اثبات قائمیت به وسیله ی روایات اهل سنت

مشخصات کتاب

سرشناسه : اکبری، علی اصغر- 1328

عنوان و نام پديدآور : اثبات قائمیت به وسیله ی روایات اهل سنت/ علی اصغر اکبری.

مشخصات نشر : تهران، علی اصغر اکبری، 1391.

مشخصات ظاهری : 541 ص.

شابک : 2-8063-04-964-978

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. -- احادیث اهل سنت

موضوع : مهدویت -- احادیث اهل سنت

رده بندی کنگره : 21390الف716الف/4/ 224 BP

رده بندی دیویی : 297/462

شماره کتابشناسی ملی : 2609165

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

ص: 3

اثبات قائمیت به وسیله ی روایات اهل سنت

مهندس علی اصغر اکبری

ص: 4

فهرست

مقدمه

قسمت اول:واجب است مسلمانان در هر عصر و زماني امام زمان خويش را بشناسند 3

قسمت دوم: تعداد ائمه يا امامان يا خلفا و يا جانشينان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بايد دوازده نفر باشد7

قسمت سوم:تعداد امامان و خلفا دوازده نفر، به تعداد دوازده نقيب بني اسرائيل است 21

قسمت چهارم: دوازده امام يا خليفه از قبيله ي قريش و از طايفه بني هاشم هستند 25

تحليل دوازده خليفه يا دوازده امام در تاريخ اسلام 26

قسمت پنجم: اولين خليفه وامام، حضرت علي (علیه السلام) و آخرين ايشان حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است 31

قسمت ششم: دوازده امام و خليفه بايد از فرزندان حضرت علي (علیه السلام) باشند 37

قسمت هفتم

خداوند منّان و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اسامي دوازده امام يا خليفه را مشخص كرده اند 41

قسمت هشتم: نظريه ي بعضي از علماي اهل سنت درباره ي دوازده امام 49

ص: 5

قسمت نهم:منكران خروج حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كافر هستند 55

قسمت دهم:حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرين امام و آخرين خليفه است 59

قسمت يازدهم: حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از عترت رسول خدا و از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است 63

قسمت دوازدهم: تولد حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 81

قسمت سيزدهم: شمايل و سيماي امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 89

قسمت چهاردهم: قيام و انقلاب حضرت مهدي موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمي است 101

قسمت پانزدهم:حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نهمين فرزند امام حسين (علیه السلام) است119

قسمت شانزدهم: نام حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و كنيه ي ايشان در روايات 123

تحليل حديث «اسم ابيه اسم ابي» 131

احاديث اهل سنت كه در آن «اسمه اسم ابيه» آمده است 139

قسمت هفدهم: حضرت مهدي موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان امام حسن (علیه السلام) و امام حسين (علیه السلام) است 145

ص: 6

قسمت هجدهم: مادر حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهترين كنيزان عالم است 155

قسمت نوزدهم: حضرت مهدي موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داراي دو غيبت است، غيبت صغري و غيبت كبري 161

قسمت بيستم: كساني كه در غيبت صغري امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ديده اند 167

قسمت بيست و يكم: كساني كه در غيبت كبري امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ديده اند 179

قسمت بيست و دوم : طريقه ي استفاده از فيض خداوند در غيبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و وجوب وجود امام (علیه السلام) براي دريافت فيوضات 199

قسمت بيست و سوم: علائم قبل از ظهور و امتحان مردم در سختي ها در زمان غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 211

قسمت بيست و چهارم :خروج پرچم هاي سياه از خراسان (علامت قبل از ظهور) 223

قسمت بيست و پنجم: خروج سفياني (علامت قبل از ظهور) 235

قسمت بيست و ششم

علائم روز ظهور 249

ص: 7

قسمت بيست و هفتم: 313 نفر شوراي انقلاب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 255

قسمت بيست و هشتم: البيعة لله جمله اي كه روي پرچم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده است 261

قسمت بيست و نهم: ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شهر مكه، در مسجد الحرام كنار خانه ي خدا شروع مي شود 265

قسمت سی ام : روش حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان روش و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است 275

قسمت سی و يكم: در قيام حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه ی جهانیان مسلمان شده و به لا اله الّا الله و محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت خواهند داد 281

قسمت سی و دوم: همه ي كره ي زمين در مقابل حكومت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تمكين خواهند كرد 287

قسمت سی و سوم: حضرت مهدي موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) براي برپايي پرچم توحيد و عدالت، زمين را فتح خواهند كرد 293

قسمت سی و چهارم: حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمين را پر از عدل و داد و آرامش خواهد كرد و حکومتش عدل و رحمت است 299

ص: 8

قسمت سی و پنجم

در زمان حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فقر ريشه كن مي شود 319

قسمت سی و ششم: حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام ظهور چهره اي جوان خواهند داشت 325

قسمت سی و هفتم: همه ي ملائكه، انسان ها و قواي تكويني و تشريعي از ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) راضي و خوشحال مي شوند 329

قسمت سی و هشتم: در ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضرت عيسي (علیه السلام) نازل مي شود و پشت سر آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نماز مي خواند 339

قسمت سی و نهم: توسل انبيا (علیهم السلام) به حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمان های مختلف 355

قسمت چهلم: حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «اگر حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببينم همه ي عمر در خدمتش خواهم بود.» 361

قسمت چهل و يكم: همه ي زيبايي ها، نيكي ها و عدالت ها از زمان ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شروع مي شود و همه ي زشتي ها، بدي ها و ظلم ها به وسيله ي حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پايان مي پذيرد 365

ص: 9

قسمت چهل و دوم: عصر طلايي حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمانش بهترين زمان ها و كره ي زمين بهترين مكان ها و حكومت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهترين حكومت ها است369

قسمت چهل و سوم: حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) طاووس اهل بهشت است 373

قسمت چهل و چهارم: علم حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که مردم در عصر ظهور از آن بهره مند می شوند 377

قسمت چهل و پنجم: حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كوكب درّي يا ستاره ي درخشان است381

قسمت چهل و ششم: حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از سادات اهل بهشت است 385

قسمت چهل و هفتم: در حكومت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم در نعمت هاي الهي فرو خواهند رفت 389

قسمت چهل و هشتم: اعطا و بخشش حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

به مردم بسيار و بدون شمارش و عوض است 397

قسمت چهل و نهم عمران كره ي زمين به دست حضرت مهدي آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) 407

قسمت پنجاهم مقام و منزلت والاي حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 411

قسمت پنجاه و يكم حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خليفة الله است

417

ص: 10

قسمت پنجاه و دوم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمة للعالمين است 427

قسمت پنجاه و سوم ص: 9

نام حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشارت دل هاي خسته در سختي ها است 431

قسمت پنجاه و چهارم خلق و خوي حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند خلق و خوي حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است 439

قسمت پنجاه و پنجم واجب است همه حضرت ولي عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ياري كنند 443

قسمت پنجاه و ششم تبعيت از حضرت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از واجبات است 449

قسمت پنجاه و هفتم طالقان گنجينه ي گران قيمت ياران حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخر الزمان 453

قسمت پنجاه و هشتم هر فرقه اي كه حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در ميان آنها باشد آن فرقه حق است 459

قسمت پنجاه و نهم حضرت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظاهركننده ي اسلام ناب محمدي (صلی الله علیه و آله و سلم) است 463

قسمت شصتم معرفي حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در غدير خم در كنار حضرت اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) به عنوان پايان دهنده ي ظلم 469

قسمت شصت و يكم نام صحابه و راوياني كه اهل سنت از آنها درباره ي حضرت مهدي موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حديث روايت كرده اند 475

ص: 11

قسمت شصت و دوم محدثين سني كه احاديث و روايات حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بيان كرده اند 483

قسمت شصت و سوم كتبي كه اهل سنت در باب قائميت به طور مستقل نوشته اند 495

قسمت شصت و چهارم نام كتب اهل سنت كه در آنها قسمتی از احاديث و روايات مهدویت503

آمده است

فهرست آيات 519

فهرست منابع 525

ص: 12

مقدمه

بسم الله الرَّحمن الرَّحيم

صَلَّ اَللّهُمَّ عَليَ التَّجَلي الاَعظَم وَ كمالَ بَهائِكَ الاَقدَمَ شَجَرَةِ الطّورِ وَ الكِتابِ المَسطورِ وَ النّورَ عَليَ النّورِ في الطَّخياءِ الدَيجورِ صاحب الدَّعوَةِ النَبويَّة و الصَّولَةِ الحَيدَرِيَِّة وَالعِصمَةِ الفاطِميَّة وَ الحِلمِ الحَسَنيَّة وَ الشَجاعَةِ الحُسَينيَّة وَ العِبادَة السَّجادِيَّة وَ المَاثِرِ الباقِرِيَّة وَ الاثارِ الجَعفَرِيَّة وَ العُلُومِ الكاظِمِيَّة وَ الحُجَجِ الرَّضَوِيَّة وَ الجُودِ التَّقَوِيَّة وَ النَّقاوَةِ النَّقَوِيَّة وَ الهَيبَةِ العَسكَرِيَّة وَ الغَيبَةِ الاِلهِيَّة، عَلَمِ الهُدي وَ مُجَلِي العَمي وَ بابُك اَلَّذي مِنهُ يؤتي وَ السَّبَبَ المُتَّصِل بَينَ الاَرضِ وَ السَّماء الَّذي يَملاء الاَرضَ قِسطَاً وَ عَدلاً كَما مُلِئَت ظُلمَاً وَ جَوراً سَيِّدَنا وَ مَولانا وَ امامَنا وَ هاديَنا بِالحق القائمِ آلِ مُحَمَّد (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

هدف اول : خدمت به ساحت مقدس حضرت ولي عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اولين هدف من از تأليف اين كتاب، خدمت بسيار كوچك و بي مقدار به ساحت مقدس اعلي حضرت بقية الله الاعظم است؛ زيرا مقام، منزلت، جايگاه و عظمت ايشان در پيشگاه ذات اقدس الهي و در نزد رسول خدا، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) و ائمه ي طاهرين (علیهم السلام) بسيار عظيم است و اين مقام آن قدر رفيع است كه عقول بشري در آن مي ماند و بسيار محيرالعقول است و عقل بشريت در برابر اين مقام به منتهي المطالب و منتهي المقاصد از استعداد خودش مي رسد؛ شخصيتي كه

ص: 13

حضرت صادق آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)

با آن مقام شامخشان كه داراي مقام امامت مطلق هستند، مي فرمايند:

«وَ لَو اَدْرَكتُهُ لَخَدَمْتُهُ اَيّامَ حَياتي(1)»

«اگر او را درك كنم به تحقيق در تمام طول عمرم خادم او مي شوم و همه ي عمرم در خدمتش خواهم بود و به او خدمت خواهم كرد.»

پس، خدمت به آستان مقدس و دربار اين بزرگوار و در خدمت ايشان بودن و غلاميشان را كردن خود مقام منيعي است، اگر بپذيرند كه كريم هستند از اولاد كرام و مي پذيرند. لذا هميشه در اين فكر بودم كه در خدمتش باشم، با بيان قاصرم و با قلم ضعيف خودم در خدمتش باشم. لذا از هر فرصت استفاده كرده و تا به حال كتاب هاي زير را در زمينه ی قائميت و مهدويت به رشته ی تحرير در آورده ام.

1- انقلاب جهاني امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

2- امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقطه مشترك وحدت اسلامي

3- مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) موعود كل اديان

4- حج با اميرالحاج (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

5- امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت

6- آيات الكريم في ما نزّل في بقية الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) في الارضين (بقية الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آيات قرآن)

7- و اين كتاب: «اثبات قائميت به وسيله ي اهل سنت»

ص: 14


1- 1 كتاب عقد الدّرر في اخبار الامام المنتظر نوشته ي يوسف بن يحيي مقدسي شافعي، باب 7، صفحه 212

اين آثار يك عمر تلاش و كوشش اين بنده ي حقير و بي مقدار بوده است و فقط براي اين است كه

به مولايم، به آقايم، به ولي زمانم، به امام زمانم و به ولي عصرم... بگويم كه اي گوهر شاهوار و بي نظير و گران قيمت صدف نبوت و امامت و ولايت، مرا به غلامي و به خدمتكاري خودتان بپذيريد، هر چند اين خواسته ي بسيار بزرگي است، اين را خود مي دانم كه در مقابل شما بي مقدارم و مي گويم جسارت مرا ببخشيد و عفو فرماييد، من با كلام «كريمٌ من اولاد الكرام» پاي در اين وادي نهاده ام.

هدف دوم: پاسخ به تشويق فرزانگان

دومين هدف از تأليف كتاب حاضر اين بود كه پس از تأليف كتاب «امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقطه ی مشترك وحدت اسلامي» كه كليه ی احاديث و مدارك آن برگرفته از مهم ترين كتب اهل سنت از چهار فرقه حنفي، حنبلي، مالكي و شافعي بود، مورد تشويق علما و دانشمندان و محققين و دوستداران مقام شامخ اعلي حضرت بقية الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار گرفتم و اين تشويقات سبب شد تا باز به تحقيقات خود ادامه دهم و كتابي كامل تر و جامع تر از آن به رشته ي تحرير درآورم و اين كتاب هم مثل آن كتاب كليه ی مداركش از منابع اهل سنت است و اين خدمت كوچكي در جواب محبت هاي آن بزرگواران و مشوقين من است.

هدف سوم: اتحاد بين شيعه و سني در زمينه ي قائميت

سومين هدف از تأليف كتاب، اتحاد شيعه و سني در جهت قائميت و مهدويت و يكي از نقاط مشترك بين گروه هاي مختلف امت اسلامي از شيعه و سني مي باشد. زيرا

ص: 15

درباره ي مسئله ي قائميت

و مهدويت هم علماي شيعه كار كرده اند و هم عده اي از علما، دانشمندان و محققين اهل سنت در اين موضوع زحمت كشيده اند، كتاب ها نوشته اند، سخنراني ها كرده اند و تبليغ نموده اند. خوشبختانه هم اكنون نيز از هر دو گروه مشغول به اين خدمت هستند. پس، چه زيبا است همه باهم حركت كنيم، همه باهم تلاش و كوشش نماييم، همه باهم بيشتر و بهتر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بشناسيم و به ديگران معرفي كنيم و باز كتاب ها بنويسيم كه اين وظيفه ي همگاني مسلمانان است. اگر شما اين كتاب را به دقت مطالعه فرماييد، توجه خواهيد كرد كه نظريات شيعه و سني در اين زمينه بر هم منطبق است و اختلاف چشمگيري ديده نمي شود. همه بايد در مطالعات در زمينه ي قائميت دقت داشته باشيم كه در جهت اتحاد گام برداريم و بيشتر مسائلي را مطرح كنيم كه شيعه و سني درباره ي آن اتفاق نظر دارند، مثلاً مسئله اي مانند پدر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه همه معتقدند حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان حضرت سيد الشهدا (علیه السلام) مي باشند اما بعضي از كتب اهل سنت نوشته اند كه حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بايد از فرزندان امام مجتبي (علیه السلام) ، حضرت حسن بن علي (علیهما السلام) باشد؛ ما نياييم اين عقيده را به عنوان عقيده ی همه ي اهل سنت مطرح كنيم و بگوييم اهل سنت معتقدند كه حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بايد از فرزندان امام حسن (علیه السلام) باشد.

كتاب حاضر عمده ترين هدفش نزديك كردن عقايد شيعه و سني بر اساس قرآن و احاديث نبوي (صلی الله علیه و آله و سلم) و روايات اسلامي است.

هدف چهارم: تقرب جستن به دربار اين ولي خدا (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیثی می فرمایند:

ص: 16

«طوبی لمن اَدرَکَ قائم اهل بیتی و هو یَأتمُّ به فی غیبۀ قبل قیامة و یَتَولّی اولیائهُ و یُعادی اَعدائهُ ذلک مِن رُفقائی و زد مَوَدَّتی و اکرامُ اُمَّتی علی یوم القیامه»

«خوشا به حال کسی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بیت ما را درک کند و ببیند و خوشا به حال کسی که امامتش را در زمان غیبت او، پیش از زمان قیامش قبول نماید و دوستان او را دوست و دشمنان او را دشمن بدارد؛ چنین شخصی از رفقای من است و صاحب مودّت و محبّت من خواهد بود و گرامی داشتن امّتم در روز قیامت بر من است.»

دقت بفرمایید، حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: «هر کس قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببیند و قبل از قیامش و در غیبت او، امامت او را قبول کند و دوستان او را دوست بدارد و دشمنان او را دشمن بدارد؛ چنین فردی از رفقا، دوستان و کسانی است که مودّت و محبّت من را دارد و من در روز قیامت او را گرامی می دارم.» گرامی داشتن فرد به وسیله ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی کرامت روحی، یعنی عظمت مقام و ... .

پس، برای رسیدن به این مقامات یک راه عمده در میان است و آن تقرب و نزدیکی به حضرت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، دوست داشتن ایشان، دوست

داشتن دوستان ایشان و دشمن داشتن دشمنان ایشان است.

در طول تاریخ علمای بزرگ و دانشمندان گرامی به ما توصیه کرده اند که اگر می خواهید به دربار حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) راه پیدا کنید، این کارها را انجام دهید:

اول: شناخت ایشان؛

ص: 17

دوم: محبّت به این بزرگوار؛

سوم: تبلیغات درباره ی ایشان یا به زبان دیگر شناسانیدن ایشان به دیگران و مبلغ ایشان شدن.

اگر ما بتوانیم این بزرگوار را به دیگران صحیح معرفی کنیم و دیگران مقام و منزلت ایشان را بشناسند، خود زمینه ای برای ظهور آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و تعجیل در فرجشان می شود.

هدف پنجم: جلب توجه محبوب

عاشق همیشه می خواهد که محبوبش به او توجه کند و توجه محبوب به او بهترین هدیه، مژده، بشارت و... می باشد، مخصوصاً اگر محبوب، حضرت رحمة للعالمین(1)،

بقیة الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد. اگر ما کوچکترین توجهی به ایشان داشته باشیم، ایشان توجهات خاصه اشان به سوی ما مانند کرمشان قابل بیان نیست؛ چنان که آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در توقیعی (نامه ای) به شیخ مفید فرمودند:

«اِنّا غَیرُ مُهمِلینَ لِمُرَاعَاتِکُم وَ لا ناسینَ لِذِکرِکُم وَ لو لا ذَلِکَ لَنزَلَ بِکُمُ اللَّأوَاءُ وَ

اصطَلَمَکُمُ الأَعداء فَاتَّقوا اللهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرونا عَلَی انتِیَاشِکُم مِن فِتنَةٍ قَد أَنَافَت عَلَیکم... »

ص: 18


1- 1 در قرآن در آیه 107 سوره انبیا به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رحمة للعالمین گفته شده است: «و ما ارسلناک الّا رحمة للعالمین»، همچنین در لوح حضرت فاطمه (علیها السلام) که مورد قبول شیعه و سنی است به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز رحمة للعالمین گفته شده است: «وَ اُکَمل ذلک بابنه محمد رحمة للعالمین»

«ما در رسیدگی (به احوالات و روزگار شما) کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خاطر نمی بریم (و به فکر شما هستیم) که اگر چنین نبود سختی شدیدی بر شما وارد می شد و دشمنان شما را ریشه کن (و نابود) می کردند. پس (در وجودتان ملکه ی تقوا را ایجاد کنید) تقوا پیشه کنید و ما را در نجاتتان در آزمایش و امتحانی دشوار که بر شما فزونی یافته است، یاری دهید... »

بار دیگر کلمات ملکوتی حضرت را بخوانید که می فرمایند:

«ما در رسیدگی به احوالات شما کوتاهی نمی کنیم»

«و یاد شما را از خاطر نمی بریم.»

«اگر غیر از این توجهات بود دشمنان شما را نابود می کردند.»

«در روح خود ملکه ی تقوا را ایجاد کنید و متقی شوید»

«و ما را در نجات خودتان از یک امتحان سخت یاری دهید.»

تمام این کلمات مهر است، محبت است، رحمت است....

و من می دانم محبوب من همیشه به فکر ما است. او هرگز ما را از یاد نمی برد. او ما را در این جهان یاری می کند. هر چه ما بتوانیم نظر ایشان را به خودمان بیشتر جلب کنیم، این

توجهات بیشتر می شود و این نوشتار بهانه ایست در نزدیک تر شدن به قلب عالم امکان، جان جانان، روح دهر، اعلی حضرتِ قَدر قُدرت، قوی شوکت، بلند همت، کیهان مکنت، حضرت بقیة الله الاعظم روحی و ارواح العالمین لَهُ الفداء.

ص: 19

ای در تو مقصد و مقصود ما

وی رخ تو شاهد و مشهود ما

نقد غمت مایه ی هر شادی است

بندگیت به ز هر آزادی است

نیست کسی جز تو مددکار ما

مونس ما، یاور ما، یار ما

خیز و شب منتظران روز کن

طبع جهان را طرب افروز کن

لب بگشا تا همه شکر خورند

ز آب دهانت رُطب تر خورند

ای مدنی برقع و مکی نقاب

سایه نشین چند بود آفتاب

سکه تو زن تا اُمرا کم زنند

خطبه تو خوان تا خطبا دم زنند

ما همه جسمیم و بیا جان تو باش

ما همه موریم و سلیمان تو باش

منتظران را به لب آمد نفس

ای ز تو فریاد به فریاد رس

تهران- 13محرم الحرام سال 1433ه.ق

برابر با 1390/9/18 ه.ش

علي اصغر اكبري

ص: 20

قسمت اول : واجب است مسلمانان در هر عصر و زمانی امام زمان خويش را بشناسند

ص: 1

ص: 2

يكي از مسائلي كه مورد اتفاق شيعه و سني بايد باشد، اين است كه در هر عصر و زمان لازم است امام زمان خود را بشناسند و از او پيروي كرده و تابع او باشند. اين مطلب هم از قرآن كريم به اثبات مي رسد و هم در احاديث نبوي (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است كه براي اثبات اين مدعا به كتب زير مراجعه مي كنيم:

الف) كتاب «الجمع بين الصحيحين» نوشته ي «شيخ الاسلام حميدي»

ب) كتاب «كنز العمال» تأليف «علي بن حسام الدين» مشهور به «متقي هندي»

ج) كتاب «ربيع الابرار» نوشته ي «زمخشري» مفسر بزرگ اهل سنت

د) كتاب «مسند» نوشته ي «حاكم نيشابوري»

ه) كتاب «مسند امام احمد حنبل» رهبر فرقه حنبلي

و) كتاب «شرح تجريد العقائد» نوشته ي «ملا تفتازاني»

ز) كتاب «اليواقيت و الجواهر» نوشته ي «شعراني مصري شافعي»

ح) كتاب «الاستبصار و الافهام»

چنين آمده است:

1. قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرَفْ امامَ زَمانِهِ ماتَ مَيْتَةَ الجاهليةَ مَيتَةَ الكُفْرِ وَ النِّفاق»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد (مانند كسی است كه در زمان) جاهليت مرده است و در كفر و نفاق از دنيا رفته است.»

از حديث فوق چنين می توان نتيجه گرفت:

ص: 3

اولاً: از عبارت «امام زمانه» يعنی امام زمانش، در جمله ي «هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد» می فهميم كه امام زمان ها متعدد هستند و هر كس تا قيامت بايد امام زمانی داشته باشد و بايد امام زمان خودش را بشناسد.

ثانياً: هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد مانند كفار جاهليت و منافقين بی دين و ايمان و مشرك از دنيا رفته است؛ پس مسلمانان برای اين كه كافر و منافق از دنيا نروند، بايد امام زمان خود را بشناسند.

ثالثاً: اين حديث امری است از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) كه به همه ي مسلمانان دستور می دهند و اجرا، اطاعت و پيروی از آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) طبق آيه ي 7 سوره ي حشر واجب است:

﴿ما آتاكُم الرَسول فَخُذوهُ و ما نَهاكُم عَنْهُ فَانْتَهوا﴾

آنچه را كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) براي شما آورد بگيريد (و اجرا كنيد) و هرچه را كه نهي مي كند از انجامش خودداري كنيد.

بر هر مسلمانی واجب است امام زمانش را در هر عصری بشناسد؛ چه حنبلي، چه شافعي، چه مالكي، چه حنفي و چه جعفري، همه بايد امام زمان خود را بشناسند.

رابعاً: از اين حديث می فهميم كه در هر عصری بايد امامی باشد كه او امام آن عصر است.

ص: 4

قسمت دوم : تعداد ائمه يا امامان يا خلفا يا اوصيا يا اوليا يا اميران و يا جانشينان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بايد دوازده نفر باشد

ص: 5

ص: 6

در قسمت اول عرض كردم كه شناسايی امام زمان (علیه السلام) بر هر كس، در هر عصر و زماني واجب است و اين نكته مورد اتفاق شيعه و سنی است. در اين قسمت بايد عرض كنم مطابق آنچه از احاديث و روايات به دست ما رسيده است، تعداد ائمه يا امامان و تعداد خلفا يا اوصيا يا اميران و به طور كلی جانشينان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دوازده نفر است و اين نكته نيز مورد اتفاق شيعه و سنی است كه ما در اينجا به بعضی از آن مدارك اشاره می نماييم:

2. 1- در صحيح بخاري نوشته ي حافظ ابوعبدالله محمد بن اسماعيل البخاری، مجلد8، اواخر كتاب الاحكام، باب الاستخلاف، صفحه 127 آمده است:

حدثني محمد بن المُثَنَّي، حدثنا غُنْدَر، حدثنا شُعْبَة، عن عبدالملك سَمِعْتُ جابر بن سَمرة، قالَ سَمِعْتُ النبي (صلی الله علیه و آله) يقول: «يَكُونُ اثنا عشر اميراً.» فقال كَلِمَةً لَمْ أسْمَعها، فَقال أبي، اِنَّهُ قال: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيشٍ.»

جابر بن سمره می گويد: شنيدم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) كه فرمودند: « (جانشينان من) دوازده امير می باشند.» سپس، چيزی فرمودند كه من نشنيدم، از پدرم سؤال كردم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند؟ پدرم گفت كه آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همه ي آنها از قريش هستند.»

3. 2- در صحيح مسلم بشرح النَّوَوِی، كتاب الامارة، مجلد6، صفحه 3 آمده است:

حَدَّثنا ابنُ ابي عُمَرَ، حَدَّثَنا سُفيانُ، عَنْ عبدالملك بن عُمَيْر، عن جابِر بن سَمرة قال: سَمِعْتُ النبي (صلی الله علیه و آله) يقول: «لا يَزالُ اَمْرُ النَّاس ماضياً ما وَليَهُمْ اثنا عشر رجلاً»، ثُمَّ تَكَلَّم النبي (صلی الله علیه و آله) بِكَلِمَةٍ خَفِيَت عَلَیّ فَسَألتُ أبي ماذا قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) ؟ فقال: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيشٍ.»

ص: 7

جابر بن سمره می گويد: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنيدم كه فرمودند: «امر (كار) مردم به پايان نمی رسد مگر اين كه برای آنها دوازده «ولی» باشد.» سپس، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آرام چيزی به پدرم فرمودند كه من نشنيدم، از پدرم سؤال كردم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند؟ پدرم گفت: آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همه ي اين دوازده امير از قريش هستند.»

دقت بفرماييد، صحيح گذشتن امور در هر عصري با وجود اولياي الهي كه دوازده نفرند امكان پذير است و در هر عصر و زماني بايد يكي از اين دوازده نفر باشند كه حجت به وجود ايشان تمام مي شود.

4. 3- در صحيح مسلم بشرح النّوَوِی، مجلد6، كتاب الامارة، صفحه 3 آمده است:

حدثنا هَدّاب بن خالد الازدِیّ، حدثنا حَمّادُ بن سَلَمَة، عن سِماك بن حَرْب ٍقال: سَمِعْتُ جابر بن سَمرة يقول: سَمِعْتُ رَسُول الله (صلی الله علیه و آله) يقول: «لا يَزالُ الاسلامُ عزيزاً إلی اثنا عشر خليفه.» ثُمَّ قال كَلِمَةً لَمْ أفْهَمْها، فَقُلْتَ لِأبی ما قالَ؟ فقال: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيشٍ.»

جابر بن سمره مي گويد: شنيدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اسلام عزيز به پايان نمی رسد مگر اين كه (بعد از من) برای شما دوازده خليفه خواهد بود.» سپس، مطلبی فرمودند كه من نفهميدم. به پدرم گفتم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند؟ پدرم گفت: حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همه ي اين دوازده خليفه از قريش هستند.»

5. 4- در صحيح مسلم بشرح النّوَوِی، مجلد12، كتاب الامارة، صفحه 203 آمده است:

ص: 8

حدثنا نَصْرُ بن عَلیّ الجَهْضَمِیُّ، حدثنا يزيد بن زَرَيْع، حدثنا ابن عُون، حدثنا احمد بن عثمان النَّوفَلِیَّ، حدثنا أزْهَرُ، حدثنا عَوُن، عن الشَّعبِیّ، عن جابر بن سَمرة قال: انْطَلَقْتُ إلی

رسول الله (صلی الله علیه و آله) و مَعِی أبي فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: «لا يَزالُ هذا الدّينُ عزيزاً مَنيعاً إلي اثنا عَشَرَ خَليفَةً.» فقال كَلِمَةً صَمَّنيها النّاسُ. فَقُلْتُ لِأبي: ما قالَ؟ قال: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيشٍ.»

جابر بن سمره می گويد: همراه پدرم خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسيدم، از آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) شنيدم كه فرمودند: «اين دين عزيز به پايان نمی رسد مگر اين كه دوازده خليفه برای آنها بیايند.» سپس، مطلبی فرمودند كه من نشنيدم، به پدرم گفتم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند؟ گفت: فرمودند: «همه ي اين دوازده خليفه از قريش هستند.»

6. 5- در سُنن أبی داود، مجلد2، كتاب المهدی، صفحه 421 و كتاب بَذْلُ الْمَجْهُود فی حَلّ أبی داود، مجلد17، صفحه 186 آمده است:

حدثنا عمرو بن عثمان، حدثنا مروان بن معاويه عن اسماعيل يعنی ابن أبی خالد، عن أبيه عن جابر بن سَمرة، قال: قال سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله) يقول: «لا يَزالُ هذا الدّين قائِماً حَتّي يَكُونَ عَلَيْكُمْ اثنا عَشَرَ خَليفَةً، كُلّهُمْ تجتَمَعَ عليه الاُمة.» فسَمعتُ كَلاماً مِن النبي لم أفْهَمَهُ، قُلتُ لِأبي ما يقول؟ قال: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيشٍ.»

جابر بن سمره مي گويد: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنيدم كه فرمودند: «اين دين قائم و استوار به پايان نمي رسد، مگر اين كه براي شما دوازده خليفه بيايد.» سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مطلبي فرمودند كه من نفهميدم. از پدرم سؤال كردم كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند؟ پدرم گفت: فرمودند: «(اين دوازده خليفه) همه از قريش هستند.»

ص: 9

7. 6- در سنن ابی داود، مجلد2، كتاب المهدی، صفحه 187، حديث 4280 آمده است:

حدثنا موسی بن اسماعيل، حدثنا وهب، حدثنا داود، عن عامر، عن جابر بن سَمرة قال: قال سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله) يقول: «لا يَزالُ هذا الدّين عَزيزاً إلي اثنا عشر خليفة» قال فكَبَّر الناسُ و ضَجّوا، ثم قال كَلِمَةً خَفيفةً. قُلتُ لِأبي: يا أبَةِ، ما قال؟ قال: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيشٍ.»

جابر بن سمره مي گويد: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنيدم كه حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اين دين عزيز به اتمام نمي رسد مگر اين كه دوازده نفر خليفه براي مردم بيايند.» سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مطلبي فرمودند كه بسيار آرام بود. به پدرم گفتم: اي پدر، چه فرمودند؟ پدرم گفت فرمودند: «همه ي اين دوازده نفر از قريش هستند.»

8. 7- در كتاب بذل المجهود في حلّ أبي داود، مجلد17، صفحه 188، پس از آوردن ديدگاه های مختلف مذاهب اسلامی در اين باره در صفحه 190 آورده است:

«وَ آخِرُهم الامام المَهدی و عندی هذا هو الحق.»

آخرين نفر از اين خلفا و اوليا و رجال كه جانشينان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند، مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و به نظر من اين قول حق است.

9. 8- در سنن ترمذی نوشته ي حافظ ابو عيسی بن سورة الترمذی، مجلد3، باب ما جاء فی الخلفاء، صفحه 340، حديث 2223 و كتاب عارضة الأحوذی بشرح صحيح الترمذی نوشته ي حافظ ابوبكر محمد بن عبد الله معروف به ابوبكر بن العربی مالكی، مجلد 9، صفحه 66 و كتاب ابواب الفتن، باب ما جاء فی الخلفاء آمده است:

ص: 10

حدثنا أبو كُرَيب محمد بن العَلاءِ، حدثنا عمر بن عبيد الطَّنافِسِیّ، عن سِماكِ بن حَرْبٍ، عَنْ جابر بن سَمرة قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكونُ مِنْ بَعْدی اثنا عشر أميراً» قال: ثم تَكَلَّمَ بشَیْءٍ لَمْ أفْهَمْهُ، فَسألتُ الذي يَليني فقال: قال: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيشٍ.»

قال أبو عيسی: هذا حديث حَسَنٌ صحيح.

جابر بن سمره می گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بعد از من دوازده نفر امير می آيند.» سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مطلبی فرمودند كه من نفهميدم، از پدرم سؤال كردم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند؟ پدرم گفت: آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همه ي اين دوازده نفر از قريش هستند.»

صاحب سنن ترمذی، حافظ ابو عيسی محمد بن عيسی می گويد: «اين حديث صحيح است. »

10. 9- در مسند امام احمد حنبل مجلد5، صفحه 87، حديث 20840 آمده است:

حدثنا حمّاد بن اُسامة، حدثنا مُجالِدٌ، عن عامِر، عَنْ جابر بن سَمرة السَّوائی قال: سَمِعْتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله) يقول فی حَجَّةِ الوِداع «اِنَّ هذا الدّين لن يَزالَ ظاهِراً عَلی مَنْ ناواهُ، لا يَضُرُّهُ مُخالِفٌ وَ لا مُفارِقٌ حَتّی يَمْضیَ مِنْ اُمتی اثنا عشر خَليفَةٌ» قال: ثُمَّ تَكَلَّمَ بِشَیءٍ لَمْ أفْهَمْهُ، فَقُلْتُ لأبي ما قال؟ قال: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيشٍ.»

جابر بن سمره مي گويد: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنيدم كه در حجة الوداع فرمودند: «اين دين هرگز به پایان نمی رسد (و) چيره و غالب است بر كسى كه با آن (دين) دشمنى ورزد، (و) هر كس از آن جدا شود يا با آن مخالفت كند آسيبى به آن (دين) نمى رساند تا زمانى كه دوازده

ص: 11

خلیفه برای امتم بیایند.» سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چيزي فرمودند كه من نفهميدم. از پدرم پرسيدم آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند؟ پدرم گفت: فرمودند: «همه ي (اين دوازده خليفه) از قريش هستند.

امام احمد حنبل در مجلد 5 مسندش بيست حديث در اين باره آورده است:

- در مجلد5، صفحات 89، 88، 87،86 سه حديث

- در مجلد5، صفحات93 و92 سه حديث

- در مجلد 5، صفحات 96، 95، 94 دو حديث

- در مجلد5، صفحات 98 و 97 شش حديث

- در مجلد5، صفحات 101 و 100 دو حديث

- در مجلد5، صفحه 106 دو حديث

- در مجلد5 ، صفحه 107 دو حديث

در تمام اين احاديث محور دو چيز است:

اوّل: اوليا يا خلفا يا امامان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دوازده نفرند.

دوم: اين دوازده نفر همه از قريش هستند.

11. 10- در كتاب الاحسان بترتيب صحيح ابن حبّان، مجلد8 ، صفحه 230، حديث 6627 آمده است:

أخبرنا عِمرانُ بن مُوسی بن مُجاشِع قال: حَدَّثنا هُدْبَة بن خالد قال: حدثنا حَمّادُ بن سَلَمَةَ، عن سماك بن حَرْبٍ قال: سمعتُ جابر بن سَمرة يقول: سمعتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله) يقول: «لا يَزالُ الاسلامُ عَزيزاً إلي اثنا عَشَرَ خليفةً» قال: فقال كَلِمَةً لَمْ أفْهَمْها، فَقُلْتُ لأبي ما قال؟ قال: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْش.»

ص: 12

جابر بن سمره مي گويد: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنيدم كه فرمودند: «اسلام عزیز به اتمام نمي رسد مگر اين كه دوازده خليفه (براي مردم) بيايند.» سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چيزي فرمودند كه من نفهميدم. از پدرم سؤال كردم حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند؟ پدرم گفت: فرمودند: «همه ي (اين دوازده نفر) از قريش هستند.»

12. 11- در مسند أبی عوانه نوشته ي حافظ يعقوب بن اسحاق اسفراينی، مجلد4، صفحه 394 آمده است:

(تحت عنوان: «عدد خلفا بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مايه ي عزت دين می باشد، كه همه ي آنها از قريش هستند.»)

او در اين كتاب بيش از بيست روايت درباره ي (اثنا عشر خليفة) آورده است كه با اين بيست روايت اثبات مي كند خلفاي بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بايد دوازده نفر باشند. ما در اينجا دو روايت آن را می آوريم:

حدثنا يوسف بن مسلم قال: حدثنا داود بن منصور القاضی قال: حدثنا وُهَيْب، عن ابن عون، عن الشَعْبی، عن جابر بن سَمُرة رضی الله عنهما قال: قال النبی (صلی الله علیه و آله) : «لا يزالُ هذا الأمْر عزيزاً منيعاً لا يَضُرُّهُ مَنْ ناواهُ حَتّی تَقُومَ الساعَةُ اِلی اثنا عشر خَليفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيش.»

جابر بن سمره مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اين امر (دین) عزیز و بلند مرتبه به اتمام نمي رسد و ضرری از سوی مخالفانش به آن نمي رسد تا روز قيامت که براي آن دوازده خليفه که همگی از قریش هستند، بيايند.»

13. 12- در مسند أبی عوانه، مجلد4، صفحه 401 آمده است:

ص: 13

أخبرنا محمد بن عبدالله بن عبد الحَكَم المِصری قال: حدثنا ابن أبی فُدَيْك، عن مهاجر ابن مِسْمار، عن عامِر بن سُعْد، أنه أرسل إلی ابن سمرة العدوی، حدثنا ما سَمِعْتُ مِنْ رسول (صلی الله علیه و آله) : «لا يَزالُ هذا الدّينُ قائِماً حتّی يَكُونَ اثنا عشر خليفة مِنْ قريش.»

عامر بن سعد مي گويد: فرستادم پيش فرزند سمره العدوي كه براي ما بگو از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه شنيدي؟ او گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنيدم كه فرمودند: «اين دين محكم و استوار، به پايان

نمي رسد تا زمانی كه براي آن دوازده خليفه از قريش بيايند.»

14. 13- در المُعْجَم الاوسط، نوشته ي حافظ ابوالقاسم سليمان بن احمد طَبَرانی، مجلد 7، صفحه 118، حديث 6207 آمده است:

حَدَّثنا محمد بن علی الصائِغُ قال: حدثنا سعيد بن منصور قال: حدثنا يونس بن أبی يَعْفُور، عَنْ عَوْنِ بن ابی جُحَيْفَة، عن ابيه قال: كُنتُ مع عَمّی عند النبی (صلی الله علیه و آله) و هُو يَخْطُبُ، فقال: «لا يَزالُ اَمْرُ اُمَّتی صالِحاً يَمْضِیَ اثنا عشر خَليفَةً» و خَفَضَ بِها صَوتَهُ، فَقُلْتُ لِعَمّی و كان أمامی، ما قال، يا عَمُّ؟ قال: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيش.»

ابن ابی جحيفه از پدرش نقل می كند كه من با عمويم در حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «امر امت من زوال نمی پذيرد تا اين كه برای آنها دوازده خليفه بيايد.» آن گاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آهسته چيزی فرمودند، من به عمويم گفتم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند، ای عمو؟ ايشان گفتند: حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همه ي اين دوازده خليفه از قريش هستند.»

ص: 14

باز در همين كتاب مجلد 1، صفحه 474، حديث 863 و همچنين حديث 3950 نظير این حديث آمده است.

15. 14- در كتاب المعجم الكبير نوشته ي حافظ ابوالقاسم سليمان بن احمد طبرانی، مجلد 2، صفحه 223، حديث 1923 آمده است:

حَدَّثنا بشْرُ بن موسی، حدثنا خَلَفَ بن الوليد، حدثنا إسرائيل، عَنْ سِماك، عن جابر قال: سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله) يقول: «يَكُونُ بَعْدِی اثنا عشر أميراً» ثُمَّ تَكَلَّم بشَیءٍ لَمْ أفْهمه، فسألتُ القومَ، فقالوا: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيش.»

سماك روايت می كند از جابر كه شنيدم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بعد از من دوازده نفر

امير می آيند. سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چيزی فرمودند كه من نشنيدم، از بقيه پرسيدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند؟ گفتند: فرمودند: «هر دوازده نفر اين اُمرا از قريش هستند.»

لازم به ذكر است كه در كتاب المعجم الكبير به 36 طريق اين حديث نقل شده است. در احاديث به شماره های:

1791-1792-1793-1794-1795-1796-1797-1798-1799-1800-1801-1808-1809-1841-1849-1850-1851-1852-1875-1876-1883-1896-1936-2007-2044-2059-2060-2061-2062-2063-2067-2068-2069-2070-2071-2073

پس، شماره های بالا شماره احاديثی است كه در همه ي آنها آمده است كه خلفا و امرا و امامان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دوازده نفر هستند و هر دوازده نفر از قريش می باشند.

ص: 15

16. 15- در كتاب حلية الاولياء و طبقات الاصفياء نوشته ي حافظ ابونعيم احمد بن عبدالله اصفهانی، مجلد4، صفحه 333 آمده است:

حدثنا أبواسحاق بن حَمزة و سُليمان بن احمد و محمد بن علی بن حُبَيش قالوا: حدثنا القاسمُ بن زكريّا المُقرِی قال: حدثنا محمد بن عبد الحليم النيشابوری قال: حدثنا مُبَشِّرُ بن عبدالله، عن سفيان بن حسين، عن سعيد بن عمرو بن اَشوع، عن الشَّعْبیّ، عن جابر بن سمرة قال: جئتُ مع أبی إلی المسجد و النبی (صلی الله علیه و آله) يخطب. قال: فَسمِعتُه يقول: «يَكُونُ مِنْ بعدی اثنا عشر خَليفَة» ثُمَّ خَفَضَ صوته فَلَمْ أدْرِ ما يقول، فَقُلتُ لأبی: ما يقول؟ قال: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيش.»

جابر بن سمره مي گويد: با پدرم به مسجد رفتيم و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صحبت مي فرمودند و از ايشان شنيدم كه فرمودند: «بعد از من دوازده خليفه مي آيند.» سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آرام چيزي فرمودند كه من درك نكردم. از پدرم سؤال كردم

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند؟ پدرم گفت: فرمودند: «همه ي آنها از قريش هستند.»

(صاحب حلية الاولياء حديث فوق را از سه طريق آورده است.)

17. 16- در تاريخ بغداد، نوشته ي حافظ ابوبكر احمد بن علی بن ثابت، معروف به خطيب بغدادی، مجلد2، صفحه 126 آمده است:

أخبرنا أبوعمر بن مَهدیّ قال: أنبأنا محمد بن مَخْلَد العطّار قال: نبأنا محمد بن جعفر لقلوق قال: نبأنا عُبَيْد الله بن تمام قال: نبأنا داود، عن عامِر، عن جابر بن سمرة قال: سَمِعْتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله) يقول: «لا يَزالُ هذا الدّين عَزيزاً إلي اثنا عَشَرَ خليفةً» قال فكَبَّر الناسُ و ضَجّوا، و قال كَلِمَةً خَفيفةً. قُلتُ لِأبي: يا أبَةِ، ما قال؟ فقال: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيشٍ.»

ص: 16

جابر بن سمره مي گويد: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنيدم كه فرمودند: «اين دين عزيز به اتمام نمي رسد مگر اين كه براي آن دوازده خليفه بيايند.» مردم تكبير گفتند و... رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آرام چيزي فرمودند (كه من درك نكردم.) از پدرم پرسيدم. پدرم گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همه از قريش هستند.»

18. 17- در تاريخ بغداد، مجلد4، صفحه 353 آمده است:

أخبرنا أبوالحسن احمد بن محمد بن احمد بن موسی بن هارون بن الصَلْت الأهوازیّ، حدَّثنا ابوالعباس احمد بن محمد بن سعيد بن عُقْدَةِ الحافظ املاءِ، حَدَّثنا يونس بن سابق بغدادی، حَدَّثنا حَفْصُ بن عُمَر بن مَئمون، حَدَّثنا مالك بن مِغْول، حَدَّثنا صالح بن مُسلِم، عن الشَّعْبِیّ، عن جابر بن سمرة قال: سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله) يقول: «يَكُونُ بَعْدِی اثنا عَشَر أميراً» ثُمَّ تَكَلَّم بشَیءٍ خَفِيّ عَلیّ «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيشٍ.»

جابر بن سمره مي گويد: شنيدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بعد از من براي اين امت دوازده

امير مي آيند.» سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آرام مطلبي فرمودند كه من نشنيدم. از پدرم سؤال كردم. پدرم گفت: ايشان فرمودند: «همه از قريش هستند.»

توجه بفرماييد، فقط كتاب هاي مهمي كه اين حديث را آورده اند و در نزد اهل سنت از درجه ي بالايي برخوردار هستند، عبارتند از:

1- صحيح بخاري

2- صحيح مسلم

3- سنن ابي داود

4- سنن ترمذي

5- مسند امام احمد حنبل

ص: 17

6- الاحسان بترتيب ابن حبّان

7- مسند ابي اعوانه

8- المعجم الاوسط

9- المعجم الكبير

10- حلية الاولياء

11- تاريخ بغداد

12- الاحسان بترتيب صحيح ابن حبان

اينها همه از كتب مهم اهل سنت هستند و همه بيان كرده اند كه بايد جانشينان و خلفاي پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تا قيامت دوازده نفر باشند و اين دوازده نفر در همه ي اعصار و قرون بايد باشند و بر مردم واجب است كه خليفه، امام و جانشين رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان خودشان را بشناسند كه اگر ما بخواهيم احاديثي كه در اين زمينه در كتب اهل سنت آمده است جمع آوري كنيم يك مجلد كتاب قطور مي شود؛ به هر حال بايد در حال حاضر يكي از اين دوازده نفر زنده باشند و ما امامت و خلافت او را گردن بنهيم؛ ما

بايد او را بشناسيم كه اگر نشناسيم «مات ميتة الجاهلية» مانند مردم جاهليت، بي دين از دنيا رفته ايم.

حالا دقت كنيد ما مسلمانان چه قدر به اين مسئله فكر مي كنيم؟ چه قدر به اين مسئله اهميت مي دهيم؟ چه قدر در فكر شناخت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خود هستيم؟ (باز مي گوييم اين احاديث همه از كتب اهل سنت است.)

ص: 18

قسمت سوم : امامان و خلفا دوازده نفرند، به تعداد دوازده نقيب بنی اسرائيل هستند

ص: 19

ص: 20

همان طور كه گفتيم، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به طور مفصّل درباره ي امامت و خلافت و جانشيني بعد از خود صحبت فرموده اند. حتي در روايات داريم كه تعداد امامان به تعداد نقباي بني اسرائيل است و همه مي دانيم كه تعداد نقباي بني اسرائيل دوازده عدد بوده است. پس بايد امامان و خلفا پس از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نيز دوازده نفر باشند. مثلاً:

19. 1- درمسند احمد حنبل مجلد1، صفحه 398 آمده است:

مسروق مي گويد: ما نزد عبدالله بن مسعود نشسته بوديم و او براي ما قرآن می خواند، مردي به او گفت:

يا ابا عبدالرحمن، هَلْ سَأَلْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) كَمْ تَمْلِكُ هَذِهِ الْأُمَّةَ مِنْ خَلِيفَةٍ بَعْدَهُ فَقَالَ عَبدُالله بن مَسعود مَا سَأَلَنِي عَنْهَا أَحَدٌ مُنْذُ قَدِمْتُ الْعِرَاقَ نَعَمْ سَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ: «اثْنَا عَشَرَ عِدَّةُ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيل.»

مردي به ابن مسعود گفت: آيا شما از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال نكرديد كه تعداد رهبران و خلفا بعد از آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) چند نفر هستند؟ عبدالله بن مسعود مي گويد: بله از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال كرديم كه خلفا بعد از ايشان چند نفر هستند. حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خلفا بعد از من دوازده نفر هستند، به عدد نقباي بني اسرائيل.»

20. 2- در كتاب مناقب خوارزمي نوشته ي حافظ موفق بن احمد حنفي، معروف به اخطب خوارزمي آمده است:

في حَديث الاَعمَش عَنْ الحُسين بن عَلي قال: فاَخْبِرني يا رسول الله (صلی الله علیه و آله) ، هل يَكون بَعْدَكَ نَبيُّ؟ فقال: «لا، أنا خاتَمُ النَبييّن لكِنْ يَكون بَعدي أئِمَةٌ قَوّامونِ بِالقِسط بِعَدد نُقَباءَ بَني اسرائيل.»

ص: 21

اعمش از حسين بن علي (علیه السلام) روايت مي كند كه به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفته شد: يا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ، آيا بعد از شما پيامبري خواهد بود؟ حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: خير، بعد از من نبي نخواهد آمد و من خاتم النبيين هستم، ليكن بعد از من دوازده امام هستند كه هر كدام بر پا كننده ی عدل و داد مي باشند و تعداد آنها به تعداد نقباي بني اسرائيل است.

دقت بفرماييد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گذشته را كه با نبوت اداره مي شد ختم مي فرمايند و آينده را كه با امامت افتتاح مي شود، مي گشايند. فيض خداوند هرگز به سوي بشر ختم نمي شود و قبل از ايشان اين فيض از طريق نبوت بود و پس از ايشان اين فيض از طريق امامت به بشر مي رسد كه خداوند در قرآن سوره ي رعد آيه 7 مي فرمايند:

﴿إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِكُلِّ قَومٍ هَادٍ﴾

اي پيامبر تو منذر هستي و براي هر قومي يك هادي است.

كه اين هادي در تمام اعصار و قرون هست و ايشان امام عصر (علیه السلام) يا امام زمان (علیه السلام) يا خليفة الله في الارض (علیه السلام)

است.

21. 3- در كتاب ينابيع المودة، باب 56، صفحه 258 آمده است:

عَن جَرير، عَن اَشعَث، عَن ابن مسعود، عن النَّبي (صلی الله علیه و آله و سلم) قال: «اَلخُلَفاءُ بَعدي اِثنا عَشَر كَعَدَد نُقَباءَ بَني اسرائيل.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خلفا و جانشينان بعد از من دوازده نفر هستند به تعداد نقباي بني اسرائيل.»

ص: 22

قسمت چهارم : دوازده امام يا خليفه از قبيله ی قريش و از طايفه ی بنی هاشم هستند

ص: 23

ص: 24

همان طور كه قبلاً گفتيم، در كتب صحيح مسلم، صحيح بخاري، سنن ابن ماجه، جامع (سنن) ترمذي، سنن ابي داود، مسند احمد حنبل و ده ها كتاب ديگر آمده است كه درحديث مربوط به جانشينان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) به راويان حديث مي فرمايند:

22. «يَكونُ اِثني عَشَر... كُلُّهُم مِن قُرَيش»

«بعد از من دوازده امام يا خليفه مي آيند كه همه ي آنها از قبيله قريش هستند.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) براي اين كه مردم گمراه نشوند، مطالب دقيق تري مي فرمايند. چون قبيله ي قريش از طايفه هاي متعددي تشكيل شده است، خود اين مطلب مجهولاتي به همراه دارد؛ براي اين كه هيچ جاي ترديد و شبهه اي نماند، مي فرمايند كه اين دوازده نفر از طايفه ی بني هاشم هستند. مثلاً:

23. كتاب مودة القربي نوشته ي سيد علي شهاب همداني، قسمت دهم، صفحه 258 و كتاب ينابيع المودة نوشته ي خواجه كلان قندوزي حنفي، باب 77، صفحه 445 آمده است:

عن عبدالملك بن عمير، عن جابر، عن سمرة قال: كنت مع أبي عند النبي (صلی الله علیه و آله) فسمعته يقول: «بَعدي اِثنا عَشَر خَليفَة... كُلُّهُمْ مِن بني هاشم»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بعد از من دوازده نفر خليفه مي آيند كه همه ی آنها از بني هاشم هستند.»

نتيجه ي حاصل از بحث هاي گذشته اين است:

قبلاً ملاحظه فرموديد كه:

ص: 25

اولاً: شناسايي هر امام يا خليفه در هر عصري بر مسلمين واجب است.

ثانياً: تعداد امامان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تا قيامت دوازده نفر است.

ثالثاً: تعداد اين امامان يا خلفا با تعداد نقباي بني اسرائيل برابر است.

رابعاً: امامان و خلفا بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، از قبيله ي قريش هستند.

خامساً: جانشينان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، همه از طايفه بني هاشم مي باشند.

بنابراين مي توان فهميد كه جانشينان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه كساني هستند. حال به تحليل مي پردازيم:

تحليل دوازده خليفه يا دوازده امام در تاريخ اسلام

آيا خلفا از طايفه ي بني اميه هستند؟ جواب اين است كه خلفاي بني اميه، اولاً: ظالم بودند و شايستگي جانشيني رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را نداشتند؛ ثانياً: تعدادشان چهارده نفر بوده است، به نام هاي:

1 - معاويه بن ابي سفيان 8 - عمر بن عبدالعزيز

2 - يزيد بن معاويه 9 - يزيد بن عبدالملک

3 - معاويه بن يزيد 10 - هشام بن عبدالملك

4 - مروان بن حكم 11 - وليد بن يزيد بن عبدالملك

5 - عبدالملك بن مروان 12 - يزيد بن وليد

6 - وليد بن عبدالملك 13 - ابراهيم بن وليد

7 - سليمان بن عبدالملك 14 - مروان محمد الحمار (مروان حمار)

ص: 26

پس، از آنجا كه اين افراد چهارده نفرند، نمي توانند امامان و خلفاي دوازده گانه باشند.

شايد بعضي بگويند منظور، خلفاي بني العباس هستند. در جواب مي گوييم كه تعداد خلفاي بني العباس 37 نفر است و نمي توانند منظور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را تأمين كنند.

شايد گفته شود، منظور خلفاي بني اميه و بني العباس نيستند بلكه منظور كساني هستند كه در ابتداي اسلام خليفه شده اند. در جواب مي گوييم كه تعداد آنها هم بيش از شش نفر نمي شوند:

1 - ابوبكر 4 - حضرت علي (علیه السلام)

2 - عمر 5 - حضرت حسن بن علي (علیهما السلام)

3 - عثمان 6 - عبدالله بن زبير

تعداد اينها هم دوازده نفر نمي شود و مطلب ديگر اين است كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مي فرمايند:

«مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرَفْ امامَ زَمانِهِ ماتَ مَيتَةَ الجاهِليَة مَيتَةَ الكُفرِ وَ النِّفاق»

هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهليت مرده است، در كفر و نفاق مرده است.

عبارت «امام زمانه» اثبات مي كند كه امام ها متعددند. مطلب ديگر اين كه اين امامان بايد در هر عصري باشند و هميشه هم مردم وظيفه

دارند آنها را بشناسند، در حالي كه نه خلفاي بني اميه زنده اند و نه خلفاي بني العباس حيات دارند و نه خلفاي ذكر شده در بالا موجودند، همه مرده اند و از دنيا رفته اند و مي دانيم خداوند عز و جل و

ص: 27

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، بندگان خدا را سرگردان نمي گذارند و امر اسلام را به صورت مجهول رها نمي كنند؛ ما هم بدون مدرك اظهار نظر نمي كنيم، فقط مي گوييم اين دوازده امام يا خليفه، ائمه طاهرين (علیهم السلام) و اماماني هستند كه شيعه اثنا عشري به آنها اعتقاد دارند و دوازدهمين آنها نيز حضرت حجةبن الحسن العسكري (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه در حال حاضر حيات دارند و زنده هستند و زنده بودن ايشان را هم شيعه و هم سني بيان كرده و اعتقاد دارند كه ولي خدا، خليفة الله في الارض، حجة الله و بقية الله هم اكنون زنده است. اين مطلب را از احاديث نبوي كه در كتب اهل سنت آمده است، در قسمت هاي بعد اثبات مي كنيم.

ص: 28

قسمت پنجم : اولين خليفه و امام، حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) و آخرين ايشان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است

ص: 29

ص: 30

امامت و ولايت و رهبري مردم، بعد از نبوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از اصول مهم اسلامي است، لذا هم قرآن و هم احاديث نبوي با دقت كامل اين مسئله را بيان كرده اند. ملاحظه فرموديد كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شناخت امام، رهبر و خليفه را در هر زمان امري واجب مي دانند؛ آن گاه حضرت تعداد اين بزرگواران را دوازده نفر شمرده و مي فرمايند كه تعداد آنها به اندازه ي دوازده نفر نقباي بني اسرائيل و حواريون حضرت عيسي (علیه السلام) است. همچنين ذكر فرمودند كه اين دوازده نفر، همه از قبيله ي قريش و از طايفه بني هاشم هستند و در اين بحث رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اولين امام و آخرين امام را معرفي مي كنند و مي فرمايند: اولين خليفه و امام حضرت امير المؤمنين علي بن ابي طالب (علیه السلام) است و آخرين آنها حضرت حجة بن الحسن المهدي صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند كه در اينجا به پاره اي از احاديث در كتب اهل سنت اشاره مي كنيم.

24. 1- در كتاب فرائد السمطين نوشته ي شيخ الاسلام ابراهيم حمّوئي شافعي، مجلد2، صفحه 312، حديث 562 و ينابيع المودة، باب 94، صفحه 487 آمده است:

عَن ابن عباس قالَ رَسول الله (صلی الله علیه و آله) : «انَّ اوصيائي و حُجَجَ الله عَلَي الخَلق بعدي الاثنا عَشَرَ و اوَّلَهُم أخي و آخَرَهُم وَلَدي.» قيلَ: يا رسول الله (صلی الله علیه و آله) مَن أخوكَ؟ قال: «عَلي.» قيلَ: مَن وَلَدُك؟ قال: «المَهدي الذي يَمْلَأ الأرض قِسطاً و عدلاً كَما مُلِئَت جوراً و ظُلماً»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همانا خلفا و جانشينان من و حجت هاي خدا بر مخلوقات دوازده نفر هستند، اولين آنها برادر من است و آخرين

آنها فرزندم مي باشد.» سؤال شد: اي رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، برادر شما كيست؟ فرمودند: «علي (علیه السلام) .» سؤال شد: اي

ص: 31

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، فرزند شما كيست؟ فرمودند: «فرزند من مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. او زمين را پر از قسط و عدل مي كند همان طور كه از جور و ظلم پر شده است.»

دقت بفرماييد كه در اين حديث اولين امام و خليفه و آخرين ايشان با اسم مشخص شده است؛ اولين ايشان حضرت اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) و آخرين ايشان حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند.

25. 2- در كتاب مودة القربي نوشته ي علي بن شهاب همداني شافعي، باب 56، مودة دهم، صفحه 258، كتاب فرائد السمطين نوشته ي شيخ الاسلام ابراهيم حمّويي شافعي، مجلد 2، صفحه 313، حديث 564 و در كتاب ينابيع المودة خواجه كلان قندوزي حنفي، باب 78، صفحه 447 از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چنين نقل مي كند:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «أنا سَيِّدُ المُرسَلين و علي سَيِّدُ الوصييّن و اِنَّ اوصيائي بَعدي اِثنا عَشَرَ اَوَّلُهُم علي و آخِرُهُم مهدي.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «من آقا و سيد مرسلين هستم و علي بن ابي طالب (علیه السلام) و آقاي اوصيا است. همانا اوصياي من كه بعد از من مي آيند دوازده نفر هستند، اول آنها حضرت علي بن ابي طالب (علیه السلام) و آخرين آنها حضرت قائم موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.»

26. 3- در كتاب مناقب نوشته ي حافظ موفق بن احمد خوارزمي حنفي و در كتاب ينابيع المودة نوشته ي حافظ خواجه كلان قندوزي حنفي، باب 94، صفحه 493 چنين نقل شده است:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : «الاَئِمَةُ بَعدي اِثنا عَشَرَ اوَّلَهُم أنتَ يا عَلي و آخَرَهُم القائِم الذي يَفْتَحَ الله عزَ وَ جَلّ علي يَدَيه مَشارِق الاَرض و مَغارِبها.»

ص: 32

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «امامان بعد ازمن دوازده نفر هستند؛ اي علي( (علیه السلام) )، اول آنها تو هستي و آخر آنها قائم است. او همان كسي است كه خداوند به دست او شرق و غرب عالم را فتح مي كند.» (يعني همه عالم زير پرچم او كه همان پرچم اسلام است در مي آيد.)

البته احاديث در اين باب زياد است و ما در اين كتاب قصد داریم به چند حدیث اکتفا نماییم.

حال با آنچه گفته شد، تحليل كنيد كه اگر خلفايي كه اهل سنت قبول دارند را در نظر بگيريم، نه اولشان حضرت علي (علیه السلام) است و نه آخرشان حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) . اگر خلفاي بني اميه را هم در نظر بگيريم، همين طور است، اول آنها معاويه بن ابي سفيان و آخرشان مروان حمار است. اگر خلفاي بني العباس را در نظر بگيريم، اولين آنها امير المؤمنين (علیه السلام) و آخرين ايشان حضرت قائم موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيست. به وسيله ی هيچ كدام از اينها شرق و غرب عالم فتح نشده است و هيچ كدام از اينها اسلام را به عنوان يك دين جهاني بر ساير اديان چيره نكرده اند. فقط حضرت مهدي موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه وقتي بيايد، شرق و غرب عالم را فتح مي كند و تنها در زمان ايشان است كه عدل جهان گستر مي شود.

پس، يك راه بيشتر وجود ندارد و آن اين كه بپذيريم، به روال شرعي، عادي، به حكم قرآن و احاديث نبوي (صلی الله علیه و آله و سلم) بايد به ائمه و اماماني

معتقد شويم كه شيعه ي اثنا عشري قبول دارد و مي گويد اولين امام، حضرت علي بن ابي طالب (علیه السلام) و آخرين امام،

ص: 33

حضرت مهدي موعود، حجة بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و جالب اين كه يكي از اسامي اين فرقه، اثنا عشري است.

ص: 34

قسمت ششم : دوازده امام و خليفه بايد از فرزندان حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) باشند

ص: 35

ص: 36

27. 1- در كتاب مناقب نوشته ي موفق بن احمد خوارزمي حنفي و كتاب ينابيع المودة نوشته ي خواجه كلان قندوزي حنفي، صفحه 85 چنين آمده است:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يا علی أنتَ وَصيی حَربُكَ حَربی و سِلمُكَ سِلمی وأنتَ الاِمام و اَبو الائمة الاَحَدیَ عَشَرَ الَّذينَ هُمُ المُطَهَرون المَعصومون وَ مِنهُم المَهدی الذی يَمْلَأ الارض قِسطاً و عَدلاً»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اي علي( (علیه السلام) )، تو وصي و جانشين من هستي؛ هر كس با تو جنگ كند، با من جنگ كرده است و هر كس با تو صلح كند و تسليم تو باشد، با من در صلح است. تو امام و پيشوا هستي. تو پدر امامان يازده گانه هستي، (همان اماماني كه تعدادشان بعد از تو يازده نفر است و همه از فرزندان تو مي باشند.) اماماني كه پاك و مطهر و معصوم مي باشند و مهدي( (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) از آنها است، مهدي( (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) همان كسي است كه زمين را پر از قسط و عدل مي كند.»

حال توجه كنيد، چه خلفاي راشدين چه بني العباس و چه بني اميه هيچ كدامشان از فرزندان حضرت علي بن ابي طالب (علیه السلام) نيستند. فقط شيعه ي اثنا عشري هستند كه يازده امامشان از نسل حضرت علي بن ابي طالب (علیه السلام) است.

28. 2- در كتاب فرائد السمطين نوشته ي شيخ الاسلام حمويني شافعي، صفحه 448 و در ينابيع المودة نوشته ي خواجه كلان قندوزي حنفي، باب 94، صفحه 494 و كتاب اليقين نوشته ي حافظ نادره الفلك محمد بن علي النطنزي آمده است:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : «اِنَّ عَليَّاً امامُ امتي مِن بَعدي و مِن وُلدِهِ القائم المُنْتَظَر»

ص: 37

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همانا بعد از من (يعني بلافاصله بعد از من) حضرت علي (علیه السلام) امام بعد از من است و قائم منتظر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان اوست.»

29. 3- در كتاب المُعْجَم الأَوسط نوشته ي حافظ ابو القاسم سليمان بن احمد طَبَراني، مجلد 5، صفحه 79، حديث 4142 آمده است:

حدثنا علیُّ بن سعيدٍ قال: حدثنا محمد بن منصورٍ الطُّوسيُّ قال: حدّثنا كَثيرُ بن جعفرٍ، قال: حدثنا ابن لَهيعَةَ، عَنْ عبدالله بن عُمَرَ، عن نافع، عن ابن عُمَر قال: قال كان رسول الله (صلی الله علیه و آله) جالساً في نَفرٍ مِنَ المُهاجرين و الانصار و علی بن ابی طالب عَن يَسارِه و العباس عَن يَمينه اِذا تلاحی العباس و رجلٌ مِنَ الانصار. فَأَغْلَظَ الانصارِیُّ للعباس فَأَخَذَ رسولُ الله (صلی الله علیه و آله) بيَدِ العبّاس و بيد عليٍّ. فقال: «سَيَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ هذا فَتیً يَمْلَأُ الارضَ جَوْراً و ظُلماً، فَإذا رَأيْتُمْ ذلِكَ فَعَلَيْكُمْ بِالْفَتَی التَّميمیّ فَإِنَّهُ يُقْبِلُ مِنْ المَشْرِقِ و هو صاحبُ رايَةِ المَهدیّ.»

ص: 38

قسمت هفتم : خداوند منان و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اسامی دوازده امام يا خليفه را مشخص كرده اند

ص: 39

ص: 40

اسلام كامل ترين دين است و در آن هيچ چيز مبهم و مجهولي وجود ندارد. اين مطلب را زماني مي توانيم بيان كنيم كه در هيچ يك از مسائل كمبودي احساس نشود. در باب امامت و خلافت نيز همين گونه است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به اذن الله حتي اسامي دوازده خليفه يا امام بعد از خود را مشخص فرموده اند؛ ما اين اسامي را از كتب اهل سنت بيان مي كنيم. آخر مگر مي شود رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جانشينان خود را مشخص نكرده باشند؟! كدام پيامبر را داريم كه وصي يا اوصياي بعد از خود را مشخص نكرده باشد؟ كدام پيامبر را داريم كه اصحابش بعد از او جمع شده باشند تا وصي او را تعيين كنند؟! اين توهين به ساحت مقدس نبوي است كه بگوييم آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) جانشينان بعد از خود را تعيين نفرموده اند و يا اين كه قرآن را كامل ترين كتاب آسماني بدانيم، اما بگوييم كه اين كتاب بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ي خلفاي آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) سكوت كرده است.

30. 1- در كتاب مناقب نوشته ي موفق بن احمد خوارزمي حنفي و در كتاب ينابيع المودة نوشته ي خواجه كلان قندوزي حنفي، باب 94، صفحه 494 آمده است:

عَن جابر بن يزيد الجعفي قال: سمعتُ جابر بن عبد الله الانصاری يقول: قال لي رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : «يا جابر اِنَّ اوصيائی و ائِمَة المُسلمين مِن بعدی اوَّلَهُم علی ثُمَّ الحسن ثُمَّ الحسين ثُمَّ علی بن الحسين ثُمَّ محمد بن علي المعروف بِالباقر سَتَدرُكُهُ يا جابر فَاِذا لقَيتَهُ فَاَقْرَءُهَ مِنّي السَّلام ثُمَّ جعفر بن محمد ثُمَّ موسی بن جعفر ثُمَّ علی بن موسی ثُمَّ محمد بن علي ثُمَّ علی بن محمد ثُمَّ الحسن بن علی ثُمَّ القائم اِسمُهُ اِسمی و كُنْيَتُهُ كُنيتی ا بن الحسن بن علي ذا كَ الذی يَفْتَحُ الله

ص: 41

تبارك و تعالی علي يَدَيهِ مَشارِق الارض و مَغارِبها ذا كَ الذي يغيبُ عَن اوليائَهُ غَيبَةُ لا يَثْبِتُ عَلي القول بِإمامته إلّا مَن إمتَحَنَ اللهُ قَلبَهُ لِلايمان...»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اي جابر، اوصياي من و امامان مسلمين بعد از من، اول حضرت علي بن ابي طالب (علیه السلام) است، بعد از او حضرت حسن بن علي (علیهما السلام) و بعد از او حضرت حسين بن علي (علیهما السلام) و بعد از او حضرت علي بن حسين (علیهما السلام) و بعد از او حضرت محمد بن علي (علیهما السلام) معروف به باقر (علیه السلام) است. اي جابر، تو او را درك خواهي كرد و خواهي ديد؛ چون به خدمت او رسيدي سلام مرا به او برسان. بعد از او حضرت جعفر بن محمد (علیهما السلام) است و بعد از او حضرت موسي بن جعفر (علیهما السلام) و بعد از او حضرت علي بن موسي (علیهما السلام) و بعد از او محمد بن علي (علیهما السلام) و بعد از او علي بن محمد (علیهما السلام) است و بعد از او حسن بن علي (علیهما السلام) امام است و بعد از او قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، امام خواهد بود. اسم او اسم من و كنيه ي او كنيه من است. فرزند حسن بن علي (علیهما السلام) است. او همان كسي است كه خداوند با دست وي شرق و غرب زمين را فتح خواهد كرد و او همان كسي است كه از دوستانش مدت زيادي غايب خواهد شد (اين غيبت آن قدر طول مي كشد) كه در اعتقاد به امامت او باقي نمي مانند مگر آنان كه خدا قلوبشان را به ايمان امتحان نموده است.»

در ادامه ی حديث داريم كه جابر مي گويد، عرض كردم: اي رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، آيا مردم در زمان غيبت از وجود وي استفاده خواهند كرد؟ حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «آري، به خدايي كه مرا به حق فرستاده، مردم در زمان غيبت از نور ولايتش روشنايي مي گيرند چنان كه از آفتاب در روزهاي ابري بهره مند مي شوند (كه مردم از زير ابر

ص: 42

از نور خورشيد بهره مي برند) اي جابر، اين كه گفتم از مكنونات سرّ خدا و از علم مخزون خدا مي باشد. آن را اظهار مكن مگر بر كسي كه قابليت و اهليتش را دارد.»

بار ديگر اين حديث و ترجمه ي آن را بخوانيد و بيانديشيد كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چگونه دقيقاً ائمه (علیهم السلام) و خلفاي بعد از خود را معرفي مي كنند و اسراري را فاش مي نمايند. در اين حديث

اولاً: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دوازده امام، رهبر و خليفه را با اسامي خود و پدرانشان معرفي مي كنند.

ثانياً: به امام باقر (علیه السلام) كه مي رسند، پيشگويي مي فرمايند كه: «اي جابر، تو او را خواهي ديد. پس سلام مرا به او برسان.» همين طور هم شد، جابر بن عبدالله انصاري تا زمان امام باقر (علیه السلام) زنده بود و سلام

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به ايشان رساند.

ثالثاً: حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) به نام دوازدهم كه مي رسند، مي فرمايند: «او شرق و غرب عالم را فتح خواهد كرد.»

رابعاً: مي فرمايند كه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) غيبتي طولاني خواهد داشت كه افراد بي ايمان در آن گمراه مي شوند.

خامساً: حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) اين مطلب را از اسرار الهي مي دانند.

با اين اوصاف آنچه حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) مي فرمايند نه با خلفاي متفرقه مطابقت دارد و نه با خلفاي بني اميه و بني العباس. فقط شيعه ي اثنا عشري با اين حقيقت واقعي روبه رو است و به اين امامان (علیهم السلام) اعتقاد دارد.

ص: 43

31. 2- در كتاب فرائد السمطين نوشته ي شيخ الاسلام حمّوئي شافعي، مجلد2، صفحه 319، حديث 571، در كتاب مقتل الحسين نوشته ي موفق بن احمد حنفي، مجلد 1، فصل 7، صفحه 96 و در كتاب ينابيع المودة نوشته ي حافظ خواجه كلان قندوزي حنفي، باب 93، صفحه 487 چنين آورده اند:

از ابي سليمان يكي از خدمتكاران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مي كند كه او مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: در شب معراج از خداوند جليل خطاب آمد:

«يا محمد خَلَقتُكَ و خَلَقتُ عَلياً و فاطمة و الحسن و الحسين و الائمةَ مِن وُلدِ الحسين مِن نوری و عَرَضتُ ولايَتَكُم علي اهل السموات و الارض فَمَن قَبلَها كانَ عندی مِن المؤمنين و مَن جحدها كان عِندی مِن الكافرين. يا محمد لَو ان عبداً مِن عِبادی عَبَدَنی حتي ينقَطِعَ أو يَصيرَ كَالشن البالي ثُمَّ جائِنی جاحِداً لِوِلايَتَكُم ما غَفَرتُ لَهُ حتّی يقرَّ بِولايَتِکم. يا محمد أتُحِبّ أن تراهُم؟ قُلتُ: نَعم يا رب. قالَ لي اُنظُر إلي يَمينِ العَرش فَنَظَرت فَاِذا علی و فاطمة و الحسن و الحسين و علی بن الحسين و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و محمد المهدی بن الحسن كَاِنَّهُ كوكبٌ دُرّی بَيْنَهُم و قالَ يا محمد، هؤلاءِ حُجَجی علی عبادی و هُم اوصياؤُكَ و المهدی مِنهُم الثائِر مِن قاتِلَ عِترَتُكَ و عِزَّتی و جلالی اِنَّهُ المُنتَقِم مِن اعدائی و الممد لاوليائي»

«اي محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) تو و علي (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) و حسن (علیه السلام) و حسين (علیه السلام) و امامان از فرزندان حسين (علیه السلام) را از نور خود خلق كرده ام و ولايت شما را بر اهل آسمان ها و زمين عرضه داشتم، هر كه قبول كرد نزد من از مؤمنين است و هر كه انكار نمود،

ص: 44

نزد من از كفار است. اي محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ، اگر بنده اي از بندگان من مرا عبادت كند تا از كار

بيفتد(1) و يا مانند مشك خشكي شود(2)، اما در آن حال ولايت شما را انكار نمايد، من او را نمي آمرزم تا اين كه اقرار به ولايت شما نمايد. (يعني شرط قبولي عبادت اقرار به ولايت ائمه (علیهم السلام) است.) اي محمد، (صلی الله علیه و آله و سلم) آيا مي خواهي اوصياي خودت را ببيني؟ گفتم: آري خداوندا. از طرف خدا خطاب آمد: به طرف راست عرش نظر كن. من به طرف راست عرش خداوند نظر افكندم و ديدم:

علي (علیه السلام) ، فاطمه (علیها السلام) ، حسن (علیه السلام) ، حسين (علیه السلام) ، علي بن حسين (علیهما السلام) ، محمد بن علي (علیهما السلام) ، جعفر بن محمد (علیهما السلام) ، موسي بن جعفر (علیهما السلام) ، علي بن موسي (علیهما السلام) ، محمد بن علي (علیهما السلام) ، علي بن محمد (علیهما السلام) ، حسن بن علي (علیهما السلام) ، محمد المهدي بن حسن (علیهما السلام) در بين آنها مانند ستاره ي درخشاني مي درخشيد. خداوند فرمود: اي محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ، اينها حجت هاي من بر بندگانم و اوصياء و جانشينان تو هستند و مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتقم عترت تو است. به عزت و جلالم سوگند او حجتي است كه انتقام گيرنده از دشمنان من و ادامه دهنده ی اولیای من است.»

هدف ما در اين كتاب اختصار است، لذا براي اهل تحقيق، بعضي از مدارك اهل سنت را كه در آنها نام دوازده امام برده شده است، اشاره مي كنم:

1- كتاب فرائد السمطين نوشته ي شيخ الاسلام حمّوئي شافعي، مجلد 2، صفحه 133، حديث431.

2- فرائد السمطين نوشته ي شيخ الاسلام حمّوئي شافعي، مجلد2، صفحه 319، حديث 571.

ص: 45


1- 1 يعني آن قدر عبادت كند تا بميرد.
2- 2 يعني پوست و استخوان شود.

3- فرائد السمطين نوشته ي شيخ الاسلام حمّوئي شافعي، مجلد2، صفحه 321، حديث 572.

4- كتاب ينابيع المودة نوشته ي خواجه كلان قندوزي حنفي، باب 76، صفحه 441.

5- كتاب ينابيع المودة نوشته ي خواجه كلان قندوزي حنفي، باب 76، صفحه 442.

6- كتاب ينابيع المودة نوشته ي خواجه كلان قندوزي حنفي، باب 93، صفحه 487.

7- كتاب ينابيع المودة نوشته ي خواجه كلان قندوزي حنفي، باب 94، صفحه 492.

8- كتاب اليواقيت و الجواهر نوشته ي حافظ شعراني شافعي، مجلد 2، المبحث 65.

9- در كتاب اسعاف الراغبين نوشته ي ابوالعرفان شيخ محمد بن صبّان مصري شافعي كه در حاشيه ی كتاب نور الابصار چاپ شده است، صفحه 141.

10- در كتاب مقتل الحسين نوشته ي موفق بن احمد خوارزمي حنفي، مجلد 1، فصل 7، صفحه 94.

11- در كتاب مقتل الحسين نوشته ي موفق بن احمد خوارزمي حنفي، مجلد 1، فصل 7، صفحه 96.

همه ي اين كتاب ها و ده ها كتاب ديگر با احاديث متواتره نوشته ی اهل سنت، اسامي دوازده جانشين، خليفه و امامان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را نقل كرده اند كه اين دوازده نفر همان اماماني هستند كه شيعه به ايشان معتقد است و شيعه را بر همين اساس، اثنا عشري مي گويند و هيچ فرقه ي ديگري در اسلام افتخار چنين اعتقادي را ندارد؛ لذا بايد گفته شود شيعه ي حَقّه.

ص: 46

قسمت هشتم : نظريه ی بعضی از علمای اهل سنت درباره ی دوازده امام (علیهم السلام)

ص: 47

ص: 48

هر مسئله اي اگر محققانه و بدون غرض مورد رسيدگي قرار بگيرد و محقق از جنبه ي مسلكي، مذهبي و ديد شخصي خودش به آن نگاه نكند و فقط عقل را قاضي قرار بدهد، صد درصد نتايج خوبي کسب خواهد کرد. دانشمنداني از اهل سنت، مسائلي را كه مطرح كرديم با ديد تحقيقي نگريسته اند و بهترين نتايج را از اين مسائل گرفته اند. ما خلاصه اي از نتايج تحقيقاتي آنها را مي آوريم:

32. 1- در كتاب اليواقيت و الجواهر نوشته ي شعراني مصري شافعي، مجلد 2، مبحث 65، در كتاب اسعاف الراغبين نوشته ي محمد بن صبّان شافعي كه در حاشيه ي كتاب نور الابصار چاپ شده است، صفحه 141 و در كتاب مشارق الانوار نوشته ي عدوي خمراوي مالكي، فصل دوم في المهدي، صفحه 121 هر كدام مستقلاً از كتاب فتوحات مكيه نوشته ي محي الدين بن عربي چنين نقل مي كنند:

«اِعلَموا اِنَّهُ لابد مِن خروج المهدی لكن لا يَخرج حتی تملأ الارض جوراً و ظلماً فَيَملَأها قِسطاً و عَدلاً و هو مِن عترة رسول الله مِن وُلد فاطِمه رضی الله تعالی عَنها جدّه الحسين بن علی بن ابی طالب و والده الامام حسن العسكري ابن الامام علی النقی (بالنون) ابن الامام محمد التقی (بالقاف) ابن الامام علی الرِضا ابن الامام موسی الكاظم ابن الامام جعفر الصادق ابن الامام محمد الباقر ابن الامام زين العابدين علی بن الحسين ا بن الامام الحسين ابن الامام علی بن ابی طالب رضی الله عنهم يواطئ اسْمَه اسم رسول الله (صلی الله علیه و آله) يُبايعُه المُسلِمون بين الركن و المقام»

«بدانيد مهدي موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ناچار ظهور خواهد كرد ولي ظهور نمي كند تا زماني كه زمين از ظلم و جور پر شود. سپس او زمين را با عدل و داد پر مي نمايد. مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 49

از اهل بيت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و از نسل فاطمه (علیها السلام) است. جدّ مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام حسين بن علي بن ابي طالب (علیهما السلام) است، پدرش امام حسن عسكري (علیه السلام) است كه ايشان فرزند امام علي النقي (علیه السلام) و ايشان پسر امام محمد التقي (علیه السلام) و ايشان پسر امام علي بن موسي الرضا (علیهما السلام) و ايشان فرزند امام موسي الكاظم (علیه السلام) و ايشان فرزند امام جعفر صادق (علیه السلام) و ايشان فرزند امام محمد باقر (علیه السلام) و ايشان پسر امام زين العابدين، علي بن حسين (علیهما السلام) و ايشان پسر امام حسين (علیه السلام) و ايشان فرزند امام علي بن ابی طالب (علیه السلام) سلام الله عليهم اجمعين است، نام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. مسلمين با حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مكه، در خانه ي خدا، بين ركن و مقام بيعت خواهند كرد.»

توجه مي فرماييد كه سه پهلوان حديث از علماي بزرگ اهل سنت يعني شعراني شافعي، محمد بن صبان شافعي و عدوي خمراوي مالكي از يكي ديگر از علماي بزرگ به نام محي الدين ابي عبدالله محمد بن علي معروف به ابن عربي الحاتمي الطائي (متوفي سال 638 ه.ق) مطالبي را نقل مي كنند كه همه از احاديث نبوي (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ي ائمه ي اثنا عشري (علیهم السلام) و مهدي موعود، حضرت حجة بن الحسن العسكري (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اقتباس شده است و مطابق است با آنچه كه شيعه ي اثنا عشري مي گويد.

33. 2- در ينابيع المودة نوشته ي حافظ سليمان بن ابراهيم القندوزي حنفي، باب 77،

صفحه 446، خواجه كلان قندوزي پس از تحقيقات فراوان چنين مي نويسد:

«قالَ بَعض المحققين انَّ الاحاديث الدالة علی كون الخلفاء بعده (صلی الله علیه و آله و سلم) اثنا عشر قد اشتَهرَت مِن طُرق كَثيرة فبِشرح الزمان و تَعريف الكون و المكان علم اِنَّ مُراد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) مِن حديثه هذا الائِمة الاثنا عشر مِن اهل بيتَه و عِترته اذ لا

ص: 50

يمكن اَن يَحمل هذا الحديث علی الخُلفاء بعده من اصحابه لِقلّتِهم عَن اثنا عشر و لا يمكن اَن يَحمله علی الملوك الامَويه لزيادَتِهم علی اثنا عشر و لِظُلمهِم إلّا الفاحش إلّا عمر بن عبد العزيز و لِكونَهم غير بنی هاشم لِاَنّ النَّبی (صلی الله علیه و آله و سلم) قالَ: «كلَّهم من بنی هاشم» فی رواية عبد الملك عن جابر و اِخفاءَ صوته (صلی الله علیه و آله و سلم) فی هذا القَول يرجح هذه الرواية لِاَنَّهم لا يَحسَنون خلافة بنی هاشم و لا يُمكِن اَن يَحمِله علی الملوك العباسيه لِزيادَتهم علَی العدد المذكور و لِقلة رَعايَتهم الاية ﴿قُل لَّا أَسئَلُكُم عَلَيهِ أَجرًا إِلَّا المَوَدَةَ فِی القُربَی﴾(1)

و حديث الكساء فَلابد مِن اَن يحمل هذا الحديث علی الائِمة الاثنا عشر مِن اهل بيته و عترته (صلی الله علیه و آله) لِاَنَّهم كانوا اَعلَم اهل زَمانِهم و اَجلهم و اورَعهم و اَتقاهم و اعلاهم نسبَاً و افضَلِهم حسباً و اَكرَمهم عند الله و كان علومِهم عَن آبائِهم متصلاً بِجَدِّهم (صلی الله علیه و آله و سلم) و بِالوراثة و اللدينة كذا عَرَفهم اهل العلمِ و التَحقيق و اهل الكشف و التُوفيق و يُؤيِد هذا المعنی اَی اَن مُراد النبی (صلی الله علیه و آله) الائِمة الاثنا عشر مِن اهل بيته و يَشهِده و يرجحه حديث الثقلين و الاحاديث المتكثره المَذكوره فی هذا الكتاب و غيرها»

صاحب كتاب ينابيع المودة كه الحق دانشمندي فاضل، محدثي بزرگ، بسيار دقيق و... است، چنين مي فرمايند: «عده اي از محققين گفته اند احاديثي كه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به ما رسيده است، شرح زمان و تعريف كون و مكان نشان داده است كه منظور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از احاديث «اثنا عشر خليفه» دوازده نفر از اهل بيت و عترت آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم)

هستند. اين احاديث بر خلفايي كه از صحابه بودند، حمل نمي شوند، چون

ص: 51


1- 1 سوره شوري آيه 23

تعدادشان از دوازده نفر كمتر است و بر خلفاي اموي و بني عباس هم حمل نمي گردد، چون آنها از دوازده نفر بيشتر بودند. مسئله ي ديگر اين كه به جز عمر بن عبدالعزيز همه ي آنها ظالم و ستمگر فاحش و از غير بني هاشم بودند، در حالي كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «كلهم من بني هاشم» آنها از بني هاشم هستند، چنانچه در روايت جابر آمده است و نمي شود بر پادشاهان بني العباس حمل نمود، زيرا آنها هم از دوازده نفر بيشتر بودند و هيچ كدام از آنها آيه ي ﴿قُل لَّا أَسئَلُكُم عَلَيهِ أَجرًا إِلَّا المَوَدَةَ فِی القُربَی﴾ را رعايت نكردند (بلكه فرزند و ذوي القربي رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را قتل عام كردند)؛ حديث كساء را مراعات ننمودند، پس ما ناچار هستيم بگوييم اين حديث «الائمة الاثنا عشر من اهل بيته و عترته» امامان دوازده گانه از اهل بيت و عترت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند كه آنها اعلم اهل زمان و اجل و اتقي و اورع از همه بودند و در نسبت، از همه بالاتر و در حسب، افضل و نزد خداوند محترم تر بودند و علم آنها متصل به علم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است و از ايشان به آنها ارث رسيده و علمشان لدني است... دليل ديگر ما حمل حديث ثقلين و احاديث ديگري است كه به طور وافر در اين كتاب (ينابيع المودة) و در كتاب هاي ديگر نقل شده است.»

بدين طريق هيچ گونه شكي باقي نمي ماند كه منظور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از همه ي اين احاديث درباره ي دوازده امام، حضرت علي (علیه السلام) و اولاد ايشان بوده

است. بار ديگر مطالب بالا را بخوانيد و ببينيد آيا حرف ديگري مانده است كه بگوييم؟! هر چه ما

ص: 52

بخواهيم در حقانيت شيعه ي اثنا عشري بگوييم، علماي اهل سنت گفته اند، فقط ما مي گوييم به اين مطالب با ديد عميق بنگريد و توجه بيشتري بنماييد.

ص: 53

ص: 54

قسمت نهم : منكران خروج حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كافر هستند

ص: 55

ص: 56

اين نكته مورد اتفاق همه ي اهل تشيع و تسنن است كه هر كس يكي از ضروريات دين را منكر شود، كافر مي گردد. شيعه و سني مسئله ي مهدويت را از ضروريات دين مي دانند و از اين مطلب كه بگذريم، حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند كه منكران حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، منكران قيام، انقلاب و خروج حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كافر هستند.

34. 1- در كتاب فرائد السمطين نوشته ي حمّوئي شافعي، كتاب عرف الوردي في الاخبار المهدي نوشته ي حافظ جلال الدين عبد الرحمن سيوطي، كتاب البرهان في علامات المهدي آخرالزمان نوشته ي علاء الدين متقي هندي و كتاب ينابيع المودة، باب 78، صفحه 447 نوشته ي حافظ قندوزي حنفي آمده است:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : «مَن انكَر الخروجِ المَهدي فَقد كفَر بما انزل عَلی محمد (صلی الله علیه و آله) و مَن انكَر نزول عيسی فقد كفر و مَن انكَر الدّجال فقد كَفر.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر كس خروج حضرت مهدي (صلی الله علیه و آله و سلم) را منكر شود، به تحقيق كافر شده است به آنچه كه بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است و هر كس نزول عيسي (علیه السلام) را منكر شود (كه حضرت عيسي (علیه السلام) هم در زمان حضرت مهدي (علیه السلام) خواهد آمد) كافر است و هر كس مسئله ي دجال را (كه قبل از قيام حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج مي كند) منكر گردد، او نيز كافر است.»

35. 2- در كتاب لسان الميزان نوشته ي حافظ شهاب الدين ابو الفضل احمد بن علي بن حَجَر عَسقَلاني مجلد 5، صفحه 130، حديث 437 ضمن شرح حال محمد بن حسن بن علي بن راشد انصاري از محمد بن علي بن الحسن، از حسين بن محمد بن احمد، از

اسماعيل بن ابي اُويس، از مالك، از مُنْكَدِر، از جابر آمده است كه گفت:

ص: 57

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «مَن أنْكَرَ خُرُوجَ الْمَهدیِّ فَقَدْ كَفَر بِما اُنْزلَ عَلی مُحمّدٍ وَ مَن أنْكَرَ نُزُولَ عيسی فقد كَفَرَ بما اُنزِلَ علی محمد و مَن لَمْ يُؤمِنْ بِالقدر خَيرهِ وَ شَرّه فقد كَفَرَ بما اُنْزلَ علی محمد؛ فإنَّ جِبرائيل أخبرنی إنَّ الله قال: «مَنْ لَمْ يُؤمِنْ بِالقَدر خيْرِهِ و شرِّهِ فَلْيَتَّخِذْ رَبّاً غَيْرِی»

جابر مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر كس منكر خروج و قيام حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شد به تحقيق كافر شده است به آنچه بر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است و هر كس نزول حضرت مسيح (علیه السلام) را منكر شود به تحقيق كافر شده است به آنچه بر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است و ... .»

ص: 58

قسمت دهم : حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرين امام و آخرين خليفه است

ص: 59

ص: 60

همان طور كه اشاره كرديم، حضرت مهدي موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، آخرين امام و آخرين خليفه در ديانت مقدس اسلام مي باشند؛ چنانچه:

36. 1- در كتاب تذكرة الخواص الامّة تأليف شمس الدين ابوالمظفر يوسف بن فرعلي سبط بن الجوزي حنفي (مشهور به سبط بن الجوزي) در باب ششم آمده است:

حضرت امير المؤمنين، علي بن ابی طالب (علیه السلام) در خطبه اي كه مدح رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان را در آن فرمودند، در آخر خطبه فرمودند:

«فَنَحن انوار السَموات و الارض و سُفُن النجاة و فينا مكنون العلم و الينا المصيرُ الاُمور و بمَهدينا تقطع الحجج فهوَ خاتَم الائمّة و منقذ الامّة و منتهي النّور و غامضُ السر فليَهنأ من استمسَك بعروَتنا و حُشِرَ عَلی محبّتنا»

«پس ما انوار آسمان ها و زمين هستيم (ما روشنايي بخش عالم هستيم) و ما سفينه و كشتي نجات هستيم و ما كساني هستيم كه خداوند علم را در ما نهاده است. به مهدي ما همه ي حجت هاي الهي انقطاع مي يابد و او ختم كننده ي همه ي امامان است و او نجات دهنده ي امت است و انوار الهي به او ختم مي گردد و ما كساني هستيم كه اسرار الهي در اختيار و در قبض ماست. هر كس به ريسمان ما چنگ زند در قيامت با محبت ما محشور مي گردد.»

37. 2- در كتاب عقد الدّرر، باب اوّل، في بيان أنّه من ذريّة رسول الله (صلی الله علیه و آله) و عترته، صفحه 46 آمده است:

عَن اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب قال: «قلت: يا رسول الله (صلی الله علیه و آله) ، اَمِنّا المهدي اَو مِن غيرنا؟» فقال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «بَل مِنّا، يختمُ الله بِهِ الدّين كمي فَتحهُ بِنا.»

ص: 61

يوسف بن يحيي از حضرت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (علیه السلام) روايت نمود كه فرمودند: «من به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض كردم آيا مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ماست يا از غيرما؟» رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «(حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) از ماست؛ خداوند دين را به مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ختم مي كند همان طور كه به ما فتح نمود.»

38. 3- در كتاب مناقب نوشته ي احمد خوارزمي و در كتاب ينابيع المودة، باب 94، صفحه 492 آمده است:

امام زين العابدين (علیه السلام) از پدرشان و ايشان از حضرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) و ايشان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل فرمودند:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : «الائمة بعدي اثنا عشر، اوّلهم انت يا علي و آخرهم القائم.»

«رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: امامان بعد از من دوازده نفر هستند، اوّلشان تو هستي اي علي (علیه السلام) و آخرشان قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.»

علاوه بر روایات فوق، در روايات متعدد ديگری هم آمده است كه حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرين امام از ائمه (علیهم السلام) است.

ص: 62

قسمت یازدهم : حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از عترت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است

ص: 63

ص: 64

39. 1- در صحيح ابي داود (يكي از صحاح سته)، مجلد 4، كتاب المهدي، صفحه 107، حديث 4284 آمده است:

عَن اُم سلمه قالَت: سَمِعتُ رَسولَ الله (صلی الله علیه و آله) يقول: «اَلمَهدی مِن عِترَتی مِن وُلد فاطمه»

ام سلمه مي گويد: شنيدم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) كه مي فرمودند: «مهدي( (علیه السلام) ) از عترت و خانواده ي من است و از اولاد حضرت فاطمه( (علیها السلام) ) مي باشد.»

40. 2- در صحيح ابن ماجه في سنته جزء دوم باب خروج المهدي از باب هاي «الفتن»، صفحه 1368، حديث 4086 آمده است:

عَن سعيد بن المسَيِّب قال: كُنّا عِند ام سلمه فَتذاكرنا المهدی فقالت: سمعتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله) يقول: «المهدی مِن وُلد الفاطمه.»

سعيد بن مسيب نقل مي كند: ما نزد ام سلمه بوديم و ذكري از حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شد (درباره ي حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحبت مي كرديم) ام سلمه گفت: «من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنيدم كه حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) مي باشد.»

اولاً: اين حديث ثابت مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن دوران جاهليت، نهضت علمي و ديني را در بين زنان ايجاد كردند و زنان نيز در مسائل علمي و ديني داراي تحقيقات بودند و باهم بحث مي كردند.

ثانياً: اين حديث و صد ها حديث ديگر نظير آن اثبات مي كند كه حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) به آمدن حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زياد اشاره كرده بودند، لذا مردم از آمدن حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قيام و انقلاب او حرف مي زدند و براي آگاهي بيشتر در حضور همسر

ص: 65

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ام سلمه به بحث مي پرداختند و

ايشان با احاديث نبوي بر اطلاعات آنها مي افزودند.

ثالثاً: بحث و بررسي مسئله ي مهدويت در اسلام از زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شروع مي شود.

اين حديث را التاج الجامع للاصول مجلد 5، صفحه 364؛ صواعق المحرقه ابن حجر عسقلاني؛ اسعاف الراغبين باب 2، صفحه 134؛ صحيح مسلم نيشابوري؛ صحيح حافظ نسائي؛ ينابيع المودة، صفحه 432؛ منتخب كنز العمال مجلد 6، صفحه 30؛ كتاب جواهر العقدين و كتاب البرهان في علامات مهدي آخر الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه آورده اند.

41. 3- در ينابيع المودة نوشته ي خواجه كلان قندوزي حنفي، باب 73، صفحه 432، مسند امام احمد حنبل و صحيح ابن ماجه آمده است:

عَن علی (رضی الله عنه) : «المهدی مِنّا اهلَ البيت يُصلحه الله فی ليلَة.»

حضرت علي (علیه السلام) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بيت است و خداوند در شبي امر او را اصلاح مي كند.»

42. 4- در ينابيع المودة، باب 73، صفحه 432 آمده است:

حديث قتادة قال: قلتُ لسعيد بن المسيِّب: احَقَّ المهدی؟ قال: نَعَم، هو حقٌ، هو مِن اولاد فاطمه. قلتُ: مِن ای ولد فاطمه؟ قال: حسبكَ الآن.

و حديث قتاده كه مي گويد: به سعيد بن مسيب گفتم: آيا حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است؟ ايشان گفت: آري، (حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) حق است. او از اولاد حضرت فاطمه (علیها السلام) است. گفتم: از كدام يك از اولاد حضرت فاطمه (علیها السلام) است؟ گفت: حالا تو را بس است.

ص: 66

دقت بفرماييد، متفكرين اسلامي براي افراد به اندازه ي ظرفيت آنها سخن مي گفتند.

43. 5- در الاحسان بترتيب صحيح ابن حبّان مجلد 7، باب ما جاء في المهدي، صفحه 576، حديث 5922 و موارد الظمان مجلد 6، صفحه 128، حديث 1876 به روايت ابو هريره آمده است:

اخبر الفضل بن حباب قال: حَدَّثَنا مُسَدَّد (بن مُسَرْهَد)، حَدَّثَنا محمد بن ابراهيم ابو شهاب، عن عاصم بن بَهْدَلَة، عن ابی صالح، عن ابی هريره قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لَو لَمْ يَبق مِن الدنيا إلّا لَيلَة لَمَلَكَ فيها رَجُلٌ مِن اهل بيت النبی (صلی الله علیه و آله) .»

