امیرالمؤمنین علیه السلام در کلام چهارده معصوم علیهم السلام
به قلم :
جمعی از فضلاء و محققین
حوزه علمیّه اصفهان
به مناسبت یکهزار و چهارصدمین سال
شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
ص: 1
شناسنامه کتاب :
نام کتاب: امیرالمؤمنین علیه السلام در کلام چهارده معصوم علیهم السلام
پدید آورندگان: جمعی از فضلاء و محققین حوزه علمیّه اصفهان
ناشر: عطر عترت
تاریخ انتشار: رجب الاصب 1441 قمری / اسفند ماه 1398 شمسی
قیمت :
ص: 2
مقدمه . 5
امیرالمؤمنین علیه السلام در کلام پیامبر صلی الله علیه و آله ... 7
امیرالمؤمنین علیه السلام در کلام امیرالمؤمنین علیه السلام .. 32
امیرالمؤمنین علیه السلام در کلام حضرت زهرا علیها السلام. 56
امیرالمؤمنین علیه السلام در کلام امام حسن علیه السلام .. 61
امیرالمؤمنین علیه السلام در کلام امام حسین علیه السلام ... 72
امیرالمؤمنین علیه السلام در کلام امام سجاد علیه السلام ... 91
امیرالمؤمنین علیه السلام در کلام امام باقر علیه السلام ... 108
امیرالمؤمنین علیه السلام در کلام امام صادق علیه السلام .. 146
امیرالمؤمنین علیه السلام در کلام امام کاظم علیه السلام ... 183
آیات فضائل علوی در آینه کلام رضوی علیه السلام.. 195
امیرالمؤمنین علیه السلام در کلام امام جواد علیه السلام . 220
امیرالمؤمنین علیه السلام در کلام امام هادی علیه السلام ... 229
امیرالمؤمنین علیه السلام در کلام امام عسکری علیه السلام .. 259
امیرالمؤمنین علیه السلام در کلام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ... 266
ص: 3
این اثر ناقابل به محضر مبارک :
* خاتم الانبیاء ، حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله که با اشک جاری ، از شهادت مظلومانۀ امیرالمؤمنین علیه السلام خبر دادند و آن را بزرگ شمردند .
* حضرت زهرای مرضیه علیها السلام که با فداکاری های بزرگ و شهادت جانسوزشان ، پیشگام شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام گشتند .
* همۀ امامان معصوم علیهم السلام و امامزادگان بزرگواری که به خاطر ادامۀ راه امیرالمؤمنین علیه السلام و بزرگداشت راه آن حضرت، به شهادت رسیده و یا گرفتار زندان ها و شکنجه ها ، آوارگی ها و مصیبت ها گردیده اند .
* همۀ بزرگان و فرهیختگان ، دلدادگان و دلسوختگانی که با علم و دانش ، قلم و بیان ، ذوق و ابتکار ، هنر و همّت ، سوز و گدازشان ، در طول تاریخ در دفاع از امیرالمؤمنین علی علیه السلام و بزرگداشت شخصیت و شهادت آن حضرت کوشیده اند .
* وارث خون مقدس و جوشان مظلومِ بزرگ ، امیرالمؤمنین علی علیه السلام یعنی مصلح کل، موعود امم ، منتقم حقیقی حضرت بقیۀ الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف اهداء می گردد .
ص: 4
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله تبارک و تعالی : « مِنْ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوااللّه عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلاً؛(1) در میان مؤمنان مردانی هستند که بر عهدی که با خدا بسته اند ، صادقانه ایستاده اند ؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و گروهی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند. ».
در تفسیر قمی ابن ابی الجارود از امام باقر علیه السلام نقل می کند که : این آیه درباره حضرت حمزه علیه السلام و جعفر و علی علیهما السلام نازل گردیده است. منظور از «مَنْ قَضَی نَحْبَهُ»، حضرت حمزه و جعفر علیه السلام و منظور از «مَنْ یَنْتَظِر» علی بن ابی طالب علیه السلام است.(2)
و در تفاسیر روایی آمده : منظور از «مؤمنین» در مرحله «قضی نحبه» و شهادت حمزه سیدالشهدا علیه السلام و در مرحلۀ انتظار در شهادت و پای بندی و وفاداری به اوامر الهی آقا امیرالمؤمنین علیه السلام می باشد. مطلع خلقت با نام مبارک حضرت فاطمۀ زهرا علیها السلام بوده تا جایی که آدم خالق خود را با نام ، «یا فاطر بحق فاطمه»(3)
خواند و مورد عنایت حضرت حق قرار گرفت. حرکتی پربرکت در چهاردهمین قرن شهادت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام با نشر کتاب یادوارۀ یکهزار و چهارصدمین سال شهادت حضرت زهرا علیها السلام آغاز و با عنایت حضرت صدیقۀ مبارکه این شجره طیّبه به مصداق « تُؤْتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِإِذْنِ رَبِّها »(4) برکات بی نهایتش را بر همه آشکار می سازد. در استمرار
ص: 5
این طوفان کوثر نبوی ، بعد از بیان شخصیت کم نظیر عموی گرامی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و حامی رسالت حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام و ترسیم سیمای اولین زائر کربلای حسین علیه السلام ، و یار و صحابی رسول گرامی خدا صلی الله علیه و آله ، حضرت جابر بن عبدالله انصاری و بیان شمه ای از نورانیت چهرۀ تابناک ابوالائمه پدر بزرگوار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام ، حضرت ابوطالب علیه السلام و بعد از گردآوری کتاب بزرگداشت یکهزار و چهارصدمین سال شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در چهاردهمین قرن شهادت آقا امیرالمؤمنین علیه السلام با همت متعالی ارادتمندان به ساحت ملکوتی علوی مخصوصاً استاد بزرگوار ، حضرت آیت الله حاج سید حجت موحد ابطحی دوستان و اساتید حوزه علمیه اصفهان بر آن شدند که در چهاردهمین قرن شهادت آن امام هُمام ، سخنان چهارده معصوم علیهم السلام را در ترسیم آن چهرۀ تابناک آسمان امامت و ولایت بیان کنند . الحمدلله با عنایت نور مبارک چهارده معصوم علیهم السلام ، موفق به گردآوری شمه ای از یَم دریای بیکران فضائل حضرتش بوده ایم. و ان شاء الله آن حضرتش با نگاه ملکوتی خود عنایاتش را بر ما تمام بدارد.
به ذره گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند
از همۀ اساتید و دوستان که در جمع آوری و تنظیم این روایات به مصداق «تعاونوا علی البر و التقوی» ما را یاری نمودند ، مخصوصاً حضرت آیت الله ابطحی تقدیر و تشکر می نماییم و ثواب نشر این معارف ارزشمند را ، تقدیم به روح ملکوتی یگانه یادگار رسول خدا صلی الله علیه و آله و همسر ارزشمند مولای متقیان امیرالمؤمنین علی علیه السلام یعنی دُردانه خلقت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام و شاگردان مکتبشان مخصوصاً استاد فقید حوزۀ علمیّۀ اصفهان مرحوم آیت الله حاج سید ضیاء الدین تجویدی رحمه الله علیه و زعیم حوزۀ علمیّۀ اصفهان مرحوم آیت الله حاج سید حسن فقیه امامی رحمه الله علیه می نماییم .
و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید
پنجم شعبان المعظم 1441 ه .ق
سالروز ولادت حضرت ابالحسن علی بن الحسین زین العابدین ، تاج البکائین.
ص: 6
به قلم: حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمد رضا تجویدی
حمد مخصوص خدایی است که بغض اعداء امیرالمؤمنین را بر ما لازم گردانیده و هم اوست که مهر آن حضرت را در قلوب مؤمینن نهاد. به تصریح آیه هفتم سوره حجرات: « وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ » . آقایی که فرمودند: همه قرآن در حمد و همۀ حمد در « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم » آن خلاصه و من علی نقطۀ باء « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم » سوره حمد قرآن هستم.
قال الله تبارک و تعالی فی کتابه الکریم : « فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبین؛ بگو بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم ، شما نیز فرزندان خود را. ما زنان خویش را دعوت نماییم ، شما نیز زنان خود را، ما از نفوس خود (و کسی که همچون جان ماست) دعوت کنیم، شما نیز از نفوس خود. آنگاه مباهله (و نفرین) کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»(1)
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : «وَ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی».(2)
در جایی که خداوند متعال صراحتاً امیرالمؤمنین علیه السلام را جان پیامبر صلی الله علیه و آله می خواند و خود حضرتش امیرالمؤمنین علیه السلام را برادر، وصی و جانشین بلافصل خود می داند دیگر چه جای صحبت است که این قطرۀ کمترین بخواهد از آن دریای بیکران توصیفی در خور مقام ملکوتی حضرتش داشته باشد. وقتی حضرت حق تعالی در قرآن کریم می فرماید: «قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَدا؛ بگو: اگر دریا برای (نوشتن) کلمات پروردگارم مرکّب
ص: 7
شود ، دریا پایان می گیرد پیش از آن که کلمات پروردگارم پایان یابد، هر چند همانند آن (دریا) را کمک آن قرار دهیم.»(1) مطلب از این قرار است که فضائل یعسوب الدین حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بی نهایت است و فقط آن که بی نهایتِ محض ، یعنی ذات ربوبی حق تعالی و آنهایی که محو در عظمت بی نهایت او هستند یعنی چهارده معصوم علیهم السلام می توانند مبیّن چهرۀ آسمانی مردی باشند که عقول از فهم کُنه عظمت او قاصر است، لکن:
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
در این صحرای تفتیدۀ دنیا که بشریت جویای آب حیات است با تمام توان و البته استمداد از خالقِ اعلی، باید خود را به سرچشمۀ جوشان ولایت و معرفت او رساند و به اندازۀ سعۀ وجودی خود از این زلال هستی بخش بهره برد. خداوند آب را مایۀ حیات قرار داده آنجا که می فرماید:
« وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍّ ؛ هر چیز زنده ای را از آب آفریدیم.»(2)
و در همین کتاب نورانی می فرماید : « قُلْ أ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعین ؛ بگو : به من خبر دهید اگر آب های (سرزمین) شما در زمین فرو رود، چه کسی آب جاری و گوارا در دسترس شما قرار می دهد.»(3)
در تفاسیر صریحاً از ائمۀ معصومین علیهم السلام به ما رسیده، اگر دستتان از وجود حجت خدا دور شود کیست که بتواند آن امام را به شما برساند. لذا با استمداد از ذات ربوبی باری تعالی و البته خلفای برحقّ او یعنی حضرات محمد و آل محمد علیهم السلام در صددیم شمه ای از شخصیت بی نظیر عالمِ وجود و اولین شخص در رُتبت و منزلت بعد از حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله را ان شاء الله ترسیم نماییم. امید آن است که آن «کَهفُ الوَری» و عون عالمِ وجود ذره پروری نموده که :
ص: 8
به ذره گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند
و این کلام حضرت حق در بحبوحۀ جنگ احد است که حتی خود پیامبر خدا صلی الله علیه و آله موظف به استمداد از وجود ذی وجود حضرت ابوتراب، اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام است.
نَادِ عَلِیّاً مَظْهَرَ الْعَجَائِبِ تَجِدْهُ عَوْناً لَکَ فِی النَّوَائِبِ کُلُّ هَمٍّ وَ غَمٍّ سَیَنْجَلِی بِوَلَایَتِکَ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا عَلِی
مرحوم علامه مجلسی رحمه الله علیه در کتاب شریف بحارالانوار جلد 84 صفحه 111 چنین روایت نموده اند : راوی نزد امام صادق علیه السلام آمد و از نوشته های مکتوب در عرش خدا سئوال نمود. حضرت در ضمن توضیحاتی فرمودند :
«إِذَا قَالَ أحَدُکُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ فَلْیَقُلْ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّهِ؛ هرگاه یکی از شما لا الله الا الله محمد رسول الله گفت ، بعد از آن باید علی ولی الله بگوید».
مرحوم علامه مجلسی رحمه الله علیه با نقل این روایت از کتاب شریف «الاحتجاج» مرحوم طبرسی رحمه الله علیه صفحه 83 می فرمایند: از عمومیت این روایت استفاده می شود که در اذان بعد از گفتن اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله ، گفتن اشهد ان علیاً ولی الله مورد امر امام علیه السلام می باشد.(1)
والسلام علی من اتبع الهدی
سید محمدرضا تجویدی
حوزه علمیّه اصفهان
رجب المرجب/ 1441ه.ق
ص: 9
حمّاد بن عمرو از امام صادق علیه السلام و او از پدر و جدش از علی بن ابی طالب علیه السلام از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که در وصیتی به او فرمود: یا علی! خداوند در باره تو به من هفت خصلت داد: تو نخستین کسی هستی که (در قیامت) قبر تو با من شکافته می شود و تو نخستین کسی هستی که با من بر صراط می ایستد، و تو نخستین کسی هستی که وقتی من لباس پوشیدم تو هم می پوشی و چون زنده شوم زنده می شوی، و تو نخستین کسی هستی که با من در جایگاه های بلند ساکن می شوی و تو نخستین کسی هستی که با من از باده سر به مهر بهشتی می خوری همان که پایان آن مشکین است.(1)
قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ: «یا محمد اقراء علی علی بن ابی طالب امیر المؤمنین فما سمیت بهذا احدا قبله ولا اسمی باحدٍ بعده؛ ای محمد! علی ابن ابی طالب را امیر المؤمنین علیه السلام بخوان . قبل از او این نام را به کسی نگذارده و بعد از او به کسی نامگذاری نخواهم نمود.»(2)
* لَوِ اجْتَمَعَ النَّاسُ کُلُّهُمْ عَلَی وَلَایَةِ عَلِیٍّ علیه السلام مَا خَلَقْتُ النَّارَ؛ اگر همه مردم بر ولایت حضرت علی علیه السلام می پیوستند آتش جهنم را خلق نمی کردم.(3)
ص: 10
* قَدْ جَعَلْتُ عَلِیّاً عَلَماً لِلنَّاسِ فَمَنْ تَبِعَهُ کَانَ هَادِیاً؛ به تحقیق حضرت علی علیه السلام را علم (نشانه هدایت) قرار داده ام که پیرو او هدایت می یابد.(1)
* یا محمد بِکَ وَ بِهِ وَ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ أَرْحَمُ عِبَادِی وَ إِمَائِی؛ ای محمد! به واسطه تو و علی علیه السلام و امامانی که از فرزندان تو هستند به بندگانم رحم می کنم.(2)
* أَلَا یَا مَلَائِکَتِی وَ سُکَّانَ جَنَّتِی بَارِکُوا عَلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام حَبِیبِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَقَدْ بَارَکْتُ عَلَیْهِمَا ؛ آگاه باشید ای فرشتگان و ساکنان بهشتم ! به تحقیق من علی علیه السلام حبیب محمد صلی الله علیه و آله و فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله را مَجد و عظمت دادم و شما پیوسته نسبت به ایشان در این راستا باشید.(3)
* به یُقام دینی و تُنفذ احکامی ؛ به واسطه علی علیه السلام دین و دستوراتم بر پا می شود.(4)
* وَ بِهِ اُحْیِی عِبَادِی وَ بِلَادِی ؛ به واسطه علی علیه السلام بندگانم و سرزمین های خودم را احیا می کنم.(5)
* بِهِ یُمَیَّزُ حِزْبُ الشَّیْطَانِ مِنْ حِزْبِی ؛ به واسطه حضرت علی علیه السلام حزب شیطان از حزب خودم مشخص می شود.(6)
* لولا علی ما خلقت جنتی ؛ اگر علی علیه السلام نبود، بهشتم را نمی آفریدم.(7)
* إِنَ عَلِیّاً إِمَامُ أَوْلِیَائِی ؛ به طور یقین علی علیه السلام امامِ دوستان درگاه الهی است.(8)
ص: 11
* لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ نَبِیُ الرَّحْمَةِ وَ عَلِیٌ مُقِیمُ الْحُجَّةِ ؛ معبودی جز الله نیست؛ محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله و پیامبر رحمت و حضرت علی علیه السلام بر پا کننده حجت است.(1)
در مدح تو ای مظهر اضداد چه گوییم
بالاست مقام تو و گفتار قصیر است
با این که تویی پادشه عالم هستی
کرباس تو را جامه و فرش تو حصیر است
چه زیبا گفته خلیل بن احمد وقتی از او درباره فضائل علی علیه السلام پرسش شد: «کیف اصف رجلاً کتم اعادیه محاسنه حسداً و احبّائه خوفاً و ما بین الکلمتین ملأالخائفین؛(2) چگونه می توانم مردی را توصیف کنم که دشمنانش از روی حسادت و دوستانش از ترس (دشمنان) محاسن او را پنهان نمودند، در بین این دو رفتار شرق و غرب عالم محامدش را فراگرفته است.
سُلیم بن قیس می گوید به ابوذر گفتم: عجیب ترین کلامی را که از حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله درباره فضائل حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام شنیده ای برای من نقل کن.
ص: 12
ابوذر گفت: از رسول الله صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: اطراف عرش الهی نود هزار فرشته وجود دارد که تسبیح و عبادتی ندارند جز اطاعت از علی ابن ابیطالب علیه السلام و برائت از دشمنانش و استغفار برای شیعیانش. پس گفتم خدا تو را رحمت کند، کلام دیگری غیر از این در فضائل مولا بگو.
ابوذر گفت: از رسول الله صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود : خداوند جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را به اطاعت از حضرت علی علیه السلام و برائت از دشمنانش و استغفار برای شیعیانش مخصوص گردانیده است.(1)
راستی این اعجوبه کیست که همه در شناخت او در مانده اند، عدّه ای او را تا سر حدّ خدایی بالا برده اند، و عدّه ای حتی در بندگی او شک دارند که: در مسجد کوفه شهیدش کردند. گفتند مگر علی علیه السلام اهل نماز است ؟! و آن که او را حقیقتاً شناخت خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به حضرت علی علیه السلام فرمود: «یَا عَلِیُ مَا عَرَفَ اللَّهَ حَقَ مَعْرِفَتِهِ غَیْرِی وَ غَیْرُکَ وَ مَا عَرَفَکَ حَق مَعْرِفَتِکَ غَیْرُ اللَّهِ وَ غَیْرِی؛ ای علی! خداوند متعال را نشناخت به حقیقت شناختش جز من و تو، و تو را نشناخت آن گونه که حق شناخت توست، جز خدا و من.»(2)
و در جای دیگر فرمود: «یا علی لایعرف اللّه تعالی الّا انا و انت و لایعرفنی الّا اللّه و انت و لا یعرفک الّا اللّه و انا ؛ ای علی! خدا را نشناخت جز من و تو، و مرا نشناخت جز خدا و تو و تو را نشناخت مگر خدا و من.»(3)
ص: 13
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست
که تر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم
پیامبری هم که حضرت علی علیه السلام را شناخته اعتراف دارد که فضائل او قابل شماره و احصا نیست.
ابن عباس می گوید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: « لَوْ أَنَ الْغِیَاضَ أَقْلَامٌ وَ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ وَ الْإِنْسَ کُتَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام ؛ اگر انبوه درختان (و باغ ها) قلم، و دریا مرکب، و تمام جنّیان حسابگر، و تمام انسان ها نویسنده باشند قادر به شمارش فضائل علی بن ابی طالب علیه السلام نخواهند بود.»(1)
و در جای دیگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
«به راستی خداوند برای برادرم حضرت علی علیه السلام فضائل بی شماری قرار داده است که اگر کسی یکی از آن فضایل را از روی اعتقاد و اعتراف بیان نماید، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می بخشد و اگر کسی یکی از فضائل آن حضرت را بنویسد، تا هنگامی که آن نوشته باقی است، ملائکه برای او استغفار می کنند و اگر کسی یکی از فضائل آن حضرت را بشنود، خداوند همه گناهانی را که از راه گوش انجام داده است می بخشد، و اگر کسی به نوشته ای درباره فضائل حضرت علی علیه السلام نگاه کند، خداوند تمام گناهانی که از راه چشم کرده است می پوشاند و از آن در می گذرد.»(2)
ص: 14
حضرت علی علیه السلام تمام اوصاف خوبان عالم را داراست و آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد. بلکه اوصاف تمامی پیامبران اولواالعزم را که عصاره هستی هستند به جز پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله در او جمع آمده است.
بیهقی یکی از دانشمندان نامی اهل سنّت چنین روایت نموده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود :
«مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَی آدَمَ فِی عِلْمِهِ وَ إِلَی نُوحٍ فِی تَقْوَاهُ وَ إِلَی إِبْرَاهِیمَ فِی حِلْمِهِ وَ إِلَی مُوسَی فِی هَیْبَتِهِ وَ إِلَی عِیسَی فِی عِبَادَتِهِ فَلْیَنْظُرْ إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام ؛ هر کسی می خواهد به علم و دانش آدم علیه السلام بنگرد و مقام تقوای نوح علیه السلام را (مشاهده نماید) و به بردباری ابراهیم علیه السلام (نظاره کند) و به عبادت موسی علیه السلام (پی ببرد) باید به حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام نظر بیندازد».(1)
هر کس جامع کمالات باشد محبوب دل ها نیز هست، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که خود محبوب عالمیان و خوبان و پاکان است، عاشق شیدای حضرت علی علیه السلام است، چرا که به تصریح آیه مباهله، حضرت علی علیه السلام جان پیامبر صلی الله علیه و آله است و جان هر کس شیرین و دوست داشتنی است.
به همین جهت بارها پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمود: «مَنْ أحَبَ عَلِیّاً فَقَدْ أحَبَّنِی ...؛ هر کس حضرت علی علیه السلام را دوست بدارد به من محبّت ورزیده است.» (2)
*فرمود: « مُحِبُّکَ مُحِبِّی، وَ مُبْغِضُکَ مُبْغِضِی؛ دوستدار تو دوست من است، و دشمن تو دشمن من.» (3)
ص: 15
*شخصی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرسید:
«یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّکَ تُحِبُ عَلِیّاً قَالَ أَ وَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ عَلِیّاً مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ؛ ای رسول خدا! حضرت علی علیه السلام را دوست می داری؟
فرمود: مگر نمی دانی که حضرت علی علیه السلام از من و من از اویم.» (1)
آیا کسی جان شیرین و پاره تنش را دوست نمی دارد؟
*رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِی بِحُبِّ أَرْبَعَةٍ مِنْ أَصْحَابِی وَ أَخْبَرَنِی أَنَّهُ یُحِبُّهُمْ قُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَنْ هُمْ ؟ فَکُلُّنَا نُحِبُّ أَنْ نَکُونَ مِنْهُمْ فَقَالَ : أَلَا إِنَ عَلِیّاً مِنْهُمْ ثُمَ سَکَتَ ثُمَّ قَالَ: أَلَا إِنَ عَلِیّاً مِنْهُمْ ثُمَ سَکَتَ؛ به راستی خدای عزیز و جلیل مرا امر کرده است به دوستی چهار نفر از اصحاب، و خبر داد مرا که خداوند (نیز) آنها را دوست می دارد.
گفتم: ای رسول خدا! آنها کیستند؟ پس هر یکی از ماها دوست داریم جزو آنان باشیم. پس فرمود: آگاه باشید حضرت علی علیه السلام از آنهاست، سپس سکوت کرد، دوباره فرمود: به راستی حضرت علی علیه السلام از آنهاست و سکوت کرد.» (2)
عایشه می گوید: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به حالت احتضار درآمد فرمود: ادعوا الیّ حبیبی؛ محبوب مرا بخوانید، من به سراغ ابی بکر رفتم و او را احضار نمودم. وقتی ابابکر بر پیغمبر صلی الله علیه و آله داخل شد حضرت نظری به سوی او افکند سپس از او روی گردانید و (برای مرتبه دوم) فرمود: «ادعوا الیّ حبیبی؛ محبوب مرا بخوانید. آنگاه حفصه عمر را احضار کرد، پیغمبر صلی الله علیه و آله همان گونه که از ابی بکر روی گردانید از عمر نیز روی گرداند.
عایشه گوید: گفتم: وای بر شما! پیغمبر صلی الله علیه و آله حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام را می خواند، سوگند به پروردگار! جز حضرت علی علیه السلام را نمی خواهد. پس رفتند سراغ حضرت علی علیه السلام ،
ص: 16
وقتی که پیغمبر صلی الله علیه و آله حضرت علی علیه السلام را دید، او را محکم به سینه چسبانید آنگاه در گوش آن حضرت هزار حدیث بیان فرمود که هر حدیثی راهگشای هزار حدیث بود.»(1)
از ابن عباس نقل شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: « عَلِیٌّ مِنِّی مِثْلُ رَأْسِی مِنْ بَدَنِی ؛ حضرت علی علیه السلام نسبت به من مانند سر نسبت به بدن است.»(2)
صد البته که محبّت های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام صرف محبّت عاطفی نیست ، بلکه بر اساس لیاقت ها و کمالاتی است که مولا علی علیه السلام دارا می باشد که به نمونه هایی از کمالات و فضائل آن حضرت، از زبان خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اشاره می شود.
علم و دانش حضرت علی علیه السلام اکتسابی نیست تا استاد برتر از خود و شاگردان و هم دوره هایی همسان خود داشته باشد، بلکه علم او «لَدُنّی» است و ریشه در علم الهی و آسمانی دارد، به این جهت علم او بر همۀ انسان های معمولی و غیر مرتبط با وحی آسمانی برتری و امتیاز دارد، و به همین جهت است که حتی در منابع عامه از او به عنوان «اَعلَمُ النّاس» یاد شده است که به نمونه هایی اشاره می شود:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «أَعْلَمُ أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی عَلِیُ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام ؛ داناترین امّت من بعد از من حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام است.» (3)
عبداللّه بن مسعود می گوید، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «قُسِمَتِ الْحِکْمَةُ عَلَی عَشَرَةِ أَجْزَاءٍ فَأُعْطِیَ عَلِیٌّ تِسْعَةً وَ النَّاسُ جُزْءاً وَاحِداً ؛ حکمت (و دانش) به ده جزء تقسیم شده است و به حضرت علی علیه السلام نُه قسمت آن و به (مابقی مردم) یک دهم داده شده است.» (4)
ص: 17
تمامی علوم بشری و پیشرفت های آن جزء همان یک دهم است، و علم حضرت علی علیه السلام نُه برابر دانش تمامی بشریت است. و راز آن هم این است که ریشه در مهبط وحی الهی یعنی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله دارد، که خود فرمود: « أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ مَدِینَةَ الْعِلْمِ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا ؛ من شهر علم (الهی و وحیانی) هستم و حضرت علی علیه السلام دَرِ آن است پس هر کس می خواهد وارد شهر علم شود، باید از درب (شهر) وارد شود.» (1)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از تزویج حضرت فاطمه علیها السلام به حضرت علی علیه السلام به دختر خود فرمود : « زَوَّجْتُکِ خَیْرَ أَهْلِی ، اعلمهم علماً و افضلهم حلماً و اوّلهم سِلْماً ؛ تو را به تزویج بهترین بستگانم درآوردم ، که از نظر دانش داناترین ، و از نظر حلم برترین ، و از نظر اسلام اوّلین می باشد.» (2)
عبادت و بندگی مولا امیر مؤمنان علی علیه السلام شهره جهان است، و مرکز ثقل مقامات و منزلت های علی علیه السلام در کنار علم خدادادی همان عبادت ها و نمازها و ناله ها و نیازهای شبانه اوست، این مسئله تا آنجا اهمیت دارد که خداوند به ملائکه مباهات و فخرفروشی به وسیله عبادت های حضرت امیرمؤمنان علیه السلام می کند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: صبحگاهی جبرئیل با شادی و حالت بشارت بر من وارد شد. گفتم : حبیب من چه شده تو را خوشحال و بشارت رسان می بینم؟
گفت: ای محمد! صلی الله علیه و آلهچگونه خوشحال نباشم و حال آن که چشمم به خاطر اکرامی که خداوند نسبت به برادرت و جانشینت و امام امتت حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام روا داشته، روشن شده است، پس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: چگونه خداوند برادرم و امام امتم را گرامی داشته است؟
گفت: خداوند با عبادت دیشب حضرت علی علیه السلام بر ملائکه و حاملان عرش مباهات نموده است. و فرموده است: ملائکه من نگاه کنید به حجّتم بر برندگانم در زمین
ص: 18
بعد از پیغمبرم، به راستی صورت و گونه اش بر خاک نهاده است به خاطر تواضع در مقابل عظمت من، شما را شاهد می گیرم که او (علی) پیشوای مخلوقم، و سرپرست آفریده های من می باشد.»(1)
در منابع شیعه آن قدر از عبادت حضرت امیرمؤمنان علیه السلام سخن به میان آمده که نیاز به یک کتاب دارد، خالی از لطف نیست که به ترجمه یک روایت اشاره کنیم:
ضرار بن ضمره در حضور معاویه درباره حضرت علی علیه السلام چنین گفت: «پس خدا را شاهد می گیرم که او را در بعض جایگاهش دیدم. در وقتی که شب پرده های تاریکی اش را انداخته بود و ستارگان ظاهر شده بودند، در حالی که در محرابش ایستاده بود و محاسن خود را بر دست گرفته و مانند انسان مار گزیده به خود می پیچید و چون انسان غمدیده گریه می کرد... (گویا هنوز آواز او را در گوش جان دارم که می فرمود:) آه آه از کمی توشه، طولانی بودن سفر، وحشت راه و بزرگ بودن جایگاه ورود.»
پس آنگاه اشک معاویه جاری شد و با آستینش آن را پاک کرد و دیگران هم اشک ریختند سپس معاویه گفت، آری ابوالحسن چنین بود...»(2)
آن علم بی پایان و آن عبادت بی مثال زمینه لیاقت امامت و پیشوایی او را فراهم نموده است. روایاتی که بر امامت بلافصل آن مولا در منابع اهل سنّت وجود دارد بیش از آن است که منعکس گردد و از طرفی حدیث معروف ثقلین، حدیث منزلت، حدیث یوم الدّار، حدیث غدیر و امثال آن که معروفند و متواترند بارها مطرح شده و
ص: 19
در منابع فراوانی آمده است. آنچه در این جا بدان اشاره می کنیم برخی روایاتی است که دلالت صریح تری دارند و کمتر در گفته ها به آن ها اشاره شده است:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمود: انگشتر به دست راست کن تا از مقرّبین باشی، عرض کرد: یا رسول اللّه! چه انگشتری بر دست کنم؟
فرمود: عقیق سرخ پس به راستی آن کوه و سنگی است که به وحدانیّت خدا اقرار کرده است: «وَلِی بِالنُّبُوَّةِ وَ لَکَ یَا عَلِیُّ بِالْوَصِیَّةِ وَ لِوُلْدِکَ بِالْإِمَامَةِ...؛ و به نبوت من و جانشینی (بلافصل) تو و امامت (یازده نفر) فرزندانت اقرار نموده است.» (1)
از ابن بریده نقل شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «لِکُلِ نَبِیٍ وَصِیٌ وَ وَارِثٌ وَ إِنَ عَلِیّاً علیه السلام وَصِیِّی وَ وَارِثِی ؛ برای هر پیغمبری، جانشین و وارثی است، و به راستی حضرت علی علیه السلام جانشین و وارث من است.» (2)
در روایت مربوط به عبادت آن حضرت آمده که خداوند به ملائکه اش فرمود:
«أُشْهِدُکُمْ أَنَّهُ إِمَامُ خَلْقِی وَ مَوْلَی بَرِیَّتِی؛ شما را شاهد می گیرم که او (علی) امام مخلوقاتم و سرپرست آفریده های من است.» (3)
از ابن عباس نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمود: «انت ولیّ کلّ مؤمنٍ بعدی؛ یا علی! تو بعد از من رهبر و سرپرست تمام مؤمنین هستی.»(4)
در این حدیث با توجّه به کلمه «بعدی» معنای «ولیّ» صراحت در رهبری و امامت دارد.
راستی باید گفت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در معرّفی حضرت علی علیه السلام و بیان منزلت ها و مقامات امیرمؤمنان علیه السلام هرگز کوتاهی نکرد و با شیوه های مختلف محوریت و رهبریت
ص: 20
او را به جامعه معرّفی نمود، گاه دست او را بالا برد و فرمود: «این علی مولا و رهبر مردم است» و گاه می فرمود: «عَلِیٌ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِیٍّ لَنْ یَفْتَرِقَا ... ؛ حضرت علی علیه السلام با قرآن است و قرآن با حضرت علی علیه السلام است و هرگز آن دو از هم جدا نمی شوند.» (1)
و گاه او را محور حق معرّفی نمود، در حدیث متواتر این جمله آمده است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ وَ لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَ الْحَوْضَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ حضرت علی علیه السلام با حق است و حق با حضرت علی علیه السلام است و هرگز آن دو از هم جدا نمی شوند تا در روز قیامت در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.» (2)
در روایت دیگر فرمود: «سَتَکُونُ مِنْ بَعْدِی فِتْنَةٌ فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ فَالْزَمُوا عَلِیَ بْنَ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّهُ الْفَارُوقُ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ ؛ به زودی بعد از من فتنه(ها) پیدا می شود، پس همراه حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام باشید، زیرا او (معیار) جدا کننده بین حق و باطل است.» (3)
آیات فراوانی را علمای اهل سنّت و مفسرین آنها در شأن حضرت علی علیه السلام تفسیر کرده اند و در تأیید آن روایاتی را از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله آورده اند به طوری که برخی از آنها مانند ابن حجر، خطیب بغدادی، سیوطی، گنجی شافعی، ابن عساکر، شیخ سلیمان قندوزی و... از ابن عباس نقل کرده اند که گفت: «نزلت فی علیّ ثلاث مأئة آیه؛ سیصد آیه در شأن حضرت علی علیه السلام نازل شده است.» (4)
ص: 21
ابن عباس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل نموده که آن حضرت فرمود: «ما انزل اللَّه آیة؛ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا و علیّ رأسها و امیرها؛ و آیه ای که در آن « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» آمده، نازل نکرده است خداوند مگر آن که حضرت علی علیه السلام در رأس آن قرار دارد.»(1)
یعنی تمامی این آیات در ابتدا و قبل از همه در شأن حضرت علی علیه السلام و مربوط به آن حضرت است.
وقتی حضرت علی علیه السلام امام و پیشوای مردم و محبوب پیغمبر صلی الله علیه و آله است ، و دارای علم لدنّی و الهی، و در اوج طاعت و بندگی قرار دارد، و معیار حق و باطل و ثقل جدا نشدنی از قرآن به حساب می آید بر مردم است که از او و هر کس را که او تعیین نموده است اطاعت کنند، و این اطاعت لازم و ضروری است.
پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله درباره اطاعت و پیروی از امیرمؤمنان علیه السلام تعبیرات فوق العاده ارزشمندی دارد که به نمونه هایی اشاره می شود:
سلمان از حضرت فاطمه زهرا علیها السلام نقل می کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
بر شما باد به (همراهی) حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام، به راستی او مولا و سرپرست شماست پس او را دوست بدارید و بزرگ شماست پس از او پیروی کنید و عالم شماست پس از او اکرام کنید و پیشوای شما به سوی بهشت است پس او را عزیز دارید، هرگاه شما را (به کاری) دعوت کند اجابت کنید، و اگر دستور داد اطاعت کنید، به خاطر دوستی من او را دوست بدارید و به خاطر بزرگی من او را بزرگ شمارید.
(بدانید) من هر چه درباره حضرت علی علیه السلام به شما گفتم خدای بزرگ به آن امر کرده است.»(2)
ص: 22
حدیث آن قدر گویا و روشن است که نیازی به هیچ توضیحی ندارد، و بالصراحه می گوید آنچه درباره حضرت علی علیه السلام سفارش شده، تماماً اوامری است که از سوی خداوند متعال صادر شده است. راستی اگر جامعه اسلامی فقط به همین حدیث عمل می کردند، این همه دچار انحراف و اختلاف و انشعاب نمی شدند.
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به عمّار فرمود: « ای عمّار! اگر دیدی حضرت علی علیه السلام به راهی می رود، و مردم به راهی غیر از او، تو با حضرت علی علیه السلام حرکت کن، و مردم را رها کن ، زیرا حضرت علی علیه السلام (فقط بر حق هدایت می کند و) بر بدی و پستی راهنمایی نمی کند و از هدایت خارج نمی سازد.» (1)
و با تأسف باید گفت: اکثریت مردم به هر راهی رفتند و سرشان به سنگ خورد، جز راه حضرت علی علیه السلام را. و فقط گروه قلیلی در طول تاریخ با حضرت علی علیه السلام و راه او و اهداف و آرمان هایش ماندند.
یقیناً اطاعت و پیروی بدون محبت و عشق یا ممکن نیست و یا بسیار سخت و طاقت فرساست.
آنچه اطاعت و پیروی صددرصد از یک امام و پیشوا را شیرین و سهل و راحت می سازد محبّت به آن رهبر است.
*پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «سرلوحه و تیتر نامه کردار هر مؤمنی دوستی حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام است. هر کس دوست می دارد زندگیش همانند من باشد و مُردنش همانند من و جایگاهش در بهشتی باشد که پروردگارم درختان آن را کاشته باید «دوستدار حضرت علی علیه السلام» باشد و دوستان حضرت علی علیه السلام را نیز دوست بدارد، و به پیشوایان پس از من (از فرزندان حضرت علی علیه السلام) اقتدا نماید؛
ص: 23
زیرا آنان عترت و ذریه و فرزندان من هستند و از گِل من به وجود آمده اند، و از طرف خدا رزق و علم داده شده اند، وای بر تکذیب کنندگان فضل آنها از امّت من، آنانی که صِله من با آنها را قطع می کنند، و خداوند شفاعتم را به آنها نرساند.»(1)
*جابر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «جبرئیل از طرف خدای عزیز و جلیل ورقه سبزی از یاس را آورد که بر روی آن (با رنگ) سفید نوشته بود:
« إِنِّی افْتَرَضْتُ مَحَبَّةَ عَلِیٍ عَلَی خَلْقِی، فَبَلِّغْهُمْ ذَلِکَ عَنِّی ؛ به راستی من، محبت حضرت علی علیه السلام را بر همه مردم واجب کردم و این را از طرف من (به همه) برسان.»(2)
*ابوبرزه می گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حالی که ما نشسته بودیم فرمود: روز قیامت از چهار چیز پرسش می شود قبل از آن که کسی قدم از قدم بر دارد:
1- از عُمر که کجا فانی نموده،
2- از بدنش که کجا کهنه کرده،
3- و از مالش که از کجا آمده و کجا مصرف شده است،
4- و از دوستی ما اهل بیت علیهم السلام پرسش می شود.
پس عُمر به حضرت عرض کرد: نشانه محبّت به شما بعد از شما چیست؟
راوی می گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله دست خود را بر سر حضرت علی علیه السلام - در حالی که در کنارش نشسته بود - قرار داد و فرمود: به راستی محبّت به من بعد از (مرگ) من محبّت به این شخص است.»(3)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «یا علی! هرگاه بنده ای خدای عزیز و جلیل را بندگی کند همانند آن مقداری که نوح در میان قومش ماند و برایش به اندازه کوه احد طلا باشد و آن را در راه خدا ببخشد، پس آن را در راه خدا انفاق کند و عمرش به قدری طولانی شود تا هزار مرتبه با پای پیاده به حج مشرّف شود سپس در میان
ص: 24
(کوه) صفا و مروه مظلومانه شهید گردد، ولی محبّت و ولایت تو را نداشته باشد، ای علی! بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد و داخل بهشت نخواهد شد.»(1)
و راستی با این نمونه ها و صدها امثال آن درباره محبّت حضرت علی علیه السلام باز کسی می تواند دشمن حضرت علی علیه السلام باشد، جز کسانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آنها را این گونه معرّفی نمود: «فانّه لایبغضک من العرب الّادعی ولامن الانصار الّا یهودی و لا من سایر النّاس الّا شقی؛ (ای علی!) به راستی تو را دشمن نمی دارد از عرب مگر کسی که زنازاده باشد و نه از انصار مگر کسی که یهودی باشد، و نه از سایر مردم مگر کسی که شقی باشد.»(2)
ابوهریره از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده است که فرمود: هنگامی که (در شب معراج) مرا به آسمان ها بردند دیدم که بر پایه عرش نوشته شده بود : هیچ معبودی جز خدای یکتا نیست ، محمد صلی الله علیه و آله رسول خداست. او را به وسیله حضرت علی علیه السلام تایید کردم و به وسیله علی علیه السلام یاری دادم.(3)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: هزار سال پیش از آن که خداوند آدم را بیافریند من و حضرت علی علیه السلام نوری نزد خدای عزوجل بودیم و آن نور، خدا را تسبیح و تقدیس می کرد. هنگامی که خدا آدم را آفرید آن نور را در صلب وی قرار داد. ما همواره در یک جا بودیم تا آن که در صُلب عبدالمطلب جدا شدیم. در من «پیامبری» و در حضرت علی علیه السلام «خلافت» قرار گرفت.(4)
ص: 25
سوگند به آن کس که جانم در دست اوست! اگر بیم آن نبود که گروهی از امت من درباره تو همان چیزی را که ترسایان درباره عیسی بن مریم گفتند ، بگویند، امروز درباره تو سخنی می گفتم که بر هیچ مسلمانی نمی گذشتی ، جز آنکه خاک پایت را به عنوان تبرک بر می داشت(1).
جایگاه حضرت علی علیه السلام نسبت به من، مثل جایگاه من نسبت به پروردگارم است.(2)
حضرت علی علیه السلام بهترین فرد بشر است هر که تردید به خود راه دهد کافر است.(3)
کسی که در حق حضرت علی علیه السلام شک کند کافر است.(4)
ابوذر غفاری از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت می کند که فرمود:
مَثَل حضرت علی علیه السلام بین شما همچون مثل کعبۀ پوشیده است. نگاه کردن بر آن عبادت و رفتن به سوی او واجب است.(5)
همانا خدا از نور صورت حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام فرشتگانی آفریده که (خداوند را) تسبیح گویند و تقدیس نمایند و ثواب آن را برای دوستان حضرت علی علیه السلام و دوستان فرزندانش علیهم السلام ثبت و ضبط کنند.(6)
ص: 26
من و حضرت علی علیه السلام نوری بودیم در برابر خدای متعال ، چهارده هزار سال پیش از این که آدم آفریده شود. چون خدای تعالی حضرت آدم علیه السلام را آفرید آن نور را دو نیمه کرد؛ نیمی از آن منم و نیمه دیگر حضرت علی علیه السلام است.(1)
هزار سال پیش از این که خدا آسمان ها و زمین را بیافریند بر در بهشت نوشته شده است: «خدایی جز خدای یکتا نیست، محمد صلی الله علیه و آله پیامبر خدا است و علی علیه السلام برادر پیامبر خدا است.»(2)
هر کس بمیرد در حالی که در دلش کینه حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام وجود داشته باشد یهودی و یا نصرانی از دنیا می رود.(3)
ای علی! تو مثل سوره «قل هو الله احد» هستی. هر کس تو را در دل دوست بدارد گویی یک سوم قرآن را خوانده است و هر کس تو را در دل دوست بدارد و با زبانش تو را یاری کند گویی دو سوم قرآن را خوانده است و هر کس تو را در دل دوست بدارد و با زبانش تو را یاری کند و با دستش به یاریت بیاید همه قرآن را تلاوت کرده است.(4)
سه فضیلت به من داده شد که حضرت علی علیه السلام نیز در آنها شریک است، و سه امتیاز به حضرت علی علیه السلام داده شد که به من داده نشده است.
ص: 27
لوای حمد برای من است و حضرت علی علیه السلام حامل آن، کوثر مال من است و حضرت علی علیه السلام ساقی آن؛ و بهشت و آتش به دست من است و حضرت علی علیه السلام تقسیم کننده آن. اما آن سه ویژگی که تنها به حضرت علی علیه السلام داده شده و من سهمی از آن ندارم این است که به او پدر زنی داده شده که نظیرش به من داده نشده است حضرت فاطمه علیها السلام همسر اوست و مانند آن به من داده نشده است و به او دو پسر داده شده که مانندشان به من داده نشده است.(1)
دروغ گفته است هر کس گمان می کند مرا دوست دارد در حالی که با حضرت علی علیه السلام دشمن است.(2)
حضرت علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله اجازه گرفت و به سوی میدان رفت. در این حال پیامبر صلی الله علیه و آله در فضیلت جهاد حضرت علی علیه السلام فرمودند: اینک تمام ایمان با تمام کفر روبرو شده است.(3)
ضربت حضرت علی علیه السلام در روز خندق برتر از تمام عبادت های جن و انس تا روز قیامت است.(4)
یاعلی! تو و شیعیانت در بهشت هستید نخستین کسی که زمین برایش شکافته می شود حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سپس شما هستید اولین کسی که مورد تکریم قرار می گیرد حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سپس شما هستید، نخستین کسی که خلعت داده می شود حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سپس شما هستید.(5)
ص: 28
قرآن کریم
الأمالی، ابن بابویه، محمد بن علی، ناشر: کتابچی، تهران، چاپ ششم، 1376 ش
الأمالی، طوسی، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ، قم، چاپ اول ، 1414 ق.
بحار الأنوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق.
بشاره المصطفی لشیعه المرتضی، طبری آملی، عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم، ناشر: المکتبة الحیدریة، نجف، چاپ دوم ،1383 ق.
بلاغات النساء، ابن طیفور، احمد بن أبی طاهر، ناشر: الشریف الرضی، قم، چاپ اول، بی تا.
التحصین لأسرار ما زاد من کتاب الیقین، ابن طاووس، علی بن موسی، محقق / مصحح: انصاری زنجانی خوئینی، اسماعیل، ناشر: مؤسسة دار الکتاب، قم، چاپ اول، 1413 ق.
تحف العقول، ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ناشر: جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1404 / 1363 ق.
تفسیر نور الثقلین، العروسی الحویزی، عبد علی بن جمعة، محقق / مصحح: رسولی محلاتی، سید هاشم، ناشر: اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1415ق.
الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة (کلیات حدیث قدسی)، شیخ حر عاملی، محمد بن حسن ، مترجم: کاظمی خلخالی، زین العابدین، انتشارات دهقان، تهران، چاپ سوم ، 1380 ش.
الحیاة ، حکیمی، محمدرضا و حکیمی، محمد و حکیمی، علی، مترجم: آرام، احمد، ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، چاپ اول، 1380 ش.
ص: 29
روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، مجلسی، محمدتقی بن مقصودعلی، محقق / مصحح: موسوی کرمانی، حسین و اشتهاردی علی پناه، ناشر: مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانبور، قم، چاپ دوم، 1406 ق.
شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ناشر: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، 1404 ق.
شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، حسکانی، عبید الله بن عبد الله، محقق / مصحح: محمودی، محمدباقر، ناشر: التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1411 ق.
طرف من الأنباء و المناقب، ابن طاووس، علی بن موسی، محقق / مصحح: عطار، قیس، ناشر: تاسوعا، مشهد، چاپ اول، 1420 ق.
العدد القویّة لدفع المخاوف الیومیة، حلی، رضی الدین علی بن یوسف بن المطهر( برادر علامه حلی) ، محقق / مصحح: رجائی، مهدی و مرعشی، محمود، ناشر: کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، قم، چاپ اول، 1408 ق.
عوالم العلوم و المعارف والأحوال- الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام ، بحرانی اصفهانی، عبد الله بن نور الله، محقق / مصحح: موحد ابطحی اصفهانی، محمد باقر، ناشر: مؤسسة الإمام المهدی 4 ، قم، چاپ دوم، 1382 ش.
غرر الحکم و درر الکلم، تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، محقق/ مصحح: رجایی، سید مهدی، ناشر: دار الکتاب الإسلامی، قم، چاپ دوم، 1410 ق.
الفردوس بما ثور الخطاب، ابوشجاع الدیلمی الهمذانی، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، بیروت، الطبعه الاولی، 1406ق.
کشف الغمة فی معرفة الأئمة، اربلی، علی بن عیسی، محقق / مصحح: رسولی محلاتی، سید هاشم، ناشر: بنی هاشمی، تبریز ، چاپ اول، 1381 ق.
ص: 30
کتاب سلیم بن قیس، هلالی، سلیم بن قیس، محقق / مصحح: انصاری زنجانی خوئینی، محمد، ناشر: الهادی، قم، چاپ اول، 1405 ق.
کنزالفوائد، کراجکی، محمد بن علی، محقق / مصحح: نعمة، عبد الله ،ناشر: دارالذخائر، قم، چاپ اول،1410 ق.
مائة منقبة من مناقب أمیر المؤمنین و الأئمة، ابن شاذان، محمد بن احمد، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدی علیه السلام، ناشر: مدرسة الإمام المهدی عج ، قم، چاپ اول، 1407 ق.
من لا یحضر الفقیه، ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ دوم، 1413 ق.
مناقب آل أبی طالب: ، ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، ناشر: علامه ، قم، چاپ اول، 1379 ق.
منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة ، هاشمی خویی، میرزا حبیب الله، مترجم: حسن زاده آملی، حسن و کمره ای، محمد باقر، محقق / مصحح: میانجی، ابراهیم ، ناشر: مکتبه الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1400 ق.
ص: 31
به قلم: حجت الاسلام و المسلمین سید مجید نبوی
چهاردهمین قرن شهادت مولا امیرالمؤمنین علیه السلام بهانه ای شد تا در کنار فعالیت های عظیم علاقمندان حضرتش در سراسر عالم، این نوشته نیز به رشته تحریر بیاید؛ برای همین منظور کتاب های : «علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام » نوشته دکتر سید جعفر شهیدی و «علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام» نوشته استاد محمد محمدیان را تورقی کردیم و به خاطر ایجاز و اختصار از میان صدها سخن مولا، بسنده به بعضی از فرمایشات ایشان در منابع اهل سنت نمودیم .
روز دوشنبه نبوت بر رسول خدا صلی الله علیه و آله ابلاغ و آن حضرت به رسالت مبعوث شدند و من صبح روز سه شنبه اسلام آوردم و ایمان خویش را به رسول خدا صلی الله علیه و آله اعلام کردم. از آن روز به بعد، رسول خدا صلی الله علیه و آله به نماز می ایستادند و من در سمت راست ایشان می ایستادم و با آن حضرت نماز می خواندم.
در آن روزها هیچ مردی با آن حضرت همراه نبود، جز من.»(1)
یک بار رسول خدا صلی الله علیه و آله دستشان را بر سینه ام نهادند و دعا کردند که خداوند دلم را پر از علم و فهم و حکمت و نور کند به آن گرامی عرض کردم: ای رسول خدا! پدر و مادرم فدای تو باد از آن روز که در حق من دعا کردید چیزی را فراموش نکرده ام و حتی مطالبی را هم که نوشته ام از یاد نبرده ام آیا فکر می کنید از این به بعد دچار فراموشی شوم؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: نه من نگرانی ندارم که گرفتار فراموشی شوی.(2)
روزی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتم، آن حضرت در یکی از اتاق های منزل خویش بودند، اجازه خواستم که وارد شوم، اجازه دادند و فرمودند: ای علی! آیا نمی دانی که خانۀ من، خانه توست؟ چرا برای ورود اجازه می خواهی؟!
عرض کردم: یا رسول الله! دوست دارم با اجازه وارد شوم.
ص: 32
پیامبر صلی الله علیه و آله مرا تأیید کردند و فرمودند: ای علی! این رفتار تو سبب جلب محبت خدا و ادبی از آداب الهی است. سپس فرمودند: ای علی! تو برادر من هستی و خدایی که خالق و روزی بخش من است، نمی خواهد که رازی را از تو پنهان نگه دارم! ای علی! تو جانشین من هستی و بعد از من مظلوم واقع خواهی شد و صدمات فراوان خواهی دید. آن کسی که همراه تو ثابت قدم بماند، همانند کسی است که با من همراهی کرده است و کسانی که از تو فاصله بگیرند و جدا شوند، در حقیقت از من جدا شده اند. ای علی، دروغ می گوید کسی که گمان می کند مرا دوست دارد و در عین حال باتو دشمنی می کند؛ زیرا خداوند من و تو را از یک نور آفریده است.(1)
در یکی از روزها که فرشته وحی بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد، این پیام را برای آن حضرت آورد: ای محمد! این فرمان خداست که حضرت علی علیه السلام را دوست بداری و به دوستان او نیز محبت بورزی؛ زیرا خداوند متعال حضرت علی علیه السلام را دوست دارد و دوستان او را نیز دوست می دارد.(2)
اینکه من نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله موقعیت خاصی داشتم و آن حضرت مرا دوست داشت و یار نزدیک و معتمد خود می شمرد، هرگز به این دلیل نبود که خویشاوند او بودم؛ بلکه
ص: 33
دلیل آن همه لطف و محبت، فقط و فقط جهاد و تلاش من در راه خدا از یک سو و خیرخواهی و دلسوزی من از سوی دیگر بود.(1)
هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به میان اصحاب خویش پیمان برادری برقرار کردند، به آن حضرت عرض کردم: ای رسول خدا! در میان همه اصحاب خویش برادری ایجاد کردی؛ ولی مرا تنها گذاشتی و کسی را برای برادری با من انتخاب نکردید.
رسول خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ فرمودند: تو را برای برادری با خودم انتخاب کرده ام. تو در دنیا و آخرت برادر من هستی و جایگاه تو نزد من، همانند جایگاه هارون نزد موسی علیه السلام است.
از جای خویش برخاستم و همین طور که از شدت شادی، اشک شوق از چشمانم جاری بود، این اشعار را سرودم :
جانم فدای تو ای مصطفی!
که خداوند ما را توسط تو هدایت کرد و از ظلمت جهل رهانید.
تمام هستی من فدای تو باد!
که جان من ناقابل است برای اینکه فدای تو که اصل و فرع من بودی ، شود!
جانم فدای کسی که جدش، جد من و عمویش، پدر من و دخترش، همسر من و خاندان او، فرزندان من است.
جانم فدای کسی که مرا در کودکی در دامان خود گرفت و با خوبی ها و نعمت ها و لطف هایش پرورشم داد.
جانم فدای کسی که هنگام برقراری پیمان برادری میان یارانش، مرا به برادری خویش انتخاب کرد و فضیلت مرا آشکار ساخت.
ای رسول خدا که خاتم رسولانی، وجود تو سراسر خیر است و من تا زنده ام، برای احسانی که در حق من کرده ای ، شاکر و سپاسگزارم.(2)
ص: 34
مراسم عقد در مسجد و با حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله و اصحاب برگزار شد. در مراسم ، خطبه عقد را این چنین خواندم:
حمد و سپاس مخصوص خدایی است که کلید دستیابی به علمش را به گویندگان الهام کرد، دل های اهل تقوا را با نور عظمتش روشن ساخت، با بیان احکامش، راه های درست را از نادرست روشن کرد، به دست پسر عمویم، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله ، راه حق را به روی جهانیان گشود، دعوت او را بر همه ادعاهای ملحدان برتری بخشید، سخن او را بر همه سخن های مطرح شدۀ گمراهان غلبه داد و آن بزرگوار را خاتم پیامبران و سید رسولان معرفی فرمود. رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز پیام الهی را ابلاغ کرد و برای برپا کردن امر پروردگار از هیچ کوششی دریغ نکرد و آیات خداوند را به مردم رسانید؟
حمد و سپاس از آن خدایی است که بندگان را با قدرت خویش آفرید، آنها را در پرتو دین خویش عزت بخشید، با وجود پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله ، به آنان کرامت داد و رحمتش را به آنان ارزانی داشت.
حمد و سپاس از آن خدایی است که صاحب نعمت های فراوان و الطاف بیکران است.
شهادت می دهم که خدایی جز الله نیست. امید است این شهادت مقبول درگاه خدا قرار گیرد و موجب رضای پروردگار باشد . از خدا می خواهم صلوات خویش را که موجب نزول برکات بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سرور و شادی ایشان است ، بر آن حضرت فرو فرستد.
ازدواج از اموری است که خداوند اجازه آن را صادر کرده و حتی به آن امر فرموده است. این مجلس که اکنون برپاست، برای ازدواج و اطاعت از امر او و جلب رضای او تشکیل شده و اینک رسول خدا، محمدبن عبدالله صلی الله علیه و آله ، به ازدواج دخترش، فاطمه علیها السلام با من رضایت داده است. من مهریه وی را چهارصد درهم و دینار قرار داده ام و به این کار راضی و خشنودم . شما نیز از رسول خدا صلی الله علیه و آله سؤال کنید و به این امر گواهی دهید.
