سجده بر تربت امام حسین علیه السلام

مشخصات کتاب

سرشناسه:شریفی،سیدعبدالهادی، 1386 - ق.

عنوان قراردادی:السجود علی التربه الحسینیه . فارسی

عنوان و نام پدیدآور:سجده بر تربت امام حسین علیه السلام [کتاب]/ گروه پژوهش و پاسخ به شبهات، سیدعبدالهادی شریفی؛ مترجم حسین علی عربی؛ تهیه کننده اداره ترجمه معاونت فرهنگی [مجمع جهانی اهل بیت (ع)]؛ ویراستاری امرا... نصیری.

مشخصات نشر:قم: مجمع جهانی اهل بیت (ع)، 1435 ق.= 1393.

مشخصات ظاهری:55ص.؛ 5/14 × 5/21 س م.

فروست:در مکتب اهل بیت علیهم السلام؛ 4.

شابک:دوره 978-964-529-270-4 : ؛ 978-964-529-274-2

یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع:تربت حسینی

موضوع:*Torbat Hosseini

موضوع:تربت حسینی -- احادیث

موضوع:سجده

موضوع:*Sajdah

موضوع:سجده -- احادیث

شناسه افزوده:عربی، حسینعلی، 1349 - ، مترجم

شناسه افزوده:نصیری، امرالله ، ویراستار

شناسه افزوده:مجمع جهانی اهل بیت (ع). اداره ترجمه

شناسه افزوده:مجمع جهانی اهل بیت (ع)

رده بندی کنگره:BP263/2/ش4س3041 1393

رده بندی دیویی:297/7645

شماره کتابشناسی ملی:3827911

ص :1

اشاره

ص :2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص :3

ص :4

سجده بر تربت امام حسین علیه السلام

گروه پژوهش و پاسخ به شبهات، سیدعبدالهادی شریفی

مترجم حسین علی عربی

ص :5

ص :6

ص :7

ص :8

سخن مجمع

«کار اساسی شما [مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السلام) ]... معرفی مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است به دنیای اسلام. بلکه به سراسر عالم، چون امروز همه دنیا تشنه معنویت اند و این معنویت در اسلام هست و در اسلامی که در مکتب اهل بیت(علیهم السلام) معرفی می کند به نحو جامع و کاملی وجود دارد».

(از بیانات مقام معظم رهبری «مد ظله العالی»، 1386/5/28)

مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) که تبلور اسلام ناب محمّدی(صلی الله علیه و آله) و متّکی بر منبع وحیانی است، معارف ژرف و عمیقی دارد که از اتقان، استحکام و برهان برخوردار می باشد و مطابق با فطرت سلیم انسان هاست؛ بر همین اساس است که حضرت امام رضا(علیه السلام) فرمودند:

«فإنّ الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتّبعونا» [شیخ صدوق(رحمه الله)، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج275:2]. این مکتب غنی و نورانی در پرتو عنایات الهی و هدایت ائمه ی اطهار(علیه السلام) و نیز مجاهدت هزاران جهادگر عرصه های علم و فرهنگ در طول قرون گذشته و حال، بسط و گسترش یافته است.

پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(قدس سره) و تأسیس نظام اسلامی با تکیه بر قوانین اسلامی و با

ص:9

محوریت ولایت فقیه، افق های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جدیدی را برای انسان های آزاده به ویژه مسلمانان و پیروان و محبّان اهل بیت(علیهم السلام) گشود و توجه بسیاری از نخبگان و مستضعفان جهان را به خود معطوف کرد.

مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السلام)، مولود این دگرگونی مبارک است که به ابتکار مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظلّه العالی) در سال 1369شمسی/ 1990میلادی تأسیس شد و تاکنون خدمات شایانی را در تبلیغ معارف قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) و حمایت از پیروان اهل بیت(علیهم السلام) در سراسر جهان انجام داده است.

معاونت امور فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السلام) در راستای رسالت خود جهت ارتقای شناخت و آگاهی پیروان اهل بیت(علیهم السلام) در موضوعات ، سطوح، مخاطبان و عرصه های مختلف، در حوزه های تولید کتاب و مجلات به زبان های متعدد و سائر محصولات فرهنگی به فعالیت پرداخته است .

این اثر با هدف معرفی معارف اهل بیت(علیهم السلام) و پاسخ به شبهات مخالفین به ویژه وهابیان و سلفی ها تهیه شده و حاصل تلاش علمی و پژوهشی گروهی از پژوهشگران و نویسندگان فرهیخته و صاحب نظر و ارجمند می باشد.

ص:10

در اینجا بر خود لازم می دانم از دبیرکل محترم مجمع، حضرات اعضای محترم شورای کتاب، مدیران محترم اداره کل پژوهش و ترجمه، رئیس محترم گروه مطالعات بنیادی، دبیر محترم شورای کتاب و گروه مطالعات بنیادی، مترجمین عزیز و همکاران اداره ی ترجمه تقدیر و تشکر نمایم. همچنین از برادرانی که در ویرایش، تایپ، مقابله، تصحیح، آماده سازی، نشر و چاپ این کتاب تلاش کردند، تشکر می کنم و توفیق همگان را از خداوند متعال مسئلت دارم.

معاونت امور فرهنگی مجمع در راستای تعمیق و پویایی آثار منتشره در حوزه ی معارف اهل بیت(علیهم السلام) در سراسر جهان، از دیدگاه ها و پیشنهادهای اساتید، فرهیخته گان، صاحب نظران و پژوهش گران ارجمند استقبال می کند تا زمینه های بسط و گسترش هرچه بیشتر معارف اهل بیت (علیهم السلام)فراهم گردد.

به امید تعجیل در ظهور و فرج منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج).

نجف لک زایی

معاون امور فرهنگی

ص:11

ص:12

مقدمه

وحدت، همبستگی، اتّحاد و انسجام، از اصول عقلانی و برخاسته از اعماق سرشت انسانی است؛ هم چنان که یک اصل ثابت، مسلّم و همیشگی دین مقدّس اسلام نیز بوده و هست و تحقّق آرمان های آفرینش و نیل به اهداف عالی آن در این راستا قابل دسترسی است و قطعاً هیچ قوم و آحاد جامعه ای، در جنگ و فتنه، نزاع و تفرقه، به خیر و سعادت و کمال انسانی، نخواهد رسید.

امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) می فرماید:

إنّ الله سبحانه لم یُعط أحداً بفُرقةٍ خیراً ممّن مضی ولاممّن بقی. (1)

«خداوند سبحان، نه به گذشتگان و نه به آیندگان ، با تفرقه و جدایی خیری را عطا نکرده و نمی کند».