ابو هريره مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از (عمر) دنيا نماند مگر يك شب، پادشاهي (مردي) در ميان آنها حكومت خواهد كرد كه او از اهل بيت من است.»

44. 6- به روايت ابو هريره از مسند ابي يعلي مجلد 12، صفحه 19، حديث 6665 آمده است:

حَدَّثنا ابو بكر...، عن بشير بن نَهيك قال: سمعت ابا هريره: حدثنی خليلی ابو القاسم (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تَقُومُ السّاعةُ حتّی يَخْرُجَ عَلَيهم رَجُلٌ مِن اهلِ بيتي فَيَضْرِبهُمْ حتّی يَرْجِعُوا الی الحق.»

حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ساعت و قيامت برپا نمي شود مگر اين كه (در ميان مسلمانان) مردي از اهل بيت من بر ايشان قيام كند و با آنها مبارزه كند تا (همه) به حق برگردند.»

45. 7- در الفتن و الملاحم نوشته ي نعيم بن حمّاد باب نسبة المهدی، صفحه 209 آمده است:

ص: 67

حَدَّثنا ابو مُعاوية، عن الاعْمَش، عن عَطِيّة العَوْفِیّ، عن ابو سعيد الخُدْری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «(المهدی) هُوَ رَجُلٌ مِنْ اهلِ بيتی.»

ابو سعيد خُدري مي گويد كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردي از اهل بيت من است.»

46. 8- در الفتن و الملاحم نوشته ي نعيم بن حمّاد باب نسبة المهدی، صفحه 207 آمده است:

حَدَّثنا الْمُعْتمِر، عن رجلٍ، عن ابی الصّديق، عن ابی سعيدٍ الخُدری، عن النَّبي (صلی الله علیه و آله) : «(المهدی) هُوَ رَجُلٌ مِنْ عِتْرَتی أو قال: مِنْ أهْلِ بَيتیِ.»

ابو سعيد خُدري مي گويد كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردي ازعترت من است يا فرمودند: او مردي از اهل بيت من است.»

47. 9- در الفتن و الملاحم نوشته ي نعيم بن حمّاد باب نسبة المهدی، صفحه 209 آمده است:

حَدَّثَنا الوليد، عن سعيد، عن قتادةَ، عن ابی الصّدّيق، عن ابی سعيد الخُدْرِیَّ، عن النَّبی (صلی الله علیه و آله) : «(المهدی) هُوَ رَجُلٌ مِنْ اُمُّتی.»

ابو سعيد خُدري مي گويد كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردي از امت من است.»

48. 10- در المصنف نوشته ي عبد الرزاق صَنْعاني، باب المهدي، مجلد 11، صفحه 371 آمده است:

عن ابي سعيد الخدري قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «...فيبعث اللهَ رَجُلاً مِن عترتي من اهل بيتي.»

ص: 68

ابوسعيد خدري از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مي كند كه حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «... خداوند مردي از عترت من كه از اهل بيت من است، برمي انگيزاند.»

49. 11- در كتاب المنار المُنيف، صفحه 146، شماره 335 آمده است:

قال ابو نعيم، خَلَف ابن احمد بن العباس الرامْهُرْمُزِيّ في كتابه، حَدَّثنا همّام بن احمد بن ايّوب، حَدَّثنا طالوت بن عَبّاد، حَدَّثنا سُوَيْد بن ابراهيم، عن محمود بن عمر، عن أبی سَلَمةَ بن عبد الرحمن بن عَوْف، عن أبيه قال: قال: رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لَيَبْعَثَنَّ من عترتی رَجُلاً أفرقَ الثنايا أجْلَی الْجَبْهَة يَملأ الارض عدلاً...»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردي از عترت من قيام مي كند كه دندان هاي ثناياي او باز است، داراي پيشاني بلند است، او زمين را پر از عدل و داد مي كند.»

50. 12- دركتاب تاريخ مدينة دمشق نوشته ي ابن عساكر، مجلد 7، صفحه 341 به دو طريق روايت كرده است:

كتب إلی أبو طالب الحسين بن محمد بن علی الزَّيْنَبیّ و حدثنا ابو طاهر ابراهيم بن الحسن الفقيه عنه، أنا القاضی ابو القاسم علی بن المُحَسَّن بن علی التَّنوَخِیُّ، ابو الحسين محمد بن المظفر بن موسي الحافظ، حَدَّثنا أبو بكر احمد بن محمد بن عبيدالله الدمشقی، أخبرنی طاهر بن علی، حدثنا علی بن هاشم، حدثنا ابن الهيثم، حدثنا محمد بن ابراهيم، أنّ أمير المؤمنين ابا جعفر، حَدَّثه عن ابيه، عن ابن عباس أنّ رسولَ الله (صلی الله علیه و آله) قال: «كَيْفَ تَهْلِكُ أُمَّةٌ أنَا اَولُها و عيسی فی آخِرِها وَ الْمَهِدیُّ مِنْ أهْلِ بَيْتی فی وَسَطها.»

ص: 69

ابن عباس مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «چگونه امت هلاك مي شوند در حالي كه من در اوّل آن و عيسي (علیه السلام) در آخر آن و مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه از اهل بيت من است در وسط آن مي باشد.»

51. 13- در كتاب كنز العمال، مجلد14، صفحه 269، حديث 38682 به نقل از تاريخ دمشق آمده است:

عن ابن عباس أنّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «كَيْفَ تَهْلِكُ اُمَّةٌ أنا فی أوَّلِها وَعيسی بن مريم فی آخِرِها وَ المهدی مِنْ اهل بيتی في وَسَطِها.»

ابن عباس مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «چگونه امت هلاك مي شوند در حالي كه من در اوّل آن و عيسي (علیه السلام) در آخر آن و مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه از اهل بيت من است در وسط آن مي باشد.»

52. 14- در المعجم الكبير نوشته ي حافظ ابوالقاسم سليمان بن احمد طبرانی، مجلد 10، صفحه 136 و 137 به روايت ابن مسعود نوشته است:

حدثنا الحسين بن اسحاق التستری، حدثنا واصل بن عبدالأعلی، حدثنا محمد بن فضيل، عن عثمان بن عبدالله بن شُبْرُمَة، عن عاصم بن ابی النجود، عن زِرّ بن حُبَيش، عن عبدالله بن مسعود قال: قال النبی (صلی الله علیه و آله) : «يَخْرُجُ رَجُلٌ مِن اهل بيتی يواطئ اسمه اسمی و خُلْقُهُ خُلْقي يَمْلَأها عدلاً و قسطا كما ملئت ظُلماً و جَوْراً.»

زر بن حبيش از عبدالله بن مسعود نقل مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردي از اهل بيت و خاندان من قيام مي كند كه اسم او اسم من است و خُلْقُ و خوي او خُلْقُ و

ص: 70

خوي من است. آن (زمين) را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود.»

53. 15- در كتاب الاحسان بترتيب صحيح ابن حبّان، مجلد 8، ذكر البيان بِأنّ المهدي يشبه خُلْقُهُ خُلْقُ المصطفي، صفحه 291، شماره 6786 آمده است:

أخبر محمد بن احمد بن ابی عون الرَّيَّانیّ قال: حدثنا علی بن المُنذر قال: حدثنا ابن فضيل قال: حدثنا عثمان بن شُبْرُمَة، عن عاصم بن ابی النَّجوُد، عن زِرٍّ، عن عبدالله قال: قال النبی (صلی الله علیه و آله) : «يَخْرُج رَجُلٌ من امتی يواطئ اِسمُهُ اسْمی وَ خُلْقُهُ خُلْقی فيملأها قِسطاً و عَدْلاً كما مُلِئَت ظلماً و جَوْراً.»

زر روايت مي كند از عبدالله بن مسعود و او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت مي كند كه فرمودند: «مردي از امت من قيام مي كند كه اسم او اسم من است و خلق و خوي او خلق و خوي من است. آن (زمين) را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود.»

54. 16- در كتاب الكامل في ضُعَفاءِ الرجال نوشته ي حافظ ابواحمد، عبدالله بن عُديّ جُرْجاني آمده است:

حدثنا اسحاق بن ابراهيم بن يونس، حدثنا سُوَيْد بن سَعيدٍ، حدثنا سُفيان بن عُبَيْنَةَ، عن عاصِمِ، عن زرٍّ، عن عبدالله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «المهدیُّ مِنْ وُلْدِ فاطمه.»

زر بن حبيش روايت مي كند از عبدالله بن مسعود كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است.»

55. 17- در كتاب ميزان الاعتدال، مجلد2، صفحه 249، حديث 3621 آمده است:

ص: 71

سُوَيْد، حدثنا سفيان، عن عاصمٍ، عن زرٍّ، عن عبدالله بن مسعود قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «المهدی مِنْ وُلْدِ فاطمه»

عبدالله بن مسعود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت مي كند كه فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است.»

56. 18- در سنن ترمذي، مجلد 3، باب ما جاء في المهدي، صفحه 343، حديث 2231 آمده است:

حدثنا عَبْدُ الجبار بنُ العَلاء بن عبد الجبار بن العَطار، حدثنا سُفيانُ بن عُيَيْنَة، عن عاصم، عن زِرٍّ، عن عبدالله بن مسعود، عن النبی (صلی الله علیه و آله) : «يلی رَجُلٌ مِنْ أهل بَيْتی يواطئ اسمُهُ اسْمی.»

عبدالله بن مسعود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مي كند كه فرمودند: «قيام مي كند مردي از اهل بيت من كه اسم او اسم من است.»

57. 19- در المعجم الكبير نوشته ي حافظ ابوالقاسم سليمان بن احمد طبرانی، مجلد 10، صفحه 136، حديث 10227 آمده است:

حدثنا احمد بن محمد الجمال الاصبهانی، حدثنا ابراهيم بن عامر بن ابراهيم، حدثنا ابی، عن يعقوب القمی، عن سعد بن الحسين، عن ابی بكر ابن عيّاش، عن عاصم بن ابی النَّجود، عن

زِرّ بن حُبيش، عن عبدالله بن مسعود، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «يَلیِ أمْرَ هذِهِ الْاُمَّةِ فی آخر زمانِها رَجُلٌ من أهْلِ بَيْتیِ، يواطئ اسْمُهُ اسْمی.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان مردي از اهل بيت من سرپرستي و امامت امت را به دست مي گيرد كه اسم او اسم من است.»

ص: 72

58. 20- در كتاب اخبار اصبهان نوشته ي حافظ ابو نعيم اصفهاني، مجلد 1، صفحه 329 آمده است:

حدثنا احمد بن بُندار، حدثنا عباس بن حَمْدان، حدثنا ابراهيم بن عامر، حدثنا ابی، عن يعقوب، عن سعيد بن الحسن ابن الحسن ابن اخت ثَعْلَبَة، عن ابی بكر بن عياش، عن عاصمٍ، عن زرٍّ، عن عبدالله، عن النبیِّ (صلی الله علیه و آله) قال: «يَلیِ أمْرَ هذِهِ الْاُمَّةِ فی آخر الزمانها رَجُلٌ مِنْ اهْل بيتی يواطئ اسْمهُ اسمی.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «(رهبريت و امامت) امت را در آخر الزمان مردي از اهل بيت من به دست مي گيرد كه اسم او اسم من است.»

59. 21- در سُنن ابي داود، مجلد 4، كتاب المهدي، صفحه 107، حديث 4282 آمده است:

حدثنا محمد بن العلاء، حدثنا ابوبكر ابن عيّاش، عن عاصم، عن زِرٍّ، عن عبدالله بن مسعود، عن النبی (صلی الله علیه و آله) : «... لا تَذهبُ (أو لاتَنقضي) الدنيا حتی يَمْلِكُ العربَ رَجُلٌ من اهل بيتی يواطئ اسمهُ اسمی.»

عبدالله بن مسعود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت مي كند كه فرمودند: «(عمر) دنيا به اتمام نمي رسد تا پادشاهي از عرب از اهل بيت من به حكومت برسد؛ اسم او اسم من است.»

60. 22- در ميزان الاعتدال في نقد الرجال نوشته ي ابو عبدالله محمد بن احمد بن عثمان ذَهَبي، مجلد 3، صفحه 449، حديث 7114 و در لسان

الميزان مجلد 5، صفحه 24 و23، حديث 289 آمده است:

ص: 73

قال ابو نعيم حدثنا سليمان بن احمد، حدثنا محمد بن ابراهيم كثير، حدَّثنا رَوّاد، حدثنا سفيان، عن منصور، عن ربعی، عن حُذَيفة بن يمان قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «المهدی رجُلٌ مِن ولْدي، وَجهُهُ كَالكُوكَبِ الدُّري.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، مردي از فرزندان من است و صورت او مانند ستاره اي درخشان مي درخشد.»

61. 23- در ميزان الاعتدال مجلد 2، صفحه 387، حديث 4160 و در لسان الميزان مجلد 3، صفحه 238، حديث 1052 آمده است:

قال الطبراني حَدَّثنا محمد بن زكريا الهلالی، حَدَّثنا العباس بن بَكّار، حَدَّثنا عبدالله بن زياد، عن الاعمش، عن زرَّ بن حُبيش، عن حذيفة بن يمان قال: خَطَبنا النَبی (صلی الله علیه و آله) فَذَكَرَ ما هو كائن ثم قال: «لَوْ لَمْ يَبقَ مِن الدِنيا الّا يَومٌ واحدٌ لَطَوَّل الله ذلك اليَومَ حَتّی يَبْعَثَ رَجُلاً مِن وُلْدی اِسْمَهُ اسمی.» فقال سلمان: يا رسول الله (صلی الله علیه و آله) مِنْ أیَّ وُلْدِكَ؟ قال: «مِن وَلَدی هذا وَ ضَربَ بِيَدهِ علی الحسين.»

حذيفه بن يمان مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ضمن خطبه اي فرمودند: «اگر از (عمر) دنيا نماند مگر فقط يك روز، خداوند آن روز را طولاني مي كند تا مردي از فرزندان مرا برانگيزاند كه اسم او اسم من است.» سلمان گفت: اي رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، از كدام فرزند شما؟ حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «از اين فرزندم» و سپس با دست خود به حضرت سيد الشهدا (علیه السلام) ، امام حسين بن علي (علیهما السلام) زدند.

62. 24- در مسند احمد حنبل، مجلد 1، صفحات 377 و 430 آمده است:

ص: 74

حدثنا يحيي بن سعيد، عن سُفيان، حدثنی عاصم، عن زِرٍّ، عن عبدالله بن مسعود: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تذهبُ الدنيا أو قال: لا تنقضی الدنيا حتّی يُمْلِكَ العَرَبَ رَجُلٌ مِنْ اهل بيتی يواطئ اسْمُهُ اسمی.»

يحيي بن سعيد از سفيان و او از عاصم و او از زر بن حبيش و او از عبدالله بن مسعود نقل مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنيا نمي رود (به پايان نمي رسد) تا مردي از عرب از اهل بيت و خاندان من به پادشاهي برسد؛ اسم او اسم من است.»

63. 25- در المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 134، حديث 10127 آمده است:

حدثنا القاسم بن محمد الدلّال الكوفی، حدثنا ابراهيم بن اسحاق الصينی، حدثنا عبدالله بن حكيم بن جُبَيْر، عن عاصم، عن زرِّ، عن عبدالله بن مسعود: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا يَذْهَبُ الدُّنيا حَتّی يَمْلِكَ رَجُلٌ مِنْ اهل بيتی يواطئ اسمه اسمی.»

قاسم بن دلال كوفي... عبدالله بن مسعود گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنيا نمي رود (به پايان نمي رسد) تا مردي از اهل بيت من به حكومت برسد كه اسم او اسم من است.»

64. 26- در المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 134، حديث 10218 آمده است:

حدثنا معاذُ بن المُثَنّی، حدثنا مُسَدَّدُ، حدثنا يحيي بن سعيد، عن سُفيان الثَّوْرِیَّ، عن عاصمٍ، عن زرِّ، عن عبدالله بن مسعود: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَنْقَضی الدنيا حتّی يَمْلِكَ العَرَبَ رَجُلٌ مِنْ اهل بيتی يواطئ اِسْمُهُ اسمی.»

معاذ بن مثني... عبدالله بن مسعود نقل مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنيا به پايان نمي رسد مگر اين كه مرد عربي از اهل بيت من به حكومت برسد؛ اسم او اسم من است.»

ص: 75

65. 27- در التاريخ الكبير، مجلد 1، صفحه 317، قسم اول از جزء اول، شماره 994 در ترجمه ی ابراهيم بن محمد بن علي بن ابي طالب هاشمي آمده است:

قال لي ابو نُعَيْمٍ: قال حَدَّثنا ياسينُ العِجْلِيُّ، عَن ابراهيمَ بن محمّد بن علیّ بن الحَنَفِيَّة، عَن ابيه، عَن عَلِیٍّ رَفعه قال: «المهديُّ مِنّا أهْلَ البَيْتِ» و في اسناده نظر.

ابو نعيم به من گفت كه ياسين العجلي برايمان روايت كرد از ابراهيم...، از اميرالمؤمنين حضرت علي (علیه السلام) و ايشان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل فرمودند كه آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بيت است.»

66. 28- در مسند أبي يَعْلي، مجلد 1، صفحه 359، شماره 465 آمده است:

حَدَّثَنا أَبو بكرِ بن أبی شَيْبَة، حدَّثنا أبو داودَ عُمرُ بن سَعدٍ، عن ياسين، عن إبراهيمَ بن محمد، عن عَلِیّ قال: قال رسولُ الله (صلی الله علیه و آله) : «الْمَهْدِيُّ مِنْكُمْ أهْلَ الْبَيْتِ، يُصْلِحُهُ اللهُ في لَيْلَةٍ.»

ابو بكر بن ابي شيبه از ابو داود عمر بن مسعود روايت مي كند و او از ياسين و او از ابراهيم بن محمد حنفيه و او از پدرش حضرت امير المؤمنين علي (علیه السلام) روايت مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شما اهل بيت است و خداوند كار ظهور او را در يك شب اصلاح مي فرمايد.»

67. 29- در الكامل، مجلد 7، صفحه 185 آمده است:

حدثنا أحمد بن أبی سفيان بِقَيْسارية، أخبرَنا محمد بن حَمّاد الطِّهْرانِیُّ، أخبرَنا أبو نُعَيْمٍ، حدثنا ياسين العجلیُّ، عن ابراهيمَ بن محمد بن الحَنَفِيَّة، عن أبيه، عن عَلِیٍّ، عن النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) قال: «المهديُّ مِنّا أهْلَ البَيْتِ، يُصْلِحُهُ اللهُ في لَيْلَةٍ.»

ص: 76

احمد بن ابراهيم از محمد بن حمّاد و او از ابو نعيم و او از ياسين عجلي و او از ابراهيم بن محمد و او از پدرش محمد بن حنفيه و او از حضرت علي (علیه السلام) روايت مي كند كه فرمودند: حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بيت است و خداوند كار ظهور او را در يك شب اصلاح مي فرمايد.»

68. 30- در الكامل، مجلد 7، صفحه 185 آمده است:

حدثنا عبدُاللهِ بن أبی سفيان، حدثنا زَكريّا بن الحكيم، حدثنا أبو نُعَيْمٍ، حدثنا ياسين- و كان يُجالِسنا عِندَ الثَّوْرِیّ- عن ابراهيمَ بن محمد بن الحَنَفِيَّة، عن أبيه، عن عَلِیٍّ، [قال]: قال رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله) : «المهديُّ مِنّا أهْلَ البَيْتِ، يُصْلِحُهُ اللهُ في لَيْلَةٍ.»

عبدالله پسر ابي سفيان، از زكريا پسر حكيم و او از ابو نعيم و او از ياسين- و نزد ثوري نشسته بوديم- و او از ابراهيم پسر محمد و او از پدرش محمد بن حنفيه و او از حضرت علي (علیه السلام) روايت مي كند كه فرمودند: حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بيت است و خداوند كار ظهور او را در يك شب اصلاح مي فرمايد.»

69. 31- در سنن ابو داود، مجلد 4، صفحه 107، حديث 4284 آمده است:

حدَّثنا احمدُ بن ابراهيم، حدَّثنا عبدالله ِبن جعفرٍ الرَّقِّیُّ، حدَّثنا أبو الْمَليحِ الحَسنِ الحَسنُ بنُ عُمَرَ، عَن زيادِ بن بَيانٍ، عن عَلِیِّ بنِ نُفَيْلٍ، عن سَعيد بن المُسَيَّبِ، عن اُمِّ سَلَمَة، قالت: سَمِعْتُ رَسولَ الله (صلی الله علیه و آله) يقول: «الْمَهْدِیُّ مِنْ عِتْرَتی مِنْ ولدِ فاطِمَةَ.»

ص: 77

قال عبدُاللهِ بن جعفر: و سمعتُ أبا المليحِ يُثنی عَلی علیّ بن نُفَيْلٍ و يذكر منه صلاحاً.

احمد بن ابراهيم روايت مي كند... از سعيد بن مسيب و او از ام سلمه (هند) كه گفت: شنيدم

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از عترت من و از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام)

است.»

70. 32- در سنن ابن ماجه، مجلد 2، صفحه 1368، حديث شماره 4086 آمده است:

حدثنا ابو بكر بن أبی شَيْبَةَ، حدثنا أحمدُ بنُ عبدِ المَلِكِ، حدثنا أبو المَليح الرَّقِّیُّ، عن زِيادِ بن بَيانٍ، عن عَلِیِّ بنِ نُفَيْلٍ، عن سَعيد بن المُسَيَّبِ، قال: كُنّا عِندَ اُمِّ سَلَمَةَ فَتَذاكَرْنا الْمَهْدِیَّ فقالَتْ: سَمِعْتُ رَسولَ الله (صلی الله علیه و آله) يقول: «الْمَهْدِیُّ مِنْ ولدِ فاطِمَةَ.»

ابو بكر بن ابی شيبه روايت مي كند از... سعيد بن المسيّب و او مي گويد: ما نزد ام سلمه بوديم و حضرت مهدي (موعود) (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ياد كرديم. ام سلمه گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنيدم كه مي فرمود: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است.»

71. 33- در التاريخ الكبير، مجلد 3 (ق 1، ج 2)، صفحه 346، حديث 1171 در ترجمه ي زياد بن بَيان آمده است:

قال عبدالغفار بن داود، حدثنا أبو المَليحِ الرَّقِّیُّ، سَمِعَ زياد بن بَيانٍ- و ذكر من فضله- سَمِعَ علیّ بن نُفَيْلٍ، سَمِعَ سَعيد بن المسيَّب، عن اُمِّ سَلَمَة زوجة النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) : «الْمَهْدِیُّ حَقٌ و هُوَ مِنْ وُلْدِ فاطِمَةَ.» قال ابو عبد الله: و في اسناده نظر.

ص: 78

عبد الغفار بن داود مي گويد... سعيد بن مسيب از ام سلمه (هند) همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنيد كه او از آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت كرد: «(وجود و ظهور و انقلاب) حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است و او از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است.»

72. 34- در المُعجَم الكبير، مجلد 23، صفحه 267، حديث 566 آمده است:

حدثنا الحسينُ بن اسحاقَ، حدثنا عبدُالسّلامِ بنُ عبدالحميد، حدثنا ابو المليحِ الرَّقِّیُّ، عن زِياد بن بَيانٍ، عن علیّ بن نُفَيْلٍ، عن سَعيدِ بن المُسَيَّب، عن اُمِّ سَلَمَةَ قالت: ذُكِر المَهْدِیُّ عند النَّبیّ (صلی الله علیه و آله) فقال: «مِنْ وُلْدِ فاطمَةَ- رَضیَ اللهُ عَنْها.»

حسين بن اسحاق روايت مي كند... از سعيد بن مسيب و او از ام سلمه كه گفت: در حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صحبت از حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شد، حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) -كه خدا از او راضي باشد- است.»

73. 35- در الكامل، مجلد 3، صفحه 196 در ترجمه ي زياد بن بَيان كه به دو طريق آمده است:

حدثنا الحسين بن عبدالله القطّان و جعفر بن أبی احمد الوزّان الحَرّانیّ قالا: حدثنا علیُّ بن جميل، حدثنا أبو المَليح، عن زياد بن بيانٍ، عَن علیِّ بن نُفَيْلٍ، عَن سَعيدِ بن المُسَيَّبِ، عَن اُمِّ سَلَمَةَ، قالت: سَمِعْتُ النبیَّ (صلی الله علیه و آله) يَقول: «الْمَهْدِیُّ مِنْ عِتْرتی، مِنْ وُلْدِ فاطِمَةَ.»

حسين بن عبدالله القطان روايت مي كند... از سعيد بن مسيب از ام سلمه كه گفت شنيد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) كه فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از عترت من و از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است.»

ص: 79

74. 36- در المستدرك، مجلد 4، صفحه 557 آمده است:

أَخْبرني أبو النَّضْرِ الفَقيه، حدثنا عثمان بن سَعيدٍ الدّارِمیّ، حدثنا عبداللهِ بنُ صالحٍ، حدثنا أبو المَليحِ الرَّقِّیُّ حَدَّثني زِيادُ بن بَيانٍ- و ذكر من فضله- قال سَمِعْتُ علیَّ بن نُفَيلٍ يَقول: سمعتُ سَعيدَ بنَ المُسَيَّبِ يَقول: سَمِعتُ اُمَّ سَلَمةَ تقول: سَمِعْتُ النبیَّ (صلی الله علیه و آله) يذكر المَهْدِیّ فقال: «نَعَمْ هُوَ حَقٌّ وَهُوَ مِنْ بَنی فاطمةَ.»

ابو النضر الفقيه روايت مي كند... از سعيد بن مسيب و او مي گويد: از ام سلمه شنيدم كه می گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را

یاد می کردند، سپس فرمود: «بله، حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است و ايشان از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) (از بني فاطمه (علیهم السلام) ) است.»

75. 37- در المستدرك، مجلد 4، صفحه 557 آمده است:

و حَدّثنا أبو أحمدَ بَكْرُ بنُ محمّدِ الصَّيْرفِیّ بمَرْو، حدثنا أَبو الأَحْوَصِ محمّدُ بنُ الهَيْثَمِ القاضِی، حدثنا عَمُرو بن خالدٍ الحَرّانِیُّ، حدثنا أبو المليح، عن زِيادِ بنِ بيانٍ، عن علیِّ بنِ نُفَيْلٍ، عن سَعيد بن المسيَّبِ، عن اُمِّ سَلَمَةَ- (رضی الله عنها) - قالت: ذكر رسول الله (صلی الله علیه و آله) المَهْدِیَّ فقال: «هو مِنْ وُلْدِ فاطِمَةَ.»

ابو احمد بكر بن محمد الصيرفي مروي روايت مي كند... از سعيد بن مسيب و او از ام سلمه كه گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ياد كردند. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ايشان از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است.»

76. 38- در تَذْكِرَة الحُفّاظ، مجلد 2، صفحه 463، حديث شماره 474، ضمن شرح حال احمد بن عبد الملك بن واقد چنين آمده است:

ص: 80

أَخْبَرْنا عبد الحافظ بنُ بدران، حدّثنا عبدُاللهِ بنُ احمد سنة 615، حَدّثنا أبو الفَتْحِ بن البَطِّیّ، حدّثنا أبو الفضل بن خَيْرون، حدّثنا الحسنُ بن أحمدَ البَزّازُ، حدّثنا أحمدُ بنُ محمد القطّان، حدّثنا أبو جعفرٍ محمّدُ بن غالب، حدّثنی أحمد بن عبد ِالمَلِك الحَرّانیّ، حدّثنا أبو المَليحِ الرَّقِّیُّ، عن زِياد بنِ بيانٍ، عن عَلِیِّ بنِ نُفَيْلٍ، عن سَعيدِ بنِ المُسَيَّبِ، عن اُمِّ سَلَمَةَ، عن النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) قال: «الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِ فاطِمَةَ»

سعيد بن مسيب از ام سلمه روايت مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان فاطمه (علیها السلام) است.»

ص: 81

ص: 82

قسمت دوازدهم : تولد حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 83

ص: 84

ملاحظه فرموديد كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به بهترين وجه حضرت مهدي موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به مسلمين معرفي فرمودند. در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مسلمانان با يكديگر درباره ي قيام، انقلاب، شخصيت و برنامه هاي مهدي موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بحث مي كردند و اين مسئله، نقل مجالس مسلمانان اعم از زن و مرد بوده است و همه مي دانستند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند:

الف- حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) و حضرت علي بن ابي طالب (علیه السلام) است.

ب- حضرت مهدي، (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوازدهمين و آخرين امامان (علیهم السلام) است.

ج- حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، از عترت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مي باشند.

د- قيام و انقلاب حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمي است.

ه- نام حضرت مهدي، (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و كنيه ي ايشان، كنيه ي رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خواهد بود.

و- حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، نهمين فرزند حضرت سيد الشهدا (علیه السلام) مي باشند.

ز- حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، هشتمين فرزند امام سجاد (علیه السلام) هستند.

ح- حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، هفتمين فرزند امام محمد باقر (علیه السلام) هستند.

ط- حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، ششمين فرزند امام صادق (علیه السلام) هستند.

ي- حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، پسر امام حسن عسكري (علیه السلام) است...

و صدها مطلب ديگر. لذا براي مسلمانان صدر اسلام، قيام و انقلاب و ظلم ستيزي حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) واضح و آشكار بود و در مقابل، خلفاي جابر و

ظالم بني العباس، از

ص: 85

تولد حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خشنود نبودند؛ بنابراين همان طور كه فرعون تلاش مي كرد حضرت موسي بن عمران (علیه السلام) متولد نشود، آنها هم تلاش مي كردند حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد نگردد؛ زيرا چنين مي پنداشتند كه اگر حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شوند، حكومت آنها را نابود خواهند كرد. به همين جهت متوكل عباسي كه ظالم و جنايتكار عجيبي بود و ظلم و جنايات او در تاريخ ثبت است، در سال 235ه.ق دستور داد امام حسن عسكري (علیه السلام) را از مدينه به «سامره» يا «سر من رأي»، پايتخت حكومت او منتقل كنند. همچنين دستور داد آن حضرت (علیه السلام) را در محله ي عسكر يا پادگان و سرباز خانه جاي دهند (به همين دليل به آن حضرت عسكري (علیه السلام) مي گويند). معتمد، يكي ديگر از خلفاي عباسي، براي امام و خانواده شان جاسوسان و گارد مخصوصي گمارد كه اگر امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شد، ايشان را نابود كنند. جاسوسان اجازه داشتند، هر زمان بخواهند به خانه ي امام حسن عسكري (علیه السلام) حمله كرده و به تفتيش بپردازند، زنان قابله، زن ها را معاينه كنند كه حامله نباشند و هرگاه كودك پسري در بيت امام متولد شد، او را بكشند. اما اراده ي خداوند چيز ديگري است و كسي نمي تواند با اراده ي الهي مخالفت كند؛ اراده ي خداوند بر اين بود كه فرزند امام حسن عسكري (علیه السلام) متولد شود. پروردگار متعال در قرآن مي فرمايد:

﴿ و نُريدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذينَ اسْتُضْعِفوا فِی الارضِ و نَجْعَلَهُم اَئِمة و نَجْعَلَهُم الوارِثين﴾(1)

ص: 86


1- 1 سوره قصص آيه 5

ما اراده كرديم بر كساني كه در روي زمين ضعيف واقع گشته اند، منت گذاريم و آنها را ائمه (امام، خليفه و پيشوا) و وارثين زمين قرار دهيم.

اراده ي خدا فوق همه ي اراده هاست و با وجود تمام آن مراقبت ها، در شب جمعه، نيمه ي شعبان سال 255 ه.ق آن موعود الهي، حضرت حجة بن الحسن العسكري (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شهر سامره به دنيا آمدند و با قدوم مباركشان بر همه ي اهل عالم منت نهادند. اين تولد را علماي اهل سنت نيز در تاريخ ها و كتاب هاي خود آورده اند كه در اينجا به بعضي از آنها اشاره مي كنيم:

1- حافظ نور الدين ابن صباغ مالكي در فصل دوازدهم از كتاب «الفصول المهمة» مي نويسد:

« ابو القاسم محمد بن الحسن در سامرا، در نيمه ي شعبان سال 255 ه.ق متولد شد.»

2- شيخ عبد الوهاب شعراني در كتاب «اليواقيت و الجواهر» مي نويسد:

«...او از اولاد امام حسن عسكري (علیه السلام) مي باشد و زادروزش، نيمه ي شعبان سال 255 ه.ق است و او زنده و باقي است.»

3- شيخ حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزي معروف به خواجه كلان حنفي در ينابيع المودة، باب 79، صفحه 452 چنين مي نويسد:

«پس خبر مُسَلَّم و حتمي نزد معتبرترين ثقات (راستگويان و مورد اعتمادان) اين است كه ولادت حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شب پانزدهم شعبان سال 255 ه.ق، در شهر سامرا واقع گرديد.»

4- شبراوي در كتاب «الاتحاف بحب الاشراف» صفحه 179 مي نويسد:

ص: 87

« امام حسن عسكري (علیه السلام) ... پس از خود فرزندش ابو القاسم محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به جا گذاشت... و پدرش در هنگام تولد او را پنهان و پوشيده داشت، به خاطر دشواري ايام و ترس از خلفاي عصر، چون ايشان در آن اوقات بني هاشم را مي جستند و مي گرفتند و به قصد نابودي آنان، را به زندان انداخته يا به قتل مي رساندند.»

5- حافظ محمد بن يوسف گنجي شافعي در كتاب «البيان في اخبار صاحب الزمان» در آخر باب بيستم مي نويسد:

« همانا حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پسر امام حسن عسكري (علیه السلام) است و او از زمان غيبتش تا كنون زنده، موجود و باقي است و بقاي او به دليل بقاي حضرت عيسي (علیه السلام) ، حضرت خضر (علیه السلام) و حضرت الياس (علیه السلام) امتناعي ندارد.»

در اينجا حافظ گنجي شافعي به چند نكته ي مهم اشاره مي كند:

اوّل: اين كه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از زمان غيبتشان تاكنون زنده هستند.

دوم: براي اثبات طول عمر حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به طول عمر حضرت عيسي (علیه السلام) ، حضرت خضر (علیه السلام) و حضرت الياس (علیه السلام) اشاره مي كند كه چون آنها زنده اند، پس، حضرت مهدي (علیه السلام) هم زنده هستند.

6- حافظ خواجه كلان قندوزي حنفي در كتاب ينابيع المودة، باب 83 ، صفحه 460 مي نويسد:

«فی بيان الامام ابو محمد الحسن العسکری اری ولده القائم المهدی بخواص مواليه و اعلمهم ان الامام من بعده ولد رضی الله عنهم.»

ص: 88

«در بيان و ذكر معرفي ابو محمد حسن عسكري (علیه السلام) (كه) فرزند خود، القائم المهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به خواص

دوستان خويش (با ذكر نام حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) نشان داد و آنان را بر اين كه امام بعد از من پسرم مي باشد، آگاه ساخت.»

خواجه كلان قندوزي در كتاب ينابيع المودة، باب 83 بيان مي كند كه حضرت عسكري (علیه السلام) مي خواستند شيعيان و مسلمين واقعي بدانند كه حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شده است و امام، حجت و خليفه بعد از خودشان ايشان است. بنابراين هنگامي كه حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شدند:

الف- دستور فرمودند گوسفندان متعدد عقيقه كنند و براي افراد خاص بفرستند تا همه بدانند حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شده است.

براي مثال «ابراهيم كوفي» مي گويد: پس از اين كه حضرت حجة بن الحسن (علیهما السلام) متولد شدند، امام حسن عسكري (علیه السلام) گوسفندي سر بريده، برايم فرستادند و فرمودند: «اين گوسفند عقيقه است، زيرا پسرم، محمد به دنيا آمد.»

ب- حضرت عسكري (علیه السلام) كودك را به خواص نشان مي دادند و حجت را بر آنها تمام مي كردند.

«ابو غانم» گفت: چون خداوند به امام يازدهم (علیه السلام) پسري داد، نام ايشان را محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نهاد و در روز سوم تولدش، ايشان را به اصحاب و نزديكان خود نشان داده و مي فرمودند: «هذا صاحِبُكُمْ مِن بَعدي وَ خَليفَتي عَلَيكُم.» يعني؛ «(اي ياران من بدانيد) بعد از من اين صاحب امر شماست و خليفه من بر شما خواهد بود.»

ص: 89

ج- پس از تولد حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام عسكري (علیه السلام) براي خواص، نامه نوشتند و تولد حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را خبر دادند.

مثلاً احمد بن اسحاق مي گويد: «چون حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شدند، امام عسكري (علیه السلام) براي من نامه اي فرستادند. نامه به خط خود آن حضرت (علیه السلام) بود و نوشته بودند: «وُلِد لَنا مولود فَليَكُن عِندَكَ مَستوراً و عَن جَميع الناس مَكتوماً فَانّا لَم نُظهِر عَلَيه اِلّا الاقْرَب لِقَرابيه. لِيُسَّرك اللهُ بِه مِثلَ ما سَرَّنا و السلام.» يعني؛ «براي ما فرزندي متولد شده است. اين مسئله نزد تو پوشيده و مستور بماند و از همه ي مردم پنهان بدار، زيرا ما همه را از آن مطلع نمي كنيم مگر خويشان و نزديكان محرم يا دوستان صميمي خود. اگر تو را از آن آگاه كرديم به اين خاطر بود كه تو را شاد كنيم چنان كه خودمان شاد شديم و السلام.» (لِيُسَّرك اللهُ بِه مِثلَ ما سَرَّنا و السلام.)

ص: 90

قسمت سيزدهم : شمايل و سیمای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 91

ص: 92

همان طور كه قبلاً گفتيم، مسئله ي مهدويت، مسئله اي الهي است كه تمام ابعاد آن براي جهانيان مشخص شده است و هيچ سؤال و مسئله اي در اين باره باقي نمانده است تا شخصي بگويد اي كاش قرآن و احاديث و روايات اين موضوع را روشن كرده بودند. اين مسئله آن قدر عميق است كه حتي شمایل و سيماي ظاهري امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وسيله ي حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه ي طاهرين (علیهم السلام) بيان شده است و همين موضوع، راه را به روي بسياري از مهدي نما ها و مدعيان دروغين مهدويت مي بندد. اين مطالب در كتب اهل سنت نيز آمده است. مثلاً:

77. 1- در كتاب صواعق المحرقه نوشته ي ابن حجر عسقلاني شافعي و در كتاب هاي طبراني و ابو نعيم، در مسند ديلمي و در ينابيع المودة، باب 73، صفحه 433 آمده است:

وَ عَن حُذيفَة بن اليَمان قال: قالَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «المهدي رَجُلٌ مِنْ وُلدي وَجههُ كَالكوكبُ الدُّري اللّون لون عربي و الجسم اسرائيلي»

از حذيفة بن يمان(1) چنين نقل شده است كه حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، مردي از فرزندان من است؛ صورت او مانند ستاره درخشنده (مي درخشد) و رنگ چهره ي او رنگ عربي و جسم او جسم اسرائيلي است. (يعني بلند قامت)»

78. 2- كتاب فردوس باب «الألف و اللام» نوشته ي ديلمي و كتاب اسعاف الراغبين نوشته ي ابو المعارف محمد بن صبان مصري شافعي باب 2،

صفحه 135 و ينابيع المودة، باب 85، صفحه 469 آمده است:

ص: 93


1- 1 يكي از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

اخرج الروياني و الطبراني و غَيرَهما مَرفوعاً «المَهدي مِن وُلدي وَجهَه كَالكوكَب الدرّی اللون لون عربي و الجِسم جسم اسرائيلی ای طويل...» و وَرد ايضاً «اِنَّه اكحل العَينين ازج الحاجِبين أقنی اَلاَنف كَثَ اللَحية علی خَده الاَيمن خالَ و علی يَدَه اليمني خال.»

روياني و طبراني و به جز آن دو نفر (عده اي ديگر نقل كرده اند) كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (صلی الله علیه و آله و سلم) از اولاد من مي باشد، صورتش چون ستاره اي درخشان (مي درخشد)، رنگش رنگ عربي و قامتش اسرائيلي (يعني بلند قامت)... » و نيز وارد شده كه «او جواني است داراي چشماني سياه و ابروان باريك و بيني كشيده كه وسط آن بالا آمده و محاسن او انبوه است، بر گونه ي راستش و بر دست راستش يك خال مي باشد.»

79. 3- در ينابيع المودة نوشته ي خواجه كلان قندوزي حنفي، باب 73، صفحه 433 آمده است:

عَن ابی سلمة بن عبد الرحمن بن عوف، عَن ابيه قال، قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : «ليَبعثنَّ الله رَجُلاً مِن عِترتی افرَق الثَنايا اجل الجَبهَة يَملَاء الارض عدلاً و يَفيض المال» اخرجه ابو نعيم.

پدر سلمه بن عبد الرحمن بن عوف از پدرش نقل مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همانا خداوند متعال مردي را از عترت من برانگيزد كه بين دندان هاي ثناياي او باز و پيشاني مباركش بلند باشد، او زمين را پر از عدل و داد مي كند و مال را ببخشد»؛ اين روايت از ابو نعيم است.

ص: 94

80. 4- در كتاب عقد الدرر فی اخبار امام المنتظر نوشته ي شيخ جمال الدين يوسف دمشقي، باب سوم آمده است:

سُئِل امير المؤمنين علی بن ابی طالب عَن صِفة المهدی. قال: «هُوَ شَابٌّ مَربوعٌ حَسَنُ الوَجهِ يَسيلُ شَعرُهُ عَلَی مَنكِبِهِ يَعلُو نورُ وَجهِهِ سَوَادَ شَعرِ لِحيَتِهِ وَ رَأسِهِ»

از حضرت علي (علیه السلام) درباره ي صفات حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرسش شد. ايشان فرمودند: «جواني است زيبا و نيكو چهره و موهاي سرش بر روي كتف هاي مباركش ريخته است، نور چهره او تلألو دارد و در ميان سياهي موهاي صورت و سرش مي درخشد.»

81. 5- در كتاب شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد معتزلي و كتاب كافي الكفاة نوشته ي قاض القضات آمده است:

عَن علی كرم الله وجهه اِنَّه ذكر المهدی و قال: «اِنَّه مِن ولد الحُسين سلام الله عليهِم و ذَكَرَ حِليَتَهُ فَقَالَ رَجُلٌ أَجلَی الجَبينِ أقنَي الأَنفِ ضَخيمُ البَطنِ أَزيَلُ الفَخِذَينِ أَبْلَجُ الثَّنَايَا بِفَخِذِهِ اليُمنَی شَامَةٌ»

همانا حضرت امير المؤمنين (علیه السلام) ، حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ياد كردند و فرمودند: «او از فرزندان امام حسين (علیه السلام) است، داراي پيشاني بلند و بيني مباركش باريك و كشيده است، شكمش سفت و ضخيم و ران هاي او پر گوشت است، ميان دندان هاي مباركش باز و به ران راست او نشانه اي است.»

82. 6- در سُنن ابي داود، مجلد 4، كتاب المهدي، صفحه 107، حديث 2485 آمده است:

ص: 95

سليمان بن اَشعث بن اسحاق اَزِدِيَ سجستانی (سيستانی) حدَّثنا سهل بن تَمّام بن بَزيع، حَدَّثنا عمران القطّان، عن قَتادَة، عن ابي سعيد الخدري قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «الْمَهديَّ مني أجْلَي الْجَبْهَهِ أقْني الأنفِ، يَمْلَاءُ الارض قسطاً و عدْلاً كما مُلِئَتْ ظُلماً و جُوراً.»

ابو سعيد خدري مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از من است، پيشاني او بلند و بيني مباركش باريك، كشيده و زيباست، زمين

را پر از داد و عدل مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود.»

83. 7- در سُنن ابي داود، مجلد 2، كتاب المهدي، صفحه 422 آمده است:

حَدَّثنا الوَليدُ، عن سَعيد، عن قَتادةَ، عَن ابي نَضْرَةَ أو أبي الصديق، عن ابي سعيد الخُدري قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «اَلْمَهْديّ أجْلَي الجَبينِ أقْنيَ الْأنْفِ.»

ابو سعيد خدري مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پيشاني بلند و بيني كشيده و نازك دارد.»

84. 8- در سُنن ابي داود، مجلد 2، صفحه 205 آمده است:

حَدَّثنا ابن وَهَب، عن الحارِث بن نَبْهان، عن عمرو بن دينار، عن ابي نَضْرَةَ، عن ابي سعيد الخدري، عن النبي (صلی الله علیه و آله) قال: «الْمَهْدِيُّ أقني الاَنْفِ، أجْلَي الجَبينِ.»

ابو سعيد خدري مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داراي بيني كشيده و باريك است و پيشاني بلند دارد.»

85. 9- در سُنن ابي داود، مجلد 2، صفحه 204 آمده است:

حَدَّثنا اَلْمُعْتَمِر بن سُليمان، عن القاسم بن الفَضْل، عن اَبي الصِّدّيق، عن ابي سعيدٍ، عن النبي (صلی الله علیه و آله) : «الْمَهْدِيُّ أقْني، أجلي.»

ص: 96

ابو سعيد خدري مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داراي بيني كشيده و پيشاني بلند است.»

86. 10- در سُنن ابي داود، مجلد 2، صفحه 204 آمده است:

قال الوليد، عن أبي رافع، اسماعيل بن رافع عمّن حدَّثه، عن أبي سعيد الخُدْرِيّ، عن النبي (صلی الله علیه و آله) قال: «المهديُّ أقني أجْلي.»

ابو سعيد خدري مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داراي بيني كشيده و پيشاني بلند است.»

87. 11- در مسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 17 آمده است:

حدثنا ابو النضر، حدثنا ابو معاوية شَيبان، عَن مَطَر بن طَهْمان، عن ابی الصديق الناجی، عن ابی سعيد الخُدْري قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «... حتّی يَمْلِكَ رَجُلٌ مِنْ اهل بيتی أَجْلی، أقْنی يَملا الارض عدلاً...»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردي از اهل بيت من به حكومت خواهد رسيد؛ او داراي پيشاني بلند و بيني كشيده است و زمين را پر از عدل و داد مي كند.»

88. 12- در كتاب اَلْمُعْجَمْ الكبير نوشته ي حافظ ابو القاسم سليمان بن احمد طَبَراني، مجلد 8، صفحه 101، حديث 7495 آمده است:

حَدَّثنا علی بن سَعيد الرّازی، حدثنا علی بن الحسين، حدثنا عَتْبَة بن ابی صغيرة، حدثنا الأَوْزاعِیّ، عن سليمان بن حبيب قال: سَمِعْتُ أبا اُمامةَ يَقول: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «سَيَكونُ بَيْنَكُمْ و بَيْنَ الرُّومِ أرْبَعُ هُدَنٍ تَقُومُ الرّابِعَةُ عَلی يَدِ رَجُلٍ مِنْ أهْلِ هِرْقَلَ يَدُومُ سَبْعَ سِنين.» فقال له رَجُلٌ مِنْ عَبْد القَيْس، يُقال له: المُسْتَوْرد بن غَيلَانَ يا رسول الله (صلی الله علیه و آله) مَنْ إمامُ النّاس يَومَئِذٍ؟ قال: «اَلْمَهْدیُّ مِنْ وُلدی، اِبن

ص: 97

اربعين سَنَة كَأَنَّ وَجْهَهُ كَوْكَبٌ دُرّیِّ فی خَدِّهِ الأيْمَنِ خالٌ أَسْوَدُ عَلَيْهِ عَباءَتانِ قِطرِيَّتَانَ كَأنه مِنْ رِجالِ بَنی اسرائيلَ يَمْلِكُ عِشْرين سنه يَسْتخْرِجُ الْكُنُوزَ و يَفْتحُ مَدائنِ الشِّركِ.»

89. 13- در كتاب الْمَنارُ المُنيف، صفحه 146، شماره 335 و در كتاب الحاوی للفتاوی، مجلد 2، صفحه 132 آمده است:

قال ابو نعيم خَلَف بن احمد بن العباس الرامْهُرْمُزِیّ فی كتابه، حدُّثنا هَمّام بن احمد ايّوب، حَدّثنا طالوت...، حدّثنا سُوَيْد بن ابراهيم، عن محمد بن عمر، عن ابی سَلَمةَ بن عبد الرحمن بن عوف عن ابيه قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لَيَبْعَثَنَّ مِنْ عِتْرَتی رَجُلاً اَفْرَقَ الثَّنايا، أجْلَی الْجَنْهَة، يَمْلَأُ الأرْضَ عَدلاً يَفيضُ المالُ فی زَمَنهِ فَيضاً.»

ابي سلمه فرزند عبد الرحمن پسر عوف از پدرش نقل مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «از عترت و خانواده من مردي برانگيخته مي شود كه دندان هاي ثناياي او باز و داراي پيشاني بلند است و او زمين را پر از عدل و داد مي كند و در زمانش (زمان حكومت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) مال را بسيار زياد مي بخشد.»

آنچه كه در كتاب ها و احاديث درباره ي شمایل امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سيماي آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است، عبارت اند از:

1- حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، شبيه ترين مردم نسبت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مي باشد. (خبر شيخ صدوق (رحمة الله) در كمال الدين)

2- حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، شبيه حضرت موسي بن عمران (علیه السلام) است. (خبر خراز در كتاب كفاية الاثر)

ص: 98

3- حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، شبيه ترين خلق نسبت به عيسي بن مريم (علیه السلام) است. (خبر كعب الاحبار در كتاب غيبت نعماني)

4- ابيض مشرب حمرة؛ در ميان علويان، صورتشان مانند سفيدي كه با سرخي آميخته شده است.

5- لونه لون عربی؛ رنگ ايشان رنگ عربي است.

6- جسمه جسم اسرائيلی؛ جسم ايشان اسرائيلي يعني؛ بلند قامت و داراي جثه اي مناسب است.

7- شاب مربوع؛ در ميان علويان، جواني متوسط القامه است.

8- اجلی الجبين؛ پيشاني مباركشان بلند است و خوب رو هستند.

9- مقرون الحاجبين؛ ابروانشان به هم پيوسته است.

10- أقنی الأنف؛ بيني مباركشان باريك و كشيده است و در وسطش انحدابي است.

11- حسن الوجه؛ در ميان علويان، نيكو روست.

12- نور وجهه؛ صورتشان نوراني و درخشان است.

13- يَعلُو نورُ وَجهِهِ سَوَادَ شَعرِ لِحيَتِهِ وَ رَأسِهِ؛ نور چهره ي ايشان چنان درخشان است كه بر سياهي ريش و موهاي سر مباركشان مستولي شده است.

14- وجهه كالدينار؛ چهره شان در صفا مانند اشرفي، درخشنده است.

15- و علی خده الايمن خال كانَّه كوكب دری؛ و بر روي صورت ايشان خالي است كه پنداري ستاره اي درخشان است.

ص: 99

16- ابلج الثنايا؛ ميان دندان هاي مباركشان گشاده است.

17- حسن الشعر يسيل شعره علی منكبيه؛ داراي مويي نيكو و زيبا هستند كه موهايشان بر كتف مباركشان ريخته است.

18- و علی رأسه فرق بين و مرتين كانَّه الف بين واوين؛ در وسط سرشان فرق است مانند «الف» بين دو «واو». (خبر سعد بن عبدالله)

19- مشرف الحاجبين؛ ميان دو ابروانشان بلند است.

20- غاير العينين؛ چشمانشان در كاسه ي سر مباركشان فرو رفته يعني؛ برآمدگي ندارد.

21- ضخيم البطن؛ شكمشان محكم است.

22- واسع الصدر؛ سينه ي مباركشان فراخ است.

23- مترسل المنكبين عريض ما بينهما؛ كتف هاي مباركشان فرورفته و ميان آنها پهن است.

24- بظهره شامتان شامة علي لون جلده و شامة علي شبه شامة النبي؛ در پشت مباركشان دو نشانه است، يكي به رنگ بدن مباركشان و ديگري شبيه علامتي است كه بر كتف مبارك حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) بود.

25- كث اللحية اكحل العينين؛ ريش مباركشان انبوه و چشمان مباركشان سياه است.

26- براق الثنايا؛ دندان هاي مباركشان درخشنده است.

ص: 100

27- في كتفه علائم نبوة النبی؛ در كتف مباركشان علامتي است مانند علامت نبوت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) (مُهر نبوت)

28- عريض الفَخذَين؛ ران هاي مباركشان عريض است.

29- احمش الساقين؛ ساق هاي مباركشان باريك است (و در شكم وساق مانند جدشان حضرت امير المؤمنين (علیه السلام) هستند.)

30- طاووس اهل الجنة؛ آن قدر زيبا هستند كه به ايشان طاووس اهل بهشت مي گويند.

31- وجهه كالقمر الدری؛ صورت مباركشان مانند ماه شب چهارده مي درخشد.

32- جلابيب النور؛ زيبا و نوراني هستند، مثل اين كه بر تن جامه اي از نور پوشيده اند.

33- جيوب النور تتوقد بشعاع ضياء القدس؛ نور صورتشان مانند انوار بهشتي است.

34- علي بن مهزيار اهوازي در وصف ايشان مي گويد:

« وَ هُوَ كَأُقحُوَ انَةِ أُرجُوَانٍ قَد تَكَاثَفَ عَلَيهَا النَّدَی وَ أَصَابَهَا أَلَمُ الهَوَی»

«در لطافت و رنگ، چون گل بابونه و ارغواني كه شبنم بر آن نشسته و شدت سرخيش را هوا شكسته است.»

ص: 101

ص: 102

قسمت چهاردهم : قيام و انقلاب حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمی است

ص: 103

ص: 104

حضرت پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هرگاه درباره ي قيام و انقلاب حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحبت مي فرمودند، مسئله را محكم و استوار مطرح مي كردند؛ مخصوصاً درباره ي خروج و ظهور آن بزرگوار، مثلاً:

90. 1- در صحيح ابن ماجه و صحيح ابي داود، مجلد 2،كتاب المهدي، صفحه 207، صحيح ترمذي مجلد 2، صفحه 207، ينابيع المودة نوشته ي خواجه كلان قندوزي حنفي، باب 78، صفحه 432، مسند امام احمد حنبل و نور الابصار باب 2، صفحه 154 نوشته ی شبلنجي شافعي چنين آمده است:

«لَو لَم يَبقَ مِن الدَّهر اِلّا يَوم لبعث الله رجلاً مِن اهل بَيتي يَملاءها عَدلاً كما مُلِئَت جوراً»

«اگر از (عمر) دنيا نماند مگر يك روز، خداوند مردي از اهل بيت و خانواده ي مرا برمي انگيزد (تا انقلابي برپا سازد) كه عالم را پر از عدل و داد مي كند، همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود.»

91. 2- در كتاب البرهان في علامات مهدي آخر الزمان نوشته ی خواجه كلان قندوزي حنفي، باب 78، صفحه 448 آمده است:

عَن حذيفة بن اليمان قال: سَمِعتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) يقول: «وَيحٌ هَذِهِ الْأُمَّةِ مِنْ مُلُوكٍ جَبَابِرَةٍ كَيْفَ يَقْتُلُونَ و يَطرُدون المُسلمين إِلَّا مَنْ أَظْهَرَ طَاعَتَهُمْ فَالْمُؤْمِنُ التَّقِيُّ يُصَانِعُهُمْ بِلِسَانِهِ وَ يَفِرُّ مِنْهُمْ بِقَلْبِهِ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ تَبارك و تعالی أَنْ يُعِيدَ الْإِسْلَامَ عَزِيزاً قَصَمَ كُلَّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى مَا يَشَاءُ أَنْ يُصْلِحَ الأُمَّةً بَعْدَ فَسَادِهَا يَا حُذَيْفَةُ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ

ص: 105

حَتَّى يَمْلِكَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يُظْهِرُ الْإِسْلَامَ وَ الله لَا يُخْلِفُ وَعْدَهُ وَ هُوَ عَلی وَعدهِ قَدير»

حذيفة بن يمان مي گويد: شنيدم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) كه فرمودند: «واي بر اين امت از دست پادشاهان

جبار و زورگو كه چگونه مسلمان ها را مي كشند و طرد مي كنند مگر كساني را كه آنها را اطاعت مي كنند، مؤمنين با تقوا به زبان مي گويند كه ما با آنها هستيم، اما در دل از آنها فرار مي كنند تا زماني كه خداوند اراده فرمايد به اسلام عزت دهد، آن گاه كمر هر ستمكار و ظالمي را مي شكند و خدا توانايي دارد بر آنچه اراده فرمايد و اصلاح نمايد امت را بعد از فاسد شدنشان. اي حذيفه، اگر از (عمر) دنيا باقي نماند مگر يك روز خداوند آن روز را آن قدر طولاني مي گرداند تا مردي از اهل بيت من (بيايد و) حكومت نمايد. او اسلام را ظاهر مي سازد (يا اسلام را مي نماياند) و (خدا) خلف وعده نمي فرمايد و او بر وعده ي خود تواناست.»

در اين نوع احاديث، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نويد مي دهند كه پس از سختي ها، گرفتاري ها و ظلم هايي كه به دست جباران بر امت اسلامي وارد مي شود، حتماً حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام خواهند كرد و جهان را پر از عدل و داد خواهند نمود.

92. 3- در كتاب الاحسان بترتيب صحيح ابن حبّان مجلد 7، صفحه 576، حديث 5922 و موارد الظمّان، باب ما جاء فی المهدي مجلد 6، صفحه 128، حديث 1876 هر دو به روايت ابو هريره آمده است:

أخبرنا الفضل بن حُباب قال: حَدَّثَنا مُسَدَّد بن مُسرهَد، حَدَّثنا محمد بن ابراهيم ابو شهاب، عن عاصم بن بَهْدَلَة، عن ابی صالح، عن ابی هريرة قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنيا الّا لَيلَةٌ لَمَلَكَ فيها رَجُلٌ مِن اهل بيت النَبی.»

ص: 106

ابو هريره مي گويد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از (عمر) دنيا نماند مگر يك شب، حتماً پادشاهي از اهل بيت نبي (صلی الله علیه و آله و سلم) (من) در آن به فرمانروايي مي رسد.»

93. 4- در مسند ابي يَعْلي، مجلد 12، صفحه 19، حديث 6665 به روايت ابو هريره آمده است:

حَدَّثنا ابو بكر بن ابي النَّضر، حَدَّثنا ابو النَّضَر قال: حَدَّثني الْمُرَجّي بن رجا اليشكری، حَدَّثنا عيسی بن هلال،عن بشير بن تَهيك قال: سَمِعْتُ ابا هريرة يقول: حَدَّثنی خليلی ابو القاسم (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تقومُ الساعَةُ حَتّی يَخْرُج عَلَيهم رَجُلٌ مِن اهل بيتی فيضْرِبُهُم حتی يَرْجعُوا الی الحق.»

حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قيامت برپا نمي شود مگر اين كه مردي از اهل بيت من قيام كند؛ پس، با تازيانه ي عدالت آنها (كساني را كه جز به راه باطل نمي روند) را به راه حق مي آورد.»

94. 5- در ميزان الاعتدال مجلد 2، صفحه 387، حديث 4160 و لسان الميزان مجلد 3، صفحه 238، حديث 1052 به روايت حذيفة بن يمان آمده است:

قال الطبراني حَدَّثنا محمد بن زكريا الهلالی، حَدَّثنا العباس بن بَكّار، حَدَّثنا عبدالله بن زياد، عن الاعمش، عن زرَّ بن حُبيش، عن حذيفة بن يمان قال: خَطَبنا النَبی (صلی الله علیه و آله) : «فَذَكَرَ ما هو كائن ثم قال: لَوْ لَمْ يَبقَ مِن الدِنيا الّا يَومٌ واحدٌ لَطَوَّل الله ذلك اليَومَ حَتّی يَبْعَثَ رَجُلاً مِن وُلْدی اِسْمُهُ اسمی.» فقال سلمان: يا رسول الله (صلی الله علیه و آله) مِنْ أیِّ وُلْدِكَ؟ قال: «مِن وَلَدی هذا وَ ضَربَ بِيَدهِ علی الحسين.»

حذيفة بن يمان مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

ضمن خطبه اي فرمودند: اگر از (عمر) دنيا نماند مگر فقط يك روز، خداوند آن روز را طولاني مي كند تا مردي از فرزندان

ص: 107

من قيام كند و اسم او اسم من است.» سلمان گفت: اي رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، از كدام فرزند شما؟ حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «از اين

فرزندم» و با دست خود به حضرت سيد الشهدا (علیه السلام) ، امام حسين بن علي (علیهما السلام) زدند.

يعني؛ ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمي است و ايشان از نسل من و از فرزندان امام حسين (علیه السلام) هستند.

95. 6- در مسند امام احمد حنبل، مجلد3، صفحه 36 آمده است:

حدثنا محمد بن جعفر، حدثنا عَوْف، عن أبی الصِّدّيق النّاجی، عن ابی سعيد الخُدْرِیّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَقُومُ السّاعَةُ حَتّی تَمْتَلئَ الْأرْضُ ظُلماً وَ عُدْواناً ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْ عِتْرتی- أو مِنْ أهْلِ بَيْتی- يَملَاُها قسْطاً وَ عَدلاً كَما مُلئَت ظُلماً و عُدواناً.»

محمد بن جعفر از عوف پسر ابي الصديق و از ابي سعيد خدري نقل مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قيامت برپا نمي شود مگر اين كه زمين پر از ظلم و دشمني شود؛ آن گاه خداوند از عترت و اهل بيت من (مردي را) برمي انگيزاند تا آن (زمين) را پر از عدل و داد كند همان طور كه پر از ظلم و دشمني شده بود.»

96. 7- در مسند امام احمد حنبل، مجلد3، صفحه 17 آمده است:

حدثنا ابو النصر، حدثنا ابو معاويه شيبان، عن مَطَر بن طَهْمان، عن ابی الصّدّيق الناجی، عن ابی سعيد الخُدری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تقوم الساعَةُ حتّی يَمْلِك رجُلٌ مِن اهل بيتی.»

حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قيامت هرگز برپا نمي شود تا اين كه مردي از اهل بيت من (در روي زمين) به حكومت برسد.»

ص: 108

97. 8- در مسند ابي يَعْلي، مجلد2، صفحه 274، حديث 987 آمده است:

حدثنا ابو يعلی...، حدثنا زهير...، عن ابی سعيد الخُدْری، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تقوم الساعة حتّی تمتلئَ الارض ظلماً وَعُدواناً ثُمَّ يَخْرُجُ رَجُلٌ مِن اهل بيتی أو قال مِن عترتي، فيملأها قسطاً و عَدلاً كما مُلِئَت ظُلماً و عُدواناً.»

ابويعلي... روايت مي كند از زهير... از ابي سعيد خدري، از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) كه فرمودند: «قيامت برپا نمي شود تا اين كه مردي از اهل بيت و يا خاندان من، زميني كه پر از ظلم و جور شده است را پر از عدل و داد نمايد.»

98. 9- در الاحسان بترتيب صحيح ابن حبّان، «ذكر البيان بأن خروج المهدي انمّا يكون ظهور الظلم و الجور في الدنيا و غلبها علي الحقّ»، مجلد8، صفحه 290، حديث 6784 آمده است:

اخبر احمد بن علی بن المُثَنی قال: حدثنا ابو خَيْثَمةَ قال: حدثنا يحيی بن سعيد قال: حدثنا عَوْف قال: حدثنا ابو الصّدّيق، عن ابی سعيدٍ الخُدْرِیِّ، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تقوم الساعة حتّی تمتلئَ الارض ظلماً وَعُدواناً ثُمَّ يَخْرُجُ رَجُلٌ مِن اهل بيتی أو قال مِن عترتي، فيملأها قسطاً و عَدلاً كما مُلِئَت ظُلماً و جوراً.»

احمد بن علي بن المثني روايت مي كند از ابو خيثمه و او از يحيي بن سعيد و او از عوف و او از ابو الصديق و او از ابي سعيد خدري و او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) كه فرمودند: «قيامت برپا نمي شود تا اين كه زمين پر از ظلم و جور و دشمني شود و سپس مردي از اهل بيت و عترت من قيام مي كند؛ او زمين را پر از قسط و عدل مي كند، همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود.»

ص: 109

99. 10- در الاحسان بترتيب صحيح ابن حبّان، «ذكر البيان بأن خروج المهدي انمّا يكون

ظهور الظلم و الجور في الدنيا و غلبها علي الحقّ»، مجلد8، صفحه 291، حديث 6784 آمده است:

اخبرنا محمد بن علی العباس الْمَرْوِزیّ بالبصرة قال: حدثنا الحسن بن عَرَفَة قال: حدثنا هاشم بن قاسم قال: حدثنا شيبان بن عبد الرحمن، عن مَطَر الوَرّاق، عن ابی الصّدّيق النّاجیّ، عن ابی سعيد قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَقومُ الساعَةُ حتّی يَملكَ رَجُلٌ مِن اهل بيتی أَقْنی يملأ الارض عدلاً كَما مُلِئت قبله ظلماً... .»

محمد بن عباس نقل مي كند از حسن بن عرفه و او روايت مي كند از هاشم بن قاسم و او از شيبان بن عبد الرحمن و او از مَطر الوَرّاق و او از ابي الصديق الناجي و او از ابي سعيد خُدري و از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) كه آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «(هرگز) قيامت برپا نمي شود مگر اين كه مردي از اهل بيت من (مي آيد و) حكومت مي كند كه داراي بيني كشيده است و زمين را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پيش از آن پر از ظلم و جور شده بود.»

100. 11- در سنن ابي داود، مجلد2، كتاب المهدي، صفحه 422، حديث 4283 آمده است:

حدثنا عثمانُ بن أبی شَيْبَة، حدثنا الفَضلُ بن دُكَين، حدثنا فِطرٌ، عن القاسم بن أبی بَزَّة، عن ابی الطفيل، عن علیٍّ (رضی الله عنه) ، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدَّهْر إلّا يَوْمٌ لَبَعَثَ اللهُ رَجُلاً مِنْ أهْلِ بَيْتی يَمْلَأُها عَدلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً.»

ص: 110

حضرت علي (علیه السلام) فرمودند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از عمر دهر نماند مگر يك روز، خدا (در آن روز) مردي از اهل بيت من برمي انگيزاند كه آن (جهان) را پر از عدل و داد مي كند همان طوركه پر از ظلم و جور شده است.»

101. 12- در كتاب المُصَنَّف في الاحاديث و الاثار نوشته ي حافظ عبدالله بن محمد بن ابي شيبه كوفي (متوفي 235ه.ق)، مجلد8، صفحه 678، حديث 194 آمده است:

الفَضْل بن دُكين قال: حدثنا فِطْرٌ، عن قاسم بن أبي بَزَّة، عن الطُّفَيْل، عن عَليٍّ، عن النبي (صلی الله علیه و آله) قال: «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدَّهْر إلّا يَوْمٌ لَبَعَثَ اللهُ رَجُلاً مِنْ أهْلِ بَيْتی يَمْلَأُها عَدلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً.»

حضرت امير المؤمنين علي (علیه السلام) فرمودند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از عمر دهر نماند مگر يك روز، خدا (در آن روز) مردي از اهل بيت من را برمي انگيزاند كه آن (جهان) را پر از عدل و داد مي كند همان طوركه پر از ظلم و جور شده است.»

102. 13- در مسند احمد حنبل، مجلد1، صفحه 99 آمده است:

حدثنا حَجّاج و ابونعيم قالا: حدثنا قِطْرٌ، عن قاسم بن أبي بَزَّة، عن أبي الطُّفَيْلِ قال حَجّاج سمعتُ عَلياً (رضی الله عنه) يقول: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدنيا إلّا يَوْمٌ لَبَعَثَ اللهُ رَجُلاً مِنّا يَمْلؤها عَدلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً.»

حضرت علي (علیه السلام) فرمودند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از (عمر) دهر نماند مگر يك روز، خدا (در آن روز) مردي از اهل بيت من برمي انگيزاند كه آن (جهان) را پر از عدل و داد مي كند همان طوركه پر از ظلم و جور شده است.»

103. 14- در مسند احمد حنبل، مجلد1، صفحه 376 آمده است:

ص: 111

حدثنا سفيان بن عُييَنَةَ، حدثنا عاصم، عن زِرّ، عن عبدالله بن مسعود، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تَقومُ الساعَةُ حَتّی يَلِی رَجُلٌ مِن اهل بيتی يواطئ اسمهُ اسمی.»

عبدالله بن مسعود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت مي كند كه آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قيامت برپا نمي شود مگر اين كه (زعامت و امامت جهان) به دست يكي از فرزندان من افتد كه اسم او اسم من است.»

104. 15- در المعجم الكبير، مجلد10، صفحه 133، شماره 10216 آمده است:

حدثنا مُعاذُ بن المُثنی، حدثنا مُسَدَّدً، حدثنا أبوشهابٍ محمدُ بن ابراهيم الكنانیُّ، حدثنا عاصمُ بن بَهْدَلَةَ، عن زِرّ، عن عبدالله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لَوُ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنيا اِلّا لَيلَةٌ لَمَلَكَ فيها رَجُلٌ مِن اهل بيت النبی (صلی الله علیه و آله) .»

عبدالله بن مسعود گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از (عمر) جهان نماند مگر يك شب، پادشاهي (مردي) از اهل بيت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به حكومت مي رسد.»

105. 16- در الاحسان بترتيب صحيح ابن حبّان، مجلد7، صفحه 576، حديث 5923 آمده است:

حَدثنا الفضلُ بن حُبابٍ في عقبة، حدثنا مُسَدَّد، حدثنا محمد بن ابراهيم ابو شهاب، حدثنا عاصم بن بَهْدَلَة، عن زرٍّ، عن عبدالله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لَوُ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنيا اِلّا لَيلَةٌ لَمَلَكَ فيها رَجُلٌ مِن اهل بيتی يواطئ اسْمُهُ اسمی.»

ص: 112

عبد الله بن مسعود مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از (عمر) دنيا به جز يك شب نماند، پادشاهي (مردی) از اهل بیت من در آن، به حکومت می رسد كه اسم او اسم من است.»

106. 17- در المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 131، حديث 10208 آمده است:

حَدَّثنا محمد بن السَّرِیّ بن مهران الناقذ، حَدَثنا عبد الله بن ابان، حَدَثنا يوسف بن حَوْشَب الشَّيبانی، حَدَثنا ابو يزيد الأعور، عن عمرو بن مُرَّةَ، عن زِرّ بن حُبيش، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَذهَبُ الدُّنيا حَتّی يَمْلِكَ رَجُلٌ مِن اهل بيتی يُوافق اسمَهُ اسمی.»

عبد الله بن مسعود مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنيا از بين نمي رود تا پادشاهي (مردي) از اهل بيت من به حكومت برسد؛ اسم او موافق اسم من است (اسم او اسم من است) .»

107. 18- در سنن ابي داود، «كتاب المهدي»، مجلد 2، صفحه 421 آمده است:

حَدَّثنا مُسَدَّدٌ قال: حَدَّثنا يَحيی، عن سفيان، عن عاصم، عن زِرّ، عن عبد الله، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تَذْهَبُ (او لاتَنقَضی) الدُّنيا حَتّی يَمْلِكَ الْعَرَبَ رَجُلٌ مِن اهل بيتی يواطئ اسْمُهُ اسمی.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنيا به پايان نمي رسد تا پادشاهي (مردي) از عرب، از اهل بيت من كه اسم او اسم من است، به حكومت برسد.»

108. 19- در سنن ترمذي، مجلد 3، باب ما جاء فی المهدی، صفحه 343، حديث 2331 آمده است:

ص: 113

حَدَّثنا عُبيد بن اسباط بن محمد القُرشیُّ الكوفیَّ قال: حَدَّثنی أبی حَدَّثنا سُفيانُ الثَّوَری، عن عاصِمِ بن بَهْدَلَة، عن زِرٍّ، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَذْهَبُ الدُّنيا حَتّی يَمْلِكَ الْعَرَبَ رَجُلٌ مِن اهل بيتی يواطئ اسْمُهُ اسمی.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنيا به پايان نمي رسد تا به پادشاهي برسد مردي از عرب از اهل بيت من كه اسم او اسم من است.»

109. 20- در مسند امام احمد حنبل، مجلد1، صفحات 376 و 377 آمده است:

حَدَّثنا عُمرُ بن عُبيدٍ، عن عاصِم بن ابی النَّجود، عن زِرّ بن حُبيش، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لاتَنقَضی الأيّام و لا يَذهَبُ الدَّهر حَتّی يَمْلِكَ العَربَ رَجُلٌ مِن اهل بيتی اِسمُهُ يواطئ اِسمی.»

عبدالله بن مسعود مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «روزگاران و دهر به پايان نمي رسد تا مردي عرب از فرزندان من كه اسم او اسم من است، به حكومت برسد.»

110. 21- در كتاب المعجم الكبير نوشته ي حافظ ابو القاسم بن احمد طبرانی، مجلد 10، صفحه 137، حديث 10230 آمده است:

حَدَّثنا علی بن سعيد الوازی، حَدَّثنا الحسين بن عمرو العَنْقریُّ، حَدَّثنا تميم بن الجعد، عن عَمرو بن قَيْس المُلائی، عن عاصم، عن زرٍّ ابن حبيش، عن عبد الله بن مسعود: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا يَذْهَبُ الأيامُ و اللَّيالی وَ لَو لَمْ يَبْق من الدُّنيا الّا يَوْمٌ حَتّی يبعث الله رَجُلاً من اُمتی يواطئ اسمُهُ اسمیِ.»

ص: 114

سعيد الوازی به ما گفت... از عبد الله بن مسعود كه گفت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «روزها و شب ها نمي رود و اگر نماند از (عمر) دنيا مگر يك روز، خداوند مبعوث مي كند مردی از امت مرا كه اسم او اسم من است.»

111. 22- در المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 135، حديث 10223 آمده است:

حَدَّثنا الحسين بن اسحاق التُسْتَرِیُّ، حدثنا محمد بن أبان الواسطیُّ، حَدّثنا عُمر بن عُبَيْدِ الطَّنافِسیُّ، عن عاصم، عن زرٍّ بن حِبيش، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَذْهَبُ الدُّنيا (او لا تَنقَضیِ الايام) حَتّی يَمْلِكَ الْعَرَبَ رَجُلٌ مِن اهل بيتی يواطئ اسْمُهُ اسمی.»

حسين بن اسحاق به ما گفت... از عبد الله بن مسعود كه گفت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنيا نمي رود و

تمام نمي شود (و ايام به اتمام نمي رسد) تا اين كه مرد عربي از اهل بيت من به حكومت برسد؛ اسم او اسم من است.»

112. 23- در سنن ابن ماجه، مجلد 2، صفحه 1367، حديث شماره 4085 آمده است:

حدثنا عثمان بنُ أبي شَيْبَةَ، حدثنا أبو داودَ الْحَفَرِيُّ، حدثنا ياسينُ، عَنْ إبراهيمَ بنِ محمد بنِ الحَنَفِيَّة، عن أبيه، عن عَلِيٍّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «الْمَهْدِيُّ مِنّا أهْلَ البَيْتِ، يُصْلِحُهُ الله في لَيْلَةٍ.»

عثمان بن ابي شيبه از ابوداود حفري و او از ياسين و او از ابراهيم پسر محمد بن حنفيه و او از پدرش محمد بن حنفيه (از فرزندان حضرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) ) روايت مي كند و محمد بن حنفيه از حضرت امير المؤمنين (علیه السلام) روايت مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

ص: 115

فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بيت است. خداوند در يك شب او (كار ظهور او) را اصلاح مي فرمايد.»

113. 24- در كتاب الفتَن و المَلاحِم نوشته ي نُعَيْم بن حَمّاد، صفحات 203 و 211 آورده است:

حدثنا القاسمُ بنُ مالكٍ المُزَنَيُّ، عن ياسين بن سيّار قال: سمعتُ ابراهيم بن محمد بن الحَنَفيِة قال: حدثني أبی، حدّثني علیُّ بنُ أبی طالب قال: قال رسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) : «الْمَهْدِيُّ مِنّا أهْلَ البَيْتِ، يُصْلِحُهُ الله تَعالی في لَيْلَةٍ واحِدَةٍ.»

قاسم پسر مالك المُزَنَي، از ياسين بن سيّار روايت كرد كه او گفت: شنيدم از ابراهيم بن محمد بن حَنَفيِه و او از پدرش و او از حضرت امير المؤمنين (علیه السلام) نقل كرد كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بيت است. خداوند متعال او (كار ايشان) را در يك شب اصلاح مي فرمايد.»

114. 25- در المُصَنَّف نوشته ي ابن ابي شيبه، مجلد 8 آمده است:

الفضلُ بنُ دُكَيْن و أبو داود، عَنْ ياسين العِجْلِيّ، عَن إبراهيمَ بن محمد بن الحَنَفِيَّة، عن أبيه، عن عَليٍّ (رضی الله عنه) ، عن النبیّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «الْمَهْدِيُّ مِنّا أهْلَ البَيْتِ، يُصْلِحُهُ الله في لَيْلَةٍ.»

فضل بنُ دُكَين و أبو داود، هر دو از ياسين عِجْلِي روايت مي كنند كه ابراهيم بن محمد بن حَنَفيه و او از پدرش و او از حضرت امير المؤمنين (علیه السلام) نقل كرد كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بيت است. خداوند در يك شب او (كار ظهور او) را اصلاح مي فرمايد.»

ص: 116

115. 26- در مسند احمد بن حَنبل (دوره شش جلدي)، مجلد 1، صفحه 84 و شرح احمد محمد شاكر، مجلد 2، صفحه 58، حديث شماره 645 آمده است:

حدَّثنا فَضْلُ بن دُكَينٍ، حَدَّثنا ياسين العِجْلِيّ، عَن إبراهيمَ بن محمد بن الحَنَفِيَّة، عن أبيه، عن عليٍّ (رضی الله عنه) قال: قالَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «الْمَهْدِيُّ مِنّا أهْلَ البَيْتِ، يُصْلِحُهُ الله في لَيْلَةٍ.»

فضل بنُ دُكَين از ياسين عِجْلِي و او از ابراهيم بن محمد بن حَنَفيه و او از پدرش و او از حضرت امير المؤمنين (علیه السلام) نقل كرد كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بيت(علیهم السلام) است. خداوند در يك شب او (كارظهور او) را اصلاح مي فرمايد.»

116. 27- در اخبار اصبهان، مجلد 1، صفحه 170 آمده است:

حدّثنا أبو عَمرِو بن حَمْدان، حدثنا الحسنُ بنُ سُفيان، حدّثي ابن نُمَيْرٍ، حدثنا أبی و أبو نُعَيْمٍ قالا: حَدَّثنا ياسين العِجْلِيّ، عَن إبراهيمَ بن محمد بن الحَنَفِيَّة، عن أبيه، عن علیٍّ قال: قالَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «الْمَهْدِيُّ مِنّا أهْلَ البَيْتِ، يُصْلِحُهُ الله في لَيْلَةٍ.»

ابو عمرو بن حَمْدان از حسن بن سفيان و او از ابن نُمَير و او از پدرش و او از ابو نعيم و او از از ياسين عِجْلِي و او از ابراهيم بن محمد بن حَنَفيه و او از پدرش و او از حضرت امير المؤمنين (علیه السلام) نقل كرد كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بيت است. خداوند در يك شب او (كار ظهور او را) اصلاح مي فرمايد.»

117. 28- در حلية الأولياء، مجلد 3، صفحه 177 آمده است:

حدَّثنا أبو أحمد، حدثنا فُضَيْلُ بنُ محمّد المَلَطيّ، حدثنا إبراهيمُ بن ياسين العِجْلِیُّ، عن إبراهيمَ بن محمد بن الحنفية، عَن أبيه، عن علیٍّ قال: قالَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «الْمَهْدِيُّ مِنّا أهْلَ البَيْتِ، يُصْلِحُهُ الله تعالي في لَيْلَةٍ.»

ص: 117

هذا حديث غريب من حديث محمد رواه وَكيع و ابنُ نُمَيْرٍ و أبوداودَ الحَفَرِیُّ، عَن ياسين و رواه محمد بن فُضَيْل، عن سالم بن أبی حَفْصَةَ، عَن إبراهيم.

ابو احمد حديث مي كند از فُضَيْلُ بن محمّد المَلَطي و او حديث مي كند از ابراهيم بن ياسين العِجْلِی و او روايت مي كند از ابراهيم بن محمد بن حنفيه و او از پدرش و او از حضرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) كه فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بيت ماست. خداوند او (كار ظهور او) را در يك شب اصلاح مي كند.»

118. 29- در اخبار اصفهان، مجلد1، صفحه 170 آمده است:

حدَّثنا أبو بكرٍ الطَّلْحِیُّ، حدَّثنا محمد بنُ علیّ العلوي، حدَّثنا محمد بن علیّ بن خَلَف، حدَّثنا حسنُ بن صالح بن أبی الأسود، عَن محمد بن فُضَيْل، حَدَّثني سالِمُ بن أبی حَفْصَةَ، عَن إبراهيمَ بن

محمد بن الحَنَفيَّة، عَن أبيه، عَن علیٍّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «المَهْدِیُّ مِنّا أهْلَ البَيْتِ، يُصْلِحُهُ الله في لَيْلَةٍ.»

ابو بكر الطلحي روايت مي كند از محمد بن علي العلوي و ايشان از محمد بن علي بن خلف و او حديث مي كند از حسن بن صالح بن ابي الاسود و ايشان از محمد بن فضيل و ايشان از سالم بن ابي حَفصَه و او از ابراهيم بن محمد بن حنفيه و او از پدرش و او از حضرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) و ايشان از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت فرمودند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بيت است و خداوند در يك شب او (كار ظهور او) را اصلاح مي فرمايد.»

119. 30- در سُنَن أبي داود، مجلد 2، صفحه 422، «كتاب المهدي» آمده است:

ص: 118

حدَّثنا عُثمان بن أَبی شَيْبَة، حدثنا الفضلُ بن دُكَيْنٍ، حدثنا قِطْرٌ، عَن القاسِم بن أَبی بَزَّة، عَن أبی الطُّفَيْلِ، عَن عَلِیٍّ، عَن النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) قال: «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدَّهْرِ إلّا يَوْمٌ لَبَعَثَ اللهُ رَجُلاً مِنْ أهل بيتی، يَمْلَأُها عَدلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً.»

عثمان بن ابي شيبه از فضل بن دكين و او از قِطْر و او از ابي بزه و او از ابي طفيل و او از حضرت اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) روايت مي كند و آن حضرت (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت فرمودند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از (عمر) دهر نماند مگر يك روز، خدا مردي از اهل بيت مرا برمي انگيزد (كه به وسيله ي او) زمين را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود.»

120. 31- در المصنف نوشته ي ابن ابي شيبه، مجلد 8، صفحه 678، شماره 194 آمده است:

الفضلُ بن دُكَيْنٍ قال: حدثنا قِطْرٌ، عَن القاسِم بن أَبی بَزَّة، عَن أبی الطُّفَيْلِ، عَن عَلِیٍّ، عَن النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) قال: «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدَّهْرِ إلّا يَوْم لَبَعَثَ اللهُ رَجُلاً مِنْ أهل بيتی، يَمْلَأُها عَدلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً.»

فضل بن دكين مي گويد: حديث كرد ما را قِطْر و او از ابو القاسم بن ابي بزه و او از ابي طفيل و او از حضرت امير المؤمنين علي (علیه السلام) روايت مي كند و آن حضرت (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت فرمودند كه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از (عمر) دهر نماند مگر يك روز، خدا در آن روز مردي از اهل بيت مرا برمي انگيزد كه آن (زمين) را پر از عدل و داد كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود.»

در اين گونه احاديث كه تعدادشان در كتب اهل سنت بيش از اينهاست، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تأكيد مي فرمايند كه ظهور حضرت مهدي موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمي است و

ص: 119

اگر از عمر دنيا فقط يك روز هم بماند، حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آن روز مي آيند و باز تأكيد بر اين است كه آمدن حضرت مهدي موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمي است.

ص: 120

قسمت پانزدهم : حضرت مهدی، نهمين فرزند امام حسين (علیه السلام) است

ص: 121

ص: 122

121. 1- در المناقب مرتضويه نوشته ي محمد صالح الحسين الترمذي، باب 2، صفحه 139، در ارجح المطالب في عد مناقب اسدالله الغالب نوشته ي عبدالله بسمل، صفحه 436، حديث 4، در مقتل الحسين نوشته ي موفق بن احمد خوارزمي حنفي، مجلد 1، فصل 7، صفحه 146 و در ينابيع المودة نوشته ي حافظ شيخ سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي، باب 54، صفحه 168 آمده است:

عن سليم بن قيس الهلالی، عن سلمان الفارسی قال دخلتُ علی النبی صلی الله عليه و آله و سلم فَاِذا الحسين بن علی عَلَي فَخدَيه و هو يَقبل فخديه و يَلْثم فاهُ و يَقول: «انتَ سيد ابن سيد اخو سيد و انت امام ابن امام اخو امام و انت حجة ابن حجة اخو حجة و انتَ ابو حجج تِسعة تاسعهم قائمُهم.»

سلمان فارسي گفت: خدمت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) رسيدم، ديدم حضرت حسين بن علي (علیهما السلام) روي زانوي آن بزرگوار نشسته است، حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) چشم ها لب هاي حضرت سيد الشهدا (علیه السلام) را مي بوسيدند و دهان آن بزرگوار را مي مكيدند و مي فرمودند: (اي حسين (علیه السلام) ) تو آقا، فرزند آقا و برادر آقا هستي، تو امام، فرزند امام و برادر امام مي باشي، تو حجت، فرزند حجت، برادر حجت و پدر حجت هاي نه گانه هستي كه نهمين آنها قائم آنهاست.

122. 2- در كتاب مسند امام احمد حنبل، مجلد1، صفحات 398 و 406 آمده است:

قال النبي (صلی الله علیه و آله) لِلحسين: «هذا ابني امام، أخو الإمام، أبو الائمة تسعة، تاسعُهم قائهُم.»

ص: 123

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ي حضرت سيد الشهدا (علیه السلام) فرمودند: «اين فرزند من امام است، برادر امام و پدر نه امام است كه نهمين آنها قائم آنهاست.»

اين حديث در كتاب كشف اليقين نوشته ي علامه حلي هم آمده است.

123. 3- در ميزان الاعتدال، مجلد 2، صفحه 387 و در لسان الميزان، مجلد 3، صفحه 238، حديث 1052:

قال الطبرانی حَدَّثنا محمد بن زكريا الهلالی، حَدَّثنا العباس بن بكّار، حَدَّثنا عبد الله بن زيادِ، عن الأعمش، عن زر بن حُبيش، عن حذيفة بن يمان قال خَطَبنا النبِي فذكر ما هو كائِن ثم قال: «لَو لَمْ يبق من الدنيا إلّا يَومٌ واحد لَطَوّل الله ذلك اليوم حتّی يبعث الله رجلاً مِن وَلدی اسْمُهُ اسمی.» فقال سلمان: يا رسول الله (صلی الله علیه و آله) مِن أیّ وُلدك؟ قال: «مِن وَلَدیِ هذا» و ضَرَب بيده علی الحسين.

حذيفه بن يمان مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از (عمر) دنيا نمانده باشد مگر فقط يك روز، خداوند آن روز را طولاني مي كند تا مردي از فرزندان مرا كه اسم او اسم من است برانگيزاند.» سلمان گفت: اي رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، از كدام فرزندتان؟ حضرت پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «از اين فرزندم» و با دستشان به امام حسين (علیه السلام) زدند.

ص: 124

قسمت شانزدهم : نام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و كنيه ی ايشان در روايات

ص: 125

ص: 126

124. 1- در البرهان في علامات مهدي آخر الزمان نوشته ي علا الدين متقي هندي، باب 3 آمده است:

«قالَ: و اخرج ايضاً (يعني نعيم بن حماد) عَن (علي بن ابيطالب) قال: «اسم المهدي محمد...»

نعيم بن حماد از امير المؤمنين علي (علیه السلام) نقل مي كند كه آن حضرت (علیه السلام) فرمودند: «اسم حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، محمد است.

125. 2- در البرهان في علامات مهدي آخر الزمان، باب 3 آمده است:

و اخرجَ ايضاً (يعني نعيم بن حماد)، عَن ابی سعيد الخدري، عَن النَبي (صلی الله علیه و آله) قال:«اسم المهدي اسمي»

ابي سعيد خدري از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مي كند كه فرمودند: «اسم حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسم من است.»

126. 3- در تذكرة الخواص الامة نوشته ي سبط بن جوزي حنفي، صفحه 377 چنين آمده است:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) :«يَخرج في آخر الزمان رجلٌ مِن ولدی اسمه كَاسمي و كُنيته كُنيتی يَملاء الارض عدلاً كما مُلِئَت جوراً فَذلك هو المهدی»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان مردي از فرزندان من قيام مي كند، اسم او مانند اسم من است و كنيه او مانند كنيه من است، زمين را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه از ظلم و جور پر شده بود و او همان مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.»

127. 4- در كتاب مناقب نوشته ي موفق بن احمد خوارزمي حنفي و كتاب ينابيع المودة نوشته ي خواجه كلان قندوزي حنفي، صفحه 493 آمده است:

ص: 127

عَن جابر بن عبدالله الانصاری5 قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : «المهدی مِن وُلدی اسمهُ اسمی و كُنيته كُنيتی»

جابر بن عبدالله انصاري از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مي كند كه حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان من است، اسم او اسم من است و كنيه او كنيه من مي باشد.»

128. 5- در كتاب الفِتَن و المَلاحِم نوشته ي ابو عبدالله نعيم بن حَمّاد مَرْوَزِي، باب اسم المهدي، صفحه 206 آمده است:

حَدَّثَنا الوليد، عن ابی رافع، عَمَّن حَدَّثه، عن ابی سعيدٍ الخدري، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «اِسْمُ الْمَهْدِیِّ اسمی»

ابو سعيد خدري گفت: حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اسم حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسم من است.»

از آنچه در روايات شيعه و سني آمده است، اسم حضرت مهدي موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، اسم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (م-ح-م-د) و كنيه ي او كنيه ي ايشان يعني ابو القاسم است.

129. 6- در مسند امام احمد حنبل، مجلد 1، صفحه 376 آمده است:

حدثنا سفيان بن عُيَينَة، حدثنا عاصمٌ، عن زرّ، عن عبدالله بن مسعود، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تَقُومُ السّاعَةُ حَتّی يَلیَ رَجُلٌ مِنْ أهل بَيتی، يواطئ اسْمُه اسمی.»

عبدالله بن مسعود مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قيامت برپا نمي شود تا مردي از اهل بيت من مي آيد (به حكومت برسد) كه اسم او اسم من است.»

130. 7- در سنن ابی داود، كتاب المهدي، مجلد 2، صفحه 421 آمده است:

ص: 128

حَدَّثنا مُسَدَّدٌ، أن عُمَر بن عُبيد، حدَّثَهُم عن عاصمٍ، عن زِرٍّ، عن عبدالله بن مسعود، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تَذْهب أَوْ لا تَنْقَضی الدُّنيا حَتّی يَمْلِكَ العرب رَجُلٌ مِن اهل بيتی يواطئ اسمُهُ اسْمی.»

مُسدد از عمر بن عبيد و او از عاصم و او از زر و او از عبدالله بن مسعود و او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت مي كند كه فرمودند: «(عمر) دنيا نمي رود (يا به پايان نمي رسد) تا مردي عرب از اهل بيت من به پادشاهي برسد؛ اسم او اسم من است.»

131. 8- در مسند احمد حنبل، مجلد 1، صفحه 448 آمده است:

حدثنا عُمرُ بن عُبَيْد الطَّنافِسِیٌّ، عن عاصِمُ بن أبی النَّجُود، عَن زِرِّ بن حُبَيشٍ، قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَنْقَضی الأيّامُ و لا يَذْهَبُ الدّهر حَتّی يَمْلِكَ العرب رَجُلٌ من اهل بيتی يواطئ اسمُهُ اسمي.»

عبدالله بن مسعود مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ايام و دوران به پايان نمي رسد و دهر نمي رود (تمام نمي شود) تا اين كه مردي از اهل بيت من كه عرب است، حكومت كند؛ اسم او اسم من است.»

132. 9- در المُعْجَمُ الكبير، مجلد 10، صفحه 133، شماره 10215 آمده است:

حدثنا الحسن بن علی المَعْمِریُّ، حدثنا عبد الغفار بن عبدالله المَوْصِلِیُّ، حدثنا علی بن مُسْهِر، عن ابی اسحاق الشيبانی، عن عاصِمِ بن ابی النَّجوُد، عن زِرّ بن حُبَيشٍ، عن ابن مسعود، قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا يَذْهَب اللَّيالی وَ الأيّامُ حَتّی يَمْلِكَ رَجُلٌ مّنْ اهل بيتی، يواطئ اسْمُهُ اسمی.»

عبد الله بن مسعود مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «شب ها و روز ها به پايان نمي رسد تا مردي از

اهل بيت من به حكومت مي رسد؛ اسم او اسم من است.»

ص: 129

133. 10- در المُعْجَمُ الكبير، مجلد 10، صفحه 134 آمده است:

حدثنا حسين بن اسحاق التُّستَری، حدثنا محمد بن عبد الرحمن بن سَهْم الأَنطاكیُّ، حدثنا ابو اسحاق الفزاریّ، عن سفيان بن الثّوْرِیّ، عن عاصمٍ، عن زِر بن حُبَيش، عن عبدالله بن مسعود، قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا يَنْقَضی الدنيا حتّی يَمْلِكَ الْعَربَ رَجّلٌ مِنْ اهل بيتی يواطئ اسْمُهُ اسمي.»

134. 11- در المُعْجَمُ الكبير، مجلد 10، صفحه 134 آمده است:

حدثنا محمد بن عبدالله الحَضرمِیُّ، حدثنا عُبَيْدُ بن أسباط بن محمد، عن سُفيان الثّوری، عن عاصم، عن زِرِّ، عن عبدالله بن مسعود، قال رسول الله: «لا تنْقَضی الدُّنْيا حَتّی يَمْلِكَ الْعَرَب رَجُلٌ من اهل بيتی يواطئ اسْمُهُ اسمی.»

محمد بن الحضرمی... عبدالله بن مسعود مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنيا به پايان نمي رسد مگر اين كه مردي عرب از خاندان من به حكومت برسد؛ اسم او اسم من است.»

135. 12- در المُعْجَمُ الكبير، مجلد 10، صفحه 134 و 135، حديث 10221 آمده است:

حدثنا ابراهيم بن رُحَيْم اَلدَّمشقی، حدثنا الوليد بن مسلم، حدثنا عبد الملك بن ابی غَنِيَّه، أَخبرنی عاصم، عن زر، عن عبدالله بن مسعود قال سَمعتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله) يقول: «لا يَنقضی الدنيا حَتّی يلیَ رَجُلً مِن اهل بيتی يواطئ اسمه اسمي.»

ابراهيم بن رُحَيَم... عبدالله بن مسعود مي گويد: شنيدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مي فرمودند: «دنيا به پايان نمي رسد مگر مردي از اهل بيت من بيايد كه اسم او اسم من است.»

ص: 130

136. 13- در المُعْجَمُ الكبير، مجلد 10، صفحه 136، حديث 1226 آمده است:

حدثنا يحيي بن اسماعيل بن محمد بن يحيي بن جَرير بن عبدالله البَجَليُّ الكوفی، حدثنا جعفر بن علی بن خالد بن جَرير، حدثنا ابوالأَحْوَص قال: سألتُ عاصم بن أبی النَّجود فقلت: يا ابا بكر، ذَكَرْتَ عَنْ زِر بن حُبَيش، عن عبدالله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا يَذْهَبُ الدُّنيا حَتیّ يَمْلِكَ رَجُلٌ مِن أَهلِ بَيتی يواطئ اسْمُهُ اسْمی.»

يحيي بن اسماعيل روايت مي كند... ازعبدالله بن مسعود كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنيا نمي رود (از بين نمي رود) تا اين كه مردي از اهل بيت من به حكومت برسد؛ اسم او اسم من است.»

137. 14- در كتاب حِلْية الاولياء و طبقات الاصفياء نوشته ي حاكم ابو نعيم اصفهاني، مجلد 5، صفحه 75 با سه طريق آورده است:

حدثنا محمد بن عُمر بن مسلم قال: حدثنا عبدالله بن محمد ناجِيَة و علی بن اسحاق و محمد بن أبان، قولوا حدثنا يوسف بن حَوشب، حدثنا أبو يزيد الأعور، عن عمرو بن مُرَّة، عن زِر بن حُبيش، عن عبدالله بن مسعود، قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تذْهَبُ الدّنيا حتّی يَمْلِكَ رَجُلٌ مِن اهل بيتی، يواطئ اسمهُ اسمی.»

محمد بن عمر... عبد الله بن مسعود مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنيا نمي رود (از بين نمي رود) تا اين كه مردي از خاندان من به حكومت برسد؛ اسم او اسم من است.»

138. 15- در الكامل، مجلد 3، صفحه 87 ترجمه ي تلميذ ابن سليمان ابو ادريس المُحاربي كوفي آمده است:

ص: 131

حدثنا احمد بن محمد بن سعيد، حدثنا جعفر بن محمد بن سعيد، حدثنا حسن بن حسين، حدثنا تَليد ابن سليمان، عن همزة الزَّيّات، عن عاصمٍ، عن زِرٍّ، عن عبدالله بن مسعود قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَذْهَبُ الدُّنيا حتّی يَلَی اُمَّتی رَجُلٌ مّنْ اهل بيتی يواطئ اسمه اسمي.»

عبدالله بن مسعود مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنيا به پايان نمي رسد تا اين كه مردي از امت من كه از اهل بيت من است و اسم او اسم من است به حكومت برسد.»

دقت كنيد كه در اكثر اين روايات آمده است «رجلٌ مِن اهل بيتي» مردي از اهل بيت من؛ اما در چند روايت آمده است «رجلٌ مِن امتي» يعني مردي از امت من. اين حديث مسئله را حل مي كند، زيرا حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مي فرمايند: «حتي يلي امتي رجلٌ مِن اهل بيتي» مردي از امت من كه از اهل بيت من است به حكومت مي رسد. اين مشخص است كه ائمه ي طاهرين (علیهم السلام) بهترين و عالي ترين و... امت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند؛ بعد از ايشان انبياي الهي (علیهم السلام) و اوصياي آنها بهترين امت مي باشند سپس به ترتیب بقیه ی مسلمانان قرار دارند.