ص: 35
مسلمانان حاضر در مجلس از آن حضرت سؤال کردند: ای رسول خدا! آیا دخترت حضرت فاطمه علیها السلام را به ازدواج حضرت علی علیه السلام درآوردی؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله سخنان مرا تأیید کردند و مسلمانان هم به رسول خدا صلی الله علیه و آله تبریک گفتند و از خداوند خواستند که این ازدواج را مبارک کند.(1)
هنگامی که در میدان جنگ بدر حاضر شدیم، در میان ما غیر از مقداد، کس دیگری سوار بر اسب نبود! در شب بدر چشم همه به خواب رفت، جز رسول خدا صلی الله علیه و آله که آن شب لحظه ای نخوابیدند. آن حضرت تا صبح، در پای درختی ایستاده بودند و نماز می خواندند و به دعا مشغول بودند.(2)
رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمودند: ای علی! آیا صدای فرشتگان را می شنوی که زبان به مدح و ثنای تو گشوده اند؟ و فرشته ای که نام او «رضوان» است، ندا سرداده است: «لا سیف الا ذوالفقار، لا فتی الا علی!» (شمشیری همچون ذوالفقار و جوانمردی همانند علی نیست!)
با شنیدن این بشارت، اشک شوق از چشمانم جاری شد و خداوند را بر این نعمت و لطفی که به من ارزانی کرده بود، شکر گزاردم. (3)
ص: 36
همه در انتظار بودند که ببینند در روز سوم، پرچم جنگ به دست چه کسی سپرده خواهد شد و آن مردی که خدا و رسولش را دوست می دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند، کیست.
آن روز من به چشم درد سختی گرفتار بودم و از درد به خود می پیچیدم . رسول خدا صلی الله علیه و آله کسی را در پی من فرستاد. من با همان حال نزد ایشان رفتم. وقتی آن حضرت مشاهده کردند که به شدت از درد چشم رنج می برم، دست خویش بر چشمان من نهادند و فرمودند: «خداوندا! حضرت علی علیه السلام را از گزند سرما و گرما محافظت فرما!»
با این دعای رسول خدا صلی الله علیه و آله درد چشم من برطرف شد و از آن روز به بعد، من از سرما و گرما هرگز اذیت نشدم.(1)
به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدم. آن حضرت با گرمی از من استقبال کردند و فرمودند:
ای علی ! می ترسم که امتم همانند مسیحیان که درباره عیسی سخنان کفرآمیز و اغراق گونه گفتند درباره تو چنان سخنانی بر زبان آورند ، وگرنه امروز مطالبی را درباره فضیلت تو می گفتم که پس از آن برهر جمعی گذر کنی ، خاک پای تو و قطرات آب وضوی تو را برای شفا و تبرک برگیرند! اما به همین مقدار بسنده می کنم که تو از من هستی و من از تو هستم، تو وارث من هستی و من وارث تو هستم ، تو برای من همانند هارون برای موسی هستی، جز اینکه پس از من پیامبری نخواهد بود. تعهدات مرا تو برعهده می گیری. جنگ و مبارزه تو مطابق و
ص: 37
هماهنگ با سنّت و روش من خواهد بود. در آخرت نزدیک ترین فرد به من هستی و در آن روز اولین کسی خواهی بود که در کنار حوض کوثر با من ملاقات می کنی. تو در سیراب کردن مؤمنان از حوض کوثر، جانشین و خلیفه من خواهی بود. منافقان را از اطراف آن حوض دور خواهی کرد و تو اولین فرد از امت من هستی که همراه من وارد بهشت خواهی شد.
در آن روز ، شیعیان تو بر منبرهایی از نور خواهند ایستاد و از حوض کوثر خواهند نوشید و سیراب خواهند شد و با چهره های غرق در نور به دور من حلقه خواهند زد . من نیز در آن روز، شیعیان تو را شفاعت خواهم کرد. آنها همسایگان من در بهشت خواهند بود. اما دشمنان تو، در آن روز از شدت تشنگی بی تاب و روسیاه و گرفتار خواهند بود!
ای علی! کسانی که به نبرد با تو برخیزند، در حقیقت با من در نبرد هستند و کسانی که تسلیم امر تو باشند، در مقابل من تسلیم هستند. تو در آشکار همانند من رفتار می کنی و رازهای درون سینه تو همان رازهای سینه من است. تو دروازه علم و دانش من هستی. فرزندان تو فرزندان من هستند؛ زیرا گوشت تو از گوشت من و خون تو از خون من است. همیشه و پیوسته، حق همراه تو و بر زبان تو جاری است. آنچه می گویی حق است که اعماق دل تو را فراگرفته و پیوسته در مقابل دیدگان تو قرار دارد. ایمان با گوشت و خون تو آمیخته شده، همان گونه که با گوشت و خون من مخلوط شده است. خداوند به من دستور داده است به تو مژده دهم که تو و خاندانت و دوست دارانت در بهشت خواهید بود و دشمنان تو در آتش خواهند بود.
ای علی! کسانی که بغض و دشمنی تو را در دل دارند، به حوض کوثر راه نخواهند یافت و دوست داران تو از حوض کوثر محروم نخواهند شد.
با شنیدن این بشارت ها و مژده ها، پیشانی برخاک گذاشتم و سجده شکر به جا آوردم و خدا را سپاس گفتم که نعمت اسلام و قرآن را به من ارزانی کرده و مرا نزد خاتم پیامبران و سید رسولان این چنین محبوب قرار داده است.(1)
ص: 38
یوم الانذار(1)
در یوم الانذار آنگاه رسالت خود را به خویشاوندان رساند و فرمود: کدام یک از شما مرا در این کار یاری می کند تا برادر و وصی من و خلیفه من در میان شما باشد ؟ همه خاموش ماندند. حضرت علی علیه السلام فرمودند:
«ای فرستاده خدا ! آن منم.»
پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند :
«این وصی من و خلیفۀ من در میان شماست . سخن او را بشنوید و از او فرمان برید.»(2)
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ؛ امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدم.»(3)
با نزول این آیه، رسول خدا صلی الله علیه و آله تکبیر گفتند و فرمودند: «الله اکبر، پیامبری من با ولایت حضرت علی علیه السلام بعد از من تکمیل شد و بدین ترتیب دین خدا کامل شد.»
ابوبکر و عمر از جای برخاستند و از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدند: یا رسول الله! آیا این آیات اختصاص به حضرت علی علیه السلام دارد و کس دیگری را شامل نمی شود؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله در جواب فرمودند: آری! فقط درباره حضرت علی علیه السلام و جانشینان من تا روز قیامت است.
پرسیدند: یا رسول الله ! جانشینان خود را برای ما معرفی کنید.
ص: 39
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: اولین وصی من حضرت علی علیه السلام است که برادر، یاور، وارث، وصی من و جانشین من در میان امت من است و بعد از من ولی هر مؤمنی خواهد بود. بعد از او فرزندم امام حسن علیه السلام و سپس امام حسین علیه السلام جانشینان من هستند. بعد از امام حسین علیه السلام نه تن از فرزندان او علیهم السلام، یکی پس از دیگری جانشینی مرا برعهده خواهند داشت. قرآن با آنان و آنان با قرآن خواهند بود و هیچگاه بین آنان و قرآن جدایی و فاصله نخواهد افتاد تا اینکه در کنار حوض نزد من آیند. (1)
وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه آمدند و مسجد مدینه را بنا نهادند، جمعی از ما مهاجران در اطراف مسجد خانه هایی ساختند و برای سهولت رفت و آمد به مسجد، دری از خانه خویش به مسجد باز کردند. چندی بدین گونه گذشت تا اینکه دستور الهی نازل شد که همه این درها مسدود شود؛ اما تنها خانه ای که از این دستور مستثنی شد، خانۀ من بود. این استثنا بر یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله سنگین آمد. در توضیح این مسئله رسول خدا صلی الله علیه و آله دست مرا گرفتند و فرمودند: موسی از خدا خواست که مسجد او به دست هارون تطهیر شود، من نیز از خدا خواسته ام که مسجد مرا به دست تو و نسل تو تطهیر کند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از این توضیح به سراغ ابوبکر فرستادند و دستور دادند که درب خانه اش را که به مسجد باز می شود، مسدود کند. او ابتدا کلمه استرجاع بر زبان آورد و سپس از دستور خدا اطاعت کرد و درب منزل خویش را مسدود کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از وی، به سراغ عمر و عباس نیز فرستادند و دستور بستن در خانه ها را به آنها نیز ابلاغ کردند. پس از این اقدامات، رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحاب خویش چنین توضیح دادند: من به میل و خواست خود ورودی خانه های
ص: 40
شما را به مسجد نبستم و به خواست خودم اجازه باز بودن در خانه حضرت علی علیه السلام را صادر نکردم. این هر دو دستور از جانب خداوند بود.(1)
به همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله در اطراف شهر مدینه راه می رفتم، به باغی رسیدیم، به آن حضرت گفتم: یا رسول الله ! چه باغ زیبایی است؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: خیلی زیباست؛ ولی در بهشت برای تو زیباتر از این هست. به باغ دیگری رسیدیم. عرض کردم: یا رسول الله! این باغ چقدر زیباست؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: بسیار زیباست؛ ولی برای تو در بهشت زیباتر از این هست .
تا آنکه از هفت باغ گذشتیم. در هرکدام من عرض میکردم: یا رسول الله چه زیباست! و حضرت می فرمودند: در بهشت برای تو زیباتر از این هست .
وقتی راه خلوت شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا در آغوش گرفتند و با گریه شدید فرمودند: پدرم فدای بی یاور شهید!
عرض کردم: ای رسول خدا! چرا گریه می کنید ؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: کینه های انباشته ای در دل برخی افراد است که آنها را بعد از وفات من بر تو آشکار می کنند. این کینه ها از جنگ بدر و جنگ اُحد در دل ها باقی مانده است .
عرض کردم: آیا در آن هنگام دین من سالم خواهد بود؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: آری! در آن روز دین تو سالم خواهد بود. ای علی! بشارت باد تو را. زیرا در این دنیا همراه من و در آخرت نیز با من خواهی بود. تو برادر و جانشین من هستی، تو انتخاب شده من، وزیر، وارث و اداکننده تعهدات من هستی. توقرض مرا ادا و به وعده های من وفا می کنی و ذمۀ مرا بری می سازی و امانت های در دست مرا به صاحبانشان باز می گردانی. تو طبق سنّت من با ناکثین، قاسطین و مارقین از امت من می جنگی. رابطه تو با من همانند رابطه هارون با موسی است. هارون الگوی
ص: 41
مناسب و زیبایی برای توست، آن هنگام که قومش او را ضعیف شمردند و تا مرز کشتن او پیش رفتند. پس تو نیز بر ستم قریش و هم دستی آنان در برابر خود صبر پیشه کن؛ چرا که تو چونان هارون نسبت به موسی و پیروانش هستی و آنان همچون گوساله سامری و پیروانش هستند. هنگامی که موسی هارون را به جانشینی خود در میان آن ها انتخاب کرد، به او دستور داد که اگر مردم گمراه شدند و او یارانی داشت که به کمک وی بشتابند، با گمراهان مقابله و جهاد کند. اما اگر یارانی پیدا نکرد، دست نگه دارد و خونش را حفظ کند و بین آنان اختلاف نیندازد.
علی جان! خداوند هر پیامبری را که مبعوث کرد، گروهی با اختیار و علاقه و گروهی دیگر بدون خواست قلبی تسلیم او شدند. بعد از پیامبران، در بین آن دو گروه درگیری پدید آمد. آنان که بدون علاقه قلبی تسلیم شده بودند، بر گروه اول مسلط شدند و حتی به قتل آنها اقدام کردند و موجب بیشترشدن اجر و پاداش آنها شدند.
ای علی! هر امتی بعد از پیامبرشان اختلاف کردند، در نتیجه اختلاف، باطل گرایانشان برحق گرایانشان غالب شدند. امت ما نیز همانند امت های گذشته اند و خداوند در این امت نیز راه تفرقه و اختلاف را باز گذاشته است! و البته اگر خدا می خواست، می توانست آنان را در مسیر هدایت گرد آورد، تا آنجا که حتی دو نفر با هم اختلاف نداشته باشند و در امور الهی باهم درگیر نشوند و کسی فضیلت و برتری انسان های بافضیلت و برجسته را انکار نکند. آری! اگر خدا می خواست حتی در همین دنیا از ظالمان انتقام می گرفت و نعمتش را از آنها دریغ می کرد، تا برای همگان روشن شود که اهل باطل در مسیر گمراهی قدم برمی دارند و اهل حق به سوی سعادت رهسپارند. اما خداوند چنین نخواسته و تقدیر الهی این است که دنیا محلی برای انجام اعمال و آخرت محل قرار و صحنه جزا و پاداش باشد.
«لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا وَیَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی ؛ تا آنان که بد کردند، به سبب عملشان جزا داده شوند و آنان که نیکی کردند، به نیکی جزا داده شوند.»(1)
ص: 42
پس از شنیدن سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم: خداوند را به خاطر نعمت هایش شکر می گذارم و در برابر آزمون های او صبر می کنم و به تقدیرات او راضی هستم.(1)
آن گاه که رسول خدا صلی الله علیه و آله رحلت کرد، گروهی از مردم در کار حکومت با یکدیگر درگیر شدند و به ستیز با یکدیگر پرداختند، سوگند به خدا! به فکر کسی خطور نمی کرد که عرب خلافت را پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله از اهل بیت او دریغ کند؛ چنان که انتظار نمی رفت پس از بیعت مردم با من و قرار گرفتنم بر مسند خلافت، آن عهد را بشکنند.
شتافتن جمعی از مردم از هر سو برای بیعت با ابوبکر واقعه ای بس شگفت و نگران کننده بود؛ چه اینکه من خود را در میان مردم به جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله از هر کس دیگری شایسته تر می دیدم و به راستی از کسانی که این امر را برعهده گرفتند، استحقاق بیشتری داشتم. با این همه دست از خلافت بازکشیدم .(2)
و هنگامی که خداوند متعال پیامبرش صلی الله علیه و آله را به جانب خود فراخواند و روحش را برگرفت، قریش [بدون توجه به پیمانی که رسول خدا از آنان گرفته بودند،] گفتند: امیر و حاکم باید فردی از میان ما باشد. در مقابل آنان انصار قد برافراشتند و گفتند: امیر باید از میان ما انتخاب شود.
قریش گفتند: چون محمد صلی الله علیه و آله از قریش است، ما به حکومت سزاوارتریم، و انصار در برابر استدلال آنها تسلیم شدند و این حق را برای آنان پذیرفتند و حکومت را به ایشان تسلیم کردند. این در حالی است که اگر استدلال قریش را درست بدانیم و خویشاوندی با پیامبر را ملاک برتری قریش برانصار به شمار آوریم، باید بپذیریم
ص: 43
که نزدیک ترین فرد به رسول خدا صلی الله علیه و آله شایسته ترین فرد برای خلافت است [و دراین صورت، آیا کسی از من به رسول خدا نزدیک تر بوده است؟ !] اگر هم این استدلال از اساس پذیرفته نشود، قریش هیچ امتیازی بر دیگران نخواهد داشت و سهم انصار از حکومت و قدرت، از بقیه بیشتر خواهد بود.
به هر حال نمی دانم آیا اصحاب من (مهاجران از قریش) از اینکه حق مرا صنایع کرده اند، هیچ نگرانی ندارند و احساس امنیت می کنند؟ با اینکه من به عنوان نزدیک ترین فرد به رسول خدا صلی الله علیه و آله در امر خلافت حقی نداشته ام و آنان که با شعرا قرابت ، حق را به مهاجران داده و از انصار دریغ کرده اند، در حقیقت به انصار ستم روا داشته اند؟ آنچه می دانم این است که حق من زیر پا گذاشته شد؛ هرچند من آن را برای همان ها واگذاشتم و از خداوند می خواهم که از آن ها بگذرد.(1)
وقتی اصرار مردم از حد گذشت و چاره ای جز پذیرش نداشتم، به آنها گفتم:
حال که جز بیعت با من، به چیز دیگری راضی نیستید و من نیز چاره ای ندارم جز پذیرش درخواست شما، پس به مسجد می رویم و بیعت با حضور همه مردم و رضای مسلمانان انجام می گیرد. آنجا هرکس خواست، با من بیعت می کند.(2) و بدانید که اگر درخواست شما را برای بیعت پذیرفتم، با شما چنان رفتار کنم که خود به علم و تشخیص برسم و به گفته گوینده و ملامت سرزنش کننده ای گوش نمی دهم.
مردم این شرط را پذیرفتند و گفتند: ما به احکامی که تو صادرکنی، راضی هستیم و در میان ما کسی مخالف تو نیست. با ما مطابق تشخیص خود رفتار کن.(3)
ص: 44
به سوی نیرومندکردن دینتان و خواندن نماز و پرداخت زکات و خیرخواهی برای پیشوایتان بشتابید. کتاب خدا را یاد بگیرید و سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله را تصدیق کنید . به عهد و پیمان خود وفادار باشید. وقتی برکاری امین شدید، امانت را به صاحب آن برگردانید. به سوی نیکی و پاداش الهی گام بردارید. از عذاب خداوند بگریزید. کار نیک انجام دهید تا در روزی که هرکس به واسطه نیکی کردن رستگار می شود رستگار شوید.(1)
و همانا خداوند متعال کتابی هدایتگر فرستاد و نیکی و بدی و خیر و شر را آشکارا در آن بیان کرد. پس راه خیر را در پیش گیرید تا هدایت شوید و از شر و بدی پرهیز کنید تا در راه راست قرار گیرید.
واجبات، واجبات! در انجام واجبات کوتاهی نکنید تا شما را به بهشت رساند. همانا خداوند چیزهایی را حرام کرده است که ناشناخته نیستند و چیزهایی را حلال کرده که از عیب خالی هستند و در این میان، حرمت مسلمان را بر هر حرمتی برتری بخشیده و حفظ حقوق مسلمانان را با اخلاص و توحید پیوند داده است.
پس مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او آزاری نبینند، مگر آنجا که حق باشد و آزار مسلمان روا نیست، جز در آنچه واجب باشد.
به سوی مرگ بشتابید که همگانی است و فرد فرد شما را از آن گریزی نیست. همانا مردم در پیش روی شما می روند و قیامت از پشت سر، شما را می خواند. سبک بار شوید تا به قافله برسید، که پیش رفتگان در انتظار بازماندگان اند.
از خدا بترسید و در ارتباط با بندگان خدا و شهرهای خدا تقوا پیشه کنید؛ زیرا شما در پیشگاه خداوند مسئول هستید، حتی در برابر سرزمین ها و حیوانات! از خدا اطاعت
ص: 45
کنید و از فرمان خدا سرپیچی نکنید. اگر خیری مشاهده کردید، آن را دریابید و اگر با شر و بدی روبه رو شدید، از آن دوری کنید .(1)
روزی بالای منبر بودم که شخصی در باره این آیه سؤال کرد :
«مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ وَما بَدَّلوا تَبدیلًا ؛ در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.»(2)
در پاسخ گفتم:
بار پروردگارا، طلب عفو و بخشش می کنم. این آیه درباره من و عمویم، حمزه، و پسرعمویم ، عبیده، نازل شده است. عبیده در جنگ بدر پیمان خود را به آخر برد و به شهادت رسید. حمزه در جنگ احد پیمان خود را به آخر رساند و به شهادت رسید و اما من در انتظار به سر می برم! من منتظر شقی ترین فرد امت هستم که محاسنم را با خون سرم رنگین کند. این وعده ای است که محبوب من، رسول خدا صلی الله علیه و آله ، به من داده اند.(3)
چند روز قبل از شهادت، در یکی از سخنرانی هایم گفتم:
از روزی که خداوند، حضرت محمد صلی الله علیه و آله را به پیامبری مبعوث کرد، روی راحتی و آسایش ندیدم و خدا را برای این نعمت سپاسگزارم.
ص: 46
به خدا سوگند! از هنگام خردسالی بود که بیم و هراس آغاز شد و تا بزرگسالی در میدان جهاد و مبارزه بودم. با مشرکان می جنگیدم و هدف عداوت منافقان بودم، تا اینکه خداوند پیامبرش را قبض روح کرد و وی را به ملأ اعلا برد. به راستی که مصیبت ارتحال رسول خدا صلی الله علیه و آله چنان سخت بود که گویی قیامت کبرا برپا شده بود!
بعد از ارتحال آن بزرگوار نیز پیوسته در هراس به سر می بردم و همیشه نگران وقوع حوادثی بودم که پذیرش آنها برایم ممکن نباشد و البته در این مدت، به لطف و عنایت الهی، جز خیر و نیکی ندیدم.
به خدا سوگند! از نوجوانی شمشیر می زدم تا اینکه به پیری رسیدم و آنچه در این مدت تسلی بخش دلم بود و مرا به پایداری و استقامت فرا می خواند، این بود که همه این گام ها و تحمل سختی ها برای خدا و یاری رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است.
اما اکنون امید آن دارم که وفاتم نزدیک شده باشد و در آینده ای نزدیک، هنگام آسایشم فرا رسد، که البته اسباب آن را نیز فراهم می بینم.(1)
هر از گاهی که با مردم سخن می گفتم یا خطبه ای می خواندم، به نزدیک بودن زمان شهادتم اشاره می کردم و می گفتم: آیا هنگام آن فرا نرسیده است که شقی ترین امت برخیزد و این محاسن را با خون سرم رنگین کند؟(2)
چه مانعی رخ داده است که شقی ترین امت، این محاسن را با خون سر رنگین نمی کند؟ به خدا سوگند، این محاسن با خون سرم خضاب خواهد شد... خضاب با خون و نه خضاب با عطر و عنبر!؟(3)
آیا برای شقی ترین امت وقت مناسب فرا نرسیده است؟ آری، حتما این محاسن با خون سرم رنگ خواهد شد.(4)
در ماه رمضان برای افطار به منزل فرزندانم می رفتم. یکی از شب ها از آنها پرسیدم:
ص: 47
چند روز از ماه گذشته است؟
آن ها پاسخ دادند، و من زمزمه کردم:
در دهه آخر این ماه است که پدر خویش را از دست خواهید داد!(1)
چند روز قبل از شهادت بود که همسرم (ام جعفر)، آب می ریخت و من دست هایم را می شستم. دست به محاسنم بردم و آنها را بالا آوردم و گفتم:
چقدر زیبا می شوی، هنگامی که روز جمعه با خون رنگین شوی ؟(2)
افطار را در منزل فرزندانم بودم و در هر افطار بیش از سه لقمه غذا نمی خوردم یکی از شب ها از من پرسیدند: چرا غذا کم می خورید؟
پاسخ دادم: می خواهم هنگامی که امر الهی فرا می رسد، شکمم خالی باشد و سبک بار باشم.
به راستی که یک شب یا دو شب بیشتر نمانده است.(3)
درحال سجده و راز و نیاز با خدا و درخواست خیر بودم که لحظاتی خواب بر چشمانم غلبه کرد و در آن حال، رؤیای شگفتی دیدم. رسول خدا صلی الله علیه و آله ایستاده بودند و خطاب به من فرمودند: «ای اباالحسن! دوری تو از من به درازا کشید. چقدر مشتاق دیدار توام ! خداوند وعده ای را که به من داده بود، درباره تو محقق ساخت و به عهدش وفا کرد!»
ص: 48
عرض کردم: یا رسول الله! خداوند کدامین وعده را درباره من محقق ساخت؟
فرمودند: «این وعده درباره تو، همسرت، فرزندانت و خاندان تو بود که شما را در والاترین درجات قرب در مقام علَیین جای دهد.»
عرض کردم: پدر و مادرم فدایت یا رسول الله ! پس شیعیان ما در چه جایگاهی قرار دارند؟
فرمودند: «شیعیان ما همراه ما هستند و قصرهایشان در اطراف قصرهای ما و منازلشان در مقابل منازل ماست.»
پرسیدم: یا رسول الله! به شیعیان ما در دنیا چه عنایتی خواهد شد؟
فرمودند: «امنیت و عافیت.»
پرسیدم: شیعیان ما در هنگام مرگ چگونه خواهند بود؟
فرمودند: «چگونگی مرگ بر عهده خود آنان گذاشته می شود. فرشته مرگ مأمور به اطاعت از آن هاست و با هر نوع مرگ که بخواهند، با همان می میرند. آری! شیعیان ما به اندازه محبتی که به ما دارند، مرگ بهتری هم خواهند داشت.»
عرض کردم: آیا توضیح بیشتری برای فهم این مسئله وجود دارد؟
فرمودند: «آری! جان دادن شیعیانی که بیشترین محبت را به ما دارند، مانند این است که آب سرد و گوارایی در روز گرم تابستان بنوشند و دلشان خنک شود. بقیه شیعیان نیز به راحتی جان می دهند و چشمان شان با مرگ روشن می شود، مانند اینکه وارد رختخواب خود شوند و به خواب روند.» (1)
آنچه در رؤیا دیده بودم، برای فرزندم امام حسین علیه السلام نقل کردم:
دیشب حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم. در آن حال از رفتارهای مردم عراق با خودم، پس از ارتحال رسول خدا صلی الله علیه و آله ، شکایت کردم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله به من بشارت دادند که به زودی از دست آنان آسوده خواهم شد!(2)
ص: 49
چند روز قبل از شهادت به دخترم گفتم: دخترم! فکر می کنم حضور من در کنار شما به پایانش نزدیک شده است . او پرسید: پدرجان، مقصودت چیست؟ خوابی را که دیده بودم، برایش نقل کردم و گفتم:
رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم. آن بزرگوار دست به صورت من می کشیدند و درحالی که گرد و غبار رخسارم را می زدودند، فرمودند: «یا علی! دیگر مسئولیتی برعهد تو نیست. آنچه بر عهده تو بود، به جای آوردی.»(1)
در همان شبی که سحرگاهش ضربت خوردم، به فرزندم حسن علیه السلام گفتم:
فرزندم، امشب در لحظاتی که به خواب رفته بودم، رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم.
به ایشان عرض کردم: یا رسول الله! چه سختی های خستگی آور و چه دشمنی های تلخ که از امت تو تحمل کردم!
فرمودند: «نفرینشان کن!»
و من اینگونه خواستم: بار پروردگارا، بهتر از آنان را نصیب من فرما و بدتر از ما نصیب آنان کن!(2)
در آن شب ، بسیار از اتاق بیرون می آمدم و آسمان را می نگریستم و می گفتم:
به خدا سوگند! به من دروغ گفته نشده است و من نیز دروغ نمی گویم! قطعا امشب همان شب موعود است.
هنگامی که وقت اذان صبح شد، لباسم را پوشیدم و از اتاق بیرون آمدم و این اشعار را زمزمه می کردم:
ص: 50
کمربند خود را برای مرگ محکم ببند
که مرگ را ملاقات خواهی کرد و وقتی مرگ به وادی تو رسید،
بیتابی مکن.(1)
در بیرون خانه، مرغابی ها اطرافم را گرفتند و سروصدا کردند.
اهل منزل سعی کردند که آن ها را از اطراف من دور کنند. به آنان گفتم:
با آنها کاری نداشته باشید. آنها نوحه خوانی و مرثیه سرایی را شروع کرده اند!(2)
وقتی خواستم در خانه را باز کنم، لباسم به میخ در گیر کرد و کمربندم باز شد. آن را محکم بستم و دوباره این ابیات را تکرار کردم:
کمربند خود را برای مرگ محکم ببند
که مرگ را ملاقات خواهی کرد.
و وقتی مرگ به وادی تو رسد،
بیتابی مکن.
کسانی را می شناسم
که از مال دنیا بهره ای ندارند و تهیدست اند،
اما با دلاوری، شتابان به سوی مرگ قدم برمی دارند و مرگ را بر زندگی آمیخته با شَرّ ترجیح می دهند!(3)
ص: 51
باز کنید راه جهادگر و مجاهد راه خدا را
از منزل که بیرون آمده و به طرف مسجد می رفتم، این ابیات را زمزمه می کردم:
باز کنید راه جهادگر و مجاهد راه خدا را!
مجاهدی که عمر خویش را پیوسته در جهاد برای خدا سپری کرد
و غیر از خدای واحد را نپرستید
و در بیداری مردم و دعوت آنان به عبادت کوشش ها کرد.(1)
فرزندم حسن آمد و سرم را به دامن گرفت. او را دلداری دادم:
به خدا سوگند! رستگار شدم. پدر تو از امروز به بعد دیگر ناراحتی نخواهد دید.(1)
هنگامی که مرا به منزل آوردند، اولین سؤالی که پرسیدم درباره قاتلم، ابن ملجم، بود. گفتند: او را دستگیر کرده ایم. سفارش کردم:
با همان غذایی که به من می دهید، او را نیز اطعام کنید؛ با همان نوشیدنی هایی که برای من می آورید، او را نیز سیراب کنید. اگر زندگی من ادامه داشت، خودم درباره او تصمیم می گیرم و اگر از دنیا رفتم، فقط یک ضربت بر او وارد کنید و از زیاده روی بپرهیزید .(2)
و به حسن و حسین علیهم السلام تأکید کردم: این اسیر را در حبس نگه دارید، اطعامش کنید و سیرابش نمایید و به نیکی با اسیر رفتار کنید. اگر ماندم، بهتر از دیگران می دانم با او چه رفتاری کنم: اگر خواستم قصاص می کنم یا از او می گذرم و عفوش می کنم یا به گونه دیگری با او مصالحه می کنم. و اگر از دنیا رفتم، اختیار با شماست؛ اما اگر تصمیم گرفتید وی را بکشید، مبادا که او را قطعه قطعه کنید!(3)
اگرچه این ضربت را او بر من وارد کرده است، با او به نیکی رفتار کنید و رختخواب نرمی برای او بگسترانید! اگر زنده ماندم، تصمیم می گیرم که او را ببخشم یا قصاص کنم.؟(4)
از فرزندانم خواستم ابن ملجم را بیاورند تا با وی سخن بگویم. از وی پرسیدم ای دشمن خدا! آیا من درحق تو نیکی نکردم؟ ! آیا آن همه احسان و خوبی را به یاد نداری؟
ص: 53
گفت: آری ، قبول دارم.
پرسیدم: پس چرا چنین کردی؟
او در پاسخ گفت: چهل روز بود که این شمشیر را تیز می کردم؛ سپس از
خدا خواستم که به وسیله آن بتوانم بدترین خلق خدا را بکشم!
به وی گفتم: آری! چنین خواهد بود؛ این گونه می بینم که تو بدترین خلق خدایی که با همان شمشیر کشته خواهی شد؟(1)
به خدا سوگند! در حالی به تو آن همه نیکی می کردم که می دانستم تو قاتل من خواهی بود! ولی آن گونه رفتار می کردم، تا در محضر الهی حجت را بر تو تمام کرده باشم .(2)
به اطرافیانم تذکر جدی دادم: ای فرزندان عبدالمطلب! مبادا پس از من در خون مسلمانان فروروید و دست به کشتار بزنید و برای توجیه عمل خویش بگویید که امیرالمؤمنین کشته شده است. بدانید که نباید برای قصاص خون من، جز قاتل من، کس دیگری کشته شود.
درست بنگرید! اگر من از ضربت او کشته شدم، او را فقط یک ضربت بزنید در مقابل ضربتی که وارد کرده است و دست و پا و دیگر اعضای او را قطع نکنید؛ زیرا من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمودند:
«بپرهیزید از بریدن اعضای مرده، هرچند سگ دیوانه باشد.»(3)
و خطاب به فرزندم حسن علیه السلام گفتم: فرزندم، در مقابل یک ضربت، یک ضربت بزن و نه بیشتر!(4)
ص: 54
در آخرین لحظات عمر، چشمم را گشودم و به اطرافیانم گفتم:
بهشت برین و جمع انبیا، نیکوترین قرارگاه و برترین مکان برای آرامش است. اگر از دنیا رفتم، در برابر ضربت قاتلم، فقط یک ضربت به او بزنید یا او را عفو کنید!
آری! رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که سه بار به من فرمودند: «امشب را با آسودگی و خرسندی نزد ما بیا.»
دخترم! بی تابی می کرد و با صدای بلند می گریست. به وی گفتم: دخترم، بی تابی مکن. هم اکنون رسول خدا صلی الله علیه و آله را می بینم که با دستشان به من اشاره می کنند و می فرمایند: «علی جان! به سراغ ما بیا که آنچه نزد ما هست ، برای تو بهتر است .
لحظاتی از حال رفتم. وقتی چشمانم را باز کردم، گفتم:
آفرین برشما! خوش آمدید! سپاس خدایی را که هر وعده ای به ما داد، راست بود و بهشت را نصیب ما فرمود.
بشارت ها آورده اند کسانی که در اطرافم جمع بودند، پرسیدند: چه می بینی؟ گفتم: رسول خدا صلی الله علیه و آله و برادرم جعفر و عمویم حمزه علیه السلام را می بینم. درهای آسمان باز شده است و فرشتگان فرود می آیند و به من سلام می کنند و بشارت ها آورده اند.
فاطمه علیها السلام را می بینم که حورالعین ها اطرافش حلقه زده اند و منزل هایی در بهشت برای من فراهم شده است.
ص: 55
به قلم: حجت الاسلام و المسلمین سید امیرحسین طالقانی
بسم الله الرحمن الرحیم
هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با تقاضای امیرالمؤمنین علیه السلام برای ازدواج با حضرت فاطمه علیها السلام روبرو شدند، خواسته حضرت علی علیه السلام را به دختر خود منتقل کردند و در آن موقع ، برخی از فضائل حضرت علی علیه السلام را برشمردند ، حضرت فاطمه علیها السلام در جواب فرمودند :
« رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِکَ یَا أَبَتَاهْ نَبِیّاً وَ بِابْنِ عَمِّی بَعْلًا وَ وَلِیّاً ؛ ای پدرم ، راضی هستم که خداوند متعال پروردگارم و شما پیامبرم و پسر عمویم شوهر و ولی من باشد.».(1)
چند روز پس از شروع زندگی مشترک حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیها السلام ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای دیدار دختر و داماد خود به خانه آنان آمدند و جویای حالشان شدند ، سپس در حالی که حضرت فاطمه علیها السلام تنها بودند از ایشان پرسیدند : دخترم ، همسرت را چگونه یافتی ؟
حضرت فاطمه علیها السلام فرمودند :
« یَا أَبَتِ ، خَیْرُ زَوْج ؛ پدرم ، او را بهترین همسر یافتم.»(2)
حضرت فاطمه علیها السلام در بیان فضیلت پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند :
ص: 56
« أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ یُقِیمَانِ أَوَدَهُمْ وَ یُنْقِذَانِهِمْ مِنَ الْعَذَابِ الدَّائِمِ إِنْ أَطَاعُوهُمَا وَ یُبِیحَانِهِمُ النَّعِیمَ الدَّائِمَ إِنْ وَافَقُوهُمَا ؛ حضرت محمد و علی علیه السلام پدران این امت هستند ، و انحرافات آنان را اصلاح می نمایند، اگر مردم از آندو اطاعت کنند، آنها مردم را از عذاب همیشگی نجات خواهند داد، و اگر مردم آن دو را همراهی نمایند، آنها مردم را به نعمت های همیشگی خواهند رساند.»(1)
پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، حضرت فاطمه علیها السلام هنگام سخنرانی در برابر غاصبین در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله تصریح فرمودند: هیچ مردی با پیامبر صلی الله علیه و آله عقد اخوت ندارد و تنها این فضیلت برای حضرت علی علیه السلام است که برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله است :
« ..ثُمَّ قَالَتْ أَیُّهَا النَّاسُ اعْلَمُوا أَنِّی فَاطِمَةُ وَ أَبِی مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أَقُولُ عَوْداً وَ بَدْواً وَ لَا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً وَ لَا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً ، ( لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ ، حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ ) فَإِنْ تَعْزُوهُ، وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِی دُونَ نِسَائِکُمْ ، وَ أَخَا ابْنِ عَمِّی دُونَ رِجَالِکُم . ؛ سپس حضرت فاطمه علیها السلام فرمودند : ای مردم ! بدانید که من فاطمه علیها السلام هستم و پدرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله است که درود خدا بر او و خاندانش باد ، ابتدا و انتهای سخنم یکی است و در آن هیچ تناقضی وجود ندارد . هرگز سخن نادرستی نمی گویم و در کارهایم از حق فاصله نمی گیرم ، پیامبری از خودتان به سوی شما آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید به ( خیر و صلاح ) شما بسیار علاقمند است و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است . اگر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را بشناسید و بدانید او با چه کسانی نسبت دارد ، می بینید که او فقط پدر من است و هیچ یک از زنان ، این وابستگی را با او ندارند ، و در می یابید که
ص: 57
او فقط با پسر عمویم امیرالمؤمنین علیه السلام ، برادر است و هیچیک از مردان ، برادر او نیستند.)(1)
حضرت فاطمه علیها السلام هنگام سخنرانی در برابر غاصبین در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله، در ادامه بیان فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام ، فرمودند :
« ... أَوْ نَجَمَ قَرْنُ الشَّیْطَانِ أَوْ فَغَرَتْ فَاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ، قَذَفَ أَخَاهُ فِی لَهَوَاتِهَا ، فَلَا یَنْکَفِئ حَتَّی یَطَأَ جَنَاحَهَا بِأَخْمَصِهِ وَ یُخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَیْفِهِ مَکْدُوداً فِی ذَاتِ اللَّهِ مُجْتَهِداً فِی أَمْرِ اللَّهِ قَرِیباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ سَیِّداً فِی أَوْلِیَاءِ اللَّهِ مُشَمِّراً نَاصِحاً مُجِدّاً کَادِحاً لَا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِم ... ؛ ... آری ، هرگاه فتنه های شیطان چون شاخ حیوان درنده ای آشکار می شد و اژدهای مشرکان دهان خود را می گشود، پدرم ، برادرش امیرالمؤمنین علیه السلام را در کام دشمن می افکند ، امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز ، تا آنان را لگد مال قدرت خود نمی کرد ، از کارزار برنمی گشت و تا شراره فتنه را با شمشیر خود خاموش نمی کرد ، از جنگ و پیکار دست بر نمی داشت.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، همان کسی است که در راه خدا ، هر سختی و رنجی را به جان می خرید ، او در اجرای دستور خدا تلاش بسیار می کرد ، او به رسول خدا صلی الله علیه و آله نزدیک بود ، او سید و سرور اولیای خدا بود ، او در راه خدا بلند همت و برای مردم ، خیرخواه بود او برای خدا بسیار تلاش می کرد و در راه او کوشش می نمود ، هیچ کس نمی توانست با سرزنش خود او را از راه خدا منحرف سازد ... )(2)
ص: 58
شخصی به نام محمود بن لبید می گوید : پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله ، حضرت فاطمه علیها السلام نزد قبور شهدای احد می آمدند و بر سر مزار حضرت حمزه علیه السلام گریه می کردند ، نزدیک شدم و سلام کردم و عرض کردم :
ای دختر پیامبر صلی الله علیه و آله ! با گریه های خود بند دلم را پاره کردی ، چرا این گونه گریه می کنید ؟
حضرت فرمودند : برای من که عزادار مصیبت از دست دادن بهترین پدر و رسول خدا صلی الله علیه و آله هستم ، سزاوار است که این گونه بگریم .
عرض کردم سوالی برایم پیش آمده ، آیا پیامبر صلی الله علیه و آله قبل از رحلت خود بر امامت و پیشوایی حضرت علی علیه السلام تصریح فرمودند ؟
حضرت فرمودند : « وَا عَجَبَا أَ نَسِیتُمْ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ ؛ بسیار عجیب است ، آیا روز غدیر خم را فراموش کرده اید ؟
عرض کردم : روز غدیر که بود اما جواب سئوالم را بفرمایید ،
حضرت فرمودند : ... أُشْهِدُ اللَّهَ تَعَالَی لَقَدْ سَمِعْتُهُ یَقُولُ- عَلِیٌّ خَیْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِیکُمْ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِیفَةُ بَعْدِی وَ سِبْطَایَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ لَئِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمْ وَجَدْتُمُوهُمْ هَادِینَ مَهْدِیِّینَ وَ لَئِنْ خَالَفْتُمُوهُمْ لَیَکُونُ الِاخْتِلَافُ فِیکُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ ... ؛ خدا را گواه می گیرم ، که شنیدم پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمودند: حضرت علی علیه السلام بهترین کسی است که در بین شما جانشین خود قرار می دهم و او امام و پیشوا و جانشین پس از من است و همچنین دو نوه من امام حسن و امام حسین علیهم السلام و نُه امام و جانشینی که از نسل امام حسین علیه السلام هستند که همه آنان نیکو پیشوایانی هستند، اگر از آنان پیروی
ص: 59
نمایید آنان را هدایت گرانی راه یافته خواهید یافت و اگر از آنان نافرمانی کنید تا روز قیامت اختلاف در بین شما خواهد بود.»(1)
حضرت فاطمه علیها السلام فرمودند :
« أنسیتم قول رسول اللّه صلی الله علیه و آله یوم غدیر خم: من کنت مولاه فعلی مولاه؟ آیا سخن رسول خدا که درود و صلوات خدا بر او و خاندانش باد ، در روز غدیر را فراموش کرده اید ، که حضرت فرمودند هر کسی که من مولا و سرپرست او هستم ، پس حضرت علی علیه السلام هم مولا و سرپرست او است.»(2)
در ساعات پایانی عمر حضرت فاطمه علیها السلام ، امیرالمومنین علیه السلام بر بالین همسر خود نشسته بودند که دیدند حضرت فاطمه علیها السلام گریه می کنند ، فرمودند علت گریه شما چیست ؟
حضرت فاطمه علیها السلام فرمودند :
« أَبْکِی لِمَا تَلْقَی بَعْدِی ؛ گریه می کنم بر آنچه که پس از من ، شما با آن روبرو می شوید».(3)
ص: 60
به قلم: حجت الاسلام و ا لمسلمین جلال الدین ناصحی
هزار و چهارصد سال است دشمنان امیرالمؤمنین علیه السلام در تلاش برای خاموش کردن نور پرفروغ ولایت می باشند. هزار و چهارصد سال دوستان و ارادتمندان در راه ولایت به جرم شیعه بودن از وطن آواره شدند یا به شهادت رسیدند.
به مناسبت هزار و چهارصدمین سال شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای تلاش بیشتر در راه شناخت و نیز شناساندن شخصیت بی نظیر آن امام، نویسندگان، شعرا؛ دلباختگان به حضرت هر یک قدم بر می داریم در ماه مبارک رمضان انفاق و کمک به دوستداران حضرت در پرتو نام مبارک حضرت انجام گیرد بنده مصمم شدم از دیدگاه سبط اکبر امام حسن مجتبی علیه السلام حضرت را بشناسیم.
«لَقَدْ قُبِضَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ رَجُلٌ لَمْ یَسْبِقْهُ الْأَوَّلُونَ بِعَمَلٍ وَ لَا یُدْرِکُهُ الْآخِرُونَ بِعَمَلٍ لَقَدْ کَانَ یُجَاهِدُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ فَیَقِیهِ بِنَفْسِهِ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یُوَجِّهُهُ بِرَایَتِهِ فَیَکْنُفُهُ جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِهِ وَ مِیکَائِیلُ عَنْ یَسَارِهِ فَلَا یَرْجِعُ حَتَّی یَفْتَحَ اللَّهُ عَلَی یَدَیْهِ ؛ در شبی که گذشت مردی از دنیا رفت که پیشینیان در عمل بر او سبقت نگرفتند و آیندگان عمل او را نخواهند کرد. پیوسته همراه پیامبر صلی الله علیه و آله می جنگید و با جانش از او محافظت می نمود، همیشه پیامبر صلی الله علیه و آله او را با پرچمش می فرستاد و جبرئیل از سمت راست و میکائیل از سمت چپ محافظتش می کردند پس بر نمی گذشت مگر این که خداوند به دست او پیروزی را نصیب مسلمانان کرده بود.»(1)
ص: 61
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: همانا حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام تیر خداوند بود که به سینه دشمنان خدا اصابت می کرد. آن بزرگوار در مقام علم بالاترین و نزدیک ترین مرتبه را به پیامبر صلی الله علیه و آله ، خدا داشت و مرد الهی این امت بود و او هرگز خیانتی به مال خداوند نکرد.(1)
چون حضرت علی علیه السلام به فرمایش امام سجاد علیه السلام نخستین ایشان را به جهنم فرستاد و آخرین ایشان را به ننگ مبتلا ساخت.(2)
حضرت علی علیه السلام در علم و دانش افضل الناس بودند و برتری حضرت علی علیه السلام بر مردم الهی بود.
«أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ؛ آیا مگر به آنچه خداوند از لطف خویش (به بعضی از) مردمان بخشیده رشک می برید.»(3)
حسادت به علی علیه السلام، حسادت به پیامبر صلی الله علیه و آله است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هر کس به حضرت علی علیه السلام حسادت کند، به من حسادت کرده و کسی که به من حسادت کند، داخل آتش می شود.»(4)
ما یحسد المرء الا من فضائله بالعلم و الظرف او بالبأس و الجود
ص: 62
انسان ، جز به خاطر فضائلش (مانند علم، اندیشه، نیرو و بخشش) مورد حسادت قرار نمی گیرد.
چه کسی می تواند فریاد بزند و به مردم بگوید: «سلونی قبل ان تفقدونی»
هر کس ادعا کرد رسوا و نابود شد به غیر علی بن ابیطالب علیه السلام
با کدم بخشش ولی خدا معرفی می گردد ؟
« إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُورا؛ ما شما را فقط برای خشنودی خدا اطعام می کنیم و هیچ پاداش و سپاسی را از شما نداریم.»(1)
« إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون».(2)
معاویه صد هزار درهم به «سمرۀ بن جندب» بخشید تا وی روایت کند که آیۀ « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلی ما فی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصام ؛ و از میان مردم کسی که سخنش در زندگی این دنیا ، تو را خوش آید و خدا را بر آنچه در دل دارد، گواه می گیرد، و حال آن که او سخت ترین دشمنان است»(3) ، «وَ إِذا تَوَلَّی سَعی فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَساد»(4)
دربارۀ حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام نازل شده است.
ص: 63
این آیات درباره «اخنس بن شریق» نازل شده، وی مردی زیبا و خوش بیان بود، تظاهر به دوستی پیغمبر صلی الله علیه و آله می کرد و خود را مسلمان جلوه می داد، هر وقت نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می آمد و با او می نشست اظهار ایمان می کرد و با اینکه مرد منافقی بود، سوگند می خورد که او را دوست دارد و به خدا ایمان آورده، پیامبر صلی الله علیه و آله هم با او گرم می گرفت و وی را مورد لطف و محبت خویش قرار می داد. هنگامی که بین او و طایفۀ «ثقیف» جنگ در گرفت، بر آنها شبیخون زد و چهارپایان آنها را کشت و زراعتشان را به آتش کشید.
« وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه»(1)
معاویه نیز به سمره گفت این آیه را تفسیر به ابن ملجم کن. سمره بن جندب قبول نکرد و معاویه دویست هزار درهم داد و او قبول نکرد. معاویه سیصد هزار درهم داد و او قبول نکرد. آنگاه چهارصد هزار درهم داد و وی قبول کرد و آن را روایت نمود.(2)
در طول چهل سال، از زمان شهادت امیرمؤمنان علیه السلام تا زمان عمر بن عبدالعزیز به عنوان یک عادت پایدار، بر روی منبرها، در همۀ شهرهای اسلامی از شام تا ری، تا کوفه تا بصره، تا پایتخت اسلام (مدینه) تا حرم اَمن خداوند (مکه)، تا شرق و غرب جهان اسلام و در بین همه جوامع اسلامی به اجرا در آمد.
مردم این بدعت زشت را به عنوان یک عقیدۀ پایدار ، یا یک واجب مسلم و یا یک سنت قابل پیروی پذیرفتند.»(3)
ص: 64
«کتب معاویه الی عماله فی جمیع الآفاق الا یجیزوا لاحد من شیعۀ علی علیه السلام و اهل بیته شهادهً؛ معایه به همۀ کارگزاران خود نوشت گواهی هیچ یک از شیعیان علی علیه السلام و خاندان وی را نپذیرند.»
ثم کتب الی عماله نسخه واحدۀ الی جمیع البلدان: انظروا من قامت علیه البینه انه یحب علیا و اهل بیته من الدیوان و اسقطوا عطاوه و رزقه» معاویه در بخش نامه ای به کارگزارنش در همۀ شهرها نوشت: «بنگرید و هر کس را که علیه وی دلیلی (مبنی بر اینکه وی علی و خاندانش را دوست دارد) اقامه شد، نامش را از دیوان پاک و عطا و سهمیه اش (از بیت المال) را قطع کنید.»(1)
الکامل ، مبرد به نقل از ابوالعباس: دربارۀ حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام که رحمت خدا بر او باد روایت شده است که وی در هنگام نماز ظهر، عبدالله بن عباس را ندید، به یاران خود فرمود: چرا ابن عباس نیامده است؟
گفتند: بچه دار شده است.
هنگامی که حضرت علی علیه السلام نماز را خواند فرمود: نزد ابن عباس برویم. آنگاه نزد وی رفت و به وی تبریک گفت و فرمود: خداوند بخشانیده را شکر می گذارم در آنچه به تو داده است، برای تو برکت قرار دهد. نامش را چه گذاشته ای؟
ابن عباس گفت: آیا رواست که من، قبل از تو، وی را نام گذاری کنم.
ابن عباس بچه را خواست و نرد حضرت علی علیه السلام آورد. حضرت علی علیه السلام بچه را گرفت و کام وی را برداشت و برایش دعا کرد. سپس او را بر ابن عباس برگرداند و
ص: 65
فرمود: آن را بگیر، ای پدر پادشاهان او را علی نامیدم و کنیه اش را ابوالحسن قرار دادم.
هنگامی که معاویه به قدرت رسید، به این عباس گفت: حق گذاشتن نام و کنیۀ علی را بر فرزندانتان ندارید. من این فرزندت را ابومحمد کنیه دادم.(1)
ای معاویه! در مورد تو چیزی نمی گویم مگر آن که پایین تر و پست تر از آنی که هستی.
«أَنْشُدُکُمْ بِاللَّهِ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ الرَّجُلَ الَّذِی شَتَمْتُمُوهُ صَلَّی الْقِبْلَتَیْنِ کِلْتَیْهِمَا وَ أَنْتَ تَرَاهُمَا جَمِیعاً وَ أَنْتَ فِی ضَلَالَةٍ تَعْبُدُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّی ؛ شما را به خدا سوگند می دهم آیا شما نمی دانید مردی را که دشنام می دهید به دو قبله با رسول خدا نماز خواند؟ در حالی که ای معاویه! تو آن دو را می دیدی و تو در گمراهی بودی و لات و عزی را عبادت می کردی؟
آیا حضرت علی علیه السلام نبود که دوبار با رسول خدا صلی الله علیه و آله بیعت نمود و در بیعت رضوان و بیعت فتح ، رسول خدا صلی الله علیه و آله را یاری نمود در حالی که تو ای معاویه در بیعت اول کافر بودی و در بیعت دوم از آن امتناع نمودی.(2)
1): معاویه بن ابی سفیان ؛ 2): عمر بن عثمان بن عفان؛ 3): عمرو بن عاص؛ 4): عتبه بن ابی سفیان؛ 5): ولید بن عقبه بن ابی معیط؛ 6): مغیره بن شعبه.
شما را به خدا سوگند می دهم! آیا شما نمی دانید که رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که در حال احتضار بود، اهل بیت خود را جمع نمود و فرمود: خداوندا ! اینان اهل بیت من و عترت من می باشند هر کس آنان را دوست می دارد دوست بدار و دشمنان آنان را دشمن بدار.
و فرمود: به راستی اهل بیت من مانند کشتی نوح هستند هر کس داخل آن شود نجات می یابد و هر کس از آن خارج شود هلاک می گردد.
ص: 66
شما را به خدا سوگند می دهم، آیا نمی دانید که حضرت علی علیه السلام اولین کسی بود که در بین اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله همۀ شهوات را بر خود حرام نمود پس خداوند متعال این آیه را در شأن او نازل فرمود:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ * وَ کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالاً طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ »(1)
با کمال وقاحت و بی شرمی اعلام نمودی که من محمد را ابتر خواندم و پدرت عاص بن وائل هم گفت که حضرت محمد صلی الله علیه و آله مردی ابتر و بی فرزند است، هرگاه بمیرد یاد و ذکر او هم خواهد مرد. خداوند متعال در مقابل این توهین تو در قرآن فرمود:
«إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ »(2)
و «و رفعنا لک ذکرک ؛ و آوازۀ او را بلند کردیم.»(3)
نام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همراه اسلام و نام قرآن همه جا پیچید و از آن بهتر اینکه نام پیامبر صلی الله علیه و آله در کنار نام الله هر صبح و شام بر فراز مأذنه ها و هنگام اذان برده می شود و شهادت به رسالت تو در کنار شهادت به توحید و یگانگی خداوند نشان اسلام و دلیل پذیرش این آیین پاک است.
ص: 67
حسّان بن ثابت شاعر معروف پیامبر صلی الله علیه و آله در مدح آن حضرت می گوید:
وَ ضَمَ الْإِلَهُ اسْمَ النَّبِیِ إِلَی اسْمِهِ
إِذَا قَالَ فِی الْخَمْسِ الْمُؤَذِّنُ أَشْهَد
وَ شَقَ لَهُ مِنِ اسْمِهِ کَیْ یُجِلَّهُ
فَذُو الْعَرْشِ مَحْمُودٌ وَ هَذَا مُحَمَّدٌ
خداوند اسم پیامبر صلی الله علیه و آله را به اسم خود ضمیمه کرد. در آن هنگام که مؤذن در پنج نوبت اشهد ... می گوید.
و از نام خود نامی برای او انتخاب کرد تا احترامش کند . لذا خداوند صاحب عرش «محمود» است و او «محمد» است.
سیمرغ فهم هیچکس از انبیا نرفت
آنجا که تو به بال کرامت پریده ای
هر یک به قدر خویش به جایی رسیده اند
آنجا که جایی نیست به جایی رسیده ای.(1)
تو فرزند همان پدرانی هستی که خداوند در قرآن آنها را این گونه یاد می کند:
«عامِلَةٌ ناصِبَةٌ * تَصْلی ناراً حامِیَةً * تُسْقی مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ * لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَریعٍ * لا یُسْمِنُ وَ لا یُغْنی مِنْ جُوعٍ »(2)
فَوَ اللَّهِ مَا أَنْتَ بِحَصِیفٍ فَأُجَاوِبَکَ
و اما تو ای عتبه بن ابی سفیان! به خدا سوگند که تو کسی نیستی که در حساب و شمار آیی تا من متوجه جواب تو گردم.
... لِأَنَّکَ عِنْدِی لَسْتَ بِکُفْؤٍ لِعَبْدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ
ص: 68
زیرا تو نزد من همتا با بردۀ حضرت علی علیه السلام هم نیستی.
فَأَرُدَّ عَلَیْکَ وَ أُعَاتِبَکَ
تا پاسخ یاوه هایت را گویم.
وَ لَکِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَکَ وَ لِأَبِیکَ وَ أُمِّکَ وَ أَخِیکَ لَبِالْمِرْصَادِ
بلکه خداوند در کمینگاه تو و پدر و مادر و برادرت می باشد.
فَأَنْتَ ذُرِّیَّةُ آبَائِکَ الَّذِینَ ذَکَرَهُمُ اللَّهُ فِی الْقُرْآنِ
و تو از نسل افرادی هستی که خداوند در قرآن اینگونه وصفشان فرمود:
فَقَالَ: « عامِلَةٌ ناصِبَةٌ. تَصْلی ناراً حامِیَةً. تُسْقی مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ إِلَی قَوْلِهِ مِنْ جُوعٍ »(1)
وقتی مروان ملعون توهین به امام حسن علیه السلام و امام علی علیه السلام نمود، حضرت امام مجتبی علیه السلام فرمود: اما ای مروان! من نه تو و نه پدرت را سبّ گویم،
وَ لَکِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَعَنَکَ وَ لَعَنَ أَبَاکَ وَ أَهْلَ بَیْتِکَ وَ ذُرِّیَّتَکَ وَ مَا خَرَجَ مِنْ صُلْبِ أَبِیکَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ ِ عَلَی لِسَانِ نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ ؛ بلکه خود خدا، تو و پدرت را و همه اهل بیت و نسل و ذریۀ و اولادی که از صلب پدرت تا روز قیامت متولد شدند را بر زبان رسولش محمد صلی الله علیه و آله مشمول لعن خود ساخته است.
وَ اللَّهِ یَا مَرْوَانُ مَا تُنْکِرُ أَنْتَ وَ لَا أَحَدٌ مِمَّنْ حَضَرَ- هَذِهِ اللَّعْنَةَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَکَ وَ لِأَبِیکَ مِنْ قَبْلِکَ
به خدا، ای مروان! نه تو و نه هیچ کدام از این حضار منکر این نیست که این لعنت از جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله ویژه تو بوده و هست.
