حکمت نامه امام حسین علیه السلام

مشخصات کتاب

سرشناسه:محمدی ری شهری، محمد، 1325 -

عنوان قراردادی:جواهر الحکمه للام ابی عبدالله الحسین علیه السلام. فارسی

عنوان و نام پدیدآور:حکمت نامه امام حسین علیه السلام / محمدی ری شهری، با همکاری سیدمحمود طباطبایی نژاد، سیدروح الله طبایی؛ مترجم عبدالهادی مسعودی.

مشخصات نشر:قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 13 -

مشخصات ظاهری:2ج.

فروست:پژوهشکده علوم و معارف حدیث ؛ 131.

شابک:65000 ریال (ج.1) ؛ ج.2 978-964-493-170-3 : ؛ 120000 ریال: دوره 978-964-493-168-0 :

وضعیت فهرست نویسی:برون سپاری.

یادداشت:فهرست نویسی بر اساس جلد دوم، 1387.

یادداشت:فارسی - عربی.

یادداشت:چاپ دوم.

یادداشت:ج.1 (چاپ اول: 1385).

یادداشت:ج.2 ( چاپ سوم: 1394).

یادداشت:کتابنامه.

یادداشت:نمایه.

موضوع:حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- احادیث

موضوع:احادیث شیعه -- قرن 14

موضوع:احادیث اهل سنت -- قرن 14

شناسه افزوده:طباطبائی نژاد، محمود، 1340 -

شناسه افزوده:طبایی، روح الله

شناسه افزوده:مسعودی، عبدالهادی، 1343 -، خلاصه کننده

شناسه افزوده:موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث. سازمان چاپ و نشر

رده بندی کنگره:BP41/4/م3ج9041 1300ی

رده بندی دیویی:297/953

شماره کتابشناسی ملی:1138423

ص :1

جلد 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص :2

حکمت نامه امام حسین علیه السلام

محمدی ری شهری

با همکاری سیدمحمود طباطبایی نژاد، سیدروح الله طبایی

مترجم عبدالهادی مسعودی.

ص :3

ص :4

فهرست اجمالی

ص :5

فهرست اجمالی

ص :6

پیشگفتار

اشاره

یکی از برجسته ترین ویژگی های اهل بیت پیامبر خدا،این است که آنان،وارث علم و حکمتِ پیامبر خاتم،بلکه همه انبیای الهی هستند (1)و بدین سان،آنان،مظهر و مَجلای حکمت الهی و سرآمدِ حکیمان اند.امام علی علیه السلام درباره این ویژگی اهل بیت علیهم السلام می فرماید:

ألا إنَّ العِلمَ الّذی هَبَطَ بِهِ آدمُ و جَمیعُ ما فُضِّلَت بِهِ النَّبیّونَ إلی خاتَمِ النَّبیّینَ فی عِترَةِ النَّبیّینَ و المُرسَلینَ،فَأینَ یُتاهُ بِکُم و أینَ تَذهَبونَ؟! (2)

آگاه باشید علمی که آدم علیه السلام آن را فرود آورد و هر آنچه پیامبران تا خاتم پیامبران،بدان ترجیح داده شده اند،در خاندان خاتم پیامبران و رسولان،محمّد صلی الله علیه و آله است.پس به کدام کژراهه می دوید و به کدام سو می روید؟!

و امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید:

نَحنُ شَجَرَةُ النُّبوّةِ،وَ بَیتُ الرَّحمَةِ،و مَفاتیحُ الحِکمَةِ،وَ مَعدِنُ العِلمِ. (3)

ما درخت نبوّت،خانه رحمت،کلیدهای حکمت و کانِ دانش هستیم.

ص:7


1- (1) ر.ک:دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام:ج10 ص33( [1]جایگاه علمی).نیز،ر.ک:اهل بیت در قرآن و حدیث:ج1 ص253(علم اهل بیت)،ص181(جانشینان خدا)،ص183(جانشینان پیامبر).
2- (2) تفسیر العیّاشی:ج1 ص102 ح300 [2] عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،الاحتجاج:ج1 ص367 ح64 [3] نحوه،بحار الأنوار:ج2 ص100 ح59. [4]
3- (3) الکافی:ج1 ص221 ح3، [5]بصائر الدرجات:ص77 [6] کلاهما عن خیثمة،بحار الأنوار:ج26 ص245 ح8. [7]نیز،ر.ک:دانش نامه عقاید اسلامی:ج3 ص481( [8]نمونه های والای دانش حکمت/آل محمّد).

در زیارت جامعه که از امام هادی علیه السلام نقل شده و همه امامان با آن،زیارت می شوند آمده است:

السَّلامُ عَلی مَحالِّ مَعرِفَةِ اللّه،و مَساکِنِ بَرَکَةِ اللّه،و مَعادِنِ حِکمَةِ اللّه. (1)

درود خدا بر جایگاه های شناخت الهی،جایْباش های برکت خداوندی و کان های حکمت پروردگار!

امّا افسوس که فضای سیاسی جامعه اسلامی پس از پیامبر خدا اجازه نداد که مردم،از سرچشمه حکمت اهل بیت علیهم السلام آن گونه که شایسته است،بهره مند شوند.بدین جهت،میراث علمی بیشتر آنان،اندک است.

میراث علمی امام حسین

امام حسین علیه السلام یکی از امامانی است که به دلیل شرایط سیاسی دوران امامتش،همانند برادر بزرگوارش امام حسن علیه السلام،میراث علمی ایشان،فراوان نیست تا آنجا که علاّمه سیّد محمّد حسین طباطبایی رحمه الله،منکر نقل حدیث فقهی از ایشان شده است. (2)هر چند این سخن،قدری مبالغه آمیز می نماید؛لیکن پژوهش های ما نیز تا حدّ بسیاری،آن را تأیید می کند.

سخت ترین دوران برای اهل بیت

دوران حکومت معاویه و فرزندش یزید،سخت ترین دوران برای خاندان رسالت بود.امامت سیّد الشهدا،امام حسین علیه السلام،حدود ده سال(از صفر سال 51 تا محرّم سال 61 هجری)طول کشید و بیش از نُه سالِ آن در زمان حکومت معاویه بود.

ص:8


1- (1) تهذیب الأحکام:ج 6 ص 96 ح 177.
2- (2) سرگذشت شهید جاوید،رضا استادی:ص 535(بخش ضمیمه:رساله علم/علاّمه طباطبایی).

معاویه،برای از بین بردن زمینه های سیاسی اجتماعی محبوبیت خاندان رسالت که به طور طبیعی در جامعه اسلامی در حال گسترش بود،نهایتِ تضییقات را در مورد ارتباط مردم با دو یادگار پیامبر خدا(امام حسن و امام حسین علیهما السلام)به اجرا گذاشت.وی علاوه بر دستورالعمل هایی که مبنی بر تعقیب،شکنجه و قتل و آزار پیروان اهل بیت علیهم السلام صادر کرد،آنان را از حقوق شهروندی نیز محروم نمود و حتّی سهم آنان را از بیت المال،قطع کرد. (1)این اقدام خطرناک،افزون بر ضربه ای که از نظر سیاسی بر حکومت اصیل اسلامی وارد ساخت،ضربه مُهلکی بود بر حوزه معارف حقیقی اسلام ناب.

از سوی دیگر،سیاست ممنوعیت عمومی کتابت و تدوین حدیث و به دنبال آن،راه یابی اسرائیلیات و داستان های عجیب و غریب توسّط قصّه گویان و احبارِ تازه مسلمان به صحنه فرهنگی جامعه اسلامی، (2)زمینه مهجور ماندن علمای راستین و در رأس آنان،اهل بیت پیامبر خدا را به شدّت افزایش داد.

سیاستِ دین زدایی معاویه تا بدان جا پیش رفت که درصدد حذف نام پیامبر صلی الله علیه و آله برآمد؛زیرا از شنیدن مکرّر نام ایشان در اذان،احساس ناراحتی می کرد!از این رو،با ترویج روایاتی مجعول در تشریع اذان،کوشید تا زمینه را برای جایگزین ساختن چیزی دیگر به جای اذان،فراهم کند؛امّا با موضع گیری های اهل بیت علیهم السلام موفّق نشد. (3)

ص:9


1- (1) ر.ک:شرح نهج البلاغة:ج11 ص43،دانش نامه امیرالمؤمنین علیه السلام:ج 11 ص 343 ص 366( [1]فصل هفتم:تلاش دشمنان امام برای خاموش کردن نور او).
2- (2) ر.ک:الموضوعات،ابن الجوزی:ج 1 ص 29،الوضع فی الحدیث:ج 1 ص 273 279،الموضوعات فی الآثار و الأخبار:ص 153.
3- (3) ر.ک:دانش نامه میزان الحکمه:ج2 ص352 354(مَدخل«اذان»).

بدیهی است در چنین فضای سیاسی ای،کمتر کسی حاضر می شود برای شنیدن حدیث و یا نقل آن از امام حسین علیه السلام و یا برادر بزرگوارش،زندگی خود را به خطر بیندازد.

البته این،به معنای بسته بودن راه بهره گیری از دریای علم و حکمت از امام علیه السلام نیست.بی تردید،نزدیکان و یاران خاصّ ایشان و بویژه امامِ پس از او(فرزندش امام زین العابدین علیه السلام)احادیث فراوانی از و شنیده بودند که بخشی از آنها هم اکنون به ما رسیده است؛امّا بر اساس حدیث منقول از امام رضا علیه السلام،عامّه مردم(غیر شیعه)،جز در یک مورد،مسئله ای از ایشان و برادرش اخذ نکردند:

ما رأیتُ الناسَ أَخَذوا عَن الحَسَنِ و الحُسین علیهما السلام إلاّ الصّلاةَ بعدَ العَصر و بَعدَ الغَدِاة فی طَواف الفَریضَة. (1)

ندیدم که مردم(اهل سنّت)،از حسن و حسین علیهما السلام جز حکم به جواز نماز خواندن بعد از نماز عصر و نماز صبح در[نماز]طوافِ واجب،چیزی اخذ کرده باشند.

حکمت نامه امام حسین

حکمت نامه امام حسین علیه السلام،کوششی است نو در جهت جمع آوری سخنان حکیمانه این امام بزرگوار،از منابع حدیثی شیعه و اهل سنّت،و ارائه آن با نظمی نوین و سهل الوصول،در ده فصل.

این مجموعه،افزون بر حکمت هایی که از خودِ آن امام روایت شده،بخشی

ص:10


1- (1) الکافی:ج 4 ص 424 ح 5. [1]گفتنی است که اهل سنّت،عموما نماز خواندن پس از نماز عصر و بعد از نماز صبح را جایز نمی دانند؛امّا چون دیدند امام حسن و امام حسین علیهما السلام پس از طواف واجب خود،نماز آن را در این اوقات خوانده اند،خواندن نماز طواف فریضه را از حکم به عدم جواز،استثنا کرده اند.

از احادیثی را که ایشان مستقیما یا با واسطه از پدر بزرگوارش امام علی علیه السلام یا جدّ ارجمندش پیامبر خدا نقل کرده است نیز در بر می گیرد.

گفتنی است که این کتاب،بخشی از دانش نامه امام حسین علیه السلام است که پیش از به فرجام رسیدن آن اثر گسترده،آماده بهره برداری گردید و از آنجا که کاربرد مستقل دارد،جداگانه تقدیم علاقه مندان می گردد.

در اینجا لازم می دانم از همه فضلای گران قدرِ«پژوهشکده علوم و معارف حدیث»که در پدید آوردن این اثر ارزشمند،این جانب را یاری داده اند،بویژه پژوهشگران ارجمند جناب آقای سیّد محمود طباطبایی نژاد و سیّد روح اللّه طبایی،صمیمانه سپاس گزاری نمایم.همچنین از پژوهشگر توانا جناب آقای عبد الهادی مسعودی که با ترجمه زیبا و دقیق خود،فهم این حکمت نامه را برای پارسی زبانان میسّر ساخت،تشکّر می کنم و برای همه آنان،از خداوند منّان،پاداشی درخور فضل حضرتش مسئلت دارم.

ربّنا!تقبّل منا،إنّک أنت السمیع العلیم،و اغفر لنا،إنّک أنت التوّاب الرحیم.

محمّد محمّدی ری شهری

دوازدهم آذر ماه 1384

دهم ذی القعده 1426

ص:11

ص:12

درآمد

اشاره

واژه«حکمت»،در لغت،از ریشه«حُکم»به معنای«منع»است؛زیرا حُکم و داوری عادلانه،مانع ظلم است.همچنین،دهنه اسب و دیگر چارپایان،«حَکَمه»نامیده می شود؛چون مانع و مهار کننده حیوان است و نام گذاری علم به«حکمت»،بر همین پایه است؛چون از جهل،جلوگیری می کند. (1)همچنین بر هر چیز نفوذناپذیری،صفت«محکم»اطلاق می گردد. (2)

آلوسی،در تفسیر روح المعانی،در تبیین واژه«حکمت»،از کتاب البحر،چنین نقل می کند:

إنّ فیها تسعة و عشرین قولاً لأهل العلم،قریبٌ بعضها من بعض،و عدّ بعضهم الأکثر منها اصطلاحاً و اقتصاراً علی ما رآه القائل فرداً مهمّاً من الحکمة،و إلاّ فهی فی الأصل مصدر من الإحکام،و هو الإتقان فی علمٍ أو عملٍ أو قولٍ أو فیها کلِّها. (3)

ص:13


1- (1) ابن فارس می گوید:حا و کاف و میم،یک ریشه اند و به معنای منع.معنای نخستِ آن،«حکم»است که جلوگیری از ستم است.لگام چارپا را از این جهت«حُکَمَة»گفته اند که بازدارنده آن است.حکمت هم در قیاس با آن،مانع از جهل است(معجم مقاییس اللّغة:ج2 ص91).
2- (2) در الصحاح(ج 5 ص 1902)در معنای«أحکَمتُ شَیئا فَاُحکمَ»آمده است:چیزی را استوار کردم و آن هم استوار شد؛یعنی پابرجا و محکم شد.
3- (3) روح المعانی:ج 3 ص 41. [1]

دانشمندان،در معنای این کلمه،29 قول دارند که برخی از آنها به هم نزدیک است و پاره ای از عالمان،بیشتر این معانی را اصطلاحی می دانند که قائل به آن،به مصداق مهمّ«حکمت»،بسنده کرده و همان را در معنای آن آورده است؛وگرنه در اصل،از مصدر«اِحکام»است که به معنای استواری در علم،گفتار و کردار و یا همه اینهاست.

بنا بر این،از منظر واژه شناسی،کلمه«حکمت»،حاکی از نوعی استواری و اتقان است و به هر چیز استوار و نفوذناپذیر،اعم از مادّی و معنوی،اطلاق می گردد.

حکمت،در قرآن و حدیث

اشاره

واژه«حکمت»،بیست بار در قرآن کریم آمده است و خداوند متعال،در این کتاب آسمانی،91 بار،خود را با صفت«حکیم»،ستوده است. (1)

تأمّل در موارد کاربرد این واژه در متون اسلامی،نشان می دهد که حکمت،از نگاه قرآن و حدیث،عبارت است از:مقدّماتِ محکم و استوار علمی،عملی و روحی برای نیل به مقصد والای انسانیت.آنچه احادیث اسلامی در تفسیر«حکمت»آورده اند،در واقع،مصداقی از مصادیق این تعریف کلّی است.

اقسام حکمت
اشاره

بر پایه آنچه در تعریف کلّی«حکمت»ذکر کردیم،حکمت از نگاه قرآن و حدیث،به سه نوع تقسیم می شود:حکمت علمی،حکمت عملی و حکمت حقیقی.

این تقسیم بندی و نام گذاری،بر اساس تأمّل در کاربردهای واژه حکمت در

ص:14


1- (1) صفت«حکیم»در قرآن،36 بار همراه با صفت«علیم»،47 بار با صفت«عزیز»،چهار بار با صفت«خبیر»و یک بار همراه هر یک از صفات«توّاب»،«حمید»،«علیّ»و«واسع»،آمده است.

قرآن و احادیث اسلامی است.

حکمتِ علمی،عملی و حقیقی،هر یک به منزله پلّه های نردبان استواری هستند که انسان با بهره گیری از آنها به قلّه کمال انسانیّت،صعود می کند.جالب توجّه است که بدانیم پلّه اوّل این نردبان(یعنی حکمت علمی)را فرستادگان خداوند متعال،بنا نهاده اند.پلّه دوم(یعنی حکمت عملی)را انسان،خود باید بسازد و پس از آماده شدنِ پلّه دوم،آخرین پلّه جهش به مقام انسان کامل را که حکمت حقیقی است خداوند متعال،خود،آماده می نماید.

اینک،توضیحی کوتاه درباره این سه نوع حکمت:

1.حکمت علمی

مقصود از حکمت علمی،هرگونه دانستنی یا معرفتی است که برای صعود به مقام انسان کامل،ضروری است.به سخن دیگر،هم دانش مربوط به عقاید،«حکمت»است،هم دانش مربوط به اخلاق،و هم دانش مربوط به اعمال.از این رو،قرآن کریم،پس از ارائه رهنمودهای گوناگون در عرصه های اعتقادی،اخلاقی و عملی،همه آنها را حکمت می نامد:

«ذلِکَ مِمّا أَوْحی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ.

اینها از حکمت هایی است که پروردگارت به تو وحی کرده است».

این مفهوم حکمت،نخستین فلسفه بعثت انبیای الهی است.قرآن کریم،در آیات متعدّد بر این مطلب،تأکید کرده است،از جمله در این آیه:

«لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ

ص:15

وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ.

بی گمان،[خدا]بر مؤمنان در برانگیختن فرستاده ای از ایشان،منّت نهاده است که آیاتش را بر ایشان می خواند و آنها را پاکیزه می گرداند و به ایشان،کتاب و حکمت می آموزد،هرچند پیش از آن،در گم راهی آشکاری بوده اند».

2.حکمت عملی

حکمت عملی،برنامه عملیِ رسیدن به مرتبه انسان کامل است.از نگاه قرآن و احادیث اسلامی،دانش و عملی که مقدّمه تکامل انسان باشد،«حکمت»نامیده می شود،با این تفاوت که دانش،پلّه نخست تکامل،و عمل،پلّه دوم آن است.احادیثی که حکمت را به فرمانبری از خداوند متعال،مدارا با مردم،دوری از گناهان و اجتناب از نیرنگْ تفسیر کرده اند،به حکمت عملی اشاره دارند.

3.حکمت حقیقی

حکمت حقیقی،نورانیت و بصیرتی است که در نتیجه به کار بستن حکمت عملی در زندگی برای انسان حاصل می گردد.در واقع،حکمت علمی،مقدّمه حکمت عملی،و حکمت عملی،سرآغاز حکمتِ حقیقی است و تا انسان،بدین پایه از حکمت نرسیده،حکیمِ حقیقی نیست،هر چند بزرگ ترین استاد حکمت باشد.

حکمت حقیقی،در واقع،همان جوهر دانش،نورِ دانش و دانشِ نور است و از این رو،خواصّ علم حقیقی و آثارش بر آن مترتّب می گردد که از مهم ترین آنها بیم از خداوند متعال است،چنان که در قرآن کریم آمده:

ص:16

«إِنَّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ.

در میان بندگان خدا،تنها دانشمندان اند که از او بیمناک اند».

این اثر،در کلام پیامبر خدا،عیناً بر حکمت حقیقی نیز مترتّب شده است،چنان که می فرماید:

خَشیَةُ اللّهِ عز و جل رأسُ کُلِّ حِکمَةٍ. (1)

بیم از خداوند عز و جل اساس هر حکمتی است.

حکمت حقیقی،جاذبه ای عقلانی و ضدّ کشش های نفسانی است که هر اندازه در جان قوّت یابد،به همان اندازه،تمایلات نفسانی در انسان،ضعیف می شود،تا آنجا که کاملاً از بین می رود.در آن حال،عقل به طور کامل،زنده می گردد و زمام انسان را به دست می گیرد و از آن پس،زمینه ای برای انجام دادن کارهای ناشایست در وجود او باقی نمی مانَد.در نتیجه،حکمت،با عصمت،همراه می گردد و در نهایت،همه ویژگی های حکیم و عالِم حقیقی برای آدمی حاصل می گردد و در بالاترین مراتب علم و حکمت،به والاترین درجات خودشناسی،خداشناسی،امامت و رهبری دست می یابد. (2)

بر این پایه،انبیای الهی و اوصیای آنان که به قلّه حکمت علمی و عملی و حقیقی دست یافته اند،از جانب خداوند متعال،مأمور آموختن علم و حکمت به جامعه بشر شده اند.

ص:17


1- (2) الفردوس:ج2 ص193 ح2964 عن أنس بن مالک،کنز العمّال:ج3 ص141 ح5872.
2- (3) ر.ک:دانش نامه عقاید اسلامی:ج 2 ص 353 بخش پنجم: [1]حکمت.

البابُ الأَوَّلُ:الحکم العقلیّة و العلمیّة

الفَصلُ الأَوَّلُ:العقل

1/1

خِلقَةُ العَقلِ

1 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إنَّ اللّهَ عز و جل خَلَقَ العَقلَ مِن نورٍ مَخزونٍ مَکنونٍ فی سابِقِ عِلمِهِ الَّذی (1)لَم یَطَّلِع عَلَیهِ نَبِیٌّ مُرسَلٌ و لا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ،فَجَعَلَ العِلمَ نَفسَهُ،وَ الفَهمَ روحَهُ،وَ الزُّهدَ رَأسَهُ،وَ الحَیاءَ عَینَیهِ،وَ الحِکمَةَ لِسانَهُ،وَ الرَّأفَةَ هَمَّهُ (2)،وَ الرَّحمَةَ قَلبَهُ.ثُمَّ حَشّاهُ و قَوّاهُ بِعَشَرَةِ أشیاءَ:بِالیَقینِ،وَ الإِیمانِ،وَ الصِّدقِ،وَ السَّکینَةِ،وَ الإِخلاصِ،وَ الرِّفقِ،وَ العَطِیَّةِ،وَ القُنوعِ،وَ التَّسلیمِ،وَ الشُّکرِ.ثُمَّ قالَ عز و جل:أدبِر،فَأَدبَرَ،ثُمَّ قالَ لَهُ:أقبِل،فَأَقبَلَ،ثُمَّ قالَ لَهُ:تَکَلَّم.

فَقالَ:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی لَیسَ لَهُ ضِدٌّ و لا نِدٌّ،و لا شَبیهٌ و لا کُفوٌ،و لا عَدیلٌ و لا مِثلٌ،الَّذی کُلُّ شَیءٍ لِعَظَمَتِهِ خاضِعٌ ذَلیلٌ.

فَقالَ الرَّبُّ تَبارَکَ و تَعالی:و عِزَّتی و جَلالی ما خَلَقتُ خَلقا أحسَنَ مِنکَ،و لا أطوَعَ لی مِنکَ،و لا أرفَعَ مِنکَ،و لا أشرَفَ مِنکَ،و لا أعَزَّ مِنکَ،بِکَ اؤاخِذُ و بِکَ اعطی،و بِکَ اوَحَّدُ و بِکَ اعبَدُ،و بِکَ ادعی و بِکَ ارتَجی و بِکَ ابتَغی،و بِکَ اخافُ و بِکَ احذَرُ،و بِکَ الثَّوابُ و بِکَ العِقابُ.

فَخَرَّ العَقلُ عِندَ ذلِکَ ساجِدا،فَکانَ فی سُجودِهِ ألفَ عامٍ.

فَقالَ الرَّبُّ تَبارَکَ و تَعالی:اِرفَع رَأسَکَ و سَل تُعطَ،وَ اشفَع تُشَفَّع.

فَرَفَعَ العَقلُ رَأسَهُ فَقالَ:إلهی أسأَلُکَ أن تُشَفِّعَنی فیمَن خَلَقتَنی فیهِ.

فَقالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ لِمَلائِکَتِهِ:اُشهِدُکُم أنّی قَد شَفَّعتُهُ فیمَن خَلَقتُهُ فیهِ. (3)

ص:18


1- (1) فی المصدر:«التی»،و ما فی المتن أثبتناه من معانی الأخبار.
2- (2) فی معانی الأخبار:«فمه»بدل«همّه».
3- (3) الخصال:ص 427 ح 4 عن یزید بن الحسن عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،معانی الأخبار:ص 313 ح 1 عن یزید بن الحسین الکحّال عن أبیه عن الإمام الکاظم عن آبائه عنه علیهم السلام،الأمالی للطوسی:ص 542 ح 1164 [1] عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام نحوه،بحار الأنوار:ج 1 ص 107 ح 3. [2]

باب یکم:حکمت های عقلی و علمی

فصل یکم:عقل

1/1-خلقت عقل

1 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«خداوند عز و جل،عقل را از نور اندوخته نهفته در علم پیشین خود که حتّی پیامبران فرستاده شده و فرشتگان مقرّب را نیز از آن آگاه نکرده است،آفرید و علم را جان او،فهم را روح او،زهد را سرِ او،حیا را چشمان او،حکمت را زبان او،دلسوزی را همّت(/دهان)او و رحمت را دل او قرار داد و سپس،آن را با ده ویژگی پُر و نیرومند ساخت:با یقین،ایمان،راستی،آرامش،اخلاص،مدارا،بخشش،قناعت،تسلیم،و سپاس گزاری.

سپس خدا به او فرمود:"عقب بیا".پس عقب آمد و سپس به او فرمود:"جلو بیا".جلو آمد و سپس به او فرمود:"سخن بگو".

پس گفت:ستایش،خدایی را که نه ضدّی دارد و نه همتایی؛نه مانندی و

نه همسانی،نه هم سنگی دارد و نه شبیهی؛آن که هر چیز در برابر عظمتش خاضع است.

پس خدای تبارک و تعالی فرمود:"به عزّت و جلالم سوگند که آفریده ای از تو نیکوکارتر نیافریدم.نه از فرمان من فرمان بردارتر،و نه والاتر و شریف تر و عزیزتر از تو.

به سبب[وجود]تو،مؤاخذه و عطا می کنم و با تو،یکتا شمرده شده و پرستیده می شوم و با تو،خوانده شده،به من،امید برده می شود و به وسیله تو،جستجو می شوم و با تو از من می ترسند و می هراسند و ثواب و عقاب،به دست توست".

پس عقل در این هنگام،به سجده افتاد و هزار سال در سجده مانْد.

پروردگار تبارک و تعالی فرمود:"سرت را بلند کن و بخواه،که داده می شود و شفاعت کن،که شفاعت می شود".

عقل،سر بلند کرد و گفت:خدای من!از تو می خواهم شفاعت مرا برای هر کس که مرا در او قرار دادی،بپذیری.

خدای بزرگ بِشْکوه،به فرشتگانش فرمود:"شما را گواه می گیرم که من،او را برای هر عاقلی شفیع کردم"».

ص:19

2/1

صِفَةُ العاقِلِ

2 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: إذا وَرَدَت عَلَی العاقِلِ لَمَّةٌ (1)،قَمَعَ الحُزنَ بِالحَزمِ،و قَرَعَ العَقلَ لِلاِحتِیالِ (2). (3)

ص:20


1- (1) اللَّمَّة:الشدّة.و الملمَّة:النازلة الشدیدة من شدائد الدهر و نوازل الدنیا(لسان العرب:ج 12 ص 550« [1]لمم»).
2- (2) الاحتیال:الحذق و جودة النظر و القدرة علی التصرّف(القاموس المحیط:ج 3 ص 363«حول»).
3- (3) نزهة الناظر:ص 84 ح 13.
2/1-ویژگیِ عاقل

2 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:چون پیشامد سختی بر عاقل در رسد،غم را با دوراندیشی می رانَد و درگاه عقل را برای چاره جویی می کوبد.

ص:21

3/1

ما یوجِبُ کَمالَ العَقلِ

3 . نزهة الناظر: تَذاکَرُوا العَقلَ عِندَ مُعاوِیَةَ،فَقالَ الإِمامُ الشَّهیدُ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام:لا یَکمُلُ العَقلُ إلاّ بِاتِّباعِ الحَقِّ.فَتَبَسَّمَ مُعاوِیَةُ لَهُ و قالَ:ما فی صُدورِکُم إلاّ شَیءٌ واحِدٌ. (1)

4/1

عُقولُ أولیاءِ اللّهِ

4 . مهج الدعوات عن الإمام الحسین علیه السلام فی وَصفِ أولِیاءِ اللّهِ:و جَعَلتَ عُقولَهُم مَناصِبَ أوامِرِکَ و نَواهیکَ،فَأَنتَ إذا شِئتَ ما تَشاءُ حَرَّکتَ مِن أسرارِهِم کَوامِنَ ما أبطَنتَ فیهِم،و أبدَأتَ مِن إرادَتِکَ عَلی ألسِنَتِهِم ما أفهَمتَهُم بِهِ عَنکَ فی عُقودِهِم،بِعُقولٍ تَدعوکَ و تَدعو إلَیکَ بِحَقائِقِ ما مَنَحتَهُم بِهِ. (2)

راجع:ج1 ص492 ح402.

ص:22


1- (1) نزهة الناظر:ص 83 ح 12،أعلام الدین:ص 298، [1]بحار الأنوار:ج 78 ص 127 ح 11. [2]
2- (2) مهج الدعوات:ص 68، [3]بحار الأنوار:ج 85 ص 214 ح 1. [4]
3/1-آنچه موجب کمال عقل است

3 . نزهة الناظر: نزد معاویه،سخن از عقل به میان آمد.امام شهید حسین بن علی علیه السلام فرمود:«عقل،جز با پیروی از حق،کامل نمی شود».

معاویه به او لبخندی زد و گفت:در سینه های شما،جز یک چیز نیست.

4/1-عقل اولیای الهی

4 . مهج الدعوات از امام حسین علیه السلام(در توصیف اولیای الهی):عقل هایشان را مرکز امر و نهی هایت قرار دادی و هرگاه چیزی بخواهی،از درون آنها،انگیزه هایی را که در آنان نهفته ای،به حرکت در می آوری و اراده خودت را به آنها فهمانده،بر زبانشان می رانی.با عقل هایی که تو را می خوانند و با حقیقت هایی که تو به آنان بخشیده ای،به سوی تو می خوانند.

ر.ک:ج1 ص493 ح402.

ص:23

الفَصلُ الثّانی:العلم و الحکمة

1/2

وُجوبُ طَلَبِ العِلمِ

5 . المعجم الأوسط عن محمّد بن عبد اللّه بن حسین عن علیّ بن حسین بن علیّ عن أبیه علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلی کُلِّ مُسلِمٍ. (1)

2/2

فَضلُ طالِبِ العِلمِ

6 . الأمالی بإسناده عن الإمام الحسین عن أبیه علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:طالِبُ العِلمِ بَینَ الجُهّالِ کَالحَیِّ بَینَ الأَمواتِ. (2)

ص:24


1- (1) المعجم الأوسط:ج 2 ص 297 ح 2030،المعجم الصغیر:ج 1 ص 29،تاریخ بغداد:ج 5 ص 204؛ [1]الأمالی للطوسی:ص 487 ح 1069 و ص 569 ح 1176، [2]عدّة الداعی:ص 63 [3] کلّها عن محمّد بن علیّ بن الحسین بن زید عن الإمام الرضا عن أبیه عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 1 ص 172 ح 26. [4]
2- (2) الأمالی للطوسی:ص 577 ح 1191 [5] عن حمزة بن حمران عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام،الأمالی للمفید:ص 29 ح 1 عن هارون بن عمرو المجاشعی عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله و فیه«العالم»بدل«طالب العلم»،بحار الأنوار:ج 1 ص 181 ح 71. [6]

فصل دوم:علم و حکمت

1/2-وجوب تحصیل علم

5 . المعجم الأوسط به نقل از محمّد بن عبد اللّه بن حسین،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«تحصیل دانش،بر هر مسلمانی واجب است».

2/2-فضیلت دانشجو

6 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«جویای دانش در میان نادانان،مانند انسان زنده در میان مردگان است».

ص:25

7 . الاختصاص عن أبی حمزة الثمالی عن علیّ بن الحسین عن أبیه الحسین بن علیّ عن أمیر المؤمنین علیهم السلام :وَ اللّهِ،ما بَرَأَ اللّهُ مِن بَرِیَّةٍ أفضَلَ مِن مُحَمَّدٍ و مِنّی و مِن أهلِ بَیتی،و إنَّ المَلائِکَةَ لَتَضَعُ أجنِحَتَها لِطَلَبَةِ العِلمِ مِن شیعَتِنا. (1)

3/2

فَضلُ العالِمِ

8 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: سَمِعتُ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام یَقولُ:المُلوکُ حُکّامٌ عَلَی النّاسِ وَ العِلمُ حاکِمٌ عَلَیهِم،و حَسبُکَ مِنَ العِلمِ أن تَخشَی اللّهَ،و حَسبُکَ مِنَ الجَهلِ أن تُعجَبَ بِعِلمِکَ. (2)

4/2

عَلامَةُ العالِمِ

9 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: مِن دَلائِلِ العالِمِ انتِقادُهُ لِحَدیثِهِ،و عِلمُهُ بِحَقائِقِ فُنونِ النَّظَرِ. (3)

10 . محاضرات الاُدباء عن الإمام الحسین علیه السلام: لَو أنَّ العالِمَ کُلَّما قالَ أحسَنَ و أصابَ،لَأَوشَکَ أن یُجَنَّ مِنَ العُجبِ،و إنَّمَا العالِمُ مَن یَکثُرُ صَوابُهُ. (4)

ص:26


1- (1) الاختصاص:ص 234،بحار الأنوار:ج 1 ص 181 ح 69. [1]
2- (2) الأمالی للطوسی:ص 56 ح 78 [2] عن داود بن سلیمان الغازی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 287 ح 34،بحار الأنوار:ج 2 ص 48 ح 7. [3]
3- (3) تحف العقول:ص 248،بحار الأنوار:ج 78 ص 119 ح 14. [4]
4- (4) محاضرات الاُدباء:ج 1 ص 50. [5]

7 . الاختصاص به نقل از ابو حمزه ثمالی،از امام زین العابدین،از امام حسین،از امام علی علیهم السلام:به خدا سوگند که خدا،آفریدگانی بهتر از محمّد و من و اهل بیتم نیافرید.بی گمان،فرشتگان،بال هایشان را برای[آن دسته از]پیروان ما که جویای علم اند،فرو می گسترند.

3/2-فضیلت دانشمند

8 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین علیه السلام:شنیدم که امیرمؤمنان می فرماید:«پادشاهان،فرمان روای مردم اند و دانش،فرمان روای ایشان.از دانش،تو را همین بس که از خدا بترسی و از جهل،تو را همین بس که از دانشت خوشَت بیاید».

4/2-نشانه دانشمند

9 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:از نشانه های دانشمند،نقد کردن گفته خود و آگاهی به حقایق فنّ مناظره است.

10 . محاضرات الاُدباء از امام حسین علیه السلام:اگر همه گفته های عالم،نیکو و درست بود،ممکن بود که از خودبینی دیوانه شود؛بلکه همانا عالم،کسی است که گفته های درستش فراوان باشد.

ص:27

5/2

دَورُ العِلمِ فِی المَعرِفَةِ

11 . أعلام الدین عن الإمام الحسین علیه السلام: العِلمُ لِقاحُ المَعرِفَةِ. (1)

6/2

دَورُ الزُّهدِ فِی المَعرِفَةِ

12 . حلیة الأولیاء بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن زَهِدَ فِی الدُّنیا عَلَّمَهُ اللّهُ تَعالی بِلا تَعَلُّمٍ،و هَداهُ بِلا هِدایَةٍ،و جَعَلَهُ بَصیرا،و کَشَفَ عَنهُ العَمی. (2)

7/2

حِجابُ المَعرِفَةِ

13 . مقتل الحسین عن عبد اللّه بن الحسن: لَمّا عَبَّأَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ أصحابَهُ لِمُحارَبَةِ الحُسَینِ علیه السلام و رَتَّبَهُم فی مَراتِبِهِم،و أقامَ الرّایاتِ فی مَواضِعِها،و عَبَّأَ الحُسَینُ أصحابَهُ فِی المَیمَنَةِ وَ المَیسَرَةِ،فَأَحاطوا بِالحُسَینِ مِن کُلِّ جانِبٍ حَتّی جَعَلوهُ فی مِثلِ الحَلقَةِ.

خَرَجَ الحُسَینُ علیه السلام مِن أصحابِهِ حَتّی أتَی النّاسَ فَاستَنصَتَهُم فَأَبَوا أن یُنصِتوا،فَقالَ لَهُم:وَیلَکُم!ما عَلَیکُم أن تُنصِتوا إلَیَّ فَتَسمَعوا قَولی،و إنَّما أدعوکُم إلی سَبیلِ الرَّشادِ،فَمَن أطاعَنی کانَ مِنَ المُرشَدینَ،و مَن عَصانی کانَ مِنَ المُهلَکینَ،و کُلُّکُم عاصٍ لِأَمری،غَیرُ مُستَمِعٍ لِقَولی،قَدِ انخَزَلَت (3)عَطِیّاتُکُم مِنَ الحَرامِ،و مُلِئَت

بُطونُکُم مِنَ الحَرامِ،فَطَبَعَ اللّهُ عَلی قُلوبِکُم. (4)

ص:28


1- (1) أعلام الدین:ص 298، [1]نزهة الناظر:ص 88 ح 28 و فیه«ذرأ اللّه العلم...»،بحار الأنوار:ج 78 ص 128 ح 11. [2]
2- (2) حلیة الأولیاء:ج 1 ص 72 [3] عن نصیر بن حمزة عن أبیه عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام،کنز العمّال:ج 3 ص 197 ح 6149.
3- (3) انخزل الشیء:أی انقطع.و الاختزال:الاقتطاع(الصحاح:ج 4 ص 1684« [4]خزل»).
4- (4) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 6؛ [5]بحار الأنوار:ج 45 ص 8. [6]
5/2-نقش دانش در شناخت

11 . أعلام الدین از امام حسین علیه السلام:دانش،بارور کننده معرفت(شناخت)است.

6/2- نقش زهد در شناخت

12 . حلیة الأولیاء به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«هر کس به دنیا بی رغبت شود،خداوند،بدون تعلّم به او می آموزد و بدون هدایت[کسی]،او را هدایت می کند و او را بینا می نماید و نابینایی را از او می زداید».

7/2- حجاب شناخت

13 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی به نقل از عبد اللّه بن حسن:هنگامی که عمر بن سعد،یارانش را برای جنگ با امام حسین علیه السلام آماده کرد و آنها را در جایگاه خود،مرتّب کرد و پرچم ها را در جاهای خود نهاد،امام حسین علیه السلام نیز یارانش را در جناح راست و چپ،مرتّب کرد و آنان،امام حسین علیه السلام را از هر سو،مانند حلقه ای در میان گرفتند.در این هنگام،امام حسین علیه السلام از جمع یارانش بیرون آمد و نزدیک سپاه عمر سعد آمد و از آنان خواست که ساکت شوند؛امّا آنان نپذیرفتند.

امام علیه السلام به آنها فرمود:«وای بر شما!چه زیانی می کنید اگر ساکت شوید و به سخن من،گوش بسپارید،در حالی که من،فقط شما را به راه هدایت،فرا می خوانم؟هر کس مرا فرمان بَرَد،از ره یافتگان است و هر کس نافرمانی کند،از هلاک شدگان،و همه شما از فرمان من،سرپیچی می کنید و به گفته ام گوش

نمی دهید؛زیرا عطایای شما را از حرام پرداخته اند (1)و درونتان،از حرام،پُر شده است و از این رو،خداوند،بر دل هایتان مُهر زده است».

ص:29


1- (1) منظور آن است که پاداش ها و هدیه های پرداخت شده به آنان از بیت المال،به ناحق و حرام بوده است.

راجع:موسوعة العقائد الإسلامیّة/موانع المعرفة.

8/2

فَضلُ المُعَلِّمِ وَ المُرشِدِ

14 . المناقب لابن شهرآشوب: قیلَ:إنَّ عَبدَ الرَّحمنِ السُّلَمِیَّ عَلَّمَ وَلَدَ الحُسَینِ علیه السلام الحَمدَ،فَلَمّا قَرَأَها عَلی أبیهِ أعطاهُ ألفَ دینارٍ و ألفَ حُلَّةٍ،و حَشا فاهُ دُرّا.

فَقیلَ لَهُ فی ذلِکَ،فَقالَ (1):و أینَ یَقَعُ هذا مِن عَطائِهِ؟!یَعنی تَعلیمَهُ.

و أنشَدَ الحُسَینُ علیه السلام:

إذا جادَتِ الدُّنیا عَلَیکَ فَجُد بِها عَلَی النّاسِ طُرّا (2)قَبلَ أن تَتَفَلَّتِ

فَلاَ الجودُ یُفنیها إذا هِیَ أقبَلَت و لاَ البُخلُ یُبقیها إذا ما تَوَلَّتِ (3)

15 . الاحتجاج بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: مَن کَفَلَ لَنا یَتیما قَطَعَتهُ عَنّا مِحنَتُنا بِاستِتارِنا،فَواساهُ مِن عُلومِنَا الَّتی سَقَطَت إلَیهِ حَتّی أرشَدَهُ و هَداهُ،قالَ اللّهُ عز و جل لَهُ:یا أیُّهَا العَبدُ الکَریمُ المُواسی لِأَخیهِ،أنَا أولی بِالکَرَمِ مِنکَ!اِجعَلوا لَهُ یا مَلائِکَتی فِی الجِنانِ بِعَدَدِ کُلِّ حَرفٍ عَلَّمَهُ ألفَ ألفِ قَصرٍ،و ضُمّوا إلَیها ما یَلیقُ بِها مِن سائِرِ النِّعَمِ. (4)

ص:30


1- (1) فی المصدر:«قال»،و ما أثبتناه هو الأصحّ کما فی بحار الأنوار. [1]
2- (2) طُرّا:جمیعا(مجمع البحرین:ج 2 ص 1098«طرر»).
3- (3) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 66، [2]بحار الأنوار:ج 44 ص 191 ح 3. [3]
4- (4) الاحتجاج:ج 1 ص 11 ح 5 [4] عن محمّد بن زیاد و علیّ بن محمّد بن سیّار عن الإمام العسکری عن آبائه علیهم السلام،التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام:ص 341 ح 218، [5]الصراط المستقیم:ج 3 ص 55، [6]منیة المرید:ص 116 [7] کلّها عن الإمام العسکریّ عنه علیهما السلام،بحار الأنوار:ج 2 ص 4 ح 5. [8]

ر.ک:دانش نامه عقاید اسلامی:ج2(بخش هفتم:موانع شناخت).

8/2-فضیلت آموزگار و راهنما

14 . المناقب،ابن شهرآشوب: گفته شده است که عبد الرحمن سُلَمی،سوره حمد را به فرزند امام حسین علیه السلام آموخت.چون آن را بر پدرش خواند،امام علیه السلام به آن آموزگار،هزار دینار و هزار جامه قیمتی بخشید و دهانش را از مروارید،پُر کرد.

به ایشان،اعتراض شد.امام علیه السلام پاسخ داد:«این کجا و عطای او(یعنی:آموزش وی)کجا؟»و منظور ایشان،آموزشی بود که داده بود.

سپس،امام حسین علیه السلام سرود:

«چون دنیا چیزی به تو ببخشد،تو هم آن را

به همه مردم ببخش،پیش از آن که برود.

نه بخشش،دنیای پیش آمده را از میان می بَرَد

و نه بخل،دنیای پشت کرده را باقی می گذارد».

15 . الاحتجاج به سندش،از امام حسین علیه السلام:هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما،او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده،به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند،خداوند عز و جل به او می فرماید:«ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش!من در کَرَم کردن،از تو سزاوارترم.فرشتگان من!برای او در بهشت،به عدد هر حرفی که یاد داده است،هزار هزار،کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت ها،آنچه را که لایق اوست،به آنها ضمیمه کنید».

ص:31

16 . التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام لِرَجُلٍ:أیُّهُما أحَبُّ إلَیکَ؛رَجُلٌ یَرومُ قَتلَ مِسکینٍ قَد ضَعُفَ تُنقِذُهُ مِن یَدِهِ،أو ناصِبٌ یُریدُ إضلالَ مِسکینٍ مُؤمِنٍ مِن ضُعَفاءِ شیعَتِنا،تَفتَحُ عَلَیهِ ما یَمتَنِعُ المِسکینُ بِهِ مِنهُ و یُفحِمُهُ (1)و یَکسِرُهُ بِحُجَجِ اللّهِ تَعالی؟

قالَ:بَل إنقاذُ هذَا المِسکینِ المُؤمِنِ مِن یَدِ هذَا النّاصِبِ،إنَّ اللّهَ تَعالی یَقولُ: «وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمِیعاً» (2)؛أی و مَن أحیاها و أرشَدَها مِن کُفرٍ إلی إیمانٍ،فَکَأَنَّما أحیَا النّاسَ جَمیعا مِن قَبلِ أن یَقتُلَهُم بِسُیوفِ الحَدیدِ. (3)

17 . مسند زید: قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام:مَن دَعا عَبدا مِن ضَلالَةٍ إلی مَعرِفَةِ حَقٍّ فَأَجابَهُ،کانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ کَعِتقِ نَسَمَةٍ. (4)

9/2

فَضلُ حَمَلَةِ القُرآنِ

18 . المعجم الکبیر عن سکینة بنت الحسین بن علیّ عن أبیها علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:حَمَلَةُ القُرآنِ عُرَفاءُ (5)أهلِ الجَنَّةِ یَومَ القِیامَةِ. (6)

19 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: یا حامِلَ القُرآنِ،إنَّ أهلَ السَّماواتِ

یَذکُرونَکُم عِندَ اللّهِ عز و جل،فَتَحَبَّبوا إلَی اللّهِ بِتَوقیرِ کِتابِهِ،لِیَزدَد لَکُم حُبّا،و یُحَبِّبکُم إلی عِبادِهِ. (7)

ص:32


1- (1) أفحَمتُ الخَصمَ:إذا أسکَتَّهُ بالحُجّةِ(المصباح المنیر:ص 464«فحم»).
2- (2) المائدة:32. [1]
3- (3) التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام:ص 348 ح 231، [2]بحار الأنوار:ج 2 ص 9 ح 17. [3]
4- (4) مسند زید:ص 390.
5- (5) العُرَفاءُ:جمع عریف،و هو القیّم باُمور القبیلة أو الجماعة من الناس(النهایة:ج 3 ص 218« [4]عرف»).
6- (6) المعجم الکبیر:ج 3 ص 132 ح 2899،تاریخ دمشق:ج 69 ص 205 ح 13752،کنز العمّال:ج 1 ص 514 ح 2289 و راجع:الکافی:ج 2 ص 606 ح 11 و [5]الخصال:ص 28 ح 100.
7- (7) الفردوس:ج 5 ص 298 ح 8240 و راجع:تاریخ دمشق:ج 32 ص 174 ح 6645 و کنز العمّال:ج 1 ص 547 ح 2448 نقلاً عن أبی نعیم.

16 . التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود:«کدام یک را دوست تر می داری:مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می رَهانی،یا مردی ناصبی اراده گم راه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد،امّا تو دریچه ای[از علم]را بر او می گشایی که آن بینوا،خود را بِدان،نگاه می دارد و با حجّت های خدای متعال،خصم خویش را ساکت می سازد و او را می شکند؟».

[سپس]فرمود:«حتما رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی.بی گمان،خدای متعال می فرماید:«و هر که او را زنده کند،گویی همه مردم را زنده کرده است»؛یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان،ارشاد کند،گویی همه مردم را زنده کرده است،پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».

17 . مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود:«هر کس انسانی را از گم راهی به معرفت حق،فرا بخواند و او اجابت کند،اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».

9/2-فضیلت حاملان قرآن

18 . المعجم الکبیر به نقل از سکینه دختر امام حسین،از پدرش امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«حاملان قرآن،سرشناسان اهل بهشت در روز قیامت اند».

19 . الفردوس به نقل از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:ای حاملان قرآن!آسمانیان،نزد خدای عز و جل از شما یاد می کنند.پس با بزرگداشتِ کتابش،خود را

محبوب خدا کنید تا محبّتش به شما افزون شود و شما را محبوبِ بندگانش کند.

ص:33

10/2

أصنافُ آیاتِ القُرآنِ

20 . جامع الأخبار عن الإمام الحسین علیه السلام: کِتابُ اللّهِ عز و جل عَلی أربَعَةِ أشیاءَ:عَلَی العِبارَةِ،وَ الإِشارَةِ،وَ اللَّطائِفِ،وَ الحَقائِقِ؛فَالعِبارَةُ لِلعَوامِّ،وَ الإِشارَةُ لِلخَواصِّ،وَ اللَّطائِفُ لِلأَولِیاءِ،وَ الحَقائِقُ لِلأَنبِیاءِ علیهم السلام. (1)

11/2

التَّکَلُّمُ فِی القُرآنِ بِغَیرِ عِلمٍ

21 . التوحید بإسناده عن الإمام الحسین علیه السلام فی جَوابِهِ لِأَهلِ البَصرَةِ لَمّا کَتَبوا إلَیهِ یَسأَلونَهُ عَنِ الصَّمَدِ:لا تَخوضوا (2)فِی القُرآنِ و لا تُجادِلوا فیهِ،و لا تَتَکَلَّموا فیهِ بِغَیرِ عِلمٍ،فَقَد سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:مَن قالَ فِی القُرآنِ بِغَیرِ

عِلمٍ فَلیَتَبَوَّأ (3)مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ. (4)

ص:34


1- (1) جامع الأخبار:ص 116 ح 211، [1]بحار الأنوار:ج 92 ص 20 ح 18 و [2]راجع:الدرّة الباهرة:ص 33 و عوالی اللآلی:ج 4 ص 105 ح 155. [3]
2- (2) الخَوض من الکلام:ما فیه الکذب و الباطل.و خاضَ القوم فی الحدیث و تخاوَضوا:أی تفاوَضوا فیه(لسان العرب:ج 7 ص 147« [4]خوض»).
3- (3) معنی الحدیث:لینزل منزله من النار،یُقال:بوّأه اللّهُ منزلاً:أی أسکنه إیّاه(النهایة:ج 1 ص 159« [5]بوا»).
4- (4) التوحید:ص 91 ح 5 عن وهب بن وهب القرشی عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام،مجمع البیان:ج 10 ص 861 عن وهب بن وهب عن الإمام الصادق عن أبیه عنه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 3 ص 223 ح 14. [6]
10/2-گونه های آیات قرآن

20 . جامع الأخبار از امام حسین علیه السلام:[آیات]کتاب خدا،بر چهار گونه است:عبارت،اشارت،لطائف و حقایق.عبارت،برای عموم مردم است؛اشاره؛برای خواص؛لطائف،برای اولیا؛و حقایق،از آنِ پیامبران علیهم السلام است.

11/2-نظر دادن بدون علم درباره قرآن

21 . التوحید به سندش،از امام حسین علیه السلام(در پاسخ به بصریان،هنگامی که به او نامه نوشتند و از او درباره معنای«صمد»پرسیدند):به باطل،در قرآن فرو مروید و در آن مستیزید و بدون علم،درباره آن سخن مگویید که شنیدم جدّم پیامبر خدا می فرماید:«هر کس بدون علم درباره قرآن سخن بگوید،باید جایگاهش را از

آتش[دوزخ]برگیرد».

ص:35

12/2

تَفسیرُ بَعضِ الآیاتِ أو تَأویلُها

أ سورَةُ«فاتِحَةِ الکِتابِ»

22 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:قالَ اللّهُ عز و جل:قَسَمتُ فاتِحَةَ الکِتابِ بَینی و بَینَ عَبدی؛فَنِصفُها لی و نِصفُها لِعَبدی،و لِعَبدی ما سَأَلَ.

إذا قالَ العَبدُ: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:بَدَأَ عَبدی بِاسمی،و حَقٌّ عَلَیَّ أن اتَمِّمَ لَهُ امورَهُ و ابارِکَ لَهُ فی أحوالِهِ.

فَإِذا قالَ: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:حَمِدَنی عَبدی و عَلِمَ أنَّ النِّعَمَ الَّتی لَهُ مِن عِندی،و أنَّ البَلایَا الَّتی دُفِعتْ عَنهُ فَبِطَولی (1)،اُشهِدُکُم أنّی اضیفُ لَهُ إلی نِعَمِ الدُّنیا نِعَمَ الآخِرَةِ،و أدفَعُ عَنهُ بَلایَا الآخِرَةِ کَما دَفَعتُ عَنهُ بَلایَا الدُّنیا.

فَإِذا قالَ: «اَلرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:شَهِدَ لی عَبدی أنِّی الرَّحمنُ الرَّحیمُ،اُشهِدُکُم لاَُوَفِّرَنَّ مِن رَحمَتی حَظَّهُ،و لأَُجزِلَنَّ مِن عَطائی نَصیبَهُ.

فَإِذا قالَ: «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:اُشهِدُکُم کَمَا اعتَرَفَ،أنّی أنَا مالِکُ یَومِ الدّینِ،لاَُسَهِّلَنَّ یَومَ الحِسابِ حِسابَهُ،و لَأَتَجاوَزَنَّ عَن سَیِّئاتِهِ.

فَإِذا قالَ: «إِیّاکَ نَعْبُدُ» قالَ اللّهُ عز و جل:صَدَقَ عَبدی،إیّایَ یَعبُدُ،اُشهِدُکُم لاَُثیبَنَّهُ عَلی عِبادَتِهِ ثَوابا یَغبِطُهُ کُلُّ مَن خالَفَهُ فی عِبادَتِهِ لی.

فَإِذا قالَ: «وَ إِیّاکَ نَسْتَعِینُ» قالَ اللّهُ عز و جل:بِیَ استَعانَ عَبدی وَ التَجَأَ إلَیَّ،اُشهِدُکُم لاَُعینَنَّهُ عَلی أمرِهِ،و لاَُغیثَنَّهُ فی شَدائِدِهِ،و لآخُذَنَّ بِیَدِهِ یَومَ نَوائِبِهِ.

فَإِذا قالَ: «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» إلی آخِرِ السّورَةِ،قالَ اللّهُ عز و جل:هذا لِعَبدی و لِعَبدی ما سَأَلَ،فَقَدِ استَجَبتُ لِعَبدی و أعطَیتُهُ ما أمَّلَ،و آمَنتُهُ مِمّا مِنهُ وَجِلَ.

و قیلَ لِأَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،أخبِرنا عَن«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ»أ هِیَ مِن فاتِحَةِ الکِتابِ؟

فَقالَ:نَعَم،کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقرَؤُها و یَعُدُّها آیَةً مِنها،و یَقولُ:فاتِحَةُ الکِتابِ هِیَ السَّبعُ المَثانی. (2)

ص:36


1- (1) الطَّوْلُ:الفَضلُ و القُدرَةُ و الغِنی(تاج العروس:ج 15 ص 447«طول»).
2- (2) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 300 ح 59، [1]الأمالی للصدوق:ص 239 ح 253 254 [2] کلاهما عن محمّد بن زیاد و محمّد بن سیّار عن الإمام العسکری عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 92 ص 226 ح 3 و [3]راجع:التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام:ص 58 ح 30. [4]
12/2-تفسیر یا تأویل برخی آیات
الف سوره حمد

22 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«خداوند عز و جل فرموده است که سوره حمد را میان خود و بنده ام قسمت کردم؛نصفش برای من و نیمِ دیگر،از آنِ بنده من است و برای بنده ام،هر چه بخواهد،هست.

چون بنده بگوید:«به نام خداوند بخشنده مهربان»،خدای بزرگِ بِشْکوه می فرماید:"بنده ام،با نام من آغاز کرد و بر من،حق دارد که کارهایش را به پایان برسانم و در حالات مختلف،او را برکت بخشم".

و چون بگوید:«ستایش،ویژه خدای جهانیان است»،خداوند بزرگ بِشْکوه می فرماید:"بنده ام،مرا ستود و دانست که نعمت های نزد او از جانب من است و گرفتاری ها به فضل و قدرتِ من از او دور شده است.گواهتان می گیرم که نعمت های آخرت را نیز بر نعمت های دنیایش می افزایم و گرفتاری های آخرت را از او دور می کنم،همان گونه که گرفتاری های دنیا را از او دور کردم".

و چون بنده بگوید:«رحمانِ رحیم»،خدای بزرگ بِشْکوه می فرماید:"بنده ام،گواهی داد که من،رحمان و مهربانم.گواهتان می گیرم که بهره اش از رحمتم را فراوان کنم و نصیبش از عطایم را بیش سازم".

و چون بنده بگوید:«مالک روز جزا»،خدای بزرگ بِشْکوه می فرماید:"گواهتان می گیرم همان گونه که اعتراف کرد که من،مالک روز جزایم،حسابش را روز محاسبه،آسان می کنم و از گناهانش درمی گذرم".

و چون بگوید:«تنها تو را می پرستیم»،خدای عز و جل می فرماید:"بنده ام،راست گفت.فقط مرا می پرستد.گواهتان می گیرم که بر پرستش او چنان پاداشش دهم که همه مخالفانش در پرستش من به او غبطه بخورند".

و چون بگوید:«و فقط از تو یاری می خواهیم»،خداوند عز و جل می فرماید:"بنده ام،از من یاری خواست و به من،پناه بُرد.گواهتان می گیرم که او را در کارش یاری کنم و در سختی ها به فریادش برسم و دستش را در پیشامدها بگیرم".

و چون بگوید:«ما را به راه راست،هدایت کن»تا آخر سوره،خدای عز و جل می فرماید:"این،برای بنده ام هست که هر چه بخواهد،هست.بی تردید،دعای بنده ام را اجابت و آنچه آرزو داشت،به او عطا کردم و از آنچه بیم داشت،ایمنش کردم"».

به امیرمؤمنان گفته شد:ای امیرمؤمنان!به ما بگو:آیا «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» ،جزو سوره حمد است یا نه؟

فرمود:«آری.پیامبر خدا،آن را می خواند و آیه ای از آن می شمرد و می فرمود:"سوره حمد،سَبعُ المثانی (1)است"».

ص:37


1- (1) سوره فاتحه را از این رو«سبع المثانی»نامیده اند که[مَثانی به معنای«آیه»و]این سوره شامل«هفت آیه»است و این،یعنی بسمله جزئی از آن است،و مثانی[به معنای«دوتایی»]به اعتبار تکرار آن در نمازهای پنجگانه بر آن اطلاق شده است،یا آن را مثانی[به معنای«ثنا»]نامیده اند به جهت این که شامل حمد و ثنای الهی است.

23 . عیون أخبار الرضا عن الحسن بن علیّ[العسکریّ]عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :جاءَ رَجُلٌ إلَی الرِّضا علیه السلام فَقالَ لَهُ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،أخبِرنی عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» ما تَفسیرُهُ؟

فَقالَ:لَقَد حَدَّثَنی أبی عَن جَدّی،عَنِ الباقِرِ،عَن زَینِ العابِدینَ عَن أبیهِ علیهم السلام أنَّ رَجُلاً جاءَ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقالَ:أخبِرنی عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» ما تَفسیرُهُ؟

فَقالَ «اَلْحَمْدُ لِلّهِ» هُوَ أن عَرَّفَ عِبادَهُ بَعضَ نِعَمِهِ جُمَلاً،إذ لا یَقدِرونَ عَلی مَعرِفَةِ جَمیعِها بِالتَّفصیلِ،لِأَنَّها أکثَرُ مِن أن تُحصی أو تُعرَفَ،فَقالَ لَهُم:قولوا:

«اَلْحَمْدُ لِلّهِ» عَلی ما أنعَمَ بِهِ عَلَینا «رَبِّ الْعالَمِینَ» ،و هُم الجَماعاتُ مِن کُلِّ مَخلوقٍ؛مِنَ الجَماداتِ وَ الحَیَواناتِ.

فَأَمَّا الحَیَواناتُ فَهُوَ یُقَلِّبُها فی قُدرَتِهِ،و یَغذوها مِن رِزقِهِ،و یَحوطُها بِکَنَفِهِ،و یُدَبِّرُ کُلاًّ مِنها بِمَصلَحَتِهِ.و أمَّا الجَماداتُ فَهُوَ یُمسِکُها بِقُدرَتِهِ،و یُمسِکُ المُتَّصِلَ مِنها أن یَتَهافَتَ (1)،و یُمسِکُ المُتَهافِتَ مِنها أن یَتَلاصَقَ،و یُمسِکُ السَّماءَ أن تَقَعَ عَلَی الأَرضِ إلاّ بِإِذنِهِ،و یُمسِکُ الأَرضَ أن تَنخَسِفَ إلاّ بِأَمرِهِ،إنَّهُ بِعِبادِهِ لَرَؤوفٌ رَحیمٌ.

و قالَ علیه السلام: «رَبِّ الْعالَمِینَ» مالِکُهُم و خالِقُهُم و سائِقُ أرزاقِهِم إلَیهِم،مِن حَیثُ یَعلَمونَ و مِن حَیثُ لا یَعلَمونَ،وَ الرِّزقُ مَقسومٌ،و هُوَ یَأتِی ابنَ آدَمَ عَلی أیِّ سیرَةٍ سارَها مِنَ الدُّنیا،لَیسَ تَقوی مُتَّقٍ بِزائِدِهِ،و لا فُجورُ فاجِرٍ بِناقِصِهِ،و بَینَهُ و بَینَهُ سِترٌ و هُوَ طالِبُهُ،فَلَو أنَّ أحَدَکُم یَفِرُّ مِن رِزقِهِ لَطَلَبَهُ رِزقُهُ کَما یَطلُبُهُ المَوتُ.

فَقالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:قولوا: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ» عَلی ما أنعَمَ بِهِ عَلَینا و ذَکَرَنا بِهِ مِن خَیرٍ فی کُتُبِ الأَوَّلینَ قَبلَ أن نَکونَ،فَفی هذا إیجابٌ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و عَلی شیعَتِهِم أن یَشکُروهُ بِما فَضَّلَهُم،و ذلِکَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:

لَمّا بَعَثَ اللّهُ عز و جل موسَی بنَ عِمرانَ علیه السلام وَ اصطَفاهُ نَجِیّا،و فَلَقَ لَهُ البَحرَ و نَجّی بَنی إسرائیلَ،و أعطاهُ التَّوراةَ وَ الأَلواحَ،رَأی مَکانَهُ مِن رَبِّهِ عز و جل فَقالَ:یا رَبِّ لَقَد أکرَمتَنی بِکَرامَةٍ لَم تُکرِم بِها أحَدا قَبلی!

فَقالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:یا موسی،أما عَلِمتَ أنَّ مُحَمَّدا عِندی أفضَلُ مِن جَمیعِ مَلائِکَتی و جَمیعِ خَلقی؟

قالَ موسی علیه السلام:یا رَبِّ،فَإِن کانَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أکرَمَ عِندَکَ مِن جَمیعِ خَلقِکَ،فَهَل

فی آلِ الأَنبِیاءِ أکرَمُ مِن آلی؟

قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:یا موسی،أما عَلِمتَ أنَّ فَضلَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلی جَمیعِ آلِ النَّبِیّینَ کَفَضلِ مُحَمَّدٍ عَلی جَمیعِ المُرسَلینَ؟

فَقالَ موسی:یا رَبِّ،فَإِن کانَ آلُ مُحَمَّدٍ کَذلِکَ فَهَل فی امَمِ الأَنبِیاءِ أفضَلُ عِندَکَ مِن امَّتی؛ظَلَّلتَ عَلَیهِمُ الغَمامَ،و أنزَلتَ عَلَیهِمُ المَنَّ وَ السَّلوی،و فَلَقتَ لَهُمُ البَحرَ؟

فَقالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:یا موسی،أما عَلِمتَ أنَّ فَضلَ امَّةِ مُحَمَّدٍ عَلی جَمیعِ الاُمَمِ کَفَضلِهِ عَلی جَمیعِ خَلقی؟

فَقالَ موسی علیه السلام:یا رَبِّ،لَیتَنی کُنتُ أراهُم!

فَأَوحَی اللّهُ عز و جل إلَیهِ:یا موسی،إنَّکَ لَن تَراهُم و لَیسَ هذا أوانَ ظُهورِهِم،و لکِن سَوفَ تَراهُم فِی الجَنّاتِ؛جَنّاتِ عَدنٍ وَ الفِردَوسِ،بِحَضرَةِ مُحَمَّدٍ فی نَعیمِها یَتَقَلَّبونَ،و فی خَیراتِها یَتَبَحبَحونَ (2)،أ فَتُحِبُّ أن اسمِعَکَ کَلامَهُم؟

فَقالَ:نَعَم إلهی!

قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:قُم بَینَ یَدَیَّ،وَ اشدُد مِئزَرَکَ قِیامَ العَبدِ الذَّلیلِ بَینَ یَدَیِ المَلِکِ الجَلیلِ.

فَفَعَلَ ذلِکَ موسی علیه السلام،فَنادی رَبُّنا عز و جل:یا امَّةَ مُحَمَّدٍ!فَأَجابوهُ کُلُّهُم و هُم فی أصلابِ آبائِهِم و أرحامِ امَّهاتِهِم:لَبَّیکَ اللّهُمَّ لَبَّیکَ،لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ،إنَّ الحَمدَ وَ النِّعمَةَ وَ المُلکَ لَکَ،لا شَریکَ لَکَ.

قالَ:فَجَعَلَ اللّهُ عز و جل تِلکَ الإِجابَةَ شِعارَ الحاجِّ.

ثُمَّ نادی رَبُّنا عز و جل:یا امَّةَ مُحَمَّدٍ!إنَّ قَضائی عَلَیکُم أنَّ رَحمَتی سَبَقَت غَضَبی،

و عَفوی قَبلَ عِقابی،فَقَدِ استَجَبتُ لَکُم مِن قَبلِ أن تَدعونی،و أعطَیتُکُم مِن قَبلِ أن تَسأَلونی،مَن لَقِیَنی مِنکُم بِشَهادَةِ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ،و أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ و رَسولُهُ،صادِقٌ فی أقوالِهِ،مُحِقٌّ فی أفعالِهِ،و أنَّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ أخوهُ و وَصِیُّهُ مِن بَعدِهِ و وَلِیُّهُ،یُلتَزَمُ طاعَتُهُ کَما یُلتَزَمُ طاعَةُ مُحَمَّدٍ،و أنَّ أولِیاءَهُ المُصطَفَینَ الطّاهِرینَ المُطَهَّرینَ المُنبِئینَ بِعَجائِبِ آیاتِ اللّهِ و دَلائِلِ حُجَجِ اللّهِ مِن بَعدِهِما أولِیاؤُهُ،أدخَلتُهُ جَنَّتی....

قالَ علیه السلام:فَلَمّا بَعَثَ اللّهُ عز و جل نَبِیَّنا مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله قالَ:یا مُحَمَّدُ «وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَیْنا» 3 امَّتَکَ بِهذِهِ الکَرامَةِ.ثُمَّ قالَ عز و جل لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله:قُل: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» عَلی مَا اختَصَّنی بِهِ مِن هذِهِ الفَضیلَةِ،و قالَ لاُِمَّتِهِ:قولوا أنتُم: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» عَلی مَا اختَصَّنا بِهِ مِن هذِهِ الفَضائِلِ. (3)

ص:38


1- (1) التَّهافُت:التساقُط قطعةً قطعة(الصحاح:ج 1 ص 271« [1]هفت»).
2- (2) تَبَحبَحَ:تَمکَّنَ فی الحُلولِ و المَقامِ(لسان العرب:ج 2 ص 407« [2]بحح»).
3- (4) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 282 ح 30، [3]علل الشرائع:ص 416 ح 3، [4]بشارة المصطفی:ص 212 [5] کلّها عن محمّد بن زیاد و محمّد بن سیّار عن الإمام العسکری عن آبائه علیهم السلام،التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام:ص 30 ح 11، [6]بحار الأنوار:ج 92 ص 224 ح 2. [7]

23 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به نقل از امام عسکری،از امام هادی،از امام جواد علیهم السلام:مردی نزد امام رضا علیه السلام آمد و به او گفت:ای فرزند پیامبر خدا!برایم این سخن خداوند عز و جل را که «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ ؛ستایش،ویژه خدای جهانیان است»،تفسیر کن.

فرمود:«پدرم،از جدّش،از امام باقر،از امام زین العابدین،از پدرش[امام حسین علیهم السلام]نقل کرد:که مردی نزد امیرمؤمنان آمد و همین سؤال را کرد.

ایشان فرمود:««ستایش،ویژه خداست»،یعنی آن که خداوند،برخی از نعمت هایش را به اجمال به بندگانش معرّفی نمود؛زیرا بندگان،تواناییِ شناخت همه آنها را به تفصیل ندارند،چون بیشتر از آن اند که به شمار درآیند و یا

شناخته شوند.پس به بندگانش فرمود،بگویید:«ستایش،ویژه خداست»به جهت نعمت هایی که بر ما بخشیده است؛«خداوندگارِ جهانیان»که همه گونه های مخلوقات،از جمادات و حیوانات را در برمی گیرد.

امّا حیوانات را در قبضه قدرت خویش می چرخانَد و از روزی خویش به آنها می خورانَد،در سایه حمایتش حفظ و هر یک را به مصلحت خویش،تدبیر می کند.و امّا جمادات را با قدرت خویش،نگاه می دارد و مانع گسستگی جمادات به هم پیوسته و نیز به هم چسبیدن گسسته ها می شود و آسمان را از افتادن بر زمین،جز به اذن خویش،نگاه می دارد،و زمین را از فرو رفتن در خود،جز به فرمان خویش،نگاه می دارد که او با بندگانش رئوف و مهربان است».

و فرمود:««پروردگارِ جهانیان»،یعنی مالک و خالق جهانیان و سوق دهنده روزی هایشان به سوی ایشان است،از آن جایی که می دانند و از جایی که نمی دانند و روزی،قسمت شده است و بدون توجّه به کردار انسان،می آید.نه پروای پرهیزگار،آن را افزون می کند،نه فسق و فجور فاجر،آن را کاهش می دهد.میان روزی و صاحب روزی،پرده ای است که به دنبال او می رود.اگر هر یک از شما از روزی اش بگریزد،باز،او را می جوید،همان گونه که مرگ،او را می جوید.

خداوند بزرگ بِشْکوه می فرماید:بگویید:«ستایش،ویژه خداست»،به جهت نعمت هایی که به ما بخشیده و ما را پیش از پیدایی مان،در کتاب های نخستین،به نیکی یاد کرده است.بنابراین،بر محمّد صلی الله علیه و آله و خاندان و پیروان خاندانش لازم است که خدا را بر فضیلتی که به ایشان بخشیده،سپاس بگزارند و این،همان گفته پیامبر خداست که فرمود:چون خداوند عز و جل،موسی بن عمران علیه السلام را برانگیخت و با او راز گفت و دریا را برایش شکافت و بنی اسرائیل را نجات داد و تورات و الواح را به او عطا نمود،جایگاهش را نزد خدای عز و جل دید و گفت:پروردگار من!مرا با کرامتی بزرگ داشتی که هیچ کس را پیش از من،بدان بزرگ نداشتی.

خدای بزرگ بِشْکوه فرمود:"ای موسی!آیا نمی دانی که محمّد،نزد من از همه فرشتگان و همه مخلوقاتم برتر است؟".

موسی علیه السلام گفت:ای پروردگار من!اگر محمّد صلی الله علیه و آله نزد تو از همه آفریدگانت برتر است،آیا در میان خاندان پیامبران،کریم تر از خاندان من هست؟

خدای بزرگ بِشْکوه فرمود:"ای موسی!آیا نمی دانی که برتریِ خاندان محمّد بر همه خاندان های پیامبران،مانند برتری محمّد بر همه فرستادگان است؟".

موسی علیه السلام گفت:پروردگار من!اگر خاندان محمّد چنین اند،آیا در میان امّت های پیامبران،امّت من نزد تو برتر از همه نیست؟ابر را برایشان سایه کردی و ترنگبین (1)و بلدرچین برایشان فرو فرستادی و دریا را برایشان شکافتی.

خدای بزرگ بِشْکوه فرمود:"ای موسی!آیا نمی دانی که برتری محمّد بر همه امّت ها،مانند برتری خود او بر همه آفریدگانم است؟".

موسی علیه السلام گفت:پروردگار من!کاش آنها را می دیدم.

پس خدای عز و جل به او وحی کرد:"ای موسی!آنها را هرگز نخواهی دید و اکنون،هنگام پیدایی آنان نیست؛امّا به زودی آنها را در بهشت ها،باغ های عَدْن و فردوس و در حضور محمّد می بینی که در نعمت های بهشت می چرخند و در نیکی هایشان خوش اند.آیا دوست داری که سخن آنان را به تو بشنوانَم؟".

گفت:آری،ای خدای من!

خدای بزرگ بِشْکوه فرمود:"در پیشگاه من،بِایست و مانند بنده ای ذلیل در برابر فرمان روایی جلیل،کمر به میان ببند".

پس موسی علیه السلام چنین کرد و خدای عز و جل ندا داد:"ای امّت محمّد!".

همه آنان که در پشتِ پدرانشان و رَحِم های مادرانشان بودند،پاسخ گفتند:«بله!خداوندا،بله!بله،تو شریکی نداری!بله!ستایش از آنِ توست و نعمت و سلطنت برای تو!بله!» (2)و خداوند عز و جل،این پاسخ را شعار حج قرار داد.

سپس خداوند عز و جل ندا داد:"ای امّت محمّد!حکم من بر شما این است که

رحمتم،از خشمم پیشی گرفته است و عفوم،قبل از کیفرم است.من پیش از آن که مرا بخوانید،شما را اجابت می گویم و پیش از آن که از من بخواهید،به شما عطا می کنم.هر کس از شما که مرا با شهادتین(گواهی به توحید و رسالت محمّد صلی الله علیه و آله)و راستی گفتار و درستی رفتار دیدار کند و گواهی دهد که علی بن ابی طالب،برادر و وصیّ پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و ولی اوست و به فرمانش ملتزم باشد،همان گونه که به فرمان محمّد،ملتزم است و اولیای برگزیده پاک و پاکیزه اش را اولیای خود گیرد؛کسانی که از شگفتی های آیات الهی خبر می دهند و نشانه های حجّت خدا پس از آن دو(محمّد و علی)هستند،به بهشتش درمی آورم...".

[امام حسین علیه السلام]می فرماید:چون خدای عز و جل،پیامبرمان محمّد صلی الله علیه و آله را برانگیخت،فرمود:"ای محمّد!«تو در کنار[کوه]طور نبودی که ما»امّتت را به این گونه بابرکت،ندا دادیم".

سپس،خدا به محمّد صلی الله علیه و آله فرمود:"بگو:«ستایش،ویژه خداوندگار جهانیان است»بر این فضیلت که ویژه من ارزانی داشت؛و پیامبر صلی الله علیه و آله به امّتش فرمود:شما هم بگویید:«ستایش،ویژه خدای جهانیان است»به این جهت که این فضیلت ها به ما اختصاص داده است"».

ص:39


1- (1) ترنگبین:شیرابه های گیاه خارشتر که شیرین و ملیّن است.
2- (2) این،همان ذکر حاجیان به هنگام احرام است و معنایش نوعی اعلان آمادگی برای اجرای فرمان خداست و حمد و نعمت را ویژه خدا دانستن و یکتایی او را به زبان آوردن است.

ص:40

ص:41

ص:42

ص:43

ب قَولُهُ: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ...»

24 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ فَسَوّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» 1 قالَ: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً» لِتَعتَبِروا و لِتَتَوَصَّلوا بِهِ إلی رِضوانِهِ و تَتَوَقَّوا بِهِ مِن عَذابِ نیرانِهِ، «ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ» أخَذَ فی خَلقِها و إتقانِها، «فَسَوّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» و لِعِلمِهِ بِکُلِّ شَیءٍ

عَلِمَ المَصالِحَ،فَخَلَقَ لَکُم کُلَّ ما فِی الأَرضِ لِمَصالِحِکُم یا بَنی آدَمَ. (1)

ص:44


1- (2) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج2 ص 12 ح 29 [1] عن محمّد بن زیاد و محمّد بن صیّاد عن الإمام العسکری عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 3 ص 40 ح 14 و [2]راجع:التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام:ص 215 ح 99. [3]
ب آیه «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ...»

24 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:امیرمؤمنان،درباره گفته خداوند عز و جل که:«اوست که همه آنچه را که در زمین است،برای شما آفرید،سپس به آسمان پرداخت و آنها را به[شکل]هفت آسمان،ترتیب داد،و او به همه چیز،داناست»،فرمود:««اوست که همه موجودات زمین را برای شما آفرید»تا عبرت گیرید و با آن به رضوانش برسید و از عذاب دوزخش محفوظ بمانید.«سپس به آسمان پرداخت»و به آفرینش و استوار کردن آنها آغازید«و آنها را به شکل هفت آسمان،ترتیب داد،و او به همه چیز،

داناست»و به دلیل همین دانایی به همه چیز،مصلحت ها را می داند و تمام موجودات زمین را برای مصلحت شما فرزندان آدم،آفریده است».

ص:45

ج قَولُهُ: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ»

25 . الأمالی بإسناده عن علیّ بن الحسین عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهم السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ» 1 :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:هَل جَزاءُ مَن أنعَمتُ عَلَیهِ بِالتَّوحیدِ إلاَّ الجَنَّةُ؟ (1)

د قَولُهُ: «وَ أَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»

26 . المحاسن عن عمرو بن أبی نصر: حَدَّثَنی رَجُلٌ مِن أهلِ البَصرَةِ قالَ:رَأَیتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام و عَبدَ اللّهِ بنَ عُمَرَ یَطوفانِ بِالبَیتِ،فَسَأَلتُ ابنَ عُمَرَ فَقُلتُ:قَولُ اللّهِ: «وَ أَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» 3 ؟

قالَ:أمَرَهُ أن یُحَدِّثَ بِما أنعَمَ اللّهُ عَلَیهِ.

ثُمَّ إنّی قُلتُ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:قَولُ اللّهِ: «وَ أَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» ؟

قالَ:أمَرَهُ أن یُحَدِّثَ بِما أنعَمَ اللّهُ عَلَیهِ مِن دینِهِ. (2)

ص:46


1- (2) الأمالی للطوسی:ص 569 ح 1177 [1] عن محمّد بن علیّ بن الحسین بن زید بن علیّ بن الحسین عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام و ص 429 ح 960،التوحید:ص 28 ح 29، [2]الأمالی للصدوق:ص 470 ح 628 و [3]الثلاثة الأخیرة عن موسی بن إسماعیل بن موسی بن جعفر عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام بزیادة«إنّ اللّه عزّ و جلّ قال»بعد«رسول اللّه صلی الله علیه و آله»،بحار الأنوار:ج 3 ص 3 ح 2. [4]
2- (4) المحاسن:ج 1 ص 344 ح 712، [5]تحف العقول:ص 246 و فیه ذیله من«ثمّ إنّی»،من دون إسنادٍ إلی الراوی نحوه،بحار الأنوار:ج 24 ص 53 ح 9. [6]
ج آیه «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ»

25 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام زین العابدین،از امام حسین،از امام علی علیهم السلام،درباره گفته خدای عز و جل:«آیا پاداش نیکی،جز نیکی است؟»:پیامبر خدا فرمود:«آیا پاداش کسی که نعمت توحید را به او داده ام،جز بهشت است؟».

د آیه «وَ أَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»

26 . المحاسن به نقل از عمرو بن ابی نصر:مردی بصری می گوید:امام حسین علیه السلام و عبد اللّه بن عمر را دیدم که گِرد خانه خدا طواف می کنند.از ابن عمر،تفسیر آیه«و امّا از نعمت پروردگارت سخن بگو»را پرسیدم.

گفت:فرمان داده است تا نعمت هایی را که خدا به انسان داده،باز گوید.

سپس،همین سؤال را با امام حسین علیه السلام در میان نهاد.فرمود:«فرمان داده است تا نعمت هایی را که در امر دینش به او ارزانی داشته است،باز گوید».

ص:47

ه قَولُهُ: «وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ»

27 . المعجم الأوسط عن زید بن أسلم عن الحسین بن علیّ علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی: «وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ» 1 :الشّاهِدُ:جَدّی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله،وَ المَشهودُ:یَومُ القِیامَةِ.ثُمَّ تَلا هذِهِ الآیَةَ: «إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً» 2 ،ثُمَّ تَلا: «ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ» 3 . (1)

13/2

فَضلُ حَمَلَةِ الحَدیثِ

28 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن حَفِظَ مِن امَّتی أربَعینَ حَدیثا یَنتَفِعونَ بِها،بَعَثَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ فَقیها عالِما. (2)

29 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أوصی إلی أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام،و کانَ فیما أوصی بِهِ أن قالَ لَهُ:یا عَلِیُّ،مَن حَفِظَ مِن امَّتی أربَعینَ حَدیثا یَطلُبُ بِذلِکَ وَجهَ اللّهِ عز و جل وَ الدّارَ الآخِرَةَ،حَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مَعَ النَّبِیّینَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ و حَسُنَ اولئِکَ رَفیقا.

فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام:یا رَسولَ اللّه،أخبِرنی ما هذِهِ الأَحادیثُ؟

فَقالَ:أن تُؤمِنَ بِاللّهِ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ،و تَعبُدَهُ و لا تَعبُدَ غَیرَهُ،و تُقیمَ الصَّلاةَ بِوُضوءٍ سابِغٍ فی مَواقیتِها و لا تُؤَخِّرَها؛فَإِنَّ فی تَأخیرِها مِن غَیرِ عِلَّةٍ غَضَبَ اللّهِ عز و جل،و تُؤَدِّیَ الزَّکاةَ،و تَصومَ شَهرَ رَمَضانَ،و تَحُجَّ البَیتَ إذا کانَ لَکَ مالٌ و کُنتَ مُستَطیعا.

و ألاّ تَعُقَّ وَالِدَیکَ،و لا تَأکُلَ مالَ الیَتیمِ ظُلما،و لا تَأکُلَ الرِّبا،و لا تَشرَبَ الخَمرَ و لا شَیئا مِنَ الأَشرِبَةِ المُسکِرَةِ،و لا تَزنِیَ،و لا تَلوطَ،و لا تَمشِیَ بِالنَّمیمَةِ (3)،و لا تَحلِفَ بِاللّهِ کاذِبا،و لا تَسرِقَ،و لا تَشهَدَ شَهادَةَ الزّورِ لِأَحَدٍ قَریبا کانَ أو بَعیدا،و أن تَقبَلَ الحَقَّ مِمَّن جاءَ بِهِ صَغیرا کانَ أو کَبیرا،و ألاّ تَرکَنَ إلی ظالِمٍ و إن کانَ حَمیما قَریبا،و ألاّ تَعمَلَ بِالهَوی،و لا تَقذِفَ المُحصَنَةَ،و لا تُرائِیَ؛فَإِنَّ أیسَرَ الرِّیاءِ شِرکٌ بِاللّهِ عز و جل.

و ألاّ تَقولَ لِقَصیرٍ:یا قَصیرُ،و لا لِطَویلٍ:یا طَویلُ؛تُریدُ بِذلِکَ عَیبَهُ،و ألاّ تَسخَرَ مِن أحَدٍ مِن خَلقِ اللّهِ،و أن تَصبِرَ عَلَی البَلاءِ وَ المُصیبَةِ،و أن تَشکُرَ نِعَمَ اللّهِ الَّتی أنعَمَ بِها عَلَیکَ،و ألاّ تَأمَنَ عِقابَ اللّهِ عَلی ذَنبٍ تُصیبُهُ،و ألاّ تَقنَطَ (4)مِن رَحمَةِ اللّهِ،و أن تَتوبَ إلَی اللّهِ عز و جل مِن ذُنوبِکَ؛فَإِنَّ التّائِبَ مِن ذُنوبِهِ کَمَن لا ذَنبَ لَهُ،و ألاّ تُصِرَّ عَلَی الذُّنوبِ مَعَ الاِستِغفارِ فَتَکونَ کَالمُستَهزِئِ بِاللّهِ و آیاتِهِ و رُسُلِهِ.

و أن تَعلَمَ أنَّ ما أصابَکَ لَم یَکُن لِیُخطِئَکَ،و أنَّ ما أخطَأَکَ لَم یَکُ لِیُصیبَکَ،و ألاّ تَطلُبَ سَخَطَ الخالِقِ بِرِضَی المَخلوقِ،و ألاّ تُؤثِرَ الدُّنیا عَلَی الآخِرَةِ؛لِأَنَّ الدُّنیا فانِیَةٌ وَ الآخِرَةَ الباقِیَةُ،و ألاّ تَبخَلَ عَلی إخوانِکَ بِما تَقدِرُ عَلَیهِ،و أن تَکونَ سَریرَتُکَ کَعَلانِیَتِکَ،و ألاّ تَکونَ عَلانِیَتُکَ حَسَنَةً و سَریرَتُکَ قَبیحَةً،فَإِن فَعَلتَ ذلِکَ کُنتَ مِنَ

المُنافِقینَ.

و ألاّ تَکذِبَ،و ألاّ تُخالِطَ الکَذّابینَ،و ألاّ تَغضَبَ إذا سَمِعتَ حَقّا،و أن تُؤَدِّبَ نَفسَکَ و أهلَکَ و وُلدَکَ و جیرانَکَ عَلی حَسَبِ الطّاقَةِ،و أن تَعمَلَ بِما عَلِمتَ،و لا تُعامِلَنَّ أحَدا مِن خَلقِ اللّهِ عز و جل إلاّ بِالحَقِّ،و أن تَکونَ سَهلاً لِلقَریبِ وَ البَعیدِ،و ألاّ تَکونَ جَبّارا عَنیدا،و أن تُکثِرَ مِنَ التَّسبیحِ وَ التَّهلیلِ وَ الدُّعاءِ و ذِکرِ المَوتِ و ما بَعدَهُ مِنَ القِیامَةِ وَ الجَنَّةِ وَ النّارِ،و أن تُکثِرَ مِن قِراءَةِ القُرآنِ و تَعمَلَ بِما فیهِ.

و أن تَستَغنِمَ البِرَّ وَ الکَرامَةَ بِالمُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ،و أن تَنظُرَ إلی کُلِّ ما لا تَرضی فِعلَهُ لِنَفسِکَ فَلا تَفعَلَهُ بِأَحَدٍ مِنَ المُؤمِنینَ،و لا تَمَلَّ مِن فِعلِ الخَیرِ،و ألاّ تُثَقِّلَ عَلی أحَدٍ،و ألاّ تَمُنَّ عَلی أحَدٍ إذا أنعَمتَ عَلَیهِ،و أن تَکونَ الدُّنیا عِندَک سِجنا حَتّی یَجعَلَ اللّهُ لَکَ جَنَّةً.

فَهذِهِ أربَعونَ حَدیثا،مَنِ استَقامَ عَلَیها و حَفِظَها عَنّی مِن امَّتی دَخَلَ الجَنَّةَ بِرَحمَةِ اللّهِ،و کانَ مِن أفضَلِ النّاسِ و أحَبِّهِم إلَی اللّهِ عز و جل بَعدَ النَّبِیّینَ وَ الوَصِیّینَ،و حَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مَعَ النَّبِیّینَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ و حَسُنَ اولئِکَ رَفیقا. (5)

ص:48


1- (4) المعجم الأوسط:ج 9 ص 182 ح 9482،المعجم الصغیر:ج 2 ص 131،و فی تفسیر مجمع البیان:ج 10 ص 708 عن الإمام الحسن علیه السلام و لیس فیه ذیله من«ثمّ تلا».
2- (5) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 37 ح 99، [1]صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 226 ح 114 [2] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا [3]عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 2 ص 156 ح 8. [4]
3- (6) النَّمِیمَةُ:هی نقل الحدیث من قوم إلی قوم علی جهة الإفساد و الشرّ(النهایة:ج 5 ص 120« [5]نمم»).
4- (7) القُنوط:هو أشدّ الیأس من الشیء(النهایة:ج 4 ص 113« [6]قنط»).
5- (8) الخصال:ص 543 ح 19 عن إسماعیل بن الفضل الهاشمی،و إسماعیل بن أبی زیاد جمیعا عن الإمام الصادق [7]عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 2 ص 154 ح 7. [8]

ه آیه «وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ»

27 . المعجم الأوسط به نقل از زید بن اسلم،از امام حسین علیه السلام،درباره سخن خدای متعال: «وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ» :شاهد،همان جدّم پیامبر خداست و مشهود،روز قیامت».

سپس این آیه را تلاوت کرد:««ما تو را شاهد و بشارت دهنده و هشدار دهنده فرستادیم»».

سپس تلاوت کرد:««آن روزی است که مردم برای آن گِرد می آیند و آن،روز مشهود است»».

13/2-فضیلت حاملان حدیث

28 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«هر کسی از امّتم که چهل حدیث سودمند برای امّت حفظ کند،خداوند،روز قیامت،او را دین شناس و دانشمند برمی انگیزد».

29 . الخصال به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا،به امیر مؤمنان علی علیه السلام سفارش کرد و از جمله فرمود:«ای علی!هر کس از امّتم که چهل حدیث را برای خدا و سرای آخرت حفظ کند،خداوند،روز قیامت،او را با پیامبران،صدّیقان(راستان)و شهیدان و شایستگان که بهترین همراهان اند،محشور می کند».

علی علیه السلام گفت:ای پیامبر خدا!به من بگو این احادیث چه هستند؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«این که به خدای یگانه بی انباز،ایمان بیاوری و تنها او،نه کس دیگری را بپرستی و نماز را با وضویی کامل و در وقت خود و بدون تأخیر،به جا آوری که در تأخیر آن و[بیرون وقت خواندن]بدون علّت،موجب خشم خدای عز و جل است،زکات را بپردازی و ماه رمضان را روزه بگیری و چون مالی داشتی و مستطیع بودی،حج بگزاری.

پدر و مادرت را نافرمانی نکنی،مال یتیم را به ستم نخوری،ربا نخوری و شراب و هیچ یک از نوشیدنی های مست کننده را ننوشی،زنا و لواط و سخن چینی نکنی و به خدا،سوگندِ دروغ مخوری،دزدی مکنی،گواهی دروغ برای هیچ کس،نزدیک یا دور،ندَهی و حق را از هر کس که آن را آورد،کوچک باشد یا بزرگ،بپذیری و به ستمکار،تکیه مکنی،هر چند دوست صمیمی و نزدیک باشد،و به هوسَت عمل نکنی و به زن عفیف،تهمت نزنی و ریا نکنی که کمترین ریا،شرک به خدای عز و جل است.

افراد کوتاه و بلند را به زبان عیب،کوتاه و بلند نخوانی و هیچ یک از آفریدگان خدا را مسخره نکنی و بر بلا و مصیبت،شکیب ورزی و خداوند را برای نعمت هایی که به تو داده،سپاس بگزاری و خود را از کیفر خدا بر گناهی که می کنی،ایمن مپنداری و از رحمت خدا،ناامید نشوی و از گناهانت به سوی خدای عز و جل بازگردی که بازگردنده از گناهانش،مانند کسی است که گناهی ندارد و در کنار استغفار،بر گناهانت اصرار نورزی که همچون ریشخند کنندگان خدا و آیات الهی و پیامبرانش می شوی.

و این را بدانی که آنچه به تو رسیده،حتما و بدون خطا رسیده است و آنچه[به ظاهر]خطا نموده،نباید به تو می رسیده است و با رضایت آفریده،نارضاییِ آفریدگار را به دست نیاوری و دنیا را بر آخرت،مقدّم نداری،که دنیا،فانی و آخرت،باقی است و بر برادرانت از آنچه در توان داری،بخل نورزی و درونت،مانند برونت باشد،نه این که ظاهرت،زیبا و باطنت،زشت باشد،که اگر چنین

کنی،از منافقان خواهی بود.

و این که دروغ نگویی و با دروغ گویان،درنیامیزی و چون سخن حقّی شنیدی،خشم مگیری و خود،خانواده،فرزندان و همسایگانت را به اندازه توانت،ادب بیاموزی و به علمت عمل کنی و با هیچ یک از خلق خدا،جز به حق،رفتار نکنی و در برابر نزدیک و دور،نرم باشی،نه زورگو و سرسخت،و تسبیح و تهلیل و دعا را فراوان بگویی و بسیار به یاد مرگ و پس از آن،از قیامت تا بهشت و دوزخ باشی،و فراوان قرآن بخوانی و به آن،عمل کنی.

و نیکی به مردان و زنان مؤمن و گرامیداشت آنان را غنیمت بدانی و بنگر هر چه را برای خود نمی پسندی،با هیچ یک از مؤمنان مکنی و از کار خیر،ملول مشوی و سربارِ هیچ کس مباشی و چون به کسی نعمتی بخشیدی،بر او منّت مگذاری و دنیا نزد تو،زندانی باشد که از آن به سوی بهشت می روی.

این،چهل حدیث است که هر کس از امّتم بر آن پایداری ورزد و آنها را حفظ کند،به رحمت الهی وارد بهشت می شود و پس از پیامبران و اوصیا،با فضیلت ترین و محبوب ترین مردم در نزد خدای عز و جل است و خدا،او را روز قیامت با پیامبران،صدّیقان(راستان)،شهیدان و شایستگان که بهترین همراهان اند،محشور می کند».

ص:49

ص:50

ص:51

14/2

تَعلیمُ الحِکمَةِ للأَولادَ

30 . معانی الأخبار عن شریح بن هانئ: سَأَلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام ابنَهُ الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام،فَقالَ:یا بُنَیَّ مَا العَقلُ؟

قالَ:حِفظُ قَلبِکَ مَا استَودَعتَهُ.

قالَ:فَمَا الحَزمُ؟

قالَ:أن تَنتَظِرَ فُرصَتَکَ،و تُعاجِلَ ما أمکَنَکَ.

قالَ:فَمَا المَجدُ؟

قالَ:حَملُ المَغارِمِ (1)،وَ ابتِناءُ المَکارِمِ.

قالَ:فَمَا السَّماحَةُ؟

قالَ:إجابَةُ السّائِلِ،و بَذلُ النّائِلِ.

قالَ:فَمَا الشُحُّ؟

قالَ:أن تَرَی القَلیلَ سَرَفا،و ما أنفَقتَ تَلَفا.

قالَ:فَمَا الرِّقَّةُ (2)؟

قالَ:طَلَبُ الیَسیرِ و مَنعُ الحَقیرِ.

قالَ:فَمَا الکُلفَةُ؟

قالَ:التَّمَسُّکُ بِمَن لا یُؤمِنُکَ،وَ النَّظَرُ فیما لا یَعنیکَ.

قالَ:فَمَا الجَهلُ؟

قالَ:سُرعَةُ الوُثوبِ عَلَی الفُرصَةِ قَبلَ الاِستِمکانِ مِنها،وَ الاِمتِناعُ عَنِ الجَوابِ،و نِعمَ العَونُ الصَّمتُ فی مَواطِنَ کَثیرَةٍ و إن کُنتَ فَصیحا.

ثُمّ أقبَلَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ عَلَی الحُسَینِ ابنِهِ علیه السلام فَقالَ لَهُ:

یا بُنَیَّ،مَا السُّؤدَدُ؟

قالَ:اِصطِناعُ (3)العَشیرَةِ،وَ احتِمالُ الجَریرَةِ (4).

قالَ:فَمَا الغِنی؟

قالَ:قِلَّةُ أمانِیِّکَ،وَ الرِّضی بِما یَکفیکَ.

قالَ:فَمَا الفَقرُ؟

قالَ:الطَّمَعُ،و شِدَّةُ القُنوطِ.

قالَ:فَمَا اللُّؤمُ؟

قالَ:إحرازُ المَرءِ نَفسَهُ،و إسلامُهُ عِرسَهُ.

قالَ:فَمَا الخُرقُ؟

قالَ:مُعاداتُکَ أمیرَکَ،و مَن یَقدِرُ عَلی ضَرِّکَ و نَفعِکَ.

ثُمَّ التَفَتَ إلَی الحارِثِ الأَعوَرِ فَقالَ:یا حارِثُ،عَلِّموا هذِهِ الحِکَمَ أولادَکُم،فَإِنَّها زِیادَةٌ فِی العَقلِ وَ الحَزمِ وَ الرَّأیِ. (5)

ص:52


1- (1) المَغْرَمُ:ما یلزم به الإنسان من غرامة،أو یصاب به فی ماله من خسارة و ما یلحق به من المظالم(مجمع البحرین:ج 2 ص 1317« [1]غرم»).
2- (2) فی بحار الأنوار:« [2]فما السرقة».
3- (3) الاصطناع:افتعالٌ من الصنیعة؛و هی العطیّة و الکرامة و الإحسان(النهایة:ج 3 ص 56« [3]صنع»).
4- (4) الجَرِیْرَةُ:الجنایة و الذنب(النهایة:ج 1 ص 258« [4]جرر»).
5- (5) معانی الأخبار:ص 401 ح 62،بحار الأنوار:ج 72 ص 194 ح 14. [5]
14/2-آموختن حکمت به فرزندان

30 . معانی الأخبار به نقل از شُرَیح بن هانی:امیرمؤمنان از فرزندش حسن علیه السلام پرسید:«عقل به چه معناست؟».

حسن علیه السلام گفت:این که دلت،آنچه را به آن سپردی،نگه دارد.

پرسید:«دوراندیشی چیست؟».

پاسخ داد:منتظر فرصت باشی و به محض امکان،عمل کنی.

پرسید:«بزرگواری یعنی چه؟».

پاسخ داد:تحمّل خسارت ها و بنیان نهادن بزرگی ها.

پرسید:«بزرگی چیست؟».

گفت:اجابتِ درخواست کننده و بخشیدن آنچه رسیده است.

پرسید:«بخل شدید(شُحّ)،یعنی چه؟».

پاسخ داد:[این که]کم را هم اسراف ببینی و انفاق را تلف.

پرسید:«رقّت(/سرقت)،به چه معناست؟».

پاسخ داد:پی جوییِ اندک و منع از چیزِ کم.

پرسید:«تکلّف(به زحمت،چیزی را عهده دار شدن)،یعنی چه؟».

گفت:اعتماد به کسی که تو را ایمن نمی کند و توجّه به آنچه به کارَت نمی آید.

پرسید:«نابخردی(جهل)چه معنایی دارد؟».

پاسخ داد:به شتاب جَستن برای استفاده از فرصت،پیش از فراهم کردن امکانات و خودداری از پاسخ دهی؛و در بسیاری از جاها،بهترین یاور،سکوت است،هر چند سخنور باشی.

سپس امام علی که درودهای خدا بر او باد رو به فرزند دیگرش حسین علیه السلام کرد و به او فرمود:

«پسر عزیزم!سروَری،یعنی چه؟».

پاسخ داد:احسان به خویشان و تحمّل گناه دیگران.

پرسید:«توانگری به چه معناست؟».

پاسخ داد:کمیِ آرزوهایت و خشنودی به آنچه کفایتت می کند.

پرسید:«ناداری(فقر)»یعنی چه؟».

پاسخ داد:طمع[به دیگران]و ناامیدی شدید.

پرسید:«پستی،یعنی چه؟».

پاسخ داد:این که انسان،خودش را حفظ کند و عائله اش را وا سپارد.

پرسید:«درشتی،یعنی چه؟».

پاسخ داد:دشمنی با فرمان روایت،و نیز با کسی که بر زیان و سود رساندن به تو تواناست.

سپس امام علی علیه السلام به حارث اعوَر رو کرد و گفت:ای حارث!این حکمت ها را به فرزندانتان بیاموزید،که مایه فزونی در عقل و دوراندیشی و نظر است».

ص:53

ص:54

ص:55

ص:56

ص:57

الفَصلُ الثّالِثُ:الیقین

31 . بغیة الطلب عن محمّد بن مسعر الیربوعیّ: قالَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:کَم بَینَ الإِیمانِ وَ الیَقینِ؟

قالَ:أربَعُ أصابِعَ.

قالَ:بَیِّن.

قالَ:الیَقینُ ما رَأَتهُ عَینُکَ،وَ الإِیمانُ ما سَمِعَت اذُنُکَ و صَدَّقَت بِهِ.

قالَ:أشهَدُ أنَّکَ مِمَّن أنتَ مِنهُ،ذُرِّیَّةٌ بَعضُها مِن بَعضٍ. (1)

32 . کفایة الأثر عن یحیی بن یَعمُر: کُنتُ عِندَ الحُسَینِ علیه السلام إذ دَخَلَ عَلَیهِ رَجُلٌ مِنَ العَرَبِ مُتَلَثِّما أسمَرُ شَدیدُ السُّمرَةِ،فَسَلَّمَ و رَدَّ الحُسَینُ عَلَیهِ السَّلامَ.

فَقالَ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ مَسأَلَةٌ.

قالَ:هاتِ.

قالَ:أربَعُ أصابِعَ.

قالَ:کَیفَ؟

قالَ:الإِیمانُ ما سَمِعناهُ،وَ الیَقینُ ما رَأَیناهُ،و بَینَ السَّمعِ وَ البَصَرِ أربَعُ أصابِعَ.

قالَ:فَکَم بَینَ السَّماءِ وَ الأَرضِ؟

قالَ:دَعوَةٌ مُستَجابَةٌ.

قالَ:فَکَم بَینَ المَشرِقِ وَ المَغرِبِ؟

قالَ:مَسیرَةُ یَومٍ لِلشَّمسِ. (2)

ص:58


1- (1) بغیة الطلب فی تاریخ حلب:ج 6 ص 2589،و [1]فی ذخائر العقبی:ص 238« [2]قال علیّ علیه السلام للحسن بن علیّ علیه السلام».
2- (2) کفایة الأثر:ص 232، [3]بحار الأنوار:ج 36 ص 384 ح 5،و [4]فی الاحتجاج:ج 2 ص 15 ح 149 و [5]المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 13 [6] عن الإمام الحسن علیه السلام و کلاهما نحوه.

فصل سوم:یقین

31 . بغیة الطلب به نقل از محمّد بن مِسعَر یَربوعی:امام علی علیه السلام به حسین علیه السلام فرمود:«میان ایمان و یقین،چه قدر فاصله است؟».

گفت:چهار انگشت.

فرمود:«توضیح بده».

گفت:یقین،آن است که چشمت دیده است و ایمان،آن است که گوشَت شنیده و تصدیقش کرده است.

امام علی علیه السلام فرمود:«گواهی می دهم که تو،از همان کسی هستی که از اویی(از فاطمه علیها السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله)؛نسلی که برخی از آنها،از برخی دیگرند».

32 . کفایة الأثر به نقل از یحیی بن یَعمُر:نزد امام حسین علیه السلام بودم که عربی بسیار گندمگون،در حالی که روی خود را پوشانده بود،بر او درآمد و سلام داد و امام علیه السلام هم پاسخش را داد.

او پرسید:ای فرزند پیامبر خدا!سؤالی دارم.

فرمود:«بگو».

گفت:میان ایمان و یقین،چه قدر فاصله است؟

فرمود:«چهار انگشت».

گفت:چگونه؟

فرمود:«ایمان،چیزی است که شنیده ایم و یقین،چیزی است که دیده ایم و میان گوش و چشم،چهار انگشتْ فاصله است».

گفت:میان آسمان و زمین،چه قدر راه است؟

فرمود:«دعایی که مستجاب شود».

گفت:میان مشرق و مغرب،چه قدر راه است؟

فرمود:«راه یک روزِ خورشید».

ص:59

ص:60

ص:61

البابُ الثّانی:الحکم العقائدیّة

الفَصلُ الأَوَّلُ:معرفة اللّه

1/1

رَأسُ العِلمِ

33 . جامع الأخبار بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: جاءَ رَجُلٌ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و قالَ:ما رَأسُ العِلمِ؟

قالَ:مَعرِفَةُ اللّهِ حَقَّ مَعرِفَتِهِ.

قالَ:و ما حَقُّ مَعرِفَتِهِ؟

قالَ:أن تَعرِفَهُ بِلا مِثالٍ و لا شَبیهٍ،و تَعرِفَهُ إلها واحِدا خالِقا قادِرا،أوَّلاً و آخِرا،ظاهِرا و باطِنا،لا کُفوَ لَهُ و لا مِثلَ لَهُ،و ذلِکَ مَعرِفَةُ اللّهِ حَقَّ مَعرِفَتِهِ. (1)

ص:62


1- (1) جامع الأخبار:ص 36 ح 17 [1] عن الإمام الرضا عن أبیه عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 3 ص 14 ح 36 و [2]راجع:التوحید ص 285 ح 5.

باب دوم:حکمت های اعتقادی

فصل یکم:شناخت خدا

1/1- اوج دانش

33 . جامع الأخبار به سندش،از امام حسین علیه السلام:مردی نزد پیامبر خدا آمد و گفت:اوج دانش چیست؟

فرمود:«شناخت خدا،آن گونه که حقّ اوست».

مرد گفت:حقّ شناخت او چیست؟

فرمود:«این که او را بدون مانند و شبیه بشناسی و او را خدای یگانه و آفریدگار توانا بدانی؛آن آغاز و فرجام و آشکار و نهان[ هستی]که نه نظیری دارد،نه شبیهی،و این است شناخت بایسته خدا».

ص:63

2/1

حِصنُ اللّهِ

34 . التوحید عن إسحاق بن راهویه: لَمّا وافی أبو الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام بِنَیسابورَ و أَرادَ أن یَخرُجَ مِنها إلَی المَأمونِ،اجتَمَعَ إلَیهِ أصحابُ الحَدیثِ فَقالوا لَهُ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،تَرحَلُ عَنّا و لا تُحَدِّثُنا بِحَدیثٍ فَنَستَفیدَهُ مِنکَ؟!و کانَ قَد قَعَدَ فِی العمارِیَةِ،فَأَطلَعَ رَأسَهُ و قالَ:

سَمِعتُ أبی موسَی بنَ جَعفَرٍ یَقولُ:سَمِعتُ أبی جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ یَقولُ:سَمِعتُ أبی مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ یَقولُ:سَمِعتُ أبی عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ یَقولُ:سَمِعتُ أبِیَ الحُسَینَ بنَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ یَقولُ:سَمِعتُ أبی أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ یَقولُ:سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:سَمِعتُ جَبرَئیلَ یَقولُ:سَمِعتُ اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ یَقولُ:لا إلهَ إلاَّ اللّهُ حِصنی،فَمَن دَخَلَ حِصنی أمِنَ مِن عَذابی.

قالَ:فلمّا مَرَّتِ ا لراحِلَةُ نادانا:بِشروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها. (1)

3/1

عِلَّةُ الخِلقَةِ

35 . علل الشرائع عن سلمة بن عطا عن أبی عبد اللّه علیه السلام: خَرَجَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام عَلی أصحابِهِ فَقالَ:أیُّهَا النّاسُ!إنَّ اللّهَ جَلَّ ذِکرُهُ ما خَلَقَ العِبادَ إلاّ لِیَعرِفوهُ،فَإِذا عَرَفوهُ عَبَدوهُ،فَإِذا عَبَدوهُ استَغنَوا بِعِبادَتِهِ عَن عِبادَةِ مَن سِواهُ.

فَقالَ لَهُ رَجُلٌ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ بِأَبی أنتَ و امّی،فَما مَعرِفَةُ اللّهِ؟

قالَ:مَعرِفَةُ أهلِ کُلِّ زَمانٍ إمامَهُمُ (2)الَّذی یَجِبُ عَلَیهِم طاعَتُهُ. (3)

ص:64


1- (1) التوحید:ص 25 ح 23،ثواب الأعمال:ص 21 ح 1،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 135 ح 4، [1]بشارة المصطفی:ص 269، [2]بحار الأنوار:ج 49 ص 123 ح 4. [3]
2- (2) أی أنّ معرفة اللّه و الإیمان الحقیقی یلازم معرفة الرجل إمام زمانه.
3- (3) علل الشرائع:ص 9 ح 1، [4]کنز الفوائد:ج 1 ص 328 [5] عن مسلمة بن عطا،بحار الأنوار:ج 5 ص 312 ح 1. [6]
2/1-دژِ الهی

34 . التوحید به نقل از اسحاق بن راهویِه:هنگامی که امام رضا علیه السلام سفرش را به نیشابور به پایان رساند و عازم رفتن به سوی مأمون شد،راویان حدیث،در اطراف ایشان حلقه زدند و به ایشان گفتند:ای پسر پیامبر خدا!از پیش ما می روی و برای ما حدیثی نمی گویی تا از تو استفاده کنیم؟

امام علیه السلام در حالی که در کجاوه نشسته بود،سرش را بیرون آورد و فرمود:«از پدرم موسی بن جعفر علیه السلام شنیدم که گفت از پدرش جعفر بن محمّد علیه السلام و او از پدرش محمّد بن علی علیه السلام و او از پدرش علی بن حسین علیه السلام و او از پدرش حسین بن علی علیه السلام و او از پدرش امیر مؤمنان علی علیه السلام و او از پیامبر خدا و او از جبرئیل علیه السلام و او از خداوند عز و جل شنیده که فرموده است:"لا اله الاّ اللّه،دژِ من است.هر کس به دژِ من درآید،از عذاب من،در امان خواهد بود"».

چون مَرکب به راه افتاد،امام رضا علیه السلام ما را ندا داد و فرمود:«با شرطهای آن،و من،از شرطهای آن هستم».

3/1-فلسفه آفرینش

35 . علل الشرائع به نقل از سلمة بن عطا،از امام صادق علیه السلام:امام حسین علیه السلام بر یارانش درآمد و فرمود:«ای مردم!خداوند بزرگِ بِشْکوه،بندگانش را نیافریده،جز برای آن که او را بشناسند و چون او را شناختند،عبادتش کنند و چون عبادتش کردند،با عبادت او،از عبادت جز او،بی نیاز شوند».

پس مردی گفت:ای فرزند پیامبر خدا،پدر و مادرم فدای تو!معرفت خدا یعنی چه؟

فرمود:«شناخت مردم هر عصر نسبت به امامی که اطاعتش بر آنان واجب است». (1)

ص:65


1- (1) یعنی لازمه معرفت و ایمان حقیقی خداوند متعال،شناخت امام هر عصر است.

4/1

الدَّلیلُ عَلی مَعرِفَةِ اللّهِ

36 . التوحید عن زیاد بن المنذر عن أبی جعفر محمّد بن علیّ الباقر عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :إنَّ رَجُلاً قامَ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقالَ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،بِما ذا عَرَفتَ رَبَّکَ؟

قالَ:بِفَسخِ العَزمِ،و نَقضِ الهَمِّ؛لَمّا هَمَمتُ فَحیلَ بَینی و بَینَ هَمّی،و عَزَمتُ فَخالَفَ القَضاءُ عَزمی،عَلِمتُ أنَّ المُدَبِّرَ غَیری.

قالَ:فَبِماذا شَکَرتَ نَعماءَهُ؟

قالَ:نَظَرتُ إلی بَلاءٍ قَد صَرَفَهُ عَنّی و أبلی بِهِ غَیری،فَعَلِمتُ أنَّهُ قَد أنعَمَ عَلَیَّ فَشَکَرتُهُ.

قالَ:فَلِماذا أحبَبتَ لِقاءَهُ؟

قالَ:لَمّا رَأَیتُهُ قَدِ اختارَ لی دینَ مَلائِکَتِهِ و رُسُلِهِ و أنبِیائِهِ،عَلِمتُ أنَّ الَّذی أکرَمَنی بِهذا لَیسَ یَنسانی،فَأَحبَبتُ لِقاءَهُ. (1)

37 . التوحید عن محمّد بن زیاد و محمّد بن سیّار عن الحسن بن علیّ[العسکریّ]علیه السلام: قامَ رَجُلٌ إلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام فَقالَ:أخبِرنی عَن مَعنی«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ».

فَقالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام:حَدَّثَنی أبی عَن أخیهِ الحَسَنِ عَن أبیهِ

أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام:أنَّ رَجُلاً قامَ إلَیهِ فَقالَ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،أخبِرنی عَن«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ»ما مَعناهُ؟فَقالَ:إنَّ قَولَکَ:«اَللّهُ»أعظَمُ اسمٍ مِن أسماءِ اللّهِ عز و جل،و هُوَ الاِسمُ الَّذی لا یَنبَغی أن یُسَمّی بِهِ غَیرُ اللّهِ،و لَم یَتَسَمَّ بِهِ مَخلوقٌ.

فَقالَ الرَّجُلُ:فَما تَفسیرُ قَولِهِ:«اَللّهُ»؟

قالَ:هُوَ الَّذی یَتَأَلَّهُ إلَیهِ عِندَ الحَوائِجِ وَ الشَّدائِدِ کُلُّ مَخلوقٍ عِندَ انقِطاعِ الرَّجاءِ مِن جَمیعِ مَن هُوَ دونَهُ،و تَقَطُّعِ الأَسبابِ مِن کُلِّ مَن سِواهُ،و ذلِکَ أنَّ کُلَّ مُتَرَئِّسٍ فی هذِهِ الدُّنیا و مُتَعَظِّمٍ فیها و إِن عَظُمَ غَناؤُهُ و طُغیانُهُ و کَثُرَت حَوائِجُ مَن دَونَهُ إلَیهِ؛فَإِنَّهُم سَیَحتاجونَ حَوائِجَ لا یَقدِرُ عَلَیها هذَا المُتَعاظِمُ،و کَذلِکَ هذَا المُتَعاظِمُ یَحتاجُ حَوائِجَ لا یَقدِرُ عَلَیها،فَیَنقَطِعُ إِلَی اللّهِ عِندَ ضَرورَتِهِ و فاقَتِهِ،حَتّی إذا کَفی هَمَّهُ عادَ إلی شِرکِهِ،أما تَسمَعُ اللّهَ عز و جل یقول: «قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السّاعَةُ أَ غَیْرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ* بَلْ إِیّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شاءَ وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِکُونَ» . (2)

فَقالَ اللّهُ عز و جل لِعِبادِهِ:أیُّهَا الفُقَراءُ إلی رَحمَتی،إنّی قَد ألزَمتُکُمُ الحاجَةَ إلَیَّ فی کُلِّ حالٍ،و ذِلَّةَ العُبودِیَّةِ فی کُلِّ وَقتٍ،فَإِلَیَّ فَافزَعوا فی کُلِّ أمرٍ تَأخُذونَ فیهِ،و تَرجونَ تَمامَهُ و بُلوغَ غایَتِهِ؛فَإِنّی إن أرَدتُ أن اعطِیَکُم لَم یَقدِر غَیری عَلی مَنعِکُم،و إن أرَدتُ أن أمنَعَکُم لَم یَقدِر غَیری عَلی إعطائِکُم؛فَأَنَا أحَقُّ مَن سُئِلَ،و أولی مَن تُضُرِّعَ إلَیهِ،فَقولوا عِندَ افتِتاحِ کُلِّ أمرٍ صَغیرٍ أو عَظیمٍ:«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ»أی أستَعینُ عَلی هذَا الأَمرِ بِاللّهِ الَّذی لا یَحِقُّ العِبادَةُ لِغَیرِهِ،المُغیثِ إذَا استُغیثَ،

المُجیبِ إذا دُعِیَ،الرَّحمنِ الَّذی یَرحَمُ بِبَسطِ الرِّزقِ عَلَینَا،الرَّحیمِ بِنا فی أدیانِنا و دُنیانا و آخِرَتِنا،خَفَّفَ عَلَینَا الدّینَ و جَعَلَهُ سَهلاً خَفیفا،و هُوَ یَرحَمُنا بِتَمَیُّزِنا (3)مِن أَعدائِهِ.

ثُمَّ قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن حَزَنَهُ أمرٌ تَعاطاهُ فَقالَ:«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ»و هُوَ مُخلِصٌ للّهِ ِ یُقبِلُ بِقَلبِهِ إلَیهِ،لَم یَنفَکَّ مِن إحدَی اثنَتَینِ:إمّا بُلوغِ حاجَتِهِ فِی الدُّنیا،و إمّا یُعَدُّ لَهُ عِندَ رَبِّهِ و یُدَّخَرُ لَدَیهِ،و ما عِندَ اللّهِ خَیرٌ و أبقی لِلمُؤمِنینَ. (4)

ص:66


1- (1) التوحید:ص 288 ح 6 و راجع:الخصال:ص 33 ح 1 و مختصر بصائر الدرجات:ص131 و روضة الواعظین:ص 38. [1]
2- (2) الأنعام:40 و 41. [2]
3- (3) فی بعض النسخ:«بتمییزنا».
4- (4) التوحید:ص 231 ح 5. [3]
4/1-راهنمای خداشناسی

36 . التوحید به نقل از زیاد بن مُنذِر،از امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهم السلام:مردی نزد امیرمؤمنان آمد و گفت:ای امیرمؤمنان!خدایت را به چه شناختی؟

فرمود:«با از میان رفتن تصمیم و انهدام قصد.چون قصد کردم و میان من و قصدم مانعی پدیدار شد،و تصمیم گرفتم،امّا تقدیر با تصمیم من،ناسازگار شد،دانستم که تدبیرکننده،کس دیگری است».

گفت:چگونه،نعمت هایش را سپاس می گزاری؟

فرمود:«نگریستم که بلا را از من گردانده و دیگری را بدان دچار ساخته است.پس دانستم که به من نعمت داده است.به همین خاطر،او را سپاس گزاردم».

گفت:از چه رو،دوستدار دیدارش هستی؟

فرمود:«چون دیدم که آیین فرشتگان و فرستادگان و پیامبرانش را برایم برگزیده است،دانستم کسی که چنین مرا نواخته،از یاد نخواهد بُرد.پس دوستدار دیدارش شدم».

37 . التوحید به نقل از محمّد بن زیاد و محمّد بن سیّار،از امام عسکری علیه السلام:مردی نزد امام زین العابدین علیه السلام آمد و گفت:مرا از معنای «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» آگاه کن.

امام زین العابدین علیه السلام فرمود:«پدرم(امام حسین علیه السلام)از برادرش حسن علیه السلام از پدرش امیر مؤمنان حدیث کرد که مردی نزد او آمد و گفت:ای امیر مؤمنان!مرا از معنای «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» آگاه کن.

علی علیه السلام فرمود:"این که می گویی:اللّه،یعنی بزرگ ترین نام خدا و آن،نامی است که نام گذاریِ جز خدا به آن،روا نیست و مخلوقی را بِدان،نام نمی گذارند".

مرد پرسید:تفسیر«اللّه»چیست؟

فرمود:"او کسی است که هر مخلوقی در نیازها و سختی ها و به هنگام قطع امید از غیر او و بُریدن هر سبب و وسیله دیگر،به سوی او روی می آورد؛زیرا هر بزرگی در این دنیا،هر چند توانگر و طاغی باشد و نیاز مردم به او فراوان،باز هم مردم،نیازهایی دارند که این بزرگ،نمی تواند برآورده سازد و این بزرگ هم،نیازهایی دارد که خود،توان رفع آنها را ندارد.از این رو،به هنگام ضرورت و نیاز،به خدا رو می آورد تا آن که نیازش برطرف شود و سپس به شرکش بازمی گردد.

آیا نشنیده ای که خدای عز و جل می فرماید:«بگو:به نظر شما،اگر عذاب خدا شما را در رسد یا رستاخیز،شما را دریابد،اگر راستگویید،[کسی]غیر از خدا را می خوانید؟[نه،]بلکه تنها او را می خوانید و اگر او بخواهد رنج و بلا را از شما دور می گردانَد و شما شرک را،فراموش می کنید».

پس خداوند به بندگانش فرمود:"ای نیازمندان رحمت من!نیاز به خودم را در هر حال،و خواریِ بندگی را در هر زمان،برای شما ضروری ساختم.پس در آغاز هر کاری که به انجام رساندن و رسیدن به نهایتش امید دارید،به من پناه ببرید،که من،اگر بخواهم به شما بدهم،جز من،کسی بر بازداشتن شما از آن،توانا نیست و اگر بخواهم شما را از چیز باز دارم،جز من،کسی بر اعطای آن به شما توانا نیست.پس من،سزاوارترین شخص به درخواست و نیز سزامندترین به زاری به درگاه او هستم".

پس هنگام آغاز هر امر کوچک و بزرگی، «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بگویید؛یعنی برای این کار،از خدایی که عبادتِ جز او درست نیست،یاری می جویم؛

خدایی که چون از او کمک خواسته شود،یاور است و چون دعا شود،اجابت می کند.بخشنده ای که با گستردنِ روزی بر ما رحم می کند.مهربان با ما در دین و دنیا و آخرتمان؛او که دین را بر ما تخفیف داد و آن را آسان و سبُک قرار داد،و اوست که با جدا ساختن ما از دشمنانش بر ما رحمت می آورد».

سپس افزود:«پیامبر خدا فرمود:"هر کس را مشکلی اندوهگین کرد،[اگر]مخلصانه و با توجّه قلبی، «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بگوید،از دو حال،بیرون نخواهد بود:یا به حاجتش در دنیا می رسد و یا حاجتش در نزد خدا به حساب می آید و ذخیره می شود،و البته آنچه پیش خداوند است،برای مؤمنان،بهتر و پایاتر است"».

ص:67

ص:68

ص:69

5/1

ما یوجِبُ مَحَبَّةَ اللّهِ

38 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: أوحَی اللّهُ عز و جل إلی نَجِیِّهِ (1)موسَی بنِ عِمرانَ علیه السلام:یا موسی،أحبِبنی و حَبِّبنی إلی خَلقی.

قالَ:یا رَبِّ إنّی احِبُّکَ،فَکَیفَ احَبِّبُکَ إلی خَلقِکَ؟

قالَ:اُذکُر لَهُم نَعمائی عَلَیهِم و بَلائی (2)عِندَهُم،فَإِنَّهُم لا یَذکُرونَ أو (3)لا یَعرِفونَ مِنّی إلاّ کُلَّ خَیرٍ. (4)

ص:70


1- (1) النجیُّ:هو المُناجی(النهایة:ج 5 ص 25«نجا»).
2- (2) یحتمل أن یکون لفظ«بلائی»تصحیف«آلائی»الذی هو بمعنی النعمة،و یحتمل أن یکون المراد إنزال البلاء لا نفس البلاء،بمعنی أنه تعالی و إن کان من حقّه إنزال البلاء بسبب مساوئ العباد،إلاّ أنّه لا ینزله بهم.
3- (3) فی المصدر:«إذ»،و التصویب من بحار الأنوار.
4- (4) الأمالی للطوسی:ص 484 ح 1058 [1] عن أیّوب بن نوح بن درّاج عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 70 ص 18 ح 12. [2]
5/1-خدا را محبوب مردم کردن

38 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:خدای عز و جلبه محرم رازش موسی بن عمران علیه السلام وحی کرد:«ای موسی!مرا دوست بدار و مرا محبوب مردم کن».

موسی علیه السلام گفت:پروردگار من!خودم دوستت دارم؛امّا چگونه تو را محبوب مردم کنم؟

خدا فرمود:«نعمت هایم را بر آنها و بلایم (1)در میان آنان را به یادشان آور،که در این صورت،جز نیکیِ مرا به یاد نمی آورند و یا نمی شناسند».

ص:71


1- (1) ممکن است«بلائی»در متن عربی حدیث،تصحیف«آلائی»باشد که به همان معنای«نعمت هایم»است و ممکن است امکان و احتمال فرو فرستادن بلا،نه خود آن،منظور باشد؛یعنی با آن که خدا می تواند و حق دارد که به سبب زشتکاری های بندگان،بلا نازل کند،امّا نمی کند.

6/1

المَعرِفَةُ الشُّهودِیَّةُ

39 . کفایة الأثر بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام (1): سُئِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقیلَ لَهُ:یا أخا رَسولِ اللّهِ،هَل رَأَیتَ رَبَّکَ؟

فَقالَ:و کَیفَ أعبُدُ مَن لَم أرَهُ!لَم یَرَهُ العُیونُ بِمُشاهَدَةِ العِیانِ،و لکِن رَأَتهُ القُلوبُ بِحَقائِقِ الإِیمانِ،و إذا کانَ المُؤمِنُ یَری رَبَّهُ بِمُشاهَدَةِ البَصَرِ،فَإِنَّ کُلَّ مَن جازَ عَلَیهِ البَصَرُ (2)وَ الرُّؤیَةُ فَهُوَ مَخلوقٌ،و لا بُدَّ لِلمَخلوقِ مِنَ الخالِقِ،فَقَد جَعَلتَهُ إذا مُحدَثا مَخلوقا،و مَن شَبَّهَهُ بِخَلقِهِ فَقَدِ اتَّخَذَ مَعَ اللّهِ شَریکا.

وَیلَهُم!أ وَ لَم یَسمَعوا یَقولُ اللّهُ تَعالی: «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ» 3 ،و قَولَهُ: «لَنْ تَرانِی وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانِی فَلَمّا تَجَلّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا» 4 ؟وَ إنَّما طَلَعَ مِن نورِهِ عَلَی الجَبَلِ کَضَوءٍ یَخرُجُ مِن سَمِّ الخِیاطِ،فَدَکدَکَتِ الأَرضُ و صَعِقَتِ الجِبالُ، «وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً» أی مَیِّتا «فَلَمّا أَفاقَ» و رُدَّ عَلَیهِ روحُهُ «قالَ:سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ» مِن قَولِ مَن زَعَمَ أنَّکَ تُری،و رَجَعتُ إلی مَعرِفَتی بِکَ أنَّ الأَبصارَ لا تُدرِکُکَ «وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ» و أوَّلُ المُقِرّینَ بِأَنَّکَ تَری و لا تُری،و أنتَ بِالمَنظَرِ الأَعلی. (3)

40 . الإقبال عن الإمام الحسین علیه السلام فیما نُسِبَ إلَیهِ مِن دُعاءِ عَرَفَةَ:إلهی!تَرَدُّدی فِی

الآثارِ یوجِبُ بُعدَ المَزارِ،فَاجمَعنی عَلَیکَ بِخِدمَةٍ توصِلُنی إلَیکَ.

کَیفَ یُستَدَلُّ عَلَیکَ بِما هُوَ فی وُجودِهِ مُفتَقِرٌ إلَیکَ!أ یَکونُ لِغَیرِکَ مِنَ الظُّهورِ ما لَیسَ لَکَ حَتّی یَکونَ هُوَ المُظهِرَ لَکَ!مَتی غِبتَ حَتّی تَحتاجَ إلی دَلیلٍ یَدُلُّ عَلَیکَ!و مَتی بَعِدتَ حَتّی تَکونَ الآثارُ هِیَ الَّتی توصِلُ إلَیکَ!عَمِیَت عَینٌ لا تَراکَ عَلَیها رَقیبا،و خَسِرَت صَفقَةُ عَبدٍ لَم تَجعَل لَهُ مِن حُبِّکَ نَصیبا.

إلهی!أمَرتَ بِالرُّجوعِ إلَی الآثارِ فَارجِعنی إلَیکَ بِکِسوَةِ الأَنوارِ و هِدایَةِ الاِستِبصارِ،حَتّی أرجِعَ إلَیکَ مِنها کَما دَخَلتُ إلَیکَ مِنها؛مَصونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ إلَیها،و مَرفوعَ الهِمَّةِ عَنِ الاِعتِمادِ عَلَیها،إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ....

إلهی!اُطلُبنی بِرَحمَتِکَ حَتّی أصِلَ إلَیکَ،وَ اجذِبنی بِمَنِّکَ حَتّی اقبِلَ عَلَیکَ...

إلهی!عَلِمتُ بِاختِلافِ الآثارِ،و تَنَقُّلاتِ الأَطوارِ،أنَّ مُرادَکَ مِنّی أن تَتَعَرَّفَ إلَیَّ فی کُلِّ شَیءٍ حَتّی لا أجهَلَکَ فی شَیءٍ....

أنتَ الَّذی أشرَقتَ الأَنوارَ فی قُلوبِ أولِیائِکَ حَتّی عَرَفوکَ و وَحَّدوکَ،و أنتَ الَّذی أزَلتَ الأَغیارَ عَن قُلوبِ أحِبّائِکَ حَتّی لَم یُحِبّوا سِواکَ و لَم یَلجَؤوا إلی غَیرِکَ،أنتَ المُونِسُ لَهُم حَیثُ أوحَشَتهُمُ العَوالِمُ،و أنتَ الَّذی هَدَیتَهُم حَیثُ استَبانَت لَهُمُ المَعالِمُ.

ما ذا وَجَدَ مَن فَقَدَکَ؟و مَا الَّذی فَقَدَ مَن وَجَدَکَ؟لَقَد خابَ مَن رَضِیَ دونَکَ بَدَلاً،و لَقَد خَسِرَ مَن بَغی عَنکَ مُتَحَوِّلاً.

کَیفَ یُرجی سِواکَ و أنتَ ما قَطَعتَ الإِحسانَ؟و کَیفَ یُطلَبُ مِن غَیرِکَ و أنتَ ما بَدَّلتَ عادَةَ الاِمتِنانِ؟...

أنتَ الَّذی لا إلهَ غَیرُکَ،تَعَرَّفتَ لِکُلِّ شَیءٍ فَما جَهِلَکَ شَیءٌ،و أنتَ الَّذی تَعَرَّفتَ إلَیَّ فی کُلِّ شَیءٍ فَرَأَیتُکَ ظاهِرا فی کُلِّ شَیءٍ،و أنتَ الظّاهِرُ لِکُلِّ شَیءٍ.یا مَنِ

استَوی بِرَحمانِیَّتِهِ فَصارَ العَرشُ غَیبا فی ذاتِهِ،مَحَقتَ الآثارَ بِالآثارِ،و مَحَوتَ الأَغیارَ بِمُحیطاتِ أفلاکِ الأَنوارِ.

یا مَن احتَجَبَ فی سُرادِقاتِ (4)عَرشِهِ عَن أن تُدرِکَهُ الأَبصارُ،یا مَن تَجَلّی بِکَمالِ بَهائِهِ فَتَحَقَّقَت عَظَمَتُهُ مِنَ الاِستِواءِ،کَیفَ تَخفی و أنتَ الظّاهِرُ؟أم کَیفَ تَغیبُ و أنتَ الرَّقیبُ الحاضِرُ؟إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ،وَ الحَمدُ للّهِ ِ وَحدَهُ. (5)

ص:72


1- (1) ذکر فی هامش المصدر أنّ فی بعض النسخ:«عن الحسن بن علیّ».
2- (2) فی المصدر:«فإن کان من حاز علیه البصر»،و التصویب من بحار الأنوار. [1]
3- (5) کفایة الأثر:ص 257 [2] عن هشام عن الإمام الصادق [3]عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 4 ص 54 ح 34. [4]
4- (6) السُّرادق:و هو کلّ ما أحاط بشیء من حائط أو مضرب أو خباء(النهایة:ج 2 ص 359« [5]سردق»).
5- (7) الإقبال(طبعة دار الکتب الإسلامیّة):ص 348،بحار الأنوار:ج 98 ص 225 ح 3. [6]
6/1-معرفت شهودی

39 . کفایة الأثر به سندش،از امام حسین علیه السلام:از امیرمؤمنان سؤال شد:ای برادر پیامبر خدا!آیا پروردگارت را دیده ای؟

فرمود:«چگونه خدایی را بپرستم که او را ندیده ام؟!چشم ها به دیده حس،او را نمی بینند؛بلکه دل ها با حقایق ایمان،او را می بینند و اگر مؤمن،خدایش را به دیده سر ببیند،آن،مخلوق است[نه خالق]،که دیده شدن با چشم،ویژگی مخلوق است و مخلوق را خالقی باید.پس خدا را مخلوق و حادث کرده ای و هر کسی خدا را به مخلوقش مانند کند،برای خدا شریک گرفته است.

وای بر ایشان!آیا نشنیده اند که خدای متعال می فرماید:«دیده ها او را درنمی یابند و او دیده ها را دریابد،و اوست باریک بینِ آگاه»،و نیز گفته اش که:«هرگز مرا نخواهی دید؛امّا به کوه بنگر.اگر بر جای مانْد،مرا می بینی.پس چون خدایش بر کوه جلوه نمود،آن را متلاشی کرد»؟

و از نورش تنها به اندازه ای که از سوراخِ سوزن می گذرد،بر کوه تابید.پس زمین،کوفته گشت و کوه ها صاعقه زد و«موسی،بیهوش بر زمین افتاد»؛یعنی مُرد،و«چون به هوش آمد»و روحش به او بازگشت،گفت:«منزّهی تو!به سوی تو بازگشتم».یعنی از گفته کسی که می پنداشت:تو دیده می شوی،به معرفت خویش به تو که دیده ها تو را در نمی یابند،بازگشتم،«و من،نخستین مؤمنم»و نخستین اقرار کننده به این که می بینی و دیده نمی شوی و تو در دیدگاهی والا هستی».

40 . الإقبال از امام حسین علیه السلام(در دعای عرفه ای که به ایشان منسوب است):خدای من!چرخش من در میان آثار،موجب دوریِ دیدار می شود.پس مرا

یکسر به خدمتی بدار که به تو برساند.

چه سان چیزی که در وجودش نیازمند توست،بر تو ره بنماید؟!آیا برای جز تو ظهوری هست که تو آن را نداشته باشی تا آن،آشکار کننده تو باشد؟!کی غایب شده ای تا به راهنمایی نیاز افتد که به تو ره ببرد؟!و کِی دور گشته ای تا آثار،رساننده به تو باشند؟!کور باد چشمی که تو را مراقب خود نبیند و زیان بار باد سودای بنده ای که از محبّتت نصیبی برایش ننهاده ای!

خدای من!به مراجعه آثار،فرمان دادی.پس مرا با پوششی از نور و بینش و هدایت،باز گردان تا همان گونه از آنها درگذرم که به سویشان رفته بودم؛درون،از چشم دوختن به آنها محفوظ باشد و همّت،از اعتماد به آنها برکشیده شود،که البته تو بر هر کاری،توانایی....

خدای من!مرا با رحمتت بطلب تا به تو برسم و با نعمتت جذبم کن تا به تو روی آورم....

خدای من!از گوناگونیِ آثار و تغییر حالت ها دانستم که تو می خواهی خود را در هر چیز به من بشناسانی تا در هیچ چیز از تو بی خبر نمانم....

تویی که بر دلِ اولیایت،نور تاباندی تا تو را بشناسند و یگانه ات شمرند و تویی که[دوستیِ]دیگران را از دل های دوستدارانت جدا نمودی تا به جز تو محبّت نورزند و به جز تو پناه نیاورند.تویی مونس آنان،هرگاه که در دنیا احساس تنهایی کنند و تویی راهنمای ایشان،هرجا که نشانه ها بر ایشان آشکار شود.

آن که تو را از دست داد،چه یافت؟و آن که تو را یافت،چه از دست داد؟بی گمان،آن که به جز تو رضایت داد،محروم گشت و آن که جز تو را جُست،زیان کرد.

چگونه جز تو را امید می برند،در حالی که احسان را نگسسته ای؟و چگونه از غیر تو می خواهند،در حالی که خوی نعمت بخشی را تغییر نداده ای؟....

تویی که خدایی جز تو نیست.همه چیزها تو را می شناسند و هیچ چیز از تو بی اطّلاع نیست و تویی که خود را در هر چیز به من شناساندی و تو را در هر

چیز،آشکار دیدم،و تو برای هر چیز،آشکاری.

ای آن که با رحمانیت خویش،سیطره یافت و عرش در ذاتش نهان شد!آثار را با آثار،از میان بُردی و دیگران را در محاصره نور افلاک،محو کردی.

ای که در سراپرده عرشت از دیده ها نهان شدی،ای که با والایی هایت جلوه نمودی و عظمتت بر همه چیز،سیطره یافت!چگونه پنهان باشی،در حالی که آشکاری؟چگونه غایب گردی،در حالی که مراقب و حاضری؟تو بر هر کاری توانایی،و ستایش،تنها از آنِ خداست.

ص:73

ص:74

ص:75

7/1

مَعرِفَةُ صِفاتِ اللّهِ

41 . التوحید عن عکرمة عن الحسین بن علیّ علیه السلام: أصِفُ إلهی بِما وَصَفَ بِهِ نَفسَهُ،و اعَرِّفُهُ بِما عَرَّفَ بِهِ نَفسَهُ؛لا یُدرَکُ بِالحَواسِّ،و لا یُقاسُ بِالنّاسِ،فَهُوَ قَریبٌ غَیرُ مُلتَصِقٍ،و بَعیدٌ غَیرُ مُتَقَصٍّ،یُوَحَّدُ و لا یُبَعَّضُ،مَعروفٌ بِالآیاتِ،مَوصوفٌ بِالعَلاماتِ،لا إلهَ إِلاّ هُوَ الکَبیرُ المُتَعالِ. (1)

42 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: أیُّهَا النّاسُ!اتَّقوا هؤُلاءِ المارِقَةَ (2)الَّذینَ یُشَبِّهونَ اللّهَ بِأَنفُسِهِم،یُضاهِئونَ (3)قَولَ الَّذینَ کَفَروا مِن أهلِ الکِتابِ،بَل هُوَ اللّهُ لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ و هُوَ السَّمیعُ البَصیرٌ،لا تُدرِکُهُ الأَبصارُ و هُوَ یُدرِکُ الأَبصارَ و هُوَ اللَّطیفُ الخَبیرُ.

استَخلَصَ الوَحدانِیَّةَ وَ الجَبَروتَ،و أمضَی المَشیئَةَ وَ الإِرادَةَ وَ القُدرَةَ وَ العِلمَ بِما هُوَ کائِنٌ،لا مُنازِعَ لَهُ فی شَیءٍ مِن أمرِهِ،و لا کُفوَ لَهُ یُعادِلُهُ،و لا ضِدَّ لَهُ یُنازِعُهُ،و لا سَمِیَّ لَهُ یُشابِهُهُ،و لا مِثلَ لَهُ یُشاکِلُهُ.

لا تَتَداوَلُهُ الاُمورُ،و لا تَجری عَلَیهِ الأَحوالُ،و لا تَنزِلُ عَلَیهِ الأَحداثُ،و لا یَقدِرُ الواصِفونَ کُنهَ عَظَمَتِهِ،و لا یَخطُرُ عَلَی القُلوبِ مَبلَغُ جَبَروتِهِ؛لِأَنَّهُ لَیسَ لَهُ فِی الأَشیاءِ عَدیلٌ،و لا تُدرِکُهُ العُلَماءُ بِأَلبابِها،و لا أهلُ التَّفکیرِ بِتَفکیرِهِم إلاّ بِالتَّحقیقِ إیقانا بِالغَیبِ؛لِأَنَّهُ لا یوصَفُ بِشَیءٍ مِن صِفاتِ المَخلوقینَ،و هُوَ الواحِدُ الصَّمَدُ،ما تُصُوِّرَ فِی الأَوهامِ فَهُوَ خِلافُهُ.

لَیسَ بِرَبٍّ مَن طُرِحَ تَحتَ البَلاغِ،و مَعبودٍ مَن وُجِدَ فی هَواءٍ أو غَیرِ هَواءٍ،هُوَ فِی الأَشیاءِ کائِنٌ لا کَینونَةَ مَحظورٍ بِها عَلَیهِ،و مِنَ الأَشیاءِ بائِنٌ لا بَینونَةَ غائِبٍ عَنها.لَیسَ بِقادِرٍ مَن قارَنَهُ ضِدٌّ أو ساواهُ نِدٌّ.

لَیسَ عَنِ الدَّهرِ قِدَمُهُ،و لا بِالنّاحِیَةِ أمَمُهُ،احتَجَبَ عَنِ العُقولِ کَمَا احتَجَبَ عَنِ الأَبصارِ،و عَمَّن فِی السَّماءِ احتِجابُهُ کَمَن فِی الأَرضِ.

قُربُهُ کَرامَتُهُ،و بُعدُهُ إهانَتُهُ.لا تَحُلُّهُ فی،و لا تُوَقِّتُهُ إذ،و لا تُؤامِرُهُ إن.عُلُوُّهُ مِن غَیرِ تَوَقُّلٍ (4)،و مَجیؤُهُ مِن غَیرِ تَنَقُّلٍ.یوجِدُ المَفقودَ،و یُفقِدُ المَوجودَ،و لا تَجتَمِعُ لِغَیرِهِ الصِّفَتانِ فی وَقتٍ.یُصیبُ الفِکرُ مِنهُ الإِیمانَ بِهِ مَوجودا،و وُجودُ الإِیمانِ لا وُجودُ صِفَةٍ.بِهِ توصَفُ الصِّفاتُ لا بِها یوصَفُ،و بِهِ تُعرَفُ المَعارِفُ لا بِها یُعرَفُ،فَذلِکَ اللّهُ لا سَمِیَّ لَهُ،سُبحانَهُ لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ و هُوَ السَّمیعُ البَصیرُ. (5)

ص:76


1- (1) التوحید:ص 80 ح 35، [1]روضة الواعظین:ص 43 و [2]فیه«منفصل»بدل«متقصّ»،تفسیر العیّاشی:ج 2 ص 337 ح 64 [3] عن یزید بن رویان نحوه،بحار الأنوار:ج 4 ص 297 ح 24. [4]
2- (2) المارقون:هم الّذین مرقوا من دین اللّه،و یمرقون من الدین:أی یجوزونه و یتعدّونه(مجمع البحرین:ج 3 ص 1689« [5]مرق»).
3- (3) المضاهأةُ بالهمزة:المضاهاةُ و المشاکلةُ،ضاهأتُ الرَّجُلَ و ضاهیته أی:شابهتُه(تاج العروس:ج 1 ص 198« [6]ضهأ»).
4- (4) التَّوقُّلُ:الإسراع فی الصعود(النهایة:ج 5 ص 216«و [7]قل»).
5- (5) تحف العقول:ص 244،بحار الأنوار:ج 4 ص 301 ح 29. [8]
7/1-شناخت صفات خدا

41 . التوحید به نقل از عِکْرِمه،از امام حسین علیه السلام:خدایم را آن گونه توصیف می کنم که خود،توصیف کرده است و او را آن گونه می شناسانَم که خود،شناسانده است؛به حواس درک نمی شود و با مردم،سنجیده نمی گردد؛نزدیک است،امّا نه چسبیده؛و دور است،امّا در دسترس؛یگانه و بی جزء است.با آیه ها شناخته شده و با نشانه ها توصیف شده است.خدایی جز او که بزرگ و والاست،نیست.

42 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:ای مردم!از این بیرون رفتگان از دین که خدا را به خود شبیه می کنند و مانند کافرانِ اهل کتاب سخن می گویند،بپرهیزید،که او خدایی بی نظیر،شنوا و بیناست.دیده ها او را درنمی یابند و او دیده ها را دریابد،و اوست باریک بینِ آگاه.

یگانگی و شُکوه را ویژه خود ساخته و خواست و اراده و قدرت و علم به کائنات را تثبیت کرده است.هیچ هماوردی در هیچ یک از کارهایش ندارد؛نه همتایی که با او برابری کند،نه مقابلی که با او بستیزد،نه هم نامی که به او مانَد و نه مانندی که شکل او باشد.

کارها او را دست به دست نمی کنند و دچار دگرگونی نمی شود و پیشامدها بر او فرود نمی آیند و توصیفگران به ژرفای عظمت او نمی رسند و اندازه شکوه او بر دل ها ره نمی یابد؛زیرا چیزی هم سنگ او نیست و عالمان با خِردهایشان و اندیشمندان با اندیشه شان به او نمی رسند،جز با تحقیق و باور داشتن غیب؛زیرا به هیچ یک از صفات آفریدگان،متصّف نمی شود.اوست یگانه بی خلل و هر چه در اندیشه ها بیاید،جز اوست.

آن که به زیر مِهمیز اندیشه درآید،خدا نیست و آن که در فضا یا جز آن یافت شود،معبود نیست.او در اشیاست،امّا نه در محاصره آنها،و از آنها جداست،امّا نه غایب از آنها.توانا نیست آن که ضدّی همراه دارد و یا همتایی برابر.

دیرینگی او به زمان و قصدش به معنای توجّه به این سو و آن سو نیست.بر خِردها پوشیده است،همان سان که از دیده ها نهان است و از دیدِ آسمانیان نیز به مانند زمینیان،ناپیداست.

نزدیکی اش کرامت او و دوری اش اهانت اوست.نه مکان به او راه دارد،نه زمان محدودش می سازد و نه شرط می پذیرد.والایی او بدون بالا آمدن است.می آید،امّا جابه جا نمی شود.نابود را بود می کند و بود را نابود و این دو صفت،برای جز او،در یک زمان،گِرد نمی آیند.اندیشه تا باور به وجودش می رسد؛امّا باور به وجودش،به فهم چگونگی اش نمی رسد.

صفت ها به او توصیف می شوند،نه او به صفت ها،و شناخت ها به او شناخته می شوند،نه او به آنها.این،آن خدای بی هم نام،پاک و بی مانند،شنوا و بیناست.

ص:77

ص:78

ص:79

43 . تفسیر العیّاشی عن یزید بن رویان: دَخَلَ نافِعُ بنُ الأَزرَقِ (1)المَسجِدَ الحَرامَ وَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام مَعَ عَبدِ اللّهِ بنِ عَبّاسٍ جالِسانِ فِی الحِجرِ،فَجَلَسَ إلَیهِما ثُمَّ قالَ:یَا ابنَ عَبّاسٍ،صِف لی إلهَکَ الَّذی تَعبُدُهُ.

فَأَطرَقَ ابنُ عَبّاسٍ طَویلاً مُستَبطِئا بِقَولِهِ،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:إلَیَّ یَا ابنَ الأَزرَقِ المُتَوَرِّطَ فِی الضَّلالَةِ،المُرتَکِسَ (2)فِی الجَهالَةِ؛اُجیبُکَ عَمّا سَأَلتَ عَنهُ.

فَقالَ:ما إیّاکَ سَأَلتُ فَتُجیبَنی!

فَقالَ لَهُ ابنُ عَبّاسٍ:مَهْ،عَنِ (3)ابنِ رَسولِ اللّهِ،فَإِنَّهُ مِن أهلِ بَیتِ النُّبُوَّةِ و مَعدِنِ الحِکمَةِ (4).

فَقالَ لَهُ:صِف لی.

فَقالَ لَهُ:أصِفُهُ بِما وَصَفَ بِهِ نَفسَهُ،و اعَرِّفُهُ بِما عَرَّفَ بِهِ نَفسَهُ:لا یُدرَکُ بِالحَواسِّ،و لا یُقاسُ بِالنّاسِ،قَریبٌ غَیرُ مُلتَزِقٍ،و بَعیدٌ غَیرُ مُقصیً (5)،یُوَحَّدُ و لا یَتَبَعَّضُ،لا إلهَ إلاّ هُوَ الکَبیرُ المُتَعالِ.

قالَ:فَبَکَی ابنُ الأَزرَقِ بُکاءً شَدیدا،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:ما یُبکیکَ؟

قالَ:بَکَیتُ مِن حُسنِ وَصفِکَ.

قالَ:یَا ابنَ الأَزرَقِ،إنّی اخبِرتُ أنَّکَ تُکَفِّرُ أبی و أخی و تُکَفِّرُنی!

قالَ لَهُ نافِعٌ:لَئِن قُلتُ ذاکَ لَقَد کُنتُمُ الحُکّامَ و مَعالِمَ الإِسلامِ،فَلَمّا بُدِّلتُمُ استَبدَلنا بِکُم.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:یَا ابنَ الأَزرَقِ،أسأَلُکَ عَن مَسأَلَةٍ فَأَجِبنی عَن قَولِ اللّهِ لا إلهَ إلاّ هُوَ: «وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما» إلی قَولِهِ «کَنزَهُما» مَن حُفِظَ فیهِما؟[قالَ:أبوهُما]. (6)

قالَ:فَأَیُّهُما أفضَلُ؛أبوهُما (7)أم رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و فاطِمَةُ؟

قالَ:لا،بَل رَسولُ اللّهِ و فاطِمَةُ بِنتُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله.

قالَ:فَما حَفِظَهُما حَتّی حیلَ (8)بَینَنا و بَینَ الکُفرِ.

فَنَهَضَ[ابنُ الأَزرَقِ] (9)ثُمَّ نَفَضَ بِثَوبِهِ،ثُمَّ قالَ:قَد نَبَّأَنَا اللّهُ عَنکُم مَعشَرَ قُرَیشٍ أنتُم قَومٌ خَصِمونَ. (10)

ص:80


1- (1) نافع بن الأزرق،من رؤساء الخوارج،و کان مصاحبا لابن عبّاس فی مکّة،فسأله عن بعض الآیات التی کان یتوهّم اختلافها.
2- (2) فی الطبعة المعتمدة:«المرتکن»،و التصویب من طبعة مؤسّسة البعثة و بحار الأنوار. [1]
3- (3) فی بحار الأنوار:« [2]سَلْ»بدل«عن».
4- (4) فی الطبعة المعتمدة:«و معه من الحکمة»،و التصویب من طبعة مؤسّسة البعثة.
5- (5) فی الطبعة المعتمدة:«مقص»،و التصویب من طبعة مؤسّسة البعثة.
6- (6) ما بین المعقوفین سقط من الطبعة المعتمدة و أثبتناه من طبعة مؤسّسة البعثة و بحار الأنوار. [3]
7- (7) فی الطبعة المعتمدة:«أبویهما»،و التصویب من طبعة مؤسّسة البعثة و بحار الأنوار. [4]
8- (8) فی بحار الأنوار:« [5]فما حُفِظنا حتّی حال...».
9- (9) ما بین المعقوفین أثبتناه من بحار الأنوار. [6]
10- (10) تفسیر العیّاشی:ج 2 ص 337 ح 64، [7]التوحید:ص 80 ح 35،روضة الواعظین:ص 43 کلاهما عن عکرمة نحوه و لیس فیهما ذیله من«فبکی»،بحار الأنوار:ج 33 ص 423 ح 631؛ [8]تاریخ دمشق:ج 14 ص 183 عن عکرمة نحوه.

43 . تفسیر العیّاشی به نقل از یزید بن رویان:نافع بن ازرق، (1)داخل مسجد الحرام شد.امام حسین علیه السلام با عبد اللّه بن عبّاس در حجر[اسماعیل]نشسته بودند.کنار آنان نشست و گفت:ای ابن عبّاس!خدایی را که می پرستی،برایم توصیف کن.

ابن عبّاس،مدّتی دراز درباره گفته ابن ارزق به فکر فرو رفت.پس امام حسین علیه السلام به او فرمود:«ای ابن ارزق!ای فرو رفته در گم راهی و افتاده در نادانی!به سوی من بیا،تا از آنچه پرسیدی،به تو پاسخ دهم».

گفت:از تو نپرسیدم تا پاسخم دهی!

ابن عبّاس به او گفت:خاموش باش و از زاده پیامبر خدا بپرس که او از خاندان نبوّت و معدن حکمت است.

نافع به امام علیه السلام گفت:[خدا را]برایم توصیف کن.

فرمود:«او را همان گونه توصیف می کنم که خود را توصیف کرده است و همان گونه می شناسانَم که خود را شناسانده است.با حواس،درک و با مردم،سنجیده نمی شود.نزدیک است،امّا نه چسبیده،و دور است،امّا در دسترس.یگانه جزءناپذیر است.خدایی جز او که بزرگ والاست نیست».

ابن ازرق،سخت گریست.امام حسین علیه السلام به او فرمود:«چه باعث گریه ات شد؟».

گفت:از توصیف خوبت گریستم.

امام علیه السلام فرمود:«ای پسرِ ازرق!به من رسیده که تو پدر و برادرم را و خودِ مرا تکفیر می کنی؟».

نافع گفت:اگرچه چنین می گفتم؛[امّا الآن می گویم]شما فرمان روایانِ اسلام و نشانه های آنید.چون دیگران را به جای شما نهادند،ما نیز چنین پنداشتیم.

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«ای پسر ازرق!از تو سؤالی می پرسم.به من درباره این گفته خدای یگانه پاسخ ده که فرمود:«و امّا دیوار،از آن دو پسر یتیم در شهر بود که زیر آن گنجی داشتند»تا آنجا که می فرماید:«گنج آن دو».[خداوند،]گنج آن دو را برای چه کسی حفظ کرد؟».

ابن ازرق گفت:برای پدرشان[که فرد خوبی بود].

امام علیه السلام فرمود:«کدام یک برترند؟پدر آن دو یا پیامبر خدا و فاطمه؟

ابن ازرق،گفت:نه،بلکه پیامبر خدا و فاطمه دختر پیامبر خدا[برترند].

فرمود:«[قریش،در کار ما]حرمت این دو را نیز نپاییدند تا آنجا که ما را کافر دانستند».

ابن ازرق برخاست و لباسش را تکاند و سپس گفت:ای قریشیان!خدا،از شما خبر داده است که قومی ستیزه جوی هستید.

ص:81


1- (1) نافع بن ازرق،از سران خوارج و همنشین ابن عبّاس در مکّه بود و از او سؤال هایی درباره توهّمات خود،مبنی بر اختلاف برخی آیات قرآن می پرسید(لسان المیزان:ج 6 ص 145 ش 506).

8/1

تَفسیرُ صِفَةِ الصَّمَدِ

44 . التوحید عن وهب بن وهب القرشی عن الصادق جعفر بن محمّد عن أبیه الباقر عن أبیه علیهم السلام :إنَّ أهلَ البَصرَةِ کَتَبوا إلَی الحُسَینِ بنِ عَلیٍّ علیه السلام یَسأَلونَهُ عَنِ الصَّمَدِ،فَکَتَبَ إلَیهِم:

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ،أمّا بَعدُ فَلا تَخوضوا فِی القُرآنِ،و لا تُجادِلوا فیهِ،و لا تَتَکَلَّموا فیهِ بِغَیرِ عِلمٍ،فَقَد سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:«مَن قالَ فِی القُرآنِ بِغَیرِ عِلمٍ فَلیَتَبَوَّأ مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ».

و إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ قَد فَسَّرَ الصَّمَدَ فَقالَ: «اَللّهُ أَحَدٌ* اَللّهُ الصَّمَدُ» ،ثُمَّ فَسَّرَهُ فَقالَ: «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ* وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» .

لَم یَلِد:لَم یَخرُج مِنهُ شَیءٌ کَثیفٌ؛کَالوَلَدِ و سائِرِ الأَشیاءِ الکَثیفَةِ الَّتی تَخرُجُ مِنَ المَخلوقینَ،و لا شَیءٌ لَطیفٌ کَالنَّفسِ،و لا یَتَشَعَّبُ مِنهُ البَدَواتُ کَالسِّنَةِ وَ النَّومِ،وَ الخَطرَةِ وَ الهَمِّ،وَ الحُزنِ وَ البَهجَةِ،وَ الضِّحکِ وَ البُکاءِ،وَ الخَوفِ وَ الرَّجاءِ،وَ الرَّغبَةِ وَ السَّأمَةِ،وَ الجوعِ وَ الشِّبَعِ؛تَعالی أن یَخرُجَ مِنهُ شَیءٌ،و أن یَتَوَلَّدَ مِنهُ شَیءٌ کَثیفٌ أو لَطیفٌ.

و لَم یولَد:لَم یَتَوَلَّد مِن شَیءٍ،و لَم یَخرُج مِن شَیءٍ کَما یَخرُجُ الأَشیاءُ الکَثیفَةُ مِن عَناصِرِها؛کَالشَّیءِ مِنَ الشَّیءِ،وَ الدّابَّةِ مِنَ الدّابَّةِ،وَ النَّباتِ مِنَ الأَرضِ،وَ الماءِ مِنَ الیَنابیعِ،وَ الثِّمارِ مِنَ الأَشجارِ،و لا کَما یَخرُجُ الأَشیاءُ اللَّطیفَةُ مِن مَراکِزِها؛کَالبَصَرِ مِنَ العَینِ،وَ السَّمعِ مِنَ الاُذُنِ،وَ الشَّمِّ مِنَ الأَنفِ،وَ الذَّوقِ مِنَ الفَمِ،وَ الکَلامِ مِنَ اللِّسانِ،وَ المَعرِفَةِ وَ التَّمییزِ (1)مِنَ القَلبِ،و کَالنّارِ مِنَ الحَجَرِ.

لا،بَل هُوَ اللّهُ الصَّمَدُ الَّذی لا مِن شَیءٍ،و لا فی شَیءٍ،و لا عَلی شَیءٍ،مُبدِعُ الأَشیاءِ و خالِقُها،و مُنِشئُ الأَشیاءِ بِقُدرَتِهِ،یَتَلاشی ما خَلَقَ لِلفَناءِ بِمَشِیَّتِهِ،و یَبقی ما خَلَقَ لِلبَقاءِ بِعِلمِهِ،فَذلِکُمُ اللّهُ الصَّمَدُ الَّذی لَم یَلِد و لَم یولَد،عالِمُ الغَیبِ وَ الشَّهادَةِ الکَبیرُ المُتعالِ،و لَم یَکُن لَهُ کُفُوا أحَدٌ. (2)

ص:82


1- (1) فی المصدر:«و التمیّز»،و التصویب من بحار الأنوار. [1]
2- (2) التوحید:ص 90 ح 5،مجمع البیان:ج 10 ص 861 عن وهب بن وهب عن الإمام الصادق عن أبیه الباقر علیهما السلام،بحار الأنوار:ج 3 ص 223 ح 14. [2]
8/1-معنای صفت«صمد»

44 . التوحید به نقل از وَهْب بن وَهْب قُرَشی،از امام صادق،از امام باقر،از امام زین العابدین علیهم السلام:بصریان به امام حسین علیه السلام نامه نوشتند و از معنای«صمد»پرسیدند.امام علیه السلام نگاشت:

«به نام خداوند بخشنده مهربان.امّا بعد،در قرآن،فرو نروید و در آن با هم مستیزید و ناآگاهانه،درباره اش سخن مرانید که شنیدم جدّم پیامبر خدا فرمود:"آن که ناآگاهانه درباره قرآن چیزی بگوید،باید جایگاهش را از آتش[دوزخ]برگیرد".

و خداوند سبحان،خود،صمد را تفسیر کرده و فرموده است:«خدا یکتاست،خدا صمد است»و سپس آورده است:«نه زاده و نه زاده شده است و نه کسی همانند اوست».نزاده است،یعنی هیچ چیز جِرم داری،مانند بچّه و دیگر اجرامی که از آفریدگان خارج می شود،از او خارج نشده است و نه چیز بی جِرمی مانند جان[از او خارج شده]،و چُرت و خواب و خُطورات ذهنی و اندیشناکی و غم و شادی و خنده و گریه و بیم و امید و رغبت و نفرت و گرسنگی و سیری از او سر نمی زند.خداوند،والاتر از آن است که چیزی از او خارج شود و چیزی جسمانی یا لطیف از او زاده شود.

و زاده نشده است،یعنی از چیزی متولّد نشده و از چیزی بیرون نیامده است،آن گونه که اجرام از عناصر خود بیرون می آیند،مانند چیزی از چیزی،حیوانی از حیوانی،گیاه از زمین،آب از چشمه ها و میوه ها از درختان؛نه آن گونه که چیزهای لطیف و بی جِرم از کانون های خود بیرون می آیند،مانند دیدن از چشم،شنیدن از گوش،بوییدن از بینی،چشیدن از دهان،سخن از زبان،شناخت و تشخیص از دل،و آتش از سنگ.

نه[هیچ یک نیست]؛بلکه او خدایِ صمدی است که نه از چیزی است و نه در چیزی و نه بر چیزی.نوآور و آفریدگارِ چیزهاست و پدید آورنده آنها به نیروی خویش.آنچه برای نابودی آفریده،به خواست او متلاشی می شود و آنچه برای ماندن آفریده،به علم او می مانَد.پس این،خدای صمدی است که نه زاده و نه زاده شده است؛دانا به غیب و حضور،بزرگ و والاست و همتایی برای او نیست.

ص:83

ص:84

ص:85

45 . التوحید بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: الصَّمَدُ الَّذی لا جَوفَ لَهُ،وَ الصَّمَدُ الَّذی قَدِ انتَهی سُؤدَدُهُ،وَ الصَّمَدُ الَّذی لا یَأکُلُ و لا یَشرَبُ،وَ الصَّمَدُ الَّذی لا یَنامُ،وَ الصَّمَدُ الدّائِمُ الَّذی لَم یَزَل و لا یَزالُ. (1)

9/1

جَزاءُ المُوَحِّدِ

46 . التوحید بإسناده عن الحسین علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام قالَ:سَمِعتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله یَقولُ:قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:

إنّی أنَا اللّهُ لا إلهَ إلاّ أنَا فَاعبُدونی،مَن جاءَ مِنکُم بِشَهادَةِ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ بِالإِخلاصِ دَخَلَ فی حِصنی،و مَن دَخَلَ فی حِصنی أمِنَ مِن عَذابی. (2)

10/1

صِفَةُ العارِفِ

47 . جامع الأخبار: کانَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام إذا تَوَضَّأَ تَغَیَّرَ لَونُهُ،وَ ارتَعَدَت مَفاصِلُهُ،فَقیلَ لَهُ فی ذلِکَ فَقالَ:حَقٌّ لِمَن وَقَفَ بَینَ یَدَیِ اللّهِ المَلِکِ الجَبّارِ أن یَصفَرَّ لَونُهُ،و تَرتَعِدَ مَفاصِلُهُ. (3)

ص:86


1- (1) التوحید:ص 90 ح 3،معانی الأخبار:ص 7 ح 3 و لیس فیه«الدائم»و کلاهما عن وهب بن وهب عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،مجمع البیان:ج 10 ص 861،بحار الأنوار:ج 3 ص 223 ح 12. [1]
2- (2) التوحید:ص 25 ح 22،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 134 ح 1 [2] کلاهما عن عبد السلام بن صالح أبی الصلت الهروی عن الإمام الرضا [3]عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 49 ص 122 ح 3. [4]
3- (3) جامع الأخبار:ص 166 ح 397،و [5]فی المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 14« [6]إنّ الحسن بن علیّ علیهما السلام».

45 . التوحید به سندش،از امام حسین علیه السلام:صمد،یعنی بی خلل و یعنی نهایتِ سَروری.صمد،کسی است که نه می خورَد و نه می آشامد و نه می خوابد.صمد،یعنی موجود جاودانی که همیشه بوده و خواهد بود.

9/1-پاداش یکتاپرست

46 . التوحید به سندش،از امام حسین علیه السلام:پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام برایم حدیث کرد که:شنیدم پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:«خداوندِ بزرگ بِشْکوه می فرماید:"تنها،من خدا هستم و جز من،خدایی نیست.پس مرا بپرستید هر کس از شما بیاید و بر یگانگی خداوند،مخلصانه گواهی دهد،به دژِ من درآمده است و هر کس به دژ من درآید،از عذاب من،ایمن است"».

10/1-ویژگی عارف

47 . جامع الأخبار: امام حسین علیه السلام هرگاه وضو می گرفت،رنگش دگرگون می شد و اندامش به لرزه می افتاد.راز آن را جویا شدند.فرمود:«کسی که در پیشگاه خداوندِ فرمان روای جبّار می ایستد،سزاوار است که رُخش زرد شود و بندْبندش بلرزد».

ص:87

11/1

ما لَیسَ للّهِ ِ و ما لَیسَ عِندَ اللّهِ و ما لا یَعلَمُهُ اللّهُ

48 . التوحید بإسناده عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: إنَّ یَهودِیّا سَأَلَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام،فَقالَ:أخبِرنی عَمّا لَیسَ للّهِ ِ،و عَمّا لَیسَ عِندَ اللّهِ،و عَمّا لا یَعلَمُهُ اللّهُ؟

فَقالَ علیه السلام:أمّا ما لا یَعلَمُهُ اللّهُ عز و جل فَذلِکَ قَولُکُم یا مَعشَرَ الیَهودِ:إنَّ عُزَیرا ابنُ اللّهِ،وَ اللّهُ لا یَعلَمُ لَهُ وَلَدا.و أمّا قَولُکَ:ما لَیسَ للّهِ ِ،فَلَیسَ للّهِ ِ شَریکٌ،و قَولُکَ:ما لَیسَ عِندَ اللّهِ،فَلَیسَ عِندَ اللّهِ ظُلمٌ لِلعِبادِ.

فَقالَ الیَهودِیُّ:أنَا أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ،و أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ. (1)

ص:88


1- (1) التوحید:ص377 ح23 عن علیّ بن مهرویه القزوینی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 46 ح 172 و ج 1 ص 141 ح 40 [1] عن داود بن سلیمان الفرّا عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،الأمالی للطوسی:ص 275ح 527 [2] عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 10 ص 11 ح 5. [3]
11/1-آنچه خدا ندارد و آنچه نزد او نیست و آنچه نمی داند

48 . التوحید به سندش،از امام حسین علیه السلام:فردی یهودی از امام علی علیه السلام پرسید:مرا از آنچه خدا ندارد و آنچه نزد او نیست و آنچه نمی داند،باخبر کن.

فرمود:«اما آنچه را خدای عز و جل نمی داند،گفته شما یهودیان است که عُزَیر،پسر خداست و خدا پسری برای خود نمی شناسد؛و امّا این که گفتی:"خدا چه ندارد؟"،خدا،شریک ندارد؛و گفته ات:"چه چیز نزد خدا نیست؟"،نزد خداوند،ستم بر بندگان نیست».

یهودی گفت:من،گواهی می دهم که خدایی جز خداوند نیست و محمّد،پیامبر خداست.

ص:89

الفَصلُ الثّانی:الإیمان و الإسلام

1/2

مَعنَی الإِیمانِ

49 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:الإِیمانُ قَولٌ و عَمَلٌ. (1)

50 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ الشهید عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:الإِیمانُ قَولٌ مَقولٌ،و عَمَلٌ مَعمولٌ،و عِرفانُ العُقولِ. (2)

51 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:الإِیمانُ مَعرِفَةٌ بِالقَلبِ،و إقرارٌ بِاللِّسانِ،و عَمَلٌ بِالأَرکانِ (3). (4)

ص:90


1- (1) الخصال:ص 53 ح 68،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 228 ح 6 [1] کلاهما عن أبی الصلت الهروی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 49 ص 270 ح 13. [2]
2- (2) الأمالی للمفید:ص 275 ح 2،الأمالی للطوسی:ص 36 ح 39 [3] کلاهما عن أبی الصلت الهروی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 69 ص 67 ح 20. [4]
3- (3) الأرْکانُ:الجَوارِحُ(النهایة:ج 2 ص 260«رکن»).
4- (4) الخصال:ص 178 ح 239 و ص 179 ح 241،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 227 ح 2، [5]عوالی اللآلی:ج 1 ص 83 ح 6 [6] کلّها عن أبی الصلت الهروی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،الأمالی للطوسی:ص 448 ح 1001 [7] عن علیّ بن مهدی بن صدقة عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 69 ص 64 ح 11. [8]

فصل دوم:ایمان و اسلام

1/2-معنای ایمان

49 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«ایمان،گفتار و کردار است».

50 . الأمالی،مفید به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«ایمان،گفته ای اظهار شده و عملی تحقّق یافته و شناخت به خِرد است».

51 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«ایمان،معرفت قلبی،اقرار زبانی و عمل با اعضا و جوارح است».

ص:91

52 . الأمالی بإسناده عن الحسین سبط رسول اللّه صلی الله علیه و آله: حَدَّثَنی أبِی الوَصِیُّ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام،قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:الإِیمانُ عَقدٌ بِالقَلبِ،و نُطقٌ بِاللِّسانِ،و عَمَلٌ بِالأَرکانِ. (1)

2/2

الفَرقُ بَینَ الإِسلامِ وَ الإِیمانِ

53 . مروج الذهب بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:اُکتُب یا عَلِیُّ،قالَ:قُلتُ:و ما أکتُبُ؟قالَ لی:اُکتُب:

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ:الإِیمانُ ما وَقَرَتهُ القُلوبُ (2)و صَدَّقَتهُ الأَعمالُ،وَ الإِسلامُ ما جَری بِهِ اللِّسانُ و حَلَّت بِهِ المُناکَحَةُ. (3)

3/2

أساسُ الإِسلامِ

54 . الأمالی عن أبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :لَمّا قَضی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَناسِکَهُ مِن حَجَّةِ الوَداعِ،رَکِبَ راحِلَتَهُ و أنشَأَ یَقولُ:لا یَدخُلُ الجَنَّةَ إلاّ مَن کانَ مُسلِما.

فَقامَ إلَیهِ أبو ذَرٍّ الغِفارِیُّ رحمه الله فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،و مَا الإِسلامُ؟

فَقالَ صلی الله علیه و آله:الإِسلامُ عُریانٌ لِباسُهُ التَّقوی،و زینَتُهُ الحَیاءُ،و مِلاکُهُ (4)الوَرَعُ،و جَمالُهُ الدّینُ،و ثَمَرُهُ العَمَلُ الصّالِحُ،و لِکُلِّ شَیءٍ أساسٌ و أساسُ الإِسلامِ حُبُّنا أهلَ البَیتِ. (5)

ص:92


1- (1) الأمالی للطوسی:ص 449 ح 1004 [1] عن أبی الصلت الهروی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام و ص 284 ح 551 عن المنصوری عن عمّ أبیه عن الإمام الهادی عن آبائه عنه علیهم السلام نحوه و فیه«تصدیق»بدل«عقد»،بحار الأنوار:ج 69 ص 69 ح 24. [2]
2- (2) فی بحار الأنوار:«ما وقر فی القلوب»،و هو الأنسب.
3- (3) مروج الذهب:ج4 ص171 [3] عن أبی دعامة عن الإمام الهادی عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج50 ص208 ح22. [4]
4- (4) ملاکُ الأمرِ:ما یقوم به(الصحاح:ج 4 ص 1611« [5]ملک»).
5- (5) الأمالی للطوسی:ص 84 ح 126، [6]بشارة المصطفی:ص 92 [7] کلاهما عن جابر بن یزید،بحار الأنوار:ج 68 ص 379 ح 27؛ [8]کنز العمّال:ج 11 ص 539 ح 32523 نقلاً عن ابن النجّار و فیه«الإسلام عریان،فلباسه الحیاء و زینته الوفاء و مروءته العمل الصالح و عماده الورع و لکل...»،و راجع:تحف العقول:ص 307.

52 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین علیه السلام:پدرم،وصی[ پیامبر صلی الله علیه و آله]،علی علیه السلام برایم نقل کرد که پیامبر خدا فرمود:«ایمان،باور قلبی،گفتار زبانی و عمل با اعضاست».

2/2-تفاوت اسلام و ایمان

53 . مروج الذهب به سندش،از امام حسین علیه السلام:پدرم علی علیه السلام برایم نقل کرد که پیامبر خدا فرمود:«ای علی!بنویس».

گفتم:چه بنویسم؟

به من فرمود:«بنویس:به نام خداوند بخشنده مهربان.ایمان،چیزی است که در دل ها جای می گیرد و کارها[ی شایسته]تصدیقش می کنند و اسلام،آن است که بر زبان،جاری می گردد و ازدواج،بدان روا می شود».

3/2-بنیاد اسلام

54 . الأمالی،طوسی از امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهم السلام:چون پیامبر خدا مناسک حجّة الوداع را تمام کرد،بر مَرکبش سوار شد و با این گفته آغاز کرد:«جز مسلمان،به بهشت درنمی آید».

ابو ذر غِفاری برخاست و گفت:ای پیامبر خدا!اسلام چیست؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«اسلام،[مانند انسانِ]بی لباس است.پوشش آن،پرهیزگاری،و زیورش حیا،و قوام آن،پارسایی،و زیبایی[و کمال]آن،طاعت،و ثمره اش کار شایسته است.هر چیزی،اساسی دارد و اساس اسلام،محبّت ما اهل بیت است».

ص:93

4/2

غُربَةُ الإِسلامِ

55 . کمال الدین بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إنَّ الإِسلامَ بَدَأَ غَریبا و سَیَعودُ غَریبا کَما بَدَأَ،فَطوبی لِلغُرَباءِ. (1)

5/2

عَلامَةُ حُسنِ إسلامِ المُسلِمِ

56 . مسند ابن حنبل عن شعیب بن خالد عن حسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إنَّ مِن حُسنِ إسلامِ المَرءِ قِلَّةَ الکَلامِ فیما لا یَعنیهِ. (2)

57 . مسند ابن حنبل عن ابن شهاب عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مِن

حُسنِ إسلامِ المَرءِ تَرکُهُ ما لا یَعنیهِ. (3)

ص:94


1- (1) کمال الدین:ص 201 ح 45 [1] عن الحسن بن علیّ بن فضّال عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 202 ح 1 [2] عن الحسن بن الجهم عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 52 ص 191 ح 23 و [3]راجع:صحیح مسلم:ج 1 ص 130 ح 232.
2- (2) مسند ابن حنبل:ج 1 ص 429 ح 1732. [4]
3- (3) مسند ابن حنبل:ج 1 ص 429 ح 1737، [5]المعجم الکبیر:ج 3 ص 128 ح 2886،المعجم الأوسط:ج 8 ص 202 ح 8402،المعجم الصغیر:ج 2 ص 111،مسند الشهاب:ج 1 ص 145 ح 194،تاریخ دمشق:ج 7 ص 41 ح 1601،الذرّیّة الطاهرة:ص 109 ح 144 کلّها عن الزهری؛کشف الغمّة:ج 2 ص 273.
4/2-غربت اسلام

55 . کمال الدین به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«اسلام،غریبانه ظاهر شد و به زودی دوباره غریب می شود،همان گونه که در آغاز بود.پس خوشا به حال غریبان!».

5/2-نشانه نیکویی اسلام مسلمان

56 . مسند ابن حنبل به نقل از شعیب بن خالد،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«از نیکویی اسلامِ انسان،کم پرداختن به امور نامربوط است».

57 . مسند ابن حنبل به نقل از ابن شهاب،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:

پیامبر خدا فرمود:«از نیکویی اسلامِ انسان،ترک کارهای نامربوط است».

ص:95

6/2

ما بِهِ ثَباتُ الإِیمانِ

58 . الأمالی بإسناده عن الحسین (1)بن علیّ علیه السلام: سُئِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام:ما ثَباتُ الإِیمانِ؟فَقالَ:الوَرَعُ،فَقیلَ لَهُ:ما زَوالُهُ؟قالَ:الطَّمَعُ. (2)

7/2

عَلامَةُ کَمالِ الإِیمانِ

59 . الخصال عن فاطمة بنت الحسین بن علیّ عن أبیها علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:ثَلاثُ خِصالٍ مَن کُنَّ فیهِ استَکمَلَ خِصالَ الإِیمانِ:الَّذی إذا رَضِیَ لَم یُدخِلهُ رِضاهُ فی إثمٍ و لا باطِلٍ،و إذا غَضِبَ لَم یُخرِجهُ الغَضَبُ مِنَ الحَقِّ،و إذا قَدَرَ لَم یَتَعاطَ ما لَیسَ لَهُ. (3)

60 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: لا یَکونُ المُؤمِنُ مؤمِنا و لا یَستَکمِلُ الإِیمانَ حَتّی یَکونَ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ:اِقتِباسُ العِلمِ،وَ الصَّبرُ عَلَی المَصائِبِ،و یَرفُقُ فِی المَعاشِ.و ثَلاثُ خِصالٍ تَکونُ فِی المُنافِقِ:إذا حَدَّثَ کَذَبَ،و اذا وَعَدَ أخلَفَ،

و إذَا ائتُمِنَ خانَ. (4)

ص:96


1- (1) فی بعض نسخ المصدر:«الحسن»بدل«الحسین».
2- (2) الأمالی للصدوق(طبعة مؤسّسة الأعلمی):ص 238 ح 11 عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 70 ص 305 ح 23. [1]
3- (3) الخصال:ص 105 ح 66،الأمالی للطوسی:ص 603 ح 1248، [2]بحار الأنوار:ج 71 ص 359 ح 4. [3]
4- (4) الفردوس:ج 5 ص 170 ح 7854 و راجع:کنز العمّال:ج 1 ص 165 ح 828 نقلاً عن أبی نعیم.
6/2-مایه استواری ایمان

58 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین علیه السلام:از امیرمؤمنان علی علیه السلام سؤال شد:مایه استواری ایمان چیست؟

فرمود:«پارسایی».

به ایشان گفته شد:زوال آن به چیست؟

فرمود:«طمع».

7/2-نشانه های کمال ایمان

59 . الخصال به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از پدرش امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«سه ویژگی است که در هر کس باشد،خصلت های ایمانش کامل است:آن که چون خشنود شود،خشنودی اش او را به گناه و باطل نکشد؛و چون خشمگین شود،خشمش او را از حق بیرون نبرد؛و چون قدرت یافت،چیزی را به ناحق،از آنِ خود نکند».

60 . الفردوس از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«مؤمن،مؤمن نیست و ایمان را به کمال نمی رساند،مگر آن که سه ویژگی داشته باشد:برگرفتن دانش؛شکیبایی بر مصیبت ها؛و میانه روی در طلب روزی.سه ویژگی هم در منافق است:چون سخن گوید،دروغ می گوید؛چون وعده دهد،وفا نمی کند؛و چون امانتی قبول

کند،خیانت می ورزد».

ص:97

61 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: إنَّ المُؤمِنَ اتَّخَذَ اللّهَ عِصمَتَهُ،و قَولَهُ مِرآتَهُ،فَمَرَّةً یَنظُرُ فی نَعتِ المُؤمِنینَ و تارَةً یَنظُرُ فی وَصفِ المُتَجَبِّرینَ،فَهُوَ مِنهُ فی لَطائِفَ،و مِن نَفسِهِ فی تَعارُفٍ،و مِن فِطنَتِهِ فی یَقینٍ،و مِن قُدسِهِ عَلی تَمکینٍ. (1)

8/2

لا إِکراهَ فِی الدّینِ

62 . التوحید بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: أنَّ المُسلِمینَ قالوا لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لَو أکرَهتَ یا رَسولَ اللّهِ مَن قَدَرتَ عَلَیهِ مِنَ النّاسِ عَلَی الإِسلامِ لَکَثُرَ عَدَدُنا و قَوینا عَلی عَدُوِّنا.

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:ما کُنتُ لِأَلقَی اللّهَ عز و جل بِبِدعَةٍ لَم یُحدِث إلَیَّ فیها شَیئا،و ما أنَا مِنَ المُتَکَلِّفینَ.

فَأَنزَلَ اللّهُ تَبارَکَ و تَعالی:یا مُحَمَّدُ «وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً» 2 عَلی سَبیلِ الإِلجاءِ وَ الاِضطِرارِ فِی الدُّنیا کَما یُؤمِنونَ عِندَ المُعایَنَةِ و رُؤیَةِ البَأسِ فِی الآخِرَةِ،و لَو فَعَلتُ ذلِکَ بِهِم لَم یَستَحِقّوا مِنّی ثَوابا و لا مَدحا،لکِنّی اریدُ مِنهُم أن یُؤمِنوا مُختارینَ غَیرَ مُضطَرّینَ لِیَستَحِقّوا مِنِّی الزُّلفی (2)وَ الکَرامَةَ،و دَوامَ الخُلودِ فی

جَنَّةِ الخُلدِ «أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النّاسَ حَتّی یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ» 4 . (3)

ص:98


1- (1) تحف العقول:ص 248،بحار الأنوار:ج 78 ص 119 ح 15. [1]
2- (3) الزُلفی:القربة و المنزلة(الصحاح:ج 4 ص 1370«زلف»).
3- (5) التوحید:ص 342 ح 11،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 135 ح 33، [2]الاحتجاج:ج 2 ص 394 ح 302 [3] کلّها عن أبی الصلت الهروی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 5 ص 49 ح 80. [4]

61 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:مؤمن،خدا را مایه نگاه داشت خود،و سخن او را،آینه[تمام نمای]خود می گیرد.یک بار[در سخن خدا]به ویژگی مؤمنان نظر می کند و یک بار به ویژگی گردنکشان.از آن،نکته ها برمی گیرد،خود را شناسایی می کند و به زیرکی خود،یقین پیدا می کند و به پاکی خود،اطمینان می یابد.

8/2-در دین،اجباری نیست

62 . التوحید به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:مسلمانان به پیامبر خدا گفتند:ای پیامبر خدا!اگر کسانی از مردم را که می توانستی،بر اسلام آوردن مجبور می کردی،تعدادمان فراوان می شد و در برابر دشمنانمان نیرومند می شدیم.

پیامبر خدا فرمود:«خدای عز و جل را با بدعتی که اختیار آن به من واگذار نشده است،دیدار نمی کنم و من،از کسانی نیستم که چیزی را ساخته،به خدا نسبت دهم».

پس خداوند تبارک و تعالی نازل کرد:«ای محمّد!«و اگر خدایت می خواست،همه آنان که در زمین هستند،همگی ایمان می آوردند»،در همین دنیا و به شکل اجبار و اضطرار،همان گونه که به گاهِ دیدار و مشاهده سختی آخرت،ایمان می آورند.اگر چنین می کردم،نه سزاوار پاداشی از من می شدند و نه مدحی؛بلکه من از آنها می خواهم که از سرِ اختیار،و نه اضطرار،به من ایمان بیاورند تا شایسته نزدیکی به من و کرامت من و سزاوار ماندن در بهشت جاودان شوند.«آیا تو

مردم را مجبور می کنی که مؤمن شوند؟»».

ص:99

9/2

تَحریمُ القِیاسِ فِی الدّینِ (1)

63 . التوحید عن عکرمة عن الحسین علیه السلام: إنَّ مَن وَضَعَ دینَهُ عَلَی القِیاسِ لَم یَزَلِ الدَّهرَ فِی الاِرتِماسِ (2)،مائِلاً عَنِ المِنهاجِ،ظاعِنا (3)فِی الاِعوِجاجِ،ضالاًّ عَنِ السَّبیلِ،قائِلاً غَیرَ الجَمیلِ. (4)

10/2

مِلاکُ التَّکلیفِ

64 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: ما أخَذَ اللّهُ طاقَةَ أحَدٍ إلاّ وَضَعَ عَنهُ طاعَتَهُ،و لا أخَذَ قُدرَتَهُ إلاّ وَضَعَ عَنهُ کُلفَتَهُ. (5)

ص:100


1- (1) هو الحکم علی موضوع بنفس الحکم الثابت لموضوع آخر بسبب التشابه بین الموضوعین،و الجدیر بالذکر إنّ القیاس المنطقی مقبول فی محلّه لکنّه لا علقة له بالقیاس الفقهی.
2- (2) هکذا فی المصدر،و فی تاریخ دمشق و روضة الواعظین:« [1]فی الالتباس»،و هو الأنسب للسیاق.
3- (3) ظَعَنَ:أی سار(الصحاح:ج 6 ص 2159«ظعن»).
4- (4) التوحید:ص 80 ح 35، [2]روضة الواعظین:ص 43، [3]بحار الأنوار:ج 2 ص 302 ح 35؛ [4]تاریخ دمشق:ج 14 ص 183.
5- (5) تحف العقول:ص 246،بحار الأنوار:ج 78 ص 117 ح 4. [5]
9/2-حرمت قیاس در دین

حرمت قیاس در دین(1)

63 . التوحید به نقل از عِکرِمه،از امام حسین علیه السلام:هر کس دینش را بر قیاس بنا نهد،همیشه روزگار،در شبهه خواهد بود؛از راه اصلی منحرف و در کژراهه در حرکت است؛راه گم کرده است و درست نمی گوید.

10/2-معیار تکلیف

64 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:خداوند،توان کسی را نگرفت،جز آن که طاعتش را از او برداشت و نیرویش را نگرفت،جز آن که تکلیفش را از او برداشت.

ص:101


1- (1)قیاس،یعنی به دلیل مشابهت موضوعی با یک موضوع دیگر،حکم هر دو را یکی دانستن.گفتنی است قیاس منطقی،در جای خود،مقبول است و ارتباطی با قیاس در دین(قیاس فقهی و تشبیهی)ندارد.

الفَصلُ الثّالِثُ:القضاء و القدر

1/3

وُجوبُ الإِیمانِ بِالقَضاءِ وَ القَدَرِ

65 . الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیه السلام: قالَ العالِمُ علیه السلام:کَتَبَ الحَسَنُ بنُ أبِی الحَسَنِ البَصرِیُّ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام یَسأَلُهُ عَنِ القَدَرِ.فَکَتَبَ إلَیهِ:

اتَّبِع ما شَرَحتُ لَکَ فِی القَدَرِ مِمّا افضِیَ إلَینا أهلَ البَیتِ،فَإِنَّهُ مَن لَم یُؤمِن بِالقَدَرِ خَیرِهِ و شَرِّهِ فَقَد کَفَرَ،و مَن حَمَلَ المَعاصِیَ عَلَی اللّهِ عز و جل فَقَد فَجَرَ وَ افتَری عَلَی اللّهِ افتِراءً عَظیما.

إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی لا یُطاعُ بِإِکراهٍ،و لا یُعصی بِغَلَبَةٍ،و لا یُهمِلُ العِبادَ فِی الهَلَکَةِ،و لکِنَّهُ المالِکُ لِما مَلَّکَهُم،وَ القادِرُ لِما عَلَیهِ أقدَرَهُم؛فَإِنِ ائتَمَروا بِالطّاعَةِ لَم یَکُن لَهُم صادّا عَنها مُبطِئا،و إنِ ائتَمَروا بِالمَعصِیَةِ فَشاءَ أن یَمُنَّ عَلَیهِم فَیَحولَ بَینَهُم و بَینَ مَا ائتَمَروا بِهِ فَعَلَ (1)،و إن لَم یَفعَل فَلَیسَ هُوَ حامِلَهُم عَلَیها (2)قَسرا،و لا کَلَّفَهُم

جَبرا،[بَل] (3)بِتَمکینِهِ إیّاهُم بَعدَ إعذارِهِ و إنذارِهِ لَهُم وَ احتِجاجِهِ عَلَیهِم،طَوَّقَهُم و مَکَّنَهُم و جَعَلَ لَهُمُ السَّبیلَ إلی أخذِ ما إلَیهِ دَعاهُم،و تَرکِ ما عَنهُ نَهاهُم،جَعَلَهُم مُستَطیعینَ لِأَخذِ ما أمَرَهُم بِهِ مِن شَیءٍ غَیرَ آخِذیهِ،و لِتَرکِ ما نَهاهُم عَنهُ مِن شَیءٍ غَیرَ تارِکیهِ.

وَ الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی جَعَلَ عِبادَهُ أقوِیاءَ لِما أمَرَهُم بِهِ،یَنالونَ بِتِلکَ القُوَّةِ و نَهاهُم عَنهُ،و جَعَلَ العُذرَ لِمَن لَم یَجعَل لَهُ السَّبَبَ جَهدا مُتَقَبَّلاً. (4)

ص:102


1- (1) فی المصدر:«فإن فعل»،و التصویب من بحار الأنوار. [1]
2- (2) فی المصدر:«علیهم»،و التصویب من بحار الأنوار. [2]
3- (3) ما بین المعقوفین أثبتناه من بحار الأنوار. [3]
4- (4) الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام:ص 408 ح 118، [4]بحار الأنوار:ج 5 ص 123 ح 71. [5]

فصل سوم:قضا و قدر

1/3-وجوب ایمان به قضا و قدر

65 . الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیه السلام: عالِم(امام رضا علیه السلام)می گوید:حسن بن ابی حسن بصری به امام حسین علیه السلام نامه نوشت و از او درباره قدر پرسید.

امام علیه السلام به او نوشت:«از آنچه درباره قدر به ما اهل بیت رسیده و برایت توضیح می دهم،پیروی کن که هر کس به خیر و شرّ قدر،ایمان نیاورد،کافر شده است و هر کس معصیت[انسان ها]را بر عهده خدای عز و جل بگذارد،فسق و فجور ورزیده و افترایی بزرگ به خدا بسته است.

خداوند تبارک و تعالی به اجبار،اطاعت نمی شود و به چیره شدن بر او،نافرمانی نمی گردد و بندگان را در هلاکت،مهمل نمی گذارد؛بلکه او مالک چیزی است که به مِلکیت آنان درآورده است و بر چیزی که ایشان را به آن قادر کرده،قادر است.پس اگر بندگان،تصمیم به فرمان بُرداری بگیرند،نه از آنان جلوگیری می کند و نه به تأخیرشان می اندازد و اگر بخواهند نافرمانی کنند،امّا بخواهد بر آنان منّت بگذارد،میان آنان و معصیت،مانع می شود و اگر چنین نکند،آنان را به زور،به معصیت وا نمی دارد؛بلکه چون به آنان قدرت بخشید و سپس که هشدارشان داد و

انذارشان کرد و برایشان حجّت آورد و به گردنشان نهاد و به آنها امکان داد و راهی هم برای آنچه ایشان را به سوی آن خواند و ترک آنچه نهی کرد،قرار داد،آنها را به برگرفتن آنچه به ایشان فرموده،قادر ساخت،بی آن که حتما لازم باشد آن را برگیرند و نیز بر آنچه نهیِشان کرده،توانایی بخشید،بی آن که حتما[لازم باشد]ترکش کنند.

ستایش،ویژه خدایی است که بندگانش را بر آنچه ایشان را فرمان داده،توانا قرار داد تا بدان نیرو،به آن دست یابند و آنان را از آن[بدی ها]باز داشت و عذر کسی را که توان انجام دادن نیافت،کوششی مقبول قرار داد».

ص:103

2/3

أصنافُ القَضاءِ وَ القَدَرِ

66 . التوحید بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: دَخَلَ رَجُلٌ مِن أهلِ العِراقِ عَلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقالَ:أخبِرنا عَن خُروجِنا إلی أهلِ الشّامِ أ بِقَضاءٍ مِنَ اللّهِ و قَدَرٍ؟

فَقالَ لَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:أجَل یا شَیخُ،فَوَ اللّهِ ما عَلَوتُم تَلعَةً (1)و لا هَبَطتُم بَطنَ وادٍ إلاّ بِقَضاءٍ مِنَ اللّهِ و قَدَرٍ.

فَقالَ الشَّیخُ:عِندَ اللّهِ أحتَسِبُ عَنائی یا أمیرَ المُؤمِنینَ.

فَقالَ:مَهلاً یا شَیخُ،لَعَلَّکَ تَظُنُّ قَضاءً حَتما و قَدَرا لازِما!لَو کانَ کَذلِکَ لَبَطَلَ الثَّوابُ وَ العِقابُ وَ الأَمرُ وَ النَّهیُ وَ الزَّجرُ،و لَسَقَطَ مَعنَی الوَعیدِ وَ الوَعدِ،و لَم یَکُن عَلی مُسیءٍ لائِمَةٌ و لا لِمُحسِنٍ مَحمَدَةٌ،و لَکانَ المُحسِنُ أولی بِاللاّئِمَةِ مِنَ المُذنِبِ،وَ المُذنِبُ أولی بِالإِحسانِ مِنَ المُحسِنِ!تِلکَ مَقالَةُ عَبَدَةِ الأَوثانِ و خُصَماءِ الرَّحمنِ و قَدَرِیَّةِ هذِهِ الاُمَّةِ و مَجوسِها.

یا شَیخُ،إنَّ اللّهَ عز و جل کَلَّفَ تَخییرا،و نَهی تَحذیرا،و أعطی عَلَی القَلیلِ کَثیرا،و لَم یُعصَ مَغلوبا،و لَم یُطَع مُکرِها،و لَم یَخلُقِ السَّماواتِ وَ الأَرضَ و ما بَینَهُما باطِلاً،ذلِکَ ظَنُّ الَّذینَ کَفَروا،فَوَیلٌ لِلَّذینَ کَفَروا مِنَ النّارِ (2).

قالَ:فَنَهَضَ الشَّیخُ و هُوَ یَقولُ:

أنتَ الإِمامُ الَّذی نَرجو بِطاعَتِهِ یَومَ النَّجاةِ مِنَ الرَّحمنِ غُفرانا

أوضَحتَ مِن دینِنا ما کانَ مُلتَبِسا جَزاکَ رَبُّکَ عَنّا فیهِ إحسانا

فَلَیسَ مَعذِرَةٌ فی فِعلِ فاحِشَةٍ قَد کُنتُ راکِبَها فِسقا و عِصیانا

لا لا و لا قائِلاً ناهیهِ أوقَعَهُ فیها عَبَدتُ إذا یا قَومِ شَیطانا

و لا أحَبَّ و لا شاءَ الفُسوقَ و لا قَتلَ الوَلِیِّ لَهُ ظُلما و عُدوانا

أنّی یُحِبُّ و قَد صَحَّت عَزیمَتُهُ ذُو العَرشِ أعلَنَ ذاکَ اللّهُ إعلانا (3)

ص:104


1- (1) التَّلْعَةُ:ما ارتفع من الأرض(الصحاح:ج 3 ص 1192« [1]تلع»).
2- (2) تلمیح إلی الآیة 27 من سورة ص.
3- (3) التوحید:ص 380 ح 28 عن علیّ بن جعفر الکوفی عن الإمام الهادی عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 5 ص 13 ح 19 و [2]راجع:الکافی:ج 1 ص 155 ح 1 و [3]تحف العقول:ص 468 و الفصول المختارة:ص 70.
2/3-گونه های قضا و قدر

66 . التوحید به سندش،از امام حسین علیه السلام:مردی عراقی بر امیرمؤمنان درآمد و گفت:به ما بگو،آیا حرکت کردن ما به سوی شامیان،به قضا و قدر الهی بود؟

امیرمؤمنان به او فرمود:«آری،ای پیرمرد!به خدا سوگند،از تپّه ای بالا نرفتید و از درّه ای پایین نیامدید،جز با قضا و قدر الهی».

پیرمرد گفت:ای امیرمؤمنان!پس رنجم را به حساب خدا می گذارم(کار از من نیست تا پاداشی بخواهم).

امام علیه السلام فرمود:«ای پیر!درنگ کن.شاید گمان می کنی که قضا و قدر حتمی بوده است؟!اگر چنین بود،پاداش و کیفر و امر و نهی و بازداری،باطل می بود و معنای وعده و وعید،از میان می رفت و بدکار را سرزنش و نیکوکار را ستایشی نبود و می شد که نیکوکار به سرزنش،سزاوارتر از گنهکار باشد و گنهکار به ستودن،سزاوارتر از نیکوکار.این[سخن تو]،گفته بندگان بت ها و دشمنانِ خدای رحمان،و نیز قَدَریان و مَجوس این امّت است.

ای پیر!خدای عز و جل با اختیار،تکلیف کرده است و با برحذر داشتن،نهی کرده است و در برابر کم،عطای فراوان داده و از سرِ چیرگی بر او،نافرمانی نشده است و به زور،از او اطاعت نشده است و آسمان ها و زمین و آنچه را میان آنهاست،بیهوده نیافریده است.این،گمانِ کسانی است که کفر ورزیدند.پس وای بر کسانی که کافر شدند،از آتش!». (1)

پیرمرد برخاست و چنین گفت:

تو امامی هستی که با طاعتش امید داریم

به مغفرت خدای رحمان،در روز نجات.

هر چه از دین ما که پوشیده بود،روشن ساختی

پروردگارت در برابر آن و از جانب ما،جزای خیر به تو دهد!

عذری در کار زشت نیست

که من،خود از سرِ فسق و نافرمانی،آن را انجام داده ام.

نه!هرگز نمی توان گفت:آن که خود نهی کرد،آن را کرد

ای قوم!من بودم که بندگیِ شیطان را کردم.

فسق را نه دوست داشت و نه آن را خواست

و نه قتل ولی خود را از سرِ ستم و تجاوز[خواست].

چگونه[این امور را]دوست داشته باشد،در حالی که در نهی خود،مصمّم است

و خدای صاحب عرش،به وضوح،این را آشکار کرده است.

ص:105


1- (1) اشاره است به آیه 27 از سوره ص.

3/3

دَورُ القَضاءِ وَ القَدَرِ فِی الأَفعالِ

67 . التوحید بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: سَمِعتُ أبی عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام یَقولُ:الأَعمالُ عَلی ثَلاثَةِ أحوالٍ:فَرائِضَ،و فَضائِلَ،و مَعاصِیَ.

و أمَّا الفَرائِضُ فَبِأَمرِ اللّهِ عز و جل،و بِرِضَی اللّهِ و قَضاءِ اللّهِ و تَقدیرِهِ و مَشِیَّتِهِ و عِلمِهِ.و أمَّا الفَضائِلُ فَلَیسَت بِأَمرِ اللّهِ و لکِن بِرِضَی اللّهِ و بِقَضاءِ اللّهِ و بِقَدَرِ اللّهِ و بِمَشِیَّتِهِ و بِعِلمِهِ.

و أمَّا المَعاصی فَلَیسَت بِأَمرِ اللّهِ و لکِن بِقَضاءِ اللّهِ و بِقَدَرِ اللّهِ و بِمَشِیَّتِهِ و بِعِلمِهِ،ثُمَّ

یُعاقِبُ عَلَیها. (1)

ص:106


1- (1) التوحید:ص 370 ح 9،الخصال:ص 168 ح 221،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 142 ح 44، [1]مختصر بصائر الدرجات:ص 138 کلّها عن أبی أحمد الغازی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 278 ح 28،بحار الأنوار:ج 5 ص 29 ح 36. [2]
3/3-نقش قضا و قدر در کارها

67 . التوحید به سندش،از امام حسین علیه السلام:شنیدم که پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام می فرماید:«کارها بر سه حال اند:واجبات،مستحبّات و حرام ها.

واجبات،به امر خدای عز و جل و به رضایت و قضا و قدر و خواست و علم اوست.امّا مستحبّات،به امر[وجوبی]خدا نیست؛امّا به رضایت و قضا و قدر و خواست و علم الهی است.

امّا حرام ها نیز به امر خدا نیست؛امّا به قضا و قدر،خواست و علم خداست و بر آنها کیفر می دهد».

ص:107

4/3

لا جَبرَ و لا تَفویضَ

68 . الاحتجاج بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: مَن زَعَمَ أنَّ اللّهَ یَجبُرُ عِبادَهُ عَلَی المَعاصی أو یُکَلِّفُهُم ما لا یُطیقونَ،فَلا تَأکُلوا ذَبیحَتَهُ،و لا تَقبَلوا شَهادَتَهُ،و لا تُصَلّوا وَراءَهُ،و لا تُعطوهُ مِنَ الزَّکاةِ شَیئا. (1)

راجع:ص102(القضاء و القدر/وجوب الإیمان بالقضاء و القدر).

5/3

أسبابُ السَّعادَةِ

69 . الإقبال عن الإمام الحسین علیه السلام فی دُعاءِ عَرَفَةَ:اللّهُمَّ اجعَلنی أخشاکَ کَأَنّی أراکَ،و أسعِدنی بِتَقواکَ و لا تُشقِنی بِمَعصِیَتِکَ،و خِر لی فی قَضائِکَ،و بارِک لی فی قَدَرِکَ،حَتّی لا احِبَّ تَعجیلَ ما أخَّرتَ و لا تَأخیرَ ما عَجَّلتَ. (2)

راجع:ص464(الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر/وجوب النهی عن المنکر).

ص:108


1- (1) الاحتجاج:ج 2 ص 397 ح 303 [1] عن إبراهیم بن أبی محمود عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام و راجع:عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 124 ح 16. [2]
2- (2) الإقبال:ج 2 ص 78، [3]البلد الأمین:ص 253، [4]بحار الأنوار:ج 98 ص 218 ح 3. [5]
4/3-نه جبر است و نه تفویض

68 . الاحتجاج به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:هر کس که ادّعا می کند خداوند عز و جل بندگانش را بر گناه،مجبور می کند یا خارج از توانشان را،به آنان تکلیف می کند،از دست کُشت او نخورید و گواهی اش را نپذیرید و پشتِ سرش نماز نخوانید و چیزی از زکات به او نپردازید.

ر.ک:ص103(وجوب ایمان به قضا و قدر).

5/3-اسباب سعادت

69 . الإقبال از امام حسین علیه السلام(در دعای عرفه):خدایا!مرا چنان بیمناک قرار ده که گویی تو را می بینم و با پروای از خودت سعادتمندم کن و با معصیتت،مرا بدبخت مکن و در قضایت،خیر را برایم برگزین و تقدیرت را برایم مبارک کن تا آنجا که تأخیرِ آنچه را جلو انداخته ای و تعجیلِ آنچه را عقب انداخته ای،دوست نداشته باشم.

ر.ک:ص465(امر به معروف و نهی از منکر/وجوب نهی از منکر).

ص:109

6/3

ثَمَرَةُ العِلمِ بِالقَدَرِ

70 . التوحید عن عمرو بن جمیع عن جعفر بن محمّد علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَن أبیهِ عَن جَدِّهِ علیهم السلام قالَ:دَخَلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام عَلی مُعاوِیَةَ فَقالَ لَهُ:ما حَمَلَ أباکَ عَلی أن قَتَلَ أهلَ البَصرَةِ،ثُمَّ دارَ عَشِیّا فی طُرُقِهِم فی ثَوبَینِ؟!

فَقالَ علیه السلام:حَمَلَهُ عَلی ذلِکَ عِلمُهُ أنَّ ما أصابَهُ لَم یَکُن لِیُخطِئَهُ،و أنَّ ما أخطَأَهُ لَم یَکُن لِیُصیبَهُ.

قالَ:صَدَقتَ. (1)

71 . الأخبار الطوال: سارَ الحُسَینُ علیه السلام مِن بَطنِ الرُّمَّةِ (2)فَلَقِیَهُ عَبدُ اللّهِ بنُ مُطیعٍ و هُوَ مُنصَرِفٌ مِنَ العِراقِ،فَسَلَّمَ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام و قالَ لَهُ:بِأَبی أنتَ و امّی یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،ما أخرَجَکَ مِن حَرَمِ اللّهِ و حَرَمِ جَدِّکَ؟!

فَقالَ:إنَّ أهلَ الکوفَةِ کَتَبوا إلَیَّ یَسأَلونَنی أن أقدَمَ عَلَیهِم لِما رَجَوا مِن إحیاءِ مَعالِمِ الحَقِّ و إماتَةِ البِدَعِ.

قالَ لَهُ ابنُ مُطیعٍ:أنشُدُکَ اللّهَ ألاّ تَأتِیَ الکوفَةَ،فَوَ اللّهِ لَئِن أتَیتَها لَتُقتَلَنَّ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام: «لَنْ یُصِیبَنا إِلاّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا» 3 ،ثُمَّ وَدَّعَهُ و مَضی. (3)

ص:110


1- (1) التوحید:ص 374 ح 19. [1]
2- (2) بَطْنُ الرُّمَّة:هو وادٍ معروف بعالیة نجد(معجم البلدان:ج 1 ص 449). [2]
3- (4) الأخبار الطوال:ص 246. [3]
6/3-نتیجه آگاهی از قَدَر

70 . التوحید به نقل از عمرو بن جمیع،از امام صادق،از امام باقر،از امام زین العابدین علیهم السلام:امام حسین علیه السلام بر معاویه درآمد.معاویه به او گفت:چه چیز،پدرت را وا داشت که بصریان را بکُشد و شبِ همان روز،با دو جامه معمولی،در خیابان ها و کوچه هایشان بچرخد؟

فرمود:«علمش به این که در آنچه به او باید برسد،خطا نمی رود و آنچه خطا رفته،نباید می رسیده است،او را به این کار[شجاعانه]وا داشت».

معاویه گفت:راست گفتی.

71 . الأخبار الطِّوال: امام حسین علیه السلام از بَطنُ الرُّمّه (1)حرکت کرد.عبد اللّه بن مطیع که از عراق بازمی گشت او را دید.بر ایشان سلام داد و گفت:پدر و مادرم فدایت باد،ای فرزند پیامبر خدا!چه چیز،تو را از حرم خدا(مکّه)و حرم جدّت(مدینه)بیرون آورده است؟

امام علیه السلام فرمود:«کوفیان به من نامه نوشته و از من خواسته اند که به امید زنده کردن نشانه های حق و میراندن بدعت ها،بر آنان درآیم».

ابن مطیع به او گفت:تو را به خدا سوگند می دهم که به کوفه نروی که به خدا سوگند،اگر به آنجا بروی،بی تردید،تو را می کُشند.

امام حسین علیه السلام فرمود:««به ما چیزی نمی رسد،جز آنچه خدا برای ما نوشته است»».

سپس با او خداحافظی کرد و رفت.

ص:111


1- (1) بطن الرُّمّه،درّه ای معروف در بالای صحرای نجد،در شمال شرقی عربستان است.

7/3

المَقضِیُّ هُوَ کائِنٌ

72 . الفتوح: سارَ الحُسَینُ علیه السلام حَتّی نَزَلَ الخُزَیمِیَّةَ (1)،و أقامَ بِها یَوما و لَیلَةً.فَلَمّا أصبَحَ أقبَلَت إلَیهِ اختُهُ زَینَبُ بِنتُ عَلِیٍّ علیه السلام،فَقالَت:یا أخی،أ لا اخبِرُکَ بِشَیءٍ سَمِعتُهُ البارِحَةَ؟

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:و ما ذاکَ؟

فَقالَت:خَرَجتُ فی بَعضِ اللَّیلِ لِقَضاءِ حاجَةٍ،فَسَمِعتُ هاتِفا یَهتِفُ،و هُوَ یَقولُ:

ألا یا عَینُ فَاحتَفِلی بِجَهدٍ و مَن یَبکی عَلَی الشُّهداءِ بَعدی

عَلی قَومٍ تَسوقُهُمُ المَنایا بِمِقدارٍ إلی إنجازِ وَعدی

فَقالَ لَهَا الحُسَینُ علیه السلام:یا اختاه،المَقضِیُّ هُوَ کائِنٌ. (2)

73 . الفتوح عن الإمام الحسین علیه السلام فی جَوابِ عُمَرَ بنِ عَبدِ الرَّحمنِ لَمّا أشارَ إلَیهِ بِعَدَمِ الخُروجِ إلَی العِراقِ:جَزاکَ اللّهُ خَیرا یَا ابنَ عَمِّ،فَقَد عَلِمتُ أنَّکَ أمَرتَ بِنُصحٍ،و مَهما یَقضِی اللّهُ مِن أمرٍ فَهُوَ کائِنٌ؛أخَذتُ بِرَأیِکَ أم تَرَکتُهُ. (3)

74 . تهذیب الکمال: أتاهُ[الحُسَینَ علیه السلام]أبو بَکرِ بنُ عَبدِ الرَّحمنِ بنِ الحارِثِ بنِ هِشامٍ،فَقالَ:یَا ابنَ عَمِّ،إنَّ الرَّحِمَ تَظأَرُنی (4)عَلَیکَ،و ما أدری کَیفَ أنَا عِندَکَ فِی النَّصیحَةِ لَکَ؟

قالَ:یا أبا بَکرٍ،ما أنتَ مِمَّن یُستَغَشُّ و لا یُتَّهَمُ،فَقُل.

فَقالَ:رَأَیتَ ما صَنَعَ أهلُ العِراقِ بِأَبیکَ و أخیکَ،و أنتَ تُریدُ أن تَسیرَ إلَیهِم،و هُم عَبیدُ الدُّنیا،فَیُقاتِلُکَ مَن قَد وَعَدَکَ أن یَنصُرَکَ،و یَخذُلُکَ مَن أنتَ أحَبُّ إلَیهِ مِمَّن یَنصُرُهُ،فَاُذَکِّرُکَ اللّهَ فی نَفسِکَ!

فَقالَ:جَزاکَ اللّهُ یَا ابنَ عَمِّ خَیرا،فَقَدِ اجتَهَدتَ رَأیَکَ،و مَهما یَقضِ اللّهُ مِن أمرٍ یَکُن.

فَقالَ أبو بَکرٍ:إنّا للّهِ ِ،عِندَ اللّهِ نَحتَسِبُ أبا عَبدِ اللّهِ. (5)

ص:112


1- (1) الخُزَیمیّة:منزل من منازل الحاجّ بعد الثعلبیّة من الکوفة(معجم البلدان:ج 2 ص 370). [1]
2- (2) الفتوح:ج 5 ص 70، [2]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 225؛ [3]المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 95 [4] نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 372. [5]
3- (3) الفتوح:ج 5 ص 65، [6]تاریخ الطبری:ج 5 ص 382، [7]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 545، [8]تاریخ دمشق:ج 14 ص 209،مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 216 [9] کلّها نحوه.
4- (4) ظَأَرَنی فُلانٌ علی أمرِ کَذا،و أظأرَنی:عَطَفَنی(تاج العروس:ج 7 ص 160« [10]ظأر»).
5- (5) تهذیب الکمال:ج 6 ص 418 الرقم 1323،تاریخ دمشق:ج 14 ص 209،الطبقات الکبری(الطبقة الخامسة من الصحابة):ج 1 ص 447.
7/3-قضای الهی،واقع شدنی است

72 . الفتوح: [در مسیر کربلا]امام حسین علیه السلام به حرکتش ادامه داد تا در خُزَیمیّه (1)فرود آمد و یک شبانه روز در آنجا،اقامت کرد.چون صبح شد،خواهرش زینب علیها السلام دختر امام علی علیه السلام به او روی آورد و گفت:برادر من!آیا تو را از چیزی که دیشب شنیدم،باخبر کنم؟

امام حسین علیه السلام فرمود:«آن چیست؟».

زینب علیها السلام گفت:در ساعتی از شب،برای قضای حاجتی بیرون رفتم و شنیدم که هاتفی از غیب،ندا می دهد و می گوید:

«هان،ای چشم!نیک بنگر

چه کس پس از من،بر شهیدان می گِرید؟

بر گروهی که مرگ هایشان،آنان را می رانَد

به سوی تقدیر و برای عملی کردن وعده ام».

پس امام حسین علیه السلام به زینب علیها السلام فرمود:«خواهر من!آنچه حکم شده،حتما خواهد شد».

73 . الفتوح از امام حسین علیه السلام(در پاسخ به عمر بن عبد الرحمن که به نرفتن به سوی عراق،نظر داده بود):ای پسرعمو!خداوند،جزای خیر به تو دهد.من دانستم که تو از سرِ خیرخواهی می گویی؛امّا هر چه خداوند حکم کند،همان می شود؛به نظرت عمل بکنم یا نکنم.

74 . تهذیب الکمال: ابو بکر بن عبد الرحمن بن حارث بن هشام،نزد امام حسین علیه السلام آمد و گفت:ای پسرعمو!من،دلسوز تو هستم و نمی دانم که به نظر تو چه قدر خیرخواه تو هستم؟

امام علیه السلام فرمود:«ای ابو بکر!تو فریبکار و متّهم نیستی.سخنت را بگو».

گفت:دیدی که عراقیان با پدر و برادرت چه کردند و تو می خواهی به سوی آنان بروی؟!آنان،بنده دنیایند و همو که به تو وعده یاری داده است،با تو می جنگد و همو که تو برایش از کسی که او را یاری می دهد،دوست داشتنی تری،تو را وا می نهد.پس خدا را به یادت می آورم که جانت را بپایی!

امام علیه السلام فرمود:«ای پسرعمو!خداوند،جزای خیر به تو دهد که برای درستی نظرت کوشیدی؛ولی هر چه خدا حکم کند،همان می شود».

ابو بکر،کلمه استرجاع(إنا للّه...)را بر زبان راند و گفت:ما از آنِ خداییم.[مصیبت تو را]ای ابا عبد اللّه!به حساب خدا می گذاریم.

ص:113


1- (1) خزیمیّه،یکی از منزلگاه های حاجیان در راه کوفه به مکّه و پس از ثعلبیه است.

75 . تاریخ الطبری عن عمر بن عبد الرحمن بن الحارث بن هشام المخزومی: لَمّا قَدِمَت کُتُبُ أهلِ العِراقِ إلَی الحُسَینِ علیه السلام و تَهَیَّأَ لِلمَسیرِ إلَی العِراقِ،أتَیتُهُ فَدَخَلتُ عَلَیهِ و هُوَ بِمَکَّةَ،فَحَمِدتُ اللّهَ و أثنَیتُ عَلَیهِ،ثُمَّ قُلتُ:أمّا بَعدُ،فَإِنّی أتَیتُکَ یَا ابنَ عَمِّ لِحاجَةٍ اریدُ ذِکرَها لَکَ نَصیحَةً،فَإِن کُنتَ تَری أنَّکَ تَستَنصِحُنی و إلاّ کَفَفتُ عَمّا اریدُ أن أقولَ.

فَقالَ:قُل،فَوَ اللّهِ ما أظُنُّکَ بِسَیِّئِ الرَّأیِ و لا هَوٍ (1)لِلقَبیحِ مِنَ الأَمرِ وَ الفِعلِ.

قالَ:قُلتُ لَهُ:إنَّهُ قَد بَلَغَنی أنَّکَ تُریدُ المَسیرَ إلَی العِراقِ،و إنّی مُشفِقٌ عَلَیکَ مِن مَسیرِکَ،إنَّکَ تَأتی بَلَدا فیهِ عُمّالُهُ و امَراؤُهُ و مَعَهُم بُیوتُ الأَموالِ،و إنَّمَا النّاسُ عَبیدٌ لِهذَا الدِّرهَم وَ الدّینارِ،و لا آمَنُ عَلَیکَ أن یُقاتِلَکَ مَن وَعَدَکَ نَصرَهُ،و مَن أنتَ أحَبُّ إلَیهِ مِمَّن یُقاتِلُکَ مَعَهُ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:جَزاکَ اللّهُ خَیرا یَا ابنَ عَمِّ،فَقَد وَ اللّهِ عَلِمتُ أنَّکَ مَشَیتَ بِنُصحٍ،و تَکَلَّمتَ بِعَقلٍ،و مَهما یُقضَ مِن أمرٍ یَکُن؛أخَذتُ بِرَأیِکَ أو تَرَکتُهُ،فَأَنتَ عِندی

أحمَدُ مُشیرٍ،و أنصَحُ ناصِحٍ.

قالَ:فَانصَرَفتُ مِن عِندِهِ فَدَخَلتُ عَلَی الحارِثِ بنِ خالِدِ بنِ العاصِ بنِ هِشامٍ،فَسَأَلَنی:هَل لَقیتَ حُسَینا؟فَقُلتُ لَهُ:نَعَم.

قالَ:فَما قالَ لَکَ،و ما قُلتَ لَهُ؟

قالَ:فَقُلتُ لَهُ:قُلتُ کَذا و کَذا،و قالَ کَذا و کَذا.

فَقالَ:نَصَحتَهُ و رَبِّ المَروَةِ الشَّهباءِ (2)،أما و رَبِّ البَنِیَّةِ،إنَّ الرَّأیَ لَما رَأَیتَهُ قَبِلَهُ أو تَرَکَهُ،ثُمَّ قالَ:

رُبَّ مُستَنصَحٍ یَغُشُّ و یُردی (3) و ظَنینٍ بِالغَیبِ یُلفی (4)نَصیحا. (5)

ص:114


1- (1) [من]هویت الشیء أهواه:إذا أحببته(مجمع البحرین:ج 3 ص 1889«هوی»).
2- (2) الشهباء:البیضاء(لسان العرب:ج 1 ص 508« [1]شهب»).
3- (3) ردِیَ یردی:أی هلک و أرداهُ غیرُه(الصحاح:ج 6 ص 2355« [2]ردی»).
4- (4) ألفیت الشیء:إذا وجدته و صادفته و لقیته(النهایة:ج 4 ص 262« [3]لفا»).
5- (5) تاریخ الطبری:ج 5 ص 382، [4]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 545 و فیه صدره إلی«أنصح ناصح»،الفتوح:ج 5 ص 64، [5]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 215 کلّها نحوه و راجع:أنساب الأشراف:ج 3 ص 373 و تاریخ دمشق:ج 14 ص 209.

75 . تاریخ الطبری به نقل از عمر بن عبد الرحمن بن حارث بن هشام مخزومی:چون نامه های عراقیان به امام حسین علیه السلام رسید و برای حرکت به سوی عراق آماده شد،بر او که در مکّه بود درآمدم و پس از حمد و ثنای الهی گفتم:امّا بعد،ای پسرعمو!من آمده ام تا نصیحتی را که می خواهم،به تو بگویم.پس اگر چنین می بینی که نصیحت مرا گوش می کنی،بگویم؛وگرنه،از آنچه می خواهم بگویم،باز ایستم.

امام علیه السلام فرمود:«بگو.به خدا سوگند،گمان نمی کنم تو بد رأی و در پیِ زشتی و زشتکاری باشی».

به ایشان گفتم:به من خبر رسیده که تو می خواهی به عراق بروی و من،از این حرکت تو بیمناکم.تو به سرزمینی وارد می شوی که کارگزاران و امیرانش در آن اند و بیت المال را به دست دارند و مردم،بندگان این درهم و دینارند،و تو را ایمن نمی بینم از این که همو که وعده یاری ات داده،یا آن دیگری که رو در روی توست و در عین حال،تو برایش از همرزمش عزیزتری،با تو نجنگند.

امام حسین علیه السلام فرمود:«ای پسرعمو!خداوند،جزای خیرت دهد.به خدا سوگند،دانستم که تو به راه خیرخواهی رفتی و عاقلانه سخن گفتی؛ولی هر چه حکم شده،همان می شود؛به نظرت عمل بکنم یا نکنم.تو نزد من،ستوده ترین نظردهنده،دلسوزترین و خیرخواه ترین هستی».

از نزد او بازگشتم و بر حارث بن خالد بن عاص بن هشام درآمدم.از من پرسید:آیا حسین را دیدی؟

به او گفتم:آری.

پرسید:او به تو چه گفت و تو به او چه گفتی؟

گفتم:به او چنین و چنان گفتم و او هم چنین و چنان گفت.

گفت:به خداوندِ مروه خاکستری سوگند،نصیحتش کردی.هان!به خداوندگار کعبه سوگند که نظر درست،همان است که تو دادی،بپذیرد یا نپذیرد.

سپس گفت:

بسا کسی که از او خیرخواهی می کنی؛امّا می فریبد و هلاک می کند

و بسا کسی که در درون به او بدگمانی؛امّا خیرخواه واقعی است.

ص:115

8/3

الرِّضا بِالقَضاءِ

76 . التوحید بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ:مَن لَم یَرضَ بِقَضائی،و لَم یُؤمِن بِقَدَری،فَلیَلتَمِس إلها غَیری.

و قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:فی کُلِّ قَضاءِ اللّهِ خِیَرَةٌ لِلمُؤمِنِ. (1)

ص:116


1- (1) التوحید:ص 371 ح 11،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 141 ح 42، [1]مختصر بصائر الدرجات:ص 138 کلّها عن الحسین بن خالد عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،کشف الغمّة:ج 3 ص 78 عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام.
8/3-راضی بودن به قضا

76 . التوحید به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:شنیدم که پیامبر خدا می فرماید:«خداوند بزرگِ بِشْکوه می فرماید:"هر کس به قضای من راضی نباشد و به تقدیر من ایمان نیاورد،باید خدایی جز من را بجوید"».

نیز پیامبر خدا فرمود:«در هر قضای الهی،خیر مؤمن،نهفته است».

ص:117

77 . الرسالة القشیریّة: قیلَ لِلحسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:إنَّ أبا ذَرٍّ یَقولُ:الفَقرُ أحَبُّ إلَیَّ مِنَ الغِنی،وَ السُّقمُ أحَبُّ إلَیَّ مِنَ الصِّحَّةِ!

فَقالَ:رَحِمَ اللّهُ تعالی أبا ذَرٍّ!أمّا أنَا فَأَقولُ:مَنِ اتَّکَلَ عَلی حُسنِ اختِیارِ اللّهِ لَهُ،لَم یَتَمَنَّ فی غَیرِ مَا اختارَهُ اللّهُ لَهُ. (1)

9/3

سیرَةُ أهلِ البَیتِ فِی الرِّضا بِالقَضاءِ

78 . الملهوف عن الإمام الحسین علیه السلام مِن قَولِهِ حینَ عَزَمَ عَلَی الخُروجِ إلَی العِراقِ:رِضَی اللّهِ رِضانا أهلَ البَیتِ،نَصبِرُ عَلی بَلائِهِ،و یُوَفّینا اجورَ الصّابِرینَ. (2)

79 . الإرشاد: رُوِیَ عَنِ الفَرَزدَقِ الشّاعِرِ إنَّهُ قالَ:حَجَجتُ بِاُمّی فی سَنَةِ سِتّینَ،فَبَینا أنَا أسوقُ بَعیرَها حینَ دَخَلتُ الحَرَمَ إذ لَقیتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام خارِجا مِن مَکَّةَ....

ثُمَّ قالَ لی:أخبِرنی عَنِ النّاسِ خَلفَکَ،فَقُلتُ:الخَبیرَ سَأَلتَ؛قُلوبُ النّاسِ مَعَکَ و أسیافُهُم عَلَیکَ،وَ القَضاءُ یَنزِلُ مِنَ السَّماءِ،وَ اللّهُ یَفعَلُ ما یَشاءُ.

فَقالَ:صَدَقتَ،للّهِ ِ الأَمرُ،و کُلَّ یَومٍ رَبُّنا هُوَ فی شَأنٍ،إن نَزَلَ القَضاءُ بِما نُحِبُّ فَنَحمَدُ اللّهَ عَلی نَعمائِهِ،و هُوَ المُستَعانُ عَلی أداءِ الشُّکرِ،و إن حالَ القَضاءُ دونَ

الرَّجاءِ فَلَم یُبعِد مَن کانَ الحَقُّ نِیَّتَهُ وَ التَّقوی سَریرَتَهُ (3). (4)

ص:118


1- (1) الرسالة القشیریّة:ص 195،تاریخ دمشق:ج 13 ص 253 و فیه«للحسن»بدل«للحسین».
2- (2) الملهوف:ص 126،مثیر الأحزان:ص 41،نزهة الناظر:ص 86 ح 23،کشف الغمّة:ج 2 ص 241، [1]بحار الأنوار:ج 44 ص 367؛ [2]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 5. [3]
3- (3) فی بحار الأنوار:«سیرته»بدل«سریرته».
4- (4) الإرشاد:ج 2 ص 67، [4]بحار الأنوار:ج 44 ص 365؛ [5]تاریخ الطبری:ج 5 ص 386، [6]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 547، [7]الفتوح:ج 5 ص 71، [8]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 223، [9]البدایة و النهایة:ج 8 ص 166 [10] کلّها نحوه و راجع:المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 95.

77 . الرسالة القشیریة: به امام حسین علیه السلام گفته شد:ابو ذر می گوید:ناداری برای من،از توانگری محبوب تر است و بیماری،از تن درستی.

فرمود:«خدای متعال،ابو ذر را رحمت کند؛امّا من می گویم:هر کس بر حُسنِ انتخاب خداوند اعتماد دارد،چیزی جز آنچه خدای متعال برایش برگزیده است،آرزو نمی کند».

9/3-سیره اهل بیت در راضی بودن به قضا

78 . الملهوف به نقل از امام حسین علیه السلام(از سخنان ایشان،هنگامی که تصمیم به عزیمت به عراق گرفت):رضایت خدا،رضایت ما اهل بیت است؛بر بلایش صبر می کنیم و او هم پاداش صابران را تمام و کمال،به ما می دهد.

79 . الإرشاد: از فَرَزدَق شاعر،روایت شده است که گفت:در سال شصتم[هجری]مادرم را به حج بردم.هنگامی که شترش را می راندم تا داخل حرم شوم،حسین بن علی علیه السلام را دیدم که در حال بیرون رفتن از مکّه بود...به من فرمود:«از مردم پشتِ سرت به من خبر ده».

گفتم:از شخص آگاهی پرسیدی.دل های مردم با تو و شمشیرهایشان،بر ضدّ توست و قضا از آسمان فرود می آید و خداوند،هر چه بخواهد،می کند.

امام علیه السلام فرمود:«راست گفتی.کار،از آنِ خداست و پروردگار ما،هر روز در کاری است.اگر قضای الهی آن گونه که دوست داریم،فرود آید،خداوند را بر نعمت هایش می ستاییم و از او در سپاس گزاری یاری گرفته می شود و اگر

قضای الهی از رسیدن به آرزویمان مانع شد،آن که نیّتش حق و درونش پرهیزگاری باشد،دور نمی افتد».

ص:119

80 . مهج الدعوات عن الإمام الحسین علیه السلام مِمّا کانَ یَقولُهُ فی قُنوتِهِ:اللّهُمَّ و إنّی مَعَ ذلِکَ کُلِّهِ عائِذٌ بِکَ،لائِذٌ بِحَولِکَ (1)و قُوَّتِکَ،راضٍ بِحُکمِکَ الَّذی سُقتَهُ إلَیَّ فی عِلمِکَ،جارٍ بِحَیثُ أجرَیتَنی،قاصِدٌ ما أمَّمتَنی،غَیرُ ضَنینٍ (2)بِنَفسی فیما یُرضیکَ عَنّی إذ بِهِ قَد رَضَّیتَنی. (3)

81 . الفتوح عن الإمام الحسین علیه السلام فیما قالَهُ لاُِختِهِ زَینَبَ لَمّا نَزَلوا کَربَلاءَ:یا اختاه!تَعَزَّی بِعَزاءِ اللّهِ،وَ ارضَی بِقَضاءِ اللّهِ،فَإِنَّ سُکّانَ السَّماواتِ یَفنَونَ،و أهلَ الأَرضِ یَموتونَ،و جَمیعَ البَرِیَّةِ لا یَبقَونَ،و کُلَّ شَیءٍ هالِکٌ إلاّ وَجهَهُ،لَهُ الحُکمُ و إلَیهِ تُرجَعونَ.و إنَّ لی و لَکِ و لِکُلِّ مُؤمِنٍ و مُؤمِنَةٍ اسوَةً بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله. (4)

82 . مقتل الحسین عن الشافعی: ماتَ ابنٌ لِلحُسَینِ علیه السلام فَلَم یُرَ بِهِ کَآبَةٌ،فَعوتِبَ عَلی ذلِکَ،فَقالَ:

إنّا أهلُ بَیتٍ نَسأَلُ اللّهَ عز و جل فَیُعطینا،فَإِذا أرادَ ما نَکْرَهُ فیما یُحِبُّ رَضینا. (5)

ص:120


1- (1) الحَولُ:الحِیلَةُ و القُوّةُ(الصحاح:ج 4 ص 1678«حول»).
2- (2) ضَنِنتُ بالشیء:إذا بَخِلت به،فأنا ضَنینٌ به(الصحاح:ج 6 ص 2156« [1]ضنن»).
3- (3) مهج الدعوات:ص 68، [2]بحار الأنوار:ج 85 ص 214 ح 1. [3]
4- (4) الفتوح:ج 5 ص 84، [4]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 237؛ [5]الملهوف:ص 141،مثیر الأحزان:ص 49 کلّها نحوه.
5- (5) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 147 و [6]راجع:الدعوات:ص 286 ح 16.

80 . مهج الدعوات از امام حسین علیه السلام(از آنچه در قنوتش می گفت):خدایا!من با همه اینها به تو پناهنده می شوم و به چاره جویی و نیروی تو پناه می برم،و به حکم تو که با علم خود،آن را به سوی من رانده ای خشنودم و به هرجا روانه ام کنی،می روم.هر چه تو قصد کرده ای،قصد می کنم و در آنچه تو را از من راضی می کند،از جانم دریغ نمی کنم؛چرا که تو مرا بدان راضی داشته ای.

81 . الفتوح از امام حسین علیه السلام(در آنچه به خواهرش زینب علیها السلام هنگام فرود آمدن به کربلا فرمود):ای خواهر!به تسلیت الهی،تسلاّ بگیر و به قضای الهی،راضی باش،که ساکنان آسمان ها فنا می شوند و زمینیان می میرند و هیچ آفریده ای باقی نمی ماند و هر چیزی هلاک می شود،جز ذات خدا.حکم،از آنِ اوست و به سوی او باز می گردید و محمّد صلی الله علیه و آله،الگوی من و تو و هر مرد و زن مسلمان است.

82 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی به نقل از شافعی:پسری از امام حسین علیه السلام درگذشت؛امّا اندوهی در او دیده نشد.از این رو،ایشان مورد عتاب قرار گرفت.

امام علیه السلام فرمود:«ما خاندانی هستیم که از خدای عز و جل می طلبیم و به ما عطا می کند؛امّا اگر چیزی بخواهد که او دوست دارد و ما آن را خوش نداریم،رضایت می دهیم».

ص:121

الفَصلُ الرّابِعُ:الرّجعة

83 . الخرائج و الجرائح عن جابر عن أبی جعفر علیه السلام: قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام لِأَصحابِهِ قَبلَ أن یُقتَلَ:إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:

یا بُنَیَّ إنَّکَ سَتُساقُ إلَی العِراقِ،و هِیَ أرضٌ قَدِ التَقی بِهَا النَّبِیّونَ و أوصِیاءُ النَّبِیّینَ،و هِیَ أرضٌ تُدعی«عَمورا»،و إنَّکَ تُستَشهَدُ بِها و یُستَشهَدُ مَعَکَ جَماعَةٌ مِن أصحابِکَ،لا یَجِدونَ ألَمَ مَسِّ الحَدیدِ،و تَلا: «قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ» 1 ،تَکونُ الحَربُ عَلَیکَ و عَلَیهِم بَردا و سَلاما.

فَأَبشِروا؛فَوَ اللّهِ لَئِن قَتَلونا،فَإِنّا نَرِدُ عَلی نَبِیِّنا،ثُمَّ أمکُثُ ما شاءَ اللّهُ،فَأَکونُ أوَّلَ مَن تَنشَقُّ عَنهُ الأَرضُ،فَأَخرُجُ خَرجَةً یُوافِقُ ذلِکَ خَرجَةَ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام و قِیامَ قائِمِنا،و حَیاةَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله.

ثُمَّ لَیَنزِلَنَّ عَلَیَّ وَفدٌ مِنَ السَّماءِ مِن عِندِ اللّهِ،لَم یَنزِلوا إلَی الأَرضِ قَطُّ،و لَیَنزِلَنَّ إلَیَّ جَبرَئیلُ و میکائیلُ و إسرافیلُ و جُنودٌ مِنَ المَلائِکَةِ،و لَیَنزِلَنَّ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و عَلِیٌّ علیه السلام و أنَا و أخی،و جَمیعُ مَن مَنَّ اللّهُ عَلَیهِ فی حَمولاتٍ (1)مِن حَمولاتِ الرَّبِّ؛خَیلٍ

بُلقٍ (2)مِن نورٍ،لَم یَرکَبها مَخلوقٌ.

ثُمَّ لَیَهُزَّنَّ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله لِواءَهُ،و لَیَدفَعَنَّهُ إلی قائِمِنا مَعَ سَیفِهِ....

و لَتَنزِلَنَّ البَرَکَةُ مِنَ السَّماءِ إلَی الأَرضِ؛حَتّی إنَّ الشَّجَرَةَ لَتَقصَفُ بِما یُریدُ اللّهُ فیها مِن الثَّمَرِ،و لَیَأکُلُنَّ ثَمَرَةَ الشِّتاءِ فِی الصَّیفِ و ثَمَرَةَ الصَّیفِ فِی الشِّتاءِ،و ذلِکَ قَولُ اللّهِ تَعالی: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا» 4 .

ثُمَّ إنَّ اللّهَ لَیَهَبُ لِشیعَتِنا کَرامَةً لا یَخفی عَلَیهِم شَیءٌ فِی الأَرض و ما کانَ فیها،حَتّی إنَّ الرَّجُلَ مِنهُم یُریدُ أن یَعلَمَ عِلمَ أهلِ بَیتِهِ،فَیُخبِرَهُم بِعِلمِ ما یَعمَلونَ. (3)

ص:122


1- (2) الحَمُولَةُ:البعیرُ یُحملُ علیه،و قد یُستَعمَلُ فی الفَرَسِ و البَغلِ و الحمار(المصباح المنیر:ص 152« [1]حمل»).
2- (3) البَلَقُ:سواد و بیاض(الصحاح:ج 4 ص 1451« [2]بلق»).
3- (5) الخرائج و الجرائح:ج 2 ص 848 ح 63،مختصر بصائر الدرجات:ص 36،بحار الأنوار:ج 45 ص 80 ح 6. [3]

فصل چهارم:رَجعت

83 . الخرائج و الجرائح به نقل از جابر،از امام باقر علیه السلام:امام حسین علیه السلام پیش از کشته شدن به یارانش فرمود:«پیامبر خدا فرمود:"پسر عزیزم!تو به زودی به سوی عراق کشانده می شوی و آن،سرزمینی است که پیامبران و اوصیایِ پیامبران،آن را دیده اند و آن،سرزمینی به نام "عمورا" است و تو در آنجا شهید می شوی و گروهی از همراهانت با تو به شهادت می رسند که آنان،درد شمشیرها را حس نمی کنند".

سپس تلاوت فرمود:"«گفتیم:ای آتش!بر ابراهیم،سرد و سلامت باش».آتش جنگ بر تو و بر ایشان،سرد و سلامت است".

پس مژده دهید که به خدا سوگند،اگر ما را بکشند،بر پیامبرمان در می آییم.سپس،آن مقدار که خدا بخواهد،درنگ می کنم و من،نخستین فردی هستم که از قبر بیرون می آیم و خروجم با خروجِ امیرمؤمنان و قیامِ قائم و زندگانی پیامبر خدا همراه می شود.

سپس،سفیرانی از آسمان از نزد خدا بر من فرود می آیند که تا آن زمان،بر زمین فرود نیامده اند و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل علیهم السلام و افواج فرشتگان،بر من فرود می آیند و محمّد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و من و برادرم و همه کسانی که خدا بر ایشان منّت نهاده است،سوار بر مَرکب هایی از مَرکب های خداوند،اسبانی رنگارنگ از جنس نور که هیچ مخلوقی بر آنها سوار نشده،فرود می آییم.

سپس،محمّد صلی الله علیه و آله پرچمش را برافراشته می سازد و آن را به همراه شمشیرش به قائمِ ما می سپارد...و برکت،از آسمان به زمین نازل می شود تا آنجا که درخت از سنگینی بارِ میوه اش که خدا برای آن خواسته،می شکند و میوه زمستان را در تابستان می خورند و میوه تابستان را در زمستان؛و این،سخن خدای متعال است:«و اگر اهل شهرها ایمان می آوردند و پرهیزگاری پیشه می کردند،برکاتی از آسمان و زمین برایشان می گشودیم؛امّا دروغ انگاشتند».

سپس،خداوند،کرامتی به پیروان ما می بخشد که چیزی در زمین و آنچه در آن است،بر ایشان پنهان نمی ماند تا آنجا که مرد می خواهد بداند خانواده اش چه می کنند.پس به آنان از آنچه می کنند،خبر می دهد».

ص:123

ص:124

ص:125

الفَصلُ الخامِسُ:الآخرة

1/5

ذِکرُ الآخِرَةِ

84 . إرشاد القلوب: قالَ الحُسَینُ علیه السلام:یَا ابنَ آدَمَ!تَفَکَّر و قُل:أینَ مُلوکُ الدُّنیا و أربابُهَا الَّذینَ عَمَروا وَ احتَفَروا أنهارَها،و غَرَسوا أشجارَها،و مَدَّنوا مَدائِنَها؟!فارَقوها و هُم کارِهونَ،و وَرِثَها قَومٌ آخَرونَ،و نَحنُ بِهِم عَمّا قَلیلٍ لاحِقونَ.

یَا ابنَ آدَمَ!اذکُر مَصرَعَکَ،و فی قَبرِکَ مَضجَعَکَ،و مَوقِفَکَ بَینَ یَدَیِ اللّهِ،تَشهَدُ جَوارِحُکَ (1)عَلَیکَ یَومَ تَزِلُّ فیهِ الأَقدامُ،و تَبلُغُ القُلوبُ الحَناجِرَ،و تَبیَضُّ وُجوهٌ و تَسوَدُّ وُجوهٌ،و تَبدُو السَّرائِرُ،و یوضَعُ المیزانُ القِسطَ.

یَا ابنَ آدَمَ!اذکُر مَصارِعَ آبائِکَ و أبنائِکَ،کَیفَ کانوا و حَیثُ حَلّوا و کَأَنَّکَ عَن قَلیلٍ قَد حَلَلتَ مَحَلَّهُم،و صِرتَ عِبرَةً لِلمُعتَبِرِ و أنشَدَ شِعرا:

أینَ المُلوکُ الَّتی عَن حِفظِها حَتّی سَقاها بِکَأسِ المَوتِ ساقیها

تِلکَ المَدائِنُ فِی الآفاقِ خالِیَةٌ عادَت خَرابا و ذاقَ المَوتَ بانیها

أموالُنا لِذَوِی الوُرّاثِ نَجمَعُها و دورُنا لِخَرابِ الدَّهرِ نَبنیها. (2)

ص:126


1- (1) جَوارِحُ الإنسان:أعضاؤه التی یکتسب بها(الصحاح:ج 1 ص 358« [1]جرح»).
2- (2) إرشاد القلوب:ص 29. [2]

فصل پنجم:آخرت

1/5-یاد آخرت

84 . إرشاد القلوب: امام حسین علیه السلام فرمود:«ای آدمی زاده!بیندیش و بگو:کجایند پادشاهان دنیا و صاحبان آن،که آبادش کردند و در آن،جوی ها کَندند و درخت ها نشاندند و شهرها ساختند؟!از آن،دلگیرانه جدا شدند و به قومی دیگرش وا نهادند و ما نیز به زودی به آنها ملحق می شویم.

ای آدمی زاده!بر خاک افتادن(مُردن)خود را به یاد داشته باش و نیز خوابیدنت در قبر و ایستادنت را در پیشگاه خدا.اعضای بدنت،در روزی که گام ها در آن می لغزند،علیه تو گواهی می دهند و جان ها به گلو می رسند و چهره هایی سفید می شوند و چهره هایی سیاه،و درون ها آشکار می شوند و ترازوی عدالت،به میان آورده می شود.

ای آدمی زاده!بر خاک افتادن پدران و پسرانت را به یاد داشته باش که چگونه بودند و به کجا درآمدند،که تو هم به زودی در همان جا جای می گیری و عبرتی برای عبرت گیرنده می شوی».

سپس،این شعر را خواند:

«کجایند پادشاهانی که دنیا از حفظ کردنشان خودداری کرد

تا این که ساقی دنیا،جرعه مرگ به آنان نوشانید؟

آن شهرهای بی سکنه در کرانه ها

دوباره ویران شدند و سازنده هایشان،طعم مرگ را چشیدند.

مال هایمان را برای وارثان،گِرد می آوریم

و خانه هایمان را برای خراب شدن به دست روزگار می سازیم».

ص:127

2/5

فَناءُ الدُّنیا و بَقاءُ الآخِرَةِ

85 . کامل الزیارات عن میسر بن عبد العزیز عن أبی جعفر علیه السلام: کَتَبَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام إلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام (1)مِن کَربَلاءَ:

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ،مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ إلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ و مَن قِبَلَهُ مِن بَنی هاشِمٍ،أمّا بَعدُ:فَکَأَنَّ الدُّنیا لَم تَکُن،و کَأَنَّ الآخِرَةَ لَم تَزَل،وَ السَّلامُ. (2)

86 . تاریخ الطبری عن محمّد بن قیس: جَاءَ حَنظَلَةُ بنُ أسعَدَ الشِّبامِیُّ،فَقامَ بَینَ یَدَی حُسَینٍ علیه السلام:فَأَخَذَ یُنادی: «یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ مِثْلَ یَوْمِ الْأَحْزابِ* مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ مَا اللّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ* وَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنادِ* یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِینَ ما لَکُمْ مِنَ اللّهِ مِنْ عاصِمٍ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ» 3 ،یا قَومِ[لا] (3)تَقتُلوا حُسَینا فَیُسحِتَکُمُ (4)اللّهُ بِعَذابٍ «وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَری» 6 .

فَقالَ لَهُ حُسَینٌ علیه السلام:یَا ابنَ أسعَدَ،رَحِمَکَ اللّهُ!إنَّهُم قَدِ استَوجَبُوا العَذابَ حینَ رَدّوا عَلَیکَ ما دَعَوتَهُم إلَیهِ مِنَ الحَقِّ،و نَهَضوا إلَیکَ لِیَستَبیحوکَ و أصحابَکَ،فَکَیفَ بِهِمُ الآنَ و قَد قَتَلوا إخوانَکَ الصّالِحینَ.

قالَ:صَدَقتَ،جُعِلتُ فِداکَ!أنتَ أفقَهُ مِنّی و أحَقُّ بِذلِکَ،أ فَلا نَروحُ إلَی الآخِرَةِ و نَلحَقُ بِإِخوانِنا؟

فَقالَ:رُح إلی خَیرٍ مِنَ الدُّنیا و ما فیها،و إلی مُلکٍ لا یَبلی.

فَقالَ:السَّلامُ عَلَیکَ أبا عَبدِ اللّهِ،صَلَّی اللّهُ عَلَیکَ و عَلی أهلِ بَیتِکَ،و عَرَّفَ بَینَنا و بَینَکَ فی جَنَّتِهِ.

فَقالَ علیه السلام:آمینَ،آمینَ.

فَاستَقدَمَ فَقاتَلَ حَتّی قُتِلَ. (5)

ص:128


1- (1) هو ابن الحنفیّة رضی الله عنه.
2- (2) کامل الزیارات:ص 158 ح 196، [1]بحار الأنوار:ج 45 ص 87 ح 23. [2]
3- (4) ما بین المعقوفین سقط من المصدر،و أثبتناه من المصادر الاُخری.
4- (5) یُسحتکم:أی یُهلِککم و یَستأصِلکم(مجمع البحرین:ج 2 ص 822«سحت»).
5- (7) تاریخ الطبری:ج 5 ص 443، [3]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 568، [4]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 24؛ [5]الملهوف:ص 164 کلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 45 ص 23. [6]
2/5-فنای دنیا و بقای آخرت

85 . کامل الزیارات به نقل از میسر بن عبد العزیز،از امام باقر علیه السلام:امام حسین علیه السلام از کربلا به محمّد بن علی(ابن حنفیه)چنین نوشت:«به نام خداوند بخشنده مهربان.از حسین بن علی به محمّد بن علی و دیگر افراد بنی هاشم که نزد اویند.امّا بعد،گویی که دنیا نبوده و گویی که آخرت،همواره بوده و هست.و السلام!».

86 . تاریخ الطبری به نقل از محمّد بن قیس:حنظله پسر اسعد شبامی آمد و جلوی حسین علیه السلام ایستاد و فریاد برآورد:«ای قوم من!من بر شما از روزی همانند روزگار[عذاب]اقوام پیشین می هراسم؛مانند حال و روزِ قوم نوح و عاد و ثمود و کسانی که پس از آنها بودند،و خداوند،در حقّ بندگان،ستمی نمی خواهد.و ای قوم من!من بر شما از روزِ فریادخواهی می هراسم؛روزی که روی می گردانید،امّا هیچ پناهگاهی در برابر خداوند ندارید و هر کس را خداوند[به خاطر اعمالش]گم راه کند،راهنمایی ندارد».ای مردم!حسین را مکشید که خدا در عذابتان هلاک می کند«و بی گمان،آن که افترا زد،ناکام شد».

پس حسین علیه السلام به او فرمود:«ای پسر اسعد،خدایت بیامرزد!آنان،همان هنگام سزاوار عذاب شدند که دعوت تو را به سوی حق،رد کردند و به سوی تو و یارانت برخاستند تا خونت را حلال بشمارند.پس اکنون که برادران شایسته ات را کشته اند،چگونه[سزاوار عذاب]نباشند؟!».

حنظله گفت:فدایت شوم!تو از من آگاه تری و بدان نیز سزاوارتری.آیا به سوی آخرت نرویم و به برادرانمان ملحق نشویم؟

فرمود:«پیش به سوی بهتر از دنیا و آنچه در آن است،و به سوی مُلکی کهنه نشدنی!».

حنظله گفت:سلام بر تو،ای ابا عبد اللّه!درود خدا بر تو و خاندانت!خدا ما را در بهشت،با شما آشنا کند!

فرمود:«آمین،آمین!».

سپس،حنظله پیش تاخت و جنگید تا کشته شد.

ص:129

3/5

صِفَةُ المَوتِ

87 . معانی الأخبار بإسناده عن الحسین علیه السلام: قیلَ لِأَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام:صِف لَنَا المَوتَ.

فَقالَ:عَلَی الخَبیرِ سَقَطتُم؛هُوَ أحَدُ ثَلاثَةِ امورٍ یَرِدُ عَلَیهِ:إمّا بِشارَةٌ بِنَعیمِ الأَبَدِ،و إمّا بِشارَةٌ بِعَذابِ الأَبَدِ،و إمّا تَحزینٌ و تَهویلٌ و أمرُهُ مُبهَمٌ لا یَدری مِن أیِّ الفِرَقِ هُوَ.

فَأَمّا وَلِیُّنَا المُطیعُ لِأَمرِنا فَهُوَ المُبَشَّرُ بِنَعیمِ الأَبَدِ،و أمّا عَدُوُّنَا المُخالِفُ عَلَینا فَهُوَ المُبَشَّرُ بِعَذابِ الأَبَدِ،و أمَّا المُبهَمُ أمرُهُ الَّذی لا یَدری ما حالُهُ،فَهُوَ المُؤمِنُ المُسرِفُ عَلی نَفسِهِ لا یَدری ما یَؤولُ إلَیهِ حالُهُ،یَأتیهِ الخَبَرُ مُبهَما مَخوفا،ثُمَّ لَن یُسَوِّیَهُ اللّهُ عز و جل بِأَعدائِنا،لکِن یُخرِجُهُ مِنَ النّارِ بِشَفاعَتِنا.

فَاعمَلوا و أطیعوا،[و] (1)لا تَتَّکِلوا و لا تَستَصغِروا عُقوبَةَ اللّهِ عز و جل؛فَإِنَّ مِنَ المُسرِفینَ مَن لا تَلحَقُهُ شَفاعَتُنا إلاّ بَعدَ عَذابِ ثَلاثِمِائَةِ ألفِ سَنَةٍ. (2)

ص:130


1- (1) الزیادة من بحار الأنوار. [1]
2- (2) معانی الأخبار:ص 288 ح 2 عن علیّ الناصری عن الإمام الجواد عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 6 ص 153 ح 9 و [2]راجع:الاعتقادات:ص 51. [3]
3/5-ویژگیِ مرگ

87 . معانی الأخبار به سندش،از امام حسین علیه السلام:به امیر مؤمنان گفته شد:مرگ را برای ما توصیف کن.

فرمود:«بر شخص آگاهی فرود آمدید.[مرگ،]یکی از این سه چیز[است که]بر شخص،درمی آید:یا بشارتی به نعمت جاوید است؛یا عذاب همیشگی؛یا اندوه و بیم است و کارش نامشخّص است و نمی داند که از کدام دسته است.

امّا دوستدار و مطیع فرمان ما،بشارت یافته به نعمتِ جاوید است و دشمن مخالف با ما،بشارت یافته به عذاب همیشگی است.امّا آن که کارش نامشخّص است و نمی داند حالش چگونه است،مؤمنِ اسرافکار بر خویش است که نمی داند کارش به کجا می انجامد.خبری مبهم و خوفناک به او می رسد؛امّا خداوند عز و جل،او را با دشمنان ما برابر نمی نهد و او را با شفاعت ما از آتش بیرون می بَرَد.

پس عمل کنید و فرمان برید و به[دیگران]اتّکا نکنید و عقوبت خدای عز و جل را کوچک مشمارید،که شفاعت ما به برخی از مُسرفان نمی رسد،مگر پس از سیصد هزار سال عذاب».

ص:131

4/5

مَوتُ المُؤمِنِ

88 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: المَوتُ رَیحانَةُ المُؤمِنِ. (1)

89 . المعجم الکبیر عن محمّد بن الحسن عن الحسین علیه السلام: إنّی لا أرَی المَوتَ إلاّ سَعادَةً،وَ الحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّ بَرَما (2). (3)

90 . معانی الأخبار عن علیّ بن الحسین عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: مَا المَوتُ إلاّ قَنطَرَةٌ تَعبُرُ بِکُم عَنِ البُؤسِ وَ الضَّرّاءِ إلَی الجِنانِ الواسِعَةِ وَ النَّعیمِ الدّائِمَةِ؛فَأَیُّکُم یَکرَهُ أن یَنتَقِلَ مِن سِجنٍ إلی قَصرٍ؟!و ما هُوَ لِأَعدائِکُم إلاّ کَمَن یَنتَقِلُ مِن قَصرٍ إلی سِجنٍ و عَذابٍ.

إنَّ أبی حَدَّثَنی عَن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:أنَّ الدُّنیا سِجنُ المُؤمِنِ و جَنَّةُ الکافِرِ،وَ المَوتَ جِسرُ هؤُلاءِ إلی جَنّاتِهِم،و جِسرُ هؤُلاءِ إلی جَحیمِهِم،ما کَذَبتُ و لا کُذِبتُ. (4)

ص:132


1- (1) الفردوس:ج 4 ص 239 ح 6718،کنز العمّال:ج 15 ص 551 ح 42136؛الجعفریّات:ص 190 و ص 201 و [1]راجع:المجازات النبویّة:ص 210 ح 170 و النوادر للراوندی:ص 105 و [2]دعائم الإسلام:ج 1 ص 221. [3]
2- (2) البَرَمُ:مصدر بَرِم؛إذا سَئِمَهُ.و أبرَمَهُ:أی أمَلَّهُ و أضجَرَهُ(الصحاح:ج 5 ص 1869« [4]برم»).
3- (3) المعجم الکبیر:ج 3 ص 115 ح 2842،تاریخ الطبری:ج 5 ص 404 [5] عن عقبة بن أبی العیزار و فیه«شهادة»بدل«سعادة»و«و لا الحیاة»بدل«الحیاة»،تاریخ دمشق:ج 14 ص 218؛تحف العقول:ص 245،الملهوف:ص 138،بحار الأنوار:ج 44 ص 192. [6]
4- (4) معانی الأخبار:ص 289 ح 3،الاعتقادات:ص 52، [7]بحار الأنوار:ج 44 ص 297 ح 2. [8]
4/5-مرگ مؤمن

88 . الفردوس از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:مرگ،گُلِ خوش بویِ مؤمن است.

89 . المعجم الکبیر به نقل از محمّد بن حسن،از امام حسین علیه السلام:من،مرگ را جز خوش بختی،و زندگی با ستمکاران را جز ملالت نمی بینم.

90 . معانی الأخبار به نقل از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:مرگ،جز پلی نیست که شما را از ترس و سختی به سوی بهشت گسترده و نعمت جاوید،عبور می دهد.پس کدام یک از شما ناخوش دارد که از زندان به کاخ منتقل شود؟!و آن برای دشمنان،جز مانند این نیست که از کاخ به زندان و عذاب،منتقل می شود.

پدرم از پیامبر خدا برایم نقل کرد که:«دنیا،زندانِ مؤمن و بهشتِ کافر است و مرگ،پل اینها به بهشتشان و پل آنان به دوزخشان است.نه دروغ گفتم و نه به من،دروغ گفته شده است».

ص:133

5/5

البُکاءُ عِندَ المَوتِ

91 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: لَمّا حَضَرَتِ الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلامُ الوَفاةُ،بَکی،فَقیلَ لَهُ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ أ تَبکی و مَکانُکَ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَکانُکَ الَّذی أنتَ فیهِ؟و قَد قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فیکَ ما قالَ،و قَد حَجَجتَ عِشرینَ حَجَّةً ماشِیا و قَد قاسَمتَ رَبَّکَ مالَکَ ثَلاثَ مَرّاتٍ حَتَّی النَّعلِ وَ النَّعلِ (1)؟

فَقالَ علیه السلام:إنَّما أبکی لِخَصلَتَینِ:لِهَولِ المُطَّلَعِ (2)،و فِراقِ الأَحِبَّةِ. (3)

6/5

بَیتُ العَمَلِ

92 . بستان الواعظین: قیلَ:کانَ الحُسَینُ علیه السلام إذا رَأَی القُبورَ قالَ:ما أحسَنَ ظَواهِرَها،و إنَّمَا الدَّواهی (4)فی بُطونِها،فَاللّهَ اللّهَ عِبادَ اللّهِ!لا تَشتَغِلوا بِالدُّنیا،فَإِنَّ القَبرَ بَیتُ العَمَلِ،فَاعمَلوا و لا تَغفُلوا،و أنشِدوا (5):

یا مَن بِدُنیاهُ اشتَغَلَ و غَرَّهُ طولُ الأَمَل

المَوتُ یَأتی بَغتَةً وَ القَبرُ صُندوقُ العَمَل (6)

ص:134


1- (1) فی المصدر:«و بالنعل»،و الصواب ما أثبتناه کما فی الأمالی للصدوق. [1]
2- (2) هَوْلِ المُطّلَع:یرید به الموقف یوم القیامة(النهایة:ج 3 ص 133«طلع»).
3- (3) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 303 ح 62، [2]الأمالی للصدوق:ص 291 ح 325 [3] کلاهما عن الحسن بن علیّ بن فضّال عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 43 ص 332 ح 2،و [4]راجع:الکافی:ج 1 ص 461 ح 1 و [5]الزهد للحسین بن سعید:ص 79 ح 213 و [6]مکارم الأخلاق:ج 2 ص 94 ح 2266. [7]
4- (4) الداهیة:النائبة العظیمة النازلة،و الجمع:الدواهی،و هی عظائم نُوَبِهِ(مجمع البحرین:ج 1 ص 617« [8]دهی»).
5- (5) فی إحقاق الحقّ:«و أنشَدَ».
6- (6) بستان الواعظین لأبی الفرج ابن الجوزی:ص 194؛ [9]إحقاق الحقّ:ج 11 ص 628.
5/5-گریستن هنگام مرگ

91 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:چون وفات امام حسن علیه السلام در رسید،گریست.به او گفته شد:ای فرزند پیامبر خدا!آیا می گِریی،در حالی که چنین نسبتی با پیامبر خدا داری؟و پیامبر خدا،آن سخنان[ ستایش آمیز]را درباره تو گفته است و بیست سفر،پیاده حج گزاردی و دارایی ات را سه بار با خدایت تقسیم کردی و حتّی کفش هایت را نیز بخشیدی؟!

امام حسن علیه السلام فرمود:«من برای دو چیز می گِریم:وحشت قیامت و دوریِ دوستان».

6/5-خانه عمل

92 . بستان الواعظین: گفته شده است که امام حسین علیه السلام چون قبرها را می دید،می فرمود:«چه ظاهرِ زیبایی و چه مصیبت هایی در درون آنهاست!خدا را،خدا را،بندگان خدا!سرگرِم دنیا نشوید که قبر،خانه عمل است.عمل کنید و غفلت نورزید و بخوانید:

ای که به دنیا سرگرم گشته است

و درازی آرزو،او را فریفته است!

مرگ،ناگهان درمی آید

و قبر،صندوق عمل است».

ص:135

7/5

أوَّلُ ما یُسأَلُ عَنهُ بَعدَ المَوتِ

93 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا عَلِیُّ،إنَّ أوَّلَ ما یُسأَلُ عَنهُ العَبدُ بَعدَ مَوتِهِ شَهادَةُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ،و أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله،و أنَّکَ وَلِیُّ المُؤمِنینَ بِما جَعَلَهُ اللّهُ و جَعَلتُهُ لَکَ،فَمَن أقَرَّ بِذلِکَ و کانَ یَعتَقِدُهُ صارَ إلَی النَّعیمِ الَّذی لا زَوالَ لَهُ. (1)

8/5

ما یُسأَلُ عَنهُ یَومَ القِیامَةِ

94 . فضائل الشیعة بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لا تَزولُ قَدَمُ عَبدٍ یَومَ القِیامَةِ حَتّی یُسأَلَ عَن أربَعَةِ أشیاءَ:عَن شَبابِهِ فیما أبلاهُ،و عَن عُمُرِهِ فیما أفناهُ،و عَن مالِهِ مِن أینَ اکتَسَبَهُ و فیما أنفَقَهُ،و عَن حُبِّنا أهلَ البَیتِ. (2)

9/5

عَدَمُ الرَّغبَةِ بِالرُّجوعِ إلَی الدُّنیا

95 . المناقب عن الحسین علیه السلام: إنَّ رَجُلاً جاءَ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،إنّی قَدِمتُ مِن سَفَرٍ لی،فَبَینَما بُنَیَّةٌ خُماسِیَّةٌ تَدرُجُ حَولی فی حُلِیِّها،فَأَخَذتُ بِیَدِها وَ انطَلَقتُ بِها إلی وادی فُلانٍ فَطَرَحتُها فیهِ.

فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:اِنطَلِق مَعی فَأَرِنِی الوادِیَ.فَانطَلَقَ مَعَهُ فَأَراهُ الوادِیَ،فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لاُِمِّها:ما کانَ اسمُها؟قالَت:فُلانَةُ.

فَقالَ صلی الله علیه و آله:یا فُلانَةُ،أجیبینی بِإِذنِ اللّهِ.

فَخَرَجَتِ الصَّبِیَّةُ و هِیَ تَقولُ:لَبَّیکَ یا رَسولَ اللّهِ و سَعدَیکَ.

فَقالَ لَها:إنَّ أبَوَیکِ قَد أساءا،فَإِن أحبَبتِ أن أرُدَّکِ عَلَیهِما؟

فَقالَت:یا رَسولَ اللّهِ،لا حاجَةَ لی فیهِما،وَجَدتُ اللّهَ خَیرا لی مِنهُما. (3)

ص:136


1- (1) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 129 ح 8 [1] عن إبراهیم بن عبّاس الصولی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 7 ص 273 ح 41. [2]
2- (2) فضائل الشیعة:ص 49 ح 6 عن إسحاق بن موسی بن جعفر عن أبیه الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام.
3- (3) المناقب لابن شهرآشوب:ج 1 ص 132، [3]بحار الأنوار:ج 18 ص 8 ح 11 و [4]راجع:الخرائج و الجرائح:ج 1 ص 37 ح 42.
7/5-نخستین پرسش پس از مرگ

93 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«ای علی!نخستین چیزی که پس از مرگ بنده از او پرسیده می شود،گواهی به یگانگی خداوند یکتاست و رسالت محمّد صلی الله علیه و آله،و این که تو ولی مؤمنانی،به دلیل آنچه خدا و من،برایت قرار داده ایم.پس هر کس به اینها اقرار کند و معتقد باشد،به سوی نعمتی که زوال ندارد،ره سپار می شود».

8/5-آنچه در قیامت،سؤال می شود

94 . فضائل الشیعة به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«بنده در روز قیامت،قدم از قدم برنمی دارد تا آن که چهار چیز از او بپرسند:از جوانی اش که در چه چیز آن را تباه کرده؛از عمرش که در چه راهی آن را مصرف کرده است؛از مالش که از کجا به دست آورده و در کجا هزینه کرده است؛و از محبّت ما اهل بیت».

9/5-عدم تمایل به بازگشت به دنیا

95 . المناقب،ابن شهرآشوب از امام حسین علیه السلام:مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت:ای پیامبر خدا!من،از یکی از سفرهایم بازگشتم که دختری پنج ساله با زیورآلات دیدم که گِرد من راه می رود.دستش را گرفتم و او را به فلان درّه بردم و در آن،پرتابش کردم.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«با من بیا و درّه را به من نشان بده».

او هم رفت و درّه را نشان داد.پیامبر خدا به مادر دختر فرمود:«نام او چه بود؟».

گفت:فلان.

فرمود:«ای فلانی!به اذن خدا،پاسخ مرا بده».

پس دخترک بیرون آمد و گفت:بله،بله،ای پیامبر خدا!

پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود:«پدر و مادرت بد کردند.اگر دوست داری،تو را به آنها بازگردانم».

دخترک گفت:ای پیامبر خدا!من،نیازی به آن دو ندارم.خدا را برای خود،از آن دو بهتر یافته ام.

ص:137

راجع:میزان الحکمة:ج6(العنوان /280الشهادة«2»،الباب /2092تمنی الشهید).

10/5

رِضاعُ الأَطفالِ فِی البَرزَخِ

96 . سنن ابن ماجة عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها الحسین بن علیّ علیه السلام: لَمّا تُوُفِّیَ القاسِمُ ابنُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،قالَت خَدیجَةُ:یا رَسولَ اللّهِ،دَرَّت لُبَینَةُ القاسِمِ،فَلَو کانَ اللّهُ أبقاهُ حَتّی یَستَکمِلَ رِضاعَهُ!

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إنَّ إتمامَ رِضاعِهِ فِی الجَنَّةِ.قالَت:لَو أعلَمُ ذلِکَ یا رَسولَ اللّهِ لَهَوَّنَ عَلَیَّ أمرَهُ.

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إن شِئتِ دَعَوتُ اللّهَ تَعالی فَأَسمَعَکِ صَوتَهُ.قالَت:یا رَسولَ اللّهِ،بَل اصَدِّقُ اللّهَ و رَسولَهُ. (1)

ص:138


1- (1) سنن ابن ماجة:ج 1 ص 484 ح 1512،الإصابة:ج 5 ص 389 الرقم 7284. [1]

ر.ک:میزان الحکمة:ج6(عنوان /280شهادت«2»/باب /2092آرزوی شهید).

10/5-شیرخواری کودکان در برزخ

96 . سنن ابن ماجة به نقل از از فاطمه دختر امام حسین،از پدرش امام حسین علیه السلام:چون قاسم پسر پیامبر خدا درگذشت،خدیجه علیها السلام گفت:ای پیامبر خدا!قاسم،خوب شیری[برای خوردن]داشت.کاش خدا نگاهش می داشت تا دوران شیرخوارگی اش را به پایان بَرَد.

پیامبر خدا فرمود:«به پایان رسیدن شیرخوارگی[او]،در بهشت است».

خدیجه علیها السلام گفت:ای پیامبر خدا!اگر این را می دانستم،مصیبتش بر من آسان می شد.

پیامبر خدا فرمود:«اگر می خواهی خدای متعال را بخوانم تا صدای او را به گوش تو برساند».

خدیجه علیها السلام گفت:نه ای پیامبر خدا!خداوند و پیامبرش را راستگو می دانم.

ص:139

11/5

ثَمَنُ الجَنَّةِ

97 . تاریخ دمشق عن محمّد بن الصایغ عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَن جَدّی عَن جِبریلَ علیه السلام عَن رَبِّهِ عز و جل:...یا شیعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ لا یَأتی یَعنی أحَدٌ مِنکُم یَومَ القِیامَةِ یَقولُ:«لا إلهَ إلاَّ اللّهُ»إلاّ أدخَلَهُ اللّهُ الجَنَّةَ. (1)

98 . الأمالی بإسناده عن الحسین عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:التَّوحیدُ ثَمَنُ الجَنَّةِ،وَ الحَمدُ للّهِ ِ وَفاءُ شُکرِ کُلِّ نِعمَةٍ،و خَشیَةُ اللّهِ مِفتاحُ کُلِّ حِکمَةٍ،وَ الإِخلاصُ مِلاکُ (2)کُلِّ طاعَةٍ. (3)

12/5

الجَنَّةُ تَشتاقُ إلی هؤُلاءِ

99 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ علیهما السلام: قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:الجَنَّةُ تَشتاقُ إلَیکَ و إلی عَمّارٍ و إلی سَلمانَ و أبی ذَرٍّ وَ المِقدادِ. (4)

100 . مسند أبی یعلی بإسناده عن الحسین علیه السلام: أتی جِبریلُ علیه السلام النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَقالَ:یا مُحَمَّدُ،إنَّ اللّهَ یُحِبُّ مِن أصحابِکَ ثَلاثَةً فَأَحِبَّهُم:عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ،و أبو ذَرٍّ،وَ المِقدادُ بنُ الأَسوَدِ.

قالَ فَأَتاهُ جِبریلُ علیه السلام فَقالَ لَهُ:یا مُحَمَّدُ،إنَّ الجَنَّةَ لَتَشتاقُ إلی ثَلاثَةٍ مِن أصحابِکَ،و عِندَهُ أنَسُ بنُ مالِکٍ،فَرَجا أن یَکونَ لِبَعضِ الأَنصارِ.

قالَ:فَأَرادَ أن یَسأَلَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَنهُم فَهابَهُ،فَخَرَجَ فَلَقِیَ أبا بَکرٍ فَقالَ:یا أبا بَکرٍ،إنّی کُنتُ عِندَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله آنِفا،فَأَتاهُ جِبریلُ علیه السلام،فَقالَ:إنَّ الجَنَّةَ تَشتاقُ إلی ثَلاثَةٍ مِن أصحابِکَ،فَرَجَوتُ أن یَکونَ لِبَعضِ الأَنصارِ،فَهِبتُهُ أن أسأَلَهُ،فَهَل لَکَ أن تَدخُلَ عَلی نَبِیِّ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَتَسأَلَهُ؟فَقالَ:إنّی أخافُ أن أسأَلَهُ فَلا أکونَ مِنهُم،و یَشمَتَ بی قَومی.

ثُمَّ لَقِیَ (5)عُمَرَ بنَ الخَطّابِ،فَقالَ لَهُ مِثلَ قَولِ أبی بَکرٍ.

قالَ:فَلَقِیَ عَلِیّا،فَقالَ لَهُ عَلِیٌّ:نَعَم،إن کُنتُ مِنهُم فَأَحمَدُ اللّهَ،و إن لَم أکُن مِنهُم فَحَمِدتُ اللّهَ.فَدَخَلَ عَلی نَبِیِّ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ:إنَّ أنَسا حَدَّثَنی أنَّهُ کانَ عِندَکَ آنِفا و إنَّ جِبریلَ علیه السلام أتاکَ،فَقالَ:یا مُحَمَّدُ،إنَّ الجَنَّةَ لَتَشتاقُ إلی ثَلاثَةٍ مِن أصحابِکَ.قالَ:فَمَن هُم یا نَبِیَّ اللّهِ؟

قالَ:أنتَ مِنهُم یا عَلِیُّ،و عَمّارُ بنُ یاسِرٍ،و سَیَشهَدُ مَعَکَ مَشاهِدَ بَیِّنٌ فَضلُها،عَظیمٌ خَیرُها،و سَلمانُ؛و هُوَ مِنّا أهلَ البَیتِ،و هُوَ ناصِحٌ فَاتَّخِذهُ لِنَفسِکَ. (6)

ص:140


1- (1) تاریخ دمشق:ج 14 ص 114.
2- (2) المِلاکُ:قِوام الشیء و نظامه،و ما یُعتمد علیه (النهایة:ج 4 ص 358« [1]ملک»).
3- (3) الأمالی للطوسی:ص 570 ح 1178 [2] عن محمّد بن علیّ بن الحسین بن زید عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام.
4- (4) الخصال:ص 303 ح 80 عن عبد اللّه بن محمّد الرازی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 67 ح 306 [3] عن عبد اللّه التمیمی عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 22 ص 324 ح 22 و [4]راجع:سنن الترمذی:ج 5 ص 667 ح 3797. [5]
5- (5) فی المصدر:«ثمّ لقینی»،و الصواب ما أثبتناه کما فی المصادر الاُخری.
6- (6) مسند أبی یعلی:ج 12 ص 143 ح 6772،المطالب العالیة:ج 4 ص 83 ح 4025،تاریخ دمشق:ج 21 ص 412 ح 4839 کلّها عن سعد الإسکاف عن أبی جعفر محمّد بن علیّ عن أبیه علیهما السلام،کنز العمّال:ج 13 ص 256 ح 36759.
11/5-بهای بهشت

97 . تاریخ دمشق به نقل از محمّد بن صائغ،از امام حسین علیه السلام:پدرم[امام علی علیهما السلام]از پیامبر خدا؛از جبرئیل علیه السلام،از پروردگار عز و جل به من خبر داد که فرمود:«...ای پیروان خاندان محمّد!هیچ یک از شما روز قیامت،"لا اله الا اللّه" گویان نمی آید،جز آن که خدا او را به بهشت درمی آورد».

98 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:شنیدم که پیامبر خدا می فرماید:«توحید،بهای بهشت است و "الحمد للّه"،شکر کامل هر نعمت.بیم از خدا،کلیدِ هر حکمت و اخلاص،ستون هر عبادت است».

12/5-بهشت،مشتاق اینهاست

99 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله[به من]فرمود:«بهشت،به تو و عمّار و سلمان و ابو ذر و مقداد،مشتاق است».

100 . مسند أبی یعلی به سندش،از امام حسین علیه السلام:جبرئیل علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت:«ای محمّد!خداوند،سه تن از یارانت را دوست می دارد؛پس آنان را دوست بدار:علی بن ابی طالب،ابو ذر و مقداد بن اسود».