در سایۀ وحدت و یک دلی است که جامعه به آرمان ها و پلّه های ترقّی، گام نهاده و زیباترین استحکامات را بر سرتاسر جامعه حاکم می کند و محبّت و صمیمیت و صلح و صفا را می گستراند.

از این رو، می بینیم قرآن کریم با لحن محکم و با هدف هدایت، چنین می فرماید:

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَتَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَکُنْتُمْ عَلَی شَفَاحُفْرَة مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُم مِنْهَا کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ . (2)

ص:13


1- (1) - نهج البلاغه: خطبۀ 176.
2- (2) - آل عمران: 103.

«همه با هم، به حبل الله چنگ زنید و پراکنده نشوید و یاد بیاورید آن زمانی را که با هم دشمنی می کردید. پس خداوند دل های شما را به هم نزدیک کرد و الفت و برادری بر شما حاکم نمود و (نیز) یاد بیاورید آن زمانی را که شما، در لبۀ پرتگاه آتش قرار داشتید، پس خداوند شما را از آن نجات داد و خداوند این چنین آیات خود را تبیین می کند، شاید به هدایت دست یابید».

و نیز پیامبر اکرم؛ حضرت محمّد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

«المؤمن للمؤمن کالبنیان یشدّ بعضه بعضاً». (1)

«نسبت فردِ با ایمان با مؤمن دیگر، همانند اجزای یک ساختمانند که هر جزئی از ساختمان، جزء دیگر را نگه داشته و محکم می نماید».

و نیز حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) می فرماید:

«المؤمن أخو المؤمن، کالجسد الواحد، إن اشتکی شیئاً منه وجد ألَم ذلک فی سائر جسده». (2)

«مؤمن برادر مؤمن است ، مانند آنکه یک جسد می باشند؛ اگر عضوی از آن به درد آید، درد و رنج آن به دیگر اعضاء خواهد رسید».

بنابر این تفرقه، کینه توزی، نزاع و خون ریزی، هرگز مشروعیت و مصونیت نداشته و از کبائر و زشتی هاست که وجدان و عقل سلیم، آن را بی اساس و بی فرهنگی معرّفی کرده و در دین اسلام هم شدیداً مورد نکوهش و توبیخ قرارگرفته و مرتکب آن را به عذاب الهی، وعده داده است.

جهالت جاهلان و دسیسۀ دسیسه گران و فتنه انگیزان، در طول تاریخ مسلمین، کوشیده است که وحدتِ صفوف و یک پارچگی مسلمین، به جنگ و

ص:14


1- (1) - اصول کافی 166/2؛ نهج الفصاحه: 779؛ کنز العمّال: 141/1.
2- (2) - بحار الأنوار: 148/61.

خون ریزی تبدیل شده و کینه و بغض و بد بینی و اتّهام به خروج از دین و ورود در شرک را گسترش دهد. بنابر این بر مسؤلان و رهبران امّت و برآحاد جامعۀ اسلامی، فرض و حتم است که اجازه ندهند چنین فضائی بر جامعه اسلامی حاکم گردد و در نتیجه ذخائر و ثروت های امت اسلام، توسّط مستکبران روزگار و کافران خوش رنگ و نگار و صاحبان تراست ها و کارتل ها به راحتی و سهولت، غارت شود.

ما پیروان اهل بیت(علیهم السلام)، برخود لازم می دانیم جهت وحدت بیشتر مسلمین و زدودن موانع این اتّفاق و انسجام، نسبت های ناروائی که در طول تاریخ، به ویژه در این سال های اخیر، به مکتب اهل بیت(علیهم السلام) و به صورت ناجوانمردانه نسبت داده شده، از خود دورکنیم و با تمام وجود، از این تهمت ها و نسبت ها توسّط تکفیری ها و جریاناتی که آلت دست انگلیسی ها، صهونیست ها، و غارتگران امریکا و ... هستند، اعلان انزجار و تبرّی بجوییم.

از باب نمونه:

1 - ما که کتاب آسمانی مصون از تحریف، یعنی قرآن کریم را تنها کتاب همۀ مسلمین و بدون آن که کم و زیاد شده باشد و عیناً، همان قرآن کریم حضرت خاتم الأنبیاء محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله) و ثقل اکبر و سرتاسر آن را داعی توحید و یکتاپرستی می دانیم؛

- ما که بزرگ ترین موفّقیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را نفی بتها (اصنام) و نفی عبادت لات و عزّی و اعلان و تحقّق کلمۀ توحید «لا إله إلا الله» می دانیم؛

- ما که خطبه های غرّای توحیدی مولی الموحدین امیر المؤمنین(علیه السلام) را - شبانه روز - در مراکز آموزشی و پژوهشی، دانشگاه ها و حوزه ها و محافل علمی و تربیتی مان به تلاوت و تدریس و استضائه می نشینیم؛

ص:15

- ما که در مساجد و مراکز عبادتی مان ، متون سراسر توحید اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را همانند دعای کمیل از امام علی(علیه السلام)، دعای عرفه از امام حسین(علیه السلام) و دعای ابو حمزه ثمالی از امام سجاد(علیه السلام) و ده ها دعای توحیدی دیگر تلاوت می شود و طنین انداز است:

«... متی غِبْتَ حتّی تَحْتاجَ إلی دلیلٍ یَدلُّ علیکَ... عَمِیَتْ عینٌ لا تراکَ... ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَک وَما الّذی فَقَدَ مَنْ وَجَدَک...». (1)

- ما که هزاران اثر معرفتی و توحیدی همچون کتاب توحید شیخ اقدم «صدوق» را داریم، ما که ...

با همۀ این اوصاف، به صورت جاهلانه و مزوّرانه و مزدورانه به هدف بدبین کردن سایر مسلمین ناجوانمردانه به شرک متّهم شده و می شویم!!! (فما لهم کیف یحکمون)؟؟!!.