ص: 69
یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیاناً کَبِیراً(1)
وَ أَنْتَ یَا مَرْوَانُ وَ ذُرِّیَّتُکَ الشَّجَرَةُ الْمَلْعُونَةُ فِی الْقُرْآنِ وَ ذَلِکَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنْ جَبْرَئِیلَ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَثَبَ مُعَاوِیَةُ فَوَضَعَ یَدَهُ عَلَی فَمِ الْحَسَنِ .(2)
عایشه رو به مروان کرد و گفت:
لعن الله اباک و انت فی صلبه فانت بعض من لعنه الله؛ خدا پدر تو را لعنت کرده، در حالی که تو در صلب او بودی، بنابراین تو بخشی از کسی که خدایش لعن کرده است.(3)
قال الطبرسی: «وَ کَتَبَ إِلَیْهِ مُعَاوِیَةُ فِی الْهُدْنَةِ وَ الصُّلْحِ وَ بَعَثَ بِکُتُبِ أَصْحَابِهِ إِلَیْهِ فَأَجَابَهُ إِلَی ذَلِکَ بَعْدَ أَنْ شَرَطَ عَلَیْهِ شُرُوطاً کَثِیرَةً مِنْهَا أَنْ یَتْرُکَ سَبَّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ الْقُنُوتَ عَلَیْهِ فِی الصَّلَوَاتِ وَ أَنْ یُؤْمِنَ شِیعَتِهِ وَ لَا یَتَعَرَّضَ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ بِسُوءٍ وَ یُوصِلَ إِلَی کُلِّ ذِی حَقٍّ حَقَّهُ ...»
طبرسی می گوید:
معاویه درباره صلح و سازش ، نامه ای به امام حسن علیه السلام نوشت و آن را همراه نامه های اصحاب وی به معاویه، برای او فرستاد.
امام حسن علیه السلام پس از آن که شروط فراوانی برای صلح قرارداد، آن را پذیرفت ازجملۀ شروط این بود: معاویه ناسزاگویی به امیرمؤمنان، به ویژه در قنوت نماز را ترک کند. شیعیان او را امان دهد به هیچ یک از آنان بدی نرساند و حق هر صاحب حقی را به او برساند...».(4)
ص: 70
فرهنگ جامع سخنان امام حسن علیه السلام ، تالیف: گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام ، محمود شریفی و دیگران، قم، نشر معروف، چاپ اول، تابستان 1382ش.
احتجاج، ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی، مترجم: بهزاد جعفری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بازار سلطانی، 1381ش.
امام مجتبی علیه السلام ، روح قلب مصطفی صلی الله علیه و آله ، آیت الله شیخ احمد رحمانی همدانی، مترجم: محمد ظریف، غلامرضا توکلی، انتشارات عطر عترت، چاپ اول، 1392ش.
ص: 71
به قلم: حجت الاسلام و المسلمین مهدی آقابابایی
امام حسین علیه السلام مدت شش سال از دوران کودکی خود را در زمان جد بزرگوارش سپری کرد و پس از شهادت آن بزرگوار، مدت سی سال در کنار پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین علیه السلام زندگی کرد و در حوادث مهم دوران خلافت ایشان به صورت فعال شرکت داشت. پس از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام (در سال 40هجری) مدت ده سال در صحنه سیاسی و اجتماعی در کنار برادر بزرگ خود امام حسن علیه السلام قرار داشت و پس از شهادت برادر بزرگوارش (در سال 50 هجری) به مدت ده سال، در اوج قدرت معاویه بن ابی سفیان، بارها با وی پنجه در افکند و پس از مرگ وی نیز در برابر حکومت پسرش یزید قیام کرد و در محرم سال 61 هجری در سرزمین کربلا به شهادت رسید. در این مقاله که به مناسبت یکهزار و چهارصدمین سال شهادت مولی الکونین، ابوالحسنین، سیدالعرب و العجم، امیرالمؤمنین علیه السلام ، پیرامون مبارزات و دفاعیات حضرت سیدالشهدا علیه السلام از پدر بزرگواراشان مطالبی که در تاریخ آمده است تا آنجا که ما توانستیم و بررسی کردیم را می آوریم باشد که مورد قبول حضرت علی علیه السلام واقع گردد.
حضرت امام حسین علیه السلام از دوران نوجوانی که شاهد انحراف دستگاه حکومت اسلامی از مسیر اصلی خود بود، از موضع گیری های سیاسی پدر خود پیروی و حمایت می کرد، چنانکه در زمان خلافت عمر بن خطاب، روزی وارد مسجد شد و دید عمر بر فراز منبر نشسته است، بادیدن این صحنه، بالای منبر رفت و به عمر گفت: از منبر پدرم پایین بیا و بالای منبر پدرت برو!
ص: 72
عمر که قافیه را باخته بود، گفت: پدرم منبر نداشت! آنگاه او را در کنار خود نشانید، و پس از آنکه از منبر پایین آمد، او را به منزل خود برد و پرسید: این سخن را چه کسی به تو یاد داده است؟
حضرت پاسخ داد: هیچ کس!(1)
حضرت در دوران خلافت پدرش، امیرالمؤمنین علیه السلام در کنار حضرت بود. او در هر سه جنگی که در این دوران برای پدر بزرگوارش پیش آمد، شرکت فعال داشت.(2)
در جنگ جمل فرماندهی جناح چپ سپاه امیرالمؤمنین علیه السلام به عهدۀ وی بود. در جنگ صفین، چه از راه سخنرانی های پرشور و تشویق یاران حضرت علی علیه السلام جهت شرکت در جنگ، و چه از رهگذر پیکار با قاسطین نقشی فعال داشت. در جریان حکمیت نیز یکی از شهود این ماجرا از طرف حضرت علی علیه السلام بود.(3)
در زمان امام حسین علیه السلام انحراف از اصول و موازین اسلام، که از «سقیفه» شروع شده و در زمان عثمان گسترش یافته بود، به اوج خود رسیده بود. در آن زمان معاویه که سال ها از سوی خلیفه دوم و سوم به عنوان استاندار در منطقۀ شام حکومت کرده و موقعیت خود را کاملاً تثبیت کرده بود، به نام خلیفۀ مسلمین سرنوشت و مقدرات کشور اسلامی را در دست گرفته حزب ضد اسلامی اموی را بر امت اسلام مسلط ساخته بود و به کمک عمّال ستمگر و یغماگر خود مانند: زیاد بن ابیه، عمرو بن عاص، سُمَرَه بن جَندَب و . حکومت سلطنتی استبدادی تشکیل داده، چهرۀ اسلام را وارونه ساخته بود.
ص: 73
معاویه از یک سو، سیاست فشار سیاسی و اقتصادی را در مورد مسلمانان آزاده و راستین اعمال می کرد و با کشتار و قتل و شکنجه و آزار، و تحمیل فقر و گرسنگی بر آنان، از هرگونه اعتراض و جنبش و مخالفت جلوگیری می کرد، و از سوی دیگر، با احیای تبعیض های نژادی و رقابت های قبیله ای در میان قبائل، آنان را به جان هم می انداخت و از این رهگذر نیروهای آنان را تضعیف می کرد تا خطری از ناحیۀ آنان متوجه حکومت وی نگردد، و از سوی سوم، به کمک عوامل مزدور خود با جعل حدیث و تفسیر و تأویل آیات قرآن به نفع خود، افکار عمومی را تخدیر زده، و به حکومت خودش وجهۀ مشروع و مقبول می بخشید.
این سیاست ضد اسلامی، به اضافۀ عوامل دیگری همچون ترویج فرقه های باطل نظیر: جبریه و مرجئه که از نظر عقیدتی با سیاست معاویه همسو بودند، آثار شوم و مرگباری در جامعه به وجود آورده و سکوت تلخ و ذلتباری را بر جامعه حکمفرما ساخته بود.
در اثر این سیاست شوم، شخصیت جامعۀ اسلامی مسخ و ارزش ها دگرگون شده بود، به طوری که مسلمانان، با آنکه می دانستند اسلام هیچ وقت اجازه نمی دهد آنان مطیع زمامداران بیدادگری باشند که به نام دین بر آنها حکومت می کنند، با این حال بر اثر ترس و ناآگاهی، از زمامداران ستمگر پشتیبانی می کردند. در اثر این سیاست، مسلمانان، بر خلاف منطق قرآن و تعالیم پیامبر صلی الله علیه و آله ، تبدیل به افرادی ترسو، سازشکار، و ظاهرساز گشته بودند.
ولی با این وضعیت با مطالعۀ تاریخ می بینیم که حضرت امام حسین علیه السلام در برابر بدعت ها و بیدادگری های بی شمار معاویه نمی تواند سکوت نماید و تا آنجا که توان دارد، در برابر مظالم معاویه به مبارزه و مخالفت بر می خیزد که در این جا به جنایات معاویه که بعضی از سیاست های عوامفریبانه وی و فرعون مآبانه اش را در طی چهل سال حکومتش بر مسلمانان اشاره می کنیم و لازم به ذکر است که او برای طرح اجرای بعضی از این سیاست های خود از مشاور حیله گر مکاری همچون عمرو عاص بهره می برد که در اغفال مردم از شیطان درس های بزرگی گرفته بود و همچنین به مبارزات حضرت امام حسین علیه السلام می پردازیم:
ص: 74
معاویه در دشمنی نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام پیش رفت و دشنام و لعن آن حضرت را در مجالس عام و خاص، اعلام نمود و به همه عمّال و والیانش دستور داد تا ناسزاگویی آن حضرت را در میان مردم انتشار دهند، دشنام به امام علیه السلام در همه مناطق جهان اسلام سرایت یافت. معاویه خود در میان مردم شام به خطبه پرداخت و به آنها گفت: «ای مردم! رسول خدا صلی الله علیه و آله به من گفت: بعد از من، تو به خلافت خواهی رسید، پس سرزمین مقدس (شام) را انتخاب کن که صالحان در آنجا هستند و من شما را بر گزیدم [العیاذبالله] پس ابوتراب را لعن کنید.
مردم شام هم به دشنام امام پرداختند. معاویه در میان آن وحشیان به خطبه پرداخت و به آنان گفت: «چه گمانی دارید در مورد مردی که – یعنی علی علیه السلام - که با برادرش عقیل نیکی نمی کند! ای مردم شام! ابولهب نکوهش شده در قرآن، عموی علی بن ابیطالب است.
مورخان می گویند: هرگاه معاویه خطبه می خواند، خطبه خود را با این گفته به پایان می برد: خداوندا! ابوتراب در دین تو الحاد ورزید! و از راه تو برگشته است، پس او را به سختی لعن کن و به عذابی دردناک گرفتار ساز».
این کلمات را بر روی منبرها می گفتند.
معاویه با این کار می خواست که دل های مردم را از امام علیه السلام دور سازد و میان مردم و اصول آن حضرت فاصله بیندازد؛ اصولی که حتی در کاخ های معاویه، وی را تعقیب می نمود.
هنگامی که معاویه «مغیرۀ بن شعبه» را به امارت کوفه منصوب ساحت، مهم ترین چیزی که به وی سفارش نمود این بود که در ناسزاگویی به امام علیه السلام ، رحمت فرستادن بر عثمان، عیب جویی یاران علی علیه السلام و دور ساختن آنها کوتاهی ننماید، مغیره بن شعبه، هفت سال والی کوفه بود در این مدت مذمت حضرت علی علیه السلام ناسزاگویی به آن حضرت را رها ننمود.
ص: 75
معاویه با همه توانایی هایش تلاش کرد تا فضائل اهل بیت علیهم السلام را پنهان سازد و بزرگواری های آنان را از دید مسلمین دور سازد و از انتشار آنچه از پیامبر صلی الله علیه و آله در فضیلت آنها وارد شده بود ممانعت به عمل آورد.(1)
حکومت اموی تا حد زیاد در ستیز با امیرالمؤمنین علیه السلام زیاده روی نمودند؛ زیرا دستور دادند تا هر نوزادی را که به نام «علی» نامیده شود به قتل برسانند.
مورخان می گویند: علما و محدثان ، از یاد کردن امام و نقل روایت از آن حضرت به خاصر ترس از بنی امیه، پرهیز داشتند و هرگاه می خواستند مطلبی را از آن حضرت روایت کنند، می گفتند: پدر زینب روایت کرد.(2)
شیعیان در زمان معاویه در همه مناطق به طور رسمی مورد ستم واقع شدند و با شدت و خشونت فراوان رو به رو گشتند؛ زیرا معاویه، با قساوت از آنان انتقامی سخت گرفت و مرکز حکومتش را بر اجساد قربانیان آنان به پیش راند. چنانچه امام باقر علیه السلام نمونه های هولناکی از ستم امویان نسبت به شیعیان اهل بیت علیهم السلام را بیان کرده و می فرمایند:
شیعیان ما در هر شهری کشته می شوند و دست ها و پاهای آنان تنها به ظن و گمان بریده می شد، هر کس به دوستی و پیروی از ما یاد می شد، به زندان می افتاد و یا دارائیش غارت می شد و یا خانه اش ویران می گشت.(3)
ص: 76
معاویه، به نابودی نیروهای متفکر و اندیشمند شیعه پرداخت و گروهی از آنان را به میدان های اعدام روانه ساخت و سوگ و اندوه را در خانه هایشان حاکم ساخت که بعضی از آنان عبارتند از:
حجر وقتی دید در نظام حاکم، دشنام به امیرالمؤمنین علیه السلام را آشکارا اعلام می کند و مردم را به برائت از آن حضرت مجبور می سازد، زبان به اعتراض گشود و آشکارا به حاکمان کوفه پاسخ داد. زیاد بن ابیه خونش را مباح اعلام نموده و او را همراه با گروهی از برادرانش به اسارت نزد معاویه فرستاد و آنان را در «مرج عذراء» متوقف ساختند تا اینکه فرمان اعدام آنها از دمشق صادر شد و آنها را به شهادت رساندند.
امام حسین علیه السلام از دریافت خبر کشته شدن حجر، بسیار پریشان گشت و یادداشت شدیداللحنی برای معاویه فرستاد و در آن، جرایم و بدعت هایش را بر شمرد که از جمله کشتن حجر و یاران درستکار وی می باشد و در آن یادداشت آمده بود: «آیا تو قاتل حجر، برادر کنده و نمازگزاران پارسایی که ظلم را نمی پسندیدند و بدعت ها را گناهی بزرگ می دانستند و در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنش کنده ای نمی هراسیدند، نیستی... آنها را به ظلم و تعدی کشتی پس از آنکه سوگندهای سخت و پیمان های مؤکد به آنها سپردی که آنان را به خاطر حادثه ای که میان تو و آنان بوده و یا به کینه ای که در دل نسبت به آنها داشتی، به کیفر نرسانی...»
امام حسین علیه السلام هنگام شنیدن خبر کشته شدن عمرو، به شدت متأثر گردید و یادداشتی برای معاویه فرستاد که در آن، جنایات وی را بر شمرد و ظلم و ستمی که امت در روزگار وی متحمل می شود را متذکر شد. در آن یادداشت در خصوص عمرو آمده بود:
ص: 77
«آیا تو قاتل عمرو بن حمق، یار رسول خدا آن عبد صالحی که عبادت او را نحیف ساخته، بدنش را رنجور گشته و رنگش زرد شده بود، نیستی، بعد از آنکه به او امان داده و از عهد و پیمان های خدا آن قدر به وی گفته بودی که اگر به پرنده ای می گفتی، از بالای کوه به نزد تو فرود می آمد، سپس او را با گستاخی بر پروردگار و ناچیز شمردن آن پیمان، به قتل رساندی.».(1)
وقتی که حضرمی که از شیعیان خالص امیرالمؤمنین علیه السلام بود با یارانش مظلومانه به شهادت رسیدند امام حسین علیه السلام از این خبر اندوهگین شدند با فرستادن یادداشتی بر معاویه اعتراض نمود.
در آن یادداشت آمده بود: «آیا تو قاتل حضرمی نبوده ای که زیاد به تو نوشته بود وی بر دین علی علیه السلام است و تو به وی نوشتی: هر کس را بر دین علی باشد به قتل برسان. و زیاد آنان را کشت و به دستور تو آنان را تکه تکه نمود. در حالی که دین علی علیه السلام، همان دین عموزاده اش علیه السلام می باشد که تو را در این جایگاهی که در آن هستی نشانده است و اگر او نمی بود، شرافت تو و پدرانت، تحمل سختی دو مسافرت می بود، سفر زمستان و سفر تابستان».
و ده ها نمونه دیگر که توسط معاویه و عمالش به شهادت رسیدند که تاریخ پر از اینگونه جنایات اوست.
از فجایع اندوه باری که شیعیان در روزگار معاویه با آنها دست به گریبان بودند این بود که معاویه به همه عاملانش طی بخشنامه ای چنین نوشته بود: «بنگرید هر کس را که دلیل
ص: 78
بر او باشد مبنی بر اینکه وی علی و اهل بیتش را دوست می دارد، نام او را از دیوان محو کنید و عطا و روزی او را ساقط نمایید.»
معاویه به انواع وسایل ددمنشانه دست زد تا سلطنت را در خاندانش موروثی سازد.
از جمله آزادگان و مصلحان جهان اسلام، که ردّ قاطع خود را در مورد بیعت یزید اعلام نمودند و او را به عنوان حاکم مسلمانان نپذیرفتند حضرت امام حسین علیه السلام بود که یزید را حقیر شمرد و خوی های نکوهیده اش را نمی پسندید و او را به صاحب شراب و شکار، توصیف نمود و اینکه او به طاعت شیطان در آمده، طاعت رحمان را ترک نموده و فساد را ظاهر ساخته، حدود را تعطیل نموده و به خود اختصاص داده ، حرام خدا را حلال و حلال او را حرام گردانیده است.(1)
کاروانی که از یمن که حامل مقداری از بیت المال بود، از طریق مدینه، رهسپار دمشق بود. امام حسین علیه السلام با اطلاع از این موضوع ، آن را ضبط کرد و در میان مستمندان بنی هاشم و دیگران تقسیم کرد و نامه ای بدین شرح به معاویه نوشت:
«کاروانی از یمن از اینجا عبور می کرد که حامل اموال و پارچه ها و عطریاتی برای تو بود تا آنها را به خزانۀ دمشق سرازیر کنی و به خویشانت که تاکنون شکم ها و جیب های خود را از بیت المال پرکرده اند، ببخشی، من نیاز به آن اموال داشتم، و آنها را ضبط کردم، و السلام»! معاویه از این اقدام سخت ناراحت شد و نامۀ تندی به امام نوشت.(2)
بی شک این اقدام امام حسین علیه السلام یک گام آشکار در جهت نامشروع معرفی نمودن حکومت معاویه و مخالفت صریح با وی به شمار می رفت، و در آن شرایط هیچ کس جز آن حضرت، جرأت چنین کاری را نداشت.
ص: 79
ابن شهر آشوب روایت نموده: ... (بعد از صلح امام حسن علیه السلام) معاویه از امام حسین علیه السلام خواست تا با او بیعت کند. امام حسن علیه السلام فرمود : ای معاویه! حسین را مجبور نکن او هرگز بیعت نکند مگر آنکه کشته شود و هرگز کشته نشود مگر آنکه خاندانش کشته شوند و خاندانش کشته نشوند مگر آنکه شامیان کشته شوند.(1)
قاضی نورالله تستری می گوید: یک بار امام حسین علیه السلام در مجلس معاویه فرمود: «من فرزند آب آسمان و ریشه های خاک نمناکم، من فرزند کسی هستم که در بزرگواری برجسته ، و در شرافت والا، و در نیک نام بر همه اهل دنیا سرور است. من فرزند کسی هستم که خشنودی او خشنودی خدای رحمان و خشم او خشم خدای رحمان است».
سپس رو به معاویه کرد و فرمود: آیا پدر تو، همچون پدر من است؟ آیا پیشینۀ تو همچنین پیشینۀ من است؟ اگر بگویی: نه، شکست خورده ای و اگر بگویی آری، دروغ گفته ای.(2)
ابن جوزی می گوید: محمد بن اسحاق گفته است: مروان بن حکم که فرماندار بود کسی را نزد امام حسن (و امام حسین علیه السلام) فرستاد به او پیام دهد: مروان می گوید: پدر تو کسی است که در جامعه تفرقه انداخت و عثمان را کشت و علما و زهاد (خوارج) را نابود کرد. امام حسین علیه السلام به نامه رسان فرمودند به مروان بگو: ای فرزند زن بدکاره که در بازار (ذی المجاز) مردم را به خود فرا می خواند و در بازار
ص: 80
عکاظ ، دارای پرچم (فاحشه گری) بود! ای فرزند آن مرد تبعیدی و نفرین شدۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله(1) اکنون خود و مادر و پدرت را بشناس.(2)
سلیم بن قیس می گوید: (معاویه پس از احتجاج ابن عباس با او ) از این تاریخ تصمیم گرفت فشار خود را بر شیعیان علی تشدید کند و آنان را بیش از پیش مورد شکنجه و آزار قرار دهد تا آنجا که مطئن شود نامی از اهل بیت و کسی از پیروان آنان باقی نمانده است و در این گیر و دار مصیبت و گرفتاری اهل کوفه بیش از دیگران بود ؛ زیرا شیعیان علی علیه السلام در کوفه بیش از سایر نقاط بودند و طبعاً فشار پسر ابوسفیان به این شهر بیش از نقاط دیگر بود ؛ لذا فرمانداری و حکومت کوفه را به زیاد بن سمیّه محوّل نمود و بصره را ضمیمۀ آن ساخت. زیاد هم در مقابل این محبت معاویه و لطف فوق العادۀ پسر ابوسفیان، در از بین بردن شیعیان کوتاهی روا نداشت و از هر گوشه و کنار و از زیر هر سنگ و کلوخی شیعیان علی علیه السلام را پیدا کرد به قتل رسانید، و در دل شیعان علی علیه السلام ترس و وحشت عجیبی ایجاد کرد. دست و پای آنان را قطع می کرد و چشمان شان را از کاسۀ سر بیرون می آورد. در نتیجۀ این جنایات، شیعیان علی از عراق فرار کردند و به نقاط دوردست پناهنده شدند و عقیدۀ خود را از مردم مخفی نمودند. خلاصه در کوفه از شیعیان معروف و سرشناس کسی باقی نماند.
سلیم بن قیس می گوید: پسر ابوسفیان به فرماندارانش دستور داد که شهادت شیعیان علی علیه السلام و خاندانش را قبول نکنند و مراقب باشد که اگر در محیطشان از شیعیان و طرفداران عثمان و خاندانش و از کسانی که فضایل و مناقب عثمان را
ص: 81
نقل می کنند کسانی پیدا می شوند، در مجالس رسمی مورد احترام قرار بدهند و در اعزاز و اکرام آنان کوتاهی نکنند و آنچه از مناقب عثمان نقل می شود با مشخصات کامل ناقل آن حدیث به دربار معاویه در شام گزارش شود. فرمانداران طبق این دستور عمل نمودند و دربارۀ هر کسی که جمله ای در فضیلت عثمان نقل می نمود پرونده ای تشکیل دادند و حقوق و مزایایی معین نمودند و این رویه سبب گردید که دربارۀ عثمان مطالب زیادی نقل گردید؛ زیرا ناقلان این گونه حدیث ها از جایزه ها و عطیه های مخصوص معاویه برخوردار می شدند! در اثر این بذل و بخشش معاویه و تشویق حکام وی، جعل حدیث در تمام شهرهای اسلامی شیوع یافت و هر شخصی مبغوض و مطرود که نزد یکی از عمال و استانداران معاویه حدیث و فضیلتی دربارۀ عثمان نقل می نمود بدون چون و چرا مقبول واقع می شد و اسم او در دفتر عطایا به ثبت می رسید و شفاعت او دربارۀ دیگران رد نمی شد.
سلیم بن قیس چنین ادامه می دهد: معاویه پس از یک دوره نقل حدیث دربارۀ عثمان، به استاندارانش چنین نوشت: حدیث دربارۀ عثمان زیاد گردیده و به حد کافی به تمام نقاط مملکت رسیده. با رسیدن این بخشنامه مردم را دعوت کنید که دربارۀ فضایل صحابه و دو خلیفه (عمر و ابوبکر) حدیث نقل کنند، و هر حدیث و فضیلتی که دربارۀ «ابوتراب» نقل گردیده است حدیثی مشابه آن را دربارۀ صحابه بیاورید و این کار مورد علاقه و باعث روشنی چشم من و کوبیدن «ابوتراب» و شیعیان اوست. متن این نام برای مردم خوانده شد و مضمون آن در میان عموم افراد منتشر گردید، بلافاصله اخبار زیادی در مناقب صحابه که همه اش جعلی و عاری از حقیقت بود نقل گردید و عده ای در نقل چنین اخبار جدیت و کوشش فراوان به خرج دادند تا به جایی که ابن فضائل جعلی را در منابر و در ضمن خطبۀ نمازها برای مردم خواندند و به مسلمانان دستور داده شد که آنها را به کودکان یاد بدهند و از این فضایل به مقدار زیاد به اطفال و نوباوگان تعلیم داده شد که مانند آیات قرار در حفظ آنها کوشش کردند حتی به زنان و دختران و خدمتکاران هم این فضائل را یاد دادند و مدتی نیز به این منوال گذشت.
ص: 82
سلیم بن قیس باز می گوید: پس از گذشت مدتی معاویه به استانداران و عمالش سومین بخش نامه را بدین مضمون صادر کرد:
مراقب باشید که هر کس متهم به دوستی علی علیه السلام و خاندانش باشد و کوچک ترین دلیل بر این اتهام پیدا شود اسم او از دیوان و دفتر حقوق و مزایا محو و سهمیۀ او از بیت المال قطع شود . و در تعقیب این بخشنامه، بخشنامۀ دیگری بدین مضمون صادر نمود: هر کسی را که متهم به دوستی خاندان علی علیه السلام باشد، تحت فشار شدید قرار بدهید و خانه را بر سرش خراب کنید تا برای دیگران نیز عبرت باشد.
سلیم بن قیس می گوید: اهل عراق مخصوصاً اهل کوفه مصیبتی بزرگتر از این حادثه ندیده اند؛ زیرا شیعان علی علیه السلام در اثر این فرمان و سختگیری های استانداران و حکمرانان در ترس و وحشت عجیبی به سر می بردند به طوری که گاهی دو نفر دوست از شیعیان علی علیه السلام به خانۀ همدیگر می رفتند، صاحبخانه از ترس غلام و خدمتکارانش حاضر نبود به مهمانش مطلبی بگوید مگر پس از قسم خوردن و پیمان گرفتن از خدمتکار که راز او را فاش نکند، بدین صورت حدیث های جعلی در نکوهش علی علیه السلام و خانداش پیدا شد و محدثان و قضات و فرمانداران از همان جعلیات پیروی کردند و بدترین مردم از نظر امتحان، محدثان ریاکار و سست عقیده بودند که تظاهر به ایمان و عبادت می کردند و به جهت تقرّب به حکام و نیل به ثروت و مال دنیا، جعل حدیث می نمودند تا اینکه به مرور زمان این خبرهای دروغ و حدیث های جعلی به دست افراد متدین و پرهیزکار افتاد که خود را از دروغ و بهتان پروا داشتند، اما با حُسن عقیده و سادگی همان جعلیات را قبول کردند و به دیگران نقل نمودند که اگر به بطلان و جعلی بودن آنها پی می بردند از نقل آنها اجتناب می نمودند.(1)
سلیم بن قیس می گوید:
ص: 83
این فشار و اختناق همچنان ادامه داشت ولی پس از شهادت حسن بن علی علیه السلام بیشتر و بلا و مصیبت بزرگتر گردید و اولیای خدا در ترس دایمی و رعب شدید قرار گرفتند، زیرا یا به قتل می رسیدند و یا در حالت خفا و دوری از شهر و دیار خویش به سر می بردند و در مقابل آنان دشمنان خدا از هر جهت پیروز و در اظهار ظلم و ستم و در اعمال بدعت، خود را آزاد می دیدند. سلیم اضافه می کند: در این اوضاع و احوال و دو سال قبل از هلاکت معاویه(1) حضرت حسین بن علی علیه السلام عزم سفر حج کرد و عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر را همسفر خود انتخاب نمود و در مکه از مردان و زنان بنی هاشم و از گروه انصار افرادی را که آن حضرت و بنی هاشم می شناختند دعوت به عمل آورد و به همه آنان مأموریت داد که از افراد ذی صلاح و متعهد از صحابۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله و از تابعین، برای شرکت در جلسه ای که قرار است در منی تشکیل شود دعوت کنند. چون مدعوین تعدادشان به هزار نفر(یا بیشتر) بالغ می گردید، در منی و زیر خیمۀ حضرت حسین بن علی علیه السلام گرد آمدند، حضرت سخن آغاز کرد و پس از حمد و ثنای خداوند چنین آغاز فرمود:
اما بعد! شما از جنایاتی که معاویه این جبار طاغیه بر ما و شیعیان ما روا داشته آگاهید و شاهد ستمگری های او هستید، اینک من مطالبی را (دربارۀ پدرم) مطرح می کنم که اکر درست بود تصدیقم کنید و اگر نادرست بود از من نپذیرید، گفتار مرا بشنوید و سخنان مرا بنویسید و تذکرات مرا به خاطر بسپارید، آنگاه که به شهر و دیار خود مراجعت می کنید آنچه را که فرا گرفته اید به اقوام و عشیرۀ مورد وثوق و افراد مورد اعتماد از دوستان و آشنیان خود ابلاغ کنید؛ زیرا ترس آن دارم که این آیین مندرس گردد و این مذهب حق از بین برود. ««وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون»(2)
ص: 84
شما را به خدا آیا می دانید وقتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در میان صحابه و یارانش پیمان «اخوت» می بست برای اخوت خویش، علی علیه السلام را انتخاب کند؟
گفتند: اللهم نعم. خدایا تو را گواه می گیریم که درست است.
قَالَ أَنْشُدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله اشْتَرَی مَوْضِعَ مَسْجِدِهِ وَ مَنَازِلِهِ فَابْتَنَاهُ ثُمَّ ابْتَنَی فِیهِ عَشَرَةَ مَنَازِلَ تِسْعَةً لَهُ وَ جَعَلَ عَاشِرَهَا فِی وَسَطِهَا لِأَبِی ثُمَّ سَدَّ کُلَّ بَابٍ شَارِعٍ إِلَی الْمَسْجِدِ غَیْرَ بَابِهِ فَتَکَلَّمَ فِی ذَلِکَ مَنْ تَکَلَّمَ فَقَالَ صلی الله علیه و آله مَا أَنَا سَدَدْتُ أَبْوَابَکُمْ وَ فَتَحْتُ بَابَهُ وَ لَکِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی بِسَدِّ أَبْوَابِکُمْ وَ فَتْحِ بَابِهِ ثُمَّ نَهَی النَّاسَ أَنْ یَنَامُوا فِی الْمَسْجِدِ غَیْرَهُ وَ کَانَ یُجْنِبُ فِی الْمَسْجِدِ وَ مَنْزِلُهُ فِی مَنْزِلِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَوُلِدَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ لَهُ فِیهِ أَوْلَادٌ قَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَم.
شما را به خدا می دانید آن گاه که رسول خدا صلی الله علیه و آله محل ساختمان مسجد و خانۀ خویش را خریداری و در کنار مسجد، ده حجره بنا کرد؛ نُه باب از این حجره ها را به خود و حجرۀ دهمی را که در وسط آنها قرار داشت به پدرم «علی» اختصاص داد سپس دستور داد درب همۀ حجره های مردم را که به مسجد باز می شد ببندند مگر درب حجرۀ علی علیه السلام را، و چون بعضی از صحابه در این مورد اعتراض کردند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من این دستور را از پیش خود صادر نکردم ، بلکه خدا چنین فرمانی به من داد، آن گاه مردم را از خوابیدن در مسجد منع نمود مگر علی علیه السلام را که حجره اش در داخل مسجد و در کنار حجرۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار داشت و خداوند در همین منزل ها فرزندانی را به رسول خدا و علی علیه السلام عطا نمود؟
گفتند: اللهم نعم. خدایا تو را گواه می گیریم که درست است.
ص: 85
قَالَ أَنْشُدُکُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله نَصَبَهُ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍ فَنَادَی لَهُ بِالْوَلَایَةِ وَ قَالَ لِیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ .
شما را به خدا! آیا می دانید که رسول خدا صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را در غدیر خم به مقام ولایت نصب کرد، سپس دستور داد که این جریان را حاضران به غائبان برسانند؟
گفتند: اللهم نعم. خدایا تو را گواه می گیریم که درست است.
قَالَ أَنْشُدُکُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ لَهُ فِی غَزْوَةِ تَبُوکَ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی وَ أَنْتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ .
شما را به خدا آیا می دانید که سول خدا صلی الله علیه و آله به هنگام حرکت به سوی «جنگ تبوک» به علی علیه السلام فرمود: ای علی! تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی هستی. و همچنین فرمود: تو پس از من ولی و سرپرست همه مؤمنانی؟
گفتند: اللهم نعم؛ خدایا تو را گواه می گیریم که درست است.
قَالَ أَنْشُدُکُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حِینَ دَعَا النَّصَارَی مِنْ أَهْلِ
نَجْرَانَ إِلَی الْمُبَاهَلَةِ لَمْ یَأْتِ إِلَّا بِهِ وَ بِصَاحِبَتِهِ وَ ابْنَیْهِ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ .
فرمود: شما را به خدا قسم می دهم، آیا می دانید که پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی مسیحیان نجران را به مباهله دعوت کرد کسی جز او و همسرش و دو پسرش را نیاورد؟
گفتند: آری به خدا قسم.
قَالَ أَنْشُدُکُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّهُ دَفَعَ إِلَیْهِ اللِّوَاءَ یَوْمَ خَیْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَأَدْفَعُهُ إِلَی رَجُلٍ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ کَرَّارٌ غَیْرُ فَرَّارٍ یَفْتَحُهَا اللَّهُ عَلَی یَدَیْهِ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ .
ص: 86
فرمود: شما را به خدا قسم می دهم، آیا می دانید که پیامبر صلی الله علیه و آله در روز خیبر علم را به او سپرد و فرمود: «آن را به دست کسی خواهم سپرد که خدا و رسولش او را دوست دارند و او خدا و رسولش را دوست دارد. پشت سر هم حمله می کند و فرار نمی کند، و خداوند خیبر را به دست او فتح می کند».
گفتند: آری به خدا قسم.
قَالَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بَعَثَهُ بِبَرَاءَةَ وَ قَالَ لَا یُبَلِّغْ عَنِّی إِلَّا أَنَا أَوْ رَجُلٌ مِنِّی قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ قَالَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمْ تَنْزِلْ بِهِ شِدَّةٌ قَطُّ إِلَّا قَدَّمَهُ لَهَا ثِقَةً بِهِ وَ أَنَّهُ لَمْ یَدْعُهُ بِاسْمِهِ قَطُّ إِلَّا أَنْ یَقُولَ یَا أَخِی وَ ادْعُوا لِی أَخِی قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ .
فرمود: آیا می دانید که پیامبر صلی الله علیه و آله او را برای ابلاغ سوره برائت فرستاد و فرمود: «از جانب من کسی جز خودم یا کسی که از من باشد نباید پیامی ابلاغ کند».
گفتند: آری به خدا قسم.
قَالَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَضَی بَیْنَهُ وَ بَیْنَ جَعْفَرٍ وَ زَیْدٍ فَقَالَ لَهُ یَا عَلِیُّ أَنْتَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکَ وَ أَنْتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ [وَ مُؤْمِنَةٍ] بَعْدِی قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ .
فرمود: آیا می دانید که پیامبر صلی الله علیه و آله بین او و جعفر و زید قضاوت کرد و فرمود: «یا علی! تو از من و من از توام. و تو صاحب اختیار هر مرد و زن مؤمنی بعد از من هستی».
گفتند: آری به خدا قسم.
قَالَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّهُ کَانَتْ لَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کُلَّ یَوْمٍ خَلْوَة وَ کُلَّ لَیْلَةٍ دَخْلَةٌ إِذَا سَأَلَهُ أَعْطَاهُ وَ إِذَا سَکَتَ أَبْدَاهُ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ .
ص: 87
فرمود: آیا می دانید که او در هر روز با پیامبر صلی الله علیه و آله خلوتی و در هر شب حضوری داشت، که هر گاه مطلبی می پرسید پاسخ می فرمود و هر گاه سکوت می کرد خود آن حضرت شروع می فرمود.
گفتند: آری به خدا قسم.
قَالَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَضَّلَهُ عَلَی جَعْفَرٍ وَ حَمْزَةَ حِینَ قَالَ لِفَاطِمَةَ : زَوَّجْتُکِ خَیْرَ أَهْلِ بَیْتِی أَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً وَ أَکْثَرَهُمْ عِلْماً قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.
فرمود: آیا می دانید که پیامبر صلی الله علیه و آله او را بر جعفر و حمزه فضیلت داد آن هنگام که به فاطمه علیها السلام فرمود : « تو را به بهترین اهل بیتم و مقدّم ترین آنان در اسلام و بالاترین آنان در حلم و بیشترین آنها در علم تزویج نمودم»؟
گفتند: آری به خدا قسم.
قَالَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ أَنَا سَیِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ أَخِی عَلِیٌّ سَیِّدُ الْعَرَبِ وَ فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ ابْنَایَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ .
فرمود: آیا می دانید که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «من سیّد فرزندان آدم هستم، و برادرم علی سیّد عرب، و فاطمه سیّده زنان اهل بهشت، و دو پسرم حسن و حسین دو سید جوانان اهل بهشت هستند»؟
گفتند: آری به خدا قسم.
قَالَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَمَرَهُ بِغُسْلِهِ وَ أَخْبَرَهُ أَنَّ جَبْرَئِیلَ یُعِینُهُ عَلَیْهِ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ .
فرمود: آیا می دانید که پیامبر صلی الله علیه و آله او را دستور به غسلش داد و به او خبر داد که جبرئیل او را در غسل کمک می کند؟ گفتند: آری به خدا قسم.
ص: 88
قَالَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ فِی آخِرِ خُطْبَةٍ خَطَبَهَا [أَیُّهَا النَّاسُ] إِنِّی تَرَکْتُ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَیْتِی فَتَمَسَّکُوا بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ .
فرمود: آیا می دانید که پیامبر صلی الله علیه و آله در آخرین خطابه ای که برای مردم ایراد کرد فرمود: «ای مردم، من در میان شما دو چیز گرانبها باقی گذاشتم: کتاب خدا و اهل بیتم. به این دو تمسّک کنید تا گمراه نشوید».
گفتند: آری به خدا قسم.
فَلَمْ یَدَعْ شَیْئاً أَنْزَلَهُ اللَّهُ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام خَاصَّةً وَ فِی أَهْلِ بَیْتِهِ مِنَ الْقُرْآنِ وَ لَا عَلَی لِسَانِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله إِلَّا نَاشَدَهُمْ فِیهِ فَیَقُولُ الصَّحَابَةُ اللَّهُمَّ نَعَمْ قَدْ سَمِعْنَا وَ یَقُولُ التَّابِعِیُّ اللَّهُمَّ قَدْ حَدَّثَنِیهِ مَنْ أَثِقُ بِهِ فُلَانٌ وَ فُلَان.
سلیم بن قیس می کوید: حسین بن علی علیه السلام غیر از اینها فضائل زیادی را که دربارۀ علی و اهل بیت او : در قرآن نازل گردیده و یا از زبان رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده شده بود بر شمرد و از حضار مجلس (آنان که از صحابۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند) می گفتند: آری. به خدا سوگند! این را شنیده ایم و تابعین (آنان که شخص رسول خدا صلی الله علیه و آله را ندیده بودند) می گفتند: ما هم این فضیلت را از فلان صحابه مورد وثوق و اعتماد شنیده ایم. حسین بن علی علیه السلام در پایان سخنانش ، دربارۀ فضائل امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: شما را به خدا بگویید این را هم شنیده اید که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس دوستی مرا ادعا کند در حالی که با علی علیه السلام دشمنی دارد دروغ گفته است ؛ زیرا دوستی من با دشمنی علی علیه السلام در یک دل می گنجد. در این هنگام شخصی سئوال کرد یا رسول الله! چگونه محبت تو با دشمنی علی علیه السلام نمی سازد؟
ص: 89
فرمود: زیرا علی علیه السلام از من و من از علی علیه السلام هستم هر که او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر کس مرا دوست بدارد خدا را دوشت داشته و هر که علی علیه السلام را دشمن بدارد با من دشمنی کرده و هر که با من دشمنی کند خدا را دشمن داشته است».(1)
و نکتۀ آخر اینکه امام حسین علیه السلام در وصیت خود به برادرشان محمد حنفیه فرمودند: «أسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی»(2) و نکته مهم این است که امام حسین علیه السلام در کنار نام جدشان رسول خدا صلی الله علیه و آله مقیّد به بردن نام پدرشان امیرالمؤمنین علیه السلام هستند و این اشاره به فرمایش خود رسول خداست که فرمود: « وَ لَوْلا أنْتَ یا عَلِیُ لَمْ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدِی»(3) ، یعنی اگر نام تو نباشد سیرۀ مرا به نفع خودشان مغرضان تغییر می دهند.
قرآن کریم
اقبال بالاعمال الحسنه، ابن طاووس، علی بن موسی ، ناشر: دفتر تبلیغات اسلامی، قم ، چاپ اول ، 1376 ش.
امام حسین علیه السلام وارث انبیاء، مجلسی کوپایی، غلامحسین، ناشر: مؤلف، چاپ اول، 1397ش.
زندگانی حضرت امام حسین علیه السلام ، القرشی، باقر شریف، مترجم: محفوظی حسین، نشر: بنیاد معارف اسلامی، قم، مرکز نشر، 1380ش.
سیره پیشوایان ، پیشوایی، مهدی، مؤسسه امام صادق علیه السلام، قم، چاپ پانزدهم، پائیز 1382ش.
کتاب سلیم بن قیس، هلالی، سلیم بن قیس، ناشر: الهادی، قم، چاپ اول، 1405 ق.
ص: 90
به قلم: حجت الاسلام و المسلمین غلامحسین مجلسی
امام زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام در سال 38 قمری دیده به جهان گشود و دوران کودکی خود را در شهر مدینه سپری کرد. حدود دو سال از خلافت جدش امیرمؤمنان علیه السلام را درک کرد و پس از آن مدت ده سال شاهد حوادث دوران عموی خویش امام حسن مجتبی علیه السلام بود و پس از شهادت امام مجتبی علیه السلام در سال 50 قمری به مدت ده سال در دوران امامت پدرش حسین بن علی علیه السلام که در اوج قدرت معاویه با او در ستیز و مبارزه بود در کنار او قرار داشت. در محرم سال 61 هجری در روز عاشورا با شهادت پدرش امام حسین علیه السلام امامت او در سخت ترین دوران ها آغاز شد و بعد از 34 سال امامت در سال 95 هجری در مدینه به شهادت رسید و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
1)- یزید بن معاویه (61 تا 64 ه.ق)
2)- عبدالله بن زبیر ( در مکه، عراق و مصر) (61- 73) در این مدت دو خلیفه در دو منطقه از کشور اسلامی حکمرانی می کردند.
3)- معاویه بن یزید (چند ماه از سال 64ق)
4)- مروان بن حکم (نه ماه از سال 65ق)
5)- عبدالملک بن مروان (65 تا 86ق)
6)- ولید بن عبدالملک (86 تا 96ق)
«مسعودی» مورخ نامدار، تصریح می کند که: علی بن الحسین علیه السلام امامت را به صورت مخفی و با تقیه شدید در زمانی دشوار عهده دار گردید.(1)
ص: 91
و امام صادق علیه السلام در ترسیم این وضع تلخ و اندوه بار می فرماید: «ارتد الناس بعد الحسین الا ثلاث ؛ پس از شهادت امام حسین علیه السلام همه از دین و اطراف خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله برگشتند مگر سه نفر.»(1)
و امام سجاد علیه السلام اشاره به این وضع ناگوار می فرماید: «ما بمکه و المدینه عشرون رجلا یحبنا؛ در تمام مکه و مدینه بیست نفر نیستند که ما را دوست بدارند.»(2)
دوران امامت امام سجاد علیه السلام مصادف با یکی از سیاه ترین ادوار حکومت در تاریخ اسلام بود. رؤسای حکومت در این زمان، به صورت آشکار و بدون هیچ گونه پرده پوشی، به مقدسات اسلامی توهین می کردند و آشکارا اصول اسلامی را زیر پا می گذاشتند و هیچ کس هم جرأت کوچکترین اعتراضی را نداشت.
مسعودی در مروج الذهب می نویسد: «فساد و آلودگی یزید به اطرافیان و عمال وی نیز سرایت کرد در زمان او ساز و آواز در مکه و مدینه آشکار گردید و مجالس بزم برپا شد و مردم آشکارا به شرابخواری می پرداختند.»(3)
این وضع در زمان خلفای بعد هم ادامه پیدا کرد تا آنجا که در زمان عبدالملک مروان نه تنها مردمان عادی، بلکه فقیهان و زاهدان نیز به مجالس آنان می شتافتند. وحتی کار به جایی رسیده بود که وقتی یکی از مشهورترین زنان آوازده خوان آن عصر به نام «جمیله» سفری به مکه کرد در طول مسیر آن چنان از وی استقبال شد که در مورد هیچ مفتی و فقیه و محدث و مفسر و قاضی و زاهدی سابقه نداشت.(4)
در کنار این وضع اندوه بار وقتی که ناآگاهی مردم از تعالیم اسلامی حتی احکام نماز، و پیدایش بدعت ها و انحراف ها را در نظر بگیریم عمق فاجعه بیشتر روشن می گردد.
ص: 92
بیشترین دوران امامت حضرت سجاد علیه السلام مصادف با دوران خلافت عبدالملک بن مروان بود که مدت بیست و یک سال طول کشید. (65 تا 86قمری)
او حاکمی شرابخوار و خون ریز بود و جهت سرکوبی عبدالله بن زبیر در مکه شخص سفاکی چون حجاج بن یوسف ثقفی را مأمور کرد و زمانی که عبدالله بن زبیر به مسجد الحرام و کعبه پناه آورد حجاج آن مکان مقدس را با منجنیق سنگباران کرد. عبدالملک بعد از شکست عبدالله بن زبیر، حجاج را به مدت دو سال استانداری حجاز (مکه و مدینه و طائف) منصوب کرد.
حجاج در مدینه گردن گروهی از صحابه مانند جابر بن عبدالله انصاری، انس بن مالک، سهل بن ساعدی و جمعی دیگر را به قصد خوار کردن آنان داغ نهاد.
دستاویز او در این کار پیروی آنها از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام و شرکت در قتل عثمان بود. حجاج بن یوسف یحیی به نام طویل را به جرم دوستی و پیروی از امیرمؤمنان علی بن ابیطالب علیه السلام ، دست ها و پاهای او را قطع کرد و وی را به شهادت رسانید.
او هنگام ترک مدینه، به مردم مدینه و منبر و حرم رسول الله توهینی آشکار کرد که از ذکر آن معذوریم.
پس از آنکه حجاج مکه و مدینه را مطیع ساخت عبدالملک او را در سال 75ق به حکومت عراق (بصره و کوفه) منصوب کرد.
او وقتی وارد کوفه شد در اولین سخنرانی خود گفت: مردم کوفه! سرهایی را می بینم که چون میوه رسیده موقع چیدن آنها فرا رسیده و باید از تن جدا شود ... حجاج همراه با دو هزار نفر از سپاهیان شام و ... وارد بصره شد و در اولین سخنرانی خود گفت: خلیفه وقتی مرا به این سمت منصوب کرد دو شمشیر به من داد: یکی شمشیر رحمت و دیگری شمشیر عذاب و کیفر. شمشیر رحمت در راه از دستم افتاد اما شمشیر عذاب اینک در دست من است و مردم در این هنگام از پای منبر به او سنگ پرتاب کردند پس حجاج با نقشه قبلی دستور به کشتار آنها داد و مأموران تقریباً تمام حاضرین در مسجد را کشتند به صورتی که جوی خون تا درب مسجد و بازار سرازیر شد.
ص: 93
مسعودی، مورخ مشهور می نویسد:
حجاج بیست سال فرمانروایی کرد و تعداد کسانی که در این مدت با شمشیر دژخیمان یا زیر شکنجه جان سپردند صد و بیست هزار نفر بود. هنگام مرگ حجاج در زندان مشهور وی (که از شنیدن نام آن لرزه به بدن ها می افتاد) پنجاه هزار مرد و سی هزار زن زندانی بودند که 16 هزار نفر آنها عریان و بی لباس بودند.
سهل بن شعیب، یکی از بزرگان مصر می گوید: روزی به حضور علی بن الحسین علیه السلام رسیدم و گفتم: حال شما چگونه است؟
حضرت فرمود: فکر نمی کردم شخصیت بزرگی از مصر مثل شما نداند حال ما چگونه است. اینک اگر وضع ما را نمی دانی برایت توضیح میدهم.
وضع ما در میان قوم خود، مثل وضع بنی اسرائیل در میان فرعونیان است که پسرانشان را می کشند و دخترانشان را زنده نگه می داشتند. امروز وضع بر ما به قدری تنگ و دشوار است که مردم، با سبّ و ناسزاگویی به بزرگ و سالار ما بر فراز منبرها، به دشمنان ما تقرب می جویند.(1)
و امام باقر علیه السلام در این زمینه می فرمایند: ... حتی ان الرجل لیقال به زندیق او کافر احب الیه من ان یقال شیعۀ علی ؛ در زمان حجاج کار به جایی رسید که اگر به مردی، بت پرست یا کافر می گفتند او بیشتر دوست می داشت که به او «شیعه علی» بگویند. »(2)
امام سجاد علیه السلام در این اوضاع سیاسی برای ترویج شریعت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام از روش های خاصی استفاده نمودند تا ضمن اینکه مردم را به راه اسلام و تشیع دعوت می نمایند حکومت او را نسبت به فعالیت های خود حساس نکنند که این تبلیغات امام سجاد علیه السلام را در چند بخش می توان خلاصه کرد:
ص: 94
امام زین العابدین علیه السلام با گریه بر شهیدان کربلا و زنده نگه داشتن خاطره آنها مبارزه منفی خود را با حکومت اعلام می کرد تا ظلم و جنایت بنی امیه در کربلا فراموش نشود و از طرف دیگر قلب های مرده محبین اهل بیت علیهم السلام زنده و متوجه امر امامت و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و اهل بیت او علیهم السلام گردند.
امام زین العابدین علیه السلام در قالب موعظه ، مردم را با دستورات و احکام اسلامی آشنا می کرد و در ضمن نصایح خود به مسئله امامت نیز می پرداخت.
شیخ صدوق در امالی در مجلس دوم، سخنان مفصلی را از امام سجاد علیه السلام ذکر کرده که حضرت هر روز جمعه در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله آن را برای مردم بیان می کرد که به بخش کوتاهی از این مواعظ توجه کنید:
مردم! پرهیزگار باشید. بدانید به سوی خدا باز خواهید گشت... نخستین اموری که در قبر، دو فرشته منکر و نکیر از شما سئوال خواهند کرد، این است که: خدای تو که آن را عبادت می کنی کیست؟ پیامبرت چه نام دارد و دین تو و کتاب آسمانی تو کدام است و امام تو که ولایتش را پذیرفته ای که خواهد بود.
امام زین العابدین علیه السلام در شام در مقابل یزید و بنی امیه و مردمی که چهل سال تحت تأثیر تبلیغات معاویه از دشمنان سرسخت علی بن ابیطالب علیه السلام بودند خطبه ای خواند و در قسمت اعظم سخنرانی خود به معرفی حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام و فضائل ایشان پرداختند. ایشان بعد از حمد و ثنا فرمودند:
خداوند به ما خاندان پیامبر شش امتیاز ارزانی داشته و با هفت فضیلت بر دیگران برتری بخشیده است. شش امتیاز ما این است که خدا به ما علم، حلم، بخشش، بزرگواری ، فصاحت و شجاعت داده و محبت ما را در دل های مؤمنان قرار داده است.
ص: 95
هفت فضیلت ما این است که: پیامبر برگزیدۀ خدا از ماست، صدیق (علی بن ابیطالب علیه السلام) از ماست، جعفر طیار از ماست، شیرخدا و شیر رسول خدا (حمزه سیدالشهدا علیه السلام) از ماست، دو سبط این امت امام حسن و امام حسین علیهما السلام از ماست. زهرای بتول از ماست. مردم هر کس مرا شناخت که شناخت و هر کس نشناخت خود را به او معرفی می کنم: من پسر مکه و منایم، من پسر زمزم و صفایم ، منم فرزند آن بزرگواری که حجرالاسود را با گوشه و اطراف عبا برداشت ، منم فرزند بهترین کسی که احرام بست و طواف و سعی به جا آورد، منم فرزند بهترین انسان ها، منم فرزند کسی که در شب معراج از مسجدالحرام به مسجدالاقصی برده شد. منم پسر کسی که در سدرۀ المنتهی رسید. منم پسر کسی که آن قدر به حق نزدیک شد که به مقام قاب قوسین او ادنی کشید. منم فرزند کسی که با فرشتگان آسمان نماز گذارد. منم فرزند کسی که خداوند بزرگ به او وحی کرد. منم فرزند محمد مصطفی، منم فرزند علی مرتضی، منم فرزند کسی که آن قدر با مشرکان جنگید تا زبان به «لا اله الا الله» گشودند، منم فرزند کسی که در رکاب پیامبر خدا با دو شمشیر و دو نیزه جهاد کرد و دو بار هجرت کرد، دوبار با پیامبر بیعت نمود. در بدر و حُنین شجاعانه جنگید و لحظه ای به خدا کفر نورزید، من فرزند کسی هستم که صالح ترین مؤمنان وارث پیامبران، نابود کنندۀ کافران، پیشوای مسلمانان، نور مجاهدان، زیور عابدان، فخر گریه کنندگان، شکیباترین صابران، بهترین قیام کنندگان از تبار یاسین فرستادۀ خداست. نیای من کسی است که پشتیبانش جبرئیل، یاورش میکائیل و خود پاسدار ناموسی مسلمانان بود. او با مارقین (از دین به در رفتگان) و ناکثین (پیمان شکنان) و قاسطین (ستمگران) جنگید و با دشمنان کینه توز خدا جهاد کرد. منم پسر برترین مرکز قریش که پیش از همه به پیامبر گروید و پیشگام همۀ مسلمانان بود. او خصم گردنکشان، نابود کنندۀ مشرکان، تیرخدایی برای نابودی منافقان، زبان حکمت عابدان، یاری کننده دین خدا، ولی خدا، بوستان حکمت الهی و کانون علم او بود ...
ص: 96
دعا پیوندی است معنوی میان انسان و خدا که اثر تربیتی و سازندگی مهمی دارد و امام سجاد علیه السلام با دعاهای خود که همراه با گریه و انابه شدید بود، دل های مردم را به سوی خدا و رسول خدا و اهل بیت او جذب می نمودند و در ضمن بیان مسائل امامت، حاکمان ظلم و زور را مورد لعنت و نفرین قرار می دادند.
مجموعه دعاهای حضرت به نام «صحیفه سجادیه» معروف است که انجیل اهل بیت علیهم السلام و زبور آل محمد صلی الله علیه و آله لقب گرفته است.
در اینجا مِن باب نمونه به فرازهایی از دعای عرفه و ابوحمزه ثمالی اشاره می کنیم:
امام علیه السلام در دعای عرفه چنین می فرماید:
پروردگارا! درود فرست به پاکترین افراد خاندان پیامبر که آنان را برای رهبری امت و اجرای اوامر خود برگزیده ای، و آنان را خزانه داران علمت، نگهبانان دینتت ، جانشینان خود در زمین و حجت های خویش بر بندگانت قرار داده ای و به خواست خود آنان را از هر گونه پلیدی و یکباره پاک کرده ای و آنان را وسیله ارتباط با خود و راه بهشت قرار داده ای ... خدایا! تو در هر زمان دین خود را به وسیله امامی تأیید فرموده ای که او را برای بندگانت رهبر و پرچمدار و مشعل هدایت قرار داده ای. پس از آنکه او را با ارتباط عینی با خود مرتبط ساخته ای و او را وسیلۀ خشنودی خود قرار داده ای و پیروی از او را واجب کرده ای. و از نافرمانی او بیم داده ای و به اطاعت از او و پذیرش نهی او دستور داده ای و مقرر داشته ای که هیچ کس از او سبقت نگیرد، و هیچ کس از پیروی او باز نماند ...
زیارت امین الله به عنوان یکی از زیارت های امیرمؤمنان علی بن ابیطالب علیه السلام از زبان زین العابدین علیه السلام به ما رسیده است.
مرحوم حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه در مفاتیح الجنان در باب زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام می نویسد:
ص: 97
زیارت دوم آن حضرت زیارت معروف به امین الله است که در نهایت اعتبار می باشد و در تمام کتب مزاریه و مصابیح نقل شده است و علامه مجلسی رحمه الله علیه فرموده که: آن بهترین زیارات است از جهت متن و سند.(1) و باید که در جمیع روضات مقدسه بر این مواظبت نمایند و کیفیت آن چنان است که به سندهای معتبر روایت شده از جابر از امام محمدباقر علیه السلام که زین العابدین علیه السلام به زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و نزد قبر آن حضرت ایستاد و گریه کرد و فرمود: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلَی عِبَادِهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ جَاهَدْتَ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ عَمِلْتَ بِکِتَابِهِ وَ اتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله حَتَّی دَعَاکَ اللَّهُ إِلَی جِوَارِهِ وَ قَبَضَکَ إِلَیْهِ بِاخْتِیَارِهِ وَ أَلْزَمَ أَعْدَاءَکَ الْحُجَّةَ فِی قَتْلِهِمْ إِیَّاکَ مَعَ مَا لَکَ مِنَ الْحُجَجِ الْبَالِغَةِ عَلَی جَمِیعِ خَلْقِهِ اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِکَ ...
