مفاتح الغیب به ضمیمه آداب نماز شب

مشخصات کتاب

سرشناسه:مجلسی، محمد باقربن محمدتقی، 1037 - 1111ق.

عنوان قراردادی: مفاتح الغیب .فارسی

عنوان و نام پدیدآور:مفاتح الغیب، به ضمیمه آداب نماز شب/ تالیف محمدباقر مجلسی؛ تحقیق و تصحیح مهدی رجایی

مشخصات نشر: مشهد - انتشارات آستان قدس رضوی بنیاد پژوهش های اسلامی 1367

مشخصات ظاهری:79 ص.

شابک:16000ریال: 978-964-8493-36-8

وضعیت فهرست نویسی:فاپا

عنوان دیگر:مفاتح الغیب، به ضمیمه آداب نماز شب.

رده بندی کنگره:BP272/5/م3م7041 1390

رده بندی دیویی:297/79

شماره کتابشناسی ملی:2278438

ص :1

اشاره

ص :2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص :3

ص :4

مفاتح الغیب (به ضمیمه آداب نماز شب)

تالیف محمدباقر مجلسی ره

تحقیق و تصحیح مهدی رجایی

ص :5

ص :6

پیرامون کتاب:

خوانندگان عزیز را،به چند مطلب پیرامون کتاب مفاتح الغیب متذکر می گردانم:

1-موضوع کتاب در انواع استخاره است که از طریق پیشوایان دین وارد شده که انسان در انجام کارهایی که متحیّر می شود به یکی از این راهها رفع تحیّر کند.

2-کتاب مشتمل است بر فاتحه و هشت مفتاح به عدد أبواب جنان و خاتمه.فاتحه،درباره فضیلت استخاره است که از ائمه معصومین(علیه السلام)وارد شده است و مفتاح اول،در بیان نوع اول است که استخاره مطلقه باشد.مفتاح دوم،در بیان نوع دوم استخاره است که رجوع به قلب خود کند.مفتاح سوم،استخاره به جناب مقدس الهی است با مشورت کردن با مؤمنان.مفتاح چهارم،در بیان استخاره به قرآن مجید است.مفتاح پنجم،در بیان استخاره به تسبیح است.مفتاح ششم،استخاره به رقاع است.مفتاح هفتم،در بیان استخاره به رقاع است بر خلاف طریق مشهور.مفتاح هشتم،در بیان استخاره به بنادق است و خاتمه در بیان بعضی از امور نادره است.

3-انگیزه تألیف این کتاب،چه بوده است؟مؤلف،در پایان خاتمه کتاب چنین گوید:و یک جهت نوشتن فقیر این رساله وافیه را این است که برادران ایمانی بر اخبار و آثار ائمه طاهرین و پیشوایان دین(صلوات اللَّه علیهم أجمعین)که در این باب وارد شده مطلع شوند و کیفیت انواع استخاره را بدانند که بهر نحو که خواهند در حوائج خود به استخاره متوسل شوند،و در همه امور اعتماد بر پروردگار خود نمایند،و بدانند که خداوند رحیم در فیض خود را،بر روی بندگان گناهکار نبسته،و همه را در جمیع امور به درگاه خود خوانده و گناه عاصیان را مانع لطف و احسان خود نگردانیده.

4-عنوان کتاب مفاتح الغیب است چنانچه مؤلف در دیباچه کتاب که در

ص:7

نسخه اصل آن که به خط مؤلف موجود است تصریح به آن نموده است،پس آنچه در این کتاب:روضات،82/2 و فیض القدسی حاجی نوری که در جلد صد و پنج بحار چاپ شده است در صفحه 49 آن،و ذریعة 304/21 و زندگینامه علامه مجلسی،ص 215 عنوان کتاب را مفاتح الغیب دانسته اند،اشتباه است.

5-این کتاب،یک بار ظاهراً در سال 1306 هجری قمری چاپ سنگی شده است چنانچه در ذریعه بدان اشاره شده است،پس آنچه در زندگینامه علامه مجلسی آمده که کتاب،چندین بار به چاپ رسیده است اشتباه است،و همچنین آنچه در پاورقی کتاب فیض قدسی آمده که کتاب هنوز به چاپ نرسیده است اشتباه است.

6-علامه بزرگوار،آقابزرگ تهرانی در ذریعه یادآوری می کند که نسخه اصل کتاب،به خط مؤلف در نجف اشرف،نزد سید محمد رضا تبریزی موجود است،و نسخه اصل به خط مؤلف،فعلاً در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است که این کتاب از روی آن استنساخ،و مقابله و تحقیق شده است،بعید نیست که آستانه از آقای تبریزی،نسخه را خریداری کرده باشد یا وجود نسخه اصل نزد ایشان اشتباه باشد.

7-این کتاب،چنانچه متذکر شدیم از روی نسخه اصل که تمام کتاب به خط مؤلف است استنساخ،و مقابله و تحقیق شده و کتاب در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است مشخصات کتاب از این قرار است،کتاب به شماره عمومی(8222)دارای(38)ورق است،طول صفحه(19)و عرض آن(12)است و در آخر نسخه چنین آمده است:

[و با توزع بال و تشتت أحوال و وفور اشتغال در چند شب از لیالی ماه مبارک رمضان سنة هزار و صد و چهار هجری نوشته شد و الحمدللَّه أولاو آخراً و الصلوة علی سیدالمرسلین محمد و عترته المقدسین و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین.]

ص:8

مقدمه

بسم اللَّه الرحمن الرحیم الحمدللَّه الذی لایعلم خیر عباده سواه،و من استخاره هداه،و من استشاره کفاه،و من استجاره آواه،والصّلاة علی خیر من استجابه اللَّه و لبّاه محمد و أهل بیته الذین من والاهم کانت الجنّة مأواه،و من عاداهم فالنّار مثواه.

و بعد:مستمد فیوض قدسی محمد باقر مجلسی عفی اللَّه عن سیّئاته،و حشره معه موالیه و ساداته بر الواح ارواح برادران ایمانی،و سالکان مسالک قرب یزدانی می نگارد که چون اخبار متکاثره و احادیث متضافرة از حضرت رسالت پناه و عترت طاهره(صلوات اللَّه علیه و علیهم أجمعین)در فضیلت استخاره و استشاره از جناب مقدس ربّ الارباب،و بیان انواع (1)آن،به نظر قاصر این بی بضاعت رسیده بود،و اکثر خلق را اطلاع بر آنها میسر نبود،و به این سبب از فوائد و برکات آن محروم بودند،لهذا در این رساله که بر فاتحه و هشت مفتاح به عدد ابواب جنان،و خاتمه مشتمل است اخبار و اثار معتبره که در این باب وارد شده ایراد نمود،و به مفتاح الغیب مسمّی گردانید،مستمدّاً من اللَّه المعونة،و هو حسبی و نعم الوکیل.

ص:9


1- 1) -علامه مجلسی،محمدباقر:بحارالانوار،ج 222/91 تا 289 چاپ بیروت.

ص:10

فاتحه: در بیان فضیلت استخاره است

اشاره

در بیان فضیلت استخاره است

بدان که استخاره در لغت طلب خیر و راهنمایی به صلاح خود از کسی نمودن است،و استشاره نیز مراجعت به کسی کردن است در امری که آدمی را در آن ترددی باشد،تا آنکه او اشاره کند به امری که صلاح این کس در آن است به مقتضای رأی او،و اگرچه استشاره از برادران مؤمن نیز مطلوب است،چنانچه بعد از این اشاره به آن خواهد شد.

اما مقصود اصلی در این مقام طلب خیر از جناب مقدس الهی است،و رجحان آن به حسب عقل و نقل معلوم است،چه ظاهر است که صانع عالم به مصالح دنیا و عقبای بنی آدم از همه کس داناتر است،و با لطف و کرم نامتناهی و بی نیازی از جمیع خلق و قدرت بر جمیع امور ممکنه در آنچه صلاح بندگان در آن است ضنت و بخل نمی نماید،خصوصاً وقتی که بنده امور خود را به او گذارد و از او صلاح خود را طلب نماید،پس باید که بنده خیر خود را در جمیع امور از پروردگار خود طلب نماید و مصلحت خود را به لطف او گذارد.

و ایضاً معلوم است که مقتضای بندگی و کمال مرتبه عبودیت آن است که مرادات و ارادات خود را تابع ارادات حق گرداند،و به مقتضای وَ ما تَشاؤُنَ إِلاّ أَنْ یَشاءَ (1)از مشیت خود خالی گردد،و خواهش خداوند خود را،بر خواهش خود مقدم

ص:11


1- 2) -سوره انسان:30.

دارد،تا آن که خداوند رحیم او را به خود نگذارد،و در هر میسور و معسور مدبّر امور او گردد،و به فحوای ...وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ... (1)حق تعالی کافی مهمات او باشد،و این مرتبه اعلای درجات مقربان است.

و به سندهای بسیار،شیخ مفید و سیدبن طاووس و دیگران از حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام)روایت کرده اند که حق تعالی می فرماید که از جمله شقاوت بنده من آن است که کارها کند و طلب خیر خود از من ننماید (2)و سید و برقی،به سندهای معتبر از حضرت صادق(علیه السلام)روایت کرده اند که هر که در امری بدون استخاره داخل شود و به بلایی مبتلا شود،خدا او را در آن بلاء اجری ندهد (3).

و سید به سند معتبر از آن حضرت روایت کرده است که می گفت که هرگاه در امری طلب خیر از حق تعالی کرده باشم،پروا ندارم که به راحت افتم یا به بلاء،و فرمود که پدرم مرا تعلیم استخاره می نمود،چنانچه سوره های قرآن،مرا تعلیم می نمود (4).

و ایضاً از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام)روایت کرده است که ما استخاره را یاد می گرفتیم،چنانچه سوره های قرآن را می آموختیم (5).

و ایضاً به سند صحیح،از حضرت صادق(علیه السلام)روایت کرده است که هیچ بنده طلب خیر از خداوند عالمیان نکرده است مگر آن که خیر او را برای او میسر گردانیده است هر چند او نخواهد (6).

و شیخ طوسی،به سند معتبر از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)روایت کرده است که چون حضرت رسول(صلی اللَّه علیه و آله)مرا به یمن فرستاد مرا وصیت کرد که

ص:12


1- 3) -سوره طلاق:3.
2- 4) -بحار الانوار،222/91.از کتاب مقنعه شیخ مفید،و کتاب فتح الابواب سیدبن طاووس.
3- 5) -محاسن برقی ص 598 ح 4 و بحار الانوار 223/91 از محاسن و فتح الابواب.
4- 6) -بحار الانوار،223/91 از فتح الابواب سید بن طاووس.
5- 7) -بحار الانوار،224/91 از همان کتاب.
6- 8) -بحار الانوار،224/91 از همان کتاب.

یا علی حیران نمی شود کسی که از خدا استخاره کند،و پشیمان نمی شود کسی که با مردم مشورت کند (1).

و بدان که بعد از طلب خیر از حق تعالی باید که هر امر که رخ نماید به آن راضی باشد،و بداند که خیر او در آن بوده است که واقع شده است،هرچند در نظر او بد نماید و موافق خواهش او نباشد.

و برقی در محاسن به سند معتبر از حضرت صادق(علیه السلام)روایت کرده است که دشمن ترین خلق خدا کسی است که خدا را متهم دارد.راوی گفت:کسی باشد که خدا را متهم دارد؟فرمود:بلی کسی که طلب خیر از خداوند خود بکند،و بعد از آن امری که واقع شود به آن راضی نباشد،پس خدا در خیرخواهی خود یا دانستن خیر او متهم داشته (2).

و سید بن طاووس،از حضرت صادق(علیه السلام)روایت کرده است که خداوند عالم می فرماید:هر که راضی به قضای من نباشد،و شکر نعمتهای من نکند،و شکیبایی در بلای من به عمل نیاورد،پس پروردگاری به غیر من طلب کند،و هر که به قضای من راضی باشد و بر نعمتهای من شکر کند و بر بلای من صبر کند،بنویسم او را از جمله صدیقان نزد خود.

و حضرت فرمود:هر کس طلب خیر کند از خدا در امری،و یکی از دو امر برای او به عمل آید،و در دلش چیزی بوده باشد-یعنی:از عدم خشنودی،یا خیربودن آن امر،پس خدا او را متهم داشته در قضای او (3).

و کلینی،به سند صحیح از حضرت صادق(علیه السلام)روایت کرده است که داناترین مردم به خدا،کسی است که راضی تر باشد به قضای او (4).

ص:13


1- 9) -أمالی شیخ طوسی،135/1.
2- 10) -محاسن برقی،ص 598،ح 5.
3- 11) -بحار الانوار،225/91 از فتح الابواب.
4- 12) -اصول کافی،60/2،ح 2.

و به سند صحیح دیگر از حضرت امام زین العابدین(علیه السلام)روایت کرده است که صبر کردن و از خدا راضی بودن سر طاعت و بندگی خداست،و هر که صبر کند در بلا و راضی باشد از خدا در هر چه برای او حکم کند و مقدر گرداند، خواه موافق خواهش او باشد و خواه نباشد،پس خدا مقدر نمی گرداند برای او مگر آنچه خیر او در آن است،خواه دوست دارد و خواه مکروه او باشد (1).

و بدان که استخاره چند نوع است:

اول:آن که در هر امری که اراده نماید به جناب مقدس الهی متوسل شود،و خیر خودرا در آن امر از حق تعالی طلب نماید،و بعد از آن،آنچه روی دهد به آن راضی باشد،از میسر شدن آن امر یا میسر نشدن،و از مصالح و مفاسدی که بر شدن یا نشدن آن مترتب شود،زیرا که چون امر خود را به عالم الخفیّات تفویض کرده است،باید که راضی باشد بهرچه واقع می شود،و بداند که حق تعالی خیر او را بهتر از او می داند.

دوم:آن که بعد از آن طلب خیر از خدا بکند در دل خود نظر کند،و آنچه به خاطر او می افتد به آن عمل کند.

سوم:آن که بعد از طلب خیر،مشورت کند با مؤمنی،و به آنچه آن مؤمن می گوید عمل کند.

چهارم:آن که استخاره به قرآن مجید،یا به تسبیح،یا به بنادق،یا به رقاع بکند،به تفصیلی که مذکور خواهد انشاء اللَّه.و اکثر احادیث استخاره دلالت بر قسم اول می کند.

و بعضی از علمای ما مانند شیخ مفید و ابن ادریس و محقق(رضوان اللَّه علیهم)در جواز استخاره بغیر سه قسم اول،تردد و تأمل کرده اند،بلکه ابن ادریس،ترجیح عدم جواز داده.اما اکثر اعاظم تجویز کرده اند و مستحسن دانسته اند،و در کتب فقه و دعا کیفیت انواع استخارات را ذکر کرده اند،و شیخ شهید و سید بن طاووس(علیهما الرحمة)طعن بسیار بر انکار ابن ادریس(رحمه اللَّه)نموده اند.

ص:14


1- 13) -اصول کافی،60/2،ح 3.

و حق آن است که چون احادیث در باب هر یک واقع شده انکار نمی توان کرد.اما عمده استخاره،آن سه شق اول است که در این زمانها متروک است.

مفتاح اول: در بیان نوع اول است أعنی استخاره مطلقه

در بیان نوع اول است أعنی استخاره مطلقه

سید علی بن طاووس به سند صحیح روایت کرده است،از ابن أبی یعفور،که گفت:شنیدم از حضرت صادق(ع)که می فرمود در بیان کیفیت استخاره:که تعظیم و تمجید و حمد خدا می کنی،و صلوات بر محمد و آل او می فرستی،پس می گوئی اللّهمّ انّی اسألک بأنّک عالم الغیب و الشّهادة الرحمن الرحیم و أنت علام الغیوب،أسخیر اللَّه برحمته پس حضرت فرمود:که اگر امر سختی باشد که بیم در آن داشته باشی صد مرتبه بگو،و اگر امر سهلی باشد سه مرتبه بگو (1).

مؤلف گوید:که ظاهر آن است که تکرار صد بار و سه بار در أستخیراللَّه برحمته باشد،و اگر از اول دعا مکرر بخواند شاید بهتر باشد.و اگر پیش از دعا بگوید سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الاّ اللَّه و اللَّه اکبر و لاحول ولاقوة الاّ باللَّه العلی العظیم و بعد از آن،آن دعا را بخواند شاید بد نباشد.

و ایضاً،به سندهای معتبر از حضرت صادق(علیه السلام)روایت کرده است که هر که یک مرتبه خیر خود را از خدا بطلبد و او راضی باشد به هر چه خدا از برای او میسر گرداند،البته حق تعالی آنچه خیر اوست برای او میسر گرداند (2).

و به سند معتبر دیگر روایت کرده است،که محمد طیار به خدمت حضرت صادق(علیه السلام)عرض کرد که به ما رسیده است که شما فرموده اید:هر که در امری،صد

ص:15


1- 14) -بحار الانوار،256/91 از فتح الابواب سیدبن طاووس.
2- 15) -بحار الانوار،256/91 از همان کتاب.

مرتبه خیر خود را از خدا بطلبد،البته خدا خیر او را به نزد او بیاورد،حضرت فرمود:که اگر یک نوبت نیز خیر خود را بطلبد،خدا او را،به خیر او برساند (1).

و به اسانیده صحیحه روایت کرده است،از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام)که طلب خیر در هر رکعت از رکعات نافله نماز پیشین کردن خوب است (2).

مؤلف گوید:که شاید مراد طلبیدن در سجده باشد.

و در مکارم الاخلاق و کتاب من لایحضر از حضرت صادق(علیه السلام)روایت کرده اند که در استخاره باید که طلب خیر خود کند از خداوند عالمیان،در سجده آخر نافله صبح،صد و یک مرتبه به این نحو که بگوید:الحمدللَّه رب العالمین،اللهمّ صلّ علی محمد و آله پس پنجاه مرتبه بگوید:أستخیراللَّه برحمته پس باز حمد و صلوات را اعاده کند و پنجاه و یک مرتبه بگوید:استخیراللَّه برحمته (3).

و سید(رضی اللَّه عنه)این روایت را نقل کرده است و گفته است:که بعد از آن می گوید للّهمّ یا أبصر الناظرین،و یا أسمع السامعین،و یا أسرع الحاسبین،و یا أرحم الراحمین،صلّ علی محمد و آله،و خرلی فی الامر الذی أرد و اگر تواند به عربی حاجت خود را ذکر کند،و باز بگوید:لا اله الاّ العلی العظیم،لا اله الاّ اللَّه الحلیم الکریم،ربّ بحرمة محمد و آله صلّ علی محمد و آله،و خرلی فی الامر الّذی أردت فی الدنیا و الاخرة فی عافیه و باز اگر تواند حاجت خود را ذکر کند به جای فی الامر الذی أردت.

و در مکارم الاخلاق از حضرت امیرالمؤمنین(صلوات اللَّه علیه)روایت کرده است در کیفیت استخاره،که دو رکعت نماز می گذارد،و بعد از نماز صد مرتبه می گوید أستخیراللَّه پس می گوید اللّهمّ انّی قد هممت بأمر قد علمته،فان کنت تعلم أنّه خیر لی فی دینی و دنیای و آخرتی فیسره لی،و ان کنت تعلم أنّه شرّ لی فی دینی و دنیای

ص:16


1- 16) -بحار الانوار،257/91 از همان کتاب.
2- 17) -بحار الانوار،257/91 از همان کتاب.
3- 18) -مکارم الاخلاق،ص 320 و من لایحضره الفقیه 563/1.

و آخرتی فاصرفه عنّی،کرهت نفسی ذلک أم أحبّت،فانّک تعلم و لااعلم و أنت علام الغیوب پس عزم می کند بر امری که اراده کرده است (1).

و ایضاً روایت کرده است که مردی آمد به خدمت حضرت صادق(علیه السلام)و گفت:فدای تو شوم گاه هست که کاری را می کنم و بعد از آن پشیمان می شوم،حضرت فرمود:که چرا استخاره نمی کنی؟گفت:فدای تو شوم چگونه استخاره کنم؟فرمود:که چون نماز صبح را کردی دست را بلند کن برابر روی خود و بگو اللّهمّ انّک تعلم و لااعلم،و أنت علام الغیوب،فصلّ علی محمد و آل محمد،و خرلی فی جمیع ما عزمت به من أموری خیار برکة و عافیة (2).