هنگامی که جبرئیل علیه السلام نزدش آمد و به او گفت:«ای محمّد!بهشت،به سه تن از یارانت اشتیاق دارد»،اَنَس بن مالک[انصاری]،نزد ایشان بود و آرزو کرد که یکی از این سه،انصاری باشد.

پس خواست تا از پیامبر خدا،این سه تن را جویا شود؛امّا ترسید و بیرون آمد.ابو بکر را دید و گفت:ای ابو بکر!من الآن نزد پیامبر خدا بودم که جبرئیل علیه السلام،نزدش آمد و گفت:«بهشت،به سه تن از یارانت اشتیاق دارد»و امید داشتم که یک انصاری را هم فرا گیرد؛امّا ترسیدم که بپرسم.می شود که تو بر پیامبر صلی الله علیه و آله درآیی و از او بپرسی؟

ابو بکر گفت:من[هم]می ترسم که از او بپرسم و خودم از آنها نباشم و قومم مرا شماتت کند.

سپس،اَنَس،عمر بن خطّاب را دید و وی،همان سخن را به او باز گفت.آنگاه،علی علیه السلام را دید و وی،پذیرفت و گفت:اگر از آنها باشم،خدا را می ستایم و اگر از آنها نباشم،باز،خدا را می ستایم.

پس بر پیامبر خدا درآمد و گفت:انس به من گفته که الآن،پیش شما بوده و جبرئیل علیه السلام نزدت آمده و گفته است:«ای محمّد!بهشت،به سه تن از یارانت اشتیاق دارد».آن سه تن کیستند؟

فرمود:«ای علی!تو از آنهایی و عمّار بن یاسر که با تو در معرکه هایی حاضر می شود که فضیلت آنها آشکار و خیر آنها بزرگ است،و نیز سلمان که از ما اهل بیت و خیرخواه است.وی را برای خود برگیر».

ص:141

13/5

رَدُّ العَمَلِ إلَی العامِلِ

101 . الحکایات بإسناده عن الحسین علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی بَعضِ کَلامِهِ:إنَّما هِیَ

أعمالُکُم تُرَدُّ إلَیکُم،فَمَن وَجَدَ خَیرا فَلیَحمَدِ اللّهَ،و مَن وَجَدَ غَیرَ ذلِکَ فَلا یَلومَنَّ إلاّ نَفسَهُ. (1)

ص:142


1- (1) الحکایات للمفید:ص 85 [1] عن حجّاج بن عبد اللّه عن أبیه عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 10 ص 454 ح 19. [2]
13/5-بازگشت عمل به عمل کننده

101 . الحکایات،مفید به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا،در یکی از سخنانش

فرمود:«بی گمان،کارهایتان به سوی خودتان باز می گردد. (1)هر کس خیری یافت،خدا را بستاید و هر کس غیر از آن را یافت،جز خود را ملامت نکند».

ص:143


1- (1) مولوی در مثنوی می گوید: هر زمان آید ز عالم این صدا این جهان،کوه است و فعل ما ندا

14/5

تَجَسُّمُ الأَعمالِ

102 . المناقب و المثالب: عَنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام أنَّهُ کانَ جالِسا فی مَسجِدِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله،فَسَمِعَ رَجُلاً مِن بَنی امَیَّةَ یُحَدِّثُ أصحابَهُ و یُسمِعُ الحُسَینَ علیه السلام حَدیثَهُ،و هُوَ یَقولُ و قَد ذَکَرَ آلَ أبی طالِبٍ:قَد شَرِکناهُم فِی النُّبُوَّةِ حَتّی نِلنا مِنها مِثلَ ما نالوا مِنها مِنَ السَّبَبِ وَ النَّسَبِ،و نِلنا مِنَ الخِلافَةِ ما لَم یَنالوا،فَبِمَ یَفخَرونَ عَلَینا؟!فَرَدَّدَ هذَا القَولَ ثَلاثَ مَرّاتٍ.

فَأَقبَلَ الحُسَینُ علیه السلام بِوَجهِهِ إلی ناحِیَتِهِ و قالَ:أمّا فی أوَّلِ وَهلَةٍ فَإِنّی کَفَفتُ عَنکَ حِلما،و أمَّا الثّانِیَةُ فَإِنّی کَفَفتُ عَنکَ عَفوا،و أمَّا الثّالِثَةُ فَإِنّی اجیبُکَ:

إنّی سَمِعتُ أبی یَقولُ:إنَّ فِی الوَحیِ الَّذی أنزَلَهُ اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله أنَّهُ إذا قامَتِ القِیامَةُ الکُبری،حَشَرَ اللّهُ بَنی امَیَّةَ فی صورَةِ الذَّرِّ (1)،یَتَوَطَّؤُهُمُ النّاسُ حَتّی یُفرَغَ مِنَ الحِسابِ،ثُمَّ یُؤتی بِهِم فَیُحاسَبوا و یُصارُ بِهِم إلَی النّارِ. (2)

ص:144


1- (1) الذرُّ:النملُ الأحمر الصغیرُ(النهایة:ج 2 ص 157« [1]ذرر»).
2- (2) المناقب و المثالب لأبی حنیفة النعمان المغربی:ص 200.
14/5-تجسّم اعمال

102 . المناقب و المثالب: امام حسین علیه السلام در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بود که صدای مردی از امَویان را شنید که با یارانش صحبت می کرد و صدایش را به امام حسین علیه السلام می شنوانْد و می گفت:ما با آل ابو طالب،در نبوّت،شریکیم و هر چه آنان از خویشاوندی سببی و نسبی دارند،ما هم داریم؛ولی ما به خلافت،دست یافته ایم که آنان نیافته اند.پس به چه چیز بر ما فخر می فروشند؟و این را سه بار گفت.

پس امام حسین علیه السلام به جانب او رو کرد و فرمود:«امّا اولین بار که گفتی،من از سرِ بردباری چیزی نگفتم.بار دوم،از سرِ گذشت،چیزی نگفتم.بار سوم،پاسخت را می دهم:

من از پدرم شنیدم که فرمود:در وحی نازل شده بر محمّد صلی الله علیه و آله است که:"چون قیامت کبرا بر پا می شود،خداوند،بنی امیّه را به شکل موران خُرد،محشور می کند و مردم،آنان را لگدمال می کنند تا از حساب،فارغ شود.سپس،آنان را می آورند و حساب رسی می کنند و به[سوی]آتش[دوزخ]می برند"».

ص:145

البابُ الثّالِثُ:الحکم العقائدیّة و السّیاسیّة

الفَصلُ الأَوَّلُ:الإمامة

1/1

أصنافُ الأَئِمَّةِ

103 . الفتوح: سارَ[الحُسَینُ علیه السلام]حَتّی إذا بَلَغَ ذاتَ عِرقٍ (1)،فَلَقِیَهُ رَجُلٌ مِن بَنی أسَدٍ یُقالُ لَهُ بِشرُ بنُ غالِبٍ،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:مِمَّنِ الرَّجُلُ؟قالَ:رَجُلٌ مِن بَنی أسَدٍ.

قالَ:فَمِن أینَ أقبَلتَ یا أخا بَنی أسَدٍ؟قالَ:مِنَ العِراقِ.

فَقالَ:کَیفَ خَلَّفتَ أهلَ العِراقِ؟قالَ:یَا ابنَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ،خَلَّفتُ القُلوبَ مَعَکَ وَ السُّیوفَ مَعَ بَنی امَیَّةَ!

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:صَدَقتَ یا أخَا العَرَبِ،إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی یَفعَلُ ما یَشاءُ،و یَحکُمُ ما یُریدُ.

فَقالَ لَهُ الأَسَدِیُّ:یَا ابنَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ،أخبِرنی عَن قَولِ اللّهِ تَعالی: «یَوْمَ نَدْعُوا

کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» 2 .

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:نَعَم یا أخا بَنی أسَدٍ،هُما إمامانِ:إمامُ هُدیً دَعا إلی هُدیً،و إمامُ ضَلالَةٍ دَعا إلی ضَلالَةٍ،فَهَدی مَن أجابَهُ إلَی الجَنَّةِ،و مَن أجابَهُ إلَی الضَّلالَةِ دَخَلَ النّارَ. (2)

ص:146


1- (1) ذات عرق:مهلّ أهل العراق،و هو الحدّ بین نجد و تهامة.و قیل:عرق جبل بطریق مکّة،و منه ذات عرق(معجم البلدان:ج 4 ص 107). [1]
2- (3) الفتوح:ج 5 ص 69، [2]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 220 و [3]فیه«فهذا و من أجابه إلی الهدی فی الجنّة و هذا و من أجابه إلی الضلالة فی النار»بدل«فهدی من أجابه....إلخ»؛تسلیة المجالس:ج 2 ص 233. [4]

باب سوم:حکمت های عقیدتی و سیاسی

فصل یکم:امامت

1/1-گوناگونی پیشوایان

103 . الفتوح: امام حسین علیه السلام رفت تا به ذات عِرق (1)رسید.در آنجا مردی از بنی اسد به نام بِشْر بن غالب را دید و از او پرسید:«از کدام قبیله ای؟».

گفت:از بنی اسد.

فرمود:«ای برادر بنی اسدی!از کجا می آیی؟».

گفت:از عراق.

فرمود:«وقتی عراقیان را ترک کردی،چگونه بودند؟».

گفت:ای فرزند دختر پیامبر خدا،آنها را در حالی پشتِ سر نهادم که دل هایشان با تو و شمشیرهایشان با بنی امیّه بود.

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«ای برادر عرب!راست گفتی.خدای تبارک و تعالی هر چه بخواهد،می کند و هر چه اراده کند،حکم می رانَد».

مرد اسدی به امام علیه السلام گفت:ای فرزند دختر پیامبر خدا!از سخن خدای متعال به من خبر ده:«روزی که هر دسته از مردم را با پیشوایشان فرا می خوانیم».

امام حسین علیه السلام فرمود:«آری،ای برادر بنی اسدی!آنها دو گونه پیشوا هستند:پیشوایِ هدایت که به هدایت فرا می خواند و پیشوای گم راهی که به بیراهه فرا می خوانَد.هر کس،دعوت پیشوایی هدایت را پاسخ دهد،به بهشتْ رهنمون می شود و هر کس،به پیشوای گم راهی پاسخ گوید،به دوزخ درمی آید».

ص:147


1- (1) ذات عِرق،در حدّ فاصل بیابان نجد در شمال عربستان و سرزمین تهامه واقع شده و میقات عراقیان است.نیز گفته شده که کوهی در راه مکّه است.

104 . الأمالی عن عبد اللّه بن منصور عن جعفر بن محمّد علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَن أبیهِ قالَ:...سارَ الحُسَینُ علیه السلام و أصحابُهُ،فَلَمّا نَزَلُوا الثَّعلَبِیَّةَ (1)وَرَدَ عَلَیهِ رَجُلٌ یُقالُ لَهُ:بِشرُ بنُ غالِبٍ.فَقالَ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،أخبِرنی عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» .

قالَ:إمامٌ دَعا إلی هُدیً فَأَجابوهُ إلَیهِ،و إمامٌ دَعا إلی ضَلالَةٍ فَأَجابوهُ إلَیها،هؤُلاءِ فِی الجَنَّةِ،و هؤُلاءِ فِی النّارِ،و هُوَ قَولُهُ عز و جل: «فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ» 2 . (2)

105 . الخرائج و الجرائح عن أبی حمزة عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهما السلام: لَمّا أرادَ عَلِیٌّ أن یَسیرَ إلَی النَّهرَوانِ،استَنفَرَ أهلَ الکوفَةِ و أمَرَهُم أن یُعَسکِروا بِالمَدائِنِ (3)،فَتَأَخَّرَ عَنهُ شَبَثُ بنُ رِبعِیٍّ،و عَمرُو بنُ حُرَیثٍ،وَ الأَشعَثُ بنُ قَیسٍ،و جَریرُ بنُ عَبدِ اللّهِ البَجَلِیُّ،و قالوا:أ تَأذَنُ لَنا أیّاما نَتَخَلَّفُ عَنکَ فی بَعضِ حَوائِجِنا و نَلحَقُ بِکَ؟

فَقالَ لَهُم:قَد فَعَلتُموها،سَوءَةٌ لَکُم مِن مَشایِخَ،فَوَ اللّهِ ما لَکُم مِن حاجَةٍ تَتَخَلَّفونَ عَلَیها،و إنّی لَأَعلَمُ ما فی قُلوبِکُم و سَأُبَیِّنُ لَکُم:تُریدونَ أن تُثَبِّطوا عَنِّی النّاسَ،و کَأَنّی بِکُم بِالخَوَرنَقِ (4)و قَد بَسَطتُم سُفرَتَکُم (5)لِلطَّعامِ،إذ یَمُرُّ بِکُم ضَبٌّ (6)فَتَأمُرونَ صِبیانَکُم فَیَصیدونَهُ،فَتَخلَعُونّی و تُبایِعونَهُ.

ثُمَّ مَضی إلَی المَدائِنِ و خَرَجَ القَومُ إلَی الخَوَرنَقِ و هَیئوا طَعاما،فَبَینا هُم کَذلِکَ عَلی سُفرَتِهِم و قَد بَسَطوها إذ مَرَّ بِهِم ضَبٌّ،فَأَمَروا صِبیانَهُم فَأَخَذوهُ و أوثَقوهُ و مَسَحوا أیدِیَهُم عَلی یَدِهِ کَما أخبَرَ عَلِیٌّ علیه السلام،و أقبَلوا عَلَی المَدائِنِ.

فَقالَ لَهُم أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:بِئسَ لِلظّالِمینَ بَدَلاً،لَیَبعَثُکُمُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مَعَ إمامِکُمُ الضَّبِّ الَّذی بایَعتُم،لَکَأَنّی أنظُرُ إلَیکُم یَومَ القِیامَةِ و هُوَ یَسوقُکُم إلَی النّارِ.

ثُمَّ قالَ:لَئِن کانَ مَعَ رَسولِ اللّهِ مُنافِقونَ فَإِنَّ مَعی مُنافِقینَ،أما وَ اللّهِ یا شَبَثُ و یَابنَ حُرَیثٍ لَتُقاتِلانِ ابنِیَ الحُسَینَ،هکَذا أخبَرَنی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله. (7)

ص:148


1- (1) الثعلبیّة:من منازل طریق مکّة من الکوفة(معجم البلدان:ج 2 ص 78). [1]
2- (3) الأمالی للصدوق:ص 217 ح 239، [2]بحار الأنوار:ج 44 ص 313 ح 1. [3]
3- (4) المَدائِنُ:بناها أنوشروان من ملوک فارس و أقام بها هو و من کان بعده من ملوک بنی ساسان،...و فی وقتنا هذا بلیدة شبیهة بالقریة بینها و بین بغداد ستّة فراسخ(معجم البلدان:ج 5 ص 75). [4]
4- (5) الخوَرنَقْ:قصر کان بظهر الحیرة،و قد أمر ببنائه النعمان بن امرئ القیس،و بناه رجل یقال له:سنمّار(معجم البلدان:ج 2 ص 401). [5]
5- (6) فی المصدر:«سفرکم»،و التصویب من بحار الأنوار. [6]
6- (7) الضَّبّ:حیوان من جنس الزواحف،غلیظ الجسم خشنه،و له ذنب عریض حرش أعقد،یکثر فی صحاری الأقطار العربیّة(المعجم الوسیط:ج 1 ص 532« [7]ضبب»).
7- (8) الخرائج و الجرائح:ج 1 ص 225،بحار الأنوار:ج 33 ص 384 ح 614. [8]

104 . الأمالی،صدوق به نقل از عبد اللّه بن منصور،از امام صادق علیه السلام:پدرم[امام باقر علیه السلام]از پدرش[امام زین العابدین علیه السلام]برایم نقل کرد:...چون حسین علیه السلام و یارانش حرکت کردند و در ثعلبیه فرود آمدند،مردی به نام بِشر بن غالب بر ایشان درآمد و گفت:ای فرزند پیامبر خدا!مرا از گفته خداوند عز و جل،آگاه کن:«روزی که هر دسته از مردم را با پیشوایانشان فرا می خوانیم».

فرمود:«پیشوایی به هدایت فرا خوانْد و پاسخش را دادند و پیشوایی به بیراهه خوانْد و پاسخش را دادند.آنان در بهشت و اینان در دوزخ اند،و این است معنای سخن خداوند عز و جل:«دسته ای در بهشت و دسته ای در دوزخ اند»».

105 . الخرائج و الجرائح به نقل از ابو حمزه،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:چون علی علیه السلام خواست به نهروان برود،از کوفیان خواست که بسیج شوند و به آنان فرمان داد که در مدائن (1)اردو بزنند؛امّا شَبَث بن ربِعی،عمرو بن حُرَیث،اشعث بن قیس و جریر بن عبد اللّه بَجَلی،کاهلی کردند و گفتند:آیا به ما اجازه می دهی که چند روزی دیرتر از تو حرکت کنیم تا برخی کارهایمان را انجام دهیم و سپس به تو ملحق شویم؟

امام علیه السلام به آنان فرمود:«این را که کرده اید.ای بزرگان،بدا به حالتان!به خدا سوگند،شما هیچ کاری ندارید که به خاطر آن،تخلّف کنید و من می دانم که در دل هایتان چه می گذرد و برایتان می گویم.می خواهید که مردم را از همراهی من،باز دارید و گویی می بینم که در خَوَرنَق، (2)سفره خوراکتان را می گسترید و سوسماری از کنارتان می گذرد و بچّه هایتان را فرمان می دهید تا آن را صید کنند و مرا از خلافت،خلع و با او بیعت می کنید».

سپس،امام علیه السلام به مدائن رفت و آنان هم به خَوَرنَق رفتند و خوراکی آماده کردند و هنگامی که بر سرِ سفره پهن شده خود بودند،سوسماری از کنار آنان گذشت.به کودکان خود فرمان دادند که آن را بگیرند و در بندش کنند و[به نشانه بیعت]دست بر دستش کشیدند،همان گونه که علی علیه السلام خبر داده بود.سپس به مدائن رو کردند.امیرمؤمنان به آنان فرمود:«برای ستمکاران،بدترین فرجام است.بی گمان،خداوند،روز قیامت،شما را با پیشوایتان،سوسماری که با آن بیعت کردید،برمی انگیزد و گویی روز قیامت را می بینم که آن سوسمار،شما را به سوی دوزخ می کشد».

سپس فرمود:«اگر با پیامبر خدا منافقانی بودند،با من هم منافقانی هستند.هان!به خدا سوگند،ای شَبَث و پسر حُرَیث!با پسرم حسین می جنگید.پیامبر خدا،چنین به من خبر داد».

ص:149


1- (1) مدائن،شهری است که انوشیروان ساخت و خود و پادشاهان ساسانی پس از او،در آن،سُکنا گزیدند و اکنون،شهرکی است که تا بغداد،شش فرسنگ فاصله دارد.
2- (2) کاخی در پشت حیره بوده است که نعمان بن امرئ القیس به سنمّار،معمار مشهور،فرمانِ ساخت آن را داد.

2/1

صِفَةُ إمامِ الهُدی

106 . تاریخ الطبری عن محمّد بن بِشْر الهمدانی: کَتَبَ[أیِ الحُسَینُ علیه السلام إلی أهلِ الکوفَةِ]

مَعَ هانِئِ بنِ هانِئٍ السَّبیعِیِّ و سَعیدِ بنِ عَبدِ اللّهِ الحَنَفِیِّ و کانا آخِرَ الرُّسُلِ:

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ

مِن حُسَینِ بنِ عَلِیٍّ إلَی المَلَأِ مِنَ المُؤمِنینَ وَ المُسلِمینَ،أمّا بَعدُ،فَإِنَّ هانِئا و سَعیدا قَدِما عَلَیَّ بِکُتُبِکُم،و کانا آخِرَ مَن قَدِمَ عَلَیَّ مِن رُسُلِکُم،و قَد فَهِمتُ کُلَّ الَّذِی اقتَصَصتُم و ذَکَرتُم،و مَقالَةُ جُلِّکُم:إنَّهُ لَیسَ عَلَینا إمامٌ،فَأَقبِل لَعَلَّ اللّهَ أن یَجمَعَنا بِکَ عَلَی الهُدی وَ الحَقِّ.و قَد بَعَثتُ إلَیکُم أخی وَ ابنَ عَمّی و ثِقَتی مِن أهلِ بَیتی،و أمَرتُهُ أن یَکتُبَ إلَیَّ بِحالِکُم و أمرِکُم و رَأیِکُم،فَإِن کَتَبَ إلَیَّ أنَّهُ قَد أجمَعَ رَأیُ مَلَئِکُم و ذَوِی الفَضلِ وَ الحِجا (1)مِنکُم عَلی مِثلِ ما قَدِمَت عَلَیَّ بِهِ رُسُلُکُم و قَرَأتُ فی کُتُبِکُم،أقدَمُ عَلَیکُم وَشیکا إن شاءَ اللّهُ؛فَلَعَمری مَا الإِمامُ إلاَّ العامِلُ بِالکِتابِ،وَ الآخِذُ بِالقِسطِ،وَ الدّائِن بِالحَقِّ،وَ الحابِسُ نَفسَهُ عَلی ذاتِ اللّهِ.وَ السَّلامُ. (2)

ص:150


1- (1) ذَوی الحِجا:أی ذَوی العقول(النهایة:ج 1 ص 348«حجا»).
2- (2) تاریخ الطبری:ج 5 ص 353، [1]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 534، [2]الفتوح:ج 5 ص 30، [3]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 195؛ [4]الإرشاد:ج 2 ص 39، [5]المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 9 [6] کلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 334 و [7]راجع:الأخبار الطوال:ص 230 و [8]مثیر الأحزان:ص 26 و إعلام الوری:ج 1 ص 236. [9]
2/1-ویژگیِ پیشوای هدایت

106 . تاریخ الطبری به نقل از محمّد بن بشر هَمْدانی:[امام حسین علیه السلام]نامه ای[به کوفیان]نوشت و آن را توسّط هانی بن هانی سبیعی و سعید بن عبد اللّه حنفی

که آخرین فرستادگان[کوفیان]بودند فرستاد:

«به نام خداوند بخشنده مهربان.از حسین بن علی،به توده مؤمنان و مسلمانان.امّا بعد،هانی و سعید،نامه هایتان را برایم آوردند و آخرین فرستادگان شما،نزد من بودند و همه آنچه را گفتید و یاد کردید،فهمیدم و سخن همه شما این است:ما پیشوایی نداریم،به سوی ما بیا؛شاید خدا به وسیله شما،ما را بر هدایت و حق،گِرد آورد.

برادرم و پسرعمویم و فرد مورد اعتماد از خانواده ام را به سوی شما روانه کردم و به او فرمان دادم که حال و کار و نظر شما را برایم بنویسد.اگر به من نوشت که رأی توده و بزرگان و عقلایتان،مانند همان است که فرستادگان شما برایم آورده اند و در نامه هایتان خوانده ام،به زودی بر شما درمی آیم،إن شاء اللّه!به جانم سوگند،پیشوایی نیست،مگر عامل به قرآن و پیش گیرنده[راه]عدالت و گردن نهنده به حق و وقف کننده خود در راه خدا.و السلام!».

ص:151

3/1

دَورُ الإِمامَةِ فِی المُجتَمَعِ

107 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهم السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله عن جبرئیل علیه السلام عن اللّه تعالی:و عِزَّتی و جَلالی لاَُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی الإِسلامِ دانَت بِوِلایَةِ إمامٍ جائِرٍ لَیسَ مِنَ اللّهِ عز و جل،و إن کانَتِ الرَّعِیَّةُ فی أعمالِها بَرَّةً تَقِیَّةً،

و لَأَعفُوَنَّ عَن کُلِّ رَعِیَّةٍ دانَت لِوِلایَةِ إمامٍ عادِلٍ مِنَ اللّهِ تَعالی و إن کانَتِ الرَّعِیَّةُ فی أعمالِها طالِحَةً مُسیئَةً.

قالَ عَبدُ اللّهِ بنُ أبی یَعفورٍ:سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ الصّادِقَ علیه السلام مَا العِلَّةُ أن لا دینَ لِهؤُلاءِ،و لا عَتَبَ عَلی هؤُلاءِ؟

قالَ:لِأَنَّ سَیِّئاتِ الإِمامِ الجائِرِ تَغمُرُ حَسَناتِ أولِیائِهِ،و حَسَناتِ الإِمامِ العادِلِ تَغمُرُ سَیِّئاتِ أولِیائِهِ. (1)

ص:152


1- (1) الأمالی للطوسی:ص 634 ح 1308 [1] عن حبیب السجستانی عن الإمام الباقر عن الإمام زین العابدین علیهما السلام،بحار الأنوار:ج 27 ص 201 ح 69 و 70. [2]
3/1-نقش پیشوایی در جامعه

107 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله،از جبرئیل علیه السلام،از خدای متعال:به عزّت و جلالم سوگند،هر شهروند مسلمانی را

که به ولایت حاکم ستمکاری یعنی حاکمی که توسّط خداوند نصب نشده گردن نهد،عذاب می کنم؛هر چند در اعمال خود،نیکوکار و باپروا باشد!و از هر شهروند مسلمانی که به ولایت حاکم عادل منصوب از سوی خدای متعالْ گردن نهد،درمی گذرم؛هر چند در اعمال خود،ناصالح و بدکار باشد.

عبد اللّه بن ابی یعفور می گوید:از امام صادق علیه السلام پرسیدم:چه علّتی دارد که اینان،دین ندارند؛ولی بر آنان،هیچ سرزنشی نیست.امام علیه السلام فرمود:«چون زشتکاری های حاکم ستمکار،نیکی های پذیرندگان ولایت او را می پوشانَد و نیکی های حاکم عادل،زشتکاری های پذیرندگان ولایتش را می پوشانَد».

ص:153

ص:154

ص:155

الفَصلُ الثّانی:الاُمّة

1/2

سَبَبُ صَلاحِ الاُمَّةِ و سَبَبُ هَلاکِها

108 . الخصال عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إنَّ صَلاحَ أوَّلِ هذِهِ الاُمَّةِ بِالزُّهدِ وَ الیَقینِ،و هَلاکَ آخِرِها بِالشُّحِّ (1)وَ الأَمَلِ. (2)

109 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لا تَزالُ امَّتی بِخَیرٍ ما تَحابّوا،و أقامُوا الصَّلاةَ،و آتَوُا الزَّکاةَ،و قَرَوُا (3)الضَّیفَ؛فَإِن لَم یَفعَلُوا ابتُلوا بِالسِّنینَ (4)وَ الجَدبِ. (5)

ص:156


1- (1) الشُحُّ:أشدُّ البُخل(النهایة:ج 2 ص 448«شحح»).
2- (2) الخصال:ص 79 ح 128،الأمالی للصدوق:ص 297 ح 333، [1]بحار الأنوار:ج 70 ص 173 ح 24 و [2]راجع:روضة الواعظین:ص 474. [3]
3- (3) قریتُ الضیف قریً:أحسنت إلیه(الصحاح:ج 6 ص 2491«قرا»).
4- (4) أخذَتهم السَّنةُ:إذا أجدبوا و اقحِطوا(النهایة:ج 2 ص 413« [4]سنه»).
5- (5) الأمالی للطوسی:ص 647 ح 1340 [5] عن محمّد بن صدقة عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 29 ح 25، [6]صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 85 ح 12 [7] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام نحوه،بحار الأنوار:ج 69 ص 405 ح 110. [8]

فصل دوم:امّت

1/2-عامل سامان گرفتن یا نابه سامانی امّت

108 . الخصال از فاطمه دختر امام حسین،از پدرش امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«سامان یافتن نخستین نسل این امّت،با زهد و یقین است و هلاکت آخر آن،با بخل و آرزو».

109 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«امّتم،تا زمانی که با یکدیگر،دوستی کنند و نماز بر پای دارند و زکات بدهند و مهمانداری کنند،همواره در خیر و نیکی اند.اگر چنین نکنند،به خشک سالی و قحطی دچار می شوند».

ص:157

2/2

سَبَبُ ذِلَّةِ الاُمَّةِ

110 . الإرشاد عن الإمام الحسین علیه السلام: وَ اللّهِ لا یَدَعونی حَتّی یَستَخرِجوا هذِهِ العَلَقَةَ (1)مِن جَوفی،فَإِذا فَعَلوا سَلَّطَ اللّهُ عَلَیهِم مَن یُذِلُّهُم حَتّی یَکونوا أذَلَّ فِرَقِ الاُمَمِ. (2)

111 . الطبقات الکبری عن یزید الرشک: حَدَّثَنی مَن شافَهَ الحُسَینَ علیه السلام قالَ:...قُلتُ:بِأَبی و امّی یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،ما أنزَلَکَ هذِهِ البِلادَ وَ الفَلاةَ الَّتی لَیسَ بِها أحَدٌ؟

قالَ:هذِهِ کُتُبُ أهلِ الکوفَةِ إلَیَّ،و لا أراهُم إلاّ قاتِلِیَّ،فَإِذا فَعَلوا ذلِکَ لَم یَدَعوا للّهِ ِ حُرمَةً إلاَّ انتَهَکوها؛فَیُسَلِّطُ اللّهُ عَلَیهِم مَن یُذِلُّهُم،حَتّی یَکونوا أذَلَّ مِن فَرَمِ (3)الأَمَةِ. (4)

112 . تاریخ الطبری عن حمید بن مسلم: سَمِعتُهُ[الحُسَینَ علیه السلام]یَقولُ قَبلَ أن یُقتَلَ...:أما وَ اللّهِ أن لَو قَد قَتَلتُمونی لَقَد ألقَی اللّهُ بَأسَکُم بَینَکُم،و سَفَکَ دِماءَکُم،ثُمَّ لا یَرضی لَکُم حَتّی یُضاعِفَ لَکُمُ العَذابَ الأَلیمَ. (5)

113 . مقتل الحسین فی وَقائِعِ عاشوراءَ:ثُمَّ حَمَلَ[الحُسَینُ علیه السلام]عَلَیهِم کَاللَّیثِ المُغضَبِ...وَ السِّهامُ تَأخُذُهُ مِن کُلِّ ناحِیَةٍ و هُوَ یَتَلَقّاها بِنَحرِهِ و صَدرِهِ و یَقولُ:

یا امَّةَ السَّوءِ،بِئسَما خَلَفتُم مُحَمَّدا فی عِترَتِهِ،أما إنَّکُم لَن تَقتُلوا بَعدی عَبدا

مِن عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ فَتَهابوا قَتلَهُ،بَل یَهونُ عَلَیکُم عِندَ قَتلِکُم إیّایَ،وَ ایمُ اللّهِ إنّی لَأَرجو أن یُکرِمَنی رَبّی بِهَوانِکُم،ثُمَّ یَنتَقِمُ مِنکُم مِن حَیثُ لا تَشعُرونَ.

فَصاحَ بِهِ الحُصَینُ بنُ مالِکٍ السَّکونِیُّ:یَا ابنَ فاطِمَةَ،بِما ذا یَنتَقِمُ لَکَ مِنّا؟

فَقالَ:یُلقی بَأسَکُم بَینَکُم،و یَسفِکُ دِماءَکُم،ثُمَّ یَصُبُّ عَلَیکُمُ العَذابَ الأَلیمَ. (6)

ص:158


1- (1) العَلَقُ:الدم الغلیظ،و القطعة منه علقة(الصحاح:ج 4 ص 1529« [1]علق»).
2- (2) الإرشاد:ج 2 ص 76، [2]إعلام الوری:ج 1 ص 448، [3]بحار الأنوار:ج 44 ص 375. [4]
3- (3) فرم الأمة:قیل هو خرقة الحیض(النهایة:ج 3 ص 441« [5]فرم»).
4- (4) الطبقات الکبری(الطبقة الخامسة من الصحابة):ج 1 ص 458 ح 441،سیر أعلام النبلاء:ج 3 ص 305،تاریخ دمشق:ج 14 ص 216،تاریخ الإسلام للذهبی:ج 5 ص 11، [6]بغیة الطلب فی تاریخ حلب:ج 6 ص 2616؛ [7]تسلیة المجالس:ج 2 ص 236 [8] کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 368 و [9]راجع:مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 226 و [10]الفتوح:ج 5 ص 71 و [11]مثیر الأحزان:ص 46.
5- (5) تاریخ الطبری:ج 5 ص 452، [12]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 572. [13]
6- (6) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 34، [14]الفتوح:ج 5 ص 118؛ [15]تسلیة المجالس:ج 2 ص 319، [16]بحار الأنوار:ج 45 ص 52. [17]
2/2-عامل خواری امّت

110 . الإرشاد از امام حسین علیه السلام:به خدا سوگند،مرا رها نمی کنند تا این لخته خون[قلبم]را از درونم بیرون بکشند و چون چنین کنند،خداوند،کسی را بر ایشان مسلّط می کند که چنان خوارشان سازد که خوارترینِ امّت ها شوند.

111 . الطبقات الکبری به نقل از یزید رشک:کسی که خود با امام حسین علیه السلام گفتگو کرده بود،برایم گفت:به امام حسین علیه السلام گفتم:پدر و مادرم فدایت،ای فرزند پیامبر خدا!،چه چیز تو را به این سرزمین و صحرای خالی از سکنه(کربلا)آورد؟

فرمود:«این،نامه های کوفیان به من است و من،آنها را قاتل خود می دانم که چون مرا بکشند،هیچ یک از حرمت های الهی را وا نمی گذارند،جز آن که هتکش کنند.پس خداوند،کسی را بر ایشان مسلّط می کند که چنان خوارشان سازد که خوارتر از کهنه حیض کنیز شوند».

112 . تاریخ الطبری به نقل از حمید بن مسلم:شنیدم که امام حسین علیه السلام پیش از کشته شدنش می فرمود:«هان!به خدا سوگند،اگر مرا بکشید،خداوند،در میانتان ترس از یکدیگر و خون ریزی می اندازد و به این راضی نمی شود تا عذاب دردناکتان را مضاعف کند».

113 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی در ذکر وقایع عاشورا:سپس،امام حسین علیه السلام چون شیر خشمناک به آنها یورش بُرد...و تیرها از هر سو او را در برگرفته و به گلو و سینه او رسیده بودند.در این حال،امام علیه السلام می فرمود:«ای امّت بد!پس از پیامبر صلی الله علیه و آله با خاندانش بد کردید.هان!پس از کشتن من،دیگر از کشتن هیچ بنده

خدای شایسته ای بیم ندارید؛بلکه وقتی مرا کشتید،کشتن هر کس دیگری برایتان آسان می شود.به خدا سوگند،من امید دارم که خدایم با خوار کردن شما،مرا گرامی بدارد و سپس،از جایی که نمی دانید،از شما انتقام بگیرد».

[در اینجا]حُصَین بن مالک سَکونی فریاد کشید:ای پسر فاطمه!خدا با چه چیز از ما انتقام می گیرد؟

فرمود:«اختلاف و درگیری میان شما می اندازد و جنگ و خون ریزی میانتان راه می افتد و عذاب دردناکش را بر شما فرو می ریزد».

ص:159

114 . الملهوف: لَمّا أصبَحَ[الحُسَینُ علیه السلام]فَإِذا هُوَ بِرَجُلٍ مِن أهلِ الکوفَةِ یُکَنّی أبا هِرَّةَ الأَزدِیَّ،فَلَمّا أتاهُ سَلَّمَ عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،مَا الَّذی أخرَجَکَ مِن حَرَمِ اللّهِ و حَرَمِ جَدِّکَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله؟

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:وَیحَکَ یا أبا هِرَّةَ!إنَّ بَنی امَیَّةَ أخَذوا مالی فَصَبَرتُ،و شَتَموا عِرضی فَصَبَرتُ،و طَلَبوا دَمی فَهَرَبتُ،وَ ایمُ اللّهِ لَتَقتُلُنِی الفِئَةُ الباغِیَةُ،و لَیُلبِسَنَّهُمُ اللّهُ ذُلاًّ شامِلاً،و سَیفا قاطِعا،و لَیُسَلِّطَنَّ اللّهُ عَلَیهِم مَن یُذِلُّهُم حَتّی یَکونوا أذَلَّ مِن قَومِ سَبَأٍ (1). (2)

115 . الملهوف: قالَ[الحُسَینُ علیه السلام]لِأَصحابِهِ:قوموا رَحِمَکُمُ اللّهُ إلَی المَوتِ (3)الَّذی لا بُدَّ مِنهُ،فَإِنَّ هذِهِ السِّهامَ رُسُلُ القَومِ إلَیکُم.

فَاقتَتَلوا ساعَةً مِنَ النَّهارِ حَملَةً و حَملَةً،حَتّی قُتِلَ مِن أصحابِ الحُسَینِ علیه السلام جَماعَةٌ.

قالَ:فَعِندَها ضَرَبَ الحُسَینُ علیه السلام یَدَهُ عَلی لِحیَتِهِ و جَعَلَ یَقولُ:اِشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ

عَلَی الیَهودِ إذ جَعَلوا لَهُ وَلَدا،وَ اشتَدَّ غَضَبُهُ عَلَی النَّصاری إذ جَعَلوهُ ثالِثَ ثَلاثَةٍ،وَ اشتَدَّ غَضَبُهُ عَلَی المَجوسِ إذ عَبَدُوا الشَّمسَ وَ القَمَرَ دونَهُ،وَ اشتَدَّ غَضَبُهُ عَلی قَومٍ اتَّفَقَت کَلِمَتُهُم عَلی قَتلِ ابنِ بِنتِ نَبِیِّهِم. (4)

ص:160


1- (1) الظاهر أنه إشارة إلی الآیات 15 إلی 19 من سورة سبأ.
2- (2) الملهوف:ص 132،مثیر الأحزان:ص 46 و فیه«أبو هرة الأسدی»،بحار الأنوار:ج 44 ص 368؛ [1]الفتوح:ج 5 ص 71، [2]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 226. [3]
3- (3) فی المصدر تکرّرت عبارة:«إلی الموت»،و قد حذفناها تبعا لنسخة بحار الأنوار.
4- (4) الملهوف:ص 158،مثیر الأحزان:ص 58 عن عدیّ بن حرملة و فیه ذیله من«ضرب الحسین علیه السلام»،تسلیة المجالس:ج 2 ص 278 [4] نحوه،بحار الأنوار:ج 45 ص 12؛ [5]الفتوح:ج 5 ص 101، [6]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 9 [7] کلاهما نحوه.

114 . الملهوف: چون[امام حسین علیه السلام]شب را به صبح آورد،مردی کوفی به نام ابو هرّه ازْدی را دید که بر ایشان وارد شد و سلام داد و گفت:ای فرزند پیامبر خدا!چه چیز تو را از حرم خدا و حرم جدّت پیامبر خدا،بیرون کشیده است؟

امام حسین علیه السلام فرمود:«وای بر تو،ای ابو هِرّه!اُمَویان مالم را گرفتند،صبر کردم؛دشنامم دادند،صبر کردم.در پی ریختن خونم بودند،گریختم و به خدا سوگند،این گروه ستمکار،مرا می کشند و خدا هم لباس خواریِ فراگیری را بر آنها می پوشانَد و شمشیری بُرنده را بر آنها حاکم می کند.خداوند،کسی را بر آنها مسلّط می کند که چنان خوارشان سازد که از قوم سبأ هم خوارتر شوند». (1)

115 . الملهوف: امام حسین علیه السلام به یارانش فرمود:«به سوی مرگ بروید که از آن،گریزی نیست و این تیرها،پیک های مردم به سوی شما هستند».

یاران امام حسین علیه السلام یکی یکی جنگیدند تا تعدادی از آنها کشته شدند.

در این هنگام،امام حسین علیه السلام دست بر محاسن خود کشید و چنین فرمود:«خشم خدا بر یهود،سخت شد،هنگامی که برای او فرزند قرار دادند،و

خشمش بر مسیحیان بالا گرفت،هنگامی که او را یکی از سه خدا قرار دادند،و خشمش بر مجوسیان سخت شد،هنگامی که به جای خدا،خورشید و ماه را می پرستیدند،و خشمش بر مردمی بالا گرفت که بر کُشتن پسر دختر پیامبرشان همداستان شدند».

ص:161


1- (1) ظاهرا اشاره است به آیات 15 تا 19 از سوره سبأ.

راجع:ص 338(إتمام الحجّة علی أعدائه).

3/2

مِن بَلایا هذِهِ الاُمَّةِ

116 . نزهة الناظر: مَرَّ المُنذِرُ بنُ الجارودِ بِالحُسَینِ علیه السلام فَقالَ:کَیفَ أصبَحتَ جَعَلَنِیَ اللّهُ فِداکَ یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ؟

فَقالَ علیه السلام:أصبَحنا و أصبَحَتِ العَرَبُ تَعتَدُّ عَلَی العَجَمِ بِأَنَّ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله مِنها،و أصبَحَتِ العَجَمُ مُقِرَّةً لَها بِذلِکَ،و أصبَحنا و أصبَحَت قُرَیشٌ یَعرِفونَ فَضلَنا و لا یَرَونَ ذلِکَ لَنا،و مِنَ البَلاءِ عَلی هذِهِ الاُمَّةِ أنّا إذا دَعَوناهُم لَم یُجیبونا،و إذا تَرَکناهُم لَم یَهتَدوا بِغَیرِنا. (1)

117 . الفتوح عن الإمام الحسین علیه السلام فی جَوابِهِ لِمَروانَ لَمّا قالَ لَهُ:إنّی آمُرُکَ بِبَیعَةِ یَزیدَ:إنّا للّهِ ِ و إنّا إلَیهِ راجِعونَ،و عَلَی الإِسلامِ السَّلامُ إذ قَد بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراعٍ مِثلِ یَزیدَ. (2)

118 . الملهوف عن الإمام الحسین علیه السلام فی جَوابِهِ لِمَروانَ حینَ قالَ لَهُ:إنّی آمُرُکَ بِبَیعَةِ یَزیدَ بنِ

مُعاوِیَةَ،فَإِنَّهُ خَیرٌ لَکَ فی دینِکَ و دُنیاکَ:إنّا للّهِ ِ و إنّا إلَیهِ راجِعونَ،و عَلَی الإِسلامِ السَّلامُ إذ قَد بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراعٍ مِثلِ یَزیدَ،و لَقَد سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:«الخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلی آلِ أبی سُفیانَ».

و طالَ الحَدیثُ بَینَهُ و بَینَ مَروانَ،حَتَّی انصَرَفَ مَروانُ و هُوَ غَضبانُ. (3)

ص:162


1- (1) نزهة الناظر:ص 85 ح 20 و راجع:المناقب للکوفی:ج 2 ص 109 و [1]الطبقات الکبری:ج 5 ص 219 و [2]تاریخ دمشق:ج 41 ص 396.
2- (2) الفتوح:ج 5 ص 17، [3]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 184؛ [4]الملهوف:ص 99،تسلیة المُجالس:ج 2 ص 153 و [5]فیه«العفا»بدل«السلام»،بحار الأنوار:ج 44 ص 326 و [6]راجع:مثیر الأحزان:ص 25.
3- (3) الملهوف:ص 99،مثیر الأحزان:ص 24 نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 326؛ [7]الفتوح:ج 5 ص 17،مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 184 کلاهما نحوه.

ر.ک:ص339(اتمام حجّت بر دشمنان).

3/2-از گرفتاری های این امّت

116 . نزهة الناظر: منذر بن جارود،از کنار امام حسین علیه السلام گذشت و به ایشان گفت:خدا مرا فدایت کند،ای فرزند پیامبر خدا!در چه حالی هستی؟

امام علیه السلام فرمود:«در حالی هستیم که عرب بر عجم می بالد که محمّد صلی الله علیه و آله از آنهاست و عجم هم،بدان گردن نهاده است و قریش،فضیلت ما را می فهمد و به روی خود نمی آورد.و از دیگر گرفتاری های این امّت،آن است که اگر آنان را فرا بخوانیم،اجابتمان نمی کنند و اگر آنها را وا گذاریم،به وسیله غیر ما هدایت نمی یابند».

117 . الفتوح از امام حسین علیه السلام(در پاسخش به مروان،وقتی که او را به بیعت با یزید فرمان داد):إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون(ما از آنِ خداییم و به او باز می گردیم)!حال که امّت به فرمان روایی چون یزید گرفتار آمده است،باید فاتحه اسلام را خواند.

118 . الملهوف: امام حسین علیه السلام،در پاسخش به مروان هنگامی که او را به بیعت با یزید

فرمان داد و گفت:آن،برای دین و دنیای تو بهتر است،فرمود:«إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون!حال که امّت بر فرمان روایی چون یزید گرفتار آمده است،باید فاتحه اسلام را خواند.شنیدم که جدّم پیامبر خدا می فرمود:"خلافت بر خاندان ابو سفیان،حرام است"».

[در اینجا]سخن،میان او و مروان بالا گرفت تا این که مروان،خشمگینانه باز گشت.

ص:163

4/2

الاِستِغلالُ مِن جَماعَةِ الاُمَّةِ

119 . تاریخ الطبری عن عقبة بن سمعان: لَمّا خَرَجَ الحُسَینُ علیه السلام مِن مَکَّةَ،اعتَرَضَهُ رُسُلُ عَمرِو بنِ سَعیدِ بنِ العاصِ،عَلَیهِم یَحیَی بنُ سَعیدٍ،فَقالوا لَهُ:اِنصَرِف؛أینَ تَذهَبُ؟فَأَبی عَلَیهِم و مَضی،و تَدافَعَ الفَریقانِ فَاضطَرَبوا بِالسِّیاطِ.

ثُمَّ إنَّ الحُسَینَ علیه السلام و أصحابَهُ امتَنَعُوا امتِناعا قَوِیّا،و مَضَی الحُسَینُ علیه السلام عَلی وَجهِهِ،فَنادَوهُ:یا حُسَینُ،أ لا تَتَّقِی اللّهَ!تَخرُجُ مِنَ الجَماعَةِ و تُفَرِّقُ بَینَ هذِهِ الاُمَّةِ؟

فَتَأَوَّلَ (1)حُسَینٌ قَولَ اللّهِ عز و جل: «لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنْتُمْ بَرِیئُونَ مِمّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِیءٌ مِمّا تَعْمَلُونَ» 2 . (2)

120 . تاریخ الطبری عن الحسین بن عقبة المرادی: قالَ الزُّبَیدِیُّ:إنَّهُ سَمِعَ عَمرَو بنَ الحَجّاجِ

حینَ دَنا مِن أصحابِ الحُسَینِ علیه السلام یَقولُ:یا أهلَ الکوفَةِ!الزَموا طاعَتَکُم و جَماعَتَکُم،و لا تَرتابوا فی قَتلِ مَن مَرَقَ مِنَ الدّینِ و خالَفَ الإِمامَ!

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:یا عَمرَو بنَ الحَجّاجِ!أ عَلَیَّ تُحَرِّضُ النّاسَ؟أ نَحنُ مَرَقنا و أنتُم ثَبَتُّم عَلَیهِ؟أما وَ اللّهِ،لَتَعلَمُنَّ لَو قَد قُبِضَت أرواحُکُم و مِتُّم عَلی أعمالِکُم أیَّنا مَرَقَ مِنَ الدّینِ،و مَن هُوَ أولی بِصُلِیِّ النّارِ! (3)

ص:164


1- (1) التَّأویلُ:نقل ظاهر اللفظ عن وضعه الأصلی إلی ما یحتاج إلی دلیل لولاه ما تُرک ظاهر اللَّفظ(النهایة:ج 1 ص 80« [1]أول»).
2- (3) تاریخ الطبری:ج 5 ص 385، [2]أنساب الأشراف:ج 3 ص 375 و [3]لیس فیه ذیله من«و تفرّق»،مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 220 [4] نحوه؛الإرشاد:ج 2 ص 68 و [5]لیس فیه ذیله من«و مضی»،مثیر الأحزان:ص 39،بحار الأنوار:ج 44 ص 365. [6]
3- (4) تاریخ الطبری:ج 5 ص 435، [7]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 565، [8]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 15؛ [9]بحار الأنوار:ج 45 ص 19. [10]
4/2-سوء استفاده از عنوان اتّحاد امّت

119 . تاریخ الطبری به نقل از عقبة بن سمعان:چون امام حسین علیه السلام از مکّه بیرون آمد،فرستادگان عمرو بن سعید بن عاص به فرماندهی یحیی بن سعید،راه را بر او گرفتند و گفتند:بازگرد.کجا می روی؟

امام حسین علیه السلام خودداری ورزید و ره سپار شد و دو گروه،با تازیانه با هم درگیر شدند.

چون امام حسین علیه السلام و یارانش به شدّت[از پیروی آنان]امتناع ورزیدند و امام حسین علیه السلام به راه خود رفت،آنان فریاد کشیدند:ای حسین!آیا از خدا پروا نمی کنی؟از جماعت بیرون می روی و میان امّت،جدایی می افکنی؟

امام حسین علیه السلام[در پاسخ]گفته خدای عز و جل را شاهد آورد:««عملم از آنِ خودم است و عمل شما از آنِ خودتان.شما از آنچه من می کنم،بیزارید و من،از آنچه شما می کنید،بیزارم»».

120 . تاریخ الطبری به نقل از حسین بن عقبه مرادی:زبیدی،از عمرو بن حجّاج نقل می کند که چون به یاران امام حسین علیه السلام نزدیک شد،به آنان گفت:ای کوفیان!

به اطاعت[از خلیفه]و همراهی جماعت،پایبند باشید و در کشتن کسی که از دین بیرون رفته و با پیشوا مخالفت کرده است،تردید مکنید.

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«ای عمرو بن حَجّاج!آیا مردم را بر من می شورانی؟آیا ما از دین،بیرون رفتیم و شما در آن،استوار ماندید؟!هان!به خدا سوگند،چون قبضِ روح شدید و با همین اعمالتان مُردید،خواهید دانست که کدامیک از ما از دین،بیرون رفته و چه کسی به درآمدن در آتش،سزاوارتر است!».

ص:165

5/2

افتِراقُ الاُمَّةِ بَعدَ النَّبِیِّ

121 . الذرّیة الطاهرة عن محمّد بن حسین بن علیّ بن حسین عن أبیه عن أبیه عن جدّه عن النبیّ صلی الله علیه و آله: تَکونُ بَعدی ثَلاثُ فِرَقٍ:مُرجِئَةٌ (1)و حَرَورِیَّةٌ (2)و قَدَرِیَّةٌ (3)؛فَإِن مَرِضوا فَلا تَعودوهُم،و إن ماتوا فَلا تَشهَدوهُم،و إن دَعَوا فَلا تُجیبوهُم. (4)

122 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:إنَّ امَّةَ موسی علیه السلام افتَرَقَت بَعدَهُ عَلی إحدی و سَبعینَ فِرقَةً؛فِرقَةٌ مِنها ناجِیَةٌ و سَبعونَ فِی النّارِ،وَ افتَرَقَت امَّةُ عیسی علیه السلام بَعدَهُ عَلَی اثنَتَینِ و سَبعینَ فِرقَةً؛فِرقَةٌ مِنها ناجِیَةٌ

و إحدی و سَبعونَ فِی النّارِ،و إنَّ امَّتی سَتَفَرَّقُ بَعدی عَلی ثَلاثٍ و سَبعینَ فِرقَةً؛فِرقَةٌ مِنها ناجِیَةٌ وَ اثنَتانِ و سَبعونَ فِی النّارِ. (5)

ص:166


1- (1) المُرجئة:هم فرقة من فرق الإسلام یعتقدون أنّه لا یضرّ مع الإیمان معصیة کما لا ینفع مع الکفر طاعة(مجمع البحرین:ج 2 ص 675« [1]رجأ»).
2- (2) الحَروریّ:هو الذی یبرأ من علیّ بن أبی طالب علیه السلام و یشهد علیه بالکفر(مجمع البحرین:ج 1 ص 385«حرر»).
3- (3) القَدَریَّة:فی الروایات قد تُفَسّر بالقائلین بالجبر،و قد تُفسَّر بالقائلین بالتفویض،و لمزیدٍ من الاطّلاع،راجع:موسوعة العقائد الإسلامیة:ج6( [2]العدل).
4- (4) الذرّیة الطاهرة:فصل«مسند الحسین بن علیّ»ص 110 ح 148.
5- (5) الخصال:ص 585 ح 11 [3] عن سلیمان بن مهران عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 28 ص 3 ح 3 و [4]راجع:الأمالی للطوسی:ص 523 ح 1159 و [5]بشارة المصطفی:ص 216. [6]
5/2-پراکندگی امّت،پس از پیامبر

121 . الذرّیة الطاهرة به نقل از محمّد بن الحسین بن علی بن الحسین،از امام حسین،از امام علی علیهم السلام از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:پس از من،سه فرقه خواهد آمد:مُرجِئه، (1)حَروریّه (2)و قَدَریّه، (3)که اگر بیمار شدند،به عیادتشان نروید و اگر مُردند،در تشییع جنازه شان حاضر نشوید و اگر شما را دعوت کردند،اجابت نکنید.

122 . الخصال به سندش،از امام حسین علیه السلام:شنیدم که پیامبر خدا می فرماید:«امّت موسی علیه السلام پس از او،هفتاد و یک فرقه شدند که یکی اهل نجات است و هفتاد فرقه در آتش اند و امّت عیسی علیه السلام پس از او،هفتاد و دو فرقه شدند که یکی

اهل نجات است هفتاد و یک فرقه،در آتش اند و امّت من،پس از من،هفتاد و سه فرقه می شوند.یک فرقه اهل نجات است و هفتاد و دو فرقه در آتش اند».

ص:167


1- (1) مُرجِئه،کسانی اند که اسلام و ایمان را یکی می دانند و معتقدند که مؤمن با ارتکاب گناه،حتّی گناه کبیره،از ایمان بیرون نمی رود.
2- (2) حَروریه،همان خوارج هستند که ارتکاب گناه را موجب خروج از دین می دانند.اینان بر امام علی علیه السلام شوریدند و او را تکفیر کردند.
3- (3) قَدَریّه،در احادیث،گاه بر قائلان به«جبر»و گاه بر قائلان به«تفویض»،اطلاق شده است.برای توضیح بیشتر،ر.ک:دانش نامه عقاید اسلامی:ج8( [1]عدل).

6/2

فَسادُ الاُمَّةِ

123 . تاریخ الطبری عن جعفر بن حذیفة الطائی عن الحسین علیه السلام لَمّا بَلَغَهُ خَبَرُ مُسلِمِ بنِ عَقیلٍ:کُلُّ ما حُمَّ (1)نازِلٌ،و عِندَ اللّهِ نَحتَسِبُ أنفُسَنا و فَسادَ امَّتِنا. (2)

ص:168


1- (1) حُمّ:أی قُدِّر(النهایة:ج 1 ص 446«حمم»).
2- (2) تاریخ الطبری:ج 5 ص 375، [1]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 543. [2]
6/2-تباهی امّت

123 . تاریخ الطبری به نقل از جعفر بن حُذَیفه طایی،از امام حسین علیه السلام(چون خبر[کشته شدن]مسلم بن عقیل به ایشان رسید):هر چیز که تقدیر شده،فرود می آید و ما جانبازی خود را به حساب خدا می نهیم و از تباهی امّت به محضر همو شِکوه می بریم.

ص:169

الفَصلُ الثّالِثُ:أهل البیت

1/3

فَضائِلُ أهلِ البَیتِ

124 . تأویل الآیات الظاهرة عن زید بن علیّ عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی بَیتِ امِّ سَلَمَةَ فَاُتِیَ بِحَریرَةٍ (1)،فَدَعا عَلِیّا و فاطِمَةَ وَ الحَسَنَ وَ الحُسَینَ علیهم السلام فَأَکَلوا مِنها،ثُمَّ جَلَّلَ عَلَیهِم کِساءً خَیبَرِیّا،ثُمَّ قالَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» 2 .

فَقالَت امُّ سَلَمَةَ:و أنَا مَعَهُم یا رَسولَ اللّهِ؟قالَ:إنَّکِ إلی خَیرٍ. (2)

125 . الفتوح عن الإمام الحسین علیه السلام: إنّا أهلُ بَیتِ الطَّهارَةِ الَّذینَ أنزَلَ اللّهُ عز و جل عَلی نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَقالَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (3)

126 . المناقب عن الإمام الحسین علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی: «اَلَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا

الصَّلاةَ» 5 :هذِهِ فینا أهلَ البَیتِ. (4)

ص:170


1- (1) الحریرةُ:دقیق یطبخ بلبن(الصحاح:ج 2 ص 628« [1]حرر»).
2- (3) تأویل الآیات الظاهرة:ج 2 ص 457 ح 21،مجمع البیان:ج 8 ص 559 عن امّ سلمة نحوه،بحار الأنوار:ج 25 ص 213 ح 3. [2]
3- (4) الفتوح:ج 5 ص 17، [3]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 185؛ [4]تسلیة المُجالس:ج 2 ص 153. [5]
4- (6) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 47، [6]تأویل الآیات الظاهرة:ج 1 ص 342 ح 23،بحار الأنوار:ج 24 ص 166 ح 11. [7]

فصل سوم:اهل بیت

1/3-فضیلت های اهل بیت

124 . تأویل الآیات الظاهرة به نقل از زید بن علی،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:پیامبر خدا،در اتاق امّ سلمه بود که مقداری حریره برای ایشان آوردند.علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را دعوت کرد و از آن خوردند.سپس،عبایی خیبری بر آنها گستراند و فرمود:««خداوند،اراده کرده که آلودگی را از شما اهل بیت،دور دارد و شما را در کمال پاکیزگی بدارد»».

امّ سلمه گفت:من هم با آنها هستم،ای پیامبر خدا؟

فرمود:«تو بر خیر هستی».

125 . الفتوح از امام حسین علیه السلام:ما اهل بیت طهارتیم که خدای عز و جل]درباره ما]بر پیامبرش محمّد صلی الله علیه و آله چنین نازل کرد:«خداوند،اراده کرده که آلودگی را از شما اهل بیت،دور دارد و شما را در کمال پاکیزگی بدارد».

126 . المناقب،ابن شهرآشوب از امام حسین علیه السلام(درباره سخن خدای متعال:«آنان که

اگر در زمین قدرتشان بدهیم،نماز برپا می دارند»:این[آیه]،درباره ما اهل بیت است.

ص:171

127 . الفتوح عن الإمام الحسین علیه السلام: إنّا أهلُ بَیتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،وَ الحَقُّ فینا،و بِالحَقِّ تَنطِقُ ألسِنَتُنا. (1)

128 . کمال الدین بإسناده عن الحسین عن أبیه علیّ صلوات اللّه علیهم: قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ؛کِتابَ اللّهِ و عِترَتی أهلَ بَیتی،و لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ. (2)

129 . الکافی عن الحکم بن عتیبة: لَقِیَ رَجُلٌ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام بِالثَّعلَبِیَّةِ (3)و هُوَ یُریدُ کَربَلاءَ،فَدَخَلَ عَلَیهِ فَسَلَّمَ عَلَیهِ،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:مِن أیِّ البِلادِ أنتَ؟قالَ:مِن أهلِ الکوفَةِ.

قالَ:أما وَ اللّهِ یا أخا أهلِ الکوفَةِ،لَو لَقیتُکَ بِالمَدینَةِ لَأَرَیتُکَ أثَرَ جَبرَئیلَ علیه السلام مِن دارِنا و نُزولِهِ بِالوَحیِ عَلی جَدّی،یا أخا أهلِ الکوفَةِ،أ فَمُستَقَی النّاسِ العِلمَ مِن عِندِنا؛فَعَلِموا و جَهِلنا؟!هذا ما لا یَکونُ. (4)

130 . شواهد التنزیل عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها الحسین بن علیّ علیه السلام: نَحنُ المُستَضعَفونَ،و نَحنُ المَقهورونَ،و نَحنُ عِترَةُ رَسولِ اللّهِ،فَمَن نَصَرَنا فَرَسولَ اللّهِ نَصَرَ،و مَن خَذَلَنا

فَرَسولَ اللّهِ خَذَلَ،و نَحنُ و أعداؤُنا نَجتَمِعُ «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً» 5 الآیَةَ. (5)

ص:172


1- (1) الفتوح:ج 5 ص 17، [1]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 185، [2]تسلیة المجالس:ج 2 ص 153 و [3]فیه«إنّا أهل بیت رسول اللّه صلی الله علیه و آله علی الحقّ و الحقّ فینا».
2- (2) کمال الدین:ص 239 ح 58 [4] عن عبد اللّه بن محمّد بن علیّ التمیمی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام و راجع:إعلام الوری:ج 2 ص 180،و [5]أهل البیت فی الکتاب و السنّة/ [6]تحقیق حول حدیث الثقلین. [7]
3- (3) الثَّعلبیَّةُ:من منازل طریق مکّة من الکوفة و هی ثلثا الطریق(معجم البلدان:ج 2 ص 78). [8]
4- (4) الکافی:ج 1 ص 398 ح 2، [9]بصائر الدرجات:ص 12 ح 1، [10]تفسیر العیّاشی:ج 1 ص 16 ح 9 [11] عن الحکم بن عیینة نحوه،بحار الأنوار:ج 45 ص 93 ح 34. [12]
5- (6) شواهد التنزیل:ج 1 ص 560 ح 597. [13]

127 . الفتوح از امام حسین علیه السلام:ما خاندان پیامبر خداییم.حق،در میان ماست و زبان ما به حق گویاست.

128 . کمال الدین به سندش،از امام حسین،از پدرش امام علی علیهما السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«من،در میان شما دو چیز گران بها به جا نهادم:کتاب خدا و خاندانم،اهل بیتم.آن دو،هیچ گاه از هم جدا نمی شوند تا آن که در[قیامت و در کنار]حوض[کوثر]،بر من در آیند».

129 . الکافی به نقل از حکم بن عُتَیبه:مردی امام حسین علیه السلام را که آهنگ کربلا داشت،در ثَعلبیه (1)دید.بر او درآمد و سلام داد.امام حسین علیه السلام از او پرسید:«کجایی هستی؟».

گفت:اهل کوفه ام.

امام علیه السلام فرمود:«هان!به خدا سوگند،ای برادر کوفی!اگر تو را در مدینه می دیدم،جای پای جبرئیل علیه السلام در خانه مان و جایگاه نزول او بر جدّمان را به تو نشان می دادم.ای برادر کوفی!آیا آبشخور علمِ مردم،نزد ما باشد و آنگاه،آنها بدانند و ما ندانیم؟!این،نشدنی است».

130 . شواهد التنزیل به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از پدرش امام حسین علیه السلام:ماییم مستضعف،ما تحت سلطه هستیم و ماییم خاندانِ پیامبر خدا.هر که ما را یاری دهد،پیامبر خدا را یاری داده است و هر که ما را وا نهد،پیامبر خدا را وا نهاده

است.ما و دشمنانمان،گِرد می آییم«در روزی که هر کس،هر عمل خیری انجام داده،حاضر می یابد».

ص:173


1- (1) ثعلبیه،یکی از منزلگاه های راه مکّه به کوفه است و فاصله اش تا کوفه،نصف فاصله آن تا مکّه است.

131 . تأویل الآیات الظاهرة عن الإمام الحسین علیه السلام لِأَصحابِهِ بِالطَّفِّ:أ وَ لا احَدِّثُکُم بِأَوَّلِ أمرِنا و أمرِکُم مَعاشِرَ أولِیائِنا و مُحِبّینا وَ المُبغِضینَ لِأَعدائِنا،لِیُسهِلَ عَلَیکُمُ احتِمالَ ما أنتمُ لَهُ مُعَرَّضونَ؟

قالوا:بَلی،یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ.

قالَ:إنَّ اللّهَ لَمّا خَلَقَ آدَمَ و سَوّاهُ و عَلَّمَهُ أسماءَ کُلِّ شَیءٍ و عَرَضَهُم عَلَی المَلائِکَةِ،جَعَلَ مُحَمَّدا و عَلِیّا و فاطِمَةَ وَ الحَسَنَ وَ الحُسَینَ أشباحا خَمسَةً فی ظَهرِ آدَمَ،و کانَت أنوارُهُم تُضیءُ فِی الآفاقِ مِنَ السَّماواتِ وَ الحُجُبِ وَ الجِنانِ وَ الکُرسِیِّ وَ العَرشِ،ثُمَّ أمَرَ اللّهُ المَلائِکَةَ بِالسُّجودِ لاِدَمَ تَعظیما لَهُ،و إنَّهُ قَد فَضَّلَهُ بِأَن جَعَلَهُ وِعاءً لِتِلکَ الأَشباحِ الَّتی قَد عَمَّ أنوارُهَا الآفاقَ،فَسَجَدوا إلاّ إبلیسَ أبی أن یَتَواضَعَ لِجَلالِ عَظَمَةِ اللّهِ،و أن یَتَواضَعَ لِأَنوارِنا أهلَ البَیتِ،و قَد تَواضَعَت لَهَا المَلائِکَةُ کُلُّها،فَاستَکبَرَ و تَرَفَّعَ بِإِبائِهِ ذلِکَ و تَکَبُّرِهِ و کانَ مِنَ الکافِرینَ. (1)

132 . علل الشرائع عَن حَبیبِ بنِ مُظاهِرٍ الأَسَدیِّ: أنَّهُ قالَ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام:أیَّ شَیءٍ کُنتُم قَبلَ أن یَخلُقَ اللّهُ عز و جل آدَمَ علیه السلام؟قالَ:کُنّا أشباحَ نورٍ نَدورُ حَولَ عَرشِ الرَّحمنِ فَنُعَلِّمُ المَلائِکَةَ التَّسبیحَ وَ التَّهلیلَ وَ التَّحمیدَ. (2)

133 . کنز الفوائد بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:دَخَلتُ الجَنَّةَ فَرَأَیتُ

عَلی بابِها مَکتوبا بِالذَّهَبِ:لا إلهَ إلاَّ اللّهُ،مُحَمَّدٌ حَبیبُ اللّهِ،عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ وَلِیُّ اللّهِ،فاطِمَةُ آیَةُ اللّهِ،الحَسَنُ وَ الحُسَینُ صَفوَتَا اللّهِ،عَلی مُبغِضیهِم لَعنَةُ اللّهِ. (3)

ص:174


1- (1) تأویل الآیات الظاهرة:ج 1 ص 44 ح 18،التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام:ص 219 ح 101، [1]بحار الأنوار:ج 11 ص 150 ح 25. [2]
2- (2) علل الشرائع:ص 23 ح 1، [3]بحار الأنوار:ج 60 ص 311. [4]
3- (3) کنز الفوائد:ج 1 ص 149 [5] عن موسی بن إسماعیل عن أبیه عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 27 ص 228 ح 30. [6]

131 . تأویل الآیات الظاهرة: امام حسین علیه السلام در کربلا،خطاب به یارانش فرمود:«آیا سرآغازِ کار خود و شما،و دوستان و دوستداران ما و دشمنان با دشمنان ما را برایتان نگویم تا تحمّل آنچه خود را در معرضش قرار داده اید،برایتان آسان شود؟».

گفتند:چرا،ای فرزند پیامبر خدا!

فرمود:«خداوند،چون آدم علیه السلام را آفرید و کامل کرد و نام های همه چیز را به او یاد داد و بر فرشتگان عرضه داشت،محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین را پنج روح در پشتِ آدم علیه السلام قرار داد و نورهایشان،در افق آسمان ها و حجاب ها و بهشت و کرسی و عرش می تابید.سپس،خداوند،فرشتگان را از سرِ تعظیم به سجود در برابر آدم علیه السلام فرمان داد؛زیرا او را بزرگ داشته و ظرفِ این پنج روحی قرار داده بود که نورشان،همه افق ها را فرا گرفته بود.پس فرشتگان،سجده کردند،جز ابلیس،که از فروتنی در برابر شکوه عظمت الهی و نورهای ما اهل بیت،خودداری ورزید،در حالی که همه فرشتگان در برابر آن،فروتنی کرده بودند.پس کبر ورزید و با خودداری ورزیدن[از سجده]و تکبّرش از کافران شد».

132 . علل الشرائع: حبیب بن مظاهر اسدی به امام حسین علیه السلام گفت:شما پیش از آن که خدای عز و جل،آدم علیه السلام را بیافریند،چه بودید؟

امام علیه السلام فرمود:«ما تندیس هایی از نور بودیم که گِرداگِرد عرش رحمان،می چرخیدیم و تسبیح و تهلیل و سپاس گزاری را به فرشتگان می آموختیم».

133 . کنز الفوائد به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«به بهشت درآمدم.

دیدم که بر در آن با طلا نوشته اند:"خدایی جز اللّه نیست.محمّد،حبیب خداست.علی بن ابی طالب،ولی خداست.فاطمه،آیتِ خداست.حسن و حسین،برگزیدگان خدایند.لعنت خدا بر دشمنان اینان باد!"».

ص:175

134 . مئة منقبة بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:دَخَلتُ الجَنَّةَ فَرَأَیتُ عَلی بابِها مَکتوبا بِالنّورِ:لا إلهَ إلاَّ اللّهُ،مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ،عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ وَلِیُّ اللّهِ،فاطِمَةُ أمَةُ اللّهِ،وَ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ صَفوَةُ اللّهِ،عَلی مُبغِضیهِم لَعنَةُ اللّهِ. (1)

2/3

خَصائِصُ أهلِ البَیتِ

135 . الأمالی عن عبد اللّه بن منصور عن جعفر بن محمّد علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَن أبیهِ علیهما السلام قالَ:...بَعَثَ عُتبَةُ (2)إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام فَقالَ:إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ (3)أمَرَکَ أن تُبایِعَ لَهُ.فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:

یا عُتبَةُ،قَد عَلِمتَ أنّا أهلُ بَیتِ الکَرامَةِ و مَعدِنُ الرِّسالَةِ،و أعلامُ الحَقِّ الَّذینَ أودَعَهُ اللّهُ عز و جل قُلوبَنا،و أنطَقَ بِهِ ألسِنَتَنا،فَنَطَقَت بِإِذنِ اللّهِ عز و جل،و لَقَد سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:«إنَّ الخِلافَةَ مُحَرَّمَةٌ عَلی وُلدِ أبی سُفیانَ»و کَیفَ ابایِعُ أهلَ بَیتٍ قَد قالَ فیهِم رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله هذا؟! (4)

136 . الملهوف: أقبَلَ[الحُسَینُ علیه السلام]عَلَی الوَلیدِ فَقالَ:أیُّهَا الأَمیرُ!إنّا أهلُ بَیتِ النُّبُوَّةِ،

و مَعدِنُ الرِّسالَةِ،و مُختَلَفُ المَلائِکَةِ،و بِنا فَتَحَ اللّهُ و بِنا خَتَمَ اللّهُ،و یَزیدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ الخَمرِ،قاتِلُ النَّفسِ المُحَرَّمَةِ،مُعلِنٌ بِالفِسقِ لَیسَ لَهُ هذِهِ المَنزِلَةُ،و مِثلی لا یُبایِعُ مِثلَهُ،و لکِن نُصبِحُ و تُصبِحونَ،و نَنظُرُ و تَنظُرونَ أیُّنا أحَقُّ بِالخِلافَةِ وَ البَیعَةِ. (5)

ص:176


1- (1) مئة منقبة:ص 109 عن موسی بن إسماعیل عن أبیه عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام.
2- (2) هو عتبة بن أبی سفیان،عامل یزید علی مدینة رسول اللّه صلی الله علیه و آله.
3- (3) یعنی یزید بن معاویة لعنه اللّه.
4- (4) الأمالی للصدوق:ص 216 ح 239، [1]بحار الأنوار:ج 44 ص 312 ح 1. [2]
5- (5) الملهوف:ص 98،مثیر الأحزان:ص 24 نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 325 ح 2؛ [3]الفتوح:ج 5 ص 14، [4]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 184. [5]

134 . مئة منقبة به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«به بهشت درآمدم.دیدم که بر درِ بهشت،با نور نوشته شده است:"خدایی جز اللّه نیست.محمّد،پیامبر خداست.علی بن ابی طالب،ولی خداست.فاطمه،کنیز خداست.حسن و حسین،برگزیده خدایند.لعنت خدا بر دشمنان آنان باد!"».

2/3-ویژگی های اهل بیت

135 . الأمالی،صدوق به نقل از عبد اللّه بن منصور،از امام صادق علیه السلام:پدرم[امام باقر علیه السلام]از پدرش[امام زین العابدین علیه السلام]برایم نقل کرد...که عُتبه (1)به سوی امام حسین علیه السلام پیام فرستاد و گفت:فرمان روای مؤمنان(یزید)،فرمان داده که با او بیعت کنی.

امام حسین علیه السلام فرمود:«ای عتبه!تو می دانی که ما اهل بیتِ کرامت و معدن رسالتیم و نشانه های برافراشته حق؛کسانی که خداوند عز و جل،حق را در دلمان به ودیعت نهاد و زبانمان را به آن،گویا کرد.به اذن خدای عز و جل می گویم که شنیدم جدّم پیامبر خدا می فرماید:"بی تردید،خلافت بر فرزندان ابو سفیان،حرام است" و من،چگونه با خاندانی بیعت کنم که پیامبر خدا درباره آنها چنین گفته است؟!».

136 . الملهوف در نقل جریان ملاقات امام حسین علیه السلام با ولید،فرماندار مدینه:امام

حسین علیه السلام به ولید رو کرد و فرمود:«ای امیر!ما اهل بیتِ نبوت،معدن رسالت و جایگاه آمد و شد فرشتگانیم،خداوند،[راهش را]با ما آغاز می کند و با ما به پایان می بَرَد.یزید،مردی فاسق،شرابخوار،قاتل جان های محترم،و علنی کننده فسق و فجور است و شایسته این شأن(خلافت)نیست و مانند من،با مانند اویی بیعت نمی کند؛ولی ما و شما صبح می کنیم و منتظر می مانیم تا ببینم که کدام یک از ما به خلافت و بیعت،سزاوار است».

ص:177


1- (1) منظور،عتبة بن ابی سفیان،کارگزار یزید در مدینه است.

137 . نزهة الناظر: أنَّهُ اجتازَ بِهِ[أیِ المُنذِرُ بنُ الجارودِ بِالحُسَینِ علیه السلام]و قَد اغضِبَ،فَقالَ:ما نَدری ما تَنقِمُ النّاسُ مِنّا؟!إنّا لَبَیتُ الرَّحمَةِ،و شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ،و مَعدِنُ العِلمِ. (1)

138 . أنساب الأشراف عن أبی الحوراء السعدی: قُلتُ لِحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:ما تَذکُرُ مِن رَسولِ اللّهِ؟

قالَ:اُتِیَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِتَمرٍ مِن تَمرِ الصَّدَقَةِ،فَأَخَذتُ مِنهُ تَمرَةً فَجَعَلتُ ألوکُها،فَأَخَذَها بِلُعابِها حَتّی ألقاها فِی التَّمرِ،و قالَ:إنَّ آلَ مُحَمَّدٍ لا تَحِلُّ لَهُمُ الصَّدَقَةُ. (2)

139 . مسند ابن حنبل عن ربیعة بن شیبان: قُلتُ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:ما تَعقِلُ عَن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله؟

قالَ:صَعِدتُ غُرفَةً فَأَخَذتُ تَمرَةً فَلُکتُها فی فِیَّ،فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:ألقِها،فَإِنَّها لا تَحِلُّ لَنا الصَّدَقَةُ. (3)

140 . تأویل الآیات الظاهرة عن أبی یحیی الصنعانی عن أبی عبد اللّه علیه السلام،قال: سَمِعتُهُ یَقولُ:قالَ لی أبی مُحَمَّدٌ علیه السلام:قَرَأَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام«إنّا أنزَلناهُ فی لَیلَةِ القَدرِ»و عِندَهُ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ علیهما السلام،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:یا أبَتا،کَأَنَّ بِها مِن فیکَ حَلاوَةً.

فَقالَ لَهُ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ وَ ابنی،إنّی أعلَمُ فیها ما لا تَعلَمُ،إنَّها لَمّا نَزَلَت بَعَثَ إلَیَّ جَدُّکَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقَرَأَها عَلَیَّ،ثُمَّ ضَرَبَ عَلی کَتِفِیَ الأَیمَنِ و قالَ:یا أخی و وَصِیّی و وَلِیَّ امَّتی بَعدی،و حَربَ أعدائی إلی یَومِ یُبعَثونَ،هذِهِ السّورَةُ لَکَ مِن بَعدی،و لِوُلدِکَ مِن بَعدِکَ،إنَّ جَبرَئیلَ أخی مِنَ المَلائِکَةِ حَدَّثَ إلَیَّ أحداثَ امَّتی فی سَنَتِها،و إنَّهُ لَیُحَدِّثُ ذلِکَ إلَیکَ کَأَحداثِ النُّبُوَّةِ،و لَها نورٌ ساطِعٌ فی قَلبِکَ و قُلوبِ أوصِیائِکَ إلی مَطلَعِ فَجرِ القائِمِ علیه السلام. (4)

ص:178


1- (1) نزهة الناظر:ص 85 ح 21.
2- (2) أنساب الأشراف:ج 3 ص 359،و [1]فی دعائم الإسلام:ج 1 ص 258 [2] عن الإمام الحسن علیه السلام نحوه.
3- (3) مسند ابن حنبل:ج 1 ص 428 ح 1731، [3]المعجم الکبیر:ج 3 ص 86 ح 2741 و فیه«للحسن بن علیّ»بدل«للحسین بن علیّ»نحوه.
4- (4) تأویل الآیات الظاهرة:ج 2 ص 820 ح 9،بحار الأنوار:ج 25 ص 70 ح 60. [4]

137 . نزهة الناظر: مُنذر بن جارود،خشمگینانه از کنار امام حسین علیه السلام گذشت.امام علیه السلام فرمود:«نمی دانیم که چرا مردم،از ما ناراحت اند؟!ما خانه رحمت،درخت نبوّت و معدن علم هستیم».

138 . أنساب الأشراف به نقل از ابو حوراء سعدی:به امام حسین علیه السلام گفتم:از پیامبر خدا،چه به یاد داری؟

فرمود:«خرمایی از خرماهای زکات برای پیامبر خدا آوردند.خرمایی از آنها برداشتم و خواستم آن را بجَوَم که آن را از دهانم گرفت و در میان خرماها انداخت و فرمود:"زکات،بر خاندان محمّد،حلال نیست"».

139 . مسند ابن حنبل به نقل از ربیعة بن شیبان:به امام حسین علیه السلام گفتم:از پیامبر خدا چه به یاد داری؟

فرمود:«به اتاق[نگهداری اموال]درآمدم و خرمایی برداشتم و در دهانم گذاشتم تا بجَوَم که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:"آن را بینداز که زکات،بر ما حلال نیست"».

140 . تأویل الآیات الظاهرة به نقل از ابو یحیی صنعانی:امام صادق علیه السلام فرمود:پدرم(امام باقر علیه السلام)به من فرمود:علی بن ابی طالب علیه السلام سوره قدر را خواند و حسن و حسین علیهم السلام نزدش بودند.حسین علیه السلام به ایشان گفت:پدر جان!این سوره از دهان تو بسیار شیرین است.

علی علیه السلام به او فرمود:«ای فرزند پیامبر خدا و پسر من!من،چیزی درباره آن می دانم که تو نمی دانی.چون این سوره نازل شد،جدّت پیامبر خدا به سوی من فرستاد و آن را بر من خواند.سپس بر شانه راستم زد و فرمود:"ای برادر و وصّی من،و ولی امّتم پس از من،و دشمنِ دشمنان من تا روزی که برانگیخته می شوند!این سوره،بعد از من،برای توست و بعد از تو هم برای فرزندان توست.برادرم جبرئیل علیه السلام،از میان فرشتگان،حوادث امّتم را در هر سال برایم می گفت و مانند اخبار نبوّت،برای تو نیز می گوید،و برای آن[سوره]،نوری تابان در دل تو و دل اوصیای توست،تا طلوع سپیده[ی دولت]قائم"».

ص:179

3/3

زُهدُ أهلِ البَیتِ

141 . روضة الواعظین عن الحسین بن علیّ علیه السلام: لَمّا زَوَّجَ[النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله]فاطِمَةَ عَلِیّا علیهما السلام عَلی أربَعِمِئَةٍ و ثَمانینَ دِرهَما،فَأَمَرَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أن یَجعَلَ ثُلُثَیها فِی العِطرِ و ثُلُثا فِی الثِّیابِ،فَدَخَلَ بِهِما و ما لَهُما فِراشٌ إلاّ فَروَةُ اضحِیَّةِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و وِسادَةٌ مِن أدَمٍ (1)حَشوُها لیفٌ. (2)

142 . صحیح البخاری عن ابن شهاب عن علیّ بن حسین علیه السلام: إنَّ حُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام أخبَرَهُ أنَّ عَلِیّا علیه السلام قالَ:کانَت لی شارِفٌ (3)مِن نَصیبی مِنَ المَغنَمِ،و کانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أعطانی شارِفا مِنَ الخُمُسِ،فَلَمّا أرَدتُ أن أبتَنِیَ بِفاطِمَةَ علیها السلام بِنتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،واعَدتُ رَجُلاً

صَوّاغا مِن بَنی قَینُقاعَ (4)أن یَرتَحِلَ مَعِیَ،فَنَأتِیَ بِإِذخِرٍ (5)أرَدتُ أن أبیعَهُ مِنَ الصَّوّاغینَ،و أستَعینَ بِهِ فی وَلیمَةِ عُرسی. (6)

ص:180


1- (1) الأدَمُ:جَمع أدیم؛و هو الجِلد الذی قد تمّ دباغه(تاج العروس:ج 16 ص 9« [1]أدم»).
2- (2) روضة الواعظین:ص 162، [2]المناقب لابن شهرآشوب:ج 3 ص 351 و [3]فیه صدره إلی«درهما»،بحار الأنوار:ج 43 ص 112 ح 24 و [4]راجع:کشف الغمّة:ج 1 ص 349. [5]
3- (3) الشَّارِفُ:النّاقَةُ المُسِنّة(النهایة:ج 2 ص 462« [6]شرف»).
4- (4) قَینُقَاع:بطن من بطون یهود المدینة(النهایة:ج 4 ص 136« [7]قینقاع»).
5- (5) إذخِر:نبات معروف عریض الأوراق طیّب الرائحة...یحرقه الحدّاد بدل الحطب و الفحم(مجمع البحرین:ج 1 ص 631« [8]ذخر»).
6- (6) صحیح البخاری:ج 2 ص 736 ح 1983،صحیح مسلم:ج 3 ص 1569 ح 2،سنن أبی داود:ج 3 ص 148 ح 2986، [9]السنن الکبری:ج 6 ص 253 ح 11853 عن الزهری،کنز العمّال:ج 5 ص 502 ح 13742.
3/3-زهد اهل بیت

141 . روضة الواعظین از امام حسین علیه السلام:چون پیامبر صلی الله علیه و آله فاطمه علیها السلام را با مهریه چهار صد و هشتاد دِرهم به همسری علی علیه السلام درآورد،پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمان داد که دو سومِ آن را عطر بخرد و یکْ سومش را لباس؛و پیامبر صلی الله علیه و آله بر آن دو وارد شد،در حالی که بسترشان،جز پوست گوسفند قربانی پیامبر خدا نبود و پشتیِ آنها از پوستی دبّاغی شده بود که داخلش را با لیف[خرما]پُر کرده بودند.

142 . صحیح البخاری به نقل از ابن شهاب،از امام زین العابدین علیه السلام:امام حسین خبر داد که علی علیه السلام فرمود:«نصیب من از غنیمت،شترِ پیری بود که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را از خمس[غنائم]به من عطا کرد.وقتی خواستم فاطمه،دختر پیامبر خدا را به خانه ببرم،با مردی رنگرز از یهودیان بنی قَینُقاع،قرار گذاشتم که با من بیاید و با

هم،گیاه اذخَر (1)را[با شتر]بیاوریم و به رنگرزان بفروشیم و از آن،برای ولیمه عروسی کمک بگیرم».

ص:181


1- (1) اذخَر،گیاهی مشهور با برگ هایی پهن و خوش بوست که آهنگران،آن را به جای هیزم و زغال می سوزانند.

4/3

مِنْ مَبادِئ عُلومِ أهلِ البَیتِ

143 . بصائر الدرجات عن جعید الهمدانی و کانَ مِمَّن خَرَجَ مَعَ الحُسَینِ علیه السلام بِکَربَلاءَ،قالَ:قُلتُ لِلحُسَینِ علیه السلام:جُعِلتُ فِداکَ بِأَیِّ شَیءٍ تَحکُمونَ؟

قالَ:یا جُعَیدُ نَحکُمُ بِحُکمِ آلِ داوُدَ،فَإِذا عَیینا (1)عَن شَیءٍ تَلَقّانا بِهِ روحُ القُدُسِ. (2)

5/3

حُبُّ أهلِ البَیتِ

144 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: اجتَمَعَ المُهاجِرونَ وَ الأَنصارُ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،فَقالوا:إنَّ لَکَ یا رَسولَ اللّهِ مَؤونَةً فی نَفَقَتِکَ و فیمَن یَأتیکَ مِنَ الوُفودِ،و هذِهِ أموالُنا مَعَ دِمائِنا،فَاحکُم فیها بارّا مَأجورا،أعطِ ما شِئتَ و أمسِک ما شِئتَ مِن غَیرِ حَرَجٍ.

قالَ:فَأَنزَلَ اللّهُ عز و جل عَلَیهِ الرّوحَ الأَمینَ،فَقالَ:یا مُحَمَّدُ «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ

الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» 3 یَعنی أن تَوَدّوا قَرابتی مِن بَعدی.

فَخَرَجوا فَقالَ المُنافِقونَ:ما حَمَلَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی تَرکِ ما عَرَضنا عَلَیهِ إلاّ لِیَحُثَّنا عَلی قَرابَتِهِ مِن بَعدِهِ (3)،إن هُوَ إلاّ شَیءٌ افتَراهُ فی مَجلِسِهِ!

و کانَ ذلِکَ مِن قَولِهِم عَظیما،فَأَنزَلَ اللّهُ عز و جل هذِهِ الآیَةَ: «أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلا تَمْلِکُونَ لِی مِنَ اللّهِ شَیْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِیضُونَ فِیهِ کَفی بِهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» 5 ،فَبَعَثَ عَلَیهِمُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَقالَ:هَل مِن حَدَثٍ؟

فَقَالوا:إی وَ اللّهِ یا رَسولَ اللّهِ،لَقَد قالَ بَعضُنا کَلاما غَلیظا کَرِهناهُ.

فَتَلا عَلَیهِم رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله الآیَةَ،فَبَکَوا،وَ اشتَدَّ بُکاؤُهُم،فَأَنزَلَ عز و جل: «وَ هُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ وَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ» 6 . (4)

ص:182


1- (1) عیی بالأمر:لم یهتدِ لوجه مراده،أو عجز عنه.و عیی فی المنطق:حصر(القاموس المحیط:ج 4 ص 368«عیّ»).
2- (2) بصائر الدرجات:ص 452 ح 7، [1]مختصر بصائر الدرجات:ص 1،بحار الأنوار:ج 25 ص 57 ح 23. [2]
3- (4) فی المصدر:«من بعد»،و التصویب من بحار الأنوار و [3]المصادر الاُخری.
4- (7) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 235 ح 1، [4]بشارة المصطفی:ص 232، [5]الأمالی للصدوق:ص 621 [6] کلّها عن الریّان بن الصلت عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،تحف العقول:ص 432 و فیهما«لا تؤذوا»بدل«أن تودّوا»،بحار الأنوار:ج 25 ص 228 ح 20. [7]
4/3-از سرچشمه های علوم اهل بیت

143 . بصائر الدرجات به نقل از جُعَید هَمْدانی(که از کسانی بود که با امام حسین علیه السلام به سوی کربلا راهی شد):به امام حسین علیه السلام گفتم:فدایت شوم!به چه چیزْ حکم می کنید؟

فرمود:«ای جعید!به حُکم خاندان داود علیه السلام حکم می کنیم.پس چون در چیزی درماندیم،روح القُدُس به ما یاد می دهد».

5/3-دوستی اهل بیت

144 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:مهاجران و انصار،گِرد پیامبر خدا جمع شدند و گفتند:بی گمان،ای پیامبر خدا!زندگی ات و نیز میهمانانی که گروه،گروه بر تو درمی آیند،هزینه دارد.این دارایی ها با جانمان از آنِ تو،و در آن،به نیکی و اجر،حکم بران.هر چه را خواستی،عطا کن و هر چه را خواستی،بی زحمت و سختی،نگاه دار.

خداوند عز و جل روح الأمین را بر او نازل کرد و گفت:ای محمّد!«بگو:از شما اجری نمی خواهم،جز دوستی درباره خویشاوندان»؛یعنی پس از من،با نزدیکانم دوستی بورزید.

وقتی بیرون آمدند،منافقان گفتند:چیزی پیامبر خدا را به نپذیرفتن پیشنهاد ما وادار نکرد،جز این که ما را بر دوستی با نزدیکانش پس از خویش برانگیزد و آن آیه،جز افترایی برساخته در همان مجلس نبود.این،سخنِ درشتی از سوی آنان بود.خدای عز و جل هم این آیه را نازل کرد:«یا می گویند:آن را افترا بسته است.بگو:من،آن را دروغ نبسته ام.شما در برابر خدا،اختیاردار من نیستید.او داناتر است به آنچه[به ناحق]در آن فرو می روید.گواه بودن او میان من و شما کافی است،و البته اوست آمرزنده مهربان».

پیامبر صلی الله علیه و آله برای یارانش پیام فرستاد و فرمود:«آیا خبری شده است؟».

گفتند:آری.به خدا سوگند،ای پیامبر خدا!برخی از ما سخنِ درشتی گفته اند که آن را ناخوش داریم.

پس پیامبر خدا،آیه را بر ایشان خواند و آنان،گریستند و گریه شان شدّت گرفت.پس خداوند عز و جل،نازل کرد:«و اوست که توبه را از بندگانش می پذیرد و از زشتکاری ها در می گذرد و می داند چه می کنید».

ص:183

145 . تأویل الآیات الظاهرة عن عبد الملک بن عمیر عن الحسین بن علیّ علیه السلام فی قَولِهِ عز و جل: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» :إنَّ القَرابَةَ الَّتی أمَرَ اللّهُ بِصِلَتِها و عَظَّمَ مِن حَقِّها و جَعَلَ الخَیرَ فیها،قَرابَتُنا أهلَ البَیتِ الَّذینَ أوجَبَ اللّهُ حَقَّنا عَلی کُلِّ مُسلِمٍ. (1)

146 . المعجم الکبیر عن بشر بن غالب عن الحسین بن علیّ علیه السلام: مَن أحَبَّنا لِلدُّنیا فَإِنَّ صاحِبَ الدُّنیا یُحِبُّهُ البَرُّ وَ الفاجِرُ،و مَن أحَبَّنا للّهِ ِ کُنّا نَحنُ و هُوَ یَومَ القِیامَةِ کَهاتَینِ و أشارَ

بِالسَّبّابَةِ وَ الوُسطی. (2)

ص:184


1- (1) تأویل الآیات الظاهرة:ج 2 ص 545 ح 9،بحار الأنوار:ج 23 ص 251 ح 27. [1]
2- (2) المعجم الکبیر:ج 3 ص 125 ح 2880.

145 . تأویل الآیات الظاهرة به نقل از عبد الملک بن عمیر،از امام حسین علیه السلام(درباره گفته خدای عز و جل:«بگو:از شما اجری نمی خواهم،جز دوستی درباره خویشاوندان»:نزدیکی و خویشی ای که خداوند به پیوند با آن و بزرگ داشت حقّش فرمان داده و خیر را در آن نهاده،نزدیکی و خویشیِ ما اهل بیت است که خداوند،حقّ ما را بر هر مسلمانی واجب کرده است.

146 . المعجم الکبیر به نقل از بُشر بن غالب:امام حسین علیه السلام فرمود:«هر کس ما را برای دنیا دوست داشته باشد،بی گمان،دنیادار،محبوبِ نیکوکار و بدکار است و هر

کس ما را برای خدا دوست بدارد،ما و او،در روز قیامت مانند این دو هستیم»و به انگشتِ اشاره و میانی اش اشاره کرد.

ص:185

147 . الأمالی عن بشر بن غالب عن الحسین بن علیّ علیه السلام: مَن أحَبَّنا للّهِ ِ وَرَدنا نَحنُ و هُوَ عَلی نَبِیِّنا صلی الله علیه و آله هکَذا و ضَمَّ إصبَعَیهِ،و مَن أحَبَّنا لِلدُّنیا فَإِنَّ الدُّنیا تَسَعُ البَرَّ وَ الفاجِرَ. (1)

148 . المحاسن عن بشر بن غالب الأسدیّ: حَدَّثَنِی الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام،قالَ لی:یا بِشرَ بنَ غالِبٍ،مَن أحَبَّنا لا یُحِبُّنا إلاّ للّهِ ِ،جِئنا نَحنُ و هُوَ کَهاتَینِ و قَدَّرَ بَینَ سَبّابَتَیهِ،و مَن أحَبَّنا لا یُحِبُّنا إلاّ لِلدُّنیا،فَإِنَّهُ إذا قامَ قائِمُ العَدلِ وَسِعَ عَدلُهُ البَرَّ وَ الفاجِرَ. (2)

149 . أعلام الدین عن الإمام الصادق علیه السلام: وَفَدَ إلَی الحُسَینِ علیه السلام وَفدٌ فَقالوا:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،إنَّ أصحابَنا وَفَدوا إلی مُعاوِیَةَ و وَفَدنا نَحنُ إلَیکَ.

فَقالَ:إذَن اجیزَکُم بِأَکثَرَ مِمّا یُجیزُهُم.

فَقالوا:جُعِلنا فِداکَ،إنَّما جِئنا مُرتادینَ لِدینِنا.

قالَ:فَطَأطَأَ رَأسَهُ و نَکَتَ (3)فِی الأَرضِ،و أطرَقَ طَویلاً،ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ فَقالَ:قَصیرَةٌ مِن طَویلَةٍ (4)؛مَن أحَبَّنا لَم یُحِبَّنا لِقَرابَةٍ بَینَنا و بَینَهُ،و لا لِمَعروفٍ أسدَیناهُ إلَیهِ،إنَّما أحَبَّنا للّهِ ِ و رَسولِهِ،(فَمَن أحَبَّنا) (5)جاءَ مَعَنا یَومَ القِیامَةِ کَهاتَینِ و قَرَنَ بَینَ

سَبّابَتَیهِ. (6)

ص:186


1- (1) الأمالی للطوسی:ص 253 ح 455، [1]بشارة المصطفی:ص 123، [2]بحار الأنوار:ج 27 ص 84 ح 26؛ [3]تاریخ دمشق:ج 14 ص 184.
2- (2) المحاسن:ج 1 ص 134 ح 168، [4]شرح الأخبار:ج 1 ص 444 ح 116 نحوه،بحار الأنوار:ج 27 ص 90 ح 44؛ [5]المعجم الکبیر:ج 3 ص 125 ح 2880 نحوه.و لعلّ المراد منه أنّ محبّة أهل البیت لها منافع حتی و إن کانت المحبّة للدنیا فضلاً عن کونها للّه و الآخرة.و أحد فوائد محبّتهم للدنیا،هو التمتّع فی ظلّ عدالتهم و حکومتهم العادلة،فإنّ العدالة بإعطاء کلّ ذی حقّ حقّه،فلا یبخس نصیبه.
3- (3) نَکَتَ الأرض(بالقضیب):هو أن یؤثّر فیها بطرفه،فِعل المُفَکِّر المهموم(النهایة:ج 5 ص 113« [6]نکت»).
4- (4) القصیرة:التمرة،و الطویلة:النخلة،[مَثَلٌ]یُضرب لاختصار الکلام(مجمع الأمثال:ج 2 ص 499).
5- (5) ما بین القوسین لیس موجودا فی بحار الأنوار. [7]
6- (6) أعلام الدین:ص 460، [8]بحار الأنوار:ج 27 ص 127 ح 118. [9]

147 . الأمالی،طوسی به نقل از بُشر بن غالب:امام حسین علیه السلام فرمود:«هر که ما را به خاطرِ خدا دوست بدارد،من و او،این چنین(دو انگشت خود را به هم چسبانْد)بر پیامبرمان وارد خواهیم شد و هر که ما را به خاطر دنیا دوست بدارد،[بداند که]دنیا،نیکوکار و بدکار را در بر می گیرد».

148 . المحاسن به نقل از بشر بن غالب اسدی:امام حسین علیه السلام برایم نقل کرد و فرمود:«ای بشر بن غالب!هر که ما را دوست بدارد و این محبّت او جز به خاطرِ خدا نباشد،[در روز قیامت،]ما و او مانند این دو(دو انگشت اشاره اش را به موازات هم قرار داد)وارد می شویم و هر که ما را دوست بدارد و این محبّت او جز برای دنیا نباشد،[باید بداند که]هرگاه برپا کننده عدالتْ قیام کند،عدالتْ و دادگری او شاملِ نیکوکار و بدکار خواهد شد». (1)

149 . أعلام الدین از امام صادق علیه السلام:نمایندگانی به حضور امام حسین علیه السلام رسیدند و گفتند:ای فرزند پیامبر خدا!همراهان ما نزد معاویه رفتند و ما نزد شما آمدیم.

امام علیه السلام فرمود:«پس در این صورت،من بیش از آنان به شما جایزه می دهم».

گفتند:فدایت شویم!ما در طلب دینمان آمده ایم.

امام حسین علیه السلام سرش را زیر انداخت و متفکّرانه بر روی زمین،نقش و نگاری کشید و مدّتی دراز،تأمّل کرد.سپس،سرش را بالا آورد و فرمود:«نَمی از یَمی.هر کس،نه از سرِ خویشاوندی با ما،و نه به دلیل احسانی که به او کرده ایم و تنها به خاطر خدا و پیامبرش ما را دوست بدارد،روز قیامت،با ما مانند این دو

می آید»،و دو انگشت اشاره اش را کنار هم قرار داد.

ص:187


1- (1) شاید منظور این است که دوستی با اهل بیت علیهم السلام به خاطر دنیا هم فوایدی دارد،چه رسد به دوستی با آنها به خاطر خدا؛چرا که یکی از فایده های دوستی در دنیا،بهره مندی از عدالت و حکومت عادلانه آنهاست و عدالت،حقّ هر کسی را ادا می کند و کسی را در دنیا،بی نصیب نمی گذارد.

150 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عَن أمیر المؤمنین علیهما السلام: قال النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:أحِبُّوا اللّهَ بِما یَغذوکُم بِهِ مِن نِعَمِهِ،و أحِبّونی لِحُبِّ اللّهِ،و أحِبّوا أهلَ بَیتی لِحُبّی. (1)

151 . سنن الترمذی بإسناده عن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جدّه علیّ بن أبی طالب علیه السلام: أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أخَذَ بِیَدِ حَسَنٍ و حُسَینٍ فَقالَ:مَن أحَبَّنی و أحَبَّ هذَینِ و أباهُما و امَّهُما،کانَ مَعی فی دَرَجَتی یَومَ القِیامَةِ. (2)

152 . الأمالی عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ علیهما السلام: قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:یا أبا ذَرٍّ،مَن أحَبَّنا أهلَ البَیتِ فَلیَحمَدِ اللّهَ عَلی أوَّلِ النِّعَمِ.قالَ:یا رَسولَ اللّهِ،و ما أوَّلُ النِّعَمِ؟

قالَ:طیبُ الوِلادَةِ؛إنَّهُ لا یُحِبُّنا أهلَ البَیتِ إلاّ مَن طابَ مَولِدُهُ. (3)

153 . معانی الأخبار عن زید بن علیّ عن أبیه علیّ بن الحسین عن أبیه الحسین بن علیّ عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا عَلِیُّ،مَن أحَبَّنی و أحَبَّکَ و أحَبَّ الأَئِمَّةَ مِن وُلدِکَ فَلیَحمَدِ اللّهَ عَلی طیبِ مَولِدِهِ،فَإِنَّهُ لا یُحِبُّنا إلاّ مَن طابَت وِلادَتُهُ،و لا یُبغِضُنا إلاّ مَن خَبُثَت وِلادَتُهُ. (4)

ص:188


1- (1) الأمالی للطوسی:ص 278 ح 531، [1]بشارة المصطفی:ص 132 [2] کلاهما عن عیسی بن أحمد بن عیسی بن المنصور عن الإمام الهادی عن آبائه علیهم السلام.
2- (2) سنن الترمذی:ج 5 ص 641 ح 3733، [3]مسند ابن حنبل:ج 1 ص 168 ح 576، [4]اُسد الغابة:ج 4 ص 104 [5] کلّها عن علیّ بن جعفر عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،کنز العمّال:ج 12 ص 97 ح 34161؛العمدة:ص 274 ح 436 عن علیّ بن جعفر عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 37 ص 72 ح 39. [6]
3- (3) الأمالی للطوسی:ص 455 ح 1018 [7] عن الحسین بن زید و عبد اللّه بن إبراهیم الجعفری عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 27 ص 150 ح 18. [8]
4- (4) معانی الأخبار:ص 161 ح 3،علل الشرائع:ص 141 ح 3، [9]الأمالی للصدوق:ص 562 ح 756، [10]بشارة المصطفی:ص 177، [11]بحار الأنوار:ج 27 ص 146 ح 5. [12]

150 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«خدا را به خاطر نعمت هایش که به شما می دهد،دوست بدارید و مرا به خاطرِ خدا دوست بدارید و اهل بیتم را به خاطر من،دوست بدارید».

151 . سنن الترمذی به سندش،از امام زین العابدین،از امام حسین،از امام علی علیهم السلام:پیامبر خدا دست حسن و حسین علیهما السلام را گرفت و فرمود:«کسی که من و این دو نفر و پدر و مادر این دو را دوست بدارد،در روز قیامت،با من در یک درجه خواهد بود».

152 . الأمالی،طوسی از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«ای ابو ذر!هرکه ما اهل بیت را دوست دارد،پس خدا را بر نخستین نعمت،سپاس گوید».

ابو ذر پرسید:ای پیامبر خدا!نخستین نعمت،کدام است؟

فرمود:«حلال زادگی.تنها حلال زاده،ما اهل بیت را دوست دارد».

153 . معانی الأخبار به نقل از زید بن علی،از امام زین العابدین،از امام حسین،از امام علی علیهم السلام:پیامبر خدا فرمود:«ای علی!هر کس مرا دوست بدارد و تو را نیز دوست بدارد و امامانِ از نسل تو را نیز دوست داشته باشد،باید خدا را بر حلال زاده بودنش سپاس بگزارد؛چرا که تنها حلال زاده ما را دوست می دارد و تنها،حرام زاده ما را دشمن می دارد».

ص:189

154 . شرح الأخبار عن الحسین بن علیّ علیه السلام: مَن أحَبَّنا أهلَ البَیتِ بِقَلبِهِ،و جاهَدَ مَعَنا بِلِسانِهِ و یَدِهِ؛فَهُوَ مَعَنا فِی الجَنَّةِ فِی الرَّفیقِ الأَعلی (1).

و مَن أحَبَّنا بِقَلبِهِ،و جاهَدَ مَعَنا بِلِسانِهِ،و ضَعُفَ عَن أن یُجاهِدَ مَعَنا بِیَدِهِ؛فَهُوَ مَعَنا فِی الجَنَّةِ دونَ تِلکَ.

و مَن أحَبَّنا بِقَلبِهِ،و ضَعُفَ عَن أن یُجاهِدَ مَعَنا بِلِسانِهِ و یَدِهِ؛فَهُوَ مَعَنا فِی الجَنَّةِ دونَ ذلِکَ.

و مَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ،و أعانَ عَلَینا بِلِسانِهِ و یَدِهِ؛فَهُوَ فِی الدَّرکِ الأَسفَلِ مِنَ النّارِ.

و مَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ و لِسانِهِ،و کَفَّ عَنّا یَدَهُ؛فَهُوَ فِی النّارِ فَوقَ ذلِکَ.

و مَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ،و کَفَّ عَنّا لِسانَهُ و یَدَهُ؛فَهُوَ فِی النّارِ فَوقَ ذلِکَ. (2)

155 . شرح الأخبار عن الحسین بن علیّ علیه السلام: مَن تَوالانا بِقَلبِهِ،و ذَبَّ عَنّا بِلِسانِهِ و یَدِهِ؛فَهُوَ مَعَنا فِی الرَّفیقِ الأَعلی.

و مَن تَوالانا بِقَلبِهِ،و ذَبَّ عَنّا بِلِسانِهِ،و ضَعُفَ أن یَذُبَّ عَنّا بِیَدِهِ؛فَهُوَ مَعَنا فِی الجَنَّةِ دونَ ذلِکَ.

و مَن تَوالانا بِقَلبِهِ،و ضَعُفَ أن یَذُبَّ عَنّا بِلِسانِهِ و یَدِهِ؛فَهُوَ مَعَنا فِی الجَنَّةِ دونَ ذلِکَ.

و مَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ،و أعانَ عَلَینا بِلِسانِهِ و یَدِهِ؛فَهُوَ فِی الدَّرکِ الأَسفَلِ مِنَ النّارِ.

و مَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ،و أعانَ عَلَینا بِلِسانِهِ،و لَم یُعِن عَلَینا بِیَدِهِ؛فَهُوَ فِی النّارِ فَوقَ ذلِکَ.

و مَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ،و لَم یُعِن عَلَینا بِلِسانِهِ و لا بِیَدِهِ؛فَهُوَ فِی النّارِ فَوقَ ذلِکَ. (3)

ص:190


1- (1) الرَّفیق:جماعة الأنبیاء الذین یسکنون أعلی علّیّین(النهایة:ج 2 ص 246« [1]رفق»).
2- (2) شرح الأخبار:ج 1 ص 165 ح 120،الخصال:ص 629 ح 10 عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام علیّ علیهم السلام نحوه و راجع:تحف العقول:ص 118. [2]
3- (3) شرح الأخبار:ج 3 ص 121.

154 . شرح الأخبار از امام حسین علیه السلام:هر کس ما اهل بیت را به دل دوست بدارد و با زبان و دستش همراه ما بجنگد،با ما در بهشت و در رَفیق اعلا (1)خواهد بود.

و هر کس ما را به دل دوست بدارد و با زبانش همراه ما بجنگد،ولی از جنگیدن با سلاح به همراه ما ناتوان باشد،با ما در بهشت است،امّا در درجه ای فروتر.

و هر کس به دل ما را دوست بدارد و از این که با دست و زبان بجنگد،ناتوان است،با ما در بهشت است،اما از درجه قبلی هم فروتر.

و هر کس به دل ما را دشمن بدارد و با دست و زبان،علیه ما بکوشد،در ژرف ترین دَرَکات آتش[دوزخ]است.

و هر کس به دل و زبان با ما دشمنی کند،امّا اقدام عملی نکند،در آتش است،امّا اندکی بالاتر.

و هر کس به دل ما را دشمن بدارد و دست و زبان خویش را از ما نگاه دارد،در آتش است،امّا بالاتر از قبلی.

155 . شرح الأخبار از امام حسین علیه السلام:هر کس ما را با دلش دوست بدارد و با زبان و دستش از ما دفاع کند،با ما در رَفیقِ اعلا خواهد بود.

و هر کس ما را به دل دوست بدارد و با زبانش از ما دفاع کند و نتواند که با دستش از ما دفاع کند،با ما در بهشت است،امّا در درجه ای پایین تر.

و هر کس ما را به دل دوست بدارد و ناتوان باشد از این که با زبان و دستش از ما دفاع کند،با ما در بهشت است،امّا از درجه قبلی هم پایین تر.

و هر کس با دلش ما را دشمن بدارد و با زبان و دستش علیه ما یاری دهد،در ژرف ترین جایگاه آتش[دوزخ]است.

و هر کس ما را به دل،دشمن بدارد و با زبانش علیه ما یاری دهد،ولی با دستش علیه ما کاری نکند،در آتش است،امّا اندکی بالاتر.

و هر کس ما را به دل دشمن بدارد،امّا با زبان و دستش علیه ما کاری نکند،در آتش است،امّا بالاتر از قبلی.

ص:191


1- (1) رفیق اعلا،یعنی گروه پیامبران که در برترین جایگاه(اعلی علّیین)جا دارند.

156 . الأمالی عن عبد الرحمن بن أبی لیلی عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:اِلزَموا مَوَدَّتَنا أهلَ البَیتِ،فَإِنَّهُ مَن لَقِیَ اللّهَ و هُوَ یُحِبُّنا دَخَلَ الجَنَّةَ بِشَفاعَتِنا.وَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ،لا یَنتَفِعُ عَبدٌ بِعَمَلِهِ إلاّ بِمَعرِفَتِنا. (1)

157 . فضائل الشیعة عن جابر عن أبی جعفر عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:حُبّی و حُبُّ أهلِ بَیتی نافِعٌ فی سَبعَةِ مَواطِنَ أهوالُهُنَّ عَظیمَةٌ:عِندَ الوَفاةِ،و فِی القَبرِ،و عِندَ النُّشورِ،و عِندَ الکِتابِ،و عِندَ الحِسابِ،و عِندَ المیزانِ،و عِندَ الصِّراطِ. (2)

158 . نزهة الناظر عن أبان بن تغلب: قالَ الإِمامُ الشَّهیدُ علیه السلام:مَن أحَبَّنا کانَ مِنّا أهلَ البَیتِ.فَقُلتُ:مِنکُم أهلَ البَیتِ؟!فَقالَ:مِنّا أهلَ البَیتِ،حَتّی قالَها ثَلاثا.

ثُمَّ قالَ علیه السلام:أما سَمِعتَ قَولَ العَبدِ الصّالِحِ: «فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی» ؟ (3). (4)

159 . کشف الغمّة عن الإمام الحسین علیه السلام: مَن أتانا لَم یَعدَم خَصلَةً مِن أربَعٍ:آیَةً مُحکَمَةً،و قَضِیَّةً عادِلَةً،و أخا مُستَفادا،و مُجالَسَةَ العُلَماءِ. (5)

160 . المناقب عن أبی سعید دینار عن الحسین علیه السلام: مَن أحَبَّنا نَفَعَهُ اللّهُ بِحُبِّنا و إن کانَ أسیرا فِی

الدَّیلَمِ،و إنَّ حُبَّنا لَیُساقِطُ (6)الذُّنوبَ کَما تُساقِطُ الرّیحُ الوَرَقَ. (7)

ص:192


1- (1) الأمالی للمفید:ص 13 ح 1،الأمالی للطوسی:ص 187 ح 314، [1]المحاسن:ج 1 ص 135 ح 169، [2]المناقب للکوفی:ج 2 ص 100 و [3]فیها«یودّنا»بدل«یحبّنا»و«بمعرفة حقّنا»بدل«بمعرفتنا»،بحار الأنوار:ج 27 ص 90 ح 45 و ص 170 ح 10. [4]
2- (2) فضائل الشیعة:ص 47 ح 2،الأمالی للصدوق:ص 60 ح 17، [5]بحار الأنوار:ج 27 ص 158 ح 3 و [6]راجع:الخصال:ص 360 ح 49.
3- (3) إبراهیم:36. [7]
4- (4) نزهة الناظر:ص 85 ح 19.
5- (5) کشف الغمّة:ج 2 ص 244، [8]بحار الأنوار:ج 44 ص 195 ح 9. [9]
6- (6) فی المصدر:«لتساقط»،و الصواب ما أثبتناه.و ساقَطَه:أسقطه و تابع إسقاطه(لسان العرب:ج 7 ص 316« [10]سقط»).
7- (7) المناقب لابن المغازلی:ص 400 ح 454 [11] عن أبی سعید دینار؛شرح الأخبار:ج 2 ص 513 ح 906 عن علیّ بن حمزة نحوه.

156 . الأمالی،مفید به نقل از عبد الرحمن بن ابی لیلی،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«به مودّت ما اهل بیت ملتزم باشید که هر کس خدا را دیدار کند،در حالی که ما را دوست می دارد،به شفاعت ما به بهشت درمی آید و سوگند به کسی که جانم به دست اوست،هیچ بنده ای از عملش سود نمی برد،جز با معرفت به ما».

157 . فضائل الشیعة به نقل از جابر،از امام باقر،از امام زین العابدین از امام حسین علیهم السلام:پیامبر خدا فرمود:«محبّت من و محبّت اهل بیت من،در هفت جای هولناک،سودمند است:مرگ،قبر،بیرون آمدن از قبر،گرفتن نامه اعمال،محاسبه اعمال،وزن شدنِ اعمال،و به گاه عبور از صراط».

158 . نزهة الناظر به نقل از ابان بن تغلب:امام شهید(امام حسین)علیه السلام فرمود:«هر کس ما را دوست بدارد،از ما اهل بیت است».

گفتم:از شما اهل بیت؟!

فرمود:«از ما اهل بیت».

تا سه بار تکرار کرد و سپس فرمود:«آیا گفته ابراهیم،بنده شایسته[ی خدا]را نشنیدی که:«هر کس از من پیروی کند،از من است»؟

159 . کشف الغمّة از امام حسین علیه السلام:هر کس نزد ما بیاید،یکی از این چهار ویژگی را از دست نمی دهد:آیتی استوار،حکمی عادلانه،برادری قابل استفاده،و همنشینی با عالمان.

160 . المناقب،ابن مَغازِلی به نقل از ابو سعید دینار،از امام حسین علیه السلام:هر کس ما را دوست بدارد،خداوند،سودی از آن به او می رساند،هر چند در دیلم اسیر

باشد.بی گمان،محبّت ما گناهان را می ریزد،همان گونه که باد،برگ را فرو می ریزد.

ص:193

6/3

وِلایَةُ أهلِ البَیتِ

161 . الأمالی بإسناده عن الحسین عن أبیه أمیر المؤمنین علیهما السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: أخبَرَنی جَبرَئیلُ الرّوحُ الأَمینُ عَنِ اللّهِ تَقَدَّسَت أسماؤُهُ و جَلَّ وَجهُهُ،قالَ:إنّی أنَا اللّهُ لا إلهَ إلاّ أنَا وَحدی؛عِبادی فَاعبُدونی،وَ لیَعلَم مَن لَقِیَنی مِنکُم بِشَهادَةِ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ مُخلِصا بِها أنَّهُ قَد دَخَلَ حِصنی،و مَن دَخَلَ حِصنی أمِنَ عَذابی.

قالوا:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،و ما إخلاصُ الشَّهادَةِ للّهِ ِ؟

قالَ:طاعَةُ اللّهِ و رَسولِهِ،و وِلایَةُ أهلِ بَیتِهِ علیهم السلام. (1)

7/3

صِلَةُ أهلِ البَیتِ

162 . الأمالی عن أبان بن تغلب عن أبی جعفر محمّد بن علیّ الباقر عن أبیه عن جدّه علیهم السلام قال:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن أرادَ التَّوَسُّلَ إلَیَّ،و أن یَکونَ لَهُ عِندی یَدٌ أشفَعُ لَهُ بِها یَومَ القِیامَةِ،فَلیَصِل أهلَ بَیتی و یُدخِلِ السُّرورَ عَلَیهِم. (2)

ص:194


1- (1) الأمالی للطوسی:ص 589 ح 1220 [1] عن أبی الصلت عبد السلام بن صالح الهروی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 49 ص 120 ح 1 و [2]راجع:الأمالی للصدوق:ص 306 ح 349 و ح 350. [3]
2- (2) الأمالی للصدوق:ص 462 ح 615، [4]کشف الغمّة:ج 2 ص 25، [5]بحار الأنوار:ج 26 ص 227 ح 1. [6]
6/3-ولایت اهل بیت

161 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین علیه السلام:پدرم امیرمؤمنان،از پیامبر خدا،از جبرئیل روح الأمین،از خداوند که نام هایش پاک و ذاتش باشکوه است چنین خبر داد[که فرموده است:]:«منم خداوند یکتایی که خدایی جز من نیست.بندگان من!مرا بپرستید و باید دانسته شود که هر یک از شما مرا با گواهی خالصانه به یکتایی و یگانگی ام دیدار کند،به قلعه من درآمده است و هر کس به قلعه من درآید،از عذاب من،ایمن است».

گفتند:ای فرزند پیامبر خدا!گواهی خالصانه برای خدا،یعنی چه؟

فرمود:«اطاعت خدا و پیامبرش و ولایت خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله».

7/3-نیکی به اهل بیت

162 . الأمالی،صدوق به نقل از ابان بن تَغلب،از امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهم السلام:پیامبر خدا فرمود:«هر که می خواهد به من توسّل جوید و او را نزد من احسانی باشد که به واسطه آن،روز قیامتْ شفاعتش کنم،به خاندانم هدیه بدهد و آنان را شاد سازد».

ص:195

163 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن فاطمة بنت رسول اللّه صلی الله علیه و آله عن علیّ بن أبی طالب زوج فاطمة بنت رسول اللّه صلی الله علیه و آله،قال: أیُّما رَجُلٍ صَنَعَ إلی رَجُلٍ مِن وُلدی صَنیعَةً فَلَم یُکافِئهُ عَلَیها،فَأَنَا المُکافِئُ لَهُ عَلَیها. (1)

8/3

التَّوَسُّلُ بِأَهلِ البَیتِ

164 . کفایة الأثر عن عبد اللّه بن سعد عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن النبیّ صلی الله علیه و آله: أخبَرَنی جَبرَئیلُ علیه السلام:لَمّا ثَبَّتَ اللّهُ عز و جل اسمَ مُحَمَّدٍ عَلی ساقِ العَرشِ،قُلتُ:یا رَبَّ هذَا الاِسمِ المَکتوبِ فی سُرادِقِ العَرشِ،أرِنی (2)أعَزَّ خَلقِکَ عَلَیکَ،قالَ:فَأَراهُ اللّهُ عز و جل اثنَی عَشَرَ أشباحا أبدانا بِلا أرواحٍ بَینَ السَّماءِ وَ الأَرضِ،فَقالَ:یا رَبِّ بِحَقِّهِم عَلَیکَ إلاّ أخبَرتَنی مَن هُم؟

قالَ:هذا نورُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ،و هذا نورُ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ،و هذا نورُ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ،و هذا نورُ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ،و هذا نورُ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ،و هذا نورُ موسَی بنِ جَعفَرٍ،و هذا نورُ عَلِیِّ بنِ موسی،و هذا نورُ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ،و هذا نورُ عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ،و هذا نورُ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ،و هذا نورُ الحُجَّةِ القائِمِ المُنتَظَرِ.

قالَ:فَکانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:ما أحَدٌ یَتَقَرَّبُ إلَی اللّهِ عز و جل بِهؤُلاءِ القَومِ،إلاّ أعتَقَ اللّهُ تَعالی رَقَبَتَهُ مِنَ النّارِ. (3)

ص:196


1- (1) الأمالی للطوسی:ص 355 ح 736 [1] عن علیّ بن جعفر عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 96 ص 225 ح 23 [2]نقلاً عن الأمالی [3]بإسناده إلی رسول اللّه صلی الله علیه و آله.
2- (2) فی بعض نسخ المصدر:«أری»بدل«أرنی».
3- (3) کفایة الأثر:ص 170، [4]بحار الأنوار:ج 36 ص 341 ح 206. [5]

163 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:هر که به یکی از فرزندان من نیکی کند،امّا او جبران نکند،من برایش جبران خواهم کرد.

8/3-توسّل به اهل بیت

164 . کفایة الأثر به نقل از عبد اللّه بن سعد،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«جبرئیل علیه السلام به من خبر داد که چون خدای عز و جل،نام محمّد را بر پایه عرش نگاشت،گفتم:ای پروردگارِ این نام نوشته شده بر سراپرده عرش!عزیزترین خلقت را به من نشان ده.

پس خداوند عز و جل،دوازده مثال،همچون بدن های بی جان،میان آسمان و زمین به او نشان داد.

پس جبرئیل علیه السلام گفت:پروردگارا!به حقّ ایشان بر تو،به من بگو اینان که هستند؟

خداوند فرمود:"این،نور علی بن ابی طالب است و این،نور حسن و حسین است و این،نور علی بن الحسین است و این،نور محمّد بن علی است و این،نور جعفر بن محمّد است و این،نور موسی بن جعفر است و این،نور علی بن موسی است و این،نور محمّد بن علی است و این،نور علی بن محمّد است و این،نور حسن بن علی است و این،نور حجّت قائمِ منتظر است"».

پیامبر خدا فرمود:«هیچ کس با این گروه به خدا تقرّب نجست،جز آن که خدای متعال،او را از آتش رهایی بخشید».

ص:197

9/3

بُغضُ أهلِ البَیتِ

165 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: ما کُنّا نَعرِفُ المُنافِقینَ عَلی عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلاّ بِبُغضِهِم عَلِیّا و وُلدَهُ علیهم السلام. (1)

166 . سبل الهدی و الرشاد عن أبی بکر البزقانی عن الحسین بن علیّ علیه السلام: أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:مَن سَبَّ أهلَ البَیتِ،فَإِنَّما یَسُبُّ اللّهَ و رَسولَهُ. (2)

167 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: حَدَّثَنی أبی أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:حُرِّمَتِ الجَنَّةُ عَلی مَن ظَلَمَ أهلَ بَیتی و قاتَلَهُم،و عَلَی المُعتَرِضِ عَلَیهِم وَ السّابِّ لَهُم، «أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» 3 . (3)

168 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن النبیّ صلی الله علیه و آله عن جبرئیل عن اللّه تعالی: مَن عادی أولِیائی فَقَد بارَزَنی بِالمُحارَبَةِ،و مَن حارَبَ أهلَ بَیتِ نَبِیّی فَقَد حَلَّ عَلَیهِ عَذابی،و مَن تَوَلّی غَیرَهُم فَقَد حَلَّ عَلَیهِ غَضَبی،و مَن أعَزَّ غَیرَهُم فَقَد آذانی،و مَن آذانی فَلَهُ النّارُ. (4)

ص:198


1- (1) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 67 ح 305 [1] عن الحسن بن عبد اللّه التمیمی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 39 ص 302 ح 113. [2]
2- (2) سبل الهدی و الرشاد:ج 11 ص 8. [3]
3- (4) الأمالی للطوسی:ص 164 ح 272 [4] عن داود بن سلیمان الغازی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،کشف الغمّة:ج 2 ص 15 [5] عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام.
4- (5) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 68 ح 315 [6] عن محمّد بن عبد اللّه بن علیّ عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 27 ص 205 ح 12. [7]
9/3-دشمنی با اهل بیت

165 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:ما،در روزگار پیامبر خدا،منافقان را تنها از دشمنی شان با علی و فرزندانش می شناختیم.

166 . سبل الهُدی و الرشاد به نقل از ابو بکر بزقانی،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«هر کس اهل بیت را دشنام دهد،خدا و پیامبرش را دشنام داده است».

167 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین علیه السلام:پدرم امیرمؤمنان علی بن ابی طالب گفت که پیامبر خدا فرمود:«بهشت،بر کسی که به خاندانم ستم کند و با آنان بجنگد،حرام است؛و نیز بر کسی که متعرّضِ آنان شود و به آنان،ناسزا بگوید.«اینان را بهره ای در آخرت نیست.خدا با آنان سخن نمی گوید و روز قیامت،به آنان نمی نگرد و پاکشان نمی دارد و عذابی دردناک دارند»».

168 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از جبرئیل علیه السلام از خدای متعال:«هر کس با اولیای من عداوت ورزد،آشکارا با من به مبارزه برخاسته است و هر کس با اهل بیت پیامبرم بجنگد،عذابم بر او روا گشته است و هر کس غیرِ آنان را ولی خود گیرد،خشمم بر او روا شده است و هر کس جز آنان را گرامی بدارد،مرا آزار رسانده است و هر کس مرا آزار برساند،آتش[دوزخ]برای اوست».

ص:199

169 . الأمالی عن زید بن علیّ: حَدَّثَنی أبی عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام و هُوَ آخِذٌ بِشَعرِهِ،قالَ:سَمِعتُ أبِی الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام و هُوَ آخِذٌ بِشَعرِهِ،قالَ:سَمِعتُ أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام و هُوَ آخِذٌ بِشَعرِهِ،قالَ:سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هُوَ آخِذٌ بِشَعرِهِ،قالَ:

مَن آذی شَعرَةً مِنّی فَقَد آذانی،و مَن آذانی فَقَد آذَی اللّهَ عز و جل،و مَن آذَی اللّهَ عز و جل لَعَنَهُ مَلَأُ السَّماواتِ و مَلَأُ الأَرضِ.و تَلا: «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً» 1 . (1)

ص:200


1- (2) الأمالی للطوسی:ص 451 ح 1006، [1]عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 250 ح 3، [2]الأمالی للصدوق:ص 409 ح 530، [3]دلائل الإمامة:ص 135 ح 44 و لیس فیها الآیة،بحار الأنوار:ج 27 ص 206 ح 13؛ [4]المناقب للخوارزمی:ص 328 ح 344.

169 . الأمالی،طوسی به نقل از زید بن علی:پدرم امام زین العابدین،در حالی که مویش را در دست گرفته بود،فرمود:از پدرم حسین علیه السلام،در حالی که مویش را گرفته بود،شنیدم که فرمود:از امیرمؤمنان،علی بن ابی طالب،در حالی که مویش را گرفته بود،شنیدم که فرمود:از پیامبر خدا،در حالی که مویش را گرفته بود،شنیدم که فرمود:«هر کس یک مو از مرا آزار دهد،مرا آزرده است و هر کس مرا آزار دهد،بی تردید،خدای عز و جل را آزرده است و هر کس خدای عز و جل را آزار دهد،همه آسمانیان و همه زمینیان،او را لعنت می کنند».

سپس تلاوت کرد:««بی گمان،کسانی که خدا و پیامبرش را آزار می دهند،خداوند،آنان را در دنیا و آخرت،لعنت می کند و عذابی خوارکننده برایشان آماده ساخته است»».

ص:201

الفَصلُ الرّابِعُ:امّ الأئمّة من أهل البیت

1/4

فَضلُ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ

170 . المناقب عن الحسین بن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جدّه علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:فاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِساءِ العالَمینَ. (1)

171 . مئة منقبة بإسناده عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:فاطِمَةُ مُهجَةُ قَلبی،وَ ابناها ثَمَرَةُ فُؤادی،و بَعلُها نورُ بَصَری،وَ الأَئِمَّةُ مِن وُلدِها امناءُ رَبّی و حَبلُهُ المَمدودُ بَینَهُ و بَینَ خَلقِهِ،مَنِ اعتَصَمَ بِهِم نَجا،و مَن تَخَلَّفَ عَنهُم هَوی. (2)

172 . المستدرک علی الصحیحین بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ علیهما السلام: قالَ

رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِفاطِمَةَ علیها السلام:إنَّ اللّهَ یَغضَبُ لِغَضَبِکِ،و یَرضی لِرِضاکِ. (3)

ص:202


1- (1) المناقب للکوفی:ج 2 ص 197 ح 670 [1] عن عنبسة بن بجاد.
2- (2) مئة منقبة:ص 100 ح 44 عن جمیل بن صالح عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام،الفضائل:ص 124 [2] عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عنه علیهم السلام نحوه،بحار الأنوار:ج 23 ص 142 ح 95؛ [3]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 59، [4]فرائد السمطین:ج 2 ص 66 ح 390 [5] کلاهما عن حمید بن صالح عن الإمام الصادق عن آبائه عنه علیهم السلام و فیهما«بهجة»بدل«مهجة».
3- (3) المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 167 ح 4730 عن عمر بن علیّ عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام،المعجم الکبیر:ج 1 ص 108 ح 182،تاریخ دمشق:ج 3 ص 156 ح 599 کلاهما عن علیّ بن عمر بن علیّ عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عنه علیهم السلام،کنز العمّال:ج 12 ص 111 ح 34237؛الأمالی للطوسی:ص 427 ح 954، [6]الأمالی للصدوق:ص 467 ح 622 [7] کلاهما عن علیّ بن عمر بن علیّ عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عنه علیهم السلام،دلائل الإمامة:ص 146 ح 53 عن فاطمة ابنة الإمام الحسین علیه السلام،بحار الأنوار:ج 43 ص 22 ح 12. [8]

فصل چهارم:مادر امامان،از اهل بیت است

1/4-فضیلت های فاطمه،دختر پیامبر خدا

170 . المناقب،کوفی به نقل از حسین بن علی بن الحسین،از پدرش امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«فاطمه،سَرورِ زنان جهانیان است».

171 . مئة منقبة به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«فاطمه،حیاتِ دل من است و پسرانش،میوه دل من،شوهرش نور دیده ام و امامانِ از نسل او،امانتداران پروردگارم و ریسمانِ کشیده شده میان او و خلقش هستند.هر کس به آنان چنگ زند،نجات می یابد و هر کس از آنان تخلّف ورزد،سرنگون می شود».

172 . المستدرک علی الصحیحین به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا

به فاطمه علیها السلام فرمود:«خداوند،به خشم تو خشم می گیرد و به خشنودی ات،خشنود می شود».

ص:203

173 . الإرشاد: إنَّ الحَسَنَ بنَ الحَسَنِ خَطَبَ إلی عَمِّهِ الحُسَینِ علیه السلام إحدَی ابنَتَیهِ،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:اِختَر یا بُنَیَّ أحَبَّهُما إلَیکَ،فَاستَحیَا الحَسَنُ و لَم یُحِر (1)جَوابا.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:فَإِنّی قَدِ اختَرتُ لَکَ ابنَتی فاطِمَةَ،و هِیَ أکثَرُهُما شَبَها بِاُمّی فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله. (2)

174 . دلائل الإمامة عن الحسین بن زید عن علیّ بن الحسین عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهم السلام :سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:إنَّما سُمِّیَت فاطِمَةُ فاطِمَةَ؛لِأَنَّها فُطِمَت هِیَ و شیعَتُها و ذُرِّیَّتُها مِنَ النّارِ. (3)

2/4

وَفاتُها

175 . الأمالی عن علیّ بن محمّد الهرمزانی عن علیّ بن الحسین بن علیّ عن أبیه الحسین علیهما السلام: لَمّا مَرِضَت فاطِمَةُ بِنتُ النَّبِیِّ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ و آلِهِ و عَلَیهَا السَّلامُ،وَصَّت إلی عَلِیٍّ

صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ أن یَکتُمَ أمرَها،و یُخفِیَ خَبَرَها،و لا یُؤذِنَ أحَدا بِمَرَضِها،فَفَعَلَ ذلِکَ،و کانَ یُمَرِّضُها بِنَفسِهِ،و تُعینُهُ عَلی ذلِکَ أسماءُ بِنتُ عُمَیسٍ رَحِمَهَا اللّهُ عَلَی استِسرارٍ بِذلِکَ کَما وَصَّت بِهِ.

فَلَمّا حَضَرَتهَا الوَفاةُ وَصَّت أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام أن یَتَوَلّی أمرَها،و یَدفِنَها لَیلاً،و یُعَفِّیَ (4)قَبرَها.فَتَوَلّی ذلِکَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام و دَفَنَها،و عَفّی مَوضِعَ قَبرِها.

فَلَمّا نَفضَ یَدَهُ مِن تُرابِ القَبرِ هاجَ بِهِ الحُزنُ،فَأَرسَلَ دُموعَهُ عَلی خَدَّیهِ،و حَوَّلَ وَجهَهُ إلی قَبرِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ:

السَّلامُ عَلَیکَ یا رَسولَ اللّهِ مِنّی،وَ السَّلامُ عَلَیکَ مِنِ ابنَتِکَ و حَبیبَتِکَ و قُرَّةِ عَینِکَ،و زائِرَتِکَ وَ البائِتَةِ فِی الثَّری بِبُقعَتِکَ،وَ المُختارِ لَهَا اللّهُ سُرعَةَ اللِّحاقِ بِکَ،قَلَّ یا رَسولَ اللّهِ عَن صَفِیَّتِکَ صَبری،و ضَعُفَ عَن سَیِّدَةِ النِّساءِ تَجَلُّدی،إلاّ أنَّ فِی التَّأَسّی لی بِسُنَّتِکَ وَ الحُزنِ الَّذی حَلَّ بی بِفِراقِکَ مَوضِعَ التَّعَزّی،فَلَقَد وَسَّدتُکَ فی مَلحودِ قَبرِکَ بَعدَ أن فاضَت نَفسُکَ عَلی صَدری،و غَمَّضتُکَ بِیَدی،و تَوَلَّیتُ أمرَکَ بِنَفسی،نَعَم و فی کِتابِ اللّهِ أنعَمُ القَبولِ: «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» 5 .

لَقَدِ استُرجِعَتِ الوَدیعَةُ،و اخِذَتِ الرَّهینَةُ،وَ اختُلِسَتِ الزَّهراءُ،فَما أقبَحَ الخَضراءَ وَ الغَبراءَ (5)،یا رَسولَ اللّهِ!أمّا حُزنی فَسَرمَدٌ (6)،و أمّا لَیلی فَمُسَهَّدٌ (7)،لا یَبرَحُ الحُزنُ مِن قَلبی أو یَختارَ اللّهُ لی دارَکَ الَّتی أنتَ فیها مُقیمٌ،کَمَدٌ (8)مُقَیِّحٌ،و هَمٌّ مُهَیِّجٌ،سَرعانَ

ما فُرِّقَ بَینَنا،و إلَی اللّهِ أشکو.و سَتُنَبِّئُکَ ابنَتُکَ بِتَضافُرِ امَّتِکَ عَلَیَّ و عَلی هَضمِها حَقَّها،فَاستَخبِرهَا الحالَ،فَکَم مِن غَلیلٍ مُعتَلِجٍ (9)بِصَدرِها لَم تَجِد إلی بَثِّهِ سَبیلاً،و سَتَقولُ،و یَحکُمُ اللّهُ و هُوَ خَیرُ الحاکِمینَ.

سَلامٌ عَلَیکَ یا رَسولَ اللّهِ سَلامَ مُوَدِّعٍ،لا سَئِمٍ و لا قالٍ (10)،فَإِن أنصَرِف فَلا عَن مَلالَةٍ،و إن اقِم فَلا عَن سوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللّهُ الصّابِرینَ،وَ الصَّبرُ أیمَنُ و أجمَلُ،و لَو لا غَلَبَةُ المُستَولینَ عَلَینا لَجَعَلتُ المُقامَ عِندَ قَبرِک لِزاما،و لَلَبِثتُ عِندَهُ مَعکوفا،و لَأَعوَلتُ إعوالَ الثَّکلی عَلی جَلیلِ الرَّزِیَّةِ،فَبِعَینِ اللّهِ تُدفَنُ ابنَتُکَ سِرّا،و تُهتَضَمُ حَقَّها قَهرا،و تُمنَعُ إرثَها جَهرا،و لَم یَطُلِ العَهدُ،و لَم یَخلُ مِنکَ الذِّکرُ،فَإِلَی اللّهِ یا رَسولَ اللّهِ المُشتَکی،و فیکَ أجمَلُ العَزاءِ،و صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکَ و عَلَیها و رَحمَةُ اللّهِ و بَرَکاتُهُ. (11)

ص:204


1- (1) لم یحر جوابا:أی لم یردّ جوابا(مجمع البحرین:ج 1 ص 472« [1]حور»).
2- (2) الإرشاد:ج 2 ص 25، [2]العُدد القویّة:ص 355 ح 18، [3]عمدة الطالب:ص 98، [4]کشف الغمّة:ج 2 ص 205،بحار الأنوار:ج 44 ص 167 ح 3؛ [5]مقاتل الطالبیّین:ص 167، [6]سرّ السلسلة العلویّة:ص 6 نحوه.
3- (3) دلائل الإمامة:ص 148 ح 57 و راجع:کشف الغمّة:ج 2 ص 89. [7]
4- (4) عَفَتِ الریحُ الأثرَ:أی درسته و محته(تاج العروس:ج 19 ص 687«عفو»).
5- (6) الغبراء:الأرض.و الخضراء:السماء؛للونهما(النهایة:ج 3 ص 337« [8]غبر»).
6- (7) السّرمَد:الدائم الذی لا ینقطع(النهایة:ج 2 ص 363« [9]سرمد»).
7- (8) السُّهد:الأرق(القاموس المحیط:ج 1 ص 305«سهد»).
8- (9) الکَمْد بالفتح و بالتحریک:تغیّر اللون و ذهاب صفائه،و الحزن الشدید،و مرض القلب(القاموس المحیط:ج 1 ص 333« [10]الکمدة»).
9- (10) اعتلجَ المَوجُ:التطمَ،و اعتلج الهمّ فی صدر،کذلک علی المثل(لسان العرب:ج 2 ص 327« [11]علج»).
10- (11) القِلَی:البُغض.یقال:قلاهُ یقلیه قِلیً و قَلیً:إذا أبغضه(النهایة:ج 4 ص 105« [12]قلا»).
11- (12) الأمالی للمفید:ص 281 ح 7،الأمالی للطوسی:ص 109 ح 166 [13] عن علیّ بن محمّد الهرمزدانی عن الإمام زین العابدین عنه علیهما السلام،بشارة المصطفی:ص 258 [14] عن علیّ بن محمّد الهرمزداری عن الإمام زین العابدین عنه علیهما السلام،الکافی:ج 1 ص 458 ح 3 [15] عن علیّ بن محمّد الهرمزانی عن الإمام الحسین علیه السلام،دلائل الإمامة:ص 137 ح 46 [16] عن المفضّل بن عمر عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام و لیس فیها صدره إلی«وصّت به»،و کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 43 ص 193 ح 21. [17]

173 . الإرشاد: حسن پسر امام حسن علیه السلام یکی از دختران عمویش امام حسین علیه السلام را از ایشان خواستگاری کرد.امام حسین علیه السلام به او فرمود:«پسر عزیزم!هر کدام را که بیشتر دوست داری،برگزین»؛امّا حسن،خجالت کشید و پاسخی نداد.

امام حسین علیه السلام فرمود:«من،دخترم فاطمه را برای تو برگزیدم که بیشترین شباهت را به مادرم فاطمه،دختر پیامبر خدا دارد».

174 . دلائل الإمامة به نقل از حسین بن زید،از امام زین العابدین،از امام حسین،از امام علی علیهم السلام:شنیدم که پیامبر خدا می فرماید:«فاطمه،به این دلیلْ فاطمه(بازداشته)نامیده شد که او و پیروان و فرزندانش از آتش[دوزخ]،باز داشته شدند».

2/4-وفات فاطمه

175 . الأمالی،مفید به نقل از علی بن محمّد هرمزانی،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:چون فاطمه علیها السلام دختر پیامبر صلی الله علیه و آله بیمار شد،به علی علیه السلام سفارش کرد که امرش را پنهان و خبرش را مخفی بدارد و هیچ کس را از بیماری اش آگاه نکند

و علی علیه السلام چنین کرد و خود،از او پرستاری می کرد.اسماء بنت عمیس نیز که خدایش بیامرزد،او را بر مخفی داشتن این امر،همان گونه که فاطمه علیها السلام سفارش کرده بود،یاری می داد.

چون وفاتش در رسید،به امیرمؤمنان وصیّت کرد که کارش را خود به عهده بگیرد و او را شبانه دفن کند و قبرش را بی نشان و مخفی بگذارد.امیرمؤمنان،این کار را به عهده گرفت و فاطمه علیها السلام را به خاک سپرد و نشانه های قبرش را محو کرد.

چون دستش را از خاک قبر تکاند،غم به او هجوم آورد و اشک هایش بر گونه هایش ریخت.رو به قبر پیامبر خدا کرد و گفت:«ای پیامبر خدا!از من به تو سلام،و نیز از دختر و محبوب و روشنیِ چشمت و زائرت و خفته در خاک بقعه ات؛او که خدا پیوستن شتابان به تو را برایش برگزید.

ای پیامبر خدا!شکیبایی ام برای از کف دادن یار مهربانت،کم گشته و توانِ حرکتم از فقدان سَرور زنان،سست شده است،جز آن که اقتدای من به سنّت تو و اندوهی که در فراق تو به من دست داد،تسلّی بخش من در این مصیبت است که من،پس از جان دادنت بر روی سینه ام و بستن چشمانت با دستم،خود،عهده دارِ کارَت شدم و تو را در قبر نهادم و سنگش را محکم کردم.آری!در کتاب خدا،درباره بهترین[عامل]تحمّل[مصیبت]آمده است:«ما از آنِ خداییم و به سوی او باز می گردیم».

بی گمان،امانت،باز گردانده و گرو،باز گرفته شده و زهرا،رُبوده شد.چه زشت به نظر می آید آسمان و زمین،ای پیامبر خدا!اندوهم جاودان و شبم بی خواب است.اندوه از دلم بیرون نمی رود تا خداوند برای من نیز سرای اقامت تو را برگزیند.غمی دهشتناک و اندوهی هیجان زاست.چه زود از هم جدا

شدیم!به خدا شکوه می بَرَم.

دخترت،هجوم پشتْ در پشتِ امّتت بر من و خوردن حقّش را به تو خبر می دهد.وضع او را از خود او بپرس.که بسی دردمند که چیزی در دلش عقده می شود و راهی برای عقده گشایی نمی یابد،و او به زودی برای تو می گوید،و خدا حکم می رانَد،و او بهترینِ حاکمان است.

خدا حافظ،ای پیامبر خدا!خداحافظیِ کسی که جدا شدنش از تو،از روی ناراحتی و ناخوش داشتن نیست.اگر باز می گردم،از ملالت نیست و اگر می مانم،از بدگمانی به وعده الهی به صابران نیست،که صبر،مبارک تر و زیباتر است.اگر چیرگی این چیرگان بر ما نبود،برای همیشه نزد قبرت می ماندم و در کنارت معتکف می شدم و چون زنِ فرزندْ مرده،بر بزرگی مصیبت،شیون می کردم.در دیدرَسِ خدا،دخترت مخفیانه دفن می شود و حقّش به زور خورده می شود و آشکارا از[رسیدن به]ارثش بازش می دارند،در حالی که از عهد تو مدّتی نگذشته و تو از یاد نرفته ای.

ای پیامبر خدا!به خدا شِکوه می برم و زیباترین شکیب را از تو می آموزم.درودهای خدا و رحمت و برکات او بر تو و فاطمه باد!».

ص:205

ص:206

ص:207

3/4

غُسلُها و کَفنُها

176 . بحار الأنوار عن أبی عبد اللّه الحسین علیه السلام: إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام غَسَّلَ فاطِمَةَ علیها السلام ثَلاثا و خَمسا،و جَعَلَ فِی الغَسلَةِ الخامِسَةِ الآخِرَةِ شَیئا مِنَ الکافورِ،و أشعَرَها (1)

مِئزَرا سابِغا (2)دونَ الکَفَنِ،و کانَ هُوَ الَّذی یَلی ذلِکَ مِنها و هُوَ یَقولُ:

اللّهُمَّ إنَّها أمَتُکَ،و بِنتُ رَسولِکَ و صَفِیِّکَ و خِیَرَتِکَ مِن خَلقِکَ،اللّهُمَّ لَقِّنها حُجَّتَها،و أعظِم بُرهانَها،و أعلِ دَرَجَتَها،وَ اجمَع بَینَها و بَینَ أبیها مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله. (3)

ص:208


1- (1) الشِّعار:ما ولی الجسد من الثیاب(المصباح المنیر:ص 315« [1]شعر»).
2- (2) شیء سابغ:أی کاملٌ وافٍ(الصحاح:ج 4 ص 1321« [2]سبغ»).
3- (3) بحار الأنوار:ج 81 ص 309 ح 29 [3] نقلاً عن مصباح الأنوار.
3/4-غسل و کفن فاطمه

176 . بحار الأنوار از امام حسین علیه السلام:امیرمؤمنان،سه و پنج بار،فاطمه علیها السلام را غسل داد و در بار پنجم و آخر،با آب و کافور،غسلش داد و جامه ای سرتاسری زیرِ کفن

بر او پوشانْد و خود،این امور را به عهده داشت و می گفت:«خدایا!او کنیز تو و دختر پیامبرت و برگزیده تو و برگزیده از خلقت است.خدایا!حجّتش را بر او تلقین کن و برهانش را بزرگ دار و درجه اش را بالا ببر و میان او و پدرش جمع کن».

ص:209

4/4

شَکواها لِأَبیها

177 . الملهوف عن عمر بن علیّ بن أبی طالب عن الحسین بن علیّ علیه السلام: لَتَلقَیَنَّ فاطِمَةُ أباها شاکِیَةً ما لَقِیَت ذُرِّیَّتُها مِن امَّتِهِ،و لا یَدخُلُ الجَنَّةَ أحَدٌ آذاها فی ذُرِّیَّتِها. (1)

5/4-حَشرُها

178 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:تُحشَرُ ابنَتی فاطِمَةُ علیها السلام یَومَ القِیامَةِ و مَعَها ثِیابٌ مَصبوغَةٌ بِالدِّماءِ،تَتَعَلَّقُ بِقائِمَةٍ مِن قَوائِمِ العَرشِ،تَقولُ:یا أحکَمَ الحاکِمینَ،احکُم بَینی و بَینَ قاتِلِ وَلَدی.

و یُحکَمُ لاِبنَتی فاطِمَةَ و رَبِّ الکَعبَةِ. (2)

179 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ

اللّهِ صلی الله علیه و آله:تُحشَرُ ابنَتی فاطِمَةُ و عَلَیها حُلَّةُ الکَرامَةِ،و قَد عُجِنَت بِماءِ الحَیَوانِ (3)،فَیَنظُرُ إلَیهَا الخَلائِقُ فَیَتَعَجَّبونَ مِنها.ثُمَّ تُکسی أیضا مِن حُلَلِ الجَنَّةِ ألفَ حُلَّةٍ،مَکتوبٌ عَلی کُلِّ حُلَّةٍ بِخَطٍّ أخضَرَ:«أدخِلوا بِنتَ مُحَمَّدٍ الجَنَّةَ عَلی أحسَنِ صورَةٍ و أحسَنِ کَرامَةٍ و أحسَنِ مَنظَرٍ»،فَتُزَفُّ إلَی الجَنَّةِ کَما تُزَفُّ العَروسُ،فَیُوَکَّلُ بِها سَبعونَ ألفَ جارِیَةٍ. (4)

ص:210


1- (1) الملهوف(طبعة منشورات دار الهدی):ص 20.
2- (2) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 9 ح 21 [1] عن أبی أحمد بن سلیمان الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 89 ح 21 [2] عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام،کشف الغمّة:ج 3 ص 59 [3] عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 43 ص 220 ح 2. [4]
3- (3) الحیوانُ:أی دارُ الحیاة الدائمة(تاج العروس:ج 19 ص 356« [5]حیی»).
4- (4) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 30 ح 38 [6] عن داود بن سلیمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 122 ح 79، [7]دلائل الإمامة:ص 155 ح 69 کلاهما عن أحمد بن عامر عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 43 ص 221 ح 6؛ [8]تاریخ دمشق:ج 13 ص 334 ح 3297 عن داود بن سلیمان القاری عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام.
4/4-شکایت بردن فاطمه به پدرش

177 . الملهوف از عمر بن علی بن ابی طالب،از امام حسین علیه السلام:بی گمان،فاطمه علیها السلام به پدرش از آنچه فرزندانش از امّت دیده اند،شکایت می بَرَد و هر کس که فاطمه علیها السلام را با آزردن فرزندانش،آزار دهد،به بهشت درنمی آید.

5/4-محشور شدن فاطمه

178 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«فاطمه،روز قیامت،در حالی محشور می شود که لباسی خونین همراه دارد و یکی از ستون های عرش را گرفته و می گوید:"ای حاکم ترینِ حاکمان!میان من و قاتل فرزندم حکم کن".

و به خدای کعبه سوگند،به سود دخترم فاطمه،حکم می شود».

179 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«دخترم فاطمه،در حالی محشور می شود که جامه کرامت به تن دارد؛جامه ای که

با آب حیات،عجین شده است و مردم به آن می نِگرند و از آن به شگفت می آیند.

سپس،دوباره از جامه های زَربَفت بهشتی،هزار جامه بر او می پوشانند و بر هر جامه به خطّی سبز نوشته شده است:"دختر محمّد را با بهترین صورت و نیکوترین بزرگداشت و به زیباترین شکل،به بهشت درآورید".

پس همچون عروس شبِ زفاف،او را به بهشت می برند و هفتاد هزار بانوی خدمتکار به خدمت وی می گمارند».

ص:211

180 . دلائل الإمامة بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام عن النبیّ صلی الله علیه و آله: إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ نادی مُنادٍ:یا مَعشَرَ الخَلائِقِ،غُضّوا أبصارَکُم و نَکِّسوا رُؤوسَکُم حَتّی تَمُرَّ فاطِمَةُ بِنتُ مُحَمَّدٍ.فَتَکونُ أوَّلَ مَن یُکسی،و تَستَقبِلُها مِنَ الفِردَوسِ اثنا عَشَرَ ألفَ حَوراءَ،و خَمسونَ ألفَ مَلَکٍ،عَلی نَجائِبَ (1)مِنَ الیاقوتِ،أجنِحَتُها و أزِمَّتُهَا (2)اللُّؤلُؤُ الرَّطبُ،رُکُبُها مِن زَبَرجَدٍ،عَلَیها رَحلٌ مِنَ الدُّرِّ،عَلی کُلِّ رَحلٍ نُمرُقَةٌ (3)مِن سُندُسٍ،حَتّی یَجوزوا بِهَا الصِّراطَ،و یَأتوا بِهَا الفِردَوسَ،فَیَتَباشَرُ بِمَجیئِها أهلُ الجِنانِ.

فَتَجلِسُ عَلی کُرسِیٍّ مِن نورٍ،و یَجلِسونَ حَولَها،و هِیَ جَنَّةُ الفِردَوسِ الَّتی سَقفُها

عَرشُ الرَّحمنِ،و فیها قَصرانِ:قَصرٌ أبیَضُ و قَصرٌ أصفَرُ مِن لُؤلُؤَةٍ عَلی عِرقٍ (4)واحِدٍ؛فِی القَصرِ الأَبیَضِ سَبعونَ ألفَ دارٍ مَساکِنُ مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ،و فِی القَصرِ الأَصفَرِ سَبعونَ ألفَ دارٍ مَساکِنُ إبراهیمَ و آلِ إبراهیمَ.

ثُمَّ یَبعَثُ اللّهُ عز و جل مَلَکا لَها لَم یُبعَث إلی أحَدٍ قَبلَها،و لا یُبعَثُ إلی أحَدٍ بَعدَها،فَیَقولُ:إنَّ رَبَّکِ یَقرَأُ عَلَیکِ السَّلامَ و یَقولُ:سَلینی.

فَتَقولُ:هُوَ السَّلامُ،و مِنهُ السَّلامُ،قَد أتَمَّ عَلَیَّ نِعمَتَهُ،و هَنَّأَنی کَرامَتَهُ،و أباحَنی جَنَّتَهُ،و فَضَّلَنی عَلی سائِرِ خَلقِهِ،أسأَلُهُ وُلدی و ذُرِّیَّتی،و مَن وَدَّهُم بَعدی و حَفِظَهُم فِیَّ.

قالَ:فَیوحِی اللّهُ إلی ذلِکَ المَلَکِ مِن غَیرِ أن یَزولَ مِن مَکانِهِ،أخبِرها أنّی قَد شَفَّعتُها فی وُلدِها و ذُرِّیَّتِها و مَن وَدَّهُم فیها،و حَفِظَهُم بَعدَها.

قالَ:فَتَقولُ:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی أذهَبَ عَنِّی الحَزَنَ،و أقَرَّ عَینی.فَیُقِرُّ اللّهُ بِذلِکَ عَینَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله. (5)

ص:212


1- (1) النَجِیبُ:الفاضل من کلّ حیوان،و النجیب من الإبل:و هو القویّ منها،الخفیف السریع(النهایة:ج 5 ص 17« [1]نجب»).
2- (2) الزِمامُ:الخیط الذی یشدّ...فی طرفه المقود،و قد یسمّی المِقود زماما(الصحاح:ج 5 ص 1944« [2]زمم»).
3- (3) النُّمرُقَةُ:وسادةٌ صغیرة(الصحاح:ج 4 ص 1561« [3]نمرق»).
4- (4) العِرْقُ:أصل کُلِّ شیء و ما یقوم علیه (تاج العروس:ج 13 ص 325« [4]عرق»).
5- (5) دلائل الإمامة:ص 153 ح 68 عن علیّ بن جعفر بن محمّد عن أخیه الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 32 ح 55،صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 156 ح 102 کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام و فیهما صدره إلی«بنت محمّد»،بحار الأنوار:ج 43 ص 220 ح 4 و [5]راجع:کشف الغمّة:ج 2 ص 83. [6]

180 . دلائل الإمامة به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:چون روز قیامت شود،منادی ندا می دهد:«ای مردم!دیده هایتان را فرو بخوابانید و سرهایتان را پایین بیندازید تا فاطمه دختر محمّد،بگذرد».

پس،نخستین کسی که پوشانده می شود و دوازده هزار حوریه از بهشت به استقبالش می آیند و نیز پنجاه هزار فرشته،سوار بر مَرکب هایی از یاقوت که بال ها و زمام هایشان از مروارید نو و رکاب هایشان از زِبَرجد و جهازشان از درّ است و بر هر جهازی،فرشی از ابریشم گسترده است،تا او را از صراط بگذرانند و به بهشت درآورند و بهشتیان،همدیگر را به آمدنش مژده می دهند.

فاطمه علیها السلام،بر صندلی ای از نور می نشیند و آنان،گِرد او می نشینند.آن،

بهشتِ فردوس است که سقفش عرش رحمان است و در آن،دو قصر است:قصری سفید و قصری زرد،از مرواریدِ یک شکل.در قصر سفید،هفتاد هزار خانه برای محمّد صلی الله علیه و آله و خاندان اوست و در قصر زرد،هفتاد هزار خانه برای ابراهیم علیه السلام و خاندان اوست.

سپس،خداوند عز و جل،فرشته ای برای او روانه می کند که پیش از آن برای هیچ کس نفرستاده است و به سوی کسی پس از او نیز روانه نمی کند و[فرشته]می گوید:«پروردگارت به تو سلام می رسانَد و می گوید:از من بخواه».

فاطمه علیها السلام می گوید:او سلام است و سلامت،از اوست.نعمتش را بر من تمام،کرامتش را برایم مهیّا و بهشتش را برایم روا کرده و مرا بر بقیه خلقش برتری داده است.از او[حقّ شفاعت]فرزندان و دودمانم و هر کس که پس از من،آنان را دوست داشته و به خاطر من،رعایتشان کرده است،می خواهم.

پس خداوند به آن فرشته و در همان جا وحی می کند که:«به او خبر بده که من،او را در حقّ فرزندان و نسل و دوستداران و رعایت کنندگان آنها پس از او،شفیع قرار دادم».

فاطمه علیها السلام می گوید:ستایش،خدایی راست که اندوهم را بُرد و چشمم را روشن داشت.

پس خداوند،بدان،چشم محمّد صلی الله علیه و آله را روشن می دارد.

ص:213

ص:214

ص:215

الفَصلُ الخامِسُ:إمامة أهل البیت

1/5

الاِحتِجاجُ عَلی إمامَةِ أهلِ البَیتِ

181 . کتاب سلیم بن قیس: لَمّا کانَ قَبلَ مَوتِ مُعاوِیَةَ بِسَنَةٍ،حَجَّ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ و عَبدُ اللّهِ بنُ عَبّاسٍ و عَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍ مَعَهُ.فَجَمَعَ الحُسَینُ علیه السلام بَنی هاشِمٍ؛رِجالَهُم و نِساءَهُم و مَوالِیَهُم و شیعَتَهُم مَن حَجَّ مِنهُم،و مِنَ الأَنصارِ مِمَّن یَعرِفُهُ الحُسَینُ علیه السلام و أهلُ بَیتِهِ،ثُمَّ أرسَلَ رُسُلاً:لا تَدَعوا أحَدا مِمَّن حَجَّ العامَ مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله المَعروفینَ بِالصَّلاحِ وَ النُّسُکِ إلاَّ اجمَعوهُم لی.

فَاجتَمَعَ إلَیهِ بِمِنیً أکثَرُ مِن سَبعِمِئَةِ رَجُلٍ و هُم فی سُرادِقِهِ (1)،عامَّتُهُم مِنَ التّابِعینَ،و نَحوٌ مِن مِائَتَی رَجُلٍ مِن أصحابِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و غَیرِهِم.فَقامَ فیهِمُ الحُسَینُ علیه السلام خَطیبا،فَحَمِدَ اللّهَ و أثنی عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:

أمّا بَعدُ،فَإِنَّ هذَا الطّاغِیَةَ قَد فَعَلَ بِنا و بِشیعَتِنا ما قَد رَأَیتُم و عَلِمتُم و شَهِدتُم،و إنّی اریدُ أن أسأَلَکُم عَن شَیءٍ،فَإِن صَدَقتُ فَصَدِّقونی،و إن کَذَبتُ فَکَذِّبونی:أسأَلُکُم بِحَقِّ اللّهِ عَلَیکُم و حَقِّ رَسولِ اللّهِ و حَقِّ قَرابتی مِن نَبِیِّکُم،لَمّا سَیَّرتُم مَقامی هذا

و وَصَفتُم مَقالَتی،و دَعَوتُم أجمَعینَ فی أنصارِکُم مِن قَبائِلِکُم مَن أمِنتُم مِنَ النّاسِ و وَثِقتُم بِهِ،فَادعوهُم إلی ما تَعلَمونَ مِن حَقِّنا؛فَإِنّی أتَخَوَّفُ أن یَدرُسَ (2)هذَا الأَمرُ و یَذهَبَ الحَقُّ و یُغلَبَ،وَ اللّهُ مُتِمُّ نورِهِ و لَو کَرِهَ الکافِرونَ.

و ما تَرَکَ شَیئا مِمّا أنزَلَ اللّهُ فیهِم مِنَ القُرآنِ إلاّ تَلاهُ و فَسَّرَهُ،و لا شَیئا مِمّا قالَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی أبیهِ و أخیهِ و امِّهِ و فی نَفسِهِ و أهلِ بَیتِهِ إلاّ رَواهُ.

و کُلُّ ذلِکَ یَقولُ الصَّحابَةُ:اللّهُمَّ نَعَم،قَد سَمِعنا و شَهِدنا.

و یَقولُ التّابِعِیُّ:اللّهُمَّ قَد حَدَّثَنی بِهِ مَن اصَدِّقُهُ و أَ أتَمنُهُ مِنَ الصَّحابَةِ.

فَقالَ:أنشُدُکُمُ اللّهَ إلاّ حَدَّثتُم بِهِ مَن تَثِقونَ بِهِ و بِدینِهِ.

قالَ سُلَیمٌ:فَکانَ فیما ناشَدَهُمُ الحُسَینُ علیه السلام و ذَکَّرَهُم أن قالَ:

أنشُدُکُمُ اللّهَ،أ تَعلَمونَ أنَّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام کانَ أخا رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله حینَ آخی بَینَ أصحابِهِ،فَآخی بَینَهُ و بَینَ نَفسِهِ،و قالَ:أنتَ أخی و أنَا أخوکَ فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قال:أنشُدُکُمُ اللّهَ،هَل تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله اشتَری مَوضِعَ مَسجِدِهِ و مَنازِلِهِ فَابتَناهُ،ثُمَّ ابتَنی فیهِ عَشَرَةَ مَنازِلَ؛تِسعَةً لَهُ،و جَعَلَ عاشِرَها فی وَسَطِها لِأَبی،ثُمَّ سَدَّ کُلَّ بابٍ شارِعٍ (3)إلَی المَسجِدِ غَیرَ بابِهِ،فَتَکَلَّمَ فی ذلِکَ مَن تَکَلَّمَ،فَقالَ صلی الله علیه و آله:«ما أنَا سَدَدتُ أبوابَکُم و فَتَحتُ بابَهُ،و لکِنَّ اللّهَ أمَرَنی بِسَدِّ أبوابِکُم و فَتحِ بابِهِ»،ثُمَّ نَهَی النّاسَ أن یَناموا فِی المَسجِدِ غَیرَهُ،و کانَ یُجنِبُ فِی المَسجِدِ و مَنزِلُهُ فی مَنزِلِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،فَوُلِدَ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و لَهُ فیهِ أولادٌ؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قال:أ فَتَعلَمونَ أنَّ عُمَرَ بنَ الخَطّابِ حَرَصَ عَلی کَوَّةٍ (4)قَدرَ عَینِهِ یَدَعُها مِن مَنزِلِهِ إلَی المَسجِدِ،فَأَبی عَلَیهِ،ثُمَّ خَطَبَ صلی الله علیه و آله فَقالَ:«إنَّ اللّهَ أمَرَ موسی أن یَبنِیَ مَسجِدا طاهِرا لا یَسکُنُهُ غَیرُهُ و غَیرُ هارونَ وَ ابنَیهِ،و إنَّ اللّهَ أمَرَنی أن أبنِیَ مَسجِدا طاهِرا لا یَسکُنُهُ غَیری و غَیرُ أخی وَ ابنَیهِ»؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ:أنشُدُکُمُ اللّهَ،أ تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَصَبَهُ یَومَ غَدیرِ خُمٍّ،فَنادی لَهُ بِالوِلایَةِ و قالَ:«لِیُبَلِّغِ الشّاهِدُ الغائِبَ»؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ:أنشُدُکُمُ اللّهَ،أ تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ لَهُ فی غَزوَةِ تَبوکَ:«أنتَ مِنّی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی،و أنتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ بَعدی»؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ:أنشُدُکُمُ اللّهَ،أ تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله حینَ دَعَا النَّصاری مِن أهلِ نَجرانَ إلَی المُباهَلَةِ،لَم یَأتِ إلاّ بِهِ و بِصاحِبَتِهِ وَ ابنَیهِ؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ:أنشُدُکُمُ اللّهَ،أ تَعلَمونَ أنَّهُ دَفَعَ إلَیهِ اللِّواءَ یَومَ خَیبَرَ،ثُمَّ قالَ:«لَأَدفَعُهُ إلی رَجُلٍ یُحِبُّهُ اللّهُ و رَسولُهُ و یُحِبُّ اللّهَ و رَسولَهُ،کَرّارٍ غَیرِ فَرّارٍ،یَفتَحُهَا اللّهُ عَلی یَدَیهِ»؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ:أ تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَعَثَهُ بِبَراءَةَ،و قالَ:«لا یُبَلِّغُ عَنّی إلاّ أنَا أو

رَجُلٌ مِنّی»؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ:أ تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَم تَنزِل بِهِ شِدَّةٌ قَطُّ إلاّ قَدَّمَهُ لَها ثِقَةً بِهِ،و أنَّهُ لَم یَدعُهُ بِاسمِهِ قَطُّ إلاّ أن یَقولَ:یا أخی،وَ ادعوا لی أخی؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ:أ تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَضی بَینَهُ و بَینَ جَعفَرٍ و زَیدٍ،فَقالَ لَهُ:«یا عَلِیُّ،أنتَ مِنّی و أنَا مِنکَ،و أنتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ و مُؤمِنَةٍ بَعدی»؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ:أ تَعلَمونَ أنَّهُ کانَت لَهُ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله کُلَّ یَومٍ خَلوَةٌ و کُلَّ لَیلَةٍ دَخلَةٌ؛إذا سَأَلَهُ أعطاهُ،و إذا سَکَتَ أبدَأَهُ؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ:أ تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَضَّلَهُ عَلی جَعفَرٍ و حَمزَةَ حینَ قالَ لِفاطِمَةَ علیها السلام:«زَوَّجتُکِ خَیرَ أهلِ بَیتی؛أقدَمَهُم سِلما،و أعظَمَهُم حِلما،و أکثَرَهُم عِلما»؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ:أ تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:«أنَا سَیِّدُ وُلدِ آدَمَ،و أخی عَلِیٌّ سَیِّدُ العَرَبِ،و فاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِساءِ أهلِ الجَنَّةِ،وَ ابنایَ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ»؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ:أ تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أمَرَهُ بِغُسلِهِ،و أخبَرَهُ أنَّ جَبرَئیلَ یُعینُهُ عَلَیهِ؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ:أ تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ فی آخِرِ خُطبَةٍ خَطَبَها:«أیُّهَا النّاسُ:إنّی

تَرَکتُ فیکُمُ الثَّقَلَینِ؛کِتابَ اللّهِ و أهلَ بَیتی،فَتَمَسَّکوا بِهِما لَن تَضِلّوا»؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

فَلَم یَدَع شَیئا أنزَلَهُ اللّهُ فی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام خاصَّةً و فی أهلِ بَیتِهِ مِنَ القُرآنِ و لا عَلی لِسانِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله إلاّ ناشَدَهُم فیهِ،فَیَقولُ الصَّحابَةُ:اللّهُمَّ نَعَم،قَد سَمِعنا،و یَقولُ التّابِعِیُّ:اللّهُمَّ قَد حَدَّثَنیهِ مَن أثِقُ بِهِ،فُلانٌ و فُلانٌ.

ثُمَّ ناشَدَهُم أنَّهُم قَد سَمِعوهُ صلی الله علیه و آله یَقولُ:«مَن زَعَمَ أنَّهُ یُحِبُّنی و یُبغِضُ عَلِیّا فَقَد کَذَبَ،لَیسَ یُحِبُّنی و هُوَ یُبغِضُ عَلِیّا»،فَقالَ لَهُ قائِلٌ:یا رَسولَ اللّهِ،و کَیفَ ذلِکَ؟قالَ:«لِأَنَّهُ مِنّی و أنَا مِنهُ،مَن أحَبَّهُ فَقَد أحَبَّنی و مَن أحَبَّنی فَقَد أحَبَّ اللّهَ،و مَن أبغَضَهُ فَقَد أبغَضَنی و مَن أبغَضَنی فَقَد أبغَضَ اللّهَ»؟

فَقالوا:اللّهُمَّ نَعَم،قَد سَمِعنا.و تَفَرَّقوا عَلی ذلِکَ. (5)

ص:216


1- (1) السُّرادِقُ:هو کلّ ما أحاط بشیء من حائط أو مضرب أو خِباء(النهایة:ج 2 ص 359« [1]سردق»).
2- (2) دَرَسَ:أی عفا(الصحاح:ج 3 ص 927«درس»).
3- (3) شرعَ البابُ إلی الطریق شروعا:اتّصل به(المصباح المنیر:ص 310«شرع»).
4- (4) الکَوَّة و یُضمّ:الخرق فی الحائط(القاموس المحیط:ج 4 ص 384«کوو»).
5- (5) کتاب سُلیم بن قیس:ج 2 ص 788 ح 26،بحار الأنوار:ج 33 ص 181 ح 456 و [2]راجع:الاحتجاج:ج 2 ص 87 ح 162. [3]

فصل پنجم:امامت اهل بیت

1/5-استدلال بر امامت اهل بیت

181 . کتاب سُلَیم بن قیس: یک سال پیش از مرگ معاویه،امام حسین علیه السلام حج گزارد و عبد اللّه بن عباس و عبد اللّه بن جعفر نیز با او بودند.امام حسین علیه السلام همه هاشمیان،مرد و زن،و وابستگان و پیروانشان را که به حج آمده بودند،گِرد آورد و نیز هر کس از انصار را که امام حسین علیه السلام و خاندانش را می شناخت.سپس،پیک هایی فرستاد که:«همه یاران پیامبر خدا را که امسال حج گزارده اند به شایستگی و درستکاری معروف هستند،برایم گِرد آورید و کسی را فرو مگذارید».

بیش از هفتصد تن در خیمه و خرگاه امام علیه السلام در مِنا گِرد آمدند که بیشترِ آنان از تابعیان و حدود دویست مرد هم از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و غیر ایشان بودند.

امام حسین علیه السلام در میان ایشان به سخن ایستاد و پس از حمد و ثنای الهی گفت:

«امّا بعد،این سرکش،کارهایی با ما و پیروانمان کرده که دیده اید و می دانید و گواهید.من می خواهم از شما چیزی بپرسم.اگر راست گفتم،تصدیقم کنید و اگر دروغ گفتم،تکذیبم کنید.از شما می خواهم که به حقّ خدا بر شما و حقّ پیامبر خدا و حقّ نزدیکی ام با پیامبرتان،چون از اینجا رفتید و گفته مرا باز گفتید و همه یارانتان را از قبیله هایتان،آنان

را که مورد اطمینان و وثوق شما هستند،فرا خواندید،به آنچه از حقّ ما می دانید،دعوت کنید.من،بیم آن دارم که این امر،کهنه شود و حق،برود و مغلوب شود،و البته خداوند،تمام کننده نور خود است،هر چند کافران را خوش نیاید».

امام علیه السلام،هیچ آیه ای از قرآن را که در حقّ ایشان نازل شده بود،نگذارد،جز آن که آن را تلاوت و تفسیر کرد،و هیچ سخنی از پیامبر صلی الله علیه و آله در حقّ پدر و برادر و مادر و خود و خاندانش نبود،جز آن که روایت کرد.

در همه آنها،یاران پیامبر صلی الله علیه و آله می گفتند:به خدا،آری!شنیدیم و گواه بودیم.هر تابعی ای نیز می گفت:به خدا،آن را فردی از یاران پیامبر که تصدیقش می کنم و به او اطمینان دارم،برایم نقل کرده است.

امام علیه السلام فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم که این مطالب را به کسی که به خود و دینش اعتماد دارید،باز گویید».

در میان آنچه امام حسین علیه السلام سوگندشان داد و به یادشان آورد،این بود:«شما را سوگند می دهم،آیا می دانید هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله میان یارانش پیمان برادری بست،علی بن ابی طالب،برادرِ پیامبر خدا شد و پیامبر صلی الله علیه و آله او را برادرِ خود خواند و فرمود:«تو برادر منی و من،برادر تو در دنیا و آخرتم؟»

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم،آیا می دانید که پیامبر خدا،جای مسجد و منزل هایش را خرید و آن را با ده اتاق ساخت که نُه اتاق برای خودش بود و دهمین اتاق در میان آنها،برای پدرم بود.سپس هر دری را که به مسجد راه داشت،بست،جز درِ اتاق(خانه)پدرم را.برخی در این میان،چیزهایی گفتند و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:"من،درهای شما را نبستم و درِ او را نگشودم؛بلکه خداوند،مرا به بستن درهای شما و باز گذاشتن درِ او فرمان داد".سپس،مردم را جز او از خوابیدن در مسجد،نهی کرد و علی علیه السلام در مسجد جُنُب می شد و خانه اش در خانه پیامبر خدا بود و فرزندانی برای پیامبر خدا و او[از نسل فاطمه]به وجود آمد؟».

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«آیا می دانید که عمر بن خطّاب،مشتاق بود که سوراخی کوچک به اندازه چشمش از اتاقش به مسجد داشته باشد،امّا پیامبر صلی الله علیه و آله نپذیرفت و به سخن ایستاد و فرمود:"خداوند،موسی علیه السلام را فرمان داد که مسجدی پاکیزه بسازد و کسی را جز خود و هارون و دو پسرش در آن جای ندهد.خداوند به من هم فرمان داده است تا مسجدی پاکیزه بسازم که کسی جز من و برادرم(علی علیه السلام)و دو پسرش را در آن جای ندهم"؟».

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم،آیا می دانید که پیامبر خدا،او را روز غدیر خم برپا داشت و به ولایتِ او ندا داد و فرمود:"حاضر به غایب برساند"؟».

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم،آیا می دانید که پیامبر خدا در غزوه تبوک به او فرمود:"تو برای من،به منزله هارون برای موسی علیه السلام هستی و تو ولی هر مؤمن پس از منی"؟».

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم،آیا می دانید که پیامبر خدا،هنگامی که مسیحیان نجران را به مباهله فرا خوانْد،فقط با او و همسرش(فاطمه علیها السلام)و دو پسرش آمد؟».

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم،آیا می دانید که پرچم را در جنگ خیبر به او سپرد و فرمود:"آن را به مردی می سپارم که خدا و پیامبرش او را دوست دارند و او نیز خدا و پیامبرش را دوست دارد.باز گردنده است و نه گریزنده.خداوند بر دستان او فتح را به ارمغان می آورد"؟».

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«آیا می دانید که پیامبر خدا،او را برای برائت[از مشرکان]روانه کرد

و فرمود:"از جانب من،جز من یا مردی از[خاندان]من،ابلاغ نمی کند"؟».

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«آیا می دانید که پیامبر خدا،هیچ سختی ای به او نرسید،جز آن که او را از سرِ اعتمادی که به وی داشت،پیش انداخت و هیچ گاه،او را به نامش نخواند و فقط می فرمود:"ای برادر من!" و "برادرم را برایم بخوانید"؟».

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«آیا می دانید که پیامبر خدا،میان او و جعفر و زید،قضاوت کرد و به او فرمود:"ای علی!تو از منی و من،از تو و تو،ولی هر مرد و زن مؤمن پس از منی"؟».

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«آیا می دانید که او،هر روز،با پیامبر صلی الله علیه و آله خلوت می کرد و هر شب،ساعتی بر او وارد می شد و چون از پیامبر صلی الله علیه و آله می خواست،عطایش می کرد و چون ساکت می شد،پیامبر صلی الله علیه و آله آغاز[به سخن]می کرد؟».

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«آیا می دانید که پیامبر خدا،او را بر جعفر و حمزه،برتری داد،هنگامی که به فاطمه علیها السلام فرمود:"تو را به همسری بهترین فرد خاندانم درآوردم؛اسلام آوردنش از همه پیش تر،بردباری اش از همه بیشتر و دانشش از همه فراوان تر است"؟».

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«آیا می دانید که پیامبر خدا فرمود:"من،سرورِ فرزندان آدمم و برادرم علی،سرورِ عرب است و فاطمه،سرورِ زنان بهشتی است و پسرانم حسن و حسین،سرور جوانان بهشتی اند"؟».

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«آیا می دانید که پیامبر خدا،او را به غسل خویش[پس از درگذشت]فرمان داد و به او خبر داد که جبرئیل علیه السلام به او کمک می کند؟».

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«آیا می دانید که پیامبر خدا،در آخرین سخنرانی اش فرمود:"ای

مردم!من در میان شما دو چیز گران سنگ به جا نهادم:کتاب خدا و خاندانم.پس بدانها چنگ بزنید تا هرگز گم راه نشوید"؟».

گفتند:به خدا،آری!

امام حسین علیه السلام هیچ چیز از آنچه خدا درباره علی بن ابی طالب علیه السلام و خاندانش در قرآن و بر زبان پیامبرش نازل کرده بود،وا نگذاشت،جز آن که آنان را به[قبول]آن سوگند داد و یاران پیامبر صلی الله علیه و آله هم می گفتند:به خدا،آری!آن را شنیده ایم؛و هر تابعی ای می گفت:به خدا،آن را فلانی یا فلانی که به او اطمینان دارم برایم نقل کرده است.

سپس،آنان را سوگند داد که آیا از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیده اند که فرمود:"هر کس ادّعا کند که مرا دوست می دارد،ولی علی را دشمن می دارد،دروغ می گوید.نمی شود مرا دوست بدارد،ولی علی را دشمن بدارد" و شخصی به ایشان گفت:ای پیامبر خدا!این،چگونه می شود؟فرمود:«چون او از من است و من،از اویم.هر کس او را دوست بدارد،مرا دوست خواهد داشت و هر کس مرا دوست بدارد،خدا را دوست خواهد داشت و هر کس او را دشمن بدارد،مرا دشمن داشته است و هر کس مرا دشمن بدارد،خدا را دشمن داشته است"؟».

همه گفتند:به خدا،آری!شنیده ایم.سپس،متفرّق شدند.

ص:217

ص:218

ص:219

ص:220

ص:221

ص:222

ص:223

182 . الإرشاد فی ذِکرِ مَسیرِ الإِمامِ الحُسَینِ علیه السلام إلی کَربَلاءَ:ثُمَّ أمَرَ مُنادِیَهُ فَنادی بِالعَصرِ و أقامَ،فَاستَقدَمَ (1)الحُسَینُ علیه السلام فَصَلّی بِالقَومِ،ثُمَّ سَلَّمَ وَ انصَرَفَ إلَیهِم بِوَجهِهِ،فَحَمِدَ اللّهَ و أثنی عَلَیهِ ثُمَّ قالَ:

أمّا بَعدُ:أیُّهَا النّاسُ،فَإِنَّکُم إن تَتَّقُوا اللّهَ و تَعرِفُوا الحَقَّ لِأَهلِهِ یَکُن أرضی للّهِ ِ عَنکُم،و نَحنُ أهلُ بَیتِ مُحَمَّدٍ،و أولی بِوِلایَةِ هذَا الأَمرِ عَلَیکُم مِن هؤُلاءِ المُدَّعینَ ما لَیسَ لَهُم،وَ السّائِرینَ فیکُم بِالجَورِ وَ العُدوانِ،و إن أبَیتُم إلاّ کَراهِیَةً لَنا وَ الجَهلَ

بِحَقِّنا،فَکانَ رَأیُکُمُ الآنَ غَیرَ ما أتَتنی بِهِ کُتُبُکُم و قَدِمَت بِهِ عَلَیَّ رُسُلُکُم،انصَرَفتُ عَنکُم. (2)

ص:224


1- (1) فی الطبعة المعتمدة:«فاستقام»،و ما فی المتن أثبتناه من بحار الأنوار و بعض النسخ الخطّیّة للمصدر.
2- (2) الإرشاد:ج 2 ص 79، [1]إعلام الوری:ج 1 ص 448، [2]بحار الأنوار:ج 44 ص 377؛ [3]تاریخ الطبری:ج 5 ص 402، [4]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 552، [5]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 232،أنساب الأشراف:ج 3 ص 380 و [6]راجع:روضة الواعظین:ص 198.

182 . الإرشاد در ذکر حرکت امام حسین علیه السلام به سوی کربلا:سپس،جارچی اش را فرمان داد تا[اذان]نماز عصر را ندا دهد و اقامه بگوید.آنگاه،امام حسین علیه السلام جلو رفت و با مردم،نماز گزارد.

سپس سلام داد و رویش را به سوی آنها کرد و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:«امّا بعد،ای مردم!اگر شما از خدا پروا کنید و حق را از آنِ صاحبش بدانید،خدا از شما راضی تر خواهد بود.ما خاندان محمّد صلی الله علیه و آله هستیم و به عهده دار شدن سرپرستی شما از این مدّعیان به ناحق که رفتارشان با شما ظالمانه و متجاوزانه است سزاوارتریم و اگر تنها به جهت ناخوش داشتن ما و جهل به حقّ ما را نمی پذیرید،اکنون،رأیتان

غیر از آن چیزی است که نامه هایتان و فرستادگان شما به من گفته اند.از شما روی می گردانم».

ص:225

راجع:ص338(إتمام الحجّة علی أعدائه).

2/5

وُجوبُ الاِئتِمامِ بِأَهلِ البَیتِ

183 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن ماتَ و لَیسَ لَهُ إمامٌ مِن وُلدی ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً،و یُؤخَذُ بِما عَمِلَ فِی الجاهِلِیَّةِ وَ الإِسلامِ. (1)

3/5

وُجوبُ طاعَةِ أهلِ البَیتِ

184 . الاحتجاج عن موسی بن عقبة عن الحسین علیه السلام فی خُطبَةٍ لَهُ:نَحنُ حِزبُ اللّهِ الغالِبونَ،و عِترَةُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله الأَقرَبونَ،و أهلُ بَیتِهِ الطَّیِّبونَ،و أحَدُ الثَّقَلَینِ اللَّذَینِ جَعَلَنا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ثانِیَ کِتابِ اللّهِ تَبارَکَ و تَعالَی،الَّذی فیهِ تَفصیلُ کُلِّ شَیءٍ،لا یَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ و لا مِن خَلفِهِ،وَ المُعَوَّلُ عَلَینا فی تَفسیرِهِ،لا یُبطِئُنا تَأویلُهُ،بَل نَتَّبِعُ حَقائِقَهُ.

فَأَطیعونا فَإِنَّ طاعَتَنا مَفروضَةٌ،إذ کانَت بِطاعَةِ اللّهِ و رَسولِهِ مَقرونَةً،قالَ اللّهُ عز و جل: «أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ» 2 و قالَ: «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلاّ قَلِیلاً» 3 . (2)

ص:226


1- (1) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 58 ح 214 [1] عن الحسن بن عبد اللّه الرازی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،کنز الفوائد:ج 1 ص 327 [2] عن الحسن بن محمّد الرازی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله،بحار الأنوار:ج 23 ص 81 ح 18. [3]
2- (4) الاحتجاج:ج 2 ص 95 ح 165، [4]المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 67، [5]بحار الأنوار:ج 44 ص 205 ح 1،و [6]فی الأمالی للمفید:ص 349 ح 4 و الأمالی للطوسی:ص 121 ح 188 و ص 691 ح 1469 و [7]العُدد القویّة:ص 34 ح 26 [8] عن الإمام الحسن علیه السلام.

ر.ک:ص339(اتمام حجت بر دشمنان).

2/5-وجوب انتخاب امام از میان اهل بیت

183 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام برایم نقل کرد که پیامبر خدا فرمود:«هر کس بمیرد،ولی امامی از فرزندان من نداشته باشد،به مرگ جاهلی مرده است و بدانچه در جاهلیت و اسلامْ عمل کرده است،مؤاخذه می شود».

3/5-وجوب فرمانبَری از اهل بیت

184 . الإحتجاج به نقل از موسی بن عُقبه،از امام حسین علیه السلام:ما حزب چیره خداییم و خاندان و نزدیکان پیامبر خدا و اهل بیت پاک او و یکی از دو چیز گران بهایی که پیامبر خدا،در کنار کتاب خدای متعال و پس از آن قرار داد؛کتابی که بیان هر چیز در آن هست و باطل،از پس و پیش،به آن راه ندارد و در تفسیر آن،بر ما اعتماد می شود و در تأویلش درنمی مانیم؛بلکه حقایقش را دنبال می کنیم.

از ما اطاعت کنید که اطاعت از ما واجب است؛زیرا با اطاعت خدا و پیامبرش همراه است.خداوند عز و جل؛فرموده است:«از خدا و پیامبر و اختیارداران خود،اطاعت کنید و اگر در چیزی اختلاف کردید،آن را به خدا و پیامبر بازگردانید»و فرمود:«و اگر به پیامبر و اختیارداران خود باز می گرداندند،بی تردید،به حقیقت آن پی می بردند و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود،همه شما،جز اندکی،از شیطان پیروی می کردید».

ص:227

185 . التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکریّ علیه السلام: قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام:مَن عَرَفَ حَقَّ أبَوَیهِ الأَفضَلَینِ:مُحَمَّدٍ و عَلِیٍّ علیهما السلام،و أطاعَهُما حَقَّ الطّاعَةِ،قیلَ لَهُ:تَبَحبَح (1)فی أیِّ الجِنانِ شِئتَ. (2)

4/5

استِمرارُ إمامَةِ أهلِ البَیتِ

186 . الاستنصار عن أبی الجارود عن أبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إنّی وَ اثنَی عَشَرَ مِن أهلِ بَیتی أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام أوتادُ الأَرضِ الَّتی أمسَکَهَا اللّهُ بِها أن تَسیخَ (3)بِأَهلِها،فَإِذا ذَهَبَتِ الاِثنا عَشَرَ مِن أهلی ساخَتِ الأَرضُ بِأَهلِها. (4)

ص:228


1- (1) تبحبح الدارَ:إذا توسّطها و تمکّن منها(تاج العروس:ج 4 ص 6« [1]بحح»).
2- (2) التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام:ص 330 ح 193، [2]بحار الأنوار:ج 36 ص 9 ح 11. [3]
3- (3) ساخت فی الأرض:دخلت فیها و غابت(الصحاح:ج 1 ص 424« [4]سوخ»).
4- (4) الاستنصار:ص 8. [5]

185 . التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام فرمود:«هر کس حقّ دو پدر برترش محمّد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام را بشناسد و از آنان به تمام و کمالْ اطاعت کند،به او گفته می شود:هر جای بهشت را که می خواهی،انتخاب کن و در آن،قرار بگیر».

4/5-استمرار امامت اهل بیت

186 . الإستنصار به نقل از ابو جارود،از امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهم السلام:پیامبر خدا فرمود:«من و دوازده نفر از اهل بیتم که نخستینِ آنها علی بن ابی طالب است،از اوتاد(میخ های)زمین هستیم که خدا،زمین را به خاطر آنان،از فرو کشیدن ساکنانش نگاه می دارد،و هرگاه دوازده نفر از خاندانم بروند،زمین،ساکنانش را فرو می بَرَد».

ص:229

5/5

عَدَدُ الأَئِمَّةِ مِن أهلِ البَیتِ

187 . کفایة الأثر عن إبراهیم بن یزید السمّان عن أبیه عن الحسین بن علیّ علیه السلام: دَخَلَ أعرابِیٌّ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُریدُ الإِسلامَ و مَعَهُ ضَبٌّ قَدِ اصطادَهُ فِی البَرِّیَّةِ و جَعَلَهُ فی کُمِّهِ،فَجَعَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَعرِضُ عَلَیهِ الإِسلامَ.

فَقالَ:لا اؤمِنُ بِکَ یا مُحَمَّدُ أو یُؤمِنَ بِکَ هذَا الضَّبُّ.و رَمَی الضَّبَّ مِن کُمِّهِ،فَخَرَجَ الضَّبُّ مِنَ المَسجِدِ یَهرُبُ.

فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:یا ضَبُّ،مَن أنَا؟

قالَ:أنتَ مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ بنِ عَبدِ المُطَّلِبِ بنِ هاشِمِ بنِ عَبدِ مَنافٍ.

قالَ:یا ضَبُّ،مَن تَعبُدُ؟

قالَ:أعبُدُ الَّذی خَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأَ النَّسَمَةَ،وَ اتَّخَذَ إبراهیمَ خَلیلاً،و ناجی موسی کَلیما،وَ اصطَفاکَ یا مُحَمَّدُ.

فَقالَ الأَعرابِیُّ:أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ،و أنَّکَ رَسولُ اللّهِ حَقّا،فَأَخبِرنی یا رَسولَ اللّهِ هَل یَکونُ بَعدَکَ نَبِیٌّ؟

قالَ:لا،أنَا خاتَمُ النَّبِیّینَ،و لکِن یَکونُ بَعدی أئِمَّةٌ مِن ذُرِّیَّتی،قَوّامونَ بِالقِسطِ کَعَدَدِ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ،أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ،فَهُوَ الإِمامُ وَ الخَلیفَةُ بَعدی،و تِسعَةٌ مِنَ الأَئِمَّةِ مِن صُلبِ هذا و وَضَعَ یَدَهُ عَلی صَدری وَ القائِمُ تاسِعُهُم؛یَقومُ بِالدّینِ فی آخِرِ الزَّمانِ کَما قُمتُ فی أوَّلِهِ.

قالَ:فَأَنشَأَ الأَعرابِیُّ یَقولُ:

ألا یا رَسولَ اللّهِ إنَّکَ صادِقٌ فَبورِکتَ مَهدِیّا و بورِکتَ هادِیا

شَرَعتَ لَنَا الدّینَ الحَنیفِیَّ (1)

بَعدَ ما عَبَدنا کَأَمثالِ الحَمیرِ الطَّواغِیا

فَیا خَیرَ مَبعوثٍ و یا خَیرَ مُرسَلٍ إلَی الإِنسِ ثُمَّ الجِنِّ لَبَّیکَ داعِیا

و بورِکتَ فِی الأَقوامِ حَیّا و مَیِّتا و بورِکتَ مَولودا و بورِکتَ ناشِیا.

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا أخا بَنی سُلَیمٍ،هَل لَکَ مالٌ؟

فَقالَ:وَ الَّذی أکرَمَکَ بِالنُّبُوَّةِ و خَصَّکَ بِالرِّسالَةِ،إنَّ أربَعَةَ آلافِ بَیتٍ فی بَنی سُلَیمٍ ما فیهِم أفقَرُ مِنّی!فَحَمَلَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلی ناقَةٍ.

فَرَجَعَ إلی قَومِهِ فَأَخبَرَهُم بِذلِکَ،قالوا:فَأَسلَمَ الأَعرابِیُّ طَمَعا فِی النّاقَةِ!

فَبَقِیَ یَومَهُ فِی الصُّفَّةِ (2)لَم یَأکُل شَیئا،فَلَمّا کانَ مِنَ الغَدِ تَقَدَّمَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ:

یا أیُّهَا المَرءُ الَّذی لا نَعدَمُه أنتَ رَسولُ اللّهِ حَقّا نَعلَمُه

و دینُکَ الإِسلامُ دینا نُعظِمُه نَبغی (3)مَعَ الإِسلامِ شَیئا نَقضِمُه (4)

قَد جِئتَ بِالحَقِّ و شَیئا نَطعَمُه.

فَتَبَسَّمَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و قالَ:یا عَلِیُّ أعطِ الأَعرابِیَّ حاجَتَهُ.

فَحَمَلَهُ عَلِیٌّ علیه السلام إلی مَنزِلِ فاطِمَةَ و أشبَعَهُ،و أعطاهُ ناقَةً و جُلَّةَ (5)تَمرٍ. (6)

ص:230


1- (1) فی المصدر:«الحنفی»،و التصویب من بحار الأنوار. [1]
2- (2) الصُّفّة:سقیفة فی مسجد رسول اللّه صلی الله علیه و آله،کانت مسکن الغرباء و الفقراء(مجمع البحرین:ج2 ص1036«صفف»).
3- (3) فی المصدر:«سعی»،و التصویب من بحار الأنوار. [2]
4- (4) القَضم:الأکل بأطراف الأسنان.و ما ذُقتُ قضاما:أی شیئا(الصحاح:ج 5 ص 2013« [3]قضم»).
5- (5) الجُلّة:قُفّة کبیرة للتمر(تاج العروس:ج 14 ص 113«جلل»).
6- (6) کفایة الأثر:ص 172، [4]بحار الأنوار:ج 36 ص 342 ح 208 و [5]راجع:الصراط المستقیم:ج 2 ص 130.
5/5-تعداد امامان اهل بیت

187 . کفایة الأثر به نقل از ابراهیم بن یزید سمّان،از پدرش،از امام حسین علیه السلام:عربی بادیه نشین بر پیامبر خدا درآمد و می خواست مسلمان شود و مارمولکی داشت که از صحرا صید کرده و در آستین خود،جای داده بود.پیامبر خدا،اسلام را بر آن بادیه نشین عرضه کرد.

عرب گفت:ای محمّد!به تو ایمان نمی آورم تا این که این مارمولک،به تو ایمان بیاورد.سپس،مارمولک را از آستینش پرتاب کرد.مارمولک از مسجد بیرون پرید و گریخت.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«ای مارمولک!من کیستم؟».

گفت:تو محمّد بن عبد اللّه بن عبد المطّلب بن هاشم بن عبد مناف هستی.

فرمود:«ای مارمولک!چه کسی را می پرستی؟».

گفت:کسی را می پرستم که دانه را آفرید و خلق را پدید آورد و ابراهیم را خلیل خود گرفت و با موسی راز گفت و تو را ای محمّد برگزید.

عرب گفت:گواهی می دهم که خدایی جز خداوند یکتا نیست و تو،پیامبر برحقّ خدایی.پس ای پیامبر خدا!به من بگو آیا پیامبری پس از تو هست؟

فرمود:«نه.من،آخرین پیامبرم؛امّا پس از من،امامانی از نسل من هستند که به عدالت،قیام می کنند و به عدد نقیبان بنی اسرائیل اند.نخستین آنها،علی بن ابی طالب است که امام و جانشین پس از من است و نُه تن از امامان از پشتِ او هستند»و دستش را بر سینه من نهاد و افزود:«و نهمین آنان،قائم است و در آخِر زمان،به دینْ قیام می کند،همان گونه که من در اوّل زمان به آن قیام کردم».

پس اعرابی چنین سرود:

هان،ای پیامبر خدا!تو راستگویی

پس بر مهدی و هادی ات(ره یافته و راهنمایت)مبارک باد!

دین حنیف را برای ما آوردی

از پیِ آن که طاغوت هایی همچون خر را می پرستیدیم.

ای بهترین برانگیخته و ای بهترین فرستاده

به سوی انس و جِن!دعوتت را اجابت کردیم.

در زندگی و مرگ،میان همه مبارک باشی

ولادت و آمدنت مبارک باد!

پیامبر خدا فرمود:«ای برادر بنی سُلیمی!آیا مالی داری؟».

گفت:به آن که تو را به نبوّت،گرامی داشت و به رسالت،اختصاص داد،میان چهار هزار خانه بنی سلیم،فقیرتر از من نیست.

پیامبر صلی الله علیه و آله او را بر ماده شتری سوار کرد و او به سوی قومش بازگشت و ماجرا را بازگو کرد.

گفتند:عرب،به طمع شتر،اسلام آورد!

پس بقیّه روز را در صُفّه (1)ماند و چیزی نخورد و صبحِ فردا به نزد پیامبر خدا آمد و گفت:

ای مردی که او را از دست نمی دهیم!

تو پیامبرِ بر حقّ خدایی.این را می دانیم.

و دین تو،اسلام،دینی است که آن را بزرگ می داریم

امّا با اسلام،چیزی هم می خواهیم که بخوریم.

تو حقیقت را آوردی و[نیز]چیزی برای خوراندن.

پیامبر صلی الله علیه و آله لبخند زد و فرمود:«ای علی!نیاز بادیه نشین را برآور».

علی علیه السلام او را به منزل فاطمه علیها السلام برد و سیرش کرد و ماده شتری و مقدار زیادی خرما به او بخشید.

ص:231


1- (1) صُفّه به ایوان مسجد پیامبر خدا گفته می شود که یک پلّه از زمین،بالاتر بود و محلّ زندگی فقیران و غریبان بود.

ص:232

ص:233

188 . کفایة الأثر عن موسی بن عبد ربّه: سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام یَقولُ فی مَسجِدِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و ذلِکَ فی حَیاةِ أبیهِ عَلِیٍّ علیه السلام:سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:أوَّلُ ما خَلَقَ اللّهُ عز و جل حُجُبَهُ فَکَتَبَ عَلی أرکانِهِ:«لا إلهَ إلاَّ اللّهُ،مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ،عَلِیٌّ وَصِیُّهُ»،ثُمَّ خَلَقَ العَرشَ فَکَتَبَ عَلی أرکانِهِ«لا إلهَ إلاَّ اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ عَلِیٌّ وَصِیُّهُ»،ثُمَّ خَلَقَ الأَرَضینَ فَکَتَبَ عَلی أطوادِها (1):«لا إلهَ إلاَّ اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ عَلِیٌّ وَصِیُّهُ»،ثُمَّ خَلَقَ اللَّوحَ فَکَتَبَ عَلی حُدودِهِ:«لا إلهَ إلاَّ اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ عَلِیٌّ وَصِیُّهُ»،فَمَن زَعَمَ أنَّهُ یُحِبُّ النَّبِیَّ و لا یُحِبُّ الوَصِیَّ فَقَد کَذَبَ،و مَن زَعَمَ أنَّهُ یَعرِفُ النَّبِیَّ و لا یَعرِفُ الوَصِیَّ فَقَد کَفَرَ.

ثُمَّ قالَ صلی الله علیه و آله:ألا إنَّ أهلَ بَیتی أمانٌ لَکُم،فَأَحِبّوهُم لِحُبّی،و تَمَسَّکوا بِهِم لَن تَضِلّوا.

قیلَ:فَمَن أهلُ بَیتِکَ یا نَبِیَّ اللّهِ؟

قالَ:عَلِیٌّ و سِبطایَ و تِسعَةٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ،أئِمَّةٌ امناءُ مَعصومونَ،ألا إنَّهُم أهلُ بَیتی و عِترَتی مِن لَحمی و دَمی. (2)

189 . کفایة الأثر عن یحیی بن یعمن: کُنتُ عِندَ الحُسَینِ علیه السلام إذ دَخَلَ عَلَیهِ رَجُلٌ مِنَ العَرَبِ مُتَلَثِّما أسمَرُ شَدیدُ السُّمرَةِ،فَسَلَّمَ و رَدَّ الحُسَینُ علیه السلام،فَقالَ:...أخبِرنی عَن عَدَدِ الأَئِمَّةِ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله.

قالَ:اِثنا عَشَرَ؛عَدَدَ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ.

قالَ:فَسَمِّهِم لی.

قالَ:فَأَطرَقَ الحُسَینُ علیه السلام مَلِیّا ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ فَقالَ:نَعَم اخبِرُکَ یا أخَا العَرَبِ،إنَّ الإِمامَ وَ الخَلیفَةَ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیٌّ علیه السلام وَ الحَسَنُ و أنَا و تِسعَةٌ مِن وُلدی،مِنهُم عَلِیٌّ ابنی،و بَعدَهُ مُحَمَّدٌ ابنُهُ،و بَعدَهُ جَعفَرٌ ابنُهُ،و بَعدَهُ موسَی ابنُهُ،و بَعدَهُ عَلِیٌّ ابنُهُ،و بَعدَهُ مُحَمَّدٌ ابنُهُ،و بَعدَهُ عَلِیٌّ ابنُهُ،و بَعدَهُ الحَسَنُ ابنُهُ،و بَعدَهُ الخَلَفُ المَهدِیُّ هُوَ التّاسِعُ مِن وُلدی،یَقومُ بِالدّینِ فی آخِرِ الزَّمانِ. (3)

ص:234


1- (1) الطَّوْدُ:الجبلُ العظیم(الصحاح:ج 2 ص 502« [1]طود»).
2- (2) کفایة الأثر:ص 171، [2]بحار الأنوار:ج 36 ص 341 ح 207. [3]
3- (3) کفایة الأثر:ص 232، [4]بحار الأنوار:ج 36 ص 384 ح 5. [5]

188 . کفایة الأثر به نقل از موسی بن عبد ربّه:شنیدم که امام حسین علیه السلام در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و در زمان حیات پدرش امام علی علیه السلام می فرمود:از پیامبر خدا شنیدم که فرمود:«نخستین چیزی که خدا آفرید،حجاب هایش بود که بر ستون های آن نوشت:"لا اله الا اللّه،محمّد رسول اللّه،و علی وصیّ رسول اللّه".

سپس،عرش را آفرید و بر ستون هایش نوشت:"لا إله إلا اللّه،محمّد رسول اللّه،علی وصیّ رسول اللّه".

سپس زمین ها را آفرید و بر کوه های بزرگ آن نوشت:"لا اله الا اللّه،محمّد رسول اللّه،علی وصیّ رسول اللّه".

سپس لوح را آفرید و بر کرانه های آن نوشت:"لا اله الا اللّه،محمّد رسول اللّه،علی وصیّ رسول اللّه".

پس هر کس ادّعا می کند که پیامبر صلی الله علیه و آله را دوست می دارد،امّا وصی(علی علیه السلام)را دوست ندارد،دروغ می گوید و هر کس ادّعا می کند که پیامبر صلی الله علیه و آله را می شناسد،ولی وصی را نمی شناسد،کفر ورزیده است».

سپس فرمود:«اهل بیت من،مایه امان شمایند.پس آنها را به سبب محبّت من،دوست بدارید و بدیشان،چنگ در زنید تا هرگز گم راه نشوید».

گفته شد:اهل بیت تو چه کسانی اند،ای پیامبر خدا؟

فرمود:«علی و دو نوه من و نُه تن از فرزندان حسین،که امامانی امین و معصوم اند.آگاه باشید که ایشان،اهل بیت و عترت من و از گوشت و خون من اند».

189 . کفایة الأثر به نقل از یحیی بن یعمن:نزد امام حسین علیه السلام بودم که مرد عربی نقابدار و به شدّت گندم گون،بر او درآمد و سلام کرد.امام حسین علیه السلام پاسخ سلامش را داد.آن مرد پرسید:...تعداد امامان پس از پیامبر خدا را به من بگو.

فرمود:«دوازده نفر،به عدد نقیبان بنی اسرائیل».

گفت:آنان را برایم نام ببر.

امام حسین علیه السلام مدّتی سر به زیر افکند و سپس،سر برداشت و فرمود:«باشد،ای برادر عرب!خبرت می کنم.امام و جانشین پس از پیامبر خدا،امیرمؤمنان علی و حسن علیهما السلام و من و نُه فرزند من اند که از جمله آنها،پسرم علی است و پس از او پسرش محمّد،و پس از او پسرش جعفر،و پس از او پسرش موسی،و پس از او پسرش علی،و پس از او پسرش محمّد،و پس از او پسرش علی،و پس از او پسرش حسن،و پس از او جانشین،مهدی است که نهمین نفر از نسل من است و در آخر زمان،دین را برپا می دارد.

ص:235

190 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهم السلام :قُلتُ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:أخبِرنی بِعَدَدِ الأَئِمَّةِ بَعدَکَ؟فَقالَ:یا عَلِیُّ،هُمُ اثنا عَشَرَ،أوَّلُهُم أنتَ و آخِرُهُمُ القائِمُ. (1)

191 . کفایة الأثر بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أخیه الحسن بن علیّ علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:الأَئِمَّةُ بَعدی عَدَدُ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ و حَوارِیِّ (2)عیسی،مَن أحَبَّهُم فَهُوَ مُؤمِنٌ،و مَن أبغَضَهُم فَهُوَ مُنافِقٌ،هُم حُجَجُ اللّهِ فی خَلقِهِ و أعلامُهُ فی بَرِیَّتِهِ. (3)

192 . کمال الدین بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: دَخَلتُ أنَا و أخی عَلی جَدّی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَأَجلَسَنی عَلی فَخِذِهِ،و أجلَسَ أخِی الحَسَنَ عَلی فَخِذِهِ الاُخری،ثُمَّ قَبَّلَنا و قالَ:

بِأَبی أنتُما مِن إمامَینِ صالِحَینِ اختارَکُمَا اللّهُ مِنّی و مِن أبیکُما و امِّکُما،وَ اختارَ مِن صُلبِکَ یا حُسَینُ تِسعَةَ أئِمَّةٍ تاسِعُهُم قائِمُهُم،و کُلُّکُم فِی الفَضلِ وَ المَنزِلَةِ عِندَ اللّهِ تَعالی سَواءٌ. (4)

ص:236


1- (1) الأمالی للصدوق:ص 728 ح 998 [1] عن إسماعیل بن الفضل الهاشمی عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 36 ص 232 ح 15. [2]
2- (2) الحواریّون:أصحاب المسیح علیه السلام،أی خلصانه و أنصاره(النهایة:ج 1 ص 458« [3]حور»).
3- (3) کفایة الأثر:ص166 [4] عن إسحاق بن عمّار عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج36 ص340 ح203. [5]
4- (4) کمال الدین:ص 269 ح 12، [6]دلائل الإمامة:ص 447 ح 423 و فیه«یا ابنیّ،أنعم بکما»بدل«بأبی أنتما»،کشف الغمّة:ج 3 ص 301، [7]إعلام الوری:ج 2 ص 191 [8] کلّها عن أبی حمزة الثمالی عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام،الصراط المستقیم:ج 2 ص 129، [9]بحار الأنوار:ج 36 ص 255 ح 72. [10]

190 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین علیه السلام:علی علیه السلام فرمود:به پیامبر خدا گفتم:از تعداد امامان پس از خودت،مرا آگاه کن.

فرمود:«ای علی!آنان،دوازده نفرند که نخستین آنان،تویی و آخرین آنها،قائم است».

191 . کفایة الأثر به سندش،از امام حسین،از امام حسن علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«امامانِ پس از من،به تعداد نقیبان بنی اسرائیل و حواریان(یاران خاص)عیسی علیه السلام هستند.هر کس آنان را دوست بدارد،مؤمن است و هر کس دشمنشان بدارد،منافق است.آنان،حجّت های خدا میان خلقش و نشانه های او میان آفریده هایش هستند».

192 . کمال الدین به سندش،از امام حسین علیه السلام:من و برادرم،خدمت جدّم پیامبر خدا رسیدیم.پیامبر صلی الله علیه و آله مرا بر یک ران خود و حسن را بر ران دیگر نشانْد.سپس ما را

بوسید و فرمود:«پدرم فدای شما دو امامِ نیکو گردد!خداوند،شما دو تن را از[نسل]من و پدر و مادرتان برگزیده است و از پشتِ تو ای حسین نُه امامْ برگزیده است که نهمینِ آنها قائمِ ایشان است و همه شما در فضیلت و منزلت،نزد پروردگار متعال،یکسانید».

ص:237

193 . کمال الدین بإسناده عن الحسین بن علیّ علیهما السلام: سُئِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام،عَن مَعنی قَولِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ:کِتابَ اللّهِ و عِترَتی»،مَنِ العِترَةُ؟

فَقالَ:أنَا وَ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ وَ الأَئِمَّةُ التِّسعَةُ مِن وُلدِ الحُسَینِ،تاسِعُهُم مَهدِیُّهُم و قائِمُهُم،لا یُفارِقونَ کِتابَ اللّهِ و لا یُفارِقُهُم حَتّی یَرِدوا عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَوضَهُ. (1)

194 . الصراط المستقیم عن الإمام الحسین علیه السلام: عَهِدَ إلَینا نَبِیُّنا کَونَ الأَئِمَّةِ بَعدَهُ عَدَدَ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ. (2)

195 . کفایة الأثر عن إسماعیل بن عبد اللّه عن الحسین بن علیّ علیه السلام: لَمّا أنزَلَ اللّهُ تَبارَکَ و تَعالی هذِهِ الآیَةَ: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ» 3 سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن تَأویلِها،فَقالَ:

وَ اللّهِ ما عَنی غَیرَکُم،و أنتُم اولُو الأَرحامِ،فَإِذا مِتُّ فَأَبوکَ عَلِیٌّ أولی بی و بِمَکانی،فَإِذا مَضی أبوکَ فَأَخوکَ الحَسَنُ أولی بِهِ،فَإِذا مَضَی الحَسَنُ فَأَنتَ أولی بِهِ.

قُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،فَمَن بَعدی أولی بی؟

فَقالَ:اِبنُکَ عَلِیٌّ أولی بِکَ مِن بَعدِکَ،فَإِذا مَضی فَابنُهُ مُحَمَّدٌ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ،فَإِذا مَضی فَابنُهُ جَعفَرٌ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ بِمَکانِهِ،فَإِذا مَضی جَعفَرٌ فَابنُهُ موسی أولی بِهِ مِن بَعدِهِ،فَإِذا مَضی موسی فَابنُهُ عَلِیٌّ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ،فَإِذا مَضی عَلِیٌّ فَابنُهُ مُحَمَّدٌ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ،فَإِذا مَضی مُحَمَّدٌ فَابنُهُ عَلِیٌّ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ،فَإِذا مَضی عَلِیٌّ فَابنُهُ الحَسَنُ أولی بِهِ مِن بَعدِهِ،فَإِذا مَضَی الحَسَنُ وَقَعَتِ الغَیبَةُ فِی التّاسِعِ مِن وُلدِکَ،فَهذِهِ الأَئِمَّةُ التِّسعَةُ مِن صُلبِکَ،أعطاهُم عِلمی و فَهمی،طینَتُهُم مِن طینَتی.ما لِقَومٍ یُؤذُونّی فیهِم؟لا أنالَهُمُ اللّهُ شَفاعَتی! (3)

ص:238


1- (1) کمال الدین:ص 240 ح 64،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 57 ح 25،قصص الأنبیاء:ص 360 ح 435،إعلام الوری:ج 2 ص 180 کلّها عن غیاث بن إبراهیم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،کشف الغمّة:ج 3 ص 299،بحار الأنوار:ج 36 ص 373 ح 2.
2- (2) الصراط المستقیم:ج 2 ص 130 [1] عن علیّ بن محمّد القمّی بإسناده إلی الإمام زین العابدین علیه السلام.
3- (4) کفایة الأثر:ص 175، [2]الصراط المستقیم:ج 2 ص 155 [3] نحوه،بحار الأنوار:ج 36 ص 344 ح 209. [4]

193 . کمال الدین به سندش،از امام حسین علیه السلام:از امیرمؤمنان،درباره این سخن پیامبر خدا که:«من در میان شما دو چیز گران سنگ به یادگار می نهم:کتاب خدا و عترتم»،پرسیده شد که«عترت»چه کسانی هستند؟

امیرمؤمنان فرمود:«من و حسن و حسین و امامان نُه گانه از فرزندان حسین،که نهمین آنها مهدیِ ایشان و قائمِ آنهاست.آنان،هرگز از کتاب خدا جدا نمی شوند و کتاب خدا هم از ایشان جدا نمی شود تا در کنار حوض[کوثر]بر پیامبر خدا وارد آیند».

194 . الصراط المستقیم از امام حسین علیه السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله به ما سفارش نمود که امامانِ پس از او به عدد نقیبان بنی اسرائیل است.

195 . کفایة الأثر به نقل از اسماعیل بن عبد اللّه،از امام حسین علیه السلام:چون خدای تبارک و تعالی این آیه را نازل کرد:«و خویشان،نسبت به یکدیگر سزاوارترند»،تأویل آن را از پیامبر خدا پرسیدم.فرمود:«به خدا سوگند،غیر از شما را منظور نداشت و شما خویشان هستید.چون درگذشتم،پدرت علی به من و به جایگاهم اولویت دارد و چون پدرت درگذشت،برادرت حسن،اولویت دارد و چون حسن درگذشت،تو بدان اولی هستی».

گفتم:ای پیامبر خدا!پس از من،چه کسی نسبت به من،سزاوارتر است؟

فرمود:«پسرت علی،پس از تو به جایگاهت سزاوارتر است و چون درگذشت،پسرش محمّد،به جایگاهش سزاوارتر است و چون او درگذشت،پسرش جعفر،به جایگاهش سزاوارتر است و چون جعفر درگذشت،پسرش موسی،پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون موسی درگذشت،پسرش علی،پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون علی درگذشت،پسرش محمّد،پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون محمّد درگذشت،پسرش علی،پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون علی درگذشت،پسرش حسن،پس از او به جایگاهش سزاوارتر است و چون حسن درگذشت،غیبت نهمین فرزندت واقع می شود و این نُه امام،از پشتِ تو هستند.خداوند،علم و فهم من را به آنان عطا کرد.سرشت آنها از سرشتِ من است.چرا مردمی مرا در مورد آنان آزار می دهند؟خداوند،شفاعت مرا شامل ایشان نکند!».

ص:239

196 . کفایة الأثر عن محمّد بن مسلم: دَخَلتُ عَلی زَیدِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام،فَقُلتُ:إنَّ قَوما یَزعُمونَ أنَّکَ صاحِبُ هذَا الأَمرِ!

قالَ:[لا] (1)،و لکِنّی مِنَ العِترَةِ.

قُلتُ:فَمَن یَلی هذَا الأَمرَ بَعدَکُم؟

قالَ:سَبعَةٌ (2)مِنَ الخُلَفاءِ وَ المَهدِیُّ مِنهُم.

قالَ ابنُ مُسلِمٍ:ثُمَّ دَخَلتُ عَلَی الباقِرِ علیه السلام فَأَخبَرتُهُ بِذلِکَ،فَقالَ:صَدَقَ أخی زَیدٌ،سَیَلی هذَا الأَمرَ بَعدی سَبعَةٌ مِنَ الأَوصِیاءِ وَ المَهدِیُّ مِنهُم.ثُمَّ بَکی علیه السلام و قالَ:کَأَنّی بِهِ و قَد صُلِبَ فِی الکُناسَةِ (3).

یَا ابنَ مُسلِمٍ،حَدَّثَنی أبی عَن أبیهِ الحُسَینِ علیه السلام قالَ:وَضَعَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَدَهُ عَلی کَتِفی و قالَ:یا بُنَیَّ،یَخرُجُ مِن صُلبِکَ رَجُلٌ یُقالُ لَهُ:زَیدٌ،یُقتَلُ مَظلوما،إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ حُشِرَ إلَی الجَنَّةِ. (4)

ص:240


1- (1) ما بین المعقوفین أثبتناه من بحار الأنوار. [1]
2- (2) فی بعض نسخ المصدر:«ستّة»بدل«سبعة»،و الصحیح ما أثبتناه کما فی بحار الأنوار. [2]
3- (3) الکُنَاسَةُ:هی محلّة بالکوفة،عندها واقع یوسف بن عمر الثقفی زید بن علیّ بن الحسین علیهما السلام(معجم البلدان:ج 4 ص 481). [3]
4- (4) کفایة الأثر:ص 306، [4]بحار الأنوار:ج 46 ص 200 ح 74 و [5]راجع:عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 250 ح 2 و [6]الأمالی للصدوق:ص 409 ح 529 و [7]کفایة الأثر:ص 303. [8]

196 . کفایة الأثر به نقل از محمّد بن مسلم:بر زید بن علی[بن حسین علیه السلام]درآمدم و گفتم:برخی ادّعا می کنند که تو صاحب این امر(امامت)هستی.

گفت:نه؛امّا من از اهل بیتم.

گفتم:پس از شما،چه کسی این امر را عهده دار می شود؟

گفت:هفت نفر از جانشینان،و مهدی هم از آنان است.

سپس بر امام باقر علیه السلام درآمدم و خبر را به او دادم.فرمود:«برادرم زید،راست گفته است.این امر را پس از من،هفت نفر از اوصیا به عهده می گیرند و مهدی هم از آنان است».

سپس گریست و فرمود:«گویی او(زید)را می بینم که در کُناسه (1)به دار آویخته شده است.

ای فرزند مسلم!پدرم از پدرش حسین علیه السلام برایم نقل کرد که:پیامبر خدا،دستش را بر شانه ام نهاد و فرمود:"ای فرزند عزیزم!از پشتِ تو مردی به نام زید بیرون می آید که مظلوم،کشته می شود و چون روز قیامت شود،به سوی بهشت،محشور می شود"».

ص:241


1- (1) کُناسه،محلّی در کوفه است که یوسف بن عمر ثقفی در آنجا با زید بن علی بن حسین علیه السلام جنگید.

6/5

إمامَةُ أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیٍّ7

197 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ لی بُرَیدَةُ:أمَرَنا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن نُسَلِّمَ (1)عَلی أبیکَ بِإِمرَةِ المُؤمِنینَ. (2)

198 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: حَدَّثَنی أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام قالَ:قالَ لِیَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:یا عَلِیُّ،خَلَقَنِیَ اللّهُ تَعالی و أنتَ مِن نورِ اللّهِ حینَ خَلَقَ آدَمَ،و أفرَغَ ذلِکَ النّورَ فی صُلبِهِ،فَأَفضی بِهِ إلی عَبدِ المُطَّلِبِ،ثُمَّ افتَرَقا مِن عَبدِ المُطَّلِبِ؛أنَا فی عَبدِ اللّهِ و أنتَ فی أبی طالِبٍ،لا تَصلُحُ النُّبُوَّةُ إلاّ لی،و لا تَصلُحُ الوَصِیَّةُ إلاّ لَکَ،فَمَن جَحَدَ وَصِیَّتَکَ جَحَدَ نُبُوَّتی،و مَن جَحَدَ نُبُوَّتی أکَبَّهُ اللّهُ عَلی مَنخِرَیهِ فِی النّارِ. (3)

199 . التوحید عن الأصبغ بن نباتة: لَمّا جَلَسَ عَلِیٌّ علیه السلام فِی الخِلافَةِ و بایَعَهُ النّاسُ،خَرَجَ إلَی المَسجِدِ مُتَعَمِّما بِعِمامَةِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،لابِسا بُردَةَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،مُتَنَعِّلاً نَعلَ رَسولِ

اللّهِ صلی الله علیه و آله،مُتَقَلِّدا سَیفَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،فَصَعِدَ المِنبَرَ فَجَلَسَ علیه السلام عَلَیهِ مُتَمَکِّنا....

ثُمَّ قالَ لِلحَسَنِ علیه السلام:یا حَسَنُ،قُم فَاصعَدِ المِنبَرَ فَتَکَلَّم....

ثُمَّ قالَ لِلحُسَینِ علیه السلام:یا بُنَیَّ قُم فَاصعَدِ المِنبَرَ و تَکَلَّم بِکَلامٍ لا تُجَهِّلُکَ قُرَیشٌ مِن بَعدی،فَیَقولونَ:إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ لا یُبصِرُ شَیئا،وَ لیَکُن کَلامُکَ تَبَعا لِکَلامِ أخیکَ.

فَصَعِدَ الحُسَینُ علیه السلام المِنبَرَ،فَحَمِدَ اللّهَ و أثنی عَلَیهِ،و صَلّی عَلی نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله صَلاةً موجَزَةً،ثُمَّ قالَ:مَعاشِرَ النّاسِ!سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هُوَ یَقولُ:«إنَّ عَلِیّا هُوَ مَدینَةُ هُدیً،فَمَن دَخَلَها نَجا و مَن تَخَلَّفَ عَنها هَلَکَ».

فَوَثَبَ إلَیهِ عَلِیٌّ علیه السلام فَضَمَّهُ إلی صَدرِهِ و قَبَّلَهُ،ثُمَّ قالَ:مَعاشِرَ النّاسِ!اشهَدوا أنَّهُما فَرخا رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و وَدیعَتُهُ الَّتِی استَودَعَنیها،و أنَا أستَودِعُکُموها.مَعاشِرَ النّاسِ!و رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله سائِلُکُم عَنهُما. (4)

ص:242


1- (1) فی المصدر:«اُسلّم»،و الصواب ما أثبتناه کما فی بحار الأنوار.
2- (2) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 68 ح 312 [1] عن داود بن سلیمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 37 ص 290 ح 1. [2]
3- (3) الأمالی للطوسی:ص 295 ح 577 [3] عن عیسی بن أحمد بن عیسی بن المنصور عن الإمام الهادی عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 15 ص 12 ح 15. [4]
4- (4) التوحید:ص 305 307 ح 1،الأمالی للصدوق:ص 422 425 ح 560، [5]الاختصاص:ص 235 238،بحار الأنوار:ج 40 ص 202 ح 6. [6]
6/5-امامت امیرمؤمنان
اشاره

197 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:بُرَیده به من گفت:پیامبر خدا به ما فرمان داد که بر پدرت برای حکومت یافتن بر مؤمنان،سلام دهیم.

198 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین علیه السلام:امیرمؤمنان برایم چنین نقل کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله به من فرمود:«ای علی!خداوند متعال،من و تو را به هنگام آفرینش آدم علیه السلام،از نور خود آفرید و در پشتِ آدم قرار داد تا به عبد المطّلب رسید.سپس از عبد المطّلب،دو پاره شد.من در[پشتِ]عبد اللّه قرار گرفتم و تو در[پشتِ]ابو طالب.پیامبری،جز برای من و وصایت،جز برای تو شایسته نیست.هر که وصایت تو را انکار کند،پیامبریِ مرا انکار کرده است و هر که پیامبریِ مرا انکار کند،خداوند،او را به رو،در آتش خواهد انداخت».

199 . التوحید به نقل از اصبغ بن نُباته:هنگامی که علی علیه السلام به[مسند]خلافت نشست و مردم با او بیعت کردند،در حالی که عمامه پیامبر خدا را بر سر نهاده و ردای او را پوشیده بود و کفش های او را به پا کرده و شمشیرش را حمایل ساخته بود،بر

فراز منبر رفت و نشست....و به حسن علیه السلام فرمود:«ای حسن!برخیز و بر منبر شو و سخن بگو...».

سپس به حسین علیه السلام فرمود:«برخیز و به منبر برو و سخنی بگو که پس از من،قریش،تو را نادیده نگیرند و نگویند که حسین بن علی،چیزی نمی داند؛امّا کلام تو باید در جهت سخنان برادرت باشد».

حسین علیه السلام بر فراز منبر شد و حمد و ثنای خدا را گفت و بر پیامبرش،درودی کوتاه فرستاد و آن گاه فرمود:ای مردم!از جدّم پیامبر خدا شنیدم که می فرمود:«علی،شهر هدایت است.هرکس به آن درآید،رستگار می گردد و هر کس از آن روی گردانَد،نابود می گردد».

اینجا بود که علی علیه السلام به سویش رفت و وی را به سینه چسباند و او را بوسید و آن گاه فرمود:«ای مردم!گواهی دهید که این دو،دُردانه های پیامبر خدا و امانت های اویند که پیش من به امانت گذاشته بود و من،آن دو را نزد شما به امانت می نهم.ای مردم!پیامبر خدا،درباره این دو از شما خواهد پرسید».

ص:243

200 . الفتوح فی ذِکرِ أحداثِ حَربِ صِفّینَ:أرسَلَ عُبَیدُ اللّهِ بنُ عُمَرَ بنِ الخَطّابِ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام أنَّ لی إلَیکَ حاجَةً،فَالقَنی إذا شِئتَ حَتّی اخبِرَکَ.

قالَ:فَخَرَجَ إلَیهِ الحُسَینُ علیه السلام حَتّی واقَفَهُ و ظَنَّ أنَّهُ یُریدُ حَربَهُ.

فَقالَ لَهُ ابنُ عُمَرَ:إنّی لَم أدعُکَ إلَی الحَربِ،و لکِنِ اسمَع مِنّی فَإِنَّها نَصیحَةٌ لَکَ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:قُل ما تَشاءُ.

فَقالَ:اِعلَم أنَّ أباکَ قَد وَتَرَ قُرَیشا،و قَد بَغَضَهُ النّاسُ و ذَکَروا أنَّهُ هُوَ الَّذی قَتَلَ عُثمانَ،فَهَل لَکَ أن تَخلَعَهُ و تُخالِفَ عَلَیهِ حَتّی نُوَلِّیَکَ هذَا الأَمرَ؟

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:کَلاّ وَ اللّهِ،لا أکفُرُ بِاللّهِ و بِرَسولِهِ و بِوَصِیِّ رَسولِ اللّهِ،اِخسَ (1)وَیلَکَ مِن شَیطانٍ مارِدٍ!فَلَقَد زَیَّنَ لَکَ الشَّیطانُ سوءَ عَمَلِکَ،فَخَدَعَکَ حَتّی أخرَجَکَ مِن دینِکَ بِاتِّباعِ القاسِطینَ و نُصرَةِ هذَا المارِقِ مِنَ الدّینِ،لَم یَزَل هُوَ و أبوهُ حَربِیَّینِ و عَدُوَّینِ للّهِ ِ و لِرَسولِهِ و لِلمُؤمِنینَ،فَوَ اللّهِ ما أسلَما و لکِنَّهُمَا استَسلَما خَوفا و طَمَعا.

فَأَنتَ الیَومَ تُقاتِلُ عَن غَیرِ مُتَذَمِّمٍ (2)،ثُمَّ تَخرُجُ إلَی الحَربِ مُتَخَلِّقا (3)لِتُرائِیَ بِذلِکَ نِساءَ أهلِ الشّامِ،ارتَع (4)قَلیلاً،فَإِنّی أرجو أن یَقتُلَکَ اللّهُ عز و جل سَریعا.

قالَ:فَضَحِکَ عُبَیدُ اللّهِ بنُ عُمَرَ،ثُمَّ رَجَعَ إلی مُعاوِیَةَ فَقالَ:إنّی أرَدتُ خَدیعَةَ الحُسَینِ و قُلتُ لَهُ کَذا و کَذا،فَلَم أطمَع فی خَدیعَتِهِ.

فَقالَ مُعاوِیَةُ:إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ لا یُخدَعُ،و هُوَ ابنُ أبیهِ. (5)

ص:244


1- (1) کذا فی المصدر،و الصواب:«اِخسَأ».
2- (2) الذِّمَّةُ و الذِّمام:هما بمعنی العهد و الأمان و الضمان و الحُرمة و الحقّ(النهایة:ج 2 ص 168« [1]ذمم»).
3- (3) الخُلوقُ:و هو طیب معروف مرکّب یتّخذ من الزعفران و غیره(النهایة:ج 2 ص 71« [2]خلق»).
4- (4) یقال:خرجنا نرتع و نلعب:أی ننعم و نلهو(الصحاح:ج 3 ص 1216« [3]رتع»).
5- (5) الفتوح:ج 3 ص 39.

200 . الفتوح در ذکر حوادث پیکار صِفّین:عبید اللّه بن عمر بن خطّاب،به امام حسین علیه السلام پیام فرستاد که:من با تو کاری دارم.هرگاه خواستی،به دیدارم بیا تا آگاهت کنم.

امام حسین علیه السلام به سوی او روانه شد تا در برابرش ایستاد و گمان کرد که[عبید اللّه]می خواهد با او بجنگد.ابن عمر به او گفت:من تو را به جنگ نخواندم؛امّا نصیحتی به تو دارم که از من بشنو.

امام حسین علیه السلام فرمود:«آنچه می خواهی،بگو».

ابن عمر گفت:بدان که پدرت،خون قریش را ریخته است و مردم،او را دشمن می دارند و می گویند که او قاتل عثمان است.آیا می توانی او را خلع کنی و با او مخالفت ورزی تا حکومت را به تو بسپاریم؟

امام حسین علیه السلام فرمود:«هرگز!به خدا سوگند،به خدا و پیامبرش و وصیّ پیامبر خدا کفر نمی ورزم.دور شو.وای بر تو از شیطان رانده شده!بی تردید،شیطان،بدکاری ات را برایت آراسته و تو را فریب داده تا با پیروی از متجاوزان و یاریِ این بیرون رفته از دین(معاویه)،تو را از دینت بیرون کند؛معاویه ای که خود و پدرش،همواره در ستیز و دشمنی با خدا و پیامبرش و مؤمنان بوده اند.به خدا سوگند،اسلام نیاوردند؛بلکه از سرِ هراس و طمع،تسلیم شدند.

و تو امروز برای نکوهیده نشدن می جنگی و با بوی خوش برای جنگ بیرون می آیی تا پیش زنان شام،خودنمایی کنی.اندکی خوش باش که امیدوارم خدای عز و جل،تو را به زودی بکشد.

عبید اللّه بن عمر،خندید و به سوی معاویه بازگشت و گفت:من می خواستم حسین را فریب دهم و به او چنین و چنان گفتم؛امّا امیدی به فریبش ندارم.

معاویه گفت:حسین بن علی،فریب نمی خورد.او پسر پدرش است.

ص:245

201 . المناقب عن رجل من بنی هاشم یقال له عبد اللّه بن الحسین: جاءَ رَجُلٌ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام فَقالَ:حَدِّثنی فی عَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ.

فَقالَ:وَیحَکَ!و ما عَسَیتُ أن احَدِّثَکَ فی عَلِیٍّ و هُوَ أبی؟

قالَ:بَل تُحَدِّثُنی.

قالَ:إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی أدَّبَ نَبِیَّهُ الآدابَ کُلَّها،فَلَمَّا استَحکَمَ الأَدَبُ فَوَّضَ الأَمرَ إلَیهِ فَقالَ: «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» 1 ،إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أدَّبَ عَلِیّا علیه السلام بِتِلکَ الآدابِ الَّتی أدَّبَهُ بِها،فَلَمَّا استَحکَمَ الآدابُ کُلُّها فَوَّضَ الأَمرَ

إلَیهِ،فَقالَ:«مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ». (1)

ص:246


1- (2) المناقب للکوفی:ج 2 ص 428 ح 910. [1]

201 . المناقب،کوفی به نقل از مردی هاشمی به نام عبد اللّه بن حسین:مردی نزد امام حسین علیه السلام آمد و گفت:درباره علی بن ابی طالب،برایم سخن بگو.

امام علیه السلام فرمود:«وای بر تو!چه می خواهی از علی به تو بگویم،در حالی که او پدر من است؟».

مرد گفت:امّا برایم بگو.

فرمود:«خداوند تبارک و تعالی همه آداب را به پیامبرش آموخت و چون آنها را استوار کرد،کار را به او وا نهاد و فرمود:«آنچه را پیامبر برایتان آورد،بگیرید و آنچه را از آن باز داشت،رها کنید».بی گمان،پیامبر خدا،همان آدابی را که آموخته بود،به علی علیه السلام یاد داد و چون علی علیه السلام آنها را استوار کرد،کار را به او وا نهاد و

فرمود:"هر که من مولای اویم،پس علی،مولای اوست"».

ص:247

تنبیه

إنّ الأحادیث المأثورة عن الإمام الحسین علیه السلام حول إمامة الإمام أمیر المؤمنین علیه السلام و فضائله کثیرةٌ،و قد ذکرنا هذه الأحادیث فی موسوعة الإمام علیّ علیه السلام،فلذا تجنّبنا عن ذکرها هنا.

7/5

إمامَةُ الحَسَنِ لِلحُسَینِ8

202 . رجال الکشّی عن فضیل غلام محمّد بن راشد عن أبی عبد اللّه علیه السلام: إنَّ مُعاوِیَةَ کَتَبَ إلَی الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام أنِ اقدَم أنتَ وَ الحُسَینُ و أصحابُ عَلِیٍّ فَخَرَجَ مَعَهُم قَیسُ بنُ سَعدِ بنِ عُبادَةَ الأَنصارِیُّ،و قَدِمُوا الشّامَ،فَأَذِنَ لَهُم مُعاوِیَةُ،و أعَدَّ لَهُمُ الخُطَباءَ.

فَقالَ:یا حَسَنُ قُم فَبایِع،فَقامَ فَبایَعَ،ثُمَّ قالَ لِلحُسَینِ علیه السلام:قُم فَبایِع،فَقامَ فَبایَعَ،ثُمَّ قالَ:قُم یا قَیسُ فَبایِع،فَالتَفَتَ إلَی الحُسَینِ علیه السلام یَنظُرُ ما یَأمُرُهُ،فَقالَ:یا قَیسُ،إنَّهُ إمامی.یَعنِی الحَسَنَ علیه السلام. (1)

8/5

أبُو الأَئِمَّةِ التِّسعَةِ

203 . کفایة الأثر عن عبید اللّه بن عبد اللّه بن عتبة: کُنتُ عِندَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام إذ دَخَلَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ الأَصغَرُ،فَدَعاهُ الحُسَینُ علیه السلام و ضَمَّهُ إلَیهِ ضَمّا و قَبَّلَ ما بَینَ عَینَیهِ،ثُمَّ

قالَ:بِأَبی أنتَ ما أطیَبَ ریحَکَ و أحسَنَ خلقَکَ!

فَتَداخَلَنی مِن ذلِکَ،فَقُلتُ:بِأَبی و امّی یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،إن کانَ ما نَعوذُ بِاللّهِ أن نَراهُ فیکَ،فَإِلی مَن؟

قالَ:إلی عَلِیً ّ ابنی هذا،هُوَ الإِمامُ و أبُو الأَئِمَّةِ. (2)

ص:248


1- (1) رجال الکشّی:ج 1 ص 325 ح 176، [1]بحار الأنوار:ج 44 ص 61 ح 9. [2]
2- (2) کفایة الأثر:ص234. [3]
نکته

احادیث رسیده از امام حسین علیه السلام درباره امامت امیرمؤمنان و فضیلت های ایشان،فراوان است و چون آنها را در دانش نامه امیرالمؤمنین علیه السلام آورده ایم،از تکرار آنها خودداری می کنیم.

7/5-امامت امام حسن برای امام حسین

202 . رجال الکشّی از فُضَیل(غلام محمّد بن راشد)،از امام صادق علیه السلام:معاویه به امام حسن علیه السلام نوشت:تو و حسین و یاران علی،نزد ما بیایید.

قیس بن سعد بن عباده انصاری هم با آنان روانه شد و به شام درآمدند و معاویه،اجازه ورود به ایشان داد و سخنرانانی هم برای[مقابله با]آنان،آماده نمود.

معاویه گفت:ای حسن!برخیز و بیعت کن.

پس برخاست و بیعت کرد.سپس به حسین علیه السلام گفت:برخیز و بیعت کن.

پس برخاست و بیعت کرد.سپس به قیس گفت:ای قیس!برخیز و بیعت کن.

قیس به حسین علیه السلام نگریست و منتظرِ فرمان او شد.

حسین علیه السلام فرمود:«ای قیس!او(یعنی حسن علیه السلام)،امامِ من است».

8/5-پدر نُه امام

203 . کفایة الأثر به نقل از عبید اللّه بن عبد اللّه بن عُتبه:نزد امام حسین علیه السلام بودم که فرزندش علی اصغر(امام زین العابدین علیه السلام)وارد شد.امام حسین علیه السلام او را صدا زد

و سخت در آغوشش گرفت و میان پیشانی او را بوسید و سپس فرمود:«پدرم فدایت!چه قدر بویت خوش و خویَت زیباست!».

از این ماجرا،چیزی به دلم افتاد و گفت:پدر و مادرم فدایت،ای فرزند پیامبر خدا!پناه بر خدا،اگر حادثه ای برای شما اتّفاق بیفتد،به سوی که برویم؟

فرمود:«به سوی این فرزندم،علی،که امام است و پدرِ امامان».

ص:249

204 . کمال الدین بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا عَلِیُّ،أنتَ وَ الأَئِمَّةُ مِن وُلدِکَ بَعدی حُجَجُ اللّهِ عز و جل عَلی خَلقِهِ،و أعلامُهُ فی بَرِیَّتِهِ،مَن أنکَرَ واحِدا مِنکُم فَقَد أنکَرَنی،و مَن عَصی واحِدا مِنکُم فَقَد عَصانی،و مَن جَفا واحِدا مِنکُم فَقَد جَفانی،و مَن وَصَلَکُم فَقَد وَصَلَنی،و مَن أطاعَکُم فَقَد أطاعَنی،و مَن والاکُم فَقَد والانی،و مَن عاداکُم فَقَد عادانی،لِأَنَّکُم مِنّی،خُلِقتُم مِن طینَتی و أنَا مِنکُم. (1)

205 . کفایة الأثر عن أبی خالد الکابلی عن علیّ بن الحسین عن أبیه الحسین بن علیّ علیهما السلام: دَخَلتُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هُوَ مُتَفَکِّرٌ مَغمومٌ،فَقُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،مالی أراکَ مُتَفَکِّرا؟

قالَ:یا بُنَیَّ،إنَّ الرّوحَ الأَمینَ قَد أتانی،فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،العَلِیُّ الأَعلی یُقرِئُکَ السَّلامَ و یَقولُ لَکَ:إنَّکَ قَد قَضَیتَ نُبُوَّتَکَ وَ استَکمَلتَ أیّامَکَ،فَاجعَلِ الاِسمَ الأَکبَرَ و میراثَ العِلمِ و آثارَ عِلمِ النُّبُوَّةِ عِندَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام،فَإِنّی لا أترُکُ الأَرضَ إلاّ و فیها عالِمٌ یُعرَفُ بِهِ طاعَتی و یُعرَفُ بِهِ وِلایَتی،فَإِنّی لَم أقطَع عِلمَ (2)النُّبُوَّةِ مِنَ الغَیبِ مِن ذُرِّیَّتِکَ کَما لَم أقطَعها مِن ذُرِّیّاتِ الأَنبیاءِ الَّذینَ کانوا بَینَکَ و بَینَ أبیکَ آدَمَ.

قُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،فَمَن یَملِکُ هذَا الأَمرَ بَعدَکَ؟

قالَ:أبوکَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ،أخی و خَلیفَتی،و یَملِکُ بَعدَ عَلِیٍّ الحَسَنُ،ثُمَّ تَملِکُ أنتَ و تِسعَةٌ مِن صُلبِکَ،یَملِکُهُ اثنا عَشَرَ إماما،ثُمَّ یَقومُ قائِمُنا یَملَأُ الدُّنیا قِسطا و عَدلاً کَما مُلِئَت جَورا و ظُلما،و یَشفی صُدورَ قَومٍ مُؤمِنینَ هُم شیعَتُهُ. (3)

ص:250


1- (1) کمال الدین:ص413 ح13 [1] عن محمّد بن الفضیل عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج23 ص97 ح4. [2]
2- (2) فی المصدر:«علی النبوّة»،و التصویب من بحار الأنوار. [3]
3- (3) کفایة الأثر:ص 178، [4]بحار الأنوار:ج 36 ص 345 ح 212. [5]

204 . کمال الدین به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«ای علی!تو و امامان از نسل تو،پس از من،حجّت های خدا بر خلق او هستند و نشانه های هدایت در میان مردمان.هر کس یک تن از آنان را انکار کند،مرا انکار کرده است و هر کس یکی از شما را نافرمانی کند،مرا نافرمانی کرده است و هر کس به یک نفر از شما جفا کند،به من جفا کرده است و هر کس به شما بپیوندد،به من پیوسته است و هر کس از شما اطاعت کند،از من اطاعت کرده است و هر کس با شما دوستی کند،با من دوستی کرده است و هر کس با شما دشمنی ورزد،با من دشمنی ورزیده است؛زیرا شما از گِل من آفریده شده اید و من از شمایم».

205 . کفایة الأثر به نقل از ابو خالد کابلی،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:بر پیامبر خدا درآمدم و چون متفکّر و غمگین و اندوهگین بود،پرسیدم:ای پیامبر خدا!چه شده است که تو را اندیشناک می بینم؟

فرمود:«ای پسر عزیزم!روح الأمین،نزد من آمد و گفت:ای پیامبر خدا![خدای]والای برتر،به تو سلام می رساند و می فرماید:"تو پیامبری ات را تمام کردی و روزگارت را به پایان بردی.پس اسم اکبر[خدا]و میراث علمی و آثار علم نبوّت را نزد علی بن ابی طالب بگذار که من،زمین را رها نمی کنم،جز آن که در آن،عالمی باشد که طاعت و ولایت من،با او شناخته شود که من،آگاهی از غیب را از نسل تو نمی گُسلم،همان گونه که از نسل دیگر پیامبرانِ میان تو و آدم علیه السلام نگسستم"».

گفتم:ای پیامبر خدا!پس از تو چه کسی اختیاردار این کار است؟

فرمود:«پدرت علی بن ابی طالب،برادر و جانشین من است و پس از علی،حسن،فرمان رواست و سپس،تو و نُه فرزندت،دوازه امامی هستید که ولایت را در اختیار دارید.سپس،قائم ما قیام می کند و دنیا را از انصاف و عدل،آکَنده می سازد؛همان گونه که از ظلم و ستم،پُر شده است و سینه گروهی را که مؤمن و پیرو او هستند،شفا می دهد».

ص:251

206 . کفایة الأثر بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ فیما بَشَّرَنی بِهِ:یا حُسَینُ،أنتَ السَّیِّدُ ابنُ السَّیِّدِ أبُو السّادَةِ،تِسعَةٌ مِن وُلدِکَ أئِمَّةٌ امَناءُ،التّاسِعُ قائِمُهُم،أنتَ الإِمامُ ابنُ الإِمامِ أبُو الأَئِمَّةِ،تِسعَةٌ مِن صُلبِکَ أئِمَّةٌ أبرارٌ،وَ التّاسِعُ مَهدِیُّهُم یَملَأُ الأَرضَ قِسطا و عَدلاً،یَقومُ فی آخِرِ الزَّمانِ کَما قُمتُ فی أوَّلِهِ. (1)

207 . کفایة الأثر بإسناده عن الحسین علیه السلام: قالَت لی امّی فاطِمَةُ علیها السلام:لَمّا وَلَدتُکَ دَخَلَ إلَیَّ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله،فَناوَلتُکَ إیّاهُ فی خِرقَةٍ صَفراءَ،فَرَمی بِها و أخَذَ خِرقَةً بَیضاءَ لَفَّکَ فیها،و أذَّنَ فی اذُنِکَ الأَیمَنِ و أقامَ فی اذُنِکَ الأَیسَرِ.

ثُمَّ قالَ:یا فاطِمَةُ،خُذیهِ فَإِنَّهُ أبُو الأَئِمَّةِ،تِسعَةٌ مِن وُلدِهِ أئِمَّةٌ أبرارٌ وَ التّاسِعُ مَهدِیُّهُم. (2)

208 . کفایة الأثر عن زید بن علیّ عن علیّ بن الحسین عن أبیه الحسین بن علیّ علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا حُسَینُ،أنتَ الإِمامُ و أخُو الإِمامِ وَ ابنُ الإِمامِ،تِسعَةٌ مِن وُلدِکَ امَناءُ مَعصومونَ،وَ التّاسِعُ مَهدِیُّهُم،فَطوبی لِمَن أحَبَّهُم،وَ الوَیلُ لِمَن أبغَضَهُم. (3)

ص:252


1- (1) کفایة الأثر:ص 176 [1] عن عبد اللّه بن إبراهیم عن أبیه عن جدّه عن الإمام زین العابدین علیه السلام،بحار الأنوار:ج 36 ص 344 ح 210. [2]
2- (2) کفایة الأثر:ص 197 [3] عن یونس بن ظبیان عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 36 ص 352 ح 222. [4]
3- (3) کفایة الأثر:ص 299، [5]بحار الأنوار:ج 36 ص 361 ح 231. [6]

206 . کفایة الأثر به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا،در بشارت هایی که به من داد،می فرمود:«ای حسین!تو سَرور،فرزندِ سَرور و پدر سَرورانی.نُه تن از فرزندانت،امامان امین اند.نهمینِ آنان،قائِم آنان است.تو امام،پسر امام و پدرِ امامانی.نُه تن از پشتِ تو،امامان و نیکان هستند و نهمین،مهدیِ آنان است که زمین را از عدل و داد،آکَنده می سازد و در آخر زمان،قیام می کند،همان گونه که من در اوّل زمان،قیام کردم».

207 . کفایة الأثر به سندش،از امام حسین علیه السلام:مادرم فاطمه علیها السلام به من فرمود:«چون تو را به دنیا آوردم،پیامبر خدا بر من درآمد و من،تو را در پارچه ای زرد به ایشان دادم.پارچه را کنار انداخت و پارچه ای سفید گرفت و تو را در آن پیچید و در گوش راستت،اذان و در گوش چپت،اقامه گفت.

سپس فرمود:«ای فاطمه!او را بگیر که پدرِ امامان است،نُه تن از فرزندانش،امامانی نیک اند و نُهمین آنان،مهدیِ آنهاست».

208 . کفایة الأثر به نقل از زید بن علی،از امام سجّاد از پدرش امام حسین علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«ای حسین!تو امام،برادرِ امام و پسرِ امام هستی.نُه تن از فرزندانت،امین و معصوم اند و نهمینِ آنان،مهدیِ آنهاست.خوشا به حال کسی که آنان را دوست بدارد و بدا به حال کسی که ایشان را دشمن بدارد!».

ص:253

9/5

قائِمُ هذِهِ الاُمَّةِ

209 . کمال الدین عن عبد اللّه بن شریک عن رجل من همدان: سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهم السلام یَقولُ:قائِمُ هذِهِ الاُمَّةِ هُوَ التّاسِعُ مِن وُلدی،و هُوَ صاحِبُ الغَیبَةِ،و هُوَ الَّذی یُقَسَّمُ میراثُهُ و هُوَ حَیٌّ. (1)

210 . کمال الدین بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: فِی التّاسِعِ مِن وُلدی سُنَّةٌ مِن یوسُفَ،و سُنَّةٌ مِن موسَی بنِ عِمرانَ علیهما السلام،و هُوَ قائِمُنا أهلَ البَیتِ،یُصلِحُ اللّهُ تَبارَکَ و تَعالی أمرَهُ فی لَیلَةٍ واحِدَةٍ. (2)

211 . کمال الدین عن عبد اللّه بن عمر: سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام یَقولُ:لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّینا إلاّ یَومٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ عز و جل ذلِکَ الیَومَ حَتّی یَخرُجَ رَجُلٌ مِن وُلدی،فَیَملَأَها عَدلاً و قِسطا کَما مُلِئَت جَورا و ظُلما،کَذلِکَ سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ. (3)

212 . إثبات الهداة عن ثابت بن دینار عن أبی جعفر علیه السلام: إنَّ الحُسَینَ علیه السلام قالَ:یُظهِرُ اللّهُ قائِمَنا فَیَنتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ.

فَقیلَ لَهُ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،مَن قائِمُکُم؟

قالَ:السّابِعُ مِن وُلدِ ابنی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ،و هُوَ الحُجَّةُ ابنُ الحَسَنِ بنِ عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ موسَی بنِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ ابنی،و هُوَ الَّذی یَغیبُ مُدَّةً

طَویلَةً ثُمَّ یَظهَرُ و یَملَأُ الأَرضَ قِسطا و عَدلاً کَما مُلِئَت جَورا و ظُلما. (4)

ص:254


1- (1) کمال الدین:ص 317 ح 2، [1]الصراط المستقیم:ج 2 ص 129، [2]إعلام الوری:ج 2 ص 230 [3] عن جعید الهمدانی،بحار الأنوار:ج 51 ص 133 ح 3. [4]
2- (2) کمال الدین:ص 317 ح 1، [5]إعلام الوری:ج 2 ص 230 [6] کلاهما عن عبد الرحمن بن الحجّاج عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،الصراط المستقیم:ج 2 ص 129، [7]کشف الغمّة:ج 3 ص 312،العُدد القویّة:ص 71 ح 112 و [8]لیس فیه ذیله من«یصلح»،بحار الأنوار:ج 51 ص 133 ح 2. [9]
3- (3) کمال الدین:ص 318 ح 4، [10]إعلام الوری:ج 2 ص 231، [11]بحار الأنوار:ج 51 ص 133 ح 5. [12]
4- (4) إثبات الهداة:ج 3 ص 569 ح 681. [13]
9/5-قائم این امّت

209 . کمال الدین به نقل از عبد اللّه بن شریک،از مردی از قبیله هَمْدان:شنیدم که امام حسین علیه السلام می فرماید:«قائم این امّت،نهمین نفر از نسل من است.او غایب می شود و با آن که زنده است،میراثش قسمت می شود».

210 . کمال الدین به سندش،از امام حسین علیه السلام:در نهمین فرزند از نسل من،سنّتی از یوسف علیه السلام و سنّتی از موسی بن عمران علیه السلام است و او،قائم ما اهل بیت است.خدای تبارک و تعالی کار او در یک شب،به سامان می کند».

211 . کمال الدین به نقل از عبد اللّه بن عمر:شنیدم که حسین علیه السلام می گوید:«اگر از دنیا جز یک روز نمانَد،خدا آن روز را چنان طولانی می کند تا مردی از نسل من،خروج کند و دنیا را از عدل و داد،پُر کند،همان گونه که از ظلم و ستم،پُر شده است.از پیامبر خدا شنیدم که این چنین می فرمود».

212 . إثبات الهداة به نقل از ثابت بن دینار،از امام باقر علیه السلام:امام حسین علیه السلام فرمود:«خداوند،قائم ما را آشکار می سازد تا از ستمکاران،انتقام بگیرد».

به ایشان گفته شد:ای فرزند پیامبر خدا!قائمِ شما کیست؟

فرمود:«هفتمین فرزند از نسل پسرم،محمّد بن علی.اوست حجّت،پسر حسن،پسر علی،پسر محمّد،پسر علی،پسر موسی،پسر جعفر،پسر محمّد،پسر علی،پسرم.او روزگاری دراز،غایب می شود.سپس ظاهر می شود و

زمین را از عدل و داد،پُر می کند،همان گونه که از ظلم و ستم،پر شده است».

ص:255

213 . کمال الدین بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: دَخَلتُ أنَا و أخی عَلی جدّی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَأَجلَسَنی عَلی فَخِذِهِ،و أجلَسَ أخی الحَسَنَ عَلی فَخِذِهِ الاُخری،ثُمَّ قَبَّلَنا و قالَ:

بِأَبی أنتُما مِن إمامَینِ صالِحَینِ،اختارَکُمَا اللّهُ مِنّی و مِن أبیکُما و امِّکُما،وَ اختارَ مِن صُلبِکَ یا حُسَینُ تِسعَةَ أئِمَّةٍ،تاسِعُهُم قائِمُهُم،و کُلُّهُم فِی الفَضلِ وَ المَنزِلَةِ عِندَ اللّهِ تَعالی سَواءٌ. (1)

214 . کفایة الأثر عن یحیی بن جعدة بن هبیرة عن الحسین بن علیّ صلوات اللّه علیهما فی جَوابِ رَجُلٍ سَأَلَهُ عَنِ الأَئِمَّةِ:عَدَدُ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ،تِسعَةٌ مِن وُلدی آخِرُهُمُ القائِمُ،و لَقَد سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:

أبشِروا ثُمَّ أبشِروا ثَلاثَ مَرّاتٍ إنَّما مَثَلُ أهلِ بَیتی کَمَثَلِ حَدیقَةٍ اطعِمَ مِنها فَوجٌ عاما،ثُمَّ اطعِمَ مِنها فَوجٌ عاما،فی آخِرِها فَوجٌ یَکونُ أعرَضَها بَحرا،و أعمَقَها طولاً و فَرعا،و أحسَنَها جَنیً. (2)

215 . کمال الدین عن ثابت بن دینار عن سیّد العابدین علیّ بن الحسین عن سیّد الشهداء الحسین بن علیّ عن سیّد الأوصیاء أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:الأَئِمَّةُ بَعدِی اثنا عَشَرَ،أوَّلُهُم أنتَ یا عَلِیُّ،و آخِرُهُمُ القائِمُ الَّذی یَفتَحُ اللّهُ عز و جل عَلی یَدَیهِ مَشارِقَ الأَرضِ و مَغارِبَها. (3)

ص:256


1- (1) کمال الدین:ص 269 ح 12، [1]دلائل الإمامة:ص 447 ح 423،إعلام الوری:ج 2 ص 191، [2]کشف الغمّة:ج 3 ص 301 [3] کلّها عن أبی حمزة الثمالی عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام.
2- (2) کفایة الأثر:ص 231، [4]بحار الأنوار:ج 36 ص 384 ح 4. [5]
3- (3) کمال الدین:ص 282 ح 35، [6]عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 65 ح 34، [7]الأمالی للصدوق:ص 172 ح 175، [8]بحار الأنوار:ج 36 ص 226 ح 1. [9]

213 . کمال الدین به سندش،از امام حسین علیه السلام:من و برادرم خدمت جدّم پیامبر خدا رسیدیم.پیامبر صلی الله علیه و آله مرا بر یک ران خود و حسن را بر دیگر ران خود نشاند.سپس،ما را بوسید و فرمود:«پدرم فدای شما دو امام نیکو گردد!خداوند،شما دو تن را از من و پدر و مادرتان برگزیده است و از پشتِ تو،ای حسین!نُه امام برگزیده که نهمینِ آنها قائم ایشان است و همگی در فضیلت و منزلت،نزد پروردگار متعال،یکسان اند».

214 . کفایة الأثر به نقل از یحیی بن جَعدة بن هُبَیره،از امام حسین علیه السلام(در پاسخ مردی که از ایشان،درباره امامان پرسید):آنان،به تعداد نقیبان بنی اسرائیل اند.نُه تن از نسل من هستند که آخرینِ آنان،قائم است.شنیدم که پیامبر خدا فرمود:«بشارت دهید،بشارت دهید!»تا سه بار[و افزود که:]«حکایت اهل بیت من،حکایت باغی است که یک سالْ از آن به گروهی و سال بعد،به گروهی دیگر،میوه داده می شود و در آخرِ آن باغ،[نیز]عدّه ای هستند.آنجا نهری گسترده تر است و باغ،طول و عرضی پهناورتر و میوه هایی در دسترس تر دارد».

215 . کمال الدین به نقل از ثابت بن دینار،از امام زین العابدین،از امام حسین،از امام علی علیهم السلام:پیامبر خدا فرمود:«امامان پس از من،دوازده تن هستند که نخستینِ آنها ای علی تو هستی و آخرینِ ایشان،قائم است که خدا،خاور و باخترِ زمین را به دست او فتح می کند».

ص:257

10/5

صِفَةُ المَهدِیِّ

216 . الغیبة عن سلیمان بن بلال عن جعفر بن محمّد عن أبیه عن جدّه عن الحسین بن علیّ علیهم السلام :جاءَ رَجُلٌ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام،فَقالَ لَهُ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ نَبِّئنا بِمَهدِیِّکُم هذا.

فَقالَ:إذا دَرَجَ (1)الدّارِجونَ،و قَلَّ المُؤمِنونَ،و ذَهَبَ المُجلِبونَ،فَهُناکَ هُناکَ.

فَقالَ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،مِمَّنِ الرَّجُلُ؟

فَقالَ:مِن بَنی هاشِمٍ،مِن ذِروَةِ (2)طَودِ (3)العَرَبِ،و بَحرِ مَغیضِها (4)إذا وَرَدَت،و مَخفَرِ (5)أهلِها إذا اتِیَت،و مَعدِنِ صَفوَتِها إذَا اکتَدَرَت،لا یَجبُنُ إذَا المَنایا هَکَعَت (6)،و لا یَخورُ إذَا المَنونُ اکتَنَعَت (7)،و لا یَنکُلُ (8)إذَا الکُماةُ (9)اصطَرَعَت،مُشَمِّرٌ مُغلَولِبٌ،ظَفِرٌ (10)،ضِرغامَةٌ،حَصِدٌ،مُخَدِّشٌ،ذَکَرٌ،سَیفٌ مِن سُیوفِ اللّهِ،رَأسٌ،قُثَمُ (11)،

نُشوءُ رَأسِهِ فی باذِخِ السُّؤدَدِ (12)،و عارِزُ (13)مَجدِهِ فی أکرَمِ المَحتِدِ (14)،فَلا یَصرِفَنَّکَ عَن بَیعَتِهِ صارِفٌ عارِضٌ یَنوصُ إلَی الفِتنَةِ کُلَّ مَناصٍ،إن قالَ فَشَرُّ قائِلٍ،و إن سَکَتَ فَذو دَعایِرَ (15).

ثُمَّ رَجَعَ إلی صِفَةِ المَهدِیِّ علیه السلام فَقالَ:أوسَعُکُم کَهفا،و أکثَرُکُم عِلما،و أوصَلُکُم رَحِما،اللّهُمَّ فَاجعَل بَعثَهُ خُروجا مِنَ الغُمَّةِ،وَ اجمَع بِهِ شَملَ الاُمَّةِ،فَإِن خارَ اللّهُ لَکَ فَاعزِم و لا تَنثَنِ عَنهُ إن وُفِّقتَ لَهُ،و لا تَجوزَنَّ عَنهُ إن هُدیتَ إلَیهِ،هاه و أومَأَ بِیَدِهِ إلی صَدرِهِ شَوقا إلی رُؤیَتِهِ. (16)

ص:258


1- (1) دَرَجَ:أی مات(النهایة:ج 2 ص 111«درج»).
2- (2) ذِروةُ کلِّ شیء:أعلاه(النهایة:ج 2 ص 159«ذرا»).
3- (3) الطَّود:الجبل،أو عظیمُهُ،المتطاول فی السماء(تاج العروس:ج 5 ص 81« [1]طود»).
4- (4) المغیض،الموضع الذی یدخل فیه الماء فیغیب.
5- (5) خَفَرت الرجلَ:أجرته و حفظته.و خفرته:إذا کنت له خفیرا؛أی حامیا و کفیلاً(النهایة:ج 2 ص 52« [2]خفر»).
6- (6) هَکَعَ الرجلُ بالقوم:نزل بهم(تاج العروس:ج 11 ص 545« [3]هکع»).
7- (7) اکتَنَعَ:دنا(النهایة:ج 4 ص 204«کنع»).
8- (8) نَکَلَ عن العدوّ:جبن(الصحاح:ج 5 ص 1835« [4]نکل»).
9- (9) الکمیّ:الشجاع،و الجمع:الکُماة(الصحاح:ج 6 ص 2477« [5]کمی»).
10- (10) الظّفر:الفوز،و قد ظفر بعدوّه فهو ظفر(الصحاح:ج 2 ص 730« [6]ظفر»).
11- (11) قثم:الجامع الکامل،و قیل:الجموع للخیر(النهایة:ج 4 ص 16«قثم»).
12- (12) السؤدَدُ:الشرف(لسان العرب:ج 3 ص 228« [7]سود»).
13- (13) العَرْزُ:اشتداد الشیء و غلظه(لسان العرب:ج 5 ص 373« [8]عرز»).
14- (14) المَحتِدُ:الأصلُ و الطَّبعُ(لسان العرب:ج 3 ص 139« [9]حقد»).
15- (15) الدَّعارَةُ:الفساد و الشرّ(النهایة:ج 2 ص 119« [10]دعر»).
16- (16) الغیبة للنعمانی:ص 212 ح 1، [11]بحار الأنوار:ج 51 ص 115 ح 14 و [12]فیه«نشق»بدل«نشوء».
10/5-توصیف مهدی

216 . الغیبة،نعمانی به نقل از سلیمان بن بلال،از امام صادق،از امام زین العابدین،از امام باقر،از امام حسین علیهم السلام:مردی نزد امیرمؤمنان آمد و گفت:ای امیرمؤمنان!از[ظهور]مهدی تان به ما خبر ده.

فرمود:«چون روندگان[از دنیا]بروند و مؤمنان،اندک شوند و آشوبگران،نابود شوند،همان وقت است،همان وقت».

گفت:ای امیر مؤمنان!این مرد از کدام قوم است؟

فرمود:«از بنی هاشم،از والاترین طایفه عرب و از دریایی که آب های خروشان،از همه سو به آن می ریزد و پناهگاهی که پناهجویان،به آن پناه می برند و معدن زلال میان ناصافی ها.به گاهِ شبیخون مرگ،نمی هراسد و به گاه نزدیک شدن آن،سست نمی شود و از دست و پنجه نرم کردن با هماوردانِ شجاع،سرْ باز نمی زند.

دامن همّت به کمر زده و پُرتوان و پیروز و به سان شیر نر،درو کننده و زخم زننده است.شمشیری از شمشیرهای خدا،سالار،کامل و پرورده جلال و مجد است و ریشه سِتَبرش در خاندان کَرَم.پس تو را از بیعتش منصرف نکند کسی که هرگاه فرصت یابد،به سوی فتنه می شتابد و اگر سخن گوید،بدترین سخنران است و اگر خاموش بنشیند،فسادها و شرارت ها[در نهان]دارد».

سپس به توصیف امام مهدی علیه السلام بازگشت و فرمود:«درگاه پناه او،از همه شما گشاده تر،علمش از همه شما افزون تر و از همه شما به خویشان،پیوسته تر است.خدایا!برانگیخته شدن او را مایه به در آمدن از اندوه و گِرد آمدن این امّتِ متفرّق،قرار ده.

پس اگر خدا برایت[درک حضور را]برگزید و توفیق خدمتش را یا فتی،مصمّم بمان و از او روی مگردان و هرگاه به او رهنمون شدی،از او در مگذر.آه که این دل(و با دست به سینه اش اشاره کرد)،چه مشتاق اوست!».

ص:259

11/5

المَهدِیُّ مِن وُلدِ فاطِمَةَ

217 . دلائل الإمامة عن الزهری عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهما السلام: أنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قالَ لِفاطِمَةَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیها:المَهدِیُّ مِن وُلدِکِ. (1)

12/5

فَضلُ الصّابِرِ فی عَصرِ الغَیبَةِ

218 . کمال الدین عن عبد الرحمن بن سلیط عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: مِنَّا اثنا عَشَرَ

مَهدِیّا؛أوَّلُهُم أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام،و آخِرُهُمُ التّاسِعُ مِن وُلدی و هُوَ الإِمامُ القائِمُ بِالحَقِّ،یُحیِی اللّهُ بِهِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها،و یُظهِرُ بِهِ دینَ الحَقِّ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ و لَو کَرِهَ المُشرِکونَ،لَهُ غَیبَةٌ یَرتَدُّ فیها أقوامٌ و یَثبُتُ فیها عَلَی الدّینِ آخَرونَ،فَیُؤذَونَ و یُقالُ لَهُم: «مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» 2 ،أما إنَّ الصّابِرَ فی غَیبَتِهِ عَلَی الأَذی وَ التَّکذیبِ بِمَنزِلَةِ المُجاهِدِ بِالسَّیفِ بَینَ یَدَی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله. (2)

ص:260


1- (1) دلائل الإمامة:ص 444 ح 417،کشف الغمّة:ج 3 ص 258، [1]بحار الأنوار:ج 51 ص 78 ح 37؛ [2]ذخائر العقبی:ص 236. [3]
2- (3) کمال الدین:ص 317 ح 3، [4]عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 68 ح 36، [5]إعلام الوری:ج 2 ص 194، [6]العُدد القویّة:ص 71 ح 114 و فیه صدره إلی«بالحقّ»،کفایة الأثر:ص 232 [7] عن عبد الرحمن بن سابط،بحار الأنوار:ج 51 ص 133 ح 4. [8]
11/5-مهدی از نسل فاطمه است

217 . دلائل الإمامة از زُهْری،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله به فاطمه علیها السلام فرمود:«مهدی،از نسل توست».

12/5-فضیلت شکیبا در روزگار غیبت

218 . کمال الدین به نقل از عبد الرحمن بن سلیط،از امام حسین علیه السلام:دوازده هدایت یافته از ماست.نخستینِ آنان،امیرمؤمنان،علی بن ابی طالب علیه السلام است و

آخرینشان،نُهمین فرزند از نسل من است که حق را برپا می دارد.خدا،زمین را پس از مرگ،به وسیله او زنده می کند و دین حق را به وسیله او بر همه دین ها غلبه می دهد،هر چند مشرکان را ناخوش آید.او را غیبتی است که در آن،گروه هایی مرتد می شوند و برخی دیگر،در دین،ثابت قدم می مانند و آزار می بینند و به آنان گفته می شود:«این وعده،کِی محقّق می شود،اگر راست می گویید؟».بدانید که شکیبا در برابر آزار و انکار دیگران در غیبت او،به منزله مجاهد با شمشیر،پیشاپیشِ پیامبر خداست.

ص:261

13/5

مِن عَلائِمِ ظُهورِ المَهدِیِّ

219 . الغیبة عن عمیرة بنت نفیل: سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام یَقولُ:لا یَکونُ الأَمرُ الَّذی تَنتَظِرونَهُ حَتّی یَبرَأَ بَعضُکُم مِن بَعضٍ،و یَتفِلَ بَعضُکُم فی وُجوهِ بَعضٍ،و یَشهَدَ بَعضُکُم عَلی بَعضٍ بِالکُفرِ،و یَلعَنَ بَعضُکُم بَعضا.

فَقُلتُ لَهُ:ما فی ذلِکَ الزَّمانِ مِن خَیرٍ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:الخَیرُ کُلُّهُ فی ذلِکَ الزَّمانِ،یَقومُ قائِمُنا و یَدفَعُ ذلِکَ کُلَّهُ. (1)

14/5

أنصارُ المَهدِیِّ

220 . کمال الدین بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: التّاسِعُ

مِن وُلدِکَ یا حُسَینُ هُوَ القائِمُ بِالحَقِّ،المُظهِرُ لِلدّینِ،وَ الباسِطُ لِلعَدلِ.

قالَ الحُسَینُ علیه السلام:فَقُلتُ لَهُ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ و إنَّ ذلِکَ لَکائِنٌ؟

فَقالَ علیه السلام:إی وَ الَّذی بَعَثَ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله بِالنُّبُوَّةِ،وَ اصطَفاهُ عَلی جَمیعِ البَرِیَّةِ،و لکِن بَعدَ غَیبَةٍ و حَیرَةٍ،فَلا یَثبُتُ فیها عَلی دینِهِ إلاَّ المُخلِصونَ المُباشِرونَ لِروحِ الیَقینِ،الَّذینَ أخَذَ اللّهُ عز و جل میثاقَهُم بِوِلایَتِنا،و کَتَبَ فی قُلوبِهِمُ الإِیمانَ و أیَّدَهُم بِروحٍ مِنهُ. (2)

ص:262


1- (1) الغیبة للنعمانی:ص 205 ح 9، [1]بحار الأنوار:ج 52 ص 211 ح 58،و [2]فی الغیبة للطوسی:ص 438 ح 429 و الخرائج و الجرائح:ج 3 ص 1153 ح 59 عن الإمام الحسن علیه السلام.
2- (2) کمال الدین:ص 304 ح 16، [3]إعلام الوری:ج 2 ص 229 [4] کلاهما عن الحسین بن خالد عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،کشف الغمّة:ج 3 ص 311 [5] عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 51 ص 110 ح 2. [6]
13/5-از نشانه های ظهور مهدی

219 . الغیبة،نعمانی به نقل از عمیره دختر نفیل:شنیدم که امام حسین علیه السلام می فرماید:«امری را که انتظار می کشید،واقع نمی شود تا زمانی که برخی از شما از برخی دیگر،بیزاری بجویند و به صورت یکدیگر،آبِ دهان بیندازند و همدیگر را کافر بشمارند و یکدیگر را لعنت کنند».

به ایشان گفتم:پس در آن روزگار،خیری نیست.

فرمود:همه خیر،در آن روزگار است.قائمِ ما قیام می کند و همه این نابه سامانی ها را سامان می دهد».

14/5-یاوران مهدی

220 . کمال الدین به سندش،از امام حسین علیه السلام:پدرم امیرمؤمنان فرمود:«ای حسین!نهمین فرزند از نسل تو،همان قائم به حقّ است؛غلبه دهنده دین و گستراننده

عدالت».

به ایشان گفتم:ای امیرمؤمنان!آیا این،شدنی است؟

فرمود:«آری،سوگند به کسی که محمّد صلی الله علیه و آله را به نبوّت برانگیخت و او را بر همه مردمان برگزید؛امّا پس از غیبتی و حیرتی که جز مخلصانِ پیوسته به روح یقین،بر دین او ثابت قدم نمی مانند؛کسانی که خداوند،ولایت ما را از ایشان پیمان گرفته و ایمان را در دل هایشان استوار کرده و با روحی از خود،تأییدشان نموده است».

ص:263

15/5

مُدَّةُ مُلکِهِ

221 . عقد الدرر عن الحسین بن علیّ علیه السلام: یَملِکُ المَهدِیُّ علیه السلام تِسعَ عَشرَةَ سَنَةً و أشهُرا. (1)

16/5

سِرُّ اختِلافِ عَمَلِ الإِمامَینِ

222 . کتاب من لا یحضره الفقیه عن سالم عن أبی عبد اللّه علیه السلام: أوصی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی عَلِیٍّ علیه السلام وَحدَهُ،و أوصی عَلِیٌّ علیه السلام إلَی الحَسَنِ وَ الحُسَینِ علیهما السلام جَمیعا،و کانَ الحَسَنُ علیه السلام إمامَهُ،فَدَخَلَ رَجُلٌ یَومَ عَرَفَةَ عَلَی الحَسَنِ علیه السلام و هُوَ یَتَغَدّی وَ الحُسَینُ علیه السلام صائِمٌ،ثُمَّ جاءَ بَعدَ ما قُبِضَ الحَسَنُ علیه السلام فَدَخَلَ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام یَومَ عَرَفَةَ و هُوَ یَتَغَدّی و عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام صائِمٌ،فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ:إنّی دَخَلتُ عَلَی الحَسَنِ علیه السلام و هُوَ یَتَغَدّی و أنتَ صائِمٌ،ثُمَّ دَخَلتُ عَلَیکَ و أنتَ مُفطِرٌ؟!

فَقالَ:إنَّ الحَسَنَ علیه السلام کانَ إماما فَأَفطَرَ لِئَلاّ یُتَّخَذَ صَومُهُ سُنَّةً و لِیَتَأَسّی (2)بِهِ النّاسُ،فَلَمّا أن قُبِضَ کُنتُ أنَا الإِمامَ؛فَأَرَدتُ ألاّ یُتَّخَذَ صَومی سُنَّةً فَیَتَأَسَّی النّاسُ بی. (3)

ص:264


1- (1) عقد الدرر:ص 239. [1]
2- (2) الاُسوة و المؤاساة:القدوة(النهایة:ج 1 ص 50« [2]أسا»).
3- (3) کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 2 ص 87 ح 1810،علل الشرائع:ص 386 ح 1، [3]الإقبال:ج 2 ص 59، [4]بحار الأنوار:ج 97 ص 123 ح 3. [5]
15/5-مدّت فرمان روایی مهدی

221 . عقد الدُّرَر از امام حسین علیه السلام:مهدی،نوزده سال و چند ماه فرمان روایی می کند.

16/5-راز گوناگونی رفتار دو امام

222 . کتاب من لا یحضره الفقیه به نقل از سالم،از امام صادق علیه السلام:پیامبر خدا به علی علیه السلام به تنهایی وصیّت کرد و علی علیه السلام به حسن و حسین علیهما السلام هر دو،وصیّت کرد و حسن علیه السلام پیشوای حسین علیه السلام بود.