پس پهلوی روی مبارک خود بر قبر گذاشت و فرمود:
«َ اللَّهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِینَ إِلَیْکَ وَالِهَةٌ وَ سُبُلَ الرَّاغِبِینَ إِلَیْکَ شَارِعَة ...»
و در پایان زیارت فرمود:
«اللَّهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعَائِی وَ اقْبَلْ ثَنَائِی وَ أَعْطِنِی جَزَائِی وَ اجْمَعْ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَوْلِیَائِی بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ: إِنَّکَ وَلِیُّ نَعْمَائِی وَ مُنْتَهَی مُنَایَ وَ غَایَةُ رَجَائِی فِی مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ أَنْتَ إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلَایَ اغْفِرْ لِأَوْلِیَائِنَا وَ کُفَّ عَنَّا أَعْدَاءَنَا وَ اشْغَلْهُمْ عَنْ أَذَانَا وَ أَظْهِرْ کَلِمَةَ الْحَقِّ وَ اجْعَلْهَا الْعُلْیَا وَ أَدْحِضْ کَلِمَةَ الْبَاطِلِ وَ اجْعَلْهَا السُّفْلَی إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیر»
پس حضرت امام باقر علیه السلام فرمود: هر که از شیعیان ما این زیارت و این دعا را نزد قبر امیرالمؤمنین علیه السلام یا نزد قبر یکی از ائمه علیهم السلام بخواند، البته حق تعالی این زیارت و
ص: 98
دعای او را در نامه ای از نور بالا برد و مُهر حضرت محمد صلی الله علیه و آله را بر آن بزند و هم چنین محفوظ باشد تا تسلیم نمایند به قائم آل محمد صلی الله علیه و آله پس استقبال نماید صاحبش را به بشارت و تحیت و کرامت ان شاء الله تعالی.
یکی از ویژگی های حضرت زین العابدین علیه السلام عبادت های شبانه روزی آن حضرت بود که لقب هایی همچون: زین العابدین، سیدالساجدین، تاج البکائین، دلیل بر این مطلب است. و اما نکته ای که در این عبادت ها قابل توجه است این که حضرت با این همه عبادت می فرمودند چه کسی می تواند مانند امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام خدا را عبادت کند و با این یک جمله کوتاه به مقام والای امیرالمؤمنین علیه السلام در عبادت اشاره می کردند .
از امام صادق علیه السلام منقول است که امام باقر علیه السلام فرمودند: روزی بر پدرم علی بن الحسین علیه السلام داخل شدم دیدم که عبادت در آن حضرت بسیار تأثیر کرده و رنگ مبارکش از بیداری زرد گردیده و دیده اش از گریه بسیار مجروح گشته و پیشانی مبارکش از کثرت سجود پینه کرده و قدم شریفش از وفور قیام در نماز ورم کرده، چون او را بر این حال مشاهده کردم بسیار گریه کردم آن حضرت متوجه تفکر بودند. بعد از زمانی به جانب من نظر افکندند و فرمودند: بعضی از کتاب ها که عبادت امیرالمؤمنین علیه السلام در آنجا مسطور است را به من بده چون کتاب ها را آوردم مقداری از آنان را خواندند و فرمودند: چه کسی توانایی آن را دارد که مانند علی بن ابیطالب علیه السلام عبادت کند.(1)
به حضرت علی بن الحسین علیه السلام که در نهایت عبادت بود گفته شد: عبادت تو در مقابل جدت چه جایگاهی دارد؟ حضرت علیه السلام در جواب فرمود: «عبادتی عند عبادۀ جدی کعبادۀ جدی عند عبادۀ رسول الله صلی الله علیه و آله ؛ عبادت من در مقابل جدم مانند عبادت جدم در مقابل
ص: 99
عبادت رسول الله صلی الله علیه و آله است.»(1)
در دعای ابوحمزه ثمالی، حضرت زین العابدین علیه السلام به جایگاه رفیع نبوت و امامت و قبور مطهر آنها اشاره کرده و زیارت آن مشاهد با شرافت و موافق با کرامت را از خداوند می طلبد.(2)
و در فراز دیگری از دعا می فرمایند:
خدایا! ما را در بهشت به اولیا صالح خود یعنی حضرت محمد و آل او که پاک و پاکیزه و برگزیده تو هستند ملحق گردان و خدایا! درود و رحمت و برکات خودت را به آنها و بر اجساد و ارواح آنها بفرست.(3)
یکی از عبادت های حضرت زین العابدین علیه السلام بردن غذا به در خانه فقرا و مستمندان مدینه بود و حضرت در طول سال ها به قدری این کار را انجام داده بود که بر پشت شانه حضرت جای انبان پینه بسته بود. و جالب اینکه آن حضرت این عمل را شبانه و مخفیانه انجام می داد و فقرا ایشان را به صاحب انبان می شناختند.(4)
و اهل مدینه می گفتند ما صدقه پنهانی را هنگامی از دست دادیم که علی بن الحسین در گذشت.
ص: 100
شیبۀ بن نعامه گفت: امام سجاد علیه السلام ضعیف و لاغر شده بود و هنگامی که در گذشت ناکهان متوجه شدند که او عهده دار مسئولیت چهارصد خانه است در صورتی که مردم از نان بی خبر بودند.(1)
و این یکی از راه های موفق جذب قلوب مردم به سوی امامت و ولایت بود.
از دیگر فعالیت های مهم و چشم گیر حضرت زین العابدین علیه السلام خریداری بردگان و پرروش و تربیت آنها و سپس آزاد کردن آنها به صورت انسان های نمونه و متخلق به اخلاق امام علیه السلام بود. بردگانی که در طی مدتی که در خانه امام سجاد علیه السلام زندگی می کردند و حال و هوای عبادت ها و دعاها و گریه های امام سجاد علیه السلام را می دیدند و دست نوازش و مهربانی او را در زندگی خود همیشه احساس می کردند و با دیدن این صحنه های زیبا و معنوی راه اسلام و تشیّع را انتخاب کرده و بعد از آزادی ضمن ارتباط با امام علیه السلام به تبلیغ دین و امامت می پرداختند.
حضرت زین العابدین علیه السلام در هر سال و هر ماه (بالاخص در ماه رمضان) به مناسبت های مختلف این امر را تکرار می کردند تا آنجا که گروه عظیمی از مردم مدینه را بندگان و کنیزان آزاد شدۀ آن حضرت تشکیل داده بود.(2)
لازم به ذکر است بعضی از این بردگان پله های ترقی معنویت را تا مقام استجابت دعا طی کردند و حضور این قشر از افراد که پیشینۀ ذهنی از اسلام نداشتند و فقط در خانۀ امام سجاد علیه السلام تربیت یافته و مشرف به مذهب اسلام و تشیّع شده بودند برای تغییر جامعۀ آن روز مدینه که دچار مشکلات معنوی شده بود بسیار مؤثر بود و این برنامه امام زین العابدین علیه السلام با توجه به محدودیت هایی که او در ارشاد و هدایت مستقیم جامعه با آنان روبرو بود بسیار در خور توجه و بررسی است.
معجزه ، همیشه یکی از دلائل نبوت و امامت بوده و هست. دلیلی که نشان می دهد آن کسی که ادعای امامت می کند ارتباطی مستقیم با قدرت الهی دارد. امام زین العابدین علیه السلام هم معجزات فراوانی داشته اند که البته بعضی از معجزه های این امام بزرگوار مستقیم در رابطه با اثبات امامت ایشان و وجدشان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام است که از جملۀ آنها، معجزۀ اقرار حجر الاسود به امامت ایشان و حبابۀ والبیه است.
بعداز شهادت امام حسین علیه السلام عده ای قائل به امامت محمد حنفیه شدند (چون او فرزند بزرگ امیرالمؤمنین علیه السلام و دارای مقام معنوی بالایی بود و زمانی که پیامبر خبر ولادت او را به حضرت علی علیه السلام داده بودندد فرمودند: اسم و کنیه من را برای او قرار بده)(3)
به همین علت محمد حنفیه و امام زین العابدین علیه السلام برای اثبات امامت و رفع شبهه از جامعه شیعه، نزد حجرالاسود آمدند تا به اقرار این سنگ بهشتی امام معصوم مشخص گردد. ابتدا محمد حنفی به پیشگاه خدا تضرع نمود و خدا را خواند ولی حجر جوابی نداد و پس از آن امام زین العابدین علیه السلام به آن صورت که می خواست دعا نمود پس فرمود: ای حجر درخواست می کنم از تو به حق خداوندی که عهد و میثاق پیامبران و اوصیاء و تمامی مردمان را در تو قرار داد به ما خبر دهی که بعد از امام حسین علیه السلام وصی و امام کیست؟
پس حجر چنان جنبشی کرد که نزدیک بود از جای خود کنده شود آنگاه به زبان عربی فصیح به نطق در آمد و گفت: امامت و وصایت بعد از حسین بن علی علیه السلام پسر فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه و آله مخصوص تو است. آنگاه محمد حنفی پای مبارک آن حضرت را بوسید و گفت: امامت مخصوص توست.(4)
ص: 101
شیخ صدوق و دیگران از حبابۀ والبیه روایت کرده اند که گفت: دیدم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را در شرطۀ الخمیس و با آن حضرت تازیانه ای بود که می زد به فروشندگان ماهیان حرام. پس به دنبال ایشان رفتم تا در مجلس خود نشست در این وقت من خدمتش رسیدم و عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! دلیل امامت شما چیست؟
حضرت فرمود: بیاور به نزد من آن سنگریزه را ( با دست اشاره کرد) من سنگ را پیش ایشان بردم آنگاه حضرت خاتم (مُهر) خود را بر آن فشار داد و از روی اعجاز نقش آن بر سنگ نقش بست. آنگاه به من فرمود: ای حبابه هر کس مدعی امامت باشد و قدرت داشته باشد که این سنگ را نقش نماید همچنان که من کردم را دیدی پس بدان که او امام واجب الاطاعه است. و امام هر چیزی را که اراده نماید از وی پوشیده نماند پس من رفتم این گذشت تا وقتی که حضرت علی علیه السلام شهید گشت امام حسن علیه السلام و سپس امام حسین علیه السلام (به تفصیلی که در روایات آمده) این سنگ را مُهر نمودند. حبابه می گوید: پس از امام حسین علیه السلام خدمت علی بن الحسین علیهم السلام رسیدم، در آن وقت پیری در من اثر کرده و مرا درمانده و بیچاره کرده بود و سنین عمر من به صد و سیزده سال رسیده بود. پس دیدم آن حضرت را پیوسته در رکوع و سجود مشغول به عبادت است و فراغی نیست پس مأیوس شدم از توجه ایشان پس اشاره فرمود به من با انگشت سبابه خویش، از معجزۀ آن حضرت جوانی به من برگشت. آنگاه فرمود: آنچه با تو است بیاور پس من آن سنگ ریزه را خدمتش آوردم. پس همچون امیرالمؤمنین علیه السلام بر آن خاتم زد و نقش بست و پس از آن امام باقر امام صادق و موسی بن جعفر و امام رضا : آن سنگ را خاتم زدند ... و حبابه بعد از آن نه ماه زندگی کرد و وفات کرد.(1)
ص: 102
یکی از راه های شناخت و معرفت نسبت به اهل بیت علیهم السلام مطالعه دقیق متن زیارت آن بزرگواران می باشد و در حقیقت اهل بیت علیهم السلام برای معرفی خودشان مطالب را در قالب زیارت بیان کرده اند مخصوصاً در دوران های سختی که حکومت های ظالم وقت بسیار بر اهل بیت سخت می گرفتند که نمونه بارز بر این مطلب زیارت جامعه کبیره از زبان امام هادی علیه السلام است. و با مطالعه زمان امامت حضرت زین العابدین علیه السلام در زمان حکومت بنی امیه حداقل سه مرتبه از مدینه به قصد زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام به کوفه مشرف می شوند و این در حالی است که قبر حضرت امیرالمومنین علیه السلام در آن زمان مخفی بوده است و حجاج بن یوسف ثقفی بیش از چهل قبر را شکافته تا به جسد امیرالمؤمنین علیه السلام جسارت کند. ما به جهت اهمیت این موضوع، مطلب را بیشتر توضیح می دهیم:
مرحوم شیخ عباس قمی بعد از ذکر زیارت هفتم امیرالمؤمنین علیه السلام از مصباح الزائر سید بن طاووس می نویسد: سید عبدالکریم بن طاووس در «فرحۀ الغری» روایت کرده که: امام زین العابدین علیه السلام وارد کوفه شد و داخل مسجد شد. در مسجد ابوحمزه ثمالی که از زاهدین و مشایخ آن شهر بود حضور داشت. حضرت دو رکعت نماز گذاشت. ابوحمزه گفت: آن بزرگوار نزد ستون هفتم ایستاد و دست ها را برابر گوش بلند کرد و تکبیری گفت که جمیع موهای بدن من از دهشت آن راست ایستاد. چهار رکعت نماز گذارد و رکوع و سجودش را نیکو به عمل آورد و سپس این دعا را خواند: «الهی ان کنت قد عصیتک فانی قد اطعتک فی احب الاشیاء الیک الخ » ( این دعایی است که در اعمال کوفه بیاید». و موافق روایت سابقه آن بزرگوار برخاست و رفت. ابوحمزه گفت: من عقب او رفتم تا «مناخ کوفه» و آن مکانی بود که شتران را در آنجا می خوابانند دیدم در آنجا غلام سیاهی است و با او است شتر گزیده و ناقه، به آن غلام گفتم: ای سیاه! این مرد کیست؟
ص: 103
گفت: او یخفی علیک شمائله. از سیما و شمائلش او را نشناختی؟ او حضرت علی بن الحسین علیه السلام است .
ابوحمزه گفت: پس خود را روی قدم های آن حضرت انداختم و آن را بوسیدم که آن جناب نگذاشت و با دست خود سر مرا بلند کرد و فرمود: مکن، سجود نشاید مگر برای خدای عزوجل.
گفتم: یابن رسول الله! برای چه اینجا آمدید؟
فرمود: از برای آنچه که دیدی یعنی نماز در مسجد کوفه و اگر مردم بدانند چه فضیلتی در آن است به سوی آن بیایند اگر چه به روش کودکان خود را به زمین کشند (یعنی بیایند هر چند در نهایت سختی باشد راه رفتن برایشان مانند اطفالی که راه نیفتاده اند) پس فرمود: آیا میل داری که زیارت کنی با من قبر جدم علی بن ابیطالب علیه السلام را؟
گفتم: بلی. پس حرکت فرمود و من در سایۀ ناقه او بودم و حدیث می کرد مرا تا به غریین رسیدیم و آن بقعه ای بود سفید که نور آن می درخشید پس از شتر خویش پیاده شده و او طرف روی خود را بر آن زمین گذاشت و فرمود: ای اباحمزه! این قبر جد من علی بن ابیطالب علیه السلام است پس زیارت کرد آن حضرت را به زیارتی که اول آن : «السلام علی اسم الله الرضی و نور وجهه المضی است» پس وداع کرد با آن قبر مطهر و رفت به سوی مدینه و من به سوی کوفه برگشتم. و سپس مؤلف با توضیحات می نویسد: این زیارت همان ریارت هفتم است.
مرحوم حاج شیخ عباس قمی در زیارت چهارم امیرالمؤمنین علیه السلام می نویسد: در مستدرک الوسائل از مزار قدیم نقل کرده که روایت است از مولای ما امام محمد باقر علیه السلام که فرمود: با پدرم امام زین العابدین علیه السلام رفتیم به زیارت قبر جدم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام در نجف، پس پدرم نزد قبر مطهر ایستاد و گریست و فرمود : «السَّلَامُ عَلَی أَبِی الْأَئِمَّةِ وَ خَلِیلِ النُّبُوَّةِ الْمَخْصُوصِ بِالْأُخُوَّةِ السَّلَامُ عَلَی یَعْسُوبِ الدِّینِ وَ الْإِیمَانِ وَ کَلِمَةِ الرَّحْمَنِ السَّلَامُ عَلَی مِیزَانِ الْأَعْمَالِ وَ مُقَلِّبِ الْأَحْوَالِ وَ
ص: 104
سَیْفِ ذِی الْجَلَالِ وَ سَاقِی السَّلْسَبِیلِ الزُّلَالِ السَّلَامُ عَلَی صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ عِلْمِ النَّبِیِّینَ وَ الْحَاکِمِ یَوْمَ الدِّینِ السَّلَامُ عَلَی شَجَرَةِ التَّقْوَی وَ سَامِعِ السِّرِّ وَ النَّجْوَی السَّلَامُ عَلَی حُجَّةِ اللَّهِ الْبَالِغَةِ وَ نِعْمَتِهِ السَّابِغَةِ وَ نِقْمَتِهِ الدَّامِغَةِ السَّلَامُ عَلَی الصِّرَاطِ الْوَاضِحِ وَ النَّجْمِ اللَّائِحِ وَ الْإِمَامِ النَّاصِحِ وَ الزِّنَادِ الْقَادِحِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.»(1)
1): حضرت زین العابدین علیه السلام حداقل سه مرتبه برای زیارت جدشان امیرالمؤمنین علیه السلام از مدینه به کوفه مسافرت کرده اند. و این در حالی است که قبر امیرالمؤمنین علیه السلام در آن زمان هنوز از عموم مردم مخفی بوده است.
2): امام زین العابدین علیه السلام زیارت جدشان را ایستاده و با بکاء و گریه شروع می کنند و صورت خود را روی قبر مطهر می گذارند و به این صورت بعضی از آداب زیارت را به شیعیان می آموزند.
3): امام زین العابدین علیه السلام در ضمن زیارت به بعضی از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام اشاره می کنند مانند: امین الله، حجه ا لله، جهاد فی سبیل الله، عمل به کتاب الله، تبعیت از سنت رسول الله، ابن الائمه، خلیل النبوه، المخصوص بالاخوه، یعسوب الایمان، میزان الاعمال، سیف ذی الجلال، صالح المؤمنین، وارث علم النبیین و ...
4): امام زین العابدین علیه السلام بعد از سلام و زیارت آن حضرت به دعا و راز و نیاز با خداوند پرداخته اند تا به شیعیان بیاموزند که هرگاه به زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام مشرف شدند توفیق در جایگاهی را پیدا کرده اند که مهبط فرشتگان الهی و محل رفت و آمد اولیاء الله می باشد و دعای آنها به اجابت بسیار نزدیک است پس باید از این فرصت استثنایی پیش آمده بیشترین استفاده را ببرند.
5): امام زین العابدین علیه السلام در پایان زیارت خود، برای استجابت دعای خود، خدا را به حق پیامبر و علی و اهل بیت او : قسم می دهند.
ص: 105
امام زین العابدین علیه السلام در طی 35 سال امامت خود توانست جامعه ای را که با سه شیعه تحویل گرفت با هزاران شیعه به دست فرزندش امام محمد باقر علیه السلام برساند. او توانست شمشیرها را از دست مردم بگیرد و به جای آن ، قلم به دست آنها بدهد تا کرسی درس امام محمدباقر علیه السلام با هزاران شاگرد شروع به کار کند.
ص: 106
به قلم: حجت الاسلام و المسلمین سید مهدی شفتی
آیه اول: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ؛ ما را به راه راست هدایت کن.»(1)
آیه دوم: «إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ؛ اللَّه پروردگار من و شماست. بپرستیدش که راه راست این است.» (2)
آیه سوم: «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ؛ و هر که به خدا تمسک جوید به راه راست هدایت شده است.» (3)
آیه چهارم: « وَ هَدَیْناهُمَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ؛ و به راه راست هدایتشان کردیم.»(4)
1. امام محمد باقر علیه السلام از اجدادش از رسول خدا نقل کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر که را خوش آید که چون برق جهنده بر صراط گذرد و بی حساب به بهشت رودریال باید ولایت ورزد با ولی و وصی و رفیق و خلیفه من بر خاندان و امتم علی بن ابی طالب علیهما السلام و هر که را خوش آید به دوزخ رود ترک ولایتش کند. به عزت و جلال پروردگارم! که او است باب اللّه که جز از آن نیایند و او است صراط مستقیم و او است که روز قیامت از ولایتش پرسش شود.(5)
ص: 107
2.عن أبی جعفر، قال: آل محمد الصراط الذی دلّ اللّه علیه ؛
ابو جعفرامام باقر علیه السلام فرمودند: خاندان محمد صلی الله علیه و آله همان راهی است که خدا به آن راهنمایی کرده است.(1)
آیه پنجم : «إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثیراً وَ یَهْدی بِهِ کَثیراً وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقینَ * الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ ؛ (خدا ابایی ندارد که به پشه و کمتر از آن مثل بزند. آنان که ایمان آورده اند می دانند که آن مثل درست و از جانب پروردگار آنهاست. و امّا کافران می گویند که خدا از این مثل چه می خواسته است؟ بسیاری را بدان گمراه می کند و بسیاری را هدایت. امّا تنها فاسقان را گمراه می کند. * کسانی که پیمان خدا را پس از بستن آن می شکنند و آنچه را که خدا به پیوستن آن فرمان داده می گسلند و در زمین فساد می کنند، زیانکارانند).(2)
حضرت باقر علیه السلام فرمودند وقتی خداوند فرمود: «یا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ» مردم مثلی زده شده و اسم مگس را برد در این آیه: «إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً؛ کسانی را که پرستش می کنید غیر از خدا نمی توانند مگسی بیافرینند» و فرمود: «مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ
ص: 108
بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ؛ مثل کسانی که جز خدا را دوست خود می گیرند مانند عنکبوت است که برای خود خانه ساخته سست ترین خانه ها، خانه عنکبوت است اگر بفهمند». و در این سوره مثل زد بکسی که آتشی افروزد و یا ببارانی که از آسمان فرو ریزد ناصبیان و کفار گفتند این چه مثل هایی است بدین وسیله بر پیغمبر صلی الله علیه و آله خورده میگرفتند خداوند فرمود: یا محمّد! «إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی؛ خداوند از خجالت رها نمی کند، أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا مثال زدن را جهت توضیح حق برای مؤمنین چه مثل به پشه باشد یا بالاتر از پشه (مگس) این مثل ها را می زند وقتی صلاح و نفع بندگان در آن باشد «فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا» اما کسانی که ایمان به خدا و ولایت محمّد و علی و آل پاک او: دارند و تسلیم پیامبر و ائمه علیهم السلام و احکام و اخبار و احوال آنهایند زبان به اعتراض نمی گشایند و کنجکاوی در رموز و اسرار آنها نمی کنند و آنها را فاش نمی نمایند مگر با اجازه ایشان فَیَعْلَمُونَ آنها می دانند «أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ» که این مثل برای توضیح یک واقعیت است.
وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا کسانی که کافر به محمدند و اعتراض می کنند به او در مورد علی علیه السلام که چرا و چگونه به او این مقام داده شده و پیروی نمی کنند از آنچه باید پیروی کنند «فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً؛ می گویند با این مثل خدا گروهی را گمراه و گروهی را هدایت می کند» پس این مثل فایده ای ندارد؛ زیرا اگر چه کسی که هدایت می یابد نفع می برد، ولی کسی که گمراه می شود زیان می بیند خداوند سخن آنها را رد می کند و می فرماید: «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ» با این مثل جز تبهکاران کس دیگری گمراه نمی شود جنایت کارانی که دقت نمی کنند و از آن بر خلاف استفاده می نمایند. آن گاه شروع به توضیح مشخصات آنها می کند: «الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ» کسانی که پیمان خدا را که از ایشان به ربوبیت و رسالت محمد صلی الله علیه و آله و امامت علی علیه السلام و محبت و مقام شیعیان آن دو گرفته می شکنند «مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ» با اینکه بسیار پیمانی شدید و محکم بود.
ص: 109
«وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ ؛ و قطع رابطه خویشاوندی که باید توجه به آن داشته باشند و حقوقشان را ادا کنند می نمایند»، مهمترین خویشاوند و لازمترین حق خویشاوندان محمد صلی الله علیه و آله هستند؛ زیرا حق آنها به واسطه حضرت محمد صلی الله علیه و آله است. چنانچه حق خویشاوندان به واسطه پدر و مادر لازم می شود و حق محمّد گرامی تر از حق پدر و مادر شخص است همین طور حق خویشاوندانش و قطع آن بدتر و نارواتر است. حضرت باقر علیه السلام فرمود: «وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ» در زمین تبهکاری می کنند با دشمنی نسبت به کسانی که امامت آنها از جانب خدا تعیین شده و اعتقاد به امامت کسانی که خداوند مخالفت با آنها را لازم شمرده: «أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ؛ چنین اشخاصی زیان کرده اند» چون رهسپار جهنم می شوند و از بهشت محرومند وای چه زیانی که برای همیشه انسان را در عذاب قرار دهد و برای همیشه از نعمت محروم نماید.(1)
ص: 110
آیه ششم : «بَلی مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ ؛ آری! آنان که مرتکب کاری زشت شدند و گناهشان گرد بر گردشان بگرفت، اهل جهنمند و جاودانه در آن.»(1)
امام باقر یا امام صادق علیهما السلام درباره قول خدای جل و عز: «بلکه هر کس کار بدی کند و گناهش او را فراگیرد. فرمود: چون امامت امیر المؤمنین علیه السلام را انکار کند، آنها دوزخیانند و در آنجا جاودانند.(2)
آیه هفتم : «قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلی إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عیسی وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ * فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ
ص: 111
فی شِقاقٍ فَسَیَکْفیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ ؛ بگویید: ما به خدا و آیاتی که بر ما نازل شده و نیز آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و سبط ها نازل آمده و نیز آنچه به موسی و عیسی علیه السلام فرستاده شده و آنچه بر پیامبران دیگر از جانب پروردگارشان آمده است، ایمان آورده ایم. میان هیچ یک از پیامبران فرقی نمی نهیم و همه در برابر خدا تسلیم هستیم. اگر به آنچه شما ایمان آورده اید، آنان نیز ایمان بیاورند، هدایت یافته اند. امّا اگر روی برتافتند، پس با تو سرِ خلاف دارند و در برابر آنها خدا تو را کافی است که او شنوا و داناست.» (1)
محمد بن یحیی، از احمد بن محمد، از حسن بن محبوب، از محمد بن نُعمان، از سلّام، از امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده است در قول خدای تعالی: «آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا ؛ گرویده ایم به خدا و آنچه فرو فرستاده شد به سوی ما». که آن حضرت فرمود: «مقصود خدا از آن، علی و فاطمه و حسن و حسین : است. و بعد از ایشان این آیه در باب ائمه علیهم السلام جاری است. بعد از آن، سخن خدا برگشت نمود در باب سنیان و در باب ایشان تکلم کرد و فرمود: «فَإِنْ آمَنُوا»، یعنی: پس اگر ایمان بیاورند سنیان، «بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ ؛ بمانند آنچه شما ایمان آورده اید به آن» یعنی: علی و فاطمه و حسن و حسین و ائمه علیهم السلام ، «فَقَدِ اهْتَدَوْا ؛ پس هر آینه راه راست یافته اند». «وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ ؛ و اگر برگردند از ایمان به آن، پس، جز این نیست که ایشان با حق در خلاف و نزاع اند».(2)
ص: 112
آیه هشتم : «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، همگان به اطاعت درآیید و پای به جای پای شیطان مگذارید که او دشمن آشکار شماست.»(1)
1: جابر از امام باقر علیه السلام در قول خدای عزوجل : «یا ایها الذین امنوا ادخلوا فی السلم کافة » نقل می کند : سلم ال محمدصلی الله علیه و آله هستند که خدا مردم را به داخل شدن در آن امر کرده است .(2)
2: از امام باقر نقل شده : «السلم» ولایت علی ابن ابی طالب علیه السلام و اوصیاء بعد از اوست .(3)
3: امام صادق علیه السلام از امام باقر علیه السلام نقل می کند که حضرت در قول خداوند «ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً» فرمود: السلم ولایت ماست .(4)
4: محمّد بن مسلم از حضرت باقر و صادق علیهما السلام نقل کرد که در باره آیه: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً» فرمودند: یعنی مردم مأمور به معرفت ما خانواده هستند.(5)
ص: 113
5: در ارشاد القلوب: جابر از حضرت باقر علیه السلام نقل می کند: سلم یعنی ولایت حضرت امیر المؤمنین علیه السلام و ائمه علیهم السلام .(1)
آیه نهم : « ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلاً الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ؛ خدا مثَلی می زند: مردی را که چند تن در او شریکند و بر سر او اختلاف دارند. و مردی که تنها از آنِ یکی باشد. آیا این دو با هم برابرند؟ سپاس خدا را. نه، بیشترشان نمی دانند.» (2)
1: ابو خالد کابلی گفت: از حضرت باقر علیه السلام پرسیدم تفسیر این آیه را: «وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ» فرمود: مرد فرمانبردار برای مردی دیگر حضرت علی علیه السلام و شیعه او است.(3)
2: ابو خالد کابلی از حضرت باقر علیه السلام نقل کرد در مورد آیه: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلًا» فرمود: شخصی چند نفر در او شریک هستند آن اولی است (ابا بکر) که گروهی مختلف را به ولایت خویش ترغیب نموده هر دسته ای دستۀ دیگر را لعنت می کنند و از هم بیزارند اما
ص: 114
مردی که پیرو یک نفر است آن مرد حضرت امیر المؤمنین علیه السلام که پیرو پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است و شیعیان او نیز پیرو پیامبرند.(1)
آیه دهم : « وَ مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ (2)
؛ و مثَل کسانی که اموال خویش را برای طلب رضای خدا از روی یقین و اعتقاد انفاق می کنند، مثَل بوستانی است بر تپه ای، که بارانی تند، بر آن بارد و دو چندان میوه دهد، و اگر نه بارانی تند که نرم بارانی بر آن بارد. خدا به کارهای شما بیناست.»
1: سلام ابن مستنیر از امام باقر علیه السلام در قول خداوند « و مثل الذین ینفقون اموالهم ابتغاء مرضات الله » نقل می کند که این آیه در شأن حضرت علی علیه السلام نازل شده .(3)
2: در کتاب شواهد التنزیل حاکم حسکانی روایت کرده است به اسنادش از امام باقر علیه السلام که این آیه در مورد حضرت علی علیه السلام نازل شده است.(4)
ص: 115
آیه یازدهم: «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ یا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِساب؛ پس پروردگارش آن دختر را به نیکی از او بپذیرفت. و به وجهی پسندیده پرورشش داد و زکریا را به سرپرستی او گماشت. و هر وقت که زکریا به محراب نزد او می رفت، پیش او خوردنی می یافت. می گفت: ای مریم! اینها برای تو از کجا می رسد؟ مریم می گفت: از جانب خدا زیرا او هر کس را که بخواهد بی حساب روزی می دهد.»(1)
امام محمّد باقر علیه السلام فرماید : حضرت فاطمه علیها السلام به حضرت علی علیه السلام تعهد داد که تمام کارهای داخل خانه را از قبیل خمیر کردن آرد، پختن نان، نظافت منزل و غیره را انجام دهد و حضرت علی علیه السلام نیز تعهد نمود که امور خارج از خانه مانند آوردن هیزم و تهیه طعام را انجام دهد. در یکی از روزها حضرت علی علیه السلام به حضرت فاطمه علیها السلام گفت: ای فاطمه! آیا در خانه چیزی داری؟
حضرت فاطمه علیها السلام فرمودند: سوگند به آن خدایی که حقّ تو را بزرگ قرار داده، مدّت سه روز است که چیزی نداریم تا بتوانم آن را برایت بیاورم.
حضرت علی علیه السلام فرمود: چرا این امر را به من خبر ندادی؟
حضرت فاطمه علیها السلام فرمودند: رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا نهی نموده از اینکه چیزی از تو بخواهم و فرموده است: اگر حضرت علی علیه السلام چیزی برای تو آورد بپذیر و در غیر این صورت هرگز از او چیزی مخواه.
امام باقر علیه السلام می فرمایند: پس حضرت علی علیه السلام از خانه خارج شد و در بین راه فردی را ملاقات نموده و یک دینار از او قرض کرد تا طعامی برای خانه فراهم کند، در راه بازگشت با مقداد بن اسود روبرو گردید و از او سئوال کرد که به چه دلیل از خانه خارج شده و به دنبال چیست؟
ص: 116
مقداد پاسخ داد: ای امیر مؤمنان! به حقّ آن خدایی که حقّ تو را بر ذمّه ما عظیم کرده، گرسنگی موجب خروج من از منزل شده است. راوی گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: آیا در آن زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله زنده بودند؟
امام فرمود: آری زنده بودند و ادامه دادند: حضرت علی علیه السلام به مقداد گفت: من نیز به همین علّت از خانه خارج شده ام و برای تهیه طعام یک دینار قرض کرده ام و اکنون آن را به تو می دهم. و آن دینار را به مقداد داده و به طرف خانه خود بازگشت، و هنگامی که وارد خانه گردید مشاهده نمود که پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته و حضرت فاطمه علیها السلام در مصلّای خویش مشغول نماز است و یک ظرف سر پوشیده نیز در میان ایشان قرار دارد، پس حضرت فاطمه علیها السلام از نماز فارغ شد، آن ظرف را جلو کشید و چون نگاه کردند دیدند که کاسه ای پر از نان و گوشت است. حضرت علی علیه السلام فرموند: ای فاطمه! این غذا از کجاست؟
حضرت فاطمه علیها السلام فرموند: از طرف خدا آمده، همانا خداوند هر که را بخواهد رزق بی حساب دهد.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به او فرمود: ای علی! آیا دوست داری برایت بگویم مثل تو و حضرت فاطمه علیها السلام چیست؟ حضرت علی علیه السلام فرمودند: آری.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: تو مانند حضرت زکریا علیه السلام هستی؛ زیرا آن حضرت هم وقتی در مصلّای حضرت مریم علیها السلام غذایی دید، از او پرسید که آن غذا را از کجا آورده و حضرت مریم علیها السلام در جواب او گفت: از طرف خدا آمده، و خداوند هر که را بخواهد بدون حساب رزق و روزی می دهد.
امام باقر علیه السلام می فرمایند: حضرت علی و حضرت فاطمه علیهم السلام مدّت یک ماه از آن
غذا می خوردند و تمام نمی شد، آن کاسه همان است که حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز از
ص: 117
آن خواهد خورد، و آن، هم اکنون نزد ماست.(1)
آیه دوازدهم : «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ؛ و همگان دست در ریسمان خدا زنید و پراکنده مشوید و از نعمتی که خدا بر شما ارزانی داشته است یاد کنید. آن هنگام که دشمن یکدیگر بودید و او دل هایتان را به هم مهربان ساخت و به لطف او برادر شدید. و بر لبه پرتگاهی از آتش بودید، خدا شما را از آن برهانید. خدا آیات خود را برای شما اینچنین بیان می کند، شاید هدایت یابید.» (2)
ص: 118
جابر از امام باقر علیه السلام روایت نموده که حضرت فرمودند: سلم، آل محمدصلی الله علیه و آله هستند که خداوند امر به داخل شدن در آن کرده است و آنها حبل الله هستند که خداوند امر به چنگ زدن به آن نموده است و فرموده است : «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا.»(1)
آیه سیزدهم : «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ ؛ جز این نیست که محمد پیامبری است که پیش از او پیامبرانی دیگر بوده اند. آیا اگر بمیرد یا کشته شود، شما به آیین پیشین خود باز می گردید؟ هر کس که بازگردد هیچ زیانی به خدا نخواهد رسانید. خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.» (2)
حنان از پدرش از امام باقر علیه السلام نقل می کند که حضرت فرمود: همه مردم بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله اهل رده بودند جز سه کس. من گفتم: آن سه کس که بودند؟
در پاسخ فرمود مقداد بن اسود و ابوذر غفاری و سلمان فارسی رحمة اللَّه و برکاته علیهم. سپس اندکی مردم دیگر هم پس از مدت کمی معرفت پیدا کردند، فرمود: هم- اینانند که گردونه حق بر آن ها گردید و دست بیعت ندادند تا امیر المؤمنین علیه السلام را آوردند و به زور از او بیعت گرفتند و این است معنی گفته خدا تعالی و نیست محمد صلی الله علیه و آله مگر رسولی که پیش از وی رسولانی درگذشته اند آیا اگر او هم مُرد و یا کشته شد مرتجع شوید و به عقب برگردید و هر کس بر سر دو
ص: 119
پاشنه خود به عقب برگشت و پشت به حق داد هرگز هیچ زیانی به خدا نرساند و محققاً به زودی خداوند به شاکران پاداش نیک دهد.(1)
آیه چهاردهم: «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلاَّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهیداً ؛ و هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر آنکه پیش از مرگش به او ایمان آورد و عیسی در روز قیامت به ایمانشان گواهی خواهد داد.»(2)
1: امام باقر علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرمومنان علیه السلام فرمود: ای علی! در تو مَثَلی از حضرت عیسی ابن مریم علیها السلام است. خدا متعال می فرماید: «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً » ای علی! مردی که بر عیسی ابن مریم علیهما السلام افترا زد، نمرد تا اینکه قبل از مرگش به او ایمان آورد و در مورد او معتقد به حق شد زمانی که این اقرار نفعی به حال او نداشت. تو نیز مثل حضرت عیسی علیه السلام خواهی بود. دشمن تو نخواهد مرد تا تو را ببیند و تو موجب خشم او شوی تا او در مورد امامت تو اعتراف به حق کند و در مورد تو حقیقت را معتقد شود و به ولایت تو اقرار کند زمانی که که این اقرار نفعی به حال او نخواهد داشت اما دوست تو را هنگام مرگ می بیند و تو شفیع و بشارت دهندۀ او و نور چشم او خواهی بود.(3)
ص: 120
2: جابر از امام باقر علیه السلام نقل می کند که حضرت در قول خداوند : «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ- وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً» فرمودند:
نیست هیج یک از اهل همۀ ادیان از اولین و اخرین مگر اینکه هنگام موت حقا می بیند رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین علیه السلام را .(1)
آیه پانزدهم: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ ؛ جز این نیست که ولیّ شما خداست و رسول او و مؤمنانی که نماز می خوانند و هم چنان که در رکوعند انفاق می کنند.»(2)
1: عمر بن اذینه از زراره و فضیل و بکیر و ابن مسلم و برید و ابی الجارود، همگی از امام باقر علیه السلام روایت کنند که فرمود: خدای عز و جل رسولش را به ولایت حضرت علی علیه السلام امر کرد و آیه «سرپرست شما تنها خداست و رسولش و کسانی که ایمان آورده، نماز به پا دارند و زکات دهند» را بر او نازل فرمود و ولایت اولو الامر (کار داران) را واجب ساخت، مردم ندانستند مقصود از ولایت چیست، خدا
ص: 121
به حضرت محمد صلی الله علیه و آله امر فرمود تا ولایت را برای آنها توضیح دهد، چنان که نماز و زکات و روزه و حج را توضیح داد، و چون امر به ولایت از جانب خدا به پیغمبر صلی الله علیه و آله رسید حضرتش دلتنگ شد و ترسید مردم از دین برگردند و او را تکذیب کنند، از این جهت دلتنگ شد و به پروردگارش مراجعه کرد. خدای عز و جل به او وحی فرستاد «ای پیغمبر! آنچه از پروردگارت به تو نازل شده برسان، و اگر نکنی پیام او را نرسانیده ای، خدا تو را از گزند مردم حفظ می کند» او هم امر خداوند متعال را اعلان کرد و به امر ولایت حضرت علی علیه السلام در روز غدیر خم قیام نمود و مردم را برای نماز جماعت بانگ زد و فرمان داد که حاضرین به غائبین برسانند.
عمر بن اذینه (که از آن شش نفر روایت می کند) گوید: همگی جز ابی الجارود گفتند: امام باقر علیه السلام فرمود: واجبات خدا یکی پس از دیگری نازل می شد و امر ولایت آخرین آنها بود، که خدای عز و جل این آیه را نازل فرمود: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم».
امام باقر علیه السلام فرمود: خدای عز و جل می فرماید: بعد از این واجبی بر شما نازل نکنم، واجبات را برای شما کامل کردم.(1)
ص: 122
2. امام باقر علیه السلام در تفسیر قول خدای عز و جل : «همانا ولی شما خدا و رسول او است آنان که ایمان دارند تا آخر آیه» فرمود: جمعی از یهودیان مسلمان شدند مانند عبد اللَّه بن سلام و اسد و ثعلبه و ابن یامین و ابن صوریا و نزد پیغمبر صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: یا نبی اللَّه! موسی یوشع بن نون را وصی خود کرد وصی شما کیست؟ چه کسی پس از تو سرپرست ما است. این آیه نازل شد که ولی شما خدا و رسول او است و آن کسانی که گرویدند و نماز برپا کردند و زکات پرداختند و در رکوعند. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: برخیزید، برخاستند و به مسجد آمدند. ناگاه سائلی بیرون می شد. فرمود: ای سائل کسی چیزی به تو نداد؟
گفت: چرا این خاتم را دادند.
فرمود: چه کسی به تو داد؟
گفت: این مردی که نماز می خواند.
فرمود: در چه حالی به تو خاتم را داد؟
گفت: در حال رکوع.
پیغمبر صلی الله علیه و آله تکبیر گفت و اهل مسجد هم تکبیر گفتند. فرمود: حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام پس از من ولی شما است.
گفتند: به پروردگاری خدا خشنودیم و به دین اسلام و به پیغمبری محمد صلی الله علیه و آله و به ولایت حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام، خدا این آیه فرستاد هر که خدا را ولی خود داند و رسولش و آنها که گرویدند به راستی حزب خدا غالبند.
ص: 123
از عمر بن خطاب روایت شده که من چهل خاتم تصدق دادم در حال رکوع تا در باره من نازل شود آنچه درباره حضرت علی علیه السلام نازل شد و چیزی نازل نشد.(1)
3: امام باقر علیه السلام فرمود: هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بودند و نزد آن حضرت عده ای از یهود بودند که در میان آنها عبدالله بن سلام بود که این آیه نازل شد پس پیامبر صلی الله علیه و آله از منزل به سوی مسجد خارج شد پس سائلی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد. حضرت فرمودند: آیا کسی چیزی به تو عطا کرد؟
عرض کرد: بله این شخص نمازگزار. پس پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و دید که او امیرالمؤمنین علیه السلام است.(2)
ص: 124
4: عبدالله بن عطاء گفت: با امام محمد باقر علیه السلام در مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله نشسته بودم، در حالی که عبدالله سلام نیز در صحن مسجد نشسته بود. عرض کردم: فدایت شوم! آیا این فرد، همان کسی است که علم کتاب در نزد اوست؟
امام فرمود: خیر، بلکه چنین کسی ولی شما حضرت علی بن ابی طالب علیهما السلام است که درباره اش نازل شد: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا ...» و نیز آیۀ «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ...». پس پیامبر صلی الله علیه و آله دست حضرت علی علیه السلام را در روز غدیر خم گرفت و فرمود: هرکس که من مولای اویم، حضرت علی علیه السلام مولای اوست.(1)
5 : محمد بن مسلم می گوید : نزد امام باقر علیه السلام در دو صف نشسته بودیم در حالی که آن حضرت بر روی تخت نشسته بود و گوهرهایی از حدیث بر ما روایت می فرمود و ما نیز مسرور از شنیدن این احادیث گوهربار بودیم که گویی در بهشت سیر می کردیم که خدمتکار ایشان وارد شد و عرض کرد: سلام، جُعفی بر در است اجازه ورود می فرمایید؟
ص: 125
فرمود: بیاید. لذا دچار غم و اندوه گشتیم مبادا که حال خوش ما از بین برود. چون وارد شد به حضرت سلام نمود و امام نیز پاسخ داد سپس عرض کرد: ای پسر رسول خدا! خُثیمه به نقل از شما می گوید که آیۀ: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا » حضرت درباره علی ابن ابی طالب علیه السلام نازل شده است؟
امام فرمودند: خُثیمه راست می گوید .(1)
6: از امام باقر علیه السلام نقل است که روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد خود نماز می خواند که فقیری بر آن حضرت گذر کرد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: آیا صدقه ای به تو داده شده است؟
عرض کرد: بلی نزد مردی در حال رکوع رفتم و او انگشتر خویش را به من داد و با دست خود به آن شخص اشاره نمود و معلوم گشت که آن شخص حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام است آنگاه آیه: « ِانَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» نازل گردید پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: او پس از من ولی شماست .(2)
ص: 126
7: حسین بن سعید از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که آیه: «انَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» درباره حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام نازل گردیده است.(1)
آیه شانزدهم : «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ ؛ ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان. اگر چنین نکنی امر رسالت او را ادا نکرده ای. خدا تو را از مردم حفظ می کند، که خدا مردم کافر را هدایت نمی کند.»(2)
1: امام باقر علیه السلام در قول خداوند : «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» می فرماید: چون آیه نازل شد و تصمیم خداوند در روزی بسیار گرم به پیامبر صلی الله علیه و آله ابلاغ گشت آن حضرت بیرون آمد و ندا در داده شد سپس مردم اجتماع کردند و پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد زیر چند درخت را جارو کردند و خار و خاشاک آن را کنار زدند. سپس فرمود: ای مردم! چه کسی ولی شما و از شما به خودتان سزاوارتر است؟
عرض کردند: خدا و رسول او. پس فرمود هرکه من مولای او بودم اینک علی علیه السلام مولای اوست خداوندا دوستدار او را دوست بدار و دشمن اورا دشمن بدار و یاری دهنده اش را نصرت فرما و خوار کننده اش را خوار و ذلیل گردان و سه بار آن را تکرار فرمود.(3)
ص: 127
2: جعفر بن محمد فزاری روایت کرده است امام محمد باقر علیه السلام فرمود: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله از منزل خارج شد در حالی که سواره بود. حضرت علی علیه السلام نیز ایشان را همراهی می کرد در حالی که پیاده راه می رفت. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای اباالحسن! یا سوار شو و یا برگرد؛ چرا که خداوند به من امر کرده که چون من سوار باشم تو نیز سوار باشی و چون من پیاده باشم تو نیز پیاده باشی و چون من نشستم تو نیز بنشینی؛ جز آن که حدی از حدود خدا در کار باشد و چاره ای جز قیام در آن نداشته باشی. خداوند به هیچ ارجی مرا ارجمند نداشته جز آن که به همانندش تو را نیز ارج نهاده است. مرا ممتاز به نبوت و رسالت نمود و تو را ولی و جانشین آن قرار داد که به کارهای دشوارش رسیدگی می کنی. سوگند به خدایی که مرا به پیامبری برانگیخت، آن که به تو کافر باشد، به من ایمان ندارد و آن که تو را تکذیب کند، تصدیق نکرده و آن که تو را انکار کند، به خداوند ایمان نیاورده است. فضل تو از فضل من و فضل من از فضل خداست. و این همان کلام پروردگارم است: بگو: باید به فضل ورحمت خدا شاد باشد که آن بهتر است از آن چه دشمنان فراهم می آورند.
ای علی! به خدا سوگند تو تنها از آن رو آفریده شده ای که نشانه های دین از تو شناخته شود و راه های فرسوده از تو بهبود یابد، به راستی آن که از تو گمراه شود، گمراه است و آن که سوی تو و ولایت تو راه بیاید، سوی خدا راه نیافته است و این همان کلام پروردگارم است: و به راستی من آمرزنده کسی هستم که توبه کن و ایمان بیاورد و کار نیک انجام دهد، سپس هدایت یابد. یعنی سوی ولایت تو هدایت شود. خداوند مرا امر کرده تا آن حقی را که برای خود واجب گرداندم، برای تو نیز واجب گردانم. پس هر که به من ایمان آورد، هم چنان که حق من بر او واجب است،
ص: 128
حق تو نیز بر او واجب گردد. اگر تو نبودی حزب خدا شناخته نمی شد و به وسیله تو دشمن خدا شناخته می شود و هر که خدا را بدون ولایت تو ملاقات کند، بدون هیچ چیز او را ملاقات کرده است و بی تردید جایگاه من والاتر است از جایگاه کسی که در پی من می آید. و خداوند این آیه را درباره تو نازل فرمود: ای پیامبر! آن چه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم ابلاغ کن یعنی ولایت تو را ای علی ! و اگر چنین نکنی ، پیام او را نرسانده ای . اگر آن چه را که بدان امر شده بودم ابلاغ نمی کردم، هر آینه عملم تباه می شد و هر کس خدا را بدون ولایت تو ملاقات کند، عملش تباه شده است. چنین است که هر آن چه برایت می گویم، همه سخن پروردگارم است که درباره تو نازل شده است. از روی گرداندن امتم بر تو و از آنچه که پس از من در حق تو روا می دارند، به سوی خدا شکایت می کنم.
ای علی ! آن که با تو بجنگد، از جنگ با من کناره نگرفته و آن که با تو جنگ افروزد، با من در آشتی نیست. همانا تو صاحب اکواب و مواقف محموده در زیر سایه عرش خدایی. هر کجا بایستم و مرا فرا خوانند، تو نیز فراخوانده می شوی و چون زنده شوم، تو نیز زنده می شوی و چون لباس بر تنم شود، تو نیز پوشانده می شوی. کلمه عذاب برای کسی که قول مرا در مورد تو تصدیق نمی کند، راست است و کلمه رحمت برای کسی که مرا تصدیق کند، حق است. پا در امری نگذاشته ام جز آن که تو در آن پا گذاشته ای. هیچ غیبت کننده ای تو را بد نمی گوید و هیچ کس دشمن تو را یاری نمی دهد جز آن که در جرگه ابلیس است و آن کس که تو را یار باشد و پس از تو نیز با یاران تو باشد، او در گروه حزب الله است و ایشان رستگارند.(1)
ص: 129
3: امام باقر علیه السلام فرمود : هنگامی که جبرئیل در حجه الوداع با اعلان امر حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و آیه : «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» را ابلاغ نمود رسول خدا صلی الله علیه و آله سه روز درنگ فرمود تا اینکه به جحفه رسید و دست حضرت علی علیه السلام را از بیم مردم بالا نبرد و چون در روز غدیر در جحفه و در مکانی به نام مهیعه فرود آمد ندای الصلاه جامعه داد پس مردم
ص: 130
گرد آمدند پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: چه کسی اُولی از خودتان به شماست؟ سپس مردم با صدای بلند گفتند: خدا و رسول او. سپس برای بار دوم سئوال خود را تکرار کرد باز هم گفتند: خدا و رسول او. بار سوم نیز همین سئوال را پرسید و آنها گفتند: خدا و رسول او. سپس دست حضرت علی علیه السلام را بلند کرده و فرمود: «هرکس من مولای او هستم اینک علی مولای اوست . خداوندا دوست بدار دوست دارش را و دشمن باش با آنکه با او دشمنی کند و یاری کن هر کس را که یاریش کند و خوار و ذلیل کن آنکه او را واگذارد زیرا او از من است و من از او و او برای من منزلت هارون از موسی را دارد با این تفاوت که پس از من پیامبری نخواهد بود.»(1)
4: ابی جارود از امام باقر علیه السلام روایت نموده که حضرت فرمودند: زمانی که این آیه نازل شد: «پیغمبر آنچه از پروردگارت به تو نازل شده برسان، و اگر نکنی رسالت خدا را نرسانده ای. خدا تو را از شر مردم نگه می دارد و خدا مردم کافر را هدایت نمی کند.» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود: ای مردم! خدا همه پیغمبران پیش از مرا عمری معین داد و سپس به جانب خود خواند و آنها هم اجابتش کردند (از دار فانی به عالم باقی رهسپار گشتند) و نزدیک است که مرا هم بخواند و اجابت کنم، من مسئولیت دارم و شما هم مسئولیت دارید، اکنون
ص: 131
شما چه می گویید؟ آنها گفتند: گواهی دهیم که تو ابلاغ کردی و خیرخواهی نمودی و آنچه بر تو بود رسانیدی، خدا بهترین پاداش پیغمبران را به تو دهد. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: خدایا شاهد باش، سپس فرمود: ای گروه مسلمین! باید کسی که شاهد است به غایب ابلاغ کند که وصیت می کنم کسی را که ایمان به من آورد و مرا تصدیق نمود به ولایت حضرت علی علیه السلام آگاه باشید ولایت حضرت علی علیه السلام ولایت من است و ولایت من ولایت پروردگارم است و این عهدی بود که خداوند با من بسته بود و امر نموده بود به شما ابلاغ کنم سپس فرمود: آیا شنیدید؟ وسه مرتبه تکرار کرد. پس شخصی گفت: به تحقیق شنیدیم ای رسول خدا .(1)
5: ابی الجارود گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود: خدای عز و جل پنج چیز بر بندگان واجب ساخت و آنها چهار چیزش را گرفتند و یکی را رها کردند، عرض کردم: قربانت گردم: آنها را برای من نام می بری؟
فرمود: 1- نماز، و مردم نمی دانستند چگونه نماز گزارند تا جبرئیل علیه السلام فرود آمد و گفت: ای محمد! وقت های نماز را به مردم خبر ده. 2- زکات پس از نماز نازل شد، جبرئیل گفت: ای محمد! راجع به زکات آنها را خبر ده چنان که راجع به
ص: 132
نماز خبر دادی. 3- روزه بعد از زکات نازل شد، چون روز عاشورا می آمد، پیغمبر صلی الله علیه و آله به دهات اطراف خود کس می فرستاد تا آن روز را روزه بدارند، سپس روزه ماه رمضان، میان شعبان و شوال نازل شد. 4- سپس امر به حج رسید، و جبرئیل علیه السلام فرود آمد و گفت: چنان که در باره نماز و زکات و روزه به مردم خبر دادی، در باره حج هم خبر ده. 5- سپس امر به ولایت رسید، و آن امر روز جمعه در عرفه رسید، و خدای عز و جل آیه «امروز دینتان را برای شما کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم» را نازل کرد، و کمال دین به سبب ولایت حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام بود، پیغمبر صلی الله علیه و آله در آنجا فرمود: امت من هنوز به دوران جاهلیت نزدیکند (تازه از جاهلیت به اسلام گراییده اند) اگر من نسبت به پسر عمویم به آنها خبری دهم، هر کسی نِقی می زند- من این مطلب را بدون اینکه به زبان آورم در دلم می گفتم- تا آنکه فرمان حتمی خدای عز و جل به من رسید و مرا تهدید کرد که اگر ابلاغ نکنم، عذابم خواهد کرد، و این آیه نازل شد: «ای پیغمبر آنچه از پروردگارت به تو نازل شده برسان، و اگر نکنی رسالت خدا را نرسانیده ای. خدا تو را از شر مردم نگه می دارد و خدا مردم کافر را هدایت نمی کند.»(1)پس
رسول خدا صلی الله علیه و آله دست حضرت علی علیه السلام را گرفت و فرمود: ای مردم! خدا همه پیغمبران پیش از مرا عمری معین داد و سپس به جانب خود خواند و آنها هم اجابتش کردند (از دار فانی به عالم باقی رهسپار گشتند) و نزدیک است که مرا هم بخواند و اجابت کنم، من مسئولیت دارم و شما هم مسئولیت دارید، اکنون شما چه می گویید؟
آنها گفتند: شهادت می دهیم که تو ابلاغ کردی و خیرخواهی نمودی و آنچه بر تو بود رسانیدی، خدا بهترین پاداش پیغمبران را به تو دهد. پیغمبر صلی الله علیه و آله سه مرتبه فرمود: خدایا شاهد باش، سپس فرمود: ای گروه مسلمین! این (شخصی که روی دست من و نامش حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام است) ولی شماست پس از من، شما که حاضرید به غائبین برسانید.
ص: 133
امام باقر علیه السلام فرمود: به خدا که حضرت علی علیه السلام امین خدا بر خلقش بود و راز پنهانش و دینی که برای خود پسندیده بود، سپس وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله فرا رسید، آن حضرت علیه السلام، حضرت علی علیه السلام را طلبید و به او فرمود: ای علی! می خواهم آنچه را که خدا مرا بر آن امین ساخته و به من سپرده، تو را بر آن امین سازم و به تو سپارم و آن راز پنهان خدا و علم خدا و مخلوق خدا و دینی است که برای خود پسندیده. امام باقر علیه السلام فرمود: به خدا ای زیاد هیچ کس را در اینها شریک حضرت علی علیه السلام نساخت. سپس وفات حضرت علی علیه السلام فرا رسید، آن حضرت فرزندانش را که دوازده پسر بودند، نزد خود خواند و به آنها فرمود: فرزندان عزیزم! خدای عز و جل اراده حتمی فرمود که سنّتی از یعقوب در من قرار دهد. یعقوب دوازده پسر داشت، آنها را نزد خود خواند و صاحب آنها (و جانشین خود را) به آنها معرفی کرد، آگاه باشید که من هم صاحب شما را معرفی می کنم، همانا این دو، پسران رسول خدا صلی الله علیه و آله امام حسن و امام حسینند علیه السلام ، از آنها بشنوید و فرمان برید و پشتیبانی نمایید که من آنچه را رسول خدا صلی الله علیه و آله به من سپرده و خدا به او سپرده بود به آنها می سپارم، و آن چیز مخلوق خدا و راز پنهان خدا و دینی است که او برای خود پسندیده است. پس خدا برای آنها از جانب حضرت علی علیه السلام واجب ساخت، آنچه را که برای حضرت علی علیه السلام از جانب پیغمبر صلی الله علیه و آله واجب ساخت (و آن شنیدن و فرمانبری و پشتیبانی امت از ایشان است) و هیچ یک از آن دو بر دیگری برتری نداشت، جز به واسطه بزرگسالیش (که مخصوص امام حسن علیه السلام بود) و چون امام حسین علیه السلام به محضر امام حسن علیه السلام می آمد، در آن مجلس سخن نمی گفت تا برمی خواست.