2 - اعتقاد به امام مهدی(علیه السلام) و مهدویت، ریشه قرآنی دارد و مذاهب و فرق اسلامی - روی هم رفته - به آن اعتراف دارند تا جائی که انکار آن را موجب قتل منکر آن دانسته اند. (2)

و نیز جایگاه رفیعی از سنّت و معرفت اسلامی را برای آن حضرت ذکر کرده اند و قاطبۀ علمای اهل بیت(علیهم السلام) و بسیاری از علمای مذاهب اسلامی، روایات و احادیث و اخباری که در شأن و ولادت آن حضرت است، مورد تصریح و تصحیح و اعتراف قرارداده اند؛ مانند صاحب سنن ترمذی، قرطبی مالکی، ابوجعفر عقیلی، سیوطی، ابن حجر عسقلانی، حاکم نیشابوری، بیهقی، ابن اثیر، بغوی، ابن قیم، ذهبی، تفتازانی، ابن کثیر دمشقی، جزری شافعی، عبدالوهّاب شعرانی، متّقی هندی، عبدالباقی زرقانی، سفارینی حنبلی، محمّد امین

ص:16


1- (1) - بحار الأنوار: 95/ 226 (بخشی از دعای عرفه).
2- (2) - همانند ابن حجر هیتمی شافعی، شیخ صبای حنفی، خطابی مالکی، یحیی حنبلی و...

سویدی، شوکانی، مؤمن شبلنجی، قنوجی بخاری، کتانی مالکی، خضر مصری، غماری شافعی، ناصر الدین البانی، ابواعلی مودودی، کمال الدین ابن طلحه شافعی، یاقوت حموی، ابو نعیم اصفهانی، ابن جوزی حنبلی، گنجی شافعی، جوینی شافعی، ابن علی شافعی همدانی، حمد الله مستوفی، ابن شحنۀ حلبی حنفی، خواجه پارسا حنفی، ابن صبّاغ مالکی، سراج رفاعی، ابن طولون دمشقی، ابو عبّاس قرمانی حنفی، ابن عامر شبراوی، ساباط قاضی حنفی، قندوزی حنفی، حمزاوی شافعی مصری، زرکلی سلفی، یونس سامرایی، احمد طوسی بلاذری، ابن شاکر بدری شافعی، عبدالکریم یمانی، صبان شافعی، ابن عماد دمشقی حنبلی و غیر اینان... .

حال نگاه بیندازید و ببینید:

امام مهدی(علیه السلام) و مهدویّت - که در کتاب و سنّت، محکم ترین ریشه و اساس و برهان و این همه معترف به تواتر و صحت و ولادت و حیات از جمیع فرق اسلامی دارد- چگونه با زشت ترین تعبیرها مورد استهزاء و تمسخر و افتراء و نسبت های ناروا قرار گرفته است؟!.

از این عصارۀ انبیاء و خلف اوصیا، گاهی به «امام مزعوم» و گاهی به «معدوم» و ... تعبیر می شود !! و گاهی می نویسند که شیعیان کنار سرداب حلّه یا سرداب بغداد، یا سرداب سامرّا (1) و یا ... مرکبی را آماده می کنند تا آن که او وقتی که از آن سرداب خارج شد، سوار آن مرکب شود!. اینان هنگام نماز هم، هم چنان در کنار مرکب باقی می مانند، زیرا ممکن است که در همان وقت از سرداب خارج شود و کسی کنار مرکب نباشد تا او را سوار کنند!!.

ص:17


1- (1) - بالآخره، معلوم نشد این سرداب کجاست!

وارونه نشان دادن حقایق، تحریف و سیاه نمایی در زمینۀ اعتقادات و معارف حقّه اهل بیت(علیهم السلام) توسّط دشمنان و بقاء بر میت های آکلة الاکباد و آنان که گوینده «لااله الاّ الله و محمّدٌ رسول الله» و معتقدان معاد و محشر و اهل قبله و قرآن را همانند گوسفند سر می برند و جهت جلب رضایت سردمداران کفر و غاصبان قدس، همه گونه خوش خدمتی دارند و در تمام دوران ننگین رژیم جعلی و سفّاک صهیونیستی، در حمایت از مظلومین فلسطین، و مقدسات مسلمین حتی یک فشنگ و یا تیری رها نکرده اند، امّا هر روز شاهد آنیم که دسته دسته اهل قبله و توحید و بعثت و معاد را با کمال شقاوت و بی رحمی، قطعه قطعه و به آتش می کشند و فتنه و تفرقه را بین امّت اسلام می گسترانند.

لازم به تذکر است: این دو مورد به عنوان نمونه بود و گرنه مسلمانان هر روزه شاهد نشر و بسط صدها مورد دیگر با هزاران سایت و کتاب و مقالات و نرم افزار، توسّط این مجموعۀ فاقد عاطفه و رحم و متحجّر و تکفیری با هدف شوم تفرقه افکنی و جنگ و جدال در امّت اسلامی می باشند، فإلی الله المشتکی.

در هر صورت، ما به عنوان این که به حفظ وحدت مسلمین و قطع ید اجانب از بلاد اسلامی و زدودن اتّهامات و افتراءات از مکتب اسلام و معارف اهل بیت(علیهم السلام) مکلّفیم، بر خود واجب می دانیم جهت زایل کردن بدبینی از ذهنیّتی که اینان در بین عموم مسلمین با دروغ، نفاق، افتراء و بهتان ساخته اند، اقدام نماییم و انزجار و بی زاری خود را از این تفرقه افکنان و جنگ افروزان وابسته به استکبار و کفر جهانی، اعلان نماییم.

ص:18

مجموعۀ «فی رحاب اهل البیت(علیهم السلام)» (1)حدود چهارده سال پیش، جهت زدودن این ذهنیّت و زدودن برخی از موانع وحدت، در معاونت امور فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام و با کمک، مساعدت و همکاری گروهی از فضلا و محققین (2)، طرّاحی و سپس مورد تنظیم و تدوین قرار گرفت.

بحمدالله به سرعت و به طور گسترده و چشمگیر، مورد استقبال محافل علمی و پژوهشی و علاقه مندان و دوستداران وحدت مسلمین، قرار گرفت.

شخصیّت های علمی و دست اندرکاران نشر و قلم و گروه های محاوره و مناظره، در همان زمان تدوین و نشر، پیشنهاد ترجمه ی این مجموعه را به زبان های زنده دنیا دادند که بحمدالله ترجمۀ فارسی آن توسّط ادارۀ ترجمۀ

