ولایت نامه غدیریه

مشخصات کتاب

سرشناسه:تبریزی خوئی زنوزی، مهرعلی، 1182 - 1262ق.

عنوان و نام پدیدآور:ولایت نامه غدیریه/ملا مهرعلی تبریزی

ناشر:انصاریان

محل نشر:قم-ایران

سال نشر:1376

مشخصات ظاهری:63ص

موضوع:شعر مذهبی

موضوع:امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام در شعر

ص :1

اشاره

ص :2

ولایت نامه غدیریه

ص :3

بسم الله الرحمن الرحیم

ص :4

فهرست مطالب

پیشگفتار

بخش اوّل:شرح حال ملاّ مهر علی خوئی

1-زادگاه

2-دیار ولایت

علاّمه حاج میرزا حبیب اللّه خوئی

شهید آیت اللّه ابراهیم خوئی

3-ملاّ مهر علی خوئی

4-توانایی در شعر

بخش دوّم:قصیدۀ غدیریه

1-کرامتی در مورد این قصیده

2-تعداد ابیات

3-قصیده غدیریه و ترجمۀ منظوم آن

بخش سوّم:تخمیسهای قصیدۀ غدیریه

1-تخمیس ملا علی خوئی

2-تخمیس ملاّ علی واله تبریزی

3-تخمیس حجت الاسلام محمد علی انصاری قمی

4-تخمیس مهندس نقوی مشهور به حامد تبریزی

5-تضمین مولوی قندهاری

منابع و مآخذ

ص:5

پیشگفتار

عشق و علاقه به مولی امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام با رگ و پوست شیعیان عجین است.و هرکدام از آنها به نحوی این عشق و محبت را از خود بروز داده و به ظهور رسانده اند.

عده کثیری از آنها با نثار جان در راه مرام آن مولی دین خود را ادا نموده اند که تاریخ خونبار تشیع گواه بر آن است.عده دیگری با ایثار مالی و تحمل مشتقات روحی و روانی این عشق را به اثبات رسانده اند.

عده ای نیز با قلم،در راه آن حضرت مجاهده نموده اند که کتابهای عبقات الانوار میر حامد حسین و الغدیر علامه امینی نمونه ای از انبوه کتابهای تألیف شده در این مورد است.

عده ای دیگر نیز احساسات و عواطف را به کار گرفته در میدان شعر به بیان حق و دفاع از تشیع پرداختند که نمونه های زیادی از آن در کتابها ثبت شده است.

در این وجیزه بر آنیم تا پیرامون یکی از قصاید غرایی که در مدح آن حضرت سروده شده و شاعر آن،به فحص و بررسی بپردازیم.

این قصیده غرا را ملاّ مهر علی خوئی متخلص به فدوی با استمداد از عنایت آن حضرت سروده و از بدو انشاء تابحال دهان به دهان و سینه به سینه نقل شده است.

ص:6

ما در این مختصر ابتدا توضیح مختصری در مورد زادگاه آن شیعۀ وارسته و سپس شرح حال وی و بعد از آن درج اصل قصیده و ترجمۀ منظوم آن و در نهایت تخمیسهایی که علما در مورد این قصیده سروده اند ذکر خواهیم کرد.انشاء اللّه این عمل ناچیز مورد رضای حق تعالی و مشمول عنایت مولی قرار بگیرد.و وسیلۀ نجاتی در یوم لا ینفع مال و لا بنون گردد.بمنّه و کرمه

*****

ص:7

بخش اوّل: شرح حال ملاّ مهر علی خوئی

اشاره

ص:8

1-زادگاه

تولد ملاّ مهر علی در بخش زنوز از توابع شهر مرند صورت گرفته است.زنوز در فاصلۀ 25 کیلومتری مرند واقع شده و از جادۀ اصلی مرند-جلفا ده کیلومتر فاصله دارد.این بخش در سال 1363 ش دارای 3941 نفر جمعیت بوده است (1).از این بخش تابحال عالمان زیادی در عرصه علم و دین ظهور نموده اند که می توان علامه محمّد حسن زنوزی متخلص به فانی صاحب دایرة المعارف معروف «ریاض الجنة»و میرزا عبد الرسول زنوزی متخلص به فنا و ملاّ عبد اللّه زنوزی حکیم معروف صاحب«لمعات الهیه»و فرزندش آقا علی زنوزی را نام برد.

2-دیار ولایت

اشاره

ملاّ مهر علی در عنفوان جوانی از زادگاهش کوچ کرده و در شهر خوی ساکن گردید و در این شهر رشد و نمو نمود و به همین جهت به خوئی اشتهار دارد.

خوی یکی از شهرهای مهم آذربایجان غربی است که اکثریت

ص:9


1- 1) برای آگاهی بیشتر از وضع جغرافیایی و تاریخی زنوز به کتاب فرهنگ جغرافیای آذربایجان شرقی،ص 338 به بعد رجوع شود.

سکنۀ آن پیرو ولایت مولی علی علیه السّلام و تابع اهل بیت عصمت-سلام اللّه علیهم-هستند و مذهب شیعه اثنی عشری دارند.

از این شهر عاشقان زیادی به ولایت و دین و مذهب جعفری ظهور نموده که تا توان داشتند در اعتلای مذهب کوشیدند.برای ارج گذاری از خدمات شایسته آنان نمونه هایی از خدماتشان به ولایت در اینجا ذکر می شود.

علاّمه سترگ حاج میرزا حبیب اللّه خوئی(متوفای 1324 ق)

تولد علامه در خوی صورت گرفته و مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت.در سال 1286 ق راهی بارگاه ملکوتی امیر مؤمنان،نجف اشرف گردید و از خرمن فضل فضلای عصر چون میرزا حبیب اللّه رشتی و میرزا محمد حسن شیرازی و حاج سید حسین کوهکمری دانش اندوزی کرد و پس از کسب اجتهاد با کوله باری از علم و معرفت به موطن خویش بازگشت.

او در زادگاهش مشغول تبلیغ و تدریس علوم دینی گردید و در ضمن به تألیف اثر ماندگار خود شرح نهج البلاغه پرداخت.

او شرح خود را با توجه به سایر شروح با تفصیل و توضیح لازم نگاشت و بنابراین شرح وی مفصل ترین شرحی است که تابحال بر نهج البلاغه نگاشته شده است.

او بعد از آنکه چند جلد از این شرح مهم را تألیف نمود برای چاپ

ص:10

آن به تهران مهاجرت نمود و بعد از چاپ سه جلد اوّل آن اجل محتومش فرا رسید و در سال 1324 ق به دیار باقی شتافت و در جوار حضرت عبد العظیم در شهر ری مدفون گردید.

اثر وی بعد از خودش مورد توجه عالمان قرار گرفت و توسط استاد علاّمه حضرت آیت اللّه حسن حسن زاده آملی-مد ظله العالی-و محقق توانا محمد باقر کمره ای تکمیل گردید.و در نهایت در بیست و یک جلد به چاپ رسید.

این شرح که به نام منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه موسوم است دایرة المعارفی از عقاید و معارف شیعه است.و شیعیان باید توجه بیشتری به آن مبذول دارند.و شایسته است که مؤمنان در چاپ و نشر آن به طرز جدید همت نمایند.

شهید آیت اللّه ابراهیم بن حسین دنبلی خویی(شهادت 1325 ق)

تولد آن نادرۀ دوران در سال 1247 ق در خوی صورت گرفته است.با اینکه آبا و اجداد وی از خانها و اشراف شهر بودند ولی وی از همان اوان کودکی مصمم می شود که برخلاف طریقۀ پدرانش وارد جرگۀ اهل علم شود.بعد از تحصیل مقدمات علوم در خوی،راهی نجف اشرف می شود و از محضر بزرگان حوزه همچون خاتم المجتهدین شیخ مرتضی انصاری و آیت اللّه شیخ مهدی نجفی و آیت اللّه شیخ مهدی کاظمی خوشه معرفت می چیند و در سال

ص:11

1262 ق بعد از کسب اجازه نامه از اساتیدش به زادگاهش برمی گردد.