مردی روز عرفه بر حسن علیه السلام درآمد،در حالی که ایشان،غذا می خورد و حسین علیه السلام روزه بود.بعد از درگذشت حسن علیه السلام،روز عرفه بر حسین علیه السلام درآمد،در حالی که ایشان غذا می خورد و علی بن الحسین علیه السلام روزه داشت.آن مرد به حسین علیه السلام گفت:بر حسن علیه السلام درآمدم،در حالی که غذا می خورد و تو روزه بودی و سپس،بر تو درآمدم و روزه نیستی؟!

حسین علیه السلام فرمود:«حسن علیه السلام[آن زمان]امام بود و روزه نگرفت تا روزه عرفه،سنّت و[به عنوان یک عمل واجب]مورد تأسّی مردم نشود و چون درگذشت،من،امام هستم و خواستم که روزه من،سنّت و مورد تأسّی مردم نشود».

ص:265

223 . مستدرک الوسائل عن مسروق: دَخَلتُ یَومَ عَرَفَةَ عَلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام و أقداحُ السَّویقِ بَینَ یَدَیهِ و بَینَ یَدَی أصحابِهِ،وَ المَصاحِفُ فی حُجورِهِم و هُم یَنتَظِرونَ الإِفطارَ،فَسَأَلتُهُ عَن مَسأَلَةٍ فَأَجابَنی،فَخَرَجتُ فَدَخَلتُ عَلَی الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام،وَ النّاسُ یَدخُلونَ إلی مَوائِدَ مَوضوعَةٍ عَلَیها طَعامٌ عَتیدٌ (1)،فَیَأکُلونَ و یَحمِلونَ،فَرَآنی و قَد تَغَیَّرتُ.

فَقالَ:یا مَسروقُ لِمَ لا تَأکُلُ؟

فَقُلتُ:یا سَیِّدی أنَا صائِمٌ،و أنَا أذکُرُ شَیئا.

فَقالَ:اُذکُر ما بَدا لَکَ.

فَقُلتُ:أعوذُ بِاللّهِ أن تَکونوا مُختَلِفینَ،دَخَلتُ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام فَرَأَیتُهُ یَنتَظِرُ الإِفطارَ،و دَخَلتُ عَلَیکَ و أنتَ عَلی هذِهِ الصِّفَةِ وَ الحالِ!

فَضَمَّنی إلی صَدرِهِ و قالَ:یَا ابنَ الأَشرَسِ،أما عَلِمتَ أنَّ اللّهَ تَعالی نَدَبَنا لِسِیاسَةِ الاُمَّةِ،و لَوِ اجتَمَعنا عَلی شَیءٍ ما وَسِعَکُم غَیرُهُ؟إنّی أفطَرتُ لِمُفطِرِکُم،و صامَ أخی لِصُوّامِکُم. (2)

224 . کتاب من لا یحضره الفقیه: رُوِیَ عَن یَعقوبَ بنِ شُعَیبٍ قالَ:سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَن

صَومِ یَومِ عَرَفَةَ،قالَ:

إن شِئتَ صُمتَ و إن شِئتَ لَم تَصُم.

و ذَکَرَ أنَّ رَجُلاً أتَی الحَسَنَ وَ الحُسَینَ علیهما السلام فَوَجَدَ أحَدَهُما صائِما وَ الآخَرَ مُفطِرا،فَسَأَلَهُما فَقالا:إن صُمتَ فَحَسَنٌ،و إن لَم تَصُم فَجائِزٌ. (3)

ص:266


1- (1) العتید:الشیء الحاضر المهیّأ(الصحاح:ج 2 ص 505« [1]عتد»).
2- (2) مستدرک الوسائل:ج 7 ص 528 ح 8820 [2] نقلاً عن کتاب التعازی.
3- (3) کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 2 ص 87 ح 1809؛المصنّف لعبد الرزّاق:ج 4 ص 285 ح 7830 عن ابن عیینة نحوه.

223 . مستدرک الوسائل به نقل از مسروق:روز عرفه بر امام حسین علیه السلام درآمدم،در حالی که کاسه های سَویق، (1)جلوی ایشان و یارانش قرار داشت و قرآن ها هم در دامن هایشان بود و منتظر افطار بودند.از او مسئله ای پرسیدم.پاسخ گرفتم و بیرون آمدم و بر امام حسن علیه السلام درآمدم،در حالی که مردم بر سفره هایی که غذاهای آماده بر آن نهاده بودند،درمی آمدند و می خوردند و می بُردند.ایشان،دید که حالم دگرگون است.فرمود:«ای مسروق!چرا نمی خوری؟».

گفتم:ای سَرور من!روزه دارم و چیزی را می خواهم بگویم.

فرمود:«هر چه می خواهی،بگو».

گفتم:پناه می بریم به خدا از این که شما(حسن و حسین علیهما السلام)با هم اختلاف داشته باشید.بر حسین علیه السلام درآمدم و دیدم که منتظر افطار است و بر شما درآمدم و در چنین وضعیتی هستی!

امام علیه السلام مرا به سینه اش فشرد و فرمود:«ای پسر اشرَس!آیا نمی دانی که خدای متعال،ما را به تربیت امّت،فرا خوانده است و اگر همه بر یک کار گِرد آییم،شما نمی توانید کار دیگری انجام دهید؟من روزه نگرفتم،برای کسانی که روزه نیستند و برادرم روزه گرفت،برای روزه داران.

224 . کتاب من لا یحضره الفقیه به نقل از یعقوب بن شعیب:از امام صادق علیه السلام درباره روزه

روز عرفه پرسیدم.فرمود:«اگر می خواهی،روزه بگیر و اگر می خواهی،روزه نگیر».

سپس فرمود:«مردی نزد امام حسن و امام حسین علیهما السلام آمد و یکی را روزه دار یافت و دیگری را نه.علّت را از آن دو پرسید.فرمودند:«اگر روزه بگیری،خوب است و اگر نگیری،جایز است».

ص:267


1- (1) غذایی که از آرد جو و گندم تهیّه می شود.

ص:268

ص:269

الفَصلُ السّادِسُ:شیعة أهل البیت

1/6

فَضلُ شیعَةِ أهلِ البَیتِ

225 . المحاسن عن زید بن أرقم عن الحسین بن علیّ علیه السلام: ما مِن شیعَتِنا إلاّ صِدّیقٌ شَهیدٌ.

قالَ:قُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،أنّی یَکونُ ذلِکَ و عامَّتُهُم یَموتونَ عَلی فِراشِهِم؟

فَقالَ:أما تَتلو کِتابَ اللّهِ فِی الحَدیدِ: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ» 1 ؟

قالَ:فَقُلتُ:فَکَأَنّی لَم أقرَأ هذِهِ الآیَةَ مِن کِتابِ اللّهِ تَعالی قَطُّ!

قالَ:لَو کانَ الشُّهَداءُ لَیسَ إلاّ کَما تَقولُ لَکانَ الشُّهَداءُ قَلیلاً. (1)

226 . تفسیر فرات عن أبی الجاریة و الأصبغ بن نباتة: لَمّا کانَ مَروانُ عَلَی المَدینَةِ،خَطَبَ النّاسَ فَوَقَعَ فی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام...فَقامَ الحُسَینُ علیه السلام مُغضَبا حَتّی دَخَلَ عَلی

مَروانَ،فَقالَ لَهُ:یَا ابنَ الزَّرقاءِ (2)و یَابنَ آکِلَةِ القُمَّلِ،أنتَ الواقِعُ فی عَلِیٍّ...

أ لا اخبِرُکَ بِما فیکَ و فی أصحابِکَ و فی عَلِیٍّ علیه السلام؟فَإِنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی یَقولُ: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (3)فَذلِکَ لِعَلِیٍّ و شیعَتِهِ «فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ» 5 ،فَبَشَّرَ بِذلِکَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام. (4)

ص:270


1- (2) المحاسن:ج 1 ص 265 ح 512، [1]مشکاة الأنوار:ص 168 ح 435،الدعوات:ص 242 ح 681،شرح الأخبار:ج 3 ص 439 ح 1298 کلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 82 ص 173 ح 6. [2]
2- (3) زَرُقَت عینه:إذا تقلّبت فبان بیاضها،و الزرقة أبغض شیء من ألوان العیون عند العرب(مجمع البحرین:ج 2 ص 771« [3]زرق»).و قد استعملت الزرقاء فی الروایات فی مقام الذمّ لا فی مقام بیان صفة ظاهریة فی العین.
3- (4) مریم:96. [4]
4- (6) تفسیر فرات:ص 253 ح 345، [5]بحار الأنوار:ج 44 ص 211 ح 7. [6]

فصل ششم:پیروان اهل بیت

1/6-فضیلت پیروان اهل بیت

225 . المحاسن به نقل از زید بن ارقم:امام حسین علیه السلام فرمود:«از پیروان ما،جز صدّیق شهید نیست».

گفتم:فدایت شوم!چگونه چنین می شود،در حالی که توده آنها در بسترهایشان می میرند؟

فرمود:«آیا در کتاب خدا در سوره حدید نخوانده ای:«و کسانی که به خدا و فرستادگانش ایمان آوردند،آنان،نزد خداوندگارشان صدّیقان و شهیدان هستند»»؟

گفتم:گویی تاکنون این آیه از کتاب خدا را هرگز نخوانده ام.

فرمود:«اگر شهیدان،فقط کسانی بودند که تو می گویی(کسانی که در جنگ شهید می شوند)،تعداد شهیدان،اندک بود».

226 . تفسیر فرات الکوفی به نقل از ابو جاریه و اصبغ بن نُباته:هنگامی که مروان،امیر مدینه بود،برای مردم خطبه خواند و به امیرمؤمنان،ناسزا گفت.پس امام

حسین علیه السلام خشمگینانه برخاست و بر مروان درآمد و به او فرمود:«ای پسر زنِ کبودْ چشم (1)و پسر زن شپش خوار!تو به علی ناسزا می گویی؟!....

آیا از آنچه درباره تو و یارانت،و نیز آنچه[از قرآن]درباره علی علیه السلام است،باخبرت نکنم؟خداوند تبارک و تعالی می فرماید:«کسانی که ایمان آوردند و کار شایسته کردند،به زودی خداوند رحمان،برای آنها[در دل دیگران]محبّتی می نهد».این،برای علی علیه السلام و پیروان اوست.«ما آن را به زبان تو آسان کردیم تا تنها پرهیزگاران را بدان بشارت دهی».پس پیامبر صلی الله علیه و آله آن را به علی بن ابی طالب علیه السلام بشارت داد».

ص:271


1- (1) در عرب،به زنی که چشمش برگشته و سفیدی اش آشکار شده باشد،«زرقاء»می گویند.در روایات،به عنوان نکوهش شخص به کار رفته است،نه آن به عیبی و یا صفتی دیگر اشاره داشته باشد؛امّا زرقاء بنت موهب،مادر بزرگ مروان،زنی بدکاره بود(الکامل:ج 4 ص 160).

227 . الاُصول الستّة عشر عن أبی سعید المدائنی عن محمّد بن علیّ عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهم السلام :جاءَ رَجُلٌ إلی أبی فَحَدَّثَهُ فَقالَ:إنَّ الرَّجُلَ مِن شیعَتِنا لَیَأتی یَومَ القِیامَةِ عَلَیهِ تاجُ نُبُوَّةٍ،قُدّامَهُ سَبعونَ مَلَکا (1)یَنساقُ سَوقا إلی بابِ الجَنَّةِ،فَیُقالُ لَهُ:اُدخُلِ الجَنَّةَ بِغَیرِ حِسابٍ. (2)

228 . تاریخ دمشق عن علیّ بن محمّد بن الصایغ عن أبیه عن حسین بن علیّ علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَن جَدّی عَن جِبریلَ علیه السلام عَن رَبِّهِ عز و جل أنَّ تَحتَ قائِمَةِ کُرسِیِّ العَرشِ فی وَرَقَةِ (3)آسٍ خَضراءَ مَکتوبٌ عَلَیها:لا إلهَ إلاَّ اللّهُ،مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ،یا شیعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ،لا یَأتی یَعنی أحَدٌ مِنکُم یَومَ القِیامَةِ یَقولُ:«لا إلهَ إلاَّ اللّهُ»إلاّ أدخَلَهُ اللّهُ الجَنَّةَ. (4)

ص:272


1- (1) فی المصدر:«سبعین ملکا»،و هو تصحیف.و فی طبعة مؤسّسة دار الحدیث:ص 249«سبعون ألف ملک».
2- (2) الاُصول الستّة عشر:ص 80.
3- (3) فی الطبعة المعتمدة:«رقة»،و التصویب من الترجمة المطبوعة بتحقیق الشیخ المحمودی:ص 8. [1]
4- (4) تاریخ دمشق:ج 14 ص 114. [2]

227 . الاُصول الستّة عشر به نقل از ابو سعید مدائنی،از امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهم السلام:مردی نزد پدرم[علی علیه السلام]آمد.پدرم برایش گفت:«روز قیامت،مردی از پیروان ما می آید که تاجِ پیامبری بر سر دارد و هفتاد فرشته،پیشاپیش او به سوی بهشت،روان اند و به او گفته می شود:بدون محاسبه،به بهشت درآی».

228 . تاریخ دمشق به نقل از علی بن محمّد بن صائغ،از پدرش،از امام حسین علیه السلام:پدرم،از جدّش،از جبرئیل علیه السلام از پروردگار عز و جل نقل می کند که:«زیر پایه تخت عرش و بر برگی سبز از درخت خوش بوی آس(مورْد)نوشته شده است:"خدایی جز اللّه نیست.محمّد،پیامبر خداست.ای پیروان خاندان محمّد!هیچ یک از شما که لا إله إلاّ اللّه گفته باشد،روز قیامت نمی آید،جز آن که خداوند،وارد بهشتش می کند "».

ص:273

229 . الخصال بإسناده عن الحسین عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا عَلِیُّ،بَشِّر شیعَتَکَ و أنصارَکَ بِخِصالٍ عَشرٍ:

أوَّلُها:طیبُ المَولِدِ،و ثانیها:حُسنُ إیمانِهِم بِاللّهِ،و ثالِثُها:حُبُّ اللّهِ عز و جل لَهُم،و رابِعُها:الفُسحَةُ فی قُبورِهِم،و خامِسُها:النّورُ عَلَی الصِّراطِ بَینَ أعیُنِهِم،و سادِسُها:نَزعُ الفَقرِ مِن بَینِ أعیُنِهِم و غِنی قُلوبِهِم،و سابِعُها:المَقتُ مِنَ اللّهِ عز و جل لِأَعدائِهِم،و ثامِنُها:الأَمنُ مِنَ الجُذامِ وَ البَرَصِ وَ الجُنونِ،یا عَلِیُّ!و تاسِعُها:اِنحِطاطُ الذُّنوبِ وَ السَّیِّئاتِ عَنهُم،و عاشِرُها:هُم مَعی فِی الجَنَّةِ و أنَا مَعَهُم. (1)

2/6

مَصائِبُ شیعَةِ أهلِ البَیتِ

230 . المؤمن عن سعد بن طریف: کُنتُ عِندَ أبی جَعفَرٍ علیه السلام فَجاءَ جَمیلٌ الأَزرَقُ فَدَخَلَ عَلَیهِ،قالَ:فَذَکَروا بَلایَا الشّیعَةِ و ما یُصیبُهُم.

فَقالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام:إنَّ اناسا أتَوا عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام و عَبدَ اللّهِ بنَ عَبّاسٍ فَذَکَروا لَهُما نَحوا مِمّا ذَکَرتُم،قالَ:فَأَتَیَا الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام فَذَکَرا لَهُ ذلِکَ،فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:وَ اللّهِ،البَلاءُ وَ الفَقرُ وَ القَتلُ أسرَعُ إلی مَن أحَبَّنا مِن رَکضِ البَراذینِ (2)،و مِنَ السَّیلِ إلی صِمرِهِ قُلتُ:و مَا الصِّمرُ (3)؟قالَ:مُنتَهاهُ و لَو لا أن تَکونوا کَذلِکَ لَرَأَینا أنَّکُم لَستُم مِنّا. (4)

ص:274


1- (1) الخصال:ص 430 ح 10 عن الحسین بن زید عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام و راجع:روضة الواعظین:ص 321 و [1]مشکاة الأنوار:ص 150 ح 362. [2]
2- (2) البِرْذَونُ:الجلدُ علی السیر من الخیل غیر العرابیة،و أکثر ما یُجلب من الروم(تاج العروس:ج 18 ص 54« [3]برذن»).
3- (3) فی المصدر:«و ما الصمرة»،و التصویب من بحار الأنوار. [4]
4- (4) المؤمن:ص 15 ح 4، [5]مشکاة الأنوار:ص 506 ح 1697 [6] نحوه،بحار الأنوار:ج 67 ص 246 ح 85. [7]

229 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«ای علی!پیروان و یارانت را به ده ویژگی بشارت بده:نخست،حلال زاده بودن؛دوم،نیکویی ایمانشان به خدا؛سوم،محبّت خدای عز و جلبه ایشان؛چهارم،گشادگیِ قبرهایشان؛پنجم،[حرکت]نوری در پیشاپیش آنها در صراط؛ششم،برکَندن فقر از میان چشم هایشان(چشم طمع ندارند)و ایجاد توانگری در دل هایشان؛هفتم،دشمنی خدای عز و جل با دشمنانشان؛هشتم،در امان بودن از خوره و پیسی و دیوانگی ای علی و نهمینِ آنها،زدودن گناهان و زشتی های آنهاست؛و دهمین،آنان در بهشت با من اند و من،با آنهایم».

2/6-مصائب پیروان اهل بیت

230 . المؤمن به نقل از سعد بن طریف:نزد امام باقر علیه السلام بودم که جمیل ازرق،بر ایشان در آمد و از بلاها و مصیبت های شیعه یاد کردند.امام باقر علیه السلام فرمود:«عدّه ای نزد امام زین العابدین علیه السلام و عبد اللّه بن عباس آمدند و چیزهایی مانند سخنان شما گفتند،آن دو(امام زین العابدین و ابن عبّاس)نزد امام حسین علیه السلام آمدند و آن سخنان را نقل کردند.ایشان فرمود:"به خدا سوگند،[روی آوردن]بلا و فقر و کشتار،به سوی دوستداران ما،از دویدن اسبان تیزرو و سیل به سوی صِمر،سریع تر است"».

گفتم:صِمر،یعنی چه؟

فرمود:«قرارگاه سیل.اگر این گونه[در بلا]نبودید،شما را از خود نمی دانستیم».

ص:275

231 . علل الشرائع عن عبد اللّه بن الحسن عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:ما زِلتُ أنَا و مَن کانَ قَبلی مِنَ النَّبِیّینَ وَ المُؤمِنینَ مُبتَلَینَ بِمَن یُؤذینا،و لَو کانَ المُؤمِنُ عَلی رَأسِ جَبَلٍ لَقَیَّضَ (1)اللّهُ عز و جل لَهُ مَن یُؤذیهِ لِیَأجُرَهُ عَلی ذلِکَ. (2)

232 . المحاسن عن إسحاق بن جریر الجریری عن رجل من أهل بیته عن أبی عبد اللّه علیه السلام: لَمّا شَیَّعَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام أبا ذَرٍّ رحمه الله،و شَیَّعَهُ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ علیهما السلام،و عَقیلُ بنُ أبی طالِبٍ،و عَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍ،و عَمّارُ بنُ یاسِرٍ عَلَیهِم سَلامُ اللّهِ،قالَ لَهُم أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:وَدِّعوا أخاکُم،فَإِنَّهُ لا بُدَّ لِلشّاخِصِ (3)مِن أن یَمضِیَ و لِلمُشَیِّعِ مِن أن یَرجِعَ.فَتَکَلَّمَ کُلُّ رَجُلٍ مِنهُم عَلی حِیالِهِ.

فَقالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام:رَحِمَکَ اللّهُ یا أبا ذَرٍّ،إن القَومَ إنَّمَا امتَهَنوک بِالبَلاءِ لِأَنَّکَ مَنَعتَهُم دینَکَ فَمَنَعوکَ دُنیاهُم،فَما أحوَجَکَ غَدا إلی ما مَنَعتَهُم،و أغناکَ عَمّا مَنَعوکَ!

فَقالَ أبو ذَرٍّ:رَحِمَکُمُ اللّهُ مِن أهلِ بَیتٍ،فَما لی فِی الدُّنیا مِن شَجَنٍ (4)غَیرُکُم،إنّی إذا ذَکَرتُکُم ذَکَرتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله. (5)

233 . شرح نهج البلاغة عن ابن عبّاس: لَمّا اخرِجَ أبو ذَرٍّ إلَی الرَّبَذَةِ (6)،أمَرَ عُثمانُ فَنودِیَ فِی النّاسِ ألاّ یُکَلِّمَ أحَدٌ أبا ذَرٍّ و لا یُشَیِّعَهُ،و أمَرَ مَروانَ بنَ الحَکَمِ أن یَخرُجَ بِهِ.فَخَرَجَ بِهِ،و تَحاماهُ النّاسُ إلاّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام و عَقیلاً أخاهُ،و حَسَنا و حُسَینا علیهما السلام،و عَمّارا؛فَإِنَّهُم خَرَجوا مَعَهُ یُشَیِّعونَهُ.

فَجَعَلَ الحَسَنُ علیه السلام یُکَلِّمُ أبا ذَرٍّ،فَقالَ لَهُ مَروانُ:إیها یا حَسَنُ!أ لا تَعلَمُ أنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ قَد نَهی عَن کَلامِ هذَا الرَّجُلِ؟!فَإِن کُنتَ لا تَعلَمُ فَاعلَم ذلِکَ.

فَحَمَلَ عَلِیٌّ علیه السلام عَلی مَروانَ،فَضَرَبَ بِالسَّوطِ بَینَ اذُنَی راحِلَتِهِ،و قالَ:تَنَحَّ لَحاکَ (7)اللّهُ إلَی النّارِ!فَرَجَعَ مَروانُ مُغضَبا إلی عُثمانَ فَأَخبَرَهُ الخَبَرَ،فَتَلَظّی عَلی عَلِیٍّ علیه السلام....ززز

ثُمَّ تَکَلَّمَ الحُسَینُ علیه السلام،فَقالَ:یا عَمّاه،إنَّ اللّهَ تَعالی قادِرٌ أن یُغَیِّرَ ما قَد تَری،وَ اللّهُ کُلَّ یَومٍ هُوَ فی شَأنٍ،و قَد مَنَعَکَ القَومُ دُنیاهُم و مَنَعتَهُم دینَکَ،فَما أغناکَ عَمّا مَنَعوکَ،و أحوَجَهُم إلی ما مَنَعتَهُم!فَاسأَلِ اللّهَ الصَّبرَ وَ النَّصرَ،وَ استَعِذ بِهِ مِنَ الجَشَعِ وَ الجَزَعِ،فَإِنَّ الصَّبرَ مِنَ الدّینِ وَ الکَرَمِ،و إنَّ الجَشَعَ لا یُقَدِّمُ رِزقا،وَ الجَزَعَ لا یُؤَخِّرُ أجَلاً. (8)

ص:276


1- (1) قیَّضَ اللّهُ له کذا:أی قَدَّرَهُ(المصباح المنیر:ص 521«قیض»).
2- (2) علل الشرائع:ص 45 ح 3، [1]بحار الأنوار:ج 67 ص 228 ح 38. [2]
3- (3) شَخَصَ:إذا خرج من موضع إلی غیره(المصباح المنیر:ص 306« [3]شخص»).
4- (4) الشَّجَنُ:الحاجة.و الشَّجَنُ:الحُزن(الصحاح:ج 5 ص 2143« [4]شجن»).
5- (5) المحاسن:ج 2 ص 94 ح 1247،کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 2 [5] ص 275 ح 2428،مکارم الأخلاق:ج 1 ص 530 ح 1843 [6] کلاهما من دون إسنادٍ إلی المعصوم،بحار الأنوار:ج 76 ص 280 ح 3. [7]
6- (6) الرَّبذَةُ:من قری المدینة علی ثلاثة أیّام،و بهذا الموضع قبر أبی ذرّ الغفاری(معجم البلدان:ج 3 ص 24). [8]
7- (7) لَحَاهُ اللّهُ:أی قبّحه و لعنه(الصحاح:ج 6 ص 2481« [9]لحی»).
8- (8) شرح نهج البلاغة:ج 8 ص 252؛الکافی:ج 8 ص 207 ح 251 [10] عن أبی جعفر الخثعمی نحوه،بحار الأنوار:ج 22 ص 412. [11]

231 . علل الشرائع به نقل از عبد اللّه بن حسن،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«هماره من و هر یک از پیامبران و مؤمنان پیش از من،مبتلا به کسی بوده ایم که ما را آزار می داده است و اگر مؤمن بر قلّه کوهی هم باشد،خداوند عز و جل کسی را معیّن می کند که او را آزار برساند تا بر آن،پاداشش دهد».

232 . المحاسن به نقل از اسحاق بن جریر جریری،از مردی از خاندانش،از امام صادق علیه السلام:هنگامی که امیرمؤمنان و حسن و حسین علیهم السلام و عقیل بن ابی طالب و عبد اللّه بن جعفر و عمّار بن یاسر که درود خدا بر آنان باد ابو ذر را بدرقه کردند،امیرمؤمنان به آنان فرمود:«با برادرتان خداحافظی کنید که مسافر،باید برود و بدرقه کننده،باید بازگردد».

هر یک از آنان از جانب خود،چیزی گفت.امام حسین علیه السلام فرمود:«ای ابو ذر،خدایت رحمت کند!این جماعت،تو را با گرفتاری،خوار داشتند؛زیرا تو ایشان را از تعرّض به دینت باز داشتی و آنان هم تو را از دنیایشان باز داشتند و فردا روز،چه پُرنیازی به آنچه از ایشان باز داشتی و چه بی نیازی از آنچه تو را باز داشتند!».

ابو ذر گفت:ای اهل بیت،خدایتان رحمت کند که من در دنیا،اندیشناک چیزی جز شما نیستم!هنگامی که شما را یاد می کنم،پیامبر خدا را به یاد می آورم.

233 . شرح نهج البلاغة به نقل از ابن عبّاس:چون ابو ذر به رَبَذه (1)تبعید شد،عثمان فرمان داد که در میان مردم ندا دهند:هیچ کس با ابو ذر سخن نگوید و به بدرقه اش نرود،و فرمان داد که مروان بن حکم با او برود.

مروان با او خارج شد و مردم هم از او دوری گزیدند،جز علی بن ابی طالب علیه السلام و برادرش عقیل و حسن و حسین علیهم السلام و عمّار که آنان با او بیرون آمدند و بدرقه اش کردند.

حسن علیه السلام با ابو ذر به گفتگو پرداخت که مروان به او گفت:ای حسن!باز ایست.آیا نمی دانی که فرمان روای مؤمنان(عثمان)از گفتگو با این مرد،نهی کرده است؟اگر نمی دانستی،بدان.

علی علیه السلام به مروان هجوم بُرد و با تازیانه به میان دو گوش مَرکبش زد و فرمود:«دور شو،خدایت به آتش ببرد!».

مروان،خشمناک به نزد عثمان بازگشت و ماجرا را گفت،و عثمان بر علی علیه السلام خشم گرفت....

سپس حسین علیه السلام به سخن آمد و فرمود:«ای عمو!خدای متعال بر تغییر دادن آنچه که می بینی،تواناست،و خداوند،هر روز در کاری است و این گروه،تو را از دنیایشان باز داشتند و تو،آنان را از دینت.تو چه بی نیازی از آنچه بازت داشتند و چه پُر نیازند به آنچه تو از آن بازشان داشتی!از خداوند،شکیبایی و یاری بخواه و از حرص و بی تابی به او پناه ببر،که شکیبایی،جزو دین و کَرَم است و حرص،رزقی را جلو نمی کشد و بی تابی،اجلی را به عقب نمی اندازد».

ص:277


1- (1) رَبَذه،از روستاهای مدینه به فاصله سه روز راه از آن،و اکنون،مدفن ابو ذر غفاری است.

3/6

تَکذیبُ مَن یَدَّعِی التَّشَیُّعَ

234 . تنبیه الخواطر: قالَ رَجُلٌ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ!أنَا مِن شیعَتِکُم.

قالَ علیه السلام:اِتَّقِ اللّهَ و لا تَدَّعِیَنَّ شَیئا،یَقولُ اللّهُ لَکَ:کَذَبتَ و فَجَرتَ فی دَعواکَ!إنَّ شیعَتَنا مَن سَلِمَت قُلوبُهُم مِن کُلِّ غِشٍّ و دَغَلٍ (1)،و لکِن قُل:أنَا مِن مَوالیکُم و مُحِبّیکُم. (2)

ص:278


1- (1) الدَّغَلُ:الفساد(الصحاح:ج 4 ص 1697«دغل»).
2- (2) تنبیه الخواطر:ج2 ص106، [1]التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام:ص 309 ح 154، [2]بحار الأنوار:ج 68 ص 156 ح 11. [3]
3/6-تکذیب کسی که ادّعای تشیّع داشت

234 . تنبیه الخواطر: مردی نزد امام حسین علیه السلام آمد و گفت:ای فرزند پیامبر خدا!من از شیعیان شما هستم.

فرمود:«از خدا پروا کن و چیزی را ادّعا مکن که خدای متعال به تو بگوید:دروغ گفتی و در ادّعایت از حد خارج شدی!بی تردید،شیعیان ما کسانی اند که دل هایشان از هر فریب و دغلی پاک است؛بلکه بگو:من از طرفداران و دوستداران شما هستم».

ص:279

الفَصلُ السّابِعُ:مواجهة الإمام الحسین معاویة

1/7

الاِمتِناعُ مِن نَقضِ بَیعَةِ مُعاوِیَةَ

235 . الإرشاد: لَمّا ماتَ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام،تَحَرَّکَتِ الشّیعَةُ بِالعِراقِ و کَتَبوا إلَی الحُسَینِ علیه السلام فی خَلعِ مُعاوِیَةَ وَ البَیعَةِ لَهُ،فَامتَنَعَ عَلَیهِم و ذَکَرَ أنَّ بَینَهُ و بَینَ مُعاوِیَةَ عَهدا و عَقدا لا یَجوزُ لَهُ نَقضُهُ حَتّی تَمضِیَ المُدَّةُ،فَإِن ماتَ مُعاوِیَةُ نَظَرَ فی ذلِکَ. (1)

236 . أنساب الأشراف عن الإمام الحسین علیه السلام فی جَوابِ مَن دَعاهُ إلی نَقضِ بَیعَةِ مُعاوِیَةَ:إنّا قَد بایَعنا،و لَیسَ إلی ما ذَکَرتَ سَبیلٌ. (2)

237 . أنساب الأشراف عن الإمام الحسین علیه السلام لِمُحَمَّدِ بنِ بِشرٍ و سُفیانَ بنِ لَیلَی الهَمدانِیَّینِ:لِیَکُن کُلُّ امرِئٍ مِنکُم حِلسا (3)مِن أحلاسِ بَیتِهِ ما دامَ هذَا الرَّجُلُ[أی مُعاوِیَةُ]حَیّا،فَإِن یَهلِک و أنتُم أحیاءٌ،رَجَونا أن یَخیرَ اللّهُ لَنا و یُؤتِیَنا رُشدَنا،و لا یَکِلَنا إلی أنفُسِنا

فَ «إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ» 4 . (4)

ص:280


1- (1) الإرشاد:ج 2 ص 32، [1]روضة الواعظین:ص 189، [2]إعلام الوری:ج 1 ص 434 [3] نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 324 ح 2. [4]
2- (2) أنساب الأشراف:ج 3 ص 366. [5]
3- (3) کُونوا أحْلاسَ بُیوتِکم:أی الزموها(النهایة:ج 1 ص 423« [6]حلس»).
4- (5) أنساب الأشراف:ج 3 ص 365. [7]

فصل هفتم:رویارویی امام حسین با معاویه

1/7-خودداری امام از شکستن بیعت با معاویه

235 . الإرشاد: چون امام حسن علیه السلام درگذشت،شیعیان در عراق به جنبش درآمدند و برای خلع معاویه و بیعت با امام حسین علیه السلام به او نامه نوشتند.امام علیه السلام خودداری ورزید و یادآور شد که میان او و معاویه،پیمانی است که شکستن آن،روا نیست تا آن که مدّتش سپری شود،و چون معاویه مُرد،در آن بازنگری می کند.

236 . أنساب الأشراف از امام حسین علیه السلام(در پاسخ به کسی که او را به بیعت شکنی با معاویه فرا خواند):ما با او بیعت کرده ایم و راهی به آنچه تو می گویی،نیست.

237 . أنساب الأشراف از امام حسین علیه السلام(خطاب به محمّد بن بشر هَمْدانی و سفیان بن لیلی هَمْدانی):تا هنگامی که این مرد(معاویه)زنده است،همه شما باید در خانه خود بنشینید و اگر هلاک شد و شما زنده بودید،امیدواریم که خدا برای ما نیک بگزیند و به راهمان درآورد و به خودمان وا ننهد که«بی گمان،خداوند،با

تقواپیشگان و کسانی است که نیکوکارند».

ص:281

238 . أنساب الأشراف عن الإمام الحسین علیه السلام فی جَوابِ کِتابٍ کَتَبَهُ إلَیهِ جَماعَةٌ مِن شیعَتِهِ بَعدَ وَفاةِ الحَسَنِ علیه السلام یَذکُرونَ فیهِ انتِظارَهُم أمرَهُ:إنّی لَأَرجو أن یَکونَ رَأیُ أخی رَحِمَهُ اللّهُ فِی المُوادَعَةِ،و رَأیی فی جِهادِ الظَّلَمَةِ رُشدا و سَدادا،فَالصَقوا بِالأَرضِ،و أخفُوا الشَّخصَ،وَ اکتُمُوا الهَوی،وَ احتَرِسوا مِنَ الأَظِنّاءِ (1)ما دامَ ابنُ هِندٍ حَیّا،فَإِن یَحدُث بِهِ حَدَثٌ و أنَا حَیٌّ یَأتِکُم رَأیی إن شاءَ اللّهُ. (2)

239 . الطبقات الکبری: قالوا:لَمّا بایَعَ مُعاوِیَةُ بنُ أبی سُفیانَ النّاسَ لِیَزیدَ بنِ مُعاوِیَةَ،کانَ حُسَینُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام مِمَّن لَم یُبایِع لَهُ،و کانَ أهلُ الکوفَةِ یَکتُبونَ إلی حُسَینٍ علیه السلام یَدعونَهُ إلَی الخُروجِ إلَیهِم فی خِلافَةِ مُعاوِیَةَ،کُلُّ ذلِکَ یَأبی.فَقَدِمَ مِنهُم قَومٌ إلی مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِیَّةِ،فَطَلَبوا إلَیهِ أن یَخرُجَ مَعَهُم،فَأَبی و جاءَ إلَی الحُسَینِ علیه السلام فَأَخبَرَهُ بِما عَرَضوا عَلَیهِ،و قالَ (3):إنَّ القَومَ إنَّما یُریدونَ أن یَأکُلوا بِنا و یُشیطوا (4)دِماءَنا. (5)

ص:282


1- (1) ظَنِین:أی متّهم فی دینه(النهایة:ج 3 ص 163«ظنن»).
2- (2) أنساب الأشراف:ج 3 ص 366. [1]
3- (3) فی البدایة و النهایة:« [2]فقال له الحسین علیه السلام:إنّ القوم...».
4- (4) شاطَ:أی هلک،و یقال أشاط بدمه:أی عرّضه للقتل(الصحاح:ج 3 ص 1138«شیط»).
5- (5) الطبقات الکبری(الطبقة الخامسة من الصحابة):ج 1 ص 439،تاریخ دمشق:ج 14 ص 205،بغیة الطلب فی تاریخ حلب:ج 6 ص 2606، [3]سیر أعلام النبلاء:ج 3 ص 293 لیس فیه صدره إلی«لم یبایع له»،البدایة و النهایة:ج 8 ص 161. [4]

238 . أنساب الأشراف از امام حسین علیه السلام(در پاسخ نامه ای که گروهی از شیعیان پس از وفات امام حسن علیه السلام به او نوشته و گفته بودند که فرمان او را انتظار می کشند):من،امیدوارم که نظر برادرم که خدایش رحمت کند در متارکه جنگ و نظر من در جهاد با ستمکاران،درست و استوار باشد.در سرزمین خود بمانید و بیرون نیایید و خواسته تان را پوشیده بدارید و تا آنگاه که پسر هند زنده است،خود را از جاسوسان بپایید.اگر حادثه ای رُخ داد و من زنده بودم،نظرم به شما می رسد،إن شاءاللّه !

239 . الطبقات الکبری: گفته اند که چون معاویة بن ابی سفیان از مردم برای یزید بیعت گرفت،امام حسین علیه السلام از کسانی بود که با او بیعت نکرد.کوفیان به او نامه می نوشتند و در روزگار خلافت معاویه،او را به بیرون آمدن به سوی خود،فرا می خواندند؛ولی امام علیه السلام به همه آنها جواب رد می داد.

گروهی از کوفیان به نزد محمّد بن حنفیه آمدند و از او خواستند که وی با آنان خروج کند؛امّا او هم خودداری کرد و نزد امام حسین علیه السلام آمد و پیشنهاد آنان را به ایشان عرضه کرد.امام حسین علیه السلام فرمود:«این مردم می خواهند با[پیش انداختن]ما[نان]بخورند و خون ما را در معرضِ ریخته شدن بگذارند».

ص:283

2/7

ما رُوِیَ عَنهُ فی مَسأَلَةِ الصُّلحِ

240 . دلائل الإمامة عن محمّد بن یعلی: لَقیتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام عَلی ظَهرِ الکوفَةِ (1)و هُوَ راحِلٌ مَعَ الحَسَنِ یُریدُ مُعاوِیَةَ،فَقُلتُ:یا أبا عَبدِ اللّهِ،أ رَضیتَ؟

فَقالَ:شِقشِقَةٌ (2)هَدَرَت (3)،و فَورَةٌ ثارَت،و عَرَبِیُّ مَنحّی (4)،و سَمٌّ ذُعافٌ (5)،و قیعانٌ بِالکوفَةِ و کَربَلاءَ،إنّی وَ اللّهِ لَصاحِبُها،و صاحِبُ ضَحِیَّتِها،وَ العُصفورُ فی سَنابِلِها (6)،إذا تَضَعضَعَ نَواحِی الجَبَلِ بِالعِراقِ،و هَجهَجَ (7)کوفانُ الوَهَلِ (8)،و مُنِعَ البِرُّ جانِبَهُ،و عُطِّلَ بَیتُ اللّهِ الحرَامُ،و ازحِفَ الوَقیذُ (9)،و قُدِحَ الهَبیذُ (10)،فَیالَها مِن زُمَرٍ أنَا صاحِبُها،إیهِ إیهِ أنّی و کَیفَ!و لَو شِئتُ لَقُلتُ:أینَ أنزِلُ،و أینَ اقیمُ.

فَقُلنا:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،ما تَقولُ؟

قالَ:مَقامی بَینَ أرضٍ و سَماءٍ،و نُزولی حَیثُ حَلَّتِ الشّیعَةُ الأَصلابَ،وَ الأَکبادَ الصَّلابَ،لا یَتَضَعضَعونَ لِلضَّیمِ،و لا یَأنَفونَ مِنَ الآخِرَةِ مُعضِلاً یَحتافُهُم،أهلُ میراثِ عَلِیٍّ و وَرَثَةُ بَیتِهِ. (11)

ص:284


1- (1) ظَهر الکوفة:ما وراء النهر إلی النجف(مجمع البحرین:ج 2 ص 1146«ظهر»).
2- (2) الشِّقْشِقَة:شیء کالرئة یخرجها البعیر من فیه إذا هاج(الصحاح:ج 4 ص 1503« [1]شقق»).
3- (3) الهدیر:تردید صوت البعیر فی حنجرته(النهایة:ج 5 ص 250« [2]هدر»).
4- (4) فی مدینة المعاجز:ج 3 ص 453« [3]وعری منجی».
5- (5) ذعاف:أی سریع یعجّل القتل(الصحاح:ج 4 ص 1361« [4]ذعف»).
6- (6) کنایة عن قتل الرجال و الفرسان من جیوش الأعداء.
7- (7) هَجْهَجْتُ:أی صحت به و زجرته لیکفّ(الصحاح:ج 1 ص 349« [5]هجج»).
8- (8) الوَهَلُ:الفَزَعُ(النهایة:ج 5 ص 233«و هل»).
9- (9) وقَذَهُ:إذا سکّنه و منعه من انتهاک ما لا یحلّ و لا یجمل(النهایة:ج 5 ص 212« [6]وقذ»).
10- (10) الهَبْذُ:العدو و الإسراع(القاموس المحیط:ج 1 ص 360«هبذ»).
11- (11) دلائل الإمامة:ص 184 ح 103. [7]
2/7-آنچه درباره صلح،از ایشان روایت شده است

240 . دلائل الإمامة به نقل از محمّد بن یعلی:امام حسین علیه السلام را در پشت کوفه دیدم که با امام حسن علیه السلام به سوی معاویه می رفتند.گفتم:ای ابا عبد اللّه!آیا[به صلح،]راضی شدی؟

فرمود:«بانگی برآمد و هیجانی برانگیخته شد.عربی رانده شده و زَهری کُشنده و پیکان هایی تیز و بُرنده در کوفه و کربلا پیدا شدند.

به خدا سوگند،عامل این کارها و صاحب قربانی و پرنده برچیننده دانه ها (1)منم،آنگاه که کوه های کرانه عراق،فرو بریزند و ناله کوفه بلند شود و زمین،از برکتْ باز ایستد،خانه خدا را به تعطیلی بکشند و کُند و بی تحرّک،به مشقّت پیش رانده شود،تندرو،سرکوب گردد.ای کاش،دسته هایی[جنگجو]بودند که من،صاحب آنها بودم.بس است؛بس است!کجا و چگونه؟اگر می خواستم،می گفتم که کجا فرود می آیم و کجا می ایستم».

گفتم:ای فرزند پیامبر خدا!چه می گویی؟

فرمود:«جایگاهم میان زمین و آسمان است و جایگاه فرودم،آن جاست که شیعیانِ سِتَبر و رنج دیدگان استوار هستند که در برابر ستم،سر فرود نمی آورند و برای آخرت،از هیچ مشکل و سختی ای روی نمی گردانند؛میراثبَران علی علیه السلام و وارثان خانه او».

ص:285


1- (1) کنایه از کُشتن دشمنان و جنگجویان لشکر مقابل است.

3/7

صِفَةُ مُعاوِیَةَ

241 . کنز الفوائد عن الإمام الحسین علیه السلام حینَ بَلَغَهُ کَلامُ نافِعِ بنِ جُبَیرٍ فی مُعاوِیَةَ و قَولُهُ:إنَّهُ کانَ یُسکِتُهُ الحِلمُ،و یُنطِقُهُ العِلمُ:بَل کانَ یُنطِقُهُ البَطَرُ (1)،و یُسکِتُهُ الحَصَرُ (2). (3)

242 . شرح الأخبار عن بشر بن غالب: إنّی لَجالِسٌ عِندَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام إذ أتاهُ رَجُلٌ،فَقالَ:یا أبا عَبدِ اللّهِ،سَمِعتُ رَجُلاً یَبکی لِمَوتِ مُعاوِیَةَ بنِ أبی سُفیانَ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:لا أرقَأَ (4)اللّهُ دَمعَتَهُ،و لا فَرَّجَ هَمَّهُ،و لا کَشَفَ غَمَّهُ،و لا سَلّی حُزنَهُ،أ تَری أنَّهُ یَکونُ بَعدَهُ مَن هُوَ شَرٌّ مِنهُ؟!تَرِبَت (5)یَداهُ و فَمُهُ،أما وَ اللّهِ لَقَد أصبَحَ مِنَ النّادِمینَ. (6)

243 . عیون الأخبار: قالَ مُعاوِیَةُ:لا یَنبَغی أن یَکونَ الهاشِمِیُّ غَیرَ جَوادٍ،و لاَ الاُمَوِیُّ غَیرَ حَلیمٍ،و لاَ الزُّبَیرِیُّ غَیرَ شُجاعٍ،و لاَ المَخزومِیُّ غَیرَ تَیّاهٍ.

فَبَلَغَ ذلِکَ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام فَقالَ:قَاتَلَهُ اللّهُ،أرادَ أن یَجودَ بَنو هاشِمٍ فَینفَدَ (7)ما بِأَیدیهِم،و یَحلُمَ بَنو امَیَّةَ فَیَتَحَبَّبوا إلَی النّاسِ،و یَتَشَجَّعَ آلُ الزُّبَیرِ فَیَفنَوا،

و یَتیهَ (8)

بَنو مَخزومٍ فَیُبغِضَهُمُ النّاسُ. (9)

ص:286


1- (1) البَطَرُ:الأَشَرُ؛و هو شِدَّة المَرَح.و قد بَطِرَ یَبطَر و أبطَرَه المال(الصحاح:ج 2 ص 593« [1]بطر»).
2- (2) الحَصَرُ:العیّ،و الحَصَر أیضا:ضیق الصدر(الصحاح:ج 2 ص 631« [2]حصر»).
3- (3) کنز الفوائد:ج 2 ص 32، [3]نزهة الناظر:ص 91 ح 11،بحار الأنوار:ج 33 ص 219 ح 508 و [4]راجع:أعلام الدین:ص 299 و [5]کشف الغمّة:ج 2 ص 319. [6]
4- (4) رَقَأَ الدَّمعُ:إذا سکَنَ و انقطع(النهایة:ج 2 ص 248« [7]رقأ»).
5- (5) تَرِبَت یَداک:و هو علی الدعاء،أی لا أصَبتَ خیرا(الصحاح:ج 1 ص 91« [8]ترب»).
6- (6) شرح الأخبار:ج 3 ص 103 ح 1036.
7- (7) نَفَدَ الشیء:فَنِیَ،و أنفَد القومُ:أی ذهبت أموالهم(الصحاح:ج 2 ص 544« [9]نفد»).
8- (8) تاهَ:أی تکبّر(الصحاح:ج 6 ص 2229«تیه»).
9- (9) عیون الأخبار لابن قتیبة:ج 1 ص 196؛ [10]کشف الغمّة:ج 2 ص 237 و [11]فیه«فبلغ ذلک الحسن بن علیّ علیهما السلام»نحوه.
3/7-ویژگی معاویه

241 . کنز الفوائد: هنگامی که سخن نافع بن جُبَیر به او(امام حسین علیه السلام)رسید که درباره معاویه و سخن گفتنش گفته بود:بردباری،او را به سکوت و علم،وی را به سخن گفتن وا می دارد؛امام علیه السلام فرمود:«بلکه سرمستی،او را به سخن می آورد و درماندگی،او را به سکوت می کشانَد».

242 . شرح الأخبار به نقل از بُشر بن غالب:من نزد امام حسین علیه السلام نشسته بودم که مردی آمد و گفت:ای ابا عبد اللّه!شنیدم که مردی به خاطر مرگ معاویة بن ابی سفیان می گِرید.

امام حسین علیه السلام فرمود:«خداوند،به اشکش پایان ندهد و در غمش،گشایش حاصل نگردد و اندوهش برطرف نشود و حزنش آرام نگیرد!آیا پس از او کسی را بدتر از وی می بینی؟![گریه کننده]خیر نبیند!به خدا سوگند،از پشیمانان خواهد شد».

243 . عیون الأخبار: معاویه گفت:سزا نیست که هاشمی،بخشنده نباشد و امَوی،بردبار نباشد و زبیری،شجاع و مخزومی،متکبّر نباشد.

این سخن به امام حسین علیه السلام رسید.فرمود:«خدا او را بکشد!می خواهد که بنی هاشم،آن قدر ببخشند که هر چه دارند،از دست بدهند و بنی امیّه،بردباری کنند و محبوبِ مردم شوند و خاندان زبیر،شجاعت ورزند و از میان بروند و

مخزومیان،تکبّر کنند و منفورِ مردم شوند».

ص:287

4/7

احتِجاجاتُ الإِمامِ عَلی مُعاوِیَةَ

244 . تاریخ الیعقوبی: قالَ مُعاوِیَةُ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:یا أبا عَبدِ اللّهِ!عَلِمتَ أنّا قَتَلنا شیعَةَ أبیکَ،فَحَنَّطناهُم و کَفَّنّاهُم و صَلَّینا عَلَیهِم و دَفَنّاهُم؟

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:حَجَجتُکَ (1)و رَبِّ الکَعبَةِ!لکِنّا وَ اللّهِ إن قَتَلنا شیعَتَکَ ما کَفَنّاهُم و لا حَنَّطناهُم و لا صَلَّینا عَلَیهِم و لا دَفَنّاهُم. (2)

245 . نثر الدرّ: لَمّا قَتَلَ مُعاوِیَةُ حُجرَ بنَ عَدِیٍّ و أصحابَهُ،لَقِیَ فی ذلِکَ العامِ الحُسَینَ علیه السلام فَقالَ:أبا عَبدِ اللّهِ،هَل بَلَغَکَ ما صَنَعتُ بِحُجرٍ و أصحابِهِ مِن شیعَةِ أبیکَ؟

فَقالَ:لا.

قالَ:إنّا قَتَلناهُم و کَفَّنّاهُم و صَلَّینا عَلَیهِم.

فَضَحِکَ الحُسَینُ علیه السلام،ثُمَّ قالَ:خَصَمَکَ القَومُ یَومَ القِیامَةِ یا مُعاوِیَةُ،أما وَ اللّهِ لَو وَلینا مِثلَها مِن شیعَتِکَ ما کَفَنّاهُم و لا صَلَّینا عَلَیهِم.و قَد بَلَغَنی وُقوعُکَ بِأَبی حَسَنٍ،و قِیامُکَ وَ اعتِراضُکَ بَنی هاشِمٍ بِالعُیوبِ،وَ ایمُ اللّهِ لَقَد أوتَرتَ غَیرَ قَوسِکَ (3)،و رَمَیتَ غَیرَ غَرَضِکَ (4)،و تَناوَلتَها بِالعَداوَةِ مِن مَکانٍ قَریبٍ،و لَقَد أطَعتَ امرَءا ما قَدُمَ إیمانُهُ،

و لا حَدُثَ نِفاقُهُ،و ما نَظَرَ لَکَ،فَانظُر لِنَفسِکَ أو دَع یُریدُ:عَمرَو بنَ العاصِ. (5)

ص:288


1- (1) فی الطبعة المعتمدة:«حجرک»،و التصویب من طبعة النجف.
2- (2) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 231. [1]
3- (3) أوترتُ القَوسَ:شدَدتُ وَتَرها(المصباح المنیر:ص 647«وتر»).
4- (4) الغَرَض:الهدف الذی یُرمی إلیه(المصباح المنیر:ص 445«غرض»).
5- (5) نثر الدرّ:ج 1 ص 335، [2]نزهة الناظر:ص 82 ح 7،کشف الغمّة:ج 2 ص 242، [3]الاحتجاج:ج 2 ص 88 ح 163 [4] عن صالح بن کیسان نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 129 ح 19. [5]
4/7-احتجاج های امام بر ضدّ معاویه

244 . تاریخ الیعقوبی: معاویه به امام حسین علیه السلام گفت:ای ابا عبد اللّه!دانستی که ما پیروان پدرت(حُجر بن عَدی و پیروانش)را کشتیم و آنها را غُسل و کفن نمودیم و بر آنان،نماز خواندیم و به خاک سپردیم؟

امام حسین علیه السلام فرمود:«به خداوندگار کعبه سوگند،مغلوبت می کنم!امّا به خدا سوگند،اگر ما پیروان تو را بکشیم،نه آنان را کفن و حنوط می کنیم،نه بر آنان نماز می خوانیم و نه به خاکشان می سپاریم(آنان را مسلمان نمی شِمُریم).

245 . نثر الدرّ: چون معاویه،حجر بن عدی و یارانش را کُشت،در همان سال،امام حسین علیه السلام را دید و گفت:ای ابا عبد اللّه!آیا آنچه با حجر و یارانش که پیروان پدرت بودند کرده ام،به تو خبر داده اند؟

فرمود:«نه».

گفت:ما آنان را کشتیم و کفن کردیم و بر آنان،نماز خواندیم.

امام حسین علیه السلام خندید و سپس فرمود:«ای معاویه!روز قیامت،این گروه،دشمن تو خواهند بود.هان!به خدا سوگند،اگر ما چنین کاری را با پیروان تو بکنیم،آنان را نه کفن می کنیم و نه بر ایشان نماز می خوانیم.به من خبر رسیده که به ابو الحسن علی علیه السلام ناسزا می گویی و به بنی هاشم،عیب می گیری و به ستیز با آنان برخاسته ای.

به خدا سوگند،زِهِ کمان دیگری را می کِشی و جایی جز هدفت را نشانه رفته ای (1)و دشمنی را از جایی نزدیک برای خود خریده ای.تو از کسی پیروی می کنی که سابقه ایمان ندارد و نفاقش هم تازه نیست و به سود تو نظر نداده است. (2)تو خود برای

خود بیندیش یا رها کن».

ص:289


1- (1) دو مثل عربی اند،برابر با مثل فارسی:«سنگ دیگران را به سینه می زنی».
2- (2) منظور امام علیه السلام عمرو بن عاص بود.

246 . الإمامة و السیاسة فی ذِکرِ قُدومِ مُعاوِیَةَ إلَی المَدینَةِ حاجّا و أخذِهِ البَیعَةَ لِیَزیدَ،و خُطبَتِهِ الَّتی یَمدَحُ فیها یَزیدَ الطّاغِیَةَ و وَصفِهِ بِالعِلمِ بِالسُّنَّةِ و قِراءَةِ القُرآنِ وَ الحِلمِ:فَقامَ الحُسَینُ علیه السلام فَحَمِدَ اللّهَ و صَلّی عَلَی الرَّسولِ صلی الله علیه و آله،ثُمَّ قالَ:

أمّا بَعدُ یا مُعاوِیَةُ!فَلَن یُؤَدِّیَ القائِلُ و إن أطنَبَ (1)فی صِفَةِ الرَّسولِ صلی الله علیه و آله مِن جَمیعٍ جُزءا،و قَد فَهِمتُ ما لَبَستَ بِهِ الخَلَفَ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن إیجازِ الصِّفَةِ،وَ التَّنَکُّبِ عَنِ استِبلاغِ النَّعتِ،و هَیهاتَ هَیهاتَ یا مُعاوِیَةُ!فَضَحَ الصُّبحُ فَحمَةَ الدُّجی،و بَهَرَتِ الشَّمسُ أنوارَ السُّرُجِ،و لَقَد فَضَّلتَ حَتّی أفرَطتَ،وَ استَأثَرتَ حَتّی أجحَفتَ،و مَنَعتَ حَتّی مَحَلتَ،و جُزتَ حَتّی جاوَزتَ،ما بَذَلتَ لِذی حَقٍّ مِنِ اسمِ حَقِّهِ بِنَصیبٍ،حَتّی أخَذَ الشَّیطانُ حَظَّهُ الأَوفَرَ،و نَصیبَهُ الأَکمَلَ.

و فَهِمتُ ما ذَکَرتَهُ عَن یَزیدَ مِنِ اکتِمالِهِ،و سِیاسَتِهِ لاِمَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله،تُریدُ أن توهِمَ النّاسَ فی یَزیدَ،کَأَنَّکَ تَصِفُ مَحجوبا،أو تَنعَتُ غائِبا،أو تُخبِرُ عَمّا کانَ مِمَّا احتَوَیتَهُ بِعِلمٍ خاصٍّ،و قَد دَلَّ یَزیدُ مِن نَفسِهِ عَلی مَوقِعِ رَأیِهِ،فَخُذ لِیَزیدَ فیما أخَذَ فیهِ مِنِ استِقرائِهِ الکِلابَ المُهارِشَةَ (2)عِندَ التَّهارُشِ،وَ الحَمامَ السِّبقَ لِأَترابِهِنَّ،وَ القِیانَ ذَواتِ المَعازِفِ،و ضَربِ المَلاهی تَجِده باصِرا،و دَع عَنکَ ما تُحاوِلُ،فَما أغناکَ أن تَلقَی اللّهَ مِن وِزرِ هذَا الخَلقِ بِأَکثَرَ مِمّا أنتَ لاقیهِ،فَوَ اللّهِ ما بَرِحتَ تَقدَحُ باطِلاً فی جَورٍ،و حَنَقا فی ظُلمٍ،حَتّی مَلَأتَ الأَسقِیَةَ،و ما بَینَکَ و بَینَ المَوتِ إلاّ غَمضَةٌ،فَتَقدَمُ عَلی عَمَلٍ مَحفوظٍ فی یَومٍ مَشهودٍ،و لاتَ حینَ مَناصٍ.

و رَأَیتُکَ عَرَضتَ بِنا بَعدَ هذَا الأَمرِ،و مَنَعتَنا عَن آبائِنا تُراثا،و لَقَد لَعَمرُ اللّهِ أورَثَنَا الرَّسولُ عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ وِلادَةً،و جِئتَ لَنا بِها،أما حَجَجتُم بِهِ القائِمَ عِندَ مَوتِ الرَّسولِ،فَأَذعَنَ لِلحُجَّةِ بِذلِکَ،و رَدَّهُ الإِیمانُ إلَی النَّصَفِ،فَرَکِبتُمُ الأَعالیلَ،و فَعَلتُمُ الأَفاعیلَ،و قُلتُم:کانَ و یَکونُ،حَتّی أتاکَ الأَمرُ یا مُعاوِیَةُ!مِن طَریقٍ کانَ قَصدُها لِغَیرِکَ،فَهُناکَ فَاعتَبِروا یا اولِی الأَبصارِ.... (3)

ص:290


1- (1) أطنَبَ فی الکلام:بالَغَ فیه(الصحاح:ج 1 ص 172« [1]طنب»).
2- (2) المُهارَشَةُ بالکِلاب:و هو تحریش بعضها علی بعض(الصحاح:ج 3 ص 1027« [2]هرش»).
3- (3) الإمامة و السیاسة:ج 1 ص 208. [3]

246 . الإمامة و السیاسة درباره آمدن معاویه به مدینه به قصد حج و گرفتن بیعت برای یزید و خطبه اش که در آن،یزید طغیانگر را ستود و او را به سنّت دانی و قرآن خوانی و بردباری توصیف می کند:امام حسین علیه السلام برخاست و خدا را ستود و بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود فرستاد و سپس فرمود:«امّا بعد،ای معاویه!سخنران،هر چند که توصیف پیامبر صلی الله علیه و آله را طول دهد،جز اندکی از آن را نمی تواند بگوید.من،آنچه را که تو با توصیف کوتاهت بر خلیفگان پوشاندی و از تکمیل توصیف،شانه خالی کردی،دریافتم؛هیهات؛هیهات،ای معاویه!صبح،تاریکیِ شب را رسوا کرده و خورشید،همه چراغ ها را در پرتو خود گرفته است.[برخی از آنان را]چنان برتری دادی که به افراط کشیدی و آن قدر ویژه خواری کردی که اجحاف نمودی و[از توصیف برخی دیگر]خودداری کردی و چیزی نگذاشتی و چندان گذشتی که از حد گذراندی.کمترین بهره از والاترین حقِّ حق دار را به او ندادی تا آن که شیطان،بیشترین و کامل ترین بهره اش را بُرد.

آنچه از کامل شدن[یزید]و سیاستدانی او با امّت محمّد صلی الله علیه و آله گفتی،فهمیدم.تو می خواهی مردم را درباره یزید به اشتباه بیندازی.گویی که شخصی در پرده و یا نادیده را توصیف می کنی و یا از چیزی که تنها تو می دانی،خبر می دهی،در حالی که یزید،خود و اندیشه اش را شناسانده است.درباره یزید،آن چیزهایی را که او برگرفته،تو هم همانها را بگیر[و بگو]:از گردآوری سگ ها برای به جان هم انداختن آنها(سگ بازی)و کبوترهایی برای مسابقه(کبوتر بازی)و کنیزکان رامشگرِ موسیقی نواز.در این صورت،او را دارای بینش در این امور می یابی.آنچه در صدد انجام دادن آنی،واگذار؛زیرا این که خدا را با وِزر و وبال این مردم دیدار کنی،تو را از آنچه خودت داری،بی نیاز نمی کند.به خدا سوگند،تو همواره و بیهوده در ستمکاری فرو رفته ای و به ستم،خشم گرفته ای.همه پیمانه ها را پُر کردی و میان تو و مرگ،جز چشم بر هم نهادنی،نمانده است و بر عمل نگه داشته شده،در روزی که همه حاضر می شوند،درمی آیی و دیگر،فرصت گریزی نیست.

تو را دیدم که پس از این کار،متعرّض ما شدی و ما را از میراث پدرانمان،محروم کردی.به خدا سوگند،پیامبر که بر او درود و سلام باد از طریق[پیوند خویشاوندی و]ولادت،برای ما ارث نهاد و تو آن را برای ما[حجّت خلافت]آوردی.مگر شما با آن برای کسی که هنگام وفات پیامبر صلی الله علیه و آله فرمان روا شد،احتجاج نکردید و او هم به خاطر همین پذیرفت؟و ایمانش او را به رعایت انصاف وا داشت،پس،بهانه ها آوردید و کارها کردید و گفتید:چنین و چنان می شود،تا آن که،ای معاویه!کار[خلافت]به تو رسید،از راهی که از آنِ دیگری است.پس ای اندیشمندان!از این،عبرت گیرید».

ص:291

247 . الفتوح فی ذِکرِ قُدومِ مُعاوِیَةَ إلی مَکَّةَ و أخذِهِ البَیعَةَ لِیَزیدَ:أقامَ مُعاوِیَةُ بِمَکَّةَ لا یَذکُرُ شَیئا مِن أمرِ یَزیدَ،ثُمَّ أرسَلَ إلَی الحُسَینِ علیه السلام فَدَعاهُ،فَلَمّا جاءَهُ و دَخَلَ إلَیهِ قَرَّبَ مَجلِسَهُ ثُمَّ قالَ:أبا عَبدِ اللّهِ!اعلَم أنّی ما تَرَکتُ بَلَدا إلاّ و قَد بَعَثتُ إلی أهلِهِ فَأَخَذتُ عَلَیهِمُ البَیعَةَ لِیَزیدَ،و إنَّما أخَّرتُ المَدینَةَ لِأَنّی قُلتُ:هُم أصلُهُ و قَومُهُ و عَشیرَتُهُ و مَن لا أخافُهُم عَلَیهِ،ثُمَّ إنّی بَعَثتُ إلَی المَدینَةِ بَعدَ ذلِکَ فَأَبی بَیعَتَهُ مَن لا أعلَمُ أحَدا هُوَ أشَدُّ بِها مِنهُم،و لَو عَلِمتُ أنَّ لاُِمَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله خَیرا مِن وَلَدی یَزیدَ لَما بَعَثتُ لَهُ.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:مَهلاً یا مُعاوِیَةُ!لا تَقُل هکَذا،فَإِنَّکَ قَد تَرَکتَ مَن هُوَ خَیرٌ مِنهُ امّا و أبا و نَفسا.

فَقالَ مُعاوِیَةُ:کَأَنَّکَ تُریدُ بِذلِکَ نَفسَکَ أبا عَبدِ اللّهِ!

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:فَإِن أرَدتُ نَفسی فَکانَ ما ذا؟!

فَقالَ مُعاوِیَةُ:إذا اخبِرُکَ أبا عَبدِ اللّهِ!أمّا امُّکَ فَخَیرٌ مِن امِّ یَزیدَ،و أمّا أبوکَ فَلَهُ سابِقَةٌ و فَضلٌ،و قَرابَتُهُ مِن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَیسَت لِغَیرِهِ مِنَ النّاسِ،غَیرَ أنَّهُ قَد حاکَمَ أبوهُ أباکَ،فَقَضَی اللّهُ لِأَبیهِ عَلی أبیکَ،و أمّا أنتَ و هُوَ فَهُوَ وَ اللّهِ خَیرٌ لاُِمَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله مِنکَ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:مَن خَیرٌ لاُِمَّةِ مُحَمَّدٍ؟!یَزیدُ الخَمورُ الفَجورُ؟

فَقالَ مُعاوِیَةُ:مَهلاً أبا عَبدِ اللّهِ!فَإِنَّکَ لَو ذُکِرتَ عِندَهُ لَما ذَکَرَ مِنکَ إلاّ حَسَنا.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:إن عَلِمَ مِنّی ما أعلَمُهُ مِنهُ أنَا فَلیَقُل فِیَّ ما أقولُ فیهِ.

فَقالَ لَهُ مُعاوِیَةُ:أبا عَبدِ اللّهِ!انصَرِف إلی أهلِکَ راشِدا،وَ اتَّقِ اللّهَ فی نَفسِکَ،وَ احذَر أهلَ الشّامِ أن یَسمَعوا مِنکَ ما قَد سَمِعتُهُ؛فَإِنَّهُم أعداؤُکَ و أعداءُ أبیکَ.

قالَ:فَانصَرَفَ الحُسَینُ علیه السلام إلی مَنزِلِهِ. (1)

ص:292


1- (1) الفتوح:ج 4 ص 339 و [1]راجع:الإمامة و السیاسة:ج 1 ص 211. [2]

247 . الفتوح در یاد کرد آمدن معاویه به مکّه و بیعت گرفتنش برای یزید:معاویه در مکّه اقامت کرد و هیچ چیزی درباره یزید نگفت.سپس به سوی امام حسین علیه السلام فرستاد و او را فرا خواند.چون آمد و بر او داخل شد،او را نزدیک خود نشاند و گفت:ای ابا عبد اللّه!بدان که من،هیچ شهری را ننهاده ام،جز آن که به سوی اهلش فرستاده ام و از آنان،برای یزید بیعت گرفته ام و مدینه را به تأخیر انداخته ام؛زیرا گفتم:آنان،ایل و تبار و خویشان یزید و کسانی اند که بیمی از آنها ندارم.سپس به مدینه[پیک]فرستادم؛امّا آنان از بیعت با یزید،خودداری کردند و از همه در این کار،سختگیرتر هستند.اگر برای امّت محمّد صلی الله علیه و آله بهتر از پسرم یزید سراغ داشتم،برای[بیعت کردن با]یزید،کسی را روانه نمی کردم.

امام حسین علیه السلام فرمود:«آرام،ای معاویه!این گونه نگو.تو بهتر از او را وا نهاده ای؛کسی که هم خودش بهتر است،هم پدر و مادرش از پدر و مادر او بهترند».

معاویه گفت:گویی خود را می گویی،ای ابا عبد اللّه!

امام حسین فرمود:«اگر خودم را قصد کنم،چه می شود؟!».

معاویه گفت:ای ابا عبد اللّه!در این صورت،به تو می گویم.امّا مادرت،بهتر از مادر یزید است.امّا پدرت،سابقه و فضیلت دارد و خویشاوندی اش را با پیامبر،کسِ دیگری ندارد،جز آن که پدرت با پدر یزید(معاویه)به حَکَمیت تن در دادند و خداوند،پدرش را بر پدرت مقدّم داشت.و امّا تو و او،به خدا سوگند،او برای امّت محمّد،بهتر از توست.

امام حسین علیه السلام فرمود:«چه کسی برای امّت محمّد،بهتر است؟یزید باده خوار فاسد؟!».

معاویه گفت:آرام،ای ابا عبد اللّه!اگر از تو نزد او یاد شود،جز نیکی از تو نمی گوید.

امام حسین علیه السلام فرمود:«اگر آنچه من از او می دانم،او در من سراغ دارد،بگوید».

معاویه به او گفت:ابا عبد اللّه!به هوش باش و هشیار به سوی خانواده ات بازگرد و از خدا بر خودت بترس و مراقب باش که شامیان،آنچه من از تو شنیدم،نشنوند که آنان،دشمنان تو و دشمنان پدرت هستند.

امام حسین علیه السلام به خانه اش بازگشت.

ص:293

5/7

مُکاتَباتُ الإِمامِ و مُعاوِیَةَ

248 . أنساب الأشراف: کَتَبَ مُعاوِیَةُ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:

أمّا بَعدُ:فَقَدِ انتَهَت الَیَّ عَنکَ امورٌ أرغَبُ بِکَ عَنها،فَإِن کانَت حَقّا لَم اقارَّکَ (1)عَلَیها،و لَعَمری إنَّ مَن أعطی صَفقَةَ یَمینِهِ و عَهدَ اللّهِ و میثاقَهُ لَحَرِیٌّ بِالوَفاءِ،و إن کانَت باطِلاً فَأَنتَ أسعَدُ النّاسِ بِذلِکَ،و بِحَظِّ نَفسِکَ تَبدَأُ،و بِعَهدِ اللّهِ توفی،فَلا تَحمِلنی عَلی قَطیعَتِکَ وَ الإِساءَةِ بِکَ،فَإِنّی مَتی انکِرکَ تُنکِرنی،و مَتی تَکِدنی أکِدکَ،فَاتَّقِ شَقَّ عَصا هذِهِ الاُمَّةِ و أن یَرجِعوا عَلی یَدِکَ إلَی الفِتنَةِ،فَقَد جَرَّبتَ النّاسَ و بَلَوتَهُم،و أبوکَ کانَ أفضَلَ مِنکَ،و قَد کانَ اجتَمَعَ عَلَیهِ رَأیُ الَّذینَ یَلوذونَ بِکَ،و لا أظُنُّهُ یَصلُحُ لَکَ مِنهُم ما کانَ فَسَدَ عَلَیهِ،فَانظُر لِنَفسِکَ و دینِکَ «وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ» 2 .

فَکَتَبَ إلَیهِ الحُسَینُ علیه السلام:

أمّا بَعدُ،فَقَد بَلَغَنی کِتابُکَ تَذکُرُ أنَّهُ بَلَغَتکَ عَنّی امورٌ تَرغَبُ عَنها،فَإِن کانَت حَقّا لَم تُقارَّنی عَلَیها،و لَن یَهدِیَ إلَی الحَسَناتِ و یُسَدِّدَ لَها إلاَّ اللّهُ،فَأَمّا ما نُمِّیَ (2)إلَیکَ فَإِنَّما رَقَّاهُ (3)المَلاّقونَ (4)المَشّاؤونَ بِالنَّمائِمِ (5)،المُفَرِّقونَ بَینَ الجَمیعِ (6)،و ما اریدُ حَربا لَکَ و لا خِلافا عَلَیکَ،وَ ایمُ اللّهِ لَقَد تَرَکتُ ذلِکَ و أنَا أخافُ اللّهَ فی تَرکِهِ،و ما أظُنُّ اللّهَ راضِیا عَنّی بِتَرکِ مُحاکَمَتِکَ إلَیهِ،و لا عاذِری دونَ الإِعذارِ إلَیهِ فیکَ و فی أولِیائِکَ القاسِطینَ المُلحِدینَ،حِزبِ الظّالِمینَ و أولِیاءِ الشَّیاطینِ.

أ لَستَ قاتِلَ حُجرِ بنِ عَدِیٍّ و أصحابِهِ المُصَلّینَ العابِدینَ،الَّذینَ یُنکِرونَ الظُّلمَ و یَستَعظِمونَ البِدَعَ،و لا یَخافونَ فِی اللّهِ لَومَةَ لائِمٍ ظُلما و عُدوانا،بَعدَ إعطائِهِمُ الأَمانَ بِالمَواثیقِ وَ الأَیمانِ المُغَلَّظَةِ؟

أ وَ لَستَ قاتِلَ عَمرِو بنِ الحَمِقِ صاحِبِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،الَّذی أبلَتهُ العِبادَةُ و صَفَّرَت لَونَهُ و أنحَلَت جِسمَهُ؟!

أ وَ لَستَ المُدَّعِیَ زِیادَ بنَ سُمَیَّةَ المَولودَ عَلی فِراشِ عُبَیدٍ عَبدِ ثَقیفٍ،و زَعَمتَ أنَّهُ ابنُ أبیکَ،و قَد قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«الوَلَدُ لِلفِراشِ و لِلعاهِرِ الحَجَرُ»،فَتَرَکتَ سُنَّةَ رَسولِ اللّهٍ صلی الله علیه و آله و خالَفتَ أمرَهُ مُتَعَمِّدا،وَ اتَّبَعتَ هَواکَ مُکَذِّبا،بِغَیرِ هُدیً مِنَ اللّهِ،ثُمَّ سَلَّطتَهُ عَلَی العِراقَینِ فَقَطَعَ أیدِیَ المُسلِمینَ و سَمَلَ (7)أعیُنَهُم،و صَلَبَهُم عَلی جُذوعِ النَّخلِ،کَأَنَّکَ لَستَ مِنَ الاُمَّةِ و کَأَنَّها لَیسَت مِنکَ،و قَد قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«مَن

ألحَقَ بِقَومٍ نَسَبا لَیسَ لَهُم فَهُوَ مَلعونٌ»!

أ وَ لَستَ صاحِبَ الحَضرَمِیّینَ الَّذینَ کَتَبَ إلَیکَ ابنُ سُمَیَّةَ أنَّهُم عَلی دینِ عَلِیٍّ علیه السلام،فَکَتَبتَ إلَیهِ:اُقتُل مَن کانَ عَلی دینِ عَلِیٍّ و رَأیِهِ،فَقَتَلَهُم و مَثَّلَ بِهِم بِأَمرِکَ،و دینُ عَلِیٍّ علیه السلام دینُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله الَّذی کانَ یَضرِبُ عَلَیهِ أباکَ،وَ الَّذِی انتِحالُکَ إیّاهُ أجلَسَکَ مَجلِسَکَ هذا،و لَو لا هُوَ کانَ أفضَلُ شَرَفِکَ تَجَشُّمَ الرَّحلَتَینِ فی طَلَبِ الخُمورِ!

و قُلتَ:اُنظُر لِنَفسِکَ و دینِکَ وَ الاُمَّةِ،وَ اتَّقِ شَقَّ عَصَا الاُلفَةِ و أن تَرُدَّ النّاسَ إلَی الفِتنَةِ!

فَلا أعلَمُ فِتنَةً عَلَی الاُمَّةِ أعظَمَ مِن وِلایَتِکَ عَلَیها!و لا أعلَمُ نَظَرا لِنَفسی و دینی أفضَلَ مِن جِهادِکَ!فَإِن أفعَلهُ فَهُوَ قُربَةٌ إلی رَبّی،و إن أترُکهُ فَذَنبٌ أستَغفِرُ اللّهَ مِنهُ فی کَثیرٍ مِن تَقصیری،و أسأَلُ اللّهَ تَوفیقی لِأَرشَدِ اموری.

و أمّا کَیدُکَ إیّایَ،فَلَیسَ یَکونُ عَلی أحَدٍ أضَرَّ مِنهُ عَلَیکَ،کَفِعلِکَ بِهؤُلاءِ النَّفَرِ الَّذینَ قَتَلتَهُم و مَثَّلتَ بِهِم بَعدَ الصُّلحِ مِن غَیرِ أن یَکونوا قاتَلوکَ و لا نَقَضوا عَهدَکَ،إلاّ مَخافَةَ أمرٍ لَو لَم تَقتُلهُم مِتَّ قَبلَ أن یَفعَلوهُ،أو ماتوا قَبلَ أن یُدرِکوهُ،فَأَبشِر یا مُعاوِیَةُ بِالقِصاصِ،و أیقِن بِالحِسابِ،وَ اعلَم أنَّ للّهِ ِ کِتابا لا یُغادِرُ صَغیرَةً و لا کَبیرَةً إلاّ أحصاها،و لَیسَ اللّهُ بِناسٍ لَکَ أخذَکَ بِالظِّنَّةِ،و قَتلَکَ أولِیاءَهُ عَلَی الشُّبهَةِ وَ التُّهمَةِ،و أخذَکَ النّاسَ بِالبَیعَةِ لاِبنِکَ؛غُلامٍ سَفیهٍ یَشرَبُ الشَّرابَ و یَلعَبُ بِالکِلابِ!

و لا أعلَمُکَ إلاّ خَسِرتَ نَفسَکَ،و أوبَقتَ (8)دینَکَ،و أکَلتَ أمانَتَکَ،و غَشَشتَ رَعِیَّتَکَ،و تَبَوَّأتَ مَقعَدَکَ مِنَ النّارِ فَ «بُعْداً لِلْقَوْمِ الظّالِمِینَ» 10 . (9)

ص:294


1- (1) قارَّهُ مُقارَّةً:قَرَّ معَهُ و سَکَنَ،و فلانٌ قارٌّ:ساکِنٌ(تاج العروس:ج 7 ص 386« [1]قرر»).
2- (3) نَمَّیتُ الحدیثَ تنمیةً:إذا بلّغتَهُ علی وجه النمیمة و الإفساد(الصحاح:ج 6 ص 2516« [2]نما»).
3- (4) رَقّی علیه کلاما:إذا رَفَعَ(الصحاح:ج 6 ص 2361« [3]رقی»).
4- (5) المَلَق:أن تُعطی باللسان ما لیس فی القلب(القاموس المحیط:ج 3 ص 284«ملق»).
5- (6) النَّمیمَةُ:هی نقل الحدیث من قوم إلی قوم علی جهة الإفساد و الشرّ(النهایة:ج 5 ص 120« [4]نمم»).
6- (7) هکذا فی المصدر،و فی الإمامة و السیاسة:« [5]الجمع»بدل«الجمیع».
7- (8) سَمَلْتُ عَیْنَهُ:فقأتُها بحدیدة مُحْماة(المصباح المنیر:ص 289« [6]سملت»).
8- (9) وَبَقَ:هَلَکَ،و یتعدّی بالهمزة،فیقال:أوبقته(المصباح المنیر:ص 646«وبق»).
9- (11) أنساب الأشراف:ج 5 ص 128، [7]الإمامة و السیاسة:ج 1 ص 201 202؛رجال الکشّی:ج 1 ص 252 ح 98 و 99 [8] کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 212 ح 9. [9]
5/7-نامه های امام و معاویه به یکدیگر

248 . أنساب الأشراف: معاویه به امام حسین علیه السلام نوشت:امّا بعد،خبر کارهایی از تو به من رسیده که آنها را از تو بعید می دانم.اگر آن خبرها درست باشد،با تو بر آنها موافقت نمی کنم.به جانم سوگند،کسی که به پیمان خود و عهد و میثاق الهی وفا کند،سزاوار وفاست؛و اگر آنها درست نباشند،تو در میان مردم،بیشترین سهم را از این داری و به بهره خود می آغازی و به عهد خدا وفا می کنی.مرا به قطع پیوند و بدی با خود،وادار مکن.اگر مرا انکار کنی،انکارت می کنم و اگر به من نیرنگ بزنی،به تو نیرنگ می زنم.از شکستن اجتماع این امّت و بازگرداندن آنها به فتنه بپرهیز.تو مردم را تجربه کرده و آزموده ای و پدرت از تو برتر بود،و نظر کسانی که به تو پناه می آورند،بر او گِرد آمده بود و گمان نمی برم آنچه برای پدرت نکردند،برای تو بکنند.پس به فکر خود و دینت باش و«کسانی که یقین ندارند،تو را سبک نشمارند».

امام حسین علیه السلام در پاسخ معاویه نوشت:«امّا بعد،نامه ات به من رسید.نوشته بودی که خبر کارهایی از من به تو رسیده که دوست نداری[گفته باشم]و اگر درست باشد،با من بر آنها موافقت نمی کنی،و جز خدا،به نیکی ها ره نمی نماید و به آنها موفّق نمی دارد.امّا سخن چینی انجام شده برای تو را چاپلوسان سخن چینِ تفرقه افکنِ میان جماعت کرده اند.من،سرِ جنگ و مخالفت با تو را ندارم.سوگند به خدا،آن را وا نهاده ام و من،از این وا نهادن،از خدا می ترسم و گمان نمی کنم خداوند از این که دشمنی با تو را کنار گذاشته ام،و درباره تو و دوستان متجاوز ملحدت که حزب ظالمان و دار و دسته شیطان اند،در برابر خدا،عذری جز آنچه خود بپذیرد،ندارم.

آیا تو حجر بن عدی و یارانش را به ستم و تجاوز نکشتی؛آنان که نمازگزار و عابد بودند و ستم را زشت و بدعت ها را دهشتناک می شِمُردند و از سرزنش هیچ سرزنشگری در راه خدا نمی ترسیدند؟این قتل را پس از امان دادن به آنها،با همه وثیقه ها و سوگندهای غلیظ و شدید،انجام دادی.

آیا تو قاتل عمرو بن حَمِق،صحابی پیامبر خدا،نیستی که عبادت،فرسوده اش کرده و رنگش را زرد و بدنش را لاغر نموده بود؟

آیا تو زیاد بن سمیّه را که بر بستر عبید(برده ثقیف)زاده شده بود،پسر پدرت نخواندی،در حالی که پیامبر خدا فرموده بود:"فرزند،متعلّق به بستر است و برای زناکار،سنگ است"؟تو سنّت پیامبر خدا را وا نهادی و به عمد،با فرمان او مخالفت کردی و از سرِ تکذیب،هوس خود را دنبال کردی،بی آن که رهنمودی از جانب خدا داشته باشی.سپس،زیاد را بر کوفه و بصره مسلّط کردی تا دستان مسلمانان را قطع کند و چشمان آنان را با میله داغ،برکَنَد و به شاخه های نخل بیاویزد.گویی تو از امّت نیستی و او هم از تو نیست که پیامبر خدا فرمود:"هر کس بیگانه ای را جزء خاندان قومی حساب کند که نسبش آن نیست،ملعون است".

آیا تو همان نیستی که[زیاد]ابن سمیّه به تو نوشت:حَضْرَمیان بر دین علی هستند،و تو به او نوشتی:هر کس را که بر دین علی و اندیشه اوست،بکُش،و او هم به فرمان تو،آنان را کُشت و مُثلِه کرد؟دین علی علیه السلام دین محمّد صلی الله علیه و آله است که بر سرِ آن با پدرت می جنگید؛کسی که با بستن خود به[آیین]او،بر این جایگاه نشسته ای و اگر او نبود،برترین شرف تو،زحمت ترتیب دادن دو سفر[زمستانی و تابستانی قریش]در طلب شراب بود.

گفته ای:به خودت و دین و امّت بیندیش و اجتماع و الفت امّت را نشکن و مردم را به فتنه باز نگردان.من،فتنه ای بزرگ تر از فرمان روایی تو بر این امّت نمی شناسم و برای خود و دینم،رأیی برتر از جهاد با تو نمی دانم.اگر جهاد کنم،مایه نزدیکی من به پروردگارم است و اگر آن را وا گذارم،گناهی است که از فراوانیِ تقصیرم در آن،از خدا مغفرت می طلبم و از خدا می خواهم که به درست ترین کار،موفّقم بدارد.

امّا زیان نیرنگ تو با من،بیش از هر کس دیگر،به خودت می رسد؛مانند همین کار تو با این چند تنی که آنان را کُشتی و مُثله شان نمودی،با آن که آنان،در صلح با تو بودند و نه با تو جنگیده و نه پیمانت را شکسته بودند و فقط،از چیزی ترسیدی که اگر هم آنان را نمی کُشتی،پیش از این می مُردی یا آنان،پیش از رسیدن به آن می مُردند.

پس،ای معاویه!قصاص را در پیش رو داری.به حساب،یقین داشته باش و بدان که خدا،نوشته ای دارد که هیچ کار کوچک و بزرگی نیست،جز آن که آن را برشمرده است.خدا فراموش نمی کند دستگیر کردن هایت را به خاطر بی اعتمادی و بدبینی،و کُشتن اولیا را به شُبهه و تهمت،و بیعت گرفتنت را از مردم برای پسرت،آن جوانِ نابخرد،شرابخوار و سگباز!

جز این نمی دانم که خود را تباه کردی و دینت را هلاک نمودی و امانتت را خوردی و مردمت را فریفتی و جایگاهی از آتش برای خود برگرفتی.پس«دور باد قوم ظالم از رحمت الهی»»!

ص:295

ص:296

ص:297

ص:298

ص:299

6/7

الاِختِصامُ فِی اللّهِ

249 . الخصال عن النضر بن مالک: قُلتُ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام:یا أبا عَبدِ اللّهِ،حَدِّثنی عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ» 1 .

قالَ:نَحنُ و بَنو امَیَّةَ،اختَصَمنا فِی اللّهِ عز و جل،قُلنا:صَدَقَ اللّهُ،و قالوا:کَذَبَ اللّهُ.فَنَحنُ و إیّاهُمُ الخَصمانِ یَومَ القِیامَةِ. (1)

250 . بحار الأنوار عن بکر بن أیمن عن الحسین بن علیّ علیه السلام: إنّا و بَنی امَیَّةَ تَعادَینا فِی اللّهِ،فَنَحنُ و هُم کَذلِکَ إلی یَومِ القِیامَةِ،فَجاءَ جَبرَئیلُ علیه السلام بِرایَةِ الحَقِّ فَرَکَزَها بَینَ أظهُرِنا،و جاءَ إبلیسُ بِرایَةِ الباطِلِ فَرَکَزَها بَینَ أظهُرِهِم. (2)

ص:300


1- (2) الخصال:ص 43 ح 35،بحار الأنوار:ج 31 ص 517 ح 16. [1]
2- (3) بحار الأنوار:ج 31 ص 308. [2]
6/7-دشمنی برای خدا

249 . الخصال به نقل از نضر بن مالک:به امام حسین علیه السلام گفتم:ای ابا عبد اللّه!از گفته خدای عز و جل بگو که فرمود:«این دو دشمن برای پروردگارشان با هم دشمنی کردند».

فرمود:«[مانند]ما و بنی امیّه که به خاطر خدای عز و جل با آنها دشمنی کردیم.ما گفتیم:خداوند،راست می گوید و آنان گفتند:دروغ می گوید.پس ما و آنان،روز قیامت،دو دشمنیم».

250 . بحار الأنوار به نقل از بکر بن ایمن،از امام حسین علیه السلام:ما با بنی امیّه برای خدا دشمنی کردیم.ما و ایشان،در روز قیامت نیز چنین هستیم.پس جبرئیل علیه السلام پرچم حق را می آورد و بر پشتِ ما می نهد و ابلیس هم،پرچم باطل را می آورد و بر پشتِ آنها می نشاند.

ص:301

الفَصلُ الثّامِنُ:بیعة یزید

1/8

مُواصِفاتُ یَزیدَ

251 . دعائم الاسلام: عَنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام أنَّهُ کَتَبَ إلی مُعاوِیَةَ کِتابا یُقَرِّعُهُ (1)فیهِ و یُبَکِّتُهُ (2)بِاُمورٍ صَنَعَها،کانَ فیهِ:

ثُمَّ وَلَّیتَ ابنَکَ و هُوَ غُلامٌ یَشرَبُ الشَّرابَ و یَلهو بِالکِلابِ،فَخُنتَ أمانَتَکَ،و أخرَبتَ (3)رَعِیَّتَکَ،و لَم تُؤَدِّ نَصیحَةَ رَبِّکَ،فَکَیفَ تُوَلّی عَلی امَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله مَن یَشرَبُ المُسکِرَ؟و شارِبُ المُسکِرِ مِنَ الفاسِقینَ!و شارِبُ المُسکِرِ مِنَ الأَشرارِ!و لَیسَ شارِبُ المُسکِرِ بِأَمینٍ عَلی دِرهَمٍ،فَکَیفَ عَلَی الاُمَّةِ؟!

فَعَن قَلیلٍ تَرِدُ عَلی عَمَلِکَ،حینَ تُطوی صَحائِفُ الاِستِغفارِ. (4)

ص:302


1- (1) التقریع:التعنیف و التثریب،و قرَّعَهُ تقریعا وَبَّخَهُ و عَذَلَهُ(تاج العروس:ج 11 ص 366« [1]قرع»).
2- (2) التبکیت:التقریع و التوبیخ(النهایة:ج 1 ص 148« [2]بکت»).
3- (3) فی بعض نسخ المصدر:«أخزیت»بدل«أخربت».
4- (4) دعائم الإسلام:ج 2 ص 133 ح 468،و [3]فی بحار الأنوار:ج 66 ص 495 ح 41 [4] عن الإمام الحسن علیه السلام و لکن مضمون الکتاب بعید عن زمانه علیه السلام.

فصل هشتم:بیعت با یزید

1/8-ویژگی یزید

251 . دعائم الإسلام: امام حسین علیه السلام نامه ای کوبنده به معاویه نوشت و او را به سبب کارهایی که کرده بود،سرزنش کرد.در آن نامه چنین بود:«سپس،پسرت را ولایت دادی،در حالی که جوانی شراب خوار و سگ باز است.در امانتت خیانت کردی و مردمت را وا نهادی و به نصیحت پروردگارت عمل نکردی.چگونه کسی را که شراب می نوشد،بر امّت محمّد صلی الله علیه و آله می گماری،با آن که شراب خوار،از فاسقان است و کسی که مست کننده می نوشد،از اشرار؟شراب خواری که نمی تواند امانتدار یک درهم باشد،چگونه امین امّت باشد؟!

به زودی نتیجه عملت را می بینی،هنگامی که دیگر صحیفه های استغفار،پیچیده و بسته شده است».

ص:303

2/8

امتِناعُ الإِمامِ مِن بَیعَةِ یَزیدَ

252 . الفتوح عن الإمام الحسین علیه السلام لَمّا أمَرَهُ مَروانُ بِبَیعَةِ یَزیدَ:وَیحَکَ!أ تَأمُرُنی بِبَیعَةِ یَزیدَ و هُوَ رَجُلٌ فاسِقٌ؟لَقَد قُلتَ شَطَطا (1)مِنَ القَولِ یا عَظیمَ الزَّلَلِ!لا ألومُکَ عَلی قَولِکَ لِأَنَّکَ اللَّعینُ الَّذی لَعَنَکَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و أنتَ فی صُلبِ أبیکَ الحَکَمِ بنِ أبِی العاصِ،فَإِنَّ مَن لَعَنَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لا یُمکِنُ لَهُ و لا مِنهُ إلاّ أن یَدعُوَ إلی بَیعَةِ یَزیدَ.

ثُمَّ قالَ:إلَیکَ عَنّی یا عَدُوَّ اللّهِ،فَإِنّا أهلُ بَیتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،وَ الحَقُّ فینا و بِالحَقِّ تَنطِقُ ألسِنَتُنا،و قَد سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:«الخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلی آلِ أبی سُفیانَ،و عَلَی الطُّلَقاءِ (2)أبناءِ الطُّلَقاءِ،فَإِذا رَأَیتُم مُعاوِیَةَ عَلی مِنبَری فَابقُروا (3)بَطنَهُ»،فَوَ اللّهِ لَقَد رَآهُ أهلُ المَدینَةِ عَلی مِنبَرِ جَدّی فَلَم یَفعَلوا ما امِروا بِهِ،فَابتَلاهُمُ (4)اللّهُ بِابنِهِ یَزیدَ!زادَهُ اللّهُ فِی النّارِ عَذابا. (5)

253 . مثیر الأحزان عن الإمام الحسین علیه السلام لِمَروانَ لَمّا أشارَ عَلَی الوَلیدِ والِی المَدینَةِ بِضَربِ أعناقِ القَومِ إذ لَم یَرضَوا بِبَیعَةِ یَزیدَ:وَیلی عَلَیکَ یَا بنَ الزَّرقاءِ (6)،أنتَ تَأمُرُ

بِضَربِ عُنُقی؟!کَذَبتَ و لَؤُمتَ،نَحنُ أهلُ بَیتِ النُّبُوَّةِ و مَعدِنُ الرِّسالَةِ،و یَزیدُ فاسِقٌ شارِبُ الخَمرِ و قاتِلُ النَّفسِ،و مِثلی لا یُبایِعُ لِمِثلِهِ،و لکِن نُصبِحُ و تُصبِحونَ (7)أیُّنا أحَقُّ بِالخِلافَةِ وَ البَیعَةِ. (8)

ص:304


1- (1) الشَّطَطُ:الإفراط فی البُعد(مفردات ألفاظ القرآن:ص 453« [1]شطط»).
2- (2) الطُلَقاءُ:هم الذین خلّی عنهم(النبیّ صلی الله علیه و آله)یوم فتح مکّة،و أطلقهم و لم یسترقّهم(النهایة:ج 3 ص 136« [2]طلق»).
3- (3) فی المصدر:«فافقروا»،و ما فی المتن أثبتناه من المصادر الاُخری.
4- (4) فی المصدر:«قاتلهم»،و ما فی المتن أثبتناه من المصادر الاُخری.
5- (5) الفتوح:ج 5 ص 17، [3]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 185؛ [4]تسلیة المجالس:ج 2 ص 153. [5]
6- (6) یطلق علی مروان و ذریّته بنو الزرقاء و الزرقاء اسم یطلق للمذمّة فی الأدب العربی و هی اسم جدّة مروان،و کانت بغیة من ذوات الأعلام(الکامل:ج4 ص160). [6]
7- (7) فی الملهوف هنا زیادة:«و نَنظُرُ و تَنظُرونَ».
8- (8) مثیر الأحزان:ص 24،الملهوف:ص 98 نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 325. [7]
2/8-خودداری امام از بیعت با یزید

252 . الفتوح: چون مروان امام حسین علیه السلام را به بیعت با یزید فرمان داد،امام علیه السلام فرمود:«وای بر تو!آیا مرا به بیعت با یزید،فرمان می دهی،در حالی که او مردی فاسق است؟!ای که لغزشت بزرگ است!سخنِ بس بیراهی گفتی.من،تو را بر سخنت سرزنش نمی کنم که تو بر زبان پیامبر خدا لعنت شدی،در حالی که هنوز در پشت پدرت،حکم بن ابی عاص بودی،و لعنت شده پیامبر خدا،جز این نمی تواند باشد که به بیعت با یزید،فرا بخواند».

سپس امام علیه السلام فرمود:«ای دشمن خدا!از من دور شو که ما خاندان پیامبر خداییم و حق،میان ماست و زبان هایمان،به حق سخن می گوید.شنیدم که پیامبر خدا می فرماید:"خلافت بر خاندان ابو سفیان و نیز بر آزادشدگان (1)فرزندان آزادشدگان،حرام است و چون معاویه را بر منبر من دیدید،شکمش را بشکافید".

به خدا سوگند،اهل مدینه،او را بر منبر جدّم دیدند و آنچه فرمان یافته بودند،نکردند و خدا هم،آنان را به پسرش یزید،مبتلا کرد.خدا عذابش را در آتش دوزخ بیفزاید!».

253 . مثیر الأحزان: مروان به ولید،حاکم مدینه،اشاره کرد کسانی را که به بیعت با یزید رضایت نداده اند،گردن بزند.امام حسین علیه السلام به مروان فرمود:«وای بر تو،

ای پسر زنِ کبود چشم! (2)تو به گردن زدن من فرمان می دهی؟نادرست گفتی و پستی کردی.ما اهل بیت نبوّت و معدن رسالتیم و یزید،فاسق،شراب خوار و قاتل مردم است.مانند من،با مانند او بیعت نمی کند؛امّا ما و شما منتظر می مانیم تا ببینیم کدامیک از ما به خلافت و بیعت،سزاوارتریم».

ص:305


1- (1) آزادشدگان(طُلَقاء)،کسانی بودند که تا فتح مکّه،مسلمان نشده بودند و پیامبر صلی الله علیه و آله در روز فتح مکّه،آنان را به اسارت نگرفت و آزادشان نمود.
2- (2) به مروان و فرزندانش«بنو الزرقاء»می گفتند.زرقاء که در ادبیات عرب،نامی برای نکوهش است،نام دختر موهب،مادر بزرگ مروان بود.وی،از زنان بدکار و صاحب پرچم بود(الکامل:ج 4 ص 160). [1]

ص:306

ص:307

الفَصلُ التّاسِعُ:أسباب الخروج علی یزید

1/9

إحیاءُ السُّنَّةِ و مَعالِمِ الدّینِ

254 . أنساب الأشراف: قَد کانَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام کَتَبَ إلی وُجوهِ أهلِ البَصرَةِ یَدعوهُم إلی کِتابِ اللّهِ،و یَقولُ لَهُم:إنَّ السُّنَّةَ قَد امیتَت،و إنَّ البِدعَةَ قَد احیِیَت و نُعِشَت (1). (2)

255 . الطبقات الکبری فی ذِکرِ أحداثِ یَومِ عاشوراءَ:ثُمَّ قالَ حُسَینٌ علیه السلام لِعُمَرَ و أصحابِهِ:لا تَعجَلوا حَتّی اخبِرَکُم خَبری:وَ اللّهِ ما أتَیتُکُم حَتّی أتَتنی کُتُبُ أماثِلِکُم بِأَنَّ السُّنَّةَ قَد امیتَت،وَ النِّفاقَ قَد نَجَمَ (3)،وَ الحُدودَ قَد عُطِّلَت،فَاقدَم لَعَلَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی یُصلِحُ بِکَ امَّةَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله،فَأَتَیتُکُم!فَإِذا کَرِهتُم ذلِکَ،فَأَنَا راجِعٌ عَنکُم،وَ ارجِعوا إلی أنفُسِکُم فَانظُروا هَل یَصلُحُ لَکُم قَتلی،أو یَحِلُّ لَکُم دَمی؟

أ لَستُ ابنَ بِنتِ نَبِیِّکُم وَ ابنَ ابنِ عَمِّهِ وَ ابنَ أوَّلِ المُؤمِنینَ إیمانا؟!

أ وَ لَیسَ حَمزَةُ وَ العَبّاسُ و جَعفَرٌ عُمومَتی؟!

أ وَ لَم یَبلُغکُم قَولُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فِیَّ و فی أخی:«هذانِ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ»؟! (4)

ص:308


1- (1) نَعَشَهُ:رَفَعَهُ(النهایة:ج 5 ص 81«نعش»).
2- (2) أنساب الأشراف:ج 2 ص 335، [1]تاریخ الطبری:ج 5 ص 357. [2]
3- (3) نَجَمَ الشیء:ظَهَرَ و طَلَعَ(الصحاح:ج 5 ص 2039«نجم»).
4- (4) الطبقات الکبری(الطبقة الخامسة من الصحابة):ج 1 ص 468،سیر أعلام النبلاء:ج 3 ص 301 الرقم 48.

فصل نهم:عوامل قیام بر ضدّ یزید

1/9-احیای سنّت و نشانه های دین

254 . أنساب الأشراف: امام حسین علیه السلام به سرشناسان بصره نامه نوشت و آنان را به کتاب خدا فرا خواند و فرمود:«سنّت،مرده است و بدعت،زنده و برافراشته گشته است».

255 . الطبقات الکبری در یادکرد حوادث روز عاشورا:امام حسین علیه السلام به عمر[بن سعد]و یارانش فرمود:«عجله نکنید تا خبرم را برایتان بگویم.به خدا سوگند،نزد شما نیامدم تا آن که نامه های بزرگانِ شما به من رسید که:سنّت،مُرده و نفاق،سر برآورده و حدود الهی،تعطیل شده است.پیش بیا،شاید که خدای تبارک و تعالی امّت محمّد صلی الله علیه و آله را با تو سامان دهد.از این رو،نزد شما آمدم و اگر آمدنم را ناخوش دارید،باز می گردم و شما هم به خود آیید و بنگرید که آیا کشتن من به صلاح شماست یا خون من بر شما رواست؟!

آیا من،پسر دختر پیامبرتان و پسرِ پسرعموی او و پسرِ نخستین مؤمن نیستم؟

آیا حمزه و عبّاس و جعفر،عموهای من نیستند؟

آیا گفته پیامبر خدا درباره من و درباره برادرم به شما نرسیده است که:"این دو(حسن و حسین)سَرور جوانان بهشتی اند"؟!».

ص:309

256 . الأخبار الطوال: کَتَبَ[الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام]کِتابا إلی شیعَتِهِ مِن أهلِ البَصرَةِ مَعَ مَولیً لَهُ یُسَمّی سَلمانَ،نُسخَتُهُ:

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ

مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ إلی مالِکِ بنِ مِسمَعٍ،وَ الأَحنَفِ بنِ قَیسٍ،وَ المُنذِرِ بنِ الجارودِ،و مَسعودِ بنِ عَمرٍو،و قَیسِ بنِ الهَیثَمِ،سَلامٌ عَلَیکُم،أمّا بَعدُ؛فَإِنّی أدعوکُم إلی إحیاءِ مَعالِمِ الحَقِّ،و إماتَةِ البِدَعِ،فَإِن تُجیبوا تَهتَدوا سُبُلَ الرَّشادِ،وَ السَّلامُ. (1)

2/9

الأَمرُ بِالمَعروفِ وَ النَّهیُ عَنِ المُنکَرِ

257 . الفتوح عن الإمام الحسین علیه السلام فی وَداعِ قَبرِ جَدِّهِ صلی الله علیه و آله:اللّهُمَّ إنَّ هذا قَبرُ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله،و أنَا ابنُ بِنتِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله،و قَد حَضَرَنی مِنَ الأَمرِ ما قَد عَلِمتَ،اللّهُمَّ و إنّی احِبُّ المَعروفَ و أکرَهُ المُنکَرَ.... (2)

258 . تسلیة المجالس: دَعَا الحُسَینُ علیه السلام بِدَواةٍ و بَیاضٍ،و کَتَبَ هذِهِ الوَصِیَّةَ لِأَخیهِ مُحَمَّدٍ:

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ

هذا ما أوصی بِهِ الحُسَینُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ إلی أخیهِ مُحَمَّدٍ المَعروفِ بِابنِ الحَنَفِیَّةِ:إنَّ الحُسَینَ یَشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ،و أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ

و رَسولُهُ،جاءَ بِالحَقِّ مِن عِندِ الحَقِّ،و أنَّ الجَنَّةَ وَ النّارَ حَقٌّ،و أنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیبَ فیها،و أنَّ اللّهَ یَبعَثُ مَن فِی القُبورِ،و أنّی لَم أخرُج أشِرا (3)و لا بَطِرا (4)و لا مُفسِدا و لا ظالِما،و إنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الإِصلاحِ فی امَّةِ جَدّی صلی الله علیه و آله اریدُ أن آمُرَ بِالمَعروفِ و أنهی عَنِ المُنکَرِ،و أسیرَ بِسیرَةِ جَدّی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و أبی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام،فَمَن قَبِلَنی بِقَبولِ الحَقِّ فَاللّهُ أولی بِالحَقِّ،و مَن رَدَّ عَلَیَّ هذا أصبِرُ حَتّی یَقضِیَ اللّهُ بَینی و بَینَ القَومِ بِالحَقِّ و یَحکُمَ بَینی و بَینَهُم و هُوَ خَیرُ الحاکِمینَ،و هذِهِ وَصِیَّتی یا أخی إلَیکَ،و ما تَوفیقی إلاّ بِاللّهِ عَلَیهِ تَوَکَّلتُ و إلَیهِ انیبُ. (5)

ص:310


1- (1) الأخبار الطوال:ص 231. [1]
2- (2) الفتوح:ج 5 ص 19؛ [2]بحار الأنوار:ج 44 ص 328. [3]
3- (3) الأشَرُ:البَطَرُ،و قیل:أشدّ البطر(النهایة:ج 1 ص 51« [4]أشر»).
4- (4) البَطَرُ:الطغیان عند النعمة و طول الغنی(النهایة:ج 1 ص 135« [5]بطر»).
5- (5) تسلیة المجالس:ج 2 ص 160، [6]بحار الأنوار:ج 44 ص 329؛ [7]الفتوح:ج 5 ص 21، [8]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 188 [9] کلاهما نحوه و راجع:المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 89. [10]

256 . الأخبار الطِّوال: امام حسین علیه السلام نامه ای به پیروانش در بصره نوشت و آن را با یکی از طرفداران خود به نام سلمان فرستاد.متن آن نامه چنین بود:

«به نام خداوند بخشنده مهربان.از حسین بن علی به مالک بن مَسمَع و احنف بن قیس و مُنذر بن جارود و مسعود بن عمرو و قیس بن هیثم.سلام علیکم!امّا بعد،من،شما را به زنده داشتن نشانه های حق و میراندن بدعت ها فرا می خوانم.اگر اجابت کنید،به راه های هدایت،رهنمون می شوید.و السلام!».

2/9-امر به معروف و نهی از منکر

257 . الفتوح از امام حسین علیه السلام(در وداع قبر جدّش پیامبر صلی الله علیه و آله):خدایا!این قبر پیامبرت محمّد صلی الله علیه و آله است و من،پسر دختر محمّد صلی الله علیه و آله؛و می دانی که چه به من رسیده است.خدایا!من،معروف را دوست و منکر را ناپسند می دارم....

258 . تسلیة المجالس: امام حسین علیه السلام مُرکّب و کاغذی خواست و این وصیّت را برای برادرش محمّد نوشت:

«به نام خداوند بخشنده مهربان.این وصیّت حسین بن علی بن ابی طالب به برادرش محمّد،معروف به ابن حنفیه است.حسین،گواهی می دهد که خدایی جز اللّه نیست و شریکی ندارد.محمّد،بنده و فرستاده اوست و حق را از نزد حق

آورد و بهشت و دوزخ،حق است و بی تردید،قیامت می آید.خداوند،همه کسانی را که در قبر هستند،برمی انگیزد.من از سرِ سرمستی و طغیان و فساد و ستم نشوریده ام؛بلکه تنها برای پی جوییِ اصلاح در امّت جدّم بیرون آمده ام و می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدّم محمّد صلی الله علیه و آله و پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام،رفتار کنم.هر کس مرا به حق بپذیرد که خداوند،به حقْ سزاوارتر است و هر کس این را از من نپذیرد،صبر می کنم تا خداوند،میان من و این مردم،به حق قضاوت کند و میان من و آنان،حکم برانَد که او بهترین حاکمان اوست.این وصیّت من به توست،ای برادر من،و توفیق من،جز با خدا نیست.بر او توکّل کردم و به سوی او باز می گردم».

ص:311

259 . تاریخ الطبری عن عقبة بن أبی العیزار: إنَّ الحُسَینَ علیه السلام خَطَبَ أصحابَهُ و أصحابَ الحُرِّ...ثُمَّ قالَ:أیُّهَا النّاسُ،إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:مَن رَأی سُلطانا جائِرا مُستَحِلاًّ لِحُرَمِ اللّهِ،ناکِثا (1)لِعَهدِ اللّهِ،مُخالِفا لِسُنَّةِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،یَعمَلُ فی عِبادِ اللّهِ بِالإِثمِ وَ العُدوانِ،فَلَم یُغَیِّر عَلَیهِ بِفِعلٍ و لا قَولٍ،کانَ حَقّا عَلَی اللّهِ أن یُدخِلَهُ مُدخَلَهُ. (2)

3/9

القِیامُ لِنُصرَةِ الدّینِ

260 . تذکرة الخواصّ عن الإمام الحسین علیه السلام لِلفَرَزدَقِ الشّاعِرِ:یا فَرَزدَقُ،إنَّ هؤُلاءِ قَومٌ لَزِموا طاعَةَ الشَّیطانِ و تَرَکوا طاعَةَ الرَّحمنِ،و أظهَرُوا الفَسادَ فِی الأَرضِ،و أبطَلُوا الحُدودَ،و شَرِبُوا الخُمورَ،وَ استَأثَروا فی أموالِ الفُقَراءِ وَ المَساکینِ،و أنَا أولی مَن قامَ

بِنُصرَةِ دینِ اللّهِ و إعزازِ شَرعِهِ وَ الجِهادِ فی سَبیلِهِ،لِتَکونَ «کَلِمَةُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیا» 3 . (3)

ص:312


1- (1) النَّکثُ:نَقضُ العَهدِ(النهایة:ج 5 ص 114« [1]نکث»).
2- (2) تاریخ الطبری:ج 5 ص 403. [2]
3- (4) تذکرة الخواصّ:ص 241. [3]

259 . تاریخ الطبری به نقل از عقبة بن ابی عیزار:امام حسین علیه السلام برای یاران خود و یاران حُر،سخن راند...و سپس فرمود:«ای مردم،پیامبر خدا فرمود:"هر کس فرمان روایی ستمکار را ببیند که حرمت های الهی را زیر پا می گذارد و پیمان خدا را می شکند و با سنّت پیامبر خدا مخالفت می کند و در میان مردمان به گناه و تجاوز عمل می نماید و با کردار و گفتار بر او نیاشوبد،حقّ خداست که او را در همان جایی داخل کند که آن فرمان روا را می کند"».

3/9-قیام برای یاری دین

260 . تذکرة الخواص از امام حسین علیه السلام(خطاب به فرزدق شاعر):ای فَرَزدَق!این قوم،به اطاعت از شیطان چسبیدند و اطاعت خدای رحمان را وا نهادند و فساد را در زمین،آشکار کردند و حدود الهی را باطل نمودند و شراب نوشیدند و اموال فقیران و بینوایان را از آنِ خود کردند.من،سزاوارترین کس به قیام برای یاری

دین خدا و عزّت بخشیدن به آیین او و جهاد در راه او هستم تا«فرمان خدا،والاترین باشد».

ص:313

261 . تاریخ الطبری عن أبی عثمان النهدی: کَتَبَ حُسَینٌ علیه السلام مَعَ مَولیً لَهُم یُقالُ لَهُ سُلَیمانُ،و کَتَبَ بِنُسخَةٍ إلی رُؤوسِ الأَخماسِ (1)بِالبَصرَةِ و إلَی الأَشرافِ،فَکَتَبَ إلی مالِکِ بنِ مِسمَعٍ البَکرِیِّ،و إلَی الأَحنَفِ بنِ قَیسٍ،و إلَی المُنذِرِ بنِ الجارودِ،و إلی مَسعودِ بنِ عَمرٍو،و إلی قَیسِ بنِ الهَیثَمِ،و إلی عَمرِو بنِ عُبَیدِ اللّهِ بنِ مَعمَرٍ،فَجاءَت مِنهُ نُسخَةٌ واحِدَةٌ إلی جَمیعِ أشرافِها:

أمّا بَعدُ،فَإِنَّ اللّهَ اصطَفی مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله عَلی خَلقِهِ،و أکرَمَهُ بِنُبُوَّتِهِ،وَ اختارَهُ لِرِسالَتِهِ،ثُمَّ قَبَضَهُ اللّهُ إلَیهِ و قَد نَصَحَ لِعِبادِهِ و بَلَّغَ ما ارسِلَ بِهِ صلی الله علیه و آله،و کُنّا أهلَهُ و أولِیاءَهُ و أوصِیاءَهُ و وَرَثَتَهُ،و أحَقَّ النّاسِ بِمَقامِهِ فِی النّاسِ،فَاستَأثَرَ عَلَینا قَومُنا بِذلِکَ،فَرَضینا و کَرِهنَا الفُرقَةَ و أحبَبنَا العافِیَةَ،و نَحنُ نَعلَمُ أنّا أحَقُّ بِذلِکَ الحَقِّ المُستَحَقِّ عَلَینا مِمَّن تَوَلاّهُ،...و قَد بَعَثتُ رَسولی إلَیکُم بِهذَا الکِتابِ،و أنَا أدعوکُم إلی کِتابِ اللّهِ و سُنَّةِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله،فَإِنَّ السُّنَّةَ قَد امیتَت،و إنَّ البِدعَةَ قَد احیِیَت،و إن تَسمَعوا قَولی و تُطیعوا أمری أهدِکُم سَبیلَ الرَّشادِ،وَ السَّلامُ عَلَیکُم و رَحمَةُ اللّهِ. (2)

4/9

مَعذِرَةً إلَی اللّهِ

262 . تاریخ الطبری عن الحسین علیه السلام مِن کَلامِهِ مَعَ أصحابِ الحُرِّ بنِ یَزیدَ:أیُّهَا النّاسُ!إنَّها

مَعذِرَةٌ إلَی اللّهِ عز و جل و إلَیکُم،إنّی لَم آتِکُم حَتّی أتَتنی کُتُبُکُم و قَدِمَت عَلَیَّ رُسُلُکُم؛أنِ اقدَم عَلَینا فَإِنَّهُ لَیسَ لَنا إمامٌ لَعَلَّ اللّهَ یَجمَعُنا بِکَ عَلَی الهُدی،فَإِن کُنتُم عَلی ذلِکَ فَقَد جِئتُکُم،فَإِن تُعطونی ما أطمَئِنُّ إلَیهِ مِن عُهودِکُم و مَواثیقِکُم أقدَم مِصرَکُم،و إن لَم تَفعَلوا و کُنتُم لِمَقدَمی کارِهینَ انصَرَفتُ عَنکُم إلَی المَکانِ الَّذی أقبَلتُ مِنهُ إلَیکُم. (3)

ص:314


1- (1) الخَمیسُ:الجیش،سُمِّی به لأنّه مقسوم بخمسة أقسام:المقدِّمة،و الساقة،و المیمنة،و المیسرة،و القلب(النهایة:ج 2 ص 79« [1]خمس»).
2- (2) تاریخ الطبری:ج 5 ص 357، [2]البدایة و النهایة:ج 8 ص 157 و ص 170،و [3]راجع:الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 535. [4]
3- (3) تاریخ الطبری:ج 5 ص 401، [5]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 552، [6]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 231؛ [7]الإرشاد:ج 2 ص 79، [8]إعلام الوری:ج 1 ص 448، [9]المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 96 [10] کلاهما نحوه و راجع:الأخبار الطوال:ص 249. [11]

261 . تاریخ الطبری به نقل از ابو عثمان نَهدی:امام حسین علیه السلام نامه ای نگاشت و با یکی از وابستگانش به نام سلیمان برای سران سپاه بصره و بزرگان آنجا،مانند مالک بن مَسمَع بکری،احنف بن قیس،مُنذر بن جارود،مسعود بن عمرو،قیس بن هیثم و عمرو بن عبید اللّه بن معمّر فرستاد.متن نامه واحدی که برای بزرگان[بصره]فرستاد[،چنین است]:

«امّا بعد،خداوند،محمّد صلی الله علیه و آله را بر خلقش برگزید و با نبوّت خویش،گرامی داشت و برای رسالتش برگزید.سپس،خدا او را به سوی خویش برگرفت،در حالی که برای بندگانش خیرخواهی کرده بود و آنچه برای آن فرستاده شده بود،ابلاغ کرد.

ما خاندان و اولیا و اوصیا و وارثان او هستیم که در میان مردم،سزاوارترینِ مردم به جایگاه او هستیم؛امّا قوم ما،جایگاه ما را از آنِ خود کردند و ما رضایت دادیم و تفرقه را ناخوش داشتیم و سلامت[امّت]را دوست داشتیم.

ما می دانیم که به این حقّ جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله سزاوارتر از کسی هستیم که آن را به دست گرفته است....فرستاده ام را با این نامه به سوی شما روانه کردم.من،شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله فرا می خوانم که بی تردید،سنّت،مرده و بدعت،زنده گشته است و اگر گفته ام را بشنوید و فرمانم را اطاعت کنید،شما را به راه هدایت،رهنمون می شوم.و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته!».

4/9-عذر به پیشگاه الهی

262 . تاریخ الطبری از امام حسین علیه السلام(از سخنانش با یاران حُرّ بن یزید):ای مردم!

این عذری به پیشگاه خدای عز و جل و شماست.من،نزد شما نیامدم تا آن که نامه های شما به من رسید و فرستادگانتان بر من درآمدند و گفتند:بر ما درآی که پیشوایی نداریم و شاید خدا،ما را به وسیله تو بر هدایت،گِرد آورد.

اگر بر سر همان گفته هستید،نزدتان آمده ام و اگر عهدی مطمئن و قابل اعتماد به من می دهید،به شهرتان درآیم و اگر چنین نمی کنید و آمدن من را ناخوش دارید،به همان جایی باز می گردم که پیش از حرکت به سوی شما بودم.

ص:315

5/9

مُکافَحَةُ الظُّلمِ وَ الجَورِ

263 . تاریخ الطبری عن الحسین علیه السلام أیضا:أمّا بَعدُ أیُّهَا النّاسُ!فَإِنَّکُم إن تَتَّقوا و تَعرِفُوا الحَقَّ لِأَهلِهِ یَکُن أرضی للّهِ ِ،و نَحنُ أهلَ البیتِ أولی بِوِلایَةِ هذَا الأَمرِ عَلَیکُم مِن هؤُلاءِ المُدَّعینَ ما لَیسَ لَهُم،وَ السّائِرینَ فیکُم بِالجَورِ وَ العُدوانِ،و إن أنتُم کَرِهتُمونا و جَهِلتُم حَقَّنا و کانَ رَأیُکُم غَیرَ ما أتَتنی کُتُبُکُم و قَدِمَت بِهِ عَلَیَّ رُسُلُکُمُ،انصَرَفتُ عَنکُم. (1)

264 . تاریخ الطبری عن عقبة بن أبی العَیزار: إنَّ الحُسَینَ علیه السلام خَطَبَ أصحابَهُ و أصحابَ الحُرِّ بِالبیضَةِ (2)،فَحَمِدَ اللّهَ و أثنی عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:أیُّهَا النّاسُ!إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:«مَن رَأی سُلطانا جائِرا مُستَحِلاًّ لِحُرَمِ اللّهِ،ناکِثا لِعَهدِ اللّهِ،مُخالِفا لِسُنَّةِ رَسولِ اللّهِ،یَعمَلُ فی عِبادِ اللّهِ بِالإِثمِ وَ العُدوانِ،فَلَم یُغَیِّر عَلَیهِ بِفِعلٍ و لا قَولٍ،کانَ حَقّا عَلَی اللّهِ أن

یُدخِلَهُ مُدخَلَهُ».

ألا و إنَّ هؤُلاءِ قَد لَزِموا طاعَةَ الشَّیطانِ،و تَرَکوا طاعَةَ الرَّحمنِ،و أظهَرُوا الفَسادَ،و عَطَّلُوا الحُدودَ،وَ استَأثَروا بِالفَیءِ،و أحَلّوا حَرامَ اللّهِ،و حَرَّموا حَلالَهُ،و أنَا أحَقُّ مَن غَیَّرَ (3)،قَد أتَتنی کُتُبُکُم،و قَدِمَت عَلَیَّ رُسُلُکُم بِبَیعَتِکُم؛أنَّکُم لا تُسلِمُونّی و لا تَخذُلُونّی،فَإِن تَمَمتُم عَلی بَیعَتِکُم تُصیبوا رُشدَکُم،فَأَنَا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ،وَ ابنُ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،نَفسی مَعَ أنفُسِکُم،و أهلی مَعَ أهلیکُم،فَلَکُم فِیَّ اسوَةٌ.

و إن لَم تَفعَلوا و نَقَضتُم عَهدَکُم،و خَلَعتُم بَیعَتی مِن أعناقِکُم،فَلَعَمری ما هِیَ لَکُم بِنُکرٍ،لَقَد فَعَلتُموها بِأَبی و أخی وَ ابنِ عَمّی مُسلِمٍ،وَ المَغرورُ مَنِ اغتَرَّ بِکُم،فَحَظَّکُم أخطَأتُم،و نَصیبَکُم ضَیَّعتُم،و مَن نَکَثَ (4)فَإِنَّما یَنکُثُ عَلی نَفسِهِ،و سَیُغنِی اللّهُ عَنکُم،وَ السَّلامُ عَلَیکُم و رَحمَةُ اللّهِ و بَرَکاتُهُ. (5)

ص:316


1- (1) تاریخ الطبری:ج 5 ص 402، [1]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 232، [2]أنساب الأشراف:ج 3 ص 380 و [3]لیس فیه من«و نحن»إلی«و العدوان»؛الإرشاد:ج 2 ص 79، [4]إعلام الوری:ج 1 ص 448 و [5]راجع:روضة الواعظین:ص 198. [6]
2- (2) البیضة:اسم ماء بین واقصة و عذیب و یتّصل ببئر بنی یربوع(معجم البلدان:ج1 ص532). [7]
3- (3) فی الفتوح:«و [8]أنا أحقّ من غیری بهذا الأمر؛لقرابتی من رسول اللّه صلی الله علیه و آله»بدل«و أنا أحقّ من غَیَّر».
4- (4) النَّکْثُ:قریب من النقض،و استعیر لنقض العهد(مفردات ألفاظ القرآن:ص 822« [9]نکث»).
5- (5) تاریخ الطبری:ج 5 ص 403، [10]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 552، [11]الفتوح:ج 5 ص 81، [12]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 234 [13] کلّها نحوه؛بحار الأنوار:ج 44 ص 382 و [14]راجع:أنساب الأشراف:ج 3 ص 381. [15]
5/9-ستیز با ستم و تجاوز

263 . تاریخ الطبری از امام حسین علیه السلام(از سخنانش با یاران حرّ بن یزید):ای مردم!اگر تقوا بورزید و حق را برای اهلش به رسمیت بشناسید،این،خدا را بهتر خشنود می کند.ما اهل بیت،به سرپرستی این امر(حکومت)بر شما از این مدّعیان که حقّی ندارند و میانِ شما با ستم و تجاوز،رفتار می کنند،سزاوارتریم.اگر ما را خوش ندارید و حقّ ما را نمی شناسید و نظرتان غیر از آن چیزی است که نوشته ها و فرستادگان شما به من رساندند،باز می گردم.

264 . تاریخ الطبری به نقل از عقبة بن ابی عیزار:امام حسین علیه السلام برای یاران خود و یاران حُر در بیضه، (1)خطبه خواند و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:«ای مردم!پیامبر خدا فرمود:"هر کس فرمان روای ستمکاری را ببیند که حرمت های الهی را حلال می شِمُرَد و پیمان خدا را می شکند و با سنّت پیامبر خدا مخالفت می کند و میان بندگان خدا با گناه و تجاوز عمل می کند،ولی با عمل و گفتار،بر او نیاشوبد،بر خداوند است که او را به همان جایی درآورد که آن ستمکار را می بَرَد".

هان!اینان به طاعت شیطان چسبیدند و طاعت خدای رحمان را وا نهادند و فساد را آشکار و حدود الهی را تعطیل کردند و اموال عمومی را برای خود برداشتند و حرام خدا را حلال و حلال او را حرام شمردند و من،سزاوارترین کسی هستم که برآشوبد.نامه هایتان به من رسید و فرستادگان شما بیعتتان را به من عرضه کردند که مرا تسلیم[دشمن]نمی کنید و وا نمی نهید.پس اگر بیعتتان را به پایان برسانید،به راه هدایت رسیده اید.من حسینم،پسر علی و فاطمه،دختر پیامبر خدا.خودم در کنار شمایم و خانواده ام با خانواده های شما هستند و در من،الگویی برای شما هست.

اگر چنین نکنید و عهدتان را بشکنید و بیعتم را از گردن خود بردارید که به جانم سوگند،این از شما دور نیست که آن را با پدر و مادر و پسرعمویم،مسلم،کردید و فریب خورده کسی است که فریب[حمایت]شما را بخورد،پس به نصیب خود نرسیده اید و آن را تباه نموده اید و هر کس پیمان بشکند،به زیانِ خود شکسته است.به زودی خداوند،مرا از شما بی نیاز می کند.و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته!».

ص:317


1- (1) بیضه،نام آب گاهی میان واقصه و عذیب است که به چاه بنی یربوع،متّصل است.

ص:318

ص:319

الفَصلُ العاشِرُ:رفض اقتراح السّکوت

265 . تاریخ الطبری فی خُروجِ الإِمامِ مِنَ المَدینَةِ:و أمَّا الحُسَینُ فَإِنَّهُ خَرَجَ بِبَنیهِ و إخوَتِهِ و بَنی أخیهِ و جُلِّ أهلِ بَیتِهِ إلاّ مُحَمَّدَ بنَ الحَنَفِیَّةِ،فَإِنَّهُ قالَ لَهُ:

یا أخی،أنتَ أحَبُّ النّاسِ إلَیَّ و أعَزُّهُم عَلَیَّ،و لَستُ أدَّخِرُ النَّصیحَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الخَلقِ أحَقَّ بِها مِنکَ،تَنَحَّ بِتَبِعَتِکَ عَن یَزیدَ بنِ مُعاوِیَةَ و عَنِ الأَمصارِ مَا استَطَعتَ،ثُمَّ ابعَث رُسُلَکَ إلَی النّاسِ فَادعُهُم إلی نَفسِکَ،فَإِن بایَعوا لَکَ حَمِدتَ اللّهَ عَلی ذلِکَ،و إن أجمَعَ النّاسُ عَلی غَیرِکَ لَم یَنقُصِ اللّهُ بِذلِکَ دینَکَ و لا عَقلَکَ و لا یُذهِبُ بِهِ مُروءَتَکَ و لا فَضلَکَ،إنّی أخافُ أن تَدخُلَ مِصرا مِن هذِهِ الأَمصارِ و تَأتِیَ جَماعَةً مِنَ النّاسِ فَیَختَلِفونَ بَینَهُم،فَمِنهُم طائِفَةٌ مَعَکَ و اخری عَلَیکَ،فَیَقتَتِلونَ فَتَکونُ لِأَوَّلِ الأَسِنَّةِ،فَإِذا خَیرُ هذِهِ الاُمَّةِ کُلِّها نَفسا و أبا و امّا أضیَعُها دَما و أذَلُّها أهلاً.

قالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:فَإِنّی ذاهِبٌ یا أخی.

قالَ:فَانزِل مَکَّةَ،فَإِنِ اطمَأَنَّت بِکَ الدّارُ فَسَبیلُ ذلِکَ،و إن نَبَت (1)بِکَ لَحِقتَ بِالرِّمالِ و شَعَفِ (2)الجِبالِ،و خَرَجتَ مِن بَلَدٍ إلی بَلَدٍ حَتّی تَنظُرَ إلی ما یَصیرُ أمرُ

النّاسِ،و تَعرِفَ عِندَ ذلِکَ الرَّأیَ،فَإِنَّکَ أصوَبُ ما یَکونُ رَأیا و أحزَمُهُ عَمَلاً حینَ تَستَقبِلُ الاُمورَ استِقبالاً،و لا تَکونُ الاُمورُ عَلَیکَ أبَدا أشکَلَ مِنها حینَ تَستَدبِرُها استِدبارا.

قالَ:یا أخی،قَد نَصَحتَ فَأَشفَقتَ،فَأَرجو أن یَکونَ رَأیُکَ سَدیدا مُوَفَّقا. (3)

ص:320


1- (1) نَبا بِهِ منزلُه:إذا لم یُوافِقهُ(النهایة:ج 5 ص 11« [1]نبا»).
2- (2) شَعَفةُ کلّ شیءٍ:أعلاه،یرید به رأس الجبل(النهایة:ج 2 ص 481« [2]شعف»).
3- (3) تاریخ الطبری:ج 5 ص 341، [3]الفتوح:ج 5 ص 20، [4]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 187؛ [5]الإرشاد:ج 2 ص 34 [6] کلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 326. [7]

فصل دهم:ردّ پیشنهاد سکوت

265 . تاریخ الطبری درباره خروج امام علیه السلام از مدینه:امام حسین علیه السلام با پسران و برادران و پسرانِ برادرانش و بیشتر خاندانش خارج شد،بجز محمّد بن حنفیه که به امام علیه السلام گفت:ای برادر من!تو محبوب ترینِ مردم و عزیزترینِ آنان نزد منی و خیرخواهی را برای کسی سزاوارتر از تو،نیندوخته ام.با پیروانت،تا می توانی از یزید بن معاویه و نیز از شهرها کناره بگیر.سپس،پیک هایت را به سوی مردم بفرست و آنان را به سوی خود بخوان.اگر با تو بیعت کردند،خدا را بر آن می ستایی و اگر مردم،گردِ جز تو جمع شدند،خداوند با آن،از دین و عقل تو نمی کاهد و جوان مردی و فضیلتت از میان نمی رود،که من می ترسم اگر وارد یکی از این شهرها شوی و به نزد گروهی از مردم درآیی،میانشان اختلاف بیفتد و گروهی با تو و گروهی علیه تو شوند و به جان هم بیفتند و در این میان،تو آماج نیزه ها گردی و بهترینِ این امّت از نظر شرافت ذاتی و نسبی،خونش ضایع ترین و خودش خوارترین شود.

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«برادر من!من،حتما می روم».

محمّد بن حنفیه گفت:در مکّه فرود آی.اگر آنجا جای مطمئن و محل استقرار بود،که راهی[مناسب]است،و اگر مطابق میلت نبود،به شنزارها و قلّه کوه ها و از شهری به شهری می روی تا ببینی کار مردم به کجا می کشد و آن زمان،می دانی

که چه باید کرد.درست ترین رأی و دور اندیشانه ترین کار،زمانی به دست می آید که به جد،به استقبال رخدادها بروی و هیچ گاه رخدادها بر تو از این مشکل تر نیست که از پشتِ سر،آنها را دنبال کنی.

امام علیه السلام فرمود:«ای برادر من!خیرخواهی کردی و دلسوزی نمودی.امیدوارم که نظرت استوار و با توفیق همراه باشد».

ص:321

266 . تاریخ دمشق بَعدَ ذِکرِهِ کِتابَ عَمرِو بنِ سَعیدِ بنِ العاصِ لِلحُسَینِ علیه السلام و طَلَبَهُ مِنهُ عَدَمَ الشُّخوصِ إلَی العِراقِ:فَکَتَبَ إلَیهِ الحُسَینُ علیه السلام:

إن کُنتَ أرَدتَ بِکِتابِکَ إلَیَّ بِرّی و صِلَتی فَجُزیتَ خَیرا فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ،و إنَّهُ لَم یُشاقِق مَن دَعا إلَی اللّهِ و عَمِلَ صالِحا و قالَ إنَّنی مِنَ المُسلِمینَ،و خَیرُ الأَمانِ أمانُ اللّهِ،و لَم یُؤمِن بِاللّهِ مَن لَم یَخَفهُ فِی الدُّنیا،فَنَسأَلُ اللّهَ مَخافَةً فِی الدُّنیا توجِبُ لَنا أمانَ الآخِرَةِ عِندَهُ. (1)

267 . تاریخ الطبری: ثُمَّ أقبَلَ الحُسَینُ علیه السلام سَیرا إلَی الکوفَةِ،فَانتَهی إلی ماءٍ مِن مِیاهِ العَرَبِ،فَإِذا عَلَیهِ عَبدُ اللّهِ بنُ مُطیعٍ العَدَوِیُّ و هُوَ نازِلٌ هاهُنا،فَلَمّا رَأَی الحُسَینَ علیه السلام قامَ إلَیهِ،فَقالَ:بِأَبی أنتَ و امّی یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،ما أقدَمَکَ؟![وَ احتَمَلَهُ فَأَنزَلَهُ].

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:کانَ مِن مَوتِ مُعاوِیَةَ ما قَد بَلَغَکَ،فَکَتَبَ إلَیَّ أهلُ العِراقِ یَدعونَنی إلی أنفُسِهِم.

فَقالَ لَهُ عَبدُ اللّهِ بنُ مُطیعٍ:اُذَکِّرُکَ اللّهَ یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ و حُرمَةَ الإِسلامِ أن تُنتَهَکَ،

أنشُدُکَ اللّهَ فی حُرمَةِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،أنشُدُکَ اللّهَ فی حُرمَةِ العَرَبِ،فَوَ اللّهِ لَئِن طَلَبتَ ما فی أیدی بَنی امَیَّةَ لَیَقتُلُنَّکَ،و لَئِن قَتَلوکَ لا یَهابونَ بَعدَکَ أحَدا أبَدا،وَ اللّهِ إنَّها لَحُرمَةُ الإِسلامِ تُنتَهَکُ،و حُرمَةُ قُرَیشٍ و حُرمَةُ العَرَبِ،فَلا تَفعَل،و لا تَأتِ الکوفَةَ و لا تَعَرَّض لِبَنی امَیَّةَ.

قالَ:فَأَبی إلاّ أن یَمضِیَ. (2)

ص:322


1- (1) تاریخ دمشق:ج 14 ص 210، [1]تهذیب الکمال:ج 6 ص 419،تاریخ الطبری:ج 5 ص 388 [2] کلاهما نحوه.
2- (2) تاریخ الطبری:ج 5 ص 395، [3]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 548، [4]الفصول المهمّة:ص 186 [5] بزیادة«قریب من الحاجز»نحوه؛الإرشاد:ج 2 ص 71، [6]بحار الأنوار:ج 44 ص 370. [7]

266 . تاریخ دمشق: عمرو بن سعید بن عاص،به امام حسین علیه السلام نامه نوشت و از ایشان خواست که به عراق نیاید.امام حسین علیه السلام در پاسخ او نوشت:«اگر با نامه ات به من،قصد خیر و احسان داشته ای،خیر دنیا و آخرت،جزایت باشد و کسی که به سوی خدا بخوانَد و کار شایسته کند و بگوید من از مسلمانانم،دشمنی نورزیده است و بهترین امان،امانِ خداوند است.به خدا ایمان نیاورده،کسی که در دنیا از خدا نترسیده است.پس ترسی را در دنیا از خدا می خواهیم که ایمنیِ آخرت را برایمان به ارمغان آورد».

267 . تاریخ الطبری: امام حسین علیه السلام به طرف کوفه حرکت کرد و به آبی از آب های عرب رسید که عبد اللّه بن مطیع عَدَوی در آنجا فرود آمده بود.چون امام حسین علیه السلام را دید،به سوی او آمد و گفت:پدر و مادرم فدایت باد،ای فرزند پیامبر خدا!به چه کار آمده ای؟و کمک کرد تا ایشان،پیاده شود.

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«از مرگ معاویه که خبر داری.عراقیان به من نامه نوشته اند و مرا به سوی خود خوانده اند».

عبد اللّه بن مطیع به ایشان گفت:ای فرزند پیامبر خدا!به فکر حرمت اسلام باش که مبادا[با شکستن حرمت تو]هتک شود.تو را به خدا سوگند می دهم که از هتک حرمت پیامبر خدا و حرمت عرب،جلوگیری کنی.به خدا سوگند،اگر آنچه را در اختیار بنی امیّه است،بطلبی،تو را می کُشند و اگر تو را بکُشند،پس از تو،هرگز از کس دیگری نمی هراسند و به خدا سوگند،حرمت اسلام و قریش و عرب،شکسته می شود.پس نکن و به کوفه مرو و به بنی امیّه،کاری نداشته باش.

امام علیه السلام از پذیرش پیشنهاد او خودداری کرد و به راهش ادامه داد.

ص:323

ص:324

ص:325

الفَصلُ الحادی عَشَرَ:کلمات الإمام فی کربلاء

1/11

کَلِماتُ الإِمامِ مَعَ أصحابِهِ لَیلَةَ عاشوراءَ

268 . تاریخ الطبری عن عبد اللّه بن شریک العامری عن علیّ بن الحسین علیه السلام: جَمَعَ الحُسَینُ علیه السلام أصحابَهُ بَعدَ ما رَجَعَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ،و ذلِکَ عِندَ قُربِ المَساءِ،قالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام فَدَنَوتُ مِنهُ لِأَسمَعَ و أنَا مَریضٌ،فَسَمِعتُ أبی و هُوَ یَقولُ لِأَصحابِهِ:

اثنی عَلَی اللّهِ تَبارَکَ و تَعالی أحسَنَ الثَّناءِ،و أحمَدُهُ عَلَی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ،اللّهُمَّ إنّی أحمَدُکَ عَلی أن أکرَمتَنا بِالنُّبُوَّةِ،و عَلَّمتَنَا القُرآنَ،و فَقَّهتَنا فِی الدّینِ،و جَعَلتَ لَنا أسماعا و أبصارا و أفئِدَةً،و لَم تَجعَلنا مِنَ المُشرِکینَ.

أمّا بَعدُ،فَإِنّی لا أعلَمُ أصحابا أولی و لا خَیرا مِن أصحابی،و لا أهلَ بَیتٍ أبَرَّ و لا أوصَلَ مِن أهلِ بَیتی،فَجَزاکُمُ اللّهُ عَنّی جَمیعا خَیرا،ألا و إنّی أظُنُّ یَومَنا مِن هؤُلاءِ الأَعداءِ غَدا،ألا و إنّی قَد رَأَیتُ (1)لَکُم فَانطَلِقوا جَمیعا فی حِلٍّ،لَیسَ عَلَیکُم مِنّی ذِمامٌ (2)،هذا لَیلٌ قَد غَشِیَکُم فَاتَّخِذوهُ جَمَلاً. (3)

ص:326


1- (1) فی النقول الاُخری:«أذنتُ»بدل«رأیتُ»،و هو المناسب للسیاق.
2- (2) الذِّمَّةُ و الذِّمامُ:بمعنی العهد و الأمان و الضمان و الحرمة و الحقّ(النهایة:ج 2 ص 168« [1]ذمم»).
3- (3) تاریخ الطبری:ج5 ص418. [2]

فصل یازدهم:سخنان امام در کربلا

1/11-سخنان امام با یارانش در شب عاشورا

268 . تاریخ الطبری به نقل از عبد اللّه بن شریک عامری،از امام زین العابدین علیه السلام:پس از آن که عمر بن سعد بازگشت،امام حسین علیه السلام یاران خود را در نزدیکی غروب[شب عاشورا]گِرد آورد.من،بیمار بودم.خودم را به او نزدیک کردم تا بشنوم.شنیدم که پدرم به یارانش می فرماید:«خدای تبارک و تعالی را به بهترین گونه می ستایم و او را در خوشی و ناخوشی ستایش می کنم.خدایا!تو را می ستایم که به نبوّت،گرامی مان داشتی و قرآن را به ما آموختی و ما را در دین،فهیم کردی و گوش و دیده و دل برایمان قرار دادی و ما را از مشرکان،قرار ندادی.

امّا بعد،من،نه یارانی نزدیک تر و بهتر از یارانِ خود سراغ دارم و نه خانواده ای نیکوکارتر و برقرار کننده پیوند از خانواده خود.خداوند از جانب من به همه شما جزای خیر دهد!هان که گمان دارم از دست این دشمنان،فقط فردا را داریم.هان!به شما اجازه رفتن دادم.همگی می توانید بروید که تعهّدی به من ندارید.این شب است و تاریکی،شما را فرا گرفته است.آن را مَرکب خود کنید».

ص:327

269 . الطبقات الکبری: جَمَعَ حُسَینٌ علیه السلام أصحابَهُ فی لَیلَةِ عاشوراءَ لَیلَةِ الجُمُعَةِ،فَحَمِدَ اللّهَ و أثنی عَلَیهِ،و ذَکَرَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و ما أکرَمَهُ اللّهُ بِهِ مِنَ النُّبُوَّةِ،و ما أنعَمَ بِهِ عَلی امَّتِهِ،و قالَ:

إنّی لا أحسَبُ القَومَ إلاّ مُقاتِلیکُم (1)غَدا،و قَد أذِنتُ لَکُم جَمیعا فَأَنتُم فی حِلٍّ مِنّی،و هذَا اللَّیلُ قَد غَشِیَکُم،فَمَن کانَت لَهُ مِنکُم قُوَّةٌ فَلیَضُمَّ رَجُلاً مِن أهلِ بَیتی إلَیهِ،و تَفَرَّقوا فی سَوادِکُم«حَتّی یَأتِیَ اللّهُ بِالفَتحِ أو أمرٍ مِن عِندِهِ فَیُصبِحوا عَلی ما أسَرّوا فی أنفُسِهِم نادِمینَ» (2)،فَإِنَّ القَومَ إنَّما یَطلُبونَنی،فَإِذا رَأَونی لَهَوا عَن طَلَبِکُم.

فَقالَ أهلُ بَیتِهِ:لا أبقانَا اللّهُ بَعدَکَ،لا وَ اللّهِ لا نُفارِقُکَ حَتّی یُصیبَنا ما أصابَکَ.و قالَ ذلِکَ أصحابُهُ جَمیعا.

فَقالَ:أثابَکُمُ اللّهُ عَلی ما تَنوونَ الجَنَّةَ. (3)

270 . الخرائج و الجرائح عن أبی حمزة الثمالی: قالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام:کُنتُ مَعَ أبِیَ اللَّیلَةَ الَّتی قُتِلَ صَبیحَتَها،فَقالَ لِأَصحابِهِ:هذَا اللَّیلُ فَاتَّخِذوهُ جَمَلاً،فَإِنَّ القَومَ إنَّما یُریدونَنی،و لَو قَتَلونی لَم یَلتَفِتوا إلَیکُم،و أنتُم فی حِلٍّ و سَعَةٍ.

فَقالوا:لا وَ اللّهِ،لا یَکونُ هذا أبَدا.

قالَ:إنَّکُم تُقتَلونَ غَدا کُلُّکُم (4)،لا یُفلِتُ مِنکُم رَجُلٌ.

قالوا:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی شَرَّفَنا بِالقَتلِ مَعَکَ.

ثُمَّ دَعا،و قالَ لَهُم:اِرفَعوا رُؤوسَکُم وَ انظُروا.

فَجَعَلوا یَنظُرونَ إلی مَواضِعِهِم و مَنازِلِهِم مِنَ الجَنَّةِ،و هُوَ یَقولُ لَهُم:هذا مَنزِلُکَ یا فُلانُ،و هذا قَصرُکَ یا فُلانُ،و هذِهِ دَرَجَتُکَ یا فُلانُ.

فَکانَ الرَّجُلُ یَستَقبِلُ الرِّماحَ وَ السُّیوفَ بِصَدرِهِ و وَجهِهِ لِیَصِلَ إلی مَنزِلِهِ مِنَ الجَنَّةِ. (5)

ص:328


1- (1) فی المصدر:«مقاتلوکم»،و التصویب من سیر أعلام النبلاء.
2- (2) تضمینٌ للآیة 52 من سورة المائدة.
3- (3) الطبقات الکبری(الطبقة الخامسة من الصحابة):ج 1 ص 466،سیر أعلام النبلاء:ج 3 ص 301 الرقم 48 نحوه و راجع:الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 559 و الفتوح:ج 5 ص 94. [1]
4- (4) فی المصدر:«کذلک»بدل«کلّکم»،و التصویب من بحار الأنوار. [2]
5- (5) الخرائج و الجرائح:ج 2 ص 847 ح 62 و ص 254 ح 8 نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 298 ح 3. [3]

269 . الطبقات الکبری: امام حسین علیه السلام یارانش را در شب عاشورا که شب جمعه بود گِرد آورد و پس از حمد و ثنای الهی و یادکردِ پیامبر خدا و نبوّتش که خدا به آن گرامی اش داشته و او را بدان بر امّتش نعمت داده است فرمود:«من،جز این گمان نمی برم که این جماعت،فردا با شما می جنگند.من به همه شما اجازه رفتن دادم و شما اجازه دارید در این تاریکیِ شب که شما را فرا گرفته،بروید.هر کدامتان که می تواند،یکی از خانواده مرا با خود بردارد و در شهرهایتان پراکنده شوید تا خداوند،فتحی و یا امری از جانب خود بیاورد تا اینها(دشمنان)از آنچه در دل نهان کرده اند،پشیمان شوند.این جماعت،فقط مرا می جویند و چون مرا ببینند،دیگر در پیِ شما نمی آیند».

خاندان ایشان گفتند:خدا ما را پس از تو باقی نگذارد!به خدا سوگند،از تو جدا نمی شویم تا آنچه به تو می رسد،به ما نیز برسد.

یاران ایشان نیز همگی چنین گفتند.

امام علیه السلام فرمود:«خداوند،پاداش نیّت شما را بهشت قرار دهد!».

270 . الخرائج و الجرائح به نقل از ابو حمزه ثُمالی:امام زین العابدین علیه السلام می فرماید:من در شبی که صبح فردایش پدرم[حسین علیه السلام]کشته شد،با او بودم.به یارانش فرمود:«این،شب است.آن را مَرکب خود بگیرید که این جماعت،در پیِ من اند و اگر مرا بکشند،دیگر به شما کاری ندارند و شما[از جهت بیعت با من]آزاد و اختیاردار هستید».

یارانش گفتند:نه.به خدا سوگند،هرگز چنین نمی شود!

فرمود:«فردا همه شما کشته می شوید و هیچ یک از شما نمی رَهَد».

گفتند:ستایش،خدایی که ما را به شَرَف کشته شدن همراه تو رساند.

سپس امام حسین علیه السلام دعا کرد و به آنان فرمود:«سرهایتان را بالا بگیرید و بنگرید».

پس به جایگاه و منزلگاه خود در بهشت نگریستند.امام حسین علیه السلام به آنان فرمود:«فلانی!این،منزل توست؛فلانی!این،قصر توست.فلانی!این،درجه توست».

از این رو،هر یک از آنان با سر و سینه به استقبال نیزه ها و شمشیرها می رفتند تا به جایگاهشان در بهشت برسند.

ص:329

271 . أنساب الأشراف: عَرَضَ الحُسَینُ علیه السلام عَلی أهلِهِ و مَن مَعَهُ أن یَتَفَرَّقوا و یَجعَلُوا اللَّیلَ جَمَلاً،و قالَ:إنَّما یَطلُبونَنی و قَد وَجَدونی،و ما کانَت کُتُبُ مَن کَتَبَ إلَیَّ فیما أظُنُّ إلاّ مَکیدَةً لی و تَقَرُّبا إلَی ابنِ مُعاوِیَةَ بی.فَقالوا:قَبَّحَ اللّهُ العَیشَ بَعدَکَ. (1)

272 . الأمالی عن عبد اللّه بن منصور عن جعفر بن محمّد علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَن أبیهِ قالَ:...فَقامَ الحُسَینُ علیه السلام فی أصحابِهِ خَطیبا فَقالَ:اللّهُمَّ إنّی لا أعرِفُ أهلَ بَیتٍ أبَرَّ و لا أزکی و لا أطهَرَ مِن أهلِ بَیتی،و لا أصحابا هُم خَیرٌ مِن أصحابی،و قَد نَزَلَ بی ما قَد تَرَونَ،و أنتُم فی حِلٍّ مِن بَیعَتی،لَیسَت لی فی أعناقِکُم بَیعَةٌ،و لا لی عَلَیکُم ذِمَّةٌ،و هذَا اللَّیلُ قَد غَشِیَکُم فَاتَّخِذوهُ جَمَلاً،و تَفَرَّقوا فی سَوادِهِ؛فَإِنَّ القَومَ إنَّما یَطلُبونَنی،و لَو ظَفِروا بی لَذَهَلوا (2)عَن طَلَبِ غَیری. (3)

2/11

کَلامُهُ مَعَ اختِهِ لَیلَةَ عاشوراءَ

273 . تاریخ الطبری عن الحارث بن کعب و أبی الضحّاک عن علیّ بن الحسین علیه السلام: إنّی جالِسٌ فی تِلکَ العَشِیَّةِ الَّتی قُتِلَ أبی صَبیحَتَها و عَمَّتی زَینَبُ عِندی تُمَرِّضُنی،إذِ اعتَزَلَ

أبی بِأَصحابِهِ فی خِباءٍ لَهُ و عِندَهُ حُوَیٌّ مَولی أبی ذَرٍّ الغِفارِیِّ و هُوَ یُعالِجُ سَیفَهُ و یُصلِحُهُ،و أبی یَقولُ:

یا دَهرُ افٍّ لَکَ مِن خَلیلِ کَم لَکَ بِالإِشراقِ وَ الأَصیلِ

مِن صاحِبٍ أو طالِبٍ قَتیلِ وَ الدَّهرُ لا یَقنَعُ بِالبَدیلِ

و إنَّمَا الأَمرُ إلَی الجَلیلِ و کُلُّ حَیٍّ سالِکُ السَّبیلِ

قالَ:فَأَعادَها مَرَّتَینِ أو ثَلاثا حَتّی فَهِمتُها،فَعَرَفتُ ما أرادَ،فَخَنَقَتنی عَبرَتی فَرَدَدتُ دَمعی و لَزِمتُ السُّکونَ،فَعَلِمتُ أنَّ البَلاءَ قَد نَزَلَ،فَأَمّا عَمَّتی فَإِنَّها سَمِعَت ما سَمِعتُ و هِیَ امرَأَةٌ و فِی النِّساءِ الرِّقَّةُ وَ الجَزَعُ،فَلَم تَملِک نَفسَها أن وَثَبَت تَجُرُّ ثَوبَها،و إنَّها لَحاسِرَةٌ حَتَّی انتَهَت إلَیهِ،فَقالَت:وَا ثکلاه،لَیتَ المَوتَ أعدَمَنِی الحَیاةَ،الیَومَ ماتَت فاطِمَةُ امّی و عَلِیٌّ أبی و حَسَنٌ أخی،یا خَلیفَةَ الماضی و ثِمالَ (4)الباقی.

قالَ:فَنَظَرَ إلَیهَا الحُسَینُ علیه السلام فَقالَ:یا اخَیَّةُ لا یُذهِبَنَّ حِلمَکِ الشَّیطانُ.

قالَت:بِأَبی أنتَ و امّی یا أبا عَبدِ اللّهِ،استَقتَلتَ!

نَفسی فِداکَ.

فَرَدَّ غُصَّتَهُ و تَرَقرَقَت عَیناهُ،و قالَ:لَو تُرِکَ القَطا لَیلاً لَنامَ (5).

قالَت:یا وَیلَتی!أ فَتُغصَبُ نَفسُکَ اغتِصابا؟فَذلِکَ أقرَحُ لِقَلبی و أشَدُّ عَلی نَفسی.و لَطَمَت وَجهَها و أهوَت إلی جَیبِها و شَقَّتهُ،و خَرَّت مَغشِیّا عَلَیها.

فَقامَ إلَیهَا الحُسَینُ علیه السلام فَصَبَّ عَلی وَجهِهَا الماءَ،و قالَ لَها:یا اخَیَّةُ اتَّقِی اللّهَ،و تَعَزَّی بِعَزاءِ اللّهِ،وَ اعلَمی أنَّ أهلَ الأَرضِ یَموتونَ،و أنَّ أهلَ السَّماءِ لا یَبقَونَ،

و أنَّ کُلَّ شَیءٍ هالِکٌ إلاّ وَجهَ اللّهِ،الَّذی خَلَقَ الأَرضَ بِقُدرَتِهِ و یَبعَثُ الخَلقَ فَیَعودونَ،و هُوَ فَردٌ وَحدَهُ،أبی خَیرٌ مِنّی،و امّی خَیرٌ مِنّی،و أخی خَیرٌ مِنّی،و لی و لَهُم و لِکُلِّ مُسلِمٍ بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله اسوَةٌ.

قالَ:فَعَزّاها بِهذا و نَحوِهِ،و قالَ لَها:یا اخَیَّةُ،إنّی اقسِمُ عَلَیکِ فَأَبِرّی قَسَمی؛لا تَشُقّی عَلَیَّ جَیبا،و لا تَخمُشی عَلَیَّ وَجها،و لا تَدعی عَلَیَّ بِالوَیلِ وَ الثُّبورِ إذا أنَا هَلَکتُ.

قالَ:ثُمَّ جاءَ بِها حَتّی أجلَسَها عِندی. (6)

ص:330


1- (1) أنساب الأشراف:ج 3 ص 393. [1]
2- (2) ذَهَلتُ عن الشیء:نسیتُه و غفلت عنه(الصحاح:ج 4 ص 1702« [2]ذهل»).
3- (3) الأمالی للصدوق:ص 220 ح 239، [3]بحار الأنوار:ج 44 ص 316 ح 1. [4]
4- (4) الثِّمالُ:المَلجأ و الغیاث،و قیل:المطعم فی الشدّة(النهایة:ج 1 ص 222« [5]ثمل»).
5- (5) هذا مثل،و المراد منه هنا أنّهم لا یَدعونی فی راحة و یلحقونی أینما کنت.
6- (6) تاریخ الطبری:ج 5 ص 420 عن الحارث بن کعب و أبی الضحاک،الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 559 من دون إسنادٍ إلی علیّ بن الحسین علیه السلام؛الإرشاد:ج 2 ص 93،تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 243،إعلام الوری:ج 1 ص 456 کلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 45 ص 1 و راجع:تذکرة الخواصّ:ص 249.

271 . أنساب الأشراف: امام حسین علیه السلام به خانواده و همراهانش پیشنهاد داد که از گِرد او پراکنده شوند و شب را مَرکب خود کنند و فرمود:«آنان،فقط مرا می جویند و اکنون،یافته اند.گمان می کنم که نامه هایی که به من نوشتند[و مرا دعوت کردند]،جز از سرِ نیرنگ با من و نزدیک شدن به پسر معاویه نبوده است».

یارانش گفتند:خداوند،زنده ماندن[ما]پس از تو را زشت بدارد.

272 . الأمالی،صدوق به نقل از عبد اللّه بن منصور،از امام صادق علیه السلام:پدرم[امام باقر علیه السلام]از پدرش[امام زین العابدین علیه السلام]برایم نقل کرد...که:امام حسین علیه السلام در میان یارانش به سخن گفتن ایستاد و گفت:«بار خدایا!من،نه خاندانی می شناسم که از خاندانم نیکوکارتر و پاک تر و پاکیزه تر باشند،و نه یارانی که بهتر از یاران من باشند.می بینید که چه شده است.شما از بیعت من آزادید و چیزی به گردنتان نیست و تعهّدی به من ندارید.این،شب است که تاریکیِ آن،شما را فرا گرفته است.آن را مَرکب خود گیرید و در شهرها پراکنده شوید که این جماعت،مرا می جویند و اگر به من دست یابند،از تعقیب دیگران،دست می کشند».

2/11-گفتگوی امام با خواهرش در شب عاشورا

273 . تاریخ الطبری به نقل از حارث بن کعب و ابو ضحّاک،از امام زین العابدین علیه السلام:در شبی که بامدادش پدرم به شهادت رسید،نشسته بودم و عمّه ام زینب علیها السلام از من

پرستاری می کرد که پدرم از یارانش کناره گرفت و به خیمه خود رفت و فقط حُوَی،غلام ابو ذر غفاری،نزدش بود و به اصلاح و پرداختِ شمشیر ایشان،مشغول بود.پدرم می خواند:

«ای روزگار،اُف بر دوستی ات!

چه قدر بامداد و شامگاه داشتی!

که در آنها همراه و یا جوینده ای کشته شد

که روزگار از آوردن مانندش عقیم است.

و کار با[خدای]بزرگ است

و هر زنده ای این راه را می پیماید».

دو یا سه بار این شعر را خواند تا آنجا که فهمیدم و دانستم که چه می خواهد.گریه،راه گلویم را بست؛ولی بغضم را فرو خوردم و هیچ نگفتم و دانستم که بلا فرود می آید.عمّه ام نیز آنچه من شنیدم،شنید و چون مانند دیگر زنان،دلْ نازک و بی تاب بود،نتوانست خود را نگاه دارد.لباسش را کشید و بیرون پَرید و در حالی که درمانده شده بود،خود را به پدرم حسین علیه السلام رساند و گفت:وا مصیبتا!کاش مرده بودم.امروز[که تو را از دست می دهم،در حقیقت،]مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن درگذشته اند،ای جانشین گذشتگان و پناه باقی ماندگان!

امام حسین علیه السلام به او نگریست و فرمود:«ای خواهر عزیز!شیطان،بردباری ات را نبرَد».

زینب علیها السلام گفت:ای ابا عبد اللّه،پدر و مادرم فدایت!خود را به کشتن دادی،جانم فدایت!

امام علیه السلام اندوهش را فرو بُرد و اشک در چشمانش جمع شد و فرمود:«اگر شب،مرغ سنگخواره را آزاد بگذارند،می خوابد». (1)

زینب علیها السلام گفت:وای بر من!آیا چنین سخت در فشاری؟همین دلم را بیشتر ریش می کند و بر من،سخت می آید.

سپس به صورت خود زد و گریبان چاک کرد و مدهوش افتاد.

امام حسین علیه السلام به سویش آمد و آب بر صورتش ریخت و به او فرمود:«خواهر من!از خدا بترس و به تسلیت او آرام باش.بدان که زمینیان،می میرند و آسمانیان،باقی نمی مانند

و هر چیزی هلاک می شود،جز ذات خدا که با قدرتش زمین را آفرید،و مردم را برمی انگیزد تا همه باز گردند و او تنها بمانَد.پدرم از من،بهتر بود،مادرم از من،بهتر بود،برادرم از من،بهتر بود و سرمشق من و آنان و هر مسلمان،پیامبر خداست».

امام علیه السلام این چنین او را تسلّی داد و به او فرمود:«خواهر عزیزم!تو را سوگند می دهم و بدان عمل کن.بر من،گریبان چاک مده،صورت مخراش و چون درگذشتم،ناله و فغان راه مینداز».

سپس،زینب علیها السلام را آورد و کنار من نشانْد.

ص:331


1- (1) مَثَلی است در عرب.در اینجا یعنی:آنان،مرا آسوده نمی گذارند و هرجا بروم،در پیِ من می آیند.

ص:332

ص:333

3/11

کَلامُهُ یَومَ عاشوراءَ

274 . تاریخ دمشق عن بشر بن طانحة عن رجل من همدان: خَطَبَنَا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام غَداةَ الیَومِ الَّذِی استُشهِدَ فیهِ،فَحَمِدَ اللّهَ و أثنی عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:

عِبادَ اللّهِ،اتَّقُوا اللّهَ و کونوا مِنَ الدُّنیا عَلی حَذَرٍ،فَإِنَّ الدُّنیا لَو بَقِیَت لأَِحَدٍ و بَقِیَ عَلَیها أحَدٌ،کانَتِ الأَنبِیاءُ أحَقَّ بِالبَقاءِ،و أولی بِالرِّضا،و أرضی بِالقَضاءِ،غَیرَ أنَّ اللّهَ تَعالی خَلَقَ الدُّنیا لِلبَلاءِ،و خَلَقَ أهلَها لِلفَناءِ؛فَجَدیدُها بالٍ،و نَعیمُها مُضمَحِلٌّ،و سُرورُها مُکفَهِرٌّ،وَ المَنزِلُ بُلغَةٌ،وَ الدّارُ قُلعَةٌ (1)، «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزّادِ التَّقْوی» 2 وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُم تُفلِحونَ. (2)

ص:334


1- (1) مَنْزِلَ قُلْعَة:أی لیس بِمُسْتَوطَن(الصحاح:ج 3 ص 1271« [1]قلع»).
2- (3) تاریخ دمشق:ج 14 ص 218، [2]کفایة الطالب:ص 429 و [3]فیه«بشر بن طامحة»بدل«بشر بن طانحة».
3/11-برخی سخنان امام در روز عاشورا

274 . تاریخ دمشق به نقل از بشر بن طانحه،از مردی از قبیله هَمْدان:امام حسین علیه السلام صبح روز شهادتش برای ما سخنرانی کرد و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:«بندگان خدا!از خدا پروا کنید و از دنیا برحذر باشید که اگر قرار بود دنیا برای کسی بمانَد و کسی در آن بمانَد،پیامبران به ماندن،سزاوارتر و به خشنودی،اُولی و به قضای خداوند،راضی تر بودند؛امّا خداوند متعال،دنیا را برای آزمودن آفرید و اهلش را برای نابودن شدن؛تازه اش کهنه شدنی و نعمتش در معرض نابودی و شادی اش رو به تیرگی است و منزلی برای رفتن است،نه خانه ای برای ماندن.«و توشه برگیرید که بهترین توشه،پرهیزگاری است»و از خدا پروا کنید،شاید که رستگار شوید».

ص:335

275 . مقتل الحسین: تَقَدَّمَ الحُسَینُ علیه السلام حَتّی وَقَفَ قُبالَةَ القَومِ،و جَعَلَ یَنظُرُ إلی صُفوفِهِم کَأَنَّهَا السَّیلُ،و نَظَرَ إلَی ابنِ سَعدٍ واقِفا فی صَنادیدِ (1)الکوفَةِ،فَقالَ:

الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی خَلَقَ الدُّنیا فَجَعَلَها دارَ فَناءٍ و زَوالٍ،مُتَصَرِّفَةً بِأَهلِها حالاً بَعدَ حالٍ،فَالمَغرورُ مَن غَرَّتهُ،وَ الشَّقِیُّ مَن فَتَنَتهُ،فَلا تَغُرَّنَّکُم هذِهِ الدُّنیا؛فَإِنَّها تَقطَعُ رَجاءَ مَن رَکَنَ إلَیها،و تُخَیِّبُ طَمَعَ مَن طَمِعَ فیها. (2)

276 . الأمالی عن حسین بن زید بن علیّ عن آبائه علیهم السلام :أنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام خَطَبَ یَومَ اصیبَ،فَحَمِدَ اللّهَ و أثنی عَلَیهِ و قالَ:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی جَعَلَ الآخِرَةَ لِلمُتَّقینَ،وَ النّارَ وَ العِقابَ عَلَی الکافِرینَ،و إنّا وَ اللّهِ ما طَلَبنا فی وَجهِنا هذَا الدُّنیا فَنَکونَ السّاکینَ (3)فی رِضوانِ رَبِّنا،فَاصبِروا فَإِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوا و دارُ الآخِرَةِ خَیرٌ لَکُم. (4)

277 . معانی الأخبار عن علیّ بن الحسین علیه السلام: لَمَّا اشتَدَّ الأَمرُ بِالحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام،نَظَرَ إلَیهِ مَن کانَ مَعَهُ فَإِذا هُوَ بِخِلافِهِم؛لِأَنَّهُم کُلَّمَا اشتَدَّ الأَمرُ تَغَیَّرَت ألوانُهُم،وَ ارتَعَدَت فَرائِصُهُم و وَجَبَت (5)قُلوبُهُم،و کانَ الحُسَینُ علیه السلام و بَعضُ مَن مَعَهُ مِن خَصائِصِهِ تُشرِقُ ألوانُهُم،و تَهدَأُ جَوارِحُهُم،و تَسکُنُ نُفوسُهُم.

فَقالَ بَعضُهُم لِبَعضٍ:اُنظُروا لا یُبالی بِالمَوتِ!

فَقالَ لَهُمُ الحُسَینُ علیه السلام:صَبرا بَنِی الکِرامِ،فَمَا المَوتُ إلاّ قَنطَرَةٌ تَعبُرُ بِکُم عَنِ البُؤسِ وَ الضَّرّاءِ إلَی الجِنانِ الواسِعَةِ وَ النَّعیمِ الدّائِمَةِ،فَأَیُّکُم یَکرَهُ أن یَنتَقِلَ مِن سِجنٍ

إلی قَصرٍ!و ما هُوَ لِأَعدائِکُم إلاّ کَمَن یَنتَقِلُ مِن قَصرٍ إلی سِجنٍ و عَذابٍ.

إنَّ أبی حَدَّثَنی عَن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:أنَّ الدُّنیا سِجنُ المُؤمِنِ و جَنَّةُ الکافِرِ،وَ المَوتُ جِسرُ هؤُلاءِ إلی جَنّاتِهِم و جِسرُ هؤُلاءِ إلی جَحیمِهِم،ما کَذَبتُ و لا کُذِبتُ. (6)

ص:336


1- (1) صَنَادِیدُ القوم:أشرافهم و عظماؤهم و رؤساؤهم(انظر:النهایة:ج 3 ص 55« [1]صند»).
2- (2) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 252؛ [2]تسلیة المجالس:ج 2 ص 273، [3]المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 100 [4] نحوه و لیس فیه ذیله من«فإنّها»،بحار الأنوار:ج 45 ص 5. [5]
3- (3) کذا فی المصدر،و الصواب:«الشاکّین».
4- (4) الأمالی للشجری:ج 1 ص 160. [6]
5- (5) وَجَبَ القَلْبُ:اضطرب(الصحاح:ج 1 ص 232«وجب»).
6- (6) معانی الأخبار:ص 288 ح 3،الاعتقادات:ص 52 [7] من دون إسنادٍ إلی علیّ بن الحسین علیه السلام و فیه«وجلت قلوبهم و وجبت جنوبهم»بدل«وجبت قلوبهم»،بحار الأنوار:ج 44 ص 297 ح 2. [8]

275 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی: امام حسین علیه السلام جلو آمد تا روبه روی مردم(لشکر دشمن)ایستاد.به صف های انبوهِ سیل آسای آنان و نیز به ابن سعد که میان بزرگان کوفه ایستاده بود،نگریست و فرمود:«ستایش،خدایی را که دنیا را آفرید و آن را سرای نابودی و فرسایش قرار داد و برای اهلش دگرگون شونده و حال به حال قرار داد.فریب خورده،کسی است که دنیا فریبش داد و بدبخت،کسی است که به فتنه آن،دچار شد،این دنیا،شما را نفریبد که امید هر کسی را که به آن اعتماد کند،ناامید می کند و طمعِ هر کسی را که به آن دل ببندد،ناکام می نهد».

276 . الأمالی،شجری به نقل از حسین بن زید بن علی،از پدرانش علیهم السلام:امام حسین علیه السلام روز حادثه[ی عاشورا]سخن گفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:«ستایش،ویژه خدایی است که آخرت را برای پرهیزگاران قرار داد و آتش و کیفر را برای کافران.به خدا سوگند،ما در این راه،به طلب دنیا نیامده ایم تا درباره[ی بهشت]پروردگار خود،به شک بیفتیم.شکیب ورزید که خدا با پرهیزگاران است و سرای آخرت،برایتان بهتر است».

277 . معانی الأخبار از امام زین العابدین علیه السلام:چون کار امام حسین علیه السلام سخت شد،برخی از همراهانش،به او نگریستند.امام علیه السلام و برخی از یاران ویژه اش،بر خلاف آنان که هرگاه کار سخت شود،رنگشان دگرگون می شود و به لرزه می افتند و دل هایشان به تپش می افتد،رنگشان گلگون می شد و اندامشان آرام و جان هایشان قرار می گرفت.

برخی به برخی دیگر گفتند:بنگرید که باکی از مرگ ندارد!

امام حسین علیه السلام به آنان فرمود:«ای بزرگ زادگان!شکیبا باشید.مرگ،جز پلی نیست که شما را از سختی و ناخوشی به بهشت پُر گستره و نعمتِ جاویدان،

عبور می دهد.کدامتان خوش ندارد که از زندان به قصر منتقل شود؟!و آن برای دشمنانتان،مانند انتقال از قصر به زندان و شکنجه شدن است.

پدرم از پیامبر خدا برایم نقل کرد:"دنیا،زندانِ مؤمن و بوستانِ کافر است و مرگ،پل مؤمنان به بهشتشان و پل کافران به دوزخشان است.نه دروغ گفتم و نه به من،دروغ گفته شده است"».

ص:337

278 . الأمالی عن عبد اللّه بن منصور عن جعفر بن محمّد علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَن أبیهِ قالَ:...قالَ[الحُسَینُ علیه السلام]لِأَصحابِهِ:قوموا فَاشرَبوا مِنَ الماءِ یَکُن آخِرَ زادِکُم،و تَوَضَّئوا وَ اغتَسِلوا،وَ اغسِلوا ثِیابَکُم لِتَکونَ أکفانَکُم.ثُمَّ صَلّی بِهِمُ الفَجرَ،و عَبَّأَهُم تَعبِئَةَ الحَربِ. (1)

4/11

إتمامُ الحُجَّةِ عَلی أعدائِهِ

279 . الملهوف: و رَکِبَ أصحابُ عُمَرَ بنِ سَعدٍ،فَبَعَثَ الحُسَینُ علیه السلام بُرَیرَ بنَ حُصَینٍ(خُضَیرٍ)فَوَعَظَهُم فَلَم یَسمَعوا،و ذَکَّرَهُم فَلَم یَنتَفِعوا،فَرَکِبَ الحُسَینُ علیه السلام ناقَتَهُ و قیلَ فَرَسَهُ فَاستَنصَتَهُم فَأَنصَتوا،فَحَمِدَ اللّهَ و أثنی عَلَیهِ و ذَکَرَهُ بِما هُوَ أهلُهُ،و صَلّی عَلی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و عَلَی المَلائِکَةِ وَ الأَنبِیاءِ وَ الرُّسُلِ و أبلَغَ فِی المَقالِ،ثُمَّ قالَ:

تَبّا لَکُم أیَّتُهَا الجَماعَةُ و تَرَحا (2)،حینَ استَصرَختُمونا والِهینَ فَأَصرَخناکُم موجِفینَ (3)،سَلَلتُم عَلَینا سَیفا لَنا فی أیمانِکُم،و حَشَشتُم (4)عَلَینا نارا اقتَدَحناها

عَلی عَدُوِّنا و عَدُوِّکُم،فَأَصبَحتُم أولِیاءَ لِأَعدائِکُم عَلی أولِیائِکُم؛بِغَیرِ عَدلٍ أفشَوهُ فیکُم،و لا أمَلٍ أصبَحَ لَکُم فیهِم،فَهَلاّ لَکُمُ الوَیلاتُ تَرَکتُمونا وَ السَّیفُ مَشیمٌ (5)،وَ الجَأشُ (6)ضامِرٌ،وَ الرَّأیُ لَمّا یَستَحصِف (7)،و لکِن أسرَعتُم إلَیها کَطَیرِ الدَّبا (8)،و تَداعَیتُم إلَیها کَتَهافُتِ (9)الفَراشِ!فَسُحقا لَکُم یا عَبیدَ الاُمَّةِ،و شِرارَ الأَحزابِ،و نَبَذَةَ الکِتابِ،و مُحَرِّفِی الکَلِمِ،و عُصبَةَ الآثامِ،و نَفَثَةَ الشَّیطانِ،و مُطفِئِی السُّنَنِ،أ هؤُلاءِ تَعضُدونَ (10)و عَنّا تَتَخاذَلونَ؟!أجَل وَ اللّهِ،غَدرٌ فیکُم قَدیمٌ،وَ شَجَت (11)عَلَیهِ اصولُکُم،و تَأَزَّرَت عَلَیهِ فُروعُکُم،فَکُنتُم أخبَثَ شَجا لِلنّاظِرِ،و اکلَةً (12)لِلغاصِبِ. (13)

ص:338


1- (1) الأمالی للصدوق:ص 221 ح 239، [1]بحار الأنوار:ج 44 ص 316. [2]
2- (2) التَّرَح:ضدّ الفرح،یقال:ترّحَهُ تَتریحا:أی حَزَنَهُ(الصحاح:ج 1 ص 357« [3]ترح»).
3- (3) الإیجافُ:سرعة السیر،و قد أوجف دابّته:إذا حثّها(النهایة:ج 5 ص 157« [4]وجف»).
4- (4) حَشَشْتُ النار:أوقدتُها(الصحاح:ج 3 ص 1001« [5]حشش»).
5- (5) شِمْتُ السیف:أغمدته و شمته:سَلَلْتُه و هو من الأضداد(الصحاح:ج 5 ص 1963« [6]شیم»).
6- (6) الجأش:رواع القلب عند الفزع،و قد لا یُهمَز.و جاشَ البحرُ و القِدرُ و غیرهما:غَلی(القاموس المحیط:ج 2 ص 264«جأش»و ص 266«جاش»).
7- (7) إحصافُ الأمر:إحکامه.و استَحصَفَ الشیءُ:أی استحکم(الصحاح:ج 4 ص 1344« [7]حصف»).
8- (8) الدَّبا:الجراد قبل أن یطیر،و قیل:هو نوع یشبه الجراد،واحدته دَبَاة(النهایة:ج 2 ص 100« [8]دبا»).
9- (9) هفَتَ الشیء:خَفَّ و تطایَرَ،و تهافَتَ الفَراشُ فی النار من ذلک؛إذا تطایَرَ إلیها(المصباح المنیر:ص 638« [9]هفت»).
10- (10) عَضَدتُه اعضُدُهُ:أعنته(الصحاح:ج 2 ص 509«عضد»).
11- (11) فی المصدر:«و شحَّت»،و التصویب من بعض المصادر الاُخری.و وَشجت العروقُ و الأغصان،إذا اشتبکت،و وشجَ بینها أی:خلط و ألَّف(النهایة:ج 5 ص 187« [10]وَشَجَ»).
12- (12) الاُکلةُ بالضمّ:اللُّقمة(النهایة:ج 1 ص 57« [11]أکَلَ»).
13- (13) الملهوف:ص 155،الاحتجاج:ج 2 ص 97، [12]تحف العقول:ص 240، [13]مثیر الأحزان:ص 54 کلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 45 ص 8؛ [14]تاریخ دمشق:ج 14 ص 218،مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 6 [15] کلاهما نحوه.

278 . الأمالی،صدوق به نقل از عبد اللّه بن منصور،از امام صادق علیه السلام:پدرم،از پدرش برایم نقل کرد...که:امام حسین علیه السلام به یارانش فرمود:«برخیزید و آب بنوشید،که آخرین توشه شماست،و وضو بگیرید و غسل کنید و لباس هایتان را بشویید،که کفن هایتان می شود».

سپس،نماز صبح را با آنان خواند و آماده جنگشان ساخت.

4/11-اتمام حجّت بر دشمنان

279 . الملهوف: یاران عمر بن سعد،بر مَرکب هایشان سوار شدند.امام حسین علیه السلام بُرَیر بن حُصَین(/خُضَیر)را روانه کرد تا آنان را اندرز دهد؛امّا گوش ندادند.به آنها تذکّر داد؛امّا سودی نکرد.امام حسین علیه السلام بر شترش(/اسبش)سوار شد و از آنان خواست که ساکت شوند.ساکت شدند.

پس از حمد و ثنای الهی و یاد خدا،آن گونه که شایسته خدا بود،و درود بر محمّد صلی الله علیه و آله و فرشتگان و پیامبران و فرستادگان،با گفتاری رسا،چنین فرمود:«مرگ و اندوهتان باد،ای جماعت!حیران و سرگردان،ما را به فریادرسی خواندید و ما به تاخت،به فریادتان رسیدیم؛[امّا]شما شمشیری را که ما به دستتان داده بودیم،به رویِ خود ما برکشیدید و آتشی را که بر دشمن مشترک

ما و شما افروخته بودیم،بر ضدّ خود ما افروختید و هم دست دشمنانتان،علیه دوستانتان شدید،بی آن که عدالت را میان شما بگسترنَد و امیدی به آنها داشته باشید.

هان،وای بر شما!ما را وا نهادید،در حالی که شمشیرها هنوز در نیام و ابتدایِ کار است،و رأی[به جنگ]هنوز پابرجا نگشته؛امّا شما چون مَلَخان به سوی آن شتافته و چون پرواز پشه ها به سوی آتش و نور،همدیگر را به آن فرا خواندید.نابودی،از آنِتان باد،ای بردگان امّت و بدترین دسته های آن،کنار افکنان قرآن و تحریفگران سخنان و دار و دسته گنهکاران و پذیرندگان وسوسه شیطان و خاموش کنندگان سنّت ها[ی جاویدان]!آیا اینان را یاری می دهید و ما را وا می نهید؟!آری.به خدا سوگند،خیانت میان شما ریشه دار و کهن است.ریشه هایتان به آن در آمیخته و شاخه هایتان بر آن،پیچیده است و شما،پلیدترین استخوانِ گلوگیر برای بیننده و لقمه[ی آماده]غاصب گشته اید.

ص:339

280 . الأمالی عن عبد اللّه بن منصور عن جعفر بن محمّد علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَن أبیهِ قالَ:...ثُمَّ وَثَبَ الحُسَینُ علیه السلام مُتَوَکِّئا عَلی سَیفِهِ،فَنادی بِأَعلی صَوتِهِ فَقالَ:أنشُدُکُمُ اللّهَ،هَل تَعرِفُونّی؟

قالوا:نَعَم،أنتَ ابنُ رَسولِ اللّهِ و سِبطُهُ.

قالَ:أنشُدُکُمُ اللّهَ،هَل تَعلَمونَ أنَّ جَدّی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ:أنشُدُکُمُ اللّهَ،هَل تَعلَمونَ أنَّ امّی فاطِمَةُ بِنتُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ:أنشُدُکُمُ اللّهَ،هَل تَعلَمونَ أنَّ أبی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ:أنشُدُکُمُ اللّهَ،هَل تَعلَمونَ أنَّ جَدَّتی خَدیجَةُ بِنتُ خُوَیلِدٍ أوَّلُ نِساءِ هذِهِ الاُمَّةِ إسلاما؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ:أنشُدُکُمُ اللّهَ،هَل تَعلَمونَ أنَّ سَیِّدَ الشُّهَداءِ حَمزَةُ عَمُّ أبی؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ:فَأَنشُدُکُمُ اللّهَ،هَل تَعلَمونَ أنَّ جَعفَرا الطَّیّارَ فِی الجَنَّةِ عَمّی؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ:فَأَنشُدُکُمُ اللّهَ،هَل تَعلَمونَ أنَّ هذا سَیفُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و أنَا مُتَقَلِّدُهُ؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ:فَأَنشُدُکُمُ اللّهَ،هَل تَعلَمونَ أنَّ هذِهِ عِمامَةُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أنَا لابِسُها؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ:فَأَنشُدُکُمُ اللّهَ،هَل تَعلَمونَ أنَّ عَلِیّا کانَ أوَّلَهُم إسلاما،و أعلَمَهُم عِلما،و أعظَمَهُم حِلما،و أنَّهُ وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ و مُؤمِنَةٍ؟

قالوا:اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ:فَبِمَ تَستَحِلّونَ دَمی،و أبِی الذّائِدُ عَنِ الحَوضِ غَدا،یَذودُ عَنهُ رِجالاً کَما یُذادُ البَعیرُ الصّادی (1)عَنِ الماءِ،و لِواءُ الحَمدِ فی یَدَی جَدّی یَومَ القِیامَةِ؟!

قالوا:قَد عَلِمنا ذلِکَ کُلَّهُ!و نَحنُ غَیرُ تارِکیکَ حَتّی تَذوقَ المَوتَ عَطَشا.

فَأَخَذَ الحُسَینُ علیه السلام بِطَرَفِ لِحیَتِهِ و هُوَ یَومَئِذٍ ابنُ سَبعٍ و خَمسینَ سَنَةً،ثُمَّ قالَ:

اشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عَلَی الیَهودِ حینَ قالوا:عُزَیرٌ ابنُ اللّهِ،وَ اشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عَلَی النَّصاری حینَ قالوا:المَسیحُ ابنُ اللّهِ،وَ اشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عَلَی المَجوسِ حینَ عَبَدُوا النّارَ مِن دونِ اللّهِ،وَ اشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عَلی قَومٍ قَتَلوا نَبِیَّهُم،وَ اشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عَلی هذِهِ العِصابَةِ الَّذینَ یُریدونَ قَتَلَ ابنِ نَبِیِّهِم. (2)

ص:340


1- (1) صَدِی:عَطِشَ فهو صادٍ(المصباح المنیر:ص 336«صدی»).
2- (2) الأمالی للصدوق:ص 222 ح 239، [1]روضة الواعظین:ص 205، [2]الملهوف:ص 145 158 کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 318. [3]

280 . الأمالی،صدوق به نقل از عبد اللّه بن منصور،از امام صادق علیه السلام:پدرم از پدرش برایم نقل کرد:...سپس،امام حسین علیه السلام برجَست و بر شمشیرش تکیه داد و با صدایی بلند،بانگ زد و فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم،آیا مرا می شناسید؟».

گفتند:آری.تو فرزند پیامبر خدا و نوه اویی.

فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم،آیا می دانید که جدّم پیامبر خداست؟».

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم،آیا می دانید که مادرم فاطمه،دختر پیامبر صلی الله علیه و آله است؟».

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم،آیا می دانید که پدرم علی بن ابی طالب است؟».

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم،آیا می دانید که جدّه ام خدیجه دختر خویلد،نخستین زن مسلمان این امّت است؟».

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم،آیا می دانید که سیّد الشهدا حمزه،عموی پدرم است؟».

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم،آیا می دانید که جعفر،پرواز کننده در بهشت،عموی من است؟».

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم،آیا می دانید که این شمشیرِ پیامبر خداست که بر گردنم آویخته ام؟».

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم،آیا می دانید که این عمامه پیامبر خداست که به سر کرده ام؟».

گفتند:به خدا،آری!

فرمود:«شما را به خدا سوگند می دهم،آیا می دانید که علی،پیش تر از همه اسلام آورد و علمش از همه بیشتر و بردباری اش از همه فزون تر است،و اوست ولی هر مرد و زن مسلمانی؟».

گفتند:به خدا،آری.

فرمود:«پس به چه علّت،خونم را حلال می شِمُرید،در حالی که پدرم فردا[ی قیامت]کسانی را که چون شترِ تشنه هجوم آورده اند،از کنار حوض[کوثر]می راند و روز قیامت،پرچم حمد در دست جدّم است؟».

گفتند:همه اینها را می دانیم؛ولی تو را رها نمی کنیم تا تشنه کام،مرگ را بچشی.

امام حسین علیه السلام که آن روز 57 ساله بود،محاسنش را گرفت و فرمود:«خشم خدا،آن هنگام بر یهود سخت شد که گفتند:عُزَیر،پسر خداست.خشم خدا،آن هنگام بر مسیحیان سخت شد که گفتند:مسیح،پسر خداست.خشم خدا،آن هنگام بر مَجوسیان سخت شد که آتش را به جای خدا پرستیدند.خشم خدا،بر قومی سخت شد که پیامبرشان را کُشتند.خشم خدا بر این گروهی که اراده قتل پسر پیامبرتان را دارند،سخت شده است».

ص:341

ص:342

ص:343

281 . تاریخ الطبری عن الضحّاک المشرقی: کانَ مَعَ الحُسَینِ علیه السلام فَرَسٌ لَهُ یُدعی:لاحِقا،حَمَلَ عَلَیهِ ابنَهُ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ،قالَ:فَلَمّا دَنا مِنهُ القَومُ عادَ بِراحِلَتِهِ فَرَکِبَها،ثُمَّ نادی بِأَعلی صَوتِهِ دُعاءً یُسمِعُ جُلَّ النّاسِ:

أیُّهَا النّاسُ،اسمَعوا قَولی،و لا تُعجِلونی حَتّی أعِظَکُم بِما لِحَقٍّ (1)لَکُم عَلَیَّ،و حَتّی أعتَذِرَ إلَیکُم مِن مَقدَمی عَلَیکُم،فَإِن قَبِلتُم عُذری و صَدَّقتُم قَولی و أعطَیتُمونِی النَّصَفَ،کُنتُم بِذلِکَ أسعَدَ،و لَم یَکُن لَکُم عَلَیَّ سَبیلٌ،و إن لَم تَقبَلوا مِنِّی العُذرَ و لَم تُعطُوا النَّصَفَ مِن أنفُسِکُم «فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ» 2 ، «إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی

الصّالِحِینَ» 3 ....

قالَ:فَوَ اللّهِ ما سَمِعتُ مُتَکَلِّما قَطُّ قَبلَهُ و لا بَعدَهُ أبلَغَ فی مَنطِقٍ مِنهُ.

ثُمَّ قالَ:أمّا بَعدُ،فَانسُبونی فَانظُروا مَن أنَا،ثُمَّ ارجِعوا إلی أنفُسِکُم و عاتِبوها،فَانظُروا هَل یَحِلُّ لَکُم قَتلی وَ انتِهاکُ حُرمَتی؟

أ لَستُ ابنَ بِنتِ نَبِیِّکُم صلی الله علیه و آله وَ ابنَ وَصِیِّهِ وَ ابنِ عَمِّهِ،و أوَّلِ المُؤمِنینَ بِاللّهِ،وَ المُصَدِّقِ لِرَسولِهِ بِما جاءَ بِهِ مِن عِندِ رَبِّهِ؟

أ وَ لَیسَ حَمزَةُ سَیِّدُ الشُّهَداءِ عَمَّ أبی؟

أ وَ لَیسَ جَعفَرٌ الشَّهیدُ الطّیّارُ ذُو الجَناحَینِ عَمّی؟

أ وَ لَم یَبلُغکُم قَولٌ مُستَفیضٌ فیکُم:أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ لی و لِأَخی:«هذانِ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ»!

فَإِن صَدَّقتُمونی بِما أقولُ و هُوَ الحَقُّ فَوَ اللّهِ ما تَعَمَّدتُ کَذِبا مُذ عَلِمتُ أنَّ اللّهَ یَمقُتُ عَلَیهِ أهلَهُ،و یَضُرُّ بِهِ مَنِ اختَلَقَهُ،و إن کَذَّبتُمونی فَإِنَّ فیکُم مَن إن سَأَلتُموهُ عَن ذلِکَ أخبَرَکُم؛سَلوا جابِرَ بنَ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِیَّ،أو أبا سَعیدٍ الخُدرِیَّ،أو سَهلَ بنَ سَعدٍ السّاعِدِیَّ،أو زَیدَ بنَ أرقَمَ،أو أنَسَ بنَ مالِکٍ،یُخبِروکُم أنَّهُم سَمِعوا هذِهِ المَقالَةَ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لی و لِأَخی.أ فَما فی هذا حاجِزٌ لَکُم عَن سَفکِ دَمی؟

فَقالَ لَهُ شِمرُ بنُ ذِی الجَوشَنِ:هُوَ یَعبُدُ اللّهَ عَلی حَرفٍ 4إن کانَ یَدری ما یَقولُ!

فَقالَ لَهُ حَبیبُ بنُ مُظاهِرٍ:وَ اللّهِ إنّی لَأَراکَ تَعبُدُ اللّهَ عَلی سَبعینَ حَرفا،و أنَا أشهَدُ أنَّکَ صادِقٌ،ما تَدری ما یَقولُ،قَد طَبَعَ اللّهُ عَلی قَلبِکَ.

ثُمَّ قالَ لَهُمُ الحُسَینُ علیه السلام:فَإِن کُنتُم فی شَکٍّ مِن هذَا القَولِ،أ فَتَشُکّونَ أثَرا ما أنّی 5ابنُ بِنتِ نَبِیِّکُم؟فَوَ اللّهِ ما بَینَ المَشرِقِ وَ المَغرِبِ ابنُ بِنتِ نَبِیٍّ غَیری مِنکُم و لا مِن غَیرِکُم،أنَا ابنُ بِنتِ نَبِیِّکُم خاصَّةً.

أخبِرونی!أ تَطلُبونی بِقَتیلٍ مِنکُم قَتَلتُهُ،أو مالٍ لَکُمُ استَهلَکتُهُ،أو بِقِصاصٍ مِن جِراحَةٍ؟

قالَ:فَأَخَذوا لا یُکَلِّمونَهُ.

قالَ:فَنادی:یا شَبَثَ بنَ رِبعِیٍّ،و یا حَجّارَ بنَ أبجَرَ،و یا قَیسَ بنَ الأَشعَثِ،و یا یَزیدَ بنَ الحارِثِ،أ لَم تَکتُبوا إلَیَّ أن قَد أینَعَتِ الثِّمارُ،وَ اخضَرَّ الجَنابُ 6،و طَمَّتِ 7الجَمامُ 8،و إنَّما تَقدَمُ عَلی جُندٍ لَکَ مُجَنَّدٍ،فَأَقبِل؟!

قالوا لَهُ:لَم نَفعَل.

فَقالَ:سُبحانَ اللّهِ!بَلی وَ اللّهِ،لَقَد فَعَلتُم.

ثُمَّ قالَ:أیُّهَا النّاسُ!إذ کَرِهتُمونی فَدَعونی أنصَرِف عَنکُم إلی مَأمَنی مِنَ الأَرضِ.

قالَ:فَقالَ لَهُ قَیسُ بنُ الأَشعَثِ:أ وَ لا تَنزِلُ عَلی حُکمِ بَنی عَمِّکَ،فَإِنَّهُم لَن یُروکَ إلاّ ما تُحِبُّ،و لَن یَصِلَ إلَیکَ مِنهُم مَکروهٌ؟

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:أنتَ أخو أخیکَ 9،أ تُریدُ أن یَطلُبَکَ بَنو هاشِمٍ بِأَکثَرَ مِن دَمِ مُسلِمِ بنِ عَقیلٍ؟لا وَ اللّهِ،لا اعطیهِم بِیَدی إعطاءَ الذَّلیلِ،و لا أقِرُّ إقرارَ العَبیدِ.

عِبادَ اللّهِ!إنّی عُذتُ بِرَبّی و رَبِّکُم أن تَرجُمونِ 10،أعوذُ بِرَبّی و رَبِّکُم مِن کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤمِنُ بِیَومِ الحِسابِ 11.

قالَ:ثُمَّ إنَّهُ أناخَ راحِلَتَهُ،و أمَرَ عُقبَةَ بنَ سِمعانَ فَعَقَلَها،و أقبَلوا یَزحَفونَ نَحوَهُ. 12

ص:344


1- (1) هکذا فی المصدر،و فی الکامل فی التاریخ:« [1]بما یجب».

281 . تاریخ الطبری به نقل از ضحّاک مشرقی:امام حسین علیه السلام اسبی به نام«لاحِق»به همراه داشت که پسرش علی بن الحسین را بر آن سوار می کرد.چون دشمنان به او نزدیک شدند،به سمت مَرکبش بازگشت و بر آن سوار شد و سپس با بالاترین صدا که بیشتر مردم بشنوند،فریاد زد:«ای مردم!گفته ام را بشنوید و عجله نکنید،تا شما را به آنچه بر من لازم است،اندرز بدهم و عذرم را از آمدنم به سوی شما بگویم.اگر عذرم را بپذیرید و گفته ام را تصدیق کنید و با من انصاف دهید،خوش بخت می شوید و راهی بر من ندارید،و اگر عذرم را نپذیرید و انصاف ندهید،«ساز و برگ خویش و شریکانتان(بتان)را گِرد آورید و هیچ چیز از کاری که می کنید،بر شما پوشیده نباشد و به دشمنی من،گام پیش نهید و مهلتم ندهید».«ولی من،خداست که این کتاب را نازل کرده است،و او سرپرستِ صالحان است»...».

به خدا سوگند،پیش از وی و پس از وی،به سخنوری بلیغ تر از او گوش نسپرده ام.

سپس فرمود:«امّا بعد،نسبت مرا دریابید و بنگرید که من کیستم.آنگاه،به خود باز گردید و خویش را سرزنش کنید و ببینید که:آیا کشتن و هتک حرمت من،برایتان حلال است؟

آیا من،پسر دختر پیامبرتان و پسر وصی و پسرعمویش نیستم که نخستین گرونده به خداست و تصدیق کننده پیامبرش در آنچه از نزد پروردگارش آورد؟آیا حمزه،سالار شهیدان،عموی پدرم نبود؟

آیا جعفرِ شهید،پرواز کننده با دو بال،عموی من نبود؟

آیا این روایت پُر تکرار به شما نرسیده که پیامبر خدا،درباره من و برادرم فرمود:"این دو،سَرور جوانان بهشت اند"؟

اگر گفته مرا که حقّ است،تصدیق کنید،به خدا سوگند،از آن زمان که دانسته ام خداوند،دروغگو را دشمن می دارد و به دروغ ساز زیان می زند،آهنگ دروغ نکرده ام و اگر تکذیبم کنید،میان شما کسانی هستند که اگر از آنها بپرسید،آگاهتان می کنند.از جابر بن عبد اللّه انصاری یا ابو سعید خُدری یا سهل بن سعد ساعدی یا زید بن ارقم یا انَس بن مالک بپرسید.به شما خبر خواهند داد که این گفته را از پیامبر خدا،درباره من و برادرم شنیده اند.آیا این،مانع شما از ریختن خون من نمی شود؟».

شمر بن ذی الجوشن به امام علیه السلام گفت که[تنها]به زبان،و نه دل،خدا را می پرستد و نمی داند که چه می گوید!

حبیب بن مظاهر به شمر گفت:به خدا سوگند،چنین می بینم که تو،خدا را با هفتاد زبان(با تردید و بدون ایمان قلبی)می پرستی و من،گواهی می دهم که تو راست می گویی و نمی دانی[خداوند]چه می گوید.خدا بر دلت مُهر زده است.

سپس امام حسین علیه السلام به آنان فرمود:«اگر در این گفته تردید دارید،آیا در این هم شک دارید که من،پسرِ دختر پیامبرتان هستم؟به خدا سوگند،میان مغرب و مشرق،کسی غیر از من،در میان شما و غیر از شما،پسرِ دختر پیامبرتان نیست و تنها من،پسرِ دختر پیامبرتان هستم.به من بگویید،این که مرا[به مبارزه]می طلبید،آیا کسی از شما را کُشته ام یا مالی را از شما برده ام یا جراحتی به شما زده ام که مرا به قصاص می خواهید؟!».

جماعت شنیدند و هیچ نگفتند.امام علیه السلام ندا برآورد:«ای شَبَث بن رِبعی،ای حجّار بن ابجَر،ای قیس بن اشعث،ای یزید بن حارث!آیا به من ننوشتید که:میوه ها رسیده و همه جا سبز شده و جویبارها پُر و لبریز شده اند.بیا که بر لشکری مجهّز و آراسته در می آیی؟!».

آنان گفتند:نه.ما چنین نکرده ایم.

امام علیه السلام فرمود:سبحان اللّه!به خدا سوگند که چنین کرده اید».

سپس فرمود:«ای مردم!اگر مرا خوش ندارید،مرا وا گذارید تا از شما روی بگردانم و به سرزمین امنی بروم».

قیس بن اشعث به امام علیه السلام گفت:آیا حکم پسرعموهایت را نمی پذیری که آنان،جز آنچه دوست داری،رأیی ندارند و چیز ناخوشی از آنان به تو نمی رسد؟

امام حسین علیه السلام فرمود:«تو برادرِ برادرت هستی. (1)آیا می خواهی که بنی هاشم،بیشتر از خون مسلم بن عقیل را از تو بخواهند؟

نه.به خدا سوگند،به دست خود و ذلیلانه،خود را به آنان نخواهم سپرد و همچون بندگان بی اختیار،قرار نمی گیرم.بندگان خدا!به پروردگار خود و شما پناه بردم از آن که مرا برانید.به پروردگارِ خود و شما،از هر متکبّری که به روز حساب ایمان ندارد،پناه می برم».

سپس مَرکبش را نشاند و به عُقبه بن سِمعان فرمان داد تا آن را ببندد و دشمن هم،آهنگِ جنگ با او کردند.

ص:345


1- (1) اشاره امام علیه السلام به محمّد بن اشعث،برادر قیس است که در شهادت مسلم بن عقیل،شرکت داشت.

ص:346

ص:347

ص:348

ص:349

282 . مقتل الحسین: تَقَدَّمَ الحُسَینُ علیه السلام حَتّی وَقَفَ قُبالَةَ القَومِ...فَقالَ:...أراکُم قَدِ اجتَمَعتُم عَلی أمرٍ قَد أسخَطتُمُ اللّهَ فیهِ عَلَیکُم،فَأَعرَضَ بِوَجهِهِ الکَریمِ عَنکُم،و أحَلَّ بِکُم نَقِمَتَهُ،و جَنَّبَکُم رَحمَتَهُ،فَنِعمَ الرَّبُّ رَبُّنا،و بِئسَ العَبیدُ أنتُم!أقرَرتُم بِالطّاعَةِ،و آمَنتُم بِالرَّسولِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله،ثُمَّ إنَّکُم زَحَفتُم إلی ذُرِّیَّتِهِ تُریدونَ قَتلَهُم!لَقَدِ استَحوَذَ عَلَیکُمُ الشَّیطانُ فَأَنساکُم ذِکرَ اللّهِ العَظیمِ،فَتَبّا (1)لَکُم و لِما (2)تُریدونَ،إنّا للّهِ ِ و إنّا إلَیهِ راجِعونَ،هؤُلاءِ قَومٌ کَفَروا بَعدَ إیمانِهِم،فَبُعدا لِلقَومِ الظّالِمینَ. (3)

ص:350


1- (1) التَّبُّ:الهَلاک(النهایة:ج 1 ص 178«تبب»).
2- (2) فی المصدر:«و ما»،و الأصحّ ما أثبتناه کما فی بحار الأنوار. [1]
3- (3) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 252، [2]تسلیة المجالس:ج 2 ص 273، [3]المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 100 [4] نحوه،بحار الأنوار:ج 45 ص 6. [5]

282 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی: امام حسین علیه السلام پیش آمد تا در برابر قوم ایستاد...و فرمود:«...می بینم بر کاری گِرد آمده اید که خدا در آن بر شما خشم گرفته و روی کرامت خویش از شما گردانده و کیفرش را بر شما روا داشته و رحمتش را از شما دور کرده است.پروردگار ما،بهترین پروردگار است و شما،بدترینِ بندگان!اطاعت را پذیرفتید،به محمّد صلی الله علیه و آله ایمان آوردید و سپس،به سوی نسلش لشکر کشیدید و تصمیم به قتلشان دارید.شیطان بر شما مسلّط شده و ذکر خدای سترگ را از یادتان برده است.بر شما و آنچه می خواهید،هلاک باد که«ما از آنِ خداییم و به سوی او باز می گردیم»!اینها گروهی اند که پس از ایمان آوردن،کافر شدند.از رحمت

خدا دور باشند گروه ستمگران!

ص:351

5/11

کَلامُ الإِمامِ مَعَ عُمَرَ بنِ سَعدٍ

283 . مقتل الحسین عن عبد اللّه بن الحسن فی ذِکرِ وَقائِعِ عاشوراءَ:ثُمَّ قالَ علیه السلام:أینَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ؟اُدعوا لی عُمَرَ.فَدُعِیَ لَهُ؛و کانَ کارِها لا یُحِبُّ أن یَأتِیَهُ.

فَقالَ:یا عُمَرُ،أنتَ تَقتُلُنی و تَزعُمُ أن یُوَلِّیَکَ الدَّعِیُّ (1)ابنُ الدَّعِیِّ بِلادَ الرَّیِّوجُرجانَ؟!وَ اللّهِ لا تَتَهَنَّأُ بِذلِکَ أبَدا،عَهدٌ مَعهودٌ،فَاصنَع ما أنتَ صانِعٌ،فَإِنَّکَ لا تَفرَحُ بَعدی بِدُنیا و لا آخِرَةٍ،و کَأَنّی بِرَأسِکَ عَلی قَصَبَةٍ قَد نُصِبَ بِالکوفَةِ،یَتَراماهُ الصِّبیانُ و یَتَّخِذونَهُ غَرَضا (2)بَینَهُم.

فَغَضِبَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ مِن کَلامِهِ،ثُمَّ صَرَفَ وَجهَهُ عَنهُ،و نادی بِأَصحابِهِ:ما تَنتَظِرونَ (3)بِهِ؟اِحمِلوا بِأَجمَعِکُم،إنَّما هِیَ اکلَةٌ واحِدَةٌ! (4)

284 . الملهوف أیضا:تَقَدَّمَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ و رَمی نَحوَ عَسکَرِ الحُسَینِ علیه السلام بِسَهمٍ،و قالَ:اِشهَدوا لی عِندَ الأَمیرِ أنّی أوَّلُ مَن رَمی!و أقبَلَتِ السِّهامُ مِنَ القَومِ کَأَنَّهَا القَطرُ.

فَقالَ[الحُسَینُ]علیه السلام لِأَصحابِهِ:قوموا رَحِمَکُمُ اللّهُ إلَی المَوتِ (5)الَّذی لا بُدَّ مِنهُ،فَإِنَّ هذِهِ السِّهامَ رُسُلُ القَومِ إِلَیکُم.فَاقتَتَلوا ساعَةً. (6)

ص:352


1- (1) الدَّعِیُّ:المنسوب إلی غیر أبیه(لسان العرب:ج 14 ص 261« [1]دعا»).و المراد منه هو عبید اللّه بن زیاد الذی نسبه أبو سفیان إلیه،و بهذا النسب أصبح ابنا لأبی سفیان و أخا لمعاویة.
2- (2) الغَرَض:هَدَفٌ یُرمی فیه(القاموس المحیط:ج 2 ص 338«غرض»).
3- (3) فی المصدر:«تنظرون»،و ما فی المتن أثبتناه من المصادر الاُخری.
4- (4) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 8؛ [2]تسلیة المجالس:ج 2 ص 278، [3]الحدائق الوردیّة:ج 1 ص 119، [4]بحار الأنوار:ج 45 ص 10 و [5]راجع:إثبات الوصیّة:ص 177.
5- (5) فی المصدر تکرّرت عبارة:«إلی الموت»،و قد حذفناها تبعا لنسخة بحار الأنوار.
6- (6) الملهوف:ص 158،مثیر الأحزان:ص 56،المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 100، [6]بحار الأنوار:ج 45 ص 12؛ [7]الفتوح:ج 5 ص 100 [8] کلّها نحوه.
5/11-سخن امام با عمر بن سعد

283 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی به نقل از عبد اللّه بن حسن(در یادکرد حوادث عاشورا):سپس امام علیه السلام فرمود:«عمر بن سعد کجاست؟او را برایم فرا بخوانید».

عمر را فرا خواندند؛ولی دوست نداشت که به دیدار امام علیه السلام بیاید.امام علیه السلام به عمر فرمود:«تو مرا می کُشی و می پنداری که خوانده شده، (1)پسر خوانده شده دیگری،استانداریِ سرزمین های ری و گرگان را به تو خواهد داد؟!به خدا سوگند که هرگز به کام خود،نخواهی رسید و این،حتمی و تمام شده است.هر چه می خواهی،بکن که تو پس از من،نه در دنیا شادمان خواهی بود،نه در آخرت.گویی می بینم که سرت را بر نِی در کوفه نصب کرده اند و کودکان،آن را هدف سنگ پرانی خود نموده اند».

عمر بن سعد،از سخن امام علیه السلام خشمناک شد و از ایشان روی گردانْد و یارانش را ندا داد که:منتظر چه هستید؟همگی حمله کنید که یک لقمه است!

284 . الملهوف در یادکرد حوادث عاشورا:عمر بن سعد،پیش آمد و به سوی سپاه امام حسین علیه السلام تیر انداخت و گفت:نزد امیر،گواهی می دهید که من،نخستین تیرانداز بودم.

سپس،تیرهای جماعت باریدن گرفت.

امام حسین علیه السلام به یارانش فرمود:«خدایتان رحمت کند!به سوی مرگ برخیزید؛به سوی مرگی که از آن ناگزیریم که این تیرها،پیک های این جماعت به سوی شمایند».

پس ساعتی جنگیدند.

ص:353


1- (1) منظور عبید اللّه بن زیاد بن ابیه است که طبق ماجرایی مشهور،معاویه،او را برادر خود دانست و زیاد بن ابی سفیان خواند.

285 . الفتوح بَعدَ أن ذَکَرَ الحِوارَ الَّذی جَری بَینَ الحُسَینِ علیه السلام و عُمَرَ بنِ سَعدٍ،و ما عَرَضَهُ علیه السلام عَلَیهِ مِن خِیاراتٍ:فَلَم یُجِب عُمَرُ إلی شَیءٍ مِن ذلِکَ،فَانصَرَفَ عَنهُ الحُسَینُ علیه السلام و هُوَ یَقولُ:ما لَکَ؟!ذَبَحَکَ اللّهُ مِن عَلی فِراشِکَ سَریعا عاجِلاً،و لا غَفَرَ اللّهُ لَکَ یَومَ حَشرِکَ و نَشرِکَ (1)،فَوَ اللّهِ إنّی لَأَرجو ألاّ تَأکُلَ مِن بُرِّ (2)العِراقِ إلاّ یَسیرا. (3)

6/11

التَّنبُّؤ بِمُستَقبَلِ أعدائِهِ

286 . الملهوف عن الإمام الحسین علیه السلام فی کَلامٍ لَهُ یَومَ عاشوراءَ مَعَ أصحابِ عُمَرَ بنِ سَعدٍ:أما وَ اللّهِ لا تَلبَثونَ بَعدَها إلاّ کَرَیثِما یُرکَبُ الفَرَسُ،حَتّی یَدورَ بِکُم دَورَ الرَّحی و یَقلَقَ بِکُم قَلَقَ المِحوَرِ (4)،عَهدٌ عَهِدَهُ إلَیَّ أبی عَن جَدّی «فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ» 5 ، «إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللّهِ رَبِّی وَ رَبِّکُمْ ما مِنْ دَابَّةٍ إِلاّ هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» 6 . (5)

287 . تاریخ الطبری عن حمید بن مسلم عن الإمام الحسین علیه السلام فی یَومِ عاشوراءَ و هُوَ یُقاتِلُ

القَومَ و یَشُدُّ عَلَیهِم:أ عَلی قَتلی تَحاثّونَ (6)،أما وَ اللّهِ لا تَقتُلونَ بَعدی عَبدا مِن عِبادِ اللّهِ،اللّهُ أسخَطَ عَلَیکُم لِقَتلِهِ مِنّی!

وَ ایمُ اللّهِ،إنّی لَأَرجو أن یُکرِمَنِی اللّهُ بِهَوانِکُم،ثُمَّ یَنتَقِمَ لی مِنکُم مِن حَیثُ لا تَشعُرونَ.أما وَ اللّهِ أن لَو قَد قَتَلتُمونی لَقَد ألقَی اللّهُ بَأسَکُم بَینَکُم،و سَفِکَ دِماءَکُم،ثُمَّ لا یَرضی لَکُم حَتّی یُضاعِفَ لَکُمُ العَذابَ الأَلیمَ. (7)

ص:354


1- (1) نَشَرَ المَیّتُ:إذا عاش بعد الموت،و أنشره اللّه:أی أحیاه(النهایة:ج 5 ص 54« [1]نشر»).
2- (2) البُرّ:القَمح(المصباح المنیر:ص 43«بر»).
3- (3) الفتوح:ج 5 ص 93، [2]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 245؛ [3]تسلیة المجالس:ج 2 ص 265، [4]بحار الأنوار:ج 44 ص 389. [5]
4- (4) یونس:71. [6]
5- (7) الملهوف:ص 157،مثیر الأحزان:ص 55،تحف العقول:ص 242،تسلیة المجالس:ج 2 ص 277 [7] کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 45 ص 9؛ [8]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 7 [9] نحوه.
6- (8) حَثَّهُ علی الشیء:حَضَّهُ علیه.و یتحاثّون:أی یتحاضّون(انظر:الصحاح:ج 1 ص 278« [10]حثث»).
7- (9) تاریخ الطبری:ج 5 ص 452، [11]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 572 و [12]راجع:الفتوح:ج 5 ص 118 و [13]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 34 و [14]تسلیة المجالس:ج 2 ص 319 و [15]بحار الأنوار:ج 45 ص 52. [16]

285 . الفتوح پس از ذکر گفتگوی میان امام حسین علیه السلام و عمر بن سعد و راه هایی که امام علیه السلام پیشِ پای او گذاشت:عمر به هیچ کدام[از راه حل ها]پاسخِ مثبت نداد.امام حسین علیه السلام از او روی گرداند،در حالی که به عمر می فرمود:«تو را چه می شود؟خداوند،به زودی و تندی،تو را در بسترت سر ببُرَد و تو را در روز حشر و نشرت نیامرزد که به خدا سوگند،امید می بَرَم که از گندم عراق،جز اندکی نخوری!».

6/11-خبر دادن از آینده دشمنان خود

286 . الملهوف از امام حسین علیه السلام(در سخنش در روز عاشورا با یاران عمر بن سعد):هان!به خدا سوگند که پس از آن،جز به مقدار سواریِ اسبی نخواهید زیست تا آن که آسیاب بچرخد و قلاّبتان بلرزد. (1)عهدی است که پدرم،از جدّش برای من نقل کرده است:«شما با شریکانی که قائلید،کارتان را هماهنگ و عزمتان را جزم کنید و بی آن که پرده پوشی کنید،کار مرا یکسره کنید و مهلتم ندهید».«من بر خداوند،پروردگار من و شما توکّل کردم.هیچ جنبنده ای نیست،مگر آن که زمام اختیارش به دست اوست.بی گمان،پروردگار من،بر صراط مستقیم است».

287 . تاریخ الطبری به نقل از حمید بن مسلم،از امام حسین علیه السلام(در روز عاشورا و به گاه جنگ و حمله بر دشمن):آیا به قتل من،تحریک می کنید؟هان!به خدا

سوگند،دیگر پس از من،نمی توانید بنده ای از بندگان خدا را بکُشید.خدا به خاطر کُشتن من،بر شما خشم گرفته است.

به خدا سوگند،من امید می بَرَم که خدا با خوار کردن شما،مرا گرامی بدارد و سپس،انتقام مرا از شما از جایی که نمی دانید،بگیرد.هان!به خدا سوگند،اگر مرا بکُشید،خداوند،میان شما درگیری می اندازد و خون هایتان را می ریزد و سپس برایتان،جز به این رضایت نمی دهد که عذاب دردناکِ شما را دو چندان کند.

ص:355


1- (1) کنایه از دگرگونیِ سریع احوال دنیاست.

ص:356

ص:357

الفَصلُ الثّانی عَشَرَ:کلمات الإمام فی الدّعوة إلی الصّبر

1/12

الحَثُّ عَلَی الصَّبرِ

288 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: اصبرِ عَلی ما تَکرَهُ فیما یَلزَمُکَ الحَقُّ،وَ اصبِر عَمّا تُحِبُّ فیما یَدعوکَ إلَیهِ الهَوی. (1)

289 . الکافی عن أبی جعفر الخثعمی عن الحسین علیه السلام فی کَلامٍ لَهُ مَعَ أبی ذَرٍّ لَمّا سَیَّرَهُ عُثمانُ إلَی الرَّبَذَةِ:عَلَیکَ بِالصَّبرِ؛فَإِنَّ الخَیرَ فِی الصَّبرِ،وَ الصَّبرَ مِنَ الکَرَمِ،و دَعِ الجَزَعَ؛فَإِنَّ الجَزَعَ لا یُغنیکَ. (2)

2/12

دَعوَةُ أصحابِهِ إلَی الصَّبرِ

290 . کامل الزیارات عن الحلبی: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ:إنَّ الحُسَینَ علیه السلام صَلّی بِأَصحابِهِ الغَداةَ،ثُمَّ التَفَتَ إلَیهِم فَقالَ:إنَّ اللّهَ قَد أذِنَ فی قَتلِکُم،فَعَلَیکُم بِالصَّبرِ. (3)

ص:358


1- (1) نزهة الناظر:ص 85 ح 18.
2- (2) الکافی:ج 8 ص 207 ح 251، [1]بحار الأنوار:ج 22 ص 436 ح 51. [2]
3- (3) کامل الزیارات:ص 152 ح 187، [3]إثبات الوصیّة:ص 176 [4] نحوه من دون إسنادٍ إلی المعصوم،بحار الأنوار:ج 45 ص 86 ح 20. [5]

فصل دوازدهم:سخنان امام در دعوت به شکیبایی

1/12-دعوت به شکیبایی

288 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:هرجا که حقّی بر گردن تو لازم می افتد،[اگر آن را خوش نداشتی،]بر ناخوشی،شکیبا باش و در هر چه که هوای نفس تو دوست دارد و تو را بدان می خواند نیز،شکیب بورز.

289 . الکافی به نقل از ابو جعفر خثعمی،از امام حسین علیه السلام(در سخنش با ابو ذر،هنگامی که عثمان،او را به رَبَذه تبعید کرد):شکیبا باش که خیر،در شکیبایی است و شکیبایی،از کَرَم است.بی تابی را فروگذار،که به کارَت نمی آید.

2/12-دعوت یاران به شکیبایی

290 . کامل الزیارات به نقل از حلبی:شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید:«امام حسین علیه السلام نماز بامداد را با یارانش خوانْد و سپس به آنان رو کرد و فرمود:"خداوند،به شهادت شما اجازه داده است.پس شکیبا باشید"».

ص:359

291 . کامل الزیارات عن الحسین بن أبی العلاء عن أبی عبد اللّه علیه السلام: إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام قالَ لِأَصحابِهِ یَومَ اصیبوا:أشهَدُ أنَّهُ قَد اذِنَ فی قَتلِکُم،فَاتَّقُوا اللّهَ وَ اصبِروا. (1)

292 . الأمالی عن حسین بن زید بن علیّ عن آبائه: إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام خَطَبَ یَومَ اصیبَ،فَحَمِدَ اللّهُ و أثنی عَلَیهِ و قالَ:...فَاصبِروا؛فَإِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوا،و دارُ الآخِرَةِ خَیرٌ لَکُم. (2)

3/12

دَعوَةُ ابنِهِ عَلِیٍّ الأَکبَرِ إلَی الصَّبرِ

293 . الأمالی عن عبد اللّه بن منصور عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :لَمّا بَرَزَ[عَلِیٌّ الأَکبَرُ]إلَیهِم،دَمَعَت عَینُ الحُسَینِ علیه السلام فَقالَ:اللّهُمَّ کُن أنتَ الشَّهیدَ عَلَیهِم،فَقَد بَرَزَ إلَیهِمُ ابنُ رَسولِکَ،و أشبَهُ النّاسِ وَجها و سَمتا (3)بِهِ.

فَجَعَلَ یَرتَجِزُ و هُوَ یَقولُ:

أنَا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ نَحنُ و بَیتُ اللّهِ أولی بِالنَّبِیِّ

أما تَرَونَ کَیفَ أحمی عَن أبی

فَقَتَلَ مِنهُم عَشَرَةً،ثُمَّ رَجَعَ إلی أبیهِ،فَقالَ:یا أبَه!العَطَشُ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:صَبرا یا بُنَیَّ،یَسقیکَ جَدُّکَ بِالکَأسِ الأَوفی.

فَرَجَعَ فَقاتَلَ حَتّی قَتَلَ مِنهُم أربَعَةً و أربَعینَ رَجُلاً،ثُمَّ قُتِلَ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ. (4)

ص:360


1- (1) کامل الزیارات:ص 152 ح 185 و ص 153 ح 189، [1]بحار الأنوار:ج 45 ص 86 ح 19 و ص 87 ح 22. [2]
2- (2) الأمالی للشجری:ج 1 ص 160. [3]
3- (3) سَمْتُهُ:أی حسن هیئته و منظره فی الدّین،و لیس من الحسن و الجمال(النهایة:ج 2 ص 397« [4]سمت»).
4- (4) الأمالی للصدوق:ص 226 ح 239، [5]روضة الواعظین:ص 207 [6] عن ضحاک بن عبد اللّه من دون إسنادٍ إلی المعصوم،بحار الأنوار:ج 44 ص 321. [7]

291 . کامل الزیارات به نقل از حسین بن ابی العلاء،از امام صادق علیه السلام:امام حسین علیه السلام به یارانش در روز حادثه(عاشورا)فرمود:«گواهی می دهم که شهادتِ شما امضا شده است.پس از خدا پروا کنید و شکیبا باشید».

292 . الأمالی،شجری به نقل از حسین بن زید بن علی،از پدرانش علیهم السلام:امام حسین علیه السلام در روز حادثه(عاشورا)سخنرانی کرد و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:«...شکیبا باشید که خدا با پرهیزگاران است و سرای آخرت،برایتان بهتر است».

3/12-دعوت فرزندش علی اکبر به شکیبایی

293 . الأمالی،صدوق به نقل از عبد اللّه بن منصور،از امام صادق علیه السلام،از امام باقر،از امام زین العابدین علیهم السلام:چون[علی اکبر]برای مبارزه به سوی لشکر عمر بن سعد رفت،امام حسین علیه السلام چشمش گریان شد و گفت:«خدایا!تو بر آنان گواه باش که فرزند پیامبرت و شبیه ترینِ مردم به او در شکل و خو،به سوی آنان بیرون شد».

علی اکبر،شروع به رجزخوانی کرد و گفت:

من،علی بن حسین بن علی ام

ما و آل خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله سزاوارتریم.

آیا نمی بینید که چگونه از پدرم حمایت می کنم؟

آنگاه،ده تن از دشمنان را کُشت.سپس به نزد پدرش بازگشت و گفت:ای پدر،عطش!

امام حسین علیه السلام فرمود:«پسر عزیزم!شکیبا باش.جدّت با کاسه پُر،تو را سیراب می کند».

علی اکبر،بازگشت و باز جنگید تا چهل و چهار نفر از آنان را کُشت.سپس،خود به شهادت رسید.درود خدا بر او باد!

ص:361

294 . مقاتل الطالبیّین عن سعید بن ثابت: لَمّا بَرَزَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ إلَیهِم أرخَی الحُسَین صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ و سَلامُهُ عَینَیهِ فَبَکی،ثُمَّ قالَ:اللّهُمَّ کُن أنتَ الشَّهیدَ عَلَیهِم،فَبَرَزَ إلَیهِم غُلامٌ أشبَهُ الخَلقِ بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله.

فَجَعَلَ یَشُدُّ عَلَیهِم ثُمَّ یَرجِعُ إلی أبیهِ فَیَقولُ:یا أبَه!العَطَشُ.

فَیَقولُ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:اِصبِر حَبیبی،فَإِنَّکَ لا تُمسی حَتّی یَسقِیَکَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِکَأسِهِ. (1)

4/12

دَعوَةُ اختِهِ إلَی الصَّبرِ

295 . الملهوف عن الإمام الحسین علیه السلام فیما عَزّی بِهِ اختَهُ امَّ کُلثومٍ لَمّا أخَذَت تُنادی:وا مُحَمَّداه وا عَلِیّاه...وا ضَیعَتاه بَعدَکَ یا أبا عَبدِ اللّهِ:یا اختاه،تَعَزَّی بِعَزاءِ اللّهِ،فَإِنَّ سُکّانَ السَّماواتِ یَموتونَ،و أهلَ الأَرضِ لا یَبقَونَ،و جَمیعَ البَرِیَّةِ یَهلِکونَ.

ثُمَّ قالَ:یا اختاه یا امَّ کُلثومٍ،و أنتِ یا زَینبُ،و أنتِ یا رُقَیَّةُ،و أنتِ یا فاطِمَةُ،و أنتِ یا رَبابُ،اُنظُرنَ إذا أنَا قُتِلتُ فَلا تَشقُقنَ عَلَیَّ جَیبا،و لا تَخمُشنَ عَلَیَّ وَجها،و لا تَقُلنَ عَلَیَّ هُجرا (2). (3)

ص:362


1- (1) مقاتل الطالبیّین:ص 116، [1]بحار الأنوار:ج 45 ص 45. [2]
2- (2) أهجَرَ فی منطقه:إذا أکثر الکلام فیما لا ینبغی(النهایة:ج 5 ص 245« [3]هجر»).
3- (3) الملهوف:ص 141،تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 244، [4]تسلیة المجالس:ج 2 ص 253، [5]بحار الأنوار:ج 45 ص 2؛ [6]الفتوح:ج 5 ص 84، [7]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 237 [8] عن الإمام زین العابدین علیه السلام و کلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 45 ص 2. [9]

294 . مقاتل الطالبیّین به نقل از سعید بن ثابت:چون علی اکبر برای مبارزه به سوی آنان رفت،امام حسین که درودها و سلام خدا بر او باد،پلک هایش را برهم نهاد و گریست و گفت:«خدایا!تو بر آنان گواه باش که جوانی به سوی آنان رفت که شبیه ترینِ مردم به پیامبر خداست».

علی اکبر با آنان به شدّت جنگید.سپس،نزد پدرش بازگشت و گفت:ای پدر،عطش!

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«محبوب من!شکیبا باش که شب نرسیده،از کاسه پیامبر خدا،سیراب می شوی».

4/12-دعوت خواهر به شکیبایی

295 . الملهوف: امام حسین علیه السلام چون شنید که خواهرش امّ کلثوم،صدایش را به این سخنان بلند کرده است که:وا محمّداه،وا علیّاه!...وای بر ما پس از تو،ای ابا عبد اللّه!،او را تعزیت داد و فرمود:«ای خواهر!با تسلاّی الهی آرام باش،که ساکنان آسمان ها می میرند و ساکنان زمین نمی مانند و همه آفریده ها هلاک می شوند».

سپس فرمود:«ای خواهر،ای امّ کلثوم،تو ای زینب،و تو ای رقیّه،و تو ای فاطمه،و تو ای رُباب!بنگرید که چون من کشته شدم،برایم گریبان چاک مدهید و صورت مخراشید و سخنان نسنجیده مگویید».

ص:363

5/12

دَعوَةُ أهلِ بَیتِهِ إلَی الصَّبرِ

296 . الملهوف فی ذِکرِ أحداثِ عاشوراءَ:ثُمَّ جَعَلَ أهلُ بَیتِهِ یَخرُجُ مِنهُمُ الرَّجُلُ بَعدَ الرَّجُلِ،حَتّی قَتَلَ القَومُ مِنهُم جَماعَةً،فَصاحَ الحُسَینُ علیه السلام فی تِلکَ الحالِ:صَبرا یا بَنی عُمومَتی،صَبرا یا أهلَ بَیتی،صَبرا؛فَوَ اللّهِ لا رَأَیتُم هَوانا (1)بَعدَ هذَا الیَومِ أبَدا. (2)

ص:364


1- (1) الهَوَان:الذُّلّ(تاج العروس:ج 18 ص 591«هون»).
2- (2) الملهوف:ص 167،تسلیة المجالس:ج 2 ص 305؛ [1]الفتوح:ج 5 ص 112، [2]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 28. [3]
5/12-دعوت خانواده به شکیبایی

296 . الملهوف در یادکرد حوادث عاشورا:سپس،مردان خاندان امام حسین علیه السلام یکی بعد از دیگری بیرون آمدند تا آنجا که لشکر عمر بن سعد،گروهی از آنان را کُشتند،در این حال،امام حسین علیه السلام فریاد برآورد:«عمو زادگان من!شکیبا باشید.ای خاندان من!شکیبا باشید،شکیبا.به خدا سوگند،پس از امروز،دیگر هیچ گاه خواری نخواهید دید».

ص:365

الفَصلُ الثّالِثَ عَشَرَ:کلمات الإمام فی وفاء أصحابه

1/13

وَفاءُ أصحابِهِ

297 . مقاتل الطالبیّین عن عتبة بن سمعان الکلبّی: قامَ الحُسَینُ علیه السلام فی أصحابِهِ خَطیبا فَقالَ:اللّهُمَّ إنَّکَ تَعلَمُ أنّی لا أعلَمُ أصحابا خَیرا مِن أصحابی،و لا أهلَ بَیتٍ خَیرا مِن أهلِ بَیتی،فَجَزاکُمُ اللّهُ خَیرا،فَقَد آزَرتُم و عاوَنتُم،وَ القَومُ لا یُریدونَ غَیری،و لَو قَتَلونی لَم یَبتَغوا غَیری أحَدا،فَإِذا جَنَّکُمُ اللَّیلُ فَتَفَرَّقوا فی سَوادِهِ وَ انجوا بِأَنفُسِکُم.

فَقامَ إلَیهِ العَبّاسُ بنُ عَلِیٍّ أخوهُ،و عَلِیٌّ ابنُهُ،و بَنو عَقیلٍ،فَقالوا لَهُ:مَعاذَ اللّهِ وَ الشَّهرَ الحَرامَ،فَماذا نَقولُ لِلنّاسِ إذا رَجَعنا إلَیهِم،إنّا تَرَکنا سَیِّدَنا وَ ابنَ سَیِّدِنا و عِمادَنا و تَرَکناهُ غَرَضا لِلنَّبلِ و دَریئَةً (1)لِلرِّماحِ و جَزَرا (2)لِلسِّباعِ،و فَرَرنا عَنهُ رَغبَةً فِی الحَیاةِ؟!مَعاذَ اللّهِ،بَل نَحیا بِحَیاتِکَ و نَموتُ مَعَکَ.

فَبَکی و بَکَوا عَلَیهِ،و جَزاهُم خَیرا،ثُمَّ نَزَلَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ. (3)

ص:366


1- (1) دَرِیْئةٌ:حَلْقة یتعلّم علیها الطعن(النهایة:ج 2 ص 110« [1]درأ»).
2- (2) الجَزَرُ:الشاة السمینة(الصحاح:ج 2 ص 613« [2]جزر»).
3- (3) مقاتل الطالبیّین:ص 112. [3]

فصل سیزدهم:سخنان امام درباره وفاداری یارانش

1/13-وفاداری یاران امام

297 . مقاتل الطالبیین به نقل از عتبة بن سمعان کلبی:امام حسین علیه السلام میان یارانش به سخن ایستاد و فرمود:«بار خدایا!تو می دانی که من،نه یارانی بهتر از یاران خود می شناسم و نه خاندانی بهتر از خاندان خود.خداوند به شما جزای خیر دهد که یاری و همکاری کردید.این قوم،جز مرا نمی خواهند و اگر مرا بکشند،کسی جز مرا نمی جویند.چون شب شما را فرا گرفت،در سیاهیِ آن،پراکنده شوید و خود را نجات دهید».

عبّاس بن علی،برادر امام،علی،فرزندش و فرزندان عقیل به پا خاستند و گفتند:پناه بر خدا و این ماه حرام!چون باز گشتیم،به مردم چه بگوییم؟[بگوییم:]ما سَرور و فرزند سَرور و تکیه گاهمان را رها کردیم و او را هدف تیرها و حلقه ای برای پرتاب نیزه ها و قربانی ای برای درندگان کردیم و از سرِ رغبت به دنیا گریختیم؟!پناه بر خدا!بلکه ما با تو زنده ایم و با تو می میریم.

امام علیه السلام گریست و آنان هم با او گریستند و خداوند،جزای خیرشان داد.سپس،امام که درودهای خدا بر او باد نشست.

ص:367

298 . مثیر الأحزان: جَمَعَ الحُسَینُ علیه السلام أصحابَهُ و حَمِدَ اللّهَ و أثنی عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:أمّا بَعدُ فَإِنّی لا أعلَمُ لی أصحابا أوفی و لا خَیرا مِن أصحابی،و لا أهلَ بَیتٍ أبَرَّ و لا أوصَلَ مِن أهلِ بَیتی فَجَزاکُمُ اللّهُ عَنّی جَمیعا خَیرا،ألا و إنّی قَد أذِنتُ لَکُم فَانطَلِقوا أنتُم فی حِلٍّ،لَیسَ عَلَیکُم مِنّی ذِمامٌ (1)،هذَا اللَّیلُ قَد غَشِیَکُم فَاتَّخِذوهُ جَمَلاً (2).

فَقالَ لَهُ إخوَتُهُ و أبناؤُهُ و أبناءُ عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ:و لِمَ نَفعَلُ ذلِکَ؟لِنَبقی بَعدَکَ؟!لا أرانَا اللّهُ ذلِکَ.و بَدَأَهُمُ العَبّاسُ أخوهُ ثُمَّ تابَعوهُ.

و قالَ لِبَنی مُسلِمِ بنِ عَقیلٍ:حَسبُکُم مِنَ القَتلِ بِصاحِبِکُم مُسلِمٍ،اذهَبوا فَقَد أذِنتُ لَکُم.

فَقالوا:لا وَ اللّهِ،لا نُفارِقُکَ أبَدا حَتّی نَقِیَکَ بِأَسیافِنا،و نُقتَلَ بَینَ یَدَیکَ. (3)

2/13

وَفاءُ عَمرِو بنِ قَرَظَةَ الأَنصارِیِّ

299 . الملهوف: خَرَجَ عَمرُو بنُ قَرَظَةَ الأَنصارِیُّ فَاستَأذَنَ الحُسَینَ علیه السلام فَأَذِنَ لَهُ،فَقاتَلَ قِتالَ المُشتاقینَ إلَی الجَزاءِ،و بالَغَ فی خِدمَةِ سُلطانِ السَّماءِ،حَتّی قَتَلَ جَمعا کَثیرا مِن حِزبِ ابنِ زِیادٍ،و جَمَعَ بَینَ سَدادٍ (4)و جِهادٍ،و کانَ لا یَأتی إلَی الحُسَینِ علیه السلام سَهمٌ إلاَّ اتَّقاهُ بِیَدِهِ و لا سَیفٌ إلاّ تَلَقّاهُ بِمُهجَتِهِ فَلَم یَکُن یَصِلُ إلَی الحُسَینِ علیه السلام سوءٌ،حَتّی

اثخِنَ بِالجِراحِ،فَالتَفَتَ إلَی الحُسَینِ علیه السلام و قالَ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،أ وَفَیتُ؟

قالَ:نَعَم،أنتَ أمامی فِی الجَنَّةِ،فَاقرَأ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَنِّی السَّلامَ،و أعلِمهُ أنّی فِی الأَثَرِ.

فَقاتَلَ حَتّی قُتِلَ رِضوانُ اللّهِ عَلَیهِ. (5)

ص:368


1- (1) الذِّمامُ:الحقّ و الحُرمة(لسان العرب:ج 12 ص 221«ذمم»).
2- (2) یقال للرجل إذا سَری لیلته جمعاء:اتّخذ اللیل جملاً؛کأنّه رکبه و لم ینم فیه(النهایة:ج 1 ص 298« [1]جمل»).
3- (3) مثیر الأحزان:ص52.
4- (4) السَّدادُ:و هو القصد فی الأمر و العدل فیه(النهایة:ج 2 ص 352« [2]سدد»).
5- (5) الملهوف:ص 162،مثیر الأحزان:ص 60 نحوه،بحار الأنوار:ج 45 ص 22. [3]

298 . مثیر الأحزان: امام حسین علیه السلام یارانش را گِرد آورد و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:«امّا بعد،من،نه یارانی وفادارتر و بهتر از یاران خود می شناسم،نه خاندانی برقرار کننده پیوند و نیکوکارتر از خاندانم.خداوند،به همه شما از جانب من»جزای خیر دهد.بدانید که من به شما اذن دادم بروید،که مجازید و حقّی بر گردن شما ندارم.این،شب است که شما را پوشانده است.پس آن را مَرکب خود کنید».

برادران و پسران امام و پسران عبد اللّه بن جعفر به او گفتند:چرا چنین کنیم؟برای این که پس از تو باقی بمانیم؟!خدا،این را از ما نبیند.

عبّاس،برادرش،آغازگر این سخن بود و سایرین هم پیروی کردند.امام علیه السلام به پسران مسلم بن عقیل فرمود:«کشته شدن مسلم برای شما بس است.بروید که من به شما اذن دادم».

امّا آنان گفتند:به خدا سوگند،نه!هرگز از تو جدا نمی شویم تا با شمشیرهایمان از تو محافظت کنیم و جلو تو کشته شویم.

2/13-وفای عمرو بن قَرَظه انصاری

299 . الملهوف: عمرو بن قرظه انصاری،بیرون آمد و از امام حسین علیه السلام اجازه خواست.امام علیه السلام اجازه داد.عمرو،مانند مشتاقان به پاداش[الهی]جنگید و در خدمت گزاری فرمان روای آسمان،بسی کوشید تا آن که گروه فراوانی از گروه ابن زیاد را کُشت و میان استواری و جهاد،جمع کرد،و تیری به سوی امام حسین علیه السلام نمی آمد،جز آن که با دستش از امام علیه السلام در برابر آن،محافظت می کرد

و شمشیرها را هم با خون خود[و زخمی شدن]دفع می کرد.

به امام حسین علیه السلام آسیبی نرسید تا آن که زخم ها،عمرو را از پای درآوردند.[ آنگاه]به امام حسین علیه السلام رو کرد و گفت:ای فرزند پیامبر خدا!آیا وفا کردم؟

امام علیه السلام فرمود:«آری.تو زودتر به بهشت می روی.از جانب من به پیامبر خدا سلام برسان و به او بگو که من،در پیِ تو می آیم».

سپس،جنگید تا به شهادت رسید.خداوند،از او خُشنود باد!

ص:369

ص:370

ص:371

الفَصلُ الرّابِعَ عَشَرَ:رؤیً فی مستقبل حیات أهل البیت و أعدائهم

1/14

رُؤیا رَسولِ اللّهِ

300 . الدرّ المنثور عن الحسین بن علیّ علیه السلام: أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أصبَحَ و هُوَ مَهمومٌ،فَقیلَ:ما لَکَ یا رَسولَ اللّهِ؟

فَقالَ:إنّی اریتُ فِی المَنامِ کَأَنَّ بَنی امَیَّةَ یَتَعاوَرونَ (1)مِنبَری هذا.

فَقیلَ:یا رَسولَ اللّهِ!لا تَهتَمَّ فَإِنَّها دُنیا تَنالُهُم.

فَأَنزَلَ اللّهُ: «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلاّ فِتْنَةً لِلنّاسِ» 2 . (2)

2/14

رُؤیا أمیرِ المُؤمِنینَ

301 . شرح الأخبار بإسناده عن الحسین علیه السلام: قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:رَأَیتُ حَبیبی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله

البارِحَةَ فِی المَنامِ،فَشَکَوتُ إلَیهِ ما لَقیتُهُ بَعدَهُ مِن أهلِ العِراقِ،فَوَعَدَنی بِالرّاحَةِ مِنهُم عَن قَریبٍ. (3)

ص:372


1- (1) یَتَعاوَرون:أی یختلفون و یتناوبون،کلّما مضی واحد خَلَفَهُ آخر(النهایة:ج 3 ص 320« [1]عور»).
2- (3) الدرّ المنثور:ج 5 ص 310 [2] نقلاً عن ابن مردویه.
3- (4) شرح الأخبار:ج 2 ص 430 ح 780؛کنز العمّال:ج 13 ص 190 ح 36566 نحوه نقلاً عن العدنی.

فصل چهاردهم:رؤیاهایی درباره آینده اهل بیت و دشمنانشان

1/14-رؤیای پیامبر

300 . الدرّ المنثور از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا،صبحی اندوهگین برخاست.از ایشان،علّت اندوه را پرسیدند.فرمود:«در خواب دیدم که بنی امیّه،یکی یکی بر این منبرم می آیند و می روند».

گفته شد:ای پیامبر خدا!غم مخور که معنای آن،بهره مندی ایشان از دنیاست.پس خداوند نازل کرد:«و رؤیایی را که در خواب نشانت دادیم،جز آزمونی برای مردم،قرار ندادیم».

2/14-رؤیای امیرمؤمنان

301 . شرح الأخبار به سندش،از امام حسین علیه السلام:امیرمؤمنان فرمود:«دیشب حبیبم

پیامبر خدا را در خواب دیدم و از آنچه پس از او از عراقیان دیده بودم،گلایه کردم.مرا به زود آسوده شدن از آنان،وعده داد».

ص:373

3/14

رُؤی الإمامِ الحُسَیْنِ

أ رُؤیاهُ فی هَلاکِ مُعاوِیَةَ

302 . مثیر الأحزان عن الإمام الحسین علیه السلام فی مَوتِ مُعاوِیَةَ:أظُنُّ أنَّ طاغِیَتَهُم هَلَکَ!رَأَیتُ البارِحَةَ أنَّ مِنبَرَ مُعاوِیَةَ مَنکوسٌ،و دارَهُ تَشتَعِلُ بِالنّیرانِ. (1)

ب رُؤیاهُ عِندَ خُروجِهِ مِنَ المَدینَةِ

303 . الفتوح: خَرَجَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام مِن مَنزِلِهِ ذاتَ لَیلَةٍ و أتی إلی قَبرِ جَدِّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ:السَّلامُ عَلَیکَ یا رَسولَ اللّهِ....

ثُمَّ جَعَلَ الحُسَینُ یَبکی،حَتّی إذا کانَ فی بَیاضِ الصُّبحِ وَضَعَ رَأسَهُ عَلَی القَبرِ فَأَغفی ساعَةً،فَرَأَی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قَد أقبَلَ فی کَبکَبَةٍ (2)مِنَ المَلائِکَةِ عَن یَمینِهِ و عَن شِمالِهِ و مِن بَینِ یَدَیهِ و مِن خَلفِهِ،حَتّی ضَمَّ الحُسَینَ علیه السلام إلی صَدرِهِ،و قَبَّلَ بَینَ عَینَیهِ،و قالَ صلی الله علیه و آله:

یا بُنَیَّ یا حُسَینُ!کَأَنَّکَ عَن قَریبٍ أراکَ مَقتولاً مَذبوحا بِأَرضِ کَربٍ و بَلاءٍ مِن عِصابَةٍ مِن امَّتی،و أنتَ فی ذلِکَ عَطشانُ لا تُسقی،و ظَمآنُ لا تُروی،و هُم مَعَ ذلِکَ یَرجونَ شَفاعَتی،ما لَهُم؟!لا أنالَهُمُ اللّهُ شَفاعَتی یَومَ القِیامَةِ فَما

لَهُم عِندَ اللّهِ مِن خَلاقٍ (3).

حَبیبی یا حُسَینُ!إنَّ أباکَ و امَّکَ و أخاکَ قَد قَدِموا عَلَیَّ و هُم إلَیکَ مُشتاقونَ،و إنَّ لَکَ فِی الجَنَّةِ دَرَجاتٍ لَن تَنالَها إلاّ بِالشَّهادَةِ.

فَجَعَلَ الحُسَینُ علیه السلام یَنظُرُ فی مَنامِهِ إلی جَدِّهِ صلی الله علیه و آله و یَسمَعُ کَلامَهُ،و هُوَ یَقولُ:یا جَدّاه!لا حاجَةَ لی فِی الرُّجوعِ إلَی الدُّنیا أبَدا،فَخُذنی إلَیکَ وَ اجعَلنی مَعَکَ إلی مَنزِلِکَ.

قالَ:فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:یا حُسَینُ!إنَّهُ لا بُدَّ لَکَ مِنَ الرُّجوعِ إلَی الدُّنیا حَتّی تُرزَقَ الشَّهادَةَ و ما کَتَبَ اللّهُ لَکَ فیها مِنَ الثَّوابِ العَظیمِ،فَإِنَّکَ و أباکَ و أخاکَ و عَمَّکَ و عَمَّ أبیکَ تُحشَرونَ یَومَ القِیامَةِ فی زُمرَةٍ واحِدَةٍ حَتّی تَدخُلُوا الجَنَّةَ. (4)

ص:374


1- (1) مثیر الأحزان:ص 23.
2- (2) کَبْکَبَة:الجماعة المتضامّة من الناس(النهایة:ج 4 ص 144« [1]کبکب»).
3- (3) الخَلاَقُ:النصیب(الصحاح:ج 4 ص 1471« [2]خلق»).
4- (4) الفتوح:ج 5 ص 18، [3]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 186؛ [4]تسلیة المجالس:ج 2 ص 155، [5]بحار الأنوار:ج 44 ص 328 و [6]راجع:المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 88. [7]
3/14-رؤیاهای امام حسین
الف رؤیای امام درباره هلاکت معاویه

302 . مثیر الأحزان از امام حسین علیه السلام(هنگام مرگ معاویه):گمان می کنم که طاغوتشان هلاک شده است.دیشب خواب دیدم که منبر معاویه،واژگون است و خانه اش در آتش می سوزد.

ب رؤیای امام،هنگام خروج از مدینه

303 . الفتوح: امام حسین علیه السلام شبی از منزلش بیرون آمد و نزد قبر جدّش آمد و گفت:«سلام بر تو،ای پیامبر خدا!...».

سپس،امام حسین علیه السلام شروع به گریستن کرد.هنگام سپیده صبح،سرش را بر قبر نهاد و ساعتی به خواب رفت.در خواب،پیامبر صلی الله علیه و آله را دید که با جمعیت انبوهی از فرشتگان[صف کشیده]در راست و چپ،و پیش و پسِ او،جلو آمد و حسین علیه السلام را به سینه اش چسبانْد و میان دو چشمش را بوسه زد و فرمود:

"ای پسر عزیزم،ای حسین!می بینم که به زودی در زمین کَرْب(سختی)و بلا،به دست گروهی از امّتم کشته شده ای و با سر بُریده افتاده ای،در حالی که تشنه بودی و آبت ندادند و سیرابت نکردند و با همه اینها،به شفاعت من امید می برند.چه توقّعی!روز قیامت،خداوند،شفاعت مرا به ایشان نرساند که نزد

خدا هیچ نصیبی ندارند.

حبیبم،ای حسین!پدر و مادر و برادرت بر من درآمدند و اکنون،مشتاق تو هستند و درجاتی در بهشت،از آنِ توست که جز با شهادت به آنها نمی رسی».

امام حسین علیه السلام در خواب به جدّش می نگریست و سخنش را می شنید و می گفت:ای نیای من!من،هیچ گاه نیازی به بازگشت به دنیا ندارم.مرا با خود ببر و کنار خود،در جایگاهت جای ده.

پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود:«ای حسین!ناگزیری که به دنیا باز گردی تا شهادت و پاداش بزرگی را که خدا برای آن نوشته است،نصیبت شود که تو و پدرت و برادرت و عمویت و عموی پدرت،روز قیامت،در یک گروه محشور می شوید تا به بهشت درآیید».

ص:375

304 . الملهوف عن الإمام الحسین علیه السلام فی جَوابِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِیَّةِ لَمّا أشارَ عَلَیهِ بِعَدَمِ الخُروجِ إلَی العِراقِ:أتانی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَعدَ ما فارَقتُکَ،فَقالَ:«یا حُسَینُ،اخرُج فَإِنَّ اللّهَ قَد شاءَ أن یَراکَ قَتیلاً».

فَقالَ مُحَمَّدُ بنُ الحَنَفِیَّةِ:إنّا للّهِ ِ و إنّا إلَیهِ راجِعونَ،فَما مَعنی حَملِکَ هؤُلاءِ النِّساءِ مَعَکَ و أنتَ تَخرُجُ عَلی مِثلِ هذِهِ الحالِ؟

قالَ:فَقالَ لَهُ:قَد قالَ لی«إنَّ اللّهَ قَد شاءَ أن یَراهُنَّ سَبایا»،و سَلَّمَ عَلَیهِ و مَضی. (1)

305 . اسد الغابة: سارَ[الحُسَینُ علیه السلام]مِنَ المَدینَةِ إلی مَکَّةَ،فَأَتاهُ کُتُبُ أهلِ الکوفَةِ و هُوَ بِمَکَّةَ،فَتَجَهَّزَ لِلمَسیرِ،فَنَهاهُ جَماعَةٌ،مِنهُم:أخوهُ مُحَمَّدُ بنُ الحَنَفِیَّةِ،وَ ابنُ عُمَرَ،

وَ ابنُ عَبّاسٍ و غَیرُهُم.

فَقالَ:رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فِی المَنامِ و أمَرَنی بِأَمرٍ،فَأَنَا فاعِلٌ ما أمَرَ. (2)

ص:376


1- (1) الملهوف:ص 128،بحار الأنوار:ج 44 ص 364. [1]
2- (2) اسد الغابة:ج 2 ص 28 الرقم 1173. [2]

304 . الملهوف از امام حسین علیه السلام(در پاسخ به محمّد بن حنفیه،چون به ایشان گفت که به سوی عراق نرود):پس از آن که از تو جدا شدم،پیامبر خدا نزدم آمد و گفت:«ای حسین!بیرون برو که خداوند،خواسته است تو را کشته ببیند».

محمّد بن حنفیه،[استرجاع کرد و]گفت:«ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم».پس اکنون که می دانی چنین می شود،مقصود از همراه بردن این زنان چیست؟

امام علیه السلام به او فرمود:«پیامبر صلی الله علیه و آله به من فرمود:"خداوند،خواسته که آنها را هم اسیر ببیند" و بر او سلام داد و رفت.

305 . اسد الغابة: [امام حسین علیه السلام]از مدینه به سوی مکّه حرکت کرد که نامه های کوفیان در مکّه به او رسید.آماده حرکت شد که گروهی،از جمله برادرش محمّد بن حنفیه،ابن عمر،ابن عبّاس و دیگران،او را باز داشتند.

امام علیه السلام فرمود:«پیامبر خدا را در خواب دیدم و مرا فرمانی داد که بدان،عمل می کنم».

ص:377

306 . الفتوح بَعدَ ذِکرِ کِتابِ أهلِ الکوفَةِ إلَی الإِمامِ الحُسَینِ علیه السلام وَ الَّذی یَدعونَهُ فیهِ إلَی القُدومِ إلَیهِم:فَعِندَها قامَ الحُسَینُ علیه السلام فَتَطَهَّرَ و صَلّی رَکعَتَینِ بَینَ الرُّکنِ وَ المَقامِ،ثُمَّ انفَتَلَ مِن صَلاتِهِ،و سَأَلَ رَبَّهُ الخَیرَ فیما کَتَبَ إلَیهِ أهلُ الکوفَةِ،ثُمَّ جَمَعَ الرُّسُلَ فَقالَ لَهُم:

إنّی رَأَیتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی مَنامی،و قَد أمَرَنی بِأمرٍ و أنَا ماضٍ لِأَمرِهِ،فَعَزَمَ اللّهُ لی بِالخَیرِ،إنَّهُ وَلِیُّ ذلِکَ،وَ القادِرُ عَلَیهِ إن شاءَ اللّهُ تَعالی. (1)

307 . الفتوح عن الحسین بن علیّ علیه السلام فی جَوابِ کِتابِ عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ الَّذی یَنشُدُهُ فیهِ بِأَلاّ یَخرُجَ مِن مَکَّةَ:أمّا بَعدُ!فَإِنَّ کِتابَکَ وَرَدَ عَلَیَّ فَقَرَأتُهُ و فَهِمتُ ما ذَکَرتَ،و اعلِمُکَ أنّی رَأَیتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی مَنامی فَخَبَّرَنی بِأَمرٍ و أنَا ماضٍ لَهُ،لی کانَ أو عَلَیَّ،وَ اللّهِ یَا ابنَ عَمّی لَو کُنتُ فی جُحرِ هامَّةٍ (2)مِن هَوامِّ الأَرضِ لاَستَخرَجونی و یَقتُلُونّی،وَ اللّهِ یَا ابنَ عَمّی لَیَعتَدِیُنَّ عَلَیَّ کَما عَدَتِ الیَهودُ عَلَی السَّبتِ،وَ السَّلامُ. (3)

308 . الطبقات الکبری: کَتَبَ عَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرِ بنِ أبی طالِبٍ إلَیهِ کِتابا یُحَذِّرُهُ أهلَ الکوفَةِ،و یُناشِدُهُ اللّهَ أن یَشخَصَ إلَیهِم،فَکَتَبَ إلَیهِ الحُسَینُ علیه السلام:

إنّی رَأَیتُ رُؤیا و رَأَیتُ فیها رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله،و أمَرَنی بِأَمرٍ أنَا ماضٍ لَهُ،و لَستُ

بِمُخبِرٍ بِها أحَدا حَتّی الاقِیَ عَمَلی. (4)

ص:378


1- (1) الفتوح:ج 5 ص 30، [1]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 195،و [2]راجع:اُسد الغابة:ج 2 ص 28. [3]
2- (2) الهَامَّةُ:ما له سمّ یقتل کالحیّة،و قد تطلق الهوامّ علی ما لا یقتل کالحشرات(المصباح المنیر:ص 641« [4]الهم»).
3- (3) الفتوح:ج 5 ص 67، [5]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 218؛ [6]المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 94 [7] نحوه.
4- (4) الطبقات الکبری(الطبقة الخامسة من الصحابة):ج 1 ص 447،تهذیب الکمال:ج 6 ص 418 الرقم 1323،تاریخ دمشق:ج 14 ص 209،تاریخ الإسلام للذهبی:ج 5 ص 9، [8]سیر أعلام النبلاء:ج 3 ص 297 الرقم 48؛المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 94 [9] کلاهما نحوه.

306 . الفتوح پس از یادکرد نامه نگاری کوفیان به امام حسین علیه السلام برای دعوت امام علیه السلام به سوی ایشان:در این هنگام،امام حسین علیه السلام برخاست و وضو گرفت و دو رکعت نماز،میان رُکن(حجرالأسود)و مقام[ابراهیم]خواند و پس از نماز،از خداوند درباره آنچه کوفیان به او نوشته بودند،خیر طلبید.سپس،فرستادگان[کوفه]را گِرد آورد و به ایشان فرمود:«من،جدّم پیامبر خدا را در خواب دیدم که به من،فرمانی داد و من،فرمان او را انجام می دهم،و خدا هم مرا بر خیرم مصمّم کرد،که او سرپرست آن و قادر بر آن است؛ان شاء اللّه!».

307 . الفتوح از امام حسین علیه السلام(در پاسخ نامه عبد اللّه بن جعفر که امام علیه السلام را سوگند داده بود تا از مکّه بیرون نرود):امّا بعد،نامه ات به من رسید.آن را خواندم و آنچه را گفته بودی،فهمیدم و تو را می آگاهانم که جدّم پیامبر خدا را در خواب دیدم که مرا فرمانی داد و من،بدان عمل می کنم؛به سود من باشد یا به زیان من.پسرعمو!به خدا سوگند،اگر در لانه حشره ای از حشرات زمین باشم،مرا بیرون می کِشند و می کُشند.پسرعمو!به خدا سوگند،بر من ستم می کنند،آن گونه که یهود بر روز شنبه ستم کردند.و السلام!».

308 . الطبقات الکبری: عبد اللّه بن جعفر بن ابی طالب،به امام حسین علیه السلام نامه ای نوشت و او را از کوفیان،برحذر داشت و سوگندش داد تا به سوی آنان نرود.امام حسین علیه السلام در پاسخ او نوشت:«من،خوابی دیدم که پیامبر خدا در آن،به من

فرمانی داد و من،بدان عمل می کنم و کسی را از آن،آگاه نمی کنم تا کارم را ببینم».

ص:379

309 . تاریخ الطبری عن الحارث بن کعب الوالبیّ عن علیّ بن الحسین عن الحسین بن علیّ علیهما السلام لِیَحیَی بنِ سَعیدٍ و عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ لَمّا حَثّاهُ عَلی عَدَمِ الخُروجِ:إنّی رَأَیتُ رُؤیا فیها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله،و امِرتُ فیها بِأَمرٍ أنَا ماضٍ لَهُ،عَلَیَّ کانَ أو لی.

فَقالا لَهُ:فَما تِلکَ الرُّؤیا؟

قالَ:ما حَدَّثتُ أحَدا بِها،و ما أنَا مُحَدِّثٌ بِها حَتّی ألقی رَبّی. (1)

ج رُؤیاهُ فی طَریقِ کَربَلاءَ

310 . مقتل الحسین: سارَ الحُسَینُ علیه السلام حَتّی نَزَلَ الثَّعلَبِیَّةَ،و ذلِکَ فی وَقتِ الظَّهیرَةِ،و نَزَلَ أصحابُهُ،فَوَضَعَ رَأسَهُ فَأَغفی ثُمَّ انتَبَهَ باکِیا مِن نَومِهِ،فَقالَ لَهُ ابنُهُ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ:ما یُبکیکَ یا أبَه،لا أبَکَی اللّهُ عَینَیکَ؟!

فَقالَ لَهُ:یا بُنَیَّ،هذِهِ ساعَةٌ لا تُکذَبُ فیهَا الرُّؤیا،فَاُعلِمُکَ أنّی خَفَقتُ بِرَأسی خَفقَةً،فَرَأَیتُ فارِسا عَلی فَرَسٍ وَقَفَ عَلَیَّ و قالَ:یا حُسَینُ!إنَّکُم تُسرِعونَ وَ المَنایا تُسرِعُ بِکُم إلَی الجَنَّةِ!فَعَلِمتُ أنَّ أنفُسَنا نُعِیَت إلَینا.

فَقالَ لَهُ ابنُهُ عَلِیٌّ:یا أبَه،أ فَلَسنا عَلَی الحَقِّ؟

قالَ:بَلی یا بُنَیَّ،وَ الَّذی إلَیهِ مَرجِعُ العِبادِ!

فَقالَ ابنُهُ عَلِیٌّ:إذا لا نُبالی بِالمَوتِ.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:جَزاکَ اللّهُ یا بُنَیَّ خَیرَ ما جَزی بِهِ وَلَدا عَن والِدِهِ. (2)

ص:380


1- (1) تاریخ الطبری:ج 5 ص 388، [1]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 548، [2]البدایة و النهایة:ج 8 ص 167؛ [3]الإرشاد:ج 2 ص 69، [4]إعلام الوری:ج 1 ص 446، [5]بحار الأنوار:ج 44 ص 366. [6]
2- (2) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 226، [7]الفتوح:ج 5 ص 71؛ [8]الملهوف:ص 131 کلاهما نحوه.

309 . تاریخ الطبری به نقل از حارث بن کعب والبی،از امام زین العابدین علیه السلام:امام حسین علیه السلام،خطاب به یحیی بن سعید و عبد اللّه بن جعفر هنگامی که او را بر بیرون نرفتن،تشویق کردند فرمود:«من،خوابی دیدم که پیامبر خدا،در آن بود و در آن،فرمانی یافتم که بدان عمل می کنم؛به زیان من یا به سود من باشد».

به ایشان گفتند:چه خوابی بود؟

فرمود:«آن را برای کسی نگفته ام و نخواهم گفت تا خدایم را دیدار کنم».

ج رؤیای امام در راه کربلا

310 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی: امام حسین علیه السلام حرکت کرد و ظهر به اتّفاق یارانش در ثعلبیه فرود آمدند.امام علیه السلام سرش را[بر زمین]گذاشت و خوابش بُرد.سپس،گریان بیدار شد.فرزندش علی بن الحسین علیه السلام به ایشان گفت:ای پدر!چرا می گریی؟خدا چشمانت را گریان نکند!

امام علیه السلام به او فرمود:«پسر عزیزم!این،ساعتی است که رؤیا در آن،دروغ نیست.به تو می گویم که من،لحظه ای به خواب رفتم و دیدم که سواری با اسب بر بالای سرم ایستاد و گفت:ای حسین!شما شتاب می ورزید و مرگ هایتان هم شما را به سوی بهشت،سوق می دهد.پس دانستم که مرگمان را به ما خبر دادند».

پسرش(علی بن الحسین علیه السلام)به ایشان گفت:ای پدر!آیا ما بر حق نیستیم؟

فرمود:«چرا،ای پسر عزیزم!سوگند به کسی که بازگشت بندگان به سوی اوست[،چنین است]!».

سپس فرزندش علی به ایشان گفت:در این صورت،از مرگ باکی نداریم.

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«پسر عزیزم!خدا تو را جزای خیری دهد که هیچ فرزندی را از جانب پدرش به سان آن،جزا نداده باشد».

ص:381

311 . کامل الزیارات عن شهاب بن عبد ربّه عن أبی عبد اللّه علیه السلام: لَمّا صَعِدَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام عَقَبَةَ البَطنِ،قالَ لِأَصحابِهِ:ما أرانی إلاّ مَقتولاً.

قالوا:و ما ذاکَ یا أبا عَبدِ اللّهِ؟!

قالَ:رُؤیا رَأَیتُها فِی المَنامِ.

قالوا:و ما هِیَ؟

قالَ:رَأَیتُ کِلابا تَنهَشُنی،أشَدُّها عَلَیَّ کَلبٌ أبقَعُ. (1)

د رُؤیاهُ قَبلَ یَومِ عاشوراءَ

312 . تاریخ الطبری: إنَّ عُمَرَ بنَ سَعدٍ نادی:یا خَیلَ اللّهِ ارکَبی و أبشِری.فَرَکِبَ فِی النّاسِ،ثُمَّ زَحَفَ نَحوَهُم بَعدَ صَلاةِ العَصرِ،و حُسَینٌ علیه السلام جالِسٌ أمامَ بَیتِهِ مُحتَبِیا (2)بِسَیفِهِ،إذ خَفَقَ بِرَأسِهِ عَلی رُکبَتَیهِ،و سَمِعَت اختُهُ زَینَبُ الصَّیحَةَ،فَدَنَت مِن أخیها فَقالَت:یا أخی،أما تَسمَعُ الأَصواتَ قَدِ اقتَرَبَت؟!

قالَ:فَرَفَعَ الحُسَینُ علیه السلام رَأسَهُ،فَقالَ:إنّی رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فِی المَنامِ،فَقالَ لی:إنَّکَ تَروحُ إلَینا.

قالَ:فَلَطَمَت اختُهُ وَجهَها،و قالَت:یا وَیلَتا.

فَقالَ:لَیسَ لَکِ الوَیلُ یا اخَیَّةُ،اسکُنی رَحِمَکِ الرَّحمنُ. (3)

ص:382


1- (1) کامل الزیارات:ص 157 ح 194، [1]بحار الأنوار:ج 45 ص 87 ح 24. [2]
2- (2) الاحتباءُ:هو ضمّ الساقین إلی البطن بالثوب أو الیدین(مجمع البحرین:ج 1 ص 356«حبا»).
3- (3) تاریخ الطبری:ج 5 ص 416، [3]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 558، [4]الفتوح:ج 5 ص 97،مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 249 کلّها نحوه؛الإرشاد:ج 2 ص 89، [5]روضة الواعظین:ص 202، [6]إعلام الوری:ج 1 ص 454، [7]بحار الأنوار:ج 44 ص 391.

311 . کامل الزیارات به نقل از شهاب بن عبد ربّه،از امام صادق علیه السلام:چون امام حسین علیه السلام از گردنه بطن بالا رفت،به یارانش فرمود:«من،خود را جز کشته شده نمی بینم».

گفتند:از چه رو،ای ابا عبد اللّه؟!

فرمود:«به دلیل خوابی که دیده ام».

گفتند:آن چیست؟

فرمود:«سگ هایی را دیدم که مرا گاز می گیرند و سخت ترینِ آنها،سگ پیسه ای بود».

د رؤیای امام،قبل از روز عاشورا

312 . تاریخ الطبری: عمر بن سعد،بانگ سر داد:ای سواران خدا!سوار شوید.بشارتتان باد!خود نیز با آنان،سوار شد و پس از نماز عصر،به سوی آنان(سپاه امام حسین علیه السلام)تاخت.امام حسین علیه السلام جلو خیمه اش چمباتمه زده و[انحنای]شمشیرش را به دور پاهایش حلقه کرده بود که خوابش بُرد و سرش بر زانو،خم شد.در این هنگام،شیون خواهرش زینب علیها السلام را شنید که به برادرش نزدیک شد و گفت:برادرم!آیا صداها را نمی شنوی که نزدیک شده اند؟

حسین علیه السلام سرش را بلند کرد و فرمود:«پیامبر خدا را در خواب دیدم که به من فرمود:"تو به سوی ما می آیی"».

پس خواهرش بر صورت خود زد و گفت:وای بر ما!

امام علیه السلام فرمود:«خواهر عزیزم!وای بر شما نیست.آرام باش،خدای رحمان،تو را رحمت کند!

ص:383

313 . الفتوح: و إذَا المُنادی یُنادی مِن عَسکَرِ عُمَرَ:یا جُندَ اللّهِ ارکَبوا.قالَ:فَرَکِبَ النّاسُ و ساروا نَحوَ مُعَسکَرِ الحُسَینِ علیه السلام،وَ الحُسَینُ علیه السلام فی وَقتِهِ ذلِکَ جالِسٌ قَد خَفَقَ رَأسُهُ عَلی رُکبَتَیهِ،و سَمِعَت اختُهُ زَینَبُ رَضِیَ اللّهُ عَنهَا الصَّیحَةَ وَ الضَّجَّةَ،فَدَنَت مِن أخیها و حَرَّکَتهُ،فَقالَت:یا أخی،أ لا تَسمَعُ الأَصواتَ قَدِ اقتَرَبَت مِنّا؟!

قالَ:فَرَفَعَ الحُسَینُ علیه السلام رَأسَهُ و قالَ:یا اختاه،إنّی رَأَیتُ جَدّی فِی المَنامِ و أبی عَلِیّا و فاطِمَةَ امّی و أخِی الحَسَنَ علیهم السلام،فَقالوا:یا حُسَینُ،إنَّکَ رائِحٌ إلَینا عَن قَریبٍ،و قَد وَ اللّهِ یا اختاه دَنَا الأَمرُ فی ذلِکَ لا شَکَّ. (1)

314 . الفتوح: لَمّا کانَ وَقتُ السَّحَرِ،خَفَقَ الحُسَینُ علیه السلام بِرَأسِهِ (2)خَفقَةً (3)،ثُمَّ استَیقَظَ فَقالَ:أ تَعلَمونَ ما رَأَیتُ فی مَنامِی السّاعَةَ؟

قالوا:و مَا الَّذی رَأَیتَ یَا ابنَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ و آلِهِ؟

فَقالَ:رَأَیتُ کَأَنَّ کِلابا قَد شَدَّت عَلَیَّ تُناشِبُنی (4)،و فیها کَلبٌ أبقَعُ رَأَیتُهُ أشَدَّها عَلَیَّ،و أظُنُّ الَّذی یَتَوَلّی قَتلی رَجُلٌ أبقَعُ و أبرَصُ مِن هؤُلاءِ القَومِ،ثُمَّ إنّی رَأَیتُ بَعدَ ذلِکَ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله،و مَعَهُ جَماعَةٌ مِن أصحابِهِ و هُوَ یَقولُ لی:یا بُنَیَّ!أنتَ شَهیدُ آلِ مُحَمَّدٍ،و قَدِ استَبشَرَت بِکَ أهلُ السَّماواتِ و أهلُ الصَّفحِ (5)الأَعلی،فَلیَکُن

إفطارُکَ عِندِی اللَّیلَةَ،عَجِّل و لا تُؤَخِّر،فَهذا أثَرُکَ (6)قَد نَزَلَ مِنَ السَّماءِ لِیَأخُذَ دَمَکَ فی قارورَةٍ خَضراءَ.

و هذا ما رَأَیتُ،و قَد أزِفَ الأَمرُ وَ اقتَرَبَ الرَّحیلُ مِن هذِهِ الدُّنیا،لا شَکَّ فی ذلِکَ. (7)

ص:384


1- (1) الفتوح:ج 5 ص 97، [1]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 249؛ [2]الملهوف:ص 55 و فیه ذیله من«یا اختاه»و کلاهما نحوه.
2- (2) فی المصدر:«رأسُه»،و التصویب من المصادر الاُخری.
3- (3) خَفَقَ بِرَأسِهِ خَفقَةً:إذا أخذَته سِنَةٌ من النّعاس فمالَ رأسُهُ دونَ سائرِ جَسَدِه(المصباح المنیر:ص 176« [3]خفق»).
4- (4) نَشَبَ فی الشیء:إذا وقع فیما لا مخلص له منه(لسان العرب:ج 1 ص 757« [4]نشب»).
5- (5) فی مقتل الحسین و [5]بحار الأنوار:« [6]الصفیح»بدل«الصفح».و الصّفیحُ:من أسماء السماء(النهایة:ج 3 ص 35« [7]صفح»).
6- (6) الأثَرُ:الأجَلُ(النهایة:ج 1 ص 23«أثر»).
7- (7) الفتوح:ج 5 ص 99، [8]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 251. [9]

313 . الفتوح: آنگاه،جارچیِ لشکر عمر بن سعد فریاد برآورد:ای سپاه خدا!سوار شوید.

پس لشکریان سوار شدند و به سوی اردوگاه امام حسین علیه السلام حرکت کردند.امام حسین علیه السلام در آن هنگام،[چمباتمه]نشسته بود و سرش را بر زانوانش نهاده[و خواب]بود که شیون خواهرش زینب که خدایش از او خشنود باد را شنید که به او نزدیک شد و تکانش داد و گفت:ای برادر من!آیا صداها را نمی شنوی که به ما نزدیک شده اند؟!

امام حسین علیه السلام سرش را بالا آورد و فرمود:«ای خواهر!جدّم،پدرم علی،مادرم فاطمه و برادرم حسن علیهم السلام را در خواب دیدم که می گفتند:"ای حسین!تو به زودی به سوی ما می آیی".ای خواهر!به خدا سوگند،بی تردید،این امر نزدیک شده است».

314 . الفتوح: در وقت سحر،امام حسین علیه السلام سرش[از خواب،]سنگین شد و یک باره پرید و فرمود:«آیا می دانید هم اکنون،چه خواب دیدم؟».

گفتند:چه دیدی،ای فرزند دختر پیامبر خدا؟

فرمود:«سگ هایی را دیدم که بر من،سخت گرفته اند و میانشان سگ پیسه ای بود که از بقیه بر من،سخت تر می گرفت.گمان می بَرَم کسی که کُشتن مرا به عهده می گیرد،مرد پیسه ای از این قوم باشد که دچار[بیماری]پیسی است.سپس،جدّم پیامبر خدا را با گروهی از یارانش دیدم که به من می فرماید:"پسر عزیزم!تو شهیدِ خاندان محمّدی و آسمانیان و ملکوتیان،به تو بشارت یافته اند.افطارِ

امشبت را نزد من خواهی بود.بشتاب و تأخیر مکن که این،اجلِ فرود آمده از آسمان،به قصد توست تا خونت را در شیشه ای سبز بگیرد".

این است آنچه دیدم و بی تردید،امر نزدیک شده و گاهِ کوچ از این دنیا در رسیده است».

ص:385

315 . مثیر الأحزان: جاءَ رَجُلٌ...فَقالَ:أینَ الحُسَینُ؟فَقالَ:ها أنَا ذا.قالَ:أبشِر بِالنّارِ.

قالَ:اُبشِرُ بِرَبٍّ رَحیمٍ،و شَفیعٍ مُطاعٍ،مَن أنتَ؟

قالَ:أنَا شِمرُ بنُ ذِی الجَوشَنِ.قالَ الحُسَینُ علیه السلام:اللّهُ أکبَرُ،قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«رَأَیتُ کَأَنَّ کَلبا أبقَعَ یَلَغُ (1)فی دِماءِ أهلِ بَیتی»....

و قالَ الحُسَینُ علیه السلام:رَأَیتُ کَأَنَّ کِلابا تَنهَشُنی،و کَأَنَّ فیها کَلبا أبقَعَ (2)کانَ أشَدَّهُم عَلَیَّ،و هُوَ أنتَ و کانَ أبرَصَ. (3)

ص:386


1- (1) وَلَغَ یَلَغُ:أی شرب منه بلسانه(النهایة:ج 5 ص 226« [1]ولغ»).
2- (2) الأبقَعُ:ما خالط بیاضه لون آخر(لسان العرب:ج 8 ص 17« [2]بقع»).
3- (3) مثیر الأحزان:ص 64،بحار الأنوار:ج 45 ص 31؛ [3]أنساب الأشراف:ج 3 ص 401 و فیه صدره إلی«أهل بیتی».

315 . مثیر الأحزان: مردی آمد...و گفت:حسین کجاست؟

فرمود:«من این جایم».

مرد گفت:بشارتِ آتش ده.

فرمود:«بشارت به پروردگاری مهربان و شفیعی صاحبْ فرمان دارم.تو کیستی؟».

گفت:من،شمر بن ذی الجوشن هستم.

امام حسین علیه السلام فرمود:«اللّه اکبر!پیامبر خدا فرمود:"سگی سیاه و سفید را دیدم که به خونِ اهل بیتم زبان می زند"»....

و نیز فرمود:«سگ هایی را دیدم که مرا گاز می گیرند و سگ پیسه ای در میان آنها به چشم می آمد که از بقیّه بر من،سختگیرتر بود و آن،تویی»،و شمر،دچار پیسی بود.

ص:387

الفَصلُ الخامِسَ عَشَرَ:إجابة دعوات الإمام و کراماته

1/15

خَلاصُ یَدِ رَجُلٍ فِی الطَّوافِ

316 . تهذیب الأحکام عن أیّوب بن أعین عن أبی عبد اللّه علیه السلام: إنَّ امرَأَةً کانَت تَطوفُ و خَلفَها رَجُلٌ،فَأَخرَجَت ذِراعَها،فَقالَ (1)بِیَدِهِ حَتّی وَضَعَها عَلی ذِراعِها،فَأَثبَتَ اللّهُ یَدَهُ فی ذِراعِها حَتّی قَطَعَ الطَّوافَ.

و ارسِلَ إلَی الأَمیرِ،وَ اجتَمَعَ النّاسُ،و ارسِلَ إلَی الفُقَهاءِ،فَجَعَلوا یَقولونَ:اِقطَع یَدَهُ فَهُوَ الَّذی جَنَی الجِنایَةَ.

فَقالَ:هاهُنا أحَدٌ مِن وُلدِ مُحَمَّدٍ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله؟فَقالوا:نَعَم،الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام،قَدِمَ اللَّیلَةَ.فَأَرسَلَ إلَیهِ فَدَعاهُ،فَقالَ:اُنظُر ما لَقِیا ذانِ!

فَاستَقبَلَ القِبلَةَ و رَفَعَ یَدَیهِ فَمَکَثَ طَویلاً یَدعو،ثُمَّ جاءَ إلَیها حَتّی خَلَّصَ یَدَهُ مِن یَدِها.