و ایضاً از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام)روایت کرده است که چون حضرت علی بن الحسین(صلوات اللَّه علیه)اراده حجی،یا عمره ای،یا بنده آزاد کردنی یا خریدنی یا فروختنی می کرد وضو می ساخت و دو رکعت نماز استخاره می کرد،و در رکعت اول بعد از فاتحه سوره الرحمن و در دوم سوره حشر می خواند،و بعد از نماز دویست مرتبه طلب خیر از خدا می کرد،یعنی می گفت أستخیراللَّه یا أستخیراللَّه برحمته خیرة فی عافیة پس سوره قل هو اللَّه،و قل أعوذ بربّ الفلق،و قل أعوذ بربّ الناس می خواند،پس می گفت:

اللّهمّ انّی قدهممت بأمر قد علمته،فان کنت تعلم أنّه خیر لی فی دینی و دنیای و آخرتی فاقدره لی،و ان کنت تعلم أنّه شرّ لی فی دینی و دنیای و آخرتی فاصرفه عنّی،ربّ اعزم لی علی رشدی،و ان کرهت أو أحبّت ذلک نفسی،ببسم اللَّه الرحمن الرحیم،ما شاء اللَّه لاحول و لاقوة الاّ باللَّه،حسبی اللَّه و نعم الوکیه پس متوجه آن امر می شد و عزم بر آن می نمود (3).

و سید بن طاووس(رضی اللَّه عنه)به سند صحیح از حضرت صادق(علیه السلام)

ص:17


1- 19) -مکارم الاخلاق،ص 320.
2- 20) -مکارم اخلاق،ص 320.
3- 21) -مکارم الاخلاق،ص 322-323.

روایت کرده است که هرگاه کسی مطلبی از پروردگار خود خواهد طلب نماید،باید که در آن روز بر شصت مسکین تصدق کند،و هر مسکین را یک صاع گندم بدهد به صاع حضرت رسول(صلی اللَّه علیه و آله)و چون شب شود در ثلث آخر شب غسل کند و جامه کنده که پست ترین عیالش پوشند بپوشد و بعوض زیر جامه لنگی ببندد،پس دو رکعت نماز بجا آورد،و چون در رکعت دوم به سجده اول برود لا اله الاّ اللَّه بگوید،و خدا را به عظمت و بزرگواری یاد کند.

و دور نیست که اگر بعد از ذکر سجود تسبیحات اربع ولا حول ولاقوة الاّ باللَّه العلی االعظیم بگوید خوب باشد،پس گناهان خود را آنچه در خاطر داشته یاد کند،و طلب مغفرت و آمرزش کند،و اگر مجمل بگوید اللّهمّ اغفرلی ماتعلم من ذنوبی شاید بد نباشد،پس فرمود که چون سر به سجده دوم بگذارد صد مرتبه بگوید اللّهمّ انّی أستخیرک پس هر حاجت که دارد از خدا بطلبد،و هر مرتبه که به سجده رود لنگ را از زانو دور کند که زانوها به زمین برسد،و عقب لنگ را نیز میان ساقها و رآنهاداخل کند که مجموع زانوها و قدمهایش به خاک برسد (1).

و علی بن ابراهیم در تفسیر و حمیری در قرب الاسناد روایت کرده اند از علی بن اسباط که گفت:رفتم به خدمت حضرت امام رضا(علیه السلام)و گفتم می خواهم به سفر مصر بروم و نمی دانم از راه دریا بروم یا از راه صحرا،حضرت فرمود:که برو به مسجد حضرت رسول(صلی اللَّه علیه و آله)در غیر وقت نماز واجب،و دو رکعت نماز بجا آور،و بعد از آن صد و یک مرتبه أستخیراللَّه و به روایت حمیری صد مرتبه بگو (2).

و أیضاً حمیری به سند صحیح از حضرت صادق(علیه السلام)روایت کرده است که هر که در بالای سر مرقد منور حضرت امام حسین(صلوات اللَّه علیه)صد مرتبه طلب خیر از خدا بکند،پس حمد و تهلیل و تسبیح و تمجید و ثناء کند خدا را،البته خدا خیر

ص:18


1- 22) -بحار الانوار،258/91 از فتح الابواب.
2- 23) -تفسیر علی بن ابراهیم،282/2 و قرب الاسناد ص 164.

او را برای او میسر گرداند،یا در دل او بیندازد (1).

مؤلف گوید:که اگر چنین بگوید:أستخیراللَّه برحمته خیرة فی عافیة صد مرتبه،پس بگوید لا اله الاّ اللَّه الحلیم الکریم،و سبحان اللَّه،و الحمدللَّه ربّ العالمین،و لاحول ولاقوة الا باللَّه العلی العظیه شاید عمل به حدیث کرده باشد.پس صلوات بفرستد و طلب خیر خود از خدا بکند،و دعائی که بعد از این مذکور است،که راوی گفت:که شنیدم از حضرت صادق(علیه السلام)که در استخاره این دعاء را می خواندند:للّهمّ انّی أسالک بعلمک،و أستخیرک بعزّتک،و أسألک من فضلک العظیم،و أنت أعلم بعواقب الامور،ان کان هذا الامر خیراً لی فی دینی و دنیای و آخرتی،فیسره لی و بارک لی فیه[و أعنّی علیه-خ ل]و ان کان شرّاً فاصرفه عنّی،واقض لی الخیر[بالخیر حیث ما کان-خ ل]حیث کان،و رضّنی به حتی لاأحبّ تعجیل ما أخرت و لا تأخیر ما عجّله (2).

و کلینی و شیخ،به سند صحیح از حضرت صادق(علیه السلام)روایت کرده اند که دو رکعت نماز بکن،و طلب خیر خود از حق تعالی بکن،پس به خدا سوگند می کنم که هیچ مسلمان طلب خیر از خدا نمی کند مگر آنکه البته آنچه خیر اوست خدا به نزد او می آورد (3).

و ابن بابویه و شیخ طوسی و دیگران به سند معتبر از حضرت صادق(علیه السلام)روایت کرده اند که هر که هفتاد مرتبه این دعا را برای طلب خیر از خدا بخواند،البته خدا آنچه خیر اوست برای او مقدر می گرداند،دعا این است:یا أبصر الناظرین،و یا أسمع السامعین،و یا أسرع الحاسبین،و یا أرحم الراحمین،و یا أحکم الحاکمین،صلّ علی محمد و أهل بیته،و خرلی فی الامر الّذی أرد (4).

ص:19


1- 24) -قرب الاسناد،ص 28.
2- 25) -بحار الانوار،260/91 از قرب الاسناد و فتح الابواب.
3- 26) -فروع کافی،470/3 و تهذیب الاحکام:179/3.
4- 27) -من لایحضره الفقیه،563/1 و تهذیب الاحکام:182/3.

و در مکارم الاخلاق همین روایت را نقل کرده،و در آخرش گفته است:که پس برو به سجده و صد مرتبه بگو أستخیراللَّه برحمته،أستقدراللَّه فی عافیة بقدرته پس متوجه آن کار بشو که هر چه رو می دهد خیر تو در آن است،و متهم مدار پروردگار خود را در آنچه برای تو مقدر کند،و بدان که خیر تو البته در آن است (1).

و شیخ(رحمه اللَّه)به سند معتبر از امام محمد باقر(علیه السلام)روایت کرده است که حضرت امام زین العابدین(علیه السلام)هرگاه اراده امری می کردند،مانند حج یا عمره یا فروختن یا خریدن یا بنده آزاد کردن وضو می ساخت،و دو رکعت نماز استخاره می کردند،و در آن دو رکعت سوره حشر و سوره رحمن می خواندند،پس قل أعوذ برب الفلق،و قل أعوذ برب الناس،و قل هو اللَّه أحد می خواندند،پس این دعا را می خواندند:

اللّهمّ ان کان الامر الذی أردت خیراً لی فی دینی و دنیای و آخرتی و عاجل أمری و آجله،فیسره لی علی أحسن الوجوه و أجملها[و أکملها-خ ل]و ان کان الامر الذی أردت شرّاً لی فی دینی و دنیای و آخرتی و عاجل أمری و آجله،فاصرفه عنّی علی أحسن الوجوه،ربّ لی علی رشدی و ان کرهت ذلک أو[و-خ ل]أبته نفسی (2).

برقی (3)و سید (4)نیز این روایت را نقل کرده اند،و در دعا،اختصاری کرده اند،لهذا روایت شیخ را اختیار کردیم.

و ابن بابویه و شیخ و دیگران(رضی اللَّه عنهم)به سند حسن از حضرت صادق(علیه السلام)روایت کرده اند که هرگاه یکی از شما اراده کاری بکند،پس دو رکعت نماز بکند،پس حمد کند خدا را و ثنا گوید بر او،و صلوات فرستد بر محمد و آل او و بگوید:اللّهمّ ان کان هذا الامر خیراً لی فی دینی و دنیای،فیسره لی و قدره لی،و ان کان غیر ذلک فاصرفه عنّی

ص:20


1- 28) -مکارم الاخلاق،ص 320.
2- 29) -تهذیب الاحکام،180/3،ح 2.
3- 30) -محاسن برقی،ص 600،ح 11.
4- 31) -بحار الانوار،263/91 از فتح الابواب.

راوی پرسید که چه سوره در این دو رکعت بخوانم؟ فرمود:که هر سوره که خواهی،و اگر خواهی قل هو اللَّه أحد و قل یا أیها الکافرون بخوان،و قل هواللَّه أحد در ثواب برابر است با ثلث قرآن (1).

و ایضاً ابن بابویه و سید(رحمة اللَّه علیهما)روایت کرده اند که محمد بن خالد قسری از حضرت صادق(علیه السلام)سؤال کرد از طریق استخاره؟فرمود:که در آخر رکعتهای نماز شب در سجده صد و یک مرتبه بگو أستخیر اللَّه برحمته و به روایت دیگر صد مرتبه (2).

و به سند معتبر دیگر روایت کرده اند که هرگاه حضرت صادق(علیه السلام)اراده می فرمودند که غلامی یا چهارپایی بخرند،یا امر آسانی یا حاجت سبکی داشتند صد مرتبه طلب خیر می کردند،و اقلش أستخیر اللَّه برحمته است (3).

و در قرب الاسناد به سند معتبر از حضرت امام موسی(علیه السلام)روایت کرده است که مردی به خدمت آن حضرت آمد و گفت:فدای تو شوم می خواهم به سفری بروم و می خواهم مرا استخاره تعلیم نمائی که اگر خیر من در این سفر باشد برای من میسر گرداند،و اگر برای من شر باشد از من بگرداند،حضرت فرمود:که می خواهی به این سفر بروی؟گفت:آری.فرمود:که این دعا بخوان تا برای تو خیر شوداللّهمّ قدّر لی ما أردت و اجعله خیراً لی،فانّک تقدر علی ذلک (4).

و سید بن طاووس(رضی اللَّه عنه)از حضرت صادق(علیه السلام)روایت کرده است که بعد از نماز استخاره این دعا را بخوانند:

اللّهمّ انّک خلقت أقواماً یلجؤون الی مطالع النّجوم،لاوقات حرکاتهم و سکونهم

ص:21


1- 32) -من لایحضره الفقیه،562/1 و تهذیب الاحکام:180/3-181.
2- 33) -من لایحضره الفقیه،562/1-563 و بحار الانوار:277/91 از فتح الابواب.
3- 34) -من لایحضره الفقیه،563/1 و بحار الانوار:280/91 از فتح الابواب و مکارم و فقیه.
4- 35) -قرب الاسناد،ص 165،ط نجف.

و تصرّفهم و عقدهم و حلّهم،و خلقتنی أبرأ الیک من اللّجأ الیها و من طلب الاختیارات بها،و أتیقّن[أیقن-خ ل]أنّک لم تطلع أحداً علی غیبک فی مواقعها،و لم تسهّل له السّبیل الی تحصیل أفاعیلها،و أنّک قادر علی نقلها فی مداراتها فی مسیرها[سیرها-خ ل]عن السّعود العامّة و الخاصّة الی النّحوس،و من النّحوس الشّاملة و المفردة الی السّعود،لانّک تمحوما تشاء و تثبت و عندک أمّ الکتاب،و لانّها خلق من خلقک و صنعة من صنیعک[صنعک-صنعتک-خ ل]و ما أسعدت من اعتمد علی مخلوق مثله،و استمدّ الاختیار لنفسه و هم أولئک،و لا أشقیت من اعتمد علی الخالق الّذی أنت هو،لا اله الاّ أنت وحدک لاشریک لک و سألک بما تملکه و تقدر علیه،و أنت به ملیّ و عنه غنیّ،و الیه غیر محتاج،و به غیر مکترث،من الخیرة الجامعة للسّلامة و العافیة و الغنیمة لعبدک من حدث الدّنیا الّتی الیک فیها ضرورته لمعاشه،و من خیرات الاخرة الّتی علیک فیها معوّله،و أنا هو عبدک.

اللّهمّ فتولّ یا مولای اختیار خیر الاوقات،لحرکتی و سکونی و نقضی و ابرامی و سیری و حلولی و عقدی و حلّی،واشدد بتوفیقک عزمی و سدّد فیه رأیی،و اقذفه فی فؤادی حتّی لایتأخّر و لایتقدّم وقته عنّی،و أبرم[وأثرم-خ ل]من قدرتک کلّ نحس یعرض بحاجز حتم من قضائک یحول بینی وبینه،و یباعده منّه فی دینی و نفسی و مالی و ولدی و اخوانی،و أعذنی به من الاولاد و الاموال و البهائم و الاعراض،و ما أحضره و ما أغیب عنه،و ما أستحبه و ما أخلّفه.

و حصّنّی من کلّ ذلک بعیاذک من الافات و العاهات و البلیّات،و من التّغییر و التّبدیل و النّقمات و المثلات،و من کلمتک الخالقة،و من جمیع المخلوقات[المخوفات-خ ل]و من سوء القضاء،و من درک الشّقاء،و من شماتة الاعداء،و من الخطأ و الزّلل فی قولی و فعلی،و ملّکنی الصّواب فیهما،بلا حول و لا قوّة الاّ باللَّه علیّ العظیم،بلا حول و لاقوة الاّ باللَّه الحکیم الکریم،بلا حول و لاقوّة الاّ باللَّه العزیز العظیم[العلیم-خ ل]بلاحول و لاقوّة الاّ باللَّه حرزی و عسکری،بلا حول و لاقوة الاّ باللَّه سلطانی و مقدرتی،بلاحول و لاقوّة الاّ باللَّه عزّی و منعتی.

اللّمّ أنت العالم بجوائل فکری،و جوائس صدری،و مایترجّح فی الاقدام علیه

ص:22

و الاحجام عنه مکنون ضمیری و سرّی،و أنا فیه بین حالین خیر أرجوه و شرّ أتقّیه،و سهو یحیط بی ودین أح.طه،فان أصابنی[أصابنی-خ ل]الخیرة الّتی أنت خالقها لتهبها لی،لاحاجة بک الیها بل بجود منک علیّ بها غنمت و سلمت،و ان أخطأتنی خسرت و عطبت.

اللّهمّ فأرشدنی منه الی مرضاتک و طاعتک،و أسعدنی فیه بتوفیقک و عصمتک،و اقض بالخیر و العافیة و السّلامة التّامة الشّاملة الدّائمة لی فیه حتم أقضیتک و نافذ عزمک و مشیّتک،و انّنی[انّی-خ ل]أبرأ الیک من العلم بالاوفق[بالارفق-خ ل]من مبادیه و عواقبه و فواتحه[مفاتحه-خ ل]و خواتمه و مسالمه و معاطبه و من القدرة علیه،و أقرّ أنّه لاعام و لا قادر علی سداده سواک،فأنا أستهدیک و أستعینک[و أستفتیک-خ ل]و أستقضیک و أستفیک و أدعوک و أرجوک،و ما تاه من استهداک،و لاضلّ من استفتاک،و لا دهی من استکفاف،و لاحال[خاب-خ ل]من دعاک،و لاأخفق من رجاک،فکن لی عند أحسن ظنونی و آمالی فیک،یا ذاالجلال و الاکرام،انّک علی کلّ شیء قدیر.

و استنهضت لمهمّی هذا و لکلّ مهمّ،أعوذ باللَّه السّمیع العلیم من الشیطان الرّجیم، بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، اَلرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ، إِیّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیّاکَ نَسْتَعِینُ، اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ، صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ، غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ، وَ لاَ الضّالِّینَ . قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ ، مَلِکِ النّاسِ ، إِلهِ النّاسِ ، مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنّاسِ ، اَلَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النّاسِ ، مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ . قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ، مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ ، وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ ، وَ مِنْ شَرِّ النَّفّاثاتِ فِی الْعُقَدِ، وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ . قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ، اَللّهُ الصَّمَدُ، لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ، وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ.

پس بخوان سوره تبارک الذی بیده الملک تا آخر سوره،پس بگو: وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً ، وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً ، وَ إِذا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلی أَدْبارِهِمْ نُفُوراً ، أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ ، أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللّهِ أَ فَلا

تَذَکَّرُونَ ، وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِیَ ما قَدَّمَتْ یَداهُ إِنّا جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَی الْهُدی فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً ، اَلَّذِینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِیماناً ، وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللّهِ وَ اللّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ ، فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً لا تَخافُ دَرَکاً وَ لا تَخْشی ، لا تَخافا إِنَّنِی مَعَکُما أَسْمَعُ وَ أَری .

ص:23

تَذَکَّرُونَ ، وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِیَ ما قَدَّمَتْ یَداهُ إِنّا جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَی الْهُدی فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً ، اَلَّذِینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِیماناً ، وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللّهِ وَ اللّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ ، فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً لا تَخافُ دَرَکاً وَ لا تَخْشی ، لا تَخافا إِنَّنِی مَعَکُما أَسْمَعُ وَ أَری .

و استنهضت لمهمّی هذا و لکلّ مهمّ أسماء اللَّه العظام و کلماته التّوامّ و فواتح سور القرآن و خواتیمها و محکماتها و قوارعها و کلّ عوذة تعوّذ بها نبیّ أو صدیق حم شاهت الوجوه وجوه أعدانی فهم لایبصرون،و حسبی اللَّه ثقة و عدّة و نعم الوکیل،و الحمدللَّه ربّ العالمین،و صلواته علی سیدنا محمد رسوله و آله الطاهرین (1).

مؤلف گوید:که اگر در ابتدای سور معوذتین و قل هواللَّه نیز بسم اللَّه الرحمن الرحیم را اعاده کند شاید بد نباشد،و از فحوای دعا ظاهر می شود که از برای دفع شر اعادی نیز این دعا را خواندن مناسب است.

و ایضاً سید(رضی اللَّه عنه)به سند معتبر روایت کرده است که از حضرت امام رضا(علیه السلام)که روایت کرد از پدرش از حضرت امام جعفر(صلوات اللَّه علیهما)که هر که این دعا را بخواند در کاری که اراده کند نبیند در عاقبت آن کار مگر آنچه خواهد و دوست دارد،و دعا این است:

اللّهمّ انّ خیرتک تنیل الرّغائب،و تجزل المواهب،و تطیّب المکاسب،و تغنم المطالب،و تهدی الی أحمد العواقب،و تقی من محذور النّوائب،اللّهمّ انّی أستخیرک فیما عقد علیه رأیی وقادنی الیه هوای،فأسألک یا ربّ أن تسهّل لی من ذلک ما تعسّر،و أن تعجّل من ذلک تیسّر،و أن تعطینی یا ربّ الظفر فیما استخرتک فیه و عوناً بالانعام فیما دعوتک،و أن تجعل یا ربّ بعده قرباً،و خوفه أمناً،و محذوره سلماً،فانک تعلم و لا

ص:


1- 36) -بحار الانوار،270/91-273 از فتح الابواب سید.

أعلم و تقدر و لا أقدر،و أنت علام الغیوب،اللّهمّ ان یکن هذا الامر خیراً لی فی عاجل الدنیا و[آجل-خ ل]الاخرة،فسهله لی و یسّره علیّ،و ان لم یکن فاصرفه عنّی و اقدر لی فیه الخیرة،انّک علی کلّ شیء قدیر،یا أرحم الراحمین (1).

و ایضاً سید(رحمه اللَّه)روایت کرده است،از محمد بن مظفر که آخر فرمانی که از حضرت صاحب الامر(صلوات اللَّه علیه)بیرون آمد این دعای استخاره بوده که باید به آن عمل کنند،و در نمازهای حاجت نیز می توان خواندن،و دعا این است:بسم اللَّه الرحمن الرحیم،اللّهمّ انّی أسالک باسمک الّذی عزمت به علی السّماوات والارض،فقلت لهما اتینا طوعاً أو کرها قالتا أتینا طائعین،و باسمک الذی عزمت به علی عصا موسی،فاذا هی تلقف ما یأفکون.و أسألک باسمک الذی صرفت به قلوب السحرة الیک حتّی قالوا آمنا بربّ العالمین[ربّ موسی و هارون أنت اللَّه ربّ العالمین-خ]و أسالک بالقدرة التی تبلی بها کلّ جدید و تجدد بها کلّ بال،و أسالک بکلّ حقّ هو لک و بکلّ حقّ جعلته علیک،ان کان هذا الامر خیراً لی فی دینی و دنیای و آخرتی أن تصلی علی محمد و آل محمد،و تسلّم علیهم تسلیماً،و تهنّئه[تهیّئه-خ ل]لی و تسهّله علیّ،و تلطف لی فیه برحمتک یا ارحم الراحمین،و ان کان شرّاً لی فی دینی و دنیای و آخرتی أن تصلی علی محمد و آل محمد[و آله-خ ل]و تسلّم علیهم تسلیماً،و أن تصرفه عنّی بما[بم-خ ل]شئت و کیف شئت،و ترضینی بقضائک،و تبارک لی فی قدرک،حتی لاأحبّ تعجیل شیء أخّرته،و لاشیء عجّلته،فانّه لاحول و لاقوة الاّ بک،یا علیّ یا عظیم یا ذاالجلال و الاکرام (2).