سپس وفات امام حسن علیه السلام فرا رسید و او آن سپرده را به امام حسین علیه السلام تسلیم نمود، سپس وفات امام حسین علیه السلام فرا رسید، آن حضرت دختر بزرگترش فاطمه بنت الحسین علیه السلام را طلبید و مکتوبی پیچیده و وصیتی آشکار به او سپرد و
ص: 134
حضرت علی بن الحسین علیه السلام بیماری از نظر معده داشت که در حال احتضارش می دیدند، پس فاطمه علیها السلام آن مکتوب را به علی بن الحسین علیه السلام داد، سپس به خدا آن مکتوب به ما رسید.(1)
ص: 135
6: از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود: در گفتار خداوند: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» خارج شد رسول خدا در روزی که بسیار گرم بود پس ندا در داده شد میان مردم که جمع بشوند سپس فرمود ای مردم چه کسی ولی شما و اولی به شما از خودتان است گفتند خدا ورسولش سپس فرمود : هر که را من مولای او هستم پس علی مولای اوست . بار خدایا دوست بدار دوست دار اورا و دشمن بدار دشمن او را و یاری کن یاری کنندۀ او را و هلاک کن و هلاک کنندۀ او را سپس این دعا را سه مرتبه فرمود .(1)
ص: 136
آیه هفدهم : «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً ؛ امروز دین شما را به کمال رسانیدم و نعمت خود بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم.»(1)
1: محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام نقل کرده که فرمود : آخرین فریضه ای که خداوند آن را نازل نمود ولایت بود و پس از آن فریضه ای بر پیامبرش نازل نکرد . سپس نازل فرمود: آیۀ «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» را بر پیامبرش سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله امر ولایت را در منطقۀ جحفه (غدیر ) اقامه فرمود و پس از آن خداوند فریضه ای نازل نکرد.(2)
2: حسین ابن سعید از امام باقر علیه السلام روایت می کند که حضرت فرمود : اکمال دین و اتمام نعمت در آیۀ: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی» به واسطۀ ولایت حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام است .(3)
3: امام باقر علیه السلام در قول خداوند: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی» فرمود: این آیه مخصوص حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام است نه مردمان دیگر .(4)
ص: 137
4: ابی الجارود می گوید شنیدم که امام باقر علیه السلام در مورد آیۀ «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی» فرمود: کمال دین به ولایت حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام است.(1)
نقل است که نافع بن ازرق خدمت حضرت باقر علیه السلام رسیده و نزد او نشست و از مسائلی در حلال و حرام پرسش نمود. پس آن حضرت در ضمن سخنان خود به نافع فرمود: به این مارقه (خوارج) بگو چگونه جدا شدن از أمیر المؤمنین علیه السلام را جایز دانستید با اینکه در پرتو پیروی از او و تقرّب به خدا در یاری او (پیش از جریان حکمین) خون های خویش در رکابش ریختید؟ پس در پاسخ تو خواهند گفت: او درباره دین خدا داور قرار داد، پس بدیشان بگو: خود خداوند نیز در شریعت پیغمبرش داوری به دو مرد از بندگانش سپرده در آنجا که (در باره اختلاف میان زن و شوهر) فرموده: «پس داوری از کسان مرد و داوری از کسان زن برانگیزید، اگر آن دو (زن و شوهر) سازش و آشتی خواهند خداوند میانشان سازگاری پدید آرد- »،(2)
و همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله در جریان جنگ بنی قریظه و تعیین سرنوشت آنان داوری به سعد بن معاذ داد، و داوری او را خداوند امضاء فرمود. مگر نمی دانید که همانا أمیر المؤمنین علیه السلام به آن دو نفر دستور داد که از روی حکم قرآن داوری کنند، و از آن تجاوز نکنند، و شرط فرمود که آنچه مردان بر خلاف قرآن حکم کنند آن را ردّ کنید، و آنگاه که به او گفتند: تو کسی را بر خود داور ساختی که به زیان تو حکم کرد؟ فرمود: من بنده ای را
ص: 138
داور نساختم بلکه من کتاب خدا؛ قرآن را داور کردم. پس این خوارج کجا می توانند حمل به گمراهی کسی کنند که دستور به حکم قرآن داده و فرموده: «آنچه مخالف قرآن است ردّ کنید» جز اینکه می خواهند در دست زدن به این ادّعا؛ بهتان و افترا زنند؟ نافع بن ازرق گفت: به خدا سوگند! این سخنی است که هرگز به گوش من نخورده بود و به ذهنم خطور نمی کرد و بخواست خدا سخن حقّ و درستی است.(1)
و نقل است که سالم بر امام باقر علیه السلام وارد شده و گفت: نزد تو آمده ام تا درباره آن مرد صحبت کنم!.
حضرت فرمود: کدام مرد؟
گفت: علیّ بن ابی طالب علیه السلام .
فرمود: در باره کدام کارش؟
گفت: در باره احداث و بدعت هایش!.
ص: 139
فرمود: به احادیثی که روات از پدرانشان نقل کرده و نزد تو موجود است نیک بنگر.
راوی گوید: سپس نسب اینان را بر شمرد، و فرمود: ای سالم! آیا این خبر به تو رسیده که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز خیبر سعد بن معاذ را با رایت انصار به میدان فرستاد ولی شکست خورده بازگشت، سپس عمر بن خطّاب و او را با رایت مهاجرین و انصار گسیل داشت و این بار سعد مجروح بازگشت و عمر نیز با تمام افرادش دچار ترس و هراس شد، در اینجا بود که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «این بود کار مهاجر و انصار»، تا اینکه آن را سه بار تکرار کرد، سپس فرمود: «فردا این رایت را به دست کسی خواهم داد که بی هیچ فرار و گریزی دائماً به قلب دشمن می زند، خدا و رسول را دوست دارد و محبوب آن دو است»!.
راوی گوید: سالم و همراهانش همگی این مطالب را تأیید نموده و گفتند: آری.
امام باقر علیه السلام فرمود: ای سالم! اگر معتقد باشی که خداوند او را دوست داشته ولی از کاری که می کند بی خبر باشد؛ کافرشده ای، و اگر بگویی که خداوند او را دوست دارد و می داند چه می کند، دیگر چه جایی برای احداث و بدعت های علیّ علیه السلام باقی می ماند؟!
سالم گفت: این مطلب را دوباره برایم تکرار کن!.
آن حضرت تکرار نمود، سالم [پس از اینکه متوجّه خطایش شد] گفت: هفتاد سال خدا را به گمراهی می پرستیدم!.(1)
ص: 140
از امام حسن عسکریّ علیه السلام نقل است که فرمود:
روزی امام سجّاد علیه السلام در جای خود نشسته بود که فرمود: وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله مأمور شد به تبوک رود، دستور یافت که علیّ را جانشین و خلیفه خود در مدینه سازد، در مقابل علیّ علیه السلام گفت: ای رسول خدا! من هیچ میل ندارم که در هیچ موردی از رکاب شما تخلّف کنم، و محروم از دیدار مبارک شما گردم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای علیّ! آیا تو راضی و خشنود نمی شوی که منزلت و جایگاه هارون نسبت به موسی را نزد من داشته باشی جز آنکه پس از من پیامبری نخواهد بود؟! در مدینه بمان که اجر و پاداش آن برابر با هم رکابی من است، و اجر تو برابر با اجر تمام افرادی است که از سر یقین و مطیع با رسول خدا خارج شده اند، و به جهت محبّتی که به من داری بر خداوند است که رخسار مرا در تمامی امور به مشاهدت تو در آورد، و جبرئیل را امر فرماید که موانع مشاهده را در تمام مسیر از پیش روی تو بردارد و دیده ات را تیز نماید تا به خوبی محمّد و أصحاب وی را ببینی، به نوعی که دلت برای اینان تنگ نشده و نیاز به مکاتبه و نامه نگاری نداشته باشی. در اینجا مردی در مجلس امام سجّاد علیه السلام برخاسته و فرمود: ای زاده رسول خدا صلی الله علیه و آله، این برای حضرت علیّ علیه السلام چگونه بود؟ که آن مخصوص انبیاء است نه غیر ایشان.
امام زین العابدین علیه السلام فرمود: این معجزه ای برای محمّد رسول خدا صلی الله علیه و آله بود نه دیگری، زیرا خداوند این کار را بنا به درخواست محمد صلی الله علیه و آله انجام داد، و ازدیاد نور دیده علیّ علیه السلام نیز بنا به دعای محمد صلی الله علیه و آله بود، تا به آن مقام از مشاهده و ادراک رسید. سپس امام
ص: 141
باقر علیه السلام به او فرمود: ای بنده خدا! چقدر ظلم این امّت بر علیّ علیه السلام زیاد است و انصافشان در حقّ او کم؟! چیزی که به سایر صحابه دادند از حضرت علیّ علیه السلام منع می کنند با اینکه حضرت علیّ علیه السلام افضل ایشان است، چگونه منزلتی که برای دیگران قائل شده اند برای او ردّ می کنند؟
یکی پرسید: این چگونه است ای زاده رسول خدا؟
فرمود: زیرا شما موالات محبّین أبو بکر را می کنید، و تا بوده و هست از دشمنان او اظهار برائت و بیزاری می نمایید، و همین رفتار را در باره عمر دارید، و نیز عثمان، ولی تا نوبت به علیّ بن ابی طالب علیه السلام می رسد می گویید: موالات محبّین او را می کنیم ولی از دشمنانش برائت و بیزاری نمی کنیم بلکه اینان را دوست می داریم؟! این چه توجیهی دارد، در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره حضرت علی علیه السلام فرموده: «خدایا! دوستان او را دوست بدار و دشمنانش را دشمن، یاری دهندگانش را یاری فرما و آنان که از او دست کشیده اند را تنها و مخذول رها فرما!». فکر می کنید خدا با دشمنانش عداوت نمی کند؟! یا کسانی که از او دست کشیده اند را تنها و مخذول رها نمی فرماید؟! این منصفانه نیست!. مطلب دیگر اینکه: ایشان به محض برخورد با مطلبی که به دعای رسول خدا صلی الله علیه و آله مختصّ حضرت علی علیه السلام شده و کرامتی که نزد خدا به دست آورده همه را انکار می کنند ولی همان مطالب را در باره دیگر صحابه می پذیرند، چه چیزی حضرت علیّ علیه السلام را از دیگر صحابه ممنوع ساخته؟! مثلًا عمر بن خطّاب، اگر نقل شود: عمر در مدینه به منبر خطبه می خواند که ناگاه در خلال سخنرانی فریاد زد: ای ساریه؛ کوه!. اطرافیان به شگفت آمده و گفتند: این چه مطلبی در خطبه بود؟ پس در اتمام خطبه و نماز گفتند: منظورت از مطلب «ای ساریه، کوه!» چه بود؟!. گفت: بدانید که من در حال ایراد خطبه بودم ناگاه دیده ام به جایی افتاد که برادران شما در نهاوند در حال نبرد با کافرانند، و امیرشان سعد بن ابی وقّاص است، پس خداوند برای من تمام حجاب و پرده ها را گشوده و دیده ام را نیرو داده تا اینکه ایشان را
ص: 142
مشاهده نمودم که همگی در مقابل کوهی در آنجا به صف شده اند، ناگاه گروهی از کافران آمدند تا ساریه و دیگران را از پشت محاصره کرده و همه را بکشند، پس فریاد کنان گفتم: ای ساریه، کوه! تا در پشت آن پناه گرفته و مانع محاصره آنان شود، سپس به جنگ پرداخته و در آخر خداوند أهل ایمان را بر کافران چیره ساخت و سرزمین هایشان را برای آنان فتح فرمود. این ساعت را به خاطر بسپارید، که همین مطالب که گفتم به شما خواهد رسید. و میان مدینه و نهاوند بیش از پنجاه روز راه بود. امام باقر علیه السلام فرمود: اگر چنین داستانی برای عمر باشد، چرا نمی شود برای حضرت علیّ علیه السلام نیز رخ داده باشد، ولی چه حاصل که اینان جماعتی بی انصاف بلکه أهل ستیزه اند.(1)
ص: 143
ص: 144
به قلم : حجت الاسلام و المسلمین رئوف حق پرست
عصر حضرت امام صادق علیه السلام وجود اختلافات سیاسی و منازعات بین امویان و مروانیان از یک طرف و عباسیان از طرف دیگر، فضای مناسبی برای حضرت امام صادق علیه السلام به وجود آورد تا حقایق و معارف دین مبین اسلام را در محیطی آرام و بدون دغدغه بیان کنند. حضرت با تشکیل جلسات درس و مناظرات با علما و طرفداران سایر ادیان و مذاهب، حقانیت دین اسلام و مذهب تشیّع را چنان آشکار کردند که این مذهب به مذهب جعفری مشهور گردید. تبیین مسائل فقهی، اعتقادی، تاریخی و تفسیر قرآن از عمده ترین محورهای مدرسه آن حضرت بود.
از آنجایی که موضوع این مقاله در کتاب پیش رو، بیان پاره ای از فرمایشات امام صادق علیه السلام در توصیف حضرت علی علیه السلام است، بر آن شدیم که کلماتی از حضرت را در چند محور مورد توجه قرار دهیم:
محور اول: بیان صفات امیرمؤمنان علیه السلام
محور دوم: بیان جایگاه و منزلت امیر مؤمنان علیه السلام نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله
محور سوم: بیان مظلومیت ها و مصائبی که بر حضرت و خاندان او اتفاق افتاد.
محور چهارم: جایگاه شیعیان آن حضرت و مقام و منزلت آنها در دنیا و آخرت
محور پنجم: جایگاه اصل امامت .
از صادق آل محمد صلی الله علیه و آله درباره چگونگی ایمان حضرت علی علیه السلام سوال کردند، حضرت فرمودند: پدرم امام محمد باقر علیه السلام می فرمودند: موقعی که فضائل و مناقب ذکر می شوند در تشریح ایمان أمیرمؤمنان علیه السلام به رسول خدا صلی الله علیه و آله بشارتی وجود دارد که ذهن ها را باز و رغبت ها را زیاد می نماید؛ زیرا که حب علی علیه السلام بر مؤمنین فرض و بر منافقین
ص: 145
غیظ و غضب خواهد بود، کسی که حضرت علی بن أبی طالب علیه السلام را دوست داشته باشد رسول اللّه صلی الله علیه و آله بیشتر دوست می دارد، کسی که از دوست داشتن آن حضرت خودداری کند حقّا که خدا را معصیت کرده و از راه نجات باز مانده است ؛ زیرا که أمیر مؤمنان علیه السلام اولین مردی بود که به رسول خدا صلی الله علیه و آله ایمان آورد و با آن حضرت نماز به جای آورد، آنچه را که رسول خدا صلی الله علیه و آله از طرف خدا آورد تصدیق نمود، و به اعمالی که موجب رضای خدا و رسول بودند سبقت گرفت و در هر سختی و ضرری بر مشکلات و گرفتاری ها صبر کرد و خیر خواهی او از سایر اصحاب بیشتر بود و بیشتر از تمام اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله را با جان و مال همدردی کرد. یکی از بزرگترین نعمت هایی که خدا بر امیر مومنان علیه السلام عطا فرمود ... آن است که که قبل از بعثت در دامان رسول خدا صلی الله علیه و آله پرورش یافت و حضرت به او از همان غذایی می داد که خود می خورد ...(1)
ص: 146
امام صادق علیه السلام فرمودند؛ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: خداوند مرا به دوست داشتن چهار تن فرمان داده است.
پرسیدند: ای رسول خدا! آنان کیستند؟
فرمودند: حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام و سکوت کردند.
دوباره فرمودند: خداوند مرا به دوست داشتن چهار تن فرمان داده است.
پرسیدند: ای رسول خدا! آنان کیستند؟
فرمودند: حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام و سکوت کردند. و همچنان در مورد دیگران سکوت کردند. آنگاه برای بار سوم فرمودند: خداوند مرا به دوست داشتن چهار تن فرمان داده است.
پرسیدند: ای رسول خدا! آنان کیستند؟
فرمودند: حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام و مقداد بن اسود و ابوذر غفاری و سلمان فارسی (1).
امام صادق علیه السلام فرمود: آنچه علی علیه السلام آورده انجام می دهم و از آنچه نهی فرموده باز می ایستم، برای او همان فضیلت آمده که برای محمد صلی الله علیه و آله آمده و حضرت محمد صلی الله علیه و آله را بر تمام مخلوق خدای عز و جل فضیلت است، خرده گیر بر حکمی
ص: 147
که علی آورده مانند خرده گیر بر خدا و رسولش باشد و کسی که در موضوعی کوچک یا بزرگ علی را رد کند در مرز شرک به خداست، امیرالمؤمنین علیه السلام تنها درگاه رسیدن به خدا است و راه به سوی او است، هر که جز آن پوید هلاک شود و این امتیازات همچنین برای ائمه هدی: یکی پس از دیگری جاریست. خدا ایشان را ارکان زمین قرار داده تا زمین اهلش را متزلزل نکند و حجت رسای خویش برای مردم روی زمین و زیر خاک قرار داد. امیرمؤمنان علیه السلام بسیار می فرمود: من از طرف خدا قسمت کننده بهشت و دوزخم (میان آن دو مکان ایستاده موالیانم را به بهشت و دشمنانم را به دوزخ راهنمایی می کنم) و من فاروق اعظم هستم (میان حق و باطل یا میان بهشتی و دوزخی) و من صاحب عصا و میسمم، تمام ملائکه و روح القدس و پیمبران به فضیلت من اقرار نمودند چنان که به فضیلت محمد صلی الله علیه و آله اقرار کردند. مرا بر مرکبی مانند مرکب او نشانیده اند و آن مرکب از جانب پروردگار ست [مرکوب من در قیامت همان مرکوب پیغمبر و از جانب خداست] رسول خدا صلی الله علیه و آله (در قیامت) خوانده شود و جامه در بر شود من هم خوانده شوم و جامه در بر شوم، او باز پرسی شود و من هم بازپرسی شوم و طبق گفته او سخن گویم، به من خصلت هایی عطا شده که هیچ کس نسبت به آنها بر من پیشی نگرفته است: مرگ مردم و بلاها و انساب و فصل الخطاب (قرآن یا تشخیص حق از باطل) را می دانم، آنچه پیش از من بوده از دستم نرفته و آنچه نزدم حاضر نیست (از امور آینده) بر من پوشیده نیست، به اذن خدا بشارت می دهم و از جانب او ادای وظیفه می کنم، همه اینها از طرف خداست که او به علم خود مرا نسبت به آنها توانا ساخته است.(1)
ص: 148
امام صادق علیه السلام می فرمایند :
مالک اشتر می گوید: با خود گفتم من از امیر مؤمنان قوی تر هستم که ناگاه امیرمؤمنان علیه السلام با مرکب خود به طرف ذی الکلاع حمیری تاخت و او را از بالای زین اسبش برداشت و به بالا پرتاب کرد و با شمشیر وی را دو نیمه نمود . سپس فرمود: ای اشتر من یا تو؟
عرضه داشتم: بلکه شما ای امیر مؤمنان!(1)
ص: 149
امام صادق علیه السلام فرمودند: به خدا سوگند! اگر خدا حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام را نمی آفرید ، برای حضرت فاطمه علیها السلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله از حضرت آدم علیه السلام و غیر او کفو و هم رتبه ای پیدا نمی شد.
امام صادق علیه السلام فرمودند: یوسف بن یعقوب پیامبر فرزند پیامبر فرزند پیامبر فرزند ابراهیم خلیل و صدیق و رسول بود. به خدا قسم! پدرم امیرمؤمنان علیه السلام از او برتر بود.
از امام صادق علیه السلام دربارۀ منزلت امیرمؤمنان علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدند، حضرت فرمود: هیچ برتری میان او و حضرت رسول وجود نداشت جز در رسالت.(1)
حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند که رسول خدا به ام سلمه فرمودند: ...ای ام سلمه! بشنو و شاهد باش این علی بن ابیطالب علیه السلام برادر من در دنیا و برادر من در آخرت است. ای ام سلمه! بشنو و شاهد باش این علی بن ابیطالب علیه السلام حامل پرچم من است در دنیا و حامل آن فردای قیامت در آخرت است. ای ام سلمه! بشنو و شاهد باش این علی بن ابیطالب علیه السلام وصی و خلیفۀ بعد از من و ادا کنندۀ وعده های من و نگهبان حوض من است.
ص: 150
ای ام سلمه! بشنو و شاهد باش این علی بن ابیطالب علیه السلام سرور مسلمانان و امام متقیان و قائد پیشانی سفیدان و کشندۀ ناکثین و قاسطین و مارقین است.
پرسیدم: ای رسول خدا ناکثین چه کسانی هستند؟
فرمودند: کسانی که با او در مدینه بیعت می کنند و در بصره بیعت می شکنند.
پرسیدم: قاسطین چه کسانی هستند؟
فرمودند: معاویه و اصحاب او از اهل شام.
پرسیدم: مارقین چه کسانی هستند؟
فرمودند: اصحاب نهروان...(1)
امام صادق علیه السلام فرمودند: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحاب خویش فرمودند: ای گروه اصحاب من! خدای تعالی حضرت علی علیه السلام را پرچم میان ایمان و نفاق قرار داد، کسی که او را را دوست داشته باشد مؤمن است و کسی که به او کینه ورزد منافق است.
خدای تعالی علی علیه السلام را وصی من و چراغ هدایت قرار داده است. بنابراین او موضع سرّ و ظرف علم من و در میان خاندانم جانشین من است از افراد امتم که به او ظلم می کنند به خدا شکایت می کنم.(2)
ص: 151
امام صادق علیه السلام فرمودند: جابر بن عبدالله می گوید: من یک طرف پیامبر صلی الله علیه و آله بودم و علی علیه السلام در طرف دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله بود، ناگاه عمر با مردی کت بسته وارد شد. پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدند: او را چه شده؟
عمر گفت: ای رسول خدا از شما نقل کرده است که گفته اید: کسی که بگوید "لا اله الا الله محمد رسول الله" داخل بهشت می شود. و اگر مردم این را بشنوند در اعمال کوتاهی خواهند کرد. آیا واقعاً شما چنین گفته اید؟
حضرت فرمودند: آری، در صورتی که به محبت و ولایت این شخص (علی بن ابیطالب علیه السلام) تمسک کند(1).
امام صادق علیه السلام: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: چون روز قیامت شود تو را بر حجله ای از نور می آورند در حالی که بر سر تاجی چهارگوش داری که بر هر گوشه اش سه سطر وجود دارد؛ لا اله الا الله، محمد رسول الله و علی کلید بهشت است، پس از
ص: 152
آن، تختی را که معروف به کرسی کرامت است برایت قرار می دهند و بر آن می نشینی. بعد از آن تمام اولین و آخرین را در یک زمین برایت جمع می کنند. پس برای شیعیانت امر به بهشت می کنی و برای دشمنانت امر به آتش. پس تو قسمت کنندۀ بهشت و آتش هستی. حتماً کسی که ولایت تو را قبول کند رستگار می شود و ناامید و زیانکار می شود کسی که با تو دشمنی کند پس تو در آن روز امین خدا و حجت آشکار او هستی.(1)
امام صادق علیه السلام : کسی که حضرت علی علیه السلام را بعد از وفات او زیارت کند بهشت برای اوست.(2)
امام صادق علیه السلام: هنگامی که زیارت کنندۀ امیرمؤمنان علیه السلام دعا کند درهای آسمان باز می گردند.(3)
امام صادق علیه السلام : کسی که زیارت امیرمؤمنان علیه السلام را ترک کند، خدای تعالی به او نظر نمی کند. چرا به زیارت کسی که ملائکه و پیامبران به زیارت او می روند،
ص: 10
نمی روید؟ امیرمؤمنان از تمام امامان برتر است و مانند ثواب اعمال آنان را دارد و آنان به اندازۀ اعمالشان برتری یافتند.(1)
امام صادق علیه السلام فرمودند: ... هر شبانه روزی هفتاد هزار فرشته نازل می شوند پس به بیت المعمور رفته طواف می کنند. پس از آن نازل شده بر گرد کعبه طواف می کنند بعد از آن نزد قبر پیامبر صلی الله علیه و آله رفته سلام می کنند. پس از آن نزد قبر امیرمؤمنان علی بن ابیطالب علیه السلام رفته سلام می کنند. پس از آن نزد قبر حسین علیه السلام رفته سلام می کنند. پس از آن به آسمان می روند. و تا روز قیامت همین طور است. و فرمود: کسی که قبر امیرمؤمنان را زیارت کند در حالی که به حق او معرفت داشته باشد جبار و متکبر نباشد. خدا برای او اجر صد هزار شهید می نویسد و گناهان گذشته و آینده ی او را می آمرزد. و در زمره افراد ایمن مبعوث می شود و حساب او را آسان می گیرند و ملائکه به استقبال او می آیند و هنگامی که بمیرد تا قبر، با استغفار، او را تشییع می کنند ...(2)
ص: 153
امام صادق علیه السلام فرمودند: امام حسن علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: پدر جان پاداش کسی که شما را زیارت کند چیست؟ حضرت فرمودند: کسی که من یا پدرت یا تو را و یا برادر تو را زیارت کند، بر من واجب است روز قیامت او را زیارت کنم تا از گناهانش نجاتش دهم(1).
از صالح بن عقبه نقل است که از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است:
وقتی أبو بکر وفات یافته و عمر را جانشین خود ساخت، عمر به مسجد رفته و آنجا نشست، در این حال مردی به آنجا آمده و گفت: ای امیر مؤمنان من مردی یهودی و از افراد دانشمند ایشان می باشم، و قصد دارم از شما سؤالاتی بپرسم که در صورت پاسخ به آنها، اسلام خواهم آورد.
عمر گفت: آنها چیست؟
گفت: سه تا، و سه تا، و یکی، اگر مایل باشی بپرسم، و اگر در میان شما فردی عالمتر از تو هست مرا نزد او بفرست.
ص: 154
عمر گفت: مطلوب تو این جوان است- و منظور حضرت أمیر علیه السلام بود- پس خدمت حضرت رسیده و سؤالش را تکرار کرد، آن حضرت فرمود: چرا گفتی سه تا و سه تا و یکی، و از أوّل نگفتی هفت تا؟ گفت: در این صورت فردی جاهل باشم، اگر سه تای أوّل را پاسخ ندهی مرا کافی است، فرمود: اگر به همه اش پاسخ دهم مسلمان می شوی؟
گفت: آری.
فرمود: حال بپرس.
گفت: نام نخستین سنگی که بر روی زمین نهاده شد، و نخستین چشمه ای که جوشید، و نخستین درختی که رویید چیست؟
فرمود: ای یهودی، شما قائلید که نخستین سنگ بر روی زمین سنگی است در بیت المقدس، حال اینکه دروغ می گویید، آن همان حجر الأسودی است که با آدم از بهشت نازل شد.
یهودی گفت: به خدا راست گفتی، این مطلب به خطّ هارون و املای موسی علیه السلام است.
حضرت أمیر علیه السلام فرمود: و امّا نخستین چشمه؛ شما قائلید که آن چشمه ای است در بیت المقدس، و دروغ می گویید، و آن «چشمه حیات» است؛ همان که حضرت موسی علیه السلام شخص «نون» را در آن غسل داد، و آن همان چشمه ای است که جناب خضر از آن نوشید، و هر که از آن می نوشید عمر جاودانی می یافت.
یهودی گفت: به خدا راست گفتی، این مطلب به خطّ هارون و املای موسی علیه السلام است.
حضرت فرمود: و امّا نخستین درخت، شما قائلید که آن درخت زیتون است، ولی دروغ گفته اید، و آن درخت عجوه است که با آدم از بهشت نازل شد.
یهودی گفت: به خدا راست گفتی، این مطلب به خطّ هارون و املای موسی علیه السلام است.
یهودی پرسید: سه مسأله دوم این است که این امّت چند امام هدایت شده دارند که اگر آنان را تنها گذارند هیچ زیانی متوجّه ایشان نخواهد شد؟
حضرت فرمود: دوازده امام و پیشوا.
یهودی گفت: به خدا راست گفتی، این مطلب به خطّ هارون و املای موسی علیه السلام است.
ص: 155
پرسید: پیامبر شما در کجای بهشت مأوی و مسکن می کند؟
فرمود: در بالاترین درجه، و شریفترین مکان؛ که همان جنّات عدن است.
یهودی گفت: به خدا راست گفتی، این مطلب به خطّ هارون و املای موسی علیه السلام است.
پرسید: چه کسی در منزل او نازل می شود؟
فرمود: همان دوازده امام هدایت شده.
یهودی گفت: به خدا راست گفتی، این مطلب به خطّ هارون و املای موسی علیه السلام است.
پرسید: هفتمین سؤال باقی مانده، و آن این است که وصیّ پیامبرتان چند سال پس از وفات او زندگی می کند؟
فرمود: سی سال.
پرسید: آیا به مرگ طبیعی می میرد یا به شهادت می رسد؟
فرمود: بر فرق سر او شمشیری وارد شده و ریش او را به خون سرش رنگین می سازد.
یهودی گفت: به خدا راست گفتی، این مطلب به خطّ هارون و املای موسی علیه السلام است! سپس آن یهودی به طریقی نیکو مسلمان شد.(1)
امام صادق علیه السلام: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: بهترین عیدهای امتم روز عید غدیر خم است و آن روزی است که خدای تعالی مرا فرمان داد برادرم علی بن ابی طالب علیه السلام را برای امامت امتم نصب کنم تا پس از من به واسطه او رهبری شوند. و آن روزی است که خدا دین را در آن کامل کرد و در آن نعمت را بر امتم تمام کرد و اسلام را دین پسندیده آنها ساخت. سپس فرمود: ای گروه مردم! به راستی علی علیه السلام از من است و من از علی علیه السلام. از گِل من خلق شده و بعد از من امام خلق است. آنچه از سنت مورد اختلاف واقع می شود برای آنها بیان می کند، او امیر
ص: 156
مؤمنان و پیشوای دست و پیشانی سفیدان است و یعسوب مؤمنین و بهترین اوصیا و شوهر سیده زنان عالمیان است و پدر امامان رهبر است.
گروه مردم! هر کس حضرت علی علیه السلام را دوست دارد دوستش دارم و هر کس حضرت علی علیه السلام را دشمن دارد دشمنش دارم هر که به حضرت علی علیه السلام پیوندد با او پیوندم و هر که از حضرت علی علیه السلام ببرد از او ببرم هر که به حضرت علی علیه السلام جفا کند به او جفا کنم و هر که با حضرت علی علیه السلام دوست داری کند با او دوستی کنم و هر که با حضرت علی علیه السلام عداوت ورزد با او عداوت ورزم.
ای گروهای مردم! من شهر حکمتم و علی بن ابی طالب علیه السلام دروازه آن است و به شهر نیایند مگر از دروازه اش. دروغ می گوید هر که گمان دارد مرا دوست داشته و با حضرت علی علیه السلام دشمن است.
ای گروه مردم! قسم به آن خدایی که مرا مبعوث به نبوت کرده و بر همه خلق برگزیده من حضرت علی علیه السلام را برای امتم در زمین به خلافت نگماردم تا آنکه خدا نامش را در آسمان ها بلند کرد و ولایتش را بر ملائکه واجب نمود.(1)
ص: 157
امام صادق علیه السلام: هنگامی که خداوند پیامبر صلی الله علیه و آله خود را دستور داد تا امیر المؤمنین علیه السلام را برای مردم نصب کند و فرمود: ای رسول! آنچه بر تو از جانب پروردگارت در باره حضرت علی علیه السلام نازل شده است ابلاغ کن و (رسول خدا صلی الله علیه و آله مردم را در غدیر خم جمع کرد و) فرمود: «آن کس که من مولای او هستم پس علی مولای اوست»، شیاطین نزد ابلیس اکبر آمدند و (گریه و زاری) بر سر خود خاک ریختند.
ابلیس گفت: شما را چه شده؟
گفتند: این مرد امروز پیمانی را منعقد کرد که تا روز قیامت چیزی نمی تواند آن را باز کند.
ابلیس گفت: هرگز چنین نیست. اطرافیانیش درباره او به من وعده ای داده اند و هرگز خلاف آن عمل نمی کنند.
در این هنگام خدا بر رسول خود این آیه را نازل کرد: «ولقد صدَّق ابلیس ظنَّه...»(1).
ص: 158
امام صادق علیه السلام فرمودند: وقتی این آیه برای ولایت نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور دادند زیر درختان غدیر خم را جارو بزنند و بعد از آن منادی با جمله الصلوه جامعه مردم را فرا خواند. رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از آن چنین فرمودند: ای مردم آیا من نسبت به مؤمنین از خوشان اولی نیستم؟
گفتند: آری.
فرمود: آنکه من مولای او هستم پس حضرت علی علیه السلام مولای اوست، پروردگارا، دوست بدار کسی را که او را دوست بدارد و دشمن دار کسی را که او را دشمن بدارد. سپس مردم را امر به بیعت با او نمود، احدی نمی آمد مگر آنکه با وی بیعت می کرد و سخنی نمی گفت. تا آنکه ابوبکر آمد. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: ای ابوبکر با حضرت علی علیه السلام بر ولایت بیعت کن.
ابوبکر گفت: از طرف خدا است یا از طرف رسول او؟
حضرت فرمودند: از طرف خدا و از طرف رسول او.
بعد از او عمر آمد. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمودند: با حضرت علی علیه السلام بر ولایت بیعت کن. گفت آیا از جانب خداست یا از جانب رسول او؟
حضرت فرمودند: از جانب خدا و از جانب رسول او. عمر با تکبر و نخوت به ابوبکر رو کرد و گفت: برای محکم کردن چه چیزی دو دست پسر عمویش را بالا برد؟ سپس با سرعت از میان لشکرگاه خارج شد. طولی نکشید که خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و گفت: ای رسول خدا! برای کاری از لشکرگاه بیرون رفتم. پس مردی را دیدم که لباس های سفیدی بر تن داشت و نیکوتر از او ندیده بودم. چهره او از زیباترین چهره های مردم و بوی او از خوشبوترین بوها و چنین گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله برای علی پیمانی را منعقد کرد که جز کافر آن را نمی شکند.
حضرت فرمودند: ای عمر آیا می دانی او چه کسی بود؟
ص: 159
عمر گفت: نه.
حضرت فرمودند: او جبرئیل علیه السلام بود. پس بر حذر باش از آنکه تو خود اولین کسی باشی که آن پیمان را نقض کند که کافر می گردی. پس از آن حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: دوازده هزار نفر در غدیر حضور داشتند و همگی شاهد علی بن ابیطالب علیه السلام بودند اما حضرت نتوانست حق خود را بگیرد در حالی که هر یک از شما صاحب مال و حق باشد و دو شاهد داشته باشد، حق خود را می گیرد!!
«فانّ حزب الله هم الغالبون» یعنی "مسلماً حزب خدا غالب هستند" در حق علی علیه السلام است(1).
ص: 160
از حمّاد بن عثمان نقل است که امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی با أبو بکر بیعت شد و خلافت او بر همه مهاجر و انصار محقّق و ثابت شد، فردی را از جانب خود به سرزمین فدک فرستاده و دستور داد تا نماینده حضرت زهرا علیها السلام را از آنجا اخراج کند. در پی این اقدام حضرت فاطمه علیها السلام نزد أبو بکر آمده و فرمود: چرا مرا از ارث پدری محروم نموده و نماینده ام را از آنجا بیرون کردی، حال این که پدرم آنجا را به دستور خدا برای من قرار داده بود؟
أبو بکر گفت: بر این مطلب شاهد بیاور، آن حضرت نیز امّ ایمن را آورد.
ام ایمن گفت: پیش از اینکه شهادت و گواهی بدهم باید از تو- ای أبو بکر- بپرسم: تو را به خدا قسم آیا این فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله را قبول داری که فرمود: «امّ ایمن یکی از زنان بهشتی است»؟
گفت: آری قبول دارم.
گفت: بنا بر این من نیز شهادت می دهم که خداوند عزّ و جلّ بر پیامبر وحی فرستاد که: «حقّ نزدیکانت را بده»(1)
پس آن رسول گرامی نیز فدک را به دستور خداوند برای حضرت فاطمه علیها السلام قرار داد.
سپس علیّ علیه السلام نیز وارد شده و به نفع حضرت فاطمه علیها السلام شهادت داد، با دیدن آن أبو بکر نیز مجاب شده و نامه ای نوشته و به حضرت زهرا علیها السلام داد، در این حال عمر وارد شده و گفت: این نامه چیست؟
گفت: فاطمه ادّعای فدک را نموده و امّ ایمن و حضرت علیّ علیه السلام برای او شهادت دادند! عمر بن خطّاب نامه را از دست حضرت فاطمه علیها السلام گرفته و بر آن آب دهان انداخت و
ص: 161
پاره کرد!. حضرت زهرا علیها السلام نیز گریان خارج شده در حالی که می فرمود: هر که نامه مرا پاره کرد خداوند شکمش را پاره کند!.
پس از آن حضرت علیّ علیه السلام به مسجد آمد و خطاب به أبو بکر- که میان جماعت مهاجر و انصار بود- فرمود: برای چه حضرت فاطمه علیها السلام را از میراث پدری او محروم ساختی حال اینکه او در زمان حیات رسول خدا مالک آن شده بود؟! أبو بکر گفت: این فی ء (مال همه) مسلمین است، اگر شهودی را بیاورد که رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمان حیاتش به او بخشیده قبول است و گر نه او هیچ حقّی در فدک ندارد.
حضرت امیر علیه السلام فرمود: ای أبو بکر، آیا در باره ما خلاف دستور خداوند در باره مسلمانان حکم می کنی؟ گفت: نه این طور نیست.
فرمود: اگر در دست یکی از مسلمانان چیزی باشد و من ادّعا کنم که مالک آن هستم، تو از کدامیک از ما درخواست شهود می نمایی؟
گفت: معلوم است که فقط از تو طلب شاهد می کنم، فرمود: پس چرا از حضرت فاطمه علیها السلام طلب شاهد می کنی؛ با اینکه او فدک را از زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله تصاحب کرده و تا بعد از وفات او نیز مالک آن بوده، حال اینکه از مسلمانان دیگر- که مدّعی هستند- درخواست شاهدی نمی کنی؟
أبو بکر ساکت شده و مجاب گشت. عمر گفت: ای علیّ! دست از این سخنان بردار، که ما قادر به بحث و احتجاج با تو نیستیم، اگر در اثبات این مالکیّت شاهدانی آوردید که قبول است و گر نه، فدک مال همه مسلمین بوده؛ نه تو و نه حضرت فاطمه علیها السلام هیچ حقّی در آن ندارید!!.
حضرت امیر علیه السلام فرمود: ای أبو بکر آیا قرآن خوانده ای؟
گفت: آری، فرمود: به من بگو آیا آیه شریفه «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» در باره ما نازل شده، یا دیگران؟
أبو بکر گفت: بلکه در باره شما نازل شده.
ص: 162
فرمود: ای أبو بکر اگر جماعتی گرد آمده و شهادت دهند که حضرت فاطمه علیها السلام دخت پیامبر مرتکب فاحشه ای شده است تو چه خواهی کرد؟
گفت: مانند زنان دیگر مسلمان حدّ را بر او جاری می سازم.
حضرت امیر علیه السلام فرمود: ای أبوبکر در این صورت در نزد خدا از کافران خواهی بود.
گفت: برای چه؟
فرمود: زیرا تو منکر گواهی خداوند بر طهارت او شده و شهادت گروهی از مردمان را پذیرفته ای، به همین ترتیب حکم خدا و رسول را در مسأله فدک- که آن را در زمان حیات پیامبر تصاحب نموده- ردّ نموده و در مقابل، شهادت فردی اعرابی را که بر پاشنه پای خود ادرار می کند پذیرفته ای، و فدک را از او غصب نمودی، و پنداشته ای که آن غنیمت (مال همه) مسلمین است، حال اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله خود فرموده بود که: «دلیل و اثبات بر عهده شخصی است که به زیان دیگری ادّعایی دارد، و دیگری تنها باید سوگند یاد کند»، و تو از این فرمایش پیامبر نیز غافل شده و درست عکس آن عمل نموده ای، و از حضرت فاطمه علیها السلام که فدک را تصاحب نموده اقامه شاهد می کنی!!
با شنیدن این کلام بی نقص و سرتاسر منطقی جماعت حاضر متأثّر و متحیّر شده و به یک دیگر خیره شدند، و یک صدا گفتند: به خدا قسم! حضرت علیّ علیه السلام راست می گوید!!.
حضرت امیر علیه السلام به خانه خود بازگشت.
سپس حضرت زهرا علیها السلام داخل مسجد شده و ضمن طواف قبر پدر این ابیات را می خواند:
(1) ما تو را از دست دادیم همچون زمینی که بارانی نافع را از دست دهد، قوم تو به اختلاف افتادند، پس تو خود شاهد امور ایشان باش!!
(2) پس از تو اخبار و اکاذیبی منتشر شد که اگر شما حاضر بودی کار مردم تا این حدّ سخت نمی شد!!
(3) در گذشته فرشته وحی جبریل با آیات خدا مونس ما اهل بیت بود، چون از میان ما رفتی او نیز غایب شده و تمام خوبیها از ما پوشیده شد!!
ص: 163
(4) تو همچون ماه شب چارده و نوری بودی که از تو بهره مند می شدند، و بر تو از جانب خداوند عزیز آیات نازل می شد..
(5) گروهی از مردمان نسبت به ما روی ترش کرده و مقام ما را کوچک و سبک شمردند، چون از میان ما غایب شدی امروز ما مورد غضب و خشم واقع شدیم!!
(6) این را بدان که تا دم مرگ و تا زمانی که چشم های ما اشکی برای ریختن داشته باشد بر تو خواهیم گریست!!
أبو بکر و عمر از مسجد خارج شده و به خانه رفتند، أبو بکر کسی را دنبال عمر فرستاده و او را حاضر کرده و گفت: دیدی مجلس ما با حضرت علیّ علیه السلام امروز چگونه پایان یافت، به خدا سوگند! اگر این مجلس در روز دیگر تکرار شود بی شکّ کار ما متزلزل شده و اساس حکومت ما را به تباهی خواهد کشاند، نظرت چیست و باید چه کنیم؟
عمر گفت: باید دستور دهی که او را بکشد!
ابو بکرگفت: چه کسی عهده دار آن شود؟
عمر گفت: خالد بن ولید.
پس به دنبال خالد فرستاده و نزد آن دو آمد، گفتند: می خواهیم مأموریت سختی را به تو بدهیم، گفت: برای هر کاری آماده ام، هر چند کشتن حضرت علیّ بن ابی طالب علیهما السلام باشد.
گفتند: همین است!
خالد گفت: زمانش را معیّن کنید.
أبو بکر گفت: داخل مسجد شده کنارش می نشینی، و چون من سلام نماز را دادم گردنش را می زنی.
گفت: بسیار خوب.
خبر این توطئه شوم به اسماء بنت عمیس که در آن روز همسر أبو بکر بود رسید، سریعاً به کنیزش گفت: به منزل حضرت علیّ و حضرت فاطمه علیهم السلام برو و سلام مرا به آن دو برسان و به علیّ بگو: جماعت قصد جان تو را کرده اند از شهر بیرون رو که من خیرخواه تو هستم .
ص: 164
حضرت امیر علیه السلام پس از استماع کلام به کنیز گفت: نزد مولای خود بازگشته و به او بگو: خداوند بین آنان و قصد شومشان حائل خواهد شد. سپس برخاست و آماده نماز شده و به مسجد رفت، و پشت أبو بکر به نماز ایستاد(1)، خالد نیز مسلّح کنار او به نماز ایستاد، وقتی أبو بکر برای تشهّد نشست در فکر رفته و از این عمل پشیمان شده و از عواقب امر ترسیده و شدّت و سختی علیّ را به خاطر آورد، و پیوسته در این افکار بود و جرأت سلام دادن را نداشت تا آنجا همه فکر کردند که او گرفتار سهو و خطا شده است.
ص: 165
سپس رو به خالد کرده و گفت: ای خالد! آنچه را که گفتم انجام نده؛ و السّلام علیکم و رحمه اللَّه و برکاته.
حضرت امیر علیه السلام رو به خالد کرده و فرمود: تو را به چه چیز امر کرده بود؟
گفت: به کشتن تو.
فرمود: آیا واقعا آن کار را می کردی؟
گفت: آری به خدا قسم! اگر کار را به بعد از سلام نماز موکول نکرده بود حتماً تو را می کشتم.
در این وقت حضرت امیر او را گرفته و نقش زمین ساخت، مردم دور او جمع شده و عمر گفت: به خدای کعبه که او را خواهد کشت!! مردم یکپارچه آن حضرت را قسم به خدا و پیامبر داده که او را رها سازد، او نیز خالد را رها نموده و عمر را گرفته و گلویش را فشار سختی داده و فرمود: ای پسر صُهاک، به خدا سوگند که
ص: 166
اگر عهد و وصیّت رسول خدا و تقدیر الهی نبود نیک در می یافتی که کدامیک از ما ضعیف تر و بی یاورتر است!. سپس به منزل رفت.(1)
ص: 167
ص: 168
از حضرت صادق علیه السلام نقل است که فرمود: وقتی که امیر المؤمنین علیه السلام را از خانه بیرون کشیدند، در پی او حضرت زهرا علیها السلام بیرون آمد، و تمام زنان بنی هاشم با او همراه شده تا اینکه به نزدیکی قبر پدر خود رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید به جماعت داخل مسجد فرمودند: دست از سر پسر عمویم بردارید، که سوگند به آنکه حضرت محمد صلی الله علیه و آله، پدرم را به درستی به رسالت مبعوث فرمود اگر او را رها نکنید موهایم را پریشان می کنم و پیراهن پدرم را بر روی سر خواهم گذاشت، و خدا را به دادرسی و یاری خود طلب خواهم نمود، و در پیشگاه حقّ هرگز صالح نبیّ از پدرم و ناقه و بچّه آن از من و فرزندانم گرامی تر و محبوب تر نبودند!!.
سلمان گفت: من نزدیک آن حضرت بودم، و به خدا سوگند! پس از این سخنان متوجّه شدم که دیوارها و ستون های مسجد به حرکت آمد، با دیدن این منظره خود را به آن صدّیقه نزدیک تر ساخته و گفتم: ای بانو و سرور من، خداوند متعال پدر تو را به عنوان رحمت برای جهانیان مبعوث فرمود، شایسته نیست که شما خواستار عذاب
ص: 169
و نقمت امّت باشی! پس از آن اوضاع به حال عادیّ بازگشت، و آن حضرت نیز به منزل خود مراجعت فرمود.(1)
امام صادق علیه السلام : رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: کسی که بخواهد حیاتی چون حیات من و مردنی چون مردن من داشته باشد و در بهشت عدن که پروردگام با
اضطرار امیر مؤمنان علیه السلام:
از حضرت صادق علیه السلام نقل است که فرمود: وقتی که امیر المؤمنین علیه السلام را از خانه بیرون کشیدند، در پی او حضرت زهرا علیها السلام بیرون آمد، و تمام زنان بنی هاشم با او همراه شده تا اینکه به نزدیکی قبر پدر خود رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید به جماعت داخل مسجد فرمودند: دست از سر پسر عمویم بردارید، که سوگند به آنکه حضرت محمد صلی الله علیه و آله، پدرم را به درستی به رسالت مبعوث فرمود اگر او را رها نکنید موهایم را پریشان می کنم و پیراهن پدرم را بر روی سر خواهم گذاشت، و خدا را به دادرسی و یاری خود طلب خواهم نمود، و در پیشگاه حقّ هرگز صالح نبیّ از پدرم و ناقه و بچّه آن از من و فرزندانم گرامی تر و محبوب تر نبودند!!.
سلمان گفت: من نزدیک آن حضرت بودم، و به خدا سوگند! پس از این سخنان متوجّه شدم که دیوارها و ستون های مسجد به حرکت آمد، با دیدن این منظره خود را به آن صدّیقه نزدیک تر ساخته و گفتم: ای بانو و سرور من، خداوند متعال پدر تو را به عنوان رحمت برای جهانیان مبعوث فرمود، شایسته نیست که شما خواستار عذاب و نقمت امّت باشی! پس از آن اوضاع به حال عادیّ بازگشت، و آن حضرت نیز به منزل خود مراجعت فرمود.(2)
محور چهارم: جایگاه شیعیان آن حضرت
و مقام و منزلت آنان در دنیا و آخرت
امام صادق علیه السلام : رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: کسی که بخواهد حیاتی چون حیات من و مردنی چون مردن من داشته باشد و در بهشت عدن که پروردگام با دست خود کاشته است داخل شود، باید علی علیه السلام را ولی خود و دشمن او را دشمن خود قرار دهد و به اوصیای بعد از او اقتدا کند خدا علم و فهم مرا به آنان عطا کرده است. آنان عترت من و از گوشت و خون من هستند، از افرادی از امت خود که منکر فضل آنان هستند و رابطه مرا در آنان قطع می کنند به خدا شکایت می کنم به خدا قسم بعد از من پسرم امام حسین علیه السلام را خواهند کشت خدا شفاعت مرا به آنان نرساند(3).
امام صادق علیه السلام فرمود: مردم گفتار پیغمبر را 6روز مشربه ام ابراهیم در باره علی علیه السلام از یاد بردند چنانچه گفتار او را در روز غدیر خم از یاد بردند. رسول خدا با اصحاب خود در غرفه امّ ابراهیم بود که حضرت علی علیه السلام تشریف آورد. مردم برای او جایی باز نکردند چون پیامبر صلی الله علیه و آله دید جا برای او باز نمی کنند فرمود:
ص: 170
ای گروه مردم! این خاندان منند که آنها را سبک می گیرید و هنوز من زنده ام و میان شما هستم آگاه باشید به خدا سوگند! اگر از شما پنهان شوم خدا از شما پنهان نیست.
به راستی روح و راحت و خوشی و بشارت از آن کسی است که به حضرت علی علیه السلام اقتداء کند و او را دوست دارد و تسلیم او و اوصیای از فرزندان او شود و بر من است که آنها را وارد شفاعت خود کنم زیرا پیروان منند و هر که مرا پیروی کند از من است. روشی است که از ابراهیم برای من مانده، زیرا من از ابراهیم هستم و ابراهیم از من است. فضل من فضل او است و فضل او فضل من است. و من از او افضلم به تصدیق قول خدا (آل عمران) «ذریّه ای که برخی از برخی باشند و خدا شنوا و داناست».
پای رسول خدا صلی الله علیه و آله در مشربه ام ابراهیم زخم برداشت که به استخوان نرسید که مردم به عیادت او رفتند و ...(1)
ص: 171
ابو بصیر از امام صادق علیه السلام از پدران گرامی آن حضرت نقل کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمود:
ای علی! خداوند، دوستی و محبّت بینوایان و مستضعفان در زمین را به تو بخشیده است. من به برادری با آنها راضی شدم، چون آنها به امامت و پیشوایی تو خشنود شدند. پس خوشا به حال کسی که تو را دوست می دارد و تصدیقت می کند و وای بر کسی که با تو دشمن است و تکذیبت می نماید.
ای علی! تو عَلَم و نشانه این امّت هستی. هر کس تو را دوست بدارد، رستگار می شود و هر کس نسبت به تو کینه ورزد، هلاک می گردد. ای علی! من شهر [علم] هستم و تو دروازه آن.
آیا جز از طریق دروازه به شهر وارد می شوند؟
ای علی! اهل مودّت و دوستی تو، کسی است که بسیار بازگشت کننده [به درگاه الهی] و به شدّت نگه دارنده [نفس] است. لباس های کهنه و مندرس دارد. [در ظاهر فقیر و تهیدست است ولی] اگر خدا را [برای امری] سوگند دهد، خداوند سوگندش را می پذیرد [و خواسته اش را برآورده می کند].
ای علی! برادران تو همگی [از بدی ها] پاک و پاکیزه اند و اهل تلاش و کوشش، در کار خیرند. در راه تو دوست می دارند و در راه تو دشمنی می کنند. پیش مردم بی مقدارند، ولی نزد خداوند، منزلتی بزرگ دارند.
ای علی! دوستان تو، همسایگان خداوند در فردوس برین هستند بر آنچه از دنیا به جا گذاشته اند، افسوس نمی خورند.
ای علی! من دوست کسی هستم که تو او را دوست داری و دشمن کسی هستم که تو با او دشمنی. هر کس تو را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس نسبت به تو کینه ورزد، نسبت به من کینه ورزیده.
ای علی! برادران تو [در اثر روزه، ذکر و دعا]، لب هایشان خشکیده است و زهد و بی رغبتی نسبت به دنیا در چهره هایشان هویداست.
ص: 172
ای علی! برادران تو در سه جا شاد می شوند. هنگام جدا شدن روح از بدن هایشان و این در حالی است که من و تو، ناظر بر آنانیم، و هنگام سؤال و جواب در قبر و موقع عرضه اعمال و گذشتن از پل صراط [یعنی] وقتی که از سایر مردم در مورد ایمانشان سؤال می شود و قادر به جواب دادن نیستند.
ای علی! جنگ با تو، جنگ با من و صلح با تو، صلح با من است و جنگ با من، جنگ با خداست. هر کس با تو صلح و سازش نماید، با خدا صلح و سازش کرده.
ای علی! به برادرانت بشارت ده به اینکه خداوند از آنها راضی شد، زیرا به پیشوایی تو بر آنها رضایت داد و آنها نیز به ولایت تو راضی شدند.
ای علی! تو امیر مؤمنان و پیشوای دست و پا و پیشانی سفیدانی [کنایه از مواضعی که در سجده به زمین می خورد].
ای علی! شیعیان تو مسرور و شادمانند. اگر تو و شیعیانت نبودید، دینی برای خدا بر پا نمی شد و اگر شیعیان تو در زمین نبودند، آسمان بارانش را فرو نمی فرستاد.
ای علی! برای تو گنجی در بهشت است و تو ذو القرنین آن (صاحب سلطنت ظاهری و باطنی آن) هستی. شیعیان تو به حزب اللَّه شناخته می شوند.
ای علی! تو و شیعیانت، قیام کننده به عدل و داد هستید و برگزیدگان از خلق خدایید.
ای علی! من نخستین کسی هستم که از [قبر بیرون می آیم] و خاک از سرم پاک می کنم، در حالی که تو با من هستی، و سپس سایر خلق از قبرهایشان بیرون می آیند.
ای علی! تو و شیعیانت بر سر حوض کوثر، هر کس را دوست داشته باشید، سیراب می کنید و دشمنانتان را باز می دارید. شما روز ترس بزرگ (قیامت) در سایه عرش در امانید. مردم می هراسند و شما نمی هراسید. مردم اندوهگین می شوند و شما اندوهناک نمی شوید. این آیه در باره شما نازل شده است: «به راستی کسانی که به توفیق ما در نیکی ها پیشی گرفتند، از آن (دوزخ) دورند و صدای آن را نمی شنوند و در آنچه نفس هایشان بخواهد (نعمت های بهشت) جاودانند. ترس بزرگ روز قیامت، آنها را اندوهگین نمی کند و فرشتگان با آنها ملاقات می کنند [و می گویند] این همان روزی است که به شما وعده داده شده بود».
ص: 173
ای علی! در جایگاه رسیدگی به [حساب و کتاب] به دنبال تو و شیعیانت می گردند و حال آن که شما در بهشت از نعمتهای الهی بهره مندید.
ای علی! فرشتگان و خزانه داران بهشت، مشتاق [دیدار] شما هستند و حاملان عرش و فرشتگان مقرّب، به گونه ای ویژه، برای شما دعا می کنند و به سبب دوستی و محبّت شما، از خدا [حاجت های خود را] درخواست می کنند و وقتی یکی از شیعیان تو [از دنیا می رود] و بر فرشتگان وارد می شود، آنگونه شاد و خوشحال می شوند، که اهل خانواده با آمدن مسافرشان که مدّت های مدیدی از بین آنها رفته [و اکنون بازگشته]، شادمان می شوند.
ای علی! شیعیان تو کسانی هستند که در پنهان از خدا می ترسند و در پیدا برای خدا خیرخواهی می کنند.
ای علی! شیعیان تو کسانی هستند که در [کسب] درجات بهشت با یک دیگر رقابت دارند، زیرا آنها در حالی خدا را ملاقات می کنند که هیچ گناهی ندارند.