فَقالَ الأَمیرُ:أ لا نُعاقِبُهُ بِما صَنَعَ؟فَقالَ:لا (2). (3)

ص:388


1- (1) فی المناقب لابن شهرآشوب:« [1]فمال»بدل«فقال»،و الظاهر أنّه الصواب.
2- (2) لعلّ السبب فی عدم موافقة الإمام علیه السلام علی عقوبة الرجل،هو أنّه اخزی أمام الآخرین،و هذه عقوبة إلهیّة له،و هی کافیة لعقوبته الدنیویة أیضا.
3- (3) تهذیب الأحکام:ج 5 ص 470 ح 1647،المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 51، [2]بحار الأنوار:ج 44 ص 183 ح 10. [3]

فصل پانزدهم:کرامت های امام و اجابت دعاهایش

1/15-رها شدن دست مردی در طواف

316 . تهذیب الأحکام به نقل از ایّوب بن اعیَن،از امام صادق علیه السلام:زنی در حال طواف بود و مردی پشتِ او طواف می کرد.زن،ساعدش را بیرون آورد و مرد هم دست خود را کج کرد و بر ساعد او نهاد.خداوند،دستِ مرد را بر ساعد آن زن،چنان چسبانْد که ناچار،طواف را قطع کرد.

به سوی امیر[مکّه]فرستادند و مردم،گِرد آمدند و فقیهان را خبر کردند.آنان گفتند:دست مرد را قطع کن؛زیرا او مرتکب جنایت شده است.

امیر گفت:آیا اینجا کسی از فرزندان محمّد،پیامبر خدا،هست؟

گفتند:آری.حسین بن علی علیه السلام دیشب آمده است.

به سوی او فرستاد و او را فرا خواند و گفت:ببین این دو چه شده اند!

امام علیه السلام رو به قبله،دستانش را بلند کرد و مدّت مدیدی دعا کرد.سپس،نزد زن آمد و دست مرد را از دست زن،جدا کرد.

امیر گفت:آیا این مرد را به سبب آنچه کرده،کیفر ندهیم؟

امام علیه السلام فرمود:«نه». (1)

ص:389


1- (1) عدم موافقت امام علیه السلام با مجازات آن مرد،شاید بدین جهت باشد که رسوایی پیش آمده برای او،در واقع،کیفر الهی بوده و همین مجازات،برای او کافی است.

2/15

اخضِرارُ النَّخلَةِ الیابِسَةِ

317 . دلائل الإمامة عن محمّد الکنانی عن أبی عبد اللّه علیه السلام: خَرَجَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام فی بَعضِ أسفارِهِ و مَعَهُ رَجُلٌ مِن وُلدِ الزُّبَیرِ بنِ العَوّامِ یَقولُ بِإِمامَتِهِ،فَنَزَلوا فی طَریقِهِم بِمَنزِلٍ تَحتَ نَخلَةٍ یابِسَةٍ قَد یَبِسَت مِنَ العَطَشِ،فَفُرِشَ لِلحُسَینِ علیه السلام (1)تَحتَها،و بِإِزائِهِ نَخلَةٌ اخری[لَیسَ] (2)عَلَیها رُطَبٌ.قال:فَرَفَعَ یَدَهُ و دَعا بِکَلامٍ لَم أفهَمهُ،فَاخضَرَّتِ النَّخلَةُ و عادَت إلی حالِها،و أورَقَت و حَمَلَت رُطَبا.

فَقالَ الجَمّالُ الَّذِی اکتَری مِنهُ:هذا سِحرٌ وَ اللّهِ!

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:وَیلَکَ،إنَّهُ لَیسَ بِسِحرٍ،و لکِن دَعوَةُ ابنِ نَبِیٍّ مُستَجابَةٌ.قالَ:ثُمَّ صَعِدُوا النَّخلَةَ فَجَنَوا مِنها ما کَفاهُم جَمیعا. (3)

3/15

إحیاءُ المَیِّتِ

318 . الخرائج و الجرائح عن یحیی بن امّ الطویل: کُنّا عِندَ الحُسَینِ علیه السلام إذ دَخَلَ عَلَیهِ شابٌّ یَبکی،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:ما یُبکیکَ؟قالَ:إنَّ والِدَتی تُوُفِّیَت فی هذِهِ السّاعَةِ و لَم توصِ،و لَها مالٌ،و کانَت قَد أمَرَتنی ألاّ احدِثَ فی أمرِها شَیئا حَتّی اعلِمَکَ خَبَرَها.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:قوموا بِنا حَتّی نَصیرَ إلی هذِهِ الحُرَّةِ.

فَقُمنا مَعَهُ حَتَّی انتَهَینا إلی بابِ البَیتِ الَّذی فیهِ المَرأَةُ و هِیَ مُسَجّاةٌ (4)،فَأَشرَفَ عَلَی البَیتِ و دَعَا اللّهَ لِیُحیِیَها حَتّی توصِیَ بِما تُحِبُّ مِن وَصِیَّتِها،فَأَحیاهَا اللّهُ،و إذَا المَرأَةُ جَلَسَت و هِیَ تَتَشَهَّدُ،ثُمَّ نَظَرَت إلَی الحُسَینِ علیه السلام فَقالَت:اُدخُلِ البَیتَ یا مَولایَ و مُرنی بِأَمرِکَ.

فَدَخَلَ و جَلَسَ عَلی مِخَدَّةٍ ثُمَّ قالَ لَها:وَصّی یَرحَمُکِ اللّهُ.

فَقالَت:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،إنَّ لی مِنَ المالِ کَذا و کَذا فی مَکانِ کَذا و کَذا،و قَد جَعَلتُ ثُلُثَهُ إلَیکَ لِتَضَعَهُ حَیثُ شِئتَ مِن أولِیائِکَ،وَ الثُّلُثانِ لاِبنی هذا إن عَلِمتَ أنَّهُ مِن مَوالیکَ و أولِیائِکَ،و إن کانَ مُخالِفا فَخُذهُ إلَیکَ،فَلا حَقَّ لِلمُخالِفینَ فی أموالِ المُؤمِنینَ.

ثُمَّ سَأَلَتهُ أن یُصَلِّیَ عَلَیها و أن یَتَوَلّی أمرَها،ثُمَّ صارَتِ المَرأَةُ مَیِّتَةً کَما کانَت. (5)

ص:390


1- (1) فی الطبعة المعتمدة:«ففرش الحسینُ»،و التصویب من طبعة النجف.
2- (2) الزیادة من طبعة النجف.
3- (3) دلائل الإمامة:ص 186 ح 105،و فی الکافی:ج 1 ص 462 ح 4 و [1]العدد القویّة:ص 36 ح 31« [2]خرج الحسن بن علیّ علیه السلام...».
4- (4) سُجِّی:أی غُطّی،و المُتَسجِّی:المتغطّی(النهایة:ج 2 ص 344« [3]سجا»).
5- (5) الخرائج و الجرائح:ج 1 ص 245 ح 1،الثاقب فی المناقب:ص 344 ح 290، [4]بحار الأنوار:ج 44 ص 180 ح 3 و [5]راجع:الصراط المستقیم:ج 2 ص 178 ح 10.
2/15-سبز شدن درخت خرمای خشکیده

317 . دلائل الإمامة به نقل از محمّد کنانی،از امام صادق علیه السلام:امام حسین علیه السلام به یکی از سفرهایش رفت و مردی از فرزندان زبیر بن عوّام که به امامت ایشان معتقد بود،همراه او بود.در میان راه،در منزلگاهی،زیر درخت خرمای خشکی که به علّت بی آبی خشک شده بود فرود آمدند.برای امام حسین علیه السلام زیر آن درخت،فرش گسترده شد و درخت روبه روی امام علیه السلام هم،خشک و بی خرما بود.[آن نواده زبیر]می گوید:امام علیه السلام دستش را بالا برد و دعایی کرد که نفهمیدم.درخت خرما،سبز شد و به حال اوّلش بازگشت و برگ درآورد و خرما داد.

ساربانی که شتر از او کرایه کرده بود،گفت:به خدا سوگند،این،سِحر است.

امام حسین علیه السلام فرمود:«وای بر تو!این،سِحر نیست؛بلکه دعای مستجابِ فرزند پیامبر است».

سپس،کاروانیان از درخت،بالا رفتند و آن قدر خرما چیدند که همه آنها را کفایت کرد.

3/15-زنده کردن مُرده

318 . الخرائج و الجرائح به نقل از یحیی بن امّ طویل:نزد امام حسین علیه السلام بودیم که جوانی گریان بر ایشان وارد شد.امام حسین علیه السلام به او فرمود:«چرا می گریی؟».

گفت:مادرم،همین الان،مُرده و وصیّت نکرده است و مالی دارد که به من،امر کرده که با آن،کاری نکن تا آن که خبرش را به تو بدهم.

امام حسین علیه السلام فرمود:«همراه ما بیایید تا به سوی این زن آزاده برویم».

با او برخاستیم تا به در خانه ای(/اتاقی)که زنِ پوشیده در آن بود،رسیدیم.امام علیه السلام بر درِ خانه ایستاد و از خدا خواست که آن زن را زنده کند،تا بدانچه می خواهد،وصیّت کند.خدا هم او را زنده کرد و زن نشست،در حالی که«شهادتین»می گفت.سپس به امام حسین علیه السلام نگریست و گفت:ای مولای من!به خانه بیا و مرا فرمان ده.

امام علیه السلام داخل شد و بر پشتی ای تکیه کرد.سپس به او فرمود:«وصیّت کن،خدایت بیامرزد!».

زن گفت:ای فرزند پیامبر خدا!من،فلان مال و فلان مال را در اینجا و آنجا دارم و اختیارِ یکْ سومش را به تو دادم تا به هر یک از دوستانت که خواستی،بدهی و دو سومِ آن هم برای این پسرم باشد،اگر دانستی که از ولایت مَداران و دوستان توست؛ولی اگر مخالف بود،آن را برای خود بردار که مخالفان را حقّی در اموال مؤمنان نیست.

سپس از امام علیه السلام خواست که بر او نماز بگزارد و کارهای کفن و دفنش را به عهده بگیرد.آنگاه،زن مُرد،به همان گونه که پیش تر مُرده بود.

ص:391

4/15

بَرَکَةُ ماءِ البِئرِ

319 . الطبقات الکبری عن أبی عون: لَمّا خَرَجَ حُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام مِنَ المَدینَةِ یُریدُ مَکَّةَ،مَرَّ بِابنِ مُطیعٍ و هُوَ یَحفِرُ بِئرَهُ،فَقالَ لَهُ:أینَ فِداکَ أبی و امّی؟

قالَ:أرَدتُ مَکَّةَ و ذَکَرَ لَهُ أنَّهُ کَتَبَ إلَیهِ شیعَتُهُ بِها.

فَقالَ لَهُ ابنُ مُطیعٍ:أینَ (1)فِداکَ أبی و امّی!مَتِّعنا بِنَفسِکَ و لا تَسِر إلَیهِم.فَأَبی حُسَینٌ علیه السلام،فَقالَ لَهُ ابنُ مُطیعٍ:إنَّ بِئری هذِهِ قَد رَشَّحتُها (2)،و هذَا الیَومُ أوانُ ما خَرَجَ إلَینا فِی الدَّلوِ شَیءٌ مِن ماءٍ،فَلَو دَعَوتَ اللّهَ لَنا فیها بِالبَرَکَةِ.

قالَ:هاتِ مِن مائِها.

فَأَتی مِن مائِها فِی الدَّلوِ،فَشَرِبَ مِنهُ،ثُمَّ مَضمَضَ ثُمَّ رَدَّهُ فِی البِئرِ،فَأَعذَبَ و أمهی (3). (4)

ص:392


1- (1) فی المصدر:«إنّی»،و الصواب ما أثبتناه کما فی المصادر الاُخری.
2- (2) التَّرشیح:التَّهیئة للشیء(لسان العرب:ج 2 ص 450« [1]رشح»).
3- (3) ماهَتِ الرَّکِیَّةُ[البئرُ]:کثُر ماؤها.و أماهَها اللّهُ:أکثر ماءَها(المصباح المنیر:ص 587« [2]موه»).
4- (4) الطبقات الکبری:ج 5 ص 144، [3]تاریخ دمشق:ج 14 ص 182،تاریخ الإسلام للذهبی:ج 5 ص 8، [4]بغیة الطلب فی تاریخ حلب:ج 6 ص 2592 [5] عن ابن عون.
4/15-برکت یافتن آب چاه

319 . الطبقات الکبری به نقل از ابو عون:چون امام حسین علیه السلام از مدینه به سوی مکّه بیرون رفت،بر ابن مطیع گذشت که چاهی می کَنْد.وی به ایشان گفت:پدر و مادرم فدایت!کجا؟

فرمود:«به سوی مکّه می روم»و از نامه هایی که پیروانش از آنجا فرستاده بودند،یاد کرد.

ابن مطیع به ایشان گفت:پدر و مادرم فدایت!ما را از خود،بهره مند کن و به سوی آنان مرو؛امّا امام حسین علیه السلام خودداری ورزید.

ابن مطیع به ایشان گفت:این چاه را آماده کرده ام و امروز،نخستین دلو آب را به ما می دهد.کاش برای برکت آن،دعا کنی.

امام علیه السلام فرمود:«از آب آن،بیاور».

دلوی از آب آن را آورد.امام علیه السلام از آن نوشید و سپس،مَضمَضه کرد و بقیه آب را به چاه بازگرداند.چاه،شیرین و پُرآب شد.

ص:393

5/15

وِلادَةُ غُلامٍ

320 . فرج المهموم عن أبی عبد اللّه علیه السلام: خَرَجَ الحُسَینُ علیه السلام إلی مَکَّةَ فی سَنَةٍ ماشِیا،فَوَرِمَت قَدَماهُ،فَقالَ لَهُ بَعضُ مَوالیهِ:لَو رَکِبتَ لَیَسکُنُ الوَرَمُ هذا مِنکَ؟

فَقالَ:کَلاّ،إذا أتَینا هذَا المَنزِلَ فَإِنَّهُ یَستَقبِلُکَ أسوَدُ و مَعَهُ دُهنٌ فَاشتَرِهِ.

فَقالَ لَهُ مَولاهُ:بِأَبی أنتَ و امّی،ما قُدّامَنا مَنزِلٌ یَبیعُ فیهِ أحَدٌ هذَا الدُّهنَ؟

فَقالَ:بَلی،أمامَکَ دونَ المَنزِلِ.

فَسارَ میلاً فَإِذا هُوَ بِالأَسوَدِ،فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام لِمَولاهُ:دونَکَ الرَّجُلَ فَخُذ مِنهُ الدُّهنَ و أعطِهِ الثَّمَنَ.

فَقالَ الأَسوَدُ لِلمَولی:لِمَن أرَدتَ هذَا الدُّهنَ؟فَقالَ:لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام،

فَقالَ:اِنطَلِق بِنا إلَیهِ.فَصارَ نَحوَهُ فَسَلَّمَ و قالَ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ أنَا مَولاکَ فَلا آخُذُ مِنکَ ثَمَنا،و لکِنِ ادعُ اللّهَ أن یَرزُقَنی وَلَدا ذَکَرا سَوِیّا یُحِبُّکُم أهلَ البَیتِ،فَإِنّی خَلَّفتُ امرَأَتی تَمخَضُ (1).

فَقالَ:اِنطَلِق إلی مَنزِلِکَ فَإِنَّ اللّهَ قَد وَهَبَ لَکَ وَلَدا سَوِیّا.فَذَهَبَ فَوَجَدَهُ،ثُمَّ عادَ إلَی الحُسَینِ علیه السلام فَدَعا لَهُ بِالخَیرِ لِوِلادَةِ الغُلامِ لَهُ.

ثُمَّ إنَّ الحُسَینَ علیه السلام مَسَحَ مِنَ الدُّهنِ،فَما قامَ مِن مَوضِعِهِ حَتّی ذَهَبَ الوَرَمُ عَنهُ. (2)

ص:394


1- (1) مَخَضَت:أی تحرّک الولد فی بطنها للولادة،فضربها المخاض(النهایة:ج 4 ص 306« [1]مخض»).
2- (2) فرج المهموم:ص 226، [2]بحار الأنوار:ج 44 ص 185 ح 13،و [3]فی الکافی:ج 1 ص 463 ح 6 و [4]دلائل الإمامة:ص 172 ح 93 و العُدد القویّة:ص 30 ح 20«خرج الحسن بن علیّ علیه السلام...».
5/15-ولادت فرزند پسر

320 . فرج المهموم از امام صادق علیه السلام:امام حسین علیه السلام سالی پیاده به مکّه رفت و پاهایش وَرَم کرد.یکی از وابستگانش به ایشان گفت:کاش سوار می شدی تا این وَرَمت،فرو بنشیند.

فرمود:«هرگز!چون به این منزلگاه درآمدیم،مردی سیاه،با روغنی به پیشواز تو می آید.آن را از او بخر».

آن وابسته گفت:پدر و مادرم فدایت!پیشِ رو،منزلگاهی نیست که در آن،کسی این روغن را بفروشد.

امام علیه السلام فرمود:«چرا.پیشِ روی تو و قبل از رسیدن به منزلگاه،می آید».

پس یک میل حرکت کرد که مرد سیاه را دید.امام حسین علیه السلام به او فرمود:«این،همان مرد است.روغن را از او بگیر و بهایش را بپرداز».

مرد سیاه به آن وابسته گفت:این روغن را برای چه کسی می خواهی؟

گفت:برای حسین بن علی.

گفت:ما را به سوی او ببر.

به سوی امام علیه السلام آمد و سلام داد و گفت:ای فرزند پیامبر خدا!من،غلام توام و از تو پولی نمی گیرم؛امّا دعا کن که خدا،فرزندی پسر و سالم روزی ام کند که شما اهل بیت را دوست بدارد؛چرا که همسرم در حال زایمان است.

امام علیه السلام فرمود:«به خانه ات برو که خدا به تو پسری سالم بخشیده است».

او رفت و چنان یافت.سپس به سوی امام حسین علیه السلام بازگشت و ایشان،به خاطر ولادت پسرش برای او دعای خیر کرد.آنگاه،امام حسین علیه السلام از روغن به پایش مالید و از جایش برنخاسته بود که وَرَم پاهایش خوابید.

ص:395

6/15

ضالَّةُ الأَعرابِیِّ

321 . إثبات الهداة عن عبد اللّه بن عبّاس: کُنتُ جالِسا عِندَ الحُسَینِ علیه السلام فَجاءَهُ أعرابِیٌّ،و قالَ:ضَلَّ بَعیری و لَیسَ لی غَیرُهُ،و أنتَ ابنُ رَسولِ اللّهِ أرشِدنی إلَیهِ.

فَقالَ:اِذهَب إلی مَوضِعِ کَذا فَإِنَّهُ فیهِ و فی مُقابِلِهِ أسَدٌ.

فَذَهَبَ إلی ذلِکَ المَوضِعِ فَوَجَدَهُ کَما قالَ علیه السلام. (1)

7/15

جَنابَةُ الأَعرابِیِّ

322 . الخرائج و الجرائح عن جابر الجعفی عن زین العابدین علیه السلام: أقبَلَ أعرابِیٌّ إلَی المَدینَة لِیَختَبِر

الحُسَینَ علیه السلام لِما ذُکِرَ لَهُ مِن دَلائِلِهِ،فَلَمّا صارَ بِقُربِ المَدینَةِ خَضخَضَ (2)و دَخَلَ المَدینَةَ،فَدَخَلَ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام و هُوَ جُنُبٌ.

فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ الحُسَینُ علیه السلام:أما تَستَحی یا أعرابِیُّ أن تَدخُلَ إلی إمامِکَ و أنتَ جُنُبٌ؟!و قالَ:أنتُم مَعاشِرَ العَرَبِ،إذا خَلَوتُم خَضخَضتُم. (3)

ص:396


1- (1) إثبات الهداة:ج 2 ص 591 ح 85 [1] نقلاً عن کتاب التحفة فی الکلام.
2- (2) الخَضخَضَة:الاستِمناء،و هو استنزال المَنیِّ فی غیر الفَرج.و أصل الخضخضة التحریک(النهایة:ج 2 ص 39« [2]خضخض»).
3- (3) الخرائج و الجرائح:ج 1 ص 246 ح 2،الصراط المستقیم:ج 2 ص 178 ح 2 نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 181 ح 4. [3]
6/15-راهنمایی مرد بادیه نشین به گم شده اش

321 . إثبات الهداة به نقل از عبد اللّه بن عبّاس:نزد امام حسین علیه السلام نشسته بودم که عربی بادیه نشین آمد و گفت:تنها شترم گم شده است و تو فرزند پیامبر خدایی.مرا به آن،راهنمایی کن.

امام علیه السلام فرمود:«به فلان جا برو که در آنجاست و شیری هم در برابرش ایستاده است».

بادیه نشین،رفت و او را در همان جا و به همان گونه که امام علیه السلام فرموده بود،یافت.

7/15-خبر دادن از جُنُب بودن اعرابی

322 . الخرائج و الجرائح به نقل از جابر جُعفی،از امام زین العابدین علیه السلام:عربی

بادیه نشین به مدینه رفت تا آنچه را از دلایل[امامت]امام حسین علیه السلام شنیده بود،بیازماید.چون نزدیک مدینه رسید،استمنا کرد و داخل مدینه شد و با همان حالِ جنابت،بر امام حسین علیه السلام درآمد.

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«ای اعرابی!آیا شرم نمی کنی که با حال جنابت،بر امام خود،وارد می شوی؟!شما عرب های بادیه،چون خلوت می کنید،استمنا می کنید».

ص:397

ص:398

ص:399

البابُ الرّابِعُ:الحکم العبادیّة

الفَصلُ الأَوَّلُ:العبادة

1/1

ثَمَرَةُ العِبادَةِ

323 . تنبیه الخواطر عن الإمام الحسین علیه السلام: مَن عَبَدَ اللّهَ حَقَّ عِبادَتِهِ،آتاهُ اللّهُ فَوقَ أمانِیِّهِ و کِفایَتِهِ. (1)

2/1

أنواعُ العِبادَةِ

324 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: إنَّ قَوما عَبَدُوا اللّهَ رَغبَةً فَتِلکَ عِبادَةُ التُّجّارِ،و إنَّ قَوما عَبَدُوا اللّهَ رَهبَةً فَتِلکَ عِبادَةُ العَبیدِ،و إنَّ قَوما عَبَدُوا اللّهَ شُکرا فَتِلکَ عِبادَةُ الأَحرارِ؛و هِیَ أفضَلُ العِبادَةِ. (2)

ص:400


1- (1) تنبیه الخواطر:ج 2 ص 108، [1]التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام:ص 327 ح 179، [2]بحار الأنوار:ج 71 ص 184 ح 44. [3]
2- (2) تحف العقول:ص 246،بحار الأنوار:ج 78 ص 117 ح 5. [4]

باب چهارم:حکمت های عبادی

فصل یکم:عبادت

1/1-ثمره عبادت

323 . تنبیه الخواطر از امام حسین علیه السلام:هر کس خدا را آن گونه که حقّ اوست،عبادت کند،خداوند،بیش از آرزوها و نیازش به او اعطا می کند.

2/1-گونه های عبادت

324 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:گروهی خدا را به طمع[بهشت]عبادت کردند.این،عبادتِ تاجران است.گروهی خدا را از سرِ ترس،عبادت کردند.این،عبادتِ بردگان است.گروهی خدا را از سرِ سپاس،عبادت کردند.این،عبادتِ آزادگان و برترین عبادت است.

ص:401

3/1

شَرطُ قَبولِ العِبادَةِ

325 . دعائم الإسلام: عَنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام أنَّهُ قیلَ لَهُ:إنَّ عَبدَ اللّهِ بنَ عامِرٍ (1)تَصَدَّقَ الیَومَ بِکَذا و کَذا،و أعتَقَ الیَومَ کَذا و کَذا.

فَقالَ:إنَّما مَثَلُ عَبدِ اللّهِ بنِ عامِرٍ کَمَثَلِ الَّذی یَسرِقُ الحاجَّ ثُمَّ یَتَصَدَّقُ بِما سَرَقَ.و إنَّمَا الصَّدَقَةُ الطَّیِّبَةُ صَدَقَةُ الَّذی عَرِقَ فیها جَبینُهُ،وَ اغبَرَّ فیها وَجهُهُ.

قیلَ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام:مَن عَنی بِذلِکَ؟قالَ:عَنی بِهِ عَلِیّا علیه السلام. (2)

326 . تاریخ أصبهان عن أبی إسحاق عن الحسین بن علیّ: قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:مَثَلُ الَّذی یُصیبُ المالَ مِنَ الحَرامِ ثُمَّ یَتَصَدَّقُ بِهِ،لَم یُتَقَبَّل مِنهُ إلاّ کَما یُتَقَبَّلُ مِنَ الزّانِیَةِ الَّتی تَزنی ثُمَّ تَتَصَدَّقُ بِهِ عَلَی المَرضی. (3)

4/1

صِدقُ العُبودِیَّةِ

327 . الإقبال عن الإمام الحسین علیه السلام فیما نُسِبَ إلَیهِ مِن دُعاءِ عَرَفَةَ:إلهی هذا ذُلّی ظاهِرٌ بَینَ یَدَیکَ،و هذا حالی لا یَخفی عَلَیکَ،مِنکَ أطلُبُ الوُصولَ إلَیکَ،و بِکَ أستَدِلُّ عَلَیکَ،فَاهدِنی بِنورِکَ إلَیکَ،و أقِمنی بِصِدقِ العُبودِیَّةِ بَینَ یَدَیکَ. (4)

ص:402


1- (1) عبد اللّه بن عامر بن کریز القرشی العبشمی،عامل عثمان علی البصرة بعد أبی موسی،و ولاّه أیضا بلاد فارس بعد عثمان بن أبی العاص،و لم یزل والیا علی البصرة إلی أن قتل عثمان،فلمّا سمع ابن عامر بقتله حمل ما فی بیت المال و سار إلی مکّة،و قد ولی البصرة مرّة اخری ثلاث سنین فی عهد معاویة.ولد فی عهد رسول اللّه صلی الله علیه و آله،و توفّی سنة سبع،و قیل:سنة ثمان و خمسین(اسد الغابة:ج 3 ص 289 الرقم 3033، [1]الطبقات الکبری:ج 5 ص 44). [2]
2- (2) دعائم الإسلام:ج 2 ص 329 ح 1244 و ج 1 ص 244 [3] نحوه،بحار الأنوار:ج 96 ص 27 ح 56. [4]
3- (3) تاریخ أصبهان:ج 2 ص 216 ح 1499، [5]کنز العمّال:ج 4 ص 14 ح 9262.
4- (4) الإقبال(طبعة دار الکتب الإسلامیّة):ص 349،بحار الأنوار:ج 98 ص 226 ح 3. [6]
3/1-شرط قبولی عبادت

325 . دعائم الإسلام: به امام حسین علیه السلام گفته شد:عبد اللّه بن عامر، (1)امروز،فلان مقدار صدقه داد و فلان تعداد،بنده آزاد کرد.

فرمود:«حکایت عبد اللّه بن عامر،حکایتِ دزدی است که از حاجیان می دزدد و سپس،آنچه را دزدیده،صدقه می دهد.صدقه پاکیزه،صدقه کسی است که بر پیشانی اش عَرَق نشسته و چهره اش غبار گرفته باشد».

به امام صادق علیه السلام گفته شد:منظور ایشان که بود؟

فرمود:«مقصودش علی علیه السلام بود[که از دست رنجِ خویش،نه از بیت المال،صدقه می داد]».

326 . تاریخ أصبهان به نقل از ابو اسحاق،از امام حسین علیه السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«کسی که مالی را از حرام به دست می آورد و سپس،آن را صدقه می دهد،از او پذیرفته نمی شود،مگر مانند[قبولیِ صدقه]زن زناکاری که مزد زنایش را به بیماران،صدقه می دهد!».

4/1-بندگی راستین

327 . الإقبال از امام حسین علیه السلام(در دعای عرفه منسوب به ایشان):خدای من!این خواری من،پیش روی تو آشکار است و حالتی است که از تو پنهان نیست.رسیدن به تو را از تو می خواهم و با تو به تو ره می جویم.پس با نور خود،ره بنما و با بندگی راستین،مرا پیش روی خودت بر پا دار.

ص:403


1- (1) عبد اللّه بن عامر بن کریز بن قُرَشی عبشمی،پس از ابو موسی اشعری،کارگزار عثمان در بصره بود.عثمان،او را پس از عثمان بن ابی العاص به حکومت سرزمین فارس،منصوب کرد.عبد اللّه تا زمان کشته شدن عثمان،حاکم بصره بود و زمانی که خبر قتل عثمان را شنید،هر چه از بیت المال در اختیار داشت،با خود برداشت و به مکّه رفت.وی،بار دیگر در دوران معاویه،سه سال حاکم بصره شد.عبد اللّه بن عامر،در زمان پیامبر خدا به دنیا آمد و گفته اند در سال 57 و یا 58 هجری از دنیا رفت(اسد الغابة:ج 3 ص 288 ش 3033،الطبقات الکبری:ج 5 ص 44).

5/1

شِدَّةُ عِبادَةِ النَّبِیِّ

328 . الاحتجاج عن موسی بن جعفر عن آبائه عن الحسین بن علیّ عن علیّ علیهم السلام :لَقَد قامَ[رَسولُ اللّهِ]صلی الله علیه و آله عَشرَ سِنینَ عَلی أطرافِ أصابِعِهِ،حَتّی تَوَرَّمَت قَدَماهُ وَ اصفَرَّ وَجهُهُ،یَقومُ اللَّیلَ أجمَعَ،حَتّی عوتِبَ فی ذلِکَ،فَقالَ اللّهُ عز و جل: «طه ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی» 1 بَل لِتَسعَدَ بِهِ. (1)

6/1

دَوامُ عَزمِ الطّاعَةِ

329 . الإقبال عن الإمام الحسین علیه السلام فیما نُسِبَ إلَیهِ مِن دُعاءِ عَرَفَةَ:إلهی،إنَّکَ تَعلَمُ أنّی و إن لَم تَدُمِ الطّاعَةُ مِنّی فِعلاً جَزما،فَقَد دامَت مَحَبَّةً و عَزما. (2)

7/1

ذَمُّ الاِعتِمادِ عَلَی الطّاعَةِ

330 . الإقبال عن الإمام الحسین علیه السلام فیما نُسِبَ إلَیهِ مِن دُعاءِ عَرَفَةَ:إلهی،حُکمُکُ النّافِذُ و مَشِیَّتُکَ القاهِرَةُ لَم یَترُکا لِذی مَقالٍ مَقالاً،و لا لِذی حالٍ حالاً!إلهی کَم مِن طاعَةٍ بَنَیتُها،و حالَةٍ شَیَّدتُها،هَدَمَ اعتِمادی عَلَیها عَدلُکَ،بَل أقالَنی مِنها فَضلُکَ. (3)

ص:404


1- (2) الاحتجاج:ج 1 ص 520 ح 127، [1]بحار الأنوار:ج 71 ص 26. [2]
2- (3) الإقبال(طبعة دار الکتب الإسلامیّة):ص 348،بحار الأنوار:ج 98 ص 225 ح 3. [3]
3- (4) الإقبال(طبعة دار الکتب الإسلامیّة):ص 348،بحار الأنوار:ج 98 ص 225 ح 3. [4]
5/1-فراوانی عبادت پیامبر

328 . الاحتجاج از امام کاظم،از پدرانش،از امام حسین،از امام علی علیهم السلام:[پیامبر خدا]،ده سال بر سرْ انگشتانش ایستاد تا آنجا که پاهایش ورم کرد و صورتش زرد رنگ شد.همه شب را به عبادت می ایستاد تا آن که در این باره به او عتاب شد و خداوند عز و جل فرمود:«طه.ما قرآن را بر تو نفرستادیم تا خود را هلاک کنی»؛بلکه برای آن است که خوش بخت شوی.

6/1-دوام تصمیم بر اطاعت

329 . الإقبال از امام حسین علیه السلام(در دعای عرفه منسوب به ایشان):خدای من!تو می دانی که من،هر چند طاعتم ادامه دار و قطعی نیست،امّا محبّت و تصمیمم ادامه دار است.

7/1-نکوهش اعتماد بر اطاعت

330 . الإقبال از امام حسین علیه السلام(در دعای عرفه منسوب به ایشان):خدای من!حُکمت نافذ است و خواسته چیره ات،برای[هیچ]سخنگویی جای سخن و برای[هیچ]قدرتمندی جای کار،نگذاشته است.

خدای من!چه طاعت ها که بنا نهادی و چه حالت ها که استوار داشتی.عدالت تو،اعتمادم را بر تو از میان بُرده و فضل تو،آن را به من باز گردانده است.

ص:405

الفَصلُ الثّانی:الأذان

1/2

بَدءُ تَشریعِ الأَذانِ (1)

331 . دعائم الإسلام بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام (2):أنَّهُ سُئِلَ عَن قَولِ النّاسِ فِی الأَذانِ أنَّ السَّبَبَ کانَ فیهِ رُؤیا رَآها عَبدُ اللّهِ بنُ زَیدٍ،فَأَخبَرَ بِهَا النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله،فَأَمَرَ بِالأَذانِ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:الوَحیُ یَتَنَزَّلُ عَلی نَبِیِّکُم و تَزعُمونَ أنَّهُ أخَذَ الأَذانَ عَن عَبدِ اللّهِ بنِ زَیدٍ،وَ الأَذانُ وَجهُ دینِکُم!و غَضِبَ علیه السلام ثمَّ قالَ:بَل سَمِعتُ أبی عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ رِضوانُ اللّهِ عَلَیهِ و صَلَواتُهُ یَقولُ:

أهبَطَ اللّهُ عز و جل مَلَکا،حَتّی عَرَجَ بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و ذَکَرَ حَدیثَ الإِسراءِ بِطولِهِ،اختَصَرناهُ نَحنُ هاهُنا،قالَ فیهِ:و بَعَثَ اللّهُ مَلَکا لَم یُرَ فِی السَّماءِ قَبلَ ذلِکَ الوَقتِ و لا بَعدَهُ،فَأَذَّنَ مَثنی و أقامَ مَثنی،و ذَکَرَ کَیفِیَّةَ الأَذانِ.

و قالَ جَبرائیلُ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله:یا مُحَمَّدُ،هکَذا أذِّن لِلصَّلاةِ. (3)

ص:406


1- (1) و لمزید من التوضیح راجع:موسوعة میزان الحکمة:ج 2 عنوان«الأذان».
2- (2) فی المصدر هنا زیادة:«عن علیّ صلوات اللّه علیه»،و هی من سهو النسّاخ و الصواب ما أثبتناه من بحار الأنوار. [1]
3- (3) دعائم الإسلام:ج 1 ص 142 [2] عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،الجعفریّات:ص 42 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 84 ص 156 ح 54.

فصل دوم:اذان

1/2-آغاز تشریع اذان

آغاز تشریع اذان(1)

331 . دعائم الإسلام: از امام حسین علیه السلام درباره گفته مردم که سبب صدور فرمان به گفتن اذان،خواب عبد اللّه بن زید انصاری بوده که به پیامبر صلی الله علیه و آله خبر داده و ایشان هم بدان فرمان داده است،سؤال شد.

فرمود:«وحی بر پیامبرتان نازل می شود و می پندارید که او اذان را از عبد اللّه بن زید گرفت،در حالی که اذان،سیمایِ دین شماست؟!

امام علیه السلام[در اینجا]خشمگین شد و فرمود:«بلکه شنیدم که پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام می فرمود:خدای عز و جل فرشته ای را فرود آورد تا پیامبر خدا را به معراج بُرد...».

امام حسین علیه السلام حدیث معراج را با تمام تفصیلش[به نقل از امام علی علیه السلام]باز گفت که ما در اینجا خلاصه اش کرده ایم،و از جمله فرمود:«و خداوند،فرشته ای را برانگیخت که پیش از آن و پس از آن،در آسمان دیده نشد.او

بندهای اذان و اقامه را دو بار گفت و کیفیت اذان را باز گفت.

جبرئیل علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت:"ای محمّد!برای نماز،این گونه اذان بگو"».

ص:407


1- (1)برای آگاهی کامل از این موضوع،ر.ک:دانش نامه میزان الحکمه:ج 2،مَدخل«اذان».

332 . مسند البزّار عن زیاد بن المنذر عن محمّد بن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جدّه عن علیّ علیهم السلام :لَمّا أرادَ اللّهُ أن یُعَلِّمَ رَسولَهُ الأَذانَ أتاهُ جِبریلُ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِما بِدابَّةٍ یُقالُ لَهَا البُراقُ،فَذَهَبَ یَرکَبُها،فَاستَصعَبَت،فَقالَ لَها جِبریلُ:اُسکُنی،فَوَ اللّهِ ما رَکِبَکَ عَبدٌ أکرَمَ عَلَی اللّهِ مِن مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله،قالَ:فَرَکِبَها،حَتَّی انتَهی إلَی الحِجابِ الَّذی یَلِی الرَّحمنَ تَبارَکَ و تَعالی.

قالَ:فَبَینَما هُوَ کَذلِکَ،إذ خَرَجَ مَلَکٌ مِنَ الحِجابِ،فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا جِبریلُ مَن هذا؟

قالَ:وَ الَّذی بَعَثَکَ بِالحَقِّ،إنّی لَأَقرَبُ الخَلقِ مَکانا و إنَّ هذَا المَلَکَ ما رَأَیتُهُ مُنذُ خُلِقتُ قَبلَ ساعَتی هذِهِ!

فَقالَ المَلَکُ:اللّهُ أکبَرُ،اللّهُ أکبَرُ.قالَ:فَقیلَ لَهُ مِن وَراءِ الحِجابِ:صَدَقَ عَبدی،أنَا أکبَرُ أنَا أکبَرُ.

ثُمَّ قالَ المَلَکُ:أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ.قالَ:فَقیلَ لَهُ مِن وَراءِ الحِجابِ:صَدَقَ عَبدی،أنَا لا إلهَ إلاّ أنَا.

قالَ:فَقالَ المَلَکُ:أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ.قالَ:فَقیلَ مِن وَراءِ الحِجابِ:صَدَقَ عَبدی،أنَا أرسَلتُ مُحَمَّدا.

قالَ المَلَکُ:حَیَّ عَلَی الصَّلاةِ،حَیَّ عَلَی الفَلاحِ،قَد قامَتِ الصَّلاةُ.

ثُمَّ قالَ المَلَکُ:اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ.قالَ:فَقیلَ مِن وَراءِ الحِجابِ:صَدَقَ عَبدی،

أنَا أکبَرُ أنَا أکبَرُ.

ثُمَّ قالَ:لا إلهَ إلاَّ اللّهُ.قالَ:فَقیلَ مِن وَراءِ الحِجابِ:صَدَقَ عَبدی،لا إلهَ إلاّ أنَا.

قالَ:ثُمَّ أخَذَ المَلَکُ بِیَدِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَقَدَّمَهُ فَهُم (1)أهلُ السَّماءِ فیهِم آدَمُ و نوحٌ.

قالَ أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام:یَومَئِذٍ أکمَلَ اللّهُ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله الشَّرَفَ عَلی أهلِ السَّماواتِ وَ الأَرضِ. (2)

ص:408


1- (1) کذا فی المصدر،و الظاهر أنّ الصواب:«فأمَّ».
2- (2) مسند البزّار:ج 2 ص 146 ح 508؛صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 227 ح 115،عوالی اللآلی:ج 1 ص 26 ح 8 کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 84 ص 151 ح 47.

332 . مسند البزّار به نقل از زیاد بن منذر:امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین،از امام علی علیهم السلام نقل کرد که فرمود:چون خداوند خواست اذان را به پیامبر صلی الله علیه و آله یاد دهد،جبرئیل علیه السلام مَرکبی به نام بُراق به نزد ایشان آورد که چون خواست سوارش شود،چموشی کرد.جبرئیل علیه السلام به او گفت:آرام باش که به خدا سوگند،هیچ کس بر تو سوار نشده که نزد خدا،گرامی تر از محمّد باشد.

پس ایشان سوار شد و تا پرده مجاور خدای رحمان تبارک و تعالی رفت.در این هنگام،فرشته ای از پرده درآمد.پیامبر خدا از جبرئیل علیه السلام پرسید:«این کیست؟».

گفت:سوگند به کسی که تو را به حق برانگیخت،نزدیک ترین مخلوق به خدا منم؛ولی این فرشته را از آغاز خلقتم تاکنون ندیده ام.

فرشته گفت:اللّه اکبر،اللّه اکبر(خدا،بزرگ تر است)!

پس از پشتِ پرده به او گفته شد:«بنده ام راست گفت.من،بزرگ ترم؛من،بزرگ ترم».

فرشته گفت:أشهد أن لا إله إلاّ اللّه(گواهی می دهم که جز اللّه،خدایی نیست).

پس از پشتِ پرده به او گفته شد:«بنده ام راست گفت.منم و جز من،خدایی نیست».

فرشته گفت:أشهد أنَّ محمّدا رسول اللّه(گواهی می دهم که محمّد،فرستاده خداست).

پس از پشتِ پرده گفته شد:«بنده ام راست گفت.من،محمّد را فرستاده ام».

فرشته گفت:حیّ علی الصّلاة،حیّ علی الفلاح،قد قامت الصلاة(به سوی نماز بشتابید،به سوی رستگاری بشتابید.نماز،برپا شد).

سپس فرشته گفت:اللّه اکبر،اللّه اکبر(خدا،بزرگ تر است).

پس از پشتِ پرده گفته شد:«بنده ام راست گفت.من بزرگ ترم؛من،بزرگ ترم».

سپس[فرشته]گفت:لا إله إلاّ اللّه(خدایی جز اللّه نیست).

پس،از پشتِ پرده گفته شد:«بنده ام راست گفت.جز من،خدایی نیست».

پس از آن،فرشته،دست محمّد صلی الله علیه و آله را گرفت و او را پیش انداخت و به زیارت آسمانیان بُرد که آدم و نوح علیهما السلام هم در میان آنان بودند.

امام باقر علیه السلام افزود:آن روز بود که خداوند،برتری محمّد صلی الله علیه و آله را بر اهل آسمان ها و زمین،کامل کرد.

ص:409

2/2

تَفسیرُ الأَذانِ

333 . معانی الأخبار بإسناده عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: کُنّا جُلوسا فِی المَسجِدِ إذ صَعِدَ المُؤَذِّنُ المَنارَةَ فَقالَ:«اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ»،فَبَکی أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام و بَکَینا لِبُکائِهِ،فَلَمّا فَرَغَ المُؤَذِّنُ قالَ:أ تَدرونَ ما یَقولُ المُؤَذِّنُ؟قُلنا:اللّهُ و رَسولُهُ و وَصِیُّهُ أعلَمُ!قالَ:لَو تَعلَمونَ ما یَقولُ لَضَحِکتُم قَلیلاً و لَبَکَیتُم کَثیرا!فَلِقَولِهِ:«اللّهُ أکبَرُ»مَعانٍ کَثیرَةٌ:

مِنها:أنَّ قَولَ المُؤَذِّنِ:«اللّهُ أکبَرُ»یَقَعُ عَلی قِدَمِهِ و أزَلِیَّتِهِ و أبَدِیَّتِهِ و عِلمِهِ و قُوَّتِهِ و قُدرَتِهِ و حِلمِهِ و کَرَمِهِ و جودِهِ و عَطائِهِ و کِبرِیائِهِ،فَإِذا قالَ المُؤَذِّنُ:«اللّهُ أکبَرُ»فَإِنَّهُ یَقولُ:اللّهُ الَّذی لَهُ الخَلقُ وَ الأَمرُ و بِمَشِیَّتِهِ کانَ الخَلقُ،و مِنهُ کُلُّ شَیءٍ لِلخَلقِ،و إلَیهِ یَرجِعُ الخَلقُ،و هُوَ الأَوَّلُ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ لَم یَزَل،وَ الآخِرُ بَعدَ کُلِّ شَیءٍ لا یَزالُ،

وَ الظّاهِرُ فَوقَ کُلِّ شَیءٍ لا یُدرَکُ،وَ الباطِنُ دونَ کُلِّ شَیءٍ لا یُحَدُّ،و هُوَ الباقی و کُلُّ شَیءٍ دونَهُ فانٍ.

وَ المَعنَی الثّانی:«اللّهُ أکبَرُ»أیِ العَلیمُ الخَبیرُ عَلَیهِم (1)بِما کانَ و یَکونُ قَبلَ أن یَکونَ.

وَ الثّالِثُ:«اللّهُ أکبَرُ»أیِ القادِرُ عَلی کُلِّ شَیءٍ،یَقدِرُ عَلی ما یَشاءُ،القَوِیُّ لِقُدرَتِهِ،المُقتَدِرُ عَلی خَلقِهِ،القَوِیُّ لِذاتِهِ،قُدرَتُهُ قائِمَةٌ عَلَی الأَشیاءِ کُلِّها،إذا قَضی أمرا فَإِنَّما یَقولُ لَهُ:کُن،فَیَکونُ.

وَ الرّابِعُ:«اللّهُ أکبَرُ»عَلی مَعنی حِلمِهِ و کَرَمِهِ،یَحلُمُ کَأَنَّهُ لا یَعلَمُ،و یَصفَحُ کَأَنَّهُ لا یَری،و یَستُرُ کَأَنَّهُ لا یُعصی،لا یُعَجِّلُ بِالعُقوبَةِ کَرَما و صَفحا و حِلما.

وَ الوَجهُ الآخَرُ فی مَعنی«اللّهُ أکبَرُ»؛أیِ الجَوادُ جَزیلُ العَطاءِ کَریمُ الفَعالِ. (2)

وَ الوَجهُ الآخَرُ:«اللّهُ أکبَرُ»فیهِ نَفیُ صِفَتِهِ و کَیفِیَّتِهِ؛کَأَنَّهُ یَقولُ:اللّهُ أجَلُّ مِن أن یُدرِکَ الواصِفونَ قَدرَ صِفَتِهِ الَّذی هُوَ مَوصوفٌ بِهِ،و إنَّما یَصِفُهُ الواصِفونَ عَلی قَدرِهِم لا عَلی قَدرِ عَظَمَتِهِ و جَلالِهِ،تَعالَی اللّهُ عَن أن یُدرِکَ الواصِفونَ صِفَتَهُ عُلُوّا کَبیرا.

وَ الوَجهُ الآخَرُ:«اللّهُ أکبَرُ»کَأَنَّهُ یَقولُ:اللّهُ أعلی و أجَلُّ،و هُوَ الغَنِیُّ عَن عِبادِهِ،لا حاجَةَ بِهِ إلی أعمالِ خَلقِهِ.

و أمّا قَولُهُ:«أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ»فَإِعلامٌ بِأَنَّ الشَّهادَةَ لا تَجوزُ إلاّ بِمَعرِفَتِهِ مِنَ القَلبِ،کَأَنَّهُ یَقولُ:أعلَمُ أنَّهُ لا مَعبودَ إلاَّ اللّهُ،و أنَّ کُلَّ مَعبودٍ باطِلٌ سِوَی اللّهِ،و اقِرُّ بِلِسانی بِما فی قَلبی مِنَ العِلمِ بِأَنَّهُ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ،و أشهَدُ أنَّهُ لا مَلجَأَ مِنَ اللّهِ إلاّ إلَیهِ،

و لا مَنجی مِن شَرِّ کُلِّ ذی شَرٍّ و فِتنَةِ کُلِّ ذی فِتنَةٍ إلاّ بِاللّهِ.

و فِی المَرَّةِ الثّانِیَةِ:«أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ»مَعناهُ:أشهَدُ أن لا هادِیَ إلاَّ اللّهُ،و لا دَلیلَ لی إلَی الدّینِ إلاَّ اللّهُ،و اشهِدُ اللّهَ بِأَنّی أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ،و اشهِدُ سُکّانَ السَّماواتِ و سُکّانَ الأَرَضینَ و ما فیهِنَّ مِنَ المَلائِکَةِ وَ النّاسِ أجمَعینَ،و ما فیهِنَّ مِنَ الجِبالِ وَ الأَشجارِ وَ الدَّوابِّ وَ الوُحوشِ و کُلِّ رَطبٍ و یابِسٍ،بِأَنّی أشهَدُ أن لا خالِقَ إلاَّ اللّهُ،و لا رازِقَ و لا مَعبودَ و لا ضارَّ و لا نافِعَ و لا قابِضَ و لا باسِطَ و لا مُعطِیَ و لا مانِعَ و لا ناصِحَ و لا کافِیَ و لا شافِیَ و لا مُقَدِّمَ و لا مُؤَخِّرَ إلاَّ اللّهُ،لَهُ الخَلقُ وَ الأَمرُ،و بِیَدِهِ الخَیرُ کُلُّهُ،تَبارَکَ اللّهُ رَبُّ العالَمینَ.

و أمّا قَولُهُ:«أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ»یَقولُ:اُشهِدُ اللّهَ أنَّهُ لا إلهَ إلاّ هُوَ،و أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ و رَسولُهُ و نَبِیُّهُ و صَفِیُّهُ و نَجِیُّهُ،أرسَلَهُ إلی کافَّةِ النّاسِ أجمَعینَ بِالهُدی و دینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ و لَو کَرِهَ المُشرِکونَ،و اشهِدُ مَن فِی السَّماواتِ وَ الأَرضِ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ المُرسَلینَ وَ المَلائِکَةِ وَ النّاسِ أجمَعینَ أنَّ مُحَمَّدا سَیِّدُ الأَوَّلینَ وَ الآخِرینَ.

و فِی المَرَّةِ الثّانِیَةِ:«أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ»یَقولُ:أشهَدُ أن لا حاجَةَ لِأَحَدٍ إلی أحَدٍ إلاّ إلَی اللّهِ الواحِدِ القَهّارِ الغَنِیِّ عَن عِبادِهِ وَ الخَلائِقِ وَ النّاسِ أجمَعینَ،و أنَّهُ أرسَلَ مُحَمَّدا إلَی النّاسِ بَشیرا و نَذیرا و داعِیا إلَی اللّهِ بِإِذنِهِ و سِراجا مُنیرا،فَمَن أنکَرَهُ و جَحَدَهُ و لَم یُؤمِن بِهِ أدخَلَهُ اللّهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدا مُخَلَّدا لا یَنفَکُّ عَنها أبَدا.

و أمّا قَولُهُ:«حَیَّ عَلَی الصَّلاةِ»أی هَلُمّوا إلی خَیرِ أعمالِکُم و دَعوَةِ رَبِّکُم،و سارِعوا إلی مَغفِرَةٍ مِن رَبِّکُم،و إطفاءِ نارِکُمُ الَّتی أوقَدتُموها،و فِکاکِ رِقابِکُمُ الَّتی رَهَنتُموها،لِیُکَفِّرَ اللّهُ عَنکُم سَیِّئاتِکُم،و یَغفِرَ لَکُم ذُنوبَکُم،و یُبَدِّلَ سَیِّئاتِکُم حَسَناتٍ،فَإِنَّهُ مَلِکٌ کَریمٌ ذُو الفَضلِ العَظیمِ،و قَد أذِنَ لَنا مَعاشِرَ المُسلِمینَ بِالدُّخولِ فی

خِدمَتِهِ،وَ التَّقَدُّمِ إلی بَینِ یَدَیهِ.

و فِی المَرَّةِ الثّانِیَةِ:«حَیَّ عَلَی الصَّلاةِ»أی قوموا إلی مُناجاةِ اللّهِ رَبِّکُم،و عَرضِ حاجاتِکُم عَلی رَبِّکُم،و تَوَسَّلوا إلَیهِ بِکَلامِهِ و تَشَفَّعوا بِهِ،و أکثِرُوا الذِّکرَ وَ القُنوتَ وَ الرُّکوعَ وَ السُّجودَ وَ الخُضوعَ وَ الخُشوعَ،وَ ارفَعوا إلَیهِ حَوائِجَکُم،فَقَد أذِنَ لَنا فی ذلِکَ.

و أمّا قَولُهُ:«حَیَّ عَلَی الفَلاحِ»فَإِنَّهُ یَقولُ:أقبِلوا إلی بَقاءٍ لا فَناءَ مَعَهُ،و نَجاةٍ لا هَلاکَ مَعَها،و تَعالَوا إلی حَیاةٍ لا مَوتَ مَعَها،و إلی نَعیمٍ لا نَفادَ لَهُ،و إلی مُلکٍ لا زَوالَ عَنهُ،و إلی سُرورٍ لا حُزنَ مَعَهُ،و إلی انسٍ لا وَحشَةَ مَعَهُ،و إلی نورٍ لا ظُلمَةَ مَعَهُ،و إلی سَعَةٍ لا ضیقَ مَعَها،و إلی بَهجَةٍ لاَ انقِطاعَ لَها،و إلی غِنیً لا فاقَةَ مَعَهُ،و إلی صِحَّةٍ لا سُقمَ مَعَها،و إلی عِزٍّ لا ذُلَّ مَعَهُ،و إلی قُوَّةٍ لا ضَعفَ مَعَها،و إلی کَرامَةٍ یالَها مِن کَرامَةٍ،وَ اعجَلوا إلی سُرورِ الدُّنیا وَ العُقبی،و نَجاةِ الآخِرَةِ وَ الاُولی.

و فِی المَرَّةِ الثّانِیَةِ:«حَیَّ عَلَی الفَلاحِ»فَإِنَّهُ یَقولُ:سابِقوا إلی ما دَعَوتُکُم إلَیهِ،و إلی جَزیلِ الکَرامَةِ و عَظیمِ المِنَّةِ و سَنِیِّ (3)النِّعمَةِ وَ الفَوزِ العَظیمِ،و نَعیمِ الأَبَدِ فی جِوارِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فی مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلیکٍ مُقتَدِرٍ.

و أمّا قَولُهُ:«اللّهُ أکبَرُ»فَإِنَّهُ یَقولُ:اللّهُ أعلی و أجَلُّ مِن أن یَعلَمَ أحَدٌ مِن خَلقِهِ ما عِندَهُ مِنَ الکَرامَةِ لِعَبدٍ أجابَهُ و أطاعَهُ،و أطاعَ أمرَهُ و عَبَدَهُ،و عَرَفَ وَعیدَهُ وَ اشتَغَلَ بِهِ و بِذِکرِهِ،و أحَبَّهُ و آمَنَ بِهِ،وَ اطمَأَنَّ إلَیهِ و وَثِقَ بِهِ،و خافَهُ و رَجاهُ،وَ اشتاقَ إلَیهِ و وافَقَهُ فی حُکمِهِ و قَضائِهِ و رَضِیَ بِهِ.

و فِی المَرَّةِ الثّانِیَةِ:«اللّهُ أکبَرُ»فَإِنَّهُ یَقولُ:اللّهُ أکبَرُ و أعلی و أجَلُّ مِن أن یَعلَمَ أحَدٌ مَبلَغَ کَرامَتِهِ لِأَولِیائِهِ،و عُقوبَتِهِ لِأَعدائِهِ،و مَبلَغَ عَفوِهِ و غُفرانِهِ و نِعمَتِهِ لِمَن أجابَهُ

و أجابَ رَسولَهُ،و مَبلَغَ عَذابِهِ و نَکالِهِ (4)و هَوانِهِ لِمَن أنکَرَهُ و جَحَدَهُ.

و أمّا قَولُهُ:«لا إلهَ إلاَّ اللّهُ»مَعناهُ:للّهِ ِ الحُجَّةُ البالِغَةُ عَلَیهِم بِالرَّسولِ وَ الرِّسالَةِ وَ البَیانِ وَ الدَّعوَةِ،و هُوَ أجَلُّ مِن أن یَکونَ لِأَحَدٍ مِنهُم عَلَیهِ حُجَّةٌ،فَمَن أجابَهُ فَلَهُ النّورُ وَ الکَرامَةُ،و مَن أنکَرَهُ فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ عَنِ العالَمینَ،و هُوَ أسرَعُ الحاسِبینَ.

و مَعنی«قَد قامَتِ الصَّلاةُ»فِی الإِقامَةِ؛أی حانَ وَقتُ الزِّیارَةِ وَ المُناجاةِ و قَضاءِ الحَوائِجِ و دَرکِ المُنی وَ الوُصولِ إلَی اللّهِ و إلی کَرامَتِهِ و عَفوِهِ و رِضوانِهِ و غُفرانِهِ (5). (6)

ص:410


1- (1) کذا فی المصدر،و فی المصادر الاُخری:«علم ما کان»بدل«علیهم بما کان».
2- (2) فی بعض نسخ المصدر:«النوال».
3- (3) السنیّ:الرفیع(الصحاح:ج 6 ص 2384« [1]سنا»).
4- (4) نَکَّلَ به تنکیلاً:صنع به صنیعا یُحذِّر غیره.و النَّکال:ما نکَّلْتَ به غیرک کائنا ما کان(القاموس المحیط:ج 4 ص 60« [2]نکل»).
5- (5) قال الصدوق رحمه الله:إنّما ترک الراوی لهذا الحدیث ذکر«حیّ علی خیر العمل» [3]للتقیّة(معانی الأخبار:ص 41).
6- (6) معانی الأخبار:ص 38 ح 1،التوحید:ص 238 ح 1 کلاهما عن یزید بن الحسن عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،فلاح السائل:ص 262 ح 156 [4] عن زید بن الحسن عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 84 ص 131 ح 24. [5]
2/2-معنای اذان

333 . معانی الأخبار به سندش،از امام حسین علیه السلام:ما در مسجد نشسته بودیم که مؤذّن از مناره بالا رفت و گفت:«اللّه اکبر،اللّه اکبر!».

امیرمؤمنان علی علیه السلام گریست و ما هم از گریه او گریستیم.چون اذان تمام شد،فرمود:«آیا می دانید مؤذّن،چه می گوید؟».

گفتیم:خدا و پیامبر و وصیّش بهتر می دانند.

فرمود:«اگر می دانستید چه می گوید،کم می خندیدید و فراوان می گریستید؛چرا که "اللّه اکبر"،معانی فراوانی دارد.

از جمله معانی "اللّه اکبر"،آن است که مؤذّن،بر قدیم و ازلی و ابدی بودن خدا،و نیز بر علم،قوّت،قدرت،بردباری،کرَم،سخاوت،عطا و کبریاییِ او گواهی می دهد.

چون مؤذّن می گوید:"اللّه اکبر"،در واقع می گوید:خداوند،کسی است که خلق و امر،از آنِ اوست و خلق به خواسته اوست و هر چیز خلق،از اوست و خلق به سوی او باز می گردند و او همیشگی،نخستینِ پیش از هر چیز،ابدی و فرجامِ پس از هر چیز است.آشکارتر از هر چیز،درک ناشدنی،نهان تر از

همه چیز و تعریف نشدنی است،و اوست ماندگار و هر چیز غیر از او ناپایدار است.

معنای دوم "اللّه اکبر"،آن که دانایِ آگاه است،به آنچه بوده و آنچه خواهد بود،پیش از آن که به وجود آید.

معنای سوم "اللّه اکبر"،یعنی بر هر کاری تواناست.هر چه بخواهد،می تواند.به قدرت خویش،قوی و بر خلقش مقتدر است.نیرویش از خویش است و قدرتش بر همه چیزها سر است.چون حُکم کاری را تمام کرد،فقط می گوید:"باش!"»،پس می شود.

معنای چهارم "اللّه اکبر"،بردباری و کَرَم اوست.چنان بردباری می کند که گویی نمی داند و چنان در می گذرد که گویی نمی بیند و چنان می پوشانَد که گویی معصیت نمی شود.از سرِ کَرَم و گذشت و بردباری،زود کیفر نمی دهد.

دیگر معنای "اللّه اکبر"،یعنی بخشنده بزرگْ عطا و بزرگْ منش.

معنای دیگر "اللّه اکبر"،نفی صفت و کیفیت از خداست،گویی که می گوید:خدا،بزرگ تر از آن است که توصیف کنندگان،اندازه صفتی را که بدان موصوف است،درک کنند.توصیفگران،او را به اندازه خود توصیف می کنند،نه به اندازه عظمت و جلال او.والا و بس والا باد خدا از آن که توصیفگران به صفت او برسند!

معنای دیگر "اللّه اکبر"،این است که گویی می گوید:خدا،والاتر و بزرگ تر است و او از بندگانش بی نیاز است و نیازی به اعمال خلقش ندارد.

امّا گفته مؤذّن:"أشهد أن لا إله إلاّ اللّه"،اعلام این مطلب است که گواهی دادن،جز از سرِ معرفت قلبی،جایز نیست.گویی که می گوید:می دانم معبودی جز خدای عز و جل نیست و هر معبودی جز خدای عز و جل باطل است و آنچه در دل دارم،بر زبان می آورم.علم دارم به این که جز اللّه،خدایی نیست و گواهی می دهم که در برابر خدا،پناهگاهی جز خود او نیست و جز به یاری خداوند،از شرارت هیچ شَرور و خطرِ هیچ فتنه ای رهایی نیست.

و بار دوم که می گوید:"أشهد أن لا إله إلاّ اللّه"،بدین معناست که:گواهی می دهم راهنمایی جز خدا نیست و راهبرم به سوی دین،جز اللّه نیست.خدا را گواه می گیرم که من،به یکتاییِ خدا گواهی می دهم و ساکنان آسمان ها و زمین ها را گواه می گیرم و نیز هر آن که از فرشتگان

و آدمیان میان آنهاست و نیز آنچه از کوه ها و درختان و جنبندگان و حیوانات وحشی و هر تَر و خشکی در آنهاست،که گواهی می دهم آفریدگاری جز خداوند نیست و نه روزی رسان و معبودی،و نه زیان زننده و سودرسانی،و نه قبض و بسطدهنده ای،و نه عطا کننده و جلو گیرنده ای،و نه خیرخواه و کفایت کننده و شفادهنده ای،و نه پیش بَرَنده و عقب نگه دارنده ای.خلق و امر،از آنِ اوست و همه خیر به دست اوست.خجسته است خداوند،پروردگارِ جهانیان.

امّا این که می گوید:"أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه"؛یعنی خدا را گواه می گیرم که جز او خدایی نیست و این که محمّد،بنده و فرستاده و پیامبر و برگزیده و مَحرم راز اوست.او را به سوی همه مردم فرستاد و هدایت و دین حق را همراهش نمود تا بر همه دین ها برتری اش دهد،هر چند مشرکان را خوش نیاید،و نیز هر آن که را در آسمان ها و زمین است،از پیامبران و فرستادگان الهی تا فرشتگان و مردم،همه را گواه می گیرم که محمّد،سَرور اوّلین و آخرین است.

و در بار دوم که می گوید:"أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه"،می گوید:گواهی می دهم که کسی به کسی نیاز ندارد،جز به خدای یکتایِ قدرتمندِ بی نیاز از همه بندگان و مخلوقات و مردم،و اوست که محمّد را بشارت دهنده و هشدار دهنده به سوی مردمْ روانه کرد تا به اذن خدا،آنان را به سوی او بخوانَد و چراغ فروزان[هدایت]باشد.پس هر کس باورش ننمود و انکارش کرد و به او ایمان نیاورد،خداوند،او را به آتش دوزخ می بَرَد و جاودان و همیشگی در آن می مانَد و هیچ گاه بیرون نمی آید.

امّا گفته مؤذّن:"حیّ علی الصلاة"،یعنی به سوی بهترین کارهایتان و فراخوانِ پروردگارتان بشتابید و به سوی آمرزشِ خدایتان و نیز برای خاموش ساختن آتش[گناهانی]که برافروخته اید و آزاد کردن گردن هایتان که به گرو نهاده بودید،سرعت گیرید تا خداوند،زشتکاری هایتان را بپوشانَد و از گناهانتان درگذرد و بدی هایتان را به خوبی تبدیل کند،که او سلطانی بزرگوار و با فضلِ فراوان است که به ما مسلمانان اجازه داده تا به خدمتش

درآییم و به درگاهش بشتابیم.

و در بار دومی که می گوید:"حیّ علی الصلاة"،یعنی برای مناجات با خدا و عرضه نیازهایتان بر خدایتان برخیزید و با کلامش به او توسّل جویید و شفاعت بخواهید و ذکر و دعا و رکوع و سجود و خضوع و خشوع را فراوان به جای آورید و نیازهایتان را به سوی او ببرید که این را به ما اجازه داده است.

امّا گفته مؤذّن:"حیّ علی الفلاح"،یعنی:به بقایی که فنایی ندارد و نجاتی که هلاکی با آن نیست،رو بیاورید.به زندگی ای که مرگ ندارد و نعمتی که تمامی ندارد و سلطنتی که زوال ندارد و شادی ای که غمی همراهش نیست و انسی که تنهایی ندارد و نوری که تاریکی ندارد و وسعتی که تنگی ندارد و سُروری که پایانی ندارد و توانگری ای که نیازمندی ای ندارد و سلامتی که بیماری ای ندارد و عزّتی که ذلّتی ندارد و قوّتی که ضعفی ندارد و کرامتی بی همتا روی بیاورید و به سوی شادمانیِ نزدیک و دور،و نجاتِ پایان و آغاز بشتابید.

و در مرتبه دوم که می گوید:"حیّ علی الفلاح"،یعنی:به آنچه فرایتان خوانده ام،سبقت جویید،و نیز به کرامتِ سِتُرگ،دَهِش بزرگ،نعمت والا،کامیابی بزرگ و نعمت ابدی در کنار محمّد صلی الله علیه و آله در جایگاهی راستین،نزد سلطانی مقتدر.

و امّا این که[مؤذّن]می گوید:"اللّه اکبر"،گویی که می گوید:خداوند،والاتر و بزرگ تر از آن است که کسی از خلقش بداند که چه کرامتی برای بنده ای که دعوت خدا را اجابت کرده و اطاعتش کرده،در نظر گرفته است؛بنده ای که فرمان خدا را بُرده و او را پرستیده و به تهدیدش پی برده و به آن و یادش مشغول گشته و به او محبّت ورزیده و ایمان آورده است و به او اطمینان و تکیه کرده و بیمناک و امیدوار است،مشتاق اوست و موافق و خشنود به حکم و قضایش.

و در بار دوم که می گوید:"اللّه اکبر"،گویی که می گوید:خدا،بزرگ تر و والاتر از آن است که کسی بداند تکریم اولیایش و کیفر دادن دشمنانش توسّط او تا کجا

می رسد،و نیز اندازه عفو و مغفرت و نعمتی که ارزانی پاسخ دهندگان به خود و فرستاده اش کرده و مقدار عذاب و شکنجه و تحقیری که بر منکران و ناباورانش مقرّر داشته است.

و امّا گفته مؤذّن:"لا إله إلاّ اللّه"،معنایش آن است که خداوند با پیامبر و پیام و بیان و دعوتش بر ایشان(مردم)حجّت دارد و برتر از آن است که هیچ یک از ایشان را حجّتی بر او باشد.پس هر کس به او پاسخ دهد،نور و کرامت،از آنِ اوست و هر کس انکار کند،خداوند،از جهانیان بی نیاز و سریع ترینِ حسابرسان است.

و معنای "قد قامت الصلاة" در اقامه،این است که وقت دیدار و مناجات و برآوردن نیازها و نیل به آرزوها و رسیدن به خدای عز و جل و کرامت و عفو و رضایت و مغفرت او دررسیده است». (1)

ص:411


1- (1) شیخ صدوق،علّت نیاوردن«حیّ علی خیر العمل»و معنای آن را در این نقل،رعایت تقیّه توسّط راوی می داند.

ص:412

ص:413

ص:414

ص:415

ص:416

ص:417

3/2

الأَذانُ فی اذُنِ المَولودِ

334 . مسند أبی یعلی عن طلحة بن عبید اللّه عن حسین علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن وُلِدَ لَهُ فَأَذَّنَ فی اذُنِهِ الیُمنی و أقامَ فی اذُنِهِ الیُسری،لَم یَضُرَّهُ امُّ الصِّبیانِ (1). (2)

ص:418


1- (1) هو صرع یعرض الصبیان.
2- (2) مسند أبی یعلی:ج 6 ص 181 ح 6747،عمل الیوم و اللیلة لابن السنی:ص 220 ح 623،تاریخ دمشق:ج 57 ص 281 ح 12001،الفردوس:ج 3 ص 632 ح 5982،کنز العمّال:ج 16 ص 457 ح 45414.
3/2-اذان گفتن در گوش نوزاد

334 . مسند أبی یعلی به نقل از طلحة بن عبید اللّه،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«هر کس بچّه دار شود و در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگوید،از بیماری صَرع،در امان می مانَد».

ص:419

4/2

الأَذانُ فی اذُنِ مَن ساءَ خُلُقُهُ

335 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن ساءَ خُلُقُهُ مِن إنسانٍ أو دابَّةٍ فَأَذِّنوا فی اذُنَیهِ. (1)

راجع:موسوعة میزان الحکمة:ج 2 ص87(مَدخل الأذان).

5/2

الأَذانُ لاِنکِسارِ البَردِ

336 . تاریخ بغداد عن بشر بن غالب الأسدی: قَدِمَ عَلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام اناسٌ مِن أنطاکِیَةَ (2)،فَسَأَلَهُم عَن حالِ بِلادِهِم و عَن سیرَةِ أمیرِهِم فیهِم،فَذَکَروا خَیرا إلاّ أنَّهُم شَکَوُا البَردَ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:حَدَّثَنی أبی عَن جَدّی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ:أیُّما بَلَدةٍ کَثُرَ أذانُها بِالصَّلاةِ انکَسَرَ بَردُها أو قالَ:قَلَّ بَردُها (3). (4)

ص:420


1- (1) الفردوس:ج 3 ص 558 ح 5752،کنز العمّال:ج 15 ص 421 ح 41665؛المحاسن:ج 2 ص 257 ح 1809 [1] عن أبی حفص الأبان عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام علیّ علیهم السلام نحوه،بحار الأنوار:ج 84 ص 151 ح 46. [2]
2- (2) أنطاکیة:بلد فی غربیّ ترکیا هی من الثغور الشامیّة الرومیّة(معجم البلدان:ج1 ص266). [3]
3- (3) الملفت للنظر،هو اهتمام الإمام علیه السلام بالمسائل الإجتماعیة و السیاسیة للبلاد الإسلامیة،حتّی البعید منها مثل أنطاکیة التی کانت بعیدة عن بلاد المسلمین،و مع ذلک فإنّ الإمام یسأل عن وضعها و امرائها.أمّا ما أبداه الإمام من حلّه لما شکوه من البرد فیمکن أن یقال:إنّ ظاهر الروایة،هو البرد الشدید المضرّ و مقتضی الکتاب و السنّة،هو أنّ طاعة اللّه،کما تجلب النعمة و الرحمة الإلهیة،کذلک تدفع النقم و العذاب الإلهی و یمکن أن یکون الأذان من هذه الطاعة «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» (الأعراف:96). [4]
4- (4) تاریخ بغداد:ج 13 ص 36 الرقم 6993. [5]
4/2-اذان گفتن در گوش بدخو

اذان گفتن در گوش بدخو

335 . الفردوس از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«هر کس بدخو شد،انسان باشد یا حیوان،در گوش هایش اذان بگویید».

5/2-اذان گفتن برای کاستن از سردی هوا

336 . تاریخ بغداد به نقل از بشر بن غالب اسدی:گروهی از مردم انطاکیه (1)بر امام حسین علیه السلام درآمدند.ایشان از وضعیت شهر و رفتار فرمان روایشان پرسید.آنان از آنجا به نیکی یاد کردند،جز آن که از سرما گِلِه نمودند.

امام حسین علیه السلام فرمود:«پدرم،از جدّم پیامبر خدا حدیث کرد که فرمود:"هر شهری که برای نماز،بسیار اذان بگوید،سرمایش می رود(/از سرمایش کاسته می شود)"». (2)

ص:421


1- (1) انطاکیه،شهری بزرگ در غرب ترکیه و از نقاط مرزی روم قدیم است که صدها کیلومتر با مدینه فاصله دارد.
2- (2) جالب توجّه است که امام علیه السلام این گونه به مسائل اجتماعی و سیاسی جهان اسلام توجّه داشته و حتّی از نقاطی مانند انطاکیه که با مراکز مهم جهان اسلام فاصله داشته،پرس و جو کرده است. امّا درباره راه حلّی که امام علیه السلام ارائه داده،می توان گفت که منظور،سرمای زیان آور و آزاردهنده بوده است که بی شک و بر طبق ادلّه قرآنی و روایی،همان گونه که اطاعت الهی در جلب نعمت و رحمت الهی مؤثّر است،در رفع چنین تنگناهایی نیز مؤثّر است که اذان هم می تواند از این گونه طاعت ها به شمار آید و اثربخش باشد.خداوند می فرماید«و اگر ساکنان آبادی ها ایمان می آوردند و تقوا می ورزیدند،برکات را از آسمان و زمین بر آنان می گشودیم»(اعراف:آیه 96).

الفَصلُ الثّالِثُ:الوضوء و الصّلاة

1/3

عَدَمُ جَوازِ المَسحِ عَلَی الخُفِّ فی مَذهَبِ أهلِ البَیتِ

337 . مسند زید عن زید بن علیّ عن أبیه عن جدّه الحسین بن علیّ علیه السلام: إنّا وُلدُ فاطِمَةَ علیها السلام لا نَمسَحُ عَلَی الخُفَّینِ و لا عِمامَةٍ و لا کُمَّةٍ (1)و لا خِمارٍ و لا جِهازٍ. (2)

338 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:...إنّا أهلُ بَیتٍ لا نَمسَحُ عَلی أخفافِنا. (3)

2/3

وَقتُ الصَّلاةِ

339 . مسند زید عن زید بن علیّ عن أبیه عن جدّه: نَزَلَ جِبریلُ علیه السلام عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله حینَ زالَتِ

الشَّمسُ فَأَمَرَهُ أن یُصَلِّیَ الظُّهرَ،ثُمَّ نَزَلَ عَلَیهِ حینَ کانَ الفَیءُ قامَةً فَأَمَرَهُ أن یُصَلِّیَ العَصرَ،ثُمَّ نَزَلَ عَلَیهِ حینَ وَقَعَ قُرصُ الشَّمسِ فَأَمَرَهُ أن یُصَلِّیَ المَغرِبَ،ثُمَّ نَزَلَ عَلَیهِ حینَ وَقَعَ الشَّفَقُ فَأَمَرَهُ أن یُصَلِّیَ العِشاءَ،ثُمَّ نَزَلَ عَلَیهِ حینَ طَلَعَ الفَجرُ فَأَمَرَهُ أن یُصَلِّیَ الفَجرَ. (4)

ص:422


1- (1) الکُمَّةُ:القَلَنسُوَةُ(النهایة:ج 4 ص 200« [1]کمم»).
2- (2) مسند زید بن علیّ:ص 82.
3- (3) الأمالی للطوسی:ص 647 ح 1340 [2] عن محمّد بن صدقة عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 74 ص 400 ح 40. [3]
4- (4) مسند زید بن علیّ:ص 98،و للحدیث تتمّة یبیّن فیها الإمام علیه السلام فضیلة الصلوات الیومیّة فراجع.

فصل سوم:وضو و نماز

1/3-عدم جواز مسح بر کفش،از دیدگاه اهل بیت

337 . مسند زید به نقل از زید بن علی،از پدرش امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:ما فرزندان فاطمه،بر کفش و عمامه و کلاه و روسری و لباس،مسح نمی کنیم.

338 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«...ما اهل بیت،بر کفش هایمان مسح نمی کنیم».

2/3-وقت نماز

339 . مسند زید به نقل از زید بن علی،از پدرش امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:خورشید در آستانه زوال بود که جبرئیل علیه السلام بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد و به او فرمان داد

تا نماز ظهر بخواند و وقتی سایه به اندازه خود شیء سایه دار رسیده بود،فرود آمد و به او فرمان داد تا نماز عصر بخواند.سپس،هنگامی که قرص خورشید پایین رفت،فرود آمد و به او فرمان داد تا نماز مغرب بخواند.سپس،هنگامی که شَفَق پایین آمد،فرود آمد و به او فرمان داد که نماز عشاء بخواند و هنگامی که سپیده دمید،فرود آمد و به او فرمان داد تا نماز صبح بخواند.

ص:423

3/3

الحَثُّ عَلَی المُحافَظَةِ عَلَی الصَّلَواتِ

340 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لا یَزالُ الشَّیطانُ ذَعِرا (1)مِنَ المُؤمِنِ ما حافَظَ عَلَی الصَّلَواتِ الخَمسِ،فَإِذا ضَیَّعَهُنَّ تَجَرَّأَ عَلَیهِ و أوقَعَهُ فِی العَظائِمِ. (2)

341 . عوالی اللآلی بإسناده عن الحسین الشهید عن أبیه علیهما السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: إذا کانَ وَقتُ کُلِّ فَریضَةٍ،نادی مَلَکٌ مِن تَحتِ بُطنانِ العَرشِ:أیُّهَا النّاسُ،قوموا إلی نیرانِکُمُ الَّتی أوقَدتُموها عَلی ظُهورِکُم فَأَطفِئوها بِصَلاتِکُم. (3)

ص:424


1- (1) أی ذا ذُعرٍ و خَوف،أو هو فاعل بمعنی مفعول؛أی مذعور(النهایة:ج 2 ص 161« [1]ذعر»).
2- (2) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 28 ح 21، [2]صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 84 ح 9 [3] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا [4]عن آبائه علیهم السلام،الأمالی للصدوق:ص 572 ح 778، [5]ثواب الأعمال:ص 274 ح 3 کلاهما عن إسماعیل بن أبی زیاد عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام نحوه،بحار الأنوار:ج 83 ص 14 ح 22 و [6]راجع:الکافی:ج 3 ص 269 ح 8 و [7]تهذیب الأحکام:ج 2 ص 236 ح 933.
3- (3) عوالی اللآلی:ج 1 ص 22 ح 1 [8] عن علیّ بن جعفر عن أخیه الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام و راجع:تهذیب الأحکام:ج 2 ص 238 ح 944 و کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 1 ص 208 ح 624.
3/3-تشویق به مواظبت بر نمازها

340 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«تا هر زمان که مؤمن بر نمازهای پنجگانه خود مواظبت کند،شیطان از او هراسان است و چون آنها را تباه کند،بر او جرئت می یابد و او را در گناهان بزرگ می اندازد».

341 . عوالی اللآلی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:در وقت هر نماز واجب،فرشته ای از لایه های زیرین عرش ندا برمی آورد:«ای مردم!به سوی آتش هایی برخیزید که خود بر پشت خود برافروخته اید و با نمازهایتان،آن[آتش ها]را خاموش کنید».

ص:425

4/3

قُنوتُ النَّبِیِّ فی صَلاتِهِ کُلِّها

342 . مستدرک الوسائل عن الإمام الحسین علیه السلام: رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقنُتُ فی صَلاتِهِ کُلِّها،و أنَا یَومَئِذٍ ابنُ سِتِّ سِنینَ. (1)

5/3

الصَّلاةُ بَینَ المَغرِبِ وَ العِشاءِ

343 . الدرّ المنثور: عَن حُسَینِ بنِ عَلِیٍّ أنَّهُ رُؤِیَ یُصَلّی فیما بَینَ المَغرِبِ وَ العِشاءِ،فَقیلَ لَهُ فی ذلِکَ فَقالَ:إنَّها مِنَ النّاشِئَةِ 2. 3

6/3

حُضورُ قَلبِ الإِمامِ فِی الصَّلاةِ

344 . بحار الأنوار عن منیف مولی جعفر بن محمّد عن جعفر بن محمّد عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :کانَ الحُسَینُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام یُصَلّی،فَمَرَّ بَینَ یَدَیهِ رَجُلٌ فَنَهاهُ بَعضُ جُلَسائِهِ،فَلَمَّا انصَرَفَ مِن صَلاتِهِ،قالَ لَهُ:لِمَ نَهَیتَ الرَّجُلَ؟

قالَ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،خَطَرَ فیما بَینَکَ و بَینَ المِحرابِ!

فَقالَ:وَیحَکَ!إنَّ اللّهَ عز و جل أقرَبُ إلَیَّ مِن أن یَخطِرَ فیما بَینی و بَینَهُ أحَدٌ. 4

ص:426


1- (1) مستدرک الوسائل:ج 4 ص 396 ح 5004 [1]نقلاً عن عوالی اللآلی:ج 2 ص 219 ح 17 [2] عن الإمام الحسن علیه السلام.
4/3-قنوت پیامبر در هر نماز

342 . مستدرک الوسائل از امام حسین علیه السلام:دیدم که پیامبر خدا در همه نمازهایش قنوت می خواند و من،آن هنگام،شش ساله بودم.

5/3-نماز میان مغرب و عشا

343 . الدُرّ المنثور: درباره امام حسین علیه السلام روایت شده که میان نمازهای مغرب و عشا،نماز می خوانْد.از وی در این باره پرسیدند.فرمود:«این از "ناشئه" (1)به شمار می آید».

6/3-حضور قلب امام در نماز

344 . بحار الأنوار به نقل از منیف، (2)از امام صادق،از امام باقر،از امام زین العابدین علیهم السلام:امام حسین علیه السلام نماز می خواند و مردی از جلو ایشان می گذشت.یکی از همنشینان امام علیه السلام،آن مرد را[از حرکت]باز داشت.چون امام حسین علیه السلام نمازش را تمام کرد،به او فرمود:«چرا آن مرد را باز داشتی؟».

گفت:ای فرزند پیامبر خدا!میان تو و محراب،فاصله انداخت.

فرمود:«خداوند عز و جل به من نزدیک تر از آن است که میان من و او کسی فاصله بیندازد».

ص:427


1- (1) اشاره است به آیه 6 سوره مزمّل [1]که: «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلاً ؛قطعا برخاستن[و عبادت در]شب،اثربخش تر و به گفتار،استوارتر است».
2- (2) مُنیف،از بردگان آزاد شده امام صادق علیه السلام بوده است.

7/3

حُبُّ الإِمامِ لِلصَّلاةِ و تِلاوَةَ القُرآنِ

345 . الملهوف: لَمّا رَأَی الحُسَینُ علیه السلام حِرصَ القَومِ عَلی تَعجیلِ القِتالِ،و قِلَّةَ انتِفاعِهِم بِالوَعظِ وَ المَقالِ،قالَ لِأَخیهِ العَبّاسِ:إنِ استَطَعتَ أن تَصرِفَهُم عَنّا فی هذَا الیَومِ فَافعَل،لَعَلَّنا نُصَلّی لِرَبِّنا فی هذِهِ اللَّیلَةِ،فَإِنَّهُ یَعلَمُ أنّی احِبُّ الصَّلاةَ لَهُ و تِلاوَةَ کِتابِهِ.

قالَ الرّاوی:فَسَأَلَهُمُ العَبّاسُ ذلِکَ،فَتَوَقَّفَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ،فَقالَ لَهُ عَمرُو بنُ الحَجّاجِ الزُّبَیدِیُّ:وَ اللّهِ لَو أنَّهُم مِنَ التُّرکِ وَ الدَّیلَمِ و سَأَلوا ذلِکَ لَأَجَبناهُم،فَکَیفَ و هُم مِن آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله!فَأَجابوهُم إلی ذلِکَ.

قالَ الرّاوی:و جَلَسَ الحُسَینُ علیه السلام،فَرَقَدَ،ثُمَّ استَیقَظَ و قالَ:یا اختاه إنّی رَأَیتُ السّاعَةَ جَدّی مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله،و أبی عَلِیّا،و امّی فاطِمَةَ،و أخِی الحَسَنَ،و هُم یَقولونَ:«یا حُسَینُ،إنَّکَ رائِحٌ إلَینا عَن قَریبٍ»و فی بَعضِ الرِّوایاتِ:«غَدا».

قالَ الرّاوی:فَلَطَمَت زَینَبُ وَجهَها و صاحَت،فَقالَ لَهَا الحُسَینُ علیه السلام:مَهلاً،لا تُشمِتِی القَومَ بِنا. (1)

8/3

آخِرُ صَلاةٍ صَلاّهَا الإِمامُ

346 . تاریخ الطبری عن حمید بن مسلم: قالَ أبو ثَمامةَ عَمرو بنُ عَبدِ اللّهِ الصّائدیُّ لِلحُسَینِ علیه السلام[یَومَ عاشوراءَ]:یا أبا عَبدِ اللّهِ!نَفسی لَکَ الفِداءُ،إنّی أری هؤُلاءِ قَدِ اقتَرَبوا مِنکَ،و لا وَ اللّهِ لا تُقتَلُ حَتّی اقتَلَ دونَکَ إن شاءَ اللّهُ،و احِبُّ أن ألقی رَبّی و قَد صَلَّیتُ هذِهِ الصَّلاةَ الَّتی دَنا وَقتُها.

فَرَفَعَ الحُسَینُ علیه السلام رَأسَهُ ثُمَّ قالَ:ذَکَرتَ الصَّلاةَ،جَعَلَکَ اللّهُ مِنَ المُصَلّینَ الذّاکِرینَ!نَعَم،هذا أوَّلُ وَقتِها.

ثُمَّ قالَ:سَلوهُم أن یَکُفّوا عَنّا حَتّی نُصَلِّیَ. (2)

ص:428


1- (1) الملهوف:ص 150.
2- (2) تاریخ الطبری:ج 5 ص 439، [1]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 567، [2]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 17؛ [3]بحار الأنوار:ج 45 ص 21. [4]
7/3-دوست داشتن نماز و تلاوت قرآن

345 . الملهوف: چون امام حسین علیه السلام حرص لشکر عمر سعد را بر زود آغاز کردن جنگ و کم بهرگی آنان را از اندرز و سخن خویش دید،به برادرش عبّاس فرمود:«اگر می توانی،آنان را امروز از جنگ با ما منصرف کن تا شاید امشب،برای پروردگارمان نماز بگزاریم که او می داند که من،نماز گزاردن برای او و تلاوت کتابش را دوست دارم».

عبّاس،آن را از آنان خواست.عمر بن سعد،تأمّل کرد.عمرو بن حجّاج زبیدی به عمر گفت:به خدا سوگند،اگر آنان،تُرک و دیلم بودند و این خواسته را داشتند،می پذیرفتیم.چگونه از ایشان که خاندان محمّد هستند،نپذیریم؟!

چنین شد که پذیرفتند.امام حسین علیه السلام نشست و به خواب رفت.سپس بیدار شد و فرمود:«ای خواهر!اکنون جدّم محمّد و پدرم علی و مادرم فاطمه و برادرم حسن را در خواب دیدم که می گفتند:"ای حسین!تو به زودی(/فردا)به سوی ما می آیی"».

زینب علیها السلام بر صورتش زد و فریاد برآورد.امام حسین علیه السلام به او فرمود:«آرام باش!موجب شماتت ما توسّط دشمن مشو».

8/3-آخرین نماز امام

346 . تاریخ الطبری به نقل از حمید بن مسلم:ابو ثَمامه عمرو بن عبد اللّه صائدی[روز عاشورا]به امام حسین علیه السلام گفت:ای ابا عبد اللّه!جانم به فدایت!من می بینم که اینها به تو نزدیک شده اند و به خدا سوگند،کشته نمی شوی تا من به پای تو کشته شوم،إن شاء اللّه!دوست دارم خدایم را در حالی دیدار کنم که نماز ظهری را که وقتش رسیده،بخوانم.

امام حسین علیه السلام سرش را بالا آورد و فرمود:«نماز را به یاد آوردی.خداوند،تو را از نمازگزاران و ذاکران قرار دهد.آری.اکنون،اوّلِ وقت آن است».

سپس فرمود:«از آنان بخواهید که از ما دست بردارند تا نماز بخوانیم».

ص:429

9/3

ثَوابُ تَعقیبِ صَلاةِ الصُّبحِ

347 . ثواب الأعمال عن ابن عمر عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:أیُّمَا امرِئٍ مُسلِمٍ جَلَسَ فی مُصَلاّهُ الَّذی صَلّی فیهِ الفَجرَ،یَذکُرُ اللّهَ تَعالی حَتّی تَطلُعَ الشَّمسُ،کانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ کَحاجِّ بَیتِ اللّهِ تَعالی،و غَفَرَ اللّهُ لَهُ.

فَإِن جَلَسَ فیهِ حَتّی تَکونَ ساعَةٌ تَحُلُّ فیهَا الصَّلاةُ،فَصَلّی رَکعَتَینِ أو أربَعا،غُفِرَ لَهُ ما سَلَفَ مِن ذَنبِهِ،و کانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ کَحاجِّ بَیتِ اللّهِ. (1)

10/3

صَلاةُ المَریضِ

348 . سنن الدارقطنی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام عن النبیّ صلی الله علیه و آله: یُصَلِّی المَریضُ قائِما إنِ استَطاعَ،فَإِن لَم یَستَطِع صَلّی قاعِدا،فَإِن لَم یَستَطِع أن یَسجُدَ أومَأَ و جَعَلَ سُجودَهُ أخفَضَ مِن رُکوعِهِ،فَإِن لَم یَستَطِع أن یُصَلِّیَ قاعِدا صَلّی عَلی جَنبِهِ الأَیمَنِ مُستَقبِلَ القِبلَةِ،فَإِن لَم یَستَطِع أن یُصَلِّیَ عَلی جَنبِهِ الأَیمَنِ صَلّی

مُستَلقِیا و رِجلاهُ مِمّا یَلِی القِبلَةَ. (2)

ص:430


1- (1) ثواب الأعمال:ص 68 ح 1،و فی تهذیب الأحکام:ج 2 ص 138 ح 535 و الأمالی للصدوق:ص 681 ح 930 و [1]مکارم الأخلاق:ج 2 ص 67 ح 2167 [2] عن الإمام الحسن عن أبیه علیهما السلام عنه صلی الله علیه و آله.
2- (2) سنن الدارقطنی:ج 2 ص 42 ح 1،السنن الکبری:ج 2 ص 436 ح 3678 کلاهما عن حسین بن زید عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،کنز العمّال:ج 7 ص 548 ح 20197 نقلاً عن صحیح البخاری و مسلم و راجع:الجعفریّات:ص 47. [3]
9/3-پاداش تعقیب نماز صبح

347 . ثواب الأعمال به نقل از ابن عمر،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«هر مرد مسلمانی که پس از نماز صبح در نمازگاهش بنشیند و به ذکر خدای متعال بپردازد تا خورشید طلوع کند،اجری مانند حج گزارِ خانه خدای متعال دارد و خدا او را می آمرزد،و اگر آن قدر بنشیند که وقت نماز دیگری در رسد و دو رکعت یا چهار رکعت نماز بخواند،گناهان گذشته اش آمرزیده می شود و اجری مانند حج گزارِ خانه خدا دارد».

10/3-نماز بیمار

348 . سنن الدار قطنی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله:بیمار اگر توانست،ایستاده نماز بخواند و اگر نتوانست،نشسته نماز بخواند و اگر نتوانست،به سجده برود،اشاره کند و[سرش را در]سجده اش پایین تر از رکوع بیاورد و اگر نتوانست که نشسته نماز بخواند،بر سمت راستش[بخوابد]و رو به قبله نماز بخواند و اگر نتوانست بر سمت راستش نماز بخواند[و نه بر سمت

چپش]، (1)به پشت[خوابیده]،در حالی که پاهایش رو به قبله است،نماز بخواند.

ص:431


1- (1) این افزوده با توجّه به روایات و فقه شیعی است.(م)

349 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین عن علیّ علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إذا لَم یَستَطِعِ الرَّجُلُ أن یُصَلِّیَ قائِما فَلیُصَلِّ جالِسا،فَإِن لَم یَستَطِع أن یُصَلِّیَ جالِسا فَلیُصَلِّ مُستَلقِیا ناصِبا رِجلَیهِ حِیالَ القِبلَةِ یُومِئُ إیماءً. (1)

350 . مسائل علیّ بن جعفر: سَأَلتُهُ[موسَی بنَ جَعفَرٍ علیه السلام]عَنِ الرَّجُلِ یَکونُ فی صَلاتِهِ،أ یَضَعُ إحدی یَدَیهِ عَلَی الاُخری بِکَفِّهِ أو ذِراعِهِ؟قالَ:لا یَصلُحُ ذلِکَ،فَإِن فَعَلَ فَلا یَعودُ لَهُ.

قالَ عَلِیٌّ:قالَ موسی علیه السلام:سَأَلتُ أبی جَعفَرا علیه السلام عَن ذلِکَ،فَقالَ:أخبَرَنی أبی مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ عَن أبیهِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ عَن أبیهِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ عَن أبیهِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهم السلام قالَ:ذلِکَ عَمَلٌ،و لَیسَ فِی الصَّلاةِ عَمَلٌ. (2)

11/3

صَلاةُ الحاجَةِ

351 . مکارم الأخلاق عن الحسین بن علیّ علیه السلام: تُصَلّی أربَعَ رَکَعاتٍ تُحسِنُ قُنوتَهُنَّ و أرکانَهُنَّ:تَقرَأُ فِی الاُولی:الحَمدَ مَرَّةً،و «حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» 3 سَبعَ مَرّاتٍ.

و فِی الثّانِیَةِ:الحَمدَ مَرَّةً،و قَولَهُ تَعالی: «ما شاءَ اللّهُ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ

مِنْکَ مالاً وَ وَلَداً» 4 سَبعَ مَرّاتٍ.

و فِی الثّالِثَةِ:الحَمدَ مَرَّةً،و قَولَهُ: «لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمِینَ» 5 سَبعَ مَرّاتٍ.

و فِی الرّابِعَةِ:الحَمدَ مَرَّةً،و «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ» 6 سَبعَ مَرّاتٍ.ثُمَّ تَسأَلُ حاجَتَکَ. (3)

ص:432


1- (1) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 68 ح 316 [1] عن أبی الصّلت عبد السلام بن صالح عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام و ص 36 ح 91،صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 114 ح 71 [2] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 84 ص 334 ح 3 و [3]راجع:دعائم الإسلام:ج 1 ص 198. [4]
2- (2) مسائل علیّ بن جعفر:ص 170 ح 288، [5]بحار الأنوار:ج 10 ص 277 ح 1. [6]
3- (7) مکارم الأخلاق:ج 2 ص 122 ح 2330، [7]بحار الأنوار:ج 91 ص 358 ح 19. [8]

349 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«چون مرد نتوانست ایستاده نماز بخواند،نشسته نماز بخواند و اگر نتوانست نشسته هم نماز بخواند،به پشت بخوابد و در حالی که پاهایش را رو به قبله نموده،با اشاره نماز بخواند».

350 . مسائل علی بن جعفر: از امام کاظم علیه السلام درباره مرد نمازگزاری پرسیدم که:آیا می تواند یک دستش را بر کف دست یا ساعد دست دیگرش بگذارد؟

فرمود:«شایسته نیست و اگر کرد،بدان باز نگردد».

[همچنین]فرمود:«از پدرم جعفر علیه السلام در این باره پرسیدم.فرمود:پدرم محمّد بن علی،از پدرش علی بن حسین،از پدرش حسین بن علی،از پدرش علی بن ابی طالب علیهم السلام نقل کرد که این،گونه ای کار است و در نماز،نباید کاری[جز نماز]کرد».

11/3-نماز حاجت

351 . مکارم الأخلاق از امام حسین علیه السلام:[برای نماز حاجت،]چهار رکعت نماز با قنوت و ارکان نیکو می خوانی و در رکعت اوّل،یک مرتبه حمد و هفت مرتبه «حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ ؛خدا ما رای بس است و بهترین وکیل است»و در رکعت دوم،یک مرتبه حمد و هفت مرتبه گفته خدای متعال را می گویی که: «ما شاءَ اللّهُ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مالاً وَ وَلَداً ؛آنچه خدا بخواهد،نیرویی جز به خدا نیست،اگر می بینی که دارایی

و فرزند من،کمتر از توست».

در رکعت سوم،یک مرتبه حمد و هفت مرتبه گفته خداوند[را می گویی که]: «لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمِینَ ؛جز تو خدایی نیست.منزّهی تو.من از ستمکاران بودم».

و در رکعت چهارم،یک مرتبه حمد و هفت مرتبه[گفته خداوند را می گویی که:] «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ ؛کارم رای به خدا می سپارم.بی گمان،خداوند به بندگان بیناست».

سپس،حاجت خود را درخواست می کنی.

ص:433

12/3

الصَّلاةُ عَلَی المُنافِقِ

352 . الکافی عن عامر بن السمط عن أبی عبد اللّه علیه السلام: إنَّ رَجُلاً مِنَ المُنافِقینَ ماتَ،فَخَرَجَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِما یَمشی مَعَهُ فَلَقِیَهُ مَولیً لَهُ،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:أینَ تَذهَبُ یا فُلانُ؟

قالَ:فَقالَ لَهُ مَولاهُ:أفِرُّ مِن جِنازَةِ هذَا المُنافِقِ أن اصَلِّیَ عَلَیها.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:اُنظُر أن تَقومَ عَلی یَمینی فَما تَسمَعُنی أقولُ فَقُل مِثلَهُ.

فَلَمّا أن کَبَّرَ عَلَیهِ وَلِیُّهُ،قالَ الحُسَینُ علیه السلام:اللّهُ أکبَرُ،اللّهُمَّ العَن فُلانا عَبدَکَ ألفَ لَعنَةٍ مُؤتَلِفَةٍ غَیرَ مُختَلِفَةٍ،اللّهُمَّ أخزِ عَبدَکَ فی عِبادِکَ و بِلادِکَ،وَ اصلِهِ حَرَّ نارِکَ،و أذِقهُ أشَدَّ عَذابِکَ،فَإِنَّهُ کانَ یَتَوَلّی أعداءَکَ و یُعادی أولِیاءَکَ،و یُبغِضُ أهلَ بَیتِ نَبِیِّکَ صلی الله علیه و آله. (1)

ص:434


1- (1) الکافی:ج 3 ص 189 ح 2، [1]تهذیب الأحکام:ج 3 ص 197 ح 453 عن عامر بن السمط،کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 1 ص 168 ح 490،قرب الإسناد:ص 59 ح 190 [2] کلاهما عن صفوان بن مهران نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 202 ح 20. [3]
12/3-نماز گزاردن بر منافق

352 . الکافی به نقل از عامر بن سمط،از امام صادق علیه السلام:مرد منافقی،مُرد.امام حسین علیه السلام بیرون آمد و همراه[جنازه]وی به راه افتاد که یکی از وابستگان خود را دید.به او فرمود:«فلانی!کجا می روی؟».

گفت:از این که بر جنازه این منافق نماز بگزارم،می گریزم.

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«دقّت کن که سمتِ راست من بِایستی و مانند آنچه از من می شنوی،بگو».

چون ولی میّت بر او تکبیر گفت،امام حسین علیه السلام گفت:«اللّه اکبر.خدایا!فلانی،بنده ات،را لعنت کن؛هزار لعنتِ گِرد آمده،نه پراکنده.خدایا!این بنده ات را میان بندگان و شهرهایت رسوا کن و داغیِ آتشت را به او برسان و سخت ترین کیفرت را به او بچشان،که او با دشمنانت دوستی و با دوستانت دشمنی می ورزید و با اهل بیت پیامبرت دشمن بود».

ص:435

الفَصلُ الرّابِعُ:الصّوم

1/4

حِکمَةُ الصَّومِ

353 . المناقب: سُئِلَ الحُسَینُ علیه السلام:لِمَ افتَرَضَ اللّهُ عز و جل عَلَی عَبیدِهِ الصَّومَ؟قالَ:لِیَجِدَ الغَنِیُّ مَسَّ الجوعِ،فَیَعودَ بِالفَضلِ عَلَی المَساکینِ. (1)

2/4

تُحفَةُ الصّائِمِ

354 . الخصال: کانَ أبو عَبدِ اللّهِ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام إذا صامَ یَتَطَیَّبُ بِالطّیبِ،و یَقولُ:الطّیبُ تُحفَةُ الصّائِمِ. (2)

355 . نزهة الناظر: دَعاهُ[الحُسَینَ علیه السلام]بَعضُ أصحابِهِ فی جَماعَةٍ مِنهُم،فَأَکَلوا و لَم یَأکُلِ الحُسَینُ علیه السلام.

فَقیلَ لَهُ:أ لا تَأکُلُ؟

قالَ:إنّی لَصائِمٌ،و لکِن تُحفَةَ الصّائِمِ!

قیلَ:و ما هِیَ؟

قالَ:الدُّهنُ وَ المِجمَرُ (3). (4)

ص:436


1- (1) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 68، [1]بحار الأنوار:ج 96 ص 375 ح 62. [2]
2- (2) الخصال:ص 62 ح 86،بحار الأنوار:ج 96 ص 289 ح 2 و [3]راجع:الکافی:ج 4 ص 113 ح 3 و [4]تهذیب الأحکام:ج 4 ص 266 ح 799.
3- (3) المِجْمَرُ:هو الذی یوضع فیه النار للبخور(النهایة:ج 1 ص 293« [5]جمر»).
4- (4) نزهة الناظر:ص 85 ح 22،کشف الغمّة:ج 2 ص 243 و [6]فیه«عبد اللّه بن الزبیر و أصحابه»بدل«بعض أصحابه فی جماعة منهم»،بحار الأنوار:ج 44 ص 195 ح 9. [7]

فصل چهارم:روزه

1/4-حکمت روزه

353 . المناقب،ابن شهرآشوب: از امام حسین علیه السلام سؤال شد:چرا خدای عز و جل روزه را بر بندگانش واجب کرده است؟

فرمود:«تا توانگر،مزه گرسنگی را بچشد و زیادی مالش را به بینوایان بدهد».

2/4-هدیه روزه دار

354 . الخصال: ابا عبد اللّه امام حسین علیه السلام چون روزه می گرفت،خود را با عطر،خوش بو می کرد و می فرمود:«بوی خوش،هدیه روزه دار[به دیگران]است».

355 . نزهة الناظر: یکی از یاران امام حسین علیه السلام،ایشان را با گروهی دعوت کرد.آنان غذا خوردند؛امّا امام حسین علیه السلام نخورد.

به ایشان گفته شد:چرا نمی خوری؟

فرمود:«من،روزه دارم؛امّا تُحفه(هدیه)روزه دار را می پذیرم».

گفته شد:تحفه روزه دار چیست؟

فرمود:«روغن(برای پوست و مو)و مِجَمر(برای بخور و بوی خوش)».

ص:437

3/4

فَضلُ السَّحورِ

356 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إنَّ اللّهَ و مَلائِکَتَهُ یُصَلّونَ عَلَی المُستَغفِرینَ وَ المُتَسَحِّرینَ بِالأَسحارِ،فَتَسَحَّروا و لَو بِجُرَعِ الماءِ. (1)

4/4

الإِفطارُ بِالتَّمرِ

357 . مکارم الأخلاق عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیهما السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ یَبتَدِئُ طَعامَهُ إذا کانَ صائِما بِالتَّمرِ. (2)

5/4

فَضلُ صَومِ رَجَبٍ و شَعبانَ

358 . تاریخ واسط عن الإمام الحسین علیه السلام: صَومُ رَجَبٍ و شَعبانَ تَوبَةٌ مِنَ اللّهِ عز و جل. (3)

ص:438


1- (1) الأمالی للطوسی:ص 497 ح 1090 [1] عن عمرو بن جمیع عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام،مسند زید:ص 204،بحار الأنوار:ج 96 ص 313 ح 11 و [2]راجع:کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 2 ص 136 ح 1961 و الإقبال:ج 1 ص 185. [3]
2- (2) مکارم الأخلاق:ج 1 ص 367 ح 1210، [4]بحار الأنوار:ج 66 ص 141 ح 58. [5]
3- (3) تاریخ واسط:ص 196. [6]
3/4-فضیلت سحری خوردن

356 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«خداوند و فرشتگانش بر آمرزش خواهان در سحر و[روزه داران]سحری خور،درود می فرستند.پس هر چند با جرعه ای آب،سحری بخورید».

4/4-افطار با خرما

357 . مکارم الأخلاق از امام حسین از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا،چون روزه می گرفت،آن را با خرما می گشود.

5/4-فضیلت روزه رجب و شعبان

358 . تاریخ واسط از امام حسین علیه السلام:روزه رجب و شعبان،توبه ای(بازگشتی)از جانب خدای عز و جل است.

ص:439

359 . فضائل الأشهر الثلاثة بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: سَمِعتُ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام یَقولُ:مَن صامَ شَعبانَ مَحَبَّةَ نَبِیِّ اللّهِ صلی الله علیه و آله و تَقَرُّبا إلَی اللّهِ عز و جل؛أحَبَّهُ اللّهُ عز و جل،و قَرَّبَهُ مِن کَرامَتِهِ یَومَ القِیامَةِ،و أوجَبَ لَهُ الجَنَّةَ. (1)

6/4

فَضلُ صَومِ الجُمُعَةِ

360 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن صامَ یَومَ الجُمُعَةِ صَبرا وَ احتِسابا،اُعطِیَ ثَوابَ صِیامِ عَشَرَةِ أیّامٍ غُرٍّ زُهرٍ لا تُشاکِلُ أیّامَ الدُّنیا. (2)

ص:440


1- (1) فضائل الأشهر الثلاثة:ص 61 ح 43 [1] عن أبان عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 97 ص 82 ح 53. [2]
2- (2) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 36 ح 92، [3]صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 114 ح 72 [4] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 96 ص 266 ح 12. [5]

359 . فضائل الأشهر الثلاثة به سندش،از امام حسین علیه السلام:شنیدم امیرمؤمنان می فرماید:«هر کس ماه شعبان را از سرِ محبّت به پیامبر خدا و تقرّب به خدای عز و جل روزه بدارد،خدای عز و جل دوستِ او خواهد شد و روز قیامت،او را به کرامتش نزدیک و بهشت را برایش واجب می کند».

6/4-فضیلت روزه جمعه

360 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«هر کس روزه جمعه را از سرِ شکیبایی و برای خدا روزه بگیرد،[خداوند]پاداش روزه ده روز نورانی و تابان را که شباهتی به روزهای دنیا ندارد،به او می دهد».

ص:441

الفَصلُ الخامِسُ:الحجّ و العمرة و الطّواف

1/5

التَّحذیرُ مِن تَرکِ الحَجِّ

361 . الذرّیّة الطاهرة بإسناده عن الحسین علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:ما مِن عَبدٍ و لا أمَةٍ یَدَعُ الحَجَّ و هُوَ یَجِدُ السَّبیلَ إلَیهِ،لِحاجَةٍ مِن حَوائِجِ الدُّنیا،إلاّ نَظَرَ إلَی المُحَلِّقینَ قَبلَ أن یَقضِیَ اللّهُ تِلکَ الحاجَةَ یَعنی:حَجَّةَ الإِسلامِ. (1)

2/5

جِهادٌ لا شَوکَةَ فیهِ

362 . المعجم الأوسط عن عبایة بن رفاعة عن الحسین بن علیّ علیه السلام: جاءَ رَجُلٌ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله،فَقالَ:إنّی جَبانٌ،و إنّی ضَعیفٌ.

فَقالَ[صلی الله علیه و آله]:هَلُمَّ إلی جِهادٍ لا شَوکَةَ (2)فیهِ:الحَجُّ. (3)

ص:442


1- (1) الذریّة الطاهرة:ص 110 ح 150 عن أبی حمزة الثمالی عن الإمام الصادق عن أبیه علیهما السلام،الدرّ المنثور:ج 1 ص 509 [1] نقلاً عن الأصبهانی عن الإمام الباقر عن أبیه عنه علیهم السلام نحوه.
2- (2) شَوکَةٌ شدیدة:قتال شدید،و شوکة القتال:شدّته و حدّته(النهایة:ج 2 ص 510« [2]شوک»).
3- (3) المعجم الأوسط:ج 4 ص 309 ح 4287،المعجم الکبیر:ج 3 ص 135 ح 2910،کنز العمّال:ج 5 ص 5 ح 11795.

فصل پنجم:حج و عمره و طواف

1/5-برحذر داشتن از ترک حج

361 . الذریّة الطاهرة به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«هیچ مرد یا زنی نیست که حج را برای حاجتی دنیایی وا گذارد،در حالی که راهی به آن دارد،مگر آن که با حاجیان سرْ تراشیده[و بازگشته از حج]رو به رو می شود،پیش از آن که خداوند،آن حاجت دنیایی اش را روا کرده باشد»و مقصود پیامبر خدا،حجّ واجب است.

2/5-جهاد بی کشتار

362 . المعجم الأوسط به نقل از عبایة بن رفاعه،از امام حسین علیه السلام:مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت:من،ترسو و ناتوانم.

فرمود:«پیش به سوی جهاد بی کشتار:حج».

ص:443

3/5

ما یَحرُمُ عَلَی المُحرِمِ

363 . دعائم الإسلام عن الإمام الحسین علیه السلام: أنَّ المُحرِمَ مَمنوعٌ مِنَ الصَّیدِ وَ الجِماعِ وَ الطّیبِ و لُبسِ الثِّیابِ المَخیطَةِ و أخذِ الشَّعرِ و تَقلیمِ الأَظفارِ،و أنَّهُ إن جامَعَ مُتَعَمِّدا بَعدَ أن أحرَمَ و قَبلَ أن یَقِفَ بِعَرَفَةَ فَقَد أفسَدَ حَجَّهُ و عَلَیهِ الهَدیُ (1)وَ الحَجُّ من قابِلٍ.

و إن کانَتِ المَرأَةُ مُحرِمَةً فَطاوَعَتهُ فَعَلَیها مِثلُ ذلِکَ،و إنِ استَکرَهَها أو أتاها نائِمَةً أو لَم تَکُن مُحرِمَةً فَلا شَیءَ عَلَیها. (2)

4/5

الاِعتِمارُ فی أشهُرِ الحَجِّ

364 . الکافی عن إبراهیم بن عمر الیمانی عن أبی عبد اللّه علیه السلام: أنَّهُ سُئِلَ عَن رَجُلٍ خَرَجَ فی أشهُرِ الحَجِّ مُعتَمِرا ثُمَّ رَجَعَ إلی بِلادِهِ.قالَ:لا بَأسَ،و إن حَجَّ فی عامِهِ ذلِکَ و أفرَدَ الحَجَّ فَلَیسَ عَلَیهِ دَمٌ؛فَإِنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام خَرَجَ قَبلَ التَّروِیَةِ (3)بِیَومٍ إلَی العِراقِ و قَد کانَ دَخَلَ مُعتَمِرا. (4)

365 . الکافی عن معاویة بن عمّار: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام:مِن أینَ افتَرَقَ المُتَمَتِّعُ وَ المُعتَمِرُ؟فَقالَ:إنَّ المُتَمَتِّعَ مُرتَبِطٌ بِالحَجِّ،وَ المُعتَمِرَ إذا فَرَغَ مِنها ذَهَبَ حَیثُ شاءَ،و قَدِ اعتَمَرَ

الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام فی ذِی الحِجَّةِ ثُمَّ راحَ یَومَ التَّروِیَةِ إلَی العِراقِ وَ النّاسُ یَروحونَ إلی مِنیً،و لا بَأسَ بِالعُمرَةِ فی ذِی الحِجَّةِ لِمَن لا یُریدُ الحَجَّ. (5)

ص:444


1- (1) الهَدْیُ:و هو ما یُهدی إلی البیت الحرام من النَّعَمِ لتُنحر(النهایة:ج 5 ص 254« [1]هدا»).
2- (2) دعائم الإسلام:ج 1 ص 303، [2]بحار الأنوار:ج 99 ص 174 ح 22. [3]
3- (3) یوم التَّروِیَةِ:هو الیوم الثامن من ذی الحِجّة، [4]سمّی به لأنّهم کانوا یرتوون فیه من الماء لما بعده(النهایة:ج 2 ص 280« [5]روی»).
4- (4) الکافی:ج 4 ص 535 ح 3، [6]تهذیب الأحکام:ج 5 ص 436 ح(1516)162،بحار الأنوار:ج 57 ص 85 ح 14. [7]
5- (5) الکافی:ج 4 ص 535 ح 4. [8]
3/5-آنچه بر مُحرم،حرام است

363 . دعائم الإسلام از امام حسین علیه السلام:مُحرم،از صید کردن،آمیزش جنسی،بوی خوش،پوشیدن جامه دوخته و چیدن مو و ناخن منع شده است و اگر پس از احرام و پیش از وقوف در عرفه،به عمد جماع کند،حجّش را باطل ساخته و باید قربانی ای که آورده،ذبح کند و سال بعد نیز حج بگزارد.

زن هم اگر مُحرم بود و با مردش همراهی کرد،چنین حکمی دارد؛امّا اگر مرد،زن را به زور وادار به آمیزش کرد و یا در حال خواب نزدش آمد و یا زن،مُحرم نبود،چیزی بر او نیست».

4/5-عمره در ماه های حج

364 . الکافی به نقل از ابراهیم بن عمر یمانی:از امام صادق علیه السلام پرسیدند:مردی در ماه های حج(شوال،ذی قعده و ذی حجّه)به عمره آمد و سپس به شهر خود باز گشت.

فرمود:«اشکال ندارد و اگر در همان سال حج بگزارد که حجّ افراد(بدون عمره)می شود،قربانی لازم ندارد؛چه،حسین بن علی علیه السلام یک روز پیش از تَرویه (1)از مکّه به سوی عراق بیرون آمد،در حالی که برای عمره به مکّه آمده بود».

365 . الکافی به نقل از معاویة بن عمّار:به امام صادق علیه السلام گفتم:چگونه میان[عمره]تمتّع و مفرده فرق بگذارم؟

فرمود:«عمره تمتّع به حج مرتبط است[و عمره گزار تا زمان حج باید در مکّه بماند]؛ولی عمره مفرده چون تمام شد،عمره گزار می تواند به هر کجا برود و حسین بن علی علیه السلام در ذی حجّه،عمره گزارد و سپس،روز تَرویه به سوی عراق رفت،در حالی که مردم به سوی مِنا می رفتند و عمره[ی مفرده]در ذی حجّه(ماه حج)برای کسی که اراده حج ندارد،اشکالی ندارد».

ص:445


1- (1) تَروِیَه،روز هشتم ذی حجّه است و حاجیان در آن روز،آب و توشه خود را برای ماندن در مِنا و عرفات برمی دارند.

5/5

طَوافُ البَیتِ فِی المَطَرِ

366 . تاریخ دمشق عن صمصامة بن الطرمّاح: سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام یَقولُ:کُنّا مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فِی الطَّوافِ فَأَصابَتنَا السَّماءُ،فَالتَفَتَ إلَینا فَقالَ:اِیتَنِفُوا (1)العَمَلَ فَقَد غُفِرَ لَکُم ما مَضی. (2)

ص:446


1- (1) فی المصدر:«انتقوا»،و ما فی المتن أثبتناه من کنز العمّال و هو الأنسب.یقال:الأمر أُنُفٌ:أی مُستأنف،و استأنفت الشیء:إذا ابتدأته(النهایة:ج 1 ص 75« [1]أنف»).
2- (2) تاریخ دمشق:ج 24 ص 434 ح 5309،کنز العمّال:ج 5 ص 171 ح 12498.
5/5-طواف در باران

366 . تاریخ دمشق به نقل از صمصامة بن طِرِمّاح:شنیدم امام حسین علیه السلام می فرماید:«با پیامبر صلی الله علیه و آله در طواف بودیم که با بارش باران روبه رو شدیم.پیامبر صلی الله علیه و آله به ما رو کرد و فرمود:«عمل از سر گیرید که گذشته تان آمرزیده شد».

ص:447

الفَصلُ السّادِسُ:الجهاد

1/6

أصنافُ الجِهادِ

367 . تحف العقول: سُئِلَ[الحُسَینُ علیه السلام]عَنِ الجِهادِ؛سُنَّةٌ أو فَریضَةٌ؟فَقالَ علیه السلام:الجِهادُ عَلی أربَعَةِ أوجُهٍ:فَجِهادانِ فَرضٌ،و جِهادٌ سُنَّةٌ لا یُقامُ إلاّ مَعَ فَرضٍ،و جِهادٌ سُنَّةٌ.

فَأَمّا أحَدُ الفَرضَینِ؛فَجِهادُ الرَّجُلِ نَفسَهُ عَنِ مَعاصِی اللّهِ،و هُوَ مِن أعظَمِ الجِهادِ.و مُجاهَدَةُ الَّذینَ یَلونَکُم مِنَ الکُفّارِ فَرضٌ.

و أمَّا الجِهادُ الَّذی هُوَ سُنَّةٌ لا یُقامُ إلاّ مَعَ فَرضٍ؛فَإِنَّ مُجاهَدَةَ العَدُوِّ فَرضٌ عَلی جَمیعِ الاُمَّةِ؛لَو تَرَکُوا الجِهادَ لَأَتاهُمُ العَذابُ،و هذا هُوَ مِن عَذابِ الاُمَّةِ،و هُوَ سُنَّةٌ عَلَی الإِمامِ وَحدَهُ أن یَأتِیَ العَدُوَّ مَعَ الاُمَّةِ فَیُجاهِدَهُم.

و أمَّا الجِهادُ الَّذی هُوَ سُنَّةٌ؛فَکُلُّ سُنَّةٍ أقامَهَا الرَّجُلُ و جاهَدَ فی إقامَتِها و بُلوغِها و إحیائِها فَالعَمَلُ وَ السَّعیُ فیها مِن أفضَلِ الأَعمالِ؛لِأَنَّها إحیاءُ سُنَّةٍ،و قَد قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«مَن سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أجرُها و أجرُ مَن عَمِلَ بِها إلی یَومِ القِیامَةِ مِن غَیرِ أن یَنقُصَ مِن اجورِهِم شَیئا». (1)

ص:448


1- (1) تحف العقول:ص 243 و راجع:الکافی:ج 5 ص 9 ح 1 و [1]تهذیب الأحکام:ج 6 ص 124 ح 217 و الخصال:ص 240 ح 89.

فصل ششم:جهاد

1/6-گونه های جهاد

367 . تحف العقول: [از امام حسین علیه السلام]درباره جهاد سؤال شد که:آیا سنّت است یا فریضه؟

فرمود:«جهاد،چهار گونه است:دو گونه آن فریضه است و[سوم،]جهاد سنّتی که جز با فریضه بر پا نمی شود و[چهارم]جهادی که سنّت[محض]است.

امّا یکی از دو جهاد فریضه،مجاهده انسان با نفس خود برای بازداری از معاصی الهی است و آن،از بزرگ ترینِ جهادهاست.

و[دوم]جهاد با کفّاری است که نزدیک شما هستند.

امّا جهادی که سنّت است و جز با فریضه برپا نمی شود،جهاد با دشمنِ یورشگر است که بر همه امّت واجب است و اگر آن را ترک کنند،به عذاب گرفتار شوند و این از عذاب های امّت است؛امّا تنها بر پیشوا،سنّت است که همراه امّت به سوی دشمن برود و با آنان بجنگد.

امّا جهادی که سنّت[ محض]است،هر سنّتی است که انسان،آن را برپا کند و برای برپایی و کمال و زنده داشتنش بکوشد و کار و کوشش در آن،از برترین اعمال است؛زیرا آن،زنده کردن سنّت است و پیامبر خدا فرمود:"هر کس سنّتی نیکو پی نهد،اجرش و اجر کسانی که تا روز قیامت به آن عمل می کنند،از آنِ اوست،بی آن که از اجرهای عاملان،چیزی کم شود "».

ص:449

2/6

الدَّعوَةُ إلَی الجِهادِ

368 . وقعة صفّین بَعدَ ذِکرِ کَلامِ أمیرِ المُؤمِنینَ وَ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیهما السلام فی دَعوَةِ النّاسِ إلَی الجِهادِ قَبلَ المَسیرِ إلَی الحَربِ:ثُمَّ قامَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام خَطیبا،فَحَمِدَ اللّهَ و أثنی عَلَیهِ بِما هُوَ أهلُهُ،ثُمَّ قالَ:

یا أهلَ الکوفَةِ،أنتُمُ الأَحِبَّةُ الکُرَماءُ،وَ الشِّعارُ دونَ الدِّثارِ (1)،جِدّوا فی إحیاءِ ما دَثَرَ بَینَکُم،و إسهالِ ما تَوَعَّرَ عَلَیکُم،و الفَةِ ما ذاعَ مِنکُم.ألا إنَّ الحَربَ شَرُّها ذَریعٌ،و طَعمُها فَظیعٌ،و هِیَ جُرَعٌ مُتَحَسّاةٌ (2)،فَمَن أخَذَ لَها اهبَتَها،وَ استَعَدَّ لَها عُدَّتَها،و لَم یَألَم کُلومَها (3)عِندَ حُلولِها؛فَذاکَ صاحِبُها،و مَن عاجَلَها قَبلَ أوانِ فُرصَتِها وَ استِبصارِ سَعیِهِ فیها؛فَذاکَ قَمَنٌ (4)ألاّ یَنفَعَ قَومَهُ،و أن یُهلِکَ نَفسَهُ.نَسأَلُ اللّهَ بِعَونِهِ أن یَدعَمَکُم بِاُلفَتِهِ.

ثُمَّ نَزَلَ.فَأَجابَ عَلِیّا إلَی السَّیرِ وَ الجِهادِ جُلُّ النّاسِ. (5)

3/6

مَن ثَبَتَ مَعَ النَّبِیِّ یَومَ حُنَینٍ

369 . تاریخ دمشق عن محمّد بن عثمان بن أبی حرملة مولی بنی عثمان عن حسین بن علیّ علیه السلام: کانَ

مِمَّن ثَبَتَ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَومَ حُنَینٍ:العَبّاسُ،و عَلِیٌّ علیه السلام،و أبو سُفیانَ بنُ الحارِثِ،و عَقیلُ بنُ أبی طالِبٍ،و عَبدُ اللّهِ بنُ الزُّبَیرِ بنِ عَبدِ المُطَّلِبِ،وَ الزُّبَیرُ بنُ العَوّامِ،و اسامَةُ بنُ زَیدٍ. (6)

ص:450


1- (1) الشِّعارُ:ما ولی الجَسَدَ من الثیاب،و الدِّثار:کلّ ما کان من الثیاب فوق الشِّعار(الصحاح:ج 2 ص 699« [1]شعر»و ص 655«دثر»).
2- (2) الحُسوَةُ:الجُرعَة من الشراب ملء الفم ممّا یُحسی(یشرب)مرّة واحدة(مجمع البحرین:ج 1 ص 408«حسا»).
3- (3) الکَلْمُ:الجِراحَةُ،و الجمع کلوم(الصحاح:ج 5 ص 2023« [2]کلم»).
4- (4) قَمَنٌ و قَمِنٌ و قَمِینٌ:أی خلیق و جدیر(النهایة:ج 4 ص 111« [3]قمن»).
5- (5) وقعة صفّین:ص 114، [4]بحار الأنوار:ج 32 ص 404؛ [5]شرح نهج البلاغة:ج 3 ص 184.
6- (6) تاریخ دمشق:ج 41 ص 15،کنز العمّال:ج 10 ص 542 ح 30214 و 30215 و راجع:الإصابة:ج 4 ص 77 الرقم 4699. [6]
2/6-دعوت به جهاد

368 . وقعة صفّین پس از یادکرد سخن امیرمؤمنان و امام حسن علیه السلام در فراخوان مردم به جهاد قبل از حرکت برای جنگ با معاویه:سپس،حسین بن علی علیه السلام به سخنرانی ایستاد و خدا را ستود و او را ثنا گفت،آن گونه که سزاوارش بود و پس از آن فرمود:«ای کوفیان!شما دوستان[ما]و بزرگوارید و جامه زیرینید،و نه رویین.بکوشید آنچه را میان شما کهنه گشته،احیا کنید و آنچه را بر شما دشوار گشته،آسان سازید و آنچه را پراکنده شده،پیوند دهید.هان که جنگ،شرّش زشت و مزه اش تلخ است و جرعه هایی به سختی فرو رونده است!هر کس خود را برای آن آماده کند و ساز و برگش را فراهم آورد و جراحت هایش به گاه ورود،او را رنجیده نکند،مردِ جنگ است و هر کس بدان بشتابد،پیش از آن که هنگامش در رسد و بی آن که ببیند چه کاری باید برایش انجام دهد،سزاوار آن است که به قومش سودی نرساند و خود را تباه کند.به یاری خدا،از او می خواهیم که با[ایجاد]الفتش،شما را استوار بدارد».

سپس فرود آمد و بیشترِ مردم،دعوت علی علیه السلام را در حرکت و جهاد،اجابت کردند.

3/6-ثابت قدمان با پیامبر،در جنگ حنین

369 . تاریخ دمشق به نقل از محمّد بن عثمان بن ابی حَرمَله،وابسته بنی عثمان،از

امام حسین علیه السلام:از زمره ثابت قدمان در جنگ حنین در کنار پیامبر خدا،عبّاس[بن عبد المطّلب]،علی علیه السلام،ابو سفیان بن حارث،عقیل بن ابی طالب،عبد اللّه بن زبیر بن عبد المطّلب،زبیر بن عوّام و اسامة بن زید بودند.

ص:451

4/6

کَراهَةُ الاِبتِداءِ بِالقِتالِ

370 . تاریخ الطبریّ عن الضحّاک المشرقیّ عن الحسین علیه السلام فی جَوابِ مُسلِمِ بنِ عَوسَجَةَ لَمّا قالَ لَهُ:أ لا أرمیهِ بِسَهمٍ[یَعنی شِمرا]فَإِنَّهُ قَد أمکَنَنی،و لَیسَ یَسقُطُ مِنّی سَهمٌ،فَالفاسِقُ مِن أعظَمِ الجَبّارینَ؟:لا تَرمِهِ،فَإِنّی أکرَهُ أن أبدَأَهُم. (1)

371 . تاریخ الطبری عن عقبة بن سمعان بَعدَ أن ذَکَرَ تَضییقَ الحُرِّ و أصحابِهِ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام و أصحابِهِ و هُم فی طَریقِهِم قُربَ کَربَلاءَ:فَقالَ لَهُ زُهَیرُ بنُ القَینِ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،إنَّ قِتالَ هؤُلاءِ أهوَنُ مِن قِتالِ مَن یَأتینا مِن بَعدِهِم،فَلَعَمری لَیَأتینا مِن بَعدُ مَن تَری ما لا قِبَلَ لَنا بِهِ.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ:ما کُنتُ لِأَبدَأَهُم بِالقِتالِ. (2)

5/6

الخُدعَةُ فِی الحَربِ

372 . مسند البزّار عن المسیّب بن نجبة عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن النبیّ صلی الله علیه و آله: الحَربُ خُدعَةٌ. (3)

ص:452


1- (1) تاریخ الطبری:ج 5 ص 424، [1]أنساب الأشراف:ج 3 ص 396؛ [2]الإرشاد:ج 2 ص 96، [3]إعلام الوری:ج 1 ص 458، [4]بحار الأنوار:ج 45 ص 5. [5]
2- (2) تاریخ الطبری:ج 5 ص 409؛ [6]الإرشاد:ج 2 ص 84. [7]
3- (3) مسند البزّار:ج 4 ص 187 ح 1344 عن المسیّب بن نجبة،مجمع الزوائد:ج 5 ص 577 ح 9630.
4/6-ناخوش داشتن شروع جنگ

370 . تاریخ الطبری به نقل از ضحّاک مشرقی:مسلم بن عَوسَجه به او(امام حسین علیه السلام)گفت:آیا به شمر که در تیررَس من است و تیری از من خطا نمی رود،تیر نیندازم که این فاسق،از بزرگ ترین گردنکشان است؟

فرمود:«به او تیر مینداز که من،خوش ندارم آغازگر جنگ با آنان باشم».

371 . تاریخ الطبری به نقل از عُقبة بن سمعان(بعد از آن که در تنگنا گذاردن امام حسین علیه السلام و یارانش در نزدیکی کربلا توسّط حُر و همراهانش را ذکر می کند):زُهَیر بن قین به او گفت:ای فرزند پیامبر خدا!بی گمان،جنگ با اینان از جنگ با کسانی که پس از ایشان می آیند،ساده تر است.به جانم سوگند،از این پس،کسانی می آیند که خواهی دید قدرت مقابله با آنها را نداریم.

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«من،جنگ را با آنان،آغاز نمی کنم».

5/6-نیرنگ در جنگ

372 . مسند البزّار به نقل از مُسیَّب بن نَجبه،از امام حسین علیه السلام،از پیامبر صلی الله علیه و آله:جنگ،یعنی نیرنگ.

ص:453

6/6

قِتالُ النّاکِثینَ

373 . الأمالی بإسناده عن الإمام الحسین علیه السلام: لَمّا تَوَجَّهَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام مِنَ المَدینَةِ إلَی النّاکِثینَ بِالبَصرَةِ نَزَلَ الرَّبَذَةَ:فَلَمَّا ارتَحَلَ مِنها لَقِیَهُ عَبدُ اللّهِ بنُ خَلیفَةَ الطّائِیُّ و قَد نَزَلَ بِمَنزِلٍ یُقالُ لَهُ:قُدَیدٌ فَقَرَّبَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام.

فَقالَ لَهُ عَبدُ اللّهِ:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی رَدَّ الحَقَّ إلی أهلِهِ و وَضَعَهُ فی مَوضِعِهِ،کَرِهَ ذلِکَ قَومٌ أو سُرّوا بِهِ،فَقَد وَ اللّهِ کَرِهوا مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله و نابَذوهُ و قاتَلوهُ،فَرَدَّ اللّهُ کَیدَهُم فی نُحورِهِم،و جَعَلَ دائِرَةَ السَّوءِ عَلَیهِم،وَ اللّهِ لَنُجاهِدَنَّ مَعَکَ فی کُلِّ مَوطِنٍ حِفظا لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله.

فَرَحَّبَ بِهِ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام و أجلَسَهُ إلی جَنبِهِ و کانَ لَهُ حَبیبا و وَلِیّا و أخَذَ یُسائِلُهُ عَنِ النّاسِ،إلی أن سَأَلَهُ عَن أبی موسَی الأَشعَرِیِّ،فَقالَ:وَ اللّهِ ما أنَا أثِقُ بِهِ،و لا آمَنُ عَلَیکَ خِلافَهُ إن وَجَدَ مُساعِدا عَلی ذلِکَ!

فَقالَ لَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:وَ اللّهِ ما کانَ عِندی مُؤتَمَنا و لا ناصِحا،و لَقَد کانَ الَّذینَ تَقَدَّمونِی استَولَوا عَلی مَوَدَّتِهِ و وَلَّوهُ و سَلَّطوهُ بِالإِمرَةِ عَلَی النّاسِ،و لَقَد أرَدتُ عَزلَهُ فَسَأَلَنِیَ الأَشتَرُ فیهِ أن اقِرَّهُ فَأَقرَرتُهُ عَلی کُرهٍ مِنّی لَهُ،و تَحَمَّلتُ (1)عَلی صَرفِهِ مِن بَعدُ.

قالَ:فَهُوَ مَعَ عَبدِ اللّهِ فی هذا و نَحوِهِ،إذ أقبَلَ سَوادٌ کَثیرٌ مِن قِبَلِ جِبالِ طَیٍّ،فَقالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:اُنظُروا ما هذَا السَّوادُ؟

فَذَهَبَتِ الخَیلُ تَرکُضُ،فَلَم تَلبَث أن رَجَعَت،فَقیلَ:هذِهِ طَیِءٌ قَد جاءَتکَ

تَسوقُ الغَنَمَ وَ الإِبِلَ وَ الخَیلَ،فَمِنهُم مَن جاءَکَ بِهَدایاهُ و کَرامَتِهِ،و مِنهُم مَن یُریدُ النُّفورَ مَعَکَ إلی عَدُوِّکَ.

فَقالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:جَزَی اللّهُ طَیّا خَیرا «وَ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَی الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً» 2 .فَلَمَّا انتَهَوا إلَیهِ سَلَّموا عَلَیهِ.

قالَ عَبدُ اللّهِ بنُ خَلیفَةَ:فَسَرَّنی وَ اللّهِ ما رَأَیتُ مِن جَماعَتِهِم و حُسنِ هَیئَتِهِم،و تَکَلَّموا فَأَقَرّوا،وَ اللّهِ ما رَأَیتُ بِعَینی خَطیبا أبلَغَ مِن خَطیبِهِم.

و قامَ عَدِیُّ بنُ حاتِمٍ الطّائِیُّ فَحَمِدَ اللّهَ و أثنی عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:أمّا بَعدُ فَإِنّی کُنتُ أسلَمتُ عَلی عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،و أدَّیتُ الزَّکاةَ عَلی عَهدِهِ،و قاتَلتُ أهلَ الرِّدَّةَ مِن بَعدِهِ،أرَدتُ بِذلِکَ ما عِندَ اللّهِ،و عَلَی اللّهِ ثَوابُ مَن أحسَنَ وَ اتَّقی،و قَد بَلَغَنا أنَّ رِجالاً مِن أهلِ مَکَّةَ نَکَثوا بَیعَتَکَ،و خالَفوا عَلَیکَ ظالِمینَ،فَأَتَیناکَ لِنَنصُرَکَ بِالحَقِّ،فَنَحنُ بَینَ یَدَیکَ،فَمُرنا بِما أحبَبتَ،ثُمَّ أنشَأَ یَقولُ:

و نَحنُ نَصَرنَا اللّهَ مِن قَبلِ ذاکُم و أنتَ بِحَقّ جِئتَنا فَسَتُنصَرُ

سَنَکفیکَ دونَ النّاسِ طُرّا بِأَسرِنا و أنتَ بِهِ مِن سائِرِ النّاسِ أجدَرُ

فَقالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:جَزاکُمُ اللّهُ مِن حَیٍّ عَنِ الإِسلامِ و أهلِهِ خَیرا،فَقَد أسلَمتُم طائِعینَ،و قاتَلتُمُ المُرتَدّینَ،و نَوَیتُم نَصرَ المُسلِمینَ.

و قامَ سَعیدُ بنُ عُبَیدٍ البُحتُرِیُّ مِن بَنی بُحتُرٍ،فَقالَ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،إنَّ مِنَ النّاسِ مَن یَقدِرُ أن یُعَبِّرَ بِلِسانِهِ عَمّا فی قَلبِهِ،و مِنهُم مَن لا یَقدِرُ أن یُبَیِّنَ ما یَجِدُهُ

فی نَفسِهِ بِلِسانِهِ،فَإِن تَکَلَّفَ ذلِکَ شَقَّ عَلَیهِ،و إن سَکَتَ عَمّا فی قَلبِهِ بَرِحَ (2)بِهِ الهَمُّ وَ البَرَمُ (3)،و إنّی وَ اللّهِ ما کُلُّ ما فی نَفسی أقدِرُ أن اؤَدِّیَهُ إلَیکَ بِلِسانی،و لکِن وَ اللّهِ لَأَجهَدَنَّ عَلی أن ابَیِّنَ لَکَ وَ اللّهُ وَلِیُّ التَّوفیقِ.أمّا أنَا فَإِنّی ناصِحٌ لَکَ فِی السِّرِّ وَ العَلانِیَةِ،و مُقاتِلٌ مَعَکَ الأَعداءَ فی کُلِّ مَوطِنٍ،و أری لَکَ مِنَ الحَقِّ ما لَم أکُن أراهُ لِمَن کانَ قَبلَکَ،و لا لِأَحَدٍ الیَومَ مِن أهلِ زَمانِکَ،لِفَضیلَتِکَ فِی الإِسلامِ و قَرابَتِکَ مِنَ الرَّسولِ،و لَن افارِقَکَ أبَدا حَتّی تَظفَرَ أو أموتَ بَینَ یَدَیکَ.

فَقالَ لَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:یَرحَمُکَ اللّهُ،فَقَد أدّی لِسانُکَ ما یَجُنُّ ضَمیرُکَ لَنا،و نَسأَلُ اللّهَ أن یَرزُقَکَ العافِیَةَ و یُثیبَکَ الجَنَّةَ.

و تَکَلَّمَ نَفَرٌ مِنهُم...ثُمَّ ارتَحَلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فَاتَّبَعَهُ مِنهُم سِتُّمِئَةِ رَجُلٍ حَتّی نَزَلَ ذاقارٍ (4)،فَنَزَلَها فی ألفٍ و ثَلاثِمِائَةِ رَجُلٍ. (5)

ص:454


1- (1) فی بحار الأنوار و [1]الأمالی للطوسی:«و [2]عملت»بدل«و تحمّلت».
2- (3) بَرِحَ به:شَقّ علیه،و التبریح:المشقّة و الشِدَّة(النهایة:ج 1 ص 113« [3]برح»).
3- (4) بَرِمَ به:إذا سَئِمَهُ و مَلّهُ(النهایة:ج 1 ص 121« [4]برم»).
4- (5) ذوقار:ماء لبکر بن وائل قریب من الکوفة بینها و بین واسط(معجم البلدان:ج 4 ص 293). [5]
5- (6) الأمالی للمفید:ص 295 ح 6، [6]الأمالی للطوسی:ص 70 ح 103 [7] نحوه و کلاهما عن جابر بن یزید الجعفی عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام،بحار الأنوار:ج 32 ص 101 ح 72. [8]
6/6-جنگ با بیعت شکنان(ناکثین)

373 . الأمالی،مفید به سندش،از امام حسین علیه السلام:چون امیرمؤمنان از مدینه به سوی بیعت شکنان در بصره حرکت کرد،در رَبَذه فرود آمد و چون از آنجا کوچ کرد،عبد اللّه بن خلیفه طایی که در قدید فرود آمده بود،او را دید و امیرمؤمنان،او را نزد خود آورد.

عبد اللّه به علی علیه السلام گفت:ستایش،خدایی که حق را به اهلش بازگردانْد و آن را در جایگاه خود نهاد؛کسی را خوش بیاید یا نیاید.به خدا سوگند،محمّد صلی الله علیه و آله را نیز خوش نداشتند و با او دشمنی کردند و جنگیدند و خدا هم نیرنگشان را گریبانگیرِ خودشان کرد و سختیِ روزگار را بر آنان قرار داد.به خدا سوگند،همراه تو،در هرجا و به خاطر حفظ[سنّت]پیامبر خدا می جنگیم.

امیرمؤمنان به او که دوست و یار ایشان بود خیرِ مقدم گفت و او را کنار خود نشاند و از[احوال]مردم پرسید تا به ابو موسی اشعری رسید.عبد اللّه گفت:به خدا سوگند،به او اعتماد ندارم و مطمئن نیستم که اگر یاوری بیابد،با تو مخالفت نورزد.

امیرمؤمنان به او فرمود:«به خدا سوگند،نزد من هم امین و خیرخواه نیست.کسانی که پیش از من بودند،شیفته او بودند و وی را حاکم و مسلّط بر مردم کردند و من،خواستم که او را برکنار کنم؛امّا[مالک]اشتر از من خواست که او را باقی بدارم و با وجود آن که او را خوش نداشتم،باقی اش گذاشتم و او را تا تغییر دادنش در آینده،تحملّ کردم».

امام علیه السلام با عبد اللّه در همین سخن بودند که گروه فراوانی از سوی کوهستان طَی روی آوردند.امیرمؤمنان فرمود:«ببینید که این گروه کیستند؟».

سواران،به تاخت رفتند و طولی نکشید که بازگشتند و گفته شد:اینها[از]

قبیله طی هستند که گوسفند و شتر و اسب برایت می آورند و برخی از آنان،هدایا و چیزهای باارزشی برایت آورده اند و برخی،اراده کوچ کردن همراه تو به سوی دشمنت را دارند.

امیرمؤمنان فرمود:«خدا به[قبیله]طَی،پاداش خیر دهد.«خداوند،مجاهدان را بر نشستگان،برتری و اجری بزرگ بخشیده است»».

چون آنان به امام علیه السلام رسیدند،سلام کردند.عبد اللّه بن خلیفه گفت:به خدا سوگند،آنچه از آن گروه و زیباییِ شکل آنها دیدم،مرا شادمان کرد.سخن گفتند و خوب فهماندند.به خدا سوگند،به چشم خود،سخنوری بلیغ تر از سخنران ایشان ندیده ام.

عُدَیّ بن حاتم طایی برخاست و پس از حمد و ثنای الهی گفت:امّا بعد،من در زمان پیامبر خدا مسلمان شدم و همان روزگار نیز زکات دادم و با مرتدانِ پس از او جنگیدم و هدفم از این کارها[به دست آوردن]پاداش الهی بود و پاداش نیکوکار و پرهیزگار،بر عهده خداست.به ما خبر رسیده که مردمی از مکّه،بیعت تو را شکسته و ستمکارانه با تو مخالفت کرده اند.ما نزد تو آمده ایم تا به حق،یاری ات دهیم و ما در خدمت توییم.هر چه دوست داری،به ما فرمان بده.سپس چنین سرود:

و ما پیش تر نیز خدا را یاری کرده ایم

و تو به حق،نزد ما آمده ای.پس به زودی یاری می شوی.

ما به تنهایی،جای همه مردم را برایت پُر می کنیم

و تو بدان از هر کس دیگری سزاوارتری.

آنگاه امیرمؤمنان فرمود:«خدا به[قبیله]شما،از جانب اسلام و مسلمانان،جزای خیر دهد که از سرِ طاعت،مسلمان شدید و با مرتدان جنگیدید و قصد کمک به مسلمانان را کردید».

سعید بن عبید بُحتُری،از بنی بُحتُر،برخاست و گفت:ای امیرمؤمنان!برخی از مردم می توانند آنچه در درون دارند،بر زبان جاری کنند و برخی نمی توانند

آنچه را در درون خویش می یابند،ابراز کنند.اگر به سختی این کار را بکند،بر او سخت است و اگر درون را ابراز نکند،حزن و اندوه بر او سخت می گیرد.به خدا سوگند،من همه آنچه در درون دارم،نمی توانم با زبانم ادا کنم؛امّا به خدا سوگند،می کوشم تا برایت آشکار کنم،و کامیابی به دست خداست.

امّا من،خیرخواه تو در نهان و آشکارم و در هرجا همراه تو با دشمنان می جنگم و حقّی را برای تو می بینم که برای پیش تر از تو نمی دیدم و در این روزگار نیز برای کس دیگری نمی بینم،به دلیل فضیلت تو در اسلام و خویشاوندی ات با پیامبر صلی الله علیه و آله.هیچ گاه از تو جدا نمی شوم تا آن که پیروز شوی و یا من در پیشگاهت بمیرم.

امیرمؤمنان فرمود:«خدایت بیامرزد!زبانت آنچه را از[محبّت]ما در درون داشتی،ابراز کرد و ما از خدا می خواهیم که عافیت را روزی ات کند و بهشت را پاداشت دهد».

چند تن دیگر از آنها سخن گفتند....سپس،امیرمؤمنان حرکت کرد و ششصد مرد از قبیله طَی به دنبالش حرکت کردند تا آن که در ذی قار (1)فرود آمد،در حالی که[هفتصد مرد دیگر به وی پیوسته بودند و]هزار و سیصد نفر بودند.

ص:455


1- (1) ذی قار:محلّی بین کوفه و واسط در عراق.

ص:456

ص:457

7/6

وَضعُ الجِهادِ عَنِ النِّساءِ

374 . الأمالی بإسناده عن الحسین علیه السلام فیما قالَهُ لاُِمِّ وَهبٍ لَمّا قُتِلَ ابنُها وَهبٌ فی یَومِ عاشوراءَ فَأَخَذَت سَیفَهُ و بَرَزَت:یا امَّ وَهبٍ!اِجلِسی،فَقَد وَضَعَ اللّهُ الجِهادَ عَنِ النِّساءِ،إنَّکِ وَ ابنَکِ مَعَ جَدّی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فِی الجَنَّةِ. (1)

ص:458


1- (1) الأمالی للصدوق:ص 225 ح 239 [1] عن عبد اللّه بن منصور عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام،روضة الواعظین:ص 207، [2]بحار الأنوار:ج 44 ص 320. [3]
7/6-برداشته شدن جهاد از زنان

374 . الأمالی،صدوق به سندش:اُمّ وَهْب،پس از شهادت فرزندش وَهْب در روز عاشورا،شمشیر او را برداشت و به پیکار درآمد.امام حسین علیه السلام به او فرمود:«ای امّ وهب!بنشین که خداوند،جهاد را از دوش زنان برداشته است.تو و پسرت در بهشت،همراه جدّم محمّد صلی الله علیه و آله هستید».

ص:459

8/6

الشَّهادَةُ الحُکمِیَّةُ

375 . مسند ابن حنبل عن زید بن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جدّه علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن قُتِلَ دونَ مالِهِ فَهُوَ شَهیدٌ. (1)

376 . مسند أبی یعلی عن زید بن علیّ بن حسین عن أبیه عن جدّه علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن قُتِلَ دونَ حَقِّهِ فَهُوَ شَهیدٌ. (2)

ص:460


1- (1) مسند ابن حنبل:ج 1 ص 171 ح 590، [1]تاریخ بغداد:ج 14 ص 273 ح 7564. [2]
2- (2) مسند أبی یعلی:ج 6 ص 179 ح 6742.
8/6-آنچه در حکم شهادت است

375 . مسند ابن حنبل به نقل از زید بن علی،از پدرش امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«هر کس برای[حفاظت از]مالش کشته شود،شهید است».

376 . مسند ابی یعلی به نقل از زید بن علی،از پدرش امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«هر کس برای[گرفتن]حقّش کشته شود،شهید است».

ص:461

الفَصلُ السّابِعُ:الخمس و الزّکاة

377 . معانی الأخبار عن زید بن علیّ عن أبیه علیّ بن الحسین عن أبیه الحسین عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:العَجماءُ (1)جُبارٌ (2)،وَ البِئرُ جُبارٌ،وَ المَعدِنُ جُبارٌ،و فِی الرِّکازِ (3)الخُمْسُ. (4)

378 . صحیح البخاری عن الزهری: أخبَرَنی عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ أنَّ حُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیهما السلام أخبَرَهُ أنَّ عَلِیّا علیه السلام قالَ:کانَت لی شارِفٌ (5)مِن نَصیبی مِنَ المَغنَمِ یَومَ بَدرٍ،و کانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أعطانی شارِفا مِنَ الخُمْسِ. (6)

379 . دعائم الإسلام عن الإمام الحسین علیه السلام: زَکاةُ الفِطرِ عَلی کُلِّ حاضِرٍ و بادٍ (7). (8)

ص:462


1- (1) العَجماء:البَهِیمة،سمّیت به لأنّها لا تتکلّم(النهایة:ج 3 ص 187« [1]عجم»).
2- (2) جُبار:الهَدَرُ،یعنی لا غَرَمَ فیه(مجمع البحرین:ج 1 ص 268« [2]جبر»).
3- (3) الرِّکزَةُ:القِطعة من جواهر الأرض المرکوزة فیها،و الجمع:رِکاز(النهایة:ج 2 ص 258« [3]رکز»).
4- (4) معانی الأخبار:ص 303 ح 1،بحار الأنوار:ج 96 ص 190 ح 5. [4]یقسّم الخمس [5]ستّة أسهم.ثلاثة منها لرسول اللّه صلی الله علیه و آله.
5- (5) الشّارِفُ:الناقَةُ المُسِنَّة(النهایة:ج 2 ص 462« [6]شرف»).
6- (6) صحیح البخاری:ج 3 ص 1125 ح 2925 و ج 4 ص 1470 ح 3781،صحیح مسلم:ج 3 ص 1569 الرقم 2،سنن أبی داود:ج 3 ص 148 ح 2986، [7]السنن الکبری:ج 6 ص 555 ح 12956،السیرة النبویّة لابن کثیر:ج 2 ص 541،البدایة و النهایة:ج 3 ص 345، [8]کنز العمّال:ج 5 ص 502 ح 13742.
7- (7) الحاضر:المقیم فی المُدن و القُری،و البادی:المقیم بالبادیة(النهایة:ج 1 ص 398« [9]حضر»).
8- (8) دعائم الإسلام:ج 1 ص 267، [10]بحار الأنوار:ج 96 ص 110 ح 16. [11]

فصل هفتم:خُمس و زکات

377 . معانی الأخبار به نقل از زید بن علی،از پدرش امام زین العابدین،از امام حسین،از امام علی علیهم السلام:پیامبر خدا فرمود:«جنایت حیوان[که اختیارش به دست انسان نیست]،هدر است[و از کسی خسارت گرفته نمی شود].سقوط در چاه و معدن[بدون دخالت صاحب آنها]،هدر است و معادن(گنج)،خمس دارد.

378 . صحیح البخاری به نقل از زُهْری:امام زین العابدین علیه السلام به من خبر داد که امام حسین علیه السلام به من خبر داد که امام علی علیه السلام فرمود:«من،ماده شتری مُسِن از غنیمت جنگ بدر،سهم داشتم.پیامبر صلی الله علیه و آله آن را از خمس (1)به من عطا کرد».

379 . دعائم الإسلام از امام حسین علیه السلام:زکات فطریه،بر هر شهری و روستایی،واجب است.

ص:463


1- (1) خمس،شش قسمت می شود که سه سهم آن،در اختیار پیامبر خدا و مِلک ایشان است.

الفَصلُ الثّامِنُ:الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر

1/8

وُجوبُ النَّهیِ عَنِ المُنکَرِ

380 . نوادر الاُصول عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لا یَنبَغی لِعَینٍ مُؤمِنَةٍ تَری أن یُعصَی اللّهُ تَعالی فلا تُنکِرُ عَلَیهِ. (1)

381 . الأمالی عن الحسین بن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جدّه علیهما السلام: کانَ یُقالُ لا یَحِلُّ لِعَینٍ مُؤمِنَةٍ تَرَی اللّهَ یُعصی فَتَطرِفُ حَتّی تُغَیِّرَهُ. (2)

382 . تاریخ الطبری عن عقبة بن أبی العیزار: قامَ حُسَینٌ علیه السلام بِذی حُسُمٍ (3)،فَحَمِدَ اللّهَ و أثنی عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:إنَّهُ قَد نَزَلَ مِنَ الأَمرِ ما قَد تَرَونَ،و إنَّ الدُّنیا قَد تَغَیَّرَت و تَنَکَّرَت و أدبَرَ مَعروفُها وَ استَمَرَّت جِدّا،فَلَم یَبقَ مِنها إلاّ صُبابَةٌ (4)کَصُبابَةِ الإِناءِ،و خَسیسُ (5)

عَیشٍ کَالمَرعَی الوَبیلِ (6)،أ لا تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا یُعمَلُ بِهِ،و أنَّ الباطِلَ لا یُتَناهی عَنهُ،لِیَرغَبِ المُؤمِنُ فی لِقاءِ اللّهِ مُحِقّا،فَإِنّی لا أرَی المَوتَ إلاّ سعادَةً (7)،و لاَ الحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّ بَرَما (8). (9)

ص:464


1- (1) نوادر الاُصول:ج 1 ص 66،کنز العمّال:ج 3 ص 85 ح 5614.
2- (2) الأمالی للطوسی:ص 55 ح 75، [1]تنبیه الخواطر:ج 2 ص 179، [2]بحار الأنوار:ج 100 ص 77 ح 28. [3]
3- (3) ذو حُسُم:موضعٌ بالبادیة(تاج العروس:ج 16 ص 151«حسم»).موضع فی الطریق إلی الکوفة نزله الحسین علیه السلام و لقیه فیه الحرّ بن یزید علی عسکر ابن زیاد.
4- (4) الصُّبابَةُ:البَقِیَّةُ الیَسیرة من الشراب فی أسفل الإناء(النهایة:ج 3 ص 5« [4]صبب»).
5- (5) الخسیس:الدنیء(النهایة:ج 2 ص 31« [5]خسس»).
6- (6) الوَبِیلُ من المرعی:الوَخِیمُ،و أرض وَبِیلةٌ:وَخِیمَةُ المَرتَع وَ بِیئَةٌ(تاج العروس:ج 15 ص 769« [6]وبل»).
7- (7) فی المصدر:«شهادة»بدل«سعادة»،و التصویب من سائر المصادر.
8- (8) بَرَما:مصدر بَرِمَ به إذا سَئِمَهُ و ملَّهُ(النهایة:ج 1 ص 121« [7]برم»).
9- (9) تاریخ الطبری:ج 5 ص 403، [8]المعجم الکبیر:ج 3 ص 114 ح 2842 عن محمّد بن الحسن،تاریخ دمشق:ج 14 ص 217؛الملهوف:ص 138،تحف العقول:ص 245،الأمالی للشجری:ج 1 ص 161 [9] عن محمّد بن حسن نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 192 ح 4. [10]

فصل هشتم:امر به معروف و نهی از منکر

1/8-وجوب نهی از منکر

380 . نوادر الاُصول از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«برای چشم مؤمن،سزاوار نیست که ببیند خدای متعال،معصیت می شود و بر آن،نیاشوبد».

381 . الأمالی،طوسی به نقل از حسین بن علی بن الحسین،از پدرش امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:گفته می شود که برای چشم مؤمن،روا نیست که ببیند خدا نافرمانی می شود،مگر آن که هنوز چشمش را نبسته،بر آن برآشوبد.

382 . تاریخ الطبری به نقل از عقبة بن ابی عیزار:امام حسین علیه السلام در ذی حُسُم (1)ایستاد و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:«آنچه می بینید،امری است که فرود آمده است و دنیا،دگرگون و زشت گشته و نیکی اش روی گردانده است و این حالت،چنان ادامه یافته که از آن،جز چکّه آب تهِ ظرف،و زندگی پستی چون چریدنی کوتاه،

باقی نمانده است.آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل،جلوگیری نمی شود؟[در چنین وضعی]مؤمن باید در راه حق،در اشتیاق دیدار خدا(مرگ)باشد.من،مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمکاران را جز ملالت،نمی بینم».

ص:465


1- (1) ذی حُسُم،منزلگاهی در راه مکّه به کوفه است؛همان جا که امام علیه السلام با سپاه حرّ بن یزید،برخورد کرد.

2/8

الرّاضی بِفِعلِ قَومٍ کَالدّاخِلِ مَعَهُم

383 . مسند أبی یعلی عن یوسف الصبّاغ عن الحسین علیه السلام و لا أعلَمُهُ إلاّ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله:مَن شَهِدَ أمرا فَکَرِهَهُ کانَ کَمَن غابَ عَنهُ،و مَن غابَ عَن أمرٍ فَرَضِیَ بِهِ کانَ کَمَن شَهِدَهُ. (1)

3/8

خُطبَةُ الإِمامِ فِی الأَمرِ بِالمَعروفِ وَ النَّهیِ عَنِ المُنکَرِ

384 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام فِی الأَمرِ بِالمَعروفِ وَ النَّهیِ عَنِ المُنکَرِ،و یُروی عَن أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام:اِعتَبِروا أیُّهَا النّاسُ بِما وَعَظَ اللّهُ بِهِ أولِیاءَهُ مِن سوءِ ثَنائِهِ

عَلَی الأَحبارِ (2)،إذ یَقولُ: «لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبّانِیُّونَ 3وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ» 4 ،و قالَ: «لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ» إلی قَولِهِ: «لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ» 5 ،و إنَّما عابَ اللّهُ ذلِکَ عَلَیهِم لِأَنَّهُم کانوا یَرَونَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذینَ بَینَ أظهُرِهِمُ المُنکَرَ وَ الفَسادَ فَلا یَنهَونَهُم عَن ذلِکَ،رَغبَةً فیما کانوا یَنالونَ مِنهُم،و رَهبَةً مِمّا یَحذَرونَ،وَ اللّهُ یَقولُ: «فَلا تَخْشَوُا النّاسَ وَ اخْشَوْنِ» 6 ،و قالَ: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» 7 .

فَبَدَأَ اللّهُ بِالأَمرِ بِالمَعروفِ وَ النَّهیِ عَنِ المُنکَرِ فَریضَةً مِنهُ،لِعِلمِهِ بِأَنَّها إذا ادِّیَت و اقیمَتِ استَقامَتِ الفَرائِضُ کُلُّها،هَیِّنُها و صَعبُها،و ذلِکَ أنَّ الأَمرَ بِالمَعروفِ وَ النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ دُعاءٌ إلَی الإِسلامِ مَعَ رَدِّ المَظالِمِ و مُخالَفَةِ الظّالِمِ،و قِسمَةِ الفَیءِ وَ الغَنائِمِ،و أخذِ الصَّدَقاتِ مِن مَواضِعِها،و وَضعِها فی حَقِّها.

ثُمَّ أنتُم أیَّتُهَا العِصابَةُ،عِصابَةٌ بِالعِلمِ مَشهورَةٌ،و بِالخَیرِ مَذکورَةٌ،و بِالنَّصیحَةِ مَعروفَةٌ،و بِاللّهِ فی أنفُسِ النّاسِ مَهابَةٌ،یَهابُکُمُ الشَّریفُ،و یُکرِمُکُمُ الضَّعیفُ،و یُؤثِرُکُم مَن لا فَضلَ لَکُم عَلَیهِ و لا یَدَ لَکُم عِندَهُ،تَشفَعونَ فِی الحَوائِجِ إذَا امتُنِعَت مِن طُلاّبِها،و تَمشونَ فِی الطَّریقِ بِهَیبَةِ المُلوکِ و کَرامَةِ الأَکابِرِ،أ لَیسَ کُلُّ ذلِکَ إنَّما نِلتُموهُ بِما یُرجی عِندَکُم مِنَ القِیامِ بِحَقِّ اللّهِ،و إن کُنتُم عَن أکثَرِ حَقِّهِ تُقَصِّرونَ!

فَاستَخفَفتُم بِحَقِّ الأَئِمَّةِ،فَأَمّا حَقَّ الضُّعَفاءِ فَضَیَّعتُم،و أمّا حَقَّکُم بِزَعمِکُم فَطَلَبتُم؛فَلا مالاً بَذَلتُموهُ،و لا نَفسا خاطَرتُم بِها لِلَّذی خَلَقَها،و لا عَشیرَةً عادَیتُموها فی ذاتِ اللّهِ،أنتُم تَتَمَنَّونَ عَلَی اللّهِ جَنَّتَهُ و مُجاوَرَةَ رُسُلِهِ و أمانا مِن عَذابِهِ!

لَقَد خَشیتُ عَلَیکُم أیُّهَا المُتَمَنّونَ عَلَی اللّهِ أن تَحُلَّ بِکُم نَقِمَةٌ مِن نَقِماتِهِ،لِأَنَّکُم بَلَغتُم مِن کَرامَةِ اللّهِ مَنزِلَةً فُضِّلتُم بِها،و مَن یُعرَفُ بِاللّهِ لا تُکرِمونَ،و أنتُم بِاللّهِ فی عِبادِهِ تُکرَمونَ،و قَد تَرَونَ عُهودَ اللّهِ مَنقوضَةً فَلا تَفزَعونَ،و أنتُم لِبَعضِ ذِمَمِ آبائِکُم تَفزَعونَ،و ذمَّةُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَحقورَةٌ،وَ العُمیُ وَ البُکمُ وَ الزَّمنی (3)فِی المَدائِنِ مُهمَلَةٌ لا تَرحَمونَ،و لا فی مَنزِلَتِکُم تَعمَلونَ،و لا مَن عَمِلَ فیها تُعینونَ،و بِالاِدِّهانِ وَ المُصانَعَةِ عِندَ الظَّلَمَةِ تَأمَنونَ،کُلُّ ذلِکَ مِمّا أمَرَکُمُ اللّهُ بِه مِنَ النَّهیِ وَ التَّناهی و أنتُم عَنهُ غافِلونَ،و أنتُم أعظَمُ النّاسِ مُصیبَةً لِما غُلِبتُم عَلَیهِ مِن مَنازِلِ العُلَماءِ لَو کُنتُم تَشعُرونَ.

ذلِکَ بِأَنَّ مَجارِیَ الاُمورِ وَ الأَحکامِ عَلی أیدِی العُلَماءِ بِاللّهِ،الاُمَناءِ عَلی حَلالِهِ و حَرامِهِ،فَأَنتُمُ المَسلوبونَ تِلکَ المَنزِلَةَ،و ما سُلِبتُم ذلِکَ إلاّ بِتَفَرُّقِکُم عَنِ الحَقِّ،وَ اختِلافِکُم فِی السُّنَّةِ بَعدَ البَیِّنَةِ الواضِحَةِ،و لَو صَبَرتُم عَلَی الأَذی و تَحَمَّلتُمُ المَؤونَةَ فی ذاتِ اللّهِ کانَت امورُ اللّهِ عَلَیکُم تَرِدُ،و عَنکُم تَصدُرُ،و إلَیکُم تَرجِعُ،و لکِنَّکُم مَکَّنتُمُ الظَّلَمَةَ مِن مَنزِلَتِکُم،و أسلَمتُم (4)امورَ اللّهِ فی أیدیهِم،یَعمَلونَ بِالشُّبُهاتِ،و یَسیرونَ فِی الشَّهَواتِ،سَلَّطَهُم عَلی ذلِکَ فِرارُکُم مِنَ المَوتِ،و إعجابُکُم بِالحَیاةِ الَّتی هِیَ مُفارِقَتُکُم،فَأَسلَمتُمُ الضُّعَفاءَ فی أیدیهِم،فَمِن بَینِ مُستَعبَدٍ مَقهورٍ،و بَینَ مُستَضعَفٍ عَلی مَعیشَتِهِ مَغلوبٍ .

یَتَقَلَّبونَ فِی المُلکِ بِآرائِهِم،و یَستَشعِرونَ الخِزیَ بِأَهوائِهِمُ،اقتِداءً بِالأَشرارِ،

و جُرأَةً عَلَی الجَبّارِ،فی کُلِّ بَلَدٍ مِنهُم عَلی مِنبَرِهِ خَطیبٌ یَصقَعُ (5)،فَالأَرضُ لَهُم شاغِرَةٌ (6)،و أیدیهِم فیها مَبسوطَةٌ،وَ النّاسُ لَهُم خَوَلٌ (7)،لا یَدفَعونَ یدَ لامِسٍ،فَمِن بَینِ جَبّارٍ عَنیدٍ،وذی سَطوَةٍ عَلَی الضَّعَفَةِ شَدیدٍ،مُطاعٍ لا یَعرِفُ المُبدِئَ المُعیدَ.

فَیا عَجَبا و ما لی لا أعجَبُ!وَ الأَرضُ مِن غاشٍّ غَشومٍ (8)،و مُتَصَدِّقٍ ظَلومٍ،و عامِلٍ عَلَی المُؤمِنینَ بِهِم غَیرِ رَحیمٍ،فَاللّهُ الحاکِمُ فیما فیهِ تَنازَعنا،وَ القاضی بِحُکمِهِ فیما شَجَرَ بَینَنا.

اللّهُمَّ إنَّکَ تَعلَمُ أنَّهُ لَم یَکُن ما کانَ مِنّا تَنافُسا فی سُلطانٍ،و لاَ التِماسا مِن فُضولِ الحُطامِ،و لکِن لنُِرِیَ المَعالِمَ مِن دینِکَ،و نُظهِرَ الإِصلاحَ فی بِلادِکَ،و یَأمَنَ المَظلومونَ مِن عِبادِکَ،و یُعمَلَ بِفَرائِضِکَ و سُنَنِکَ و أحکامِکَ،فَإِن لَم تَنصُرونا و تُنصِفونا قَوِیَ الظَّلَمَةُ عَلَیکُم،و عَمِلوا فی إطفاءِ نورِ نَبِیِّکُم،و حَسبُنَا اللّهُ و عَلَیهِ تَوَکَّلنا و إلَیهِ أنَبنا (9)و إلَیهِ المَصیرُ. (10)

ص:466


1- (1) مسند أبی یعلی:ج 6 ص 182 ح 6752،کنز العمّال:ج 3 ص 83 ح 5602.
2- (2) الحِبر و الحَبر:العالِم،ذمّیّا کانَ أو مسلما،بعد أن یکون من أهل الکتاب.و قال الجوهری:هو واحِد أحبارِ الیهود،و بالکسر أفصح(انظر:لسان العرب:ج 4 ص 157« [1]حبر»).
3- (8) الزَّمانَة:العاهة.یقال:هو زَمِنٌ،و الجمع:زَمنی(انظر:القاموس المحیط:ج 4 ص 232«زمن»).
4- (9) فی المصدر:«و استسلمتم»،و التصویب من بحار الأنوار. [2]
5- (10) الخَطیبُ المِصقَعُ:أی البلیغ الماهر فی خطبته الداعی إلی الفتن الذی یحرّض الناس علیها،و الصّقع:رفع الصوت و متابعته(النهایة:ج 3 ص 42« [3]صقع»).
6- (11) شاغرة:أی واسعة(لسان العرب:ج 4 ص 418« [4]شغر»).
7- (12) الخَوَل:مثال الخَدَم و الحَشَم وزنا و معنی(المصباح المنیر:ص 184« [5]خول»).
8- (13) الغَشْمُ:الظُلْمُ(الصحاح:ج 5 ص 1996«غشم»).
9- (14) الإنابة:الرجوع إلی اللّه بالتوبة(النهایة:ج 5 ص 123« [6]نوب»).
10- (15) تحف العقول:ص 237، [7]بحار الأنوار:ج 100 ص 79 ح 37. [8]
2/8-راضی به عملکرد یک گروه،مانند یکی از آنهاست

383 . مسند أبی یعلی به نقل از یوسف صبّاغ،از امام حسین علیه السلام(که گفته اش را جز از پیامبر صلی الله علیه و آله نمی دانم):هر کس شاهد کاری باشد و آن را ناپسند بدارد،مانند کسی است که در آن،حاضر نیست و هر کس از کاری غایب باشد،امّا به آن راضی باشد،مانند کسی است که حاضر بوده است.

3/8-سخنرانی امام،در باره امر به معروف و نهی از منکر

384 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام(در امر به معروف و نهی از منکر) (1):ای مردم!از آنچه خدا دوستانش را بدان پند داده،پند گیرید؛همچون بدگویی او از

دانشمندان یهود،آنجا که می فرماید:«چرا علمای ربّانی و دانشمندانشان،آنان را از گفتار گناه آلودشان نهی نمی کنند؟»و می فرماید:«کافران بنی اسرائیل،لعنت شدند»تا آنجا که فرماید:«چه بد بود،آنچه می کردند».خداوند،ایشان را نکوهید؛زیرا از ستمکارانی که در میانشان بودند،زشتی و فساد بسیار می دیدند،ولی به طمع بهره ای که از آن ستمگران می بردند و از بیم آن که بی نصیب بمانند،ایشان را نهی نمی کردند؛در حالی که خدا می فرماید:«از مردم نترسید؛بکه از من،پروا کنید»و نیز می فرماید:«مردان و زنان مؤمن،دوستان یکدیگرند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند».

خداوند،از آن رو امر به معروف و نهی از منکر را نخستین فریضه خود قرار داد که می دانست چون این فریضه ادا گردد و برپا داشته شود،تمام فریضه های دیگر،از آسان و دشوار،برپا می شوند و این،از آن روست که امر به معروف و نهی از منکر،دعوت به اسلام است؛همراه با ردّ مظالم و مخالفت با ستمکار و تقسیم درآمدهای عمومی و غنیمت های جنگی و گرفتن زکات از جای خود و مصرف آن در جای خود.

سپس،شما ای گروه به هم پیوسته؛گروهی ناموَر به دانش و نامدار به نکویی و معروف به خیرخواهی!به لطف خدا در دل مردم،شکوهمند هستید.بزرگ،از شما پروا می کند و ناتوان،گرامی تان دارد و آن که بر او برتری ندارید و احسانی به او نکرده اید،شما را بر خویش،مقدّم می دارد.هرگاه نیازمندان از رسیدن به نیاز خود محروم بمانند،شما را شفیع قرار می دهند و شما به شکوهی،همچون شوکتِ شهریاران و بزرگواریِ بزرگان،در راه گام برمی دارید.آیا این همه،از آن رو نیست که شما به جایگاهی رسیده اید که مردم از شما امید دارند تا به حقّ خدا قیام کنید؟اگرچه از قیام به بیشتر حقوق الهی کوتاهی

کرده اید،حقّ امامان را خوار شمرده اید و حقّ ناتوانان را تباه ساخته اید،ولی آنچه را حقّ خود می پندارید،دنبال کرده اید.نه مالی بذل کرده اید و نه جانی را در راهِ جان آفرین به خطر افکنده اید و نه برای خدا با گروهی در افتاده اید.

[با این حال]شما از خدا،آرزوی بهشت و همجواریِ پیامبران و امان از کیفرش را دارید.

ای کسانی که چنین آرزویی از خداوند دارید!من بر شما از آن می ترسم که انتقامی از انتقام های خدایی بر شما فرود آید؛زیرا شما از کَرَم الهی به این جایگاه برتر دست یافتید؛ولی مردان الهی را بزرگ نمی دارید.از شکسته شدن برخی از پیمان های پدرانتان هراسان می شوید؛ولی با این که می بینید پیمان های الهی شکسته شده،هراسان نمی گردید؛حال آن که عهد(ولایتِ)پیامبر صلی الله علیه و آله خوار شمرده شده است و نابینایان و گُنگ ها و زمینگیران،در همه شهرها[ی جهان اسلام]درمانده اند و بر آنها ترحّمی نمی شود.شما به اندازه منزلتی که از آن برخوردارید،کاری نمی کنید و نه بدان کس که[در این جهت]کار می کند،مددی می رسانید،و با چرب زبانی و سازش با ستمگران،خود را آسوده می سازید.

همه اینها از چیزهایی است که خداوند،شما را به جلوگیری از آنها[به صورت فردی]و یا همیاریِ با دیگران،فرمان داده و شما غافلید.مصیبت شما از همه مردم،بزرگ تر است،اگر نیک بدانید و این،بدان جهت است که در پاسداشتِ جایگاه دانشمندان،کوتاهی کردید؛زیرا گردش امور و جریان احکام به دست دانشمندان الهی است که بر حلال و حرامش امین اند و این جایگاه،از شما گرفته شده است و این سلبِ منزلت،جز به سبب پراکندگی از حق و اختلافتان در سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله پس از دلیلی روشن نیست.

اگر بر آزار،شکیبایی می کردید و در راه خدا،تحمّل به خرج می دادید،امور خدا بر شما وارد و از شما صادر می شد و به شما بازمی گشت؛ولی شما،ستمکاران را در جایگاه خویش جای دادید و زمام امور خدایی را به دستِ آنان سپردید،تا به شبهه عمل کنند و به راهِ خواهش های نفسانی بروند.گریز شما از مرگ و خوش داشتن زندگی ای که به هر حال از شما جدا می شود،آنان را بر این مقام،مسلّط کرد.شما ناتوانان را به چنگال آنها سپردید که برخی را بنده و مقهور کنند و پاره ای را درمانده از تأمین معیشت و مغلوب سازند،مملکت

را با خودکامگی،زیر و رو کنند و به پیروی از تبهکاران و جسارت بر خدایِ جبّار،رسواییِ هوسرانی هایشان را بر خویش،هموار دارند.

به هر شهری،سخنرانی زبانباز بر منبر دارند و تمام سرزمین اسلام،بی دفاع،زیر پایشان افتاده و دستشان در همه جای آن،باز است و مردم،بَرده وار در اختیار آنان اند و دست درازیِ آنان را نمی توانند از خود،دور کنند.برخی زورگو و لجوج اند که بر ناتوان به سختی حمله می بَرَند و پاره ای فرمان روایانی هستند که آورنده و بازگرداننده ای[و خدا و قیامتی]نمی شناسند.

شگفتا!و چرا در شگفت نباشم که زمین،از آنِ ستمگری دغل پیشه و باجگیری ستمگر و کارگزاری است که بر مؤمنان،رحم نمی آورَد.خداوند،در کشاکشی که ما داریم،حاکم،و به حکم خود،در مشاجره ای که میان ماست،داور باد!

خدایا!تو خود می دانی آنچه از سوی ما سر زده،از سرِ رقابتِ در سلطنت و طلب کالای پستِ دنیا نبوده است؛بلکه از آن روست که پرچم دین تو را برافراشته ببینیم و اصلاح را در سرزمین هایت آشکار کنیم و بندگان ستم دیده ات در امان باشند و به واجبات و سنّت ها و احکامت عمل شود.پس اگر شما ما را یاری نکنید و با ما انصاف نورزید،ستمگران،همچنان بر شما قدرت خواهند داشت و به خاموش کردن نورِ پیامبرتان می پردازند.خداوند،ما را بس است که بر او توکّل می کنیم و به او روی می آوریم،و بازگشتْ هم به سوی اوست. (2)

ص:467


1- (1) این روایت،به امام علی علیه السلام نیز نسبت داده شده است.
2- (2) در ترجمه این حدیث از ترجمه استاد پرویز اتابکی در تحف العقول، [1]استفاده شده است.(م)

ص:468

ص:469

ص:470

ص:471

ص:472

ص:473

الفَصلُ التّاسِعُ:قراءة القرآن

1/9

فضل قِراءَةِ القُرآنِ

385 . الکافی عن بشر بن غالب الأسدی عن الحسین بن علیّ علیه السلام: مَن قَرَأَ آیَةً مِن کِتابِ اللّهِ عز و جل فی صَلاتِهِ قائِما یُکتَبُ لَهُ بِکُلِّ حَرفٍ مِئَةُ حَسَنَةٍ،فَإِذا قَرَأَها فی غَیرِ صَلاةٍ کَتَبَ اللّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرفٍ عَشرَ حَسَناتٍ،و إنِ استَمَعَ القُرآنَ کَتَبَ اللّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرفٍ حَسَنَةً،و إن خَتَمَ القُرآنَ لَیلاً صَلَّت عَلَیهِ المَلائِکَةُ حَتّی یُصبِحَ،و إن خَتَمَهُ نَهارا صَلَّت عَلَیهِ الحَفَظَةُ حَتّی یُمسِیَ،و کانَت لَهُ دَعوَةٌ مُجابَةٌ،و کانَ خَیرا لَهُ مِمّا بَینَ السَّماءِ إلَی الأَرضِ.

قُلتُ:هذا لِمَن قَرَأَ القُرآنَ،فَمَن لَم یَقرَأ؟

قالَ:یا أخا بَنی أسَدٍ،إنَّ اللّهَ جَوادٌ ماجِدٌ کَریمٌ،إذا قَرَأَ ما مَعَهُ أعطاهُ اللّهُ ذلِکَ. (1)

386 . الأمالی عن سعد بن طریف عن أبی جعفر الباقر عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن قَرَأَ عَشرَ آیاتٍ فی لَیلَةٍ لَم یُکتَب مِنَ الغافِلینَ،و مَن قَرَأَ خَمسینَ آیَةً کُتِبَ مِنَ

الذّاکِرینَ،و مَن قَرَأَ مائَةَ آیَةٍ کُتِبَ مِنَ القانِتینَ (2)،و مَن قَرَأَ مِائَتَی آیَةٍ کُتِبَ مِنَ الخاشِعینَ،و مَن قَرَأَ ثَلاثَمِائَةِ آیَةٍ کُتِبَ مِنَ الفائِزینَ،و مَن قَرَأَ خَمسَمِائَةِ آیَةٍ کُتِبَ مِنَ المُجتَهِدینَ،و مَن قَرَأَ ألفَ آیَةٍ کُتِبَ لَهُ قِنطارٌ،وَ القِنطارُ خَمسونَ ألفَ مِثقالِ ذَهَبٍ،وَ المِثقالُ أربَعَةٌ و عِشرونَ قیراطا،أصغَرُها مِثلُ جَبَلِ احُدٍ،و أکبَرُها ما بَینَ السَّماءِ وَ الأَرضِ. (3)

ص:474


1- (1) الکافی:ج 2 ص 611 ح 3، [1]عدّة الداعی:ص 269، [2]بحار الأنوار:ج 92 ص 201 ح 17. [3]
2- (2) القُنُوتُ:یرد بمعانی متعدّدة،کالطاعة و الخشوع و الصلاة،و الدعاء و العبادة،فیُصرف فی کلّ واحد من هذه المعانی إلی ما یحتمله لفظ الحدیث الوارد فیه(النهایة:ج 4 ص 111« [4]قنت»).
3- (3) الأمالی للصدوق:ص 115 ح 97، [5]بحار الأنوار:ج 92 ص 196 ح 2 و [6]راجع:الکافی:ج 2 ص 612 ح 4 و [7]معانی الأخبار:ص 147 ح 1.

فصل نهم:خواندن قرآن

1/9-فضیلت قرائت قرآن

385 . الکافی به نقل از بِشْر بن غالب اسدی:امام حسین علیه السلام فرمود:«هر کس آیه ای از کتاب خدا را در قرائت نمازش بخواند،در برابر هر کلمه،صد حسنه برایش نوشته می شود و چون در غیرِ نماز بخواند،خداوند،در برابر هر کلمه اش برای او ده حسنه می نویسد و اگر گوش به قرآن بسپارد،خداوند،برای هر کلمه یک حسنه برایش می نویسد و اگر در شبی قرآن را ختم کند،فرشتگان بر او درود می فرستند تا شب را به روز برساند و اگر روز،ختم کند،نگهبانان(فرشتگان)تا شب بر او درود می فرستند و یک دعای مستجاب دارد و این برایش از آنچه میان آسمان و زمین هست،بهتر است».

گفتم:این برای کسی است که قرآن را[حفظ دارد و]قرائت می کند؛امّا کسی که[حفظ ندارد و]قرائت نمی کند،چه؟

فرمود:«ای برادر اسدی!خداوند،بخشنده و بزرگوار و کریم است.اگر همان چیزی را که با خود(در یاد)دارد،بخواند،خدا آن پاداش را به او عطا می کند».

386 . الأمالی،صدوق به نقل از سعد بن طریف،از امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهم السلام:پیامبر خدا فرمود:«هر کس،ده آیه در هر شب بخواند،[نامش]جزو غافلان نوشته

نمی شود و هر کس پنجاه آیه بخواند،جزو ذاکران نوشته می شود و هر کس صد آیه بخواند،جزو مطیعان نوشته می شود و هر کس دویست آیه بخواند،جزو خاشعان نوشته می شود و هر کس سیصد آیه بخواند،جزو رستگاران نوشته می شود و هر کس پانصد آیه بخواند،جزو کوشندگان نوشته می شود و هر کس هزار آیه بخواند،برایش یک قِنْطار نوشته می شود.قنطار،پنجاه هزار مثقال طلاست و هر مثقال،24 قیراط است که کوچک ترین قیراط،مانند کوه احُد و بزرگ ترینِ آنها از زمین تا آسمان است».

ص:475

2/9

فَضلُ قِراءَةِ البَسمَلَةِ

387 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أخیه الحسن بن علیّ علیهما السلام: قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:إنَّ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» آیَةٌ مِن فاتِحَةِ الکِتابِ،و هِیَ سَبعُ آیاتٍ تَمامُها: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» .

سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:إنَّ اللّهَ عز و جل قالَ لی:یا مُحَمَّدُ «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» 1 فَأَفرَدَ الاِمتِنانَ عَلَیَّ بِفاتِحَةِ الکِتابِ و جَعَلَها بِإِزاءِ القُرآنِ العَظیمِ،و إنَّ فاتِحَةَ الکِتابِ أشرَفُ ما فی کُنوزِ العَرشِ،و إنَّ اللّهَ عز و جل خَصَّ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله و شَرَّفَهُ بِها و لَم یُشرِکَ مَعَهُ فیها أحَدا مِن أنبِیائِهِ ما خَلا سُلَیمانَ علیه السلام،فَإِنَّهُ أعطاهُ مِنها «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» ،أ لا تَراهُ یَحکی عَن بِلقیسَ حینَ قالَت: «إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَرِیمٌ* إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» 2 .

ألا فَمَن قَرَأَها مُعتَقِدا لِمُوالاةِ مُحَمَّدٍ و آلِهِ الطَّیِّبینَ،مُنقادا لِأَمرِهِما،مُؤمِنا بِظاهِرِهِما و باطِنِهِما (1)،أعطاهُ اللّهُ عز و جل بِکُلِّ حَرفٍ مِنها حَسَنَةً،کُلُّ واحِدَةٍ مِنها أفضَلُ لَهُ مِنَ الدُّنیا بِما فیها مِن أصنافِ أموالِها و خَیراتِها،و مَنِ استَمَعَ إلی قارِئٍ یَقرَؤُها کانَ لَهُ قَدرُ ثُلُثِ ما لِلقارِیِ (2)،فَلیَستَکثِر أحَدُکُم مِن هذَا الخَیرِ المُعرَضِ لَکُم،فَإِنَّهُ غَنیمَةٌ لا یَذهَبَنَّ أوانُهُ فَتَبقی فی قُلوبِکُمُ الحَسرَةُ. (3)

ص:476


1- (3) فی نسخةٍ:«منقادا لأمرهم،مؤمنا بظاهرها و باطنها»(هامش المصدر).
2- (4) فی عیون أخبار الرضا علیه السلام:« [1]کان له بقدر ما للقارئ».
3- (5) الأمالی للصدوق:ص 241 ح 255، [2]عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 302 ح 60 [3] کلاهما عن محمّد بن زیاد و محمّد بن سیّار عن الإمام العسکری عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 92 ص 227 ح 5 و [4]راجع:التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام:ص 29 ح 10. [5]
2/9-فضیلت خواندن بسم اللّه

387 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین،از امام حسن علیهما السلام:امیرمؤمنان فرمود: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» ،آیه ای از سوره آغازینِ قرآن(حمد)است و آن،هفت آیه است که کامل کننده اش «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» است.

شنیدم که پیامبر خدا می گوید:خداوند عز و جل به من فرمود:«ای محمّد!«به تو سبع المثانی(سوره حمد)و قرآن بزرگ رای عطا کردیم».امتنان بر من به دادن فاتحة الکتاب را در برابر همه قرآن بزرگ،قرار داده است.فاتحة الکتاب،شریف ترین چیز در میان گنجینه های عرش است و خداوند،محمّد صلی الله علیه و آله را بدان،ویژه و بزرگ داشته و هیچ یک از پیامبرانش بجز سلیمان علیه السلام را با او در این ویژگی،شریک نکرده است.به سلیمان «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» را از آن[و نه همه را]عطا کرد.مگر نمی بینی که از بِلقیس چنین حکایت می کند:«نامه ای ارجمند برای من آمده است و آن از سلیمان است و[مضمون]آن،چنین است:بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»؟

هان!هر کس آن را بخواند در حالی که به دوستی محمّد و خاندان پاکش معتقد و مطیع فرمان آن دو(قرآن و محمّد و خاندانش)و مؤمن به ظاهر و باطنشان باشد،خدای عز و جل در برابر هر کلمه اش به او یک حسنه می دهد که هر کدام،از دنیا و همه آنچه از اموال و دارایی های گوناگون در آن هست،برتر است و هر کس به قرائت کننده آن گوش بسپارد،به اندازه یکْ سومِ پاداش قاری را دارد.پس باید هر یک از شما از این خیر در دست رستان بسیار برگیرد که آن،غنیمت است،و مباد که فرصتش برود و حسرتش بر جان هایتان بنشیند!».

ص:477

3/9

فَضلُ قِراءَةِ آیَةِ الکُرسِیِّ

388 . جامع الأحادیث عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إنَّ آیَةَ الکُرسِیِّ فی لَوحٍ مِن زُمُرُّدٍ أخضَرَ،مَکتوبٌ بِمِدادٍ (1)مَخصوصٍ بِاللّهِ،لَیسَ مِن یَومِ جُمُعَةٍ إلاّ صُکَّ (2)ذلِکَ اللَّوحُ جَبهَةَ إسرافیلَ،فَإِذا صُکَّ جَبهَتَهُ سَبَّحَ فَقالَ:«سُبحانَ مَن لا یَنبَغِی التَّسبیحُ إلاّ لَهُ،و لاَ العِبادَةُ وَ الخُضوعُ إلاّ لِوَجهِهِ،ذلِکَ اللّهُ القَدیرُ الواحِدُ العَزیزُ».فَإِذا سَبَّحَ،سَبَّحَ جَمیعُ مَن فِی السَّماواتِ مِن مَلَکٍ و هَلَّلوا،فَإِذا سَمِعَ أهلُ السَّماءِ الدُّنیا تَسبیحَهُم قَدَّسوا،فَلا یَبقی مَلَکٌ مُقَرَّبٌ و لا نَبِیٌّ مُرسَلٌ إلاّ دَعا لِقارِیِ آیَةِ الکُرسِیِّ عَلَی التَّنزیلِ. (3)

ص:478


1- (1) المِدادُ:ما یکتب به(مجمع البحرین:ج 3 ص 1680«مدد»).
2- (2) صَکَّهُ:ضربه شدیدا(تاج العروس:ج 13 ص 600«صکک»).
3- (3) جامع الأحادیث للقمّی:ص 158،بحار الأنوار:ج 89 ص 355. [1]
3/9-فضیلت خواندن آیة الکرسی

388 . جامع الأحادیث از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«آیة الکرسی،بر لوحی از زمرّد سبز و با مرکّب ویژه خدا نوشته شده است.هیچ روز جمعه ای نیست،جز آن که آن لوح بر پیشانیِ اسرافیل علیه السلام زده می شود و اسرافیل بر اثر آن،چنین تسبیح می گوید و می گوید:"پاک است خدایی که تسبیح،شایسته جز او نیست و بندگی و افتادگی،جز برای ذات او سزا نیست.اوست خدای توانای یکتایِ شکست ناپذیر".

هنگامی که تسبیح می گوید،همه فرشتگان آسمان ها،تسبیح و تهلیل می گویند و چون ساکنان آسمان زیرین(دنیا)،تسبیح آنان را می شنوند،تقدیس می کنند و هیچ فرشته مقرّب و پیامبرِ فرستاده شده ای نمی مانَد،مگر آن که برای قاری آیة الکرسی به همان گونه ای که نازل شده است،دعا می کند».

ص:479

الفَصلُ العاشِرُ:الذّکر و الدّعاء

1/10

الحَثُّ عَلی ذِکرِ اللّهِ

389 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:بادِروا إلی رِیاضِ الجَنَّةِ.قالوا:و ما رِیاضُ الجَنَّةِ؟قالَ:حَلَقُ الذِّکرِ. (1)

390 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أمیر المؤمنین علیهما السلام: قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:مَن قالَ فی کُلِّ یَومٍ مائَةَ مَرَّةٍ:«لا إلهَ إلاَّ اللّهُ المَلِکُ الحَقُّ المُبینُ»استَجلَبَ بِهِ الغِنی وَ استَدفَعَ بِهِ الفَقرَ،و سَدَّ عَنهُ بابَ النّارِ وَ استَفتَحَ بِهِ بابَ الجَنَّةِ. (2)

2/10

سَبقُ ذِکرِ اللّهِ لِلذّاکِرِ

391 . الإقبال عن الإمام الحسین علیه السلام فیما نُسِبَ إلَیهِ مِن دُعاءِ عَرَفَةَ:یا مَن أذاقَ أحِبّاءَهُ

حَلاوَةَ المُؤانَسَةِ فَقاموا بَینَ یَدَیهِ مُتَمَلِّقینَ (3)،و یا مَن ألبَسَ أولِیاءَهُ مَلابِسَ هَیبَتِهِ فَقاموا بَینَ یَدَیهِ مُستَغفِرینَ،أنتَ الذّاکِرُ قَبلَ الذّاکِرینَ،و أنتَ البادی بِالإِحسانِ قَبلَ تَوَجُّهِ العابِدینَ،و أنتَ الجَوادُ بِالعَطاءِ قَبلَ طَلَبِ الطّالِبینَ،و أنتَ الوَهّابُ ثُمَّ لِما وَهَبتَ لَنا مِنَ المُستَقرِضینَ. (4)

ص:480


1- (1) الأمالی للصدوق:ص 444 ح 592 [1] عن محمّد بن الحسین بن علیّ بن الحسین بن علیّ بن أبی طالب عن أبیه عن جدّه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 93 ص 156 ح 20،و [2]فی معانی الأخبار:ص 321 ح 1 عن الإمام الحسن علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله و راجع:کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 409 ح 5888 و مکارم الأخلاق:ج 2 ص 85 ح 2229. [3]
2- (2) الأمالی للطوسی:ص 279 ح 534 [4] عن أبی أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 87 ص 8 ح 13. [5]
3- (3) المَلَق:الزیادة فی التودّد و الدعاء و التضرّع فوق ما ینبغی(النهایة:ج 4 ص 358« [6]ملق»).
4- (4) الإقبال(طبعة دار الکتب الإسلامیّة):ص 349،بحار الأنوار:ج 98 ص 226 ح 3. [7]

فصل دهم:ذکر و دعا

1/10-تشویق به یاد خدا

389 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«بشتابید به سوی باغ های بهشت».

گفتند:باغ های بهشت چیست؟

فرمود:«حلقه های ذکر».

390 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر فرمود:«هر کس در هر روز،صد مرتبه بگوید:"لا اله إلاّ اللّه المَلِک الحقّ المبین؛جز خدای فرمان روای بر حق و آشکار،خدایی نیست"،توانگری را به سوی خود می کشد و ناداری را می رانَد و درِ دوزخ بر او بسته و درِ بهشت برایش گشوده می شود».

2/10-یاد کردن خدا از ذاکر،پیش از یاد کردن ذاکر از خدا

391 . الإقبال از امام حسین علیه السلام(در دعای عرفه منسوب به ایشان):ای آن که به

دوستان خود،شیرینیِ انس را چشانْد تا این که در پیشگاهش به ابراز محبّت ایستادند،و ای آن که جامه هیبت خویش را به اولیایش پوشاند تا این که در پیشگاه او به استغفار ایستادند!تو پیش از ذاکران،آنان را یاد می کنی و پیش از روی آوردن پرستشگران،احسان را آغاز می کنی و پیش از درخواستِ درخواست کنندگان،به آنان عطا می کنی.تویی که به ما می بخشی و سپس،همان را به عنوان قرض از ما می خواهی.

ص:481

3/10

أدَبُ الدُّعاءِ

392 . تاریخ بغداد عن محمّد و زید ابنی علیّ عن أبیهما عن أبیه الحسین علیه السلام: کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَرفَعُ یَدَیهِ إذَا ابتَهَلَ و دَعا،کَما یَستَطعِمُ المِسکینُ. (1)

4/10

أدَبُ التَّحمیدِ

393 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: حَدَّثَنی أبی أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام قالَ:کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا أتاهُ أمرٌ یَسُرُّهُ قالَ:«الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی بِنِعمَتِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتُ»،و إذا أتاهُ أمرٌ یَکرَهُهُ قالَ:«الحَمدُ للّهِ ِ عَلی کُلِّ حالٍ». (2)

ص:482


1- (1) تاریخ بغداد:ج 8 ص 63 الرقم 4138؛ [1]مکارم الأخلاق:ج 2 ص 8 ح 1981، [2]تنبیه الخواطر:ج 2 ص 74، [3]بحار الأنوار:ج 16 ص 287 ح 141 و [4]راجع:الأمالی للطوسی:ص 585 ح 1211. [5]
2- (2) الأمالی للطوسی:ص 50 ح 64 [6] عن داود بن سلیمان الغازی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 71 ص 46 ح 56. [7]
3/10-ادب دعا

392 . تاریخ بغداد به نقل از محمّد بن علی و زید بن علی،از پدرشان امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:پیامبر خدا،به گاه درخواست و دعا،دستانش را بالا می بُرد،آن گونه که بینوا،غذا می طلبد.

4/10-ادب ستایش

393 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین علیه السلام:پدرم امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود:«هرگاه چیزی خوش حالی پیامبر خدا را فراهم می آورد،می فرمود:"ستایش،ویژه خدایی است که کارهای شایسته به نعمت او تحقّق می یابند"،و چون چیزی موجب ناخوشی او می شد،می فرمود:"ستایش،در همه حال،ویژه خداست".

ص:483

5/10

مَظانُّ إجابَةِ الدُّعاءِ

394 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ الشهید علیه السلام: حَدَّثَنی أبی أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن أدّی فَریضَةً فَلَهُ عِندَ اللّهِ دَعوَةٌ مُستَجابَةٌ. (1)

395 . التوحید بإسناده عن الإمام الحسین عن أمیر المؤمنین علیهما السلام: رَأَیتُ الخَضِرَ علیه السلام فِی المَنامِ قَبلَ بَدرٍ بِلَیلَةٍ،فَقُلتُ لَهُ:عَلِّمنی شَیئا أُنصَرُ بِهِ عَلَی الأَعداءِ.فَقالَ:قُل:«یا هُوَ،یا مَن لا هُوَ إلاّ هُوَ».

فَلَمّا أصبَحتُ قَصَصتُها عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،فَقالَ لی:«یا عَلِیُّ،عُلِّمتَ الاِسمَ الأَعظَمَ».فَکانَ عَلی لِسانی یَومَ بَدرٍ.

و إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام قَرَأَ: «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» ،فَلَمّا فَرَغَ قالَ:یا هُوَ،یا مَن لا هُوَ إلاّ هُوَ،اغفِر لی وَ انصُرنی عَلَی القَومِ الکافِرینَ.

و کانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَقولُ ذلِکَ یَومَ صِفّینَ و هُوَ یُطارِدُ،فَقالَ لَهُ عَمّارُ بنُ یاسِرٍ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،ما هذِهِ الکِنایاتُ؟قالَ:اِسمُ اللّهِ الأَعظَمُ،و عِمادُ التَّوحیدِ للّهِ ِ لا إلهَ إلاّ هُوَ،ثُمَّ قَرَأَ: «شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ» ،و آخِرَ الحَشرِ،ثُمَّ نَزَلَ فَصَلّی أربَعَ رَکَعاتٍ قَبلَ الزَّوالِ.

قالَ:و قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:«اَللّهُ»مَعناهُ المَعبودُ الَّذی یَألَهُ (2)فیهِ الخَلقُ و یُؤلَهُ

إلَیهِ،وَ اللّهُ هُوَ المَستورُ عَن دَرکِ الأَبصارِ،المَحجوبُ عَنِ الأَوهامِ وَ الخَطَراتِ. (3)

ص:484


1- (1) الأمالی للمفید:ص 117 ح 1 عن محمّد بن عبد اللّه بن علیّ العلوی الزیدی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 28 ح 22، [1]الأمالی للطوسی:ص 597 ح 1238 [2] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام،الجعفریّات:ص 222، [3]بحار الأنوار:ج 82 ص 207 ح 13. [4]
2- (2) ألِهَ:بمعنی عَبَدَ عِبادَةً،و الإلهُ المعبودُ و هو اللّه(المصباح المنیر:ص 19« [5]أله»).
3- (3) التوحید:ص 89 ح 2 عن وهب بن وهب القرشی عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،عدّة الداعی:ص 262 و فیه إلی«یطارد»،بحار الأنوار:ج 3 ص 222 ح 12. [6]
5/10-جایگاه اجابت دعا

394 . الأمالی،مفید به سندش،از امام حسین علیه السلام:پدرم امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام برایم نقل کرد که پیامبر خدا فرمود:«هر کس فریضه ای را ادا کند،نزد خدا یک دعای مستجاب دارد».

395 . التوحید به سندش،از امام حسین علیه السلام:علی علیه السلام فرمود:یک شب پیش از جنگ بدر،خضر علیه السلام را در خواب دیدم و به او گفتم:«به من چیزی بیاموز که بدان علیه دشمنان یاری شوم.

گفت:بگو:«یا هو،یا من لا هو إلاّ هو؛ای او،ای که جز او،کسی نیست!».

پس چون صبح شد،آن را به پیامبر خدا گفتم.به من فرمود:«ای علی!اسمِ اعظم را آموخته ای».

پس روز بدر،این اسم بر زبانم جاری بود.

امیر مؤمنان،سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» را قرائت کرد و چون فارغ شد،گفت:«ای او،ای که جز او کسی نیست!مرا بیامرز و بر گروه کافران،یاری ده».

علی علیه السلام در جنگ صِفّین،همین را می گفت و یورش می بُرد.پس عمّار یاسر،به ایشان گفت:ای امیر مؤمنان!این کنایه ها چه معنایی دارد؟

فرمود:«اسمِ اعظم خداست و ستون یگانگی شمردنش؛خدایی که جز او،خدایی نیست».

سپس،آیه«خداوند،گواهی می دهد که اوست و جز او خدایی نیست»و نیز آخر سوره حشر را قرائت کرد.آن گاه،فرود آمد و پیش از ظهر،چهار رکعت نماز خواند.

امیر مؤمنان فرمود:«اللّه،یعنی معبودی که خلق در او سرگردان اند و به او

پناه می بَرَند و خداوند،همان پوشیده از دست رسِ دیده ها و در پرده از وهم ها و خطورات ذهن است».

ص:485

6/10

الدُّعاءُ عِندَ لُبسِ الجَدیدِ

396 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: أتی أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام أصحابَ القُمُصِ فَساوَمَ شَیخا مِنهُم،فَقالَ:یا شَیخُ بِعنی قَمیصا بِثَلاثَةِ دَراهِمَ،فَقالَ الشَّیخُ:حُبّا و کَرامَةً،فَاشتَری مِنهُ قَمیصا بِثَلاثَةِ دَراهِمَ،فَلَبِسَهُ ما بَینَ الرُّسغَینِ (1)إلَی الکَعبَینِ،و أتَی المَسجِدَ فَصَلّی فیهِ رَکعَتَینِ،ثُمَّ قالَ:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی رَزَقَنی مِنَ الرِّیاشِ (2)ما أتَجَمَّلُ بِهِ فِی النّاسِ،و اؤَدّی فیهِ فَریضَتی،و أستُرُ بِهِ عَورَتی.

فَقالَ لَهُ رَجُلٌ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،أ عَنکَ نَروی هذا،أو شَیءٌ سَمِعتَهُ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله؟

قالَ:بَل شَیءٌ سَمِعتُهُ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ ذلِکَ عِندَ الکِسوَةِ. (3)

7/10

الدُّعاءُ لِدَفعِ الوَجَعِ

397 . طبّ الأئمّة عن صفوان الجمّال عن جعفر بن محمّد عن أبیه عن علیّ بن الحسین علیهم السلام :إنَّ رَجُلاً

اشتَکی إلی أبی عَبدِ اللّهِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام،فَقالَ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،إنّی أجِدُ وَجَعا فِی عَراقیبی (4)قَد مَنَعَنی مِنَ النُّهوضِ إلَی الصَّلاةِ.

قالَ:فَما یَمنَعُکَ مِنَ العوذَةِ (5)؟قالَ:لَستُ أعلَمُها.

قالَ:فَإِذا أحسَستَ بِها فَضَع یَدَکَ عَلَیها و قُل:«بِاسمِ اللّهِ و بِاللّهِ وَ السَّلامُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله»،ثُمَّ اقرَأ عَلَیهِ: «وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمّا یُشْرِکُونَ» 6 .

فَفَعَلَ الرَّجُلُ ذلِکَ فَشَفاهُ اللّهُ تَعالی. (6)

ص:486


1- (1) الرُّسغُ:مفصل ما بین الکفّ و الساعد(المصباح المنیر:ص 226« [1]رسغ»).
2- (2) الرِّیاشُ:ما ظَهَر من اللِّباس(النهایة:ج 2 ص 288« [2]ریش»).
3- (3) الأمالی للطوسی:ص 365 ح 771 [3] عن علیّ بن علیّ بن رزین عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،کشف الغمّة:ج 2 ص 25، [4]بحار الأنوار:ج 91 ص 386 ح 18. [5]
4- (4) العُرْقُوبُ:العصبُ الغلیظ الموتّرُ فوق عقب الإنسان(الصحاح:ج 1 ص 180« [6]عرقب»).
5- (5) العوذة:هی الدعاء و الذکر الصادر من النبی صلی الله علیه و آله أو أهل البیت علیهم السلام لدفع البلاء و شفاء الأوجاع.
6- (7) طبّ الأئمّة لابنی بسطام:ص 34،بحار الأنوار:ج 95 ص 85 ح 1.
6/10-دعا به هنگام پوشیدن لباس نو

396 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین علیه السلام:امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام نزد پیراهن فروشان آمد.با پیرمردی از آنها وارد معامله شد و فرمود:«ای پیر!پیراهنی به سه درهم به من بفروش».

پیرمرد گفت:با اشتیاق و بزرگ داشتِ تمام.

علی علیه السلام پیراهن را به سه درهم از او خرید و آن را پوشید که به ساق تا مچ پایش می رسید و به مسجد آمد و در آن،دو رکعت نماز خواند و گفت:"ستایش،خدا را که مرا از لباس هایش چنان روزی داد که خود را در میان مردم،بدان بیارایم و واجبم را در آن ادا کنم و زشتی ام را بدان بپوشانم».

مردی به او گفت:ای امیر مؤمنان!آیا این را از تو نقل کنیم یا چیزی است که از پیامبر خدا شنیده ای؟

فرمود:«بلکه چیزی است که از پیامبر خدا شنیده ام.شنیدم که این ذکر را هنگام لباس پوشیدن می گوید».

7/10-دعای رفع درد

397 . طبّ الأئمّة علیهم السلام به نقل از صفوان جمّال،از امام صادق،از امام باقر،از امام زین العابدین علیهم السلام:مردی از درد به امام حسین علیه السلام شکوه کرد و گفت:ای فرزند

پیامبر خدا!من،دردی در رشته عصب پشتم احساس می کنم که مرا از برخاستن برای نماز،باز می دارد.

فرمود:«چرا از "عوذه" (1)استفاده نمی کنی؟».

گفت:آن را بلد نیستم.

فرمود:«چون احساس درد کردی،دستت را بر موضع درد بگذار و بگو:"به نام خدا و با یاری خدا،و سلام بر پیامبر خدا».سپس بر آن بخوان:«و خدا را آن چنان که باید،به بزرگی نشناخته اند،در حالی که روز قیامت،زمین،یکسره در قبضه قدرت اوست و آسمان ها پیچیده به دست اوست.او والاتر است از آنچه شریک[او]می گردانند»».

آن مرد،آن کار را کرد و خدای متعال،شفایش داد.

ص:487


1- (1) عوذه،یعنی دعا یا ذکری که پیامبر صلی الله علیه و آله یا اهل بیت علیهم السلام برای درمان درد یا حلّ مشکلی به کسی آموزش داده اند.

398 . طبّ الأئمّة عن جابر الجعفی عن محمّد الباقر علیه السلام: کُنتُ عِندَ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام إذ أتاهُ رَجُلٌ مِن بَنی امَیَّةَ مِن شیعَتِنا،فَقالَ لَهُ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،ما قَدَرتُ أن أمشِیَ إلَیکَ مِن وَجَعِ رِجلی.

قالَ:أینَ أنتَ مِن عوذَةِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام؟

قالَ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ و ما ذاکَ؟

قالَ:الآیَةُ «إِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً* لِیَغْفِرَ لَکَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً* وَ یَنْصُرَکَ اللّهُ نَصْراً عَزِیزاً* هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً* لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ یُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ کانَ ذلِکَ عِنْدَ اللّهِ فَوْزاً عَظِیماً* وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ

وَ الْمُشْرِکاتِ الظّانِّینَ بِاللّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً* وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللّهُ عَزِیزاً حَکِیماً» 1 .

قالَ:فَفَعَلتُ ما أمَرَنی بِهِ،فَما أحسَستُ بَعدَ ذلِکَ بِشَیءٍ مِنها بِعَونِ اللّهِ تَعالی. (1)

ص:488


1- (2) طبّ الأئمّة لابنی بسطام:ص 33،بحار الأنوار:ج 95 ص 84 ح 1. [1]

398 . طبّ الأئمة علیهم السلام به نقل از جابر جُعفی،از امام باقر علیه السلام:نزد علی بن الحسین علیه السلام بودم که مردی از بنی امیّه،امّا از پیروان اهل بیت،به حضور ایشان رسید و به او گفت:ای فرزند پیامبر خدا!به خاطر پا درد،نمی توانم به نزد تو بیایم.

فرمود:«چرا از عوذه حسین بن علی علیه السلام استفاده نمی کنی؟».

گفت:ای فرزند پیامبر خدا!آن چیست؟

فرمود:«آیه«ما برای تو پیروزی نمایانی رای مقدور کرده ایم،تا خدا گناه[امّت]تو را،آنچه پیش از این بوده و آنچه پس از این باشد،برای تو بیامرزد و نعمتش رای بر تو تمام کند و تو رای به راه راست،راه بنماید،و خدا،یاری ات می کند،یاریِ پیروزمندانه.اوست که بر دل های مؤمنان،آرامش فرو فرستاد تا پیوسته بر ایمانشان بیفزاید و سپاهیان آسمان ها و زمین،از آنِ خداست و خدا،همواره دانا و حکیم است.تا مردان و زنان مؤمن رای به باغ هایی در آورد که از زیر[درختان]آن،جویبارهایی روان است.در آن،همیشه می مانند و بدی هایشان رای از آنان می زداید و این در پیشگاه خدا،رستگاریِ بزرگی است.[خداوند،]مردان و زنان منافق و مشرک رای که به خدا گمانِ بد دارند،عذاب

می کند.بد روزگاری بر آنان باد!و خدا بر ایشان خشم نموده و لعنتشان کرده و دوزخ رای برایشان آماده کرده است و این،بد سرانجامی است!و سپاهیان آسمان ها و زمین،از آنِ خداست و خدا،همواره،شکست ناپذیر و حکیم است»».

آن مرد گفت:آنچه را به من فرمان داد،کردم و به یاری خدای متعال،پس از آن،هیچ دردی احساس نکردم.

ص:489

8/10

مِن أدعِیَةِ النَّبِیِّ

399 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: اللّهُمَّ أغنِنی بِالعِلمِ،و زَیِّنّی بِالحِلمِ،و أکرِمنی بِالتَّقوی،وَ جَمِّلنی بِالعافِیَةِ. (1)

9/10

دُعاءُ الإِمامِ فی طَلَبِ مَکارِمِ الأَخلاقِ و مَحاسِنِ الأَعمالِ

400 . مهج الدعوات عن الإمام الحسین علیه السلام فی دُعائِهِ:اللّهُمَّ إنّی أسأَلُکَ تَوفیقَ أهلِ الهُدی،و أعمالَ أهلِ التَّقوی،و مُناصَحَةَ أهلِ التَّوبَةِ،و عَزمَ أهلِ الصَّبرِ،و حَذَرَ أهلِ الخَشیَةِ،و طَلَبَ أهلِ العِلمِ،و زینَةَ أهلِ الوَرَعِ،و خَوفَ أهلِ الجَزَعِ،حَتّی أخافَکَ اللّهُمَّ مَخافَةً تَحجُزُنی عَن مَعاصیکَ،و حَتّی أعمَلَ بِطاعَتِکَ عَمَلاً أستَحِقُّ بِهِ کَرامَتَکَ،و حَتّی اناصِحَکَ فِی التَّوبَةِ خَوفا لَکَ،و حَتّی اخلِصَ لَکَ فِی النَّصیحَةِ حُبّا لَکَ،و حَتّی أتَوَکَّلَ عَلَیکَ فِی الاُمورِ حُسنَ ظَنٍّ بِکَ،سُبحانَ خالِقِ النّورِ،و سُبحانَ اللّهِ العَظیمِ و بِحَمدِهِ. (2)

ص:490


1- (1) الفردوس:ج 1 ص 469 ح 1906 و راجع:کنز العمّال:ج 2 ص 185 ح 3663 نقلاً عن ابن النجّار.
2- (2) مهج الدعوات:ص 198، [1]بحار الأنوار:ج 94 ص 191 ح 5. [2]
8/10-از دعاهای پیامبر

399 . الفردوس از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:خدایا!مرا با علم،بی نیاز کن و با بردباری،زینت ده و با پرهیزگاری،بزرگم بدار و با عافیت،زیبایم کن.

9/10-دعای امام در درخواست مکارم اخلاق و اعمال نیکو

400 . مهج الدعوات از امام حسین علیه السلام(در دعایش):خدایا!از تو توفیقِ هدایت یافتگان،کارهای پرهیزگاران،خلوص توبه کنندگان،عزمِ شکیبایان،احتیاط بیمناکان،جویاییِ عالمان،آراستگیِ پارسایان و بیمِ بی تابان را می خواهم،تا آن که ای خدای من!چنان از تو بترسم که مرا از نافرمانی تو مانع شود و چنان در اطاعت تو عمل کنم که لایق کرامتت شوم و از بیم تو،توبه ام را خالص سازم و برای تو و محبّت تو،خیرخواهی ام را خالصانه در راه تو قرار دهم و از سرِ خوش گمانی به تو،در کارها بر تو توکّل کنم.منزّه است آفریننده نور!خدای بزرگ را می ستایم و منزّه می دارم.

ص:491

10/10

دُعاؤُهُ فِی القُنوتِ

401 . مهج الدعوات عن الإمام الحسین علیه السلام فی قُنوتِهِ:اللّهُمَّ مَن أوی إلی مأویً فَأَنتَ مَأوایَ،و مَن لَجَأَ إلی مَلجَأٍ فَأَنتَ مَلجَئی،اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ،وَ اسمَع نِدائی،و أجِب دُعائی،وَ اجعَل مَآبی (1)عِندَکَ و مَثوایَ (2)،وَ احرُسنی فی بَلوایَ مِنِ افتِنانِ الاِمتِحانِ،و لَمَّةِ (3)الشَّیطانِ،بِعَظَمَتِکَ الَّتی لا یَشوبُها (4)وَلَعُ نَفسٍ بِتَفتینٍ،و لا وارِدُ طَیفٍ بِتَظنینٍ،و لا یَلُمُّ بِها فَرَحٌ (5)،حَتّی تَقلِبَنی إلَیکَ بِإِرادَتِکَ غَیرَ ظَنینٍ و لا مَظنونٍ،و لا مُرابٍ و لا مُرتابٍ،إنَّکَ أرحَمُ الرّاحِمینَ. (6)

402 . مهج الدعوات عن الإمام الحسین علیه السلام فی قُنوتِهِ:اللّهُمَّ مِنکَ البَدءُ و لَکَ المَشِیَّةُ،و لَکَ الحَولُ و لَکَ القُوَّةُ،و أنتَ اللّهُ الَّذی لا إلهَ إلاّ أنتَ،جَعَلتَ قُلوبَ أولِیائِکَ مَسکَنا لِمَشِیَّتِکَ،و مَکمَنا لإرادَتِکَ،و جَعَلتَ عُقولَهُم مَناصِبَ أوامِرِکَ و نَواهیکَ،فَأَنتَ إذا شِئتَ ما تَشاءُ حَرَّکتَ مِن أسرارِهِم کَوامِنَ ما أبطَنتَ فیهِم،و أبدَأتَ مِن إرادَتِکَ عَلی ألسِنَتِهِم ما أفهَمتَهُم بِهِ عَنکَ فی عُقودِهِم (7)،بِعُقولٍ تَدعوکَ و تَدعو إلَیکَ بِحَقائِقِ ما مَنَحتَهُم بِهِ،و إنّی لَأَعلَمُ مِمّا عَلَّمتَنی مِمّا أنتَ المَشکورُ عَلی ما مِنهُ أرَیتَنی،و إلَیهِ آوَیتَنی.

اللّهُمَّ و إنّی مَعَ ذلِکَ کُلِّهِ عائِذٌ بِکَ،لائِذٌ بِحَولِکَ و قُوَّتِکَ،راضٍ بِحُکمِکَ الَّذی سُقتَهُ إلَیَّ فی عِلمِکَ،جارٍ بِحَیثُ أجرَیتَنی،قاصِدٌ ما أمَّمتَنی،غَیرُ ضَنینٍ بِنَفسی فیما یُرضیکَ عَنّی إذ بِهِ قَد رَضَّیتَنی،و لا قاصِرٍ بِجُهدی عَمّا إلَیهِ نَدَبتَنی (8)،مُسارِعٌ لِما عَرَّفتَنی،شارِعٌ فیما أشرَعتَنی،مُستَبصِرٌ فیما بَصَّرتَنی،مُراعٍ ما أرعَیتَنی،فَلا تُخلِنی مِن رِعایَتِکَ،و لا تُخرِجنی مِن عِنایَتِکَ،و لا تُقعِدنی عَن حَولِکَ،و لا تُخرِجنی (9)عَن مَقصَدٍ أنالُ بِهِ إرادَتَکَ،وَ اجعَل عَلَی البَصیرَةِ مَدرَجَتی (10)،و عَلَی الهِدایَةِ مَحَجَّتی (11)،و عَلَی الرَّشادِ مَسلَکی،حَتّی تُنیلَنی و تُنیلَ بی امنِیَّتی،و تُحِلَّ بی عَلی ما بِهِ أرَدتَنی،و لَهُ خَلَقتَنی،و إلَیهِ آوَیتَ بی (12)،و أعِذ أولِیاءَکَ مِنَ الاِفتِتانِ بی،و فَتِّنهُم بِرَحمَتِکَ لِرَحمَتِکَ فی نِعمَتِکَ تَفتینَ الاِجتِباءِ وَ الاِستِخلاصِ بِسُلوکِ طَریقَتی،وَ اتِّباعِ مَنهَجی،و ألحِقنی بِالصّالِحینَ مِن آبائی و ذَوی رَحِمی. (13)

ص:492


1- (1) المَآب:المرجِع(الصحاح:ج 1 ص 89« [1]أوب»).
2- (2) المَثوی:المَنزِل(المصباح المنیر:ص 88«ثوی»).
3- (3) اللَّمَّةُ:الخَطرَةُ تقع فی القلب،فما کان من خَطَرات الخیر فهو من المَلَک،و ما کان من خَطَرات الشّرّ فهو من الشیطان(النهایة:ج 4 ص 273« [2]لمم»).
4- (4) الشَّوْبُ:الخلط(الصحاح:ج 1 ص 158«شوب»).
5- (5) فی بحار الأنوار:« [3]فرج»بدل«فرح».
6- (6) مهج الدعوات:ص 69، [4]بحار الأنوار:ج 85 ص 214 ح 1. [5]
7- (7) اعتقَدت کذا:عقدتُ علیه القلبَ و الضمیر(المصباح المنیر:ص 421«عقد»).
8- (8) نَدَبَهُ إلی الأمرِ:دعاهُ و حثَّهُ(القاموس المحیط:ج 1 ص 131«ندب»).
9- (9) فی المصدر:«تحرجنی»،و التصویب من بحار الأنوار. [6]
10- (10) دَرَجَ:مشی قلیلاً فی أوّل ما یمشی(المصباح المنیر:ص 191« [7]درج»).
11- (11) المَحَجَّةُ:جادّة الطریق(الصحاح:ج 1 ص 304« [8]حجج»).
12- (12) فی بحار الأنوار:« [9]آویتنی».
13- (13) مهج الدعوات:ص 68، [10]بحار الأنوار:ج 85 ص 214 ح 1. [11]
10/10-دعای امام در قنوت

401 . مهج الدعوات از امام حسین علیه السلام(در قنوتش):خدایا!هر کس به پناهگاهی پناه آورْد و تو،پناهگاه منی.هر کس به آشیانه ای روی آورد و تو،آشیانه منی.

خدایا!بر محمّد و خاندان محمّد،درود فرست و ندای مرا بشنو و دعایم را اجابت کن و بازگشت و منزلگاهم را نزد خودت قرار ده.مرا از گرفتاری فتنه آزمونم و همراهیِ شیطان،نگاه دار،به سبب بزرگی ات که شیفتگیِ جان فتنه زده ای با آن درنمی آمیزد و باریکه ای از بدگمانی بدان راه نمی یابد و سرمستی ای بدان نزدیک نمی گردد تا مرا به خواست خود،بگردانی،بی آن که گمان بد ببرم و یا گمان بد به من برود،و نه در من تردید شود و نه تردید کنم،که تو مهربان ترینِ مهربانانی.

402 . مهج الدعوات از امام حسین علیه السلام(در قنوتش):خدایا!از تو آغاز است و خواست(مشیّت)،برای توست.توان و نیرو،برای توست.تویی خداوندی که جز تو خدایی نیست.دل های دوستانت را جایگاه خواستت و نهانگاه اراده ات قرار دادی و خِردهایشان را به امر و نهی هایت برانگیختی.هرگاه چیزی را بخواهی،انگیزه های درونی آنان را در ژرفای وجودشان تحریک می کنی و آنچه از اراده تو سرچشمه گرفته و بر زبانشان جاری شده،چیزی است که تو به آنها فهمانده ای و بدان،باورمندشان ساخته ای.با خِردها تو را می خوانند و با حقایقی که تو به آنها بخشیده ای،به سوی تو فرا می خوانند و من،از آنچه تو مرا آموخته ای،می دانم که تو را باید بر آنچه به من نشان داده و بدان راه داده ای،سپاس گزارْد.

خدایا!من با همه اینها به تو و به توان و نیرویت پناهنده ام.خشنودم به حکمی که در علم خود،به سوی من سوق می دهی و روانه ام به هرجا که تو روانه کنی و آهنگ کننده آنچه تو مرا به سوی آن،جهت داده ای،هستم.در جان نثاری به پای آنچه تو را

از من خشنود می کند،بخل نمی ورزم،چون تو مرا بدان راضی ساخته ای و از هیچ کوششی در آنچه تو مرا بدان خوانده ای،دریغ نمی دارم.به آنچه به من شناسانده ای،شتابانم و در راهی گام می نهم که تو برایم گشوده ای.در آنچه بصیرتم بخشیده ای،بصیرم و تا نگاهم داشته ای،[خود را از لغزش ها]نگاه می دارم.پس مرا از نگاه داشت خود،رها و از عنایتت،بیرون مکن و از توانایی ات[کنار]منشان و از مقصودی که بدان به خواسته تو می رسم،بیرون مبر و نخستین گام هایم را با بینش،همراه کن و راهم را بر محبّت خود بگذار و مسیرم را راه درست قرار ده،تا مرا به آرزویم برسانَد.همان جا که از من خواسته ای و برای آن مرا آفریده ای،فرودم آورد و در آنجا جایم ده و دوستانت را از آزموده شدن با من،در پناه گیر و با رحمت خویش،آنان را برای رحمتت در نعمت بخشی به آنها بیازمای؛آزمونِ برگزیدن و رَهیدن در پیمودن راه و پیروی روش من،و مرا به پدران و خویشان صالحم،ملحق فرما.

ص:493

11/10

دُعاؤُهُ فِی الوَترِ

403 . الطبقات الکبری عن محمّد بن أبی محمّد البصری: کانَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام یَقولُ فی وَترِهِ:اللّهُمَّ إنَّکَ تَری و لا تُری،و أنتَ بِالمَنظَرِ الأَعلی،و إنَّ لَکَ الآخِرَةَ و الاُولی،

و إنّا نَعوذُ بِکَ مِن أن نَذِلَّ و نَخزی. (1)

ص:494


1- (1) الطبقات الکبری(الطبقة الخامسة من الصحابة):ج 1 ص 409 ح 383،المصنّف لابن أبی شیبة:ج 7 ص 113 ح 2 و ج 2 ص 200 ح 3 [1] کلاهما عن شیخ یکنّی أبا محمّد بزیادة«و إنّ إلیک الرجعی»بعد«الأعلی»،کنز العمّال:ج 8 ص 82 ح 21992.
11/10-دعای امام در نماز وَتْر

403 . الطبقات الکبری به نقل از محمّد بن ابی محمّد بصری:امام حسین علیه السلام در نماز وَ تْرش می گفت:«خدایا!تو می بینی و دیده نمی شوی.تو در چشم اندازِ برتری

و پایان و آغاز،از آنِ توست.ما از خواری و رسوایی،به تو پناه می بریم.

ص:495

404 . مسند أبی یعلی عن أبی الحوراء: قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام:عَلَّمَنی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله کَلِماتٍ أقولُهُنَّ فی قُنوتِ الوَترِ:

رَبِّ اهدِنی فیمَن هَدَیتَ،و عافِنی فیمَن عافَیتَ،و تَوَلَّنی فیمَن تَوَلَّیتَ،و بارِک لی فیما أعطَیتَ،و قِنی شَرَّ ما قَضَیتَ،فَإِنَّکَ تَقضی و لا یُقضی عَلَیکَ،و إنَّکَ لا تُذِلُّ مَن والَیتَ،تَبارَکتَ رَبَّنا و تَعالَیتَ. (1)

12/10

دُعاؤُهُ بَعدَ صَلاةِ الطَّوافِ

405 . ربیع الأبرار: رُؤِیَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام یَطوفُ بِالبَیتِ،ثُمَّ صارَ إلَی المَقامِ (2)فَصَلّی،ثُمَّ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَی المَقامِ فَجَعَلَ یَبکی و یَقولُ:«عُبَیدُکَ بِبابِکَ،سائِلُکَ بِبابِکَ،مِسکینُکَ بِبابِکَ»یُرَدِّدُ ذلِکَ مِرارا.ثُمَّ انصَرَفَ. (3)

ص:496


1- (1) مسند أبی یعلی:ج 6 ص 183 ح 6753،السنن الکبری:ج 2 ص 297 ح 3138 [1] عن الإمام الحسن أو الإمام الحسین علیهما السلام،الفردوس:ج 1 ص 483 ح 1977.و فی سنن الترمذی:ج 2 ص 328 ح 464 و [2]مسند ابن حنبل:ج 1 ص 425 ح 1718 [3] عن الإمام الحسن علیه السلام.
2- (2) المَقامُ:مقام إبراهیم علیه السلام هو الحَجَر الذی أثّر فیه قدمه،و موضعه أیضا.و فی الحدیث:ما بین الرکن و المقام مشحون من قبور الأنبیاء(مجمع البحرین:ج 3 ص 1526« [4]قوم»).
3- (3) ربیع الأبرار:ج 2 ص 149. [5]

404 . مسند ابی یعلی به نقل از ابو حوراء:امام حسین علیه السلام فرمود:«پیامبر خدا،کلماتی را به من آموخت تا آنها را در قنوت نماز وَتْر بگویم:

"پروردگارا!مرا در زُمره ره یافتگان،ره بنما و در زمره عافیت مندان،عافیت ده و در زُمره کسانی که سرپرستی شان را به عهده داری،سرپرستی کن و در آنچه به من داده ای،برکت ده و از شرّ آنچه حکم کرده ای،نگاهم دار،که تو حکم می رانی و بر تو حکم نمی شود و تو هر که را دوست بداری،خوار نمی داری.خجسته و والا باد پروردگارِ ما!"».

12/10-دعای امام پس از نماز طواف

405 . ربیع الأبرار: دیده شد که امام حسین علیه السلام گِرد کعبه طواف کرد.سپس به مقام ابراهیم علیه السلام (1)رفت و نماز خواند.پس از آن،گونه اش را بر مقام نهاد و گریست و گفت:«بنده کوچکت بر درگاهت ایستاده است.گدایت بر درت ایستاده است.بینوایت بر درگاه توست».این را بارها تکرار کرد و سپس باز گشت.

ص:497


1- (1) مقام ابراهیم،همان سنگی است که اثر پای ابراهیم علیه السلام بر آن نقش بسته است.در حدیث آمده که میان آن و رُکن حجرالأسود،قبر بسیاری از پیامبران است.

13/10

دُعاءٌ فی تَعقیبِ الصَّلَواتِ

406 . تهذیب الأحکام: رُوِیَ عَن أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام أنَّهُ قالَ:مَن أحَبَّ أن یَخرُجَ مِنَ الدُّنیا و قَد تَخَلَّصَ مِنَ الذُّنوبِ کَما یَتَخَلَّصُ الذَّهَبُ الَّذی لا کَدَرَ فیهِ و لا یَطلُبَهُ أحَدٌ بِمَظلِمَةٍ،فَلیَقُل فی دُبُرِ کُلِّ صَلاةٍ نِسبَةَ الرَّبِّ (1)تَبارَکَ و تَعالَی اثنَتَی عَشرَةَ مَرَّةً،ثُمَّ یَبسُطُ یَدَیهِ فَیَقولُ:

اللّهُمَّ إنّی أسأَلُکَ بِاسمِکَ المَکنونِ المَخزونِ الطُّهرِ الطّاهِرِ المُبارَکِ،و أسأَلُکَ بِاسمِکَ العَظیمِ و سُلطانِکَ القَدیمِ أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ،یا واهِبَ العَطایا،یا مُطلِقَ الاُساری،یا فَکّاکَ الرِّقابِ مِنَ النّارِ،أسأَلُکَ أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ،و أن تُعتِقَ رَقَبَتی مِنَ النّارِ،و تُخرِجَنی مِنَ الدُّنیا آمِنا،و تُدخِلَنِی الجَنَّةَ سالِما،و أن تَجعَلَ دُعائی أوَّلَهُ فَلاحا،و أوسَطَهُ نَجاحا،و آخِرَهُ صَلاحا،إنَّکَ أنتَ عَلاّمُ الغُیوبِ.

ثُمَّ قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:هذا مِنَ المَخبِیّاتِ مِمّا عَلَّمَنی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و أمَرَنی أن اعَلِّمَهُ الحَسَنَ وَ الحُسَینَ علیهما السلام. (2)

14/10

دُعاؤُهُ فی طَلَبِ الوَلَدِ الصّالِحِ

407 . مهج الدعوات عن الإمام الحسین علیه السلام: بِسمِ اللّهِ،یا دائِمُ یا دَیمومُ،یا حَیُّ یا قَیّومُ (3)الرَّحمنُ

الرَّحیمُ،یا کاشِفَ الغَمِّ،یا فارِجَ الهَمِّ،یا باعِثَ الرُّسُلِ،یا صادِقَ الوَعدِ،اللّهُمَّ إن کانَ لی عِندَکَ رِضوانٌ و وُدٌّ فَاغفِر لی و مَنِ اتَّبَعَنی مِن إخوانی و شیعَتی.و طَیِّب ما فی صُلبی،بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ،و صَلَّی اللّهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ و آلِهِ أجمَعینَ. (4)

ص:498


1- (1) یعنی سورة الإخلاص.
2- (2) تهذیب الأحکام:ج 2 ص 108 ح 410،کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 1 ص 324 ح 949،معانی الأخبار:ص140 ح1 عن الأصبغ،مکارم الأخلاق:ج2 ص31 ح2068 [1] کلاهما نحوه،بحارالأنوار:ج86 ص25 ح26. [2]
3- (3) قَیّوم:من أبنیة المبالغة،و هی من صفات اللّه تعالی،و معناها:القائم باُمور الخلق(النهایة:ج4 ص134« [3]قیم»).
4- (4) مهج الدعوات:ص 23، [4]بحار الأنوار:ج 94 ص 265 ح 3 و [5]راجع:کمال الدین:ص 265 ح 11 و [6]عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 60 ح 29. [7]
13/10-دعایی در تعقیب نمازها

406 . تهذیب الأحکام: روایت شده است که امیرمؤمنان فرمود:«هر که دوست دارد از دنیا برود،در حالی که از گناهانش پاک باشد،مانند زرِ ناب پاک از ناخالصی،و هیچ کس بر او حقّی و از او طلبی نداشته باشد،باید در پیِ هر نماز،دوازده مرتبه معرّفی نامه خدای تبارک و تعالی (سوره توحید)را بخواند و دستانش را بگشاید و بگوید:«خدایا!به نام نهفته اندوخته پاکِ پاکیزه خجسته ات،از تو می خواهم و به نام بزرگ و سلطه دیرینه ات،از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد،درود فرستی.ای بخشنده عطایا،ای آزادکننده اسیران،ای رهاکننده مردمان از آتش!از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد،درود فرستی و مرا را از آتش[دوزخ]،آزاد سازی و ایمن از دنیا ببری و به سلامت،به بهشت درآوری و آغازِ دعایم را رستگاری،میان آن را کامیابی و پایانش را صلاح قرار دهی،که تو از همه نهانی ها را آگاهی».

سپس امیر مؤمنان فرمود:«این از چیزهای نهانی ای است که پیامبر خدا به من آموخت و مرا فرمان داد که آن را به حسن و حسین علیهما السلام نیز بیاموزم».

14/10-دعای امام در طلب فرزند شایسته

407 . مهج الدعوات از امام حسین علیه السلام:به نام خدا،ای جاوید،ای همیشگی،ای زنده،ای قیام کننده به کارِ مردمان،ای رحمتگرِ مهربان،ای برطرف کننده اندوه،ای گشایشگرِ حزن،ای برانگیزاننده پیام آوران،ای راستْ وعده!

خدایا!اگر[در تقدیرت]از من خشنودی و با من مهربانی،مرا بیامرز و نیز هر کس از برادران و پیروانم که مرا پیروی می کنند،و آنچه را در پشتِ من است،نسلی پاک قرار ده،به رحمتت،ای مهربان ترینِ مهربانان!خداوند،بر سرورمان محمّد و همگی خاندانش درود فرستد.

ص:499

15/10

دُعاؤُهُ فِی السُّجودِ

408 . مقتل الحسین علیه السلام: رُوِیَ فِی المَراسیلِ أنَّ شُرَیحا قالَ:دَخَلتُ مَسجِدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَإِذَا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام فیهِ ساجِدٌ یُعَفِّرُ خَدَّهُ عَلَی التُّرابِ،و هُوَ یَقولُ:

سَیِّدی و مَولایَ،أ لِمَقامِعِ الحَدیدِ خَلَقتَ أعضائی؟أم لِشُربِ الحَمیمِ (1)خَلَقتَ أمعائی (2)؟إلهی لَئِن طالَبتَنی بِذُنوبی لاَُطالِبَنَّکَ بِکَرَمِکَ،و لَئِن حَبَستَنی مَعَ الخاطِئینَ لاَُخبِرَنَّهُم بِحُبّی لَکَ،سَیِّدی إنَّ طاعَتَکَ لا تَنفَعُکَ،و مَعصِیَتی لا تَضُرُّکَ،فَهَب لی ما لا یَنفَعُکَ،وَ اغفِر لی ما لا یَضُرُّکَ،فَإِنَّکَ أرحَمُ الرّاحِمینَ. (3)

16/10

دُعاؤُهُ فِی الاِستِسقاءِ

409 . کتاب من لا یحضره الفقیه: جاءَ قَومٌ مِن أهلِ الکوفَةِ إلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام فَقالوا لَهُ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،اُدعُ لَنا بِدَعَواتٍ فِی الاِستِسقاءِ،فَدَعا عَلِیٌّ علیه السلام الحَسَنَ وَ الحُسَینَ علیهما السلام...ثُمَّ قالَ لِلحُسَینِ علیه السلام:اُدعُ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:اللّهُمَّ مُعطِیَ الخَیراتِ مِن مَظانِّها،و مُنزِلَ الرَّحَماتِ مِن مَعادِنِها،و مُجرِیَ البَرَکاتِ عَلی أهلِها،مِنکَ الغَیثُ المُغیثُ،و أنتَ الغِیاثُ المُستَغاثُ،و نَحنُ الخاطِئونَ و أهلُ الذُّنوبِ،و أنتَ المُستَغفَرُ الغَفّارُ،لا إلهَ إلاّ أنتَ،اللّهُمَّ أرسِلِ السَّماءَ عَلَینا دیمَةً (4)مِدرارا،وَ اسقِنَا الغَیثَ واکِفا (5)مِغزارا،غَیثا مُغیثا،واسِعا مُسبِغا مُهطِلاً،مَریئا مَریعا،غَدَقا (6)مُغدِقا،عُبابا (7)مُجَلجِلاً (8)،سَحّا (9)سَحساحا،بَسّا (10)بَسّاسا،مُسبِلاً (11)عامّا،وَدقا (12)مِطفاحا،یَدفَعُ الوَدقَ بِالوَدقِ دِفاعا،و یَطلُعُ القَطرُ مِنهُ،غَیرَ خُلَّبِ البَرقِ (13)،و لا مُکَذَّبِ الرَّعدِ،تَنعَشُ بِهِ الضَّعیفَ مِن عِبادِکَ،و تُحیی بِهِ المَیِّتَ مِن بِلادِکَ،مَنّا عَلَینا مِنکَ،آمینَ یا رَبَّ العالَمینَ.

فَما تَمَّ کَلامُهُ حَتّی صَبَّ اللّهُ الماءَ صَبّا. (14)

ص:500


1- (1) الحَمِیمُ:الماء الشدید الحرارة(مفردات ألفاظ القرآن:ص 254« [1]حمم»).
2- (2) إشارة إلی الآیات:19 21 من سورة الحجّ.
3- (3) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 152. [2]
4- (4) الدّیمَة:المطر الذی لیس فیه رعدٌ و لا برق،و أقلّه ثلث النهار أو ثلث اللیل،و أکثره ما بلغ من العدّة(الصحاح:ج 5 ص 1924« [3]دیم»).
5- (5) وکفَ البیت:قَطَرَ،و ناقة وکوف:غزیرة(القاموس المحیط:ج 3 ص 206«وکف»).
6- (6) الغَدَقُ:المطر الکبار القطر(النهایة:ج 3 ص 345« [4]غدق»).
7- (7) العُباب:المطر الکثیر(لسان العرب:ج 1 ص 573« [5]عبب»).
8- (8) المُجَلْجِلُ:السحاب الذی فیه صوت الرعد(الصحاح:ج 4 ص 1659« [6]جلل»).
9- (9) یقال:سحّ یسحّ سحّا،و المؤنّثة:سحّاء؛أی دائمة الصبّ و الهطل بالعطاء(النهایة:ج 2 ص 345« [7]سحح»).
10- (10) البَسُّ:السَّوْق اللّیَّن(الصحاح:ج 3 ص 908« [8]بسس»).
11- (11) قال ابن الأثیر:فی حدیث الاستسقاء:«اسقِنا غَیثا سابلاً»أی هاطلاً غزیرا(النهایة:ج 2 ص 340« [9]سبل»).
12- (12) الوَدقُ:المطر(الصحاح:ج 4 ص 1563«ودق»).
13- (13) البرقُ الخُلَّب:الذی لا غَیث فیه(الصحاح:ج 1 ص 122« [10]خلب»).
14- (14) کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 1 ص 535 ح 1504،قرب الإسناد:ص 156 ح 576 عن وهب بن وهب عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام نحوه،بحار الأنوار:ج 91 ص 321 ح 9.
15/10-دعای امام در سجده

408 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی: در روایت های مُرسَل (1)آمده است که شُرَیح می گوید:به مسجد پیامبر خدا درآمدم که دیدم امام حسین علیه السلام به سجده افتاده و گونه اش را بر خاک می مالد و می گوید:«سرور و مولای من!آیا اندام مرا برای گُرزهای آهنین آفریدی یا معده و روده ام را برای نوشیدن آب داغِ دوزخ،خلق کردی؟ (2)خدای من!اگر مرا به سبب گناهان،بازخواست کنی،تو را به کَرَمت بازخواست می کنم و اگر مرا با خطاکاران محبوس کنی،آنان را از محبّتم به تو باخبر می سازم.

سرور من!فرمان بُرداری از تو برای تو سودی ندارد و سرپیچی من،به تو زیانی نمی رساند.پس آنچه به تو سودی نمی دهد،به من بده و آنچه به تو زیانی نمی رساند،بر من ببخش،که تو مهربان ترینِ مهربانانی».

16/10-دعای امام در طلب باران

409 . کتاب من لا یحضره الفقیه: گروهی از کوفیان نزد امام علی علیه السلام آمدند و گفتند:ای امیرمؤمنان!برای طلب باران بر ما دعاهایی کن.

علی علیه السلام حسن و حسین علیهما السلام را فرا خواند....سپس به حسین علیه السلام فرمود:«دعا کن».

حسین علیه السلام گفت:«ای عطاکننده خیرها از مظانّ خود،فرو فرستنده رحمت ها از معدن های خود،روانه کننده برکت ها بر اهل خود!از تو ابرِ باران زاست و تویی فریادرسِ یاری خواه و ماییم خطاکار و گنهکار.تویی که از او آمرزش می خواهند و او بسی می آمرزد.خدایی جز تو نیست.

خدایا!بر ما بارانی بی صدا و پُرآب از آسمان روانه کن و بارانی سرشار از قطره ها بر ما فرو ریز؛بارانی پُرآب،گسترده،لبریز،پیوسته خوش و بابرکت،درشت و بزرگ،فراوان،با صدای رعد،پیاپی و ناگسسته،نرم و روان،رها و فراگیر؛بارانی سیل آسا که چکّه هایش یکدیگر را برانند و قطره ها از آن سر برآورند،نه ابری که بدرخشد و بغرّد،امّا بارانی نریزد؛بارانی که بندگان ضعیفت،بدان سرزنده گردند و زمین های مُرده ات را زنده کنی.منّتی از توست بر ما.آمین،ای پروردگارِ جهانیان!».

سخنش تمام نشده بود که خداوند،بارانی سیل آسا فرو بارید.

ص:501


1- (1) مُرسَل،یعنی روایتی که در سند آن،اتّصال لازم میان افراد سند،وجود ندارد.
2- (2) اشاره است به آیات 19 تا 21 از سوره حج.

410 . عیون الأخبار عن إسرائیل عن الحسین علیه السلام أنَّهُ کانَ إذَا استَسقی قالَ:اللّهُمَّ اسقِنا سَقیا

واسِعَةً وادِعَةً،عامَّةً نافِعَةً غَیرَ ضارَّةٍ،تَعُمُّ بِها حاضِرَنا و بادِیَنا،و تَزیدُ بِها فی رِزقِنا و شُکرِنا،اللّهُمَّ اجعَلهُ رِزقَ إیمانٍ و عَطاءَ إیمانٍ،إنَّ عَطاءَکَ لَم یَکُن مَحظورا،اللّهُمَّ أنزِل عَلَینا فی أرضِنا سَکَنَها،و أنبِت فیها زینَتَها و مَرعاها. (1)

ص:502


1- (1) عیون الأخبار لابن قتیبة:ج 2 ص 278. [1]

410 . عیون الأخبار به نقل از اسرائیل،از امام حسین علیه السلام(هنگامی که باران می طلبید):خدایا!بارانی بر ما فرو فرست؛بارانی گسترده و رها،فراگیر،سودرسان و

بی زیان،که شهری و روستایی را فرا بگیرد و بر روزی و سپاس ما بیفزاید.

خدایا!آن را روزیِ ایمان و بخششِ ایمان قرار ده،که عطای تو منعی ندارد.

خدایا!رحمت سرزمینمان را بر ما فرو فرست و زینت و گیاهش را برویان».

ص:503

17/10

دُعاؤُهُ فی دَفعِ الأَعداءِ

411 . طبّ الأئمّة عن عبد اللّه بن المفضّل النوفلیّ عن أبیه عن الحسین بن علیّ علیه السلام: کَلِماتٌ إذا قُلتُهُنَّ ما ابالی مِمَّنِ اجتَمَعَ عَلَیَّ الجِنُّ وَ الإِنسُ:بِسمِ اللّهِ و بِاللّهِ و إلَی اللّهِ و فی سَبیلِ اللّهِ،و عَلی مِلَّةِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،اللّهُمَّ اکفِنی بِقُوَّتِکَ و حَولِکَ و قُدرَتِکَ شَرَّ کُلِّ مُغتالٍ (1)و کَیدَ الفُجّارِ،فَإِنّی احِبُّ الأَبرارَ و اوالِی الأَخیارَ،و صَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ و آلِهِ و سَلَّمَ. (2)

412 . مهج الدعوات عن الإمام الحسین علیه السلام فی دُعائِهِ:یا مَن شَأنُهُ الکِفایَةُ،و سُرادِقُهُ (3)الرِّعایَةُ،یا مَن هُوَ الغایَةُ وَ النِّهایَةُ،یا صارِفَ السّوءِ وَ السَّوایَةِ وَ الضُرِّ،اصرِف عَنّی أذِیَّةَ العالَمینَ مِنَ الجِنِّ وَ الإِنسِ أجمَعینَ،بِالأَشباحِ النّورانِیَّةِ،و بِالأَسماءِ السُّریانِیَّةِ،و بِالأَقلامِ الیونانِیَّةِ،و بِالکَلِماتِ العِبرانِیَّةِ،و بما نَزَلَ فِی الأَلواحِ مِن یَقینِ الإِیضاحِ.

اجعَلنِی اللّهُمَّ فی حِرزِکَ و فی حِزبِکَ،و فی عِیاذِکَ و فی سِترِکَ و فی کَنَفِکَ،مِن

کُلِّ شَیطانٍ مارِدٍ،وَعدُوٍّ راصِدٍ،و لَئیمٍ مُعانِدٍ،و ضِدٍّ کَنودٍ (4)،و مِن کُلِّ حاسِدٍ،بِبِسمِ اللّهِ استَشفَیتُ،و بِسمِ اللّهِ استَکفَیتُ،و عَلَی اللّهِ تَوَکَّلتُ،و بِهِ استَعَنتُ،و إلَیهِ استَعدَیتُ عَلی کُلِّ ظالِمٍ ظَلَمَ،و غاشِمٍ غَشَمَ،و طارِقٍ طَرَقَ،و زاجِرٍ زَجَرَ،فَاللّهُ خَیرٌ حافِظا و هُوَ أرحَمُ الرّاحِمینَ. (5)

ص:504


1- (1) الاغتیال:قَتَلَهُ غیلةً؛و هو أن یخدعه فیذهب به إلی موضع فإذا صار إلیه قتله(الصحاح:ج5 ص1787« [1]غیل»).
2- (2) طبّ الأئمّة لابنی بسطام:ص 116،بحار الأنوار:ج 95 ص 220 ح 17. [2]
3- (3) السُّرادِق:هو کلّ ما أحاط بشیء من حائط أو مضرب أو خباء(النهایة:ج 2 ص 359« [3]سردق»).
4- (4) الکَنوُدُ:الکفور(القاموس المحیط:ج 1 ص 332«کند»).
5- (5) مهج الدعوات:ص 356، [4]بحار الأنوار:ج 94 ص 374 ح 1. [5]
17/10-دعای امام در دور کردن دشمنان

411 . طبّ الائمّة علیهم السلام به نقل از عبد اللّه بن مفضّل نوفلی،از پدرش،از امام حسین علیه السلام:این،کلماتی است که چون بگویم،دیگر باکی ندارم که جنّ و انس بر ضدّ من گرد هم آیند:"به نام خدا و به[یاری]خدا و به سوی خدا و در راه خدا و بر دین پیامبر خدا.خدایا!مرا به توان و حرکت و نیرویت،از شرّ هر کِشنده به نیرنگ و حیله بدکاران،کفایت کن،که من نیکان را دوست می دارم و با برگزیدگان،همبستگی دارم،و خداوند بر محمّدِ پیامبر و خاندانش درود و سلام فرستد!».

412 . مهج الدعوات از امام حسین علیه السلام(در دعایش):ای که کارش کفایت کردن است و سراپرده اش رعایت،ای که غایت و انتهایی،ای برگرداننده بدی و زشتی و گرفتاری!آزار همه جهانیان از جِنّ و انس را از من بگردان،به حقّ جان های نورانی و نام های سُریانی و قلم های یونانی و کلمه های عِبرانی و آنچه از یقین های روشنگر که در لوح ها فرود آمده است.

خدایا!مرا در حفظ و حزب خودت قرار ده،و نیز در پناه و پرده و سایه حمایتت از هر شیطان رانده شده و دشمن کمین کرده و مُعاند پَست و مخالف ناسپاس و از هر حسود.

به «بسم اللّه» ،شفا خواستم و به نام خدا،کفایت جُستم و بر خدا توکّل کردم و به او یاری خواستم و او را فریادرسِ خود در برابر هر ظالمی که ظلم کند و هر ستمکاری که ستم کند و هر بدرفتاری که بدرفتاری نماید و هر کوبنده ای که بکوبد و هر کسی که به فریاد،باز می دارد،که خدا،بهترین نگهبان و مهربان ترینِ مهربانان است.

ص:505

18/10

تَسبیحُهُ فِی الیَومِ الخامِسِ مِنَ الشَّهرِ

413 . الدعوات: تَسبیحُ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام فِی الیَومِ الخامِسِ[مِنَ الشَّهرِ]:سُبحانَ الرَّفیعِ الأَعلی،سُبحانَ العَظیمِ الأَعظَمِ،سُبحانَ مَن هُوَ هکَذا و لا یَکونُ هکَذا غَیرُهُ،و لا یَقدِرُ أحَدٌ قُدرَتَهُ،سُبحانَ مَن أوَّلُهُ عِلمٌ لا یوصَفُ،و آخِرُهُ عِلمٌ لا یَبیدُ،سُبحانَ مَن عَلا فَوقَ البَرِیّاتِ بِالإِلهِیَّةِ فَلا عَینٌ تُدرِکُهُ،و لا عَقلٌ یُمَثِّلُهُ،و لا وَهمٌ یُصَوِّرُهُ،و لا لِسانٌ یَصِفُهُ بِغایَةِ ما لَهُ مِنَ الوَصفِ،سُبحانَ مَن عَلا فِی الهَواءِ،سُبحانَ مَن قَضَی المَوتَ عَلَی العِبادِ،سُبحانَ المَلِکِ المُقتَدِرِ،سُبحانَ المَلِکِ القُدّوسِ،سُبحانَ الباقِی الدّائِمِ. (1)

19/10

دُعاؤُهُ فِی الرَّغبَةِ إلَی الآخِرَةِ

414 . کشف الغمّة عن راشد بن أبی روح الأنصاری: کانَ مِن دُعاءِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:اللّهُمَّ

ارزُقنِی الرَّغبَةَ فِی الآخِرَةِ حَتّی أعرِفَ صِدقَ ذلِکَ فی قَلبی بِالزَّهادَةِ مِنّی فی دُنیایَ،اللّهُمَّ ارزُقنی بَصَرا فی أمرِ الآخِرَةِ حَتّی أطلُبَ الحَسَناتِ شَوقا،و أفِرَّ (2)مِنَ السَّیِّئاتِ خَوفا،یا رَبِّ. (3)

ص:506


1- (1) الدعوات للراوندی:ص 92 ح 228،بحار الأنوار:ج 94 ص 206 ح 3. [1]
2- (2) فی المصدر:«وافرا»،و هو تصحیف.
3- (3) کشف الغمّة:ج 2 ص 275. [2]
18/10-تسبیح امام در روز پنجم هر ماه

413 . الدعوات: تسبیح امام حسین علیه السلام در روز پنجم[از هر ماه]،چنین بود:«منزّه است خدای بلند مرتبه والا.منزّه است خدای بزرگ و بزرگ تر.منزّه است کسی که چنین است و جز او،این چنین نیست و کسی تواناییِ او را ندارد.منزّه است کسی که آغازش دانشی وصف ناشدنی است و پایانش دانشی پایان ناپذیر.منزّه است کسی که با خدایی اش،بر مردمان،برتری یافته است؛نه چشمی او را درمی یابد و نه خِردی او را شبیه سازی می کند و نه خیالی او را به تصویر می کشد و نه زبانی او را به نهایت وصفی که دارد،توصیف می کند.منزّه است کسی که برتر از[جا گرفتن در]فضاست.منزّه است کسی که مرگ را بر بندگان،مقدّر کرد.منزّه است فرمان روایِ مقتدر.منزّه است فرمان روایِ بسیار پاک.منزّه است ماندگارِ جاوید».

19/10-دعای امام در رغبت به آخرت

414 . کشف الغُمّة به نقل از راشد بن ابی روح انصاری:از دعای امام حسین علیه السلام این

بود:«خدایا!رغبت به آخرت را روزی ام کن تا صدق آن را با بی رغبتی به دنیایم بدانم.خدایا!بصیرت در کار آخرت را روزی ام گردان تا از سرِ شوق،در پیِ نیکی ها باشم و از سرِ بیم از زشتی ها بگریزم،ای پروردگار من!».

ص:507

20/10

دُعاؤُهُ یَومَ عَرَفَةَ

415 . الإقبال: مِنَ الدَّعَواتِ المُشَرَّفَةِ فی یَومِ عَرَفَةَ،دُعاءُ مَولانَا الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ (1):

الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی لَیسَ لِقَضائِهِ دافِعٌ،و لا لِعَطائِهِ مانِعٌ،و لا کَصُنعِهِ صُنعُ صانِعٍ،و هُوَ الجَوادُ الواسِعُ،فَطَرَ (2)أجناسَ البَدائِعِ،و أتقَنَ بِحِکمَتِهِ الصَّنائِعَ،لا یَخفی عَلَیهِ الطَّلائِعُ،و لا تَضیعُ عِندَهُ الوَدائِعُ،أتی بِالکِتابِ الجامِعِ،و بِشَرعِ الإِسلامِ النّورِ السّاطِعِ،و هُوَ لِلخَلیقَةِ صانِعٌ،و هُوَ المُستَعانُ عَلَی الفَجائِعِ،جازی کُلِّ صانِعٍ،و رائِشُ (3)کُلِّ قانِعٍ (4)،و راحِمُ کُلِّ ضارِعٍ (5)،و مُنزِلُ المَنافِعِ وَ الکِتابِ الجامِعِ بِالنّورِ

السّاطِعِ،و هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ،و لِلدَّرَجاتِ رافِعٌ،و لِلکُرُباتِ دافِعٌ،و لِلجَبابِرَةِ قامِعٌ،و راحِمُ عَبرَةِ کُلِّ ضارِعٍ،و دافِعُ ضَرعَةِ کُلِّ ضارِعٍ،فَلا إلهَ غَیرُهُ،و لا شَیءَ یَعدِلُهُ،و لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ،و هُوَ السَّمیعُ البَصیرُ،اللَّطیفُ الخَبیرُ،و هُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.

اللّهُمَّ إنّی أرغَبُ إلَیکَ،و أشهَدُ بِالرُّبوبِیَّةِ لَکَ،مُقِرّا بِأَنَّکَ رَبّی،و أنَّ إلَیکَ مَرَدِّی،ابتَدَأتَنی بِنِعمَتِکَ قَبلَ أن أکونَ شَیئا مَذکورا،و خَلَقتَنی مِنَ التُّرابِ ثُمَّ أسکَنتَنِی الأَصلابَ،أمنا لِرَیبِ المَنونِ (6)وَ اختِلافِ الدُّهورِ،فَلَم أزَل ظاعِنا (7)مِن صُلبٍ إلی رَحِمٍ فی تَقادُمِ الأَیّامِ الماضِیَةِ،وَ القُرونِ الخالِیَةِ،لَم تُخرِجنی لِرَأفَتِکَ بی،و لُطفِکَ لی و إحسانِکَ إلَیَّ فی دَولَةِ أیّامِ الکَفَرَةِ،الَّذینَ نَقَضوا عَهدَکَ و کَذَّبوا رُسُلَکَ،لکِنَّکَ أخرَجتَنی رَأفَةً مِنکَ و تَحَنُّنا عَلَیَّ لِلَّذی سَبَقَ لی مِنَ الهُدَی،الَّذی فیهِ یَسَّرتَنی،و فیهِ أنشَأتَنی،و مِن قَبلِ ذلِکَ رَؤُفتَ بی بِجَمیلِ صُنعِکَ و سَوابِغِ نِعمَتِکَ؛فَابتَدَعتَ خَلقی مِن مَنِیٍّ یُمنی،ثُمَّ أسکَنتَنی فی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ،بَینَ لَحمٍ و جِلدٍ و دَمٍ،لَم تُشَهِّرنی بِخَلقی (8)،و لَم تَجعَل إلَیَّ شَیئا مِن أمری.

ثُمَّ أخرَجتَنی إلَی الدُّنیا تامّا سَوِیّا،و حَفِظتَنی فِی المَهدِ طِفلاً صَبِیّا،و رَزَقتَنی مِنَ الغِذاءِ لَبَنا مَرِیّا،و عَطَفتَ عَلَیَّ قُلوبَ الحَواضِنِ،و کَفَّلتَنِی الاُمَّهاتِ الرَّحائِمَ،

و کَلَأتَنی (9)مِن طَوارِقِ الجانِّ،و سَلَّمتَنی مِنَ الزِّیادَةِ وَ النُّقصانِ،فَتَعالَیتَ یا رَحیمُ یا رَحمانُ.

حَتّی إذَا استَهلَلتُ ناطِقا بِالکَلامِ،أتمَمتَ عَلَیَّ سَوابِغَ الإِنعامِ،فَرَبَّیتَنی زائِدا فی کُلِّ عامٍ،حَتّی إذا کَمُلَت فِطرَتی،وَ اعتَدَلَت سَریرَتی،أوجَبتَ عَلَیَّ حُجَّتَکَ بِأَن ألهَمتَنی مَعرِفَتَکَ،و رَوَّعتَنی بِعَجائِبِ فِطرَتِکَ،و أنطَقتَنی لِما ذَرَأتَ فی سَمائِکَ و أرضِکَ مِن بَدائِعِ خَلقِکَ،و نَبَّهتَنی لِذِکرِکَ و شُکرِکَ و واجِبِ طاعَتِکَ و عِبادَتِکَ،و فَهَّمتَنی ما جاءَت بِهِ رُسُلُکَ،و یَسَّرتَ لی تَقَبُّلَ مَرضاتِکَ،و مَنَنتَ عَلَیَّ فی جَمیعِ ذلِکَ بِعَونِکَ و لُطفِکَ.

ثُمَّ إذ خَلَقتَنی مِن حُرِّ (10)الثَّری،لَم تَرضَ لی یا إلهی بِنِعمَةٍ دونَ اخری،و رَزَقتَنی مِن أنواعِ المَعاشِ و صُنوفِ الرِّیاشِ بِمَنِّکَ العَظیمِ عَلَیَّ،و إحسانِکَ القَدیمِ إلَیَّ،حَتّی إذا أتمَمتَ عَلَیَّ جَمیعَ النِّعَمِ،و صَرَفتَ عَنّی کُلَّ النِّقَمِ،لَم یَمنَعکَ جَهلی و جُرأَتی عَلَیکَ أن دَلَلتَنی عَلی ما یُقَرِّبُنی إلَیکَ،و وَفَّقتَنی لِما یُزلِفُنی لَدَیکَ،فَإِن دَعَوتُکَ أجَبتَنی،و إن سَأَلتُکَ أعطَیتَنی،و إن أطَعتُکَ شَکَرتَنی،و إن شَکَرتُکَ زِدتَنی،کُلُّ ذلِکَ إکمالاً لِأَنعُمِکَ عَلَیَّ،و إحسانِکَ إلَیَّ.

فَسُبحانَکَ سُبحانَکَ!مِن مُبدِئٍ مُعیدٍ حَمیدٍ مَجیدٍ،و تَقَدَّسَت أسماؤُکَ،و عَظُمَت آلاؤُکَ،فَأَیُّ أنعُمِکَ یا إلهی احصی عَدَدا أو ذِکرا،أم أیُّ عَطایاکَ أقومُ بِها شُکرا،و هِیَ یا رَبِّ أکثَرُ مِن أن یُحصِیَهَا العادّونَ،أو یَبلُغَ عِلما بِهَا الحافِظونَ!ثُمَّ ما صَرَفتَ و دَرَأتَ (11)عَنِّی اللّهُمَّ مِنَ الضُّرِّ وَ الضَّرّاءِ أکثَرُ مِمّا ظَهَرَ لی مِنَ العافِیَةِ وَ السَّرّاءِ.

و أنَا أشهَدُ یا إلهی بِحَقیقَةِ إیمانی،و عَقدِ عَزَماتِ یَقینی،و خالِصِ صَریحِ تَوحیدی،و باطِنِ مَکنونِ ضَمیری،و عَلائِقِ مَجاری نورِ بَصَری،و أساریرِ صَفحَةِ جَبینی،و خُرقِ مَسارِبِ نَفَسی،و خَذاریفِ (12)مارِنِ (13)عِرنینی (14)،و مَسارِبِ صِماخِ (15)سَمعی،و ما ضُمَّت و أطبَقَت عَلَیهِ شَفَتایَ،و حَرَکاتِ لَفظِ لِسانی،و مَغرَزِ حَنَکِ فَمی و فَکّی،و مَنابِتِ أضراسی،و بُلوغِ حَبائِلِ بارِعِ عُنُقی،و مَساغِ مَطعَمی و مَشرَبی،و حِمالَةِ (16)امِّ رَأسی،و جُمَلِ حَمائِلِ حَبلِ وَتینی (17)،و مَا اشتَمَلَ عَلَیهِ تامورُ (18)صَدری،و نِیاطُ (19)حِجابِ قَلبی،و أفلاذُ حَواشی کَبِدی،و ما حَوَتهُ شَراسیفُ (20)أضلاعی،و حِقاقُ مَفاصلی،و أطرافُ أنامِلی،و قَبضُ عَوامِلی،و دَمی و شَعری و بَشَری،و عَصَبی و قَصَبی (21)و عِظامی،و مُخّی و عُروقی،و جَمیعُ جَوارِحی،و مَا انتَسَجَ عَلی ذلِکَ أیّامَ رِضاعی،و ما أقَلَّتِ الأَرضُ مِنّی،و نَومی و یَقظَتی،و سُکونی و حَرَکَتی،و حَرَکاتِ رُکوعی و سُجودی؛أن لَو حاوَلتُ وَ اجتَهَدتُ مَدَی الأَعصارِ وَ الأَحقابِ لَو عُمِّرتُها،أن اؤَدِّیَ شُکرَ واحِدَةٍ مِن أنعُمِکَ،مَا استَطَعتُ ذلِکَ!إلاّ بِمَنِّکَ

الموجِبِ عَلَیَّ شُکرا آنِفا جَدیدا،و ثَناءً طارِفا (22)عَتیدا.

أجَل،و لَو حَرَصتُ وَ العادّونَ مِن أنامِکَ أن نُحصِیَ مَدی إِنعامِکَ،سالِفَةً و آنِفَةً،لَما حَصَرناهُ عَدَدا،و لا أحَصیناهُ أبَدا،هَیهاتَ!أنّی ذلِکَ،و أنتَ المُخبِرُ عَن نَفسِکَ فی کِتابِکَ النّاطِقِ،وَ النَّبَأِ الصّادقِ: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللّهِ لا تُحْصُوها» 23 ،صَدَقَ کِتابُکَ اللّهُمَّ و نَبَؤُکَ،و بَلَّغَت أنبِیاؤُکَ و رُسُلُکَ ما أنزَلتَ عَلَیهِم مِن وَحیِکَ،و شَرَعتَ لَهُم مِن دینِکَ،غَیرَ أنّی أشهَدُ بِجِدّی و جَهدی،و مَبالِغِ طاقَتی و وُسعی،و أقولُ مُؤمِنا موقِنا:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی لَم یَتَّخِذ وَلَدا فَیَکونَ مَوروثا،و لَم یَکُن لَهُ شَریکٌ فِی المُلکِ فَیُضادَّهُ فیمَا ابتَدَعَ،و لا وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ فَیُرفِدَهُ (23)فیما صَنَعَ،سُبحانَهُ سُبحانَهُ سُبحانَهُ!لَو کانَ فیهِما آلِهَةٌ إلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا و تَفَطَّرَتا،فَسُبحانَ اللّهِ الواحِدِ الحَقِّ الأَحَدِ الصَّمَدِ،الَّذی لَم یَلِد و لَم یولَد و لَم یَکُن لَهُ کُفُوا أحَدٌ.

الحَمدُ للّهِ ِ حَمدا یَعدِلُ حَمدَ مَلائِکَتِهِ المُقَرَّبینَ،و أنبیائِهِ المُرسَلینَ،و صَلَّی اللّهُ عَلی خِیَرَتِهِ مِن خَلقِهِ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّینَ،و آلِهِ الطّاهِرینَ المُخلَصینَ.

[ثُمَّ اندَفَعَ علیه السلام فِی المَسأَلَةِ وَ اجتَهَدَ فِی الدُّعاءِ و قالَ و عَیناهُ تَکِفانِ (24)دُموعا:] (25)

اللّهُمَّ اجعَلنی أخشاکَ کَأَنّی أراکَ،و أسعِدنی بِتَقواکَ،و لا تُشقِنی بِمَعصِیَتِکَ،و خِر لی فی قَضائِکَ،و بارِک لی فی قَدَرِکَ،حَتّی لا احِبَّ تَعجیلَ ما أخَّرتَ،و لا تَأخیرَ ما عَجَّلتَ.

اللّهُمَّ اجعَل غِنایَ فی نَفسی،وَ الیَقینَ فی قَلبی،وِ الإِخلاصَ فی عَمَلی،وَ النّورَ فی بَصَری،وَ البَصیرَةَ فی دینی،و مَتِّعنی بِجَوارِحی،وَ اجعَل سَمعی و بَصَرِی الوارِثَینِ مِنّی،وَ انصُرنی عَلی مَن ظَلَمَنی،و أرِنی فیهِ مَآرِبی و ثاری،و أقِرَّ بِذلِکَ عَینی.

اللّهُمَّ اکشِف کُربَتی،وَ استُر عَورَتی،وَ اغفِر لی خَطیئَتی،وَ اخسَأ شَیطانی،و فُکَّ رِهانی،وَ اجعَل لی یا إلهِی الدَّرَجَةَ العُلیا فِی الآخِرَةِ وَ الاُولی.

اللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ کَما خَلَقتَنی فَجَعَلتَنی سَمیعا بَصیرا،و لَکَ الحَمدُ کَما خَلَقتَنی فَجَعَلتَنی حَیّا سَوِیّا،رَحمَةً بی و کُنتَ عَن خَلقی غَنِیّا.

رَبِّ بِما بَرَأتَنی فَعَدَّلتَ فِطرَتی،رَبِّ بِما أنشَأتَنی فَأَحسَنتَ صورَتی،یا رَبِّ بِما أحسَنتَ بی و فی نَفسی عافَیتَنی،رَبِّ بِما کَلَأتَنی و وَفَّقتَنی،رَبِّ بِما أنعَمتَ عَلَیَّ فَهَدَیتَنی،رَبِّ بِما آوَیتَنی و مِن کُلِّ خَیرٍ آتَیتَنی و أعطَیتَنی،رَبِّ بِما أطعَمتَنی و سَقَیتَنی،رَبِّ بِما أغنَیتَنی و أقنَیتَنی (26)،رَبِّ بِما أعَنتَنی و أعزَزتَنی،رَبِّ بِما ألبَستَنی مِن ذِکرِکَ الصّافی،و یَسَّرتَ لی مِن صُنعِکَ الکافی،صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ،و أعِنّی عَلی بَوائِقِ (27)الدَّهرِ،و صُروفِ الأَیّامِ وَ اللَّیالی،و نَجِّنی مِن أهوالِ الدُّنیا و کُرُباتِ الآخِرَةِ،وَ اکفِنی شَرَّ ما یَعمَلُ الظّالِمونَ فِی الأَرضِ.

اللّهُمَّ ما أخافُ فَاکفِنی،و ما أحذَرُ فَقِنی،و فی نَفسی و دینی فَاحرُسنی،و فی سَفَری فَاحفَظنی،و فی أهلی و مالی و وُلدی فَاخلُفنی،و فیما رَزَقتَنی فَبارِک لی،و فی نَفسی فَذَلِّلنی،و فی أعیُنِ النّاسِ فَعَظِّمنی،و مِن شَرِّ الجِنِّ وَ الإِنسِ فَسَلِّمنی،و بِذُنوبی فَلا تَفضَحنی،و بِسَریرَتی فَلا تُخزِنی،و بِعَمَلی فَلا تُبسِلنی (28)،و نِعَمَکَ

فَلا تَسلُبنی،و إلی غَیرِکَ فَلا تَکِلنی.

إلی مَن تَکِلُنی؟إلَی القَریبِ یَقطَعُنی!أم إلَی البَعیدِ یَتَهَجَّمُنی (29)!أم إلَی المُستَضعِفینَ لی!و أنتَ رَبّی و مَلیکُ أمری،أشکو إلَیکَ غُربَتی و بُعدَ داری،و هَوانی عَلی مَن مَلَّکتَهُ أمری.

اللّهُمَّ فَلا تُحلِل بی غَضَبَکَ،فَإِن لَم تَکُن غَضِبتَ عَلَیَّ فَلا ابالی سِواکَ،غَیرَ أنَّ عافِیَتَکَ أوسَعُ لی؛فَأَسأَلُکَ بِنورِ وَجهِکَ الَّذی أشرَقَت لَهُ الأَرضُ وَ السَّماواتُ،وَ انکَشَفَت بِهِ الظُّلُماتُ،و صَلَحَ عَلَیهِ أمرُ الأَوَّلینَ وَ الآخِرینَ،ألاّ تُمیتَنی عَلی غَضَبِکَ،و لا تُنزِلَ بی سَخَطَکَ،لَکَ العُتبی حَتّی تَرضی مِن قَبلِ ذلِکَ،لا إلهَ إلاّ أنتَ،رَبَّ البَلَدِ الحَرامِ،وَ المَشعَرِ الحَرامِ،وَ البَیتِ العَتیقِ،الَّذی أحلَلتَهُ البَرَکَةَ،و جَعَلتَهُ لِلنّاسِ أمَنَةً.

یا مَن عَفا عَنِ العَظیمِ مِنَ الذُّنوبِ بِحِلمِهِ،یا مَن أسبَغَ النِّعمَةَ بِفَضلِهِ،یا مَن أعطَی الجَزیلَ بِکَرَمِهِ،یا عُدَّتی فی کُربَتی،و یا مونِسی فی حُفرَتی،یا وَلِیَّ نِعمَتی،یا إلهی و إلهَ آبائی إبراهیمَ و إسماعیلَ و إسحاقَ و یَعقوبَ،و رَبَّ جَبرَئیلَ و میکائیلَ و إسرافیلَ،و رَبَّ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّینَ و آلِهِ المُنتَجَبینَ،و مُنزِلَ التَّوراةِ وَ الإِنجیلِ وَ الزَّبورِ وَ القُرآنِ العَظیمِ،و مُنزِلَ کهیعص و طه ویس وَ القُرآنِ الحَکیمِ،أنتَ کَهفی حینَ تُعیینِی المَذاهِبُ فی سَعَتِها،و تَضیقُ عَلَیَّ الأَرضُ بِما رَحُبَت (30)،و لَو لا رَحمَتُکَ لَکُنتُ مِنَ[الهالِکینَ،و أنتَ مُقیلُ عَثرَتی،و لَو لا سَترُکَ إیّایَ لَکُنتُ مِنَ] (31)

المَفضوحینَ،و أنتَ مُؤَیِّدی بِالنَّصرِ عَلَی الأَعداءِ،و لَو لا نَصرُکَ لی لَکُنتُ مِنَ المَغلوبینَ.

یا مَن خَصَّ نَفسَهُ بِالسُّمُوِّ وَ الرِّفعَةِ،و أولِیاؤُهُ بِعِزِّهِ یَعتَزّونَ،یا مَن جَعَلَت لَهُ المُلوکُ نیرَ (32)المَذَلَّةِ عَلی أعناقِهِم فَهُم مِن سَطَواتِهِ خائِفونَ،یَعلَمُ خائِنَةَ الأَعیُنِ و ما تُخفِی الصُّدورُ،و غَیبَ ما تَأتی بِهِ الأَزمانُ وَ الدُّهورُ.

یا مَن لا یَعلَمُ کَیفَ هُوَ إلاّ هُوَ،یا مَن لا یَعلَمُ ما هُوَ إلاّ هُوَ،یا مَن لا یَعلَمُ ما یَعلَمُهُ إلاّ هُوَ،یا مَن کَبَسَ الأَرضَ عَلَی الماءِ،و سَدَّ الهَواءَ بِالسَّماءِ،یا مَن لَهُ أکرَمُ الأَسماءِ،یا ذَا المَعروفِ الَّذی لا یَنقَطِعُ أبَدا.

یا مُقَیِّضَ (33)الرَّکبِ لِیوسُفَ فِی البَلَدِ القَفرِ،و مُخرِجَهُ مِنَ الجُبِّ،و جاعِلَهُ بَعدَ العُبودِیَّةِ مَلِکا.

یا رادَّ یوسُفَ عَلی یَعقوبَ بَعدَ أنِ ابیَضَّت عَیناهُ مِنَ الحُزنِ فَهُوَ کَظیمٌ.

یا کاشِفَ الضُرِّ وَ البَلاءِ عَن أیّوبَ.

یا مُمسِکَ یَدِ إبراهیمَ عَن ذَبحِ ابنِهِ بَعدَ أن کَبِرَ سِنُّهُ و فَنِیَ عُمُرُهُ.

یا مَنِ استَجابَ لِزَکَرِیّا فَوَهَبَ لَهُ یَحیی و لَم یَدَعهُ فَردا وَحیدا.

یا مَن أخرَجَ یونُسَ مِن بَطنِ الحوتِ.

یا مَن فَلَقَ البَحرَ لِبَنی إسرائیلَ فَأَنجاهُم و جَعَلَ فِرعَونَ و جُنودَهُ مِنَ المُغرَقینَ.

یا مَن أرسَلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ بَینَ یَدی رَحمَتِهِ.

یا مَن لا یَعجَلُ عَلی مَن عَصاهُ مِن خَلقِهِ.

یا مَنِ استَنقَذَ السَّحَرَةَ مِن بَعدِ طولِ الجُحودِ،و قَد غَدَوا فی نِعمَتِهِ یَأکُلونَ رِزقَهُ و یَعبُدونَ غَیرَهُ،و قَد حادّوهُ (34)و نادّوهُ و کَذَّبوا رُسُلَهُ.