و شیخ طوسی(علیه الرحمه)در مجالس روایت کرده است از امام علی نقی(علیه السلام)که حضرت صادق(علیه السلام)فرمود که پدرم(صلوات اللَّه علیه)در استخاره این دعا را می خواند:

اللّهمّ انّ خیرتک تنیل الرّغائب،و تجزل المواهب،و تغنم المطالب،و تطیّب

ص:25


1- 37) -بحار الانوار،275/91 از فتح الابواب سید.
2- 38) -بحار الانوار،276/91 از فتح الابواب سید.

المکاسب،و تهدی الی أحمد العواقب،و تقی محذور النّوائب،اللهمّ یا مالک الملوک أستخیرک فیما عزم رأیی علیه و قادنی هوای[یا مولای-خ ل]الیه،فسهل من ذلک ما توعّر،و یسّر منه ما تعسّر،واکفنی فی استخارتی المهمّ،و ادفع عنّی کلّ ملمّ،واجعل عاقبة أمری غنماً،و محذوره سلما،و بعده قرباً،وجد به خصباً،أعطنی یا ربّ لواء الظّفر فیما استخرتک فیه،و قرّر الانعام فیما دعوتک له،و منّ علیّ بالافضال فیما رجوتک،فانّک تعلم و لا أعلم،و تقدر و لا أقدر،و أنت علام الغیوب (1).

و شیخ کفعمی(رحمةاللَّه علیه)در کتاب بلدالامین از حضرت امام رضا(صلوات اللَّه علیه)از جمله ادعیه وسائل این دعا را برای استخاره روایت کرده است:

اللّهمّ انّ خیرتک فیما أستخیرک فیه تنیل الرّغائب،و تجزل المواهب،و تغنم المطالب،و تطیّب المکاسب،و تهدی الی أجمل المذاهب،و تسوق الی أحمد العواقب،و تقی مخوف النّوائب.اللّهمّ انّی أستخیرک فیما عزم رأیی علیه وقادنی عقلی الیه،فسهّل اللّهمّ منه ما توعّر،و یسّر منه ما تعسّر،و اکفنی فیه المهمّ،وادفع عنّی کلّ ملمّ،و اجعل ربّ عواقبه غنما،و خوفه[مخوفه-خ ل]سلماً،و بعده قرباً،وجدبه خصباً،و أرسل اللهم اجابتی،و أنجح طلبتی،واقض حاجتی،واقطع عوائقها،وامنع بوائقها،وأعطنی اللّهمّ لواء الظّفر بالخیرة فیما استخرتک،و وفور الغنم فیما دعوتک،و عوائد الافضال فیما رجوتک.واقرنه اللّهمّ بالنّجاح وحطه بالصّلاح،و أرنی أسباب الخیرة واضحة،و اعلام غنمها لائحة،واشدد خناق تعسّرها،وانعش صریع تیسرها.و بیّن اللّهمّ ملتبسها،و أطلق محتبسها،و مکن أسّها حتی تکون خیرة مقبلة بالغنم،مزیلة للغرم،عاجلة النّفع،باقیة الصنع،انّک ولیّ المزید مبتدیء بالجود (2).

و در محاسن برقی از حضرت رسول(صلی اللَّه علیه و آله)روایت کرده است که هر که طلب خیر از خدا کند باید که عددش طاق باشد (3).

ص:26


1- 39) -امالی شیخ طوسی،299/1.
2- 40) -البلدالامین،ص 161-162.
3- 41) -محاسن برقی،ص 599 ح 6.

و ایضاً از حضرت صادق(علیه السلام)روایت کرده است که پدرم هرگاه اراده استخاره می کرد وضو می ساخت و دو رکعت نماز می کرد و مشغول استخاره می شد،و اگر در اثنای استخاره کسی با او سخن می گفت سبحان اللَّه می گفت و سخن با کسی نمی گفت تا فارغ می شد (1).

و ایضاً در محاسن و مکارم روایت کرده اند که در استخاره این دعا بخوانند:

اللّهمّ انّی أستخیرک برحمتک،و أستقدرک الخیر بقدرتک علیه،لانّک عالم الغیب و الشّهادة الرحمن الرحیم،فأسالک أن تصلّی علی محمد و آله،کما صلّیت علی ابراهیم و آل ابراهیم انّک حمید مجید،اللّهمّ ان کان هذا الامر الّذی أریده خیراً لی فی دینی و دنیای و آخرتی فیسره لی،و ان کان غیر ذلک فاصرفه عنّی و اصرفنی عنه (2).

و ایضاً هر دو از آن حضرت روایت کرده اند که فرمود بعضی از پدران من در استخاره این دعا می خواندند:اللّهمّ لک الحمد و بیدک الخیر کله،اللهم انّی أستخیرک برحمتک،وأستقدرک الخیر بقدرتک علیه،لانّک تقدر و لاأقدر،و تعلم و لااعلم،و أنت علام الغیوب،اللهمّ فما کان من أمر هو أقرب من طاعتک و أبعد من معصیتک و أرضی لنفسک و أقضی لحقّک،فیسره لی و یسرنی له،و ما کان من غیر ذلک فاصرفه عنّی و اصرفنی عنه،فانّک لطیف لذلک و القادر علیه (3).

و در محاسن به سند معتبر روایت کرده است که حضرت امام محمد باقر(علیه السلام)فرمود:که هرگاه امر عظیمی را اراده کنم صد مرتبه طلب خیر خود از حق تعالی می کنم،و اگر غلام خریدن یا مانند آن باشد سه مرتبه طلب خیر می کنم می گویم:

اللّهمّ انّی أسالک بأنّک عالم الغیب و الشّهادة،ان کنت تعلم أنّ الامر الذی أردت خیر لی فخره لی و یسره،و ان کنت تعلم أنّه شرّ لی فی دینی و دنیای و آخرتی فاصرفه عنّی الی ما هو خیر لی،و رضّنی فی ذلک بقضائک،فانّک تعلم و لاأعلم،و تقدر و لا أقدر،

ص:27


1- 42) -محاسن برقی،ص 599 ح 8.
2- 43) -محاسن برقی،ص 599،ح 9 و مکارم الاخلاق:ص 323.
3- 44) -محاسن برقی،ص 599،ح 10 و مکارم الاخلاق:ص 324.

و تقضی و لا أقضی،انّک علام الغیوب (1).

مؤلف گوید:که ظاهرش آن است که پیش از این دعا صد مرتبه یا سه مرتبه أستخیراللَّه برحمته بگوید و بعد از آن این دعا را بخواند،و احتمال دارد که همین دعا را مکرر بخواند.

و ایضاً به سند معتبر دیگر از حضرت صادق(علیه السلام)روایت کرده است که می گوئی در دعای استخاره:أستخیراللَّه و أستقدر اللَّه و أتوکل علی اللَّه،و لاحول و لاقوة الاّ باللَّه،أردت أمراً فأسأل الهی ان کان ذلک له رضاً أن یقضی لی حاجتی،و ان کان له سخطاً أن یصرفنی عنه و أن یوفقنی لرضاه (2).

و کلینی و شیخ و سید(رضی اللَّه عنهم)به سند صحیح از حضرت صادق(علیه السلام)روایت کرده اند که دو رکعت نماز بکن و طلب خیر از علام الغیوب بکن،پس به خدا سوگند یاد می کنم که هر مسلمان که خیر خود را از خدا بطلبد البته آنچه خیر اوست به نزد او می آورد (3).

و سید و کفعمی و دیگران به چندین سند از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام)روایت کرده اند که حضرت امیرالمؤمنین(صلوات اللَّه علیه)فرمود:که حضرت رسول(صلی اللَّه علیه و آله)را سری بود که کم کسی بر آن مطلع شد،و می گفت و من نیز می گویم که لعنت خدا و ملائکه و صالحان خلق خدا بر کسی باد که افشای سرّ آن حضرت نماید،مگر نزد کسی که اعتماد بر او داشته باشد.

پس کتمان کنید راز آن حضرت را،بدرستی که شنیدم می فرمود:که یا علی به خدا سوگند یاد می کنم که نمی گویم بتو مگر آنچه گوشهای من شنیده و دل من حفظ کرده و دیده من به سوی آن نظر کرده،پس زنهار یا علی سرّ مرا فاش مکن،به درستی که من از خداوند خود استدعا کرده ام که هر که افشای سرّ من بکند نزد غیر محرم اسرار من بچشاند

ص:28


1- 45) -محاسن برقی:ص 600،ح 12.
2- 46) -محاسن برقی،ص 600،ح 13.
3- 47) -فروع الکافی،470/3 و تهذیب الاحکام:179/3.

باو گرمی آتش جهنم را.

پس فرمود:که یا علی بسیاری از مردم اگر عمل کنند به آنچه من می گویم در نهایت مرتبه عبادت خواهد بود هر چند عبادت ایشان کم نماید،و اگر نه ترس آن داشتم که طاغیان این امت دین مرا ضایع کنند هر آینه این سرّ را فاش می کردم و به همه کس می گفتم،لهذا نمی خواهم که غیر کسی که محل اعتماد باشد بداند.

بدان که در شب معراج چون به آسمان هفتم رسیدم نظر کردم به سوی فرجه ای از عرش الهی که نور از آن می جوشید مانند دیگی که در جوش باشد،پس چون خواستم برگردم مرا نزد آن فرجه نشانیدند،و ندا به من رسید که ای محمد پروردگارت تو را سلام می رساند و می گوید که تو گرامی ترین خلقی نزد او،و نزد او علمی است که از جمیع پیغمبران و امتهای ایشان پنهان داشته است بغیر تو و هر که را به پسندی تو از امت تو،و کسی که او به پسندد بعد از خود،و چون این دعاها را بخوانند گناهان گذشته ایشان بر طرف شود،و بعد از آن از گناه نترسند،و به این سبب امر می کنم تو را به کتمان آن،تا آن که عمل کنندگان اکتفا به این نکنند و دست از سایر طاعات بردارند.

پس در ضمن دعاها فرمود:که یا محمد،هرکه او را دو امر پیش آید و خواهد که از برای او اختیار کنم هر یک را که نزد من پسندیده تر است،پس وقتی که اراده آن امر می کند این دعا را بخواند:

اللهم اخترلی بعلمک،و وفقنی لرضاک و محبتک،اللهم اخترلی بقدرتک و جنبنی بعزتک مقتک و سخطک،اللهم اخترلی فیما أرید من هذین الامرین-و نام می بری از آن دو أمر را-أسرهما الیّ،و أحبّهما الیک،و اقربهما منک،و أرضا همالک،اللهمّ انّی أسالک بالقدرة الّتی زویت بها علم الاشیاء کلّها عن جمیع خلقک،فانّک عالم بهوای و سریرتی و علانیتی،فصلّ علی محمد و آله،واسفع بناصیتی الی ما تراه لک رضاً ولی صلاحاً فیما استخرتک فیه حتی تلزمنی من ذلک أمراً أرضی فیه بحکمک،و أتکل فیه علی قضائک،واکتفی فیه بقدرتک،و لاتلبنی و هوای لهواک مخالف،و لا ما أرید لما ترید لی مجانب،اغلب بقدرتک التی تقضی بها ما أحببت علی من احببت بهواک هوای،

ص:29

و یسّرنی للیسری التی ترضا بها عن صاحبها،و لاتخذلنی بعد تفویضی الیک أمری،برحمتک الّتی وسعت کلّ شیء،اللهمّ أوقع خیرتک فی قلبی،وافتح للزومها یا کریم،آمین رب العالمین پس هرگاه این دعا بخواند من اختیار می کنم برای او منافع او را در دنیا و آخرت (1).

و سید،به سند موثق از زراره روایت کرده است که گفت:به حضرت امام محمد باقر(علیه السلام)عرض کردم که هرگاه اراده کاری داشته باشم و خواهم طلب خیر خود از پروردگار خود بکنم چگونه بگویم؟حضرت فرمود:که هرگاه اراده استخاره داشته باشی روز سه شنبه و چهارشنبه و پنجشنبه را روزه بدار،پس در روز جمعه در مکان پاکیزه ای دو رکعت نماز بکن،پس نظر کن بجانب آسمان و صد مرتبه بگو:

اللهم انّی اسالک بأنّک عالم الغیب و الشهادة الرحمن الرحیم،أنت عالم الغیب،ان کان هذا الامر خیراً لی فیما أحاط به علمک،فیسره لی و بارک فیه وافتح لی[لی به-خ ل]بابه،و ان کان ذلک شرّاً لی فیما أحاط به علمک،فاصرفه عنّی بما تعلم،فانک تعلم و لا اعلم،و تقدر و لاأقدر،و تقضی و لاأقضی،و أنت علام الغیوب (2).

و ایضاً به سند معتبر از کتاب دلائل حمیری روایت کرده است،از محمد بن سهل قمی که گفت:من در مکه معظمه مجاور بودم،پس رفتم به مدینه و به خدمت حضرت امام محمد تقی(علیه السلام)مشرف شدم،و اراده داشتم که از حضرت سؤال کنم از برای شرف و کرامت جامه را که بپوشم و میسر نشد که سؤال کنم تا وداع کردم و بیرون آمدم،و خواستم که از مدینه بیرون روم،باز به خاطرم رسید که عریضه به خدمت حضرت بنویسم و جامه را سؤال کنم،چون ترددی داشتم عریضه را نوشتم و رفتم به مسجد حضرت رسول(صلی اللَّه علیه و آله)و دو رکعت نماز استخاره کردم،و بعد از آن صد مرتبه طلب خیر از خدا کردم،پس در دلم افتاد که نامه را نفرستم،نامه را دریدم و از مدینه بیرون رفتم،چون روانه شدم دیدم که خادم آن حضرت در میان قطارها

ص:30


1- 48) -بحار الانوار،267/91-268 از فتح الابواب سید،و مصباح کفعمی،ص 394-395.
2- 49) -بحار الانوار،278/91 از فتح الابواب سید.

می گردد و سؤال از مکان من می کند،چون به من رسید دستمالی به من داد که دو پارچه بسیار خوش قماش نازک در میان آن پیچیده بود،و گفت:مولای تو این جامه ها را برای تو فرستاده است،پس احمد بن محمد بن عیسی راوی حدیث گفت:که در آن زودی محمد بن سهل به رحمت خدا رفت،و من او را غسل دادم و در همان جامه ها که حضرت فرستاده بودند او را کفن کردم (1).

مؤلف گوید:که در این حدیث چندین معجزه از آن جناب ظاهر شده:

اول:آن که حضرت دانسته که در خاطر او بوده که جامه طلب کند برای او فرستادند.

دوم:آن که اشعار فرمودند که اجل او نزدیک شده احتیاج به جامه دوخته ندارد.

سوم:آن که جامه ها به عدد اثواب ضروری کفن برای او فرستادند،زیرا که می دانستند که در کفن به آنها محتاج خواهد شد.

و سید(رحمه اللَّه)این حدیث را برای آن نقل کرده است که استخاره و نماز آن به این نحو میان محدثین شیعه مشهور و معروف بوده،و این حدیث به مفتاح آینده انسب است.

و شیخ مفید(علیه الرحمة)در مسائل عزیة گفته است:که از برای استخاره نماز مقرری هست،و آن دو رکعت است با هر سوره که خواهد،و بعد از سلام حمد و ثنای خدا بگو و صلوات بر محمد و آل بفرستد و بگوید:

اللهمّ انّی أستخیرک بعلمک و قدرتک،و أستخیرک بعزّتک،و أسالک من فضلک،فانّک تقدر و لا أقدر،و تعلم و لااعلم،و أنت علام الغیوب.اللهمّ ان کان هذا الامر الذی عرض لی خیراً فی دینی و دنیای و آخرتی،فیسره لی و بارک لی فیه و أعنی علیه،و ان کان شرّاً فاصرفه عنی و اقض لی الخیر حیث کان،و رضنی به حیث لاأحبّ تعجیل ما أخرت و لاتأخیر ما عجلت و اگر خواهد بگوید:اللهمّ خرلی فیما عرض لی،واقض لی بالخیرة فیما وفّقتنی له منه[منک-خ ل]برحمتک یا أرحم الراحمین (2).

ص:31


1- 50) -بحار الانوار،276/91 از فتح الابواب سید.
2- 51) -بحار الانوار،229/91 از رساله عزیة.

و شیخ طوسی(علیه الرحمة)در کتاب مبسوط و نهایة گفته است:که سنت است آدمی در امری که اراده کند دو رکعت نماز بکند،و هر سوره که خواهد در آن دو رکعت بخواند،و قنوت در رکعت دوم بخواند،و بعد از سلام هر دعا که داند بخواند و مطلب خود را بطلبد،پس به سجده رود و صد نوبت بگوید:أستخیر اللَّه فی جمیع أموری (1).

و ابن ادریس (2)و ابن البراج (3)(رحمةاللَّه علیهما)نیز نزدیک به این،گفته اند.

و سید،به سند صحیح از محمد بن مسلم روایت کرده است که اراده شام کردم و حضرت صادق(علیه السلام)مرا امر کرد که این دعا بخوانم:اللهمّ ا کان هذا الوجه الذی هممت به خیراً لی فی دینی و دنیای و عاقبة أمری و لجمیع المسلمین،فیسره و بارک لی فیه،و ان کان ذلک شراً لی فاصرفه عنّی الی ما هو خیر لی منه،فانّک تعلم و لااعلم،و تقدر و لا أقدر،و أنت علام الغیوب پس صد مرتبه بگویم أستخیراللَّه چون چنین کردم رفتن به شام برطرف شد و همان تهیه را صرف سفر حج کردم.و ایضاً راوی گفت:که أستخیراللَّه را در امر عظیم صد و یک مرتبه بگوید،و در امر سهل ده مرتبه (4).

و ابن براج(قدس سره)در مهذب گفته است:که بهترین انواع استخاره آن است که دو رکعت نماز بجا آورد چنانچه سایر نوافل را می کند،و قنوت در رکعت دوم بخواند،و در سجده آخر نماز صد مرتبه بگوید:أسخیراللَّه پس بگوید:لا اله الا اللَّه الحلیم الکریم،لا اله الا اللَّه العلیّ العظیم،ربّ بحق محمد و آل محمد،صلّ علی محمد و آل محمد،و خرلی فی الامر الذی أردت (5).

مؤلف گوید:که احادیث در این نوع استخاره بسیار است،و چون بعضی با آنچه

ص:32


1- 52) -المبسوط،133/1.والنهایة ص 142.
2- 53) -السرائر،ص 69.
3- 54) -مهذب ابن براج،149/1-150.
4- 55) -بحار الانوار،282/91.از فتح الابواب سید.
5- 56) -مهذب ابن ابرج،150/1.

مذکور شد اختلاف یسیری داشت به همین اکتفا نمود،و به هر یک از اینها که ذکر کردیم اگر عمل کند خوب است،و اگر بعضی را با بعضی ضم کند تمامتر خواهد بود.

و از جمله دعاها که مناسب این نوع است دعای صحیفه کامله است و آن این است:

اللهمّ انّی أستخیرک بعلمک،فصلّ علی محمد و آله،واقض لنا بالخیرة،وأالهمنا معرفة الاختیار،واجعل ذلک ذریعة الی الرضا بما قضیت لنا و التسلیم لما حکمت،فأزح عنّا ریب[أهل-خ]الارتیاب،و أیدنا بیقین المخلصین،و لا تسمنا عجز المعرفة عمّا تخیّرت،فنغمط قدرک و نکره موضع رضاک،و نجنح الی التی هی أبعد من حسن العاقبة و أقرب الی ضد العافیة،حبّب الینا ما نکره من قضائک،و سهل علینا ما نستصعب من حکمک،و ألهمنا الانقیاد لما أوردت علینا من مشیّتک،حتی لانحبّ تأخیر ما عجّلت و لاتعجیل ما أخرت،و لانکره ما أحببت و لانتخیّر ما کرهت،و اختم لنا بالّتی هی احمد عاقبة و أکرم مصیراً،انّک تفید الکریمة و تعطی الجسیمة،و تفعل ما ترید و أنت علی کلّ شیء قدیر (1).

و ظاهراً در قسم دوم نیز خواندن مناسب باشد،و در اقسام دیگر بعید است.