ای علی! در هر روز جمعه، اعمال شیعیانت بر من عرضه می شود. خبر کردار نیکشان، مرا خوشحال می کند و برای گناهانشان آمرزش می طلبم.
ای علی! [خداوند] تو و شیعیانت را قبل از آن که آفریده شوند، در تورات به تمام خوبی ها یاد کرده است تا «الیا» را [که از اسامی مبارک علی علیه السلام است] بزرگ شمارند و حال آن که شیعیان او را نمی شناسند، مگر همان اندازه که در کتاب هایشان آمده است.
ای علی! یاد یارانت، [توسط فرشتگان] در آسمان از یاد آنها [در زمین] توسط اهل زمین باشکوه تر است. خیر و خوبی برای شیعیان تو است، پس باید به این مژده خوشحال باشند و بر کوشش خویش بیفزایند.
ای علی! هنگامی که شیعیان تو به خواب می روند، ارواحشان به آسمان بالا می رود و به سبب مقام و منزلتی که در پیشگاه خدا دارند، فرشتگان مشتاقانه به آنها می نگرند، همان گونه که مردم به هلال ماه می نگرند.
ص: 174
ای علی! به یارانت که مقام تو را می شناسند، بگو: از رفتاری که دشمنانشان انجام می دهند پرهیز کنند، زیرا شبانه روز رحمت خداوند آنها را فرا می گیرد، پس باید از پلیدی دوری نمایند.
ای علی! خشم و غضب خداوند شدید باد بر کسی که با شیعیان تو دشمنی کند، از تو و شیعیانت بیزاری جوید، به جای تو و پیروانت، دیگران را به دل گیرد، به دشمنت بگراید و تو و پیروانت را واگذارد، گمراهی و ضلالت را برگزیند و بر ضد تو و شیعیانت علم جنگ برافرازد، نسبت به ما اهل بیت علیهم السلام و نسبت به هر کس که تو را دوست دارد و یاری می کند و بر دیگران بر می گزیند و جان و مالش را در راه ما (آل محمد صلی الله علیه و آله) می دهد، بغض و کینه ورزد.
ای علی! سلام مرا به شیعیانت برسان [همان کسانی که] نه من آنها را دیده ام و نه آنها مرا دیده اند و به آنها خبر بده که ایشان برادران منند و مشتاق دیدارشان هستم. پس باید علم و دانش مرا به آیندگان برسانند و به ریسمان الهی [ولایت علی علیه السلام ] تمسّک جویند و به آن چنگ زنند و در انجام [کارهای نیک] بکوشند، زیرا ما آنها را از راه هدایت به راه گمراهی و ضلالت بیرون نمی بریم.
همچنین به آنان خبر ده که خداوند از ایشان راضی و خرسند است و به [وجود] آنان بر فرشتگان مباهات می کند و در روزهای جمعه، با نظر رحمت به آنها می نگرد و به فرشتگان فرمان می دهد که برای ایشان آمرزش بطلبند.
ای علی! روی برنتاب از یاری و نصرت گروهی که وقتی به آنها خبر می رسد و می شنوند که من تو را دوست می دارم، پس به خاطر محبّت من نسبت به تو، تو را دوست می دارند و بدین وسیله دینداری خدای بزرگ را می نمایند و محبت قلبی و خالصانه خویش را به تو ارزانی می دارند و تو را بر پدران، برادران و فرزندان خویش برمی گزینند و راه تو را می روند و در راه دوستی و محبت ما سختی ها و ناگواری ها به آنها تحمیل می شود، ولی آنان جز نصرت و یاری ما و ایثار خونشان در راه ما [از هر کار دیگری] سر باز می زنند با وجود آزار و اذیّت ها [یی که می کشند] و سخنان بد [ی که می شنوند] و رنج و مشقّت هایی که از درد این
ص: 10
مصیبت می کشند. پس نسبت به آنها مهربان باش و به [دوستی] آنها قناعت کن؛ زیرا خداوند آنها را با علم و آگاهی اش، از بین مردم برگزیده، ایشان را از سرشت ما آفریده، اسرار ما را نزد آنها به ودیعه نهاده، شناخت حقّ ما را در قلبشان ثابت و استوار ساخته، سینه هایشان را فراخ نموده و آنها را متمسّک به ریسمان ولایت ما قرار داده است. ایشان، مخالفین ما را علیه ما برنمی گزینند، هر چند این گونه اعمال، باعث می شود منافع دنیا را از دست بدهند و پادشاهان به اذیّت و آزار آنها متمایل شوند. خداوند آنها را تأیید فرماید و به راه هدایت واردشان کند. [همان راه هدایتی] که به آن چنگ زدند، در حالی که مردم در گمراهی بسر می بردند و در مسیر هواهای نفسانی حیران بودند و از دیدن راه [حقّ] و آنچه از نزد خدا آمده بود، کور بودند. پس مردم در خشم و ناخشنودی خداوند، صبح را به شب و شب را به روز می آورند و حال آن که شیعیان تو، در راه روشن حقّ و پایداری بر آن، ثابت و استوارند و به کسانی که با آنها مخالفند، انس نمی گیرند. دنیا از آن آنها نیست و آنها نیز از آن دنیا نیستند. اینان چراغ های [فروزان در] تاریکی اند، اینان چراغ های [فروزان در] تاریکی اند، اینان چراغ های [فروزان در] تاریکی اند.(1)
ص: 175
ص: 176
ص: 177
امام صادق علیه السلام می فرماید: کسی که بمیرد و امامی نداشته باشد به مرگ جاهلیت و کفر و شرک وگمراهی از دنیا رفته است.(1)
امام صادق علیه السلام می فرمایند: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: خداوند هیچ پیامبری را از دنیا نبرد مگر آنکه به او دستور داد تا به برترین فرد از خاندان خویش وصیت کند و مرا دستور داد تا وصیت کنم. پرسیدم: پروردگارا به چه کسی وصیت کنم؟
فرمود: ای محمد! به پسر عمویت علی بن ابیطالب علیه السلام وصیت کن.؛ زیرا من در کتاب های گذشته نام وی را ثبت کرده و در آنها نوشته ام که او وصی توست و بر همین اساس میثاق خلائق و پیامبران و رسولان را گرفته ام، از آنان برای خویش به ربوبیت، برای تو ای محمد به پیامبری و برای علی بن ابیطالب علیه السلام به وصایت پیمان گرفته ام. (2)
مقرن می گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: ابن کوّاء حضور امیر المؤمنین علیه السلام آمد و عرض کرد: یا امیر المؤمنین! «بر اعراف مردانی باشند که هر کس را از رخساره بشناسند»(3)
ص: 178
فرمود: ما اعراف هستیم و یاوران خود را از رخساره آنها بشناسیم، ما اعراف هستیم همان که خدا عز و جل شناخته نشود جز از راه شناختن ما. ما اعراف هستیم ، روز قیامت بر صراط خدای عز و جل ما را معرف قرار خواهد داد، به بهشت نرود مگر کسی که ما را بشناسد و ما او را بشناسیم و به دوزخ نرود مگر کسی که ما او را نشناسیم و او هم ما را نشناسد، به راستی خدا تبارک و تعالی اگر می خواست بی واسطه خود را به بندگان می شناسانید ولی ما را درگاه و صراط و راه خود مقرر کرده و وجه وجهتی که از آن باید وارد شد، قرار داده است. هر که از ولایت ما رو برتابد یا دیگری را بر ما برتری دهد محققاً آنها از صراط با سر (در آتش جهنم) می افتند، (مسلماً اهل بیت) برابر نیستند با کسانی که مردم به آنان تمسک کرده اند ، حتما این دو برابر نیستند!!
مردم به چشمه های تیره و آلوده ای وارد شده اند که آب های آلوده را در هم می ریزند و کسانی که نزد ما آمده اند وارد چشمه های زلالی شده اند که به امر پروردگارشان روانند و تمام شدن و انقطاع ندارند.(1)
ص: 179
طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج ، ترجمه جعفری ، تهران، چاپ: اول، 1381 ش،
ابن بابویه، محمد بن علی، الأمالی (للصدوق) ، ترجمه کمره ای ، تهران، چاپ: ششم، 1376ش.
بحرانی اصفهانی، عبد الله بن نور الله، عوالم العلوم و المعارف والأحوال الإمام علی بن أبی طالب علیهما السلام ، ایران ؛ قم، چاپ: دوم، 1382 ش.
ابن بابویه، محمد بن علی، فضائل الشیعه ، ترجمه توحیدی ، تهران، چاپ: سوم، 1380 ش.
طبری آملی، عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم، بشاره المصطفی لشیعه المرتضی (ط - القدیمه)، نجف، چاپ: دوم، 1383 ق.
کلینی، محمد بن یعقوب، أصول الکافی ، ترجمه کمره ای - ایران ؛ قم، چاپ: سوم، 1375 ش.
کلینی، محمد بن یعقوب، کافی (ط - دار الحدیث) - قم، چاپ: اول، 1429ق.
ص: 180
به قلم : حجت الاسلام و المسلمین علی ویسی
به مناسبت یکهزار و چهارصدمین سال شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مطالبی در مورد آن بزرگوار از منظر امام موسی بن جعفر علیه السلام
به رشته تحریر در می آوریم.
در سال های اخیر، آثار و کتاب های ارزشمندی توسط نویسندگان و محققان دربارۀ زندگانی پیشوایان معصوم : به زبان فارسی منتشر شده که به حق مفید و قابل تقدیر است. اما هر یک از این آثار هدف خاصی را تعقیب کرده، یا به شیوه خاصی تدوین شده، مطالبی که در ضمن احادیث از زبان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در مورد امام امیرالمؤمنین علیه السلام آمده به تعدادی از آنها می پردازیم. روایاتی که محدثین نقل نموده اند به روشنی استفاده می شود که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله از دوازده جانشین خود خبر داده و عزت اسلام به این دوازده جانشین بستگی دارد. پس از عصر خلافتِ خلفای چهارگانه خلافت اموی ها آغاز شد و هیچ تاریخ نگار مطلع و منطقی نمی تواند معاویه و فرزند او یزید و مروان بن حکم را جز دوازده خلیفه معرفی کند که مایۀ عزت و عظمت اسلام می باشند.
پس از سپری شدن دوران اموی ها، عصر سیاه بنی عباس آغاز شد که آن نیز به نوبۀ خویش جنگ ها و خونریزی ها و آدم کشی های فراوانی را به دنبال داشت بنابراین خلفای عباسی را نیز هرگز نمی توان مصداق واقعی این دوازده خلیفه پیامبر باشند. در این میان تنها گروهی که می تواند، به تصدیق دوست و دشمن مصداق واقعی این دوازده خلیفه باشد، همان دوازده پیشوای معصوم: جهان شیعه است که نام و خصوصیات و شیوۀ زندگی آنان و نیز وصایای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دربارۀ ایشان در کتب تاریخ و حدیث به صورت متواتر ضبط شده است.
ص: 181
اما چند حدیث از زبان امام موسی بن جعفر علیه السلام دربارۀ امیرالمؤمنین علیه السلام را شروع می کنیم با مقداری توضیح مطالب ان شاء الله تعالی. علی ویسی
22 ذی الحجه 1440قمری مصادف با اول شهریور 1398ش.
صحبت از نور که می شود بلافاصله نور در آیۀ : «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض» به ذهن متبادر می شود که در سوره نور آمده است که نور خدا همان انوار مقدسه چهارده معصوم: است.
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام ضمن حدیثی طولانی می فرمایند «... فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ یَخْلُقَ مُحَمَّداً مِنْهُ قَسَمَ ذَلِکَ النُّورَ شَطْرَیْنِ فَخَلَقَ مِنَ الشَّطْرِ الْأَوَّلِ مُحَمَّداً وَ مِنَ الشَّطْرِ الْآخَرِ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ؛ ... زمانی که خداوند اراده کرد که حضرت محمد صلی الله علیه و آله را بیافریند آن نور را دو قسم کرد یکی قسم از آن را، حضرت محمد صلی الله علیه و آله آفرید و قسم دیگر را حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام خلق کرد و غیر از آن دو بزرگوار کس دیگری را خلق نکرد.»(1)
همان نوری که تجلی شد برای حضرت موسی علیه السلام در طور سینا و طاقت نیاورد تا این که به زمین افتاد و صیحه زد و غش کرد.
از این حدیث و احادیث دیگر استفاده می شود که نور آسمان ها و زمین، ماه و خورشید و تمام مخلوقات عالم همه برگرفته شده از نور پیغمبر و آل پیغمبر: است.
بنابر آموزه های دینی که به دست ما رسیده است در بعضی از آنها کل قرآن علی علیه السلام است در بعضی نصف قرآن و در بعضی یک دوم قرآن که بنا بر حدیث ابن عباس نقل شده اما آیاتی واضح و روشن هست که شأن نزول آنها یا خود آنها حکایت می کند از
ص: 182
عظمت و فضیلت مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام امام موسی بن جعفر علیه السلام که خود فرزند آن بزرگوارند در حدیثی نورانی می فرمایند:
این آیات در شأن امیرالمؤمنین و فرزندانشان: نازل شده است.(1)
«إِنَّ الَّذِینَ هُمْ مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ- وَ الَّذِینَ هُمْ بِآیاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ- وَ الَّذِینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا یُشْرِکُونَ- وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلی رَبِّهِمْ راجِعُونَ- أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ ؛ یقیناً آنان که از بیم پروردگارشان هراسان و نگرانند و آنان که به آیات پروردگارشان ایمان می آورند و آنان که به پروردگارشان شرک نمی ورزند و آنان که آنچه را از زکات ود یگران انفاقات (در راه خدا) می پردازند و در حالی که دل هایشان از اینکه به سوی پروردگارشان (برای محاسبه دقیق) باز می گردند، ترسان است. اینانند که در کارهای خیری می شتابند و از (انجام دادن) آن (از دیگران) سبقت می گیرند. » (2)
جالب توجه این که این آیاتی که حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در شأن امیرالمؤمنین و فرزندانشان: ذکر فرمودند در سورۀ مؤمنون می باشد همان سوره ای که وقتی امام علی بن ابیطالب علیه السلام به دنیا آمدند آیات اول آن را در دامن پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله قرائت کردند.
روایات متعددی در باره اصحاب کسا وجود دارد مثل خود حدیث شریف کسا، چنان که در روایات دیگری در مورد پنج تن مقدس آمده از باب نمونه:
عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ : قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَرَأَیْتُ عَلَی بَابِهَا مَکْتُوباً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ حَبِیبُ اللَّهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَلِیُّ اللَّهِ فَاطِمَةُ
ص: 183
أَمَةُ اللَّهِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ صَفْوَةُ اللَّهِ عَلَی مُبْغِضِیهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ ؛ حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدرشان امام صادق از پدرشان امام باقر و از پدرشان امام حسین: می فرمایند: که همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله دست حسن و حسین علیه السلام را گرفت و فرمود: وارد بهشت شدم دیدم بر درِ بهشت با طلا نوشته است که خدایی که خدای یگانه است محمد صلی الله علیه و آله دوست خداست و علی بن ابیطالب علیه السلام ولی خداست و فاطمه علیها السلام هم (کنیز) و ولیۀ الله است و حسن و حسین علیه السلام برگزیدۀ خدایند بر دشمنانشان لعنت خدا باد.»(1)
از احتجاجات مولا علی علیه السلام چند نکته می شود بیان کرد:
اولاً: در جاهای مختلف از جمله کوفه مشغول خواندن خطبه بودند که اولویت دادن خودشان را از تمام مردم بعد پیغمبر صلی الله علیه و آله مطرح کردند.
ثانیاً: بعد از شهادت پیغمبر صلی الله علیه و آله مورد ظلم واقع شدند. چنانچه امام کاظم علیه السلام ذیل حدیثی می فرمایند که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: « إِنِّی لَأوْلَی النَّاسِ بِالنَّاسِ وَ مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قَبَضَ رَسُولُ اللَّه صلی الله علیه و آله »(2)
ثالثاً: افرادی معاند مثل اشعث بن قیس به قول حضرت که به او فرمودند: شرابخوار در حین خطبه هم زخم زبان می زدند و به اصطلاح دلِ حضرت را خون می کردند.
رابعاً: حضرت سخنان رسول اکرم صلی الله علیه و آله را در مورد خودشان و حوادثی که رخ می دهد از قبیل مظلومیت، شهادت، فضیلت و دستور سکوت کردن در مقابل اینها بیان فرمودند.
خامساً: کمی افراد و نداشتن یار و یاور جز اندکی از قبیل سلمان، عمار، ابوذر، مقداد که دعوت حضرت را اجابت کردند که امام موسی بن جعفر علیه السلام در قسمت دیگری از
ص: 184
حدیثشان می فرمایند: ... فَلَمَّا تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله اشْتَغَلْتُ بِدَفْنِهِ وَ الْفَرَاغِ مِنْ شَأْنِهِ ... فَمَا أَجَابَنِی مِنْهُمْ إِلَّا أَرْبَعَةُ رَهْطٍ مِنْهُمْ سَلْمَانُ وَ عَمَّارٌ وَ الْمِقْدَادُ وَ أَبُو ذَرٍّ ؛ ... ».
سادساً: حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در قمستی از خطبه می فرمایند: « ... سوگند به آن که محمد صلی الله علیه و آله را به حق مبعوث ساخت اگر در روز بیعت ابوبکر تنها مرا چهل یار و همراه بود هر آینه به جنگ بر می خواستم و در راه خدا جهاد می کردم، تا اینکه عذر من در مقابل حقیقت روشن گردد.»(1)
قرآن در مواردی از آیاتش در مورد کسانی که به اهل ایمان و مؤمنین و بالاتر از آنها در مورد پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمینن علیه السلام و همسرشان حضرت زهرا علیها السلام ظلم و ستیز روا کردند را مورد لعن و نفرین قرار داده است و روایات هم در این زمنیه به حد تواتر رسیده است. آقا موسی بن جعفر علیه السلام در حدیثی ذیل آیات شریفۀ 14 و 15 سورۀ مبارکه بقره میفرمایند: «... آنها ناکثین برای بیعت حضرت علی علیه السلام هستند که توطئه می کنند بر مخالفت علی علیه السلام و امر امامت را از او دفع کردند. و اما اهل ایمان می گویند ما به شما ایمان داریم که سلمان و مقداد و اباذر باشند می گویند ما به محمد صلی الله علیه و آله ایمان داریم و با حضرت علی علیه السلام بیعت می کنیم.»(2)
1)- اهل تابوت در آتش جهنم چه کسانی هستند؟
2)- گوساله سامری به منزلۀ چه کسانی هستند؟
3)- چه کسانی مردم را مسیحی و یهودی و مجوسی کردند؟
4)- چه کسانی هستند که خداوند به آنها نگاه نکند و پاکشان نکرداند و عذابی سخت در انتظار آنها باشد؟
ص: 185
5)- وادی سقر کجاست؟
6)- هفت نفر در هفت صندوق در دوزخ هستند آنها چه کسانی هستند؟
جواب این سئوالات در حدیثی طولانی از امام موسی بن جعفر علیه السلام داده شده است.
اسحاق بن عمار صیرفی گوید: به امام کاظم علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم دربارۀ آن دو نفر برایم سخنی بفرما، از پدر شما دربارۀ آن دو نفر سخنانی شنیده ام.
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: ای اسحاق! اولی به منزلۀ کوساله و دومی به منزلۀ سامری است. (جواب سئوال2) عرض کردم: فدایت شوم بر این سخنان بیفزای. فرمود: «هما والله نصوا و هولاء و محبنا فلا غفر الله ذلک لهما؛ به خدا سوگند آن دو نفر مردم را مسیحی و یهودی و مجوسی کردند. خداوند این کار آنان را نبخشاید.» (جواب سئوال 3) عرض کردم: فدایت شوم بر این سخنان بیفزای.
فرمود: سه نفر باشند که خداوند بر آنان ننگرد و پاکشان نگرداند و آنان را عذابی سخت باشد.
عرض کردم: فدایت شوم! آنان چه کسانی هستند؟
فرمودند: قَالَ: رَجُلٌ ادَّعَی إِمَاماً مِنْ غَیْرِ اللَّهِ، وَ آخَرُ طَعَنَ فِی إِمَامٍ مِنَ اللَّهِ، وَ آخَرُ زَعَمَ أَنَّ لَهُمَا فِی الْإِسْلَامِ نَصِیباً ؛ مردی که ادعای امامت کند و از سوی خدا نباشد، و دیگری کسی که بر امام از سویِ خدا سخنی ناروا نسبت دهد و دیگری کسی است که پندارد آن دو نفر بهره ای از اسلام دارند. (جواب سئوال چهار).
عرض کردم: فدایت شوم بر این سخنان بیفزای.
فرمود: ای اسحاق! همانا در جهنم وادی باشد که آن را «سقر» گویند که در آن هنگام خدا آن را آفرید هُرُم شراره اش را پس نداده است. (جواب سئوال پنجم) اگر خدا اجازه دهد که هُرُم شراره اش را به اندازۀ سوراخ سوزنی پس دهد بی تردید هر آن کس که بر روی زمین است بسوزاند و همانا دوزخیان از حرارت و بوی گند و چرک و عذاب های آن وادی را که خداوند برای اهل آن آماده نموده پناهی جویند و بی گمان در آن وادی کوهی است که همۀ اهل آن از حرارت و بوی گند
ص: 186
و چرک و عذاب های آن کوه که خداوند برای اهل آنجا آماده ساخته پناهنده جویند و بی تردید در آن کوه درّه ای که همه اهل آن از حرارت و بوی گند و چرک و عذاب های آن درّه که خداوند برای اهل آنجا فراهم آورده پناهی جویند و همانا در آن دره چاهی است که همۀ اهل آن دره از حرارت و بوی گند و چرک و عذاب های آن چاه پناه خواهند و به راستی در آن چاه ماری است که همۀ اهل آن چاه از پلیدی و بوی گند و چرک و عذاب های آن مار که خدای گرامی و بزرگ در نیش زهرآگینش برای اهل آنجا فراهم آورده پناه می جویند و بی گمان در شکم آن مار (جواب سئوال شش) هفت صندوق است که پنج نفر از امت های پیشین و دو نفر از این امت در آن صندوق ها هستند.
عرض کردم: فدایت شوم آن پنج نفر چه کسانی هستند؟
فرمود: اما پنج نفر، قابیل که هابیل را کشت، نمرود که حضرت ابراهیم علیه السلام دربارۀ پروردگارش محاجه و مجادله نمود و گفت که «انا احیی و امیت» من زنده می کنم و می میرانم، فرعون که گفت: «انا ربکم الاعلی» من پروردگار بلند مرتبه شمایم» ، یهودا که گروهی را یهودی کرد و بُونُس که گروهی را مسیحی کرد و از این امت دو نفر بیابان نشین . وَینَ هذِهِ الاُمَّۀ اَعرابیانِ.(1)
فضیلت های امیرالمؤمنین علیه السلام آن قدر زیاد است که به قول پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله اگر جن و انس نویسنده شوند و آسمان و زمین کاغذ شوند و تمام درخت ها قلم شود و تمام دریاها مرکب شوند نمی توانند فضائل علی بن ابیطالب علیه السلام را بنویسند. لذا حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران بزرگوارشان از امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: داخل شدم بر رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که ایشان در مسجد قبا بودند و نزد ایشان یک نفر از اصحابشان بود چون که مرا دید صورتش شاداب شد (باز شد) و تبسمی کرد تا این که من
ص: 187
دندان های سفید ایشان را دیدم که برق می زد، سپس فرمود: به سوی من بیا ای علی! به سوی من بیا ای علی! پس من تا دستم به دستش چسبید پس رو به اصحاب کرد و فرمود: ای اصحاب من! روی به سوی او آورد و نزدیک شوم رو آوردنی همراه با رحمت به وسیله علی علیه السلام برادرم به سوی شما. ای اصحاب من! علی علیه السلام از من است و من از علیّم.
«مَعَاشِرَ أَصْحَابِی أَقْبَلَتْ إِلَیْکُمُ الرَّحْمَةُ بِإِقْبَالِ عَلِیٍّ أَخِی إِلَیْکُمْ مَعَاشِرَ أَصْحَابِی إِنَّ عَلِیّاً مِنِّی وَ أَنَا مِنْ عَلِیٍّ رُوحُهُ مِنْ رُوحِی وَ طِینَتُهُ مِنْ طِینَتِی وَ هُوَ أَخِی وَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی عَلَی أُمَّتِی فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی مَنْ أَطَاعَهُ أَطَاعَنِی وَ مَنْ وَافَقَهُ وَافَقَنِی وَ مَنْ خَالَفَهُ خَالَفَنِی؛ ای اصحاب من! بدانید علی از من است و من از علیم روح او روح من است و طینت او طینت من است و او برادر و وصی و جانشین من است بر امتم از زمان حیاتم و بعد از مرگم کسی که از او اطاعت کند از من اطاعت کرده و کسی که با او موافقت کند با من موافقت کرده و کسی که او را مخالفت کند مرا مخالفت کرده است.(1)
امام کاظم علیه السلام می فرمایند: امیرالمؤمنین علیه السلام در مکه بر صفا قدم می زد ناگهان پرنده ای را که شبیه کبک است که به آن درّاج می گویند را دید که روی زمین راه می رود، وقتی در مقابل حضرت قرار گرفت. حضرت علی علیه السلام به او سلام کرد.
پرنده عرض کرد: سلام بر شما و رحمت و برکات خداوند بر شما باد ای امیرمؤمنان.
حضرت فرمود: ای درّاج! اینجا چه می کنی؟
عرض کرد: ای امیرمؤمنان! من چهارصد سال است در این مکان خدا را تسبیح می گویم و به تقدیس و تمجید او مشغولم و او را به طور کامل عبادت می کنم. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ای پرنده! صفا سرزمینی است که در آن خوردنی و آشامیدنی نیست، برای تهیه آن چه می کنی؟ عرض کرد: به خویشاوندی شما با رسول خدا صلی الله علیه و آله قسم! هرگاه
ص: 188
گرسنه می شوم برای شیعیان و دوستان شما دعا می کنم سیر می شوم، و هرگاه تشنه می شوم دشمنان شما و غاصبین حق شما را نفرین می کنم سیراب می شوم.(1)
در این حدیث شریف چند نکته قابل توجه است:
1: حضرات معصومین: با حیوانات گفت و گو می کنند و سلام رد و بدلی می شود.
2: حیوانات به ذکر خداوند مشغولند.
3: می شود غذا و طعام و آب حیوانات و پرندگان تسبیح باشد چنانچه ملاحظه شد.
4: حیوانات و پرندگان برای شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام دعا می کنند.
5: حیوانات برای غاصبین حق اهل بیت علیهم السلام نفرین می کنند.
6: می شود حیوانی چند صد سال زنده باشد و به امر خدا نمیرد.
7: شیعیان و دوستان امام علی علیه السلام قدر خودشان را بدانند و به این افتخار کنند. ضمناً در قبال مولا علی علیه السلام مسئولیتشان سنگین تر می شود.
علی بن مهران می گوید: وارد شدم بر موسی بن جعفر علیه السلام در انگشت ایشان که نگین انگشترش فیروزه بود که نقش آن «الله الُملک» بود پس نزدیک شدم و به آن نگاه کردم، حضرت به من فرمود: چرا نگاه می کنی؟
عرض کردم: به من رسیده که نقش خاتم امیرالمؤمنین علیه السلام این طور بوده است.
حضرت فرمود: آیا می شناسی و می دانی؟ عرض کردم: خیر.
حضرت فرمودند: این سنگی است که جبرئیل آورد و هدیه داد به سول خدا صلی الله علیه و آله بعد پیامبر آن را به امیرالمؤمنین علیه السلام هدیه داد. بعد فرمود: می دانی اسم آن چیست؟
عرض کردم: خیر.
فرمود: این اسم عربی نیست ، اسم آن «ظفر» است.(2)
ص: 189
نور چهارده معصوم: هزاران سال قبل از خلقت حضرت آدم علیه السلام بوده حتی قبل از خلقت ملائکه و فرشتگان تا این که آنها عبادت و تقدیس و تسبیح و تکبیر و تهلیل را از حضرات معصومین: یاد گرفتند. امر ازدواج حضرت زهرا علیها السلام با امام علی علیه السلام در آسمان ها صورت گرفته بود و به امر خداوند متعال بوده است. لذا در حدیثی از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام آمده که، رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودند که ناگهان فرشته ای بر آن حضرت وارد شد و او بیست و چهار چهره داشت. حضرت فرمود: جبرئیل ای حبیب من! تو را تاکنون به این شکل ندیده ام. آن فرشته عرض کرد: من جبرئیل نیستم بلکه نام من محمود است. خداوند تبارک و تعالی مرا فرستاده است تا نور را به نور تزویج کنم. «أن اُزدُوِجَ النورَ من النور» پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: مقصود از آن دو نور کیست؟
عرض کرد: فاطمه و علی علیهما السلام و همین که فرشته رو برگردانید بین دو شانه او نوشته شده بود: «محمد رسول الله و علی وصیه» رسول خدا علیه السلام . به او فرمود: از چه زمانی این جملات بر شانۀ تو نوشته شده است؟
عرض کرد: بیست و دو هزار سال قبل از آنکه خداوند تبارک و تعالی آدم را بیافریند.
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مُنْذُ کَمْ کُتِبَ هَذَا بَیْنَ کَتِفَیْکَ فَقَالَ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ بِاثْنَیْنِ وَ عِشْرِینَ أَلْفَ عَامٍ.(1)
تاریخ شهادت امام امیرالمؤمنین علیه السلام
در این که حضرت در شب 19 ماه مبارک رمضان ضربت خوردند و در شب و روز 21 ماه مبارک رمضان به شهادت رسیده اند تقریباً اختلافی نیست. لذا حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در روایتی فرمودند:
ص: 190
«أَنَّهُ قُبِضَ لَیْلَةَ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ- وَ ضُرِبَ لَیْلَةَ تِسْعَ عَشَرَةَ وَ هِیَ الْأَظْهَرُ»(1)
کلام آخر:
درست چهارده قرن ا ز شهادت مظلومانه اولین موحد واقعی مکتب اسلام، معلم نمونۀ مدرسه الهیات قرآن، و وصی و جانشین بر حق حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، عدالت مجسم، یار مظلوم و خصم ستمگران، انیس و مونس و پدر یتیمان، صاحب ولایت مطلقه الهیه، و باب مدینه علم نبوی و صاحب کرامات و فضائل مرتضوی، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام می گذرد. جامعه اسلامی، بلکه جهان بشریت و جهان علم و ادب، چهارده قرن است که در سوگ فقدان و مصیبت غمبار آن امام عزیز، عزادار و سوگوار است.
در این چهارده قرن، چه گذشت بر دوستان و شیعیان آن حضرت؟! چه ظلم و ستم و بی عدالتی ها که بر آنها روا داشته! هزاران انسان مظلوم و بی دفاع را به جرم شیعه علی علیه السلام بودن شهید نمودند و بسیاری را شکنجه های سخت دادند و شمار زیادی از آنها را تبعید کردند و بسیاری از پدران و مادران را به واسطه شهادت فرزندانشان در راه ولایت داغدار کردند: فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ، وَ سُبِیَ مَنْ سُبِیَ، وَ أُقْصِیَ مَنْ أُقْصِی.(2)
قرآن کریم
الاحتجاج، طبرسی، احمدبن علی، محقق و مصحح: محمدباقر فرسان، 1402ق.
امالی ، ابن بابویه، محمد بن علی ، (شیخ صدوق) ، ناشر: کتابچی، 1376ش.
بحارالانوار، مجلسی، محمدباقر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1382ش.
ترجمه القطره، مستنبط، سیداحمد، مترجم: محمد ظریف، نشر حاذق، چاپ سوم، اردیبهشت ماه 1384ش.
ص: 191
التفسیر الامام العسکری علیه السلام ، محقق و مصحح: مدرسه الامام المهدی4 ، قم، 1409ق.
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ابن بابویه، محمدبن علی، (شیخ صدوق)، ترجمه: صادق حسن زاده.
الخصال، ابن بابویه، محمد بن علی، (شیخ صدوق)، مترجم: مدرس گیلانی، انتشارات جاویدان.
دلائل الامامه، طبری، محمد بن جریر، صغیر، ناشر: دارالذخائر.
مدینۀ المعاجز، بحرانی، سید هاشم، ناشر: مؤسسه المعارف الاسلامیه، 1413ق.
معانی الاخبار، ابن بابویه، محمد بن علی ، (شیخ صدوق)، نشر: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374ش.
نوادر المعجزات، طبری، محمدبن جریر بن رستم، انتشارات: دلیل ما، 1427ق.
ص: 192
(منتخبی از بیانات حضرت علی الرضا علیه السلام در تبیین فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام در تفسیر و تاویل کلام الله العلی الاعلی)
به قلم : حجت الاسلام و المسلمین سید محمدمهدی تجویدی
قال الله الحکیم فی محکم کتابه الحیکم : « إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فی کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فیهِنَّ أَنْفُسَکُم و اعلموا ان الله مع المتقین... ؛ مسلماً شماره ماه ها نزد خداوند از آن روزی که آسمان ها و زمین را آفریده، در کتاب (علم) خدا دوازده ماه است. از آنها چهار ماه حرام است؛ این است آیین استوار ، پس در این چهارماه به خود ستم نکنید و بدانید خداوند با پرهیزکاران است».(1)
بسا که صاحب قرآن در جای جای این گنجینه آسمانی جواهراتی ناسفته از فضائل و خصائص خاصان درگاهش پنهان کرده است از چشم بدخواهان و بدخویان و مشام جان نیک اندیشان پاک سیرت یعنی همان اولواالالباب را به اشاراتی بشارت داده است به رائحه عطر عترت که هر کسی را نشاید و نباید که از آن ببوید. آری نمک نشناسان خوان کتاب الله از این مأدبه الهی و مائده آسمانی جز اسمی نصیب نبردند و جز کفران کاری نکردند. کتاب را از ترجمانش جدا خواستند و راه به بیراهه بردند.
حکمت بالغه رب حکیم چنین رقم زد که فضائل اولیائش علیهم السلام را از آغاز تا انجام کلامش به مثابه بذری از شجره طیبه بیفشاند و در لفافه تاویل قرار دهد تا کور شود هر آن که نتواند دید ...
باشد که آخرین میراث دار این سلسله برگزیده بیاید و پرده از اسرار برافکند .
در کلام الله مجید گاهی از امام و امامت به آب، نور، صراط مستقیم ، نبأ عظیم ، و ده ها اسم و لقب دیگر تعبیر شده است که در احادیث و اخباری که از آل الله علیهم
ص: 193
صلوات الله رسیده از آن رمزگشایی شده است و بزرگانی نظیر سید هاشم بحرانی در "اللوامع النورانیة فی اسماء علی و أهل بیته القرآنیة" نقل و تبیین نموده اند.
از جمله این تعابیر، تعبیر به "شهور و ماه ها" در قرآن کریم است.
محمّد بن ابراهیم نُعمانی ، از علی بن حسین ، از محمّد بن یحیی عطّار ، از محمّد بن حسّان رازی ، از محمّد بن علی کوفی، از ابراهیم بن محمد بن یوسف، از محمّد بن عیسی ، از محمد بن سنان، از فضیل رسان، از ابو حمزه ثمالی نقل کرده است که گفت : روزی نزد امام باقر علیه السلام بودم . هنگامی که حاضران از نزد او رفتند، به من فرمود: « ای ابوحمزه! قیام قائم ما 4 از جمله امور حتمی است که نزد خدا تغییر پذیر نیست. هر که در آن چه می گویم شک کند، با خدا در حالی دیدار خواهد کرد که به او کافر و منکر است.
سپس فرمود: پدر و مادرم فدایت شوند، ای کسی که نام و کنیه ام را داری و هفتمین (امام) پس از منی. پدرم فدای کسی شود که زمین را پر از عدل و داد می کند چنان که پر از ظلم و ستم شده است.
سپس فرمودند: ای ابو حمزه! هر که او را درک کند و به او تسلیم نشود، بر محمد و علی علیهما السلامتسلیم نشده است و همانا خدا بهشت را بر او تحریم می کند و جایگاه او در آتش است که بدترین جایگاه برای ستمگران است.
و به حمد خدا از این واضح تر و روشن تر و آشکارتر و نورانی تر برای کسی که خدا او را هدایت کند و به او نیکی کند، فرموده خدای عز و جل در محکم کتاب اوست که می فرماید: «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتَابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِیهِنَّ أَنفُسَکُمْ» است و شناخت ماه ها محرم و صفر و ربیع و پس از آن و ماه های حرام از آنها: رجب، ذی قعده، ذی حجّه و محرم دین قیِّم (ارزشمند) نمی باشند ؛ زیرا که یهودیان و مسیحیان و مجوس و سایر آیین ها و همه مردم از موافق و مخالف، این ماه ها را می دانند و آنها با نام می شمارند . در حقیقت ، آنان ائمه هستند که سلام و درود خدا بر آنان باد .
ص: 194
ایشان بر پادارنده دین خدایند، و ماه های حرام از آنها این ها است : امیر مؤمنان علی علیه السلام . که خدا نامی را از نام هایش (یعنی علی) اشتقاق کرده است ، چنان که برای رسولش که سلام و درود خدا بر او و اهل بیت او باد، نامی را از نام محمودش اشتقاق کرده است و نام سه نفر از فرزندانش : علی بن حسین و علی بن موسی و علی بن محمد : است . پس این نام گرفته شده از نام خدای عز و جل است و به وسیله او دارای حرمت شد، و درود خدا بر محمد و آل بزرگوارش باد.»
آن چه در این بخش آمده، جزء کوچکی است از یک تحقیق جمعی در ترسیم گوشه هایی از سیره و سیمای نورانی مولانا امیرالمومنین علیه السلام در شعاع نور کلام یگانه کسانی که آن حضرت را می شناسند. سهم این بخش استضائه از ضیاء کلام حضرت امام ابالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام است که اختصاص دارد به منتخبی از گهرهایی که از لسان دُر فشات حضرتشان تلألؤ نموده است .
امید آنکه این تلاش کمتر از ذره ، به نظر کیمیا اثر حضرت امیرالمؤمنین حیدر علیه السلام و امضای رضایت حضرت رضا علیه السلام، منظور نظر یگانه وارث آل عصمت علی زمان حضرت بقیةالله المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار گیرد و به قبول حق تعالی نائل و ذخیره قبر و قیامت این کمترین گردد.
به ذره گر نظر لطف بوتراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند
تراب اقدام خدام امیرالمومنین علیه السلام
سید محمدمهدی تجویدی
حضرت امام رضا علیه السلام از پدرشان از پدرانشان: از رسول خدا صلی الله علیه و آله از جبرئیل از میکائیل از اسرافیل از خداوند جل جلاله که فرمود :
« منم الله خدایی جز من نیست بتوان خود خلق را آفریدم و هر که از پیغمبران را خواستم از آنها برگزیدم و از میان آنها محمد حبیب و خلیل و صفی خود را برگزیدم و او را به عنوان فرستاده ام به سوی خلق خود مبعوث کردم و علی را
ص: 195
برای او برگزیدم و برادر و وصی و وزیر و ادا کننده از طرف او بعد از او به خلقم و خلیفه خود بر بندگانم قرار دادم تا کتابم را برای آنها تبیین کند و در میان آنها به حکم من سیر کند و او را پرچم هدایتگر از گمراهی قرار دادم و باب خود که از او به آستان من در آیند و خانه خود که هر که وارد شود از دوزخم در امان باشد و دژ من که هر که بدان پناه آورد از بد دنیا و آخرت محفوظش نماید و وجه من است که هر که بدو رو کند از او رو نگردانم و حجت منست در آسمان ها و زمین ها بر هر که در آنها است از خلقم نپذیرم کردار هیچ عاملی از آنان را جز با اقرار به ولایت او به همراه نبوت احمد رسولم ، او است دست گشاده ام بر بندگانم و او است آن نعمت که به هر کس از بندگانم که دوستش داشتم دادم. پس هر که از بندگانم را که دوست بدارم و در ولایتم درآورم اورا با ولایت و معرفتش (امیرالمومنین علیه السلام) آشنا کنم را به او را ولی و شناسای او نمودم و هر که از بندگانم را دشمن دارم برای آنست که از معرفت و ولایتش روی گردان است. پس به عزت خود سوگند یاد کردم و به جلالم قسم خوردم که هیچ کدام از بندگانم علی را دوست ندارند جز آنکه آنها را از دوزخ برکنار دارم و به بهشت وارد کنم و دشمن ندارد او را کسی و از ولایتش کناره نگیرد جز آنکه او را دشمن دارم و در آتش درآرم که چه بد سرانجامی است.»(1)
«صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ ؛ راه کسانی [چون پیامبران، صدّیقان، شهیدان و صالحان که به خاطر لیاقتشان] به آنان نعمتِ [ایمان، عمل شایسته و اخلاق حسنه] عطاکردی ، هم آنان که نه مورد خشم تواند و نه گمراه اند.»(2)
از امام حسن عسکری علیه السلام روایت شده است که فرمودند:
ص: 196
... سپس امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند : هر کس به خدا کافر شود، خدا بر او خشم می گیرد و از راه خدا گمراه است و حضرت رضا علیه السلام نیز همین را فرمودند و اضافه نمودند که: هر کس امیرالمؤمنین علیه السلام را از حد بندگی خارج کند ، از مغضوب علیهم و ضالّین است و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: ما را از بندگی خارج نکنید، بعد از این، هر چه می خواهید بگویید و باز نمی توانید (به آنچه سزاوار توصیف ماست) برسید. از غلو بپرهیزید مانند غلو نصاری ، که من از غالیان بیزارم...(1)
« وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هَذِهِ الْقَرْیَةَ فَکُلُوا مِنْهَا حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَکُمْ خَطَایَاکُمْ وَسَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ ؛ و [یاد کنید] هنگامی را که گفتیم : به این شهر [بیت المقدس] وارد شوید، و از نعمت های آن هر چه خواستید، فراوان و گوارا بخورید و از دروازه [شهر یا درِ معبد] فروتنانه و سجده کنان درآیید و بگویید: [خدایا! خواسته ما] ریزش گناهان ماست، تا گناهانتان را بیامرزیم و به زودی [پاداش] نیکوکاران را بیفزایم.» (2)
از امام رضا از پدرانشان:از رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمودند :
«هر اُمّتی صدّیقی دارد و فاروقی و صدِّیق و فاروق این اُمّت علی بن ابی طالب علیه السلام است. علی سفینه نجات و «باب حِطّه» آن هاست ، او یوشع، شمعون و ذوالقرنین آن هاست ؛ ای مردم! به راستی که علی خلیفه خدا و پس از من جانشین من است، و او حقّاً امیر مؤمنان و بهترینِ اوصیاست، هرکس با وی نزاع کند با من نزاع کرده و آنکه به وی ستم روا دارد ، بر من ستم روا داشته و آن کس که با وی چیرگی کند، تحقیقاً با من چیرگی کرده است و هرکس با وی نیکی نماید، تحقیقاً به من نیکی کرده و آنکه در حقش جفا روا دارد، بر من جفا روا داشته است، هرکس با او دشمنی کند،
ص: 197
با من دشمنی کرده و آنکه دوستش بدارد، مرا دوست داشته است زیرا او برادر و وزیر من است و از گِل من آفریده شد و من و او نوری واحد بوده ایم».(1)
« ما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَلَا الْمُشْرِکِینَ أَن یُنَزَّلَ عَلَیْکُم مِّنْ خَیْرٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَاللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ(2)؛ نه کافران از اهل کتاب و نه مشرکان، دوست ندارند که هیچ خیری از سوی پروردگارتان بر شما نازل شود، در حالی که خدا هرکه را بخواهد به رحمت خود اختصاص می دهد ؛ و خدا دارای فضل بزرگی است.»
حماد بن عثمان از حضرت رضا علیه السلاماز پدرش ، از جد بزرگوارش جعفر بن محمّد علیهما السلام در باره آیه «اللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ» ، فرمود :
"کسانی که رحمت خدا به آنها اختصاص دارد، پیامبر اکرم و وصی اوست صلوات اللَّه علیهما. خداوند صد رحمت آفریده، نود و نه قسمت آن برای حضرت محمّد و علی و عترت آنها ذخیره است و یک رحمت را برای سایر مردم گشوده."(3)
«وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ؛ مالکیّتِ مشرق و مغرب فقط ویژه خداست؛ پس به هر کجا رو کنید آنجا روی خداست. یقیناً خدا بسیار عطا کننده و داناست.»(4)
ابوالمضا از امام رضا علیه السلامآورده است که آن حضرت در قول خدای متعال: «فَأیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ الله» فرمود : «وجه الله» علی علیه السلام است.(5)
ص: 198
« وَإِذَا تَوَلَّیٰ سَعَیٰ فِی الْأرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الْفَسَادَ ؛ و هنگامی که [چنین دشمن سرسختی] قدرت و حکومتی یابد، می کوشد که در زمین فساد و تباهی به بار آورد ، و زراعت و نسل را نابود کند؛ و خدا فساد و تباهی را دوست ندارد.» (1)
حسین بن بشار گفت: از حضرت اباالحسن علیه السلام تفسیر این آیه را پرسیدم «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا» فرمود : فلانی و فلانی است. «وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ» حرث ، کشت و زرع است و نسل، ذریه است.(2)
«لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیٰ لَا انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ(3) ؛ در دین، هیچ اکراه و اجباری نیست [کسی حق ندارد کسی را از روی اجبار وادار به پذیرفتن دین کند، بلکه هر کسی باید آزادانه با به کارگیری عقل و با تکیه بر مطالعه و تحقیق، دین را بپذیرد]. مسلماً راه هدایت از گمراهی [به وسیله قرآن، پیامبر و امامان معصوم] روشن و آشکار شده است. پس هر که به طاغوت [که شیطان، بت و هر طغیان گری است] کفر ورزد و به خدا ایمان بیاورد، بی تردید به محکم ترین دستگیره که آن را گسستن نیست، چنگ زده است؛ و خدا شنوا و داناست.(4)
ص: 199
«الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ؛ کسانی که [چون علی بن أبی طالب علیه السلام] اموالشان را در شب و روز و پنهان و آشکار انفاق می کنند، برای آنان نزد پروردگارشان پاداشی شایسته و مناسب است ؛ و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند.» (1)
امام رضا از پدرانشان:روایت کردند که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
«آیه « الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً » در مورد علی علیه السلام نازل شد.»(2)
«شَهِدَ اللّه أنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِکَةُ وَأولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ؛ خدا در حالی که برپا دارنده عدل است [با منطق وحی، با نظام مُتقن آفرینش و با زبان همه موجودات] گواهی می دهد که هیچ معبودی جز او نیست؛ و فرشتگان و صاحبان دانش نیز گواهی می دهند که هیچ معبودی جز او نیست؛ معبودی که توانای شکست ناپذیر و حکیم است».(3)
از مرزبان قمی رسیده که گفت: از حضرت ابوالحسن علیه السلام راجع به آیه «شَهِدَ الله أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ» پرسیدم. فرمود: "او امام است."(4)
« فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ الله عَلَی الْکَاذِبِینَ ؛ پس هر که با تو درباره او [عیسی] پس از آنکه بر تو [به واسطه وحی، نسبت به احوال وی] علم و
ص: 200
آگاهی آمد، مجادله و ستیز کند، بگو: بیایید ما پسرانمان را و شما پسرانتان را، و ما زنانمان را و شما زنانتان را، و ما نفوسمان را و شما نفوستان را دعوت کنیم ؛ سپس یکدیگر را نفرین نماییم، پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.» (1)
« سید مرتضی رحمه الله علیه می نویسد : استادم شیخ مفید1 نقل کرد که مأمون روزی به حضرت رضا علیه السلام گفت: بزرگ ترین امتیاز امیرالمؤمنین علیه السلام را که شاهدی از قرآن بر آن دلالت کند، برایم توضیح دهید.
حضرت رضا علیه السلام امتیاز مباهله را که خداوند در قرآن می فرماید: « فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أبْناءَنا وَ أبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ الله عَلَی الْکاذِبِینَ» بیان کرد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای مباهله، امام حسن و امام حسین علیه السلام که فرزندانش بودند و فاطمه زهرا علیها السلام را آورد که در این جا تعبیر زنانمان در آیه شده و امیرالمؤمنین علیه السلام را نیز آورد که او طبق آیه قرآن نفس پیامبر به شمار می رفت. در نتیجه ثابت شد که احدی از جهانیان با ارزش تر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وجود نداشت. در نتیجه طبق آیه قرآن، احدی از جهانیان نیز با ارزش تر از نفس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیست.
مأمون گفت: مگر در این آیه خداوند ابناء را به تلفظ جمع ذکر نکرده؟ اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فقط دو فرزندش را آورد و نساء را نیز به لفظ جمع فرموده و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فقط فاطمه علیها السلام را تنها آورد. چرا نمی توان مدعی شد که منظور از «أَنْفُسَنا» واقعا نفس خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باشد نه دیگری؟ در نتیجه فضیلتی که شما از آیه استفاده کردید برای امیرالمؤمنین علیه السلام ثابت نخواهد شد.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: این ادعای تو صحیح نیست یا امیرالمؤمنین! زیرا شخص دیگری را می خواند و صدا می زند نه خود را، چنان چه امرکننده به دیگری امر
ص: 201
می کند نه به خود. و این صحیح نیست که واقعا خود را صدا زده باشد، چنان که نمی شود امر به خود بکند.
وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مباهله مردی جز امیرالمؤمنین علیه السلام را شرکت نداد ، می فهمیم که نفس پیامبر صلی الله علیه و آله در این آیه، امیرالمؤمنین علیه السلام است و این امتیاز را در قرآن به او بخشید. مأمون گفت: وقتی جواب آمد، سؤال از بین می رود.»(1)
« کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ؛ هر کسی مرگ را می چشد؛ و بدون تردید روز قیامت پاداش هایتان به طور کامل به شما داده می شود. پس هر که را از آتش دور دارند و به بهشت درآورند مسلماً کامیاب شده است؛ و زندگی این دنیا جز کالای فریبنده نیست.» (2)
امام رضا علیه السلام فرمود: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وفات یافت خضر آمد و بر آستانه در اتاقی که در آن علی و فاطمه و حسن و حسین: بودند ایستاد. رسول خدا در جامه ای پوشیده شده بود خضر گفت: سلام بر شما ای اهل بیت. هر جانداری طعم مرگ را می چشد و در روز قیامت شما به طور کامل پاداش خود را خواهید گرفت. به راستی که خدا برای هر از میان رفته ای جایگزینی قرار می دهد و در هر مصیبتی تسلّی بخش است و هر از دست رفته ای را جبران می کند. پس بر خدا توکّل کنید و به او اعتماد داشته باشید و از خدا برای شما و خودم طلب آمرزش می کنم. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
این برادرم خضر است که برای تسلیت گویی نزد شما آمده است.(3)
ص: 202
«وَاللَّهُ أعْلَمُ بِأعْدَائِکُمْ وَکَفَیٰ بِاللَّهِ وَلِیًّا وَکَفَیٰ بِاللَّهِ نَصِیرًا ؛ و خدا به دشمنان شما داناتر است. و بس است که خدا سرپرست شما باشد ، و کافی است که خدا یاور شما باشد.»(1)
امام رضا علیه السلام از پدرانش : :
« هرکس دوست داشته باشد که به دین من چنگ زند و پس از من بر کشتی نجات سوار شود، باید به علی بن ابی طالب علیه السلام اقتدا کند. با دشمنش دشمنی کند و با دوستدارش دوست باشد که او وصی و خلیفه من بر اُمّت من است، هم در حیاتم و هم پس از وفاتم ، و او پس از من امام هر مسلمان و امیر هر مؤمنی است. قول او قول من ، فرمانش فرمان من، نهی او نهی من، پیرو او پیرو من، یاورش یاور من و خوار دارنده اش خوار دارنده من است. سپس فرمود: هر کس پس از من از علی جدا شود، روز قیامت مرا نخواهد دید و من نیز او را نخواهم دید و آنکه با علی از در مخالفت درآید، خداوند بهشت را بر وی حرام گرداند و در آتش جایش خواهد داد. و آن که علی را خوار دارد، در روزی که همه به حضور خدا خواهند رسید، خداوند خوارش خواهد نمود. و هرکس علی را یاری دهد، خداوند در روزی که با وی دیدار کند، یاریش نماید و به هنگام سؤال و جواب نکیر و منکر در قبر ، حجتش را به وی القا می نماید. سپس فرمود: حسن و حسین پس از پدرشان دو امام اُمّت من و دو سرور جوانان اهل بهشت هستند. مادرشان سرور زنان جهان و پدرشان سید اوصیاست؛ و از نسل حسین نه امام خواهد بود که نهمین آن ها قائم علیه السلام خواهد بود که از فرزندان من است. اطاعت از ایشان اطاعت از من و نافرمانی اش نافرمانی من خواهد بود. شکایت منکران فضیلت آن ها را به خدا می برم و نیز کسانی که از حرمت ایشان بکاهند و مرا برای یاری و انتقام گرفتن از منکران حق عترتم و امامان اُمّتم، خداوند بس است «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُواْ أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ»(2)
ص: 203
«أمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَیٰ مَا آتَاهُمُ الله مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَآتَیْنَاهُم مُّلْکًا عَظِیمًا ؛ بلکه آنان به مردم [که در حقیقتْ پیامبر و اهل بیت اویند] به خاطر آنچه خدا از فضلش به آنان عطا کرده، حسد می ورزند. تحقیقاً ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم، و به آنان فرمانروایی بزرگی بخشیدیم».(1)
ریان بن صلت نقل کرده، روزی حضرت رضا علیه السلام در مجلس مأمون در مرو حاضر شدند و گروهی از علمای عراق و خراسان نیز حضور داشتند... مأمون به حضرت گفت: آیا خداوند عترت را بر سایر مردم فضیلت بخشیده است؟
امام رضا علیه السلامبه او فرمودند: خداوند عزّ و جلّ برتری عترت را به صورتی آشکار در کتاب خود بیان کرده است.