و در این شهر متصدی ترویج دین و صیانت از حریم شرع می گردد.

اوژن اوبن سفیر فرانسه در ایران که در هنگام گذر از خوی با شهید دیدار کرده وی را چنین وصف می کند:

«مجتهد بزرگ شهر حاجی میرزا ابراهیم آقا از احترام فوق العاده عموم برخوردار است،خانه اش کوچک است و تنها یکی از اطاقهای آن که با فرش مفروش شده پنجره اش به حیاط کوچکی باز می شود.

در آستانۀ در طبق رسم قدیمی محجر چوبی گذاشته اند،یعنی در اینجا باید کفشها را از پا درآورد،مرد محترم کهنسال نزدیک اطاق در میان تعداد بیشماری کتاب در موضوعات فقه اسلامی و پرونده هایی که برای اتخاذ تصمیم و صدور رأی به حضور وی آورده اند،نشسته است و ریشش را با حنا رنگ می کند،بعد از ادامۀ تحصیل در نجف و کسب فیض از محضر استادان بزرگ به شهر خود بازگشته تا دین و عدالت را در میان همشهریانش گسترش دهد.با آنکه ثروت زیادی دارد،ولی خود با قناعت زندگی می کند و بیشتر درآمد حاصل از املاکش را صرف احسان و صدقه می کند.به موجب وصیتش بعد از درگذشت وی همه داراییش وقف امام سوّم است.عده ای که به دیدار و زیارت وی می آیند،قابل شمارش نیست.او چندین بار به زیارت مکه نایل شده و با وجود کبر سن حداقل دو سال یکبار به شهرهای کربلا و مشهد مشرف می شود.

ص:12

اهالی خوی هنگامی که او را می بینند،با چنین علو مقام چون یک فرد عادی کفشها زیر بغل در مسجدی دعا خواندن است،سخت به هیجان می آیند» (1).

باری شهید علاقۀ وافری به حضرات ائمه علیهم السّلام داشت و به همین جهت با وجود کمبود وسایل نقلیه در آن عصر دو سال یک بار به عتبات عالیات مشرف می شد.و در زمان حیات خود تمامی اموالش را در راه ائمه علیهم السّلام وقف می کند که وقفنامۀ آنها کتابچۀ مستقلی است و نسخه هایی از آن هم اکنون موجود است.

شهید هنگام عزیمت به نجف اشرف برای تحصیل از مولی امیر المؤمنین علیه السّلام سه حاجت می خواهد:

اوّل اینکه:اگر اولاد صالح برایش مقدر نشده،بدون اولاد بماند.

دوّم آنکه:خداوند ثروت زیادی به وی عطا کند تا در راه دین صرف کند.

سوّم آنکه:مرگش با شهادت باشد.

هر سه خواسته شهید مستجاب می شود و شهید بدون اولاد از دنیا می رود.همچنین خداوند اموال زیادی را به وی عطا می کند و شهید همه آنها را وقف می کند و این موقوفات از جهت کثرت و زیادی امروزه نیز در خوی نظیر ندارد.

ص:13


1- 1) اوژن اوبن،ایران امروز،ترجمه علی اصغر سعیدی،ص 84.

اما خواسته سوّم شهید نیز به اجابت رسید و در ایام مشروطیت بنا به بعضی از کارهای خلاف شرع که از مشروطه خواهان سر می زد آن مرحوم با آنها موافق نبود،لذا درپی آزار و اذیّت وی بودند تا یکی از کوردلان در روز ششم شعبان 1325 ق وقتی آن مرحوم قصد خروج از منزلش را داشت،وی را هدف گلوله قرار داده و به شهادت رسانید (1).

شهید به امیر مؤمنان عشق می ورزید.او علاوه بر کارهای خیریه که در نجف انجام داد.اقدام به شرح کلمات مبارک آن حضرت علیه السّلام نمود.و شرحی بر نهج البلاغه نگاشت.او نام شرحش را الدرة النجفیة فی شرح نهج البلاغة الحیدریة قرار داد.و آن را در دو جلد تألیف نمود.این شرح مختصر و علمی است و در زمان حیات شهید به صورت سنگی به چاپ رسیده است.و اکنون جای آن دارد که از موقوفات آن شهید به نمو شایسته ای تحقیق و احیاء شود.

3-ملاّ مهر علی زنوزی خوئی متخلص به فدوی

یکی دیگر از شیفتگان ولایت که در خوی رشد و تربیت یافت ملاّ مهر علی خویی است.تولد وی در سال 1182 ق در زنوز اتفاق

ص:14


1- 1) برای اطلاع بیشتر از شرح حال وی به کتاب سیمای خوی، ص 178-183 مراجعه شود.

افتاده ولی در خوی نشو و نما کرده است.

ملاّ مهر علی بعد از تحصیل مقدمات علوم در خوی به خراسان، اصفهان و عراق برای کسب علم مسافرت نمود.و در علوم و فنون عصر خویش رتبه والا یافت و به خوی مراجعت نمود.بعد از آن مدتی در مرند ساکن شد و در آنجا مسجدی را تأسیس کرد که هم اکنون نیز به نام وی موجود و معروف است.

ملاّ مهر علی در اواخر عمر در تبریز اقامت نمود و هم در آن شهر ازدواج کرد و دارای فرزندانی گردید که اعقابش در تبریز موجودند.

فدوی در سال 1262 ق در هشتاد سالگی دار فانی را وداع و رخت عافیت به سرای باقی کشید.

ملاّ مهر علی با علم و فضلی که داشت مورد توجه معاصران خود بود و در کتابهای نویسندگان عصر خود به مناسبتی از وی یاد شده است.

اولین کسی که متعرض حالات وی گردیده علامه سید محمد حسن زنوزی(متوفای 1223 ق)در کتاب بحر العلوم است.زنوزی که نگارش کتابش قبل از سال 1216 ق صورت گرفته و ملاّ مهر علی در آن زمان بیشتر از سی و چهار سال نداشته،در مورد وی چنین می نویسد:

«المولی مهر علی الخوئی عارف جامع حکیم منجم کثیر الکتابة و سریع التحریر له اطلاع فی اکثر العلوم قرأ اولا علی فضلاء المحروسة ثم سافر الی العراق ثم اصبهان ثم خراسان و قرأ علی فضلاء

ص:15

تلک البلاد فی اکثر العلوم مدة مدیدة،الاّ انّه کثیر المیل الی علم النجوم و الاحکام.

و له اشعار عجمیّة ملیحة فی معادلة الملاح و قصاید فصیحة طویلة فی مدح الملوک و ارباب السلاح».

بعد از زنوزی،فرهاد میرزا-از شاهزادگان با فضل قاجار-از ملاّ مهر علی یاد نمود،و گوید:

«وفات ملاّ مهر علی ادیب ترک تبریزی المتخلص به فدوی در سال 1262 هجری در تبریز اتفاق افتاد و قد ناهز ثمانین سنة،مرد خرقه پوشی ژنده بر دوشی بذی اللسانی فصیح البیانی مرقع لباسی و ملمع اساسی بود.و قریب سیصد جلد کتاب داشت که غالب او به خط خودش بود و خط شکسته نستعلیق متوسطی داشت و در اواخر عمر زنی گرفت و از او اولادی به عمل آمد.و در مراتب شعر و شاعری ید علیا داشت فن حسابی او ترکی پس از آن عربی و پس از آن فارسی است».

نادر میرزا که مدتی در نزد ملاّ مهر علی ادبیات عرب تحصیل نموده،از وی چنین یاد می کند:

«من خود شوقی بسیار و ذوقی روشن داشتم.بدین شهر کسی نبود که ادب دانستی مگر میرزا احمد (1)معروف به مجتهد و دو تن

ص:16


1- 1) احمد مجتهد تبریزی فرزند لطفعلی(متوفای 1265 ق).او دارای پنج-

فرزندان بزرگوارش میرزا لطفعلی امام جمعه و میرزا جعفر رضی اللّه عنهم.