مفتاح دوم: در بین نوع دوم استخاره است

در بین نوع دوم استخاره است

که بعد از عمل استخاره رجوع به قلب خود کند و آنچه در خاطرش رجحان به هم رسانیده به آن عمل نماید.

چنانچه شیخ طوسی(قدس اللَّه روحه)در کتاب اقتصاد گفته است:که کسی

ص:33


1- 57) -صحیفة سجادیة،دعاء 33.

که اراده امری کند سنت است که غسل کند و دو رکعت نماز به جا آورد،و بعد از آن به سجده رود و صد مرتبه بگوید أستخیراللَّه تعالی فی جمیع اموری کلّها خیرة فی عافیة پس آنچه در دلش افتد به آن عمل کند (1).

و کلینی و شیخ و سید و طبرسی(رحمةاللَّه علیهم)به سند کالصحیح روایت کرده اند که ابن اسباط اراده مصر داشت و در راه دریا و صحرا متردد بود،حضرت امام رضا(صلوات اللَّه علیه)فرمود:که برو به سجده در غیر وقت نماز واجب،و دو رکعت نماز بکن،و صد مرتبه طلب خیر خود از خدا بکن،و آنچه در دلت می افتد به آن عمل کن (2).

و به روایت علی بن ابراهیم صد و یک مرتبه أستخیراللَّه بگوید (3)و اگر أستخیراللَّه برحمته خیرة فی عافیة بگوید بهتر است.

و شیخ(رحمه اللَّه)در مجالس به سند معتبر از حضرت امام علی نقی(علیه السلام)روایت کرده است که حضرت صادق(صلوات اللَّه علیه)فرمود:که هرگاه یکی از شما را حاجتی عارض شود باید که مشورت با پروردگار خود بکند،گفتند:چگونه مشورت کند؟فرمود:که بعد از نماز فریضه به سجده رود و صد مرتبه بگوید اللهمّ خرلی پس متوسل شود به ما و صلوات فرستد بر ما و ما را شفیع گرداند در درگاه خدا،پس آنچه حق تعالی به دلش می اندازد به آن عمل کند (4).و این مطالب را اگر به فارسی بگوید نیز خوبست.

و اگر بگوید که:اللهمّ انّی أتوسل الیک بنبیّک نبیّ الرحمة محمد و أهل بیته الطاهرین،و أتوجه بهم الیک أن تصلی علی محمد و آل محمد،و أن تلهمنی ما هو خیر لی فی دینی و دنیای و آخرتی خیرة فی عافیة،برحمتک یا أرحم الراحمین ظاهراً خوب باشد.

ص:34


1- 58) -الاقتصاد،ص 274.
2- 59) -فروع کافی،471/3،ح 4 و تهذیب الاحکام:180/3 و بحار:264/91 و مکارم الاخلاق:ص 321.
3- 60) -فروع کافی،471/3 ح 5.
4- 61) -امالی شیخ طوسی،281/1.

و در فقه الرضا علیه السلام مذکور است که هرگاه امری را اراده کنی دو رکعت نماز بکن و صد مرتبه أستخیراللَّه بگو پس بگو:لا اله الاّ اللَّه العلیّ العظیم،لا اله الا اللَّه الحلیم الکریم،ربّ بحق محمد و علی خرلی فیما أردت للدنیا و الاخرة خیرة من عندک لک فیه رضاً ولی فیه صلاح فی خیر و عافیة،یا ذالمن و الطول پس آنچه رأیش بر آن قرار گیرد به عمل آورد (1).

و سید(رضی اللَّه عنه)به سندهای صحیح و معتبر روایت کرده است که مردی به حضرت امام محمد جواد(علیه السلام)عریضه در باب فروختن ملکی نوشت،در جواب نوشتند:که دو رکعت نماز به جا آور و بعد از آن صد مرتبه طلب خیر خود از خدا بکن،و در اثنای استخاره با کسی سخن مگو تا صد مرتبه تمام شود،پس اگر در دلت بیفتد فروختن آن ملک بفروش (2).

و دیلمی در فردوس الاخبار روایت کرده است که حضرت رسول(صلی اللَّه علیه و آله)به انس گفت:که هر وقت که امری را اراده کنی هفت مرتبه طلب خیر از پروردگار خود بکن،پس آنچه در دل تو بیفتد بکن که خیر تو در آن است (3).

و ایضاً در صحاح عامه از جابر بن عبداللَّه انصاری روایت کرده اند که حضرت رسالت پناه(صلی اللَّه علیه و آله)استخاره را تعلیم ما می کرد چنانچه سوره قرآن را تعلیم می کرد و می گفت:که هر یک از شما که امری را قصد نماید دو رکعت نماز بکند در غیر وقت نماز واجب،پس بگوید:

اللهمّ انّی أستخیرک بعلمک،و أستقدرک بقدرتک،و أسالک من فضلک العظیم،فانّک تقدر و لا أقدر،و تعلم و لا أعلم،و أنت علام الغیوب.اللهمّ ان کنت تعلم أنّ هذا الامر خیر لی فی دینی و معاشی و عاجل أمری و آجله،فاقدره لی و یسره لی ثم بارک لی فیه.اللهمّ و ان کنت تعلم أنّ هذا الامر شرّ لی فی دینی و معاشی و عاجل أمری و آجله،

ص:35


1- 62) -فقه الرضا،ص 152.
2- 63) -بحار الانوار،264/91 از فتح الابواب.
3- 64) -بحار الانوار،265/91 از همان کتاب.

فاصرفه عنّی و اصرفنی عنه،واقدر لی الخیر حیث کان و رضنی به و حاجت خود را نام ببرد! (1)

و شیخ مفید در مقنعه و علی بن بابویه در رساله گفته اند:که هرگاه امری را اراده کنی دو رکعت نماز بکن و صد و یک مرتبه أستخیراللَّه برحمته بگو و این دعا بخوان:

لا اله الّا الله العلی العظیم،لا اله الّا اللَّه الحلیم الکریم،ربّ بحقّ محمّد و آل محمّد صلّ علی محمّد و آله،و خرلی فیما أردت للدّنیا و الآخرة خیرة منک ف عافیه پس هرچه بر آن عزم کنی به عمل آور. (2)

و کلینی و شیخ و سید و غیر ایشان به سند معتبر روایت کرده اند که اسحاق بن عمّار،به خدمت حضرت صادق(علیه السلام)عرض کرد که بسیار واقع می شود که امری را اراده می کنم،و بعضی مرا امر می کنند به آن و بعضی نهی می کنند،حضرت فرمود:که هرگاه چنین باشد دو رکعت نماز بکن و صد و یک مرتبه طلب خیر از خدا بکن،پس نظر کن که کدم یک در دل تو راجح است،پس آن را بکن که ان شاء الله خیر تو در آن است،و باید که طلب خیر را در عافیت بکنی،یا آن که بگویی:أستخیر اللَّه برحمته خیرة فی عافیة زیرا که بسا باشد که خیر آدمی در بریدن دست او باشد،یا در مردن فرزند او،یا در رفتن مال او،یعنی:هرچند خیر در اینها باشد اما چون اکثر خلق صبر بر این بلاها نمی توانند کرد و حق تعالی قادر است بر آن که خیر را در امری قرار دهد که مقرون به عافیت از این بلاها باشد،پس در دعا باید که شرط عافیت بکند. (3)

و سید به سند صحیح از امام محمد باقر(علیه السلام)روایت کرده است که هر بنده که صد مرتبه طلب خیر از حق تعالی بکند البته آنچه خیر اوست در دلش می افتد می گوید:اللّهم عالم الغیب و الشّهادة ان کان ما أردت خیرا لامر دنیای و آخرتی و عاجل أمری و آجله،فیّسره لی و افتح لی بابه و رضّنی فیه بقضائک (4).

ص:36


1- 65) -بحار الانوار،265/91.از همان کتاب.
2- 66) -مقنعه،شیخ مفید،ص 36.و بحار الانوار:276/91.
3- 67) -فروع کافی،472/3،ج7،تهذیب الاحکام:1818/3،ج5.و بحار الانوار:277/91.
4- 68) -بحار الانوار،278/91.از فتح الابواب.

ودر عیون اخبار الرضا از آن حضرت(علیه السلام)روایت کرده است که حضرت صادق(صلوات اللَّه علیه)فرمود:در استخاره که بعد از نماز فریضه به سجده می رود و صد مرتبه می گوید:اللّهم خرلی پس متوسل می شود به رسول خدا و أئمه هدیصلوات اللَّه علیهم،و صلوات برایشان می فرستد و ایشان را شفیع خود می گرداند،پس آنچه بعد از آن خدا او را الهام کند عمل به آن می کند،زیرا که البته از جانب حق تعالی است. (1)

مفتاح سوم: استخاره به جناب مقدس الهی است با مشورت کردن با مؤمنان

استخاره به جناب مقدس الهی است با مشورت کردن با مؤمنان

بدان که مشورت کردن با برادران مؤمن عاقل،از اهمّ امور است،و تاکید بسیار در آیات و اخبار در آن وارد شده است،چنانچه حق تعالی برای تعلیم سایر بندگان و تألیف قلوب مؤمنان و امتحان منافقان حضرت رسالت پناه(صلی اللَّه علیه و آله)را که صاحب عقل کل بود و خاطر مقدسش اسرار وحی الهی و مشرق انوار الهامات نامتناهی بود خطاب نمود که...و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکّل علی اللَّه انّ اللَّه یحب المتوکلین (2).یعنی:با صحابه،مشورت کن در امر جهاد و غیر آن که اراده می نمایی،پس چون عزم کنی بر آنچه ما بر زبان ایشان جاری می سازیم و به خاطر مقدس تو می اندازیم،پس توکل کن بر خدا و کار خود را به او بگذار و اعتماد بر غیر او مکن،بدرستی که خدا دوست می دارد آنها را که در همه امور بر خداوند خود توکل می کنند.

بدان که امر آن حضرت به مشوره برای تعلیم سایر بندگان و تطییب خاطر مؤمنان و مصالح بسیار،دیگر باز امر فرمود به توکل و اعتماد بر جناب مقدس او،و تفویض امور

ص:37


1- 69) -بحار الانوار،91/278.از همان کتاب.
2- 70) -سوره آل عمران:159.

خود به علم کامل و لطف شامل او،پس با ارتکاب مشورت باید که اعتماد بر آرای خلق نکند و خیر خود را از علام الغیوب طلب کند،تا آنچه خیر اوست حق تعالی بر زبان ایشان جاری گرداند.

و ایضاً در جای دیگر فرموده است وَ الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُمْ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ . (1)پس مدح کرده است جماعتی را که اجابت می کنند پروردگار خود را در هر امری از امور دین که ایشان را به سوی آن می خواند و نماز را برپا می دارند در اوقات فضیلت با شرائط و آداب آن و کار ایشان مشوره است در میان ایشان.یعنی:مستبد به رأی خود نمی باشند،و در هر کار با یکدیگر مشورت می کنند،و از آنچه به ایشان روزی کرده ایم از مال حلال در راه رضای ما انفاق می کنند.و از این آیه کریمه نهایت مبالغه در مشورت ظاهر می شود.

و از حضرت رسول(صلی اللَّه علیه و آله)منقول است که هر که با کسی مشورت کند البته هدایت می یابد به آنچه خیر او در آن است (2).

و در حدیث دیگر فرمود:که یا علی کسی که طلب خیر خود از خدا می کند در کار خود حیران نمی شود،و کسی که در کارها با مردم مشورت می کند پشیمان نمی شود (3).

و از حضرت امیرالمؤمنین(صلوات اللَّه علیه)مروی است که نفس خود را به خطرها می اندازد کسی که مستغنی می شود به رأی خود از رأی دیگران (4).

و سید و برقی و دیگران به سند معتبر از حضرت صادق(علیه السلام)روایت کرده اند که مشورت نمی باشد مگر با چهار حدّ اگر کسی آنها را رعایت کند منتفع می شود،و اگر نکند ضررش بر مشورت کننده زیاده از نفع آن است:

اول:آن که با کسی مشورت کنی که عاقل باشد.

ص:38


1- 71) -سوره شوری:38.
2- 72) -بحار الانوار،254/91.
3- 73) -بحار الانوار،254/91.
4- 74) -عیون اخبار الرضا،54/2.

دوم:آن که آزاد و دین دار و صالح باشد.

سوم:آن که دوست و برادر مؤمن باشد.

چهارم:آن که او را بر سرّ خود مطلع گردانی بنحوی که چنانچه تو راز خود می دانی او هم بداند،و اعتماد بر او داشته باشی که افشای راز تو نمی کند نزد مردم.

اما اول:برای آنکه اگر عاقل باشد رأی او بکار تو می آید و رأی احمق به کار نمی آید.

و اما دوم:برای آن که اگر آزاد و دین دار باشد سعی می کند که خیر تو رت بداند و به تو بگوید،و اگر از خدا نترسد پروا ندارد از آن که خیر تو را از تو پنهان کند.

و اما سوم:زیرا که اگر یار و برادر ایمانی نباشد،راز خود را به او نمی توانی گفت.

و اما چهارم:برای آنکه تا اسرار تو را نداند خیر تو را نمی تواند دانست (1).

مؤلف گوید:که در عبارت حدیث اجمالی هست و حاصل مضمونش آن است که مذکور شد و دور نیست که مراد از آزاد،آزاد مرد خوش اخلاق باشد.

چنانچه به سند معتبر از حسن بن الجهم منقول است که حضرت امام رضا(علیه السلام)فرمود:که عقل پدرم به مرتبه ای بود که عقلهای دیگران را به آن نمی توانست سنجید،و با آن مرتبه از علم و عقل بسیار بود که با یکی از سیاهان غلامان خود مشورت می کرد،می گفتند:با چنین کسی مشورت می کنی؟جواب می فرمود که بسا باشد که خدا خیر مرا بر زبان او جاری گرداند،پس آنچه آن سیاهان می گفتند از مصالح بساتین و مزارع آن حضرت به آن عمل می نمود (2).

و از حضرت صادق(علیه السلام)منقول است که از حضرت رسول(صلی اللَّه علیه و آله)پرسیدند که حزم و دوراندیشی چیست؟فرمود:که مشورت کردن با صاحبان عقل و رأی نیک و متابعت ایشان کردن (3).

ص:39


1- 75) -بحار الانوار،253/91.و محاسن برقی:ص 602،ح 28.
2- 76) -بحار الانوار،254/91.
3- 77) -بحار الانوار،254/91.

و در مکارم از حضرت صادق(علیه السلام)روایت کرده است که حضرت رسول خدا(صلی اللَّه علیه و آله)فرمود:که مشورت کردن با عاقل ناصح خیرخواه موجب میمنت و مبارکی و رشد و صلاح و توفیق حق تعالی است،پس هرگاه خیرخواه دانای عاقل رأیی برای تو اختیار کند زنهار و مخالفت او مکن که باعث هلاک تو می گردد (1).

و در حدیث دیگر فرمود:که هیچ معاونتی بهتر از مشورت کردن نیست،و هیچ عقلی بهتر از تدبیر نیست (2).

و از حضرت امیرالمؤمنین(صلوات اللَّه علیه)منقول است که مشورت کن با جماعتی که از خدا ترسند،و دوست دار برادران مؤمن را بقدر پرهیزکاری ایشان،و بپرهیز از زنان بد و از نیکان ایشان در حذرباش،اگر تو را به نیکی امر کنند مخالفت کن ایشان را تا طمع نکنند در آن که موافقت کنی ایشان را در بدیها (3).

و در حدیث دیگر فرمود که من بیزارم از کسی که مسلمانی با او مشورت کند و آنچه خیر او را در آن داند به او نگوید (4).

و از حضرت رسول(صلی اللَّه علیه و آله)مروی است که هر گروهی که با یکدیگر مشورت کنند،و در میان ایشان کسی باشد که نامش محمد یا حامد یا محمود یا احمد باشد و در مشورت ایشان داخل باشد البته آنچه خیر ایشان است بر ایشان ظاهر می شود (5).

و از حضرت صادق(علیه السلام)منقول است که مشورت کن با مردان عاقل پرهیزکار،زیرا که امر نمی کنند تو را مگر به نیکی،و زنهار که مخالفت ایشان مکن که مخالفت دانای پرهیزکار باعث فساد دین و دنیاست (6).

ص:40


1- 78) -مکارم الاخلاق،ص 319.
2- 79) -مکارم الاخلاق،ص 319
3- 80) -بحار الانوار،98/75.
4- 81) -بحار الانوار،104/75.
5- 82) -عیون اخبار الرضا،29/2.
6- 83) -مکارم الاخلاق،ص 319.

و به سند معتبر از حضرت صادق(علیه السلام)منقول است که اگر خواهی نعمت الهی برای تو مستقیم باشد و مروت و مردی تو کامل و تمام باشد و زندگانی تو نیکو باشد،پس در امور خود با برده و با مردم دنی و دون مشورت مکن (1).

و از حضرت رسول(صلی اللَّه علیه و آله)مروی است که مشورت مکن با جبان و ترسان که راه بدر شد را بر تو تنگ می کند،و بسبب جبنی که دارد راه گشاد را به تو نمی نماید،و مشورت مکن با بخیل که مانع می شود تو را از رسیدن به نهایت مقصود خود،و مشورت مکن با کسی که حرص دنیا داشته باشد،زیرا که زینت می دهد برای تو بدترین رأیها را (2).

و به سند معتبر از حضرت صادق(علیه السلام)منقول است که هر که برادر مؤمنش با او مشورت کند و آنچه محض خیر او را در آن داند نگوید حق تعالی عقل ء رؤیش را از او سلب کند (3).

و در محاسن و معانی الاخبار و فتح الابواب به سندهای معتبر از حضرت صادق(علیه السلام)منقول است که هرگاه یکی از شما کاری را اراده کند با کسی مشورت نکند تا آنکه پیش از آن با خداوند خود مشورت کند.راوی گفت:چگونه با خدا مشورت کند؟فرمود:که اول از حق تعالی طلب خیر خود بکند،بعد از آن با مؤمنان مشورت کند،تا خدا آنچه خیر در آن است بر زبان ایشان جاری گرداند (4).

و در مکارم از حضرت صادق(علیه السلام)روایت کرده است که هرگاه امری را اراده کنی،پس با کسی مشورت مکن تا با خدا مشورت کنی،پرسیدند که چگونه با پروردگار خود مشورت کند؟فرمود:که صد مرتبه بگوید أستخیراللَّه پس با مردم مشورت کند تا خدا خیر او را بر زبان هر که خواهد جاری کند (5).

ص:41


1- 84) -بحار الانوار،990/75،ح 9.
2- 85) -بحار الانوار،99/75،ح 11.
3- 86) -بحار الانوار،102/75،ح 29.
4- 87) -محاسن برقی،ص 598،ح 2 و معانی الاخبار،ص 144-145 و بحار 252/91 از فتح الابواب.
5- 88) -مکارم الاخلاق،ص 318.

و سید،به سند معتبر از حضرت صادق(علیه السلام)روایت کرده است که چون احدی از شما-یعنی شیعیان-اراده کند که چیزی بخرد یا بفروشد یا داخل امری بشود،پس اول خیر خود را از خدای عزوجل سؤال کند به آن که بگوید:

اللّهمّ انی أرید أمراً،فان کان خیراً لی فی دینی و دنیای و آخرتی و عاجل أمری و آجله فیسّره لی،و ان کان شرّاً لی فی دینی و دنیای فاصرفه عنّی،ربّ اعزم لی علی رشدی و ان کرهته و أبته نفسی پس با ده نفر از مؤمنان مشورت کند در آن امر که اراده کرده است،و اگر ده کس نیابد با پنج نفر مشورت کند،با هر یک دوبار،و اگر نیابد مگر دو نفر از مؤمنان با هر یک پنج مرتبه مشورت کند،و اگر نیابد مگر یک مرد با او ده نوبت مشورت کند (1).

مؤلف گوید:که اگر صد مرتبه أستخیراللَّه را با این حدیث ضم کند اتم و اکمل خواهد بود انشاءاللَّه تعالی.

مفتاح چهارم: در بیان استخاره به قرآن مجید است

در بیان استخاره به قرآن مجید است

کلینی(رحمه اللَّه)از حضرت صادق(علیه السلام)روایت کرده است که تفأل مکن به قرآن (2).

مشایخ ما(رحمةاللَّه علیهم)این حدیث را تأویل می کردند که مراد نهی از فال گشودن از قرآن است که احوال آینده را از آیات مناسبه استنباط کنند،چنانچه بعضی از جهّال این را وسیله روزی خود کرده به این نحو مردم را فریب می دهند.

و به خاطر قاصر فقیر می رسد که ممکن است که مراد نهی از تفأل و تطیری باشد

ص:42


1- 89) -بحار الانوار،252/91-253 از سید.
2- 90) -اصول کافی،629/2،ح 7.