!یا اللّهُ یا بَدیءُ لا بَدءَ لَکَ،یا دائِما لا نَفادَ لَکَ،یا حَیُّ یا قَیّومُ،یا مُحیِیَ المَوتی،یا مَن هُوَ قائِمٌ عَلی کُلِّ نَفسٍ بِما کَسَبَت،یا مَن قَلَّ لَهُ شُکری فَلَم یَحرِمنی،و عَظُمَت خَطیئَتی فَلَم یَفضَحنی،و رَآنی عَلَی المَعاصی فَلَم یَخذُلنی.

یا مَن حَفِظَنی فی صِغَری،یا مَن رَزَقَنی فی کِبَری،یا مَن أیادیهِ عِندی لا تُحصی،یا مَن نِعَمُهُ عِندی لا تُجازی،یا مَن عارَضَنی بِالخَیرِ وَ الإِحسانِ و عارَضتُهُ بِالإِساءَةِ وَ العِصیانِ،یا مَن هَدانی بِالإِیمانِ قَبلَ أن أعرِفَ شُکرَ الاِمتِنانِ.

یا مَن دَعَوتُهُ مَریضا فَشَفانی،و عُریانا فَکَسانی،و جائِعا فَأَطعَمَنی،و عَطشانا فَأَروانی،و ذَلیلاً فَأَعَزَّنی،و جاهِلاً فَعَرَّفَنی،و وَحیدا فَکَثَّرَنی،و غائِبا فَرَدَّنی،و مُقِلاًّ فَأَغنانی،و مُنتَصِرا فَنَصَرَنی،و غَنِیّا فَلَم یَسلُبنی،و أمسَکتُ عَن جَمیعِ ذلِکَ فَابتَدَأتَنی،فَلَکَ الحَمدُ یا مَن أقالَ عَثرَتی،و نَفَّسَ کُربَتی،و أجابَ دَعوَتی،و سَتَرَ عَورَتی و ذُنوبی،و بَلَّغَنی طَلِبَتی،و نَصَرَنی عَلی عَدُوّی،و إن أعُدَّ نِعَمَکَ و مِنَنَکَ و کَرائِمَ مِنَحِکَ لا احصیها.

یا مَولایَ،أنتَ الَّذی أنعَمتَ،أنتَ الَّذی أحسَنتَ،أنتَ الَّذی أجمَلتَ،أنتَ الَّذی أفضَلتَ،أنتَ الَّذی مَنَنتَ،أنتَ الَّذی أکمَلتَ،أنتَ الَّذی رَزَقتَ،أنتَ الَّذی أعطَیتَ،أنتَ الَّذی أغنَیتَ،أنتَ الَّذی أقنَیتَ،أنتَ الَّذی آوَیتَ،أنتَ الَّذی کفَیتَ،أنتَ الَّذی هَدَیتَ،أنتَ الَّذی عَصَمتَ،أنتَ الَّذی سَتَرتَ،أنتَ الَّذی غَفَرتَ،أنتَ الَّذی أقَلتَ،أنتَ الَّذی مَکَّنتَ،أنتَ الَّذی أعزَزتَ،أنتَ الَّذی أعَنتَ،أنتَ الَّذی عَضَدتَ،أنتَ

الَّذی أیَّدتَ،أنتَ الَّذی نَصَرتَ،أنتَ الَّذی شفَیتَ،أنتَ الَّذی عافَیتَ،أنتَ الَّذی أکرَمتَ،تَبارَکتَ رَبّی و تَعالَیتَ،فَلَکَ الحَمدُ دائِما،و لَکَ الشُّکرُ واصِبا (35).

ثُمَّ أنَا یا إلهی المُعتَرِفُ بِذُنوبی فَاغفِرها لی،أنَا الَّذی أخطَأتُ،أنَا الَّذی أغفَلتُ،أنَا الَّذی جَهِلتُ،أنَا الَّذی هَمَمتُ،أنَا الَّذی سَهَوتُ،أنَا الَّذِی اعتَمَدتُ،أنَا الَّذی تَعَمَّدتُ،أنَا الَّذی وَعَدتُ،أنَا الَّذی أخلَفتُ،أنَا الَّذی نَکَثتُ،أنَا الَّذی أقرَرتُ.

یا إلهی أعتَرِفُ بِنِعَمِکَ عِندی،و أبوءُ بِذُنوبی (36)فَاغفِر لی،یا مَن لا تَضُرُّهُ ذُنوبُ عِبادِهِ،و هُوَ الغَنِیُّ عَن طاعَتِهِم،وَ المُوَفِّقُ مَن عَمِلَ مِنهُم صالِحا بِمَعونَتِهِ و رَحمَتِهِ،فَلَکَ الحَمدُ.

إلهی أمَرتَنی فَعَصَیتُکَ،و نَهَیتَنی فَارتَکَبتُ نَهیَکَ،فَأَصبَحتُ لا ذا بَراءَةٍ فَأَعتَذِرَ،و لا ذا قُوَّةٍ فَأَنتَصِرَ،فَبِأَیِّ شَیءٍ أستَقیلُکَ (37)یا مَولایَ؛أ بِسَمعی،أم بِبَصَری،أم بِلِسانی،أم بِیَدی،أم بِرِجلی؟أ لَیسَ کُلُّها نِعَمَکَ عِندی؟و بِکُلِّها عَصَیتُکَ یا مَولایَ،فَلَکَ الحُجَّةُ وَ السَّبیلُ عَلَیَّ.

یا مَن سَتَرَنی مِنَ الآباءِ وَ الاُمَّهاتِ أن یَزجُرونی،و مِنَ العَشائِرِ وَ الإِخوانِ أن یُعَیِّرونی،و مِنَ السَّلاطینِ أن یُعاقِبونی،و لَوِ اطَّلَعوا یا مَولایَ عَلی مَا اطَّلَعتَ عَلَیهِ مِنّی إذا ما أنظَرونی،و لَرَفَضونی و قَطَعونی.

فَها أنَا ذا بَینَ یَدَیکَ یا سَیِّدی،خاضِعَا ذَلیلاً حَصیرا حَقیرا،لا ذو بَراءَةٍ فَأَعتَذِرَ،و لا ذو قُوَّةٍ فَأَنتَصِرَ،و لا حُجَّةَ لی فَأَحتَجَّ بِها،و لا قائِلٌ لَم أجتَرِح (38)و لَم أعمَل

سوءا،و ما عَسَی الجُحودُ لَو جَحَدتُ یا مَولایَ یَنفَعُنی،و کَیفَ و أنّی ذلِکَ و جَوارِحی کُلُّها شاهِدَةٌ عَلَیَّ بِما قَد عَمِلتُ و عَلِمتُ یَقینا غَیرَ ذی شَکٍّ أنَّکَ سائِلی عَن عَظائِمِ الاُمورِ،و أنَّکَ الحَکَمُ العَدلُ الَّذی لا یَجورُ،و عَدلُکَ مُهلِکی،و مِن کُلِّ عَدلِکَ مَهرَبی،فَإِن تُعَذِّبنی فَبِذُنوبی یا مَولایَ بَعدَ حُجَّتِکَ عَلَیَّ،و إن تَعفُ عَنّی فَبِحِلمِکَ و جودِک و کَرَمِکَ.

لا إلهَ إلاّ أنتَ سُبحانَکَ إنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمینَ.

لا إلهَ إلاّ أنتَ سُبحانَکَ إنّی کُنتُ مِنَ المُستَغفِرینَ.

لا إلهَ إلاّ أنتَ سُبحانَکَ إنّی کُنتُ مِنَ المُوَحِّدینَ.

لا إلهَ إلاّ أنتَ سُبحانَکَ إنّی کُنتُ مِنَ الوَجِلینَ.

لا إلهَ إلاّ أنتَ سُبحانَکَ إنّی کُنتُ مِنَ الرّاجینَ الرّاغِبینَ.

لا إلهَ إلاّ أنتَ سُبحانَکَ إنّی کُنتُ مِنَ السّائِلینَ.

لا إلهَ إلاّ أنتَ سُبحانَکَ إنّی کُنتُ مِنَ المُهَلِّلینَ المُسَبِّحینَ،لا إلهَ إلاّ أنتَ رَبّی و رَبُّ آبائِیَ الأَوَّلینَ.

اللّهُمَّ هذا ثَنائی عَلَیکَ مُمَجِّدا،و إخلاصی لَکَ مُوَحِّدا،و إقراری بِآلائِکَ مُعَدِّدا،و إن کُنتُ مُقِرّا أنّی لا احصیها لِکَثرَتِها و سُبوغِها (39)،و تَظاهُرِها و تَقادُمِها،إلی حادِثٍ ما لَم تَزَل تَتَغَمَّدُنی بِهِ مَعَها،مُذ خَلَقتَنی و بَرَأتَنی مِن أوَّلِ العُمُرِ؛مِنَ الإِغناءِ بَعدَ الفَقرِ،و کَشفِ الضُّرِّ،و تَسبیبِ الیُسرِ،و دَفعِ العُسرِ،و تَفریجِ الکَربِ،وَ العافِیَةِ فِی البَدَنِ،وَ السَّلامَةِ فِی الدّینِ.و لَو رَفَدَنی (40)عَلی قَدرِ ذِکرِ نِعَمِکَ عَلَیَّ جَمیعُ العالَمینَ مِنَ الأَوَّلینَ وَ الآخِرینَ،لَما قَدَرتُ و لا هُم عَلی ذلِکَ.

تَقَدَّستَ و تَعالَیتَ مِن رَبٍّ عَظیمٍ کَریمٍ رَحیمٍ،لا تُحصی آلاؤُکَ،و لا یُبلَغُ ثَناؤُکَ،و لا تُکافی نَعماؤُکَ،صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ،و أتمِم عَلَینا نِعمَتَکَ،و أسعِدنا بِطاعَتِکَ،سُبحانَکَ لا إلهَ إلاّ أنتَ.

اللّهُمَّ إنَّکَ تُجیبُ دَعوَةَ المُضطَرِّ إذا دَعاکَ،و تَکشِفُ السّوءَ،و تُغیثُ المَکروبَ،و تَشفِی السَّقیمَ،و تُغنِی الفَقیرَ،و تَجبُرُ الکَسیرَ،و تَرحَمُ الصَّغیرَ،و تُعینُ الکَبیرَ،و لَیسَ دونَکَ ظَهیرٌ،و لا فَوقَکَ قَدیرٌ،و أنتَ العَلِیُّ الکَبیرُ.

یا مُطلِقَ المُکَبَّلِ الأَسیرِ،یا رازِقَ الطِّفلِ الصَّغیرِ،یا عِصمَةَ الخائِفِ المُستَجیرِ،یا مَن لا شَریکَ لَهُ و لا وَزیرَ،صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ،و أعطِنی فی هذِهِ العَشِیَّةِ أفضَلَ ما أعطَیتَ و أنَلتَ أحَدا مِن عِبادِکَ مِن نِعمَةٍ تولیها،و آلاءٍ تُجَدِّدُها،و بَلِیَّةٍ تَصرِفُها،و کُربَةٍ تَکشِفُها،و دَعوَةٍ تَسمَعُها،و حَسَنَةٍ تَتَقَبَّلُها،و سَیِّئَةٍ تَغفِرُها،إنَّکَ لَطیفٌ خَبیرٌ،و عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.

اللّهُمَّ إنَّکَ أقرَبُ مَن دُعِیَ،و أسرَعُ مَن أجابَ،و أکرَمُ مَن عَفا،و أوسَعُ مَن أعطی،و أسمَعُ مَن سُئِلَ،یا رَحمانَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ و رَحیمَهُما،لَیسَ کَمِثلِکَ مَسؤولٌ،و لا سِواکَ مَأمولٌ،دَعَوتُکَ فَأَجَبتَنی،و سَأَلتُکَ فَأَعطَیتَنی،و رَغِبتُ إلَیکَ فَرَحِمتَنی،و وَثِقتُ بِکَ فَنَجَّیتَنی،و فَزِعتُ إلَیکَ فَکَفَیتَنی.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبدِکَ و رَسولِکَ و نَبِیِّکَ و عَلی آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ أجمَعینَ،و تَمِّم لَنا نَعماءَکَ،و هَنِّئنا عَطاءَکَ،وَ اجعَلنا لَکَ شاکِرینَ،و لِآلائِکَ ذاکِرینَ،آمینَ رَبَّ العالَمینَ.

اللّهُمَّ یا مَن مَلَکَ فَقَدَرَ،و قَدَرَ فَقَهَرَ،و عُصِیَ فَسَتَرَ،وَ استُغفِرَ فَغَفَرَ،یا غایَةَ رَغبَةِ

الرّاغِبینَ،و مُنتَهی أمَلِ الرّاجینَ،یا مَن أحاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلما،و وَسِعَ المُستَقیلینَ (41)رَأفَةً و حِلما.

اللّهُمَّ إنّا نَتَوَجَّهُ إلَیکَ فی هذِهِ العَشِیَّةِ الَّتی شَرَّفتَها و عَظَّمتَها،بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ و رَسولِکَ و خِیَرَتِکَ،و أمینِکَ عَلی وَحیِکَ.

اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی البَشیرِ النَّذیرِ،السِّراجِ المُنیرِ،الَّذی أنعَمتَ بِهِ عَلَی المُسلِمینَ،و جَعَلتَهُ رَحمَةً لِلعالَمینَ.

اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِهِ کَما مُحَمَّدٌ أهلُ ذلِکَ یا عَظیمُ،فَصَلِّ عَلَیهِ و عَلی آلِ مُحَمَّدٍ المُنتَجَبینَ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ أجمَعینَ،و تَغَمَّدنا بِعَفوِکَ عَنّا،فَإِلَیکَ عَجَّتِ الأَصواتُ بِصُنوفِ اللُّغاتِ،وَ اجعَل لَنا فی هذِهِ العَشِیَّةِ نَصیبا فی کُلِّ خَیرٍ تَقسِمُهُ،و نورٍ تَهدی بِهِ،و رَحمَةٍ تَنشُرُها،و عافِیَةٍ تُجَلِّلُها،و بَرَکَةٍ تُنزِلُها،و رِزقٍ تَبسُطُهُ،یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.

اللّهُمَّ اقلِبنا فی هذَا الوَقتِ مُنجِحینَ مُفلِحینَ مَبرورینَ غانِمینَ،و لا تَجعَلنا مِنَ القانِطینَ،و لا تُخلِنا مِن رَحمَتِکَ،و لا تَحرِمنا ما نُؤَمِّلُهُ مِن فَضلِکَ،و لا تَرُدَّنا خائِبینَ،و لا مِن بابِکَ مَطرودینَ،و لا تَجعَلنا مِن رَحمَتِکَ مَحرومینَ،و لا لِفَضلِ ما نُؤَمِّلُهُ مِن عَطایاکَ قانِطینَ،یا أجوَدَ الأَجوَدینَ و یا أکرَمَ الأَکرَمینَ.

اللّهُمَّ إلَیکَ أقبَلنا موقِنینَ،و لِبَیتِکَ الحَرامِ آمّینَ قاصِدینَ،فَأَعِنّا عَلی مَنسَکِنا،و أکمِل لَنا حَجَّنا،وَ اعفُ اللّهُمَّ عَنّا و عافِنا،فَقَد مَدَدنا إلَیکَ أیدِیَنا،و هِیَ بِذِلَّةِ الاِعتِرافِ مَوسومَةٌ.

اللّهُمَّ فَأَعطِنا فی هذِهِ العَشِیَّةِ ما سَأَلناکَ،وَ اکفِنا مَا استَکفَیناکَ،فَلا کافِیَ لَنا

سِواکَ،و لا رَبَّ لَنا غَیرُکَ،نافِذٌ فینا حُکمُکَ،مُحیطٌ بِنا عِلمُکَ،عَدلٌ فینا قَضاؤُکَ،اقضِ لَنَا الخَیرَ وَ اجعَلنا مِن أهلِ الخَیرِ.

اللّهُمَّ أوجِب لَنا بِجودِکَ عَظیمَ الأَجرِ،و کَریمَ الذُّخرِ،و دَوامَ الیُسرِ،وَ اغفِر لَنا ذُنوبَنا أجمَعینَ،و لا تُهلِکنا مَعَ الهالِکینَ،و لا تَصرِف عَنّا رَأفَتَکَ،بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.

اللّهُمَّ اجعَلنا فی هذَا الوَقتِ مِمَّن سَأَلَکَ فَأَعطَیتَهُ،و شَکَرَکَ فَزِدتَهُ،و تابَ إلَیکَ فَقَبِلتَهُ،و تَنَصَّلَ (42)إلَیکَ مِن ذُنوبِهِ فَغَفَرتَها لَهُ،یا ذَا الجَلالِ وَ الإِکرامِ.

اللّهُمَّ وَفِّقنا و سَدِّدنا وَ اعصِمنا وَ اقبَل تَضَرُّعَنا،یا خَیرَ مَن سُئِلَ،و یا أرحَمَ مَنِ استُرحِمَ،یا مَن لا یَخفی عَلَیهِ إغماضُ الجُفونِ،و لا لَحظُ العُیونِ،و لا مَا استَقَرَّ فِی المَکنونِ،و لا مَا انطَوَت عَلَیهِ مُضمَراتُ القُلوبِ،ألا کُلُّ ذلِکَ قَد أحصاهُ عِلمُکَ،و وَسِعَهُ حِلمُکَ،سُبحانَکَ و تَعالَیتَ عَمّا یَقولُ الظّالِمونَ عُلُوّا کَبیرا،تُسَبِّحُ لَکَ السَّماواتُ السَّبعُ وَ الأَرضُ و مَن فیهنَّ،و إن مِن شَیءٍ إلاّ یُسَبِّحُ بِحَمدِکَ،فَلَکَ الحَمدُ وَ المَجدُ،و عُلُوُّ الجَدِّ،یا ذَا الجَلالِ وَ الإِکرامِ،وَ الفَضلِ وَ الإِنعامِ،وَ الأَیادِی الجِسامِ،و أنتَ الجَوادُ الکَریمُ،الرَّؤوفُ الرَّحیمُ،أوسِع عَلَیَّ مِن رِزقِکَ،و عافِنی فی بَدَنی و دینی،و آمِن خَوفی،و أعتِق رَقَبَتی مِنَ النّارِ.

اللّهُمَّ لا تَمکُر بی و لا تَستَدرِجنی و لا تَخذُلنی،وَ ادرَأ عَنّی شَرَّ فَسَقَةِ الجِنِّ وَ الإِنسِ.

[ثُمَّ رَفَعَ علیه السلام صَوتَهُ و بَصَرَهُ إلَی السَّماءِ و عَیناهُ قاطِرَتانِ کَأَنَّهُما مَزادَتانِ،و قالَ:] (43)

یا أسمَعَ السّامِعینَ،و یا أبصَرَ النّاظِرینَ،و یا أسرَعَ الحاسِبینَ،و یا أرحَمَ الرّاحِمینَ،صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ،و أسأَلُکَ اللّهُمَّ حاجَتِیَ الَّتی إن أعطَیتَنیها لَم یَضُرَّنی ما مَنَعتَنی،و إن مَنَعتَنیها لَم یَنفَعنی ما أعطَیتَنی،أسأَلُکَ فَکاکَ رَقَبَتی مِنَ النّارِ،لا إلهَ إلاّ أنتَ وَحدَکَ لا شَریکَ لَکَ،لَکَ المُلکُ و لَکَ الحَمدُ،و أنتَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ،یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ. (44)

إلهی،أنَا الفَقیرُ فی غِنایَ،فَکَیفَ لا أکونُ فَقیرا فی فَقری؟

إلهی،أنَا الجاهِلُ فی عِلمی،فَکَیفَ لا أکونُ جَهولاً فی جَهلی؟

إلهی،إنَّ اختِلافَ تَدبیرِکَ،و سُرعَةَ طَواءِ مَقادیرِکَ،مَنَعا عِبادَکَ العارِفینَ بِکَ عَنِ السُّکونِ إلی عَطاءٍ،وَ الیَأسِ مِنکَ فی بَلاءٍ.

إلهی،مِنّی ما یَلیقُ بِلُؤمی،و مِنکَ ما یَلیقُ بِکَرَمِکَ.

إلهی،وَصَفتَ نَفسَکَ بِاللُّطفِ وَ الرَّأفَةِ لی قَبلَ وُجودِ ضَعفی،أ فَتَمنَعُنی مِنهُما بَعدَ وُجودِ ضَعفی؟

إلهی،إن ظَهَرَتِ المَحاسِنُ مِنّی فَبِفَضلِکَ،و لَکَ المِنَّةُ عَلَیَّ،و إن ظَهَرَتِ المَساوِئُ مِنّی فَبِعَدلِکَ،و لَکَ الحُجَّةُ عَلَیَّ.

إلهی،کَیفَ تَکِلُنی،و قَد تَوَکَّلتَ لی؟و کَیفَ اضامُ (45)،و أنتَ النّاصِرُ لی؟أم کَیفَ أخیبُ،و أنتَ الحَفِیُّ (46)بی؟

ها أنَا أتَوَسَّلُ إلَیکَ بِفَقری إلَیکَ،و کَیفَ أتَوَسَّلُ إلَیکَ بِما هُوَ مَحالٌ أن یَصِلَ إلَیکَ؟أم کَیفَ أشکو إلَیکَ حالی،و هُوَ لا یَخفی عَلَیکَ؟أم کَیفَ اتَرجِمُ بِمَقالی،و هُوَ مِنکَ،بَرَزٌ إلَیکَ؟أم کَیفَ تُخَیِّبُ آمالی،و هِیَ قَد وَفَدَت إلَیکَ؟أم کَیفَ لا تُحِسنُ أحوالی،و بِکَ قامَت؟

إلهی،ما ألطَفَکَ بی مَعَ عَظیمِ جَهلی!و ما أرحَمَکَ بی مَعَ قَبیحِ فِعلی!

إلهی،ما أقرَبَکَ مِنّی و أبعَدَنی عَنکَ!و ما أرأَفَکَ بی،فَمَا الَّذی یَحجُبُنی عَنکَ؟

إلهی،عَلِمتُ بِاختِلافِ الآثارِ،و تَنَقُّلاتِ الأَطوارِ،أنَّ مُرادَکَ مِنّی أن تَتَعَرَّفَ إلَیَّ فی کُلِّ شَیءٍ،حَتّی لا أجهَلَکَ فی شَیءٍ.

إلهی،کُلَّما أخرَسَنی لُؤمی أنطَقَنی کَرَمُکَ،و کُلَّما آیَسَتنی أوصافی أطمَعَتنی مِنَنُکَ.

إلهی،مَن کانَت مَحاسِنُهُ مَساوِیَ،فَکَیفَ لا تَکونُ مَساویهِ مَساوِیَ؟و مَن کانَت حَقایِقُهُ دَعاوِیَ،فَکَیفَ لا تَکونُ دَعاویهِ دَعاوِیَ؟

إلهی،حُکمُکَ النّافِذُ،و مَشِیَّتُکَ القاهِرَةُ،لَم یَترُکا لِذی مَقالٍ مَقالاً،و لا لِذی

حالٍ حالاً.

إلهی،کَم مِن طاعَةٍ بَنَیتُها،و حالَةٍ شَیَّدتُها،هَدَمَ اعتِمادی عَلَیها عَدلُکَ،بل أقالَنی مِنها فَضلُکَ.

إلهی،إنَّکَ تَعلَمُ أنّی و إن لَم تَدُمِ الطّاعَةُ مِنّی فِعلاً جَزما،فَقَد دامَت مَحَبَّةً و عَزما.

إلهی،کَیفَ أعزِمُ و أنتَ القاهِرُ؟و کَیفَ لا أعزِمُ و أنتَ الآمِرُ؟

إلهی،تَرَدُّدی فِی الآثارِ یوجِبُ بُعدَ المَزارِ،فَاجمَعنی عَلَیکَ بِخِدمَةٍ توصِلُنی إلَیکَ.

کَیفَ یُستَدَلُّ عَلَیکَ بِما هُوَ فی وُجودِهِ مُفتَقِرٌ إلَیکَ،أ یَکونُ لِغَیرِکَ مِنَ الظُّهورِ ما لَیسَ لَکَ،حَتّی یَکونَ هُوَ المُظهِرَ لَکَ؟مَتی غِبتَ حَتّی تَحتاجَ إلی دَلیلٍ یَدُلُّ عَلَیکَ؟و مَتی بَعِدتَ حَتّی تَکونَ الآثارُ هِیَ الَّتی توصِلُ إلَیکَ؟عَمِیَت عَینٌ لا تَراکَ (47)عَلَیها رَقیبا،و خَسِرَت صَفقَةُ عَبدٍ لَم تَجعَل لَهُ مِن حُبِّکَ نَصیبا.

إلهی،أمَرتَ بِالرُّجوعِ إلَی الآثارِ،فَارجِعنی إلَیکَ بِکِسوَةِ الأَنوارِ،و هِدایَةِ الاِستِبصارِ،حَتّی أرجِعَ إلَیکَ مِنها کَما دَخَلتُ إلَیکَ مِنها؛مَصونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ إلَیها،و مَرفوعَ الهِمَّةِ عَنِ الاِعتِمادِ عَلَیها،إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.

إلهی،هذا ذُلّی ظاهِرٌ بَینَ یَدَیکَ،و هذا حالی لا یَخفی عَلَیکَ،مِنکَ أطلُبُ الوُصولَ إلَیکَ،و بِکَ أستَدِلُّ عَلَیکَ،فَاهدِنی بِنورِکَ إلَیکَ،و أقِمنی بِصِدقِ العُبودِیَّةِ بَینَ یَدَیکَ.

إلهی،عَلِّمنی مِن عِلمِکَ المَخزونِ،و صُنّی بِسِرِّکَ المَصونِ.

إلهی،حَقِّقنی بِحَقایِقِ أهلِ القُربِ،وَ اسلُک بی مَسلَکَ أهلِ الجَذبِ.

إلهی،أغنِنی بِتَدبیرِکَ لی عَن تَدبیری،و بِاختِیارِکَ عَنِ اختِیاری،و أوقِفنی عَلی مَراکِزِ اضطِراری.

إلهی،أخرِجنی مِن ذُلِّ نَفسی،و طَهِّرنی مِن شَکّی و شِرکی،قَبلَ حُلولِ رَمسی (48).

بِکَ أنتَصِرُ فَانصُرنی،و عَلَیکَ أتَوَکَّلُ فَلا تَکِلنی،و إیّاکَ أسأَلُ فَلا تُخَیِّبنی،و فی فَضلِکَ أرغَبُ فَلا تَحرِمنی،و بِجَنابِکَ أنتَسِبُ فَلا تُبعِدنی،و بِبابِکَ أقِفُ فَلا تَطرُدنی.

إلهی،تَقَدَّسَ رِضاکَ أن تَکونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنکَ،فَکَیفَ یَکونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنّی؟

إلهی،أنتَ الغَنِیُّ بِذاتِکَ أن یَصِلَ إلَیکَ النَّفعُ مِنکَ،فَکَیفَ لا تَکونُ غَنِیّا عَنّی؟

إلهی،إنَّ القَضاءَ وَ القَدَرَ یُمَنّینی،و إنَّ الهَوی (49)بِوَثائِقِ الشَّهوَةِ أسَرَنی،فَکُن أنتَ النَّصیرَ لی حَتّی تَنصُرَنی و تُبَصِّرَنی،و أغنِنی بِفَضلِکَ حَتّی أستَغنِیَ بِکَ عَن طَلَبی.

أنتَ الَّذی أشرَقتَ الأَنوارَ فی قُلوبِ أولِیائِکَ حَتّی عَرَفوکَ و وَحَّدوکَ،و أنتَ الَّذی أزَلتَ الأَغیارَ عَن قُلوبِ أحِبّائِکَ حَتّی لَم یُحِبّوا سِواکَ،و لَم یَلجَؤوا إلی غَیرِکَ.أنتَ المونِسُ لَهُم حَیثُ أوحَشَتهُمُ العَوالِمُ،و أنتَ الَّذی هَدَیتَهُم حَیثُ استَبانَت لَهُمُ المَعالِمُ.

ما ذا وَجَدَ مَن فَقَدَکَ؟و مَا الَّذی فَقَدَ مَن وَجَدَکَ؟لَقَد خابَ مَن رَضِیَ دونَکَ بَدَلاً،و لَقَد خَسِرَ مَن بَغی عَنکَ مُتَحَوِّلاً.

کَیفَ یُرجی سِواکَ و أنتَ ما قَطَعتَ الإِحسانَ؟و کَیفَ یُطلَبُ مِن غَیرِکَ و أنتَ ما بَدَّلتَ عادَةَ الاِمتِنانِ؟

یا مَن أذاقَ أحِبّاءَهُ حَلاوَةَ المُؤانَسَةِ فَقاموا بَینَ یَدَیهِ مُتَمَلِّقینَ،و یا مَن ألبَسَ

أولِیاءَهُ مَلابِسَ هَیبَتِهِ فَقاموا بَینَ یَدَیهِ مُستَغفِرینَ،أنتَ الذّاکِرُ قَبلَ الذّاکِرینَ،و أنتَ البادی بِالإِحسانِ قَبلَ تَوَجُّهِ العابِدینَ،و أنتَ الجَوادُ بِالعَطاءِ قَبلَ طَلَبِ الطّالِبینَ،و أنتَ الوَهّابُ ثُمَّ لِما وَهَبتَ لَنا مِنَ المُستَقرِضینَ.

إلهی،اُطلُبنی بِرَحمَتِکَ حَتّی أصِلَ إلَیکَ،وَ اجذِبنی بِمَنِّکَ حَتّی اقبِلَ عَلَیکَ.

إلهی،إنَّ رَجائی لا یَنقَطِعُ عَنکَ و إن عَصَیتُکَ،کَما أنَّ خَوفی لا یُزایِلُنی و إن أطَعتُکَ،فَقَد رَفَعَتنی(دفَعَتنی خ ل)العَوالِمُ إلَیکَ،و قَد أوقَعَنی عِلمی بِکَرَمِکَ عَلَیکَ.

إلهی،کَیفَ أخیبُ و أنتَ أمَلی؟أم کَیفَ اهانُ و عَلَیکَ مُتَّکَلی؟

إلهی،کَیفَ أستَعِزُّ و فِی الذِّلَّةِ أرکَزتَنی؟أم کَیفَ لا أستَعِزُّ و إلَیکَ نَسَبتَنی؟

إلهی،کَیفَ لا أفتَقِرُ و أنتَ الَّذی فِی الفُقَراءِ أقَمتَنی؟أم کَیفَ أفتَقِرُ و أنتَ الَّذی بِجودِکَ أغنَیتَنی؟

و أنتَ الَّذی لا إلهَ غَیرُکَ؛تَعَرَّفتَ لِکُلِّ شَیءٍ فَما جَهِلَکَ شَیءٌ،و أنتَ الَّذی تَعَرَّفتَ إلَیَّ فی کُلِّ شَیءٍ فَرَأَیتُکَ ظاهِرا فی کُلِّ شَیءٍ،و أنتَ الظّاهِرُ لِکُلِّ شَیءٍ.

یا مَنِ استَوی بِرَحمانِیَّتِهِ فَصارَ العَرشُ غَیبا فی ذاتِهِ،مَحَقتَ الآثارَ بِالآثارِ،و مَحَوتَ الأَغیارَ بِمُحیطاتِ أفلاکِ الأَنوارِ.

یا مَنِ احتَجَبَ فی سُرادِقاتِ (50)عَرشِهِ عَن أن تُدرِکَهُ الأَبصارُ،یا مَن تَجَلّی بِکَمالِ بَهائِهِ فَتَحَقَّقَت عَظَمَتُهُ[مِنَ] (51)الاِستِواءِ،کَیفَ تَخفی و أنتَ الظّاهِرُ؟أم کَیفَ تَغیبُ و أنتَ الرَّقیبُ الحاضِرُ؟إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.وَ الحَمدُ للّهِ ِ وَحدَهُ. (52)

ص:508


1- (1) قال الکفعمی فی حاشیة البلد الأمین: [1]ذکر السیّد الحسیب النسیب رضیّ الدین علیّ بن طاووس قدّس اللّه روحه فی کتاب مصباح الزائر قال:روی بشر و بشیر الأسدیّان أنّ الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام،خرج عشیّة عرفة یومئذٍ من فسطاطه،متذلِّلاً خاشعا،فجعل علیه السلام یمشی هونا هونا،حتّی وقف هو و جماعة من أهل بیته و ولده و موالیه فی مَیسَرَةِ الجبل،مستقبلَ البیت،ثُمّ رفع یدیه تلقاء وجهه کاستطعام المسکین،ثُمَّ قال:الحمد للّه الذی لیس لقضائه دافع...إلی آخره(البلد الأمین:ص 251، [2]بحار الأنوار:ج 98 ص 214 ح 2). [3]
2- (2) فَطَرَ:خلق(المصباح المنیر:ص 476«فطر»).
3- (3) یقال:راشَهُ یَریشُه؛إذا أحسن حاله.و کلُّ من أولیته خیرا فقد رِشتَه(لسان العرب:ج 6 ص 310« [4]ریش»).
4- (4) القانِعُ:السائل،من القنوع:الرضا بالیسیر من العطاء(النهایة:ج 4 ص 114« [5]قنع»).
5- (5) الضَّارعُ:النحیف الضاوی الجسم(النهایة:ج 3 ص 84« [6]ضرع»).
6- (6) المنون:الدَّهرُ.و الموتُ(القاموس المحیط:ج 4 ص 272«منّ»).
7- (7) ظَعَنَ:سارَ(الصحاح:ج 4 ص 2159«ظعن»).
8- (8) قال العلاّمة المجلسی:لم تشهّرنی بخلقی؛أی لم تجعل تلک الحالات الخسیسة ظاهرة للخلق فی ابتداء خلقی لأصیر محقّرا مهینا عندهم،بل سترت تلک الأحوال عنهم،و أخرجتنی بعد اعتدال صورتی و خروجی عن تلک الاُصول الدّنیة(بحار الأنوار:ج 60 ص 373). [7]هذا و فی البلد الأمین:« [8]لَم تُشهِدنی خلقی».
9- (9) کَلأهُ:حرسه(القاموس المحیط:ج 1 ص 26«کلأ»).
10- (10) الحُرّ من الطین و الرَّمل:الطیّب.و حرّ کلّ أرضٍ:وسطها و أطیبها(تاج العروس:ج 6 ص 261« [9]حرر»).
11- (11) الدَّرأُ:الدَّفع(الصحاح:ج 1 ص 48«درأ»).
12- (12) الخُذروف:عُوَید،أو قصَبَة مشقوقة،یفرضُ فی وسطه...(تاج العروس:ج 12 ص 157« [10]خذرف»).و قد استعاره علیه السلام لمجاری الأنف هنا.
13- (13) المارِن:ما لان من الأنفِ و فَضَل عن القصَبَة(الصحاح:ج 6 ص 2202« [11]مرن»).
14- (14) العِرنِینُ:الأنف(النهایة:ج 3 ص 223«عرن»).
15- (15) الصِّماخ:قناة الاُذن التی تُفضی إلی طبلته(المعجم الوسیط:ج 1 ص 522« [12]صمخ»).
16- (16) مَحامِلُ الشیء و حَمائِله:العروق التی فی أصله و جلده(لسان العرب:ج 11 ص 180« [13]حمل»).
17- (17) الوَتِینُ:عِرْقٌ فی القلب إذا انقطع مات صاحبه(الصحاح:ج 6 ص 2210«وتن»).
18- (18) التامور:علقة القلب و دمه(النهایة:ج 1 ص 196« [14]تمر»).
19- (19) نیاط القلب:هو العرق الذی القلب معلّق به(النهایة:ج 5 ص 141« [15]نیط»).
20- (20) الشراسیف:و هی أطراف الأضلاع المشرفة علی البطن(النهایة:ج 2 ص 459« [16]شرسف»).
21- (21) القُصْبُ:اسم للأمعاء کلّها(النهایة:ج 4 ص 67« [17]قصب»).
22- (22) الطارف:المستحدث،خلاف التالد و التلید(الصحاح:ج 4 ص 1394« [18]طرف»).
23- (24) الرِفْدُ:العَطَاءُ و الصلة(الصحاح:ج 2 ص 475« [19]رفد»).
24- (25) وَکَفَ الدَّمعُ:إذا تَقَاطَر(النهایة:ج 5 ص 220« [20]وکف»).
25- (26) ما بین المعقوفین أثبتناه من البلد الأمین:ص 253.و [21]راجع:بحار الأنوار:ج 98 ص 213 ح 2 و [22]مستدرک الوسائل:ج 10 ص 25 ح 11370. [23]
26- (27) أغْناهُ اللّهُ و أقْناهُ:أی أعطاه اللّه ما یسکن إلیه(الصحاح:ج 6 ص 2468« [24]قنا»).
27- (28) البائقة:الداهیة(الصحاح:ج 4 ص 1452« [25]بوق»).
28- (29) أبسَلَهُ:أسلَمَهُ للهَلَکَة.و أبسَلَهُ لِعَمَلِهِ و بِعَمَلِهِ:وَکَلَهُ إلیهِ(انظر:القاموس المحیط:ج 3 ص 335«بسل»).و فی البلد الأمین و [26]بحار الأنوار:« [27]فلا تَبتَلِنی».
29- (30) هَجَمَ الرّجلَ و غَیرَهُ.ساقه و طرده و یقال:هجم الفحلُ آتُنَهُ أی طَرَدَها(لسان العرب:ج 12 ص 602« [28]هجم»).و فی البلد الأمین:« [29]یَتَجهَّمُنی»،قال ابن الأثیر فی معناها:أی یلقانی بالغلظة و الوجه الکریه(النهایة:ج 1 ص 323« [30]جهم»).
30- (31) الرُّحب:السَّعَة(الصحاح:ج 1 ص 134«رحب»).
31- (32) ما بین المعقوفین أثبتناه من البلد الأمین:ص 254. [31]
32- (33) نیرُ الفدّان:الخشبة المعترضة فی عنق الثورین،و قد یستعار للإذلال(مجمع البحرین:ج 3 ص 1853« [32]نیر»).
33- (34) قَیَّضَ اللّهُ فلانا لفلانٍ:أی جاء به و أتاحهُ له(الصحاح:ج 3 ص 1104« [33]قیض»).
34- (35) المحادّة:المعاداة و المخالفة و المنازعة(النهایة:ج 1 ص 353« [34]حدد»).
35- (36) وَصَبَ الشیء:دامَ و ثَبَتَ(تاج العروس:ج 2 ص 468«وصب»).
36- (37) أبوءُ بذنبی:أی ألتَزِمُ و اقِرُّ و أرجِعُ(النهایة:ج 1 ص 159« [35]بوء»).
37- (38) فی بحار الأنوار و [36]البلد الأمین:« [37]أستقبلک».
38- (39) جَرَحَ و اجتَرَحَ:اکتسبَ(الصحاح:ج 1 ص 358« [38]جرح»).
39- (40) أسبغ علیه النعمة:أی أتمّها(الصحاح:ج 4 ص 1320«سبغ»).
40- (41) تقول:رَفَدتُه؛إذا أعَنتَه(الصحاح:ج 2 ص 475« [39]رفد»).
41- (42) فی المصدر:«المستقبلین»،و الصواب ما أثبتناه کما فی بحار الأنوار و [40]البلد الأمین. [41]
42- (43) تَنَصَّلَ:أی انتفی من ذنبه و اعتذر إلیه(النهایة:ج 5 ص 67« [42]نصل»).
43- (44) أثبتنا ما بین المعقوفین من البلد الأمین:ص 258.و [43]راجع:بحار الأنوار:ج 98 ص 213 ح 2 و [44]مستدرک الوسائل:ج 10 ص 25 ح 11370. [45]
44- (45) عند هذه الکلمات تمّ دعاؤه علیه السلام فی البلد الأمین،و [46]لم یذکر قوله بعد ذلک:«إلهی أنا الفقیر...»إلی آخر الدعاء.ثمّ قال:فلم یکن له علیه السلام جهد إلاّ قوله:یا ربّ،یا ربّ،بعد هذا الدعاء،و شغل من حضر ممّن کان حوله و شهد ذلک المحضر عن الدعاء لأنفسهم،و أقبلوا علی الاستماع له علیه السلام،و التأمین علی دعائه،قد اقتصروا علی ذلک لأنفسهم،ثمّ علت أصواتهم بالبکاء معه،و غربت الشمس،و أفاض علیه السلام و أفاض الناس معه(البلد الأمین:ص 258 و [47]راجع:بحار الأنوار:ج 98 ص 213 ح 2 و [48]مستدرک الوسائل:ج 10 ص 26 ح 11370). [49] جدیر بالذکر أنّنا نقلنا المقطع التالی من الدعاء عن کتاب الإقبال للسیّد ابن طاووس،و لهذا وقع الاختلاف فی کون المقطع المذکور من دعاء الإمام الحسین علیه السلام أم من غیره،و سنتعرّض لذلک فی البیان الذی نذکره بعد إیراد الدعاء.
45- (46) الضّیْمُ:الظلم(الصحاح:ج 5 ص 1973«ضیم»).
46- (47) حَفِیَ به:أی بالغ فی برّه و السؤال عنه(النهایة:ج 1 ص 409« [50]حفا»).
47- (48) فی المصدر:«لا تَزال»،و التصویب من بحار الأنوار. [51]
48- (49) الرَّمس:الدَّفن،و القَبر(القاموس المحیط:ج 2 ص 220«رمس»).
49- (50) فی المصدر:«الهواء»،و التصویب من بحار الأنوار. [52]
50- (51) السُّرادِقُ:واحد السرادقات التی تمدّ فوق صحن الدار(الصحاح:ج 4 ص 1496« [53]سردق»).
51- (52) ما بین المعقوفین أثبتناه من بحار الأنوار. [54]
52- (53) الإقبال(طبعة دار الکتب الإسلامیّة):ص 339،البلد الأمین:ص 251 و [55]لیس فیه ذیله من:«إلهی،أنا الفقیر فی غنای...»،بحار الأنوار:ج 98 ص 216 ح 2. [56]
20/10-دعای امام در روز عرفه
اشاره

دعای امام در روز عرفه(1)

415 . الإقبال: از دعاهای وارد شده در روز عرفه،دعای مولایمان امام حسین که درودهای خدا بر او باد است (2):«ستایش،خداوندی را سِزَد که نه از قضای او می توان جلوگیری کرد،نه می توان کسی را از عطای او محروم ساخت.ساخته هیچ سازنده ای همچون ساخته او نیست.او بخشنده فراگیر است.انواع پدیده های بدیع را آفرید و با حکمت خویش،ساخته ها را استوار کرد.طلایه ها[ی عالم وجود]بر او پنهان نیستند و امانت ها در نزد او تلف نمی شوند.کتاب جامع و شریعت اسلام را به مثابه نوری درخشان آورد.آفریدگان را ساخت و فریادرس در گرفتاری هاست.هر سازنده ای را پاداش می دهد و زندگی هر قناعت پیشه ای را تأمین کند و بر هر نالانی،مهربان است.منفعت ها و کتاب جامع را با نوری درخشان،فرو فرستاد.اوست که شنوای دعاهاست و بالا

برنده درجه ها.سختی ها را برطرف می سازد و سرکشان را قلع و قمع می کند و بر اشکِ هر نالان،رحمت می آورَد و غم او را می بَرَد.بنا بر این،خدایی جز او نیست و چیزی با او برابری نمی کند و چیزی همانند او نیست،و اوست شنوا،بینا،باریک بین و آگاه،و او بر هر کاری تواناست.

بار خدایا!من به تو اشتیاق دارم و به پروردگاریِ تو گواهی می دهم.اعتراف می کنم به این که تو پروردگارِ منی و بازگشت من به سوی توست.با نعمت خود،وجود مرا آغاز کردی،پیش از آن که من،چیزی درخور یاد باشم.مرا از خاک آفریدی،سپس در پُشت ها جایم دادی و از حوادث زمانه و دگرگونی های روزگار،ایمنم ساختی و در روزگاران گذشته و قرن ها و نسل های پیشین،هماره از پُشتی به رَحِمی کوچ کردم.

از روی مهر و رأفتی که به من داشتی و احسانی که نسبت به من کردی،مرا در دوران حکومتِ سردمداران کفر که پیمانت را شکستند و پیامبرانت را تکذیب کردند،به جهان نیاوردی؛بلکه از سرِ رأفت و مهر،مرا در زمانی به دنیا آوردی که مقام هدایت را،که در علمِ ازلی ات گذشته بود،برایم مهیّا فرمودی و در آن،پرورشم دادی و پیش از این نیز با رفتار نیکویت و نعمت های شایانت،به من مهر ورزیدی و آفرینشم را از منیِ ریخته شده،پدید آوردی و در سه تاریکی[ مشیمه،رَحِم و شکم]میان گوشت و خون و پوست،جایم دادی.

در آفرینشم گواهم نساختی (3)و چیزی از کار خودم را به من،واگذار نکردی.سپس با آفرینش تمام و درست،مرا به این دنیا وارد ساختی و در حالت کودکی و خُردسالی،در گهواره نگهداری ام کردی و از غذاها،شیرِ گوارایی را روزی ام ساختی و دل های

پرستاران را به من،مهربان کردی و مادرانِ دلسوز را عهده دار پرستاری ام نمودی و از آسیب جنّیان،حفاظتم کردی و آفرینشم را از زیادی و کاستی پیراستی.پس،تو برتری،ای مهربان و ای بخشاینده!

تا آنگاه که لب به سخن گشودم،نعمت های شایانت را بر من تمام کردی و در هر سال،بیشتر پرورشم دادی و آن گاه که آفرینشم کامل شد و نیروهای جسم و جانم به اعتدال رسید،حجّت خود را بر من لازم کردی؛بدین ترتیب که شناختت را به من الهام فرمودی و با شگفتی های خلقتت،مرا به شگفت آوردی و با پدیده های نورآفرینت که در آسمان و زمینت آفریدی،به سخن آوردی و به سپاسِ نعمت ها و یاد و طاعت و عبادتت،تذکّرم دادی و آنچه را پیامبرانت آوردند،به من فهماندی و پذیرشِ عوامل خشنودی ات را برایم آسان نمودی و در تمام اینها با یاری و مهربانی ات بر من منّت نهادی.

سپس از آنجا که مرا از پاک ترین خاک ها آفریدی،راضی نشدی،ای معبود من،که من از نعمتی برخوردار و از دیگری محروم شوم و از انواع نعمت های زندگی و اقسامِ لوازم کامرانی روزی ام کردی و این،به خاطر نعمت بخشی بزرگ و احسان دیرینه ات بر من بود،تا آنجا که تمامی نعمت ها را بر من کامل کردی و تمامی رنج ها را از من،دور ساختی و نادانی و گستاخی من،مانع از آن نشد که مرا به آنچه به تو نزدیکم می سازد،رهنمون شوی و بدانچه مرا به درگاهت مقرّب می سازد،موفّق بداری.اگر بخوانمت،پاسخم را می دهی و اگر از تو بخواهم،عطایم می کنی و اگر فرمان بُرداری ات کنم،قدردانی می کنی و اگر از تو سپاس گزاری کنم،بر من می افزایی.همه اینها برای کامل کردن نعمت هایت بر من و احسانی است که نسبت به من داری.

منزّهی تو!منزّهی از آن رو که آغاز کننده آفرینش و باز گرداننده خلقی.ستوده و بزرگواری.پاکیزه است نام های تو و بزرگ است نعمت های تو.

معبود من!کدامیک از نعمت هایت را به شماره در آورم و یاد کنم و به سپاس گزاریِ کدامین یک از عطاهای تو بپردازم،در صورتی که آنها،ای پروردگار من،بیش از آن است که حسابگران،بتوانند آنها را بشمارند یا دانشِ حافظان بدانها برسد.سپس،آنچه از سختی و گرفتاری از من دور کردی و باز داشتی،بیش از آن تن درستی و خوشی ای است که برایم آشکار شد.

من گواهی می دهم ای خدای من با حقیقتِ ایمانم،و با تصمیم یقینی و عزمِ جزمم،و با توحید خالص و بی شایبه خود،و درون سرپوشیده نهادم،و رشته های جریان نور دیده ام،و خطوط صفحه پیشانی ام،و رخنه های راه های تنفّسم،و پرده های نرمه بینی ام،و راه های پرده گوشم،و آنچه لب هایم در برمی گیرد و آن را می پوشانَد،و حرکت های زبانم در تلفظ،و پیوستگاه کامِ دهان و آرواره ام،و جای رویش دندان هایم و رسیدنگاه رشته های اصلی گردنم،و جایگاه چشیدن خوراک و نوشاکم،و رشته و عصبِ مغز سرم،و رشته های اصلی رگِ گردنم،و آنچه در قفسه سینه ام جای دارد،و شاه رگ پرده دلم،و پاره های گوشه و کنار جگرم،و آنچه استخوان های دنده هایم در بر دارند،و سربندهای استخوان هایم،و سرْانگشتانم،و انقباض عضلات بدنم،و گوشتم و خونم،و پوستم و موی بدنم،و عصبم و روده ام،و استخوانم و مغزم و رگ هایم و تمامی اعضا و جوارحم،و آنچه در دوران شیرخوارگی ام بر این اعضا بافته شده،و آنچه زمین از من بر پُشت خود برداشته است،و خوابم و بیداری ام و آرمیدنم،و حرکت های رکوع و سجودم[گواهی می دهم]که اگر تصمیم بگیرم و در طول اعصار و قرون بکوشم و بر فرض که چنین عمری بکنم و بخواهم شکر یکی از نعمت های تو را به جا آورم،نخواهم توانست،جز به لطف تو که این لطف،خود،سپاس گزاری ات را از نو بر من واجب می کند و موجب ستایش تازه و ریشه دار می گردد.آری!و اگر من و آفریدگان حساب گرت،به جِد بکوشیم که نعمت بخشی های آینده و گذشته تو را بشماریم،نه اندازه آن را می توانیم

شِمُرد و نه هرگز آن را به شماره خواهیم آورد.

هرگز!کجا چنین چیزی میسّر است و تو از خود،در کتاب گویایت خبر داده ای که«اگر نعمت خدا را بشمارید،نمی توانید آن را به شماره آورید».

خدایا!کتاب تو و خبری که داده ای،راست است و پیامبران و فرستادگانت،آنچه را از وحی خویش بر ایشان فرو فرستادی و از دین خود برای آنان تشریح کردی،رساندند،جز این که ای خدای من به تلاش و کوششم و نهایتِ توان و سعی خودم گواهی می دهم و از روی ایمان و یقین می گویم:

ستایش،خداوندی را می سِزد که فرزندی نگرفت تا از او ارث ببَرَد و انبازی در فرمان روایی برایش نیست تا در آنچه پدید آورد،با او ضدّیت کند،و نه نگه دارنده ای از خواری دارد تا در آنچه به وجود آورد،یاری اش کند.منزّه است،منزّه،منزّه!اگر در آسمان و زمین،جز او خدایی می بود،آسمان و زمین،هر دو تباه می شدند و از هم می پاشیدند.منزّه است خدای یکتای یگانه بی نیازی که فرزند ندارد و فرزند کسی نیست و هیچ کس،همتای او نیست.

ستایش،خدای راست؛ستایشی که با ستایشِ فرشتگان مقرّب او و پیامبران مُرسَلش برابر باشد،و درود خدا بر بهترین آفریدگان او،محمّد،خاتمِ پیامبران و خاندان پاک و پاکیزه و خالص او باد!».

سپس،درخواست امام علیه السلام شدّت گرفت و در دعا کوشید و اشکِ چشمانش روان شد و ادامه داد:«خداوندا!چنان از خودت بیمناکم کن که گویی تو را می بینم و به پروای از خودت خوش بختم گردان و با نافرمانی از خودت،بدبختم مکن و در قضایت،برایم خیر مقدّر کن و مقدّراتت را برایم مبارک گردان تا نه تعجیلِ آنچه را تو وا پس انداخته ای،بخواهم،نه تأخیر آنچه را تو پیش انداخته ای.

خداوندا!بی نیازی را در نفسم،یقین را در دلم،اخلاص را در کردارم،روشنایی را در چشمم و بینایی را در دینم قرار ده و مرا از اعضا و جوارحم بهره مند کن و گوش و چشمم را وارثِ من گردان و بر آن کس که بر من ستم کرده،یاری ام ده و به من بنمایان که انتقامم را از او گرفته ام و به آروزیم درباره اش رسیده ام و بدین وسیله،دیده ام را روشن کن.

خداوندا!محنتم را برطرف کن،زشتی هایم را بپوشان،خطایم را بیامرز،شیطانم را از من بران و ذمّه ام را از گرو بِرَهان و برایم خداوندا درجه والا در آخرت و دنیا قرار ده.

خداوندا!ستایش،تو را سِزد که مرا آفریدی و شنوا و بینایم کردی و ستایش،تو راست که مرا آفریدی و از سرِ مهرت به من،خلقتم را نیکو آراستی،با آن که از خلقتم بی نیاز بودی.

پروردگارا!آن چنان که مرا پدید آوردی و خلقتم را اعتدال بخشیدی،پروردگارا!آن چنان که به وجودم آوردی و صورتم را زیبا نگاشتی،پروردگارا!آن چنان که به من،احسان کردی و عافیتم دادی،پروردگارا!آن چنان که مرا محافظت کردی و به من توفیق دادی،پروردگارا!آن چنان که به من نعمت دادی و هدایتم کردی،پروردگارا!آن چنان که مرا پناه دادی و از هر خیری دادی و عطایم کردی،پروردگارا!آن چنان که غذایم دادی و سیرابم کردی،پروردگارا!آن چنان که بی نیازم ساختی و با آن،آرامم کردی،پروردگارا!آن چنان که یاری ام دادی و عزّتم بخشیدی،پروردگارا!آن چنان که از یاد باصفایت به من پوشاندی و از ساخته هایت در حدّ کفایت،در دست رسم قرار دادی،بر محمّد و خاندان محمّد،درود فرست و بر پیشامدهای ناگوار روزگار و چرخش های شب و روز،یاری ام ده و از هراس های دنیا و اندوه های آخرت،نجاتم ده و از شرّ آنچه ستمگران در زمین انجام می دهند،کفایتم کن.

خداوندا!از آنچه می ترسم،کفایتم فرما و از آنچه هراسانم،نگاهم دار.خودم و دینم را حفظ کن و در سفرم،مرا محافظت فرما و در خانواده و مالم،جانشین من باش و در آنچه روزی ام کرده ای،برکت ده و در پیشِ خودم،مرا خوار کن و در چشمان مردم،بزرگم بنما و از شرّ جنّیان و آدمیان،سلامتم دار و به گناهانم،رسوایم مکن و به اندیشه های باطنم،

سرافکنده ام مگردان و به کردارم،مرا مگیر و نعمت هایت را از من مگیر و مرا به جز خودت،به دیگری وا مگذار.

[خدایا!]به که واگذارم می کنی؟آیا به خویشاوندی که از من می بُرد یا به بیگانه ای که مرا می رانَد یا به کسانی که ضعیف و خوارم بشمُرند،در حالی که تو پروردگار من و زمامدار امور منی؟!از غربت خویش و دوری خانه ام و خواری ام نزد کسی که او را زمامدارِ کارهایم کردی،به تو شکایت می آورم.

خداوندا!بر من،خشم مگیر و اگر تو بر من خشم نگیری،از دیگری باکی ندارم.منزّهی تو و البته عافیت تو برای من،گشاده تر است.پس،از تو می خواهم ای پروردگار من،به نور ذاتت که زمین و آسمان ها بِدان روشن شد و تاریکی ها بِدان برطرف گردید و کار پیشینیان و پسینیان،بدان اصلاح شد،که مرا در حال خشم خویش،نَمیرانی و خشمت را بر من فرو نفرستی.تو حقّ عتاب داری و از تو عذر می خواهم تا[پیش از خشمت]از من،خشنود شوی.

معبودی جز تو نیست،ای پروردگارِ سرزمین محترم و مشعر الحرام و خانه کهن که برکت را بر آن نازل کردی و آن را برای مردمان،خانه امنی قرار دادی.

ای کسی که به بردباری خود،از گناهان بزرگ در گذشتی،ای کسی که به فضل خود،نعمت ها را فراوان کردی،ای کسی که به کَرَم خود،عطایایِ شایان دادی،ای ذخیره ام در سختی،ای همدم من در قبرم،ای ولی نعمت من،ای خدای من و پدران من،ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب علیهم السلام،و پروردگارِ جبرئیل و میکائیل و اسرافیل علیهم السلام،و پروردگارِ محمّد،خاتم پیامبران و خاندان برگزیده اش،و فرو فرستنده تورات و انجیل و زبور و قرآنِ باعظمت،و نازل کننده کهیعص و طه و یس و قرآنِ حکیم.

[ای خدا!]تویی پناهم،هنگامی که راه های زندگی با همه گستردگی اش بر من،دشوار شود و زمین با همه پهناوری اش،بر من تنگ گردد،و اگر رحمت تو نبود،به یقین،من از هلاک شدگان بودم.تویی که لغزشم را نادیده می گیری و اگر

پرده پوشی تو نبود،به یقین،من از رسواشدگان بودم.تویی که با یاری ات مرا بر دشمنانم ظفر می بخشی و اگر یاری تو نبود،به یقین،من از مغلوب شدگان بودم.

ای کسی که بلندی و برتری را به خود اختصاص داده و دوستانش هم به وسیله عزّت او عزّت می یابند!ای که پادشاهان در برابرش طوق خواری بر گردن نهاده و از قهر و سَطوَت او هراسان اند!

ای آن که نگاه گوشه چشم ها و اسرار نهفته در سینه ها و حوادثی را که در زمان ها و روزگارانْ نهان است،می داند!ای آن که چگونگی آن ذات پنهان را کسی جز او نمی داند.ای آن که حقیقتِ او را جز او کسی نمی داند!ای آن که از آنچه او می داند،جز خود او کسی آگاه نیست!ای آن که زمین را بر آب فِشُرد و هوا را به آسمان بست!

ای آن که گرامی ترینِ نام ها از اوست!ای صاحب احسانی که هرگز قطع نمی شود!ای آن که کاروان را برای رهایی یوسف علیه السلام در آن بیابان بی آب و علف،برگماشت و او را از چاه بیرون آورد و پس از بردگی به اوجِ شاهی اش رسانید!ای آن که یوسف را به یعقوب بازگردانْد،پس از آن که دیدگانش از اندوه،سفید و دلش از اندوه،آکنده شده بود!

ای برطرف کننده رنج و گرفتاری از ایّوب!ای نگه دارنده دستان ابراهیم علیه السلام،در کهن سالی و در پایان عمر،از بریدنِ سر فرزندش!ای آن که دعای زکریّا علیه السلام را به اجابت رسانْد و یحیی علیه السلام را به او بخشید و او را تنها و بی کس،وا نگذاشت!ای آن که یونس را از شکم ماهی بیرون آورد!

ای کسی که دریا را برای بنی اسرائیل شکافت و آنان را رهانید و فرعون و سپاهیانش را غرق کرد!

ای آن که بادها را نوید دهندگانی پیشاپیشِ رحمتش فرستاد!ای آن که بر عذاب نافرمانان خلق خود،شتاب نمی کند!

ای آن که ساحران[ فرعون]را پس از مدّت ها انکار و کفر،رهایی بخشید،در صورتی که آنان از نعمت هایش برخوردار بودند،روزی او را می خوردند و دیگری را می پرستیدند و به دشمنی و شرک با او برخاسته بودند و پیامبرانش را تکذیب می کردند!

ای خدا،ای آغازگر،ای جاودانی که پایان نداری!

ای زنده،ای برپا دارنده،ای زنده کننده مردگان!

ای آن که بر سرِ هر کس،با آنچه به دست آورده است،ایستاده ای!

ای که سپاس گزاری من در برابرش اندک است،ولی محرومم نمی کند،و خطایم بزرگ است،ولی رسوایم نمی سازد و مرا بر نافرمانی خویش می بیند،ولی بی آبرویم نمی گردانَد!

ای آن که مرا در کودکی حفظ کرد!ای آن که مرا در بزرگ سالی روزی داد!ای آن که نعمت هایی که به من داده،به شمار نمی آید و نعمت هایش را تلافی ممکن نباشد!

ای آن که با نیکی و احسان با من رفتار کرد؛ولی من با بدی و نافرمانی با او رو به رو شدم!ای آن که مرا به ایمان رهنمون شد،پیش از آن که شیوه سپاسگزاری نعمتش را بشناسم.

ای آن که او را در حال بیماری خواندم،شفایم بخشید،و در حال برهنگی خواندم،مرا پوشانید،و در حال گرسنگی خواندم،سیرم کرد،و در حال تشنگی خواندم،سیرابم نمود،و در حال خواری خواندم،عزّتم بخشید،و در حال نادانی خواندم،دانایم کرد،و در حالِ تنهایی خواندم،فزونیِ جمعیّتم بخشید،و در حال غربت خواندم،مرا برگردانْد،و در ناداری خواندم،دارایم کرد،و در کمک خواهی خواندم،یاری ام داد،و در ثروتمندی خواندم،دارایی ام را از من باز نگرفت،و[زمانی که]از همه این خواسته ها دَم بستم،او احسان به من را آغاز کرد!

بنا بر این،ستایش،از آنِ توست،ای آن که لغزشم را نادیده گرفت و گرفتاری ام را دور کرد و دعایم را اجابت فرمود و عیب هایم و گناهانم را پوشانْد و مرا به خواسته ام رسانید و بر دشمنم یاری ام داد.اگر بخواهم نعمت ها و عطاها و مرحمت های بزرگت را بشمارم،نمی توانم.

ای مولای من!تویی که نعمت دادی،تویی که احسان کردی،تویی که نیکی فرمودی،تویی که فزونی بخشیدی،تویی که منّت نهادی،تویی که روزی دادی،تویی که عطا کردی،تویی که بی نیاز ساختی،تویی که توانگر کردی،تویی که پناه دادی،تویی که کفایت کردی،تویی که هدایت کردی،تویی که نگه داشتی،تویی که پوشاندی،تویی که آمرزیدی،تویی که پشیمانی ام را پذیرفتی،تویی که مُکنت دادی،تویی که عزّت بخشیدی،تویی که

کمک کردی،تویی که پشتیبانی کردی،تویی که تأیید کردی،تویی که یاری دادی،تویی که شفا بخشیدی،تویی که عافیت دادی،تویی که گرامی داشتی.

پروردگار من!بزرگی و برتری و ستایشِ همیشگی،ویژه توست و سپاس گزاریِ هماره،از آنِ توست.

از این سو،ای معبودم!منم که به گناهانم اعتراف می کنم.پس آنها را بیامرز.این منم که بد کردم،منم که خطا کردم،منم که غفلت ورزیدم،منم که نادانی کردم،منم که[به بدی]همّت گماشتم،منم که فراموش کردم،منم که به خود،اعتماد کردم،منم که عمدا بدی کردم،منم که وعده دادم و منم که خُلف وعده کردم،منم که پیمان شکنی کردم،منم که به بدی اقرار کردم.

معبود من!به نعمت های تو بر خود،اعتراف دارم و با اقرار به گناهان خویش،به سوی تو باز می گردم.پس،مرا بیامرز،ای که گناهان بندگانت به تو زیان نمی رسانَد و تو از طاعت آنان،بی نیازی و هر کدام از بندگانت که بخواهند کار شایسته ای انجام دهند،با یاری و رحمتت توفیقشان می دهی.پس ستایش،از آنِ توست.

خداوندا!به من دستور دادی و من،نافرمانی کردم،و مرا نهی فرمودی،ولی من،نهیِ تو را مرتکب شدم و اینک به حالی افتاده ام که نه وسیله برائت جویی دارم که پوزش بخواهم و نه نیرویی دارم که از آن،یاری گیرم.پس با چه وسیله ای با تو رو به رو شوم،ای مولای من؟با گوشم،با چشمم،با زبانم،با دستم یا با پایم؟آیا همه اینها نعمت های تو در نزد من نبودند؟با همه آنها تو را نافرمانی کردم،ای مولای من!پس تو حجّت و راه[مؤاخذه]بر من داری.

ای که[عیب ها و لغزش های]مرا پوشاندی و نگذاشتی که پدران و مادران،مرا برانند یا خویشاوندان و برادران،سرزنشم نمایند،یا سلاطین،کیفرم دهند و اگر آنان،ای مولای من!بر آنچه تو از من آگاهی داری،آگاهی می یافتند،هیچ مهلتم نمی دادند و از خود،دورم می کردند و از من می بُریدند.اینک،ای سرور من!این منم که پیشِ روی تو،با حالت فروتنی،خواری،درماندگی و کوچکی ایستاده ام.نه وسیله تبرئه جویی دارم که پوزش بخواهم،نه نیرویی دارم که بدان یاری جویم،نه دلیلی دارم که بدان چنگ در زنم،و نه می توانم بگویم که من،این گناه را نکرده ام و آن بد را انجام نداده ام.

به فرض که انکار کنم،کجا این انکار می تواند،ای مولای من،سودم بخشد؟!چگونه و کجا،در حالی که تمامی اعضای من به آنچه کرده ام،بر ضدّ من گواه اند و به یقین،می دانم و هیچ تردیدی ندارم که تو از کارهای بزرگ،از من خواهی پرسید و تویی آن داورِ عادلی که ستم نمی کند و همان عدالتت،مرا هلاک می کند و از تمامی عدالت تو می گریزم.

و اگر عذابم کنی،ای مولای من!به سبب گناهانم خواهد بود،پس از آن که بر من حجّت داری و اگر از من درگذری،به خاطر بُردباری،بخشندگی و بزرگواری توست.

معبودی جز تو نیست.منزّهی تو و من از ستمکارانم.

معبودی جز تو نیست.منزّهی تو و من از آمرزش خواهانم.

معبودی جز تو نیست.منزّهی تو و من از یکتاپرستانم.

معبودی جز تو نیست.منزّهی تو و من از بیمناکانم.

معبودی جز تو نیست.منزّهی تو و من از امیدواران مشتاقم.

معبودی جز تو نیست.منزّهی تو و من از درخواست کنندگانم.

معبودی جز تو نیست.منزّهی تو و من از "لا اله الا اللّه" گویانِ تسبیح گویم.

معبودی جز تو نیست.منزّهی تو،پروردگار من و پروردگارِ پدران پیشین من.

خداوندا!این است ستایش و تمجید من از تو و اخلاص من در مقام یکتاپرستی و اقرار من به نعمت های تو،در مقامِ شمارش آنها.هر چند من اعتراف دارم که بر اثر فزونی،فراوانی،آشکاری و پیشی جُستن این نعمت ها از زمان پیدایش من،توانِ شمارش آنها را ندارم که همواره در آن زمان،به وسیله این نعمت ها مرا یادآوری می کردی،از همان زمان که مرا آفریدی و خلق کردی و از همان آغاز عمر،مرا از نداری به توانگری در آوردی و گرفتاری ام را برطرف کردی و اسبابِ آسایشم را فراهم ساختی و سختی ام را دفع نمودی و اندوهم را زدودی و بدنم را تن درست و دینم را به سلامت داشتی و اگر برای یاد کردن نعمتت،تمامی جهانیان از پیشینیان و پسینیان به من کمک کنند،نه من توان یادکردِ آنها را دارم و نه آنان.

[خداوندا!]پاک و بلند مرتبه ای و پروردگار،بزرگ،کریم و مهربانی.نعمت هایت به شمار در نمی آید و به ستایشت نمی توان رسید و نعمت هایت را تلافی نمی توان کرد.بر محمّد و خاندان محمّد،درود فرست و نعمت هایت را بر ما کامل کن و با اطاعت خویش،سعادتمندمان فرما.منزّهی تو.معبودی جز تو نیست.

خداوندا!تویی که دعای درمانده را اجابت می کنی و بدی را برطرف می سازی و به فریاد گرفتار می رسی و بیمار را شفا می دهی و نادار را برخوردار می سازی و شکستگی را مرمّت می کنی و به خُردسال،رحم می کنی و کهن سال را یاری می دهی و جز تو پشتیبانی نیست و بالاتر از تو،توانایی نیست،و تویی بلند مرتبه و بزرگ.

ای رها کننده اسیر در کُند و زنجیر،ای روزی دهنده کودک خردسال،ای پناهِ ترسانی که پناه می جوید،ای آن که نه انبازی دارد و نه وزیری!بر محمّد و خاندان محمّد،درود فرست و در این شامگاه،بهترین چیزهایی را که عطا می کنی و به هر یک از بندگانت می دهی،به من عطا کن،از نعمت هایی که به آفریدگان می بخشی و نعمت هایی که آنها را تجدید می کنی و بلاهایی که آنها را می گردانی و گرفتاری هایی که آنها را برطرف می سازی و دعاهایی که آنها را می شنوی و کارهای نیکی که آنها را می پذیری و کارهای زشتی که آنها را می پوشانی،که تو به هر چه بخواهی،دقیق و آگاهی و بر هر کاری توانایی.

خداوندا!تو نزدیک ترین کسی هستی که می توان از او مسئلت کرد.از هر کسی،زودتر خواهش را اجابت می کنی و از هر بخشنده ای،بزرگوارتری و عطایت از هر کسی،بیشتر است و در اجابت درخواست،از همه شنواتری.ای رحمتگرِ دنیا و آخرت و مهربان در آن دو!کسی که مانند تو از او درخواست شود،نیست و جز تو،آرزو شده ای نیست.خواندمَت،اجابت کردی و درخواست نمودم،عطا کردی و به تو میل کردم،بر من رحمت آوردی و به تو اعتماد کردم،نجاتم دادی و به درگاه تو نالیدم،کفایتم کردی.

خداوندا!بر محمّد،بنده و فرستاده و پیامبرت و بر خاندان پاک و پاکیزه او،همگی،درود فرست و نعمت هایت را بر ما کامل کن و عطایت را بر ما گوارا گردان و نام ما را در زمره سپاس گزارانت و یاد کنندگان نعمت هایت بنویس.آمین،آمین،ای پروردگار جهانیان!

خداوندا!ای آن که مالک مُلک وجودی و بر هر کاری توانایی و قاهری و عیب و

نافرمانی خلق را می پوشانی و چون آمرزش جویند،می آمرزی.ای کمال مطلوب جویندگان مشتاق و منتهای آرزوی امیدواران.ای که دانش او به هر چیزی احاطه دارد و رأفت و مهر و بردباری اش توبه کنندگان را فرا گرفته است.

خداوندا!در این شبی که آن را به وسیله محمّد پیامبرت و فرستاده ات و برگزیده ات از میان آفریدگانت و امین تو بر وحی ات،شرافت و بزرگی دادی،به درگاه تو رو می آوریم.

خداوند!بر محمّد،آن مژده دهنده و ترساننده و آن چراغ تابناک که به وسیله او بر مسلمانان،نعمت بخشیدی و او را برای جهانیان،رحمت قرار دادی درود فرست.

خداوندا!بر محمّد و خاندان محمّد،درود فرست،چنان که محمّد،نزد تو شایسته آن است.ای خدای بزرگ!بر او و خاندان برگزیده و پاک و پاکیزه او،همگی،درود فرست و با پرده عفو خویش،زشتی های ما را بپوشان،که صداها به هر زبانی،به سوی تو بلند است و در این شب،برای ما بهره ای از هر خیری که آن را میان بندگانت تقسیم می کنی و نوری که بدان،هدایت می فرمایی و از هر رحمتی که آن را می گستری و از هر برکتی که آن را فرو می فرستی و از هر عافیتی که آن را می پوشانی و از هر روزی ای که آن را می گستری،ای مهربان ترینِ مهربانان!

خداوندا!ما را در این هنگام،باز گردان،در حالی که پیروزمند،رستگار،پذیرفته و بهره مند باشیم،و ما را از نومیدان،قرار مده و ما را از رحمتت،بی بهره مگردان و از امیدی که به فضل تو داریم،محروممان مفرما و ما را ناکام،باز مگردان و از درگاهت،رانده مان مکن و جزو محرومان از رحمتت قرارمان مده و از آن سرریزِ عطایت که آرزویش را داریم،ناامیدمان مکن،ای بخشنده ترینِ بخشندگان و کریم ترینِ کریمان!

خداوندا!ما با یقین،به درگاه تو روی آوردیم و قصد خانه محترم تو کردیم.بنا بر این،ما را بر انجام دادن اعمال حجّمان یاری فرما و حجّ ما را کامل گردان و از ما درگذر و عافیتمان ده،که دست هایمان را به سوی تو دراز کرده ایم و نشانه های اعتراف به گناه را در خود دارد.

خداوندا!در این شب،آنچه از تو درخواست کردیم،به ما عطا کن و آنچه کفایت آن را

از تو تقاضا کردیم،کفایت کن،که جز تو کفایت کننده ای نداریم و جز تو پروردگاری برای ما نیست.فرمان تو بر ما نافذ است و دانشت بر ما احاطه دارد و حُکمت درباره ما عدالت است.خیر را برای ما مقدّر فرما و ما را از اهل خیر،قرار ده.

خداوندا!از آن بخشندگی ای که داری،برایمان پاداشی بزرگ،ذخیره ای گرامی و آسایشی همیشگی مقرّر کن و همه گناهان ما را بیامرز و ما را با کسانی که سزاوار هلاک اند،به هلاکت مرسان و مهربانی و رحمت خویش را از ما دور مکن،ای مهربان ترینِ مهربانان!

خداوندا!ما را در همین وقت،از کسانی قرار ده که از تو درخواست کرده اند و بدیشان عطا کرده ای،و سپاست گزارده اند و تو نعمتت را بر آنان افزوده ای،و به سویت بازگشته اند و تو پذیرفته ای،و از گناهانشان به سوی تو گریخته اند و تو همه را آمرزیده ای،ای صاحبِ جلالت و بزرگواری!

خداوندا!ما را[بر کار نیک]موفّق بدار و استوارمان بدار و حفظمان کن و زاری ما را بپذیر،ای بهترین کسی که می توان از او درخواست کرد،ای مهربان ترین کسی که از او مِهر خواهند،ای که نه بر هم نهادن پلک چشم ها بر او پوشیده است و نه اشاره با گوشه دیدگان و نه آنچه در نهانگاه ضمیر،استقرار یافته است و نه آنچه در پرده دل ها نهفته است.

آری!تمامی آنها را دانش تو شمارش کرده و بردباریِ تو آن را در بر گرفته است.منزّهی تو و بسی برتری از آنچه ستمگران می گویند،آسمان ها و زمین و هر آنچه در آنهاست،تو را تسبیح می گویند و هیچ چیزی نیست،جز این که به ستایش تو تسبیح می گوید.بنا بر این،ستایش و بزرگی و بلندی رتبه،از آنِ توست.

ای صاحبِ جلالت و بزرگواری و برتری و نعمت بخشی و موهبت های بزرگ!تو بخشنده و کریم و مهربانی.روزی حلالت را بر من فراخ کن و هم در تنم و هم در دینم،عافیتم ده و ترسم را امان بخش و از آتش دوزخ،آزادم کن.

خداوندا!مرا به مکر خود دچار مساز و مرا در غفلت تدریجی گرفتار مکن و خوارم ساز و شرّ تبهکارانِ جن و انس را از من،دور کن».

سپس امام علیه السلام صدایش را بالا بُرد و نگاهش را به آسمان کرد و در حالی که چشمانش از اشک،مانند مَشک آب شده بود،گفت:«ای شنواترینِ شنوندگان و ای بیناترینِ بینندگان

و باشتاب ترینِ حساب رسان وای مهربان ترینِ مهربانان!بر محمّد و خاندان محمّد،درود فرست.

خداوندا!از تو آن حاجتم را می خواهم که اگر آن را به من عطا کنی،دیگر هر چه را از من دریغ کنی،به من زیان نمی رساند و اگر آن را از من دریغ کنی،دیگر هر چه را به من عطا کنی،به من سود نمی رساند و آن این که،آزادی خود را از آتش دوزخ،از تو خواهانم.

معبودی جز تو نیست،تنهایی و بی انباز.فرمان روایی،از آنِ توست و ستایش،تو را سِزَد و تو بر هر کاری توانایی،ای پروردگار من،ای پروردگار من،ای پروردگار من! (4)

خدای من!من در حال توانگری،نیازمندم.پس چگونه در حال نیازمندی ام،نیازمند نباشم؟

خدای من!من در عین دانایی ام،نادانم.پس چگونه در حال نادانی ام،نادان نباشم؟

خدای من!پی در پی آمدن تدبیر تو و سرعت تحوّل و پیچش تقدیرات تو مانع از این شد که بندگان عارف تو به عطایی جز عطای تو دل آرام باشند و در بلای تو نومید شوند.

خدای من!از من همان سر می زنَد که شایسته پستی من است و از تو انتظار آن است که شایسته بزرگواری توست.

خدای من!تو خود را به لطف و مهربانی برایم توصیف کردی،پیش از آن که ناتوان باشم.آیا پس از آن که ناتوان شدم،مرا از لطف و مهربانی ات بی بهره می کنی؟

خدای من!اگر کارهای نیک از من سر زند،به فضل توست و تو را منّتی است بر من و اگر کارهای بد از من رُخ دهد،پس به عدالت تو بستگی دارد[که چگونه با من رفتار کنی]و تو بر من،حجّت داری.

خدای من!چگونه مرا وا می گذاری،در صورتی که کفالتم کردی و چگونه مورد ستم واقع شوم،در حالی که تو یاور منی،یا چگونه ناامید باشم،حال آن که تو به من مهربانی؟هم اینک به وسیله نیازی که به تو دارم،به درگاهت توسّل می جویم و چگونه به وسیله چیزی توسّل جویم که محال است به تو راه یابد؟یا چگونه از حال خویش به تو شکایت کنم،با این که حال من بر تو پنهان نیست؟یا چگونه[حالم را]به زبان بیان کنم،حال آن که همان هم از پیش توست و برایت آشکار است؟یا چگونه امیدهایم را ناامید می کنی،با این که به آستان تو وارد شده است؟یا چگونه احوالم را نیکو نگردانی،با این که احوالم به واسطه تو برجاست؟

خدای من!چه لطفی به من داری،با این نادانی بزرگِ من!و چه قدر به من مهربانی،با این کردار زشت من!

خدای من!چه قدر تو به من نزدیکی و در مقابل،چه قدر من از تو دورم؟و چه قدر به من مهربانی و با این همه،چه چیزی مرا از تو دور نگاه می دارد؟

خدای من!من از دگرگونی آثار و تغییر و تحوّل حالات،دریافته ام که مراد تو از[آفرینش]من،آن است که خود را در هر چیزی به من بشناسانی تا آن که هیچ چیزی نباشد که من در آن،تو را نبینم.

خدای من!هر اندازه پَستی من زبانم را لال می کند،بزرگواری تو،آن را گویا می سازد و هر اندازه که ویژگی های من،مرا نومید می کند،نعمت های تو به طمعم می اندازد.

خدای من!کسی که کارهای خوبش بد باشد،چگونه کارهای بدش بد نباشد؟و کسی که حقیقت گویی هایش ادّعایی بیش نباشد،چگونه ادّعاهایش ادّعا نباشد؟

خدای من!فرمان نافذت و مشیّت قاهرت برای هیچ گوینده ای فرصتِ گفتار

و برای هیچ صاحبْ حالی،حسّ و حال نمی گذارد.

خدای من!چه بسیار طاعتی که بنیاد نهادم و حالتی که استوارش ساختم،و عدل تو اعتمادم بر آن را از بین برد؛امّا فضل تو دستگیرم شد.

خدای من!تو می دانی که هر چند طاعت من،پایدار و جزمی نبود؛ولی دوستی و عزم بر انجام دادن آن،ادامه دارد.

خدای من!چگونه تصمیم بگیرم،در حالی که تو قاهری و چگونه تصمیم نگیرم،در حالی که تو فرماندهی؟

خدای من!اندیشیدن در آثارت،مایه دوری ام از دیدار می شود.پس مرا به خدمتی بگمار که مرا به تو برساند.چگونه بر وجود تو به چیزی استدلال شود که خود آن در وجودش به تو نیازمند است؟آیا اساسا در غیرِ تو ظهوری هست که در تو نباشد تا آن وسیله ظهور تو باشد؟

تو کِی پنهان شده ای که نیاز به دلیلی باشد که به تو رهنمون شود؟و چه وقت دور شده ای که آثار تو ما را به تو برساند؟کور باد چشمی که تو را نظاره گر خود نبیند!و زیانبار باد سودای بنده ای که بهره ای از دوستی ات برای او قرار ندادی!

خدای من!فرمان دادی که به آثار تو رجوع کنم.پس مرا به وسیله پوششی از انوار و راهنمایی بصیرت،به سوی خود باز گردان تا پس از دیدن این آثار،به سوی تو باز گردم،همچنان که از طریق آنها به مقام معرفت تو وارد شدم،درونم به آثار توجّه نکند و همّتم بلندتر از تکیه بر آنها باشد که تو بر هر کاری توانایی.

خدای من!این است خواری ام که در نزدت پیداست و این است حال من که بر تو پوشیده نیست.از خودِ تو می خواهم که مرا به خودت برسانی و به وسیله ذاتت بر تو دلیل می جویم.پس با نور خودت،مرا بر ذاتت راهنمایی فرما و با اخلاصِ بندگی،مرا در پیشگاهت پایدار گردان.

خدای من!مرا از علم مخزون خود،بیاموز و به پرده مصونیت خود،محفوظم بدار.

خدای من!مرا به حقایق نزدیکانِ درگاهت برسان و به طریقه مجذوبان[جمالت]ره سپارم ساز.

خدای من!مرا به تدبیر خودت از تدبیرم و به اختیارت از اختیارم بی نیاز کن و از مواضع درماندگی ام،آگاهم کن.

خدای من!از خواری نفسم بیرونم آور و از شکّ و شرک،پاکم فرما،پیش از آن که به گورم درآیم.از تو یاری می جویم،پس یاری ام کن و بر تو توکّل کنم،پس مرا وا مگذار و از تو مسئلت می کنم،پس ناامیدم مگردان و به بخششِ تو مایلم،پس محرومم مکن و به حضرت تو منسوبم،پس مرا دور مکن و به درگاهت ایستاده ام،پس طردم مکن.

خدای من!خشنودی تو از این که سببی از سوی تو داشته باشد،مبرّاست.پس چگونه ممکن است که من،سبب آن باشم؟

خدای من!تو به ذات خود،بی نیازی از این که سودی از خودت به تو برسد.پس چگونه از من بی نیاز نباشی؟

خدای من![از یک سو]قضا و قدر،مرا آرزومند می کند و از دیگر سو،هوای نفس،مرا با بندهای شهوت،اسیر کرده است.بنا بر این،تو یاور من باش تا پیروزم گردانی و بینایم کنی.با بخشش خود،بی نیازم کن تا به وسیله تو از طلب کردن،بی نیاز شوم.تو هستی که انوار معرفت را در دل های اولیای خود تابانْدی تا این که تو را شناختند و یگانه ات دانستند.تویی که بیگانگان را از دل های دوستانت بیرون راندی تا آنان،جز تو کسی را دوست نداشته باشند و به غیرِ تو پناهنده نشوند.تویی همدم آنان،آنجا که عوالمِ هستی،ایشان را به وحشت اندازد و تویی که راهنمایی شان می کنی،آنجا که نشانه ها برایشان آشکار گردد.

آن که تو را نیافت،چه یافته است؟و آن که تو را یافت،چه نیافته است؟به راستی محروم است آن که به جای تو به دیگری راضی شود و به طور حتم،زیانکار است کسی که از تو به دیگری رو کند.

چگونه می شود به دیگری امیدوار بود،در حالی که تو احسانت را قطع نکردی و چگونه می شود از دیگری درخواست کرد،در صورتی که تو شیوه عطابخشی ات را تغییر ندادی؟

ای خدایی که به دوستانت شیرینی انست را چشاندی و آنان،در برابرت به ثناگویی

برخاستند و ای خدایی که بر اولیای خود،خلعت های هیبتت را پوشاندی و آنان،در برابرت به آمرزش خواهی برخاستند!تویی یاد کننده،پیش از آن که از تو یاد کنند و تویی آغازگر احسان،پیش از آن که عبادت کنندگان،به سویت روی آورند و تویی بخشنده عطابخش،پیش از آن که درخواست کنندگان،درخواست کنند و تویی پُر بخشش،سپس همان را که به ما بخشیده ای،از ما وام می خواهی.

خدای من!با رحمتت،مرا بطلب تا به تو برسم و با جذبت،بر من منّت گذار تا به تو روی آورم.

خدای من!به راستی امیدم از تو قطع نمی شود،هر چند تو را نافرمانی کنم،همچنان که ترسم برطرف نمی شود،اگر چه از تو فرمان ببرم؛چه،عوالم هستی،مرا به سوی تو رانده است و آن آگاهی ای که به کَرَم تو دارم،مرا به درگاه تو آورده است.

خدای من!چگونه ناامید گردم،حال آن که تو امید منی یا چگونه خوار شوم،در حالی که اعتماد من بر توست؟

خدای من!چگونه عزّت بجویم،با این که در خواری جایم دادی و چگونه عزّت نجویم،در صورتی که تو مرا به خودت نسبت دادی؟

خدای من!چگونه نیازمند نباشم،با این که تو در میان نیازمندان جایم دادی و چگونه نیازمند باشم،با این که تو به وسیله بخشش خود،بی نیازم کردی؟تویی آن که معبودی جز تو نیست.به هر چیزی خود را شناساندی و هیچ چیزی نیست که تو را نشناسد.تویی که خود را در هر چیزی به من شناساندی و من،تو را در هر چیزی هویدا دیدم.تویی آشکارکننده هر چیزی،ای که با رحمتت بر همه چیز سیطره داری و عرش در ذاتت پنهان شد.تویی که آثار را با آثار،نابود کردی و بیگانگان را با احاطه کنندگان فلک های نور،محو ساختی.

ای آن که در سراپرده های عرش خود،پنهان شد از این که دیده ها او را درک کنند.ای آن که به کمال زیبایی تجلّی کرد و جلال و عظمتش تمامی مراتب وجود را فرا گرفت.چگونه پنهان شوی،در صورتی که تو پیدایی یا چگونه غایب شوی،حال آن که تو نگهبان و حاضری؟به راستی تو بر هر کاری توانایی و ستایش،تنها ویژه خداوند است».

ص:509


1- (1)اصل ترجمه دعای عرفه در اینجا،برگرفته از ترجمه منتشر شده توسّط مرکز تحقیقات حج است؛امّا اصلاحات دامنه داری نیز بر روی آن به انجام رسیده است.(م)
2- (2) کفعمی در البلد الأمین،نوشته است:سیّد اصیل و پاک نژاد،رضی الدین علی بن طاووس که خداوند،روحش را پاک گردانَد در کتاب مصباح الزائر گفته است:بِشر و بشیر اسدی روایت کرده اند که امام حسین علیه السلام شب عرفه از خیمه اش بیرون آمد،در حالی که آرام و افتاده حال بود و به آرامی گام بر می داشت،تا این که خود و تعدادی از خاندان و فرزندان و دوستانش،در سمت چپ کوه،رو به قبله ایستادند.امام علیه السلام دستانش را تا مقابل صورتش بالا آورد،همانند سائلی که غذا درخواست می کند.آنگاه گفت:«ستایش،خداوندی را سِزَد که نه از قضای او می توان جلوگیری کرد و...».
3- (3) این عبارت،ترجمه«لم تشهدنی»در متن عربی دعاست که بر اساس نسخه البلد الأمین ترجمه شده است.علاّمه مجلسی در شرح نسخه بدل«لم تشهّرنی»می گوید:یعنی آن حالت های بدنما در آغاز آفرینش جنینیِ مرا آشکار نساختی تا نزد مردم،پَست و خُرد نشوم؛بلکه آنها را پوشاندی و پس از اعتدال و اتمامِ هیئتم،مرا بیرون آوردی.
4- (4) در اینجا دعای نقل شده در کتاب البلد الأمین،به پایان می رسد و به جای ادامه دعا چنین آمده است:«امام را پس از این دعا،سخنی جز تکرار "یا رب،یا رب(ای پروردگار من)" نبود و اطرافیان و حاضران،از دعای خود به استماع و آمین گویی دعای ایشان،مشغول شدند و برای خود به همین دعا بسنده نمودند و سپس،صدای گریه آنان نیز همراه با امام علیه السلام بلند شد و خورشید،غروب کرد و امام حسین علیه السلام از عرفات به سوی مِنا کوچ کرد و مردم هم با ایشان حرکت کردند». گفتنی است که از اینجا تا پایان دعا از نقل سیّد بن طاووس در کتاب الإقبال آمده و از این رو،در این که این بخش از دعا از امام حسین علیه السلام است یا نیست،اختلاف نظر وجود دارد که در توضیح پایان دعا،بدان می پردازیم.

ص:510

ص:511

ص:512

ص:513

ص:514

ص:515

ص:516

ص:517

ص:518

ص:519

ص:520

ص:521

ص:522

ص:523

ص:524

ص:525

ص:526

ص:527

ص:528

ص:529

ص:530

ص:531

ص:532

ص:533

ص:534

ص:535

ص:536

ص:537

ص:538

ص:539

ص:540

ص:541

ص:542

ص:543

ص:544

ص:545

سخنی درباره اضافات«دعای عرفه»

بخش دوم دعای عرفه از«الهی أنا الفقیر»تا آخر دعا،از نظر مضمون،به حَسَب ظاهر،با بخش اوّل آن هماهنگ نیست و با عنایت به این که تنها منبع آن،کتاب الإقبال سیّد بن طاووس است و طبق نقل علاّمه مجلسی،این قسمت،در برخی نسخه های قدیمی این کتاب،وجود ندارد،شماری از فضلا بر این باورند که این قسمتِ دعا از امام حسین علیه السلام نیست؛بلکه از برخی مشایخِ صوفیه است.

علاّمه مجلسی،پس از نقل دعای عرفه در بحار الأنوار می نویسد:

این دعا را کفعمی در البلد الأمین و سیّد بن طاووس در مصباح الزائر همان طور که پیش تر آمد آورده اند؛ولی در پایان آن دو،به اندازه یک ورق از«إلهی أنا الفقیر فی غنای»تا آخر دعا افتادگی دارد.این قسمت،در برخی از نسخه های قدیمی الإقبال هم نیست.عبارت های این صفحه با سیاق دعاهای بزرگان معصوم علیهم السلام هم سازگاری ندارد و بلکه با مذاق صوفیه سازگارتر است.به همین جهت،برخی از فضلا گفته اند که این صفحه از افزوده های مشایخِ صوفیه است.خلاصه این که این زیادی،یا از آنهاست که در پاره ای از کتاب ها آمده و سیّد بن طاووس هم بی خبر از حقیقتِ حال،در الإقبال آورده و یا توسّط برخی به کتاب الإقبال افزوده شده است.چه بسا بنا بر آنچه بدان اشاره کردیم که صفحه یاد شده،در برخی از نسخه های قدیمی الإقبال و مصباح الزائر نیست نظر دومْ

ص:546

محتمل تر باشد،و خدا به حقیقتِ احوال،آگاه تر است. (1)

بر این اساس،نسبت دادن این قسمت به امام علیه السلام مشکل است، (2)مگر این که کسی از قوّت متن،به صدور آن از معصوم،اطمینان پیدا کند،چنان که عالم ربّانی شیخ علی سعادت پرور(پهلوانی)رحمه الله در تأیید صدور آن به دلیل قوّت متن،برای این جانب از علاّمه سیّد محمد حسین طباطبایی نقل می کرد که ایشان می گفت:«کیست که بتواند این گونه حقایق را بیان کند؟ما که عمری در مسائل فلسفی و عرفانی تلاش کرده ایم،دهنمان میچّاد (3)این گونه حرف بزنیم!».

امّا آنچه علاّمه مجلسی آورده که:«عبارات این دعا با سیاق دیگر ادعیه معصومان علیهم السلام هماهنگ نیست»،هر چند در مورد سیاق اکثر دعاهای روایت شده از آنان صادق است،لیکن در مورد شماری دیگر،مانند«مناجات شعبانیه»،صدق نمی کند.به هر حال،همان طور که علاّمه مجلسی در پایان بیان دیدگاه خود آورده،باید گفت:خداوند،به حقیقتِ احوال،آگاه تر است.

ص:547


1- (1) بحار الأنوار:ج98 ص227.
2- (2) آوردن تعبیر«منسوب به امام»،درباره بخش هایی از این دعا که در ابواب مختلف این حکمت نامه آورده ایم،اشاره به همین نکته است.
3- (3) میچّاد،ساخت عامیانه از فعل«می چایَد»از مصدر«چاییدن»به معنای«سرما خوردن»است.در اینجا،منظور،این است که ما،با صرف عمری در فلسفه و عرفان،قادر به ساختن و پرداختن این گونه عبارات با این محتوای بلند و عمیق نیستیم.بنا بر این،چگونه می توان آنها را به مشایخ صوفیّه نسبت داد؟

21/10

دُعاؤُهُ عِندَ الصَّباحِ وَ المَساءِ

416 . مهج الدعوات عن الإمام الحسین علیه السلام فی دُعاءٍ لَهُ إذا أصبَحَ و أمسی:بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ،بِسمِ اللّهِ و بِاللّهِ،و مِنَ اللّهِ،و إلَی اللّهِ،و فی سَبیلِ اللّهِ،و عَلی مِلَّةِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،و تَوَکَّلتُ عَلَی اللّهِ،و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ.

اللّهُمَّ إنّی أسلَمتُ نَفسی إلَیکَ،و وَجَّهتُ وَجهی إلَیکَ،و فَوَّضتُ أمری إلَیکَ،إیّاکَ أسأَلُ العافِیَةَ مِن کُلِّ سوءٍ فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ.

اللّهُمَّ إنَّکَ تَکفینی مِن کُلِّ أحَدٍ،و لا یَکفینی أحَدٌ مِنکَ،فَاکفِنی مِن کُلِّ أحَدٍ ما أخافُ و أحذَرُ،وَ اجعَل لی مِن أمری فَرَجا و مَخرَجا،إنَّکَ تَعلَمُ و لا أعلَمُ،و تَقدِرُ و لا أقدِرُ،و أنتَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ،بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ. (1)

417 . الدعوات عن علیّ بن الحسین علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَن جَدّی صلی الله علیه و آله:أنَّهُ کانَ إذا صَلَّی الغَداةَ وَ انفَتَلَ (2)،لا یَتَکَلَّمُ حَتّی یَأخُذَ سُبحَةً بَینَ یَدَیهِ فَیَقولُ:«اللّهُمَّ إنّی أصبَحتُ اسَبِّحُکَ و احَمِّدُکَ و اهَلِّلُکَ و اکَبِّرُکَ و امَجِّدُکَ بِعَدَدِ ما ادیرُ بِهِ سُبحَتی»،و یَأخُذُ السُّبحَةَ فی یَدِهِ و یُدیرُها و هُوَ یَتَکَلَّمُ بِما یُریدُ مِن غَیرِ أن یَتَکَلَّمَ بِالتَّسبیحِ،و ذَکَرَ أنَّ ذلِکَ مُحتَسَبٌ لَهُ،و هُوَ حِرزٌ إلی أن یَأوِیَ إلی فِراشِهِ،فَإِذا أوی إلی فِراشِهِ،قالَ مِثلَ ذلِکَ القَولِ و وَضَعَ سُبحَتَهُ تَحتَ رَأسِهِ،فَهِیَ مَحسوبَةٌ لَهُ مِنَ الوَقتِ إلَی الوَقتِ. (3)

ص:548


1- (1) مهج الدعوات:ص 198، [1]بحار الأنوار:ج 86 ص 313 ح 65. [2]
2- (2) انْفَتَلَ:اِنْصَرَفَ(تاج العروس:ج 15 ص 564«فتل»).
3- (3) الدعوات:ص 61 ح 152،بحار الأنوار:ج 45 ص 200 ح 41. [3]
21/10-دعای امام در بامداد و شامگاه

416 . مهج الدعوات از امام حسین علیه السلام(در دعایش،چون صبح یا شب را می دید):به نام خداوند بخشنده مهربان.به نام خدا و به یاری خدا و از خدا و به سوی خدا و در راه خدا و بر آیین پیامبر خدا.بر خدا توکّل کردم و هیچ جنبش و نیرویی،جز به خدای والایِ بزرگ نیست.

خداوندا!خودم را تسلیم تو کردم و رویم را به سوی تو کردم و کارم را به تو سپردم.تنها از تو عافیت از هر بدی در دنیا و آخرت را می خواهم.

خداوندا!تو مرا به جای هر کسی بسنده ای و هیچ کس،جای تو را برای من نمی گیرد.پس مرا از ترس و بیمی که از هر کس دارم،کفایت کن و گشایش و بیرون شدی در کارم قرار ده،که تو می دانی و من نمی دانم و می توانی و من نمی توانم،و تو بر هر کاری توانایی،به رحمتت،ای مهربان ترینِ مهربانان!

417 . الدعوات از امام زین العابدین علیه السلام:پدرم از جدّم نقل کرد که چون نماز صبح را می خواند و می خواست برود،[با کسی]سخن نمی گفت تا آن که تسبیحی را که جلوی دستانش بود،برمی گرفت و می گفت:«خداوندا!من صبح کردم و تو را تسبیح و تحمید و تهلیل و تکبیر می گویم و از تو به شُکوه و بزرگی یاد می کنم و تو را به عدد روزهای تسبیحم،بزرگ می دارم».

سپس تسبیح را در دستش می گرفت و آن را می چرخاند و آنچه می خواست،می گفت،بی آن که تسبیح گوید و می فرمود که آن،برایش حساب می شود و حِرز(نگهبان)اوست تا به رخت خوابش برود و چون به رخت خوابش می رفت،همان گونه تسبیح می گفت و تسبیحش را زیر سرش می نهاد و این تسبیح گویی وقت تا وقت(شب تا صبح و صبح تا شب)برایش حساب می شد.

ص:549

22/10

دُعاءُ العَشَراتِ

418 . مُهج الدعوات بإسناده عن الإمام الحسین علیه السلام: قالَ لی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام:یا بُنَیَّ،إنَّهُ لا بُدَّ مِن أن تَمضِیَ مَقادیرُ اللّهِ و أحکامُهُ عَلی ما أحَبَّ و قَضی،و سَیُنفِذُ اللّهُ قَضاءَهُ و قَدَرَهُ و حُکمَهُ فیکَ،فَعاهِدنی ألاّ تَلفِظَ بِکَلامٍ اسِرُّهُ إلَیکَ حَتّی أموتَ،و بَعدَ مَوتی بِاثنَی عَشَرَ شَهرا،و اخبِرُکَ بِخَبَرٍ أصلُهُ عَنِ اللّهِ:تَقولُ غُدوَةً و عَشِیَّةً...:

سُبحانَ اللّهِ،وَ الحَمدُ للّهِ ِ،و لا إلهَ إلاَّ اللّهُ،وَ اللّهُ أکبَرُ،و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ،سُبحانَ اللّهِ فِی آناءِ اللَّیلِ و أطرافِ النَّهارِ،سُبحانَ اللّهِ بِالغُدُوِّ وَ الآصالِ،سُبحانَ اللّهِ بِالعَشِیِّ وَ الإِبکارِ،سُبحانَ اللّهِ حینَ تُمسونَ و حینَ تُصبِحونَ،و لَهُ الحَمدُ فِی السَّماواتِ وَ الأَرضِ و عَشِیّا و حینَ تُظهِرونَ،یُخرِجُ الحَیَّ مِنَ المَیِّتِ و یُخرِجُ المَیِّتَ مِنَ الحَیِّ،و یُحیِی الأَرضَ بَعدَ مَوتِها و کَذلِکَ تُخرَجونَ،سُبحانَ رَبِّکَ رَبِّ العِزَّةِ عَمّا یَصِفونَ،و سَلامٌ عَلَی المُرسَلینَ،وَ الحَمدُ للّهِ ِ رَبِّ العالَمینَ،و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ.

سُبحانَ ذِی المُلکِ وَ المَلَکوتِ،سُبحانَ ذِی العِزَّةِ وَ العَظَمَةِ وَ الجَبَروتِ (1)،سُبحانَ المَلِکِ الحَقِّ القُدّوسِ،سُبحانَ المَلِکِ الحَیِّ الَّذی لا یَموتُ،سُبحانَ القائِمِ الدّائِمِ،سُبحانَ الحَیِّ القَیّومِ،سُبحانَ العَلِیِّ الأَعلی،سُبحانَهُ و تَعالی،سُبّوحٌ قُدّوسٌ رَبُّ المَلائِکَةِ وَ الرّوحِ.

اللّهُمَّ إنّی أصبَحتُ مِنکَ فی نِعمَةٍ و عافِیَةٍ،فَأَتمِم عَلَیَّ نِعمَتَکَ و عافِیَتَکَ لی بِالنَّجاةِ مِنَ النّارِ،وَ ارزُقنی شُکرَکَ و عافِیَتَکَ أبَدا ما أبقَیتَنی.

اللّهُمَّ بِنورِکَ اهتَدَیتُ،و بِنِعمَتِکَ أصبَحتُ و أمسَیتُ،و أصبَحتُ اشهِدُکَ و کَفی بِکَ شَهیدا،و اشهِدُ مَلائِکَتَکَ و حَمَلَةَ عَرشِکَ و أنبِیاءَکَ و رُسُلَکَ و جَمیعَ خَلقِکَ،و سَماواتِکَ و أرضَکَ،أنَّکَ أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلاّ أنتَ وَحدَکَ لا شَریکَ لَکَ،و أنَّ مُحَمّدا صَلَواتُکَ عَلَیهِ و آلِهِ عَبدُکَ و رَسولُکَ،و أنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ،تُحیی و تُمیتُ،و تُمیتُ و تُحیی،و أشهَدُ أنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ،وَ النّارَ حَقٌّ،و أنَّ الّساعَةَ آتِیَةٌ لا رَیبَ فیها،و أنَّ اللّهَ یَبعَثُ مَن فِی القُبورِ،و أشهَدُ أنَّ عِلیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام وَ الحَسَنَ وَ الحُسَینَ و عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ و مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ و جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ و موسَی بنَ جَعفَرٍ و عَلِیَّ بنَ موسی و مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ و عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ وَ الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ وَ الإِمامَ مِن وُلِدِ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ (2)الأَئِمَّةُ الهُداةُ المَهدِیّونَ،غَیرُ الضّالّینَ و لاَ المُضِلّینَ،و أنَّهُم أولِیاؤُکَ المُصطَفَونَ،و حِزبُکَ الغالِبونَ،و صَفوَتُکَ و خِیَرَتُکَ مِن خَلقِکَ،و نُجَباؤُکَ الَّذینَ انتَجَبتَهُم لِوِلایَتِکَ،وَ اختَصَصتَهُم مِن خَلقِکَ،وَ اصطَفَیتَهُم عَلی عِبادِکَ،و جَعَلتَهُم حُجَّةً عَلی خَلقِکَ،صَلَواتُکَ عَلَیهِم وَ السَّلامُ.

اللّهُمَّ اکتُب لی هذِهِ الشَّهادَةَ عِندَکَ حَتّی تُلَقِّیَنیها و أنتَ عَنّی راضٍ یَومَ القِیامَةِ،و قَد رَضیتَ عَنّی،إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.

اللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ حَمدا تَضَعُ لَکَ السَّماءُ کَنَفَیها (3)،و تُسَبِّحُ لَکَ الأَرضُ و مَن عَلَیها،و لَکَ الحَمدُ حَمدا یَصعَدُ و لا یَنفَدُ (4)،و حَمدا یَزیدُ و لا یَبیدُ،سَرمَدا (5)مَدَدا،لاَ انقِطاعَ لَهُ و لا نَفادَ أبَدا،حَمدا یَصعَدُ أوَّلُهُ و لا یَنفَدُ آخِرُهُ،و لَکَ الحَمدُ عَلَیَّ و مَعِیَ و فِیَّ و قَبلی و بَعدی و أمامی و لَدَیَّ،و إذا مِتُّ و فَنیتُ و بَقیتُ،یا مَولایَ؛فَلَکَ الحَمدُ إذا

نُشِرتُ و بُعِثتُ،و لَکَ الحَمدُ وَ الشُّکرُ بِجَمیعِ مَحامِدِکَ کُلِّها عَلی جَمیعِ نَعمائِکَ کُلِّها،و لَکَ الحَمدُ عَلی کُلِّ عِرقٍ ساکِنٍ،و عَلی کُلِّ أکلَةٍ و شَربَةٍ،و بَطشَةٍ و حَرَکَةٍ،و نَومَةٍ و یَقَظَةٍ،و لَحظَةٍ و طَرفَةٍ و نَفَسٍ،و عَلی کُلِّ مَوضِعِ شَعرَةٍ.

اللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ کُلُّهُ،و لَکَ المُلکُ کُلُّهُ،و بِیَدِکَ الخَیرُ کُلُّهُ،عَلانِیَتُهُ و سِرُّهُ،و أنتَ مُنتَهَی الشَّأنِ کُلِّهِ.

اللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ عَلی حِلمِکَ بَعدَ عِلمِکَ،و لَکَ الحَمدُ عَلی عَفوِکَ بَعدَ قُدرَتِکَ.

اللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ باعِثَ الحَمدِ،و وارِثَ الحَمدِ،و بَدیعَ الحَمدِ،و مُبتَدِعَ الحَمدِ،و وافِیَ العَهدِ،و صادِقَ الوَعدِ،و عَزیزَ الجُندِ،قَدیمَ المَجدِ.

اللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ،مُجیبَ الدَّعَواتِ،رَفیعَ الدَّرَجاتِ،مُنزِلَ الآیاتِ مِن فَوقِ سَبعِ سَماواتٍ ،مُخرِجَ النّورِ مِنَ الظُّلُماتِ،مُبَدِّلَ السَّیِّئاتِ حَسَناتٍ،و جاعِلَ الحَسَناتِ دَرَجاتٍ.

اللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ غافِرَ الذَّنبِ،و قابِلَ التَّوبِ،شَدیدَ العِقابِ،ذَا الطَّولِ،لا إلهَ إلاّ أنتَ إلَیکَ المَصیرُ.

اللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ فِی اللَّیلِ إذا یَغشی،و لَکَ الحَمدُ فِی النَّهارِ إذا تَجَلّی،و لَکَ الحَمدُ فِی الآخِرَةِ وَ الاُولی،و لَکَ الحَمدُ عَدَدَ کُلِّ نَجمٍ و مَلَکٍ فِی السَّماءِ،و لَکَ الحَمدُ عَدَدَ کُلِّ قَطرَةٍ نَزَلَت مِنَ السَّماءِ إلَی الأَرضِ،و لَکَ الحَمدُ عَدَدَ کُلِّ قَطرَةٍ فِی البِحارِ وَ الأَودِیَةِ وَ الأَنهارِ،و لَکَ الحَمدُ عَدَدَ الشَّجَرِ وَ الوَرَقِ،وَ الحَصی وَ الثَّری،وَ الجِنِّ وَ الإِنسِ،وَ البَهائِمِ وَ الطَّیرِ،وَ الوُحوشِ وَ الأَنعامِ،وَ السِّباعِ وَ الهَوامِّ،و لَکَ الحَمدُ عَدَدَ ما أحصی کِتابُکُ،و أحاطَ بِهِ عِلمُکَ،حَمدا کَثیرا دائِما مُبارَکا فیهِ أبَدا.

لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ،لَهُ المُلکُ و لَه الحَمدُ،یُحیی و یُمیتُ،و یُمیتُ و یُحیی،و هُوَ حَیٌّ لا یَموتُ،بِیَدِهِ الخَیرُ و هُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ عَشرَ مَرّاتٍ.

أستَغفِرُ اللّهَ الَّذی لا إلهَ إلاّ هُوَ الحَیُّ القَیّومُ و أتوبُ إلَیهِ عَشرَ مَرّاتٍ.

«یا اللّهُ یا اللّهُ»عَشرا،«یا رَحمانُ یا رَحمانُ»عَشرا،«یا رَحیمُ یا رَحیمُ»عَشرا،«یا بَدیعَ السَّماواتِ وَ الأَرضِ،یا ذَا الجَلالِ وَ الإِکرامِ»عَشرا،«یا حَنّانُ (6)یا مَنّانُ (7)»عَشرا،«یا حَیُّ یا قَیّومُ»عَشرا،«یا لا إلهَ إلاّ أنتَ»عَشرا،«اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ»عَشرا،«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ»عَشرا،«آمینَ آمینَ»عَشرا،اِفعَل بی کَذا و کَذا.

و تَقولُ هذا بَعدَ الصُّبحِ مَرَّةً،و بَعدَ العَصرِ اخری،ثُمَّ تَدعو بِما شِئتَ. (8)

ص:550


1- (1) الجَبَروت:الجَبْرُ و القَهْر(النهایة:ج 1 ص 236« [1]جبر»).
2- (2) لفظ«الحسن»إمّا تصحیف للفظ«للحسین»کما تدلّ علیه الروایات الکثیرة،و إمّا یُقصَدُ به الإمام الحسن العسکری علیه السلام.
3- (3) الکَنَفُ:الجانب(النهایة:ج 4 ص 204«کنف»).
4- (4) زاد فی بحار الأنوار [2]هنا:«اللّهمّ لک الحمد حمدا یصعد أوّله و لا ینفد آخره».
5- (5) السَّرمَد:الدائم الذی لا ینقطع،فارسیة(النهایة:ج 2 ص 363« [3]سرمد»).
6- (6) الحَنّانُ:الرحیم بعباده(النهایة:ج 1 ص 453«حنن»).
7- (7) المَنّانُ:من أسماء اللّه تعالی،و المُنّة:القوّة(الصحاح:ج 6 ص 2207« [4]منن»).
8- (8) مهج الدعوات:ص 184 [5] عن معاویة بن وهب عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام و ص 188،جمال الاُسبوع:ص 279 عن عبد اللّه بن عطاء عن الإمام الباقر عن آبائه علیهم السلام و کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 95 ص 408 ح 41 [6] وج 90 ص 73 ح 1 و راجع:مصباح المتهجّد:ص 84 و [7]فلاح السائل:ص 388 ح 265 و البلد الأمین:ص 24 و [8]المصباح للکفعمی:ص 127.

22/10

دعای عَشَرات

418 . مهج الدعوات به سندش،از امام حسین علیه السلام:[پدرم]امام علی علیه السلام به من فرمود:«ای پسر عزیزم!چاره ای نیست،جز آن که تقدیرات و احکام الهی به همان گونه که دوست دارد و حکم رانده است،سپری شود و به زودی،خداوند،قضا و قدر و حکم خود را درباره تو تنفیذ می کند.پس با من عهد ببند که به سخنی که سرّی به تو می گویم،لب مگشایی تا دوازده ماه از فوتم بگذرد.من خبری را به تو می دهم که اصل آن از خداوند است.صبح و شام می گویی...:

خدا،منزّه است.ستایش،خدا راست.هیچ خدایی جز خداوند نیست و خداوند،بزرگ تر[از وصف شدن]است.هیچ توان و نیرویی،جز به خدای والای بزرگ نیست.خدا،منزّه است،در دل شب و هر دو سوی روز.منزّه است خدا در صبح و عصر.منزّه است خدا،در شامگاه و پگاه.منزّه است هنگامی که شب می کنید و صبح می کنید.ستایش،در آسمان ها و زمین،و شامگاه و به گاه هویدا شدن شما،از آنِ اوست.زنده را از مُرده بیرون می کشد و مُرده را از زنده و زمین را پس از مرگش زنده می کند و شما نیز همین گونه[از قبرها]خارج می شوید.

خدایت،خدای عزّتمند،منزّه است از آنچه وصفش می کنند.سلام بر فرستادگان[خدا]و ستایش،ویژه خدایِ جهانیان است.هیچ توان و نیرویی،جز به خدای والایِ بزرگ نیست.

منزّه است خدای مُلک و ملکوت.منزّه است خدای عزّت و بزرگی و جبروت(چیرگی)منزّه است فرمان روای حقیقی و بسیار پاک.منزّه است خدایِ فرمان روای زنده ای که نمی میرد.منزّه است خدای برپایِ جاوید.منزّه است[خداوند]زنده برپا دارنده.منزّه است[خداوند]والایِ برتر.منزّه است و والا.بسی منزّه است و پاک،پروردگار فرشتگان و روح.

خداوندا!من در نعمت و عافیت از جانب تو،صبح کردم.پس نعمت و عافیتت را با نجات از آتش،بر من تمام گردان و سپاس و عافیتت را همیشه تا زنده ام،روزی ام کن.

خداوندا!با نور تو ره یافتم و به نعمتت،صبح و شام کردم.من،تو را گواه می گیرم و تو در گواه بودن کافی هستی،و فرشتگان و حاملان عرش و پیامبران و فرستادگان و همه آفریده هایت و آسمان ها و زمینت را گواه می گیرم که تنها تو خداوندی و جز تو خدایی نیست.تنهایی و بی انبازی و محمّد که درودهای تو بر او و خاندانش باد بنده و پیامبرِ توست و تو بر هر کاری توانایی.زنده می کنی و می میرانی،و می میرانی و زنده می کنی.

گواهی می دهم که بهشت،حقّ است و آتش،حقّ است و قیامت،بدون تردید،آمدنی است و خداوند،هر که را در قبرهاست،برمی انگیزد.

گواهی می دهم که علی بن ابی طالب و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد بن علی و علی بن محمّد و حسن بن علی و امامِ از نسل حسن بن علی[عسکری]،امامان رهنما و هدایت یافته اند،نه گم راه و گم راه کننده،و آنان اند دوستان برگزیده تو،حزب چیره تو و گزیده و منتخب از خلقَت و نجیبانی که برای دینت برگزیدی و از میان خلقَت،ویژه ساختی و بر دیگر بندگانت،برگزیدی و آنان را حجّت بر جهانیان کردی که درودهای تو بر ایشان باد و سلام و رحمت و برکات خداوندی بر آنان باد!

خداوندا!این گواهی ام را نزد خود،ثبت کن تا در حالی که از من خشنودی،بر من در روز قیامت،تلقین کنی،که تو بر هر کاری توانایی.

خداوندا!ستایش،تو راست؛ستایشی که آسمان برای تو،دو سوی خویش را فرو می گذارد و زمین و هر که بر آن است،تسبیحت می گویند.

ستایش،تو راست؛ستایشی که بالا می رود و پایان ندارد؛ستایشی روز افزون و تمام ناشدنی جاوید و همیشگی،بی گسست و زوال؛ستایشی که آغازش بالا می رود و پایانش تمامی نمی گیرد.ستایش،ویژه توست،بر من و همراه من و در من و پیش و پس و جلو و نزد من،و نیز هنگامی که مُردم و فنا شدم و باقی ماندم.ستایش تو راست،چون زنده و برانگیخته شدم،ای مولای من!خداوندا!ستایش،تو راست بر همه ستودنی هایت،بر همه

نعمت هایت.ستایش،تو راست بر هر رگِ آرام و بر هر خوردنی و نوشیدنی ای،و گرفتن و حرکتی،و خواب و بیداری ای،و نگاه و پلک زدن و نفسی،و بر هر جایِ مویی.

خداوندا!همه ستایش،تو راست.فرمان روایی،یکسر از آنِ توست و تمامی خیر،به دست توست،آشکار و نهانش.تو نهایتِ همه کارهایی.

خداوندا!ستایش،تو راست بر بردباری ات با وجود آگاهی ات و ستایش،تو راست بر عفوت پس از توانایی ات.

خداوندا!ستایش،تو راست،ای برانگیزاننده ستایش و میراثبَر ستایش و پدیدآور و نوآورنده ستایش و وفادار به پیمان و راستْ وعده.لشکرت شکست ناپذیر و شکوهت دیرینه است.

خداوندا!تو راست ستایش،ای اجابتگر دعاها،برکشنده درجات،فرود آورنده آیه ها از فرازِ هفت آسمان،بیرون آورنده نور از تاریکی ها،تبدیل کننده بدی ها به نیکی ها و قرار دهنده نیکی ها،درجات.

خداوندا!ستایش،تو راست،ای بخشنده گناه،پذیرنده توبه،سختْ کیفرِ توانمند.خدایی جز تو نیست و[همه چیز]به سوی تو باز می گردد.

خداوندا!ستایش،تو راست در شب،چون فرا می گیرد.ستایش،تو راست،چون روز جلوه می کند و در آخرت و دنیا.ستایش،ویژه توست و ستایش،تو راست،به تعداد هر ستاره و فرشته در آسمان.ستایش،تو راست،به تعداد همه قطره هایی که از آسمان به زمین می ریزد.ستایش،تو راست،به تعداد قطره های همه دریاها و درّه ها و رودها.ستایش،تو راست،به تعداد درخت و برگ و ریگ و هسته و عدد انس و جن و چرندگان و پرندگان و چارپایان و درندگان.ستایش،تو راست،آن اندازه که کتابت به شماره آورَد و علمت بدان احاطه بدارد؛ستایشی فراوان،جاویدان،پاکیزه و فرخنده».

سپس ده مرتبه بگو:«خدایی جز اللّه نیست که بی انباز است.فرمان روایی و ستایش،از آنِ اوست و زنده می کند و می میرانَد،و می میرانَد و زنده می کند،و اوست زنده نامیرا.خیر به دست اوست و او بر هر کاری تواناست».

و ده مرتبه بگو:«آمرزش می خواهم از خدایی که خدایِ زنده برپا دارنده ای جز او نیست و به سوی او باز می گردم».

سپس ده مرتبه بگو:«ای خدا،ای خدا!»و ده مرتبه:«ای رحمان،ای رحمان!»و ده مرتبه:«ای رحیم،ای رحیم!»و ده مرتبه:«ای پدیدآور آسمان ها و زمین،ای صاحب ارجمندی و بزرگواری!»و ده مرتبه:«ای مهربان بر بندگان و ای پر توان!»و ده مرتبه:«ای زنده،ای برپا دارنده!»و ده مرتبه:«ای خداوندی که جز تو خدایی نیست!»و ده مرتبه:«خداوندا!بر محمّد و خاندان محمّد،درود فرست»(صلوات)و ده مرتبه:«بسم اللّه الرحمن الرحیم».سپس ده مرتبه«آمین»می گویی و می گویی:«این یا آن را[خواسته]برایم انجام ده».

این دعا را یک بار پس از صبح و یک بار دیگر،پس از عصر می گویی و سپس،هر دعایی خواستی،می کنی.

ص:551

ص:552

ص:553

ص:554

ص:555

23/10

دُعاءُ الرُّکوبِ

419 . کتاب الدعاء عن أبی مجلز: عَن حُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام أَنَّهُ رَأی رَجُلاً رَکِبَ دابَّةً فَقالَ: «سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ» 1 .

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام:و بِهذا امِرتَ؟

قالَ:فَکَیفَ أقولُ؟

قالَ:تَقولُ:«الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی هَدانی لِلإِسلامِ،و مَنَّ عَلَیَّ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله،و جَعَلَنی

فی خَیرِ امَّةٍ اخرِجَت لِلنّاسِ»،فَهذِهِ النِّعمَةُ.

فَقالَ:تَبدَأُ بِهذا لِقَولِهِ عز و جل: «ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ» . (1)

ص:556


1- (2) الدعاء للطبرانی:ص 246 ح 775،المصنّف لابن أبی شیبة:ج 7 ص 116 ح 3،الدرّ المنثور:ج 7 ص 369؛ [1]الدعوات:ص 296 ح 62 عن أبی هاشم و کلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 76 ص 292 ح 17. [2]
23/10-دعای هنگام سوار شدن

419 . کتاب الدعاء به نقل از ابو مجلز:امام حسین علیه السلام دید که مردی بر چارپایی سوار شد و گفت:«منزّه است خدایی که این رای برای ما رام کرد؛وگرنه،ما رای یارای آن نبود».

پس به او فرمود:«آیا به این،فرمان یافته ای؟».

مرد گفت:پس چه بگویم؟

فرمود:«بگو:"ستایش،خدایی راست که مرا به اسلام،ره نمود و با

[فرستادن]محمّد صلی الله علیه و آله بر من،منّت نهاد و مرا در میان بهترین امّتی که برای مردم،بیرون کشیده شده است،قرار داد".این،نعمت است».

سپس ادامه داد:«ابتدا این را[که گفتم]می گویی،چون خدای عز و جل می فرماید:«سپس،چون بر آن قرار گرفتید،نعمتِ پروردگارتان رای یاد می کنید و[در پیِ آن]می گویید:منزّه است خدایی که این رای برای ما رام کرد؛وگرنه،ما رای یارایِ آن نبود»».

ص:557

24/10

دُعاءُ الفَرَج

420 . الإرشاد عن الربیع: کُنتُ رَأَیتُ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ علیه السلام حینَ دَخَلَ عَلَی المَنصورِ یُحَرِّکُ شَفَتَیهِ،فَکُلَّما حَرَّکَهُما سَکَنَ غَضَبُ المَنصورِ،حَتّی أدناهُ مِنهُ و قَد رَضِیَ عَنهُ.

فَلَمّا خَرَجَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام مِن عِندِ أبی جَعفَرٍ[المَنصورِ]اتَّبعتُهُ،فَقُلتُ:إنَّ هذَا الرَّجُلَ کانَ مِن أشَدِّ النّاسِ غَضَبا عَلَیکَ،فَلَمّا دَخَلتَ عَلَیهِ دَخَلتَ و أنتَ تُحَرِّکُ شَفَتَیکَ،و کُلَّما حَرَّکتَهُما سَکَنَ غَضَبُهُ،فَبِأَیِّ شَیءٍ کُنتَ تُحَرِّکُهُما؟!

قالَ:بِدُعاءِ جَدِّی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام.

قُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،و ما هذَا الدُّعاءُ؟

قالَ:«یا عُدَّتی عِندَ شِدَّتی،و یا غَوثی عِندَ کُربَتی،اُحرُسنی بِعَینِکَ الَّتی لا تَنامُ،وَ اکنُفنی بِرُکنِکَ الَّذی لا یُرامُ».

فَحَفِظتُ هذَا الدُّعاءَ،فَما نَزَلَت بی شِدَّةٌ قَطُّ إلاّ دَعَوتُ بِهِ فَفُرِّجَ عَنّی. (1)

ص:558


1- (1) الإرشاد:ج 2 ص 184، [1]کشف الغمّة:ج 2 ص 380،إعلام الوری:ج 1 ص 525، [2]بحار الأنوار:ج 47 ص 175 ح 21. [3]
24/10-دعای فَرَج

420 . الإرشاد به نقل از ربیع:امام صادق علیه السلام را دیدم که به گاه ورود بر منصور عبّاسی،لب هایش را تکان می داد و هر چه[بیشتر]می جنبانْد،خشم منصور فرو می نشست.به نزدیکش که رسید،منصور از او خشنود شد.

چون امام صادق علیه السلام از نزد منصور خارج شد،او را دنبال کردم و گفتم:این مرد(منصور)از خشمناک ترینِ مردم بر تو بود.چون وارد شدی،لب هایت را می جنبانْدی و هر چه بیشتر ادامه می دادی،خشمش[بیشتر]فرو می نشست.[لب]به چیز می جنباندی(چه ذکری می گفتی)؟

فرمود:«دعای جدّم امام حسین علیه السلام را می خواندم».

گفتم:فدایت شوم!این دعا چیست؟

فرمود:«ای ساز و برگ من،به گاه گرفتاری!و ای فریادرس من،به هنگام سختی!مرا با چشمت که نمی خوابد،حفظ کن و زیر سایه ستونت که خم نمی شود،بگیر».

این دعا را حفظ کردم و هیچ گرفتاری ای به من نرسید،جز آن که با خواندن این دعا گشایش یافت.

ص:559

25/10

دُعاءُ قَضاءِ الدَّینِ

421 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: شَکَوتُ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله دَینا کانَ عَلَیَّ،فَقالَ:یا عَلِیُّ،قُل:«اللّهُمَّ أغنِنی بِحَلالِکَ عَن حَرامِکَ،و بِفَضلِکَ عَمَّن سِواکَ»،فَلَو کانَ عَلَیکَ مِثلُ صَبیرٍ دَینا قَضاهُ اللّهُ عَنکَ.و صَبیرٌ:جَبَلٌ بِالیَمَنِ،لَیسَ بِالیَمَنِ جَبَلٌ أجَلَّ و لا أعظَمَ مِنهُ. (1)

26/10

دُعاءُ الأَمانِ مِنَ الغَرَقِ

422 . مسند أبی یعلی عن طلحة بن عبید اللّه عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:أمانُ امَّتی مِنَ الغَرَقِ إذا رَکِبوا أن یَقولوا: «بِسْمِ اللّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ» 2 ، «وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» 3 الآیَةَ. (2)

423 . دعائم الإسلام عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:أمانٌ لاُِمَّتی مِنَ الغَرَقِ إذا رَکِبوا فِی الفُلکِ قالوا:بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ «وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمّا یُشْرِکُونَ» 5 ،

«بِسْمِ اللّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ» . (3)

ص:560


1- (1) الأمالی للطوسی:ص 431 ح 963، [1]الأمالی للصدوق:ص 472 ح 631 [2] کلاهما عن جابر عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام،بحار الأنوار:ج 95 ص 301 ح1. [3]
2- (4) مسند أبی یعلی:ج 6 ص 181 ح 6748،عمل الیوم و اللیلة لابن السنّی:ص 176 ح 500 بزیادة«فی السفینة»بعد«رکبوا»،کنز العمّال:ج 6 ص 709 ح 17513.
3- (6) دعائم الإسلام:ج1 ص349؛ [4]تفسیر القرطبی:ج 9 ص 37 [5] عن طلحة بن عبید اللّه بن کریز.
25/10-دعای پرداخت بدهی

421 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:از بدهی ای که داشتم،به پیامبر خدا شِکوه کردم.فرمود:«ای علی!بگو:"خداوندا!مرا به حلالت از حرامت و به بخشش خودت،از غیرِ خودت.بی نیاز کن".پس اگر بدهی ات مانند صبیر (1)باشد،خدا برایت می پردازد».

26/10-دعای ایمنی از غرق شدن

422 . مسند أبی یعلی به نقل از طلحة بن عبید اللّه،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«امان امّت من از غرق شدن،این است که چون سوار[کشتی]شدند،بگویند:«به نام خداست رفتن و لنگر انداختنش.بی گمان،پروردگار من،آمرزنده مهربان است».«عظمت خدا را آن چنان که باید،نشناختند»تا پایان آیه "».

423 . دعائم الإسلام از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«امان امّت من از غرق شدن،این است که چون سوار کشتی شدند،بگویند:«به نام خداوند بخشنده مهربان».«و عظمت خدا را آن چنان که باید،نشناختند،در حالی که روز قیامت،زمین،یکسره در قبضه[قدرت]او و آسمان ها در پیچیده به دست اوست.منزّه است و والا از آنچه با او شریک می گیرند».

«به نام خداست رفتن و لنگر انداختنش.بی گمان،پروردگار من،آمرزنده مهربان است»».

ص:561


1- (1) صَبیر،نام کوهی بلند در یمن بوده است.

27/10

دُعاءُ الشّابِّ المَأخوذِ بِذَنبِهِ

424 . مهج الدعوات: مَروِیٌّ عَنِ مَولانَا الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام الدُّعاءُ المَعروفُ بِدُعاءِ الشّابِّ المَأخوذِ بِذَنبِهِ،و ما رُوِیَ عَن جَماعَةٍ یُسنِدونَ الحَدیثَ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام قالَ:

کُنتُ مَعَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام فِی الطَّوافِ فی لَیلَةٍ دَیجوجِیَّةٍ (1)قَلیلَةِ النّورِ،و قَد خَلاَ الطَّوافُ،و نامَ الزُّوّارُ،و هَدَأَتِ العُیونُ،إذ سَمِعَ مُستَغیثا مُستَجیرا مُتَرَحِّما (2)،بِصَوتٍ حَزینٍ مَحزونٍ مِن قَلبٍ موجَعٍ،و هُوَ یَقولُ:

یا مَن یُجیبُ دُعَا المُضطَرِّ فِی الظُّلَمِ یا کاشِفَ الضُّرِّ وَ البَلوی مَعَ السَّقَمِ

قَد نامَ وَفدُکَ حَولَ البَیتِ وَ انتَبَهوا یَدعو!و عَینُکَ یا قَیّومُ لَم تَنَمِ

هَب لی بِجودِکَ فَضلَ العَفوِ عَن جُرُمی یا مَن أشارَ إلَیهِ الخَلقُ فِی الحَرَمِ

إن کانَ عَفوُکَ لا یَلقاهُ ذو سَرَفٍ (3) فَمَن یَجودُ عَلَی العاصینَ بِالنِّعَمِ

قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام:فَقالَ لی:یا أبا عَبدِ اللّهِ،أ سَمِعتَ المُنادِیَ ذَنبَهُ،المُستَغیثَ رَبَّهُ؟فَقُلتُ:نَعَم،قَد سَمِعتُهُ.

فَقالَ:اِعتَبِرهُ (4)عَسی[أن] (5)تَراهُ.

فَما زِلتُ أخبِطُ فی طَخیاءِ الظَّلامِ،و أتَخَلَّلُ بَینَ النِّیامِ،فَلَمّا صِرتُ بَینَ الرُّکنِ وَ المَقامِ،بَدا لی شَخصٌ مُنتَصِبٌ،فَتَأَمَّلتُهُ فَإِذا هُوَ قائِمٌ،فَقُلتُ:

السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا العَبدُ المُقِرُّ المُستَقیلُ،المُستَغفِرُ المُستَجیرُ،أجِب بِاللّهِ ابنَ عَمِّ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله.

فَأَسرَعَ فی سُجودِهِ و قُعودِهِ و سَلَّمَ،فَلَم یَتَکَلَّم حَتّی أشارَ بِیَدِهِ بِأَن تَقَدَّمنی،فَتَقَدَّمتُهُ،فَأَتَیتُ بِهِ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقُلتُ:دونَکَ ها هُوَ!

فَنَظَرَ إلَیهِ،فَإِذا هُوَ شابٌّ حَسَنُ الوَجهِ،نَقِیُّ الثِّیابِ،فَقالَ لَهُ:مِمَّنِ الرَّجُلُ؟

فَقالَ لَهُ:مِن بَعضِ العَرَبِ.

فَقالَ لَهُ:ما حالُکَ،و مِمَّ بُکاؤُکَ وَ استِغاثَتُکَ؟

فَقالَ:حالُ مَن اوخِذَ بِالعُقوقِ فَهُوَ فی ضیقٍ،ارتَهَنَهُ المُصابُ،و غَمَرَهُ الاِکتِئابُ فَارتابَ (6)،فَدُعاؤُهُ لا یُستَجابُ.

فَقالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام:و لِمَ ذلِکَ؟

فَقالَ:لِأَنّی کُنتُ مُلتَهِیا فِی العَرَبِ بِاللَّعبِ وَ الطَّرَبِ،اُدیمُ العِصیانَ فی رَجَبٍ و شَعبانَ،و ما اراقِبُ الرَّحمنَ،و کانَ لی والِدٌ شَفیقٌ یُحَذِّرُنی مَصارِعَ الحَدَثانِ (7)،و یُخَوِّفُنِی العِقابَ بِالنّیرانِ،و یَقولُ:کَم ضَجَّ مِنکَ النَّهارُ وَ الظَّلامُ،وَ اللَّیالی وَ الأَیّامُ،وَ الشُّهورُ وَ الأَعوامُ،وَ المَلائِکَةُ الکِرامُ.و کانَ إذا ألَحَّ عَلَیَّ بِالوَعظِ زَجَرتُهُ وَ انتَهَرتُهُ،و وَثَبتُ عَلَیهِ و ضَرَبتُهُ.

فَعَمَدتُ یَوما إلی شَیءٍ مِنَ الوَرِقِ (8)و کانَت فِی الخِباءِ،فَذَهَبتُ لاِخُذَها

و أصرِفَها فیما کُنتُ عَلَیهِ،فَمانَعَنی عَن أخذِها،فَأَوجَعتُهُ ضَربا و لَوَیتُ یَدَهُ،و أخَذتُها و مَضَیتُ.

فَأَومَأَ بِیَدِهِ إلی رُکبَتَیهِ یَرومُ النُّهوضَ مِن مَکانِهِ ذلِکَ،فَلَم یُطِق یُحَرِّکُها مِن شِدَّةِ الوَجَعِ وَ الأَلَمِ،فَأَنشَأَ یَقولُ:

جَرَت رَحِمٌ بَینی و بَینَ مُنازِلٍ سَواءً کَما یَستَنزِلُ القَطرَ طالِبُه

و رَبَّیتُ حَتّی صارَ جَلدا شَمَردَلاً (9) إذا قامَ ساوی غارِبَ (10)الفَحلِ غارِبُه

و قَد کُنتُ اوتیهِ مِنَ الزّادِ فِی الصِّبا إذا جاعَ مِنهُ صَفوُهُ و أطایِبُه

فَلَمَّا استَوی فی عُنفُوانِ شَبابِهِ و أصبَحَ کَالرُّمحِ الرُّدَینِیِّ (11)خاطِبُه

تَهَضَّمَنی مالی کَذا و لَوی یَدی لَوی یَدَهُ اللّهُ الَّذی هُوَ غالِبُه

ثُمَّ حَلَفَ بِاللّهِ لَیَقدَمَنَّ إلی بَیتِ اللّهِ الحَرامِ،فَیَستَعدِی اللّهَ عَلَیَّ.

قالَ:فَصامَ أسابیعَ،و صَلّی رَکَعاتٍ،و دَعا،و خَرَجَ مُتَوَجِّها عَلی عَیرانَةٍ (12)،یَقطَعُ بِالسَّیرِ عَرضَ الفَلاةِ،و یَطوِی الأَودِیَةَ و یَعلُو الجِبالَ،حَتّی قَدِمَ مَکَّةَ یَومَ الحَجِّ الأَکبَرِ،فَنَزَلَ عَن راحِلَتِهِ،و أقبَلَ إلی بَیتِ اللّهِ الحَرامِ،فَسَعی و طافَ بِهِ،و تَعَلَّقَ بِأَستارِهِ،وَ ابتَهَلَ،و أنشَأَ یَقولُ:

یا مَن إلَیهِ أتَی الحُجّاجُ بِالجَهَدِ فَوقَ المَهاوی (13)مِنَ اقصی غایَةِ البُعدِ

إنّی أتَیتُکَ یا مَن لا یُخَیِّبُ مَن

یَدعوهُ مُبتَهِلاً بِالواحِدِ الصَّمَدِ

هذا مُنازِلُ لا یَرتاعُ مِن عققی

فَخُذ بِحَقّی یا جَبّارُ مِن وَلَدی

حَتّی تُشِلَّ بِعَونٍ مِنکَ جانِبَهُ

یا مَن تَقَدَّسَ لَم یولَد و لَم یَلِدِ

قالَ:فَوَ الَّذی سَمَکَ (14)السَّماءَ،و أنبَعَ الماءَ،مَا استَتَمَّ دُعاءَهُ حَتّی نَزَلَ بی ما تَری ثُمَّ کَشَفَ عَن یَمینِهِ،فَإِذا بِجانِبِهِ قَد شَلَّ فَأَنَا مُنذُ ثَلاثِ سِنینَ أطلُبُ إلَیهِ أن یَدعُوَ لی (15)فِی المَوضِعِ الَّذی دَعا بِهِ عَلَیَّ،فَلَم یُجِبنی،حَتّی إذا کانَ العامُ،أنعَمَ عَلَیَّ فَخَرَجتُ[بِهِ] (16)عَلی ناقَةٍ عُشَراءَ (17)اجِدُّ السَّیرَ حَثیثا رَجاءَ العافِیَةِ،حَتّی إذا کُنّا عَلَی الأَراکِ (18)،و حَطمَةِ (19)وادِی السِّیاکِ (20)نَفَرَ طائِرٌ فِی اللَّیلِ،فَنَفَرَت مِنهُ النّاقَةُ الَّتی کانَ عَلَیها،فَأَلقَتهُ إلی قَرارِ الوادی،وَ ارفَضَّ بَینَ الحَجَرَینِ،فَقَبَرتُهُ هُناکَ،و أعظَمُ مِن ذلِکَ أنّی لا اعرَفُ إلاَّ«المَأخوذَ بِدَعوَةِ أبیهِ»!

فَقالَ لَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:أتاکَ الغَوثُ،أ لا اعَلِّمُکَ دُعاءً عَلَّمَنیهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله،و فیهِ اسمُ اللّهِ الأَکبَرُ الأَعظَمُ،العَزیزُ الأَکرَمُ،الَّذی یُجیبُ بِهِ مَن دَعاهُ،و یُعطی بِهِ

مَن سَأَلَهُ،و یُفَرِّجُ[بِهِ] (21)الهَمَّ،و یَکشِفُ بِهِ الکَربَ،و یُذهِبُ بِهِ الغَمَّ،و یُبرِئُ بِهِ السُّقمَ،و یَجبُرُ بِهِ الکَسیرَ،و یُغنی بِهِ الفَقیرَ،و یَقضی بِهِ الدَّینَ،و یَرُدُّ بِهِ العَینَ،و یَغفِرُ بِهِ الذُّنوبَ،و یَستُرُ بِهِ العُیوبَ،و یُؤمِنُ بِهِ کُلَّ خائِفٍ مِن شَیطانٍ مَریدٍ،و جَبّارٍ عَنیدٍ!و لَو دَعا بِهِ طائِعٌ للّهِ ِ عَلی جَبَلٍ لَزالَ مِن مَکانِهِ،أو عَلی مَیِّتٍ لَأَحیاهُ اللّهُ بَعدَ مَوتِهِ،و لَو دَعا بِهِ عَلَی الماءِ لَمَشی عَلَیهِ بَعدَ أن لا یَدخُلَهُ العُجبُ.

فَاتَّقِ اللّهَ أیُّهَا الرَّجُلُ،فَقَد أدرَکَتنِی الرَّحمَةُ لَکَ،وَ لیَعلَمِ اللّهُ مِنکَ صِدقَ النِّیَّةِ أنَّکَ لا تَدعو بِهِ فی مَعصِیَتِهِ،و لا تُفیدُهُ إلاَّ الثِّقَةَ فی دینِکَ،فَإِن أخلَصتَ النِّیَّةَ استَجابَ اللّهُ لَکَ،و رَأَیتَ نَبِیَّکَ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله فی مَنامِکَ،یُبَشِّرُکَ بِالجَنَّةِ وَ الإِجابَةِ.

قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام:فَکانَ سُروری بِفائِدَةِ الدُّعاءِ أشَدَّ مِن سُرورِ الرَّجُلِ بِعافِیَتِهِ و ما نَزَلَ بِهِ؛لِأَنَّنی لَم أکُن سَمِعتُهُ مِنهُ،و لا عَرَفتُ هذَا الدُّعاءَ قَبلَ ذلِکَ.

ثُمَّ قالَ:اِیتِنی بِدَواةٍ و بَیاضٍ،وَ اکتُب ما املیهِ عَلَیکَ.فَفَعَلتُ،و هُوَ:

«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ،اللّهُمَّ إنّی أسأَلُکَ بِاسمِکَ یا ذَا الجَلالِ وَ الإِکرامِ،یا حَیُّ یا قَیّومُ،یا حَیُّ لا إلهَ إلاّ أنتَ،یا مَن لا یَعلَمُ ما هُوَ و لا أینَ هُوَ و لا حَیثُ هُوَ و لا کَیفَ هُوَ إلاّ هُوَ،یا ذَا المُلکِ وَ المَلَکوتِ،یا ذَا العِزَّةِ وَ الجَبَروتِ،یا مَلِکُ یا قُدّوسُ،یا سَلامُ یا مُؤمِنُ یا مُهَیمِنُ،یا عَزیزُ یا جَبّارُ یا مُتَکَبِّرُ،یا خالِقُ یا بارِئُ یا مُصَوِّرُ،یا مُفیدُ،یا وَدودُ یا مَحمودُ یا مَعبودُ،یا بَعیدُ یا قَریبُ یا مُجیبُ،یا رَقیبُ یا حَسیبُ،یا بَدیعُ یا رَفیعُ،یا مَنیعُ یا سَمیعُ،یا عَلیمُ یا حَکیمُ،یا کَریمُ یا قائِمُ یا دائِمُ یا عالِمُ یا قَدیمُ (22).

یا عَلِیُّ یا عَظیمُ،یا حَنّانُ یا مَنّانُ،یا دَیّانُ (23)یا مُستَعانُ،یا جَلیلُ یا جَمیلُ،یا وَکیلُ یا کَفیلُ،یا مُقیلُ یا مُنیلُ،یا نَبیلُ یا دَلیلُ،یا هادی،یا بادی،یا أوَّلُ یا آخِرُ،یا ظاهِرُ یا باطِنُ،یا حاکِمُ یا قاضی،یا عادِلُ یا فاضِلُ،یا واصِلُ یا طاهِرُ یا مُطَهِّرُ،یا قادِرُ یا مُقتَدِرُ،یا کَبیرُ یا مُتَکَبِّرُ.

یا واحِدُ یا أحَدُ یا صَمَدُ،یا مَن لَم یَلِد و لَم یولَد و لَم یَکُن لَهُ کُفُوا أحَدٌ،و لَم یَکُن لَهُ صاحِبَةٌ و لا کانَ مَعَهُ وَزیرٌ،و لاَ اتَّخَذَ مَعَهُ مُشیرا،و لاَ احتاجَ إلی ظَهیرٍ،و لا کانَ مَعَهُ إلهٌ،لا إلهَ إلاّ أنتَ فَتَعالَیتَ عَمّا یَقولُ الجاحِدونَ(الظّالِمونَ خ ل)عُلُوّا کَبیرا.

یا عالِمُ یا شامِخُ (24)یا باذِخُ (25)،یا فَتّاحُ یا مُرتاحُ یا مُفَرِّجُ،یا ناصِرُ یا مُنتَصِرُ،یا مُهلِکُ(مُدرِکُ خ ل)یا مُنتَقِمُ،یا باعِثُ یا وارِثُ،یا أوَّلُ یا طالِبُ یا غالِبُ،یا مَن لا یَفوتُهُ هارِبٌ،یا تَوّابُ یا أوّابُ یا وَهّابُ،یا مُسَبِّبَ الأَسبابِ،یا مُفَتِّحَ الأَبوابِ،یا مَن حَیثُ ما دُعِیَ أجابَ،یا طَهورُ یا شَکورُ،یا عَفُوُّ یا غَفورُ،یا نورَ النَّورِ،یا مُدَبِّرَ الاُمورِ،یا لَطیفُ یا خَبیرُ،یا مُتَجَبِّرُ یا مُنیرُ،یا بَصیرُ یا ظَهیرُ،یا کَبیرُ یا وَترُ،یا فَردُ یا صَمَدُ،یا سَنَدُ یا کافی،یا مُحِسنُ یا مُجمِلُ،یا شافی یا وافی یا مُعافی،یا مُنعِمُ یا مُتَفَضِّلُ یا مُتَکَرِّمُ یا مُتَفَرِّدُ.

یا مَن عَلا فَقَهَرَ،یا مَن مَلَکَ فَقَدَرَ،یا مَن بَطَنَ فَخَبَرَ،یا مَن عُبِدَ فَشَکَرَ،یا مَن عُصِیَ فَغَفَرَ و سَتَرَ،یا مَن لا تَحویهِ الفِکَرُ،و لا یُدرِکُهُ بَصَرٌ،و لا یَخفی عَلَیهِ أثَرٌ،یا رازِقَ البَشَرِ،و یا مُقَدِّرَ کُلِّ قَدَرٍ.

یا عالِیَ المَکانِ،یا شَدیدَ الأَرکانِ،یا مُبَدِّلَ الزَّمانِ،یا قابِلَ القُربانِ،یا ذَا المَنِّ

وَ الإِحسانِ،یا ذَا العِزِّ وَ السُّلطانِ،یا رَحیمُ یا رَحمنُ،یا عَظیمَ الشَّأنِ،یا مَن هُوَ کُلَّ یَومٍ فی شَأنٍ،یا مَن لا یَشغَلُهُ شَأنٌ عَن شَأنٍ.

یا سامِعَ الأَصواتِ،یا مُجیبَ الدَّعواتِ،یا مُنجِحَ الطَّلِباتِ،یا قاضِیَ الحاجاتِ،یا مُنزِلَ البَرَکاتِ،یا راحِمَ العَبَراتِ،یا مُقیلَ العَثَراتِ،یا کاشِفَ الکُرُباتِ،یا وَلِیَّ الحَسَناتِ،یا رَفیعَ الدَّرَجاتِ،یا مُعطِیَ المَسأَلاتِ،یا مُحیِیَ الأَمواتِ،یا جامِعَ الشَّتاتِ،یا مُطَّلِعُ عَلَی النِّیّاتِ،یا رادَّ ما قَد فاتَ،یا مَن لا تَشتَبِهُ عَلَیهِ الأَصواتُ،یا مَن لا تُضجِرُهُ المَسأَلاتُ و لا تَغشاهُ الظُّلُماتُ،یا نورَ الأَرضِ وَ السَّماواتِ.

یا سابِغَ النِّعَمِ،یا دافِعَ النِّقَمِ،یا بارِئَ النَّسَمِ،یا جامِعَ الاُمَمِ،یا شافِیَ السَّقَمِ،یا خالِقَ النّورِ وَ الظُّلَمِ،یا ذَا الجُودِ وَ الکَرَمِ،یا مَن لا یَطَأُ عَرشَهُ قَدَمٌ.

یا أجوَدَ الأَجوَدینَ،یا أکرَمَ الأَکرَمینَ،یا أسمَعَ السّامِعینَ،یا أبصَرَ النّاظِرینَ،یا جارَ المُستَجیرینَ،یا أمانَ الخائِفینَ،یا ظَهرَ اللاّجینَ،یا وَلِیَّ المُؤمِنینَ،یا غِیاثَ المُستَغیثینَ،یا غایَةَ الطّالِبینَ.

یا صاحِبَ کُلِّ غَریبٍ،یا مونِسَ کُلِّ وَحیدٍ،یا مَلجَأَ کُلِّ طَریدٍ،یا مَأوی کُلِّ شَریدٍ،یا حافِظَ کُلِّ ضالَّةٍ،یا راحِمَ الشَّیخِ الکَبیرِ،یا رازِقَ الطِّفلِ الصَّغیرِ،یا جابِرَ العَظمِ الکَسیرِ،یا فَکّاکَ کُلِّ أسیرٍ،یا مُغنِیَ البائِسِ الفَقیرِ،یا عِصمَةَ الخائِفِ المُستَجیرِ،یا مَن لَهُ التَّدبیرُ وَ التَّقدیرُ،یا مَنِ العَسیرُ عَلَیهِ سَهلٌ یَسیرٌ،یا مَن لا یَحتاجُ إلی تَفسیرٍ،یا مَن هُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ،یا مَن هُوَ بِکُلِّ شَیءٍ خَبیرٌ،یا مَن هُوَ بِکُلِّ شَیءٍ بَصیرٌ.

یا مُرسِلَ الرِّیاحِ،یا فالِقَ الإِصباحِ،یا باعِثَ الأَرواحِ،یا ذَا الجودِ وَ السَّماحِ،یا مَن بِیَدِهِ کُلُّ مِفتاحٍ،یا سامِعَ کُلِّ صَوتٍ،یا سابِقَ کُلِّ فَوتٍ،یا مُحیِیَ

کُلِّ نَفسٍ بَعدَ المَوتِ.

یا عُدَّتی فی شِدَّتی،یا حافِظی فی غُربَتی،یا مونِسی فی وَحدَتی،یا وَلِیّی فی نِعمَتی،یا کَنَفی حینَ تُعیینِی المَذاهِبُ،و تُسلِمُنِی الأَقارِبُ،و یَخذُلُنی کُلُّ صاحِبٍ.

یا عِمادَ مَن لا عِمادَ لَهُ،یا سَنَدَ مَن لا سَنَدَ لَهُ،یا ذُخرَ مَن لا ذُخرَ لَهُ،یا کَهفَ مَن لا کَهفَ لَهُ،یا رُکنَ مَن لا رُکنَ لَهُ،یا غِیاثَ مَن لا غِیاثَ لَهُ،یا جارَ مَن لا جارَ لَهُ.

یا جارِیَ اللَّصیقَ،یا رُکنِیَ الوَثیقَ،یا إلهی بِالتَّحقیقِ،یا رَبَّ البَیتِ (26)العَتیقِ،یا شَفیقُ یا رَفیقُ،فُکَّنی مِن حَلَقِ المَضیقِ،وَ اصرِف عَنّی کُلَّ هَمٍّ و غَمٍّ و ضیقٍ،وَ اکفِنی شَرَّ ما لا اطیقُ،و أعِنّی عَلی ما اطیقُ.

یا رادَّ یوسُفَ عَلی یَعقوبَ،یا کاشِفَ ضُرِّ أیّوبَ،یا غافِرَ ذَنبِ داوُدَ،یا رافِعَ عیسَی بنِ مَریَمَ مِن أیدِی الیَهودِ،یا مُجیبَ نِداءِ یونُسَ فِی الظُّلُماتِ،یا مُصطَفِیَ موسی بِالکَلِماتِ،یا مَن غَفَرَ لاِدَمَ خَطیئَتَهُ،و رَفَعَ إدریسَ بِرَحمَتِهِ،یا مَن نَجّی نوحامِنَ الغَرَقِ،یا مَن أهلَکَ عاد ا الاُولی و ثَمودَ فَما أبقی،و قَومَ نوحٍ مِن قَبلُ إنَّهُم کانوا هُم أظلَمَ و أطغی،وَ المُؤتَفِکَةَ أهوی (27)،یا مَن دَمَّرَ عَلی قَومِ لوطٍ،و دَمدَمَ (28)عَلی قَومِ شُعَیبٍ.

یا مَنِ اتَّخَذَ إبراهیمَ خَلیلاً،یا مَنِ اتَّخَذَ موسی کَلیما،وَ اتَّخَذَ مُحَمَّدا صَلَّی اللّهُ عَلَیهِم أجمَعینَ حَبیبا،یا مُؤتِیَ لُقمانَ الحِکمَةَ،وَ الواهِبَ لِسُلیمانَ مُلکا لا یَنبَغی لِأَحَدٍ مِن بَعدِهِ،یا مَن نَصَرَ ذَا القَرنَینِ عَلَی المُلوکِ الجَبابِرَةِ،یا مَن أعطَی الخِضرَ

الحَیاةَ،و رَدَّ لِیوشَعَ بنِ نونٍ الشَّمسَ بَعدَ غُروبِها،یا مَن رَبَطَ عَلی قَلبِ امِّ موسی،و أحصَنَ فَرجَ مَریَمَ بِنتِ عِمرانَ،یا مَن حَصَّنَ یَحیَی بنَ زَکَرِیّاءَ مِنَ الذَّنبِ،و سَکَّنَ عَن موسَی الغَضَبَ،یا مَن بَشَّرَ زَکَرِیّاءَ بِیَحیی،یا مَن فَدی إسماعیلَ مِنَ الذَّبحِ،یا مَن قَبِلَ قُربانَ هابیلَ و جَعَلَ اللَّعنَةَ عَلی قابیلَ،یا هازِمَ الأَحزابِ،صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و عَلی جَمیعِ المُرسَلینَ و مَلائِکَتِکَ المُقَرَّبینَ،و أهلِ طاعَتِکَ.

و أسأَلُکَ بِکُلِّ مَسأَلَةٍ سَأَلَکَ بِها أَحَدٌ مِمَّن رَضیتَ عَنهُ فَحَتَمتَ لَهُ عَلَی الإِجابَةِ،یا اللّهُ یا اللّهُ یا اللّهُ،یا رَحمنُ یا رَحیمُ،یا رَحمنُ یا رَحیمُ،یا رَحمنُ یا رَحیمُ،یا ذَا الجَلالِ وَ الإِکرامِ،یا ذَا الجَلالِ وَ الإِکرامِ،یا ذَا الجَلالِ وَ الإِکرامِ،بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ أسأَلُکَ بِکُلِّ اسمٍ سَمَّیتَ بِهِ نَفسَکَ،أو أنزَلتَهُ فی شَیءٍ مِن کُتُبِکَ،أوِ استَأثَرتَ بِهِ فی عِلمِ الغَیبِ عِندَکَ،و بِمَعاقِدِ العِزِّ مِن عَرشِکَ،و مُنتَهَی الرَّحمَةِ مِن کِتابِکَ،و بِما لَو أنَّ ما فِی الأَرضِ مِن شَجَرَةٍ أقلامٌ وَ البَحرُ یَمُدُّهُ مِن بَعدِهِ سَبعَةُ أبحُرٍ ما نَفِدَت کَلِماتُ اللّهِ،إنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ.و أسأَلُکَ بِأَسمائِکَ الحُسنَی الَّتی بَیَّنتَها فی کِتابِکَ،فَقُلتَ: «وَ لِلّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها» 29،وَ قُلتَ: «اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» 30 ،و قُلتَ: «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ» 31 ،و قُلتَ: «یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ» 32 .

و أنَا أسأَلُکَ یا إلهی،و أطمَعُ فی إجابَتی یا مَولایَ کَما وَعَدتَنی،و قَد دَعَوتُکَ کَما أمَرتَنی،فَافعَل بی کَذا و کَذا».

و تَسأَلُ اللّهَ تَعالی ما أحبَبتَ،و تُسَمّی حاجَتَکَ،و لا تَدعُ بِهِ إلاّ و أنتَ طاهِرٌ.

ثُمَّ قالَ لِلفَتی:إذا کانَتِ اللَّیلَةُ فَادعُ بِهِ عَشرَ مَرّاتٍ،و أتِنی مِن غَدٍ بِالخَبَرِ. (29)

قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام:و أخَذَ الفَتَی الکِتابَ و مَضی،فَلَمّا کانَ مِن غَدٍ ما أصبَحنا حینا حَتّی أتَی الفَتی إلَینا سَلیما مُعافیً،وَ الکِتابُ بِیَدِهِ،و هُوَ یَقولُ:هذا وَ اللّهِ الاِسمُ الأَعظَمُ،استُجیبَ لی وَ رَبِّ الکَعبَةِ.

قالَ لَهُ عَلِیٌّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ:حَدِّثنی!

قالَ:[لَمّا] (30)هَدَأَتِ العُیونُ بِالرُّقادِ،وَ استَحلَکَ (31)جِلبابُ (32)اللَّیلِ،رَفَعتُ یَدی بِالکِتابِ،و دَعَوتُ اللّهَ بِحَقِّهِ مِرارا،فَاُجِبتُ فِی الثّانِیَةِ:حَسبُکَ،فَقَد دَعَوتَ اللّهَ بِاسمِهِ الأَعظَمِ.

ثُمَّ اضطَجَعتُ،فَرَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی مَنامی،و قَد مَسَحَ یَدَهُ الشَّریفَةَ عَلَیَّ و هُوَ یَقولُ:اِحتَفِظ بِاسمِ اللّهِ الأَعظَمِ العَظیمِ،فَإِنَّکَ عَلی خَیرٍ.فَانتَبَهتُ مُعافیً کَما تَری،فَجَزاکَ اللّهُ خَیرا. (33)

ص:562


1- (1) الدُّجی:الظُلْمة(الصحاح:ج 6 ص 2334« [1]دجا»).
2- (2) فی بحار الأنوار:« [2]مستَرحِما»بدل«مترحّما»و هو الأصحّ.
3- (3) السَّرَفُ:الإغفال و الخطأ(الصحاح:ج 4 ص 1373«سرف»).
4- (4) اعتَبِر:اُنظر و تدَبَّر(انظر:لسان العرب:ج 4 ص 531«عبر»).
5- (5) الزیادة من بحار الأنوار. [3]
6- (6) فی بحار الأنوار ج 41 ص 225:« [4]فإن تاب»بدل«فارتاب».
7- (7) حَدَثانُ الدهر:نُوَبُهُ،و ما یحدث فیه(لسان العرب:ج 2 ص 132« [5]حدث»).
8- (8) الوَرْقُ:الدراهم المضروبة،و فی الوَرْق ثلاث لغات:وَرِق،و وِرْق،وَ وَرَق(الصحاح:ج 4 ص 1564« [6]ورق»).
9- (9) الشَّمَردَل:السریع من الإبل و غیره(الصحاح:ج 5 ص 1741« [7]شمردل»).
10- (10) الغارِب:ما بین العُنق و السَّنام،و هو الذی یُلقی علیه خِطام البعیر إذا ارسِل(المصباح المنیر:ص 444« [8]غرب»).
11- (11) الرُّمْحُ الرُّدینی:زعموا أنّه منسوب إلی امرأة السمهریّ،تسمّی ردینة،و کانا یقوّمان القَنا بِخِطِّ هَجَر(الصحاح:ج 5 ص 2122« [9]ردن»).
12- (12) العَیرانَة:الناقة تشبّه بالعَیْر[أی الحمار الوحشی]فی سرعتها و نشاطها(الصحاح:ج 2 ص 764« [10]عیر»).
13- (13) المَهواة:موضع فی الهواء مشرف ما دونه من جبلٍ و غیره(لسان العرب:ج 15 ص 370« [11]هوا»).و فی بحار الأنوار:«المِهاد».
14- (14) سمک الشیء یسمکه:إذا رفعه(النهایة:ج 2 ص 402«سمک»).
15- (15) فی المصدر:«یدعونی»،و التصویب من بحار الأنوار. [12]
16- (16) الزیادة من بحار الأنوار. [13]
17- (17) العُشَراء من النُّوق:التی مضی لحملها عشرة أشهر بعد طُروق الفَحل.و أحسن ما تکون الإبل و أنفَسُها عند أهلها إذا کانت عِشارا(تاج العروس:ج 7 ص 225 و 226« [14]عشر»).
18- (18) الأراک:هو وادی الأراک قرب مکّة(معجم البلدان:ج1 ص 135). [15]
19- (19) حَطمُ الجَبَلِ:الموضع الّذی حُطِمَ منهُ،أی ثُلِمَ فبقی منقطعا(لسان العرب:ج 12 ص 138« [16]حطم»).
20- (20) فی المصدر:«و حطته وادی السجال»،و التصویب من بحار الأنوار. [17]
21- (21) الزیادة من بحار الأنوار. [18]
22- (22) فی بحار الأنوار:«... [19]یا علیم یا حکیم یا کریم یا حلیم یا قدیم».
23- (23) الدیّانُ:القهّارُ(النهایة:ج 2 ص 148«دین»).
24- (24) الشامِخُ:العالی(النهایة:ج 2 ص 500«شمخ»).
25- (25) البَذَخُ:الفخر و التطاول،و الباذخُ:العالی(النهایة:ج 1 ص 110« [20]بذخ»).
26- (26) البیتُ العَتیقُ:یعنی الکعبة المشرّفة(مجمع البحرین:ج 2 ص 1161«عتق»).
27- (27) قیل:إنّ المؤتفکة قری قوم لوط ائتَفکَتْ بأهلِها،أی انقَلبَت،و الائتِفاک:الانقلاب،و الإهواء:الإسقاط.و احتُمِلَ أن یکون المراد بالمؤتفِکة ما هو أعمّ من قری قوم لوط؛و هی کلّ قریة نزل علیها العذاب فبادَ أهلُها فبقت خربة داثرة معالمها خاویة عروشها(المیزان فی تفسیر القرآن:ج 19 ص 50). [21]
28- (28) دَمْدَمَ علیهم ربُّهم:أی أهلکهم و أزعجهم(مفردات ألفاظ القرآن:ص 318« [22]دمدم»).
29- (33) فی المصدر:«بالخیر»،و التصویب من بحار الأنوار. [23]
30- (34) الزیادة من بحار الأنوار. [24]
31- (35) المُستَحلِک:الشدید السَّواد(النهایة:ج 1 ص 428« [25]حلک»).
32- (36) الجِلْبابُ:الإزار و الرداء(النهایة:ج 1 ص 283« [26]جلب»).
33- (37) مهج الدعوات:ص 191، [27]بحار الأنوار:ج 95 ص 394 ح 33 و ج 41 ص 224 ح 27. [28]
27/10-دعای جوان گرفتار به گناهش

424 . مهج الدعوات: از مولایمان امام حسین علیه السلام دعایی روایت شده که به«دعای جوانِ گرفتار به گناهش»معروف است و از گروهی روایت شده که حدیث را به امام حسین علیه السلام می رسانند که ایشان،چنین فرمود:

من با[پدرم]علی بن ابی طالب علیه السلام در طواف بودم.شبی ظلمانی و کم نور بود و طواف،خلوت بود و زائران در خواب و چشم ها فرو خفته بودند.در این هنگام،صدای کمک خواهی پناهجو و جویای رحمت را شنید که با آوایی غمناک و اندوهگین و دلی دردمند می گفت:

ای که دعای گرفتار در تاریکی ها را اجابت می کنی

ای گشاینده گرفتاری و بلا و بیماری!

میهمانان تو در گِرد خانه[ی کعبه]خوابیدند و بیدار شدند

دعا می کنند و ای برپا دارنده چشم تو نخوابید.

به بخششت،گناهم را به من ببخش

ای که مردم در حرم به او اشاره می کنند.

اگر عفوت خطاکار را در برنمی گیرد

پس چه کس بر گناهکاران،نعمت می بخشد؟

امام علیه السلام به من فرمود:«ای ابا عبد اللّه!آیا[ندای]نداگر به گناه خویش و کمک خواه از پروردگار خود را شنیدی؟».گفتم:آری،شنیدم.

فرمود:«با دقّت بنگر.شاید او را ببینی».

در آن شب تار،این سو و آن سو می رفتم و میان خفتگان می گشتم تا میان رُکن(حجرالأسود)و مقام ابراهیم علیه السلام،شخص ایستاده ای را دیدم که چون خوب نگریستم،دیدم همان است که[به نماز]ایستاده است.گفتم:سلام بر تو،ای بنده مُقرّ پشیمان،آمرزش خواهِ پناهجو!تو را به خدا،به ندای پسرعموی پیامبر خدا پاسخ ده.

پس سجده و تشهّد را به سرعت تمام کرد و سلام داد و بی آن که سخنی بگوید،با دست به من اشاره کرد که جلو بروم.جلوتر رفتم تا او را نزد امیرمؤمنان آوردم و گفتم:این شخص،همان است.

امام علیه السلام به او نگریست.جوانی خوش رو و خوش لباس بود.به او فرمود:«از کدام قبیله ای؟».

گفت:از قبیله ای از عرب.

فرمود:«حالت چگونه است؟و گریه و فریاد کمک خواهی ات از چیست؟».

گفت:حال کسی که به نفرین والدین گرفتار آمده و در تنگناست،پیشامدها او را در گروِ خویش گرفته اند و اندوه،او را چنان در خود غرق کرده و به تردید افکنده که دعایش مستجاب نمی شود.

علی علیه السلام به او فرمود:«چرا این گونه است؟».

گفت:من در میان عرب ها،سرگرمِ بازی و شادی(لهب و لعب)بودم و نافرمانی را در دو ماه رجب و شعبان نیز ادامه می دادم و خدا را در نظر نمی گرفتم.پدری دلسوز داشتم که مرا از سوانحِ حوادث،هشدار می داد و از کیفر آتش می ترساند و می گفت:چه قدر آفتاب و تاریکی،و نیز شب ها و روزها و ماه ها و سال ها و فرشتگان بزرگوار از تو بنالند؟

و چون در اندرز من پا می فشرد،بر سرش فریاد می کشیدم و بر او می پریدم و کتکش می زدم.روزی هم قصد چند درهمی که در پنهان داشت،کردم و چون

خواستم آنها را برگیرم و در کارهایم مصرف کنم،مرا از آن باز داشت.من هم او را زدم و دستش را پیچاندم و درهم ها را گرفتم و رفتم.او دست به زانوانش نهاد و می خواست از جایش برخیزد که از شدّت درد و رنج،نتوانست آنها را حرکت دهد و چنین سرود:

میان من و مُنازل،پیوندی برقرار شد

برابر و یکسان،به سان باران برای خواهان آن.

او را پروردم تا جوانی نیرومند و چالاک شد

و چون می ایستاد،تا گردن شترِ نَر می رسید.

و در کودکی،چون گرسنه می شد

از بهترین و پاکیزه ترین توشه ها برایش فراهم می کردم.

و چون به عنفوان جوانی و شادابی رسید

با نیزه بلند و تیز رُدَینی (1)برابری می کرد.

مالم را به یغما بُرد و دستم را پیچاند

خدا دستش را بپیچانَد که او بر وی چیره است.

سپس،به خدا سوگند یاد کرد که به کعبه بیاید و شکایت مرا به خدا ببرَد.پس هفته ها روزه گرفت و نمازها خواند و دعا کرد و[سوار]بر شتری سریع،به سوی خانه خدا بیرون آمد.دشت ها و درّه ها و کوه ها را درنوردید تا در موسم حج به مکّه رسید.از شترش پیاده شد و به سوی بیت اللّه الحرام رفت و طواف و سعی خویش را به جای آورد و به پرده کعبه آویخت و دعا و مناجات نمود و چنین سرود:

ای که حاجیان با کوشش به سویش آمدند

از دورترین جاها و فراز قلّه ها!

من نزد تو آمدم،ای که ناامید نمی کنی

کسی که یگانه بی نیاز را با زاری می خوانَد!

این،مُنازل است که حرمت مرا رعایت نمی کند

پس،ای جبّار!حقّم را از فرزندم بگیر.

به یاری ات یک طرفش را فلج کن

ای که پاکی از زاده شدن و زادن!

جوان گفت:سوگند به برافرازنده آسمان و جاری کننده آب،دعایش را تمام نکرده بود که آنچه می بینی،بر سرم آمد.

سپس جامه از سمت راستش برگرفت.طرف راست بدنش فلج بود[و افزود:]من،سه سال از او می خواستم تا در همان جایی که نفرینم کرده،برایم دعا کند و او نمی پذیرفت،تا این که امسال،بر من منّت نهاد و با او بر شتری ده ماهه آبستن،بیرون آمدم و به امید سالم شدن،به تندی راه پیمودم تا آن که به وادی اراک (2)در درّه سیاک(نزدیک مکّه)،پرنده ای در تاریکی پرید و شتری که پدرم بر آن بود،رَم کرد و او به پایین درّه و میان دو سنگ،پرتاب شد[و از دنیا رفت]و همان جا دفنش کردم.از این بزرگ تر[و دردناک تر]این که مرا جز به این نمی شناسند:«گرفتار به نفرینِ پدرش».

امیرمؤمنان،به او فرمود:«فریادرَسَت آمد.آیا تو را دعایی بیاموزم که پیامبر خدا،آن را به من آموخت و اسم اعظم و سترگِ خدا در آن است؛همان نام

عزیز و کریمی که هر کس او را بدان بخواند،اجابت می کند و هر کس از او بخواهد،عطا می نماید و اندوه را می گشاید و سختی را می زداید و غم را می بَرَد و بیماری را بهبود می بخشد و شکسته را سامان می دهد و نادار را دارا و بدهی را ادا می کند و از چشم زخم،جلوگیری می کند و گناهان را می آمرزد و عیب ها را می پوشانَد و هر ترسان از شیطان رانده شده و گردن فراز لجوج را ایمنی می دهد و اگر مطیع خدا،آن را بر کوهی بخواند،از جایش تکان می خورد و اگر بر مرده ای بخواند،زنده اش می کند و اگر بر آب بخواند،بر آن راه می رود،اگر خودپسندی او را نگیرد؟

پس،ای مرد!از خدا پروا کن که دلم بر تو رحم آورد و خداوند،باید راستی نیّتت را بداند که به اسمِ اعظم،خدا را برای معصیتی نمی خوانی و از آن،جز برای استواری دینت بهره نمی بری.پس اگر خلوص نیّت داشته باشی،خدا اجابتت می کند و پیامبرت،محمّد صلی الله علیه و آله را در خواب می بینی که به بهشت و اجابت دعایت،تو را مژده می دهد».

خوش حالی من از این دعای پُرفایده،از خوش حالی آن مرد از به دست آوردن سلامت و آنچه به او رسید،بیشتر بود؛زیرا من،آن را از امام علیه السلام نشنیده بودم و پیش تر،این دعا را نمی شناختم.

سپس،[پدرم علی علیه السلام به من]فرمود:«دوات و کاغذ بیاور و هر چه را بر تو می خوانم،بنویس».

چنین کردم و دعا،این است:

«به نام خداوند بخشنده مهربان.خداوندا!من به اسمت از تو می خواهم،ای بِشْکوهِ بزرگوار،ای زنده برپا دارنده،ای زنده ای که جز تو خدایی نیست،ای که جز او نمی داند او چیست و کجاست و در کدام سَمت و چگونه است!

ای صاحب مُلک و ملکوت،ای دارای عزّت و جبروت،ای فرمان روا،ای پاک،ای سلامت بخش،ای ایمنی ده،ای غالب،ای شکست ناپذیر،ای چیره،ای بزرگ منش،ای آفریدگار،ای سازنده،ای تصویرگر،ای سود رسان،ای تدبیرکننده،ای دوست،ای ستوده،ای معبود،ای دور،ای نزدیک،ای اجابتگر،ای مراقب،ای کافی،ای نو پدیدآورنده،ای والا،ای فرازمند،ای شنوا،ای دانا،ای فرزانه،ای کریم،ای برپا،ای جاوید،ای عالم،ای قدیم!

ای بالا،ای سِترگ،ای مهربان،ای منّت نهنده،ای قهّار،ای که از او کمک می گیرند،ای باشکوه،ای زیبا،ای وکیل،ای کفیل،ای درگذرنده،ای رساننده،ای فهیم،ای راهنما،ای هدایتگر،ای آغازکننده،ای آغاز،ای پایان،ای آشکار،ای نهان،ای حاکم،ای قاضی،ای عادل،ای صاحب فضل،ای رساننده،ای پاک،ای پاکیزه،ای توانا،ای مقتدر،ای بزرگ،ای بزرگ منش!

ای یکتا،ای یگانه،ای بی نیاز،ای که نزاد و زاده نشده و مانندی ندارد و همراهی با او نیست و دستْ یاری ندارد و مشاوری نگرفته و به پشتیبانی نیاز ندارد و خدایی با او نیست،خدایی جز او نیست!تو والایی،بسی والاتر از آنچه منکران(/ستمکاران)می گویند.

ای دانا،ای والا،ای صاحب افتخار،ای گشایشگر،ای جان فزا،ای گِره گشا،ای یاور،ای یاری دهنده،ای هلاک کننده(/دریافت کننده)،ای انتقام گیرنده،ای برانگیزنده،ای میراثدار،ای اوّل،ای جوینده،ای چیره،ای که گریزنده ای از دستش نمی رود،ای بازگردنده،ای بازآینده،ای بخشنده،ای سبب سازِ سبب ها،ای گشاینده درها،ای که هرجا باشی،اجابت می کنی،ای پاک دارنده،ای سپاس گزار،ای درگذرنده،ای آمرزشگر،ای نور در نور،ای تدبیرگرِ امور،ای باریک بین،ای آگاه،ای جبران کننده،ای روشنگر،ای بینا،ای پشتیبان،ای سِترگ،ای تنها،ای فرد،ای بی نیاز،ای تکیه گاه،ای کفایت کننده،ای احسان کننده،ای زیبا ساز،ای شفا دهنده،ای وفا کننده،ای عافیت دهنده،ای نعمت دهنده،ای بخشنده،ای باکرامت،ای تنهایِ تنها!

ای که بالا رفت و چیره گشت،ای که دارا و توانا گشت،ای که به درون رفت و خبر یافت،ای که پرستیده شد و سپاس گزارد،ای که نافرمانی شد،امّا آمرزید و پوشانْد،ای که اندیشه،او را درنمی یابد و دیده،او را در برنمی گیرد و چیزی بر او پنهان نمی مانَد،ای روزی رسانِ انسان و اندازه دهنده هر اندازه!

ای والا مکان،ای پُرتوان،ای دگرگون کننده زمان،ای پذیرنده قربانی،

ای دارای نعمت و احسان،ای دارای شوکت و سلطان،ای رحیم،ای رحمان،ای بزرگ مرتبه،ای که هر روز در کاری است.ای که کاری او را از کار دیگری باز نمی دارد!

ای شنونده آواها،ای پاسخ دهنده دعوت ها،ای برآورنده خواسته ها،ای تمام کننده نیازها،ای فرو فرستنده برکت ها،ای رَحم آورنده بر اشک ها،ای بخششگر لغزش ها،ای برطرف کننده سختی ها،ای متولّی نیکی ها،ای بالا برنده درجه ها،ای عطا کننده درخواست ها،ای زنده کننده مُرده ها،ای گرد آورنده پراکنده ها،ای آگاه بر نیّت ها،ای بازگرداننده آنچه از دست رفت،ای که آواها بر او مشتبه نمی شود،ای که درخواست ها او را ملول نمی کند و تاریکی ها او را فرا نمی گیرد،ای نورِ زمین و آسمان ها!

ای فرو ریزنده نعمت ها،ای دفع کننده نکبت ها،ای آفریننده انسان ها،ای گرد آورنده امّت ها،ای شفابخشِ بیماری ها،ای آفریدگارِ نور و تاریکی ها،ای دارای بخشش و کَرَم،ای که پایی بر عرشش گام نمی تواند گذاشت!

ای بخشنده ترینِ بخشندگان،ای کریم ترینِ کریمان،ای شنواترینِ شنوندگان،ای بیناترینِ بینندگان،ای پناه پناهجویان،ای امانِ بیمناکان،ای پشتیبانِ پناه آورندگان،ای سرپرست مؤمنان،ای فریادرس یاری خواهان،ای مقصود جستجوگران!

ای همره هر ناآشنا،ای مونس هر تنها،ای پناه هر رانده شده،ای آشیانه هر دور شده،ای نگهبان هر گم گشته،ای مهربان بر پیرِ فرتوت،ای روزی رسانِ کودک خُرد،ای ترمیم گر استخوانِ شکسته،ای آزاد کننده هر اسیر،ای بی نیاز کننده نادار فقیر،ای دستگیر هراسانْ پناه آورنده،ای دارای تدبیر و تقدیر،ای که سخت برای او آسان است،ای که نیاز به روشنگری ندارد،ای که بر هر کاری تواناست،ای که بر هر چیزی داناست،ای که به همه چیزی بیناست!

ای فرستنده بادها،ای شکافنده بامداد،ای برانگیزنده جان ها،ای دارای بخشش و گذشت،ای که هر گشایشی به دست اوست،ای شنونده هر آوا،ای رسنده به

هر چیز رونده،ای زنده کننده هر جان پس از مرگ!

ای ساز و برگِ من در سختی،ای نگاهبان من در غربت،ای مونس من در تنهایی،ای ولی نعمت من،ای سایه حمایتم،آنگاه که در راه ها می مانم و نزدیکان،مرا تسلیم می کنند و هر همراهی مرا فرو می نهد!

ای تکیه گاه بی تکیه گاهان،ای ستون آن که نقطه اتّکایی ندارد،ای اندوخته کسی که اندوخته ای ندارد،ای پناهگاه کسی که پناهگاهی ندارد،ای رُکن کسی که رُکنی[برای تکیه کردن]ندارد،ای فریادرسِ یاری خواهان،ای پناه بی پناهان!

ای همسایه دیوار به دیوار من،ای ستونِ اعتماد من،ای خدای حقّ من،ای پروردگار خانه کهن،ای دلسوز،ای همراه!مرا از حلقه های بسته و تنگ،آزاد کن و همه همّ و غمّ و تنگناهایم را از من بگردان و مرا از آنچه تاب آن را ندارم،کفایت کن و بر آنچه طاقت دارم،یاری ده.

ای بازگرداننده یوسف به یعقوب،ای برطرف کننده گرفتاریِ ایّوب،ای آمرزشگر خطای داود،ای بَرکشنده عیسی بن مریم از دستان یهود،ای پاسخ دهنده ندای یونس در تاریکی ها،ای برگزیننده موسی با کلمات،ای که خطای آدم را آمرزید و ادریس را با رحمتش[به سوی بهشت]برکشید،ای که نوح را از غرق شدن نجات بخشید،ای که قوم نخستین عاد را هلاک کرد و ثمود را باقی ننهاد و پیش از آنان نیز،قوم نوح را که ستمکارتر و طاغی تر بودند و سرزمین[لوط]را ساقط کرد،ای که قوم لوط را تباه کرد و بر قوم شعیب،عذاب فرو ریخت!

ای که ابراهیم را دوست خود گرفت،ای که موسی را هم صحبت خود کرد و محمّد که درود خدا بر او و همه پیامبران باد را حبیب خود نمود!ای دهنده حکمت به لقمان و مُلک بی مانند به سلیمان!ای پیروز کننده ذو القرنین بر

فرمان روایان جبّار!ای که به خضر،حیات دادی و خورشید را پس از غروبش برای یوشع بازگرداندی!ای که دلِ مادر موسی را استوار داشتی و ناموس مریم دختر عمران را نگاه داشتی!ای که یحیی پسر زکریا را از گناه،باز داشتی و خشم موسی را فرو نشاندی!ای که زکریّا را به[تولّد]یحیی مژده دادی!ای که ذبحی[عظیم]را جانْ فدای اسماعیل کردی،ای که قربانیِ هابیل را پذیرفتی و لعنت را بر قابیل،قرار دادی!ای فراری دهنده احزاب[مشرک]!بر محمّد و خاندان محمّد و همه فرستادگان و فرشتگان مقرّبت و فرمان بُردارانت،درود فرست.

از تو همه چیزهایی را می طلبم که هر یک از کسانی که از آنان خشنود گشتی،از تو طلبیدند و تو با اجابت برایشان مقرّر کردی.ای خداوند،ای خداوند،ای رحمان،ای رحیم،ای رحمان،ای رحیم،ای رحمان،ای رحیم،ای صاحب جلال و بزرگواری،ای صاحب جلال و بزرگواری،ای صاحب جلال و بزرگواری!به او،به او،به او،به او،به او،به او،به او،از تو می خواهم به هر نامی که خود را بدان نامیدی یا در یکی از کتاب هایت نازل کرده ای و یا در علمِ غیب خود،نزد خود،نهان کرده ای،و نیز به گِره های عزّت عرشَت و نهایتِ رحمت کتابت و به چیزی که اگر همه درختان زمین،قلم شوند و دریا و هفت دریای دیگر،مُرکّب شوند،کلمات خدا،پایان نمی گیرد،که خدا شکست ناپذیر و فرزانه است.

به نام های زیبایت از تو می خواهم که آنها را در کتابت(قرآن)روشن کرده و فرموده ای:«و نام های زیبا،از آنِ خداست.او را با آنها بخوانید»و گفته ای:«مرا بخوانید.شما را اجابت می کنم»و نیز گفته ای:«و چون بندگانم از من بخواهند،من نزدیکم،دعای دعاکننده را،چون مرا بخوانَد،اجابت می کنم»و گفتی:«ای بندگان من که بر خود زیاده روی کردید!از رحمت خدا نومید نشوید».

ای خدای من!از تو می خواهم.ای مولای من!اجابتت را طمع دارم،همان گونه که وعده دادی.تو را خواندم،همان سان که مرا فرمان دادی.پس برایم این گونه و آن گونه کن».

[ آنگاه،علی علیه السلام فرمود:]«سپس هر چه دوست داری،از خدای متعال می طلبی و نیازت را نام می بری و این دعا را جز با حال طهارت،مخوان».

سپس به جوان فرمود:«امشب،دعا را ده مرتبه بخوان و فردا خبرش را برایم بیاور».

جوان،نوشته را گرفت و رفت.فردا صبح،هنوز چیزی از صبح نگذشته بود که جوان،سالم و تن درست،نزد ما آمد و نوشته را به دست داشت و می گفت:به خدا سوگند،این اسمِ اعظم است.به پروردگار کعبه که دعایم مستجاب شد!

علی علیه السلام که درودهای خدا بر او باد به او فرمود:«برایم باز گو!».

جوان گفت:چون خواب،چشم ها را رُبود و پرده سیاه شب آویخت،نوشته را با دستانم بالا بردم و خدا را بارها به حقّ آن خواندم.در بار دوم،پاسخ آمد:«کافی است.خدا را با اسمِ اعظمش خواندی».

سپس خوابیدم و پیامبر خدا را خواب دیدم.دست شریفش را بر من کشید و می فرمود:«بر اسمِ اعظم و بزرگ خدا،مواظبت کن،که تو بر خیر هستی».

چون بیدار شدم،سالم بودم،همان گونه که می بینی،و خدا تو را جزای خیر دهد!

ص:563


1- (1) نیزه ای مشهور که ساخت زنی به نام رُدَینه بوده است.
2- (2) اراک،وادی ای است در نزدیکی مکّه.

ص:564

ص:565

ص:566

ص:567

ص:568

ص:569

ص:570

ص:571

ص:572

ص:573

ص:574

ص:575

ص:576

ص:577

ص:578

ص:579

28/10

أدعِیَتُهُ یَومَ عاشوراءَ

أ دُعاؤُهُ عِندَ بَدءِ القِتالِ

425 . الإرشاد عن علیّ بن الحسین زین العابدین علیه السلام: لَمّا صَبَّحَتِ الخَیلُ الحُسَینَ علیه السلام،رَفَعَ یَدَیهِ و قالَ:

اللّهُمَّ أنتَ ثِقَتی فی کُلِّ کَربٍ،و رَجائی فی کُلِّ شِدَّةٍ،و أنتَ لی فی کُلِّ أمرٍ نَزَلَ بی ثِقَةٌ و عُدَّةٌ،کَم مِن هَمٍّ یَضعُفُ فیهِ الفُؤادُ،و تَقِلُّ فیهِ الحیلَةُ،و یَخذُلُ فیهِ الصَّدیقُ،و یَشمَتُ (1)فیهِ العَدُوُّ،أنزَلتُهُ بِکَ و شَکَوتُهُ إلَیکَ،رَغبَةً مِنّی إلَیکَ عَمَّن سِواکَ،فَفَرَّجتَهُ و کَشَفتَهُ،و أنتَ وَلِیُّ کُلِّ نِعمَةٍ،و صاحِبُ کُلِّ حَسَنَةٍ،و مُنتَهی کُلِّ رَغبَةٍ. (2)

ص:580


1- (1) شَمِتَ به یَشْمَتُ:إذا فرح بمصیبة نزلت به(المصباح المنیر:ص 322« [1]شمت»).
2- (2) الإرشاد:ج 2 ص 96، [2]بحار الأنوار:ج 45 ص 4؛ [3]تاریخ الطبری:ج 5 ص 423، [4]تاریخ دمشق:ج 14 ص 217 و فیه«غایة»بدل«رغبة»و کلاهما عن أبی خالد الکاهلی،الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 561 [5] کلّها من دون إسنادٍ إلی المعصوم.
28/10-دعاهای امام در روز عاشورا
الف دعای امام،هنگام آغاز پیکار

425 . الإرشاد از امام زین العابدین علیه السلام:صبح[عاشورا]،چون امام حسین علیه السلام چشم گشود و لشکر را دید،دستانش را بالا برد و گفت:

«خداوندا!تو تکیه گاه من در هر سختی و امید من در هر گرفتاری هستی.در هر امری که بر من درآمده،تو تکیه گاه و ساز و برگِ منی.

بسی پریشانی که دل،در آن سست می شود و چاره،اندک می گردد و دوست،انسان را وا می گذارد و دشمن،شماتت می کند و من،از سرِ رغبت به تو،و نه دیگران،شکایتش را نزد تو آورده ام و تو در آن،برایم گشایش داده ای و آن را برطرف ساخته ای.تویی ولی هر نعمت و صاحب هر نیکی و نهایت هر مقصود».

ص:581

426 . الطبقات الکبری: لَمّا أصبَحَ[الحُسَینُ علیه السلام]یَومَهُ الَّذی قُتِلَ فیهِ قالَ:اللّهُمَّ أنتَ ثِقَتی فی کُلِّ کَربٍ،و رَجائی فی کُلِّ شِدَّةٍ،و أنتَ لی فی کُلِّ أمرٍ نَزَلَ بی ثِقَةٌ،و أنتَ وَلِیُّ کُلِّ نِعمَةٍ،و صاحِبُ کُلِّ حَسَنَةٍ. (1)

ب دُعاءٌ عَلَّمَهُ ابنَهُ

427 . الدعوات عن زین العابدین علیه السلام: ضَمَّنی والِدی علیه السلام إلی صَدرِهِ یَومَ قُتِلَ وَ الدِّماءُ تَغلی،و هُوَ یَقولُ:یا بُنَیَّ احفَظ عَنّی دُعاءً عَلَّمَتنیهِ فاطِمَةُ علیها السلام،و عَلَّمَها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله،و عَلَّمَهُ جَبرَئیلُ علیه السلام فِی الحاجَةِ وَ المُهِمِّ وَ الغَمِّ وَ النّازِلَةِ إذا نَزَلَت وَ الأَمرِ العَظیمِ الفادِحِ.قالَ:اُدعُ:

بِحَقِّ یس وَ القُرآنِ الحَکیمِ،و بِحَقِّ طه وَ القُرآنِ العَظیمِ،یا مَن یَقدِرُ عَلی حَوائِجِ السّائِلینَ،یا مَن یَعلَمُ ما فِی الضَّمیرِ،یا مُنَفِّسُ عَنِ المَکروبینَ،یا مُفَرِّجُ عَنِ المَغمومینَ،یا راحِمَ الشَّیخِ الکَبیرِ،یا رازِقَ الطِّفلِ الصَّغیرِ،یا مَن لا یَحتاجُ إلَی التَّفسیرِ،صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ،وَ افعَل بی کَذا و کَذا. (2)

ص:582


1- (1) الطبقات الکبری(الطبقة الخامسة من الصحابة):ج 1 ص 468،سیر أعلام النبلاء:ج 3 ص 301.
2- (2) الدعوات للراوندی:ص 54 ح 137،بحار الأنوار:ج 95 ص 196 ح 29. [1]

426 . الطبقات الکبری: چون امام حسین علیه السلام شبِ روزی را که در آن شهید شد،به صبح رساند،گفت:«خداوندا!تو تکیه گاه من در هر سختی و امید من در هر گرفتاری هستی.تو مورد اعتماد منی،در هر چه بر من درآید و تویی ولی هر نعمت و صاحب هر نیکی».

ب دعایی که به فرزندش آموخت

427 . الدعوات از امام زین العابدین علیه السلام:پدرم[امام حسین علیه السلام]در روزی که کشته شد و خون ها به جوش آمده بود،مرا در آغوش گرفت و فرمود:«پسر عزیزم!دعایی را که مادرم به من آموخت و او از پیامبر صلی الله علیه و آله و ایشان از جبرئیل علیه السلام فرا گرفته بود،از من به خاطر بسپار که برای نیاز و همّ و غم و پیشامد و امورِ سهمگین و سخت،به کار می آید».

سپس و چنین گفت:«به حقّ "یس" و "قرآن حکیم" و به حقّ "طه" و "قرآن عظیم".ای که بر نیازهای خواهندگان،توانایی و آنچه را در درون هاست،می دانی!ای گشاینده سختی گرفتاران،ای گشایشگرِ اندوه غم زدگان،ای رحمتگر بر پیر سال خورده،ای روزی رسان کودکِ خُرد،ای که به پرده برگرفتن،نیاز ندارد!بر محمّد و خاندان محمّد،درود فرست و برایم این گونه و آن گونه کن».

ص:583

ج دُعاؤُهُ حینَ قُتِلَ ابنُهُ عَلِیٌّ الأَکبَرُ

428 . الطبقات الکبری عن الحسین علیه السلام حینَ قُتِلَ ابنُهُ عَلِیٌّ الأَکبَرُ:اللّهُمَّ دَعَونا لِیَنصُرونا (1)فَخَذَلونا و قَتَلونا،اللّهُمَّ فَاحبِس عَنهُم قَطرَ السَّماءِ،وَ امنَعهُم بَرَکاتِ الأَرضِ،فَإِن مَتَّعتَهُم إلی حینٍ،فَفَرِّقهُم شِیَعا (2)،وَ اجعَلهُم طَرائِقَ قِدَدا (3)،و لا تُرضِ الوُلاةَ عَنهُم أبَدا. (4)

د دُعاؤُهُ حینَ استُشهِدَ وَلَدُهُ الصَّغیرُ

429 . مقاتل الطالبیّین عن مورع بن سوید بن قیس: حَدَّثَنا مَن شَهِدَ الحُسَینَ علیه السلام قالَ:کانَ مَعَهُ ابنُهُ الصَّغیرُ،فَجاءَ سَهمٌ فَوَقَعَ فی نَحرِهِ.

قالَ:فَجَعَلَ الحُسَینُ علیه السلام یَأخُذُ الدَّمَ مِن نَحرِهِ و لَبَّتِهِ (5)فَیَرمی بِهِ إلَی السَّماءِ،فَما یَرجِعُ مِنهُ شَیءٌ،و یَقولُ:اللّهُمَّ لا یَکونُ أهوَنَ عَلَیکَ مِن فَصیلٍ (6). (7)

430 . مقتل الحسین علیه السلام فی ذِکرِ شَهادَةِ عَلِیٍّ الأَصغَرِ:فَبَینَا الصَّبِیُّ فی حِجرِهِ[علیه السلام]إذ رَماهُ حَرمَلَةُ بنُ الکاهِلِ الأَسَدِیُّ فَذَبَحَهُ فی حِجرِهِ،فَتَلَقَّی الحُسَینُ علیه السلام دَمَهُ حَتَّی امتَلَأَت کَفُّهُ،ثُمَّ رَمی بِهِ نَحوَ السَّماءِ و قالَ:

اللّهُمَّ إن حَبَستَ عَنَّا النَّصرَ،فَاجعَل ذلِکَ لِما هُوَ خَیرٌ لَنا. (8)

ص:584


1- (1) أی:«إنّ أهلَ الکوفَةِ دَعَونا لِیَنصرونا...».
2- (2) الشِّیَعُ:الفِرَقُ،أی یجعلهم فِرَقا مُختلفین(النهایة:ج 2 ص 520« [1]شیع»).
3- (3) التَّقَدُّدُ:التَّقطّعُ و التفرُّق(النهایة:ج 4 ص 22« [2]قدد»).
4- (4) الطبقات الکبری(الطبقة الخامسة من الصحابة):ج 1 ص 471.
5- (5) اللَّبَبُ:المَنْحَرُ؛کاللَّبّة،و موضعُ القلادة(القاموس المحیط:ج 1 ص 127«لبب»).
6- (6) الفَصیلُ:ولد النّاقة إذا فُصِلَ عن امّه(الصحاح:ج 5 ص 1791« [3]فصل»).أی فصیل ناقة صالح علیه السلام.
7- (7) مقاتل الطالبیّین:ص 95؛ [4]المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 109 [5] نحوه و فیه«علیّ الأصغر»بدل«ابنه الصغیر»،بحار الأنوار:ج 45 ص 47. [6]
8- (8) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 32؛ [7]تسلیة المُجالس:ج 2 ص 314، [8]بحار الأنوار:ج 45 ص 47. [9]
ج دعای امام،هنگام شهادت علی اکبر

428 . الطبقات الکبری از امام حسین علیه السلام(هنگامی که فرزندش علی اکبر کشته شد):خداوندا!کوفیان،ما را فرا خواندند تا یاری مان کنند؛امّا ما را وا نهادند و کُشتند.خداوندا!بارانِ آسمان را از ایشان باز دار و برکت های زمین را از ایشان دریغ کن و اگر تا مدّتی[از زندگی]برخوردارشان ساختی،آنان را پراکنده ساز و دچار اختلافشان بگردان و هیچ گاه زمامداران را از ایشان،خشنود مکن.

د دعای امام،هنگام شهادت کودک خُردسالش

429 . مقاتل الطالبیّین،خوارزمی به نقل از مورع بن سوید بن قیس:کسی که نظاره گر امام حسین علیه السلام بود،برایم گفت:فرزند خردسالِ (1)امام علیه السلام با او بود که تیری آمد و بر گلوی کودک نشست.امام حسین علیه السلام خون را از گلو و حنجره کودک برمی گرفت و به آسمان می پاشید و چیزی از آن باز نمی گشت و می گفت:«خداوندا!نزد تو کمتر از بچّه ناقه صالح نیست».

430 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی در بیان شهادت علی اصغر:هنگامی که کودک در دامن امام علیه السلام بود،ناگهان،حَرمَلة بن کاهل اسدی تیری انداخت که گلوگاه کودک را گوش تا گوش درید.امام حسین علیه السلام دستش را از خون او پُر کرد و سپس،آن را به سوی آسمان پاشید و گفت:«خداوندا!اگر یاری را از ما باز داشتی،آن را برای چیزی بهتر به حال ما قرار ده».

ص:585


1- (1) بر اساس منابع دیگر،فرزند خُردسال،همان علی اصغر بوده است.

ه دُعاؤُهُ لَمّا قُتِلَ قاسِمُ بِنُ الحَسَنِ

431 . مقتل الحسین علیه السلام فی ذِکرِ مَصرَعِ القاسِمِ بنِ الحَسَنِ:فَإِذا بِالحُسَینِ علیه السلام قائِمٌ عَلی رَأسِ الغُلامِ...ثُمَّ احتَمَلَهُ...فَجاءَ بِهِ حَتّی ألقاهُ مَعَ القَتلی مِن أهلِ بَیتِهِ،ثُمَّ رَفَعَ طَرفَهُ إلَی السَّماءِ و قالَ:

اللّهُمَّ أحصِهِم عَدَدا (1)،و لا تُغادِر مِنهُم أحَدا،و لا تَغفِر لَهُم أبَدا،صَبرا یا بَنی عُمومَتی،صَبرا یا أهلَ بَیتی،لا رَأَیتُم هَوانا بَعدَ هذَا الیَومِ أبَدا. (2)

و دُعاؤُهُ حینَ رُمِیَ فی وَجهِهِ

432 . تاریخ دمشق عن مسلم بن رباح مولی علیّ بن أبی طالب علیه السلام: کُنتُ مَعَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام یَومَ قُتِلَ،فَرُمِیَ فی وَجهِهِ بِنُشّابَةٍ،فَقالَ لی:یا مُسلِمُ أدنِ یَدَیکَ مِنَ الدَّمِ،فَأَدنَیتُهُما فَلَمَّا امتَلَأَتا قالَ:اُسکُبهُ فی یَدی،فَسَکَبتُهُ فی یَدِهِ،فَنَفَحَ (3)بِهِما إلَی السَّماءِ و قالَ:اللّهُمَّ اطلُب بِدَمِ ابنِ بِنتِ نَبِیِّکَ.

فَما وَقَعَ مِنهُ إلَی الأَرضِ قَطرَةٌ. (4)

ز آخِرُ دُعاءٍ دَعا بِهِ

433 . مصباح المتهجّد: آخِرُ دُعاءٍ دَعا بِهِ علیه السلام یَومَ کوثِرَ (5):

اللّهُمَّ[أنتَ] (6)مُتَعالِی المَکانِ،عَظیمُ الجَبَروتِ،شَدیدُ المِحالِ (7)،غَنِیٌّ عَنِ الخَلائِقِ،عَریضُ الکِبرِیاءِ،قادِرٌ عَلی ما تَشاءُ،قَریبُ الرَّحمَةِ،صادِقُ الوَعدِ،سابِغُ النِّعمَةِ،حَسَنُ البَلاءِ،قَریبٌ إذا دُعیتَ،مُحیطٌ بِما خَلَقتَ،قابِلُ التَّوبَةِ لِمَن تابَ إلَیکَ،قادِرٌ عَلی ما أرَدتَ،و مُدرِکٌ ما طَلَبتَ،و شَکورٌ إذا شُکِرتَ،و ذَکورٌ إذا ذُکِرتَ،أدعوکَ مُحتاجا،و أرغَبُ إلَیکَ فَقیرا،و أفزَعُ إلَیکَ خائِفا،و أبکی إلَیکَ مَکروبا (8)،و أستَعینُ بِکَ ضَعیفا،و أتَوَکَّلُ عَلَیکَ کافِیا،احکُم بَینَنا و بَینَ قَومِنا،فَإِنَّهُم غَرّونا و خَدَعونا و خَذَلونا و غَدَروا بِنا و قَتَلونا،و نَحنُ عِترَةُ نَبِیِّکَ و وُلدُ حَبیبِکَ مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّهِ،الَّذِی اصطَفَیتَهُ بِالرِّسالَةِ،وَ ائتَمَنتَهُ عَلی وَحیِکَ،فَاجعَل لَنا مِن أمرِنا فَرَجا و مَخرَجا،بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ. (9)

ص:586


1- (1) فی تسلیة المجالس و [1]بحار الأنوار:« [2]اللّهمّ أحصهم عددا،و اقتلهم بددا...».
2- (2) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 28؛ [3]تسلیة المجالس:ج 2 ص 305، [4]بحار الأنوار:ج 45 ص 36. [5]
3- (3) فی الطبعة المعتمدة:«فنفخ»،و التصویب من الترجمة المطبوعة بتحقیق الشیخ محمّد باقر المحمودی.قال ابن الأثیر:[یقال]:«نفحت الشیء»إذا رمیته(النهایة:ج 5 ص 90« [6]نفح»).
4- (4) تاریخ دمشق:ج 14 ص 223،کفایة الطالب:ص 431. [7]
5- (5) المکثورُ:المغلوب،و هو الذی تکاثر علیه الناس فقهروه(النهایة:ج 4 ص 153« [8]کثر»).
6- (6) ما بین المعقوفین أثبتناه من الإقبال. [9]
7- (7) المِحالُ:و هو الکید،و قیل:المکر،و قیل:القوّة و الشِدَّة(النهایة:ج 4 ص 303« [10]محل»).
8- (8) الکُرْبة:الغمّ الذی یأخذ بالنفس،و کذلک الکرب(الصحاح:ج 1 ص 211« [11]کرب»).
9- (9) مصباح المتهجّد:ص 827 ح 887، [12]المزار الکبیر:ص 399،الإقبال:ج 3 ص 304، [13]بحار الأنوار:ج 101 ص 348 ح 1. [14]
ه دعای امام،هنگام شهادت قاسم بن الحسن

431 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی در بیان بر خاک افتادن قاسم بن الحسن:امام حسین علیه السلام بر سرِ جوان ایستاد....سپس او را بر دوش کشید...و او را آورد تا در کنار کشتگانِ از خاندانش نهاد.سپس نگاهش را به سوی آسمان کرد و گفت:«خداوندا!آنان را یک یک،بشمار و هیچ یک را وا مگذار و هیچ گاه،آنان را نیامرز.پسرعموهای من!شکیبا باشید.خاندان من!شکیبا باشید.پس از امروز،دیگر هیچ گاه خواری نخواهید دید».

و دعای امام،هنگام اصابت تیر به صورتش

432 . تاریخ دمشق به نقل از مسلم بن رباح(وابسته امام علی علیه السلام):روزی که امام حسین علیه السلام کشته شد،با او بودم.تیری به صورتش اصابت کرد.به من فرمود:«ای مسلم!دستانت را زیر خون بگیر».

دستانم را زیر خون گرفتم.چون پُر شدند،فرمود:«آن را در دستم بریز».

من ریختم.پس خون را با دستانش به آسمان پاشید و گفت:«خداوندا![انتقام]خون فرزند دختر پیامبرت را بگیر».

قطره ای از آن خون به زمین نریخت.

ز آخرین دعای امام

433 . مصباح المتهجّد: آخرین دعای امام علیه السلام هنگامی که او در میان گرفتند و مغلوب شد،

[این بود]:«خدای والا مکان،سِتُرگِ چیره،چاره ساز،بی نیاز از آفریده ها،بزرگی ات فراگیر،توانا بر هر چه بخواهی،رحمتت نزدیک،وعده ات راست،فرو ریزنده نعمت،نیکوْ آزمون،نزدیک چون خوانده شوی،محیط بر هر چه آفریدی،پذیرنده توبه آن که به سویت باز گردد،توانا بر هر چه اراده کنی،دریابنده هر چه بجویی،سپاس گزار،چون سپاسَت بگزارند و یاد کننده،چون یادت کنند!از سرِ نیاز،تو را می خوانم و از سرِ ناداری به تو رغبت می ورزم و از سرِ ترس،به تو پناه می برم و از سرِ اندوه،نزد تو می گِریم و از سرِ ضعف،یاری ات را می طلبم و برای کفایت کردن،بر تو توکّل می کنم.میان ما و قوم ما داوری کن که آنان،ما را فریفتند و نیرنگ زدند و ما را وا نهادند و به ما خیانت کردند و ما را کُشتند،در حالی که ما خاندان پیامبرت و فرزندان حبیبت،محمّد بن عبد اللّه هستیم که به رسالتت برگزیدی و بر وحی ات امینش کردی.پس برای ما فرجی و گشایشی قرار ده،به رحمتت،ای مهربان ترینِ مهربانان!».

ص:587

29/10

مَن دَعا لَهُ

أ امُّ وَهبٍ

434 . تاریخ الطبری فی ذِکرِ امِّ وَهبٍ زَوجَةِ عَبدِ اللّهِ بنِ عُمَیرٍ الکَلبِیِّ لَمّا أخَذَت عَمودا و أقبَلَت نَحوَ زَوجِها تَقولُ لَهُ:قاتِل دونَ الطَّیِّبینَ ذُرِّیَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله:فَناداها حُسَینٌ علیه السلام فَقالَ:

جُزیتُم مِن أهلِ بَیتٍ خَیرا،ارجِعی رَحِمَکِ اللّهُ إلَی النِّساءِ فَاجلِسی مَعَهُنَّ،فَإِنَّهُ

لَیسَ عَلَی النِّساءِ قِتالٌ. (1)

ص:588


1- (1) تاریخ الطبری:ج 5 ص 430، [1]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 564؛ [2]الملهوف:ص 161،مثیر الأحزان:ص 62 کلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 45 ص 17. [3]
29/10-کسانی که امام برایشان دعا کرد
الف امّ وَهْب

434 . تاریخ الطبری در یادکرد امّ وَهْب،همسر عبد اللّه بن عُمَیر کلبی،هنگامی که ستون خیمه ای را برگرفت و به سوی همسرش رفت و به او گفت:در پیش پای پاکان،نسل محمّد صلی الله علیه و آله،بجنگ:پس امام حسین علیه السلام او را ندا داد و فرمود:«از اهل بیت،جزای خیر ببینید!خدایت بیامرزد!به نزد زنان بازگرد و با آنها بنشین،که

جنگ بر عهده زنان نیست».

ص:589

ب جَونٌ

435 . تسلیة المجالس: ثُمَّ تَقَدَّمَ جَونٌ...ثُمَّ بَرَزَ لِلقِتالِ و هُوَ یُنشِدُ و یَقولُ:

کَیفَ یَرَی الکُفّارُ ضَربَ الأَسوَدِ بِالسَّیفِ ضَربا عَن بَنی مُحَمَّدِ

أذُبُّ عَنهُم بِاللِّسانِ وَ الیَدِ أرجو بِهِ الجَنَّةَ یَومَ المَورِدِ

ثُمَّ قاتَلَ حَتّی قُتِلَ،فَوَقَفَ عَلَیهِ الحُسَینُ علیه السلام و قالَ:

اللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ،و طَیِّب ریحَهُ،وَ احشُرهُ مَعَ الأَبرارِ،و عَرِّف بَینَهُ و بَینَ مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ. (1)

ج سَیفُ بنُ الحارِثِ و مالِکُ بنُ عَبدِ بنِ سُرَیعٍ

436 . تاریخ الطبری: و جاءَ الفَتَیانِ الجابِرِیّانِ:سَیفُ بنُ الحارِثِ بنِ سُرَیعٍ،و مالِکُ بنُ عَبدِ بنِ سُرَیعٍ...فَأَتَیا حُسَینا علیه السلام فَدَنَوا مِنهُ و هُما یَبکِیانِ،فَقالَ[علیه السلام]:أیِ ابنَی أخی،ما یُبکیکُما؟فَوَ اللّهِ إنّی لَأَرجو أن تَکونا عَن ساعَةٍ قَریرَی عَینٍ!

قالا:جَعَلَنَا اللّهُ فِداکَ،لا وَ اللّهِ ما عَلی أنفُسِنا نَبکی،و لکِنّا نَبکی عَلَیکَ؛نَراکَ قَد احیطَ بِکَ و لا نَقدِرُ عَلی أن نَمنَعَکَ!

فَقالَ:جَزاکُمَا اللّهُ یَا ابنَی أخی بِوَجدِکُما (2)مِن ذلِکَ،و مُواساتِکُما إیّایَ بِأَنفُسِکُما

أحسَنَ جَزاءِ المُتَّقینَ. (3)

ص:590


1- (1) تسلیة المجالس:ج 2 ص 292، [1]بحار الأنوار:ج 45 ص 22. [2]
2- (2) فی المصدر:«بوحدکما»،و التصویب من مقتل الحسین و بحار الأنوار.قال ابن منظور:وجَدَ الرجلُ فی الحزن وَجدا و وَجِد:حَزِنَ(لسان العرب:ج 3 ص 446« [3]وجد»).
3- (3) تاریخ الطبری:ج 5 ص 442، [4]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 23؛ [5]تسلیة المجالس:ج 2 ص 299 و [6]فیهما هذا الدعاء فی حقّ الغفاریَیْن،بحار الأنوار:ج 45 ص 29 و [7]راجع:الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 568. [8]
ب جَون(غلام سیاه)

435 . تسلیة المجالس: سپس،جَون،پیش رفت...و به جنگ تن به تن،درآمد و چنین رجز می خواند:

کافران،ضربه[این غلامِ]سیاه را چگونه می بینند

ضربه با شمشیر و به دفاع از فرزندان محمّد را؟

با زبان و دست،از ایشان دفاع می کنم

و بدان،بهشت را در روز ورود به محشر،امید می برم.

سپس،جنگید تا کشته شد.امام حسین علیه السلام بر سرش ایستاد و گفت:«خداوندا!رویش را سفید کن و بویش را خوش دار و با نیکان،محشورش بدار و[در قیامت]با محمّد صلی الله علیه و آله و خاندان محمّد،آشنایش کن».

ج سیف بن حارث و مالک بن عبد بن سُرَیع

436 . تاریخ الطبری: دو جوان جابری به نام های سیف بن حارث بن سُرَیع و مالک بن عبد بن سُرَیع آمدند....پس نزد امام حسین علیه السلام رفتند و به او نزدیک شدند،در حالی که می گریستند.

امام علیه السلام به آن دو فرمود:«ای پسران برادرم!چرا می گریید؟به خدا سوگند که من،امید دارم به زودی چشمتان روشن شود!».

گفتند:خدا ما را فدایت کند!به خدا سوگند،بر جانمان نمی گرییم؛بلکه بر تو می گِرییم که می بینیم از همه سو،گِرد تو را گرفته اند و ما نمی توانیم آنان را از تو باز داریم.

امام علیه السلام فرمود:«ای پسران برادرم!خدا به شما بر این اندوه و از جان

گذشتگی تان برای من،جزای خیر دهد،بهترین جزای پرهیزگاران را».

ص:591

د یَزیدُ بنُ زِیادٍ

437 . تاریخ الطبری عن فضیل بن خدیج الکندی: إنَّ یَزیدَ بنَ زِیادٍ و هُوَ أبُو الشَّعثاءِ الکِندِیُّمِن بَنی بَهدَلَةَ جَثا عَلی رُکبَتَیهِ بَینَ یَدَیِ الحُسَینِ علیه السلام فَرَمی بِمِئَةِ سَهمٍ،ما سَقَطَ مِنها خَمسَةُ أسهُمٍ!و کانَ رامِیا،فَکُلَمّا رَمی قالَ:انَا ابنُ بَهدَلَةَ،فُرسانِ العَرجَلَةِ (1).و یَقولُ حُسَینٌ علیه السلام:

اللّهُمَّ سَدِّد رَمیَتَهُ،وَ اجعَل ثَوابَهُ الجَنَّةَ. (2)

ص:592


1- (1) العَرْجَلَةُ:القطیع من الخیل(الصحاح:ج 5 ص 1763« [1]عرجل»).
2- (2) تاریخ الطبری:ج 5 ص 445، [2]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 569 و [3]فیه«یزید بن أبی زیاد»،مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 25؛تسلیة المجالس:ج 2 ص 300 و [4]فیه«بثمانیة»بدل«بمئة»و کلاهما نحوه.
د یزید بن زیاد

437 . تاریخ الطبری به نقل از فضیل بن خدیج کِندی:ابو شعثاء یزید بن زیاد کِندی،از تیره بنی بَهدَله،در جلو امام حسین علیه السلام بر زانوانش نشست و صد تیر انداخت که پنج تیرش هم به خطا نرفت.او تیرانداز بود و هر بار که تیر می انداخت،می گفت:من،پسر بَهدَله ام،سوارِ سواران!

امام حسین علیه السلام نیز می گفت:«خداوندا!پرتابش را استوار بدار و پاداشش را بهشت قرار ده».

ص:593

جلد 2

مشخصات کتاب

سرشناسه:محمدی ری شهری، محمد، 1325 -

عنوان قراردادی:جواهر الحکمه للام ابی عبدالله الحسین علیه السلام. فارسی

عنوان و نام پدیدآور:حکمت نامه امام حسین علیه السلام / محمدی ری شهری، با همکاری سیدمحمود طباطبایی نژاد، سیدروح الله طبایی؛ مترجم عبدالهادی مسعودی.

مشخصات نشر:قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 13 -

مشخصات ظاهری:2ج.

فروست:پژوهشکده علوم و معارف حدیث ؛ 131.

شابک:65000 ریال (ج.1) ؛ ج.2 978-964-493-170-3 : ؛ 120000 ریال: دوره 978-964-493-168-0 :

وضعیت فهرست نویسی:برون سپاری.

یادداشت:فهرست نویسی بر اساس جلد دوم، 1387.

یادداشت:فارسی - عربی.

یادداشت:چاپ دوم.

یادداشت:ج.1 (چاپ اول: 1385).

یادداشت:ج.2 ( چاپ سوم: 1394).

یادداشت:کتابنامه.

یادداشت:نمایه.

موضوع:حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- احادیث

موضوع:احادیث شیعه -- قرن 14

موضوع:احادیث اهل سنت -- قرن 14

شناسه افزوده:طباطبائی نژاد، محمود، 1340 -

شناسه افزوده:طبایی، روح الله

شناسه افزوده:مسعودی، عبدالهادی، 1343 -، خلاصه کننده

شناسه افزوده:موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث. سازمان چاپ و نشر

رده بندی کنگره:BP41/4/م3ج9041 1300ی

رده بندی دیویی:297/953

شماره کتابشناسی ملی:1138423

ص :1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص :2

حکمت نامه امام حسین علیه السلام

محمدی ری شهری

با همکاری سیدمحمود طباطبایی نژاد، سیدروح الله طبایی

مترجم عبدالهادی مسعودی.

ص :3

ص :4

فهرست اجمالی

ص :5

الفَصلُ الحادی عَشَرَ:الصّلاة علی النّبیّ

1/11

الحَثُّ عَلَی الصَّلاةِ عَلَی النَّبِیِّ کُلَّما ذُکِرَ

438 . معانی الأخبار عن عبد اللّه بن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جدّه علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:البَخیلُ حَقّا مَن ذُکِرتُ عِندَهُ فَلَم یُصَلِّ عَلَیَّ. (1)

439 . المعجم الکبیر بإسناده عن حسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن ذُکِرتُ عِندَهُ فَخَطِئَ (2)الصَّلاةَ عَلَیَّ خَطِئَ طَریقَ الجَنَّةِ. (3)

ص:6


1- (1) معانی الأخبار:ص 246 ح 9،الإرشاد:ج 2 ص 169 [1] عن عبد اللّه بن علیّ بن الحسین من دون الإسناد إلی أبیه عن جدّه نحوه،بحار الأنوار:ج 94 ص 54 ح 26؛ [2]سنن الترمذی:ج 5 ص 551 ح 3546، [3]المستدرک علی الصحیحین:ج 1 ص 734 ح 2015،المعجم الکبیر:ج 3 ص 128 ح 2885 کلّها نحوه.
2- (2) یقالُ خَطِئَ بمعنی أخطأ.و قیل:خَطِئ إذا تعمّد،و أخطأ إذا لم یتعمّد(النهایة:ج 2 ص 44« [4]خطأ»).
3- (3) المعجم الکبیر:ج 3 ص 128 ح 2887،الذریّة الطاهرة:ص 126 ح 147 کلاهما عن فطر بن خلیفة عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام،کنز العمّال:ج 1 ص 491 ح 2158.

ادامه باب چهارم

فصل یازدهم:صلوات فرستادن بر پیامبر

1/11-تشویق به صلوات فرستادن بر پیامبر،هرگاه که یاد می شود

438 . معانی الأخبار به نقل از عبد اللّه بن علی بن الحسین،از پدرش امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«بخیلِ حقیقی،کسی است که من در نزد او یاد شوم،ولی صلوات نفرستد».

439 . المعجم الکبیر به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«هر کس من نزدش یاد شوم،ولی در صلوات فرستادن بر من،خطا کند[و نفرستد]،راه بهشت را نمی یابد».

ص:7

2/11

أدَبُ الصَّلاةِ عَلَی النَّبِیِّ

440 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ سیّد الشهداء عن أبیه علیّ بن أبی طالب سیّد الأوصیاء علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن صَلّی عَلَیَّ و لَم یُصَلِّ عَلی آلی لَم یَجِد ریحَ الجَنَّةِ،و إنَّ ریحَها لَیوجَدُ مِن مَسیرَةِ خَمسِمِائَةِ عامٍ. (1)

ص:8


1- (1) الأمالی للصدوق:ص 267 ح 291 [1] عن أبان بن تغلب عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام،بحار الأنوار:ج 8 ص 186 ح 150،و [2]فی الأمالی للطوسی:ص 424 ح 948 [3] عن الإمام الحسن علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله و راجع:روضة الواعظین:ص 354. [4]
2/11-آداب صلوات فرستادن بر پیامبر

440 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«هر کس بر من صلوات فرستد و بر خاندانم نفرستد،بوی بهشت را که از فاصله پانصد سال راه دریافته می شود درنمی یابد».

ص:9

الفَصلُ الثّانی عَشَرَ:بیت اللّه

1/12

ضَیفُ اللّهِ

441 . بغیة الطلب عن زیاد الحارثی: سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام یَقولُ:مَن أتی مَسجِدا لا یَأتیهِ إِلاّ للّهِ ِ تَعالی،فَذاکَ ضَیفُ اللّهِ تَعالی حَتّی یَخرُجَ مِنهُ. (1)

2/12

دُعاءُ دُخُولِ المَسجِدِ وَ الخُروجِ مِنهُ

442 . الأمالی عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها الحسین عن علیّ علیه السلام: أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ إذا دَخَلَ المَسجِدَ قالَ:«اللّهُمَّ افتَح لی أبوابَ رَحمَتِکَ»،فَإِذا خَرَجَ قالَ:«اللّهُمَّ افتَح لی أبوابَ رِزقِکَ». (2)

ص:10


1- (1) بغیة الطلب فی تاریخ حلب:ج 6 ص 2585، [1]الأنساب للسمعانی:ج 3 ص 195 [2] عن زیاد بن سابور و لیس فیه«حتّی یخرج منه».
2- (2) الأمالی للطوسی:ص 596 ح 1237، [3]بحار الأنوار:ج 84 ص 26 ح 20؛ [4]مسند أبی یعلی:ج 1 ص 257 ح 482،تاریخ الطبری(المنتخب من ذیل المذیّل):ج 11 ص 667، [5]تاریخ دمشق:ج 27 ص 366 ح 5836 و فیه«فضلک»بدل«رزقک».

فصل دوازدهم:خانه خدا

1/12-میهمان خدا

441 . بُغیَة الطلب به نقل از زیاد حارثی:شنیدم که امام حسین علیه السلام می فرماید:«هر کس تنها به خاطر خدای متعال به مسجدی درآید،میهمان خداست تا زمانی که از آنجا خارج شود».

2/12-دعای ورود به مسجد و خروج از آن

442 . الأمالی،طوسی به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از پدرش امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا چون به مسجد می آمد،می گفت:«خداوندا!درهای رحمتت را بر من بگشا»و چون بیرون می رفت،می گفت:«خداوندا!درهای روزی ات را بر من بگشا».

ص:11

443 . دلائل الإمامة عن فاطمة الصغری عن أبیها الحسین علیه السلام عن فاطمة الکبری علیها السلام ابنة رسول اللّه صلی الله علیه و آله: إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله کانَ إذا دَخَلَ المَسجِدَ یَقولُ:«بِسمِ اللّهِ،اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ،وَ اغفِر ذُنوبی،وَ افتَح لی أبوابَ رَحمَتِکَ»،و إذا خَرَجَ یَقولُ:«بِسمِ اللّهِ،اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ،وَ اغفِر ذُنوبی وَ افتَح لی أبوابَ فَضلِکَ». (1)

3/12

بَرَکاتُ الإِدمانِ إلَی المَسجِدِ

444 . المحاسن عن عمیر بن المأمون: أَتَیتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام فَقُلتُ لَهُ:حَدِّثنی عَن جَدِّکَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:نَعَم،قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

مَن أدمَنَ إلَی المَسجِدِ أصابَ الخِصالَ الثَّمانِیَةَ:آیَةٌ مُحکَمَةٌ،أو فَریضَةٌ مُستَعمَلَةٌ،أو سُنَّةٌ قائِمَةٌ،أو عِلمٌ مُستَطرَفٌ (2)،أو أخٌ مُستَفادٌ،أو کَلِمَةٌ تَدُلُّهُ عَلی هُدیً،أو تَرُدُّهُ عَن رَدیً (3)،و تَرکُهُ الذَّنبَ خَشیَةً أو حَیاءً. (4)

4/12

فَضلُ الصَّلاةِ فی مَسجِدِ النَّبِیِّ 9

445 . رجال الکشّی عن سعید بن المسیّب عن علیّ بن الحسین علیه السلام: یا سَعیدُ،أخبَرَنی أبِیَ الحُسَینُ عَن أبیهِ علیهما السلام عَن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن جِبریلَ عَنِ اللّهِ جَلَّ جَلالُهُ أنَّهُ قالَ:ما مِن عَبدٍ

مِن عِبادی آمَنَ بی و صَدَّقَ بِکَ،و صَلّی فی مَسجِدِکَ رَکعَتَینِ عَلی خَلاءٍ مِنَ النّاسِ،إلاّ غَفَرتُ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ و ما تَأَخَّرَ. (5)

ص:12


1- (1) دلائل الإمامة:ص 75 ح 14، [1]بحار الأنوار:ج 84 ص 23 ح 14 و [2]راجع:سنن ابن ماجة:ج 1 ص 253 ح 771 و مسند ابن حنبل:ج 10 ص 159 ح 26479. [3]
2- (2) استطرفت الشیء:استحدثته(الصحاح:ج 4 ص 1394« [4]طرف»).
3- (3) الرَّدی:الهلاک(النهایة:ج 2 ص 216« [5]ردا»).
4- (4) المحاسن:ج 1 ص 120 ح 125، [6]بحار الأنوار:ج 84 ص 3 ح 73؛ [7]تاریخ دمشق:ج 14 ص 92 ح 3392 نحوه.
5- (5) رجال الکشّی:ج 1 ص 334 ح 188، [8]المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 134، [9]الثاقب فی المناقب:ص 356 ح 295، [10]بحار الأنوار:ج 46 ص 150 ح 8. [11]

443 . دلائل الإمامة به نقل از فاطمه صغرا،از پدرش امام حسین علیه السلام،از فاطمه علیها السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله چون به مسجد درمی آمد،می گفت:«به نام خدا.خداوندا!بر محمّد،درود فرست و گناهانم را بیامرز و درهای رحمتت را بر من بگشا»و چون بیرون می رفت،می گفت:«به نام خدا.خداوندا!بر محمّد،درود فرست و گناهانم را بیامرز و درهای فضلت را بر من بگشای».

3/12-برکت های پیوسته به مسجد رفتن

444 . المحاسن به نقل از عمیر بن مأمون:نزد امام حسین علیه السلام آمدم و به او گفتم:از جدّت پیامبر خدا،برایم حدیث بگو.

فرمود:«باشد.پیامبر خدا فرمود:"هر کس پیوسته به مسجد برود،[حدّاقل به یکی از]هشت چیز دست می یابد:آیتی استوار،یا فریضه ای عمل شده،یا سنّتی برپا،یا دانشی نو،یا برادری قابلِ استفاده،یا سخنی که او را به هدایتْ رهنمون شود یا از هلاکت بازش دارد،و ترکِ گناه از سرِ ترس یا حیا».

4/12-فضیلت نماز گزاردن در مسجد پیامبر

445 . رجال الکشّی به نقل از سعید بن مُسیَّب:امام زین العابدین علیه السلام به من فرمود:«ای سعید!پدرم امام حسین علیه السلام،از پدرش[امام علی علیه السلام]،از پیامبر خدا،از جبرئیل علیه السلام از خداوند جلیل باشکوه،برایم نقل کرد که:«هیچ بنده ای از بندگانم به من

ایمان نیاورد و تو را تصدیق نکرد و در مسجدت به دور از چشمِ مردم،نماز نگزارد،جز آن که گناهان گذشته و آینده اش را آمرزیدم».

ص:13

5/12

ذِکری أبی جَعفَرٍ عَن جَدِّهِ الحُسَینِ فِی المَسجِدِ الحَرامِ

446 . الکافی عن زرارة: قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ علیه السلام:قَد أدرَکتَ الحُسَینَ علیه السلام؟قالَ:نَعَم،أذکُرُ و أنَا مَعَهُ فِی المَسجِدِ الحَرامِ و قَد دَخَلَ فیهِ السَّیلُ،وَ النّاسُ یَقومونَ عَلَی المَقامِ،یَخرُجُ الخارِجُ یَقولُ:قَد ذَهَبَ بِهِ السَّیلُ،و یَخرُجُ مِنهُ الخارِجُ فَیَقولُ:هُوَ مَکانَهُ.

قالَ:فَقَالَ لی:یا فُلانُ،ما صَنَعَ هؤُلاءِ؟فَقُلتُ:أصلَحَکَ اللّهُ،یَخافونَ أن یَکونَ السَّیلُ قَد ذَهَبَ بِالمَقامِ.

فَقالَ:نادِ،إنَّ اللّهَ تَعالی قَد جَعَلَهُ عَلَما لَم یَکُن لِیَذهَبَ بِهِ،فَاستَقِرّوا. (1)

6/12

استِلامُ الحَجَرِ الأَسوَدِ

447 . الذرّیّة الطاهرة عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لَمّا أخَذَ اللّهُ میثاقَ العِبادِ جُعِلَ فِی الحَجَرِ،فَمِنَ الوَفاءِ بِالبَیعَةِ استِلامُ الحَجَرِ. (2)

ص:14


1- (1) الکافی:ج 4 ص 223 ح 2،کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 2 [1] ص 244 ح 2308 و فیه«و یدخل الداخل»بدل«و یخرج منه الخارج»،بحار الأنوار:ج 31 ص 33. [2]
2- (2) الذریّة الطاهرة:ص 114 ح 160.
5/12-یادکرد امام باقر از جدّش امام حسین در مسجد الحرام

446 . الکافی به نقل از زراره:به امام باقر علیه السلام گفتم:آیا شما امام حسین علیه السلام را درک کرده ای؟

فرمود:«آری.به یاد دارم که با او در مسجد الحرام بودم و سیل آمده بود و مردم،بر مقام ابراهیم علیه السلام ایستاده بودند.کسی بیرون آمد و می گفت:سیل،مقام را بُرد.دیگری خارج شد و می گفت:نه؛در جایش هست.

پس امام حسین علیه السلام به من فرمود:«ای فلان!اینها چه می کنند؟».

گفتم:خدا،امورت را به سامان کند!می ترسند که سیل،مقام را ببرد.

فرمود:«ندا بده:خداوند متعال،مقام را نشانه(عَلَم)قرار داده و آن را نمی بَرَد.در جای خود بمانید».

6/12-استلام حجرالاسود

447 . الذریة الطاهرة به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از پدرش امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«چون خداوند از بندگان پیمان گرفت،آن را در حجر[الأسود]نهاد.پس استلامِ حجر، (1)وفای به آن پیمان است».

ص:15


1- (1) استلام حَجَر الأسود،بَسودن آن با لب یا دست است.

الفَصلُ الثّالِثَ عَشَرَ:طلب الحلال

1/13

الحَثُّ عَلی طَلَبِ الحَلالِ

448 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: العِبادَةُ سَبعونَ بابا،أفضَلُها طَلَبُ الرِّزقِ الحَلالِ. (1)

2/13

الحَثُّ عَلَی التِّجارَةِ

449 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام عن النبیّ صلی الله علیه و آله: تِسعَةُ أعشارِ الرِّزقِ فِی التِّجارَةِ،وَ الجُزءُ الباقی فِی السّابِیاءِ یَعنِی الغَنَمَ. (2)

ص:16


1- (1) الفردوس:ج 3 ص 79 ح 4221؛معانی الأخبار:ص 366 ح 1 عن إسماعیل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله،و فی کشف الخفاء:ج 2 ص 53 ح 1699 نقلاً عن الدیلمی عن الإمام الحسن علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله و راجع:الکافی:ج 5 ص 78 ح 6. [1]
2- (2) الخصال:ص 446 ح 45 عن زید بن علیّ عن الإمام زین العابدین علیه السلام،بحار الأنوار:ج 64 ص 118 ح 1. [2]

فصل سیزدهم:کسب حلال

1/13-تشویق به کسب حلال

448 . الفردوس از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:عبادت،هفتاد باب(بخش)دارد که برترینِ آنها،در پیِ روزی حلال بودن است.

2/13-تشویق به تجارت

449 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:نُه دهمِ روزی در تجارت است و آن جزء باقی مانده در گلّه داری.

ص:17

3/13

بَرَکَةُ التِّجارَةِ

450 . الخصال بإسناده عن الحسین عن أبیه علیّ علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إذَا التّاجِرانِ صَدَقا و بَرّا بورِکَ لَهُما،و إذا کَذَبا و خانا لَم یُبارَک لَهُما،و هُما بِالخِیارِ ما لَم یَفتَرِقا،فَإِنِ اختَلَفا فَالقَولُ قَولُ رَبِّ السِّلعَةِ أو یَتَتارَکا. (1)

4/13

المُماکَسَةُ فِی البَیعِ

451 . تاریخ بغداد عن أبی هشام القنّاد البصری: کُنتُ أحمِلُ المَتاعَ مِنَ البَصرَةِ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام،فَکانَ رُبَّما یُماکِسُنی (2)فیهِ،فَلَعَلّی لا أقومُ مِن عِندِهِ حَتّی یَهَبَ عامَّتَهُ.

فَقُلتُ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،أجیئُکَ بِالمَتاعِ مِنَ البَصرَةِ تُماکِسُنی فیهِ،فَلَعَلّی لا أقومُ حَتّی تَهَبَ عامَّتَهُ؟!

فَقالَ:إنَّ أبی حَدَّثَنی یَرفَعُ الحَدیثَ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله،أنَّهُ قالَ:المَغبونُ (3)لا مَحمودٌ و لا مَأجورٌ. (4)

ص:18


1- (1) الخصال:ص 45 ح 43 عن زید بن علیّ عن الإمام زین العابدین علیه السلام،بحار الأنوار:ج 103 ص 95 ح 14. [1]
2- (2) المُماکَسَة فی البیع:اِنتقاص الثمن و استحطاطه(النهایة:ج 4 ص 349« [2]مکس»).
3- (3) غَبَنتُهُ فی البیع:أی خدعته،و قد غُبِنَ فهو مغبون(الصحاح:ج 6 ص 2172« [3]غبن»).
4- (4) تاریخ بغداد:ج 4 ص 180 الرقم 1863، [4]تاریخ دمشق:ج 14 ص 112 ح 3403،مسند أبی یعلی:ج 6 ص 181 ح 6750 و فیه ذیله؛عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 48 ح 184 [5] عن داود بن سلیمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله و فیه ذیله،بحار الأنوار:ج 103 ص 94 ح 12. [6]
3/13-برکت تجارت

450 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«چون دو تاجر،راست بگویند و نیکی کنند،[ دادوستدشان]برایشان برکت می کند و چون دروغ بگویند و خیانت کنند،برایشان مبارک نمی شود و آن دو تا هنگامی که از هم جدا نشده اند،حقّ فسخ معامله را دارند و اگر با هم اختلاف پیدا کردند،حق با صاحبِ کالاست[و با سوگند او،دعوا تمام است]،یا آن که خصومت را رها کنند».

4/13-چانه زدن در خرید

451 . تاریخ بغداد به نقل از ابو هِشام قنّاد بصری:من کالاهایی را از بصره برای امام حسین علیه السلام می بردم و گاه با من در خرید آن چانه می زد؛امّا برخی مواقع،هنوز از نزدش برنخاسته بودم که همه[ی آنچه خریده بود]را[به دیگران]می بخشید.[روزی]گفتم:ای فرزند پیامبر خدا!از بصره برایت کالا می آورم و با من چانه می زنی؛امّا هنوز برنخاسته،همه اش را می بخشی؟!

فرمود:«پدرم برایم نقل کرد و آن را به پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت داد که:مغبون،نه ستوده است و نه پاداش دارد».

ص:19

5/13

خَیرُ المالِ

452 . معانی الأخبار عن ثابت بن دینار عن علیّ بن الحسین عن أبیه الحسین عن أبیه علیّ علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:خَیرُ المالِ سِکَّةٌ (1)مَأبورَةٌ،و مُهرَةٌ (2)مَأمورَةٌ. (3)

ص:20


1- (1) سِکَّة مأبورة:السِّکَّةُ الطریقة المصطفّةُ من النخل،و المأبورة:الملقَّحةُ(النهایة:ج 2 ص 384« [1]سکک»).
2- (2) المُهرُ:وَلَدُ الفَرَسِ،و الاُنثی:مُهرَة(الصحاح:ج 2 ص 821« [2]مهر»).
3- (3) معانی الأخبار:ص 292 ح 1،بحار الأنوار:ج 64 ص 162 ح 7 و [3]راجع:المعجم الکبیر:ج 7 ص 91 ح 6471 و الطبقات الکبری:ج 7 ص 79. [4]
5/13-بهترین مال

452 . معانی الأخبار به نقل از ثابت بن دینار،از امام زین العابدین،از امام حسین از امام علی علیهم السلام:پیامبر خدا فرمود:«بهترین مال،باغ خرمای تلقیح شده و کُرّه اسبِ پُر زاد و ولد است».

ص:21

الفَصلُ الرّابِعَ عَشَرَ:الإنفاق

1/14

الحَثُّ عَلَی الإِنفاقِ

453 . مستدرک الوسائل: عَنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام أنَّ سائِلاً کانَ یَسأَلُ یَوما فَقالَ علیه السلام:أ تَدرونَ ما یَقولُ؟قالوا:لا،یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ!

قالَ علیه السلام:یَقولُ:أنَا رَسولُکُم،إن أعطَیتُمونی شَیئا أخَذتُهُ و حَمَلتُهُ إلی هُناکَ،و إلاّ أرِدُ إلَیهِ و کَفّی صِفرٌ (1). (2)

2/14

کُل مالَکَ قَبلَ أن یَأکُلَکَ

454 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: مالُکَ إن لَم یَکُن لَکَ کُنتَ لَهُ،فَلا تُبقِ عَلَیهِ فَإِنَّهُ لا یَبقی عَلَیکَ،و کُلهُ قَبلَ أن یَأکُلَکَ. (3)

ص:22


1- (1) صِفْر:أی خالٍ(النهایة:ج 3 ص 36«صفر»).
2- (2) مستدرک الوسائل:ج 7 ص 203 ح 8035 [1] نقلاً عن تفسیر أبی الفتوح الرازی.
3- (3) نزهة الناظر:ص 84 ح 17،الدرّة الباهرة:ص 29،أعلام الدین:ص 298 [2] نحوه،بحار الأنوار:ج 78 ص 127 ح 9 و [3]راجع:أعلام الدین:ص 298. [4]

فصل چهاردهم:انفاق

1/14-ترغیب به انفاق

453 . مستدرک الوسائل: روزی مستمندی،درخواست کمک می کرد.امام حسین علیه السلام فرمود:«آیا می دانید که او چه می گوید؟».

گفتند:نه،ای فرزند پیامبر خدا!

فرمود:«می گوید:من،فرستاده شما هستم.اگر چیزی به من بدهید،آن را می گیرم و[برایتان]به آنجا(قیامت)می برم؛وگرنه با دستانی تهی بر آن درمی آیم».

2/14-مالت را بخور،پیش از آن که تو را بخورد

454 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:مالت اگر برای تو نباشد،تو برای اویی.پس آن را باقی مگذار،که برایت باقی نمی ماند و آن را بخور،پیش از آن که تو را بخورَد.

ص:23

3/14

عاقِبَةُ البُخلِ فی طاعَةِ اللّهِ

455 . الذریّة الطاهرة بإسناده عن الحسین علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:ما مِن عَبدٍ و لا أمَةٍ یَقتُرُ (1)بِنَفَقَةٍ یُنفِقُها فیما یُرضِی اللّهَ،إلاّ أنفَقَ أضعافَها فی سَخَطِ اللّهِ. (2)

4/14

أولَی النّاسِ بِالإِنفاقِ

456 . الاختصاص عن حسن بن علیّ الجلال عن جدّه عن الحسین بن علیّ علیه السلام: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:اِبدَأ بِمَن تَعولُ:اُمَّکَ و أباکَ و اختَکَ و أخاکَ،ثُمَّ أدناکَ فَأَدناکَ. (3)

ص:24


1- (1) قَتَرَ علی عِیالِهِ:ضَیَّق علیهم فی النَّفَقَة،و کذلک التقتیر و الإقتار(الصحاح:ج 2 ص 786« [1]قتر»).
2- (2) الذریّة الطاهرة:ص 110 ح 150 عن أبی حمزة الثمالی عن الإمام الصادق عن أبیه علیهما السلام و راجع:تحف العقول:ص 293 و المعجم الکبیر:ج 22 ص 129 ح 336.
3- (3) الاختصاص:ص 219،بحار الأنوار:ج 96 ص 147 ح 24. [2]
3/14-فرجام بُخل در طاعت خدا

455 . الذریّة الطاهرة به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«مرد یا زنی نیست که در هزینه ای مورد رضایت خدا،تنگ بگیرد،جز آن که چندین برابرِ آن را در ناخشنودی خدا هزینه می کند».

4/14-سزاوارترینِ مردم به انفاق

456 . الاختصاص به نقل از حسن بن علی جلاّل،از جدّش،از امام حسین علیه السلام:شنیدم که پیامبر خدا می فرماید:«با عائله ات آغاز کن:مادر،پدر،خواهر و برادرت.سپس،[هر که]نزدیک تر و نزدیک تر[است]».

ص:25

البابُ الخامِسُ:الحکم الأخلاقیّة و العملیّة

الفَصلُ الأَوَّلُ:محاسن الأخلاق

1/1

حُسنُ الخُلُقِ

457 . تاریخ الیعقوبی عن الإمام الحسین علیه السلام: الخُلُقُ الحَسَنُ عِبادَةٌ. (1)

458 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: أیُّهَا النّاسُ!نافِسوا فِی المَکارِمِ،و سارِعوا فِی المَغانِمِ. (2)

459 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ علیهما السلام: سَمِعتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله یَقولُ:بُعِثتُ بِمَکارِمِ الأَخلاقِ و مَحاسِنِها. (3)

460 . دلائل الإمامة عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها عن امّه فاطمة علیها السلام ابنة رسول اللّه صلی الله علیه و آله: أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:خِیارُکُم ألیَنُکُم مَناکِبَ،و أکرَمُهُم لِنِسائِهِم. (4)

ص:26


1- (1) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [1]
2- (2) نثر الدرّ:ج 1 ص 334، [2]نزهة الناظر:ص 81 ح 6،کشف الغمّة:ج 2 ص 241، [3]بحار الأنوار:ج 78 ص 121 ح 4؛ [4]الفصول المهمّة:ص 176. [5]
3- (3) الأمالی للطوسی:ص 596 ح 1234 [6] عن إسحاق بن جعفر عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 69 ص 405 ح 109. [7]
4- (4) دلائل الإمامة:ص 75 ح 15.

باب پنجم:حکمت های اخلاقی و عملی

فصل یکم:اخلاق نیکو

1/1-خوش خویی

457 . تاریخ الیعقوبی از امام حسین علیه السلام:خوی خوش،عبادت است.

458 . نثر الدرّ از امام حسین علیه السلام:ای مردم!برای[کسب]مکارم[اخلاق]،رقابت کنید و برای غنیمت ها،سرعت ورزید.

459 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:شنیدم که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:«من برای اخلاق کریمانه و زیبا برانگیخته شدم».

460 . دلائل الإمامة به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از امام حسین علیه السلام،از فاطمه علیها السلام:پیامبر خدا فرمود:«بهترینِ شما،نرم خوترینِ شماست و نیز آنها که زنان خود را بیشتر اکرام کنند».

ص:27

2/1

الصِّدقُ

461 . تاریخ الیعقوبی عن الإمام الحسین علیه السلام: الصِّدقُ عِزٌّ. (1)

462 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ عن سیّد الأوصیاء علیّ بن أبی طالب علیهما السلام عن سیّد الأنبیاء محمّد صلی الله علیه و آله: لا تَنظُروا إلی کَثرَةِ صَلاتِهِم و صَومِهِم،و کَثرَةِ الحَجِّ وَ المَعروفِ و طَنطَنَتِهِم (2)بِاللَّیلِ،و لکِنِ انظُروا إلی صِدقِ الحَدیثِ و أداءِ الأَمانَةِ. (3)

3/1

الأَمانَةُ

463 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: الأَمینُ آمِنٌ،وَ البَریءُ جَریءٌ،وَ الخائِنُ خائِفٌ،وَ المُسیءُ مُستَوحِشٌ. (4)

464 . تاریخ الیعقوبی عن الإمام الحسین علیه السلام: السِّرُّ أمانَةٌ. (5)

465 . الأمالی بإسناده عن الحسین عن أبیه علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:المَجالِسُ بِالأَمانَةِ،

و لا یَحِلُّ لِمُؤمِنٍ أن یَأثُرَ (6)عَن مُؤمِنٍ أو قالَ:عَن أخیهِ المُؤمِنِ قَبیحا. (7)

ص:28


1- (1) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [1]
2- (2) الطَّنطَنَةُ:کثرة الکلام و التصویت به(لسان العرب:ج 13 ص 269« [2]طنن»).
3- (3) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 51 ح 197 [3] عن أحمد بن محمّد الهمدانی عن الإمام الجواد عن آبائه علیهم السلام،الأمالی للصدوق:ص 379 ح 481 [4] عن إبراهیم بن محمّد الهمدانی عن الإمام الجواد عن آبائه عنه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 71 ص 9 ح 13 و [5]راجع:الاختصاص:ص 229 و مشکاة الأنوار:ص 109 ح 251. [6]
4- (4) نزهة الناظر:ص 84 ح 13.
5- (5) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [7]
6- (6) أثرت الحدیثَ:إذا ذکرتَه عن غیرک(الصحاح:ج 2 ص 574«أثر»).
7- (7) الأمالی للطوسی:ص 572 ح 1185 [8] عن مسعدة بن صدقة العبدی عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 75 ص 467 ح 16 و [9]راجع:الکافی:ج 2 ص 660 ح 2 و 3 و کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 378 ح 5790 و سنن أبی داود:ج 4 ص 268 ح 4869.
2/1-راستی

461 . تاریخ الیعقوبی از امام حسین علیه السلام:راستی،[مایه]عزّت است.

462 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:به فراوانیِ نماز و روزه شان و نیز فراوانی حج و نیکوکاری و آوای نیمه شبِ آنان،نگاه نکنید؛بلکه به راستگویی و امانتداری ایشان بنگرید.

3/1-امانتداری

463 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:امین،در امان است و انسان پاک،جسور است و خیانتکار،هراسان است و بدکار،در وحشت است.

464 . تاریخ الیعقوبی از امام حسین علیه السلام:راز،امانت است.

465 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:

«مجالس،امانت اند و برای مؤمن،روا نیست که از مؤمن،بد بگوید»یا فرمود:«از برادر مؤمنش بد بگوید».

ص:29

4/1

الحُرِّیَّةُ

466 . الملهوف فی ذِکرِ مَصرَعِ الحُرِّ بنِ یَزیدَ الرِّیاحِیِّ:فَحُمِلَ إلَی الحُسَینِ علیه السلام،فَجَعَلَ یَمسَحُ التُّرابَ عَن وَجهِهِ و یَقولُ:أنتَ الحُرُّ کَما سَمَّتکَ امُّکَ؛حُرٌّ فِی الدُّنیا و حُرٌّ[فِی] (1)الآخِرَةِ. (2)

467 . الفتوح: ثُمَّ إنَّهُ[الحُسَینَ علیه السلام]دَعا إلَی البِرازِ،فَلَم یَزَل یَقتُلُ کُلَّ مَن خَرَجَ إلَیهِ مِن عُیونِ الرِّجالِ،حَتّی قَتَلَ مِنهُم مَقتَلَةً عَظیمَةً،قالَ:و تَقَدَّمَ الشِّمرُ بنُ ذِی الجَوشَنِ لَعَنَهُ اللّهُ فی قَبیلَةٍ عَظیمَةٍ،فَقاتَلَهُمُ الحُسَینُ بِأَجمَعِهِم و قاتَلوهُ،حَتّی حالوا بَینَهُ و بَینَ رَحلِهِ.

قالَ:فَصاحَ بِهِمُ الحُسَینُ علیه السلام:وَیحَکُم یا شیعَةَ آلِ أبی سُفیانَ!إن لَم یَکُن[لَکُم] (3)دینٌ،و کُنتُم لا تَخافونَ المَعادَ،فَکونوا أحرارا فی دُنیاکُم هذِهِ،وَ ارجِعوا إلی أحسابِکُم إن کُنتُم عُربا (4)کَما تَزعُمونَ.

قالَ:فَناداهُ الشِّمرُ بنُ ذِی الجَوشَنِ لَعَنَهُ اللّهُ:ما ذا تَقولُ یا حُسَینُ؟

قالَ:أقولُ:أنَا الَّذی اقاتِلُکُم،و تُقاتِلُونّی،وَ النِّساءُ لَیسَ لَکُم عَلَیهِنَّ جُناحٌ،فَامنَعوا عُتاتَکُم و طُغاتَکُم و جُهّالَکُم عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمی ما دُمتُ حَیّا.

فَقالَ الشِّمرُ:لَکَ ذلِکَ یَا ابنَ فاطِمَةَ.

قالَ:ثُمَّ صاحَ الشِّمرُ بِأَصحابِهِ و قالَ:إلَیکُم عَن حَریمِ الرَّجُلِ،وَ اقصِدوهُ فی نَفسِهِ،فَلَعَمری إنَّهُ لَکُفؤٌ کَریمٌ. (5)

ص:30


1- (1) ما بین المعقوفین سقط من المصدر،و لا یصحّ السیاق بدونه.
2- (2) الملهوف:ص 160،تسلیة المجالس:ج 2 ص 282، [1]بحار الأنوار:ج 45 ص 14؛ [2]الفتوح:ج 5 ص 102، [3]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 11. [4]
3- (3) ما بین المعقوفین سقط من المصدر،و أثبتناه من المصادر الاُخری.
4- (4) فی المصدر:«أعوانا»بدل«عُربا»،و ما فی المتن أثبتناه من مقتل الحسین للخوارزمی و الملهوف إذ هو المناسب للسیاق.و فی بعض المصادر:«أعرابا».
5- (5) الفتوح:ج 5 ص 117، [5]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 33، [6]مطالب السؤول:ص 76؛ [7]الملهوف:ص 171،تسلیة المجالس:ج 2 ص 318 [8] کلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 45 ص 51. [9]
4/1-آزادگی

466 . الملهوف در بیان بر زمین افتادن حُرّ بن یزید ریاحی:او را نزد امام حسین علیه السلام آوردند.امام علیه السلام غبار از چهره اش زدود و فرمود:«تو آزاده بودی،همان گونه که مادرت تو را نام نهاد؛آزاده در دنیا و آزاده در آخرت».

467 . الفتوح: سپس امام حسین علیه السلام هماورد طلبید و هر کدام از قهرمانان را که به سوی او می آمد،می کُشت تا آن که تعداد بسیاری از آنان را کُشت.شمر بن ذی الجوشن که خدایش لعنت کند با عدّه فراوانی پیش آمدند و همگی با هم با او جنگیدند.امام حسین علیه السلام نیز با آنان جنگید تا آن که میان او و خیمه گاهش فاصله انداختند.

پس امام حسین علیه السلام بر آنان فریاد کشید:«وای بر شما،ای پیروانِ خاندان ابو سفیان!اگر دین ندارید و از معاد نمی هراسید،پس در این دنیایتان آزاده باشید و به[خوی]نیاکانتان بازگردید،اگر آن گونه که می گویید،عرب هستید».

پس شمر بن ذی الجوشن که خدایش لعنت کند،فریاد برآورد:ای حسین!چه می گویی؟

فرمود:«می گویم:من با شما می جنگم و شما با من می جنگید؛ولی زنان که گناهی ندارند.پس سرکشان و نابخردانتان را از تعرّض به حرمم،تا زنده ام،باز دارید».

شمر گفت:ای پسر فاطمه!حق با توست.

پس شمر بر یارانش بانگ زد و گفت:از حریم این مرد،دور شوید و در پیِ خودش باشید که به خدا سوگند،او همتایی بزرگوار است».

ص:31

5/1

الحِلمُ

468 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: إنَّ الحِلمَ زینَةٌ. (1)

469 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:وَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ،ما جُمِعَ شَیءٌ إلی شَیءٍ أفضَلُ مِن حِلمٍ إلی عِلمٍ. (2)

470 . مشکاة الأنوار: قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام لِلحُسَینِ علیه السلام:یا بُنَیَّ مَا الحِلمُ؟قالَ:کَظمُ الغَیظِ،و مَلکُ النَّفسِ. (3)

ص:32


1- (1) نثر الدرّ:ج 1 ص 334، [1]نزهة الناظر:ص 81 ح 5،کشف الغمّة:ج 2 ص 242، [2]بحار الأنوار:ج 78 ص 122 ح 5؛ [3]الفصول المهمّة:ص 177،و [4]فی تاریخ دمشق:ج 13 ص 259 و معدن الجواهر:ص 63 [5] عن الإمام الحسن علیه السلام.
2- (2) الخصال:ص 5 ح 11 عن الحسین بن زید عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام،الأمالی للصدوق:ص 371 ح 466 [6] عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام علیّ علیهم السلام و راجع:روضة الواعظین:ص 10. [7]
3- (3) مشکاة الأنوار:ص 379 ح 1246،و [8]فی تحف العقول:ص 225 و تاریخ دمشق:ج 13 ص 255 و المعجم الکبیر:ج 3 ص 69 ح 2688 عن الإمام الحسن علیه السلام.
5/1-بردباری

468 . نثر الدرّ از امام حسین علیه السلام:بی گمان،بردباری زیور است.

469 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«سوگند به آن که جانم در دست اوست،هیچ چیز با هیچ چیز گِرد نیامد که برتر از گِرد آمدن بردباری با دانش باشد!».

470 . مشکاة الأنوار: امیرمؤمنان به امام حسین علیه السلام فرمود:«پسر عزیزم!معنای بردباری چیست؟».

گفت:فرو خوردن خشم و فائق آمدن بر نفس.

ص:33

6/1

الرِّفقُ

471 . تاریخ الیعقوبی: قالَ بَعضُهُم:سَمِعتُ الحُسَینَ علیه السلام یَقولُ:الرِّفقُ لُبٌّ (1). (2)

472 . أعلام الدین عن الإمام الحسین علیه السلام: مَن أحجَمَ (3)عَنِ الرَّأیِ و عَیِیَت (4)بِهِ الحِیَلُ،کانَ الرِّفقُ مِفتاحَهُ. (5)

7/1

العَفوُ

473 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: إنَّ أعفَی النّاسِ مَن عَفا عَن قُدرَةٍ. (6)

474 . کشف الغمّة: جَنی لَهُ[لِلإِمامِ الحُسَینِ علیه السلام]غُلامٌ جِنایَةً توجِبُ العِقابَ عَلَیهِ،فَأَمَرَ بِهِ أن یُضرَبَ.

فَقالَ:یا مَولایَ «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ» !

قالَ علیه السلام:أخلوا عَنهُ.

فَقالَ:یا مَولایَ «وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ» !

قالَ علیه السلام:قَد عَفَوتُ عَنکَ.

قالَ:یا مَولایَ «وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» 7 !

قالَ علیه السلام:أنتَ حُرٌّ لِوَجهِ اللّهِ،و لَکَ ضِعفُ ما کُنتُ اعطیکَ. (7)

ص:34


1- (1) اللُّبُّ:العَقلُ،و جمعه ألباب(النهایة:ج 4 ص 223« [1]لبب»).
2- (2) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [2]
3- (3) أحْجَمَ القَومُ:أی نَکَصُوا و تَأخَّروا و تَهیَّبوا أخذه(النهایة:ج 1 ص 347« [3]حجم»).
4- (4) عَیِیَ بالأمر و عن حُجّتِه:عجز عنه،و عَیِیَ بالأمر:لم یهتدِ لوجهه(المصباح المنیر:ص 441« [4]عیی»).
5- (5) أعلام الدین:ص 298، [5]بحار الأنوار:ج 78 ص 128 ح 11. [6]
6- (6) نثر الدرّ:ج 1 ص 334، [7]نزهة الناظر:ص 81 ح 6،الدرّة الباهرة:ص 29 و فیهما«عنه قدرته»،کشف الغمّة:ج 2 ص 242، [8]بحار الأنوار:ج 78 ص 121 ح 4؛ [9]الفصول المهمّة:ص 176. [10]
7- (8) کشف الغمّة:ج 2 ص 243، [11]بحار الأنوار:ج 44 ص 195 ح 9؛ [12]الفصول المهمّة:ص 175،جواهر المطالب:ج 2 ص 317 کلاهما نحوه،الفرج بعد الشدّة للتنوخی:ج 1 ص 101 و [13]فیه«جنی غلام للحسن بن علیّ بن أبی طالب».
6/1-مدارا

471 . تاریخ الیعقوبی: کسی گفته است:شنیدم که امام حسین علیه السلام می فرماید:«مدارا،[نشانِ]خِردورزی است».

472 . أعلام الدین از امام حسین علیه السلام:هر کس در کاری مانْد و از چاره جویی درمانْد،مدارا،کلید[کار]اوست.

7/1-گذشت

473 . نثر الدرّ از امام حسین علیه السلام:باگذشت ترینِ مردم،کسی است که از سرِ قدرت درگذرد.

474 . کشف الغمّة: یکی از غلامان امام حسین علیه السلام مرتکب جرمی کیفردار شد.امام علیه السلام فرمان داد تا او را تنبیه کنند.غلام گفت:مولای من!«و فروخورندگان خشم»!

امام علیه السلام فرمود:«رهایش کنید!».

غلام گفت:مولای من!«و درگذرندگان از مردم»!

فرمود:«از تو گذشتم».

گفت:مولای من!«و خدا،نیکوکاران را دوست دارد»!

فرمود:«تو برای خاطر خدا،آزادی و دو برابر آنچه[پیش تر]به تو می دادم،به تو می دهم».

ص:35

8/1

الجودُ

475 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: أیُّهَا النّاسُ!مَن جادَ سادَ،و مَن بَخِلَ رَذُلَ،و إنَّ أجوَدَ النّاسِ مَن أعطی مَن لا یَرجوهُ. (1)

476 . مقتل الحسین علیه السلام: رُوِیَ أنَّ أعرابِیّا مِنَ البادِیَةِ قَصَدَ الحُسَینَ علیه السلام،فَسَلَّمَ عَلَیهِ،فَرَدَّ عَلَیهِ السَّلامَ و قالَ:یا أعرابِیُّ فیمَ قَصَدتَنا؟

قالَ:قَصَدتُکَ فی دِیَةٍ مُسَلَّمَةٍ إلی أهلِها.

قالَ:أ قَصَدتَ أحَدا قَبلی؟

قالَ:عُتبَةَ بنَ أبی سُفیانَ؛فَأَعطانی خَمسینَ دینارا،فَرَدَدتُها عَلَیهِ،و قُلتُ:لَأَقصِدَنَّ مَن هُوَ خَیرٌ مِنکَ و أکرَمُ،فَقالَ عُتبَةُ:و مَن هُوَ خَیرٌ مِنّی و أکرَمُ لا امَّ لَکَ؟فَقُلتُ:إمَّا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام،و إمّا عَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍ.

و قَد أتَیتُکَ بَدءا لِتُقیمَ بِها عَمودَ ظَهری،و تَرُدَّنی إلی أهلی.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:وَ الَّذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأَ النَّسَمَةَ و تَجَلّی بِالعَظَمَةِ،ما فی مِلکِ

ابنِ بِنتِ نَبِیِّکَ إلاّ مِائَتا دینارٍ،فَأَعطِهِ إیّاها یا غُلامُ،و إنّی أسأَلُکَ عَن ثَلاثِ خِصالٍ إن أنتَ أجَبتَنی عَنها أتمَمتُها خَمسَمِائَةِ دینارٍ،و إن لَم تُجِبنی ألحَقتُکَ فیمَن کانَ قَبلی.

فَقالَ الأَعرابِیُّ:أ کُلُّ ذلِکَ احتِیاجا إلی عِلمی؟أنتُم أهلُ بَیتِ النُّبُوَّةِ،و مَعدِنُ الرِّسالَةِ،و مُختَلَفُ المَلائِکَةِ!

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:لا،و لکِن سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:«أعطُوا المَعروفَ بِقَدرِ المَعرِفَةِ».

فَقالَ الأَعرابِیُّ:فَسَل،و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:ما أنجی مِنَ الهَلَکَةِ؟

فَقالَ:التَّوَکُّلُ عَلَی اللّهِ.

فَقالَ:ما أروَحُ لِلمُهِمِّ؟

قالَ:الثِّقَةُ بِاللّهِ.

فَقالَ:أیُّ شَیءٍ خَیرٌ لِلعَبدِ فی حَیاتِهِ؟

قالَ:عَقلٌ یَزینُهُ حِلمٌ.

فَقالَ:فَإِن خانَهُ ذلِکَ؟

قالَ:مالٌ یَزینُهُ سَخاءٌ و سَعَةٌ.

فَقالَ:فَإِن أخطَأَهُ ذلِکَ؟

قالَ:المَوتُ وَ الفَناءُ خَیرٌ لَهُ مِنَ الحَیاةِ وَ البَقاءِ.

قالَ:فَناوَلَهُ الحُسَینُ خاتَمَهُ،و قالَ:بِعهُ بِمِئَةِ دینارٍ،و ناوَلَهُ سَیفَهُ و قالَ:بِعهُ بِمِئَتَی دینارٍ،وَ اذهَب فَقَد أتمَمتُ لَکَ خَمسَمِائَةِ دینارٍ. (2)

ص:36


1- (1) نثر الدرّ:ج 1 ص 334، [1]نزهة الناظر:ص 81 ح 6،الدرّة الباهرة:ص 24 و فیه ذیله من«إنّ أجود»،کشف الغمّة:ج 2 ص 242،بحار الأنوار:ج 78 ص 121 ح 4؛ [2]الفصول المهمّة:ص 176. [3]
2- (2) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 155. [4]
8/1-بخشش

475 . نثر الدرّ از امام حسین علیه السلام:ای مردم!هر کس ببخشد،سَروری می یابد و هر که بخل بورزد،به پستی می گراید.بخشنده ترینِ مردم،کسی است که به فردی ببخشد که امیدی به او ندارد.

476 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی: روایت شده که اعرابی ای(بادیه نشینی)آهنگ[دیدار با]امام حسین علیه السلام کرد.چون آمد،سلام داد.

امام علیه السلام،پاسخ سلام او را داد و فرمود:«ای اعرابی!برای چه آهنگ ما کرده ای؟».

گفت:برای پرداختِ خون بهایی به صاحبان آن.

فرمود:«آیا پیش از من،به سراغ کس دیگری رفته ای؟».

گفت:عتبه بن ابو سفیان که پنجاه دینار به من داد.آن را نپذیرفتم و گفتم:به سوی کسی می روم که از تو بهتر و کریم تر است.

عتبه به من گفت:بی مادر!چه کسی از من بهتر و کریم تر است؟

گفتم:حسین بن علی یا عبد اللّه بن جعفر.

اوّل نزد تو آمدم تا ستونِ کمرم را برافرازی و مرا به خانواده ام باز گردانی.

امام حسین علیه السلام فرمود:«سوگند به آن که دانه را شکافت و انسان را آفرید و

به بزرگی جلوه نمود،در تملّک پسر دختر پیامبرت،جز دویست دینار نیست.ای غلام!آنها را به او بده.من درباره سه چیز از تو می پرسم.اگر پاسخ دادی،تا پانصد دینار به تو می دهم و اگر پاسخ ندادی،تو را به سوی آنان که پیش از من بوده اند،می فرستم».

اعرابی گفت:آیا آنها را از سرِ نیاز به دانش من می پرسی؟!شما اهل بیت نبوّت،معدنِ رسالت و جایگاه آمد و شدِ فرشتگان هستید.

امام حسین علیه السلام فرمود:«نه؛ولی از جدّم پیامبر خدا شنیدم که می فرمود:"به اندازه معرفت[هر کس]احسان کنید"».

اعرابی گفت:پس بپرس که هیچ توان و نیرویی،جز از خدا نیست.

امام علیه السلام فرمود:«چه چیز از هلاکت می رهانَد؟».

گفت:توکّل بر خدا.

فرمود:«چه چیز از امور مهم،آسودگی می دهد؟».

گفت:اعتماد به خدا.

فرمود:«چه چیز در زندگی بنده،برایش بهتر است؟».

گفت:عقلی که با بردباری،زینت یافته باشد.

فرمود:«اگر چنین نباشد،چه؟».

گفت:ثروتی که با سخاوت و فراگیری[در برابر حاجت ها]تزیین شده باشد.

فرمود:«اگر این گونه هم نباشد؟».

گفت:برای چنین شخصی،مرگ و نابودی،بهتر از زندگی و بقاست.

پس امام حسین علیه السلام انگشتر خود را به او داد و فرمود:«آن را به یک صد دینار بفروش».

سپس شمشیرش را به او بخشید و فرمود:«آن را به دویست دینار بفروش.برو که پانصد دینار را برایت کامل کردم».

ص:37

ص:38

ص:39

9/1

السَّخاءُ

477 . تاریخ الیعقوبی عن الإمام الحسین علیه السلام: السَّخاءُ غِنیً. (1)

478 . المناقب و المثالب عن الحسین بن علیّ علیه السلام: السَّخاءُ مَحَبَّةٌ. (2)

479 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: مَن قَبِلَ عَطاءَکَ،فَقَد أعانَکَ عَلَی الکَرَمِ. (3)

480 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهما السلام: کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام یَقولُ:

خَلَقتَ الخَلائِقَ فی قُدرَةٍ فَمِنهُم سَخِیٌّ و مِنهُم بَخیلُ

فَأَمَّا السَّخِیُّ فَفی راحَةٍ و أمَّا البَخیلُ فَشُؤمٌ طَویلُ (4)

10/1

الوَفاءُ

481 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: الوَفاءُ مُروءَةٌ. (5)

ص:40


1- (1) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [1]
2- (2) المناقب و المثالب للخوارزمی:ص 185 ح 604.
3- (3) نزهة الناظر:ص 83 ح 11،الدرّة الباهرة:ص 29،بحار الأنوار:ج 71 ص 357 ح 21. [2]
4- (4) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 177 ح 6 [3] عن الهیثم بن عبد اللّه الرمّانی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج49 ص111 ح7،و [4]فی المناقب لابن شهرآشوب:ج4 ص18 [5] نسب الأبیات إلی الإمام الحسن علیه السلام.
5- (5) نثر الدرّ:ج 1 ص 334،نزهة الناظر:ص 81 ح 5،کشف الغمّة:ج 2 ص 242،بحار الأنوار:ج 78 ص 122 ح 5؛الفصول المهمّة:ص 177،و فی تاریخ دمشق:ج 13 ص 259 و معدن الجواهر:ص 63 عن الإمام الحسن علیه السلام.
9/1-سخاوت

477 . تاریخ الیعقوبی از امام حسین علیه السلام:سخاوت،توانگری است.

478 . المناقب و المثالب از امام حسین علیه السلام:سخاوت،محبّت است.

479 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:هر کس عطایت را بپذیرد،تو را بر بزرگواری،یاری داده است.

480 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:امیرمؤمنان،پیوسته می فرمود:

«مردمان را با قدرت آفریدی

برخی سخاوتمندند و برخی بخیل.

امّا سخاوتمند،آسوده است

و بخیل،نکبتش طولانی است.

10/1-وفاداری

481 . نثر الدر از امام حسین علیه السلام:وفاداری،جوان مردی است.

ص:41

11/1

الصَّمتُ

482 . تاریخ الیعقوبی عن الإمام الحسین علیه السلام: الصَّمتُ زَینٌ. (1)

12/1

الصَّبرُ

483 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: الصَّبرُ مِفتاحُ الفَرَجِ،وَ الزُّهدُ غَناءُ الأَبَدِ. (2)

13/1

الشَّجاعَةُ

484 . مشکاة الأنوار: سُئِلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام عَنِ النَّجدَةِ،فَقالَ:الإِقدامُ عَلَی الکَریهَةِ،وَ الصَّبرُ عِندَ النّائِبَةِ (3)،وَ الذَّبُّ عَنِ الإِخوانِ. (4)

14/1

الشُّکرُ

485 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: شُکرُکَ لِنِعمَةٍ سالِفَةٍ،یَقتَضی نِعمَةً آنِفَةً. (5)

ص:42


1- (1) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246 و [1]راجع:تحف العقول:ص 305 و [2]اسد الغابة:ج 5 ص 66 الرقم 4688 و کنز العمّال:ج 3 ص 350 ح 6882 نقلاً عن أبی الشیخ.
2- (2) الفردوس:ج 2 ص 415 ح 3844.
3- (3) النائِبة:هی ما ینوب الإنسان؛أی ینزل به من المهمّات و الحوادث(النهایة:ج 5 ص 123« [3]نوب»).
4- (4) مشکاة الأنوار:ص 414 ح 1391،و [4]فی تحف العقول:ص 225 و تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 226 و [5]تاریخ دمشق:ج 13 ص 257 عن الإمام الحسن علیه السلام نحوه.
5- (5) نزهة الناظر:ص 80.
11/1-سکوت

482 . تاریخ الیعقوبی از امام حسین علیه السلام:سکوت،زیور است.

12/1-صبر

483 . الفردوس از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:صبر،کلید گشایش است و بی رغبتی به دنیا،بی نیازیِ جاوید.

13/1-شجاعت

484 . مشکاة الأنوار: از امام حسین علیه السلام درباره شجاعت پرسیدند.فرمود:«قدم نهادن در سختی،شکیبایی ورزیدن در مصیبت و دفاع از برادران».

14/1-شکرگزاری

485 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:شکرگزاریِ تو بر نعمت پیشین،زمینه ساز نعمتِ آینده است.

ص:43

486 . الإقبال عن الإمام الحسین علیه السلام فی دُعاءِ عَرَفَةَ:لَو حاوَلتُ وَ اجتَهَدتُ مَدَی الأَعصارِ وَ الأَحقابِ لَو عُمِّرتُها أن اؤَدِّیَ شُکرَ واحِدَةٍ مِن أنعُمِکَ مَا استَطَعتُ ذلِکَ،إلاّ بِمَنِّکَ الموجِبِ عَلَیَّ شُکرا آنِفا جَدیدا،و ثَناءً طارِفا (1)عَتیدا (2)....

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبدِکَ و رَسولِکَ و نَبِیِّکَ و عَلی آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ أجمَعینَ،و تَمِّم لَنا نَعماءَکَ،و هَنِّئنا عَطاءَکَ،وَ اجعَلنا لَکَ شاکِرینَ،و لِآلائِکَ ذاکِرینَ،آمینَ رَبَّ العالَمینَ. (3)

15/1

الرِّضا بِالقَضاءِ

487 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:...وَ ارضَ بِقَسمِ اللّهِ تَکُن أغنَی النّاسِ. (4)

488 . الدعوات عن الإمام الباقر عن علیّ بن الحسین علیهما السلام: مَرِضتُ مَرَضا شَدیدا،فَقالَ لی أبی علیه السلام:ما تَشتَهی؟

فَقُلتُ:أشتَهی أن أکونَ مِمَّن لا أقتَرِحُ عَلَی اللّهِ رَبّی سِوی ما یُدَبِّرُهُ لی.

فَقالَ لی:أحسَنتَ،ضاهَیتَ إبراهیمَ الخَلیلَ علیه السلام حَیثُ قالَ لَهُ جَبرَئیلُ علیه السلام:هَل مِن حاجَةٍ؟فَقالَ:لا أقتَرِحُ عَلی رَبّی،بَل حَسبِیَ اللّهُ و نِعمَ الوَکیلُ. (5)

ص:44


1- (1) الطارِفُ:المُستحدَثُ(الصحاح:ج 4 ص 1394« [1]طرف»).
2- (2) العَتید:الشیء الحاضر المُهیّأ(الصحاح:ج 2 ص 505« [2]عتد»).
3- (3) الإقبال:ج 2 ص 77 85، [3]البلد الأمین:ص 252 257، [4]بحار الأنوار:ج 98 ص 218 223 ح 3. [5]
4- (4) الأمالی للصدوق:ص 269 ح 295 [6] عن إسماعیل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 69 ص 368 ح 4 و [7]راجع:الأمالی للمفید:ص 350 ح 1 و الأمالی للطوسی:ص 120 ح 187. [8]
5- (5) الدعوات:ص 168 ح 468،بحار الأنوار:ج 81 ص 208 ح 24. [9]

486 . الإقبال از امام حسین علیه السلام(در دعای عَرَفه):اگر درصدد برآیم و روزگاران دراز و مدیدی با تمام توان بکوشم که یکی از نعمت هایت را شکر بگزارم،نمی توانم،مگر با لطف تو که خود،شکری نو و ستایشی تازه و حاضر را بر من،واجب می کند....

خداوندا!بر محمّد،بنده،فرستاده و پیامبرت،و خاندان پاکِ طاهرش،همگی،درود فرست و نعمت هایت را بر ما کامل کن و عطایت را بر ما گوارا گردان و ما را شکرگزار خود و یاد کننده نعمت های خود،قرار ده.آمین،ای پروردگار جهانیان!

15/1-رضایت به قسمت

487 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین صلی الله علیه و آله:شنیدم که جدّم پیامبر خدا می فرماید:«...به قسمتِ خدا،راضی باش تا بی نیازترینِ مردم شوی».

488 . الدعوات از امام باقر،از امام زین العابدین علیهما السلام:به شدّت بیمار شدم.پدرم به من فرمود:«چه میل داری؟».

گفتم:میل دارم از کسانی باشم که چیزی را به خداوند پروردگارم،پیشنهاد ندهم،جز آنچه خود برایم تدبیر می کند.

پدرم به من فرمود:«آفرین!با ابراهیم خلیل،همانند شدی،هنگامی که جبرئیل علیه السلام به او گفت:آیا حاجتی داری؟

گفت:من چیزی به پروردگارم پیشنهاد نمی دهم؛بلکه خداوند،مرا کفایت می کند،که او بهترین وکیل است».

ص:45

16/1

القَناعَةُ

489 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: القُنوعُ راحَةُ الأَبدانِ. (1)

17/1

العِزَّةُ

490 . المناقب عن الإمام الحسین علیه السلام: مَوتٌ فی عِزٍّ،خَیرٌ مِن حَیاةٍ فی ذُلٍّ.

و أنشَأَ علیه السلام فی یَومِ قَتلِهِ:

المَوتُ خَیرٌ مِن رُکوبِ العارِ وَ العارُ أولی مِن دُخولِ النّارِ

وَ اللّهِ ما هذا و هذا جاری (2)

491 . کفایة الأثر عن یحیی بن یعمن: کُنتُ عِندَ الحُسَینِ علیه السلام،إذ دَخَلَ عَلَیهِ رَجُلٌ مِنَ العَرَبِ مُتَلَثِّما أسمَرُ شَدیدُ السُّمرَةِ،فَسَلَّمَ و رَدَّ الحُسَینُ عَلَیهِ السَّلامَ،فَقالَ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ مَسأَلَةٌ!