ص:19


1- (1) - این مجموعه بیش از چهل جلد است که هر یک از آنها به یک موضوع و یک شبهه اختصاص دارد و به زبان عربی و با سبک مقارنه و ارائه دلائل تنظیم یافته است.
2- (2) - جهت تقدیر از زحمات عزیزانی که در این مجموعه به نوعی تلاش داشته و نقشی که در تحقّق این کار علمی و فرهنگی داشته اند. متذکّر می شویم: 1 - ابوالفضل اسلامی (علی)؛ مسؤول گروه و مشرف علمی پروژه. 2 - سید منذر حکیم؛ پیگیر امور مجموعه. 5 - 3 - سید عبدالرحیم موسوی(رحمه الله)، شیخ عبدالکریم بهبهانی و صباح بیاتی؛ تهیه کنندگان بعضی از متون مجموعه. 9 - 6 - شیخ عبدالأمیر سلطانی، شیخ محمّد هاشم عاملی، شیخ محمّد امینی و شیخ علی بهرامی؛ تصدّی مسائل استخراج و مقابله. 13 - 10 - سید محمدرضا آل ایوب، عباس جعفری، حسین صالحی و عزیز عقابی؛ در مسائل تصحیح و تطبیق و روند امور. ضمن آن که از نظرات ارزشمند آقایان: شیخ جعفر الهادی (خوشنویس)، شیخ محمّدهادی یوسفی غروی، استاد صائب عبدالحمید وغیر اینان در برخی از این متون استفاده کرده ایم. جزاهم الله خیر الجزاء. (ناشر)

معاونت امور فرهنگی، آماده گردید و اینک مورد بررسی مجدّد و ویراستاری قرار گرفت و تقدیم علاقه مندان می شود.

امید است که این تلاش و جهاد فرهنگی، مورد قبول پروردگار متعال و عنایت حضرت بقیّة الله الأعظم(عج) قرار گرفته باشد.

گروه مطالعات بنیادی

ابوالفضل اسلامی (علی)

1392/8/28

ص:20

پیشگفتار

در شریعت اسلامی، «نماز» از ارکان دین است و اسلام آن را به صورت مطلوب و مرکّب از ارکان، اجزا و شرایط، تشریع کرده است. شرط صحیح بودن آن نزد خداوند، به این است که با همۀ اجزای تشکیل دهنده اش بجاآورده شود.

بدون شک، «سجده» از ارکان نمازهای واجب و مستحب در اسلام می باشد بلکه می توان آن را از با فضلیت ترین اجزای نماز به شمار آورد؛ زیرا «سجده» از بارزترین مظاهر عبودیّت و اطاعت و نهایت کرنش از سوی بندگان نسبت به خالق است و مؤمنان به واسطۀ سجده، بندگی خویش را به خداوند، اظهار می دارند.

«سجده» نمایانگر خواری و خضوع است و بدین جهت، خداوند آن را برای خویش قرار داده و به بندگانش اجازه نداده که برای غیر از ذات ربوبی او سجده کنند.

این مطلب در میان مسلمانان بسیار روشن و از ضروریّات دین است که تنها باید برای خداوند سجده کرد و کسانی که این ضروری را منکر باشند، از دایرۀ ایمان به خداوند، خارج هستند.

امّا دربارۀ چیزی که سجده بر آن جایز است، همۀ مسلمانان با مذاهب مختلف، بر «صحیح بودن سجده بر زمین و خاک، اتّفاق نظر دارند»، بلکه سجده بر «خاک» بر اساس روایاتی که از پیامبر(صلی الله علیه و آله) وارد شده افضل است.

ص:21

و ما در آینده بحث خویش را بر اساس کاوش و جستجو در روایات وارد شده دربارۀ این که بر چه چیزی سجده صحیح است و بر چه چیزی صحیح نیست، متمرکز می کنیم تا دیدگاه شرع را در رابطه با نکات ذیل به دست آوریم:

یک: حکم سجده بر زمین و خاک آن.

دوّم: حکم سجده بر روییدنیهای زمین که نه خوردنی اند و نه پوشیدنی.

سوّم: روشن شدن سنّت از بدعت با توجّه به مضامین آیات و روایات.

چهارم: فضیلت سجده بر تربت امام حسین(علیه السلام) و بیان ویژگیهای آن، در ضمن سرّ اهتمام جمعی از مسلمانان به تربت امام حسین(علیه السلام) و این که چرا مُهر آن را جهت سجده نمودن، به همراه دارند، روشن می شود.

در این مورد، بحثهایی به ترتیب ذیل مطرح خواهد شد:

بحث اوّل: بیان روایات وارد شده در بارۀ چیزهایی که می توان بر آنها سجده کرد.

بحث دوّم: افضلیّت سجده بر خاک.

بحث سوّم: فضیلت تربت امام حسین(علیه السلام).

بحث چهارم: علّت اهتمام به سجده بر تربت حسینی(علیه السلام).

ص:22

بحث اوّل: روایات سجده

اشاره

در این گفتار، روایاتی از صحاح ششگانه اهل سنّت و سنن و مسانید نقل می شود که بیان کنندۀ سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) دربارۀ چیزهایی است که سجده بر آنها صحیح می باشد. بر اساس این روایات، پیش می رویم و حاصل آن را به عنوان روش و سنّت حقّی که گریزی از عمل کردن به آن نیستّ اختیار می کنیم.

این روایات در سه بخش مطرح می شود:

بخش اوّل: روایاتی که دلالت برصحیح بودن سجده بر زمین دارد

1- پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

«زمین برای من سجدگاه و پاک کننده قرار داده شده است» (1).

و در عبارت صحیح مسلم چنین آمده است:

«تمام زمین برای ما سجده گاه و خاک آن هنگامی که به آب دسترسی نداشته باشیم، پاک کننده قرار داده شده است». (2)

ص:23


1- (1) - صحیح البخاری: 113/1؛ سنن الکبری ، النسائی: 32/2.
2- (2) - صحیح مسلم: 64/2.

و در عبارت ترمذی از امام علی(علیه السلام)، عبد الله بن عمر، ابو هریره، جابر، ابن عباس، حذیفه، انس، ابو اسامه و ابوذر نقل شده که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«تمام زمین برای من سجده گاه و خاک آن پاک کننده قرار داده شده است» (1).

در نقل بیهقی، این عبارت چنین آمده است:

«زمین برای من پاک کننده و سجدگاه قرار داده شده است».

و در نقل دیگر بیهقی، عبارت به شکل دیگری آمده است:

«زمین برای من پاک وسجدگاه قرار داده شده است و هر جا که وقت نماز فرامی رسید، پیامبر(صلی الله علیه و آله) در همان جا نماز را به جای می آورد» (2).

2- پیامبر(صلی الله علیه و آله) به ابوذر فرمود:

«زمین برای تو سجده گاه است، پس هر گاه وقت نماز فرار رسید، آن را به جای آور» (3).

3- ابن عبّاس می گوید:

«پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر سنگ سجده نمود» (4).

ص:24


1- (1) - سنن الکبری، بیهقی: 212/1، و433/2.
2- (2) - سنن ترمذی: 2/ 114.
3- (3) - صحیح نسائی: 2/ 27.
4- (4) - مستدرک حاکم: 1/ 259، 258، 256، 254، 252، 198، 163؛ سنن ابی داود 1/ 144 و 143؛ السنن الکبری: 2/ 102.