مأمون به ایشان گفت: در کجای قرآن؟
امام رضا علیه السلام به او فرمودند: در این آیه: «إِنَّ الله اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ * ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ» به یقین خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برتری داده است * فرزندانی که بعضی از آنان از [نسل] بعضی دیگرند}. در جای دیگر فرمود: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ الله مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً؛(2) بلکه به مردم برای آن چه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده رشک می ورزند در حقیقت ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنان ملکی بزرگ بخشیدیم» ، سپس خطاب را به سایر مؤمنین برگردانده و فرموده است: «یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا الله وَ أطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أولِی الْأمْرِ مِنْکُمْ»(3)] ای کسانی که
ص: 204
ایمان آورده اید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید» یعنی همان هایی که در آیه: «أمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ الله مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً» ایشان را در کنار کتاب و حکمت آورده [ در تحف العقول: یعنی همان هایی که کتاب را به ارث برده اند.] و مردم به خاطر آن ها بر ایشان حسد می برند، یعنی اطاعت از برگزیدگان طاهر، پس منظور از مُلک در آیه اطاعت از آنها که برگزیدگان پاک خداوند هستند.(1)
« إِنَّ الله یَأمُرُکُمْ أن تُؤَدُّوا الْأمَانَاتِ إِلَیٰ أهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أن تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ الله نِعِمَّا یَعِظُکُم بِهِ إِنَّ الله کَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا ؛ خدا قاطعانه به شما فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبانش بازگردانید و هنگامی که میان مردم داوری می کنید، به عدالت داوری کنید. یقیناً [فرمان بازگردانیدن امانت و عدالت در داوری] نیکو چیزی است که خدا شما را به آن موعظه می کند؛ بی تردید خدا همواره شنوا و بیناست.» (2)
ص: 205
محمد بن فضیل از حضرت ابوالحسن علیه السلام درباره آیه «إِنَّ الله یَأمُرُکُمْ أنْ تُؤَدُّوا الْأماناتِ إِلی أهْلِها» نقل کرد که فرمود: آنها ائمه از آل محمد صلی الله علیه و آله هستند که امانت را به امام بعد از خود می دهند و دیگری را به آن اختصاص نمی دهند و از او نمی گیرد و برنمی گرداند.(1)
« یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أطِیعُوا الله وَأطِیعُوا الرَّسُولَ وَأولِی الْأمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی الله وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِالله وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَٰلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ
ص: 206
تَأوِیلًا ؛ ای اهل ایمان! از خدا اطاعت کنید و [نیز] از پیامبر و صاحبان امر خودتان [که امامان از اهل بیت اند و چون پیامبر دارای مقام عصمت می باشند] اطاعت کنید. و اگر درباره چیزی [از احکام و امور مادی و معنوی و حکومت و جانشینی پس از پیامبر] نزاع داشتید، آن را [برای فیصله یافتنش] اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، به خدا و پیامبر ارجاع دهید؛ این [ارجاع دادن] برای شما بهتر و از نظر عاقبت نیکوتر است.» (1)
احمد بن محمد بن قصری از ابو محمد عسکری، از پدران خود، از حضرت باقر علیه السلام نقل کرد که فرمود: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهبه علی و حسن و حسین: وصیت کرد. سپس درباره این آیه «یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أطِیعُوا الله وَ أطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» فرمود: ائمه علیهم السلام از فرزندان علی و فاطمه علیهم السلام هستند تا روز قیامت.(2)
ابان گفت: خدمت حضرت رضا علیه السلامرسیدم و از این آیه «یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أطِیعُوا الله وَ أطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أولِی الْأمْرِ مِنْکُمْ» پرسیدم. فرمود: "اولی الامر علی بن ابی طالب علیهما السلام است. بعد سکوت کرد. چون سکوت امام به طول انجامید، عرض کردم: پس از علی بن ابی طالب علیه السلام چه کسی بوده؟ فرمود: حسن علیه السلام. چون سکوت امام به طول انجامید، عرض کردم: بعد که بود؟ فرمود: حسین. گفتم: پس از حسین علیه السلام؟ فرمود: علی بن الحسین و سکوت نمود. پیوسته هر امام را نام می برد و سکوت می کرد تا من سؤال را تکرار می کردم تا تمام آنها را تا آخرین نفر نام برد، صلّی الله علیهم."(3)
ص: 207
امام رضا از امام صادق علیه السلام فرمود: روز غدیر خم روزی شریف و بزرگ است، در این روز خداوند برای امیرالمؤمنین از مردم پیمان گرفت و به محمد صلی الله علیه و آله فرمان داد که وی را به امامت مردم منصوب نماید - و ماجرا را تشریح نمود و در ادامه فرمود: - سپس جبرئیل به زمین آمده و گفت: یا محمّد، خداوند تو را فرمان می دهد، پیروی از ولایت کسی را که اطاعت از او را فرض کرده و پس از شما جانشینتان می گردد و در کتاب خود آن را مورد تأکید قرار داده و فرموده است: «وَ أطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أوْلیِ الْأمْرِ مِنکم»، (و پیامبر و اولیای امرخود را [نیز] اطاعت کنید) را آموزش دهی. عرض کرد: پروردگارا، ولیّ امر ایشان پس از من کیست؟ فرمود: کسی است که طرفۀ العینی به من شرک نورزیده، بتی را پرسش نکرده و به تیر قرعه کشی سوگند یاد نکرده است، علی بن ابی طالب امیر مؤمنان و امام ایشان و سرور مسلمانان و پیشوای دست و روی سپیدان، او همان کلمه ای است که پارسایان را ملازم آن کرده ام و دری است که از آن به سوی من آیند، هرکس فرمانش بَرَد، مرا فرمان برده و آنکه از فرمانش سرپیچی کند، از من سرپیچی کرده است. پس رسول خدا علیه السلام عرض کرد: پروردگارا، من از قریش و مردم، بر خود و علی بیمناکم، پس خداوند آیه ای متضمن وعید و تهدید فرستاد: «یَاأیهَُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاس ؛ ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرسانده ای. و خدا تو را از [گزندِ] مردم نگاه می دارد.» (1) سپس گزارشی از آنچه در غدیر خم درباره ولایت علی علیه السلام گذشته بود، بیان فرمود.(2)
ص: 208
«وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأولَٰئِکَ مَعَ الَّذِینَ أنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أولئِکَ رَفِیقًا ؛ و کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، در زمره کسانی از پیامبران و صدّیقان و شهیدان و شایستگان خواهند بود که خدا به آنان نعمت [ایمان، اخلاق و عمل صالح] داده؛ و اینان نیکو رفیقانی هستند.» (1)
امام رضا علیه السلاماز پدرانشان: نقل فرمودند که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره آیه شریفه : « فَأولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أولئِکَ رَفِیقًا فرمودند: " از انبیاء، محمد صلی الله علیه و آله و از صادقین علی بن ابی طالب علیهما السلام و از شهداء حمزه علیه السلام و از صالحبن حسن و حسین علیه السلام و منظور «وَحَسُنَ أولئِکَ رَفِیقًا» قائم آل محمد4 است.(2)
«وَإِذَا جَاءَهُمْ أمْرٌ مِّنَ الْأمْنِ أوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَإِلَیٰ أولِی الْأمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَانَ إِلَّا قَلِیلًا ؛ و هنگامی که خبری از ایمنی و ترس [چون پیروزی و شکست] به آنان [که مردمی سست ایمان اند] رسد، [بدون بررسی در درستی و نادرستی اش] آن را منتشر می کنند ، و [در صورتی که] اگر آن خبر را به پیامبر و اولیای امورشان [که به سبب بینش و بصیرتْ دارای قدرت تشخیص و اهل تحقیق اند] ارجاع می دادند، درستی و نادرستی اش را درمی یافتند؛ [چنانچه به مصلحت جامعه بود، انتشارش را اجازه می دادند و اگر نبود، از انتشارش منع می کردند] و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، یقیناً همه شما جز اندکی، از شیطان پیروی می کردید.» (3)
ص: 209
عبدالله بن جندب گفت: حضرت رضا علیه السلام در نامه ای به من نوشت: «خدا رحمتت کند! یاد از آن گروه کرده بودی ( واقفیه) که دیروز جزو برادران دینی شما بودند و اینک مخالف و دشمن شما و بریء از شما شدند، و آن دروغی که به سبب آن را به سختی انداختند راجع به زنده بودن پدرم صلّی اللَّه علیه و رحمته.» در آخر نامه نوشته بود: «شیطان بر ایشان عارض شد و ایشان را مبتلای به شبهه کرد و امر دین را بر ایشان مشتبه کرد. آن به واسطه افترای ایشان بود که ظاهر گشت و گرد هم آمدند و عالم خود را انکار کردند و هدایت را از جانب خود خواستند. پس گفتند: برای چه و چه کسی و چگونه؟ این احتیاطی که کردند، موجب هلاکت آنها شد و آن به خاطر کار خودشان بود. و خدای تو به بندگان ستم روا نمی دارد و آن نه به نفعشان بود و نه به ضررشان، بلکه برای آنها لازم بود و واجب برای آنها از آن، توقف هنگام تحیر و برگرداندن آنچه را که نمی دانند از آن، به عالم آن و مستنبط آن است، زیرا خداوند در کتابش می فرماید: «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ»، یعنی آل محمّد و آنهایند که از قرآن استنباط می کنند و حلال و حرام را تشخیص می دهند و ایشان حجت خدا بر خلقش هستند.(1)
«...الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ...؛... امروز کفرپیشگان از [شکست] دین شما ناامید شده اند؛ بنابراین از آنان مترسید و از من بترسید . امروز [با نصبِ علی بن ابی طالب به ولایت، امامت، حکومت و فرمانروایی بر امت] دینتان را برای شما کامل، و نعمتم را بر شما تمام کردم، و اسلام را برایتان به عنوان دین پسندیدم...» (2)
عبد العزیز بن مسلم نقل کرده، در زمان علی بن موسی الرضا علیهما السلام در مرو بودیم. روز جمعه ای، در اوایل ورودمان به مرو، در مسجد جامع مرو جمع شده بودیم که
ص: 210
صحبت از امامت و اختلاف زیادی که مردم در این مورد دارند، به میان آمد. به محضر آقا و مولایم امام رضا علیه السلام رسیدم و اختلاف مردم و سخنان آن ها را برای ایشان بازگو کردم. ایشان لبخندی زده و فرمودند: "ای عبدالعزیز! مردم جاهلند و در دین هایشان فریب خورده اند؛ خداوند پیامبرش صلی الله علیه و آلهرا از دنیا نبرد، مگر این که دین را برایش کامل نمود و قرآن را بر او نازل نمود، که تفصیل هر چیزی در آن هست ، حلال و حرام و حدود و احکام و آن چه مردم به آن نیازمندند را در قرآن کاملاً بیان کرد و فرمود: «ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ ءٍ» (1)
{ما هیچ چیزی را در کتاب [لوح محفوظ] فروگذار نکرده ایم} و در حجة الوداع که در آخر عمر ایشان صلی الله علیه و آله بود این آیه را نازل کرد: «الْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً» و امر امامت نیز از تمام دین است[در اکمال الدین این گونه است: امر امامت نیز از کمال دین و اتمام نعمت است] و پیامبر قبل از رفتن از دنیا، معالم دین را برای امت توضیح داد و راه ها را روشن کرد و آن ها را به راه حق کشاند و علی علیه السلام را به عنوان نشانه و امام تعیین نمود و هر احتیاجی که امت داشتند را بیان نمود. هر کس فکر کند که خداوند عزّ و جلّ دینش را کامل نکرده، قرآن را رد کرده است و هر کس قرآن را رد کند، کافر است.(2)
حضرت صادق علیه السلام و نیز مجاشعی از حضرت رضا علیه السلام از پدرش حضرت کاظم علیه السلام و او نیز از پدرش حضرت صادق علیه السلام و آن حضرت از پدرانش ، از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام روایت فرمایدکه از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود : « اسلام بر پنج خصلت بنیاد شده : بر دو شهادت و دو قرین (همراه). گفتند: «دو شهادت را می دانیم ، اما دو قرین چیست؟ »
ص: 211
فرمود: «نماز و زکات. (این هر دو همراه یکدیگرند). هر کدام از این دو پذیرفته نگردد مگر به دیگری. و روزه و زیارت خانه خدا «مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلا ؛ برای آن کس که توانایی داشته باشد.»(1)
و پایان آن ولایت است که خداوند (درباره آن) می فرماید: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِینا»(2)
«یَا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ؛ ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت [درباره ولایت و رهبری علی بن أبی طالب امیرالمؤمنین علیه السلام]
بر تو نازل شده ابلاغ کن؛ و اگر انجام ندهی پیام خدا را نرسانده ای. و خدا تو را از [آسیب و گزند] مردم نگه می دارد؛ قطعاً خدا گروه کافران را هدایت نمی کند.» (3)
از سهل بن قاسم نوشجانی روایت شده که وی گفت: مردی به امام رضا علیه السلام عرض کرد: ای پسر رسول خدا! از عُروة بن زبیر روایت می کنند که گفته: پیغمبر صلی الله علیه و آله در حال تقیّه از دنیا رفت. حضرت علیه السلام فرمود: پس از آن که خداوند عزّوجل فرمود: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ؛ ای پیامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرسانده ای و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه می دارد» ، پیامبر صلی الله علیه و آله با ضمانت خداوند عزّوجل هر نوع تقیّه ای را کنار گذاشت و فرمان خداوند را آشکار ساخت، اما قریشیان پس از ایشان هر کاری خواستند کردند؛ اما پیش از نزول این آیه چه بسا حضرت تقیّه کرده باشد.(4)
ص: 212
«... فَأذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ ؛ پس آواز دهنده ای در میان آنان آواز دهد که لعنت خدا بر ستمکاران باد.» (1)
عمر الحلال گفت: از حضرت ابو الحسن علیه السلام راجع به آیه: «فَأذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ» پرسیدم ، فرمود: مؤذن امیر المؤمنین علیه السلام است.(2)
«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلی عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ؛ بگو : عمل کنید یقیناً خدا و پیامبرش و مؤمنان اعمال شما را می بینند ، و به زودی شما را به سوی دانای نهان و آشکار بازمی گردانند، پس شما را به آنچه همواره انجام می دادید آگاه می کند.» (3)
« ابان زیات که مکنّی به عبدالرضا بود گفت: به حضرت رضا علیه السلام عرض کردم: برای من و خانواده ام دعا بفرمایید ؟ فرمود : مگر نمی کنم؟! به خدا قسم اعمال شما در هر شب و روز بر من عرضه می شود. این مطلب به نظرم بزرگ آمد. فرمود: مگر کتاب خدا را نخوانده ای که می فرماید: « قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»(4)؟
«قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ ؛ بگو : [ این موعظه و شفا و هدایت و رحمت ] به فضل و رحمت خداست ، پس باید مؤمنان به آن شاد شوند که آن از همه ثروتی که جمع می کنند بهتر است .) (5)
ص: 213
محمّد بن فضیل از حضرت رضا علیه السلام نقل کرد که گفتم: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» در تفسیر آن فرمود: به ولایت محمّد و آل او شاد باشید که این بهتر از هر ثروتی است که دشمنان آنها جمع می کنند.(1)
« أولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ * الَّذینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فیها خالِدُونَ ؛ اینانند که وارثان اند ، وارثانی که [ از روی شایستگی ] بهشت فردوس را به میراث می برند [ و ] در آن جاودانه اند .»(2)
تمیمی با سند خود از امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش از علی علیه السلام آورده است که ان حضرت فرمود: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» درباره من نازل شده است؛ و فرمود: آیات «أوْلَئکَ هُمُ الْوَارِثُونَ* الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَلِدُون» در حق من نازل شده است.(3)
«وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا ؛ و به آنان از رحمت خود بخشیدیم ، وبرای آنان [ در میان مردم ] نامی نیک قرار دادیم .»(4)
ابو القاسم اسماعیل بن علی خزاعی از پدرش نقل کرد که حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام از پدرانشان از حضرت علی بن ابی طالب علیهما السلام خبر داد از رسول الله صلی الله علیه و آله که فرمودند : در آن شب (معراج) که به آسمان برده شدم و جبرئیل مرا بر بال راستش نشانده بود خطاب آمد: یا محمّد! چه کسی را جانشین خود بر زمینیان قرار
ص: 214
دادی؟ گفتم: بهترین اهل زمین علی بن ابی طالب علیه السلام برادرم و حبیب و دامادم یعنی پسر عم خویش را جانشین خود قرار دادم.
پس خطاب شد: یا محمّد! آیا او را دوست داری؟
گفتم: بلی یا رب العالمین!
خداوند فرمود: او را دوست بدار و امتت را امر کن او را دوست بدارند، من علیّ اعلی هستم و نام او را از نام خویش برگرفتم و او را علی نامیدم. پس جبرئیل فرود آمد و گفت خدایت سلام فرستاد و فرمود بخوان گفتم چه چیز را بخوانم؟
گفت: وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا .(1)
«بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فی صُدُورِ الَّذینَ أوتُوا الْعِلْمَ وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلاَّ الظَّالِمُونَ ؛ بلکه این قرآن ، آیات روشنی است در سینه کسانی که به آنان معرفت و دانش عطا شده است ؛ و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمی کنند .»(2)
محمد بن فضیل گوید از حضرت اباالحسن الرضا علیه السلام درباره آیه شریفه : « بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أوتُوا الْعِلْمَ » پرسیدم. فرمودند: آنان خصوص ائمه علیهم السلام هستند.(3)
« وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ ؛ هنگامی که [ در اوقات پایانی دنیا ] وعده عذاب ما بر آنان لازم شود ، جنبنده ای را از زمین برای آنان بیرون می آوریم که با آنان سخن می گوید [ تا به آیات ما و آخرت و اصول آن یقین کنند] ؛ زیرا مردم پیش از این به آیات ما یقین نداشتند .»(4)
ص: 215
حضرت رضا علیه السلام در تفسیر آیه «أخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأرْضِ تُکَلِّمُهُمْ»، فرمود: دابة الارض علی علیه السلام است.(1)
«إِنَّا عَرَضْنَا الْأمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأرْضِ وَ الْجِبالِ فَأبَیْنَ أنْ یَحْمِلْنَها وَ أشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً ؛ یقیناً ما امانت را [ که تکالیف شرعیه سعادت بخش است ] بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم و آنها از به عهده گرفتنش [ به سبب اینکه استعدادش را نداشتند ] امتناع ورزیدند و از آن ترسیدند ، و انسان آن را پذیرفت بی تردید او [ به علت ادا نکردن امانت ] بسیار ستمکار ، و [ نسبت به سرانجام خیانت در امانت ] بسیار نادان است .»(2)
حسین بن خالد گفت: از حضرت رضا علیه السلام راجع به این آیه سؤال کردم: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأرْضِ وَ الْجِبالِ فَأبَیْنَ أنْ یَحْمِلْنَها وَ أشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا. » فرمود: امانت ولایت است. هر که ادعای ولایت و امامت بدون حق بکند، کافر است.(3)
« وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفی فی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أحَقُّ أنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضی زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ فی أزْواجِ أدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً ؛ [ یاد کن ] زمانی که به آن شخص که خدا به او نعمت [ اسلام ] بخشیده بود ، و تو هم [ با آزاد کردنش از طوق بردگی ] به او
ص: 216
احسان کرده بودی ، می گفتی : همسرت را برای خود نگه دار و از خدا پروا کن . و تو در باطن خود چیزی را [ چون فرمان خدا به ازدواج با مطلقه او ] پنهان می داشتی که خدا آشکار کننده آن بود [ تا برای مردم در ازدواج مطلقه پسر خوانده هایشان ممنوعیت و مشکلی نباشد ] و [ برای بیان فرمان خدا نسبت به مشروعیت ازدواج مطلقه پسر خوانده ] از مردم می ترسیدی و در حالی که خدا سزاوارتر بود که از او بترسی ، پس هنگامی که « زید » نیاز خود را از همسرش به پایان برد [ و او را طلاق داد ] وی را به همسری تو درآوردیم تا برای مؤمنان نسبت به ازدواج با همسران پسر خوانده هایشان زمانی که نیازشان را از آنان به پایان برده باشند مشقتی نباشد ؛ و همواره فرمان خدا شدنی است.»(1)
از ابی صلت روایت شده است: هنگامی که مأمون دانشمندان اهل اسلام و دیگر ادیان مانند یهود، نصاری، مجوس، صائبین و دیگر اهل علم را برای بحث با امام رضا علیه السلام جمع کرد هیچ یک نتوانستند حجتی برای امام رضا علیه السلام بیاورند بلکه استدلال های آن حضرت مانند سنگی بود که در گلوی آنان بماند... حضرت (در ادامه تبیین این آیه شریفه ... وَ اللَّهُ أحَقُّ أنْ تَخْشاهُ ...) فرمودند :
خداوند عهده دار تزویج احدی نشده است مگر ازدواج آدم و حوا و زینب و رسول الله صلی الله علیه و آله و فاطمه و علی علیهما السلام.(2)
«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ ؛ پس [ با توجه به بی پایه بودن شرک ] حق گرایانه و بدون انحراف با همه وجودت به سوی این دین [ توحیدی ] روی آور ، [ و پابرجا و ثابت بر ] سرشت خدا که مردم را بر آن سرشته است باش
ص: 217
برای آفرینش خدا هیچگونه تغییر و تبدیلی نیست ؛ این است دین استوار ؛ ولی بیشتر مردم معرفت [ به این حقیقت اصیل ] ندارند.»(1)
هیثم بن عبدالله رمانی گوید: حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام حدیث فرمودند ما را از پدرشان از جدشان امام باقر علیه السلام درباره آیه شریفه فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها که فرمودند منظور این است:
لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیرالمومنین ولی الله. تا اینجا است توحید.(2)
«مَنْ کانَ یُریدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَکْرُ أولئِکَ هُوَ یَبُورُ ؛ کسی که عزت می خواهد ، [ باید آن را از خدا بخواهد ، زیرا ] همه عزت ویژه خداست . حقایق پاک [ چون عقاید و اندیشه های صحیح ] به سوی او بالا می رود و عمل شایسته آن را بالا می برد . و کسانی که حیله های زشت به کار می گیرند ، برای آنان عذابی سخت خواهد بود ، و بی تردید حیله آنان نابود می شود .»(3)
حضرت رضا علیه السلام فرمود: «منظور از کلمه«طیب» که در آیه «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ» وجود دارد، این است که کلمات پاک و پاکیزه، به سوی خدا صعود می کنند: لا اله الّا اللَّه محمد رسول اللَّه علیّ ولیّ اللَّه و محمّد رسول اللَّه حقّا و خلفاؤه خلفاء اللَّه. «وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»، منظور از عمل صالح این است که انسان در قلب خود بداند و معتقد باشد که این عمل و کردارش، مطابق قول و گفتارش صحیح و درست است.»(4)
ص: 218
به قلم: حجت الاسلام والمسلمین سید محمدرضا تجویدی
قال الله تبارک و تعالی فی کتابه الکریم: « وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُون» (1)
و قال الجواد علیه السلام : « الْمُؤْمِنُ یَحْتَاجُ إِلَی ثَلَاثِ خِصَال تَوْفِیقٍ مِنَ اللَّهِ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُه »(2)
خداوند متعال انتصاب معصومین : را از جانب خود می داند و تعلیل که در خور فهم بشر است با بیان صبر اکمل آنها و یقین خالص معصومین : برای ما بیان می دارد. شاید جملۀ « فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًی وَ فِی الْحَلْقِ شَجًی » از اول مظلوم عالم امیرالمؤمنین علیه السلام در توضیح این آیه شریفه باشد که احدی صبر لا یتناهی حضرتش را ندارد و لذا احدی مقام و منزلت ملکوتی آن حضرت را نتواند داشت. و جملۀ حضرتش که « لو کشف الغطا ما ازددت یقیناً » در بیان این حقیقت باشد که غیر از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله احدی مقام یقین حضرتش را نخواهد داشت. در کلام فرزندشان امام نهم حضرت جوادالائمه علیه السلام مؤمن که همان شیعۀ امیرالمؤمنین است موظف به طلب توفیق از خالق خود و استمداد از واعظی ناصح و پذیرش کلام حق باید داشته باشد. سبب جلب توفیق حق ابراز ارادت به آقایی است که طبق فرمودۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله همیشه با حق است (علی مع الحق و الحق مع علی) و ناصحی امین با تمام امتیازات منحصر به فردِ واعظ که خود متعظ است نیست مگر جد امجدش حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و البته
ص: 219
آباء و ابناء معصومین ابوجعفر جوادالائمه علیه السلام. پذیرش کلام حق نیز مرهون طیبِ ولادت و پذیرش ولایت آقایی است که طبق فرمودۀ فرزندش امام صادق علیه السلام در عالمِ اَلَست به سه مطلب شهادت داده است: ولایت خدا، پیامبر خدا و اعتراف به شهادت ثالثه که همان ولایت الهیۀ حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.(1) هر چند کلمات قصار امام نهم برگرفته از فرمایشات دُرربار جد مطهرش امیرالمؤمنین علیه السلام و امثال فرمایشان حضرتش در کتاب «غررالحکم» است از بیان آقایی که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : پدرم به فدای فرزند کنیزی که از اهل نوبه است. چه زیباست شنیدن فضائل آقایی که جان پیغمبر صلی الله علیه و آله است.
امام جواد علیه السلام همانند پدر بزرگوارش علوم و فنون مختلف را از پدرش از جدش تا به باب مدینۀ علم برسد روایت کرده و روات این چند امام اخیر نیز از اصحاب ثقه، ثابت، سالم و بدون تردید بوده اند.
وقتی سطور تاریخ و متون اخبار را ورق بزنیم و مطالعه نماییم خواهیم دید که بخشی از کلمات قصار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را امام جواد علیه السلام نقل و بیان فرموده است.
دربارۀ کمات قصار امام جواد علیه السلام نیز بسیار دیده می شود که از اخبار جدش امیرمؤمنان علی بن ابیطالب علیه السلام باب مدینۀ علم نقل شده و نخبۀ کلمات قصار علوی به روایت پیشوای نهم امام جواد علیه السلام است که به مردم آموخته اند که این
ص: 220
کلمات را علامه اربلی در کتاب شریف «کشف الغمه» در جلد دوم صفحه 346 به بعد روایاتی را نقل نموده اند که ما در اینجا به تعدادی از آن احادیث بسنده می کنیم:.
1: امام جواد علیه السلام از جدش امیرمؤمنان علیه السلام نقل می کند که حضرتش به ابوذر غفاری فرمودند: ای ابوذر! اگر به کسی که خداوند به او فرح و شادی داده خشم و غضب کنی و این غضب برای رضای خدا باشد در واقع به او خدمت کرده ای و اگر برای دنیا باشد به او خیانت نموده ای. ای ابوذر! مردم تو را به دنیا می ترسانند تو مردم را به دین و آخرت می ترسانی. به خدا سوگند! اگر راه آسمان ها به زمین بسته شود و تمام راه های نجات مسدود گردد، خداوند بندۀ پرهیزکار و دین دار خود را به راهی نجات می دهد و او را از بلایا می رهاند. ای ابوذر! به مقام انس، الفت و تقرب حق نمی رسی مگر به راستی، که آن حق و صداقت است که صاحب خود را به کرامت و مقام مطلوب می رساند و از وحشت مصون می دارد و به عکس، باطل راه هوی و مجاز است که پیوسته آدمی را به اضطراب و تشویش می کشاند. آری، این اثر وضعی حق و باطل است که حق، سکونت و آرامش، طمأنینه و وقار و یقین و اطمینان می آورد و باطل، پریشانی و نگرانی، وحشت و اضطراب، غم و هم و غصه و تردید ایجاد می کند.
نخستین وظیفۀ امام، ارشاد و هدایت مردم است که بایستی با کلمات رسا و کوتاه خود - که در قالب معانی دقیقه و نمایندۀ الطاف خفیه حق است - مردم را به راه مستقیم هدایت نماید و از انحراف و اعوجاج و لغزش و خطا مصون دارد. از لوازم منصب امامت، حب نوع و دوستی عموم مردم است که عواطف و علاقه به نوع - خاصه آمیخته به مأموریتی هم باشد - ایجاب می کند که حلقۀ ارشاد و هدایت را در دست گرفته و به کلمات قصار که مانند مجاری رودخانه است و راه به دریای علم و دانش دارد مردم را به صلاح و صواب خودشان هدایت نماید و با نشاط و انبساط و چهرۀ گشاده و ارتقای ملی مردم را به کمال مطلوب خود ارائه طریق بنماید. نصایح امام از روی علاقه به مردم است، نه برای گرفتن پاداش، یا جلب
ص: 221
منفعتی، یا به منظور وجیه المله شدن، یا احراز مقام و منصب زعامت و پیشوایی، بلکه امام به پیروی از سنت و روش رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود: «لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»(1) پاداش این خدمات و ارشاد و هدایت و نصیحت و اندرز فقط برای رضا خدا بوده و بس. به همین جهت، گفتار و سخنان ائمۀ ما، وسیلۀ کسب و کاری نبوده تا بدان جهت، احراز مقامی بنمایند، بلکه فقط برای رضای خدا و تقرب به حق، بندگان خدا را به سوی حق، دعوت و راهنمایی کرده اند و آنچه سبب نیل به سعادت و رستگاری و موجب فوز و فلاح بوده، تعلیم نموده اند.
2: امام جواد علیه السلام فرمود: هر کس به خدا اعتماد و تکیه کند خداوند به او شادمانی بنمایاند. هر کس به خدا توکل کند، خداوند امور او را کفایت کند، اطمینان به خداوند حصاری است که در آن تحصن نمی کند مگر مؤمن امین، و توکل به خدا نجات است از هر بدی و نگهدارندۀ آدمی است از شر دشمن.
3: و فرمود: توفیق رفیق کسی نمی شود مگر در سایۀ ایمان و امانت و هر کس ایمانش به خدا بیشتر باشد توفیقش در ادراک معانی و مواهب الهی بیشتر می گردد.
4: فرمود: دین مایه عزت و سرافرازی است.
5: فرمود: علم و دانش و معرفت گنجی است که خداوند به هر کس عنایت فرمود او را از همه چیز بی نیاز کرده است، چنانچه قرآن فرمود: « وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثیرا»(2) خیر کثیر بی نیازی از همه چیز است.
6: فرمود: خاموشی، نوری است که در دل می تابد و باعث تفکر و معرفت می شود، هر کس در گفتار خود قبلاً فکر کند که سخن بی جا نگوید، دلش به نور معرفت روشن گردد.
7: فرمود: هدف از زهدورزی اجتناب از حرام است.
ص: 222
8: فرمود: هیچ چیز دین را مانند بدعت، خراب نمی نماید و هیچ چیز آدمی را مثل طمع به مال مردم ضایع نمی کند که طمع آدمی را خوار و ذلیل می کند و بدعت دین را فاسد و تباه می سازد، مردم بی دین ارزشی ندارند و شخص طماع خوار و حقیر است.
9: فرمود: نجات از بلا، به دعاست که سپر بلا و آفات و عاهات می گردد و هر کس دعا کند و از خدا خیر خود را بخواهد و تضرع و زاری در درخواست خود بنماید به مطلوب خود می رسد.
10: فرمود: هر کس، شخصی را دشنام دهد بی شک دیگری او را دشنام خواهد داد، اگر می خواهید کسی به شما فحش و دشنام ندهد زبان خود را از دشنام و شماتت و فحش به دیگری ببندید و سخن به رنج آوری نگویید تا دیگران هم، حق ادب و احترام شما را نگاهدارند.
11: فرمود: هر کس در مصیبت صبر کند به مرکب نجات و رستگاری سوار شود و هر کس غیبت کند آماده باشد که دیگری او را غیبت خواهد نمود. هر که عیب دیگری پیش تو آورد و شمرد بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد .
12: فرمود: هر کس درخت پارسایی و پرهیزکاری و تقوی را در زمین دل خویش نشاند، میوه های امید و ثمره های مفید از آن بردارد. خداوند، بندگانی دارد که نعمت فراوان به آن ها می دهد و تا روزی که آن ها این نعمت های الهی را با مردم در میان نهند و به محتاجان بذل کنند و با هم بخورند، این روز افزون و مستدام است، ولی همین که از انفاق، اکرام و اطعام خودداری کردند از دست آن ها می گیرد و به دیگری که لایق تر باشد، می سپارد. افزون بر این که اگر نعمت در نزد کسی انبوه، متراکم و سنگین شد و با انفاق پخش نگردید، تکلیف او زیاد، بارش سنگین و حسابش طولانی، علاوه بر این که تعب و رنج و زحمت نگهداری آن طاقت فرسا هست تا از دستش زایل شود، و از دسترسی به نعمت محروم گردد.
13: فرمود: هر کس با خدا توانگر شد همه مردم به او محتاج می شوند و معنی توانگری، بر، احسان و انفاق همین است.
ص: 223
14: فرمود: هر کس پرهیزکار شد، همه او را دوست می دارند که اثر پرهیزکاری محبوبیت قلوب است، اگر چه نفعی به دیگران نرساند باز او را دوست می دارد.
15: فرمود: در کسب علم بکوشید و در تحریص آن دست طلب باز ندارید. علم را هر کجا هست بطلبید که طلب علم بر هر فردی واجب، مباحثات علم مستحب است و علم است که باعث الفت و مودت در بین برادران مؤمن می شود. علم است که آدمی را صاحب عزت و مروّت می کند. علم است که انسان را از افعال لغو اجتناب می دهد. علم است که تحفۀ مجالس و بزم محافل می گردد. علم است که مصاحب و رفیق خوب به وجود می آورد. علم است که رفیق سفر و حضر و مونس و مالوف آدمی است و در تنهایی او را وا نمی گذارد.
16: فرمود: ظلم کننده، یاری کنندۀ ظالم و راضی به ظلم و جور همه شریک ظلم هستند. در روز حساب از همۀ آن ها بازخواست می شود، زیرا وظیفۀ انسانی است که ظلم نکند و دست ظالم را از سر مظلوم کوتاه نماید و به هر عنوانی که ممکن است از دامنۀ ظلم جلوگیری کند.
17: فرمود: «یَوْمُ الْعَدْلِ عَلَی الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الْجَوْرِ عَلَی الْمَظْلُوم ؛ آن روزی که خداوند عالم در دیوان محاسبات خود ظالم را احضار می کند و میزان عدالت را نصب می نماید آن روز بر ظالم بسیار سخت تر است از روزی که به مظلوم ستمی شده است.»
18: فرمود: «الْعُلَمَاءُ غُرَبَاءُ لِکَثْرَةِ الْجُهَّالِِ بَیْنَهُم؛ علما غریب و تنها می باشند به دلیل زیادی جهال و نابخردان.»
و چون غریب در یک شهر کم است، عالم هم در میان جاهل کم است و هم زبان عالم اندک است و مأنوس و مألوفی ندارد که با او انس بگیرد و به همین منطق احترام و رعایت غریب و عالم لازم است.
19: فرمود: «فَسَادُ الْأَخْلَاقِ بِمُعَاشَرَةِ السُّفَهَاءِ وَ صَلَاحُ الْأَخْلَاقِ بِمُنَافَسَةِ الْعُقَلَاءِ ؛ فساد اخلاقی با همنشینی بی خردان است، هر اندازه با جهال و نابخردان بیشتر معاشرت کنند فساد اخلاقشان بیشتر می شود و به عکس، اصلاح اخلاق با مجالست و همنشینی با خردمندان است.»
ص: 224
20: فرمود: «الشَّرِیفُ کُلُّ الشَّرِیفِ مَنْ شَرَّفَهُ عِلْمُهُ وَ السُّؤْدُدَ حَقُّ السُّؤْدُدِ لِمَنِ اتَّقَی اللَّهَ رَبَّهُ ؛ شریف و جامع همۀ شرافت، کسی است که علم او را به شرف و بزرگواری رسانده باشد، و کرامت و آقایی تمام عیار در پرهیزکاری و تقوای الهی است.»
21: فرمود: «وَ الْکَرِیمُ [کُلُّ الْکَرِیمِ] مَنْ أَکْرَمَ عَنْ ذُلِّ النَّارِ وَجْهَهُ ؛ بزرگوار و جوانمرد کسی است که چهرۀ خود را از ذلت آتش دوزخ حفظ کند و گرامی دارد.»
22: فرمود: بزرگواری با علم و دانش و معرفت حق به دست می آید و هر که علم و دانش او بیشتر باشد خدا را بهتر می شناسد و هر که خدا را بهتر بشناسد بزرگواری او بیشتر است.
23: فرمود: « مَنْ أَمَّلَ فَاجِراً کَانَ أَدْنَی عُقُوبَتِهِ الْحِرْمَانَ ؛ هر کس به مرد فاسق و فاجر و نابکاری امید داشته باشد کمترین کیفرش این است که ناامید می گردد.» (چرا که باید امید فقط به خدای قادر، دانا و توانا باشد، نه به خلق، آن هم به فاجران و فاسقان آن ها که سبب محرومیت های بزرگ و ناامیدی هستند.)
24: فرمود: «مَوْتُ الْإِنْسَانِ بِالذُّنُوبِ أَکْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالْأَجَلِ وَ حَیَاتُهُ بِالْبِرِّ أَکْثَرُ مِنْ حَیَاتِهِ بِالْعُمُرِ ؛ مردن انسان به گناه بیش از مردن او به اجل است. و زندگی با نیکوکاری بیش از زندگی به عمر طبیعی است.»
25: فرمود: «التَّوْبَةُ عَلَی أَرْبَعِ دَعَائِمَ نَدَمٌ بِالْقَلْبِ وَ اسْتِغْفَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْجَوَارِحِ وَ عَزْمُ أَنْ لَا یَعُودَ ؛ توبه چهار پایه و رکن دارد: اول: پشیمانی به قلب. دوم: استغفار به زبان، سوم: عمل به جوارح و اعضا، چهارم: عزم و تصمیم قطعی، که دیگر مرتکب چنین خطایی نگردد، تا از نزول خطرات مصون بماند.»
26: فرمود: «ثَلَاثٌ مِنْ عَمَلِ الْأَبْرَارِ إِقَامَةُ الْفَرَائِضِ وَ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ احْتِرَاسٌ مِنَ الْغَفْلَةِ فِی الدِّینِ؛ سه چیز از عمل نیکان است: 1 - برپایی فرایض الهی، 2 - اجتناب از حرام، 3 - مراقبت به احوال خود، که مبادا در دین دچار غفلت شود. »
ص: 225
27: فرمود: « ثَلَاثٌ یَبْلُغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ کَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ کَثْرَةُ الصَّدَقَةِ ؛ سه چیز است که بنده را به درجۀ خشنودی حق تعالی می رساند: اول: استغفار زیاد. دوم: فروتنی و تواضع، که کسی با دیگران نرم و خوش رفتار باشد. سوم: صدقۀ زیاد و دستگیری از درماندگان بیچارگان و واماندگان.»
28: فرمود: «أَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ اسْتَکْمَلَ الْإِیمَانَ مَنْ أَعْطَی لِلَّهِ وَ مَنَعَ فِی اللَّهِ وَ أَحَبَّ لِلَّهِ وَ أَبْغَضَ فِیهِ؛ چهار چیز است که شرایط کمال ایمان است: اول: آنکه از آن چه دارد برای رضای خدا به مردم ببخشد. دوم: آنکه: در راه خدا باز دارد. سوم آنکه: در راه خدا دوستی کند. چهارم آنکه: دشمنی او در راه خدا باشد. همۀ این اعمال اگر متضمن رضای خدا باشد، موجب تقرب حق می گردد.»
29: فرمود: «ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ لَمْ یَنْدَمْ تَرْکُ الْعَجَلَةِ وَ الْمَشُورَةُ وَ التَّوَکُّلُ عِنْدَ الْعَزْمِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ؛ هر کس دارای سه خصلت باشد هرگز پشیمان نشود. اول: تعجیل نکردن در امور. دوم: مشورت نمودن با برادران مؤمن. سوم: توکل بر خدا در هنگام عزم و ارادۀ کاری، تا به امید خدا و عنایت و حمایت باری تعالی موفق گردد.»
و در کتاب شریف بحارالانوار از امام جوادالائمه علیه السلام دو روایت دیگر آمده که حضرت فرموده اند:
30: عیون أخبار الرضا علیه السلام الْحَافِظُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْمُمَتِّعِ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ مُوسَی علیه السلام عَنِ الْأَجْلَحِ عَنِ ابْنِ بُرَیْدَةَ عَنْ أَبِیهِ أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قَالَ: عَلِیٌ إِمَامُ کُلِ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِی.(1)
31: الخصال أَبِی وَ ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ وَ مَاجِیلَوَیْهِ وَ أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ وَ حَمْزَةُ الْعَلَوِیُّ وَ ابْنُ نَاتَانَةَ وَ الْمُکَتِّبُ وَ الْهَمَذَانِیُّ جَمِیعاً عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی علیه السلام أنَّهُ سَمِعَهُ یَقُولُ عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَلِیّاً أَلْفَ کَلِمَةٍ کُلُ کَلِمَةٍ تَفْتَحُ أَلْفَ کَلِمَةٍ.(2)
ص: 226
قرآن کریم
الأمالی ، (صدوق) ابن بابویه، محمد بن علی ، ناشر: کتابچی، تهران، چاپ ششم ، 1376 ش
بحار الأنوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق.
بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیه و آله: ، صفار، محمد بن حسن ، محقق / مصحح: کوچه باغی، محسن بن عباسعلی، ناشر: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ دوم، 1404 ق.
عوالم العلوم و المعارف والأحوال- الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام ، بحرانی اصفهانی، عبد الله بن نور الله، محقق / مصحح: موحد ابطحی اصفهانی، محمد باقر، ناشر: مؤسسة الإمام المهدی 4 ، قم، چاپ دوم، 1382 ش.
کشف الغمة فی معرفة الأئمة، اربلی، علی بن عیسی، محقق / مصحح: رسولی محلاتی، سید هاشم، ناشر: بنی هاشمی، تبریز ، چاپ اول، 1381 ق.
مستدرک الوسائل ، نوری، حسین بن محمد تقی، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام ، قم، چاپ اول ، 1408 ق.
ص: 227
به قلم: فاضل گرامی شیخ امیر شیاسی
سخن از شناخت امام معصوم است. امامی که شناخت او؛ راه رهایی از مرگ جاهلی است.(1) امامی که عِدل قرآن(2) و مفسر و مترجم آن است.(3)
امامی که ولایت او ؛ قرین ولایت خدا و رسول است.(4) امامی که دوستی او؛ برترین اعمال(5) و اساس اسلام (6) و فریضه ای الهی است. (7)
چگونه به شناخت چنین امامی می توان راه یافت.
«هیهات! هیهات! این جاست که خردها سرگشته شده، حلم ها بیراهه رفته، عقل ها سرگردان، اندیشه خردمندان قاصر و دیده ها بی نور می گردد. بزرگان احساس کوچکی می کنند، حکیمان متحیّر می شوند، و خطیبان درمانده و شاعران وامانده و ادیبان ناتوان و بلیغان درمانده می گردند، که بتوانند یکی از شؤون امام یا فضیلتی از فضایلش را توصیف کنند و همگی به عجز و کوتاهی خود اقرار می کنند.»(8)
آری، در عظمت چونان خورشیدِ عظیمی همه باید زبان، به عجز بسته و خامُشی
ص: 228
پیشه کنند و بهتر آن که به سراغ کتاب خدا و سخنان معصومین : رفته و فضایل حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام را از ثقلین، بشنوند.
ما در این پژوهش به بررسی مقام امامت و ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از زبان امام هادی علیه السلام در «زیارت غدیریه» با عنوان فضایل قرآنی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در کلام امام هادی علیه السلام می پردازیم.
ما را وظیفه ایست، نه دعوی به جاه خویش
بر من ببخش، ور نَ-ه مدیح تو«هَل اَتی» ست
برای رسیدن به هر چیزی نیاز به شناخت است و آن شناخت است که ارزش ها را مشخص می کند.
حضرت علی علیه السلام به کمیل فرمودند: «ما مِن حَرَکَةٍ إلاّ و أنتَ مُحتاجٌ فیها إلی مَعرِفَةٍ ؛ هیچ کاری نیست مگر این که تو در آن نیازمند شناخت هستی.»(1)
در رأس همه شناخت ها «امام شناسی» اصل و اساس است. به تعبیر دیگری امام شناسی معیار حق و باطل است. و به بیان قرآن اگر همه عالمیان بر معرفت امام خود اجتماع نمایند، خداوند برکات آسمانی و زمینی را بر عالمیان می گستراند.(2)
در روایات آمده است: وقتی با ابوبکر بیعت شد، سلمان گفت: «کردند و نکردند! (هر چه می خواستند انجام دادند)! اگر با حضرت علی علیه السلام بیعت می کردند، نعمت های الهی از بالای سر و زیر پایشان جاری می شد.»(3)
ص: 229
بنا بر این لازم است قبل از ورود به شناخت امام در زیارت غدیریه، به مختصری از آثار و برکات امام شناسی و سپس به منابع شناخت امام بپردازیم.
معرفت امام علیه السلام اساسِ همه خوبی ها و نیکی ها و برکت هاست و خداوند متعال هرگاه بخواهد تمام خیرات و مَبرّات را به بنده ای عنایت کند، معرفت اهل بیت علیهم السلام را در قلب او جای می دهد؛ همان گونه که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به این مطلب تصریح نموده اند: «مَنْ مَنَّ اللّهُ عَلَیْهِ بِمَعْرِفَةِ أهْلِ بَیْ-تِی وَ وَلایَ-تِهِمْ فَقَدْ جَمَعَ اللّهُ لَهُ الْخَیْرَ کُلَّهُ؛ خداوند بر هر کس با معرفت اهل بیت من و ولایت آنان منّت گذارد، تمام نیکی ها را برایش جمع نموده است.» (1)
بندگی و اطاعت از خداوند فقط از طریق امام شناسی صورت می پذیرد؛ بنابراین نمی توان پذیرفت که شخصی ادّعای معرفت خدا را داشته باشد امّا نسبت به ائمّه اطهار : بی تفاوت باشد. کسی که مطیع خداوند است باید پیامبرش را به پیامبری و امامش را به امامت قبول داشته باشد و اگر در این امر تردید کند، در حقیقت، در خداشناسی تردید کرده است.
ابوحمزه ثمالی می گوید: امام محمّد باقر علیه السلام به من فرمود:
«همانا کسی بندگی خداوند را می کند که نسبت به او معرفت داشته باشد، ولی آن که اهل معرفت خداوند نیست، او را گمراهانه می پرستد.»
عرض کردم: «معرفت خدا چیست؟»
فرمود : «تَصْدِیقُ اللَّهِ وَ تَصْدِیقُ رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله وَ مُوَالَاةُ عَلِیٍّ علیه السلام وَ الِائْتِمَامُ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ الْهُدی:وَ الْبَرَاءَةُ إِلَی اللَّهِ مِنْ عَدُوِّهِمْ، هکَذَا یُعْرَفُ اللَّهُ ؛ همانا معرفت خداوند، تصدیق او
ص: 230
و پیامبر گرامی اش و دوستی با حضرت علی علیه السلام و پذیرفتن امامت او و امامت ائمّه هدی: و بیزاری جستن از دشمنان ایشان است.»(1)
اساس و پایه همه اعمال، محبّت و معرفت به خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است؛ همان گونه که امام صادق علیه السلام فرمود: «برای هر چیزی پایه و اساسی است و اساس اسلام محبّت و معرفت ما اهل بیت علیهم السلام است.»(2)
خداوند متعال شرط قبولی اعمال را معرفت و محبّت اهل بیت قرار داده و هیچ عملی با فضیلت تر از معرفت و محبت به امام معصوم علیه السلام نیست، و اگر کسی عملی مانند نماز به جا آورد، ولی معرفت و ولایت اهل بیت علیهم السلام را قبول نداشته باشد، آن عمل هیچ فایده ای برای او ندارد و مانند آن است که اصلاً نماز نخوانده است؛ همان طور که اگر کسی بدون وضو نماز گذارد، آن عمل در واقع نماز نیست (لا صَلوةَ إِلّا بِطَهُورٍ)(3)؛ بنابر این، روح و اساس همه اعمال، قبول ولایت و داشتن معرفت نسبت به ائمّه هدی: است.
نکته مهم این است که باید برای شناخت امام به منبع وحی (قرآن و سخنان معصومین :) مراجعه نمود و شناخت آن بزرگوار غیر از این طریق مسیر نیست. که از مفاد حدیث مشهور و معتبر «ثَ-قَلَیْن» این مطلب ثابت می شود. و از طرفی جز خداوند و آنان که «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْ-کِتاب» هستند، کسی قادر به بیان صفات امام نیست.
همان طور که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
«یَا عَلِیُّ ! مَا عَرَفَ اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ غَیْرِی وَ غَیْرُکَ وَ مَا عَرَفَکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ غَیْرُ اللَّهِ وَ غَیْرِی.»
«علی جان! جز خدا و من، کسی تو را نشناخت و جز خدا و تو، کسی مرا نشناخت و
ص: 231
غیر از من و تو کسی خدا را نشناخت.»(1)
چو نیافت غیر تو آگهی، ز بیانِ حالِ تو یا علی
نَبَرد به وصف تو ره کسی، مگر از مقالِ تو یا علی
همان گونه که امام معصوم علیهم السلام انسان ها را به قرآن (قرائت، تدبر و عمل به آن) دعوت می کند. قرآن صامت نیز انسان ها را به معرفتِ قرآن ناطق از طریق آیات هدایت می کند. امام جعفر صادق علیه السلام در تفسیر آیه « إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أقْوَمُ ؛ همانا این قرآن به آن چه استوارتر است، راهنمایی می کند» فرمود: یعنی قرآن (مردم را) به سوی امام راهنمایی می کند.»(2)
انبوهی از آیات از زبان معصومین: به امیرمؤمنان علی علیه السلام تفسیر شده و در این زمینه، کتاب های متعدّدی نگارش یافته است و هرکدام از این تفسیرها، دریایی از معارف را در ابعاد مختلفِ شناخت امام برای انسان پدید می آورد.
از جمله می توان به کتاب ارزشمند: « النور المُشتعل مِن کتاب ما نزل مِن القرآن فی علی علیه السلام » تألیف ابو نعیم اصفهانی؛ و «فضائل أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السلام فی القرآن الکریم» تألیف سعید أبو معاش؛ و کتاب «عَلیّ علیه السلام فی القرآن» تألیف آیت الله سیدصادق حسینی شیرازی اشاره کرد.
ص: 232
احادیث و روایات معصومین: از وجود نورانی خاتم پیامبران تا خاتم امامان در شناخت حضرت علی علیه السلام و بیان فضایل آن حضرت بیشتراز آن است که بتوان آن ها را احصا نمود.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
«لَوْ أَنَّ الاَشْجارَ أَقْلامٌ وَالْبَحْرَ مِدادٌ وَالْجِنَّ حُسّابٌ وَالاِنْسَ کُتّابٌ ما أَحْصُوا فَضائِلَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طالِبٍ علیهما السلام ؛ اگر همه درختان قلم و آب دریاها مرکّب، و جنّیان حسابگر و انسان ها نویسنده باشند، هرگز نمی توانند فضایل حضرت علیّ بن ابی طالب علیه السلام را حساب کنند و به شمارش درآورند.» (1)
بنا براین به دلیل این که بیان فضایل حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام آثار و برکات بسیاری برای عالمیان دارد امامان معصوم : در هر زمان و مکان به تبیین فضایل آن حضرت می پرداختند.
پیشوای اهل تسنّن، احمد بن حنبل می نویسد: «سی هزار حدیث مُسند از رسول خدا صلی الله علیه و آله دربارۀ حضرت علی مرتضی علیه السلام صادر شده است.»
اگر این رقم را بر ده سال هجرت و توقّف در مدینه تقسیم کنیم، هر سال سه هزار، هر ماه دویست و پنجاه و هر روز تقریباً هشت حدیث، از زبان پیغمبر صلی الله علیه و آله درباره فضیلت و منقبت حضرت علی علیه السلام برای اصحاب بیان شده است.(2)
ص: 233
از آن جایی که مخالفین طاقت شنیدن فضایل و مناقب امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام را نداشتند و از همان قرن اول تصمیم به إمحاء فضایل نمودند تا جایی که شیخ مفید ، از علمای بزرگ شیعه، دراین باره می گوید:
«زمامداران ستمکار، کسانی را که از آن حضرت به نیکی یاد می کردند، به زیر شلّاق می گرفتند و حتّی به خاطر آن، گردنشان را می زدند و مردم را به اعلام بیزاری از وی وا می داشتند.
رسم بر آن شده بود که به هیچ شکل از حضرت علی علیه السلام به خوبی یاد نشود، چه برسد به این که از فضایل او یاد شود یا مناقب او گزارش گردد و یا درباره حقّانیّت او استدلالی صورت گیرد.»(1)
اما در همین زمان که حاکمان و ظالمان اهتمام به مخالفت با بیان فضایل حضرت علی علیه السلام داشتند. امامان به بیان فضایل و تبیین شخصیت حضرت علی علیه السلام از طریق زیارت نامه و أدعیه می پرداختند. و بدون اغراق می توان گفت؛ قسمت عظیمی از معارف امام شناسی، در زیارات و ادعیه ها بیان شده است.
که از جمله این زیارت نامه ها زیارتی است که از زبان امام هادی علیه السلام در روز غدیر، در زمانی که معتصم عباسی، امام هادی علیه السلام را از مدینه به سامرا فرا خواند. امام وقتی به نجف رسید به این طریق حضرت علی علیه السلام را زیارت نمود.
در این زیارت که به «زیارت غدیریه» مشهور است؛ ابعاد مختلف شخصیت امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام و بیان فضایل قرآنی آن حضرت در قالب زیارت نامه بیان گردیده است.
در زیارت حضرت علی علیه السلام در روز عید غدیر سه زیارت نقل شده است.
از زبان امام صادق علیه السلام نقل شده است.(1)
زیارتی که از زبان امام هادی علیه السلام نقل شده است، که مشهور به زیارت غدیریه می باشد.
اگر چه که در این مختصر بیان تفصیل بررسی اسناد زیارت غدیریه نمی گنجد اما به جا است عبارتی که مرحوم محدث قمی (م 1359ق) در بیان سند این زیارت می گوید را نقل کنیم:
سوم: زیارتی است که شیخ مفید و شیخ شهید و دیگران روایت کرده اند به این کیفیت که حضرت امام حسن عسکری علیه السلام خبر دادند از پدر بزرگوار خود امام علی النقی علیه السلام که در سالی که معتصم آن حضرت را در روز عید غدیر طلبیده بود، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را به این لفظ زیارت کرده اند. و نسبت آن زیارت شریفه به حضرت امام حسن عسکری علیه السلام چنانچه در کتاب مستطاب تحفه واقع شده از قلم مبارک مؤلفش سهوی شده، و صحیح همان است که در بحار است و نسخۀ مزار مفید و شهید فعلاً نیز در نزد حقیر موجود است، و هر عبارت متن ترجمه عبارات ایشان است، به علاوه آنکه معتصم قبل از ولادت با سعادت عسکری علیه السلام هلاک شده است.
محدث قمی می گوید:
شیخ جلیل محمد بن المشهدی یکی از بزرگان علما است. در مزار کبیر برای این زیارت شریفه، سند بسیار معتبری ذکر نموده که کمتر خبری به قوّت آن می رسد؛ و عبارت او در این مقام چنین است: خبر داد مرا فقیه اجل ابوالفضل شاذان بن جبرئیل قمی از فقیه عماد محمد بن ابی القاسم الطبری از ابی علی از پدرش محمد بن الحسن (شیخ طوسی) از شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان از ابوالقاسم جعفر بن قولویه از محمد بن یعقوب کلینی از علی بن ابراهیم از پدرش ابراهیم بن هاشم از ابی القاسم حسین بن روح و عثمان بن سعید عمری
ص: 235
از ابی محمد حسن بن علی العسکری از پدرش امام هادی علیه السلام و این سلسله شریفه همه از اعیان علما و شیوخ طائفه و رؤسای مذهب اند و جناب ابوالقاسم حسین بن روح و عثمان بن سعید هر دو از نواب امام عصر علیه السلام هستند؛ و بعد از تأمل معلوم می شود که در تمام زیارات مأثوره زیارتی به این وجه از صحّت و اعتبار و قوت سند پیدا نمی شود.(1)
از مهم ترین منابعی که این زیارت را نقل کرده اند عبارتند از:
محمد بن جعفر مشهدی (متوفای 610ق) در« اَلْمَزارُ الْکَبیر » صفحه 263 باب 12.
این کتاب از قدیمی ترین کتب در موضوع زیارت است. علامه مجلسی آن را «اَلْمَزارُ الْکَبیر» نامیده و گفته از روایات آن فهمیدم ، کتاب معتبری است.(2)
محمد بن مکی عاملی(م 786ق ) معروف به شهید اوّل در «اَلْمَزار فی کیفیة زیاراتِ النّبِی و الائمَة : »صفحه66
عبدالکریم بن احمد حلی (متوفای693ق) در «فَرْحَةُ الغَریّ فی تَعْیینِ قَبْر أمیرِالمُؤمنین عَلیّ بْن أبی طالب فِی النَّجَف » صفحه 112 به این زیارت اشاره نموده است.
این کتاب ارزشمند توسط علامه محمد باقر مجلسی ترجمه شده است.
علامه محمد باقر مجلسی(م1110ق) در «بِحارُالاَنوار الجامِعَةُ لِدُرَرِ أخبارِ الأئمةِ الأطهار»جلد 97 صفحه 359 این زیارت را از شیخ مفید نقل می کند.
ص: 236
از دیگر کتاب های علامه
مجلسی که در سال 1107ق در اواخر عمرخود تألیف نموده «زادُ الْمَعاد» است . محتوای این کتاب دعاها، زیارت ها و اعمال مستحبی طول سال است که مختصری از برخی احکام شرعی نیز در آن بیان شده است.
علامه در صفحه 466 این کتاب، متنِ زیارت غدیریه را نقل نموده است.
محدث قمی (م 1359ق) در «هَدیّةُ الزّائرین وَ بَهْجَةُ النّاظرین» صفحه 229
محدث قمی (م 1359ق) در« مَفاتیحُ الجِنان» فصل چهارم صفحه363
آیاتی که در زیارت غدیریه در مورد حضرت علی علیه السلام آمده است چند صورت است:
الف. آیاتی که شأن نزول آن در مورد حضرت علی علیه السلام است.
ب. آیاتی فضایل حضرت علی علیه السلام را بیان می کند.
و این دو دسته از آیات گاه به صورت صریح و گاه تضمین و گاه اقتباس و گاه به صورت تلمیح(1) بیان شده است. در این پژوهش قصد داریم با توکل به خدا و توسل
ص: 237
به اولیاء خدا تعدادی از آیاتی که در زیارت غدیریه از زبان امام هادی علیه السلام در بیان فضایل و مناقب امیرمؤمنان علی علیه السلام نقل شده را بیان کنیم و در ذیل هر آیه به نکات تفسیری و ادبی آن اشاره کنیم، تا مورد رضایت اهل بیت علیهم السلام و مورد استفاده دوستان اهل بیت علیهم السلام قرار بگیرد.
امام هادی علیه السلام خطاب به امام امیرالمؤمنین علیه السلام خطاب می کنند:
السَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا « النَّبَأ الْعَظِیمُ *الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ»(1) وَعَنْهُ یُسْألُونَ.
سلام بر تو ای خبر بزرگی که آنها در آن اختلاف کردند، و از آن بازخواست می شوند.
نبأ: خبری است که فایده و سود بزرگی دارد، که از آن خبر علم و دانش حاصل می شود و بر ظنّ و گمان غلبه می کند، بنابراین گفتنِ خبر به معنی نبأ، درست نیست مگر این که سه اصل و نتیجه ای که گفته شد، در آن باشد.