دبیری کهنه ادیب بود بدین شهر از بومیان،با قدی خمیده ملاّ مهر علی نام،چون اسپهبد استعداد من بدید،بفرمود:با این بزرگان مراودت کردن.و به روز جمعه ها ادیب پیر را دعوت کردی و یک هزار دینار نقره با خوردنیهای چرب و نرم آماده بود.من از هنگام ناهار شکستن تا یک گاه به غروب مانده با فرحی تمام از آن پیر لغت و مسائل نحو صرف همی پرسیدم».

این بود یاد کرد معاصران ملاّ مهر علی از وی،بعد از آن هرچه در کتابهای شرح حال از وی گفته شده همه ماخوذ از این سه مصدر است و لذا از ذکر آنها صرف نظر می شود.

4-توانایی در شعر

اشاره

ملاّ مهر علی علاوه بر تبحرش در علوم از ذوق شعری بالایی برخوردار بود و دیدیم که معاصرانش قدرت وی را در شعر و شاعری ستوده اند.

ملاّ مهر علی در اشعارش به فدوی تخلص می کند.و به سه زبان

ص:17

ترکی،عربی و فارسی شعر سروده شده است.آنچنان که از فرهاد میرزا نقل شد او توانایی ملاّ مهر علی را ابتدا در نظم اشعار ترکی بعد از آن اشعار عربی و در نهایت اشعار فارسی می داند.

از ملاّ مهر علی دیوان اشعاری تابحال مشاهده نشده و در جایی معرفی نگردیده است.

آنچه از اشعار وی باقی مانده،همان است که در لابلای جنگهای خطی و تذکره ها نقل شده است.نمونه ای از اشعار وی عبارتند:

ص:18

غزلی که در مدح حضرت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم سروده است

لا استعاره ای ز جلال محمّد است

إلاّ کنایه ای ز جمال محمّد است

این عین و شین و قاف که عشق است نام آن

محصول میم و حاصل دال محمّد است

از عقل و روح و لوح و قلم مدعای دوست

تحریر فضل و شرح کمال محمّد است

روح القدس به زمرۀ ارواح جبرئیل

با مصحف از یمین و شمال محمّد است

عمری که اوست باعث ایجاد ماه و سال

ایام عمر شصت و سه سال محمّد است

اندر مقطعات سُوَرگر مُعطّلی

تفسیر آن محمّد و آل محمّد است

نزد مفسری که بود ز اهل ذوق و حال

قرآن همه حکایت حال محمّد است

ناری که طور داشت شعاع رخ علی است

آبی که خضر خورد زلال محمّد است

ص:19

تسبیح سنگریزه و معراج و شقّ ماه

از صد یکی ز سحر حلال محمّد است

از بهر واجب آنکه محال است مثل او

خواهی اگر مثال مثال محمّد است

گر نغمۀ خدا به گوش خدا آشناستی

آوازۀ اذان بلال محمّد است

خوانم چگونه طوطی باغ فصاحتش

طوطی کجا به حسن مقال محمّد است

حسنی که داشت یوسف مصری نمونه ای

از حسن بیحد خط و خال محمّد است

بوی عبیر و نکهت مشک و شمیم گل

از اعتدال و خلق و خصال محمّد است

رفتار آهوی و روش کبک خوش حزام

پامال قدّ تازه نهال محمّد است

هرکس مراد او ز خدا جنّتست و حور

الاّ مراد من که وصال محمّد است

مستی من خمار ندارد که سُکر من

ز آب حیات غنج و دلال محمّد است

آسایشی مرا فدوی نیست در جهان

ور هست منحصر به خیال محمّد است

ص:20

همچنین از اشعار اوست

إنقضی الایام و تمّ اللیال و انتهی الاوقات و ضاق المجال

روز و شب و سال و مهم شد ز کف حیف از آن روز و شب و ماه و سال

جاء مماتی کمجیء السّموم مرّ حیاتی کمرور الشمال

منکر عشق تو ندانی که کیست آنکه ندانسته یمین از شمال

آنسنی العشق و من ناره احترق القلب و ذاب الطّحال

مالک و المرهم یا مهجتی أین جراحاتک و الإندمال

مقصدنا وصلک فی کل آن قبلتنا وجهک فی کل حال

خاب من استصحب اهل الهوی افلح من مال الی الاعتزال

قد أمن المتّکلون علیه أیّتها النفس علیک إتکال

و در ضمن قصیده ای بلند،در بی وفا دنیا

و بی اعتباری آن چنین گوید:

در مزاج جهان وفایی نیست دور ایام را بقایی نیست

نکنی تکیه بر بنای جهان که از آن سست تر بنایی نیست

دهر ویرانه ایست مسکن بوم اثری در وی از همایی نیست

بهر گمگشتگان وادی او غیر سرگشتگی درایی نیست

نیست آسایشی در این منزل که ز دنبال او عنایی نیست

نیست گنجی در این خراب آباد که در او خوف اژدهایی نیست

به فراغت در این سرا منشین که سرای فراح زایی نیست

ص:21

از عطاهای او مشو خرم که عطاهای او عطایی نیست

دل به دنیا مده که این معشوق دل نگهدار دلربایی نیست

صحبتش فارغ از نفاقی نه یاریش خالی از جفایی نیست

نیست در بزمگاه او وصلی کز پی اش هجر جانگزایی نیست

از قفایش بآرزو منگر کایمن از سیلی اش قفایی نیست

بگذر از میزبانی این زال کاین سیه کاسه را سخایی نیست

حسرت خوان او مخور که در او غیر خون جگر غذایی نیست

آه از این عمر منقضی کو را ما حصل غیر انقضایی نیست

مرد و زن نیست غیر گندم و جو نه فلک هم جز آسیایی نیست

همه را بی دریغ می ساید شرمش از روی بینوایی نیست

اینچنین است اقتضای فلک غیر از این کارش اقتضایی نیست

هست روشن به غایت این معنی دیده ها را ولی ضیایی نیست

می ندانم چه روزگار است این کاندر او با حق آشنایی نیست

همه در معرض فنا اما کس در اندیشۀ فنایی نیست

و بعد از ابیاتی در پایان قصیده گوید:

دارم آهنگ غایة الغایات جزویم غایة المنایی نیست

نور صبحی گرفته ام به نظر کز پی اش ظلمت مسایی نیست

در پی جستجوی سلطانم غرضم خان و میرزایی نیست

طالب صاحب الزمانم من مقصدم سُرَّ مَنْ رآیی نیست

رهنورد طریق تکمیلم غیر نقصانم ادعایی نیست

ص:22

می کشم بادۀ محبت یار ساقی ام غیر لافتایی نیست

رهنمایم علی است در دو جهان جز وی ام هیچ راهنمایی نیست

جز ولای علی که کیش من است در ضمیرم دگر ولایی نیست

و از اشعار ترکی اوست

درس عشقی او خومویان زاد اولماز اولسا مفتی ادی بیر آد اولماز

گورمینک خسرو عشقی هرگز سوزی شیرین اوزی فرهاد اولماز

زلفی زنجیر اولان خوبلره پای بند اولمینگ آزاد اولماز

بلبلم گلخن اولوبدور وطنم چکمسم ناله و فریاد اولماز

کیم دیدی عاشق اولان آغلاماسون شط اگر اولماسا بغداد اولماز

کونگلوم آبادلیق ایستر اما تا خراب اولمسه آباد اولماز

ای مدرس منی اوز حالیمه قوی سنکا شاگرد اولان استاد اولماز

بلبلا فصل گلنک قدرنی بیل که همیشه مه خرداد اولماز

غنچنین باغرنه باخچاق بیلدم دهر باغنده اولان شاد اولماز

ای گونگل خویلره صید اولدونک صید اولان قوش دخی صیاد اولماز

عاشق اولدونک فدوی عقل بوراخ بیر عروسه ایکی داماد اولماز

از اشعار عربی اوست:

العشق دینی ما دمت حیّا ان کان رشدا أو کان غیّا

ورق خلا من آداب عشق ارمیه رمیّا أطویه طیّا

کانت همومی کبنات نعش بالعشق صارت اخت الثریا

ص:23

بدنان عقل ما ابتلّ حلقی و بکاس عشق روّیت ریّا

إشرب کووسا من امّ لیلی ان کان فیها ذنب علیّا

بیضاء موسی لذوی الرّجاجة و حیوة خضر لاولی الحمیا

یا لائمی فی حبّ الغوانی لعذرتنی لو ابصرت میّا

من ذکر میّ عذب لسانی فلیذکرنّها من کان عیّا

ما نال سلمی الا فریق ترکوا التی و اجتنبوا اللتیّا

مت یا اخی بالموت الارادی کم من حیاة فیها مهیا

ملا مهر علی قصیده ای در مدح سید محمد مجاهد طباطبائی

هنگامی که فتوای جهاد بر علیه روسها داد سروده که آغاز آن چنین است:

مجتهد العصر اقام الجهاد اندفع الکفر و زال العناد

هاجر من بیته دفعا لما حلّ علی الناس من الارتداد

صیته لمّا استمع المشرکون اظهره الاسلام من الارتعاد

و بعد از آنکه روسها از تبریز خارج شدند قصیده ای انشاء نمود که مطلعش چنین است

إرتحل الروس النجس و طاب تبریز لنا

الحمد للّه الذی اذهب عنا الحزنا

الروس من رؤسهم نجس الی اقدامهم

بنیتهم من فضلة کأنّ بانیها بنی

ص:24

همچنین قصیدۀ مفصلی سروده به ترکی در مدح مولا

امیر المؤمنین علیه السّلام در آغاز آن گوید:

یوق گله عشقی بلبلون عشق بودر که منده وار

گل ده نه حسن ای پری حسن بودر که سنده وار

و بعد از چند بیت گوید:

خلق حضیض فر شدن حیف لنور کدن لره

ذروۀ عرشدن منم حیف او اکلنده وار

و این چند رباعی نیز از ملا مهر علی است

همانا عادت پروانه دارم که هیچ از سوختن پروا ندارم

چه پروا گر ز سر تا پا بسوزم از آن شمعی که در کاشانه دارم

مسلسل زلف گر داری تومن هم ولی صد رخنه همچون شانه دارم

مرو از دل برون ای گنج مقصود نه من هم خانۀ ویرانه دارم

ای دریغا که عمر شد بر باد در همه عمرم این نیامد یاد

حیف ناکرده فکر آبادی بایدم رفت از این خراب آباد

*****

ص:25

بخش دوّم: قصیدۀ غدیریه

اشاره

ص:26

مشهورترین قصیدۀ ملاّ مهر علی که بوسیلۀ آن نامش بر سر زبانها افتاده،قصیده ای است که در بیان عشق و علاقه درونی خود به مولا امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السّلام سروده است.

1-کرامتی در مورد این قصیده

مرحوم ملاّ علی خیابانی صاحب علمای معاصرین کرامتی در مورد این قصیده نقل نموده گوید:

«مرحوم فیلسوف الدوله میرزا عبد الحسین خان زنوزی الاصل تبریزی المسکن مشهدی المدفن در تاریخ تبریز (1)در ترجمۀ ملاّ مهر علی تبریزی خوئی متخلص به فدوی گوید:

از قصاید مشهورۀ عربی او آن قصیده ایست که در مدح امیر المؤمنین علیه السّلام ساخته و مطلعش این است:

ها علی بشر کیف بشر ربّه فیه تجلی و ظهر

معروف است که بعد از ساختن قصیدۀ نامبرده حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را در خواب دید که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام هم در

ص:27


1- 1) شیخ آغا بزرگ تهرانی در الذریعه 242/3 [1] این کتاب را عنوان نموده و گوید:نسخۀ خط مؤلف آن در قم نزد حضرت آیت اللّه سید شهاب الدین تبریزی موجود است.ولی در فهرست نسخ خطی آن کتابخانه،این کتاب به چشم می خورد.

حضور مبارکش ایستاده،پس حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به ملاّ مهر علی فرمودند:مدیحه ای که در مدح پسر عمّ من گفته ای بخوان.

ملاّ مهر علی شروع به خواندن کرده و همینکه مصرع اوّلی را خواند آن حضرت نیز سه مرتبه فرمودند:کیف بشر،کیف بشر، کیف بشر».

عشق و علاقه غیرقابل وصف شیعیان به مولی و سوز قلبی که در این قصیده از این عشق به چشم می خورد موجب شده که آنها این قصیده را حفظ نموده و در کتابها و سخنرانیها و خطابه ها بخوانند و بدین سبب نام ملاّ مهر علی نیز همراه این قصیده زنده مانده است.

هرکس این قصیده را خوانده،شور و التهاب درون وی را گرفته و در عشق مولی اختیار از دستش رفته است.بدون شک شاعر را در سرودن این شعر مولی مدد نموده و همین امر نیز موجب باقی ماندن این قصیده در سر زبانها شده است.

آنچه مسلم است ملاّ مهر علی این قصیده را بعد از سال 1216 ق سروده،زیرا زنوزی که شرح حال وی را نگاشته با عشق و علاقه ای که به اهل بیت علیهم السّلام داشته از این قصیده یاد نکرده است.و معلوم است که تا آن زمان شاعر آن را نسروده بود و الا زنوزی همه این قصیده را نقل می کرد چنانکه دأب وی است.

همچنین او این قصیده را قبل از سال 1240 ق سروده چون نسخه ای از آن در دست است که در سال 1240 تحریر شده است.

ص:28

بنابراین سرودن این قصیده بین سالهای 1216 تا 1240 ه.ق صورت گرفته است.

2-تعداد ابیات

ابیات قصیده مختلف نقل شده است و از بیست بیت تا چهل بیت نقل شده است.

فرهاد میرزا در کتابش که قدیمی ترین کتاب چاپی است که این قصیده در آن ذکر شده این قصیده را بیست و نه بیت ذکر کرده است.

ولی مرحوم میرزا رضا بصیرت شیرازی که این قصیده را به شعر فارسی برگرداند آن را چهل بیت نقل نموده است.

البته این نقلها منافات با هم ندارند زیرا پنج بیت پایانی که بصیرت نقل نموده متعلق به راز و نیاز شاعر است که اغلب حافظان و ناقلان کمتر به آن توجه می کنند.

همچنین در ترتیب ابیات و تقدم و تأخر آنها در نسخه ها اختلاف فراوان به چشم می خورد.و این اختلاف با توجه به اینکه این قصیده را خطباء حفظ کرده و سینه به سینه نقل شده امری عادی است.

ما در اینجا این قصیده را طبق نقل مرحوم بصیرت شیرازی درج می کنیم.زیرا ترجمۀ منظوم فارسی وی،از لطافت خاصی برخوردار است و عذوبت این قصیده را دوچندان نموده است.

بعد از نقل قصیده و ترجمۀ آن،چند تخمیس که شاعران در مورد

ص:29

این قصیده سروده اند ذکر خواهد شد.

چنانکه خوانندگان بعد از خواندن قصیده متوجه خواهند شد این قصیده روح ولایت در آن دمیده شده و شاعر از نفس گرم عشق به مولی قادر به پرداختن چنین قصیده ای شده است و جا دارد که شیعیان این شعر را حفظ نموده و به بچه های خود یاد دهند که اثر و روحانیت خاصی دارد.

ص:30

3-قصیدۀ غدیریه و ترجمۀ منظوم آن

(1)

ها علیّ بشر کیف بشر ربّه فیه تجلّی و ظهر

علی آمد بشر امّا چه بشر بشری کوست خدا را مظهر

هو و المبدأ شمس و ضیاء هو و الواجب نور و قمر

علی و حق چون ضیاء و خورشید علی و حق بمثل نور و قمر

ما هو اللّه و لکن مثلا معه اللّه کنار و حجر

مثل حق بود او نیست خدا لیک با اوست چو در سنگ آذر

اذن اللّه و عین الباری یا له صاحب سمع و بصر

خود علی گوش و علی چشم خداست ای عجب حق بودش سمع و بصر

علّة الکون و لولاه لما کان للعالم عین و اثر

باشد او علت ایجاد دو کون گر نبودی نبود از خلق اثر

و له ابدع ما تعقله من عقول و نفوس و صور

خلقت آنچه بعقلت گنجد بهر او شد ز عقول و ز صور

ص:31


1- 1) ترجمه منظوم این قصیده سرودۀ مرحوم میرزا محمدرضا بصیرت شیرازی است.