4- ابو سعید خدری می گوید:

«رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را با دو چشمان خود دیدم که اثر آب و گل بر بینی و پیشانی مبارکش پدیدار بود» (1).

5- رفاعة بن رافع در روایت مرفوع نقل می کند که: «(شخص نمازگزار) بعد از تکبیر سجده نماید و پیشانی خود را به زمین گذارد تا این که اعضا و مفصلها آرام و یکسان گردد» (2).

6- ابن عبّاس، انس وبریده با سند صحیح به صورت روایت مرفوع نقل می کنند:

«سه چیز جزء ستم می باشد: نماز گزار قبل از این که نمازش را تمام کند، پیشانی خود را پاک نماید...». (3)

در نقل واثلة بن اسقع عبارت چنین آمده است:

«نماز گزار، خاک پیشانی خود را پاک نکند، تا نماز را تمام نماید..) (4).

7- جابر بن عبد الله می گوید:

ص:25


1- (1) - صحیح بخاری: 1/ 198، 163 و259/2، 258، 256، 254، 253؛ السنن الکبری: 2/ 104؛ سنن ابی داود: 144/1 و 143.
2- (2) - السنن الکبری: 2/ 102.
3- (3) - السجود علی التربه الحسینیة، امینی: 33؛ از صحیح مسلم: 22/2.
4- (4) - مجمع الزوائد: 83 و 84.

«همراه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نماز ظهر را به جای می آوردم، به سبب گرمای زیاد، به اندازۀ یک مشت سنگ به دست می گرفتم تا سرد شود. سپس بر آن سجده می کردم» (1).

و در نقل احمد آمده است:

«با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نماز ظهر را به جای می آوردیم، از شدّت گرما مشتی سنگ در میان دستم می گرفتم وسپس در دست دیگرم می گذاشتم تا سرد شود، سپس برآن سجده می کردم.» (2)

و در عبارت بیهقی، این روایت چنین آمده است:

«نماز ظهر را با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به جای می آوردیم به سبب گرمای زیاد به اندازۀ یک مشت سنگ به دست می گرفتم تا سرد شود و هنگام سجده پیشانی خود را بر آن قرار می دادم». (3)

بیهقی می گوید:

شیخ گفت: «اگر سجده بر لباس متّصل به بدن، جایز بود، هر آینه سجده کردن بر آن از سرد کردن سنگ گرم در دست و قرار دادن آن برای سجده کردن، آسان تر است» (4).

8 - انس بن مالک می گوید:

ص:26


1- (1) - مسند احمد: 327/3.
2- (2) - مسند احمد : 327/3.
3- (3) - سنن الکبری ، بیهقی: 429/1.
4- (4) - السنن الکبری: 105/2.

«در گرمای شدید با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نماز را به جای می آوردیم، هر کدام از ما سنگ گرمی را به دست می گرفت و هنگامی که سرد می شد، آن را بر زمین می گذاشت و بر آن سجده می کرد» (1).

9- خباب بن ارت می گوید:

«از گرمای سوزان و اثری که بر پیشانیها و کف دستها یمان می گذاشت به پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) شکایت نمودیم، امّا آن حضرت به شکایت ما ترتیب اثر نداد» (2).

10- عمر بن خطاب می گوید:

«شب، باران بارید، برای نماز صبح که از خانه ها خارج شدیم، هر کدام ازما که از بیابان می گذشت، در پیراهن خود مقداری سنگ قرار می داد و بر آن نماز می خواند. هنگامی که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) این امر را مشاهده نمود، فرمود: «چه زیرانداز خوبی است.» و این آغاز سجده بر سنگریزه ها بود». (3)

ابو داوود از ابن عمر نقل می کند:

ص:27


1- (1) - السنن الکبری: 2/ 106.
2- (2) - السنن الکبری: 2/ 107، 106؛ نیل الاوطار: 2/ 268.
3- (3) - السنن الکبری، بیهقی: 440/2.

«شبی، باران بارید و زمین خیس گشت، پس هر مردی در لباس خود سنگ به همراه می آورد و آن را بر زمین پهن می نمود...» (1).

11- عیاض بن عبد الله قرشی می گوید:

«پیامبر(صلی الله علیه و آله) مردی را دید که بر گوشۀ عمامه اش سجده می کند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) با دست اشاره کرد که عمامۀ خود را بالا بکش و اشاره به پیشانی خود نمود» (2).

12- امام علی(علیه السلام) فرمود:

«هر کدام از شما که نماز می خواند، باید پیشانی خود را از عمامه نمایان گرداند» (3).

13- نافع گوید:

«عبد الله بن عمر هنگامی که سجده می کرد وعمامه بر سرش بود، آن را کنار می زد تا پیشانی اش را بر زمین بگذارد) (4).

14- «عبادة بن صامت هر گاه به نماز می ایستاد، پیشانی را از عمامه نمایان می کرد» (5).

15- ابو عبیده گوید:

ص:28


1- (1) - سنن ابو داوود: 75/1؛ السنن الکبری: 44/2.
2- (2) - السنن الکبری: 2/ 105.
3- (3) - السنن الکبری: 2/ 105.
4- (4) - السنن الکبری: 2/ 105.
5- (5) - همان.

«ابن مسعود، نماز نمی خواند و یا سجده نمی کرد مگر بر زمین) (1).

16- «ابراهیم (هنگام نماز) بر بردی می ایستاد و بر زمین سجده می کرد. گفتیم بردی چیست؟ گفت: حصیر» (2).

17- صالح بن حیوان سبائی گوید:

«رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مردی را دید که عمامه را به پیشانی کشیده و بر گوانه اش سجده می کند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) پیشانی او را از عمامه نمایان کرد» (3).

بخش دوّم: روایات سجده بر غیر زمین بدون داشتن هیچگونه عذری

1- انس بن مالک می گوید:

«مادر بزرگ او یعنی ملیکه، پیامبر(صلی الله علیه و آله) را برای تناول غذایی که برای آن حضرت تهیه کرده بود، دعوت نمود. پیامبر(صلی الله علیه و آله) از آن غذا میل نمود و فرمود: برخیزید تا با شما نماز را به جای آورم. انس گوید: حصیری که متعلق به ما بود، برداشتم. این حصیر بر اثر استفادۀ زیاد، سیاه گشته بود. بر آن آب پاشیدم، آنگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) به نماز ایستاد، من به همراه یتیم (ضمیره) پشت سر آن حضرت به صف ایستادیم و پیر زن پشت سر ما ایستاد، ...» (4).