به خبری که دروغی در آن نباشد شایسته است- نبا- گویند مانند: خبر تواتر و خبری که از سوی خدا و از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله است.(2)
حضرت علیّ بن ابی طالب علیهما السلام می فرماید: صخر بن حرب آمد و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله نشست و گفت: پس از تو امر (خلافت) برای چه کسی است؟
حضرت فرمود: برای کسی که او نسبت به من همانند نسبت هارون به حضرت موسی علیه السلام است.
ص: 238
در این هنگام خداوند این آیه را نازل کرد: « عَن النَّبَأ الْعَظِیمُ* الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ» آن هنگام که اهل مکّه از ولایت و خلافت علی علیه السلام می پرسیدند ، و برخی از آنان تصدیق می کنند و برخی ولایت او را تکذیب می کنند. «کَلَّا سَیَعْلَمُونَ*ثُمَّ کَلّا سَیَعْلَمُونَ»(1) این آیه شریفه انکار و اعتراض بر گفتار آنانی است که ولایت حضرت علی علیه السلام را نمی پذیرند، که در آینده نزدیک می فهمند خلافت او بر حقّ بود و هنگامی که در قبرهایشان از ولایت پرسیده می شود، هیچ مرده ای از آنان در شرق و غرب و بیابان و دریا نمی ماند مگر این که نکیر و منکر از آنان می پرسند و به میت می گویند: پروردگار تو کیست و دین تو چیست و پیامبر تو کیست و امام تو کیست. (2)
در منابع فریقین نقل شده است که آیه «نبأ عظیم» در مورد حضرت علی علیه السلام نازل شده است، مانند نمونه: علّامه سیّد هاشم بحرانی در کتاب «غایةُ المَرام» یک حدیث از طریق عامه و هفت حدیث از طریق شیعه در این مورد نقل کرده است.(3)
علامه قاضی نور الله مرعشی در کتاب «إحقاق الحق» منابع بسیاری از اهل تسنن در شأن نزول آیه «نبأ عظیم» نقل نموده است.(4)
در روز جنگ اُحد هنگامی که مردم گریختند، حضرت علی علیه السلام در جلو شمشیر می زد و جبرییل در سمت راست و در میکاییل در سمت چپ پیامبر صلی الله علیه و آله بودند،
ص: 239
در این هنگام نازل شد که: قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُون؛ بگو او «نبأ عظیم» است وشما از او دوری می کنند.(1)
علقمه گوید: در جنگ صفین روزی مردی از سپاه شام غرق در سلاح بیرون آمد و بر سرش قرآنی بود و این آیه را می خواند: « عَمَّ یَتَساءَلُونَ* عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیم »خواستم به پیکار او بروم، حضرت علی علیه السلام به من گفت: بایست، و خود پیش رفت و به آن مرد فرمود: آیا « نبأ عظیم» را که در آن اختلاف کرده اند می شناسی؟
آن مرد گفت: نه.
حضرت فرمود: به خدا سوگند من«نبأ عظیم» هستم درباره من اختلاف کردید و بر ولایت من منازعه می کنید و از او ولایت من، بعد از آن که پذیرفته بودید بازگشتید بعد از آن که با شمشیر من هدایت شدید با این عصیان خود هلاک گشتید، روز غدیر دانستید و روز قیامت خواهید دانست آنچه را که دانسته بودند. آنگاه او را با شمشیر بلند کرد و دست و سرش را قطع نمود.(2)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خطاب به حضرت علی علیه السلام فرمودند:
«یا عَلِیُّ، أنتَ حُجَّةُ اللّهِ و أنتَ بابُ اللّهِ و أنتَ الطَّریقُ إلَی اللّهِ و أنتَ النَّبَأُ العَظیمُ و أنتَ الصِّراطُ المُستَقیمُ و أنتَ المَثَلُ الأَعلی».(3)
ص: 240
ای علی! تو حجّت خدایی. تو باب خدایی. تو راه به سوی خدایی. تو خبر بزرگی. تو راه مستقیمی و تو نمونه برتری.
در پایان به این مطلب متذکر می شویم که مفسران شیعه و سنی در تفسیر آیه «نبأ عظیم» دیدگاه های مختلفی را بیان کرده اند که در این جا به اختصار بیان می کنیم:
دیدگاه اول: مراد از «نبأ عظیم» مسئله معاد و قیامت است.
دیدگاه دوم: مراد از «نبأ عظیم» قرآن است.(1)
دیدگاه سوم: مراد از «نبأ عظیم» عقایدی (نظیر اثبات صانع، صفات او، ملائکه، رسولان و...) که مورد اختلافشان بوده است.(2)
دیدگاه چهارم : مراد از «نبأ عظیم» ولایت، خلافت و جانشینی حضرت علی علیه السلام است.(3)
بعضی از این دیدگاه ها ناظر به سیاق و بعضی ناظر به شأن نزول و بعضی از این دیدگاه ها که بیشتر در تفاسیر عامه است ادعاهایی بی مدعا است.
اما در جمع بین این تفاسیر منافاتی وجود ندارد؛ زیرا آن چه انسان را به سعادت می رساند، پیروی از دستورات قرآن و داشتن اعتقادات صحیح است که همان ولایت حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام است و این همان خبر بزرگی است که در قیامت از آن سؤال می شود و بدون ولایت کسی به بهشت نخواهد رفت.
وَقَدْ أمَرَ الله تَعَالَی بِاتِّبَاعِکَ وَنَدَبَ إِلَی نَصْرِکَ، قَالَ اللهُ تَعَالَی: « یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَکُ-ونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»(4)
ص: 241
از هر کار پسندیده ای که در ظاهر و باطن، خوب و پسندیده باشد به «صدق» تعبیر می شود و موصوف آن به کلمه صدق اضافه می شود.(1)
بسیاری از دانشمندان شیعه و سنّی بیان کرده اند که آیه «صادقین» دربارۀ اهل بیت علیهم السلام نازل شده است.
علّامه سیّد هاشم بحرانی در «غایة المرام» این روایات را به هفت طریق از عامه و ده طریق از شیعه نقل کرده است.
در احادیث نقل شده که آیه«صادقین»، اختصاص به اهل بیت علیهم السلام دارد که در این جا به ذکر دو مورد از آن می پردازیم :
روایت اول: سلمان می گوید: خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله بودیم که آیه «صادقین» نازل شد، از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدم: آیا صادقین عامّ است یا افراد خاصّی منظور است؟
حضرت فرمود: «خطاب آیه عامّ است و مخاطب، همه مردم هستند، ولی «صادقین» خاصّ هستند و آن مخصوص برادرم حضرت علی علیه السلام و جانشینان من تا روز قیامت است.»(2)
روایت دوم: بُرید بن معاویه عجلی می گوید: از امام محمدباقر علیه السلام درباره قول خداوند: «از خدا بترسید و با راستگویان باشید» سؤال کردم؟
حضرت فرمود: « خداوند (از این آیه) فقط ما را قصد کرده است.»(3)
ص: 242
قَدْ أَعْلَی اللَّهُ تَعَالَی عَلَی الْأُمَّةِ دَرَجَتَکُمْ وَ رَفَعَ مَنْزِلَتَکُمْ وَ أَبَانَ فَضْلَکُمْ وَ شَرَّفَکُمْ عَلَی الْعَالَمِین(عَ-نْکُمُ الرِّجْسَ) وَطَهَّرَکُمْ تَطْهِیراً.
از امام محمّد باقر علیه السلام نقل شده که فرمود :
«این آیه در خانه امّ سلمه، همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله، در شأن آن حضرت و علیّ بن ابی طالب علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا و حسن و حسین علیهما السلام نازل شد. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله ، اهل بیت علیهم السلام را فراخواند و عَبای خیبری را بر آن ها پوشاند و خود نیز داخل آن شد و فرمود :
خدایا! این ها اهل بیت من هستند که تو درباره آنان به من وعده داده ای. خدایا! هر پلیدی و رجس را از آنها دور کن و از هر عیب کاملاً پاک و تطهیر نما !
امّ سلمه عرض کرد: یا رسول الله! آیا من نیز با آنان هستم؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای امّ سلمه! من تو را به خیر و خوبی بشارت می دهم (ولی تو از آنان نیستی).»(1)
با رجوع به تفاسیر پی می بریم که در تعیین مصداق اهل بیت علیهم السلام در آیه «تطهیر» اختلاف است. به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
مصداق اهل بیت زنان پیامبر صلی الله علیه و آله هستند.(2)
مصداق اهل بیت؛ پیامبر صلی الله علیه و آله حضرت علی علیه السلام حضرت فاطمه علیها السلام ، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و همسران پیامبر صلی الله علیه و آله هستند.(3)
ص: 243
مصداق اهل بیت؛ پیامبر صلی الله علیه و آله است.(1)
مصداق اهل بیت؛ زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و تمامی بنی هاشم هستند.(2)
مصداق اهل بیت؛ انحصار در پیامبر صلی الله علیه و آله حضرت علی علیه السلام حضرت فاطمه علیها السلام امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام دارد.(3)
قول اخیر همان قولی است که با مراجعه به روایات معتبر فریقین مشخص می گردد.
تمامی علمای شیعه و بسیاری از دانشمندان اهل تسنّن در کتاب های خود، «اهل بیت» را به اصحاب کساء تفسیر نموده اند(4) و به صحّت این روایات تصریح کرده اند.
علّامه طباطبایی این روایات را بیش از هفتاد روایت می داند و می فرماید: آن روایاتی که از طریق اهل تسنّن در این زمینه نقل شده، بیش از آن است که از طریق شیعه وارد شده است.(5)
علّامه سیّد هاشم بحرانی در «غایة المرام» این احادیث را به چهل و یک طریق از اهل تسنّن، و بیست و چهار طریق از شیعه نقل کرده است.
حَسَکانی، از دانشمندان اهل تسنّن، درباره تفسیر آیه تطهیر می گوید : «نَزَلَتْ فِی خَمْسَةٍ: فِی رَسُولِ اللهِ وَ عَلِیٍّ وَ فاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ:.»(6)
ص: 244
أَنْتَ لَمَّا أَبَاتَکَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکُمَا وَ أَمَرَکَ أَنْ تَضْطَجِعَ فِی مَرْقَدِهِ، وَاقِیاً لَهُ بِنَفْسِکَ، أَسْرَعْتَ إِلَی إِجَابَتِهِ مُطِیعاً وَ لِنَفْسِکَ عَلَی الْقَتْلِ مُوَطِّناً، فَشَکَرَ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَتَکَ وَ أَبَانَ عَنْ جَمِیلِ فِعْلِکَ بِقَوْلِهِ جَلَّ ذِکْرُه: «وَ مِنَ النّاسِ مَ-نْ یَ-شْری نَ-فْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ».
بسیاری از دانشمندان شیعه و سنّی نقل کرده اند که این آیه در مورد امیرمؤمنان علی علیه السلام نازل شده و اشاره دارد به جان فشانی و فداکاری آن حضرت در زمانی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از مدینه هجرت فرمود، و حضرت علی علیه السلام را در بستر خود خوابانید.
حاکم نیشابوری می گوید: «اوّلین کسی که جان خود را برای طلب رضای خدا فروخت، حضرت علیّ بن ابی طالب علیه السلام بود.»(1)
ابن ابی الحدید، از دانشمندان اهل تسنّن، می گوید :
«تمام مفسّران روایت کرده اند که آیه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ» در شأن علی در شب خوابیدن او در بستر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است.»(2)
علّامه سیّد هاشم بحرانی در «غایة المرام» در تفسیر این آیه در مورد امیرمؤمنان علی علیه السلام یازده حدیث از طریق اهل تسنّن و یازده حدیث از طریق شیعه نقل می کند.
ابوجعفر اِسکافی، استاد ابن ابی الحدید، می گوید :
«حدیث خوابیدن حضرت علی علیه السلام در بستر پیامبر صلی الله علیه و آله به تواتر ثابت شده و قابل انکار نیست. بنابر این، جز انسان دیوانه یا کسی که با مسلمانان معاشرتی ندارد،
ص: 245
چنین روایتی را انکار نمی کند؛ زیرا تمام مفسّران اتّفاق نظر دارند که آیه «لیلة المبیت» در شأن حضرت علی علیه السلام نازل شده است.»(1)
ثَعْلبی، یکی از مفسّران بزرگ اهل تسنّن، در تفسیر خود، روایت بسیار زیبایی را درباره واقعه لیلة المبیت نقل می کند که خلاصه آن چنین است :
«هنگامی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می خواست به مدینه هجرت کند، حضرت علیّ بن ابی طالب علیه السلام را در بستر خود خوابانید، و به او فرمود: «پارچه سبز را بر روی خود بینداز، و بدان که اگر خداوند بخواهد، هیچ بلایی به تو نخواهد رسید.»
خداوند متعال خطاب به جبرئیل و میکائیل فرمود: «شما دو نفر برادر یکدیگر هستید و من بین شما عقد اخوّت بستم و عمر یکی از شما را از دیگری طولانی تر کردم، کدام یک از شما حاضرید که در عمر خود فداکاری و ایثار کنید؟» هیچ کدام سخنی نگفتند.
خداوند متعال به آن ها فرمود: «به خانه پیامبر ما در روی زمین نگاه کنید؛ من بین او و بین حضرت محمد صلی الله علیه و آله عقد اخوّت بستم، ببینید که چگونه حضرت علی علیه السلام برای حفظ جان پیامبر، زندگی خویش را فدا کرده است. به سوی او بروید و او را از شرّ دشمنان حفظ کنید.»
این دو ملک به زمین آمدند و در خانه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله حاضر شدند، جبرئیل بر بالای سر حضرت علی علیه السلام و میکائیل پایین پای حضرت قرار گرفتند. سپس خطاب به حضرت علی علیه السلام گفتند: مبارک باد! مبارک باد! چه کسی مثل توست ای فرزند ابی طالب؟ در حالی که خداوند بر تو به ملائکه آسمان مباهات و افتخار می کند.
خداوند متعال در حالی که رسولش درحال حرکت به سوی مدینه بود، در شأن حضرت علی علیه السلام این آیه را نازل کرد: « وَ مِنَ النّاسِ مَ-نْ یَ-شْری نَ-فْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ». (2)
ص: 246
أنْتَ مُطْعِمُ الطَّعَامِ «عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَیَتِیماً وَأس-ِیراً إِنَّما نُطْعِمُ-کُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِیدُ مِنْ-کُمْ جَزاءً وَ لا شُ-کُورا »(1)
هنگامی که امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در سنّ طفولیّت بیمار شدند، پیامبر صلی الله علیه و آله برای عیادت فرزندان بیمارش به خانه حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیها السلام آمد، آن حضرت هنگامی که بیماری نوه های عزیزش را مشاهده کرد ، خطاب به حضرت علی علیه السلام فرمود : « نذری کنید، تا خداوند بیمارانتان را شفا دهد!»
حضرت علی علیه السلام بلافاصله عرض کرد: «خداوندا ! اگر فرزندانم شفا یابند، سه روز روزه می گیرم.»
حضرت فاطمه علیها السلام نیز به همین شکل نذر کرد; حتّی امام حسن و امام حسین علیهما السلام نیز به تبعیّت از پدر و مادر به همان شکل نذر نمودند. فضّه خادمه که در آن جا حاضر بود نیز نذر کرد.
طولی نکشید که کسالت آن دو ریحانه پیامبر برطرف شد و بنا شد که اهل البیت علیهم السلام نذرشان را ادا کنند. روز اوّل روزه گرفتند؛ حضرت علی علیه السلام برای افطار این سه روز مقداری جو تهیّه کرد، آن را آرد کردند و به سه قسمت تقسیم کردند، قسمتی از آن را جهت تهیّه نان برای افطار روز اوّل خمیر کردند و به تعداد افراد روزه دار، نان جو تهیّه نمودند. به هنگام افطار صدایی از پشت درب حیاط منزل شنیده شد، اهل خانه به بیرون از خانه آمدند، شخصی را ملاحظه کردند که این گونه آن ها را خطاب کرد:
«اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ الْبَیْتِ» سپس عرض کرد: «من شخص محتاج، نیازمند و مسکینی هستم، به من کمک کنید.»
ص: 247
حضرت علی علیه السلام نانی که سهم خودش بود را به آن فقیر داد، فاطمه علیها السلام نیز چنین کرد؛ بقیّه اعضای خانواده هم سهمیّه خویش را به آن مسکین دادند و آن شب با آب افطار کردند.
روز بعد هم روزه گرفتند و با یک سوم دیگر از آرد جو نان تهیّه کردند؛ آماده خوردن افطاری بودند، باز صدای شخصی را از خارج منزل شنیدند، که می گوید:
«اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ الْبَیْتِ» ، به خارج منزل رفتند. از او پرسیدند: تو کیستی و چه حاجتی داری؟
گفت: «یتیمی از یتیمان این شهر هستم، گرسنه ام سیرم کنید»، باز حضرت علی علیه السلام سهم خویش را به آن یتیم داد و بقیّه نیز همین کار را در کمال اخلاص و جهت رضای خدا انجام دادند؛ و همچون شب اوّل با آب افطار کردند!
روز سوم را نیز طبق نذری که داشتند روزه گرفتند و همان داستان روز اوّل و دوم تکرار شد و این بار شخص اسیری تقاضای کمک کرد، حضرت علی علیه السلام و تمام اعضای خانواده، افطاری خویش را به آن شخص اسیر دادند؛ و سومین شب را هم با آب افطار کردند و بدین ترتیب به نذر خویش وفا نمودند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روز بعد امام حسن و امام حسین علیه السلام را، در حالی که رنجور و ضعیف شده بودند و از شدّت ضعف به خود می لرزیدند مشاهده کرد و از این وضع ناراحت شد و از سوی دیگر چشم های گودرفته حضرت فاطمه علیها السلام بر ناراحتی و حزن پیامبر صلی الله علیه و آله افزود، از علی علیه السلام پرسید:
یا علی! چرا بچّه ها این قدر ضعیف و رنجور شده اند؟ چرا رنگ دخترم فاطمه علیها السلام پریده است؟
حضرت علی علیه السلام جریان را برای آن حضرت بازگو کرد، در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیات سوره انسان را آورد.
روایات بسیاری در منابع فریقین موجود است در مورد این که این آیات در مورد ایثار حضرت علی و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین: و فضه خادمه نقل شده است.
ص: 248
علاّمه امینی در الغدیر شأن نزول آیه «إطعام»را از 34 کتاب از کتب اهل تسنن نقل کرده است.(1)
علامه قاضی نورالله شوشتری نیز روایات بسیاری از منابع اهل تسنن در تفسیر آیه اطعام تقل نموده است. (2)
با مراجعه به منابع و مطالعه روایات در تفسیر سوره انسان پی می بریم این آیات دلالت بر فضیلت اهل بیت پیامبر می کند و کلام ابن تیمیه که می گوید: این سوره در مکه نازل شده و ارتباطی با اهل بیت علیهم السلام ندارد. گزافی بیش نیست و نشانه عداوت او با اهل بیت علیهم السلام است. و در این مختصر، مجال بیان اشکالات او به تفسیر آیات اولیه این سوره نیست.(3)
فرمود: آیا جز در باره من و همسر و دو فرزندم، این آیه نازل شده است:
«وَ یُ-طْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْ-کِیناً وَ یَ-تِیماً وَ أَسِیراً »
و سایر اوصافی که خدا از ما در این سوره حکایت کرده است؟ گفتند: نه
در سوره انسان بعد از آن که به انفاق و ایثار حضرت امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین : و فضه خادمه به مسکین و یتیم و اسیر اشاره مینماید ویژگی هایی را برای ایشان بیان می نماید که در اینجا به آن موارد اشاره می کنیم.
« یُوفُونَ بِالنَّذْرِ »
ص: 249
« وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیراً ؛ آن ها از معاد و روز قیامت می ترسند. »
« وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ اَسِیراً »
« اِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لاَ نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَ لاَ شُکُوراً »
« اِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً »
« إِنّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکعُونَ، وَمَنْ یَتَوَلَّ اللهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْغالِبُونَ »
از ابوذر غفاری نقل شده که گفت:
«ای مردم! روزی از روزها با رسول خدا در مسجد نماز می خواندم، که سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد، ولی کسی چیزی به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: "خدایا! تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم، ولی کسی به من جواب نداد." در همین حال، علی که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد، سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد. پیامبر که در حال نماز بود، این ماجرا را مشاهده کرد، هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان بلند کرد و چنین گفت:
« خداوندا! برادرم حضرت موسی علیه السلام از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانی و کارها را بر او آسان سازی و گره از زبان او بگشایی، تا مردم گفتارش را درک کنند، و نیز
ص: 250
حضرت موسی درخواست کرد هارون را که برادرش بود، وزیر و یاورش قرار دهی و به وسیله او نیرویش را زیاد کنی و در کارهایش شریک سازی. خداوندا! من محمّد، پیامبر و برگزیده توام، به من شرح صدر بده، و کارها را بر من آسان گردان، و از خاندانم علی را وزیر من قرار بده تا به وسیله او پشتیبانی قوی داشته باشم.»
ابوذر می گوید: «هنوز دعای پیامبر صلی الله علیه و آله پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شده و به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد: "بخوان."
فرمود: "چه بخوانم؟"
گفت : "بخوان: « إنّما ولیّکم اللّه و رسوله و الّذین آمنوا. » (1)
علّامه سیّد هاشم بحرانی در غایة المرام، بیست و چهار حدیث از منابع اهل تسنّن، و نوزده حدیث از منابع شیعه نقل کرده که این آیه در مورد ولایت حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام نازل شده است.
علامه امینی نام 66 تن از محدثان و متکلمان بزرگ اهل سنت که این شأن نزول را با مختصر تفاوتی، در کتاب های خود آورده اند. نقل کرده است.(2)
عالمان و مفسران شیعه می گویند:
طبق قرائن مقامیّه و قرائن لفظیّه، مقصود از «ولیّ» در آیه ولایت، سرپرست و امام است، نه محبّ و ناصر.
این مطلب را از چند راه می توان اثبات کرد :
1.کلمه «إنّما» در صدر آیه ولایت، برای حصر است؛ یعنی حکم را بر آنچه پس از «إنّما» ذکر شده اثبات و از آنچه ذکر نشده نفی می کند. بنابر این، باید مراد از ولایت در آیه، ولایتِ خاصّ باشد، و این ولایت خاص، با معنای رهبری و
ص: 251
سرپرستی سازگار است نه محبّت یا نصرت؛ زیرا دوست داشتن و یاری کردن عمومیّت دارد؛ همان طور که در آیۀ کریمه « وَ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ ؛ مردان و زنان باایمان، ولیّ (و یار و یاور) یکدیگرند»(1)
بیان شده است. و نیز اگر ولایت، به معنای محبّت یا نُصرت باشد، به رسول خدا و گروه خاصّی که نماز به پا می دارند و در حال رکوع، صدقه می دهند، اختصاص نخواهد داشت.
2.یکی دیگر از قرائن موجود بر معنای «سرپرستی و سلطنت» در آیه «ولایت»، شأن نزول های آیه است که در شأن امیرمؤمنان علی است، نه عموم مؤمنان، و روشن است که ولایت به معنای محبّت یا نصرت، برای همه مؤمنان قرار داده شده و همه مؤمنان باید محبّ و ناصر یکدیگر باشند، نه فرد خاصّی از مؤمنان که نماز می خوانند و در حال رکوع زکات می دهند.
از عُمَر بن خطّاب نقل شده که گفت: «چهل بار در حال رکوع صدقه دادم تا آیه ای که درباره علی علیه السلام نازل شد درباره من نیز نازل شود، ولی هیچ آیه ای نازل نشد.»(2)
ممکن است کسی سؤال کند که اگر مراد از «الّذین آمنوا الّذین یقیمون الصّلاة و...» حضرت علیّ بن ابی طالب علیهما السلام است، پس چرا به صیغه جمع آمده است؟
اوّلاً : در آیات قرآن مکرّر دیده می شود که از مفرد به لفظ جمع تعبیر شده است، از جمله آنها آیه «اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَ-کُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً ؛ همان کسانی که ]برخی از[ مردم به ایشان گفتند: "مردمان برای ]جنگ با[ شما گرد آمده اند؛ پس، از آن بترسید." و]لی این سخن[ بر ایمانشان افزود» (3) است که مفسّران می گویند درباره نعیم بن مسعود اشجعی نازل شده، در حالی که از او به
ص: 252
جمع تعبیر شده است.
هم چنین در آیه مباهله، که منظور از «نساءنا»، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام و منظور از «أَنْفُسَنا» حضرت علیّ بن ابی طالب علیهما السلام است.
ثانیاً: نکته در اطلاق جمع در آیه ولایت، تعظیم مقام امیرالمؤمنین علیه السلام است؛
همان گونه که رسول خدا در روز خندق فرمود: «تمام ایمان (یعنی علی) در مقابل تمام شرک (عمرو بن عبدود) قرار گرفت.»(1)
ثالثاً: ممکن است یکی دیگر از دلیل های جمع آمدن، این باشد که آیه، در مورد انفاق اهل بیت علیهم السلام باشد، و ولایت سایر امامان معصوم را نیز اثبات می کند. همان گونه که امام محمّد باقر علیه السلام در تفسیر آیه ولایت فرمودند: «هُمُ الاَْئِمَّة؛ مراد از ایشان امامان معصوم: می باشند.»(2)
ثُمَّ أم-َرَهُ بِإِظْهَارِ مَا أوْلاکَ لأمَتِهِ، إِعْلاء لِشَأنِکَ، وَإِعْلاناً لِبُرْهَانِکَ، وَدَحْضاً لِلأبَاطِیلِ، وَقَطْعاً لِلْمَعَاذِیرِ، فَلَمَّا أشْفَقَ مِنْ فِتْنَةِ الْفاسِقِینَ، وَاتقَی فِیکَ الْمُنَافِقِینَ، أوْحَی اللهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ: « یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِن-ْ لَم-ْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ »
دانشمندان شیعه و سنّی نقل کرده اند که «آیه تبلیغ» در مورد مسأله خلافت و جانشینی حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام بحث می کند و در غدیر خم نازل شده است.
ص: 253
علّامه سیّد هاشم بحرانی در غایة المرام، از طریق اهل تسنّن، یک حدیث، و از طریق شیعه، هشت حدیث در مورد آیه تبلیغ و شأن نزول آن در بیان مقام ولایت و خلافت امیرمؤمنان علیه السلام نقل کرده است.
ابن عساکر(1)
، از علمای اهل تسنّن، از اَبوسعید خدری نقل می کند که آیه « یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ »در روز غدیر خم و در شأن حضرت علیّ بن ابی طالب علیهما السلام نازل شده است.(2)
فخر رازی، از مفسّرین اهل تسنّن، درباره آیه تبلیغ می گوید :
این آیه در مورد علیّ بن ابی طالب علیهما السلام نازل شده است. هنگامی که این آیه شریفه نازل شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دست علی علیه السلام را گرفت و بلند کرد و فرمود : «مَنْکُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌ مَوْلاهُ...؛ هر کس که من مولای او هستم، پس از من این علی مولا و رهبر اوست، پروردگارا! کسانی که ولایت علی علیه السلام را پذیرفته اند، دوست بدار و کسانی که با او دشمنی می کنند، دشمن بدار.»(3)
نکاتی پیرامون مفردات آیه «تبلیغ»
آیه تبلیغ از اهمیّت و عظمت ویژه ای برخوردار است که به چند مورد آن اشاره می کنیم :
1- خطاب «یا أَیُّهَا الرَّسُول» تنها دو بار در قرآن آمده: یکی همین آیه مورد بحث (آیه 67 سوره مائده)، و دیگری آیه 48 همین سوره، - البتّه این دو آیه با هم در ارتباط
ص: 254
است - که این خود نشانگر اهمیّت و عظمت مطلبی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به خاطر آن مورد خطاب قرار گرفته است.
2- کلمه (بَلِّغ) که خود منحصر به فرد است و در سراسر قرآن تنها در این آیه به کار رفته است.
3- جمله «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» شاهدی دیگر بر ویژگی خاصّ این آیه است و اهمیّت مطلب این ابلاغ آن قدر مهمّ است که اگر پیامبر این کار را انجام ندهد، رسالت الهی را انجام نداده است.
4- جمله «وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ» اشاره به این است که محتوای مأموریّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن قدر مهمّ است که احتمال خطرات برای آن حضرت می رود، ولی خداوند متعال، پیامبرش را در مقابل این خطرات محفوظ و مصون می دارد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله مأمور به ابلاغ ولایت
از روایات و احادیثِ معصومین : معلوم می شود که منظور از «ما أنزل إلیک من ربّک»، ولایت امیرمؤمنان علی علیه السلام است؛ زیرا امری که پیامبر صلی الله علیه و آله مأمور به ابلاغ آن شده اند، و اگر ابلاغ نشود، گویا رسالت آن حضرت ابلاغ نشده است، چیزی به جز مسأله ولایت و امامت امیرالمؤمنین علیه السلام نیست.
حاکم حسکانی(1) ، از علمای اهل تسنّن، حدیثی (در مورد آیه تبلیغ) نقل کرده است. نقل او چنین است :
زیاد بن مُنذر می گوید: نزد امام محمّد باقر علیه السلام بودم، در حالی که آن حضرت در حال گفت وگو با مردم بود، شخصی از اهل بصره به نام «عثمان الاعشی» برخاست
ص: 255
و گفت: «ای فرزند رسول خدا! جانم به فدایت باد! از حسن بصری پرسیدم که این آیه ]یا أیّها الرّسول بلّغ ما أنزل إلیک[ درباره چه کسی نازل شده است؟
گفت: "درباره مردی"، ولی نام او را مشخّص نکرد! ]لطفاً شما بفرمایید این آیه درباره چه کسی نازل شده است[؟»
امام علیه السلام فرمود: «اگر ]حسن بصری[ می خواست بگوید، می توانست نام او را بیان کند، ولی از ترس نگفته است ]چون او در دوران بنی امیّه بوده، و افزون بر آن با امیر مؤمنان علی علیه السلام هم میانه خوبی نداشته است[. امّا من می گویم... هنگامی که خداوند جان پیامبر صلی الله علیه و آله را در مقابل خطرات احتمالی تضمین کرد، آن حضرت دست علیّ بن ابی طالب علیهما السلام را بلند کرد و او را به عنوان جانشین و خلیفه خود معرّفی نمود.»(1)
امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: «ابلیس چهار مرتبه فریاد بلند کشیده است: روزی که مورد لعن خداوند قرار گرفت، روزی که از آسمان ها به زمین فرستاده شد، روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله مبعوث شد، و روز غدیر خم ]که امیرالمؤمنین علیه السلام به امامت منصوب شد[.»(2)
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود :
«پیامبر صلی الله علیه و آله به من خبر داد که ابلیس و رؤسای اصحاب او هنگام منصوب شدن من در غدیر حاضر بودند، در آن روز، اصحاب ابلیس رو به او کردند و گفتند :
"این امّت مورد رحمت الهی قرار گرفتند و از گمراهی محفوظ شدند و دیگر نه ما
ص: 256
را و نه تو را بر آنان راهی نیست؛ چرا که امام و پناه خود بعد از پیامبرشان را شناختند." ابلیس با ناراحتی و اندوه از آنان جدا شد.»
امیرالمؤمنین علیه السلام در ادامه کلامش فرمود :
«پیامبر صلی الله علیه و آله به من خبر داد: آن هنگام که مردم بعد از وفات من بیعت تو را بشکنند، ابلیس اصحابش را جمع می کند و آنان در مقابل او به سجده درمی آیند و می گویند: "ای آقای ما! ای بزرگ ما! تو بودی که آدم را از بهشت بیرون کردی!" ابلیس می گوید: "کدام امّت بعد از پیامبرشان گمراه نشدند؟ شما گمان می کنید من بر اینان سلطه و راهی ندارم؟ چگونه دیدید مرا هنگامی که کاری کردم تا امر خدا و پیامبر را درباره اطاعت علیّ بن ابی طالب علیه السلام کنار گذاردند؟"»(1)
ص: 257
به قلم: فاضل گرامی : شیخ علی اکبر قلعه جوزدانی
احادیثی چند از امام حسن عسکری علیه السلام در فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام
1)- امام حسن عسکری علیه السلام از جدشان امام حسین علیه السلام نقل می کنند که فرمود: شنیدم جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: شبی که خداوند عزوجل مرا به معراج برد دیدم در دل عرش ملکی را که شمشیری از نور در دست دارد و شمشیر زنی می کند همانند شمشیر زنی علی بن ابیطالب با ذوالفقار و هرگاه فرشتگان مشتاق علی بن ابیطالب می شوند به جمال آن فرشته می نگرند، پس گفتم: خداوندا! آیا این علی بن ابیطالب علیه السلام پسر عموی من است؟ پس گفت: ای محمد! این فرشته است که او را همانند علی خلق کرده ام و مرا در دل عرش من عبادت می کند و نوشته می شود حسنات و تسبیح و تقدیس او برای حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام تا روز قیامت.(1)
2)- امام حسن عسکری علیه السلام از پدرانشان : نقل کردند که رسول خدا صلی الله علیه و آله روزی به یکی از اصحابشان فرمودند: ای بنده خدا! دوست بدار در راه خدا و دشمن بدار در راه خدا و موالات داشته باش در راه خدا و عداوت داشته باش در راه خدا، چرا که به ولایت خدا دست یافته نمی شود مگر به آن و نمی چشد کسی طعم ایمان را مگر این که اینگونه باشد اگر چه نماز و روزه هایش زیاد باشند ولی در این زمانه ملاک برادری هایتان بیشترش دنیوی شود که بر اساس آن همدیگر را دوست می دارید و بر اساس آن با یکدیگر دشمنی می کنید اما این رویه شما را
ص: 258
از خدا بی نیاز نخواهد کرد. پس آن مرد گفت: ای رسول خدا! من چگونه بدانم که دوست داری و دشمنی هایم در راه خداست؟
و این که چه کسی ولی خداست که او را دوست بدارم و چه کسی دشمن خداست که او را دشمن بدارم؟ پس اشاره کرد رسول خدا بر ایشان به سوی علی بن ابیطالب و گفت: آیا این مرد را می بینی؟ او گفت: آری. پس فرمود: همانا دوست دار این مرد را، که ولی خداست. پس دوستش بدار و دشمن این مرد دشمن خداست پس دشمنش بدار، و باید که دوستدار این مرد را دوست بداری اگر چه کشندۀ پدر و فرزندت باشد و دشمن بداری دشمن این مرد را اگر چه پدرت یا فرزندت باشد.(1)
3)- امام حسن عسکری علیه السلام از قول پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل فرمودند که فرمود: خداوند شش چیز به حضرت علی علیه السلام داد که من و هیچ یک از پیامبران اولین نداشتند؛ پدر زن او همانند من است ولی من چنین پدر زنی ندارم و مادر زن او خدیجهکبری علیها السلام است ولی من مادر زنی چون او ندارم، همسرش زنی مثل حضرت فاطمه علیها السلام است ولی من همسری چون او ندارم و دو پسرش پسرانی چون امام حسن و امام حسین اند علیهما السلام ولی من پسرانی چون او ندارم، و محل ولادتش در خانه خداست ولی من در خانۀ جدم عبدالمطلب ولادت یافتم.(2)
4- امام حسن عسکری علیه السلام از پدران بزرگوار خود از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند که: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله به علی بن ابیطالب علیه السلام فرمود: ای اباالحسن! با خورشید سخن بگو به درستی که او هم با تو سخن می گوید. پس علی علیه السلام به خورشید فرمود: سلام بر تو ای بندۀ فرمانبردار خدا؛ پس خورشید عرض کرد و سلام بر تو ای امیرالمؤمنین و پیشوای
ص: 259
متقین و رهبر غرالمحجلین؛ ای علی! تو و شیعیانت در بهشتید؛ ای علی! اولین کسانی که قبرشان شکافته می شود و محشور می شوند محمد صلی الله علیه و آله است و سپس تو و اولین کسانی که زنده می شوند محمد صلی الله علیه و آله است و سپس تو و اولین کسانی که لباس می پوشند محمد صلی الله علیه و آله است و سپس تو؛ بعد از آن علی علیه السلام به سجده در افتاد در حالی که چشمانش پر از اشک بود پس پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: ای برادرم و دوستم! سرت را بردار که خداوند به تو مباهات کرد بر اهل آسمان های هفتگانه.(1)
5)- امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: همانا خداوند وحی کرد به رسول خدا صلی الله علیه و آله که همانا من تأیید کردم تو را به دو گروه شیعه ؛ شیعه ای که تو را یاری می کند مخفیانه که آقای آن ها و برترین آنها ابوطالب علیه السلام است و شیعه ای که تو را یاری کند شما را که آقای آن ها و برترین آنها علی بن ابیطالب علیه السلام است.(2)
6)- امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در بعضی از سخنان خود فرمودند که: همانا ارزشمندترین ملائکه نزد خداوند ملکی است که بیشتر از همه علی بن ابیطالب علیه السلام را دوست داشته باشد و همانا قسمی که در بین ملائکه رایج است این است که قسم به خدایی که بعد محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام را برتری داد بر جمیع خلایق و نیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بار دیگر فرمودند: همانا ملائکه آسمان ها و حجاب ها اشتیاق دارند بر دیدن علی بن ابیطالب علیه السلام همانگونه که مادری مهربان مشتاق دیدن فرزند مهربان و نیکوکار خود می باشد.(3)
ص: 260
7)- امام حسن عسکری علیه السلام در حدیثی فرمودند: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: به خدا سوگند! برای پسر ابوطالب فرقی نمی کند که به او سراغ مرگ برود یا مرگ به سراغ او بیاید.(1)
8)- امام حسن عسکری علیه السلام از قول جدشان امام حسین علیه السلام فرمودند: من با پدرم علی بن ابیطالب علیه السلام روزی بر کوه صفا بودیم که ناگاه پرنده ای را بر آن کوه دیدیم. پس سرورم در مقابل او ایستادند و به او گفتند: سلام بر تو ای پرنده! آن پرنده جواب داد: بر تو باد سلام و رحمت خدا و برکات خدا ای امیرالمؤمنین! پس آنگاه امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: ای پرنده! این جا چه کار می کنی؟
پرنده جواب داد: ای امیرالمؤمنین! من چهارصد سال است که در این مکان هستم ؛ تسبیح خدای تعالی می کنم تقدیسش می کنم سپاس می گذارم «لا اله الا الله» می گویم و تکبیر می گویم و آن چنان که شایسته است عبادتش می کنم. پدرم به او فرمودند: این کوه خوراکی و نوشیدنی ندارد، از کجا غذا می خوری و آب می آشامی؟
آن پرنده گفت: ای سرور من! قسم به حقِ خدایی که پسر عمویت را به حق پیامبر کرد و تو را جانشین او قرار داد هرگاه گرسنه می شوم به شیعیان و دوستدارانت دعا می کنم پس سیر می شوم و هرگاه که تشنه می شوم بر ظالمین و دشمنان تو نفرین می کنم پس سیراب می گردم.(2)
9)- امام حسن عسکری علیه السلام از قول پدران بزرگوارش از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی بن ابیطالب علیه السلام فرمودند: ای علی! کسی غیر از حلال زاده تو را
ص: 261
دوست نمی دارد و کسی غیر از حرام زاده از تو بدش نمی آید و ولایت تو را غیر از مؤمن نمی پذیرد و با تو دشمنی نمی کند مگر کافر.(1)
10)- امام حسن عسکری علیه السلام از قول جابر بن عبدالله انصاری نقل کردند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در جواب سئوال پسری یهودی به نام عبدالله بن صوریا فرمودند: من گواهی می دهم که جبرئیل و میکائیل به امر الهی انجام می دهند و مطیع خداوند هستند و هیچ کس با یکی از آن دو دشمنی نکند که با آن دیگری هم دشمن خواهد بود و کسی که گمان کند یکی از آن دو را دوست دارد و با دیگری دشمن است حتماً دروغ می گوید و همچنین محمد رسول خدا و علی علیه السلام دو برادرند آن چنان که جبرئیل و میکائیل برادرند. پس هر که آن دو را دوست بدارد پس از اولیا خداست و کسی که آن دو را دشمن بدارد پس از دشمنان خداست و هر کسی با یکی از آن دو دشمن باشد و گمان کند که دیگری را دوست دارد حتماً دروغ می گوید و آن دو فرشته از او بیزارند همچنین هر کسی با یکی از من یا علی دشمنی کند و گمان کند دیگری را دوست دارد دروغ می گوید و هر دوی ما از او بیزاریم و خداوند تعالی و ملائکه و نیکان از مخلوقات او هم از آن بیزارند.(2)
11)- امام حسن عسکری علیه السلام از پدران بزرگوارش از جدش امام حسین علیه السلام نقل می کند که قنبر غلام علی بن ابیطالب علیه السلام گفت: من با امیرالمؤمنین علی علیه السلام در ساحل فرات بودیم، پس حضرت پیراهن از تن در آورد و داخل آب شد ، آنگاه موجی آمد و پیراهن را برد. سپس حضرت از آب خارج شد و پیراهن خود را نیافت و از این جهت ناراحت شد. آنگاه هاتفی صدا زد: ای اباالحسن! به جانب راستت نگاه کن و هر چه دیدی بردار آنگاه مندیلی در جانب راست حضرت بود و در آن پیراهن پیچیده بود، حضرت آن را برداشتند
ص: 262
و پوشیدند پس از گریبانش نامه ای افتاد که در آن نوشته بود: بسم الله الرحمن الرحیم این هدیه ای است از جانب خداوند عزیز و حکیم به علی بن ابیطالب علیه السلام، این پیراهن هارون بن عمران است کذلک و اورثناها قوما آخرین.(1)
12)- امام حسن عسکری علیه السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کردند که فرمود:
پیامبر صلی الله علیه و آله در بیماری خود مرا و مردم را فرا خواندند و فرمودند چه کسی قرض و بدهی های مرا می پردازد و جای خالی مرا در خانواده و امتم بعد از من پر می کند؟ مردم استنکاف کردند و قبول نکردند، ولی من پذیرفتم. سپس حضرت رسول صلی الله علیه و آله ماده شتر خود را که «عضباء» نام داشت و اسب خود را که «مُرتجز» نام داشت و استر و الاغ و شمشیر خود و ذوالفقار و زره خود که «ذات الفضول» نام داشت و هر آنچه را که در جنگ به آن نیاز بود خواستند و کمربندی که با آن شکم خود را در جنگ می بستند و گم شده بود و حضرت دستور دادند تا آن را هم بیابند و همگی آنها را به من دادند و سپس فرمود: ای علی! این ها را بگیر. در زنده بودن من تا بعد از من کسی در مورد اینها با تو نزاع نکند. سپس به من امر فرمود : آنها را به منزل خود ببرم.(2)
13)- امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
کسی که قوی کند شخصی را که در دین کم دارد و در معرفت ضعیف است در برابر ناصبی مخالف و او بتواند بر آن پیروز شود، وقتی که او را در خانه قبر می گذارند خداوند به او تلقین می کند که بگوید: «الله ربی و محمد نبیی و علی ولیی و الکعبۀ قبلتی و القرآن بهجتی و عدتی و المؤمنون اخوانی» آنگاه خداوند می گوید حجت را
ص: 263
گفتی پس واجب شد بر تو بالاترین درجات بهشت پس در آن وقت قبرش به پاکیزه ترین باغ های بهشتی تبدیل می شود.(1)
14)- امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند: امیرالمؤمنین علیه السلام به حسن و حسین علیه السلام فرمودند: وقتی مرا در وسط قبر مقدس گذاشتید قبل از اینکه بر من خاک بریزید دو رکعت نماز بخوانید و ببینید چه می شود، وقتی که بدن مطهر را در قبر مقدس گذاشتند و اوامر را انجام دادند و دیدند که قبر پرده ای از جنس سُندس پیدا کرد. پس امام حسن علیه السلام قسمتی از آن را که در مقابل صورت امیرالمؤمنین علیه السلام بود کنار زد و دید که رسول خدا صلی الله علیه و آله ، آدم و ابراهیم با امیرالمؤمنین علیه السلام صحبت می کنند و امام حسین علیه السلام هم قسمتی از آن را که در مقابل پاهای حضرت بود کنار زد و دیدکه حضرت زهرا و حوا و مریم و آسیه علیهن السلام دارند بر امیرالمؤمنین علیه السلام نوحه و ندبه می کنند.(2)
مستدرک عوالم العلوم و المعارف والأحوال، بحرانی اصفهانی، عبد الله بن نور الله، محقق / مصحح: موحد ابطحی اصفهانی، تحقیق و نشر: مؤسسه الامام المهدی 4 ، ناشر: دارالنشر الاسلام، چاپ اول، 1438ق.
بحار الأنوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، تحقیق و نشر: مؤسسه احیاء الکتب الاسلامیه، ناشر: قم، نور وحی، 1430ق.
ص: 264
به قلم : حجت الاسلام و المسلمین سید محمد ابطحی
روی عن مولانا و سیدنا و امامنا الحجۀ من آل محمد : :
اللهم صل علی امیرالمؤمنین ، و وارث المرسلین و قائد الغر المحجلین و سید الوصیین و حجۀ رب العالمین .(1)
مسأله معرفت و شناخت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و دعوت مردم به ولایت آن بزرگوار ، یکی از ارکان اساسی دین مبین اسلام ، بلکه مهمترین رکن آن می باشد .
بنابر همین اساس، خداوند متعال در قرآن کریم به پیامبر صلی الله علیه و آله خود چنین خطاب می کند :
« یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ ؛ ای پیامبر؛ آنچه از جانب پروردگارت ( پیرامون ولایت حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام ) برای تو نازل شده (به مردم) ابلاغ کن، که اگر چنین نکنی در حقیقت رسالت پیامبری خود را ادا نکرده ای .»(2)
این آیه شریفه – طبق روایاتی که از منابع معتبر فریقین نقل شده – پیرامون ولایت و امامت بلافصل حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نازل شده است .
مطالعه سیره و روش پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و اهل بیت معصومین: نیز بیانگر همین مسأله مهم است تا آنجا که نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله از همان لحظات آغازین رسالت خود به بیعت با وصی و جانشین خود فرمان داده و به اولین بانوی مسلمان
ص: 265
– حضرت خدیجه 3 - فرمودند : ای خدیجه ! به راستی این حضرت علی علیه السلام است که مولا و سرپرست تو و مؤمنان است و اوست که امام بعد از من می باشد .(1)
ابلاغ این امر مهم و اهتمام به آن در طول مدت تبلیغ رسالت پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله تا لحظات آخر عمر مبارک آن حضرت در مواقف و جایگاه های متعدد و فراوان توسط آن وجود مبارک جریان داشت و بعد از شهادت آن بزرگوار نیز توسط تنها یادگار نازنینش حضرت صدیقهکبری علیها السلام و اولاد طاهرینش: ادامه پیدا کرد.
اهتمام به این امر مهم در سیره و روش آخرین جانشین نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله ، امام عصر4 نیز همانند اجداد طاهرینش به صورت کامل، واضح و آشکار است و با مطالعه در مقاطع مختلف زندگانی آن وجود مبارک – اعم از ولادت، دوران کودکی، دوران غیبت کوتاه ، دوران غیبت طولانی، هنگام ظهور و عصر با شکوه ظهور- و نیز اخبار و توقیعات شریفی که از آن بزرگوار نقل شده شاهد این مطلب هستیم .
اکنون به عنوان نمونه به برخی از این موارد اشاره می کنیم:
در روایات و منابع معتبر نقل شده که امام عصر ارواحنا فداه هنگام ولادت مبارکشان سر به سجده گذاشته و به ولایت و امامت جد بزرگوارشان به این کلمات شهادت دادند : اشهد ... ان ابی امیرالمؤمنین .
در خبر سعد بن عبدالله قمی آمده است که : وی همراه با جناب احمد بن اسحاق به زیارت امام عسکری علیه السلام مشرف شده و به امر مبارک آن حضرت سئوالات خود را از وجود نازنین امام عصر ارواحنا فداه- که در آن زمان به حسب ظاهر در سنین کودکی بودند – می پرسد ، و آن بزرگوار ابواب مهمی از معارف مربوط به حضرت
ص: 266
امیرالمؤمنین علیه السلام را برای سعد بن عبدالله گشوده و مطالبی در این زمینه بیان می فرمایند .
از جمله سئوالات مهمی که سعد بن عبدالله از امام عصر ارواحنا فداه پرسیده و آن حضرت پاسخ دادند این بود :
چرا امر طلاق همسران پیامبر به دست حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بود ؟ و این امر به چه صورت اتفاق افتاد ؟
چرا نصب آن حضرت به امامت در اختیار مردم نبود و باید توسط خداوند تبارک و تعالی انجام می پذیرفت ؟
ص: 267
و همچنین امام عصر ارواحنا فداه در این ملاقات و در سن به ظاهر کودکی ، از ظلم هایی که نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام توسط شیخین ، طلحه و زبیر وارد شده بود پرده برداشتند ...(1)
آن وجود نازنین در همین سن به ظاهر کودکی علاوه بر مسأله ولایت و امامت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به سئوال دیگری نیز پیرامون شئون امام و آثار و برکات محبت علوی پاسخ دادند .
به این روایت توجه کنید : مرحوم قطب راوندی در کتاب شریف «الخرائج و الجرائح» روایت کرده است که نزاع و بحثی بین دو گروه از شیعیان پیرامون شئون امام اتفاق افتاد. بعد از مباحثات فراوان و عدم توفیق به نتیجه، جناب کامل بن ابراهیم المدنی را خدمت امام عسکری علیه السلام فرستادند تا سخن صحیح را از آن حضرت جویا شود .
کامل گوید : وقتی به منزل مبارک حضرت رسیدم ، کنار درب خانه نشسته و منتظر بودم که ناگاه دیدم در اثر وزیدن باد پرده کنار رفت و ماه پاره ای – در حدود چهار ساله- خارج شد. آن ماه پاره مرا به اسم صدا زد و فرمود: ای کامل بن ابراهیم !
با ندای حضرت ، لرزه بر جانم افتاد و ملهم شدم که بگویم : لبیک ای سید و مولای من !
ص: 268
آن ماه پاره فرمود : به نزد ولی خدا آمده ای تا از فلان مسأله سئوال کنی ؟! (بدان؛) گروهی از مردمان هستند که اهل بهشت می شوند فقط به خاطر محبتی که به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دارند ؛ به نامش سوگند می خورند !! در حالی که به طور تفصیل به حق و شئون و فضل او آکاهی و معرفت ندارند ! به این گروه «حقیّه» گفته می شود ...(1)
آری ! این است سیره و روش موعود امم؛ با وجود آن همه بلیه و شرایط تقیه ، از همان دوران آغازین به ظاهر کودکی، شیعیان و محبان خود را به سمت محبت و ولایت جد بزرگوارشان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام سوق می دهند و صد البته جای تعجب نیست که این در واقع میراث گرانبهایی است که از مادر بزرگوارشان به یادگار برده و خود فرموده اند : « و فی ابنۀ رسول الله، لی اسوۀ حسنه »(2) و همان گونه که همه زندگانی مبارک حضرت صدیقهکبری علیها السلام فدای حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام شد، همه عمر و زندگانی آن بزرگوار نیز چنین است .
در این مرحله از زندگانی مبارک امام عصر ارواحنا فداه – که تعبیر به عصر غیبت صغری می شود – نیز آن حضرت توسط وکلا و نواب خاص خود به احیاء امر ولایت جد بزرگوارشان اهتمام ویژه داشته و آن را چه به صورت واضح و صریح – همانند توقیعی که به احمد بن اسحاق در پاسخ به سئوال وی پیرامون جعفر کذاب مرقوم فرمودند(3) – و چه تحت عنوان صلوات(4)
و استغاثه بر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام(5) بیان فرمودند که پرداختن به آن، نوشتار دیگری را می طلبد .
ص: 269
مرحله دیگر زندگانی امام عصر ارواحنا فداه، دوران غیبت طولانی آن حضرت است که از آن تعبیر به غیبت کبری می شود و در طی آن دست شیعه به حسب ظاهر از دامان پرخیر و برکت آن بزرگوار کوتاه است و به فرموده امام صادق علیه السلام ، راه بهره مندی از برکات و نعمت های وجودی آن عزیز در این دوران همانند استفاده از خورشید پشت ابر است .(1)
با این وجود در همین دوران نیز اهتمام و توجه ویژه آن حضرت به جد اطهرشان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مثال زدنی است. به عنوان نمونه به زیارتی می توان اشاره کرد که مرحوم جناب سید بن طاووس از زبان مبارک آن حضرت نقل می کند که در روز یک شنبه – روز حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام - جد بزرگوارشان را در حرم مطهر آن حضرت با آن کلمات زیارت کرده و به وجود حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام پناه آورده اند !(2). گفتنی است که طبق روایات متعدد در این دوران وجود نازنین حجت الله الاعظم ارواحنا فداه ملجأ و پناهگاه درماندگان هستند و تمامی مخلوقات موظفند به این وجود مطهر متوسل شده و به حضرتش پناه ببرند، لیک در این زیارت شریفه می بینیم که خود حضرت صاحب به محضر جدشان درخواست پناه و همجواری می نمایند و عرضه می دارند :
« یا مولای یا امیرالمؤمنین هذا یوم الاحد و هو یومک و باسمک و انا ضیفک فیه و جارک ، فاضفنی یا مولای و اجرنی» که به این عمل استجاره(3) گفته می شود و در روایات بسیاری مورد تأکید قرار گرفته است .
ص: 270
اهتمام به احیاء امر ولایت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و توجه ویژه به آن تا هنگام آغازین عصر ظهور و دولت کریمه آن حضرت نیز ادامه پیدا می کند تا بدانجا که وقتی امام باقر علیه السلام سیره و روش امام زمان ارواحنا فداه را در شروع دوران با شکوه ظهور بیان می کنند به این نکته اشاره می کنند که آن وجود مبارک، همگان را به پیروی از ولایت جد بزرگوارشان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و بیزاری و برائت از دشمنان آن حضرت فرا می خواند :
« ... یدعوا الناس الی کتاب الله و سنه نبیه و الولایه لعلی بن ابیطالب علیه السلام و البرائه من عدوه »(1)
پایان بخش این سیر و حرکت ، استقرار حکومت عدل الهی است که با برپایی آن توسط حضرت صاحب الامر ارواحنا فداه اقامه امر ولایت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به نحو اکمل صورت می گیرد و آن موقع، همان روزی است که این فراز از دعای غیبت محقق و اجرا خواهد شد : « اللهم و احی بولیک القرآن »
چرا که در روایات متعدد آمده است که در عصر با شکوه ظهور قرآن به همان گونه ای به مردم آموزش داده می شود که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آن را جمع آوری نموده و شأن نزول و تفسیرش را تبیین فرموده اند .(2)
و آن روزی است که با کامل شدن عقل های مردم با دستان مبارک حضرت صاحب الامر ارواحنا فداه(3)
، عقول این ظرفیت را پیدا می کنند که گوشه ای از فضائل و مناقب بیکران شاه ولایت امیر عالم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بیان شود و
ص: 271
همان هنگام است که نوای « فقط حیدر امیرالمؤمنین است » در جای جای عالم هستی طنین انداز خواهد شد .
به امید برپایی هر چه زودتر آن روز و عصر با شکوه .
قرآن کریم
الإحتجاج علی أهل اللجاج ، طبرسی ، احمد بن علی ، محقق / مصحح : خرسان ، محمد باقر ، ناشر : نشر مرتضی ، مشهد ، چاپ اول ، 1403 ق .
تفسیر العیّاشی ، عیاشی ، محمد بن مسعود ، محقق / مصحح : رسولی محلاتی ، سید هاشم ، ناشر : المطبعة العلمیة ، تهران ، چاپ اول ، 1380 ق .
جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع ، ابن طاووس ، علی بن موسی ، ناشر : دار الرضی ، قم ، چاپ اول ، 1330 ق .
الخرائج و الجرائح ، قطب الدین راوندی ، سعید بن هبة الله ، محقق / مصحح : مؤسسة الإمام المهدی4 ، ناشر : مؤسسه امام مهدی4 ، قم، چاپ اول ، 1409 ق .
طرف من الأنباء و المناقب ، ابن طاووس ، علی بن موسی ، محقق / مصحح : عطار ، قیس ، ناشر : تاسوعا ، مشهد ، چاپ اول ، 1420 ق .
الکافی ، کلینی ، محمد بن یعقوب ، محقق / مصحح : غفاری علی اکبر و آخوندی ، محمد ، ناشر : دار الکتب الإسلامیه ، تهران ، چاپ چهارم ، 1407 ق .
کامل الزیارات ، ابن قولویه ، جعفر بن محمد ، محقق / مصحح : امینی ، عبدالحسین ، ناشر : دار المرتضویه ، نجف اشرف ، چاپ اول ، 1356 ش .
کمال الدین و تمام النعمه ، ابن بابویه ، محمد بن علی (صدوق) ، محقق / مصحح : غفاری ، علی اکبر ، ناشر : اسلامیه ، تهران ، چاپ دوم ، 1395 ق .
المزار الکبیر ، ابن مشهدی ، محمد بن جعفر ، ناشر : دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، قم ، چاپ اول ، 1419 ق .
ص: 272