که اکثر خلق از دیدن و شنیدن بعضی امور می کنند،و بعضی را بر خود مبارک و بعضی را شوم می گیرند،مانند صدای کلاغ و جغد و دیدن بعضی از حیوانات و غیر آن در افتتاح سفر و احوال دیگر.یعنی از شنیدن بعضی از آیات کریمه فال نیک و فال بد می گیرند،و شاید یک حکمتش این باشد که باعث کم اعتقادی مردم به قرآن کریم نگردد اگر موافق نیفتد.

و استخاره به قرآن مجید به چندین طریق معروف است و در بعضی از کتب مذکور است:

اول:آن که بعد از طلب خیر از جناب مقدس ربانی مصحف را بگشاید و آیه اول صفحه دست راست را ملاحظه نماید،اگر آیه رحمتی یا امر به خیری باشد خوب است،و اگر آیه غضبی یا نهی از شرّی یا عقوبتی باشد بد است،و اگر ذوجهتین باشد یا مشتبه باشد میانه است.

چنانچه شیخ طوسی در تهذیب و صاحب کتاب (1)الغایات و سید بن طاووس(رضی اللَّه عنهم)به سند معتبر روایت کرده اند که یسع بن عبداللَّه قمی به حضرت صادق(علیه السلام)عرض کرد که من اراده می کنم کاری را و طلب خیر از حق تعالی می کنم و رأیم بر یک طرف قرار نمی گیرد،حضرت فرمود:که نظر کن در هنگامی که به نماز برمی خیزی،زیرا که دورترین احوال شیطان از آدمی حالتی است که به نماز می ایستد،پس ببین که چه چیز در دلت می افتد و اخذ کن به آن،و بگشا مصحف را پس نظر کن به سوی اول چیزی که می بینی در مصحف،پس به آن عمل کن انشاءاللَّه.

مؤلف گوید:که ظاهر آن است که مراد آن باشد که یا بگشا،و آن حضرت دو طریق بجهت استخاره و تشخیص خیر بیان فرموده باشد،و همچنین مراد از اول چیزی که می بینی اول صفحه باشد،زیرا که غالب آن است که اول نظر بر آن می افتد.

و مؤید این معنی است آنچه روایت کرده است ابن ادریس(رحمه اللَّه)در کتاب

ص:43


1- 91) -تهذیب الاحکام،310/3،ح 6 و بحار الانوار 243/91 از کتاب الغایات.

سرائر از شخصی از اصحاب که گفت:در خدمت حضرت امام زین العابدین(صلوات اللَّه علیه)بودم و عادت آن حضرت این بود که چون نماز صبح می کرد با کسی سخن نمی گفت تا آفتاب طلوع می کرد،و روزی که زید فرزند آن حضرت متولد شد بعد از نماز صبح آن حضرت را بشارت به ولادت او دادند،پس رو به اصحاب خود کرد و گفت:چه نام کنم این فرزند را؟هر یک از حاضران نامی گفتند.

حضرت مصحف طلبید و در دامن خود گذاشت و گشود در اول صفحه این آیه بود ...وَ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَی الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً (1).

پس مصحف را بر هم گذاشت و بار دیگر گشود این آیه در اول صفحه بود إِنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ . (2)پس حضرت دوبار فرمود:که و اللَّه زید است و او را زید نام کرد (3).

مؤلف گوید:که چون حضرت سجاد(علیه السلام)می دانستند که یکی از فرزندان او که مسمّی به زید خواهد بود در جهاد مخالفان شهید خواهد شد و در این دو آیه که در استخاره ظاهر شد اشاره به شهادت او بود به این سبب دانستند که این همان فرزند است،پس او را به زید مسمی گردانیدند،و دلالت می کند بر استخاره به این نحو که مذکور شد،بلکه ایمائی به جواز تفأل به قرآن نیز دارد.

و ایضاً سید(رحمة اللَّه علیه)در فتح الابواب گفته است که خطیب مستغفری در دعوات خود ذکر کرده است که هرگاه خواهی تفأل نمائی به کتاب خدا،پس سه مرتبه سوره قل هو اللَّه أحد را بخوان و سه مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد بفرست،پس بگو اللّهمّ تفألت بکتابک و توکّلت علیک فأرنی من کتابک ما هو المکتوم من سرک

ص:44


1- 92) -سوره نساء:95.
2- 93) -سوره توبه:111.
3- 94) -بحار الانوار،242/91-243.

المکنون فی غیبک پس مصحف مجید را بگشا و عمل کن به آنچه در سطر اول صفحه دست راست ظاهر می شود بی آن که اوراق و سطور را بشماری،و این را از حضرت رسول(صلی اللَّه علیه و آله)روایت کرده است (1).

مؤلف گوید:که این حدیث اگرچه از طرق عامه روایت شده است اما مؤید استخاره صفحه اول می تواند شد.

طریق دوم استخاره قرآن مجید:آن است که به صفحه اولی عمل نکنند و آن چند قسم است:

اول:آن است که فقیر دیدم به خط شیخ جلیل شیخ شمس الدین محمد صاحب الکرامات و المقامات جدّ شیخ الاسلام و المسلمین شیخ بهاء الدین محمد(قدس اللَّه روحهما)،که از خط شیخ سعید شهید،محمد بن مکی(رفع اللَّه درجته)نقل کرده که او به سند معتبر از مفضل بن عمر روایت کرده است که گفت:با جمعی از اصحاب در خدمت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام)نشسته بودیم،پس یکی از ایشان به خدمت آن حضرت عرض کرد که گاه هست اراده کاری و قصد حاجتی می کنیم،پس مصحف مجید را بر می داریم و حاجت خود را به خاطر می آوریم و قرآن را می گشائیم و بعد از آن به ورق اول نظر می کنیم و به آن استدلال بر نیک و بد حاجت خود می کنیم.

حضرت فرمود:که می دانید به چه نحو باید کرد؟و اللَّه که نمی دانید،گفتم فدای تو شوم چگونه باید کرد؟فرمود:که هرگاه یکی از شما را حاجتی باشد و قصد آن داشته باشد نماز جعفر را به جا آورد و دعایش را بخواند،و چون فارغ شود مصحف را بردارد و نیت کند فرج آل محمد را که ظهور حضرت صاحب الامر(علیه السلام)در این نزدیکی خواهد شد و بگوید:اللّهمّ ان کان فی قضائک و قدرک أن تفرج عن ولیّک و حجّتک فی خلقک فی عامنا هذا أوفی شهرنا هذا فأخرج لنا آیة من کتابک نستدلّ بها علی ذلک

ص:45


1- 95) -بحار الانوار،241/91 از فتح الابواب.

پس مصحف را بگشاید و هفت ورق بگرداند،و از پشت ورق هفتم ده سطر بشمارد و نظر کند به سطر یازدهم که در آنجا امری بر او ظاهر خواهد شد در آن مطلبی که برای آن گشوده،پس مصحف را برهم می گذارد و بار دیگر برای حاجت خود قصد می کند و مصحف مجید را می گشاید و به همان نحو که مذکور شد عمل می کند تا حاجت او ظاهر شود.

و سید بن طاووس(قدس سره)نیز همین عمل را مرسل نقل کرده و گفته است که در کتب اصحاب ما دیده ایم،و این احتمال استخاره و فال هر دو دارد (1).

دوم:استخاره جلاله مشهور است که قرآن را بگشاید و در صفحه دست راست نظر کند و عدد لفظ اللَّه هر چه باشد بشمارد و بعدد آن از طرف چپ ورق بشمارد،و بعد از آن به همان عدد از صفحه دست چپ سطر بشمارد و آنچه از سطر آخر ظاهر شود عمل کند،و اگر در مرتبه اول استخاره لفظ جلاله در صفحه اول نباشد بار دیگر نیت کند و بگشاید تا جلاله ظاهر شود.

و این طریق را اگرچه از سید بن طاووس نقل می کنند،اما در کتاب او نیست و در غیر آن از کتب معتبره فقه و دعا به نظر فقیر نرسیده.

و لیکن به خط یکی از فضلای بحرین دیدم که نوشته بود که دیدم در یکی از تألیفات علمای امامیه(رضوان اللَّه علیهم)که مرسلاً از حضرت صادق(علیه السلام)روایت کرده بود که آن حضرت فرمود:که هرگاه بر احدی از شما کار تنگ شود مصحف را بدست گیرد و عزم کند بر عمل کردن به آنچه ظاهر شود بر او از جانب حق تعالی.

پس سوره حمد و سوره قل هو اللَّه أحد و آیة الکرسی و آیه وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ و سوره انا أنزلناه،و سوره قل یا أیها

ص:46


1- 96) -بحار الانوار،241/91.

الکافرون،و سوره قل أعوذ بربّ الفلق،و سوره قل أعوذ برب الناس،هر یک از اینها را سه مرتبه بخواند،پس متوجه شود به قرآن مجید و بگوید:

اللّهمّ انّی أتوجّه الیک بالقرآن العظیم من فاتحته الی خاتمته،و فیه اسمک الاکبر و کلماتک الثامّات،یا سامع کلّ صوت،و یا جامع کلّ فوت،و یا باریء النّفوس بعد الموت،یا من لاتغشاه الظّلمات،و لاتشتبه علیه الاصوات،أسألک أن تخیرلی بما أشکل علیّ به،فانّک عالم بکلّ معلوم غیر معلّم،بحقّ محمد و علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین و علیّ بن الحسین و محمد الباقر و جعفر الصّادق و موسی الکاظم و علیّ الرضا و محمد الجواد و علیّ الهادی و الحسن العسکریّ و الخلف الحجّة من آل محمد علیه و علیهم السّلام.

پس مصحف را بگشاید و جلالات صفحه راست را بشمارد و به عدد آن اوراق از جانب چپ بشمارد،پس بعد از آن از صفحه دست چپ به همان عدد سطر بشمارد،پس به سطر آخر نظر کند که آن به منزله وحی است در مطلبی که دارد انشاء اللَّه تعالی (1).

و به خط بعضی از فضلا همین استخاره به این طریق به نظر رسیده،که آیة الکرسی تا هم فیها خالدون و آیة و عنده مفاتح الغیب تا کتاب مبین بخواند،و ده مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد،پس این دعا بخواند:

اللّهمّ انّی توکّلت علیک و تفألت بکتابک،فأرنی ما هو المکنون فی سرّک النحزون فی علم غیبک،برحمتک یا أرحم الراحمین.اللّهمّ أرنی الحقّ حقّاً حتی أتّبعه،و أرنی الباطل باطلاً حتّی أجتنبه بعد از آن مصحف را می گشاید و به همان نحو که مذکور شد عمل می کند.

و در تألیف بعضی از فضلا به همین نحو نقل کرده است،اما در دعا چنین است:

المحزون فی غیبک یا ذاالجلال و الاکرام،اللّهمّ أنت الحقّ و منزل الحق بمحمد صلّی اللَّه علیه و آله،اللّهمّ أرنی الحقّ حقّاً حتی أتبعه،و أرنی الباطل باطلاً حتی اجتنبه یا

ص:47


1- 97) -بحار الانوار،244/91-245.

أرحم الرّاحمین.

سوم:آن است که سید(رضی اللَّه عنه)در فتح الابواب ذکر کرده است که از بدر بن یعقوب أعجمی(رضوان اللَّه علیه)در روضه حضرات کاظمین(صلوات اللَّه علیهما)شنیدم که گفت مصحف را برمی داری و می گوئی:اللّهمّ ان کان فی قضائک و قدرک أن تمنّ علی أمّة نبیّک بظهور ولیّک و ابن بنت نبیّک،فعجّل ذلک و سهّله و یسره و کمّله،و أخرج لی آیة أستدلّ بها علی أمر فأءتمر أو نهی فأنتهی فی عافیة و اگر تواند حاجت خود را بگوید،پس هفت ورق بگرداند،پس از روی دوم ورق هفتم هفت سطر بشمارد،و در سطر هفتم تفأل کند برای مطلب خود (1).

چهارم:آن است که باز سید(رحمه اللَّه)از شیخ بدر مذکور روایت کرده است که بعد از خواندن دعائی که مذکور شد مصحف را بگشاید و هفت ورق بگرداند و از صفحه دوم ورق هفتم و صفحه اول ورق هشتم عدد جلاله آنچه باشد بشمارد،و بعدد جلاله های هر دو صفحه باز ورق بگرداند،پس از صفحه دوم ورق آخر سطر به عدد جلاله بشمارد و در سطر آخر آنچه بر او ظاهر شود عمل کند (2).

پنجم:باز سید(رضی اللَّه عنه)از شیخ بدر مذکور(رحمه اللَّه)روایت کرده است که دعای سابق را بخواند و مصحف شریف را بگشاید و هشت ورق بعد از آن بشمارد،و از صفحه اول ورق هشتم ده سطر بشمارد،و به سطر یازدهم تفأل کند (3).

مؤلف گوید:که اقسام طریق دوم استخاره مصحف،هیچ یک مستند معقولی ندارد،خصوصاً سه قسم آخر که هیچ یک را به معصومین(علیهم السلام)نسبت نداده اند.و چون در بعضی از این استخارات وارد شده است که بعد از نماز حضرت جعفر(علیه السلام)به عمل آورند مناسب است که مختصری از کیفیت آن مذکور شود.

بدان که مشهورترین طرقش آن است که چهار رکعت بکند بدو سلام،و در رکعت

ص:48


1- 98) -بحار الانوار،242/91 از فتح الابواب.
2- 99) -بحار الانوار،242/91.
3- 100) -بحار الانوار،242/91.

اول بعد از فاتحه سوره اذا زلزلت،و در دوم سوره عادیات،و در سوم اذا جاء نصراللَّه،و در چهارم قل هواللَّه أحد بخواند،و در هر رکعت بعد از فراغ از قرآت پانزده مرتبه بگوید سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الاّ اللَّه و اللَّه اکبر پس در رکوع و سر برداشتن از آن و در سجود اول و بعد از سربرداشتن و در سجده دوم و بعد از سربرداشتن در هر یک ده مرتبه این تسبیحات را بخواند.

و اگر در سجده آخر بعد از تسبیحات این دعا را بخواند بهتر است:سبحان من لبس العزّ و الوقار،سبحان من تعطّف بالمجد و تکرّم به،سبحان من لاینبغی التّسبیح الاّ له،سبحان من أحصی کلّ شیء علمه،سبحان ذی المنّ و النّعم،سبحان ذی القدرة و الکرم،سبحان ذی العزّة و الفضل،سبحان ذی القوة و الطّول،اللّهمّ انّی أسألک بمعاقد العزّ من عرشک،و منتهی الرّحمة من کتابک،و اسمک الاعظم الاعلی و کلماتک التّامّة الّتی تمّت صدقاً و عدلاً أن تصلّی علی محمد و آل محمّد پس حاجت خود را بطلبد،و اگر نتواند بگوید و أن تقضی لی حاجتی و بعد از سلام بگوید یا ربّ یا ربّ بقدر آن که یک نفس وفا کند،و باز یا ربّاه یا ربّاه همانقدر،و باز یا ربّ یا ربّ همانقدر،و باز یا اللَّه یا اللَّه به همانقدر،و باز یا رحیم یا رحیم به همانقدر،پس هفت مرتبه یا رحمن یا رحمن پس هفت مرتبه یا أرحم الراحمین پس بگوید:

اللّهمّ انّی أفتح القول بحمدک،و أنطق بالثّناء علیک،و أمجّدک و لاغایة لمجدک[لمدحک-خ ل]و أثنی علیک،و من یبلغ غایة ثنائک و أمد مجدک،و أنّی لخلیقتک کنه معرفة مجدک،و أیّ زمن لم تکن ممدوحا بفضلک،موصوفاً بمجدک،عوّداً علی المذنبین بحلمک،تخلّف سکّان أرضک عن طاعتک،فکنت علیهم عطوفاً بجودک،جواداً بفضلک،عوّداداً بکرمک،یا لا اله الاّ أنت المنّان ذو الجلال و الاکرام.و اگر آن سوره ها را نداند هر سوره که بخواند خوب است،و این دعاها نیز شرط نماز نیستند بلکه از مکملات نمازند،و سایر آداب و ادعیه را در ربیع الاسابیع (1)ذکر کرده ایم.

ص:49


1- 101) -ربیع الاسابیع»یکی از ارزنده ترین کتب فارسی علامه مجلسی(قدس سره)می باشد که راجع به

و چون راوی آن استخاره و این دعا هر دو مفضل بن عمر است دور نیست که دعائی که در حدیث استخاره وارد شده است اشاره به این دعا باشد،لهذا این دعا را در اینجا اختیار کردیم.

مفتاح پنجم: در بیان استخاره به تسبیح است

در بیان استخاره به تسبیح است

علامه حلی(قدس اللَّه روحه)در کتاب منهاج الصلاح از پدر بزرگوار خود سدیدالدین یوسف(رحمه اللَّه)روایت کرده است،و او از حضرت صاحب الزمان(صلوات اللَّه علیه)روایت کرده،که چون در امری کسی خواهد استخاره کند سوره فاتحه را ده مرتبه می خواند و به سه مرتبه و به یک مرتبه نیز اکتفا می تواند کرد،پس ده مرتبه سوره انا أنزلناه را می خواند،پس این دعا را سه مرتبه می خواند:

اللّهمّ انّی أستخیرک لعلمک بعواقب الامور،و أستشیرک لحسن ظنّی بک فی المأمول و المحذور.اللّهمّ ان کان الامر الفلانیّ ممّا قد نیطت بالبرکة أعجازه و بوادیه،و حفّت بالکرامة أیامه و لیالیه،فخرلی فیه خیرة تردّ شموسه ذلولاً،و تقعض أیامه سروراً،اللّهمّ امّا أمر فأء تمر،و امّا نهی فأنتهی،اللّهمّ انّی أستخیرک برحمتک خیرة فی عافیة پس قصد می کند که اگر این امر برای من خوب است طاق می آید،و اگر بد است جفت می آید یا برعکس،پس قطعه از تسبیح را می گیرد و می شمارد تا معلوم شود که طاق است یا جفت است (1).

و سید(قدس سره)در فتح الابواب گفته است که یافتم به خط برادر صالح

ص:50


1- 102) -بحار الانوار،248/91 از منهاج الصلاح.

پسندیده محمد بن محمد حسینی آوی خدا سعادتش را مضاعف گرداند و مشرف گرداند خاتمه او را:که روایت رسیده است از حضرت صادق(صلوات اللَّه علیه)که هر که خواهد طلب خیر خود از خدا بکند،پس سوره حمد و انا أنزلناه را هر یک ده مرتبه بخواند،پس سه مرتبه این دعا را بخواند،و آن دعای سابق را ذکر کرده است،پس گفته است که کفّی از سنگ ریزه یا تسبیح بگیرد،و سید گفته است که مراد آن است که قصد کند که اگر طاق باشد بکن و اگر جفت باشد مکن.

پس باز سید گفته است:که بعضی از اصحاب ما حدیث مرسلی نقل کرده است در صفت قرعه به تسبیح،که سوره حمد را یک مرتبه،و سوره انا أنزلناه را یازده مرتبه بخواند،پس آن دعا که گذشت بخواند،و رفیقی به هم رساند و خود کردن را،و او نکردن را یا برعکس به خاطر بگذرانند،پس دو رقعه بنویسد یکی به اسم خود و دیگری به اسم رفیقش و در جایی بگذارد و دست کند و بدر آورد اسم هر یک که بدر آید به خاطر گرفته،او عمل کند (1).

طریق دیگر:شیخ یوسف بن حسین،از خط شیخ شهید(قدس اللَّه روحهما)روایت کرده است،که ده مرتبه سوره انا أنزلناه می خوانی،پس می گوئی:

اللّهمّ انّی أستخیرک لعلمک بعاقبة الامور،و أستشیرک لحسن ظنّی بک فی المأمول و المحذور.اللّهمّ ان کان الامر الّذی عزمت ممّا قد نیطت البرکة بأعجازه و بوادیه،و حفّت بالکرامة أیّامه و لیالیه،فأسألک بمحمد و علی و فاطمة و الحسن و الحسین و علیّ و محمد و جعفر و موسی و علیّ و محمد و علیّ و الحسن و الحجة القائم علیهم السلام أن تصّلی علی محمد و علیهم أجمعین،و أن تخیرلی فیه خیرة تردّ شموسه ذلولاً،و تقیّض أیّامه سروراً.اللّهمّ ان کان أمراً فاجعله فی قبضة الفرد،و ان کان نهیاً فاجعله فی قبضة الزّوج پس تسبیح را می گیری و عمل می کنی به آنچه می آید،یعنی:اگر یک می ماند عمل می کنی و اگر دو می ماند ترک می کنی (2).

ص:51


1- 103) -بحار الانوار،247/91.
2- 104) -بحار الانوار،251/91.