ص:29


1- (1) - مجمع الزوائد: 2/ 57.
2- (2) - همان.
3- (3) - السنن الکبری: 2/ 105؛ نصب الرایة الزیلعی: 386/1.
4- (4) - صحیح بخاری: 101/1؛ سنن نسایی: 2/ 57.

[روایت است که:] «امّ سلیم از پیامبر(صلی الله علیه و آله) در خواست نمود که به خانه اش بیاید و نماز بگزارد تا جایگاه نماز پیامبر(صلی الله علیه و آله) را به عنوان جایگاه نماز خویش برگزیند. آن حضرت به خانۀ او رفتند. امّ سلیم حصیری را برداشت، بر آن آب پاشید و پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر آن نماز به جای آورد و دیگران نیز با پیامبر(صلی الله علیه و آله) نماز خواندند» (1).

در روایت ابن ماجه چنین آمده است:

«یکی از عموهایم برای پیامبر(صلی الله علیه و آله) غذایی تهیّه کرد و به پیامبر(صلی الله علیه و آله) گفت: دوست دارم که در خانۀ من غذا تناول نموده و در آن نماز بخوانید. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به خانه او آمد. در خانه حصیری سیاه وجود داشت. پیامبر(صلی الله علیه و آله) امر فرمود برگوشه ای از آن آب بپاشند، پس او وما نماز خواندیم». (2)

بیهقی در سننش روایت کرده است:

«پیامبر(صلی الله علیه و آله) خواب قیلوله را در منزل امّ سلیم انجام می دادند. امّ سلیم پوستی برای آن حضرت می گستراند (و چون هوا گرم بود، پیامبر(صلی الله علیه و آله) عرق می کرد). امّ سلیم عرق پیامبر(صلی الله علیه و آله) را می گرفت و آن را در عطر خویش می گذاشت و برای پیامبر(صلی الله علیه و آله) خمره (سجّادۀ بافته شده از برگ خرما) می گستراند و پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر آن نماز می خواند» (3).

ص:30


1- (1) - سنن ابن ماجه: 1/ 255.
2- (2) - سنن ابن ماجه: 255/1.
3- (3) - سنن بیهقی: 421/2.

همچینن در سنن بیهقی آمده است:

«رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بهترین مردم از جهت اخلاق بود. گاهی اوقات که وقت نماز فرامی رسید و آن حضرت در خانۀ ما بود، امر می کرد فرشی که زیر آن حضرت گسترده شده بود جاروب و آب پاشی شود، آنگاه به نماز می ایستاد و ما پشت سرش می ایستادیم و نماز را با آن حضرت به جای می آوردیم. فرش آنان از برگ درخت خرما بود» (1).

در عبارت دیگری آمده است:

«رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد خانه ای شد که در آن فحلی (حصیری) بود، پس قسمتی از آن را جاروب نمود و آب پاشید، سپس بر آن نماز خواند» (2).

2- ابن عبّاس می گوید:

«پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر خمره (سجّاده ای از برگ درخت خرما) نماز می خواند» (3).

3- ابو سعید خدری می گوید:

«بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) وارد شد، آن حضرت را دیدم که بر حصیر نماز می خواند و بر آن سجده می کرد» (4).

ص:31


1- (1) - سنن بیهقی : 436/2.
2- (2) - سنن بیهقی: 2/ 436.
3- (3) - صحیح ترمذی: 2/ 126.
4- (4) - صحیح مسلم: 2/ 128، 62؛ سنن ابن ماجه: 1/ 321.

4- میمونه (همسر پیامبر(صلی الله علیه و آله) می گوید:

«پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) نماز می خواند و من در کنارش بودم و گاهی لباس آن حضرت هنگام سجده به من می خورد. آن حضرت بر خمره ای نماز می خواند» (1).

5- ابن عمر می گوید: «پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) بر خمره نماز می خواند و بر آن سجده می کرد» (2).

6- امّ سلمه (همسر پیامبر(صلی الله علیه و آله) می گوید:

«برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حصیری بود که بر آن نماز می خواند». (3)

7- انس می گوید:

«پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) بر خمره نماز می خواند و بر آن سجده می کرد». (4)

بخش سوم: روایات سجده بر غیر زمین به خاطر داشتن عذر

اشاره

1- انس بن مالک می گوید:

«هنگامی که با پیامبر(صلی الله علیه و آله) نماز می خواندیم، اگر بر اثر گرمای زیاد نمی توانستیم پیشانی خود را بر زمین قرار دهیم، لباس خود را بر زمین می انداختیم و بر آن سجده می کردیم». (5)

ص:32


1- (1) - صحیح بخاری: 1/ 101؛ صحیح مسلم: 2/ 128؛ سنن ابن ماجه: 32/1؛ سنن نسایی: 2/ 57؛ سنن بیهقی: 2/ 421.
2- (2) - الاوسط طبرانی: 18/ 348 ؛ الکبیر: 292/12.
3- (3) - مجمع الزوائد: 2/ 57.
4- (4) - مجمع الزوائد: 57/2
5- (5) - صحیح البخاری: 137/1.

و در عبارت بخاری آمده است:

«با پیامبر(صلی الله علیه و آله) نماز می خواندیم، برخی از ما بر اثر گرمای زیاد، گوشۀ لباس خود را در مکان سجده قرار می دادند». (1)

عبارت مسلم نیز چنین است:

«در گرمای زیاد، با پیامبر(صلی الله علیه و آله) نماز را به جای می آوردیم، اگر یکی از ما قادر نبود پیشانی خود را بر زمین بگذارد، پیراهن خود را پهن می کرد و بر آن سجده می نمود». (2)

و در عبارت دیگر آمده است:

«هنگامی که با پیامبر(صلی الله علیه و آله) نماز می خواندیم، بر اثر گرمای زیاد، گوشۀ لباس مان را در جای سجده قرار می دادیم» (3).

شوکانی می گوید:

«این روایت، دلالت بر جواز سجده بر لباس، به جهت ایمن ماندن از گرمای زمین دارد و از آن استفاده می شود که اصل در سجده تماس مستقیم (پیشانی) با زمین است؛ زیرا گستردن لباس، مشروط و معلّق بر عدم توانایی شده است و به این روایت استدلال شده بر جواز سجده بر

ص:33


1- (1) - صحیح البخاری: 101/1.
2- (2) - صحیح مسلم: 109/2.
3- (3) - صحیح بخاری: 1/ 101؛ صحیح مسلم: 2/ 109؛ سنن ابن ماجه: 1/ 321؛ سنن ابوداود: 106/1؛ سنن دارمی: 1/ 308؛ مسند احمد: 1/ 100؛ السنن الکبری: 2/ 106.