مظهر الواجب یا للممکن صورة الجاعل یا للمظهر

خود چه ممکن بود او کز عظمت آمده صورت حق را مظهر

جنس الأجناس علیّ و بنوه نوع الأنواع إلی الحادی عشر

جنس الاجناس علی و ابناش نوع الانواع یک و ده بشمر

فلک فی فلک فیه نجوم صدف فی صدف فیه درر

فلکی در فلکی پر انجم صدفی در صدفی پرگوهر

کلّ من مات و لم یعرفه موته موت حمار و بقر

هرکه او مرد و علی را نشناخت مردنش مردن گاو آمد و خر

هو فی الکلّ إمام الکلّ ...

در همه دور امام همه اوست ...

لیس من اذنب یوما بامام کیف من اشرک دهرا و کفر

هرکه روزی گنه آرد نسزاست بامامت چه رسد کفر سیَر

قوسه قوس نزول و عروج سهمه سهم قضاء و قدر

زو کمان قوس نزولست و صعود تیر او تیر قضا هست و قدر

ما رمی رمیة إلاّ و کفی ما غزا غزوة إلاّ و ظفر

تیر نگشود مگر خصم فکند جنگ ناورد مگر یافت ظفر

ص:32

اغمد السّیف متی قابله کلّ من جرّد سیفا و شهر

کرد شمشیر به پیشش به نیام هر کجا بود شجاعی اشهر

حبّه مبداء خلد و نعیم بغضه منشأ نار و سقر

مهر او باعث جنات نعیم کین او مورث نار است و سقر

خصمه بغّضه اللّه و لو حمد اللّه و اثنی و شکر

دشمن او بَر حق مبغوض است گرچه حمد آرد و شکر داور

خلّه بشّره اللّه و لو ...

دوستش راست بشارت ز خدا ...

و هو النّور و امّا الشّرکاء فظلام و دخان و شرر

او بود نور ولی مدّعیان همچو تاریکی و دودند و شرر

من له صاحبة کالزّهراء او سلیل کشبیر و شبر

خود که راهست چو زهرا همسر یا دو فرزند چو شبیر و شبر

من کمن هلّل فی مهد صبی او کمن کبّر فی عهد صغر

که به گهواره بگفتا تهلیل یا که تکبیر به ایام صغر

عنه دیوان علوم و حکم فیه طومار عظاة و عبر

زوست دیوان علوم و حکمت وندر آن درج بسی پند و عبر

ص:33

بو تراب و کنوز العالم عنده نحو تراب و مدر

بوترابست همه گنج جهان نزد او پست تر از خاک گذر

ظلّ ما عاش بجوع و صیام بات ما حیّ بدمع و سهر

بود در روز به روزه همه عمر بود در گریه بشب تا به سحر

کلّما احزنه الدهر سلا اینما استضعفه القوم صبر

تا غم افزود زمان بد بی غم صبر بنمود چو شد بی یاور

ناقة اللّه فیا شقوة من ما رعاها فتعاطی و عقر

ناقۀ حق بد و آن کش پی کرد بس شقی بود که ننمود حذر

ایّها الخصم تذکّر سندا متنه صحّ بنصّ و خبر

برو ای منکر و برخوان خبری که صحیح است بَر اهل خبر

اذ اتی احمد فی خمّ غدیر بعلی و علی الرّحل نبر

باز چون گشت محمد(صلی الله علیه و آله)به غدیر با علی(علیه السلام)شد به فراز منبر

قال من کنت أنا مولاه فعلیّ له مولی و مفرّ

گفت هرکس که منم مولایش هست مولا و امامش حیدر

قبل تعیین وصی و وزیر من رأی مات نبیّ و هجر

که چنین دید که یک پیغمبر بی وصی شد به سرای دیگر

ص:34

آیة اللّه و من یجحد من خصّه اللّه بآی و سور

که بود منکر آن آیت حق که بود نعت وی آیات و سور

من أتی فیه نصوص بخصوص هل باجماع عوام ینکر

آنکه مخصوص به نص هاست چسان گردد از جمع عوامی منکر

اسد اللّه إذا صال و صاح أبو الایتام إذا جاد وبر

شیر حق بود گه حمله به رزم وز کرم بر همه ایتام پدر

ودّه اوجب ما فی القرآن اوجب اللّه علینا و أمر

ز آنچه واجب شده اندر قرآن کرده حق مهرورا واجبتر

مدّعی حبّ علی و عداه مثل من انکر حقّا و اقر

دوستدار علی و دشمن او آن بود مؤمن و این یک کافر

یا علی عبدک یغد و یروح من معاصیه بخوف و خطر

یا علی بنده ات اندر شب و روز باشد از خوف معاصی به خطر

اتلف العمر وحیدا و حصور دقّه الدّهر بشیب و کبر

عمر بگذاشته بی همسر و جفت دهر دون کوفته او را به کبر

طال ما یأمل منک نظرا هل اتی مرتقب منک نظر

دیرگاهی است امیدش نگهی است از تو آیا رسد اینش آخر

ص:35

لذراریک صلواة و سلام شارق العالم ما لاح وذر

باد بر آل کرامت صلوات تا که خور می زند از مشرق سر

لحماک نفحات البرکات کلّما جاء نسیم بسحر

بر طرفدار تو بادا برکات می وزد تا که نسیمی به سحر

*****

ص:36

بخش سوّم: تخمیس های قصیدۀ غدیریه

اشاره

ص:37

1-تخمیس ملاّ علی خوئی(1166-1256 ق)

حاج ملاّ علی خوئی فرزند شیخ الاسلام ملاّ حسن خوئی است.

او عالمی بود عارف و منزوی و در اجتماعات مداخله نمی کرد و علاقۀ مخصوصی به مولی علی علیه السّلام و اولادش داشت.

عاقبت در سال 1256 ق در نود سالگی دار فانی را وداع گفت و وصیت کرده بود که او را بر سر راه قافلۀ زوار عتبات کربلا و نجف دفن کنند.بعد از فوت نیز طبق وصیتش جنازه او را در کنار جادۀ خوی به سلماس بر روی تپۀ غضنفر که سابقا محل عبور زوار کربلای معلی بود دفن کردند.

هم اکنون مزار آن عارف با گنبدی بالای آن در کنار جاده خوی سلماس موجود و مورد توجه اهالی محل است.

ملاّ علی قصیدۀ غدیریه ملاّ مهر علی را تخمیس نموده و ظاهرا اولین کسی است که اقدام به تخمیس آن نموده است.این تخمیس به عربی است و متأسفانه غیر از مطلع،سایر بخشهای آن بدست نیامد.

مطلع آن چنین است:

منکر المولی اذا مات و مرّ فی الجزاء سیّان صلّی ام فجر

ویل من اخّره بعد اخر ها علیّ بشر کیف بشر

ربّه فیه تجلی و ظهر

ص:38

2-تخمیس ملاّ علی واله خیابانی تبریزی(متوفای 1340 ق)

آیت اللّه ملاّ علی فرزند عبد العظیم خیابانی تبریزی معروف به علی مجتهد تبریزی (1)از علما و مجتهدین والامقام تبریز بود.در آخر عمرش در مشهد مقدس مقیم گشت و در همان بارگاه ملکوتی در سال 1340 ق رخت به سرای باقی کشید (2).