139. 16- در كتاب تاريخ بغداد نوشته ي خطيب بغدادي، مجلد 4، صفحه 388 آمده است:

اخبر عبد الغفار بن جعفر المؤدِّب، حدثنا ابو الفتوح محمد بن الحسين الأَزْدِیُّ، حدثنا احمد بن محمد بن اسماعيل آل ابو بكر قَدِم بغداد، حدثنا احمد بن يحيي الصُّوفی، حدثنا اسحاق بن منصور السَّلولیُّ، حدثنا سليمان بن قَوْم، عن عاصِمٍ، عن زرٍّ، عن عبدالله بن مسعود قال: «لا تَنْقَضی الدّنيا (لا تَذْهَبُ الدنيا) حتّی يَلَی رَجُلٌ مِنْ أهل بيتی يواطئ اسمه اسمي.»

ص: 132

عبدالله بن مسعود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت مي كند كه فرمودند: «دنيا به پايان نمي رسد تا اين كه مردي از اهل بيت من به حكومت و فرمانروايي برسد؛ اسم او اسم من است.»

140.

17- در المُعْجَمُ الكبير، مجلد 10، صفحه 134، حديث 10219 آمده است:

حدثنا حسين بن اسحاق التُّستَری، حدثنا حامد بن يحيی البَلْخِیُّ، حدثنا سفيان بن عُييْنة، عَن عاصم، عن ابی النَّجُود، عن زِرّ بن حُبيش، عن عبدالله بن مسعودٍ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا يَذْهَبُ الأَيّام و اللّيالی حَتّی يَمْلِكَ رَجُلٌ مِنْ أهل بيتی، يواطئ اسْمُهُ اسمی يَمْلَأُ الارض قسطاً.»

عبدالله بن مسعود مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «روزها و شب ها به پايان نمي رسد تا اين كه مردي از اهل بيت من به پادشاهي مي رسد؛ اسم او اسم من است و از زمين را پر از عدل و داد مي كند.»

141.

18- در المُعْجَمُ الكبير، مجلد 10، صفحه 134، حديث 10220 (با دو طريق) آمده است:

حدثنا عمر بن ابراهيم البغدادي و محمد بن احمد بن احمد بن ابی خَيثَمَهَ، حدثنا محمد بن علی بن خالد العطّار، حدثنا عَمرُ بن عبدالغفار، حدثنا شُعْبَةُ، عن عاصم بن أبی النَّجُود، عن زِرٍّ بن حُبيش، عن عبدالله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا يَذْهَبُ الدُّنيا حَتّی يَلیَ رَجُلٌ مِنْ اهل بيتی... .»

عبدالله بن مسعود مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنيا به پايان نمي رسد تا اين كه مردي از اهل بيت من به حكومت برسد.»

142.

19- در المُعْجَمُ الكبير، مجلد 10، صفحه 135، حديث 10225 آمده است:

ص: 133

حدثنا عَبْدان بن احمد، حدثنا عبدالله بن عمر بن أبان، حدثنا يوسف بن حَوشَب، حدثنا واسط بن الحارث، عن عاصم بن أبی النَّجُود، عن زرٍّ بن حُبيش، عن عبدالله ابن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا يَذهَبُ الدُّنيا حتّی يَمْلِكَ رَجُلٌ مِن اهل بيتی يُوافِقُ اسمُهُ اسمی.»

عبدالله بن مسعود مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنيا به اتمام نمي رسد تا اين كه مردي از اهل بيت من به پادشاهي و حكومت برسد؛ اسم او موافق اسم من است.»

143. 20- در المُعْجَمُ الكبير، مجلد 10، صفحه 136، حديث 10228 آمده است:

حدثنا يعقوب ابن اسحاق النيشابوریُّ، حدثنا سلم بن الحَجّاج، حدثنا أبو غسّان المِسْمَعیُّ، حدثنا مُعاذُ بن هِشام، حدَّثنی أبی، عن عاصم، عن زرٍّ، عن عبدالله بن مسعود، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لا يَذهَبُ الايّام حتّی يَمْلِكَ رَجُلٌ مِن اهل بيتی يواطئ اسمُهُ اسمی... .»

عبدالله بن مسعود مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنيا به اتمام نمي رسد تا اين كه مردي از اهل بيت من به پادشاهي و حكومت برسد؛ اسم او موافق اسم من است... .»

دقت بفرماييد راويان حديث باهم فرق دارند؛ يعني، عبدالله بن مسعود در مجالس مختلف اين حديث را گفته است و به همين دليل راويان مختلف هستند.

144. 21- در كتاب المعجم الصغير نوشته ي حافظ ابوالقاسم بن احمد طبراني، مجلد2، صفحه 148 آمده است:

حدثنا يحيي بن اسماعيل بن محمد بن يحيي بن محمد بن زياد بن جَرير بن عبدالله البَجَليُّ الكوفي، حدثنا جعفر بن علي بن خالد بن جَرير بن عبدالله البَجَليّ، حدثنا أبو الأحوَص سَلّا م بن سُلَيْم، عن عاصم بن ابي النَّجود، عن زِرِّ بن حُبيش، عن

ص: 134

عبدالله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَذْهَبُ الدنيا حَتّي يَمْلِكَ رَجُلٌ مِنْ اهل بيتي يواطئ اسْمُهُ اسمي... .»

عبدالله بن مسعود مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنيا به اتمام نمي رسد تا اين كه مردي از اهل بيت من به پادشاهي و حكومت برسد؛ اسم او موافق اسم من است... .»

145. 22- در المُعْجَمُ الكبير، مجلد 10، صفحه 133، حديث 10214 آمده است:

حدثنا موسي بن هارون، حدثنا عبدالله بن داهِرٍ الرّازيُّ، حدثنا عبدالله بن عبدالقُدّوس، عن الأَعمش، عن عاصِم بن ابی النَّجود، عن زر بن حبيش، عن عبدالله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَقُوُم الساعة حَتّی يَمْلِكَ رَجُلٌ مِن اهل بيتي يواطئ اسْمهُ اسمي... .»

عبدالله بن مسعود مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قيامت برپا نمي شود تا اين كه مردي از اهل بيت به حكومت برسد؛ اسم او اسم من است.»

تحليل حديث «اسْمُ ابيه اسْم ابي»

سؤال: مخالفين مهدويت چنين مطرح مي كنند: برخلاف عقيده مشهور شيعه كه نام پدر حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، حضرت امام حسن (علیه السلام) است، احاديثي داريم كه در آنها رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند: «نام پدر حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، عبد الله است» و با اين شبهه ي بسيار بسيار ضعيف مي خواهند اصل مهدويت را زير سؤال ببرند، در حالي كه دلايل درباره ي مهدويت آن قدر محكم و استوار است كه هيچ كس و به هيچ عنوان نمي تواند در آن خدشه اي وارد كند: مثلاً:

ص: 135

146. در سنن ابي داود، كتاب المهدي، مجلد 2، صفحه 422 آمده است:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «اسمه اسمي و اسم ابيه اسم ابی»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اسم حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسم من است و اسم پدر حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، اسم پدر من مي باشد.»

147. در كتاب اربعين نوشته ي حافظ ابو نعيم و كتاب كفاية الطالب نوشته ي حافظ گنجي

شافعي و كتاب غيبت نوشته ي شيخ طوسي (رحمة الله) ، كشف الغمة نوشته ي علي بن عيسي اربلي و بحار الانوار علامه مجلسي (رحمة الله) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است:

«اسمه اسمي و اسم ابيه اسم ابي»

نام او نام من است و نام پدرش نام پدر من است.

پس بايد حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، محمد بن الحسن (علیهما السلام) نباشد، بلكه نام او محمد بن عبدالله باشد، زيرا نام پدر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عبدالله بوده است.

جواب:

1- در اينجا بايد بگوييم قاضي شهاب الدين دولت آبادي در تفسير بحر الموّاج و ملا معين هروي صاحب كتاب اسرار الفاتحه از اهل سنت و همچنين شيخ اسماعيل طبرسي صاحب كتاب كفاية الموحدين و كتاب منتخب الاثر نوشته آية الله العظمي صافي گلپايگاني و كتاب المهدي نوشته مرحوم آية الله صدر و كتاب نجم الثاقب نوشته حاجي نوري (رحمة الله) همه بيان كرده اند كه يكي از اسامي حضرت عسكري (علیه السلام) ، عبد الله بوده است. پس اگر گفته شود «اسم ابيه اسم ابي» مشكلي ندارد، چون يكي

ص: 136

از نام هاي حضرت عسكري (علیه السلام) ، عبد الله است و اسم پدر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم عبد الله بوده است.

2- همه ي محدثين فوق روايت بالا را تأييد نكرده اند و صحيح ندانسته اند، بلكه برخي از آنها مانند حافظ گنجي شافعي و علامه مجلسي (رحمة الله) پس از نقل روايت به نقد و حل و رد آن پرداخته اند. همان طوري كه گفتيم، كساني كه

مسئله ي مهدويت را رد مي كنند، براي اين كه بگويند مستند است به آن دسته از کتبی که به تحلیل و رد حدیث فوق پرداخته اند اشاره می کنند.

3- جمله ي «اسم ابيه اسم ابي» در ضمن حديثي آمده است كه اصالت مهدويت را تأييد و ظهور مهدي موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را حتمي مي داند، مي فرمايند به فرض محال اگر از عمر دنيا يك روز هم بيشتر نماند، خداوند آن روز را طولاني مي كند تا مهدي موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند. اين حديث حتمي بودن ظهور را مي رساند. همچنين در اين حديث به گسترش عدالت بر روي همه ي كره ي زمين اشاره شده است، اما متأسفانه ناقدين فقط جمله «اسم ابيه اسم ابي» را نقل مي كنند.

148. مثلاً عبارت مزبور در ضمن حديث آمده است:

«لو لم يَبق مِن الدنيا اِلّا يَوم واحد لَطَوَّل الله عز و جل ذلكَ اليَوم حَتّی يَبعَثَ الله فيه رَجُلاً مِن اهل بيتی يواطئ اسمه اسمی وَ اسم ابيه اسم ابی يَملَأ الارض قِسْطَاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوراً.»

«اگر از عمر دنيا نماند مگر يك روز، خداوند آن روز را طولاني مي كند تا مردي از اهل بيت من قيام كند كه اسم او اسم من است و اسم پدرش اسم پدر من است.

ص: 137

(خداوند به وسيله ي او) زمين را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود.»

4- روايت بالا را عاصم بن ابي النُّجود نقل كرده است، اما همين روايت را بسياري از نويسندگان شيعه و سني از طرق متعدد بيان كرده اند كه در بيش از سي طريق آن، راوي

همين عاصم بن ابو النَّجود است كه او از زر بن حبيش و او از عبد الله بن مسعود و او از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل كرده است و در تمام اين منقولات «اسم ابيه اسم ابی» وجود ندارد. لذا برخي از اهل فن احتمال داده اند كه اين عبارت از ساخته هاي يكي از روات بعدي به نام زائده باشد، به ويژه كه اين حديث با روايات متواتر كه پدر حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را امام حسن عسكري (علیه السلام) معرفي كرده اند، متعارض است. كتاب منتخب الاثر بيش از 140 حديث آورده است كه عبارت «اسم ابيه اسم ابی» ندارد؛ لذا عده اي مي گويند كه اين روايت مردود است. به عنوان مثال، بسياري از محدثان و راويان از عاصم و غير عاصم، آن هم برخي به چند طريق بدون جمله «اسم ابيه اسم ابی» آورده اند. باز تأكيد مي كنم كه كتب زير از بیست طريق، همين روايت را آورده اند و در حديث فقط «اسمه اسمي» آمده است و جمله ي «اسم ابیه اسم ابي» وجود ندارد چنان كه ما به بعضي از آنها اشاره مي كنيم:

1- ابو بكر بن عياش بن سالم اسدي در كتاب اخبار اصفهان، مجلد 1، صفحه 329 و كتاب سنن ابي داود، (كتاب المهدي)، مجلد 2، صفحه 421، حديث را بدون «اسم ابيه اسم ابي» آورده است.

ص: 138

2- اثبات بن محمد قرشي در كتاب سنن ترمذي، مجلد 3، باب ما جاء في المهدي، صفحه 343، حديث 2331 اين جمله را ندارد.

3- جعفر بن علي بن خالد بن جرير بن عبد الله بجلي در كتاب المعجم الكبير، صفحه 136، حديث 10226، جمله ي فوق را ندارد.

4- حمزة بن حبيب الزّيات در كتاب الكامل، مجلد 2، صفحه 88 بدون جمله ی فوق، حديث را آورده است.

5- سعيد بن حسن سعيد اسكاف در كتاب المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 136، حديث 10227 و در كتاب اخبار اصفهان، مجلد 1، صفحه 329 حديث بالا را بدون «اسم ابيه اسم ابي» آورده است.

6- سفيان ثوري (سفيان بن سعيد بن مسروق ثوري) در كتاب سنن ابی داود، كتاب المهدي، مجلد 2، صفحه 421 و كتاب سنن ترمذي، مجلد 3، صفحه 343 و مسند امام احمد حنبل، مجلد 1، صفحه 377 و 430 و كتاب المعجم الكبير، صفحه 134، حديث 10218 و باز در همان مدرك يعني المعجم الكبير، صفحه 134 با شش طريق نقل مي كند كه: «اسمه اسمي» دارد و «اسم ابيه اسم ابي» را ندارد.

7- سفيان بن عُيَينه هلالي در كتاب الكامل ابن عدي، مجلد 3، صفحه 428 و سنن ترمذي، مجلد 3، صفحه 343 و كتاب مسند احمد حنبل، مجلد 1، صفحه 376 و المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 134، حديث 10220 حديث را بدون عبارت «اسمه اسمي» آورده است.

ص: 139

8- كتاب ابو الاحوض كوفي سلام بن سعيد در كتاب المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 134، حديث 10218 و كتاب المعجم الصغير، مجلد 2، صفحه 148 بدون عبارت «اسمه اسمي» آورده است.

9- ابو اسحاق شبابي سليمان بن ابي سليمان در كتاب المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 133، حديث 10215 جمله ي فوق در آن وجود ندارد.

10- سليمان بن قَرْم در كتاب تاريخ بغداد، مجلد 4، صفحه 388 فاقد جمله ي مورد نظر است.

11- اعمش سليمان بن مهران در كتاب المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 133، حديث 10214 نقل کرده است.

12- شعبة بن حجاج در كتاب المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 134، حديث 10220 (از دو طريق) فقط آورده است: «اسمهُ اسمي»

13- عبد الله بن حكيم بن جُبَيْر در المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 134، حديث 10217 فقط «اسمه اسمي» را آورده است.

14- عثمان بن عبدالله شُبرمه معروف به عثمان شُبْرمه در كتاب المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 136، حديث 10229 و كتاب الاحسان بترتيب صحيح ابن حبّان، مجلد 8، صفحه 291، حديث 6786.

15- عُمر بن عُبيد طنافِسّی در سنن ابي داود، كتاب المهدي، مجلد 2، صفحه 421 و مسند احمد حنبل، مجلد 1، صفحه 376 و صفحه 448 و در المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 135، حديث 10223.

ص: 140

16- عمرو بن قيس مُلائيّ در المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 137، شماره 10230.

17- عمرو بن مُرَّة در كتاب حلية الاولياء، مجلد 5، صفحه 75 از سه طريق و المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 131، حديث 10208.

18- ابو شهاب محمد بن ابراهيم كناني در المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 133، حديث 10216 و در كتاب الاحسان بترتيب صحيح ابن حبّان، مجلد 7، صفحه 576.

19- مُعاذ بن هِشام دَسْتَواني، در المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 136، حديث 10228.

20- واسط بن حارث در المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 135، حديث 10225 و در كتاب الكامل، مجلد 7، صفحه 93.

به طور كلي بيش از 140 روايت از روات مختلف آمده است كه فقط جمله «اسمه اسمي» در آن هست و جمله «اسم ابيه اسم ابي» وجود ندارد. آيا اين صحيح است كه ما انبوه اين احاديث را كنار بگذاريم و اين حديث ضعيف را مطرح كنيم؟!

5- همان طور كه قبلاً اشاره كرديم عده اي از اهل فن حديث معتقدند كه حديث را طرفداران محمد بن عبدالله محض بن حسن بن الحسن بن علي بن ابي طالب (علیه السلام) ، معروف به «نفس زكيه» و يا طرفداران «محمد مهدي» عباسي كه پدرش عبد الله (منصور) بود ساخته اند. به زبان ساده تر، اين دسته مي گويند: «چون نفس زكيه نام پدرش عبدالله بوده است و يا محمد مهدي كه نام پدرش عبدالله بوده است (مشهور به منصور دوانقي)، اين حديث را براي اثبات مهدويت آنها ساخته اند.» دقت كنيد چون نام پدر نفس زكيه عبدالله بوده است و مردم مي گفتند او حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است (او

ص: 141

از منسوبين به مهدويت است.)، همچنين محمد مهدي عباسي كه مدعي مهدويت بوده است؛ طرفدارانشان براي اثبات مهدويت آنها، اين جمله را ساخته اند كه «اسم ابيه اسم ابي» ؛يعني، نام پدر مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نام پدر من است (كه نام پدر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عبدالله بوده است). اين دو نفر، يكي منسوب به مهدويت و ديگري

مدعي مهدويت هر دو نام پدرشان عبدالله بوده است.

6- براي جمع بين دو دسته روايات، برخي دانشمندان بياناتي داشته اند. براي مثال گفته اند كه ممكن است عبارت مزبور در اثر اشتباه ناسخ، تصحيف شده باشد و اصل حديث به اين صورت باشد: «اسمه اسمي و اسم ابيه اسم ابني»

يعني نام او نام من و نام پدر او نام فرزند من، يعني؛ امام حسن مجتبي (علیه السلام) است، چنانچه شيخ صدوق (رحمة الله) در كتاب امالي و آية الله لطف الله صافي در منتخب الاثر، باب چهارم، صفحه 236 وعلامه مجلسي در بحار الانوار، مجلد 13، صفحه 16 آورده اند: «اسمه اسمي و اسم ابيه اسم ابني» (يعني كلمه «ابني» در طول زمان به «ابي» تبديل شده است.)

7- مسئله ي ديگر اين كه در لغت عرب اسم، هم به لقب و هم به كنيه اطلاق مي شود. (فرهنگ لغت المنجد، ذيل كلمه ي كنيه و كتاب نجم الثاقب، نوشته ي حاجي نوري (رحمة الله) ) و بعيد نيست مراد از عبارت مزبور تشابه كنيه ي جناب عبد الله، پدر پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با كنيه ي حضرت امام حسن عسكري (علیه السلام) باشد. زيرا كنيه ي هر دو ابو محمد است. به زبان ساده نام پدر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عبدالله است و كنيه ي حضرت

ص: 142

امام حسن عسكري (علیه السلام) نيز عبد الله است. پس، مطابق اين استدلال اگر گفته شود «اسم ابيه اسم ابي» اشكالي ندارد.

8- باز اين نكته را متذكر مي شوم كه بعضي از راويان مانند:

زائدة بن قُدامه ثَقَفي از عاصم و از زِرّ بن حبيش و از عبد الله بن مسعود نقل مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «يواطئ اسْمُهُ اسْمی وَ اسم ابيه اسم ابی»

اما محدثان بزرگي چون امام احمد حنبل رهبر حنابله در المُسْنَد درباره ي اسم و كنيه ي حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از طرق مختلف، احاديثي آورده است كه فقط «اِسْمُهُ اسمي» را دارد و «اسم ابيه اسم ابي» وجود ندارد، مانند سه روايتي كه از عبد الله بن مسعود نقل مي كند. باز در سنن ترمذي كه يكي از شش كتاب مهم اهل سنت (صحاح سته) است، اين حديث را فقط با «اسمه اسمي» آورده است، البته ما در شماره ي چهارِ همين بخش به بيست مورد از راويان كه حديث را مانند ترمذي بيان كرده اند اشاره كرديم.

9- در اين كه حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بايد از نسل حضرت امام حسين (علیه السلام) باشد، هيچ شكي نيست؛ زيرا عده ي زيادي از علماي اهل سنت با استناد به تاريخ، معتقدند كه حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شب جمعه، نيمه ي شعبان سال 255 هجري قمري، در شهر سامرا متولد شده است. ايشان زنده هستند، روزي قيام خواهند كرد و اين حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان حضرت سيد الشهدا (علیه السلام) است.

نظيرِ:

1- علامه شيخ عبد الوهاب شعراني

ص: 143

2- حافظ ابن صباغ مالكي

3- شيخ سليمان قندوزي حنفي

4- علامه شبراوي

5- حافظ گنجي شافعي و صدها دانشمند ديگر از اهل سنت

اين است كه حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شده است، از فرزندان امام حسين (علیه السلام) است و هم اكنون زنده است. استدلال آنها در اين قضيه است.

احاديث اهل سنت كه در آن «اسم ابيه اسم ابي» آمده است

در اينجا احاديثي كه در كتب اهل سنت آمده است و در آنها جمله «اسم ابيه اسم ابي» وجود دارد را مي آوريم. دقت بفرماييد، همه ي اين احاديث را عاصم ابن النّجود از زر ابن حبيش و ايشان از عبدالله بن مسعود نقل كرده اند. پس، راوي اوليه ي تمام اين احاديث يك نفر است و را همه ي راويان اين احاديث را از يك نفر نقل كرده اند كه در آنها عبارت «اسمه اسمي» ديده مي شود، اما «اسم ابيه اسم ابي» وجود ندارد.

149. 1- در الاحسان بترتيب صحيح ابن حبّان، مجلد 8، صفحه 292، حديث 6785 آمده است:

أخبرنا الحسين بن احمد بن بسطام قال: حدَّثنا عمرو بن علی بن بَحر قال: حدَّثنا ابن مهدی، عن سفيان، عن عاصم، عن زِرٍّ، عن عبد الله قال: قال

ص: 144

رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَقُومُ الساعة حتی يَمْلِكَ النّاس رَجُلٌ مِنْ أهل بيتي، يواطئ اسْمُهُ اسْمی و اسْم ابيه اسم ابی فَيَمْلَأُها قِسطاً وَ عَدْلاً.»

150. 2- در تاريخ بغداد، مجلد 5، صفحه 391 آمده است:

أخبرنا ابو نُعيم الحافظ، حدَّثنا سليمان بنُ احمد الطبرانیّ، حدَّثنا أبو زيدٍ عبد الرحمن بن حاتم المُرادیّ، حدَّثنا نعيم بن حمّاد، حدَّثنا يحيی بن يمان، حدَّثنا سفيان و زائدة، عن عاصم

ابی وَائل، عن زِرٍّ، عن عبد الله، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «الْمَهْدیُّ يواطئ اسْمُهُ اسْمي و اسمُ ابيه اِسْم أبی»

151. 3- در تاريخ بغداد نوشته ي خطيب بغدادي، مجلد 1، صفحه 370 (به شش طريق) آمده است:

أخبرنی ابو القاسم عبد العزيز بن محمد بن نصر السُّتُوریّ و أبو الحسن علی بن أحمد ابن محمد الوزّاز، قالا نبّأنا محمد بن عبد الله بن ابراهيم الشّافعي قال: حدثني ممد بن احمد بن الهَيْثَم الدُوریُ قال: حدَّثني احمد بن احمد بن الهيثم قال: حدَّثنی سَوْرَة بن الحكم صاحب الرأی قال: نبّأنا سليمان بن قَوْم و يحيی بن ثَعْلَه و حمّاد بن سَلَمَة و قَيْس بن الربيع و ابو بكر بن عَيّاش، عن عاصمٍ، عن زِرٍّ، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَمْلِكُ النّاسَ رَجُلٌ مِنْ اهل بيتی، اسمُهُ اسمی و اسم أبيه اسْمُ أبی يَمْلَأُ الارض عدلاً وَ قِسطاً كما مُلِئَت ظُلماً وَ جوراً.»

152. 4- در كتاب اخبار اصفهان نوشته ي حافظ ابو نعيم، مجلد 2، صفحه 195 آمده است:

حدَّثنا ابو محمد بن حيّان، حدَّثنا ابو بكر بن الجارُود، حدَّثنا محمد بن عيسی الزَّجاج، حدَّثنا ابو نعيم، حدَّثنا قِطرٌ، عن ابی إسحاق و عاصِمٍ، عن زِرٍّ، عن

ص: 145

عبد الله قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنيا إلّا يَوْم واحد بَعَثَ الله عز و جل رَجُلاً مِنْ اهل بيتی يواطئ اسْمُهُ اسمی و اسمُ ابيه اسْمَ أبی.»

153. 5- در المستدرك، مجلد4، صفحه 442 آمده است:

سفيان الثُّورِیّ و شُعْبَة و زائدة و غيرهم مِن أئمّة المسلمين، عن عاصم بن بَهْدلَةَ، عن زِرٍّ بن حَبَيش، عن عبدالله، عن النبی (صلی الله علیه و آله) انَّه قال: «لا تَذْهَبُ الأيّامُ و اللَّيالی حَتّی يَمْلِكَ رَجُلٌ مِن أهْلِ بيْتی يواطئ اسْمُهُ اسْمی و اسْمُ أبيه اسْمُ أبی فيَمْلَأُ الارضَ قِسْطاً و عَدْلاً كما مُلِئَتْ جوراً و ظُلْماً.»

154. 6- در المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 133، حديث 10213 آمده است:

حدثنا علیُّ بن عبدالعزيز، حدَّثنا ابو نعيمٍ، حدَّثنا فُطْرُ بن خليفه، عن عاصم بن أبی النَّجود، عن زِرٍّ بن حَبَيْش، عن عبد الله بن مسعود يرفعه الی النبی (صلی الله علیه و آله) : «لا يَذْهَبُ الدُّنيا حَتّی يَبْعَثَ اللهُ رَجُلاً مِن أهْلِ بيْتی يواطئ اسْمُهُ اسْمی و اسْمُ أبيه اسْمُ أبی.»

155. 7- در المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 135، حديث 10224 آمده است:

حدَّثنا الحسين بن اسحاق التُّسْتَرِیُّ، حدَّثنا حميد بن محمد الرازی، حدّثنا هارون بن المُغَيْره، عن عَمرو بن ابی قَيس، عن عاصم، عن زِرٍّ، عن عبد الله قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لَو لَمْ يَبْقَ مِن الدُّنيا اِلّا لَيْلَةٌ لَطَوَّل الله تِلْك الليلة حتّی يَمْلِكَ رَجُلٌ مِن اهل بيتی يواطئ اسْمَهُ اسمی وَ اسم ابيه اسم ابی، يَمْلأُها قسطاً و عَدلاً كما مُلئت ظلماً و جوراً.»

156. 8- در المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 135، حديث 10222 آمده است:

حدّثنا العباس بن محمد المُجاشِعِیُّ الإِصبهانِیُّ، حدَّثنا محمد بن ابی يعقوب الكرمانی، حدَّثنا عبيد الله بن موسی، عن زائدة، عن عاصِم، عن زِرٍّ، عن عبد الله

ص: 146

قال قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِن الدُّنيا اِلّا يَومٌ لَطَوَّلَ الله ذلك الْيَوْمَ حتّی يَبْعَثَ اللهُ فيه رَجُلاً مِنّی أوْ مِنْ أهْلِی يواطئ اسْمُهُ اسْمی و اسْمُ أبيه اسْمُ أبی.»

157. 9- در سُنَن أبي داود، مجلد 2، باب كتاب المهدي، صفحه 422 آمده است:

حدَّثنا احمد بن ابراهيم قال: حدّثنا عبيد اللهِ بن موسی، أخبرنا زائدة، عن عاصِم، عن زِرٍّ، عن عبد الله، عن النّبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِن الدُّنيا اِلّا يَومٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلْكَ الْيَوْمَ حَتّی يَبْعَثَ فيه رَجُلاً مِنّی أوْ مِنْ أهْلِ بَيْتی يواطئ اسْمُهُ اسْمی وَ اسْمُ أبيه اسْمُ أبی.»

158. 10- در سنن ابي داود، مجلد 2، باب كتاب المهدي، صفحه 422 آمده است:

حدَّثنا احمد بن ابراهيم قال: حدَّثنی عبيد الله بن موسی، عن فِطْرٍ، عن عاصِم، عن زِرٍّ، عن عبد الله، عن النّبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِن الدُّنيا اِلّا يَومٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلْكَ الْيَوْمَ حَتّی يَبْعَثَ فيه رَجُلاً مِنّی أوْ مِنْ أهْلِ بَيْتی يواطئ اسْمُهُ اسْمی وَ اسْمُ أبيه اسْمُ أبی.»

159. 11- در الفتن و الملاحم نوشته ي نُعيم بن حماد، صفحه 206 آمده است:

حدَّثنا يحيي بن اليمان، عن الثّوري سُفيان و زائدة، عن عاصِمٍ، عن ابی وائل، عن زِرٍّ، عن عبد الله، عن النبیّ (صلی الله علیه و آله) قال: «المهدیُّ يواطئ اسْمُهُ اسْمی و اسمُ ابيه اسم ابی.»

160. 12- در المُصنّف ابن ابی شَيْبَة، مجلد 8، صفحه 678، حديث 193 آمده است:

الفضل بن دُكين قال: حدَّثنی فِطْرٌ، عن زرٍّ، عن عبد الله قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَذْهَبُ الدُّنيا حَتّی يَبْعَثَ اللهُ رَجُلاً مِن أهْلِ بيْتی يواطئ اسْمُهُ اسْمی و اسْمُ أبيه اسْمُ أبی.»

ص: 147

161. 13- در المعجم الاوسط، مجلد 2، صفحه 135، حديث 1255 آمده است:

حدَّثنا احمد قال: حدَّثنا عَبْدُ الأَعْلی بنُ حَمّادٍ النرسيُّ قال: حدَّثنا عبيد الله بن موسی قال: حدَّثنا زائدة، عن عاصِم، عن زرٍّ، عن عبد الله قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِن الدُّنيا اِلّا يَومٌ لَطَوَّلَ الله ذلْك الْيَوْمَ حتّی يَبْعَثَ رَجُلاً مِنْ أهْلِی يواطئ اسْمُهُ اسْمی و اسْمُ أبيه اسْمُ أبی يَمْلأُ الارض قسطاً و عَدلاً كما مُلئت ظلماً و جوراً.»

در پايان تذكر مي دهيم كه اين احاديث:

اولاً: همگي اصالت مهدويت را اثبات مي كنند.

ثانياً: اثبات مي كنند كه ظهور مهدي موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمي است.

ثالثاً: حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جهان را پر از عدل و داد خواهند كرد.

رابعاً: حكومت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حكومتي جهاني و واحد است.

ص: 148

قسمت هفدهم : حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) موعود از فرزندان امام حسن (علیه السلام) و امام حسين (علیه السلام) است

ص: 149

ص: 150

در جنگ بين ايران و اعراب سه دختر يزدگرد سوم به عنوان اسير وارد مدينه شدند؛ اولي نامش شهربانو، دومي ايران دخت و سومي را پوران دخت مي خواندند. طبق قوانين اسلامي شهربانو حضرت سيد الشهدا (علیه السلام) ، حسين بن علی (علیهما السلام) را به عنوان همسر برگزيد و با ايشان ازدواج كرد. ايران دخت حضرت امام مجتبي (علیه السلام) ، حسن بن علي (علیهما السلام) را انتخاب كرد و با ايشان ازدواج نمود و پوران دخت با محمد بن ابي بكر ازدواج كرد. از امام حسين (علیه السلام) و شهربانو حضرت سجاد (علیه السلام) به دنيا آمد و از امام حسن (علیه السلام) و ايران دخت، فاطمه بنت الحسن (علیه السلام) متولد شد و از پوران دخت و محمد بن ابي بكر، قاسم بن محمد بن ابي بكر به دنيا آمد. سپس حضرت سجاد (علیه السلام) با دختر خاله ی خود يعني با فاطمه بنت حسن (علیه السلام) ازدواج كرد و نتيجه ي اين ازدواج امام پنجم، حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) بود. پس از ازدواج قاسم ابن محمد بن ابي بكر خداوند دختري به او عطا فرمود كه آن دختر را فاطمه يا ام فروه ناميدند و حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) با فاطمه يا ام فروه ازدواج كرد كه نتيجه ي اين ازدواج تولد حضرت جعفر بن محمد، الصادق (علیه السلام) امام ششم است. پس، از امام ششم (علیه السلام) به بعد همه امامان از فرزندان امام حسن (علیه السلام) و امام حسين (علیه السلام) مي شوند.

ص: 151

ص: 152

پس، حضرت مهدي موعود، حضرت حجة بن الحسن العسكري (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نسل امام حسن (علیه السلام) و امام حسين (علیه السلام) مي باشند.

480. 1- المعجم الكبير، مجلد 3، صفحه 57، حديث 2675 و مجمع الزوايد، مجلد 9، صفحه 260، حديث 14967 و مجمع البحرين، مجلد 4، صفحه 165، حديث 4454 آمده است:

حَدَّثنا محمدُ بنُ رُزَيْق بن جامع المصريّ، حَدَّثَنا الهَيْثَمُ بنُ حبيب، حَدَّثنا سُفيانُ بنُ عُيَيْنَة، عَن علیّ المكّیّ الهِلالیّ، عَن أبيه قال: دَخلتُ عَلی رسول الله (صلی الله علیه و آله) فی شكاته الَّتی قُبِضَ فيها، فإذا فاطِمَةُ (رضی الله عنها) ، عند رأسه قال: فبَكَتْ حتّی ارتفَعَ صوتُها، فَرَفَعَ رسولُ الله (صلی الله علیه و آله) طَرْفَه إلَيْها فقال: «حَبيبَتي فاطِمَة، ما الَّذي يُبْكيكِ؟» فقالتْ: «أخْشَی الضَّيْعَةَ مِنْ بَعْدِكَ.» فقال: «يا حَبيبَتی، أَما عَلِمْتِ أنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ اطَّلَعَ إلی الأرْضِ اطِّلاعَةً فَاخْتارَ مِنْها أَباكِ، فَبَعَثَ بِرِسالَتِهِ، ثُمَّ اطَّلَعَ اطِّلاعَةٌ فَاخْتارَ مِنْها بَعْلَكِ، وَ أوْحی إلَیَّ أنْ أُنْكِحَكِ إِيّاهُ، يا فاطِمَةُ و نَحْنُ أَهْلُ بَيّتٍ قَدْ أَعْطانا اللهُ سَبْعَ خِصالٍ لَمْ يُعْطَ أَحَدٌ قَبْلَنا وَ لا يُعْطی أَحَدٌ بَعْدَنا. أَنَا خَاتَمُ النَّبيّينَ وَ أكْرَمُ النَّبيّين عَلَی اللهِ وَ أحَبُّ الْمَخْلُوقينَ إلَی الله عَزَّ وَ جَلَّ وَ أنا أبُوكِ وَ وَصِيّي خَيْرُ الْاوْصِياءِ وَ أَحَبُّهُمْ إلَی اللهِ وَ هُوَ بَعْلُكِ وَ شَهيدُنا خَيْرُ الشُّهَداءِ وَ أَحَبُّهُمْ إلَی اللهِ وَ هُوَ حَمْزَةُ بنُ عبد المُطَّلِبِ وَ هُوَ عَمُّ أبيكِ وَ عَمُّ بَعْلِكِ وَ مِنّا مَنْ لَهُ جَناحانِ أخْضَرانِ يَطيرُ في الْجَنَّةِ مَعَ الْمَلائِكَةِ حَيْثُ يَشاءُ وَ هُوَ ابْنُ عَمِّ أبيكِ وَ أخُو بَعْلِكِ وَ مِنّا سِبْطا هذِهِ الْأُمَّةِ وَ هُما ابناكِ الحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ هُما سَيِّدا شَبابِ أهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبُوهُما- وَ الّذي بَعَثَني بِالْحَقِّ- خَيْرٌ مِنْهُما.

ص: 153

يا فاطِمَةُ وَ الّذي بَعثَني بِالْحَقِّ إنَّ مِنْهُما مَهْدِیُّ هذِهِ الْأُمَّةِ، إذا صارَتِ الدُّنْيا هَرَجاً وَ مَرَجاً وَ تَظاهَرَتِ الفِتَنُ و تَقَطَّعتِ السُّبُلُ وَ أغارَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ، فَلا كَبيرَ يَرْحَمُ صَغيراً وَ لا صَغيرَ يُوَقِّرُ كَبيراَ، فَيَبْعَثُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ ذلِكَ مِنْهُما مَنْ يَفْتَتِحُ حُصُونَ الضَّلالةِ و قُلُوباً غُلْفاً، يَقُومُ بِالدِّينِ في آخِرِ الزَّمانِ كَما قُمْتُ بِی في أوَّلِ الزَّمانِ وَ يَمْلَأُ الدُّنْيا عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً.

يا فاطِمَةُ لا تَحْزَنی وَ لا تَبْكی؛ فَإِنّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أرْحَمُ بِكِ وَ أَرْأَفُ عَلَيْكِ مِنّي وَ ذلِكَ لِمَكانِكِ مِنّي وَ مَوْضِعِكِ مِنْ قَلْبي وَ زَوَّجَكِ اللهُ زَوْجَكِ وَ هُوَ أشْرَفُ أهْلِ بَيْتِكِ حَسَباً وَ أكْرَمُهُمْ مَنْصَباً وَ أَرْحَمُهُمْ بِالرَّعِيَّةِ وَ أَعْدَلُهُمْ بِالسَّوِيَّةِ وَ أبْصَرُهُمْ بِالْقَضِيَّةِ وَ قَدْ سَألْتُ رَبّي عَزَّ وَ جَلَّ أنْ تَكُوني أوَّلَ مَنْ يَلْحَقُ بي أهْلِ بَيْتِي.»

قالَ عَلِیُّ: «فَلَمّا قُبِضَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) لَمْ تَبْقَ فاطِمَةُ (رضی الله عنها) بَعْدَهُ إِلّا خَمْسَةً وَ سَبْعينَ يَوْماً حتّی أَلْحَقَهَا اللهُ بِهِ.»

علي مكي هلالي از پدرش روايت مي كند كه گفت: هنگام شهادت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (در بيت آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) ) حضرت فاطمه (علیها السلام) بالاي سر ايشان بود و گريه مي كرد و صدايش را به گريه بلند كرد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به سوي

حضرت فاطمه (علیها السلام) توجه كردند و فرمودند: «اي حبيبه و اي دوست من، فاطمه( (علیها السلام) ) چرا گريه مي كني؟ حضرت فاطمه (علیها السلام) فرمودند: «من از مشكلات بعد از شما مي گريم.» رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اي حبيبه ي من، فاطمه( (علیها السلام) )، آيا مي داني خداوند به كلّ مخلوقات زمين توجه كرد و از ميان همه ي آنها پدر تو را انتخاب كرد و او را به رسالت خويش برانگيخت. سپس به كلّ مخلوقات زمين توجه كرد و از ميان همه ي آنها شوهرت را انتخاب

ص: 154

كرد. سپس به من وحي كرد تا تو را به ازدواج او درآورم. اي فاطمه( (علیها السلام) )، ما اهل بيت هستيم كه خداوند هفت خصلت به ما داده است كه به هيچ كس چه قبل از ما (در گذشته) و چه بعد از ما (در آينده) نداده است: (اول) من خاتم النبيين و گرامي ترين پيامبران در نزد خداوند هستم و محبوب ترين مخلوقات نزد خدا هستم (خداوند مرا از همه ي مخلوقات بيشتر دوست مي دارد) و من پدر تو

هستم. (دوم) وصي من بهترين اوصيا (در ميان اوصياي پيامبران گذشته) و محبوب ترین ایشان در نزد خداوند است و او شوهر توست. (سوم) شهيد ما بهترين و محبوب ترین شهدا (شهدای قبلی) در نزد خداوند است و او حمزه فرزند عبدالمطلب است كه او عموي پدر تو و عموي شوهر تو است. (چهارم) و از ما است كسي كه در بهشت دو بال سبز دارد و با آن بال ها همراه ملائكه هر جا كه بخواهد پرواز مي كند و او پسر عموي تو و برادر شوهر تو (جعفر طيار) است (پنجم) و از ما است دو سبط اين امت و آن دو فرزندان تو (امام) حسن ( (علیه السلام) ) و (امام) حسين ( (علیه السلام) ) هستند و آن دو آقا، جوانان اهل بهشت هستند و به خدايي كه مرا به نبوت به حق مبعوث كرده است پدر آنها از آنها برتر است.

(ششم) اي فاطمه( (علیها السلام) )، به آن خدايي كه مرا به حق به نبوت برانگيخت همانا (حضرت) مهدي( (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) اين امت از آن دو نفر (يعني امام حسن (علیه السلام) و امام حسين (علیه السلام) ) است. زماني كه دنيا دچار هرج و مرج گردد و فتنه ها ظاهر شود و راه ها بسته شود و ديگر بزرگان بر كوچكان و كوچك ها بر بزرگان رحم ننمايند؛ در آن زمان خداوند (حضرت) مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را برمي انگيزد و او همه ي قلعه هاي ضلالت و گمراهي و

ص: 155

قلب هاي قفل شده را فتح مي كند. او با دين در آخر الزمان قيام مي كند همان طور كه ما در ابتداي زمان (يا ابتداي اسلام) قيام كرديم و او دنيا را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود.

اي فاطمه( (علیها السلام) )، محزون نباش و گريه نكن. همانا خداوند عز و جل از من به تو رحيم تر و رئوف تر است و اين به واسطه ي منزلت و مقام تو نسبت به من است و جايگاه تو نسبت به من مانند قلبم به بدنم است. (هفتم) و خداوند تو را به ازدواج همسرت درآورد كه او اشرف اهل بيت تو از نظر حسب (و نسب) است. او داراي گرامي ترين مقام ها و منصب ها است. او نسبت به زيردستانش داراي رحمت است و نسبت به همه، عدالت را به طور مساوي رعايت مي كند. او بصيرترين مردم نسبت به قضايا مي باشد. به تحقيق از پروردگار عز و جل خودم سؤال كردم. او به من فرمود كه تو اولين نفري هستي كه از اهل بيت من به من ملحق مي شوي.»

(و حضرت اميرالمؤمنين) علي (علیه السلام) فرمودند: «پس از قبض روح شدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (حضرت) فاطمه (علیها السلام) بعد از ايشان باقي نماند مگر هفتاد و پنج روز تا اين كه خداوند او را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ملحق كرد.»

481. 2- در سنن ابي داود، مجلد2، كتاب المهدي، صفحه 423 و 424 و در البعث و النشور نوشته ي ابو بكر بيهقي آمده است:

عَن أبي إسحاق قال: قالَ عَليٌE وَ نَظَرَ اِلي اِبنِه الْحَسَنِ فقالَ: «اِنَّ اِبْني هذا سَيِّدٌ كما سَمّاهُ النبي (صلی الله علیه و آله) وَ سَيَخرُجُ مِن صُلبِهِ رَجُلٌ يُسَمّي باِسم نَبيّكُم يُشبِهُهُ في الْخُلقِ و لا يُشبِهُه في الْخَلقِ يملَأُ الارضَ عَدلاً.»

ص: 156

ابو اسحاق مي گويد: حضرت امير المؤمنين (علیه السلام) در حالي كه به فرزندشان امام حسن مجتبي (علیه السلام) نظر مي كردند فرمودند: «به درستي كه اين فرزند من سيد و سرور است همان طور كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را

سيد ناميده است. به تحقيق از صلب و پشت او مردي خارج مي شود كه اسم او اسم پيامبر شما (رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ) است. خُلق او شبيه خُلق رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است اما در خلقت شبيه آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) نيست. (خدا به وسيله ي او) زمين را پر از عدل و داد مي كند.»

482. 3- در كتاب عقدُ الدُّرَر في اَخبار الامام المنتظر، باب في بيان انَّه من ذرية رسول الله و عترته، صفحه 45 و در باب في اسمه و خَلقِه و كُنيةِ، صفحه 55 نوشته است:

وَ عَن ابي اسحاق قال: قالَ عَليٌ وَ نَظَرَ اِلي اِبنِه الْحَسَنِ فقالَ: «اِنَّ اِبْني هذا سَيِّدٌ كما سَمّاهُ نبي الله وَ سَيَخرُجُ مِن صُلبِهِ رَجُلٌ يُسَمّي بِاِسْمِ نَبيّكُم يُشبِهُهُ في الْخُلقِ و لا يُشبِهُه في الْخَلقِ»

ابو اسحاق مي گويد: حضرت امير المؤمنين (علیه السلام) در حالي كه به چهره ي امام مجتبي (علیه السلام) نظر انداختند و فرمودند: «اين پسرم آقا و سرور است همان طور كه نبي الله (صلی الله علیه و آله و سلم) او را (سيد) ناميده است و مردي از صلب و پشت او خارج مي شود (از نسل او قيام مي كند) كه اسم او اسم نبي شماست و از نظر خُلق شبيه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است اما از نظر خَلق شبيه او نيست.»

باز مي گوييم امام باقر (علیه السلام) پدرشان امام سجاد (علیه السلام) است كه حسيني هستند و مادرشان فاطمه بنت امام حسن (علیه السلام) است كه حسني هستند. پس امامان از امام محمد باقر (علیه السلام) به

ص: 157

بعد هم حسني هستند و هم حسيني و از امام صادق (علیه السلام) به بعد همه ي امامان (علیهم السلام) از سه خواهر ايراني هستند.

ص: 158

قسمت هجدهم : مادر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهترين كنيزان عالم است

ص: 159

ص: 160

162. 1- در ينابيع المودة نوشته ي خواجه كلان قندوزي حنفي، باب 78، صفحه 512 آمده است:

و روي المداينی فِی كتاب صفين قالَ خَطَبَ عليٌّ بَعد انقضاء امر النهروان فَذَكر طرفاً مِن الملاحِم و قالَ: «ذلك امر الله و هو كائِن وقتاً مريحاً فَيا ابن خيرة الإماء مَتی تَنتَظر أبشر بِنَصرٍ قريبٍ مِن رَبٍّ رحيم فَبِابی و اُمی مِن عدة قَليلة اسماءُهُم فی الارض مَجهولَة قَد دان حينَئِذٍ ظُهورُهم يا عَجَباً كلَ العَجب بَين الجمادی و رجب و من جمع أشتات و حَصَد نَبات و مِن اصوات، بَعد اصوات ثُمَّ قالَ: سَبَق القَضاء سَبَق. قالَ رَجُل مِن اهل البَصرة الی رَجل مِن اهل الكوفَة فی جَنبِهِ أشهَد أنَّه كاذب. قال الكوفی: و الله ما نَزَل عليٌّ مِن المنبر حتی فَلَجَ الرجل فماتَ مِن ليلَته وَ لو أرَدنا استقصاء اخباره عَن الغيوب الصادِقة التی شاهدوا صِدقَها عياناً لَبَلَغَ كراريس كثيرة.»

مدايني در كتاب صفين روايت كرده است كه حضرت علي (علیه السلام) بعد از انقضاي امر نهروان خطبه اي خواندند و در آن قسمتي از بلاياي آخرالزمان را ياد كردند، سپس فرمودند: «آن امر از جانب خداوند شدني است و وقت نشاط و شادماني است، آن امري است از جانب خداي سبحان. پس اي پسر بهترين كنيزان، انتظار تو را كشيدن تا چه زمان است؟! مژده باد به ياري نزديك پروردگار رحيم. پس پدر و مادرم فداي آن عده ي قليل و كمي كه نام و نشان ايشان در روي زمين مجهول است و تحقيقاً ظهورشان در اين هنگام نزديك، يا عَجَباً كلَ العَجب بَين الجمادی و رجب سپس فرمودند: آنچه كه در قضاي الهي وجود دارد، اتفاق مي افتد. مردي از اهل بصره رو كرد به مردي از اهل كوفه كه در كنار او بود و گفت: شهادت مي دهم كه

ص: 161

او دروغ گو است. كوفي گفت: به خدا قسم هنوز آن حضرت (علیه السلام) از منبر پايين

نيامده بودند كه مرد بصري فلج شد و در شب آن روز، مُرد و اگر بخواهيم اخباري كه آن حضرت (علیه السلام) از غيب بيان فرمودند و همه راست و صادقند را جستجو و بررسي كنيم كه به عين، صدق آنها را مشاهده كرديم، به دفاتر بسياري مي رسد. (اگر بخواهيم اخبار غيبي آن حضرت (علیه السلام) را بگوييم چند مجلد كتاب مي شود.)

همان طور كه از محتواي كلام حضرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) متوجه مي شويم، حضرت (علیه السلام) اخبار غيبي را مي كنند و در ضمن آن به ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم اشاره مي كنند و مي فرمايند: او فرزند «خيرة الاماء» يعني فرزند بهترين كنيزان عالم است.

طبق آنچه در كتب شيعه و سني آمده است، مادر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مليكه يا مليكا، دختر پسر قيصر روم و از فرزندان حواريون حضرت مسيح (علیه السلام) بوده است و از نظر نسبت به حضرت عيسي (علیه السلام) مي رسد. قيصر روم لشكري را به جنگ با مسلمانان مي فرستد؛ مليكه با برنامه ي قبلي، خود را به شكل اسرا درمي آورد و با آنها همراه مي شود و بدين وسيله به امام حسن عسكري (علیه السلام) مي رسد. به همين دليل به ايشان «سيدة الاماء» يا «خيرة الاماء» يا خانم كنيز ها و يا بهترين كنيز ها مي گويند. پس حضرت مليكه، دختر پسر قيصر روم بوده است و از نظر نسب به حضرت عيسي (علیه السلام) مي رسد. اين كه به او «سيدة الاماء» يا «خيرة الاماء» مي گويند به اين معني نيست كه او كنيز و كنيززاده بوده است.

163. 2- در ينابيع المودة، باب 74، صفحه 491 آمده است:

ص: 162

قال سيدی جعفر بن محمد: «الخلفُ الصالحُ مِن ولدی و هو المهدی اسمه محمد و كنيته ابو القاسم يَخرُج فی آخر الزمان يُقال لِاُمِّه نرجس و علی رأسه غمامَة تظله عَن الشمس تَدور مَعَه حيث ما دار تنادی بصوتٍ فَصيح هذا المهدی فَاتَبعوه سلام الله عليه»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «خلف صالح از فرزندان من است و او مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، نامش محمد (علیه السلام) و كنيه اش ابو القاسم است. در آخر الزمان قيام مي كند. به مادرش نرجس گفته مي شود و بر سر او ابري در برابر (تابش) خورشيد سايه افكنده است كه هر جا باشد با او برود. به صداي فصيح ندا داده شود كه اين مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؛ از او تبعيت كنيد. سلام خدا بر او باد.»

نام مادر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، مليكه است. حضرت امام هادي (علیه السلام) عروسشان را با القاب زيبايي نظير نرجس، ريحانه، سوسن و صيقل صدا مي كردند. هر يك از اين القاب نام يك گل بود و امام هادي (علیه السلام) ايشان را با آن نام ها مورد خطاب قرار مي دادند؛ بعضي اوقات نرجس، كه نام گل نرگس است و بعضي اوقات با لقب ريحانه ندا مي دادند كه به معني گل خوشبو است. در مواقعي به ايشان سوسن مي فرمودند كه منظور گل سوسن بود و زماني كه حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را باردار بودند، صورتشان چون خورشيد مي درخشيد؛ به همين دليل ايشان را صيقل مي خواندند.

ص: 163

ص: 164

قسمت نوزدهم : حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای دو غيبت است، غيبت صغری و غيبت كبری

ص: 165

ص: 166

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه ي طاهرين (علیهم السلام) ضمن صحبت درباره ي حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي فرمودند: حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داراي دو غيبت است:

الف) غيبت صغري يا غيبت كوچك

ب) غيبت كبري يا غيبت بزرگ

مطابق آنچه در كتب تاريخ آمده است، موعود كل اديان حجة بن الحسن عسكري (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در سال 255 هجري قمري در شب جمعه، پانزدهم شعبان در شهر سامرا چشم به جهان گشودند و غيبت صغري ايشان از سال 260ه.ق تا سال 329ه.ق طول كشيد و در اين مدت ايشان چهار نايب خاص داشتند كه رابط بين امام و مردم بودند و آنها:

1 - عثمان بن سعيد عمروي 3 - حسين بن روح نوبختي

2 - محمد بن عثمان بن سعيد عمروي 4 - علي بن محمد السمري

هستند. قبل از اين كه نايب چهارم در سال 329ه.ق از دنيا برود، توقيعي از طرف امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به ايشان مي رسد به اين مضمون كه ديگر براي خود جانشين تعيين نكن كه غيبت صغري تمام شده است و زمان غيبت كبري فرارسيده است. بنا بر اين غيبت كبري يا غيبت بزرگ كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده بودند از سال 329ه.ق شروع شد و هنوز ادامه دارد. در اين زمينه احاديثي از كتب اهل سنت مي آوريم:

164. 1- در كتاب البرهان في علامات مهدي آخر الزمان نوشته ي علاء الدين علي بن الحسام الدين (مشهور به متقي هندي)، باب 12 آورده است:

عَن ابی عبدالله الحسين قال: «لصاحب هذا الامر يعنی المهدی غِيبتان احدَيهما تَطَول حتی يَقول بَعضُهُم مات و بعضُهُم ذهب و لا يطلع علی موضَعة أحد مِن ولی و لا غيره الّا المولی الذی يلی أمرُه»

ص: 167

امام حسين (علیه السلام) فرمودند: «براي صاحب اين امر (صاحب الامر يا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) يعني حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دو غيبت است يكي از آن غيبت ها طول مي كشد (يكي از غيبت ها از ديگري طولاني تر است و آن قدر طول مي كشد) كه بعضي مي گويند حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرده است و بعضي مي گويند آمده است و رفته است و از مكان او فقط دوستانش و كساني كه كارهاي او را انجام مي دهند (يعني خدمتكاران آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) اطلاع دارند (و ديگر كسي نمي داند او كجاست).»

در اين حديث كه يكي از بزرگترين علماي سني يعني متقي هندي، صاحب كتاب كنز العمال آورده است دقت كنيد كه هم غيبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و هم زندگي امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در دوران غيبت مشخص مي كند و روشن مي سازد كه ايشان در پرده ي غيبت قرار دارند و مردم از جا، مكان و خانه ي ايشان مطلع نيستند. «لا غيره الا المولي الذي يلي امرهُ» فقط دوستان بسيار خاصشان و كساني كه كارهاي ايشان را انجام مي دهند از مكان ايشان مطلعند. پس حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران غيبت، مثل بقيه زندگي مي كنند؛ خانه و منزل دارند و افرادي به صورت افتخاري در خدمت ايشان مي باشند.

165. 2- در كتاب فرائد السمطين نوشته ي حافظ شيخ الاسلام حموئي شافعي، صفحه 448 و در

كتاب اليقين نوشته ي حافظ محمد بن احمد النطنزي و در ينابيع المودة نوشته ي خواجه كلان قندوزي حنفي، باب 74، صفحه 494 و در كتاب مناقب نوشته ي موفق بن احمد خوارزمي خود آورده اند:

ص: 168

عَن ابن عباس قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : «انَّ علياً امامَ اُمَّتی مِن بعدي و مِن ولدِه القائِم المُنتَظَر الَّذی اذا ظَهر يَملأ الارض عدلاً و قسطاً كما ملئَت جوراً و ظلماً و الَّذی بَعَثَنی بالحق بشيراً و نَذيراً ان الثابتين علی القول بِاِمامَتِه فی زمان غيبَته لاعز مِن الكبريت الاَحمَر.» فَقام اليه جابر بن عبدالله الانصاري فَقال يا رسول الله (صلی الله علیه و آله) ، لولدك القائم غيبة؟ قال: «اي و ربي ﴿ليمحص الَّذين آمنوا و يَمحق الكافرين﴾(1)

يا جابر، انَّ هذا الامر مِن امر الله و سر من سر الله مطوی مِن عباد الله فَاياك و الشك فيه فَاِنَّ الشك في امر الله عز و جل كفر.»

ابن عباس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مي كند كه فرمودند: «(بدانيد) همانا حضرت علي (بن ابیطالب (علیه السلام) ) امام امت و جانشين من است بعد از من و قائم منتظَر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان اوست، همان كسي كه وقتي ظهور كند، زمين را از عدل و داد پر مي كند همان طور كه از جور و ستم پر شده باشد. قسم به آن كه مرا به حق بشير و نذير برانگيخت كساني كه بر گفتار خود در زمان غيبت درباره ي امام زمانشان پابرجا باشند (و اعتقادشان به امام زمانشان محكم باشد، آنها ارزش زيادي دارند) گران بهاتر از كبريت احمر هستند. جابر بن عبدالله انصاري به پا خاست و گفت: «اي رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، آيا براي فرزند شما، «قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) » غيبتي است؟» حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «آري، قسم به

خداوند (در اين غيبت، خداوند) آنهايي را كه ايمان آورده اند خالص و پاك مي كند وكفار را نابود مي سازد. اي جابر، قطعاً اين امر از اوامر خداوند است و سِرّي از اسرار الهي مي باشد كه از (بيشتر) بندگان خدا پنهان است. اي جابر، مبادا

ص: 169


1- سوره آل عمران آيه 1411

در آن شك كني؛ چون شك (در وجود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) شك در امر خداوند است و كفر است.»

166. 3- در كتاب ينابيع المودة نوشته ي خواجه كلان قندوزي حنفي، صفحه 427 آمده است:

في قوله تعالی ﴿ وَ جَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُم يَرجِعُونَ﴾(1) ... عن علی بن ابی طالب قالَ: «فينا هذه الآيه و جَعَل اللهُ الامامةَ فی عقب الحسين الی يوم القيامه و انَّ لِلقائم مِنا غيبَتين، إِحْدَاهُمَا أطولُ مِن الاخری فلا يَثبِت علی امامته الّا مَن قوی يقينه و صحت معرفته.»

حضرت علي بن ابي طالب (علیه السلام) فرمودند: «آيه ﴿ وَ جَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُم يَرجِعُونَ﴾ درباره ي ما نازل شده است؛ خداوند سبحان امامت ما را تا روز قيامت در اولاد امام حسين (علیه السلام) قرار داده است و همانا براي قائم ما (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دو غيبت است يكي از آنها طولاني تر از ديگري است. (يعني يك غيبت صغري و ديگري غيبت كبري) براي همين است كه در غيبت طولاني باقي نمي ماند بر اعتقاد به امامت او مگر كسي كه به او يقين داشته باشد و به او آشنايي و معرفت كامل داشته باشد.»

ص: 170


1- 1 سوره زخرف آيه 28

قسمت بيستم : كسانی كه در غيبت صغری، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ديده اند

ص: 171

ص: 172

يكي از دلايل عقلي و منطقي بر وجود و زنده بودن يك شخص اين است كه خودش زنده باشد و بگويد هستم و ديگران هم او را ببينند. براساس همين منطق يكي از دلائل وجود صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اين است كه عده اي مي گويند: «ما حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را هنگام تولد و بعد از تولد مشاهده و ملاقات كرده ايم.» حضرت عسكري (علیه السلام) نيز آن وجود اقدس را به عده اي خاص در آن محيط پر از فشار حكام جابر بني العباس نشان داده اند و حجت را بر آنها تمام كردند و فرمودند: «امام و خليفه بعد از من ايشان است.» مثلاً:

1- ديدار حكيمه، دختر امام محمد تقي (علیه السلام)

167. در كتاب ينابيع المودة، باب 79، صفحه 449 به نقل از كتاب غيبت شيخ محمد بن علي بن الحسين مي نويسد:

حكيمه، دختر امام محمد تقي (علیه السلام) مي گويد: «ابو محمد حسن العسكري (علیه السلام) شخصي را به سوي من فرستاد و مرا طلبيد و فرمودند: «اي عمه، امشب افطار نزد ما باش. امشب خداي سبحان حجت خود را در زمين ظاهر مي سازد» «فَانَّ الله تبارك و تعالي يُظهر في هذه الليلة حجتَه في ارضه» آن شب هم پانزدهم شعبان بود و من شب را در آنجا مانده و خوابيدم. وقت سحر بيدار شدم و دو سوره الم سجده و يس را خواندم، آن گاه براي نرجس حالت اضطرابي پيدا شد و ناگاه ديدم مولودي در سجده است، ابو محمد (علیه السلام) مرا صدا زد: «اي عمه، طفل مرا نزد من بياور.» من او را نزد آن حضرت (علیه السلام) بردم... بعد فرمود: «پسرم، سخن بگو.»

نوزاد جواب داد: «اشهد انْ لا اله الّا الله وحده لا شريك له و اشهد انَّ محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) » و بر حضرت

ص: 173

اميرالمؤمنين (علیه السلام) و امامان ديگر (علیهم السلام) صلوات فرستاد تا رسيد به پدرش.» بعد ابو محمد (علیه السلام) فرمودند: اي عمه، بيا اين طفل را به نزد مادرش ببر كه به او سلام دهد، سپس او را بياور. من كودك را نزد نرجس بردم و او بر مادرش سلام داد. سپس او را خدمت پدرش ابامحمد (علیه السلام) برگرداندم. روز هفتم خدمت امام (علیه السلام) رفتم. فرمودند: عمه، كودك را بياور. من او را آوردم... حضرت (علیه السلام) فرمودند: «سخن بگو فرزندم.» او ابتدا شهادتين را فرمود و سپس بر آباء گراميش يكي بعد از ديگري صلوات فرستادند، بعد اين آيه را قرائت فرمودند: ﴿وَ نُريدُ أَن نَّمُنَّ عَلَيَ الَّذينَ استُضعِفوا في الارضِ وَ نَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَ نَجعَلَهُمُ الوارثينَ﴾(1)

2- ديدار «نسيم» و «ماريه» خادمان امام حسن عسكري (علیه السلام)

168. در كتاب ينابيع المودة، باب 79، صفحه 451 آمده است:

وَ عَن نسيم و مارية الخادمان قالا: «سَقَطَ صاحِبُ الزَّمانِ مِن بَطنِ أُمِّه جاثِياً عَلَی ركبَتَيهِ رافِعاً سَبّابَتَيهِ إِلی السَّماءِ ثُمَّ عَطَسَ فَقَالَ: «الحمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمينَ وَ صَلَّي اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ» و قالت نسيم عطستُ عِندَ صاحب الزمان بعد مولوده بِلَيلَة فَقال لي: «يَرحَمك الله» و قال: «العُطاسِ أَمانٌ مِن الموت إِلی ثلثة ايام.»

نسيم خادم و ماريه خادمه مي گويند: زماني كه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شدند روي دو زانو نشستند،

انگشت سبابه ي ايشان به سمت آسمان بود، سپس عطسه كرده و فرمودند: «الحمد لله رب العالمين و صلي الله علی محمد و آله». نسيم

ص: 174


1- 1 سوره قصص آيه 5

مي گويد: پس از تولد آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) يك شب من نزد ايشان عطسه كردم. فرموند: «يَرحَمك الله»، عطسه ايمني از مرگ است تا سه روز.»

در اين سه ملاقات دقت بفرماييد، حكيمه خاتون و نسيم و ماريه متولد شدن حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سخن گفتن ايشان و ... را دقيقاً بيان مي كنند.

3- ديدار ابی غانم خادم

169. در کتاب ینابیع المودة، باب 82، صفحه 460 آمده است:

در کتاب غیبت از ابی غانم خادم گوید: «پسری برای ابی محمد، حسن به دنیا آمد که نامش را محمد (علیه السلام) گذاردند و بعد از روز سوم حضرت (علیه السلام) آن پسر را بر اصحاب و نزدیکان خود عرضه داشت و او را به آنها نشان داد و فرمود:

«هذا امامُکم مِن بعدی و خَليفَتی عليکُم و هو القائِم الذّی تمتدعَليه الاعناق بالانتظار فَاذا امتلأت الارض جوراً و ظُلماً خَرَج فَيَملأها قسطاً و عَدلاً»

«این امام، پیشوا و خلیفه بعد از من برشماست و او همان قائمی است که مردم انتظارش را می کشند، هنگامی که زمین پر از جور و ستم شده است او ظاهر می شود و زمین را پر از عدل و داد می نماید.»

در تاريخ داريم كه حضرت عسكري (علیه السلام) در روز سوم ولادت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، اصحاب خاص را جمع كردند و كودك را به آنها نشان دادند و حجت را بر آنها تمام كردند. همه ي آن اشخاصي كه حضرت

مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ديدند، ملاقات خود را بيان كرده اند.

ص: 175

4- ديدار جعفر بن مالک، معاوية بن حکيم، محمد بن ايوب و محمد بن عثمان

170. در کتاب ینابیع المودة، باب 82، صفحه 460 آمده است:

در کتاب غیبت نوشته شده است که جعفر بن مالک، معاوية بن حکیم، محمد بن ایوب و محمد بن عثمان می گویند: «ابامحمد، حسن عسکری (علیه السلام) پسرش را به ما عرضه داشت و ما در منزل ایشان چهل نفر بودیم. آن حضرت (علیه السلام) فرمودند: «هذا امامُکم مِن بعدی و خَليفَتی عليکُم اطيعُوه و لا تَتَفَرَّقوا مِن بعدی فَتهلکوا فی اديانِکُم»

«این آقا امام شما بعد از من و جانشین و خلیفه ي من بر شما است. امر او را اطاعت کنید و بعد از من متفرق نشوید [که اگر متفرق شوید] در دین هایتان هلاک خواهید شد.»

اين قضيه نيز متعلق به همان روز سوم ولادت است و در آن مشخص شده است كه افراد خاصي كه حضرت عسكري (علیه السلام) دعوت كردند و كودك را به آنها نشان دادند، چهل نفر بودند.

5- ديدار عمر اهوازی

171. در کتاب ینابیع المودة، باب 82، صفحه 461 آمده است:

عمر اهوازی گفت: «ابا محمد، حسن عسکری (علیه السلام) به ما پسرش را نشان داد و فرمود: «قال هذا امامُکم مِن بعدی؛ یعنی، این امام، رهبر و پیشوای شما بعد از من است.»

6- ديدار خادم فارسی

172. در کتاب ینابیع المودة، باب 82، صفحه 461 آمده است:

ص: 176

عن الخادم الفارسي قال: «كنت ببابِ الدار فَخَرَجَت عَلَيَّ جارية مِن البيت و مَعَهَا شي مُغَطَّي»... فقال لها ابو محمد: «اكشفي عَمَّا مَعَكِ.» فَكَشَفَت. فاذ غلامٍ أبيَضَ حَسَنِ الوَجهِ... فقال: «هذا إمامُكم مِن بعدي.» قال: «فَمَا رَأَيتُهُ بَعدَ ذَلِكَ.»

خادم فارسی می گوید: «من در خانه ایستاده بودم، کنیزی از آن خانه بیرون آمد و همراه او شیء پیچیده شده ای بود. ابا محمد (حضرت حسن بن علی العسکری (علیهما السلام) ) به آن کنیز فرمودند: «آنچه در بر داری ظاهر ساز.» کنیز پوشش را برداشت، ناگاه پسری زیبا و نیکو صورت نمایان شد (و من ديدم). حضرت امام عسکری (علیه السلام) فرمودند: «(هذا امامُکم مِن بعدی)؛ یعنی، این امام شما بعد از من است. پس از آن ديگر او را نديدم.»

7- ديدار محمد بن اسماعيل بن موسی الکاظم

173. در کتاب ینابیع المودة، باب 82، صفحه 461 آمده است:

و عن محمد بن اسماعيل بن موسي الكاظم4... قال: «رأيتُ ولدَ ابي محمد الحسن العسكري و هو غلامٌ.»

محمد بن اسماعیل بن موسی الکاظم (علیه السلام) (که از بزرگترین فرزندان حضرت کاظم (علیه السلام) است) می گوید: «من پسر ابی محمد، حسن عسکری (علیه السلام) را در حالی که کودک بود، دیدم.»

8- ديدار علی بن مطهر

174. در کتاب ینابیع المودة، باب 82، صفحه 461 آمده است:

عن ابي علي بن مطهر قال: «رأيتُ ولدَ ابي محمد و له قدرٌ جليلٌ.»

ص: 177

علي بن مطهر می گوید: «من پسر ابی محمد (حسن عسکری (علیه السلام) ) را دیدم و او داراي قدر و منزلت بزرگي بود.»

9- ديدار کامل بن ابراهيم مدنی

175. در کتاب ینابیع المودة، باب 82، صفحه 461 آمده است:

و عن كامل بن ابراهيم المدني قال: «دَخَلتُ عَلَي أَبِي مُحَمَّدٍ الحسن وَ علي باب بيت ستر فَجَائَتِ الرِّيحُ فَكَشَفَت طرف الستر فَإِذَا غلامٌ كَانّه القَمَر. فقال ابو محمد: «يا كامِلَ قد أنبَأكَ بِحاجتِك هذا الحجة مِن بَعدي.»

کامل بن ابراهیم مدنی می گوید: «بر ابی محمد، حسن (علیه السلام) وارد شدم، در خانه اش پرده ای آویخته بود. باد آمد و گوشه پرده را بالا زد، ناگاه پسری دیدم که چون ماه شب چهارده بود. ابو محمد (علیه السلام) فرمودند: «هذا الحجة مِن بعدی»؛ یعنی، این حجت بعد از من است.»

10- ديدار ابراهيم بن ادريس

176. در کتاب ینابیع المودة، باب 82، صفحه 461 آمده است:

و عن ابراهيم بن ادريس قال: «رأيتُ المهدي بعدَ أن مَضي ابو محمد رضي الله عنهما حين غلام ايفع و قبلتُ يديه و رأسَه الشريف.»

ابراهیم بن ادریس می گوید: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بعد از فوت ابو محمد (علیه السلام) دیدم، پسری نزدیک به سن احتلام بود و من سر و دست مبارک او را بوسیدم.»

11- ديدار يعقوب بن منفوس

177. در کتاب ینابیع المودة، باب 82، صفحه 461 آمده است:

ص: 178

یعقوب بن منفوس می گوید: «وارد خانه حضرت ابا محمد حسن عسکری (علیه السلام) شدم، بر در اتاق پرده ای بود. عرض کردم: آقای من، بعد از شما صاحب امر چه کسی می باشد؟ حضرت (علیه السلام) فرمودند: «پرده را کنار بزن.» پرده را کنار زدم، دیدم پسری بیرون آمد و بر ران حضرت ابو محمد (علیه السلام) نشست. حضرت (علیه السلام) به من فرمودند: «هذا امامُکم مِن بعدی»؛ یعنی این امام، رهبر و پیشوای شما بعد از من است.» آن گاه فرمودند: «پسرم برو داخل اتاق.» من نگاه می کردم. او داخل اتاق شد بعد به من فرمودند: «ای یعقوب، نگاه کن.» به داخل اتاق وارد شدم، کسی را دیگر ندیدم.»

12- ديدار محمد بن صالح بن علی بن محمد بن قنبر کبير

178. در کتاب ینابیع المودة، باب 82، صفحه 461 آمده است:

محمد بن صالح بن علی بن محمد بن قنبر کبیر می گوید: «جعفر (عموی حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) متعرض مال ایشان شده بود. من دیدم که آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیرون آمدند (یعنی ظاهر شدند) و فرمودند: «يا عَمّ ما لکَ تتعرَّضُ فی حقوقی؟»؛ یعنی «ای عمو، چرا متعرض حقوق من شده ای؟» جعفر (کذاب) متحیر و حیران شده بود. یک بار دیگر زمانی که مادر امام حسن عسکری (علیه السلام) ، (جده امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) از دنیا رفته بود، وصیت کرده بود که او را در خانه ي خودش دفن کنند. این بار هم جعفر

کذاب متعرض شد و ممانعت کرد و گفت: «این خانه متعلق به من است» در آن هنگام حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیرون آمدند (ظاهر شدند) و فرمودند: «يا عم، ما دارک»؛ یعنی، «ای عمو، خانه مال تو نیست.» و بعد غایب شدند.»

13- ديدار ابا الاديان

ص: 179

179. در کتاب ینابیع المودة، باب 82، صفحه 461 و 462 آمده است:

ابا الادیان می گوید: «من خادم ابا محمد حسن بن علی العسکری (علیهما السلام) بودم و نامه های ایشان را به شهر های مختلف می بردم. آن حضرت (علیه السلام) نامه هایی نوشتند و فرمودند: «این ها را به مدائن ببر و بدان تو پس از پانزده روز به سامره بر می گردی و در منزل من صدای گریه و شیون اهل بیتم بلند است و تو مرا در محل شستن می یابی.» عرض کردم: «ای آقای من، «من هو قائم بعدک؟» قائم بعد از شما چه کسی است؟» حضرت (علیه السلام) فرمودند: «مَنْ طَالَبَكَ بِجَوَابَاتِ كُتُبِي فَهُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِي»؛ یعنی، آن کس که تو را به سوی خود بخواند و جواب نوشته ها را بدهد، قائم بعد از من است.» گفتم: «ای آقای من، توضیح بیشتری بفرمایید.» حضرت (علیه السلام) فرمودند: «مَن يصلی عَلَیَّ فَهو القائم مِن بعدی»؛ یعنی، «هر کس نماز بر من بخواند او قائم بعد از من است.» عرض کردم: «مولای من، بیشتر توضیح بفرمایید.» حضرت (علیه السلام) فرمودند: «مَن أخبر ما فی الهِميان فَهو القائم مِن بعدی ثم مَنَعَتنی هيبَتَه عَن السؤال»؛ یعنی، «هر کس از آنچه در همیان است خبر دهد، او قائم بعد از من است.» آن گاه هیبت آقایی

امام حسن عسکری (علیه السلام) مانع از پرسش دیگر شد که از ایشان بخواهم بیشتر توضیح فرمایند. من به مدائن رفتم و نامه ها را رساندم و جواب آنها را روز پانزدهم به سامره آوردم و از منزل مولایم صدای ناله و زاری شنیدم و آن حضرت (علیه السلام) را در محل شستشو و کفن کردن دیدم. (جنازه را برای نماز آماده کردند، جعفر کذاب جلو ایستاد تا بر ایشان نماز بخواند) امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظاهر شدند و ردای جعفر را کشیدند و فرمودند:

ص: 180

و عن اباالادیان قال : کنت اخدم ابا محمد الحسن العسکر. . . «يا عم، تَأخر و أنا أَحَقُّ بِالصَّلَوةِ عَلَی أَبِی. فَتَقَدَّمَ الصَّبِيُّ فَصَلَّی عَلَيهِ ثُمَّ قالَ: يا أبا الأَديانِ، هاتِ جواباتِ الکُتُبِ الَّتِی کانت مَعَکَ فَدَفَعتُهَا اِليهِ فَقُلتُ في نفسي هذِهِ اثنتانِ بَقیَ الهِميانُ. قال: فَبيننا نَحنُ جُلوسٌ إِذ قَدِمَ نَفَرٌ مِن قُمَّ و قالوا انَّ معنا کتباً و مالاً فَسئَلنا جعفر عَن اصحاب الکتب و کَم المال قالَ: لا اَعلَم الغيب فَخرج الخادم و قال: انَّ صاحب الزمان وجهنی اِلَيکُم انَّ اربابَ الکُتُب فلان و فلان و فلان و ما فی الهِميان الف دينار و عشرة دينار يطلبه فدفَعوا اليه الکُتُب و المال.»

«ای عمو، کنار برو، من سزاوارتر هستم که بر جنازه پدرم نماز بخوانم.» سپس پیش رفتند و بر جنازه امام عسکری (علیه السلام) نماز خواندند و بعد فرمودند: «ابا الادیان، جواب نامه ها را بیاور.» من جواب ها را به ایشان دادم، پیش خود گفتم این دو نشان، ولی نشانه سوم که همیان باشد، باقی است. اما یک باره عده ای از مردم قم وارد شدند و گفتند نامه ها و اموالی با ماست. از جعفر سؤال کردیم نام صاحبان نامه ها چیست؟ این اموال چه مقدار است؟ جعفر گفت: من علم غیب ندارم. خادم بیرون آمد و

گفت: حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرا به سوی شما فرستاده است و فرمودند: نامه ها متعلق به فلان، فلان و فلان هستند و آنچه در میان همیان است هزار و ده دینار است، به من بدهید ما هم (همه اموال و نامه ها را) به او دادیم.»

ص: 181

ص: 182

قسمت بیست و يكم : کسانی که در غیبت کبری امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیده اند

ص: 183

ص: 184

همان طور كه قبلاً گفتيم یکی از دلایل واضح، آشکار، عقلی و منطقی بر وجود داشتن یک فرد، این است که مردم او را ببینند و از دیدن او خبر دهند. قبلاً اشاره كرديم که بسیاری از کتب اهل سنت تولد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را خبر داده اند و دیدار عده زیادی با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ذکر کرده اند. در اینجا به چند مورد از شرفیابی ها به خدمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که در کتب اهل سنت آمده است، اشاره می کنم:

! در کتاب ینابیع المودة، نوشته خواجه کلان قندوزی حنفی، باب 83، صفحه 463 آمده است:

«فی بيانِ مَن رأی صاحبَ الزمان المهدی عليه السلام بعدَ الغيبة الکبری»

یعنی، ذکر کسانی که صاحب الزمان، مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بعد از غیبت کبری دیده اند.

البته عبارت «بعدَ الغيبة الکبری» اشتباه است و صحیح آن در غیبت کبری می باشد. به هر حال در اين باب، ملاقات عده اي با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در غيبت كبري مطرح شده است.

1- ديدار ابی عبد الله بن صالح

180. در کتاب ینابیع المودة، باب 83، صفحه 463 آمده است:

في كتاب الغيبة عن ابي عبدالله بن صالح قال: رأيتُ المهدیَ عليه السلام عِندَ الحَجَرِ الأَسوَدِ وَ النَّاسُ يزدحمون عَلَيهِ وَ هُوَ يَقُولُ: «مَا بِهَذَا أُمِرُوا.»

در کتاب غیبت از ابی عبدالله بن صالح می گوید: «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را رو بروی حجر الاسود دیدم رأيت المهدی عليه السلام عند الحجر الاسود و (جمعيت زيادي از) مردم بر

ص: 185

روي آن ازدحام مي كردند و آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آنها می فرمودند: «این گونه امر نشده است.»

2- شرفيابی غانم هندی

181. در کتاب ینابیع المودة، باب 83، صفحه 463 آمده است:

غانم هندی می گوید: «من به بغداد آمدم و در جستجوی مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودم. (همه جا به دنبال مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گشتم.) سر پل بغداد می رفتم و در این اندیشه بودم که گمشده خود را کجا بیابم؟ مقصود من کجاست؟ کجا اورا پیدا کنم؟ أينَ أجِدُهُ؟ و در اين فکر بودم که مردی آمد و گفت: اجِب مَولاکَ «دعوت مولا و آقای خود را اجابت کن.» سپس او مرا از راه هایی عبور داد تا به باغی رسیدم که خانه ای در آن وجود داشت. من با او به درون خانه رفتیم، دیدم آقایم نشسته است. وقتی نظر مبارکش به من افتاد به من سلام کردند و به زبان هندی با من صحبت می فرمودند. ایشان مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: «غانم قصد داری امسال با عده ای از مردم قم به حج بروی، اما امسال تو نرو و به خراسان برگرد و سال آینده به حج برو.» بعد کیسه ای پول به من دادند و فرمودند: «این را صرف مخارج خویش کن و آنچه دیدی به کسی مگو.»»

در این داستان چند نکته نهفته است:

اول: ما معتقدیم هر کس می خواهد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببیند باید در جستجوی این بزرگوار باشد و هر کس ایشان را جستجو کند به دیدارشان نایل خواهد شد، همان طور که غانم هندی پس از جستجو آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دید.

ص: 186

در كتاب ميزان الحكمة، مجلد3، صفحه 253، حديث 5585 بيتي از امام صادق (علیه السلام) با همين مضمون آمده است:

مَنْ قَرَعَ باباً وَلَجَّ وَلَجَ مَن طَلَب شَيئاً وجدَّ وَجَد

دوم: غانم می گوید: «ایشان را در خانه ای دیدم که درون باغی بود.» این قضیه و قضایای دیگر، همه ثابت می کنند که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند بقیه ي امامان (علیهم السلام) دارای خانه و زندگی هستند و بيشتر محل هاي زندگي ايشان در مكان هاي سبز و خرم و طبيعي است.

سوم: حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به محض این که غانم هندی را دیدند، به زبان هندی صحبت فرمودند. ما معتقدیم که امام (علیه السلام) می تواند به تمامي زبان ها سخن بگوید. همه ي امامان (علیهم السلام) شيعه به تمام زبان ها صحبت مي كردند و ديگران هم با آن بزرگواران به زبان خودشان صحبت مي كردند و ايشان به همان زبان جواب مي فرمودند.

چهارم: امام به غانم هندی فرمودند: «امسال به حج مرو.» اینجا قضیه کامل بیان نشده است؛ شاید برای غانم هندی خطری در پیش بوده است و شاید حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن خطر را هم بازگو فرمودند.

پنجم: حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کیسه ای پول که خرج یک سال غانم بود به او عنایت فرمودند و این دلیل بر آن است که امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در فکر مسائل مادی شیعیان خود می باشند.

يكي از امام (علیه السلام) علم مي خواهد، يكي منزل مي خواهد... يكي اسم اعظم مي خواهد. امام (علیه السلام) واسطه ي فيض بين خداوند و بندگان است.

ص: 187

ششم: غانم هندي مي گويد: آن مرد گفت: اجِب مَولاكَ، دعوت مولاي خود را اجابت كن. چه قدر زيباست كه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، انسان را دعوت كند كه اين منتهي درجه ي آرزوي يك نفر مي باشد.

3- شرفيابی محمد بن شاذان کابلی

182. در کتاب ینابیع المودة، باب 83، صفحه 463 آمده است:

محمد بن شاذان کابلی می گوید: «در جستجوی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودم. مدتی در مدینه اقامت نمودم. به هر کس می گفتم در جستجوی حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستم و می خواهم ایشان را ببینم، مرا مسخره می کردند و به من می گفتند: «به دنبال زندگیت برو.» بالاخره به پیرمردی از بنی هاشم، به نام یحیی بن محمد عریضی برخورد کردم که از صریا بود، صریا نام محلی است؛ او به من گفت: «اگر می خواهی حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببینی به صریا برو.» من به صریا رفتم، به دهلیزی رسیدم که آنجا را آب و جاروب کرده بودند. سپس مغازه ای دیدم. در آنجا توقف كردم. غلام سیاهی از آن دکان بیرون آمد و به من گفت: «برخیز و از اینجا برو.» گفتم: می خواهم اینجا بمانم. غلام به درون خانه رفت و برگشت و به من گفت: «داخل خانه بیا.» من به داخل خانه رفتم و دیدم مولایم در وسط خانه نشسته اند فَدَخَلتُ فَإذا مولايَ قاعِد بِوَسطِ الدّار، و چون حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرا دیدند، به اسمی صدایم زدند که آن اسم مرا هیچ کس به جز اهل خانه ي من در کابل نمی دانست وَ سَمّاني بِاسمٍ لَم يَعرِفهُ أحَدٌ إلّا

أهلي، آن گاه خدمت حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رفتم و ایشان چیزهایی به

ص: 188

من فرمودند، سپس برگشتم وَ أخبَرنَي بِاشياءٍ ثُمَّ انصَرَفتُ عَنهُ، و سال بعد که به آن نقطه رفتم، دیگر نتوانستم ایشان را بیابم.»

نکات تشرف

اول: خواجه کلان خود اهل قندوز است که قندوز هم اکنون در خاک افغانستان است؛ تشرفاتی را که بیان کرده یکی متعلق به هند است و دیگری متعلق به کابل.

دوم: محمد بن شاذان کابلی نیز مانند غانم هندی در جستجوی حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود كه سرانجام پس از جستجو به مطلوب خود رسيد.

سوم: محمد بن شاذان کابلی گفت: وَ أخبَرَني بِاشياءٍ، «به من خبرهایی دادند.» شاید این خبرها از اسرار بوده است و محمد بن شاذان نمی خواسته اسرار را فاش کند.

چهارم: محمد بن شاذان كابلي مي گويد: حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن نام مرا بردند كه به جز اهل خانه ام كس ديگري نمي دانست. ما معتقديم كه يكي از نشانه هاي امام (علیه السلام) دانستن علم غيب است كه خداوند اين علم را به صورت وهبي، به هر كس بخواهد مي دهد.

4- شرفيابی محمد بن عثمان عمری

183. در کتاب ینابیع المودة نوشته ي خواجه کلان قندوزی حنفی، باب 83، صفحه 463 آمده است:

عبدالله بن جعفر حمیری گفت: از محمد بن عثمان عمری سؤال کردم که آیا تو صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیده ای؟ أرَأيتَ صاحبَ الزمان؟ او گفت: آری، یک سفر که به خانه ي خدا رفته بودم، ایشان را نزدیک کعبه دیدم. رأيتُه عِندَ بيتِ الحرام، ایشان را درحالی که پرده ي خانه خدا را گرفته بودند و با خدای خود دعا و مناجات

ص: 189

می فرمودند، دیدم. آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: اللّهُمَ أنجِزلي ما وَعَدتَني خداوندا، آنچه به من وعده فرمودی به اجابت برسان. وَ رأيتُه أيضاً كانَ مُتعلقاً بِأستارِ الكعبةِ و يدعُو و يُناجي ربَّه.

5- شرفيابی ابی نصر

184. در کتاب ینابیع المودة نوشته ي خواجه کلان قندوزی حنفی، باب 83، صفحه 463 آمده است:

شخصی به نام ظریف از ابی نصر نقل می کند که ابو نصر گفت: دَخَلتُ علی صاحبِ الزمان عليه السلام. قال لی: مَن أنا؟ قُلتُ: أنتَ سيّدی و ابنُ سيّدی، و قالَ: أنا خاتمُ الاوصياء. خدمت مولا و آقایم حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیدم. حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: مرا می شناسی؟ من کیستم؟ عرض کردم: بله، شما آقا و مولای من و فرزند آقا و مولای من هستید. حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: آری، من خاتم الاوصیا هستم. آن گاه فرمودند:

«بي يَدفَعُ اللهُ البلاءَ عن أهلِ الارض »

«خداوند به وسیله ي من بلاها را از اهل زمین دور می گرداند.»

البته این نکته قابل اهمیت است که اگر حجت نباشد یک قطره باران از آسمان نمی بارد، اگر حجت نباشد یک دانه از زمین سبز نمی شود، اگر حجت نباشد حرکت کل عالم متوقف می شود، اگر حجت نباشد زمین اهلش را فرو خواهد برد و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به اراده ي خداوندي براي اهل زمين، امان هستند.

ص: 190

6- شرفيابی عبدالله مسوری

185. در کتاب ینابیع المودة، باب 83، صفحه 463 آمده است:

عبدالله مسوری می گوید: «به باغ بنی هاشم رفتم. آنجا کودکانی را دیدم که در گودال آبی شنا می کردند و نوجوانی روی سجاده نشسته بود. (شکوه و عظمت آن نوجوان، عبدالله مسوری را به خود جلب کرد.) عبدالله مسوری گفت: از آنها پرسیدم این نوجوان کیست؟ آنها گفتند: «این جوان محمد بن حسن عسکری (علیه السلام) است.» (من به چهره ي او نگریستم.) دیدم او شبیه ترین مردم به پدرش می باشد. (بسیار شبیه پدرش بود.) فَقُلتُ لَهُم مَن هذا؟ فقالوا: م ح م د بن الحسن العسکری (علیه السلام) . ... و کان فی صُورةِ أبيهِ عليه السلام.

7- شرفيابی محمد بن ابی عبدالله الکوفی

186. در كتاب ينابيع المودة، باب 83، صفحات 463 و 464 آمده است:

محمد بن ابی عبدالله الکوفی الاسدی درباره ي کسانی که حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیده اند و کرامات ایشان را نیز مشاهده کرده اند چنین گفته است:

اشخاصی که حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیده و کرامات ایشان را مشاهده نموده اند از وکلای ایشان:

الف) در بغداد، محمد بن عثمان العمری

ب) باز در بغداد، فرزندان محمد بن عثمان العمری به نام های حاجز، بلال و عطار

ج) از اهل کوفه، العاصمی

د) در اهواز، محمد بن ابراهیم بن مهزیار

ص: 191

ه) در قم، احمد بن اسحاق قمی

و) در همدان، محمد بن صالح

ز) در ری، بسامی و اسدی

ح) در آذربایجان، قاسم بن العلاء

ط) در نیشابور، محمد بن شاذان النعیمی

همه ي دوازده نفر بالا، وکلای آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده اند و اما از غیر وکلای ایشان، 53 مرد هستند که نام آنها در کتاب غیبت شيخ طوسي مفصلاً ذکر شده است. اين نكته قابل ذكر است كه گوينده مي گويد: اين دوازده نفر از وكلا هستند. همان طور كه مي دانيم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داراي دو غيبت هستند: غيبت صغري و غيبت كبري. در غيبت صغري چهار نايب خاص يا چهار وكيل خاص داشتند كه عبارت بودند از: عثمان بن سعيد العمروي، محمد بن عثمان العمروي، حسين بن روح نوبختي و علي بن محمد السمري. بقيه ي وكلا، وكلاي عام هستند، مانند مراجع بزرگ تقليد.

8- شرفيابی حسن بن وجنا النصيبی

187. در كتاب ينابيع المودة، باب 83، صفحه 464 آمده است:

حسن بن وجنا النصیبی می گوید: «54 سفر به حج رفتم و در سفر چهارم در شهر مکه، در مسجد الحرام و در زیر ناودان طلا درحال سجده بودم و با تضرع و زاری از خداوند می خواستم امام زمان را ببینم. وَ أنا أطلبُ صاحبَ الزمانِ بالتضرعِ و الدُّعاءِ و دعا می نمودم که ناگاه کنیزی مرا حرکت داد و گفت: «ای حسن برخیز.» من برخاستم. او به من گفت:«با من بیا.» به دنبال او حرکت کردم تا به خانه ي

ص: 192

خدیجه (علیها السلام) رسیدم، نزدیک درب خانه ایستادم. امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به من فرمودند: «يا حسن، وَ اللهِ ما مِن حَجِّک اِلّا و أنا مَعَک فی حَجِّک»، «ای حسن، به خدا سوگند در تمام حج هایی که تو عمل کردی من با تو بودم. اکنون برو و در خانه جعفر بن محمد باقر (علیهما السلام) بمان و غصه ي غذا و لباس نداشته باش.» (من برای تو غذا و لباس می فرستم.) ایشان دعایی به من آموختند و فرمودند: «این دعا را بخوان و بر من صلوات فرست و به کسی مده مگر به دوستانی که سزاوار هستند.» من آمدم و در خانه ماندم و همیشه وقت افطار، آب و نانی به من می رسید و در زمستان لباس زمستانی و در تابستان لباس تابستانی برایم فراهم می شد.»

این تشرف را علامه ی بزرگوار، حضرت ملا محمد باقر مجلسی (رحمة الله) در کتاب بحار الانوار، مجلد 52، صفحه 32 و ترجمه ی کتاب إلزام الناصب، صفحه 338 آورده اند. البته فرق روایت ایشان با ینابیع المودة این است که ابی محمد حسن بن وجنای نصیبی گفت: «در سفر پنجاه و چهارم

خود، به خدمت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیدم. در مسجد الحرام زیر ناودان طلا نماز مغرب و عشا خواندم و پس از نماز عشا به حالت دعا و تضرع درآمدم... به داخل خانه خدیجه (علیها السلام)

رفتم و از پله هایی بالا رفتم و از داخل اتاق صدایی شنیدم که فرمود: «حسن، بالا بیا.» بالا رفتم و هنوز داخل اتاق نشده بودم كه حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم. حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «ای حسن، گمان کردی که امر تو بر من مخفی بود؟ به خدا قسم هر حجی که انجام دادی من با تو بودم...» و تمام جریان را بیان فرمودند. من به خاک افتادم و دست و پای حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بوسیدم. حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «ای حسن، برخیز و

ص: 193

به مدینه برو و در خانه منسوب به امام صادق (علیه السلام) بمان و برای امرار معاش خود هم نگرانی نداشته باش.» سپس دفتری به من عطا فرمودند که دعای فرج و صلوات آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آن بود. فرمودند: «این دعا را بخوان و بدین گونه بر من صلوات بفرست و جز به افراد قابل از دوستان ما به کسی مده؛ خداوند عز و جل تو را توفیق عطا فرماید.» عرض کردم: «مولای من، آیا بعد از این شما را زیارت خواهم کرد؟» فرمودند: «ای حسن، اگر خدای تعالی بخواهد» و مرا مرخص فرمود. پس از اعمال حج به سوی مدینه رفتم. در مدینه طبق امر آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در خانه حضرت جعفر بن محمد (علیهما السلام) مجاور شدم و در آنجا مسکن گزیدم و از خانه بیرون نمی رفتم و برنمی گشتم مگر به سه علت: برای تجدید وضو، برای خوابیدن یا برای افطار کردن و هر زمان که به آن خانه داخل

می شدم کوزه خود را پر از آب می دیدم و بر بالای آن مقداری نان و بالای آن هر چیزی که به آن میل داشتم دیده می شد. پس آن را می خوردم و همین مقدار برای من کافی بود و لباس زمستانی در وقت زمستان و لباس تابستانی در وقت تابستان برایم حاضر بود و من در روز آب به خانه می بردم و در خانه می پاشیدم و کوزه را خالی می گذاشتم. گاهی همسایگان برای من غذا می آوردند و چون مرا به آن حاجتی نبود برای اینکه بدگمان و متوجه عدم احتیاج من نشوند می گرفتم و آن را پنهانی به فقرا صدقه می دادم.»

آن صلوات مخصوص هم اکنون موجود و مشهور به صلوات ابو الحسن ضراب اصفهانی است:

ص: 194

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمQ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ سَيِّدِ المُرسَلينَ وَ خاتَمِ النَّبيّينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ المُنتجَبِ فِي الميثاقِ المصطَفی فِي الظِّلالِ المُطَهَّرِ مِن كُلِّ آفَةٍ البَرئِ مِن كُلِّ عَيبٍ المُؤَمَّلِ لِلنَّجاةِ المُرْتَجی لِلشَّفاعَةِ المُفَوَّضِ اِلَيهِ دينُ اللهِ اللّهُمَّ شَرِّف بُنيانَهُ وَ عَظِّمْ بُرهانَهُ وَ اَفلِجْ حُجَّتَهُ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ وَ اَضِئْ نورَهُ وَ بَيِّضْ وَجْهَهُ وَ اَعْطِهِ الفَضْلَ وَ الفَضيلَةَ وَ المَنْزِلَةَ وَ الوَسيلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الرَّفيعَةَ وَ ابعَثهُ مَقاماً مَحموداً يَغبِطُهُ بِهِ الأَوَّلونَ وَ الأخِرونَ وَ صَلِّ عَلی اَميرِ المؤُمِنينَ وَ وارِثِ المُرسَلينَ وَ قائِدِ الغُرِّ المُحَجَّلينَ وَ سَيِّدِ الوَصيّينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ وَ صَلِّ عَلَی الحَسَنِ بنِ عَلیٍّ اِمامِ المُؤمِنينَ وَ وارِثِ المُرسَلينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ وَ صَلِّ عَلَی الحُسَينِ بنِ عَلِیٍّ اِمامِ المُؤمِنينَ وَ وارثِ المُرسَلينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ وَ صَلِّ عَلی عَلِیِّ بنِ الحُسَينِ اِمامِ المُؤمِنينَ وَ وارِثِ المُرسَلينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدِّ بنِ عَلِیٍّ اِمامِ المُؤمِنينَ وَ وارِثِ المُرسَلينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ وَ صَلِّ عَلی جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ اِماِم المُؤمِنينَ وَ وارِثِ المُرسَلينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ وَ صَلِّ عَلی موسَی بنِ جَعفَرٍ اِمامِ المُؤمِنينَ وَ وارِثِ المُرسَلينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ وَ صَلِّ عَلی عَلِیِّ بنِ موسی اِمامِ المُؤمِنينَ وَ وارِثِ المُرسَلينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ اِمامِ المُؤمِنينَ وَ وارِثِ المُرسَلينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ

العالَمينَ وَ صَلِّ عَلی عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ اِمامِ المِؤمِنينَ وَ وارِثِ المُرسَلينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ وَ صَلِّ عَلَی الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ اِمامِ المُؤمِنينَ وَ وارِثِ المُرسَلينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ وَ صَلِّ عَلَی الخَلَفِ الهادِی المَهدِیِّ اِمامِ المُؤمِنينَ وَ وارِثِ المُرسَلينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ العالَمينَ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ اَهلِ بَيتِهِ الأَئِمَّةِ الهادينَ العُلَماءِ الصّادِقينَ الأَبرارِ المُتَّقينَ دَعائِمِ دينِكَ وَ اَركانِ تَوْحيدِكَ وَ تَراجِمَةِ وَحيِكَ وَ حُجَجِكَ عَلی

ص: 195

خَلْقِكَ وَ خُلَفائِكَ في اَرضِكَ الَّذينَ اختَرْتَهُمْ لِنَفسِكَ وَ اصْطَفَيتَهُمْ عَلی عِبادِكَ وَ ارْتَضَيتَهُمْ لِدينِكَ وَ خَصَصْتَهُمْ بِمَعْرِفَتِكَ وَ جَلَّلْتَهُمْ بِكَرامَتِكَ وَ غَشَّيْتَهُمْ بِرَحْمَتِكَ وَ رَبَّيْتَهُمْ بِنِعْمَتِكَ وَ غَذَّيتَهُمْ بِحِكْمَتِكَ وَ اَلْبَسْتَهُمْ نورَكَ وَ رَفَعْتَهُمْ في مَلَكوتِكَ وَ حَفَفْتَهُمْ بِمَلائِكَتِكَ وَ شَرَّفْتَهُمْ بِنَبِيّكَ صَلَواتُكَ عَليهِ وَ آلِهِ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ عَليهِمْ صَلوةً زاكِيَةً نامِيَةً كَثيرَةً دائِمَةً طَيِّبَةً لا يُحيطُ بِها اِلّا اَنْتَ وَ لا يَسَعُها إلّا عِلْمُكَ وَ لا يُحصيها اَحَدٌ غَيرُكَ اَللّهُمَّ وَ صَلِّ عَلی وَليِّكَ المُحيی سُنَتَكَ القائِمِ بِاَمْرِكَ الدّاعی اِلَيكَ الدَّليلِ عَلَيكَ حُجَّتِكَ عَلی خَلقِكَ وَ خَليفَتِكَ في اَرضِكَ وَ شاهِدِكَ عَلی عِبادِكَ اللّهُمَّ اَعِزَّ نَصرَهُ وَ مُدَّ في عُمْرِهِ وَ زَيِّنِ الأَرضَ بِطوُلِ بَقائِهِ اَللّهُمَّ اكْفِهِ بَغْیَ الحاسِدينَ وَ اَعِذْهُ مِن شَرِّ الكائِدينَ وَ ازْجُرْ عَنهُ اِرادَةَ الظّالِمينَ وَ خَلِّصْهُ مِن اَيدْیِ الجَبّارينَ اللّهُمَّ اَعْطِهِ في نَفْسِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ وَ شيعَتِهِ وَ رَعِيَّتِهِ وَ خاصَّتِهِ وَ عامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَميعِ اَهلِ الدُّنيا ما تُقِرُّ بِهِ عَينَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ اَفضَلَ ما اَمَّلَهُ فيِ الدُّنيا وَ الأخِرَةِ اِنَّكَ عَلی كُلِّ شَئٌ قَديرٌ اللّهُمَّ جَدِّدْ بِهِ مَا امتَحی مِن دينِكَ وَ اَحْیِ بِهِ مَا بُدِّلَ مِن كِتابِكَ وَ اَظْهِرْ بِهِ ما غُيِّرَ مِن حُكْمِكَ حَتّی يَعُودَ دينُكَ بِهِ وَ عَلی يَدَيْهِ غَضّاً جَديداً خالِصاً مُخلِصاً لا شَكَّ فيهِ وَ لا شُبْهَةَ مَعَهُ وَ لا باطِلَ عِندَهُ وَ لا بِدعَةَ لَدَيْهِ اللّهُمَّ نَوِّرْ بِنورِهِ كُلَّ ظَلمَةٍ وَ هُدَّ بِرُكْنِهِ كُلَّ بِدْعَةٍ وَ اهْدِمْ بِعِزِّهِ كُلَّ ضَلالَةٍ وَ اقْصِمْ بِهِ كُلَّ جَبّارٍ وَ اَخْمِدْ بِسَيفِهِ كُلَّ نارٍ وَ اَهْلِكْ بِعَدْلِهِ جَوْرَ كُلِ جائِرٍ وَ اَجْرِ حُكْمَهُ عَلی كُلِّ حُكْمٍ وَ اَذِلَّ بِسُلطانِهِ كُلَّ سُلطانٍ اَللّهُمَّ اَذِلَّ كُلَّ مَن ناواهُ وَ اَهْلِكْ كُلَّ مَنْ عاداهُ وَ امْكُرْ بِمَنْ كادَهُ وَ استَأْصِلْ مَن جَحَدَهُ حَقَّهُ وَ اسْتَهانَ بِاَمْرِهِ وَ سَعی في اِطْفاءِ نورِهِ وَ اَرادَ اِخْمادَ ذِكْرِهِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ المُصْطَفی وَ عَلِیٍّ المُرْتَضی وَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ وَ الحَسَنِ الرِّضا وَ الحُسَيْنِ المُصَفّی وَ جَميعِ الْأَوْصِياءِ مَصابيحِ الدُّجی وَ

ص: 196

اَعلام الْهُدی وَ مَنارِ التُّقی وَ العُرْوَةِ الوُثْقی وَ

الْحَبْلِ الْمَتينِ وَ الصِّراطِ المُستَقيمِ وَ صَلِّ عَلی وَليِّكَ وَ وُلاةِ عَهْدِكَ وَ الْأَئِمَّةِ مِن وُلْدِهِ وَ مُدَّ في اَعْمارِهِمْ وَ زِد في اجالِهِمْ وَ بَلِّغْهُمْ اَقْصی امالِهِمْ ديناً وَ دُنيا وَ اخِرَةً إِنَّكَ عَلی كُلِّ شَئٍ قَديرٌ.