قالَ:هاتِ....

قالَ:ما عِزُّ المَرءِ؟

قالَ:اِستِغناؤُهُ عَنِ النّاسِ. (3)

492 . الإقبال عن الإمام الحسین علیه السلام فی دُعاءِ عَرَفَةَ:یا مَن خَصَّ نَفسَهُ بِالسُّمُوِّ وَ الرِّفعَةِ،

و أولِیاؤُهُ بِعِزِّهِ(یَتَعَزَّزونَ)،یا مَن جَعَلَت لَهُ المُلوکُ نیرَ (4)المَذَلَّةِ عَلی أعناقِهِم فَهُم مِن سَطَواتِهِ خائِفونَ...

إلهی کَیفَ أستَعِزُّ و فِی الذِّلَّةِ أرکَزتَنی،أم کَیفَ لا أستَعِزُّ و إلَیکَ نَسَبتَنی؟! (5)

ص:46


1- (1) نزهة الناظر:ص 88 ح 28،أعلام الدین:ص 298، [1]بحار الأنوار:ج 78 ص 128 ح 11. [2]
2- (2) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 68، [3]نزهة الناظر:ص 88 ح 27،أعلام الدین:ص 298 و [4]لیس فیهما صدره،بحار الأنوار:ج 44 ص 192 ح 4. [5]
3- (3) کفایة الأثر:ص 232، [6]بحار الأنوار:ج 36 ص 384 ح 5. [7]
4- (4) نیر الفدان:الخشبة المعترضة فی عنق الثورین(الصحاح:ج 2 ص 840«نیر»).
5- (5) الإقبال(طبعة دار الکتب الإسلامیّة):ص 343 350،البلد الأمین:ص 254 و لیس فیه ذیله من«إلهی کیف أستعزّ...»،بحار الأنوار:ج 98 ص 220 ح 3. [8]
16/1-قناعت

489 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:قناعت،[مایه]آسودگی بدن هاست.

17/1-عزّت

490 . المناقب،ابن شهرآشوب امام حسین علیه السلام فرمود:«مرگ در عزّت،بهتر از زندگی در ذلّت است».

و در روز شهادتش چنین سرود:

مرگ،از ننگْ بهتر است

و ننگ،از ورود به آتش

و به خدا سوگند،نه ننگ به من می رسد و نه آتش.

491 . کفایة الأثر به نقل از یحیی بن یعمن:نزد امام حسین علیه السلام بودم که مرد عربی کاملاً گندمگون و نقاب زده،وارد شد و سلام داد.امام حسین علیه السلام هم پاسخ او را داد.

گفت:ای فرزند پیامبر خدا!سؤالی دارم.

فرمود:«بگو...».

گفت:عزّت مرد،در چیست؟

فرمود:«[در]بی نیازیِ او از مردم».

492 . الإقبال از امام حسین علیه السلام(در دعای عرفه):ای که خود را به والایی و رفعت،

ویژه ساخته و اولیایش به عزّت او عزّت می جویند!ای که فرمان روایان نیز یوغِ خواری در برابر او بر گردن هایشان است و از قدرت او بیمناک اند!....خدای من!چگونه عزّت جویم،در حالی که در خواری جایم داده ای،یا چگونه عزّت نجویم،در حالی که به تو منسوبم(بنده توام)؟

ص:47

493 . الملهوف عن الإمام الحسین علیه السلام: ألا و إنَّ الدَّعِیَّ ابنَ الدَّعِیِّ (1)قَد رَکَزَ بَینَ اثنَتَینِ:بَینَ السَّلَّةِ (2)وَ الذِّلَّةِ،و هَیهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ،یَأبَی اللّهُ لَنا ذلِکَ و رَسولُهُ وَ المُؤمِنونَ،و حُجورٌ طابَت،و حُجورٌ طَهُرَت،و انوفٌ حَمِیَّةٌ (3)،و نُفوسٌ أبِیَّةٌ،مِن أن تُؤثَرَ طاعَةُ اللِّئامِ عَلی مَصارِعِ الکِرامِ.

ألا و إنّی زاحِفٌ بِهذِهِ الاُسرَةِ مَعَ قِلَّةِ العَدَدِ و خِذلانِ النّاصِرِ. (4)

494 . مقتل الحسین علیه السلام عن عبد اللّه بن الحسن فی أحداثِ عاشوراءَ:خَرَجَ الحُسَینُ علیه السلام مِن أصحابِهِ حَتّی أتَی النّاسَ فَاستَنصَتَهُم فَأَبَوا أن یُنصِتوا،فَقالَ لَهُم:...ألا إنَّ الدَّعِیَّ ابنَ الدَّعِیِّ قَد رَکَزَ بَینَ اثنَتَینِ:بَینَ القَتلَةِ وَ الذِّلَّةِ،و هَیهاتَ مِنّا أخذُ الدَّنِیَّةِ،أبَی اللّهُ ذلِکَ و رَسولُهُ،و جُدودٌ طابَت،و حُجورٌ طَهُرَت،و انوفٌ حَمِیَّةٌ،و نُفوسٌ أبِیَّةٌ لا تُؤثِرُ طاعَةَ اللِّئامِ عَلی مَصارِعِ الکِرامِ،ألا إنّی قَد أعذَرتُ و أنذَرتُ،ألا إنّی زاحِفٌ بِهذِهِ الاُسرَةِ عَلی قِلَّةِ العَتادِ و خَذلَةِ الأَصحابِ،ثُمَّ أنشَدَ:

فَإِن نَهزِم فَهَزّامونَ قِدما و إن نُهزَم فَغَیرُ مُهَزَّمینا

و ما إن طِبُّنا جُبنٌ و لکِن مَنایانا و دَولَةُ آخَرینا

أما إنَّهُ لا تَلبَثونَ بَعدَها إلاّ کَرَیثِما (5)یُرکَبُ الفَرَسُ،حَتّی تَدورَ بِکُم دَورَ الرَّحی،عَهدٌ عَهِدَهُ إلَیَّ أبی عَن جَدّی «فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ» 6 ، «فَکِیدُونِی جَمِیعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ* إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللّهِ رَبِّی وَ رَبِّکُمْ ما مِنْ دَابَّةٍ إِلاّ هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» 7 . (6)

ص:48


1- (1) المراد منه هو عبید اللّه بن زیاد الّذی عدّ معاویة أباه زیاد علی خلاف الشریعة الإسلامیّة المقدّسة أخا له و ابنا لأبی سفیان.
2- (2) السَّلّةُ:أی استلال السیوف(الصحاح:ج 5 ص 1730« [1]سلل»).
3- (3) الحَمیّةُ:الأنفة و الغیرة(النهایة:ج 1 ص 447«حما»).
4- (4) الملهوف:ص 156،تحف العقول:ص 241،الإحتجاج:ج 2 ص 99، [2]مثیر الأحزان:ص 55 کلّها نحوه.
5- (5) إلاّ کریثما:أی إلاّ قَدَر ذلک(النهایة:ج 2 ص 287«ریث»).
6- (8) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 6 [3] عن عبد اللّه بن الحسن،تاریخ دمشق:ج 14 ص 219 عن أبی بکر بن درید؛تسلیة المجالس:ج 2 ص 277 [4] کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 45 ص 9. [5]

493 . الملهوف از امام حسین علیه السلام:هان!خوانده شده،پسر خوانده شده، (1)مرا میان دو چیز قرار داده است:شمشیر و خواری.خواری از ما دور است و خداوند،آن را برای ما نمی پذیرد،و نیز پیامبرش و مؤمنان و دامن هایی پاک و پاکیزه و جان هایی غیرتمند و خوددار که اطاعت از لیئمان را بر مرگی کریمانه،مقدّم نمی دارند.

هان!من با این خانواده و کمیِ نفرات و نبودِ یاور،به جنگ می روم.

494 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی به نقل از عبد اللّه بن حسن(درباره حوادث روز عاشورا):امام حسین علیه السلام از میان یارانش بیرون شد و نزد مردم(سپاه دشمن)آمد و از آنان خواست که ساکت شوند؛امّا آنان از ساکت شدن،خودداری ورزیدند.به آنان فرمود:«...هان!خوانده شده،پسر خوانده شده،مرا میان دو چیز قرار داده است:مرگ و خواری.برگزیدن خواری از ما بسی دور است و خداوند و پیامبرش و نیز نیاکان پاک و مادران پاکْ دامن ما و جان های غیرتمند،فرمان برداری از لئیمان را گردن نمی نهند و آن را بر مرگ کریمانه مقدّم نمی کنند،هان!من،جای عذری نگذاشتم و هشدار دادم.هان!با همین خانواده و کمیِ نفرات و نبودِ یاران،به جنگ می روم».

سپس سرود:

«اگر می خواستیم فرار کنیم،پیش تر فرار می کردیم

و اگر هم اهل فرار باشیم،شما نمی توانید ما را فراری دهید.

خویِ ما ترس و هراس نیست،بلکه

مرگ ما و نوبت دولتِ دیگران،در رسیده است.

هان که پس از این واقعه،جز به اندازه سوار شدن بر اسب،نمی گذرد تا این که آسیای شما نیز بچرخد!این،عهدی است که پدرم از جدّم به من گفته است.«پس کار و شریکان خود را گرد آورید»«و همگی با من نیرنگ کنید.سپس،مهلتی نخواهید یافت که من بر خداوند،پروردگار من و شما،توکّل کرده ام،و هیچ جنبده ای نیست،جز آن که اختیارش به دست اوست.بی تردید،پروردگارم بر راهی راست است»».

ص:49


1- (1) منظور،عبید اللّه بن زیاد است که معاویه بر خلاف شریعت اسلام،پدر او(زیاد)را برادر خود و فرزند ابو سفیان خواند.(م)

495 . الإرشاد عن الإمام الحسین علیه السلام مُخاطِبا جَیشَ ابنِ زِیادٍ یَومَ عاشوراءَ:لا وَ اللّهِ،لا اعطیکُم بِیَدی إعطاءَ الذَّلیلِ،و لا أفِرُّ فِرارَ العَبیدِ. (1)

18/1

الکَفُّ عَن عُیوبِ النّاسِ

496 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: مَن لَم یَکُن لِأَحَدٍ عائِبا،لَم یَعدَم مَعَ کُلِّ عائِبٍ عاذِرا. (2)

ص:50


1- (1) الإرشاد:ج 2 ص 98، [1]المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 68، [2]مثیر الأحزان:ص 51،إعلام الوری:ج 1 ص 459، [3]بحار الأنوار:ج 45 ص 7. [4]
2- (2) نزهة الناظر:ص 80 ح 1.

495 . الإرشاد از امام حسین علیه السلام(خطاب به لشکر ابن زیاد در روز عاشورا):نه.به خدا سوگند،دستِ خواری به شما نمی دهم و چون بندگان نمی گریزم.

18/1-خویشتنداری در عیبجویی از مردم

496 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:هر کس عیب کسی را نگوید،با هر عیبی که دارد،عذر آورنده ای می یابد.

ص:51

19/1

غِنَی النَّفسِ

497 . معانی الأخبار عن شریح بن هانئ عن الحسین علیه السلام لَمّا سَأَلَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:مَا الغِنی؟:قِلَّةُ أمانِیِّکَ،وَ الرِّضا بِما یَکفیکَ. (1)

498 . الإقبال عن الإمام الحسین علیه السلام فی دُعاءِ عَرَفَةَ:اللّهُمَّ اجعَل غِنایَ فی نَفسی،وَ الیَقینَ فی قَلبی،وَ الإِخلاصَ فی عَمَلی،وَ النّورَ فی بَصَری،وَ البَصیرَةَ فی دینی،و مَتِّعنی بِجَوارِحی،وَ اجعَل سَمعی و بَصَرِیَ الوارِثَینِ مِنّی،وَ انصُرنی عَلی مَن ظَلَمَنی،و أرِنی فیهِ مَآرِبی (2)و ثَأری،و أقِرَّ بِذلِکَ عَینی. (3)

499 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: قِلَّةُ طَلَبِ الحَوائِجِ مِنَ النّاسِ فِی الدُّنیا هُوَ الغِنَی الحاضِرُ،و کَثرَةُ طَلَبِ الحَوائِجِ إلَی النّاسِ مَذَلَّةُ الحَیاةِ،وَ استِخفافُ الوَقارِ،و هُوَ الفَقرُ الحاضِرُ. (4)

20/1

عُلُوُّ الهِمَّةِ

500 . المعجم الکبیر عن فاطمة بنت الحسین عن حسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إنَّ اللّهَ یُحِبُّ مَعالِیَ الاُمورِ و أشرافَها،و یَکرَهُ سَفسافَها. (5)

ص:52


1- (1) معانی الأخبار:ص 401 ح 62،بحار الأنوار:ج 72 ص 194 ح 14. [1]
2- (2) مآرِب:أی حوائج،واحدها مأربة(مجمع البحرین:ج 1 ص 36« [2]أرب»).
3- (3) الإقبال:ج 2 ص 78، [3]البلد الأمین:ص 253، [4]بحار الأنوار:ج 98 ص 219 ح 3. [5]
4- (4) الفردوس:ج 3 ص 220 ح 4642 و راجع:تحف العقول:ص 9 و ص 279.
5- (5) المعجم الکبیر:ج 3 ص 131 ح 2894،مسند الشهاب:ج 2 ص 150 ح 1076 عن فاطمة بنت الحسین علیه السلام عن علیّ بن الحسین عن الحسین بن علیّ علیهما السلام عنه صلی الله علیه و آله،کنز العمّال:ج 15 ص 770 ح 43021.
19/1-توانگری جان

497 . معانی الأخبار به نقل از شریح بن هانی،از امام حسین علیه السلام(هنگامی که امیرمؤمنان از او پرسید:بی نیازی یعنی چه؟):کمیِ آرزوهایت و رضایت به آنچه تو را بس باشد.

498 . الإقبال از امام حسین علیه السلام(در دعای عرفه):خداوندا!بی نیازی مرا در درونم و یقین را در قلبم و اخلاص را در عملم و نور را در دیده ام و بصیرت را در دینم جای ده و مرا از اعضایم بهره مند کن و شنوایی و بینایی ام را وارثِ من قرار ده (1)و مرا در برابر ستمکار بر من،یاری ده و خواسته و انتقام مرا در او به من بنمای و چشمم را بدان،روشن دار.

499 . الفردوس از امام حسین علیه السلام از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:کمتر دست نیاز بُردن به سوی مردم در دنیا،بی نیازیِ نقد است و نیازخواهیِ فراوان از مردم،مایه خواری در زندگی و کاهش وقار و آن،فقرِ نقد است.

20/1-بلند همّتی

500 . المعجم الکبیر به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«خداوند،کارهای بزرگ و والا را دوست می دارد و کارهای پست را ناپسند می شِمُرَد».

ص:53


1- (1) یعنی پیش از مرگم،آنها را از من مگیر،همان گونه که امام علی7 فرموده است:«خدایا!جانم را نخستین چیز ارزشمندی قرار ده که از من باز پس می گیری».

21/1

خَشیَةُ اللّهِ

501 . المناقب: قیلَ لَهُ[لِلحُسَینِ علیه السلام]:ما أعظَمَ خَوفَکَ مِن رَبِّکَ!فَقالَ:لا یَأمَنُ یَومَ القِیامَةِ إلاّ مَن خافَ اللّهَ فِی الدُّنیا. (1)

502 . جامع الأخبار عن الإمام الحسین علیه السلام: البُکاءُ مِن خَشیَةِ اللّهِ نَجاةٌ مِنَ النّارِ. (2)

503 . جامع الأخبار عن الإمام الحسین علیه السلام: بُکاءُ العُیونِ و خَشیَةُ القُلوبِ،مِن رَحمَةِ اللّهِ. (3)

504 . إرشاد القلوب عن الإمام الحسین علیه السلام: ما دَخَلتُ عَلی أبی قَطُّ إلاّ وَجَدتُهُ باکِیا (4).

و قالَ:إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله بَکی حینَ وَصَلَ فی قِراءَتِهِ: «فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً» 5 . (5)

22/1

تَقوَی اللّهِ

505 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: الشَّرَفُ التَّقوی. (6)

506 . تاریخ دمشق عن رجلٍ من همدان عن الحسین بن علیّ علیه السلام یَومَ عاشوراءَ:عِبادَ اللّهِ!اتَّقُوا اللّهَ،و کونوا مِنَ الدُّنیا عَلی حَذَرٍ...فَتَزَوَّدوا فَإِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوی،وَ اتَّقُوا

اللّهَ لَعَلَّکُم تُفلِحونَ. (7)

ص:54


1- (1) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 69، [1]بحار الأنوار:ج 44 ص 192 ح 5. [2]
2- (2) جامع الأخبار:ص 259 ح 689 و [3]راجع:جامع الأحادیث للقمّی:ص 64 و الفردوس:ج 2 ص 469 ح 3996.
3- (3) جامع الأخبار:ص 259 ح 690 و [4]راجع:مکارم الأخلاق:ج 2 ص 96 ح 2271. [5]
4- (4) هو کنایة عن شدّة خشوع الإمام أمیر المؤمنین علیه السلام و کثرة بکائه خلال عبادته.
5- (6) إرشاد القلوب:ص 97. [6]
6- (7) نزهة الناظر:ص 88 ح 28،أعلام الدین:ص298، [7]بحار الأنوار:ج 78 ص 128 ح 11.
7- (8) تاریخ دمشق:ج 14 ص 218، [8]کفایة الطالب:ص 429. [9]
21/1-بیم از خدا

501 . المناقب،ابن شهرآشوب: به امام حسین علیه السلام گفته شد:چه قدر ترست از خدا،بسیار است؟!

فرمود:«کسی روز قیامت،ایمن نیست،جز کسی که در دنیا از خدا ترسیده باشد».

502 . جامع الأخبار از امام حسین علیه السلام:گریستن از بیم خدا،مایه رهایی از آتش[دوزخ]است.

503 . جامع الأخبار از امام حسین علیه السلام:گریستن چشم ها و بیمناکی دل ها،از رحمت خداست.

504 . إرشاد القلوب از امام حسین علیه السلام:بر پدرم درنیامدم،جز آن که او را[در خلوتْ]گریان یافتم.

پیامبر صلی الله علیه و آله چون در قرائتش به این آیه رسید که:«پس چگونه[ای]هنگامی که گواهی از هر امّت می آوریم و تو را بر آنها گواه می آوریم»،گریست.

22/1-پرهیزگاری

505 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:شرافت،به پرهیزگاری است.

506 . تاریخ دمشق از مردی از قبیله هَمْدان،از امام حسین علیه السلام(در روز عاشورا):بندگان خدا!پرهیزگاری کنید و از دنیا برحذر باشید....توشه بردارید که

بهترین توشه،پرهیزگاری است.پرهیزگاری کنید،شاید که رستگار شوید.

ص:55

507 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ لی:اِعمَل بِفَرائِضِ اللّهِ تَکُن أتقَی النّاسِ. (1)

23/1

التَّوکُّلُ عَلَی اللّهِ

508 . مستدرک الوسائل عن الحسین بن علیّ علیه السلام: إنَّ العِزَّ وَ الغِنی خَرَجا یَجولانِ فَلَقِیَا التَّوَکُّلَ فَاستَوطَنا. (2)

509 . الفتوح: أقبَلَ الحُسَینُ علیه السلام عَلی عَبدِ اللّهِ بنِ عَبّاسٍ فَقالَ:یَا ابنَ عَبّاسٍ!إنَّکَ ابنُ عَمِّ والِدی،و لَم تَزَل تَأمُرُ بِالخَیرِ مُنذُ عَرَفتُکَ،و کُنتَ مَعَ والِدی تُشیرُ عَلَیهِ بِما فیهِ الرَّشادُ،و قَد کانَ یَستَنصِحُکَ و یَستَشیرُکَ فَتُشیرُ عَلَیهِ بِالصَّوابِ،فَامضِ إلَی المَدینَةِ فی حِفظِ اللّهِ و کِلائِهِ (3)،و لا یَخفی عَلَیَّ شَیءٌ مِن أخبارِکَ،فَإِنّی مُستَوطِنٌ هذَا الحَرَمَ،و مُقیمٌ فیهِ أبَدا ما رَأَیتُ أهلَهُ یُحِبُّونّی و یَنصُرُونّی،فَإِذا هُم خَذَلونِی استَبدَلتُ بِهِم غَیرَهُم،وَ استَعصَمتُ بِالکَلِمَةِ الَّتی قالَها إبراهیمُ الخَلیلُ علیه السلام یَومَ القِیَ فِی النّارِ:«حَسبِیَ اللّهُ و نِعمَ الوَکیلُ»،فَکانَتِ النّارُ عَلَیهِ بَردا و سَلاما. (4)

ص:56


1- (1) الأمالی للصدوق:ص 269 ح 295 [1] عن إسماعیل بن مسلم عن الإمام الصادق أبیه عن جدّه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 69 ص 368 ح 4،و [2]راجع:الأمالی للمفید:ص 350 ح 1 و الأمالی للطوسی:ص 120 ح 187. [3]
2- (2) مستدرک الوسائل:ج 11 ص 218 ح 12793 [4] نقلاً عن القطب الراوندی فی لبّ اللباب.
3- (3) الکِلاءة:الحِفظ و الحراسة،یقال:کَلأتُه أکلؤهُ کِلاءَةً(النهایة:ج 4 ص 194« [5]کلأ»).
4- (4) الفتوح:ج 5 ص 26، [6]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 193؛ [7]تسلیة المُجالس:ج 2 ص 167 [8] نحوه.

507 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین علیه السلام:شنیدم که جدّم پیامبر خدا به من فرمود:«به واجبات الهی عمل کن،پرهیزگارترینِ مردم می شوی».

23/1-توکّل بر خدا

508 . مستدرک الوسائل از امام حسین علیه السلام:عزّت و بی نیازی،بیرون می آیند و قرار ندارند تا آنگاه که توکّل را ببینند و قرار گیرند.

509 . الفتوح: امام حسین علیه السلام به عبد اللّه بن عبّاس رو کرد و فرمود:«ای فرزند عبّاس!تو پسر عموی پدرِ منی و هماره،از آنگاه که تو را شناخته ام،به نیکی فرمان می دهی.با پدرم نیز که بودی،به هدایت،اشارتش می کردی و او از تو نصیحت می خواست و با تو مشورت می کرد و تو،نظر درست به او می دادی.پس در حفاظت الهی به مدینه برو و هیچ یک از اخبارت را از من پنهان مدار،که من این حرم را وطن خود گرفته ام و تا هر زمان که دیدم اهالی اش مرا دوست دارند و یاری ام می کنند،در آن می مانم و چون مرا وا نهادند،غیرِ ایشان را به جای ایشان برمی گیرم و به سخنی چنگ می زنم که ابراهیم خلیل،روز در انداختنش به آتش گفت:"خدا مرا بس و بهترین وکیل است" و آتش،بر او سرد و سلامت شد».

ص:57

24/1

أورَعُ النّاسِ

510 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ لی:اِعمَل بِفَرائِضِ اللّهِ تَکُن أتقَی النّاسِ،وَ ارضَ بِقَسمِ اللّهِ تَکُن أغنَی النّاسِ،و کُفَّ عَن مَحارِمِ اللّهِ تَکُن أورَعَ النّاسِ.... (1)

ص:58


1- (1) الأمالی للصدوق:ص 269 ح 295 [1] عن إسماعیل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 69 ص 368 ح 4 و [2]راجع:الأمالی للمفید:ص 350 ح 1 و الأمالی للطوسی:ص 120 ح 187. [3]
24/1-پارساترینِ مردم

510 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین علیه السلام:شنیدم که جدّم پیامبر خدا به من فرمود:«به واجبات الهی عمل کن،تا پرهیزگارترینِ مردم شوی.به قسمت خدا راضی شو،تا بی نیازترینِ مردم می شوی.از حرام های الهی باز ایست،تا پارساترینِ مردم شوی...».

ص:59

الفَصلُ الثّانی:مکارم أخلاق النّبیّ

511 . تاریخ دمشق عن موسی بن عُمَیر عن أبی جعفر محمّد بن علیّ عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أحسَنَ مَن خَلَقَ اللّهُ خُلُقا. (1)

512 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسن بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: قالَ الحُسَینُ علیه السلام:سَأَلتُ أبی علیه السلام عَن مَدخَلِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،فَقالَ:

کانَ دُخولُهُ لِنَفسِهِ مَأذونا لَهُ فی ذلِکَ،فَإِذا أوی إلی مَنزِلِهِ جَزَّأَ دُخولَهُ ثَلاثَةَ أجزاءٍ:جُزءٌ للّهِ ِ تَعالی،و جُزءٌ لِأَهلِهِ،و جُزءٌ لِنَفسِهِ،ثُمَّ جَزَّأَ جُزأَهُ (2)بَینَهُ و بَینَ النّاسِ،فَیَرُدُّ ذلِکَ بِالخاصَّةِ عَلَی العامَّةِ و لا یَدَّخِرُ عَنهُم مِنهُ شَیئا.

و کانَ مِن سیرَتِهِ فی جُزءِ الاُمَّةِ إیثارُ أهلِ الفَضلِ بِإِذنِهِ،و قَسمِهِ عَلی قَدرِ فَضلِهِم فِی الدّینِ؛فَمِنهُم ذُو الحاجَةِ،و مِنهُم ذُو الحاجَتَینِ،و مِنهُم ذُو الحَوائِجِ،فَیَتَشاغَلُ و یَشغَلُهُم فیما أصلَحَهُم و أصلَحَ الاُمَّةَ مِن مَسأَلَتِهِ عَنهُم،و إخبارِهِم بِالَّذی یَنبَغی،و یَقولُ:«لِیُبلِغِ الشّاهِدُ مِنکُمُ الغائِبَ،و أبلِغونی حاجَةَ مَن لا یَقدِرُ عَلی إبلاغِ حاجَتِهِ،فَإِنَّهُ مَن أبلَغَ سُلطانا حاجَةَ مَن لا یَقدِرُ عَلی إبلاغِها ثَبَّتَ اللّهُ قَدَمَیهِ یَومَ

القِیامَةِ»،لا یُذکَرُ عِندَهُ إلاّ ذلِکَ،و لا یُقبَلُ مِن أحَدٍ غَیرُهُ،یَدخُلونَ رُوّادا (3)،و لا یَفتَرِقونَ إلاّ عَن ذَواقٍ (4)،و یَخرُجونَ أدِلَّةً فُقهاءَ.

فَسَأَلتُهُ عَن مَخرَجِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،کَیفَ کانَ یَصنَعُ فیهِ؟

فَقالَ:کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَخزُنُ لِسانَهُ إلاّ عَمّا یَعنیهِ،و یُؤلِفُهُم و لا یُنَفِّرُهُم،و یُکرِمُ کَریمَ کُلِّ قَومٍ و یُوَلّیهِ عَلَیهِم،و یَحذَرُ النّاسَ و یَحتَرِسُ مِنهُم،مِن غَیرِ أن یَطوِیَ عَن أحَدٍ بِشرَهُ و لا خُلُقَهُ،و یَتَفَقَّدُ أصحابَهُ،و یَسأَلُ النّاسَ عَمّا فِی النّاسِ،و یُحَسِّنُ الحَسَنَ و یُقَوّیهِ،و یُقَبِّحُ القَبیحَ و یوهِنُهُ،مُعتَدِلَ الأَمرِ غَیرَ مُختَلِفٍ،لا یَغفُلُ مَخافَةَ أن یَغفُلوا أو یَمیلوا،و لا یَقصُرُ عَنِ الحَقِّ و لا یَجوزُهُ،الَّذینَ یَلونَهُ مِنَ النّاسِ خِیارُهُم،أفضَلُهُم عِندَهُ أعَمُّهُم (5)نَصیحَةً لِلمُسلِمینَ،و أعظَمُهُم عِندَهُ مَنزِلَةً أحسَنُهُم مُؤاساةً و مُؤازَرَةً.

قالَ:فَسَأَلتُهُ عَن مَجلِسِهِ.

فَقالَ:کانَ صلی الله علیه و آله لا یَجلِسُ و لا یَقومُ إلاّ عَلی ذِکرٍ،و لا یوطِنُ الأَماکِنَ (6)و یَنهی عَن إیطانِها،و إذَا انتَهی إلی قَومٍ جَلَسَ حَیثُ یَنتَهی بِهِ المَجلِسُ،و یَأمُرُ بِذلِکَ،و یُعطی کُلَّ جُلَسائِهِ نَصیبَهُ حَتّی لا یَحسَبَ أحَدٌ مِن جُلَسائِهِ أنَّ أحَدا أکرَمُ عَلَیهِ مِنهُ،مَن جالَسَهُ صابَرَهُ حَتّی یَکونَ هُوَ المُنصَرِفَ عَنهُ،مَن سَأَلَهُ حاجَةً لَم یَرجِع إلاّ بِها أو بِمَیسورٍ مِنَ القَولِ،قَد وَسِعَ النّاسَ مِنهُ خُلُقُهُ،و صارَ لَهُم أبا رَحیما،و صاروا عِندَهُ

فِی الحَقِّ سَواءً.

مَجلِسُهُ مَجلِسُ حِلمٍ و حَیاءٍ و صِدقٍ و أمانَةٍ،لا تُرفَعُ فیهِ الأَصواتُ،و لا تُؤبَنُ (7)فیهِ الحُرَمُ،و لا تُنثی (8)فَلَتاتُهُ،مُتَعادِلینَ،مُتَواصِلینَ فیهِ بِالتَّقوی،مُتَواضِعینَ،یُوَقِّرونَ الکَبیرَ و یَرحَمونَ الصَّغیرَ،و یُؤثِرونَ ذَا الحاجَةِ،و یَحفَظونَ الغَریبَ.

فَقُلتُ:کَیفَ کانَ سیرَتُهُ فی جُلَسائِهِ؟

فَقالَ:کانَ دائِمَ البِشرِ،سَهلَ الخُلُقِ،لَیِّنَ الجانِبِ،لَیسَ بِفَظٍّ (9)و لا غَلیظٍ،و لا صَخّابٍ و لا فَحّاشٍ و لا عَیّابٍ،و لا مَزّاحٍ و لا مَدّاحٍ،یَتَغافَلُ عَمّا لا یَشتَهی،فَلا یُؤیَسُ مِنهُ و لا یَخیبُ فیهِ مُؤَمِّلیهِ،قَد تَرَکَ نَفسَهُ مِن ثَلاثٍ:المِراءِ (10)،وَ الإِکثارِ،و ما لا یَعنیهِ،و تَرَکَ النّاسَ مِن ثَلاثٍ:کانَ لا یَذُمُّ أحَدا،و لا یُعَیِّرُهُ،و لا یَطلُبُ عَثَراتِهِ و لا عَورَتَهُ،و لا یَتَکَلَّمُ إلاّ فیما رَجا ثَوابَهُ،إذا تَکَلَّمَ أطرَقَ جُلَساؤُهُ کَأَنَّما عَلی رُؤوسِهِمُ الطَّیرُ (11)،و إذا سَکَتَ تَکَلَّموا،و لا یَتَنازَعونَ عِندَهُ الحَدیثَ،و إذا تَکَلَّمَ عِندَهُ أحَدٌ أنصَتوا لَهُ حَتّی یَفرُغَ مِن حَدیثِهِ،یَضحَکُ مِمّا یَضحَکونَ مِنهُ،و یَتَعَجَّبُ مِمّا یَتَعَجَّبونَ مِنهُ،و یَصبِرُ لِلغَریبِ عَلَی الجَفوَةِ فِی المَسأَلَةِ وَ المَنطِقِ،حَتّی إن کانَ أصحابُهُ لَیَستَجلِبونَهُم،و یَقولُ:إذا رَأَیتُم طالِبَ حاجَةٍ یَطلُبُها فَارفِدوهُ (12).و لا یَقبَلُ الثَّناءَ إلاّ مِن مُکافِئٍ،و لا یَقطَعُ عَلی أحَدٍ کَلامَهُ حَتّی یَجوزَهُ فَیَقطَعَهُ بِنَهیٍ أو قِیامٍ.

قالَ:فَسَأَلتُهُ عَن سُکوتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله.

فَقالَ علیه السلام:کانَ سُکوتُهُ عَلی أربَعٍ:الحِلمِ،وَ الحَذَرِ،وَ التَّقدیرِ،وَ التَّفَکُّرِ:فَأَمَّا التَّقدیرُ فَفی تَسوِیَةِ النَّظَرِ وَ الاستِماعِ بَینَ النّاسِ،و أما تَفَکُّرُهُ فَفیما یَبقی و یَفنی،و جُمِعَ لَهُ الحِلمُ فِی الصَّبرِ؛فَکانَ لا یُغضِبُهُ شَیءٌ و لا یَستَفِزُّهُ،و جُمِعَ لَهُ الحَذَرُ فی أربَعٍ:أخذِهِ الحَسَنَ لِیُقتَدی بِهِ،و تَرکِهِ القَبیحَ لِیُنتَهی عَنهُ،وَ اجتِهادِهِ الرَّأیَ فی إصلاحِ امَّتِهِ،وَ القِیامِ فیما جَمَعَ لَهُم مِن خَیرِ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ،صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ و آلِهِ الطّاهِرینَ. (13)

ص:60


1- (1) تاریخ دمشق:ج 3 ص 384،کنز العمّال:ج 7 ص 217 ح 18694.
2- (2) فی المصدر:«ثمّ جزاء جزء»،و التصویب من سائر المصادر.
3- (3) یدخلون روّادا:أی یدخلون علیه طالبین العلم و ملتمسین الحُکم من عنده.و الرُّوّاد:جمع رائد:و أصل الرائد الذی یتقدّم القوم یُبصِر لهم الکلَأ و مساقط الغیث(النهایة:ج 2 ص 275« [1]رود»).
4- (4) الذَّواق:المأکول و المشروب.یقال:ما ذُقتُ ذَواقا:أی شیئا.[و هُنا]ضرب الذَّواق مثلاً لِما ینالون عنده من الخیر؛أی لا یتفرّقون إلاّ عن علمٍ و أدبٍ یتعلّمونه(النهایة:ج 2 ص 172 « [2]ذوق»).
5- (5) فی المصدر:«و أعمّهم»،و الصواب ما أثبتناه کما فی المصادر الاُخری.
6- (6) لا یوطِنُ الأماکنَ:أی لا یتّخذُ لنفسِهِ مَجلسا یُعرَفُ به(النهایة:ج 5 ص 204« [3]وطن»).
7- (7) لا تُؤْبَنُ فیه الحُرَمُ:أی لا یُذکرن بقبیح(النهایة:ج 1 ص 17« [4]أبن»).
8- (8) فی المصدر:«لا تُثنی»،و الصواب ما أثبتناه کما فی سائر المصادر.و«لا تُنثی فلتاتُه»:أی لا تُشاع و لا تُذاع.و الفَلَتات:جمع فَلتة؛و هی الزّلَّة(النهایة:ج 5 ص 16« [5]نثا»).
9- (9) رجل فَظٌّ:شدید غلیظ القلب(المصباح المنیر:ص 478«فظ»).
10- (10) المِراءُ:الجدال(النهایة:ج 4 ص 322«مرا»).
11- (11) کأنّما علی رؤوسهم الطَّیر:معناه أنّهم کانوا لإجلالِهم نبیّهم علیه السلام لا یتحرّکون،فکانت صفتهم صفةَ مَن علی رأسه طائر یرید أن یصیده و هو یخاف إن تحرَّک طار و ذهب(مجمع البحرین:ج 2 ص 1132« [6]طیر»).
12- (12) الرِّفد:الإعانة(النهایة:ج 2 ص 241« [7]رفد»).
13- (13) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 317 ح 1، [8]معانی الأخبار:ص 81 ح 1 کلاهما عن إسماعیل بن محمّد بن إسحاق بن جعفر عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،مکارم الأخلاق:ج 1 ص 44 ح 1؛ [9]المعجم الکبیر:ج 22 ص 157 ح 414،الطبقات الکبری:ج 1 ص 423 [10] کلاهما عن ابن لأبی هالة التمیمی،تاریخ دمشق:ج 3 ص 340 عن علیّ بن جعفر عن أخیه موسی بن جعفر عن آبائه علیهم السلام و کلّها نحوه،کنز العمّال:ج 7 ص 165 ح 18535.

فصل دوم:فضایل اخلاقی پیامبر

511 . تاریخ دمشق به نقل از موسی بن عُمَیر،از امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهم السلام:پیامبر خدا،خوش خوترین آفریده خدا بود.

512 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسن علیه السلام:امام حسین علیه السلام فرمود:از پدرم از وضع داخلی[زندگی]پیامبر خدا پرسیدم.فرمود:«به خانه رفتنش به اختیار خود بود و چون به خانه اش می رفت،اوقات خویش را سه قسمت می کرد:قسمتی برای عبادت خداوند متعال،قسمتی برای خانواده و قسمتی برای خود.قسمت خودش را باز هم میان خود و مردم،قسمت می کرد و پس از فراغت از کار خواص،به کارهای عموم می پرداخت و چیزی از آن وقت را برای خود،باقی نمی نهاد.

و از جمله،روش ایشان در ارتباط با امّت،این بود که اهل فضل را به عنایت خود،ویژه می داشت و هر کس را به مقدار فضیلتی که در دین داشت،احترام می کرد.برخی یک حاجت،برخی دو حاجت و برخی چندین حاجت داشتند و ایشان،به مشکلات آنها براساس مصالح خودشان و مردم،رسیدگی می کرد.آنچه را لازم بود،به آنان خبر می داد و می فرمود:"حاضران،باید به غایبان برسانند.حاجت کسانی را که به من دسترس ندارند،به من برسانید؛زیرا هر که حاجت کسانی را که دسترس به سلطان ندارند،به گوش سلطان برساند،خداوند،قدم های او را در روز قیامت،استوار می سازد".

در مجلس ایشان،جز این گونه مطالب گفته نمی شد و از کسی غیر از آن،پذیرفته نمی شد.مردم،برای درک فیض و طلب علم،به حضورش می رسیدند و بدون فراگیری

چیزی،پراکنده نمی شدند و چون از آن مجلس باز می گشتند،خود،ره نمایانی دین شناس بودند».

امام حسین علیه السلام فرمود:از پدرم امیرمؤمنان،درباره وضع پیامبر خدا در خارج از خانه پرسیدم که:چگونه رفتار می کرد؟

فرمود:«پیامبر خدا،زبان خود را از سخنان غیرِ لازم،باز می داشت.با مردم انس می گرفت و آنان را از خود،رمیده نمی ساخت.

بزرگِ هر قومی را گرامی می داشت و او را بر آنان می گماشت.از مردم می پرهیخت و خود را از آنان می پایید،بدون آن که از آنان روی گردانَد یا با آنان،بدخُلقی کُند.از یاران خود،سراغ می گرفت و از از آنچه در میان مردم می گذشت،پرسش می نمود.هر کار نیکی را تحسین و تقویت می کرد و هر کار زشتی را تقبیح می کرد و خوار می شمرد.

در کارها میانه رو بود و افراط و تفریط نداشت.از مردم،غافل نمی شد،مبادا آنان غفلت بورزند و به انحراف بگرایند.از حق،نه کوتاهی داشت و نه از آن تجاوز می کرد.اطرافیان ایشان،نیکانِ مردم بودند و برترینِ آنان در نظر او،کسانی بودند که نسبت به مسلمانان،خیرخواه و دلسوزتر بودند و بزرگ ترینِ آنان،کسانی بودند که با برادران دینی خود،بهتر همدردی و همکاری داشته باشند».

امام حسین علیه السلام فرمود:از پدرم از وضع مجلس پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدم.

فرمود:«ایشان،در هیچ مجلسی نمی نشست و برنمی خاست،مگر با یاد خدا.در مجالس،جای مخصوصی برای خود انتخاب نمی کرد و از این کار،نهی می نمود.هرگاه به گروهی می پیوست،در جایی می نشست که مجلس به او تمام می شد(نخستین جای خالی و آخر مجلس)و به دیگران نیز دستور می داد که چنین کنند.

حقّ هر یک از اهل مجلس را ادا می کرد و کسی از آنان نمی پنداشت که دیگری نزد ایشان،از او گرامی تر است.با هر کس می نشست،به قدری صبر می کرد تا خود آن شخص برخیزد و برود.هر کس از او حاجتی می خواست،باز نمی گشت،مگر آن که به حاجت خود رسیده بود یا به بیان خوشی از او دل خوش گشته بود.خوی نیکش شامل همه بود،به حدّی که مردم،او را پدری مهربان می دانستند و همه در حق،نزد او برابر بودند.

مجلس او،مجلسِ بردباری و حیا و صداقت و امانت بود.در آن،صداها بلند نمی شد و عِرض و آبروی کسی ریخته نمی شد و اگر از کسی لغزشی سر می زد،جای دیگری بازگو نمی شد.اهل مجلس با یکدیگر عادلانه رفتار می کردند و بر اساس پرهیزگاری با هم دوستی داشتند،با یکدیگر فروتن بودند،مهتران را احترام می کردند و با کهتران،مهربان بودند و نیازمندان را بر خود،مقدّم می داشتند و از غریبان،نگهداری می کردند».

گفتم:روش پیامبر خدا با همنشینانش چگونه بود؟

فرمود:«همیشه خوش رو و خوش خُلق و نرم خو بود.خشن،درشت خو،پُر سر و صدا،بدزبان،عیب جو،بذله گو و چاپلوس نبود.از آنچه به آن رغبت نداشت،غفلت می ورزید.آرزومندان،از او نومید نمی شدند.خود را از سه چیز،دور می داشت:کشمکش،پُرحرفی و ذکر مطالب بی فایده.نسبت به مردم نیز از سه چیز پرهیز داشت:کسی را سرزنش نمی کرد،در پیِ لغزش های کسی نبود و عیب کسی را پی نمی گرفت.

سخن نمی گفت،مگر در جایی که امید ثواب در آن می داشت.هنگام سخن گفتن،چنان اهل مجلس را جذب می کرد که همه،سر به زیر افکنده،گویی که پرنده بر سرشان نشسته،آرام و بی حرکت می ماندند،و چون ساکت می شد،آنان سخن می گفتند.نزد ایشان،بر سرِ سخنی نزاع نمی کردند.هر که سخن می گفت،همه ساکت به سخنانش گوش می دادند تا سخنش را به پایان بَرَد.و به چیزی که اهل مجلس می خندیدند،می خندید و از آنچه آنان تعجّب می کردند،تعجّب می کرد.بر بی ادبیِ غریبان در خواسته ها و گفتارشان،صبر می کرد تا جایی که اصحاب[،نه خود او]،درصدد جلب(دفع)اشخاص مزاحم برمی آمدند.

می فرمود:"چون حاجتمندی را دیدید،به او کمک کنید".مدحِ کسی را نمی پذیرفت،مگر از کسی که می خواست جبران کند.سخن کسی را نمی بُرید،مگر آن که از حد می گذشت،که در آن صورت،با نهی او یا برخاستن،سخن او را قطع می کرد».

امام حسین علیه السلام فرمود:سپس،از سکوت پیامبر خدا پرسیدم.

پدرم علی علیه السلام فرمود:«سکوت ایشان،بر چهار چیز استوار بود:بردباری،مراقبت،اندازه گیری و تفکّر.سکوتش در اندازه گیری،در این بود که همه مردم را به یک چشم ببیند و به گفتار همه،یکسان گوش دهد و سکوتش در تفکّر،آن بود که در چیزهایی فناپذیر و فناناپذیر،اندیشه می کرد.سکوتش در بردباری،آن بود که بردباری و صبر را با هم داشت،به طوری که چیزی او را به خشم نمی آورد و از کوره به در نمی بُرد.سکوتش در مراقبت،در چهار مورد بود:به کارهای نیک می پرداخت تا دیگران نیز از او پیروی کنند؛کارهای زشت را ترک می کرد تا دیگران نیز از آن بپرهیزند؛کوشش خود را به کار می برد تا برای اصلاح امّت خود،نظری درست ارائه دهد؛و به آنچه خیر دنیا و آخرت در آن بود،اقدام می نمود.درود خدا بر او و خاندان پاکش باد!». (1)

ص:61


1- (1) در ترجمه این حدیث،از ترجمه آقای حسین استاد ولی بر کتاب سنن النبی علاّمه سیّد محمّد حسین طباطبایی بهره گرفته ام.(م)

ص:62

ص:63

ص:64

ص:65

513 . المستدرک علی الصحیحین بإسناده عن الحسین عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهم السلام :إنَّ یَهودِیّا کانَ یُقالُ لَهُ:جُرَیجِرَةُ،کانَ لَهُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله دَنانیرُ،فَتَقاضَی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله.

فَقالَ لَهُ:یا یَهودِیُّ،ما عِندی ما اعطیکَ.

قالَ:فَإِنّی لا افارِقُکَ یا مُحَمَّدُ حَتّی تُعطِیَنی.

فَقالَ صلی الله علیه و آله:إذا أجلِسُ مَعَکَ.

فَجَلَسَ مَعَهُ،فَصَلّی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی ذلِکَ المَوضِعِ الظُّهرَ وَ العَصرَ وَ المَغرِبَ وَ العِشاءَ الآخِرَةَ وَ الغَداةَ،و کانَ أصحابُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَتَهَدَّدونَهُ و یَتَوَعَّدونَهُ،فَفَطَنَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ:مَا الَّذی تَصنَعونَ بِهِ؟

فَقالوا:یا رَسولَ اللّهِ،یَهودِیٌّ یَحبِسُکَ؟!

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَنَعَنی رَبّی أن أظلِمَ مُعاهَدا و لا غَیرَهُ.

فَلَمّا تَرَحَّلَ النَّهارُ،قالَ الیَهودِیُّ:أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ و أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ و رَسولُهُ،و قالَ:شَطرُ (1)مالی فی سَبیلِ اللّهِ،أما وَ اللّهِ ما فَعَلتُ الَّذی فَعَلتُ بِکَ إلاّ لِأَنظُرَ إلی نَعتِکَ فِی التَّوراةِ:مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ،مَولِدُهُ بِمَکَّةَ،و مُهاجَرُهُ بِطَیبَةَ (2)،و مُلکُهُ بِالشّامِ،لَیسَ بِفَظٍّ و لا غَلیظٍ و لا سَخّابٍ فِی الأَسواقِ،و لا مُتَزَیٍّ بِالفُحشِ و لا قَولِ الخَنا (3)،أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ و أنَّکَ رَسولُ اللّهِ،هذا مالی فَاحکُم فیهِ بِما أراکَ اللّهُ.و کانَ الیَهودِیُّ کَثیرَ المالِ. (4)

ص:66


1- (1) الشَّطرُ:النِّصفُ(النهایة:ج 2 ص 473« [1]شطر»).
2- (2) طیبَة:المدینة[المنوّرة]،و طابَ،و هما من الطِّیب(النهایة:ج 3 ص 149« [2]طیب»).
3- (3) الخَنَا:الفُحشُ فی القول(النهایة:ج 2 ص 86« [3]خنا»).
4- (4) المستدرک علی الصحیحین:ج 2 ص 678 ح 4242،تاریخ دمشق:ج 1 ص 184 نحوه و کلاهما عن إسماعیل بن موسی بن جعفر عن أبیه الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،کنز العمّال:ج 12 ص 407 ح 35443.

513 . المستدرک علی الصحیحین به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:مردی یهودی به نام جُرَیجِرَه که چند دیناری از پیامبر خدا طلبکار بود،از ایشان تقاضای پرداخت آن را کرد.

پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود:«ای یهودی!چیزی ندارم به تو بدهم».

یهودی گفت:ای محمّد!از تو جدا نمی شوم تا بپردازی.

فرمود:«پس با تو می نشینم».

نشست و در همان جا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح روز بعد را خواند و یاران پیامبر صلی الله علیه و آله او را تهدید می کردند و می ترساندند.چون پیامبر صلی الله علیه و آله متوجّه شد،فرمود:«با او چه کار دارید؟».

گفتند:ای پیامبر خدا!یک یهودی تو را حبس کرده است؟!

پیامبر خدا فرمود:«پروردگارم،مرا از ستم کردن،باز داشته است،به هم پیمان یا غیر از او».

چون آن روز سپری شد،یهودی گفت:شهادت می دهم که خدایی جز اللّه نیست و شهادت می دهم که محمّد،بنده و فرستاده اوست.[پس ایمان آورد]و گفت:نیمی از دارایی ام در راه خدا باشد.به خدا سوگند،این کار را با تو نکردم،جز برای آن که بدانم ویژگی های بیان شده برای تو در تورات را داری یا نه.[آن ویژگی ها اینها هستند:]محمّد بن عبد اللّه،در مکّه متولّد می شود و به مدینه هجرت می کند و فرمان روایی اش تا شام می رود.نه تند و خشن است،نه در کوچه و بازار،فریاد می زند و نه دشنام و ناسزا می گوید.

گواهی می دهم که خدایی جز خداوند یکتا نیست و تو پیامبرِ خدایی.این،دارایی من است.پس هر گونه که خدا نشانت می دهد،در آن حکم کن.

آن یهودی،مردی ثروتمند بود.

ص:67

ص:68

ص:69

الفَصلُ الثّالِثُ:مکارم أخلاق الحسین

1/3

الأَکلُ مَعَ المَساکینِ

514 . تفسیر العیّاشی عن مسعدة بن صدقة: مَرَّ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام بِمَساکینَ قَد بَسَطوا کِساءً لَهُم،فَأَلقَوا عَلَیهِ کِسَرا فَقالوا:هَلُمَّ یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ!

فَثَنی وَرِکَهُ فَأَکَلَ مَعَهُم،ثُمَّ تَلا:«إنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ المُستَکبِرینَ» (1)،ثُمَّ قالَ:قَد أجَبتُکُم فَأَجیبونی.

قالوا:نَعَم یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ و نُعمی عَینٍ (2).فَقاموا مَعَهُ حَتّی أتَوا مَنزِلَهُ.فَقالَ[علیه السلام]لِلرَّبابِ:أخرِجی ما کُنتِ تَدَّخِرینَ. (3)

515 . المناقب: مَرَّ[الحُسَینُ علیه السلام]بِمَساکینَ و هُم یَأکُلونَ کِسَرا لَهُم عَلی کِساءٍ،فَسَلَّمَ عَلَیهِم فَدَعَوهُ إلی طَعامِهِم،فَجَلَسَ مَعَهُم،و قالَ:لَو لا أنَّهُ صَدَقَةٌ لَأَکَلتُ مَعَکُم.

ثُمَّ قالَ:قوموا إلی مَنزِلی.فَأَطعَمَهُم و کَساهُم و أمَرَ لَهُم بِدَراهِمَ. (4)

ص:70


1- (1) الآیة فی سورة النحل:23،و [1]لفظها «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ» .
2- (2) فی المصدر:«و تعمی عین»،و الصواب ما أثبتناه.قال ابن منظور:نُعمَة العین:قُرّتُها،و العرب تقول:نَعْمَ و نُعْمَ عینٍ و نُعمَةُ عینٍ و نَعمَةَ عینٍ و نِعمَةَ عینٍ و نُعمی عینٍ...(لسان العرب:ج 12 ص 581« [2]نعم»).
3- (3) تفسیر العیّاشی:ج 2 ص 257 ح 15، [3]بحار الأنوار:ج 44 ص 189 ح 1؛ [4]تاریخ دمشق:ج 14 ص 181 عن محمّد بن عمرو بن حزم نحوه.
4- (4) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 66، [5]بحار الأنوار:ج 44 ص 191 ح 3. [6]

فصل سوم:فضایل اخلاقی امام حسین

1/3-غذا خوردن با بینوایان

514 . تفسیر العیّاشی به نقل از مسعدة بن صدقه:امام حسین علیه السلام بر بینوایانی گذشت که عبای خود را گسترده بودند و تکّه نانی بر آن گذاشته بودند.گفتند:بفرما،ای فرزند پیامبر خدا!

امام حسین علیه السلام هم بر زمین نشست و با آنان،غذا خورد و سپس،تلاوت کرد:««خداوند،مستکبران را دوست ندارد»».

سپس فرمود:«من دعوت شما را اجابت کردم،شما هم دعوت مرا اجابت کنید».

گفتند:چشم.حتما،ای فرزند پیامبر خدا!

با او برخاستند و به خانه اش آمدند.امام علیه السلام هم به[همسرش]رُباب فرمود:«آنچه داری،بیاور».

515 . المناقب،ابن شهرآشوب: امام حسین علیه السلام بر بینوایانی گذشت که تکّه نانی نهاده بر عبایشان را می خوردند.امام علیه السلام به آنان سلام داد.ایشان هم او را به غذا دعوت کردند.امام علیه السلام با آنان نشست و فرمود:«اگر صدقه[و بر ما اهل بیت،حرام]نبود،با شما می خوردم».

سپس فرمود:«با من به خانه ام بیایید».

به آنان غذا و لباس داد و فرمان داد تا چند درهمی به آنها بدهند.

ص:71

2/3

عِتقُ جارِیَةٍ بِقِراءَتِهَا القُرآنَ

516 . تاریخ دمشق عن الأصمعی: عُرِضَت عَلی مُعاوِیَةَ جارِیَةٌ فَأَعجَبَتهُ،فَسَأَلَ عَن ثَمَنِها،فَإِذا ثَمَنُها مِئَةُ ألفِ دِرهَمٍ،فَابتاعَها،و نَظَرَ إلی عَمرِو بنِ العاصِ،فَقالَ:لِمَن تَصلُحُ هذِهِ الجارِیَةُ؟فَقالَ:لِأَمیرِ المُؤمِنینَ.قالَ:ثُمَّ نَظَرَ إلی غَیرِهِ،فَقالَ لَهُ کَذلِکَ.فَقالَ:لا.فَقیلَ:لِمَن؟قالَ:لِلحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ،فَإِنَّهُ أحَقُّ بِها لِما لَهُ مِنَ الشَّرَفِ،و لِما کانَ بَینَنا و بَینَ أبیهِ.

فَأَهداها لَهُ،فَأَمَرَ مَن یَقومُ عَلَیها.

فَلَمّا مَضَت أربَعونَ یَوما،حَمَلَها،و حَمَلَ مَعَها أموالاً عَظیمَةً و کِسوَةً و غَیرَ ذلِکَ،و کَتَبَ:إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ اشتَری جارِیَةً فَأَعجَبَتهُ،فَآثَرَکَ بِها.

فَلَمّا قَدِمَت عَلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ادخِلَت عَلَیهِ،فاُعجِبَ بِجَمالِها،فَقالَ لَها:مَا اسمُکِ؟

فَقالَت:هَویً.

قالَ:أنتَ هَویً کَما سُمِّیتِ.هَل تُحسِنینَ شَیئا؟

قالَت:نَعَم،أقرَأُ القُرآنَ،و انشِدُ الأَشعارَ.

قالَ:اِقرَئی.

فَقَرَأَت: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ» 1 .

قالَ:أنشِدینی.

قالَت:و لِیَ الأَمانُ؟

قالَ:نَعَم.فَأَنشَأَت تَقولُ:

أنتَ نِعمَ المَتاعُ لَو کُنتَ تَبقی غَیرَ أن لا بَقاءَ لِلإِنسانِ

فَبَکَی الحُسَینُ علیه السلام،ثُمَّ قالَ:أنتِ حُرَّةٌ،و ما بَعَثَ بِهِ مُعاوِیَةُ مَعَکِ فَهُوَ لَکِ.ثُمَّ قالَ لَها:هَل قُلتِ فی مُعاوِیَةَ شَیئا؟فَقالَت:

رَأَیتُ الفَتی یَمضی و یَجمَعُ جُهدَهُ رَجاءَ الغِنی وَ الوارِثونَ قُعودُ

و ما لِلفَتی إلاّ نَصیبٌ مِنَ التُّقی إذا فارَقَ الدُّنیا عَلَیهِ یَعودُ

فَأَمَرَ لَها بِأَلفِ دینارٍ و أخرَجَها.ثُمَّ قالَ:رَأَیتُ أبی کَثیرا ما یُنشِدُ:

و مَن یَطلُبُ الدُّنیا لِحالٍ تَسُرُّهُ فَسَوفَ لَعَمری عَن قَلیلٍ یَلومُها

إذا أدبَرَت کانَ عَلَی المَرءِ فِتنَةً و إن أقبَلَت کانَت قَلیلٌ دَوامُها

ثُمَّ بَکی و قامَ إلی صَلاتِهِ. (1)

ص:72


1- (2) تاریخ دمشق:ج 70 ص 196.
2/3-آزاد کردن کنیز در برابر قرائت قرآن

516 . تاریخ دمشق به نقل از اصمعی:کنیزی بر معاویه عرضه شد.خوشش آمد و از قیمتش پرسید.او را به صد هزار درهم خرید.سپس،رو به عمرو عاص کرد و پرسید:این کنیز،شایسته کیست؟

گفت:فرمان روایِ مؤمنان(معاویه).

معاویه به کس دیگری نگریست و او نیز چنین گفت؛امّا معاویه گفت:نه.

گفتند:پس برای چه کسی[شایسته است]؟

گفت:برای حسین بن علی بن ابی طالب،که او بدان،سزاوارتر است؛زیرا هم شرافت خانوادگی دارد،و هم میان ما و پدرش چیزهایی(کدورت هایی)بود.

پس به او هدیه اش کرد و کسی را سرپرست کنیز نمود.چون چهل روز گذشت،او را سوار کرد و اموال فراوان و لباس و غیر آن،همراهش کرد و[به امام حسین علیه السلام]نوشت:فرمان روای مؤمنان،کنیزی خرید و از او خوشش آمد؛امّا تو را بر خود،مقدّم داشت.

چون کنیز به امام حسین علیه السلام رسید،بر ایشان وارد شد.امام علیه السلام از زیبایی اش به شگفت آمد و به او گفت:«نامت چیست؟».

گفت:هَوا(خواستنی).

فرمود:«تو واقعا خواستنی هستی،همان گونه که نام نهاده شده ای.آیا چیزی بلدی؟».

کنیز گفت:آری.قرآن می خوانم و شعر می سرایم.

فرمود:«بخوان».

کنیز خواند:«و کلیدهای غیب،تنها نزد اوست و کسی جز او آنها را نمی داند».

امام علیه السلام فرمود:«برایم بسُرای».

گفت:در امانم؟

فرمود:«آری».

کنیز سرود:

تو بهترین متاعی،اگر ماندگار بودی

امّا انسان را ماندگاری نیست.

پس امام حسین علیه السلام گریست و سپس فرمود:«تو آزادی و آنچه معاویه با تو فرستاده،برای توست».

سپس به او فرمود:«آیا برای معاویه هم چیزی گفته ای؟».

کنیز گفت:آری.گفته ام:

جوان را دیدم که می رود و همه توانش را به کار می گیرد

تا توانگر شود،امّا وارثان،آسوده نشسته اند.

امّا جوان،چیزی برایش نمی ماند،جز پرهیزگاری

که به گاهِ جدایی از دنیا،به او باز می گردد.

امام علیه السلام فرمان داد تا هزار دینار به او ببخشند و روانه اش کرد.سپس فرمود:«فراوان دیدم که پدرم می خوانَد:

"هر کس دنیا را برای خوشی بجوید

به جانم سوگند که به زودی به نکوهش آن می پردازد.

دنیا،چون به انسان پشت کند،آزمون است

و چون روی بیاورد،دیری نمی پاید"».

سپس گریست و به نماز ایستاد.

ص:73

3/3

عِتقُ جارِیَةٍ بِطاقَةِ رَیحانٍ

517 . نثر الدرّ عن أنس: کُنتُ عِندَ الحُسَینِ علیه السلام،فَدَخَلَت عَلَیهِ جارِیَةٌ بِیَدِها طاقَةُ رَیحانٍ فَحَیَّتهُ بِها،فَقالَ لَها:أنتِ حُرَّةٌ لِوَجهِ اللّهِ تَعالی.

فَقُلتُ:تُحَیّیکَ بِطاقَةِ رَیحانٍ لا خَطَرَ لَها فَتُعتِقُها؟!

قالَ:کَذا أدَّبَنَا اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ،قالَ: «وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ

رُدُّوها» 1 ،فَکانَ أحسَنَ مِنها عِتقُها. (1)

ص:74


1- (2) نثر الدرّ:ج 1 ص 335، [1]نزهة الناظر:ص 83 ح 8،کشف الغمّة:ج 2 ص 243، [2]بحار الأنوار:ج 44 ص 195 ح 8؛ [3]الفصول المهمّة:ص 175. [4]
3/3-آزاد کردن کنیز در برابر یک دسته گل

517 . نثر الدر به نقل از انَس:نزد امام حسین علیه السلام بودم که کنیزی با دسته گلی در دست،وارد شد و امام علیه السلام را با آن،تحیّت(سلام و درود)گفت.امام علیه السلام هم فرمود:«به خاطر خدای متعال،آزادی».

من گفتم:با یک دسته گلْ تحیّت دادن،این قدر نمی ارزد که بدان،آزادش کنی!

فرمود:«خدای بزرگ بِشْکوه،ما را چنین پرورده است.فرموده است:«و چون به شما

تحیّت گفته شد،به بهتر از آن،یا به مانند آن،پاسخ دهید»،و بهتر از آن[تحیّت او]،آزاد کردنش بود».

ص:75

4/3

عِتقُ الرّاعی و إهداءُ الغَنَمِ

518 . المُحلّی عن عبد اللّه بن شدّاد: مَرَّ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام بِراعٍ،فَأَهدَی الرّاعی إلَیهِ شاةً،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:حُرٌّ أنتَ أم مَملوکٌ؟فَقالَ:مَملوکٌ،فَرَدَّهَا الحُسَینُ عَلَیهِ،فَقالَ لَهُ المَملوکُ:إنَّها لی،فَقَبِلَها مِنهُ،ثُمَّ اشتَراهُ وَ اشتَرَی الغَنَمَ،فَأَعتَقَهُ و جَعَلَ الغَنَمَ لَهُ. (1)

5/3

عِتقُ الغُلامِ و إهداءُ البُستانِ

519 . مقتل الحسین عن الحسن البصریّ: کانَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام سَیِّدا زاهِدا وَرِعا صالِحا ناصِحا حَسَنَ الخُلُقِ،فَذَهَبَ ذاتَ یَومٍ مَعَ أصحابِهِ إلی بُستانِهِ،و کانَ فی ذلِکَ البُستانِ غُلامٌ لَهُ اسمُهُ صافی،فَلَمّا قَرُبَ مِنَ البُستانِ رَأَی الغُلامَ قاعِدا یَأکُلُ خُبزا،فَنَظَرَ الحُسَینُ علیه السلام إلَیهِ،و جَلَسَ عِندَ نَخلَةٍ مُستَتِرا لا یَراهُ،فَکانَ یَرفَعُ الرَّغیفَ فَیَرمی بِنِصفِهِ إلَی الکَلبِ و یَأکُلُ نِصفَهُ الآخَرَ،فَتَعَجَّبَ الحُسَینُ علیه السلام مِن فِعلِ الغُلامِ،فَلَمّا فَرَغَ مِن أکلِهِ قالَ:الحَمدُ للّهِ ِ رَبِّ العالَمینَ،اللّهُمَّ اغفِر لی،وَ اغفِر لِسَیِّدی و بارِک لَهُ کَما بارَکتَ عَلی أبَوَیهِ،بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.

فَقامَ الحُسَینُ علیه السلام و قالَ:یا صافی!

فَقامَ الغُلامُ فَزِعا،و قالَ:یا سَیِّدی و سَیِّدَ المُؤمِنینَ،إنّی ما رَأَیتُکَ فَاعفُ عَنّی.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:اِجعَلنی فِی حِلٍّ یا صافی لِأَنّی دَخَلتُ بُستانَکَ بِغَیرِ إذنِکَ!

فَقالَ صافی:بِفَضلِکَ یا سَیِّدی و کَرَمِکَ و سُؤدَدِکَ تَقولُ هذا.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:رَأَیتُکَ تَرمی بِنِصفِ الرَّغیفِ لِلکَلبِ و تَأکُلُ النِّصفَ الآخَرَ،فَما مَعنی ذلِکَ؟

فَقالَ الغُلامُ:إنَّ هذَا الکَلبَ یَنظُرُ إلَیَّ حینَ آکُلُ،فَأَستَحی مِنهُ یا سَیِّدی لِنَظَرِهِ إلَیَّ،و هذا کَلبُکَ یَحرُسُ بُستانَکَ مِنَ الأَعداءِ،فَأَنَا عَبدُکَ و هذا کَلبُکَ،فَأَکَلنا رِزقَکَ مَعا.

فَبَکَی الحُسَینُ علیه السلام و قالَ:أنتَ عَتیقٌ للّهِ ِ،و قَد وَهَبتُ لَکَ ألفَی دینارٍ بِطیبَةٍ مِن قَلبی.

فَقالَ الغُلامُ:إن أعتَقتَنی فَأَنَا اریدُ القِیامَ بِبُستانِکَ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:إنَّ الرَّجُلَ إذا تَکَلَّمَ بِکَلامٍ فَیَنبَغی أن یُصَدِّقَهُ بِالفِعلِ،فَأَنَا قَد قُلتُ:دَخَلتُ بُستانَکَ بِغَیرِ إذنِکَ،فَصَدَّقتُ قَولی،و وَهَبتُ البُستانَ و ما فیهِ لَکَ،غَیرَ أنَّ أصحابی هؤُلاءِ جاؤوا لِأَکلِ الثِّمارِ وَ الرُّطَبِ،فَاجعَلهُم أضیافا لَکَ و أکرِمهُم مِن أجلی،أکرَمَکَ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ،و بارَکَ لَکَ فی حُسنِ خُلُقِکَ و أدَبِکَ.

فَقالَ الغُلامُ:إن وَهَبتَ لی بُستانَکَ فَأَنَا قَد سَبَّلتُهُ (2)لِأَصحابِکَ و شیعَتِکَ. (3)

ص:76


1- (1) المحلّی:ج 8 ص 515 عن ابن أبی شیبة،و فی المصنّف لابن أبی شیبة:ج 5 ص 389«الحسن بن علیّ علیهما السلام»بدل«الحسین بن علیّ علیهما السلام».
2- (2) سَبَّلَ ضَیعَتَهُ:جعلها فی سبیل اللّه(الصحاح:ج 5 ص 1724« [1]سبل»).
3- (3) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 153؛ [2]مستدرک الوسائل:ج 7 ص 192 ح 6 [3] نقلاً عن مجمع البحرین فی مناقب السبطین و راجع:المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 75.
4/3-آزاد کردن چوپان و هدیه کردن گلّه

518 . المحلّی به نقل از عبد اللّه بن شدّاد:امام حسین علیه السلام بر چوپانی گذشت.او گوسفندی را برای ایشان،هدیه آورد.امام حسین علیه السلام به او فرمود:«تو آزادی یا بنده؟».

گفت:بنده ام.

امام حسین علیه السلام گوسفند را به او بازگرداند.چوپان گفت:آن برای خودم است.

امام علیه السلام آن گوسفند را پذیرفت.سپس،او(چوپان)و گلّه را خرید.وی را آزاد کرد و گلّه را به او بخشید.

5/3-آزاد کردن غلام و هدیه دادن بوستان

519 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی به نقل از حسن بصری:امام حسین علیه السلام سَروری زاهد،باوَرَع،شایسته،خیرخواه و خوش خو بود.روزی با یاران خود به بوستانش رفت که غلامی به نام«صافی»در آن بود.چون امام حسین علیه السلام به نزدیکی بوستان رسید،دید که غلام نشسته و نان می خورَد.به او نگریست و پشتِ درخت خرمایی پنهان شد تا او را نبیند.غلام،هر گرده نانی که برمی داشت،نیمی از آن را برای سگ می انداخت و نیم دیگر را می خورد.

امام حسین علیه السلام از کار غلام،شگفت زده شد.چون[غلام]غذایش را خورد،گفت:ستایش،خدای را،پروردگار جهانیان.خداوندا!مرا بیامرز و سَرورم را بیامرز و برایش برکت بیاور،همان گونه که برای پدر و مادرش مبارک کردی،به رحمتت،ای مهربان ترینِ مهربانان!

امام حسین علیه السلام برخاست و فرمود:«ای صافی!».

غلام،ترسان برخاست و گفت:ای سَرور من و سرور مؤمنان!شما را ندیدم.مرا ببخش.

امام حسین علیه السلام فرمود:«ای صافی!تو مرا حلال کن که بدون اجازه ات وارد بوستانت شده ام».

صافی گفت:به فضل و کَرَم و سَروری ات چنین می گویی،ای سَرور من!

امام حسین علیه السلام فرمود:«تو را دیدم که نیمی از گرده نان را برای سگ می اندازی و نیم دیگر را می خوری.معنای آن چه بود؟».

غلام گفت:ای سَرور من!هنگامی که نان می خوردم،این سگ به من نگاه می کرد و من،از نگاهش به خودم خجالت می کشیدم و این،سگِ توست که بوستانت را از دشمنان،حراست می کند.من،بنده توام و این،سگِ تو.پس روزی ات را با هم خوردیم.

امام حسین علیه السلام گریست و فرمود:«تو را در راه خدا آزاد کردم و با طیبِ خاطر،دو هزار دینار به تو می بخشم».

غلام گفت:اگر چه آزادم کردی؛امّا کارهای بوستانت را انجام می دهم.

امام حسین علیه السلام فرمود:«مرد،اگر سخنی می گوید،سزاست که با کارش آن را تصدیق کند.من گفتم:بدون اجازه ات به بوستانت وارد شده ام و گفته ام را تصدیق می کنم،بوستان و هر چه را در آن است،به تو بخشیدم،جز آن که این یارانم برای میوه و خرما خوردن آمده اند.آنان را میهمان کن و به خاطر من،بزرگشان دار.خداوند،تو را روز قیامت،بزرگ بدارد و بر خوی خوش و ادبت بیفزاید!».

غلام گفت:اگر بوستانت را به من بخشیدی،من هم آن را برای یاران و پیروانت وقف کردم.

ص:77

ص:78

ص:79

6/3

التَّصَدُّقُ بِأَرضٍ قَبلَ قَبضِها

520 . دعائم الإسلام: عَنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام أنَّهُ وَرِثَ أرضا و أشیاءَ،فَتَصَدَّقَ بِها قَبلَ أن یَقبِضَها. (1)

7/3

قَضاءُ دَینِ اسامَةَ قَبلَ مَوتِهِ

521 . المناقب عن عمرو بن دینار: دَخَلَ الحُسَینُ علیه السلام عَلی اسامَةَ بنِ زَیدٍ و هُوَ مَریضٌ و هُوَ یَقولُ:وا غَمّاه.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:و ما غَمُّکَ یا أخی؟

قالَ:دَینی،و هُوَ سِتّونَ ألفَ دِرهَمٍ!

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:هُوَ عَلَیَّ.

قالَ:إنّی أخشی أن أموتَ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:لَن تَموتَ حَتّی أقضِیَها عَنکَ.

قالَ:فَقضاها قَبلَ مَوتِهِ. (2)

8/3

الشَّجاعَةُ وَ الکَرامَةُ

522 . تاریخ دمشق عن عوانة: تَنازَعَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام وَ الوَلیدُ بنُ عُتبَةَ بنِ أبی سُفیانَ فی

أرضٍ،وَ الوَلیدُ یَومَئِذٍ أمیرٌ عَلَی المَدینَةِ،فَبَینا حُسَینٌ یُنازِعُهُ إذ تَناوَلَ عِمامَةَ الوَلیدِ عَن رَأسِهِ فَجَذَبَها،فَقالَ مَروانُ بنُ الحَکَمِ و کانَ حاضِرا:إنّا للّهِ ِ،ما رَأَیتُ کَالیَومِ جُرأَةَ رَجُلٍ عَلی أمیرِهِ!

قالَ الوَلیدُ:لَیسَ ذاکَ بِکَ،و لکِنَّکَ حَسَدتَنی عَلی حِلمی عَنهُ.

فَقالَ حُسَینٌ علیه السلام:الأَرضُ لَکَ،اشهَدوا أنَّها لَهُ. (3)

ص:80


1- (1) دعائم الإسلام:ج 2 ص 339 ح 1271، [1]مستدرک الوسائل:ج 14 ص 50 ح 16084. [2]
2- (2) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 65، [3]بحار الأنوار:ج 44 ص 189 ح 2. [4]
3- (3) تاریخ دمشق:ج 63 ص 210؛المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 68 نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 191 ح 4.
6/3-صدقه دادن زمین،پیش از تصرّف آن

520 . دعائم الإسلام: امام حسین علیه السلام زمین و چیزهایی را به ارث بُرد؛امّا پیش از گرفتن آنها،همه را بخشید.

7/3-پرداخت بدهی اسامه پیش از مرگش

521 . المناقب،ابن شهرآشوب به نقل از عمرو بن دینار:امام حسین علیه السلام بر اسامة بن زید که بیمار بود،درآمد.اسامه،از اندوه می نالید.امام حسین علیه السلام فرمود:«برادر من!چه اندوهی داری؟».

اسامه گفت:بدهی ام که شصت هزار درهم است.

امام حسین علیه السلام فرمود:«آن با من».

اسامه گفت:می ترسم که بمیرم[و هنوز ادا نکرده باشی].

امام حسین علیه السلام فرمود:«نخواهی مُرد تا از جانب تو بپردازم».

امام علیه السلام آن را پیش از مرگ اسامه پرداخت.

8/3-شجاعت و کرامت

522 . تاریخ دمشق به نقل از عوانه:امام حسین علیه السلام و ولید بن عتبة بن ابی سفیان،بر سرِ مالکیت زمینی با هم درگیر شدند و ولید،در آن روزگار،حاکم مدینه بود.در

میان درگیری،امام حسین علیه السلام عمامه ولید را با دست کشید.مروان بن حَکَم که حاضر بود،کلمه استرجاع(إنّا للّه و إنّا الیه راجعون)بر زبان راند و گفت:تا امروز،چنین جرئتی را از کسی در برابر فرمان روایش ندیده ام!

ولید گفت:این به تو ربطی ندارد؛بلکه تو بر بردباری من در برابر او حسادت می ورزی.

امام حسین علیه السلام فرمود:«زمین برای تو باشد.گواه باشید که آن،برای او شد».

ص:81

9/3

مُکافَأَةُ الإِخوانِ عَلَی الإِحسانِ

523 . مقتل الحسین: قیلَ:خَرَجَ الحَسَنُ علیه السلام إلی سَفَرٍ فَأَضَلَّ طَریقَهُ لَیلاً،فَمَرَّ بِراعی غَنَمٍ فَنَزَلَ عِندَهُ،فَأَلطَفَهُ و باتَ عِندَهُ،فَلَمّا أصبَحَ دَلَّهُ عَلَی الطَّریقِ.

فَقالَ لَهُ الحَسَنُ علیه السلام:إنّی ماضٍ إلی ضَیعَتی (1)ثُمَّ أعودُ إلَی المَدینَةِ،و وَقَّتَ لَهُ وَقتا و قالَ لَهُ:تَأتینی بِهِ.

فَلَمّا جاءَ الوَقتُ شَغَلَ الحَسَنُ علیه السلام بِشَیءٍ مِن امورِهِ عَن قُدومِ المَدینَةِ.فَجاءَ الرّاعی و کانَ عَبدا لِرَجُلٍ مِن أهلِ المَدینَةِ فَصارَ إلَی الحُسَینِ علیه السلام و هُوَ یَظُنُّهُ الحَسَنَ علیه السلام،فَقالَ:أنَا العَبدُ الَّذی بِتَّ عِندی لَیلَةَ کَذا،و وَعَدتَنی أن أصیرَ إلَیکَ فی هذَا الوَقتِ،و أراهُ عَلاماتٍ عَرَفَ الحُسَینُ علیه السلام أنَّهُ الحَسَنُ علیه السلام.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام لَهُ:لِمَن أنتَ یا غُلامُ؟

فَقالَ:لِفُلانٍ.

فَقالَ علیه السلام:کَم غَنَمُکَ؟

قالَ:ثَلاثُمِائَةٍ.

فَأَرسَلَ إلَی الرَّجُلِ فَرَغَّبَهُ حَتّی باعَهُ الغَنَمَ وَ العَبدَ فَأَعتَقَهُ،و وَهَبَ لَهُ الغَنَمَ مُکافَأَةً لِما صَنَعَ مَعَ أخیهِ.

و قالَ علیه السلام:إنَّ الَّذی باتَ عِندَکَ أخی،و قَد کافَأتُکَ بِفِعلِکَ مَعَهُ. (2)

ص:82


1- (1) الضَّیْعَةُ:الأرضُ المُغَلَّةُ،و قیل:العِقَارُ(تاج العروس:ج 11 ص 315« [1]ضیع»).
2- (2) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 153. [2]
9/3-جبران احسان برادران

523 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی: گفته شده که امام حسن علیه السلام به سفری رفت و شب،راه را گم کرد.به چوپان گله ای برخورد.نزدش فرود آمد و با او ملاطفت کرد.شب را پیش او خوابید و صبحدم،چوپان،ایشان را راهنمایی کرد.

امام حسن علیه السلام به او فرمود:«من به مزرعه ام می روم و سپس به مدینه باز می گردم».سپس،وقتی را برای چوپان معیّن کرد تا به دیدارش بیاید.

امام حسن علیه السلام به سبب اشتغالِ کاری نتوانست در زمان موعود به مدینه بیاید و آن چوپان که بنده مردی از اهل مدینه بود،به گمان این که امام حسین علیه السلام امام حسن علیه السلام است،نزد او رفت و گفت:من،همان کسی ام که فلان شب نزدم خوابیدی و به من وعده دادی که در این وقت،به دیدارت بیایم.

از نشانه هایی که او داد،امام حسین علیه السلام دانست که منظورش امام حسن علیه السلام است.به او فرمود:«بنده چه کسی هستی؟».

گفت:فلانی.

امام حسین علیه السلام فرمود:«گلّه ات چند رأس است؟».

گفت:سیصد رأس.

امام حسین علیه السلام به سوی آن مرد[صاحب گله]فرستاد و ترغیبش کرد تا گلّه و بنده را به او فروخت.سپس،آن مرد را آزاد کرد و گلّه را هم به جبران احسانی که به برادرش کرده بود،به او بخشید و فرمود:«کسی که آن شب در نزد تو خوابید،برادرم بوده است و من،کار تو را برای او،جبران کردم».

ص:83

10/3

مُواجَهَةُ مَن سَبَّهُ بِالرَّأفَةِ

524 . تاریخ دمشق عن عصام بن المصطلق: دَخَلتُ الکوفَةَ،فَأَتَیتُ المَسجِدَ فَرَأَیتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام جالِسا فیهِ،فَأَعجَبَنی سَمتُهُ (1)و رُواهُ (2)،فَقُلتُ:أنتَ ابنُ أبی طالِبٍ؟قالَ:أجَل.فَأَثارَ مِنِّی الحَسَدُ ما کُنتُ اجِنُّهُ (3)لَهُ و لِأَبیهِ،فَقُلتُ:فیکَ و بِأَبیکَ و بالَغتُ فی سَبِّهِما،و لَم اکَنِّ.

فَنَظَرَ إلَیَّ نَظَرَ عاطِفٍ رَؤوفٍ و قالَ:أ مِن أهلِ الشّامِ أنتَ؟فَقُلتُ:أجَل،شِنشِنَةٌ (4)أعرِفُها منِ أخزَمَ!

فَتَبَیَّنَ فِیَّ النَّدَمَ عَلَی ما فَرَطَ مِنّی إلَیهِ،فَقالَ: «لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللّهُ لَکُمْ» 5 ؛

انبَسِط إلَینا فی حَوائِجِکَ لَدَینا تَجِدنا عِندَ حُسنِ ظَنِّکَ بِنا.

فَلَم أبرَح و عَلی وَجهِ الأَرضِ أحَبُّ إلَیَّ مِنهُ و مِن أبیهِ،و قُلتُ: «اَللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ» 6 . (5)

ص:84


1- (1) السَّمْتُ:الهَیئَةُ الحسنة(النهایة:ج 2 ص 397«سمت»).
2- (2) الرُّواء:المنظر الحسن(النهایة:ج 2 ص 280«روی»).
3- (3) أجَنَّهُ:سَترَهُ(لسان العرب:ج 13 ص 92«جنن»).
4- (4) الشِّنشِنَةُ:الطبیعة و الخلیقة و السجیّة،و فی المَثَل:«شِنشِنَةٌ أعرفُها من أخزَم».قال ابن بری:کانَ أخزَمُ عاقّا لأبیه،فمات و ترک بنین عقّوا جدّهم و ضربوه و أدموه،فقال ذلک(لسان العرب:ج 13 ص 243« [1]شنن»).
5- (7) تاریخ دمشق:ج 43 ص 224 الرقم 5078،تفسیر القرطبی:ج 7 ص 350 نحوه و فیه«الحسن بن علیّ»بدل«الحسین بن علیّ».
10/3-مهربانی در برابر ناسزاگویی

524 . تاریخ دمشق به نقل از عصام بن مُصطَلَق:به کوفه درآمدم و به مسجد رفتم.دیدم که امام حسین علیه السلام در آنجا نشسته است.از شکل و شمایلِ او خوشم آمد.گفتم:تو پسر ابو طالبی؟

فرمود:«آری».

حسدی که در درون به او و پدرش داشتم،مرا برانگیخت و به او و پدرش،به تندی ناسزا گفتم.

با عطوفت و مهربانی به من نگریست و فرمود:«آیا تو اهل شامی؟».

گفتم:آری.این،خویِ بد ماست.

چون پشیمانی ام از این افراطکاری آشکار شد،به من فرمود:««امروز،سرزنشی بر شما نیست.خدا،شما را می آمرزد». (1)برای برآوردن نیازهایت بر ما درآی،که ما را آن گونه خواهی یافت که دوست داری».

چیزی نگذشت که کسی روی زمین،محبوب تر از او و پدرش نزد من نبود و گفتم:«خدا،داناتر است که رسالتش را در کجا قرار دهد».

ص:85


1- (1) اشاره به سخن یوسف علیه السلام به برادران خطاکار خویش است.

11/3

المَعروفُ بِقَدرِ المَعرِفَةِ

525 . مقتل الحسین: إنَّ أعرابِیّا جاءَ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام فَقالَ لَهُ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،إنّی قَد ضَمِنتُ دِیَةً کامِلَةً و عَجَزتُ عَن أدائِها،فَقُلتُ فی نَفسی:أسأَلُ أکرَمَ النّاسِ،و ما رَأَیتُ أکرَمَ مِن أهلِ بَیتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:یا أخَا العَرَبِ،أسأَلُکَ عَن ثَلاثِ مَسائِلَ:فَإِن أجَبتَ عَن واحِدَةٍ أعطَیتُکَ ثُلثَ المالِ،و إن أجَبتَ عَنِ اثنَتَینِ أعطَیتُکَ ثُلُثَیِ المالِ،و إن أجَبتَ عَن کُلٍّ أعطَیتُکَ المالَ کُلَّهُ.

فَقالَ الأَعرابِیُّ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،أ مِثلُکَ یَسأَلُ مِن مِثلی و أنتَ مِن أهلِ العِلمِ وَ الشَّرَفِ؟!

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:بَلی،سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:المَعروفُ بِقَدرِ المَعرِفَةِ.

فَقالَ الأَعرابِیُّ:سَل عَمّا بَدا لَکَ،فَإِن أجَبتُ و إلاّ تَعَلَّمتُ الجَوابَ مِنکَ،و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:أیُّ الأَعمالِ أفضَلُ؟

فَقالَ:الإِیمانُ بِاللّهِ.

قالَ علیه السلام:فَمَا النَّجاةُ مِنَ الهَلَکَةِ؟

قالَ:الثِّقَةُ بِاللّهِ.

قالَ علیه السلام:فَما یُزَیِّنُ الرَّجُلَ؟

قالَ:عِلمٌ مَعَهُ حِلمٌ.

قالَ علیه السلام:فَإِن أخطَأَهُ ذلِکَ؟

قالَ:فَمالٌ مَعَهُ مُروءَةٌ.

قالَ علیه السلام:فَإِن أخطَأَهُ ذلِکَ؟

قالَ:فَقرٌ مَعَهُ صَبرٌ.

قالَ علیه السلام:فَإِن أخطَأَهُ ذلِکَ؟

قالَ:فَصاعِقَةٌ تَنزِلُ مِنَ السَّماءِ فَتُحرِقُهُ!

فَضَحِکَ الحُسَینُ علیه السلام و رَمی بِصُرَّةٍ إلَیهِ فیها ألفُ دینارٍ،و أعطاهُ خاتَمَهُ و فیهِ فَصٌّ قیمَتُهُ مِائَتا دِرهَمٍ،و قالَ لَهُ:یا أعرابِیُّ،أعطِ الذَّهَبَ لِغُرَمائِکَ،وَ اصرِفِ الخاتَمَ فی نَفَقَتِکَ.

فَأَخَذَ الأَعرابِیُّ ذلِکَ مِنهُ و مَضی و هُوَ یَقولُ: «اَللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ» 1 . (1)

ص:86


1- (2) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 157؛ [1]جامع الأخبار:ص 381 ح 1069، [2]بحار الأنوار:ج 44 ص 196 ح 11.
11/3-نیکی به اندازه معرفت

525 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی: مردی بادیه نشین نزد امام حسین علیه السلام آمد و به ایشان گفت:ای فرزند پیامبر خدا!من،دیه ای کامل را ضامنم و از ادای آن عاجز.با خود گفتم:از کریم ترینِ مردمان درخواست می کنم و کریم تر از خاندان پیامبر خدا ندیدم.

امام حسین علیه السلام فرمود:«ای برادر عرب!از تو سه مسئله می پرسم.اگر یکی را پاسخ دادی،یکْ سومِ مال(بدهی ات)را به تو می دهم و اگر دو تا را پاسخ دادی،دو سومِ آن را و اگر هر سه را پاسخ دادی،همه مال[مورد درخواستت]را به تو می دهم».

بادیه نشین گفت:ای فرزند پیامبر خدا!آیا مانند تو از مانند من می پرسد،در حالی که تو از اهل علم و شرفی؟!

امام حسین علیه السلام فرمود:«آری.من از جدّم پیامبر خدا شنیدم که می فرماید:"نیکی به اندازه معرفت است".

بادیه نشین گفت:هر چه می خواهی بپرس.اگر پاسخ دادم که خوب؛وگرنه،پاسخ را از تو یاد می گیرم و نیرویی جز به خدا نیست.

امام حسین علیه السلام فرمود:«برترین عمل چیست؟».

گفت:ایمان به خدا.

فرمود:«راه نجات از هلاکت چیست؟».

گفت:اعتماد به خدا.

فرمود:«زیورِ مرد چیست؟».

گفت:علم همراه با بردباری.

فرمود:«اگر نتوانست؟».

گفت:داراییِ همراه با مروّت.

فرمود:«اگر آن را هم نتوانست؟».

گفت:فقر به همراه صبر.

فرمود:«اگر آن را نیز نداشت؟».

گفت:صاعقه ای از آسمان فرود آید و او را بسوزانَد.

امام حسین علیه السلام خندید و کیسه ای حاوی هزار دینار برایش انداخت و انگشترش را به او بخشید که نگینش دویست درهم می ارزید.سپس به بادیه نشین فرمود:«دینارهای طلا را به طلبکارانت بده و انگشتر را به مصرف خود برسان».

بادیه نشین،آن را از امام علیه السلام گرفت و رفت و چنین گفت:«خدا،داناتر است که رسالتش را در کجا قرار دهد».

ص:87

526 . مکارم الأخلاق عن محمّد بن علیّ عن شیخ من قریش: بَینا أبانُ بنُ عُثمانَ و عَبدُ اللّهِ بنُ الزُّبَیرِ

جالِسانِ،إذ وَقَفَ عَلَیهِما أعرابِیٌّ فَسَأَلَهُما فَلَم یُعطِیاهُ شَیئا،و قالا:اِذهَب إلی ذَینِکَ الفَتَیَینِ،و أشارا إلَی الحَسَنِ وَ الحُسَینِ علیهما السلام و هُما جالِسانِ.

فَجاءَ الأَعرابِیُّ حَتّی وَقَفَ عَلَیهِما فَسَأَلَهُما،فَقالا:إن کُنتَ تَسأَلُ فی دَمٍ موجِعٍ،أو فَقرٍ مُدقِعٍ (1)،أو أمرٍ مُفظِعٍ؛فَقَد وَجَبَ حَقُّکَ.

فَقالَ:أسأَلُ و أخَذَنِیَ الثَّلاثُ.

فَأَعطاهُ کُلُّ واحِدٍ مِنهُما خَمسَمِائَةٍ خَمسَمِائَةٍ.

فَانصَرَفَ الأَعرابِیُّ،فَمَرَّ عَلَی ابنِ الزُّبَیرِ و أبانٍ و هُما جالِسانِ،فَقالا:ما أعطاکَ الفَتَیانِ؟فَأَنشَأَ الأَعرابِیُّ یَقولُ:

أعطَیانی و أقنَیانی (2)جَمیعا إذ تَواکَلتُما فَلَم تُعطِیانی

جَعَلَ اللّهُ مِن وُجوهِکُما نَع لَینِ سِبتا (3)یَطاهُمَا الفَتَیانِ

حَسَنٌ وَ الحُسَینُ خَیرُ بَنی حَوّ اءَ صیغا مِنَ الأَغَرِّ (4)الهِجانِ (5)

فَدَعا سُنَّةَ المَکارِمِ وَ المَج دِ فَما مِنکُما لَها مِن مُدانِ (6)

ص:88


1- (1) مُدقِع:أی شدید یفضی بصاحبه إلی الدَّقعاء[و هو التراب].و قیل:هو سوء احتمال الفقر(النهایة:ج 2 ص 127« [1]دقع»).
2- (2) قَنی الرجل یَقنی:مثل غنی یغنی(لسان العرب:ج 15 ص 201« [2]قنا»).
3- (3) السِّبتُ بالکسر:جلود البقر المدبوغة بالقرظ یُتّخذ منها النعال(النهایة:ج 2 ص 330« [3]سبت»).
4- (4) رجلٌ أغرّ:أی شریف(الصحاح:ج 2 ص 767«غرر»).
5- (5) امرأة هجان:کریمة(الصحاح:ج 6 ص 2216« [4]هجن»).
6- (6) مکارم الأخلاق لابن أبی الدنیا:ص 286 ح 454.

526 . مکارم الأخلاق به نقل از محمّد بن علی،از پیرمردی قُرَشی:ابان بن عثمان

و عبد اللّه بن زبیر،نشسته بودند که مردی بادیه نشین در کنار آنها ایستاد و از آنها درخواستی کرد؛امّا آن دو چیزی به او ندادند و گفتند:این دو جوان برو؛و به امام حسن و امام حسین علیهما السلام که نشسته بودند،اشاره کردند.

بادیه نشین،نزد آنان آمد و در کنارشان ایستاد و از آن دو نیز درخواست کرد.گفتند:«اگر برای دیه ای سنگین یا فقری توان سوز و یا امری دهشت زا می خواهی،حقّت واجب است».

بادیه نشین گفت:برای هر سه می خواهم.

هر یک،پانصد درهم به او بخشیدند.

بادیه نشین،بازگشت و بر ابن زبیر و ابان که هنوز نشسته بودند،گذر کرد.آن دو پرسیدند:آن دو جوان،چه به تو بخشیدند؟

بادیه نشین،چنین سرود:

به من بخشیدند و هر دو بی نیازم کردند

هنگامی که شما مرا عطایی ندادید و به یکدیگر وا نهادید.

خدا،صورت شما را چرم کفش گردانَد

تا آن دو جوان به پا کنند و[بر آن]گام بگذارند.

حسن و حسین،بهترین پسران حوّایند

پدید آمده از مردی شریف و بانویی کریم.

رسم والایی و بزرگی را وا نهید

که شما به آن نزدیک هم نمی توانید شد.

ص:89

527 . الکافی عن عبد الرحمن العزرمی عن أبی عبد اللّه علیه السلام: جاءَ رَجُلٌ إلَی الحَسَنِ وَ الحُسَینِ علیهما السلام و هُما جالِسانِ عَلَی الصَّفا،فَسَأَلَهُما فَقالا:إنَّ الصَّدَقَةَ لا تَحِلُّ إلاّ فی دَینٍ موجِعٍ،

أو غُرمٍ (1)مُفظِعٍ،أو فَقرٍ مُدقِعٍ،فَفیکَ شَیءٌ مِن هذا؟قالَ:نَعَم.فَأَعطَیاهُ.

و قَد کانَ الرَّجُلُ سَأَلَ عَبدَ اللّهِ بنَ عُمَرَ،و عَبدَ الرَّحمنِ بنَ أبی بَکرٍ،فَأَعطَیاهُ و لَم یَسأَلاهُ عَن شَیءٍ.فَرَجَعَ إلَیهِما فَقالَ لَهُما:ما لَکُما لَم تَسأَلانی عَمّا سَأَلَنی عَنهُ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ علیهما السلام؟و أخبَرَهُما بِما قالا،فَقالا:إنَّهُما غُذِّیا بِالعِلمِ غِذاءً. (2)

ص:90


1- (1) غُرم:أی حاجة لازمة من غرامة مثقلة(النهایة:ج 3 ص 363« [1]غرم»).
2- (2) الکافی:ج 4 ص 47 ح 7، [2]بحار الأنوار:ج 43 ص 320 ح 4 و [3]راجع:شرح الأخبار:ج 3 ص 77 ح 1004 و تحف العقول:ص 246.

527 . الکافی به نقل از عبد الرحمن عزرمی،از امام صادق علیه السلام:مردی نزد امام حسن و امام حسین علیهما السلام که در صفا(کنار مسجد الحرام)نشسته بودند،آمد و از آنان،

درخواستی کرد.آن دو فرمودند:«صدقه،جز در بدهیِ سنگین یا خسارتی دهشتناک و یا فقری توان سوز،روا نیست.آیا چیزی از اینها در تو هست؟».

گفت:آری.

پس به او دادند.

آن مرد از عبد اللّه بن عمرو و عبد الرحمن بن ابی بکر هم درخواست کرده بود و آن دو به وی چیزی داده بودند؛ولی چیزی از او نپرسیده بودند.نزد آن دو بازگشت و به آنان گفت:چرا از من سؤالی را که حسن و حسین پرسیدند،نپرسیدید؟و ماجرا را باز گفت.

آن دو گفتند:آنان با دانشی فراوان،پرورش یافته اند.

ص:91

528 . الخصال عن یونس بن عبد الرحمن عمّن حدّثه من أصحابنا عن أبی عبد اللّه علیه السلام: إنَّ رَجُلاً مَرَّ بِعُثمانَ بنِ عَفّانَ و هُوَ قاعِدٌ عَلی بابِ المَسجِدِ،فَسَأَلَهُ،فَأَمَرَ لَهُ بِخَمسَةِ دَراهِمَ.فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ:أرشِدنی،فَقالَ لَهُ عُثمانُ:دونَکَ الفِتیَةَ الَّتی تَری،و أومَأَ بِیَدِهِ إلی ناحِیَةٍ مِنَ المَسجِدِ فیهَا الحَسَنُ وَ الحُسَینُ علیهما السلام و عَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍ.

فَمَضَی الرَّجُلُ نَحوَهُم حَتّی سَلَّمَ عَلَیهِم و سَأَلَهُم.فَقالَ لَهُ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ علیهما السلام:یا هذا،إنَّ المَسأَلَةَ لا تَحِلُّ إلاّ فی إحدی ثَلاثٍ:دَمٍ مُفجِعٍ،أو دَینٍ مُقرِحٍ،أو فَقرٍ مُدقِعٍ،فَفی أیِّها تَسأَلُ؟

فَقالَ:فی واحِدَةٍ مِن هذِهِ الثَّلاثِ.

فَأَمَرَ لَهُ الحَسَنُ علیه السلام بِخَمسینَ دینارا،و أمَرَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام بِتِسعَةٍ و أربَعینَ دینارا،و أمَرَ لَهُ عَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍ بِثَمانِیَةٍ و أربَعینَ دینارا.

فَانصَرَفَ الرَّجُلُ فَمَرَّ بِعُثمانَ،فَقالَ لَهُ:ما صَنَعتَ؟

فَقالَ:مَرَرتُ بِکَ فَسَأَلتُکَ فَأَمَرتَ لی بِما أمَرتَ و لَم تَسأَلنی فیما أسأَلُ،و إنَّ صاحِبَ الوَفرَةِ (1)لَمّا سَأَلتُهُ قالَ لی:یا هذا فیما تَسأَلُ؟فَإِنَّ المَسأَلَةَ لا تَحِلُّ إلاّ فی

إحدی ثَلاثٍ،فَأَخبَرتُهُ بِالوَجهِ الَّذی أسأَلُهُ مِنَ الثَّلاثَةِ،فَأَعطانی خَمسینَ دینارا،و أعطانِی الثّانی تِسعَةً و أربَعینَ دینارا،و أعطانِی الثّالِثُ ثَمانِیَةً و أربَعینَ دینارا.

فَقالَ عُثمانُ:و مَن لَکَ بِمِثلِ هؤُلاءِ الفِتیَةِ؟!اُولئِکَ فُطِمُوا العِلمَ فَطما (2)،و حازُوا الخَیرَ وَ الحِکمَةَ. (3)

ص:92


1- (1) الوَفْرَةُ:الشعر إلی شحمة الاُذُن(مجمع البحرین:ج 3 ص 1954«وفر»).
2- (2) قال الصدوق رحمه الله:معنی قوله:«فَطَمُوا العِلمَ فَطما»أی قطعوه عن غیرهم قطعا،و جمعوه لأنفسهم جمعا.انتهی.و یحتمل أن یُقرأ:«فُطِموا»علی بناء المجهول؛أی فُطِموا بالعِلم،علی الحذف و الإیصال(بحار الأنوار:ج 43 ص 333).و [1]هذا الاحتمال هو الأقرب.
3- (3) الخصال:ص 135 ح 149،بحار الأنوار:ج 43 ص 332 ح 4. [2]

528 . الخصال به نقل از یونس بن عبد الرحمن،از یکی از شیعیان،از امام صادق علیه السلام:مردی بر عثمان بن عفّان،که بر درگاه مسجد نشسته بود،گذشت و از او چیزی خواست.عثمان،فرمان داد تا پنج درهم به او بدهند.آن مرد گفت:مرا راهنمایی کن.

عثمان به او گفت:این جوان که می بینی؛و با دستش به ناحیه ای از مسجد که حسن و حسین و عبد اللّه بن جعفر نشسته بودند،اشاره نمود.

مرد،نزد آنان رفت و سلام داد و از آنان،درخواست کمک کرد.امام حسن و امام حسین علیهما السلام به او گفتند:«ای مرد!درخواست،جز در یکی از این سه روا نیست:دیه ای سنگین،بدهیِ آشکار و یا فقری توان سوز.تو کدام یک از اینها را داری؟».

گفت:یکی از اینها را دارم.

امام حسن علیه السلام فرمان داد تا پنجاه دینار به او بدهند و امام حسین علیه السلام فرمان داد چهل و نه دینار به او بدهند و عبد اللّه بن جعفر،فرمان داد چهل و هشت دینار به او بدهند.

آن مرد بازگشت و بر عثمان گذشت.به او گفت:چه کردی؟

گفت:بر تو گذشتم و از تو درخواست کردم و نپرسیدی که درخواستم برای چیست؛ولی چون از آن مو بلند (1)درخواست کردم،به من گفت:«ای مرد!به چه خاطر،درخواست

می کنی؟درخواست،جز در یکی از این سه روا نیست»و موردی که از آن سه بود،به او گفتم.پس پنجاه دینار به من داد و دومی چهل و نه دینار و سومی چهل و هشت دینار.

عثمان گفت:چه کس دیگری برای تو مانند این جوان مردان می شوند؟آنان،از کودکی دانش را با شیر مادر مکیده اند و تمام خیر و حکمت را گِرد آورده اند.

ص:93


1- (1) تعبیر«صاحب الوفرة»که در متن عربی حدیث آمده،یعنی کسی که موهایش تا نرمه گوشش می رسد.

529 . المعجم الأوسط عن مجاهد: جاءَ رَجُلٌ إلَی الحَسَنِ وَ الحُسَینِ علیهما السلام فَسَأَلَهُما،فَقالا:إنَّ المَسأَلَةَ لا تَصلُحُ إلاّ لِثَلاثَةٍ:لِحاجَةٍ مُجحِفَةٍ،أو حَمالَةٍ (1)مُثقِلَةٍ،أو دَینٍ فادِحٍ؛و أعطَیاهُ.

ثُمَّ أتَی ابنَ عُمَرَ فَأَعطاهُ و لَم یَسأَلهُ،فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ:أتَیتُ ابنَی عَمِّکَ فَسَأَلانی و أنتَ لَم تَسأَلنی؟!

فَقالَ ابنُ عُمَرَ:اِبنا رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،إنَّما کانا یُغَرّانِ (2)العِلمَ غَرّا. (3)

12/3

بَذلُ الجُهدِ لِهِدایَةِ العَدُوِّ

530 . الفتوح فی ذِکرِ ما جَری بَینَ الحُسَینِ علیه السلام قَبلَ شَهادَتِهِ و بَینَ عُمَرَ بنِ سَعدٍ:فَقالَ لَهُ

الحُسَینُ علیه السلام:وَیحَکَ یَا ابنَ سَعدٍ،أما تَتَّقِی اللّهَ الَّذی إلَیهِ مَعادُکَ أن تُقاتِلَنی،و أنَا ابنُ مَن عَلِمتَ یا هذا مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله؟!فَاترُک هؤُلاءِ و کُن مَعی؛فَإِنّی اقَرِّبُکَ إلَی اللّهِ عز و جل.

فَقالَ لَهُ عُمَرُ بنُ سَعدٍ:أبا عَبدِ اللّهِ،أخافُ أن تُهدَمَ داری.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:أنَا أبنیها لَکَ.

فَقالَ:أخافُ أن تُؤخَذَ ضَیعَتی (4).

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:أنَا اخلِفُ عَلَیکَ خَیرا مِنها مِن مالی بِالحِجازِ.

قالَ:فَلَم یُجِب عُمَرُ إلی شَیءٍ مِن ذلِکَ. (5)

ص:94


1- (1) الحَمالة بالفتح:ما یتحمّله الإنسان عن غیره من دیة أو غرامة،مثل أن یقع حرب بین فریقین تسفک فیها الدماء،فیدخل بینهم رجل یتحمّل دیات القتلی لیصلح ذات البین(النهایة:ج 1 ص 425« [1]حمل»).
2- (2) کان النبیُّ یَغُرُّ علیّا بالعلم،أی:یُلقمه إیّاه،یقال:غرَّ الطائرُ فرخَهُ إذا زقّهُ(النهایة:ج 3 ص 357« [2]غرر»).
3- (3) المعجم الأوسط:ج 4 ص 91 ح 3690،المعجم الصغیر:ج 1 ص 184،تاریخ بغداد:ج 9 ص 366 ح 4936 و [3]فیه«أنبأنا»بدل«ابنا»،مکارم الأخلاق لابن أبی الدنیا:ص 286 ح 453،تاریخ دمشق:ج 14 ص 174.
4- (4) الضَّیعَةُ:العَقارُ و الأرضُ المغلّة(مجمع البحرین:ج 2 ص 1090«ضیع»).
5- (5) الفتوح:ج 5 ص 92،مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 245؛تسلیة المجالس:ج 2 ص 264 کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 388.

529 . المعجم الأوسط به نقل از مجاهد:مردی نزد امام حسن و امام حسین علیهما السلام آمد و از آنان درخواست کمک کرد.آن دو گفتند:درخواست،جز برای سه چیز شایسته نیست:نیاز بیش از حد،غرامتی سنگین و یا بدهیِ فراوان».

سپس به او چیزی دادند.آنگاه نزد ابن عمر آمد.به او بخشید و چیزی نپرسید.مرد به او گفت:نزد پسرعموهایت آمدم و از من،سؤال کردند[و سپس بخشیدند]؛ولی تو نپرسیدی؟!

ابن عمر گفت:پسران پیامبر خدا،علم را همانند لقمه ای از دهان او برگرفته اند.

12/3-کوشش برای هدایت دشمن

530 . الفتوح در بیان آنچه پیش از شهادت امام حسین علیه السلام میان ایشان و عمر بن سعد گذشت:امام حسین علیه السلام به او فرمود:«وای بر تو،ای پسر سعد!آیا از خدایی که

بازگشتت به سوی اوست،پروا نمی کنی که با من می جنگی و می دانی که من،پسر چه کسی از نسل پیامبر خدا هستم؟!پس اینها(یزیدیان)را رها کن و با من باش که من،تو را به خدای عز و جل نزدیک می کنم».

عمر بن سعد به او گفت:ابا عبد اللّه!می ترسم که خانه ام را ویران کنند.

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«من،آن را برایت می سازم».

عمر گفت:می ترسم که مزرعه ام را بگیرند.

امام حسین علیه السلام فرمود:«من،از دارایی ام در حجاز،بهتر از آن را به تو می دهم».

عمر،دیگر پاسخی نداد.

ص:95

ص:96

ص:97

الفَصلُ الرّابِعُ:محاسن الأعمال

1/4

قَضاءِ الحَوائِجِ

531 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام فی خُطبَةٍ لَهُ:اِعلَموا أنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَیکُم مِن نِعَمِ اللّهِ عَلَیکُم،فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتَحورَ (1)نِقَما. (2)

532 . الدرّ المنثور عن أبی جعفر محمّد بن علیّ عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:ما مِن عَبدٍ یَدَعُ المَشیَ فی حاجَةِ أخیهِ المُسلِمِ قُضِیَت أو لَم تُقضَ،إلاَّ ابتُلِیَ بِعَونِهِ مَن یَأثَمُ عَلَیهِ و لا یُؤجَرُ فیهِ. (3)

533 . قضاء حقوق المؤمنین عن ابن مهران: کُنتُ جالِسا عِندَ مَولایَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام،فَأَتاهُ رَجُلٌ فَقالَ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،إنَّ فُلانا لَهُ عَلَیَّ مالٌ و یُریدُ أن یَحبِسَنی.

فَقالَ علیه السلام:وَ اللّهِ ما عِندی مالٌ أقضی عَنکَ.

قالَ:فَکَلِّمهُ.

قالَ علیه السلام:فَلَیسَ لی بِهِ انسٌ،و لکِنّی سَمِعتُ أبی أمیرَ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ یَقولُ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«مَن سَعی فی حاجَةِ أخیهِ المُؤمِنِ فَکَأَنَّما عَبَدَ اللّهَ تِسعَةَ آلافِ سَنَةٍ،صائِما نهارَهُ و قائِما لَیلَهُ». (4)

ص:98


1- (1) حَارَ یَحُورُ:إذا رجَع(النهایة:ج 1 ص 459« [1]حور»).
2- (2) نثر الدرّ:ج 1 ص 334، [2]نزهة الناظر:ص 81 ح 6 و فیه«فتحوزوا نقما»بدل«فتحور نقما»،الدرّة الباهرة:ص 24 و فیه«فتجوزوا النعم»بدل«فتحور نقما»،أعلام الدین:ص 298 و [3]فیه«فتتحوّل إلی غیرکم»بدل«فتحور نقما»،کشف الغمّة:ج 2 ص 241، [4]بحار الأنوار:ج 78 ص 121 ح 4؛ [5]الفصول المهمّة:ص 176 و [6]فیه«فتعود نقما»بدل«فتحور نقما».
3- (3) الدرّ المنثور:ج 1 ص 509 [7] نقلاً عن الأصبهانی؛الذریّة الطاهرة:ص 110 ح 150 نحوه.
4- (4) قضاء حقوق المؤمنین:ص 28 ح 32،بحار الأنوار:ج 74 ص 315 ح 72،و [8]فی کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 2 ص 189 ح 2108 عن الإمام الحسن علیه السلام.

فصل چهارم:اعمال نیکو

1/4-برآوردن حاجت ها

531 . نثر الدرّ از امام حسین علیه السلام(در یکی از خطبه هایش):بدانید که نیازهای مردم به شما از نعمت های خدا بر شماست.از آنها ملول نشوید که گرفتار می شوید.

532 . الدُرّ المنثور از امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهم السلام:پیامبر خدا فرمود:«هیچ بنده ای نیست که رفتن به دنبال حاجت برادر مسلمانش را وا نهد،خواه آن حاجت برآورده شود یا نشود،مگر آن که گرفتارِ کمک به کسی می شود که[آن کمک]برایش گناه دارد و پاداشی نمی بَرَد».

533 . قضاء حقوق المؤمنین از ابن مهران:نزد مولایم حسین علیه السلام نشسته بودم که مردی پیش ایشان آمد و گفت:ای فرزند پیامبر خدا!فلانی از من بستانکار است و می خواهد مرا به زندان بیندازد.

فرمود:«به خدا سوگند،مالی که با آن بدهی تو را بپردازم،ندارم».

مرد گفت:پس با بستانکار من،گفتگو کن.

فرمود:«من با او آشنا نیستم؛اما از پدرم امیرمؤمنان که درودهای خدا بر او باد شنیدم که می فرمود:پیامبر خدا فرمود:"هر کس در پیِ حاجت برادر مؤمنش بکوشد،مانند آن است که خدا را نُه هزار سال عبادت کرده است که روزهایش روزه گرفته و شب ها را زنده داشته باشد "».

ص:99

2/4

إدخالُ السُّرورِ عَلَی الإِخوانِ

534 . کنز العمّال عن الحسین بن علیّ عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: إنَّ مِن موجِباتِ المَغفِرَةِ إدخالَکَ السُّرورَ عَلی أخیکَ المُسلِمِ. (1)

535 . الأربعون حدیثا عن محمّد عن أبیه علیّ عن أبیه الحسین عن أبیه علیّ علیهم السلام :کانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لَیَسُرُّ الرَّجُلَ مِن أصحابِهِ إذا رَآهُ مَغموما بِالمُداعَبَةِ،و کانَ صلی الله علیه و آله یَقولُ:إنَّ اللّهَ یُبغِضُ المُعَبِّسَ فی وَجهِ إخوانِهِ. (2)

3/4

صِلَةُ الرَّحِمِ

536 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: مَن سَرَّهُ أن یُنسَأَ (3)فی أجَلِهِ و یُزادَ

فی رِزقِهِ،فَلیَصِل رَحِمَهُ. (4)

ص:100


1- (1) کنز العمّال:ج 15 ص 770 ح 43024 نقلاً عن الطبرانی،و فی المعجم الکبیر:ج 3 ص 83 ح 2731 و المعجم الأوسط:ج 8 ص 153 ح 8245 عن الإمام الحسن علیه السلام.
2- (2) الأربعون حدیثا فی حقوق الإخوان لابن زهرة الحلبی:ص 82،کشف الریبة:ص 83.
3- (3) نَسَأْتُ الشیء:أخّرته(النهایة:ج 5 ص 44« [1]نسأ»).
4- (4) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 44 ح 157، [2]صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 286 ح 31 [3] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 74 ص 91 ح 15. [4]
2/4-شادمان کردن برادران

534 . کنز العمّال از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:از موجبات آمرزش،شادمان کردن برادر مسلمانت است.

535 . الأربعون حدیثا،ابن زُهره حلبی از امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین،از امام علی علیهم السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه یکی از یارانش را اندوهگین می دید،با شوخی شادش می کرد و می فرمود:«خداوند،از کسی که با برادرانش ترش رو باشد،نفرت دارد».

3/4-پیوند با خویشان

536 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:هر که خوش دارد که اجَلش

به تأخیر افتد و روزی اش فراوان گردد،باید با خویشانش پیوند داشته باشد.

ص:101

537 . کشف الغمّة بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قالَ:إنَّ الرَّجُلَ لَیَصِلُ رَحِمَهُ و قَد بَقِیَ مِن عُمُرِهِ ثَلاثُ سِنینَ،فَیَمُدُّهَا اللّهُ إلی ثَلاثٍ و ثَلاثینَ سَنَةً.و إنَّ الرَّجُلَ لَیَقطَعُ رَحِمَهُ و قَد بَقِیَ مِن عُمُرِهِ ثَلاثٌ و ثَلاثونَ سَنَةً،فَیَبتُرُهَا اللّهُ تَعالی إلی ثَلاثِ سِنینَ. (1)

4/4

رِعایَةُ حَقِّ الزَّوجَةِ

538 . الکافی عن جابر عن أبی جعفر علیه السلام: دَخَلَ قَومٌ عَلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام فَقالوا:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،نَری فی مَنزِلِکَ أشیاءَ نَکرَهُها!و إذا فی مَنزِلِهِ بُسُطٌ و نَمارِقُ (2).

فَقالَ علیه السلام:إنّا نَتَزَوَّجُ النِّساءَ فَنُعطیهِنَّ مُهورَهُنَّ فَیَشتَرینَ ما شِئنَ،لَیسَ لَنا مِنهُ شَیءٌ. (3)

539 . دعائم الإسلام: عَن بَعضِ أصحابِ أبی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام أنَّهُ قالَ:دَخَلتُ یَعنی عَلی أبی جَعفَرٍ علیه السلام فی مَنزِلِهِ،فَوَجَدتُهُ فی بَیتٍ مُنَجَّدٍ (4)قَد نُضِّدَ بِوَسائِدَ و أنماطٍ (5)

و مَرافِقَ و أفرِشَةٍ.ثُمَّ دَخَلتُ عَلَیهِ بَعدَ ذلِکَ فَوَجَدتُهُ فی بَیتٍ مَفروشٍ بِحَصیرٍ،فَقُلتُ:ما هذَا البَیتُ جُعِلتُ فِداکَ؟

قالَ:هذا بَیتی،وَ الَّذی رَأَیتَ قَبلَهُ بَیتُ المَرأَةِ،و سَأُحَدِّثُکَ بِحَدیثٍ،حَدَّثَنی أبی علیه السلام،قالَ:

دَخَلَ قَومٌ عَلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام فَرَأَوا فی مَنزِلِهِ بِساطا و نَمارِقَ و غَیرَ ذلِکَ مِنَ الفُروشِ،فَقالوا:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،نَری فی مَنزِلِکَ أشیاءَ لَم تَکُن فی مَنزِلِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله؟!

قالَ:إنّا نَتَزَوَّجُ النِّساءَ فَنُعطیهِنَّ مُهورَهُنَّ فَیَشتَرینَ بِها ما شِئنَ،لَیسَ لَنا فیهِ شَیءٌ. (6)

ص:102


1- (1) کشف الغمّة:ج 2 ص 377 [1] عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 47 ص 206 ح 47 و [2]راجع:تفسیر العیّاشی:ج 2 ص 220 ح 75. [3]
2- (2) نُمرُقَة:أی وسادَة،و هی بضمّ النون و الرّاء و کسرهما،و جمعها:نَمارِقُ(النهایة:ج 5 ص 118« [4]نمرق»).
3- (3) الکافی:ج 6 ص 476 ح 1 [5]عن جابر،مکارم الأخلاق:ج 1 ص 284 ح 881، [6]بحار الأنوار:ج 79 ص 322 ح 4. [7]
4- (4) التَّنجِیدُ:التَّزْیینُ؛یقال:بیت منجّد(النهایة:ج 5 ص 19« [8]نجد»).
5- (5) الأنماطُ:هی ضرب من البُسط له خمل رقیق(النهایة:ج 5 ص 119« [9]نمط»).
6- (6) دعائم الإسلام:ج 2 ص 159 ح 569. [10]

537 . کشف الغمّة به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«انسانی که با خویشاوندش پیوند برقرار کند،در حالی که سه سال از عمرش باقی مانده است،خدا آن را تا 33 سال امتداد می بخشد و انسانی که از خویشاوندش می بُرَد،در حالی که از عمرش 33 سال باقی مانده است،خدای متعال،آن را تا سه سال،کوتاه می کند.

4/4-رعایت حقّ همسر

538 . الکافی به نقل از جابر،از امام باقر علیه السلام:گروهی بر امام حسین علیه السلام درآمدند و گفتند:ای فرزند پیامبر خدا!در منزلت چیزهایی می بینیم که آنها را خوش نداریم.در منزل ایشان،فرش و بالش هایی بود.

فرمود:«ما با زنان،ازدواج می کنیم و مِهرشان را می دهیم و هر چه بخواهند،[با آن]می خرند و هیچ چیزِ آن،از ما نیست.

539 . دعائم الإسلام از برخی یاران امام باقر علیه السلام:بر امام باقر علیه السلام در خانه اش درآمدم.او را در اتاقی آراسته و پُر از پشتی و روفرشی و متّکا و فرش دیدم.بعدها بر او

درآمدم و او را در خانه ای فرش شده با حصیر یافتم.گفتم:این چه اتاقی است،فدایت شوم؟!

فرمود:«این،اتاق من است و آنچه پیش تر دیدی،خانه همسرم بود و برایت حدیثی بگویم که پدرم علیه السلام برایم گفت:گروهی بر حسین بن علی علیه السلام درآمدند و در خانه اش فرش و بالش هایی دیدند.گفتند:ای فرزند پیامبر خدا!در خانه ات چیزهایی می بینیم که در خانه پیامبر خدا نبود!

فرمود:«ما با زنان ازدواج می کنیم و مِهرشان را می دهیم و هر چه بخواهند با آن می خرند و هیچ چیزِ آن،برای ما نیست».

ص:103

5/4

حُسنُ الجِوارِ

540 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ لی:...و أحسِن مُجاوَرَةَ مَن جاوَرَکَ تَکُن مُؤمِنا. (1)

541 . تاریخ الیعقوبی عن الإمام الحسین علیه السلام: الجِوارُ قَرابَةٌ. (2)

542 . علل الشرائع بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أخیه الحسن بن علیّ بن أبی طالب علیهم السلام :رَأَیتُ امّی فاطِمَةَ علیها السلام قامَت فی مِحرابِها لَیلَةَ جُمُعَتِها،فَلَم تَزَل راکِعَةً ساجِدَةً حَتَّی اتَّضَحَ

عَمودُ الصُّبحِ،و سَمِعتُها تَدعو لِلمُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ و تُسَمّیهِم و تُکثِرُ الدُّعاءَ لَهُم،و لا تَدعو لِنَفسِها بِشَیءٍ.

فَقُلتُ لَها:یا امّاه،لِمَ لا تَدعینَ (3)لِنَفسِکِ کما تَدعینَ لِغَیرِکِ؟

فَقالَت:یا بُنَیَّ:الجارُ ثُمَّ الدّارُ. (4)

ص:104


1- (1) الأمالی للصدوق:ص 269 ح 295 [1] عن إسماعیل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 69 ص 368 ح 4 و [2]راجع:الأمالی للمفید:ص 350 ح 1 و الأمالی للطوسی:ص 120 ح 187 و [3]مشکاة الأنوار:ص 370 ح 1217. [4]
2- (2) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246 و [5]راجع:معدن الجواهر:ص 72. [6]
3- (3) فی المصدر:«تدعون»فی کلا الموضعین،و ما فی المتن أثبتناه من المصادر الاُخری.
4- (4) علل الشرائع:ص 182 ح 1، [7]دلائل الإمامة:ص 152 ح 65 کلاهما عن عبادة الکعبی عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عن فاطمة الصغری بنت الحسین علیه السلام،کشف الغمّة:ج 2 ص 94 [8] عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عن فاطمة الصغری(بنت الحسین علیه السلام)،بحار الأنوار:ج 43 ص 81 ح 3. [9]
5/4-همسایه داری خوب

540 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین علیه السلام:شنیدم جدّم پیامبر خدا به من می فرمود:«...خوب همسایه داری کن تا مؤمن باشی».

541 . تاریخ الیعقوبی از امام حسین علیه السلام:همسایگی،گونه ای خویشی است.

542 . علل الشرائع به سندش،از امام حسین،از امام حسن علیهما السلام:مادرم فاطمه علیها السلام را شبِ جمعه در محرابش دیدم که به نماز ایستاده بود و پیوسته،به رکوع و سجود می رفت تا آن که سپیده دَم برآمد.می شنیدم که برای مردان و زنان مؤمن،با ذکر

نام دعا می کند و فراوان برایشان دعا می کند،امّا برای خود دعایی نمی کند.

به او گفتم:مادر من!چرا برای خود دعا نمی کنی،همان گونه که برای دیگران دعا می کنی؟

فرمود:«پسر عزیزم!نخستْ همسایه،سپس خانه».

ص:105

6/4

تَوقیرُ الکَبیرِ

543 . الجعفریّات بإسناده عن علیّ بن الحسین عن أبیه عن علیّ بن أبی طالب علیهم السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن وَقَّرَ ذا شَیبَةٍ لِشَیبَتِهِ،آمَنَهُ اللّهُ عز و جل مِن فَزَعِ یَومِ القِیامَةِ. (1)

7/4

فِعلُ المَعروفِ

544 . إرشاد القلوب عن الإمام الحسین علیه السلام: إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ نادی مُنادٍ:«أیُّهَا النّاسُ،مَن کانَ لَهُ عَلَی اللّهِ أجرٌ فَلیَقُم»،فَلا یَقومُ إلاّ أهلُ المَعروفِ. (2)

545 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: اعلَموا أنَّ المَعروفَ یُکسِبُ حَمدا و یُکسِبُ أجرا،فَلَو رَأَیتُمُ المَعروفَ رَجُلاً رَأَیتُموهُ حَسَنا جَمیلاً،یَسُرُّ النّاظِرینَ و یَفوقُ العالَمینَ،و لَو

رَأَیتُمُ اللُّؤمَ رَجُلاً رَأَیتُموهُ سَمِجا (3)مُشَوَّها،تَنفِرُ مِنهُ القُلوبُ و تُغَضُّ دونَهُ الأَبصارُ. (4)

ص:106


1- (1) الجعفریّات:ص 196، [1]النوادر للراوندی:ص 99 ح 53 [2] کلاهما عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 75 ص 137 ح 5. [3]
2- (2) إرشاد القلوب:ص 189. [4]
3- (3) سَمُجَ الشیء فهو سَمِجٌ:أی قبحَ فهو قَبیح(النهایة:ج 2 ص 398« [5]سمج»).
4- (4) نثر الدرّ:ج 1 ص 334، [6]نزهة الناظر:ص 81 ح 6،أعلام الدین:ص 298، [7]کشف الغمّة:ج 2 ص 242 [8] کلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 78 ص 121 ح 4؛ [9]الفصول المهمّة:ص 176 [10] نحوه.
6/4-بزرگداشت بزرگان

543 . الجعفریّات به سندش،از امام زین العابدین،از امام حسین،از امام علی علیهم السلام:پیامبر خدا فرمود:«هر کس سالمندی را به خاطر مویِ سفیدش بزرگ بدارد،خدای عز و جل او را از هراس روز قیامت،ایمن می دارد».

7/4-نیکوکاری

544 . إرشاد القلوب از امام حسین علیه السلام:چون روز قیامت شود،جارچی فریاد می زند:«ای مردم!هر کس پاداشی نزد خدا دارد،برخیزد»؛امّا جز آنان که نیکوکار بوده اند،برنمی خیزند.

545 . نثر الدُّر از امام حسین علیه السلام:بدانید که کار نیک،ستایش و پاداش می آورد و اگر نیکی را به صورت مردی می دیدید،آن را نیکو و زیبا می دیدید،تماشاگران را شاد می نمود و سرآمدِ همه جهانیان بود و اگر خسّت و پَستی را به صورت

مردی می دیدید،آن را زشت و درهم می دیدید و دل ها از آن می رَمید و دیده ها به او نمی نگریستند.

ص:107

546 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: خَطَبَنا أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقالَ:سَیَأتی عَلَی النّاسِ زَمانٌ عَضوضٌ (1)،یَعَضُّ المُؤمِنُ عَلی ما فی یَدِهِ و لَم یُؤمَر (2)بِذلِکَ،قالَ اللّهُ تَعالی: «وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ اللّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» 3 ،و سَیَأتی زَمانٌ یُقَدَّمُ فیهِ الأَشرارُ،و یُنسی فیهِ الأَخیارُ،و یُبایَعُ المُضطَرُّ؛و قَد نَهی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن بَیعِ المُضطَرِّ و عَن بَیعِ الغَرَرِ (3)،فَاتَّقُوا اللّهَ یا أیُّهَا النّاسُ و أصلِحوا ذاتَ بَینِکُم وَ احفَظونی فی أهلی. (4)

8/4

البُکاءُ عَلی مَصائِبِ أهلِ البَیتِ

547 . الأمالی عن الربیع بن المنذر عن أبیه عن الحسین بن علیّ علیه السلام: ما مِن عَبدٍ قَطَرَت عَیناهُ فینا قَطرَةً،أو دَمَعَت عَیناهُ فینا دَمعَةً،إلاّ بَوَّأَهُ اللّهُ بِها فِی الجَنَّةِ حُقُبا (5). (6)

ص:108


1- (1) عَضُوض:أی یصیب الرعیَّة فیه عسف و ظُلم(النهایة:ج 3 ص 253« [1]عضض»).
2- (2) فی المصدر:«لم یؤمن»،و ما أثبتناه فی بحار الأنوار. [2]
3- (4) بَیعُ الغَرَر:فُسِّرَ بما یکونُ له ظاهِرٌ یغُرّ المشتری،و باطنٌ مجهول؛مثل بیع السمک بالماء،و الطیر فی الهواء(مجمع البحرین:ج 2 ص 1312« [3]غرر»).
4- (5) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 45 ح 168 [4] عن داود بن سلیمان الفرّا عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 73 ص 304 ح 19. [5]
5- (6) الحُقب بالضمّ و بضمّتین:ثمانون سنة أو أکثر،و الدَّهر،و السَّنة أو السِّنون(القاموس المحیط:ج 1 ص 57« [6]حقب»).
6- (7) الأمالی للمفید:ص 341 ح 6،الأمالی للطوسی:ص 116 ح 181، [7]بشارة المصطفی:ص 62، [8]العمدة:ص 395 ح 794،بحار الأنوار:ج 44 ص 280 ح 5. [9]

546 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:امیرمؤمنان برای ما خطبه خواند و فرمود:«زمانی سختگیر و ستمکار بر مردم می آید که مؤمن،آنچه را در چنگ دارد،سخت می گیرد،و در حالی که بِدان،مأمور نیست.خداوند متعال می فرماید:«و فضل در میان خود را از یاد مبرید که خدا به آنچه می کنید،بیناست»و زمانی می آید که بدکاران،پیش انداخته می شوند و نیکان را از یاد می بَرَند و با مضطر،معامله می کنند،در حالی که پیامبر خدا،از معامله با مضطر و بیع غَرَری (1)نهی کرد.

پس ای مردم از خدا پروا کنید و میان خود را اصلاح کنید و[احترام]مرا در[نیکی به]اهل بیتم حفظ کنید».

8/4-گریستن بر مصیبت های اهل بیت

547 . الأمالی،مفید از ربیع بن مُنذِر،از پدرش،از امام حسین علیه السلام:هیچ بنده ای نیست که چشمانش قطره ای اشک بر ما بیفشانَد و یا سرشکی از دیدگانش سرازیر شود،جز آن که خداوند،او را برای سالیانی دراز،در بهشت جای دهد.

ص:109


1- (1) بیع غَرَری،به معنای معامله ای است که نامعلوم باشد؛مانند فروختن ماهی صید نشده از آب یا پرنده در هوا.

9/4

البُکاءُ عَلی مَصائِبِ الحُسَینِ

548 . کامل الزیارات عن هارون بن خارجة عن أبی عبد اللّه علیه السلام: قالَ الحُسَینُ علیه السلام:أنَا قَتیلُ العَبرَةِ،لا یَذکُرُنی مُؤمِنٌ إلاّ بَکی. (1)

549 . کامل الزیارات عن أبی بصیر عن أبی عبد اللّه علیه السلام: قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام:أنَا قَتیلُ العَبرَةِ،لا یَذکُرُنی مُؤمِنٌ إلاَّ استَعبَرَ. (2)

550 . کامل الزیارات عن أبی یحیی الحذّاء عن بعض أصحابنا عن أبی عبد اللّه علیه السلام: نَظَرَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام إلَی الحُسَینِ علیه السلام فَقالَ:یا عَبرَةَ کُلِّ مُؤمِنٍ،فَقالَ:أنَا یا أبَتاه؟قالَ:نَعَم یا بُنَیَّ. (3)

551 . ثواب الأعمال عن هارون بن خارجة عن أبی عبد اللّه علیه السلام: قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام:أنَا قَتیلُ العَبرَةِ،قُتِلتُ مَکروبا،و حَقیقٌ عَلَی اللّهِ ألاّ یَأتِیَنی مَکروبٌ إلاّ رَدَّهُ و قَلَبَهُ إلی أهلِهِ مَسرورا. (4)

10/4

التَّأَسّی بِالحُسَینِ

552 . کامل الزیارات عن جابر عن أبی عبد اللّه علیه السلام: قالَ عَلِیٌّ علیه السلام لِلحُسَینِ علیه السلام:یا أبا عَبدِ اللّهِ اسوَةٌ

أنتَ قِدَما.

فَقالَ:جُعِلتُ فِداکَ!ما حالی؟

قالَ:عَلِمتَ ما جَهِلوا و سَیَنتَفِعُ عالِمٌ بِما عَلِمَ،یا بُنَیَّ اسمَع و أبصِر مِن قَبلِ أن یَأتِیَکَ،فَوَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ لِیَسفِکَنَّ بَنو امَیَّةَ دَمَکَ ثُمَّ لا یُزیلونَکَ عَن دینِکَ،و لا یُنسونَکَ ذِکرَ رَبِّکَ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:وَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ!حَسبی،أقرَرتُ بِما أنزَلَ اللّهُ،و اصَدِّقُ قَولَ نَبِیِّ اللّهِ،و لا اکَذِّبُ قَولَ أبی. (5)

ص:110


1- (1) کامل الزیارات:ص 216 ح 313، [1]بحار الأنوار:ج 44 ص 279 ح 5. [2]
2- (2) کامل الزیارات:ص 215 ح 310، [3]الأمالی للصدوق:ص 200 ح 214 [4] عن أبی بصیر عن الإمام الصادق عن آبائه عنه علیهم السلام،المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 87، [5]روضة الواعظین:ص 188، [6]فضل زیارة الحسین علیه السلام:ص 41 ح 14 [7] عن إسحاق بیّاع اللؤلؤ عن الإمام الصادق عنه علیهما السلام نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 284 ح 19. [8]
3- (3) کامل الزیارات:ص 214 ح 308، [9]بحار الأنوار:ج 44 ص 280 ح 10. [10]
4- (4) ثواب الأعمال:ص 123 ح 52،کامل الزیارات:ص 216 ح 314، [11]بحار الأنوار:ج 44 ص 279 ح 6. [12]
5- (5) کامل الزیارات:ص 150 ح 178، [13]بحار الأنوار:ج 44 ص 262 ح 17. [14]
9/4-گریستن بر مصیبت های امام حسین

548 . کامل الزیارات به نقل از هارون بن خارجه،از امام صادق علیه السلام:امام حسین علیه السلام فرمود:«من،کشته اشک هایم.مؤمنی مرا یاد نمی کند،جز آن که می گِرید.

549 . کامل الزیارات به نقل از ابو بصیر،از امام صادق علیه السلام:امام حسین علیه السلام فرمود:«من،کشته اشک هایم.مؤمنی مرا یاد نمی کند،جز آن که اشک می ریزد».

550 . کامل الزیارات به نقل از ابو یحیی حذّاء،از یکی از شیعیان،از امام صادق علیه السلام:امیرمؤمنان به حسین علیهما السلام نگریست و فرمود:«ای سرشکِ هر مؤمن!»

حسین علیه السلام گفت:من،ای پدر؟

فرمود:«آری،ای پسر عزیزم!».

551 . ثواب الأعمال به نقل از هارون بن خارجه،از امام صادق علیه السلام:امام حسین علیه السلام فرمود:«من،کشته اشک هایم؛به غم کشته می شوم و بر خداست که غمزده ای[به زیارتم]نیاید،جز آن که او را شادان به خانواده اش بازگردانَد».

10/4-سرمشق گرفتن از امام حسین

552 . کامل الزیارات به نقل از جابر،از امام صادق علیه السلام:امام علی علیه السلام به امام حسین علیه السلام فرمود:«ای ابو عبد اللّه!تو از قدیم الأیّام،سرمشق بوده ای».

حسین علیه السلام گفت:فدایت شوم!در چه حالی هستم؟

امام علی علیه السلام فرمود:«آنچه را ندانستند،دانستی و به زودی،عالم از علم خویش بهره بَرَد.پسر عزیزم!بشنو و ببین،پیش از آن که[فرشته مرگ]نزد تو بیاید.سوگند به آن که جانم به دست اوست،بنی امیّه،خونت را می ریزند؛ولی نمی توانند تو را از دینت جدا کنند و یا از یاد پروردگارت غافل سازند».

حسین علیه السلام گفت:سوگند به آن که جانم به دست اوست،همین مرا بس است.به آنچه خدا نازل کرده است،اقرار دارم و گفته پیامبر خدا را تصدیق می کنم و سخن پدرم را نادرست نمی انگارم.

ص:111

553 . تاریخ الطبری عن عقبة بن أبی العیزار عن الحسین علیه السلام: لَکُم فِیَّ اسوَةٌ. (1)

11/4

الإِجمالُ فی طَلَبِ الرِّزقِ

554 . أعلام الدین عن الإمام الحسین علیه السلام أنَّهُ قالَ لِرَجُلٍ:یا هذا،لا تُجاهِد فِی الرِّزقِ جِهادَ المُغالِبِ،و لا تَتَّکِل عَلَی القَدَرِ اتِّکالَ مُستَسلِمٍ؛فَإِنَّ ابتِغاءَ الرِّزقِ مِنَ السُّنَّةِ،وَ الإِجمالَ فِی الطَّلَبِ مِنَ العِفَّةِ،و لَیسَتِ العِفَّةُ بِمانِعَةٍ رِزقا،و لاَ الحِرصُ بِجالِبٍ فَضلاً،و إنَّ الرِّزقَ مَقسومٌ،وَ الأَجَلَ مَحتومٌ،وَ استِعمالَ الحِرصِ طَلَبُ المَأثَمِ (2). (3)

ص:112


1- (1) تاریخ الطبری:ج 5 ص 403، [1]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 553،الفتوح:ج 5 ص 82؛بحار الأنوار:ج 44 ص 382. [2]
2- (2) فی المصدر:«طالب المأثم»،و التصویب من بحار الأنوار،و [3]فی تحف العقول:« [4]استعمال المأثم»،و فی مستطرفات السرائر:«یورث المأثم».
3- (3) أعلام الدین:ص 428، [5]بحار الأنوار:ج 103 ص 27 ح 41 و [6]فی مستطرفات السرائر:ص 164 ح 4 و تحف العقول:ص 234 عن الإمام الحسن علیه السلام و راجع:بشارة المصطفی:ص 222. [7]

553 . تاریخ الطبری به نقل از عقبة بن ابی عیزار،از امام حسین علیه السلام:من،الگوی شما[در زندگی]هستم.

11/4-میانه روی در طلب روزی

554 . أعلام الدین: امام حسین علیه السلام[خطاب به کسی]فرمود:«ای مرد!در پیِ روزی،مانند کوشش پیکارجوی چیره مرو و چون اسیر دست بسته،بر قضا و قدر تکیه مکن،که پیجوییِ روزی از سنّت است و میانه روی در طلب،از خویشتنداری و عفّت.نه عفّت،مانعِ روزی است،نه حرص،کشاننده بیشتر،که روزی قسمت شده و اجَل،حتمی باشد و حرص ورزیدن،در پیِ گناه رفتن است».

ص:113

12/4

إطعامُ الطَّعامِ

555 . المعجم الکبیر عن حبیب بن أبی ثابت: صَنَعَتِ امرَأَةٌ مِن نِساءِ الحُسَینِ علیه السلام طَعاما فی بَعضِ أرضِهِ فَطَعِمَ،ثُمَّ رُفِعَ الطَّعامُ.

فَجاءَ مَولیً لَهُ،فَدَعا بِالطَّعامِ،فَقالَ:یا أبا عَبدِ اللّهِ،لا اریدُهُ.

قالَ:لِمَ؟

قالَ:أکَلنا قُبَیلُ عِندَ عُبَیدِ اللّهِ بنِ عَبّاسٍ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:إنَّ أباهُ کانَ سَیِّدَ قُرَیشٍ،إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:یا بَنی عَبدِ المُطَّلِبِ،أطعِمُوا الطَّعامَ و أطیبُوا الکَلامَ. (1)

556 . الذرّیّة الطاهرة عن عبد اللّه بن سلیمان بن نافع عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا بَنی هاشِمٍ،أطیبُوا الکَلامَ و أطعِمُوا الطَّعامَ.

فَقالَ رَجلٌ:ما أری بَینَ یَدَیکَ شَیئا؟

قالَ:و ما یُدریکَ ما طَعامی؟إنَّ طَعامی فی جِذاذی (2)و حَصادی. (3)

557 . المحاسن عن بشر بن غالب: خَرَجنا مَعَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام إلَی المَدینَةِ و مَعَهُ شاةٌ قَد طُبِخَت أعضاءً (4)،فَجَعَلَ یُناوِلُ القَومَ عُضوا عُضوا. (5)

ص:114


1- (1) المعجم الکبیر:ج 3 ص 136 ح 2911،المعجم الأوسط:ج 2 ص 270 ح 1954 و لیس فیه ذیله،تاریخ دمشق:ج 26 ص 374 ح 5687 نحوه.
2- (2) الجذاذ:صرام النخل(مجمع البحرین:ج 1 ص 279«جذذ»).و الصِّرام:قطعُ الثمرة و اجتناؤها من النخلة؛یقال:هذا وقت الصِّرام و الجَذاذ(لسان العرب:ج 12 ص 336« [1]صرم»).
3- (3) الذرّیّة الطاهرة:ص 115 ح 162.
4- (4) فی بعض نسخ المصدر:«أعضاؤها».
5- (5) المحاسن:ج 2 ص 172 ح 1478، [2]بحار الأنوار:ج 66 ص 59 ح 10 و [3]فیه«مع علیّ بن الحسین علیه السلام».
12/4-اطعام کردن

555 . المعجم الکبیر به نقل از حبیب بن ابی ثابت:یکی از زنان امام حسین علیه السلام در یکی از زمین های امام علیه السلام،غذایی درست کرد و ایشان از آن خورد.سپس،غذا برداشته شد که یکی از وابستگانش آمد و امام علیه السلام او را به غذا دعوت کرد.او گفت:ای ابا عبد اللّه!غذا نمی خواهم.

امام علیه السلام پرسید:«چرا؟».

او گفت:اندکی پیش،نزد عبید اللّه بن عبّاس،غذا خوردیم.

امام حسین علیه السلام فرمود:«پدرش سَرور قریش بود.پیامبر خدا فرمود:"ای پسران عبد المطّلب!غذا بخورانید و نیکو سخن بگویید"».

556 . الذریّة الطاهرة به نقل از عبد اللّه بن سلیمان بن نافع،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«ای بنی هاشم!نیکو بگویید و غذا بخورانید».

مردی گفت:در جلوی تو چیزی نمی بینم.

امام علیه السلام فرمود:«تو چه می دانی که غذای من چیست؟غذای من[که می بخشم]،هنگام چیدن خرما و درو کردن محصول است».

557 . المحاسن به نقل از بِشْر بن غالب:با امام حسین علیه السلام به سوی مدینه حرکت کردیم.با او گوسفندی بریان شده بود که اعضای آن را یکی یکی به افراد می داد.

ص:115

13/4

الاِستِرجاعُ عِندَ المُصیبَةِ

558 . سنن ابن ماجة عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها علیه السلام: قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:مَن اصیبَ بِمُصیبَةٍ فَذَکَرَ مُصیبَتَهُ،فَأَحدَثَ استِرجاعا؛و إن تَقادَمَ عَهدُها،کَتَبَ اللّهُ لَهُ مِنَ الأَجرِ مِثلَهُ یَومَ اصیبَ. (1)

14/4

تَسمیتُ العاطِسِ

559 . المناقب بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله کانَ إذا عَطَسَ قالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام:أعلَی اللّهُ ذِکرَکَ یا رَسولَ اللّهِ،و إذا عَطَسَ عَلِیٌّ علیه السلام قالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:أعلَی اللّهُ عَقِبَکَ یا عَلِیُّ. (2)

ص:116


1- (1) سنن ابن ماجة:ج 1 ص 510 ح 1600،مسند ابن حنبل:ج 1 ص 429 ح 1734، [1]المعجم الکبیر:ج 3 ص 131 ح 2895،المعجم الأوسط:ج 3 ص 154 ح 2768،مسند أبی یعلی:ج 6 ص 180 ح 6744 کلّها نحوه،کنز العمّال:ج 3 ص 339 ح 6840؛مسکّن الفؤاد:ص 54،بحار الأنوار:ج 82 ص 141 ح 24. [2]
2- (2) المناقب للخوارزمی:ص 325 ح 334 عن عبد الجبّار الناشی عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام؛بشارة المصطفی:ص 258 [3] عن الإمام الکاظم عن أبیه عن جدّه عنه علیهم السلام و فیه«کعبک»بدل«عقبک»و راجع:مشکاة الأنوار:ص 361 ح 1177 و [4]المناقب لابن شهرآشوب:ج 2 ص 219. [5]
13/4-استرجاع در مصیبت

استرجاع در مصیبت(1)

558 . سنن ابن ماجة به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از امام حسین علیه السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«هرگاه مصیبت زده،مصیبتش را به یاد آورَد و استرجاع کند(إنّا للّه بگوید)،هر چند[از مصیبتْ]بسیار گذشته باشد،خداوند،پاداشی مانند روز مصیبتش برای او می نویسد».

14/4-دعا کردن برای عطسه کننده

559 . المناقب،خوارزمی به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله چون عطسه می زد،علی علیه السلام به ایشان می گفت:«ای پیامبر خدا!خدا یادت را بلند گردانَد»و چون علی علیه السلام عطسه می زد،پیامبر صلی الله علیه و آله به او می فرمود:«ای علی!خداوند،دودمانت را بلند مرتبه گردانَد».

ص:117


1- (1)استرجاع،یعنی بر زبان آوردن«إنّا للّه و إنا إلیه راجعون»و تذکّر این معنا که مصیبت،ما را نابود نمی کند؛بلکه ما را به نزد صاحب اصلی خود،خدای مهربان،بازمی گردانَد.

الفَصلُ الخامِسُ:آداب المجالسة و المعاشرة

1/5

حُسنُ المُعاشَرَةِ

560 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ لی:اِعمَل بِفَرائِضِ اللّهِ تَکُن أتقَی النّاسِ،وَ ارضَ بِقَسمِ اللّهِ تَکُن أغنَی النّاسِ،و کُفَّ عَن مَحارِمِ اللّهِ تَکُن أورَعَ النّاسِ،و أحسِن مُجاوَرَةَ مَن جاوَرَکَ تَکُن مُؤمِنا،و أحسِن مُصاحَبَةَ مَن صاحَبَکَ تَکُن مُسلِما. (1)

2/5

التَحَبُّبُ إلَی النّاسِ

561 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:رَأسُ العَقلِ بَعدَ الإِیمانِ بِاللّهِ عز و جل التَّحَبُّبُ إلَی النّاسِ. (2)

ص:118


1- (1) الأمالی للصدوق:ص 269 ح 295 [1] عن إسماعیل بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 69 ص 368 ح 4 و [2]راجع:الأمالی للمفید:ص 350 ح 1 و الأمالی للطوسی:ص 120 ح 187. [3]
2- (2) الخصال:ص 15 ح 55؛المعجم الأوسط:ج 5 ص 120 ح 4847 و لیس فیه«باللّه عزّ و جلّ»و کلاهما عن الحسین بن زید عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام.

فصل پنجم:آداب همنشینی و معاشرت

1/5-حُسن معاشرت

560 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین علیه السلام:جدّم پیامبر خدا به من فرمود:«به واجبات خدا عمل کن،پرهیزگارترینِ مردم می شوی و به قسمت خدا راضی شو،توانگرترینِ مردم می شوی و از حرام های الهی خویشتنداری کن،پارساترینِ مردم می شوی و با همسایه ات نیکو همسایه داری کن،باایمان می شوی و با همراهت نیکو رفتار کن،مسلمان می شوی».

2/5-دوستی با مردم

561 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«اساس عقل،پس از ایمان به خدای عز و جل،دوستی با مردم است».

ص:119

562 . تاریخ أصبهان بإسناده عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:القَریبُ مَن قَرَّبَتهُ المَوَدَّةُ و إن بَعُدَ نَسَبُهُ،وَ البَعیدُ مَن باعَدَتهُ المَوَدَّةُ و إن قَرُبَ نَسَبُهُ،و لا شَیءَ أقرَبُ مِن یَدٍ إلی جَسَدٍ،و إنَّ الیَدَ إذا نَغِلَت (1)قُطِعَت،و إذا قُطِعَت حُسِمَت (2). (3)

563 . حلیة الأولیاء بإسناده عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:رَأسُ العَقلِ بَعدَ الإِیمانِ بِاللّهِ التَّوَدُّدُ إلَی النّاسِ. (4)

3/5

صِلَةُ النّاسِ

564 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: الصِّلَةُ نِعمَةٌ. (5)

565 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: الصِّلَةُ رَحمَةٌ. (6)

566 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: إنَّ أوصَلَ النّاسِ مَن وَصَلَ مَن قَطَعَهُ. (7)

567 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام فی خُطبَةٍ لَهُ:إنَّ أفضَلَ النّاسِ مَن وَصَلَ مَن قَطَعَهُ،

وَ الاُصولُ عَلی مَغارِسِها فَفُروعُها تَسمو،فَمَن تَعَجَّلَ لِأَخیهِ خَیرا وَجَدَهُ إذا قَدِمَ عَلَیهِ غَدا،و مَن أرادَ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی بِالصَّنیعَةِ إلی أخیهِ کافَأَهُ بِها وَقتَ حاجَتِهِ،و صَرَفَ عَنهُ مِن بَلاءِ الدُّنیا ما هُوَ أکثَرُ مِنهُ،و مَن نَفَّسَ کُربَةَ (8)مُؤمِنٍ فَرَّجَ اللّهُ عَنهُ کُرَبَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ،و مَن أحسَنَ أحسَنَ اللّهُ إلَیهِ،وَ اللّهُ یُحِبُّ المُحسِنینَ. (9)

ص:120


1- (1) النَّغَلُ:الفساد،و قد نَغِلَ الأدیم إذا عفن و تهرّی(النهایة:ج 5 ص 88« [1]نغل»).
2- (2) حَسَمَ العِرقَ:قطَعَهُ ثمّ کَواهُ لئلاّ یسیلَ دمُه(القاموس المحیط:ج 4 ص 96«حسم»).
3- (3) تاریخ أصبهان:ج 1 ص 136 ح 79 [2] عن زید الأصمّ عن جعفر بن محمّد عن أبیه علیه السلام،کنز العمّال:ج 16 ص 122 ح 44143 و راجع:تاریخ بغداد:ج 3 ص 94. [3]
4- (4) حلیة الأولیاء:ج 3 ص 203 عن الحسن بن الحسین عن أبیه عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،شعب الإیمان:ج 6 ص 256 ح 8062 و [4]فیه«الدین»بدل«الإیمان»،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج2 ص 35 ح 77 [5] کلاهما عن أحمد بن عامر عن الإمام الرضا عن آبائه علیهما السلام.
5- (5) نزهة الناظر:ص 81 ح 5،کشف الغمّة:ج 2 ص 242، [6]بحار الأنوار:ج 78 ص 122 ح 5؛ [7]الفصول المهمّة:ص 177. [8]
6- (6) نثر الدرّ:ج 1 ص 334. [9]
7- (7) نزهة الناظر:ص 81 ح 6،الدرّة الباهرة:ص 29،کشف الغمّة:ج 2 ص 242، [10]نثر الدرّ:ج 1 ص 334 و [11]فیه«أفضل»بدل«أوصل»،بحار الأنوار:ج 78 ص 121 ح 4؛ [12]الفصول المهمّة:ص 176. [13]
8- (8) الکُربَةُ:الغَمُّ الذی یأخذ بالنفس(الصحاح:ج 1 ص 211« [14]کرب»).
9- (9) نثر الدرّ:ج 1 ص 334، [15]نزهة الناظر:ص 82 ح 6،کشف الغمّة:ج 2 ص 242، [16]بحار الأنوار:ج 78 ص 122 ح 4؛ [17]الفصول المهمّة:ص 176 [18] نحوه.

562 . تاریخ أصبهان به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«نزدیک آن است که دوستی،نزدیکش کرده باشد،هر چند نسبش دور باشد و دور،آن است که دوستی دورش کرده باشد،هر چند نسبش نزدیک باشد.هیچ چیز از دست به بدن نزدیک تر نیست؛ولی دست چون بگندد،قطعش می کنند و چون قطعش کردند،بر جای آن داغ می نهند».

563 . حلیة الأولیاء به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«سرلوحه خِرد،بعد از ایمان به خدا،دوستی با مردم است».

3/5-پیوند با مردم

564 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:پیوند،نعمت است.

565 . نثر الدر از امام حسین علیه السلام:پیوند،رحمت است.

566 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:کسی توانایی بیشترین پیوند را دارد که بتواند با کسی که با او قطع رابطه نموده،بپیوندد.

567 . نثر الدر از امام حسین علیه السلام(در سخنرانی اش):برترینِ مردم،کسی است که با کسی که از او گسسته،بپیوندد.ریشه ها در رستنگاه خود هستند و شاخه ها بالا

می روند.پس هر کس امروز خیری به برادرش برسانَد،فردا که بر او درآید،آن را می یابد و هر کس از احسان به برادرش،[خشنودی]خدای تبارک و تعالی را بخواهد،هنگام نیازش برایش جبران می کند و بیشتر از آنچه داده است،بلای دنیا را از او می گردانَد و هر کس غم مؤمنی را بزداید،خداوند،غم های دنیا و آخرتش را از او می زداید و هر کس نیکی کند،خدا به او نیکی می کند،و خداوند،نیکوکاران را دوست دارد.

ص:121

4/5

مَعرِفَةُ النّاسِ

568 . الطبقات الکبری عن جُعَید همدان: أتَیتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام و عَلی صَدرِهِ سَکینَةُ بِنتُ حُسَینٍ علیه السلام فَقالَ:یا اختَ کَلبٍ (1)،خُذِی ابنَتَکِ عَنّی.فَساءَلَنی فَقالَ:أخبِرنی عَن شَبابِ العَرَبِ أو عَنِ العَرَبِ.

قالَ:قُلتُ:أصحابُ جُلاهِقاتٍ (2)و مَجالِسَ.

قالَ:فَأَخبِرنی عَنِ المَوالی.

قالَ:قُلتُ:آکِلُ رِبا،أو حَریصٌ عَلَی الدُّنیا.

قالَ:فَقالَ:إنّا للّهِ ِ و إنّا إلَیهِ راجِعونَ،وَ اللّهِ إنَّهُما لَلصِّنفانِ اللَّذانِ کُنّا نَتَحَدَّثُ أنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی یَنتَصِرُ بِهِما لِدینِهِ.

یا جُعَیدَ هَمدانَ،النّاسُ أربَعَةٌ:مِنهُم مَن لَهُ خُلُقٌ و لَیسَ لَهُ خَلاقٌ (3)،و مِنهُم مَن لَهُ خَلاقٌ و لَیسَ لَهُ خُلُقٌ،و منِهُم مَن لَهُ خُلُقٌ و خَلاقٌ؛و ذاکَ أفضَلُ النّاسِ،و مِنهُم مَن لَیسَ لَهُ خُلُقٌ و لا خَلاقٌ؛و ذاکَ شَرُّ النّاسِ. (4)

ص:122


1- (1) اخت کلب:هی الرباب بنت امرئ القیس،اُمّ سَکینة(هامش المصدر).
2- (2) الجُلاهِق:البُندُق الذی یُرمی به،و منه«قوسُ الجُلاهِق»،و أصله بالفارسیّة«جُلَهْ»و هی کُبّة غزل(تاج العروس:ج 13 ص 63« [1]جلهق»).
3- (3) الخَلاقُ:الحظّ و النصیب(النهایة:ج 2 ص 70«خلق»).
4- (4) الطبقات الکبری(الطبقة الخامسة من الصحابة):ج 1 ص 404 ح 378،کتاب العقل و فضله لابن أبی الدنیا:ص 58 ح 78 و فیه ذیله من«یا جعید»،و فی تاریخ دمشق:ج 13 ص 253 و تهذیب الکمال:ج 6 ص 235 عن الإمام الحسن علیه السلام و فیهما ذیله من«یا جعید».
4/5-شناخت مردم

568 . الطبقات الکبری به نقل از جُعید هَمْدان:نزد امام حسین علیه السلام رفتم و سَکینه دخترش را بر سینه اش دیدم.امام علیه السلام مادرِ سکینه را صدا زد و فرمود:«ای بانوی کَلبی! (1)دخترت را از من بگیر».

آنگاه از من چیزهایی پرسید و فرمود:«به من از وضعیت جوانان عرب و یا از همه آنها خبر ده».

گفتم:آنها اهل جُلّه بازی کردن (2)و دور هم نشستن هستند.

فرمود:«از غیر عرب ها بگو».

گفتم:یا رباخوارند یا حریص بر دنیا.

فرمود:«إنّا للّه و انّا الیه راجعون!به خدا سوگند،اینها دو گروهی اند که می گفتیم خدای تبارک و تعالی دینش را با آنها یاری می دهد.

ای جُعَیدِ هَمْدان!مردم،چهار دسته اند:برخی اخلاق دارند و بهره ای[از دین و آخرت]ندارند؛برخی این بهره را دارند و اخلاق خوشی ندارند؛و برخی هر دو را دارند که برترینِ مردم اند؛و برخی هیچ کدام را ندارند که اینها بدترینِ مردم اند».

ص:123


1- (1) مقصود،رَباب،دختر امرئ القیس از طائفه بنی کلب است.
2- (2) جُلّه،جُلاهَق یا جَولاهک،همان بازی ریسمانْ گروهه است که در آن،گلوله ای نخی پَرتاب می شود.از همین قبیل است کمانْ گُروهه که همان کمان گلوله است و بر کمان،گلوله گذاشته و پرتاب می شود.ریشه«جُلّه»،همان«جولاه»فارسی است که کلاف بافندگی است.

569 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: الإِخوانُ أربَعَةٌ:فَأَخٌ لَکَ و لَهُ،و أخٌ لَکَ،و أخٌ عَلَیکَ،و أخٌ لا لَکَ و لا لَهُ.

فَسُئِلَ عَن مَعنی ذلِکَ،فَقالَ علیه السلام:

الأَخُ الَّذی هُوَ لَکَ و لَهُ:فَهُوَ الأَخُ الَّذی یَطلُبُ بِإِخائِهِ بَقاءَ الإِخاءِ،و لا یَطلُبُ بِإِخائِهِ مَوتَ الإِخاءِ،فَهذا لَکَ و لَهُ؛لِأَنَّهُ إذا تَمَّ الإِخاءُ طابَت حَیاتُهُما جَمیعا،و إذا دَخَلَ الإِخاءُ فی حالِ التَّناقُضِ (1)بَطَلَ جَمیعا.

وَ الأَخُ الَّذی هُوَ لَکَ:فَهُوَ الأَخُ الَّذی قَد خَرَجَ بِنَفسِهِ عَن حالِ الطَّمَعِ إلی حالِ الرَّغبَةِ،فَلَم یَطمَع فِی الدُّنیا إذا رَغِبَ فِی الإِخاءِ،فَهذا موفِرٌ عَلَیکَ بِکُلِّیَّتِهِ.

وَ الأَخُ الَّذی هُوَ عَلَیکَ:فَهُوَ الأَخُ الَّذی یَتَرَبَّصُ بِکَ الدَّاوئِرَ،و یُغشِی السَّرائِرَ،و یَکذِبُ عَلَیکَ بَینَ العَشائِرِ،و یَنظُرُ فی وَجهِکَ نَظَرَ الحاسِدِ،فَعَلَیهِ لَعنَةُ الواحِدِ.

وَ الأَخُ الَّذی لا لَکَ و لا لَهُ:فَهُوَ الَّذی قَد مَلَأَهُ اللّهُ حُمقا فَأَبعَدَهُ سُحقا،فَتَراهُ یُؤثِرُ نَفسَهُ عَلَیکَ،و یَطلُبُ شُحّا ما لَدَیکَ. (2)

ص:124


1- (1) فی بحار الأنوار:« [1]التناقص»،و الظاهر أنّه الصواب.
2- (2) تحف العقول:ص 247،بحار الأنوار:ج 78 ص 119 ح 13. [2]

569 . تحف العقول: امام حسین علیه السلام فرمود:«برادران،چهار دسته اند:برادری برای تو و خودش،برادری برای تو،برادری علیه تو،و برادری نه برای تو و نه برای خودش».

معنای این سخن را از ایشان پرسیدند.فرمود:«برادری که برای تو و برای خود است،همان برادری است که خواهان دوام برادری است و با آن،نابودیِ برادری را نمی جوید.این برای تو و خویش است؛چون اگر این برادری کامل شود،زندگی هر دو،آسوده خواهد بود و اگر از میان برود[و یا سست گردد]،خوشی هر دو از میان می رود.

برادری که برای توست،همان برادری است که خویشتن را از بند طمع،رهانده و به رغبت گراییده و چون در برادری رغبت ورزد،به دنیا طمع نکند و این،به تمام و کمالْ برای توست.

برادری که علیه توست،همان برادری است که پیشامدهای روزگار را بر تو انتظار می کشد و[کینه های]درون را می پوشانَد و میان مردم بر ضدّ تو دروغ می بندد و به دیده حسد به سیمای تو می نگرد،و بر اوست لعنت خدای یکتا.

برادری که نه برای توست و نه برای خود،کسی است که خدا از حماقت،آکنده اش کرده و او را از خود،دور کرده است.پس او را می بینی که خود را بر تو ترجیح می دهد و از سرِ بخل و آز،آنچه را داری،می طلبد».

ص:125

5/5

مَعرِفَةُ الأَصدِقاءِ

570 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: مَن أحَبَّکَ نَهاکَ،و مَن أبغَضَکَ أغراکَ. (1)

571 . تاریخ الیعقوبی: قالَ بَعضُهُم:سَمِعتُ الحُسَینَ علیه السلام یَقولُ:المَعونَةُ صَداقَةٌ. (2)

572 . بغیة الطلب عن أحمد بن أبی القاسم عن أبیه: کَتَبَ أخٌ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام إلَی الحُسَینِ علیه السلام کِتابا یَستَبطِئُهُ فی مُکاتَبَتِهِ،قالَ:فَکَتَبَ إلَیهِ الحُسَینُ علیه السلام:

یا أخی لَیسَ تَأکیدُ المَوَدَّةِ بِکَثرَةِ المُزاوَرَةِ،و لا بِمُواتَرَةِ (3)المُکاتَبَةِ،و لکِنَّها فِی القَلبِ ثابِتَةٌ،و عِندَ النَّوازِلِ (4)مَوجودَةٌ. (5)

6/5

زِیارَةُ الإِخوانِ

573 . الاختصاص عن أبی جعفر عن علیّ بن الحسین عن الحسین بن علیّ علیهم السلام عن النبیّ صلی الله علیه و آله:حَدَّثَنی جَبرَئیلُ أنَّ اللّهَ عز و جل أهبَطَ مَلَکا إلَی الأَرضِ،فَأَقبَلَ ذلِکَ المَلَکُ یَمشی حَتّی وَقَعَ إلی بابِ دارِ رَجُلٍ،فَإِذا رَجُلٌ یَستَأذِنُ عَلی بابِ الدّارِ.

فَقالَ لَهُ المَلَکُ:ما حاجَتُکَ إلی رَبِّ هذِهِ الدّارِ؟

قالَ:أخٌ لی مُسلِمٌ زُرتُهُ فِی اللّهِ.

قالَ:وَ اللّهِ ما جاءَ بِکَ إلاّ ذاکَ؟!

قالَ:ما جاءَنی إلاّ ذاکَ.

قالَ:فَإِنّی رَسولُ اللّهِ إلَیکَ،و هُوَ یُقرِئُکَ السَّلامَ و یَقولُ:وَ جَبَت لَکَ الجَنَّةُ.

قالَ:فَقالَ:إِنَّ اللّهَ تَعالی یَقولُ:ما مِن مُسلِمٍ زارَ مُسلِما فَلَیسَ إیّاهُ یَزورُ بَل إیّایَ یَزورُ،و ثَوابُهُ عَلَیَّ الجَنَّةُ. (6)

ص:126


1- (1) نزهة الناظر:ص 88 ح 28،أعلام الدین:ص 298، [1]بحار الأنوار:ج 78 ص 128 ح 11. [2]
2- (2) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [3]
3- (3) المُواتَرةُ:المتابَعَةُ(الصحاح:ج 2 ص 843« [4]وتر»).
4- (4) النّازِلَةُ:الشِّدَّةُ من شدائد الدهر تنزل بالناس و جمعها:النوازل(لسان العرب:ج 11 ص 659« [5]نزل»).
5- (5) بغیة الطلب فی تاریخ حلب:ج 6 ص 2589. [6]
6- (6) الاختصاص:ص 26،المؤمن:ص 59 ح 150 و [7]راجع:الکافی:ج 2 ص 176 ح 3. [8]
5/5-شناخت دوستان

570 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:هر کس دوستت دارد،تو را[از کار زشت]باز می دارد و هر کس دشمنت دارد،تو را[به آن]برمی انگیزد.

571 . تاریخ الیعقوبی: کسی می گوید شنیدم که امام حسین علیه السلام می فرماید:«یاوری،دوستی راستین است».

572 . بُغیَة الطلب به نقل از احمد بن ابی القاسم،از پدرش:یکی از برادران امام حسین علیه السلام به او نامه نوشت و از دیر نامه نوشتن او گلایه کرد.امام حسین علیه السلام به او نوشت:«برادر من!استوار کردن دوستی،به فراوانیِ دیدار و نامه نگاریِ پی درپی نیست؛بلکه دوستی در دل پابرجاست و در سختی ها بروز می کند».

6/5-دیدار برادران

573 . الإختصاص از امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهم السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله از جبرئیل علیه السلام برایم نقل کرد که خداوند،فرشته ای را بر زمین فرود آورد.آن فرشته رفت تا به خانه مردی رسید که کسی بر درگاه آن ایستاده بود و اجازه ورود می خواست.فرشته به او گفت:با صاحب این خانه،چه کار داری؟

مرد گفت:برادر مسلمانم است که برای خدا به دیدارش آمده ام.

فرشته گفت:به خدا،جز برای این نیامده ای؟!

گفت:جز برای این نیامده ام.

گفت:من،فرستاده خدا به سوی تو هستم.خدا به تو سلام می رساند و می فرماید:«بهشت،برایت واجب شد».

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«خداوند متعال می فرماید:"وقتی مسلمانی به دیدار مسلمانی می رود،فقط او را دیدار نمی کند؛بلکه مرا دیدار می کند و پاداشش نزد من،بهشت است"».

ص:127

7/5

مَن یَنبَغی مُجالَسَتُهُ

574 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: مِن دَلائِلِ عَلاماتِ القَبولِ،الجُلوسُ إلی أهلِ العُقولِ. (1)

8/5

مَن لا یَنبَغی مُجالَسَتُهُ

575 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: مُجالَسَةُ أهلِ الفِسقِ ریبَةٌ. (2)

576 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: مُجالَسَةُ الدُّناةِ شَرٌّ. (3)

577 . کنز العمّال بإسناده عن الحسین: إنَّ علیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیهما السلام سَمِعَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ لِأَبی امامَةَ الباهِلِیِّ:لا تُجالِس قَدَرِیّا و لا مُرجِئا و لا خارِجِیّا (4)؛إنَّهُم یُکفِئونَ

الدّینَ کَما یُکفَأُ الإِناءُ،و یَغلونَ کَما غَلَتِ الیَهودُ وَ النَّصاری،و لِکُلِّ امَّةٍ مَجوسٌ و مَجوسُ هذِهِ الاُمَّةِ القَدَرِیَّةُ فَلا تُشَیِّعوهُم،ألا إنَّهُم یُمسَخونَ قِرَدَةً و خَنازیرَ،و لَو لا ما وَعَدَنی رَبّی ألاّ یَکونَ فی امَّتی خَسفٌ لَخُسِفَ بِهِم فِی الحَیاةِ الدُّنیا. (5)

ص:128


1- (1) تحف العقول:ص 247،بحار الأنوار:ج 78 ص 119 ح 14. [1]
2- (2) نثر الدرّ:ج 1 ص 334، [2]نزهة الناظر:ص 81 ح 5،کشف الغمّة:ج 2 ص 242، [3]بحار الأنوار:ج 78 ص 122 ح 5؛و [4]فی تاریخ دمشق:ج 13 ص 259 و معدن الجواهر:ص 63 [5] عن الإمام الحسن علیه السلام.
3- (3) نثر الدرّ:ج1 ص334، [6]نزهة الناظر:ص81 ح5 و فیه«شین»بدل«شرٌّ»،کشف الغمّة:ج2 ص242، [7]بحار الأنوار:ج 78 ص 122 ح 5؛الفصول المهمّة:ص 177،و فی تاریخ دمشق:ج 13 ص 259 عن الإمام الحسن علیه السلام.
4- (4) القدری:هو الذی لا یؤمن بالقضاء و القدر و ینسب معاصی العباد إلی اللّه سبحانه و تعالی.و المرجئی:هو الذی لا یری أنّ الأعمال جزء من الإیمان أو لازمة له و علی هذا یعد مرتکب الکبائر من المؤمنین أیضا.و الخارجی:هو الذی یفرط فی أمر الدین و یخرج علی الإمام العادل.
5- (5) کنز العمّال:ج 1 ص 362 ح 1597 نقلاً عن السلفی فی انتخاب حدیث القراء عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام.
7/5-آن که سزاوار همنشینی است

574 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:از دلائل حُسن قبول،نشستن با خردمندان است.

8/5-آن که سزاوار همنشینی نیست

575 . نثر الدر از امام حسین علیه السلام:همنشینی با فاسقان،تردید برانگیز است.

576 . نثر الدر از امام حسین علیه السلام:همنشینی با افراد پست،شرارت[آفرین] (1)است.

577 . کنز العمّال به سندش،از امام حسین علیه السلام:[پدرم]علی علیه السلام شنید که پیامبر خدا به ابو امامه باهِلی می فرماید:«با قَدَری (2)و مُرجِئی (3)و خارجی، (4)همنشین مشو که

آنان،دین را همانند ظرف وارونه،و همانند یهود و نصارا افراط و غُلُو می کنند.هر امّتی،مَجوسی دارد و مجوس این امّت،قَدَریّه هستند.به تشییع جنازه آنان نروید که آنان به میمون و خوک،مَسخ می شوند.اگر وعده پروردگارم نبود که در امّتم فرو کشیدن زمین نیست،بی گمان،در همین زندگی دنیا،به زمین فرو می رفتند.

ص:129


1- (1) در نسخه نزهة الناظر،«ننگ آور»آمده است.
2- (2) قَدَری،یعنی کسی که به قضا و قَدَر،ایمان ندارد و معاصی بندگان را نیز به خدا نسبت می دهد.
3- (3) مرجئی،یعنی کسی که عمل را جزو و یا لازمه ایمان نمی داند و از این رو،مرتکبان گناه کبیره را هم مؤمن می شمارد.
4- (4) خارجی،یعنی کسانی که در دین،تندرو هستند و بر ضدّ امام عادل،خروج کرده اند.

9/5

مرضاةُ الخَلقِ و سخطُ الخالِقِ

578 . الأمالی عن یحیی بن أبی القاسم عن الصادق جعفر بن محمّد عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :کَتَبَ رَجُلٌ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:یا سَیِّدی،أخبِرنی بِخَیرِ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ.

فَکَتَبَ إلَیهِ:

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ،أمّا بَعدُ،فَإِنَّهُ مَن طَلَبَ رِضَا اللّهِ بِسَخَطِ النّاسِ کَفاهُ اللّهُ امورَ النّاسِ،و مَن طَلَبَ رِضَا النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَکَلَهُ اللّهُ إلَی النّاسِ،وَ السَّلامُ. (1)

579 . الفتوح بَعدَ ذِکرِ کِتابِ عُبَیدِ اللّهِ بنِ زِیادٍ إلَی الحُسَینِ علیه السلام یَطلُبُ مِنهُ أن یَرجِعَ إلی حُکمِهِ و حُکمِ یَزیدَ:فَلَمّا وَرَدَ الکِتابُ قَرَأَهُ الحُسَینُ علیه السلام ثُمَّ رَمی بِهِ،ثُمَّ قالَ:

لا أفلَحَ قَومٌ آثَروا مَرضاةَ أنفُسِهِم عَلی مَرضاةِ الخالِقِ. (2)

ص:130


1- (1) الأمالی للصدوق:ص 268 ح 293، [1]الاختصاص:ص 225،مشکاة الأنوار:ص 72 ح 128، [2]بحار الأنوار:ج 71 ص 371 ح 3 و [3]راجع:سنن الترمذی:ج 4 ص 610 ح 2414 و صحیح ابن حبّان:ج 1 ص 511 ح 277.
2- (2) الفتوح:ج 5 ص 85، [4]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 239؛بحار الأنوار:ج 44 ص 383.
9/5-جلب رضایت مردم با نارضایی آفریدگار

578 . الأمالی،صدوق به نقل از یحیی بن ابی القاسم،از امام صادق،از امام باقر،از امام زین العابدین علیهم السلام:مردی به امام حسین علیه السلام نوشت:سَرور من!مرا از خیر دنیا و آخرت،آگاه کن.

امام علیه السلام به او نوشت:«به نام خداوند بخشنده مهربان.امّا بعد،هر کس رضایت خدا را بجوید،هر چند مردم را خوش نیاید،خداوند،امور مردم را[که از ناحیه آنان،او را تهدید می کنند]کفایت می کند و هر کس رضایت مردم را با ناراضی کردن خدا بطلبد،خدا او را به مردم وا می گذارد.و السلام!».

579 . الفتوح پس از بیان نامه عبید اللّه بن زیاد به امام حسین علیه السلام که از ایشان خواسته بود به حکم او و یزید،گردن نهد:چون نامه آمد،امام حسین علیه السلام آن را خواند و به کنار افکند و سپس فرمود:«قومی که رضایت خود را بر رضایت آفریدگار،مقدّم بدارند،رستگار نمی شوند».

ص:131

10/5

التَّحذیرُ عَمّا یُعتَذَرُ مِنهُ

580 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: إیّاکَ و ما تَعتَذِرُ مِنهُ؛فَإِنَّ المُؤمِنَ لا یُسیءُ و لا یَعتَذِرُ،وَ المُنافِقُ کُلَّ یَومٍ یُسیءُ و یَعتَذِرُ. (1)

11/5

قَبولُ العُذرِ

581 . نظم درر السمطین عن الإمام الحسین علیه السلام: لَو شَتَمَنی رَجُلٌ فی هذِهِ الاُذُنِ و أومی إلَی الیُمنی وَ اعتَذَرَ لی فِی الاُخری لَقَبِلتُ ذلِکَ مِنهُ،و ذلِکَ أنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام حَدَّثَنی أنَّهُ سَمِعَ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ:«لا یَرِدُ الحَوضَ مَن لَم یَقبَلِ العُذرَ مِن مُحِقٍّ أو مُبطِلٍ». (2)

12/5

رُبَّ ذَنبٍ أحسَنُ مِنَ الاِعتِذارِ مِنهُ

582 . نزهة الناظر: تَذاکَروا عِندَهُ[الإِمامِ الحُسَینِ علیه السلام]اعتِذارَ عَبدِ اللّهِ بنِ عَمرِو بنِ العاصِ مِن مَشهَدِهِ بِصِفّینَ،فَقالَ علیه السلام:رُبَّ ذَنبٍ أحسَنُ مِنَ الاِعتِذارِ مِنهُ. (3)

راجع:ص170(طاعة المخلوق عصیاناً للخالق).

13/5

شُرَکاءُ الهَدِیَّةِ

583 . المطالب العالیة عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: مَن أتَتهُ هَدِیَّةٌ و عِندَهُ قَومٌ

جُلوسٌ،فَهُم شُرَکاؤُهُ فیها. (4)

ص:132


1- (1) تحف العقول:ص 248،بحار الأنوار:ج 78 ص 120 ح 16 و [1]راجع:الزهد للحسین بن سعید:ص 5 ح 7. [2]
2- (2) نظم درر السمطین:ص 209 [3] عن الإمام زین العابدین علیه السلام.
3- (3) نزهة الناظر:ص 84 ح 16،أعلام الدین:ص 298 و [4]لیس فیه صدره،بحار الأنوار:ج 78 ص 128 ح 11. [5]
4- (4) المطالب العالیة:ج 1 ص 427 ح 1423،کنز العمّال:ج 6 ص 111 ح 15065 نقلاً عن المعجم الکبیر،و فی المعجم الکبیر:ج 3 ص 94 ح 2762 عن الإمام الحسن علیه السلام. الظاهر أنّ هذا الحکمَ أخلاقیٌّ و یتعلّق بالاُمور التی تقبل التقسیم؛کالمأکولات و غیرها.
10/5-برحذر داشتن از آنچه موجب عذرخواهی می شود

580 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:از آنچه موجب عذرخواهی می شود،بپرهیز که مؤمن،نه بد می کند و نه عذر می خواهد و منافق،هر روز بد می کند و عذر می آورد.

11/5-پذیرش عذر

581 . نظم دُرَر السِّمطَین از امام حسین علیه السلام:اگر مردی در این گوش راستم دشنامم دهد و در گوش دیگرم از من عذر بخواهد،از او می پذیرم؛زیرا امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام برایم گفت که شنیده است جدّم پیامبر خدا می فرماید:«به حوض[کوثر]درنمی آید آن که عذر را نپذیرد؛عذرآورنده،مُحق باشد یا مقصّر».

12/5-عذر بدتر از گناه

582 . نزهة الناظر: نزد امام حسین علیه السلام عذرتراشی عبد اللّه بن عمرو بن عاص را از حضورش در جنگ صفّین،ذکر کردند.امام حسین علیه السلام فرمود:«بسی گناه که از عذرش نیکوتر است». (1)

ر.ک:ص171(فرمان بُرداری از آفریده،با نافرمانی از آفریدگار).

13/5-شریکان هدیه

583 . المطالب العالیة از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:اگر برای کسی که با عدّه ای

نشسته بود،هدیه ای آوردند،همنشینانش در آن هدیه،شریک اویند. (2)

ص:133


1- (1) در فارسی،مَثَل«عذر بدتر از گناه»به همین معناست.
2- (2) ظاهرا این،حکمی اخلاقی و درباره هدیه های خوراکی و قابل قسمت است.

14/5

نَفَقَةُ العِرضِ

584 . تهذیب الکمال عن ابن عون عن الحسین علیه السلام: إنَّ خَیرَ المالِ ما وَقَی العِرضَ (1). (2)

585 . مکارم الأخلاق عن إسماعیل بن یسار: لَقِیَ الفَرَزدَقُ حُسَینا علیه السلام بِالصِّفاحِ (3)،فَأَمَرَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام بِأَربَعِمِئَةِ دینارٍ.

فَقیلَ:یا أبا عَبدِ اللّهِ،أعطَیتَ شاعِرا مُبتَهِرا (4)أربَعَمِئَةِ دینارٍ؟!

فَقالَ:إنَّ مِن خَیرِ مالِکَ ما وَقَیتَ بِهِ عِرضَکَ. (5)

15/5

بَرَکَةُ المَشوَرَةِ

586 . الهدایة الکبری عن سیف بن عمیرة التمّار عن أبی عبد اللّه الصادق علیه السلام: جاءَ رَجُلٌ مِن مَوالی

أبی عَبدِ اللّهِ الحُسَینِ علیه السلام یُشاوِرُهُ فِی امرَأَةٍ یَتَزَوَّجُها،فَقالَ لَهُ علیه السلام:لا احِبُّ لَکَ أن تَتَزَوَّجَها؛فَإِنَّهَا امرَأَةٌ مَشؤومَةٌ.

و کانَ الرَّجُلُ مُحِبّا لَهُ،ذو مالٍ کَثیرٍ،فَخالَفَ مَولانَا الحُسَینَ علیه السلام و تَزَوَّجَها،فَلَم تَلبَث مَعَهُ إلاّ قَلیلاً حَتّی أتلَفَ اللّهُ مالَهُ و رَکِبَهُ دَینٌ،و ماتَ أخٌ لَهُ کانَ أحَبَّ النّاسِ إلَیهِ.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:لَقَد أشَرتُ عَلَیکَ ما هُوَ خَیرٌ لَکَ مِنها و أعظَمُ بَرَکَةً،فَخَلَّی الرَّجُلُ سَبیلَها.

فَقالَ[علیه السلام]:عَلَیکَ بِفُلانَةَ.فَتَزَوَّجَها،فَما خَرَجَت سَنَتُهُ حَتّی أخلَفَ اللّهُ عَلَیهِ مالَهُ و حالَهُ و وَلَدَت لَهُ غُلاما،و رَأی مِنها ما یُحِبُّ فی تِلکَ السَّنَةِ. (6)

ص:134


1- (1) العِرْضُ:هو جانب الإنسان الذی یصونه من نفسه و حَسَبِه،و یحامی عنه أن ینتقص و یثلب(النهایة:ج 3 ص 209« [1]عرض»).
2- (2) تهذیب الکمال:ج 6 ص 407،تاریخ دمشق:ج 14 ص 181،تاریخ یحیی بن معین:ج 2 ص 101؛نزهة الناظر:ص 83 ح 9،کشف الغمّة:ج 2 ص 243،بحار الأنوار:ج 44 ص 195 ح 8. [2]
3- (3) الصّفاحُ:موضع بین حُنین و أنصاب الحرم علی یسرة الداخل إلی مکّة من مشاش،و هناک لقی الفرزدق الحسین بن علیّ علیه السلام(معجم البلدان:ج 3 ص 412). [3]
4- (4) الابتهار:ادّعاء الشیء کذبا(الصحاح:ج 2 ص 599« [4]بهر»).
5- (5) مکارم الأخلاق لابن أبی الدنیا:ص 275 ح 432؛المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 65 [5] نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 189 ح 2. [6]
6- (6) الهدایة الکبری:ص 206، [7]الخرائج و الجرائح:ج 1 ص 248 ح 4 نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 182 ح 6. [8]
14/5-هزینه حفظ آبرو

584 . تهذیب الکمال به نقل از ابن عون،از امام حسین علیه السلام:بهترین دارایی،آن است که آبرو با آن حفظ می شود.

585 . مکارم الأخلاق به نقل از اسماعیل بن یسار:فرزدق،امام حسین علیه السلام را در صَفاح (1)دید.امام حسین علیه السلام فرمان داد تا چهارصد دینار به او بدهند.

به امام حسین علیه السلام گفته شد:به شاعری مدّعی دروغ،چهارصد دینار می بخشی؟

فرمود:«از بهترین دارایی هایت،آن است که آبرویت را بدان محفوظ می داری».

15/5-برکت مشورت

586 . الهدایة الکبری به نقل از سیف بن عمیره تمّار،از امام صادق علیه السلام:مردی از

وابستگان امام حسین علیه السلام برای مشورت در ازدواج با زنی نزد ایشان آمد.امام علیه السلام به او فرمود:«من دوست ندارم با او ازدواج کنی؛زیرا او زنی نامیمون است».

مرد که آن زن را دوست داشت و ثروتمند هم بود،با مولایمان حسین علیه السلام مخالفت کرد و با او ازدواج کرد؛امّا طولی نکشید که دارایی اش را از دست داد و بدهکار شد و برادرش هم که محبوب ترین افراد نزد او بود،درگذشت.

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«من،بهتر و بابرکت تر از او را به تو نشان دادم».

مرد،آن زن را رها نمود.امام حسین علیه السلام فرمود:«با فلان زن ازدواج کن».

آن مرد هم با او ازدواج کرد و یک سال نگذشت که خدا دارایی و وضعیتش را به حال اوّل بازگردانْد و بچّه دار شد و آنچه دوست داشت،در آن سال از آن زن دید.

ص:135


1- (1) صَفاح،جایی میان حُنَین و حدّ حرم مکّه است و در سمت چپِ کسی که از مشاش به مکّه می رود،واقع شده است.

16/5

استِخارَةُ اللّهِ

587 . تاریخ الطبری عن عقبة بن سمعان: خَرَجنا فَلَزِمنَا الطَّریقَ الأَعظَمَ...فَاستَقبَلَنا عَبدُ اللّهِ بنُ مُطیعٍ،فَقالَ لِلحُسَینِ علیه السلام:جُعِلتُ فِداکَ،أینَ تُریدُ؟

قالَ:أمَّا الآنَ فَإِنّی اریدُ مَکَّةَ،و أمّا بَعدَها فَإِنّی أستَخیرُ اللّهَ.

قالَ:خارَ اللّهُ لَکَ،و جَعَلَنا فِداکَ. (1)

588 . الفتوح: فَبَینَمَا الحُسَینُ علیه السلام کَذلِکَ بَینَ المَدینَةِ و مَکَّةَ،إذَا استَقبَلَهُ عَبدُ اللّهِ بنُ مُطیعٍ العَدَوِیُّ،فَقالَ:أینَ تُریدُ أبا عَبدِ اللّهِ،جَعَلَنِی اللّهُ فِداکَ؟

قالَ:أمّا فی وَقتی هذا اریدُ مَکَّةَ،فَإِذا صِرتُ إلَیهَا استَخَرتُ اللّهَ تَعالی فی أمری بَعدَ ذلِکَ. (2)

ص:136


1- (1) تاریخ الطبری:ج 5 ص 351، [1]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 533، [2]أنساب الأشراف:ج 3 ص 368، [3]الأخبار الطوال:ص 228، [4]الفتوح:ج 5 ص 22 و [5]الثلاثة الأخیرة نحوه.
2- (2) الفتوح:ج 5 ص 22، [6]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 189، [7]أنساب الأشراف:ج 3 ص 368 نحوه؛تسلیة المجالس:ج 2 ص 163. [8]
16/5-درخواست خیر از خداوند

587 . تاریخ الطبری به نقل از عقبة بن سمعان:بیرون آمدیم و در شاه راه اصلی حرکت کردیم....عبد اللّه بن مطیع به پیشواز ما آمد و به امام حسین علیه السلام گفت:فدایت شوم!کجا می خواهی بروی؟

فرمود:«اکنون،قصد مکّه دارم؛امّا پس از آن،خیرم را از خدا می خواهم».

عبد اللّه گفت:خدا برایت خیر بخواهد و ما را فدایت کند!

588 . الفتوح: هنگامی که امام حسین علیه السلام در راه مدینه و مکّه بود،عبد اللّه بن مطیع عَدَوی به استقبالش آمد و گفت:ای ابا عبد اللّه!فدایت شوم!کجا می روی؟

فرمود:«اکنون،قصد مکّه دارم؛امّا چون به آنجا رسیدم،خیر و صلاح کارم پس از آن را از خدای متعال می طلبم».

ص:137

589 . الفتوح: خَرَجَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام مِن مَنزِلِهِ ذاتَ لَیلَةٍ و أتی إلی قَبرِ جَدِّهِ صلی الله علیه و آله...و أرسَلَ الوَلیدُ بنُ عُتبَةَ إلی مَنزِلِ الحُسَینِ علیه السلام لِیَنظُرَ هَل خَرَجَ مِنَ المَدینَةِ أم لا،فَلَم یُصِبهُ فی مَنزِلِهِ،فَقالَ:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی لَم یُطالِبنِی اللّهُ عز و جل بِدَمِهِ و ظَنَّ أنَّهُ خَرَجَ مِنَ المَدینَةِ.قالَ:و رَجَعَ الحُسَینُ علیه السلام إلی مَنزِلِهِ مَعَ الصُّبحِ.

فَلَمّا کانَتِ اللَّیلَةُ الثّانِیَةُ خَرَجَ إلَی القَبرِ أیضا فَصَلّی رَکعَتَینِ،فَلَمّا فَرَغَ مِن صَلاتِهِ جَعَلَ یَقولُ:اللّهُمَّ إنَّ هذا قَبرُ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و أنَا ابنُ بِنتِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله،و قَد حَضَرَنی مِنَ الأَمرِ ما قَد عَلِمتَ،اللّهُمَّ و إنّی احِبُّ المَعروفَ و أکرَهُ المُنکَرَ،و أنَا أسأَلُکَ یا ذَا الجَلالِ وَ الإِکرامِ بِحَقِّ هذَا القَبرِ و مَن فیهِ مَا اختَرتَ (1)مِن أمری هذا ما هُوَ لَکَ رِضیً. (2)

17/5

أدَبُ التَّکَلُّمِ

590 . کنز الفوائد عن الإمام الحسین علیه السلام أنَّهُ قالَ یَوما لاِبنِ عَبّاسٍ:لا تَکَلَّمَنَّ فیما لا یَعنیکَ؛فَإِنَّنی أخافُ عَلَیکَ فیهِ الوِزرَ،و لا تَکَلَّمَنَّ فیما یَعنیکَ حَتّی تَری

لِلکَلامِ مَوضِعا،فَرُبَّ مُتَکَلِّمٍ قَد تَکَلَّمَ بِالحَقِّ فَعیبَ.و لا تُمارِیَنَّ (3)حَلیما و لا سَفیها؛فَإِنَّ الحَلیمَ یَقلیکَ (4)،وَ السَّفیهَ یُردیکَ (5).و لا تَقولَنَّ فی أخیکَ المُؤمِنِ إذا تَواری عَنکَ إلاّ مِثلَ ما تُحِبُّ أن یَقولَ فیکَ إذا تَوارَیتَ عَنهُ.وَ اعمَل عَمَلَ رَجُلٍ یَعلَمُ أنَّهُ مَأخوذٌ بِالإِجرامِ،مَجزِیٌّ بِالإِحسانِ،وَ السَّلامُ. (6)

ص:138


1- (1) کذا فی المصدر،و قال فی الهامش:«فی الأصل:إلاّ ما اخترت».و فی مقتل الحسین للخوارزمی:«إلاّ اخترت»،و هو الأنسب للسیاق.و المغزی واضح.
2- (2) الفتوح:ج 5 ص 18، [1]مقتل الحسین للخوارزمی:ج1 ص 186؛ [2]تسلیة المجالس:ج 2 ص 155، [3]بحار الأنوار:ج 44 ص 328. [4]
3- (3) المُماراة:المجادَلة علی مذهب الشکّ و الشبهة(النهایة:ج 4 ص 322« [5]مرا»).
4- (4) القِلی:شِدّة البُغض،یقال:قلاهُ یَقلیهِ و یَقلوهُ(مفردات ألفاظ القرآن:ص 683« [6]قلی»).
5- (5) الرّدی:الهلاک(النهایة:ج 2 ص 216«ردا»).و فی بحار الأنوار:« [7]یؤذیک»بدل«یردیک».
6- (6) کنز الفوائد:ج 2 ص 32، [8]أعلام الدین:ص 145، [9]بحار الأنوار:ج 78 ص 127 ح 10. [10]

589 . الفتوح: امام حسین علیه السلام شبی از خانه اش بیرون آمد و به نزد قبر جدّش رفت....ولید بن عتبه،کسی را به خانه امام حسین علیه السلام فرستاده بود تا ببیند آیا از مدینه خارج شده است یا نه؟او را در خانه اش نیافت.[ولید]گفت:ستایش،خدای را که مورد مطالبه خونِ او قرار نگرفتم.

ولید،پنداشته بود که امام علیه السلام از مدینه بیرون رفته است؛امّا امام حسین علیه السلام صبح به خانه اش بازگشت.

شب دوم،دوباره به سوی قبر رفت و دو رکعت نماز خواند و چون نمازش را به پایان برد،چنین گفت:«خدایا!این،قبر پیامبرت محمّد صلی الله علیه و آله است و من پسر دختر محمّدم و می دانی که چه برایم پیش آمده است.خدایا!من،نیکی را دوست دارم و زشتی را ناپسند می دارم.ای بشکوه بزرگ!من از تو،به حقّ این قبر و آن که در آن مدفون است،می خواهم که در این کار،آن چیزی را برایم برگزینی که خشنودی تو در آن است».

17/5-ادب سخن گفتن

590 . کنز الفوائد از امام حسین علیه السلام(به ابن عبّاس):در آنچه به کارت نمی آید،سخن مگو که من از گرانیِ بار آن بر تو می ترسم و در آنچه به کارَت می آید هم سخن مگو تا آن که برای سخنت،جایی مناسب ببینی.بسی گوینده به حق را[چون

نابه جا گفت]عیبناک نمودند.با بردبار و نابخرد مستیز،که بردبار،تو را دشمن می دارد و نابِخرد،به سقوطت می کشد.در پشت سرِ برادر مؤمنت چیزی مگو،جز مانند آنچه دوست داری او در پشتِ سر تو بگوید و به گونه کسی عمل کن که می داند به سبب جرم هایش،دستگیر و به نیکی هایش،پاداش داده می شود.و السلام!».

ص:139

591 . الأمالی بإسناده عن سیّد الشهداء الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: مَرَّ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام بِرَجُلٍ یَتَکَلَّمُ بِفُضولِ الکَلامِ،فَوَقَفَ عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:إنَّکَ تُملی عَلی حافِظَیکَ (1)کِتابا إلی رَبِّکَ،فَتَکَلَّم بِما یَعنیکَ و دَع ما لا یَعنیکَ. (2)

18/5

أدَبُ التَّعزِیَةِ وَ التَّهنِئَةِ

592 . تاریخ أصبهان عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها الحسین علیه السلام: کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا عَزّی قالَ:«آجَرَکُمُ اللّهُ و رَحِمَکُم»،و إذا هَنَّأَ قالَ:«بارَکَ اللّهُ لَکُم و بارَکَ عَلَیکُم». (3)

19/5

أدَبُ إجابَةِ الدَّعوَةِ

593 . دعائم الإسلام: عَنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام أنَّهُ رَأی رَجُلاً دُعِیَ إلَی طَعامٍ،فَقالَ لِلَّذی

دَعاهُ:أعفِنی،فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:قُم؛فَلَیسَ فِی الدَّعوَةِ عَفوٌ،و إن کُنتَ مُفطِرا فَکُل،و إن کُنتَ صائِما فَبارِک. (4)

ص:140


1- (1) الحافِظان:ما من عبد إلاّ و له ملکان مُوکَلان...و موضع المَلکَین من ابن آدم الترقوتان،فإنّ صاحب الیمین یکتب الحسنات و صاحب الشمال یکتب السیّئات(مجمع البحرین:ج 1 ص 427« [1]حفظ»).
2- (2) الأمالی للصدوق:ص 85 ح 53 [2] عن سلیمان بن جعفر الجعفریّ عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 71 ص 276 ح 4 و [3]راجع:کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 396 ح 5841.
3- (3) تاریخ أصبهان:ج 1 ص 118 ح 37 و [4]راجع:مسکّن الفؤاد:ص 108.
4- (4) دعائم الإسلام:ج 2 ص 107 ح 347. [5]

591 . الأمالی،صدوق به سندش؟از امام حسین علیه السلام:امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام بر مردی زیاده گو گذشت.کنار او ایستاد و فرمود:«تو نوشته ای را به سوی پروردگارت بر دو فرشته نگهبانت املا می کنی.پس آنچه را به کارت می آید،بگو و آنچه را به کارت نمی آید،وا بگذار».

18/5-آداب تسلیت و تهنیت

592 . تاریخ أصبهان به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا،چون تسلیت می گفت،می فرمود:«خداوند،پاداشتان دهد و رحمتتان کند!»و چون تهنیت می گفت،می فرمود:«خداوند،برایتان مبارک گرداند و مبارکتان باد!».

19/5-ادب پاسخ دادن به دعوت

593 . دعائم الإسلام: امام حسین علیه السلام دید مردی به غذا دعوت شد،امّا به دعوت کننده خود گفت:مرا عفو کن.

امام حسین علیه السلام فرمود:«برخیز،که در پذیرش دعوت،عذری نیست.اگر روزه نیستی،بخور و اگر روزه داری،[با دعایت]بدان برکت ده».

ص:141

20/5

أدَبُ مُواجَهَةِ الحَکیمِ وَ السَّفیهِ

594 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:غَریبَتانِ:کَلِمَةُ حِکمَةٍ مِن سَفیهٍ (1)فَاقبَلوها،و کَلِمَةُ سَفَهٍ مِن حَکیمٍ فَاغفِروها؛فَإِنَّهُ لا حَلیمَ إلاّ ذو عَثرَةٍ،و لا حَکیمَ إلاّ ذو تَجرِبَةٍ. (2)

21/5

أدَبُ نَقلِ الحَدیثِ

595 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: حَدِّثُوا النّاسَ بِما یَعرِفونَ،و لا تُحَدِّثوهُم بِما یُنکِرونَ فَیُکَذِّبونَ اللّهَ و رَسولَهُ. (3)

22/5

أدَبُ عِشرَةِ المُلوکِ

596 . أعلام الدین عن الإمام الحسین علیه السلام: لا تَصِفَنَّ لِمَلِکٍ دَواءً؛فَإِن نَفَعَهُ لَم یَحمَدکَ،و إن ضَرَّهُ اتَّهَمَکَ. (4)

ص:142


1- (1) السَّفِیهُ:الجاهِلُ،و السَّفَهُ:فی الأصل الخِفّةُ و الطیش(النهایة:ج 2 ص 376« [1]سفه»).
2- (2) الأمالی للطوسی:ص 589 ح 1221 [2] عن الحسن ابن بنت إلیاس عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 406 ح 5879،الخصال:ص 34 ح 3 کلاهما عن السکونی عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام نحوه.
3- (3) الفردوس:ج 2 ص 129 ح 2656.
4- (4) أعلام الدین:ص 298، [3]نزهة الناظر:ص 84 ح 14،بحار الأنوار:ج 78 ص 127 ح 11. [4]
20/5-ادب روبه رو شدن با دانا و کم خِرد

594 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«دو چیز،نادر است:سخن حکیمانه از کم خِرد،پس آن را بپذیرید؛و سخن سفیهانه از فرزانه،پس آن را بپوشانید،که هیچ بردباری بی لغزش و هیچ دانایی بدون تجربه(خطا)نیست».

21/5-ادب نقل حدیث

595 . الفردوس از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:حدیثی را به مردم بگویید که می شناسند(باور می کنند).حدیثی را به آنان مگویید که انکار نمایند و خدا و پیامبرش را تکذیب کنند.

22/5-ادب معاشرت با فرمان روایان

596 . أعلام الدین از امام حسین علیه السلام:دارویی را برای فرمان روا توصیف مکن که اگر به او سود رسانَد،تو را نمی ستاید و اگر به او زیان رسانَد،تو را متّهم می دارد.

ص:143

23/5

أدَبُ المَسأَلَةِ

597 . تحف العقول: أتاهُ[الحُسَینَ علیه السلام]رَجُلٌ فَسَأَلَهُ،فَقالَ علیه السلام:إنَّ المَسأَلَةَ لا تَصلُحُ إلاّ فی غُرمٍ (1)فادِحٍ،أو فَقرٍ مُدقِعٍ (2)،أو حَمالَةٍ (3)مُفظِعَةٍ. (4)

24/5

أدَبُ قَضاءِ حاجَةِ المُؤمِنِ

598 . تحف العقول: جاءَهُ[الحُسَینَ علیه السلام]رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ یُریدُ أن یَسأَلَهُ حاجَةً،فَقالَ علیه السلام:یا أخَا الأَنصارِ صُن وَجهَکَ عَن بِذلَةِ المَسأَلَةِ،وَ ارفَع حاجَتَکَ فی رُقعَةٍ،فَإِنّی آتٍ فیها ما سارَّکَ إن شاءَ اللّهُ.

فَکَتَبَ:یا أبا عَبدِ اللّهِ،إنَّ لِفُلانٍ عَلَیَّ خَمسَمِائَةِ دینارٍ،و قَد ألَحَّ بی،فَکَلِّمهُ یُنظِرنی إلی مَیسَرَةٍ.

فَلَمّا قَرَأَ الحُسَینُ علیه السلام الرُّقعَةَ،دَخَلَ إلی مَنزِلِهِ فَأَخرَجَ صُرَّةً فیها ألفُ دینارٍ،و قالَ علیه السلام لَهُ:

أمّا خَمسُمِئَةٍ فَاقضِ بِها دَینَکَ،و أمّا خَمسُمِئَةٍ فَاستَعِن بِها عَلی دَهرِکَ.و لا تَرفَع حاجَتَکَ إلاّ إلی أحَدِ ثَلاثَةٍ:إلی ذی دینٍ،أو مُرُوَّةٍ،أو حَسَبٍ؛فَأَمّا ذُو الدّینِ فَیَصونُ دینَهُ،و أمّا ذُو المُرُوَّةِ فَإِنَّهُ یَستَحیی لِمُرُوَّتِهِ،و أمّا ذُو الحَسَبِ فَیَعلَمُ أنَّکَ لَم

تُکرِم وَجهَکَ أن تَبذُلَهُ لَهُ فی حاجَتِکَ،فَهُوَ یَصونُ وَجهَکَ أن یَرُدَّکَ بِغَیرِ قَضاءِ حاجَتِکَ. (5)

ص:144


1- (1) الغُرم:الدَّین.و الغُرْم أیضا:أداء شیء لازم(انظر:النهایة:ج 3 ص 363« [1]غرم»).
2- (2) فقرٌ مُدقِع:أی شدید یُفضی بصاحِبِه إلی الدقعاء؛و هو التراب(النهایة:ج 2 ص 127« [2]دقع»).
3- (3) حَمالة:ما یتحمّلُه الإنسانُ عن غیره من دِیَةٍ أو غرامَةٍ(النهایة:ج 1 ص 442« [3]حمل»).
4- (4) تحف العقول:ص246،بحار الأنوار:ج78 ص118 ح9 و [4]فی نزهة الناظر:ص78 ح31 عن الإمام الحسن علیه السلام.
5- (5) تحف العقول:ص 247،بحار الأنوار:ج 78 ص 118 ح 12. [5]
23/5-ادب درخواست

597 . تحف العقول: مردی نزد امام حسین علیه السلام آمد و درخواستی کرد.امام علیه السلام فرمود:درخواست،جز در سه حالت،شایسته نیست:بدهی سنگین،فقری که انسان را به خاک سیاه بنشاند،و تاوانِ فراوان».

24/5-ادب برآوردن حاجت مؤمن

598 . تحف العقول: مردی انصاری نزد امام حسین علیه السلام آمد و خواست تا حاجت خود را مطرح کند.امام علیه السلام فرمود:«ای برادر انصاری!آبروی خود را از خواریِ درخواست کردن،نگاه دار و حاجتت را در برگه ای بنویس که من،در این باره کاری می کنم که اگر خدا بخواهد،شادمانت کند».

آن مرد نوشت:ای ابا عبد اللّه!فلان کس،پانصد دینار از من بستانکار است و به من فشار می آورد.پس با او گفتگو کن که تا زمانِ توانایی ام بر پرداخت،به من مهلت دهد».

چون امام حسین علیه السلام،برگه را خواند،وارد خانه اش شد و کیسه ای حاوی هزار دینار آورد و به او فرمود:«با پانصد دینارش،بدهی خود را بپرداز و از پانصد دینار دیگر،در رویارویی با روزگار،کمک بگیر و حاجتت را جز نزد یکی از این سه نفر مبر:دیندار،جوان مرد،و خانواده دار(با اصل و نَسَب)؛زیرا دیندار،دینش را پاس می دارد[و به تو کمک می کند]؛جوان مرد از جوان مردی خویش،

خجالت می کشد؛و خانواده دار،می داند که تو آبروی خود را در پای حاجتت ریخته ای.پس او آبرویت را نگه می دارد و تو را حاجتْ ناروا باز نمی گردانَد».

ص:145

25/5

أدَبُ فِعلِ المَعروفِ

599 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: لا تَحتَسِبوا (1)بِمَعروفٍ لَم تُعجِلوهُ،وَ اکتَسِبُوا الحَمدَ بِالنُّجحِ (2)،و لا تَکتَسِبوا بِالمَطلِ (3)ذَمّا،فَمَهما یَکُن لِأَحَدٍ عِندَ أحَدٍ صَنیعَةٌ (4)لَهُ رَأی أنَّهُ لا یَقومُ بِشُکرِها فَاللّهُ لَهُ بِمُکافَأَتِهِ؛فَإِنَّهُ أجزَلُ عَطاءً،و أعظَمُ أجرا. (5)

600 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ علیهما السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: استِتمامُ المَعروفِ أفضَلُ مِنِ ابتِدائِهِ. (6)

601 . تحف العقول: قالَ عِندَهُ الحُسَینِ علیه السلام رَجُلٌ:إنَّ المَعروفَ إذا اسدِیَ إلی غَیرِ أهلِهِ ضاعَ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:لَیسَ کَذلِکَ،و لکِن تَکونُ الصَّنیعَةُ مِثلَ وابِلِ المَطَرِ؛تُصیبُ البَرَّ وَ الفاجِرَ. (7)

ص:146


1- (1) احتَسَبتُ بالشیء:اعتدَدتُ به(المصباح المنیر:ص 135« [1]حسب»).
2- (2) نَجَحَتِ الحاجَةُ:قُضِیَت،و نجَحَ صاحبُها،و الاسم النُّجْح(المصباح المنیر:ص 593«نجح»).
3- (3) المَطْل:التسویف بالعِدَةِ و الدَّین(القاموس المحیط:ج 4 ص 51«مطل»).
4- (4) الصَّنیعة:الإحسان(القاموس المحیط:ج 3 ص 52«صنع»).
5- (5) نثر الدرّ:ج 1 ص 334، [2]نزهة الناظر:ص 81 ح 6،کشف الغمّة:ج 2 ص 241، [3]بحار الأنوار:ج 78 ص 121 ح 4؛ [4]الفصول المهمّة:ص 176 [5] نحوه.
6- (6) الأمالی للطوسی:ص 596 ح 1235 [6] عن إسحاق بن جعفر عن أخیه موسی بن جعفر عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 69 ص 405 ح 109. [7]
7- (7) تحف العقول:ص 245، [8]بحار الأنوار:ج 78 ص 117 ح 3. [9]
25/5-ادب نیکوکاری

599 . نثر الدُرّ از امام حسین علیه السلام:کار نیکی را که زود نکرده اید،به شمار نیاورید و با برآوردن حاجت ها،ستایش[دیگران]را به دست آورید و با امروز و فردا کردن،نکوهش را برای خود به ارمغان میاورید.هرگاه کسی به کسی نیکی کرد و او دید که نمی تواند از عهده شکرش به درآید،خدا برای او جبران می کند که او عطایش بیشتر و پاداشش بزرگ تر است.

600 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:به پایان رساندن و کامل کردن نیکی ،از آغاز کردنش برتر است.

601 . تحف العقول: مردی نزد امام حسین علیه السلام بود و گفت:نیکی چون به غیر اهلش باشد،تباه می شود.

امام حسین علیه السلام فرمود:«این گونه نیست؛بلکه کار نیک،مانند باران شدید است که به نیکوکار و بدکار می رسد».

ص:147

602 . المناقب و المثالب عن الحسین بن علیّ علیه السلام: أجمَلُ المَعروفِ ما حَصَلَ عِندَ الشّاکِرِ،و أضیَعُهُ ما صارَ إلَی الکافِرِ. (1)

توضیح:

یدلّ حدیث تحف العقول فی هذا الباب علی أنّ معصیة الإنسان و أعماله السیّئة ینبغی ألاّ تکون مانعا من إحسان الآخرینِ إلیه،بل ربما یکون ذلک الإحسان محفّزا له علی التوبة.و أمّا حدیث المناقب و المثالب فهو ناظرٌ إلی الإنسان الکفور الذی لا یشکر النعمة؛حیث إنّ کفرانه سوف یکون سببا لضیاع ذلک الإحسان،و من ثَمَّ یکون لا طائل من ورائه.

26/5

أدَبُ عیدِ الغَدیرِ

603 . مصباح المتهجّد بإسناده عن الإمام الحسین علیه السلام: اتَّفَقَ فی بَعضِ سِنی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام الجُمُعَةُ وَ الغَدیرُ،فَصَعِدَ المِنبَرَ عَلی خَمسِ ساعاتٍ مِن نَهارِ ذلِکَ الیَومِ،فَحَمِدَ اللّهَ و أثنی عَلَیهِ حَمدا لَم یُسمَع بِمِثلِهِ،و أثنی عَلَیهِ ثَناءً لَم یَتَوَجَّه إلَیهِ غَیرُهُ،فَکانَ ما حُفِظَ مِن ذلِکَ:

الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی جَعَلَ الحَمدَ مِن غَیرِ حاجَةٍ مِنهُ إلی حامِدیهِ...[إلی أن قالَ:]و مَن أسعَفَ أخاهُ مُبتَدِئا و بَرَّهُ راغِبا فَلَهُ کَأَجرِ مَن صامَ هذَا الیَومَ و قامَ لَیلَتَهُ،و مَن فَطَّرَ مُؤمِنا فی لَیلَتِهِ فَکَأَنَّما فَطَّرَ فِئاما (2)و فِئاما یَعُدُّها بِیَدِهِ عَشَرَةً.

فَنَهَضَ ناهِضٌ فَقالَ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ و مَا الفِئامُ؟

قالَ:مِئَةُ ألفِ نَبِیٍّ و صِدّیقٍ و شَهیدٍ،فَکَیفَ بِمَن تَکَفَّلَ عَدَدا مِنَ المُؤمِنینَ

وَ المُؤمِناتِ و أنَا ضَمینُهُ عَلَی اللّهِ تَعالَی الأَمانَ مِنَ الکُفرِ وَ الفَقرِ،و إن ماتَ فی لَیلَتِهِ أو یَومِهِ أو بَعدَهُ إلی مِثلِهِ مِن غَیرِ ارتِکابِ کَبیرَةٍ فَأَجرُهُ عَلَی اللّهِ تَعالی،و مَنِ استَدانَ (3)لإخوانِهِ و أعانَهُم فَأَنَا الضّامِنُ عَلَی اللّهِ إن بَقّاهُ قَضاهُ و إن قَبَضَهُ حَمَلَهُ عَنهُ.

و إذا تَلاقَیتُم فَتَصافَحوا بِالتَّسلیمِ و تَهانَوُا النِّعمَةَ فی هذَا الیَومِ،وَ لیُبَلِّغِ الحاضِرُ الغائِبَ،وَ الشّاهِدُ البائِنَ،وَ لیَعُدِ الغَنِیُّ عَلَی الفَقیرِ،وَ القَوِیُّ عَلَی الضَّعیفِ،أمَرَنی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِذلِکَ.

ثُمَّ أخَذَ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ و آلِهِ فی خُطبَةِ الجُمُعَةِ،و جَعَلَ صَلاةَ جُمُعَتِهِ صَلاةَ عیدِهِ،وَ انصَرَفَ بِوُلدِهِ و شیعَتِهِ إلی مَنزِلِ أبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام بِما أعَدَّ لَهُ مِن طَعامِهِ،وَ انصَرَفَ غَنِیُّهُم و فَقیرُهُم بِرِفدِهِ (4)إلی عِیالِهِ. (5)

ص:148


1- (1) المناقب و المثالب للخوارزمی:ص 106 الرقم 309.
2- (2) الفِئامُ:الجماعة الکثیرة(النهایة:ج 3 ص 406« [1]فأم»).
3- (3) استَدانَ:إذا أخَذَ الدَّینَ و اقتَرَضَ(النهایة:ج 2 ص 149«دین»).
4- (4) الرِّفد:العطاء و الصلة(الصحاح:ج 2 ص 475« [2]رفد»).
5- (5) مصباح المتهجّد:ص 752 758، [3]الإقبال:ج 2 ص 255 [4] کلاهما عن الفیّاض بن محمّد بن عمر الطوسی(الطرسوسی)عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،المصباح للکفعمی:ص 919 [5] عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام و کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 97 ص 112 ح 8 [6]نقلاً عن مصباح الزائر [7]عن الفیّاض بن محمّد الطوسی عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام.

602 . المناقب و المثالب از امام حسین علیه السلام:زیباترین نیکی،آن است که به سپاس گزار برسد و تباه ترین نیکی،آن است که به ناسپاس برسد.

توضیح

حدیث تحف العقول می فرماید که بدکاری و گنهکاری(فُجور)فرد مسلمان،نباید مانع از نیکوکاری و احسان دیگر مسلمانان به او شود که چه بسا نیکی به او،موجب توبه او شود؛ولی حدیث المناقب و المثالب،ناظر به این است که شخص ناسپاس،چون قدرْ ناشناس است،موجب تباهی نیکی و احسان می شود.پس نیکی کردن به وی حاصلی ندارد.به سخن دیگر،فرق است میان نیکی کردن به فاجر(که مرتکب کار ناشایست می شود)و ناسپاس(که قدرِ احسان را نمی داند و ناسپاسی می نماید)».

26/5-آداب عید غدیر

603 . مصباح المتهجّد به سندش،از امام حسین علیه السلام:در یکی از سال های خلافت امیرمؤمنان،جمعه و عید غدیر،یکی شدند.امام علیه السلام پنج ساعت از روزْ گذشته به منبر رفت و به حمد و ثنای الهی پرداخت،حمدی که مانند آن شنیده نشده بود و ثنایی که کسی برای خدا نگفته بود.آنچه از آن محفوظ مانده،این است:«ستایش،خدایی را که حمد را آفرید،بی آن که به حمد کنندگانش نیازی داشته باشد...و هر کس به یاری برادرش بیاغازد[پیش از آن که او بخواهد]و به رغبت با او نیکی کند،پاداشی مانند پاداش روزه دارنده این روز و شب زنده دارِ شبش دارد و هر کس،مؤمنی را در غروب این روز افطار دهد،گویی که ده ها فِئام را افطار داده است»و با دستش تا ده شِمُرد.

مردی برخاست و گفت:ای امیرمؤمنان!فئام چیست؟

فرمود:«صد هزار پیامبر و صدّیق(انسان راستین)و شهید(گواه).پس چه

گمان می بَری به کسی که کفالت چندین نفر از مردان و زنانِ مسلمان را عهده دار شده است،و من از سوی خدای متعال،ضامنم که از کفر و فقر،در امان باشد و اگر در آن شب و روز،و یا شب و روزی مانند آن بمیرد و گناه کبیره ای نکرده باشد،پاداشش به عهده خدای متعال است و هر کس برای برادرانش قرض بگیرد و به آنان کمک کند؟من از سوی خدا ضامنم که اگر باقی بمانَد،بدهی اش را بپردازد و اگر قبضِ روحش کند،خداوند،خود به عهده بگیرد.

چون همدیگر را دیدید،دست بدهید و سلام کنید و نعمتِ امروز را به هم تبریک بگویید و باید حاضر به غایب و نیز به حاضرِ دور از من برساند،و توانگر به دیدن فقیر برود و نیرومند به دیدن ناتوان؛چرا که پیامبر صلی الله علیه و آله چنین فرمانم داد».

سپس امام که خدا بر او و خاندانش درود فرستد خطبه جمعه را آغاز کرد و نماز جمعه اش را نماز عید قرار داد و با فرزندان و پیروانش به منزل امام حسن علیه السلام رفت که برای او طعامی آماده کرده بود،و توانگر و فقیرِ آنان،با دریافت هدیه های او به سوی خانواده شان باز گشتند.

ص:149

27/5

أدَبُ الأَکلِ وَ الشُّربِ

604 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: کانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إذا أکَلَ طَعاما یَقولُ:اللّهُمَّ بارِک لَنا فیهِ،وَ ارزُقنا خَیرا مِنهُ.و إذا أکَلَ لَبَنا أو شَرِبَهُ یَقولُ:اللّهُمَّ بارِک لَنا فیهِ،وَ ارزُقنا مِنهُ (1). (2)

ص:150


1- (1) فی المصدر:«فیه»،و التصویب من بحار الأنوار. [1]
2- (2) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 39 ح 114، [2]صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 232 ح 129 [3] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 66 ص 99 ح 11. [4]
27/5-آداب خوردن و آشامیدن

604 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه غذا می خورد،می گفت:«خداوندا!آن را بر ما مبارک گردان و بهتر از آن هم روزی ما کن»و چون شیر می خورد یا چیزی می نوشید،می گفت:«خداوندا!آن را بر ما مبارک کن و[باز هم]از آن،روزی مان کن».

ص:151

605 . دعائم الإسلام عن الحسین بن علیّ علیه السلام: أنَّهُ کَرِهَ تَجَرُّعَ (1)اللَّبَنِ،و کانَ یَعُبُّهُ (2)عَبّا،و قالَ:إنَّما یَتَجَرَّعُ (3)أهلُ النّارِ. (4)

606 . مکارم الأخلاق بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام قَد أمَرَنا إذا تَخَلَّلنا ألاّ نَشرَبَ الماءَ حَتّی نَتَمَضمَضَ ثَلاثا. (5)

607 . المعجم الکبیر عن بشر بن غالب عن الإمام الحسین علیه السلام: رَأَیتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله یَشرَبُ و هُوَ قائِمٌ. (6)

608 . المحاسن عن بشیر بن غالب: سَأَلتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام و أنَا اسایِرُهُ عَنِ الشُّربِ قائِما؟فَلَم یُجِبنی حَتّی إذا نَزَلَ أتی ناقَةً(ناقَتَهُ)فَحَلَبَها،ثُمَّ دَعانی فَشَرِبَ و هُوَ قائِمٌ. (7)

609 . المحاسن عن سدیر: سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ علیه السلام عَنِ الشُّربِ قائِما،قالَ:و ما بَأسٌ بِذلِکَ،قَد شَرِبَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام و هُوَ قائِمٌ. (8)

ص:152


1- (1) التجرُّع:شربٌ فی عجلة.و قیل:هو الشُّرب قلیلاً قلیلاً.و الجرعة تروی بالضمِّ و الفتح،فالضمُّ:الاسمُ من الشرب الیسیر،و الفتح:المرّةُ الواحدة منه(النهایة:ج 1 ص 261« [1]جَرَعَ»).
2- (2) العَبُّ:الشُّربُ بلا تنفُّسٍ(النهایة:ج 3 ص 168« [2]عبَبَ»).
3- (3) تلمیح إلی الآیة «یَتَجَرَّعُهُ وَ لا یَکادُ یُسِیغُهُ وَ یَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ ما هُوَ بِمَیِّتٍ وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِیظٌ» إبراهیم:17. [3]
4- (4) دعائم الإسلام:ج 2 ص 130 ح 455،و [4]فی بحار الأنوار:ج 66 ص 474 ح 57 [5]نقلاً عن دعائم الإسلام [6]عن الإمام الحسن علیه السلام.
5- (5) مکارم الأخلاق:ج 1 ص 331 ح 1062 [7] عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 66 ص 438 ح 5. [8]
6- (6) المعجم الکبیر:ج 3 ص 133 ح 2904،کنز العمّال:ج 15 ص 458 ح 41821 نقلاً عن ابن جریر.
7- (7) المحاسن:ج 2 ص 408 ح 2428، [9]بحار الأنوار:ج 66 ص 470 ح 41. [10]
8- (8) المحاسن:ج 2 ص 409 ح 2429، [11]بحار الأنوار:ج 66 ص 470 ح 42. [12]

605 . دعائم الإسلام از امام حسین علیه السلام:امام علیه السلام جرعه جرعه نوشیدنِ شیر را ناخوش داشت و آن را یک نفس می نوشید و می فرمود:«دوزخیان،جرعه جرعه می نوشند». (1)

606 . مکارم الأخلاق به سندش،از امام حسین علیه السلام:امیرمؤمنان به ما فرمان داد که چون[دندان هایمان را]خلال کردیم،تا سه بار آب در دهان نگردانده ایم،آب ننوشیم.

607 . المعجم الکبیر به نقل از بشر بن غالب،از امام حسین علیه السلام:دیدم که پیامبر صلی الله علیه و آله در حالت ایستاده می نوشد.

608 . المحاسن به نقل از بشیر بن غالب:من با امام حسین علیه السلام مسیری را می پیمودیم که از نوشیدن در حالت ایستاده پرسیدم.امام علیه السلام پاسخم نداد تا این که فرود آمد.نزد ماده شتری رفت و آن را دوشید و مرا فرا خواند و در حالت ایستاده نوشید.

609 . المحاسن به نقل از سَدیر:از امام باقر علیه السلام درباره نوشیدن در حالت ایستاده پرسیدم.فرمود:«اشکالی ندارد.امام حسین علیه السلام در حالت ایستاده نوشید».

ص:153


1- (1) اشاره است به معنای آیه 17 از سوره ابراهیم«آن را جرعه جرعه می نوشد و نمی تواند آن را فرو بَرَد و مرگ از هر طرف به سوی او می آید؛ولی نمی میرد و عذابی سنگین به دنبال دارد».

الفَصلُ السّادِسُ:السّلام و آدابه

1/6

البَدأُ بِالسَّلامِ

610 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: لِلسَّلامِ سَبعونَ حَسَنَةً؛تِسعٌ و سِتّونَ لِلمُبتَدِئِ و واحِدَةٌ لِلرّادِّ. (1)

2/6

السَّلامُ قَبلَ الکَلامِ

611 . تحف العقول: قالَ لَهُ[لِلحُسَینِ علیه السلام]رَجُلٌ ابتدِاءً:کَیفَ أنتَ عافاکَ اللّهُ؟فَقالَ علیه السلام لَهُ:السَّلامُ قَبلَ الکَلامِ عافاکَ اللّهُ.ثُمَّ قالَ علیه السلام:لا تَأذَنوا لِأَحدٍ حَتّی یُسَلِّمَ. (2)

3/6

السَّلامُ عَلَی المُذنِبِ

612 . الجعفریّات بإسناده عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهما السلام: إنَّ ابنَ الکَوّاءِ سَأَلَ عَلِیَّ بنَ

أبی طالِبٍ علیه السلام،فَقالَ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،نُسَلِّمُ عَلی مُذنِبِ هذِهِ الاُمَّةِ؟

فَقالَ علیه السلام:یَراهُ اللّهُ عز و جل لِلتَّوحیدِ أهلاً،و لا نَراهُ لِلسَّلامِ عَلَیهِ أهلاً! (3)

ص:154


1- (1) تحف العقول:ص 248،بحار الأنوار:ج 78 ص 120 ح 17 و [1]راجع:مشکاة الأنوار:ص 346 ح 1106 و [2]جامع الأخبار:ص 230 ح 585. [3]
2- (2) تحف العقول:ص 246،بحار الأنوار:ج 78 ص 117 ح 6. [4]
3- (3) الجعفریّات:ص 234 [5] عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام.

فصل ششم:سلام کردن و آداب آن

1/6-پیشی جستن در گفتن سلام

610 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:سلام،هفتاد ثواب دارد که شصت و نُه ثواب آن،از آنِ آغازکننده و یکی برای پاسخ دهنده است.

2/6-سلام کردن قبل از سخن گفتن

611 . تحف العقول: مردی در آغاز سخن به امام حسین علیه السلام گفت:چگونه ای،خدایت عافیت دهد؟!

امام علیه السلام به او فرمود:«سلام،قبل از کلام است،خدایت عافیت دهد!».

سپس فرمود:«به کسی اجازه[ی سخن گفتن]ندهید تا آن که سلام دهد».

3/6-سلام کردن بر گناهکار

612 . الجعفریات به سندش،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:ابن کوّاء از امام

علی علیه السلام سؤال کرد:ای امیرمؤمنان!آیا بر گناهکاران این امّت،سلام بدهیم؟

پاسخ داد:«آیا خدای عز و جل او را اهل توحید بشمارد و ما او را شایسته سلام ندانیم؟!».

ص:155

4/6

إبلاغُ السَّلامِ

613 . تاریخ دمشق عن عبد الرحمن بن کثیر عن جعفر بن محمّد علیه السلام: قالَ أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام:أجلَسَنی جَدِّیَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام فی حِجرِهِ،و قالَ لی:رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُقرِئُکَ السَّلامَ. (1)

5/6

البُخلُ بِالسَّلامِ

614 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: البَخیلُ مَن بَخِلَ بِالسَّلامِ. (2)

ص:156


1- (1) تاریخ دمشق:ج 54 ص 275، [1]سیر أعلام النبلاء:ج 4 ص 404،کنز العمّال:ج 14 ص 50 ح 37907.
2- (2) تحف العقول:ص 248،بحار الأنوار:ج 78 ص 120 ح 18 و راجع:الکافی:ج 2 ص 645 ح 6 و [2]معانی الأخبار:ص 246 ح 8 و مشکاة الأنوار:ص 346 ح 1108. [3]
4/6-سلام رساندن

613 . تاریخ دمشق به نقل از عبد الرحمن بن کثیر،از امام صادق علیه السلام:امام باقر علیه السلام گفت:جدّم امام حسین علیه السلام مرا در دامنش نشانْد و به من فرمود:«پیامبر خدا،به تو سلام می رسانَد».

5/6-بُخل در سلام کردن

614 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:بخیل،کسی است که در سلام کردن،بخل ورزد.

ص:157

الفَصلُ السّابِعُ:مساوئ الأخلاق

1/7

الکِبرُ

615 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: الاِستِکبارُ صَلَفٌ (1). (2)

616 . المعجم الکبیر عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها الحسین علیه السلام: إنَّ عَبدَ اللّهِ بنَ عَمرٍو جاءَ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،أمِنَ الکِبرِ أن ألبَسَ الحُلَّةَ الحَسَنَةَ؟

قالَ:لا.

قالَ:فَمِنَ الکِبرِ أن أرکَبَ النّاقَةَ النَّجیبَةَ؟

قالَ:لا.

قالَ:أ فَمِنَ الکِبرِ أن أصنَعَ طَعاما،فَأَدعُوَ قَوما یَأکُلونَ عِندی و یَمشونَ خَلفَ عَقِبی؟

قالَ:لا.

قالَ:فَمَا الکِبرُ؟

قالَ:أن تَسفَهَ (3)الحَقَّ،و تَغمَصَ (4)النّاسَ. (5)

ص:158


1- (1) الصَّلَفُ:الاِدِّعاءُ فوق القدْرِ تکبّرا(تاج العروس:ج 12 ص 329« [1]صلف»).
2- (2) نثر الدرّ:ج1 ص334، [2]نزهة الناظر:ص81 ح5،کشف الغمّة:ج2 ص242،بحار الأنوار:ج78 ص122ح5. [3]
3- (3) سَفِهَ الحَقَّ:أی جهله(النهایة:ج 2 ص 376«سفه»).
4- (4) غَمِصَ الناسَ:احتقرهم و لم یرهم شیئا(النهایة:ج 3 ص 386« [4]غمص»).
5- (5) المعجم الکبیر:ج 3 ص 132 ح 2898،المعجم الأوسط:ج 9 ص 42 ح 9088.

فصل هفتم:اخلاق زشت

اشاره

1/7

تکبّر

615 . نثر الدرّ از امام حسین علیه السلام:استکبار،خود بزرگ بینی است.

616 . المعجم الکبیر به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از امام حسین علیه السلام:عبد اللّه بن عمرو،نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت:ای پیامبر خدا!آیا اگر لباس گران قیمت و زیبا بپوشم،کِبر است؟

فرمود:«نه».

گفت:آیا اگر شتر رَهوار سوار شوم،کِبر است؟

فرمود:«نه».

گفت:آیا اگر غذایی درست کنم و گروهی را دعوت کنم تا نزدم بخورند و در پیِ من بیایند،کِبر است؟

فرمود:«نه».

گفت:پس کِبر چیست؟

فرمود:«این که حق ناشناسی کنی و مردم را حقیر بشماری».

ص:159

2/7

الکَذِبُ

617 . تاریخ الیعقوبی عن الإمام الحسین علیه السلام: الکَذِبُ عَجزٌ. (1)

3/7

الغَیبَةُ

618 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام لِرَجُلٍ اغتابَ عِندَهُ رَجُلاً:یا هذا!کُفَّ عَنِ الغیبَةِ؛فَإِنَّها إدامُ (2)کِلابِ النّارِ. (3)

4/7

البُخلُ

619 . تاریخ الیعقوبی عن الإمام الحسین علیه السلام: الشُحُّ (4)فَقرٌ. (5)

ص:160


1- (1) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [1]
2- (2) الإدامُ:ما یُؤکلُ مع الخبز،أیّ شیء کان(النهایة:ج 1 ص 31« [2]أدم»).
3- (3) تحف العقول:ص 245،بحار الأنوار:ج 78 ص 117 ح 2. [3]
4- (4) الشُّحّ:أشدّ البُخل،و هو أبلَغُ فی المَنع من البُخل.و قیل:هو البخل مع الحِرص(النهایة:ج2 ص448« [4]شحح»).
5- (5) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [5]
2/7-دروغگویی

617 . تاریخ الیعقوبی از امام حسین علیه السلام:دروغگویی،[از]ناتوانی است.

3/7-غیبت

618 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام(به مردی که نزد ایشان،غیبت مرد دیگری را کرد):ای مرد!از غیبت،دست بکش؛چرا که خورشِ سگان آتش[دوزخ]است.

4/7-بخل

619 . تاریخ الیعقوبی از امام حسین علیه السلام:بخل آمیخته با حرص،ناداری است.

ص:161

620 . المناقب و المثالب عن الحسین بن علیّ علیه السلام: السَّخاءُ مَحَبَّةٌ،وَ البُخلُ مَبغَضَةٌ،وَ الجَنَّةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَی البَخیلِ. (1)

621 . دلائل الإمامة بإسناده عن الحسین علیه السلام عن امّه فاطمة علیها السلام: قالَ لی أبی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إیّاکِ وَ البُخلَ؛فَإِنَّهُ عاهَةٌ لا تَکونُ فی کَریمٍ،إیّاکِ وَ البُخلَ؛فَإِنَّهُ شَجَرَةٌ فِی النّارِ و أغصانُها فِی الدُّنیا،فَمَن تَعَلَّقَ بِغُصنٍ مِن أغصانِها أدخَلَهُ النّارَ،وَ السَّخاءُ شَجَرَةٌ فِی الجَنَّةِ و أغصانُها فِی الدُّنیا،فَمَن تَعَلَّقَ بِغُصنٍ مِن أغصانِها أدخَلَهُ الجَنَّةَ. (2)

5/7

النَّذالَةُ

622 . نثر الدرّ: سَأَلَهُ[عَلِیّا علیه السلام]الحُسَینُ علیه السلام (3)عَنِ النَّذالَةِ،فَقالَ:الجُرأَةُ عَلَی الصَّدیقِ،وَ النُّکولُ (4)عَنِ العَدُوِّ. (5)

6/7

العَجَلَةُ

623 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: العَجَلَةُ سَفَهٌ (6). (7)

ص:162


1- (1) المناقب و المثالب للخوارزمی:ص 185 ح 604.
2- (2) دلائل الإمامة:ص 71 ح 9 عن الحسن ابن بنت إلیاس عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام.
3- (3) فی سائر المصادر(تحف العقول:ص 225 و المعجم الکبیر:ج 3 ص 69 ح 2688 و دستور معالم الحکم:ص 82) [1]عن الإمام الحسن علیه السلام فی مسائل سأله عنها أمیر المؤمنین علیه السلام و فی الجمیع«الجبن»بدل«النذالة».
4- (4) النُّکول:هو الامتناع و ترک الإقدام(النهایة:ج 5 ص 117« [2]نکل»).
5- (5) نثر الدرّ:ج 1 ص 274. [3]
6- (6) السَّفَهُ:الخِفَّةُ و الطَّیش(النهایة:ج 2 ص 376«سفه»).
7- (7) نثر الدرّ:ج 1 ص 334،نزهة الناظر:ص 81 ح 5،کشف الغمّة:ج 2 ص 242،بحار الأنوار:ج 78 ص 122 ح 5؛الفصول المهمّة:ص 177،تاریخ دمشق:ج 13 ص 259،و فی معدن الجواهر:ص 63 [4] عن الإمام الحسن علیه السلام.

620 . المناقب و المثالب از امام حسین علیه السلام:سخاوت[مایه]دوستی و بخل،[مایه]دشمنی است و بهشت بر بخیل،روا نیست.

621 . دلائل الإمامة به سندش،از امام حسین،از فاطمه علیها السلام:پدرم پیامبر خدا به من فرمود:«مبادا بخل بورزی که آفتی است که در بزرگوار نباشد.مبادا بخل بورزی که آن،درختی در آتش[دوزخ]است و شاخه هایش در دنیاست و هر کس به شاخه ای از آن درآویزد،او را به آتش درمی آورد.سخاوت،درختی در بهشت و شاخه هایش در دنیاست و هر کس به شاخه ای از آن درآویزد،او را به بهشت درمی آورد».

5/7-فرومایگی

622 . نثر الدرّ: امام حسین علیه السلام از امام علی علیه السلام معنای فرومایگی را پرسید.فرمود:«گستاخی بر دوست و اقدام نکردن در برابر دشمن است».

6/7-عجله

623 . نثر الدرّ از امام حسین علیه السلام:عجله،نابخردی است.

ص:163

7/7

السَّفَهُ

624 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: السَّفَهُ (1)ضَعفٌ. (2)

8/7

السِّعایَةُ

625 . کشف الغمّة بإسناده عن الحسین علیه السلام: جاءَ رَجُلٌ الی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام یَسعی بِقَومٍ،فَأَمَرَنی أن دَعَوتُ لَهُ قَنبَرا،فَقالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام:اُخرُج إلی هذَا السّاعی فَقُل لَهُ:قَد أسمَعتَنا ما کَرِهَ اللّهُ تَعالی،فَانصَرِف فی غَیرِ حِفظِ اللّهِ تَعالی. (3)

9/7

فَقرُ النَّفسِ

626 . معانی الأخبار عن شریح بن هانیء عن الحسین علیه السلام لَمّا سَأَلَهُ أبوهُ عَنِ الفَقرِ:الطَّمَعُ،و شِدَّةُ القُنوطِ (4). (5)

ص:164


1- (1) السَّفَه:ضدّ الحلم،و أصله الخفّة و الحرکة(الصحاح:ج 6 ص 2234« [1]سفه»).
2- (2) نثر الدرّ:ج 1 ص 334،نزهة الناظر:ص 81 ح 5،کشف الغمّة:ج 2 ص 242، [2]بحار الأنوار:ج 78 ص 122 ح 5؛ [3]الفصول المهمّة:ص 177 و فی تاریخ دمشق:ج 13 ص 259 عن الإمام الحسن علیه السلام.
3- (3) کشف الغمّة:ج 3 ص 8 [4] عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 41 ص 119 ح 27. [5]
4- (4) القُنُوطُ:هو أشدُّ الیأسُ من الشیء(النهایة:ج 4 ص 113« [6]قنط»).
5- (5) معانی الأخبار:ص 401 ح 62،بحار الأنوار:ج 72 ص 194 ح 14. [7]
7/7-نابُردباری

624 . نثر الدرّ از امام حسین علیه السلام:نابُردباری،ناتوانی است.

8/7-سخن چینی

625 . کشف الغمّة به سندش،از امام حسین علیه السلام:مردی نزد امیرمؤمنان آمد و از گروهی بدگویی نمود.امام علیه السلام به من فرمان داد که قنبر را برایش فرا بخوانم.[چون آمد،]علی علیه السلام به او فرمود:«این سخن چین را بیرون کن و به او بگو:چیزی به ما شنواندی که خدای متعال،ناپسند می دارد.بازگرد،بی آن که در حفظ و امان خدای متعال باشی».

9/7-فقر جان

626 . معانی الأخبار به نقل از شریح بن هانی،از امام حسین علیه السلام(چون پدرش از او درباره فقر پرسید):طمع کردن[به مال مردم]و شدّت ناامیدی[از رحمت خدا]است.

ص:165

10/7

خَوفُ الفَقرِ و طَلَبُ الفَخرِ

627 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:أهلَکَ النّاسَ اثنانِ:خَوفُ الفَقرِ،و طَلَبُ الفَخرِ. (1)

ص:166


1- (1) الخصال:ص 69 ح 102 عن العبّاس بن إسحاق بن موسی بن جعفر عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 72 ص 39 ح 34. [1]
10/7-بیم از فقر و پی جویی فخر

627 . الخصال به سندش،از امام حسین علیه السلام:امیرمؤمنان فرمود:«مردم را دو چیزْ هلاک کرد:بیمِ فقر و پیجوییِ فخر».

ص:167

الفَصلُ الثّامِنُ:مساوئ الأعمال

1/8

ظُلمُ الضَّعیفِ

628 . الکافی عن أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر علیه السلام: لَمّا حَضَرَ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام الوَفاةُ ضَمَّنی إلی صَدرِهِ،ثُمَّ قالَ:یا بُنَیَّ اوصیکَ بِما أوصانی بِهِ أبی علیه السلام حینَ حَضَرَتهُ الوَفاةُ...قالَ:

یا بُنَیَّ،إیّاکَ و ظُلمَ مَن لا یَجِدُ عَلَیکَ ناصِرا إلاَّ اللّهَ. (1)

2/8

الرُّکونُ إلَی الظّالِمِ

629 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أوصی إلی أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام و کانَ فیما أوصی بِهِ أن قالَ لَهُ:...و أن لا تَرکَن إلی ظالِمٍ و إن کانَ حَمیما (2)قَریبا. (3)

ص:168


1- (1) الکافی:ج 2 ص 331 ح 5، [1]الخصال:ص 16 ح 59،الأمالی للصدوق:ص 249 ح 272، [2]تحف العقول:ص 246،بحار الأنوار:ج 78 ص 118 ح 10. [3]
2- (2) الحَمِیمُ:القریب المشفِقُ(مفردات ألفاظ القرآن:ص 255« [4]حمم»).
3- (3) الخصال:ص 543 ح 19 [5] عن إسماعیل بن الفضل الهاشمی و إسماعیل بن أبی زیاد عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 2 ص 155 ح 7. [6]

فصل هشتم:کارهای زشت

1/8-ستم کردن به ناتوان

628 . الکافی به نقل از ابو حمزه ثمالی،از امام باقر علیه السلام:چون وفات[پدرم]امام زین العابدین علیه السلام در رسید،مرا به سینه اش چسبانْد و فرمود:«پسر عزیزم!تو را وصیّت می کنم به همان چیزی که پدرم به هنگام وفاتش به من وصیّت کرد.

سپس فرمود:«پسر عزیزم!مبادا بر کسی که هیچ یاوری جز خداوند ندارد،ستم کنی».

2/8-دل بستگی به ستمکار

629 . الخصال به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا به امیرمؤمنان،علی بن ابی طالب علیه السلام سفارش کرد.از جمله سفارش های او به ایشان،این بود:«...به ظالم،دل بستگی نداشته باش،هر چند صمیمی و نزدیک باشد».

ص:169

3/8

عُقوقُ الوالِدَینِ

630 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: لَو عَلِمَ اللّهُ عز و جل شَیئا مِنَ العُقوقِ أدنی مِن افٍّ لَحَرَّمَهُ،فَلیَعمَلِ العاقُّ ما شاءَ فَلَن یَدخُلَ الجَنَّةَ،وَ لیَعمَلِ البارُّ ما شاءَ أن یَعمَلَ فَلَن یَدخُلَ النّارَ. (1)

4/8

طاعَةُ المَخْلوقِ عِصْیانا لِلخالِقِ

631 . المناقب عن إسماعیل بن رجاء و عمرو بن شعیب: أنَّهُ مَرَّ الحُسَینُ علیه السلام عَلی عَبدِ اللّهِ بنِ عَمرِو بنِ العاصِ،فَقالَ عَبدُ اللّهِ:مَن أحَبَّ أن یَنظُرَ إلی أحَبِّ أهلِ الأَرضِ إلی أهلِ السَّماءِ،فَلیَنظُر إلی هذَا المُجتازِ،و ما کَلَّمتُهُ مُنذُ لَیالی صِفّینَ.

فَأَتی بِهِ أبو سَعیدٍ الخُدرِیُّ إلَی الحُسَینِ علیه السلام،فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:أ تَعلَمُ أنّی أحَبُّ أهلِ الأَرضِ إلی أهلِ السَّماءِ،و تُقاتِلُنی و أبی یَومَ صِفّینَ؟!وَ اللّهِ إنَّ أبی لَخَیرٌ مِنّی!

فَاستَعذَرَ و قالَ:إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قالَ لی:«أطِع أباکَ».

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:أما سَمِعتَ قَولَ اللّهِ تَعالی: «وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ

لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما» 2 ،و قَولَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«إنَّمَا الطَّاعَةُ فِی المَعروفِ»،و قَولَهُ:«لا طاعَةَ لِمَخلوقٍ فی مَعصِیَةِ الخالِقِ»؟! (2)

ص:170


1- (1) الفردوس:ج 3 ص 353 ح 5063،تنزیه الشریعة:ج 2 ص 233،و فی الدرّ المنثور:ج 5 ص 258 [1] نقلاً عن الدیلمی عن الإمام الحسن علیه السلام و فیه صدره إلی«الحرمة»و راجع:تفسیر القرطبی:ج 1 ص 243 و [2]الزهد للحسین بن سعید:ص 38 ح 103. [3]قال العلاّمة المجلسی قدّس سره فی بحار الأنوار(ج 74 ص 80) [4]نقلاً عن روضة الواعظین:نظیر هذه الروایة و علی فرض صحّتها فلیس المراد منها ظاهر عبارتها،بل المراد أنّ عقوق الوالدین،ذنب عظیم و أنّ الإحسان إلیهما،له دور أساسی فی هدایة الإنسان و نجاته من النار.
2- (3) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 73، [5]بحار الأنوار:ج 43 ص 297 ح 59. [6]
3/8-نافرمانی پدر و مادر

630 . الفردوس از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:اگر خدای عز و جل چیزی کمتر از«اُف»گفتن را در نافرمانی[از پدر و مادر]می دانست،آن را حرام می کرد.پس نافرمان از پدر و مادر،هر چه می خواهد،بکند که هرگز به بهشت درنمی آید و نیکوکار به پدر و مادر،هر چه می خواهد،بکند که به دوزخ نمی رود. (1)

4/8-فرمان بُرداری از آفریده،با نافرمانی از آفریدگار

631 . المناقب،ابن شهرآشوب به نقل از اسماعیل بن رجا و عمرو بن شعیب:امام حسین علیه السلام بر عبد اللّه بن عمرو بن عاص گذشت.عبد اللّه گفت:هر کس دوست دارد به محبوب ترینِ زمینیان نزد آسمانیان بنگرد،به این رهگذر بنگرد که من،از شب های صِفّین تاکنون با او سخن نگفته ام.

ابو سعید خُدری،او را نزد امام حسین علیه السلام آورد.امام علیه السلام فرمود:«تو می دانی که من،محبوب ترینِ زمینیان نزد آسمانیان هستم و با من و پدرم در صفّین جنگیدی؟!به خدا سوگند که پدرم از من بهتر بود!».

عبد اللّه،عذر آورد و گفت:پیامبر صلی الله علیه و آله به من فرمود:«از پدرت اطاعت کن».

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«آیا گفته خدای متعال را نشنیده ای:«و اگر[پدر و مادر]کوشیدند که چیزی را که بدان باور نداری،شریک من قرار دهی،از آن دو اطاعت مکن»؟و گفته پیامبر خدا که:"اطاعت،در نیکی است" و گفته اش که:"در معصیت خالق،مخلوق را اطاعتی نیست"؟».

ص:171


1- (1) مشابه این روایت،در بحار الأنوار(ج 74 ص 80)به نقل از روضة الواعظین،از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است و به فرض صحت،بی تردید،ظاهر آن مقصود نیست؛بلکه اشاره به شدّت گناه عقوق است و این که نیکی به پدر و مادر،نقش مهمّی در هدایت انسان و رهایی او از آتش دوزخ دارد.

632 . شرح الأخبار عن رجاء: کُنتُ جالِسا مَعَ عَبدِ اللّهِ بنِ عَمرِو بنِ العاصِ و أبی سَعیدٍ الخُدرِیِّ بِالمَدینَةِ فی حَلقَةٍ بِمَسجِدِ الرَّسولِ صلی الله علیه و آله،فَمَرَّ بِنَا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام،فَسَلَّمَ و رَدَّ عَلَیهِ القَومُ،و سَکَتَ عَبدُ اللّهِ بنُ عَمرِو بنِ العاصِ،ثُمَّ أتبَعَهُ:و عَلَیکَ السَّلامُ و رَحمَةُ اللّهِ،بَعدَ ما فَرَغَ القَومُ.

ثُمَّ قالَ:أ لا اخبِرُکُم بِأَحَبِّ أهلِ الأَرضِ إلی أهلِ السَّماءِ؟

قُلنا:بَلی.

قالَ:هُوَ هذَا المُقَفّی (1)،و ما کَلَّمَنی کَلاما مُنذُ لَیالی صِفّینَ،و لَأَن رَضِیَ عَنّی أحَبُّ إلَیَّ مِن أن یَکونَ لی حُمرُ النَّعَمِ.

فَقالَ أبو سَعیدٍ:فَإِن شِئتَ انطَلَقنا إلَیهِ،فَاعتَذَرتَ إلَیهِ.قالَ:نَعَم.

فَتَواعَدا أن یَغدُوا إلَیهِ،فَغَدَوتُ مَعَهُما،فَدَخَلَ أبو سَعیدٍ و دَخَلتُ مَعَهُ،فَجَلَسَ أبو سَعیدٍ إلی جانِبِ الحُسَینِ علیه السلام وَ استَأذَنَهُ لِعَبدِ اللّهِ بنِ عَمرٍو،فَقالَ لَهُ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،مَرَرتَ بِنا أمسِ،فَقالَ لَنا عَبدُ اللّهِ کَیتَ و کَیتَ،فَقُلتُ لَهُ:أ لا تَمضی تَعتَذِرُ إلَیهِ؟فَقالَ:نَعَم،و قَد جاءَ یَعتَذِرُ إلَیکَ،فَائذَن لَهُ یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ.فَأَذِنَ لَهُ.

فَدَخَلَ عَبدُ اللّهِ بنُ عَمرِو بنِ العاصِ،و أبو سَعیدٍ جالِسٌ إلی جانِبِ الحُسَینِ علیه السلام،

فَسَلَّمَ،ثُمَّ وَقَفَ،فَانزَجَلَ (2)لَهُ أبو سَعیدٍ،فَجَذَبَ الحُسَینُ علیه السلام أبا سَعیدٍ إلَیهِ ثُمَّ تَرَکَهُ،فَانزَجَلَ لَهُ،فَجَلَسَ بَینَهُما.

فَقالَ لَهُ أبو سَعیدٍ:حَدیثُکَ یا عَبدَ اللّهِ.

قالَ عَبدُ اللّهِ:نَعَم،قُلتُ ذلِکَ،و أشهَدُ أنَّهُ أحَبُّ أهلِ الأَرضِ إلی أهلِ السَّماءِ.

قالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:أ فَتَعلَمُ أنّی أحَبُّ أهلِ الأَرضِ إلی أهلِ السَّماءِ،و تُقاتِلُنی أنَا و أبی یَومَ صِفّینَ؟!وَ اللّهِ إنَّ أبی لَخَیرٌ مِنّی!

قالَ عَبدُ اللّهِ:أجَل،وَ اللّهِ ما أکثَرتُ لَهُم سَوادا،و لاَ اختَرَطتُ سَیفا (3)مَعَهُم،و لا رَمَیتُ مَعَهُم بِسَهمٍ،و لا طَعَنتُ مَعَهُم بِرُمحٍ،و لکِن کانَ أبی قَد شَکانی إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،و قالَ:هُوَ یَصومُ النَّهارَ و یَقومُ اللَّیلَ،و قَد أمَرتُهُ أن یَرفُقَ بِنَفسِهِ،فَقَد عَصانی.فَقالَ لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«أطِع أباکَ»،فَلَمّا دَعانی إلَی الخُروجِ مَعَهُ،فَذَکَرتُ قَولَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«أطِع أباکَ»،فَخَرَجتُ مَعَهُ.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:أما سَمِعتَ قَولَ اللّهِ عز و جل: «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلی أَنْ تُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما» 4 ،و قَولَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«إنَّمَا الطّاعَةُ فِی المَعروفِ»،و قَولَهُ:«لا طاعَةَ لِمَخلوقٍ فی مَعصِیَةِ الخالِقِ»؟!

قالَ:بَلی،قَد سَمِعتُ ذلِکَ یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،و کَأَنّی لَم أسمَعهُ إلاَّ الیَومَ. (4)

ص:172


1- (1) المُقَفّی:المُوَلّی الذاهب(النهایة:ج 4 ص 94«قفا»).
2- (2) هکذا فی المصدر،و فی المعجم الأوسط:«فزَحَلَ له»،و الظاهر أنّه الصواب،قال ابن الأثیر:یقال:زَحَلَ الرجلُ عن مقامه و تزحَّلَ:إذا زالَ عنه(النهایة:ج 2 ص 298« [1]زحل»).
3- (3) اختَرَطَ سَیفَهُ:أی سَلَّهُ من غِمدِه(النهایة:ج 2 ص 23« [2]خرط»).
4- (5) شرح الأخبار:ج 1 ص 145 ح 84؛المعجم الأوسط:ج 4 ص 181 ح 3917،اُسد الغابة:ج 3 ص 347 الرقم 3092،تاریخ دمشق:ج 31 ص 275 کلّها نحوه،کنز العمّال:ج 11 ص 343 ح 31695.

632 . شرح الأخبار به نقل از رجاء:با عبد اللّه بن عمرو بن عاص و ابو سعید خُدری در مدینه و در حلقه ای در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بودیم که امام حسین علیه السلام بر ما گذشت و سلام کرد.جماعت،سلام او را پاسخ دادند؛امّا عبد اللّه بن عمرو بن عاص،ساکت ماند.سپس در پیِ آن و پس از فراغتِ آن جماعت از سلام دادن،گفت:بر تو سلام و رحمت خدا باد!

سپس گفت:آیا شما را از محبوب ترینِ زمینیان در نزد آسمانیان خبر ندهم؟

گفتیم:چرا.

عبد اللّه گفت:همین کسی که رفت،و البته از روزگار صِفّین تاکنون،با من کلمه ای سخن نگفته است.اگر از من راضی شود،برایم بهتر از داشتن شترانِ سرخ موست.

ابو سعید گفت:اگر می خواهی،به سوی او برویم تا از او معذرت بخواهی.

گفت:باشد.

با هم وعده گذاشتند که بامداد[فردا]به نزد ایشان بروند و من(راوی)نیز با آنان رفتم.ابو سعید،داخل شد و من هم داخل شدم.ابو سعید،کنار امام حسین علیه السلام نشست و برای عبد اللّه بن عمرو،اجازه ورود خواست و به او گفت:ای فرزند پیامبر خدا!دیروز بر ما گذشتی و عبد اللّه،چنین و چنان گفت.به او گفتم:آیا برای عذرخواهی نمی روی؟گفت:چرا،و اکنون برای معذرت خواهی به نزد تو آمده است.ای فرزند پیامبر خدا!به او اجازه ورود بده.

امام حسین علیه السلام اجازه داد.

عبد اللّه بن عمرو بن عاص،داخل شد و سلام داد.سپس ایستاد.ابو سعید که کنار امام حسین علیه السلام بود جایش را به عبد اللّه،تعارف کرد؛امّا امام حسین علیه السلام او را گرفت و سپس رهایش کرد.ابو سعید،جایش را به عبد اللّه داد و او میان ابو سعید و امام حسین علیه السلام نشست.

ابو سعید به عبد اللّه گفت:سخنت را بگو.

عبد اللّه گفت:آری.چنین گفتم:گواهی می دهم که محبوب ترینِ زمینیان در نزد آسمانیان،تو هستی.

امام حسین علیه السلام فرمود:«آیا می دانی که من،محبوب ترینِ زمینیان نزد آسمانیان هستم و باز هم با من و پدرم روز صِفّین جنگیدی؟!به خدا سوگند،پدرم از من بهتر است».

عبد اللّه گفت:آری.به خدا سوگند،نه به سیاهیِ لشکر آنان افزودم و نه شمشیری برای آنان تیز کردم.تیری با آنان نینداختم و نیزه ای هم نزدم؛امّا پدرم از من نزد پیامبر خدا گِله برد که من،روزه می گیرم و شب زنده داری می کنم و به من گفته که اندکی با خود مدارا کنم؛ولی نافرمانی می کنم.پیامبر صلی الله علیه و آله به من فرمود:«از پدرت اطاعت کن»و چون پدرم مرا به خارج شدن[به سوی صِفّین]دعوت کرد،گفته پیامبر خدا یادم آمد و با او بیرون شدم.

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«آیا گفته خدای عز و جل را نشنیده ای:«و اگر[پدر و مادر]کوشیدند که چیزی را که بدان باور نداری،شریک من قرار دهی،از آنان اطاعت مکن»و گفته پیامبر خدا را که:"اطاعت،فقط در نیکی است" و گفته اش که:"در معصیت خالق،مخلوق را اطاعتی نیست"؟!».

گفت:چرا،ای فرزند پیامبر خدا.آن را شنیده ام؛ولی گویی آن را تاکنون نشنیده بودم!

ص:173

راجع:ص132(ربّ ذنب أحسن من الاعتذار منه).

ص:174

ر.ک:ص133(عذر بدتر از گناه).

ص:175

5/8

الغُلُوُّ

633 . نثر الدرّ عن الإمام الحسین علیه السلام: الغُلُوُّ وَرطَةٌ (1). (2)

634 . المعجم الکبیر عن یحیی بن سعید عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهما السلام: أحِبّونا بِحُبِّ الإِسلامِ،فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:لا تَرفَعونی فَوقَ حَقّی،فَإِنَّ اللّهَ تَعالَی اتَّخَذَنی عَبدا قَبلَ أن یَتَّخِذَنی رَسولاً. (3)

635 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لا تَرفَعونی فَوقَ حَقّی،فَإِنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالَی اتَّخَذَنی عَبدا قَبلَ أن یَتَّخِذَنی نَبِیّا. (4)

6/8

کَثرَةُ الحَلفِ

636 . تنبیه الخواطر عن الإمام الحسین علیه السلام: احذَروا کَثرَةَ الحَلفِ،فَإِنَّهُ یَحلِفُ الرَّجُلُ لِخِلالٍ

أربَعٍ:إمّا لِمَهانَةٍ یَجِدُها فی نَفسِهِ تَحُثُّهُ عَلَی الضَّراعَةِ إلی تَصدیقِ النّاسِ إیّاهُ،و إمّا لِعَیٍّ فِی المَنطِقِ فَیَتَّخِذُ الأَیمان حَشوا و صِلَةً لِکَلامِهِ،و إمّا لِتُهمَةٍ عَرَفَها مِنَ النّاسِ لَهُ فَیَری أنَّهُم لا یَقبَلونَ قَولَهُ إلاّ بِالیَمینِ،و إمّا لإرسالِهِ لِسانَهُ مِن غَیرِ تَثبیتٍ. (5)

ص:176


1- (1) الوَرطَةُ:الهَلاکُ(الصحاح:ج 3 ص 1166« [1]ورط»).
2- (2) نثر الدرّ:ج 1 ص 334، [2]نزهة الناظر:ص 81 ح 5 و فیه«العلوّ»بدل«الغلوّ»،کشف الغمّة:ج 2 ص 242،بحار الأنوار:ج 78 ص 122 ح 5؛ [3]الفصول المهمّة:ص 177 و فیه«اللغو»بدل«الغلوّ».
3- (3) المعجم الکبیر:ج 3 ص 128 ح 2889،المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 197 ح 4825 نحوه؛عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 201 [4] عن الحسن بن الجهم عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله و لیس فیه صدره،بحار الأنوار:ج 25 ص 134 ح 6 و [5]راجع:تاریخ دمشق:ج 4 ص 76 ح 898 و النوادر للراوندی:ص 125 ح 143. [6]
4- (4) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 201 ح 1 [7] عن الحسن بن الجهم عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،الجعفریّات:ص 181، [8]النوادر للراوندی:ص 125 ح 143، [9]بحار الأنوار:ج 25 ص 134 ح 6؛ [10]المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 197 ح 4825 و فیه«قدری»بدل«حقّی»،المعجم الکبیر:ج 3 ص 128 ح 2889 کلاهما عن یحیی بن سعید عن الإمام زین العابدین عن أبیه علیهما السلام عنه صلی الله علیه و آله،کنز العمّال:ج 3 ص 652 ح 8341.
5- (5) تنبیه الخواطر:ج 2 ص 110، [11]معدن الجواهر:ص 42. [12]
5/8-غُلُوْ(تندرَوی)

633 . نثر الدر از امام حسین علیه السلام:غلو،[مایه]هلاکت است.

634 . المعجم الکبیر به نقل از یحیی بن سعید،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:ما را به دوستی اسلام،دوست بدارید که پیامبر خدا فرمود:«مرا از حقّم برتر مبرید که خدای متعال،مرا پیش از آن که پیامبر قرار دهد،بنده کرده است».

635 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«مرا از حقّم برتر منشانید که خدای تبارک و تعالی،مرا بنده کرده است،پیش از آن که پیامبر قرار دهد».

6/8-سوگند خوردن فراوان

636 . تنبیه الخواطر از امام حسین علیه السلام:از بسیار سوگند خوردن بپرهیزید که انسان،

به چهار سبب سوگند می خورد:یا از سرِ خواری ای که در خود احساس می کند و او را ذلیلانه وادار می کند تا تصدیقِ مردم را بگیرد،و یا از سرِ ناتوانی در سخن که سوگندها را وسیله تقویت سخنش می گیرد،و یا چون خود را نزد مردم متّهم می داند و می بیند که گفته اش را جز با سوگند نمی پذیرند،و یا این که چون نمی تواند جلوِ زبان خود را بگیرد[،سوگند می خورَد]».

ص:177

7/8

المُماراةُ

637 . منیة المرید عن الإمام الحسین علیه السلام لِرَجُلٍ قالَ لَهُ:اِجلِس حَتّی نَتَناظَرَ فِی الدّینِ:یا هذا،أنَا بَصیرٌ بِدینی،مَکشوفٌ عَلَیَّ هُدایَ،فَإِن کُنتَ جاهِلاً بِدینِکَ فَاذهَب فَاطلُبهُ،ما لی و لِلمُماراةِ (1)!و إنَّ الشَّیطانَ لَیُوَسوِسُ لِلرَّجُلِ و یُناجیهِ و یَقولُ:ناظِرِ النّاسَ لِئَلاّ یَظُنّوا بِکَ العَجزَ وَ الجَهلَ. (2)

638 . کنز الفوائد عن الإمام الحسین علیه السلام مِمّا قالَهُ یَوما لاِبنِ عَبّاسٍ:یَا ابنَ عَبّاسٍ...لا تُمارِیَنَّ حَلیما و لا سَفیها؛فَإِنَّ الحَلیم یَقلیکَ (3)،وَ السَّفیهَ یُردیکَ. (4)

8/8

رَدُّ السّائِلِ

639 . کشف الغمّة عن الإمام الحسین علیه السلام: صاحِبُ الحاجَةِ لَم یُکرِم وَجهَهُ عَن سُؤالِکَ،فَأَکرِم وَجهَکَ عَن رَدِّهِ. (5)

ص:178


1- (1) المُماراة:المجادلة علی مذهب الشکّ و الریبة،و یقال للمناظرة:مُماراة(النهایة:ج 4 ص 322« [1]مرا»).
2- (2) منیة المرید:ص 171، [2]مصباح الشریعة:ص269 272،بحار الأنوار:ج 2 ص 135 ح 32. [3]
3- (3) القِلی:شدّة البُغض(مفردات ألفاظ القرآن:ص 683« [4]قلی»).
4- (4) کنز الفوائد:ج 2 ص 32، [5]بحار الأنوار:ج 78 ص 127 ح 10 و [6]راجع:الکافی:ج 2 ص 301 ح 4 و [7]تحف العقول:ص 379 و الاختصاص:ص 231.
5- (5) کشف الغمّة:ج 2 ص 244، [8]بحار الأنوار:ج 44 ص 196 ح 9. [9]
7/8-ستیزه جویی

637 . مُنیَة المُرید از امام حسین علیه السلام(به مردی که به ایشان گفت:بنشین تا در دین،مناظره کنیم):ای مرد!من،دینم را می شناسم و راهم برایم معلوم است.اگر تو به دین خود،جاهلی،برو و آن را بجوی.مرا با مجادله چه کار،که شیطان،انسان را وسوسه می کند و درِگوشی به او می گوید:با مردم،مناظره کن تا مردم به تو گمان ناتوانی و نادانی نبرند.

638 . کنز الفوائد از امام حسین علیه السلام(از سخنانی که روزی به ابن عبّاس گفت):ای پسرِ عبّاس!...با بردبار و نابخرد،مستیز که بردبار،دشمنت می دارد و نابخرد،به سقوطت می کشد.

8/8-رد کردن درخواست کننده

639 . کشف الغُمّة از امام حسین علیه السلام:نیازمند،خود را گرامی نداشت و از تو درخواست کرد.پس تو خود را گرامی دار و پاسخ رد به او مده.

ص:179

9/8

اللَّعِبُ بِالشِّطرَنجِ

640 . الکافی عن محمّد بن علیّ بن جعفر عن الرضا علیه السلام: جاءَ رَجُلٌ إلی أبی جَعفَرٍ علیه السلام فَقالَ:یا أبا جَعفَرٍ،ما تَقولُ فِی الشِّطرَنجِ الَّتی یَلعَبُ بِهَا النّاسُ؟

فَقالَ:أخبَرَنی أبی عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ عَنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ عَن أمیرِ المُؤمِنینَ علیهم السلام قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن کانَ ناطِقا فَکانَ مَنطِقُهُ لِغَیرِ ذِکرِ اللّهِ عز و جل کانَ لاغِیا،و مَن کانَ صامِتا فَکانَ صَمتُهُ لِغَیرِ ذِکرِ اللّهِ کانَ ساهِیا.

ثُمَّ سَکَتَ،فَقامَ الرَّجُلُ وَ انصَرَفَ. (1)(2)

ص:180


1- (1) الکافی:ج 6 ص 437 ح 14. [1]
2- (2) عن الفضل بن شاذان قال:سمعت الرضا علیه السلام یقول:«لمّا حُمل رأسُ الحسین علیه السلام إلی الشام،أمر یزید لعنه اللّه فوُضع و نصب علیه مائدة،فأقبل هو و أصحابه یأکلون و یشربون الفقّاع،فلمّا فرغوا أمر بالرأس فوضع فی طست تحت سریره و بسط علیه رقعة الشطرنج،و جلس یزید لعنه اللّه یلعب بالشطرنج،و یذکر الحسین بن علیّ و أباه و جدّه علیهم السلام و یستهزئ بذکرهم،فمتی قامر صاحبه تناول الفقّاع فشربه ثلاث مرّات،ثم صبّ فضلته علی ما یلی الطست من الأرض.فمن کان من شیعتنا فلیتورّع عن شرب الفقّاع و اللعب بالشطرنج،و من نظر إلی الفقاع أو إلی الشطرنج فلیذکر الحسین علیه السلام و لیلعن یزید و آل زیاد،یمحو اللّه عز و جل بذلک ذنوبه و لو کانت بعدد النجوم»(کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 419 ح 5905،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 22 ح 50، [2]الدعوات:ص 162 ح 447 نحوه،بحار الأنوار:ج 45 ص 176 ح 23). [3]
9/8-شطرنج بازی

640 . الکافی به نقل از امام جواد،از امام رضا علیهما السلام:مردی نزد امام باقر علیه السلام آمد و گفت:ای ابا جعفر!درباره شطرنجی که مردم با آن بازی می کنند،چه می گویی؟

فرمود:«پدرم امام زین العابدین علیه السلام،از امام حسین علیه السلام،از امیرمؤمنان به من خبر داد که پیامبر خدا فرمود:"هر کس سخن بگوید،امّا سخنش در غیر ذکر خدا باشد،بیهوده گوست و هر کس خاموش باشد،امّا خاموشی اش در غیر ذکر خدا باشد،فراموشکار است"».

سپس ساکت شد و آن مرد،برخاست و رفت. (1)

ص:181


1- (1) فضل بن شاذان(/شادان)می گوید:از امام رضا علیه السلام شنیدم که می فرمود:«آنگاه که سرِ امام حسین علیه السلام به شام برده شد،یزید که از رحمت خداوند،دور باد دستور داد که آن را در جایی قرار دادند و پرده ای بر او افکندند.او و یارانش به خوردن و نوشیدن آب جو مشغول شدند.وقتی از خوردن و آشامیدن فراغت یافتند،دستور داد سرِ امام علیه السلام را در تشتی زیر تختش قرار دادند و بر روی تخت،صفحه شطرنج پهن کردند و یزید که نفرین خدا بر او باد به شطرنج بازی پرداخت و از حسین علیه السلام و پدرش و جدّش یاد و آنها را مسخره می کرد.هرگاه طرف مقابلش را در بازی می بُرد،سه بار آب جو می نوشید و زیادی آن را در تشت زیر تخت می ریخت.پس هر کس شیعه ماست،باید از آب جوخواری و شطرنج بازی خودداری کند.هر کس به آب جو و یا شطرنج،نگاه کند،باید از امام حسین علیه السلام یاد کند و بر یزید،و آل زیاد،لعنت بفرستد،که در این صورت،گناهانش پاک می شود،هر چند به تعداد ستارگان آسمان باشند».

الفَصلُ التّاسِعُ:معرفة الدّنیا و التّحذیر منها

1/9

الدُّنیا دُوَلٌ

641 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:الدُّنیا دُوَلٌ (1)،فَما کانَ لَکَ مِنها أتاکَ عَلی ضَعفِکَ،و ما کانَ عَلَیکَ لَم تَدفَعهُ بِقُوَّتِکَ،و مَنِ انقَطَعَ رَجاؤُهُ مِمّا فاتَ استَراحَ بَدَنُهُ،و مَن رَضِیَ بما رَزَقَهُ اللّهُ قَرَّت عَینُهُ. (2)

2/9

مَن حیزَت لَهُ الدُّنیا

642 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إنَّمَا ابنُ آدَمَ لِیَومِهِ،فَمَن أصبَحَ آمِنا فی سِربِهِ (3)،مُعافیً فی جَسَدِهِ،عِندَهُ قوتُ یَومِهِ،

فَکَأَنَّما حیزَت لَهُ الدُّنیا. (4)

ص:182


1- (1) دُولَةٌ بینهم:یَتداوَلونه یکون مرّة لهذا و مرّة لهذا،و الجمع دُوَل(الصحاح:ج 4 ص 1700« [1]دول»).
2- (2) الأمالی للطوسی:ص 225 ح 393 [2] عن الحسن بن موسی عن أبیه عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 77 ص 121 ح 22. [3]
3- (3) آمِنٌ فی سِربِه:أی فی نَفسِه(الصحاح:ج 1 ص 146« [4]سرب»).
4- (4) الأمالی للطوسی:ص 588 ح 1219 [5] عن محمّد بن علیّ بن الحسین بن زید بن علیّ عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 70 ص 318 ح 30 و [6]راجع:کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 419 ح 5916 و الخصال:ص 161 ح 211 و [7]سنن ابن ماجة:ج 2 ص 1387 ح 4141.

فصل نهم:شناخت دنیا و پرهیز دادن از آن

1/9-دنیا،دست به دست می شود

641 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«دنیا،دست به دست می چرخد.هر چه از آن،برای تو باشد،به تو می رسد،هر چند ناتوان باشی و آنچه به زیان تو باشد،نمی توانی آن را با نیرویت برانی.هر کس امیدش به آنچه از دست رفته،قطع گردد،بدنش آسوده می گردد و هر کس به آنچه خدا روزی اش کرده،خشنود شود،چشمش روشن می شود».

2/9-آن که دنیا برایش فراهم است

642 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«آدمی است و همان روزش.هر کس صبح به سلامت برخیزد و بدنش بیمار

نباشد و خوراکِ روزش را داشته باشد،گویی دنیا برایش فراهم است».

ص:183

3/9

هَوانُ الدُّنیا عَلَی اللّهِ

643 . الإرشاد عن علیّ بن یزید (1)عن علیّ بن الحسین علیه السلام: خَرَجنا مَعَ الحُسَینِ علیه السلام فَما نَزَلَ مَنزِلاً و لاَ ارتَحَلَ مِنهُ إلاّ ذَکَرَ یَحیَی بنَ زَکَرِیّا و قَتلَهُ،و قالَ یَوما:و مِن هَوانِ الدُّنیا عَلَی اللّهِ أنَّ رَأسَ یَحیَی بنِ زَکَرِیّا علیه السلام اهدِیَ إلی بَغِیٍّ مِن بَغایا بَنی إسرائیلَ. (2)

4/9

حَدیثُ أمیرِ المُؤمِنینَ وَ الدُّنیا

644 . کشف الریبة عن عبد اللّه بن سلیمان النوفلی عن جعفر بن محمّد الصادق علیه السلام: حَدَّثَنی مُحَمَّدُ بنُ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام،قال:لَمّا تَجَهَّزَ الحُسَینُ علیه السلام إلَی الکوفَةِ،أتاهُ ابنُ عَبّاسٍ فَناشَدَهُ اللّهَ وَ الرَّحِمَ أن یَکونَ هُوَ المَقتولَ بِالطَّفِّ،فَقالَ:[أنَا أعرَفُ] (3)بِمَصرَعی مِنکَ،و ما وُکدی (4)مِن الدُّنیا إلاّ فِراقُها،أ لا اخبِرُکَ یَا ابنَ عَبّاسٍ بِحَدیثِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام وَ الدُّنیا؟

فَقالَ لَهُ:بَلی لَعَمری،إنّی لاَُحِبُّ أن تُحَدِّثَنی بِأَمرِها.

فَقالَ أبی:قالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیهما السلام:سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ:حَدَّثَنی أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام قالَ:إنّی کُنتُ بِفَدَکَ فی بَعضِ حیطانِها (5)،و قَد صارَت لِفاطِمَةَ علیها السلام،قالَ:فَإِذا أنَا بِامرَأَةٍ قَد قَحَمَت عَلَیَّ و فی یَدی مِسحاةٌ و أنَا أعمَلُ بِها،فَلَمّا نَظَرتُ إلَیها طارَ قَلبی مِمّا تَداخَلَنی مِن جَمالِها،فَشَبَّهتُها بِبُثَینَةَ (6)بِنتِ عامِرٍ الجُمَحِیِّ،و کانَت مِن أجمَلِ نِساءِ قُرَیشٍ.

فَقالَت:یَا ابنَ أبی طالِبٍ،هَل لَکَ أن تَتَزَوَّجَ بی فَاُغنِیَکَ عَن هذِهِ المِسحاةِ،و أدُلَّکَ عَلی خَزائِنِ الأَرضِ،فَیَکونَ لَکَ المُلکُ ما بَقیتَ و لِعَقِبِکَ مِن بَعدِکَ؟

فَقالَ لَها عَلِیٌّ علیه السلام:مَن أنتِ حَتّی أخطُبَکِ مِن أهلِکِ؟

فَقالَت:أنَا الدُّنیا.