او در اشعارش به واله تخلص می کرد.و قصیده غدیریه ملاّ مهر علی را تخمیس نموده است.از این تخمیس چند قطعه اش بدست آمد که عبارتند:

فی علیّ حار عقلی و حسر فی علی طار قلبی و نفر

فی علی ضلّ قوم و کفر ها علی بشر کیف بشر

ربّه فیه تجلی و ظهر

ص:39


1- 1) همنامی وی با مولی علی خیابانی تبریزی صاحب علمای معاصرین که نام پدر وی نیز عبد العظیم است،موجب گردیده که عده ای شرح حال این دو عالم را باهم خلط نمایند.درحالی که صاحب علمای معاصرین شرح حال وی را در ص 288 کتابش ذکر نموده همچنانکه شرح حال خودش را در صفحه 406-410 همان کتاب نگاشته نموده است.
2- 2) در کتاب تذکرۀ شعرای آذربایجان ج 467/2 شرح حال واله تبریزی با ملاّ مهر علی خوئی درهم آمیخته شده و اشعار ملاّ مهر علی خوئی اشتباها به وی نسبت داده شده است.

لو لضوء الشمس شأن و بهاء او لنور البدر قدر و علاء

قلت من غیر جدال و مراء هو و المبدء شمس و ضیاء

هو و الواجب نور و قمر

هو وجه اللّه للابرار و لسان اللّه فی الاسرار

هو جنب اللّه فی الاسحار اذن اللّه و عین الباری

یا له صاحب سمع و بصر

اقرب الخلق الی اللّه و لا یشبه القرب بما قد مثلا

قال فی التمثیل قولا مشکلا ما هو اللّه و لکن مثلا

معه اللّه کنار و حجر

جوهر القدس،عظیم العظماء معدن الفیض،کریم الکرما

خلف الحق بأرض و سماء علة الکون و لولاه لما

کان للعالم عین و اثر

نعمة کان لارباب الصلاح نقمة کان لاصحاب القباح

عجب فی شأنه الضدّان لاح اسد اللّه اذا صال و صاح

ابو الایتام اذا جاد و برّ

ص:40

جبل انهدرت منه علوم و سحاب لعطایاه عموم

و سماء فیضها الخلق یدوم فلک فی فلک فیه نجوم

صدف فی صدف فیه درر

نور انور ما فی الأکوان قدره ارفع ما فی الإمکان

حبّه ارجح ما فی المیزان ودّه اوجب ما فی القرآن

اوجب اللّه علینا و امر

*****

ص:41

3-تخمیس حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ

محمد علی انصاری قمی

(1)

بازگردید دهان پر ز شکر ریزد از خامۀ من درّ و گهر

نطق شد بهر علی مدحت گر ها علی بشر کیف بشر

ربّه فیه تجلی و ظهر

علی آن منبع ایمان و وفاء علی آن دائرۀ قطب حیاء

علی آن بارقۀ نور خدا هو و المبدء شمس و ضیاء

هو و الواجب نور و قمر

آنکه در کونین امرش جاری عشق او در همه دلها ساری

ضربتش بر سر خصمش کاری اذن اللّه و عین الباری

یا له صاحب سمع و بصر

ص:42


1- 1) حجت الاسلام و المسلمین شیخ محمد علی انصاری فرزند شیخ محمد حسین انصاری قمی(متولد 1329-متوفای 1405 ق)از سخنوران نامی معاصر ایران،برای شرح حالش ر ک:مؤلفین کتب چاپی خان بابا مشار 194/4؛ [1]سخنوران نامی معاصر ایران،تألیف برقعی،جلد اول،این تخمیس را فرزند ارجمند مؤلف،حجت الاسلام و المسلمین ناصر الدین انصاری قمی در اختیار ما نهادند که بدینوسیله از آن سرور تشکر می گردد.

زو درخشان شده دست موسی زو سخنگو شده لعل عیسی

دین یزدان شده از او بر پا علّة الکون و لولاه لما

کان للعالم عین و اثر

از روایات چنین شد معلوم کاو است گنجور گهرهای علوم

جنّت و دوزخ از او شد مقسوم فلک فی فلک فیه نجوم

صدف فی صدف فیه درر

بخدا او شده اوّل مؤمن مصطفی را غم از او شد ساکن

حرم از حرمت او شد آمن مظهر الواجب یا للممکن

صورة الجاعل یا للمظهر

ما عقد عهدا الا و وفی ما رآی داء إلاّ و شفی

ما ضرب ضربة الاّ و نفی ما رمی رمیة الاّ و کفی

ما غزی غزوة الاّ و ظفر

عشق و مهرش سبب فوز و فلاح کفر را درهم از او قلب و جناح

در گه جنگ چو پوشید سلاح اسد اللّه اذا جاء (1)و صاح

ابو الایتام اذا جاد وبر

ص:43


1- 1) در دیوان مرحوم انصاری«جاء»آمده ولی در اصل قصیده«صال» است.

شوهر بیوه زنان،باب یتیم بیکسان را کس و یاری است قویم

مدح او گفته خداوند عظیم حبّه مبدء خلد و نعیم

بغضه منشا نار و سقر

او است بر مردم هادیّ سبل ز گرفتاری زو رسته رسل

او است در گلشن دین خرّم گل هو فی الکلّ امام فی الکلّ

...

دو سه تن مرتد شوم بدنام کار کفر است از آنان بنظام

روز زهرا ز ستمشان چون شام لیس من اذنب یوما بامام

کیف من اشرک دهرا و کفر

هرکس از درگه او تابد رو گو بخونابۀ دل دامان شو

پیشوای دو جهان او هست او کلّ من مات و لم یعرفه

موته موت حمار و بقر

تاکه گیتی است همی در تک و دو تاکه خورشید فشاند پرتو

تا بود ماه درخشان پر ضوء خصمه ابغضه اللّه و لو

حمد اللّه و اثنی و شکر

ص:44

مصطفی فخر رسل مهر زمن این چنین گفت ز قول ذو المن

دوستدارش،بود از نار ایمن خلّه بشّره اللّه و ان

...