9- شرفيابی علی بن احمد کوفی

188. در کتاب ینابیع المودة، باب 83، صفحه 464 آمده است:

علی بن احمد کوفی می گوید: «هم زمان با حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشغول طواف بودم. (اما خودم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نمی شناختم.) جوان خوش سیما و خوش بویی مشغول به سخن گفتن با من شد. من عرض کردم: «آقای من، شما چه کسی هستید؟» ایشان فرمودند: «أنا المَهدی و أنا صاحبُ الزمان و أنا القائم الَّذی يَملاءُ الارض عدلاً کما مُلئَت جوراً. إنَّ الارضَ لا تَخلو مِن حُجة و لا يَبقی الناسُ فی فِترة فهذه إمامة لا تَحدَّث بِها إلّا اخوانَک مِن اهل الحق.»

«من مهدی هستم و من صاحب الزمانم و من همان قائمی هستم که زمین را از عدل و داد پر می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده است. همانا زمین هرگز از حجت خداوند خالی نخواهد ماند و هرگز مردم در فترت امام باقی نخواهند ماند و این است امامت و درباره ي آن سخن مگو (به آن نام و نشان) مگر با برادران حقیقی خودت.»

آن گاه حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنگ ریزه ای به سوی من انداختند که به صورت شمش طلا شد. بعضی گویند آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در هر سالی یک روز برای خاصان خود ظاهر می شود و برای آنها صحبت می کند.

ص: 197

قابل ذكر است كه حضرت بقية الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر سال به حج مي آيند؛ لذا اينجانب كتابي نوشته ام

به نام «حج با اميرالحاج» كه منظور از اميرالحاج، وجود اقدس حضرت بقية الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. عده اي هر سال به حج مي روند كه شايد آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آن ها نگاهي كنند و خوشا به سعادت علي بن احمد كوفي كه در حال طواف، خدمت حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي رسد، اما حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نمي شناسد و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خودشان را در حال طواف به او معرفي مي كنند. «اللّهُمَّ ارزُقنا حَجَ بَيتِكَ الحَرام في عامي هذا وَ في كُلِّ عام.»

10- شرفيابی راشد همدانی

189. در کتاب ینابیع المودة، باب 83، صفحه 464 آمده است:

راشد همدانی می گوید: «به حج رفتم. پس از اعمال حج و در بازگشت، راه را گم کردم. (ایشان آن هنگام به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متوسل مي شود.) ناگاه خود را در زمینی سبز و خرم دیدم. خاک آن سرزمین پاک ترین خاک ها بود. در وسط آن قصری مشاهده نمودم. خودم را به آن نزدیک کردم. دیدم دو پیش خدمت ایستاده اند. آنها به من گفتند: «اینجا بنشین که خداوند به تو خیری روزی نموده است.» من نشستم. یکی از آن دو خادم رفت و برگشت و به من گفت: «با من بیا به درون قصر برویم.» با او رفتم، دیدم جوانی نشسته و شمشیری دراز بالای سرش آویخته شده است. سلام کردم. (آن سید بزرگوار) پاسخ دادند و فرمودند: «می دانی من کیستم؟» گفتم: نمی دانم. آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «من همان قائمی هستم که در آخر الزمان قیام خواهم کرد و با این شمشیر زمین را پر از عدل و داد می کنم، همان طور که پر از ظلم

ص: 198

شده بود.» فَقالَ: «أنا القائم أنا الذي أخرُجُ فی آخِر الزمان بِهذا السيف فَأملأُ الارضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلئَت جوراً و ظلماً.»

راشد همدانی می گوید: من در مقابل ایشان با صورت به خاک افتادم. حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «لا تَسجُد غيرَ الله؛ إرفَع رأسَک وَ أنتَ راشد مِن بَلد همدان...» برخیز. به جز در مقابل خدا در برابر هیچ کس سجده نکن. سرت را بالا نگه دار و تو راشد از شهر همدان هستی و مایل هستی به سوی کسانت برگردی.» گفتم: آری. آن گاه حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کیسه زری به من مرحمت فرمودند و به آن خادم اشاره کردند که او را راهنمایی کن. خادم دست مرا گرفت و بیرون آمدیم. چند قدمی بیشتر راه نیامده بودیم که خادم به من گفت: این اسد آباد است. دیدم که او راست می گوید. به من گفت: «برو ای راشد.» وقتی به اطراف نگریستم دیگر او را ندیدم. وارد اسد آباد شدم. در کیسه ای که حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عنایت فرموده بودند پنجاه دینار بود؛ تا زمانی که آن دینارها را داشتم خیر و برکت به من روی آورده بود و داستان را برای کسان خویش نقل کردم.

دقت بفرماييد، در اين شرفيابي:

اولاً: همان طور كه در غيبت نعماني و كتاب هاي ديگر آمده است امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تنها زندگي نمي كنند بلكه هميشه عده اي خاص به صورت داوطلب و افتخاري در خدمت آن بزرگوار هستند كه در اينجا به دو جان نثار و نوكر حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره شده است.

ثانياً: مي گويد حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به صورت جوان ديدم كه در روايات آمده است: «بصورةِ شابٍّ دونَ أربعينَ سَنَة» به صورت يك جوان كمتر از چهل سال.

ص: 199

ثالثاً: حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كيسه اي زر به ايشان مي دهند.

رابعاً: حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به يكي از يارانشان مي فرمايند: «او را راهنمايي كن.» آن شخص هم خود، طي الارض مي كند و هم راشد همداني را طي الارض مي دهد. پس كساني كه خدمت حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند، بسيار قوي مي باشند.

11- شرفيابی ابراهيم بن مهزيار اهوازی

190. در کتاب ینابیع المودة، باب 83 ، صفحه 466 آمده است:

ابراهیم بن مهزیار اهوازی می گوید: «در طلب شرفیابی به خدمت حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مدینه و مکه رفتم. (همه جا به دنبال او می گشتم تا سرانجام) در اثنای طواف مردی گندمگون به من گفت: «تو از کدام شهر هستی؟» گفتم: از اهواز. گفت: «آیا ابراهیم بن مهزیار را می شناسی؟» گفتم: خودم هستم. او با من معانقه نمود. به او گفتم: آیا تو از صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خبر داری؟ او گفت: دور از چشم رفیقانت بیا با من به سوی طائف برویم.» حرکت کردیم، از ریگزاری به ریگزار ديگري رفتیم تا به دشتی رسیدیم، در آنجا خیمه ای مشاهده کردیم که روشنی آن، ریگ ها را روشن کرده بود و صفحه بیابان را نورانی نموده

بود. من به سرعت خود را به خیمه رساندم، اذن گرفتم و داخل خیمه شدم. حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم. ایشان به من فرمودند: «مَرحبا بِکَ يا ابا اسحاق.» «ای ابا اسحاق خوش آمدی.» (فَقُلتُ: بأبی أنت و اُمی ما زلتُ أتَفَحَّصُ عَن أمرِک بلداً فَبَلداً حتّی مَنَّ اللهُ عَلَیَّ بِمَن أرشدَنی اِليک) گفتم: ای آقای من پدر و مادرم فدای شما شوند، من همواره شهر به شهر در طلب شما می گشتم تا آن که سرانجام خدا به من منت گذارد و شخصی مرا

ص: 200

به خدمت شما آورد. آن گاه حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «ای ابا اسحاق این مجلس نزد تو مکتوم باشد.» ابراهیم بن مهزیار می گوید: (فَمَكَثْتُ عِنْدَهُ حِيناً أَقْتَبِسُ مَا أَوْرَى مِنْ مُوضِحَاتِ الْأَعْلَامِ وَ نَيِّرَاتِ الْأَحْكَامِ فَاذنَ لي فی الرُجوعِ إلی الاهواز)؛ يعني، چند روزی خدمت حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودم، ایشان برای من حقایقی را روشن می کردند و احکام نورانی به من می آموختند و لطافت معارف الهی را به من یاد می دادند تا آن که اجازه فرمودند به اهواز برگردم و دعای خیری برای من، فرزندان و بستگانم نمودند. هنگام رفتن پولی با خود داشتم که بیش از پنجاه هزار درهم بود. آن پول را به حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تقدیم کردم و از ایشان خواهش کردم بپذیرند و با پذیرفتن آن بر من منت گذارند. حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تبسمی نموده و فرمودند: این وجه را زمان بازگشت به وطنت مصرف کن و از این که این پول را قبول نکردم دل تنگ مباش. خداوند آنچه را که ارزانی داشته، مبارک گرداند و بهترین ثواب احسان کنندگان را برای تو بنویسد. خودت را نزد او امانت گذار که به لطف خداوند ضایع نشود. (خودت را بیمه او کن.)»

در اين شرفيابي دقت كنيد:

اولاً: اين شيفتگان قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، همه عاشق آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودند و همه به دنبال ايشان مي گشتند، حتي براي ديدن ايشان از شهر و ديار خود خارج شده و مخصوصاً بيشتر

به مكه و مدينه مي رفتند تا حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ملاقات كنند؛ اين خواست آنها از صميم قلب، سرانجام آنها را موفق مي كرد.

ص: 201

ثانياً: يكي از زيبايي هاي اين شرفيابي ها اين است كه حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دنبال آنها فرستادند و آنها را دعوت به ملاقات فرمودند.

ثالثاً: ايشان چند روز خدمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ماندند و حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به او (بخشي از) معارف و احكام را آموختند.

رابعاً: حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حق آنها و خانواده شان دعا فرمودند.

ص: 202

قسمت بیست و دوم : طریقه ی استفاده از فیض خداوند در غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و وجوب وجود امام (علیه السلام) برای دريافت اين فيوضات

ص: 203

ص: 204

حکما، فلاسفه و دانشمندان اسلامی مبحثی تحت عنوان وجوب وجود اشرف اقدم و یا قاعده امکان اشرف که مبحثی استدلالی، عقلانی و ... است را مطرح می کنند. اصول اين قاعده، بر اساس ادله بسیار محکم بنا شده است. این بحث را اولین بار شیخ شهاب الدین سهروردی مشهور به شیخ اشراق مطرح کرده است و بعد از او صدرالمتألهین شیرازی معروف به ملاصدرا در شرح اصول کافی درباره ي آن به بحث پرداخته است و استاد من، حضرت خادم الحجة (رحمة الله) اين استدلال را به بهترين وجه بيان مي فرمودند. بر اساس اين استدلال:

اولاً: از جمله مسلّمات علم و عقل و فلسفه متعالیه این است که خداوند در جانب فاعلیت و از وجه فیاضیت در طرف لا یتناهی است؛ یعنی، فیض حق متعالی حدّ، عدّ و نهایت ندارد.

ثانیاً: از مسلّمات فلسفه ي متعاليه است که استعداد، قابلیت و لیاقت انسان هم که از جمله ممکنات است، لا یتناهی است؛ یعنی، انسان ها هم در فیض گرفتن محدود نمی شوند.

ثالثاً: فیض خداوند یک جا، كاملاً و تماماً به مخلوقات نمی رسد؛ زیرا اگر بگوییم فیض خداوند یک جا به مخلوقات مي رسد، فیض خدا را محدود کرده ایم. سپس برای این که محدودیتی در فیاضیت او به وجود نیاید، باید فیض او تدریجی باشد و چون تدریجی است به رقم در می آید و اول، دوم، سوم، چهارم و ... دارد.

رابعاً: حال که فیض خداوند تدریجی به بندگان می رسد و از نظر رتبه اول، دوم، سوم و... دارد، پس فیض اول اشرف است و اعظم؛ چون اول است شریف تر است و

ص: 205

دوم پست تر است و سوم پست

تر از دوم است و چهارم پست تر از سوم است و به همين نحو ادامه دارد.

همان طوری که هر چه موجودی به خورشید نزدیک تر باشد، نور و انرژي بیشتری می گیرد، بر همين اساس هر کس به خدا نزدیک تر باشد نیز فیض بیشتری به او می رسد (اين نزديكي، رتبه اي است). آن گاه از او فیض به پایین تر می رسد و اگر قرار باشد فیض به دَنی برسد، چاره ای ندارد مگر این که اول به شریف برسد و بعد به دنی؛ حتی در بسیاری از موارد فیض مستقیماً نمی تواند به دنی برسد و دنی قدرت دريافت آن را ندارد، مثل کارخانه برق و یک لامپ که اگر بین کارخانه برق و لامپ، ترانس هايي نباشند، لامپ نابود می شود و هیچ لامپی قدرت گرفتن مستقیم جريان برق را ندارد. در تعمیم این مثال باید گفت انسان، اشرف است. او از همه موجودات بیشتر فیض می گیرد. از انسان فیض به حیوان می رسد و از حیوان به نبات و از نبات به جماد... و بین انسان ها نیز هر انسانی که به کمال نزدیک تر باشد، اشرف است و بالاتر می باشد. وجود اقدس و مطهر و منور حضرت خاتم الانبیا (صلی الله علیه و آله و سلم) از همه اشرف، برتر و بهتر است و پس از ایشان، حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) و پس از آن حضرت (علیه السلام) یازده نور مقدس دیگر، هر کدام واسطه ي فیض بین خداوند و بشرند و همیشه براي این که بشر بتواند فیض بگیرد باید حجتی روی کره زمین باشد که اشرف و اقدم باشد. هم اکنون نیز حضرت بقية الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشرف و اقدم هستند. ایشان حیات دارند و انسان کامل و از عباد الرحمن بسيار متعالي هستند. اگر ایشان نباشند فیض به بشریت نمی رسد. فیض

حیات، فیض رزق، فیض علم، فیض قدرت،

ص: 206

فیض رحمت، فیض رأفت، فیض سخاوت، فیض جود و کرم و ... . به طور کلی تمام فیوضات که جزء اسماء جمال و جلال خداوند است نظیر رحمت، رحمانیت، رحیمیت، انس، شفقت، محبت، رفاقت، ایمان و سلامت همگی از صفات کمال هستند که به خلق افاضه می گردند، باید اول به وی برسد و از مجرای او به دیگران سرازیر گردد؛ از این رو در زیارت جامعه کبیره داریم: «بِکُم فَتَحَ الله وَ بِکُم يَختِم» یعنی، به وجود شما اهل بیت (علیهم السلام) خداوند باب های خیر و رحمتش را باز می کند و به وجود شما باب های خیر و رحمتش ختم می گردد، خیر از شما شروع می شود و به شما ختم می گردد. همچنین می فرمایند: «اِن ذُکِرَ الخَيرُ کُنتُم أَوَّلَهُ وَ اَصلَهُ وَ فَرعَهُ وَ مَعدِنَهُ وَ مأواهُ وَ مُنتَهاهُ» یعنی، اگر یاد و ذكری از خیر شود (ای آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ) اولش شمایید، اصلش شمایید، فرعش شمایید، منبع و مجرایش و مبدأ و منتهاي هر خير شماييد.

به هر حال این رتبه، زمانی نیست بلکه ذاتی است و فیض اول باید به انسان کامل برسد، آن گاه به دنی و باز باید انسان کامل باشد تا انسان های دیگر باشند و انسان های دیگر باید باشند تا حیوان بتواند باشد و حیوان باید باشد تا نبات باشد و نبات باید باشد تا جماد وجود داشته باشد، لذا در اصول کافی بابی مفصل داریم تحت عنوان «الحجةُ قَبل الخَلق و الحجةُ مَعَ الخَلق وَ الحُجةُ بَعد الخَلق» (اصول کافي، مجلد1، صفحه 250، کتاب الحجة) که در این باره شیخ بزرگوار

کلینی (رحمة الله) ، شصت روایت آورده است و این قبیل روایات در کتب اهل سنت نیز موجود است مثلاً:

ص: 207

191. 1- در کتاب فرائد السمطین نوشته ي حافظ الحمویی الشافعی و در کتاب ینابیع المودة نوشته ي حافظ سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، باب 89، صفحه 477 آورده اند:

عَن سليمان الاعمش ابن مهران، عَن جعفر الصادق، عَن ابيه، عَن جَدّه علی بن الحسين رضی الله عنهم قال: «نَحنُ ائمة المُسلمين و حجج الله علی العالمين و سادات المؤمِنين و قادَة الغر المحجلين و مَوالی المُسلمين و نَحنُ امان لِاهل الارض کَما اِنَّ النجوم امان لِأهل السماء و بنا يَمسک السماء ان تقع علی الارض اِلّا بِإذنه و بِنا يَنزِل الله الغيث وَ تَنشِر الرَّحمَةَ وَ تخرج بَرکات الارض وَ لو لا ما عَلی الارض مِنّا لَساخَت بِاَهلها ثُمَّ قال و لَم تَخل مُنذ خلق الله آدم عليه السلام مِن حجة الله فيها امّا ظاهر مشهور أو غائب مَستور و لا تَخلوا الارض الی اَن تَقوم الساعَة مِن حجة فيها و لَو لا ذلک لَم يَعبد الله.» قالَ سليمان: فقُلت لجعفر الصادق رضی الله عنه کيفَ يَنتفع النّاس بِالحجة الغائب المَستور؟ قالَ: «کَما يَنتفعون بالشَّمس إذا سَترها السَّحاب.»

سلیمان پسر اعمش ابن مهران از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) و ایشان از پدر خود و ایشان از امام زین العابدین (علیه السلام) چنین نقل می فرمایند: «ما امامان مسلمانان و حجت های خداوند بر جهانیان هستیم، آقای مؤمنان و رهبر آنها و سرپرست آنهاییم، ماییم امان برای اهل زمین همان طور که ستارگان برای اهل آسمان امان می باشند و ما کسانی هستیم که آسمان به واسطه ي ما فرو نمی ریزد، خداوند به وسیله ي ما باران رحمتش را نازل مي فرمايد و به وسیله ي ما زمین خیرات و برکاتش را بیرون

ص: 208

می ریزد، اگر ما بر روی زمین نبودیم (و امر ما در روی

زمین نبود)، زمین اهل و ساکنانش را فرو می برد و بدانید زمین، از هنگام خلقت آدم (علیه السلام) هرگز از حجت خالی نمی ماند، (اگر حجت خدا نباشد، فیض خداوند قطع می شود، باران نمی بارد، زمین برکاتش را بیرون نمی دهد و ستارگان از حرکت می ایستند. اگر حجت نباشد، دیگر زمین امنیت ندارد.) به همین دلیل همیشه از زمان آدم ابوالبشر بر روی زمین حجت بوده است (و تا قیامت هم خواهد بود). فقط گاهی این حجت ظاهر و پیدا بوده است و گاهی غایب، مستور و ناپیدا و تا قیامت هم چنین خواهد بود. اگر حجت (علیه السلام) نبود، خداوند پرستش نمی شد.» سلیمان گفت: به امام صادق (علیه السلام) عرض كردم: چگونه مردم از حجت (علیه السلام) نفع می برند زمانی که او غایب است؟ حضرت فرمودند: «همان گونه که از خورشید، زمانی که پوشیده شده و زیر ابر نهان گشته است، بهره می برند.»

192. 2- در کتاب مناقب علی بن ابی طالب نوشته ي خوارزمی و در کتاب ینابیع المودة نوشته ي خواجه کلان قندوزی حنفی، باب 89، صفحه 477 آورده اند:

عَن ثابت الثمالی، عَن علی بن الحسين رضی الله عنهما قالَ: «لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ حُجَّتِهِ حِجَابٌ فَلَا لِلَّهِ دُونَ حُجَّتِهِ سِتْرٌ نَحْنُ أَبْوَابُ اللَّهِ وَ نَحْنُ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ وَ نَحْنُ غَيْبَتهُ علم الله وَ تَرَاجِمَةُ وَحيهِ وَ نَحنُ أَرْكَانُ تَوْحِيدِهِ وَ نَحْنُ مَوْضِعُ سِرِّه.»

علی بن حسین (علیهما السلام) فرمودند: «میان خداوند و حجتش پرده و حجابی نیست و برای خداوند غیر از حجتش ستری نیست. ماییم درهای (رحمت) خداوند و ماییم صراط مستقیم خداوند و ماییم جا و

مکان علم خداوند و معناکننده ي وحی او و ارکان توحید او و موضع سرّ خداوند.»

ص: 209

دقت كنيد، فقط ميان خداوند و ايشان هيچ گونه حجابي نيست و ايشان سرالله هستند، ابواب رحمت و صراط مستقيم و اركان توحيد و معناكننده ي وحي مي باشند. ايشان موضع سر خداوند هستند كه در هر عصر و زماني به وسيله ي ايشان، اين رحمت ها به بشر مي رسد.

193. 3- در کتاب ینابیع المودة نوشته ي خواجه کلان قندوزی حنفی، باب 89، صفحه 477 و در کتاب فرائد السمطین نوشته ي حافظ الشیخ محمد ابراهیم الشافعی الحموئی به سند خود از ابابصیر و او از خیثمه الجعفی و او از امام محمد باقر (علیه السلام) نقل کرد:

قال سَمعتُ ابا جعفر محمد الباقر رضی الله عنه يقول: «نَحن جنب الله و نحن صفوته و نحن خيرته و نحن مستودع مواريث الانبياء و نحن امَناءَ الله عز و جل و نحن حجة الله و عَن ارکانَ الايمان و نحن دَعائِم الاسلام و نحن من رَحمة الله علی خلقَه و بِنا يَفتح الله و بِنا يَختِم و نحن الاَئِمة الهُداة و الُدعاة الی الله و نحن مَصابيح الدُّجی و مِنار الهُدی و نحن العلم المرفوع للحق مَن تمسک بِنا لحق و مَن تأخر عَنَّا غرق و نحن قادَة الغر المحجِلين و نحن الطَّريق الواضِح و الصراط المستقيم الی الله و نحن مِن نعمَة الله عز و جل عَلی خَلقه و نحن مَعدن النُبوة و مَوضع الرِّسالة و مُختلف الملائکه و نحن المِنهاج و نحن السِراج لِمَن استضاء بِنا و نحن السبيل لِمَن اقتَداء بِنا و نحن الاَئمة الهُداة الی الجنة و نحن عَری الاسلام و نحن الجَسور و القناطر من مَضی عليها لحق و من تخلف عَنها محق و نحن السنام الاعظم و بِنا ينزل

ص: 210

الله عز و جل الرَّحمة علی خلقه و بِنا يسقون الغيث و بِنا يَصرف عَنکُم العذاب فَمن عَرَفنا و نَصرنا و عَرف حقَّنا و اخُذ بِاَمرنا فَهُو منا و الينا.»

حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: «ماییم نزدیکان خدا و ماییم برگزیدگان او و ماییم

نیکوترین خلق خداوند و ماییم جایگاه امانات و مواریث انبیا و ماییم امنا و امین های خداوند عز و جل و ماییم حجت و برهان و ارکان ایمان خداوند و ماییم پایه های خیمه اسلام و ماییم واسطه رحمت خداوند بر خلقش، امور به ما گشوده و افتتاح می شود وهمه رحمت های خداوند به ما ختم می گردد. ماییم ائمه و راهنمایان و دعوت کننده به سوی او و ماییم چراغی نورانی و محل روشنایی هدایت و ماییم پرچم ها و نشانه های بلند که به وسیله ي ما مردم به سوی حق خوانده می شوند. آن کس که به ما تمسك جست (به راه آمد) به ما ملحق شد (هدایت شد) و هر کس که به راه ما نیامد و به ما ملحق نشد، منحرف شد. پیش آهنگ سفید پیشانیان ماییم و ماییم طریق واضح راه راست به سوی خداوند و ماییم یکی از نعمت های خداوند بر مخلوقاتش؛ ما معدن نبوت و موضع و محل رفت و آمد فرشتگانیم، ما راه آشکار و روشن خداوندیم. ما چراغ های روشن هستیم برای کسی که طلب روشنایی کند، ما صراط مستقیم هستیم برای کسی که به ما اقتدا کند. ما پیشوایان راهنما به سوی بهشت هستیم؛ ما تجسم واقعی و عینی اسلام هستیم. ما پل هایی هستیم که هر کس از آن گذشت، به ما ملحق شد و آن کس که از آن تخلف کرد، نابود شد؛ ماییم محل نورگیرنده ي بزرگ و رکن اعظم. به وسیله ي ما رحمت خداوند برای خلق نازل می شود و به واسطه ي ما زمين از باران سیراب می شود، عذاب به وسیله ي ما از شما

ص: 211

برمی گردد، پس کسی که ما را شناخت و ما را یاری کرد و حق ما را شناخت و معارف اسلام و احکام دین را از ما گرفت و به امر ما عمل کرد، از ماست و به سوی ماست.»

194. 4- در کتاب ینابیع المودة نوشته ي خواجه کلان قندوزی حنفی، باب 87، صفحه 478 به نقل از مناقب احمد حنبل نوشته است:

و فی المناقب اَن جعفر الصادق رضی الله عنه، کيف قالَ فی خطبته: «ان الله اوضِح بِائمة الهدی مِن اهل بيت نَبينا محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) دينَه و ابلَج بِهم عَن باطِن ينابيع عِلمَه فَمَن عرَف مِن الاَمة واجِب حق امامَه وجد حلاوَة ايمانَه و عِلم فَضل طلاوَة اسلامه لاَنَّ الله و رَسوله نصب الامام علماً لِخَلقه و حجة علی اهل عالَمه و البسه تاج الوِقار و غشاه نور الجَبار يمده بسيب مِن السماء لا يَنقَطع مواده و لا يَنال ما عِند الله الا بِجهة اسبابه و لا يَقبل الله معرفة العباد اياه الا بِمَعرفة الامام فَهُو عالم بما يرد عليهِ مِن ملتبسات الوحی و مُعميات السُنن و مُشتبِهات الفِتن فَلَم يَزال الله تبارک و تعالی يَختارُهُم لِخَلقه مِن وُلد الحسين عليه السلام مِن عقب کُل امام و يَصطَفيهُم لِذلک و يَجتَبيهُم و يَرضی بِهم عَن خلقه و يرتَضيهم و کل ما مضی منهُم امام نصب الله لخلقه مِن عقب الامام، اماماً و علماء بينا و مناراً نيرا ائمة منَ الله يَهدون بِالحق و بِه يَعدلون و هُم خيرة مِن ذرية آدم و نوح و ابراهيم و اسماعيل و صَفوة مِن عترة محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) اصطنعهم الله فی عالَم الذر قبلَ خلق جِسمه عَن يَمين عرشه محبوا بِالحکمة فی عِلم الغَيب عِنده و جعلَهُم الله حياةً للانام و دعائِم الاِسلام.»

ص: 212

در کتاب مناقب آمده است که حضرت امام صادق (علیه السلام) در خطبه ي خود فرمودند: «خدای تعالی دین خود را به وسیله امامان و هادیان از اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) واضح و روشن ساخت؛ به وسیله ي این امامان باطن علم خودش را روشن و نورانی گردانید. (قرآن ظاهری دارد و باطنی که باطن قرآن به وسیله ي امامان روشن می شود.) هر کس از امت واقعیت و شخصیت و حق واجب امامش (علیه السلام) را بشناسد، آن گاه شیرینی ایمان را درک می کند و

او فضل، بهجت و سرور اسلام را می فهمد. خداوند تعالی امام (علیه السلام) را شاخص و عَلَم و راهنمای کلیه مخلوقات قرار داده است و امام (علیه السلام) دلیل و حجت بر اهل زمین است و بر همین اساس تاج وقار بر امام (علیه السلام) پوشانید و با نور خود او را پوشانیده است. خداوند به امام (علیه السلام) مدد می رساند به وسیله ای از آسمان که آن وسیله پاره و گسیخته نمی شود. خداوند (کلیه فیوضاتش را و آنچه در نزد خود اوست به کسی نمی رساند) جز به اسباب و وسیله ي آن (و امام وسیله و اسباب فیض خداوند بر بندگان است) و خداوند شناخت و معرفت خود را قبول نمی کند مگر به شناخت و معرفت امام (علیه السلام) .

«وَ لَا يُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِجِهَةِ أَسْبَابِهِ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ معرفة العباد اياه إلّا بِمعرفة الامام»

امام (علیه السلام) عالم و دانا می باشد بر آنچه از متشابهات وحی بر او وارد می شود و معماهای اخبار و اشتباهات فتنه ها را می شناسد، پس خداوند متعال ائمه (علیهم السلام) را برگزید به جهت خلق خود، از فرزندان حسین (علیه السلام) و قرار داد در پشت سر هر امامی که اختیار می کرد، برای این امر الهی (یعنی همیشه از نسل امام حسین (علیه السلام) امامی

ص: 213

باید باشد) و هر یکی از این امامان (علیهم السلام) فوت کند، خداوند امامی دیگر را به جای او با نشانه و دلیل آشکارا نصب می کند و امامان (پیشوایان) از طرف خدا راهنمای حقند و برپا كننده ي عدالت و حق و بهترین مردم از فرزندان آدم (علیه السلام) و نوح (علیه السلام) و ابراهیم (علیه السلام) می باشند که اینها همه از خاندان و عترت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می باشند. خداوند کریم اینها را در عالم ذر

اولی پدید آورده و ایشان قبل از خلقت جسمشان در عالم ذر اولی خلق شده اند و خداوند نور آنها را در طرف راست عرش خود قرار داده است.

«محبوا بِالحکمَة فی عِلم الغَيب عِنده وجعلَهُم الله حياةً للانام و دعائِم الاِسلام»

خداوند اینها را در علم غیب خود فرو برد؛ یعنی، این ها در علم غیب خداوند غرق شده اند و خداوند این ها را حی و زنده برای مردم قرارداد (می دانیم اگر هر انساني روح از تنش خارج شود می میرد، امامان «حياةً للانام» هستند یعنی جسم امام به منزله ي روح خلق است یعنی اگر امام نباشد مردم نمی توانند باشند) و آنها را پایه های اسلام قرداد.»

195. 5- در کتاب ینابیع المودة نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب 89، صفحه 479 به نقل از مناقب خوارزمی چنین آمده است:

و فی مناقب، عَن عَبْدِ الْأَعْلَى بْنِ أَعْيَنَ قالَ: سَمِعتُ جعفر الصادق رضی الله عنه يَقولُ: «قَد وَلَدَني رَسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) و أَنَا أَعلَمُ کِتَابَ اللهِ وَ فِيهِ خبر بَدَءَ الخَلقِ وَ مَا هُوَ کائِنٌ إِلَی يَومِ القيَامَةِ وَ فِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الأَرضِ وَ خَبَرُ الجَنَّةِ وَ خَبَرُ النَّارِ وَ خَبَرُ مَا کانَ وَ مَا يکون و أنا أَعلَمُ ذَلِکَ کله کانَّما

ص: 214

أَنظُرُ إِلَی کَفِّي إِنَّ اللهَ يَقولُ: فيه ﴿تِبيَاناً لِّکُلِّ شَیءٍ﴾(1) و يقول تعالی: ﴿ثُمَّ أَورَثنَا الکِتابَ الَّذِينَ اصطَفَينَا مِن عِبادِنَا﴾(2) فَنحنُ الَّذينَ اصطَفاهمُ اللهُ عزّ و جلّ وَ نَحنُ أورَثنا هذا الکتاب فيه ﴿تِبيَاناً لِّکُلِّ شَیءٍ﴾»

در کتاب مناقب به سند خود از عبد الاعلی فرزند اعین روایت گردیده است که حضرت امام جعفرالصادق (علیه السلام) فرمودند: «من فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

هستم (و از همه) به کتاب خداوند داناتر هستم و در کتاب خداوند شرح ابتدای خلقت و آنچه تا قیامت واقع خواهد شد آمده است. خبر آسمان، زمین، بهشت، جهنم و آنچه که بود و هست (و خواهد بود)، در این کتاب خدا آمده است. (این کتاب هم از گذشته ي هر چیز خبر می دهد و هم از آینده ي آن) و من به تمام آنها عالم و دانا هستم، (و همه ي این علوم) مثل آن است که در کف دست من است و هر گاه من به کف دستم نگاه می کنم همه را می بینم و خداوند می فرمایند: «در کتاب خود، قرآن، هر چیزی را بیان نموده ایم.» (همه چیز در قرآن آمده است) و می فرماید: «ما کتاب را به کسانی از بندگانمان که برگزیده ایم، ارث دادیم.» و آنها که خداوند برگزیده است، ما هستیم و ما آن کتاب را که در آن همه چیز است، ارث برده ایم.»

پس باید همیشه حجت (علیه السلام) باشد و امروز حجت خدا، اعلی حضرتِ قدر قدرتِ قوی شوکت، بقية الله الاعظم، حضرت حجة بن الحسن العسکری (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که زنده هستند.

ص: 215


1- 1 سوره نحل آيه 89
2- 2 سوره فاطر آيه 32

ص: 216

قسمت بيست و سوم : علائم قبل از ظهور و امتحان مردم در سختی های زمان غيبت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 217

ص: 218

در قرآن كريم و احاديث نبوي و روايات اسلامي پيشگويي هايي درباره ي ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد كه قسمتي از آنها قبلاً اتفاق افتاده است و قسمت هايي هم در آينده رخ خواهند داد. در این پیشگویی ها بیان شده است که مسلمانان در دوران غيبت به سختي هايي گرفتار مي شوند كه در اين سختي ها و گرفتاري ها امتحان خواهند شد. از سويي ديگر، غيبت حضرت ولي الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر اساس حكمت و فلسفه اي مخصوص است و ولي حق بدون دليل غايب نشده است. از جمله ي اين دلايل، امتحان مردم در عصر غيبت مي باشد. حكمت اين كه قبلاً نيز بعضي از انبياي الهي (علیهم السلام) غيبت داشته اند، امتحان مردم زمانشان بوده است. مثلاً حضرت موسي (علیه السلام) چهل روز از مردم خود غايب شد و آنها گوساله پرست شدند و اين امتحان الهي در بسياري از امت ها بوده است؛ لذا در زمان غيبت حضرت ولي عصر (علیه السلام) هم اين امتحان براي مسلمين وجود دارد، چنانچه:

196. 1- در ينابيع المودة، باب 71، صفحه 424 چنين آمده است:

عَن امير المؤمنين علي رضی الله عنه قال: «ما يَجیءُ نَصرُ اللهِ حتّی تكونوا اهون عَلَی الناس مِن الميتةِ و هو قولُ رَبّي عز و جل في كتابِه فی سورة يوسف ﴿حَتَّی إِذَا استَيئَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنّوا أَنَّهُم قَد كُذِبوا جَاءَهُم نَصرُنا﴾(1)

وَ ذلك عند قيامِ قائمِنا المهدي (علیه السلام) .»

حضرت امير المؤمنين (علیه السلام) فرمودند: «نصرت و ياري خدا نمي آيد (براي شما) تا شما بر مردم پست تر از مرده شويد چنان كه در سوره ي يوسف، آيه 110 خداوند عز و جل

ص: 219


1- 1 سوره يوسف آيه 110

فرموده است: ﴿تا آن كه نا اميد شدند از پيامبران و گمان كردند

ايشان دروغ گويند یاری ما به آنان رسید﴾ و اين گمان نزديك قيام قائم ما حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.»

اين امتحان بسيار سخت است و خوشا به حال كساني كه در اين امتحان قبول شده و سرفراز بيرون آيند.

197. 2- در كتاب عقد الدُّرَر في اخبار الامام المنتظر نوشته ي شيخ جمال الدين يوسف دمشقي چنين آمده است:

عَن محمد بن علی الباقر: «لا يَظهر المَهدی الّا علی خوف شديد و زلزال و فِتنة نصيبَ الناس و طاعون قبلَ ذلك و سيف قاطع بينَ العَرب و اختلاف شديد بينَ الناس و تشتت في دينَهُم و تَغيَّر في حالِهم حتی يَتَمنَّی الموت صباحاً و مساءً مِن عظمِ ما تَري من كلب الناس و اكل بَعضُهم بَعضاً فَخروجه عم اذا خَرج يكون عِند النّاس و القنوط مِن اَن يَري فرَجاً فَيا طوبي لِمَن ادرَكته و كامِن الصاره و الوَيل كل الوَيل لِمَن خالفه و خالَف امره»

امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظاهر نمي شود مگر اين كه مردم در ترس و خوف شديد به سر مي برند و زلزله و فتنه نصيب بشر مي شود و مردم به بيماري هايي نظير طاعون مبتلا مي شوند و شمشير بين عرب گذاشته مي شود و بين مردم اختلاف شديد ايجاد مي شود و تشتت زياد در ايمانشان پيدا كنند، در احوالشان تغییر ایجاد می شود (آن قدر مشكلاتشان زياد مي شود) كه مردم هر صبح و شب طلب مرگ مي كنند، بعضي مردم مثل سگ مي شوند كه مي خواهند مردم را بخورند تا سرانجام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مي كنند، خوشا به حال كسي كه او را درک کند (و آن زمان را ببينند، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ملاقات كنند و از انصار و ياران آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 220

باشند) و واي بر كساني كه با آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مخالفت كنند و مخالف فرمان ها و كارهاي ايشان باشند.»

198. 3- در كتاب نور الابصار في مناقب آل بيت النبي المختار نوشته ي سيد مؤمن الشبلنجي مصري شافعي باب 2، صفحه 189 آمده است:

عَن ابی جعفر رضي الله عنه قال: «اذا تشبّه الرّجال بالنِّساء و النِّساء بالرِّجال و ركبت ذوات الفُروج السروج و امات النّاس الصلوات و اتّبعوا الشَّهوات و استخفوا بالدماء و تعاملوا بالربا و تظاهروا بالزنا و شيّدوا البناء و استحلوا الكذب و أخذوا الرشاء و اتَّبعوا الهوي و باعُوا الدّين بِالدُّنيا و قطعوا الارحام و ضنوا بِالطعام و كانَ الحلم ضعفاً و الظُلم فَخراً و الأمراء فَجرة و الوزراء كذبة و الأمناء خؤنة و الأعوان ظلمَه و القرّاء فِسقة و ظَهر الجور و كثرَ الطَلاق و بَدأ الفُجور و قبلت شهادة الزور و شربَ الخُمور و رَكبت الذُكور الذكور و استغنت النساء بالنساء و اتَّخذ الفیء مغنما و الصدقة مغرماً و اتَّقی الأشرار مخافة السنتهم و خروجَ السُفيانی مِن الشام و اليَمانی مِن اليَمن و خَسف بالبيداء بين مَكة و المَدينة و قُتِل غلامَ مِن آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بين الرُكن و المَقام و صاحَ صائح مِن السَماء بِأنَّ الحق مَعَه و مع اتباعِه»

امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: «زماني كه مردها به زن ها و زن ها به مردها شبيه شوند و زن ها سوار بر زين شوند و مردم بدون نماز از دنيا بروند و از شهوات پيروي كنند و خونريزي را براي خود كوچك بدانند و معاملات ربوي انجام دهند و آشكارا زنا كنند و بناهاي زيبا بسازند و دروغ را حلال بشمارند و رشوه بگيرند و از هواي هاي نفساني خود تبعيت كنند و دين را به دنيا بفروشند و قطع رحم كنند و در آن زمان حلم و بردباري را ضعف بدانند و ظلم را فخر بشمرند و اميران فاسد گردند و وزرا

ص: 221

دروغگو شوند و امينان خائن گردند و دوستان ظلم كنند و قراء فاسق گردند و ظلم وجور ظاهر شود و طلاق زياد شود و شهادت باطل را قبول كنند و شارب خمر گردند و مردها به مردها اكتفا كنند و زن ها به زن ها راضي گردند و از اشرار به دليل شر زبانشان بترسند و سفياني از شام قيام كند و يماني از يمن قيام كند و در بيداء، بين مكه و مدينه در زمين فرو رود و پسري از آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را بين ركن و مقام بكشند و صدايي از آسمان بلند شود كه حق با اوست (يعني؛ با قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) و با تابعان او.»

199. 4- در منتخب كنزالعمال نوشته ي متقي هندي، مجلد 5، صفحه 407 آمده است:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يأتی علي الناس زمان هِمَّتُهُم بُطونُهم و شَرَفُهُم تَباعُهُم، قِبلَتُهُم نِسائُهُم و دينُهم دراهُم و دِنايرهُم اولئِك شرّ الخلق لا خلق لهُم عندالله»

پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «زماني بر مردم خواهد آمد كه تمام همت آنها شكمشان و شرفشان، ثروتشان مي گردد، قبله ي آنها زنانشان و دين آنها پول هايشان مي شود، اينها بدترين خلق خدا هستند.

200. 5- در البرهان في علامات مهدي آخرالزمان نوشته ي متقي هندي، باب 4 آمده است:

اخرج ابونعيم عن علی قالَ:«لا يَخرُج المهدي حتّی يَقتُل ثلث و يَموت ثلث و يبقی ثلث»

ص: 222

ابو نعيم نقل مي كند كه امير المؤمنين علی (علیه السلام) فرمودند:«حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام نمي كند مگر اين كه يك سوم مردم كره ي زمين كشته شوند و يك سوم ديگر بميرند و يك سوم بمانند.»

201. 6- در ينابيع المودة نوشته ي خواجه كلان قندوزي حنفي، باب 71، صفحه 427 آمده است:

قوله تعالی ﴿وَلَوْ تَرَی إِذْ فَزِعوا فَلَا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِن مَكانٍ قَريبٍ وَ قَالُوا ءَامَنَّا بِهِ وَ أَنَّی لَهُمُ التَّناوُشُ مِن مَّكانٍ بَعيدٍ﴾(1)

إلی آخر السوره عن الحارس، عَن علی كرم الله وجهه فی هذه الآيه قال: «قبل قيام قائمنا المهدی يَخرُج السُفيانی فَيَملِك قدر حملَ المرءة تِسعَة اشهر و يأتی المدينَه جيشَه حتی اذا انتَهی الی البيداء خسفَ الله به»

از حارث روايت است كه حضرت علي (علیه السلام) درباره ي آيات 52 و 51 سوره ي سباء فرمودند: «كمي پيش از ظهور حضرت قائم ما مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) (شخصي به نام) سفياني قيام مي كند و به مدت حمل یک زن، یعنی 9 ماه سلطنت مي كند و لشكر او به سمت مدينه حركت مي كند تا به بيداء مي رسد (يك ميل مانده به ذو الحيفه (مسجد شجره)، بيداء نام دارد كه بين مكه و مدينه است) زماني كه به بيداء رسيدند به امر خداوند زمين او را فرو مي برد.

202. 7- در كتاب ينابيع المودة، باب 71، صفحه 426 آمده است:

«وَ في سورة الشعراء ﴿إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيهِم مِّنَ السَّمَاءِ ءَايَةً فَظَلَّتْ أَعناقُهُم لَهَا خاضِعينَ﴾(2) عَن عمر بن حنظله قال سُئلتُ جعفر بن الصادق رضی الله عنه

ص: 223


1- 1 سوره سباء آيات 52 و 51
2- 1 سوره الشعراء آيه 4

عن علامات قيام القائم. قال: خمسَ علامات قبل قيام القائم عليه السلام الصَّيحه و خروجَ السُّفيانی و الخسَف و قتلَ نفس الزكيه و اليَمانی. قال: فتلوت هذه الآيه. فَقلت له: هی الصيحه؟ قال: نعم...»

عمر بن حنظله گويد: از امام صادق (علیه السلام) دربار ه ی قيام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرسيدم؛ فرمودند: «پيش از قيام قائم ما پنج علامت خواهد بود:

اول) صيحه ي آسماني (كه صدايي بين زمين و آسمان بلند مي شود و همه اهل زمين اين صدا را مي شنوند.)

دوم) خروج و قيام سفياني (از نسل ابو سفيان است.)

سوم) فرو رفتن سفياني و همه ي لشكريانش در زمين.

چهارم) كشته شدن نفس زكيه.

پنجم) قتل يماني گويد: آن آيه را خواندم و عرض كردم: اين آيه همان صيحه است؟ فرمودند: آري، هر گاه اين صيحه ظاهر شود، گردن هاي دشمنان خداوند متعال خاضع و خاشع و تسليم شود.

در ذيل اين آيه ابي بصير و ابي الورد هر دو از امام باقر (علیه السلام) روايت كرده اند كه فرمودند: «اين آيه درباره ي قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شد و منادي به اسم او و اسم پدرش از آسمان ندا مي كند.»

203. 8- در كتاب البرهان في علامات مهدي آخر الزمان نوشته ي علاء الدين متقي هندي، باب چهارم چنين آمده است:

ص: 224

عَن ابی عبد الله الحسين بن علی قال: «للمهدی خَمس علامات؛ السفيانی و اليمانی و الصيحة مِن السماء و الخسف بِالبيداء و قتل نفس الزكيه.»

امام حسين (علیه السلام) فرمودند: براي قيام حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قبل از قيام ايشان پنج علامت است:

اول) خروج سفياني

دوم) قتل يماني

سوم) صيحه ي آسماني

چهارم) فرو رفتن سفياني با لشكريانش در بيداء

پنجم) قتل نفس زكيه

204. 9- در كتاب الفِتَن و المَلاحِمْ نوشته ي ابو عبدالله نعيم بن حَمّاد مَرْوزي، باب تَسميه الفتن الّتی هي كائنه، صفحه 29 آمده است:

حدثنا الوَليد بن مسلم، عن اسماعيل بن رافع، عَمَّن حدَّثه، عن أبی سعيد الْخُدْریّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «سَتَكونُ بَعدی فِتَنٌ مِنْها فِتْنَةُ الْأَحْلاس، يَكونُ فيها حَرْبٌ وَهَرَبٌ، ثُمَّ بَعْدَها فِتَنٌ أَشَدُّ مِنْها، ثُمَّ تَكونُ فِتْنَةٌ كُلَّما قيلَ اَنْقَطَعَتْ تَمادَتْ، حتّی لا يَبْقی بَيْتٌ إلّا دَخَلَتْهُ وَ لا مُسْلِمٌ الّا صَكَّتْهُ، حَتّی يَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ عِتْرَتی.»

205. 10- در الْمُصَنَّف نوشته ي عبد الرزاق صنعاني، مجلد 11، باب المهدي، صفحه 371، حديث 20770 آمده است:

أخْبرنا عبد الرزاق قال: أخبرنا مَعْمَرُ، عن ابی هارون، عن معاوية بن قُرَّةَ، عن ابی الصديق الناجی، عن ابی سعيد الخُدری: ذكر رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «بَلاءٌ يُصيبُ

ص: 225

هذِهِ الْاُمَّةَ، حتّی لا يَجِدَ الرَّجُلُ مَلْجَأً يَلْجَأُ اليه مِنَ الظُلم فَيَبعث الله رَجُلاً مِنْ عِتْرَتی من اهل بيتی...»

ابو سعيد خدري مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بلايي نصيب اين امت مي شود (كه بسيار شديد است) تا آنجا كه مسلمانان مردي را نمي يابند كه ملجأ و مأواي آنها شود و از ظلم ظالم به او پناه ببرند. پس خداوند مردي از عترت و اهل بيت من را برمي انگيزاند.»

206. 11- در كتاب الْمُصَنَّف في الاحاديث و الآثار نوشته ي حافظ عبدالله بن محمد بن ابي شَيْبه، مجلد 8، صفحه 678، حديث 185 آمده است:

ابي معاوية، عن الأعْمَش، عن عَطِيَّه، عن ابی سعيد قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَخْرجُ رَجُلٌ مِنْ أَهل بيتی عِنْدَ انْقِطاعٍ مِنَ الزَّمانِ و ظُهورِ مِنَ الْفِتَنِ يَكونُ عَطاؤُهُ حَثياً.»

ابی معاويه از اعمش و او از عطيه و او از ابي سعيد خدري روايت مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردي از اهل بيت من پس از گذشت

زمان و ظاهر شدن فتنه ها قيام مي كند و بخشش او بسيار زياد است.»

207. 12- در كتاب المُعْجَم الاوسط نوشته ي حافظ ابو القاسم سليمان بن احمد طبراني، مجلد 5، صفحه 338، حديث 4663 آورده است:

حدثنا عبد الرحمن بن عُمَرٍ و أبو زُرْعَة قال: حدثنا ابو اليمان قال: حدثنا اسماعيل بنُ عَيّاش، عن المُثنّی بن الصَّبّاحِ، عن عمرو بن دينارِ المَكّی، عن سعيد بن المسيّب، عن طَلحة بن عبيدالله، عن النَّبی (صلی الله علیه و آله) قال: «سَتكُونُ فِتْنَةٌ لا يَهْدأُ منها جانبٌ، حتّی يُنادٍ مِنْ السماءِ اِنَّ اميرَكُمْ فلان.»

ص: 226

سعيد بن مسيب از طلحة بن عبيد الله و او از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت مي كند كه حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «به زودي فتنه اي (در ميان امت) برپا مي شود كه هيچ كس هيچ پناهگاهي براي نجات از آن نمي يابد؛ تا آنجا كه منادي از آسمان ندا مي دهد كه همانا امير و فرمانده شما فلاني است.»

208. 13- در كتاب الفِتَن و المَلاحِمْ نوشته ي ابو عبدالله نعيم بن حَمّاد مَرْوزي، باب اجتماع الناس بمكه و بيعَتُهم للمهدي فيها، صفحه 190 آمده است:

حدثنا ابو يوسُف المقدسی، عن عبد الملك بن ابی سليمان، عن عمرو بن شُعيب، عن ابيه، عن جده قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «فی ذِی القَعْدةٍ تَجاذُبُ الْقَبائِلٍ وَ عامئذٍ يُنْهَبُ الْحاج فَتَكونُ مَلْحَمَةَ بِمِنی فَيكثُرُ فيها الْقَتْلی وَ تُسْفَكُ فيها الدِّماءُ حتّی تَسيلَ دِماؤُهُمْ عَلی عَقَبَهِ الْجَمْرَةٍ حتّی يَهْرُبُ صاحِبُهُم فيوتی بين الركن و المقام فَيُبايَعُ و هو كاره...»

209. 14- در كتاب المستدرك علي الصحيحين نوشته ي ابو عبدالله حاكم نيشابوري، مجلد 4، صفحه 503 آورده است:

أخبرنی محمد بن المُؤَمَّل، حدثنا الفضل بن محمد، حدثنا نُعَيْمُ بن حَمّاد، حدثنا أبو يوسف المقدسی، عن عبد الملك بن ابی سليمان، عن عَمْرو بن شعيب، عن ابيه، عن جده قال: قال رسول الله: «في ذِی القَعْدةٍ تَجاذَبُ الْقَبائِلُ وَ تُغادِر فَيُنْهَبُ الْحاجُّ فَتَكونُ مَلْحَمَة بِمِنی يَكْثُرُ فيها الْقَتْلی وَ يَسيلُ فيها الدِّماءُ حَتّی تَسيلَ دِماؤُهُمْ عَلی عَقَبَةِ الْجَمْرَةِ حتّی يَهْرُبَ صاحِبُهُم.»

210. 15- در المعجم الاوْسَط، مجلد 4، صفحه 538، حديث 3917 آمده است:

حَدَّثنا عَلِیُّ بنُ سَعيدٍ الرّازِیُّ قال: حَدَّثنا عَلِیُّ بنُ الحسنِ الخَواصُّ، قال: حَدَّثنا زَيْدُ بنُ أبی الزَّرْقاء، حَدَّثنا ابنُ لَهيعَةَ قالَ: حَدَّثنا عَيّاشُ بْنُ عَبّاسٍ القِتْبانِیُّ، عَن

ص: 227

عبدِ الله بنِ زُرَيْرٍ الغافِقِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بن أبی طالبٍ، أنّ رَسولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) قال: «يَكُونُ في آخِرِ الزَّمانِ فِتْنَةٌ تُحَصِّلُ النّاسَ كَما يُحَصَّلُ الذَّهَبُ في الْمَعْدِنِ، فَلاتَسُبُّوا أهْلَ الشّامِ، ولكنْ سُبُّوا أشْرَارَهُمْ، فَإنَّ فيهِمُ الْأَبْدالَ، يُوشِكُ أنْ يُرْسَلَ عَلی أهْلِ الشّامِ [سَببٌ مِنَ السَّماءِ] سَبَبٌ، فَيُفَرِّقُ جَماعَتَهُمْ حَتّی لَوْ قاتَلَهُمُ الثَّعالِبُ غَلَبَتْهُمْ، فَعِنْدَ ذلِكَ يَخْرُجُ خارِجٌ مِنْ أهْلِ بَيْتِي فی ثَلاثِ راياتٍ، المُكْثِرُ يَقُولُ: هُمْ خَمْسَةَ عَشَرَ أَلْفاً، وَ الْمُقِلُّ يَقُولُ: هُمْ اثْنا عَشَرَ ألفاَ، أَمارَتُهُمْ: أَمِتْ أَمِتْ، يَلْقَوْنَ سَبْعَ راياتٍ، تَحْتَ كُلِّ رايَةٍ مِنْها رَجُلٌ يَطْلُبُ الْمُلْكَ، فَيَقْتُلُهُمُ اللهُ جَميعاً، وَ يَرُدُّ اللهُ إِلی الْمُسْلِمينَ أُلْفَتَهُمْ وَ نِعْمَتَهُمْ وَ قاصِيَهُمْ وَدانِيَهُمْ.»

211. 16- در المعجم الاوْسَط، مجلد 1، صفحه 203، حديث 393 آمده است:

حَدَّثَنا أحمدُ بنُ رِشْدين قال: حَدَّثنا محمدُ بنُ سُفيان الحَضْرَمِیُّ قالَ: حَدَّثَنا ابنُ لَهيعَةَ عَن عَيّاشُ بْنُ عَبّاس و عبدِ الله بنِ هُبَيْرَةَ و الحارث بن يَزيدَ، عَن عبد الله رَزين، عَنْ عَلِیِّ بن أبی طالبٍ قال: قالَ رَسول اللهِ (صلی الله علیه و آله) : «يَكُونُ في آخِرِ الزَّمانِ فِتْنَةٌ يُحَصِّلُ النّاسُ فيها كَما يُحَصَّلُ الذَّهَبُ وَ الفِضَّةُ في الْمَعْدِنِ.»

212. 17- در كتاب الفِتَن و المَلاحِم نوشته ي نُعَيْم بن حَمّاد، صفحه 194 آمده است:

حَدَّثَنا رِشْدين، عَن ابنِ لَهيعَةَ، عَن عَيّاشُ بْنُ عَبّاس الزرقی، عَن ابنِ زُرَيْرٍ، عَن عَلِیٍّ قالَ: يا رسول اللهِ (صلی الله علیه و آله) ، عَلی أَهْلِ الشّامِ مَنْ يُفَرِّقُ جَماعَتَهُمْ حَتّی لَوْ قاتَلَهُمُ الثَّعالبُ غَلَبَتْهُمْ وَ عِنْدَ ذلِكَ

يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أهْلِ بَيْتِي فی ثَلاثِ راياتٍ، المُكْثِرُ يَقُولُ: «خَمْسَةَ عَشَرَ أَلْفاً، وَ الْمُقِلُّ يَقُولُ: اثْنا عَشَرَ ألفاَ، أَمارَتُهُمْ: أَمِتْ أَمِتْ، عَلی رايَةٍ مِنْها رَجُلٌ يَطْلُبُ الْمُلْكَ، أَوْ يَبتَغی له المُلْك، فَيَقْتُلُهُمُ اللهُ جَميعاً، وَ يَرُدُّ اللهُ عَلَی الْمُسْلِمينَ اُلْفَتَهُمْ وَ قاصِيَهُمْ وَيزاربهم.»

ص: 228

قسمت بيست و چهارم : خروج پرچم های سياه از خراسان (علامت قبل از ظهور)

ص: 229

ص: 230

213. 1- در سنن ترمذي، مجلد3، (آخر كتاب الفتن)، صفحه 362، حديث 2371 و عارضة الاحوذي بشرح صحيح الترمذي، مجلد9، صفحه 122 به روايت ابو هريره آمده است:

حَدَّثنا قتيبةُ اُخْبِرَنا رشْدين بن سعيد، عن يونس، عن ابن شهاب انوهري، عن قبيضة، عن ابن ذُؤيب، عن ابی هريره قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «تَخْرُجُ مِن خراسانَ راياتٌ سُودٌ لَا يَرُدُّها شَیءٌ حتّی تُنصَبَ بِايلياءَ.»

ابو هريره مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «از خراسان پرچم هاي سياه خارج مي شود و پيش مي روند، هيچ چيز آنها را برنمي گرداند تا آن كه (پرچم ها) در «ايليا» نصب شوند.»

214. 2- در الفتن و المَلاحم نوشته ي نُعيم بن حَمّاد صفحه 119 به روايت ابو هريره آمده است:

حَدَّثنا قُتيبة بن سعيد، حَدَّثنا رشْدين بن سعيد، عن يونس، عن يزيد الأيْلی، عن ابن شهاب، عن قبيضةَ بن ذُؤَيبٍ، عن ابی هريره قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «تَخْرُجُ مِنْ خُراسان راياتٌ سُودٌ لايَرُدَّها شیءٌ حَتّی تُنصَبَ بايلياء يعنی بيت المقدس.»

ابو هريره مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «از خراسان پرچم هاي سياه خارج مي شود؛ هيچ چيز اينها را برنمي گرداند تا اين كه پرچم ها در «ايليا» يعني بيت المقدس نصب شوند.»

215. 3- در مسند امام احمد حنبل، مجلد2، صفحه 365 به روايت ابو هريره نوشته شده است:

ص: 231

حَدَّثنا عبد الله، حَدَّثنا ابی، حَدَثنا يحيی بن غَيلانَ و قُتيبةُ بن سعيد قالا: حَدَّثنا رِشْدين بن سعد، قال: يحيی بن غيلان في حديثه: حدثنی يونس بن يزيد، عن ابن شهاب، عن قبيضة، عن ابی هريره، عن رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «يَخْرُجُ مِنْ خُراسان راياتٌ سُودٌ لايَرُدَّها شیءٌ حَتّی تُنصَبَ بايلياء.»

ابو هريره مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «از خراسان پرچم هاي سياه خارج مي شوند و هيچ چيز اينها را برنمي گرداند تا اين كه در ايليا نصب شوند.»

216. 4- در الكامل، مجلد 3، صفحه 85 به روايت ابو هريره آمده است:

حَدَّثنا احمد بن حَفْصٍ السعدی، حَدَّثنا سُوَيد بن سعيد، حَدَّثنا داود بن عبد الجبارالأوْدِیّ، عن ابی شراعة، عن ابی هريره قال: رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «اذا اقْبَلَتِ الرّاياتُ السُودُين قِبَلِ المشرق لا يَرُدّها شَیءٌ حتی تُنصَبَ بايلياء.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هنگامي كه پرچم هاي سياهي از مشرق به سوي شما مي آيند، هيچ چيز اينها را برنمي گرداند تا در ايليا نصب شوند.»

217. 5- در كتاب دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشريعة نوشته ي ابو بكر بن حسين بيهقي مجلد 6، صفحه 516 به روايت ابی هريره آمده است:

أخبرنا ابو عبد الله الحافظ و أبو صادقٍ محمد بن ابی الفوارس العَطّار قالا حَدَّثنا ابو العباس محمد بن يعقوب، حَدَّثنا محمد بن اسحاق، حَدَّثنا عبد الله بن يوسف، حَدَّثنا رشدين بن سَعد، عن يونس بن يَزيد، عن ابن شهاب، عن قبيضة بن ذُؤَيْب، عن ابی هريره، عن النبي (صلی الله علیه و آله) : «تَخْرُجُ راياتٌ سُودٌ مِن خُراسان لا يَرُدها شَیءٌ حتّی تُنْصَبَ بايلياء.»

ص: 232

حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «پرچم هاي سياه از خراسان خارج مي شوند؛ هيچ چيز اينها را برنمي گرداند تا اين كه اين پرچم ها در ايليا نصب شوند.»

218. 6- در كتاب ميزان الاعتدال في نَقد الرِّجال نوشته ي ابو عبد الله محمد بن احمد بن عثمان ذَهَبي، مجلد 2، صفحه 10، شماره 2622 آمده است:

داود بن عبد الجبار الكوفی المؤذّن، عن التابعين...، عن ابی شراعة، عن ابی هريره... مرفوعاً: «اِذا أقْبَلَتِ الرياتُ السُودُيِنْ قِبَلِ المشرق فلا يَرُدُّها شیءٌ حتی تُنْصَبَ بايلياء.»

«هنگامي كه پرچم هاي سياهي از مشرق به سوي شما مي آيند، هيچ چيز اينها را برنمي گرداند تا در ايليا نصب شوند.»

219. 7- در سنن ابن ماجه، مجلد 2، صفحه 1367، حديث 4084 و در كنز العمال نوشته ي علامه متقي هندي، مجلد 14، صفحه 263، حديث 38658 و در المسند الجامع، مجلد3، صفحه 345، حديث 2065 (به روايت ثوبان هاشمي) آمده است:

حَدَّثنا محمد بن يَحيی و احمد بن يوسف قالا: حَدَّثنا عبد الرّزّاق، عن سُفيان الثّوْرِیِّ، عن خالدٍ الحَذّاءِ، عن أبی قِلابة، عن أبی أسماءَ الرَّحَبیِّ، عن ثَوبانَ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَقْتَتِلُ عِنْدَ كَنْزكُم ثَلاثَةٌ كُلُّهُمُ اِبنُ خَليفةٍ، ثُمَّ لا يَصيرُ إلی واحِدٍ مِنْهُمْ. ثُمَّ تَطلُعُ الرَّاياتُ السُّودُ مِن قِبَلِ المَشرقِ، فَيَقْتُلوُنَكُمْ قتلاً لَمْ يُقْتَلْهُ قَوْمٌ»

ثُمَّ ذَكَرَ شَيئاً لا أحْفَظُهُ فقال: «فَإذا رَأيتُمُوه فَبايعُوه و لَو حَبْواً علی الثَّلْجِ، فَإِنَّهُ خليفَةُ اللهِ الْمَهْدِیُّ.»

ص: 233

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در نزد گنج شما سه نفر باهم مي جنگند كه هر سه نفرشان پسر خليفه هستند، سپس نمي شود (زنده نمي ماند) الّا يكي از ايشان. سپس پرچم هاي سياه از طرف مشرق (ظاهراً ايران و خراسان) بيرون مي آيد، پس با شما مي جنگند، جنگي كه چنان جنگي را هيچ قومي نكرده باشد.» سپس پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مطلبي را بيان كردند كه آن را حفظ نكردم. پس فرمودند: «هنگامي كه او را ديديد پس با او بيعت كنيد «وَ لَوْ حبواً علي الثلج» حتي اگر شده روي برف برويد و اين بيعت را انجام دهيد، پس به درستي كه او خليفه ي خدا مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.»

220. 8- در كتاب المستدرك علي الصحيحين نوشته ي حاكم نيشابوري، مجلد 4، صفحه 463 به روايت ثوبان هاشمي آورده است:

أخبرنا أبو عبد الله الصَفّار، حَدَّثنا محمد بن ابراهيم بن أرُومة، حَدَّثنا الحسين بن حَفْضْ، حَدَّثنا سُفيان، عن خالِدٍ الحَذّاءِ، عن أبی قِلابةَ، عن أبی اسْماءِ، عن ثُوبان (الهاشمی) قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَقْتَتِلُ عِنْدَ كَنْزكُم ثَلاثَةٌ كُلُّهُمْ اِبنُ خَليفةٍ، ثُمّ لا يَصيرُ إلی واحِدٍ مِنْهُمْ. ثُمَّ تَطلُعُ الرّاياتُ السُّودُ قِبَلِ المشرقِ، فَيُقاتِلونَكُمْ قِتالاً لَمْ يُقاتِلْهُ قَوْمٌ» ثُمَّ ذَكَرَ شَيئاً، فقال: «إذا رَأيتُمُوه فَبايِعُوه و لوْ حَبْواً علی الثَّلْجِ، فَإِنَّهُ خليفَةُ اللهِ الْمَهْدِی.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در نزد گنج شما سه نفر را مي كشد كه هر سه نفرشان پسر خليفه هستند، سپس نمي شود الّا يكي از ايشان. سپس پرچم هاي سياه از طرف مشرق (ظاهراً ايران و خراسان) بيرون مي آيد، پس با شما مي جنگند، جنگي كه چنان جنگي را هيچ قومي نكرده باشد.» سپس پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مطلبي را بيان فرمودند كه آن را حفظ نكردم. پس فرمودند: «هنگامي كه او را ديديد پس با او بيعت كنيد «وَ لَوْ حبواً علي

ص: 234

الثلج» حتي اگر شده روي برف برويد و اين بيعت را انجام دهيد، پس به درستي كه او خليفه ي خدا مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.»

221. 9- در كتاب دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشريعة نوشته ي ابو بكر احمد بن حسين بيهقي، مجلد 6، صفحه 515 آمده است:

أخبرنا أبو عبد الله الحافظ، أخبرنا أبو عبد الله بن محمد بن مَخْلَد بن أبان الجوهری ببغداد، حَدَّثنا عبد الله بن احمد بن ابراهيم الدِّوْرَقِیّ، حَدَّثنا يعقوب بن حميد بن كاسب، حَدَّثنا عبد الرَّزّاق، أخبرنا الثَوْرِیّ، عن خالدٍ الحَذّاءِ، عن ابی قِلابةَ، عن ابی أسماءِ، عن ثّوبان (الهاشمی) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يقْتَتِلُ عِندَ كَنْزِكُمْ هذِهِ ثَلاثَهٌ كُلُّهُمْ وَلَدُ خَليفةٍ لا تَصيرُ إلی واحدٍ مِنهُمْ ثُمَّ

تُقْبِلُ الرّاياتُ السُّودُين خُراسان فَيَقْتُلونَكُمْ مَقتلةً لَمْ تَروانِتلَها.» ثُمَّ ذَكَرَ شيئاً: «فَإذا كانَ ذلِكَ فَأتُوهُ و لَوْ حَبواً علی الثَّلج، فَإنَّهُ خَليفةَ الله.»

وَ فی رواية ابن عَبْدان: «ثُمَّ تَجیءُ الرّاياتُ السُودُ فيقتُلونَكُمْ قَتَلاً لَمْ يَقْتُلُهُ قَوْمٌ، ثُمَّ يَجیءُ خَليفَةُ اللهِ الْمَهْدِیُّ فاذا سمِعْتُمْ بِهِ فَأتُوُهُ، فَبايِعوُهُ، فَإنَّهُ خَليفَةُ الله المهدیّ.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در نزد گنج شما سه نفر را مي كشد كه هر سه نفرشان پسر خليفه هستند، سپس نمي شود الّا يكي از ايشان. سپس پرچم هاي سياه از طرف مشرق (ظاهراً ايران و خراسان) بيرون مي آيد، پس با شما مي جنگند، جنگي كه چنان جنگي را هيچ قومي نكرده باشد.» سپس پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مطلبي را بيان فرمودند كه آن را حفظ نكردم. پس فرمودند: «هنگامي كه او را ديديد پس با او بيعت كنيد «وَ لَوْ حبواً علي

ص: 235

الثلج» حتي اگر شده روي برف برويد و اين بيعت را انجام دهيد، پس به درستي كه او خليفه ي خدا مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.»

222. 10- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد 5، صفحه 277 آمده است:

حَدَّثناعبد الله، حَدَّثَنی أبی، حدَّثنا وَكيع، عن شَريك، عن علی بن زيد، عن ابی قلابة، عن ثوبان (الهاشمی): قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «إذا رَأيتُمُ الرّاياتِ السُّود قَدْ جاءَتْ مِنْ قِبَلِ خُراسانَ فَائتُوها، فَإِنَّ فيها خليفة الله المهدي.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هنگامي كه پرچم هاي سياه را ديديد كه از طرف خراسان آمدند، پس آن را بگيريد، به درستي كه خليفه ي خدا بين آنهاست.»

223. 11- در سنن ابن ماجه، باب خروج المهدي، مجلد 2، صفحه 1366، حديث 4082 آمده است:

حدثنا عثمان بن ابی شيبة، حدثنا معاويةُ بن هِشام، حدثنا عليُّ بن صالح، عن يَزيد بن ابی زياد، عن ابراهيم، عن عَلْقَمَة، عن عبدالله قال: بَيْنَما نحنُ عندَ رَسول الله (صلی الله علیه و آله) إِذا أَقْبَلَ فِتيَةٌ مِنْ بنی هاشمٍ فَلَمّا رَآهُ النَّبیُّ (صلی الله علیه و آله) اغرَوْرَقَتْ عَيناهُ و تَغَيّرَ لَوْنُهُ قال: فَقُلْتُ: ما نَزَالُ نَرَی فی وَجْهِكَ شَيئاً نكْرَهُهُ! فَقالَ: إِنَّا أهْلُ بَيْتٍ اختارَاللهُ لَنَا الآخِرَةَ عَلیَ الدُّنيا وَ إِنَّ أهلَ بَيْتی سَيَلْقَوْنَ بَعْدی بَلاءً و تَشْريداً و تَطْريداً حَتّی يَأتِیَ قَوْمٌ مِن قِبَلَ اَلمَشْرِق مَعَهُمْ راياتٌ سودٌ. فَيَسْأَلُونَ الخَيْرَ فَلا يُعْطَوْنَهُ فَيُقاتِلونَ فَيُنْصَرونَ، فَيِعْطَونَ ما سَألُوا فَلا يَقْبَلُونهُ حتّی يَدْفَعوها إلی رَجُلٍ مِنْ أهْلِ بَيْتی فَيَمْلَؤُها قِسطاً كَما مَلَؤَوها جَوْرَاً فَمَنْ أدْرَكَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَلْيَأتِهِمْ و لَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْجِ.»

ص: 236

در نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودیم که جوانی از بنی هاشم آمد پس وقتی پیغمبر او را دید (حالت) چشمانشان منقلب شد (وقتی به انسان غمی برسد، آن غم برچهره و چشمان او تاثیر می گذارد) و رنگ چهره ي ایشان عوض شد. سپس راوی می گوید که عرض کردم (ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ) من همواره در چهره ي شما چیز ناراحت کننده ای می بینم. پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همانا ما اهل بیتی هستیم که خدا برای ما آخرت را بر دنیا اختیار کرده است و همانا بعد از من به اهل بیتم بلا، سختی و انزوا می رسد تا جایی که قومی از جانب مشرق که همراهشان پرچم های سیاه رنگ است، برمی خیزند. پس این قوم امر خیر را طلب می کنند ولی (خیر را) به آنها نمی دهند. پس آنها مبارزه می کنند و یاری می شوند و به آنها آنچه می خواستند، اعطا می شود، ولی (بعضی از مردم نادان و دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) ) آنان را قبول نمی کنند تا این که (آن بلاها، سختی ها، رنج ها و انزواها) به وسیله ي مردی از اهل بیت من دفع می شود پس

آن (زمین) را پر از قسط می کند همان طور که پر از جور شده بود. پس هر کس از شما او را درک کرد، به او بپیوندد حتی اگر لازم شد بر روی برف بروید.»

ابن كثير در كتاب النهايه، أو الفتن و الملاحم، مجلد 1، صفحه 28 پس از نقل حديث فوق مي گويد: «و فيه دلالة علی ان يَكون المهديّ بعد دولة إبن عباس و أنّه يَكون من اهل البيت و من ذُرّيَّة فاطمه بنت رسول الله (صلی الله علیه و آله) .»

224. 12- در الفتن و الملاحم نوشته ي نعيم بن حمّاد، صفحه 174 آمده است:

حدثنا محمد بن فُضَيْل و عبدالله بن ادريس و جرير، عن يَزيد بن أبی زيادٍ، عن إبراهيمَ، عَن عَلْقَمةَ، عَن عبدالله قال: بَيْنَما نحنُ عندَ رَسول الله عليه السلام اذ ْجاءَ فِتْيةٌ منْ بنی هاشمٍ، فَتَغَيّرَ لَوْنَهُ فَقُلْنا: يا رسول الله، ما نَزالُ نَری فی

ص: 237

وَجْهِكَ شَيئاً نَكْرَهُهُ! فَقالَ: «انّا أهْلُ بَيْتِ اختارَاللهُ لَنَا الآخِرَةَ عَلیَ الدُّنيا و اِنَّ أهلَ بَيْتی هؤُلاءِ سَيُقْتَلُوْنَ بَعْدی بَلاءً وتَطْريداً و تَشْريداً حَتّی يَأتِیَ قَوْمٌ مِن ها هُنا مِنْ نَحْوِ اَلمَشْرِقِ اصْحابُ راياتٍ سودٍ يَسْأَلُونَ الحَقَّ فَلا يُعْطَوْنَهُ مَرَّتَيْنِ أو ثَلاثاً فَيُقاتِلونَ فَيُنْصَرونَ، فَيِعْطَونَ ما سَألُوا فَلا يَقْبَلْوها حتّی يَدْفَعوها إلی رَجُل مِنْ أهْل بَيْتی فَيَمْلَأُها عَدلاً كَما مَلَؤُوها ظُلماً فَمَنْ أدْرَكَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَلْيَأتِهِمْ و لَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْجِ، فَانَّهُ المَهدِیّ.»

225. 13- در الكامل نوشته ي ابن عَدِیّ، مجلد 4، صفحه 228، شماره 1046 و ميزان الاعتدال، مجلد 2، صفحه 416، حديث 4295 و لسان الميزان، مجلد 3، صفحه 282، حديث 119 آمده است:

و قال [ابن عَدِیّ]: حدثنا عليُّ بن سعيدبن بشير، حدثنا عبدالله بن داهر بن يحيی الرّازِیُّ، حدثني ابی، عَن ابن أبی ليلی، عن الحَكَمَ بن عُتَيْبَة، عن ابراهيمَ، عن عَلْقَمةَ و الاسود، عن عبدالله بن مسعودٍ قال: بَيْنَما نحنُ عندَ رَسول الله (صلی الله علیه و آله) أقْبَلَ نَفَرٌ منْ بنی هاشمٍ اَوْ فِتيةٌ فَلَمّا رَآهُمُ أحْمَرَّ لَوْنَهُ أو اَحْمَرّ وَجْهُهُ و اغرَوْرَقَتْ عَيناهُ فَقُلْتُ: يا رسول الله (صلی الله علیه و آله) ، وَاللهِ ما نزالُ نَری فی

وَجْهِكَ ما تكرَهُ! فَقالَ: «إنّا أهْلُ بَيْتٍ اختارَاللهُ لَنَا الآخِرَةَ عَلیَ الدُّنيا و اِنَّ أهلَ بَيْتی هؤُلاءِ سَيَلْقَوْنَ بَعْدی بَلاءً و تَطْريداً و تَشْريداً حَتّی يَجیءِ قَوْمٌ هاهُنا مِن قِبَلِ اَلمَشْرِقِ اصحابُ راياتٍ سودٍ يَسْأَلُونَ الحقَّ فَلا يُعْطَوْنَهُ ثُمَّ يَسْأَلونَ الحقَّ فلا يُعْطَونَهُ- قال ذلك مَرَّتين أوْ ثلاثاً- فَيُقاتِلونَ فَيُنْصَرونَ، فَيِعْطَونَ ما سَألُوا فَلا يَقْبَلْونَ ثُمَّ يُعْطَوْنَ ما سأَلوا فَلا يَقْبَلونَهُ- قال ذلك مرَّتين أوْ ثلاثاً-حتّی يَدْفَعوها إلی رَجُل مِنْ أهْل بَيْتی فَيَمْلَأُها قِسطاً كَما مَلِئَتْ ظُلْمَاً أوْ كَما مَلَؤها ظُلْماً فَمَنْ أدْرَكَ مِنكُمْ ذلِكَ الزَّمان فَليَجَئهُم وَ لَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْجِ.»

ص: 238

226. 14- در المستدرك علي الصحيحين نوشته ي حاكم نيشابوري، مجلد 4، صفحه 464 با دو طريق نقل شده است:

أخبرنی أبوبكر بن دارِم الحافظُ بِالكوفة، حدثنا محمد بن عثمان بن سعيدٍ القُرَشِیُّ، حدثنا يزيد بن محمد الثَّقَفِیُّ، حدثنا حبان بن سَدير، عَن عمرو بن قَيس المُلائیّ، عن الحَكَم، عن إبراهيمَ، عن عَلْقَمَة بن قَيسٍ و عَبيدَة السَّلْمانِیّ، عن عبدالله بن مسعودٍ قال: أَتينا رسول الله (صلی الله علیه و آله) ، فخَرجَ إلَينا مُسْتَبْشِراً يُعْرَفُ السُّرورُ فی وَجْهِه، فما سَألناهُ عَن شَيءٍ إلّا أَخْبَرَنا بِه وَلا سَكَتنا إلّا ابتَدَأَنا، حتّی مَرَّتْ فِتْيَةٌ مِن بنی هاشمٍ فيهم الحَسَنُ و الحُسَيْنُ، فلمّا رَآهُم التَزَمَهُم وَانهَمَلَتْ عَيْناهُ، فَقُلْنا: يا رسولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) ، ما نَزالُ نَری في وَجْهِكَ شَيْئاً نَكْرَهُهُ! فقال: «إنّا أهْلُ بَيْتٍ اخْتارَاللهُ لَنا الآخِرَةَ عَلَی الدُّنْيا، وَ إنَّهُ سَيَلْقی أهلُ بَيْتي مِنْ بَعْدي تَطْريداً وَ تَشْريداً فی الْبلادِ، حَتّی تَرفعَ راياتٌ سودٌ مِنَ الْمَشْرق، فَيَسْألونَ الْحَقَّ فَلا يُعْطونَهُ، ثُمَّ يَسأَلونَهُ فَلا يُعْطوْنَهُ، ثُمَّ يَسأَلونَهُ فَلا يُعْطوْنَهُ، فَيُقاتِلونَ فَيُنْصَرونَ، فَمَنْ أدْرَكَهُ مِنْكُمْ أو مِنْ أَعْقابِكُم فَلْيَأتِ إِمامَ أَهْل بَيتي وَ لَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْجِ؛ فَإنَّها رايات هُدیً يَدْفَعونَها إلی رَجُلٍ مِنْ أهْلِ بَيْتي، يواطئءُ اسْمُهُ اسْمي وَ اسمُ أبيهِ اسْمَ أبي، فَيَمْلِكُ الْأَرْضَ فَيَمْلَؤُها قِسْطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْرَاً وَ ظُلْماً.»

227. 15- در اخبار اصفهان، مجلد 2، صفحه 12 آمده است:

حدَّثَنا أحمد بن إسحاقَ، حدَّثنا علیُّ بن الوزير، حدَّثنا اسماعيل بن موسی السُّدِّیُّ، حدَّثنا عمرو ابنُ القاسم، عن يَزيدَ بن أبی زِيادٍ، عن ابراهيمَ، عن عَلْقَمَةَ، عن عبدالله قال: كُنّا جلوساً عند

النَّبِیّ (صلی الله علیه و آله) فَرأَينا فی وَجْهِهِ شَيْئاً كَرِهْناهُ فَقُلْنا: يا رسول الله (صلی الله علیه و آله) ، ما نَزالُ نَری في وَجْهِكَ الشَّيءَ نَكْرَهُهُ فَما ذاك؟! قال: «إنّا أهْلُ بَيْتٍ

ص: 239

اخْتارَاللهُ لَنا الآخِرَةَ عَلَی الدُّنْيا، وَ إنَّ أَهلَ بَيْتي سَيَلْقَوْنَ بَعْدي أَثَرَةً تَطْريداً وَ تَشْريداً.»

228. 16- در ميزان الاعتدال، مجلد 4، صفحه 423، شماره 9695 ترجمه ي يزيد بن أبي زياد آمده است:

قال: العُقَيْلِیّ: حدّثناه (حديث الرّايات) محمد بن اسماعيل، حَدَّثَنا عَمْرو بن عَوْن، أخبرنا خالد بن عبدالله، عن يَزيدَ بن أبی زيادٍ، عن إبراهيمَ، عن عَلْقَمَةَ، عن عبدالله، قال: كُنّا جلوساً عند النَّبِیّ (صلی الله علیه و آله) إذ جاءَهُ فِتْيَةٌ مِن قُرَيْشٍ، فَتَغَيَّر لَوْنُه، فقُلْنا: يا رسول الله (صلی الله علیه و آله) ، إنّا لا نَزال نَری في وَجْهِكَ الشَّيءَ تَكرَهُه! فقال: «إنّا أهْلُ بَيْتٍ اخْتارَاللهُ لَنا الآخِرَةَ عَلَی الدُّنْيا، وَ إنَّ أَهلَ بَيْتي سَيَلْقَوْنَ بَعْدي أَثَرَةً تَطْريداً وَ تَشْريداً حَتّی يَجیءَ قَوْمٌ مِنْ هاهُنا- و أومَأَ بِيَدهِ نحو المشرِق- أصحاب راياتٍ سُودٍ- يَسْأَلونَ الْحَقَّ وَ لا يُعْطَوْنَهُ- مَرَّتَيْنِ أو ثَلاثاً- فَيُقاتِلونَ، فَيُعْطَوْنَ ما سَأَلوا فَلا يَقْبَلُونَ حَتّی يَدْفَعوها إلی رَجُلٍ مِنْ أهْلِ بَيْتی، يَمْلَأُها عَدْلاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً، فَمَنْ أَدْرَكَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَلْيَأْتِهِ وَ لَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْجِ.»

229. 17- در ميزان الاعتدال، مجلد 3، صفحه 284، شماره 6424 ترجمه ي عمرو بن قاسم آمده است:

عَبّاد بن يَعقوب و اسماعيل بن بنت السُّدِّیَّ قالا: أَخَبَرنا عمرو بن القاسم التّمّارُ، عن يَزيدَ بن أبی زِيادٍ، عن إبراهيمَ، عن عَلْقَمَةَ، عن عبدالله مرفوعاً: «إذا رَأَيّتُمُ الرّاياتِ السُّودَ قَدْ خَرَجَتْ فَأْتوها وَ لَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْج.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هنگامي كه پرچم هاي سياه را ديديد كه خارج شدند، پس آن را بگیرید، حتي اگر شده روي برف برويد.»

ص: 240

230. 18- در لسان الميزان، مجلد 2، صفحه 166 ترجمه ي حِبّان بن مدير صَيْرفیّ كُوفیّ آمده است:

روی عن عمرو بن قيسٍ، عن الحسن، عن أبی عُبيدَة، عن عبدالله، اَنّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «إذا أقْبَلتِ الرّاياتُ السّودُ مِنْ خُراسانَ فَأْتوها؛ فَإنَّ فيها المَهْدِیَّ.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هنگامي كه پرچم هاي سياه (را ديديد كه) از طرف خراسان آمدند، پس آن را بگيريد، به درستي كه خليفه ي خدا بين آنهاست.»

ص: 241

ص: 242

قسمت بيست و پنجم : خروج سفيانی (علامت قبل از ظهور)

ص: 243

ص: 244

231. 1- در كتاب المستدرك علي الصحيحين نوشته ي حاكم نيشابوري، مجلد 4، صفحه 520 به روايت ابو هريره آمده است:

حَدَّثنا ابو محمد احمد بن عبد الله المُزنِیّ، حَدَّثنا زكريّا بن يحيی السّاجیُّ، حَدَّثنا محمد بن اسماعيل ابن ابی سمينه، حَدَّثنا الوليدُ بن مسلم، حَدَّثنا الأوزايمّی، عن يحيی بن ابی سَلَمة، عن ابی هريره قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَخْرُجُ رَجُلٌ يُقالُ لَهُ السفيانیّ فی عُمْق دمشق وَ عامَّةُ مَنْ يتَّبعَهُ مِنْ كَلْبٍ فَيُقْتَلُ حَتَّی يَبْقُرَ بُطُون النّساءِ وَ يَقْتُلَ الصِّبيانَ، فَتَجْمَعُ لَهُم قَيسٌ فَيَقْتُلُها حتی لا يُمْنَعُ ذَنْبٌ تَلْعَةٍ و يَخْرجُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بيتی فی الحرّه فَيَبْلُغُ السُّفيانیُّ، فَيَبْعَثُ إِلَيهِ جُنداً مِنْ جُنُودِهِ فَيَهْزمُهُم فَسَير إليه السفيانیُّ و معه حتّی إذا صارَ ببيداءَ مِنْ الارضِ خسِفَ بِهم فلا يَنْجُو مِنْهُمْ اِلّا المُخْبِرُ عنهم.»

232. 2- در كتاب سنن النسائي بشرح حافظ جلال الدين سيوطي و در حاشيه كتاب الامام السُّندي، مجلد 5، صفحه 206 به روايت ابو هريره آمده است:

أخْبَرَنَا عِمْرانُ بنُ بَكَّار قالَ حَدَّثنَا بِشْرٌ، أَخبَرَنی أَبی عن الزُّهْرِیِّ، أخبرنی سُحَيْم، أَنَّهُ سَمِعَ أَبا هريرة يَقولُ: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَغْزُو هذا البيتَ جَيْشٌ فَيُخسَفُ بِهم بالبيداء.»

233. 3- در كتاب سنن النسائي بشرح حافظ جلال الدين سيوطي و در حاشيه ی كتاب الامام السّندي، مجلد 5، صفحه 206 به روايت ابو هريره آمده است:

أخبرنا محمد بن ادريس ابو حاتم الرازی... عن ابی مسلمٍ الأغَرِّ، عن أبی هُريرة، عن النَّبیِّ (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تَنْتَهی الْبُعُوثُ عَنْ غَزْوِ هذا البَيتِ حتَّی يُخسَفَ بِجَيشٍ مِنْهُمْ.»

ص: 245

234. 4- در كتاب حِليَةُ الاولياء و طبقات الاصفياء نوشته ي حافظ ابو نعيم احمد بن عبد الله اصفهاني، مجلد 7، صفحه 244 آمده است:

حَدَّثنا ابراهيم بن احمد حصين، حَدَّثنا عبيد بن غنّام بن حَفْص بن غياث قال: وجدتُ فی كتاب عَمّیِ عَمْرو بن حَفص بن غياثٍ، حَدَّثنا أبي، عن مِسْعَرْ، عن طلْحة بن مُصَرِّفٍ، عن أبی مسلم الأغَرِّ، عن أبی هريرة، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تلته البُعُوثُ عَن غَزْوَة بيت الله حتّی يُخسفَ بِجَيشٍ مِنْهُمْ.»

235. 5- در سُنن ابي داود، مجلد 2، صفحات 422 و 423 ، شماره 4286 و عَوْن المَعْبُود، مجلد 11، صفحه 375 آمده است:

حَدَّثنا محمد بن المُثَنّي، حدَّثنا مُعاذُ بن هِشامٍ، حَدَّثني أَبی، عن قتادة، عَن صالحٍ أَبی الخَليلِ، عَن صاحِبٍ لَهُ، عَن أمِّ سَلَمةَ زَوْجِ النّبیّ (صلی الله علیه و آله) ، عَنِ النّبیّ (صلی الله علیه و آله) قال: «يَكونُ اخْتِلافٌ عِنْدَ مَوْتِ خَليفَةٍ فَيَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أهلِ الْمَدينَةِ هارِباً إِلی مَكَّةَ فَيَأْتيهِ ناسٌ مِنْ أَهْلِ مَكّةَ فَيُخْرِجُونَهُ وَ هُوَ كارِهٌ فَيُبايِعُونَهُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقامِ وَيُبْعَثُ إِلَيْهِ بَعْثٌ مِنْ الشّامِ فَيُخْسَفُ بِهِمْ بِالْبَيْداءِ بَيْنَ مَكَّةَ وَ الْمَدينَةِ، فَإِذا رَأَی النّاسُ ذلِكَ أَتاهُ أَبْدالُ الشّام وَ عَصائِبُ أَهْلِ الْعِراقِ فَيُبايِعونَهُ ثُمَّ يَنْشَأُ رَجُلٌ مِنْ قُرَيْشٍ أَخْوالُهُ كَلْبٌ فَيَبْعَثُ إِلَيْهِمْ بَعْثاً فَيَظْهَرُونَ عَلَيْهِمْ وَ ذلِكَ بَعْثُ كَلْبِ وَ الْخَيْبَةُ لِمَنْ لَمْ يَشْهَدْ غَنيمَةَ كَلْبٍ، فَيَقسِمُ الْمالَ وَ يَعْمَلُ فی النّاسِ بِسُنَّةِ نَبيِّهِمْ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ يُلْقِی الْإِسْلامُ بِجِرانِهِ فِی الْأَرْضِ فَيَلْبَثُ سَبْعَ سِنينَ ثُمَّ يَتَوَفّی وَ يُصَلّی عَلَيْهِ الْمُسْلِمُونَ.»

236. 6- در مُسْنَد احمد حَنْبَل، مجلد 6، صفحه 316 آمده است:

حَدَّثنا عبدالله، حدَّثنی أبی، حدثنا عبد الصّمد و حَرَمِیُّ المعنی قالا: حدثنا هِشامٌ، عَن قَتادَةَ، عَن أبی الخليل، عَنْ صاحِبٍ لَه، عَنْ اُمِّ سَلَمَةَ أنَّ رَسولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) قال:

ص: 246

«يَكونُ اخْتِلافٌ عِنْدَ مَوْتِ خَليفَةٍ فَيَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أهلِ الْمَدينَةِ هارِبٌ إِلی مَكَّةَ فَيَأْتيهِ ناسٌ مِنْ أَهْلِ مَكّةَ فَيُخْرِجُونَهُ وَ هُوَ كارِهٌ فَيُبايِعُونَهُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقامِ فَيُبْعَثُ إِلَيْهِمْ جَيْشٌ مِنَ الشّامِ فَيُخْسَفُ بِهِمْ بِالْبَيْداءِ، فَإِذا رَأَی النّاسُ ذلِكَ أَتَتْهُ أَبْدالُ الشّامِ وَ عَصائِبُ الْعِراقِ فَيُبايِعونَهُ ثُمَّ يَنْشَأُ رَجُلٌ مِنْ قُرَيْشٍ أَخْوالُهُ كَلْبٌ فَيَبْعَثُ إِلَيْهِ المكّیُّ بَعْثاً فَيَظْهَرُونَ عَلَيْهِمْ وَ ذلِكَ بَعْثُ كَلْبٍ وَ

الْخَيْبَةُ لِمَنْ لَمْ يَشْهَدْ غَنيمَةَ كَلْبٍ، فَيَقسِمُ الْمالَ وَ يَعْمَلُ فی النّاسِ سُنَّة نَبِيِّهِمْ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ يُلْقِی الْإِسْلامُ بِجِرانِهِ إِلَی الْأَرْضِ يَمْكُثُ تِسْعَ سِنينَ.» قال حرمیّ: أَوْ سَبْعَ.

237. 7- در مسند أبي يَعْلي، مجلد 12، صفحه 369، حديث 6940 آمده است:

حَدَّثَنا أبو هِشامٍ الرِفاعِیُّ، حدثنا وَهْبُ بنُ جَريرٍ، حدثنا هِشامُ بنُ أبی عبدالله، عَن صالحٍ أبی الخَليلِ، عَن صاحِبٍ لَهُ- و ربّما قال صالح عن مّجاهدٍ- عَن اُمِّ سَلَمَة زَوْجِ النّبِیّ (صلی الله علیه و آله) قالت: قال رَسولُ الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكُونُ اختلافٌ عِندَ مَوْتِ خليفةٍ فَيخرُجُ رَجُلٌ مِنْ قُرَيشٍ مِنْ أَهلِ الْمَدينَة هارباً إلی مَكَّةَ وَ هُوَ كارّهٌ فَيُبايِعُهُمْ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقامِ فَيَبْعَثونَ إلَيْه جَيْشاً مِنَ الشّامِ فَإذا كانوا بالبَيْداءِ خُسِفَ بِهِمْ، فإذا بَلَغَ النّاسُ ذلِكَ أتاهُ أَبْدال اَهْلِ الشّامِ و عَصائِبُ مِن أَهْلِ العِراقِ، فَيُبايِعونَهُ وَ يَنْشَأُ رَجُلٌ مِنْ قُرَيْشٍ، أخْوالُهُ كَلْبٌ، فَيَبْعَثُ إلَيْهِمْ بَعْثاً–أو قال جَيْشاً فيهِمْ مؤمِنهُمْ- وَيَظهَرونَ عَلَيْهِمْ فَيَقْسِمُ بَيْنَ النّاسِ فَيْئَهُمْ وَ يُعْمِلُ فيهِمْ سُنَّةَ نَبِيِّهِمْ وَ يُلْقی الإسلامُ بِجِرانِهِ إلَی الارضِ يَمْكُثُ سَبْعَ سِنينَ.»

238. 8- در موارد الظَّمان إلي زَوائد ابن حبّان، مجلد 6، باب ما جاء في الْمَهْدِيِّ، صفحه 133، حديث 1881 آمده است:

أَخْبرنا أبو يَعْلی، حَدَّثنا محمد بن يزيدَ بنِ رفاعة، حدّثنا وَهْبُ بنُ جَرير، حدَّثنا هِشامُ ابنُ أبی عَبْدِالله، عَن قتادةَ، عَن صالحٍ أَبی الخَليلِ، عَن مُجاهِدٍ، عَن اُمِّ سَلَمةَ

ص: 247

قالت: قالَ رسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) : «يكونُ اختلافٌ عِندَ مَوْتِ خليفةٍ يَخرُجُ رَجُلٌ مِنْ قُرَيشٍ مِنْ أَهلِ الْمَدينَة هارباً إلی مَكَّة، فَيَأْتيهِ ناسٌ مِنْ أهلِ مَكَّةَ، فَيُخْرِجُونَهُ وَ هُوَ كارّهٌ فَيُبايِعُونَهُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقامِ فَيَبْعَثونَ إلَيْه جَيْشاً مِنَ الشّامِ فَإذا كانوا بالبَيْداءِ خُسِفَ بِهِمْ، فإذا بَلَغَ النّاسُ ذلِكَ أتاهُ اَهْلُ الشّامِ و عَصائِبُ مِن أَهْلِ العِراقِ، فَيُبايِعونَهُ وَ يَنْشَأُ رَجُلٌ مِنْ قُرَي2ْشٍ أخْوالُهُ مِنْ كَلْبٍ فَيَبْتَعِثونَ إلَيْهِمْ جَيْشاً فيَهْزِمونَهُمْ وَ يَظهَرونَ عَلَيْهِمْ فَيَقْسِمُ بَيْنَ النّاسِ فَيْئَهُمْ وَ يُعْمِلُ فيهِمْ بِسُنَّةَ نَبِيِّهِمْ وَ يُلْقی الإسلامُ بِجِرانِهِ إلَی الارضِ يَمْكُثُ سَبْعَ سِنينَ.»