مؤلف گوید:که عبارت سید،اجمالی دارد،فقیر از عبارت او چنین می فهمم و اللَّه یعلم.

و بدان که ظاهر روایات آن است که از سنگ ریزه چند یا دانه تسبیحی چند دست کند و مشتی بردارد و بشمارد نه به روشی که متعارف است.

و بعضی از مشایخ ما(رضوان اللَّه علیهم)تسبیح منظوم را در میان کف می گرفتند و دانه ها که در میان کف واقع می شد می شمردند که طاق است یا جفت.و این نوع نیز با روایت فی الجمله انطباقی دارد.

اما آنچه دست بدست از اکثر مشایخ دیده و شنیده ایم همان روش متعارف است که به انگشت میان تسبیح را بگیرند.و اگر حمد و انا أنزلناه و آن دعا را به یکی از آن عددها که در روایات مذکور شد بخواند و نیت کند و تسبیح را بگیرد و دو تا دو تا بشمارد و اگر یک بماند عمل کند و اگر دو بماند ترک کند ظاهراً بد نباشد.

و و الد مرحوم فقیر،از شیخ عظیم الشأن بهاءالدین محمد(علیهماالرحمة و الرضوان)نقل می فرمود:که ما دست بدست،از مشایخ خود شنیده ایم که از حضرت صاحب الامر(صلوات اللَّه علیه)روایت می کردند در طریق استخاره تسبیح که سه مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستند و تسبیح را بگیرند و دو تا دو تا بشمارند،اگر طاق می ماند خوب است و اگر جفت می ماند بد است.و و الد مبرور(رحمه اللَّه)به این روش اکثر اوقات در اموری که در آن استعجالی بود استخاره می کردند.

و طریق دیگر در میان عوام شهرت دارد که سه تا سه تا بشمارند،اگر یک بماند خوب است و دو وسط است و سه بد است.و این طریق در کتب مشهوره به نظر فقیر نرسیده.

و لیکن یکی از فضلای بحرین از کتاب السعادات از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که حمد را یک مرتبه و سوره قل هواللَّه را سه مرتبه بخواند و پانزده مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد،پس بگوید:

اللّهمّ انّی أسألک بحقّ الحسین و جدّه و أبیه و أمه و أخیه و الائمة من ذریّته أن

ص:52

تصّلّی علی محمد و آل محمد،و أن تجعل لی الخیرة فی هذه السّبحة،و أن ترینی ما هو الاصلح لی فی الدین و الدّنیا.اللّهمّ ان کان الاصلح فی دینی و دنیای و عاجل أمری و آجله فعل ما أنا عازم علیه فأمرنی و الاّ فانهنی،فانّک علی کلّ شیء قدیر پس قبضه از تسبیح می گیری و می شماری و می گویئی سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الاّ اللَّه تا آن قبضه تمام شود،اگر آخرش سبحان اللَّه باشد مخیری میان کردن و نکردن،و اگر الحمدللَّه باشد امر است،و اگر لا اله الاّ اللَّه باشد نهی است (1).

مفتاح ششم: استخاره به رقاع است

استخاره به رقاع است

و سید بن طاووس و اکثر متأخرین علما(رحمةاللَّه علیهم)این نوع را بهترین استخارات می دانند.

و در کتاب احتجاج منقول است که حمیری عریضه نوشت به خدمت حضرت صاحب(علیه السلام)و پرسید که اگر کسی در امری متردد شود میان کردن و نکردن و دو انگشتر بگیرد و بر یکی بنویسد بکن و بر دیگری مکن،پس هر دو را پنهان کند و چندین مرتبه طلب خیر خود را از حق تعالی بکند،پس یکی از آنها را بیرون آورد و به آن عمل کند آیا حکم استخاره دارد؟حضرت در جواب نوشتند:که آنچه عالم اهل بیت(علیهم السلام)در باب استخاره مقرر فرموده نماز کردن و رقعه ها نوشتن است،یعنی:چنان باید کرد (2).

مؤلف گوید:که این نوع از استخاره به چند طریق وارد شده:

اول:آن است که کلینی و شیخ طوسی و سید و دیگران(رضوان اللَّه علیهم)به

ص:53


1- 105) -بحار الانوار،250/91.
2- 106) -احتجاج طبرسی،314/2.

سندهای معتبر از هارون بن خارجه روایت کرده اند که حضرت امام جعفر صادق(صلوات اللَّه علیه)فرمود:که هرگاه امری را اراده کنی شش رقعه کاغذ بگیر و در سه تای آنها بنویس بسم اللَّه الرحمن الرحیم خیرة من اللَّه العزیز الحکیم لفلان بن فلانه افعله و در سه رقعه دیگر بنویس بسم اللَّه الرحمن الرحیم خیرة من اللَّه العزیز الحکیم لفلان ابن فلانة لاتفعل پس آن رقعه ها را در زیر مصلای خود بگذار و دو رکعت نماز بکن،و چون فارغ شوی برو به سجده و صد مرتبه بگو أستخیر اللَّه برحمته خیرة فی عافیة پس درست بنشین و بگو اللّهمّ خرلی و اخترلی فی جمیع أموری فی یسر منک و عافیة پس دست بزن و رقعه ها را مشوش کن،یعنی:به یکدیگر مخلوط گردان و یک یک از آنها را بیرون آور و ملاحظه کن،اگر سه افعل پیاپی درآید پس بکن آن کار را که اراده کرده،و اگر سه لاتفعل پیاپی بیرون آید پس مکن آن کار،و اگر بعضی افعل و بعضی لاتفعل برآید تا پنج رقعه بیرون آور اگر افعل بیشتر است عمل کن و اگر لاتفعل بیشتر است ترک کن و احتیاج نیست به بیرون آوردن رقعه ششم (1).

مؤلف گوید:که به جای فلان بن فلانة در هر دو جا اسم خود و مادر خود را بنویسد.

و بدان که غسل در این روایت وارد نشده است،و بعضی از علما در این استخاره ذکر کرده اند به اعتبار این که در استخاره مطلقه که در محل خود ذکر کردیم واقع شده است و شاید بد نباشد،و ورود غسل در نمازهای حاجت نیز شاید مؤید تواند شد،و اگر قصد زیارت ائمه(علیهم السلام)نیز در آن غسل بکند شاید احوط باشد.

و ایضاً تعیین سوره در این نماز وارد نشده است،و بعضی سوره حشر و سوره رحمن را ذکر کرده اند،به اعتبار آن که در نوع دیگر استخاره وارد شده است و شاید بد نباشد،و اگر در هر رکعت سه مرتبه قل هواللَّه بخوانند چنانچه بعد از این مذکور می شود ایضاً بد نیست،و ظاهراً هر سوره که بخوانند خوب است.

ص:54


1- 107) -فروع کافی،470/3،ح 3 و تهذیب الاحکام،181/3،ح 6 و بحار:230/91 از فتح الابواب.

و آنچه در روایت واقع شده است که اگر درهم درآید افعل و لاتفعل باید پنج تا بیرون آورند اشکالی ندارد،زیرا که در بعضی از صور احتیاج نمی شود به بیرون آوردن پنجم،مثل آن که اول یک لاتفعل درآید و بعد از آن سه افعل یا برعکس،یا آن که دو افعل برآید و یک لاتفعل و یک افعل یا برعکس،و دور نیست که مراد آن باشد که احتیاج به بیرون آوردن ششم هرگز نمی شود کواحتیاج به پنجم نیز در بعضی از شقوق نشود.و احتمال دارد که در همه صور پنجم را باید بیرون آورد تعبداً کو[که او]فائده اش بر ما معلوم نباشد اما بعید است.

و ایضاً باید دانست که اگر مختلف بیرون آید و یکی بیشتر باشد از حدیث تفاوتی در خوبی و بدی در میان صور آن ظاهر نمی شود،و بعضی از علما به اعتبار زود بیرون آمدن هر یک یا توالی آنها تفاوت در مراتب خوبی و بدی قرار داده اند،مثل آنکه سه افعل در چهار رقعه بیرون آید بهتر است از آن که در پنج رقعه بیرون آید،و همچنین لاتفعل در بدی،و اگر دو افعل بیرون بیاید پیاپی و یک لاتفعل و یک افعل بهتر است از آن که اول لاتفعل بیرون آید و بعد از آن سه افعل،و بر این قیاس سایر شقوق نیکی و بدی معلوم می شود.

دوم:آن است که سید(رضی اللَّه عنه)از طریق عامه از ابن مسعود روایت کرده است که او در استخاره این دعا را می خواند:

اللّهمّ انّک تعلم و لاأعلم و تقدر و لا أقدر و أنت علام الغیوب،اللّهمّ انّ علمک بما یکون کعلمک بما کان،اللّهمّ انّی قدعزمت علی کذا و کذا فان کان لی فیه خیرة للدین و الدّنیا و العاجل و الاجل فیسره و سهّله و وفّقنی له و وفّقه لی،و ان کان غیر ذلک فامنعنی منه کیف شئت پس به سجده می رفت و صد و یک مرتبه می گفت:اللهمّ انّی أستخیرک برحمتک خیرة فی عافیة پس در سه رقعه می نوشت خیرة من اللَّه العزیز الحکیم لفلان بن فلان افعل علی اسم اللَّه و عونه و در سه رقعه دیگر می نوشت خیرة من اللَّه العزیز الحکیم لفلان بن فلان لاتفعل و الخیرة فیما یقضی اللَّه و در زیر سجاده می گذاشت و چون از نماز و

ص:55

دعا فارغ می شد یک یک از آنها را بیرون می آورد،و هر یک که بیشتر بیرونمی آمد به آن عمل می کرد (1).

مؤلف گوید:که به جای علی کذا و کذا حاجت خود را به عربی بگوید،و اگر نتواند بگوید علی الامر الّذی علمت و به جای فلان بن فلان اسم خود و پدرش را بنویسد در همه رقعه ها.و این روایت اگر چه از طریق اهل سنت است اما مؤید روایت اول است،و عمل به روایت اول که از طریق شیعه است اولی است،و اگر این دعا را بخواند بد نیست.

سوم:آن است که باز سید(رحمه اللَّه)از طرق مخالفان نقل کرده است از جابربن عبداللَّه انصاری که از اکابر صحابه است گفت:که حضرت رسول خدا(صلی اللَّه علیه و آله)ما را تعلیم می کرد استخاره در امور را چناچه تعلیم می نمود به ما سورهای قرآن را،و می فرمود:که هرگاه احدی از شما اراده کاری بکند دو رکعت نماز بکند غیر نمازهای واجب،پس بگوید:

اللهمّ انّی أستخیرک بعلمک،و أستقدرک بقدرتک،و أسألک من فضلک العظیم،فانّک تقدرو لا أقدر و تعلم و لاأعلم و أنت علام الغیوب.اللهمّ ان کنت تعلم أنّ هذا الامر خیر لی فی دینی و معاشی و عاقبة أمری[فی عاجل أمری و آجله-خ ل]فاقدره لی و یسره لی ثمّ بارک لی فیه،و ان کنت تعلم أنّ هذاالامر شرّ لی فی دینی[فی عاجل أمری و آجله-خ ل]و معاشی و عاقبة أمری،فاصرفه عنّی و اصرفنی عنه،و اقدر لی الخیر حیث کان ثمّ رضّنی به.

پس سید گفته گفته است که بعضی از مشایخ ما(رحمم اللَّه)گفته است که چون این نماز را بکند و این دعا را بخواند شش رقعه از کاغذ قطع کند،و در سه تا افعل بنویسد،و در سه تا لاتفعل بنویسد،و به یکدیگر مخلوط گرداند و در میان آستین خود بگذارد،پس سه تا را یکی یکی بدر آورد،اگر همه افعل باشد آن کار را بکند با طیب خاطر،و اگر دو

ص:56


1- 108) -بحار الانوار،227/91 از فتح الابواب سید.

تا افعل باشد و یکی لاتفعل باکی نیست که آن را بکند اما پست تر است از شق اول،و اگر همه لاتفعل باشد نکند،و اگر دو تا لاتفعل باشد حذر کردن اولی است،و اکثر حکم کل دارد (1).

مترجم گوید:که از فحوای اصل حدیث ظاهر می شود که این نماز و دعا برای مطلق طلب خیر است بدون آن که عملی با آن باشد،و آن عملی که سید از بعض مشایخ نقل کرده است جزء آن نیست،و در روایت دیگر ندیده ام،پس بهتر آن است که به نحو اول به عمل آورند،و اگر خواهند این دعا را نیز بخوانند.

چهارم:آن است که باز سید(قدس سره)در فتح الابواب گفته است که به من رسیده است از بعضی علما در کیفیت استخاره که در سه رقعه بنویس بسم اللَّه الرحمن الرحیم خیرة من اللَّه العزیز الحکیم افعل ودر سه رقعه دیگر بنویس بسم اللَّه الرحمن الرحیم خیرة من اللَّه العزیز الحکیم لاتفعل و رقعه ها را در زیر سجاده بگذارد و دو رکعت نماز بکن،و در هر رکعت بعد از سوره فاتحةالکتاب سه مرتبه سوره قل هواللَّه أحد بخوان.

پس سلام بگو و بگو اللهم انی استخیرک بعلمک تا آخر دعا که مذکور شد،پس به سجده برو و صد مرتبه بگو أستخیراللَّه العظیم پس سر از سجده بردار و پنج رقعه را بیرون آور اگر افعل سه تا باشد بکن که صلاح تو در آن است،و اگر لاتفعل سه تا باشد مکن که خیر تو در نکردن است انشاءاللَّه (2).

پنجم:آن است که باز سید(رضی اللَّه عنه)از شیخ ابوالفتح کراچکی(رحمةاللَّه علیه)نقل کرده است،و او به سند خود از هارون بن حماد روایت کرده است،که حضرت صادق(علیه السلام)فرمود:که هرگاه امری را اراده کنی شش رقعه بگیر و بر سه رقعه بنویس بسم اللَّه الرحمن الرحیم خیرة من اللَّه العزیز الحکیم و به روایت دیگر العلیّ الکریم لفلان بن فلان افعل کذا انشاءاللَّه و نام خود را و پدر خود را و آن کاری که می خواهی بکنی بنویس،و در سه رقعه دیگر بسم اللَّه الرحمن الرحیم خیرة من اللَّه

ص:57


1- 109) -بحار الانوار،228/91.
2- 110) -بحار الانوار،228/91-229.

العزیز الحکیم لفلان بن فلان لاتفعل کذا انشاء اللَّه و چهار رکعت نماز کن،و در هر رکعت پنجاه مرتبه سوره قل هو اللَّه احد،و سه مرتبه سوره انا أنزلناه فی لیلة القدر یعنی بعد از سوره حمد،و رقعه ها را در زیر سجاده خود بگذار،پس این دعا را بخوان:

بقدرتک تعلم و لاأعلم،و تقدر و لا أقدر،و أنت علام الغیوب.اللّهمّ بک فلا شیء أعظم منک،صلّ علی آدم صفوتک،و محمد خیرتک و أهل بیته الطاهرین،و من بینهم من نبیّ و صدّیق و شهید و عبد صالح و ولیّ مخلص و ملائکتک أجمعین،و ان کان ما عزمت علیه من الدخول فی سفری الی بلد کذا و کذا خیرة لی فی البدء و العاقبة و رزق تیسّر لی منه،فسهله و لاتعسّره و خرلی فیه،و ان کان غیره فاصرفه عنّی و بدّلنی منه بما هو خیر منه،فسهّله و لاتعسره و خرلی فیه،و ان کان غیره فاصرفه عنّی و بدّلنی منه بما هو خیر منه،برحمتک یا أرحم الراحمین پس هفتاد مرتبه بگو خیرة من اللَّه العلیّ الکریم پس به سجده برو و رو را بر خاک بگذار و حاجت خود را از خدا بطلب.

و در روایت دیگر وارد شده است که بعد از آن رقعه ها را بیرون آور بنحوی که در روایت اول مذکور شد (1).

مؤلف گوید:که این دعا در خصوص اراده سفر است،و اگر اراده امر دیگر داشته باشد باید که به جای من الدخول فی سفری الی بلد کذا و کذا آن حاجت را ذکر کند،و اگر اراده سفر باشد به جای الی بلد کذا و کذا،آن سفر و آن شهری را که اراده دارد ذکر کند،و بر هر تقدیر عمل به روایت اول بهتر است،و اگر خواهد این دعا را نیز اضافه کند.

و سید بن باقی(رحمه اللَّه)در مصباحش گفته است:که در دست آن کس که استخاره می کند انگشتر عقیقی بوده باشد که در آن نام محمد و علی نقش کرده باشند و به دست راست رقعه ها را بدر آورد.

و بدان که سید بن طاووس(رضی اللَّه عنه)چون این استخاره را بهترین استخارات

ص:58


1- 111) -بحار الانوار،231/91،ح 6.

می داند و مدارش بر عمل بر این استخاره بوده است چند امر غریب از تجربه این استخاره نقل کرده است:

اول:آن که بعضی از ارباب مناصب دنیویّه مرا طلبید و من در جانب غربی بغداد بودم و بیست و دو روز در آنجا ماندم،و هر روز استخاره کردم که او را ملاقات کنم و همه استخاره ها یا سه لاتفعل متوالی می آمد یا در چهار رقعه سه لاتفعل آمد،و ظاهر شد که خیر من در ندیدن او بوده است،و چنین اتفاقی نمی باشد مگر از جانب خداوندی که عالم الخفیات است (1).

دوم:آن که در ایامی که در دارالسلام بغداد اقامت داشتم وارد شهر حله شدم،و بعضی از ارقاب من تکلیف نمود مرا که بدیدن یکی از حکّام حلّه بروم،و چنان اتفاق افتاد که یک ماه در حله ماندم و هر روز که اراده ملاقات او می کردم در اول آن روز و آخر آن روز استخاره می کردم برای دیدن او،و در همه استخارات سه لاتفعل می آمد،تا آن که پنجاه استخاره در عرض آن مدت کردم و در همه لاتفعل بیرون آمد،و معلوم شد که خیر من در آن بوده،و عقل باور می کند این را که پنجاه استخاره کسی برای یک مطلب بکند و بر سبیل اتفاق بدون اراده قادر علی الاطلاق همه بد بیاید (2).

سوم:آن که تا حالت تحریر این رساله پنجاه و سه سال از عمر من گذشته است،و تا حقیقت استخاره بر من ظاهر شده است پیوسته در امور خود استخاره کرده ام،و در همه آنها خیر خود را در آن یافته ام که استخاره مرا به آن دلالت کرده است،و همیشه سعادت دنیا و عقبای خود را در آن یافته ام (3).

مؤلف گوید:که فقیر نیز در انواع استخارات تجربه هایی بسیار کرده ام،و از جمعی از برادران و صلحای خویشان و آشنایان خود،امور غریبه در این باب شنیده ام،خصوصاً این استخاره و استخاره به مصحف مجید،و اللَّه الموفق.

ص:59


1- 112) -بحار الانوار،232/91 از فتح الابواب سید.
2- 113) -بحار الانوار،232/91-233 از همان کتاب.
3- 114) -بحار الانوار،233/91 از همان کتاب.

مفتاح هفتم: در بیان استخاره به رقاع است بر خلاف طریق مشهور

در بیان استخاره به رقاع است بر خلاف طریق مشهور

و آن چند قسم است:

اول:شیخ طبرسی(رحمةاللَّه علیه)در مکارم الاخلاق از عبدالرحمن بن سیابه روایت کرده است،که در سالی رفتم به مکه معظه و با خود متاعی برده بودم و آن متاع در آن سال کساد بود و کسی به هم نرسید که بخرد،بعضی از اصحاب ما گفتند:که متاع را به مصر بفرست و به کوفه برمگردان،و بعضی گفتند:که به یمن بفرست،پس رفتم به خدمت حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام)بعد از آن که از منی به مکه مراجعت کرده بودیم و احوال خود را عرض کردم و پرسیدم که شما چه می فرمائید؟ حضرت فرمود که قرعه بزن میان مصر و یمن و تفویض کن امر خود را به خدا و اسم هر شهر که بیرون آید متاع خود را به آنجا بفرست،گفتم فدای تو شوم چگونه قرعه بزنم؟ فرمود:که در یک رقعه بنویس بسم اللَّه الرحمن الرحیم اللّهمّ انت[انّه لااله-خ ل]اللَّه لا اله الاّ أنت عالم الغیب و الشّهادة أنت العالم و أنا المتعلّم،فانظرلی فی أیّ الامرین خیر لی حتی أتوکّل علیک فیه و اعمل[فاعمل-خ ل]به پس بنویس مصر انشاء اللَّه.