قالَ[:قُلتُ] (7)لَها:فَارجِعی وَ اطلُبی زَوجا غَیری،و أقبَلتُ عَلی مِسحاتی و أنشَأتُ أقولُ:

لَقَد خابَ مَن غَرَّتهُ دُنیا دَنِیَّةٌ و ما هِیَ إن غَرَّت قُرونا بِنائِلِ

أتَتنا عَلی زِیِّ العَزیزِ بُثَینَةَ و زینَتُها فی مِثلِ تِلکَ الشَّمائِلِ

فَقُلتُ لَها:غُرّی سِوایَ فَإِنَّنی عَزوفٌ (8)عَنِ الدُّنیا و لَستُ بِجاهِلِ

و ما أنَا وَ الدُّنیا فَإنَّ مُحَمَّدا اُحِلَّ صَریعا بَینَ تِلکَ الجَنادِلِ (9)

وهَبها أتَتنی بِالکُنوزِ و دُرِّها و أموالِ قارونَ و مُلکِ القَبائِلِ

أ لَیسَ جَمیعا لِلفَناءِ مَصیرُها و یَطلُبُ مِن خُزّانِها بِالطَّوائِلِ

فَغُرّی سِوایَ إنَّنی غَیرُ راغِبٍ بِما فیکِ مِن مُلکٍ و عِزٍّ و نائِلِ

فَقَد قَنِعَت نَفسی بِما قَد رُزِقتُهُ فَشَأنَکِ یا دُنیا و أهلَ الغَوائِلِ (10)

فَإِنّی أخافُ اللّهَ یَومَ لِقائِهِ و أخشی عَذابا دائِما غَیرَ زائِلِ (11)(12)

ص:184


1- (1) هکذا فی المصدر،و فی سائر المصادر:«علیّ بن زید».
2- (2) الإرشاد:ج 2 ص 132، [1]مجمع البیان:ج 6 ص 779،کشف الغمّة:ج 2 ص 221، [2]إعلام الوری:ج 1 ص 429، [3]عوالی اللآلی:ج 4 ص 81 ح 83 [4] من دون إسنادٍ إلی المعصوم،بحار الأنوار:ج 45 ص 89 ح 28. [5]
3- (3) ما بین المعقوفین سقط من المصدر و أثبتناه من بحار الأنوار. [6]
4- (4) وُکْدِی:أی دأبی و قصدی(النهایة:ج 5 ص 219« [7]وکد»).
5- (5) الحائط:البستان،و الجمع حیطان(المصباح المنیر:ص 157«حاط»).
6- (6) فی المصدر:«بثنیّة»،و التصویب من بحار الأنوار. [8]
7- (7) الزیادة من بحار الأنوار. [9]
8- (8) عَزَفَتْ نفسی عن الدنیا:أی عافتها و کرهَتها(النهایة:ج 3 ص 230« [10]عزف»).
9- (9) الجَنْدَلُ:الحَجَر(تاج العروس:ج 14 ص 125«جندل»).
10- (10) الغَوَائِل:أی المهالک،جمع غائلة(النهایة:ج 3 ص 397« [11]غول»).
11- (11) وقع تصحیف فی بعض کلمات هذه الأبیات،و صحّحناها من بحار الأنوار.
12- (12) کشف الریبة:ص 89،بحار الأنوار:ج 75 ص 362 ح 77 و [12]راجع:المناقب لابن شهرآشوب:ج 2 ص 102. [13]
3/9-پستی دنیا در نزد خدا

643 . الإرشاد به نقل از علی بن یزید،از امام زین العابدین علیه السلام:با امام حسین علیه السلام بیرون آمدیم.او در جایی فرود نیامد و برنخاست،مگر آن که از یحیی بن زکریا علیه السلام و کشته شدنش یاد کرد.روزی فرمود:«از[نشانه های]پستی دنیا نزد خدا،این است که سرِ یحیی بن زکریا علیه السلام را برای زنی روسپی از روسپیانِ بنی اسرائیل،هدیه بردند».

4/9-داستان امیرمؤمنان و دنیا

644 . کشف الریبة از عبد اللّه بن سلیمان نَوفلی،از امام صادق علیه السلام:[پدرم]امام باقر علیه السلام برایم نقل کرد که چون امام حسین علیه السلام آماده سفرِ کوفه شد،ابن عبّاس به نزدش آمد و او را به پیوند خونی میانشان سوگند داد[که نرود]؛چرا که در طَف(کربلا)کشته می شود.

امام علیه السلام فرمود:«من،قتلگاهم را می دانم و از دنیا،جز جدایی اش را نمی خواهم.ای ابن عبّاس!آیا تو را از داستان امیرمؤمنان و دنیا باخبر نکنم؟».

ابن عبّاس به ایشان گفت:چرا.به جانم سوگند که من،دوست دارم مرا از آن،آگاه کنی.

پدرم فرمود که امام زین العابدین علیه السلام فرمود:شنیدم امام حسین علیه السلام می فرماید:امیرمؤمنان برایم چنین نقل کرد که:«من،در برخی از باغ های فدک که از آنِ فاطمه علیها السلام شده بود بیل به دست،کار می کردم که ناگاه،دیدم زنی بر من وارد شد.چون به او نگریستم،زیبایی اش دلم را رُبود و او را شبیه بُثینه دختر عامر جُمَحی دیدم که از زیباترین زنان قریش بود.

زن گفت:ای فرزند ابو طالب!آیا می خواهی با من ازدواج کنی تا تو را از این بیل،بی نیاز کنم و تو را بر اندوخته های زمین،ره بنمایم و تا هر زمان که بمانی،فرمان روا بمانی و برای نسلت نیز چنین باشد؟

به او گفت[م]:تو که هستی تا تو را از خانواده ات خواستگاری کنم؟

گفت:من دنیا هستم.

به او گفت[م]:بازگرد و همسری دیگر بجوی.

به بیلم روی آوردم و چنین سرودم:

بی گمان،هر که دنیای پست،فریبش دهد،ناکام می گردد

و اگر نسل هایی را بفریبد،به مقصد نمی رساند.

دنیا،به شکل بثینه گرامی نزد ما آمد

و زیور و شمایلش به سان او بود».

به او گفتم:غیر مرا بفریب که من

از دنیا گریزانم و ناآگاه نیستم.

مرا با دنیا چه کار که محمّد

در میان سنگ ها[ی قبر]،جای گرفت؟

گیرم که دنیا گنج و مرواریدش را برایم آورد

و نیز اموال قارون و فرمان روایی قبیله ها را.

آیا سرانجامِ همه آنها نابودی نیست؟

هر چند که از گنجینه های سرشار آن،طلب می شود.

غیر مرا بفریب که من،رغبتی ندارم

به آنچه از فرمان روایی و عزّت و دستاورد توست.

بی گمان،من،خود را به روزی ام قانع کرده ام

پس ای دنیا!به کار هلاک شدگان خود بپرداز.

که من از خدا،در روز دیدار او می ترسم

و از عذابی جاوید و همیشگی».

ص:185

ص:186

ص:187

5/9

التَّحذیرُ مِنَ الدُّنیا

645 . مستدرک الوسائل: مَرَّ الحُسَینُ علیه السلام بِدارِ بَعضِ المَهالِبَةِ (1)،فَقالَ:رَفَعَ الطّینَ،و وَضَعَ الدّینَ. (2)

646 . تنبیه الخواطر: قالَ رَجُلٌ لِلحُسَینِ علیه السلام:بَنَیتُ دارا احِبُّ أن تَدخُلَها و تَدعُوَ اللّهَ.فَدَخَلَها فَنَظَرَ إلَیها،ثُمَّ قالَ:أخرَبتَ دارَکَ،و عَمَرتَ دارَ غَیرِکَ،غَرَّکَ مَن فِی الأَرضِ و مَقَتَکَ مَن فِی السَّماءِ. (3)

6/9

الدُّنیا سِجنُ المُؤمِنِ

647 . معانی الأخبار عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: إنَّ أبی حَدَّثَنی عَن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:

أنَّ الدُّنیا سِجنُ المُؤمِنِ و جَنَّةُ الکافِرِ،وَ المَوتُ جِسرُ هؤُلاءِ إلی جَنّاتِهِم و جِسرُ هؤُلاءِ إلی جَحیمِهِم. (4)

ص:188


1- (1) المهالبة:هم امَراء،سُمّوا بذلک نسبةً إلی أبیهم المهَلَّب بن أبی صفرة الأزدی العتکی الفارس الشاعر الأمیر.
2- (2) مستدرک الوسائل:ج 3 ص 467 ح 4013 [1]نقلاً عن تنبیه الخواطر. [2]
3- (3) تنبیه الخواطر:ج 1 ص 70، [3]مستدرک الوسائل:ج 3 ص 467 ح 4013. [4]
4- (4) معانی الأخبار:ص 289 ح 3،الاعتقادات:ص 52، [5]بحار الأنوار:ج 44 ص 297 ح 2. [6]
5/9-پرهیز دادن از دنیا

645 . مستدرک الوسائل: امام حسین علیه السلام به خانه یکی از مُهلِّبیان (1)گذر کرد و فرمود:«گِل را برداشت و دین را گذاشت».

646 . تنبیه الخواطر: مردی به امام حسین علیه السلام گفت:خانه ای ساخته ام که دوست دارم به آن،درآیی و خدا را بخوانی.

امام علیه السلام به آن درآمد و بدان نگریست و سپس فرمود:«خانه خود را ویران و خانه غیرِ خود را آباد کردی.آن که در زمین بود(شیطان)،تو را فریفت و آن که در آسمان بود(خدا)،از تو متنفّر شد».

6/9-دنیا،زندان مؤمن

647 . معانی الأخبار از امام حسین علیه السلام:پدرم از پیامبر خدا نقل کرد که دنیا،زندانِ

مؤمن و بهشتِ کافر است و مرگ،پل ایشان به بهشتشان و پل آنان به دوزخشان است.

ص:189


1- (1) مهلِّب،اسم فاعل است از ریشه«هلب»به معنای«هجو کردن».نام مهلّب بن ابی صُفره أَزْدی عِتکی،امیر شه سوار و شاعر را از آن گرفته اند.وی،پدر مهالبه است که خاندانی امیر و محدّث بوده اند.

7/9

مَضارُّ حُبِّ الدُّنیا

648 . الخصال عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:الرَّغبَةُ فِی الدُّنیا تُکثِرُ الهَمَّ وَ الحُزنَ،و الزُّهدُ فِی الدُّنیا یُریحُ القَلبَ وَ البَدَنَ. (1)

8/9

غَفلَةُ أهلِ الدُّنیا

649 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:کَم مِن غافِلٍ یَنسِجُ ثَوبا لِیَلبَسَهُ و إنَّما هُوَ کَفَنُهُ،و یَبنی بَیتا لِیَسکُنَهُ و إنَّما هُوَ مَوضِعُ قَبرِهِ. (2)

9/9

النّاسُ عَبیدُ الدُّنیا

650 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: إنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنیا وَ الدّینُ لَعقٌ عَلی ألسِنَتِهِم،یَحوطونَهُ ما دَرَّت مَعائِشُهُم،فَإِذا مُحِّصوا (3)بِالبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانونَ. (4)

ص:190


1- (1) الخصال:ص 73 ح 114،بحار الأنوار:ج 73 ص 91 ح 65. [1]
2- (2) الأمالی للصدوق:ص 172 ح 172 [2] عن أحمد بن الحسن الحسینی عن الإمام العسکری عن آبائه علیهم السلام و راجع:عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 297 ح 54 و [3]بحار الأنوار:ج 77 ص 401 ح 26. [4]
3- (3) مَحَصَ الذهب بالنار:أخلَصَهُ ممّا یشوبه(تاج العروس:ج 9 ص 358« [5]محص»).
4- (4) تحف العقول:ص 245،بحار الأنوار:ج 78 ص 116 ح 2. [6]
7/9-زیان های دنیادوستی

648 . الخصال از فاطمه دختر امام حسین،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«رغبت به دنیا،غم و اندوه را بسیار می کند و بی رغبتی به دنیا،دل و بدن را آسوده می کند».

8/9-غفلت دنیاپرستان

649 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین علیه السلام:امیرمؤمنان فرمود:«بسی غافل که پارچه ای می بافد و کفنش می شود یا خانه ای برای سکونت می سازد و قبرش می گردد».

9/9-مردم،بنده دنیایند

650 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:«مردم،بنده دنیایند و دین،لَقلَقه زبان آنان است!از آن هواداری می کنند تا لوازم زندگی شان فراوان گردد،و چون در آزمونِ بلا قرار گیرند،دینداران،اندک می شوند».

ص:191

الفصلُ العاشِرُ:إرشادات طبّیّة

1/10

الوِقایَةُ مِنَ الأَمراضِ

651 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: مَن أکَلَ إحدی و عِشرینَ زَبیبَةً حَمراءَ عَلَی الرّیقِ،لَم یَجِد فی جَسَدِهِ شَیئا یَکرَهُهُ. (1)

652 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: حَدَّثَنا أبی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام قالَ:مَن أدامَ أکلَ إحدی و عِشرینَ زَبیبَةً حَمراءَ عَلَی الرّیقِ،لَم یَمرَض إلاّ مَرَضَ المَوتِ. (2)

راجع:موسوعة الأحادیث الطبّیة.

ص:192


1- (1) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 41 ح 133، [1]صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 276 ح 22 [2] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،الأمالی للطوسی:ص 361 ح 750 [3] عن علیّ بن علیّ بن رزین عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 66 ص 151 ح 3 و [4]راجع:مکارم الأخلاق:ج 1 ص 379 ح 1268 و [5]دستور معالم الحکم:ص 124. [6]
2- (2) الأمالی للطوسی:ص 360 ح 749 [7] عن علیّ بن علیّ بن بدیل عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،الخصال:ص 612 ح 10 عن أبی بصیر و محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام نحوه،بحار الأنوار:ج 66 ص 151 ح 4 و [8]راجع:الکافی:ج 6 ص 351 ح 1 و [9]تحف العقول:ص 101.

فصل دهم:رهنمودهای بهداشتی

1/10-پیشگیری از بیماری ها

651 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:هر کس صبحِ ناشتا بیست و یک کشمش سرخ بخورد،هیچ ناخوشی ای در بدنش نمی یابد.

652 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین علیه السلام:پدرم امام علی علیه السلام فرمود:«هر کس ناشتا خوردنِ بیست و یک کشمش سرخ را ادامه دهد،جز به بیماری مرگ،بیمار نمی شود».

ر.ک:دانش نامه احادیث پزشکی. (1)

ص:193


1- (1) غالب احادیثی که در دانش نامه پزشکی آورده ایم چنان که در فصل یکم از پیش گفتار آن کتاب،توضیح داده شده است،بر محور طبّ پیشگیری و بهداشت اند.

2/10

ما یَزیدُ فِی الدِّماغِ

653 . مکارم الأخلاق عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:کُلُوا الیَقطینَ (1)،فَلَو عَلِمَ اللّهُ أنَّ شَجَرَةً أخَفُّ مِن هذِهِ لَأَنبَتَها عَلی أخی یونُسَ علیه السلام.

إذَا اتَّخَذَ أحَدُکُم مَرَقا فَلیُکثِر فیهِ مِنَ الدُّبّاءِ،فَإِنَّهُ یَزیدُ فِی الدِّماغِ و فِی العَقلِ. (2)

3/10

ما یُفیدُ المَحمومَ

654 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: دَخَلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام و هُوَ مَحمومٌ،فَأَمَرَهُ بِأَکلِ الغُبَیراءِ (3). (4)

4/10

التَّجَنُّبُ عَنِ المَجذومِ

655 . مسند ابن حنبل عن فاطمة بنت الحسین عن الحسین عن أبیه علیهما السلام عن النبیّ صلی الله علیه و آله: لا تُدیمُوا

النَّظَرَ إلَی المُجَذَّمینَ (5)،و إذا کَلَّمتُموهُم فَلیَکُن بَینَکُم و بَینَهُم قیدُ رُمحٍ. (6)

ص:194


1- (1) الیَقطین:هو عند العَرَب کلّ شجرةٍ تنبسط علی وجه الأرض و لا تقوم علی ساق،لکن غلب استعمال الیقطین فی العرف علی الدُّبّاء؛و هو القَرع،و حُمِل قولُه تعالی: «وَ أَنْبَتْنا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ» (الصافّات:146) [1]علی هذا(المصباح المنیر:ص 509« [2]قطن»).
2- (2) مکارم الأخلاق:ج 1 ص 383 ح 1283، [3]بحار الأنوار:ج 66 ص 228 ح 16،و [4]فی الفردوس:ج 3 ص 244 ح 4719 عن الإمام الحسن علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله.
3- (3) الغُبَیراء:تَمْرَةٌ تُشبه العُنّاب(مجمع البحرین:ج 2 ص 1304«غبر»).و یُسمّی بالفارسیّة«سِنجِد».
4- (4) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 43 ح 152، [5]صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 252 ح 175 [6] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 66 ص 188 ح 1 و [7]راجع:الدعوات:ص 157 ح 431.
5- (5) الجُذام:علّةٌ تحدث من انتشار السوداء فی البدن کلّه،فیفسد مزاجُ الأعضاءِ و هیئتها،و ربّما انتهی إلی تأکّل الأعضاءِ و سقوطِها عن تقرّح.جُذِمَ فَهو مَجذومٌ و مُجَذَّمٌ و أجَذَمُ(القاموس المحیط:ج 4 ص 88« [8]جذم»).
6- (6) مسند ابن حنبل:ج 1 ص 169 ح 581، [9]مسند أبی یعلی:ج 6 ص 179 ح 6741،المعجم الکبیر:ج 3 ص 131 ح 2897 و لیس فیه ذیله،الذرّیّة الطاهرة:ص 112 ح 152،تاریخ دمشق:ج 53 ص 380 ح 11314 نحوه و فیه«المجذومین»بدل«المجذّمین»،کنز العمّال:ج 10 ص 55 ح 28339.
2/10-آنچه ذهن را تقویت می کند

653 . مکارم الأخلاق از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«کدو بخورید که اگر خدا گیاهی سبُک تر از آن می یافت،آن را بر برادرم یونس علیه السلام می رویانْد. (1)چون یکی از شما آبگوشت می پزد،کدوی آن را زیاد بریزد،که بر ذهن و عقل می افزاید».

3/10-آنچه برای تبدار،مفید است

654 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا بر علی بن ابی طالب علیه السلام درآمد،در حالی که تب داشت.پس به او فرمان داد که سنجد بخورَد.

4/10-کناره گیری از جذامی

(2)

655 . مسند ابن حنبل به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از امام حسین،از پدرش امام

علی علیهما السلام،از پیامبر صلی الله علیه و آله:به جذامیان،خیلی منگرید و چون با آنان سخن می گویید،باید میان شما و آنها به اندازه بندِ نیزه،فاصله باشد.

ص:195


1- (1) اشاره است به آیه 146 از سوره صافّات که خداوند می فرماید:«و بر او گیاه یَقْطین رویاندیم»،که یقطین،می تواند بر معنای اصلی خود،یعنی هر گیاه بدون ساقه و مُنبسط بر سطح زمین،حمل شود؛ولی یقطین در عُرف عرب،بیشتر برای«قَرع»،یعنی کدو حلوایی(کدو تنبل)به کار می رود.
2- (2) جذام،بیماری ای است که از پیشرفت سودا در بدن به وجود می آید و بدن را تباه می کند و چه بسا منجر به ریختن گوشت اعضا و صورت بر اثر زخم و جراحت می شود.

5/10

النَّوادِرُ

656 . سنن ابن ماجة عن فاطمة بنت الحسین عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن امّه فاطمة ابنة رسول اللّه صلی الله علیه و آله: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:ألا لا یَلومَنَّ امرُؤٌ إلاّ نَفسَهُ یَبیتُ و فی یَدِهِ ریحُ غَمَرٍ (1). (2)

657 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین عن أبیه علیّ علیهما السلام: دَخَلتُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَوما و فی یَدِهِ سَفَرجَلَةٌ،فَجَعَلَ یَأکُلُ و یُطعِمُنی،و یَقولُ:کُل یا عَلِیُّ؛فَإِنَّها هَدِیَّةُ الجَبّارِ إلَیَّ و إلَیکَ.قالَ:فَوَجَدتُ فیها کُلَّ لَذَّةٍ.

فَقالَ:یا عَلِیُّ مَن أکَلَ السَّفَرجَلَةَ ثَلاثَةَ أیّامٍ عَلَی الرّیقِ صَفا ذِهنُهُ،وَ امتَلَأَ جَوفُهُ حِلما و عِلما،و وُقِیَ مِن کَیدِ إبلیسَ و جُنودِهِ. (3)

ص:196


1- (1) الغَمَرُ:الدَّسَمُ و الزهومة من اللَّحْم(النهایة:ج 3 ص 385« [1]غمر»).
2- (2) سنن ابن ماجة:ج 2 ص 1096 ح 3296،مسند أبی یعلی:ج 12 ص 116 ح 6748.
3- (3) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 73 ح 338 [2] عن دارم بن قبیصة عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 66 ص 167 ح 4. [3]
5/10-گوناگون

656 . سنن ابن ماجة به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از امام حسین علیه السلام،از فاطمه علیها السلام:پیامبر خدا فرمود:«هان!فردی که می خوابد،در حالی که دستش بوی چربی و گوشت می دهد[،اگر بیمار شد]،جز خود را سرزنش نکند».

657 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:روزی بر پیامبر خدا درآمدم.ایشان،بِهی در دست داشت و آن را می خورد.به من هم خورانْد و فرمود:«ای علی!بخور که بِهْ،هدیه خدای جبران کننده برای من و توست».

[خوردم و]در آن،لذّت فراوانی یافتم.سپس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«ای علی!هر کس،سه روز ناشتا بِهْ بخورد،اندیشه اش پاک و درونش از علم و حِلم،پُر می شود و از نیرنگ ابلیس و لشکریانش نگاه داشته می شود».

ص:197

658 . طبّ الأئمّة بإسناده عن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام: لَو عَلِمَ النّاسُ ما فِی الهَلیلَجِ (1)الأَصفَرِ لاَشتَرَوها بِوَزنِها ذَهَبا.

و قالَ لِرَجُلٍ مِن أصحابِهِ:خُذ هَلیلَجَةً صَفراءَ و سَبعَ حَبّاتِ فُلفُلٍ،وَ اسحَقها وَ انخَلها وَ اکتَحِل بِها. (2)

659 . طبّ الأئمّة عن الباقر محمّد بن علیّ علیه السلام: قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام لِأَصحابِهِ:اِجتَنِبُوا الغِشیانَ (3)فِی اللَّیلَةِ الَّتی تُریدونَ فیهَا السَّفَرَ؛فَإِنَّ مَن فَعَلَ ذلِکَ ثُمَّ رُزِقَ وَلَدا کانَ أحوَلَ. (4)

660 . المعجم الکبیر عن بشر بن عبد اللّه الخثعمی عن محمّد بن علیّ بن حسین علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَن جَدّی قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:ما مِن وَرَقَةٍ مِن وَرَقِ الهِندَباءِ (5)،إلاّ و عَلَیها قَطرَةٌ مِن ماءِ الجَنَّةِ. (6)

راجع:موسوعة الأحادیث الطبیّة:(المدخل/تقویم الأحادیث الطبیّة).

ص:198


1- (1) الإهلیلج:شجرٌ ینبت فی الهند و کابل و الصین،ثمرُهُ علی هیئة حبّ الصنوبر الکبار(المعجم الوسیط:ج 1 ص 32« [1]إهلیلج»).و هو علی أقسام؛منه أصفر،منه أسود؛و هو البالغ النضیج،و منه کابلی.و له منافع جمّة ذکرها الأطبّاء فی کتبهم؛منها أنّه ینفع من الخوانیق،و یحفظ العقل،و یزیل الصداع باستعماله مربّیً(تاج العروس:ج 3 ص 519« [2]هلج»).
2- (2) طبّ الأئمّة لابنی بسطام:ص 86 عن المسیّب بن واضح عن الإمام العسکری عن أبیه عن جدّه عن الإمام الصادق عن أبیه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 62 ص 237 ح 1. [3]
3- (3) غَشِیَ المرأة:إذا جامعها(النهایة:ج 3 ص 369« [4]غشا»).
4- (4) طبّ الأئمّة لابنی بسطام:ص 132،بحار الأنوار:ج 103 ص 293 ح 39. [5]
5- (5) الهِندباء بفتح الدال و کسرها:منه برّی و منه بستانی.و هو صنفان:عریض الورق،و دقیق الورق.و هو یجری مجری الخَسّ(القانون فی الطبّ:ص 68). [6]
6- (6) المعجم الکبیر:ج 3 ص 130 ح 2892،کنز العمّال:ج 12 ص 344 ح 35332.

658 . طبّ الائمّة علیهم السلام به سندش:امام حسین علیه السلام فرمود:«اگر مردم می دانستند که چه چیزی در هَلیله زرد (1)هست،برای خرید آن،هم وزنش طلا می دادند».

همچنین به مردی از یاران خود فرمود:«هلیلج زرد و هفت حبّه فلفل بگیر و آنها را بسای و الَک کن و با آنها سرمه بکش».

659 . طبّ الأئمّة علیهم السلام از امام باقر علیه السلام:امام حسین به یارانش فرمود:«از آمیزش در شبی که قصد سفر دارید،بپرهیزید،که هر کس چنین کند و بچّه دار شود،بچّه اش لوچ(چپْ چشم)می شود».

660 . المعجم الکبیر به نقل از بشر بن عبد اللّه خثعمی،از امام باقر علیه السلام:پدرم[امام زین العابدین علیه السلام]از جدّم امام حسین علیه السلام نقل کرد که پیامبر خدا فرمود:«هیچ برگی از برگ های کاسنی (2)نیست،جز آن که قطره ای از آب بهشت بر آن است».

ر.ک:دانش نامه احادیث پزشکی:ج1 ص13(درآمد/ارزیابی کلّی احادیث طبّی).

ص:199


1- (1) هلیله زرد،از تیره هلیله هاست که درختی جنگلی مخصوص مناطق گرمسیری و به شکل درخت صنوبر دارد و برای دو گونه زرد و سیاه این تیره،خواصّ فراوانی در کتاب های پزشکی یاد شده است.
2- (2) کاسنی،دو گونه است:صحرایی و پرورشی،و هر دو گونه،هم پهنْ برگ و هم نازکْ برگ دارند.

البابُ السّادِسُ:جوامع الحکم

الفَصلُ الأَوَّلُ:جوامع الحکم القدسیّة

661 . معدن الجواهر عن الإمام الحسین علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:أوصانی رَبّی بِسَبعَةِ أشیاءَ:أوصانی بِالإِخلاصِ لَهُ فِی السِّرِّ وَ العَلانِیَةِ،و أن أعفُوَ عَمَّن ظَلَمَنی،و اعطِیَ مَن حَرَمَنی،و اوصِلَ مَن قَطَعَنی،و أن یَکونَ صَمتی تَفَکُّرا،و نَظَری عِبَرا (1). (2)

662 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: وُجِدَ لَوحٌ تَحتَ حائِطِ مَدینَةٍ مِنَ المَدائِنِ فیهِ مَکتوبٌ:

أنَا اللّهُ لا إلهَ إلاّ أنَا و مُحَمَّدٌ نَبِیّی،عَجِبتُ (3)لِمَن أیقَنَ بِالمَوتِ کَیفَ یَفرَحُ!و عَجِبتُ لِمَن أیقَنَ بِالقَدَرِ کَیفَ یَحزَنُ!و عَجِبتُ لِمَنِ اختَبَرَ الدُّنیا کَیفَ یَطمَئِنُّ[إلَیها] (4)!و عَجِبتُ لِمَن أیقَنَ بِالحِسابِ کَیفَ یُذنِبُ! (5)

ص:200


1- (1) العِبَرُ:جمع عِبْرَة و هی کالموعظة ممّا یتّعظ به الإنسان و یعمل به(النهایة:ج 3 ص 171« [1]عبر»).
2- (2) معدن الجواهر:ص 58 و [2]راجع:کنز الفوائد:ج 2 ص 11 و [3]تحف العقول:ص 36.
3- (3) فی المصدر:«و عجبت»،و الصواب ما أثبتناه کما فی بحار الأنوار. [4]
4- (4) الزیادة فی بحار الأنوار. [5]
5- (5) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 44 ح 158، [6]صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 254 ح 180 [7] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 13 ص 295 ح 11. [8]

باب ششم:حکمت های جامع

فصل یکم:حکمت های جامع قُدسی

661 . معدن الجواهر از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«پروردگارم هفت چیز را به من سفارش کرد:برای او در نهان و آشکار،اخلاص و رزم؛از کسی که به من ستم می کند،بگذرم؛به کسی که مرا محروم می دارد،عطا کنم؛با کسی که با من قطعِ رابطه می کند،بپیوندم؛سکوتم،فکر کردن باشد؛و نگاهم عبرت آموزی باشد».

662 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:لوحی زیر دیوار شهری از شهرها یافت شد که در آن نوشته بود:«من،خدایم و خدایی جز من نیست و محمّد،پیامبرِ من است.در شگفتم کسی که به مرگ یقین دارد،چگونه شادمانی می کند؟!و در شگفتم کسی که به تقدیر یقین دارد،چگونه غمگین می شود؟!و در شگفتم کسی که دنیا را آزموده،چگونه به آن اطمینان می کند؟!و در شگفتم کسی که به محاسبه یقین دارد،چگونه گناه می کند؟!».

ص:201

663 . المعجم الصغیر بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:قالَ لی جَبرائیلُ:یا مُحَمَّدُ،أحِبَّ مَن شِئتَ فَإِنَّکَ مُفارِقُهُ،وَ اعمَل ما شِئتَ فَإِنَّکَ مُلاقیهِ،و عِش کَم شِئتَ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ. (1)

664 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یَقولُ اللّهُ تَبارَکَ و تَعالی:یَا ابنَ آدَمَ ما تُنصِفُنی؟!أتَحَبَّبُ إلَیکَ بِالنِّعَمِ و تَتَمَقَّتُ إلَیَّ بِالمَعاصی،خَیری إلَیکَ مُنزَلٌ و شَرُّکَ إلَیَّ صاعِدٌ،و لا یَزالُ مَلَکٌ کَریمٌ یَأتینی عَنکَ فی کُلِّ یَومٍ و لَیلَةٍ بِعَمَلٍ قَبیحٍ مِنکَ!یَا ابنَ آدَمَ،لَو سَمِعتَ وَصفَکَ مِن غَیرِکَ و أنتَ لا تَعلَمُ مَنِ المَوصوفُ لَسارَعتَ إلی مَقتِهِ. (2)

665 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: أوحَی اللّهُ إلی بَعضِ أنبِیائِهِ فی بَعضِ وَحیِهِ إلَیهِ:و عِزَّتی و جَلالی لاَُقَطِّعَنَّ أمَلَ کُلِّ مُؤَمِّلٍ غَیری بِالإِیاسِ،و لَأَکسُوَنَّهُ ثَوبَ المَذَلَّةِ فِی النّاسِ،و لأَُبعِدَنَّهُ مِن فَرَجی و فَضلی،أ یُؤَمِّلُ عَبدی فِی الشَّدائِدِ غَیری،أو یَرجو سِوایَ!و أنَا الغَنِیُّ الجَوادُ،بِیَدی مَفاتیحُ الأَبوابِ و هِیَ مُغلَقَةٌ،و بابی مَفتوحٌ لِمَن دَعانی،أ لَم یَعلَم أنَّهُ ما أوهَنَتهُ نائِبَةٌ لَم یَملِک کَشفَها عَنهُ غَیری،فَما لی أراهُ بِأَمَلِهِ مُعرِضا عَنّی؟!قَد أعطَیتُهُ بِجودی و کَرَمی ما لَم

یَسأَلنی،فَأَعرَضَ عَنّی و لَم یَسأَلنی،و سَأَلَ فی نائِبَتِهِ غَیری!و أنَا اللّهُ أبتَدِئُ بِالعَطِیَّةِ قَبلَ المَسأَلَةِ،أ فَاسأَلُ فَلا اجیبُ؟کَلاّ،أ وَ لَیسَ الجودُ وَ الکَرَمُ لی؟أ وَ لَیسَ الدُّنیا وَ الآخِرَةُ بِیَدی؟فَلَو أنَّ أهلَ سَبعِ سَماواتٍ و أرَضینَ سَأَلونی جَمیعا فَأَعطَیتُ کُلَّ واحِدٍ مِنهُم مَسأَلَتَهُ،ما نَقَصَ ذلِکَ مِن مُلکی مِثلَ جَناحِ بَعوضَةٍ،و کَیفَ یَنقُصُ مُلکٌ أنَا قَیِّمُهُ (3)؟!فَیا بُؤسا لِمَن عَصانی و لَم یُراقِبنی. (4)

ص:202


1- (1) المعجم الصغیر:ج 1 ص 251،المعجم الأوسط:ج 5 ص 119 ح 4845 کلاهما عن زید العلوی عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام،حلیة الأولیاء:ج 3 ص 202 عن زید بن علیّ عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عنه علیهم السلام،الأمالی للطوسی:ص 590 ح 1224 [1] عن عیسی بن عبد اللّه العلوی عن أبیه عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عنه علیهم السلام و لیس فیه ذیله من«و عش»،بحار الأنوار:ج 71 ص 188 ح 54. [2]
2- (2) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 28 ح 18، [3]صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 81 ح 4 [4] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا [5]عن آبائه علیهم السلام،الأمالی للطوسی:ص 126 ح 197، [6]کنز الفوائد:ج 1 ص 350 [7] کلاهما عن داود بن سلیمان الغازی عن الإمام الرضا [8]عن آبائه عنه علیهم السلام و کلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 73 ص352 ح50. [9]
3- (3) القیِّمُ علی الشیء:المستولی علیه (مجمع البحرین:ج 3 ص 1532«قوم»).
4- (4) الأمالی للطوسی:ص 584 ح 1208، [10]عدّة الداعی:ص 123، [11]تنبیه الخواطر:ج 2 ص 73، [12]أعلام الدین:ص 212 و [13]الثلاثة الأخیرة نحوه و کلّها عن محمّد بن عبد اللّه بن علیّ بن الحسین عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 71 ص 154 ح 67 و [14]راجع:صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 276 ح 20. [15]

663 . المعجم الصغیر به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«جبرئیل علیه السلام به من گفت:"ای محمّد!هر که را می خواهی دوست داشته باش،که از او جدا خواهی شد و هر کاری می خواهی بکن،که آن را خواهی دید و هر اندازه می خواهی زندگی کن،که سرانجام خواهی مُرد"».

664 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«خدای تبارک و تعالی می فرماید:"ای آدمی زاده!به من انصاف نمی دهی؟!من با نعمت ها با تو دوستی می ورزم و تو با معصیت ها با من دشمنی می کنی.خیر من به سوی تو فرو می آید و شرّ تو به سوی من بالا می آید.هماره،فرشته ای بزرگوار،هر روز و شب،از تو کاری زشت را برای من می آورد.ای آدمی زاده!اگر صفت خود را از زبان دیگری می شنیدی و موصوف را نمی شناختی،خیلی زود،دشمنش می شدی"».

665 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:خداوند به یکی از پیامبرانش در یکی از وحی هایش چنین فرمود:«به عزّت و جلالم سوگند،آرزوی هر آرزومندی را که چیز دیگری غیر از خودم باشد،با یأس می گُسَلم و میان مردم،جامه خواری بر تن او می کنم و او را از گشایش و فضل خودم دور می دارم.آیا بنده من در گرفتاری ها،به غیر من دل می بندد یا جز مرا امید می بَرَد،در حالی که منم بی نیازِ بخشنده و کلید درهای بسته به دست من است و درگاهم به روی کسی که مرا می خواند،گشوده است؟!آیا نمی داند مصیبتی که او را به زانو درآورده است،کس دیگری جز من،نمی تواند برطرف سازد؟پس چرا می بینم از من روی گردانده و به دیگری امید دارد؟!به بخشش

و کَرَم خود،چیزی را که نخواسته بود،به او عطا کردم؛امّا از من روی گردانْد و از من نخواست و در مصیبتش از دیگری درخواست کرد و منِ خدا که عطا را قبل از درخواست می آغازم،اگر از من درخواست شود،اجابت نمی کنم؟هرگز!آیا بخشش و کَرَم،از آنِ من نیست؟آیا دنیا و آخرت به دست من نیست؟پس اگر اهل هفت آسمان و زمین ها،همگی از من درخواست کنند و همه خواسته ها را اجابت کنم،این کار از دارایی من،به اندازه بالِ مگسی کم نمی کند.چگونه دارایی ای که من سرپرست آنم،کاستی گیرد؟!بدا به حال کسی که نافرمانی مرا می کند و مرا نمی پاید!

ص:203

666 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: حَدَّثَنی أبی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:قالَ اللّهُ عز و جل:یَا ابنَ آدَمَ،کُلُّکُم ضالٌّ إلاّ مَن هَدَیتُ،و کُلُّکُم عائِلٌ (1)إلاّ مَن أغنَیتُ،و کُلُّکُم هالِکٌ إلاّ مَن أنجَیتُ،فَاسأَلونی أکفِکُم و أهدِکُم سَبیلَ رُشدِکُم.

فَإِنَّ مِن عِبادِیَ المُؤمِنینَ مَن لا یُصلِحُهُ إلاَّ الفاقَةُ و لَو أغنَیتُهُ لَأَفسَدَهُ ذلِکَ و إنَّ مِن عِبادی مَن لا یُصلِحُهُ إلاَّ الصِّحَّةُ و لَو أمرَضتُهُ لَأَفسَدَهُ ذلِکَ،و إنَّ مِن عِبادی مَن لا یُصلِحُهُ إلاَّ المَرَضُ و لَو أصحَحتُ جِسمَهُ لَأَفسَدَهُ ذلِکَ،و إنَّ مِن عِبادی لَمَن یَجتَهِدُ فی عِبادَتی و قِیامِ اللَّیلِ لی،فَاُلقی عَلَیهِ النُّعاسَ نَظَرا مِنّی لَهُ،فَیَرقُدُ حَتّی یُصبِحَ و یَقومُ حینَ یَقومُ و هُوَ ماقِتٌ (2)لِنَفسِهِ زارٍ (3)عَلَیها،و لَو خَلَّیتُ بَینَهُ و بَینَ ما یُریدُ لَدَخَلَهُ

العُجبُ بِعَمَلِهِ،ثُمَّ کانَ هَلاکُهُ فی عُجبِهِ و رِضاهُ مِن نَفسِهِ،فَیَظُنُّ أنَّهُ قَد فاقَ العابِدینَ و جازَ بِاجتِهادِهِ حَدَّ المُقَصِّرینَ،فَیَتَباعَدُ بِذلِکَ مِنّی و هُوَ یَظُنُّ أنَّهُ یَتَقَرَّبُ إلَیَّ.

فَلا یَتَّکِلِ العامِلونَ عَلی أعمالِهِم و إن حَسُنَت،و لا یَیأَسِ المُذنِبونَ مِن مَغفِرَتی لِذُنوبِهِم و إن کَثُرَت،لکِن بِرَحمَتی فَلیَثِقوا،و لِفَضلی فَلیَرجوا،و إلی حُسنِ نَظَری فَلیَطمَئِنّوا،و ذلِکَ أنّی ادَبِّرُ عِبادی بِما یُصلِحُهُم،و أنَا بِهِم لَطیفٌ خَبیرٌ. (4)

ص:204


1- (1) العائِل:هو الفَقیر(النهایة:ج 3 ص 323«عول»).
2- (2) المَقْتُ:أشدّ البغض(النهایة:ج 4 ص 346«مقت»).
3- (3) الازدِراء:الاحتقار و الانتقاص و العیب،و هو افتعال من زریت علیه (النهایة:ج 2 ص 302« [1]زرا»).
4- (4) الأمالی للطوسی:ص 166 ح 278 [2] عن داود بن سلیمان عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 287 ح 33،بحار الأنوار:ج 71 ص 140 ح 31 و [3]راجع:الکافی:ج 2 ص 60 ح 4. [4]

666 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین علیه السلام:پدرم علی،امیر مؤمنان،برایم از پیامبر خدا نقل کرد،که خداوند عز و جل فرمود:«ای آدمی زاده!همه شما گم راهید،جز آن که من بدو ره نمودم و همگی شما نیازمندید،جز آن که من،بی نیازش کردم و همه شما هلاکید،جز آن که من،نجاتش دادم.پس از من بخواهید تا کفایتتان کنم و به راه هدایتتان،رهنمون شوم.

بی گمان،برخی از بندگان مؤمنم را جز نیازمندی به سامان نمی آورد و اگر او را بی نیازش کنم،همین،او را تباه می کند.برخی از بندگانم را جز تن درستی،به سامان نمی کند و اگر بیمارش کنم،او را تباه می کند.برخی از بندگانم را جز بیماری،به سامان نمی کند و اگر تن درستش کنم،تباهش می سازد.کسی از بندگانم هست که در عبادت من و شب زنده داری برای من می کوشد و من از سرِ عنایت به او،خواب را بر او مسلّط می کنم و تا صبح می خوابد و چون برمی خیزد،با نفس خود،بد است و او را خوار می شمارد و اگر چنین نمی کردم و به خواسته اش(شب زنده داری)می رسید،شیفتگی به عملش او را می گرفت و

این خودپسندی،سبب هلاک او می شد و گمان می کرد که بر عابدان،فائق آمده و با کوشش خود،از تقصیر در عبادت درگذشته است و به همین سبب،از من دور می شد و می پنداشت که به من،نزدیک می شود.

پس عمل کنندگان،بر اعمال خود تکیه نکنند،هر چند[عملشان]نیکو باشد و گناهکاران از آمرزش من نسبت به گناهانشان،ناامید نشوند،هر چند[گناهانشان]فراوان باشد؛بلکه بر رحمت من،اعتماد کنند و به فضل من،امیدوار باشند و به حُسن نظر من،اطمینان کنند؛چرا که من بندگانم را آن گونه که به صلاحشان است،اداره می کنم و من نسبت به آنها باریک بین و آگاهم.

ص:205

ص:206

ص:207

الفَصلُ الثّانی:جوامع الحکم النّبویّة

667 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أوصی إلی أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام و کانَ فیما أوصی بِهِ أن قالَ لَهُ:

یا عَلِیُّ،مَن حَفِظَ مِن امَّتی أربَعینَ حَدیثا یَطلُبُ بِذلِکَ وَجهَ اللّهِ عز و جل وَ الدّارَ الآخِرَةَ،حَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مَعَ النَّبِیّینَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ و حَسُنَ اولئِکَ رَفیقا.

فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام:یا رَسولَ اللّهِ،أخبِرنی ما هذِهِ الأَحادیثُ؟

فَقالَ:أن تُؤمِنَ بِاللّهِ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ،و تَعبُدَهُ و لا تَعبُدَ غَیرَهُ،و تُقیمَ الصَّلاةَ بِوُضوءٍ سابِغٍ فی مَواقیتِها و لا تُؤَخِّرَها؛فَإِنَّ فی تَأخیرِها مِن غَیرِ عِلَّةٍ غَضَبَ اللّهِ عز و جل،و تُؤَدِّیَ الزَّکاةَ،و تَصومَ شَهرَ رَمَضانَ،و تَحُجَّ البَیتَ إذا کانَ لَکَ مالٌ و کُنتَ مُستَطیعا.

و ألاّ تَعُقَّ وَالِدَیکَ،و لا تَأکُلَ مالَ الیَتیمِ ظُلما،و لا تَأکُلَ الرِّبا،و لا تَشرَبَ الخَمرَ و لا شَیئا مِنَ الأَشرِبَةِ المُسکِرَةِ،و لا تَزنِیَ،و لا تَلوطَ،و لا تَمشِیَ بِالنَّمیمَةِ (1)،و لا تَحلِفَ بِاللّهِ کاذِبا،و لا تَسرِقَ،و لا تَشهَدَ شَهادَةَ الزّورِ لِأَحَدٍ قَریبا کانَ أو بَعیدا،

و أن تَقبَلَ الحَقَّ مِمَّن جاءَ بِهِ صَغیرا کانَ أو کَبیرا،و ألاّ تَرکَنَ إلی ظالِمٍ و إن کانَ حَمیما قَریبا،و ألاّ تَعمَلَ بِالهَوی،و لا تَقذِفَ المُحصَنَةَ،و لا تُرائِیَ؛فَإِنَّ أیسَرَ الرِّیاءِ شِرکٌ بِاللّهِ عز و جل.

و ألاّ تَقولَ لِقَصیرٍ:یا قَصیرُ،و لا لِطَویلٍ:یا طَویلُ؛تُریدُ بِذلِکَ عَیبَهُ،و ألاّ تَسخَرَ مِن أحَدٍ مِن خَلقِ اللّهِ،و أن تَصبِرَ عَلَی البَلاءِ وَ المُصیبَةِ،و أن تَشکُرَ نِعَمَ اللّهِ الَّتی أنعَمَ بِها عَلَیکَ،و ألاّ تَأمَنَ عِقابَ اللّهِ عَلی ذَنبٍ تُصیبُهُ،و ألاّ تَقنَطَ (2)مِن رَحمَةِ اللّهِ،و أن تَتوبَ إلَی اللّهِ عز و جل مِن ذُنوبِکَ؛فَإِنَّ التّائِبَ مِن ذُنوبِهِ کَمَن لا ذَنبَ لَهُ،و ألاّ تُصِرَّ عَلَی الذُّنوبِ مَعَ الاِستِغفارِ فَتَکونَ کَالمُستَهزِئِ بِاللّهِ و آیاتِهِ و رُسُلِهِ.

و أن تَعلَمَ أنَّ ما أصابَکَ لَم یَکُن لِیُخطِئَکَ،و أنَّ ما أخطَأَکَ لَم یَکُ لِیُصیبَکَ،و ألاّ تَطلُبَ سَخَطَ الخالِقِ بِرِضَی المَخلوقِ،و ألاّ تُؤثِرَ الدُّنیا عَلَی الآخِرَةِ؛لِأَنَّ الدُّنیا فانِیَةٌ وَ الآخِرَةَ الباقِیَةُ،و ألاّ تَبخَلَ عَلی إخوانِکَ بِما تَقدِرُ عَلَیهِ،و أن تَکونَ سَریرَتُکَ کَعَلانِیَتِکَ،و ألاّ تَکونَ عَلانِیَتُکَ حَسَنَةً و سَریرَتُکَ قَبیحَةً،فَإِن فَعَلتَ ذلِکَ کُنتَ مِنَ المُنافِقینَ.

و ألاّ تَکذِبَ،و ألاّ تُخالِطَ الکَذّابینَ،و ألاّ تَغضَبَ إذا سَمِعتَ حَقّا،و أن تُؤَدِّبَ نَفسَکَ و أهلَکَ و وُلدَکَ و جیرانَکَ عَلی حَسَبِ الطّاقَةِ،و أن تَعمَلَ بِما عَلِمتَ،و لا تُعامِلَنَّ أحَدا مِن خَلقِ اللّهِ عز و جل إلاّ بِالحَقِّ،و أن تَکونَ سَهلاً لِلقَریبِ وَ البَعیدِ،و ألاّ تَکونَ جَبّارا عَنیدا،و أن تُکثِرَ مِنَ التَّسبیحِ وَ التَّهلیلِ وَ الدُّعاءِ و ذِکرِ المَوتِ و ما بَعدَهُ مِنَ القِیامَةِ وَ الجَنَّةِ وَ النّارِ،و أن تُکثِرَ مِن قِراءَةِ القُرآنِ و تَعمَلَ بِما فیهِ.

و أن تَستَغنِمَ البِرَّ وَ الکَرامَةَ بِالمُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ،و أن تَنظُرَ إلی کُلِّ ما لا تَرضی فِعلَهُ لِنَفسِکَ فَلا تَفعَلَهُ بِأَحَدٍ مِنَ المُؤمِنینَ،و لا تَمَلَّ مِن فِعلِ الخَیرِ،و ألاّ تُثَقِّلَ عَلی

أحَدٍ،و ألاّ تَمُنَّ عَلی أحَدٍ إذا أنعَمتَ عَلَیهِ،و أن تَکونَ الدُّنیا عِندَک سِجنا حَتّی یَجعَلَ اللّهُ لَکَ جَنَّةً.

فَهذِهِ أربَعونَ حَدیثا،مَنِ استَقامَ عَلَیها و حَفِظَها عَنّی مِن امَّتی دَخَلَ الجَنَّةَ بِرَحمَةِ اللّهِ،و کانَ مِن أفضَلِ النّاسِ و أحَبِّهِم إلَی اللّهِ عز و جل بَعدَ النَّبِیّینَ وَ الوَصِیّینَ،و حَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مَعَ النَّبِیّینَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ و حَسُنَ اولئِکَ رَفیقا. (3)

ص:208


1- (1) النَّمِیمَةُ:هی نقل الحدیث من قوم إلی قوم علی جهة الإفساد و الشرّ(النهایة:ج 5 ص 120« [1]نمم»).
2- (2) القُنوط:هو أشدّ الیأس من الشیء(النهایة:ج 4 ص 113« [2]قنط»).
3- (3) الخصال:ص 543 ح 19 [3] عن إسماعیل بن الفضل الهاشمی،و إسماعیل بن أبی زیاد جمیعا عن الإمام الصادق [4]عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 2 ص 154 ح 7. [5]

فصل دوم:حکمت های جامع نبوی

667 . الخصال به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا به امیر مؤمنان علی علیه السلام سفارش کرد و از جمله فرمود:«ای علی!هر کس از امّتم چهل حدیث را برای خدا و سرای آخرت حفظ کند،خداوند،روز قیامت،او را با پیامبران،صدّیقان(مؤمنان راستین)و شهیدان و شایستگان که بهترین همراهان هستند،محشور می کند».

علی علیه السلام گفت:ای پیامبر خدا!به من بگو این احادیث چه هستند؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«این که به خدای یگانه بی انباز،ایمان بیاوری و او را بپرستی و جز او را نپرستی و نماز را با وضویی شاداب و کامل و در وقت خود و بدون تأخیر،به جا آوری که در تأخیر آن و[بیرون وقت خواندن]بدون علّت،خشم خدای عز و جل است.

زکات را بپردازی و ماه رمضان را روزه بگیری و چون ثروتمند و مستطیع بودی،حج بگزاری.پدر و مادرت را نافرمانی نکنی و مال یتیم را به ستم نخوری.ربا نخوری و شراب و هیچ یک از نوشیدنی های مست کننده را ننوشی.زنا و لواط و سخن چینی نکنی و به خدا،سوگندِ دروغ مخوری.دزدی مکنی،گواهی دروغ

برای هیچ کس،نزدیک یا دور،ندهی و حق را از هر کس که آن را آورد،کوچک باشد یا بزرگ،بپذیری.

به ستمکار تکیه مکنی،هر چند دوست و نزدیک باشد.به هوسَت عمل نکنی و به زن عفیفِ خویشتندار،تهمت نزنی.ریا نکنی که کمترین ریا،شرک به خدای عز و جل است.افراد کوتاه و بلند را به زبان عیب،کوتاه و بلند،نخوانی.هیچ یک از آفریدگان خدا را مسخره نکنی.بر بلا و مصیبت،شکیب ورزی و نعمت های الهی را که خداوند به تو داده،سپاس بگزاری.[خود را]از کیفر خدا بر گناهی که کرده ای،ایمن مپنداری.از رحمت خدا،ناامید نشوی و از گناهانت به سوی خدای عز و جل بازگردی که بازگردنده از گناهانش،مانند کسی است که گناهی ندارد.در کنار استغفار،بر گناهانت اصرار نورزی که همچون ریشخند کنندگان خدا و آیات الهی و پیامبرانش می شوی.

این را بدانی که آنچه به تو رسید،حتما و بدون خطا می رسید و آنچه[به ظاهر]خطا نمود،نباید به تو می رسید و با رضایتِ آفریده،نارضاییِ آفریدگار را به دست نیاوری و دنیا را بر آخرت،مقدّم نداری که دنیا فانی و آخرت،باقی است.بر برادرانت از آنچه در توان داری،بخل نورزی و درونت مانند برونت باشد،نه این که ظاهرت،زیبا و باطنت،زشت باشد که اگر چنین کنی،از دوچهرگان خواهی بود.

دروغ نگویی و با دروغ گویان،درنیامیزی و چون سخن حقّی شنیدی،خشم مگیری و خود،خانواده،فرزندان و همسایگانت را به اندازه توانت تربیت کنی.به آنچه می دانی،عمل کنی و با هیچ یک از خلق خدا،جز به حق،معامله نکنی.در برابر نزدیک و دور،نرم باشی،نه زورگو و لجباز.تسبیح و تهلیل و دعا را فراوان گویی و بسیار به یاد مرگ[و وقایع]و پس از آن از قیامت تا بهشت و دوزخ باشی.فراوان قرآن بخوان و به آن عمل کن.

نیکی به مردان و زنان مؤمن و گرامیداشت آنان را غنیمت بدان و بنگر هر چه را برای خود نمی پسندی،با هیچ یک از مؤمنان مکنی.از کار خیر،ملول مشو و

سربارِ هیچ کس مباش و چون به کسی نعمتی بخشیدی،بر او منّت مگذار و دنیا نزد تو،زندانی باشد که از آن به سوی بهشت می روی.

این،چهل حدیث است که هر کس از امّتم بر آن پایداری ورزد و آنها را حفظ کند،به رحمت الهی وارد بهشت می شود و پس از پیامبران و اوصیا،محبوب ترینِ مردم نزد خدای عز و جل است و خدا،او را روز قیامت با پیامبران،صدّیقان،شهیدان و شایستگان که بهترینْ همراهان اند،محشور می کند».

ص:209

ص:210

ص:211

668 . دعائم الإسلام عن الإمام الحسین علیه السلام: قالَ لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا بُنَیَّ!نَم عَلی قَفاکَ یَخمُص (1)بَطنُکَ،وَ اشرَبِ الماءَ مَصّا یُمرِئکَ أکلُکَ،وَ اکتَحِل وَترا (2)یُضِئ لَکَ بَصَرُکَ،وَ ادَّهِن غِبّا (3)تَتَشَبَّه بِسُنَّةِ نَبِیِّکَ،وَ استَجِدِ النِّعالَ فَإِنَّها خَلاخیلُ الرِّجالِ،وَ العَمائِمَ فَإِنَّها تیجانُ العَرَبِ،و إذا طَبَختَ قِدرا فَأَکثِر مَرَقَها،و إن لَم یُصَب جیرانُکَ مِن لَحمِها أصابوا مِن مَرَقِها؛لِأَنَّ المَرَقَ أحَدُ اللَّحمَینِ،و تَخَتَّم بِالیاقوتِ وَ العَقیقِ فَإِنَّهُ مَیمونٌ مُبارَکٌ،فَکُلَّما نَظَرَ الرَّجُلُ فیهِ إلی وَجهِهِ یَزیدُ نورا،وَ الصَّلاةُ فیهِ سَبعونَ صَلاةً،و تَخَتَّم فی یَمینِکَ فَإِنَّها مِن سُنَّتی و سُنَنِ المُرسَلینَ،و مَن رَغِبَ عَن سُنَّتی فَلَیسَ مِنّی،و لا تَخَتَّم فِی الشِّمالِ و لا بِغَیرِ الیاقوتِ وَ العَقیقِ. (4)

669 . تاریخ الیعقوبی: قیلَ لِلحُسَینِ علیه السلام:ما سَمِعتَ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله؟

قالَ:سَمِعتُهُ یَقولُ:«إنَّ اللّهَ یُحِبُّ مَعالِیَ الاُمورِ و یَکرَهُ سَفسافَها (5)»،و عَقَلتُ عَنهُ

أنَّهُ یُکَبِّرُ فَاُکَبِّرُ خَلفَهُ،فَإِذا سَمِعَ تَکبیری أعادَ التَّکبیرَ حَتّی یُکَبِّرَ سَبعا،و عَلَّمَنی«قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ»،و عَلَّمَنِی الصَّلَواتِ الخَمسَ.

و سَمِعتُهُ یَقولُ:«مَن یُطِعِ اللّهَ یَرفَعهُ،و مَن یَعصِ اللّهَ یَضَعهُ،و مَن یُخلِص نِیَّتَهُ للّهِ ِ یُزِنهُ،و مَن یَثِق بِما عِندَ اللّهِ یُغنِهِ،و مَن یَتَعَزَّز عَلَی اللّهِ یُذِلَّهُ». (6)

ص:212


1- (1) خَمِیصٌ:إذا کان ضامر البطن(النهایة:ج 2 ص 80« [1]خمص»).
2- (2) یتحقّق الاکتحال بإدخال المیل فی المکحلة و إخراجه منها ثمّ إمراره بالعین.و المراد هو أنّ عدد إمرار المیل فی العین فرد لا زوج.
3- (3) الغِبّ:من أوراد الإبِل؛أن تَرِدَ الماءَ یوما،و تدعه یوما،ثمّ تعود(النهایة:ج 3 ص 336« [2]غبب»).
4- (4) دعائم الإسلام:ج 2 ص 164 ح 591. [3]
5- (5) السَّفسافُ:الأمر الحقیر،و الردیء من کلّ شیء(النهایة:ج 2 ص 374« [4]سفسف»).
6- (6) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [5]

668 . دعائم الإسلام از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا به من فرمود:«ای پسر عزیزم!بر پشت بخواب تا شکمت کوچک شود.آب را بمَک تا غذا گوارایت شود.سرمه را فرد(یک،سه،پنج...بار) (1)بکش تا دیده ات روشن شود.یک روز در میان،روغن بمال (2)تا به مانند سنّت پیامبرت رفتار کرده باشی.کفش خوب به پا کن که زینتِ پای مردان است و نیز عمامه بگذار که تاج عرب است.چون آبگوشت پختی،آبش را زیاد بریز تا اگر گوشتش به همسایگانت نرسید،از آبش به آنها برسد؛زیرا آبِ گوشت هم مانند خود گوشت[باخاصیّت]است.انگشتر یاقوت و عقیق به دست کن که خجسته و بابرکت است و هر بار که مرد به آن بنگرد،بر نور سیمایش می افزاید و نماز با آن،هفتاد نماز به شمار می آید.انگشتر را به دست راستت بکن که سنّت من و فرستادگان خداست و هر کس از سنّت من روی گردانَد،از من نیست.انگشتر را به دستِ چپ مکن و از غیر یاقوت و عقیق هم نباشد».

669 . تاریخ الیعقوبی: به امام حسین علیه السلام گفته شد:از پیامبر خدا چه شنیده ای؟

فرمود:«شنیدم که می فرماید:"خداوند،کارهای بزرگ و والا را دوست

می دارد و کارهای پست را ناپسند می شمُرَد".

به یاد دارم که او تکبیر گفت و من،پشتِ سر او تکبیر گفتم.چون تکبیر مرا شنید،دوباره و تا هفت بار تکبیر گفت و «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» ،و نیز نمازهای پنجگانه را به من آموخت.

شنیدم که می فرماید:"هر کس از خدا اطاعت کند،او را برمی کشد و هر کس نافرمانی اش کند،او را فرو می کشد.هر کس نیّتش را برای خدا خالص کند،او را می آراید و هر کس به آنچه نزد خداست،اعتماد کند،بی نیازش می سازد و هر کس به خدا بزرگی فروشد،خوارش می کند».

ص:213


1- (1) سرمه کشیدن،یعنی فرو بردن میل در سرمه دان و سپس کشیدن آن به چشم،و در اینجا،منظور،این است که عدد این کشیدن ها،فرد باشد،نه زوج.
2- (2) برای دیدن احادیث متعدّدِ توصیه به«چرب کردن پوست بدن»و«روغن زدن به موی سر و ابرو»،ر.ک:دانش نامه احادیث پزشکی:ج 1 ص 151 و 251 254. [1]

670 . کنز العمّال عن فاطمة بنت الحسین عن أبیها عن جدّها علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِعَبدِ اللّهِ بنِ العَبّاسِ:اِحفَظِ اللّهَ یَحفَظکَ،احفَظِ اللّهَ تَجِدهُ أمامَکَ،تَعَرَّف إلَی اللّهِ فِی الرَّخاءِ یَعرِفکَ فِی الشِّدَّةِ،و إذا سَأَلتَ فَاسأَلِ اللّهَ،و إذَا استَعَنتَ فَاستَعِن بِاللّهِ.

جَفَّ القَلمُ بِما هُوَ کائِنٌ إلی یَومِ القِیامَةِ،فَلَو جَهَدَ الخَلائِقُ أن یَنفَعوکَ بِشَیءٍ لَم یَکتُبهُ اللّهُ عَلَیکَ لَم یَقدِروا،فَإِنِ استَطَعتَ أن تَعمَلَ للّهِ ِ بِالرِّضا بِالیَقینِ فَاعمَل،و إن لَم تَستَطِع فَإِنَّ فِی الصَّبرِ عَلی ما تَکرَهُ خَیرا کَثیرا،وَ اعلَم أنَّ النَّصرَ مَعَ الصَّبرِ،و أنَّ الفَرَجَ مَعَ الکَربِ،و أنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا. (1)

671 . حلیة الأولیاء بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قامَ خَطیبا عَلی أصحابِهِ فَقالَ:أیُّهَا النّاسُ،کَأَنَّ المَوتَ فیها عَلی غَیرِنا کُتِبَ،و کَأَنَّ الحَقَّ فیها عَلی غَیرِنا وَجَبَ،و کَأَنَّ الَّذی نُشَیِّعُ مِنَ الأَمواتِ سَفرٌ عَمّا قَلیلٍ إلَینا راجِعونَ،نَأکُلُ تُراثَهُم کَأَنَّنا مُخَلَّدونَ بَعدَهُم،قَد نَسینا کُلَّ واعِظَةٍ،و أ مِنّا کُلَّ جائِحَةٍ.

طوبی لِمَن شَغَلَهُ عَیبُهُ عَن عُیوبِ النّاسِ.طوبی لِمَن طابَ مَکسَبُهُ،و صَلُحَت سَریرَتُهُ،و حَسُنَت عَلانِیَتُهُ،وَ استَقامَت طَریقَتُهُ.طوبی لِمَن تَواضَعَ للّهِ ِ مِن غَیرِ

مَنقَصَةٍ،و أنفَقَ مِمّا جَمَعَهُ مِن غَیرِ مَعصِیَةٍ،و خالَطَ أهلَ الفِقهِ وَ الحِکمَةِ،و رَحِمَ أهلَ الذُّلِّ وَ المَسکَنَةِ.و طوبی لِمَن أنفَقَ الفَضلَ مِن مالِهِ،و أمسَکَ الفَضلَ مِن قَولِهِ،و وَسِعَتهُ السُّنَّةُ و لَم یَعدِل عَنها إلی بِدعَةٍ. (2)

ص:214


1- (1) کنز العمّال:ج 16 ص 136 ح 44165.
2- (2) حلیة الأولیاء:ج 3 ص 202 عن محمّد بن جعفر عن أبیه الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام و راجع:مسند الشهاب:ج 1 ص 358 ح 614.

670 . کنز العمّال به نقل از فاطمه دختر امام حسین،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا به عبد اللّه بن عباس فرمود:«خدا را پاس بدار،خدا حفظت می کند.خدا را پاس بدار،او را پیشِ روی خود می یابی.خود را به هنگام آسایش به خدا بشناسان،در گرفتاری،تو را می شناسد و چون درخواستی داشتی،از خدا بخواه و چون کمک خواستی،از خدا بخواه.

هر چه بر قلم خدا رفته،تا روز قیامت،همان می شود.پس اگر همه مردمان بکوشند که به تو سودی برسانند که خدا آن را برایت ننوشته است،نمی توانند.اگر می توانی با رضایت به این باور برای خدا کار کنی،بکن و اگر نتوانستی،در صبر بر آنچه ناخوش داری،خیرِ فراوانی است و بدان که پیروزی،با صبر همراه است و گشایش،با سختی و با عُسرت،آسانی است.

671 . حلیة الأولیاء به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا را دیدم که به سخن برای یارانش ایستاد و فرمود:«ای مردم!گویی که مرگ بر غیر ما نوشته شده است.گویی که حقّ آن،بر غیرِ ما واجب شده است.گویی مردگانی را که تشییع می کنیم،مسافرند و به زودی به سوی ما باز می گردند.میراثشان را چنان می خوریم که گویی پس از آنان،همیشه می مانیم.هر عبرتی را از یاد برده ایم و خود را از هر هلاک کننده ای،ایمن می پنداریم.

خوشا به حال کسی که عیب خودش،او را از پرداختن به عیب های مردم،باز داشته است!

خوشا به حال کسی که کسبش پاک،درونش به سامان،بُرونش نیکو و راهش راست است!

خوشا به حال کسی که برای خدا فروتنی می کند،بی آن که کاستی پذیرد و از آنچه بدون گناهْ گِرد آورده است،انفاق می کند و با ژرفکاروان در دین و دانایان درمی آمیزد و بر افتادگان و بینوایان،رحمت می آورد!

خوشا به حال کسی که زیادی مالش را انفاق کند و زیادیِ گفتارش را نگاه دارد و در دامنه سنّت بمانَد و از آن به بدعت نگراید!».

ص:215

672 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: مَن أخرَجَهُ اللّهُ عز و جل مِن ذُلِّ المَعاصی إلی عِزِّ التَّقوی،أغناهُ اللّهُ بِلا مالٍ،و أعَزَّهُ بِلا عَشیرَةٍ،و آنَسَهُ بِلا بَشَرٍ،و مَن لَم یَستَحِ مِن طَلَبِ المَعیشَةِ رَخَّی اللّهُ بالَهُ،و نَعَّمَ (1)عِیالَهُ،و مَن زَهِدَ فی الدُّنیا ثَبَّتَ اللّهُ الحِکمَةَ فی قَلبِهِ،و أنطَقَ بِها لَسانَهُ،و بَصَّرَهُ داءَها و دَواءَها و عُیوبَها،و أخرَجَهُ اللّهُ سالِما إلی دارِ السَّلامِ. (2)

673 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام عن النبیّ صلی الله علیه و آله: مِن أفضَلِ الأَعمالِ عِندَ اللّهِ عز و جل إبرادُ الأَکبادِ (3)الحارَّةِ،و إشباعُ الأَکبادِ الجائِعَةِ،وَ الَّذی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لا یُؤمِنُ بی عَبدٌ یَبیتُ شَبعانَ و أخوهُ أو قالَ:جارُهُ المُسلِمُ جائِعٌ. (4)

674 . الأمالی بإسناده عن الإمام الشهید الحسین بن علیّ عن أبیه أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:أفضَلُ الأَعمالِ عِندَ اللّهِ إیمانٌ لا شَکَّ فیهِ،و غَزوٌ

لا غُلولَ (5)فیهِ،و حَجٌّ مَبرورٌ.و أوَّلُ مَن یَدخُلُ الجَنَّةَ عَبدٌ مَملوکٌ أحسَنَ عِبادَةَ رَبِّهِ و نَصَحَ لِسَیِّدِهِ،و رَجُلٌ عَفیفٌ مُتَعَفِّفٌ ذو عِبادَةٍ. (6)

ص:216


1- (1) فی المصدر:«و یعم»،و التصویب من فردوس الأخبار:ج 4 ص 212 ح 6178.
2- (2) الفردوس:ج 3 ص 563 ح 5766 و راجع:حلیة الأولیاء:ج 3 ص 191 و کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 410 ح 5890 و الأمالی للطوسی:ص 721 ح 1521 و [1]تحف العقول:ص 57.
3- (3) إبرادُ الأکبادِ الحرّی:یعنی بالماء،لأنّ الکبد موضع الحرارة(مجمع البحرین:ج 3 ص 1543« [2]کبد»).
4- (4) الأمالی للطوسی:ص 598 ح 1241 [3] عن حمید بن جنادة العجلی عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام،بحار الأنوار:ج 74 ص 369 ح 58. [4]
5- (5) الغلولُ:هو الخیانة فی المغنم و السرقة من الغنیمة قبل القسمة(النهایة:ج 3 ص 380« [5]غلل»).
6- (6) الأمالی للمفید:ص 99 ح 1 عن داود بن سلیمان الغازی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 83 ح 8، [6]عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 28 ح 20 و [7]فیه«عیال»بدل«عبادة»و کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 69 ص 393 ح 75. [8]

672 . الفردوس از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:هر کس را که خداوند از خواری گناهان به عزّتِ پرهیزگاری درآورد،او را بی نیاز گردانَد،بی آن که ثروتی داشته باشد و عزیز و قدرتمندش کند،بی آن که ایل و تباری داشته باشد و از تنهایی به درش آورد،بی آن که کسی با او همدم شود.

هر کس از طلب روزی خجالت نکشد،خداوند،خاطرش را آسوده می کند و عیالش را تأمین می کند.هر کس به دنیا بی رغبت شود،خداوند،حکمت را در دلش استوار می سازد و زبانش را به آن گویا می کند و عیب های دنیا و درد و درمان آن را به وی می شناسانَد و او را سالم از دنیا به سرای سلامت(بهشت)می بَرد.

673 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام،از پیامبر صلی الله علیه و آله:از برترین عمل ها نزد خداوند عز و جل خُنَک کردن جگر سوزان[با آب]و سیر کردن شکم های گرسنه است.سوگند به کسی که جان محمّد به دست اوست،بنده ای که خود،سیر بخوابد و برادر(/همسایه مسلمانش)گرسنه باشد،به من ایمان نیاورده است.

674 . الأمالی،مفید به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«برترین عمل نزد خداوند،ایمانِ بدون تردید،جنگ بدون خیانت در غنیمت

و حجّ مقبول است.نخستین واردشونده به بهشت،بنده ای زرخرید است که عبادت پروردگارش را نیکو انجام می دهد و خیرخواهِ آقای خویش و مردی عفیف،خویشتندار و عابد است».

ص:217

675 . النوادر بإسناده عن الحسین علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لا طَلاقَ إلاّ مِن بَعدِ نِکاحٍ،و لا عِتقَ إلاّ مِن بَعدِ مِلکٍ،و لا صَمتَ مِن غُدوَةٍ إلَی اللَّیلِ،و لا وِصالَ فِی صِیامٍ،و لا رَضاعَ بَعدَ فِطامٍ،و لا یُتمَ بَعدَ حُلمٍ،و لا یَمینَ لاِمرَأَةٍ مَعَ زَوجِها،و لا یَمینَ لِوَلَدٍ مَعَ والِدِهِ،و لا یَمینَ لِلمَملوکِ مَعَ سَیِّدِهِ (1)،و لا تَعَرُّبَ (2)بَعدَ هِجرَةٍ،و لا یَمینَ فی قَطیعَةِ رَحِمٍ،و لا یَمینَ فیما لا یُملَکُ،و لا یَمینَ فی مَعصِیَةٍ،و لَو أنَّ غُلاما حَجَّ عَشرَ حِجَجٍ ثُمَّ احتَلَمَ کانَت عَلَیهِ فَریضَةُ الإِسلامِ إذَا استَطاعَ إلی ذلِکَ،و لَو أنَّ مُکاتَبا أدّی مُکاتَبَتَهُ ثُمَّ بَقِیَ عَلَیهِ اوقِیَةٌ (3)رُدَّ فِی الرِّقِّ. (4)

676 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: لَمَّا افتَتَحَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله خَیبَرَ،دَعا بِقَوسِهِ فَاتَّکَأَ عَلی سِیَتِها (5)،ثُمَّ حَمِدَ اللّهَ و أثنی عَلَیهِ،و ذَکَرَ ما فَتَحَ اللّهُ لَهُ و نَصَرَهُ بِهِ،و نَهی

عَن خِصالٍ تِسعَةٍ:عَن مَهرِ البَغِیِّ،و عَن کَسبِ الدّابَّةِ یَعنی عَسبَ (6)الفَحلِ و عَن خاتَمِ الذَّهَبِ،و عَن ثَمَنِ الکَلبِ،و عَن مَیاثِرِ الاُرجُوانِ (7)...و عَن لَبوسِ ثِیابِ القَسِیِّ (8)و هِیَ ثِیابٌ تُنسَجُ بِالشّامِ و عَن أکلِ لُحومِ السِّباعِ،و عَن صَرفِ الذَّهَبِ بِالذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ بِالفِضَّةِ بَینَهُما فَضلٌ،و عَنِ النَّظَرِ فِی النُّجومِ. (9)

ص:218


1- (1) قد یکون الیمین بمعنی النذر،و علی هذا فالمراد منه ألا یجوز للمرأة أن تنذر شیئا من مال زوجها بدون إذنه.
2- (2) التَّعرُّب بعد الهِجرة:هو أن یعود الرجل إلی البادیة و یقیم مع الأعراب بعد أن کان مهاجرا(النهایة:ج 3 ص 202« [1]عرب»).
3- (3) فی المصدر:«رقیّته»بدل«أوقیة»،و التصویب من مستدرک الوسائل:ج 16 ص 13 ح 18975. [2]
4- (4) النوادر للراوندی:ص 223 ح 453 [3] عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،الجعفریّات:ص 113. [4]
5- (5) سِیَةُ القوس:ما عُطِف من طرفیها و لها سیتان(النهایة:ج 2 ص 435« [5]سیة»).
6- (6) عَسْبُ الفَحْل:ماؤه؛فرسا کان أو بعیرا أو غیره(النهایة:ج 3 ص 234« [6]عسب»).
7- (7) مَیَاثِر الاُرْجُوان:و هی من مراکب العجم،و تعمل من حریر أو دیباج(النهایة:ج 5 ص 150« [7]وثر»).و هی لباس الأعیان و الأشراف خاصّة.
8- (8) یحتمل قویّا أن تکون هذه الثیاب خاصّة باُمراء الروم و قسّیسی الشام.
9- (9) الخصال:ص 417 ح 10 عن القاسم بن عبد الرحمن الأنصاری عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام،بحار الأنوار:ج 103 ص 44 ح 8. [8]

675 . النوادر به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:طلاق،تنها پس از ازدواج،و آزادی برده تنها پس از تملّک او،تحقّق پذیر است.خاموشی از صبح تا شب و روزه داری به صورت پیوسته[و بدون اخطار تا دو روز]،ممنوع است.پس از پایان دوره شیرخوارگی،دیگر شیر خوردن،موجب حرمتِ رضاعی نمی شود.با احتلام و بلوغ،یتیمی[نیازمند قیّم]نیست.زن را با[وجود]شوهر،فرزند را با[وجود]پدر و برده را با[وجود]مولا،نذری نیست. (1)مسلمان،حق ندارد پس از هجرت،بادیه نشین و جاهل به احکام گردد.سوگند خوردن برای قطع رَحِم و در باره آنچه ملک انسان نیست و نیز در نافرمانی خدا،اعتباری ندارد.اگر پسری ده حج بگزارد،سپس به بلوغ برسد،هنوز به شرط توانایی،حَجّة الإسلام بر او واجب است اگر برده مُکاتَبی،مبلغ قرارداد آزادی اش را پرداخت کند و تنها چند رطل از بدهی اش مانده باشد،همچنان در بردگی،باقی است».

676 . الخصال به سندش،از امام حسین علیه السلام:چون پیامبر خدا خیبر را فتح کرد،کمانش را خواست و بر خَم آن تکیه داد و پس از حمد و ثنای الهی و بازگویی

آنچه خداوند برایش فتح کرده و بدان یاری اش داده است،از نُه چیز،نهی کرد:مهریه زناکار،اجرت جهاندن حیوان نَر،انگشتر طلا[برای مرد]،بهای سگ،ردای ارغوانی، (2)...پوشیدن لباس قُسّی (3)که در شام بافته می شود،خوردن گوشت درندگان،معامله نابرابر زر و سیم با مشابه خود،و ستاره گویی(طالع بینی).

ص:219


1- (1) یعنی زن از مال شوهرش بدون اذن او نمی تواند نذر کند.
2- (2) این لباس،از ابریشم و ویژه اشراف و مستکبران بوده است.
3- (3) این لباس،به احتمال فراوان،ویژه دولت مردان رومی و یا کشیشانِ شام بوده است.

ص:220

ص:221

الفَصلُ الثّالِثُ:جوامع الحکم العلویّة

677 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أبیه أمیر المؤمنین علیهما السلام: إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی أخفی أربَعَةً فی أربَعَةٍ:أخفی رِضاهُ فی طاعَتِهِ؛فَلا تَستَصغِرَنَّ شَیئا مِن طاعَتِهِ فَرُبَّما وافَقَ رِضاهُ و أنتَ لا تَعلَمُ،و أخفی سَخَطَهُ فی مَعصِیَتِهِ،فَلا تَستَصغِرَنَّ شَیئا مِن مَعصِیَتِهِ فَرُبَّما وافَقَ سَخَطَهُ مَعصِیَتُهُ و أنتَ لا تَعلَمُ،و أخفی إجابَتَهُ فی دَعوَتِهِ؛فَلا تَستَصغِرَنَّ شَیئا مِن دُعائِهِ فَرُبَّما وافَقَ إجابَتَهُ و أنتَ لا تَعلَمُ،و أخفی وَلِیَّهُ فی عِبادِهِ؛فَلا تَستَصغِرَنَّ عَبدا مِن عَبیدِ اللّهِ فَرُبَّما یَکونُ وَلِیَّهُ و أنتَ لا تَعلَمُ. (1)

678 . الکافی عن أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر علیه السلام: لَمّا حَضَرَ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام الوَفاةُ ضَمَّنی إلی صَدرِهِ،ثُمَّ قالَ:یا بُنَیَّ اوصیکَ بِما أوصانی بِهِ أبی علیه السلام حینَ حَضَرَتهُ الوَفاةُ،و بِما ذَکَرَ أنَّ أباهُ أوصاهُ بِهِ،قالَ:یا بُنَیَّ،إیّاکَ و ظُلمَ مَن لا یَجِدُ عَلَیکَ ناصِرا إلاَّ اللّهَ. (2)

ص:222


1- (1) الخصال:ص 209 ح 31،معانی الأخبار:ص 112 ح 1،کمال الدین:ص 296 ح 4 [1] کلّها عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام،معدن الجواهر:ص 42 عن الإمام الحسین علیه السلام،بحار الأنوار:ج 93 ص 363 ح 4. [2]
2- (2) الکافی:ج 2 ص 331 ح 5، [3]الخصال:ص 16 ح 59،الأمالی للصدوق:ص 249 ح 272، [4]روضة الواعظین:ص 510، [5]بحار الأنوار:ج 46 ص 153 ح 16. [6]

فصل سوم:حکمت های جامع علوی

677 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:خداوند تبارک و تعالی چهار چیز را در چهار چیز،پنهان کرده است:رضایتش را در اطاعت،پنهان کرده است.پس هیچ یک از طاعت های او را خُرد مشمار که چه بسا همان،با رضایت خدا همراه باشد و تو ندانی،نارضایتی اش را در معصیتش پنهان کرده است.پس هیچ یک از معصیت های او را کوچک مشمار که چه بسا نارضایی اش با معصیتی همراه شود و تو ندانی.اجابتش را در دعا پنهان کرده است.پس هیچ دعایی را کوچک مشمار که چه بسا با اجابتش قرین شود و تو ندانی.ولی خود را میان بندگانش پنهان کرده است.پس هیچ یک از بندگان خدا را کوچک مشمار که چه بسا او ولی خدا باشد و تو ندانی.

678 . الکافی از ابو حمزه ثُمالی،از امام باقر علیه السلام:چون وفات[پدرم]علی بن الحسین علیه السلام فرا رسید،مرا به سینه اش چسبانْد و فرمود:«ای پسر عزیزم!تو را به چیزی سفارش می کنم که پدرم هنگام در رسیدن وفاتش به من سفارش کرد و او هم گفت که پدرش به او سفارش کرده است.فرمود:"ای پسر عزیزم!مبادا به کسی که یاوری در برابر تو جز خداوند ندارد،ستم کنی"».

ص:223

679 . الکافی عن أبی حمزة عن أبی جَعفَرٍ علیه السلام: لَمّا حَضَرَت أبی عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام الوَفاةُ،ضَمَّنی إلی صَدرِهِ و قالَ:یا بُنَیَّ اوصیکَ بِما أوصانی بِهِ أبی حینَ حَضَرَتهُ الوَفاةُ،و بِما ذَکَرَ أنَّ أباهُ أوصاهُ بِهِ:یا بُنَیَّ،اصبِر عَلَی الحَقِّ و إن کانَ مُرّا. (1)

680 . حلیة الأولیاء بإسناده عن الحسین بن علیّ عن علیّ علیهما السلام: أشَدُّ الأَعمالِ ثَلاثَةٌ:إعطاءُ الحَقِّ مِن نَفسِکَ،و ذِکرُ اللّهِ عَلی کُلِّ حالٍ،و مُواساةُ الأَخِ فِی المالِ. (2)

ص:224


1- (1) الکافی:ج 2 ص 91 ح 13، [1]مشکاة الأنوار:ص 58 ح 67، [2]بحار الأنوار:ج 70 ص 184 ح 52 و [3]راجع:کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 410 ح 5891.
2- (2) حلیة الأولیاء:ج 1 ص 85 [4] عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا [5]عن آبائه علیهم السلام،کنز العمّال:ج 16 ص 238 ح 44300.

679 . الکافی به نقل از ابو حمزه،از امام باقر علیه السلام:چون زمان مرگ پدرم علی بن الحسین علیه السلام فرا رسید،مرا به سینه اش چسباند و فرمود:«پسرم!سفارشی به تو می کنم که پدرم هنگام وفات به من کرد و فرمود که پدرش آن را به وی سفارش کرده است:پسرم!بر حق،صبر کن،هر چند تلخ باشد».

680 . حلیة الأولیاء به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:سخت ترینِ کارها سه چیز است:دادن حق از جانب خودت،به یاد داشتن خدا در هر حال،و سهیم کردن برادر[دینی]در دارایی[مورد نیاز خود].

ص:225

الفَصلُ الرّابِعُ:جوامع الحکم الحسینیّة

681 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: اوصیکُم بِتَقوَی اللّهِ،و احَذِّرُکُم أیّامَهُ،و أرفَعُ لَکُم أعلامَهُ،فَکَأَنَّ المَخوفَ قَد أفِدَ (1)بِمَهولِ وُرودِهِ،و نَکیرِ حُلولِهِ،و بَشِعِ مَذاقِهِ،فَاعتَلَقَ مُهَجَکُم،و حالَ بَینَ العَمَلِ و بَینَکُم،فَبادِروا بِصِحَّةِ الأَجسامِ فی مُدَّةِ الأَعمارِ،کَأَنَّکُم بِبَغَتاتِ (2)طَوارِقِهِ (3)فَتَنقُلُکُم مِن ظَهرِ الأَرضِ إلی بَطنِها،و مِن عُلوِها إلی سُفلِها،و مِن انسِها إلی وَحشَتِها،و مِن رَوحِها و ضَوئِها إلی ظُلمَتِها،و مِن سَعَتِها إلی ضیقِها،حَیثُ لا یُزارُ حَمیمٌ،و لا یُعادُ سَقیمٌ،و لا یُجابُ صَریخٌ،أعانَنَا اللّهُ و إیّاکُم عَلی أهوالِ ذلِکَ الیَومِ،و نَجّانا و إیّاکُم مِن عِقابِهِ و أوجَبَ لَنا و لَکُمُ الجَزیلَ مِن ثَوابِهِ.

عِبادَ اللّهِ!فَلَو کانَ ذلِکَ قَصرَ مَرماکُم،و مَدی مَظعَنِکُم (4)،کانَ حَسبُ العامِلِ شُغُلاً یَستَفرِغُ عَلَیهِ أحزانَهُ،و یُذهِلُهُ عَن دُنیاهُ،و یُکثِرُ نَصَبَهُ لِطَلَبِ الخَلاصِ مِنهُ (5)،فَکَیفَ

و هُوَ بَعدَ ذلِکَ مُرتَهَنٌ بِاکتِسابِهِ،مُستَوقَفٌ عَلی حِسابِهِ،لا وَزیرَ لَهُ یَمنَعُهُ،و لا ظَهیرَ عَنهُ یَدفَعُهُ،و یَومَئِذٍ «لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنّا مُنْتَظِرُونَ» 6 .

اوصیکُم بِتَقوَی اللّهِ،فَإِنَّ اللّهَ قَد ضَمِنَ لِمَنِ اتَّقاهُ أن یُحَوِّلَهُ عَمّا یَکرَهُ إلی ما یُحِبُّ،و یَرزُقَهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ،فَإِیّاکَ أن تَکونَ مِمَّن یَخافُ عَلَی العِبادِ مِن ذُنوبِهِم و یَأمَنُ العُقوبَةَ مِن ذَنبِهِ،فَإِنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی لا یُخدَعُ عَن جَنَّتِهِ،و لا یُنالُ ما عِندَهُ إلاّ بِطاعَتِهِ إن شاءَ اللّهُ. (6)

ص:226


1- (1) أفِدَ:دنا وقتُه و قرُب(النهایة:ج 1 ص 55«أفد»).
2- (2) بَغْتَةً:أی فجأة(الصحاح:ج 1 ص 243« [1]بغت»).
3- (3) طَرَقَ القَومَ:جاءهم لیلاً فهو طارق(تاج العروس:ج 13 ص 290« [2]طرق»).
4- (4) ظَعَنَ:سارَ(الصحاح:ج 6 ص 2159«ظعن»).
5- (5) أی:لو کانت الدنیا آخر أمرکم و لیس وراءها شیء،لجدیر بأنّ الإنسان یجدّ و یتعب و یسعی لطلب الخلاص من الموت و تبعاته و یشغل عن غیره(هامش المصدر).
6- (7) تحف العقول:ص 239، [3]بحار الأنوار:ج 78 ص 120 ح 3. [4]

فصل چهارم:حکمت های جامع حسینی

681 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:من،شما را به پروای الهی سفارش می کنم و از روزهای[انتقام]او پرهیز می دهم و[نشانه ها و]پرچم های او را برای شما برمی افرازم.گویی آن[مرگ]هراس انگیز،با آمدنی خوفناک و در رسیدنی ناآشنا و مزه ای ناگوار،در رسیده و بر جانتان و میان شما و کردارِ نیک،حایل شده است.پس[به مدد نعمت]تن درستی در چند صباحِ عمر خود،چنان در کردار شتاب کنید که گویی ناگهان،بر شما شبیخون می زند و شما را از روی زمین به درونش می کشاند و از فراز به فرود می افکند و از الفت،به تنهایی درمی اندازد و از فضای گشاده و روشن به ظلمات می راند و از فراخنا به تنگنا جای می دهد؛آنجا که هیچ خویشاوندی دیدار نمی شود و به احوالپرسی بیماری نمی روند و فریادی را پاسخ نمی گویند.خداوند،ما و شما را بر هراس های آن روزِ هولناک یاری دهد و ما و شما را از شکنجه آن برَهاند و پاداش شایان خود را بر ما و شما واجب فرماید.

ای بندگان خدا!اگر حتّی همین[دنیا]،پایانِ میدانِ مسابقه[ی زندگی]و منزل نهایی شما می بود،باز سزا بود که انسان در آن به کار بپردازد تا اندوه او را

بزُداید و او را از دنیا کنار بکشانَد و به کوشش خود در رهایی جویی از جهان بیفزاید،چه رسد به این که آدمی پس از این جهان،در گرو دستاورد خویش است و به حسابرسی بازش می دارند و نه وزیری دارد که او را نگه دارد و نه پشتیبانی که از او حمایت کند.در این روز است که«هیچ کس را که از پیش،ایمانی نداشته یا با داشتن ایمان،کار خیری نکرده است،ایمان[جدیدش]سودی نمی دهد.بگو در انتظار[عذاب]بمانید که ما نیز منتظر[مجازات دادن]هستیم».

شما را به پروا کردن از خدا سفارش می کنم؛زیرا خدا ضمانت داده است که کسی را که از او پروا کند،از آنچه ناخوشش باشد،بدانچه او را خوش آید،انتقال دهد و از آنجا که گمان نمی برد و حساب نمی کند،روزی اش رساند.مبادا تو از کسانی باشی که به سبب گناهانِ بندگان خدا،بر آنان بیمناک است؛ولی از سزای گناه خویش،آسوده خاطر است؛زیرا خدای تبارک و تعالی درباره بهشتش نیرنگ نمی خورد و آنچه[از نعیم آخرت]نزد اوست،جز با فرمان بُرداری از او به دست نمی آید،إن شاء اللّه!

ص:227

682 . الکافی عن الفضل بن أبی قرّة عن أبی عبد اللّه علیه السلام: کَتَبَ رَجُلٌ إلَی الحُسَینِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ:عِظنی بِحَرفَینِ.

فَکَتَبَ إلَیهِ:مَن حاوَلَ أمرا بِمَعصِیَةِ اللّهِ،کانَ أفوَتَ لِما یَرجو و أسرَعَ لِمَجیءِ ما یَحذَرُ. (1)

683 . محاضرات الاُدباء: قالَ رَجُلٌ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:مَن أشرَفُ النّاسِ؟

فَقالَ علیه السلام:مَنِ اتَّعَظَ قَبلَ أن یوعَظَ،وَ استَیقَظَ قَبلَ أن یوقَظَ.

فَقالَ:أشهَدُ أنَّ هذا هُوَ السَّعیدُ. (2)

684 . مقتل الحسین: قیلَ:کانَ مَکتوبا عَلی سَیفِ الحُسَینِ علیه السلام:البَخیلُ مَذمومٌ،وَ الحَریصُ مَحرومٌ،وَ الحَسودُ مَغمومٌ. (3)

ص:228


1- (1) الکافی:ج 2 ص 373 ح 3، [1]تحف العقول:ص 248 و فیه کلام الإمام فقط،بحار الأنوار:ج 73 ص 392 ح 3. [2]
2- (2) محاضرات الاُدباء:ج 4 ص 388. [3]
3- (3) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 172. [4]

682 . الکافی به نقل از فضل بن ابی قرّه،از امام صادق علیه السلام:مردی در نامه به امام حسین که درودهای خدا بر او باد نوشت:مرا به دو جمله اندرز بده.

امام علیه السلام به او نوشت:«هر کس کاری را با نافرمانی خدا چاره جویی کند،آنچه را امید می بَرَد،بیشتر از دست می دهد و آنچه از آن بیم دارد،زودتر بر سرش می آید».

683 . محاضرات الاُدباء: مردی به امام حسین علیه السلام گفت:شریف ترینِ مردم کیست؟

فرمود:«آن که پیش از آن که اندرزش دهند،خود،اندرز گیرد و پیش از آن که بیدارش کنند،بیدار شود».

مرد گفت:گواهی می دهم که خوش بخت حقیقی،چنین کسی است.

684 . مقتل الحسین علیه السلام،خوارزمی: گفته شده که بر شمشیر امام حسین علیه السلام نوشته بوده است:«بخیل،نکوهیده و حریص،محروم اند و حسود،اندوهگین است».

ص:229

685 . کفایة الأثر عن یحیی بن یعمن (1):کُنتُ عِندَ الحُسَینِ علیه السلام: إذ دَخَلَ عَلَیهِ رَجُلٌ مِنَ العَرَبِ مُتَلَثِّما،أسمَرُ شَدیدُ السُّمرَةِ،فَسَلَّمَ و رَدَّ الحُسَینُ عَلَیهِ السَّلامَ،فَقالَ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ مَسأَلَةٌ!

قالَ:هاتِ....

قالَ:فَما أقبَحُ شَیءٍ؟

قالَ:الفِسقُ فِی الشَّیخِ قَبیحٌ،وَ الحِدَّةُ (2)فِی السُّلطانِ قَبیحَةٌ،وَ الکَذِبُ فی ذِی الحَسَبِ قَبیحٌ،وَ البُخلُ فی ذِی الغِنی،وَ الحِرصُ فِی العالِمِ. (3)

686 . مستدرک الوسائل: قیلَ لِلحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:مَا الفَضلُ؟قالَ:مِلکُ اللِّسانِ،و بَذلُ الإِحسانِ.

قیلَ:فَمَا النَّقصُ؟قالَ:التَّکَلُّفُ لِما لا یَعنیکَ. (4)

687 . کتاب من لا یحضره الفقیه بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام لَمّا قیلَ لَهُ:کَیفَ أصبَحتَ یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ؟:أصبَحتُ ولی رَبٌّ فَوقی،وَ النّارُ أمامی،وَ المَوتُ یَطلُبُنی،وَ الحِسابُ مُحدِقٌ بی (5)،و أنَا مُرتَهَنٌ بِعَمَلی،لا أجِدُ ما احِبُّ و لا أدفَعُ ما أکرَهُ،وَ الاُمورُ بِیَدِ غَیری،فَإِن شاءَ عَذَّبَنی،و إن شاءَ عَفا عَنّی،فَأَیُّ فَقیرٍ أفقَرُ مِنّی؟! (6)

ص:230


1- (1) فی بحار الأنوار:« [1]یحیی بن نعمان».
2- (2) الحِدَّةُ:الغَضَبُ(النهایة:ج 1 ص 353«حدد»).
3- (3) کفایة الأثر:ص 232، [2]بحار الأنوار:ج 36 ص 384 ح 5. [3]
4- (4) مستدرک الوسائل:ج 9 ص 24 ح 10099. [4]
5- (5) أحدق القوم بالبلد:أحاطوا به(المصباح المنیر:ص 125« [5]حدق»).
6- (6) کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 404 ح 5873،الأمالی للصدوق:ص 707 ح 971 [6] کلاهما عن المفضّل بن عمر عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،جامع الأخبار:ص 237 ح 604، [7]روضة الواعظین:ص 537 [8] کلاهما من دون إسنادٍ إلی المعصوم،بحار الأنوار:ج 76 ص 15 ح 2. [9]

685 . کفایة الأثر به نقل از یحیی بن یعمن(نعمان):نزد امام حسین علیه السلام بودم که عربی به شدّت گندمگون و نقابدار بر او در آمد و سلام کرد.امام حسین علیه السلام پاسخ داد.[مرد عرب]گفت:ای فرزند پیامبر خدا!سؤالی دارم.

فرمود:«بگو...».

گفت:زشت ترین چیز،چیست؟

فرمود:«فسق و فُجورِ در پیرمرد،خشم در سلطان،دروغ در انسانِ بزرگ،بخل در توانگر و حرص در دانشمند».

686 . مستدرک الوسائل: به امام حسین علیه السلام گفته شد:فضیلت چیست؟

فرمود:«در اختیار داشتن زبان و نیکی کردن[به دیگران]».

گفته شد:نقصان چیست؟

فرمود:«این که آنچه را به کارت نمی آید،به زحمت بر دوش گیری».

687 . کتاب من لا یحضره الفقیه به سندش،از امام حسین علیه السلام،هنگامی که به ایشان گفته شد:ای فرزند پیامبر خدا!چگونه صبح کردی؟:صبح کردم،در حالی که پروردگارم بر فراز من و آتش،جلوی من است و مرگ،مرا می جوید و حساب،مرا احاطه کرده است و من،در گروِ عمل خویشم.نه آنچه دوست دارم،می یابم و نه می توانم آنچه را ناخوش دارم،از خود برانم.کارها به دست غیرِ من است.اگر بخواهد،عذابم می کند و اگر بخواهد،از من درمی گذرد.پس کدام فقیر،فقیرتر از من است؟».

ص:231

البابُ السّابِعُ:نوادر الحکم

1/7

عَرضُ الأَعمالِ عَلَی اللّهِ

688 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: إنَّ أعمالَ هذِهِ الاُمَّةِ ما مِن صَباحٍ إلاّ و تُعرَضُ عَلَی اللّهِ تَعالی. (1)

2/7

الأَعمالُ بِالنِّیّاتِ

689 . الأمالی بإسناده عن الحسین عن أبیه علی بن أبی طالب علیهما السلام: أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أغزی عَلِیّا علیه السلام فی سَرِیَّةٍ (2)و أمَرَ المُسلِمینَ أن یَنتَدِبوا مَعَهُ فی سَرِیَّتِهِ،فَقالَ رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ لِأَخٍ لَهُ:اُغزُ بِنا فی سَرِیَّةِ عَلِیٍّ،لَعَلَّنا نُصیبُ خادِما أو دابَّةً أو شَیئا نَتَبَلَّغُ (3)بِهِ!

فَبَلَغَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قَولُهُ،فَقالَ:إنَّمَا الأَعمالُ بِالنِّیّاتِ،و لِکُلِّ امرِئٍ ما نَوی،فَمَن غَزَا

ابتِغاءَ ما عِندَ اللّهِ فَقَد وَقَعَ أجرُهُ عَلَی اللّهِ،و مَن غَزا یُریدُ عَرَضَ الدُّنیا أو نَوی عِقالاً لَم یَکُن لَهُ إلاّ ما نَوی. (4)

ص:232


1- (1) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 44 ح 156 [1] عن داود بن سلیمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،الدعوات:ص 34 ح 79،بحار الأنوار:ج 73 ص 353 ح 54. [2]
2- (2) السَّریّةُ:و هی طائفة من الجیش یبلغ أقصاها أربعمئة(النهایة:ج 2 ص 363« [3]سری»).
3- (3) البُلغَةُ:الکفایة،و ما یُتبَلّغُ به من العیش(تاج العروس:ج 12 ص 9« [4]بلغ»).
4- (4) الأمالی للطوسی:ص 618 ح 1274، [5]مسائل علیّ بن جعفر:ص 346 ح 852 [6] کلاهما عن علیّ بن جعفر و الإمام الرضا عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 70 ص 212 ح 38. [7]

باب هفتم:حکمت های گوناگون

1/7-عَرضه شدن اعمال بر خدا

688 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:هیچ بامدادی نیست که اعمال این امّت،بر خدای متعال عرضه نشود.

2/7-عمل،به نیّت است

689 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا،علی علیه السلام را به سَریّه ای (1)فرستاد و به مسلمانان فرمان داد که با او در سریّه اش ره سپار شوند.مردی انصاری به برادرش گفت:بیا با هم در لشکر علی به جنگ برویم.شاید که خادم،چارپا و یا وسیله عیشی به چنگ آوریم.

گفته او به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و فرمود:«[ارزش]کارها به انگیزه است و بهره

هر کس،چیزی است که نیّت کرده است.هر کس در پیِ آنچه نزد خداست،به جنگ برود،پاداشش به عهده خداست و هر کس به طمع کالای دنیا یا در بند کردن[اسیری]به جنگ بیاید،جز آنچه نیّت کرده است،برای او نیست».

ص:233


1- (1) سَریّه،جنگی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله خود در آن حضور نداشت و شمار جنگجویان آن،یک گُردان(چهارصد تن)بود.

3/7

عِلاجُ الذَّنبِ

690 . بحار الأنوار: رُوِیَ أنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام جاءَهُ رَجُلٌ و قالَ:أنَا رَجُلٌ عاصٍ و لا أصبِرُ عَنِ المَعصِیَةِ،فَعِظنی بِمَوعِظَةٍ.

فَقالَ علیه السلام:اِفعَل خَمسَةَ أشیاءَ و أذنِب ما شِئتَ،فَأَوَّلُ ذلِکَ:لا تَأکُل رِزقَ اللّهِ و أذنِب ما شِئتَ،وَ الثّانی:اُخرُج مِن وِلایَةِ اللّهِ و أذنِب ما شِئتَ،وَ الثّالِثُ:اُطلُب مَوضِعا لا یَراکَ اللّهُ و أذنِب ما شِئتَ،وَ الرّابِعُ:إذا جاءَ مَلَکُ المَوتِ لِیَقبِضَ روحَکَ فَادفَعهُ عَن نَفسِکَ وَ أذنِب ما شِئتَ،وَ الخامِسُ:إذا أدخَلَکَ مالِکٌ فِی النّارِ فَلا تَدخُل فِی النّارِ و أذنِب ما شِئتَ. (1)

4/7

آثارُ الذُّنوبِ

691 . الأمالی بإسناده عن الحسین عن علیّ علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَا اختَلَجَ (2)عِرقٌ و لا عَثَرَت قَدَمٌ إلاّ بِما قَدَّمَت أیدیکُم،و ما یَعفُو اللّهُ عز و جل عَنهُ أکثَرُ. (3)

ص:234


1- (1) بحار الأنوار:ج 78 ص 126 ح 7 [1]نقلاً عن جامع الأخبار:ص 359 ح 1001 و [2]فیه«علیّ بن الحسین بن علیّ علیهم السلام».
2- (2) الاختلاجُ:الحرکة و الاضطراب(النهایة:ج 2 ص 60« [3]خلج»).
3- (3) الأمالی للطوسی:ص 570 ح 1180 [4] عن علیّ بن جعفر بن محمّد عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 73 ص 363 ح 94 و [5]راجع:ذکر أخبار أصبهان:ج 2 ص 217 ح 1503. [6]

3/7-چاره گناه

690 . بحار الأنوار: روایت شده است که مردی نزد امام حسین علیه السلام آمد و گفت:من،مردی معصیتکارم و در برابر گناه،شکیبایی ندارم.مرا اندرزی ده.

امام علیه السلام فرمود:«پنج کار را انجام بده و سپس،هر گناهی که خواستی،بکن.نخست،آن که روزیِ خدا را نخور و هر گناهی خواستی،بکن.دوم،از ولایت خدا بیرون برو و هر گناهی خواستی،بکن.سوم،جایی که خدا تو را نبیند،پیدا کن و هر گناهی خواستی،بکن.چهارم،چون فرشته مرگ آمد تا قبضِ روحت کند،او را از خود بران و هر گناهی خواستی،بکن.پنجم،چون مالک(فرشته جهنّم)تو را به دوزخ درآورْد،به آن،وارد مشو و هر گناهی خواستی،بکن».

4/7-آثار گناهان

691 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«رگی نلرزید و گامی نلغزید،جز به سبب رهاوردتان و آنچه خداوند عز و جل]از گناه[عفو می کند،بیشتر است».

ص:235

5/7

أشَدُّ النّاس عذابا

692 . کشف الغمّة عن أبی جعفر محمّد بن علیّ عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :وَجَدتُ فی قائِمِ سَیفِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله صَحیفَةً مَربوطَةً،فیها:أشَدُّ النّاسِ عَذابا القاتِلُ غَیرَ قاتِلِهِ،وَ الضّارِبُ غَیرَ ضارِبِهِ،و مَن جَحَدَ نِعمَةَ مَوالیهِ فَقَد بَرِئَ مِمّا أنزَلَ اللّهُ عز و جل. (1)

6/7

جَزاءُ أصحابِ الکَبائِرِ مِنَ المُوَحِّدینَ

693 . تاریخ بغداد بإسناده عن الحسین علیه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:إنَّ أصحابَ الکَبائِرِ مِن مُوَحِّدِی الاُمَمِ کُلِّهِم؛الَّذین ماتوا عَلی کَبائِرِهِم غَیرَ نادِمینَ و لا تائِبینَ،مَن دَخَلَ النّارَ مِنهُم فِی البابِ الأَوَّلِ مِن جَهَنَّمَ؛لا تَزرَقُّ (2)أعیُنُهُم،و لا تَسوَدُّ وُجوهُهُم،و لا یُقرَنونَ و لا یُغَلَّونَ بِالسَّلاسِلِ،و لا یُجَرَّعونَ الحَمیمَ،و لا یُلبَسونَ القَطِرانَ (3)؛حَرَّمَ اللّهُ أجسادَهُم عَلَی الخُلودِ مِن أجلِ التَّوحیدِ،و صُوَرَهُم عَلَی النّارِ مِن أجلِ السُّجودِ. (4)

7/7

دَورُ المَصائِبِ وَ الأَمراضِ فی کَفّارَةِ الذُّنوبِ

694 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: کانَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام بِالکوفَةِ فِی الجامِعِ،إذ قامَ إلَیهِ رَجُلٌ مِن أهلِ الشّامِ فَسَأَلَهُ عَن مَسائِلَ،فَکانَ فیما سَأَلَهُ أن قالَ لَهُ:

أخبِرنی عَنِ النَّومِ عَلی کَم وَجهٍ هُوَ؟

فَقالَ:النَّومُ عَلی أربَعَةِ أوجُهٍ:الأَنبِیاءُ علیهم السلام تَنامُ عَلی أقفِیَتِهِم مُستَلقینَ،و أعیُنُهُم لا تَنامُ مُتَوَقِّعَةً لِوَحیِ اللّهِ عز و جل،وَ المُؤمِنُ یَنامُ عَلی یَمینِهِ مُستَقبِلَ القِبلَةِ،وَ المُلوکُ و أبناؤُها تَنامُ عَلی شَمائِلِها لِیَستَمرِئوا ما یَأکُلونَ،و إبلیسُ و إخوانُهُ و کُلُّ مَجنونٍ و ذو عاهَةٍ یَنامُ عَلی وَجهِهِ مُنبَطِحا (5). (6)

ص:236


1- (1) کشف الغمّة:ج 2 ص 274؛ [1]الذریّة الطاهرة:ص 109 ح 146،مسند أبی یعلی:ج 1 ص 194 ح 325 نحوه.
2- (2) الزَّرَقُ:العَمَی(تاج العروس:ج 13 ص 190«زرق»).
3- (3) قَطِران:نحاس مذاب(مفردات ألفاظ القرآن:ص 677«قطر»).
4- (4) تاریخ بغداد:ج 6 ص 156 الرقم 3199 [2] عن محمّد بن حمیر عن محمّد بن علیّ عن أبیه علیهما السلام.
5- (5) بَطَحَهُ:ألقاه علی وجهه فانبطح(مجمع البحرین:ج 1 ص 160«بطح»).
6- (6) الخصال:ص 262 ح 140،علل الشرائع:ص 597 ح 44 [3] کلاهما عن عبد اللّه بن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 246 ح 1 [4] عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 10 ص 81 ح 1. [5]

5/7-سخت ترین کیفر

692 . کشف الغمّة از امام باقر،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهم السلام:به قبضه شمشیر پیامبر خدا،نوشته ای بسته شده بود که در آن بود:«سخت ترین کیفر را کُشنده ای دارد که کسی را جز به قصاص،کشته باشد و زننده ای،که کسی را جز به قصاص،زده باشد و البته هر کس،ولی نعمت های خود را ناسپاسی کند،از آنچه خداوند عز و جل نازل کرده است،بیزاری جسته است».

6/7-کیفر موحّدانِ مرتکب گناه کبیره

693 . تاریخ بغداد به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا فرمود:«موحّدانِ مرتکب کبیره همه امّت ها که با گناه کبیره،امّا بدون پشیمانی و توبه می میرند،که از درِ اوّل دوزخ وارد می شوند،چشم هایشان کور نمی شود و صورتشان سیاه نمی گردد و غُل و زنجیر نمی شوند و آب جوشان نمی نوشند و مسِ ذوب شده،نمی پوشند.خدا،پیکرهایشان را به سبب موحّد بودنشان،از ماندگاری همیشه]در دوزخ]و صورت هایشان را به دلیل سجده کردن،از آتش،دور داشته است».

7/7-تأثیر مصیبت و بیماری در پاک شدن گناهان

694 . الخصال به سندش،از امام حسین علیه السلام:علی بن ابی طالب علیه السلام در مسجد جامعِ کوفه بود که مردی شامی به سوی ایشان آمد و سؤال هایی پرسید و از جمله گفت:به من بگو که خواب،چند گونه است؟

امام علیه السلام فرمود:«خواب،چهار گونه است:پیامبران،به پشت می خوابند و چشم هایشان نمی خوابد و منتظر وحی خداوند عز و جل است و مؤمن،بر پهلوی راست و رو به قبله می خوابد و پادشاهان و شاه زادگان،بر پهلوی چپ می خوابند تا آنچه خورده اند،هضم شود و ابلیس و برادرانش و هر دیوانه و بیماری،به رو می خوابد».

ص:237

695 . طبّ الأئمّة بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: عادَ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام سَلمانَ الفارِسِیَّ،فَقالَ:یا أبا عَبدِ اللّهِ،کَیفَ أصبَحتَ مِن عِلَّتِکَ؟

فَقالَ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،أحمَدُ اللّهَ کَثیرا،و أشکو إلَیکَ کَثرَةَ الضَّجَرِ.

قالَ:فَلا تَضجَر یا أبا عَبدِ اللّهِ،فَما مِن أحَدٍ مِن شیعَتِنا یُصیبُهُ وَجَعٌ إلاّ بِذَنبٍ قَد سَبَقَ مِنهُ،و ذلِکَ الوَجَعُ تَطهیرٌ لَهُ.

قالَ سَلمانُ:فَإِن کانَ الأَمرُ عَلی ما ذَکَرتَ و هُوَ کَما ذَکَرتَ فَلَیسَ لَنا فی شَیءٍ مِن ذلِکَ أجرٌ خَلاَ التَّطهیرَ.

قالَ عَلِیٌّ علیه السلام:یا سَلمانُ،إنَّ لَکُمُ الأَجرَ بِالصَّبرِ عَلَیهِ،وَ التَّضَرُّعِ إلَی اللّهِ عَزَّ اسمُهُ وَ الدُّعاءِ لَهُ؛بِهِما یُکتَبُ لَکُمُ الحَسَناتُ،و یُرفَعُ لَکُمُ الدَّرَجاتُ،و أمَّا الوَجَعُ فَهُوَ خاصَّةً تَطهیرٌ و کَفّارَةٌ.

قالَ:فَقَبَّلَ سَلمانُ ما بَینَ عَینَیهِ و بَکی،و قالَ:مَن کانَ یُمَیِّزُ لَنا هذِهِ الأَشیاءَ لَولاکَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ. (1)

ص:238


1- (1) طبّ الأئمّة لابنی بسطام:ص 15 عن محمّد بن سنان عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 81 ص 185 ح 39.

695 . طبّ الأئمّة علیهم السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام از سلمان فارسی عیادت کرد و به او فرمود:«ای ابو عبد اللّه!با بیماری ات،چه کردی؟».

سلمان گفت:ای امیر مؤمنان!خدا را فراوان می ستایم و فراوانیِ بیماری را به تو شِکوه می برم.

امام علیه السلام فرمود:«ای ابو عبد اللّه!ناراحتی مکن.هیچ یک از پیروان ما نیست که دردی به او برسد،جز به سبب گناهی که پیش تر از او سر زده است و این هم،مایه پاک شدن اوست».

سلمان گفت:اگر این گونه است که می گویی که چنین است،پس ما پاداشی از این بیماری ها جز همان پاک شدن نداریم!

علی علیه السلام فرمود:«ای سلمان!شما با صبر بر آن،و نیز با گریه و زاری و دعا به پیشگاه خدای والا نام،پاداش می برید.با این دو(صبر و تضرّع)برایتان پاداش نوشته می شود و درجات شما بالا برده می شود؛امّا خودِ درد،فقط موجب طهارت و پاکی[از گناه]است».

سلمان،میان دو چشم علی علیه السلام را بوسید و گریست و گفت:ای امیر مؤمنان!اگر تو نبودی،چه کسی این چیزها را برایمان مشخّص می کرد؟

ص:239

696 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ عن أمیر المؤمنین علیهما السلام: المَرَضُ لا أجرَ فیهِ،و لکِنَّهُ لا یَدَعُ عَلَی العَبدِ ذَنبا إلاّ حَطَّهُ،و إنَّمَا الأَجرُ فِی القَولِ بِاللِّسانِ وَ العَمَلِ بِالجَوارِحِ،و إنَّ اللّهَ بِکَرَمِهِ و فَضلِهِ یُدخِلُ العَبدَ بِصِدقِ النِّیَّةِ وَ السَّریرَةِ الصّالِحَةِ الجَنَّةَ. (1)

8/7

أعظَمُ المَصائِبِ

697 . الکافی عن عبد اللّه بن الولید الجعفی عن رجل عن أبیه: لَمّا اصیبَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام نَعَی الحَسَنُ إلَی الحُسَینِ علیهما السلام و هُوَ بِالمَدائِنِ،فَلَمّا قَرَأَ الکِتابَ قالَ:یا لَها مِن مُصیبَةٍ ما أعظَمَها،مَعَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ:«مَن اصیبَ مِنکُم بِمُصیبَةٍ فَلیَذکُر مُصابَهُ بی،فَإِنَّهُ لَن یُصابَ بِمُصیبَةٍ أعظَمَ مِنها»،و صَدَقَ صلی الله علیه و آله. (2)

9/7

کَلامُ الإِمامِ عِندَ قَبرِ أخیهِ

698 . عیون الأخبار عن الحسین بن علیّ علیه السلام مِمّا رَثی بِهِ أخاهُ الحَسَنَ علیه السلام عِندَ قَبرِهِ:رَحِمَکَ اللّهُ أبا مُحَمَّدٍ!إن کُنتَ لَتُباصِرُ (3)الحَقَّ مَظانَّهُ،و تُؤثِرُ اللّهَ عِندَ تَداحُضِ (4)الباطِلِ فی

مَواطِنِ التَّقِیَّةِ بِحُسنِ الرَّوِیَّةِ (5)،و تَستَشِفُّ (6)جَلیلَ مَعاظِمِ الدُّنیا بِعَینٍ لَها حاقِرَةٍ،و تُفیضُ عَلَیها یَدا طاهِرَةَ الأَطرافِ،نَقِیَّةَ الأَسِرَّةِ (7)،و تَردَعُ بادِرَةَ غَربِ (8)أعدائِکَ بِأَیسَرِ المَؤونَةِ عَلَیکَ؛و لا غَروَ و أنتَ ابنُ سُلالَةِ النُّبُوَّةِ،و رَضیعُ لِبانِ الحِکمَةِ،فَإِلی رَوحٍ و رَیحانٍ و جَنَّةِ نَعیمٍ.أعظَمَ اللّهُ لَنا و لَکُمُ الأَجرَ عَلَیهِ،و وَهَبَ لَنا و لَکُمُ السَّلوَةَ و حُسنَ الاُسی عَنهُ. (9)

ص:240


1- (1) الأمالی للطوسی:ص 602 ح 1245 [1] عن عبد العظیم بن عبد اللّه الحسنی عن محمّد بن علیّ عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 5 ص 317 ح 15. [2]
2- (2) الکافی:ج 3 ص 220 ح 3، [3]مسکّن الفؤاد:ص 110،مشکاة الأنوار:ص 484 ح 1617، [4]بحار الأنوار:ج 42 ص 247 ح 48. [5]
3- (3) فی تاریخ دمشق:«لَتُناصرُ».
4- (4) فی تاریخ دمشق:«مَداحِض».قال الجوهری:دحَضَت رجلُهُ:زلِقَت.و دَحَضَتْ حُجّتُهُ:بَطلت(الصحاح:ج 3 ص 1075« [6]دحض»).
5- (5) الرَّوِیَّة:التفکُّر فی الأمر(الصحاح:ج 6 ص 2364« [7]روی»).
6- (6) استَشَفَّهُ:رأی ما وراءَه(لسان العرب:ج 9 ص 180« [8]شفف»).
7- (7) الأسرّة:خطوط باطن الکَفّ(لسان العرب:ج 4 ص 359« [9]سرر»)و الکلام علی سبیل الاستعارة.
8- (8) الغَرْبُ:الحِدّة و الشوکة(النهایة:ج 3 ص 351«غرب»).
9- (9) عیون الأخبار لابن قتیبة:ج 2 ص 314، [10]تاریخ دمشق:ج 13 ص 296 عن ابن السمّاک نحوه.

696 . الأمالی،طوسی به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:بیماری،پاداشی ندارد؛امّا هیچ گناهی از بنده را وا نمی گذارد،جز آن که آن را می زداید.البتّه پاداش،فقط در گفتن با زبان و عمل با اعضاست و خداوند،با کَرَم و فضل خویش،بنده را به دلیل درستیِ نیّت و باطن شایسته اش به بهشت درمی آورد.

8/7-بزرگ ترین مصیبت

697 . الکافی به نقل از عبد اللّه بن ولید جُعفی،از مردی،از پدرش:چون امیرمؤمنان،شهید شد،امام حسن علیه السلام خبرِ مصیبت را برای امام حسین علیه السلام که در مدائن بود،فرستاد.امام حسین علیه السلام چون نامه را خواند،فرمود:«وای!چه مصیبت بزرگی،هر چند پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:"هر کس از شما به مصیبتی گرفتار آمد،مصیبتِ از دست دادن مرا به یاد آورد که مصیبتی از آن بزرگ تر به او نمی رسد"!درود خدا بر او باد که راست گفت».

9/7-سخن امام در کنار قبر برادر

698 . عیون الأخبار از امام حسین علیه السلام(در مرثیه ای که کنار قبر برادرش امام حسن علیه السلام خواند):ای ابو محمّد!خدایت رحمت کند.حق را در هرجا که گمان وجودش می رفت،می پاییدی و هنگامی که باطل،در هنگامه های تقیّه،فرود

می آمد،با خوش فکری تمام،خدا را مقدّم می داشتی و با چشمی تیزبین،امور بزرگ و نهان دنیا را می دیدی و دستی پاک و بی هیچ آلودگی را بر آن می گشودی و با کمترین هزینه ای،زبانِ تیز دشمنانت را باز می داشتی.چگونه چنین نباشد،که تو پسری از تبارِ نبوّت و شیرخوار حکمتی و به سوی رحمت و خوش بویی و بهشتی پُرنعمت،روانی؟خداوند،پاداش ما و شما را بر این مصیبت،بزرگ بدارد و به ما و شما،تسلیت و سوگواری شایسته عطا کند.

ص:241

10/7

المُصابُ مَن حُرِمَ الثَّوابَ

699 . المعجم الکبیر بإسناده عن علیّ بن حسین علیه السلام: سَمِعتُ أبی علیه السلام یَقولُ:لَمّا کانَ قَبلَ وَفاةِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِثَلاثَةِ أیّامٍ،هَبَطَ عَلَیهِ جِبریلُ علیه السلام،فَقالَ:یا مُحَمَّدُ،إنَّ اللّهَ عز و جل أرسَلَنی إلَیکَ إکراما لَکَ،و تَفضیلاً لَکَ،و خاصَّةً لَکَ،أسأَلُکَ عَمّا هُوَ أعلَمُ بِهِ مِنکَ،یَقولُ:کَیفَ تَجِدُکَ؟

فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله:أجِدُنی یا جِبریلُ مَغموما،و أجِدُنی یا جِبریلُ مَکروبا.

قالَ:فَلَمّا کانَ الیَومُ الثّالِثُ هَبَطَ جِبریلُ علیه السلام،و هَبَطَ مَلَکُ المَوتِ علیه السلام،و هَبَطَ مَعَهُما مَلَکٌ فِی الهَواءِ یُقالُ لَهُ إسماعیلُ عَلی سَبعینَ ألفَ مَلَکٍ،لَیسَ فیهِم مَلَکٌ إلاّ عَلی سَبعینَ ألفَ مَلَکٍ،یُشَیِّعُهُم جِبریلُ علیه السلام،فَقالَ:یا مُحَمَّدُ،إنَّ اللّهَ عز و جل أرسَلَنی إلَیکَ إکراما

لَکَ،و تَفضیلاً لَکَ و خاصّةً لَکَ،أسأَلُکَ عَمّا هُوَ أعلَمُ بِهِ مِنکَ،یَقولُ:کَیفَ تَجِدُکَ؟

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:أجِدُنی یا جِبریلُ مَغموما،و أجِدُنی یا جِبریلُ مَکروبا.قالَ:فَاستَأذَنَ مَلَکُ المَوتِ عَلَی البابِ،فَقالَ جِبریلُ علیه السلام:یا مُحَمَّدُ هذا مَلَکُ المَوتِ یَستَأذِنُ عَلَیکَ،مَا استَأذَنَ عَلی آدَمِیٍّ قَبلَکَ،و لا یَستَأذِنُ عَلی آدَمِیٍّ بَعدَکَ.

فَقالَ:ایذَن لَهُ.فَأَذِنَ لَهُ جِبریلُ علیه السلام.

فَأَقبَلَ حَتّی وَقَفَ بَینَ یَدَیهِ،فَقالَ:یا مُحَمَّدُ،إنَّ اللّهَ عز و جل أرسَلَنی إلَیکَ و أمَرَنی أن اطیعَکَ فیما أمَرتَنی بِهِ،إن أمَرتَنی أن أقبِضَ نَفسَکَ قَبَضتُها،و إن کَرِهتَ تَرَکتُها.

فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:أ تَفعَلُ یا مَلَکَ المَوتِ؟

قالَ:نَعَم،و بِذلِکَ امِرتُ؛أن اطیعَکَ فیما أمَرتَنی بِهِ.

فَقالَ لَهُ جِبریلُ علیه السلام:إنَّ اللّهَ عز و جل قَدِ اشتاقَ إلی لِقائِکَ.

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:اِمضِ لِما امِرتَ بِهِ.

فَقالَ لَهُ جِبریلُ علیه السلام:هذا آخِرُ وَطأَتِیَ الأَرضَ،إنَّما کُنتَ حاجَتی فِی الدُّنیا.

فَلَمّا تُوُفِّیَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و جاءَتِ التَّعزِیَةُ،جاءَ آتٍ یَسمَعونَ حِسَّهُ و لا یَرَونَ شَخصَهُ،فَقالَ:السَّلامُ عَلَیکُم و رَحمَةُ اللّهِ و بَرَکاتُهُ «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» 1 ،إنَّ فِی اللّهِ عَزاءً مِن کُلِّ مُصیبَةٍ،و خَلَفا مِن کُلِّ هالِکٍ،و دَرَکا مِن کُلِّ ما فاتَ،فَبِاللّه فَثِقوا،و إیّاهُ فَارجوا،فَإِنَّ المُصابَ مَن حُرِمَ الثَّوابَ،وَ السَّلامُ عَلَیکُم و رَحمَةُ اللّهِ. (1)

ص:242


1- (2) المعجم الکبیر:ج 3 ص 129 الرقم 2890؛ [1]الأمالی للصدوق:ص 348 ح 421 [2] کلاهما عن عبد اللّه بن میمون عن الإمام الصادق عن أبیه علیهما السلام،روضة الواعظین:ص 82 [3] کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 22 ص 504 ح 4. [4]

10/7-مصیبت دیده آن است که از پاداش،محروم مانَد

699 . المعجم الکبیر به سندش،از امام زین العابدین علیه السلام:شنیدم که پدرم می فرماید:سه روز پیش از وفات پیامبر خدا بود که جبرئیل علیه السلام بر او فرود آمد و گفت:ای محمّد!خداوند عز و جل مرا از سرِ اکرام و احترام به تو و فقط برای تو فرستاده،تا چیزی را از تو بپرسم که خود از تو به آن،آگاه تر است.می فرماید:خود را چگونه می بینی؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«ای جبرئیل!خود را اندوهگین می بینم.ای جبرئیل!خود را غصّه دار می بینم».

چون سه روز گذشت،جبرئیل علیه السلام و فرشته مرگ،فرود آمدند و فرشته ای در هوا به نام اسماعیل که سرکرده هفتاد هزار فرشته بود و هر یک از آنان،خود،سرکرده هفتاد هزار فرشته بودند نیز با آن دو فرود آمد.جبرئیل علیه السلام آنها را بدرقه می کرد.پس گفت:ای محمّد!خداوند عز و جل،مرا از سرِ اکرام و احترام به تو و فقط برای تو فرستاده است تا چیزی را از تو بپرسم که خود از تو به آن،آگاه تر

است.می فرماید:«خود را چگونه می بینی؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«ای جبرئیل!خود را اندوهگین می بینم.ای جبرئیل!خود را غصّه دار می بینم.

فرشته مرگ بر درگاه[ایستاد و]اجازه خواست و جبرئیل علیه السلام گفت:ای محمّد!این،فرشته مرگ است که از تو اجازه ورود می خواهد.او از هیچ انسانی پیش از تو اجازه نخواسته است و پس از تو نیز از هیچ انسانی اجازه نخواهد گرفت.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«به او اجازه بده».

جبرئیل علیه السلام به او اجازه داد.فرشته مرگ،جلو آمد تا پیشِ روی پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاد و گفت:ای محمّد!خداوند عز و جل مرا به سوی تو فرستاده و به من فرمان داده است که تو را در آنچه فرمانم می دهی،اطاعت کنم.اگر فرمانم می دهی که جانت را بگیرم،می گیرم و اگر ناخوش داری،رهایت می کنم.

پیامبر خدا به او فرمود:«ای فرشته مرگ!آیا چنین می کنی؟».

گفت:آری.این گونه فرمان یافته ام که آنچه می فرمایی،اطاعت کنم.

جبرئیل علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت:خداوند،مشتاق دیدار توست.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«به هر چه مأموری،انجام بده».

جبرئیل علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت:این،آخرین فرود من به زمین است.کار من در زمین با تو بود.

چون پیامبر خدا وفات کرد و وقت تعزیت فرا رسید،فردی که صدایش را می شنیدند،ولی خودش را نمی دیدند،آمد و چنین گفت:سلام و رحمت و برکات خدا بر شما باد!«هر جانی،مرگ را می چشد».خدا را برای هر مصیبتی،تسلیتی است و برای هر درگذشته ای،جانشینی و برای هر از دست رفته ای،تدارکی.پس به خدا اعتماد کنید و به امید او باشید که مصیبت دیده[ی واقعی]،کسی است که از پاداش،محروم ماند؛و سلام و رحمت خداوند بر شما باد!

ص:243

ص:244

ص:245

11/7

ثَوابُ زِیارَةِ قُبورِ أهلِ البَیتِ

700 . تهذیب الأحکام عن علیّ بن شعیب عن الإمام الصادق علیه السلام: بَینَا الحُسَینُ علیه السلام قاعِدٌ فی حِجرِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ذاتَ یَومٍ إذ رَفَعَ رَأسَهُ إلَیهِ فَقالَ:یا أبَه،قالَ:لَبَّیکَ یا بُنَیَّ!قالَ:ما لِمَن أتاکَ بَعدَ وَفاتِکَ زائِرا لا یُریدُ إلاّ زِیارَتَکَ؟قالَ:یا بُنَیَّ،مَن أتانی بَعدَ وَفاتی زائِرا لا یُریدُ إلاّ زِیارَتی فَلَهُ الجَنَّةُ. (1)

701 . الکافی عن أبی شِهاب: قالَ الحُسَینُ علیه السلام لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا أبَتاه،ما لِمَن زارَکَ؟فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا بُنَیَّ،مَن زارَنی حَیّا أو مَیِّتا،أو زارَ أباکَ،أو زارَ أخاکَ،أو زارَکَ؛کانَ حَقّا عَلَیَّ أن أزورَهُ یَومَ القِیامَةِ،و اخَلِّصَهُ مِن ذُنوبِهِ (2).

702 . الأمالی عن محمّد بن مسلم عن الإمام الصادق علیه السلام: إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیهما السلام عِندَ رَبِّهِ عز و جل یَنظُرُ إلی مَوضِعِ مُعَسکَرِهِ و مَن حَلَّهُ مِنَ الشُّهَداءِ مَعَهُ،و یَنظُرُ إلی زُوّارِهِ،و هُوَ أعرَفُ بِحالِهِم و بِأَسمائِهِم و أسماءِ آبائِهِم و بِدَرَجاتِهِم و مَنزِلَتِهِم عِندَ اللّهِ عز و جل مِن أحَدِکُم بِوُلدِهِ،و إنَّهُ لَیَری مَن یَبکیهِ فَیَستَغفِرُ لَهُ و یَسأَلُ آباءَهُ علیهم السلام أن یَستَغفِروا لَهُ،و یَقولُ:لَو یَعلَمُ زائِری ما أعَدَّ اللّهُ لَهُ لَکانَ فَرَحُهُ أکثَرَ مِن جَزَعِهِ.و إنّ زائِرَهُ لَیَنقَلِبُ و ما عَلَیهِ مِن ذَنبٍ. (3)

ص:246


1- (1) تهذیب الأحکام:ج 6 ص 21 ح 48 و ص 20 ح 44 عن عبد اللّه بن سنان نحوه و فیه«الحسن»بدل«الحسین».
2- (2) الکافی:ج 4 ص 548 ح 4،کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 2 [1] ص 577 ح 3159،تهذیب الأحکام:ج 6 ص 4 ح 7 عن المعلّی بن شهاب،ثواب الأعمال:ص 108 ح 2 عن علاء بن المسیّب عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله،کامل الزیارات:ص 47 ح 23 [2] عن المعلّی بن أبی شهاب عن الإمام الصادق علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله،بحار الأنوار:ج 100 ص 141 ح 15،و [3]فی علل الشرائع:ص 460 ح 5 و [4]الأمالی للصدوق:ص 114 ح 94 [5] عن الإمام الحسن علیه السلام.
3- (3) الأمالی للطوسی:ص 55 ح 74، [6]بشارة المصطفی:ص 78، [7]بحار الأنوار:ج 44 ص 281 ح13. [8]

11/7-ثواب زیارت قبور اهل بیت

700 . تهذیب الأحکام به نقل از علی بن شعیب،از امام صادق علیه السلام:روزی امام حسین علیه السلام در دامن پیامبر خدا نشسته بود.سرش را به سوی ایشان کرد و گفت:ای پدر!

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«بله،پسرکم!».

گفت:برای کسی که پس از وفات شما به زیارتتان بیاید،بی آن که قصد چیز دیگری داشته باشد،چه چیزی(پاداشی)هست؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«پسرکم!هر کس پس از وفاتم به قصد زیارت من،نه کار دیگری،نزد من بیاید،برایش بهشت است».

701 . الکافی به نقل از ابو شهاب:امام حسین علیه السلام به پیامبر خدا گفت:ای پدر!چه چیزی است برای کسی که تو را زیارت کند؟

پیامبر خدا فرمود:«پسر عزیزم!هر کس مرا زنده یا مرده،زیارت کند،یا پدرت را،یا برادرت و یا خودت را زیارت کند،بر من است که او را روز قیامت،دیدار کنم و از گناهانش بِرَهانم».

702 . الأمالی،طوسی به نقل از محمّد بن مسلم،از امام صادق علیه السلام:امام حسین علیه السلام نزد پروردگارش است و به لشکرگاه خویش و آنان که با او شهید شدند،می نگرد،و نیز به زائران خود که به حال و نام و پدران و درجات و منزلتشان نزد خداوند عز و جل آگاه تر از هر یک از شما به فرزندِ خویش است.بی گمان،امام،هر که را بر او می گرید،می بیند و برایش آمرزش می طلبد و از پدرانش می خواهد که برای آن شخص،آمرزش بطلبند و می فرماید:«اگر زائر من،می دانست که خدا چه چیزهایی برایش آماده کرده است،شادی اش از بی تابی اش بیشتر می شد»و بی تردید،زائر او پاک از گناه،باز می گردد.

ص:247

12/7

اغتِنامُ العُمُرِ

703 . إرشاد القلوب عن الإمام الحسین علیه السلام: یَا ابنَ آدَمَ،إنَّما أنتَ أیّامٌ،کُلَّما مَضی یَومٌ ذَهَبَ بَعضُکَ. (1)

13/7

اعتِذارُ اللّهِ مِنَ الفُقَراءِ

704 . الفردوس عن الحسین بن علیّ علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: اتَّخِذوا عِندَ الفُقَراءِ الأَیادِیَ،فَإِنَّ لَهُم دَولَةً،إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ یُنادی مُنادٍ:«سیروا إلَی الفُقَراءِ»،فَیَعتَذِرُ إلَیهِم کَما یَعتَذِرُ أحَدُکُم إلی أخیهِ الَّذینَ (2)فِی الدُّنیا. (3)

14/7

ذِکرُ الخائِفِ

705 . الإرشاد فی ذِکرِ خُروجِ الحُسَینِ علیه السلام مِنَ المَدینَةِ إلی مَکَّةَ:سارَ الحُسَینُ علیه السلام إلی مَکَّةَ و هُوَ یَقرَأُ: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ» 4... و لَمّا دَخَلَ الحُسَینُ علیه السلام مَکَّةَ،کانَ دُخولُهُ إلَیها لَیلَةَ الجُمُعَةِ لِثَلاثٍ مَضَینَ مِن شَعبانَ،دَخَلَها و هُوَ یَقرَأُ: «وَ لَمّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسی رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیلِ» 5 ،ثُمَّ نَزَلَها و أقبَلَ

أهلُها یَختَلِفونَ (4)إلَیهِ. (5)

ص:248


1- (1) إرشاد القلوب:ص 40،و [1]فی تنبیه الخواطر:ج 1 ص 78 [2] عن الإمام الحسن علیه السلام نحوه.
2- (2) فی فردوس الأخبار:ج 1 ص 117 ح 260«الذنب»بدل«الذین».
3- (3) الفردوس:ج 1 ص 83 ح 261.
4- (6) هو یختلفُ إلی فلان:یتردّد(تاج العروس:ج 12 ص 201« [3]خلف»).
5- (7) الإرشاد:ج 2 ص 35، [4]روضة الواعظین:ص 190، [5]إعلام الوری:ج 1 ص 435 [6] کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 332. [7]

12/7-غنیمت شمردن عمر

703 . إرشاد القلوب از امام حسین علیه السلام:ای زاده آدم!تو همین روزهایی.هر روزی که برود،بخشی از تو می رود.

13/7-عذرخواهیِ خدا از فقیران

704 . الفردوس از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:پیش فقیران برای خود،ذخیره ای بیندوزید که آنان،دولتی دارند.روز قیامت که می شود،مُنادی ندا می دهد که:«به سوی فقیران حرکت کنید»،که خداوند،وساطت آنها را می پذیرد،همان گونه که در دنیا،یکی از شما عذرخواهی برادرش را می پذیرد.

14/7-ذکر بیمناک

705 . الإرشاد در یادکرد خروج امام حسین علیه السلام از مدینه به سوی مکّه:امام حسین علیه السلام به سوی مکّه حرکت کرد،در حالی که قرائت می نمود:««پس،از آن[شهر]،بیمناک و مراقب،خارج شد و گفت:پروردگارِ من!مرا از گروه ستمکاران برهان»» (1)....

چون امام حسین علیه السلام به مکّه در آمد،شب جمعه بود و سه روز از شعبان گذشته بود.وارد آن شد و قرائت کرد:««و چون رو به سوی مَدیَن کرد،گفت:شاید

پروردگارم مرا به راه راست،هدایت کند»» (2).

سپس در مکّه فرود آمد و اهل آنجا به خانه اش رفت و آمد می کردند.

ص:249


1- (1) این آیه،اشاره به حالت موسی علیه السلام به هنگام خروج از مصر است.
2- (2) این آیه،اشاره است به جریان ورود موسی علیه السلام به مَدیَن،محلّ زندگی شعیب علیه السلام.

15/7

الاِستدِراجُ

706 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: اللّهُمَّ لا تَستَدرِجنی بِالإِحسانِ،و لا تُؤَدِّبنی بِالبَلاءِ. (1)

707 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: الاِستِدراجُ مِنَ اللّهِ سُبحانَهُ لِعَبدِهِ:أن یُسبِغَ عَلَیهِ النِّعَمَ و یَسلُبَهُ الشُّکرَ. (2)

16/7

السَّعیدُ حَقّا

708 . کتاب من لا یحضره الفقیه بإسناده عن علیّ بن الحسین عن أبیه علیهما السلام: بَینا أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام ذاتَ یَومٍ جالِسٌ مَعَ أصحابِهِ یُعَبِّئُهُم لِلحَربِ،إذا أتاهُ شَیخٌ عَلَیهِ شَحبَةُ (3)السَّفَرِ،فَقالَ:أینَ أمیرُ المُؤمِنینَ؟فَقیلَ:هُوَ ذا،فَسَلَّمَ عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:

یا أمیرَ المُؤمِنینَ،إنّی أتَیتُکَ مِن ناحِیَةِ الشّامِ،و أنَا شَیخٌ کَبیرٌ قَد سَمِعتُ فیکَ مِنَ الفَضلِ ما لا احصی،و انّی أظُنُّکَ سَتُغتالُ،فَعَلِّمنی مِمّا عَلَّمَکَ اللّهُ.

قالَ:نَعَم یا شَیخُ:مَنِ اعتَدَلَ یَوماهُ فَهُوَ مَغبونٌ،و مَن کانَتِ الدُّنیا هِمَّتَهُ اشتَدَّت

حَسرَتُهُ عِندَ فِراقِها،و مَن کانَ غَدُهُ شَرَّ یَومَیهِ فَهُوَ مَحرومٌ،و مَن لَم یُبالِ بِما رُزِئَ (4)مِن آخِرَتِهِ إذا سَلِمَت لَهُ دُنیاهُ فَهُوَ هالِکٌ،و مَن لَم یَتَعاهَدِ النَّقصَ مِن نَفسِهِ غَلَبَ عَلَیهِ الهَوی،و مَن کانَ فی نَقصٍ فَالمَوتُ خَیرٌ لَهُ.

یا شَیخُ،ارضَ لِلنّاسِ ما تَرضی لِنَفسِکَ،وَ ائتِ إلَی النّاسِ ما تُحِبُّ أن یُؤتی إلَیکَ.

ثُمَّ أقبَلَ عَلی أصحابِهِ فَقالَ:أیُّهَا النّاسُ!

أما تَرَونَ إلی أهلِ الدُّنیا یُمسونَ و یُصبِحونَ عَلی أحوالٍ شَتّی؛فَبَینَ صَریعٍ یَتَلَوّی،و بَینَ عائِدٍ و مَعودٍ،و آخَرَ بِنَفسِهِ یَجودُ،و آخَرَ لا یُرجی،و آخَرَ مُسَجّیً،و طالِبِ الدُّنیا وَ المَوتُ یَطلُبُهُ،و غافِلٍ و لَیسَ بِمَغفولٍ عَنهُ،و عَلی أثَرِ الماضی یَصیرُ الباقی.

فَقالَ لَهُ زَیدُ بنُ صوحانَ العَبدِیُّ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،أیُّ سُلطانٍ أغلَبُ و أقوی؟

قالَ:الهَوی.

قالَ:فَأَیُّ ذُلٍّ أذَلُّ؟

قالَ:الحِرصُ عَلَی الدُّنیا.

قالَ:فَأَیُّ فَقرٍ أشَدُّ؟

قالَ:الکُفرُ بَعدَ الإِیمانِ.

قالَ:فَأَیُّ دَعوَةٍ أضَلُّ؟

قالَ:الدّاعی بِما لا یَکونُ.

قالَ:فَأَیُّ عَمَلٍ أفضَلُ؟

قالَ:التَّقوی.

قالَ:فَأَیُّ عَمَلٍ أنجَحُ؟

قالَ:طَلَبُ ما عِندَ اللّهِ عز و جل.

قالَ:فَأَیُّ صاحِبٍ لَکَ شَرٌّ؟

قالَ:المُزَیِّنُ لَکَ مَعصِیَةَ اللّهِ عز و جل.

قالَ:فَأَیُّ الخَلقِ أشقی؟

قالَ:مَن باعَ دینَهُ بِدُنیا غَیرِهِ.

قالَ:فَأَیُّ الخَلقِ أقوی؟

قالَ:الحَلیمُ.

قالَ:فَأَیُّ الخَلقِ أشَحُّ؟

قالَ:مَن أخَذَ المالَ مِن غَیرِ حِلِّهِ،فَجَعَلَهُ فی غَیرِ حَقِّهِ.

قالَ:فَأَیُّ النّاسِ أکیَسُ؟

قالَ:مَن أبصَرَ رُشدَهُ مِن غَیِّهِ،فَمالَ إلی رُشدِهِ.

قالَ:فَمَن أحلَمُ النّاسِ؟

قالَ:الَّذی لا یَغضَبُ.

قالَ:فَأَیُّ النّاسِ أثبَتُ رَأیا؟

قالَ:مَن لَم یَغُرَّهُ النّاسُ مِن نَفسِهِ،و مَن لَم تَغُرَّهُ الدُّنیا بِتَشَوُّفِها (5).

قالَ:فَأَیُّ النّاسِ أحمَقُ؟

قالَ:المُغتَرُّ بِالدُّنیا و هُوَ یَری ما فیها مِن تَقَلُّبِ أحوالِها.

قالَ:فَأَیُّ النّاسِ أشَدُّ حَسرَةً؟

قالَ:الَّذی حُرِمَ الدُّنیا وَ الآخِرَةَ،ذلِکَ هُوَ الخُسرانُ المُبینُ.

قالَ:فَأَیُّ الخَلقِ أعمی؟

قالَ:الَّذی عَمِلَ لِغَیرِ اللّهِ،یَطلُبُ بِعَمَلِهِ الثَّوابَ مِن عِندِ اللّهِ عز و جل.

قالَ:فَأَیُّ القُنوعِ أفضَلُ؟

قالَ:القانِعُ بِما أعطاهُ اللّهُ عز و جل.

قالَ:فَأَیُّ المَصائِبِ أشَدُّ؟

قالَ:المُصیبَةُ بِالدّینِ.

قالَ:فَأَیُّ الأَعمالِ أحَبُّ إلَی اللّهِ عز و جل؟

قالَ:اِنتِظارُ الفَرَجِ.

قالَ:فَأَیُّ النّاسِ خَیرٌ عِندَ اللّهِ؟

قالَ:أخوَفُهُم للّهِ ِ،و أعمَلُهُم بِالتَّقوی،و أزهَدُهُم فِی الدُّنیا.

قالَ:فَأَیُّ الکَلامِ أفضَلُ عِندَ اللّهِ عز و جل؟

قالَ:کَثرَةُ ذِکرِهِ،وَ التَّضَرُّعُ إلَیهِ بِالدُّعاءِ.

قالَ:فَأَیُّ القَولِ أصدَقُ؟

قالَ:شَهادَةُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهُ.

قالَ:فَأَیُّ الأَعمالِ أعظَمُ عِندَ اللّهِ عز و جل؟

قالَ:التَّسلیمُ وَ الوَرَعُ.

قالَ:فَأَیُّ النّاسِ أصدَقُ؟

قالَ:مَن صَدَقَ فِی المَواطِنِ.

ثُمَّ أقبَلَ علیه السلام عَلَی الشَّیخِ فَقالَ:یا شَیخُ،إنَّ اللّهَ عز و جل خَلَقَ خَلقا ضَیَّقَ الدُّنیا عَلَیهِم نَظَرا لَهُم،فَزَهَّدَهُم فیها و فی حُطامِها،فَرَغِبوا فی دارِ السَّلامِ الَّتی دَعاهُم إلَیها،و صَبَروا عَلی ضیقِ المَعیشَةِ،و صَبَروا عَلَی المَکروهِ،وَ اشتاقوا إلی ما عِندَ اللّهِ عز و جل مِنَ الکَرامَةِ،فَبَذَلوا أنفُسَهُمُ ابتِغاءَ رِضوانِ اللّهِ،و کانَت خاتِمَةُ أعمالِهِمُ الشَّهادَةَ،فَلَقُوا اللّهَ عز و جل و هُوَ عَنهُم راضٍ،و عَلِموا أنَّ المَوتَ سَبیلُ مَن مَضی و مَن بَقِیَ،فَتَزَوَّدوا لاِخِرَتِهِم غَیرَ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ،و لَبِسُوا الخَشِنَ،و صَبَروا عَلَی البَلوی،و قَدَّمُوا الفَضلَ،و أحَبّوا فِی اللّهِ و أبغَضوا فِی اللّهِ عز و جل،اُولئِکَ المَصابیحُ و أهلُ النَّعیمِ فِی الآخِرَةِ،وَ السَّلامُ.

قالَ الشَّیخُ:فَأَینَ أذهَبُ و أدَعُ الجَنَّةَ،و أنَا أراها و أری أهلَها مَعَکَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ؟!جَهِّزنی بِقُوَّةٍ أتَقَوّی بِها عَلی عَدُوِّکَ.

فَأَعطاهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام سِلاحا و حَمَلَهُ،و کانَ فِی الحَربِ بَینَ یَدَی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام یَضرِبُ قُدُما،و أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام یَعجَبُ مِمّا یَصنَعُ،فَلَمَّا اشتَدَّ الحَربُ أقدَمَ فَرَسَهُ حَتّی قُتِلَ رَحمَةُ اللّهِ عَلَیهِ و أتبَعَهُ رَجُلٌ مِن أصحابِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام فَوَجَدَهُ صَریعا،و وَجَدَ دابَّتَهُ و وَجَدَ سَیفَهُ فی ذِراعِهِ،فَلَمَّا انقَضَتِ الحَربُ أتی أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام بِدابَّتِهِ و سِلاحِهِ و صَلّی عَلَیهِ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام،و قالَ:

هذا وَ اللّهِ السَّعیدُ حَقّا،فَتَرَحَّموا عَلی أخیکُم. (6)

ص:250


1- (1) نزهة الناظر:ص 83 ح 10،الدرّة الباهرة:ص 24،کشف الغمّة:ج 2 ص 243، [1]بحار الأنوار:ج 78 ص 127 ح 9. [2]
2- (2) تحف العقول:ص 246،بحار الأنوار:ج 78 ص 117 ح 7. [3]
3- (3) الشَّاحِبُ:المتغیّر اللّون و الجسم من سفرٍ أو مرضٍ(النهایة:ج 2 ص 448« [4]شحب»).
4- (4) الرُّزءُ:المصیبة،رزَأَتْهُ رزیئة:أی أصابته مصیبة(الصحاح:ج 1 ص 53« [5]رزأ»).
5- (5) تشوَّف فلان لکذا:طمح بصره إلیه،ثمّ استعمل فی تعلّق الآمال و التطلّب(المصباح المنیر:ص 327« [6]تشوّف»).
6- (6) کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 381 ح 5833،معانی الأخبار:ص 198 ح 4 کلاهما عن عبد اللّه بن بکر المرادی عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 77 ص 376 ح 1،و [7]فی الأمالی للطوسی:ص 435 ح 974 و [8]الأمالی للصدوق:ص 477 ح 644 [9] عن عبد اللّه بن بکر المرادی عن موسی بن جعفر عن أبیه عن جدّه عن علیّ بن الحسین علیهم السلام.

15/7-استدراج

706 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:خدایا!مرا با احسان،به تدریج،گرفتار[بدفرجامی]مساز و با بلا،تأدیبم مکن.

707 . تُحَفُ العُقول از امام حسین علیه السلام:استدراج خدای سبحان برای بنده اش،یعنی سرازیر کردن نعمت بر او و سلب سپاس گزاری از وی.

16/7-سعادتمند حقیقی

708 . کتاب من لا یحضره الفقیه به سندش،از امام زین العابدین،از امام حسین علیهما السلام:روزی امیر مؤمنان با یارانش نشسته بود و آنان را برای جنگ آماده می کرد.پیرمردی که گَرد سفر بر او نشسته بود،بر ایشان درآمد و گفت:امیر مؤمنان کجاست؟

گفته شد:این جاست.

بر وی سلام داد و سپس گفت:ای امیر مؤمنان!من از شام به سوی تو آمده ام.پیرمردی کهن سال هستم که از فضیلت تو،بی شمار شنیده ام و گمان می بَرَم که به زودی ترور شوی.پس،از آنچه خدایت آموخته است،به من بیاموز.

فرمود:«باشد،ای شیخ!هر کس دو روزش برابر باشد،مغبون است و هر

کس همّتش دنیا باشد،حسرتش به گاه جدایی از آن،بسیار است و هر کس فردایش بدتر از امروزش باشد،ناکام است و آن که چون دنیایش به سلامت است،از خرابی آخرتش باکی نداشته باشد،هلاک است و هر کس مراقب کاستی خود نباشد،مغلوب هوای نفس می گردد و هر کس رو به کاستی دارد،مرگ برایش بهتر است.

ای شیخ!برای مردم،آن بپسند که برای خود می پسندی و با مردم،آن گونه رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند».

سپس به یارانش رو کرد و فرمود:«ای مردم!آیا به اهل دنیا نمی نگرید که در حالت های گوناگون،صبح و شام می کنند:افتاده ای که به خود می پیچد،و عیادت کننده و عیادت شونده،و دیگری که در حالِ جان دادن است،و کسی که به او امیدی نیست،و آن یکی که مُرده است،و طالب دنیا که مرگ به دنبال اوست،و غافلی که[خدا]از او غافل نیست،و این که ماندگان،در پیِ رفتگان اند؟!».

زید بن صوحان عبدی به امام علیه السلام گفت:ای امیر مؤمنان!کدام قدرتمند،چیره تر و نیرومندتر است؟

فرمود:«هوای نفس».

گفت:کدام خواری،خوارتر است؟

فرمود:«حرص داشتن به دنیا».

گفت:کدام فقر،سخت تر است؟

فرمود:«کافر شدن پس از ایمان داشتن».

گفت:کدام دعوت،گم راه کننده تر است؟

فرمود:«دعوت به چیزِ نشدنی».

گفت:کدام کار،برتر است؟

فرمود:«تقوا».

گفت:کدام عمل،کامیاب تر است؟

فرمود:«طلبیدن آنچه نزد خدای عز و جل است».

گفت:کدام همراهت بدتر است؟

فرمود:«آن که نافرمانی از خدا را برایت می آراید».

گفت:بدبخت ترینِ مردم کیست؟

فرمود:«آن که دینش را به دنیای دیگری بفروشد».

گفت:نیرومندترینِ مردم کیست؟

فرمود:«بردبار».

گفت:بخیل ترین و حریص ترینِ مردم کیست؟

فرمود:«آن که مال را از راه ناروایش به چنگ آورد و در راه ناروایش خرج کند».

گفت:زیرک ترینِ مردم کیست؟

فرمود:«آن که راه هدایتش را از بیراهه تشخیص دهد و به سوی هدایتش برود».

گفت:بردبارترینِ مردم کیست؟

فرمود:«کسی که خشمگین نمی شود».

گفت:استوار اندیش ترینِ مردم کیست؟

فرمود:«کسی که مردم،او را فریفته خودش نکنند و دنیا،شیفته آمال و آرزوهایش نکند».

گفت:احمق ترینِ مردم کیست؟

فرمود:«فریفته دنیا با همه دگرگونی هایی که در آن می بیند».

گفت:حسرتمندترینِ مردم کیست؟

فرمود:«آن که از دنیا و آخرت محروم مانده،که این،خسارتی آشکار است».

گفت:کورترینِ مردم کیست؟

فرمود:«آن که برای غیر خدا کار کند؛ولی پاداش کارش را از خداوند عز و جل بخواهد».

گفت:کدام قناعت،برتر است؟

فرمود:«قناعت به هر چه خدای عز و جل عطا کرده است».

گفت:کدام مصیبت،سخت تر است؟

فرمود:«مصیبت دینی».

گفت:محبوب ترین عمل نزد خدای عز و جل چیست؟

فرمود:«انتظار فرج».

گفت:کدام مردم نزد خدا بهترند؟

فرمود:«بیمناک ترینِ آنها از خدا و عمل کننده ترینِ آنها به تقوا و بی رغبت ترین آنها به دنیا».

گفت:کدام سخن در نزد خدا برتر است؟

فرمود:«فراوانی ذکر او و زاری به درگاهش با دعا».

گفت:راست ترین سخن،کدام است؟

فرمود:«گواهی به یکتایی خدا».

گفت:کدام عمل نزد خدای عز و جل بزرگ تر است؟

فرمود:«تسلیم و پارسایی».

گفت:پایدارترینِ مردم کیست؟

فرمود:«آن که در میدان های سخت،پایداری کند».

سپس به پیرمرد رو کرد و فرمود:«ای پیرمرد!خداوند عز و جل مردمی را آفرید و از سرِ عنایت،دنیا را بر آنان تنگ گرفت و آنان را به آن و به خار و خاشاکش بی رغبت کرد.از این رو،به سرای سلامت که به آن دعوتشان کرده علاقه مند شدند و بر تنگی زندگی،صبر نمودند و بر ناخوشی،شکیب و به سوی کرامت الهی،شوق ورزیدند.پس جان هایشان را در طلب خشنودی خدا بذل نمودند و فرجامِ کارشان شهادت گشت و خدای عز و جل را خشنود از خویش،دیدار کردند و دانستند که مرگ،راهِ رفتگان و ماندگان است.پس برای آخرتشان چیزی غیر از زر و سیم،توشه کردند و زِبْر پوشیدند و بر بلا،شکیبایی کردند و زیادی[اموال]را پیش فرستادند و برای خدا،دوستی و دشمنی ورزیدند.اینان،چراغ هدایت اند و در آخرت،صاحب نعمت.و السلام!».

پیرمرد گفت:پس به کجا بروم و بهشت را وا نهم،در حالی که بهشت و اهلش را همراه تو می بینم،ای امیر مؤمنان؟!مرا با امکاناتی تجهیز کن که در برابر دشمنت نیرو بگیرم.

امیر مؤمنان،سلاحی به او داد و بر مَرکبی سوارش کرد.در جنگ،پیشاپیش امام علیه السلام شمشیر می زد و امیر مؤمنان،از کار او در شگفت بود.چون جنگْ شدید شد،پیرمرد،اسبش را پیش راند تا به شهادت رسید خدایش رحمت کند.مردی از یاران امیر مؤمنان،به دنبال او رفت و وی را افتاده یافت که[افسارِ]اسب و شمشیرش در دستش بود.چون جنگ به پایان رسید،اسب و سلاحش را نزد امیر مؤمنان آورد.ایشان بر او درود فرستاد و فرمود:«به خدا سوگند،خوش بخت حقیقی،این است.برای برادرتان رحمت بخواهید».

ص:251

ص:252

ص:253

ص:254

ص:255

ص:256

ص:257

ص:258

ص:259

17/7

بَعضُ الَّذینَ تَرَکوُا الإمامَ

أ هَرثَمَةُ بنُ أبی مُسلِمٍ

709 . الأمالی عن هرثمة بن أبی مسلم: غَزَونا مَعَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام صِفّینَ،فَلَمَّا انصَرَفنا نَزَلَ کَربَلاءَ فَصَلّی بِهَا الغَداةَ،ثُمَّ رُفِعَ إلَیهِ مِن تُربَتِها فَشَمَّها ثُمَّ قالَ:«واها لَکِ أیَّتُهَا التُّربَةُ،لَیُحشَرَنَّ مِنکِ أقوامٌ یَدخُلونَ الجَنَّةَ بِغَیرِ حِسابٍ».

فَرَجَعَ هَرثَمَةُ إلی زَوجَتِهِ و کانَت شیعَةً لِعَلِیٍّ علیه السلام،فَقالَ:أ لا احَدِّثُکِ عَن وَلِیِّکِ أبِی الحَسَنِ؟نَزَلَ بِکَربَلاءَ فَصَلّی،ثُمَّ رُفِعَ إلَیهِ مِن تُربَتِها فَقالَ:واها لَکِ أیَّتُهَا التُّربَةُ،لَیُحشَرَنَّ مِنکِ أقوامٌ یَدخُلونَ الجَنَّةَ بِغَیرِ حِسابٍ!

قالَت:أیُّهَا الرَّجُلُ،فَإِنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام لَم یَقُل إلاّ حَقّا.

فَلَمّا قَدِمَ الحُسَینُ علیه السلام،قالَ هَرثَمَةُ:کُنتُ فِی البَعثِ الَّذینَ بَعَثَهُم عُبَیدُ اللّهِ بنُ زِیادٍ[لَعَنَهُمُ اللّهُ]،فَلَمّا رَأَیتُ المَنزِلَ وَ الشَّجَرَ ذَکَرتُ الحَدیثَ،فَجَلَستُ عَلی بَعیری ثُمَّ صِرتُ إلَی الحُسَینِ علیه السلام،فَسَلَّمتُ عَلَیهِ و أخبَرتُهُ بِما سَمِعتُ مِن أبیهِ فی ذلِکَ المَنزِلِ الَّذی نَزَلَ بِهِ الحُسَینُ علیه السلام.

فَقالَ:مَعَنا أنتَ أم عَلَینا؟

فَقُلتُ:لا مَعَکَ و لا عَلَیکَ،خَلَّفتُ صِبیَةً أخافُ عَلَیهِم عُبَیدَ اللّهِ بنَ زِیادٍ.

قالَ:فَامضِ حَیثُ لا تَری لَنا مَقتَلاً و لا تَسمَعُ لَنا صَوتا،فَوَ الَّذی نَفسُ الحُسَینِ بِیَدِهِ،لا یَسمَعُ الیَومَ واعِیَتَنا أحَدٌ فَلا یُعینَنا إلاّ کَبَّهُ اللّهُ لِوَجهِهِ فی جَهَنَّمَ. (1)

ص:260


1- (1) الأمالی للصدوق:ص 199 ح 213، [1]الملاحم و الفتن:ص 335 ح 488 عن هرثمة بن سلمی،وقعة صفّین:ص 140 عن هرثمة بن سلیم،شرح الأخبار:ج 3 ص 141 ح 1083 عن هزیمة بن سلمة،بحار الأنوار:ج 44 ص 255 ح 4؛ [2]تاریخ دمشق:ج 14 ص 222 عن هرثمة بن سلمی و کلّها نحوه و راجع:المناقب للکوفی:ج 2 ص 251 ح 717 و [3]المطالب العالیة:ج 4 ص 326 ح 4517.

17/7-ترک کنندگان بهترین خوشبختی

الف هرثمة بن ابی مسلم

709 . الأمالی،صدوق: هرثمة بن ابی مسلم گفت:در صِفّین،در کنار امام علی علیه السلام جنگیدیم.چون باز گشتیم،در کربلا فرود آمد و نماز صبح را در آنجا خواند.سپس از خاک آنجا برداشت و آن را بویید و فرمود:«شگفت از تو ای خاک که به زودی اقوامی از تو محشور می شوند که بی حساب،وارد بهشت می شوند!».

هرثمه به سوی همسر خویش که از پیروان امام علی علیه السلام بود بازگشت و گفت:آیا از ولیّت ابو الحسن علیه السلام برایت نگویم؟در کربلا فرود آمد و نماز خواند و از خاکش برداشت و گفت:«شگفتا از تو ای خاک که به زودی اقوامی از تو محشور می شوند که بی حساب،وارد بهشت می شوند!».

زن گفت:ای مرد!امیر مؤمنان،جز حق نمی گوید.

هرثمه گفت:چون امام حسین علیه السلام[به عراق]آمد،من با گروهی بودم که عبید اللّه بن زیاد که خدا لعنتش کند آنها را فرستاده بود.چون جا و درخت را دیدم،حدیث را به یاد آوردم.پس بر شترم نشستم و به سوی حسین علیه السلام رفتم و بر او سلام دادم و آنچه را از پدرش در آنجا که او فرود آمده بود،شنیده بودم،به او گفتم.

فرمود:«با ما هستی یا علیه ما؟».

گفتم:نه با تو و نه علیه تو.کودکانی[در خانه]گذاشته ام که بر آنها از عبید اللّه بن زیاد می ترسم.

فرمود:«پس به جایی برو که نه کشته شدن ما را ببینی و نه صدای ما را بشنوی؛چرا که سوگند به آن که جانم در دست اوست،امروز،هیچ کس نیست که فریاد ما را بشنود و به کمک ما نیاید،جز آن که خداوند،او را به رو،به دوزخ می اندازد».

ص:261

ب الضَّحّاکُ بنُ عَبدِ اللّهِ المَشرِقِیُّ

710 . تاریخ الطبری عن الضحّاک بن عبد اللّه المشرقی: قَدِمتُ و مالِکَ بنَ النَّضرِ الأَرحَبِیَّ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام،فَسَلَّمنا عَلَیهِ ثُمَّ جَلَسنا إلَیهِ،فَرَدَّ عَلَینا و رَحَّبَ بِنا و سَأَلَنا عَمّا جِئنا لَهُ.

فَقُلنا:جِئنا لِنُسَلِّمَ عَلَیکَ و نَدعُوَ اللّهَ لَکَ بِالعافِیَةِ،و نُحدِثَ بِکَ عَهدا،و نُخبِرَکَ خَبَرَ النّاسِ،و إنّا نُحَدِّثُکَ أنَّهُم قَد جَمَعوا عَلی حَربِکَ فَرَ رَأیَکَ.

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:حَسبِیَ اللّهُ و نِعمَ الوَکیلُ.

قالَ:فَتَذَمَّمنا (1)و سَلَّمنا عَلَیهِ و دَعَونَا اللّهَ لَهُ.

قالَ:فَما یَمنَعُکُما مِن نُصرَتی؟

فَقالَ مالِکُ بنُ النَّضرِ:عَلَیَّ دَینٌ و لی عِیالٌ.فَقُلتُ لَهُ:إنَّ عَلَیَّ دَینا و إنَّ لی لَعِیالاً،و لکِنَّکَ إن جَعَلتَنی فی حِلٍّ مِنَ الاِنصِرافِ،إذا لَم أجِد مُقاتِلاً قاتَلتُ عَنکَ ما کانَ لَکَ نافِعا و عَنکَ دافِعا.

قالَ:قالَ:فَأَنتَ فی حِلٍّ.فَأَقَمتُ مَعَهُ (2). (3)

711 . ثواب الأعمال عن عمرو بن قیس المشرقی: دَخَلتُ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام أنَا وَ ابنُ عَمٍّ لی و هُوَ فی قَصرِ بَنی مُقاتِلٍ،فَسَلَّمنا عَلَیهِ،فَقالَ لَهُ ابنُ عَمّی:یا أبا عَبدِ اللّهِ،هذَا الَّذی أری خِضابٌ أو شَعرُکَ؟

فَقالَ:خِضابٌ،وَ الشَّیبُ إلَینا بَنی هاشِمٍ یَعجَلُ.

ثُمَّ أقبَلَ عَلَینا فَقالَ:جِئتُما لِنُصرَتی؟

فَقُلتُ:إنّی رَجُلٌ کَبیرُ السِّنِّ کَثیرُ الدَّینِ کَثیرُ العِیالِ،و فی یَدی بَضائِعُ لِلنّاسِ و لا أدری ما یَکونُ،و أکرَهُ أن اضیعَ أمانَتی.و قالَ لَهُ ابنُ عَمّی مِثلَ ذلِکَ.

قالَ لَنا:فَانطَلِقا فَلا تَسمَعا لی واعِیَةً،و لا تَرَیا لی سَوادا؛فَإِنَّهُ مَن سَمِعَ واعِیَتَنا أو رَأی سَوادَنا فَلَم یُجِبنا و لَم یُغِثنا،کانَ حَقّا عَلَی اللّهِ عز و جل أن یُکِبَّهُ عَلی مَنخِرَیهِ فِی النّارِ. (4)

ص:262


1- (1) التّذَمُّمُ:هو أن یحفظ ذِمامَهُ عهده و حرمته و حقّه و یطرح عن نفسه ذمّ الناس له،إن لم یحفظه(مجمع البحرین:ج 1 ص 645« [1]ذمم»).
2- (2) کان الضحّاک فی المعرکة بین أصحاب الإمام علیه السلام،فلمّا رأی الأصحاب قد اصیبوا ترک المعرکة بعد الیأس من الفتح بإذن الإمام(راجع:تاریخ الطبری:ج 5 ص 444). [2]
3- (3) تاریخ الطبری:ج 5 ص 418. [3]
4- (4) ثواب الأعمال:ص 309 ح 1،بحار الأنوار:ج 45 ص 84 ح 12. [4]
ب ضحّاک بن عبد اللّه مشرقی

710 . تاریخ الطبری به نقل از ضحّاک بن عبد اللّه مشرقی:من و مالک بن نضر ارحَبی بر حسین علیه السلام وارد شدیم.بر او سلام دادیم و نزدش نشستیم.پاسخ ما را داد و خوشامد گفت و از علّت آمدنمان جویا شد.

گفتیم:آمده ایم تا بر تو سلامی دهیم و از خدا برایت سلامت بخواهیم و دیداری با تو تازه کنیم و خبرِ مردم را به تو بگوییم که آنان برای جنگ با تو گِرد هم آمده اند.رأی تو چیست؟

حسین علیه السلام فرمود:«خدا،مرا بس است که بهترین کفیل است».

حرمتش را پاس داشتیم و بر او درود فرستادیم و برایش دعا کردیم.

فرمود:«چه چیز،شما را از یاری من،باز می دارد؟».

مالک بن نضر گفت:من،بدهی و نانخور دارم.

من نیز گفتم:من هم بدهی و نانخور دارم؛امّا اگر به من اجازه دهی،هنگامی که هیچ جنگجوی دیگری نیافتم،برایت می جنگم تا آنجا که برایت سودمند باشد و تا آنجا که بتوانم از تو دفاع کنم.

فرمود:«اجازه داری».

من هم در کنار او ایستادم. (1)

711 . ثواب الأعمال به نقل از عمرو بن قیس مشرقی:با پسرعمویم(ضحّاک)بر حسین علیه السلام که در منزلگاه بنی مقاتل بود در آمدم.بر او سلام دادیم.پسرعمویم به او گفت:ای ابا عبد اللّه!این که می بینم،رنگ است یا رنگ خودِ مویت است؟

فرمود:«رنگ است و ریش سفیدی،زود به سراغ ما بنی هاشم می آید».

سپس به ما رو کرد و فرمود:«برای یاری ام آمده اید؟».

گفتم:من،مردی کهن سالم و بدهیِ فراوان دارم و عیالوارم و امانت هایی از مردم در دستم است و نمی دانم چه پیش می آید و خوش ندارم که امانتم را تباه کنم.

پسر عمویم هم مانند این را به ایشان گفت.

به ما فرمود:«پس بروید و فریادم را نشنوید و جمعیّتم را نبینید که هر کس فریاد ما را بشنود یا جمعیّت ما را ببیند،ولی ما را اجابت نکند و به فریادرسی ما نیاید،حقّ خداست که او را به صورت،در آتش افکنَد».

ص:263


1- (1) ضحّاک بن عبد اللّه،در میدان جنگ،جزو لشکریان امام علیه السلام بود؛امّا پس از شهادت گروهی از اصحاب و یأس از پیروزی،با کسب اجازه از امام علیه السلام،میدان جنگ را ترک کرد.

ج عُبَیدُ اللّهِ بنُ الحُرِّ الجُعفِیُّ

712 . الأمالی عن عبد اللّه بن منصور عن جعفر بن محمّد عن أبیه عن جدّه علیهم السلام :سارَ الحُسَینُ علیه السلام حَتّی نَزَلَ القُطقُطانَةَ (1)،فَنَظَرَ إلی فُسطاطٍ مَضروبٍ،فَقالَ:لِمَن هذَا الفُسطاطُ؟

فَقیلَ:لِعُبَیدِ اللّهِ بنِ الحُرِّ الجُعفِیِّ.

فَأَرسَلَ إلَیهِ الحُسَینُ علیه السلام فَقالَ:أیُّهَا الرَّجُلُ،إنَّکَ مُذنِبٌ خاطِئٌ،و إنَّ اللّهَ عز و جل آخِذُکَ بِما أنتَ صانِعٌ إن لَم تَتُب إلَی اللّهِ تَبارَکَ و تَعالی فی ساعَتِکَ هذِهِ فَتَنصُرَنی،و یَکونَ جَدّی شَفیعَکَ بَینَ یَدَیِ اللّهِ تَبارَکَ و تَعالی.

فَقالَ:یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،وَ اللّهِ لَو نَصَرتُکَ لَکُنتُ أوَّلَ مَقتولٍ بَینَ یَدَیکَ،و لکِن هذا فَرَسی خُذهُ إلَیکَ،فَوَ اللّهِ ما رَکِبتُهُ قَطُّ و أنَا أرومُ شَیئا إلاّ بَلَغتُهُ،و لا أرادَنی أحَدٌ إلاّ نَجَوتُ عَلَیهِ،فَدونَکَ فَخُذهُ.

فَأَعرَضَ عَنهُ الحُسَینُ علیه السلام بِوَجهِهِ،ثُمَّ قالَ:لا حاجَةَ لَنا فیکَ و لا فی فَرَسِکَ، «وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً» 2 ،و لکِن فِرَّ،فَلا لَنا و لا عَلَینا؛فَإِنَّهُ مَن سَمِعَ واعِیَتَنا

أهلَ البَیتِ ثُمَّ لَم یُجِبنا،کَبَّهُ اللّهُ عَلی وَجهِهِ فی نارِ جَهَنَّمَ. (2)

ص:264


1- (1) القُطْقُطانة:موضع قرب الکوفة من جهة البرّیّة بالطفّ(معجم البلدان:ج 4 ص 374). [1]
2- (3) الأمالی للصدوق:ص 219 ح 239، [2]بحار الأنوار:ج 44 ص 315 ح 1. [3]
ج عبید اللّه بن حُرّ جُعفی

712 . الأمالی،صدوق به نقل از عبد اللّه بن منصور،از امام صادق،از امام باقر،از امام زین العابدین علیهم السلام:امام حسین علیه السلام حرکت کرد تا در قُطقُطانه (1)فرود آمد.خیمه برافراشته ای را دید و پرسید:«این خیمه از آنِ کیست؟».

گفته شد:از آنِ عبید اللّه بن حُرّ جُعفی است.

امام حسین علیه السلام به سوی او فرستاد و فرمود:«ای مرد!تو گنهکار و خطاکاری.اگر الآن توبه نکنی و مرا یاری ندهی تا جدّم در پیشگاه خدای تبارک و تعالی شفیع تو باشد،خدا تو را به سبب اعمالت مجازات می کند».

گفت:ای فرزند پیامبر خدا!به خدا سوگند،اگر به یاری ات برخیزم،نخستین کشته در برابرت خواهم بود؛امّا این،اسب من است.آن را برای خود برگیر که به خدا سوگند،تاکنون بر آن،سوار نشده و در طلب چیزی نرفته ام،مگر آن که به آن رسیده ام و هیچ کس در پیِ من نیامده،مگر آن که با آن رَهیده ام.پس برای تو باشد.آن را بگیر.

امام حسین علیه السلام از او روی گردانْد و سپس فرمود:«ما نیازی به تو و اسبت نداریم«و من،گمراهان را به یاری نمی گیرم»؛امّا بگریز که نه برای ما و نه

علیه ما باشی؛چرا که هر کس فریاد ما اهل بیت را بشنود و پاسخ ندهد،خداوند،او را به رو در آتش دوزخ می اندازد».

ص:265


1- (1) جایی نزدیک کوفه از طرف صحرای طَف.

713 . الإرشاد: مَضَی الحُسَینُ علیه السلام حَتَّی انتَهی إلی قَصرِ بَنی مُقاتِلٍ فَنَزَلَ بِهِ،فَإِذا هُوَ بِفُسطاطٍ مَضروبٍ،فَقالَ:لِمَن هذا؟

فَقیلَ:لِعُبَیدِ اللّهِ بنِ الحُرِّ الجُعفِیِّ.

فَقالَ:اُدعوهُ إلَیَّ.

فَلَمّا أتاهُ الرَّسولُ قالَ لَهُ:هذَا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام یَدعوکَ،فَقالَ عُبَیدُ اللّهِ:إنّا للّهِ ِ و إنّا إلَیهِ راجِعونَ،وَ اللّهِ ما خَرَجتُ مِنَ الکوفَةِ إلاّ کَراهِیَةَ أن یَدخُلَهَا الحُسَینُ و أنَا بِها،وَ اللّهِ ما اریدُ أن أراهُ و لا یَرانی.

فَأَتاهُ الرَّسولُ فَأَخبَرَهُ،فَقامَ الحُسَینُ علیه السلام فَجاءَ حَتّی دَخَلَ عَلَیهِ فَسَلَّمَ و جَلَسَ،ثُمَّ دَعاهُ إلَی الخُروجِ مَعَهُ،فَأَعادَ عَلَیهِ عُبَیدُ اللّهِ بنُ الحُرِّ تِلکَ المَقالَةَ وَ استَقالَهُ مِمّا دَعاهُ إلَیهِ.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:فَإِن لَم تَنصُرنا فَاتَّقِ اللّهَ أن تَکونَ مِمَّن یُقاتِلُنا،وَ اللّهِ لا یَسمَعُ واعِیَتَنا أحَدٌ ثُمَّ لا یَنصُرُنا إلاّ هَلَکَ.

فَقالَ:أمّا هذا فَلا یَکونُ أبَدا إن شاءَ اللّهُ. (1)

714 . الفتوح: سارَ الحُسَینُ علیه السلام حَتّی نَزَلَ فی قَصرِ بَنی مُقاتِلٍ،فَإِذا هُوَ بِفُسطاطٍ مَضروبٍ و رُمحٍ مَنصوبٍ و سَیفٍ مُعَلَّقٍ و فَرَسٍ واقِفٍ عَلی مِذوَدِهِ (2).

فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام:لِمَن هذَا الفُسطاطُ؟

فَقیلَ:لِرَجُلٍ یُقالُ لَهُ:عُبَیدُ اللّهِ بنُ الحُرِّ الجُعفِیُّ.

قالَ:فَأَرسَلَ الحُسَینُ علیه السلام بِرَجُلٍ مِن أصحابِهِ یُقالُ لَهُ:الحَجّاجُ بنُ مَسروقٍ الجُعفِیُّ،فَأَقبَلَ حَتّی دَخَلَ عَلَیهِ فی فُسطاطِهِ،فَسَلَّمَ عَلَیهِ فَرَدَّ عَلَیهِ السَّلامَ،ثُمَّ قالَ:ما وَراءَکَ؟

فَقالَ الحَجّاجُ:وَ اللّهِ!وَرائی یَا ابنَ الحُرِّ[الخَیرُ] (3)،وَ اللّهِ قَد أهدَی اللّهُ إلَیکَ کَرامَةً إن قَبِلتَها.

قالَ:و ما ذاکَ؟

فَقالَ:هذَا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام یَدعوکَ إلی نُصرَتِهِ،فَإِن قاتَلتَ بَینَ یَدَیهِ اجِرتَ،و إن مِتَّ فَإِنَّکَ استُشهِدتَ.

فَقالَ لَهُ عُبَیدُ اللّهِ:وَ اللّهِ ما خَرَجتُ مِنَ الکوفَةِ إلاّ مَخافَةَ أن یَدخُلَهَا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ و أنَا فیها فَلا أنصُرَهُ،لِأَنَّهُ لَیسَ لَهُ فِی الکوفَةِ شیعَةٌ و لا أنصارٌ إلاّ و قَد مالوا إلَی الدُّنیا إلاّ مَن عَصَمَ اللّهُ مِنهُم،فَارجِع إلَیهِ و خَبِّرهُ بِذاکَ.

فَأَقبَلَ الحَجّاجُ إلَی الحُسَینِ علیه السلام فَخَبَّرَهُ بِذلِکَ،فَقامَ الحُسَینُ علیه السلام،ثُمَّ صار إلَیهِ فی جَماعَةٍ من إخوانِهِ،فَلَمّا دَخَلَ و سَلَّمَ وَثَبَ عُبَیدُ اللّهِ بنُ الحُرِّ مِن صَدرِ المَجلِسِ،و جَلَسَ الحُسَینُ علیه السلام فَحَمِدَ اللّهُ و أثنی عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:

أمّا بَعدُ،یَا ابنَ الحُرِّ!فَإِنَّ[أهلَ] (4)مِصرِکُم هذِهِ کَتَبوا إلَیَّ و خَبَّرونی أنَّهُم مُجتَمِعونَ عَلی نُصرَتی،و أن یَقوموا دونی،و یُقاتِلوا عَدُوّی،و إنَّهُم سَأَلونِی القُدومَ عَلَیهِم،فَقَدِمتُ و لَستُ أدرِ یا لقَومَ عَلی ما زَعَموا (5)،لِأَنَّهُم قَد أعانوا عَلی قَتلِ ابنِ عَمّی مُسلِمِ بنِ

عَقیلٍ رحمه الله و شیعَتِهِ،و أجمَعوا عَلَی ابنِ مَرجانَةَ عُبَیدِ اللّهِ بنِ زِیادٍ یُبایِعُنی لِیَزیدَ بنِ مُعاوِیَةَ،و أنتَ یَا ابنَ الحُرِّ فَاعلَم أنَّ اللّهَ عز و جل مُؤاخِذُکَ بِما کَسَبتَ و أسلَفتَ مِنَ الذُّنوبِ فِی الأَیّامِ الخالِیَةِ،و أنَا أدعوکَ فی وَقتی هذا إلی تَوبَةٍ تَغسِلُ بِها ما عَلَیکَ مِنَ الذُّنوبِ،و أدعوکَ إلی نُصرَتِنا أهلَ البَیتِ،فَإِن اعطینا حَقَّنا حَمِدنَا اللّهَ عَلی ذلِکَ و قَبِلناهُ،و إن مُنِعنا حَقَّنا و رُکِبنا بِالظُّلمِ کُنتَ مِن أعوانی عَلی طَلَبِ الحَقِّ.

فَقالَ عُبَیدُ اللّهِ بنُ الحُرِّ:وَ اللّهِ یَا ابنَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ،لَو کانَ لَکَ بِالکوفَةِ أعوانٌ یُقاتِلونَ مَعَکَ لَکُنتُ أنَا أشَدَّهُم عَلی عَدُوِّکَ،و لکِنّی رَأَیتُ شیعَتَکَ بِالکوفَةِ و قَد لَزِموا مَنازِلَهُم خَوفا مِن بَنی امَیَّةَ و مِن سُیوفِهِم!فَأَنشُدُکَ بِاللّهِ أن تَطلُبَ مِنّی هذِهِ المَنزِلَةَ،و أنَا اواسیکَ بِکُلِّ ما أقدِرُ عَلَیهِ،و هذِهِ فَرَسی مُلجَمَةٌ،وَ اللّهِ ما طَلَبتُ عَلَیها شَیئا إلاّ أذَقتُهُ حِیاضَ المَوتِ،و لا طُلِبتُ و أنَا عَلَیها فَلُحِقتُ،و خُذ سَیفی هذا فَوَ اللّهِ ما ضَرَبتُ بِهِ إلاّ قَطَعتُ.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:یَا ابنَ الحُرِّ!ما جِئناکَ لِفَرَسِکَ و سَیفِکَ،إنَّما أتَیناکَ لِنَسأَلَکَ النُّصرَةَ،فَإِن کُنتَ قَد بَخِلتَ عَلَینا بِنَفسِکَ فَلا حاجَةَ لَنا فی شَیءٍ مِن مالِکَ،و لَم أکُن بِالَّذِی اتَّخَذَ المُضِلّینَ عَضُدا،لِأَنّی قَد سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هُوَ یَقولُ:«مَن سَمِعَ داعِیَةَ أهلِ بَیتی و لَم یَنصُرهُم عَلی حَقِّهِم إلاّ أکَبَّهُ اللّهُ عَلی وَجهِهِ فِی النّارِ».

ثُمَّ سارَ الحُسَینُ علیه السلام مِن عِندِهِ و رَجَعَ إلی رَحلِهِ. (6)

ص:266


1- (1) الإرشاد:ج 2 ص 81، [1]مثیر الأحزان:ص 48 عن عامر الشعبی نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 379؛ [2]تاریخ الطبری:ج 5 ص 407 [3] عن عامر الشعبی نحوه.
2- (2) المِذوَدُ:مَعلَفُ الدابّة(لسان العرب:ج 3 ص 168« [4]ذود»).
3- (3) ما بین المعقوفین أثبتناه من مقتل الحسین للخوارزمی،و بدونها یختلّ السیاق.
4- (4) ما بین المعقوفین أثبتناه من مقتل الحسین للخوارزمی.
5- (5) فی مقتل الحسین للخوارزمی:«و لست أری الأمر علی ما زعموا».
6- (6) الفتوح:ج 5 ص 73،مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 226 نحوه.

713 . الإرشاد: امام حسین علیه السلام رفت تا به منزلگاه بنی مقاتل رسید و در آن،فرود آمد.خیمه ای برپا دید.پرسید:«از آنِ کیست؟».

گفته شد:از آنِ عبید اللّه بن حُرّ جُعفی است.

فرمود:«او را برایم فرا بخوانید».

فرستاده امام علیه السلام نزد عبید اللّه بن حُر آمد و گفت:این،حسین بن علی است که تو را فرا می خواند.

عبید اللّه،کلمه استرجاع(إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون)را بر زبان راند و گفت:به خدا سوگند،از کوفه بیرون نیامدم،جز از سرِ ناخوش داشتن این که حسین به آنجا بیاید و من،آنجا باشم.به خدا سوگند،نه می خواهم او را ببینم و نه می خواهم او مرا ببیند.

فرستاده،نزد امام حسین علیه السلام آمد و خبر داد.حسین علیه السلام برخاست و آمد تا بر او در آمد.سلام داد و نشست و او را به خارج شدن با خود،فرا خواند.عبید اللّه بن حر،همان حرف ها را گفت و از پذیرش دعوت امام علیه السلام عذر خواست.

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«حال که ما را یاری نمی دهی،از خدا پروا کن که با ما بجنگی.به خدا سوگند،کسی نیست که فریاد ما را بشنود و به یاری مان نیاید،جز آن که هلاک می شود».

حر گفت:این،[در مورد من] هیچ گاه نخواهد شد،إن شاء اللّه!

714 . الفتوح: امام حسین علیه السلام رفت تا در منزلگاه بنی مقاتل،فرود آمد.خیمه ای برپا،نیزه ای برافراشته،شمشیری آویخته و اسبی ایستاده بر آخور دید.پرسید:«این خیمه از آنِ کیست؟».

گفته شد:از آنِ مردی به نام عبید اللّه بن حُرّ جُعفی است.

امام حسین علیه السلام یکی از یارانش به نام حَجّاج بن مَسروق جُعفی را روانه کرد و او به خیمه وی رفت و سلام داد و پاسخ گرفت.

عبید اللّه پرسید:در پشتِ سرت چه خبر است؟

حجّاج گفت:ای پسر حُر!به خدا سوگند،پشت سر من[نیکی است.] (1)خداوند،کرامتی را به تو هدیه کرده است،اگر بپذیری.

گفت:آن چیست؟

گفت:این،حسین بن علی است که تو را به یاری خویشتن فرا می خواند.پس اگر در پیشِ روی او بجنگی،پاداش داری و اگر بمیری،شهید گشته ای.

عبید اللّه به او گفت:به خدا سوگند،از کوفه بیرون نیامدم،جز از بیم آن که حسین بن علی به آن درآید و من در آن باشم و یاری اش ندهم؛زیرا در کوفه،پیرو و یاوری نیست،جز آن که به دنیا گراییده اند،مگر آنان که خدا نگاهشان داشته است.به سوی او بازگرد و از این،باخبرش کن.

حجّاج به نزد امام حسین علیه السلام باز گشت و باخبرش کرد.امام حسین علیه السلام برخاست و با گروهی از برادرانش به سوی عبید اللّه بن حر رفت.چون داخل شد و سلام داد،عبید اللّه از بالای مجلس برخاست.امام حسین علیه السلام نشست و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:«امّا بعد،ای پسر حُر!همشهری های شما به من نامه نوشته و خبر داده اند که بر یاری من،گِرد آمده اند و در کنارم می ایستند و با دشمنم می جنگند و از من خواسته اند که بر آنان درآیم،و آمدم؛ولی آنان را چنان که ادّعا کرده اند،نمی بینم؛زیرا بر کشتن پسرعمویم،مسلم بن عقیل و پیروانش یاری داده اند و بر ابن مرجانه،عبید اللّه بن زیاد،که بیعت مرا با یزید بن معاویه می خواهد گرد آمده اند.

تو،ای پسر حر!بدان که خداوند عز و جل تو را بر آنچه به دست آورده ای و نیز آنچه در روزهای گذشته کرده ای،مؤاخذه می کند.من اکنون تو را به توبه ای فرا می خوانم که گناهانت را بشوید.تو را به یاری ما اهل بیت،فرا می خوانم.اگر حقّمان را دادند،خدا را بر آن

می ستاییم و می پذیریم و اگر حقّمان را از ما باز داشتند و بر ما ستم راندند،تو از یاوران من در طلب حق می شوی».

عبید اللّه بن حُر گفت:ای پسرِ دختر پیامبر خدا!به خدا سوگند،اگر در کوفه یارانی داشتی که همراه تو می جنگیدند،من از سخت ترینِ آنان در برابر دشمنت بودم؛امّا من پیروانت را در کوفه دیده ام که از بیم بنی امیّه و شمشیرهایشان به خانه هایشان چسبیده اند.پس تو را به خدا سوگند می دهم که این را از من نخواهی.من،هر چه در توان دارم،به تو کمک می کنم.این،اسبِ لگامْ دار من است که به خدا سوگند،بر آن در پیِ چیزی نرفته ام،جز آن که مرگ را به آن چشانده ام و چون بر آن سوار شده ام،کسی در پیِ من نیامده که به من برسد.شمشیرم را نیز بگیر که به خدا سوگند،با آن ضربه ای نزده ام،جز آن که قطع کرده است.

امام حسین علیه السلام به او فرمود:«ای پسر حُر!ما در پیِ اسب و شمشیر تو نیامده ایم.ما فقط یاریِ تو را می خواهیم.پس اگر از جان خود[در یاری ما]بخل می ورزی،نیازی به چیزی از مال تو نداریم و من،کسی نیستم که گمراهان را به یاری گیرم؛زیرا شنیدم که پیامبر خدا می فرماید:"هر کس ندای اهل بیتم را بشنود و آنان را بر حقّشان یاری ندهد،جز این نیست که خدا او را به رو در آتش می افکند"».

سپس امام حسین علیه السلام از نزد او رفت و به جایگاه خود باز گشت.

ص:267


1- (1) مطلب داخل کروشه،از مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی به متن،افزوده شده است.

ص:268

ص:269

18/7

بَرَکَةُ البُکورِ

715 . الخصال بإسناده عن الحسین عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:اللّهُمَّ بارِک لاُِمَّتی فی بُکورِها یَوم سَبتِها و خَمیسِها. (1)

ص:270


1- (1) الخصال:ص 394 ح 98 عن دارم بن قبیصة و نعیم بن صالح الطبری عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 34 ح 73، [1]صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 103 ح 49 [2] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 103 ص 41 ح 1 و [3]راجع:جمال الاُسبوع:ص 115. [4]

18/7-برکت بامدادان

715 . الخصال به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا فرمود:«خدایا!صبح را برای امّتم بابرکت گردان،روز شنبه و پنجشنبه شان را».

ص:271

19/7

بَرَکَةُ الوَلَدِ

716 . اسد الغابة بإسناده عن الحسین عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: بَعَثَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله سَرِیَّةً،فَأَسَروا رَجُلاً مِن بَنی سُلَیمٍ یُقالُ لَهُ:الأَصیَدُ بنُ سَلَمَةَ،فَلَمّا رَآهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله رَقَّ لَهُ،و عَرَضَ عَلَیهِ الإِسلامَ،فَأَسلَمَ،فَبَلَغَ ذلِکَ أباهُ و کانَ شَیخا،فَکَتَبَ إلَیهِ یَقولُ:

مَن راکِبٌ نَحوَ المَدینَةِ سالِما حَتّی یُبَلِّغَ ما أقولُ الأَصیَدا

إنَّ البَنینَ شِرارُهُم أمثالُهُم مَن عَقَّ والِدَهُ وَ بَرَّ الأَبعَدا

أ تَرَکتَ دینَ أبیکَ وَ الشُّمِّ العُلی أودَوا و تابَعتَ الغَداةَ مُحَمَّدا

فَلِأَیِّ أمرٍ یا بُنَیَّ عَقَقتَنی و تَرَکتَنی شَیخا کَبیرا مُفنِدا

أمَّا النَّهارُ فَدَمعُ عَینی ساکِبٌ و أبیتُ لَیلی کَالسَّلیمِ (1)مُسَهَّدا

فَلَعَلَّ رَبّا قَد هَداکَ لِدینِهِ فَاشکُر أیادِیَهُ عَسی أن تُرشَدا

وَ اکتُب إلَیَّ بِما أصَبتَ مِنَ الهُدی و بِدینِهِ لا تَترُکَنّی موحَدا

وَ اعلَم بِأَنَّکَ إن قَطَعتَ قَرابَتی و عَقَقتَنی لَم الفَ إلاّ لِلعَدی

فَلَمّا قَرَأَ کِتابَ أبیهِ،أتَی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَأَخبَرَهُ وَ استَأذَنَهُ فی جَوابِهِ،فَأَذِنَ لَهُ،فَکَتَبَ إلَیهِ:

إنَّ الَّذی سَمَکَ (2)السَّماءَ بِقُدرَةٍ حَتّی عَلا فی مُلکِهِ فَتَوَحَّدا

بَعَثَ الَّذی لا مِثلَهُ فیما مَضی یَدعو لِرَحمَتِهِ النَّبِیَّ مُحَمَّدا

ضَخمَ الدَّسیعَةِ (3)کَالغَزالَةِ وَجهُهُ قَرنا تَأَزَّرَ بِالمَکارِمِ وَ ارتَدی

فَدَعَا العِبادَ لِدینِهِ فَتَتابَعوا طَوعا و کَرها مُقبِلینَ عَلَی الهُدی

و تَخَوَّفُوا النّارَ الَّتی مِن أجلِها کانَ الشَّقِیُّ الخاسِرَ المُتَلَدِّدا (4)

وَ اعلَم بِأَنَّکَ مَیِّتٌ و مُحاسَبٌ فَإِلی مَتی هذِی الضَّلالَةُ وَ الرَّدی

فَلَمّا قَرَأَ کِتابَ ابنِهِ،أقبَلَ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَأَسلَمَ. (5)

ص:272


1- (1) السَّلیم:اللَّدیغ،یقال:سَلَمَتهُ الحیَّة؛أی لَدَغَتهُ(النهایة:ج 2 ص 396« [1]سلم»).
2- (2) سَمَکَ الشیء:رفعه(النهایة:ج 2 ص 403«سمک»).
3- (3) ضخم الدَّسیعة:أی واسع العطیّة(النهایة:ج 2 ص 117« [2]دسع»).
4- (4) تَلَدَّدَ:تَلَفَّت یمینا و شمالاً و تحیّر(لسان العرب:ج 3 ص 390« [3]لدد»).
5- (5) اسد الغابة:ج 1 ص 253 الرقم 191، [4]الإصابة:ج 1 ص 243 الرقم 213 [5] نحوه و کلاهما عن عبید اللّه بن الولید الرصافی(الوصّافی)عن الإمام الباقر عن أبیه علیهما السلام.

19/7-برکت فرزند

716 . اسد الغابة به سندش،از امام حسین،از امام علی علیهما السلام:پیامبر خدا،گروهی را به جنگ فرستاد و آنها مردی از بنی سُلَیم به نام اصید بن سلمه را اسیر کردند.چون پیامبر خدا او را دید،دلش بر او سوخت و اسلام را بر او عرضه کرد و او هم اسلام آورد.این به پدر پیرش رسید.پس به او نوشت:

چه کسی به سلامت،ره سپار مدینه است

تا آنچه را به اصید می گویم،برساند؟

پسران بد،مانند آنان اند

که پدرشان را نافرمانی می کنند؛ولی به دور،نیکی می کنند.

آیا دینِ پدرت و افتخارات والایت را رها کردی

و امروز از پیروان محمّد گشته ای؟

ای پسر عزیزم!به چه دلیل،مرا نافرمانی کردی

و منِ پیرِ کهن سالِ ناتوان را ترک نمودی؟

روزها،اشک چشمم،ریزان است

و شب ها چون مارْ مارْگَزیده به خود می پیچم.

شاید که پروردگار،تو را به دین خود ره نماید

پس،سپاسش بگزار.امید است تو را ارشاد کند.

برایم بنویس آنچه را که از هدایت،دستگیرت شده است

و از دین او،و مرا تنها مگذار.

بدان که اگر تو از خویشاوندیِ من ببُری

و نافرمانی ام کنی،مرا جز غریبه و دشمن نمی یابی.

پس چون اصید،نامه پدرش را خواند،نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و به او خبر داد و اجازه پاسخ دادن خواست.ایشان،اجازه داد و او نوشت:

بی گمان،آن که آسمان را با قدرتش برافراشت

تا آنجا که در مُلک خویش برکشید و یگانه ماند

کسی را برانگیخت که مانند او در گذشته نیست

محمّدِ پیامبر را که به رحمتِ همو فرا می خوانَد.

گشاده دست است و سیمایش به سان خورشید صبح

جامه و ردای مکرمت به تن کرده است.

بندگان را به دینش فرا خواند و پیروی اش کردند

سرِ دل و جان و به هدایت روی آوردند

و از آتشی ترسیدند که به خاطر آن

نگون بخت زیانکار،حیران و سرگشته است.

بدان که تو می میری و محاسبه می شوی

پس تا به کی،گم راهی و سقوط؟!

[پیرمرد،]چون نامه پسرش را خواند،به پیامبر صلی الله علیه و آله روی آورد و مسلمان شد.

ص:273

20/7

تَربِیَةُ المَواشی

717 . المحاسن عن سلیمان الجعفری رفعه إلی أبی عبد اللّه الحسین علیه السلام: ما مِن أهلِ بَیتٍ یَروحُ (1)عَلَیهِم ثَلاثونَ شاةً،إلاّ تَنزِلُ المَلائِکَةُ تَحرُسُهُم حَتّی یُصبِحوا. (2)

21/7

غُرورُ ابنِ آدَمَ

718 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: لَو لا ثَلاثَةٌ ما وَضَعَ ابنُ آدَمَ رَأسَهُ لِشَیءٍ:الفَقرُ،وَ المَرَضُ،وَ المَوتُ. (3)

ص:274


1- (1) یقال:راحَتِ الإبِلُ[أو الغنم]بالعشیّ علی أهلها؛أی رجعت من المرعی إلیهم(انظر:المصباح المنیر:ص 243« [1]روح»).
2- (2) المحاسن:ج 2 ص 486 ح 2692، [2]بحار الأنوار:ج 64 ص 132 ح 21 و [3]راجع:الکافی:ج 6 ص 545 ح 9. [4]
3- (3) نزهة الناظر:ص 80 ح 4 و راجع:الخصال:ص 113 ح 89.

20/7-پرورش دام

717 . المحاسن به نقل از سلیمان جعفری(که سند حدیث را به امام حسین علیه السلام می رساند):هیچ خانواده ای نیست که شب هنگام،سی گوسفند از چراگاه به سوی آنان باز گردد،جز آن که فرشتگان فرود می آیند و از آنان تا بامداد،حراست می کنند.

21/7-غرور فرزندان آدم

718 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:اگر سه چیز نبود،آدمیزاد در برابر هیچ چیز،سر فرود نمی آورد:ناداری،بیماری و مرگ.

ص:275

22/7

تَصَوُّرُ المَوتِ بِصورَتِهِ

719 . محاضرات الاُدباء عن الحسین علیه السلام: لَو عَقَلَ النّاسُ و تَصَوَّرُوا المَوتَ بِصورَتِهِ،لَخَرِبَتِ الدُّنیا. (1)

720 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام:لَو رَأَی العَبدُ أجَلَهُ و سُرعَتَهُ إلَیهِ،لَأَبغَضَ الأَمَلَ و تَرَکَ طَلَبَ الدُّنیا. (2)

23/7

بَیعَةُ الأَنصارِ

721 . المعجم الأوسط بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: جاءَتِ الأَنصارُ تُبایِعُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلَی العَقَبَةِ،فَقالَ:قُم یا عَلِیُّ فَبایِعهُم.

فَقالَ:عَلی ما ابایِعُهُم یا رَسولَ اللّهِ؟

قالَ:عَلی أن یُطاعَ اللّهُ و لا یُعصی،و عَلی أن تَمنَعوا رَسولَ اللّهِ و أهلَ بَیتِهِ و ذُرِّیَّتَهُ مِمّا تَمنَعونَ مِنهُ أنفُسَکُم و ذَرارِیَّکُم (3). (4)

ص:276


1- (1) محاضرات الاُدباء:ج 2 ص 458. [1]
2- (2) الأمالی للمفید:ص 309 ح 8،الأمالی للطوسی:ص 78 ح 115 [2] کلاهما عن داود بن سلیمان الغازی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 39 [3] عن داود بن سلیمان الفرّاء عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 73 ص 95 ح 79 و [4]راجع:الزهد للحسین بن سعید:ص 81 ح 217 و [5]مشکاة الأنوار:ص 525 ح 1766. [6]
3- (3) فی المناقب لابن شهرآشوب:«...علی أن یمنعوا...ممّا یمنعون منه أنفسهم و ذراریهم»،و هو الصواب المناسب للسیاق.
4- (4) المعجم الأوسط:ج 2 ص 207 ح 1745؛المناقب لابن شهرآشوب:ج 2 ص 24 [7] کلاهما عن الحسین بن زید عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 38 ص 220. [8]

22/7-تصوّر واقعی مرگ

719 . محاضرات الاُدباء از امام حسین علیه السلام:اگر مردم می فهمیدند و صورت حقیقی مرگ را می دیدند،دنیا ویران می شد.

720 . الأمالی،مفید به سندش،از امام حسین علیه السلام:امیر مؤمنان فرمود:«اگر انسان،اَجَل را و شتاب آن را به سوی خود می دید،آرزو را دشمن می داشت و دنیاطلبی را رها می کرد».

23/7-بیعت انصار

721 . المعجم الأوسط به سندش،از امام حسین علیه السلام:انصار برای بیعت با پیامبر خدا به عَقَبه آمدند.پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«ای علی!برخیز و با آنان بیعت کن».

علی علیه السلام گفت:ای پیامبر خدا!بر چه چیز با ایشان بیعت کنم؟

فرمود:«بر این که خدا اطاعت شود،نه نافرمانی،و نیز بر حفاظت از پیامبر خدا و اهل بیت و نسل او از آنچه خود و نسلتان را حفظ می کنید».

ص:277

24/7

دِراسَةُ التَّجرِبَةِ

722 . تاریخ الیعقوبی عن الإمام الحسین علیه السلام: العَمَلُ تَجرِبَةٌ. (1)

723 . نزهة الناظر عن الإمام الحسین علیه السلام: طولُ التَّجارِبِ زِیادَةٌ فِی العَقلِ. (2)

راجع:موسوعة العقائد الإسلامیّة:ج 2 ص454(مبادئ المعرفة/أسباب المعارف العقلیّة/التجربة).

25/7

جَوابُ مَسائِلِ مَلِکِ الرّومِ

724 . تحف العقول فی ذِکرِ مَسائِلَ سَأَلَ الإِمامَ عَنها مَلِکُ الرّومِ:سَأَلَهُ عَنِ المَجَرَّةِ و عَن سَبعَةِ أشیاءَ خَلَقَهَا اللّهُ لَم تُخلَق فی رَحِمٍ.فَضَحِکَ الحُسَینُ علیه السلام،فَقالَ لَهُ:ما أضحَکَکَ؟

قالَ علیه السلام:لِأَنَّکَ سَأَلتَنی عَن أشیاءَ ما هِیَ مِن مُنتَهَی العِلمِ إلاّ کَالقَذی (3)فی عَرضِ البَحرِ!

أمَّا المَجَرَّةُ فَهِیَ قَوسُ اللّهِ.و سَبعَةُ أشیاءَ لَم تُخلَق فی رَحِمٍ:فَأَوَّلُها آدَمُ،ثُمَّ حَوّا،وَ الغُرابُ،و کَبشُ إبراهیمَ علیه السلام،و ناقَةُ اللّهِ،و عَصا موسی علیه السلام،وَ الطَّیرُ الَّذی خَلَقَهُ عیسَی بنُ مَریَمَ علیه السلام. (4)

ص:278


1- (1) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [1]
2- (2) نزهة الناظر:ص 88 ح 28،أعلام الدین:ص 298، [2]بحار الأنوار:ج 78 ص 128 ح 11. [3]
3- (3) القَذی:عُوَیدٌ أو ترابٌ یقع فی العین(المحیط فی اللغة:ج 5 ص 496« [4]قذی»).
4- (4) تحف العقول:ص 242،بحار الأنوار:ج 10 ص 137 ح 4. [5]

24/7-تجربه آموزی

722 . تاریخ الیعقوبی از امام حسین علیه السلام:کار،تجربه است.

723 . نزهة الناظر از امام حسین علیه السلام:تجربه های طولانی،مایه فزونیِ عقل است.

ر.ک:دانش نامه عقاید اسلامی:ج2 ص455(مبادی شناخت/راه های معرفت عقلی/تجربه اندوزی).

25/7-پاسخ پرسش های پادشاه روم

724 . تحف العقول در بیان سؤال هایی که پادشاه روم،از امام حسین علیه السلام پرسید:از امام علیه السلام درباره مَجَرّه(کهکشان)پرسید و از هفت چیز که خدا آفرید،امّا نه در زهدان.

امام حسین علیه السلام خندید.

پرسید:چه چیز تو را خندانْد؟

فرمود:«از این[خندیدم]که تو از چیزهایی پرسیدی که همچون خاشاکی بر دریای بی انتهای علم است.امّا مَجَرّه،آن،کمان خداست و هفت چیزی که در زهدان آفریده نشده،نخستینِ آنها آدم علیه السلام بود،سپس حوّا و کلاغ[هابیل]و قوچ ابراهیم علیه السلام و شتر خدا[در قوم صالح]و عصای موسی علیه السلام و پرنده ای که عیسی بن مریم علیه السلام آن را خلق کرد.

ص:279

26/7

جَوابُ عَمرِو بنِ العاصِ

725 . المناقب: قالَ عَمرُو بنُ العاصِ لِلحُسَینِ علیه السلام:یَا ابنَ عَلِیٍّ،ما بالُ أولادِنا أکثَرُ مِن أولادِکُم؟!

فَقالَ علیه السلام:

بُغاثُ (1)الطَّیرِ أکثَرُها فِراخا و امُّ الصَّقرِ مِقلاتٌ نَزورُ (2)

فَقالَ:ما بالُ الشَّیبِ إلی شَوارِبِنا أسرَعُ مِنهُ فی شَوارِبِکُم؟!

فَقالَ علیه السلام:إنَّ نِساءَکُم نِساءٌ بَخِرَةٌ،فَإِذا دَنا أحَدُکُم مِنِ امرَأَتِهِ نَکَهَت فی وَجهِهِ فَشابَ (3)مِنهُ شارِبُهُ.

فَقالَ:ما بالُ لِحاکُم أوفَرُ مِن لِحانا؟!

فَقالَ علیه السلام: «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلاّ نَکِداً» 4 .

فَقالَ مُعاوِیَةُ:بِحَقّی عَلَیکَ إلاّ سَکَتَّ،فَإِنَّهُ ابنُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ!

فَقالَ علیه السلام:

إن عادَتِ العَقرَبُ عُدنا لَها و کانَتِ النَّعلُ لَها حاضِرَه

قَد عَلِمَ العَقرَبُ وَ استَیقَنَت أن لا لَها دُنیا و لا آخِرَه. (4)

ص:280


1- (1) البُغَاثَةُ:هی الضعیف من الطیر و جمعها بغاث،و قیل:هی لئامها و شرارها(النهایة:ج 1 ص 142« [1]بغث»).
2- (2) قال الجوهری:المِقلاتُ من النوق:التی تضع واحدا ثمّ لا تحمل بعدها.و المِقلات من النساء:التی لا یعیش لها ولد.و النَّزُورُ:المرأة القلیلة الوَلَد(الصحاح:ج 1 ص 261« [2]قلت»و ج 2 ص 826«نزر»).
3- (3) فی المصدر:«فیشاب»،و ما فی المتن أثبتناه من بحار الأنوار. [3]
4- (5) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 67، [4]بحار الأنوار:ج 44 ص 209 ح 5. [5]

26/7-پاسخ عمرو بن عاص

725 . المناقب،ابن شهرآشوب: عمرو بن عاص به حسین علیه السلام گفت:ای فرزند علی!چرا فرزندان ما از فرزندان شما بیشترند؟

فرمود:

«پرنده های بی ارزش،جوجه های فراوان دارند؛

امّا مرغ شکاری،تخم،کم می گذارد و جوجه کم دارد».

گفت:چرا موهای پشتِ لب ما از موهای پشتِ لب شما زودتر سفید می شود؟

فرمود:«زیرا زنان شما دهانشان بدبوست و چون فردی از شما به زنش نزدیک می شود،بوی بدِ دهانش به صورت او می خورد و موی پشت لبش را سفید می کند».

گفت:چرا ریش شما از ریش ما انبوه تر است؟

فرمود:««و سرزمین پاکیزه،گیاهش به اذن خدا بیرون می آید و زمینی که خبیث است،از آن،جز اندکی بیرون نمی آید»».

معاویه[که حاضر بود،به عمرو بن عاص]گفت:به حقّم بر تو،سوگندت می دهم که ساکت شوی،که او پسر علی بن ابی طالب است!

پس حسین علیه السلام فرمود:

«اگر عقرب باز گردد،باز می گردیم

و کفش ها برای آن،آماده است.

عقرب می داند و یقین دارد

که نه دنیا دارد و نه آخرت».

ص:281

27/7

جَوابُ رَجُلٍ مِن أهلِ الشّامِ

726 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: کانَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام بِالکوفَةِ فِی الجامِعِ،إذ قامَ إلَیهِ رَجُلٌ مِن أهلِ الشّامِ فَسَأَلَهُ عَن مَسائِلَ،فَکانَ فیما سَأَلَهُ أن قالَ لَهُ:أخبِرنی عَن سِتَّةٍ لَم یَرکُضوا (1)فی رَحِمٍ؟

فَقالَ:آدَمُ،و حَوّاءُ،و کَبشُ إبراهیمَ،و عَصا موسی،و ناقَةُ صالِحٍ،وَ الخُفّاشُ الَّذی عَمِلَهُ عیسَی بنُ مَریَمَ فَطارَ بِإِذنِ اللّهِ عز و جل. (2)

28/7

حُرمَةُ الحَرَمِ

727 . شرح الأخبار: فَلَمّا هَمَّ[الحُسَینُ علیه السلام]بِالخُروجِ مِن مَکَّةَ لَقِیَهُ ابنُ الزُّبَیرِ،فَقالَ:یا أبا عَبدِ اللّهِ،إنَّکَ مَطلوبٌ،فَلَو مَکَثتَ بِمَکَّةَ فَکُنتَ کَأَحَدِ حَمامِ هذَا البَیتِ وَ استَجَرتَ بِحَرَمِ اللّهِ،لَکانَ ذلِکَ أحسَنَ لَکَ.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:یَمنَعُنی مِن ذلِکَ قَولُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«سَیَستَحِلُّ هذَا الحَرَمَ مِن أجلی رَجُلٌ مِن قُرَیشٍ»،وَ اللّهِ لا أکونُ ذلِکَ الرَّجُلَ،صَنَعَ اللّهُ بی ما هُوَ صانِعٌ. (3)

ص:282


1- (1) أصل الرَّکض:الضّرب.و الرَّکضَةُ:الدَّفعَة و الحَرَکة(لسان العرب:ج 7 ص 159« [1]رکض»).
2- (2) الخصال:ص 323 ح 8 عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،علل الشرائع:ص 593 595 ح 44 [2] عن عبد اللّه بن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 7 ص 105 ح 20. [3]
3- (3) شرح الأخبار:ج 3 ص 143 ح 1085.

27/7-پاسخ پرسش های مرد شامی

726 . الخصال به سندش،از امام حسین علیه السلام:علی بن ابی طالب علیه السلام در مسجد جامع کوفه بود که مردی شامی به نزد او آمد و سؤال هایی کرد.از جمله سؤال هایش این بود که:مرا از شش تن که در رَحِمی نجنبیدند،آگاه کن.

امام علی علیه السلام فرمود:«آدم،حوّا،قوچ ابراهیم[که وی برای میهمانانش آورد]،عصای موسی علیه السلام[که اژدها شد]،شتر صالح و خُفّاشی که عیسی بن مریم علیه السلام ساخت و به اذن خدای عز و جلبه پرواز در آمد».

28/7-حرمت حرم

727 . شرح الأخبار: چون امام حسین علیه السلام قصد بیرون رفتن از مکّه کرد،ابن زبیر،ایشان را دید و گفت:ای ابا عبد اللّه!در پی تو هستند.اگر در مکّه می ماندی و چون یکی از کبوتران این خانه،به حرم الهی پناه می بردی،برایت نیکوتر بود.

امام حسین علیه السلام پاسخ داد:«آنچه مرا از این کار،باز می دارد،گفته پیامبر خداست که فرمود:"به زودی مردی از قریش،[خونریزی در]این حرم را به بهانه من،حلال می شمارد".به خدا سوگند،من آن مرد نیستم.خدا،هر کاری که بخواهد،با من می کند».

ص:283

728 . کامل الزیارات عن أبی سعید عقیصا: سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام و خَلا بِهِ عَبدُ اللّهِ بنُ الزُّبَیرِ و ناجاهُ طَویلاً،قالَ:ثُمَّ أقبَلَ الحُسَینُ علیه السلام بِوَجهِهِ إلَیهِم،و قالَ:

إنَّ هذا یَقولُ لی:کُن حَماما مِن حَمامِ الحَرَمِ!و لَأَن اقتَلَ و بَینی و بَینَ الحَرَمِ باعٌ (1)أحَبُّ إلَیَّ مِن أن اقتَلَ و بَینی و بَینَهُ شِبرٌ،و لَأَن اقتَلَ بِالطَّفِّ أحَبُّ إلَیَّ مِن أن اقتَلَ بِالحَرَمِ. (2)

729 . تاریخ دمشق عن بشر بن غالب: قالَ عَبدُ اللّهِ بنُ الزُّبَیرِ لِحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام:أینَ تَذهَبُ؟إلی قَومٍ قَتَلوا أباکَ و طَعَنوا أخاکَ؟! (3)

فَقالَ لَهُ حُسَینٌ علیه السلام:لَأَن اقتَلَ بِمَکانٍ کَذا و کَذا،أحَبُّ إلَیَّ مِن أن تُستَحَلَّ بی یَعنی مَکَّةَ. (4)

730 . کامل الزیارات عن أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام: إنَّ الحُسَینَ علیه السلام خَرَجَ مِن مَکَّةَ قَبلَ التَّروِیَةِ (5)بِیَومٍ،فَشَیَّعَهُ عَبدُ اللّهِ بنُ الزُّبَیرِ،فَقالَ:یا أبا عَبدِ اللّهِ،لَقَد حَضَرَ الحَجُّ و تَدَعُهُ و تَأتِی العِراقَ!

فَقالَ:یَا ابنَ الزُّبَیرِ،لَأَن ادفَنَ بِشاطِیِ الفُراتِ أحَبُّ إلَیَّ مِن أن ادفَنَ بِفِناءِ الکَعبَةِ. (6)

ص:284


1- (1) الباعُ:و هو قَدرُ مدّ الیدین و ما بینهما من البدن(النهایة:ج 1 ص 162« [1]بوع»).
2- (2) کامل الزیارات:ص 151 ح 182، [2]بحار الأنوار:ج 45 ص 85 ح 16. [3]
3- (3) فی المصدر:«خالک»و هو تصحیف ظاهر،و التصویب من المصادر الاُخری.
4- (4) تاریخ دمشق:ج 14 ص 203،سیر أعلام النبلاء:ج 3 ص 293 الرقم 48 و لیس فیه«بمکان کذا و کذا»،مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 219، [4]ذخائر العقبی:ص 257، [5]البدایة و النهایة:ج 8 ص 161؛ [6]المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 52 [7] عن بشر بن عاصم و فیه«خذلوا»بدل«طعنوا»،بحار الأنوار:ج 44 ص 185 ح 12. [8]
5- (5) یومُ التَرویَة:هو الیوم الثامن من ذی الحجّة،سُمّی به لأنّهم کانوا یرتوون فیه من الماء لما بعده(النهایة:ج 2 ص 280« [9]روی»).
6- (6) کامل الزیارات:ص 151 ح 184، [10]بحار الأنوار:ج 45 ص 86 ح 18. [11]

728 . کامل الزیارات به نقل از ابو سعید عقیصا:شنیدم که امام حسین علیه السلام پس از مذاکره خصوصی و طولانی با عبد اللّه بن زبیر،رو به یارانش کرد و فرمود:«این به من می گوید:"کبوتری از کبوتران حرم باش!"،در حالی که اگر من کشته شوم،ولی بتوانم به اندازه فاصله میان دو دستِ کشیده از آن(حرم)دور باشم،دوست تر دارم تا این که کشته شوم و فاصله ام تا آن،یک وجب باشد و اگر در طَف (1)کشته شوم،دوست تر دارم تا این که در مسجد الحرام کشته شوم».

729 . تاریخ دمشق به نقل از بشر بن غالب:عبد اللّه بن زبیر به حسین بن علی علیه السلام گفت:کجا می روی؟به سوی کسانی که پدرت را کشتند و به برادرت نیزه زدند؟

فرمود:«در فلان جا و فلان جا کشته شوم،برایم بهتر است که به بهانه من،[خونریزی را]در آن(مکّه)حلال کنند».

730 . کامل الزیارات به نقل از ابو جارود،از امام باقر علیه السلام:امام حسین علیه السلام یک روز پیش از روز کوچ حاجیان به مِنا، (2)از مکّه خارج شد و عبد اللّه بن زبیر،او را بدرقه کرد و گفت:ای ابا عبد اللّه!موسم حج رسید و تو آن را وا می گذاری و به عراق می روی؟

فرمود:«ای پسر زبیر!اگر در ساحل فرات دفن شوم،دوست تر دارم تا در صحن کعبه دفن شوم».

ص:285


1- (1) طَف،نام دیگر صحرای کربلاست.
2- (2) در متن عربی«تَروِیَه»آمده و آن،روز هشتم ذی حجّه است که کاروان ها آب و توشه خود را برای اقامت در عرفات و مِنا برمی دارند و مستحب است که نماز ظهر آن روز را در مِنا بخوانند و سپس به عرفه بروند.

29/7

واعِظٌ غَیرُ مُتَّعِظٍ

731 . تحف العقول عن الإمام الحسین علیه السلام: إیّاکَ أن تَکونَ مِمَّن یَخافُ عَلَی العِبادِ مِن ذُنوبِهِم،و یَأمَنُ العُقوبَةَ مِن ذَنبِهِ؛فَإِنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی لا یُخدَعُ عَن جَنَّتِهِ،و لا یُنالُ ما عِندَهُ إلاّ بِطاعَتِهِ إن شاءَ اللّهُ. (1)

732 . تاریخ الیعقوبی: وَقَفَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام بِالحَسَنِ البَصرِیِّ،وَ الحَسَنُ لا یَعرِفُهُ،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:یا شَیخُ هَل تَرضی لِنَفسِکَ یَومَ بَعثِکَ؟

قالَ:لا!

قالَ:فَتُحَدِّثُ نَفسَکَ بِتَرکِ ما لا تَرضاهُ لِنَفسِکَ مِن نَفسِکَ یَومَ بَعثِکَ؟

قالَ:نَعَم،بِلا حَقیقَةٍ.

قالَ:فَمَن أغَشُّ لِنَفسِهِ مِنکَ یَومَ بَعثِکَ،و أنتَ لا تُحَدِّثُ نَفسَکَ بِتَرکِ ما لا تَرضاهُ لِنَفسِکَ بِحَقیقَةٍ؟ثُمَّ مَضَی الحُسَینُ علیه السلام.

فَقالَ الحَسَنُ البَصرِیُّ:مَن هذا؟!فَقیلَ لَهُ:الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام،فَقالَ:سَهَّلتُم عَلَیَّ. (2)

30/7

شَرُّ خِصالِ المُلوکِ

733 . المناقب: کانَ[الحُسَینُ علیه السلام]یَقولُ:شَرُّ خِصالِ المُلوکِ الجُبنُ مِنَ الأَعداءِ،وَ القَسوَةُ

عَلَی الضُّعَفاءِ،وَ البُخلُ عِندَ الإِعطاءِ. (3)

ص:286


1- (1) تحف العقول:ص 240،بحار الأنوار:ج 78 ص 121 ح 3 و [1]راجع:الکافی:ج 8 ص 49 ح 9. [2]
2- (2) تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 246. [3]
3- (3) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 65، [4]بحار الأنوار:ج 44 ص 189 ح 2. [5]

29/7-پندگویِ پندناپذیر

731 . تحف العقول از امام حسین علیه السلام:مبادا از کسانی باشی که بر بندگان از گناهانشان می ترسند و خود را از عقوبت گناه خویش،ایمن می بینند،که بهشت خدای تبارک و تعالی را با فریب نمی توان از او رُبود و آنچه نزد اوست،جز با اطاعتش به دست نمی آید،إن شاء اللّه.

732 . تاریخ الیعقوبی: امام حسین علیه السلام نزد حسن بصری ایستاد و حسن،او را نمی شناخت.حسین علیه السلام به او فرمود:«ای پیر!آیا از آنچه برای روز رستاخیز آماده کرده ای،راضی هستی؟».

گفت:نه.

فرمود:«آیا با خود گفته ای که آنچه را برای خود در روز رستاخیز نمی پسندی،وابگذاری؟».

حسن بصری گفت:آری؛امّا نه جِدّی.

فرمود:«پس چه کسی خود را بیشتر از تو برای روز رستاخیزش گول می زند؛تویی که آنچه را برای خود نمی پسندی،به جِد،وا نمی نهی؟».

سپس امام حسین علیه السلام گذشت.حسن بصری گفت:این کیست؟

به او گفته شد:حسین بن علی است.

حسن بصری گفت:راحتم کردید.

30/7-بدترین خصلت فرمان روایان

733 . المناقب،ابن شهرآشوب: امام حسین علیه السلام پیوسته می فرمود:«بدترین خصلت های فرمان روایان،ترس از دشمنان،سنگ دلی با ناتوانان و بخل ورزیدن هنگام عطاست».

ص:287

31/7

حِلفُ الفُضولِ

734 . السیرة النبویّة عن محمّد بن إبراهیم بن الحارث التیمیّ: إنَّهُ کانَ بَینَ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام،و بَینَ الوَلیدِ بنِ عُتبَةَ بنِ أبی سُفیانَ وَ الوَلیدُ یَومَئِذٍ أمیرٌ عَلَی المَدینَة أمَّرَهُ عَلَیها عَمُّهُ مُعاوِیَةُ بنُ أبی سُفیانَ مُنازَعَةٌ فی مالٍ کانَ بَینَهُما بِذِی المَروَةِ (1)،فَکانَ الوَلیدُ تَحامَلَ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام فی حَقِّهِ لِسُلطانِهِ.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:أحلِفُ بِاللّهِ لَتُنصِفَنّی مِن حَقّی،أو لاَخُذَنَّ سَیفی ثُمَّ لَأَقومَنَّ فی مَسجِدِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ثُمَّ لَأَدعُوَنَّ بِحِلفِ الفُضولِ (2).

قالَ:فَقالَ عَبدُ اللّهِ بنُ الزُّبَیرِ و هُوَ عِندَ الوَلیدِ حینَ قالَ الحُسَینُ علیه السلام ما قالَ:

و أنَا أحلِفُ بِاللّهِ لَئِن دَعا بِهِ لاَخُذَنَّ سَیفی،ثُمَّ لَأَقومَنَّ مَعَهُ حَتّی یُنصَفَ مِن حَقِّهِ أو نَموتَ جَمیعا.

قالَ:فَبَلَغَتِ المِسوَرَ بنَ مَخرَمَةَ بنِ نَوفِلٍ الزُّهرِیَّ،فَقالَ مِثلَ ذلِکَ.

و بَلَغَت عَبدَ الرَّحمنِ بنَ عُثمانَ بنِ عُبیدِ اللّهِ التَّیمِیَّ،فَقالَ مِثلَ ذلِکَ.

فَلَمّا بَلَغَ ذلِکَ الوَلیدَ بنَ عُتبَةَ،أنصَفَ الحُسَینَ علیه السلام مِن حَقِّهِ حَتّی رَضِیَ. (3)

ص:288


1- (1) ذُو المَرْوَة:قریة بوادی القری،و قیل بین خشب و وادی القری(معجم البلدان:ج 5 ص 116). [1]
2- (2) حلف الفضول:کان نفر من جُرهم و قطوراء یقال لهم:الفُضیل بن الحارث الجرهمی،و الفُضیل بن وداعة القَطوری،و المفضّل بن فضالة الجرهمی،اجتمعوا فتحالفوا ألاّ یُقرّوا ببطن مکّة ظالما،و قالوا:لا ینبغی إلاّ ذلک لما عظّم اللّه من حقّها،فقال عمرو بن عوف الجرهمی: إنّ الفضولَ تَحالفوا و تعاقدوا ألاّ یَقرَّ ببطن مکّة ظالمُ أمرٌ علیه تعاهدوا و تواثقوا فالجارُ و المعترّ فیهم سالمُ ثمّ درس ذلک فلم یبقَ إلاّ ذکره فی قریش. ثمّ إنّ قبائل من قریش تداعت إلی ذلک الحلف،فتحالفوا فی دار عبد اللّه بن جدعان لشرفه و سنّه،و کانوا بنی هاشم و بنی المطّلب و بنی أسد بن عبد العُزّی و زُهرة بن کلاب و تیم بن مرّة،فتحالفوا و تعاقدوا ألاّ یجدوا بمکّة مظلوما من أهلها أو من غیرهم من سائر الناس إلاّ قاموا معه و کانوا علی ظلمه،حتّی تردّ علیه مظلمته،فسمّت قریش ذلک الحلف(حلف الفضول)و شهده رسول اللّه صلی الله علیه و آله،فقال حین أرسله اللّه تعالی:«لقد شهدت مع عمومتی حلفا فی دار عبد اللّه بن جُدعان ما احبّ أنّ لی به حُمرَ النَّعم،و لو دُعیت به فی الإسلام لأجبت»(الکامل فی التاریخ:ج 1 ص 473). [2]
3- (3) السیرة النبویّة لابن هشام:ج 1 ص 142، [3]تفسیر القرطبی:ج 6 ص 33 [4] عن ابن إسحاق،تاریخ دمشق:ج 63 ص 210 عن محمّد بن الحارث التمیمی،الأغانی:ج 17 ص 295 [5] کلّها نحوه.

31/7-پیمان فضل ها

734 . السیرة النبویه به نقل از محمّد بن ابراهیم بن حارث تیمی:امام حسین علیه السلام با ولید بن عتبة بن ابی سفیان که در آن روزگار،از طرف عمویش معاویه،حاکم مدینه بود بر سرِ مالی در ذو المَروَه (1)درگیری داشت و ولید،با سوء استفاده از قدرتش به حسین علیه السلام زور می گفت.

امام حسین علیه السلام فرمود:«به خدا سوگند یاد می کنم که یا حقّم را به انصاف می دهی و یا شمشیرم را برمی کشم و در مسجد پیامبر خدا می ایستم و هم پیمانانم در پیمان فضل ها (2)را فرا می خوانم».

عبد اللّه بن زبیر که هنگام گفتن این سخن،نزد ولید بود،گفت:من نیز به

خدا سوگند می خورم که اگر چنین دعوتی کند،شمشیرم را برمی کشم و در کنار او می ایستم تا یا حقّش را به انصاف بگیرد و یا همگی بمیریم.

این سخن به مِسوَر بن مَخرَمه،پسر نوفل زُهری و نیز عبد الرحمن بن عثمان،پسر عبید اللّه تَیمی رسید و آن دو نیز چنین گفتند.و چون خبر اینها به ولید بن عتبه رسید،حقّ حسین علیه السلام را پرداخت تا راضی شد.

ص:289


1- (1) نام جایی در وادی القُری است و گفته شده میان خشب و وادی القربی(در نزدیکی مدینه)است.
2- (2) پیمان فضل ها(حلف الفضول)،پیمانی میان چند نفر از قبیله جُرهم و قطوراء بود که نام همگی آنان،برگرفته از فضل بود:فضیل بن حارث جُرهمی و فضیل بن وادعه قَطوری و مفضّل بن فضاله جُرهمی.آنان،گرد آمدند و سوگند یاد کردند که هیچ ستمگری را در داخل مکّه باقی نگذارند و گفتند:جز این هم سزا نیست؛زیرا خداوند،مکّه را بزرگ داشته است.عمرو بن عوف جرهمی در این باره سرود: فضل ها سوگند یاد کردند و پیمان بستند/که هیچ ستمکاری را در داخل مکّه باقی نگذارند. کاری است که بر عهده گرفته و استوارش کرده اند/و همسایه و ناتوان،در پناه آن به سلامت می مانند. سپس این پیمان،کهنه شد و جز یادی از آن در قریش نماند. بعدها،قبیله هایی از قریش،همدیگر را به این پیمان فرا خواندند و بنی هاشم و بنی مطّلب و بنی اسد و زهرة بن کلاب و تیم بن مرّه،در خانه عبد اللّه بن جدعان که شریف و کهن سال بود،گرد آمدند و سوگند یاد کردند و پیمان بستند که هیچ ستم دیده ای را در مکّه،چه مکّی باشد و چه از دیگر جاها،فرو نگذارند،جز آن که در کنارش و در برابر ستمکارِ بر او بِایستند تا حقّش را بگیرند.قریش،این پیمان را«پیمان فضل ها(حِلفُ الفُضول)»نامید و پیامبر صلی الله علیه و آله هم در آن شرکت جست و پس از رسالتش می فرمود:«با عموهایم در خانه عبد اللّه بن جُدعان،در پیمانی حاضر شدم که با شتران سرخ مو،عوضش نمی کنم و اگر در این حالِ مسلمانی هم به آن فرا خوانده شوم،اجابت می کنم».

735 . الأغانی عن مصعب عن أبیه: أنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام کانَ بَینَهُ و بَینَ مُعاوِیَةَ کَلامٌ فی أرضٍ لَهُ،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:اِختَر خَصلَةً مِن ثَلاثِ خِصالٍ:إمّا أن تَشتَرِیَ مِنّی حَقّی،و إمّا أن تَرُدَّهُ عَلَیَّ،أو تَجعَلَ بَینی و بَینَکَ ابنَ الزُّبَیرِ وَ ابنَ عُمَرَ،وَ الرّابِعَةُ الصَّیلَمُ (1).

قالَ:و مَا الصَّیلَمُ؟

قالَ:أن أهتِفَ بِحِلفِ الفُضولِ.

قالَ:فَلا حاجَةَ لَنا بِالصَّیلَمِ. (2)

736 . تاریخ دمشق عن مصعب: خَرَجَ الحُسَینُ علیه السلام مِن عِندِ مُعاوِیَةَ فَلَقِیَ ابنَ الزُّبَیرِ،وَ الحُسَینُ علیه السلام مُغضَبٌ،فَذَکَرَ الحُسَینُ علیه السلام أنَّ مُعاوِیَةَ ظَلَمَهُ فی حَقٍّ لَهُ،فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:اُخَیِّرُهُ فی ثَلاثِ خِصالٍ وَ الرّابِعَةُ الصَّیلَمُ:أن یَجعَلَکَ أوِ ابنَ عُمَرَ بَینی و بَینَهُ،أو یُقِرَّ بِحَقّی ثُمَّ یَسأَلَنی فَأَهِبَهُ لَهُ،أو یَشتَرِیَهُ مِنّی،فَإِن لَم یَفعَل فَوَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ لَأَهتِفَنَّ بِحِلفِ الفُضولِ.

فَقالَ ابنُ الزُّبَیرِ:وَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ،لَئِن هَتَفتَ بِهِ و أنَا قاعِدٌ لَأَقومَنَّ،أو قائِمٌ

لَأَمشِیَنَّ،أو ماشٍ لَأَشتَدَّنَّ،حَتّی تَفنی روحی مَعَ روحِکَ أو یُنصِفَکَ.

قالَ:ثُمَّ ذَهَبَ ابنُ الزُّبَیرِ إلی مُعاوِیَةَ،فَقالَ:لَقِیَنِی الحُسَینُ فَخَیَّرَنی فی ثَلاثِ خِصالٍ،وَ الرّابِعَةُ الصَّیلَمُ.

قالَ مُعاوِیَةُ:لا حاجَةَ لَنا بِالصَّیلَمِ،إنَّکَ لَقیتَهُ مُغضَبا فَهاتِ الثَّلاثَ خِصالٍ.

قالَ:تَجعَلُنی أوِ ابنَ عُمَرَ بَینَکَ و بَینَهُ.

فَقالَ:قَد جَعَلتُکَ بَینی و بَینَهُ أوِ ابنَ عُمَرَ أو جَعَلتُکُما جَمیعا.

قالَ:أو تُقِرُّ لَهُ بِحَقِّهِ؟

قالَ:فَأَنَا اقِرُّ لَهُ بِحَقِّهِ و أسأَلُهُ إیّاهُ.

قالَ:أو تَشتَریهِ مِنهُ؟

قالَ:فَأَنَا أشتَریهِ مِنهُ.

قالَ:فَلَمَّا (3)انتَهی إلَی الرّابِعَةِ،قالَ لِمُعاوِیَةَ کَما قالَ لِلحُسَینِ علیه السلام:إن دَعانی إلی حِلفِ الفُضولِ أجَبتُهُ.

قالَ مُعاوِیَةُ:لا حاجَةَ لَنا بِهذِهِ....

و حَکَی الزُّبَیرُ أیضا نَحوَ هذِهِ القِصَّةِ لِلحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام مَعَ مُعاوِیَةَ،إلاّ أنَّ هذِهِ أتَمُّ. (4)

ص:290


1- (1) الصَّیلَمُ:القَطیعَةُ المنکرة(النهایة:ج 3 ص 49« [1]صلم»).
2- (2) الأغانی:ج 17 ص 296، [2]شرح نهج البلاغة:ج 15 ص 227 عن الزبیر نحوه.
3- (3) فی المصدر:«فما»،و الصواب ما أثبتناه کما فی الأغانی. [3]
4- (4) تاریخ دمشق:ج 59 ص 180،الأغانی:ج 17 ص 297 و راجع:شرح نهج البلاغة:ج 15 ص 227.

735 . الأغانی به نقل از مصعب،از پدرش:حسین بن علی علیه السلام با معاویه بر سرِ زمینی اختلاف داشتند.حسین علیه السلام به او فرمود:«یکی از این سه را برگزین:یا حقّم را از من بخر،یا آن را به من باز گردان و یا[عبد اللّه]بن زبیر و[عبد اللّه]بن عمر را میان من و خود،داور کن و راه چهارم هم "صَیلَم" است».

معاویه گفت:«صَیلَم»چیست؟

فرمود:«این که به پیمان فضل ها فرا بخوانم».

معاویه گفت:نیازی به این کار نیست.

736 . تاریخ دمشق به نقل از مُصعَب:حسین علیه السلام از نزد معاویه خشمگینانه بیرون آمد و[عبد اللّه]بن زبیر را دید و به او خبر داد که معاویه،حقّی را از او به ستم گرفته است.پس به ابن زبیر فرمود:«او را در یکی از این سه کار،مخیّر می کنم راه چهارم هم "صَیلَم" است:تو یا ابن عمر را داورِ میان من و خود کند،یا به حقّم اقرار کند و سپس آن را از من بطلبد تا به او ببخشم و یا آن را از من بخرد،و اگر چنین نکند،سوگند به آن که جانم در دست اوست،به پیمان فضل ها فرا می خوانم».

ابن زبیر گفت:سوگند به آن که جانم در دست اوست،اگر به آن ندا دهی و

من نشسته باشم،برمی خیزم و اگر ایستاده باشم،به راه می افتم و اگر در راه باشم،شتاب می ورزم تا آن که جانم با جان تو فدا شود و یا با تو انصاف ورزد.

سپس،ابن زبیر به نزد معاویه رفت و گفت:حسین،مرا دیده و سه راه به من پیشنهاد کرده است و راه چهارم،«صَیلَم»است.

معاویه گفت:ما نیازی به«صَیلَم»نداریم.تو او را در حال خشم دیده ای،سه راه دیگر را بگو.

ابن زبیر گفت:من یا ابن عمر را داور میان خود و حسین،قرار ده.

معاویه گفت:تو یا ابن عمر و یا حتّی هر دو را میان خود و او[داور]قرار دادم.

ابن زبیر گفت:آیا به حقّش اقرار می کنی؟

معاویه گفت:به حقّش اقرار می کنم و آن را از او می طلبم.

ابن زبیر گفت:آیا آن را از او می خری؟

معاویه گفت:آن را از او می خرم.

چون ابن زبیر به[راه حلّ]چهارم رسید،همان سخنی را که به حسین علیه السلام گفته بود،به معاویه گفت:اگر مرا به پیمان فضل ها فرا بخواند،اجابتش می کنم.

معاویه گفت:نیازی به آن نیست.

[ابن]زبیر مانند این ماجرا را میان حسن علیه السلام و معاویه نیز نقل کرده است؛امّا این،صحیح تر است.

ص:291

32/7

خَیرُ الأَمانِ

737 . تاریخ الطبری عن الحسین علیه السلام فی جَوابِ کِتابٍ کَتَبَهُ إلَیهِ عَمرُو بنُ سَعیدٍ والی مَکَّةَ

یَطلُبُ مِنهُ الرُّجوعَ إلی مَکَّةَ و أنَّ لَهُ الأَمانَ وَ الصِّلَةَ وَ البِرَّ:أمّا بَعدُ،فَإِنَّهُ لَم یُشاقِقِ اللّهَ و رَسولَهُ مَن دَعا إلَی اللّهِ عز و جل و عَمِلَ صالِحا و قالَ إنَّنی مِنَ المُسلِمینَ،و قَد دَعَوتَ إلَی الأَمانِ وَ البِرِّ وَ الصِّلَةِ،فَخَیرُ الأَمانِ أمانُ اللّهِ،و لَن یُؤمِنَ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مَن لَم یَخَفهُ فِی الدُّنیا،فَنَسأَلُ اللّهَ مَخافَةً فِی الدُّنیا توجِبُ لَنا أمانَهُ یَومَ القِیامَةِ،فَإِن کُنتَ نَوَیتَ بِالکِتابِ صِلَتی و بِرّی فَجُزیتَ خَیرا فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ،وَ السَّلامُ. (1)

ص:292


1- (1) تاریخ الطبری:ج 5 ص 388، [1]الطبقات الکبری(الطبقة الخامسة من الصحابة):ج 1 ص 448،تهذیب الکمال:ج 6 ص 419 الرقم 1323،تاریخ دمشق:ج 14 ص 210،الفتوح:ج 5 ص 68، [2]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 218 [3] کلّها نحوه.

32/7-بهترین امان

737 . تاریخ الطبری از امام حسین علیه السلام(در پاسخ نامه ای که عمرو بن سعید،فرماندار

مکّه به او نوشت و از او خواست که به مکّه باز گردد که در امان است و با نیکی و احسان با او برخورد می شود):امّا بعد،هر کسی که به سوی خدای عز و جلو کار شایسته دعوت کند و بگوید من از مسلمانانم،با خدا و پیامبرش نستیزیده است.تو به امنیت و نیکی و احسان،فرا خوانده ای؛امّا بهترین امان،امانِ خداست و خداوند،روز قیامت،کسی را که از او در دنیا نترسیده است،ایمن نمی دارد.از خدا بیمی را در دنیا می خواهیم که موجب امنیت ما در روز قیامت شود و اگر با نامه ات قصد پیوند و نیکی به من داری،خداوند،جزایت را خیر دنیا و آخرت قرار دهد.و السلام!

ص:293

33/7

نَقشُ خاتَمِ الحُسَینِ

738 . الغیبة عن أبی جعفر السمّان: حَدَّثَنی أبو مُحَمَّدٍ یَعنی صاحِبَ العَسکَرِ علیه السلام عَن آبائِهِ:أنَّهُم قالوا:کانَ لِفاطِمَةَ علیها السلام خاتَمٌ فَصُّهُ عَقیقٌ،فَلَمّا حَضَرَتهَا الوَفاةُ دَفَعَتهُ إلَی الحَسَنِ علیه السلام،فَلَمّا حَضَرَتهُ الوَفاةُ دَفَعَهُ إلَی الحُسَینِ علیه السلام.

قالَ الحُسَینُ علیه السلام:فَاشتَهَیتُ أن أنقُشَ عَلَیهِ شَیئا،فَرَأَیتُ فِی النَّومِ المَسیحَ عیسَی بنَ مَریَمَ عَلی نَبِیِّنا و آلِهِ و عَلَیهِ السَّلامُ،فَقُلتُ لَهُ:یا روحَ اللّهِ،ما أنقُشُ عَلی خاتَمی هذا.

قالَ:اُنقُش عَلَیهِ:لا إلهَ إلاَّ اللّهُ المَلِکُ الحَقُّ المُبینُ،فَإِنَّهُ أوَّلُ التَّوراةِ و آخِرُ الإِنجیلِ. (1)

ص:294


1- (1) الغیبة للطوسی:ص 297 ح 252.

33/7-نقش انگشتر امام حسین

738 . الغیبة،طوسی به نقل از ابو جعفر سمّان:امام هادی علیه السلام از پدرانش برایم نقل کرد که آنان فرمودند:فاطمه علیها السلام انگشتر نقره با نگینی از عقیق داشت که چون وفاتش در رسید،آن را به حسن علیه السلام داد و او هم آن را هنگام وفاتش به حسین علیه السلام داد.

حسین علیه السلام فرمود:«دوست می داشتم بر آن نقشی بنگارم.عیسی مسیح،پسر مریم که درود بر پیامبر ما و خاندانش و او باد را در خواب دیدم و به او گفتم:ای روح خدا!چه چیز بر این انگشترم نقش کنم؟

گفت:بر آن نقش کن:"لا إله إلاّ اللّه الملک الحقّ المبین؛خدایی جز خداوند نیست؛فرمان روای حق و آشکار" که این،آغاز تورات و پایان انجیل است».

ص:295

34/7

خِضابُ الحُسَینِ

739 . رجال النجاشی عن عبید اللّه بن الحرّ: أنَّهُ سَأَلَ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام عَن خِضابِهِ،فَقالَ علیه السلام:أما إنَّهُ لَیسَ کَما تَرَونَ،إنَّما هُوَ حِنّاءٌ و کَتَمٌ (1). (2)

740 . المعجم الکبیر عن سفیان بن عیینة: سَأَلتُ عُبَیدَ اللّهِ بنَ أبی یَزیدَ:رَأَیتَ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام؟

قالَ:نَعَم،رَأَیتُهُ جالِسا فی حَوضِ زَمزَمَ.

قُلتُ:هَل رَأَیتَهُ صَبَغَ؟

قالَ:لا،إلاّ أنّی رَأَیتُهُ و لِحیَتُهُ سَوداءُ إلی هذَا المَوضِعِ یَعنی عَنفَقَتَهُ (3)و أسفَلُ مِن ذلِکَ بَیاضٌ،و ذَکَرَ أنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله شابَ ذلِکَ المَوضِعُ مِنهُ و کانَ یَتَشَبَّهُ بِهِ. (4)

741 . الکافی عن جابر عن أبی جعفر علیه السلام: دَخَلَ قَومٌ عَلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِما فَرَأَوهُ مُختَضِبا بِالسَّوادِ،فَسَأَلوهُ عَن ذلِکَ،فَمَدَّ یَدَهُ إلی لِحیَتِهِ ثُمَّ قالَ:أمَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی غَزاةٍ غَزاها أن یَختَضِبوا بِالسَّوادِ لِیَقوَوا بِهِ عَلَی المُشرِکینَ. (5)

ص:296


1- (1) الکَتَمُ:هو نبت یُخلط مع الوسمة و یصبغ به الشَّعرُ،أسود،و قیل:هو الوَسْمَة(النهایة:ج 4 ص 150« [1]کتم»).
2- (2) رجال النجاشی:ج 1 ص 72 الرقم 5،بحار الأنوار:ج 76 ص 104 ح 11. [2]
3- (3) العَنفَقَةُ:الشَّعرُ الذی فی الشّفَةِ السُّفلی،و قیل:الشَّعرُ الذی بینها و بین الذَّقَن(النهایة:ج 3 ص 309« [3]عنفق»).
4- (4) المعجم الکبیر:ج 3 ص 132 ح 2900.
5- (5) الکافی:ج 6 ص 481 ح 4، [4]مکارم الأخلاق:ج 1 ص 185 ح 542، [5]بحار الأنوار:ج 76 ص 100 ح 9. [6]

34/7-خضاب کردن امام حسین

739 . رجال النجاشی به نقل از عبید اللّه بن حر:از امام حسین علیه السلام درباره خضابش پرسید.فرمود:«آن گونه که می بینید،نیست.آن،مخلوط حنا و کَتَم (1)است».

740 . المعجم الکبیر به نقل از سفیان بن عُیَینه:از عبید اللّه بن ابی یزید پرسیدم:آیا حسین بن علی را دیده ای؟

گفت:آری.او را دیدم که در حوض زمزم،نشسته بود.

گفتم:آیا[موهایش را]رنگ کرده بود؟

گفت:نه.او را دیدم که محاسنش تا اینجا(میان لب و چانه)سیاه و پایین تر از آن،سفید بود و فرمود که همین جای محاسن پیامبر صلی الله علیه و آله سفید بود و حسین علیه السلام هم خود را به ایشان شبیه می کرد.

741 . الکافی به نقل از جابر،از امام باقر علیه السلام:گروهی بر امام حسین علیه السلام در آمدند و دیدند که محاسنش را سیاه رنگ کرده است.از ایشان در این باره پرسیدند.دست به ریشش کشید و فرمود:«پیامبر خدا،در یکی از جنگ هایش فرمان داد که مسلمانان،موهایشان را سیاه رنگ کنند تا در برابر مشرکان،نیرومند به نظر آیند».

ص:297


1- (1) کَتَم،گیاهی است که با«وَسْمه»مخلوط می شود و برای سیاه رنگ کردن مو به کار می رود.

35/7

سُؤرُ السِّنَّورِ

742 . المصنّف عن الرکین بن الربیع بن عمیلة الفزاری عن الحسین بن علیّ علیه السلام: أنَّ امرَأَةً سَأَلَت عَنِ السِّنَّورِ (1)یَلِغُ (2)فی شَرابی؟فَقالَ:الهِرُّ؟فَقالَت:نَعَم،قالَ:فَلا تُهرِقی شَرابَکِ و لا طَهورَکِ؛فَإِنَّهُ لا یُنَجِّسُ شَیئا. (3)

36/7

عَطاءُ المَولودِ

743 . المصنّف عن بشر بن غالب: سَأَلَ ابنُ الزُّبَیرِ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام عَنِ المَولودِ (4)،فَقالَ:إذَا استَهَلَّ (5)وَجَبَ عَطاؤُهُ و رِزقُهُ. (6)

744 . المصنّف عن بشر بن غالب: لَقِیَ ابنُ الزُّبَیرِ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام فَقالَ:یا أبا عَبدِ اللّهِ،أفتِنا فِی المَولودِ یولَدُ فِی الإِسلامِ؟قالَ:وَجَبَ عَطاؤُهُ و رِزقُهُ (7).

ص:298


1- (1) السِّنَّورُ:هو الهِرُّ،و الاُنثی بهاء(تاج العروس:ج 6 ص 549« [1]سنر»).
2- (2) وَلَغ یَلَغُ و یَلِغُ:أی شرب منه بلسانه(النهایة:ج 5 ص 226« [2]ولغ»).
3- (3) المصنّف لعبد الرزّاق:ج 1 ص 102 ح 357.
4- (4) فی المسند لابن الجعد:«المنفوس»بدل«المولود».
5- (5) استهَلَّ الصبیُّ:أی صاح عند الولادة(الصحاح:ج 5 ص 1852« [3]هلل»).
6- (6) المصنّف لابن أبی شیبة:ج 7 ص 388 ح 2،المصنّف لعبد الرزّاق:ج 3 ص 532 ح 6606،المسند لابن الجعد:ص 338 ح 2327 کلاهما نحوه و السائل فیهما«بشر بن غالب»،فتوح البلدان:ج 3 ص 563 الرقم 1058 و [4]فیه«سئل الحسین بن علیّ أو قال:الحسن بن علیّ»،الجوهرة:ص 38 و فیه«الصبیّ»بدل«المولود»و«استملی»بدل«استهلّ».
7- (7) المصنّف لابن أبی شیبة:ج 7 ص 388 ح 3.

35/7-نیم خورده گربه

742 . المصنَّف،عبد الرزّاق به نقل از رکین بن ربیع بن عمیله فزاری:زنی به امام حسین علیه السلام گفت:«سِنّور»،به نوشیدنی من زبان می زند و از آن می نوشد.

فرمود:«منظورت گربه است؟».

گفت:آری.

فرمود:«نه نوشیدنی ات را دور بریز،نه آب وضویت را.گربه،چیزی را نجس نمی کند».

36/7-سهم نوزاد

743 . المصنَّف،ابن ابی شیبه به نقل از بِشْر بن غالب:ابن زبیر از امام حسین علیه السلام درباره کودک تولّد یافته پرسید[که کِی سهمش از مال و روزی دادن بر او واجب می شود].

فرمود:«چون ناله تولّد را سر داد،سهم و روزی رساندنش واجب می شود».

744 . المصنَّف،ابن ابی شیبه به نقل از بِشر بن غالب:ابن زبیر،امام حسین علیه السلام را دید و گفت:ای ابا عبد اللّه!فتوایت را درباره کودک مسلمان تولّد یافته،به ما بگو.

فرمود:«[از لحظه تولّد،]سهم و روزی اش واجب می شود».

ص:299

37/7

فَکاکُ الأسیرِ

745 . الجوهرة عن بشر بن غالب: سَمِعتُ ابنَ الزُّبَیرِ و هُوَ یَسأَلُ حُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام:یا أبا عَبدِ اللّهِ،ما تَقولُ فی فَکاکِ الأَسیرِ؛عَلی مَن هُوَ؟

قالَ:عَلَی القَومِ الَّذینَ أعانَهُم و رُبَّما قالَ:قاتَلَ مَعَهُم.... (1)

38/7

مَرَقَةُ الأنبیاء

746 . کنز العمّال عن الحسین علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: اللَّحمُ بِالبُرِّ (2)مَرَقَةُ (3)الأَنبِیاءِ. (4)

39/7

بَقلَةُ إلیاسَ و یوشَعَ

747 . مکارم الأخلاق عن الإمام الحسین علیه السلام: قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام فی أشیاءَ وَصّاهُ بِها:کُلِ الکَرَفسَ،فَإِنَّها بَقلَةُ إلیاسَ و یوشَعَ بنِ نونٍ علیهما السلام. (5)

ص:300


1- (1) الجوهرة:ص 39، [1]طبقات المحدّثین بأصبهان:ج 2 ص 186.
2- (2) البُرُّ:القمح(مجمع البحرین:ج 1 ص 138«برر»).
3- (3) المَرَقُ:ماءُ اللّحم إذا طُبِخَ(مجمع البحرین:ج 3 ص 1690«مرق»).
4- (4) کنز العمّال:ج 15 ص 281 ح 40996 نقلاً عن ابن النجّار.
5- (5) مکارم الأخلاق:ج 1 ص 390 ح 1317، [2]بحار الأنوار:ج 66 ص 240 ح 5 و [3]راجع:الکافی:ج 6 ص 366 ح 1. [4]

37/7-آزاد کردن اسیر

745 . الجوهرة از بِشْر بن غالب:شنیدم ابن زبیر از امام حسین علیه السلام می پرسد:ای ابا عبد اللّه!آزاد کردن اسیر با کیست؟

فرمود:«بر عهده کسانی است که او به آنها یاری رسانده است»و شاید هم گفت:«همراه آنان جنگیده است...».

38/7-شوربای پیامبران

746 . کنز العمّال از امام حسین علیه السلام،از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:گوشت با گندم،شوربای پیامبران است.

39/7

سبزی الیاس و یوشَع

747 . مکارم الأخلاق از امام حسین علیه السلام:پیامبر صلی الله علیه و آله در میان چیزهایی که به علی علیه السلام سفارش کرد،فرمود:«کرفس بخور که آن،سبزی الیاس و یوشع بن نون علیهما السلام است».

ص:301

40/7

لِباسُ الذِّلَّةِ

748 . تاریخ الطبری عن حمید بن مسلم: لَمّا بَقِیَ الحُسَینُ علیه السلام فی ثَلاثَةِ رَهطٍ أو أربَعَةٍ،دَعا بِسَراویلَ مُحَقَّقَةٍ یُلمَعُ فیهَا البَصَرُ،یَمانِیٍّ مُحَقَّقٍ،فَفَزَرَهُ (1)و نَکَثَهُ (2)لِکَیلا یُسلَبَهُ.

فَقالَ لَهُ بَعضُ أصحابِهِ:لَو لَبِستَ تَحتَهُ تُبّانا (3)!

قالَ:ذلِکَ ثَوبُ مَذَلَّةٍ و لا یَنبَغی لی أن ألبَسَهُ. (4)

قالَ:فَلَمّا قُتِلَ أقبَلَ بَحْرُ بنُ کَعبَ،فَسَلَبَهُ إیّاهُ فَتَرَکَهُ مُجَرَّدَا. (5)

749 . المعجم الکبیر عن ابن أبی لیلی: قالَ حُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام حینَ أحَسَّ بِالقَتلِ:اِیتونی ثَوبا لا یَرغَبُ فیهِ أحَدٌ أجعَلهُ تَحتَ ثِیابی لا اجَرَّدُ.

فَقیلَ لَهُ:تُبّانٌ.

فَقالَ:لا،ذلِکَ لِباسُ مَن ضُرِبَت عَلَیهِ الذِّلَّةُ. (6)

ص:302


1- (1) الفَزْرُ:الفسخُ فی الثوب،لقد تفرَّزَ الثوب،إذا تقطّع و بلی(الصحاح:ج 2 ص 781« [1]فزر»).
2- (2) النِّکثُ:أن تُنقَضَ أخلاقُ الأخبِیَة و الأکسیة البالیة لتغزل ثانیة.و نَکَثَ السِّواکَ و غیره یَنکُثه نَکثا:شَعَّثَهُ(تاج العروس:ج 3 ص 273 274« [2]نکث»).
3- (3) التُّبّانُ:سراویل صغیر یستر العورة المغلّظة فقط،و یُکثر لبسَه الملاّحون(النهایة:ج 1 ص 181« [3]تبن»).
4- (4) بیّن الإمام علیه السلام فی هذا النصّ سبب امتناعه عن لبس التبّان بتلمیحین لطیفین:أحدهما للآیة 61 من سورة البقرة الواردة فی شأن الیهود الذین ضربت علیهم الذلّة،و الآخر للآیة 29 من سورة التوبة التی وسمت أهل الذمّة بالصغار،فلم یکن التبّان فی لباس العرب بل کان فی لباس الیهود،و یشهد لذلک وروده فی البیت التالی: رُبَّ جَدٍّ لِعُقبَةَ بنِ أبانٍ لابِسٌ فی بِلادِنا تُبّانا کما یؤیّده أنّ لفظ«التبّان»لیس عربیّا بل هو معرّب«تنبان»الفارسی(شرح نهج البلاغة:ج 6 ص 293).
5- (5) تاریخ الطبری:ج 5 ص 451، [4]الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 572 نحوه و راجع:الإرشاد:ج 2 ص 111 و [5]إعلام الوری:ج 1 ص 468. [6]
6- (6) المعجم الکبیر:ج 3 ص 117 ح 2850،تاریخ دمشق:ج 14 ص 221،کفایة الطالب:ص 434، [7]بغیة الطلب:ج 6 ص 2617؛ [8]الملهوف:ص 174 نحوه،بحار الأنوار:ج 45 ص 54. [9]

40/7-لباسِ خواری

748 . تاریخ الطبری به نقل از حمید بن مسلم:چون حسین علیه السلام با سه یا چهار نفر تنها ماند،شلوار یمانی محکمش را که چشم را خیره می کرد خواست تا زیر لباسش بپوشد و آن را پاره پاره و رشته رشته کرد تا پس از شهادتش به غارت نبرند.

یکی از یاران او گفت:کاش زیر آن،شلوارک می پوشیدی!

فرمود:«آن،لباسِ خواری است و برای من،شایسته نیست که آن را بپوشم» (1).

امّا هنگامی که به شهادت رسید،بحر بن کعب،آن را از[تن]ایشان در آورد و ایشان را بی لباس،رها کرد.

749 . المعجم الکبیر به نقل از ابن ابی لیلی:هنگامی که حسین بن علی علیه السلام احساس کرد شهید می شود،فرمود:«لباسی که کسی به آن رغبت نکند،برایم بیاورید که زیر پوششم بگذارم تا مرا بی لباس نکنند».

به ایشان گفته شد:شلوارک.

فرمود:«نه.این،لباس کسی است که مُهر خواری بر او زده اند».

پس لباسی گرفت و آن را پاره کرد و زیر لباسش قرار داد؛امّا چون به شهادت رسید،او را بی لباس کردند.

ص:303


1- (1) امام علیه السلام با اشاره به آیه 61 از سوره بقره،این لباس را از آنِ یهود دانسته و سبب خودداری خود را از پوشیدن این لباس،توضیح داده است.خداوند،یهودیان را در این آیه محکوم به خواری کرده است.همچنین،در آیه 29 از سوره توبه،آنان را در جامعه اسلامی در جایی فروتر نشانده است. به عبارت دیگر،«تبّان»یا همان«تنبان»فارسی،نه به دلیل این که لباس قوم خاصّی است،بلکه به دلیل لباس اهل ذمّه بودن(که جامه ویژه یهودیان آن روز در سرزمین های عربی بود)،مناسب فرزند پیامبر خدا نبود.

41/7

مَن تَکَلَّمَ بِالعَرَبِیَّةِ مِنَ الأَنبِیاءِ

750 . الخصال بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: کانَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام بِالکوفَةِ فِی الجامِعِ،إذ قامَ إلَیهِ رَجُلٌ مِن أهلِ الشّامِ فَسَأَلَهُ عَن مَسائِلَ،فَکانَ فیما سَأَلَهُ أن قالَ لَهُ:

أخبِرنی عَن خَمسَةٍ مِنَ الأَنبِیاءِ تَکَلَّموا بِالعَرَبِیَّةِ؟

فَقالَ:هودٌ،و صالِحٌ،و شُعَیبٌ،و إسماعیلُ،و مُحَمَّدٌ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجمَعینَ. (1)

42/7

فَضلُ شُهَداءِ آلِ الحَسَنِ

751 . الإقبال عن خلاّد بن عمیر الکندی: دَخَلتُ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام فَقالَ:هَل لَکُم عِلمٌ بِآلِ الحَسَنِ الَّذینَ خُرِجَ بِهِم مِمّا قِبَلَنا؟...فَقُلنا نَرجو أن یُعافِیَهُمُ اللّهُ،فَقالَ.و أینَ هُم مِنَ العافِیَةِ؟!ثُمَّ بَکی حَتّی عَلا صَوتُهُ،و بَکینا،ثُمَّ قالَ:

حَدَّثَنی أبی،عَن فاطِمَةَ بِنتِ الحُسَینِ علیه السلام قالَت:سَمِعتُ أبی صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ یَقولُ:«یُقتَلُ مِنکِ أو:یُصابُ مِنکِ نَفَرٌ بِشَطِّ الفُراتِ،ما سَبَقَهُمُ الأَوَّلونَ،و لا یُدرِکُهُمُ الآخِرونَ»،و إنَّهُ لَم یَبقَ مِن وُلدِها غَیرُهُم. (2)

752 . مقاتل الطالبیّین عن یحیی بن عبد اللّه عن الذی أفلت من الثمانیة: لَمّا ادخِلنَا الحَبسَ قالَ

عَلِیُّ بنُ الحَسَنِ:اللّهُمَّ إن کانَ هذا مِن سَخَطٍ مِنکَ عَلَینا فَاشدُد حَتّی تَرضی.

فَقالَ عَبدُ اللّهِ بنُ الحَسَنِ:ما هذا یَرحَمُکَ اللّهُ؟!

ثُمَّ حَدَّثَنا عَبدُ اللّهِ عَن فاطِمَةَ الصُّغری،عَن أبیها[الإِمامِ الحُسَینِ علیه السلام]،عَن جَدَّتِها فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،قالَت:قالَ لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:«یُدفَنُ مِن وُلدی سَبعَةٌ بِشاطِئِ الفُراتِ؛لَم یَسبِقهُمُ الأَوَّلونَ،و لا یُدرِکُهُمُ الآخِرونَ».فَقُلتُ:نَحنُ ثَمانِیَةٌ!

قالَ:فَلَمّا فَتَحُوا البابَ وَجَدوهُم مَوتی،و أصابونی و بی رَمَقٌ،و سَقَونی ماءً و أخرَجونی،فَعِشتُ. (3)

ص:304


1- (1) الخصال:ص 319 ح 103،عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 1 ص 241 245 ح 1 [1] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،علل الشرائع:ص 593 596 ح 44 عن عبد اللّه بن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 10 ص 75 80 ح 1. [2]
2- (2) الإقبال:ج 3 ص 86، [3]بحار الأنوار:ج 47 ص 302 ح 25. [4]
3- (3) مقاتل الطالبیّین:ص 177؛ [5]دلائل الإمامة:ص 72،بحار الأنوار:ج 47 ص 302. [6] یشیر هذان الحدیثان إلی ما تعرّض له مجموعة من أحفاد الإمام الحسن المجتبی علیه السلام،من الاعتقال و السجن،و ذلک بعد الثورة التی قادها أبناء عبد اللّه المحض بن الحسن المثنّی بن الإمام الحسن المجتبی علیه السلام و الذی کانت امّه فاطمة بنت الإمام الحسین علیه السلام.

41/7-پیامبران عرب زبان

750 . الخصال به سندش،از امام حسین علیه السلام:امام علی علیه السلام در مسجد جامع کوفه بود که مردی از شام به نزد ایشان آمد و سؤال هایی پرسید و از جمله گفت:مرا از پنج پیامبر عربْ زبان آگاه کن.

فرمود:«هود،صالح،شعیب،اسماعیل و محمّد که درودهای خدا بر همه آنان باد».

42/7-فضیلت شهدای خاندان امام حسن

751 . الإقبال به نقل از خلاّد بن عمیر کِندی:بر امام صادق علیه السلام در آمدم.فرمود:«آیا اطّلاعی از خاندان امام حسن علیه السلام که آنها را از پیش ما بُردند،دارید؟»....

گفتیم:امید داریم که خدا عافیتشان دهد.

فرمود:«آنان کجا و عافیت کجا؟!».سپس گریست تا آنجا که صدای گریه اش بلند شد و ما نیز گریستیم.

سپس فرمود:«پدرم از فاطمه دختر امام حسین علیه السلام برایم نقل کرد که از پدرش که درودهای خدا بر او باد شنیده که به او فرموده است:"از[نسل]تو چند نفر در[کنار]رود فرات،کشته می شوند(/به مصیبت آنها دچار می شوی)که نه پیشینیان به آنها رسیده اند و نه دیگران به آنها می رسند" و از نسل فاطمه علیها السلام،جز اینها کسی نمانده است».

752 . مقاتل الطالبیّین به نقل از یحیی بن عبد اللّه،از[تنها]کسی که از میان هشت نفر

نجات یافت:چون ما را به زندان بردند،علی بن حسن گفت:خدایا!اگر این گرفتاری از سرِ خشم تو بر ماست،آن را شدیدتر کن تا از ما راضی شوی.

عبد اللّه بن حسن گفت:خدایت رحمت کند!این سخن چیست؟

سپس برای ما از فاطمه صغری،از پدرش(امام حسین علیه السلام)،از مادرش فاطمه علیها السلام دختر پیامبر خدا نقل کرد که گفت:پیامبر خدا به من فرمود:«هفت نفر از فرزندان من در کنار فرات دفن می شوند که نه پیشینیان به آنها رسیده اند و نه دیگران به آنها می رسند».

من گفتم:ما هشت نفریم[و این حدیث،شامل ما نمی شود]!

چون درِ زندان را گشودند،آنان را مُرده یافتند و به من،در حالی که نیمه جانی داشتم،رسیدند و آبم دادند و بیرونم آوردند و زنده ماندم. (1)

ص:305


1- (1) این دو حدیث،به زندانی شدن نوادگان امام حسن علیه السلام در جریان قیام آنان،اشاره دارد.رهبران این قیام،پسران عبد اللّه محض بودند که فرزند فاطمه صغری و حسن مثنّی،پسر امام حسن مجتبی علیه السلام بود.

43/7

لا شَفاعَةَ فِی الحَدِّ

753 . دعائم الإسلام: عَن عَلِیٍّ علیه السلام أنَّهُ أخَذَ رَجُلاً مِن بَنی أسَدٍ فی حَدٍّ وَجَبَ عَلَیهِ لِیُقیمَهُ عَلَیهِ،فَذَهَبَ بَنو أسَدٍ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام یَستَشفِعونَ بِهِ،فَأَبی عَلَیهِم.

فَانطَلَقوا إلی عَلِیٍّ علیه السلام فَسَأَلوهُ،فَقالَ:لا تَسأَلُونّی شَیئا أملِکُهُ إلاّ أعطَیتُکُموهُ.

فَخَرَجوا مَسرورینَ،فَمَرّوا بِالحُسَینِ علیه السلام فَأَخبَروهُ بِما قالَ،فَقالَ:إن کانَ لَکُم بِصاحِبِکُم حاجَةٌ فَانصَرِفوا،فَلَعَلَّ أمرَهُ قَد قَضی!

فَانصَرَفوا إلَیهِ فَوَجَدوهُ قَد أقامَ عَلَیهِ الحَدَّ،قالوا:أ لَم تَعِدنا یا أمیرَ المُؤمِنینَ؟

قالَ:لَقَد وَعَدتُکُم بِما أملِکُهُ،و هذا شَیءٌ للّهِ ِ لَستُ أملِکُهُ. (1)

ص:306


1- (1) دعائم الإسلام:ج 2 ص 443 ح 1547. [1]

43/7-حد،شفاعت بردار نیست

753 . دعائم الإسلام: نقل است که علی علیه السلام مردی از بنی اسد را به خاطر حدّی که بر او واجب شده بود،دستگیر کرد تا حد را بر او جاری سازد.از این رو،بنی اسد به نزد حسین علیه السلام رفتند و خواستارِ شفاعت او شدند؛امّا او خودداری ورزید.

پس به نزد علی علیه السلام رفتند و این کار را از او خواستند.علی علیه السلام فرمود:«از من،چیزی نمی خواهید که در اختیار من باشد،جز آن که آن را به شما می دهم».

آنان،شادمان بیرون آمدند و بر حسین علیه السلام گذشتند و آنچه را علی علیه السلام گفته بود،به او خبر دادند.حسین علیه السلام فرمود:اگر با رفیقتان کاری دارید،باز گردید که شاید کار او تمام شده باشد!

پس به نزد او باز گشتند و دیدند که حد بر او جاری شده است.

گفتند:ای امیر مؤمنان!آیا به ما وعده ندادی؟

فرمود:«وعده دادم آنچه در اختیار من است[،می بخشم]و این حد،از آنِ خدا بود،نه در اختیار من».

ص:307

44/7

قَضاءُ أمیرِ المُؤمِنینَ

754 . الأمالی بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَضی بِالیَمینِ مَعَ الشّاهِدِ الواحِدِ،و إنَّ عَلِیّا علیه السلام قَضی بِهِ بِالعِراقِ. (1)

755 . عیون أخبار الرضا بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: اختَصَمَ إلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام رَجُلانِ،أحَدُهُما باعَ الآخَرَ بَعیرا وَ استَثنَی الرَّأسَ وَ الجِلدَ،ثُمَّ بَدا لَهُ أن یَنحَرَهُ.قالَ:هُوَ شَریکُهُ فِی البَعیرِ عَلی قَدرِ الرَّأسِ وَ الجِلدِ. (2)

45/7

وِراثَةُ قَمیصِ هارونَ بن عمران

756 . الثاقب فی المناقب بإسناده عن الحسین بن علیّ علیه السلام: کُنتُ مَعَ أبی عَلی شاطِیِ الفُراتِ،فَنَزَعَ قَمیصَهُ و غاصَ فِی الماءِ،فَجاءَ مَوجٌ فَأَخَذَ القَمیصَ،فَخَرَجَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام و إذا بِهاتِفٍ یَهتِفُ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،خُذ ما عَن یَمینِکَ،فَإِذا مِندیلٌ فیهِ قَمیصٌ مَلفوفٌ،فَأَخَذَ القَمیصَ و لَبِسَهُ،فَسَقَطَت مِن جَیبِهِ رُقعَةٌ،مَکتوبٌ فیها:

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ

هَدِیَّةٌ مِنَ اللّهِ العَزیزِ الحَکیمِ إلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ،هذا قَمیصُ هارونَ بنِ عِمرانَ «کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ» 3 . (3)

ص:308


1- (1) الأمالی للصدوق:ص 445 ح 593 [1] عن عبّاد بن صهیب عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 104 ص 277 ح 1 و [2]راجع:السنن الکبری للبیهقی:ج 10 ص 285 ح 20652.
2- (2) عیون أخبار الرضا علیه السلام:ج 2 ص 43 ح 153، [3]صحیفة الإمام الرضا علیه السلام:ص 252 ح 176 [4] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 103 ص 134 ح 2. [5]
3- (4) الثاقب فی المناقب:ص 273 ح 237 [6] عن عبد اللّه بن عبد الجبّار عن الإمام العسکریّ عن آبائه علیهم السلام،خصائص الأئمّة علیهم السلام:ص 57 [7] عن عیسی بن أحمد عن الإمام العسکری عن آبائه علیهم السلام عن الإمام الحسین علیه السلام عن قنبر،مئة منقبة:ص 93 عن عیسی بن أحمد عن الإمام الهادی عن آبائه علیهم السلام عن الإمام الحسین علیه السلام عن قنبر و کلاهما نحوه و راجع:المناقب لابن شهرآشوب:ج 2 ص 229. [8]

44/7-قضاوت امیر مؤمنان

754 . الأمالی،صدوق به سندش،از امام حسین علیه السلام:پیامبر خدا،بر اساس یک شاهد و سوگند،حکم داد و امام علی علیه السلام هم در عراق بر این اساس،قضاوت کرد.

755 . عیون أخبار الرضا علیه السلام به سندش،از امام حسین علیه السلام:دو مرد نزد امام علی علیه السلام طرح دعوا کردند.یکی به دیگری شتری فروخته و سر و پوست آن را استثنا کرده بود.سپس[خریدار]تصمیم گرفته بود آن شتر را نَحر کند.امام علیه السلام حکم داد:«او(فروشنده)در شتر به اندازه سر و پوست،شریک است».

45/7-به ارث بردن پیراهن هارون بن عمران

756 . الثاقب فی المناقب به سندش،از امام حسین علیه السلام:با پدرم کنار رود فرات بودیم که پیراهنش را درآورد و در آب فرو رفت.موجی آمد و پیراهن را بُرد.امیر مؤمنان،بیرون آمد که هاتفی ندا داد:ای امیر مؤمنان!آنچه را از سمت راستت می آید،بگیر.

بقچه ای دیدیم که پیراهنی را در آن پیچیده بودند.پس پیراهن را گرفت و پوشید.از جیبش،برگه ای افتاد که در آن نوشته بود:«به نام خداوند بخشنده

مهربان.هدیه ای است از جانب خدای عزیز حکیم به علی بن ابی طالب.این،پیراهن هارون بن عمران است.«این گونه[بود]و آن را میراث گروهی دیگر کردیم»».

ص:309

46/7

لِباسُ الشُّهرَةِ

757 . الکافی عن أبی سعید عن الحسین علیه السلام: مَن لَبِسَ ثَوبا یَشهَرُهُ،کَساهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ ثَوبا مِنَ النّارِ. (1)

47/7

لِلماءِ أهلٌ

758 . المصنّف عن جابر الجعفی عن الشعبی أو عن أبی جعفر محمّد بن علیّ علیه السلام: إنَّ حَسَنا و حُسَینا دَخَلاَ الفُراتَ و عَلی کُلِّ واحِدٍ (2)مِنهُما إزارُهُ،ثُمَّ قالا:إنَّ فِی الماءِ أو:إنَّ لِلماءِ ساکِنا. (3)

ص:310


1- (1) الکافی:ج 6 ص 445 ح 4،و [1]فی مشکاة الأنوار:ص 553 ح 1866 [2] عن الإمام الحسن علیه السلام.
2- (2) فی المصدر:«واحدة»،و هو تصحیف ظاهر.
3- (3) المصنّف لعبد الرزّاق:ج 1 ص 289 ح 1114،المصنّف لابن أبی شیبة:ج 1 ص 227 ح 2 عن لیث عمّن رأی الحسین علیه السلام نحوه،کنز العمّال:ج 9 ص 547 ح 27355.

46/7-لباس شهرت

757 . الکافی به نقل از ابو سعید،از امام حسین علیه السلام:هر کس لباسی بپوشد که او را مشهور کند،خداوند،روز قیامت،لباسی از آتش بر او می پوشانَد.

47/7-آب هم ساکنانی دارد

758 . المصنّف،عبد الرزّاق به نقل از جابر جُعفی،از شَعبی یا امام باقر علیه السلام:حسن و حسین علیهما السلام در حالی که هر یک،ردایی به تن داشتند،به فرات در آمدند.سپس فرمودند:«آب نیز ساکنی دارد».

ص:311

759 . الکافی عن أبی سعید عقیصا التیمی: مَرَرتُ بِالحَسَنِ وَ الحُسَینِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِما و هُما فِی الفُراتِ مُستَنقِعانِ فی إزارَینِ،فَقُلتُ لَهُما:یَا ابنَی رَسولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیکُما،أفسَدتُمَا الإِزارَینِ؟!