239. 9- در سُنَن أبي داود مع العون، (كتاب المَهْدِيّ)، مجلد 11، صفحه 380، شماره 4269 وَ

بَذْلُ المَجْهود في حَلِّ أبي داوُد، كتاب المَلاحِم، مجلد 17، باب في ذِكر المَهْدِيّ، صفحه 198 آمده است:

حدَّثنا عُثمانُ بنُ أَبی شَيْبَةَ، حَدَّثنا جَريرٌ، عَن عَبْدِ العَزيزِ بنِ رُفَيْعٍ، عَن عُبَيْدِاللهِ بنِ الِقِبْطِيَّةِ، عَن اُمِّ سَلَمَةَ، عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) بِقِصَّةِ جَيشِ الْخَسْفِ، قُلْتُ: يا رسول اللهِ (صلی الله علیه و آله) ، فكَيْفَ بِمَنْ كانَ كارِهاً؟ قال: «يُخْسَفُ بِهِمْ وَلكِنْ يُبْعَثُ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلی نِيَّتِهِ.»

240. 10- در المعجم الأَوسَط، مجلد 2، صفحه 89، حديث 1175 آمده است:

حَدَّثَنا احمدُ، قال حدَّثنا عبدالله بن جَعْفرٍ، قال حدَّثنا عُبَيْدُ اللهِ بنُ عَمْرٍو، عَنْ مَعْمَرٍ، عَن قَتادَهَ، عَن مُجاهِدٍ، عَن اُمِّ سَلَمَةَ قالت: سَمِعْتُ رَسول الله (صلی الله علیه و آله) يقول: «يَكونُ اخْتِلافٌ عِنْدَ مَوْتِ خَليفَةٍ، فَيَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ بني هاشمٍ، فَيَأْتی مَكَّةَ فَيَسْتَخْرجُهُ النّاسُ مِنْ بَيْتِهِ وَهو كارِهٌ فَيُبايِعونَهُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقامِ، فَيُجَهَّزُ إلَيْهِ جَيْشٌ مِنَ الشّامِ، حَتّی إذا كانوا بِالبَيْداءِ خُسِفَ بِهِمْ، فَيَأتيهِ عَصائِبُ العِراقِ وَ أبدالُ الشّامِ، وَ يَنْشَأُ رَجُلٌ بِالشّامِ، وَ أخْوالُهُ كَلْبٌ، فَيُجَهَّزُ إلَيْهِ جَيْشٌ فيَهْزِمُهُمُ

ص: 248

اللهُ فَتَكونُ الدّائِرَةُ عَلَيْهِمْ، فَذلِكَ يَوْمُ كَلْبٍ، الخائِبُ مَنْ خابَ مِنْ غَنيمَةِ كَلْبٍ، فَيَسْتَفْتِحُ الكُنوزَ وَ يَقْسِمُ المالَ وَ يُلْقِی الإسلامُ بِجِرانِه إلَی الأَرْضِ، فَيَعيشُ بِذلِكَ سَبْعَ سِنينَ، أو قال: تِسْعَ سِنينَ.»

241. 11- در المُعجَم الكبير، مجلد 23، صفحه 390 ، حديث 931 آمده است:

حَدَّثنا حَفْصُ بنُ عُمر بن الصّبّاح الرَّقِّیُّ، حدثنا عُبَيْدُ اللهِ بنُ عَمْرٍو، عَن مُعْمَرٍ، عَن قَتادَةَ، عَن مُجاهِدٍ، عَن اُمِّ سَلَمَةَ قالت: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكونُ اخْتِلافٌ عِنْدَ مَوْتِ خَليفَةٍ، فَيَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ بني هاشمٍ مِنَ الْمَدينَهِ إلی مَكَّةَ فَيَجيئُهُ ناسٌ فَيُبايِعونَهُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقامِ وَهو كارِهٌ فَيُجَهَّزُ لَهُمْ جَيْشٌ مِنَ الشّامِ، حَتّی إذا كانوا بِالبَيْداءِ خُسِفَ بِهِمْ، فَيَأتيهِمْ عَصائِبُ العِراقِ وَ أبدالُ الشّامِ، وَ يَنْشَأُ رَجُلٌ بِالشّامِ، أخْوالُهُ كَلْبٌ، فَيُجَهَّزُ إلَيْهِمْ جَيْشاً فيَهْزِمُهُمُ اللهُ وَ تَكونُ الدّائِرَةُ عَلَيْهِمْ، وَ ذلِكَ يَوْمُ كَلْبٍ، وَ الخائِبُ مَنْ خابَ مِنْ غَنيمَةِ كَلْبٍ، وَ يَسْتَخْرِجُ الكُنوزَ وَ

يَقْسِمُ المالَ وَ يُلْقِی الإسلامُ بِجِرانِه إلَی الأَرْضِ، يَعيشُ فی ذلِكَ سَبْعَ سِنينَ، أو سِتَّ سِنينَ.»

قال عُبيدالله: فحدّثت به لَيْثاً فقال حدّثنيه مجاهد.

242. 12- در صحيح مُسلّم بشرح النَّوَوّي، كتاب الفِتَن و أشراط السّاعة، مجلد 8، صفحه 166 آمده است:

حدَّثنا قُتَيْبَةُ بن سَعيدٍ وَ ابو بكرِ بنُ أبی شَيْبَهَ وَ اسحاقُ بنُ أبراهيمَ و اللَّفْظُ لِقُتَيْبَة قالَ أسحاقُ: أخْبَرنا وَ قالَ الآخَرانِ: حَدَّثَنا جَريرٌ، عَنْ عَبْدِ العَزيزِ بنِ رُفَيْعٍ، عَنْ عُبَيْدِاللهِ بنِ الْقِبْطِيَّةِ قال: دَخَلَ الْحارِثُ بنُ أبی رَبيعَةَ وَ عَبْدُ اللهِ بنُ صَفْوانَ وَ أنا مَعَهُما عَلی أُمِّ سَلَمَةَ أُمُّ الْمُؤمِنينَ، فَسَأَلاها عَن الجَيْشِ الَّذی يُخْسَفُ بِهِ وَ كانَ ذلِكَ فی أيّامِ ابن الزُّبَيْرِ فَقالَتْ: قال رسولُ الله (صلی الله علیه و آله) : «يَعُوذُ عائِذٌ بالْبَيْتِ فَيُبْعَثُ إلَيْهِ

ص: 249

بَعْثٌ، فَإذا كانوا بِبِيْداءَ مِنَ الأَرْضِ خُسِفَ بِهِمْ.» فَقُلْتُ: يا رسولَ الله (صلی الله علیه و آله) ، فَكَيْفَ بِمَنْ كانَ كارِهاً؟ قال: «يُخْسَفُ بِهِ مَعَهُمْ، وَلكِنَّهُ يُبْعَثُ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلی نِيَّتِهِ.» و قالَ أَبو جَعْفَرٍ: هِیَ بَيْداءُ الْمَدينَةِ.

243. 13- در سُنَن ابن ماجه، مجلد 2، باب جَيْشَ البَيْداء، صفحه 1351، حديث 4065 با سه طريق نقل مي كند:

حَدَّثَنا محمَّد بنُ الصَّبّاحِ، وَ نَصْرُ بنُ عَلِیٍّ، وَ هارونُ بنُ عَبْدِ اللهِ الْحَمّالُ، قالوا: حدَّثنا سُفْيانُ بنُ عُيَيْنَةَ، عَن محمد بنِ سُوقَةَ، سَمِعَ نافِعَ بنَ جُبَيْرٍ يُخِبِرُ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ، قالَتْ: ذَكَرَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) الْجَيشَ الَّذی يُخْسَفُ بِهِمْ»؛ فَقالَتْ أُمِّ سَلَمَةَ: يا رسولَ الله (صلی الله علیه و آله) ، لَعَلَّ فيهِمُ الْمُكْرَهُ؟ قالَ: «إنَّهُمْ يُبعَثونَ عَلی نِيّاتِهِمْ.»

244. 14- المصنَّف، نوشته ي ابن أبي شَيْبَة، مجلد 8، صفحه 609، كتاب الفتن، صفحه 40، حديث 115 آمده است:

حدَّثنا عَفّان، قال: حدَّثنا عِمْران القَطّان، عن قِتادَة، عن أبی الخليل، عن عبدالله بن الحارث، عن اُمّ سَلَمةَ، قالت: قالَ رسولُ الله (صلی الله علیه و آله) : «يُبايَعُ لِرَجُلٍ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقامِ كَعِدَّة أَهْلِ بَدْرٍ،

فَتَأتِيهِ عَصائِبُ الْعِراقِ وَ أَبْدالُ الشّامِ، فَيَغْزُوهُمْ جَيْشٌ مِنْ أَهْلِ الشّامِ، حَتّی إذا كانوا بِالْبَيْداءِ يُخْسَفُ بِهِمْ، ثُمَّ يَغْزُوهُمْ رَجُلٌ مِنْ قُرَيْشٍ أَخْوالُهُ كَلْبٌ، فَيَلْتَقونَ فَيَهْزِمُهُمُ الله» فَكانَ يُقالُ: الخائِبُ مَنْ خابَ غَنيمَةَ كَلْبٍ.»

ام سلمه روايت مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «عده اي با مردي (يعني حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) بين ركن و مقام بيعت مي كنند كه تعدادشان مانند تعداد اصحاب بدر است (يعني313 نفر). آن گاه گروه هايي از عراق و ابدال شام نزد او مي آيند، سپس

ص: 250

لشگري از اهل شام با آنها به جنگ مي پردازد و سرانجام اين لشگر در بيداء در زمين فروخواهند رفت...»

245. 15- در المُعْجَم الكبير، مجلد 23، صفحه 295، حديث شماره 656 آمده است:

حَدَّثَنا أحمدُ بنُ موسی الشّامِیُّ البَصْرِيُّ، حدَّثنا سَهْلُ بنُ تَمّام بن بَزيع، حدّثنا عِمْران القَطّان عَن قَتادَةَ، عَنْ أبی الخَليلِ، عَنْ عبدالله بن الحارث، عَن اُمِّ سَلَمةَ قالت: قالَ رَسولُ الله (صلی الله علیه و آله) : «يُبايَعُ لِرَجُلٍ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقامِ كَعِدَّةِ أَهْلِ بَدْرٍ، فَتَأتِيهِ عَصائِبُ الْعِراقِ وَ أَبْدالُ الشّامِ، فَيَغْزُوهُمْ جَيْشٌ مِنْ أَهْلِ الشّامِ، حَتّی إذا كانوا بِالْبَيْداءِ خُسِفَ بِهِمْ،َ يَغْزُوهُمْ رَجُلٌ مِنْ قُرَيْشٍ أَخْوالُهُ كَلْبٌ، فَيَلْتَقونَ فَيَهْزِمُهُمُ فَكانَ يُقالُ: الخائِبُ مَنْ خابَ غَنيمَةَ كَلْبٍ.»

246. 16- در المُعْجَم الكبير، مجلد 23، صفحه 389، حديث شماره 930 آمده است:

حدَّثنا يَعْقوبُ بنُ إسحاق المخرمیّ، حَدَّثنا عَفّان بنُ مُسلِمٍ، حدثَّنا عِمْرانُ القَطّان، عَنْ قَتادَةَ، عَنْ أبِی الخَليلِ، عَنْ عبدِالله بن الحارث، عَن اُمِّ سَلَمَةَ قالت: قال رَسولُ الله (صلی الله علیه و آله) : «يُبايَعُ لِرَجُلٍ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقامِ كَعِدَّة أَهْلِ بَدْرٍ، فَتَأتِيهِ عَصائِبُ الْعِراقِ وَ أَبْدالُ الشّامِ، فَيَغْزُوهُمْ جَيْشٌ مِنْ أَهْلِ الشّامِ، حَتّی إذا كانوا بِالْبَيْداءِ خُسِفَ بِهِمْ، ثُمَّ يَغْزُوهُمْ رَجُلٌ مِنْ قُرَيْشٍ أَخْوالُهُ كَلْبٌ، فَيَلْتَقونَ فَيَهْزِمُهُمُ اللهُ. فَكانَ يُقالُ: الخائِبُ مَنْ خابَ غَنيمَةَ كَلْبٍ.»

247. 17- در المُسْتَدْرَك، مجلد 4، صفحه 431 آمده است:

حدَّثنا علیِّ بن حَمْشاذ العدل، حدَّثنا ابراهيمُ بنُ الحُسَين الهَمَدانِیّ، حدَّثَنا عمرو بنُ عاصِمٍ الكِلابِیُّ، حدَّثَنا ابو العوّام القَطّان، حدَّثنا قَتادَةُ، عَن أبِی الخَليلِ، عَن عبدِالله بنِ الحارِث، عَن اُمِّ سَلَمة رضی الله عنها قالت: قال رَسولُ الله (صلی الله علیه و آله) : «يُبايَعُ لِرَجُلٍ مِنْ اُمَّتي بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقامِ كَعِدَّة أَهْلِ بَدْرٍ، فَتَأتِيهِ عُصُبُ الْعِراقِ

ص: 251

وَ أَبْدالُ الشّامِ، فَيَأتيهِمْ جَيْشٌ مِنَ الشّامِ، حَتّی إِذا كانوا بِالْبَيْداءِ خُسِفَ بِهِمْ، ثُمَّ يَسيرُ إلَيهِ رَجُلٌ مِنْ قُرَيْشٍ أَخْوالُهُ كَلْبٌ، فَيَلْتَقونَ فَيَهْزِمُهُمُ اللهُ.» قالُ: و كان يُقالُ: «إِنَّ الخائِبُ يَوْمَئِذٍ مَنْ خابَ مِنْ غَنيمَةِ كَلْبٍ.»

248. 18- در كتاب المُعْجَمُ الْاوْسَط، مجلد 6، صفحه 222، حديث 5469 آمده است:

حدَّثَنا محمّدُ بنُ عُثمانَ بنِ أبی شَيْبَةَ، حدَّثنا محمّدُ بنُ عِمْرانَ بنِ أَبی ليلی، قال: حدَّثنا المُطَّلِبُ بنُ زِيادٍ، عَنْ لَيْثِ بنِ أبی سُلَيْمٍ، عَن أبی جَعْفَرٍ محمّد بنِ عَلِیِّ بنِ حُسَيْنٍ، عَن اُمِّ سَلَمَةَ قالت: قالَ رَسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) : «يَسيرُ مَلِكُ الْمَشْرِقِ إلی مَلِكِ الْمَغْرِبِ فَيَقْتُلُهُ، ثُمَّ يَسيرُ مَلِكُ الْمَغْرِبِ إلی مَلِكِ الْمَشْرِقِ فَيَقْتُلُهُ، فَيَبْعَثُ جَيْشاً إلَی الْمَدينَة فَيُخْسَفُ بِهِمْ، ثُمَّ يَبْعَثُ جَيْشاً فَيُنسِی ناساً مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ، فَيَعوذُ عائِذٌ بِالْحَرَم، فَيَجْتمِعُ النّاسُ إلَيه كَالطّائِرِ الوارِدَةِ المتفَرّقةِ حَتّی يَجْتَمِعَ إلَيْهِ ثَلاثُ مِائَةٍ و أَرْبعَةَ عَشَرَ فيهِمْ نِسْوَةٌ، فَيَظْهَرُ عَلی كُلِّ جَبّارٍ و ابنِ جَبّارٍ و يُظْهِرُ مِنَ الْعَدْلِ ما يَتَمنَّی لَهُ الْأَحْياءُ أمْواتَهُمْ، فَيَحيی سَبْعَ سِنينَ، فَإنْ زادَ ساعَةً فأربَعَ عَشرةَ، ثُمَّ ما تحْتَ الْأرْضِ خَيْرٌ مِمّا فَوْقَها.»

249. 19- در صحيح مُسْلِم بشرح النَّوَوِيّ، مجلد 8، صفحه 167 آمده است:

حدَّثنا عَمْرُو النّاقِدُ و ابن أبی عُمَرَ وَ اللَّفْظُ لِعَمْرٍو قالا: حَدَّثنا سُفْيانُ بنُ عُيَيْنَةَ، عَنْ أُمَيَّةَ بنِ صَفْوانَ سَمِعَ جَدَّهُ عَبْدَاللهِ بنَ صَفْوانَ يَقُولُ: أخْبَرَتْنی حَفْصَةُ أُنَّها سَمِعَتِ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) يَقول: «لَيَؤُمَّنَّ هذا الْبَيْتَ جَيْشٌ يَغْزُونَهُ، حَتّی إِذا كانوا بِبَيْداءَ مِنَ الْأَرْضِ يُخْسَفُ بِأَوْسَطِهِمْ وَيُنادِی أَوَّلُهُمْ

آخِرَهُمْ، ثُمَّ يُخْسَفُ بِهِمْ فَلايَبْقی إلّا الشَّريدُ الَّذی يُخْبِرُ عَنْهُمْ.» فَقالَ رَجُلٌ: أَشْهَدُ عَلَيْكَ أَنَّكَ لَمْ تَكْذِبْ عَلی حَفْصَةَ أنَّها لَمْ تَكْذِبْ عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) .

ص: 252

250. 20- در سُنَن النَّسائی بشرح جلال الدین السُّیوطِیّ و حاشیه السِّندِیّ، مجلد 5، صفحه 207 به روایت حفصه دختر عمر بن خطاب آمده است:

أَخبَرَنی مُحمَّدُ بنُ دَاوُدَ المِصِّيصِیُّ قالَ: حَدَّثَنا يَحييَ بنُ مُحمَّدِ بنِ سابِقٍ قالَ: حَدَّثَنا أَبو أُسامَةَ قال: حَدَّثَنا عبدُ السَّلام عَنِ الدَّلانِیِّ، عَن عَمرِو بنِ مُرَّةَ، عَن سالِمِ بنِ أبِی الجَعدِ، عَن أخيهِ قالَ: حَدَّثَنی ابن أبي رَبيعَةَ، عَن حَفصَةَ بِنتِ عُمَرَ قالَت: قالَ رسولُ الله (صلی الله علیه و آله) : « يُبعَثُ جُندٌ إلی هذا الحَرَمِ، فَإذا کانُوا بِبَيداءَ مِنَ الأَرضِ خُسِفَ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم وَ لَم يَنجَ أَوسَطُهُم...»

قُلتُ: أَرَأيتَ إن کانَ فيهِم مُومِنُونَ؟ قالَ: «تَکُونُ لَهُم قُبُوراً.»

أخبَرنَا الحُسَينُ بنُ عيسی قالَ حَدَّثَنا سُفيانُ عَن أُمَيَّةَ بنِ صَفوانَ بنِ عَبدِاللهِ بنِ صَفوانَ سَمِعَ جَدَّهُ يَقولُ: حَدَّثَتنی حَفصَةُ أَنَّهُ قالَ (صلی الله علیه و آله) : قال (صلی الله علیه و آله) : «لَيومَّنَّ هذا البَيتَ جَيشٌ يَغزُونَهُ، حَتّی إذا کانُوا بِبَيداءَ مِنَ الأَرضِ خُسِفَ بِأَوسَطِهِم، فَینادِی أوَّلُهُم وَ آخِرُهُم فَيُخسَفُ بِهِم جمِيعاً، وَ لا يَجُو إلَّا الشَّريدُ الَّذی يُخبِرُ عَنهُم.»

فَقالَ لَهُ رَجُلٌ: أشهَدُ عَلَيکَ أنَّکَ ما کَذَبتَ عَلی جَدِّکَ وَ أَشهَدُ عَلی جَدِّکَ أنَّهُ ما کَذَبَ عَلی حَفصَةَ وَ أشهَدُ عَلی حَفصَةَ أنَّها لَم تَکذِب عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) .

251. 21- در صحیح مسلم بشرح النَّوَوِیّ، مجلد 8، صفحه 6 به روایت حفصه دختر عمر بن خطاب آمده است:

وَ حَدَّثَنی مُحَمَّدُ بنُ حاتِمِ بنِ مَيمُونٍ، حَدَّثَنا الوَليدُ بنُ صالِحٍ، حَدَّثَنا عُبَيدُاللهِ بنُ عَمرٍو، حَدَّثَنا زَيدُ بنُ أَبی أُنَيسَةَ، عَن عَبدِ المَلِکِ العامِرِیِّ، عَن يُوسُفَ بنِ ماهَکَ، أخبَرنی عَبداللهِ ابنُ صَفوانَ، عَن أُمِّ المُؤمِنينَ أنَّ رَسُولَ الله (صلی الله علیه و آله) قالَ: «سَيَعُوذُ بِهذا

ص: 253

البَيتِ يَعنِي الکَعبَةَ قَومٌ لَيسَت لَهُم مَنَعَةٌ وَ لا عَدَدٌ وَ لا عُدَّةٌ، يُبعَثُ إِلَيهِم جَيشٌ، حَتّی إذا کانوا بِبَيداءَ مِنَ الأَرضِ خُسِفَ بِهِم.»

قالَ يُوسُفُ: وَ أَهلُ الشّامِ يَومَئذٍ يَسيرُونَ إِلی مَکَّةَ فَقالَ عَبدُالله بنُ صَفوانَ: أَما وَاللهِ ما هُوَ بِهذا الجَيشِ.

252. 22- در کتاب التّاج الجامع للأصول، مجلد 5، صفحه 341 در شرح روایت یاد شده، آمده است:

حَقّاً لَيسَ هُوَ هذا الجَيشَ الآتِي لِقِتالِ ابنِ الزُّبَيرِ، لأنّه لم يُخسَف به و ما سَمِعنا بَجيشٍ خُسِف بِه للآن وَ لو وَقَعَ لَاَشتَهَرَ أمرُه کأصحابِ الفيل.

253. 23- در المُعجَم الأوسَط، مجلد5، صفحه 27 و 28، حدیث 4042 به روایت ام حبیبه آمده است:

حدَّثنا علیُّ بنُ سَعيدٍ، حدَّثنا عبدُالرّحمنِ بنُ سَلَمَة الرّازِیُّ، قال: حدَّثنا سَلَمَةُ بنُ الفَضل، عَن محمّدِ بن إسحاقَ،عَن محمّد بنِ ابراهيمَ التَيمِیّ، عَن أبِی الجرَّاحِ مولی اُمِّ حَبيبَة، عَن أُمِّ حَبيبَةَ قالت: سَمِعتُ رَسولَ الله (صلی الله علیه و آله) يقول: «يَخرُجُ ناسٌ مِن قِبَلِ المَشرِقِ يُريدُونَ رَجُلاً عِندَ البَيتِ، حَتّی إذا کانُوا بِبَيداءَ مِنَ الأَرضِ بِهِم، فَيَلحَقُ بِهِم من يَخلُفهُم، فَيُصيبُهُم ما أصابَهُم.» قُلتُ: يا رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) ، فَکَيفَ بِمَن أُخرِجَ مُستکرَهاً؟ قال: «يُصيبُهُ ما أصابَ النّاسَ، ثُمَّ يَبعَثُ اللهُ کُلَّ امرِئٍ عَلی نِيَّتهِ.»

254. 24- در عارِضَة الأَحوَذِیِّ، شرح صحیح التِّرمذیّ، أبواب الفِتَن، باب ما جاء فِی الخَسف، مجلد9، صفحه 33 آمده است:

ص: 254

حدَّثنا مَحمودُ بنُ غَيلانَ، حَدَّثَنا أبُو نُعَيمٍ، حَدَّثَنا سُفيانُ، عَن سَلَمَةَ بنِ کُهَيلٍ، عَن أبی إدريسَ المَرهَبِیِّ، عَن مُسلِمِ بنِ صَفوانَ، عَن صَفِيَّة قالَت: قالَ رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله) : «لا يَنتَهِی النّاسُ عَن غَزوِ هذا البَيتِ، حَتّی يَغزُوَ جَيشٌ حَتّی إذا کانُوا بِالبَيداء- أو بِبَيداءَ مِنَ الأَرضِ- خُسِفَ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم وَ لَم يَنجُ أَوسَطُهُم.» قُلتُ: يا رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) ، فَمَن کَرِهَ مِنهُم؟ قالَ: «يَبعَثُهُمُ اللهُ عَلی ما فی أَنفُسِهِم.» قالَ أبو عيسی: هذا حديثٌ حَسَنٌ صحيحٌ.

255. 25- در سُنَن ابن ماجَه، مجلد 2، صفحه 1351، شماره 4064 به روایت صَفیَّه آمده است:

حدَّثَنا أبوبَکرُ بنُ أَبی شَيبَةَ، حَدَّثَنا الفَضلُ بنُ دُکَينٍ، حَدَّثَنا سُفيانُ، عَن سَلَمَةَ بنِ کُهَيلٍ، عَن أَبی إدريسَ المُرهِبِیِّ، عَن مُسلِمِ بنِ صَفوانَ، عَن صَفِيَّةَ قالَت: قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) : «لا يَنتَهِی النّاسُ عَن غَزوِ هذا البَيتِ، حَتّی يَغزُوَ جَيشٌ حَتّی إذا کانُوا بِالبَيداء (أو بَيداءَ مِنَ الأَرضِ) خُسِفَ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم وَ لَم يَنجُ أَوسَطُهُم.» قُلتُ: فَإِن کانَ فيهِم مَن يُکرَهُ؟ قالَ: «يَبعَثُهُمُ اللهُ عَلی ما في أَنفُسِهِم.»

256. 26- در سُنَن ابن ماجَه، مجلد 2، صفحه 1350، شماره 4063 به روایت حفصه آمده است:

حَدَّثَنا هِشامُ بنُ عَمّار، سَفيانُ بنُ عُيَينَةَ،عَن أُمَيَّةَ بنِ صَفوانَ بنِ عَبدِاللهِ بن صَفوانَ سَمِعَ جَدَّهُ عَبدَاللهِ بنَ صَفوانَ يَقُولُ: أَخبَرَتنی حَفصَةُ أَنَّها سَمِعَت رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) يَقُولُ: «لَيَؤُمَّنَّ هذاالبَيتَ جَيشٌ يَغزُونَهُ حَتّی إِذا کانُوا بِبَيداءَ مِنَ الأَرضِ خُسِفُ بِأَوسَطِهِم وَ يتنادِی أَوَّلُهُم آخِرَهُم فَيُحسَفُ بِهِم فَلا يَبقی مِنهُم إِلّا الشَّريدُ الَّذی

ص: 255

يُخبِرُ عَنهُم.» فَلَمّا جاءَ جَيشُ الحَجّاجِ ظَنَنّا أَنَّهُم هُم. فَقالَ رَجُلٌ: أَشهَدُ عَلَيکَ أَنَّکَ لَم تکذِب عَلی حَفصَةَ وَ أنَّ حَفصَةَ لَم تَکذِب عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) .

257. 27- در مسند امام احمد حنبل، مجلد6، صفحه 336 و 337 آمده است:

حدَّثنا عَبدُاللهِ، حَدَّثَنی أبی، حدَّثنا وَکيع قال: حدَّثنا سُفيانُ، عن سَلَمةَ بنِ کُهَيلٍ، عَن أبی إدريسَ، عَن ابنِ صَفوانَ، عَن صَفِيَّةَ أُمِّ المؤمِنينَ قالَت: قالَ رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله) : «لا يَنتَهی النّاسُ عَن غَزوِ هذا البَيتِ حَتّی يَغزُوَه جَيشٌ، حَتّی إذا کانُوا ببَيداءَ مِنَ الأرضِ خُسِفَ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم، وَ لَم يَنجُ أَوسَطُهُم.» قالَت: قُلتُ: يا رَسُولَ الله (صلی الله علیه و آله) ، أَرَأَيتَ المُکرَهَ مِنهُم؟ قالَ: «يَبعَثُهُمُ اللهُ عَلی ما فی أنفُسِهِم.» قالَ سُفيانُ: قالَ سَلَمةُ: فَحَدَّثَنی عبيد بن أبي الجَعدِ، عَن مُسلِمٍ نَحوَ هذا الحَدِيث.

258. 28- در مسند امام احمد حنبل، مجلد 6، صفحات 337 آمده است:

حدَّثنا عبدالله، حَدَّثَنی أبی، حدَّثنا عَبدُالرَّحمنِ بنُ مَهدِیّ، حدَّثنا سُفيانُ، عَن سَلَمَةَ يَعنی ابنِ کُهَيلٍ، عَن أبی إدريسَ، عَن ابنِ صَفوانَ، عَن صَفِيَّةَ بِنتّ حُيَیّ، عَنِ النَّبیّ (صلی الله علیه و آله) قالَ: «لا يَنتَهی النّاسُ عَن غَزوِ هذا البَيتِ، حَتّی إذا کانُوا ببَيداءَ مِنَ الأرضِ خُسِفَ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم، وَ لَم يَنجُ أَوسَطُهُم.» قالوا: يا رَسُولَ الله، يَکُونُ فيهِم المُکرَهُ! قالَ: «يَبعَثُهُمُ اللهُ عَلی ما فی أنفُسِهِم.»

259. 29- در صحیح بخاری، کتاب البُیُوع، باب ما ذُکِر فِی الأَسواق، مجلد3، صفحه 19 و فتح الباری بشرح صحیح البخاری، مجلد4، صفحه 338 به روایت عایشه دختر ابو بکر و صحیح مُسلِم بشرح النَّوَوِیّ، مجلد18، صفحات 6 و 7 آمده است:

ص: 256

حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ الصَّبّاحِ، حَدَّثَنا إِسماعيلُ بنُ زَکَرِيّا، عَن مُحَمَّدِ بنِ سُوقَهَ، عَن نافِعِ بنِ جُبَيرِ بنِ مُطعِمٍ قالَ: حَدَّثَنی عائِشَةُ رَضِیَ اللهُ عَنها قالَت: قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) :«يَغزُو جَيش الكعبةَ، فإذا کانُوا ببَيداءَ مِنَ الأرضِ يُخْسَفُ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم.» قالَت: قُلتُ: يا رَسُولَ الله، کَيفَ يُخسَفُ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم وَ فيهِم أَسواقُهُم وَ مَن لَيسَ مِنهُم؟! قالَ: «يُخسَفُ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم، ثُمَّ يُبعَثُونَ عَلی نِيّاتِهِم.»

260. 30- در الإحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، مجلد8، صفحه 267، حدیث 6720 به روایت عایشه آمده است:

ذِکرُ الخبر المُدحِض قَولَ مَن نَفی کونَ الخَسفِ فی هذه الأُمّة

أخبرنا الحسينُ بنُ سفيان، قال حَدَّثَنا محمّدُ بنُ بکّار بن الريّان، قال: حَدَّثَنا اسماعيلُ ابنُ زَکَريّا، عَن محمّدِ بنِ سُوقةَ، قال: سمعتُ نافعَ بنَ جُبَيرِ بنِ مُطعِمٍ يقول: حَدَّثَتنی عائشةُ قالَت: قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) : «يَغزُو جَيشٌ الکَعبَةَ، حَتّی إذا کانُوا ببَيداءَ مِنَ الأرضِ خُسِفَ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم.» قالَت عائشَةُ: يا رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) ، وَ فيهِم سواهُم وَ مَن لَيسَ مِنهُم! قال: «يُخسَفُ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم، ثُمَّ يُبعَثُونَ عَلی نِيّاتِهِم.»

261. 31- در حِليَةُ الأَولِياء نوشته ي ابو نعیم اصفهانی، مجلد5، صفحه 11 به روایت عایشه بنت ابو بکر آمده است:

حدَّثنا محمّدُ بن علیِّ بنُ مُسلم العقيلیّ، حدَّثنا الحسينُ بنُ علیّ الوليد الفَسَوِیّ، حدَّثنا سعيدُ ابنُ سليمان [سفيان بن سليمان]، حدَّثنا أبو اسحاقَ بنُ حمزةَ، حدَّثنا أبو بکر بنُ الجعدح و حدَّثنا أبو أحمدَ محمدُ بنُ أحمد الجُرجانِیُّ، حدَّثنا الحسنُ بنُ سُفيان قالا: حدَّثنا محمّدُ بنُ بکّار، حدَّثنا أسماعيلُ بنُ زَکَريّا، عَن محمّدِ بنِ سُوقَةَ، عَن

ص: 257

نافِعَ بنِ جُبَيرِ بن مُطعِمٍ قال: حَدَّثَتنی عائشةُ قالَت: قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) :«يَغزُوا جَيشٌ الکَعبَةَ، حَتّی إذا کانُوا ببَيداءَ مِنَ الأرضِ خُسِفَ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم وَ فيهِم أَشرافُهُم.» قالَت عائشَةُ: فَقُلتُ يا رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) ، فَکيفَ يُخسَفُ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم وَ فيهِم أَشرافُهُم. [ وَمَن لَيسَ مِنهُم؟!] قال: «يُخسَفُ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم، ثُمَّ يُبعَثُونَ عَلی نِيّاتِهِم.»

صَحيِحٌ مُتَّفَقٌ عَلَيهِ، مِن حَدِيثِ مُحَمّد بن سُوقَة و رَواه الثَّورِیُّ و ابنُ عُيَينة، عَن محمد، عَن نافِع، عَن اُمّ سَلَمَة.

ص: 258

قسمت بيست و ششم : علائم روز ظهور

ص: 259

ص: 260

همه ي انبیای الهی به آمدن موعودی در آخر الزمان، بشارت داده اند و همه گفته اند، روزی فراخواهد رسید که در آن روز مردی الهی قیام خواهد کرد كه ظلم را ریشه کن خواهد کرد و عدل را به جای ظلم خواهد نشاند، او فساد را ریشه کن و شرک و بت پرستی را نابود خواهد کرد و در زمان او توحید جهانگیر خواهد شد... همه انبیا، اولیا و انسان ها منتظر فرارسیدن چنین روزی بوده اند و هستند، به همین جهت روز ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بسیار زيبا و با شکوه خواهد بود.

در اخبار اسلامی به روز ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیامت صغری گفته شده است که ما در این نوشته بر اساس اختصار، به چند حدیث از کتب اهل سنت درباره ي آن روز اکتفا می کنیم:

262. 1- در کتاب البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان، باب 1 و در کتاب ینابیع المودة، باب 78، صفحه 447 و 470 و در کتاب فرائد السمطین و کتاب اسعاف الراغبین نوشته ي ابو العرفان شیخ محمد بن صبان مصری شافعی، باب 2، صفحه 139 چنین آمده است:

قالَ : «و جاءَ فی رِوايات انَّه عندَ ظهورَه يُنادی فوقَ رأسه مَلِکٌ هذا المهدی خَليفَةَ الله فَاتَبَعوهُ... (الی ان قال) و انَّ المهدی يَستَخرِجُ تابوت السَّکينه مِن غار انطاکيه و اسفار التوراة مِن جَبَل بِالشام يُحاج بِها اليهود فَيسلم کثير منهُم»

«و آمده است که هنگام ظهورش (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) ملکی بالای سر ایشان صدا می زند: این مهدی خلیفة الله (علیه السلام) است، از او تبعیت کنید (و به او بپیوندید) و حضرت

ص: 261

مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تابوت سکینه را از غار انطاکیه و اسفار تورات را از کوه شام

خارج می کند و یهود محتاج او می شوند و بسیاری از آنها تسلیم امر او می گردند.»

263. 2- در ینابیع المودة، باب 71، صفحه 426 چنین آمده است:

«... فی قولِه تعالی ﴿وَ إِن نَّشَأ نُنَزِّل عَلَيهِم مِّنَ السَّماءِ فَظَلَّت أَعناقُهُم لَها خاضِعين﴾(1) عَن ابی بصير و ابی الورد، هما عَن الباقر رضي الله عنه قال: «هذه الآيه نزلَت فی القائم يُنادی مِناد بِاسمِهُ و اِسمِ ابيه مِن السَّماء»

ابا بصیر و ابی الورد چنین روایت کرده اند که حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «این آیه (سوره شعرا، آیه 4) در وصف قائم نازل شده و منادی به اسم او و اسم پدر او از آسمان ندا می کند.»

264. 3- در ینابیع المودة، صفحه 429 چنین آمده است:

﴿وَ استَمِع يَومَ يُنادِ المُنادِ مِن مَّکانٍ قَريبٍ Q يَومَ يَسمَعونَ الصَّيحَةَ بِالحَقِّ ذلِکَ يَومُ الخُروجِ﴾(2) عَن الصادق رضی الله عنه قال: «يُناد منادي بِاسم القائم و اسم ابيه عليهما السلام و الصيحة فی هذه الآيه صيحه مِن السَّماء و ذلک يَوم خُروج القائم عليه السلام.»

حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «(هنگام ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) منادی به اسم قائم و اسم پدر او ندا می کند و صيحه در اين آيه، صيحه اي است (كه) از آسمان (بلند مي شود) و آن روز، روز خروج و انقلاب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.»

ص: 262


1- 1 سوره شعراء آيه 4
2- 2 سوره ق آيات 41 و 42

265. 5- در كتاب ميزان الاعتدال، مجلد 1، صفحه 63، حديث 199 و در كتاب لسان الميزان، مجلد 1، صفحه 105، حديث 311 آمده است:

قال حدثنا عبد الوهاب بن نَجْدَة، حدثنا اسماعيل بن عيّاش، عن صَفْوان، عن عبد الرحمن بن جُبَيْر، عن كَثير بن مُرَّة، عن ابن عُمَرَ مرفوعاً: «يَخْرُجُ المَهْدِیُّ و علی رَأسِه مَلَكٌ ينادی هذا الْمَهدیُّ فَاتَّبِعوهُ.»

عبدالله بن عمر بن خطاب مي گويد: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مي كند و بر بالاي سر او فرشته اي است كه ندا مي كند: (اي مردم) اين مهدي (موعود) (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. از او تبعيت كنيد.»

266. 6- در كتاب تلخيص المُتشابه نوشته ي خطيب بغدادي، مجلد 1، صفحه 417، حديث 660 آمده است:

عن ابو الفرج الاصبهانی، عن سليمان بن احمد طبرانی، عن ابراهيم بن محمد بن عون، حدثنا عبد الوهاب بن الضحاك، حدثنا اسماعيل بن عيّاش، عن صفوان بن عمرو، عن عبد الرحمن بن جُبَيْر بن نَضَر، عن كثير بن مُرَّة، عن عبدالله بن عمرو، عن النبی (صلی الله علیه و آله) : «يَخْرُجُ الْمَهدیُّ وَ عَلی رَأسِهِ مَلَكٌ يُنادی: اِنَّ هذا المهدی فاتَّبعوه.»

عبدالله بن عمرو از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مي كند كه آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مي كند در حالي كه بر روي سرشان فرشته اي ندا مي دهد كه اين حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، از او تبعيت كنيد.»

267. 7- در كتاب ميزان الاعتدال، مجلد 2، صفحه 679، حديث 5316 در ترجمه ی عبد الرحمن بن ضحاك آورده است:

ص: 263

عن اسماعيل بن عيّاش، عن صفوان بن عمرو، عن عبد الرحمن بن جُبَيْر، عن كثير بن مُرَّة، عن عبدالله بن عمر قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَخْرُجُ الْمَهدیُّ وَ عَلی رَأسِهِ عمامَةٌ(1) فيها مُنادٍ يُنادی: هذا الْمَهْدیُّ خَليفةُ الله فَاتَبِعُوهُ.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مي كند و بر روي سرش عمامه اي است و بالاي آن منادي ندا در مي دهد: اين حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. «خليفة الله»، خليفه خداوند است از او تبعيت كنيد.»

ص: 264


1- 1 صاحب كتاب طبقات راويان احاديث مهدويت از طريق اهل سنت در پاورقي صفحه 490 مي گويد: «اين كلمه بايد غَمامة باشد؛ يعني، بالاي سر حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قطعه اي ابر است.»

قسمت بيست و هفتم : 313 نفر شورای انقلاب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 265

ص: 266

برپایی یک حکومت جهانی، ریشه کن کردن فساد از کره زمین و نابودی شرک و بت پرستی ساده نیست؛ به همین جهت سپاه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای انجام چنین انقلابی از 313 مرد الهی برخوردار است که ایشان را در این ظهور یاری خواهند کرد.

268. 1- در کتاب نور الابصار، مناقب آل بیت النبی المختار نوشته ی سید مؤمن شبلنجی شافعی مصری، باب 2، صفحه 189 چنین آمده است:

«عَن أبی جعفر رضی الله عنه قال... فَاِذا خرج أسنَدَ ظهره إلی الکَعبه و إجتمع إليه ثلثمِائة و ثلاثَة عَشر رَجلاً مِن أتباعِه فَاوَّل ما يَنطِق بِه هذه الآيه ﴿بَقِيَّةُ اللهِ خَيرٌ لَّکُم اِن کُنتُم مُّؤمِنِين﴾(1) ثُمَّ يَقول أنا بَقية الله و خليفَته و حجته عليکُم فَلا يَسلِم عليه أحد إلّا قال السَّلام عليکَ يا بَقية الله فی الارض فَاذا اجتَمع عندَه العقد عشر آلاف رجل فَلا يَبقی يهودی و لا نصرانی و لا أحد ممَن يَعبد غير الله تَعالی الّا آمَن و صدَّق و تکون الملَّة واحده ملَّة الاسلام و کلّ ما کان فی الارض مِن معبود سَوی الله تنَزِل عليه نارٌ مِن السّماء فَتحرقه و الله اعلم»

حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند: «زمانی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند پشت خود را به دیوار کعبه می گذارند، دور تا دور او 313 نفر از تابعانش جمع می شوند. آن گاه حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آیه ي ﴿بَقِيَّةُ اللهِ خَيرٌ لَّکُم اِن کُنتُم مُّؤمِنِين﴾ را قرائت می فرمایند، سپس می فرمایند: منم خلیفه خداوند و منم حجت خداوند بر شما. هیچ کس تسلیم او نمی گردد مگر این که می گوید: «السلام علیکَ یا بقیة الله فی الارض» پس هنگامی

ص: 267


1- 1سوره هود آيه 86

که نزد او ده هزار نفر (سربازان امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) جمع شوند، هیچ یهودی و نصرانی، حتي یک نفر هم نمی ماند مگر این که همه به او ایمان می آورند و همه او را تصدیق می نمایند و ملت اسلام واحد می شود. تنها معبودی که پرستش می شود الله است و هر کس غیر خدا کس دیگری را عبادت کند، آتشی از آسمان می آید و او را می سوزاند.»

269. 2- در ینابیع المودة نوشته ي خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه 421 آمده است:

عَن الإمام جعفر الصادق رضي الله عنه في قوله عزَّ و جل ﴿فَاستَبقوا الخيرات أينما تَکونوا يَأتِ بِکُم الله جميعاً﴾(1) قال: «يعنی أصحاب القائم الثلثمائة و بِضع عشر وهم و الله الاُمَة المَعدودة يَجتَمعون في ساعة واحدة کقزَع الخريف.»

حضرت امام صادق (علیه السلام) ذیل آیه ي 148 سوره ي بقره فرمودند: یعنی اصحاب قائم زیادتر از 310 نفر هستند (یعنی313نفر) به خدا قسم معدودی هستند که در یک ساعت جمع می شوند؛ همچون جمع شدن پاره های ابر در فصل پاییز.»

270. 3- در ینابیع المودة نوشته ي خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه 424 آمده است:

عَن باقر و الصادق رضي الله عنهما في قوله تعالی ﴿وَلَئِن اَخرنا عَنهُم العَذاب إلی اُمَّة مَعدودة﴾(2) قالا: «انَّ الاُمَة المعدودة هم أصحاب المهدی في آخر

ص: 268


1- 1 سوره بقره آيه 148
2- 2 سوره هود آيه 8

الزمان ثلثمأة و ثلثة عشر رجلاً کعدَّة اهل بدر يَجتمعون في ساعة واحدة کما يَجتمع قزَع الخريف.»

حضرت امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیه 8 سوره ي هود فرمودند: «امت معدود اصحاب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخر الزمان هستند، تعدادشان 313 نفر است مانند تعداد اهل بدر؛ در یک ساعت

واحد به گرد ایشان جمع می شوند همان طور که ابرهای پاییز در یک ساعت واحد گرد هم می آیند.»

271. 4- در ینابیع المودة نوشته ي خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه 424 آمده است:

عَن الصادق رضي الله عنه في هذه الآية ﴿لو أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلَی رُکْنٍ شَدِيدٍ﴾(1) قال: «قوة القائم عليه السلام و الرکن الشّديد أصحابه ثلثمأة و ثلثة عشر رجلاً.»

حضرت امام صادق (علیه السلام) درباره ي آیه ي 80 سوره ي هود فرمودند: «مراد از قوه در آيه، حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و مراد از رکن شدید، اصحاب آن جنابند که 313 مرد هستند.»

272. 5- ابو عبدالله، نُعَيْم بن حَمّاد مَرْوزي در كتاب الفتن و الملاحم، (به كوشش محمود حلبي)، صفحه 190:

حدثنا ابو يوسف المقدسی، عن عبد الملك بن ابی سليمان، عن عمرو بن شُعَيْب، عن أبيه، عن جدّه قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «... فَيُوتیِ بين الرُّكْنِ و الْمَقامِ، فَيُبايَعُ وَ هُو كارِهُ... فَيُبايِعُهُ مِثْلَ عِدَّةَ أهْلَ بَدْرٍ...»

ص: 269


1- 1 سوره هود آيه 80

عمر بن شعيب از پدرش و او از جدش و او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت مي كند كه آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «(حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) بين ركن و مقام مي آيند و 313 نفر به عدد اصحاب بدر آمده و با حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بيعت مي كنند.»

273. 6- در كتاب المستدرك علي الصحيحين نوشته ي حاكم نيشابوري، مجلد 5، صفحه 503 آمده است:

أخبرنی محمد بن المُؤمل، حدثنا الفضل...، عن عَمْرو بن شُعَيب، عن أبيه، عن جدِّه قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «... فياتی بين الرُّكن و المقام فَيُبايِعُ وَ هُو كارِهٌ، يُقالُ لَهُ: إنْ أَبَيْتَ ضَرَبْنا عُنُقُكَ يُبايِعُه مِثْلَ عِدَّةِ أهلِ بَدرٍ.»

ص: 270

قسمت بیست و هشتم : «البيعة لله» جمله ای که روی پرچم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده است

ص: 271

ص: 272

حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حین انقلاب و حرکت انقلابیشان از پرچمی استفاده می کنند که روی آن نوشته است: «البیعة لله» يعني بیعت فقط از آن خداوند است. چون حکومت، حکومت الهی است. امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند همه ی انبيا و حضرت خاتم الانبيا (صلی الله علیه و آله و سلم)

مردم را به خداوند، به الله دعوت مي كنند و محور اصلي حكومت آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، توحيدي و الهي است، لذا بر روي پرچم انقلابي آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده است: «البيعة لله»

274. 1- در ینابیع المودة نوشته ي خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه 424 چنین آمده است:

عَن نوف انَّه قال: «رايَة المهدي فيها مکتوبٌ البيعةُ لله»

نوف گوید: «بر روی پرچم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده است: بیعت از آن خداوند است.»

275. 2- متقی هندی در البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان، باب 7 آورده است:

عَن إبن سيرين قال: «علي رآية المهدي البيعة لله.»

ابن سیرین می گوید: «بر روی پرچم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) «البيعة لله» است.»

276. 3- در البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان نوشته ي متقی هندی، باب 7 آورده است:

عَن عمار ياسر قال: «إذا بَلَغ السُّفياني الکوفة و قتل أعوان آل محمد خرَجَ عليه المهدي علی لواية شعيب بن صالح.»

ص: 273

عمار یاسر می گوید: «هنگامی که سفیانی در کوفه ظاهر شود و دوستان و نزدیکان آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را مي کشد، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در برابر او خروج می کند و پرچم شعیب بن صالح همراه اوست.»

ص: 274

قسمت بيست و نهم : ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شهر مكه، در مسجد الحرام، از كنار خانه ی خدا شروع می شود

ص: 275

ص: 276

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دين جديدي نمي آورند بلكه ايشان اسلام را ترويج مي كنند و به اسلام قدرت و عظمت مي بخشند. ظهور ايشان بسيار شبيه قيام و انقلاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. در احاديث نيز به اين موضوع اشاره شده است؛ ظهور ايشان از مكه و در مسجد الحرام و كنار خانه ي خدا آغاز مي گردد:

277. 1- در كتاب البرهان في علامات مهدي آخر الزمان نوشته ي متقي هندي، باب 1 آمده است:

عن حذيفة بن اليمان، عن النبی (صلی الله علیه و آله) في قصَّة المهدي «و مُبايعته بين الركن و المقام و خروجَه متوجهاً الی الشام قال: و جبرئيل علی مقدَّمة و ميكائيل علی ساقَة يَفرح بِه أهل السَّماء و الأرض و الطير و الوحش و الحيتان فی البَحر.»

حذيفه بن يمان از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مي كند كه درباره ي حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «و (تعدادي) با حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بين ركن و مقام بيعت مي كنند و آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مي كند و به سمت شام مي رود و جبرئيل جلودار ايشان و ميكائيل پشت سرشان است. به خاطر ظهور ايشان، اهل آسمان ها و زمين و پرندگان و حيوانات و تمام آبزيان شاد مي شوند.»

278. 2- در كتاب عقد الدّرر نوشته ي شيخ جمال الدين يوسف دمشقي، باب 3 آمده است:

عن رسول الله (صلی الله علیه و آله) فی قصَة السفياني و ما يَفعَله مِن الفجور و القتل قال: «فقعد ذلك يُنادي مناد مِن السماء، يا اَيُّهَا الناس إنَّ الله قد قطعَ عَنكُم يد الجبار و

ص: 277

المنافقين و أشياعِهُم و ولّاكم خير اُمَّة محمد (صلی الله علیه و آله) فَالحقوا به بِمكة فَاِنَّه المهدي.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ي قصه ي سفياني و كارهايي كه او از ظلم وجور و فجور انجام مي دهد و

انسان هايي كه مي كشد فرمودند: «منادي از آسمان صدا مي زند: اي مردم، خدا از سر شما دست جبارين، منافقين و پيروان آنها را قطع كرد و اين كه از امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) باشيد، براي شما خير است؛ به حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شهر مكه ملحق شويد كه او در آنجاست.»

279. 3- در كتاب البرهان في علامات مهدي آخر الزمان نوشته ي متقي هندي، باب 7 آورده است:

عَن ابی جعفر: «... قائم بين الركن و المقام، جبرئيل عَن يَمينه و ميكائيل عَن يساره، تصير الله شيعته مِن اطراف الارض...»

حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بين ركن و مقام قيام مي كند، جبرئيل سمت راست ايشان و ميكائيل سمت چپشان است، خداوند شيعيان ايشان را از اطراف زمين جمع مي كند.»

280. 4- در سُنن أبی داود، مجلد 2، صفحات 22 و 23، شماره 4286 و عَون المَعبُود، مجلد 11، صفحه 375، شماره 4366 آمده است:

حَدَّثنا محمّدِ بنُ المُثَنّی، حَدَّثنا معاذ بنُ هِشام، حَدَّثَنی أَبی، عَن قِتادَةَ، عَن صالحٍ أَبِی الخَليلِ، عَن صَاحِبٍ لَهُ، عَن أُمِّ سَلَمَةَ زَوجِ النَّبیّ (صلی الله علیه و آله) ، عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) قال: «يَکُونُ إختِلافٌ عِندَ مَوتِ خَليفَةٍ، فَيَخرُجُ رَجُلٌ مِن أهلِ المَدينَةِ هارِباً إِلی مَکَّةِ، فَيَأتيهِ ناسٌ مِن أَهلِ مَکّةِ فَيُخرِجُونَهُ وَ هُوَ کارِهٌ فَيُبايِعُونَهُ بَينَ الرُّکنِ وَ

ص: 278

المَقامِ وَ يُبعَثُ إِلَيهِ بَعثٌ مِن أَهل الشّام فَيُخسَفُ بِهِم بِالبَيداءِ بَينَ مَکَّةِ وَ المَدينَةِ، فَإِذا رَأی النّاسُ ذلِکَ أَتاهُ أَبدالُ الشّامِ وَ عَصائبُ أَهلِ العِراقِ فَيُبايِعُونَهُ ثُمَّ يَنشَأُ رَجُلٌ مِن قُرَيشٍ أَخوالُهُ کَلبٌ فَيَبعَثُ إِلَيهِم بَعثاً، فَيَظهَرُونَ عَلَيهِم وَ ذلِکَ بَعثُ کَلبٍ، وَ الخَيبَةُ لِمَن لَم يَشهَد غَنيمَةَ کَلبٍ، فَيَقسِمُ المالَ، وَ يَعمَلُ فِی النّاسِ بِسُنَّةِ نَبِيِّهِم وَ يِلقِی الإِسلامُ بِجِرانِهِ الي الأَرضِ، فَيَلبَثُ سَبعَ سِنينَ ثُمَّ يَتَوَفّی وَ يُصَلّی عَلَيهِ المُسلِمُونَ.»

ام سلمه همسر پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مي كند كه فرمودند: «در هنگام مرگ خليفه اختلاف و دو دستگي رخ خواهد داد. پس مردي از اهل مدينه خروج مي كند درحالي كه به سوي مكه مي گريزد، پس مردمي از اهل مكه مي آيند و او را بيرون مي كنند و او كراهت دارد. پس با او بين ركن ومقام بيعت مي كنند و گروهي از اهل شام به سوي او گسيل مي شود. پس زمين، آنها را در سرزميني به نام بيداء در خود فرومي برد كه اين سرزمين بين مكه و مدينه واقع است. پس هنگامي كه مردم اين را ديدند، نيكوكاران شام و مردان پاكيزه ي اهل عراق به سوي او مي آيند، پس با او بيعت مي كنند. سپس مردي از قريش كه دايي هاي او از قبيله ي كلب هستند، پيدا مي شود. پس گروهي را به سوي قبيله اش (قبيله ي كلب) مي فرستد، پس بر ايشان ظاهر مي شوند و آن گروه و سپاه كلب است و نااميدي براي كسي است كه در غنيمت هاي به دست آمده توسط سپاه كلب حاضر نباشد، پس مال را تقسيم مي كند و بين مردم به سنت پيغمبرشان عمل مي كند و اسلام را در زمين منتشر مي سازد. پس هفت سال درنگ مي كند (زندگي مي كند)، سپس وفات مي كند و مسلمانان بر او نماز مي گزارند.»

ص: 279

281. 5- در الفِتَن و المَلاحِم نوشته ي نعیم بن حمّاد، صفحه 188 آمده است:

حدَّثنا ابن ثَورٍ و عبدالرزّاق، عَن مَعمَرٍ، عَن قِتادَةَ قال: قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) : «يَخرُجُ المَهدِیُّ مِنَ المَدينَةِ إِلی مَکَّة، فَيَستَخرِجُونَهُ النّاسُ مِن بَينِهم، فَيِبايِعونهَ بَينَ الرُّکنِ و المَقامِ وَ هُوَ کارِهٌ.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مدينه به سوي مكه خارج مي شود. عده اي از مردم با او خروج مي كنند و آنها با او بين ركن و مقام بيعت مي كنند...»

282. 6- در الفِتَن و المَلاحِم نوشته ي نعیم بن حمّاد، صفحه 194 آمده است:

حدَّثنا ابن ثَورٍ و عبدالرزّاق و ابنُ مَعاذٍ، عَن مَعمَرٍ، عَن قتادَةَ قال: قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) : «يَأتيهِ عَصائِبُ العِراقِ وَ أَبدالُ الشّامِ فَيُبايِعُونَهُ بَينَ الرُّکنِ وَ المَقام، فَيُلقِي الإسلامُ بِجِرانِهِ.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردم عراق و بزرگان شام مي آيند و با مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بين ركن و مقام بيعت مي كنند...»

283. 7- در المُصَنَّف عبدالرزّاق صَنعانِیّ یَمانِیّ، مجلد 11، (باب فی المَهدِیّ)، صفحه 371 آمده است:

أخبرَنا عبد الرَّزّاق، عَن مَعمَرٍ، عَن قَتادَةَ يَرفَعه إلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) قال: «يَکُونُ إختِلافٌ عِندَ مَوتِ خَليفَةٍ، فَيَخرُجُ رَجُلٌ مِن أهلِ المَدينَةِ فَيَأتی مَکَّة، فَيَستَخرِجُهُا النّاسُ مِن بَيتِهِ وَ هُوَ کارِهٌ، فَيُبايِعُونَهُ بَينَ الرُّکنِ وَ المَقامِ فَيُبعَثُ إِلَيهِ جَيشٌ مِنَا لشّامِ، حَتّی إذا کانوا بِالبَيداءِ خُسِفَ بِهِم، فَيَأتيهِ عَصائِبُ العِراقِ وَ أَبدالُ الشّامِ فَيُبايِعُونَهُ، فَيَستَخرِجُ الکُنُوزَ وَ يَقسِمُ المالَ، وَ يُلقِي الإِسلامُ بِجِرانِهِ إِلی الأَرضِ، يَعيشُ فی ذلِکَ سَبعَ سِنينَ أَو قالَ: تِسعَ سِنينَ .»

ص: 280

284. 8- در كتاب مِنْحَة المعبود في ترتيب مُسنَد الطَّيالُسيَ نوشته ي ابو داود احمد عبد الرحمن البنّا، مشهور به الساعاتي، مجلد 2، باب ما جاءَ فی بيعة المهدی و خراب الكعبه آخر الزمان، صفحه 216 به روايت ابو هريره آمده است:

حَدَّثنا يونس، قال: حَدَّثنا أبو داود قال: حَدَّثنا إبن أبی ذِئْبٍ قال: أخبرنی سَعيد بن سَمْعانَ مولي المُشمَعِلّ قال: سَمعت أبا هريرة يُحَدِّثُ أبا قتادةَ و هُو يَطوف بالبيت فقال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يُبايَعُ لِرَجُلٍ بين الرُّكنِ و المقام و أوّل مَن يَسْتَحِلُّ هذا البيت أَهْلُه، فَاذا اسْتَحَلُّوهُ فَلا تَسْأَلْ عن هَلَكَةِ الْعَرَبِ، ثُمَّ تجیِءُ الْحَبَشَةُ فيُخْرِبُونَهُ خَراباً لا يُعْمَرُ بَعْدَهُ و هُمُ الّذينَ يَسْتَخْرج كَنْزَهُ.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «با مردي (حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) بين ركن و مقام (در مكه مكرمه) بيعت مي كنند و هرگز خانه ي خدا حلال نمي شود مگر براي اهلش. پس، هنگامي كه خانه را حلال شمردند، پس، از كشتن و هلاكت عرب سؤال نكن. سپس به حبشه مي آيند و آن را ويران مي كنند، ويران ساختني كه بعد از آن آباد نمي گردد و آنان كساني هستند كه گنج (حبشه) را بيرون مي آورند.»

285. 9- در كتاب المُصَنَّف فی الاحاديث و الآثار نوشته ي حافظ عبد الله بن ابي شيبه و در كتاب الفتن، صفحه 40، حديث 136 آمده است:

حَدَّثنا يزيد بن هارون قال: أخبرنا ابن ذِئْبٍ عن سعيد بن سَمْعان سَمعت ابا هريرةَ يخبر أبا قتادة، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «يُبايَعُ لِرَجُلٍ بين الرُّكنِ و المقام و لَن تستحِلَّ البيت إلَّا أَهْلُهُ، فَاذا اسْتَحَلُّوهُ فَلا تَسْأَلْ عن هَلَكَةِ الْعَرَبِ، تَأتي الْحَبَشَةُ فيُخْرِبُونَ خَراباً لا يُعْمَرُ بَعْدَهُ اَبداً و هُمُ الّذين يَسْتَخْرجُونَ كَنْزَهُ.»

ص: 281

286. 10- مُسند امام احمد حنبل (رهبر حنابله)، مجلد 2، صفحه 312 به روايت ابو هريره آمده است:

حَدَّثنا زيدُ بن الحُباب، حَدَّثنا ابن أبی ذِئْبٍ، حدَّثنی سعيد بنُ سَمْعانَ سمعت ابا هريره يُحدِّث أبا قتادة قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يُبايَعُ لِرَجُلٍ بين الرُّكنِ و المقام و لَن يَستحِلَّ البيت اِلَّا أَهْلُهُ،

فَاذا اسْتَحَلُّوهُ فَلا تَسْأَلْ عن هَلَكَةِ الْعَرَبِ، ثُمَّ تجیِءُ الْحَبَشَةُ فيُخْرِبُونَهُ خَراباً لا يُعْمَرُ بَعْدَهُ و هُمُ الّذينَ يَسْتَخْرجون كَنْزَهُ.»

287. 11- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد 2، صفحه 291 و مُسند شرح احمد محمد شاكر، مجلد 15، صفحه 35، حديث 7897 آمده است:

حَدَّثنا يزيد، عن ابن ابی ذئْبٍ، عن سعيد بن سَمْعانَ قال: سمعت ابا هريرة يخبر أبا قتادة أنّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «يُبايَعُ لِرَجُلٍ ما بين الرُّكنِ و المقام، لَن يَسْتَحِلَّ البيت اِلَّا أَهْلُهُ، فَاذا اسْتَحَلُّوهُ فَلا يَسْأَلُ عن هَلَكَةِ الْعَرَبِ، ثُمَّ تَأتي الْحَبَشَةُ فيُخْرِبُونَهُ خَراباً لا يُعْمَرُ بَعْدَهُ اَبداً و هُمُ الّذين يَسْتَخْرجُونَ كَنْزَهُ.»

288. 12- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد 2، صفحه 328 آمده است:

حَدَّثنا ابو النَّضْر، عن ابن ابی ذِئْبٍ، اسحاق بن سليمانَ قال: حَدَّثنا ابن ابی ذئْبٍ، عن سعيد بنُ سَمْعانَ قال: سمعت ابا هريرة يُحَدِّثُ أبا قتادة أنّ النبي (صلی الله علیه و آله) قال: «يُبايَعُ لِرَجُلٍ بين الرُّكنِ و المقام و لَن يَستحِلَّ البيت اِلَّا أَهْلُهُ، فَاذا اسْتَحَلُّوهُ فَلا تَسْأَلْ عن هَلَكَةِ الْعَرَبِ، ثُمَّ تَأتي الْحَبَشَةُ فيُخْرِبُونَهُ خَراباً لا يُعْمَرُ بَعْدَهُ اَبداً و هُمُ الّذين يَسْتَخْرجُونَ كَنْزَهُ.»

289. 13- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد 2، صفحه 351 به روايت ابو هريره آمده است:

ص: 282

حَدَّثنا حسن بن محمد، عن ابن ابی ذِئْبٍ، عن سعيد بنُ سَمْعانَ أنّه سَمِعَ ابا هريره يُخْبر أبا قتادةَ أنّ النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «يُبايَعُ لِرَجُلٍ بين الرُّكنِ و المقام و لَن يَستحِلَّ هذا البيت اِلَّا أَهْلُهُ، فَاذا اسْتَحَلُّوهُ فَلا تَسْأَلْ عن هَلَكَةِ الْعَرَبِ، ثُمَّ تَأتي الْحَبَشَةُ فيُخْرِبُونَهُ خَراباً لا يُعْمَرُ بَعْدَهُ اَبداً و هُمُ الّذين يَسْتَخْرجُونَ كَنْزَهُ.»

290. 14- در الاحسان بترتيب صحيح ابن حبّان، مجلد 8، صفحه 292 آمده است:

ذكر الموضع الّذي يُبايَعُ فيه الْمَهدِیّ: أخبرنا ابو يَعْلی قال: حَدَّثنا ابو خَيْثَمَةَ،...قال:حَدَّثنا اسحاق بن سليمان الوازی قال: سمعتُ ابن ابی ذِنْبٍ، يَذكر عن سعيد بن سَمعان: انَهُ سَمَعَ

ابا هريره يُحَدِّثُ ابا قتادة، أنّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «يُبايَعُ لِرَجُلٍ بين الرُّكنِ و المقام و لَن تستحِلَّ هذا البيت إلَّا أَهْلُهُ، فَاذا اسْتَحَلُّوهُ فَلا تَسْأَلْ عن هَلَكَةِ الْعَرَبِ ثُمَّ تَظْهَرُ الحبشة... فيُخْرِبُونَهُ خَراباً لا يُعْمَرُ بَعْدَهُ اَبداً و هُمُ الّذين يَسْتَخْرجُونَ كَنْزَهُ.»

291. 15- در كتاب المستدرك علي الصحيحين نوشته ي حاكم نيشابوري ، مجلد 4، صفحه 452 به دو طريق آورده است:

حَدَّثنا أبو العباس محمد بن يعقوب، حَدَّثنا الربيعُ سليمان، حَدَّثنا أسدُ بن موسی، حَدَّثنا إبن أبی ذئب و حَدَّثنا أبو عبد الله محمد بن يعقوب الحافظ و حَدَّثنا حامد بن أبی حامدِ المُقری، حَدَّثنا إسحاق بن سليمان الرازی قال: سمعتُ إبن أبی ذئْب يُحدّث عَن سعيد بن سَمْعانَ قال: سمعتُ أبا هريرة يُحدِّثُ أبا قتادةَ أنَّ النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «يُبايَعُ لِرَجُلٍ بين الرُّكنِ و المقام و لَن يَستحِلَّ البيت اِلَّا أَهْلُهُ، فَاذا اسْتَحَلُّوهُ فَلا تَسْأَلْ عن هَلَكَةِ الْعَرَبِ، ثُمَّ تَجیءُ الْحَبَشَةُ فيُخْرِبُونَهُ خَراباً لا يُعْمَرُ بَعْدَهُ اَبداً و هُمُ الّذين يَسْتَخْرجُونَ كَنْزَهُ.»

ص: 283

ص: 284

قسمت سی ام : روش حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان روش و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است

ص: 285

ص: 286

همان طور که می دانیم طومار نبوت و رسالت، به وجود اقدس حضرت خاتم الانبیا محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) پیچیده شد و دیگر پس از ایشان پیامبری نخواهد آمد و کتابی هم به جز قرآن به عنوان یک روش جدید نازل نخواهد شد. حضرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) در نهج البلاغه مي فرمايند: «الخاتم لما سبق و الفاتح لمستقبل» يعني رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گذشته را كه نبوت بود ختم فرمودند و آينده را كه امامت باشد گشودند، لذا آن حضرت، خاتم الانبيا (صلی الله علیه و آله و سلم) و كتاب ايشان، خاتم الكتب است.

در قرآن آمده است که در آخر الزمان شخصی قیام می کند كه اسلام را جهانی خواهد کرد و آن شخصیت، وجود اقدس بقيةالله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و وقتی ایشان بیایند مروج قرآن و عترت حضرت خاتم المرسلین (صلی الله علیه و آله و سلم) خواهند بود. پس روش و سنت ایشان همان روش و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است، چنان که:

292. 1- در ینابیع المودة نوشته ي خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه 433 آمده است:

و عَن عايشَةI، عَن النّبی (صلی الله علیه و آله) انّه قال: «المَهدي رجل مِن عترَتي يقاتِل عَلی سُنَّتي کما قاتَلتُ أنا علی الوَحي»

عایشه نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردی از عترت و خانواده ماست؛ بر طبق سنت من (برای برپایی عدل) مبارزه می کند همان طور که من بر اساس وحی مبارزه کردم.»

پس، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تلاش مي كنند سنت از ياد رفته ي پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را زنده كنند و ايشان براي برپايي سنت آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) مبارزه مي نمايند.

ص: 287

293. 2- در كتاب المُعْجَم الاوسط نوشته ي حافظ ابو القاسم سليمان بن احمد طبراني، مجلد 2، صفحه 47، حديث 1079 آورده است:

حدثنا أحمد، حدثنا أبو جعفر...، عن أبی سعيد الخدري قال: سمعتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله) يقول: «يَخْرُجُ رَجُلٌ مِن اُمَّتی يَقولُ بِسُنَّتی، ... تُملَأُ الارض به قسطاً و عدلاً كما مُلِئت جوراً و ظلماً...»

ابو سعيد خدري مي گويد: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنيدم كه فرمودند: «مردي از امت من قيام مي كند.» آن گاه فرمودند: «او به سنت و روش من قيام مي كند...، زمين را پر از عدل و داد مي كند، همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود.»

294. 3- در كتاب الفتن و الملاحم نوشته ي ابو عبدالله نُعَيْم بن حَمّاد مَرْوزي، باب نسبة المهدي، صفحه 208 آمده است:

حدثنا الوليد، عن شيخ، عن الزُّهَریّ، عن عُرْوَة، عن عائشة، عن النبي (صلی الله علیه و آله) قال: «رَجُلٌ مِنْ عتْرَتي، يُقاتِلُ عَلَی سُنَّتي كما قاتَلْتُ أنا عَلَی الوحي.»

وليد از شيخ و او از زهري و او از عروه و او از عايشه نقل مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردي از عترت و خانواده ي من، بر طبق سنت من (براي برپایی عدل) مبارزه و جهاد مي كند، همان طور كه من بر اساس وحی مبارزه کردم.»

در ابتداي اسلام متأسفانه اعراب، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به عنوان پيامبرِ حامل وحي قبول نداشتند؛

بنابراين حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) براي اثبات مدعاي خود، با كفار براي وحي مبارزه مي كردند.

در آخر الزمان متأسفانه مسلمانان از سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دور مي شوند و چيزي را كه خودشان مي سازند، اسلام و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مي دانند. در چنين زماني حضرت

ص: 288

مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مي كنند و مردم را به سنت واقعي رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت مي كنند. مردم با ايشان از در مبارزه وارد مي شوند و آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) براي اجراي سنت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) با آنها مبارزه مي كنند.

ص: 289

ص: 290

قسمت سی و يكم : در قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه ی جهانيان مسلمان شده و به لا اله الّا الله و محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت خواهند داد

ص: 291

ص: 292

همان طور که قبلا اشاره کردیم، در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کل کره ي زمین مسلمان خواهند شد و دیگر از جنگ های مذهبی خبری نخواهد بود، همچنین در ظهور ایشان یک حکومت واحد جهانی تشکیل می شود و مرزها برداشته می شود. از آن پس انسان ها به خاطر زمین و سرزمین جنگ نخواهند کرد و ناسیونالیسم به انترناسیونالیسم تبدیل می گردد. در آن حکومت؛

اولاً: دیانت و دين رسمیش اسلام است و محور اصلي آن حكومت الله است.

ثانیاً: کل کره ي زمین به صورت یک کشور در می آید. مرزها برداشته شده و ناسیونالیسم به انترناسیونالیسم تبدیل می شود.

ثالثاً: یک حکومت واحد جهانی تشکیل می شود و اداره ي جهان به دست اين حكومت واحد جهاني الهي، صورت مي گيرد.

رابعاً: رهبر آن حکومت، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند.

خامساً: در آن حکومت کفر ریشه کن می شود. (يعبدوننی لا يشركون بی شيئاً)

295. 1- در ینابیع المودة نوشته ي خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه 421 آمده است:

و عَن رفاعة بن موسی قال: سَمعتُ جعفر الصادق رضی الله عنه يقول فی قوله تعالی فی سورة آل عمران ﴿وَ لَهُ أَسلَمَ مَن فِی السَّمواتِ وَ الأَرضِ طَوعاً وَ کَرْهاً﴾(1) قالَ: «إذا قام القائم المهدي لا يبقي أرض إلّا نودي فيها شهادَة أن لا اله الّا الله و انَّ محمداً رسول الله (صلی الله علیه و آله) »

ص: 293


1- 1سوره آل عمران آيه 83

از رفاعة بن موسی از حضرت جعفر الصادق (علیه السلام) درباره ي این آیه از سوره ي آل عمران که

خداوند می فرمایند: ﴿و هرآن چه در آسمان و زمین است تسلیم او می شوند چه بخواهند چه نخواهند﴾، چنین فرمودند: «در زمان ظهور حضرت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هیچ نقطه ای از زمین باقی نمی ماند مگر آن که در آنها به لا اله الّا الله و محمداً رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت می دهند.»

296. 2- در ینابیع المودة نوشته ي خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه 423 آمده است:

و عَن أبی بصير و عَن سماعة هما عَن جعفر بن الصادق رضی الله عنه في قوله تعالي ﴿هوَ الَذّی اَرسَلَ رَسولَه بِالهُدی وَ دينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلیَ الدِّينِ کُلِّهِ وَ لَو کَرِهَ المُشرِکونَ﴾(1) قالَ: وَ الله ما يُجئ تأويلها حتی يَخرج قائِم المهدي عليه السلام فإذا خَرَجَ القائم لَم يَبق مُشرک إلّا کَرِهَ خروجَه وَ لَا يَبقي کافر إلّا قتل حتی لَو کان کافر في بَطن صخرة قالَت: يا مؤمن في بطني کافر فَاکسرني و أقتله و هذه الآية في ثلاث سورة التوبة و سورة الصف و فيها ﴿و لَو کَره المشرکون﴾ و في سورة الفَتح و عَن عباية بن ربعي قال: قال أمير المؤمنين علی کرَّمَ الله وجهه في هذا الآية و الذی نفسی بِيَده لا تبقي قريَة الّا نودی فيها بشهادة أن لا إله إلّا الله وَ أن محمداً رسول الله (صلی الله علیه و آله) بکرة و عشياً و عَن زين العابدين و عَن الباقر رضي الله عنهما قالَ: «إنَّ إلاسلام قَد يُظهره الله علی جميع الأديان عندَ قيام القائم عليه السلام.»

ص: 294


1- 1 سوره توبه آيه 33 و سوره صف آيه 9

از ابی بصیر و سماعه، هر دو از امام صادق (علیه السلام) آمده است که حضرت (علیه السلام) درباره ي اين آيه ﴿او خدایی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن دین بر همه ادیان چیره شود اگر چه مشرکین کراهت داشته باشند﴾ فرمودند: «به خدا سوگند تأویل این آیه صدق نمی کند تا قائم موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند، پس هنگامی که خروج کند (در هر زمینی که او ظاهر

شود)، مشرکی باقی نمی ماند مگر آن که خروج او را کراهت دارد و باقی نمی ماند مشرکی مگر آن که کشته می شود تا جایی که اگر کافر در شکم سنگ سختی باشد، سنگ می گوید: ای مؤمن، در شکم من کافری است، مرا بشکن و او را بكش و این آیه در سه سوره یکی در سوره ي توبه، دیگری در سوره ي صف و دیگری در سوره ي فتح آمده است. در سوره ي فتح خداوند می فرماید: ﴿هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسولَهُ بِالهُدَی وَ دِينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلیَ الدِّينِ کُلِّهِ وَ کَفی بِاللهِ شَهِيداً﴾(1) عبایة بن ربعی گوید: حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) در ذیل این آیه فرمودند: «قسم به کسی که جان من در ید قدرت اوست، باقی نمی ماند قریه و دهی جز آن که در صبح و شام در آن ندا داده می شود به شهادت لا اله الّا الله و انَّ محمداً رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) .» و حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) و امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «وقت قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خدا اسلام را بر تمام دنیا ظاهر می کند.»

ص: 295


1- 1 سوره فتح آيه 28

ص: 296

قسمت سی و دوم : همه ی كره ی زمين در مقابل حكومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تمكين خواهند كرد

ص: 297

ص: 298

در انتخاب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جهان به عنوان رهبر، امام و زعيم، مردم جهان عبارتند از:

الف)در زمان ظهور، مؤمنین واقعی به راحتی به آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایمان خواهند آورد و تجديد بيعت مي كنند و آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در امر الهيش ياري مي كنند.

ب) مستضعفین جهان که از ظلم و جور حکومت هاي خودكامه و ظالم به زانو درآمده اند، به راحتی گرد حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می گیرند تا به وسيله ي ايشان، هم خودشان به عدالت برسند و هم جهان پر از عدل و داد شود.

ج) مؤمنين به كتب آسماني، منتظر ظهور یک منجی الهي هستند كه در كتب آنها به آمدنش تصريح شده است.

همه ی این ها سبب می شود که مردم به راحتی گرد آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بگیرند، برای موفقیت ایشان تلاش کنند و با ايشان همراهي و همكاري نمايند. در کتب اهل سنت نیز به این مطلب تصریح شده است.

297. 1- ابن عساکر، در تاريخش، مجلد1، صفحه 62 و کتاب صواعق المحرقه، نوشته ی ابن حجر شافعی و ینابیع المودة، صفحه 433 آمده است:

و عَن علي رضي الله عنه قال: «إذا قام قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله) جمع الله له أهلَ المَشرق و أهلَ المَغرب فَيَجتَمعون کَمی يجتَمع قزَع الخَريف، فَأمّا الرفَقاء فَمِن أهل الکوفَة و امّا الابدال فَمِن اهلَ الشام»

از حضرت علی (علیه السلام) آمده است که فرمودند: «زمان قیام حضرت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خداوند همه ي مردم شرق و غرب عالم را به دور او جمع می کند، مانند جمع شدن

ص: 299

پاره های ابر در فصل پاییز و رفقای او أهلِ کوفه و خوبان و ابدال اهل شام هستند (که همه گرد او جمع می شوند). »

دقت كنيد كه قبل از ظهور حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

مردم پراكنده اند، مانند ابرهاي پراكنده، اما امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه تشريف بياورند همه دور ايشان جمع مي شوند، مانند ابرهاي پراكنده اي كه يك باره جمع مي گردند، به دور ايشان حلقه مي زنند.

298. 2- در کتاب صحیح ابن ماجه، جزء الثانی فی ابواب الفتن فی باب خروج المهدی و در کتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان نوشته ي حافظ گنجی شافعی و در کتاب منتخب کنز العمال نوشته ي متقی هندی، مجلد 6، صفحه 29 و در ینابیع المودة خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه 437 آورده اند:

و عَن عبدالله بن الحارث بن جزء الزبيدی قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَخرج الناس مِن أهلَ المَشرق و المَغرب فَيوطَئون لِلمهدي يعني سلطانَه.»

از عبدالله بن حارث بن جزء زبیدی نقل شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اهل مشرق و مغرب عالم برای ملاقات با حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می آیند و همه، سلطنت او را قبول می کنند.»

299. 3- در ینابیع المودة نوشته ي خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه 423 آمده است:

و عَن زين العابدين و عَن الباقر رضي الله عنهما قالَ: «إنَّ الإسلام قَد يُظهره الله علی جميع الاديان عندَ قيام القائم عليه السلام.»

ص: 300

و امام زین العابدین (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و امام باقر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «وقت قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خدا اسلام را بر تمام دنیا ظاهر می کند.»

300. 4- در ینابیع المودة نوشته ي خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه 426 آمده است:

و فی سورة الروم ﴿وَ يَومَئذٍ يُفرحُ المُؤمِنونَ بِنَصرِ اللهِ﴾(1) عَن أبی بصير، عَن جعفر الصادق رضي الله عنه قالَ: «عِندَ قيامَ القائم عليه السلام يَفرَحُ المؤمنونَ بِنَصرِ الله»

در سوره ي روم آمده است: ﴿روزی که مؤمنین به نصرت خدا شاد و مسرور می شوند﴾ حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «مؤمنین در ظهور حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نصرت و یاری خداوند مسرور و شاد می گردند.»

301. 5- در سنن ابن ماجه، مجلد2، صفحه 1366، حديث 4088 آمده است:

حدثنا حَرْمَلَةُ بن يَحْيي المِصْریُّ و ابراهيمُ بن سعيدٍ الجَوْهَرِیُّ قالا: حدثنا أبو صالح عبد الغفّار بن داود الحَرّانِیّ، حدثنا ابن لَهيعَةَ، عن أبی زُرعَةَ عَمرُو بن جابِرٍ الْحَضْرَمِیّ، عن عبدالله بن الحارث بن جَزءِ الزُّبيديّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَخْرُجُ ناسٌ مِنَ الْمشْرِقِ (و المغرب) فَيُوَطِّئون لِلْمهْدِی يعنی سُلْطانَهُ.»

حَرْمَلَةُ بن يَحْيي مصری و ابراهيم بن سعيد جوهری هر دو از ابو صالح عبد الغفّار بن داود و او از ابن لَهيعَه و او از ابی زرعه و او از عَمرو بن جابر حَضْرَمِی و او از عبدالله بن حارث بن جَزء زُبيدي نقل مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردم (زيادي،ناس) از

ص: 301


1- 1 سوره روم آيات 4 و 5

مشرق و مغرب عالم به ديدن حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي آيند و همه سلطنت او را مي پذيرند.»

دقت بفرماييد، شرق و غرب عالم به ديدن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي آيند. همه، سلطنت و عدالت پروريِ حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مي پذيرند و ايشان را ياري مي كنند.

302. 6- در كتاب المُعْجَم الاوسط نوشته ي حافظ ابو القاسم سليمان بن احمد طبراني، مجلد 1، صفحه 200، حديث 287 آمده است:

عَن أبی زُرْعَةَ عَمْرو بن جابر، عن عبدالله بن الحارث بن جَزءٍ الزُّبَيْدِیِّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَخْرُجُ قَوْمٌ مِن قِبَلِ الْمشْرِقِ فَيُوَطَّئون لِلْمهْدِیِّ سُلْطانَهُ.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قومي از مشرق قيام مي كند و با حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ملاقات مي كند و همه سلطنت او را قبول مي نمايند.»

ص: 302

قسمت سی و سوم : حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای برپایی پرچم توحید و عدالت، زمین را فتح خواهد کرد

ص: 303

ص: 304

در همین کتاب، احادیث و روایات زیادی داریم که اثبات می کنند حضرت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای برافراشتن پرچم توحید و برپایی عدالت، کل جهان را فتح خواهند کرد، اما در بعضی روایات درباره ي فتح برخی از نقاط کره زمین اسم برده شده است. البته اين نكته قابل ذكر است كه حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در فتوحاتشان فقط برپايي حكومت الله را در نظر دارند كه ﴿اِن الحكم إلّا لله﴾(1) آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمي خواهند مانند جهان گشايان ديگر كه براي خواهش هاي نفساني و حكومت نمودن خودشان، سرزمینها را فتح مي كنند، قيام كنند بلكه آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به امر الهي براي برپايي قوانين الهي تلاش مي كنند. ايشان ملت ها را مانند جهان گشايان، خوار و ذليل و بدبخت نمي كنند بلكه قيام و حكومت ايشان رحمت، بركت، آسايش و راحتي براي همه ي بشريت است و همه ي انسان ها براي رسيدن به اين هدف، آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ياري مي كنند. در اينجا چند روایت در این مورد می آوریم:

494. 1- در کتاب عِقدُ الدُّرَر فی اخبار الامام المنتظر، باب دوم، صفحه 55 آمده است:

وَ عَن عبدالله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَقُومُ السَاعَةُ حَتّی يَلیَ الارض رَجُلٌ مِن اهل بيتی، اِسمُهُ کَاِسمی.»

عبدالله بن مسعود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که فرمودند: «قیامت برپا نمی شود تا این که مردی از اهل بیت من (يَلیَ الارض) پادشاه، والی و صاحب ولایت زمین شود، اسم او مانند اسم من است.»

ص: 305


1- 1 سوره انعام، آيه 57

495. 2- در مسند امام احمد حنبل، مجلد3، صفحه 37 نوشته شده است:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «اُبشِّركُم بالمهدی... فيملاء الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً يرضی عنه ساكن السماء و ساكن الارض...»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بشارت مي دهم شما را به مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ... به وسيله ي او زمين پر از قسط و عدل مي شود همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود؛ ساكنان آسمان و زمين از او راضي مي شوند.»

496. 3- در کتاب عِقدُ الدُّرَر فی اخبار الامام المنتظر، باب هفتم فی شرفه و عظیم منزلته، صفحات 22 و 212 آمده است:

وَ عَن اَميرِ المُؤمنين عَلیِّ بن ابی طالب فی قصَّة المَهدیِّ قال: «وَ لا يُترَکُ بدعَةٌ اِلّا اَزالَها وَ لا سُنَّةٌ اِلّا اَقامَها وَ يَفَتَحُ قُسطَنطنيَّةَ وَ الصّينَ وَ جِبالَ الدِّيلَم... ثُمَّ يَفعَلُ اللهُ ما يَشاءُ.»

حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) درباره ي حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «هیچ بدعتی ترک نمی شود مگر آن که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن را نابود سازد و هیچ سنتی اقامه نمی گردد مگر این که او اقامه می کند و او قسطنطنیه، چین و کوه های دیلم را فتح خواهد نمود... سپس خداوند هرچه بخواهد انجام می دهد.»

497. 4- در کتاب عِقدُ الدُّرَر فی اخبار الامام المنتظر، باب 11 (فی اختلاف الرّوایات فی مدّت اقامته)، صفحه 307 آمده است:

عَن مُحَمَّد بن الحَنَفيِه قالَ: «يَنزِلُ خَليفَةٌ مِن بنی هاشمِ بَيتَ المقدس فيملَأُ الارض عدلاً، يَبني بَيتَ المقدس بناءً لَم يُبنَ مِثلُهُ.»

ص: 306

محمد بن حنفیه می گوید: «خلیفه ای از بنی هاشم در بیت المقدس نزول اجلال می فرمایند. ایشان زمین را پر از عدل و داد می کند و بیت المقدس را می سازد به طوری که مثل آن را قبلاً هیچ کس نساخته باشد.»

در طول تاريخ بيت المقدس دست به دست گشته است؛ در درگيري ها بعضي اوقات خراب شده و سپس ساخته شده است. مي گوید: «امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن چنان بيت المقدس را عالي مي سازند كه كسي قبلاً نساخته است.»

498. 5- در منتخب کنز العمال، مجلد 6، صفحه 30 آمده است:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لَو لَم يَبقَ مِنَ الدُنيا الّا يَومً لَطَوَّلَهُ الله تعالی حتّی يملک رَجُلٌ مِن اهل بيتی جبل الديلم و القسطنطنية»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از عمر دنیا باقی نمانده باشد مگر یک روز، خداوند تعالی آن روز را طولانی گرداند تا مردی از اهل بیت من بر دیلم و قسطنطنیه حکومت کند.»

ص: 307

ص: 308

قسمت سی و چهارم : مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمين را پر از عدل و داد و آرامش خواهد كرد و حكومتش عدل و رحمت است

ص: 309

ص: 310

خداوند منان در قرآن كريم، يكي از اهداف ارسال رسل را پر كردن زمين از قسط و عدل بيان مي فرمايند؛ چنانچه در سور ه ي حديد، آيه 25 آمده است:

﴿لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَ أَنزَلنا مَعَهُم الكِتابَ وَ الميزانَ لِيَقوَمَ النّاسُ بِالقِسطِ وَ اَنزَلنَا الحَدِيدَ فِيهِ بَأسٌ شَدِيدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ﴾

ما به تحقيق رسولان خود را با دلایل و بينات آشكار فرستاديم و همراه ايشان كتاب و ميزان نازل كرديم تا مردم را به قسط و عدل برپا دارند و بر آنها آهن را كه در سختي و محكمي شديد است و براي مردم منافع فراواني دارد، نازل كرديم.

پس يكي از اهداف ارسال رسل برپايي قسط و عدل است، اما متأسفانه در طول تاريخ صاحبان زر و زور و تزوير نگذاشتند برنامه ي انبيا تمام و كمال پياده شود. امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه بيايند زمين را پر از عدل و داد خواهند كرد و هدف و اميد و آرزوهاي همه ي پيامبران را جامه ي عمل خواهند پوشاند يا به زبان ديگر، خداوند به وسيله ي امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كاري مي كند كه در طول تاريخ هيچ كس نكرده و آن، گسترش عدل و داد در سرتاسر جهان است.

303. 1- در تذكرة الخواص الامة نوشته ي سبط بن جوزي حنفي، صفحه 377 آمده است:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يخرُج في آخَر الزَّمان رجلٌ من وُلَدي إسمهُ كإسمي و كنيتهُ ككُنيتي يَملاءُ الاَرض عدلاً كما ملئَت جَوراً فذلِكَ هوَ المَهدي.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان مردي از فرزندان من قيام مي كند، اسم او اسم من است و كنيه ي او مانند كنيه ي من است، او زمين را

پر از عدل و داد خواهد كرد همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود و او همان حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.»

ص: 311

304. 2- در كتاب صحيح ابن ماجه، صحيح ابي داود، مجلد 2، صفحه 207، صحيح ترمذي، مجلد 2، نور الابصار، باب 2، صفحه 154، ينابيع المودة، باب 73، صفحه 432 و در مسند امام احمد حنبل چنين آمده است:

«لَو لَم يَبقَ مِن الدَّهر إلّا يَوم يَبعث الله رَجلاً مِن أهلَ بيتي يَملاءها عدلاً كما مُلئَت جوراً.»

«اگر از (عمر) دنيا نماند مگر يك روز، خداوند مردي از اهل بيت و خانواده ي مرا برمي انگيزد، (تا انقلابي پر شكوه برپا كند) خدا به وسيله ي او جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود.»

آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمين پر از ظلم را تبديل به زمين پر از عدل مي كنند كه اين كار بسيار مشكلي است.

305. 3- در كتاب ينابيع المودة نوشته ي خواجه كلان قندوزي حنفي، باب 71، صفحه 423 آمده است:

وَ عَن زُرارَة، عَن الباقر رضي الله عنه قالَ: «يُقاتِلون حتی يُوَحّد وَ الله و لا يُشرِكُ بِه شياً و تخرج العَجوزة الضعيفَة مِن المَشرق تُريد المغرب لا يؤذيها أحَدٌ و يَخرج الله مِن الارض نباتُها و يَنزِل مِن السماء قطرها.»

و از زراره (نقل است) كه گفت: امام محمد باقر (علیه السلام)

فرمودند: «جهاد مي كنند تا وقتي كه تمام مردم موحد شوند و براي خدا شريكي قرار ندهند و در آن زمان اگر پير زني ضعيف قصد رفتن از مشرق به مغرب كند، احدي مزاحم او نمي شود و به او آزار نمي رساند و خدا از زمين، سبزه هاي آن را بيرون مي آورد و از آسمان، قطرات بارانش را فرو مي ريزد.»

ص: 312

306. 4- در كتاب ينابيع المودة، باب 71، صفحه 429 آمده است:

في قوله تعالي ﴿اعلَموا أَنَّ اَللهَ يُحِي الأَرضَ بَعدَ مَوتِهَا﴾(1)

عَن سلام بن المستنير، عن الباقر رضي الله عنه قال: «يُحيها الله بِالقائم عليه السلام فَيَعدل فيها، فَيحيي الأرض بِالعدل بَعد موتَها بِالظلم.»

از سلام بن مستنير (روايت شده است) كه گفت: امام باقر (علیه السلام) درباره ي آيه 17 سوره ي حديد فرمودند: «خدا زمين را توسط حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زنده مي كند، پس (ايشان) زمين را پر از عدل و داد مي كند (همان طور كه پر از ظلم شده است)، زمين را به وسيله ي عدل زنده مي كند، بعد از مرگش (زمين) به وسيله ي ظلم.»

307. 5- در كتاب كشف الاستار عن زوائِد البَزّار علي الكتب السّنَّة نوشته ي حافظ نور الدّين علي بن ابي بكر هَيْثِميّ، مجلد 4، باب المهدي، صفحه 114، حديث 3326 به روايت ابو هريره:

حَدَّثنا ابوْ يَزَيْد عمرو بن يزيد الجَرْمیّ، حَدَّثنا محمد بن مروان العقيلی، حَدَّثنا هِشام، عن محمد، عن ابی هُريرة قال: ذكر رسول الله (صلی الله علیه و آله) المَهدي قال: «إن قَصُرَ فَسَبْعُ و إِلّا فَثَمان و إِلّا فَتِسْعُ وَ لَتُمْلَأَنّ الارض عدلاً و قسطاً كما مُلِئَتْ جوراً و ظلماً.»

308. 6- در سنن ابی داود، مجلد 2، جزء4، كتاب المهدي، صفحه 198، حديث 4282 آمده است:

ص: 313


1- سوره حديد، آيه 17

حَدَّثنا ابن وَهَب، عن الحارِث بن نَبْهان، عن عمرو بن زياد، عن أبي نَضَرَةَ، عن أبی سعيدٍ (خدری)، عن النّبی (صلی الله علیه و آله) قال: «يَمْلَأُ الاَرْضَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ قَبْلَهُ ظُلْماً و جوراً... .»

ابو سعيد خدري مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «(حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) زمين را پر از عدل و داد مي كند، همان طور كه قبل از آن، پر از ظلم و جور شده بود.»

309. 7- در مُسند أبي يَعْلي مَوْصلي، مجلد 2، صفحه 367، حديث 1128 آمده است:

حَدَّثنا قَطَن بن نُسَيْر، حَدَّثنا عُدَیُّ بن أبی عُمارَةَ، حَدَّثنا مَطَر الوَرّاق، عن أبی الصّدّيق، عن أبي سَعيد، عَنْ رسولِ الله (صلی الله علیه و آله) قال: «لَيَقُومَنَّ علی اُمَّتي مِنْ أهل بَيْتي أقْني، أجْلي، يُوسِعُ الأَرضَ عَدْلاً كَمی وَسِعَتْ ظُلْماً و جَوْراً.»

ابي سعيد خدري مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردي از اهل بيت من بر امتم قيام مي كند، او بيني كشيده و باريك و پيشاني بلند دارد، عدل را (در زمين) توسعه مي دهد همان طور كه ظلم و جور وسعت پيدا كرده است.

310. 8- در كتاب اَلمُعجَمَ الأوسط نوشته ي حافظ ابو القاسم سليمان بن احمد طبراني، مجلد 10، صفحه 209، حديث 9656 آمده است:

حَدَّثنا يعقوب بن إسحاق قال: حَدَّثنا عَفّانُ قال: حَدَّثنا عِمْرانُ قال: حَدَّثنا قتادَةُ قال:حَدَّثنی أبو نَضرَةَ، عن أبي سعيد الخُدری، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «يَمْلِكُ رَجُلٌ مِنْ أهل بيتي أجْلَی الْجَبْهَةِ أَقْنی الأَنف يَملاءُ الأرض قسطاً و عدلاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً و جَوْراً يَعيشُ هكذا و بَسَطَ كَفَّهُ الْيُمني و بَسَطَ اِلی جَنْبِها أصْبَعَيْنِ و بَسَطَ كَفَّهُ الْيُسْری.»

ص: 314

311. 9- در كتاب المُستَدْرك علي الصحيحين نوشته ي حاكم نيشابوري آمده است:

حَدَّثنا أبو العباس محمد بن يعقوب، حَدَّثنا محمد بن إسحاق الصَغانی، حَدَّثنا عمرو بن عاصِم الكِلابّی، حَدَّثنا عِمرانُ القَطّان، حَدَّثنا قتادة، عَن أبي نَضَرَةَ، عَن أبی سعيد قال: قال:

رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «الْمَهدیُّ مِنّا اَهل الْبَيتِ، أَشَمُّ الْأَنْفِ أقنی أجْلی، يَملا الارض قسطاً كما ملئت جوراً و ظُلْماً، يَعيش هكَذا و يَساره و أصبعَيْن مِنْ يَمينه المُسَبِّحَه و الابهام و عَقدَ ثلاثَة.»

312. 10- در كتاب مُسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 52، حديث 11484 آمده است:

...عن ابی سعيد الخُدری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «اُبَشِّرُكُمْ بالمهدی...فَيَملاَ الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً...»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بشارت باد بر شما به ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ... پس زمين را پر از عدل وداد مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود...»

313. 11- در كتاب المُصَنَّف نوشته ي حافظ ابو بكر عبد الرزّاق بن همّام صَنْعانیّ، مجلد 11، باب المهدي، صفحه 371 آورده است:

اُخبرنا مَعْمَر، عَن أبي هارون، عَن معاوية بن قُرَّةَ، عن أبي الصِّدِّيق النّاجّی، عَن أبی سعيدٍ الخُدْریّ قال: ذَكَرَ رَسولُ الله (صلی الله علیه و آله) ، «بَلاءٌ يُصيبُ هذِهِ الاُمَّةَ حَتَّي لا يَجِدَ الرَّجُلُ مَلْجَأً يَلْجأُ إلَيْهِ مِنَ الظُلم فَيَبْعَثُ اللهُ رَجُلاً مِنْ عِتْرتی مِن أهل بيتي فَيَمْلَأُ به الأرْضَ قِسْطاً كَمی مُلئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً.»

ابو سعيد خدري مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بلايي نصيب اين امت (امت اسلامي) مي شود تا آنجا كه يك مرد نمي يابند كه او را از شر ظلم و ظالم ملجاء

ص: 315

خود قرار دهند؛ خداوند در آن هنگام مردي را از عترت و اهل بيت من برمي انگيزاند كه به وسيله ي او زمين پر از عدل و داد مي شود همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود.»

314. 12- در المستدرك علي الصحيحين نوشته ي حافظ ابو عبدالله حاكم نيشابوري، مجلد 4، صفحه 465 آمده است:

أُخبرنی الحسين بن علي بن محمد بن يحيي التَّميمي أنباً أبو محمد الحسن بن إبراهيم إبن حيدر الحِمْيرَيّ، بالكوفه، حدثنا القاسم بن خَليفةَ، حدثنا أبو يحيي عبدالحميد بن عبد الرحمن الحمّانيّ، حدثنا عمر بن عبيد الله العَدوِیّ، عَن معاوية بن قُرَّةَ، عَن أبی الصديق النّاجیّ، عَن أبی سعيد الخدري قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يُنْزِلُ بأُمَّتي في آخر الزَّمان بَلاءٌ شَديدٌ مِنْ سُلْطانِهِمْ لَمْ يسْمَعْ بَلاءً أشَدُّ مِنهُ و حَتّی تَضيقَ عَنْهُمُ الْأرْضَ الرَّحْبَةَ و حَتّی يَملاَ الْارضُ جُوراً و ظلما لا يَجِدُ المُؤْمِنُ مَلْجَأَ يَلْجئ إلَيْهِ من الظُلْمِ فَيَبْعَثَ الله عَزَّوَجَلَّ رَجُلاً مِنْ عِتْرَتیِ فَيَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَت ظُلماً وَ جَوْراً.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخرالزَّمان به امت من بلايي بسيار شديد از سوي سلطان و حاكم آنها نازل مي گردد كه هيچ گوشي چنين ظلمي را نشنيده است تا آنجا كه زمين بر آنها تنگ و پر فشار و پر از ظلم و جور مي گردد؛ مؤمن براي خود ملجاء و مأوايي كه از شرك آن ظلم و ظالمان به آن پناه ببرد، نمي يابد. پس (در چنين موقعيتي) خداوند مردي را از عترت من برمي انگيزاند كه او زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد همان طور كه پر از ظلم و جور شده است.»