پس در رقعه دیگر همان دعا را بنویس،پس بنویس یمن انشاء اللَّه،پس در رقعه سوم باز همان دعا را بنویس،و بعد از آن بنویس یحبس المتاع و لایبعث الی بلد منهما یعنی:حبس کنم متاع را و به هیچ یک از آن دو شهر نفرستم،پس رقعه ها را جمع کن و به یکی از برادران مؤمن خود بده که در جائی پنهان کند از تو،پس دست خود را در آنجا داخل کن و هر یک از آن رقعه ها که به دستت می آید بیرون بیاور و بر خدا توکل کن،و به آنچه در آن رقعه هست،عمل کن که انشاء اللَّه خیر تو در آن است (1).

ص:60


1- 115) -مکارم الاخلاق،ص 255-256.

و سید نیز این عمل را به سند حسن معتبر از عبدالرحمان روایت کرده است (1).

مترجم گوید:که این عمل خوب است و اعتبار سندش کمتر از ذات الرقاع مشهور نیست،و می تواند بود که عمومات احادیث قرعه شامل این بوده باشد،زیرا که احادیث بسیار وارد شده است که در هر امر مشکلی قرعه باید انداخت،و وارد شده است که هر قومی که امر خود را به خدا تفویض کنند البته سهم به حق بیرون می آید،خصوصاً در امری که رأیها در آن مختلف شده باشد.

دوم:سید(رضی اللَّه عنه)از حضرت باقر یا صادق(صلوات اللَّه علیهما)روایت کرده است که کسی که خواهد به مساهمه بکند یعنی به قرعه،در سه رقعه این دعا را بنویسد:

اللهمّ فاطر السّماوات و الارض عالم الغیب و الشّهادة الرحمن الرحیم،أنت تحکم بین عبادک فیما کانوا فیه یختلفون،أسألک بحق محمد و آل محمد أن تصلی علی محمد و آل محمد،و أن تخرج لی خیرة[خیر السّهمین-خ ل]فی دینی و دنیای و عاقبة أمری و عاجله و آجله،انّک علی کلّ شیء قدیر،ما شاء اللَّه لاحول و لاقوة الاّ باللَّه،صلّی اللَّه علی محمد و آله پس مطلب خود را در دو رقعه بنویسد اگر دو شق باشد،و اگر نه یکی را کردن و یکی را نکردن بنویسد،اگر یکی از آن دو رقعه بیرون آید به آن عمل کند،و اگر غفل بیرون آید آن را بیندازد و دیگری را بیرون آورد و به آن عمل کند (2).

مفتاح هشتم: در بیان استخاره به بنادق است

در بیان استخاره به بنادق است

و آن به چندین طریق منقول است:

ص:61


1- 116) -بحار الانوار،233/91.
2- 117) -بحار الانوار،234/91 و مراد از غفل در آخر حدیث آن است که امید خیری در آن نیست و خوف شری هم در آن نیست.

اول:آن است که سید(رضی اللَّه عنه)در فتح الابواب و ابن تلّعکبری(رحمه اللَّه)در مجموع الدعوات روایت کرده اند از احمد بن محمد بن یحیی که گفت:بعضی از دوستان ما اراده کرد که از برای تجارت بیرون رود،پس گفت:بیرون نمی روم تا بروم به خدمت حضرت امام جعفر صادق(صلوات اللَّه علیه)و بر او سلام کنم و در کار خود مشورت کنم و استدعای دعا از آن حضرت بکنم.

پس به خدمت آن جناب رفت و عرض کرد که من اراده دارم که برای تجارت بیرون بروم و سوگند یاد کرده ام که بیرون نروم تا به خدمت شما برسم و با شما مشورت کنم و طلب دعا از خدمت شما بکنم.

حضرت برای او دعا کردند و فرمودند:که بر تو باد به راست گویی،و عیب متاع خود را در تجارت پنهان مکن،و کسی را که امیدوار احسان خود کرده باشی مغبون مگردان که آن در بدی مانند سود گرفتن است،و از برای مردم مپسند مگر چیزی را که برای خود می پسندی،و حق بده و حق بگیر،و مترس و اندوهناک مباش از کمّی روزی،به درستی که تاجر راست گو با ملائکة نیکوکار گرامی نزد پروردگار در قیامت محشور می شود،و اجتناب کن از سوگند یاد کردن در خرید و فروش،زیرا که سوگند دروغ صاحبش را از حق خود نگیرد و حق مردم را تمام بدهد.

و هرگاه عزم کنی بر سفری یا حاجت ضروری که اهتمام ایشان آن داشته باشی دعا بسیار بکن و استخاره بکن،بدرستی که خبر داد مرا پدرم از پدرش از جدش که حضرت رسالت پناه(صلی اللَّه علیه و آله)استخاره را به اصحاب خود تعلیم می کرد چنانچه سوره قرآن را،و ما استخاره را به عمل می آوریم هر وقت که اراده کنیم امری را،و رقعه چند برای استخاره می گیریم و موافق آنچه بیرون می آید عمل می کنیم،خواه موافق خواهش ما باشد و خواه نباشد.

پس آن مرد گفت:ای مولای من آن استخاره را به من تعلیم نما که چگونه به عمل آورم؟فرمود:که چون اراده استخاره نمایی وضوی کامل بساز،یعنی با آداب و ادعیه

ص:62

مستحبه و دو رکعت نماز کن،و در هر رکعت سوره حمد و صد مرتبه سوره قل هو اللَّه أحد بخوان،و بعد از سلام نماز دستهای خود را به دعا بردار و بگو:

یا کاشف الکرب،و مفرّج الهمّ،و مذهب الغمّ،و مبتدءاً بالنّعم قبل استحقاقها،یا من یفزع الخلق الیه فی حوائجهم و مهمّاتهم و أمورهم و یتّکلون[یتوکّلون-خ ل]علیه أمرت بالدّعاء و ضمنت الاجابة،اللّهمّ فصلّ علی محمد و آل محمد،و ابدأ بهم فی کلّ أمری[أمر-خ ل]و افرج همّی و نفس کربی،و أذهب غمّی،و اکشف لی عن الامر الّذی قد التبس علیّ و خرلی فی جمیع أموری خیرة فی عافیة،فانّی أستخیرک اللّهمّ بعلمک،و أستقدرک بقدرتک،و أسألک من فضلک،و ألجأ الیک فی کلّ أموری،و أبرأ من الحول و القوة الاّ بک،و أتوکل علیک و أنت حسبی و نعم الوکیل،اللّهمّ فافتح لی أبواب رزقک،و سّلها لی،و یسرلی جمیع أموری،فانّک تقدر و لا أقدر،و تعلم و لا أعلم،و أنت علام الغیوب.

اللّهمّ ان کنت تعلم أنّ الامر الذی عزمت علیه و أردته هو خیر لی فی دینی و دنیای و معاشی و معادی و عاقبة أموری،فقدره لی و عجّله علیّ،و سهّله و یسره و بارک لی فیه،و ان کنت تعلم أنّه غیر نافع لی فی العاجل و الاجل بل هو شرّ علیّ فاصرفه عنّی و اصرفنی عنه،کیف شئت و أنّی شئت،و قدّر لی الخیر حیث کان و أین کان،و رضّنی یا ربّ بقضائک و بارک لی فی قدرک حتی لاأحبّ تعجیل ما أخّرت و لاتأخیر ما عجّلت،انّک علی کلّ شیء قدیر و هو علیک یسیر پس بسیار صلوات فرست بر محمد و آل محمد،و باید که سه رقعه با خود داشته باشی همه به یک مقدار و یک هیأت،و در دو رقعه این دعا را بنویس.

اللّهمّ فاطر السّماوات والارض عالم الغیب و الشّهادة أنت تحکم بین عبادک فیما کانوا فیه یختلفون،اللّهمّ انک تعلم و لاأعلم،و تقدر و لا أقدر،و تمضی و لا أمضی[و تقضی و لا أقضی-خ ل]و أنت علام الغیوب،صلّ علی محمد و آل محمد،و أخرج لی أحبّ السّهمین الیک،و خیرهما لی فی دینی و دنیای و عاقبة أمری،انّک علی کلّ شیء قدیر و هو علیک یسیر و در پشت یکی از دو رقعه افعل بنویس،و در پشت دیگری لاتفعل.

ص:63

و در رقعه سوم این را بنویس لاحول و لاقوّة الاّ باللَّه العلیّ العظیم،استعنت باللَّه و توکّلت علیه،و هو حسبی و نعم الوکیل،توکّلت فی جمیع أموری علی اللَّه الحیّ الذی لایموت،و اعتصمت بذی العزة و الجبروت،و تحصّنت بذی الحول و الطّول و الملکوت،و سلام علی المرسلین،و الحمدللَّه ربّ العالمین،و صلّی اللَّه علی محمد النّبیّ و آله الطاهرین وپشت این رقعه را سفید بگذار و چیزی بر آن منویس.

و هر سه رقعه را محکم بپیچ بر یک هیأت و یک صورت،و در میان سه بندقه بگذار از موم یا از گل بر یک هیأت و یک وزن،و بده به کسی که اعتماد بر او داشته باشی از برادران مؤمن،و بگو که خدا را یاد کند و صلوات بر محمد(و آل محمد)بفرستد،و آن بندقها را در میان آستین خود بیندازد،و دست راست خود را در میان آستین خود داخل کند و آن بندقها را حرکت دهد،و یکی از آنها را درآورد بدون آنکه آنها را نظر کند و یکی را بخصوص تعیین کند،و لیکن دستش بر هر یک از آنها که واقع شود بیرون آورد،و چون بیرون آورد،تو از او بگیر و خدا را یاد کن و آن را بگشا و پشتش را بخوان،و عمل کن به آنچه در پشت آن نوشته شده است.

و اگر کسی که بر او اعتماد داشته باشی حاضر نباشد خود در میان آستین بینداز و آنچه مذکور شد به عمل آور،پس اگر آنچه افعل بر آن نوشته شده است بیرون آید البته آن کار را بکن که خیر تو در آن است انشاءاللَّه.و اگر آنچه بر آن لاتفعل نوشته شده است بیرون آید زنهار آن را به عمل میاور،و البته مخالفت این استخاره مکن که آزار می کشی.

و اگر رقعه بیرون آید که چیزی بر پشتش نوشته نشده است،پس توقف کن تا وقت نماز فریضه حاضر شود،پس برخیز و دو رکعت نماز چنانچه مذکور شد بکن،پس نماز واجب را بکن یا آن دو رکعت را بعد از نماز واجب بکن اگر نماز صبح و عصر نباشد،و اگر نماز صبح باشد باید که بعد از آن تعقیب و دعا بخوانی تا آفتاب پهن شود،پس بعد از آن دو رکعت را به جا آور.و اگر نماز عصر باشد آن دو رکعت را پیش از نماز عصر بکن،و بعد از نماز عصر آن دعاها را بخوان و بار دیگر آن عمل را اعاده کن.و اگر باز رقعه نانوشته

ص:64

بیرون آید باز در وقت فریضه دیگر همان عمل را اعاده کن تا یکی از رقعه های نوشته بیرون آید (1).

مؤلف گوید:که ظاهر روایت آن است که نوشتن رقعه ها و پیچیدن و در میان بندقه گذاشتن همه بعد از نماز و خواندن دعا باشد و بریدن رقعه ها پیش باشد.و احتمال دارد که تا بندقه کردن قبل از نماز باشد،و دور نیست که اول اولی باشد.

دوم:آن است که کلینی و شیخ و سید(رضی اللَّه عنهم)و دیگران به سند مرسل از یکی از ائمة(صلوات اللَّه علیهم)روایت کرده اند که شخصی از اصحاب آن حضرت پرسید که امری را می خواهم به عمل آورم و کسی را نمی یابم که با او مشورت کنم چه کنم؟حضرت فرمود:که با پروردگار خود مشورت کن،پرسید که چگونه مشورت کنم؟ فرمود:که آن حاجت را در خاطر خود قصد کن و دو رقعه بگیر و در یکی لا بنویس و در دیگری نعم و هر یک را در میان بندقه از گل بگذار،پس دو رکعت نماز بکن و آن دو بندقه را در زیر دامن خود بگذار و بگو:یا اللَّه انّی أشاورک فی أمری هذا و أنت خیر مستشار و مشیر،فأشر علیّ بما فیه صلاح و حسن عاقبة پس دست خود را در زیر دامن داخل کن و یکی از آن دو بندقه را بیرون آور و بگشا،اگر نعم باشد بکن،و اگر لا باشد مکن،با خدا چنین مشورت باید کرد (2).

سوم:آن است که سید(رضی اللَّه عنه)فرموده:که در بعضی از کتب شیعه یافتم که در دو رقعه می نویسی بسم اللَّه الرحمن الرحیم خیرة من اللَّه العزیز الحکیم لعبده فلان بن فلان و حاجت خود را می نویسی،و یکی را در آخرش می نویسی أفعل یا مولای و دیگری را در آخرش می نویسی که أتوقّف یا مولای و هر یک از دو رقعه را در میان گلوله ای از گل می گذاری و بر آن می خوانی هر یک از سوره حمد و سوره قل أعوذ برب الفلق و سوره و الضحی را هفت مرتبه،و ظرف آبی در پیش خود می گذاری و بندقها را در میان آب می اندازی،پس هر یک که زودتر از دیگری شکافته شود و بر روی آب آید به

ص:65


1- 118) -بحار الانوار،235/91-237 از مجموع الدعوات و الفتح.
2- 119) -فروع کافی،473/3 ح 8 و تهذیب الاحکام 182/3 ح 7 و بحار:237/91 از سید.

آن عمل می کنی انشاء اللَّه تعالی (1).

چهارم:آن است که باز سید(قدس اللَّه روحه)ذکر کرده است که یافتم به خط علی بن یحیی حنّاط که نوشته بود که این استخاره مولای ما امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(صلوات اللَّه علیه)است در خاطر می گذرانی هر مطلبی که داری،و این استخاره را می نویسی در دو رقعه و بر پشت یکی می نویسی افعل،و در پشت دیگری لاتفعل،و دو بندقه از گل می سازی و به ترازو می سنجی که با هم برابر باشند،و هر رقعه را در میان بندقه می گذاری و در میان آب می اندازی،و هر یک که بیشتر بر روی آب می اید به آن عمل می کنی و البته مخالفت مکن،و دعا که در رقعه ها باید نوشت این است:

ما شاء اللَّه کان،اللّهمّ انّی أستخیرک خیار من فوّض الیک أمره،و أسلم الیک نفسه،و استسلم الیک فی أمره،و خلالک وجهه،و توکّل علیک فیما نزل به.اللّهمّ خرلی و لا تخر علیّ،و کن لی و لاتکن علیّ،وانصرنی ولاتنصر علیّ،و أعنی و لاتعن علیّ،و امکنی و لاتمکن منّی،و اهدنی الی الخیر و لاتضلنی،و أرضنی بقضائک،و بارک لی فی قدرک،انّک تفعل ما تشاء و تحکم ما ترید،و أنت علی کلّ شیء قدیر.اللّهمّ ان کانت الخیرة فی أمری هذا فی دینی و دنیای و عاقبة أمری فسهله لی،و ان کان غیر ذلک فاصرفه عنّی،یا ارحم الراحمین،انّک علی کلّ شیء قدیر (2).

پنجم:آن است که ایضاً سید(رحمةاللَّه علیه)روایت کرده است از حضرت صاحب الزمان(علیه صلوات الرحمن)،و مسمی است به استخاره مصریّه،و کیفیتش آن است که در دو رقعه بنویسد خیرة من اللَّه و رسوله لفلان بن فلانة و نام خود و مادرش را بنویسد و در یکی افعل و در دیگری لاتفعل بنویسد،و در میان دو بندقه از گل بگذارد و در میان قدح آبی هر دو را بیندازد،پس وضو بسازد و دو رکعت نماز بکند،و بعد از نماز این دعا را بخواند:

اللّهمّ انّی أستخیرک خیار من فوّض الیک أمره،و أسلم الیک نفسه،و توکّل علیک

ص:66


1- 120) -بحار الانوار،238/91 ح 3.
2- 121) -بحار الانوار،238/91 ح 4.

فی أمره،و استسلم بک فیما نزل به من امره.اللّهمّ خرلی و لاتخر علیّ،و أعنّی و لاتعن علیّ،و مکّنّی و لاتمکن منّی،واهدنی للخیر و لاتضلّنی،و أرضنی بقضائک،و بارک لی فی قدرک،انّک تفعل ماتشاء و تعطی ما ترید.اللّهمّ ان کانت الخیرة فی أمری هذا و هو کذا و کذا وبجای کذا و کذا مطلب خود را بگوید فمکنّی منه،واقدرنی علیه،و امرنی بفعله،و أوضح لی طریق الهداید الیه،و ان کان اللّهمّ غیر ذلک فاصرفه عنّی الی الذی هو خیر لی منه،فانّک تقدر و لااقدر،و تعلم و لاأعلم و أنت علام الغیوب،یا ارحم الراحمین پس به سجده رود و صد مرتبه بگوید أستخیراللَّه خیرة فی عافیة پس سربردارد و انتظار بکشد تا یکی از آن رقعه ها از آب بیرون آید هر یک که بیشتر بیرون آید به آن عمل کند،یعنی:اگر افعل بیرون آید آن کار را بکند،و اگر لاتفعل بیرون آید نکند (1).

ششم:باز سید(رحمه اللَّه)از شیخ ابوالفتوح کراچکی که از اکابر علمای شیعه است روایت کرده است که دو رقعه بنویس در یکی افعل یعنی بکن،و در دیگری لاتفعل یعنی مکن،و از دیده خود پنهان کن در موضعی،و نماز استخاره بکن و خیر خود را از عالم الخفیات طلب کن،و یکی از آنها را بیرون بیاور و به آن عمل کن (2).

مترجم گوید:که این نوع استخاره نیز از استخاره های معتبر است،و بطرق بسیار وارد شده است،و دور نیست که عمومات قرعه نیز شامل این طریق بوده باشد.و به هر یک از طرق که مذکور شد عمل کردن خوب است خصوصاً طریق اول،و اگر بعضی از دعاهای طرق دیگر را نیز با آن ضم کنند بد نیست.

خاتمه: در بیان بعضی از امور نادره است

در بیان بعضی از امور نادره است

و در آن چند فائده است:

ص:67


1- 122) -بحار الانوار،239/91 ح 5.
2- 123) -بحار الانوار،240/91 ح 6.

اول:به خط شیخ سعید شهید،محمد بن مکی(حشره اللَّه تعالی مع الشهداء الاولین)،دیدم که هرگاه شخصی در چاره امری متحیر باشد و نداند چه باید کرد،عمل کند به این خبر که در کتاب محمد بن جریر طبری که مسمی است به کتاب الاداب الحمیدة دیدم که روح بن الحارث،از پدرش،از جدش روایت کرده است که فرزندان خود را وصیت کرد و گفت:

هرگاه امر عظیمی احدی از شما را روی دهد،یا حادثه باعث غم او گردد،باید که با وضو بخوابد در فراش و لحاف طاهری و تنها بخوابد،و پهلوی زنی نخوابد،و در وقت خوابیدن،سوره و الشمس و اللیل هر یک را هفت مرتبه بخواند،پس بگوید اللّهمّ اجعل لی من أمری هذا فرجاً و بخوابد،پس شخصی به خواب او می آید در شب اول یا سوم یا پنجم،و گمان دارم که هفتم را نیز گفت،و به او می گوید که فرج از این غم و دلگیری و الم در چه چیز است.

انس که راوی حدیث است گفت:مرا دردی عارض شد و علاجش را ندانستم،پس این عمل را به جا آوردم،و چون به خواب رفتم دیدم دو کس نزدیک من پیدا شدند،و یکی نزد سر من نشست و دیگری نزد پاهای من،پس یکی به دیگری گفت:تمام بدنش را دست بمال و احساس مرض بکن،پس چون دستش به موضعی از سر من رسید گفت:در این جا حجامت کن و متراش و سریشمی یا چیزی بر آن بمالد که بچسبد،پس به من گفت:او یا هر دو که ضم کن با آن انجیر و زیتون را،چون بیدار شدم همان موضع را حجامت کردم و صحت یافتم،و جماعت بسیاری را تعلیم کردم و به عمل آوردند و شفا یافتند (1).

و شیخ طبرسی(رحمه اللَّه)نیز در مکارم الاخلاق روایت کرده است که هر که را امری عارض شود که موجب همّ او گردد و خواهد چاره خود را در آن کار بداند،باید که در وقت خواب سوره و الشمس و سوره و اللیل هر یک را هفت مرتبه بخواند،تا آن که در خواب مردی را ببیند که چاره او را تعلیم او نماید (2).

ص:68


1- 124) -بحار الانوار،286/91.
2- 125) -مکارم الاخلاق،ص 351.

و شیخ مفید(قدس اللَّه روحه)در کتاب اختصاص از حضرت امام موسی(علیه السلام)به سند معتبر روایت کرده است کههر که را به سوی خدا حاجتی باشد و خواهد که ما را در خواب ببیند و جای خود را در آخرت بداند در سه شب با غسل بخوابد و با خدا مناجات کند و به ما متوسل شود و ما را در درگاه خدا شفیع گرداند،تا آن که ما را در خواب ببیند و به جاجت خود برسد (1).