لباسی که نماز گزار پوشیده است. نووی می گوید: ابو حنیفه و جمهور فقهای اهل سنّت به آن قایل هستند» (1).

2- انس بن مالک می گوید:

«هنگامی که ظهر، پشت سر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نماز می خواندیم، به جهت ایمن ماندن از گرما بر لباسها یمان سجده می کردیم» (2).

سندی می گوید:

«الظهائر (ظهرها) جمع ظهیره است و آن شدّت گرمای نیمۀ روز است. این روایت دلالت دارد بر این که جایز است نمازگزار بر لباسی که پوشیده سجده نماید، چنان که فقهای اهل سنّت قایل به آن هستند. و روایتی از ابن عبّاس نقل شده: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) را دیدم که نماز را به جای می آورد و بر لباسش سجده می کرد بر این وجه حمل می شود» (3).

حسن می گوید:

«مردم بر عمامه و کلاه سجده می کردند و دو دستشان در آستینها یشان بود» (4).

در برخی از کتابها روایتی آمده که فقها آن را بر این وجه حمل کرده اند، با این که به هیچ وجه بحثی از سجده بر لباس در آن وجود ندارد.

ص:34


1- (1) - نیل الاوطار: 2/ 268.
2- (2) - سنن ابن ماجه: 2/ 216.
3- (3) - الکبیر، طبرانی: 11/ 84 .
4- (4) - صحیح بخاری: 1/ 101 باب السجود علی الثوب فی شده الحر.

ابن عبّاس می گوید:

«هنگام صبح که هوا سرد بود، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را دیدم که با جامۀ سفیدی نماز می خواند و به وسیلۀ آن، خود را ایمن می کرد که سرمای زمین به دستها و پا هایش نرسد».

این روایت در عبارت احمد (1) چنین آمده است:

«رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در روز بارانی دیدم در حالی که هنگام سجده به وسیلۀ جامه ای که برتن داشت، از گل آلود شدن حفظ می کرد و هنگام سجده جامه بر زمین قرار می گرفت، نه دستان آن حضرت» (2).

از ثابت بن صامت روایت شده که:

«رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مسجد (قبیلۀ) بنی عبد الاشهل، اقامۀ نماز نمود، در حالی که بر تن حضرت لباسی بود که خود را در آن پیچیده بود و دست خود را به آن می گذاشت تا او را از سرمای سنگها حفظ کند». (3)

در نقل دیگری می گوید:

«پیامبر(صلی الله علیه و آله) را دیدم که دستهای خویش را هنگام سجده در لباسش قرار داده بود». (4)

عبارت ابن ماجه هم چنین است:

ص:35


1- (1) - مسند احمد: 254/4.
2- (2) - و اخرجه ابو داوود: 106/1، و بیهقی در سنن : 420/2.
3- (3) - السنن الکبری ، بیهقی: 108/2.
4- (4) - عمدة القاری، عینی: 118/4.

«پیامبر(صلی الله علیه و آله) هنگامی که به سجده می رفت، دستهای خویش را بر لباسش قرار می داد» (1).

شوکانی می گوید:

«روایت دلالت دارد بر این که برای حفظ و در امان ماندن با داشتن عذر، نمازگزار می تواند بر گوشه های لباسی که پوشیده سجده نماید، حال این عذر یا باران است، چنان که در روایت بود، یاگرما و سرماست؛ چنان که در روایت ابن ابی شیبه بود. این روایت تصریح دارد بر این که جامه ای که پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر آن سجده کرد، متّصل به آن حضرت بود» (2).

این توجیه، درست و بجا نیست؛ زیرا ظاهر روایت دلالت نمی کند مگر بر این که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خود را از سرمای زمین در امان نگه می داشت تا به دستها و پاهای مبارکش نرسد، در این روایت هیچ گونه اشاره ای به سجده و پیشانی ندارد. مضمون این حدیث مانند مضمون حدیث عایشه است. عایشه می گوید:

«هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نماز به جای می آورد، چیزی زیر پای خود نمی گذاشت مگر روزی باران بارید و پیامبر(صلی الله علیه و آله) زیر پای خود، پوستی گذاشت» (3).

ص:36


1- (1) - سنن ابن ماجه: 1/ 321؛ السنن الکبری: 2/ 108؛ نصب الرایه: 386/1.
2- (2) - نیل الاوطار: 270/2و 269.
3- (3) - سنن بیهقی: 436/2؛ هیثمی روایت را به جهت بودن ابراهیم بن اسحاق ضبی، در اسناد ضعیف شمرده است (مجمع الزوائد: 2/ 57).

احمد، روایت مرفوعی را از مغیرة بن شعبه نقل می کند که می گوید: «رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نماز را روی پوست دبّاغی شده به جای می آورد، یا این که دوست می داشت که نماز بر پوست دباغی شده به جای آورد» (1).

سند های روایت به طور کلّی ضعیف است و در احکام مثل آن استدلال نمی شود. در سند این روایت، یونس بن الحارث وجود دارد که احمد در بارۀ او می گوید:

«روایتهای او مضطرب است.» (2)

عبد الله بن احمد می گوید:

«یک بار دیگر از احمد در بارۀ یونس بن حرث سؤال کردم، در پاسخ به من او را ضعیف شمرد. ابن معین می گوید: روایتهای او بی ارزش است. و ابو حاتم می گوید: قوی نیست. نسائی هم می گوید: ضعیف است و بار دیگری گفت: قوی نمی باشد. ابن ابی شیبه می گوید: در بارۀ او از ابن معین سؤال کردم؟ گفت: ما در گذشته او را به شدّت تضعیف می کردیم. ساجی در بارۀ او می گوید: ضعیف است لکن به دروغگویی متّهم نمی باشد» (3).

ص:37


1- (1) - سنن ابو داود: 1/ 106؛ سنن البیهقی: 420/2.
2- (2) - الجرح و التعدیل ، رازی: 237/9
3- (3) - تهذیب التهذیب: 11/ 437.

در اسناد آن «ابو عون عبید الله بن سعید ثقفی کوفی» وجود دارد. ابو حاتم در کتاب جرح و تعدیل در بارۀ او به فرزندش می گوید: «مجهول است». (1)

و ابن حجر می گوید:

«حدیث او از مغیره مرسل است». (2)

اشکال دیگر این است که: متن روایت نسبت به سجده و حکم آن ساکت است و تلازم بین نماز خواندن بر پوست (حیوان) و سجده بر آن، منتفی می باشد.