315. 13- در مسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 28 آمده است:

ص: 316

حدثنا عبد الصمد، حدثنا حَمّاد بن سَلَمةَ، حدثنا مُطرَف بن المعلی، عن أبی الصديق، عن أبی سعيد: أَنَّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «تُمْلَأُ الْارْضُ ظُلماً وَ جُوراً ثُمَّ يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ عِتْرَتیِ... فَيَمْلَأُ الارض قِسطاً وَ عَدْلاً.»

عبد الصمد... (به نقل از) ابو سعيد خدري روايت مي كند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «زمين پر از ظلم و جور مي شود، سپس مردی از عترت من خارج مي گردد... و زمين را پر از عدل و داد مي نمايد.»

316. 14- در مسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 70 آمده است:

حدثنا الحسن بن موسي قال: حدثنا حَمّادُ بنُ سَلَمَةَ، عن أبي هارونَ الْعَبْدیِّ و مَطَرِ الوَرّاق، عن أبی الصِّدّيق النّاجیّ، عن أبی سعيد الخدری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «تُمْلَأُ الارضُ جَوراً وَ ظُلْماً فَيَخْرُجُ رَجُلٌ من عِتْرَتی... فَيَملَأُ الارضَ قسطاً وَ عَدْلاً.»

317. 15- در المستدرك علي الصحيحين، مجلد4، صفحه 558 آمده است:

حدثنا ابو العباس محمد بن يعقوب، حدثنا حجّاج الربيع بن سليمان، حدثنا أسَد بن موسی، حدثنا حَمّادُ بنُ سَلَمَةَ، عن مَطَرَ و أبی هارون، عن أبی الصِّدّيق النّاجیّ، عن أبی سعيد الخُدْری أنَّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «تُمْلَأُ الارضُ جَوراً وَ ظُلْماً فَيَخْرُجُ رَجُلٌ من عِتْرَتی.»

318. 16- در مسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 36 آمده است:

حدثنا محمد بن جعفر، حدثنا عَوْف، عن ابی الصديق الناجی، عن ابی سعيد الخُدْری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَقومُ الساعَةُ حتی تَمْتَلئَ الْارْضُ ظُلماً وَ عُدْواناً. قال: ثُمَّ يَخْرُجُ رجل مِنْ عِترتی، أو من أهل بيتي يَمْلؤُها قسطاً وَ عَدْلاً كما مُلِئَتْ ظُلماً وَ عُدْواناً.»

ص: 317

محمد بن جعفر... از ابو سعيد خدري روايت مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قيامت برپا نمي شود تا اين كه زمين پر از دشمني و ظلم گردد؛ سپس (مردي) از عترت و خاندان من يا از اهل بيت من قيام مي كند كه (زمين را) پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود.»

319. 17- در مسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 17 آمده است:

حدثنا أبو النَّضْر، حدثنا أبو معاويه شيبان، عن مَطَرَ بن طهمان، عن أبی الصّديق الناجي، عن أبی سعيد الْخُدري قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَقومُ الساعَةُ حتی يَملِكَ رَجُلٌ مِنْ أَهل بيتی، أجلی، أقْنی يَملأُ الارض عَدلاً كما مُلِئَت قَبْلَهُ ظُلْماً...»

ابو النضر نقل مي كند از ابو معاويه شيبان و او از مطر بن طمان و او از ابي صديق الناجي كه ابو سعيد خدري گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قيامت برپا نمي شود تا اين كه مردي از اهل بيت من بر روي زمين حكومت برپا كند و او پيشاني بلند و بيني كشيده دارد و زمين را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه قبلاً پر از ظلم شده بود.»

320. 18- در مسند ابي يَعْلي، مجلد 2، صفحه 274، حديث 987 آمده است:

حدثنا أبی يعلي... حدثنا زُهير... حدثنا أبو الصديق، عن أبی سعيد الخدري، عن النَّبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تَقومُ الساعَةُ حتي تَمْتَلئَ الْارْضُ ظُلماً وَ عُدْواناً. ثُمَّ يَخْرُجُ رَجل مِنْ أهل بيتي، أو قال من عترتي فَيَمْلَأُها قِسْطاً وَ عَدْلاً كما مُلِئَتْ ظُلماً وَ عُدْواناً.»

ص: 318

321. 19- در الاحسان بترتيب صحيح ابن حبّان، مجلد 8، بخش ذكر البيان بأن خروج المهدي...، صفحه 290، شماره 6784 آمده است:

أُخبر أحمد بن علی بن المُثني قال: حدّثنا أبو خَيْثَمة قال: حدثنا يحيي بن سعيد قال: حدثنا عوف، قال: حدثنا أبو الصديق، عن أبی سعيد الْخُدري، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لاتَقومُ الساعَةُ تَمْتَلئَ الْارْض ظُلماً وَ عُدْواناً. ثُمَّ يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اهل بيتي، أو عترتي، فَيَمْلَأُها قِسْطاً وَ عَدْلاً كما مُلِئَتْ ظُلماً وَ جوراً.»

322. 20- در الاحسان بترتيب صحيح ابن حبّان، مجلد 8، بخش ذكر البيان بأن خروج المهدي...، صفحه 291، شماره 6787 آمده است:

أخبرنا محمد بن علی بن العباس المروزي قال: حدثنا الحسن بن عَرَفَة قال: حدثنا هاشم بن القاسم قال: حدثنا شيبان بن عبد الرحمن بن مَطر الوَرّاق، عن أبي الصديق الناجی، عن أبي سعيد قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَقومُ الساعَةُ حَتَّی يَملِكَ رَجُلٌ مِنْ أَهل بيتي، أقْنی يَملأُ الارض عَدلاً كما مُلِئَت قَبْلَهُ ظُلْماً... .»

محمد بن علي بن العباس از حسن بن عرفه و او از هاشم بن القاسم و او از شيبان بن عبد الرحمن و او از مَطَر الوَرّاق و او از ابي الصديق الناجي و او از ابي سعيد خدري نقل مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

فرمودند: «قيامت هرگز برپا نمي شود مگر اين كه مردي از اهل بيت من بيايد و حكومت كند و زمين را پر از عدل و داد نمايد، همان طور كه قبلاً پر از ظلم و جور شده بود.»

323. 21- در المستدرك علي الصحيحين، مجلد 4، صفحه 557 (با چهار طريق) آمده است:

ص: 319

حاكم نيشابوري نقل مي كند: حدثنا الشيخ أبو بكر بن إسحاق و علی بن حَمْشاذَ العَدَل و أبو بكر محمد بن أحمد بن بالوُيْه قالوا: حدثنا بِشر بن موسی الأسدی، حدثنا هَوْذَة بن خليفه، حدثنا عوف بن أبی جميلة و حدثنا الحسين بن علی الدّارمی، حدثنا محمد بن إسحاق الامام، حدثنا محمد بن بشار، حدثنا إبن عَدیّ بن عَوْف، حدثنا أبو الصديق الناجي، عن أبي سعيد الخدري قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَقومُ الساعَةُ تَمْلأُ الْارْض ظُلماً وَ جُوراً وَ عُدْواناً. ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْ أهل بيتي مَن يَمْلَأُها قِسْطاً وَ عَدْلاً كما مُلِئَتْ ظُلماً وَ عُدْواناً.»

الشيخ ابو بكر بن اسحاق از علی بن حَمْشاذَ و او از ابو بكر محمد بن احمد و او از بِشر بن موسی الأسدی و او از هَوْذَه بن خليفه و او از عوف بن ابی جميله و او از حسين بن علی دارمی و او از

محمد بن اسحاق الامام و او از محمد بن بشار و او از عَدیّ بن عَوْف و او از ابو الصديق الناجي و او از ابی سعيد الخدری نقل كرد كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قيامت برپا نخواهد شد مگر اين كه زمين پر از ظلم و جور و دشمني شود. سپس مردي از اهل بيت من قيام مي كند كه زمين را پر از عدل و داد مي كند، همان طور كه پر از ظلم و جور و دشمني شده بود.»

324. 22- در كتاب حلية الاولياء نوشته ي حاكم ابو نعيم اصفهاني ، مجلد 3، صفحه 101 آمده است:

حدثنا ابو بكر بن خَلّاد قال: حدثنا الحارث بن ابی أُسامة قال: حدثنا هَوْذَة قال: حدثنا عَوْف الاعرابّی، عن ابی الصّديق، عن ابی سعيد الخدریE قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لَتُمْلَأَنَّ الأرضُ ظُلماً وَ عُدْواناً. ثُمَّ لَيَخرُجَنَّ مِنْ اهل بيتی أو قال: عترتی، مَن يَمْلأُها قِسْطاً وَعُدْواناً.»

ص: 320

325. 23- در كتاب المعجم الكبير نوشته ي حافظ ابو القاسم سليمان بن احمد طَبراني، مجلد 10، صفحات 136 و 137 (به روايت عبدالله بن مسعود) آمده است:

حدثنا الحسين بن إسحاق التُسْتَریُّ، حدثنا واصل بن عبد الاعلی، حدثنا محمد بن فُضَيل، عن عثمان بن عبد الله بن شُبْرُمَة، عن عاصم بن أبی النَّجود، عن زرّ بن حُبيش، عن عبدالله إبن مسعود قال: قال النبی (صلی الله علیه و آله) : «يَخْرُجُ رَجُلٌ مِن أهل بيتي يواطئ إسْمُهُ إسمی و خُلْقُهُ خُلْقي يَمْلَأُها عَدْلاً و قِسطاً كما مُلِئَت ظُلماً و جَوْراً.»

پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

فرمودند: «مردي از اهل بيت من قيام مي كند كه اسم او اسم من است و خُلق و خوي او خُلق و خوي من است. او آن (زمين) را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود.»

326. 24- در الاحسان بترتيب صحيح ابن حبّان (متوفي352ه.ق)، مجلد 8، باب ذكر البيان بأنّ المَهْديَّ يشبه خُلْقُه المصطفي، صفحه 291، شماره 6786 (به روايت عبدالله بن مسعود) آمده است:

أُخبرنا محمد بن أحمد بن أبی عون الرَّيّانیّ قال: حدثنا علی بن المنذر قال: حدَّثنا ابنُ فُضَيْل قال: حدّثنا عثمان بن شُبْرُمَة، عن عاصم بن أبی النّجُود، عن زِرٍّ، عن عبدالله بن مسعود قال: قال النبی (صلی الله علیه و آله) : «يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اُمَّتي يواطئ إسمُهُ إسمي وَ خُلْقُهُ خُلْقي. فَيَملأها قِسطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَت ظلماً و جوراً.»

327. 25- در المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 133، حديث 10212 آمده است:

حدثنا موسی بن هارون، حدثنا عبدالله بن داهرٍ الرّازِیُّ، حدثنا عبدالله بن عبدالقُدّوس، عن الأعمش، عن عاصم بن أبی النَّجُود، عن زِرِّ بن حُبيش، عن

ص: 321

عبدالله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَقومُ السّاعةُ حَتّی يَمْلِكَ رَجُلٌ مِنْ أهل بيتي، يواطئ إسْمُهُ إسمي، يَمْلَأُ الأَرْضَ عَدْلاً كما مُلِئَت ظلماً و جَوراً.»

عبدالله بن مسعود گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قيامت برپا نمي شود تا مردي از اهل بيت من به حكومت برسد؛ اسم او اسم من است. او زمين را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده است.»

328. 26- در الْمُعْجَمْ الكبير، مجلد 10، صفحه 134، حديث 10219 آمده است:

حدَّثَنا الحسن بنُ اسحاقَ التُسْتَرِیُّ، حدَّثَنا حامِدُ بن يحيي الْبَلْخِیُّ، حدَّثنا سفيان بن عَيَيْنَةَ، عَنْ عاصِم بن أبی النَّجود، عَن عبدالله بن مسعود قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا يَذهَب الايام وَ الليالي حَتّی يَمْلِكَ رَجُلٌ مِن اَهْلِ بيتی يواطئ إسمه إسمي يَمْلَأُ الأرض قِسطاً.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «شب ها و روز ها به پايان نمي رسد مگر اين كه مردي از اهل بيت من به

حكومت برسد اسم او اسم من است؛ (خدا به وسيله او) زمين را پر از قسط مي كند.»

329. 27- در كتاب الفِتَن و المَلاحِم نوشته ي نعيم بن حمّاد، باب سيرة المهدي و عَدْله...، صفحه 201 آمده است:

حدثنا الوليد، عن سعيد، عن قتاده، عن أبی نَضْرَة، عن أبي سعيد الخدری عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «يَحْثی المالَ حَثياً لا يَعُدَّهَ عَدّاً يَملأ الأرضَ عَدْلاً كما مُلئت جوراً و ظُلماً.»

وليد از سعيد و او از قتاده و او از ابی نَضْرَه و او از ابو سعيد الخدری و او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت مي كند كه فرمودند: «(حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) مال را آن قدر زياد

ص: 322

مي بخشد كه به عدد در نمي آيد، زمين را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده است.»

330. 28- در المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 134، حديث 10220 (به نقل از دو طريق) آمده است:

حدَّثنا عمر بن إبراهيم بغدادي و محمد بن أحمد بن أبي خَيْثَمَهَ، حدَّثنا محمد بن علی بن خالد العطار، حدَّثنا عمر بن عبد الغفار، حدَّثَنا شُعْبَةُ، عَن عاصِم بن أبی النَّجود، عَن زِرّ بن حُبَيش، عَن عبدالله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا يذهب الدنيا حتي يلي رجل مِن أهل بيتي، يَمْلَأ الْأَرْضَ قِسْطَاً وَ عَدْلاً كما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً يواطئ إسمهُ إسمي.»

عبدالله بن مسعود مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنيا نمي رود (عمر دنيا به پايان نمي رسد) تا اين كه مردي از اهل بيت من قيام كند؛ زمين را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود. اسم او، اسم من است.»

331. 29- در المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 135، حديث 10225 آمده است:

حدَّثنا عَبْدالله بن أحمد، حدَّثنا عبدالله بن عمر بن أبان، حدَّثنا يوسف بن حَوْشَب، حدَّثنا واسط بن الحارث، عن عاصم بن أبی النَّجود، عَن زرّ بن حُبَيش، عَن عبدالله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا يذهب الدنيا حتي يلي رجل مِن أهل بيتي، يُوافق إسمه إسمي يَمْلَأُ الأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كما مُلِئَتْ جُوراً و ظُلْماً.»

ص: 323

عبدالله بن مسعود مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنيا نمي رود (عمر دنيا به پايان نمي رسد) تا اين كه مردي از اهل بيت من قيام كند. اسم او موافق اسم من است. زمين را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود.»

332. 30- در المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 136، حديث 10228 آمده است:

حدّثنا يعقوب ابن اسحاق النيشابوري، حدّثنا مسلم بن الحجّاج، حدَّثَنا أبو غَسّان الْمِسْمَعِیُّ، حدَّثنا مُعاذ بن هشام، حدَّثَنی أبي، عَن عاصِم، عن زرٍّ، عَن عبدالله بن المسعود، عَن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لايَذْهَبُ الْأَيامُ حَتّی يَمْلكَ رَجُلٌ مِنْ أهل بَيْتي يواطئ إسْمُهُ إسمي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَت ظُلْماً و جَوْراً.»

عبدالله بن مسعود مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنيا نمي رود (عمر دنيا به پايان نمي رسد) تا اين كه مردي از اهل بيت من قيام كند. اسم او، اسم من است. زمين را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود.»

333. 31- در المعجم الصغير، مجلد 2، صفحه 148 آمده است:

حدثنا يحيی بن اسماعيل بن محمد بن يحيی بن محمد بن زياد بن جرير بن عبدالله البَجَلیَّ الكوفی،حدَّثَنا جعفر بن علی بن خالد بن جرير بن عبدالله البَجَلیّ، حدَّثَنا ابو الأ حْوص سلام بن سُلَيْم، عن عاصم بن ابی النَّجود، عن زرِّ بن حُبَيش، عن عبدالله بن مسعود قال: قال

رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا يذهب الدُّنيا حتي يملكَ رَجُلٌ مِن أهل بيتي، يواطئ إسْمُهُ إسمي يَمْلَأُ الْأَرضَ عدلاً و قسطاً كما مُلِئَت جَوراً و ظلماً.»

334. 32- در المعجم الكبير، مجلد 10، صفحه 133، حديث 10214 آمده است:

ص: 324

حدَّثَنا موسی بن هارون، حدَّثَنا عبد الله بن داهِرٍ الرّازِیَّ، حدَّثَنا عبد الله بن عبد القُدّوس، عَن الأَعْمَش، عن عاصم بن أبی النَّجود، عن زرِّ بن حُبَيْش، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّی يَمْلِكَ رَجُلٌ مِنْ أهل بَيْتي، يواطئ إسْمُهُ إسمي يَمْلَأُ الأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسطاً كما مُلِئَت ظُلْماً و جوراً.»

عبدالله بن مسعود مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قيامت برپا نمي شود تا اين كه مردي از اهل بيت من قيام كند. اسم او، اسم من است. زمين را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود.»

335. 33- در الكامل، مجلد 7، صفحه 93 با ترجمه ي واسط بن حارث آمده است:

حدَّثَنا محمد بن ابراهيم بن ميمون السّراج، حدَّثنا عبد الله بن عمر بن أبان، حدَّثَنا يوسف بن حَوْشَب، حدّثنا واسط بن الحارث، عن عاصم، عن زرٍّ، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَذْهَبُ الدُّنيا حتّي يَمْلِكَ رَجُلٌ مِن أهلِ بَيْتي، يَمْلَأُ الأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْرَاً و ظُلْماً.»

محمد پسر ابراهيم سراج روايت مي كند از عبد الله پسر عمر پسر ابان و او از يوسف فرزند حَوشب و او از واسط فرزند حارث و او از عاصم و او از زر و او از عبدالله بن مسعود روايت مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنيا نمي گذرد (به پايان نمي رسد) مگر اين كه مردي از اهل بيت من به حكومت برسد؛ او زمين را پر از

قسط و عدل مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود.»

336. 34- در مسند امام احمد حنبل، مجلد 1، صفحه 99 آمده است:

ص: 325

قال أبو نُعَيْمٍ: رجلاً مِنّا. قال: و سَمِعْتُه مرّةً يذكره عَن حبيب، عن أَبی الطُّفَيْلِ، عن عَلِیٍّ، عنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) : «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدنيا إلّا يَوْمٌ لَبَعَثَ الله عزوجل رجُلاً مِنّا (اهل بيتی) يَمْلؤها عَدْلاً كما مُلئت جوراً.»

ابي طفيل از حضرت اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) روايت مي كند كه آن حضرت (علیه السلام) فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از دنيا (عُمرِ دنيا) نماند مگر يك روز، خداوند (در آن روز) مردي از ما را (اهل بيت من را) برمي انگيزاند كه زمين را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پر از جور شده بود.»

337. 35- در مسند امام احمد حنبل، مجلد 1، صفحه 99 و تحقيق احمد محمد شاكر، مجلد 2، صفحه 117 و 118 آمده است:

حدَّثَنا حَجَّاج و أبو نُعَيْمٍ قالا: حدَّثنا قِطْرٌ، عن القاسم بن أبی بَزَّة، عن أبی الطُّفَيْلِ، قال حجّاج: سَمِعْتُ عَلِيّاًE يقول: قالَ رسولُ الله (صلی الله علیه و آله) : «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدنيا إلّا يَوْمٌ لَبَعَثَ الله رَجُلاً مِنّا (مِنْ أهْلِ بَيْتی) يَمْلؤها الأَرضَ عَدْلاً كما مُلِئَتْ جَوْراً.»

حجاج و ابو نعيم هر دو مي گويند كه (قطر) گفت قاسم بن ابي بزه روايت كرده است از ابي طفيل و ايشان از حجّاج نقل مي كند كه حضرت اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت مي كند كه آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از (عمرِ) دنيا باقي نماند مگر يك روز، خداوند در آن روز مردي از ما (اهل بيت (علیهم السلام) را) برمي انگيزاند كه

زمين را از عدل و داد پر مي كند همان طور كه پر از جور شده است.»

338. 36- در المعجم الأوسط، مجلد 9، صفحه 150، حديث 8321 آمده است:

ص: 326

حدَّثنا موسی بن زَكريّا، قال: حدَّثنا محمدُ بنُ يحيی الأزْدِیُّ، قال: حدَّثنا داوُد بنُ المُحَبَّرِ، قال: حدَّثنا المُحَبَّرُ بنُ قَحْذَمٍ، عن مُعاوِيَةَ بنِ قُرّةَ، عن أبيه، قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لَتُمْلَأَنَّ الْأَرْضُ جَوْرَاً وَ ظُلْماً، فَإِذا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً، بَعَثَ اللهُ رَجُلاً إسْمُهُ إسْمي، يَمْلَأُها قِسْطاً و عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً و ظُلْماً.»

موسي بن زكريا مي گويد: .... معاويه بن قُرّه از پدرش روايت مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «زمين پر از ظلم و جور خواهد شد وقتي كه زمين پر از جور و ظلم شد، خداوند مردي را كه اسم او اسم من است برمي انگيزاند كه او آن (زمين) را پر از قسط و عدل مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود.»

339. 37- در أخبار اصبهان، مجلد 2، صفحه 165 آمده است:

حدَّثنا محمدُ بنُ الفَضْلِ بنِ قُدَيدٍ، حدَّثنا الحسنُ بنُ يوسفَ بنِ سعيدٍ المصریّ، حدَّثنا محمدُ ابنُ يحيی بن مَطر المُخَرِّمیّ، حدَّثنا داودُ المُحَبَّر، حدَّثنا أبی: المُحَبَّرُ بنُ قَحْذَمٍ، عن أبيه: قَحْذَمِ بنِ سليمانَ، عَن مُعاويةَ بنِ قُرَّةَ، عن أبيه قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لَتُمْلَأَنَّ الْأَرْضُ جَوْرَاً وَ ظُلْماً، فَإِذا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً، بَعَثَ اللهُ رَجُلاً مِنّي إسْمُهُ إسْمي، فَيَمْلَأُها قِسْطاً و عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً و ظُلْماً.»

محمد بن الفضل مي گويد... معاويه بن قُرّه از پدرش روايت مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «زمين پر از ظلم مي شود، زماني كه زمين پر از جور و ظلم شد، خداوند مردي را كه از من است و اسم او اسم من است برمي انگيزد كه او (زمين را) پر از قسط و عدل مي كند همان طور كه پر از جور و ظلم شده بود.»

ص: 327

340. 38- در المعجم الكبير، مجلد 22، صفحه 374، حديث 937 و تهذيب تاريخ دمشق، صفحه 351، حديث 4 و فتح الباري، مجلد 13، صفحه 214 و الحاوي للفتاوي، مجلد 2، صفحه 134 آمده است:

حدَّثَنا أبو عامر النَّحْویّ، حدَّثنا سُلَيمانُ بنُ عبد الرّحمن الدَّمَشْقِیّ، حدَّثنا حسينُ بنُ علیٍّ الكّنْدِیَّ، مولی جرير، عن الأَوْزاعِیّ، عَن قَيْسِ بنّ جابِرِ الصَّدَفِیِّ، عَن أبيه، عَن جَدِّه، أنّ رَسولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) قال: «سَيَكُونُ بَعْدی خُلَفاءٌ وَ مِنْ بَعْدِ الْخُلَفاءِ اُمَراءٌ وَ مِنْ بَعْدِ الأُمَراءِ مُلُوكٌ و مِنْ بَعْدِ الْمُلُوكِ جَبابِرَةٌ، ثُمَّ يَخْرُجُ رَجُلٌ مّنْ أَهْلِ بَيْتي يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً...»

ابو عامر نقل مي كند... قيس بن جابر الصّدفي و او از پدرش و او از جدش كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بعد از من به زودي خلفا مي آيند و بعد از خلفا اميران، بعد از اميران پادشاهان، بعد از پادشاهان جباران و ستمگران مي آيند. سپس مردي از اهل بيت من قيام مي كند، زمين را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پر از جور شده بود...»

341. 39- در كتاب الإستيعاب، ذيل الاصابه، مجلد 2، صفحه 111، حديث 289 آمده است:

جابر بن عبد الله الصَّدَفیّ: روی عَن النَّبیّ (صلی الله علیه و آله) أنَّه قال: «يَكُونُ بَعْدي خُلَفاءٌ وَ بَعْدِ الْخُلَفاءِ اُمَراءٌ وَ بَعْدِ الأُمَراءِ مُلُوكٌ و بَعْدَ الْمُلُوكِ جَبابِرَةٌ وَ بَعْدَ الجَبابِرَةِ يَخْرُجُ رَجُلٌ مّنْ أَهْلِ بَيْتي يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلاً.»

جابر بن عبد الله الصَّدفي روايت مي كند از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) كه آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بعد ازمن خلفا و بعد از خلفا امرا و بعد از امرا ملوك و پادشاهان و بعد از پادشاهان

ص: 328

جباران (مي آيند) و بعد از جباران مردي از اهل بيت من قيام مي كند كه زمين را پر از عدل و داد مي كند.»

342. 40- در الفِتَن و المَلاحِم نوشته ي نُعَيْم بن حَمّاد، صفحه 64 آمده است:

حدَّثنا الْوَليدُ، عَن ابن لَهيعَةَ، عَن عبد الرّحمن بن قيس بن جاير الصَّدَفِیّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكونُ بَعْدَ الْجَبابرَةِ رَجُلٌ مِنْ أَهل بَيْتی، يَمْلَأُ الأَرْضَ عَدْلاً... »

وليد بن لَهيعه و او از عبد الرحمن بن قيس و او از جابر الصَّدفي و او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چنين روايت مي كند: «بعد از من جباراني خواهند آمد و بعد از جباران مردي از اهل بيت من (به پا مي خيزد)، زمين را پر از عدل و داد مي كند...»

343. 41- در الفِتَن و المَلاحِم نوشته ي نُعَيْم بن حَمّاد، صفحه 215 آمده است:

حدَّثنا ابنُ لَهيعَةَ، عَن عبد الرّحمن بن قَيْس بن جاير الصَّدَفِیّ فی أنّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «سَيَكونُ مِنْ أَهْلِ بَيْتي رَجُلٌ، يَمْلَأُ الأَرْضَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «به زودي مردي از اهل بيت من مي آيد. زمين را پر از عدل مي كند همان طور كه پر از جور شده بود.»

ص: 329

ص: 330

قسمت سی و پنجم : در زمان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فقر ریشه کن می شود

ص: 331

ص: 332

344. 1- در مسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 37 و52، کنز العمال نوشته ي متقی هندی، جلد 6 صفحه 29، اسعاف الراغبین نوشته ي ابو العرفان شیخ محمد صبان شافعی، باب 2، صفحه 137، نور الابصار نوشته ي شبلنجی شافعی باب 2، صفحه 188، صواعق المحرقه نوشته ي ابن حجر و در ینابیع المودة نوشته ي خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه 469 آمده است:

اخرج احمد و الماوردی انه (صلی الله علیه و آله)

قالَ: «أَبشَروا بِالمَهدي رجلٌ مِن قريش مِن عترَتي يَخرج في إختلاف مِن الناس و زلزال فيملأ الارض عدلا و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً و يرضی عنه ساکن السماء و ساکن الارض و يُقسم المال بِالسوية و يَملاء قلوب اُمة محمد غناءً و يَسعهُم عدلَه حتي أنَّه يأمُر منادياً فَيُنادي مَن لَه حاجة إلي المال يَأتيه فما ياتيه أحد إلّا رجلٌ واحدٌ يأتيه فَيَسئله فَيَقول له المهدي ائتَ سادان حتي يؤتيه فَيأتيه فيقول أنا رسول المهدي أَرسَلَنی إليکَ لِتعطينی فَيقول أَحِث فَيحثی فَلا يستَطيع أن يحمِله فيَلقي حتي يکون قدر ما يَستَطيع أن يحمِله فَيخرج به فَيَندم فَيَقول أنا کنتُ أجشع الأمة نفساً کُلهم دعی إلی هذا المال فَتَرکوه غيري فيَرد عليه فَيَقول السادان إِنّا لا نَقبل شيئاً أعطَيناه فيلبَث في ذلک ستاً أو سبعاً أو ثمانياً أو تسعَ سنين و لا خير في الحَياة بعدَه.»

ابوسعید خدری گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مژده باد بر شما به آمدن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از قریش از خاندان من؛ او زمانی که مردم در اختلاف و تزلزل به سر می برند، قیام می کند و زمین را پر از عدل و داد می کند، همان طور که پر از ظلم و جور شده بود؛ اهل آسمان ها و زمین از او راضی شوند و اموال را به مساوات تقسیم

ص: 333

می کند. (و چون حکومتش را ثبات داد) دل های امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پر از غنا و بی نیازی می شود و عدل او گسترش می یابد تا جایی که منادی صدا می زند: هر که حاجتی دارد و ثروت می خواهد بیاید بگیرد؛ و کسی نمی آید مگر مردی که نزد او می آید و ایشان او را پیش خادم و خزانه دار می فرستند و او می گوید: من فرستاده حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستم تا به من مال بدهی. خادم و خزانه دار می گوید: برو هر قدر می خواهی بردار. او می رود و آن قدر برمی دارد که نمی تواند حمل کند، بعد بیرون می آید پس پشيمان مي شود و می گوید: این چه کاری بود که من کردم، من از همه طمع کارترم، زیرا همه ي آنها را خواندند و جز من کسی توجه نکرد و نیامد. او برمی گردد تا آن مال را پس دهد. خزانه دار می گوید ما آنچه داده ایم پس نمی گیریم...»

345. 2- در تاریخ ابن عساکر، مجلد 1، صفحه 186، منتخب کنزالعمال متقی هندی، صفحه 30 و در ینابیع المودة نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه 430 آمده است: (این روایت را مسلم و احمد آورده اند)

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَکون فی آخر امَّتي خَليفَة يحثي المال حثياً و لا يَعُداً عدّاً.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخرالزمان خلیفه و امامی می آید که مال را مشت کند و بدون شمارش بدهد.»

346. 3- در ینابیع المودة نوشته ي خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه 431 و صحیح ترمذی آمده است:

ص: 334

و عَن أبي سعيد الخدري، عَن النبی (صلی الله علیه و آله) في قصة المهدي قال: «فَيجیء إليه الرَجل فَيَقول: يا مهدي، أعطنی أعطنی أعطنی. قال: فَيَحثي لَه في ثوبة ما إستطاع أَن يَحمله.»

از ابی سعید خدری از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قصه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «مردی خدمت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می آید و می گوید: یا مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به من عطا کن، به من عطا کن، به من عطا کن. حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن قدر به دامن او می ریزد که توانایی بردن آن را ندارد.»

ص: 335

ص: 336

قسمت سی و ششم : حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام ظهور چهره ای جوان خواهند داشت

ص: 337

ص: 338

همان طور که در احادیث و روایات اسلامی آمده است، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عمری طولانی دارند، اما در این عمر طولانی همیشه چهره ای جوان خواهند داشت و در هنگام ظهور نیز داراي چهره ای جوان هستند. بنابر این در هنگام ظهور عده ای آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را انکار کرده و می گویند: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای عمری طولانی است و باید شیخ کبیر باشد، درحالی که تو چهره ای جوان داری؛ پس تو آن مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) موعود نيستي. يكي از مسائل محيرالعقول مسئله ي مهدويت همين قضيه است كه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داراي عمري طولاني هستند اما چهره اي جوان دارند و احاديثي كه درباره ي چهره ي جوان داشتن حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد، راه را بر كساني كه اشكال مي گيرند بسته است كه حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بصورة شابٍ دون اربعين سنة است. ايشان به صورت جواني زير چهل سال هستند درحالي كه عمري طولاني دارند. اگر كسي پير شود پس از پيري، مرگ به سراغش مي آيد و ما اگر بتوانيم عارضه ي پيري را حذف كنيم، انسان مي تواند جوان بماند و سال هاي سال زندگي كند.

347. در کتاب عقد الدرر نوشته ي محمد بن یوسف گنجی شافعی و در ینابیع المودة نوشته ي قندوزی حنفی، صفحه 492 چنین آورده اند:

عَن حسن بن علي رضي الله عنهما أَنَّه قال: «لَو قام المهدي لَأَنکَره الناس لِأَنَّه يَرجع إليهِم شاباً و هُم يَحسبونه شيخاً کبير.»

حضرت امام حسن بن علی (علیهما السلام) فرمودند: «اگر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كنند، مردم ایشان را انکار خواهند كرد، زیرا او (هنگام ظهور چهره ای جوان دارد و) به صورت

ص: 339

جوان به سوی مردم برمی گردد؛ در حالي كه مردم گمان می کنند که او پیرمردی است.»

ص: 340

قسمت سی و هفتم : همه ی ملائكه، انسان ها و قواهای تكوينی و تشريعی از ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) راضی و خوشحال می شوند

ص: 341

ص: 342

348. 1- در كتاب مستدرك علي الصحيحين نوشته ي حاكم نيشابوري، مجلد 4، صفحه 465، در اسعاف الراغبين نوشته ي ابو العرفان شيخ محمد صبان مالكي مصري، صفحه 134 و در الصواعق المحرقه نوشته ي ابن حجر شافعي چنين آورده اند:

عَن ابی سعيد خدري رضي الله عنه قال: قال النبی (صلی الله علیه و آله) : «يُنزِل بِأُمَّتی في آخر الزمان بَلاءٌ شديدٌ مِن سلطانِهم لَم يَسمع بَلاءٌ أشدُّ مِنه حتي تَضيق عَنهم الارض الرحبَة حتي يَملاء الأرض جوراً و ظلماً لا يَجد المؤمن ملجأ يَلتجی إلَيه مِن الظلم فَيَبعث الله عز و جل رجلاً مِن عترَتي فَيَملاء الأرض قِسطاً و عدلاً كما مُلئَت ظلماً و جوراً يَرضينَ عَنه ساكِنَ السَّماء و ساكِن الارض لا تَدَّخر الأرض مِن بَذرها شيئاً الّا اَخرجَنه و لا السَّماء مِن قطرها شيئاً الّا صبّه الله عليهِم مدراراً تتمني الاحياء الاَموات ممّا صنع الله عز و جل بِأهل الارض مِن خيرة.»

ابي سعيد خدري مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخرالزمان بر امت من بلايي شديد از سوي سلطان آنها نازل مي شود كه هيچ گوشي شديدتر از آن را نشنيده است، به حدي كه زمين بر آنها تنگ مي شود و پر از ظلم و جور مي گردد و مؤمنين ملجاء و پناهي نمي يابند، در اين هنگام خداوند مردي از اهل بيت مرا به پا خواهد داشت كه زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود، از حكومت او ساكنين آسمان ها و زمين راضي مي شوند، زمين بركات و نعماتش را بيرون مي دهد و آسمان همه ي قطرات بارانش را مي باراند تا جايي كه زنده ها به خاطر اين خيراتي كه خداوند براي اهل زمين قرار داده است آرزو مي كنند كه اي كاش مرده ها زنده بودند.»

ص: 343

349. 2- در كتاب نور الابصار، باب 2، صفحه 187، اسعاف الراغبين، باب 2، صفحه 135، ينابيع المودة، صفحه 469 و در الصواعق المحرقه آمده است:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «المهدي مِن وُلدي، وجهَه كَالكوكب الدّري، اللَّون لونٌ عربيٌ و الجسم جسم إسرائيلي اي طويل يَملاء الأرض عدلاً كما مُلئت جوراً يرضي لِخلافَته أهلَ ساكن السَّماء و أهلَ ساكن الأرض و الطَير في الجَو»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان من است، صورتش همچون ستاره درخشان، رنگش رنگ عربي و قامتش بلند و اسرائيلي است؛ زمين را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود، از ظهور و انقلاب ايشان اهالي و ساكنان آسمان ها و زمين و حتي مرغان و پرندگان در هوا راضي و خشنود مي شوند.»

350. 3- در ينابيع المودة نوشته ي خواجه كلان قندوزي حنفي، صفحه 423 آمده است:

عَن مجاهد، عن ابن عباس رضی الله عنهما ﴿هَوَ الَّذِی أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدَی وَ دِينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَی الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفَی بِاللهِ شَهِيداً﴾(1) فی الآيه قال: «لا يَبقی صاحبَ مِلة الاصار الی الاسلام حتی تَأمن الشاة مِن الذئب و البقر مِن الاسد و الانسان مِن الحية و حتي لا تَقرض الغائرة جراباً و ذلك عِند قيام القائم عليه السلام.»

از مجاهد نقل شده، از ابن عباس نقل شده است كه درباره ي آيه ﴿اوست خداوندي كه رسولش را با هدايت و دين حق فرستاد تا اين دين بر كليه ي اديان ظفر يابد و

ص: 344


1- 1 سوره فتح آيه 28

اين كافي است كه خداوند شاهد آن باشد﴾ گفت: «هيچ صاحب ملتي

باقي نمي ماند مگر اين كه به اسلام مي گرايد تا جايي كه گوسفند از گرگ، گاو از شير و انسان از گزنده ايمن مي شوند تا جايي كه موش، هيچ انباري را سوراخ نمي كند و آن زمان قيام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.»

351. 4- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحات 21 و22 آمده است:

...عن ابی سعيد الخُدری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يخرج المهدی فی اُمَّتی... يُرْسِلُ السماء عَلَيهم مِدْراراً و لا تَدَّخِرُ الْأرضُ من نباتِها شيئاً و يَكُونُ المال كُدُوسا...»

ابوسعيد خدري مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در ميان امت من قيام مي كند... آسمان بر آنها تمام نعمت و بركاتش را مي فرستد و زمين نبات و نعمت هاي خود را در درون خود نگاه نمي دارد و او مال را بين مردم تقسيم مي كند...»

352. 5- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 37 آمده است:

...عن ابی سعيد الخُدری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «اُبَشِّرُكُمْ بالمهدی... وَ يَرْضی عَنْهُ ساكِنُ السماءِ و ساكِنُ الأرضِ، يَقْسِمُ المال صَحاحاً...»

ابوسعيد خدري مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بشارت باد بر شما به (ظهور) حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ... (او كسي است كه) ساكنان آسمان و زمين از او رضايت دارند، او بيت المال را به طور صحيح و درست بين مردم تقسيم مي كنند.»

353. 6- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 52، حديث 11484 آمده است:

ص: 345

...عن ابی سعيد الخُدری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «اُبَشِّرُكُمْ بالمهدی... وَ يَرْضی عَنْهُ ساكِنُ السماءِ و ساكِنُ الارض...»

ابو سعيد خدري مي گويد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بشارت باد به (ظهور) حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ... (هنگامي كه او ظهور مي كند) ساكنين آسمان و ساكنين زمين از او راضي هستند.»

354. 7- در المصنف نوشته ي عبد الرزّاق صَنْعاني، مجلد 11، باب المهدي، صفحه 371، حديث 20770 آمده است:

أخبرنا عبد الرزّاق قال: أخبرنا مَعْمَرٌ، عن أبی هارون، عن مُعاوية بن قُرَّةَ، عن أبی الصّدّيق النّاجیّ، عن أبی سعيد الخُدْري قال: ذكر رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «... يُبْعَثُ اللهُ رَجُلاً مِنْ عترتی، من أهل بيتي... يَرْضی عَنْهُ ساكِنُ السماءِ وَ ساكن الأرض، لا تَدَعُ السَّماءُ مِنْ قَطْرِها شَيْئاً إلّا صَبَتْهُ مِدْراراً و لا تَدَعُ الأَرْضُ مِنْ مالها شَيْئاً اِلّا أَخْرَجَتْهُ حَتّي تَتَمَّنی الْاَحْياءُ الاَمْواتَ»

ابو سعيد خدري مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خداوند مردي از عترت من را كه از اهل بيت من است برمي انگيزاند... ساكنين آسمان ها و ساكنين زمين از او و قيام و انقلابش راضي هستند. در زمان او آسمان يك قطره از بارانش را دريغ نمي كند مگر اين كه (به جاي نيكويش) سرازير كرده و مي باراند و زمين هيچ (گنج و) مالي را نگاه نمي دارد مگر اين كه آن را بيرون مي ريزد، تا جايي كه زنده ها آرزو مي كنند، اي كاش مرده هاي ما زنده بودند.»

355. 8- در كتاب الفِتَن و المَلاحِم نوشته ي نعيم بن حمّاد، باب تسمية سيرة المهدي و عدله، صفحه 201 آمده است:

ص: 346

قال مُعَمَرُ و حدثنا أبو هارون، عن مُعاوية، عن أبي الصّدّيق النّاجی، عن أبي سعيد الْخُدْري، عن النبیّ (صلی الله علیه و آله) قال: «يَرْضی عَنْهُ ساكِنُ السَّماءِ و ساكنُ الأَرْضِ لا تَدَعُ السَّماءُ مِنْ قَطْرِها شَيْئاً إلّا صَبَتْهُ و لا الأَرْضُ مِنْ نباتِها شَيْئاً اِلّا أَخْرَجَتْهُ حَتّي تَتَمَّنی الْاَحْياءُ الاَمْواتَ.»

ابو سعيد خدري از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مي كند كه فرمودند: «ساكنين آسمان و ساكنين زمين از او (از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و انقلاب جهانيش) راضي مي شوند. آسمان تمام قطرات بارانش را (در جاهاي مفيد) مي باراند و زمين همه بركات و نعماتش را بيرون مي ريزد و هيچ چيز مفيدي را باقي نمي گذارد (اين زمان آن قدر زيبا و با شكوه است كه) زنده ها آرزو مي كنند، اي كاش مرده هاي ما زنده مي بودند (و از اين فضا بهره مند مي شدند).»

356. 9- در المستدرك علي الصحيحين نوشته ي حاكم نيشابوري، مجلد 4، صفحه 465 آمده است:

أخبرنی الحسين بن علی بن محمد بن يحيی التَّميمیّ، أَنبا أبو محمد الحسن بن ابراهيم ابن حيدر الحِمْيَریّ، بالكوفه، حدثنا القاسم بن خَليفةَ، حدثنا أبو يحيی عبدالحميد بن عبد الرحمن الحِمّانِّی، حدثنا عمر بن عُبَيْد الله العَدویّ، عن معاويةَ بن قُرَّةَ، عن أبی الصّدّيق النّاجی، عن أبی سعيدٍ الخُدْري قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «فَيَبْعَثُ الله عز و جل رَجُلاً مِنْ عترتی، فَيَملأَ الأرض قِسطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً، يَرْضی عَنْهُ ساكِنُ السَّماءِ و ساكِنُ الْارضِ لا تَدَّخِرُ الأرض مِن بذْرِها شَيْئاً إلّا أَخْرَجَتْهُ وَ لا السِّماءُ مِنْ قَطْرِها شَيْئاً إلّا صَبَّهُ

ص: 347

الله عَليهِم مِدْراراً... تَتَمنَّی الأحياءُ الأمواتَ ممّا صَنَعَ اللهُ عزَّ و جلَّ بِاَهْلِ الْأَرْضِ مِنْ خَيْرِه.»

ابو سعيد خدري مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خداوند عز و جل، مردي از عترت مرا به پا مي دارد. پس او زمين را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پر از ظلم وجور شده بود. ساكنين آسمان و ساكنين زمين از او (و حكومتش) راضي مي گردند. زمين همه ي بركات و بذرش را بيرون مي ريزد (و كشاورزي بسيار مثمر ثمر خواهد شد و درختان ميوه هاي خود را به بهترين نحو به بار مي آورند) و آسمان همه بارانش را مي باراند... تا آنجا كه زنده ها

آرزو مي كنند اي كاش مرده هاي ما زنده بودند و از اين زندگي نيكو بهره مند مي شدند كه خدا آن را در اختيار اهل زمين قرار داده است.»

357. 10- در كتاب المستدرك علي الصحيحين، مجلد 4، صفحات 557 و 558 آورده است:

أخبرنی أبو العباس محمد بن احمد المَحْبوبیّ بمَرْو، حدثنا سعيد بن مسعود، حدثنا النَضْر بن شُمَيْل، حدثنا سُليمان بن عبيد، حدثنا أبو الصديق الناجی، عن أبی سعيد الخُدْري أنّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «يَخْرُجُ فی آخِرِ اُمَّتی المَهْدی يَسْقيه الله اَلْغَيْثَ وَتُخْرِجُ الارضُ نَباتَها وَيُعْطی الْمَالَ صَحاحاً وَ تَكْثُر الماشِئَةُ و تَعْظمُ الْاُمَّةُ... .»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر امت من حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مي كند. خداوند زمين را از باران سيراب مي كند و زمين نباتات و بركاتش را خارج مي نمايد. او

ص: 348

(حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) اموال را به صورت صحيح مي بخشد و امت اسلامي در حكومت ايشان به كرامت و عظمت خويش مي رسند...»

358. 11- در المُصَنَّف نوشته ي ابن أبي شَيْبَه، مجلد 8، صفحه 678 و در مجلد 4، صفحه 184 آمده است:

ابو معاوية و ابن تُمَيْر، عن موسی الجُهِنیّ، عن زيدٍ العَّمِیَّ، عن أبی الصِّدِّيق النّاجی، عن أبی سعيد الخُدْرِي قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكونُ فی اُمَّتی المَهْدی... فيمْلَأُها قسطاً و عدلاً كما مُلِئَتْ جوراً تُمْطِرُ السَّماءُ مَطَرَها و تُخْرِجُ الأَرْضُ بَرَكتها.» قال: «تَعيشُ اُمَّتی في زمانِهِ عَيْشاً لَمْ تَعِشْهَ قَبْلَ ذلِكَ.»

ابو سعيد خدري مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در ميان امت من می آيد... او جهان را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود. آسمان همه بارانش را مي باراند و زمين همه بركاتش را خارج

مي كند.» و فرمودند: «امت من در زمان او آن چنان (عالي و خوب) زندگي مي كنند كه هرگز قبل از آن زندگي نكرده بودند.»

359. 12- در مسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 27 آمده است:

حدثنا ابن نُمَيْر، حدثنا موسی يعني الجُهِنیّ قال: سمعتُ زيداً العَّمی قال: حدثنا أبو الصِّدِّيق النّاجی قال: سمعتُ أبا سعيدٍ الخُدْري قال: قال النبی (صلی الله علیه و آله) : «يَكونُ فی اُمَّتی المَهْدِیُّ... يَمْلَأُ الأرضَ قِسطاً و عدلاً و تُخْرِجُ الأَرضَ نَباتَها وَ تُمْطِرُ السَّماءُ قَطْرِها.»

ص: 349

ابو سعيد خدري مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در ميان امت من می آيد... او زمين را پر از عدل و قسط مي كند. (در زمان ايشان) زمين همه ي نباتات خود را خارج مي كند و آسمان همه ی باران هايش را مي باراند.

360. 13- در كتاب الفِتَن و المَلاحِم نوشته ي نعيم بن حمّاد، باب اجتماع النّاس بِمَكَّه و بَيْعَتهم للمهدي فيها...، صفحه 190 آمده است:

حدثنا ابو يوسف المقدسی، عن عبد الملك بن ابی سليمان، عن عَمرو بن شعيب، عن ابيه، عَن جدّه قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «... يَرْضی عَنْهُ ساكنُ السَّماءِ وَ ساكِنُ الْأَرْضِ.»

عَمرو بن شعيب از پدرش حديث كرد و او از جدش نقل مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: « (زماني كه حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام فرمايند) همه ساكنين آسمان و زمين از ايشان راضي مي شوند.»

361. 14- در كتاب المستدرك علي الصحيحين، مجلد 4، صفحه 503 آمده است:

أخبرنی محمد بن المُؤمِّل، حدثنا الفَضْلُ بن محمد... ، عن ابی عَمْرْو بن شعيب، عن ابيه، عَن جدّه قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «... يَرْضی عَنْهُم ساكنُ السَّماءِ وَ ساكِنُ الْأَرْضِ.»

عَمرو بن شعيب از پدرش حديث كرد و او از جدش نقل مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ساكنان آسمان و زمين از ايشان (از ظهور و انقلاب حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) راضي هستند.»

ص: 350

قسمت سی و هشتم : در ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، حضرت عيسی (علیه السلام) نازل می شود و پشت سر آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نماز می خواند

ص: 351

ص: 352

362. 1- در كتاب تذكرة الخواص الامة نوشته ي سبط بن جوزي، صفحه 377 آمده است:

قال السُّدَي: «يَجتمع المهدي و عيسي بن مريم فَيجیء وقت الصلوة فَيقول المَهدي لِعيسي: تَقدَّم فَيَقول عيسي أنتَ أولی بِالصلوة فَيصلّي عيسي ورائه مأموماً.»

سدي از حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مي كند كه فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حضرت عيسي بن مريم (علیه السلام) در يك جا قرار خواهند گرفت و وقت نماز حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت عيسي (علیه السلام) مي فرمايند: «شما امام جماعت شويد.» حضرت عيسي (علیه السلام) در جواب مي فرمايند: «شما به نماز (و امام جماعت شدن) اولي هستيد.» سپس، عيسي بن مريم (علیه السلام) پشت سر حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي ايستد و به صورت مأموم به ايشان اقتدا كرده و نماز مي خواند.»

363. 2- در كتاب ينابيع المودة، باب 71، صفحه 422 آمده است:

عَن محمد الباقر فی قوله تعالی ﴿وَ إِن مِّن أَهلِ الكِتابِ إِلَّا لَيُؤمِنَنَّ بِهِ قَبلَ مَوتِهِ وَ يَومَ القِيامَةِ يَكُونُ عَلَيهِم شَهِيداً﴾(1)

قالَ: «إنَّ عيسي عليه السلام يُنزل قبل يَوم القيامة إلي الدُنيا فَلا يَبقی أهلَ مِلَّة يَهودي و لا غَيره الّا آمنوا بِه قَبل مَوتِهم و يُصلي عيسي خلفَ المهدي عليهما السلام.»

امام محمد باقر (علیه السلام) درباره ي آيه ي ﴿از اهل كتاب نمي ماند مگر اين كه قبل از مرگش به او ايمان مي آورد و در روز قيامت او بر آنها گواه است﴾ فرمودند:

ص: 353


1- 1 سوره نساء آيه 159

«حضرت عيسي (علیه السلام) پيش از قيامت كبري (از آسمان) به سوي دنيا فرود مي آيد. كسي از ملت يهود و نصاري و غير از آنها باقي نمي ماند مگر اين كه قبل از مرگشان به او ايمان مي آورند و حضرت عيسي (علیه السلام) پشت سر حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نماز مي خواند.»

364. 3- در منتخب كنز العمال، مجلد 6، صفحه 30، در البيان في اخبار مهدي صاحب الزمان نوشته ي گنجي شافعي و در كتاب المهدي نوشته ي حافظ ابو نعيم آمده است:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «مِنّا الذي يُصلي عيسي مِن خَلفِه.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «كسي كه حضرت عيسي (علیه السلام) پشت سر او نماز مي خواند از ماست.»

365. 4- در ينابيع المودة، باب 78، صفحه 449 و در كتاب الفتن نوشته ي حافظ ابو نعيم آمده است:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «مِنّا الَّذی يُصَلّي عيسي بنُ مريَم خلفَه.» و فيه بسنده عَن هشام بن محمّد قال: «المهدي الَّذي يؤم عيسي بن مريم.»

ابو نعيم به سند خودش از ابو سعيد خدري نقل مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «آن كسي كه حضرت عيسي بن مريم (علیه السلام) پشت سرش نماز مي خواند، از ماست.» و در همين كتاب به سند خود از هشام بن محمد گويد كه فرمودند: «آن مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه بر عيسي بن مريم (علیه السلام) امام مي شود.»

ص: 354

366. 5- در كتاب صحيح بخاري، مجلد 4، كتاب بدء الخلق، باب نزول عيسي بن مريم، صفحه 143 به روايت ابو هريره آمده است:

حَدَّثنا ابن بُكَيْرٍ، حَدَّثنا اللَّيث، عن يونس، عن ابن شهاب، عن نافع مولی أبی قتادة الأنصاري أنَّ أبا هريرة قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «كَيْفَ اَنْتُمْ إِذا نَزَل اِبْنَ مَرْيَمَ فيكُمْ وَ امامُكُمْ مِنْكُمْ.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «چگونه خواهيد بود هنگامي كه عيسي بن مريم (علیه السلام) بر شما نازل شود و اِمامِتان (حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) از خود شما خواهد بود.»

367. 6- ابن حجر عسقلاني در كتاب فتح الباري بشرح البخاري، مجلد 6 (كتاب احاديث الانبياء)، باب 49 (باب نزول عيسي بن مريم)، صفحه 611، حديث 3449 نوشته است:

وَ قال...الابُریُّ فی مناقب الشافعی: «تواتر الأخبار بأنّ المَهدِي من هذه الاُمة وَ إِنَّ عيسي يُصَلّي خَلْفه.»

در مناقب شافعي به صورت تواتر آمده است كه حضرت مهدي (موعود) (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اين امت (اسلامي) است و عيسي، پشت سر او نماز مي خواند.

368. 7- در كتاب التاج الجامع للأصول، مجلد 5، صفحه 358 آمده است:

«أنَّه الخليفة الذی يُنزل عيسي بن مريم في زمنه و هو المهدي.»

«همانا او خليفه اي است كه در زمانش حضرت عيسي بن مريم (علیه السلام) نازل مي شود و او همان مهدي است.»

369. 8- در كتاب فتح الباري بشرح صحيح البخاري، مجلد 6، صفحه 611 آمده است:

ص: 355

«و فی صلوة عيسی خَلْف رَجُل مِن هذه الاُمّة مع كونه فی آخرالزمان و قرب قيام الساعة دلالة للصحيح من الاقوال أنّ الأرض لا تخلو عن القائِم الله بحجة.»

در نماز عيسي بن مريم (علیه السلام) پشت مردي از اين امّت در آخر الزمان و نزديك برپايي قيامت دلالت صحيح دارد بر گفته ای كه همانا زمين از قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حجة الله (علیه السلام) خالي نمي ماند.

در اينجا استدلال به وجود حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي شود كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند كه مردي از اين امت در آخر الزمان (قبل از قيامت) قيام مي كند قبل از قيامت كه در حديث مي فرمايند:

«بايد هميشه بر روي زمين يك حجت باشد.» زيرا «لو لا الحجة لساخت الارض باهلها.»

370. 9- در كتاب التاج الجامع للأصول فی احاديث الرسول نوشته ي منصور علي ناصف است:

و فی حديث احمد فاذاهم بعيسی فيقال: «تَقدّم يا روح الله.» فيقول: «ليتَقَدَمْ إمامُكُمْ فَلْيُصَلِّ بِكُمْ.»

هنگامي كه (حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مي فرمايند، حضرت عيسي (علیه السلام) نيز از آسمان نازل مي شود. در هنگام نماز) حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت عيسي بن مريم (علیه السلام) مي فرمايند: «جلو بايست اي روح الله.» حضرت مسيح (علیه السلام) مي فرمايند: «شما مقدم تر هستيد.» امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جلو مي ايستند و ایشان به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اقتدا مي كند.

371. 10- در كتاب صحيح مسلم بشرح النّووي، مجلد 2، باب نزول عيسي بن مريم، صفحه 192 به روايت ابي هريره آمده است:

ص: 356

حَدَّثنی حَرْمَلَةُ بن يحيی، أخْبرنا ابن وَهب، أخْبرنی يُونُسُ، عن ابن شِهابٍ قال: أخبرنی نافع مُولی أبی قتادةَ الانصاری، أنَّ أبا هريره قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «كَيفَ اَنْتُمْ إِذا نَزَلَ ابن مريم فيكُمْ وَ إمامُكُمْ مِنكُمْ.»

ابو هريره مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «شما چگونه خواهيد بود هنگامي كه عيسي بن مريم (علیه السلام) در (بين) شما نازل شود و امام شما از خود شما خواهد بود.»

372. 11- در صحيح مسلم، مجلد 2، باب نزول عيسي بن مريم حاكماً بشريعة نبيّنا، صفحه 94 آمده است:

و حَدَّثنا زُهير بن حرب، حَدَّثني الوليد بن مُسْلِم، حَدَّثنا ابن ابی ذِنْبٍ، عَن شهاب، عن نافع مُولی ابی قتادة، عن ابی قتادة، عن ابی هُريره أن رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «و كيف انتم إذا اَنزَلَ فيكم ابن مريم فاَمَّكُم مِنكُم...»

ابي هريره مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «شما چگونه خواهيد بود هنگامي كه (عيسي) ابن مريم (علیه السلام) (از آسمان) در (بين) شما نازل مي شود و امام شما از خود شماست.»

373. 12- در كتاب الفتن و الملاحم نوشته ي ابو عبد الله نُعيم بن حَمّاد مَرْوزي، صفحه 319 آمده است:

عبد الرزّاق عن مَعْمَرِ، عن الزُّهری، قال الزُّهری، عن نافع مَؤلی ابی قتادة، عن ابی هُرَيرة قال، قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «كَيْفَ بِكُمْ إذا نَزَلَ بِكُمْ ابنُ مريم فَاَماكُمْ أو قال (إمامُكمْ مِنكُمْ)

ابو هريره مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «شما چگونه خواهيد بود هنگامي كه (عيسي) ابن مريم (علیه السلام) بر شما نازل مي شود و امام شما از خود شماست.»

ص: 357

374. 13- در مسند امام احمد حنبل، مجلد 2، صفحه 272 و شرح احمد محمد شاكر، مجلد 14، صفحه 93، حديث 7666 آمده است:

حَدَّثناعبد الرزّاق، حدثنا مَعْمَرِ، عن الزُّهری، عن نافع مَولی أبی قتادة، عن ابی هُرَيرة قال، قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «كَيْفَ بِكُمْ إذا نَزَلَ بِكُمْ ابنُ مريم فَامكم أو قال إمامكُمْ منكم.»

ابو هريره مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «شما چگونه خواهيد بود هنگامي كه (عيسي) ا بن

مريم (صلی الله علیه و آله و سلم) در (بين) شما نازل شود و امام شما از خود شماست.»

375. 14- در مُسند احمد بن حنبل، مجلد 2، صفحه 336 آمده است:

حَدَّثنا عثمان بن عمر، حَدَّثنا ابن أبی ذِئْب، عن الزُّهری، عن نافع، مولی أبی قَتادة، عن أبی هريرة أنَّ النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «كَيْفَ بِكُمْ إذا نَزَلَ فيكُمْ عيسی بن مريم و إمامُكُمْ منكُمْ.»

ابو هريره مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «شما چگونه خواهيد بود هنگامي كه عيسي بن مريم (علیه السلام) بر شما نازل مي شود و امام شما از خود شماست.»

376. 15- در الاحسان بترتيب صحيح ابن حَبّان (متوفای 354ه.ق) مجلد 8، صفحه 283 و 284، شماره 6764 آمده است:

اخبرنا عبدالله بن محمد بن مسلم، قال حَدَّثنا عبد الرحمن بن ابراهيم قال: حَدَّثنا الوليدُ بن مسلم، قال: حَدَّثنا الأوزاعِیُّ، عن ابن شهاب أنّ نافعَ بن ابی نافع مولی ابی قتاده اَخبِره ابا هُرَيره قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «كيف انتم إذا نَزَلَ ابن مريم فيكم وَ إمامُكم مِنكُم.»

ص: 358

ابو هريره مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «شما چگونه خواهيد بود هنگامي كه (عيسي) ابن مريم (علیه السلام) در (بين) شما نازل مي شود و امام شما از خود شماست.»

377. 16- در الأسماءِ و الصفات نوشته ي حافظ احمد بن حسين بن علي بيهقي، مجلد 2، صفحه 166 آمده است:

أخبرنا ابو عبدالله الحافظ، أخبرنا ابو بكر بن اسحاق، أخبرنا احمد بن ابراهيم، حَدَّثنا ابن بُكير، حَدَّثنی اللّيْث، عن يُونُس، عن ابن شِهابٍ، عَن نافعِ مولی ابن قتاده الانصاري قال: إنّ أبا هريرة قال، قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «كيف أنْتُمْ إذا نَزَل ابن مريم مِنَ السماءِ فيكم وَ إمامُكُمْ مِنْكُمْ.»

ابو هريره مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «شما چگونه خواهيد بود هنگامي كه (عيسي) ا بن

مريم (علیه السلام) در بين) از آسمان شما نازل مي شود و امام شما از خود شماست.»

378. 17- در صحيح مسلم بشرح النّووي، مجلد 2، باب نزول عيسي بن مريم حاكماً بشريعة نبيّنا، صفحه 95 به روايت جابر بن عبدالله انصاري آمده است:

حَدَّثنا الوَليدُ بن شجاعٍ و هارون بنُ عبداللهِ و حَجّاجُ بنُ الشّاعِر قالوا: حَدَّثنا حَجّاجُ (و هو ابن محمد)، عن ابن جُرَيحٍ قالَ: اَخْبَرَنی أبو الزُّبير، أنَّهُ سَمِعَ جابر بن عبدالله يَقولُ: سَمِعْتُ النَّبیّ (صلی الله علیه و آله) يَقولُ: «لا تَزالُ طائِفةٌ مِنْ اُمتی يُقاتلونَ عَلَی الْحَقّ ظاهِرينَ إِلی يَوْمِ القيامَهِ قال: فَينْزِلُ عيسی بن مَرْيَمَ (علیه السلام) فَيَقولُ أميرُهُمْ: تَعالَ صَلّ لَنا فَيَقُولُ: إنَّ بَعْضُكُمْ عَلی بَعْضٍ أمراءُ تَكْرِمَةَ الله هذِهِ الاُمَّة.»

جابر بن عبدالله مي گويد: شنيدم از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) كه فرمودند: «از بين نمي روند عده اي از امت من كه به حق جهاد مي كنند تا قيامت. حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «پس عيسي بن

ص: 359

مريم (علیه السلام) نازل مي شود، پس اميرشان مي گويد: براي ما نماز بخوان. پس مي گويد: همانا بعضي از شما بر بعضي ديگر امير و فرمانروا است و اين كرامتي است كه خدا به اين امت كرده است.»

379. 18- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 345 به روايت جابر بن عبدالله انصاري آمده است:

حَدَّثنا موسی، حَدَّثنا ابنُ لَهيعَة، عَن أبی الزُّبَيْز، عَن جابِر، أنَّهُ سَمِع النبی (صلی الله علیه و آله) يَقول: «لا تَزالُ طائِفَةٌ مِنْ اُمَّتی يُقاتِلونَ عَلَی الْحَقِّ ظاهرينَ اِلی يوم القيامةِ قال: فَيَنزِلُ عيسی بن مريم (علیه السلام) فَيَقولُ أميرُهُمْ تَعالَ صَلّ بِنا فَيَقُولُ: لا إنَّ بَعْضُكُمْ عَلی بَعْضٍ أميرٌ لِيُكْرِمَ الله هذه الاُمَّةَ.»

جابر بن عبدالله مي گويد: شنيدم از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) كه فرمودند: «از بين نمي روند طايفه اي از امت

من كه به حق جهاد و مبارزه مي كنند تا روز قيامت. سپس حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «عيسي بن مريم (علیه السلام) از آسمان فرود مي آيد. همانا بعضي از شما بر بعضي ديگر امير و فرمانروا است و اين كرامتي است كه خدا به اين امت كرده است.»

380. 19- در كتاب مسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 384 به روايت جابر بن عبدالله آمده است:

حَدَّثنی حَجّاج قال: ابن جُريجِ: أخبِرني أبو الزُّبَيْر، أنَّهُ سَمِعَ جابر بن عبدالله يقول: سَمِعْتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله) يَقولُ: «لا تَزالُ طائِفةٌ مِنْ اُمَّتی يُقاتِلونَ عَلَی الْحَقِّ ظاهرين اِلی يوم القيامة.» قال: فَيَنزَلُ عيسی بنُ مَرْيَمَ (صلی الله علیه و آله) . فَيَقولُ أَميرُهُمْ تعال صَلِّ بِنا. فَيَقولُ: لا، إنِّ بَعْضُكُمْ عَلَی بَعْضٍ أُمراءُ تَكْرِمَةَ الله عزّ و جَلَّ هذِهِ الاُمَّة.»

ص: 360

جابر بن عبدالله مي گويد: شنيدم از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) كه فرمودند: «از بين نمي روند طايفه اي از امت من كه به حق جهاد و مبارزه مي كنند تا روز قيامت. سپس حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «عيسي بن مريم (علیه السلام) از آسمان فرود مي آيد... همانا بعضي از شما بر بعضي ديگر امير و فرمانروا است و اين كرامتي است كه خدا به اين امت كرده است.»

381. 20- در كتاب المَنارُ الْمُنيف فی الصحيح و الضَّعيف نوشته ي شمس الدين ابو عبدالله محمد بن ابو بكر حنبلي دمشقي معروف به ابن قَيِّم جُوزِيّه، صفحه 147، حديث 338 آمده است:

قال الحارثُ بن أبی اُسامهَ فی "مُسْنده" حَدَّثنا اِسماعيلُ بن عبد الكريم، حَدَّثنا إبراهيم بن عَقيل، عَن أبيه، عَن وَهْب بن مُنَبّه، عن جابر بن عبدالله قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَنْزِلُ عيسی بنُ مريمَ فَيقولُ أميرُهُمْ المهدیُّ تَعالَ صَلِّ بِنا فَيقول: لا، إنَّ بَعْضَهُم أميرُ بِعضٍ، تَكْرِمَةً لِهذِهِ الاُمّة.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: عيسي بن مريم (علیه السلام) فرود مي آيد و اميرشان مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي گويد كه جلو بايست و بر ما نماز بخوان (من به شما اقتدا كنم) و او مي گويد: نه همانا بعضي از شما امير بعضي ديگر است و اين كرامتي است بر اين امت (اسلامي).»

382. 21- در مُسند أبي يَعْلي الموصلي، مجلد 4، صفحه 59، حديث 2078 آمده است:

حَدَّثنا حَفْصُ الحُلْواِنیُّ، حَدَّثنا بُهْلول بن مُوَرِّق الشامیِ، عن موسی بن عُبيْدةَ، عَن أخيه، عَن جابرٍ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) :«لا تَزالُ اُمَّتي ظاهرينَ عَلَی الْحَقِّ حتّی

ص: 361

يَنْزِلَ عيسی بن مريم فَيقول إمامُهُمْ، تَقَدَّم، فَيَقولُ: أنتُمْ أَحَقَّ بَعْضُكَمْ أُمَراءُ بَعضٍ، أمْرٌ أكْرَمَ الله بِهِ هذه الأُمَةَ.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «عيسي بن مريم (علیه السلام) فرود مي آيد و امامشان (حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) مي گويد كه جلو بايست (من به شما اقتدا كنم) پس او مي گويد: همانا بعضي از شما امير بعضي ديگر است و اين كرامتي است بر اين امت (اسلامي).»

383. 22- در كتاب مسند ابي عَوانَه نوشته ي حافظ يَعقوب اسحاق اسفراينی، مجلد 1، صفحه 106 نوشته است:

حَدَّثنا يوسف بن مسلم و عباس الدُّورِی و محمد بن اسماعيل الصائِغ، قالوا حَدَّثنا حَجّاج بن محمد، عن ابن جُرَيْجٍ قال: أخبرنی ابو الزُّبَيْر أنَّهُ سَمِعَ جابر بن عبدالله يقول: سَمِعْتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله) يقول: «لا تَزالُ طائِفةُ مِنْ اُمَّتی يُقاتِلونَ عَلَی الْحَقِّ ظاهرين اِلی يوم القيامة.» قال: فَيَنزَلُ عيسی بنُ مَرْيَمَ. فَيَقولُ أَميرُهُمْ: تعالُ صَلِّ بِنا. فَيَقولُ: لا، إنِّ الله بَعْضُكُمْ عَلَی بَعْضٍ أُمراءُ تَكْرِمَةَ الله هذِهِ الاُمَّةً.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «... عيسي بن مريم (علیه السلام) فرود مي آيد و اميرشان (حضرت مهدي) (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي گويد كه بيا بر ما نماز بخوان (من به شما اقتدا

كنم) پس او مي گويد: نه، همانا بعضي از شما امير بعضي ديگر است و اين كرامتي است بر اين امت (اسلامي).»

384. 23- در الاحسان بترتيب صحيح ابن حَبّان، مجلد 8، صفحه 289، حديث 6780 آمده است:

أخبرنا محمد بن المُنذر بن سعيد قال: حَدَّثنا حَجَّاج، عن ابن جُرَيْج قال: أخْبرنی أبو الزبَيْر اَنَّهُ سَمِعَ جابر بن عبدالله يقول: سَمِعتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله) يقول: «لا تَزالُ

ص: 362

طائِفةٌ مِنْ اُمَّتی يُقاتِلونَ عَلَی الحَقِّ ظاهرين إلی يومِ القيامة فَيُنزلُ عيسی ابنُ مَرْيَمْ. فَيَقولُ أميرُهُمْ: تعالَ صَلِّ لَنا. فَيَقولُ لا، إنَّ بَعْضُكُمْ علی بَعْضٍ أُمراءُ لِتكْرِمَةِ الله هذِهِ الْاُمَّة.»

385. 24- در السُنن الكُبْری نوشته ي ابو بكر احمد بن حسين بن علي بيهقي، مجلد 9، صفحه 39 به روايت جابر بن عبدالله انصاري آمده است:

أخبرنا أبو عبدالله الحافظ و أبو بكر بن الحسن القاضی و أبو سعيد بن ابی عمرو، قالوا حَدَّثَنا أبو العباس محمد بن يعقوب، حَدَّثَنا محمد بن اسحاق الصِّغّانِیّ، حَدَّثنا حَجّاج بن محمد، عن أبی جُريج أخْبرنی ابو الزُّبَيْر أنَّهُ سمع جابر بن عبدالله يقول سمعت النبی (صلی الله علیه و آله) يقول: «لا تَزالُ طائفةٌ مِنْ اُمَّتی يُقاتِلونَ علی الحقِّ ظاهِرين الی يوم القيامة. فَيُنزلُ عيسی ابنُ مَرْيَمْ. فَيَقولُ أميرُهُمْ: تعالَ صَلِّ لَنا. فَيَقولُ لا، إنَّ بَعْضُكُمْ علی بَعْضٍ أُمراءُ لِتكْرِمَةِ الله هذِهِ الْاُمَّة.»

386. 25- المنار المنيف في الصحيح و الضعيف نوشته ي شمس الدين ابو عبدالله محمد بن ابي بكر حنبلي دمشقي معروف به ابن قَيّم جَوزيّه، صفحه 147، حديث 337 آمده است:

و قال أبو نُعَيْم، حدّثنا أبو الفَرَج الاصفهانی، حدثنا احمد بن الحسين، حدثنا أبو جعفر بن طارق، عن الجيد بن نظيف، عن أبی نَضْرَة، عن أبی سعيد قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «مِنّا الذی يُصَلِّي عيسي بن مريم خَلْفَهُ.»

ابو سعيد خدري مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «از ماست كسي كه عيسي بن مريم (علیه السلام) پشت سر او نماز مي خواند.»

ص: 363

387. 26- تاریخ مَدينة دِمَشْق (معروف به تاريخ دمشق) نوشته ي حافظ ابو القاسم علي بن حسن بن هِبَة الله بن عبدالله شافعي (معروف به ابن عساكر)، مجلد 7، صفحه 341 از دو طريق نقل مي كند:

كتب إِلیّ أبو طالب الحسين بن محمد بن علی الزَّيْنَبیّ و حدّثنا أبو طاهر ابراهيم بن الحسن الفقيه عنه، حدثنا القاضی ابو القاسم علیُّ بنُ المُحَسَّن بن علی التَّنوُخِیُّ، ابو الحسين محمد بن المظفَّر بن موسی الحافظ - من لفظ - حدّثنا أبو بكرٍ احمد بن محمد بن عبيد الله الدِمَشْقیَّ، أخبرنی طاهرُ بن علیّ، حدّثنا علیّ بن هاشم، حدثنا ابن الهيثم، حدثنا محمد بن ابراهيم، أنّ امير المؤمنين أباجعفر حَدِّثه عَن ابيه، عَن ابن عباس، أنّ رَسولَ الله (صلی الله علیه و آله) قال: «كَيْفَ تُهْلِكُ اُمَّةٌ أنا أوَّلُها وَ عيسي فی آخرها وَ الْمَهْدِيُّ مِنْ أهل بَيْتي فی وَسَطِها.»

ابن عباس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت مي كند كه ايشان فرمودند: «چگونه اين امت هلاك شوند (يعني هلاك نمي شوند) درحالي كه من در اول آنها، عيسي بن مريم (علیه السلام) در آخر آنها و مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بيت من در وسط آنهاست.»

ص: 364

388. 27- كنز العُمال، مجلد 14، صفحه 269، حديث 38682 به نقل از تاريخ مدينة دِمشق نوشته ي ابن عساكر آورده است:

... عَن ابن عباس قال رَسول الله (صلی الله علیه و آله) : «كَيْفَ تُهْلِكُ اُمَّةٌ أنا فی أوَّلُها وَ عيسی بنُ مَرْيَمْ فی آخِرِها وَ الْمَهْدِیُّ مِنْ أهل بَيْتی فی وَسَطِها.»

ابن عباس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت مي كند كه ايشان فرمودند: «چگونه اين امت هلاك شوند (يعني هلاك نمي شوند) درحالي كه من در اول آنها، عيسي بن مريم (علیه السلام) در آخر آنها و مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بيت من در وسط آنهاست.»

389. 28- در كتاب أخبار المَهْدي نوشته ي حافظ ابو نعيم اصفهاني و کنز العمال، مجلد14 صفحه 266، حديث 38671 آمده است:

«لَنْ تَهْلِكَ اُمَّةٌ أنا فی أوَّلُها وَ عيسی بن مَرْيَمْ فی آخِرِها وَ الْمَهْدِیُّ فی اوْسَطِها.»

ابن عباس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت مي كند كه فرمودند: «هرگز امتي كه من در اولشان و عيسي بن مريم (علیه السلام) در آخر آنها و حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در وسط آنها باشد، هلاك نمي شوند.»

390. 30- در مسند احمد، مجلد 4، صفحه 216 و 217 آمده است:

حدثنا يَزيدُ بن هارونَ حدثنا حمّادُ بنُ سَلَمَة، عَن علیِّ بن زَيْدٍ، عَن أبی نَضْرَةَ قال: أَتَيْنا عثمانَ بنَ أبی العاص في يومِ جُمُعةٍ لِنَعرِضَ عليه مُصْحَفاً لنا عَلی مُصْحَفِه، فلمّا حضَرتِ الجمعةُ أَمَرنا فَاغْتَسلنا، ثُمّ أتانا بطيبٍ فَتَطَيَّبْنا، ثُمَّ جِئنا إلی المسجد فَجَلسْنا إلی رَجُلٍ، فَحدَّثنا عَن الدَّجّال، ثُمَّ جاء عثمانُ بنُ أبي العاص، فقُمنا إليه فَجَلَسْنا، فقال: سَمِعْتُ رسولَ الله (صلی الله علیه و آله) يقول: «... و يَنْزِلُ عيسَی بنُ مَرْيَمَ عِنْدَ صَلاةِ الْفَجْرِ، فَيَقُولُ لَهُ أميرُهُمْ: يا رُوحَ اللهِ تَقَدَّمْ صَلِّ فيقول: هذِهِ الاُمَّة أُمراءٌ بَعْضهم عَلی بَعْض، فَيُقدَّمُ أَميرُهُم فَيُصَلّي...»

...رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «...عيسي بن مريم (علیه السلام) در هنگام نماز صبح فرود مي آيد. پس اميرشان به او مي فرمايد: اي روح الله جلو بايست و نماز بخوان (نماز را به تو اقتدا كنيم) پس (حضرت عيسي (علیه السلام) ) مي فرمايند: اين امت بعضي بر بعضي ديگر اميرند، پس امير ايشان (كه حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد) جلو مي آيد و نماز مي خواند (و همه به ايشان اقتدا مي كنند).»

ص: 365

392. 31- در المستدرك عَلَي الصَّحيحَين، مجلد 4، كتاب الفِتَن و المَلاحِم، باب نزول عيسي مِنَ السَّماء، صفحه 478 آمده است:

أخبرَنی الحَسنُ بنُ حكيم المَرْوَزِیُّ، حدّثنا أحمد بن ابراهيم الشذوری، حدّثنا سعيدُ بنُ هُبَيْرَةَ، حدّثنا حَمّادُ بنُ يزيدَ، عَن أيّوبِ السَّخْتِيانِیّ و عَلِیِّ بن زَيد بن جُدْعان، عَن أبی نَضْرَةَ قال: أَتَيْنا عثمانَ بنَ أبی العاص يَوْم الْجمعَة لنعارضَ مُصْحَفنا بِمُصْحَفِه، فلمّا حَضَرتِ الجُمعةُ أَمَرنا فَاغْتَسلنا وَ تَطَيَّبْنا وَرُحْنا إلَی الْمَسْجِدِ فَجَلسْنا إلی رَجُلٍ، يُحَدِّث، ثُمَّ جاء عثمانُ بنُ أبي العاص، فتَحوّلنا إِلَيْهِ، فقال عثمان: سَمِعْتُ رسولَ الله (صلی الله علیه و آله) يقول: «... فَيَنْزِلُ عيسَی بنُ مَرْيَمَ عليه الصَّلاةُ و السَّلامُ عِنْدَ صَلاةِ الْفَجْرِ، فَيَقُولُ لَهُ إمامُ النّاسِ: تَقَدَّمْ يا رُوحَ اللهِ فَصَلِّ بِنا. فيقول: إنَّكُمْ مَعْشَرَ هذِهِ الأّمَّة- أُمراءٌ بَعْضُكم عَلی بَعْضٍ تَقدَّم أنْتَ فَصَلِّ بِنا، فَيَتَقدَّمُ فَيُصَلّي بِهِم.»

هذا حديثٌ صحيح الإسناد علی شرط مُسلِم بذكر أَيُّوب السَّخْتِيانِيّ و لم يُخرجاه.

عثمان بن ابي العاص مي گويد: شنيدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «عيسي بن مريم (علیه السلام) که درود و سلام بر او باد، هنگام اذان صبح فرود مي آيد پس امام مردم (امام همه ي انسان ها يعني حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) به ايشان مي فرمايد: اي روح الله، بر ما نماز بگزار (براي نماز جماعت جلو بايست تا به تو اقتدا كنيم.) حضرت عيسي (علیه السلام) مي فرمايد: همانا شما مشعر اين امت هستيد، شما جلو بايستيد تا ما به شما اقتدا كنيم. پس (حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) جلو مي ايستند و نماز مي خوانند.»

392. 32- در مُسنَد احمد بن حنبل، مجلد 4، صفحه 429 آمده است:

ص: 366

حدَّثنا حَمّادُ بن سَلَمةَ، حدّثنا قَتادَةُ، عَن مُطَرِّفٍ، عَن عِمْران بن حُصَيْن: إنّ رسولَ الله (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تَزالُ طائِفَةٌ مِنَ اُمَّتی عَلَی الْحَقِّ، ظاهِرينَ عَلی مَنْ ناواهُمْ حَتّی يَأْتِيَ أَمْرُ اللهِ تَبارَكَ وَ تَعالی وَ يَنْزِلُ عيسی ابنُ مَرْيَمَ (علیه السلام) .»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «طايفه اي از امت من كه بر حق هستند، نابود نمي شوند و مي مانند تا اين كه امر خدا به آنها مي رسد و عيسي بن مريم (علیه السلام) فرود مي آيد.»

393. 33- در مشكاة المصابيح، مجلد 3، صفحه 293، حديث 6287 و المناقب، باب ثواب هذه الأمّة، فصل سوم آمده است:

روی رَزين، عَنْ جَعْفرٍ، عَنْ أَبيه، عَن جَدَّه قال: قالَ رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) : «أَبْشِرُوا، و أَبْشِرُوا، إِنَّما مَثَلُ الْغَيْثِ، لا يُدْری آخِرُهُ خَيْرٌ أَمْ أَوَّلُهُ، أَوْ كَحَديقَةٍ أُطْعِمَ مِنْها فَوْجٌ عاماً، ثُمَّ اُطْعِمَ مِنْها فَوْجٌ عاماً، لَعلَّ آخِرَها فَوْجاً أَنْ يَكُونَ أعْرَضَها عَرْضاً وَ أَعْمَقَها عُمْقاً وَ أَحْسَنَها حُسْناً. كَيْفَ تُهْلِكُ أُمَّةٌ أَنا أوَّلُها وَ الْمَهْدِيُّ وَسَطُها وَ الْمَسيحُ آخِرُها. وَلكِنْ بَيْنَ ذلِكَ فَيْجٌ أَعْوَجُ لَيْسُوا مِنّی وَ لا أنَا مِنْهُمْ.»

ص: 367

ص: 368

قسمت سی و نهم : توسل انبیا به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) موعود در زمان های مختلف

ص: 369

ص: 370

یکی از زیباترین فرازهای سند مهدویت و قائمیت که می تواند برای ما آموزنده باشد توسل انبیا به ساحت مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. در طول تاریخ هرگاه پیامبری با مشکلات بسیار شدید روبه رو می شد چون همه می دانستند، در آخرالزمان شخصی قیام خواهد کرد كه تاج و تخت ستمکاران را به باد خواهد داد و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد و ظلم را نابود خواهد نمود، به همین جهت در مشکلات به او پناه می بردند و از خدا می خواستند که فرج آن موعود الهی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نزدیک فرماید. مثلاً:

394. 1- در مناقب نوشته ي موفق بن احمد خوارزمی و در ینابیع المودة نوشته ي خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه 97 آمده است:

عن المفضل قال سُئِلتُ جعفر الصادق عن قوله عزو جَلّ ﴿وَ اذِ ابتَلَی إِبراهيمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ﴾(1) الآية قال: «هی الکلمات التی تَلَقَّاها آدَمُ مِن رَّبِّهِ فَتابَ عَلَيهِ و هُو أنَّه قال: يا ربّ اسئلُکَ بحقِّ محمّد و علی و فاطمة وَ الحَسن وَ الحُسين إلّا تبت علی فَتاب الله عليه اِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ. فَقلتُ لَهُ: يا بنَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) ، فَما يعنی بقولهِ (فَاَتَمَّهُنَّ) قالَ يعنی اَتَمَّهُنَّ إلی القائم المهدي اثنا عشر إماماً تسعةٌ من ولد الحسين عليهم السلام.»

مفضل گفت: از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) از تفسیر بیان خداوند سبحان پرسیدم که می فرمایند: ﴿وَ اذِ ابتَلَی إِبراهيمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ﴾ فرمودند: آن کلمات (که ابراهیم به آن امتحان شد) همان کلماتی است که خداوند متعال به آدم آموخت و توبه ي آدم، به آن (اسماء) بخشیده شد. آدم عرض کرد: خدایا از تو می خواهم به حق محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) و حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) توبه مرا قبول کن و توبه او قبول شد، همانا خداوند مهربان و بازگشت کننده است. راوی می گوید از

ص: 371


1- سوره بقره آيه 124 [1]

حضرت (علیه السلام) پرسیدم مقصود از ﴿فَاَتَمَّهُنَّ﴾ در آیه چیست؟ فرمودند: آن جناب تمام کرد ایشان را تا حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که جمعاً دوازده نفرند و نُه نفر ایشان از اولاد امام حسین (علیه السلام) هستند.

در این بحث متوجه می شویم کلمات در آیه ي ﴿وَ اذِ ابتَلَی إِبراهيمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ﴾(1) و آیه ي ﴿فَتَلَقّی آدمُ مِن رَبِّهِ کَلِماتٍ﴾(2) نام چهارده معصوم (علیهم السلام) است که فَاَتَمَّهُنَّ امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشند. حضرت ابراهيم (علیه السلام) در توسل به چهارده معصوم (علیهم السلام) و شناخت نسبت به ايشان تمام مراحل را به اتمام رسانيد كه اتمام آن وجود اقدس حضرت ولي عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

395. 2- در ینابیع المودة نوشته ي خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه 424 آمده است:

قالَ جَعفر الصّادق رضي الله عنه: «ما کانَ قول لوط عليه السلام لقومِهِ ﴿لَو أَنَّ لِی بِکُم قُوَّةً أَو اَوِی إِلَی رُکنٍ شَدِيدٍ﴾(3) إلّا تمنياً لقوّةِ القائم المَهدی و شدّةِ أصحابه و هم الرکن الشدّيد فاِنَّ الرجل مِنهُم يُعطی قوةَ اربعين رجلاً و اِنَّ قلب رجل مِنهُم أشدُّ مِن زبر الحديد لو مرّوا بالجِبال الحَديد لتد کدکت لا يکفُون سيوفَهم حتی يرض الله عزَّوجلّ.»

در قرآن کریم داریم که حضرت لوط (علیه السلام) زمانی که در منتها درجه، مورد اذیت و آزار قوم خود قرار گرفت فرمود: ﴿لَو أَنَّ لِی بِکُم قُوَّةً أَو اَوِی إِلَی رُکنٍ شَدِيدٍ﴾

ص: 372


1- 1 سوره بقره آيه 124
2- 2 سوره بقره آيه 37
3- 3 سوره هود آيه 80

يعني ﴿او گفت: افسوس! اي كاش در برابر شما قدرتي داشتم يا تكيه گاه و پشتيبان محكمي در

اختيارم بود﴾ حضرت امام صادق (علیه السلام) درباره ي این قول حضرت لوط (علیه السلام) فرمودند: «قول لوط برای قوم خود نبود مگر آرزوی قوت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و زیادی نیروی اصحاب آن جناب و آنها رکن محکم هستند چون به یک مرد ایشان نیروی چهل مرد عطا شده و دل هر مردی از ایشان سخت تر از تکه های آهن خواهد بود. اگر از کوه های آهن در حال ریزش و خرابی گذر کنند، دست برنمی دارند تا رضایت خدای سبحان را جلب کنند.»

توجه فرماييد كه حضرت لوط (علیه السلام) در مبارزه با ظالمين مي فرمايد: افسوس، اي كاش در برابر شما قوه يا قدرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مي داشتم و او به من كمك مي كرد.

396. 3- در ینابیع المودة نوشته ي خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه 424 آمده است:

وَ عَن صالِحِ بن سَعد، عَن الصّادق رضی الله عنه فی هذهِ الايَة قال: «قوة القائم و الرکن الشديد اصحابهُ ثلثمئة و ثلثه عشر رجلاً.»

و از صالح بن سعد از امام جعفر صادق (علیه السلام) در این آیه روایت شده که فرمودند: «مراد از قوة حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و رکن شدید اصحاب آن جنابند، 313 مرد.»

البته همان طور که گفتیم هدف ما در این نوشته اختصار است و الّا آیات و روایات زیادی در این باره وجود دارد و ما به همین نمونه ها بسنده می کنیم.

ص: 373

ص: 374

قسمت چهلم : حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «اگر مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببينم، همه ی عمر در خدمتش خواهم بود»

ص: 375

ص: 376

مي دانيد اين جمله را چه كسي مي فرمايند؟ كسي كه داراي مقام امامت و ولايت مطلق الهي است؛ كسي كه شيعه و سني ايشان را صادق آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مي خوانند و ايشان همه چيزش صادق بود، خُلقش صادق بود، خويَش صادق بود، در گفتارش صادق بود، در رفتارش صادق بود. شيعه و سني ايشان را رئيس مذهب مي خوانند. ايشان كسي است كه افكار علميش در قرن بيستم و بيست و يكم، در دانشگاه هاي جهان مورد بررسي قرار مي گيرد. ايشان حضرت امام جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام) هستند.

397.

در كتاب عقد الدرر في اخبار الامام المنتظر، باب 7، صفحه 212 آمده است:

عن ابي عبدالله اَنَّه سُئِلَ: هَل وُلِدَ المَهدِيُّ؟ قال: «لا وَ لَو اَدْرَكتُهُ لَخَدَمْتَهُ اَيّامَ حَياتي.»

از حضرت ابي عبدالله (علیه السلام) (امام جعفر صادق (علیه السلام) ) سئوال شد: آيا مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شده است؟ حضرت (علیه السلام) فرمودند: «خير (او متولد نشده است.) اگر او را درك كنم به تحقيق همه ي عمر خدمتش را مي كنم. (و يا در همه ي عمر در خدمتش خواهم بود.)»

ص: 377

ص: 378

قسمت چهل و يكم : همه ی زیبایی ها، نیکی ها و عدالت ها از زمان ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شروع می شود و همه زشتی ها، بدی ها و ظلم ها به وسیله حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پایان می پذیرد

ص: 379

ص: 380

زيباترين انقلاب ها، باعظمت ترين ظهورها، با جلال ترين قيام ها و عالي ترين نهضت ها، نهضت مهدي فاطمه (علیهما السلام) است. انقلاب، ظهور، قيام و نهضت آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام، انقلاب، نهضت و ظهور مهر، دوستي و روشني است. آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با قيام خود همه ي خوبي ها، زيبايي ها و مهرباني ها را مي آورند و همراه با اين زيبايي، شكوه و عظمت، همه ي زشتي ها و بدي ها را از بين مي برند. خوشا به حال كساني كه در عصر ظهور مهدويت زندگي مي كنند.

398. 1- در کتاب البیان نوشته ي حافظ یوسف بن جلیل بن عبدالله دمشقی، در کتاب حلية الاولياء نوشته ي ابو نعیم اصفهانی، در کتاب ینابیع المودة نوشته ي خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه 491، کتاب البرهان فی علامات مهدی صاحب الزمان و در نور الابصار، باب 2، صفحه 188 آمده است:

عَن علی بن ابی طالبE قال: «قُلت: يا رسول الله (صلی الله علیه و آله) أَمِنّا آل محمد المهدي أو مِن غيرنا؟» فَقال صلي الله عليه و سلم: «لا بَل مِنّا، يَختِم الله له الدين کَما افتَتَح بِنا و بنا يَنقَذون مِن الفتنة کما أنقذُوا مِن الشرک و بِنا يؤلف الله قُلوبهم بَعد عداوَة الفتنة کما ألَّف بين قلوبِهم بعد عداوة الشرک و بنا يصبحون بعد عداوة الفتنة إخواناً في دينهم.»

امیر المؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند: «به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کردم: یا رسول الله، آیا حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است یا از غیر ما خواهد بود؟ حضرت (علیه السلام) فرمودند: «(خير از غير ما نيست) بلكه از ماست، دین به ما ختم می شود همان طور که به ما آغاز و گشوده شد و به او (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) امت من از فتنه ها نجات می یابند، چنان که مردم به وسیله ي ما از شرک خلاص گردیدند. خداوند به وسیله ي ما در دل ها

ص: 381

الفت و دوستی انداخت بعد از آن همه دشمنی و عداوت که بود و مردم (به وسیله ي ما) پس از فتنه ها برادر شدند.»

پس توجه بفرماييد، فتنه ها با ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از بين مي رود و شرك، بت پرستي، خودپرستي و ديگرپرستي نابود مي شود.

399. 2- در کتاب مودة القربی نوشته ي سید علی الهمدانی شافعی، صفحه 259 و در ینابیع المودة، باب 77، صفحه 445 آمده است:

عَن ابن عباس قالَ: قالَ رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: «اِنَّ الله فتحَ هذا الدين بِعلیّ و اذا قَتَل فَسد الدين و لا يصلحه الّا المهدی.»

ابن عباس می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خداوند فتح و گشایش دین را به دست حضرت علی (علیه السلام) قرار داد و حضرت علی (علیه السلام) دین را آغاز کرد و پس از شهادت او دین فاسد می شود و اصلاح نمی کند آن را مگر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) .»

400. 3- در اسعاف الراغبین و در ینابیع المودة، باب 73، صفحه 433 آمده است:

الطبرانی قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «المهدی مِنّا يَختِم الدين بنا کَما فتح بِنا.»

طبرانی از حضرت علی (علیه السلام) مرفوعاً نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما است، خدا دین را به ما ختم می کند همان گونه که آن را به دست ما گشود.»

ص: 382

قسمت چهل و دوم : عصر طلايی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، زمانش بهترين زمان ها و كره ی زمين بهترين مكان ها و حكومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهترين حكومت ها است

ص: 383

ص: 384

401. در كتاب عقد الدرر في اخبار الامام المنتظر، باب 7، صفحه 211 آمده است:

وَ عَن اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب في قصَّة المهدي قالَ: «فَيَبعَثُ المَهدي اِلي اُمَرائِهِ بِسائِر الامصار بالعَدل بَينَ الناسِ وَ تَرعي الشّاةُ وَ الذئبُ في مَكانٍ واحد و تَلعَب الصبيانُ بالحَياتِ و العَقارِبِ لا يَضُرُّهُم شَئٌ وَ يَذهَبُ الشَّرُّ وَ يَبقي الْخَيرُ وَ يزْرَعُ الانسانُ مُدّاً يخرُجُ لَهُ سَبع مأة مُدّاً كمی قال الله تعالي ﴿كَمَثلِ حَبَّةٍ اَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنْبُلةٍ مِّائَةُ حَبَّةٍ وَ اللهُ يُضاعِفُ لِمَن يَشاءُ﴾(1) و يَذهَبُ الرّبا و الزّنا و شُربُ الخَمرَ و الرّياءِ وَ تَقبَلُ الناسُ علي العِبادَة و المَشروع وَ الدِّيانَةِ و الصَّلوة في الجَماعاتِ وَ تَطُول الاَعمارُ و تُؤدّی الامانَةُ و تَحمُلُ الاشجار و تتضاعَفُ البَرَكاتُ و تَهلِكُ الاشرارُ وَ يَبقی الاخيارُ و لا يَبقی مَن يُبغَضُ اهل البيت.»

حضرت اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) درباره ي عصر (طلايي) حضرت مهدي موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرماندهان خود را به شهرهاي مختلف (جهان) مي فرستد و به آنها دستور مي دهد تا بين مردم به عدالت رفتار كنند. (در عصر طلايي مهدويت) گوسفند و گرگ در يك مزرعه به چرا مشغول مي شوند (و هيچ كدام متعرض ديگري نمي شوند.) كودكان با مارها و عقرب ها بازي مي كنند و به آنها هيچ ضرري نمي رسد. شر مي رود و خير باقي مي ماند. انسان يك مد (يا يك پيمانه بذر) مي كارد و هفتصد برابر برداشت مي نمايد، همان طور كه خداوند در قرآن مي فرمايد: ﴿مَثَل آنان كه اموالشان را در راه خداوند انفاق مي نمايند مانند دانه اي است كه از يك دانه هفت خوشه برويد و در هر خوشه صد دانه باشد (كه يك دانه بذر هفتصد دانه

ص: 385


1- سوره بقره آيه 261

مي شود) و خداوند از آن مقدار نيز به هر كه بخواهد بيفزايد﴾ (در عصر طلايي مهدويت) ربا، زنا، شرب خمر و ريا از بين مي رود و ديگر وجود نخواهد داشت و مردم به عبادات و اعمال شرعي و دين داري و شركت در نمازهاي جماعت مشغول خواهند شد. عمرها طولاني مي گردد، (در آن عصر) امانت ادا مي گردد، درختان (به حد وفور) بار مي دهند، بركت هاي الهي زياد مي شود، انسان هاي شرور هلاك و نابود مي شوند و نيكوكاران باقي مي مانند (و در آن زمان) ديگر هيچ كس كه دشمن اهل بيت عصمت و طهارت علیهم السلام باشد باقي نمي ماند.»

ص: 386

قسمت چهل و سوم : حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) طاووس اهل بهشت است

ص: 387

ص: 388

402. در کنز الحقایق فی حدیث خبر الخلائق نوشته ي عبدالرئوف المنادی، ینابیع المودة، باب 5، صفحه 181، در نور الابصار، باب 2، صفحه 187 و در کتاب الفردوس، باب الألف و اللام، صفحه 435 و 489 آمده است:

قالَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «المهدی طاووس اهل الجنة»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) طاووس اهل بهشت است.»

ص: 389

ص: 390

قسمت چهل و چهارم : علم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه مردم در عصر ظهور از آن بهره مند می شوند

ص: 391

ص: 392

403. 1- در کتاب عِقد الدرر فی اخبار امام المنتظر نوشته ي شیخ جمال الدین یوسف دمشقی، باب 3 آمده است:

فِی الحرث مِن مُغَيرة النضری قال: قُلتُ لِأبی عبدالله الحسين بن علی: بِأیِّ شَیءٍ نَعرف المهدی؟ قالَ: «بِمَعرفَة الحلال و الحرام و بِحاجَة الناس اليه و لا يَحتاج الی أحد الحديث.»

حرث می گوید: به ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) گفتم که به چه چیزی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شناخته می شود؟ فرمودند: «به شناخت او به حلال و حرام خداوند (یعنی، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به همه احکام الهی آگاهی دارند و دارای شناخت کامل هستند.) و به محتاج بودن مردم به او (که در هر مسئله و هر چیز به او محتاجند و به او مراجعه می کنند و او به همه احتیاجات آنها اعم از اقتصادی، سیاسی، علمی و... پاسخ می دهد) و او به هیچ کس احتیاج ندارد.»

این از علامت های شناخت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در هر عصر و زمان است که امام باید اعلم الناس در هر عصری باشد و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز در عصر خودشان اعلم الناس هستند.

404. 2- در کتاب اسعاف الراغبین نوشته ي ابو العرفان شیخ محمد صبان مصری شافعی باب 2، صفحه 149 آمده است:

قالَ و جاءَ في روايات أنَّه عِندَ ظهوره يُنادی فوقَ رأسه مَلِکٌ هذا المهدی خليفَة الله فَاتَّبعوه (الی أن قال) و انَّ المهدی يَستخرجُ تابوت السَّکينة مِن غار أنطاکيه و أسفار التوراة مِن جبل بِالشام يُحاجُّ بِها اليَهود فَيسلم کثير منهُم.