و شیخ محمد بن هارون تلعکبری(رحمه اللَّه)در کتاب مجموع الدعوات روایت کرده است که هر که خواهد حضرت رسالت پناه(صلی اللَّه علیه و آله)را در خواب ببیند در شب جمعه بعد از نماز مغرب مشغول نوافل گردد،و با کسی سخن نگوید تا نماز خفتن را به جا آورد،و بعد از آن دو رکعت نماز بکند،و در هر رکعت بعد از سوره حمد سه مرتبه سوره قل هو اللَّه أحد بخواند،پس دو رکعت دیگر نماز بکند،و در هر رکعت بعد از حمد هفت مرتبه سوره قل هواللَّه أحد بخواند.

و بعد از سلام نماز به سجده رود و صلوات بر محمد و آل محمد،هفت مرتبه بفرستد و هفت مرتبه بگوید:سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الاّ اللَّه و اللَّه اکبر و لاحول و لاقوة الاّ باللَّه پس سر از سجده بردارد و درست بنشیند و دستها را بلند کند و بگوید:یا حیّ یا قیوم یا ذالجلال و الاکرام یا اله الاولین و الاخرین یا رحمن الدنیا و الاخرة و رحیمهما یا ربّ یا ربّ پس برخیزد و دستها را بلند کند و بگوید:یا ربّ یا ربّ یا ربّ،یا عظیم الجلال یا عظیم الجلال یا عظیم الجلال،یا بدیع الکمال،یا کریم الفعال،یا کثیر النّوال،یا دائم الافضال،یا کبیر،یا متعال،یا اول بلا مثال،یا قیّوم بغیر زوال،یا واحد بلا انتقال،یا شدید المحال،یا رازق الخلائق علی کلّ حال،أرنی وجه حبیبی و حبیبک محمد صلّی اللَّه علیه و آله منامی،یا ذاالجلال و الاکرام پس رو به قبله بخوابد بر دست راست و مشغول صلوات بر محمد و آل محمد باشد تا به خواب رود،که انشاء اللَّه

ص:69


1- 126) -اختصاص،شیخ مفید،ص 90.

آن حضرت را در خواب می بیند (1).

مؤلف گوید:که در کتاب بحارالانوار روایت اول را بطریق دیگر مسبوطتر از آنچه مذکور شد روایت کرده ام (2)و در این رساله به مناسبت مذکور شد.

دوم:از اخبار سابقه معلوم شد که عمده در استخاره آن است که آدمی در امور دنیا و آخرت اعتماد بر عقل ناقص خود نکند،و باید که در جمیع امور توکل بر جناب مقدس الهی کند،و معترف باشد که من بنده عاجز جاهل ضعیفم و خداوند کریم رحیم عالم قادر مهربانی دارم که اعرف است به مصالح من از من و از جمیع مخلوقات،و امور خود را به او گذاشته ام و خیر خود را از او می طلبم.

پس توسل نماید به لطف و مرحمت خداوند کریم با غسل و نماز و دعاها که در ابواب سابقه گذشت،پس شروع کند در آن کار و آنچه روی دهد به آن راضی باشد و خیر خود را در آن بداند هر چند موافق خواهش او نباشد.

و بعد از آن استخاره با دل خود است چنانچه گذشت.و بعد از آن مشورت کردن با مؤمنان است.و بعد از آن استخاره به رقاع و بنادق است،یا تفأل به قرآن مجید یا به تسبیح.و ظاهراً همه خوب است،اگر چه بعضی از علما صور اخیره را منع کرده اند چنانچه سابقاً مذکور شد.

اما ظاهر آن است که غیر استخاره مطلقه که در باب اول ذکر کردیم در جایی صورت دارد که ترددی در آن باشد،نه در امری که خیریت آن ظاهراً بر آدمی معلوم باشد و ترددی در آن نداشته باشد،و نه در امور مستحبه و راجحه که خوبی آن شرعاً معلوم باشد،مگر آن که ترددی در انواع آن داشته باشد،و در امور واجبه مطلقه استخاره کردن صورت ندارد بلکه مشروع نیست،و همچنین در امر حرام استخاره جائز نیست،اما استخاره مطلقه در همه امور خوب است،مگر در امر حرام که در آن جا مطلقا استخاره مشروع نیست.

چنانچه شیخ مفید(علیه الرحمة و الرضوان)در جواب مسائل عزیة فرموده است:که هرگاه بنده مؤمن را دو امر در خاطر خطور کند از مصالح دنیای او که در آنها متردد باشد،

ص:70


1- 127) -بحار الانوار،380/91 از مجموع الدعوات.
2- 128) -بحار الانوار،379/91.

مانند سفر کردن و اقامت نمودن یا نکاح کردن یا برده خریدن و امثال اینها،سنت است که بدون استخاره متوجه آن اعمال نشود،و بعد از استخاره اگر یکی از آنها نزد او ارجح گردد به آن عمل کند،و اگر هیچ یک راجح نشود توکل کند بر خدا و یکی از آنها را به عمل آورد که انشاء اللَّه خیر او در آن است.

و سزاوار نیست استخاره در امری که حق تعالی نهی از آن کرده است،و از برای کردن فعلی واجب استخاره نمی باشد،و استخاره در امور مباحه می باشد،یا در میان دو امر سنت که هر دو را با هم به عمل نتواند آورد،مانند جهاد سنت و حج سنت.یا آن که مردد باشد میان زیارت دو امام معصوم(علیهم السلام)یا میان صله دو برادر مؤمن که هر دو را نتواند به عمل آورد و از این باب امور (1).

سوم:بعضی از علما دغدغه کرده اند در استخاره کردن از برای دیگری،زیرا که در روایاتی که سابقاً مذکور شد در هیچ یک وکالت مذکور نبود.

و سید بن طاووس(رضی اللَّه عنه)تجویز نموده و فرموده است که داخل است در عمومات قضای حوائج مؤمنان (2).

و ایضاً ممکن است که استخاره کننده این را حاجت خود قرار دهد و قصد کند که به او بگویم بکن خوب است یا نه،و اگر چه عمومات وکالت دور نیست که شامل استخاره باشد،اما احوط آن است که صاحب حاجت خود متوجه استخاره شود،زیرا که هر که اضطرارش بیشتر است توسل او به جناب مقدس الهی بیشتر می باشد.و اگر فعل غیر در این باب قائم مقام فعل او می بود می بایست با این احادیث بسیار که در این باب وارد شده است در یک حدیث اشعاری به این بفرمایند.

و ایضاً با آن توجه و التفات و مرحمتی که ائمه ما(صلوات اللَّه علیهم)نسبت به موالی و شیعیان خود داشتند یک مرتبه برای یکی از ایشان استخاره بفرمایند،و با آن گستاخیها و بی آدابیها که فدویان و موالیان ایشان نسبت به جناب ایشان می کردند در

ص:71


1- 129) -بحار الانوار،239/91،از رساله عزیه شیخ مفید.
2- 130) -بحار الانوار،285/91.

یک حدیث مذکور شود که یکی از ایشان این استدعا از خدمت ایشان کرده باشند.

و یک جهت نوشتن فقیر،این رساله وافیه را این است که برادران ایمانی بر اخبار و اثار ائمه طاهرین و پیشوایان دین(صلوات اللَّه علیهم اجمعین)که در این باب وارد شده مطلع شوند،و کیفیت انواع استخاره را بدانند که به هر نحو که خواهند در حوائخ خود به استخاره متوسل شوند،و در همه امور اعتماد بر پروردگار خود نمایند،و بدانند که خداوند رحیم در فیض خود را بر روی بندگان گناهکار نبسته و همه را در جمیع امور به درگاه خود خوانده و گناه عاصیان را مانع لطف و احسان خود نگردانیده.

ملتمس از عمل کنندگان به این رساله آن که این مجرم عاصی را در حال حیات و بعد از وفات به دعای خیر یاد نمایند،و بر سهو و خطا که لازم غیر معصومین(علیهم السلام)است مؤاخذه ننمایند،و با توزع بال و تشتت احوال و وفور اشغال در چند شب از لیالی ماه مبارک رمضان سنه هزار و صد و چهار هجری نوشته شد.

والحمدللَّه اولاً و آخراً،والصلاة علی سید المرسلین محمد و عترته المقدسین،و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین.

و تمام شد استنساخ کتاب با تحقیق و تعلیق و استخراج مصادر احادیث و روایات از کتب منقول از آن بر دست این فقیر عاصی سید مهدی رجائی در روز اول ماه مبارک رمضان سنه هزار و چهار صد و هفت هجری قمری در شهر مقدس قم عش آل محمد و حرم اهل بیت(سلام اللَّه علیهم اجمعین).

ص:72

آداب نماز شب

تألیف:علامه محمد باقر مجلسی قدس سره

متوفی به سال 1110

تحقیق:سید مهدی رجائی

ص:73

ص:74

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

الحمدللَّه مکرم العابدین،و الصلاة علی سید المجتهدین محمد و عترته الاکرمین و بعد:این رساله ایست در آداب نماز شب (1)که از احادیث معتبره استخراج نموده،باید که در وقت خواب وضو بسازد،و اگر در رخت خواب به یادش آید از لحاف تیمم کند،و تسبیح حضرت فاطمه(علیهاالسلام)،وقل هواللَّه أحد،و قل یا أیها الکافرون،و قل أعوذ برب الناس،و قل أعوذ برب الفلق،و آیةالکرسی،و سورة الهاکم التکاثر،هر یک را که داند و تواند بخواند،و قول هواللَّه را پنجاه مرتبه یا صد مرتبه اگر تواند بخواند،و بر پهلوی راست رو به قبله بخوابد.

و چون بعد از نصف شب بیدار شود بگوید:الحمدللَّه الذی أحیانی بعد ما أماتنی و الیه النّشور،الحمدللَّه الذی ردّ علیّ روحی لاحمده و أعبده پس نظر کند به اطراف آسمان و این ایات را بخواند إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ اَلَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّارِ، رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَ ما لِلظّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادِی لِلْإِیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلی رُسُلِکَ وَ لا تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمِیعادَ.

ص:75


1- 1) -علامه مجلسی،محمد باقر:بحار الانوار،ج 87،از صفحه 116-تا 309.

پس مسواک کند و وضو بسازد و متوجه نماز شب شود،و در رکعت اول سنت است که هفت تکبیر با دعاها یا بی دعا چنانچه در نماز واجب می گوید بخواند،و در این دو رکعت اگر تواند در هر رکعت بعد از حمد سی نوبت قل هو اللَّه أحد بخواند،یا در رکعت اول یک مرتبه قل هو اللَّه،و در رکعت ثانی یک مرتبه قل یا أیها الکافرون بخواند.

و چهار رکعت بعد از این را اگر تواند بعنوان نماز جعفر بکند،که در رکعت اول اذا زلزلت،و در ثانی و العادیات،و در ثالث اذا جاء نصراللَّه،و در رابع قل هو اللَّه بخواند،و اگر نداند هر سوره که داند،و بعد از سوره پانزده مرتبه سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الاّ اللَّه و اللَّه اکبر بگوید،و در رکوع ده،و بعد از رکوع ده،و در هر سجده ده،و بعد از هر سجده ده هر چهار رکعت را چنین بکند،و الا بهر نحو که تواند بکند،و اگر سوره های بلند در خاطر داشته باشد مانند یا ایها المزمل،و یا أیها المدثر،و سوره عمّ یتساءلون،و یس،و حم دخان،و اذا وقعت بخواند.

و در دو رکعت آخر سنت است که در رکعت اول تبارک،و در ثانی هل أتی بخواند،و الا هر سوره که داند و تواند بخواند.و اگر وقت تنگ باشد هشت رکعت را به حمد تنها می تواند کرد.و بعد از هر دو رکعت مستحب است که تسبیح فاطمه(علیهاالسلام)بخواند،و سجده شکر به جا آورد.

پس دو رکعت شفع را می کند و در هر یک یک مرتبه قل هواللَّه أحد می خواند،و در روایت دیگر در هر یک سه مرتبه قل هو اللَّه أحد وارد شده است.و در روایت دیگر در اول قل أعوذ برب الفلق و در ثانی قل أعوذ برب الناس وارد شده.هر یک را که بکند خوب است،و اگر جمع کند که در اول قل أعوذ برب الفلق با یک قل هواللَّه یا سه قل هواللَّه شاید بد نباشد.

پس مشغول یک رکعت وتر می شود،و در اولش اگر فرصت باشد هفت تکبیر با دعاها می خواند،و بعد از حمد قل هواللَّه می خواند.و به روایت دیگر سه مرتبه قل هواللَّه با قل أعوذ برب الناس و قل أعوذ برب الفلق می خواند.و به هر یک که عمل کند خوب است.

ص:76

پس دست به قنوت برمی دارد و کلمات فرج را می خواند،و هر دعا که در خاطر دارد میخواند.و آنچه ضرور است هفتاد مرتبه أستغفراللَّه ربّی وأتوب الیه است،و بعد از آن هفت مرتبه بگوید هذا مقام العائذ بک من النّار و اگر استغفار را صد مرتبه بگوید بهتر است،و اگر هفتاد مرتبه أستغفراللَّه و أساله التّوبة بگوید خوب است.و اگر وقت تنگ باشد هفتاد مرتبه استغفراللَّه تنها می گوید.و اگر تواند بعد از این سیصد نوبت العفو العفو بگوید.

و علما گفته اند که پیش از استغفار چهل مؤمن را زنده و مرده یاد کند و طلب آمرزش برای ایشان بکند،و اگر چهل مؤمن یا زیاده هر چه تواند بعد از نماز یاد کند برای عوام شاید بهتر باشد.

و در گریه سعی کند خصوصاً در وتر،و اگر در وتر این دعای منقول را بخواند بهتر است اللهمّ اهدی فی من هدیت،و عافنی فی من عافیت،و تولّنی فی من تولّیت،و بارک لی فیما أعطیت،و قنی شرّ ما قضیت،فانّک تقضی و لایقضی علیک،سبحانک ربّ البیت أستغفرک و أتوب الیک،و أو من بک و أتوکل علیک،لاحول و لاقوة الاّ بک یا رحیم.

و منقول است که حضرت امام زین العابدین(علیه السلام)در آخر وتر می گفت:

ربّ أسأت و ظلمت نفسی،بئس ما صنعت و هذه یدای جزاءاً بما صنعتا و در این وقت دستهای خود را به پیش می گشود و پیش می داشت و می گفت:و هذه رقبتی خاضعة لک لما أتت و در این وقت سر را به زیر می افکند پس می گفت:وها أنا ذا بین یدیک،فخذ لنفسک الرضا من نفسی حتی ترضی لک العتبی لاأعود لا أعود.

و از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام)منقول است که در قنوت نماز جمعه و نماز وتر این دعا را بخوانند:اللّهمّ تمّ نورک فهدیت فلک الحمد ربّنا،و بسطت یدک فأعطیت فلک الحمد ربّنا،و عظم حلمک فعفوت فلک الحمد ربّنا،وجهک أکرم الوجوه،وجهتک خیر الجهات،و عطیّتک أفضل العطیّات و أنؤها،تطاع ربّنا فتشکر،و تعصی ربّنا فتغفر لمن شئت،تجیب المضطرّ،و تکشف الضّر،و تشفی السّقیم،و تنجی من

ص:77

الکرب العظیم،لایجزی بالائک آحد،و لا یحصی نعماءک قول قائل.

اللّهمّ الیک رفعت الاصوات،و نقلت الاقدام،و مدّت الاعناق،و رفعت الایدی،و دعیت بالالسن،و الیک سرّهم و نجواهم فی الاعمال،ربنا اغفرلنا و ارحمنا وافتح بیننا و بین قومنا بالحقّ و أنت خیر الفاتحین.

اللهمّ انّ نشکوا الیک غیبة نبیّنا عنّا و شدة الزمان علینا و وقع الفتن بنا و تظاهر الاعداء علینا و کثرة عدوّنا و قلّة عددنا،فافرج ذلک یا ربّ بفتح منک تعجله و نصر منک تعزّه و امام عدل تظهره اله الحق ربّ العالمین.

و أیضاً سنت است که بعد از کلمات فرج این دعا بخواند:أنت اللَّه نور السّماوات و الارض،و أنت اللَّه جمال السماوات و الارض،و أنت اللَّه عماد السماوات و الارض،و أنت اللَّه قوام السماوات و الارض،و أنت اللَّه صریح المستصرخین،و أنت اللَّه غیاث المستغیثین،و أنت اللَّه الفرج عن المکروبین،و أنت اللَّه المروح عن المغمومین،و أنت اللَّه مجیب دعوة المضطرّین،و أنت اللَّه اله العالمین،و أنت اللَّه الرحمن الرحیم،و أنت اللَّه کاشف السوء،و انت اللَّه بک تنزل کلّ حاجة،یا اللَّه لیس یردّ غضبک الاّ حلمک و لاینجی من عذابک الاّ رحمتک،و لاینجی منک الاّ التّضرع الیک،فهب لی من لدنک یا الهی رحمة تغنینی بها عن رحمة من سواک بالقدرة التی بها أحییت جمیع ما فی البلاد،و بها تنشر میت العباد،و لاتهلکنی غمّاً حتی تغفرلی و ترحمنی و تعرفنی الاستجابة فی دعائی،و ارزقنی العافیة الی منتهی أجلی،و أقلنی عثرتی،و لا تشمت بی عدوّی،و لا تمکّنه من رقبتی.

اللهمّ ان رفعتنی فمن ذا الذی یضعنی،و ان وضعتنی فمن ذا الذی یرفعنی،و ان أهلکتنی فمن ذا الذی یحول بینک و بینی،أو یتعرّض لک فی شیء من أمری،و قد علمت أن لیس فی حکمک ظلم و لا فی نقمتک عجلة،و انّما یعجل من یخاف الفوت،و انّما یحتاج الی الظلم الضعیف و قد تعالیت عن ذلک یا الهی،فلا تجعلنی للبلاء غرضاً،و لا لنقمتک نصباً،و مهّلنی و نفّسنی و أقلنی عثرتی،و لا تثبعنی ببلاء علی أثر بلاء،فقدتری ضعفی و قلّة حیلتی،أستعیذ بک اللّیلة فأعذنی،و أستجیر بک من النار فأجرنی،و أسألک

ص:78

الجنة فلا تحرمنی پس آنچه خواهی از خدا طلب کن.

و در سجده آخر نماز جعفر سنت است که این دعا بخواند:سبحان من لبس العزّ و الوقار،سبحان من تعطّف بالمجد و تکرّم به،سبحان من لا ینبغی التسبیح الاّ له،سبحان من أحصی کلّ شیء،علمه،سبحان ذی المنّ و النّعم،سبحان ذی القدرة و الکرم.اللهمّ انّی أسالک بمعاقد العزّ من عرشک و منتهی الرّحمة من کتابک و اسمک الاعظم و کلماتک التّامّات التی تمّت صدقاً و عدلاً،صلّ علی محمد و أهل بیته و افعل بی کذا و کذا وبجای کذا و کذا حاجات خود را عرض کند.

و بعد از نماز وتر دعای صحیفه کامله را بخواند.و اگر بعد از هشت رکعت بخواند نیز خوب است،و هر دعا از دعاهای مناجات صحیفه کامله-که بخواند نیز مناسب است،و حوائج دنیا و آخرت خود و برادران مؤمن را در این وقت طلب نماید که وقت استجابت دعاست.

و بعد از آن دو رکعت نافله را به جا آورد،و اگر بعد از طلوع صبح کاذب باشد بهتر است،و در رکعت اول سوره قل یا أیها الکافرون،و در رکعت دوم سوره قل هو اللَّه أحد بخواند،و چون سلام دهد به پهلوی راست بخوابد،و دست راست را بر طرف راست رو گذارد،و آیة الکرسی و معوذتین و آیات آل عمران که پیش گذشت بخواند.پس بنشیند و تسبیح فاطمة(علیهاالسلام)بخواند،و صد مرتبه بگوید سبحان ربّی العظیم و بحمده أستغفراللَّه ربّی و أتوب الیه و تفصیل احکام نماز شب و دعاها در رساله کبیره و الد مرحوم(قدس اللَّه روحه)مذکور است،به همیت اکتفا نمود،مستدعی آن است که هر که به این مسأله عمل کند این مجرم را از دعا فراموش نکند.والحمدللَّه و آخراً و صلی اللَّه علی محمد و آله الطاهرین.

و تمام شد استنساخ این رساله با تحقیق کامل روز وفات امام جعفر صادق(علیه السلام)ماه شوال مکرم سنه 1407 هجری قمری به دست این حقیر ناچیز سید مهدی رجائی در بلده قم صانها اللَّه عن الافات و البلیات.

ص:79

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109