کیست داماد رسول دو سرا کعبه مولد بکه هست و منشا؟

محترم از که منی گشت و صفا؟ من له صاحبة کالزّهرا

و سلیل کشبیر و شبر

علی آن منبع جود است و کرم علی آن معدن اسرار قدم

علی آن ماحی کفر است و ستم منه دیوان علوم و حکم

فیه طومار عظات و عبر

هرچه گوهر که بود در دل یم هرچه زر در شکم کان مبهم

درگه بخششش از خاکی کم بوتراب و کنوز العالم

عنده نحو سفال و مدر

ناصبی گو که سخن کم کندا حرف اگر دارد محکم زندا

جائنا بالسّند المستندا ایّها الخصم تذکّر سندا

متنه صحّ بنصّ و خبر

ص:45

چیست کز نزد خداوند قدیر جبرئیل آمد از عرش بزیر

گفت کز امّت خود بیعت گیر اذ اتی احمد فی خم غدیر

لعلّی و علی الرّحل نبر

تا سپارند بدل گفتۀ او کرد بر امّت در آن دم رو

وز علی بود بدستش بازو قال من کنت انا مولاه

فعلیّ له مولا و مفرّ

بنه ای خصم بیکسو دغلی تا فرستاده خداوند جلی

از پی رهبری خلق نبی قبل تعیین وزیر و وصیّ

هل تری مات نبیّ و هجر

آنکه در شأنش اسناد و نصوص داده تشکیل بنائی مرصوص

هست محفوظ ز دزدان و لصوص من اتی فیه نصوص بخصوص

هل باجماع عوام ینکر

مرتضی پادشه خیبرکَن که سروده است سلونی من ان

تفقدونی بهمه خلق زمن آیة اللّه و من یجحد من

خصّه اللّه بآی و سور

ص:46

گو بمنکر که ز قرآن برخوان هل اتی حین علی الدهر انسان

بین که مدّاح علی شد یزدان ودّه اوجب ما فی القرآن

اوجب اللّه علینا و امر

دارد انصاری از آن درگاه چشم یاری گه سنجش ز گناه

بهرۀ خصمش آنجا غم و آه مدّعی حبّ علیّ و عداه

مثل من انکر حقّا و اقر

ص:47

4-تخمیس مهندس نقوی مشهور به حامد تبریزی

از شعرای معاصر

کیست این نور خدای اکبر که دهد جلوه به شمس و به قمر

حکمفرمای قضا میر قدر ها علی بشر کیف بشر

ربه فیه تجلی و ظهر

ای که گفتی که علی نیست خدا گر خدا نیست ازو نیت جدا

به ره گمشدگاه نور هدی هو و المبدء شمس و ضیاء

هو و الواجب نور و قمر

حکم تو بر همه عالم ساری مهر تو در رگ جانها جاری

تو ید الهی و از غش عاری اذن اللّه و عین الباری

یا له صاحب سمع و بصر

علی آن مظهر حق دست خدا به جبین دو جهان نور صفا

علت خلق زمین است و سماء علت الکون و لولاه لما

کان للعالم عین و اثر

ص:48

گشت شرمنده ز حلم تو عدو آنکه انداخت به روی تو خدو

آید این نغمه به گوش از هرسو و له ابدع ما تعقله

من عقول و نفوس و صور

دشمنان تو زهر خیل و گروه از دم تیغ تو دایم به ستوه

ای به میدان غزا همچون کوه جنس الاجناس علی و بنوه

نوع الانواع الی حادی عشر

خیل دل سوختگان را آمن روزی گرسنگان را ضامن

گنج اسرار ازل را خازن مظهر الواجب یا للمکن

صورت الجاعل یا للمظهر

آنکه افکند به هنگام وغا لرزه بر پیکر ارباب دغا

گرد شیراوژن میدان غزا ما رمی رمیة الا و کفی

ما غزی غزوة الا و ظفر

با علی هرکه بشد رویارو گشت لرزان به خود از هیبت او

ذوالفقارش شرر جان عدو اغمد السیف متی قابله

کل من جرّد سیفا و شهر

ص:49

رهرو و راهبر راه فلاح آفتاب فلک سلم و سلاح

از تو پیدا به جهان لیل و صباح اسد اللّه اذا صال و صاح

ابو الایتام اذا جاد و برّ

دوستت در کنف رب رحیم دشمنت پیرو شیطان رجیم

علی آن قاسم رضوان و جحیم حبه مبدء خلد و نعیم

بغضه مبدء نار و سقر

در گلستان به سرشاخۀ گل به ولای تو نواخوان بلبل

به جهان از تو بود هر غلغل هو فی کل امام الکل

...

علی ای فخر بشر خیر انام شرح مدح تو نگنجد به کلام

که کند ذات خدا بر تو سلام لیس من اذنب یوما بامام

کیف من اشرک دهرا و کفر

پور بوطالب و بن عم رسول همسر حضرت زهرای بتول

دین حق را تو فروغی و اصول قوسک قوس عروج و نزول

سهمک سهم قضاء و قدر

ص:50

آن مریدی که بود وردش هو به در شاه نجف آرد رو

تا بگیرد ز کف پیر سبو کل من مات و لم یعرفه

موته موت حمار و بقر

آفتاب آیتی از پرتو تو مه ز مهر تو فشاند پرتو

ای به طاعت ز رسل برده گرو خصمک ابغضه اللّه و لو

حمد اللّه و اثنی و شکر

علی ای راه صفا را رهرو در تقا از همگان برده گرو

خرمن خصم خدا را تو الو خلک بشّره اللّه و لو

...

شمع جمع حرم آل عبا شافع اهل گنه روز جزا

خضر را از یم تو آب بقا من له صاحبة کالزهرا

و سلیل کشبیر و شبر

عارف حادث و دانای قدم وارث علم رسول اکرم

دَر علم است علی بر عالم عنه دیوان علوم و حکم

فیه طومار عظات و عبر

ص:51

در نیستان جهان شیر خدا بدبستان شرف درس تقا

به شبستان فلک شمع رجا و هو النور و اما الشرکا

فظلام و دخان و شرر

هستی ذات خدا را تو عَلَم به تو داده ست خدا لوح و قلم

امتت در دو جهان فخر امم بوتراب و کنوز العالم

عنده نحو سفال و مدر

لا مکانی و مکانت همه جا لا یموتی و ممات تو بقا

بی مثالی و مثالی ز خدا ایها الخصم تذکر سندا

متنه صحّ بنص و خبر

مصطفی ختم رسولان بشیر مبشر وحی خداوند خبیر

حج آخر چو شد از ناقه بزیر اذ اتی احمد فی خم غدیر

بعلی و علی الرحل نبر

رفت بر منبر و گفتا قولوا بجهان نیست خدا الا هو

من رسولش و علی آیت او قال من کنت انا مولاه

فعلی له مولا و مفر

ص:52

او ولی است و وصی است و امیر او امام است و همام است و مجیر

وارث احمد مرسل به غدیر قبل تعیین وصی و وزیر

هل تری مات نبی و هجر

ای سبق برده ز اقران به خلوص مرشد کامل عاری ز نقوص

مصطفی را تو وصیی به نصوص من اتی فیه نصوص بخصوص

هل باجماع عوام ینکر

آیت هستی حق ذو المن گنج اسرار خدا را مخزن

قطب اقطاب زمینی و زمن آیت اللّه و هل یجحد من

خصه اللّه بآی و سور

علی ای سرور خوبان جهان عاشق روی توام از دل و جان

ای تو عشاق جهان را جانان ودّک اوجب ما فی القرآن

اوجب اللّه علینا و امر

هرکه آورد به غیر تو پناه روز محشر بکشد بار گناه

هست بر قول من این گفته گواه مدّعی حب علیا و عداه

مثل من انکر حقا و اقرّ

ص:53

5-تضمین مولوی قندهاری

زاهد وارسته حاج شیخ محمد حسن مولوی قندهاری از علمای معروف افغانستان هستند که چندین سال است در مشهد مقدس سکونت دارند.

شهید دستغیب در کتاب داستانهای شگفت چند حکایت و کرامت از معظم له نقل نموده،از جمله این داستان را پیرامون قصیدۀ غدیریه ملاّ مهر علی خوئی از ایشان چنین نقل کرده اند:

«بنده ساکن مشهد مقدّس بودم و از فیوضات حضرت رضا علیه السّلام در جوانی منبرم جذّاب بود و چون ملازم مرحوم شیخ علی اکبر نهاوندی و سیّد رضا قوچانی و شیخ رمضانعلی قوچانی و شیخ مرتضی بجنوردی و شیخ مرتضی آشتیانی-قدّس اللّه أسرارهم-بودم ایشان مرا به پاکستان و قندهار و...می فرستادند.

یک شب وقتی به مشهد مراجعت کردم وارد مسجد گوهرشاد شدم تازه اذان مغرب شده بود.مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاوندی مشغول نماز شد پس از تمام شدن نماز به خدمت ایشان رسیدم و ایشان جویای احوال من شد.در این هنگام مرحوم حاج قوام لاری ایستاد و بنای مقدّمۀ یک روضه را گذاشت و در ابتدا این دو بیت شعر را خواند که من پیش از آن این اشعار را نشنیده بودم:

ص:54

ها علیّ بشر کیف بشر

ربّه فیه تجلّی و ظهر

هو و الواجب نور و بصر

هو و المبدء شمس و قمر

حال بنده منقلب شد همانطوریکه آقای حاج شیخ علی اکبر نهاوندی صحبت می کرد یک گوشم به صحبت او بود و یک گوشم به صحبت حاج قوام.

با حال منقلب به خانه آمدم،تنها بودم در خودم طبع رسائی یافتم مداد را برداشتم و آن اشعار را شیر و شکر تضمین کردم.

چهار سال گذشت نمی دانستم که این مدح قبول شده یا نه؟ روزی بعد از نماز خوابیده بودم در عالم رؤیا دیدم به کربلای معلّی مشرّف شده ام.وارد رواق مبارک شدم دیدم درهای حرم بسته و زوّار بین رواق مشغول خواندن زیارت وارث هستند.