ص: 393

صاحب کتاب اسعاف الراغبین نوشته است: بر اساس تحقیقاتی که من کرده ام و آنچه در روایات آمده است، در هنگام ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرشته ای بالای سر او فریاد می زند: این حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلیفه خداست. از او تبعیت کنید. همانا این مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تابوت سکینه را از غار انطاکیه و اسفار تورات را از کوه شام خارج می کند (كه) به وسيله ي آن (تورات) با همه ي یهودیان احتجاج مي كند؛ پس (به همین دلیل) بسیاری از آنها تسلیم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می شوند.

ص: 394

قسمت چهل و پنجم : حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، کوکب دُرّی یا ستاره ی درخشان است

ص: 395

ص: 396

405. 1- در جامع الصغیر، حدیث 9245، علاء الدین علی بن حسام الدین، مشهور به متقی هندی در کنز العمال، مجلد 6، صفحه 30، خواجه کلان قندوزی حنفی در ینابیع المودة، باب 56، صفحه 188 آورده اند:

قالَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «المهدي رجلٌ مِن وُلدی وَجهه کَالکوکب الدُرّی»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردی از فرزندان من است و صورت او مانند کوکب دُرّی یا ستاره ای درخشان می درخشد.

406. 2- ابن حجر شافعی در صواعق المحرقه و خواجه کلان قندوزی حنفی در ینابیع المودة، باب 85، صفحه 469 آورده اند:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «المهدی مِن ولدی وجهَهُ کَالکوکَب الدّری اللون لونُ عربي و الجسم جسم إسرائيلي أي طويل...»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان من است، صورت او مانند ستاره ای درخشان است و رنگ او رنگ عربی است و جسم او اسرائیلی و بلند قامت است.»

407. 3- در كتاب ميزان الاعتدال في نقد الرجال، مجلد3، صفحه 449، حديث 7114 نوشته ي ابو عبد الله محمد بن احمد بن عثمان ذَهَبي (748-673 ه.ق)، در كتاب الفردوس مجلد 4، صفحه 221، حديث 6667، در الجامع الصغير مجلد 2، صفحه 672، حديث 9245 و در كتاب لسان الميزان، مجلد 5، صفحات 23 و 24، حديث 289 (به روايت حذيفة بن يمان) آمده اند:

ص: 397

قال ابو نعيم حَدَّثنا سليمان بن احمد، حَدَّثنا محمد بن ابراهيم كثير، حَدَّثنا رَوّاد، حَدَّثنا سفيان، عن ربعی، عن حذيفة: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «المهدی رجلٌ مِن ولدی، وَجْهَهُ كالكوكب الدُّرّی.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان من است و صورتش مانند ستاره اي درخشان مي درخشد.»

408. 4- در كتاب عقد الدُّرر في اخبار الامام المنتظر، صفحه 56 نوشته ي علامه شيخ يوسف گنجي شافعي (از علماي قرن هفتم هجري) آمده است:

قال رسول الله: «يَقومُ في آخِرالزَّمان رَجُلٌ من عترتي شابٌ حَسَن الوَجه اَقني الاَنف، يَملاء الارض قسطاً و عدلاً كما مُلئت ظلماً وَ جَوراً...»

رسول خدا (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «در آخر الزمان مردي از فرزندان و عترت من قيام مي كند، او جواني زيباروي و خوش سيما مي باشد كه داراي بيني كشيده است، زمين را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده است.»

ص: 398

قسمت چهل و ششم : مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از سادات اهل بهشت است

ص: 399

ص: 400

409. در صحیح ابن ماجه، در مستدرک الصحیحین نوشته ی حاکم نیشابوری و کتاب ینابیع المودة نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه 245 و 309 آمده است:

عَن أنَس قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «نحن بنو عبد المطلب سادات أهلِ الجَنّة: أنا و علي و حمزة و جعفر و الحسن و الحسين و المهدي.»

انس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که فرمودند: «ما فرزندان عبد المطلب، سادات و بزرگان اهل بهشتیم: من و علی (علیه السلام) و حمزه (علیه السلام) و جعفر (علیه السلام) و حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) و مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) .»

ص: 401

ص: 402

قسمت چهل و هفتم : در حكومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم در نعمت های الهی فرو خواهند رفت

ص: 403

ص: 404

در زمان ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خداوند بركات آسمان ها و زمين خود را به مردم ارزاني مي دارد و همه از نعمت هاي خداوند متنعم مي شوند.

410. 1- در كتاب مستدرك علي الصحيحين، مجلد 4، صفحه 557 آمده است:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يُخرجُ فی آخر الزمان أمّتی المهدی، يَسقيه الله الغيث و تَخرج الارض نَباتها و يُعطی المال صَحاحاً و تُكثر الاشية، تُعظم الامة...»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر امت من حضرت مهدي (علیه السلام) خارج مي گردد. خداوند به وسيله ي بارانش زمين را سير اب مي كند و زمين بركاتش را بيرون مي ريزد، خداوند به مردم مال فراوان خواهد داد و امت اسلامي به عظمت و شكوه و جلال خواهند رسيد...»

411. 2- در مستدرك علي الصحيحين، مجلد 4، صفحه 558 آمده است:

عَن النبی: «يَكون فی اُمّتی المهدي... يُنعَم اُمّتی فيه نِعمةً لَم ينعموا مثلها قطّ، تؤتی الارض اُكُلَها لا تدّخر عَنهُم شيئاً...»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: حضرت مهدي (علیه السلام) در امت من است... امت من در زمان او به همه ي نعمت ها مي رسند و در نعمت ها فرو خواهند رفت، آن قدر نعمت زياد مي شود كه كسي نظير آن را نديده است، انواع خوراكي ها از زمين بيرون مي آيند، زمين هيچ چيز را از اهلش دريغ نخواهد كرد...»

412. 3- در كتاب المُعْجَم الأوسط، مجلد 6، صفحه 193، حديث 4502 به روايت ابو هريره آمده است:

حَدَّثنا محمد بن احمد بن ابی خيْثَمة قال: حَدَّثنا ابو يزيد الجَرْمِیّ قال: حَدَّثنا محمد بن مَروان، عن هِشامِ بن حَسّان، عن محمد بن سيرين، عن ابو هريره: أنّ

ص: 405

رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «يَكونُ فی اُمتی المهدیّ... يُنْعمُ اُمتّی فيه نِعْمةً لَمْ يَنْعُموا مِثْلَها، يُرسل السَّماءُ عَلَيْهْمْ مِدْراراً و لا تَدَّخِرُ الارضُ شَيئاً مِنَ النَّباتِ وَ المالُ كُدُوسُ، يَقُومُ الرّجُلُ فَيَقُولُ: يا مهدی أعْطِنی. فَيَقولُ خُذْهُ.»

ابوهريره مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در ميان امت من مي آيد... و در حكومت او امت من متنعم به نعمت هاي الهي خواهند شد كه تا به حال چنين نعمت هايي ديده نشده است. آسمان در زمان او بارانش را مي باراند و هيچ نباتي در زمين نمي ماند و زمين همه ي نعماتش را بيرون مي فرستد. اموال فراوان مي شود آن قدر كه مردي مي گويد: يا مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، به من مال اعطا كن و مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به او مي گويد: (هر چه مي خواهي) بگير.»

413. 4- در الاحسان بترتيب صحيح ابن حَبّان، مجلد 8، صفحه 240، حديث 6646 به روايت ابو هريره آمده است:

اخبِرنا محمد بن اسحاق بن ابراهيم مولی ثقيف قال: حَدَّثنا قُتيبةَ بن سعيد قال: حَدَّثنا يعقوبُ بن عبد الرحمن، عن سهيل بن ابی صالح، عن ابيه، عن ابی هريره قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَقومُ السّاعةُ حَتّی يَكْثر المال و يَفيضَ حَتّی يُخْرِجَ الرّجُلُ زَكوة مالِهِ فَلا يَجِدُ أحَداً يَقْبَلُها مِنْهُ.»

ابي هريره مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قيامت برپا نمي شود مگر اين كه ثروت ها زياد خواهد شد، آن قدر نعمت ها زياد مي شود كه اگر كسي بخواهد زكات مالش را بدهد (فقيري) پيدا نمي كند كه زكاتش را به او بدهد. (كسي را پيدا نمي كند كه آن را قبول كند.)»

ص: 406

414. 5- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحات 21 و 22 و المسند الجامع، مجلد 6، صفحه 519، حديث 4713 آمده است:

حَدَّثنا محمد بن جعفر، حَدَّثنا شُعبة قال: سمعتُ زَيْداً أبا الحَواریّ قال: سمعتُ أبا الصديق يُحدّث عن ابی سعيدٍ الْخُدْرِیِّ قال: خشينا أَنْ يَكُونَ بعد نبيّاً حَدَثٌ فَسَألْنا رسول الله (صلی الله علیه و آله) فقال: «يَخْرُجُ المهدیُّ فی اُمَّتی... يُرْسِلُ السَّماء عليهم مِدْراراً ولا تَدَّخِرُ الْارضُ مِن نباتِها شَيْئاً و يَكُونُ المالُ كُدُوساً. قال: يَجیءُ الرِّجلُ إلَيْه فيقول يا مهدیّ أعطنی أعْطِنی. قال: فَيَحثی لَهُ فی ثَوبِه مَا اسْتَطاعَ أنْ يَحْمِلَ.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در ميان امت من قيام مي كند... در آن زمان آسمان بارانش را مي باراند و زمين هيچ دانه اي را در خود نگاه نمي دارد و بيرون مي فرستد، ثروت به فرواني مي رسد. حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردي خدمت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي رسد و مي گويد: اي مهدي، به من مال اعطا كن. به او گفته مي شود هرچه مي خواهي بردار. او آن قدر برمي دارد كه نمي تواند حمل كند.»

415. 6- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 37 آمده است:

عن ابی سعيد الْخُدری قال: قال رسول الله: «أُبَشِّرُكُمْ بالمهدی يُبْعَثُ فی امتی... يَرْضی عَنهُ ساكِنُ السماءِ و ساكِنُ الْأَرضِ، يَقسِمَ الْمالَ صَحاحاً.»

ابو سعيد خدري گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بشارت باد بر شما بر حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه در ميان امت من برانگيخته مي شود... ساكنان آسمان و زمين از او راضي مي شوند و اموال را به بهترين وجه بين مردم تقسيم مي كند.»

416. 7- در سنن ابن ماجه، مجلد 2، صفحه 1366، حديث 4083 آمده است:

ص: 407

حدثنا نَصْر بن علي الجَهْضَمُّی، حدثنا محمد بن مروان العُقَبليُّ، حدثنا عُمارَةُ بن أبی حَفْصَةَ، عن زيدٍ العَّمّی، عن أبی صِدّيق النّاجیّ، عن أبی سعيدٍ الخُدْرِیّ، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «يَكونُ في اُمَّتی المَهْدیُّ... فَتَنْعَمُ فيه اُمَّتی نِعْمَةً لَمْ يَنْعَموا مِثْلَها قَطُّ تُؤْتی اُكُلَها و لا تَدَّخِرُ مِنْهُمْ شَيْئاً وَ الْمَالُ يَوْمَئذٍ كُدُوسُ، فَيَقُومُ الرَّجُلُ فَيَقُولُ: يا مَهْدِي أعْطنی، فَيَقُولُ: خُذْ.»

ابو سعيد خدري گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در امت من مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي آيد... و امت مرا در نعمت ها فرو خواهد برد كه هرگز (قبل از آن چنين نعمت هايي نديده اند) و امت اسلامي از اين نعمت ها تناول مي كند و هيچ نعمتي نيست مگر اين كه در عصر مهدويت وجود دارد و مردم از نظر مالي غني مي گردند حتي اگر مردي بگويد: يا مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، از مال به من چيزي بده. حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي فرمايد: بگير. (هرقدر مي خواهي ببر.)»

417. 8- در كتاب الفتن و الملاحم نوشته ي نُعَيْم بن حَمّاد، باب سيرة المهدي و عدن، صفحه 202 آورده است:

حدثنا محمد بن مَروانَ العِجْلیّ، عن عُمَارَةَ بن اَبی حَفْصَةَ، عن زيدٍ العَمّیّ، عن ابی الصَّدّيق النّاجیّ، عن ابی سعيد الخُدْری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «تَنْعَمُ اُمَّتی فی زَمَنِ المهدیّ نِعْمةً لم يَنْعَموا مِثْلَها قَطُّ، تُرْسِلُ السَّماءُ عَلَيهم مِدراراً و لا تزرع الأَرْضُ شَيْئاً مِنْ النَّباتِ إلّا أَخْرَجَتَهُ وَ المالُ كُدُوسُ يَقُومُ الرَّجُلُ فَيَقُولُ: يا مَهْدِیُّ أعْطِنی. فَيَقولُ: خُذْ.»

حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «امت من در زمان حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نعمت هايي كه قبلاً هرگز مثل آن را نديده بودند، متنعم مي شوند. آسمان همه ی نعمت هاي خود را بر

ص: 408

آنها مي فرستد و هيچ زميني نيست كه در آن زراعت شود مگر اين كه آن زمين همه ي نباتات خود را بيرون مي ريزد و مال فراوان مي شود (و بيت المال به نحو احسن بين مردم تقسيم مي شود تا جايي كه) مردي به

حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي گويد: يا حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، به من (از مال) بده. حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي فرمايند: بگير.»

418. 9- در الكامل في التاريخ نوشته ي ابو الحسن عزّ الدين علي بن محمد معروف به ابن اثير، مجلد3، صفحه 201 آمده است:

حدثنا عُمارة بن ابی حَفْصةَ، عن زيدٍ العَّمیّ، عن أبی الصديق الناجي، عن ابی سعيد الخُدري قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكُونُ فیِ اُمَّتي الْمَهديَّ... تَنْعَمُ فيها اُمَّتي نِعْمَةَ لَمْ يَنَعَموا مِثْلَها قَطٌّ، يُرْسِلُ عَلَيهمُ السَّماءُ مِدْراراً لا تَدَّخِرُ الْاَرْضُ شَيْئاً مِنْ النَّباتِ وَ الْمالُ كُدُوسُ يَقولُ يا مهديُّ أعْطنی. فَيَقُول: خُذْ.»

ابوسعيد خدري گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در ميان امت من حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي آيد... در زمان او امت من در نعمتي عظيم غرق مي شوند كه مثل آن را هرگز قبلاً نديده اند، در زمان او آسمان بارانش را مي فرستد و زمين همه چيزش را از نباتات و ...خارج مي كند مال فراوان مي شود و (مثلاً) شخصي مي گويد: اي حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، به من عطا كن. حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي فرمايند: بگير.»

419. 10- در المعجم الكبير، مجلد 19، صفحه 323، حديث شماره 68 آمده است:

حدَّثَنا محمدُ بنُ عَبْدوس بن كامل السَّراج، حدَّثنا احمد بن محمد بن نيزَك و حدَّثنا احمد بن محمد بن صَدَقة حدَّثنا محمد بن يحيی الأَزْدِیّ، قالا حدَّثنا داودُ بن المُحَبَّرِ ابن قَحْذَمٍ، عَن مُعاويةَ بنِ قُرَّةَ، عَن أبيه قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لَتُمْلَأَنَّ الْأَرْضُ قِسطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ ظُلْمَاً وَ جَوْراً، حَتّی يَبْعَثَ اللهُ رَجُلاً مِنّی اسْمُهُ اسْمی

ص: 409

و اسْمُ أَبيهِ اسْمُ أَبی(1)،فَيَمْلَأُها قِسْطاً وَعَدْلاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً، يَلْبَثُ فيكُمْ سَبْعاً اَو ثَمانِياً، فَإِنْ كَثُرَ فَتِسْعاً، لا تَمْنَعُ السَّماءُ قَطْرَها وَ لا الأَرْضُ شَيْئاً مِنْ نَباتِها.»

محمدُ بنُ عَبْدوس... از مُعاويةَ بنِ قُرَّةَ از پدرش روايت مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «زمين پر از ظلم و جور مي شود و پس از آن پر از قسط و عدل خواهد شد تا اين كه خداوند مردي را از من (اهل بيت (علیهم السلام) ) برمي انگيزاند كه اسم او اسم من است و اسم پدر او اسم پدر من است1؛ او زمين را پر از عدل و قسط مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده است... در زمان ايشان آسمان قطراتش را نگاه نمي دارد و از باريدن منع نمي كند (و باران رحمت در زمان ايشان خواهد باريد.) و زمين چيزي از نباتات را در خود نگاه نمي دارد (هر دانه اي كه كاشته شود، سبز خواهد شد.)

420. 11- در المطالب العاليه، مجلد 5، صفحه 77، شماره 4480 كه با دو طريق آورده است:

قال البَزّاز: حدَّثَنا اسماعيل بنُ أبی الحارث و أحمد بنُ يحيي السُّوسی قالا: حدَّثَنا داوُدُ بنُ المُحَبَّرِ بنِ قَحْذَمٍ، حدّثنی أبی، عَن أبيه قَحْذَم بن سُليمان، عَن مُعاوية بن قُرَّة، عَن أبيه قال: قالَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لَتُمْلَأُ الْأَرْضُ ظُلْماً وَ جَوْراً، فَإِذا مُلِئَتْ ظُلْمَاً وَ جَوْراً بَعَثَ اللهُ تعالی رَجُلاً مِنّي اسْمُهُ اسْمي أو اسم نبيّ، يَمْلَأُها قِسْطاً وَ عَدْلاً فَلا يَمْنَعُ السَّماءُ شَيئْاً مِنْ قَطْرِها وَ لا الأَرْضُ شَيْئاً مِنْ نَباتِها»

ص: 410


1- 1 درباره ی احادیث اسم ابیه اسم ابی در صفحات قبل بحث شده است.

بزّاز روايت مي كند از... معاوية بن قُرَّة از پدرش و او مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «زمين پر از ظلم و جور مي شود، هنگامي كه پر از ظلم و جور شد، خدا وند مردي از من را كه اسم او اسم من است (و يا اسم او اسم نبي) است برمي انگيزاند؛ او زمين را پر از قسط و عدل

مي كند، آسمان همه بارانش را فرو مي ريزد و هيچ بخل نمي ورزد و زمين هيچ چيزي را نگاه نمي دارد و بركات و نباتات خودش را بيرون مي فرستد. (يعني؛ هم نعمات آسماني و هم نعمات زميني فراوان مي شود.)

ص: 411

ص: 412

قسمت چهل و هشتم : اعطاء وبخشش امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مردم بسيار زياد و بدون شمارش و عوض است

ص: 413

ص: 414

421. 1- در صحيح مسلم بشرح النَّوَوِيّ، مجلد 8، باب الفتن و اشراط الساعة، صفحه 185 به روايت جابر بن عبدالله آمده است:

حَدَّثنا زهير بنِ حرب و علی بن حُجْر قالا: حَدَّثنا اسماعيل بن ابراهيم، عن الْجُريْريّ، عن أبی نَضْرَةَ قال: كُنّا عند جابر بن عبدالله... قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكونُ فی آخِرِ اُمَّتی خليفةٌ يَحْثِی الْمالَ حَثْياً لا يَعُدُّهُ عَدّاً.» قال: قلتُ لأَبی نَضْرَةَ وَ ابی الْعَلاءِ: أتَرَيانِ أنَّهُ عُمَرُ بن عبد العزيز. فقالا: لا.

جريري و ابي نَضَرَه گفتند: ما نزد جابر بن عبدالله انصاري بوديم. او گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر امت من (يا در آخرالزمان) خليفه اي مي آيد كه مال و ثروت را بين مردم تقسيم مي كند، اموالي كه او مي بخشد آن قدر زياد است كه به شمارش در نمي آيد.» ابي نضره و ابي العلا مي گويند: گفتيم : آيا اين خليفه عمر بن عبد العزيز است؟ آن دو گفتند: خير. (زيرا اين خليفه در آخر الزمان، امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.)

422. 2- در كتاب صحيح مسلم بشرح النَّووِي، مجلد 8، صفحه 185 آمده است:

وَ حَدَّثنی زُهير بن حَرْبٍ، حَدَّثنا عَبْدُ الصَّمُدَ بن عَبْدِ الوارِثِ، حَدَّثنا أبي، حدثنا داوود، عَنْ ابی نَضَرَةَ، عن ابی سعيد و جابر بن عبدالله قالا: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكونُ فی آخر الزّمان خليفةُ يَقْسِمُ الْمالَ و لا يَعُدُّهُ.»

زهير بن حرب گفت: عبد الصمد بن عبد الوارث براي ما روايت كرد و ابي نضره براي ما حديث كرد از ابي سعيد و جابر بن عبد الله كه روايت كردند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان خليفه اي مي آيد كه مال را تقسيم مي كند و (مال آن قدر زياد است كه) نمي شمارد.»

ص: 415

به دو حديث بالا توجه كنيد، در حديث اول رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «يَكون فی آخر امّتي» و در حديث دوم فرمودند: «يَكونُ فی آخر الزمان»؛ به طور كلي همه ي احاديثي كه مانند دو حديث بالا هستند، فقط به آخر الزمان و دوران پر بركت اعلي حضرت قدر قدرت قوي شوكت بلند همت، امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره دارد و در مورد حكومت ايشان صِدْق مي كند كه:

اولاً: قيام ايشان يا در آخر الزمان يا در آخر امت است.

ثانياً: فقط در ظهور ايشان است كه عدالت واقعي پياده خواهد شد.

ثالثاً: بخشش مال فقط در زمان ايشان براي كلّ كره ي زمين به اين صورت انجام مي گيرد.

423. 3- در كتاب الْفِتَن و الملاحم نوشته ي ابو عبد الله نُعيم بن حَمّاد مَرْوزي، صفحه 203 آمده است:

حَدَّثنا عبد الوهّاب الثقفی، عَن الجُرَيْریّ، عن ابی نَضرَةَ، عَن جابر بن عبد الله، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «يَكونُ فی اُمَّتی خليفةُ يَحْثِی الْمالَ حَثْياً لا يَعُدُّهُ عَدّاً.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در امت من خليفه اي مي آيد كه مال و ثروت را بي حساب و بسيار زياد تقسيم مي كند و به مردم مي بخشد، آن را نمي شمارد.»

424. 4- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 317 آمده است:

حَدَّثنا اسماعيل،عَن الجُرَيْریّ، عن ابی نَضرَةَ قال كُنّا عندجابر بن عبد الله قال... قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكونُ فی آخِرِ اُمَّتی خليفةُ يَحثُوا الْمالَ حَثْواً لا يَعُدُّهُ عَدّاً.» قال الجريری: فقلتُ لابی نَضْرَة و ابی العَلاءِ: أتَرَيانه عُمر بن عبد العزيزE؟ فقال: لا.

ص: 416

ابي نضره گفت: ما نزد جابر بن عبد الله بوديم، او گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر امت من خليفه اي مي آيد كه اموال را تقسيم مي كند و مي بخشد و به شمارش در نمي آيد.» جريري گفت: به ابي نضره و ابي العلاء گفتم: آيا آن خليفه عمر بن عبد العزيز است؟ جابر گفت: خير.

اين كه راوي سؤال مي كند: آيا آن شخص عمر بن عبد العزيز نيست؟ علتش اين است كه در ميان خلفاي بني اميه و بني عباس بهترين و عالي ترين خليفه، عمر بن عبد العزيز بود.

425. 5- در مسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 333 آمده است:

حَدَّثنا عَبْدُ الصَّمُد،حَدَّثنا داود، عَنْ ابی نَضَرَةَ، عن ابی سعيد و جابر بن عبدالله قالا: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكونُ فی آخر الزّمان خليفةٌ يَقْسِمُ الْمالَ و لا يَعُدُّهُ.»

ابی سعيد و جابر بن عبد الله گفتند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان خليفه اي مي آيد كه مال را ميان مردم بي حساب و بسيار زياد تقسيم مي كند و (آن مال را) نمي شمارد.

426. 6- در كتاب كشف الأستار عن زوائِد البَزَّار علي الكُتب السنَّة نوشته ي حافظ نور الدين علي بن ابي بكر هيثمي، مجلد 4، صفحه 114، حديث 3327 آمده است:

حَدَّثنا عمرو بن علیّ، حَدَّثنا عبد الوهاب، حَدَّثنا الجُرُيْریّ، عن ابی نَضَرَةَ، عن جابر قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكون فی امتی خَليفة يَحثوا الْمال فی الناس حَثياً، لا يَعُدّهُ عَدَّاً» ثم قال: «و الذی نفسی بِيَدِه لَتَعُودُنَّ رواة البَزّار.»

ص: 417

جابر گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در ميان امت من خليفه اي مي آيد كه اموال را به مردم مي بخشد، آن قدر كه حساب ندارد. سپس فرمودند: به آن خدايي كه جانم در دست اوست، آنها (آن

مال) را برمي گردانند (زيرا همه بي نياز هستند.) »

427. 7- در كتاب مُسند ابي يَعْلي نوشته ي حافظ احمد بن علی بن المُثني التميمي، مجلد 2، صفحه 421، حديث 1216 آمده است:

أخبر أبو يعلی احمد بن علی المُثنّی الموصِلی حَدَّثنا ابو خثيمه، حَدَّثنا عبد الصمد، حَدَّثنا ابی، حَدَّثنا داوُدُ، عن ابی نضرة، عن ابی سعيد و جابر بن عبد الله قالا: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكونُ فی آخر الزّمان خليفه، يَقْسِمُ الْمالَ و لا يَعُدُّهُ.»

ابي سعيد و جابر بن عبد الله هر دو از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت كردند كه آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان خليفه اي مي آيد كه مال را تقسيم مي كند و بدون حساب و شمارش (بسيار زياد) مي بخشد.»

428. 8- در الاحسان بترتيب صحيح ابن حَبّان، مجلد 8، صفحه 240، حديث 6647 به روايت جابر بن عبد الله آمده است:

أخبر أبو يعلی قال:حَدَّثنا ابو خُثيمه قال: حَدَّثنا اسماعيل بن ابراهيم، قال حدَّثنا الجُرَيْری، عن ابی نَضْرَةَ، قال: كُنّا عند جابر بن عبد الله قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكونُ فی آخر امّتی خليفةٌ يَحثي الْمال حَثْياً لا يَعُدُّهُ عدّاً.»

ابي نضره گفت: ما نزد جابر بن عبد الله بوديم، او گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر امت من خليفه اي مي آيد كه مال را مي بخشد (بسيار زياد و) بدون شمارش.»

429. 9- در كتاب المستدرك علي الصحيحين، مجلد 4، صفحه 454 آمده است:

ص: 418

اُخبرنا الحسن بن يعقوب بن يوسف العدل، حَدَّثنا يحيی بن ابی طالب، حَدَّثنا عبد الوهاب ابن عطاء، أنباءِ سعيد بن إِباس الجُرَيْرِی، عن ابی نَضْرَةَ، عن جابر بن عبد الله انصاری عنهما قال... قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكونُ فی امتی خليفه يَحثی المال حَثياً ولا يَعُدُّهُ عدّاً.»

هذا حديث صحيحٌ علی شرط مُسلم و لم يُخرجاهُ بهذا السياقة، إِنَّما أخرج مُسلم حديث داود بن ابی هند، عن أبی نَضْرَةَ، عن سعيد، عن النبی (صلی الله علیه و آله) : «يَكونُ في آخِرِ الزمان خليفه يُعْطی المال و لا يَعُدُّهُ عَدّاً» و هذا له علّة.

430. 10- در كتاب المستدرك علي الصحيحين، مجلد 4، صفحه 454 آمده است:

حَدَّثنا علی بن عيسی، حَدَّثنا الحسين بن محمد بن زياد، حَدَّثنا ابو موسی و محمد بن بَشّار قالا: عبد الوهاب بن عبد المجيد، حَدَّثنا داود بن ابی هِند، عن ابی نَضْرَةَ، عن جابر و ابی سعيد أنَّ نبیَّ الله (صلی الله علیه و آله) قال: «يَكونُ فی آخر هذه الامة خليفةٌ يَقْسِمُ الْمال لا يَعُدُّهُ عَدّاً.»

جابر از ابي سعيد روايت مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر اين امت من خليفه اي مي آيد كه مال را بدون شمارش (و زياد) مي بخشد.» (هر كس هر قدر بخواهد به او داده مي شود و بخشش در آن عصر بدون شمارش است.)

431. 11- در كتاب سنن ترمذي، مجلد 3، باب ما جاءَ في المهدي، صفحه 439، حديث 2232 و عارضة الاحْوذِي بشرح صحيح الترمذي نوشته ي حافظ ابو بكر محمد بن عبد الله معروف به ابو بكر بن العربی مالكی، مجلد9، صفحه 75 آمده است:

حَدَّثنا محمد بن بَشّار، حَدَّثنا محمد بن جعفر، حَدَّثنا شُعْبَةُ قال سَمِعْتُ زيِداً العَمِّیِّ قال: سَمِعْتُ ابا الصديق النّاجیّ يُحدِّثُ، عن ابی سعيد الخُدْری قال: خَشينا أَنْ

ص: 419

يَكُونَ بَعْدَ نبياً حَدَثٌ فَسَألْنا نبی الله (صلی الله علیه و آله) فقال: «اِنَّ فی اُمَّتیِ الْمَهدیّ يَخْرُجُ... قال: فَيَجیءُ إلَيْه رَجُلٌ فَيَقولُ: يا مهدی أعْطِنیِ أعطني. قال: فَيَحْثی لَهُ فی ثُوبِهِ مَا اسْتَطاعَ أنْ يَحْمِلَهُ.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همانا در ميان امت من مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام خواهد كرد... فردي نزد او مي آيد و مي گويد: اي مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، به من مال اعطا كن. حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن قدر به او مي دهند كه او استطاعت بردنش را ندارد.»

432. 12- در صحيح مسلم بشرح النَّووِيّ، بخش كتاب الفتن و أشراط الساعة، مجلد 8، صفحه 185 آمده است:

حدثنا نَصرُ بن علي اَلْجَهْضَمیُّ، حدثنا بِشْرٌ- يَعنی ابن المُفَصَّل - و حدثنا عَلیُ بن حَجْر السَّعْدِیُّ، حدثنا إسماعيل - يعنی ابن عُلَيَّة- كلاهُما عَنْ سعيد بن يَزيد، عن ابی نَصْرَةَ، عَن أبی سعيد قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «مِنْ خُلَفائِكُمْ خَليفَةٌ يَحْثُو الْمالَ حَثْياً لا يَعُدُّهُ عَدّاً.»

نصر بن علي الجهضمي از پسر مفصل و او از علي بن حجر السعدي و او از اسماعيل... و همه از ابو سعيد خُدري نقل مي كنند و او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت مي كند كه ايشان فرمودند: «در ميان خلفاي شما خليفه اي است كه مال را بسيار زياد مي بخشد، به طوري كه به عدد در نمي آيد.»

433. 13- در صحيح مسلم بشرح النَّووِيّ، مجلد 18، صفحه 39 آمده است:

حدّثني زُهَيْرُ بن حَرْبٍ، حدثنا عبدالصَّمَدِ بنُ عبد الوارثِ، حدثنا أبی، حدثنا داود، عَن أبی نَضَرَةَ، عَن ابی سعيد و جابر بن عبدالله قالا: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكونُ في آخر الزمانِ خَليفَةٌ يَقْسِمُ المالَ و لا يَعُدَّهُ.»

ص: 420

زهير بن حرب از عبد الصمد بن عبد الوارث و او از پدرم و او از داود و او از نَضرَه و او از ابي سعيد خدري و جابر بن عبدالله و اين دو نفر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت مي كنند كه فرمودند: «در

آخر الزمان خليفه اي مي آيد كه مال را بدون عدد و بسيار زياد تقسيم مي كند و مي بخشد.»

434. 14- در كتاب الفِتَن و الملاحِم نُعيم بن حَمّاد، باب سيرة المهدي و عَدْله و...، صفحه 200 آمده است:

حدّثنا ابو معاوية، عَن داود، عَن ابی نضَرَة، عَن ابی سعيد، عَن النَّبی (صلی الله علیه و آله) قال: «يَخْرُجُ في آخر الزمان خليفةٌ يُعْطِی الْمالَ بِغَيْرِ عَدَد.»

ابو معاويه از داود و او از نضره و او از ابو سعيد خُدري روايت مي كند كه حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان خليفه اي قيام مي كند كه مال را بدون حساب (و بسيار زياد) مي بخشد.

435. 15- در مسند احمد حنبل، مجلد 3، صفحات 48 و 49 آمده است:

حدثنا عبد الصمد، حدثنا أبان، حدثنا سعيد بن زيد، عَن ابی نَضْرَةَ، عَن ابی سعيدٍ الخدري، عَن النَّبی (صلی الله علیه و آله) قال: «يَكُونُ بَعْدِی خَليفةٌ يَحثی المال حَثْياً و لا يَعُدَّهُ عَدّاً.»

عبد الصمد از ابان و او از سعيد بن زيد و او از ابي نضره و او از ابي سعيد روايت مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بعد از من خليفه اي مي آيد كه مال را بدون شمارش (و بسيار زياد) مي بخشد.»

436. 16- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 98 آمده است:

ص: 421

حدثنا خَلَفَ بن الوليد، حدثنا عَبّاد بن عبّاد، حدثنا مُجالِدٌ، عَن ابی الوَدّاك، عَن ابی سعيد الخُدری قال: سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله) يقول: «إنَّ مِنْ أُمَرائكُمْ اميراً يَحْثی المال حَثْياً و لا يَعُدَّهُ عَدّاً، تأتيه الرَّجُلُ فَيَسْأَلُهُ، فَيَقولَ: خُذْ فَيَبْسُطُ الرَّجُلُ ثُوبَهُ فَيحْثی فيه. وَ بَسطَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) مِلْحَفَةَ غَليطَةً كانت عَلَيْه يحكی صنيع الرَّجُل، ثُمَّ جمع إلَيْهِ أكْنافَها، قال: فيأخُذُهُ ثُمَّ يَنْطَلِقُ.»

ابو سعيد مي گويد: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

شنيدم كه فرمودند: «همانا از اميران و فرماندهان شما فرماندهي است كه مال را بدون شمارش مي بخشد، مردي مي آيد از او مي خواهد. او مي فرمايد: بگير. آن مرد ظرف خود را باز مي كند و آن را پر مي نمايد... »

437. 17- در مسند ابو يَعْلی، مجلد 2، صفحه 470، حديث 1294 آمده است:

حدثنا ابو خثيمه، حدثنا عبد الصمد...، عَن ابی نَضَرةَ، عَن ابی سعيد الخدری قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكونُ خَليفَةٌ يَحْثِیِ المال لا يَعُدُّهُ عَدّاً.»

ابي سعيد خدري مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خليفه اي مي آيد كه مال را بدون حدّ و حساب مي بخشد.»

438. 18- در مُسند أبو يَعْلی، مجلد 2، صفحه 356، حديث 1105 آمده است:

حدثنا سليمان بن عبد الجبّار أبو أيوب، حدثنا سَهْل بن عامِر، حدثنا فضيل بن مَرزُوق، عَن عَطِيَّة، عَن ابی سعيد قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكونُ فی آخِرِ الزَّمان عَلی تَظاهُرِالْعُمروَ انقطاعٍ مِنَ الزَّمانِ امامُ يَكونُ أعطَی النّاس يَجيئُهُ الرَّجُلُ فَيَحثُو لَهُ فی حِجْرِهِ، يَهِمُّهُ مَنْ يَقْبَلُ عَنْهُ صَدَقَهَ ذلِكَ المال ما بيْنَهُ وَ بَيْنَ أهْلِهِ، لِما يُصيبُ النّاس الْخَيْرِ.»

ص: 422

439. 19- الفتن و الملاحم نوشته ي نعیم بن حَمّاد، صفحه 197 آمده است:

حدَّثَنا عبد الرَّزاق، عَن مَعمَرٍ، عَن قَتادَةَ قال: قال رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) : «إنّه يَستَخرِجُ الکُنُوزَ وَ يَقسِمُ المالَ وَ يُلقِی الإسلامُ بِجِرانِهِ.»

ص: 423

ص: 424

قسمت چهل و نهم : عمران كره ی زمين به دست حضرت مهدی آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)

ص: 425

ص: 426

440. در كتاب اسعاف الراغبين، باب 2، صفحه 153 آمده است:

«... و انَّه يَبلغ سُلطانه المَشرق و المغرب و تَظهره لَه الكنوز و لا يَبقی فِی الارض خرابٌ الّا يُعَمِّرُه.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حكومت وسلطنت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرق و غرب عالم را فرا خواهد گرفت و (در زمان حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمين گنج هايش را بيرون خواهد ريخت و) گنج ها براي او ظاهر خواهند شد و هيچ نقطه اي از زمين باقي نمي ماند كه خراب باشد مگر اين كه (به دست حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) عمران مي گردد.»

ص: 427

ص: 428

قسمت پنجاهم : مقام و منزلت و عظمت والای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 429

ص: 430

441. 1- در الكامل ابن عَدِيّ، مجلد 6، صفحه 440 (ترجمه ي مؤمَّل بن عبد الرحمن ثقفی، به روايت ابوهريره) آمده است:

حدَّثنا كهمَس بن مَعْمَرْ و موسي بن الحسن الكوفي جميعاً بمصر قالا: حَدَّثنا ابو يحيی الوَقار، حَدَّثنا مُؤَمَّلُ بن عبد الرحمن الثقفی، عن عَوْفٍ، عن ابن سيرين، عن ابی هريره، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «يَكونُ فی آخر الزمانِ خليفةٌ لا يُفَضِّلُ عليه ابو بكر و لا عمر.»

ابو هريره از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مي كند كه فرمودند: «در آخر الزمان خليفه اي مي آيد كه ابو بكر و عمر بر او برتري ندارند.»

442. 2- در كتاب الفتن و الملاحم نوشته ي نُعيم بن حمّاد مَرْوزی، باب سيرة المهدي و عَدْلُهُ...، صفحه 200 به روايت ابن سيرين آمده است:

وَحَدَّثنا ضَمَرة، عن ابن شَوْذَب، عن محمد بن سيرين أنَّه ذكر فتنةٌ تكون فقال اذا كانَ ذلك فَاجْلِسوا فی بيوتِكُمْ حتی تَسْمَعوا علی الناس بخير من ابی بكر و عمر. قيل يا ابا بكر(1)، خيرٌ مِنْ ابی بكر و عمر؟ قال: قد كان يُفضِّلُ علی بعض الانبياءِ.

ابن سيرين گفت: درباره ي فتنه هاي آخر الزمان، زماني كه اين فتنه ها را مشاهده كرديد مواظب باشيد و در خانه هاي خود بنشينيد (تا اين كه مردي بيايد) افضل و برتر از ابو بكر و عمر. سؤال شد افضل از ابو بكر و عمر؟ فرمودند: «او بر بسياري از انبيا فضيلت دارد.»

ص: 431


1- 1 ابابکر کنیه ی محمد بن سیرین بوده است.

443. 3- در كتاب المُصنّف في الاحاديث و الآثار نوشته ي حافظ عبد الله بن محمد بن ابي شيبه، مجلد 8، صفحه 679 (196) آمده است:

ابو اسامَةَ، عَنْ عَوْفٍ، عن محمد (صلی الله علیه و آله) قال: «يكونُ فی هذه الاُمّةِ خَليفةٌ لا يُفَضّل عليه ابو بكر و عمر.»

حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخرالزمان بر اين امت خليفه اي مي آيد كه ابو بكر و عمر بر او برتري ندارند.»

444. 4- در سُنَن ابن ماجَه نوشته ي حافظ ابو عبد الله محمد بن يزيد ماجه قزويني، مجلد 2، صفحه 1368، حديث 4087، به روايت انس بن مالك آمده است:

حَدَّثنا هَدِيَّةُ بن عبد الوهاب، حَدَّثنا سعد بن عبد الحميد بن جعفر، عَن علی بن زيادِ اليَمامِیّ، عن عِکرَمَة بن عَمّار، عن اسحاق بن عبد الله بن ابی طَلحه، عن انس بن مالك قال: سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله) يقول: «نَحْنُ وُلد عبد المُطلِب، سادَة أهْلِ الجَنَّةِ، أنا و حَمْزَةُ و عَلیُّ و جعفرٌ و الحسن و الحسين وَ المهدی.»

انس بن مالك مي گويد: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنيدم كه فرمودند: «ما فرزندان عبد المطلب سادات، آقايان و سروران اهل بهشت هستيم. من و حمزه (علیه السلام) و (حضرت) علي (علیه السلام) و جعفر (علیه السلام) و (امام) حسن (علیه السلام) و (امام) حسين (علیه السلام) و (حضرت) مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) .»

445. 5- در كتاب اخبار اصبهان نوشته ي حافظ ابو نعيم احمد بن عبد الله اصفهاني از انس بن مالك روايت كرده است:

حَدَّثنا الحسين بن محمد علیّ، حَدَّثنا علی بن محمد بن جعفر بن عَنبسَة وَرّاق عَبْدان، حَدَّثنا عبد الله بن الحسن بن ابراهيم الأنباری، حَدَّثنا عبد الملك بن قُرَيْب، سَمِعتُ كِدام بن مِشعَر ابن كِدام، يُحدِّث عن ابيه، عن قتادَة، عن أنس بن مالك

ص: 432

قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «نَحْنُ سَبْعَةٌ بَنُو عَبْد المطلبَ سادات اهل الجنة: أنا و علیٌ أخِی وَ عَمّی حَمْزَةُ و جَعْفَر و الحسن و الحسين و المهدی.»

انس بن مالك مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

فرمودند: «ما هفت نفر از فرزندان عبد المطلب سادات، آقايان و سروران اهل بهشت هستيم: من و برادرم (امام) علي (علیه السلام) و عمويم حمزه (علیه السلام) و جعفر (علیه السلام) و (امام) حسن (علیه السلام) ، (امام) حسين (علیه السلام) و (حضرت) مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) .»

446. 6- در تاريخ بغداد نوشته ي حافظ ابو بكراحمد بن علی بن ثابت معروف به خطيب بغدادي، مجلد 9، صفحه 434، الفردوس بمأثور الخطاب نوشته ي ديلمي، مجلد 4، صفحه 6840، تهذيب الكمال في اسماء الرّجال، مجلد 13، صفحه 269، حديث 4653 (شرح حال علي بن زياد يمامي)، تحفة الأشراف بمعرفة الاطراف نوشته ي حافظ جمال الدين ابو الحجّاج يوسف بن عبد الرحمن المزِّي، مجلد 1، صفحه 86، الحاوي للفَتاوِي نوشته ي حافظ جلال الدين عبد الرحمن بن ابي بكر سيوطي، مجلد 2، صفحه 124 و المُسْنَد الجامع، مجلد 2، صفحه 446، احاديث 1293 و 1496 آمده است:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «نحْنُ ولد عبد المطلب سادَة اهْلِ الجنة أنا و علی و حمزه و جعفر و الحسن و الحسين و المهدی.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ما فرزندان عبد المطلب سادات، بزرگان و سروران اهل بهشت هستيم، من، (امام) علي (علیه السلام) ، حمزه، جعفر، (امام) حسن (علیه السلام) ، (امام) حسين (علیه السلام) و (امام) مهدي (علیه السلام) .»

ص: 433

ص: 434

قسمت پنجاه و يكم : حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خليفة الّله است

ص: 435

ص: 436

447. 1- در سنن ابن ماجه، مجلد 2، صفحه 1367، حديث 4084، كنز العُمّال، مجلد 14، صفحه 263، حديث 38658 و در كتاب المسند الجامع، مجلد 3، صفحه 345، حديث 2065 آمده است:

حَدَّثنا محمد بن يحيی... عن أبی اسماءِ الرَّجْمیّ، عن ثوبان (هاشمی) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «... فَإنَّهُ خَليفَة الله المهدی.»

ثوبان هاشمي مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

فرمودند: «پس همانا مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خليفه ي خداوند است.»

448. 2- در كتاب المستدرك علي الصحيحين آمده است:

أخبرنا ابو عبد الله الصفّار...، عن ابی اسماءِ، عن ثوبان قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «... فَإنَّهُ خليفة الله المهدی.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «پس همانا خليفه و جانشين خدا حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.»

449. 3- در مسند امام احمد حنبل، مجلد 5، صفحه 277 آمده است:

حَدَّثناعبد الله... علی بن زيد، عن ابی قلابةَ، عن ثوبان قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «... فَإنَّ فيها خليفة الله المهدی.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «پس همانا در آن (زمين) خليفه خدا، حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.»

450. 4- در كتاب دلائل النبوة و معرفة اصحاب الشريعة نوشته ي ابو بكر احمد بن حسين بيهقي، مجلد 6، صفحه 515 آمده است:

ص: 437

أخبرنا ابو عبد الله الحافظ...، عن ثوبان قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «فَاَنَّه خليفة الله، المهدی.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «پس همانا خليفه و جانشين خدا، حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.»

451. 5- كتاب دلائل النبوة و معرفة اصحاب الشريعة، مجلد 6، صفحه 516 آمده است:

اخبرنا علی بن احمد...، عن ثوبان قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «... فان فيها خليفة الله المهدی.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «پس همانا در آن (زمين) حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خليفة الله و جانشين خداوند است.»

452. 6- در كتاب اخبار اصبهان نوشته ي حاكم ابونُعَيْم احمد بن عبدالله اصبهاني، مجلد1، صفحه84 آمده است:

حدثنامحمد بن جعفر، حدثنا احمد بن الحسين الأنصاري، حدثنا احمد بن محمد بن الحسين بن حَفْص، حدثنا جدّی الحسين، حدثنا عِكْرِمَة بن ابراهيم، عن مَطرٍ الوَرّاق، عن ابی الصديق الناجی، عن ابی سعيدٍ الخُدْریِّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «لا تَقُومُ السّاعةُ حتّی يَسْتخلف رَجُلٌ مِنْ اهل بيتي أجنَا، أَقنی يَملَأُ الارض عدلاً كمی مُلئت قبل ذلك ظُلماً...»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قيامت برپا نمي شود تا اين كه مردي از اهل بيت من خليفه ي خداوند شود و به خلافت برسد؛ او داراي بيني كشيده است و زمين را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه قبل از آن پر از ظلم و جور شده بود.»

ص: 438

453. 7- در كتاب صحيح مسلم بشرح النووي، بخش كتاب الفتن و أشراط الساعة، صفحه 185 آمده است:

حدثنا نصر بن علی الجهضمّیُ، حدثنا بشر ابن المفضل...، عن ابی نَضَرةَ، عن ابی سعيد قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «مِنْ خُلفائكُمْ خَليفَةٌ يَحْثُو المال حَثياً لا يَعُدُّهُ عَدّاً.»

ابوسعيد خدري از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت مي كند كه فرمودند: «از خلفاي شما خليفه ايست كه مال را بسيار زياد و بدون حساب مي بخشد.»

454. 8- در كتاب صحيح مسلم بشرح النووي، مجلد8، صفحه 185 آمده است:

حدثنی زُهير بن حرب، حدثنا عبد الصمد بن عبد الوارث، حدثنا ابی، حدثنا داود، عن ابی نَضَرَةَ، عن ابی سعيد و جابر بن عبدالله قالا: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكُونُ في آخر الزمان خليفة يَقْسِمُ المال وَ لا يَعُدُّهُ.»

زهير بن حرب از عبدالصمد بن عبدالوارث و او از پدرم و او از داود و او از ابی نضره و او از ابی سعيد خدری و جابر بن عبدالله نقل مي كند كه آن دو گفتند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان خليفه اي مي آيد كه مال را بسيار زياد و بدون شمارش تقسيم مي كند.»

455. 9- در كتاب الفتن و الملاحم نوشته ي نعيم بن حمّاد، باب سيرة المهدي و عَدلَهُ...، صفحه 200 آمده است:

حدثنا ابو معاويه، عن داود، عن ابی نَضَرَةَ، عن ابی سعيد، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «يَخْرُجُ فی آخر الزَّمان خَليفَةً يُعطی المال بِغَيْرِ عَدَدٍ.»

ص: 439

ابو معاويه از داود نقل مي كند و او از ابی نَضَرَه و او از ابی سعيد كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخرالزمان خليفه اي قيام مي كند كه مال بسيار زياد و بدون عدد اعطا مي كند.»

456. 10- در كتاب المُصَنِّف في الاحاديث و الاثار نوشته ي حافظ عبدالله بن محمد بن ابی شيبه كوفی، مجلد8، صفحه 678، حديث 186 آمده است:

حدثنا ابو معاويه، عن داود، عن ابی نَضَرَةَ، عن ابی سعيد، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «يَخْرُجُ فی آخر الزَّمان خَليفَةً يُعطی الْحَقَّ بِغَيْرٍ عَدَدٍ.»

ابو معاويه از داود نقل مي كند و او از ابی نَضَرَه و او از ابی سعيد كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان خليفه اي قيام مي كند كه مال و حق مردم را بغير عدد و شمارش مي بخشد.»

457. 11- در كتاب المُصَنِّف في الاحاديث و الاثار، مجلد3، صفحه 5 آمده است:

حدثنا ابن ابی عَدِیّ ، عن داود، عن أبی نَضَرَةَ، عن ابی سعيدٍ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكُونُ في آخر الزمان خليفةٌ يُعْطِیِ المال وَ لا يَعُدُّهُ عَدّاً.»

ابي سعيد خدري از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت مي كند كه فرمودند: «در آخرالزمان خليفه اي مي آيد كه مال را بدون شمارش و عدد و بسيار زياد مي بخشد.»

458. 12- در مسند احمد حنبل، مجلد3، صفحه 38 آمده است:

حدثنا ابن ابي عَديّ، عبدالصمد بن عبدالوارث حدثني أبي، حدثنا داود، عن ابی نَضْرَةَ، عن ابی سعيدٍ و جابر قالا: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكوُن فی آخر الزمان خَليفَةٌ يَقْسِمُ المالَ وَ لا يَعُدُّهُ.»

ص: 440

ابن ابي عَديّ روايت مي كند از داود و او از ابی نضره و او از ابي سعيد كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان خليفه اي مي آيد كه مال را بدون شمارش تقسيم مي كند.»

459. 13- در مسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 60 آمده است:

حدثنا اسماعيل، حدثنا سعيد بن يزيد، عن أبي نضرة، عن ابی سعيد الخُدْرِی قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «مِنْ خُلَفائِكُمْ خَليفةٌ يَحثی المال حَثَياً لا يَعُدُّ عَدّاً.»

اسماعيل از سعيد بن يزيد به روايت از ابی نضره و او از ابي سعيد خُدري بيان مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «از خلفای شما خليفه ايست كه مال را بدون شمارش و عدد مي بخشد.»

460. 14- در مسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 96 آمده است:

حدثنا عفان، حدثنا حمّادُ بن سَلَمَةَ، عن علی بن زيد، عن ابی نَضْرَةَ، عن ابی سعيد الخُدری، أنَّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «لَيَبْعَثَنَّ الله عزَّ و جَلَّ فی هذِهِ الاُمَّةِ يَحْثی الْمالَ حثياً و لا يَعُدُّهُ عداً.»

عفان از حماد و او از علي بن زيد و او از ابی نضره و او از ابی سعيد خُدري نقل مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خداوند در ميان اين امت (مردي را) كه مال را بدون حساب مي بخشد، برمي انگيزد.»

461. 15- در مسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 333 آمده است:

حدثنا عبد الصمد، حدثنا داود، عن ابی نَضْرَةَ، عن ابی سعيد و جابر بن عبد الله قالا: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكونُ فی آخر الزمان خليفةٌ يَقْسِمُ الْمالَ و لا يَعُّدهُ.»

ص: 441

عبد الصمد از داود و او از ابی نَضْرَه و او از ابی سعيد و جابر بن عبد الله نقل مي كند كه آن دو نفر گفتند: حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخرالزمان خليفه اي مي آيد كه مال را بدون شمارش تقسيم مي كند.»

462. 16- در مُسند ابي يَعْلي، مجلد 2، صفحه 421، حديث 1216 آمده است:

أُخْبِرنا أبو يَعْلی أحمد بن علی المُثَنّی المَوصِلیّ، حَدَّثنا أبو خَيثَمَةَ، حَدَثنا عبد ُ الصَّمد، حدثنا ابی، حدثنا داود، عن ابی نَضْرَةَ، عن ابی سعيد و جابر بن عبدالله قالا: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَكونُ فی آخر الزَّمان خَليفةٌ يَقْسِمُ الْمالَ و لا يَعُّدهُ.»

حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان خليفه اي مي آيد كه مال را بدون شمارش تقسيم مي كند.»

463. 17- در سنن ابن ماجه، مجلد 2، صفحه 1366، حديث 4088 و كنز العمال مجلد 14، صفحه 263، شماره 38657 آمده است:

حَدَّثنا حرمَلَةُ بن يَحْيی المِصْرِيُّ و ابراهيم بنُ سعيد الجَوْهَرِیُّ قالا: حدثنا أبو صالحٍ عبْدُ الغَفّارِ بن داودَ الحَزانِیُّ، حدثنا ابنُ لَهيعَةَ، عنْ أبی زُرْعَةَ عَمْرو بن جابِرٍ الْحَضْرمیِّ، عَن عبد الله بن الحارثِ بن جزءٍ الزُّبَيْدِیِّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَخْرُجُ ناسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَيُوَطِّئونَ لِلْمَهْدْی يعني سُلطانَهُ.»

464. 18- در الْمُعْجَم الاوسط، مجلد 1، صفحه 200، حديث 287 آمده است:

حدثنا احمد بن رِشْدين قال حدثنا محمد بن سُفيانَ الحَضْرمیُّ قال حدثنا ابن لَهيعَةَ، عنْ أبی زُرْعَةَ عَمْرو بن جابِرٍ، عَن عبد الله بن الحارثِ بن جزءٍ الزُّبَيْدِیِّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَخْرُجُ قَوْمٌ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ فَيُوَطِّئونَ لِلْمَهْدی سُلطانَهُ.»

ص: 442

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردمي از مشرق خروج مي كنند، پس، از حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) يعني سلطنت و حكومت ايشان پيروي مي كنند.»

465. 19- در ميزان الاعتدال، مجلد2، صفحه 679، حديث 5316 آمده است:

عن اسماعيل بن عياش، عن صفوان، عن عبد الرحمن بن جُبَير، عن كثير بن مُرّة، عن عبدالله بن عمر قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَخْرُجُ الْمَهْدِیُّ وَ عَلی رَأسِهِ عِمامَةٌ فيها مُناد يُنادِيٍ هذا الْمَهْدْیُّ "خَليفَةُ الله" فاتَّبِعُوه.»

عبدالله بن عمر خطاب مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام مي كند درحالي كه بر سر عمامه اي دارد و در بالاي سرش منادي ندا درمي دهد: «اين حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، خليفة الله و جانشين خداوند، از او تبعيت كنيد.»

466. 20- در اللآلئ المصنوعة، مجلد 1، باب منلقب سائر الصحابه، صفحه 437 آمده است:

الأَزْدِیّ: حدَّثَنا العبّاسُ بنُ ابراهيمَ، حدَّثنا محمدُ بنُ ثواب، حدَّثنا حنان بن سَديرٍ، عَن عمرو بن قيس، عَن الحسن، عَن عُبيدَة، عَن عبد الله مرفوعاً: «إذا أقْبَلَتِ الرّاياتُ السُّودُ مِنْ خُراسانَ فَأْتُوها فَإِنَّ فيها خَليفةَ اللهِ المَهْدِیَّ.»

الازدي مي گويد به ما گفت: عباس بن ابراهيم و او از محمد بن ثواب و او حديث كرد از حنان بن سدير و او نقل مي كند از عمر بن قيس و ايشان از حسن و او از عبيده و او از عبد الله كه: «هنگامي كه پرچم هاي سياه از خراسان به سوي شما آمدند بدانيد كه در ميان آنها خليفة الله مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؛ پس به سوي آنها برويد.»

ص: 443

ص: 444

قسمت پنجاه و دوم : امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمة للعالمين است

ص: 445

ص: 446

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به همه ي گمراهي ها پايان مي دهند، شرك را از بين مي برند و قلوب را به هم پيوند مي دهند.

467. در كتاب الفتن و الملاحم نوشته ي نُعيم بن حَمّاد، باب سيرة المهدي و عدْله و ... صفحه 201 آمده است:

قال الوليد، عن ابی رافع اسماعيل بن رافع، عمّن حدّثه، عن ابی سعيد الخُدْري، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «تأوي إلَيهِ اُمّتُهُ كمی تَأوی النَّحْلَةُ يَعْسُوبَها، يَمْلأَ الارض عدلاً كما مُلئت جوراً، حتّی يَكونَ النّاسُ عَلی مِثل أَمْرِهِمُ الاوّل لا يُوقِظُ نائِماً و لا يِهْرِيقُ دَماً.»

نعيم بن حماد در كتاب الفتن و الملاحم، صفحه 207 حديثي از اميرالمؤمنين (علیه السلام) و ايشان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مي فرمايند كه مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما است و در ادامه فرمودند: «و بِنا يُسْتنقَذونَ مِن ضَلالَةِ الفِتنَة كمي استنقذوا من ضلالة الشرك و بِنا يؤلِّف الله بين قُلوبهم في الدين بَعدَ عَدَاوَة الفتنه كما اَلَّفَ بين قلوبِهِم و دينهم بعد عَداوة الشرك.» در اين حديث رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ي كارهاي حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحبت مي كنند و مي فرمايند (به وسيله ي حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) و به ما شرك و ضلالت و فتنه ها از بين خواهند رفت همان طور كه در ابتداي اسلام به وسيله ي ما شرك و ضلالت و فتنه ها از بين رفت. به وسيله ي ما (يعني حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) خداوند قلوب را در دين به هم نزديك مي كند بعد از عداوت و دشمني ها همان طور كه خداوند به وسيله ي ما بين قلب ها الفت ايجاد كرد و همه در دين متحد شدند بعد از عداوت و شركي كه داشتند.

ص: 447

ص: 448

قسمت پنجاه و سوم : نام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشارت دل های خسته در سختی ها است

ص: 449

ص: 450

468. 1- در الحاوي للفتاوي، مجلد 2،صفحه 137، جمع الجوامع، مجلد 1، صفحه 35، حديث 96 و كنز العمال، مجلد4، صفحه 584، حديث 39653 و تاريخ مدينة دمشق نوشته ي ابن عساكر، مجلد 19، صفحات 474 و 475 (ضمن نام زيد بن علي بن الحسين) آمده است:

حَدَّثنی ابو القاسم محمود بن عبد الرحمن البُسْتیّ(1)

أخبرنا ابو بكر بن خلف، عن ابو عبد الله الحاكم، عن ابو جعفر محمد بن محمد بن عبد الله البغدادی حَدَّثنا عبد الله بن الحسين بن جابر المَصّيصیّ، حَدَّثنا موسی بن محمد البَلْقاویّ، حَدَّثنا الوليد بن محمد المُوَقَّریّ قال: كُنّا علي باب الزُّهری اذ سمع جَبة فقال: ما هذا يا وليد؟! فنظرتُ فإذا رأس زيْد بن عليّ يُطاف به بيد اللّعابين فَأخبرتهُ فبكی الزُّهری ثم قال: أهلك أهل هذا البيت العَجَلةُ قلت: و يملكون؟! قال: نعم، حَدَّثنی علی بن الحسين (زين العابدين)، عن ابيه (حسين بن علی): أنَّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال لِفاطمة: «أَبْشِری المَهْدیّ مِنْكِ.»

469. 2- در كتاب المُعجم الصغير، صفحه 52، حديث 94، تحقيق سليم ابراهيم شماره و تحقيق عبد الرحمن محمد عثمان مدينة المنورة مكية السلفيه، مجلد1، صفحه 37 آمده است:

حَدَّثنا احمد بن محمد ابن العباس المُرّیُّ القَنْطَرِیّ، حدَّثنا حَرْب بن الحسن الطحّان، حدثنا حسين بنُ الحسن الأشْقَر، حدثنا قيسُ بنُ الرّبيع، عن الاعمش، عن عَبايَة (يعنی ابن ربعی)، عن ابو ايوب الانصاری قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) لِفاطِمَةَ: «نَبيُنا خَيْرُ الأنبياء وَ هو أبوكِ و شَهيدُنا خير الشهداء و هو عَمُّ ابيكِ حَمْزَةُ وَ مِنّا

ص: 451


1- 1 بُست نام شهری است میان سجستان (سیستان)، غَزنین و هرات

مَن لَهُ جَناحانِ يَطيرُبهما فِی الجَنّةِ حَيْثُ شاءَ و هُوَ اِبْنُ عَمَّ أبيكِ جعفر وَ مِنّا سِبْطا هذِهِ الاُمُّةِ الحَسَنُ و الحُسَيْنُ و هما ابْناكِ وَ مِنّا المهدی.»

اين روايت متعلق به زماني است كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حال احتضار بودند، حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) روي صورت پدر خم مي شود و اشك ايشان بر روي

گونه ي حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) مي چكد، آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) چشمان خود را باز مي كنند و حضرت فاطمه (علیها السلام) را غمگين مي بينند براي رفع غم دخترش او را به چند چيز دلداري مي دهند و مي فرمايند: (دخترم، فاطمه جان غصه نخور) پيامبر ما بهترين پيامبران است و او پدر توست و شهيد ما بهترين شهداء است و او عموي پدرت ، حمزه سيد الشهداء است (كه از ما است) و از ماست شخصي كه در بهشت داراي دو بال است و با آن دو بال پرواز مي كند و او پسر عموي پدرت، جعفر است و دو سبط اين امت يعني (امام) حسن (علیه السلام) و (امام) حسين (علیه السلام) ، پسرانت، از ما هستند و (حضرت) مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ماست.

470. 3- در مسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 37 آمده است:

حَدَّثنا عبد الرزاق، حَدَّثنا جعفر، عن المُعلي بن زياد، حَدَّثنا العَلاءُ بن بشير، عن ابي الصّدّيق النّاجي، عن ابي سعيد الخدري قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «اُبَشِّرُكُمْ بالمهدی يُبعَثُ فی امّتی عَلی اخْتِلافٍ مِنَ النّاس و زلازِل فَيَمْلأ الارض قسطاً وَ عَدْلاً كما مُلئتْ جُوراً و ظُلماً، يَرضی عَنهُ ساكن السماءِ وَساكِنُ الأرضِ يَقْسِمُ المالَ صَحاحاً.» فقال لَهُ رَجُلٌ ما صَحاحاً؟ قال: «بالسّوِيَّة بيْنَ النّاس» قال: «و يَملَاُ الله قُلوب اُمَّةِ محمّدٍ (صلی الله علیه و آله) غِنیٍ ويَسَعْهُم عَدْلُهُ حَتَّی يَأمُرُ منادياً فَينادی فَيَقُولُ: مَنْ لَهُ فی مالٍ حاجة؟ فَما يَقُومُ مِنَ النّاس إلّا رَجُلٌ فَيَقُولُ أئْت (السدانَ) يعنی الْخازِنَ، فَقُلْ لَهُ إِنَّ المهدی يأمُرُكَ أن تُعطينی مالاً فيقولُ لَهُ

ص: 452

إحْثِ حتَّی إِذا جَعَلَهُ فی حَجْرهِ و أبْرَزَهُ نَدِمَ فَيَقولُ: كُنْتُ أجْشَعَ أُمَّةِ مُحمد نفسا او عَجَزَ عَنّی ما وَسِعَهُمْ قال: فَيَرُدَّهُ فلا يُقبَلُ مِنْهُ فَيُقالُ له: إنّا لا نَأخُذُ شيئاً أعْطيناهُ...»

ابو سعيد خدري مي گويد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بشارت باد بر شما (به قيام و انقلاب) حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، در ميان امت من قيام مي كند،

در حالي كه مردم در اختلاف به سر مي برند و زلزله ها به وقوع مي پيوندد؛ او زمين را پر از قسط و عدل مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود (هستي از او راضي مي شود) ساكنين آسمان ها و ساكنين زمين از او راضي مي شوند و اموال را به طور صحيح تقسيم مي كند.(1)»

مردي سئوال كرد: اي رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، اين كه حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مال را صحيح تقسيم مي كند يعني چه؟ حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مال را به طور مساوي بين مردم تقسيم مي كند و خدا قلب و دل امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را از غني پر مي كند (همه چشم و دل سير مي شوند) و همه در برپايي عدل حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ياري مي كنند، حتي حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) افرادي را مي گمارند كه ندا دهند كه چه كسي به مال و ثروت احتياج دارد؟ هيچ كس جواب نمي دهد (همه ثروتمند هستند) تا اين كه مردي مي گويد: من احتياج دارم. او را نزد وزير دارايي و خزانه دار مي فرستند و مي گويند: حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امر فرموده است كه به او هر چه از مال مي خواهد

ص: 453


1- 1 این مطلب که فرمودند: «ساکنین آسمان و زمین از او راضی می شوند.» شاید دلالت داشته باشد بر این که در کرات دیگر نیز موجوداتی زندگی می کنند و دارای شعور هستند که از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) راضی می گردند.

بدهيد. او به اندازه اي كه بخواهد برمي دارد و مي برد و سپس برمي گردد و مي گويد اينها را نمي خواهم. به او گفته مي شود ما هر چه را بخشيده ايم پس نمي گيريم... »

471. 4- در مسند امام احمد حنبل، مجلد 3، صفحه 52، حديث 11484 آمده است:

... عن ابی سعيد الخدری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «اُبَشِّرُكُمْ بالمهدی، يُبعَثُ فی اُمتی عَلَی اختِلافٍ مِن الناس وَ زَلازِلَ فَيملأُ الارض قسطاً و عَدْلاً كما ملئت جوراً و ظلماً...»

حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بشارت باد برشما به ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، هنگامي كه او مبعوث مي شود (ظهور مي كند)، در ميان امت من اختلافات و زلزله ها به وقوع مي پيوندد؛ او زمين را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پر از ظلم و جور شده بود.»

472. 5- در كتاب الفِتَن و المَلاحِم نوشته ي نُعَيْم بن حَمّاد، صفحه 207 آمده است:

حَدَّثَنا الوَليدُ، عَن عَلِیّ بنِ حَوْشَبٍ سَمِع مَكْحُولاً يُحَدِّثُ عَن عَلِیِّ بنِ أبی طالبٍ قالَ: قُلْتُ: يا رسولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) ، المَهْدِیُّ مِنّا أَئمَّةَ الْهُدی أَمْ مِنْ غَيْرِنا؟ قالَ: «بَلْ مِنّا، بِنا يُخْتَمُ الدّينُ كَما بِنا فُتِحَ وَ بِنا يُسْتَنْقَذُونَ مِنْ ضَلالَةِ الْفِتْنَةِ كَما اسْتُنْقِذُوا مِنْ ضَلالَةِ الشِّرْكِ وَ بِنا يُؤَلِّفُ اللهُ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ في الدّينِ بَعْدَ عَداوَةِ الْفِتْنَةِ كَما أَلَّفَ اللهُ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ دينِهِمْ بَعْدَ عَداوَةِ الشِّرْكِ.»

وليد روايت مي كند از علي بن حوشب و او مي گويد از حضرت علي بن ابي طالب (علیه السلام) شنيدم كه فرمودند: به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتم حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما امامان خواهد بود يا غير از ما؟ حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: بله او از ما خواهد بود (زيرا) دين به ما ختم مي شود همان طور كه به وسيله ي ما افتتاح شد و گمراهي و ضلالت به پايان

ص: 454

مي رسد همان طور كه به وسيله ي ما ضلالت و شرك از بين رفت و به وسيله ي ما خداوند قلوب را در دين نزديك مي كند همان طور كه دشمني و فتنه كه بين قلب ها بود به وسيله ي ما از بين رفت و (مردم) بعد از شرك و دشمني (باهم دوست شدند.)

473. 6- در كتاب الفتن و الملاحم نوشته ي نعيم بن حمّاد، صفحه 207 آمده است:

حدَّثَنا الوَليدُ وَ رِشْدين، عَن ابن لَهيعَةَ، عَن أَبی زُرْعَةَ، عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ عَلِیٍّ، عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) قالَ: «بِنا يُخْتَمُ الدّينُ كَما بِنا فُتِحَ وَ بِنا يُسْتَنْقَذُونَ مِنَ الشِّرْكِ- و قال أحدهما: مِن الضَّلالَةِ وَ بِنا يُؤَلِّفُ اللهُ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ بَعْدَ عَداوَةِ الَّشِرْكِ- و قال أحدهما: الضَّلالَةِ وَ الْفِتْنَةِ.»

وليد و رشدين روايت مي كنند از ابن لهيعه و او از ابي زرعه و او از عمر بن علي و او از حضرت امير المؤمنين علي (علیه السلام) و ايشان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت مي كند كه آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دين به ما ختم مي شود همان طور كه به وسيله ي ما افتتاح شد و به وسيله ي ما شرك از بين مي رود همان طور كه گمراهي از بين رفت و به وسيله ي ما خداوند قلوب را نزديك مي كند بعد از دشمني و شرك. - همچنين يكي از ايشان در روايت خويش چنين آورده است: - ضلالت و فتنه ها.»

474. 7- در المعجم الأَوْسَط، مجلد 1، صفحه 136، حديث 157 آمده است:

حَدَّثَنا أَحمَدُ بن يحيی بن خالِد بن حَيّان قال: حَدَّثَنا محمدُ بنُ سُفيان الحَضْرمِیُّ قال: حَدَّثَنا ابْنُ لَهيعَةَ، عَن أَبی زُرْعَةَ عَمْرِو بْنِ جابِرٍ، عَن عُمَرَ عَلِیِّ بنِ أبی طالبٍ أنّه قال للنَّبیّ: أَمِنّا الْمَهْدِیُّ أَمْ مِنْ غَيْرِنا يا رسولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) ؟ قال: «بَلْ مِنّا، بِنا يَخْتِمُ اللهُ كَما بِنا فَتَحَ وَ بِنا يُسْتَنْقَذُونَ مِنَ الشِّرْكِ وَ بِنا يُؤَلِّفُ اللهُ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ بَعْدَ عَداوَةٍ بيِّنةٍ كَما بِنا أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ بَعْدَ عَداوَةِ وَ الشِّرْكِ.»

ص: 455

احمد بن يحيي بن خالد فرزند حيان از محمد بن سفيان حضرمي روايت مي كند و او از لهيعه و او از ابي زُرعه عمرو بن جابر و او از عمر از حضرت علي (علیه السلام) روايت مي كند و او از پدرش حضرت اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) كه فرمودند: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

سؤال كردم: اي رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما است يا از غير ما؟ حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مااست؛ خداوند به ما (دين را) ختم مي كند همان طور كه به (وسيله ي) ما افتتاح فرمود و به وسيله ي ما شرك را از بين مي رود و به وسيله ي ما خداوند قلوب را بعد از دشمني و شرك نزديك مي كند.»

ص: 456

قسمت پنجاه و چهارم : خُلْق و خوی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند خُلْق و خوی حضرت رسول الّله (صلی الله علیه و آله و سلم) است

ص: 457

ص: 458

475. 1- در كتاب الْمُعْجَم الكبير، مجلد 10، صفحات 136 و 137، حديث 10229 (به روايت عبدالله بن مسعود) آورده است:

حدثنا الحسين بن اسحاق التُّستَریُّ، حدثنا واصِلُ بنُ عبدالأَعلی، حدثنا محمد بنُ فُضَيْل، عن عثمان بن عبدالله بن شُبْرُمَة، عن عاصم بن ابی النَّجُود، عن زِرِّ بن حُبيش، عن عبدالله بن مسعود قال: قال النبی (صلی الله علیه و آله) : «يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اهل بيتي يواطئ إسْمَهُ إسمي و خُلْقُهُ خُلْقی يَمْلَأُها عَدْلاً و قسطاً كما مُلِئَت ظُلْمَاً وَ جَوْراً.»

زر بن حبيش از عبدالله بن مسعود گفت كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردي از اهل بيت من قيام مي كند، اسم او اسم من است و خُلْق و خوي و روح او مثل خُلْق و خوي و روح من است. او (جهان را) پر از عدل و قسط مي كند همان طور كه از ظلم و جور پر شده بود.»

476. 2- در كتاب الاحسان بترتيب صحيح ابن حبّان، مجلد 8، باب ذكر البيان بان المهدي يشبه خُلْقُهُ خُلْق المصطفي، صفحه 291، حديث 6786 (به روايت عبدالله بن مسعود) آمده است:

أخبر محمد بن شُبْرُمَة، عن عاصم بن ابی النَّجود، عن زِرٍّ، عن عبدالله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ امّتیِ يواطئ إسْمُهُ إسمي وَ خُلْقُهُ خُلْقی فَيَمْلَأُها قسطاً و عَدْلاً كما مُلِئَت ظُلْمَاً وَ جَوْراً.»

زر روايت مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردي از امت من قيام مي كند، اسم او اسم من است و خُلْق و خوي و روح او مانند خُلْق و خوي و روح من است. او (زمين را) پر از داد و عدل مي كند همان طور كه از ظلم و جور پر شده بود.»

ص: 459

ص: 460

قسمت پنجاه و پنجم : بر همه ی مردم واجب است كه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ياری كنند

ص: 461

ص: 462

در ظهور و بعثت انبيا هميشه مردم به دو دسته تقسيم مي شدند؛ دسته اي كه در مقابل آنها مي ايستادند و دسته ي ديگر كساني كه به آنها ايمان آورده و در امر رسالت و نبوت، آنها را كمك مي كردند. لذا قرآن كريم كساني كه انبياي الهي را كمك كردند اهل نجات و فلاح دانسته و آنها را فائزون مي داند. در ظهور و قيام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز مردم چنين هستند، كساني كه ياران آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و كمك كنندگان به آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و كساني كه بي تفاوت و يا خداي ناكرده دشمن آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي باشند؛ خداوند كساني كه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را كمك مي كنند در «لوح جابر» با كلمه «اوليائي» يعني دوستان خود معرفي مي نمايد و مي فرمايد: «اولئك اوليائي حقاً» آنها اولياي بر حق من (خداوند) هستند. بنابراين ما كه در عصر غيبت حضرت ولي عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زندگي مي كنيم، اول بايد كمك كنيم تا ظهور آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزديك شود و براي نزديكي ظهور بايد سه كار انجام دهيم:

اول: خودسازي

دوم: ديگرسازي

سوم: زمينه سازي

اول: خودمان را بسازيم كه زينت اهل بيت (علیهم السلام) و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خود باشيم و با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنخيت پيدا كنيم.

دوم: ديگران را بسازيم، هم در جهت پاك شدن و به سمت مذهب آمدن؛ يعني، از بي دينان بكاهيم و بر متدينين بيافزاييم و إن شاء الله جاذبه داشته باشيم نه دافعه و با جاذبه كساني كه سرگردان و متحيرند را هدايت كنيم.

ص: 463

سوم: زمينه ی ظهور را فراهم كنيم، اگر چنين كرديم از ياران و كمك كنندگان به حضرت ولي عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهيم بود.(1)

477. 1- در سنن ابي داود، مجلد 4، صفحه 108، حديث 4290 آمده است:

و قال هارون: حدَّثنا عَمْرُو بن أَبی قَيْس، عَن مُطَرِّف بن طريف، عَن أبی الحسن، عَن هِلال بنِ عمرٍو قال: سَمِعْتُ عَلِيّاً يقول: قالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) : «يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وَراءِ النَّهْرِ يُقالُ لَهُ الْحارِثُ بن حَرّاثٍ عَلی مقدمَتِهِ رَجُلٌ يُقالُ لَهُ مَنْصُورٌ، يُوَطِّئُ وْ يُمَكِّنُ لِآلِ مُحمَّدٍ كَما مَكَّنَتْ قُرَيْشٌ لِرَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَجَبَ عَلی كُلِّ مُؤمِنٍ نَصْرُهُ» أو قال: «إِجابَتُهُ»

هارون مي گويد: عمر بن ابي قيس به من خبر داد از مُطرف فرزند طريف و او روايت كرد از ابی الحسن و او روايت كرد از هلال بن عمرو و او مي گويد از حضرت امير المؤمنين (علیه السلام) شنيدم كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ماوراء النهر قيام مي كند. حارث بن حرّاث در مقابل او مردي به او منصور مي گويد، او آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را تمكين مي دهد همان طور كه قريش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را تمكين داد و بر هر مؤمن واجب است او را ياري كند.» يا فرمودند: «(ياري) او را اجابت نمايد.»

البته در بعضي احاديث اين نجات دهنده را با نام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بيان مي كند.» چنان كه در حديث بعد به آن اشاره مي كنيم.

478. 2- در كتاب بَذل المَجْهود في حلِّ ابي داود نوشته ي شيخ احمد سهارنفوري (رئيس دانشگاه مظاهر العلوم سهارنفور هند، متوفي 1346 ه.ق) آمده است:

ص: 464


1- 1 در اين زمينه به كتاب انتظار بذر انقلاب مراجعه كنيد.

سمعتُ علياً يَقول: قال النبی (صلی الله علیه و آله) : «يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وَراءِ النَّهْرِ (يعنی ما وَراءِ النَّهر...لِآلِ محمد (يعنی مهدی))... وَجَبَ عَلی كُلِّ مُؤمِنٍ نَصْرُهُ»

(اين مرد حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه از آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است) مردي از ما وراء النهر (مانند: سمرقند و بخارا) قيام مي كند و بر هر مؤمنی واجب است که ايشان را ياري كند.

479. 3- در ينابيع المودة، باب76، صفحه 440 (في بيان الائمة الاثني عشر باسمائهم) و فرائد السمطين به نقل از مجاهد و ابن عباس آمده است:

در حديثي درباره ي اوصياي رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به دوازدهمين نفر كه مي رسد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مي فرمايند:

«وَ اِنَّ الثاني عَشَرَ مِنْ وُلدي يَغيبُ حتّي لا يُری وَ يأتی علي اُمّتي بِزَمَن لا يَبقی من الاسلام الَّا اسمه وَ لا يَبقی من القرآن الّا رَسمُهُ فَحينَئِذ بِأذنُ الله تبارك و تعالي لَهُ بِالخُروجِ فَيُظهِرُ الله الاسلام بِه و يُجدِّدُهُ، طوبی لِمَنْ اَحَبَّهُمْ و تَبَعَهُمْ وَ الْوَيلُ لِمَنْ اَبْغَضَهُمْ وَ خالَفَهُم و طوبی لِمَن تَمَسَّكَ بِه بِهداهُم.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «به درستي كه دوازدهمين نفر از اوصيا و فرزندان من (حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) غايب مي شود به طوري كه گويي ديده نمي شود و (در غيبت او) بر اين اُمّت زماني مي آيد كه از اسلام باقي نمي ماند مگر اسمي و از قرآن باقي نمي ماند مگر رسمي. پس در اين هنگام خداوند تبارك و تعالي براي حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اذن قيام مي دهد و خداوند به وسيله ي مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسلام را ظاهر مي فرمايد و تجديد مي نمايد. خوشا به حال كسي كه اين دوازده نفر را دوست مي دارد و از ايشان تبعيت

ص: 465

مي نمايد و واي بر حال كسي كه بغض ايشان را در دل داشته باشد و با ايشان مخالفت نمايد و خوشا به حال كسي كه به وسيله ي ايشان هدايت شوند.»

پس دوست داشتن و تبعيت كردن از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) واجب است و دشمني و بغض ايشان و مخالفت با ايشان حرام است و سبب كفر مي شود و خوشا به حال كساني كه به وسيله ي آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هدايت مي شوند.

ص: 466

قسمت پنجاه و ششم : تبعيت از حضرت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از واجبات است

ص: 467

ص: 468

خداوند در قرآن كريم به مؤمنين دستور مي دهد تا از خداوند و رسولش (صلی الله علیه و آله و سلم) و اولي الامر اطاعت كنند:

﴿أَطِيعوا اَللهَ وَ أَطِيعوا الرَّسولَ وَ أُوْلیِ الأَمرِ مِنکُم﴾(1)

يكي از علت هاي اصلي موفق نشدن انبياي الهي و اولياي خداوند، اطاعت نكردن و تبعيت نكردن مردم از آنها است. به همين دليل رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حديث يوم الدار دستور مي فرمايند كه مردم از حضرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) اطاعت و تبعيت كنند و در حالي كه دست بر شانه حضرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) مي زدند فرمودند:

483. «إنَّ هذا أخي و وصيي وخليفتي بعدی فاسمعوا له و أطيعوه»(2)

«اي مردم، شما از اين (مرد؛ يعني، حضرت علي بن ابي طالب (علیه السلام) ) كه برادر من و وصي و جانشين من است بعد از من، اطاعت كنيد و هرچه او مي گويد بشنويد.»

و در خطبه ي غدير فرمودند: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌّ مَولاهُ، اَللّهُمَّ والِ مَن والاهُ و عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ العَن مَن أَنکَرَهُ وَ اغضِب عَلی مَن جَحَدَ حَقَّهُ. »

درباره ي امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز همين گونه است كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر او را درك كرديد از او تبعيت كنيد و اگر تبعيت كرديد از هدايت يافتگان مي شويد و اگر از او تبعيت نكرديد در ضلالت و گمراهي هستيد.»

484. 1- در المعجم الكبير، مجلد 8، صفحه 51، حديث 91 و الحاوي للفتاوي، مجلد 2، صفحه 137 و 138 آمده است:

ص: 469


1- 1 سوره نساء آیه 59
2- 2 تفسير جامع البيان عن تأويل آي القرآن نوشته ي محمد بن جرير طبري، جزء 30، صفحه 265

حدَّثنا يحيي بنُ عبدِ الباقی، حدَّثنا يوسفُ بن عبد الرَّحمن المَرْوَزِیُّ، حدَّثنا أبو تقی عبد الحميد بن ابراهيم الحِمْصِیُّ، حدَّثنا مَعْدانُ بنُ سليم الحَضْرَمِیُّ، عَن عبد الرّحمن بن نَجيح، عَن أبی الزّاهِريّة، عَن جُبَيْر بن نُفَيْرٍ، عَن عَوْفِ بنِ مالكٍ قال: قال رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) : «تَجِیءُ فِتْنَةٌ غَبراء مُظْلمة، ثُمَّ يَتْبع الفِتَنُ بَعْضاً حتّی يَخْرُجَ رَجُلٌ مِن أهْلِ بَيْتِي يُقالُ لَهُ الْمَهدِیُّ، فَأِنْ أَدْرَكْتَهُ فَاتّبعهُ وَ كُنْ مِنَ الْمُهْتَدينَ.»

جُبير بن نُفَير از عوف بن مالك روايت مي كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «(زماني مي آيد) كه فتنه ها و ظلم و جور همه را مي گيرد تا اين كه مردي از اهل بيت من قيام مي كند كه به او مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مي گويند. اگر او را درك كردي با او بيعت كن و از هدايت يافتگان باش.»

485. 2- در كتاب ينابيع المودة، باب 76، صفحه 442 و كتاب فرائد السمطين نوشته ي حمويني آمده است:

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در ضمن حديثي مفصل درباره ي دوازده امام (علیهم السلام) مي فرمايند:

«طُوبي لِمَن اَحَبَّهُم و تبعهم و الويل لِمَن ابغَضهُم و خالِفَهُمْ وَ طُوبي لِمَنْ تَمَسَّك بِهِ بِهداهُم»

يعني «خوشا به حال كسي كه ايشان را دوست بدارد و از ايشان تبعيت كند و واي بر كسي كه ايشان را دشمن بدارد و با ايشان مخالفت كند و خوشا به حال كسي كه به هدايت ايشان تمسك نمايد.»

ص: 470

قسمت پنجاه و هفتم : طالقان، گنجینه ی گران قیمت یاران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخرالزمان

ص: 471

ص: 472

486. 1- در کتاب عِقد الدّرر فی اخبار الامام المنتظر نوشته ي شیخ الاسلام یوسف بن یحیی مقدسی شافعی، باب 5، صفحه 164 و ینابیع المودة باب 94، صفحه 491 آمده است:

عَن ابن الاعثم الکوفی فی کِتابه «الفتوح»، عَن عَلیٍّ کَرَّمَ اللهُ وَجهَهُ اَنَّهُ قالَ: «وَيحاً لِلطّالقان فَاِنَّ لِلّه تَعالی کُنوُزاً لَيسَت مِن ذَهَبٍ وَ لا فِضَّةٍ وَلکِن بِها رِجالٌ مَعروفوُنَ وَ هُم عَرَفوا الله حَقَّ مَعرِفَتِه وَ هُم اَيضاً اَنصارُ المَهدی سَلامُ اللهَ عَلَيهِ فی آخِرِالزَمان.»

ابن اعثم کوفی در کتابش «الفتوح» از حضرت علی (علیه السلام)

روایت کرده است که حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: «رحمت بر مردم طالقان، چون برای خداوند تعالی گنج هایی است که از طلا و نقره نیستند بلکه آنها مردان شناخته شده ای هستند که خداوند را به حق معرفتش می شناسند و آنها همان یاران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که سلام خدا بر او باد، در آخرالزمان هستند.»

487. 2- در کتاب ینابیع المودة، باب 78، صفحه 449 چنین آمده است:

اخرج محمد بن يوسف الگنجی الشافعی عن عَلیٍّ کَرَّمَ اللهُ وَجهَهُ قالَ: «بخ بخ لِلطّالقان فَاِنَّ لِلّه تَعالی کُنوُزاً لَيسَت مِن ذَهَبٍ وَ لا فِضَّةٍ وَلکِن بِها رِجالٌ مَعروفوُنَ وَ عَرَفوا الله حَقَّ مَعرِفَتِه وَ هُم اَيضاً اَنصارُ المَهدی عليه السلام فی آخِرِالزَمان.»

محمد بن یوسف گنجی شافعی از حضرت علی (علیه السلام) روایت کرده است که حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: «مبارک باد برمردم طالقان، چون برای خداوند تعالی گنج هایی است که از طلا و نقره نیستند بلکه آنها مردان شناخته شده ای هستند که

ص: 473

خداوند را به حق معرفتش می شناسند و آنها همان یاران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که سلام خدا بر او باد، در آخرالزمان هستند.»

3- ایرانیان در شورای انقلاب امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که 24 نفر آنها ایرانی هستند

یکی از افتخارات ما ایرانیان این است که همیشه از محبان و دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) بوده ایم و هستیم و همیشه برای جانفشانی در راه اسلام و قرآن آماده ایم. البته این نکته را هم باید متذکر شوم که اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) هم علاقه ی زیادی به این سرزمین داشتند و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز علاقه ي زيادي به اين كشور دارند و نمونه های الطاف ایشان را دیده ایم. در شورای انقلاب امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که از مردم سرتاسر جهان تشکیل می شود، تعداد ایرانیان نسبت به بقیه ی ملیت ها بیشتر است.

در کتاب منتقم حقیقی، صفحه 396، چاپ پنجم و در كتاب انقلاب جهاني امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تأليف مؤلف همين كتاب، از ابوجارود در روایتی از امام صادق (علیه السلام) و امام باقر (علیه السلام) اسامی شهرها و تعداد افرادی که از آن شهرها عضو شورای انقلاب امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند را بیان کرده است که در اینجا به آن اشاره می کنیم:

طالقان بيست و چهار نفر (24)

قم هجده نفر (18)

گرگان دوازده نفر (12)

نيشابور دوازده نفر (12)

ص: 474

شهر ري و تهران هفت نفر (7)

مشهد پنج نفر (5)

طبرستان

چهار نفر (4)

همدان

چهار نفر (4)

سجستان

سه نفر (3)

اهواز

دو نفر (2)

ارسواران

يك نفر (1)

شيراز

يك نفر (1)

دامغان

يك نفر (1)

در بعضی روایات دیگر علاوه بر این 94 نفر، به عده ای از ایرانیان از شهرهای دیگر نیز اشاره شده است:

سبزوار دوازده نفر (12)

قوچان چهار نفر (4)

ص: 475

استان هاي شمالي ايران چهار نفر (4)

كرمان

چهار نفر (4)

قزوين

سه نفر (3)

اصفهان يك نفر (1)

اگر این 28 نفر را به 94 نفر قبلی اضافه کنیم، آن گاه 122 نفر از 313 نفر شورای انقلاب امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایرانی هستند.

ص: 476

قسمت پنجاه و هشتم : هر فرقه ای که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان آنها باشد، آن فرقه حق است

ص: 477

ص: 478

488. در کتاب کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال نوشته ي علاء الدین علی متقی بن حسام الدین هندی آمده است:

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به عوف ابن مالک فرمودند: «کَيفَ اَنتُم؟ يا عَوفُ، اِذا اَفتَرَقَت الاُمَّةُ عَلی ثَلاث وَ سَبعينَ فِرقَه، واحِدَهٌ مِنها فِی الجَنَّهِ وَ سائِرُهُنَّ فِی النّار ثُمَّ ذَکَرَ بَعضَ فِتَنِ آخِرِ الزَّمانِ اِلی اَن قالَ: ثُمَّ تَتَبَّعَ الفِتَنُ بَعضُها بَعضاً حَتّی يخرُجَ رَجُلٌ مِن اَهلِ بَيتی يقالُ لَهُ المَهدی فَاِن اَدرَکتَهُ فَاتَّبِعهُ وَ کُن مِنَ المُهتَدينَ.»

چگونه خواهی بود ای عوف، هنگامی که امت من 73 فرقه شوند (و فقط یک فرقه آنها حق هستند) و یکی از آنها در بهشت خواهد بود و سایر آنها در آتش دوزخ. سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بعضی از فتنه های آخرالزمان را متذکر شدند تا این که فرمود: «پس فتنه ها پشت سر هم خواهد آمد تا مردی از اهل بیت من خروج کند که به او مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گویند، پس اگر تو او را درک کردی مطیع او باش تا از هدایت شدگان باشی.»

ما در اسلام 73 فرقه داریم. از این 73 فرقه، 72 فرقه در پذیرش خلفای بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در عقيده مشترکند؛ یعنی، حنفی ها، حنبلی ها، مالکی ها، شافعی ها و بقیه فرقی که از این چهار فرقه منشعب شده اند، همه معتقدند که خلیفه ي اول ابوبکر، خلیفه ي دوم عمر، خلیفه ي سوم عثمان و خلیفه ي چهارم حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) است. تنها یک فرقه است که سه خلیفه اول را قبول ندارد و معتقد است که حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) ، خلیفه ي بلافصل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، پس 72 فرقه شبیه

ص: 479

هم هستند و یک فرقه به آنها شباهت ندارد و اين فرقه در عقيده و عمل، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را امام دوازدهم خود مي دانند و معتقدند كه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زنده و در ميان آنهاست؛ لذا در حديث آمده است: (حَتّی يخرُجَ رَجُلٌ مِن اَهلِ بَيتي يقالُ لَهُ المَهدی فَاِن اَدرَکتَهُ فَاتَّبِعهُ وَ کُن مِنَ المُهتَدينَ)

ص: 480

قسمت پنجاه و نهم : قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظاهر کننده اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) است

ص: 481

ص: 482

489. 1- در کتاب فرائد السمطین نوشته ي شیخ الاسلام محمد بن ابراهیم حموینی محدث و فقیه شافعی و البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان نوشته ي علاء الدین متقی هندی و ینابیع المودة، باب 78، صفحه 448 آمده است:

سمعت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يقول: «وَيحَ هذه الاُمَّة مِن مُلُوک جبابِرَة کَيفَ يقتُلونَ وَ يَطرُدُون المُسلِمينَ إلّا مَن أظهر طاعتهم فالمؤمن إلتقی يصانعهم بلسانه و يفرُّ منهم بقلبه فإذا ارادَ الله تبارک و تعالی اَن يعيد الاسلام عزيزاً قصم کل جبار عنيد و هو القادر علی ما يشاء و اصلح الامة بعد فسادها. يا حُذَيفَه، لَو لَم يبقَ مِنَ الدُّنيا اِلّا يومٌ واحدٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلِکَ اليومَ حَتّی يملِکَ رَجُلٌ من اَهلِ بَيتی يُظهِرُ الاسلامَ وَ لا يُخلِفُ وَعدَهُ وَ هُوَ عَلی وَعدِه قَديرٌ.»

از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: «وای بر این امت از پادشاهان ظالمشان که چگونه مسلمانان را به قتل رسانده و طرد می کنند مگر كساني كه اظهار به اطاعت ايشان مي كنند... مؤمن پرهیزکار با زبان با آنهاست اما قلبش از آنها فراری است پس زمانی که خداوند اراده فرماید تا به اسلام عزت دهد و اسلام را برگرداند، پشت هر ستمکار و ظالمی را می شکند و او تواناست بر آنچه اراده فرماید و اصلاح کند امت را بعد از فاسد شدنشان. ای حذیفه، اگر از عمر دنیا نمانده باشد مگر فقط یک روز، خداوند آن روز را طولانی می کند تا مردی از اهل بیت من به خلافت برسد. او ظاهر کننده ي اسلام است و خداوند هرگز خلف وعده نکرده و بر هر چیزی قادر و تواناست. »

«رجلٌ مِن اهل بيتي يُظهرُ الاسلام و لا يُخلف وعده»

ص: 483

پس حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظاهرکننده ي اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) است.

490. 2- در کتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان نوشته ي گنجی شافعی، ینابیع المودة، باب 94، صفحه 491 و نورالابصار، نوشته ي مؤمن شبلنجی، باب 2، صفحه 188 آمده است:

عبد الرحمن بن حاتم از نعیم بن حمّاد و ایشان از ولید و ایشان از علی بن حوشب و سرانجام از حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) روایت می کند که فرمودند:

قُلتُ يا رسولَ الله (صلی الله علیه و آله) ، أمِنّا آلِ مُحَمَّدٍ اَلمَهدی اَو مِن غَيرِنا؟ فَقال صلي الله عليه و سلم: «بَل مِنّا؛ يختِمُ اللهُ له الدّين کَما افتَتحَ بنا و بِنا يُنقَذُونَ مِنِ الفِتنَة کَما اَنقَذُوا مِنَ الشِّرکِ بنا وَ بِنا يؤَلِّفُ اللهُ قُلوبِهِم بَعدَ عَداوَةِ الفِتنَةِ کَما اَلَّفَ بينَ قلوبهم بَعدَ عَداوَة الشِّرك و بِنا يصبحونَ بعد عداوة الفتنة اِخواناً في دينهم.»

به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کردم: آیا مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است یا از غیر ما؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «نه، بلکه از ماست. به وسیله ي ما دین خدا ختم می گردد همان طور که به وسیله ما فتح شد و به وسیله ي ما مردم از فتنه نجات می یابند همان گونه که از شرک نجات یافتند و به وسیله ي ما بین قلوب مردم بعد از عداوت فتنه برادری پدید آمد همان طور که به وسیله ي ما بعد از عداوت شرک بین قلوبشان الفت و دوستی پدیدار گردید.»

491. 3- در کتاب ینابیع المودة، باب 77، صفحه 445 آمده است:

«وَ عَن ابن عباس قال: قال رسول الله صلي الله عليه و آله: «اِنَّ اللهَ فَتَحَ هذا الدّين بِعَلیٍ وَ اِذا قُتل فَسَد الدّينُ وَ لا يُصلِحُهُ اِلّا المَهدی.»

ص: 484

ابن عباس می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خداوند (تبارک و تعالی) دین اسلام را به

دست مبارک حضرت علی (علیه السلام) فتح و پیروز کرد و وقتی که حضرت علی (علیه السلام) به شهادت برسد، دین فاسد می شود و اصلاح نمی گردد مگر (به دست توانای) حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) (قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) )»

(وَ لا يُصلِحُهُ اِلّا المَهدی) يعني فقط حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مصلح دين است.

492. 4- در کتاب عقد الدُّرَر فی اخبار الامام المنتظر، باب هفتم: فی شرفه و عظیم منزلته، صفحه 212، از حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) چنین نوشته است:

وَ عَن امير المؤمنين علی بن ابی طالب، فی قصَّه المهدیِّ قال: «وَ لا يُترَکُ بِدعَةً الّا اَزالَها وَ لا سُنّةٌ اِلّا اقامَها...»

حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) درباره ي قصه و برنامه هاي حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «هیچ بدعتی ترک نمی شود مگر این که (مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاید و) آن را نابود سازد و هیچ سنتی نخواهد بود مگر این که آن را اقامه کند...»

متأسفانه بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چيزهايي به اسلام افزودند كه در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نبوده است. نماز تراویح که امروز عده ای از مسلمانان به جماعت می خوانند در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نبوده است(1)، «حی علی خير العمل» جزء اذان بوده است که حذف شده است(2)، «الصلوة خير من النوم» به اذان اضافه شده است(3)، متعة الحج و

ص: 485


1- 1 صحیح بخاری، ج3، ص 58، کتاب الصوم، باب فضل من قام رمضان
2- 2 شرح تجرید العقائد، قوشچی، ص 484 و شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج1، ص 182
3- 3 کتاب الموطا، ص 78، شماره 8

متعة النساء در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است که بعد از ایشان منع شده است(1) و یا عده ای از مسلمانان به جای مسح کردن سر و دو پا آنها را می شویند كه اين در اسلام نبوده است و متأسفانه عده اي معني «فاغسلوا» و «امسحوا» را عمل نمي كنند؛ حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه بيايند همه ي اينها را اصلاح مي فرمايند.