فَقالا لی:یا أبا سَعیدٍ،فَسادُنا لِلإِزارَینِ أحَبُّ إلَینا مِن فَسادِ الدّینِ،إنَّ لِلماءِ أهلاً و سُکّانا کَسُکّانِ الأَرضِ. (1)

ص:312


1- (1) الکافی:ج 6 ص 390 ح 3، [1]المحاسن:ج 2 ص 407 ح 2423 [2] نحوه،بحار الأنوار:ج 66 ص 479 ح 1. [3]

759 . الکافی به نقل از ابو سعید عقیصای تَیمی:بر حسن و حسین که درودهای خدا بر آنان باد درآمدم.آنان،خود را در فرات،پوشیده در ردا می شستند.به ایشان گفتم:ای فرزندان پیامبر خدا که خداوند بر شما درود بفرستد!این دو ردا را تباه کردید!

به من فرمودند:«ای ابو سعید!تباهیِ دو ردایمان،نزد ما بهتر از تباهیِ دین ماست.آب نیز اهل و ساکنانی دارد،مانند ساکنان زمین».

ص:313

البابُ الثّامِنُ:الحِکَمُ المنظومة

دراسة حول أشعار الإمام الحسین علیه السلام و الدیوان المنسوب إلیه

لِفنّ الشعر دور کبیر و استثنائی فی نقل المفاهیم،و ترویج الثقافة،و خلق الملاحم،و تخلید الأحداث.و لهذا السبب یتمتّع الشعر بمکانة مرموقة بین المعارف البشریة،و کسائر الفنون یمکنه أن یُسخّر للقیم الإلهیة و الإنسانیة،کما یمکن استخدامه ضدّها.

و کان الشعر فی زمن البعثة النبویة من أهمّ السبل فی إضلال الناس و إبعادهم عن الحقیقة،لذا ذمّ القرآن الکریم شعراء ذلک العهد و أتباعهم حیث قال:

«وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ* أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ* وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ» . (1)

و ممّا لا شکّ فیه أنّ الخصائص المذکورة فی هذه الآیات،تختصّ بالشعراء الذین یستخدمون فنّ الشعر فی نشر الانحطاط و السقوط.و لهذا یستثنی القرآن الکریم الشعراء الرسالیّین مباشرة بالآیات التالیة:

«إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللّهَ کَثِیراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» . (2)

و لأجل ألاّ یُجحف حق الشعراء،یمیّز اللّه سبحانه و تعالی هؤلاء عن غیرهم بذکر هذا الاستثناء،و یعرّفهم للمجتمع المسلم بأربعة خصائص:

1.الإیمان.

2.العمل الصالح.

3.الإکثار من ذکر اللّه تعالی.

4.التصدّی للظلم و استخدام الشعر فی ردعه.

و قد اعتبر الرسول صلی الله علیه و آله هؤلاء الشعراء مجاهدین فی سبیل اللّه.فحینما نزلت الآیة 79 من سورة الشعراء،أتی حَسّان بن ثابت و عدد آخر من الشعراء المسلمین الرسول صلی الله علیه و آله و سألوه عن قول الشعر،فأجابهم النبیّ صلی الله علیه و آله:

إنّ المُؤمِنَ یُجاهِدُ بِسَیفِهِ و لِسانِهِ،و الذی نَفسی بیدِهِ لَکأنَّ ما تَرمونَهُم بِهِ یَنضِحُ النَّبلَ. (3)

و هکذا کان الرسول صلی الله علیه و آله یؤکّد استخدام فنّ الشعر فی ساحات الجهاد،و کان یوصی بتسخیر هذا الفنّ لنشر الحکمة فی المجتمع و ترسیخها:

إنّ مِنَ الشِّعرِ لَحِکمَةً. (4)

کما أوصی الإمام الصادق علیه السلام أصحابه:

عَلِّموا أولادَکُم شِعرَ العَبدِیِ،فَإِنَّهُ عَلی دینِ اللّهِ. (5)

إنّ التأمّل فی سیرة الرسول صلی الله علیه و آله و الأئمّة علیهم السلام یکشف بأنّهم کانوا یستخدمون فنّ الشعر لأغراض تربویة و سیاسیة و عسکریة،لکن هل کانوا أنفسهم ینظّمون الشعر أیضاً؟و هل الأشعار المنسوبة إلیهم صادرة عنهم حقّاً؟إنّ هذا الأمر یحتاج إلی مناقشة.

ص:314


1- (1) الشعراء:224 226. [1]
2- (2) الشعراء:227. [2]
3- (3) مسند ابن حنبل:ج 10 ص 335 ح 27244 [3] عن کعب بن مالک.
4- (4) کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 379 ح 5805؛سنن ابن ماجة:ج 2 ص 1235 ح 3755 عن ابیّ بن کعب.
5- (5) رجال الکشّی:ج 2 ص 704 ح 748 [4] عن سماعة.

باب هشتم:حکمت های منظوم

پژوهشی درباره اشعار امام حسین و دیوان منسوب به ایشان

هنر شعر،در انتقال مفاهیم،گسترش فرهنگ،آفرینش حماسه و جاودان سازی حادثه ها،نقشی بس ارجمند و بی بدیل دارد و از این رو،در معارف بشر از جایگاه والایی برخوردار است.این هنر،مانند دیگر هنرها می تواند در خدمت ارزش های الهی و انسانی قرار گیرد و می تواند در جهت عکس آن،مورد سوء استفاده واقع شود.

در هنگامه بعثت پیامبر خدا،شعر،یکی از عوامل مهم ضلالت و گم راهی مردم بود.از این رو،قرآن کریم،شعرسُرایان آن دوران و پیروان آنها را به شدّت مورد نکوهش قرار داده و می فرماید:

«و شاعران را گمراهان،پیروی می کنند.آیا ندیده انی که آنان در هر وادی ای سرگردان اند؟و آنان اند که چیزهایی را می گویند که انجام نمی دهند».

بی شک،ویژگی هایی که در این آیات برای شاعران آمده،اختصاص به کسانی دارد که هنر شعر را در جهت گسترش فرهنگ انحطاط و ابتذال،مورد استفاده قرار می دادند.لذا بلافاصله قرآن،شاعران متعهّد را استثنا می کند و می فرماید:

«مگر آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند و خدا را بسیار به یاد می آورند و پس از آن که مورد ستم قرار گرفته اند،یاری خواسته اند».

خداوند متعال،در این آیه،برای آن که حقّ شعر و شاعران متعهّد،ضایع نگردد،با یک استثناء،صف این گروه از شاعران را از دیگران جدا کرده است و با چهار ویژگی،آنان را به جامعه اسلامی معرّفی می کند.این ویژگی ها عبارت اند از:

1.ایمان

2.عمل صالح

3.بسیار به یاد خدا بودن

4.در برابر ستم ها به پا خاستن و از نیروی شعر برای دفع آن کمک گرفتن.

گفتنی است که سرایندگانی با این اوصاف،از منظر پیامبر خدا،مجاهد شناخته شده اند.هنگامی که آیات آخر سوره شعرا نازل شد،حسّان بن ثابت و تنی چند از شاعران مسلمان،نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و درباره سرودن شعر با وجود این آیه،کسب تکلیف کردند.پیامبر خدا در پاسخ فرمود:

مؤمن،با شمشیر و زبانش جهاد می کند.سوگند به آن که جانم به دست اوست،گویا آنچه شما به آنان می زنید،خدنگ به هدف خورده است.

بدین سان،پیامبر خدا،بهره گیری از هنر شعر در میدان جهاد را مورد تأکید قرار می دهد و در پیامی دیگر،بهره گیری از این هنر را در جهت تعمیق و گسترش حکمت در جامعه توصیه می نماید:

پاره ای از شعرها،حکمت اند.

همچنین،امام صادق علیه السلام به پیروان خود توصیه می فرماید:

شعرِ عبدی را به فرزندانتان بیاموزید،که او بر دین خداست.

تأمّل در سیره پیشوایان الهی نشان می دهد که آنان،از هنر شعر در جهت اهداف تربیتی،سیاسی و نظامی بهره می گرفته اند؛امّا این که خود نیز شعر می سروده اند یا نه،و این که اشعار منسوب به آنها تا چه حد صحّت دارد،موضوعاتی قابل بررسی اند.

ص:315

ص:316

ص:317

عدم تنافی نظم الشعر و منزلة الإمامة

إنّ أوّل شبهة یمکن طرحها هی أنّ القرآن لا یعتبر نظم الشعر لائقاً بمقام النبوّة: «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ» 1 .و بما أنّ إمامة أهل البیت علیهم السلام استمرار لنبوّة النبیّ الخاتم صلی الله علیه و آله،فلا یلیق نظم الشعر بمقام الإمامة أیضاً.

یمکننا الإجابة علی هذا الإشکال:بأنّ الشعر کما مرّ ذکره علی صنفین:الشعر الممزوج بخیالات الشاعر الکاذبة حتّی یستلذّ به المستمع و یستأنس به،و قد قیل عنه«أحسن الشعر أکذبه» (1)،و هو ما لا یلیق بمقام النبوّة و الإمامة،بل حتّی بالمؤمن النزیه.

أمّا الصنف الآخر من الشعر،و الّذی سمّاه الرسول صلی الله علیه و آله بالحکمة،فلا یتعارض مبدئیاً مع مقام النبوّة أو الإمامة.

نعم!عدم نظم الشعر من قبل الرسول صلی الله علیه و آله أمر مطلوب،فلو نظم الشعر،صدّق الناس إشاعة المشرکین بأن القرآن شعر.بعبارة اخری،نظم الشعر کالکتابة لا یتنافی مع مقام الإمامة،کما کان الأئمة یکتبون فی حین لم یکتب الرسول لردع

شائعة تلقّیه العلم من الآخرین.فنظم الأئمّة للشعر لا إشکال علیه من الناحیة الثبوتیة،لکن یجب تحقّقه من الناحیة الإثباتیة.

إنّ الأدلّة التی تثبت تمتّع أئمّة أهل البیت بجمیع العلوم (2)،تستطیع أن تثبت تمتّعهم بقابلیة نظم الشعر،فهناک مستندات کثیرة تدلّ علی أنّ الإمام علیّ علیه السلام کان ینشد الشعر،لکن لیس بإمکاننا التسلیم بأنّ کلّ ما نُسب إلیه من الشعر (3)صادر عنه حقیقة.

نفس الکلام مطروح بالنسبة للإمام الحسین علیه السلام و الأشعار المنسوبة إلیه،و لتبیین الموضوع،نقدّم الإیضاحات التالیة:

ص:318


1- (2) ربّما قالوا:«أحسن الشعر أکذبه»،کقول النابغة:«یقد السلوقی المضاعف نسجه/و یوقدن بالصفاح نار الحباحب»(إعجاز القرآن للباقلاّنی:ص 114). [1]
2- (3) راجع:أهل البیت فی الکتاب و السنّة/علم أهل البیت.
3- (4) راجع:موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب فی الکتاب و السنّة:ج 10/الإمام و فنّ الشعر.

منافات نداشتن سرودن شعر با مقام امامت

نخستین شبهه ای که ممکن است مطرح شود،این است که:قرآن،سرودن شعر را شایسته مقام نبوّت نمی داند:

«ما به او شعر نیاموختیم و شایسته او هم نبود».

از سوی دیگر،امامت اهل بیت علیهم السلام ادامه نبوّت حضرت ختمی مرتبت است.در نتیجه،این شبهه پیش می آید که سرودن شعر با مقام امامت،همچون مقام نبوّت،ناسازگار است.

در پاسخ این شبهه باید گفت:همان گونه که پیش از این یادآوری شد،شعر دو گونه است:شعری که با تخیّلات کاذب شاعر،آراسته می شود تا برای مخاطب،شیرین و دل نشین گردد و درباره آن گفته شده:«بهترین شعر،دروغ ترینِ آن است». (1)

سرودن چنین شعری،نه شایسته مقام نبوّت است و نه شایسته مقام امامت؛بلکه شایسته مؤمن پرهیزگار نیز نیست.شعری که به فرموده پیامبر خدا،حکمت است.چنین شعری نه با مقام نبوّت به طور اصولی در تضاد است و نه با مقام امامت.

آری!در خصوص پیامبر خدا،نسرودن شعر،مزّیت داشته است؛زیرا اگر شعر می سرود،اتّهام شعر بودن قرآن که توسّط مشرکانْ شایع شده بود تقویت می شد.

به سخن دیگر،سرودن شعر،مانند کتابت،منافاتی با مقام امامت ندارد،همان طور

که امامان می نوشتند،ولی پیامبر صلی الله علیه و آله نمی نوشت تا شایعه تعلیم دیدن او تقویت نشود.سرودن شعر توسّط امامان نیز از نظر ثبوتی هیچ ایرادی ندارد؛امّا از نظر اثباتی،باید سرودن شعر توسّط آنان،اثبات گردد.

دلایلی که اثبات می کند امامان از اهل بیت از همه علوم برخوردار بودند،می تواند برخورداری آنان از فنّ شعر را نیز اثبات کنند،چنان که در مورد امام علی علیه السلام اسناد فراوانی در دست است که ایشان،شعر می سرود؛امّا نمی توان پذیرفت همه اشعاری که به ایشان نسبت داده شده است،سروده ایشان باشد.

درباره سرودن شعر توسّط امام حسین علیه السلام و صحّت اشعاری که به ایشان نسبت داده شده است نیز همین بحث مطرح است و برای روشن شدن مسئله،توضیحاتی ارائه می گردد.

ص:319


1- (1) مانند این شعر نابغه ذبیانی: زره سلوقیِ حلقه حلقه بافته شده،شراره می دهد/ و سنگ های عریض هم شراره برمی افروزند.

أوّلاً:المصادر التاریخیة و الأدبیة و الحدیثیة لأشعار الإمام الحسین علیه السلام

لقد نسبت فی المصادر التاریخیة و الأدبیة و الحدیثیة أشعار للإمام الحسین علیه السلام،نذکر هنا قائمة بأسماء الأشخاص الّذین ذکروا بعض الأبیات و نسبوها للإمام علیه السلام ضمن کتاباتهم:

1.أبی مخنف(المتوفّی 157ق) (1)ثلاثة أبیات

2.مصعب بن زبیر(المتوفّی 236ق) (2)ثلاثة أبیات

3.البلاذری(المتوفّی 279ق) (3)سبعة أبیات

4.محمّد بن سعد(القرن الثالث) (4)ثلاثة أبیات

5.الطبری(المتوفّی 310ق) (5)سبعة أبیات

6.أحمد بن أعثم(المتوفّی 314ق) (6)خمس و ثلاثون بیتا

7.المسعودی(المتوفّی 346ق) (7)بیتان

8.أبو الفرج الإصفهانی(المتوفّی 362ق) (8)سبعة أبیات

9.الشیخ الصدوق(المتوفّی 381ق) (9)ثمانیة أبیات

10.أبو هلال العسکری(المتوفّی 382ق) (10)بیتان

11.الحُلوانی(القرن الخامس) (11)بیت واحد

12.أبو الحسن علیّ بن محمّد بن حبیب الماوردی(المتوفّی 450ق) (12)بیت واحد

13.یحیی بن حسین الشجری(المتوفّی 499ق) (13)بیتان

14.ابن شهرآشوب المازندرانی(المتوفّی 588ق) (14)ستّة و ثمانون بیتاً

15.ابن عساکر(المتوفّی 571ق) (15)خمسة و عشرون بیتاً

16.أحمد بن علی الطبرسی(القرن السادس) (16)اثنان و ثلاثون بیتاً

17.فتّال النیشابوری(القرن السادس) (17)ثلاثة عشر بیتاً

18.الخوارزمی(القرن السادس) (18)اثنان و أربعون بیتاً

19.ابن الجوزی(القرن السابع) (19)ثلاثة أبیات

20.محمّد بن طلحة الشافعی(القرن السابع) (20)إحدی و ثلاثون بیتاً

21.ابن عدیم(المتوفّی 660ق) (21)اثنان و عشرون بیتاً

22.السیّد ابن طاووس(المتوفّی 664ق) (22)خمسة عشر بیتاً

23.علیّ بن عیسی الأربلی(المتوفّی 693ق) (23)مئة و تسعة و عشرون بیتاً

24.ابن منظور(المتوفّی 711ق) (24)تسعة عشر بیتاً

25.ابن کثیر الدمشقی(المتوفّی 774ق) (25)اثنان و عشرون بیتاً

26.حسن بن أبی الحسن الدیلمی(المتوفّی 841ق) (26)أربعة أبیات

27.ابن نما(المتوفّی 841ق) (27)تسعة عشر بیتاً

28.محمّد بن أحمد الدمشقی(المتوفّی 871ق) (28)تسعة عشر بیتاً

29.ابن الصبّاغ(القرن التاسع) (29)أربعة و ثلاثون بیتاً

30.العلاّمة البحرانی(القرن الحادی عشر) (30)خمسة و سبعون بیتاً

31.محمّد بن أبی طالب(القرن الحادی عشر) (31)ثلاثة و أربعون بیتاً

32.نور اللّه الشوشتری(القرن الحادی عشر) (32)مئة و خمسة و عشرون بیتاً

33.العلاّمة محمّد باقر المجلسی(المتوفّی1110ق) (33)مئة و سبعة و أربعون بیتاً

34.القندوزی(القرن الثالث عشر) (34)ثلاثة و أربعون بیتاً

35.الشبلنجی(القرن الثالث عشر) (35)عشرون بیتاً

36.السیّد محسن الأمین(المتوفّی 1371ق) (36)ستّة و ثلاثون بیتاً

37.آیة اللّه المرعشی النجفی(المتوفّی 1371ش) (37)ثمانیة و عشرون بیتاً

38.أحمد الصابری(معاصر) (38)أربعمئة و واحد و عشرون بیتاً

ص:320


1- (1) مقتل الحسین لأبی مخنف:ص 25.
2- (2) نسب قریش:ص 59.
3- (3) أنساب الأشراف:ج 3 ص 364 368 و ص 393.
4- (4) الطبقات الکبری(الطبقة الخامسة من الصحابة):ج 1 ص 371.
5- (5) تاریخ الطبری:ج 5 ص 342 و 404 و 420.
6- (6) الفتوح:ج 5 ص 72 و 79 و 84 و 115 و 116.
7- (7) مروج الذهب:ج 3 ص 64،إثبات الوصیّة:ص 177.
8- (8) الأغانی:ج 16 ص 147 و ص 148وج 19 ص 204،مقاتل الطالبیّین:ص 94 و320. [1]
9- (9) الأمالی للصدوق:ص 219 و 221و223.
10- (10) تصحیفات المحدّثین:ص 174.
11- (11) نزهة الناظر:ص 88.
12- (12) نصیحة الملوک:ص 337(طبع مؤسّسة شباب الجامعة الإسکندریة).
13- (13) الأمالی للشجری:ج 1 ص 185. [2]
14- (14) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 45 و 66 69 و72 و 79 و 80 و 95 و 99 و 108 110.
15- (15) تاریخ دمشق:ج 14 ص 185 187 و 204 و 219 و ج 69 ص 120 و....
16- (16) الاحتجاج:ج 2 ص 100-101.
17- (17) روضة الواعظین:ص 173 و 203و [3]205.
18- (18) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 123 و 142 و 143 و 147 و 186 و 233 و ج 2 ص 7 و32 و33.
19- (19) تذکرة الخواصّ:ص 265. [4]
20- (20) مطالب السؤول:ص 72 و 73.
21- (21) بغیة الطلب فی تاریخ حلب:ج 6 ص 2593 2596.
22- (22) الملهوف:ص 134 و 140 و 157 و170.
23- (23) کشف الغمّة:ج 2 ص 231 و 238 240 و 244 250،و [5]قد نقل عن ابن الخشاب النحوی أشعاراً لأبی مخنف.
24- (24) مختصر تاریخ دمشق:ج 7 ص 131و133.
25- (25) البدایة و النهایة:ج 8 ص 177 و 209 و [6] 210.
26- (26) أعلام الدین:ص 298،إرشاد القلوب:ج 1 ص 30.
27- (27) مثیر الأحزان:ص 38 و 45 و 49 و 55 و 72.
28- (28) جواهر المطالب فی مناقب الإمام الحسین بن علی بن أبی طالب علیه السلام:ج 2 ص 315 و 316.
29- (29) الفصول المهمّة:ص 177 و 179. [7]
30- (30) عوالم العلوم(قسم الإمام الحسین علیه السلام):ج 17 ص 63-69 و 245 و 284 و 290 292 و 298.
31- (31) تسلیة المجالس:ج 2 ص 248 و 310 و 315 318.
32- (32) إحقاق الحقّ:ج 11 ص 625 648.
33- (33) بحار الأنوار:ج 44 ص 160و161 و 190 196 و 209 و 316 و319-374،و ج 45 ص 9 و 41 و 47 49 و ج 78 ص 122-128.
34- (34) ینابیع المودّة:ج 3 ص69 و75 و [8] 80 و 153.
35- (35) نور الأبصار:ص 242.
36- (36) أعیان الشیعة:ج 1 ص 621. [9]
37- (37) شرح إحقاق الحقّ:ج 27 ص 217 230 بعض نظم الإمام الحسین علیه السلام.
38- (38) أدب الحسین و حماسته:ص 13 55.

توضیحاتی درباره سرودن شعر توسّط امام حسین علیه السلام و صحّت اشعاری که به ایشان نسبت داده شده است

یک.منابع تاریخی،ادبی و حدیثی اشعار امام حسین

در منابع تاریخی،ادبی و حدیثی،اشعاری به امام حسین علیه السلام منسوب شده است که در اینجا،فهرست وار به نویسندگانی که ابیاتی چند از این اشعار را در آثار خود آورده اند،اشاره می شود:

1.ابو مِخنَف(م 157ق)3 بیت

2.مُصعَب بن زبیر(م 236ق)3بیت

3.بَلاذُری(م 279ق)7بیت

4.محمّد بن سعد(ق 3)3بیت

5.طبری(م 310ق)7بیت

6.احمد بن اعثَم(م 314ق)35بیت

7.مسعودی(م 346ق)2بیت

8.ابو الفرج اصفهانی(م 362ق)7بیت

9.شیخ صدوق(م 381ق)8بیت

10.ابو هلال عسکری(م 382ق)2بیت

11.حُلوانی(ق 5ق)1بیت

12.ابو الحسن علی بن محمّد بن حبیب ماوَردی(م 450ق)1بیت

13.یحیی بن حسین شجری(م 499ق)2بیت

14.ابن شهرآشوبِ مازندرانی(م 588ق)86 بیت

15.ابن عساکر(م 571ق)25 بیت

16.احمد بن علی طَبَرسی(ق 6 ق)32 بیت

17.فتّال نیشابوری(ق 6 ق)13بیت

18.خوارزمی(ق 6 ق)42بیت

19.ابن جوزی(ق 7 ق)3بیت

20.محمّد بن طلحه شافعی(ق 7 ق)31بیت

21.ابن عدیم(م 660ق)22 بیت

22.سیّد ابن طاووس(م 664ق)15بیت

23.علی بن عیسی اربِلی(م 693ق)129 بیت

24.ابن منظور(م 711ق)19 بیت

25.ابن کثیر دمشقی(م 774ق)22 بیت

26.حسن بن ابی الحسن دیلمی(م 841ق)4 بیت

27.ابن نُما(م 841ق)19 بیت

28.محمّد بن احمد دمشقی(م 871 ق)19بیت

29.ابن صبّاغ(ق 9 ق)34بیت

30.بَحرانی(ق11 ق)75بیت

31.محمّد بن ابی طالب(ق 11 ق)43بیت

32.نور اللّه شوشتری(ق 11ق)125بیت

33.محمّد باقر مجلسی(م 1110 ق)147 بیت

34.قُندوزی(ق 13 ق)43بیت

35.شِبلَنجی(ق 13 ق)20بیت

36.سیّد محسن امین عاملی(م 1371ق)36 بیت

37.سیّد شهاب الدین مرعشی نجفی(م 1371ش)28بیت

38.احمد صابری همدانی(معاصر)421بیت

ص:321

ص:322

ص:323

ص:324

ص:325

ص:326

ص:327

ثانیاً:الدواوین المستقلّة

إضافة للمصادر الّتی مرّ ذکرها آنفاً،و الّتی ورد فیها أبیات منسوبة للإمام الحسین علیه السلام فی طیّات أبحاثها،و لم تستهدف حسب الظاهر استقصاء کلّ ما نُسب للإمام،و جمعه هناک کتب تحمل عنوان دیوان خاصّ بأشعار الإمام،نذکر من أهمّها:

1.دیوان الإمام الحسین علیه السلام:هناک نسختان من هذا الدیوان فی مکتبة«بایزید»فی اسطنبول،تعودان إلی القرن الثامن الهجری.و قد رأی مؤلّف کتاب أدب الحسین و حماسته هذه النسختین و نقلهما فی کتابه.یحتوی هذا الدیوان 146 بیتاً.و قد طبع نفس الدیوان فی الیمن عام 1317ه.ق تحت عنوان دیوان الإمام السجّاد علیه السلام.

2.القول الحسن فی شعر الحسین علیه السلام،لعبد القادر الناصر،نسخة من هذا الدیوان موجودة فی مکتبة عارف حکمت فی المدینة المنوّرة،و یحمل الرقم 227 من الدواوین،کما یحوی ثلاثین ورقة.

نُقل نفس العنوان لابن الحجّاج الشاعر (1)،و لکن قد یکونا دیوانین مختلفین و إن اشترکا فی العنوان.

3.دیوان الإمام الحسین بن علی بن أبی طالب علیه السلام،لمحمّد حسین بن محمّد باقر البیرجندی،و قد ذکره العلاّمة الطهرانی فی کتاب الذریعة. (2)

4.دیوان الإمام الحسین علیه السلام،لمحمّد بن عبد الرحیم الماردینی،طُبع هذا الدیوان

ببیروت عام 2002 2003،و یحتوی 293 بیتاً فی 54 قطعة شعریة.

ترجم الاُستاذ أمیر هوشنک دانایی هذا الدیوان إلی الفارسیّة،و طبعته مؤسسة«موعود»الثقافیة عام 1381 ه.ش.(2002م)فی طهران.

ص:328


1- (1) راجع:الذریعة:ج2 ص304 و ص358 و ج7 ص16،و فی أهل البیت فی المکتبة العربیة من السیّد عبد العزیز الطباطبائی.
2- (2) الذریعة:ج9 ص 249. [1]
دو.دیوان های مستقل

بجز منابع یاد شده که نویسندگان آنها اشعاری از امام حسین علیه السلام را در ضمن کتاب،گرد آورده اند و ظاهرا قصد استقصا و جمع آوری کامل را نداشته اند،کتاب هایی نیز با عنوان دیوان به اشعار امام حسین علیه السلام اختصاص یافته است که از آن جمله،به این موارد می توان اشاره کرد:

1.دیوان الإمام الحسین علیه السلام،که دو نسخه در کتاب خانه«بایزید»استانبول دارد و قدمت نسخه آن به حدود قرن هشتم برمی گردد.این دو نسخه را نویسنده کتاب أدب الحسین علیه السلام و حماسته،دیده و اشعار آن را در کتاب خود،آورده است.تعداد اشعار این دیوان،146 بیت است.

گفتنی است همین دیوان در یمن به عنوان دیوان الإمام السّجاد علیه السلام به سال 1317ق،به چاپ رسیده است.

2.القول الحسن فی شعر الحسین علیه السلام،از عبد القادر الناصر.

نسخه ای از این دیوان در کتاب خانه عارف حکمت در مدینه منوّره به شماره 227 دواوین،در سی برگ،موجود است.

کتابی به همین نام از ابن الحَجّاج(شاعر شیعی)نیز گزارش شده است و احتمال دارد این دو،متفاوت باشند.

3.دیوان الإمام الحسین بن علی بن أبی طالب،از محمّدحسین بن محمّد باقر البیرجندی.علاّمه شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعة،از این کتاب،یاد می کند.

4.دیوان الإمام الحسین علیه السلام،از محمّد بن عبد الرحیم مارِدینی،که در بیروت به

سال 2003م،به چاپ رسیده است.در این دیوان،54 قطعه شعر در 293 بیت،گردآوری شده است.

یادآوری می شود که این دیوان را آقای امیرهوشنگ دانایی به فارسی برگردانده شده و در سال 1381ش،توسّط مؤسّسه فرهنگی موعود،به چاپ رسیده است.

ص:329

ثالثاً:أشعار الإمام الحسین علیه السلام فی هذا الکتاب

تحتوی المصادر التاریخیة و الأدبیة و الحدیثیة الّتی ذکرناها 1553 بیتاً منسوباً للإمام الحسین علیه السلام،و إذا حذفنا المکرّر یبقی القلیل منها.

و قد رتّبت الأشعار المنسوبة للإمام علیه السلام فی هذا الکتاب[حکم الإمام الحسین علیه السلام]فی ثلاثة فصول:

یحتوی الفصل الأوّل الأشعار المنسوبة للإمام علیه السلام،و هی مئة و ثلاثة و ثلاثون بیتاً فی ثلاث و ثلاثین مقطوعة شعریة.

و قد ورد استشهاد الإمام بأشعار الآخرین فی الفصل الثانی،و هو ثمانیة عشر بیتاً فی خمسة مقاطع.

أمّا الفصل الثالث یحوی دیوان الإمام الحسین علیه السلام الّذی نقله مؤلّف کتاب أدب الحسین و حماسته من النسختین الخطّیتین بشکلٍ کاملٍ.و یتألّف هذا الدیوان من مئة و خمسة و أربعین بیتاً فی تسع و عشرین مقطوعةٍ شعریةٍ.

رابعا:تقییم الأشعار من حیث الانتساب و الصدور

کما أسلفنا،لا مانع فی نظم الأئمّة للشعر،و المهم هو إثبات صدوره منهم و صحّة نسبة الشعر إلیهم.

هناک شواهد و قرائن تاریخیة تشهد علی صحّة صدور عدد من الأشعار و التمثّل

بأشعار الآخرین عن بعض الأئمّة،کالإمام علیّ علیه السلام،و أمّا فی صدور الأشعار المنسوبة إلی الإمام الحسین علیه السلام،تجد ملاحظة النقاط التالیة:

1.تؤکّد بعض المصادر استشهاد الإمام الحسین علیه السلام بأشعار آخرین،کأخی الأوس،فروة بن مسیل المرادی،ابن المفرغ،ضرار بن الخطّاب الفهری،و زمیل بن أبیر الفزاری.

2.وردت بعض الأشعار المنسوبة للإمام الحسین علیه السلام فی«الدیوان المنسوب للإمام علیّ علیه السلام»،منها الأبیات التالیة:

الموت خیر من رکوب العار و العار خیر من دخول النار

و اللّه من هذا و هذا جار

أو:

یا من بدنیاه اشتغل و غرّه طول الأمل

الموت یأتی بغتة و القبر صندوق العمل

و کذلک:

مضی أمسُک الماضی شهیداً معدلاً و خلفت فی یوم علیک شهید

فإن أنت بالأمس اقترفت إساءة فقید بإحسان و أنت حمید

و لا ترج فعل الخیر یوماً إلی غد لعلّ غداً یأتی و أنت فقید

و کما البیت التالی:

فإن تکن الدنیا تعد نفیسة فإنّ ثواب اللّه أعلی و أنبل

3.ما ورد فی الفصل العاشر تحت عنوان«دیوان الإمام الحسین علیه السلام»،لا یشبه أیّاً من الأبیات المنسوبة للإمام فی المصادر الاُخری،و التی جُمعت فی الفصل

التاسع،و هذا ما یسبّب الشکّ فی هذه النسبة.کما لم یذکر هذا الدیوان فی أیّ من کتب المصادر و الفهارس القدیمة.

و فی الختام یمکننا الاستنتاج بأنّ بعض الأشعار المذکورة فی الفصل الثامن من نظم الإمام الحسین علیه السلام،کما أنّ بعضها منسوب للآخرین أیضاً.

ص:330

سه.اشعار امام حسین در این کتاب

در مجموع این منابع،چه دیوان ها و چه منابع تاریخی،ادبی و حدیثی،1553 بیت به امام حسین علیه السلام منسوب شده است که با حذف مکرّرات،تعداد آنها بسیار اندک خواهد شد.

در این کتاب،(حکمت نامه امام حسین علیه السلام)،اشعار منسوب به امام حسین علیه السلام در سه فصل تنظیم شده است:

در اولی(فصل هشتم)،اشعار منسوب به ایشان جمع آوری شده که مجموعا 33 قطعه و 133 بیت است.

در دومی(فصل نهم)،تمثّل های امام حسین علیه السلام به اشعار دیگران،جمع شده و شمار آنها،پنج قطعه در هجده بیت است.

در سومی(فصل دهم)نیز«دیوان منسوب به امام حسین علیه السلام»که نویسنده کتاب أدب الحسین علیه السلام و حماسته،بر پایه دو نسخه خطّی به چاپ رسانده به صورت کامل،درج شده است.این دیوان نیز حاوی 29 قطعه و 146 بیت است.

چهار.ارزیابی اشعار از جهت انتساب و صدور

چنان که در ابتدای بحث آوردیم،سرودن شعر توسّط امامان علیهم السلام،منعی ندارد و آنچه در این زمینه اهمّیت دارد،اثبات صدور و درستی انتساب این اشعار به امام علیه السلام است.

درباره برخی از امامان،(مانند امام علی علیه السلام)،شواهد و قرائن تاریخی بر

صحّت صدور شماری از اشعار و تمثّل ها از ایشان،گواهی می دهد؛امّا در مورد اشعار منسوب به امام حسین علیه السلام توجّه به این نکات،ضروری است:

1.در برخی منابع،بدین مطلبْ تأکید شده که امام حسین علیه السلام به شعر شاعرانی مانند اخو الأوس،فروة بن مسیل مرادی،ابن مفرِّغ،ضرار بن خطّاب فِهری و زُمَیل بن ابَیر فَزاری،تمثّل جُسته است.

2.برخی اشعار منسوب به امام حسین علیه السلام،در«دیوان منسوب به امیر مؤمنان»آمده است،مانند این شعر:

الموت خیرٌ من رکوب العار و العار خیرٌ من دخول النّار

و اللّه من هذا و هذا جار.

و این شعر:

یا من بدنیاه اشتغل و غرّه طول الأمل

الموت یأتی بغتةً و القبر صندوق العمل.

و نیز این شعر:

مضی أمسک الماضی شهیدا معدّلاً و خلفت فی یوم علیک شهید

فإن أنت بالأمس اقترفت إساءة فقید بإحسان و أنت حمید

و لا ترج فعل الخیر یوما إلی غد لعلّ غدا یأتی و أنت فقید

و نیز این شعر:

فأن تکن الدنیا تعدّ نفیسة فإن ثواب اللّه أعلی و أنبل.

3.آنچه با عنوان«دیوان امام حسین علیه السلام»در فصل دهم ذکر می شود،با ابیات منسوب به امام حسین علیه السلام در سایر مصادر که در فصل نهم آمده است هیچ

مشابهتی ندارد و این،خود،دلیل عمده برای تردید در این انتساب است،چنان که در هیچ یک از کتب فهرست نگاری و مصادر کهن نیز به این دیوان،اشاره نشده است.

بنا بر این،می توان نتیجه گرفت که برخی از اشعار یاد شده در فصل هشتم،سروده امام حسین علیه السلام است هر چند برخی از این سروده ها به دیگران نیز منسوب شده است.

ص:331

ص:332

ص:333

خامسا:مغزی الأشعار المنسوبة للإمام علیه السلام

بإمکاننا تبویب الأشعار المنسوبة للإمام الحسین علیه السلام فی الفصل الثامن بشکلٍ إجمالیٍّ فی العناوین التالیة:

1.التوحید و معرفة اللّه،2.المعاد و عالم الآخرة،3.المناجاة،4.مکارم الأخلاق،5.المدیح،6.ذمّ الأعداء،7.التعریف بنفسه،8.متفرّقات.

نتناول هذه العناوین فی شعر الإمام الحسین علیه السلام بصورة مختصرة:

أ التوحید و معرفة اللّه

یدعو الإمام فی بعض أشعاره الناس لردع النفس عن التوجّه إلی المخلوقات فی رفع حوائجهم،و التوجّه إلی الخالق تعالی بها،و طلب الرزق منه(14). (1)

ب المعاد و عالم الآخرة

ینبّه الإمام فی خمس من مقطوعاته الشعریة إلی الموت و الآخرة،و أهمّ ما یتناوله فی هذا المجال:الاعتبار بالموت(1)،الاعتبار بالقبور(2)،فناء الدنیا(12)،فضل الموت علی الحیاة بذلّة(11 و16).

ج المناجاة

تبدأ إحدی المقاطع الشعریة المذکورة و هی المناجاة مع اللّه(28)بالعبارة التالیة:

یا ربّ یا ربّ أنت مولاه.

ص:334


1- (1) العدد المذکور داخل القوسین یدلّ علی رقم المقطوعة الشعریة فی الفصل الثامن من الکتاب.
پنج.محتوای اشعار منسوب به امام
اشاره

در یک بررسی اجمالی می توان موضوعات و مفاهیم اشعار منسوب به امام حسین علیه السلام را که در فصل هشتم آمده اند چنین دسته بندی کرد:

الف توحید و خداشناسی

امام علیه السلام در برخی اشعار،آدمی را به بی نیازی از مخلوق و نیاز بردن به درگاه خالق و روزی خواستن از خداوند،دعوت می کند(14) (1).

ب آخرت و زندگی پس از مرگ

در پنج قطعه از اشعار منسوب به امام حسین علیه السلام،به مرگ و آخرت،توجّه داده شده است و این موضوعات در این اشعار،جلب توجّه می کند:عبرت گرفتن از مرگ(1)،عبرت گرفتن از قبرستان(2)،فانی بودن دنیا(12)،برتری مرگ بر زندگی ننگین(11 و 16).

ج مناجات

یک قطعه از اشعار منسوب،مناجات با پروردگار است(28)و با تعبیر:«یا

رب،یا رب،أنت مولاه»آغاز می شود.

ص:335


1- (1) شمارهای داخل پرانتر،مربوط به شماره قطعه های شعر در فصل هشتم است.
د مکارم الأخلاق

یوصی الإمام فی اثنین من مقاطعه الشعریة(19 و20)بمکارم الأخلاق،و یذمّ الطمع(16)و کنز الأموال(16)و استعطاء الآخرین(13)،و یمدح الجود فی إحدی مقطوعاته(6).

ه المدیح

یمدح الإمام أباه فی مقطوعة(4)،و یذکر أمجاد أسلافه فی اخری(3)،کما یثنی علی رباب و سکینة(5)و أخیه الحسن علیه السلام(9)و العبّاس(8)و حرّ بن یزید الریاحی(7)فی مقاطع اخری.

و ذمّ الأعداء

یذمّ أعداءه یوم عاشوراء فی مقطوعة(21)،کما یذمّ یزید فی اخری(22).

ز الرّجز

یسرد الإمام فی أربعة من الأشعار المنسوبة إلیه(23،21،18،10)مفاخره و فضائله و حقّه فی الخلافة.کما یبیّن نسبه و معتقده فی یوم عاشوراء فی مقطوعة اخری(29).

ح متفرّقات

هناک مضامین اخری فی الأشعار المنسوبة للإمام،منها:بیان وحدته(27)،وداع سَکینة یوم عاشوراء(30)،تقلّبات الدنیا(16)،جوابه لأعرابی(26)،و الردّ علی عمرو بن العاص(26).

ص:336

د توجّه به مکارم اخلاقی

در دو قطعه از اشعار،توصیه ها و سفارش های کلّی اخلاقی است(19 و 20)و چند قطعه به نکوهش حرص و آز(16)،زراندوزی(16)و دست دراز کردن در نزد دیگران(13)اختصاص دارد و در یک قطعه،از جود،ستایش شده است(6).

ه مدایح

امام علیه السلام در قطعه شعری،پدر بزرگوار خویش را می ستاید(4)،در یک قطعه،مفاخر خاندان خود را بیان می کند(3)و در چند قطعه،رباب و سکینه(5)برادرش حسن(9)برادرش عبّاس(8)و حرّ بن یزید ریاحی(7)را می ستاید.

و نکوهش دشمنان

امام علیه السلام در یک قطعه،در روز عاشورا دشمنان خود را نکوهش کرده(21)و در یک قطعه دیگر،یزید را نکوهش می کند(22).

ز رجز

امام حسین علیه السلام در چهار قطعه از اشعار منسوب به ایشان،مفاخر و فضایل خویش را بازگو کرده و از شایسته تر بودن خود برای خلافت،سخن گفته است(21،18،10 و 23).همچنین در رجَزی در روز عاشورا به معرّفی نَسَب و آیین خود،پرداخته است(29).

ح گوناگون

در لا به لای اشعار امام حسین علیه السلام،مضمون های گوناگون و مختلف دیگری نیز به چشم می خورند مانند:بیان تنهایی خویش(27)،خداحافظی با سکینه در روز عاشورا(30)،فراز و فرود دنیا(16)،پاسخ به اعرابی(26)و پاسخ به عمرو بن عاص(26).

ص:337

1/8

فی فَضلِ اسرَتِهِ

-

إذَا استَنصَرَ المَرءُ امرَءا لا یُدیلُهُ (1)فَناصِرُهُ وَ الخاذِلونَ سَواءُ

أنَا ابنُ الَّذی قَد تَعلَمونَ مَکانَهُ و لَیسَ عَلَی الحَقِّ المُبینِ طَخاءُ (2)

أ لَیسَ رَسولُ اللّهِ جَدّی و والِدی أنَا البَدرُ إن خَلاَ النُّجومَ خَفاءُ

أ لَم یَنزِلِ القُرآنُ خَلفَ بُیوتِنا صَباحا و مِن بَعدِ الصَّباحِ مَساءُ

یُنازِعُنی وَ اللّهُ بَینی و بَینَهُ یَزیدٌ و لَیسَ الأَمرُ حَیثُ یَشاءُ

فَیا نُصَحاءَ اللّهِ أنتُم وُلاتُهُ و أنتُم عَلی أدیانِهِ امَناءُ

بِأَیِّ کِتابٍ أم بِأَیَّةِ سُنَّةٍ تَناوَلَها عَن أهلِهَا البُعَداءُ. (3)

2/8

فِی الاِعتِبارِ بِالقُبورِ

-

نادَیتُ سُکّانَ القُبورِ فَأَسکَتوا (4)و أجابَنی عَن صَمتِهِم نَدبُ الجُثا. (5)

قالَت:أ تَدری ما صَنَعتُ بِساکِنِی مَزَّقتُ ألحُمَهُم و خَرَّقتُ الکُسا (6)

و حَشَوتُ أعیُنَهُم تُرابا بَعدَ ما کانَت تَأَذّی بِالیَسیرِ مِنَ القَذی (7)

أمَّا العِظامُ فَإِنَّنی فَرَّقتُها حَتّی تَبایَنَتِ المَفاصِلُ وَ الشَّوی (8)

قَطَّعتُ ذا مِن ذا و مِن هذا کَذا فَتَرَکتُها رِمَما (9)یَطولُ بِهَا البِلی (10). (11)

ص:338


1- (1) فی المصدر:«لا یدی له»،و فی الفصول المهمّة:« [1]لا یدا له»،و ما أثبتناه هو الصحیح؛من الإدالة بمعنی النصرة.
2- (2) طَخَاءُ القَمَر:أی ما یغشّیه من غیم یُغطّی نوره(النهایة:ج 3 ص 117« [2]طخا»).
3- (3) کشف الغمّة:ج 2 ص 247، [3]بحار الأنوار:ج 78 ص 123 ح 6؛ [4]الفصول المهمّة:ص 178، [5]نور الأبصار:ص 153 و [6]فیه«لأذیه»بدل«لایدی له».
4- (4) أسکَتَ:انقطع کلامُه فلم یتکلّم(القاموس المحیط:ج 1 ص 150«سکت»).
5- (5) فی البدایة و النهایة:« [7]تُرب الحَصی»بدل«ندب الجُثا».و الجُثا:جمع جُثوة؛و هو الشیء المجموع.و منه الحدیث«رأیت قبور الشهداء جُثا»؛یعنی أتربة مجموعة(النهایة:ج 1 ص 239« [8]جثا»).
6- (6) الکِسوَة و الکُسوَة:اللباس،واحِدَةُ الکُسا(لسان العرب:ج 15 ص 223« [9]کسا»).
7- (7) القَذی:ما یقع فی العین و الماء و الشراب فی ترابٍ أو تِبن أو وسَخ أو غیر ذلک(القاموس المحیط:ج 4 ص 30«قذا»).
8- (8) الشَّوی:الأطراف؛کالید و الرجل(مفردات ألفاظ القرآن:ص 471« [10]شوی»).
9- (9) الرِّمَّة:العظام البالیة،و تجمع علی رِمَم(المصباح المنیر:ص 239« [11]رمم»).
10- (10) الظاهر أنّها مِن بَلِیَ الثَّوبُ یَبلی بِلیً.و فی البدایة و النهایة:«یطوفُ بها البَلا»و هی من البَلاء؛الامتحان و الاختبار.
11- (11) بغیة الطلب فی تاریخ حلب:ج 6 ص 2596، [12]تاریخ دمشق:ج 14 ص 186 و لیس فیه«تأذّی بالیسیر من القذی أمّا العظام فإنّنی فرّقتها حتّی»،البدایة و النهایة:ج 8 ص 209 [13] نحوه؛جواهر المطالب:ج 2 ص 315. [14]

1/8-در فضیلت خاندان خود

-اگر انسان از کسی یاری طلبد که توانش را نداشته باشد

در این صورت،یاری کننده و رهاکنندگان او یکسان خواهند بود.

من،فرزند کسی هستم که منزلت او را می دانید

حقیقت،روشن است و بر آن،پرده ای نیست.

مگر پیامبر خدا،پدر و جدّ من نیست؟

من،ماه شب چهارده هستم،اگر ستارگان در پرده اند.

مگر قرآن،صبحگاهان و شامگاهان

در پشتِ خانه های ما نازل نشد؟

یزید،با من به جنگ برمی خیزد و خداوند،میان من و او حاکم خواهد بود

و کارها آن گونه که او می خواهد،نیست.

ای ناصحان خداوندی[ اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله]!این شمایید که از طرف خداوند،فرمان روایید

و شمایید که امانتدار ادیان آسمانی هستید.

چگونه و بر اساس کدام آیه و سنّت پیامبر

دورشدگان،آن(خلافت)را از اهلش(خاندان پیامبر)رُبوده اند؟

2/8-در عبرت گرفتن از گورها

-ساکنان گورها را صدا زدم و آنها خاموش ماندند

امّا توده خاک گور در برابر سکوت آنان،مرا پاسخ داد.

گفت:آیا می دانی که با ساکنان خود چه کرده ام؟

گوشت هایشان را متلاشی کرده ام و پوشاکشان را از هم دریده ام.

چشمانشان را از خاک آکنده ام

همانا که از رسیدن خاشاکی،آزرده می شدند.

امّا استخوان ها را نیز به گونه ای پراکنده کرده ام

که بندها و دست ها و پاها از هم جدا گشته اند.

این را از آن و آن را از این،جدا کردم

و آنها را به حال خود گذاشتم،تا در مدّت طولانی به صورت استخوان های پوسیده درآیند.

ص:339

3/8

فی سَکینَةَ وَ الرَّبابِ

-

لَعَمرُکَ إنَّنی لاَُحِبُّ دارا تُضَیِّفُها (1)سَکینَةُ وَ الرَّبابُ

اُحِبُّهُما و أبذُلُ بَعدُ (2)مالی و لَیسَ لِلائِمی فیها عِتابُ

و لَستُ لَهُم و إن عَتَبوا مُطیعا حَیاتی أو یُغَیِّبَنِی التُّرابُ. (3)

ص:340


1- (1) فی بعض المصادر:«تَحلُّ بها»بدل«تُضَیّفها».
2- (2) فی بعض المصادر:«جُلَّ»بدل«بَعدُ».
3- (3) الطبقات الکبری(الطبقة الخامسة من الصحابة):ج 1 ص 371،نسب قریش:ص 59، [1]تاریخ دمشق:ج 69 ص 119،الأغانی:ج 16 ص 147 148،مقاتل الطالبیّین:ص 94 و [2]لیس فیه البیت الأخیر،تذکرة الخواصّ:ص 265 و [3]الثلاثة الأخیرة نحوه؛بحار الأنوار:ج 45 ص 47.

3/8-درباره سَکینه و رَباب

-به جان تو سوگند،من آن خانه ای را دوست می دارم

که سَکینه و رَباب، (1)در آن خانه،پذیرایی کنند.

آن دو را دوست می دارم و مالم را[برایشان]بذل می کنم

و هیچ سرزنش کننده ای حقّ ملامت مرا ندارد.

من ملامتگران را،اگرچه مرا سرزنش کنند

فرمان نمی برم تا این که خاک،مرا در خود،پنهان سازد.

ص:341


1- (1) برخی،نام این دو بانو را«سُکَینه»و«رُباب»تلفّظ می کنند که با توجّه به معانی آنها،صحیح به نظر نمی رسد.

4/8

فی رِثاءِ أخیهِ الحَسَنِ لَمّا وَضَعَهُ فی لَحدِهِ

-

أ أدهُنُ رَأسی أم تَطیبُ مَجالِسی (1)و رَأسُکَ مَعفورٌ (2)و أنتَ سَلیبُ

أ وَ استَمتِعُ الدُّنیا لِشَیءٍ احِبُّهُ ألا کُلُّ ما أدنی إلَیکَ حَبیبُ

فَلازِلتُ أبکی ما تَغَنَّت حَمامَةٌ عَلَیکَ و ما هَبَّت صَبا (3)و جَنوبُ

و ما هَمَلَت عَینی مِنَ الدَّمعِ قَطرَةً و مَا اخضَرَّ فی دَوحِ الحِجازِ قَضیبُ

بُکائی طَویلٌ وَ الدُّموعُ غَزیرَةٌ و أنتَ بَعیدٌ وَ المَزارُ قَریبُ

غَریبٌ و أطرافُ البُیوتِ تَحوطُهُ ألا کُلُّ مَن تَحتَ التُّرابِ غَریبُ

و لا یَفرَحُ الباقی خِلافَ الَّذی مَضی و کُلُّ فَتیً لِلمَوتِ فیهِ نَصیبُ

فَلَیسَ حَریبا (4)مَن اصیبَ بِمالِهِ و لکِنَّ مَن واری أخاهُ حَریبُ

نَسیبُکَ مَن أمسی یُناجیکَ طَرفُهُ و لَیسَ لِمَن تَحتَ التُّرابِ نَسیبُ. (5)

5/8

فی فَضائِلِ أبیهِ أمیرِ المُؤمِنینَ

-

أنَا الحُسَینُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ البَدرُ بِأَرضِ العَرَبِ

أ لَم تَرَوا و تَعلَموا أنَّ أبی قاتِلُ عَمروٍ و مُبیرُ (6)مَرحَبِ

و لَم یَزَل قَبلَ کُشوفِ الکُرَبِ مُجَلِّیا ذلِکَ عَن وَجهِ النَّبِی

أ لَیسَ مِن أعجَبِ عُجبِ العَجَبِ أن یَطلُبَ الأَبعَدُ میراثَ النَّبِی

وَ اللّهُ قَد أوصی بِحِفظِ الأَقرَبِ. (7)

ص:342


1- (1) فی بعض المصادر:«أطیب محاسنی»بدل«تطیب مجالسی».
2- (2) المعفور:المترّب المعفّر بالتراب(النهایة:ج 3 ص 261« [1]عفر»).
3- (3) الصَّبا:الریح تهبّ من مطلع الشمس(المصباح المنیر:ص 332« [2]صبی»).
4- (4) الحَرَبُ:نهب مال الإنسان و ترکه لا شیء له(النهایة:ج 1 ص 358« [3]حرب»).
5- (5) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 45، [4]بحار الأنوار:ج 44 ص 160 ح 29؛ [5]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 142 نحوه.
6- (6) مُبیر:مُهلِک(النهایة:ج 1 ص 161«بور»).
7- (7) کشف الغمّة:ج 2 ص 248، [6]بحار الأنوار:ج 78 ص 124 ح 6. [7]

4/8-در سوگ برادرش امام حسن به گاه دفن وی

-آیا به سرم روغن بزنم یا در مجالس خود،خوش باشم

حال آن که سرِ تو بر زمین و بدنت بی لباس است؟!

یا برای آنچه دوست دارم،از دنیا بهره گیرم؟

[نه؛]بلکه هر آنچه به تو نزدیک تر است،محبوب من است.

تا زمانی که کبوتر،آواز بخواند

و باد صبا و جنوب بوزد،بر تو گریه می کنم.

و ما دام که از چشمم قطره اشکی بریزد

و شاخه ای از درختان انبوه حجاز،سرسبز شود[،من،همچنان می گِریم].

گریه من،طولانی و اشک های من،فراوان خواهد بود

چرا که تو دوری،گرچه مزارت نزدیک است.

او غریب است،با آن که خانه ها او را احاطه کرده اند

آری!همه کسانی که زیر خاک اند،غریب اند.

بازماندگان،پس از رفتگان،خوش حالی نمی کنند

چرا که هر کسی بهره ای از مرگ خواهد داشت.

کسی که مالش به تاراج رفته،تهی دست نیست

بلکه تاراج شده،کسی است که برادرش را با دست خود،در دل خاک نهاده است.

خویشاوند تو،کسی است که رو در رو با تو سخن گوید

و آن که در دل خاک قرار گرفته،خویشاوندی ندارد.

5/8-در فضیلت های پدرش امیر مؤمنان

-من،حسین بن علی بن ابی طالب

ماه شب چهاردهِ سرزمین عرب هستم.

آیا ندیدید و نمی دانید که پدر من

کشنده عمرو[بن عبدِ وَد]و هلاک کننده مَرحَب است؟

او پیوسته می کوشید اندوه را

پیش از آن که زایل شود،از چهره پیامبر صلی الله علیه و آله بزداید.

آیا این از شگفت ترین شگفتی ها نیست

که دورترینِ افراد از پیامبر صلی الله علیه و آله میراث او را طلب کند

و حال آن که خداوند،به رعایتِ نزدیک تر،سفارش کرده است؟!

ص:343

6/8

فی یَومِ الطَّفِّ حینَ حَمَلَ عَلَی المَیسَرَةِ

-

أنَا الحُسَینُ بنُ عَلِی أحمی عِیالاتِ أبی

آلَیتُ أن لا أنثَنی أمضی عَلی دینِ النَّبِی. (1)

7/8

فِی الجودِ

-

إذا جادَتِ الدُّنیا عَلَیکَ فَجُد بِها عَلَی النّاسِ طُرّا قَبلَ أن تَتَفَلَّتِ

فَلاَ الجودُ یُفنیها إذا هِیَ أقبَلَت و لاَ البُخلُ یُبقیها إذا ما تَوَلَّتِ. (2)

8/8

فِی رِثاءِ الإمامِ الحَسَنِ

-

إن لَم أمُت أسَفا عَلَیکَ فَقَد أصبَحتُ مُشتاقا إلَی المَوتِ. (3)

ص:344


1- (1) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 110؛ [1]تسلیة المجالس:ج 2 ص 318، [2]بحار الأنوار:ج 45 ص 49. [3]
2- (2) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 66، [4]بحار الأنوار:ج 44 ص 191 ح 3. [5]
3- (3) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 45، [6]بحار الأنوار:ج 44 ص 161 ح 30. [7]

6/8-در روز عاشورا،هنگامی که به جناح چپ دشمن،حمله کرد

-من حسین بن علی هستم

از اهل و عیال پدرم حمایت می کنم.

سوگند می خورم که سر فرود نیاورم

بر اساس دین پیامبر صلی الله علیه و آله حرکت می کنم.

7/8-در بخشش

-هرگاه دنیا به تو روی آورْد،قبل از این که از دستت برود

به همه مردمان،از آن ببخش

چرا که اگر دنیا روی آورَد،بخشش،آن را از میان نمی بَرَد

و چون پشت کند،بخل،نگاهش نمی دارد.

8/8-در رثای امام حسن

-اگرچه به جهت تأسّف بر مرگ تو نمرده ام

لیکن به خاطر فراق تو،مشتاق مرگ شده ام!

ص:345

9/8

فی رِثاءِ الحُرِّ

-

لَنِعمَ الحُرُّ حُرُّ بَنی رِیاحٍ و نِعمَ الحُرُّ مُختَلَفَ الرِّماحِ (1)

و نِعمَ الحُرُّ إذ نادی حُسَینا فَجادَ بِنَفسِهِ عِندَ الصَّباحِ. (2)

10/8

فی رِثاءِ أخیهِ العَبّاسِ یَومَ عاشوراءَ

-

تَعَدَّیتُمُ یا شَرَّ قَومٍ بِفِعلِکُم و خالَفتُمُ قَولَ النَّبِیِّ مُحَمَّدِ

أما کانَ خَیرُ الرُّسُلِ وَصّاکُم بِنا أما نَحنُ مِن نَسلِ النَّبِیِّ المُسَدَّدِ

أما کانَتِ الزَّهراءُ امِّیَ دونَکُمُ أما کانَ مِن خَیرِ البَرِیَّةِ أحمَدِ

لُعِنتُم و اخزیتُم بِما قَد جَنَیتُمُ فَسَوفَ تُلاقوا (3)حَرَّ نارٍ تَوَقَّدِ. (4)

11/8

فی ذِکرِ مَفاخِرِهِ یَومَ عاشوراءَ

-

أنَا ابنُ عَلِیِّ الطُهرِ مِن آلِ هاشِمٍ کَفانی بِهذا مَفخَرا حینَ أفخَرُ

و جَدّی رَسولُ اللّهِ أکرَمُ مَن مَشی و نَحنُ سِراجُ اللّهِ فِی الخَلقِ نَزهَرُ

و فاطِمُ امّی مِن سُلالَةِ أحمَدٍ و عَمِّیَ یُدعی ذَا الجَناحَینِ جَعفَرُ

وفینا کِتابُ اللّهِ انزِلَ صادِقا و فینَا الهُدی وَ الوَحیُ بِالخَیرِ یُذکَرُ

و نَحنُ أمانُ اللّهِ لِلنّاسِ کُلِّهِم نَطولُ (5)بِهذا فِی الأَنامِ و نَجهَرُ

و نَحنُ وُلاةُ الحَوضِ نَسقی وُلاتَنا بِکَأسِ رَسولِ اللّهِ ما لَیسَ یُنکَرُ

و شیعَتُنا فِی النّاسِ أکرَمُ شیعَةٍ و مُبغِضُنا یَومَ القِیامَةِ یَخسَرُ. (6)

ص:346


1- (1) فی بعض المصادر:«صَبورٌ عندَ مشتَبَکِ الرِّماحِ»بدل«و نعم الحرّ مختلف الرماح»(انظر:روائع الأشعار من دیوان الأئمّة الأطهار:ص 402).
2- (2) الأمالی للصدوق:ص 223 ح 239 [1] عن عبد اللّه بن منصور عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،روضة الواعظین:ص 205 و [2]فیه«و حرّ عند»بدل«نعم الحرّ»،بحار الأنوار:ج 44 ص 319. [3]
3- (3) هکذا فی المصدر،و الصحیح:«تلاقون»،إذ لا وجه لجزمها،و لکنّ الوزن لا یصحّ ب«تلاقون».
4- (4) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 108، [4]تسلیة المجالس:ج 2 ص 310، [5]بحار الأنوار:ج 45 ص 41. [6]
5- (5) طالتِ النّخلة:ارتفعت(المصباح المنیر:ص 381).و فی بعض المصادر:«نُسِرُّ»بدل«نطول».
6- (6) الاحتجاج:ج 2 ص 103 ح 168، [7]المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 80، [8]کشف الغمّة:ج 2 ص 231، [9]تسلیة المجالس:ج 2 ص 316، [10]بحار الأنوار:ج 45 ص 48؛ [11]الفتوح:ج 5 ص 116، [12]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 32 [13] کلاهما نحوه،مطالب السؤول:ص 72 و [14]لیس فیه من«نحن أمان»إلی«نجهر».

9/8-در رثای حُر

-چه نیکو آزاده ای است حُرّ ریاحی

و چه نیکو آزاده ای که بدنش محلّ فرود آمدن نیزه ها شده است!

و چه نیکو آزاده ای که حسین را صدا زد

و جانش را[در راه او]بامدادان،فدا کرد.

10/8-در سوگ برادرش عبّاس،در روز عاشورا

-ای بدترین مردم!با کارتان،از حد گذراندید

و با سخن پیامبر صلی الله علیه و آله مخالفت کردید.

آیا بهترینِ پیامبران،شما را به نیکی با ما سفارش نکرد؟

آیا ما از فرزندان آن پیامبرِ راستگو نیستیم؟

آیا[فاطمه]زهرا مادرِ من نیست؟

آیا او فرزند بهترینِ انسان ها،احمد،نیست؟

به سبب جنایت هایتان،نفرین شدید و خوار گشتید

و به زودی،آتشی افروخته را خواهید دید.

11/8-درباره افتخارات خویش،در روز عاشورا

-من،پسر علیِ پاک از خاندان هاشمم

برای افتخار،همین مرا بس است.

جدّ من،پیامبر خدا،گرامی ترینِ مردم است

و ما چراغ های خداوندیم که در زمین می درخشیم.

فاطمه،مادرم،از تبارِ احمد است

و عمویم جعفر،[در بهشت،]«صاحبِ دو بال»خوانده می شود.

کتاب راستین خدا،میان ما نازل شده است

و هدایت در خاندان ماست و از وحی به نیکی سخن می رود.

ما امان خدا برای همه مردمانیم

و به همین دلیل،میان مردم،والا مرتبه ایم و آن را آشکار می کنیم.

ما صاحبان حوض کوثریم و دوستداران خود را

با جام پیامبر خدا،سیراب می کنیم و این،چیزی انکارناشدنی است.

پیروان ما میان مردم،گرامی ترین پیروان اند

و دشمنان ما روز قیامت،زیان می کنند.

ص:347

12/8

فی فَضلِ الشَّهادَةِ

-

المَوتُ خَیرٌ مِن رُکوبِ العارِ وَ العارُ أولی مِن دُخولِ النّارِ

وَ اللّهِ ما هذا و هذا جاری. (1)

13/8

فی ذَمِّ الحِرصِ

-

فَما لَکَ غَیرَ ما قَد خُطَّ شَیءٌ و إن کَثُرَ التَّقَلُّبُ وَ الشُّخوصُ (2)

و قَد یَأتِی المُقیمَ المالُ عفوا و یُحرَمُهُ عَلَی الطَّلَبِ الحَریصُ. (3)

ص:348


1- (1) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 68، [1]أعلام الدین:ص 298، [2]کشف الغمّة:ج 2 ص 244، [3]نزهة الناظر:ص 88 ح 27،الملهوف:ص 170،مثیر الأحزان:ص 72 و لیس فیهما«و اللّه ما هذا و هذا جاری»،بحار الأنوار:ج 44 ص 192 ح 4. [4]
2- (2) شخوص المسافر:خروجه عن منزله(النهایة:ج 2 ص 450« [5]شخص»).
3- (3) المناقب و المثالب للخوارزمی:ص 328.

12/8-در فضیلت شهادت

-مرگ[در نزد من]،از ننگ،بهتر است

و ننگ،از افتادن در آتش،بهتر.

به خدا سوگند،نه این خواهد شد و نه آن!

13/8-در نکوهش آزمندی

-روزی ات بیش از مقداری که برایت نوشته شده،نیست

گرچه به دنبال آن،این سو و آن سو بروی و همه جا سفر کنی.

گاه برای کسی که در وطنش مانده،بیش از نیازش می رسد

و کسی که آزمندانه در پی آن می دود،محروم می شود.

ص:349

14/8

فی فَناءِ الدُّنیا

-

یا أهلَ لَذَّةِ دُنیا لا بَقاءَ لَها إنَّ اغتِرارا بِظِلٍّ زائِلٍ حُمُقُ. (1)

15/8

فی ذَمِّ سُؤالِ غَیرِ اللّهِ تَعالی

-

إذا ما عَضَّکَ الدَّهرُ فَلا تَجنَح (2)إلی خَلقِ

و لا تَسأَل سِوَی اللّهِ تَعالی قاسِمِ الرِّزقِ

فَلَو عِشتَ و طَوَّفتَ مِنَ الغَربِ إلَی الشَّرقِ

لَما صادَفتَ مَن یَقدِ رُ أن یُسعِدَ أو یُشقِی. (3)

16/8

فِی الاِستِغناءِ بِالخالِقِ عَنِ المَخلوقِ

-

اِغنَ عَنِ المَخلوقِ بِالخالِقِ تَغنَ عَنِ الکاذِبِ وَ الصّادِقِ

وَ استَرزِقِ الرَّحمنَ مِن فَضلِهِ فَلَیسَ غَیرَ اللّهِ مِن رازِقِ

مَن ظَنَّ أنَّ النّاسَ یُغنونَهُ فَلَیسَ بِالرَّحمنِ بِالواثِقِ

أو ظَنَّ أنَّ المالَ مِن کَسبِهِ زَلَّت بِهِ النَّعلانِ مِن حالِقِ (4). (5)

ص:350


1- (1) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 69، [1]بحار الأنوار:ج 44 ص 193 ح 6،و [2]فی محاسبة النفس للکفعمی:ص 46 [3] من دون إسنادٍ إلی المعصوم،و فی تنبیه الخواطر:ج 1 ص 69 و [4]کشف الغمّة:ج 2 ص 187 [5] عن الإمام الحسن علیه السلام.
2- (2) جَنَح إلی الشیء:مالَ(المصباح المنیر:ص 111«جنح»).
3- (3) کشف الغمّة:ج 2 ص246 و 247،بحار الأنوار:ج 78 ص 123 ح 6؛ [6]الفصول المهمّة:ص 178، [7]نور الأبصار:ص153 و [8]فیه«المغیث العالم الحقّ»بدل«تعالی قاسم الرزق».
4- (4) من حالِق:أی من جبلٍ عالٍ(النهایة:ج 1 ص 426« [9]حلق»).
5- (5) تاریخ دمشق:ج 14 ص 186،مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 147 و [10]فیه«أنشد عبد اللّه بن إبراهیم النحوی للحسین بن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام:إغن...»،بغیة الطلب فی تاریخ حلب:ج 6 ص 2595، [11]البدایة و النهایة:ج 8 ص 209 و [12]فیه«تمسد»بدل«تغن»،جواهر المطالب:ج 2 ص 315. [13]

14/8-در ناپایدار بودن دنیا

-ای اهل لذّت های دنیایِ بی دوام!

فریفته شدن به سایه ای زوال پذیر،نابخردی است.

15/8-در نکوهش درخواست کردن از غیر خدا

-وقتی روزگار بر تو فشار آورد

به مردم،روی نیاور

و از غیر خداوند متعالِ

قسمت کننده روزی،درخواست مکن.

اگر زنده بمانی

و شرق و غرب دنیا را بگردی

کسی را نمی یابی که بتواند[تو را]

سعادتمند و یا بدبخت کند.

16/8-در بی نیازی جُستن از مردم به کمک خداوند

-با پیوستن به خالق،از مخلوقْ بی نیازی بجوی

که از راستگو و دروغگو،بی نیاز می شوی.

از فضل خدای رحمان،روزی بخواه

زیرا جز او کسی روزی دهنده نیست.

هر کس بپندارد که مردم،می توانند او را بی نیاز کنند

بی شک،به[خداوند]رحمان،اطمینان ندارد.

یا هر کس بپندارد که ثروتش دستاورد خودش است/

مانند کسی است که در سراشیبیِ تند،پایش لغزیده است.

ص:351

17/8

فی فَضلِ اسرَتِهِ

-

مَن کانَ یَبأی (1)بِجَدٍّ فَإِنَّ جَدِّی الرَّسولُ

أو کانَ یَبأی بِاُمٍّ فَإِنَّ امِّی البَتولُ

أو کانَ یَبأی بِزَوْرٍ فَزَوْرُنا جَبرَئیلُ

فَنَحنُ لَم نَبأَ إلاّ بِما یُطاعُ الجَلیلُ. (2)

18/8

فِی المَوعِظَةِ

-

فَإِن تَکُنِ الدُّنیا تُعَدُّ نَفیسَةً فَإِنَّ ثَوابَ اللّهِ أعلی و أنبَلُ

و إن تَکُنِ الأَبدانُ لِلمَوتِ انشِئَت فَقَتلُ امرِئٍ بِالسَّیفِ فِی اللّهِ أفضَلُ

و إن تَکُنِ الأَرزاقُ قِسما مُقَدَّرا فَقِلَّةُ حِرصِ المَرءِ فِی السَّعیِ أجمَلُ

و إن تَکُنِ الأَموالُ لِلتَّرکِ جَمعُها فَما بالُ مَتروکٍ بِهِ المَرءُ یَبخَلُ. (3)

ص:352


1- (1) البَأو:الکِبر و الفَخر(الصحاح:ج 6 ص 2278« [1]بآ»).
2- (2) مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 123؛ [2]بحار الأنوار:ج 43 ص 352 و [3]فیه للحسن علیه السلام نحوه.
3- (3) الملهوف:ص 134،مثیر الأحزان:ص 45،المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 95 [4] بزیادة«علیکم سلام اللّه یا آل أحمد فإنّی أرانی عنکم سوف أرحل»فی آخره،کشف الغمّة:ج 2 ص 240 [5] کلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 374 و ج 45 ص 49؛ [6]تاریخ دمشق:ج 14 ص 187،مطالب السؤول:ص 73، [7]الفتوح:ج 5 ص 72 و [8]الثلاثة الأخیرة نحوه.

17/8-در فضیلت خانواده اش

-هر کس بخواهد به جدّش افتخار کند

جدّ من،پیامبر خداست.

اگر بخواهد به مادر افتخار کند

مادر من،بتول است.

اگر بخواهد به دیدارکننده اش ببالد

دیدارکننده ما جبرئیل علیه السلام است.

امّا ما افتخار نمی کنیم،مگر

به کارهایی که برای اطاعت خدا،انجام می دهیم.

18/8-در موعظه

-اگرچه دنیا گران بها شمرده می شود

امّا پاداش خداوند،بلندپایه و گرامی تر است.

اگر بدن ها برای مرگ آفریده شده اند

کشته شدن با شمشیر در راه خدا،برتر است.

اگر روزی ها تقسیم و اندازه گیری شده اند

بنا بر این،حرص نورزیدن در کسب روزی،زیباتر است.

اگر نتیجه جمع کردن اموال در این جهان،رها کردن آنهاست

پس چرا انسان بر چیزی که رها می شود،بخل بورزد؟!

ص:353

19/8

فِی اختِیارِ المَوتِ عَلی ذُلِّ الحَیاةِ

-

أذُلَّ الحَیاةِ و ذُلَّ المَماتِ وَ کُلاًّ أراهُ طَعاما وَبیلاً

فَإِن کانَ لا بُدَّ مِن واحدٍ (1) فَسیری إلَی المَوتِ سَیرا جَمیلاً. (2)

20/8

فی مَضارِّ کَثرَةِ المالِ

-

کُلَّما زیدَ صاحِبُ المالِ مالاً زیدَ فی هَمِّهِ و فِی الاِشتِغالِ

قَد عَرَفناکِ یا مُنَغِّصَةَ العَی شِ و یا دارَ کُلِّ فانٍ و بال

لَیسَ یَصفو لِزاهِدٍ طَلَبُ الزُّه دِ إذا کانَ مُثقَلاً بِالعِیالِ. (3)

21/8

فی لَیلَةِ عاشوراءَ

-

یا دَهرُ افٍّ لَکَ مِن خَلیلِ کَم لَکَ بِالإِشراقِ وَ الأَصیلِ

مِن صاحِبٍ أو طالِبٍ قَتیلِ وَ الدَّهرُ لا یَقنَعُ بِالبَدیلِ

و إنَّمَا الأَمرُ إلَی الجَلیلِ و کُلُّ حَیٍّ سالِکٌ سَبیلی. (4)

ص:354


1- (1) فی المصدر:«من إحداهما»،و ما أثبتناه هو الصحیح،و لا یستقیم الوزن إلاّ به.
2- (2) محاضرات الاُدباء:ج 3 ص 142. [1]
3- (3) تاریخ دمشق:ج 14 ص 186،بغیة الطلب فی تاریخ حلب:ج 6 ص 2595، [2]البدایة و النهایة:ج 8 ص 209، [3]جواهر المطالب:ج 2 ص 315. [4]
4- (4) الإرشاد:ج 2 ص 93، [5]الأمالی للصدوق:ص 221 ح 239،الملهوف:ص 140 و زاد فیه«ما أقرَبَ الوعدُ إلی ا لرَّحیلِ إلی جنانٍ و إلی مقیلِ»،تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 244، [6]مثیر الأحزان:ص 49 نحوه و فی الأربعة«طالب و صاحب»بدل«صاحب أو طالبٍ»،إعلام الوری:ج 1 ص 456، [7]بحار الأنوار:ج 44 ص 316؛ [8]تاریخ الطبری:ج 5 ص 420، [9]أنساب الأشراف:ج 3 ص 393، [10]الفتوح:ج 5 ص 84 [11] نحوه و فیهما«طالب و صاحب»بدل«صاحب أو طالب»،الکامل فی التاریخ:ج 2 ص 560،البدایة و النهایة:ج 8 ص 177. [12]

19/8-درباره برگزیدن مرگ بر زندگی ذلیلانه

-آیا ننگِ زندگی و خواری مرگ را با هم بپذیرم

در حالی که من،طعم هر دو را ناگوار می بینم؟

اگر به ناچار،باید یکی از مرگ یا زندگی ذلیلانه را برگزید

پس ای نفس!با حرکتی زیبا،به سوی مرگ بشتاب.

20/8-در ضررهای بسیاریِ اموال

-هر اندازه که بر داراییِ ثروتمند،افزوده شود

بر گرفتاری و مشغولیت او افزوده می شود.

[ای دنیا،]ای ناگوارکننده زندگی!

ای سرای هر نابوده شونده و از بین رونده!تو را شناخته ایم.

برای هیچ زاهدی،طلب زهد،گوارا نمی شود

هرگاه بار زندگی اش سنگین باشد.

21/8-در شب عاشورا

-ای روزگار!نفرین بر دوستی تو باد

چه قدر طلوع و غروب داری.

و چه قدر یاران و هواخواهانِ کُشته داری

و روزگار،هیچ گاه به جایگزین هم قانع نمی شود.

کارِ همه با خدای بزرگ است

و هر زنده ای،رونده راه من است.

ص:355

22/8

فی بَیانِ تَوالِی المَصائِبِ عَلَیهِ

-

یا نَکَباتِ الدَّهرِ دولی دولی (1)و أقصِری إن شِئتِ أو أطیلی

رَمَیتِنی رَمیَةَ لا مُقیلَ بِکُلِّ خَطبٍ فادِحٍ جَلیلِ

و کُلِّ عِبءٍ (2)أیِّدٍ (3)ثَقیلِ أوَّلَ ما رُزِئتُ (4)بالرَّسولِ

و بَعدُ بِالطّاهِرَةِ البَتولِ وَ الوالِدِ البَرِّ بِنَا الوَصولِ

و بِالشَّقیقِ الحَسَنِ الجَلیلِ وَ البَیتِ ذِی التَّأویلِ وَ التَّنزیلِ

و زَورِنا المَعروفِ مِن جِبریلِ فَما لَهُ فِی الرُّزءِ مِن عَدیلِ

ما لَکِ عَنِّی الیَومَ مِن عُدولِ و حَسبِیَ الرَّحمنُ مِن مُنیلِ. (5)

ص:356


1- (1) دَالَت الأیّام:أی دارت(الصحاح:ج 4 ص 1700« [1]دول»).
2- (2) فی المصدر:«غبء»،و التصویب من بحار الأنوار. [2]
3- (3) آدَ:قَوِیَ و اشتدَّ فهو أیِّدٌ(المصباح المنیر:ص 32«آد»).
4- (4) الرُزْءُ:المصیبة(الصحاح:ج 1 ص 53« [3]رزأ»).
5- (5) کشف الغمّة:ج 2 ص 250، [4]بحار الأنوار:ج 78 ص 126 ح 6. [5]

22/8-در مصیبت های پی در پیِ وارد شده بر ایشان

-ای مصیبت های روزگار!هر گونه می خواهید،بچرخید

چه کوتاه باشید،چه طولانی.

*

[ای مصیبت های روزگار!]مرا هدف قرار داده اید که گریزی از آن نیست

با حوادث گران و بسیار بزرگ

و بلاهای سخت و بزرگ و سنگین!

نخستین مصیبتی که بدان گرفتار شدم،[از دست دادن]پیامبر خدا بود.

سپس،مصیبت مادرم طاهره بتول[بود]

و پس از آن،شهادت پدر نیکوکار و بسیار بخشنده ام.

و بعد از آن،شهادت برادر گرامی ام،حسن

و نیز خاندان تفسیر و تأویلِ قرآن.

بعد از آن،نیامدن زائر معروف ما جبرئیل علیه السلام

که بالاترین مصیبت ماست.

امروز،گریزی از رسیدن این مصیبت ها نیست

[خدای]رحمان!مرا از هر چه می رسد،کفایت کننده است.

ص:357

23/8

فی فَضلِ اسرَتِهِ و أحَقِّیَّتِهِ لِلخِلافَةِ

-

أبی عَلِیٌّ و جَدّی خاتَمُ الرُّسُلِ وَ المُرتَضَونَ لِدینِ اللّهِ مِن قَبلی

وَ اللّهُ یَعلَمُ وَ القُرآنُ یَنطِقُهُ أنَّ الَّذی بِیَدَی مَن لَیسَ یَملِکُ لی

ما یُرتَجی بِامرِئٍ لا قائِلٍ عَذلاً (1) و لا یَزیغُ إلی قَولٍ و لا عَمَلِ

و لا یُری خائِفا فی سِرِّهِ وَجِلاً و لا یُحاذِرُ مِن هَفوٍ و لا زَلَلِ

یا وَیحَ نَفسی مِمَّن لَیسَ یَرحَمُها أما لَهُ فی کِتابِ اللّهِ مِن مَثَلِ

أما لَهُ فی حَدیثِ النّاسِ مُعتَبَرٌ مِنَ العَمالِقَةِ (2)العادِیَّةِ الاُوَلِ

یا أیُّهَا الرَّجُلُ المَغبونُ شیمَتُهُ إنّی وَرِثتُ رَسولَ اللّهِ عَن رُسُلِ

أ أنتَ أولی بِهِ مِن آلِهِ فَبِما تُرَی اعتَلَلتَ و ما فِی الدّینِ مِن عِلَلِ. (3)

24/8

فی طولِ الأَمَلِ

-

یا مَن بِدُنیاهُ اشتَغَل و غَرَّهُ طولُ الأَمَل

المَوتُ یَأتی بَغتَةً (4) وَ القَبرُ صُندوقُ العَمَل. (5)

ص:358


1- (1) العَذْلُ:المَلامَةُ(الصحاح:ج 5 ص 1762«عذل»).
2- (2) العَمالِقة:الجبابرة الذین کانوا بالشام من بقیّة قوم عاد(النهایة:ج 3 ص 301« [1]عملق»).
3- (3) کشف الغمّة:ج 2 ص 249، [2]بحار الأنوار:ج 78 ص 125 ح 6. [3]
4- (4) جاءَ بَغتَةً:أی فجأةً علی غِرّة(المصباح المنیر:ص 56« [4]بغت»).
5- (5) بستان الواعظین:ص 194. [5]

23/8-در فضیلت خاندانش و شایسته تر بودنش برای خلافت

-پدرم،علی و جدّم،خاتمِ پیامبران است

آنان که قبل از ما برای ابلاغ دین خدا،مورد رضایت خداوند بودند.

خدا می داند و قرآن نیز می گوید

آن کسی که در برابر من قرار گرفته است(یزید)،حقّ حاکمیتی بر من ندارد.

به چنین کسی امید نمی رود که ملامت کننده نباشد

و در گفتار و عمل،منحرف نگردد.

در نهان،بیمناک و هراسناک نیست

و از لغزش و سقوط،حذر نمی کند.

وای بر جان من از کسی که بر آن رحم نمی کند!

آیا برای او در کتاب خدا مَثَلی وجود ندارد؟

آیا در سخنان مردم،برای او عبرت هایی نیست

از سرنوشت قوم عمالِقه تجاوزگر و ستمگران پیشین[در شام]؟

ای که اخلاقش به انحطاط کشیده![بدان که]

من،وارث پیامبر صلی الله علیه و آله و او هم وارث پیامبران الهی است.

آیا تو با آن که نامناسب دیده می شوی،از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله به او شایسته تری

در حالی که در دین خدا کاستی ای وجود ندارد؟!

24/8-در درازی آرزوها

-ای کسی که به دنیایش مشغول شده است

و آرزوهای درازش،او را فریفته است!

بدان که مرگ،ناگهان فرا می رسد

و قبر انسان،صندوق اعمال اوست.

ص:359

25/8

فی وَداعِ ابنَتِهِ سُکَینَةَ و قَد ضَمَّها إلی صَدرِهِ

-

سَیَطولُ بَعدی یا سَکِینَةُ فَاعلَمی مِنکِ البُکاءُ إذَا الحِمامُ (1)دَهانی

لا تُحرقی قَلبی بِدَمعِکِ حَسرَةً ما دامَ مِنِّی الرّوحُ فی جُثمانی

و إذا قُتِلتُ فَأَنتِ أولی بِالَّذی تَأتینَهُ یا خَیرَةَ النِّسوانِ. (2)

26/8

فی بَیانِ فَضائِلِهِ و مَطاعِنِ أعدائِهِ یَومَ الطَّفِّ

-

کَفَرَ القَومُ و قِدما رَغِبوا عَن ثَوابِ اللّهِ رَبِّ الثَّقَلَین

قَتَلوا قِدما عَلِیّا وَ ابنَهُ ال حَسَنَ الخَیرَ الکَریمَ الطَّرَفَین

حَنَقا (3)مِنهُم و قالوا أجمِعوا نَفتِکُ الآنَ جَمیعا بِالحُسَین

یا لَقَومٍ مِن اناسٍ رُذَّلٍ جَمَعُوا الجَمعَ لِأَهلِ الحَرَمَین

ثُمَّ ساروا و تَواصَوا کُلُّهُم بِاجتِیاحی (4)لِرِضاءِ المُلحِدَین

لَم یَخافُوا اللّهَ فی سَفکِ دَمی لِعُبَیدِ اللّهِ نَسلِ الکافِرَین

وَ ابنُ سَعدٍ قَد رَمانی عَنوَةً بِجُنودٍ کَوُکوفِ (5)الهاطِلَین

لا لِشَیءٍ کانَ مِنّی قَبلَ ذا غَیرَ فَخری بِضِیاءِ الفَرقَدَین

بِعَلِیِّ الخَیرِ مِن بَعدِ النَّبِیِّ وَ النَّبِیِّ القُرَشِیِّ الوالِدَین

خَیرَةُ اللّهِ مِنَ الخَلقِ أبی ثُمَّ امّی فَأَنَا ابنُ الخَیرَتَین

فِضَّةٌ قَد خَلَصَت مِن ذَهَبٍ فَأَنَا الفِضَّةُ وَ ابنُ الذَّهَبَین

فاطِمُ الزَّهراءُ امّی و أبی وارِثُ الرُّسلِ و مَولَی الثَّقَلَین

طَحَنَ الأَبطالَ لَمّا بَرَزوا یَومَ بَدرٍ و بِاُحد و حُنَین

و لَهُ فی یَومِ احدٍ وَقعَةٌ شَفَتِ الغِلَّ بِفَضِّ العَسکَرَین

ثُمَّ بِالأَحزابِ وَ الفَتحِ مَعا کانَ فیها حَتفُ (6)أهلِ الفَیلَقَین

و أخو خَیبَرَ إذ بارَزَهُم بِحُسامٍ صارِمٍ ذی شَفرَتَین

وَ الَّذی أردی جُیوشا أقبَلوا یَطلُبونَ الوِترَ (7)فی یَومِ حُنَین

فی سَبیلِ اللّهِ ما ذا صَنَعَت اُمَّةُ السَّوءِ مَعا بِالعِترَتَین

عِترَةِ البَرِّ التَّقِیِّ المُصطَفی و عَلِیِّ القَرمِ (8)یَومَ الجَحفَلَین (9)

مَن لَهُ عَمٌّ کَعَمّی جَعفَرٍ وَهَبَ اللّهُ لَهُ أجنِحَتَین (10)

مَن لَهُ جَدٌّ کَجَدّی فِی الوَری و کَشَیخی فَأَنَا ابنُ العَلَمَین

والدِی شَمسٌ و امّی قَمَرٌ فَأَنَا الکَوکَبُ وَ ابنُ القَمَرَین

جَدِّیَ المُرسَلُ مِصباحُ الهُدی و أبِی الموفی لَهُ بِالبَیعَتَین

بَطَلٌ قَرمٌ هِزَبرٌ (11)ضَیغَمٌ (12) ماجِدٌ سَمحٌ قَوِیُّ السّاعِدَین

عُروَةُ الدّینِ عَلِیٌّ ذاکُمُ صاحِبُ الحَوضِ مُصَلِّی القِبلَتَین

مَع رَسولِ اللّهِ سَبعا کامِلاً ما عَلَی الأَرضِ مُصَلٍّ غَیرُ ذَین

تَرَکَ الأَوثانَ لَم یَسجُد لَها مَع قُرَیشٍ مُذ نَشا طَرفَةَ عَین

عَبَدَ اللّهَ غُلاما یافِعا (13) و قُرَیشٌ یَعبُدونَ الوَثَنَین

یَعبُدونَ اللاّتَ وَ العُزّی مَعا و عَلِیٌّ کانَ صَلَّی القِبلَتَین. (14)

ص:360


1- (1) الحِمَامُ:الموت(النهایة:ج 1 ص 446«حمم»).
2- (2) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 109. [1]
3- (3) الحَنَق:الغَیظ(الصحاح:ج 4 ص 1465«حنق»).
4- (4) فی المصدر:«باحتیاجی»،و التصویب من المصادر الاُخری.
5- (5) الوَکُوفُ:الغزیرة(النهایة:ج 5 ص 220«وکف»).
6- (6) الحَتف:الموت(الصحاح:ج 4 ص 1340«حتف»).
7- (7) صاحبُ الوِتْر:الطالبُ بالثأر(النهایة:ج 5 ص 148« [2]وتر»).
8- (8) القَرْمُ:الفَحلُ و السیّد(القاموس المحیط:ج 4 ص 163«قرم»).
9- (9) الجَحْفَلُ:الجیش(الصحاح:ج 4 ص 1652« [3]جحفل»).
10- (10) هکذا فی المصدر،و هو غیر صحیح؛لأنّ الأجنحة جمع فکیف یثنّی؟علما أنّ هذا البیت لیس موجودا فی الدیوان.
11- (11) الهِزَبْرُ:الأسد،و الغلیظ الضخم،و الشدید الصُّلْب،فارسیة(القاموس المحیط:ج 2 ص 161«هزبر»).
12- (12) الضَّیغَم:العضّ الشدید،و به سمّی الأسد:ضیغما(النهایة:ج 3 ص 91« [4]ضغم»).
13- (13) أیفَعَ الغلام فهو یافِع:إذا شارَفَ الاحتلام و لمّا یحتلم(النهایة:ج 5 ص 299« [5]یفع»).
14- (14) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 79، [6]بحار الأنوار:ج 45 ص 47 و ص 92 و [7]راجع:الاحتجاج:ج 2 ص 101 و کشف الغمّة:ج 2 ص 238 و تسلیة المجالس:ج 2 ص 315 و [8]الفتوح:ج 5 ص 115 و مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 33 و الفصول المهمّة:ص 177 و مطالب السؤول:ص 73.

25/8-در وداع با دخترش سَکینه،در حالی که او را به سینه اش چسبانده بود

-ای دخترم،سکینه!بدان که وقتی مرگ،مرا در بر گرفت

گریه های تو طولانی خواهد شد.

با اشک های حسرت بارت،قلبم را

تا زمانی که جان در بدن دارم،نسوزان.

آنگاه که من کشته شدم،تو سزاوارتری

که زنان برای گفتن تسلیت،به گِردت جمع شوند،ای بهترینِ زنان!

26/8-در بیان فضایل خود و پَلشتی های دشمنان،در روز عاشورا

-این قوم،کافر شدند و پیش از این نیز

از پاداش پروردگار انس و جن،روی گردان بودند.

پیش از این،علی و نیز فرزندش

حسن را،که از دو طرف(پدر و مادر)کریم بود،به کینه کشتند.

و اینک با کینه و خشم می گویند:جمع شوید

تا همگی بر حسین بتازیم.

وای بر این قوم،از دست این مردم پست

که برای کشتن اهل دو حرم،لشکر آراسته اند.

آنها برای نابودی من،به همدیگر سفارش می کنند

و برای رضای دو ملحد(ابن زیاد و یزید)به راه افتاده اند.

در ریختن خون من از خدا نمی ترسند

برای[رضایت]عبید اللّه،از نسل دو کافر.

ابن سعد،همچون دانه های فراوان باران

با لشکر قهرش مرا تیرباران کرد.

نه این که خلافی کرده باشم

بلکه تنها به خاطر افتخارم به دو ستاره فروزان.

علی بن ابی طالب،بهترین فرد پس از پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبری که از طرف پدر و مادر،قُرَشی است.

برگزیده خداوند از میان مردم،پدرم است

و پس از آن،مادرم و من،فرزند دو برگزیده خدایم.

من نقره ای هستم که از طلا گرفته شده ام

نقره ای که فرزند دو طلاست:

مادرم فاطمه زهرا،و پدرم

وارثِ پیامبران و سَرور انس و جن

همو که وقتی در جنگ های بدر و احُد و حنین

پهلوانان به میدان آمدند،آنها را در هم کوبید.

او(پدرم)در جنگ احُد،داستانی دارد

با پراکندن سپاه دشمن،اندوه دل[مسلمانان]را شفا بخشید.

سپس در جنگ احزاب و فتح مکّه با حضور پدرم

سپاه بزرگِ مشرکان و یهودیان برای همیشه مُردند.

همان صاحب خیبر که با خیبریان به جنگ برخاست

با شمشیری دو دم و بُرنده.

همو که سپاهی را به هلاکت افکند

که در روز حنین،به خونخواهی آمده بودند.

ببین این امّت زشتکار با عترت آن دو[بزرگ]چه کردند

و به خیال خود،به خاطر خدا کردند.

عترت پیامبرِ برگزیده نیکوکار متّقی

و عترت علی،دلاورِ روزهای جنگ.

چه کسی عمویی مانند عمویم جعفر دارد

که خداوند،دو بال[در بهشت]به او بخشیده است؟

چه کسی میان مردم،جَدّی همانند جدّ من دارد

و پدری مانند پدر من؟من،فرزند دو نامدارم.

پدرم،خورشید و مادرم،ماه است

و من،ستاره و فرزندِ آن خورشید و ماهم.

جدّم فرستاده خدا و چراغ هدایت است

و پدرم کسی است که در دوجا برایش بیعت گرفته شده است.

او پهلوان،دلاور،شیر ستبر بیشه

قوی پنجه،بزرگوار و بخشنده است.

آری!این علی،دستگیره دین

و صاحب حوض[کوثر]و نمازگزارنده به دو قبله است

که هفت سال کامل با پیامبر صلی الله علیه و آله نماز خوانده است

در حالی که روی زمین،هیچ نمازگزاری جز آن دو نبود.

بت ها را رها کرد و از هنگام ولادت

چشم بر هم زدنی،همراه قریش،بت ها را سجده نکرد.

از نوجوانی،فقط خدا را عبادت کرد

در حالی که قریش،دو بت را پرستش می کردند.

آنها لات و عُزّا را پرستش می کردند

در حالی که علی،به دو قبله(بیت المقدّس و کعبه)نماز می گزارد.

ص:361

ص:362

ص:363

27/8

فِی المَوعِظَةِ أیضا

-

ما یَحفَظِ اللّهُ یُصَن ما یَضَعِ (1)اللّهُ یُهَن

مَن یُسعِدِ اللّهُ یَلِنْ لَهُ الزَّمانُ إن خَشُن

أخِی اعتَبِر لا تَغتَرِر کَیفَ تَری صَرفَ الزَّمَن

یَجزی بِما اوتِیَ مِن فِعلٍ قَبیحٍ أو حَسَن

أفلَحَ عَبدٌ کُشِفَ ال غِطاءُ عَنهُ فَفَطَن

و قَرَّ عَینا مَن رَأی أنَّ البَلاءَ فِی اللَّسَن

فَمازَ 1مِن ألفاظِهِ فی کُلِّ وَقتٍ و وَزَن

و خافَ مِن لِسانِهِ غَربا (2)حَدیدا فَحَزَن (3)

-

و مَن یَکُ مُعتَصِما بِاللّهِ ذِی العَرشِ فَلَن

یَضُرَّهُ شَیءٌ و مَن یُعدی عَلَی اللّهِ و مَن

مَن یَأمَنِ اللّهَ یَخَف و خائِفُ اللّهِ أ مِن

و ما لِما یُثمِرُهُ ال خَوفُ مِنَ اللّهِ ثَمَن

یا عالِمَ السِّرِّ کَما یَعلَمُ حَقّا ما عَلَن

صَلِّ عَلی جَدّی أبِی ال قاسِمِ ذِی النّورِ المُبَن؟

أکرَمُ مَن حَیَّ و مَن لُفِّفَ مَیتا فِی الکَفَن

وَ امنُن عَلَینا بِالرِّضا فَأَنتَ أهلٌ لِلمِنَن

و أعفِنا فی دینِنا مِن کُلِّ خُسرٍ و غَبَن

ما خابَ مَن خابَ کَمَن یَوما إلَی الدُّنیا رَکَن

طوبی لِعَبدٍ کُشِفَت عَنهُ غَیاباتُ الوَسَن (4)

وَ المَوعِدُ اللّهُ و ما یَقضِ بِهِ اللّهُ مَکَن. (5)

ص:364


1- (1) مازه:غزله و فرزه(القاموس المحیط:ج 2 ص 193«ماز»)
2- (2) فی المصدر:«عزبا»،و الصحیح ما أثبتناه،قال ابن منظور:فی لسانه غربٌ أی حدّة،و غربُ اللّسان:حدّته،و لسانٌ غربٌ:حدید(لسان العرب:ج 1 ص 641« [1]غرب»).
3- (3) فی بحار الأنوار:« [2]فخزن».
4- (4) الوَسَن:ثقلة النوم،و قیل:النعاس(لسان العرب:ج 13 ص 449« [3]وسن»).
5- (5) کشف الغمّة:ج 2 ص 248،بحار الأنوار:ج 78 ص 124 ح 6.

27/8-اندرز

-آنچه را که خداوند متعال حفظ کند،محفوظ می مانَد

و هر چه را وا گذارد،خوار می گردد.

هر کس را خداوند سعادتمند کند

روزگار با همه خشونت هایش بر او آسان می شود.

برادرم!عبرت گیر و مغرور نشو

مگر گردش روزگار را نمی بینی

که جزا می دهد به آنچه داده شده

از کارهای نیک و بد

رستگار،بنده ای است که پرده غفلت

از او برگرفته شد و حقیقت را دریافت.

و چشم کسی روشن است که بداند

گرفتاری انسان،در زبان است.

از این رو،در همه حال

گزیده و سنجیده سخن می گوید.

و از تند و تیزیِ زبان خود می ترسد

و ناراحت می شود[و آن را نگاه می دارد].

کسی که به ریسمان خدا چنگ بزند

هرگز،چیزی به وی ضرر نمی رساند.

و کیست که بتواند با خدا دشمنی ورزد

و به او زیان رساند؟او کیست؟

هر کس از خدا نترسد،از همه چیز می ترسد

ولی آن که از خدا می ترسید،از هیچ چیزی نمی ترسد.

و ثمره خداترسی،آن قدر بسیار است

که نمی توان آن را ارزش گذاری کرد.

ای آن که به نهان آگاهی

همان گونه که آشکار را می دانی!

بر جدّم ابو القاسم،درود فرست

که صاحب نورِ درخشنده است

بر آن که گرامی ترینِ زنده ها

و گرامی ترینِ درگذشتگان است.

و با رضایت خود،بر ما منّت گذار

که تو سزاوارِ منّت نهادن هستی.

و ما را در دینمان معاف دار

از هر خسارت و کاستی ای.

هیچ کس زیان ندید

به قدر کسی که حتّی به اندازه یک روز به دنیا میل پیدا کرد.

خوشا به حال آن بنده ای که کنار رود

پرده های خوابِ سنگین از چشمانش!

وعده دیدار الهی،واقع خواهد شد

و آنچه خداوند حکم کند،همان خواهد شد.

ص:365

ص:366

ص:367

28/8

فِی الاِعتِبارِ بِالمَوتِ

-

أینَ المُلوکُ الَّتی عَن حِفظِها غَفَلْتَ حَتّی سَقاها بِکَأسِ المَوتِ ساقیها

تِلکَ المَدایِنُ فِی الآفاقِ خالِیَةٌ عادَت خَرابا و ذاقَ المَوتَ بانیها

أموالُنا لِذَوِی الوُرّاثِ (1)نَجمَعُها و دورُنا لِخَرابِ الدَّهرِ نَبنیها. (2)

29/8

فی ذَمِّ یَزیدَ

-

اللّهُ یَعلَمُ أنَّ ما بِیَدَی یَزیدَ لِغَیرِهِ

و بِأَنَّهُ لَم یَکتَسِب هُ بِغَیرِهِ و بِمَیرِهِ (3)

لَو أنصَفَ النَّفسَ الخَؤو نُ لَقَصَّرَت مِن سَیرِهِ

و لَکانَ ذلِکَ مِنهُ أد نی شَرِّهِ مِن خَیرِهِ. (4)

30/8

فی بَیانِ فَضائِلِهِ

-

سَبَقتُ العالَمینَ إلَی المَعالی بِحُسنِ خَلیقَةٍ و عُلُوِّ هِمَّه

و لاحَ بِحِکمَتی نورُ الهُدی فی لَیالٍ فِی الضَّلالَةِ مُدلَهِمَّه (5)

یُریدُ الجاحِدونَ لِیُطفِئوهُ و یَأبَی اللّهُ إلاّ أن یُتِمَّه. (6)

ص:368


1- (1) هکذا فی المصدر،و الصواب:«لذوی المیراث».
2- (2) إرشاد القلوب:ص 30. [1]
3- (3) الغِیرَةُ:المِیرَة،یَغیرُهم:أی یمیرهم و ینفعهم.و المِیرَةُ:الطعام یمتارهُ الإنسان(الصحاح:ج 2 ص 775« [2]غیر»و ص 821«میر»).
4- (4) کشف الغمّة:ج 2 ص 247، [3]بحار الأنوار:ج 78 ص 123 ح 6. [4]
5- (5) لیلةٌ مُدْلَهِمَّة:أی مظلمة(الصحاح:ج 5 ص 1921« [5]دهم»).
6- (6) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 72، [6]بحار الأنوار:ج 44 ص 194 ح 6. [7]

28/8-در عبرت گرفتن از مرگ

-کجایند شاهانی که نتوانستند خودشان را نگه دارند

تا این که کاسه مرگ را سر کشیدند؟

این،شهرهای آنان است که در سرتاسر جهان،خالی

و خراب گشته است و بنا کنندگان آنها،طعم مرگ را چشیده اند.

آری!ما اموالمان را برای وارثان خود،جمع می کنیم

و خانه هایمان را نیز برای خراب شدن،بنا می نهیم.

29/8-در نکوهش یزید

-خداوند می داند که آنچه

در دستان یزید است،از آنِ غیر اوست

و آن را به دست نیاورده است

با مال و سرمایه خود.

اگر یزید،درباره نفس خائن خود،انصاف به خرج می داد

از این روش خود،کوتاه می آمد.

و این کاری بود که می توانست از بدی های او بکاهد

و کارهای خیر،پیش کشِ او.

30/8-در بیان فضایل خودش

-با خوش اخلاقی و همّت بلند،پیشی گرفتم

از همه جهانیان برای رسیدن به مقامات بلند.

نور هدایت،با حکمت من درخشید

در شب های بسیار تاریکِ گم راهی.

منکران،می خواهند این نور را خاموش کنند

ولی خداوند بر خلاف خواسته آنان،آن را کامل خواهد کرد.

ص:369

31/8

فی بَیانِ غُربَتِهِ

-

ذَهَبَ الَّذینَ احِبُّهُم و بَقیتُ فیمَن لا احِبُّه

فیمَن أراهُ یَسُبُّنی ظَهرَ المَغیبِ و لا أسُبُّه

یَبغی فَسادی مَا استَطاعَ و أمرُهُ مِمّا أرُبُّه (1)

حَنَقا یَدِبُّ (2)إلَی الضَّرا ءِ و ذاکَ مِمّا لا أدِبُّه

و یَری ذُبابَ الشَّرِّ مِن حَولی یَطِنُّ و لا یَذُبُّه

و إذا خَبا (3)وَغَرُ (4)الصُّدورِ فَلا یَزالُ بِهِ یَشُبُّه (5)

أ فَلا یَعیجُ (6)بِعَقلِهِ أ فَلا یَثوبُ (7)إلَیهِ لُبُّه

أ فَلا یَری أنْ فِعلَهُ مِمّا یَسورُ إلَیهِ غِبُّه (8)

حَسبی بِرَبِّیَ کافِیا ما أختَشی وَ البَغیُ حَسبُه

و لَقَلَّ مَن یُبغی (9)عَلَی هِ فَما کَفاهُ اللّهُ رَبُّه (10). (11)

ص:370


1- (1) رَبَّ الضَّیعةَ:أی أصلَحَها و أتَمَّها(الصحاح:ج 1 ص 130« [1]ربب»).
2- (2) یقال:دَبَّت عَقاربُه؛بمعنی سَرَت نمائِمُهُ و أذاه.و هو یَدِبُّ بیننا بالنمائم(تاج العروس:ج 1 ص 477« [2]دبب»).
3- (3) فی المصدر:«جنا»،و التصویب من بحار الأنوار. [3]قال ابن منظور:خَبَتِ النارُ و الحَربُ و الحِدَّةُ:سَکَنَت و طفئت و خمد لَهَبُها(لسان العرب:ج 14 ص 223« [4]خبا»).
4- (4) الوَغَرُ:الغِلّ و الحرارة(النهایة:ج 5 ص 208« [5]وغر»).
5- (5) شَبَبتُ النارَ و الحَربَ أشُبُّها شَبّا:إذا أوقدتها(الصحاح:ج 1 ص 151« [6]شبب»).
6- (6) عَاجَ به:أی عطف إلیه،و مالَ،و ألمّ به(النهایة:ج 3 ص 315« [7]عوج»).
7- (7) ثاب الرَّجلُ یَثوبُ ثَوبا:رجع بعد ذهابه(الصحاح:ج 1 ص 94« [8]ثوب»).
8- (8) غِبُّ کلّ شیء:عاقبته(الصحاح:ج 1 ص 190«غبب»).
9- (9) فی المصدر:«ینبغی»،و التصویب من بحار الأنوار. [9]
10- (10) فی المصدر:«أدبه»،و التصویب من بحار الأنوار.
11- (11) کشف الغمّة:ج 2 ص 246،بحار الأنوار:ج 78 ص 122 ح 6؛ [10]الفصول المهمّة:ص 178،نور الأبصار:ص 153 نحوه و لیس فیهما من«یبغی»إلی«لبّه».

31/8-در بیان غربت خویش

-آنان که دوستشان داشتم،از این جهان رفتند

و اینک،در میان کسانی هستم که دوستشان ندارم.

در میان مردمی زندگی می کنم که پشتِ سرم ناسزا می گویند

امّا من از آنان به بدی یاد نمی کنم.

تا می توانند،در پیِ تباه کردنم هستند

ولی من برای اصلاح آنان،امر به معروف می کنم.

با کینه و خشم،در پیِ زیان رساندن به من اند

حال آن که من،در پیِ زیان آنان نیستم.

آنان حشرات گَزَنده را می بینند که در

اطراف من،صدا می کنند؛امّا آنها را از من نمی رانند.

هرگاه آتش کینه دل ها رو به خاموشی می رود

آنان،آن را شعله ور می کنند.

آیا اندیشه خود را به کار نمی اندازند

یا عقل به سرشان باز نگشته است؟

آیا نمی دانند عواقب اعمال بدشان

دامنگیر خودشان می شود؟

پروردگارم برای من بس است

در برابر آنچه از آن بیم دارم و ستم هم،کارِ آنان است.

و کم است کسی که به او ستم شود

و پروردگارش کفایتش نکند.

ص:371

32/8

فِی المُناجاةِ مَعَ رَبِّ الأَربابِ

-إنَّهُ علیه السلام سایَرَ أنَسَ بنَ مالِکٍ،فَأَتی قَبرَ خَدیجَةَ فَبَکی،ثُمَّ قالَ:اِذهَب عَنّی.قالَ أنَسٌ:فَاستَخفَیتُ عَنهُ،فَلَمّا طالَ وُقوفُهُ فِی الصَّلاةِ سَمِعتُهُ قائِلاً:

یا رَبِّ یا رَبِّ أنتَ مَولاهُ فَارحَم عُبَیدا إلَیکَ مَلجاهُ

یا ذَا المَعالی عَلَیکَ مُعتَمَدی طوبی لِمَن کُنتَ أنتَ مَولاهُ

طوبی لِمَن کانَ خائِفا أرِقا یَشکو إلی ذِی الجَلالِ بَلواهُ

و ما بِهِ عِلَّةٌ و لا سَقَمٌ أکثَرُ مِن حُبِّهِ لِمَولاهُ

إذَا اشتَکی بَثَّهُ و غُصَّتَهُ أجابَهُ اللّهُ ثُمَّ لَبّاهُ

إذَا ابتَلی (1)بِالظَّلامِ مُبتَهِلاً أکرَمَهُ اللّهُ ثُمَّ أدناهُ.

فَنودِیَ:

لَبَّیکَ لَبَّیکَ أنتَ فی کَنَفی و کُلُّ ما قُلتَ قَد عَلِمناهُ

صَوتُکَ تَشتَاقُهُ مَلائِکَتی فَحَسبُکَ الصَّوتُ قَد سَمِعناهُ

دُعاکَ عِندی یَجولُ فی حُجُبٍ فَحَسبُکَ السِّترُ قَد سَفَرناهُ (2)

لَو هَبَّتِ الرّیحُ فی جَوانِبِهِ (3) خَرَّ صَریعا لِما تَغَشّاهُ

سَلنی بِلا رَغبَةٍ و لا رَهَبٍ و لا حِسابٍ إنّی أنَا اللّهُ. (4)

ص:372


1- (1) کذا فی المصدر و بحار الأنوار،و [1]لعلّ الصواب:«خلا».
2- (2) سَفَرْتُ الشیء:کشفته(المصباح المنیر:ص 278«سفر»).
3- (3) الضمیر یحتمل إرجاعه إلیه علیه السلام علی سبیل الالتفات،لبیان غایة خضوعه و ولهه فی العبادة بحیث لو تحرّکت ریحٌ لأسقَطَته(بحار الأنوار:ج 44 ص 193). [2]
4- (4) المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 69، [3]بحار الأنوار:ج 44 ص 193 ح 5. [4]

32/8

در مناجات با ربُّ الأرباب

-امام حسین علیه السلام با انَس بن مالک،کنار قبر خدیجه علیها السلام آمد و گریست.سپس به وی فرمود:«مرا تنها بگذار».

انس می گوید:خود را از او پنهان کردم.پس از آن که نمازش به درازا کشید،شنیدم که می گوید:

«ای پروردگارم،ای پروردگارم!تو مولای منی

به بنده کوچکت رحم کن که پناهش تویی.

ای صاحب والایی ها!فقط به تو اعتماد دارم

خوشا به حال آن که تو مولایش باشی!

خوشا به حال آن که ترسان و شب بیدار است

و شکایت گرفتاری هایش را فقط به پروردگار باعظمتش می گوید

و درد و بیماری ای

بیشتر از محبّت مولایش ندارد.

هرگاه از غم و غصّه اش شِکوه کند

پروردگارش جوابش را می دهد و می پذیرد.

هرگاه هنگامِ تاریکی ها به او تضرّع کند

خداوند،گرامی اش می دارد و به خود،نزدیکش می کند».

پس ندا داده شد:

بلی،بلی!تو تحت حمایت من هستی

و هر آنچه را گفتی،دانستیم.

فرشتگان من،به آوای تو مشتاق اند

و تو را همین بس که آن را شنیدیم.

دعای تو نزد من،میان حجاب ها در جولان است

و ماندن آن میان حجاب ها بس باشد.ما پرده برگرفتیم.

اگر به گاه دعا،باد بر او بوزد

بیهوش بر زمین می افتد.

از من بخواه،بی هیچ ترس و وحشتی

و بی حساب،که من خداوندم.

ص:373

33/8

فی جَوابِ الأَعرابِیِّ

-إنَّ أعرابِیّا دَخَلَ المَسجِدَ الحَرامَ،فَوَقَفَ عَلَی الحَسَنِ علیه السلام و حَولَهُ حَلقَةٌ،فَقالَ لِبَعضِ جُلَساءِ الحَسَنِ علیه السلام:مَن هذَا الرَّجُلُ؟

فَقالَ لَهُ:الحَسَنُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام.

فَقالَ الأَعرابِیُّ:إیّاهُ أرَدتُ.

فَقالَ لَهُ:و ما تَصنَعُ بِهِ یا أعرابِیُّ؟

فَقالَ:بَلَغَنی أنَّهُم یَتَکَلَّمونَ فَیُعرِبونَ فی کَلامِهِم،و إنّی قَطَعتُ بَوادِیا و قِفارا و أودِیَةً و جِبالاً،و جِئتُ لاُِطارِحَهُ الکَلامَ و أسأَلَهُ عَن عَویصِ (1)العَرَبِیَّةِ.

فَقالَ لَهُ جَلیسُ الحَسَنِ علیه السلام:إن کُنتَ جِئتَ لِهذا فَابدَأ بِذلِکَ الشّابِ و أومی إلَی الحُسَینِ علیه السلام.

فَوَقَفَ عَلَیهِ و سَلَّمَ،[فَرَدَّ علیه السلام] (2)،ثُمَّ قالَ:و ما حاجَتُکَ یا أعرابِیُّ؟

فَقالَ:إنّی جِئتُکَ مِنَ الهِرَقلِ (3)،وَ الجَعلَلِ (4)،و الأَینَمِ (5)،و الهَمهَمِ.

فَتَبَسَّمَ الحُسَینُ علیه السلام و قالَ:یا أعرابِیُّ،لَقَد تَکَلَّمتَ بِکَلامٍ ما یَعقِلُهُ إلاَّ العالِمونَ.

فَقالَ الأَعرابِیُّ:و أقولُ أکثَرَ مِن هذا،فَهَل تُجیبُنی عَلی قَدرِ کَلامی؟

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:قُل ما شِئتَ،فَإِنّی مُجیبُکَ عَنهُ.

فَقالَ الأَعرابِیُّ:إنّی بَدَوِیٌّ و أکثَرُ مَقالِی الشِّعرُ،و هُوَ دیوانُ العَرَبِ.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام:قُل ما شِئتَ فَإِنّی مُجیبُکَ عَلَیهِ.

فَأَنشَأَ یَقولُ:

هَفا قَلبی إلَی اللَّهوِ و قَد وَدَّعَ شَرخَیهِ (6)

و قَد کانَ أنیقا عَص رَ تَجراریَ ذَیلَیهِ

عُلالاتٌ و لَذّاتٌ فَیا سُقیا لِعَصرَیهِ

فَلَمّا عَمَّمَ الشَّیبُ مِنَ الرَّأسِ نِطاقَیهِ

و أمسی قَد عَنانی مِن هُ تَجدیدُ خِضابَیهِ

تَسَلَّیتُ عَنِ اللَّهوِ و ألقَیتُ قِناعَیهِ

و فِی الدَّهرِ أعاجیبٌ لِمَن یَلبَسُ حالَیهِ

فَلَو یُعمِلُ ذو رَأیٍ أصیلٍ فیهِ رَأیَیهِ

لَأَلفی عِبرَةً مِنهُ لَهُ فی کُلِّ عَصرَیهِ.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام (7):یا أعرابِیُّ،قَد قُلتَ فَاسمَع مِنّی: (8)

فَما رَسمٌ شَجانی أن مَحا آیَةَ رَسمَیهِ

سَفورٌ دَرَحَ (9)الذَّیلَی نِ فی بَوغاءِ (10)قاعَیهِ

وَ مودٌ (11)حَرجَفٌ تَتری عَلی تَلبیدِ ثَوبَیهِ

و دَلاّحٌ (12)مِنَ المُزنِ دَنا نَوءُ سِماکَیهِ (13)

أتی مُثعَنجِرَ (14)الوَدقِ (15) یَجودُ مِن خِلالَیهِ

و قَد أحمَدَ بَرقاهُ فَلا ذَمَّ لِبَرقَیهِ

و قَد جَلَّلَ رَعداهُ فَلا ذَمَّ لِرَعدَیهِ

ثَجیجُ (16)الرَّعدِ ثَجّاجٌ إذا أرخی نِطاقَیهِ

فَأَضحی دارِسا قَفرا لِبَینونَةِ أهلَیهِ.

فَقالَ الأَعرابِیُّ لَمّا سَمِعَها:ما رَأَیتُ کَالیَومِ قَطُّ مِثلَ هذَا الغُلامِ أعرَبَ مِنهُ کَلاما،و أذرَبَ لِسانا،و أفصَحَ مِنهُ مَنطِقا!

فَقالَ لَهُ الحَسَنُ علیه السلام:یا أعرابِیُّ:

هذا غُلامٌ کَرَّمَ الرَّحم نُ بِالتَّطهیرِ جَدَّیهِ

کَساهُ القَمَرُ القَمقا مُ مِن نورِ سَناءَیهِ

و لَو عَدَّدَ طَمّاحٌ نَفَحنا عَن عِدادَیهِ

و قَد أرضَیتُ (17)مِن شِعری و قَوَّمتُ عَروضَیهِ.

فَلَمّا سَمِعَ الأَعرابِیُّ قَولَ الحَسَنِ علیه السلام قالَ:بارَکَ اللّهُ عَلَیکُما،مِثلُکُما بَخِلَتهُ الرِّجالُ،و عَن مِثلِکُما قامَتِ النِّساءُ،فَوَ اللّهِ لَقَدِ انصَرَفتُ و أنَا مُحِبٌّ لَکُما،راضٍ عَنکُما،فَجَزاکُمَا اللّهُ خَیرا.وَ انصَرَفَ. (18)

ص:374


1- (1) العَوَصُ:ضدّ الإمکان و الیُسر؛شیء أعوصُ و عویص،و کلامٌ عویص(لسان العرب:ج 7 ص 58« [1]عوص»).
2- (2) لم تذکر فی المصدر،و أثبتناها لاقتضاء السیاق لها.
3- (3) اسم لأحد سلاطین الروم(لغت نامه دهخدا).
4- (4) الجعل:النخل القصار«هامش دیوان الإمام الحسین علیه السلام».
5- (5) الأَینَم:نبتةٌ تنبتُ فی السَّهل و دکادک الأرض،لها ورق طوال لطاف محدّب الأطراف علیها وبر أغبر کأنّه قطع الفراء(انظر:لسان العرب:ج12 ص648« [2]ینم»).
6- (6) شَرْخ الشَّبابِ:أوّله،و قیل:نضارته و قوّته(النهایة:ج 2 ص 457« [3]شرخ»).
7- (7) فی المصدر:«الحسن علیه السلام»،و الصحیح ما أثبتناه.
8- (8) الأبیات الآتیة الّتی أنشدها الإمام علیه السلام لم تُذکر هنا فی المصدر،حیث قال المؤلّف:«ثمّ إنّه علیه السلام قال أبیاتا سیأتی ذکرها فی الباب المختصّ به المعقود لمناقبه إن شاء اللّه»،ثمّ ذکرها فی ص 73.و قد أوردناها هنا کی یتمّ الکلام و یکتمل السیاق.
9- (9) دَرَحَ:دفع(القاموس المحیط:ج 1 ص 220«درح»).و فی الصراط المستقیم:« [4]سفود درج...».
10- (10) البَوْغاءُ:التراب الناعم(النهایة:ج 1 ص 162« [5]بوغ»).
11- (11) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«هتوفٌ».
12- (12) سَحَابَةٌ دَلُوح:أی کثیرة الماء(الصحاح:ج 1 ص 361« [6]دلح»).
13- (13) السِّماک:نجم فی السماء معروف،و هما سماکان:رامح و أعزل و رامح لا نوء له(النهایة:ج 2 ص 403« [7]سمک»).
14- (14) ثَعجرتُ الدمَ:أی صببته فانصبّ(الصحاح:ج 2 ص 605« [8]ثعجر»).
15- (15) الوَدْقُ:المطر(النهایة:ج 5 ص 168«ودق»).
16- (16) مطر ثجّاج:إذا انصبّ جدّا(الصحاح:ج 1 ص 302« [9]ثجج»).
17- (17) کذا فی المصدر،و فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«أرصَنتُ»بدل«أرضَیت»،و الظاهر أنّه الصواب.
18- (18) مطالب السؤول:ص 69؛ [10]الصراط المستقیم:ج 2 ص 172 [11] نحوه.

33/8-در جواب بادیه نشین

-مردی بادیه نشین(اعرابی)،وارد مسجد الحرام شد و در کنار امام حسن علیه السلام که عدّه ای گِردش را گرفته بودند ایستاد و از یکی از حاضران پرسید:این مرد کیست؟

او گفت:حسن بن علی بن ابی طالب است.

بادیه نشین گفت:من با همو کار دارم.

به بادیه نشین گفت:ای بادیه نشین!با او چه کار داری؟

گفت:شنیده ام که آنها فصیح سخن می گویند و من،بیابان ها،دشت ها،درّه ها و کوه ها را پیموده و آمده ام تا با او سخن بگویم و مشکلات زبان عربی را از او بپرسم.

همنشین امام حسن علیه السلام به وی گفت:اگر برای این کار آمده ای،از آن جوان بپرس.و به امام حسین علیه السلام اشاره نمود.

او نزد امام حسین علیه السلام رفت و سلام کرد.[ایشان،پاسخش را داد و]فرمود:«چه حاجتی داری؟».

گفت:من از نزد هِرَقْل (1)و جَعْلَل (2)و ایْنَم (3)و هَمْهَم آمده ام.

امام حسین علیه السلام تبسّمی نمود و فرمود:«ای اعرابی!سخنی گفتی که جز عالمان،آن را درنمی یابند».

بادیه نشین گفت:بیش از این نیز می گویم.آیا به اندازه من می توانی پاسخم دهی؟

امام حسین علیه السلام فرمود:«آنچه می خواهی،بگو که من،پاسخت می دهم».

اعرابی گفت:من بادیه نشینم و بیشتر سخنان من،شعر است که دیوان عرب است.

فرمود:«هر چه می خواهی،بگو.من،پاسخ می دهم».

او شروع به سرودن شعر نمود و گفت:

دل من به سوی لهو و لعب می شتابد

در حالی که با نشاط جوانی،بدرود گفته است.

روزگار زیبایی که

دو سوی دامنش را می کشیدم

خوشی هایی بود و لذّت هایی

و چه نوشیدنی هایی در آن زمان بود!

هنگامی که پیری

اطراف سرم را نیز سفید کرد

و مرا ناگزیر کرد

تا خضاب به کار ببرم

از خوش گذرانی،دست کشیده

بساط آن را برچیدم.

روزگار،شگفتی ها دارد

برای کسی که هر دو حالت را تجربه کند.

پس هرگاه انسان خردمند

و صاحبْ رأیی اندیشه اش را به کار گیرد

از آن،عبرتی می گیرد

که در تمام دوران زندگی به کارش می آید.

امام حسین علیه السلام فرمود:«ای اعرابی!حال که گفتی،از من بشنو:

نشانه ای که آثارش محو گشته است

مرا اندوهگین نمی سازد.

پرده برگرفته و دامن کشان

بر شن های نرم می خرامَد.

بادهای ملایم و بسیار خُنَک

که پی در پی،جامه هایش را می لرزاندند.

ابری پُر باران

که نزدیک است افتادن دو ستاره اش.

باران سیل آسا

از خلال ابرها می تَراود

با برق های ستودنی

و نه نکوهیدنی

و صداهای رعدش نیز باشکوه است

و نانکوهیده.

رعدی غُرنده

تا هر کجا که دایره اش را بگسترد.

[با این همه]چون او از اهلش جدا شد

بیابان،تهی شد».

هنگامی که اعرابی،این شعرها را شنید،گفت:هرگز کلامی گویاتر،فصیح تر و زیباتر از کلامِ این جوان،ندیده بودم.

در این هنگام،امام حسن علیه السلام فرمود:«ای اعرابی!

او جوانی است که خداوند مهربان

دو جدّش را با طهارت،تکریم کرده است.

قرص ماهِ نقره فام

نور شَرَف خویش را بر او پوشانده است.

اگر شمارنده ای،فضایل او را بشمارد

ما نیز در شمارش او خواهیم دَمید.

من،شعر خود را می سرایم

با معنایی محکم و استوار».

وقتی که اعرابی،شعر امام حسن علیه السلام را شنید،گفت:خدا[این بزرگواری تان را]بر شما دو نفر مبارک گردانَد.مردان،از[به جا گذاشتن]مانند شما،بخل می ورزند،و زنان نیز از[زادن]مانند شما باز ایستاده اند.به خدا سوگند،من با رضایت و محبّت شما می روم.خداوند،به شما جزای خیر دهد!و سپس رفت.

ص:375


1- (1) هِرَقْل،نام یکی از سلاطین روم است(لغت نامه دهخدا).
2- (2) جَعْلَل،به درخت خرمای کوتاه می گویند.
3- (3) أیْنَم،گیاهی است که در دشت و زمین هموار می روید.برگی بلند و لطیف و پشتْ خمیده دارد.کُرکی خاکی رنگ دارد،همانند بدنِ گورخر.

ص:376

ص:377

ص:378

ص:379

34/8

فِی الاِعتِذارِ مِنَ السّائِلِ

-خَرَجَ سائِلٌ یَتَخَطّی أزِقَّةَ المَدینَةِ،حَتّی أتی بابَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیهما السلام،فَقَرَعَ البابَ و أنشَأَ یَقولُ:

لَم یَخِبِ الیَومَ مَن رَجاکَ و مَن حَرَّکَ مِن خَلفِ بابِکَ الحَلَقَه

فَأَنتَ ذُو الجودِ أنتَ مَعدِنُهُ أبوکَ قد کانَ قاتِلَ الفَسَقَه. (1)

و کانَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام واقِفا یُصَلّی،فَخَفَّفَ مِن صَلاتِهِ و خَرَجَ إلَی الأَعرابِیِّ،فَرَأی عَلَیهِ أثَرَ ضُرٍّ و فاقَةٍ،فَرَجَعَ و نادی بِقَنبَرٍ،فَأَجابَهُ:لَبَّیکَ یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله.

قالَ:ما تَبَقّی مَعَکَ مِن نَفَقَتِنا؟قالَ:مِائَتا دِرهَمٍ،أمَرتَنی بِتَفرِقَتِها فی أهلِ بَیتِکَ.

قالَ:فَهاتِها فَقَد أتی مَن هُوَ أحَقُّ بِها مِنهُم،فَأَخَذَها و خَرَجَ یَدفَعُها إلَی الأَعرابِیِّ،و أنشَأَ یَقولُ:

خُذها و إنّی إلَیکَ مُعتَذِرٌ وَ اعلَم بِأَنّی عَلَیکَ ذو شَفَقَه

لَو کانَ فی سَیرِنا عَصا تُمَدُّ إذا (2) کانَت سَمانا عَلَیکَ مُندَفِقَه

لکِنَّ رَیبَ المَنونِ (3)ذو نَکَدٍ (4) وَ الکَفُّ مِنّا قَلیلَةُ النَّفَقَه.

قالَ:فَأَخَذَهَا الأَعرابِیُّ و وَلّی و هُوَ یَقولُ:

مُطَهَّرونَ نَقِیّاتٌ جُیوبُهُم تَجرِی الصَّلاةُ عَلَیهِم أینَما ذُکِروا

و أنتُمُ أنتُمُ الأَعلَونَ عِندَکُم عِلمُ الکِتابِ و ما جاءَت بِهِ السُّوَرُ

مَن لَم یَکُن عَلَوِیّا حینَ تَنسُبُهُ فَما لَهُ فی جَمیعِ النّاسِ مُفتَخَرُ. (5)

ص:380


1- (1) توجد بعض الأخطاء فی هذین البیتین فی المصدر،و صحَّحناها من الترجمة المطبوعة بتحقیق محمّد باقر المحمودی.
2- (2) فی المصدر:«تمدادا»،و التصویب من بغیة الطلب فی تاریخ حلب.و [1]فی الترجمة المطبوعة الآنفة الذکر:«لو کانَ فی سَیرنا الغَداةَ عصا».
3- (3) فی الترجمة المطبوعة الآنفة الذکر:«ریب الزمان».
4- (4) نَکِدَ عَیشُه:اشتَدَّ و عَسُر(القاموس المحیط:ج 1 ص 342«نکد»).
5- (5) تاریخ دمشق:ج 14 ص 185،بغیة الطلب فی تاریخ حلب:ج 6 ص 2593 و [2]راجع:المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 65 و [3]بحار الأنوار:ج 44 ص 190 ح 2. [4]

34/8-در عذرخواهی از نیازمند

-فقیری از خانه اش خارج شد و کوچه های مدینه را پیمود و به خانه امام حسین علیه السلام رسید.درِ خانه را کوبید و شعر زیر را سرود:

کسی که به تو امید بسته

و حلقه در خانه تو را به صدا درآورده،ناامید باز نگشته است.

تو سر تا پا،سخاوتی و معدنِ بخششی

و پدرت،کشنده فاسقان است.

امام حسین علیه السلام نماز می خواند.نمازش را کوتاه کرد و به سوی او آمد و آثار گرفتاری و ناداری را در او دید.به خانه باز گشت و قنبر را صدا زد.او پاسخ داد:بله،ای پسر پیامبر خدا!

[امام علیه السلام به او]فرمود:«آیا از مخارج زندگی ما چیزی در نزد تو مانده است؟».

گفت:دویست درهم هست که فرموده ای آن را میان خانواده ات تقسیم کنم.

فرمود:«همان را بیاور.کسی آمده که از خانواده ام به آن،سزاوارتر است».

سپس،آن را گرفت و از خانه خارج شد و در حال دادن آن به مرد عرب،چنین سرود:

«این را بگیر و من از تو پوزش می خواهم

و بدان که من نسبت به تو مهربانم.

اگر ما در زندگی بهره ای داشتیم

آنگاه،بارانِ بخشش ما بر تو فرو می ریخت.

امّا روزگار بر ما تنگ گرفته است

و دستان ما اینک از بخشش های فراوان،کوتاه است».

اعرابی،آن را گرفت و باز گشت،در حالی که می گفت:

شما پاکانی امین هستید

و هرجا یاد شوید،بر شما درود می فرستند.

شما و فقط شما،والایانی هستید که علم به قرآن،نزد شماست

و نیز آنچه سوره ها بر آن مشتمل است.

کسی که از تبارِ علی نیست

دیگر افتخاری میان مردم ندارد.

ص:381

ص:382

ص:383

البابُ التّاسِعُ:التّمثّل فی کلام الإمام

1/9

التَّمَثُّلُ بِشِعرِ أخِی الأَوسِ فی جَوابِ الحُرِّ

-

سَأَمضی و ما بِالمَوتِ عارٌ عَلَی الفَتی إذا ما نَوی خَیرا و جاهَدَ مُسلِما

و واسَی الرِّجالَ الصّالِحینَ بِنَفسِهِ و فارَقَ مَذموما و خالَفَ مُجرِما

اُقَدِّمُ نَفسی لا اریدُ بَقاءَها لِتَلقی خَمیسا (1)فِی الوَغاءِ عَرَمرَما (2)

فَإِن عِشتُ لَم اذمَم و إن مِتُّ لَم الَم (3) کَفی بِکَ ذُلاًّ أن تَعیشَ مُرَغَّما. (4)

ص:384


1- (1) الخَمِیسُ:الجیش،سمّی به لأنّه مقسوم بخمسة أقسام:المُقَدّمة،و السَّاقة،و المَیْمَنةُ،و المیسرة،و القلب(النهایة:ج 2 ص 79« [1]خمس»).
2- (2) العَرَمْرَمُ:الجیش الکثیر(الصحاح:ج 5 ص 1984« [2]عرم»).
3- (3) فی المصدر:«فإن عشتُ لم الم و إن مِتُّ لم اذم»،و لا یستقیم الوزن به،و قد صحّحناه من بحار الأنوار.
4- (4) الفتوح:ج 5 ص 79،مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 233؛المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 69،تسلیة المجالس:ج 2 ص 248 کلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 44 ص 192 و راجع:الإرشاد:ج 2 ص 81 و الأمالی للصدوق:ص 219 و مثیر الأحزان:ص 45 و تاریخ الطبری:ج 5 ص 404 و بستان الواعظین:ص 261 ح 413.

باب نهم:تمثّل جُستن امام به اشعار شاعران

1/9-تمثّل به شعر مرد اوسی در پاسخ حُر

-من می روم و مرگ برای جوان مرد،عار نیست

اگر نیّتش خیر باشد و در مسلمانی جهاد کند

و صالحان را با جان خود،یاری دهد

و از ناشایست،دوری گزیده،با تبهکار،مخالفت کند.

جان خویش را تقدیم می کنم و ماندنش را نمی خواهم

تا در میدان جنگ با لشکر انبوه دشمن،دیدار کنم.

اگر زنده بمانم و اگر بمیرم،سرزنش نمی شوم

این خواری،تو را بس که در زیر سلطه دیگران،زندگی کنی.

ص:385

2/9

التَّمَثُّلُ بِشِعرِ فَروَةَ یَومَ عاشوراءَ فی آخِرِ خُطبَتِهِ

-

فَإِن نَهزِم فَهَزّامونَ قِدما و إن نُغلَب فَغَیرُ مُغَلَّبینا

و ما إن طِبُّنا (1)جُبنٌ و لکِن مَنایانا و دَولَةُ آخَرینا

إذا مَا المَوتُ رَفَّعَ عن اناسٍ کَلاکِلَهُ (2)أناخَ بِآخَرینا

فَأَفنی ذلِکُم سَرَواتِ (3)قَومی کَما أفنَی القُرونَ الأَوَّلینا

فَلَو خَلَدَ المُلوکُ إذا خَلَدنا و لَو بَقِیَ الکِرامُ إذا بَقینا

فَقُل لِلشّامِتینَ بِنا:أفیقوا سَیَلقَی الشّامِتونَ کَما لَقینا (4)

3/9

التَّمَثُّلُ بِقَولِ ابنِ مُفَرِّغٍ لِلخُروجِ مِنَ المَدینَةِ

-قالَ أبو سَعیدٍ المَقبُرِیُّ:نَظَرتُ إلَی الحُسَینِ داخِلاً مَسجِدَ المَدینَةِ،و إنَّهُ لَیَمشی و هُوَ مُعتَمِدٌ عَلی رَجُلَینِ؛یَعتَمِدُ عَلی هذا مَرَّةً و عَلی هذا مَرَّةً،و هُوَ یَتَمَثَّلُ بِقَولِ

ابنِ مُفَرِّغٍ:

لا ذَعَرتُ السَّوامَ فی فَلَقِ الصُّب حِ مُغیرا و لا دُعیتُ یَزیدا

یَومَ اعطی مِنَ المَهابَةِ ضَیما (5) وَ المَنایا یَرصُدنَنی أن أحیدا.

قالَ:فَقُلتُ فی نَفسی:وَ اللّهِ ما تَمَثَّلَ بِهذَینِ البَیتَینِ إلاّ لِشَیءٍ یُریدُ،قالَ:فَما مَکَثَ إلاّ یَومَینِ حَتّی بَلَغَنی أنَّهُ سارَ إلی مَکَّةَ. (6)

ص:386


1- (1) قال الزَّبیدی:و [1]من المجاز:الطِّبُّ:الدَّأب و الشأن و العادة و الدَّهر؛یقال:ما ذاک بِطِبّی؛أی بدهری و عادتی و شأنی(تاج العروس:ج 2 ص 177« [2]طبب»).
2- (2) الکَلکَل:الصدر من کلّ شیء،و الکَلکَل فی الفَرس:ما بین محزمَیه إلی ما مسّ الأرض منه إذا رَبَض،و قد یستعار لما لیس بجسم؛قالت أعرابیّة ترثی ابنها:«ألقی عَلَیه الدهرُ کَلکَلَهُ مَن ذا یَقومُ بکَلکَلِ الدَّهرِ»(تاج العروس:ج 15 ص 665« [3]کلل»).
3- (3) سَراة:أی أشراف،و تجمع السَّرَاة علی سَرَوَات(النهایة:ج 2 ص 363« [4]سری»).
4- (4) الملهوف:ص 157،مثیر الأحزان:ص 55،الإحتجاج:ج 2 ص 100 و [5]لیس فیه«من إذا»إلی«الأوّلینا»،إثبات الوصیّة:ص 177،بحار الأنوار:ج 45 ص 9؛ [6]تاریخ دمشق:ج 14 ص 219 و فیه«طعمة»بدل«دولة»،مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 7 و [7]فیه«و إن نهزم فغیر مهزّمینا»بدل«و إن نغلب فغیر مغلّبینا»و فی الأربعة الأخیرة البیتان الأوّلیان فقط.
5- (5) الضَّیْمُ:الظَّلْمُ(الصحاح:ج 5 ص 1973«ضیم»).
6- (6) تاریخ الطبری:ج 5 ص 342 [8] عن أبی سعد المقبری،مروج الذهب:ج 3 ص 64،أنساب الأشراف:ج 3 ص 368، [9]تاریخ دمشق:ج 14 ص 204،مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 186؛الأمالی للشجری:ج 1 ص 185 و [10]الأربعة الأخیرة عن أبی سعید المقبری،مثیر الأحزان:ص 38 عن عبد الملک بن عمیر و کلّها نحوه و فیها«مخافة الموت»بدل«من المهابة».

2/9-تمثّل به شعر فروه در پایان خطبه روز عاشورا

-اگر دشمن را فراری دهیم،که از دیرباز،کار ما فراری دادن دشمن بوده

و اگر هم به ظاهر مغلوب شویم،[چون حق با ماست،]هیچ وقت شکست خورده نیستیم.

عادت و خوی ما ترس نیست؛لیکن

اجَل های ما و روزگار دولت دیگران رسیده است.

هرگاه[شتر]مرگ،سینه اش را از درِ خانه گروهی بردارد

بی گمان،آن را در کنار گروه دیگری می خوابانَد.

همین مرگ اشراف،قوم ما را نابود کرد

همان گونه که پیشینیان را هم نابود کرد.

اگر پادشاهان عالم در این دنیا جاودانه می ماندند،ما هم می ماندیم

و اگر بزرگان باقی می ماندند،ما هم باقی می ماندیم.

به شماتت کنندگان ما بگویید که دست بردارند

چرا که آنان نیز مانند ما مرگ را ملاقات خواهند کرد.

3/9-تمثّل به شعر ابن مفرِّغ برای خارج شدن از مدینه

-ابو سعید مَقبُری می گوید:امام حسین علیه السلام را دیدم که به مسجد مدینه آمد،در حالی که دو نفر همراهی اش می کردند.گاه به گاه،به یکی از آنها تکیه می کرد و

به شعرهای ابن مفرِّغ،تمثّل می جُست:

من،چوپانان را در سپیده دمان نترسانده ام

با شبیخون زدن،و مرا یزید[بن مفرِّغ]نخوانند

در آن روزی که از ترس،دست در دست ظلم بگذارم

و از کمین مرگ[ هراسناک]کنار بکشم.

پیشِ خود گفتم:به خدا سوگند،او به این شعرها تمثّل نجُست،جز آن که اراده کار مهمّی دارد.دو روز بعد،به من خبر رسید که امام علیه السلام به سوی مکّه حرکت کرده است.

ص:387

4/9

التَّمَثُّلُ بِأَشعارِ ضِرارِ بنِ الخَطّابِ الفِهرِیِّ یَومَ الطَّفِّ (1)

-

مَهلاً بَنی عَمِّنا ظُلامَتَنا إنَّ بِنا سَورَةً (2)مِنَ الغَلَقِ (3)

لِمِثلِکُم تُحمَلُ السُّیوفُ و لا تُغمَزُ أحسابُنا مِنَ الرَّقَقِ (4)

إنّی لَأَنمی إذَا انتَمَیتُ إلی عِزٍّ عَزیزٍ و مَعشَرٍ صُدُقِ

بیضٍ سِباطٍ (5)کَأَنَّ أعیُنَهُم تُکحَلُ یَومَ الهِیاجِ بِالعَلَقِ (6). (7)

ص:388


1- (1) قالها یوم الخندق و تمثّل بها أمیر المؤمنین یوم صفّین أیضا.
2- (2) سَوْرةٌ:أی ثورة من حِدّة(النهایة:ج 2 ص 420«سور»).
3- (3) غَلِقَ:ضَجِرَ و غَضِبَ(المصباح المنیر:ص 451«غلق»).
4- (4) الرَّقَقُ:الضّعفُ(الصحاح:ج 4 ص 1483«رقَقَ»).
5- (5) سَبطٌ:أی مُمتدّ الأعضاء تامّ الخَلق(النهایة:ج 2 ص 334« [1]سبط»).
6- (6) العَلَقُ:الدم الغلیظ(الصحاح:ج 4 ص 1529« [2]علق»).
7- (7) مقاتل الطالبیّین:ص 320، [3]الأغانی:ج 19 ص 204، [4]شرح نهج البلاغة:ج 3 ص 309.

4/9-تمثّل به شعر ضِرار بن خطّاب فِهری در روز عاشورا

(1)

-ای عمو زادگان!از طعنه زدن به ما دست نگه دارید

که ما سخت خشمگینیم.

شمشیرها برای[دفاع از]شما حمل می شوند

و پدران ما ضعفی متّهم نیستند.

آری!من،اگر بخواهم نسبم را بگویم

خود را به نیرویی پیروز و گروهی راستین،منتسب می کنم

سپیدرویانی راستْ قامت که چشمان خود را

در توفان جنگ،با خون غلیظ،سُرمه می کشند.

ص:389


1- (1) ضِرار،این اشعار را در جنگ خندق گفته است و امام علی علیه السلام هم در جنگ صِفّین به آن،تمثّل جُسته است.

5/9

التَّمَثُّلُ بِقَولِ زُمَیلِ بنِ ابَیرٍ الفَزارِیِّ

-عَرَضَ لَهُ[أی لِلإِمامِ الحُسَینِ علیه السلام و ذلِکَ بَعدَ صُلحِ الإِمامِ الحَسَنِ علیه السلام]سُلَیمانُ بنُ صُرَدٍ و سَعیدُ بنُ عَبدِ اللّهِ الحَنَفِیُّ بِالرُّجوعِ عَنِ الصُّلحِ.

فَقالَ:هذا ما لا یَکونُ و لا یَصلُحُ.قالوا:فَمَتی أنتَ سائِرٌ؟قالَ:غَدا إن شاءَ اللّهُ.

فَلَمّا سارَ خَرَجوا مَعَهُ،فَلَمّا جاوَزوا دَیرَ هِندٍ،نَظَرَ الحُسَینُ علیه السلام إلَی الکوفَةِ،فَتَمَثَّلَ قَولَ زُمَیلِ بنِ ابَیرٍ الفَزارِیِّ،و هُوَ ابنُ امِّ دینارٍ:

فَما عَن قِلیً (1)فارَقتُ دارَ مَعاشرٍ هُمُ المانِعونَ باحَتی (2)و ذِماری (3)

و لکِنَّهُ ما حُمَّ (4)لا بُدَّ واقِعٌ نَظارِ (5)تَرَقَّب ما یُحَمُّ نَظارِ. (6)

ص:390


1- (1) القِلَی:البُغْضُ(الصحاح:ج 6 ص 2467«قلا»).
2- (2) باحَة الدار:وسَطها(النهایة:ج 1 ص 161« [1]بوح»).
3- (3) الذِّمارُ:ما لزمک حفظه ممّا وارءک و تعلّق بک(النهایة:ج 2 ص 167« [2]ذمر»).
4- (4) حُمَّ:قُدِّرَ(الصحاح:ج 5 ص 1904«حمم»).
5- (5) نَظارِ:أی انتَظِرْ،اسمٌ وُضِعَ مَوضِعَ الأمر(تاج العروس:ج 7 ص 541« [3]نظر»).
6- (6) أنساب الأشراف:ج 3 ص 364. [4]

5/9-تمثّل به سخن زُمَیل بن ابَیر فَزاری

-پس از آن که امام حسن علیه السلام صلح با معاویه را پذیرفت،سلیمان بن صُرَد خزاعی و سعید بن عبد اللّه حنفی به امام حسین علیه السلام پیشنهاد کردند که از صلح،باز گردد.

امام حسین علیه السلام فرمود:«این کار نمی شود و به صلاح نیست».

گفتند:پس چه زمانی[از کوفه]خارج می شوی؟

فرمود:«اگر خدا بخواهد،فردا».

هنگامی که امام علیه السلام حرکت کرد،آنان نیز با او خارج شدند.زمانی که از دیرِ هند گذشتند،امام حسین علیه السلام نگاهی به کوفه کرد و به شعر زُمَیل بن ابَیر فزاری،فرزند امّ دینار،تمثّل جُست که:

من از سرِ بغض،جدا نشده ام

از دیار مردمی که مدافع خانه و حریم من بودند.

امّا آنچه مقدّر گشته،واقع می شود

منتظر باش،منتظر،تا آنچه مقدّر شده،به انجام رسد.

ص:391

البابُ العاشِرُ:الدّیوان المنسوب إلی الإمام (1)

1/10

قافِیَةُ الأَلِفِ

-

تَبارَکَ ذُو العُلی وَ الکِبرِیاءِ تَفَرَّدَ بِالجَلالِ و بِالبَقاءِ

و سَوَّی المَوتَ بَینَ الخَلقِ طُرّا و کُلُّهُم رَهائِنُ لِلفَناءِ

و دُنیانا و إن مِلنا إلَیها فَطالَ بِهَا المَتاعُ إلَی انقِضاءِ

ألا إنَّ الرُّکونَ إلَی الغَرورِ إلی دارِ الفَناءِ مِنَ العَناءِ

و قاطِنُها (2)سَریعُ الظَّعنِ (3)عَنها و إن کانَ الحَریصُ عَلَی الثَّواءِ. (4)

ص:392


1- (1) قال مؤلّف أدب الحسین و حماسته:دیوانٌ منسوبٌ إلی الإمام الشهید سیّد الإباء و الشهداء،الحسین بن علیّ بن أبی طالب صلوات اللّه علیهما،عثرت علیه فی مکتبة بایزید بإستانبول؛قرب جامع بایزید فی ضمن رسائل مخطوطة،یقرب تاریخ أکثرها من القرن الثامن الهجری،لکنّ النسخة لم تکن مورّخة و لا مقیّدة باسم الناسخ و الجامع،إلاّ أنَّ اسلوب الخطّ کان یشهد بقدمته،و عنوان الدیوان«للإمام حسین بن علیّ»،و لکن فی فهرست المکتبة ذکر باسم«نصح الأبرار».و بعد مضیّ مدّة وقفت علی نسخة اخری من الدیوان،و عنوانه بعد البسملة«کتاب المخمّسات من تصنیف السعید الشهید المرحوم المغفور بالرحمة الواسعة و الکرامة الجامعة حسین بن علیّ بن أبی طالب کرّم اللّه وجهه و رضی اللّه عنهما»،مرتّبة علی حروف الهجاء بالقوافی،و فی آخر النسخة رباعیّة بالترکیّة: حق تعالی رحمتی گلسون اکا بویازان مسکینی دعادن اکا فاعلات فاعلات فاعلون نفس الدن گورنجه لولدوق زبون فاستنسخت النسخة الاُولی و أشرت إلی اختلاف النسختین،و حسبت ذلک من الغنائم التی لا یقاس بشیء من الذخائر الدنیویّة.بعد ما رجعت إلی إیران فی 1391 هجری بمخالفة حکومة إیران،سألت المحقّقین عن الدیوان،فقالوا ما رأیناه و لا سمعناه،إلاّ أنّی وجدته مذکورا فی ناسخ التواریخ،و کذا فی دیوان المعصومین للخیابانی،منسوبا إلی الإمام السجّاد علیه السلام،فذاکرت الفقیه النسّابة العلاّمة آیة اللّه العظمی السیّد شهاب الدین النجفی المرعشی،فقال:إنّ الدیوان طبع ببمبئی فی الهند،و أعطانی نسخة منه،و فی أوّله:هذا هو الدیوان الذی ینسب إلی إمام العارفین و سیّد الساجدین،جمعها و ألّفها محمّد بن الحسن الحرّ العاملی،نشره ملک الکتّاب المیرزا محمّد الشیرازی فی 1317 ه بخطّ المیرزا داود الشیرازی.فراجعت المعاجم و کتب التراجم،و لم أجد الدیوان من مؤلّفات الحرّ العاملی حتّی إنّه قدّس سره لم یذکره فی کتابه أمل الآمل فی علماء جبل عامل،الذی ذکر فیه ترجمته و جمیع مؤلّفاته. و کذا لم أجد من أصحابنا من نسب الدیوان أو بیتا منه إلی الإمام السجّاد علیه السلام،و لم یعتمد مؤلّف ناسخ التواریخ و کذا المدرّس الخیابانی فی دیوان المعصومین فی نسبة الدیوان إلی الإمام السجّاد علیه السلام إلاّ علی الدیوان المطبوع فی بمبئی،المسمّی بالتحفة السجّادیة،و نسب أیضا إلی قطب الدین زین العابدین.فاعتمدت علی ما عثرت علیه فی نسختین خطّیّتین عتیقتین فی مکتبة بایزید بإستانبول من نسبة الدیوان إلی الإمام الشهید الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام،هذا ما وجدته و حقّقته،و اللّه أعلم بحقائق الاُمور.
2- (2) قَطَنَ بالمکان:أقام به و توطَّنَهُ،فهو قاطن(الصحاح:ج 6 ص 2182« [1]قطن»).
3- (3) ظَعَنَ:سار(الصحاح:ج 6 ص 2156«ظعن»).
4- (4) ثَوَی بالمکان:إذا أقام فیه(النهایة:ج 1 ص 230« [2]ثوا»).

باب دهم:دیوان منسوب به امام حسین

اشاره

باب دهم:دیوان منسوب به امام حسین (1)

1/10-قافیه«الف»

-خجسته است خداوند بلندمرتبه و باعظمت

آن که در شکوه و جاودانگی،یگانه است.

خداوندی که مرگ را میان همه آفریدگان،یکسان قرار داد

و همه آنها در گروِ فنایند.

دنیای ما فانی است،اگرچه به آن علاقه داشته باشیم

و مدّتی طولانی از آن،بهره مند باشیم.

هان که دل سپردن به سرای فریب و فنا

خود،موجب رنج است.

و مقیم کوی دنیا،ناگزیر است که زود از آن،کوچ کند

اگر چه بر ماندن،حریص باشد.

ص:393


1- (1)مؤلّف أدب الحسین علیه السلام و حماسته می گوید:به دیوان منسوب به امام شهید،سرور آزادگان و شهیدان،حسین بن علی بن ابی طالب صلوات اللّه علیهما در کتاب خانه بایزید،کنار مسجد جامع بایزید استانبول،دست یافتم که در ضمن چند رساله خطّی بود و بیشتر رساله های یاد شده،به قرن هشتم هجری مربوط بودند.نسخه یاد شده هم تاریخ نداشت و کاتب و گردآورنده اش هم معلوم نبود؛امّا شیوه خطّش گواه قدمت آن بود.عنوان دیوان،این بود:«للإمام حسین بن علیّ »؛امّا در فهرست کتاب خانه از آن به نصح الأبرار یاد شده بود. پس از گذشت مدّتی،به نسخه دیگری از دیوان دست یافتم که عنوانش پس از بسم اللّه،این بود:«کتاب المخمّسات من تصنیف السعید الشهید المرحوم المغفور بالرحمة الواسعة و الکرامة الجامعة حسین بن علیّ بن أبی طالب کرّم اللّه وجهه و رضی اللّه عنهما».ترتیب شعرهای آن بر حسب قافیه الفبایی بود و در آخر نسخه،این رباعی به زبان ترکی آمده بود: حق تعالی رحمتی گلسون اکا بو یازان مسکینی دعادن اکا فاعلاتُن فاعلاتن فاعلن نفس الدن گورنجه لولدوق ابون [رحمت خداوند متعال،شامل حالِ این نویسنده مسکین دعاگو باد فاعلاتُن فاعلاتن فاعلن تا جان از دست می رود]. نسخه نخست را استنساخ کردم و به اختلاف دو نسخه هم اشاره نمودم.به نظرم،این،از غنیمت هایی است که هیچ گنج دنیوی با آن قابل مقایسه نیست. پس از آن که در سال 1391 هجری برای مبارزه با رژیم حاکم بر ایران،به ایران بازگشتم،از پژوهشگران،درباره دیوان یاد شده پرسیدم.گفتند که نه آن را دیده اند و نه درباره اش شنیده اند؛امّا خودم آن را در ناسخ التواریخ و همین طور در دیوان المعصومین مدرّس خیابانی پیدا کردم و دیدم که به امام سجّاد علیه السلام نسبت داده شده است.موضوع را با فقیه نسب شناس،علاّمه آیة اللّه سیّد شهاب الدین مرعشی در میان گذاشتم.وی گفت که دیوان یاد شده،در بمبئی هند چاپ شده است و یک نسخه از آن را هم به من داد.در آغاز آن آمده است:«هذا هو الدیوان الذی ینسب إلی إمام العارفین و سیّد الساجدین،جمعها و ألّفها محمّد بن الحسن الحُرّ العاملی،نشره ملک الکُتّاب المیرزا محمّد الشیرازی فی 1317 ه،بخطّ المیرزا داود الشیرازی». به کتاب های معجم و تراجم مراجعه کردم و دیوان را در زمره در تألیفات حُرّ عاملی نیافتم و حتّی او در کتاب خودش أمل الآمل فی علماء جبل عامل هم در شرح حال خود و تألیفاتش،از آن،یادی نکرده است. همین طور در میان علمای شیعه،کسی را پیدا نکردم که بیتی از دیوان یاد شده را به امام سجّاد علیه السلام نسبت بدهد و مؤلّف ناسخ التواریخ و مدرّس خیابانی در دیوان المعصومین هم به انتساب دیوان به امام سجّاد علیه السلام اعتماد نکرده اند.فقط دیوان چاپ بمبئی که التحفة السجادیّة نام دارد به امام سجّاد علیه السلام منتسب شده است.این اثر به قطب الدین زین العابدین هم نسبت داده شده است.با این وصف،من به دو نسخه خطّی قدیمی کتاب خانه بایزید استانبول اعتماد کردم که این دیوان را به امام شهید،حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام،منسوب نموده است.این است آنچه من یافتم و تحقیق کردم و،البّته خداوندت به حقیقت امور آگاه تر است.

2/10

قافِیَةُ الباءِ

-

یُحَوَّلُ عَن قَریبٍ مِن قُصورٍ مُزَخرَفَةٍ إلی بَیتِ التُّرابِ

فَیُسلَمُ فیهِ مَهجورا فَریدا أحاطَ بِهِ سُحوبُ (1)الاِغتِرابِ

و هَولُ الحَشرِ أفظَعُ کُلِّ أمرٍ إذا دُعِیَ ابنُ آدَمَ لِلحِسابِ

و ألفی (2)کُلَّ صالِحَةٍ أتاها و سَیِّئَةٍ جَناها فِی الکِتابِ

لَقَد آنَ التَّزَوُّدُ إن عَقَلنا و أخذُ الحَظِّ مِن باقِی الشَّبابِ.

ص:394


1- (1) کلمة«سحوب»لم أعثر علیها فی کتب اللُّغة،و الأنسب کلمة«شحوب».
2- (2) ألفَیتُ الشیء:وجَدتُه(الصحاح:ج 6 ص 2484« [1]لفا»).

2/10-قافیه«ب»

-آری به زودی از قصرهای آراسته

به سوی خانه خاکی منتقل می شود

و یکّه و تنها به آن سپرده می شود

و ابرهای غربت،گرداگردش را پُر می کنند.

و وحشت قیامت،هراسناک تر از هر چیزی است

آنگاه که آدمی زاده به حسابرسی خوانده می شود.

هر کار شایسته ای را که آورده است

و هر کار بدی را که مرتکب شده،در نامه عملش می یابد.

اگر خردمند باشیم،زمان آن فرا رسیده است که توشه برگیریم

و از باقی مانده دوران جوانی به درستی بهره ببریم.

ص:395

3/10

قافِیَةُ التّاءِ

-

فَعُقبی کُلِّ شَیءٍ نَحنُ فیهِ مِنَ الجَمعِ الکَثیفِ إلَی الشَّتاتِ

و ما حُزناهُ مِن حِلً ّ و حِرمٍ یُوَزَّعُ فِی البَنینِ و فِی البَناتِ

و فی مَن لَم نُؤَهِّلهُم بِفَلسٍ و قیمَةِ حَبَّةٍ قَبلَ المَماتِ

و تَنسانَا الأَحِبَّةُ بَعدَ عَشرٍ و قَد صِرنا عِظاما بالِیاتِ

کَأَنّا لَم نُعاشِرهُم بِوُدٍّ و لَم یَکُ فیهِم خِلٌّ مُؤاتِ.

4/10

قافِیَةُ الثّاءِ

-

لِمَن یا أیُّهَا المَغرورُ تَحوی مِنَ المالِ المُوَفَّرِ وَ الأَثاثِ

سَتَمضی غَیرَ مَحمودٍ فَریدا و یَخلو بَعلُ عِرسِکَ بِالتُّراثِ

و یَخذُلُکَ الوَصِیُّ بِلا وَفاءٍ و لا إصلاحِ أمرٍ ذِی انتِکاثِ

لَقَد أوفَرتَ وِزرا مُرحَجِنّا (1) یَسُدُّ عَلَیکَ سُبْلَ الاِنبِعاثِ

فَما لَکَ غَیرَ تَقوَی اللّهِ حِرزٌ (2) و ما لَکَ دونَ رَبِّکَ مِن غِیاثِ.

ص:396


1- (1) فی المصدر:«مُرجحینا»،و ما أثبتناه هو الصحیح.و المرحجن هو الثقیل الواسع(لسان العرب:ج 13 ص 177«رحجن»).و فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«مَرَّحینا».
2- (2) الحِرْزَ:المکان الذی یُحفظ فیه(المصباح المنیر:ص 129« [1]حرز»).

3/10-قافیه«ت»

-همه چیزهایی که ما(انسان ها)در آن هستیم

از به هم پیوستگی،به سوی از هم گسیختگی است.

تمام اموالی که از حلال یا حرام به دست آورده ایم

میان پسران و دختران،توزیع می شود

و نیز میان کسانی که قبل از مرگمان

آنان را شایسته یک پول سیاه و یک حَبّه نمی دانستیم.

همه دوستان،پس از ده روز،فراموشمان می کنند

و ما استخوان هایی پوسیده خواهیم شد.

گویی با آنان مهربان نبوده ایم

و میان آنها هیچ دوست صمیمی و همراهی نداشته ایم.

4/10-قافیه«ث»

-ای فریب خورده!برای چه کسی جمع می کنی

این همه ثروت و اثاثیه را؟

یکّه و تنها و نکوهیده از دنیا می روی

و شوهر آینده همسرت،از میراث تو بهره مند می گردد.

وصیّ تو با بی وفایی به وصیّت

و بدون اصلاح امور از هم پاشیده،تو را رها می سازد.

تو می مانی با گناهان سنگینی که مرتکب شده ای

و آنها مانع برخاستن سعادتمندانه تو از گور می شوند.

برای تو،جز تقوای الهی،پناهگاهی

و بجز پروردگارت،فریادرسی نیست.

ص:397

5/10

قافِیَةُ الجیمِ

-

تُعالِجُ بِالطَّبیبِ کُلَّ داءٍ و لَیسَ لِداءِ دینِکَ مِن عِلاجِ

سِوی ضَرَعٍ إلَی الرَّحمنِ مَحضٍ بِنِیَّةِ خائِفٍ و یَقینِ راجِ

و طولِ تَهَجُّدٍ بِطِلابِ عَفوٍ بِلَیلٍ مُدلَهِمِّ السِّترِ داجِ

و إظهارِ النَّدامَةِ کُلَّ وَقتٍ عَلی ما کُنتَ فیهِ مِنِ اعوِجاجِ

لَعَلَّکَ أن تَکونَ غَدا حَظِیّا بِبُلغَةِ فائِزٍ و سُرورِ ناجِ.

6/10

قافِیَةُ الحاءِ

-

عَلَیکَ بِصَرفِ نَفسِکَ عَن هَواها فَما شَیءٌ ألَذُّ مِنَ الصَّلاحِ

تَأَهَّب لِلمَنِیَّةِ حینَ تَغدو کَأَنَّکَ لا تَعیشُ إلَی الرَّواحِ

فَکَم مِن رائِحٍ فینا صَحیحٍ نَعَتهُ نُعاتُهُ قَبلَ الصَّباحِ

و بادِر بِالإِنابَةِ قَبلَ مَوتٍ عَلی ما فیکَ مِن عِظَمِ الجُناحِ

فَلَیسَ أخُو الرَّزانَةِ مَن تَجافی و لکِن مَن تَشَمَّرَ (1)لِلفَلاحِ.

7/10

قافِیَةُ الخاءِ

-

و إن صافَیتَ أو خالَلتَ خِلاًّ فَفِی الرَّحمنِ فَاجعَل مَن تُؤاخی

و لا تَعدِل بِتَقوَی اللّهِ شَیئا و دَع عَنکَ الضَّلالَةَ وَ التَّراخی

فَکَیفَ تَنالُ فِی الدُّنیا سُرورا و أیّامُ الحَیاةِ إلَی انسِلاخِ

و جُلُّ سُرورِها فیما عَهِدنا هُ مَشوبٌ بِالبُکاءِ و بِالصُّراخِ

لَقَد عَمِیَ ابنُ آدَمَ لا یَراها عَمیً أفضی إلی صَمِّ الصِّماخِ. (2)

ص:398


1- (1) التَّشْمِیرُ فی الأمر:السرعة فیه و الخِفّة(المصباح المنیر:ص 322« [1]شمر»).
2- (2) الصِّماخُ:ثَقْبُ الاُذن(النهایة:ج 3 ص 52«صمخ»).

5/10-قافیه«ج»

-هر دردی را با کمک طبیب،درمان می کنی

در حالی که برای درد دینت،درمانی نیست

جز تضرّع کامل و نیّت خالص

و یقینِ همراه با بیم و امید،نسبت به پروردگار مهربان

و شب زنده داری طولانی و طلب عفو

در شب های تاریک و ظلمانی

و اظهار پشیمانی از کج روی ها

و لغزش ها در تمام لحظه های زندگی.

شاید که در روز قیامت،خرسند

و رستگار گردی و به شادی رهایی برسی!

6/10-قافیه«ح»

-نفس خود را از هواهای نفسانی باز دار

که هیچ چیزی گواراتر از صالح بودن نیست.

هر صبح که برمی خیزی،آماده مرگ شو

گویی که تا شامگاه،نخواهی زیست.

چه بسیار کسانی که شب،تن درست اند

امّا پیش از برآمدن خورشید،خبر مرگ آنها را فریاد می کنند.

پیش از آن که مرگ،تو را دریابد

به توبه کردن از گناهان بزرگ و سنگینت بشتاب.

کسی که از توبه سر می تابد،دارای وقار نیست

بلکه آن که برای رستگاری آستین ها را بالا زده،باوقار است.

7/10-قافیه«خ»

-اگر در اندیشه در انداختنِ طرح دوستی و صمیمیت با کسی هستی

این دوستی را در راه خدا قرار بده.

و تقوای الهی را با هیچ چیز،عوض نکن

و گم راهی و سستی را رها کن.

در حالی که روزهای زندگی رو به پایان است

چگونه به دنبال شادمانی در دنیا هستی؟

بیشتر شادی های آن چنان که می دانیم

همیشه همراه گریه و شیون بوده است.

[امّا]آدمیان،کور شده اند و این حقیقت را نمی بینند

کوری ای که به کری گوش هم انجامیده است.

ص:399

8/10

قافِیَةُ الدّالِ

-

أخی قَد طالَ لُبثُکَ فِی الفَسادِ و بِئسَ الزّادُ زادُکَ لِلمَعادِ

صَبا مِنکَ الفُؤادُ فَلَم تَزُعهُ و حِدتَ إلی مُتابَعَةِ الفُؤادِ

و قادَتکَ المَعاصی حَیثُ شاءَت فَأَلفَتکَ امرَأً سَلِسَ القِیادِ

لَقَد نودیتَ لِلتَّرحالِ فَاسمَع و لا تَتَصامَمَنَّ عَنِ المُنادی

کَفاکَ شَیبُ رَأسِکَ مِن نَذیرٍ و غالَبَ لَونُهُ لَونَ السَّوادِ.

9/10

قافِیَةُ الذّالِ

-

و دُنیاکَ الَّتی غَرَّتکَ فیها (1)زَخارِفُها تَصیرُ إلَی انحِذاذِ (2)

تَزَحزَح مِن (3)مَهالِکِها بِجَهدٍ فَما أصغی إلَیها ذو نَفاذِ

لَقَد مُزِجَت حَلاوَتُها بِسَمٍّ فَما کَالحِذرِ مِنها مِن مَلاذِ

عَجِبتُ لِمُعجَبٍ بِنَعیمِ دُنیا و مَغبونٍ بِأَیّامِ اللِّذاذِ

و مُؤثِرٍ المُقامَ بِأَرضِ قَفرٍ عَلی بَلَدٍ خَصیبٍ ذی رَذاذٍ.

ص:400


1- (1) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«منها»بدل«فیها».
2- (2) الحَذُّ:القَطع المستأصل؛حَذّهُ یَحُذُّه حَذّا:قطَعَهُ قطعا سریعا مُستأصلاً(لسان العرب:ج 3 ص 482« [1]حذذ»).
3- (3) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«عن»بدل«من».

8/10-قافیه«د»

-برادرم!ماندنت در فساد و تباهی به درازا کشیده است

و توشه ات برای روز قیامت،بد توشه ای است!

دلت به هوسرانی روی آورد و تو نه تنها آن را منع نکردی

بلکه از خواسته هایش پیروی کردی.

گناهان،تو را به هرجا که خواستند،کشاندند

و از تو،انسانی رام و تسلیم شده ساختند.

تو را برای کوچ،ندا می دهند.گوش کن

و خود را در برابر ندا دهنده،به کری مزن.

سپیدی موی سرت از هر هشدار دهنده ای بی نیازت می کند

[آگاه باش که]سپیدی موهای تو،بر سیاهی آن،چیره گشته است.

9/10-قافیه«ذ»

-دنیای تو که تو را فریفته است

زیورهایش رو به زوال است.

بکوش تا از مَهلکه های آن برکنار باشی

چرا که صاحب اراده،به آن،گوش نمی سپرد.

دنیایی که شیرینی آن به زهر آمیخته است

هیچ پناهگاهی بهتر از پرهیز از آن نیست.

در شگفتم از شیفته نعمت دنیا

و فریفته روزهای خوش آن!

و در شگفتم از ترجیح دهنده اقامت در سرزمین های خشک و بی آب و گیاه

بر اقامت در سرزمین های حاصلخیز و پرباران!

ص:401

10/10

قافِیَةُ الرّاءِ

-

هَلِ الدُّنیا و ما فیها جَمیعا سِوی ظِلٍّ یَزولُ مَعَ النَّهارِ

تَفَکَّر أینَ أصحابُ السَّرایا (1) و أربابُ الصَّوافِنِ وَ العِشارِ (2)

و أینَ الأَعظَمونَ یَدا و بَأسا و أینَ السّابِقونَ لَدَی الفَخارِ

و أینَ القَرنُ مِنهُم بَعدَ قَرنٍ مِنَ الخُلَفاءِ وَ الشُّمِّ الکِبارِ

کَأَن لَم یُخلَقوا و لَم یَکونوا و هَل حَیٌّ یُصانُ عَنِ البَوارِ. (3)

11/10

قافِیَةُ الزّای

-

أ یَغتَرُّ الفَتی بِالمالِ زَهوا و ما فیها یَفوتُ مِنِ اعتِزازِ

و یَطلُبُ دَولَةَ الدُّنیا جُنونا و دَولَتُها مُحالَفَةُ المَخازی (4)

و نَحنُ و کُلُّ مَن فیها کَسَفرٍ دَنا مِنهَا الرَّحیلُ عَلَی الوِفازِ (5)

جَهِلناها کَأَن لَم نَختَبِرها عَلی طولِ التَّهانی وَ التَّعازی

أ لَم نَعلَم بِأَن لا لَبثَ فیها و لا تَعریجَ غَیرَ الاِجتِیازِ.

ص:402


1- (1) السَّرِیَّةُ:هی طائفة من الجیش یبلغ أقصاها أربعمئة،و جمعها السَّرَایا(النهایة:ج 2 ص 363« [1]سری»).
2- (2) الظاهر أنّ المراد من الصَّوافن هنا:الخیل؛إذ أن الصّفون فی الدابّة هو أن تقوم علی ثلاث قوائم و ترفع قائمة عن الأرض،و أکثر ما یصفن الخیلُ.و العِشار:جمع عُشَراء؛و هی الناقة...(انظر:العین:ص 452« [2]صفن»و الصحاح:ج 2 ص 747« [3]عشر»).و المعنی:أین الاُمراء و الأغنیاء و أصحاب الأموال؟!
3- (3) البَوارُ:الهلاک(النهایة:ج 1 ص 161« [4]بور»).
4- (4) فی المصدر:«مخالفة المجاز»،و الظاهر أنّ الصواب ما أثبتناه.
5- (5) الوَفْزُ و الوَفَزُ و جَمعُهُ الوِفاز مثل سَهمٍ و سِهامٍ،و هم علی وَفَزٍ:علی عجلة(المصباح المنیر:ص 667«وفز»).

10/10-قافیه«ر»

-آیا دنیا و همه آنچه در آن است

جز سایه ای است که با روز،به پایان می رسد؟

بیندیش که سرداران

و صاحبان اسبان و شتران کجا رفتند

و بزرگان قدرت و دلیران بی باک

و افتخارآفرینان پیشین کجایند

و خلفای متکبّر و گردنکش

که یکی از پس دیگری آمدند و رفتند،کجایند.

گویی که نبوده اند و یا آفریده نشده اند

آیا کسی می تواند از نابودی،در امان باشد؟

11/10-قافیه«ز»

-آیا انسان از سرِ خودخواهی به مال دنیا می نازد

و خود را بدان گرامی می شمرد،در حالی که دنیا از دست می رود؟!

و دولت دنیا را دیوانه وار می طلبد

در حالی که دولت آن،با رسوایی ها همراه است؟!

ما و همه جهانیان،مانند مسافرانی هستیم که

زمان کوچمان،با شتاب،نزدیک می شود.

در حالی که با همه شادی ها و غم هایی که در دنیا داشته ایم

آن را نیازموده ایم و به حقیقت آن،جاهلیم.

آیا نمی دانیم که دنیا جای ماندن نیست

و راه دیگری جز عبور کردن از آن نیست؟

ص:403

12/10

قافِیَةُ السّینِ

-

أ فِی السَّبَخاتِ (1)یا مَغبونُ تَبنی و ما یُبقِی السِّباخُ عَلَی الأَساسِ

ذُنوبُکَ جَمَّةٌ تَتری عِظاما و دَمعُکَ جامِدٌ وَ القَلبُ قاسِ

و أیّاما عَصَیتَ اللّهَ فیها و قَد حُفِظَت عَلَیکَ و أنتَ ناسِ

و کَیفَ تُطیقُ یَومَ الدّینَ حَملاً لِأَوزارٍ کِبارٍ (2)کَالرَّواسی

هُوَ الیَومُ الَّذی لا وُدَّ فیهِ و لا نَسَبٌ و لا أحَدٌ مُواسِ.

13/10

قافِیَةُ الشّینِ

-

عَظیمٌ هَولُهُ وَ النّاسُ فیهِ حَیاری مِثلَ مَبثوثِ الفَراشِ

بِهِ یَتَغَیَّرُ الأَلوانُ یَوما و تَصطَکُّ الفَرائِصُ (3)بِارتِعاشِ

هُنالِکَ کُلَّما قَدَّمتَ یَبدو فَعَیبُکَ ظاهِرٌ وَ السِّرُّ فاشِ

تَفَقَّد نَقصَ نَفسِکَ کُلَّ یَومٍ فَقَد أودی بِها طَلَبُ المَعاشِ

إلی کَم تَبتَغِی الشَّهَواتِ طَورا (4) و طَورا تَکتَسی لینَ الرِّیاشِ.

ص:404


1- (1) السَّبخة:هی الأرض التی تعلوها الملوحة و لا تکاد تنبت إلاّ بعض الشجر(النهایة:ج 2 ص 333« [1]سبخ»).
2- (2) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«لأوزارِ الکبائر».
3- (3) الفَرِیصَةُ:اللحمة بین الجنب و الکتف التی لا تزال ترعد من الدابّة،و جمعها فریص و فَرائِص(الصحاح:ج 3 ص 1048« [2]فرص»).
4- (4) فی المصدر:«طُرّا»،و ما أثبتناه هو الصحیح،کما فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام.

12/10-قافیه«س»

-ای فریب خورده!آیا در شوره زار،خانه می سازی

در حالی که شوره زار،چیزی بر بنیان خانه باقی نمی گذارد؟!

گناهانت فراوان و بزرگ و پشت سر هم اند

امّا اشکت خشکیده و قلبت را قساوت گرفته است.

روزهای نافرمانی ات از خدا را فراموش کرده ای

در حالی که آنها را به زیان تو ثبت کرده اند.

چگونه بار گناهان را در روز جزا بر دوش می کشی

در حالی که همچون کوه ها سنگین اند

همان روزی که در آن،نه دوستی به کار می آید

و نه خویشاوندی،و نه کسی است که به یاری انسان برخیزد؟

13/10-قافیه«ش»

-هراس آن روز،بزرگ است و مردم در آن

مانند پروانه های پراکنده در فضا،سرگردان اند.

روزی که از ترس،رنگ چهره ها دگرگون می شود

و لرزه بر پهلوها می افتد.

در آن جاست که هر چه پیش فرستاده ای،ظاهر می شود

و عیبت آشکار و رازت فاش می گردد.

هر روز،نقایص نفست را جستجو کن

چرا که طلب معاش،جانت را به هلاکت افکنده است.

تا کِی،گاه به دنبال شهوت های گوناگون هستی

و گاه،لباس های نرم می پوشی؟!

ص:405

14/10

قافِیَةُ الصّادِ

-

عَلَیکَ مِنَ الاُمورِ بِما یُؤَدّی إلی سُنَنِ (1)السَّلامَةِ وَ الخَلاصِ

و ما تَرجُو النَّجاةَ بِهِ وَشیکا و فَوزا یَومَ یُؤخَذُ بِالنَّواصی

فَلَستَ تَنالُ عَفوَ اللّهِ إلاّ بِتَطهیرِ النُّفوسِ مِنَ المَعاصی

و بِرِّ المُؤمِنینَ بِکُلِّ رِفقٍ و نُصحٍ لِلأَدانی وَ الأَقاصی

فَإِن تَرشُد (2)لِقَصدِ الخَیرِ تُفلِح و إن تَعدِل فَما لَکَ عَن مَناصِ.

15/10

قافِیَةُ الضّادِ

-

و أصلُ الحَزمِ أن تُضحی و تُمسی و رَبُّکَ عَنکَ فِی الحالاتِ راضِ

و أن تَعتاضَ بِالتَّخلیطِ رُشدا فَإِنَّ الرُّشدَ مِن خَیرِ اعتِیاضِ

فَدَع عَنکَ الَّذی یُغوی و یُردی و یورِثُ طولَ حُزنٍ وَ ارتِماضِ (3)

و خُذ بِاللَّیلِ حَظَّ النَّفسِ وَ اطرُد عَنِ العَینَینِ مَحبوبَ الغِماضِ

فَإِنَّ الغافِلینَ ذَوِی التَّوانی نَظائِرُ لِلبَهائِمِ فِی الغِیاضِ.

ص:406


1- (1) سَنَنُ الطریق:نهجُهُ و جِهَتُهُ(القاموس المحیط:ج 4 ص 237«سنن»).
2- (2) الرُّشد و الرَّشَد:نقیض الغیّ.رَشَدَ یرشُدُ رُشدا،و هو نقیض الضلال،إذا أصابَ وجهَ الطریق(لسان العرب:ج 3 ص 175« [1]رشد»).
3- (3) ارتمض الرجل:اشتدّ علیه و أقلقه(الصحاح:ج 3 ص 1081« [2]رمض»).

14/10-قافیه«ص»

-بر تو باد انجام دادن کاری که منجر شود

به سلامتت و تو را رهایی بخشد

کاری که تو را تا آستان رهایی بیاورد

و در روزی که موهای پیشانی گرفته می شود[و به دوزخ می برند]،تو را رستگار کند.

به آمرزش الهی نمی رسی

مگر با پاک کردن نفست از آلودگی گناهان

و نیز با نیکی کردن به مؤمنان و ملاطفت به آنها

و خیرخواهی برای دور و نزدیک.

اگر ره به راه خیر ببری،رستگار می شوی

و اگر کج شوی،هیچ راه نجاتی برای تو نیست.

15/10-قافیه«ض»

-اصل دوراندیشی،آن است که در همه[لحظات]شبانه روز

پروردگارت از تو راضی باشد

و هدایت را جایگزین بی سر و سامانی کنی

چرا که هدایت،از بهترین جایگزین هاست.

پس آنچه را گم راه و خوارت می کند

و موجب اضطراب و غم های طولانی می شود،رها کن.

در شب،خواب شیرین را از چشمانت دور کن

و بهره ات را از آن برگیر(نماز شب بخوان)

چرا که غافلانِ تنبل و سست کردار

به چارپایانی می مانند که در بیشه زارها رهایند.

ص:407

16/10

قافِیَةُ الطّاءِ

-

کَفی بِالمَرءِ عارا أن تَراهُ مِنَ الشَّأنِ الرَّفیعِ إلَی انحِطاطِ

عَلَی المَذمومِ مِن فِعلٍ حَریصا عَنِ الخَیراتِ مُنقَطِعَ النَّشاطِ

یُشیرُ بِکَفِّهِ أمرا و نَهیا إلَی الخُدّامِ مِن صَدرِ البِساطِ

یَری أنَّ المَعازِفَ وَ المَلاهی مُسَبِّبَةُ الجَوازِ عَلَی الصِّراطِ

لَقَد خابَ الشَّقِیُّ و ضَلَّ عَجزا و زالَ القَلبُ مِنهُ عَنِ النِّیاطِ. (1)

17/10

قافِیَةُ الظّاءِ

-

إذَا الإِنسانُ خانَ النَّفسَ مِنهُ فَما یَرجوهُ راجٍ لِلحِفاظِ

و لا وَرَعٌ لَدَیهِ و لا وَفاءٌ و لاَ الإِصغاءُ نَحوَ الاِتِّعاظِ

و ما زُهدُ التَّقِیِّ بِحَلقِ رَأسٍ و لا لُبسٌ بِأَثوابٍ غِلاظِ (2)

و لکِن بِالهُدی قَولاً و فِعلاً و إدمانِ التَّخَشُّعِ فِی اللِّحاظِ

و بِالعَمَلِ الَّذی یُنجی و یُنمی و یوسِعُ لِلفِرارِ مِنَ الشُّواظِ. (3)

ص:408


1- (1) النِیاطُ:عرق علّق به القلب من الوتین،فإذا قطع مات صاحبه(الصحاح:ج 3 ص 1166« [1]نوط»).
2- (2) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«و لا بلباسِ أثوابٍ غلاظ».
3- (3) الشُّوَاظُ و الشِّواظُ:اللَّهبُ الذی لا دخان له(الصحاح:ج 3 ص 1173« [2]شوظ»).

16/10-قافیه«ط »

-انسان را ننگ و عار،همین بس که او را

از مقام بلند انسانی،رو به پستی و انحطاط ببینی:

بر انجام دادن کارهای نکوهیده حریص باشد

و از کارهای نیک،گسسته و به آنها بی نشاط باشد.

از بالای مجلس،امر و نهی کند

با اشاره دستانش به خادمان.

بپندارد که رامشگری و خوش گذرانی

جواز گذشتن از صراط است.

به حقیقت که این بدبخت،زیانکار و گم راه گشته است

و شاه رگ قلب او،پاره شده است.

17/10-قافیه«ظ »

-هرگاه انسان به خود،خیانت کند

هیچ کس امید ندارد که وی حریمش را حفظ کند.

چنین کسی،نه وفایی دارد و نه تقوایی

و به هیچ اندرزی گوش فرا نمی دهد.

زهد انسان متّقی،به تراشیدن سر

و پوشیدن لباس های خشن نیست

بلکه به هدایت یافتن در گفتار و کردار

و به اصلاح رفتار و خاکساری همیشگی نگاهش[در دنیا]است.

نیز به انجام دادن کارهایی است که رهایی بخش و رشد دهنده اند

و باعث رهایی انسان از شراره های آتش دوزخ می شوند.

ص:409

18/10

قافِیَةُ العَینِ

-

لِکُلِّ تَفَرُّقِ الدُّنیَا اجتِماعٌ و ما بَعدَ المَنونِ مِنِ اجتِماعِ

فِراقٌ فاصِلٌ و نَویً (1)شَطونٌ (2) و شُغلٌ لا یُلَبَّثُ لِلوَداعِ

و کُلُّ اخُوَّةٍ لا بُدَّ یَوما و إن طالَ الوِصالُ إلَی انقِطاعِ

و إنَّ مَتاعَ دُنیانا قَلیلٌ (3) و ما یُجدی القَلیلُ مِنَ المَتاعِ

و صارَ قَلیلُها حَرِجا عَسیرا نَشیبٌ بَینَ أنیابِ السِّباعِ.

19/10

قافِیَةُ الغَینِ

-

فَلَم یَطلُب عُلُوَّ القَدرِ فیها و عِزَّ النَّفسِ إلاّ کُلُّ طاغِ

و إن نالَ النُّفوسُ (4)مِنَ المَعالی فَلَیسَ لِنَیلِها طیبُ المَساغِ

إذا بَلَغَ امرُؤٌ عُلیا و عِزّا تَوَلّی وَ اضمَحَلَّ مَعَ البَلاغِ

کَقَصرٍ قَد تَهَدَّمَ حافَتاهُ إذا صارَ البِناءُ إلَی الفَراغِ

أقولُ و قَد رَأَیتُ مُلوکَ عَصرٍ (5) ألا لا یَبغِیَنَّ المُلکَ باغِ.

ص:410


1- (1) النَّوی:الدار؛فإذا قالوا:شَطَت نَواهم فمعناه:بعُدَت دارُهم.و النّوی[أیضا]:التحوّل من مکان إلی آخر(تاج العروس:ج 20 ص 267« [1]نوی»).
2- (2) الشَّطَنُ:البُعد،أی بُعد عن الخیر(النهایة:ج 2 ص 475« [2]شطن»).
3- (3) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«و إنّ متاعَ ذی الدنیا قلیلٌ».
4- (4) فی نسخة:«و إذ نالَ النفیس».
5- (5) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«عصری»بدل«عصرٍ».

18/10-قافیه«ع»

-برای همه جدایی های این دنیا،امکان جمع شدن هست

امّا پس از مرگ،جمع شدنی در کار نیست.

مرگ،جداکننده،فاصله انداز و سفری طولانی است

و چنان انسان را گرفتار می کند که فرصت خداحافظی هم نمی دهد.

تمام دوستی ها از هم می گسلند

اگرچه در مدّتی طولانی،پایدار بوده باشند.

برخورداری ما از دنیا،بسیار اندک است

و برخورداریِ اندک،فایده ای ندارد.

به دست آوردن همان بی ارزش هم،دشوار است

و میان دندان های تیز درندگان قرار دارد.

19/10-قافیه«غ»

-در این دنیا جز طغیانگران

کسی دنبال برتری و عزّت(اقتدار)نمی رود.

اگر هم کسانی در این جهان به برتری دست یابند

باز،هیچ خوشی و گوارایی در آن نخواهد بود.

چون کسی به برتری و عزّت رسد

بخت از او روی برمی گرداند و به سوی نابودی می رود

مانند دیوارهای قصری که در پایان ساخت آن

از پایه فرو ریزند.

من پادشاهان عصر خود را دیده ام

و هشدار می دهم که در پی پادشاهی نباشید.

ص:411

20/10

قافِیَةُ الفاءِ

-

أ أقصِدُ بِالمَلامَةِ قَصدَ غَیری و أمری کُلُّهُ بِادِی الخِلافِ

إذا عاشَ امرُؤٌ خَمسینَ عاما و لَم یُرَ فیهِ آثارُ العَفافِ

فَلا یُرجی لَهُ أبدا رَشادٌ فَقَد أودی بِمُنیَتِهِ التَّجافی

و کَم (1)لا أبذُلُ الإِنصافَ مِنّی و أبلُغُ طاقَتی فِی الاِنتِصافِ

لِیَ الوَیلاتُ إن نَفَعَت عِظاتی سِوایَ و لَیسَ لی إلاَّ القَوافی.

21/10

قافِیَةُ القافِ

-

ألا إنَّ السِّباقَ سِباقُ زُهدٍ و ما فی غَیرِ ذلِکَ مِن سِباقِ

و یَفنی ما حَواهُ المُلکُ أصلاً و فِعلُ الخَیرِ عِندَ اللّهِ باقِ

سَتَألَفُکَ النَّدامَةُ عَن قَریبٍ و تَشهَقُ حَسرَةً یَومَ المَساقِ (2)

أ تَدری أیَّ یَومٍ ذاکَ فَکِّر و أیقِن أنَّهُ یَومُ الفِراقِ

فِراقٌ لَیسَ یُشبِهُهُ فِراقٌ قَدِ انقَطَعَ الرَّجاءُ عَنِ التَّلاقی.

22/10

قافِیَةُ الکافِ

-

عَجِبتُ لِذِی التَّجارِبِ کَیفَ یَسهو و یَتُلو اللَّهوَ بَعدَ الاِحتِناکِ (3)

و مُرتَهَنُ الفَضائِحِ وَ الخَطایا یُقَصِّرُ فِی اجتِهادٍ لِلفَکاکِ

و موبِقُ (4)نَفسِهِ کَسَلاً و جَهلاً و مورِدُها مَخوفاتِ الهَلاکِ

بِتَجدیدِ المَآثِمِ کُلَّ یَومٍ و قَصدٍ لِلمَحارِمِ بِانتِهاکِ

سَیَعلَمُ حینَ تَفجَؤُهُ المَنایا و یَکنُفُ حَولَهُ جَمعُ البَواکی.

ص:412


1- (1) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«و لِم»بدل«و کم».
2- (2) فی المصدر:«یوم الحساب»،و الصواب ما أثبتناه کما فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام.
3- (3) حَنَّکَتْکَ الاُمور:أی راضتک و هذّبتک(النهایة:ج 1 ص 452« [1]حنک»).
4- (4) وَبَقَ:هَلَکَ(الصحاح:ج 4 ص 1562«وبق»).

20/10-قافیه«ف»

-آیا با آنکه تمام کارهایم نادرست است

قصد ملامت دیگران بنمایم؟

انسان،زمانی که پنجاه سال زندگی کند

و در او آثار خویشتنداری نباشد

دیگر به صلاح او امیدی نیست

زیرا با قصد دور شدن از حقیقت،خودش را هلاک کرده است.

تا کی منصفانه رفتار نکنم

و تمام توان خود را مصروف دادگری نسازم؟!

وای بر من،اگر اندرزهایم به دیگران سود دهد

و برای من،جز الفاظ آن نماند!

21/10-قافیه«ق»

-بدان که تنها مسابقه ای که ارزش رقابت دارد،زهد است

و جز آن،چیزی ارزش مسابقه دادن ندارد.

هر چیزی که انسان در این جهان،مالک شود،از بُن،نابود می شود

و[تنها،]کار خیر در نزد خداوند،باقی می ماند.

به زودی همدم پشیمانی خواهی شد

وقتی که در روز حسابرسی الهی،شیون سر دهی.

آیا هیچ می دانی که آن،چه روزی است؟

خوب بیندیش و بدان که آن،روز جدایی است.

این جدایی،همانند دیگر جدایی ها نیست

زیرا در آن،امید دیدار مجدّدی وجود ندارد.

22/10-قافیه«ک»

-از صاحب تجربه[که سرد و گرم روزگار را چشیده]در شگفتم

که چگونه در غفلت است و به دنبال سرگرمی می رود!

در شگفتم از کسی که جانش در گروِ رسوایی ها و خطاهایش است

و در کوشیدن برای رهاییِ جانش کوتاهی می کند.

با تنبلی و نادانی،موجب هلاکت خویش می شود

و خود را به مَهلکه های ترسناک درمی اندازد

با تکرار کردن گناهان در هر روز

و با پرده دری در انجام دادن حرام های الهی.

این را وقتی خواهد فهمید که مرگ،ناگهان به سراغش بیاید

و گریه کنندگان،بر گردش حلقه زنند.

ص:413

23/10

قافِیَةُ اللاّمِ

-

کَأَنَّ سُرورَهُ أمسی غُرورا و حَلَّ بِها مُلِمّاتُ الزَّوالِ

و عُرِّیَ عَن ثِیابٍ کانَ فیها و البِسَ بَعدَهُ ثَوبَ انتِقالِ

و بَعدَ رُکوبِهِ الأَفراسَ تَیها (1) یُهادی بَینَ أعناقِ الرِّجالِ

إلی قَبرٍ یُغادَرُ فیهِ فَردا نَأی عَنهُ الأقاربُ و المَوالی (2)

تَخَلّی عَن مُوَرِّثِهِ و وَلّی و لَم تَحجُبهُ مَأثُرَةُ المَعالی

یُبَذِّرُ (3)ما أصابَ و لا یُبالی أسُحتا کانَ ذلِکَ أم حَلالا

أ تَبخَلُ تائِها شَرِها بِمالٍ یَکونُ عَلَیکَ بَعدَ غَدٍ وَبالا (4)

فَما کانَ الَّذی عُقباهُ شَرٌّ و ما کانَ الخَسیسُ لَدَیکَ مالا

تَوَخَّ مِنَ الاُمورِ فِعالَ خَیرٍ و أکمَلَها و أشرَفَها خِصالا

فَلا تَغتَرَّ بِالدُّنیا فَذَرها فَما یُسوی لَکَ الدُّنیا خِلالا. (5)

ص:414


1- (1) فی المصدر:«فیها»،و الصواب ما أثبتناه کما فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام.
2- (2) المَوْلی:المُعتِقُ،و المُعتَق،و ابن العمّ،و الناصر،و الجار(الصحاح:ج 6 ص 2529« [1]ولی»).فی المصدر:«نأی عن أقربائه و الموالی»،و الصحیح ما أثبتناهُ کما فی النسخة الثانیة.
3- (3) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«یُبَدِّرُ»بدل«یُبَذِّر».
4- (4) فی المصدر:«یکون غد علیک بعد وبالا»،و الصواب ما أثبتناه،کما فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام.
5- (5) هکذا فی المصدر،و معناه غیر واضح،و اللّه العالم.

23/10-قافیه«ل»

-گویی شادی هایش به نیرنگ،بدل شده است

پیشامدهای تکان دهنده بر او رسیده است.

از لباس هایی که بر تن داشته،برهنه شده است

و لباس های انتقال(کفن)را بر تنش کرده اند.

بعد از آنکه در این دنیا از سرِ خودخواهی بر اسبان سوار می شد

اینک بر دوش مردم برده می شود

به سوی قبری که در آن،تنهاست

به دور از آشنایان و خویشان.

از وارث خود،جدا می شود و به وی پشت می کند

و شرافت های موروثی،او را[از تنهایی و مرگ،]نجات نمی دهند.

***

در هر چه به دست می آورد،ولخرجی می کند

و اهمیتی نمی دهد که حلال است یا حرام.

آیا به مالی که در قیامت،وبال گردنت خواهد بود

از سرِ حرص و نابخردی،بخل می ورزی؟

آن مالی که عاقبتش شر

و خودش ناچیز است،در واقع،مال نیست.

از کارهای دنیا،آنچه را که نیک است

و از همه کارها کامل تر و شریف تر است،انجام بده.

فریب دنیا را نخور و آن را واگذار

چرا که هیچ وقت برای تو روبه راه نخواهد شد.

ص:415

24/10

قافِیَةُ المیمِ

-

و لَم یَمرُر بِهِ یَومٌ فَظیعٌ أشَدُّ عَلَیهِ مِن یَومِ الحِمامِ

و یَومُ الحَشرِ أعظَمُ مِنهُ هَولاً إذا وَقَفَ الخَلائِقُ فِی المَقامِ

فَکَم مِن ظالِمٍ یَبقی ذَلیلاً و مَظلومٍ تَشَمَّرَ لِلخِصامِ

و شَخصٍ کانَ فِی الدُّنیا حَقیرا تَبَوَّأَ مَنزِلَ النُّجُبِ الکِرامِ

و عَفوُ اللّهِ أوسَعُ کُلِّ شَیءٍ تَعالَی اللّهُ خَلاّقُ الأَنامِ.

25/10

قافِیَةُ النّونِ

-

إلهٌ لا إلهَ لَنا سِواهُ رَؤوفٌ بِالبَرِیَّةِ ذُو امتِنانِ

اُوَحِّدُهُ بِإِخلاصٍ و حَمدٍ و شُکرٍ بِالضَّمیرِ و بِاللِّسانِ

و أسأَلُهُ الرِّضا عَنّی فَإِنّی ظَلَمتُ النَّفسَ فی طَلَبِ الأَمانی

و أفنَیتُ الحَیاةَ و لَم أصُنها و زُغتُ إلَی البَطالَةِ وَ التَّوانی

إلَیهِ أتوبُ مِن ذَنبی و جَهلی و إسرافی و خَلعی لِلعِنانِ.

ص:416

24/10-قافیه«م»

-بر انسان،هیچ روزی هراس انگیزتر

و سخت تر از روز مرگ،نگذشته است

امّا روز حشر،از آن هم وحشتناک تر است

آنگاه که مردمان در جایگاه حساب،قرار می گیرند.

در آن روز،بسی ستمگر،ذلیل می شوند

و بسی مظلوم،خود را برای انتقامگیری آماده می کنند.

چه بسیار کسانی که در دنیا کوچک شمرده می شدند

ولی آن روز،در جایگاه شریفان و بزرگان،جای می گیرند.

عفو خداوند،گسترده تر از هر چیز است

خداوند بلندمرتبه ای که آفریدگار آدمیان است.

25/10-قافیه«ن»

-خداوندی که جز او برای ما خدایی نیست

بر آفریدگان خود،مهربان و دارای احسان های فراوان است.

یکتایش می شمارم،با اخلاص و ستایش

و سپاس قلبی و زبانی.

اکنون از درگاه او می خواهم که از من راضی باشد

زیرا در رسیدن به آرزوهای باطلم،بر خود،ستم کرده ام.

زندگانی خود را تباه کردم و آن را نگاه نداشتم

و به بطالت و سستی گراییدم.

از گناه و نادانی ام و نیز از زیاده روی

و لجام گسیختگی ام،به سوی او باز می گردم و توبه می کنم.

ص:417

26/10

قافِیَةُ الواوِ

-

فَإِنَّ اللّهَ تَوّابٌ رَحیمٌ وَلِیُّ قَبولِ تَوبَةِ کُلِّ غاوِ

اُؤَمِّلُ أن یُعافِیَنی بِعَفوٍ و یُسخِنَ عَینَ إبلیسَ المُناوی

و یَنفَعَنی بِمَوعِظَتی و قَولی و یَنفَعَ کُلَّ مُستَمِعٍ و راوِ

ذُنوبی قَد کَوَت جَنبَیَّ کَیّا ألا إنَّ الذُّنوبَ هِیَ المَکاوی

و لَیسَ لِمَن کَواهُ الذَّنبُ عَمدا سِوی عَفوِ المُهَیمِنِ مِن مُداوِ.

27/10

قافِیَةُ الهاءِ

-

وَقَعنا فِی الخَطایا وَ البَلایا و فی زَمَنِ انتِقاصٍ وَ اشتِباهِ

تَفانَی الخَیرُ وَ الصُّلَحاءُ ذَلّوا و عَزَّ بِذُلِّهِم أهلُ السَّفاهِ

فَصارَ الحُرُّ لِلمَملوکِ عَبدا فَما لِلحُرِّ مِن قَدرٍ و جاهِ

و بادَ الآمِرونَ بِکُلِّ حَرفٍ (1) فَما عَن مُنکَرٍ فِی النّاسِ ناهِ

فَهذا شُغلُهُ طَمَعٌ وَ جَمعٌ و هذا غَافِلٌ سَکرانُ لاهِ

28/10

قافِیَةُ الیاءِ

-

و کُن بَشّا کَریما ذَا انبِساطٍ و فیمَن یَرتَجیکَ جَمیلَ رَأیِ

وَصولاً غَیرَ مُحتَشِمٍ زَکِیّا جَمیلَ السَّعیِ فی إنجازِ وَأیِ (2)

مُعینا لِلأَرامِلِ وَ الیَتامی أمینَ الجَنبِ (3)عَن قُربٍ و نَأیِ

بَعیدا عَن سَبیل الشَّرِّ سَمحا نَقِیَّ الکَفِّ عَن عَیبٍ و ثَأیِ (4)

تَلَقَّ مَواعِظی بِقَبولِ صِدقٍ تَفُز بِالأَمنِ عِندَ حُلولِ لَأیِ. (5)

ص:418


1- (1) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«و باءَ الآمِرونَ بکُلِّ عُرفٍ».
2- (2) الوَأْیُ:الوعد الذی یوثّقه الرجل علی نفسه و یعزم علی الوفاء به(النهایة:ج 5 ص 144«و [1]أی»).
3- (3) فی دیوان الإمام الحسین علیه السلام:«أمینَ الجَیبِ».
4- (4) الثَّأْیُ:الفساد(النهایة:ج 1 ص 205«ثأی»).
5- (5) لَأْی:مَشَقَّة و جُهد و إبطاء(النهایة:ج 4 ص 221« [2]لأی»).

26/10-قافیه«و»

-بی تردید،خداوند،توبه پذیر و مهربان است

و قبول توبه هر گم راهی را به عهده گرفته است.

امیدوارم که با عفو خود،به من عافیت ببخشد

و با این کار،چشمان دشمنم ابلیس را گریان کند

و از اندرز و سخنم به من سود رسانَد

و هر شنونده و روایت کننده ای را نیز بهره مند سازد.

گناهانم پهلوهای مرا داغ کرده اند

آگاه باش که گناهان،همان میله های آهنی داغ زنی هستند.

و برای کسی که گناهانش او را داغ زده اند

دارویی بجز عفو خداوندِ مسلّط بر همه چیز،نیست.

27/10-قافیه«ه»

-در ورطه بلا و خطا افتاده ایم

در روزگار انحطاط و سرگردانی.

خیر،از میان رفته و صالحان،ذلیل گشته اند

و با ذلّت صالحان،سفیهان،عزّت یافته اند.

آزادگان،به اسارتِ بَردگان در آمده اند

و برای آنان ارزش و منزلتی نیست.

آنان که امر به معروف می کردند،هلاک گشته اند

و میان مردم،هیچ نهی کننده ای از بدی وجود ندارد.

برخی طمعکارانه به جمع مال،مشغول اند

و عدّه ای نیز غافل و سرمست و خوش گذران اند.

28/10-قافیه«ی»

-بشّاش،بزرگوار و خوش برخورد باش

و درباره کسی که به تو امید بسته است،خوش گمان.

به حال و روز خویشان،رسیدگی کن و خود را نگیر

پاک باش و برای تحقّق وعده هایی که داده ای،بکوش.

یار بیوگان و یتیمان باش

و برای آشنا و بیگانه،امانتدار خوبی باش.

به وارستگی،از راه های شر،دوری گزین

و از دست آلودن به هر عیب و فسادی خودداری کن.

اندرزهای مرا صادقانه بپذیر

تا به گاه رسیدن سختی های روزگار،ایمن باشی.

ص:419

تَمَّ بِعَونِ اللّهِ و حُسنِ تَوفیقِهِ،وَ الحَمدُ للّهِ ِ رَبِّ العالَمینَ. (1)

ص:420


1- (1) أدب الحسین علیه السلام و حماسته:ص 9 و ص 47 55،و قد جاءت هذه المقطوعات الشعریّة بتمامها فی کتاب«دیوان الإمام الحسین علیه السلام،إعداد عبد الرحیم»نقلاً عن کتاب جمال الخواطر و عجائب الکون و غرائبه النوادر مع اختلافات یسیرة.

با عنایت و کمک و توفیق خداوند متعال به پایان رسید،و الحمد للّه ربّ العالمین.

ص:421

ص:422

فهرست ها

اشاره

فهرست منابع و مآخذ

فهرست تفصیلی

ص:423

ص:424

ص:425

ص:426

ص:427

ص:428

ص:429

ص:430

ص:431

ص:432

ص:433

ص:434

ص:435

ص:436

ص:437

ص:438

ص:439

ص:440

ص:441

ص:442

ص:443

ص:444

ص:445

ص:446

ص:447

ص:448

ص:449

ص:450

ص:451

ص:452

ص:453

ص:454

ص:455

فهرست منابع و مآخذ

*القرآن الکریم کلام اللّه المجید.

1.إثبات الوصیّة للإمام علیّ بن أبی طالب علیه السلام،المنسوب إلی أبی الحسن علیّ بن الحسین المسعودی(ت 346 ه)،بیروت:دار الأضواء،الطبعة الثانیة،1409 ه.

2.إثبات الهداة،محمّد بن الحسن الحرّ العاملیّ(ت 1104 ه)،قم:المطبعة العلمیّة.

3.الاحتجاج علی أهل اللجاج،أبو منصور أحمد بن علی بن أبی طالب الطبرسی(ت 620 ه)تحقیق:إبراهیم البهادری و محمّد هادی به،طهران:دار الاُسوة،الطبعة الاُولی،1413 ه.

4.إحقاق الحقّ و إزهاق الباطل،القاضی نور اللّه بن السیّد شریف الشوشتری(ت 1019 ه)،مع تعلیقات السیّد شهاب الدین المرعشی،قم:مکتبة آیة اللّه المرعشی،الطبعة الاُولی،1411 ه.

5.الأخبار الطوال،أبو حنیفة أحمد بن داود الدینوریّ(ت 282 ه)،تحقیق:عبد المنعم عامر،قم:منشورات الشریف الرضی،الطبعة الاُولی 1409 ه.

6.الاختصاص،المنسوب إلی أبی عبد اللّه محمّد بن محمّد بن النعمان العکبری البغدادی المعروف بالشیخ المفید(ت 413 ه)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،قم:مؤسّسة النشر الإسلامی،الطبعة الرابعة،1414 ه.

7.اختیار معرفة الرجال(رجال الکشّی)،أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسی(ت 460 ه)،تحقیق:السیّد مهدی الرجائی،قم:مؤسسة آل البیت علیهم السلام،الطبعة الاُولی،1404 ه.

ص:456

8.أدب الحسین و حماسته،أحمد صابری الهمدانی(معاصر)،قم:مؤسسة النشر الإسلامی.

9.الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد،أبو عبد اللّه محمّد بن محمّد بن النعمان العکبری البغدادی المعروف بالشیخ المفید(ت 413 ه)تحقیق:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،قم:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،الطبعة الاُولی،1413 ه.

10.إرشاد القلوب،أبو محمّد الحسن بن أبی الحسن الدیلمی(ت 711 ه)،بیروت:مؤسّسة الأعلمی،الطبعة الرابعة،1398 ه.

11.الإستبصار فیما اختلف من الأخبار،أبو جعفر محمّد بن الحسن الطوسی(ت 460 ه)،تحقیق:السیّد حسن الموسوی الخرسان،طهران:دار الکتب الإسلامیّة.

12.اُسد الغابة فی معرفة الصحابة،أبو الحسن عزّ الدین علیّ بن أبی الکرم محمّد بن محمّد بن عبد الکریم الشیبانی المعروف بابن الأثیر الجزری(ت 630 ه)،تحقیق:علی محمّد معوّض،و عادل أحمد،بیروت:دار الکتب العلمیة،الطبعة الاُولی،1415 ه.

13.الإصابة فی تمییز الصحابة،أبو الفضل أحمد بن علیّ بن الحجر العسقلانی(ت 852 ه)،تحقیق:عادل أحمد عبد الموجود،و علیّ محمّد معوّض،بیروت:دار الکتب العلمیّة،الطبعة الاُولی،1415 ه.

14.الاُصول الستّة عشر،نخبة من الرواة،قم:دار الشبستری،الطبعة الثانیة،1405 ه.

15.الإعتقادات و تصحیح الإعتقادات،أبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،تحقیق:عاصم عبد السیّد،قم:المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید،الطبعة الاُولی،1413 ه.

16.إعجاز القرآن للباقلاّنی،أبو بکر محمّد بن الطیّب(ت 403 ه)،تحقیق:السیّد أحمد صقر،الطبعة الثالثة،مصر:دار المعارف.

17.أعلام الدین فی صفات المؤمنین،أبو محمّد الحسن بن أبی الحسن الدیلمی(ت 711 ه)،تحقیق:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،قم:مؤسسّة آل البیت علیهم السلام،الطبعة الثانیة،1414 ه.

18.إعلام الوری بأعلام الهدی،أبو علی الفضل بن الحسن الطبرسی(ت 548 ه)،تحقیق:علی

ص:457

أکبر الغفّاری،بیروت:دار المعرفة،الطبعة الاُولی،1399 ه.

19.أعیان الشیعة،محسن بن عبد الکریم الأمین الحسینیّ العاملیّ الشقرائیّ(ت 1371 ه)،إعداد:السیّد حسن الأمین،بیروت:دار التعارف،الطبعة الخامسة،1403 ه.

20.الأغانی،أبو الفرج علیّ بن الحسین بن محمّد الإصفهانی(ت 356 ه)،تحقیق:عبد علیّ مهنّا،و سمیر جابر،بیروت:دار الکتب العلمیة.

21.الإقبال بالأعمال الحسنة فیما یعمل مرّة فی السنة،أبو القاسم علیّ بن موسی الحلّی الحسنی المعروف بابن طاووس(ت 664 ه)،تحقیق:جواد القیّومی،قم:مکتب الإعلام الإسلامی،الطبعة الاُولی،1414 ه.

22.الأمالی للشجری،یحیی بن الحسین الشجری(ت 499 ه)،بیروت:عالم الکتب،الطبعة الثالثة،1403 ه.

23.الأمالی للصدوق،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،بیروت:مؤسّسة الأعلمی،الطبعة الخامسة،1400 ه.

24.الأمالی للطوسی،أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسی(ت 460 ه)،تحقیق:مؤسّسة البعثة،قم:دار الثقافة،الطبعة الاُولی،1414 ه.

25.الأمالی للمفید،أبو عبد اللّه محمّد بن النعمان العکبری البغدادی المعروف بالشیخ المفید(ت 413 ه)،تحقیق:حسین استاد ولی،و علی أکبر الغفّاری،قم:مؤسسة النشر الإسلامی،الطبعة الثانیة،1404 ه.

26.الإمامة و السیاسة(تاریخ الخلفاء)،أبو محمّد عبد اللّه بن مسلم بن قتیبة الدینوریّ(ت 276 ه)،تحقیق:علی شیری،قم:مکتبة الشریف الرضیّ،الطبعة الاُولی،1413 ه.

27.الأنساب للسمعانی،أبو سعد عبد الکریم بن محمّد بن منصور التمیمی السمعانی(ت 562 ه)،تحقیق:عبد اللّه عمر البارودی،بیروت:دار الجنان،الطبعة الاُولی،1408 ه.

28.أنساب الأشراف،أحمد بن یحیی بن جابر البلاذریّ(ت 279 ه)،إعداد:محمّد باقر المحمودیّ،بیروت:دار المعارف،الطبعة الثالثة.

ص:458

29.أهل البیت فی الکتاب و السنّة،محمّد المحمّدی الریشهری(معاصر)،قم:دار الحدیث،الطبعة الاُولی،1375 ه.ش.

30.بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار علیهم السلام،محمّد باقر بن محمّد تقی المجلسی(ت 1110 ه)،تحقیق:دار إحیاء التراث،بیروت:دار إحیاء التراث،الطبعة الاُولی،1412 ه.

31.البدایة و النهایة،أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی(ت 774 ه)،تحقیق:مکتبة المعارف،بیروت:مکتبة المعارف.

32.بستان الواعظین و ریاض السامعین،أبو الفرج جمال الدین ابن الجوزی(ت 597 ه)،تحقیق:أیمن البحیری،بیروت:مؤسّسة الکتب الثقافیة،1415 ه.

33.بشارة المصطفی لشیعة المرتضی،أبو جعفر محمّد بن محمّد بن علیّ الطبری(ت 525 ه)،النجف الأشرف:المطبعة الحیدریّة،الطبعة الثانیة،1383 ه.

34.بصائر الدرجات،أبو جعفر محمّد بن الحسن الصفّار القمّی المعروف بابن فروخ(ت 290 ه)،قم:مکتبة آیة اللّه المرعشی،الطبعة الاُولی،1404 ه.

35.بغیة الطلب فی تاریخ حلب،عمر بن أحمد بن أبی جرادة(ت 660 ه)،تحقیق:سهیل ذکار،بیروت:دار الفکر.

36.البلد الأمین،تقیّ الدین إبراهیم بن زین الدین الحارثی الهمدانی المعروف بالکفعمی(ت 905 ه).

37.تاج العروس من جواهر القاموس،محمّد بن محمّد مرتضی الحسینی الزبیدی(ت 1205 ه)،تحقیق:علی شیری،بیروت:دار الفکر،1414 ه.

38.تاریخ الإسلام للذهبی،شمس الدین محمّد بن أحمد بن عثمان الذهبی(ت 748 ه)،تحقیق:عمر عبد السلام تدمری،بیروت:دار الکتاب العربی،الطبعة الثانیة،1409 ه.

39.تاریخ إصبهان،أبو نعیم أحمد بن عبد اللّه الإصفهانی(ت 430 ه)،تحقیق:سیّد کسروی حسن،بیروت:دار الکتب العلمیّة.

ص:459

40.تاریخ بغداد أو مدینة السلام،أبو بکر أحمد بن علی الخطیب البغدادی(ت 463 ه)،المدینة المنوّرة/بغداد:المکتبة السلفیّة.

41.تاریخ الطبریّ(تاریخ الاُمم و الملوک)،أبو جعفر محمّد بن جریر الطبریّ الإمامی(ق 5 ه)،تحقیق:محمّد أبو الفضل إبراهیم،بیروت:دار المعارف.

42.تاریخ مدینة دمشق(تاریخ ابن عساکر)،علیّ بن الحسن ابن عساکر الدمشقی(ت 571 ه)،تحقیق:علی شیری،بیروت:دار الفکر،1415 ه.

43.تاریخ واسط،أبو الحسن أسلم بن سهل الواسطیّ(ت 292 ه.ق)،تحقیق:کورکیس عوّاد،بیروت:عالم الکتب.

44.تاریخ یحیی بن معین،یحیی بن معین البغدادی(ت 233 ه)،تحقیق:أحمد محمّد نور سیف،مکّة:جامعة الملک عبد العزیز،1399 ه.

45.تاریخ الیعقوبی،أحمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح المعروف بالیعقوبی(ت 284 ه)،بیروت:دار صادر.

46.تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة،علیّ الغروی الحسینی الإسترآبادی(معاصر)،تحقیق:حسین استاد ولی،قم:مؤسسة النشر الإسلامی،الطبعة الاُولی،1409 ه.

47.تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله،أبو محمّد الحسن بن علیّ الحرّانی المعروف بابن شعبة(ت 381 ه)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،قم:مؤسّسة النشر الإسلامی،الطبعة الثانیة 1404 ه.

48.تذکرة الخواصّ،سبط بن الجوزی،تحقیق:محمّد صادق بحر العلوم،طهران:مکتبة نینوی الحدیثة.

49.تسلیة المجالس و زینة المجالس(مقتل الحسین علیه السلام)،محمّد بن أبی طالب الحسینی الموسوی الحائری الکرکی(ق 10 ه)،تحقیق:فارس حسّون کریم،نشر مؤسسة المعارف الإسلامیة،الطبعة الاُولی،1418 ه.

ص:460

50.تصحیفات المحدّثین،الحسن بن عبد اللّه بن سعید العسکری(ت 382 ه)،تحقیق:محمود أحمد میرة،القاهرة:مطبعة العربیة الحدیثة،الطبعة الاُولی،1402 ه.

51.تفسیر فخر الرازی(التفسیر الکبیر)،محمّد الرازی فخر الدین ابن ضیاء الدین عمر المشتهر بخطیب الری(ت 604 ه)،بیروت:دار الفکر،سنة 1410 ه.

52.تفسیر العیّاشی،أبو النضر محمّد بن مسعود السلمی السمرقندی المعروف بالعیّاشی(ت 320 ه)،تحقیق:السیّد هاشم الرسولی المحلاّتی،طهران:المکتبة العلمیّة،الطبعة الاُولی،1380 ه.

53.تفسیر فرات الکوفی،أبو القاسم فرات بن إبراهیم بن فرات الکوفی(ق 4 ه)،إعداد:محمّد کاظم المحمودی،طهران:وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی،الطبعة الاُولی،1410 ه.

54.تفسیر القرطبیّ(الجامع لأحکام القرآن)،أبو عبد اللّه محمّد بن أحمد الأنصاریّ القرطبیّ(ت 671 ه)،تحقیق:محمّد عبد الرحمن المرعشلی،بیروت:دار إحیاء التراث العربیّ،الطبعة الثانیة،1405 ه.

55.التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام،تحقیق:مؤسّسة الإمام المهدی عج،قم:مؤسّسة الإمام المهدی عج،الطبعة الاُولی،1409 ه.

56.تفسیر المیزان(المیزان فی تفسیر القرآن)،محمّد حسین الطباطبائیّ(ت 1402 ه)،قم:طبع مؤسّسة إسماعیلیان،الطبعة الثانیة،1394 ه.

57.تنبیه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعة ورّام)،أبو الحسین ورّام بن أبی فراس(ت 605 ه)،بیروت:دار التعارف و دار صعب.

58.تنزیه الشریعة،أبو الحسن علی بن محمّد بن عراق الکنانی(ت 963 ه)،بیروت:دار الکتب العلمیة،الطبعة الثانیة،1401 ه.

59.التوحید،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،تحقیق:هاشم الحسینی الطهرانی،قم:مؤسّسة النشر الإسلامی،الطبعة الاُولی،1398 ه.

ص:461

60.التهذیب(تهذیب الأحکام فی شرح المقنعة)،أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسیّ(ت 460 ه)،بیروت:دار التعارف،الطبعة الاُولی،1401 ه.

61.تهذیب الکمال فی أسماء الرجال،یونس بن عبد الرحمن المزّیّ(ت 742 ه)،تحقیق:الدکتور بشّار عوّاد معروف،بیروت:مؤسّسة الرسالة،الطبعة الاُولی،1409 ه.

62.الثاقب فی المناقب،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن حمزة الطوسی(ت 560 ه)،تحقیق:رضا علوان،قم:مؤسسة أنصاریان،الطبعة الثانیة،1412 ه.

63.ثواب الأعمال و عقاب الأعمال،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،طهران:مکتبة الصدوق.

64.جامع الأحادیث،أبو محمّد جعفر بن أحمد بن علیّ القمّی(ق 4 ه)،تحقیق:السیّد محمّد الحسینی النیسابوری،مشهد:مؤسسة الطبع و النشر التابعة للحضرة الرضویّة المقدّسة،الطبعة الاُولی،1413 ه.

65.جامع الأخبار أو معارج الیقین فی اصول الدین،محمّد بن محمّد الشعیری السبزواری(ق 7 ه)،تحقیق:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،قم:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،الطبعة الاُولی،1414 ه.

66.الجعفریّات الأشعثیّات،أبو الحسن محمّد بن محمّد بن الأشعث الکوفی(ق 4 ه)،طهران:مکتبة نینوی،طُبع فی ضمن قرب الإسناد.

67.جمال الاُسبوع بکمال العمل المشروع،أبو القاسم علیّ بن موسی الحلّی المعروف بابن طاووس(ت 664 ه)،تحقیق:جواد القیّومی،قم:مؤسسة الآفاق.

68.جواهر المطالب فی مناقب الإمام علیّ بن أبی طالب علیه السلام(المناقب لابن الدمشقی)،أبو البرکات محمّد بن أحمد الباعونی(ت 871 ه)،تحقیق:محمّد باقر المحمودی،قم:مجمع إحیاء الثقافة الاسلامیّة،الطبعة الاُولی،1415 ه.

69.الجوهرة فی نسب الإمام علیّ و آله،محمّد بن أبی بکر الأنصاری التلمسانی المعروف بالبرِّی،تحقیق:محمّد التونجی،بیروت:مؤسسة الأعلمی،مکتبة النوری،الطبعة

ص:462

الاُولی،1402 ه.

70.الحدائق الوردیّة فی مناقب أئمّة الزیدیّة،حمید الشهید بن أحمد بن محمّد المحلّی(ت 652 ه)،تحقیق:المرتضی المحطوری،صنعاء:مکتبة بدر،1423 ه.

71.الحکایات،أبو عبد اللّه محمّد بن محمّد بن النعمان العکبری البغدادی المعروف بالشیخ المفید(ت 413 ه)،تحقیق:السیّد محمّد رضا الحسینی،قم:المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید،الطبعة الاُولی،1413.

72.حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء،أبو نُعیم أحمد بن عبد اللّه الأصبهانی(ت 430 ه)،بیروت:دار الکتاب العربی،الطبعة الثانیة،1387 ه.

73.الخرائج و الجرائح،أبو الحسین سعید بن عبد اللّه الراوندی المعروف بقطب الدین الراوندی(ت 573 ه)،تحقیق:مؤسّسة الإمام المهدی عج،قم:مؤسّسة الإمام المهدی عج،الطبعة الاُولی،1409 ه.

74.الخصال،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،بیروت:مؤسّسة الأعلمی،الطبعة الاُولی،1410 ه.

75.الدُرّ المنثور فی التفسیر المأثور،جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی(ت 911 ه)،بیروت:دار الفکر،الطبعة الاُولی،1414 ه.

76.الدرّة الباهرة من الأصداف الطاهرة،أبو عبد اللّه محمّد بن مکّی العاملی الجزینی المعروف بالشهید الأوّل(ت 786 ه)،تحقیق:داود الصابری،مشهد:مؤسسة الطبع و النشر التابعة للحضرة الرضویّة المقدّسة،الطبعة الاُولی،1365 ه.ش.

77.دستور معالم الحکم و مأثور مکارم الشیم،أبو عبد اللّه بن محمّد بن سلامة القضاعی(ت 454 ه)،بیروت:دار الکتاب العربی،الطبعة الاُولی،1401 ه.

78.دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام،أبو حنیفة النعمان بن محمّد بن منصور بن أحمد بن حیّون التمیمی المغربی(ت 363 ه)،تحقیق:آصف بن علی أصغر

ص:463

فیضی،مصر:دار المعارف،الطبعة الثالثة،1389 ه.

79.الدعوات،أبو الحسین سعید بن عبد اللّه الراوندی المعروف بقطب الدین الراوندی(ت 573 ه)،تحقیق:مؤسّسة الإمام المهدی عج،قم:مؤسّسة الإمام المهدی عج،الطبعة الاُولی،1407 ه.

80.دلائل الإمامة،أبو جعفر محمّد بن جریر الطبریّ الإمامی(ق 5 ه)،تحقیق:مؤسسة البعثة،قم:مؤسّسة البعثة.

81.دیوان الإمام الحسین علیه السلام و وصایاه و حکمه و کرمه،عبد الرحیم ماردینی،دمشق:دار المحبّة،بیروت:دار آیه،1423.

82.ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی،أبو العبّاس أحمد بن عبد اللّه الطبریّ(ت 693 ه)،بیروت:دار المعرفة.

83.الذریعة إلی تصانیف الشیعة،آقا بزرگ الطهرانی(ت 1348 ه)،بیروت:دار الأضواء،الطبعة الثالثة،1403 ه.

84.الذریّة الطاهرة النبویّة،أبو بشر محمّد بن أحمد بن حماد الدولابی(ت 310 ه)،تحقیق:سعد المبارک الحسن،الکویت:الدار السلفیّة،الطبعة الاُولی،1407 ه.

85.ربیع الأبرار و نصوص الأخبار،أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشری(ت 538 ه)،تحقیق:سلیم النعیمی،قم:منشورات الرضی،الطبعة الاُولی،1410 ه.

86.رجال الطوسیّ،أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسیّ(ت 460 ه)،تحقیق:جواد القیّومیّ،قم:مؤسّسة النشر الإسلامیّ،الطبعة الاُولی،1415 ه.

.رجال الکشّی اختیار معرفة الرجال.

87.رجال النجاشیّ(فهرس أسماء مصنّفی الشیعة)،أبو العبّاس أحمد بن علیّ النجاشیّ(ت 450 ه)،بیروت:دار الأضواء،الطبعة الاُولی،1408 ه.

88.الرسالة القشیریّة فی علم التصوّف،عبد الکریم بن هوازن القشیری(م 465 ق)،تحقیق:زریو معروف،دمشق:دار الخیر.

ص:464

89.روائع الأشعار من دیوان الأئمّة الأطهار،محسن عقیل(معاصر)،بیروت:دار المحجّة البیضاء،دار الرسول الأکرم،1421 ه.

90.روح المعانی فی تفسیر القرآن(تفسیر روح المعانی)،أبو الفضل شهاب الدین السیّد محمود الآلوسی(ت 1270 ه)،بیروت:دار إحیاء التراث،الطبعة الرابعة،1405 ه.

91.روضة الواعظین،محمّد بن الحسن بن علیّ الفتّال النیسابوری(ت 508 ه)،تحقیق:حسین الأعلمی،بیروت:مؤسّسة الأعلمی،الطبعة الاُولی،1406 ه.

92.الزهد،أبو عبد اللّه أحمد بن محمّد بن حنبل الشیبانی(ت 241 ه)،بیروت:دار الکتب العلمیة.

93.الزهد،أبو عبد الرحمن بن عبد اللّه بن المبارک الحنظلی المروزی(ت 181 ه)،تحقیق:حبیب الرحمن الأعظمی،بیروت:دار الکتب العلمیّة.

94.الزهد،أبو محمّد الحسین بن سعید الکوفی الأهوازی(ت 250 ه)،تحقیق:غلام رضا عرفانیان،قم:حسینیان،الطبعة الثانیة،1402 ه.

95.سبل الهدی و الرشاد،محمّد بن یوسف الصالحی الشامی(ت 942 ه)،تحقیق:عادل أحمد عبد الموجود،بیروت:دار الکتب العلمیّة،1414 ه.

96.سرگذشت کتاب شهید جاوید،رضا استادی(معاصر)،قم:قدس،1382 ش.

97.سرّ السلسلة العلویة،سهل بن عبد اللّه البخاری(ت 431 ه)،قم:منشورات الشریف الرضی،الطبعة الاُولی،1413 ه.

98.سنن ابن ماجة،أبو عبد اللّه محمّد بن یزید بن ماجة القزوینی(ت 275 ه)،تحقیق:محمّد فؤاد عبد الباقی،بیروت:دار إحیاء التراث،الطبعة الاُولی،1395 ه.

99.سنن أبی داود،أبو داود سلیمان بن أشعث السجستانی الأزدی(ت 275 ه)،تحقیق:محمّد محیی الدین عبد الحمید،دار إحیاء السنّة النبویّة.

100.سنن الترمذی(الجامع الصحیح)،أبو عیسی محمّد بن عیسی بن سورة الترمذی(ت 279 ه)،تحقیق:أحمد محمّد شاکر،بیروت:دار إحیاء التراث.

ص:465

101.سنن الدارقطنی،أبو الحسن علیّ بن عمر البغدادی المعروف بالدارقطنی(ت 285 ه)،تحقیق:أبو الطیّب محمّدآبادی،بیروت:عالم الکتب،الطبعة الرابعة،1406 ه.

102.السنن الکبری،أبو عبد الرحمن أحمد بن شعیب النسائی(ت 303 ه)،،تحقیق:عبد الغفّار سلیمان البنداری،بیروت:دار الکتب العلمیة،الطبعة الاُولی،1411 ه.

103.السنن الکبری،أبو بکر أحمد بن الحسین بن علیّ البیهقی(ت 458 ه)،تحقیق:محمّد عبد القادر عطا،بیروت:دار الکتب العلمیة،الطبعة الاُولی،1414 ه.

104.سیر أعلام النبلاء،أبو عبد اللّه محمّد بن أحمد الذهبیّ(ت 748 ه)،تحقیق:شُعیب الأرنؤوط،بیروت:مؤسّسة الرسالة،الطبعة العاشرة 1414 ه.

105.السیرة النبویّة لابن کثیر،أبو الغداء إسماعیل بن کثیر(ت 774 ه)،تحقیق:مصطفی عبد الواحد،بیروت:دار إحیاء التراث العربی.

106.شرح الأخبار فی فضائل الأئمّة الأطهار،أبو حنیفة القاضی النعمان بن محمّد المصریّ(ت 363 ه)،تحقیق:السیّد محمّد الحسینی الجلالی،قم:مؤسسة النشر الإسلامی،الطبعة الاُولی،1412 ه.

107.شرح نهج البلاغة،عزّ الدین عبد الحمید بن محمّد بن أبی الحدید المعتزلی المعروف بابن أبی الحدید(ت 656 ه)،تحقیق:محمّد أبو الفضل إبراهیم،بیروت:دار إحیاء التراث،الطبعة الثانیة،1387 ه.

108.شواهد التنزیل لقواعد التفضیل،أبو القاسم عبید اللّه بن عبد اللّه النیسابوریّ المعروف بالحاکم الحسکانیّ(ق 5 ه)،تحقیق:محمّد باقر المحمودیّ،طهران:مؤسّسة الطبع و النشر التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامیّ،الطبعة الاُولی،1411 ه.

109.الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیّة،أبو نصر إسماعیل بن حمّاد الجوهری(ت 398 ه)،تحقیق:أحمد بن عبد الغفور عطّار،بیروت:دار العلم للملایین،الطبعة الرابعة،1410 ه.

110.صحیح ابن حبّان،علیّ بن بلبان الفارسی المعروف بابن بلبان(ت 739 ه)،تحقیق:شعیب الأرنؤوط،بیروت:مؤسسة الرسالة،الطبعة الثانیة،1414 ه.

ص:466

111.صحیح البخاری،أبو عبد اللّه محمّد بن إسماعیل البخاری(ت 256 ه)،تحقیق:مصطفی دیب البغا،بیروت:دار ابن کثیر،الطبعة الرابعة،1410 ه.

112.صحیح مسلم،أبو الحسین مسلم بن الحجّاج القشیری النیسابوری(ت 261 ه)،تحقیق:محمّد فؤاد عبد الباقی،القاهرة:دار الحدیث،الطبعة الاُولی،1412 ه.

113.صحیفة الإمام الرضا علیه السلام،المنسوبة إلی الإمام الرضا علیه السلام،تحقیق:مؤسّسة الإمام المهدی عج،قم:مؤسّسة الإمام المهدی عج،الطبعة الاُولی،1408 ه.

114.الصراط المستقیم إلی مستحقّی التقدیم،زین الدین أبی محمّد علیّ بن یونس النباطیّ البیاضیّ(ت 877 ه)،إعداد:محمّد باقر المحمودیّ،طهران:المکتبة المرتضویّة،الطبعة الاُولی،1384 ه.

115.طبّ الأئمّة علیهم السلام،ابنا بسطام النیسابوریان،تحقیق:محسن عقیل،بیروت:دار المحجّة البیضاء،الطبعة الاُولی،1414 ه.

116.الطبقات الکبری،محمّد بن سعد کاتب الواقدی(ت 230 ه)،بیروت:دار صادر.

117.طبقات المحدّثین بإصبهان و الواردین علیها،عبد اللّه بن حبّان(ت 369 ه)،تحقیق:عبد الغفور عبد الحقّ البلوشی،بیروت:مؤسسة الرسالة،الطبعة الثانیة،1412 ه.

118.العُدد القویّة لدفع المخاوف الیومیّة،جمال الدین أبی منصور الحسن بن یوسف بن علیّ المطهّر الحلّی المعروف بالعلاّمة(ت 726 ه)،تحقیق:السیّد مهدی الرجائی،قم:مکتبة آیة اللّه المرعشی،الطبعة الاُولی،1408 ه.

119.عدّة الداعی و نجاة الساعی،أبو العبّاس أحمد بن محمّد بن فهد الحلّی الأسدی(ت 841 ه)،تحقیق:أحمد موحّدی،طهران:مکتبة وجدانی.

120.عقد الدرر فی أخبار المنتظر،یوسف بن یحیی بن علیّ المقدسیّ الشافعیّ السلمیّ(من أعلام ق 7 ه)تحقیق:عدّة من العلماء،بیروت:دار الکتب العلمیّة،الطبعة الاُولی،1403 ه.

121.علل الشرائع،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ

ص:467

الصدوق(ت 381 ه)،بیروت:دار إحیاء التراث،الطبعة الاُولی،1408 ه.

122.عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب،أحمد بن علی الحسینی(ت 828 ه)،تحقیق:محمّد حسن آل الطالقانی،قم:منشورات الشریف الرضی،الطبعة الثانیة،1362 ش.

123.عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار(العمدة)،یحیی بن الحسن الأسدی الحلّی المعروف بابن البطریق(ت 600 ه)،قم:مؤسسة النشر الإسلامی،الطبعة الاُولی،1407 ه.

124.عمل الیوم و اللیلة،أبو بکر أحمد بن محمّد بن إسحاق الدینوری المعروف بابن السنی(ت 364 ه)،تحقیق:سالم أحمد السلفی،بیروت:مؤسسة الکتب الثقافیة،الطبعة الاُولی،1408 ه.

125.عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال،عبد اللّه بن نور اللّه البحرانیّ الإصفهانیّ(من أعلام ق 12 ه)،تحقیق:مؤسّسة الإمام المهدیّ عج،قم:مؤسّسة الإمام المهدیّ عج،الطبعة الاُولی،1408 ه.

126.عوالی اللآلی العزیزیّة فی الأحادیث الدینیّة،محمّد بن علیّ بن إبراهیم الأحسائی المعروف بابن أبی جمهور(ت 940 ه)،تحقیق:مجتبی العراقی،قم:مطبعة سیّد الشهداء علیه السلام،الطبعة الاُولی،1403 ه.

127.العین،أبو عبد الرحمن الخلیل بن أحمد الفراهیدی(ت 175 ه)،تحقیق:مهدی المخزومی،قم:دار الهجرة،الطبعة الاُولی،1409 ه.

128.عیون الأخبار،أبو محمّد عبد اللّه بن مسلم بن قتیبة الدینوریّ(ت 276 ه)،القاهرة:دار الکتب المصریّة،سنة 1343 ه.

129.عیون أخبار الرضا علیه السلام،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،تحقیق:السیّد مهدیّ الحسینیّ اللاجوردیّ،طهران:منشورات جهان.

130.غرر الحکم و درر الکلم،عبد الواحد الآمدی التمیمی(ت 550 ه)،تحقیق:میر سیّد

ص:468

جلال الدین محدّث الأُرموی،طهران:جامعة طهران،الطبعة الثالثة،1360 ه.ش.

131.الغیبة،أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطوسی(ت 460 ه)،تحقیق:عباد اللّه الطهرانی،و علی أحمد ناصح،قم:مؤسّسة المعارف الإسلامیة،الطبعة الاُولی،1411 ه.

132.الغیبة،أبو عبد اللّه محمّد بن إبراهیم بن جعفر الکاتب النعمانی(ت 350 ه)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،طهران:مکتبة الصدوق.

133.الفتوح،أبو محمّد أحمد بن أعثم الکوفیّ(ت 314 ه)،تحقیق:علی شیری،بیروت:دار الأضواء،الطبعة الاُولی،1411 ه.

134.فتوح البلدان،أحمد بن یحیی البلاذری(ت 279 ه)،تحقیق:عبد اللّه أنیس الطباع،بیروت:مؤسسة المعارف،الطبعة الاُولی،1407 ه.

135.فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الأئمّة من ذرّیّتهم علیهم السلام،إبراهیم بن محمّد بن المؤیّد بن عبد اللّه الجوینیّ(ت 730 ه)،تحقیق:محمّد باقر المحمودیّ،بیروت:مؤسّسة المحمودیّ،الطبعة الاُولی،1398 ه.

136.الفرج بعد الشدّة،أبو القاسم علیّ بن محمّد التنوخیّ(ت 384 ه)،بیروت:مؤسّسة النعمان،الطبعة الاُولی،1410 ه.

137.فرج المهموم،فی تاریخ علماء النجوم،أبو القاسم علیّ بن موسی الحلّی الحسنی المعروف بابن طاووس(ت 664 ه)،منشورات الشریف الرضی

138.فردوس الأخبار بمأثور الخطاب،شیرویة بن شهردار بن شیرویة الدیلمی،فوّاز أحمد الزمرلی،بیروت:دار الکتاب العربی.

139.الفردوس بمأثور الخطاب،أبو شجاع شیرویه بن شهردار الدیلمیّ الهمدانیّ(ت 509 ه)،تحقیق:السعید بن بسیونی زغلول،بیروت:دار الکتب العلمیّة،الطبعة الاُولی،1406 ه.

140.الفصول المختارة من العیون و المحاسن،أبو القاسم علیّ بن الحسین الموسوی المعروف،بالشریف المرتضی و علم الهدی(ت 436 ه)،قم:المؤتمر العالمی بمناسبة ذکری ألفیة

ص:469

الشیخ المفید،الطبعة الاُولی،1413 ه.

141.الفصول المهمّة فی معرفة أحوال الأئمّة علیهم السلام،علیّ بن محمّد بن أحمد المالکی المکّی المعروف بابن صبّاغ(ت 855 ه)،بیروت:مؤسسة الأعلمی.

142.الفضائل،أبو الفضل سدید الدین شاذان بن جبرئیل بن إسماعیل بن أبی طالب القمّیّ(ت 660 ه.ق)،النجف الأشرف:المطبعة الحیدریّة،الطبعة الاُولی،1338 ه.

143.فضائل الأشهر الثلاثة،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،تحقیق:غلام رضا عرفانیان،قم:مطبعة الآداب،الطبعة الاُولی،1396 ه.

144.فضائل الشیعة،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،تحقیق:مؤسّسة الإمام المهدیّ عج،قم:مؤسّسة الإمام المهدیّ(عج)،الطبعة الاُولی،1410 ه.

145.فضل زیارة الحسین علیه السلام،محمّد بن علیّ الشجری(ت 445 ه)،تحقیق:أحمد الحسینی،قم:مکتبة آیة اللّه المرعشی العامّة،مطبعة الخیام،1403 ه.

146.الفقیه کتاب من لا یحضره الفقیه،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،قم:مؤسّسة النشر الإسلامی.

147.فلاح السائل و نجاح المسائل فی عمل الیوم و اللیلة،أبو القاسم علیّ بن موسی الحلّی المعروف بابن طاووس(ت 664 ه)،تحقیق:غلام حسین مجیدی،قم:دار الحدیث،الطبعة الاُولی.

148.القاموس المحیط،أبو طاهر مجد الدین محمّد بن یعقوب الفیروزآبادی(ت 817 ه)،بیروت:دار الفکر،الطبعة الاُولی،1403 ه.

149.القانون فی الطب،أبو علی سینا(ت 428 ه)،بیروت:نشر دار صادر.

150.قرب الإسناد،أبو العبّاس عبد اللّه بن جعفر الحمیری القمّی(ت بعد 304 ه)،تحقیق:

ص:470

مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،قم:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،الطبعة الاُولی،1413 ه.

151.قصص الأنبیاء،أبو الحسین سعید بن عبد اللّه الراوندی المعروف بقطب الدین الراوندی(ت 573 ه)،تحقیق:غلام رضا عرفانیان،مشهد:الحضرة الرضویّة المقدّسة،الطبعة الاُولی،1409 ه.

152.قضاء حقوق المؤمنین،سدید الدین أبو علی بن طاهر الصوری(ق 6 ه)،تحقیق حامد الخفّاف،قم:مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث،الطبعة الثانیة،1410 ه.

153.الکافی،أبو جعفر ثقة الإسلام محمّد بن یعقوب بن إسحاق الکلینی الرازی(ت 329 ه)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،طهران:دار الکتب الإسلامیة،الطبعة الثانیة،1389 ه.

154.کامل الزیارات،أبو القاسم جعفر بن محمّد بن قولویه(ت 367 ه)،تحقیق:عبد الحسین الأمینی التبریزی،النجف الأشرف:المطبعة المرتضویة،الطبعة الاُولی،1356 ه.

155.الکامل فی التاریخ،أبو الحسن علیّ بن محمّد الشیبانیّ الموصلیّ المعروف بابن الأثیر(ت 630 ه)،تحقیق:علی شیری،بیروت:دار إحیاء التراث العربیّ،الطبعة الاُولی،1408 ه.

156.کتاب الدعاء للطبرانی،أبو القاسم سلیمان بن أحمد الطبرانی(ت 360 ه)،تحقیق:مصطفی عبد القادر عطا،بیروت:دار الکتب العلمیّة،الطبعة الاُولی،1413 ه.

157.کتاب سلیم بن قیس،سلیم بن قیس الهلالی العامری(ت حوالی 90 ه)،تحقیق:محمّد باقر الأنصاری،قم:نشر الهادی،الطبعة الاُولی،1415 ه.

158.کتاب العقل و فضله لابن أبی الدنیا،عبد اللّه بن محمّد القرشی المعروف بابن أبی الدنیا(ت 281 ه)،تحقیق:محمّد السعید بسیونی زغلول،بیروت:طبع مؤسّسة الکتاب الثقافیة.

.کتاب من لا یحضره الفقیه الفقیه.

159.کشف الخفاء و مزیل الإلباس،أبو الفداء إسماعیل بن محمّد العجلونیّ(ت 1162 ه)،بیروت:مکتبة دار التراث.

160.کشف الریبة عن أحکام الغیبة،زین الدین العاملی المعروف بالشهید الثانی(ت...ه)،قم:

ص:471

نشر مرتضوی،الطبعة الثالثة القدیمة.

161.کشف الغمّة فی معرفة الأئمّة،علیّ بن عیسی الإربلیّ(ت 687 ه)،تصحیح:السیّد هاشم الرسولیّ المحلاّتیّ،بیروت:دار الکتاب الإسلامیّ،الطبعة الاُولی،1401 ه.

162.کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمّة الاثنی عشر،أبو القاسم علیّ بن محمّد بن علیّ الخزّاز القمّی(ق 4 ه)،تحقیق:السیّد عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری،قم:نشر بیدار الطبعة الاُولی،1401 ه.

163.کفایة الطالب فی مناقب علیّ بن أبی طالب علیه السلام،أبو عبد اللّه محمّد بن یوسف بن محمّد الگنجیّ الشافعیّ(ت658 ه)،تحقیق:محمّد هادی الأمینیّ،طهران:دار إحیاء تراث أهل البیت علیهم السلام،الطبعة الثانیة،1404 ه.

164.کمال الدین و تمام النعمة،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،قم:مؤسّسة النشر الإسلامی،الطبعة الاُولی،1405 ه.

165.کنز العمّال فی سنن الأقوال و الأفعال،علاء الدین علیّ المتّقی بن حسام الدین الهندی(ت 975 ه)،تصحیح:صفوة السقا،بیروت:مکتبة التراث الإسلامی،الطبعة الاُولی،1397 ه.

166.کنز الفوائد،أبو الفتح الشیخ محمّد بن علیّ بن عثمان الکراجکی الطرابلسی(ت 449 ه)،إعداد:عبد اللّه نعمة،قم:دار الذخائر،الطبعة الاُولی،1410 ه.

167.لسان العرب،أبو الفضل جمال الدین محمّد بن مکرم بن منظور المصری(ت 711 ه)،بیروت:دار صادر،الطبعة الاُولی،1410 ه.

168.لغت نامه،علی أکبر دهخدا،طهران:دانشگاه طهران.

169.مئة منقبة من مناقب أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب و الأئمّة من ولده علیهم السلام،أبو الحسن محمّد بن أحمد بن علیّ بن الحسن القمّیّ المعروف بابن شاذان(ق 5 ه)،تحقیق:نبیل رضا علوان،طهران:مکتبة الصدر.

ص:472

170.مثیر الأحزان و منیر سبل الأشجان،أبو إبراهیم محمّد بن جعفر الحلّی المعروف بابن نما(ت 645 ه)،تحقیق:مؤسسة الإمام المهدی(عج)،قم:مؤسسة الإمام المهدی(عج).

171.المجازات النبویّة،أبو الحسن الشریف الرضی محمّد بن الحسین بن موسی الموسوی(ت 406 ه)،تحقیق:طه محمّد الزینی،قم:مکتبة بصیرتی.

172.مجمع الأمثال،أحمد بن محمّد المیدانی(ت 518 ه)،تحقیق:محمّد محیی الدین عبد الحمید،مصر:مطبعة السعادة،الطبعة الاُولی،1379 ه.

173.مجمع البحرین،فخر الدین الطریحیّ(ت 1085 ه)،تحقیق:السیّد أحمد الحسینیّ،طهران:مکتبة نشر الثقافة الإسلامیّة،الطبعة الثانیة،1408 ه.

174.مجمع البیان فی تفسیر القرآن،أبو علیّ الفضل بن الحسن الطبرسیّ(ت 548 ه.)،تحقیق:السیّد هاشم الرسولیّ المحلاّتیّ و السیّد فضل اللّه الیزدیّ الطباطبائیّ،بیروت:دار المعرفة،الطبعة الثانیة،1408 ه.

175.مجمع الزوائد و منبع الفوائد،نور الدین علیّ بن أبی بکر الهیثمی(ت 807 ه)،تحقیق:عبد اللّه محمّد درویش،بیروت:دار الفکر،الطبعة الاُولی،1412 ه.

176.محاسبة النفس للکفعمی،تقی الدین إبراهیم بن علی العاملی المعروف بالکفعمی(ت 900 ه)،قم:نشر مرتضوی،الطبعة الثالثة القدیمة.

177.المحاسن،أبو جعفر أحمد بن محمّد بن خالد البرقی(ت 280 ه)،تحقیق:السیّد مهدی الرجائی،قم:المجمع العالمی لأهل البیت علیهم السلام،الطبعة الاُولی،1413 ه.

178.المحاسن و المساوئ،إبراهیم بن محمّد البیهقی(ت 320 ه)،بیروت:دار صادر،1390 ه.

179.محاضرات الأُدباء و محاورات الشعراء و البلغاء،حسین بن محمّد الراغب الإصفهانی(ت 502 ه)،مصر:المکتبة العامرة،الطبعة الاُولی،1326.

180.المحلّی،علی بن أحمد المعروف بابن حزم(ت...ه)،بیروت:دار الجیل.

181.المحیط فی اللغة،أبو القاسم الصاحب إسماعیل بن عبّاد الطالقانی(ت 385 ه)،تحقیق:

ص:473

محمّد حسن آل یاسین،بیروت:عالم الکتب.

182.مختصر بصائر الدرجات،حسن بن سلیمان الحلّی(ق 9 ه)،قم:انتشارات الرسول المصطفی.

183.مروج الذهب و معادن الجوهر،أبو الحسن علیّ بن الحسین المسعودی(ت 346 ه)،تحقیق:محمّد محیی الدین عبد الحمید،القاهرة:مطبعة السعادة،الطبعة الرابعة،1384 ه.

184.المستدرک علی الصحیحین،أبو عبد اللّه محمّد بن عبد اللّه الحاکم النیسابوری(ت 405 ه)،تحقیق:مصطفی عبد القادر عطا،بیروت:دار الکتب العلمیّة،الطبعة الاُولی،1411 ه.

185.مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل،المیرزا حسین النوری(ت 1320 ه)،تحقیق:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،قم:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،الطبعة الاُولی،1408 ه.

186.مستطرفات السرائر(النوادر)،أبو عبد اللّه محمّد بن أحمد بن إدریس الحلّی(ت 598 ه)،تحقیق:مؤسسة الإمام المهدی عج،قم:مؤسسة الإمام المهدی عج،الطبعة الاُولی،1408 ه.

187.مسکّن الفؤاد عند فقد الأحبّة و الأولاد،زین الدین بن علیّ بن أحمد الجبعی العاملی المعروف بالشهید الثانی(ت 965 ه)،تحقیق:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،قم:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،الطبعة الثالثة،1412 ه.

188.مسند أبی یعلی الموصلی،أبو یعلی أحمد بن علیّ بن المثنّی التمیمی الموصلی(ت 307 ه)،تحقیق:إرشاد الحقّ الأثری،جدّة:دار القبلة،الطبعة الاُولی،1408 ه.

189.مسند أحمد،أحمد بن محمّد بن حنبل الشیبانی(ت 241 ه)،تحقیق:عبد اللّه محمّد الدرویش،بیروت:دار الفکر،الطبعة الثانیة،1414 ه.

190.مسند البزّار(البحر الزخّار)،أبو بکر أحمد بن عمرو العتکی البزّار(ت 292 ه)،تحقیق:محفوظ الرحمن زین اللّه،بیروت:مؤسسة علوم القرآن،الطبعة الاُولی،1409 ه.

191.مسند الإمام زید،زید بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیهم السلام(ت 122 ه)،بیروت منشورات دار مکتبة الحیاة.

ص:474

192.مسند الشهاب،أبو عبد اللّه محمّد بن سلامة القضاعی(ت 454 ه)،تحقیق:حمدی عبد المجید السلفی،بیروت:مؤسسة الرسالة،الطبعة الاُولی،1405 ه.

193.مسند ابن الجعد،أبو الحسن علیّ بن الجعد بن عبید الجوهری(ت 230 ه)،تحقیق:عامر أحمد حیدر،بیروت:مؤسسة نادر،الطبعة الاُولی،1410 ه.

194.مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار،أبو الفضل علیّ الطبرسی(ق 7 ه)،طهران:دار الکتب الإسلامیة،الطبعة الاُولی،1385 ه.

195.مصباح الزائر،أبو القاسم علیّ بن موسی الحلّی المعروف بالسیّد ابن طاووس(ت 664 ه)،تحقیق:مؤسسة آل البیت علیهم السلام،قم:مؤسسة آل البیت علیهم السلام،الطبعة الاُولی،1417 ه.

196.مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة،المنسوب إلی الإمام الصادق علیه السلام،الشارح:حسن المصطفوی،طهران:انتشارات قلم،الطبعة الاُولی،1363 ه.ش.

197.المصباح فی الأدعیة و الصلوات و الزیارات،تقیّ الدین إبراهیم بن علیّ بن الحسن العاملی الکفعمی(ت 900 ه)،تصحیح:الشیخ حسین الأعلمی،بیروت:مؤسسة الأعلمی للمطبوعات،الطبعة الاُولی،1414 ه.

198.مصباح المتهجّد،أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطوسی(ت 460 ه)،تحقیق:علیّ أصغر مروارید،بیروت:مؤسسة فقه الشیعة،الطبعة الاُولی،1411 ه.

199.المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی،أحمد بن محمّد المقری الفیّومی(ت 770 ه)،قم:دار الهجرة،الطبعة الثانیة،1414 ه.

200.المصباح فی الأدعیة و الصلوات و الزیارات(جنّة الأمان الواقیة)،تقی الدین إبراهیم بن علی العاملی المعروف بالکفعمی(ت 900 ه)،تحقیق:حسین الأعلمی،بیروت:مؤسسة الأعلمی للمطبوعات،الطبعة الاُولی،1414 ه.

201.المصنّف،أبو بکر عبد الرزّاق بن همام الصنعانی(ت 211 ه)،تحقیق:حبیب الرحمن الأعظمی،بیروت:المجلس العلمی.

ص:475

202.المصنّف فی الأحادیث و الآثار،أبو بکر عبد اللّه بن محمّد بن أبی شیبة العبسی الکوفی(ت 235 ه)،تحقیق:سعید محمّد اللّحام،بیروت:دار الفکر.

203.مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول،کمال الدین محمّد بن طلحة الشافعی(ت 654 ه)،نسخة مخطوطة،قم:مکتبة آیة اللّه المرعشی.

204.المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة،الحافظ أحمد بن علیّ العسقلانیّ المعروف بابن حجر(ت 852 ه)،تحقیق:حبیب الرحمن الأعظمی،بیروت:دار المعرفة،الطبعة الاُولی،1414 ه.

205.معانی الأخبار،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق(ت 381 ه)،تحقیق:علی أکبر الغفّاری،قم:مؤسّسة النشر الإسلامی،الطبعة الاُولی،1361 ه.ش.

206.المعجم الأوسط،أبو القاسم سلیمان بن أحمد اللخمیّ الطبرانیّ(ت 360 ه)،تحقیق:طارق بن عوض اللّه،و عبد الحسن بن إبراهیم الحسینیّ،القاهرة:دار الحرمین،الطبعة الاُولی،1415 ه.

207.معجم البلدان،أبو عبد اللّه شهاب الدین یاقوت بن عبد اللّه الحمویّ الرومیّ(ت 626 ه)،بیروت:دار إحیاء التراث العربیّ،الطبعة الاُولی،1399 ه.

208.المعجم الصغیر،أبو القاسم سلیمان بن أحمد اللخمی الطبرانی(ت 360 ه)،تحقیق:محمّد عثمان،بیروت:دار الفکر،الطبعة الثانیة،1401 ه.

209.المعجم الکبیر،أبو القاسم سلیمان بن أحمد اللخمی الطبرانی(ت 360 ه)،تحقیق:حمدی عبد المجید السلفی،بیروت:دار إحیاء التراث العربی،الطبعة الثانیة،1404 ه.

210.معجم مقاییس اللغة،أحمد بن فارس بن زکریا الرازی القزوینی(ت 395 ه)،،تحقیق:عبد السلام محمّد هارون،قم:مکتبة الإعلام الإسلامی،1404 ه.

211.المعجم الوسیط،جماعة من المؤلّفین،القاهرة:المجمع العلمی العربی.

212.معدن الجواهر و ریاضة الخواطر،أبو الفتح محمّد بن علیّ الکراجکی(ت 449 ه)،تحقیق:

ص:476

السیّد أحمد الحسینی،طهران:المکتبة المرتضویة،الطبعة الثانیة،1394 ه.

213.مفردات ألفاظ القرآن،أبو القاسم الحسین بن محمّد الراغب الإصفهانی(ت 502 ه)،تحقیق:صفوان عدنان داودی،دمشق:دار القلم،الطبعة الاُولی،1412 ه.

214.مقاتل الطالبیّین،أبو الفرج علیّ بن الحسین بن محمّد الإصبهانیّ(ت 356 ه)،تحقیق:السیّد أحمد صقر،قم:منشورات الشریف الرضیّ،الطبعة الاُولی،1405 ه.

215.مقتل الحسین علیه السلام،أبو مخنف لوط بن یحیی الأزدیّ الکوفیّ(ت 157 ه)،قم:المطبعة العلمیّة،الطبعة الثانیة،1364 ه.ش.

216.مقتل الحسین علیه السلام،موفّق بن أحمد المکّی الخوارزمیّ(ت 568 ه)،تحقیق:محمّد السماویّ،قم:مکتبة المفید.

217.مکارم الأخلاق،أبو علی الفضل بن الحسن الطبرسی(ت 548 ه)،تحقیق:علاء آل جعفر،قم:مؤسّسة النشر الإسلامی،الطبعة الاُولی،1414 ه.

218.الملاحم و الفتن،أبو القاسم علیّ بن موسی الحلّیّ المعروف بابن طاووس(ت 664 ه)،بیروت:مؤسّسة الأعلمیّ،الطبعة الاُولی،1408 ه.

219.الملهوف علی قتلی الطفوف،أبو القاسم علیّ بن موسی بن طاووس الحسینی الحلّی(ت 664 ه)،تحقیق:فارس تبریزیان،طهران:دار الأُسوة،الطبعة الاُولی،1414 ه.

220.مناقب آل أبی طالب مناقب ابن شهرآشوب،أبو جعفر رشید الدین محمّد بن علیّ بن شهرآشوب المازندرانی(ت 588 ه)،قم:المطبعة العلمیة.

221.مناقب الإمام أمیر المؤمنین علیه السلام،محمّد بن سلیمان الکوفیّ القاضیّ(ت 300 ه)،تحقیق:محمّد باقر المحمودیّ،قم:مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیّة قم،الطبعة الاُولی،1412 ه.

222.المناقب لابن المغازلی،أبو الحسن علیّ بن محمّد بن محمّد الواسطی الشافعی المعروف بابن المغازلی(ت 483 ه)،إعداد:محمّد باقر البهبودی،طهران:دار الکتب الإسلامیّة،الطبعة الثانیة،1402 ه.

223.منیة المرید فی آداب المفید و المستفید،زین الدین بن علیّ الجبعی العاملی المعروف

ص:477

بالشهید الثانی(ت 965 ه)،تحقیق:رضا المختاری،قم:مکتب الإعلام الإسلامی،الطبعة الاُولی،1409 ه.

224.موسوعة الإمام علیّ علیه السلام فی الکتاب و السنّة و التاریخ،محمّد الرَّیشَهری و آخرون،قم و بیروت:دار الحدیث،الطبعة الاُولی،1422 ه.

225.موسوعة العقائد الإسلامیة فی الکتاب و السنّة،محمّد الریشهری و آخرون،قم:دار الحدیث،الطبعة الاُولی،1425 ه.

226.موسوعة میزان الحکمة،ج 1،محمّد الرَّیشَهری و آخرون،قم:دار الحدیث،الطبعة الاُولی،1425 ه.

227.الموضوعات لابن الجوزی،أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن الجوزی القریشی(ت 597 ه)،تحقیق:عبد الرحمن محمّد عثمان بیروت:دار الفکر،الطبعة الثانیة،1403.

228.المومن،الحسین بن سعید الکوفی الأهوازی(من أصحاب الأئمّة علیهم السلام)،تحقیق:مدرسة الإمام المهدی عج،قم:مدرسة الإمام المهدی عج،الطبعة الاُولی،1404 ه.

229.مهج الدعوات و منهج العبادات،أبو القاسم علیّ بن موسی الحلّی المعروف بابن طاووس(ت 664 ه)،قم:دار الذخائر،الطبعة الاُولی،1411 ه.

230.نثر الدرّ،منصور بن حسین آبی(ت 421 ه)،تحقیق:محمّد علی قرنة،مصر:مرکز تحقیق التراث،الطبعة الاُولی،1981 م.

231.نزهة الناظر و تنبیه الخواطر،أبو عبد اللّه الحسین بن محمّد الحلوانی(ق 5 ه)،تحقیق:مؤسسة الإمام المهدی عج،قم:مؤسسة الإمام المهدی عج،الطبعة الاُولی،1408 ه.

232.نسب قریش،مصعب بن عبد اللّه الزبیری(ت 236 ه)،تحقیق:بروفنسال،القاهرة:دار المعارف.

233.نصیحة الملوک،المنسوب لأبی الحسن المواردی،تحقیق و دراسة:فؤاد عبد المنعم أحمد،الإسکندریة:مؤسسة شباب الجامعة.

234.نظم درر السمطین،محمّد بن یوسف الزرندی(ت 750 ه)،إصفهان:مکتبة الإمام أمیر

ص:478

المؤمنین علیه السلام،1377 ه.

235.نوادر الاُصول فی معرفة أحادیث الرسول،أبو عبد اللّه محمّد بن علیّ بن سورة الترمذی(ت 320 ه)،تحقیق:مصطفی عبد القادر عطا،بیروت:دار الکتب العلمیّة،الطبعة الاُولی،1413 ه.

236.نوادر الراوندی،فضل اللّه بن علیّ الحسینی الراوندی(ت 573 ه)،النجف الأشرف:المطبعة الحیدریة،الطبعة الاُولی،1370 ه.ش.

237.نور الأبصار فی مناقب آل بیت النبیّ المختار صلی الله علیه و آله،مؤمن بن حسن مؤمن الشبلنجیّ(ت 1298 ه)،بیروت:دار الکتب العلمیّة،الطبعة الاُولی،1398 ه.

238.النهایة فی غریب الحدیث و الأثر،أبو السعادات مبارک بن مبارک الجزری المعروف بابن الأثیر(ت 606 ه)،تحقیق:طاهر أحمد الزاوی،قم:مؤسسة إسماعیلیان،الطبعة الرابعة،1367 ه.ش.

239.نهج البلاغة،ما اختاره أبو الحسن الشریف الرضی محمّد بن الحسین بن موسی الموسوی من کلام الإمام أمیر المؤمنین علیه السلام(ت 406 ه)،تحقیق:السیّد کاظم المحمّدی و محمّد الدشتی،قم:انتشارات الإمام علی علیه السلام،الطبعة الثانیة،1369 ه.

240.الوضع فی الحدیث،عمر بن حسن عثمان فلاته،دمشق:مکتبة الغزالی،بیروت:مؤسسة مناهل العرفان،1401 ه.

241.وقعة صفّین،نصر بن مزاحم المنقری(ت 212 ه)،تحقیق:عبد السلام محمّد هارون،قم:مکتبة آیة اللّه المرعشی،الطبعة الثانیة،1382 ه.

242.الهدایة الکبری،أبو عبد اللّه الحسین بن حمدان الخصیبی(ت 334 ه)،بیروت:مؤسّسة البلاغ،1406 ه.

243.ینابیع المودّة لذوی القربی،سلیمان بن إبراهیم القندوزی الحنفی(ت 1294 ه)،تحقیق:علی جمال أشرف الحسینی،طهران:دار الاُسوة،الطبعة الاُولی،1416 ه.

ص:479

ص:480

فهرست تفصیلی

فصل یازدهم:صلوات فرستادن بر پیامبر...7

1/11 تشویق به صلوات فرستادن بر پیامبر،هرگاه که یاد می شود...7

2/11 آداب صلوات فرستادن بر پیامبر...9

فصل دوازدهم:خانه خدا...11

1/12 میهمان خدا...11

2/12 دعای ورود به مسجد و خروج از آن...11

3/12 برکت های پیوسته به مسجد رفتن...13

4/12 فضیلت نماز گزاردن در مسجد پیامبر...13

5/12 یادکرد امام باقر از جدّش امام حسین در مسجد الحرام...15

6/12 استلام حجرالاسود...15

فصل سیزدهم:کسب حلال...17

1/13 تشویق به کسب حلال...17

2/13 تشویق به تجارت...17

3/13 برکت تجارت...19

4/13 چانه زدن در خرید...19

5/13 بهترین مال...21

فصل چهاردهم:انفاق...23

1/14 ترغیب به انفاق...23

2/14 مالت را بخور،پیش از آن که تو را بخورد...23

ص:481

3/14 فرجام بُخل در طاعت خدا...25

4/14 سزاوارترینِ مردم به انفاق...25

باب پنجم:حکمت های اخلاقی و عملی...27

فصل یکم:اخلاق نیکو...27

1/1 خوش خویی...27

2/1 راستی...29

3/1 امانتداری...29

4/1 آزادگی...31

5/1 بردباری...33

6/1 مدارا...35

7/1 گذشت...35

8/1 بخشش...37

9/1 سخاوت...41

10/1 وفاداری...41

11/1 سکوت...43

12/1 صبر...43

13/1 شجاعت...43

14/1 شکرگزاری...43

15/1 رضایت به قسمت...45

16/1 قناعت...47

17/1 عزّت...47

18/1 خویشتنداری در عیبجویی از مردم...51

19/1 توانگری جان...53

20/1 بلند همّتی...53

21/1 بیم از خدا...55

ص:482

22/1 پرهیزگاری...55

23/1 توکّل بر خدا...57

24/1 پارساترینِ مردم...59

فصل دوم:فضایل اخلاقی پیامبر...61

فصل سوم:فضایل اخلاقی امام حسین...71

1/3 غذا خوردن با بینوایان...71

2/3 آزاد کردن کنیز در برابر قرائت قرآن...73

3/3 آزاد کردن کنیز در برابر یک دسته گل...75

4/3 آزاد کردن چوپان و هدیه کردن گلّه...77

5/3 آزاد کردن غلام و هدیه دادن بوستان...77

6/3 صدقه دادن زمین،پیش از تصرّف آن...81

7/3 پرداخت بدهی اسامه پیش از مرگش...81

8/3 شجاعت و کرامت...81

9/3 جبران احسان برادران...83

10/3 مهربانی در برابر ناسزاگویی...85

11/3 نیکی به اندازه معرفت...87

12/3 کوشش برای هدایت دشمن...95

فصل چهارم:اعمال نیکو...99

1/4 برآوردن حاجت ها...99

2/4 شادمان کردن برادران...101

3/4 پیوند با خویشان...101

4/4 رعایت حقّ همسر...103

5/4 همسایه داری خوب...105

6/4 بزرگداشت بزرگان...107

7/4 نیکوکاری...107

8/4 گریستن بر مصیبت های اهل بیت...109

ص:483

9/4 گریستن بر مصیبت های امام حسین...111

10/4 سرمشق گرفتن از امام حسین...111

11/4 میانه روی در طلب روزی...113

12/4 اطعام کردن...115

13/4 استرجاع در مصیبت...117

14/4 دعا کردن برای عطسه کننده...117

فصل پنجم:آداب همنشینی و معاشرت...119

1/5 حُسن معاشرت...119

2/5 دوستی با مردم...119

3/5 پیوند با مردم...121

4/5 شناخت مردم...123

5/5 شناخت دوستان...127

6/5 دیدار برادران...127

7/5 آن که سزاوار همنشینی است...129

8/5 آن که سزاوار همنشینی نیست...129

9/5 جلب رضایت مردم با نارضایی آفریدگار...131

10/5 برحذر داشتن از آنچه موجب عذرخواهی می شود...133

11/5 پذیرش عذر...133

12/5 عذر بدتر از گناه...133

13/5 شریکان هدیه...133

14/5 هزینه حفظ آبرو...135

15/5 برکت مشورت...135

16/5 درخواست خیر از خداوند...137

17/5 ادب سخن گفتن...139

18/5 آداب تسلیت و تهنیت...141

19/5 ادب پاسخ دادن به دعوت...141

ص:484

20/5 ادب روبه رو شدن با دانا و کم خِرد...143

21/5 ادب نقل حدیث...143

22/5 ادب معاشرت با فرمان روایان...143

23/5 ادب درخواست...145

24/5 ادب برآوردن حاجت مؤمن...145

25/5 ادب نیکوکاری...147

توضیح...149

26/5 آداب عید غدیر...149

27/5 آداب خوردن و آشامیدن...151

فصل ششم:سلام کردن و آداب آن...155

1/6 پیشی جستن در گفتن سلام...155

2/6 سلام کردن قبل از سخن گفتن...155

3/6 سلام کردن بر گناهکار...155

4/6 سلام رساندن...157

5/6 بُخل در سلام کردن...157

فصل هفتم:اخلاق زشت...159

1/7 تکبّر...159

2/7 دروغگویی...161

3/7 غیبت...161

4/7 بخل...161

5/7 فرومایگی...163

6/7 عجله...163

7/7 نابُردباری...165

8/7 سخن چینی...165

9/7 فقر جان...165

10/7 بیم از فقر و پی جویی فخر...167

ص:485

فصل هشتم:کارهای زشت...169

1/8 ستم کردن به ناتوان...169

2/8 دل بستگی به ستمکار...169

3/8 نافرمانی پدر و مادر...171

4/8 فرمان بُرداری از آفریده،با نافرمانی از آفریدگار...171

5/8 غُلُوْ(تندرَوی)...177

6/8 سوگند خوردن فراوان...177

7/8 ستیزه جویی...179

8/8 رد کردن درخواست کننده...179

9/8 شطرنج بازی...181

فصل نهم:شناخت دنیا و پرهیز دادن از آن...183

1/9 دنیا،دست به دست می شود...183

2/9 آن که دنیا برایش فراهم است...183

3/9 پستی دنیا در نزد خدا...185

4/9 داستان امیرمؤمنان و دنیا...185

5/9 پرهیز دادن از دنیا...189

6/9 دنیا،زندان مؤمن...189

7/9 زیان های دنیادوستی...191

8/9 غفلت دنیاپرستان...191

9/9 مردم،بنده دنیایند...191

فصل دهم:رهنمودهای بهداشتی...193

1/10 پیشگیری از بیماری ها...193

2/10 آنچه ذهن را تقویت می کند...195

3/10 آنچه برای تبدار،مفید است...195

4/10 کناره گیری از جذامی...195

5/10 گوناگون...197

ص:486

باب ششم:حکمت های جامع...201

فصل یکم:حکمت های جامع قُدسی...201

فصل دوم:حکمت های جامع نبوی...209

فصل سوم:حکمت های جامع علوی...223

فصل چهارم:حکمت های جامع حسینی...227

باب هفتم:حکمت های گوناگون...233

1/7 عَرضه شدن اعمال بر خدا...233

2/7 عمل،به نیّت است...233

3/7 چاره گناه...235

4/7 آثار گناهان...235

5/7 سخت ترین کیفر...237

6/7 کیفر موحّدانِ مرتکب گناه کبیره...237

7/7 تأثیر مصیبت و بیماری در پاک شدن گناهان...237

8/7 بزرگ ترین مصیبت...241

9/7 سخن امام در کنار قبر برادر...241

10/7 مصیبت دیده آن است که از پاداش،محروم مانَد...243

11/7 ثواب زیارت قبور اهل بیت...247

12/7 غنیمت شمردن عمر...249

13/7 عذرخواهیِ خدا از فقیران...249

14/7 ذکر بیمناک...249

15/7 استدراج...251

16/7 سعادتمند حقیقی...251

17/7 ترک کنندگان بهترین خوشبختی...261

الف هرثمة بن ابی مسلم...261

ص:487

ب ضحّاک بن عبد اللّه مشرقی...263

ج عبید اللّه بن حُرّ جُعفی...265

18/7 برکت بامدادان...271

19/7 برکت فرزند...273

20/7 پرورش دام...275

21/7 غرور فرزندان آدم...275

22/7 تصوّر واقعی مرگ...277

23/7 بیعت انصار...277

24/7 تجربه آموزی...279

25/7 پاسخ پرسش های پادشاه روم...279

26/7 پاسخ عمرو بن عاص...281

27/7 پاسخ پرسش های مرد شامی...283

28/7 حرمت حرم...283

29/7 پندگویِ پندناپذیر...287

30/7 بدترین خصلت فرمان روایان...287

31/7 پیمان فضل ها...289

32/7 بهترین امان...293

33/7 نقش انگشتر امام حسین...295

34/7 خضاب کردن امام حسین...297

35/7 نیم خورده گربه...299

36/7 سهم نوزاد...299

37/7 آزاد کردن اسیر...301

38/7 شوربای پیامبران...301

39/7 سبزی الیاس و یوشَع...301

40/7 لباسِ خواری...303

41/7 پیامبران عرب زبان...305

ص:488

42/7 فضیلت شهدای خاندان امام حسن...305

43/7 حد،شفاعت بردار نیست...307

44/7 قضاوت امیر مؤمنان...309

45/7 به ارث بردن پیراهن هارون بن عمران...309

46/7 لباس شهرت...311

47/7 آب هم ساکنانی دارد...311

باب هشتم:حکمت های منظوم...315

پژوهشی درباره اشعار امام حسین و دیوان منسوب به ایشان...315

منافات نداشتن سرودن شعر با مقام امامت...319

یک.منابع تاریخی،ادبی و حدیثی اشعار امام حسین...321

دو.دیوان های مستقل...329

سه.اشعار امام حسین در این کتاب...331

چهار.ارزیابی اشعار از جهت انتساب و صدور...331

پنج.محتوای اشعار منسوب به امام...335

الف توحید و خداشناسی...335

ب آخرت و زندگی پس از مرگ...335

ج مناجات...335

د توجّه به مکارم اخلاقی...337

ه مدایح...337

و نکوهش دشمنان...337

ز رجز...337

ح گوناگون...337

1/8 در فضیلت خاندان خود...339

2/8 در عبرت گرفتن از گورها...339

3/8 درباره سَکینه و رَباب...341

ص:489

4/8 در سوگ برادرش امام حسن به گاه دفن وی...343

5/8 در فضیلت های پدرش امیر مؤمنان...343

6/8 در روز عاشورا،هنگامی که به جناح چپ دشمن،حمله کرد...345

7/8 در بخشش...345

8/8 در رثای امام حسن...345

9/8 در رثای حُر...347

10/8 در سوگ برادرش عبّاس،در روز عاشورا...347

11/8 درباره افتخارات خویش،در روز عاشورا...347

12/8 در فضیلت شهادت...349

13/8 در نکوهش آزمندی...349

14/8 در ناپایدار بودن دنیا...351

15/8 در نکوهش درخواست کردن از غیر خدا...351

16/8 در بی نیازی جُستن از مردم به کمک خداوند...351

17/8 در فضیلت خانواده اش...353

18/8 در موعظه...353

19/8 درباره برگزیدن مرگ بر زندگی ذلیلانه...355

20/8 در ضررهای بسیاریِ اموال...355

21/8 در شب عاشورا...355

22/8 در مصیبت های پی در پیِ وارد شده بر ایشان...357

23/8 در فضیلت خاندانش و شایسته تر بودنش برای خلافت...359

24/8 در درازی آرزوها...359

25/8 در وداع با دخترش سَکینه،در حالی که او را به سینه اش چسبانده بود...361

26/8 در بیان فضایل خود و پَلشتی های دشمنان،در روز عاشورا...361

27/8 اندرز...365

28/8 در عبرت گرفتن از مرگ...369

29/8 در نکوهش یزید...369

ص:490

30/8 در بیان فضایل خودش...369

31/8 در بیان غربت خویش...371

32/8 در مناجات با ربُّ الأرباب...373

33/8 در جواب بادیه نشین...375

34/8 در عذرخواهی از نیازمند...381

باب نهم:تمثّل جُستن امام به اشعار شاعران...385

1/9 تمثّل به شعر مرد اوسی در پاسخ حُر...385

2/9 تمثّل به شعر فروه در پایان خطبه روز عاشورا...387

3/9 تمثّل به شعر ابن مفرِّغ برای خارج شدن از مدینه...387

4/9 تمثّل به شعر ضِرار بن خطّاب فِهری در روز عاشورا...389

5/9 تمثّل به سخن زُمَیل بن ابَیر فَزاری...391

باب دهم:دیوان منسوب به امام حسین...393

1/10 قافیه«الف»...393

2/10 قافیه«ب»...395

3/10 قافیه«ت»...397

4/10 قافیه«ث»...397

5/10 قافیه«ج»...399

6/10 قافیه«ح»...399

7/10 قافیه«خ»...399

8/10 قافیه«د»...401

9/10 قافیه«ذ»...401

10/10 قافیه«ر»...403

11/10 قافیه«ز»...403

12/10 قافیه«س»...405

ص:491

13/10 قافیه«ش»...405

14/10 قافیه«ص»...407

15/10 قافیه«ض»...407

16/10 قافیه«ط»...409

17/10 قافیه«ظ»...409

18/10 قافیه«ع»...411

19/10 قافیه«غ»...411

20/10 قافیه«ف»...413

21/10 قافیه«ق»...413

22/10 قافیه«ک»...413

23/10 قافیه«ل»...415

24/10 قافیه«م»...417

25/10 قافیه«ن»...417

26/10 قافیه«و»...419

27/10 قافیه«ه»...419

28/10 قافیه«ی»...419

فهرست ها...423

فهرست منابع و مآخذ...456

فهرست تفصیلی...481

ص:492

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109