حالم دگرگون شد که چرا درها بسته است.پرسیدم:آیا درها باز می شود؟گفتند:بلی،یک ساعت دیگر باز می شود و حالا مجتهدین و علمای اوّلین و آخرین در حرم حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام هستند و مشغول مدیحه سرائی و عزاداری هستند،در همان عالم خواب به سمت قتلگاه رفتم.دلم آرام نمی گرفت نزد آن شبّاکی (پنجره ای)که بالای سر مبارک قرار داشت رفتم و از میان شبّاک نگاه کردم علما را دیدم و عدّه ای از ایشان را شناختم.از جملۀ ایشان

ص:55

مرحوم علاّمۀ مجلسی،ملاّ محسن فیض،سیّد اسماعیل صدر،میرزا حسن شیرازی و شیخ جعفر شوشتری-رضوان اللّه علیهم اجمعین- بودند.

حرم مملوّ از جمعیّت بود همه رو به ضریح و پشت به شباک بودند.سرگردۀ همۀ ایشان مرحوم حاج آقا حسین قمّی-رضوان اللّه علیه-بود.ایشان دستور می داد:فلان آقا برود بخواند.پس از خواندنش دیگران«احسنت،احسنت»می گفتند و گریه می کردند.

چند نفری را دیدم که بالا رفته و خواندند و پائین آمدند.

در همان عالم رؤیا مانند بچّه ها از گوشه شبّاک به خودم فشار آوردم و این طرف و آن طرف کردم،ناگهان خود را داخل حرم مطهّر دیدم ولی هیچ جا نبود مگر پهلوی خود آقای قمّی ناچار همانجا نشستم.(بنده وقتی آقای قمّی در مشهد مقدّس بودند به ایشان ارادت داشتم و در آخر کار نیز وکیل ایشان بودم بلند حرف می زد).

همین که مرا دید فرمود:«مولوی حسن».

عرض کردم:«بله قربان».

فرمود:«برخیز و بخوان».

من در میان دوراهی واقع شدم،امر آقا را چه کنم؟و با حضور این همه علمای اعلام،کدام آیه را عنوان کنم؟و کدام حدیث را تطبیق کنم؟چگونه گریز روضه بزنم؟

مثل اینکه ناگهان به دلم الهام غیبی شد،خواندم:

ص:56

ها علیّ بشر کیف بشر

ربّه فیه تجلّی و ظهر

تا آخر اشعار.وقتی که از خواب بیدار شدم دلم می طپید عرق زیادی کرده بودم مثل اینکه مرده بودم.خدای را شکر نمودم که بحمد اللّه مدیحه ام مورد عنایت واقع شده است» (1).

اشعاری که ایشان در تضمین قصیدۀ ملا مهر علی در محضر ائمه علیهم السّلام سروده اند چنین است:

ص:57


1- 1) قصیده غدیریه،ص 14 تا 17 به نقل از داستانهای شگفت شهید دستغیب ص 317.

ها علیّ بشر کیف بشر

ربّه فیه تجلّی و ظهر

عقل کلّی که به ما داد خبر

انا کالشّمس علیّ کالقمر

هو و الواجب نور و بصر

هو و المبدء شمس و قمر

عشق افکند بدلها اخگر

عشق بنمود هویدا محشر

عشق باشد اسد اللّه حیدر

چون علی هست به عالم رهبر

ها علیّ بشر کیف بشر

ربّه فیه تجلّی و ظهر

بشری؟پس گل آدم که سرشت

گر حقی،تخم عبادت که بکشت

رویت آیینۀ هر هشت بهشت

مویت آویزه هر دیر و کنِشت

کیمیا کن بنظر این گِل و خِشت

تا شود خشت و گلم حور سرشت

من نیم ناصبی و غالیِ زشت

عشق سرمشق من اینگونه نوشت

ص:58

که به محراب تو هر شام و سحر

سجده آریم به نزد داور

ها علیّ بشر کیف بشر

ربّه فیه تجلّی و ظهر

گفت غالی که علی اللّه است

نیست اللّه صفات اللّه است

متشرّع که محبّ جاه است

او هم از بی خبری در چاه است

خوب از بیت و حجر آگاه است

غافل از قبلۀ شاهنشاه است

شهر احمد علیش درگاه است

پس علی قبله و بیت اللّه است

رو به آن قبلۀ عرفان آور

درس اعمال ز قرآن آور

ها علیّ بشر کیف بشر

ربّه فیه تجلّی و ظهر

علی ای مخزن سرّ معبود

رونق افزای گلستان وجود

کعبه از قوس نزولت مسعود

مسجد کوفه ترا قوس صعود

ص:59

خالقت چون در هستی بگشود

عشق بازی به تو بودش مقصود

غرض از عشق و محبّت این بود

تا گشاید به جهان سفرۀ جود

من چه گویم به مدیح حیدر

عاجز از مدح علی جنّ و بشر

ها علیّ بشر کیف بشر

ربّه فیه تجلّی و ظهر

یار با ماه رهِ پنهان دارد

و آن ره از جانب قرآن دارد

گر که عارف شوی احسان دارد

ور که کامل شوی بستان دارد

باغ فردوس درخشان دارد

کوثر و حوری و غلمان دارد

با علی باش که جانان دارد

قنبر و بوذر و سلمان دارد

سگ قنبر شود و خاک بوذر

تا شود قطرۀ تو لؤلؤ تر

ها علیّ بشر کیف بشر

ربّه فیه تجلّی و ظهر

ص:60

«حسن»رو سیه نامه تباه

پنه آورده به قنبر ای شاه

اگرش بار دهد و اشوقاه

ور براند ز درش واویلاه

یا علی قنبرت إنشاء اللّه

ردّ سائل نکند از درگاه

قنبرا کن به من خسته نگاه

حسبی اللّه و ما شاء اللّه

مستم از بادۀ حبّ حیدر

علیم جنّت و قنبر کوثر

ها علیّ بشر کیف بشر

ربّه فیه تجلّی و ظهر

به حول و قوۀ الهی و مدد مولی امیر المؤمنین علیه السّلام تنظیم و تحریر این وجیزه در بیستم شوال المکرم 1417 به پایان آمد.

و آخر دعوانا ان الحمد للّه رب العالمین.

ص:61

منابعی که در تنظیم این جزوه مورد استفاده قرار گرفته است:

1-بحر العلوم

علاّمه محمد حسن زنوزی خوئی متخلص به فانی (متوفای 1123 ق)،نسخه خطی کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی.

2-زنبیل

شاهزاده حاجی فرهاد میرزا معتمد الدوله پسر عباس میرزا،انتشارات پدیده،تهران،چاپ دوّم 1367 ش.

3-سیمای خوی

علی صدرائی خوئی،تهران،سازمان تبلیغات اسلامی،زمستان 1373 ش.

4-تاریخ و جغرافیای دار السلطنۀ تبریز

نادر میرزا،با مقدمه و تصحیح و تحشیۀ غلامرضا طباطبائی مجد،تبریز،انتشارات ستوده،چاپ اوّل 1373 ش.

5-قصیدۀ غدیریۀ مرحوم آیت اللّه حاج ملاّ علی خوئی نجفی

(1350-1292 ق)

(1)

ص:62


1- 1) لازم به یادآوری است که در آن جزوه بین ملاّ مهر علی خوئی-

تهیۀ و تنظیم سید محمد حسن سجاد،عید غدیر 1416 ق،21 صفحه.

6-دیوان انصاری

محمد علی انصاری قمی،ناشر مؤلف،قم اردیبهشت 1342.

7-تذکره شعرانی آذربایجان

محمد دیهیم،چاپ اوّل آبان ماه 1367،تبریز، جلد دوّم و سوّم.

8-تذکرة الفضلاء در حالات علماء عرفاء و شعرای خوی از

قرن چهاردهم تا چهاردهم هجری

حاج شیخ جابر فاضلی خوئی(متوفای 1401 ق)با تحقیق و تصحیح و تعلیق علی صدرائی خوئی،نسخۀ خطی نگارنده.

9-علمای معاصرین

حاج ملاّ علی واعظ خیابانی تبریزی،به همت و نفقۀ حاج محمد باقر آقا خوئی کلکته چی،چاپ سنگی، تهران مطبعۀ اسلامیه،رمضان 1366 ق،418 صفحه.

ص:63

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109