ص: 486


1- 4مسند احمد حنبل، ج1، ص 52

قسمت شصتم : معرفی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در غدیر خم در کنار حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) به عنوان پایان دهنده ی ظلم به دست آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 487

ص: 488

493. در مناقب نوشته ي موفق بن احمد خوارزمی (اخطب الخطباء خوارزم)، صفحه 35 و ينابيع المودة، باب 75، صفحه 440 آورده اند:

عَن عبد الرحمن بن ابی ليلی، عَن ابيه قال: دفع النبي صلي الله عليه و آله الراية يوم خيبر إلی عليّ؛ ففتح الله بيده ثُمَّ في غدير خم اعلم الناس أنّه مولی کل مؤمنٍ و مؤمنة و قال له اَنتَ مِنّی وَ اَنا مِنکَ وَ اَنتَ تُقاتلُ عَلَی التَأويلِ کَما قاتَلتُ عَلَی التَنزيلِ وَ اَنتَ مِنّی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی وَ اَنا سِلمٌ لِمَن سالَمَکَ وَ حَربٌ لِمَن حارَبَکَ وَ اَنتَ العُروَةُ الوُثقی وَ اَنتَ تُبَینُ مَا اشتَبَهَ عَلَيهِم مِن بَعدی وَ اَنتَ امامُ وَ وَلیُّ کُلِّ مُؤمن و مؤمِنَهٍ بَعدی وَ اَنتَ الَّذی اَنزَلَ اللهُ فيه ﴿وَ اَذانٌ مِنَ الله وَ رَسُولِه اِلی النّاسِ يومَ الحَجّ الاکبَر﴾(1)وَ اَنتَ الآخِذُ بِسُنَّتی وَ ذابُّ البدَع عَن ملَّتی وَ اَنا اَوَّلُ مَن اِنشَقَّ الارضُ عَنهُ وَ اَنتَ مَعي في الجَنَّةِ وَ اَوَّلُ مَن يدخلُها اَنا وَ اَنتَ وَ الحَسَنُ وَ الحُسَينُ وَ فاطِمَةُ وَ اِنَّ اللهَ اَوحی اِلَيَّ اَن اَخبَرَ فَضلَکَ فَقُمتُ به بَينَ النّاسِ وَ بَلَّغتُهُم ما اَمَرَنیَ اللهُ بتبليغه و ذلکَ قَولُهُ تَعالی ﴿يا اَيّها الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيکَ مِن رَبِّکَ﴾(2) اِلی آخِرِ الايةِ، ثُمَّ قالَ: يا علی، اِتَّقِ الضَّغائِنَ الَّتی هِی فی صُدُورِ مَن لا يُظهِرُها اِلّا بعدَ مَوتی ﴿اوُلئِکَ يَلعَنُهُم اللهُ وَ يَلعَنُهُم اللّاعِنونَ﴾(3) ثُمَّ بَکی صلي الله عليه و آله وَ قالَ: «اَخبَرَنی جَبرئيلُ اَنَّهُم يظلِمُونَهُ بَعدی وَ اَنَّ ذلِکَ الظلم يبقی حَتّی اِذا قامَ قائِمُهُم وَ علت کَلمتهم وَ اجتمعت الامة علی محبتهم وَ کانَ الشانی لهم قليلا و الکاره لهم ذليلاً و کثر المادح لهم و ذلک حين

ص: 489


1- 1 سوره توبه آیه 3
2- 2 سوره مائده آیه 67
3- 3 سوره بقره آیه 159

تغيرت البلاد و ضعف العباد واليأس من الفرج فعند ذلک يظهر قائم المهدی من ولدی بقوم يظهر الله الحق بهم و يخمد الباطل باسيافهم و يتبعهم الناس راغباً اليهم او خائفاً ثُمَّ قال مَعاشر الناس ابشروا بالفَرَج فَاِنَّ وَعدَ الله حَقٌ لا يُخلِفُ وَ قضائه لا يُرَدُّ وهو الحَکيم الخَبير وَ اِنَّ فَتح الله قريب اللهُمَّ اِنَّهُم اَهلی فَاذهب عَنهُم الرِّجس وَ طَهِّرهُم تَطهيراً اللهُمَ اکلأهم وَ ارعهم وَ کُن لَهُم وَ انصرهم و اعِزهُم و لا تُذلهم وَ اخلُفنی فيهم اِنَّکَ عَلی ما تشاءٌ قَدير.»

عبد الرحمن بن ابی لیلی از پدرش روایت می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز خیبر پرچم را به دست حضرت علی (علیه السلام) داد [پس از شکست های پی در پی مسلمین] و خداوند به دست حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) فتح (را نصیب مسلمین) کرد سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در [روز] غدیر خم به مردم اعلان فرمودند: «...(ای علی (علیه السلام) ) تو از من هستی و من از تو هستم [یعنی تو از روح من هستی و من از روح تو هستم]، (پس از من) تو برای تأویل قرآن جنگ خواهی کرد (با کسانی که قرآن را بر خلاف آنچه خدا نازل فرموده تأویل می کنند) همان طور که من برای تنزیل قرآن (با کسانی که قرآن را از طرف خدا نمی دانستند) در جنگ بودم. نسبت تو به من به منزله ی هارون است به حضرت موسی (علیه السلام) . (ای علی (علیه السلام) ) من در صلحم با هر کس که با تو در صلح باشد و در جنگم با کسی که با تو دشمنی کند. تو عروة الوثقی و ریسمان محکم خداوند هستی. بعد از من آنچه را که بر مردم مشتبه باشد بیان می کنی و تو امام، پیشوا، ولی و رهبر بر هر مؤمن و مؤمنه بعد از من هستی. تو آن کسی هستی که خداوند در شأنش فرمود: ﴿وَ اَذانٌ(1) مِنَ الله وَ رَسُولِه اِلی النّاسِ يومَ الحَجّ الاکبَر﴾(2)تو

ص: 490


1- يكي از نام هاي حضرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) است.
2- سوره توبه آیه3

عمل کننده به سنت من و دورکننده بدعت ها از امت و ملت من هستی. اولین کسی که زمین برای او شکافته شد من بودم و تو در بهشت با من هستی و اولین کسانی که وارد بهشت می شوند من و تو

و امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) و حضرت فاطمه (علیها السلام) هستیم و خداوند به من وحی فرمود که از فضل و برتری تو (به مردم) خبر دهم. پس من در میان مردم قیام کردم و فضیلت و برتری تو را ابلاغ نمودم و آنچه را که خداوند به من امر فرموده بود ابلاغ کردم و آن فرموده خداوند تعالی است: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ مَا اُنزِلَ إِلَيکَ مِن رَبِّکَ﴾(1)سپس فرمودند: «ای علی (علیه السلام) ، پرهیز کن از حقد و کینه (و بغض ) هایی که در سینه هاست و آشکار نمی شود مگر بعد از فوت من. ﴿خداوند آنها را لعن کند و ایشان را لعنت کنندگان لعنت می کنند﴾(2) سپس حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) گریستند و فرمودند: «جبرئیل به من خبر داد که مردم بعد از من به او، (یعنی؛ حضرت علی (علیه السلام) ) ستم خواهند نمود و این ظلم و ستم باقی خواهد بود تا هنگامی که قائم ایشان قیام کند (و پس از قیام حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) کلمات (حق و فرمایشاتشان) بلند شود و امت همگی بر محبت ایشان اجتماع کنند و دیگر بدگویی درباره ی ایشان کم شود و هر کس نسبت به ایشان بی محبت باشد ذلیل می شود و در مقابل، مداحان و بیان كنندگان فضیلت ایشان زیاد می شود. این قضایا زمانی صورت می گیرد که شهرها تغییر می کنند و بندگان خداوند ضعیف شده اند (آن قدر سخت بر آنها می گذرد که) دیگر از فرج مأیوس می شوند. در چنین زمانی

ص: 491


1- 1سوره مائده آیه67
2- 2سوره بقره آيه 159

قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) از فرزندان من با گروهی که آشکارکننده حق خداوند هستند ظهور می کند. اینها حق را آشکار کرده و باطل را با سخنرانی هایشان از بین می برند و مردم از روی رغبت و اختیار و یا از خوف و ترس تابع و پیرو آنان می شوند.» سپس آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ای مردم، مژده باد شما را به فرج (قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) که وعده ي خداوند حق است و خلاف بردار نیست و حکم و قضای الهی رد نمی شود (سرانجام او خواهد آمد.) بشارت باد بر شما که خداوند حکیم و خبیر است و فتح نزدیک است. [سپس حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یارانشان را این گونه دعا فرمودند:] پروردگارا، همانا ایشان اهل (بیت) من هستند پس هرگونه آلودگی و پلیدی را از ایشان دور گردان و آنها را پاک و پاکیزه بفرما، تو پناه و حافظ ایشان باش ایشان را یاری کن و بزرگشان بدار و اینها را ذلیل و خوار مگردان و اینان را جانشین و خلیفه من قرار بده. محققاً تو بر هر چیزی که بخواهی توانا هستی.»

ص: 492

قسمت شصت و يكم : نام صحابه و راویانی که اهل سنت از آنها درباره ی حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حدیث روایت کرده اند

ص: 493

ص: 494

در این جا از اصحابی نام می بریم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را درک کرده، خدمت آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده اند، از دو لب مبارک آن بزرگوار حدیث شنیده اند، آن احادیث را نقل کرده اند و محققین و دانشمندان اهل سنت از ایشان نقل حدیث کرده اند. این احادیث چند چیز را بیان می کنند:

اول: این که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مردم را نسبت به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آگاه کرده بودند و همه با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، اجداد طاهرینش و انتظار ظهورش آشنایی کامل داشتند و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می شناختند. لذا يكي از بحث هاي مهم در نزد صحابه ي رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و بعد از ايشان هميشه درباره ي قائميت و وجود آن منجي بزرگ و بزرگوار بوده است.

دوم: این که فقط شیعه معتقد به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست بلکه اهل سنت نیز به وجود آن بزرگوار اعتقاد دارند و همان احاديثي كه شيعه درباره ي امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بيان مي كند، اهل سنت نيز مي فرمايند.

سوم: این که یکی از فصل های مشترک وحدت امت اسلامی، وجود مقدس حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه همه ي فرقه ها به ايشان معتقدند.

چهارم: این که همه، چه شیعه و چه سنی باید مبلّغ و تبلیغ کننده ی وجود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشند زيرا تبليغ درباره ي امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تبليغ درباره ي اسلام ناب است.

راویانی که از آنها در کتب اهل سنت درباره ی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حدیث نقل شده عبارتند از:

ص: 495

1- حضرت فاطمه الزهرا (علیها السلام) ، دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (تولد: سال 5 بعثت- شهادت: سال 11ه.ق)

2- حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) ، داماد و پسر عموی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (تولد: سیزده سال قبل از بعثت- شهادت: سال 40ه.ق)

3- سبط اکبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) (تولد: سال 3ه.ق- شهادت: سال 50ه.ق)

4- حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) ، سبط رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (تولد: سال 4ه.ق- شهادت: سال 61ه.ق)

5- سلمان فارسی(متوفی سال 36ه.ق)

6- ابوذر غفاری (متوفی سال 32ه.ق)

7- عمار بن یاسر (شهادت سال 37ه.ق)

8- زید بن ارقم (متوفی سال 68ه.ق)

9- حذيفة بن الیمان (متوفی سال 36ه.ق)

10- عباس ابن عبدالمطلب، عموی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (متوفی سال 32ه.ق)

11- عبدالله بن مسعود (متوفی سال 32ه.ق)

12- جابر بن عبدالله انصاری (متوفی سال 78ه.ق)

13- عبدالله بن جعفر طیار، همسر حضرت زینب (علیها السلام) (متوفی سال 80ه.ق)

14- ابو ایوب انصاری (متوفی سال 52ه.ق)

15- عمر بن الخطاب (متوفی سال 23ه.ق)

ص: 496

16- عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب (متوفی سال 68 ه.ق)

17- ابو سعید خدری (متوفی سال 74ه.ق)

18- ام حبیبه، رَملَهَ، همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و دختر ابو سفیان

19- ام السلمه، همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (متوفی سال 62ه.ق)

20- عثمان بن عفان (متوفی سال 35ه.ق)

21- عایشة، دختر ابو بکر بن ابی قحافه (متوفی سال 85ه.ق)

22- ابو هریرة الدّوسی (متوفی سال 32ه.ق)

23- عبدالرحمن بن عوف (متوفی سال 32ه.ق)

24- طلحة بن عبدالله (متوفی سال 36ه.ق)

25- انس بن مالک (متوفی سال 93ه.ق)

26- معاذ بن جبل (متوفی سال 18ه.ق)

27- قتادة بن نعمان (متوفی سال 23ه.ق)

28- تمیم الداری (متوفی سال 50ه.ق)

29- عبدالرحمن بن سمرة (متوفی سال 50ه.ق)

30- عمران بن حصین (متوفی52ه.ق)

31- ثوبان هاشمی (متوفی سال 54ه.ق)

32- عبدالله بن عمرو ابن العاص (متوفای سال 65 ه.ق)

33- عوف بن مالک اشجعی (متوفای سال 73ه.ق)

34- جابر بن سمرة (متوفی سال 47ه.ق)

ص: 497

35- ابو اُمامه الباهلی (متوفی سال 81ه.ق)

36- بشر بن المنذر بن الجارود (متوفی سال 83ه.ق)

37- عده ای معتقدند که جد بشر بن منذر بن الجارود، یعنی؛ جارود راوی احادیث حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده است. (متوفی سال 20ه.ق)

38- عبدالله بن الحارث ابن جزء النوبیدی (متوفی سال 86ه.ق)

39- سهل بن سعد الساعدی

40- ابوطفیل عامِر بن واثِلَه (متوفای سال 100ه.ق) عده ای معتقدند که ابو طفیل آخرین صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است که پس از شهادت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، یعنی نود سال پس از شهادت آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) ، در سال صد هجری قمری از دنیا رفته است.

41- ابی الجحاف

42- ابی سلمی

43- ابی لیلی

44- ابی وائل

45- حذيفة بن اسید

46- حرث بن ربیع

47- ابو قتاده الانصاری

48- وزر بن عبدالله

49- زرارة بن عبدالله

50- عبدالله بن ابی اوفی

ص: 498

51- علقمة بن قیس (متوفی سال 62ه.ق)

52- العلاء

53- علی الهلالی

54- قرة بن ایاس

55- جابر بن ماجد صَدَفی

56- حجاج بن عمرو بن غَزِیَّه

57- حفصة، دختر عمر بن خطاب

58- صَفیَّه، همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

59- عبدالله بن عُمَر بن خطاب

60- عثمان بن ابی العاص ثقفی

61- وَهب بن عبدالله سُوائی (ابو جُحَیفَه)

62- مجمع بن جاریه (متوفی سال50ه.ق)

توجه می فرمایید که نام حدود شصت محدث از زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که ایشان را ملاقات کرده اند و از دو لب ایشان در مورد حضرت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حدیث بیان کرده اند، در بالا ذكر شده است. پس دیگر نمی شود گفت که شیعیان مسئله ی مهدویت را ساخته و پرداخته اند و نمی شود گفت که اصل مهدویت دروغ است؛ زیرا مگر می شود در یک مسئله شصت نفر از صحابه هم دست شوند و موضوع کذبی را بسازند. پس مهدویت یک مسئله ی ضروری در اسلام و مورد اتفاق همه ی فرق اسلامی (شیعه و سنی) است. این نکته را باید تذکر دهیم که ما با نام شصت و دو

ص: 499

نفر از صحابه و احادیث بیان شده از سوی آنها برخورد کرده ایم، شاید تعداد آنها بیش از این باشد.

ص: 500

قسمت شصت و دوم : محدثین سنی که احادیث و روایات حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بیان کرده اند

ص: 501

ص: 502

راویان بسیار بزرگی احادیث مهدویت را نقل کرده اند که تعدد آنها بسیار زیاد است و ما در این جا فقط به 158 نفر از آنها که بعد از زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بعد از قرن سوم هجری قمری بوده اند، اشاره می کنیم:

1- امام احمد حنبل، رهبر حنابله که یکی از امامان چهار فرقه ی عمده ی اهل سنت است. (متوفی سال 241ه.ق)

2- امام بخاری، نویسنده ی صحیح بخاری که یکی از صحاح سته است. (متوفی سال 256ه.ق)

3- مسلم بن حجاج، نویسنده ی صحیح مسلم که یکی از صحاح سته است. (متوفی سال 261ه.ق)

4- ابن ماجه، نویسنده ی سنن ابن ماجه که یکی از صحاح سته است. (متوفی سال 273ه.ق)

5- ابو داود، نویسنده ی سنن ابو داود که یکی از صحاح سته است. (متوفی سال 275ه.ق)

6- ابوعيسي ترمذی، نویسنده ی سنن ترمذی که یکی از صحاح سته است. (متوفی سال 279ه.ق)

7- ابي عبدالرحمن نسائی، نویسنده ی سنن نسائی که یکی از صحاح سته است.

8- ابن سعد، محدث و مورخ بسیار بزرگ اهل سنت و صاحب کتاب طبقات الکبری (متوفی سال 230ه.ق)

9- ابن ابی شیبه (متوفی سال 235ه.ق)

ص: 503

10- ابن قتیبه دینوری، یکی از بزرگ ترین دانشمندان اهل سنت (متوفی سال 267 ه.ق)

11- بزاز (متوفی سال 292ه.ق)

12- محمد بن جریر طبری، محدث، مورخ و مفسر بزرگ اهل سنت که شهرت جهانی دارد. (متوفی سال 310ه.ق)

13- ابویعلی موصلی (متوفی سال 307ه.ق)

14- عقیلی (متوفی سال 322ه.ق)

15- نعیم بن حمّاد (متوفی سال 328ه.ق)

16- بربهاری، یکی از شیوخ بزرگ حنبلی و صاحب کتاب شرح السنه (متوفی سال 329ه.ق)

17- ابن حبان بستی (متوفی سال 354ه.ق)

18- مقدسی (متوفی سال 355ه.ق)

19- طبرانی (متوفی سال 360ه.ق)

20- ابوالحسن آبری (متوفی سال 362ه.ق)

21- الدارقطنی (متوفی سال 385ه.ق)

22- خطایی (متوفی سال 388ه.ق)

23- حاکم نیشابوری، صاحب مستدرک (متوفی سال 405ه.ق)

24- ابو نعیم اصفهانی، صاحب حلیة الاولیاء (متوفی سال 430ه.ق)

25- ابو عمرو الدانی (متوفی سال 444ه.ق)

ص: 504

26- بیهقی، صاحب کتاب البعث و النشور و مناقب (متوفی سال 458ه.ق)

27- خطیب بغدادی، ابو الفضل احمد بن ابو طاهر، صاحب تاریخ بغداد، (متوفی سال 463ه.ق)

28- ابن عبد البر مالکی (متوفی سال 463ه.ق)

29- دیلمی (متوفی سال 509ه.ق)

30- بغوی (متوفی سال 510ه.ق)

31- قاضی عیاض (متوفی سال 544ه.ق)

32- اخطب الخطباء خوارزم، ابو المؤید احمد خوارزمی معروف به خطیب خوارزمی که مذهبش حنفی است. (متوفی سال 568ه.ق)

33- ابن عساکر، صاحب تاریخ دمشق (متوفی سال 571ه.ق)

34- ابن جوزی (متوفی سال 597ه.ق)

35- ابن اثیر الجزری (متوفی سال 606ه.ق)

36- ابوبکر اسکافی (متوفی سال 620ه.ق)

37- محی الدین ابن العربی (متوفی سال 638ه.ق)

38- محمد بن طلحه شافعی (متوفی سال 652ه.ق)

39- سبط بن جوزی (متوفی سال 654ه.ق)

40- ابن ابی الحدید معتزلی، دانشمند معروف و مشهور اهل سنت که مذهبش حنفی است. (متوفی سال 655ه.ق)

41- منذری (متوفی سال 656ه.ق)

ص: 505

42- محمد بن یوسف گنجی شافعی، صاحب عقد الدّرر فی اخبار المنتظر (متوفی سال 658 ه.ق)

43- قرطبی مالکی (متوفی سال 671ه.ق)

44- ابن خلکان (متوفی سال 681ه.ق)

45- محب الدین طبری (متوفی سال 694ه.ق)

46- ابن منظور (متوفی سال 711ه.ق)

47- ابن تیمیّه (متوفی سال 728ه.ق)

48- جوینی شافعی (متوفی سال 730ه.ق)

49- علاء الدین بلبان (متوفی سال 739ه.ق)

50- ولی الدین تبریزی (متوفی سال 741ه.ق)

51- المزی (متوفی سال 739ه.ق)

52- ذهبی (متوفی سال 748ه.ق)

53- ابن الوردی (متوفی سال 749ه.ق)

54- زرندی حنفی (متوفی سال 750ه.ق)

55- ابن قیم الجوزیه (متوفای سال 751ه.ق)

56- اسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقی معروف به ابن کثیر، نویسنده ی کتاب الفتن و الملاحم (متوفی سال 774ه.ق)

57- سعد الدین التفتازانی (متوفی 793ه.ق)

58- نورالدین هیثمی (متوفی سال 807ه.ق)

ص: 506

59- شیخ محمد جوزی دمشقی شافعی (متوفی سال 833ه.ق)

60- ابو بکر بوصیری (متوفی سال 840ه.ق)

61- ابن حجر عسقلانی (متوفی سال 852ه.ق)

62- سخاوی (متوفی سال 902ه.ق)

63- حافظ عبدالرحمن سیوطی، مورخ، محدث و مفسر بزرگ اهل سنت (متوفی سال 911ه.ق)

64- شیخ عبدالوهاب شعرانی صاحب الیواقیت و الجواهر (متوفی سال 973ه.ق)

65- ابن حجر هیثمی (متوفی سال 974ه.ق)

66- شیخ جمال الدین متقی هندی، صاحب کتاب کنزالعمال (متوفی سال 975ه.ق)

67- شیخ مرعی حنبلی (متوفی سال 1033ه.ق)

68- محمد رسول بزونجی (متوفی سال 1103ه.ق)

69- زرقانی (متوفی سال 1127ه.ق)

70- محمد بن قاسم مالکی (متوفی سال 1182ه.ق)

71- ابو العلاء عراقی مغربی (متوفی سال 1183ه.ق)

72- سفاوینی حنبلی (متوفی سال 1188ه.ق)

73- زبیدی حنفی، صاحب تاج العروس (متوفی سال 1205ه.ق)

74- شیخ صبان (متوفی سال 1206ه.ق)

75- محمد امین سویدی (متوفی سال 1246ه.ق)

76- شوکانی (متوفی سال1250ه.ق)

ص: 507

77- شیخ مؤمن شبلنجی مصری، صاحب کتاب نورالابصار (متوفی سال 1291ه.ق)

78- احمد زینی دحلان، فقیه و محدث بزرگ شافعی (متوفی سال 1304ه.ق)

79- محمد صدیق متنوجی بخاری (متوفی سال 1307ه.ق)

80- شهاب الدین حلوانی شافعی (متوفی سال 1308ه.ق)

81- ابو البرکات آلوسی حنفی (متوفی سال 1317ه.ق)

82- ابو الطّیّب محمد بن شمس الحق عظیم آبادی (متوفی سال 1329ه.ق)

83- کتابی مالکی (متوفی سال 1345ه.ق)

84- بمار کفوری (متوفی سال 1353ه.ق)

85- شیخ منصور علی ناصف (متوفی سال 1371ه.ق)

86- شیخ محمد خضرحسین مصری (متوفای سال 1377ه.ق)

87- ابو الفیض غماری شافعی (متوفای سال 1380ه.ق) ایشان در کتاب الرائع اثبات می کند که احادیث مهدویت در اهل سنت به صورت متواتر است.

88- شیخ محمد بن عبد العزیز المانع (متوفی سال 1385ه.ق)

89- شیخ محمد فؤاد عبد الباقی (متوفی سال 1388ه.ق)

90- ابو الاعلی مودودی

91- ناصر الدین البانی

92- حافظ سلیمان بن ابراهیم بلخی معروف به خواجه کلان قندوزی حنفی، صاحب کتاب ینابیع المودة

93- میر سید علی همدانی شافعی، صاحب کتاب مودة القربی

ص: 508

94- امام جار الله زمخشری، مفسر بزرگ اهل سنت و صاحب تفسیر کشاف

95- شیخ طنطاوی، صاحب تفسیر الجواهر

96- سمهودی، دانشمند اهل سنت و نویسنده ی کتاب جواهر العقدین

97- ثعلبی که اهل سنت او را امام اهل تفسیر می نامند و صاحب کتاب عرایس است.

98- امام فخر رازی، صاحب تفسیر الکبیر که از مفسرین بزرگ اهل سنت است.

99- ابن صباغ مالکی، صاحب کتاب فصول المهمه که بسیار معروف است.

100- علی بن برهان الدین حلبی، مؤلف سیرة الحلبیه که بسیار معروف است.

101- ابو الفرج اصفهانی، صاحب کتاب مقاتل الطالبین

102- شبراوی شافعی، نویسنده ی کتاب الاتحاف بحبّ الاشراف

103- یاقوت حموی نویسنده ی کتاب معجم البلدان که بسیار معروف است.

104- شیخ محمد عبده، نویسنده ی شرح نهج البلاغه

105- محمد بن خاوند شاه، نویسنده ی کتاب معروف روضة الصفا

106- حاکم حسکانی، صاحب کتاب مشهور و نفیس شواهد التنزیل

107- حافظ ابو الفوارس، نویسنده ی کتاب اربعین

108- جاحظ، نویسنده ی کتاب البیان و التبین

109- ابن الدبیع شیبانی، نویسنده ی کتاب تیسیر الاصول

110- ابن منده، نویسنده ی کتاب تاریخ اصفهان

111- کوثری، نویسنده ی کتاب نظرة عابره

ص: 509

112- ابن حاتم، نویسنده ی کتاب عوالی

113- محمد بن احمد حنفی، نویسنده ی بدائع الزّهوز

114- عبدری، نویسنده ی کتاب الجمع بین الصحیحین

115- ابن منادی، نویسنده ی کتاب الملاحم

116- ابو یحیی، نویسنده ی کتاب الفتن

117- سلیلی، نویسنده ی کتاب الفتن

118- رویانی، نویسنده ی کتاب مسند

119- عبدالرحمن حنفی سهیلی، نویسنده ی کتاب شرح سیرة الرسول

120- ابو عمرو المقری، صاحب سنن

121- سید محمد صدّیق، نویسنده ی کتاب الاذاعه

122- ابو عوانه، نويسنده ی کتاب مسند

123- شیخ حسن بن علی ملابغی، نویسنده ی کتاب حاشیه فتح المبین

124- سید مصطفی البکری، نویسنده ی کتاب الهدية الندیة

125- شیخ محمد انور کشمیری، نویسنده ی کتاب التصریح بما تواتر فی نزول المسیح (علیه السلام)

126- احمد محدث، نویسنده ی کتاب مقالید الکنوز

127- میبدی صاحب شرح الدّیوان

128- محمد بن حسن اسنوی الشافعی، نویسنده ی مناقب

129- ابن اعثم کوفی، نویسنده ی کتاب الفتوح

ص: 510

130- ابوعبد السلام عمر الشبراوی، نویسنده ی شرح ورد السحر

131- کشخاوی، نویسنده ی کتاب لوامع العقول

132- قاضی ناصر الدین عبدالله بیضاوی، نویسنده ی کتاب انوار التنزیل

133- ابو الفلاح عبدالحی بن عماد حنبلی، نویسنده ی کتاب شذرات الذهب

134- عبدالرئوف مناوی نویسنده ی کتاب کنوز الحقائق

135- شیخ اسماعیل حقی افندی، نویسنده ی کتاب روح البیان

136- ملا کاتب چلبی، نویسنده ی کتاب کشف الظنون

137- ابو الولید محمد بن شحنه حنفی، نویسنده ی کتاب روضة المناظر

138- خطیب شربینی، نویسنده ی کتاب سراج المنیر

139- یوسف یحیایی مقدسی شافعی، نویسنده ی کتاب عقد الدّرر

140- علی بن سلطان محمد هروی حنفی، نویسنده ی کتاب مهدی آل الرسول (صلی الله علیه و آله)

141- ملا علی قاری، نویسنده ی کتاب المشرف الوردی فی مذهب المهدی

142- بلیسی مؤلف کتاب العطر الوردی بشرح قطر الشهدی

143- ابن کمال پاشا حنفی نویسنده ی کتاب تلخیص البیان فی علامات مهدی آخرالزمان

144- ابو بکر بن حیثمه، مؤلف کتاب احادیث المهدی و اخبار المهدی

145- محمد بن اسماعیل امیر الیمانی، نویسنده کتاب احادیث القاضیه بخروج المهدی

146- ابو المعارف قطب الدین دمشقی حنفی نویسنده ی کتاب الهدیه الندیه

147- شیخ محمد حبیب الله بن مایابی، نویسنده ی کتاب الجواب المقنع

ص: 511

148- شیخ عبدالقاهر بن محمد سالم، نویسنده ی کتاب النظم الواضح

149- شیخ سعد الدین حموی، نویسنده ی کتاب احوال صاحب الزمان

150- ابو العلاء همدانی، نویسنده ی کتاب اربعین حدیث فی المهدی

151- حسن بن محمد بن قمی نیشابوری، نویسنده ی کتاب غرائب القرآن

152- شمس الدین محمد بن طولون، نویسنده ی کتاب المهدی الی ما ورد فی المهدی

153- ابو الرجاء محمد هندی، نویسنده ی کتاب الهدية المهدوية

154- ادریس عراقی مغربی، نویسنده ی کتاب المهدی

155- ابو عمرو عثمان بن سعد الدانی، نویسنده ی کتاب الفتن

156- شیخ عبدالرحمن محمد بن احمد بسطامی، نویسنده ی دائرة المعارف

157- آلوسی، نویسنده ی کتاب روح المعانی

158- ابن مغازلی شافعی، نویسنده ی کتاب مناقب(1)

ص: 512


1- 1 مهدي آل محمد در كتب اهل سنت، نويسنده آقاي هادي عامري

قسمت شصت و سوم : کتبی که اهل سنت در باب قائمیت به طور مستقل نوشته اند

ص: 513

ص: 514

ما می توانیم کتبی را که اهل سنت در باب مهدویت نوشته شده اند به دو دسته تقسیم کنیم:

اول: کتبی که مستقلاً و به طور خاص در باب مهدویت و قائمیت نوشته شده اند.

دوم: کتبی که در آنها یک یا دو باب یا بیشتر به مسئله ی مهدویت اختصاص پیدا کرده است و یا کتبی که در آنها احادیث و روایاتی در باب مهدویت آورده شده است.

جالب است که در اهل سنت علمایی داریم که عالمانه در مقابل دشمنان اسلام از مسئله ی مهدویت دفاع کرده اند؛ مثلاً ابن خلدون مسئله ی مهدویت را با توهماتی زیر سؤال می برد که می بینیم یکی از اساتید و دانشمندان دانشگاه الازهر، جناب ابو الفیض غماری شافعی، (متوفای سال 1380ه.ق) در پاسخ به توهمات ابن خلدون کتاب «اِبرازُ الوَهمِ المَکنون مِن کَلامِ ابنِ خَلدون» را می نویسد که کتابی بس ارزنده است. به هر حال کتبی که اهل سنت مستقلاً درباره ی مهدویت نوشته اند زیاد است و در اینجا چهل اثر از کتب اهل سنت را بر مبنای تبرک الاربعین می آوریم:

1- «اَلفِتَن وَ المَلاحِم» از علامه حافظ نعیم بن حماد مروزی، (متوفی سال227ه.ق)

2- «اَلمَلاحِم» از ابو الحسین احمد بن جعفر بن محمد بغدادی، (متوفی سال336ه.ق)

3- «اَلفِتَنَ» از ابو عمرو عثمان بن سعید الدّانی، (متوفی سال444ه.ق)

4- «مناقب المهدی» از حافظ ابو نعیم اصفهانی (صاحب کتاب معروف حلية الاولیاء)، (متوفی سال430ه.ق)

ص: 515

5- «البیان فی اخبار صاحب الزمان» از محمد بن یوسف گنجی شافعی، (متوفی سال 658ه.ق)

6- «اَلاحادیثُ القاضَيَةُ بِخُروج المهدی» از محمد بن اسماعیل امیر الیمانی، (متوفی سال 751ه.ق)

7- «المهدی» از شمس الدین ابن القیم الجوزیه، (متوفی سال751ه.ق)

8- «الفتن الملاحم» از ابو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی، (متوفی سال774ه.ق)

9- «اَلعرفُ الوردی فی اَخبار المهدی» از حافظ علامه ی بزرگ اهل سنت عبدالرحمن سیوطی، نویسنده ی تفسیر الدّر المنثور، (متوفی سال911ه.ق)

10- «علامات المهدی» از حافظ سیوطی

11- «تلخیص البیان فی علامات مَهدی آخِرِ الزّمان» از ابن کمال پاشا حنفی، (متوفی سال940ه.ق)

12- «القولُ المختصر فی علامات المهدی المنتظر» از ابن حجر هیثمی مکّی شافعی، (متوفی سال 974ه.ق)

13- «تلخیص البیان فی اخبار مهدی آخرالزمان» از عالم شهیر متقی هندی، (متوفی سال 975ه.ق)

14- «البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان» از علامه متقی هندی

15- «اَلرَّدُّ عَلی مَن حکم و قضی اَنَّ المهدی جاءَ و مضی» از علامه ملّا علی قاری، (متوفی سال1014ه.ق)

ص: 516

16- «المَشرَبُ الوردی فی مَذهَب المهدی» از ملّا علی قاری، (متوفی سال1014ه.ق)

17- «اِبرازُ الوَهمِ المکنون مِن کلامِ ابن خلدون» از ابو الفیض غماری شافعی، استاد دانشگاه الازهر مصر، متوفی سال1380ه.ق كه اين كتاب در جواب توهمات ابن خلدون در باب مهدويت است.

18- «عقدُ الدُّرَر فی اخبار المنتظر» از یوسف بن یحیی مقدّسی شافعی سلمی، از علمای قرن هفتم هجری قمری

19- «مَهدیّ آل الرَّسول» از علی بن سلطان محمد الهروی الحنفی

20- «فوائد الفکر فی ظهورِ المهدی المنتظر» از شیخ مرعی

21- «فوائد الفکر فی الامام المهدی المنتظر» از علامه مقدسی

22- «منظومةُ القطر الشهدی فی اوصاف المهدی» از شهاب الدین احمد خلیجی حلوانی شافعی که به نظم است.

23- ماِرشاد المُهتدی فی نقل بعض الاحادیث و الآثار الواردة فی شأن الامام المهدی» از محمد علی حسین البکری المدنی

24- «اَحادیث المهدی و اخبار المهدی» از ابو بکر بن خثیمه

25- «الهَدَّية النَّدية فیما جاء فی فضل الذّات المَهديَّةِ» از ابو المعارف قطب الدین دمشقی الحنفی

ص: 517

26- «اَلجَوابُ المُقنِعُ المُحَرَّرُ فی الرَّد عَلی مَن طَغی و تبحر بِدَعوی اَنَّهُ بِدَعوی اَنَّهُ عیسی اَوِ المَهدیّ المنتظر» از علامه شیخ محمد بن حبیب الله بن مایابی الحکنی الشنقیطی المدنی

27- النَّظمُ الواضِحُ المبین از عبدالقادر بن محمد سالم

28- «اَحوال صاحب الزمان» از شیخ سعد الدین حموی

29- «اَربعین حدیث فی المَهدی» از ابو العلاء همدانی

30- «تَحدِیقُ النَّظَرِ فی اخبار المهدی المُنتظَر» از محمد بن عبدالعزیز بن مانع

31- «کتاب المهدی» از حافظ ابو داود (این کتاب در سنن ابی داود که یکی از صحاح سته است به چاپ رسیده است و ابو داود در سال275ه.ق وفات یافته است.)

32- «اَلمَهدی اِلی ما وردَ فی المهدی» از علامه شمس الدین محمد بن طولون

33- «النجم الثاقب فی بیان اَنَّ المَهدی من اولاد علی بن ابی طالب» (این کتاب در کتابخانه ی لاله لی سلیمانیه به شماره 679 موجود است.)

34- «اَلهَديَّة المهدوية» از ابو الرَّجاء محمّد هندی

35- «الفَواصِمُ عَن القواصِم» (این کتاب شرح زندگی امام مهدی است.)

36- «المهدی» از ادریس عراقی مغربی

37- «الفتن» از سلیلی

38- «المهدی و المهدویه» از احمد امین مصری

39- «اَلعطرُ الوردی بشرح قطر الشهدی» از بلیسی

ص: 518

40- «رسالة المهدی» (مجموعه ای است که در کتابخانه ی اسعد افندی سلیمانیه به شماره 3758 در ترکیه موجود است.)

ص: 519

ص: 520

قسمت شصت و چهارم : نام کتب اهل سنت که در آنها قسمتی از احادیث و روایات مهدويت آمده است

ص: 521

ص: 522

1- مسند امام احمد حنبل نوشته ی ابو عبدالله احمد بن محمد بن حنبل شیبانی، امام حنابله، (متوفی سال241ه.ق)

2- صحیح بخاری نوشته ی ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن مغیره، (متوفی سال256ه.ق) این کتاب یکی از مهم ترین کتب صحاح سته است.

3- سنن ابی داود نوشته ی ابو داود سلیمان بن اشعر سجستانی، (متوفی سال257ه.ق) این کتاب یکی از صحاح سته است.)

4- صحیح مسلم نوشته ی ابو الحسین مسلم بن حجاج قُشیری نیشابوری، (متوفی سال 261ه.ق) این کتاب و صحیح بخاری هر دو از صحاح ستّه هستند و از بقیه صحاح مهم ترند.

5- سنن ابن ماجه نوشته ی ابو عبدالله محمد بن یزید بن عبدالله بن ماجه قزوینی، (متوفی سال 273ه.ق) این کتاب یکی از صحاح سته است.

6- جامع ترمذی نوشته ی ابو عیسی محمد بن سوره، (متوفی سال 278ه.ق)

7- تأویل مختلف الحدیث نوشته ی ابن قتیبه دینوری، (متوفی سال 276ه.ق)

8- مقاتل الطالبین نوشته ی ابو الفرج اصفهانی، (متوفی سال 356ه.ق)

9- مستدرک علي الصحیحین نوشته ی ابو عبدالله محمد بن عبدالله معروف به حاکم نیشابوری، (متوفی سال 405ه.ق)

10- تاریخ بغداد نویسنده ی ابو بکر احمد بن علی خطیب بغدادی، (متوفی سال 463ه.ق)

ص: 523

11- استیعاب فی اسماء الاصحاب نوشته ی ابن عبد البر تمری قرطبی مالکی، (متوفی سال 463ه.ق)

12- مصابیح السُنّة نوشته ی ابو محمد حسین بن مسعود بغوی، (متوفی سال 515ه.ق)

13- تاریخ مدینة دمشق نوشته ی ابو القاسم علی بن حسن بن هبةالله شافعی معروف به ابن عساکر، (متوفی سال527ه.ق)

14- تفسیر الکشاف نوشته ی ابو القاسم جارالله زمخشری خوارزمی، مورخ و مفسر، (متوفی سال 528ه.ق)

15- مناقب نوشته ی موفق بن احمد مکی خوارزمی معروف به اخطب الخطباء، (متوفی سال 538ه.ق)

16- النهاية فی غریب الحدیث و الاثر نوشته ی ابن اثیر جرزی، (متوفی سال606ه.ق)

17- تفسیر الکبیر یا مفاتیح الغیب نوشته ی امام فخرالدین محمد بن عمر رازی، (متوفی سال606ه.ق)

18- مطالب السئول فی مناقب آل الرسول نوشته ی کمال الدین ابو سالم محمد بن طلحه شافعی، (متوفی سال652ه.ق)

19- معجم البلدان نوشته ی شهاب الدین یاقوت حمويی رومی بغدادی، (متوفی سال626ه.ق)

ص: 524

20- فتوحات مکی نوشته ی محی الدین ابو عبدالله محمد بن علی معروف به محی الدین ابن عربی حاتمی طائی، (متوفی سال 638ه.ق)

21- تذکرة الخواص نوشته ی ابو المظفر یوسف شمس الدین ملقب به سبط بن جوزی، (متوفی سال 654ه.ق)

22- شرح نهج البلاغه نوشته ی عزالدین ابوحامد مشهور به ابن ابی الحدید معتزلی، (متوفی سال 655ه.ق)

23- کفاية الطالب فی مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب نوشته ی محمد بن یوسف گنجی شافعی، (متوفی سال 658ه.ق)

24- وفیات الاعیان نوشته ی ابو العباس بن خلکان، (متوفی سال 681ه.ق)

25- انوارالتنزیل نوشته ی قاضی ناصرالدین عبدالله بیضاوی، (متوفی سال 685ه.ق)

26- ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی نوشته ی محب الدین طبری (694- 615ه.ق)

27- لسان العرب نوشته ی ابو الفضل جمال الدین محمد معروف به ابن منظور افریقی، (متوفی سال776ه.ق)

28- فصول المهمة نوشته ی علی بن محمد بن احمد مالکی معروف به ابن صباغ مالکی، (متوفی سال 855ه.ق)

29- شرح الدیون نوشته ی حسین بن معین الدین میبدی، (متوفی سال870ه.ق)

30- روضة الصفا نوشته ی محمد بن خاوند شاه بن محمود، (متوفی سال 903ه.ق)

ص: 525

31- تاریخ الخلفاء نوشته ی جلال الدین عبدالرحمن ابی بکر سیوطی، (متوفی سال 911ه.ق)

32- جامع الصغیر من حدیث البشیر النذیر نوشته ی حافظ جلال الدین عبدالرحمن ابی بکر سیوطی

33- الدر المنثور نوشته ی حافظ جلال الدین عبدالرحمن سیوطی

34- تیسیر الوصول الی جامع الاصول من حدیث الرسول نوشته ی عبد الرحمن علی معروف به ابن الربیع شیبانی زبیدی شافعی، (متوفی سال944ه.ق)

35- صواعق المحرقه نوشته ی علامه شهاب الدین احمد بن حجر هیثمی معروف به ابن حجر هیثمی شافعی، (متوفی سال 974ه.ق)

36- کنز العمال نوشته ی علاءالدین علی بن حسام الدین مشهور به متقی هندی، (متوفی سال 975ه.ق)

37- الیواقیت و الجواهر فی بیان عقائد الاکابر نوشته ی سید عبدالوهاب شعرانی، (متوفی سال973 ه.ق)

38- کنوز الحقایق فی الحدیث خیر الخلایق نوشته ی عبدالرئوف مناوی، (متوفی سال 1031ه.ق)

39- شذراب الذهب نوشته ی ابو الفلاح عبد الحی بن عمار حنبلی، (متوفی سال 1089ه.ق)

40- تاریخ العروس نوشته ی محب الدین ابو الفیض واسطی زبیدی حنفی، (متوفی سال 1205ه.ق)

ص: 526

41- اسعاف الراغبین فی سیرة المصطفی و فضایل اهل بیته الطاهرین نوشته ی علامه شیخ محمد بن علی الصبان معروف به ابن صبان مالکی، (متوفی سال1206ه.ق)

42- روح المعانی نوشته ی شهاب الدین سید محمود آلوسی، مفتی بغداد، (متوفی سال1270ه.ق)

43- نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار نوشته ی علامه حافظ شیخ مؤمن شبلنجی مصری، (متوفی سال 1291ه.ق)

44- ینابیع المودة نوشته ی حافظ علامه شیخ سلیمان بن شیخ ابراهیم معروف به خواجه کلان قندوزی حنفی، (متوفی سال 1294ه.ق)

45- فتوحات الاسلامیه نوشته ی سید احمد بن سید زینی دجلان، (متوفی سال1304ه.ق)

46- شرح نهج البلاغه نوشته ی شیخ محمد عبده، مفتی مصر، (متوفی سال1322ه.ق)

47- اربعین نوشته ی حافظ ابو الفراس

48- تاریخ اصفهان نوشته ی ابن منده

49- تاریخ الجامع للاصول فی احادیث الرسول نوشته ی شیخ منصور علی ناصف از علما و اساتید الازهر و دانشگاه الزینی، (متوفی سال 1371ه.ق)

50- تفسیر الجواهر نوشته ی شیخ طنطاوی جوهری

51- حاشية الفتح المبین نوشته ی شیخ حسن بن علی مدابغی

52- روح البیان نوشته ی شیخ اسماعیل حقی افندی

ص: 527

53- روضة المناظر فی الاخبار الاوائل و الاواخر نوشته ی ابوالولید محمد بن شحنه حنفی

54- السراج المنیر نوشته ی خطیب شربینی

55- سيرة الحلبیه نوشته ی علی بن برهان الدین حلبی شافعی

56- سبائک الذهب فی معرفة قبائل العرب نوشته ی ابو القرز محمد امین بغدادی مشهور به سدیدی

57- غاية المأمول في شرح التاج الجامع الاصول نوشته ی شیخ منصور علی ناصف از علمای بزرگ الازهر و استاد الجامع الزینی

58- غرائب القرآن نوشته ی حسن بن محمد بن قمی نیشابوری

59- کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون نوشته ی ملا کاتب چلبی

60- مفاتح کنوز السنة ترجمه و تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي

61- مُسند نوشته ی بزاز

62- المعجم الکبیر نوشته ی حافظ ابوالقاسم سلیمان بن احمد طَبَرانی (360-260ه.ق) دوره ی20مجلدی

63- المعجم الاوسط نوشته ی حافظ ابوالقاسم سلیمان بن احمد طَبَرانی (360-260ه.ق) دوره ی10مجلدی

64- المعجم الصغیر نوشته ی حافظ ابوالقاسم سلیمان بن احمد طَبَرانی (360-260ه.ق)

65- تاریخ اصفهان نوشته ی حافظ ابونعیم اصفهانی، (متوفی سال430ه.ق)

ص: 528

66- تفسیر ثعلبی

67- عرایس ثعلبی

68- الفردوس بماثور الخطاب نوشته ی حافظ ابو شجاع شیرویه بن سَهردار بن شیرویه بن فنا خسرو دیلمی همدانی، ملقب به الکیاء (509-445ه.ق)

69- نظرة عابره نوشته ی شيخ محمد زاهد کوثری

70- البیان و التبین نوشته ي عمروبن بحر جاحظ بصری، از نویسندگان بزرگ عرب

71- عوالی نوشته ابن حاتم

72- تلخیص المتشابه نوشته ی ابو بکر احمد بن علی بن ثابت خطیب بغدادی (463-392ه.ق)

73- بدائع الزهور نوشته ی محمد بن احمد حنفی

74- سنن نوشته ی ابو عمرو الدانی

75- سنن نوشته ی ابو عمرو المقری

76- الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، (متوفی سال 354ه.ق)

77- شرح سيرة الرسول، نوشته ي عبدالرحمن حنفي سهيلي

78- أسدُ الغابه فی معرفة الصحابه نوشته ی ابوالحسن عزّالدین علی بن محمد بن محمد جَزری، معروف به ابن اثیر جزری (630- 555ه.ق)

79- الاسماء و الصّفات نوشته ی حافظ ابو بکر بن حسین بن علی بیهقی، متوفای 458ه.ق

80- الأعلام خیر الدین زرکلی (1396-1311ه.ق)

ص: 529

81- امتاع الاسماع بما للّرسول من الأنباء و الاموال و الحَفَدهِ و المتاع نوشته ی تقی الدین احمد بن علی مَقریزی (845-764ه.ق)

82- الانساب نوشته ی ابوسعید عبدالکریم بن محمد بن منصور تَمیمی سَمعانی شافعی

83- البداية و النهاية (الفتن و الملاحم) نوشته ی ابو الفداء عماد الدین اسماعیل بن کثیر (774-701ه.ق)

84- بَذلُ المَجهود فی حَلِّ ابی داود (محدث شیخ احمد سهارنفوری رئیس الجماعة الشهیر بمظاهر العلوم سهارنفور هند، (متوفی سال 1346ه.ق)

85- تاریخ الاسلام وَفیات المشاهیر و الاعلام نوشته ی حافظ و مورخ شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (673-748ه.ق)

86- تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری) نوشته ی ابو جعفر محمد بن جریر طبری، (متوفای310ه.ق)

87- تاریخ جُرجان نوشته ی ابو القاسم حمزه بن یوسف ابن ابراهیم سهمی، (متوفای 427ه.ق)

88- التاریخ الکبیر نوشته ی ابو عبدالله اسماعیل بن ابراهیم جُعفی بخاری (256-194ه.ق)

89- تاریخ نیشابور نوشته ی محمد بن عبدالله بن محمد بن حَمدَویه بن نُعیم بن حَکَم صَبِّیّ نوشته ی ابو عبدالله حاکم معروف به ابن البیع نیشابوری (405-321ه.ق)

90- تُحفَة الأحوَذی بشرح جامع الترمذی نوشته ی حافظ ابو العلی محمد عبدالرحمن المبارکفوری (1353-1283ه.ق)

ص: 530

91- تُحفَة الاشراف بمعرفة الاطراف نوشته ی حافظ جمال الدین ابو الحجاج یوسف عبدالرحمن المِزِّی (742-654ه.ق)

92- تَدریب الرّاوی فی شرح تقریب النَواوِیّ نوشته ی حافظ جمال الدین سیوطی (911-849ه.ق)

93- تذکرة الحُفاظ نوشته ی ابو عبدالله شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (748-673ه.ق)

94- تفسیر القرآن العظیم نوشته ی حافظ عمادالدین ابو الفداء اسماعیل بن کثیر قُرَشی دمشقی (774-701ه.ق)

95- تقریب التهذیب نوشته ی حافظ احمد بن علی بن حجر عسقلانی (852-773ه.ق)

96- الجمع بین الصحیحین نوشته ي شيخ الاسلام حميدي

97- فضائل الصحابه نوشته قرطبی

98- تهذیب الآثار نوشته ی طبری

99- اَلمُتفقُ و المفترق نوشته ی احمد بن علي معروف به خطیب بغدادي (متوفي 436ه.ق)

100- تاریخ نوشته ی ابن جوزی

101- صحیح نوشته ی ابن حبّان

102- مسند نوشته ی رویانی

103- مسند نوشته ی ابی عوانه

104- اَلاتحاف بحب الاشراف نوشته ی شبراوی شافعی

ص: 531

105- الرّوض الاُنف فی تفسیر سیرة النبویه لابن هشام نوشته ی ابو القاسم عبدالرحمن بن عبدالله بن احمد بن ابی الحسن الخثعمی السُّهَیلیّ (581-508ه.ق)

106- غریب الحدیث نوشته ی ابن قتیبه

107- التذکر نوشته ی عبدالوهاب شعرانی

108- الاشاعه نوشته ی برزنجی مدنی

109- الاذاعه نوشته ی سید محمد صدیق حسن

110- مجمع الزوائد نوشته ی هیثمی

111- الرامع الانوار البهیّه نوشته ی سفاوینی حنبلی

112- حجج الکرامه نوشته ی سید محمد صدیق

113- مسند ابو یعلی الموصلی نوشته ی حافظ احمد بن علی بن المُثنی التَمیمی (307-210ه.ق)

114- افرار نوشته ی دارقطنی

115- المصنف نوشته ی البیهقی

116- المُصَنَّف نوشته ی حافظ ابو بکرعبدالرزاق بن همّام صَنعانی (211-126ه.ق)

117- المُصَنَّف فی الاحادیث و الآثار نوشته ی حافظ عبدالله بن محمد بن ابی شیبه ابراهیم بن عثمان بن ابی بکر بن ابی شیبه کوفی عَبسی، (متوفای 235ه.ق)

118- الحربیات نوشته ی ابو الحسن الحربی

119- اقامة البرهان نوشته ی غماری

ص: 532

120- المنار المُنیف فی الصحیح و الضَّعیف نوشته ی شمس الدین ابو عبدالله محمد بن ابی بکر حنبلی دمشقی معروف به ابن قیم جَوزیه (751-691ه.ق)

121- مقالید الکنوز نوشته ی احمد محمد شاکر

122- الرّائع نوشته ی ابوالفیض غماری شافعی

123- مشکاة المصابیح نوشته ی خطیب تبریزی

124- مناقب الشافعی نوشته ی محمد بن حسن استوی

125- دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشريعة نوشته ي ابو بکر احمد بن حسین بیهقی (458-384ه.ق)

126- جمع الجوامِع الجامع الکبیر فی الحدیث و الجامع الصغیر و زوائده نوشته ی حافظ عبدالرحمن جلال الدین ابن ابی بکر سُیوطی (911-849ه.ق)

127- تلخیص المستدرک نوشته ی حافظ شمس الدین ابو عبدالله محمد بن احمد ذَهبی (748-673ه.ق)

128- الفتوح نوشته ی ابن اعثم کوفی

129- الحاوی لِلفَتاوی نوشته ی حافظ عبدالرحمن جلال الدین بن ابی بکر سیوطی (911-849ه.ق)

130- لوامع العقول نوشته ی کشخاوی

131- فتح المغیث نوشته ی سخاوی

132- شرح العقیده نوشته ی سفاوینی

133- شرح ورد السحر نوشته ی ابو عبدالسلام عمر الشبراوی

ص: 533

134- الاصابة فی تَمییز الصَحابه نوشته ی حافظ شهاب الدین ابو الفضل احمد بن علی عسقلانی معروف به ابن حجر عسقلانی (852-773ه.ق)

135- الثقات نوشته ی حافظ ابوحاتم محمد بن حبّان بن احمد تیمی بُستِی معروف به ابن حبّان، (متوفی سال 354ه.ق)

136- جامع الاصول فی احادیث الرسول نوشته ی مجد الدین ابو السّعادات مبارک بن محمد ابن اثیر جَزَری (544-606ه.ق)

137- جامع المَسانید و الُبَن الهادی لأقوم سُنَن نوشته ی حافظ، محدث و مورخ عمادالدین ابو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر قریشی دمشقی شافعی (774-700ه.ق)

138- الجَرحُ و التَّعدیل نوشته ی ابن ابی حاتم رازی (327-240ه.ق)

139- حلية الاولیاء و طبقات الاصفیاء نوشته ی حافظ ابو نعیم احمد بن عبدالله اصفهانی، (متوفی430ه.ق)

140- دائرة المعارف القرن العشرین نوشته ی محمد فرید وَجدی

141- السنن الکبری نوشته ی ابو بکر احمد بن حسین بن علی بیهقی (458-384ه.ق)

142- سِیر أعلام النُبلاء نوشته ی شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (748-673ه.ق)

143- السیرة النبویه نوشته ی ابو محمد عبدالملک بن هشام بن ایوب حِمیری معروف به ابن هشام، (متوفی 218ه.ق)

144- الطبقات نوشته ی ابو عمر خلیفه بن خیّاط، (متوفی240ه.ق)

ص: 534

145- طبقات الحُفاظ نوشته ی حافظ عبدالرحمن جلال الدین سیوطی (911-849ه.ق)

146- طبقات الحنابلة نوشته ی قاضی ابو الحسین محمد بن ابی یعلی معروف به ابن ابی یعلی (526-411ه.ق)

147- طبقات الشافعيّة الکبری نوشته ی تاج الدین ابو نصر عبدالوهاب بن علی بن عبدالکافی سُبکی (727-771ه.ق)

148- الطبقات الکبری نوشته ی محمد بن سعد بن منیع زُهری بَصری (230-168ه.ق)

149- عارضة الأَحوَذی بشرح صحیح الترمذی نوشته ی حافظ ابو بکر محمد بن عبدالله (543-435ه.ق)

150- علوم الحدیث نوشته ی ابی الصَّلاح الشِّهرزوری (643-577ه.ق)

151- علوم الحدیث و مُصطلحة نوشته ی صبحی صالح (چاپ دمشق، سال1379میلادی)

152- عَون المَعبود بشرح سُنن ابی داود نوشته ی محمد شمس الحق عظیم آبادی

153- الفتاوی الحدیثیه نوشته ی شهاب الدین احمد بن حجر هیثمی مکی (947-909ه.ق)

154- فتح الباری بشرح صحیح البخاری نوشته ی حافظ شیخ الاسلام ابو الفضل شهاب الدین احمد بن علی بن حجر عسقلانی مصری شافعی (852-773ه.ق)

ص: 535

ص: 536

فهر ست آیات

ص: 537

ص: 538

سوره بقره آيه 37 : ﴿فَتَلَقّی آدمُ مِن رَبِّهِ کَلِماتٍ﴾ 372

سوره بقره آيه 124 : ﴿وَ اذِ ابتَلَی إِبراهيمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ﴾ 372

سوره بقره آيه 148 : ﴿فَاستَبقوا الخيرات اينما تَکونوا يَأتِ بِکُم الله جميعاً﴾ 268

سوره بقره آيه 159 : ﴿اوُلئِکَ يَلعَنُهُم اللهُ وَ يَلعَنُهُم اللّاعِنونَ﴾ 489 و 491

سوره بقره آيه 261 : ﴿كَمَثلِ حَبَّةٍ اَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنْبُلةٍ مِّائَةُ 386

حَبَّةٍ وَ اللهُ يُضاعِفُ لِمَن يَشاءُ﴾

سوره آل عمران آيه 83 : ﴿وَ لَهُ أَسلَمَ مَن فِی السَّمواتِ وَ الأَرضِ طَوعاً وَ کَرْهاً﴾ 293

سوره آل عمران آيه 141: ﴿وَ لِيُمَحِّصَ اللهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ يَمحَقَ الکَافِرِنَ﴾ 169

سوره نساء آيه 59 : ﴿أَطِيعوا اَللهَ وَ أَطِيعوا الرَّسولَ وَ أُوْلیِ الأَمرِ مِنکُم﴾ 469

سوره نساء آيه 159 : ﴿وَ إِن مِّن أَهلِ الكِتابِ إِلَّا لَيُؤمِنَنَّ بِهِ قَبلَ مَوتِهِ وَ يَومَ 353

القِيامَةِ يَكُونُ عَلَيهِم شَهِيداً﴾

سوره مائده آيه 67 : ﴿يا اَيّها الرَّسولُ بَلِّغ ما انزِلَ اِلَيکَ مِن رَبِّکَ﴾ 489 و 491

سوره انعام آيه 57 و سوره يوسف آيات 40 و 67: ﴿إِنِ الحُکمُ إِلَّا للهِ﴾ 305

سوره توبه آيه 3 : ﴿وَ اَذانٌ مِنَ الله وَ رَسُولِه اِلی النّاسِ يومَ الحَجّ 489 و 491

الاکبَر﴾

ص: 539

سوره توبه آيه 33 : ﴿هوَ الَذّی اَرسَلَ رَسولَه بِالهُدی وَ دين الحَق لِيُظهِره 294

عَلیَ الدّين کُلّه وَ لَو کَرِه المُشرِکون﴾

سوره هود آيه 8 : ﴿وَلَئِن اَخرنا عَنهُم العَذاب إلی اُمَّة مَعدوده﴾ 268

سوره هود آيه 80 : ﴿لو أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلَی رُکْنٍ شَدِيدٍ﴾ 269 و 372

سوره هود آيه 86 : ﴿بَقِيَّةُ اللهِ خَيرٌ لَّکُم اِن کُنتُم مُّؤمِنِين﴾ 267

سوره يوسف آيه 110 : ﴿حَتّی اِذَا استَيئَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنّوا اَنَّهُم قَد كُذِبوا 219

جاءَهُم نَصرُنا﴾

سوره رعد آيه 7 : ﴿ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِكُلِّ قَومٍ هَادٍ﴾ 22

سوره نحل آيه 89: ﴿تِبياناً لِّکُلِّ شَيءٍ﴾ 215

سوره أنبياء آيه 107: ﴿وَ مَا أَرسَلنَاکَ إِلَّا رَحمَةً لِّلعَالَمِينَ﴾ مقدمه

سوره شعرا آيه 4 : ﴿إِن نَّشأ نُنَزِّل عَلَيهِم مِّنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّت 262 و 223

أَعناقُهُم لَها خاضِعينَ﴾

سوره قصص آيه 5 : ﴿ وَ نُريدُ اَنْ نَّمُنَّ عَلَی الَّذينَ اسْتُضْعِفوا فِی الارضِ 174

وَ نَجْعَلَهُم اَئِمةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارِثينَ﴾

سوره روم آيات 4 و 5 : ﴿وَ يَومَئذٍ يُفرحُ المُؤمِنونَ بِنَصرِ اللهِ﴾ 301

ص: 540

سوره سبا آيات 51 و 52 : ﴿وَلَو تَری اِذ فَزِعوا فَلا فَوتَ وَ اُخِذوا مِن مَكانٍ 223

قَريبٍ٭ وَ قالوا آمَنّا بِه وَاَنّی لَهُمُ التَّناوُشُ مِن مَكانٍ بَعيدٍ﴾

سوره فاطر آيه 32 : ﴿ثُمَّ أَورَثنَا الکِتابَ الَّذِينَ اصطَفَينَا مِن عِبادِنَا﴾ 215

سوره شوري آيه 23 : ﴿قل لا اسئلكم عليه اجراً الَّا المودة فی القربی﴾ 51

سوره زخرف آيه 28 : ﴿وَ جَعَلها كلمة باقية فی عَقَبه لَعَلَّهم يرجعون﴾ 170

سوره فتح آيه 28 : ﴿هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسولَهُ بِالهُدَی وَ دِينِ الحَقِّ 295 و 344

لِيُظهِرَهُ عَلیَ الدِّينِ کُلِّهِ وَ کَفی بِاللهِ شَهِيداً﴾

سوره ق آيات 41 و 42 : ﴿وَ استَمِع يَومَ يُنادِ المُنادِ مِن مَّکانٍ قَريبٍ ٭ يَومَ 262

يَسمَعونَ الصَّيحَةَ بِالحَقِّ ذلِکَ يَومُ الخُروجِ﴾

سوره حديد آيه 17 : ﴿اعلَموا أَنَّ اَللهَ يُحِی الأَرضَ بَعدَ مَوتِهَا﴾ 314

سوره حديد آيه 25 : ﴿لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَ أَنزَلنا مَعَهُم الكِتابَ وَ الميزانَ 312

لِيَقوَمَ النّاسُ بِالقِسطِ وَ اَنزَلنَا الحَدِيدَ فِيهِ بَأسٌ شَدِيدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ﴾

سوره حشر آيه 7 : ﴿ما آتاكُم الرَسول فَخَذوهُ و ما نَهاكُم عَنْهُ فَانْتَهوا﴾ 4

سوره صف آيه 9 : ﴿هوَ الَذّی اَرسَلَ رَسولَه بِالهُدی وَ دينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلیَ 294

الدِّينِ کُلِّهِ وَ لَو کَرِهَ المُشرِکونَ﴾

ص: 541

فهر ست منابع

1. قرآن كريم

2. اِبرازُ الوَهمِ المکنون مِن کلامِ ابن خلدون، ابو الفیض سید احمد بن محمد بن صدیق غماری شافعی ازهری مغربی (متوفی 1380ق)، دمشق، مطبعة ترقی، 1347ق.

3. اَحادیث المهدی و اخبار المهدی، ابو بکر بن خیثمه، بی جا، بی نا، بی تا.

4. اَحوال صاحب الزمان، شیخ سعد الدین حموی، بی جا، بی نا، بی تا.

5. اَربعین حدیث فی المَهدی، ابو العلاء همدانی، بی جا، بی نا، بی تا.

6. أرجح المطالب في عد مناقب اسدالله الغالب، عبيد اللّه الحنفي الأمر تسرى، لاهور، بی نا، بی تا.

7. اِرشاد المُهتدی فی نقل بعض الاحادیث و الآثار الواردة فی شأن الامام المهدی، محمد علی حسین البکری المدنی، بی جا، بی نا، بی تا.

8. اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ابوالحسن عزّالدین علی بن محمد بن محمد جزری معروف به ابن جزری (630-555ق)، تهران، مکتبة الاسلامیة، بی تا.

9. اسعاف الراغبين في سيرة المصطفى و فضايل اهل بيته الطاهرين، محمّد بن علي الصبّان معروف به ابن صبّان مالكي (متوفي 1206ق)،

بي جا، مكتبة الكليات الازهرية، چاپ اول، 1396ق.

10. افرار، دارقطنی، بی جا، بی نا، بی تا.

11. اقامة البرهان علی نزول عیسی فی آخر الزمان، ابوالفیض سید احمد بن غماری شافعی ازهری مغربی (متوفی 1380ق)، بیروت، عالم الکتب، بی تا.

12. اَلاتحاف بحب الاشراف، شبراوی شافعی، دارالکتاب، قم، چاپ اول 1423ق.

13. الاحادیث القاضية بخروج المهدی، محمد بن اسماعیل امیر الیمانی (متوفی 751ق)، بی جا، بی نا، بی تا.

14. الاحسان بترتيب صحيح ابن حبّان، ترتيب امير علاء الدّين علي بن بلبان فارسي (متوفي 739ق)، بيروت، دارالكتب العلميه، چاپ اول، 1407ق.

15. الاذاعه، سید محمد صدیق خان بن حسن حسینی بخاری قنوچی هندی (1248-1307ق)، مصر، مؤسسه سعودیه، 1379ق.

16.

ص: 542

الأربعین حدیثاً فی فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام، ابی الفوارس الرازی، محمد بن ابی مسلم، بی جا، بی نا، 1379 ش.

17. الإستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابو عمر يوسف بن عبدالله بن محمد بن عبد البر قرطبي مالكي

(463-368ق)، تحقيق دكتر طه محمد الزّيني، بي جا، بي نا، چاپ اول، 1396ق.

18. الاسماء و الصفات، حافظ ابوبکر بن حسین بن علی بیهقی (متوفی 458ق)، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی تا.

19. الاشاعة لأشراط الساعة، محمد بن عبد الرسول حسینی برزنجی مدنی، قاهره، بی نا، 1370ق.

20. الإصابة فی تمییز الصحابة، حافظ شهاب الدّين ابوالفضل احمد بن علي عسقلاني معروف به ابن حجر العسقلانی (852-773 ق)، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.

21. الأعلام، خیر الدین زرکلی (1396-1311ق)، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم 1989م.

22. الانساب، ابوسعید عبدالکریم بن محمد بن منصور تَمیمی سَمعانی شافعی،تحقیق عبدالله عمر البارودی، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1408ق.

23. البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان، متقی هندی، قم، مطبعة الخیام، بی تا.

24. البداية و النهاية (الفتن و الملاحم)، ابو الفداء عماد الدین اسماعیل بن کثیر (774-701ق)، بی جا، بی نا، بی تا.

25. البعث و النشور، احمد بن حسین بیهقی (384-458ق)، بیروت، دارالفکر، 1414ق.

26. البیان فی اخبار صاحب الزمان، محمد بن یوسف گنجی شافعی، (متوفی 658ق)، نجف، بی نا، بی تا.

27. البیان و التبین، جاحظ، قاهره، بی نا، 1947م.

28. التاج الجامع الاصول في احاديث الرسول، منصور علي ناصف (متوفي 1371ق)، بيروت، دارالاحياء التراث العربي، چاپ سوم، 1380ق.

29. التاريخ الكبير، ابو عبدالله اسماعيل بن ابراهيم جعفي بخاري (256-194ق)، حيدر آباد هند و نيز تحقيق مصطفي عبد القادر احمد عطا، بيروت، دارالكتب العلمية، چاپ اول، 1422ق.

30. التذکر، عبدالوهاب شعرانی، بی جا، بی نا، بی تا.

31. التصریح بما تواتر فی نزول المسیح، شیخ محمد انور کشمیری، بی جا، بی نا، بی تا.

32. الثقات، حافظ ابوحاتم محمد بن حبان بن احمد التمیمی البُستِی معروف به ابن حبان (متوفی 354ق)، بیروت، دارالفکر، 1393ق.

33. الجامع الصحيح (سنن الترمذي)، محمّد بن عيسى بن سورة الترمذي، بيروت، دارالكتب العلميّة، 1987م.

34. الجامع الصغير، حافظ جلال الدّين عبدالرحمن بن ابي بكر سيوطي (911-849ق)،

بيروت، دارالفكر و دارالكتب العلميه، چاپ اول، 1401ق.

35. الجرح و التعديل، ابن ابي حاتم رازي (327-240ق)، حيدرآباد هند، بي نا، 1372ق.

36. الجمع بين الصحاح السته، ابوالحسن رزین العبدری الاندلسی، بی جا، بی تا. (مخطوط)

37. الجمع بين الصحيحين، محمد بن فتوح الحميدي، بیروت، دارالنشر، 1423ق.

38. اَلجَوابُ المُقنِعُ المُحَرَّرُ فی الرَّد عَلی مَن طَغی و تبحر بِدَعوی اَنَّهُ عیسی اَوِ المَهدیّ المنتظر، علامه شیخ محمد بن حبیب الله بن مایابی الحکنی الشنقیطی المدنی، بی جا، بی نا، بی تا.

ص: 543

39. الحاوی للفتاوی، حافظ ابوبکر عبدالرحمن سیوطی (911- 849ق)، بیروت، دارالکتاب العربی، 1425ق.

40. الحربیات، ابو الحسن الحربی، بی جا، بی نا، بی تا.

41. الدر المنثور في تفسير المأثور، جلال الدّين عبدالرحمن سيوطي، بيروت، دارالکتب، 1983م.

42. الرائع، ابو الفیض غماری شافعی (متوفی1380ق)، بی جا، بی نا، بی تا.

43. الرّد عَلی من حکم و قضی ان المهدی جاء و مضی، ملا علی قاری (متوفی 1014ق)، بی جا، بی نا، بی تا.

44. الرّوض الاُنف فی تفسیر سیرة النبویه لابن هشام، ابو القاسم عبدالرحمن بن عبدالله بن احمد بن ابی الحسن الخثعمی السُّهَیلیّ (581-508ق)، بی جا، بی نا، بی تا.

45. السراج المنیر، خطیب شربینی (متوفی 977ق)، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی تا.

46. السنن الکبری، احمد بن حسین بن علی بیهقی (458-384ق)، حیدرآباد دکن، دایرة المعارف العثمانیة، 1355ق.

47. السيرة الحلبيّة في سيرة الامين المأمون، علي بن برهان الدّين الحلبي، بيروت، دارالمعرفة، بی تا.

48. السيرة النبويّة، ابن هشام، بيروت، دارالكتاب العربي، چاپ دوم، 1989م.

49. الصواعق المحرقة على أهل الرفض و الضلال و الزندقة، أحمد بن محمّد بن حجر الهيثمي، بيروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1997م.

50. الطبقات، ابو عمر خلیفه بن خیّاط (متوفی240ق)، دمشق، وزارة الثقافة و السیاحة و الارشاد القومی،1966م.

51. الطبقات الکبری، محمد بن سعد بن منیع زهری بصری (230-168ق)، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق.

52. العرف الوردی فی اخبار المهدی، عبدالرحمن سیوطی (متوفی 911ق)، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1427ق.

53. اَلعطرُ الوردی بشرح قطر الشهدی، بلیسی، بی جا، بی نا، بی تا.

54. الفتاوی الحدیثیه، شهاب الدین احمد بن حجر هیثمی مکی (947-909ق)، قاهره، دارالفکر، 1346ق.

55. اَلفِتَنَ، ابو عمرو عثمان بن سعید الدّانی (متوفی 444ق)، بی جا، بی نا، بی تا.

56. الفتن، سلیلی، بی جا، بی نا، بی تا.

57. الفتن، ابو یحیی، بی جا، بی نا، بی تا.

ص: 544

58. اَلفِتَن وَ المَلاحِم، علامه حافظ نعیم بن حماد مروزی (متوفی 227ق)، بی جا، بی نا، بی تا.

59. الفتوح، ابن اعثم کوفی، بیروت، دارالاوضواء، بی تا.

60. الفصول المهمة في معرفة أحوال الائمّة، علي بن محمّد بن أحمد المالكي (ابن الصبّاغ)، نجف، مطبعة العدل، بی تا.

61. الفَواصِمُ عَن القواصِم، بی جا، بی نا، بی تا.

62. القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر، ابن حجر هیثمی مکی شافعی (متوفی 974ق)، قاهره، مکتبة العناعی، بی تا.

63. الكامل في التاريخ، مبارک بن محمد ابن اثير جزري، بيروت، دارصادر، 1979م.

64. الكشاف عن حقائق التنزیل، ابي القاسم جار الله محمود بن عمر الزمخشري الخوارزمي، بيروت، دارالمعرفة، بی تا.

65. الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، المعروف تفسیر الثعلبی، احمد بن محمد ثعلبی نیشابوری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1422ق.

66. اللالي المصنوعة في احاديث الموضوعة، حافظ جلال الدّين عبدالرحمن بن ابي بكر سيوطي (911-849 ق)، تحقيق علي محمد عبداللطيف، الازهر، المكتبة الحسنية المصريه، چاپ اول، 1352ق.

67. اَلمُتفقُ و المفترق، ابی بکر بن احمد بن علی بن ثابت الخطیب البغدادی، دمشق، دارالقادری، 1417ق.

68. المستدرك علي الصحيحين، الامام ابي عبدالله محمد بن عبدالله الحاكم النيشابوري (متوفي 405ق)، بيروت، دارالمعرفة، چاپ دوم، 1427ق.

69. المسند الجامع (جامع الاحاديث كتب الستّة مُوَطّاء مالك انس مسانيد حميدي احمد عبد بن

حميد دارمي ابن خزيمه)، تأليف گروهي دكتر بشار عوّاد معروف، بيروت، دارالجليل، شركت معده كويت، 1314ق.

70. المشرب الوردی فی مذهب المهدی، ملا علی قاری (متوفی 1014ق)، بی جا، بی نا، بی تا.

71. المصنف، البیهقی، بی جا، بی نا، بی تا.

ص: 545

72. المُصَنَّف، حافظ ابو بکرعبدالرزاق بن همّام صَنعانی (211-126ق)، بیروت، المکتب الاسلامی، بی تا.

73. المُصَنَّف فی الاحادیث و الآثار، حافظ عبدالله بن محمد بن ابی شیبه ابراهیم بن عثمان بن ابی بکر بن ابی شیبه کوفی عَبسی (متوفی 235ق)، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1416ق.

74. المطالب العاليه بزوائد المسانيد الثمانية، حافظ شهاب الدّين ابوالفضل احمد بن علي بن محمد بن حجر عسقلاني (852-773ق)، تحقيق حبيب الرحمن الاعظمي، كويت، العصريه، چاپ اول، 1393ق.

75. المعجم الکبیر، حافظ سليمان بن احمد طبراني (360-260ق)، رياض، مكتبة المعارف، 1415ق.

76. المعجم الاوسط، حافظ سليمان بن احمد طبراني (360-260ق)، رياض، مكتبة المعارف، 1415ق.

77. المعجم الصغیر، حافظ سليمان بن احمد طبراني (360-260ق)، رياض، مكتبة المعارف، 1415ق.

78. مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، بیروت، دارالمعرفة، بی تا.

79. الملاحم، ابوالحسن احمد بن جعفر بغدادی معروف به ابن منادی (336-256ق)، قم، دارالسیرة، 1418ق.

80. المنار المنیف فی الصحیح و الضعیف، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن ابی بکر حنبلی دمشقی معروف به ابن قیم جوزیه، حلب، مکتب المطبوعات الاسلامیة، بی تا.

81. المناقب، الموفق بن أحمد بن محمّد المكّي الخوارزمي، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1417ق.

82. الموجز فی العقیدة الاسلامیة: مختصر عقیدة الامام السفاوینی، محمد مصطفی حلمی، اسکندریة، دارالدعوة، 1420ق.

83. المهدی، شمس الدین ابن القیم الجوزیه (متوفی 751ق)، بی جا، بی نا، بی تا.

84. المهدی، حافظ ابو داود (متوفی 275ق)، بی جا، بی نا، بی تا. (در داخل سنن ابی داود چاپ شده است.)

85. المهدی، ادریس عراقی مغربی، بی جا، بی نا، بی تا.

ص: 546

86. اَلمَهدی اِلی ما وردَ فی المهدی، علامه شمس الدین محمد بن طولون، بی جا، بی نا، بی تا.

87. المهدی و المهدویه، احمد امین مصری، قاهره، شرکة النوابغ الفکر، 2009م.

88. النجم الثاقب فی بیان اَنَّ المَهدی من اولاد علی بن ابی طالب (این کتاب در کتابخانه ی لاله لی سلیمانیه به شماره 679 موجود است.)

89. النَّظمُ الواضِحُ المبین، عبدالقادر بن محمد سالم، بی جا، بی نا، بی تا.

90. النهاية في غريب الحديث و الاثر، مجدالدّين ابو السعاداة مبارك ابن محمد بن اثير جزري (برادر ابن اثير جزري مورخ مشهور)، بيروت، دارالكتب العلمية، چاپ اول، 1418ق.

91. الوامع الانوار البهیّه و سواطع الاسرار الاثریة، محمد بن احمد سفاوینی حنبلی، قطر، بی نا، بی تا.

92. اَلهَديَّة المهدوية، ابو الرَّجاء محمّد هندی، بی جا، بی نا، بی تا.

93. الهدية الندیة، سید مصطفی البکری، بی جا، بی نا، بی تا.

94. الهَدَّیة النَّدیة فیما جاء فی فضل الذّات المَهديَّةِ، ابو المعارف قطب الدین دمشقی الحنفی، بی جا، بی نا، بی تا.

ص: 547

95. الیواقیت و الجواهر فی بیان عقائد الاکابر، سید عبدالوهاب شعرانی (متوفی973ق)، قاهره، مطیعه مصطفی البابی الحلبی و اولاده بمصر، 1378ق.

96. امالي، شيخ محمد بن علي معروف به صدوق رحمة الله (381-311ق)، قم، چهارده معصوم (علیهم السلام) ، 1386ش.

97. امتاع الاسماع بما للّرسول من الأنباء و الاموال و الحَفَدهِ و المتاع، تقی الدین احمد بن علی مَقریزی، بی جا، بی نا، بی تا.

98. انقلاب جهاني امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، استاد مهندس علي اصغر اكبري، تهران، گنجينه، 1360ش.

99. انوارالتنزیل، قاضی ناصرالدین عبدالله بیضاوی (متوفی 685ق)، بیروت، دارصادر، بی تا.

100. بدائع الزهور، محمد بن احمد حنفی، بیروت، المکتبة الشعبیة، 1972م.

101. بذل المجهود في حل ابي داود، محدث شيخ احمد سهارنفوري (متوفي1346ق)، تحقيق محمد زكريا بن يحيي الكان دهلوي، بيروت، دارالكتب العلمية، بي تا.

102. تاریخ، عبدالرحمن بن علی جوزی (597-508ق)، بی جا، مکتبة الثقافة الدینیة، بی تا.

103. تاریخ الاسلام وَفیات المشاهیر و الاعلام، حافظ و مورخ شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان

الذهبی (673-748ق)، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407ق.

ص: 548

104. تاريخ اصفهان يا اخبار اصفهان، حافظ ابو نعيم احمد بن عبدالله اصفهاني (متوفي 430ق)، ليدن، بي نا، جلد اول 1931م و جلد دوم 1934م.

105. تاریخ اصفهان، ابن منده، بی جا، بی نا، بی تا.

106. تاريخ بغداد، الخطيب البغدادي (متوفي 392ق)، بیروت، دارالكتاب العربي، بی تا.

107. تاریخ جُرجان، ابو القاسم حمزه بن یوسف ابن ابراهیم سهمی (متوفی 427ق)، بی جا، بی نا، بی تا.

108. تاریخ الخلفاء، جلال الدین عبدالرحمن ابی بکر سیوطی (متوفی 911ق)، بیروت، دارالثقافة، بی تا.

109. تاريخ طبري (تاريخ الرسل و الملوك)، محمد بن جرير طبري (متوفي 301ق)، بيروت، دارالكتب العلمية، چاپ سوم، 1988م.

110. تاریخ العروس (تاج العروس من جواهر القاموس)، محب الدین ابو الفیض واسطی زبیدی حنفی (متوفی 1205ق)، بیروت، دارالفکر، 1414ق.

111. تاریخ الکبیر، ابوعبدالله اسماعیل بن ابراهیم جعفی بخاری (256-194ق)، بیروت، دارالفکر،1986م.

112. تاریخ مدینة دمشق، ابوالقاسم علی بن حسن بن هبة الله شافعی معروف به ابن عساکر (متوفی 527ق)، بیروت، دارالفکر، 1419ق.

113. تاریخ نیشابور، محمد بن عبدالله بن محمد بن حَمدَویه بن نُعیم بن حَکَم صَنبیّ معروف به خلیفه نیشابوری (405-321ق)، تهران، ابن سینا، 1339ق.

114. تالی تلخیص المتشابه، ابو بکر احمد بن علی بن ثابت خطیب بغدادی (463-392ق)، ریاض، دارالصمیعی، 1417ق.

115. تأویل مختلف الحدیث، ابن قتیبه دینوری (متوفی276ق)، بیروت، دارالفکر، 1415ق.

116. تَحدِیقُ النَّظَرِ فی اخبار المهدی المُنتظَر، محمد بن عبدالعزیز بن مانع، ریاض، الدار الصمیعی، بی تا.

117. تُحفَة الأحوَذی بشرح جامع الترمذی، حافظ ابو العلی محمد عبدالرحمن المبارکفوری (1353-1283ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410ق.

118. تُحفَة الاشراف بمعرفة الاطراف، حافظ جمال الدین ابو الحجاج یوسف عبدالرحمن المِزِّی (742-654ق)، بیروت، دارالکتب العلمیة،1420ق.

119. تَدریب الرّاوی فی شرح تقریب النَواوِیّ، حافظ جمال الدین سیوطی (911-849ق)، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1399ق.

120. تذکرة الحفاظ، شمس الدين محمد بن احمد ذهبي (748-673ق)، دکن، مجلس دائرة المعارف النظامية، 1333ق.

ص: 549

121. تذکرة الخواص الامة، ابوالمظفر یوسف شمس الدین ملقب به سبط بن جوزی (متوفی 645ق)، بیروت، دارالکتب العلمیة، بی تا.

122. تفسیر الجواهر، شیخ طنطاوی جوهری، بیروت، دارالفکر، 1412ق.

123. تفسير القرآن العظيم، حافظ عمادالدّين ابو الفداء اسماعيل بن كثير قرشي دمشقي (774-701ق)، بيروت، دارالمعرفة، چاپ اول، 1986م.

124. تفسیر الکبیر، امام فخررازی، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی تا.

125. تفسیر الکشاف، ابوالقاسم جارالله زمخشری (متوفی 528ق)، قاهره، مطبعة الاستقامة، 1365ق.

126. تقریب التهذیب، حافظ احمد بن علی بن حجر عسقلانی (852-773ق)، بیروت، دارالمعرفة، بی تا.

127. تلخیص البیان فی اخبار مهدی آخر الزمان، متقی هندی (متوفی 975ق)، بی جا، بی نا، بی تا.

128. تلخیص البیان فی علامات مهدی آخر الزمان، ابن کمال پاشا حنفی (متوفی 940ق)، بی جا، بی نا، بی تا.

129. تلخیص المستدرک، شمس الدین ذهبی، دکن، مطبعة دائرة المعارف العثمانیة، 1342ق.

130. تهذیب الآثار، محمد بن جریر طبری (متوفی 310ق)، دمشق، دارالمأمون للتراث،1416ق.

131. تهذيب الكمال في اسماء الرجال، حافظ جمال الدّين ابو الحجاج يوسف بن عبد الرحمن المزّي (742-654ق)، تحقيق احمد علي عبيده و حسن احمد آغا، بيروت، بي نا، 1414ق.

132. تهذيب تاريخ دمشق، حافظ ثقة الدّين ابوالقاسم علي بن حسن بن هبة الله شافعي معروف به ابن عساكر (متوفي 571ق)، تهذيب و ترتيب توسط شيخ عبد القادر ابن احمد ابن بدران، بيروت، دارالميسرة، 1399ق.

ص: 550

133. تیسیر الوصول الی جامع الاصول من حدیث الرسول، عبد الرحمن علی معروف به ابن الدبیع شیبانی زبیدی شافعی (متوفی 944ق)، بیروت، دارالفکر، بی تا.

134. جامع الاصول من احاديث الرسول، مبارک بن محمد ابن اثير جزري، چاپ دوم، بيروت، دارالفکر، 1403ق.

135. جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ابي جعفر محمد بن جرير طبري (متوفي 310ق)، بيروت، دارالفكر، 1408ق.

136. جامع الصغیر من حدیث البشیر النذیر، حافظ جلال الدین عبدالرحمن ابی بکر سیوطی، ریاض، مکتبة نزار مصطفی الباز، 1420ق.

137. جامع ترمذی، ابو عیسی محمد بن سوره (متوفی 278ق)، لاهور، مدنیه، بی تا.

138. جامع المَسانید و الُبَن الهادی لأقوم سُنَن، حافظ، محدث و مورخ عمادالدین ابو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر قریشی دمشقی شافعی (774-700ق)، بی جا، بی نا، بی تا.

139. جمع الجوامع الجامع الكبير في الحديث، جلال الدين سيوطي شافعي، بیروت، چاپ خالد عبدالفتاح شبل، 1421ق.

140. جواهر العقدين في فضل الشرفين، نورالدین سمهودی شافعي، علي بن عبدالله الحسني، بغداد، مطبعة العاني، 1987م.

141. حاشية الفتح المبین، شیخ حسن بن علی مدابغی، بی جا، بی نا، بی تا.

142. حجج الکرامه، سید محمد صدیق، بی جا بی نا، بی تا.

143. حلية الاولياء و طبقات الأصفياء، حافظ ابي نعيم احمد بن عبدالله اصفهاني (متوفي 430ق)، بيروت، دارالكتب العلميّة، 1985م.

144. دایرة المعارف، شیخ عبدالرحمن محمد بن احمد بسطامی، بی جا بی نا، بی تا.

145. دایرة المعارف القرن العشرین، محمد فرید وَجدی، بیروت، دارالمعرفة، بی تا.

146. دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعة، ابوبکر احمد بن حسین بیهقی (458-384ق)، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1405ق.

147. ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، محب الدین طبری (694- 615ق)، بیروت، دارالمعرفة،1356ق.

148. ربيع الأبرار و فصوص الاخیار، جار الله محمود بن عمر الخوارزمي الزمخشري، عراق، وزارة الاوقاف و الشئون الدینیة، 1976م.

149. رسالة المهدی (مجموعه ای است که در کتابخانه ی اسعد افندی سلیمانیه به شماره ی 3758 در ترکیه موجود است.)

150. روح البیان، شیخ اسماعیل حقی افندی، مصر، مطبعة العثمانیة، بی تا.

ص: 551

151. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، سيد محمود آلوسي، تحقيق علي عبد الباري

عطية، چاپ اول، بيروت، دارالکتب العلمية، 1415ق.

152. روضة الصفا، محمد بن خاوند شاه بن محمود (متوفی 903ق)، تهران، خیام، 1338ش.

153. روضة المناظر فی الاخبار الاوائل و الاواخر، ابوالولید محمد بن شحنه حنفی، بی جا، بی نا، بی تا.

154. سبائک الذهب فی معرفة قبائل العرب، ابو القرز محمد امین بغدادی مشهور به سدیدی، بیروت، داراحیاء العلوم، بی تا.

155. سنن ابن ابی شیبه (المصنف)، ابن ابی شیبه، عبدالدین محمد، بیروت، دارالفکر، 1409ق.

156. سنن ابي داود، الامام الحافظ ابي داود سليمان ابن الاشعث السجستاني الازدي، بيروت، دارالفكر، بي تا.

157. سنن ابي داود مع العون المعبود، محمد شمش الحق عظيم آبادي (متوفي 1329ق)، تحقيق عبد الرحمن محمد عثمان، بيروت، دارالفكر، 1399ق.

158. سنن، ابو عمرو الدانی، بی جا، بی نا، بی تا.

159. سنن، ابو عمرو المقری، بی جا، بی نا، بی تا.

160. سنن ابن ماجه، الحافظ ابي عبدالله محمد بن يزيد القزويني (متوفي 275ق)، بيروت، دارالاحياء التراث، 1975م.

161. سنن النسايي بشرح حافظ جلال الدّين السيوطي، بيروت، دارالفكر، چاپ اول، 1348ق.

162. سِیر أعلام النُبلاء، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (748-673ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا.

163. سیرة الحلبیة، علی بن برهان الدین حلبی، بیروت، دارالمعرفة، بی تا.

164. سيري در صحيحين، محمد صادق نجمي، ايران، چاپ چهارم، بهار1374ش.

165. شذراب الذهب، ابو الفلاح عبد الحی بن عماد حنبلی (متوفی 1089ق)، بیروت، بی نا، بی تا.

166. شرح الدیوان، حسین بن معین الدین میبدی (متوفی 870ق)، بی جا، بی نا، بی تا.

ص: 552

167. شرح السنة، قاضي ابو محمد حسين بغوي بربهاري (متوفی 329ق)، ریاض، مکتبه الرشد ناشرون، 1429ق.

168. شرح سيرة الرسول، عبدالرحمن حنفي سهيلي، بی جا، بی نا، بی تا.

169. شرح نهج البلاغة، ابن ابي الحديد، عزّ الدین أبی حامد عبدالحمید بن هبة الله المدائنی، بیروت، دارالاحياء الكتب العربية، چاپ دوم، 1967م.

170. شرح نهج البلاغة، شیخ محمد عبده، مفتی مصر، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بی تا.

171. شرح ورد السحر، ابو عبدالسلام عمر الشبراوی، قاهره، المکتبة الازهریه للتراث 2005م.

172. شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ابوالقاسم ابن حدّاد الحسكاني، بیروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1393ق.

173. صحیح ابن حبّان، محمد بن احمد ابن حبّان (354-274ق)، تحقیق احمد محمد شاکر، مصر، بی نا، بی تا.

174. صحيح ابن ماجه، حافظ ابو عبد الله محمد بن يزيد بن ماجه قزويني (275-207ق)، تحقيق محمد فؤاد عبد الباقي، بي جا، دارالاحياء الكتب العربية، بي تا.

175. صحيح البخاري، محمد بن اسماعيل بخاري، بيروت، دارالاحياء التراث العربي، چاپ اول، 1422ق.

176. صحيح مسلم، الامام ابي الحسين مسلم بن الحجاج بن مسلم القشيري النيشابوري (261-206ق)، بي جا، دارالعامره، 1329ق.

177. صواعق المحرقه، شهاب الدین احمد بن حجر هیثمی شافعی (متوفی 974ق)، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1417ق.

178. طبقات الحُفاظ، حافظ عبدالرحمان جلال الدین سیوطی (911-849ق)، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1403ق.

179. طبقات الحنابلة، قاضی ابو الحسین محمد بن ابی یعلی معروف به ابن ابی یعلی (526-411ق)، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1417ق.

180. طبقات الشافعيّة الکبری، تاج الدین ابو نصر عبدالوهاب بن علی بن عبدالکافی سُبکی (771-727ق)، بیروت، دارالاحیاء العربیة، بی تا.

181. طبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دارصادر للطباعة و النشر، 1377ق.

ص: 553

182. عارضة الاحوذي بشرح صحيح الترمذي، حافظ ابو بكر محمد بن عبدالله معروف به ابو بكر بن العربي مالكي (543-435 ق)، سوريه، دارالعلم للجميع، بي تا.

183. عرایس التیجان، احمد بن محمد ثعلبی (متوفی 427ق)، بی جا، بی نا، 1285ق.

184. عقدُ الدُّرَر فی اخبار المنتظر، یوسف بن یحیی مقدّسی شافعی سلمی، قاهره، مکتبه عالم الفکر، 1399ق.

185. علوم الحدیث و مُصطلحة، صبحی صالح، دمشق، جامعه دمشق، سال 1379م.

186. عوالی، ابن حاتم، بی جا، بی نا، بی تا.

187. غاية المأمول في شرح التاج الجامع الاصول، شیخ منصور علی ناصف، بیروت، دارالتراث العربی، 1381ق.

188. غرائب القرآن، حسن بن محمد بن قمی نیشابوری، تهران، بی نا، 1280ق.

189. غریب الحدیث، ابی محمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه الدینوری (276-213ق)، بیروت، بی نا، بی تا.

190. فتح الباری شرح صحیح بخاری، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دارالكتاب العربي، بی تا.

191. فتح المغیث، محمد بن عبدالرحمن سخاوی (831-902ق)، قاهره، مکتبة السنة، 1415ق.

192. فتوحات المکية، محيي الدّين ابن العربي، بيروت، دارالکتب العلمية، چاپ اول، 1420ق.

193. فتوحات الاسلامیه، سید احمد بن سید زینی دجلان (متوفی 1304ق)، بی جا، بی نا، بی تا.

194. فرائد السمطين في فضائل المرتضي و البتول و السبطين و الأئمة من ذريتهم (علیهم السلام) ، المحدث الكبير ابراهيم بن محمد حموئي

الجويني الخراساني (متوفي 722ق)، بي جا، دارالحبيب، 1428ق.

195. فردوس الأخبار: بما ثور الخطاب المخرج علی کتاب الشهاب، شیرویه بن شهردار دیلمی، بیروت، دارالکتب العربی، 1407ق.

196. فصول المهمة، ابن صباغ مالکی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1988م.

197. فضائل الصحابه، قرطبی، بی جا، بی نا، بی تا.

ص: 554

198. فوائد الفکر فی الامام المهدی المنتظر، علامه مرعی بن یوسف بن ابی بکر المقدسی الحنبلی (متوفی 1023ق)، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1421ق.

199. كشف الظنون عن اسامي الكتب و الفنون، العلامة مصطفي بن عبدالله القسطنطني الرّومي الشهير بالملّا كاتب الحلبي و حاجي خليفة، بيروت، دارالكتب العلمية، 1413ق.

200. كفاية الطالب، محمد بن يوسف بن محمد القرشي الكنجي الشافعي، نجف اشرف، مطبعة الغري، 1351ق.

201. كنزالعمال في سنن الاقوال و الافعال، العلامة علاء الدّين علي المتقي بن حسام الدّين الهندي (متوفي 975ق)، بيروت، دارالاحياء التراث العربي، چاپ اول، 1431ق.

202. كنوز الحقائق، زين الدّين عبد الرؤوف المناوي القاهري الشافعي، بمبئی، بی نا، بی تا.

203. لسان العرب، ابن منظور، ابی الفضل جمال الدین محمد، قم، نشر ادب الحوزة، 1405ق.

204. لسان الميزان، الامام العلّامة شهاب الدّين احمد بن علي بن محمد الشهير ابن حجر العسقلاني (متوفي 852 ق)، بيروت، دارالاحياء التراث العربي، 1431ق.

205. لوامع العقول، کشخاوی، بی جا، بی نا، بی تا.

206. مجمع الزوائد و منبع الفوائد، حافظ نور الدّين علي بن ابي بكر هيثمي (807-7359ق)، بيروت، دارالفكر، 1414ق.

207. مجمع البحرين في زوائد المعجمين (المعجم الاوسط و المعجم الصغير) للطبراني، حافظ نور الدّين ابوالحسن علي بن ابي بكر هيثمي (807-7359ق)، تحقيق محمد حسن اسماعيل شافعي، بيروت، دارالكتب العلمية، چاپ اول، 1419ق.

208. مستدرک الصحیحین، ابوعبدالله محمد بن عبدالله معروف به حاکم نیشابوری (متوفی 405ق)، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1411ق.

209. مسند أبي يعلى الموصلي، أحمد بن علي بن المثنى التميمي، دمشق، دارالمأمون للتراث، بی تا.

210. مسند احمد بن حنبل، أبو عبد الله أحمد بن محمّد، بيروت، دارصادر، بی تا.

211. مسند البزار، ابوبكر البزار، بیروت، مؤسسة علوم القرآن، مكتبة العلوم والحكم، چاپ اول، 1409ق.

212. مسند ابي عوانه، حافظ يعقوب اسحاق اسفرايني (متوفي316ق)، حيدرآباد هند، بي نا، 1385ق.

213. مسند الصحابة المعروف بمسند الرویانی، جمعه الامام الحافظ ابو بکر محمد بن هارون الرویانی الرازی الاملی الطبری، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1417ق.

214. مشكاة المصابيح، شيخ ولي الدّين محمد بن عبدالله الخطيب العمري التبريزي (متوفي 737ق)، تحقيق محمد ناصر الدّين الآلباني، دمشق، منشورات مكتب الاسلامي، 1382ق.

215. مصابيح السنة، ابو محمد حسين بن مسعود بغوي، بيروت، بي نا، 1987م.

ص: 555

216. مفاتح الکنوز الکلیة و مقالید رموز العلوم الحرفیة و العددیة کنوز السنة، احمد محمد شاکر، بی جا، بی نا، بی تا.

217. مقدمه ابن الصلاح فی علوم الحدیث، عثمان بن عبدالرحمن الشِّهرزوری معروف به ابن الصَّلاح (643-577ق)، بیروت، بی نا، بی تا.

218. مطالب السؤول في مناقب آل الرسول، محمّد بن طلحة بن محمّد بن الحسن الشافعي (متوفی 652ق)، نجف اشرف، دارالكتب التجاريّة، بی تا.

219. معجم البلدان، شهاب الدین یاقوت بن عبدالله الحموی الرومی البغدادی (متوفی 626ق)، بیروت، دارصادر، 1977م.

220. مفاتیح الغیب (التفسير الكبير)، فخر الدين الرازي، بيروت، دار الاحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.

221. مقاتل الطالبيين، أبو الفرج الاصفهاني، بيروت، مؤسسة الاعلمي، چاپ دوم، 1987م.

222. مناقب الشافعی، محمد بن حسن اسنوي، بی جا، بی نا، بی تا.

223. مناقب، ابن مغازلی شافعی، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1385ش.

224. مناقب المهدی، حافظ ابو نعیم اصفهانی (متوفی 430ق)، بی جا، بی نا، بی تا.

225. مناقب، ابراهیم بن محمد بيهقي، قاهره، دارالتراث: دارالنصر للطباعة، 1390ق.

226. منتخب کنزالعمال، علاءالدّين علي بن حسام الدّين متقي هندي، مصر، المطبعة المیمنیة، 1313ق.

227. منتقم حقيقي، استاد حسين عمادزاده اصفهاني، بي جا، بي نا، بي تا.

228. مِنْحَة المعبود في ترتيب مُسنَد الطَّيالُسيَ، ابو داود احمد عبد الرحمن البنّا، مشهور به الساعاتي، بي جا، بي نا، بي تا.

229. منظومةُ القطر الشهدی فی اوصاف المهدی، شهاب الدین احمد خلیجی حلوانی شافعی، بی جا، بی نا، بی تا.

230. مودة القربی، سيد علي الحسينی الهمداني شافعي، قم، مكتبة المحمدي، چاپ هشتم، 1385ق.

231. مَهدیّ آل الرَّسول (صلی الله علیه و آله) ، علی بن سلطان محمد الهروی الحنفی، بی جا، بی نا، بی تا.

232. نجم الثاقب، ميرزا حسين طبرسي نوري، قم، مسجد جمكران، چاپ پنجم، 1381ش.

233. نظرة عابره، کوثری، بی جا، بی نا، بی تا.

234. نورالابصار في مناقب آل النّبي المختار (صلی الله علیه و آله) ، الشيخ المؤمن بن حسين مؤمن الشّبلنجي، ذوي القربي، چاپ اول، 1348ش.

235. وفیات الاعیان، ابو العباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابی بکر بن خلکان، قاهره، مکتبة النهضة المصریة، 1949م.

236. ينابيع المودة، سليمان بن ابراهيم القندوزي الحنفي، قم، مکتبة المحمدی، چاپ هشتم، 1385ق.

ص: 556

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109