حرف آخر

اینها تمام روایاتی است که به صورت مرفوع و موقوف در صحاح و مسانید، در بارۀ آن چیزی که سجده بر آن جایز می باشد، آمده است و روایتی وجود ندارد که در این جا نقل نشده باشد. این روایات به روشنی دلالت دارد که اصل در سجده «هنگام قدرت و امکان، زمین می باشد» و در بارۀ آنچه از روییدنیهای آن درست می شود، به روایات خمره (سجدگاه کوچک؛ مهر)، فحل (حصیر سیاه) و حصیر، تمسّک می کنیم که پیروی از آنها به هنگام فقدان عذر، اجتناب نا پذیر است، امّا در حال عذر و عدم تمکن از زمین و آنچه از آن می روید، سجده بر لباس متّصل

ص:38


1- (1) - تهذیب التهذیب: 17/7 رقم 33.
2- (2) - فقهیات بین السنه و الشیعه، عاطف عبدالسلام: 49.

جایز است، نه لباس منفصل از بدن؛ زیرا ذکری از آن در سنت نیامده است.

امّا سجده بر فرش، قالی، فرشهای بافته شده از پشم گوسفند و شتر و حریر و مانند اینها و لباس منفصل از بدن، هیچ دلیلی وجود ندارد که سجده بر آنها را جایز بشمارد و در سنّت پیامبر(صلی الله علیه و آله) هیچ گونه مستندی دال بر جواز آن وارد نشده است. در صحاح ششگانه - که متکفّل بیان احکام دین و به خصوص نماز می باشند - یک حدیث و حتّی یک کلمه که اشاره به جایز بودن سجده بر این موارد داشته باشد، وجود ندارد.

وهمچنین در دیگر کتابهای اصول حدیث از مسانید و سنن، هیچ گونه اثر و روایتی اعمّ از مرفوع، موقوف، مسند و مرسل - که بتوان به آن در این زمینه استدلال نمود - وجود ندارد.

پس قول به جایز بودن سجده بر فرش و قالی و تقیّد به آن و فرش کردن مساجد با آنها برای سجده کردن بر آنها - چنان که امروز مرسوم گشته - بی شک، بدعت و پدیدۀ جدیدی است که مشروعیّت ندارد و مخالف با سنّت خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله) است «و هرگز برای سنّت خدا تبدیلی نخواهی یافت» (1).

ابو بکر ابن ابی شیبه که ثقه می باشد، به اسنادش از سعید بن مسیّب و از محمّد بن سیرین نقل می کند:

ص:39


1- (1) - سورۀ فاطر (35) : 43 .

«نماز بر جامه، پدیدۀ جدیدی است و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به سند صحیح روایت شده که فرمود: پدیده ها بد ترین امور هستند و هر پدیده ای بدعت است» (1).

ص:40


1- (1) - المصنف: 12 به نقل از: سیرتنا و سنتنا: 157- 156.

بحث دوّم: برتر بودن سجده بر خاک

در روایات به «خاک آلود کردن صورت» امر شده است و اگر «امر» دلالت بر وجوب نداشته باشد، حد اقل دلالت بر فضلیت و مطلوبیّت دارد. این جا روایاتی نقل می شود که امر به «خاک آلود کردن صورت در سجده» می کند که بدون هیچ گونه شکّی برتر بودن سجده بر خاک از آنها استفاده می شود.

خالد جهنی گوید: «پیامبر(صلی الله علیه و آله) صهیب را دید که سجده می کند و مثل این که از خاک آلود شدن اجتناب نماید، پیامبر(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: ای صهیب! صورت خود را خاک آلود کن» (1).

ظاهر این است که صهیب هنگام سجده از خاک آلود کردن صورت خود به وسیلۀ لباسی که متّصل به بدن و یا منفصل از آن بود، اجتناب می کرد. یا حدّاقل با سجده بر حصیر، بوریا و سنگهای صاف، از خاک آلود شدن پرهیز می کرد. بنابر هر تقدیر، این روایت، شاهدی بر بهتر بودن سجده بر خاک در برابر سجده بر سنگ که روایات بر جایز بودن سجده بر سنگ، در برابر سجده بر غیر زمین، دلالت دارد.

امّ سلمه می گوید:

ص:41


1- (1) - کنز العمّال: 7/ 465، ش 19810.

«پیامبر(صلی الله علیه و آله) خدمتکار ما را که افلح نام داشت - دید که هنگام سجده زمین را فوت می کرد، فرمود: ای افلح! خاک آلود کن» (1).

ودر روایتی پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«ای رباح! صورت خودت را خاک آلود کن» (2).

ابو صالح می گوید:

«بر امّ سلمه وارد شدم، سپس پسر برادرش وارد شد و دو رکعت نماز در منزلش به جای آورد. وقتی به سجده می رفت، خاک را فُوت می کرد. امّ سلمه گفت: ای پسر برادر! فُوت نکن؛ زیرا من شنیدم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به جوانی که به او یسار گفته می شد و خاک را فُوت می کرد، فرمود: صورت خود را خاک آلود کن» (3).

ص:42


1- (1) - کنز العمال: ج 7، ص459، شماره 19776.
2- (2) - همان: ج 7، ص459، شماره 19777.
3- (3) - همان: ج 7، ص459، شماره 19809؛ مسند احمد: ص3016، شماره 25360.

بحث سوّم: فضلیت تربت امام حسین(علیه السلام)

سرزمین کربلا مانند زمین مکّه و مدینه با هاله ای از تقدیس و تعظیم احاطه شده است. روایات می گویند:

«امام علی(علیه السلام) هنگامی که از سر زمین کربلا می گذشت، به اندازۀ یک مشت از خاک آن را به دست گرفت، آن را بویید و گریه کرد تا این که زمین از اشکهای آن حضرت خیس شد (سپس) فرمود: از باطن این زمین، هفتاد هزار نفر محشور می شوند و بدون حساب وارد بهشت می گردند» (1).

امّ سلمه می گوید:

«شبی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حالی که مضطرب بود، به پهلو خوابید، سپس بار دیگر در حالی که مضطرب بود، به پهلو خوابید با حالتی غیر از آنچه اوّل دیده بودم، سپس (بار سوّم) به پهلو خوابید ودر دستش خاک سرخی بود که آن را می بوسید. به حضرت گفتم: ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این خاک چیست؟ حضرت فرمود: جبرئیل به من خبر داد که حسین در سرزمین عراق کشته می شود. به جبرئیل گفتم: خاک زمینی که در آن کشته می شود به من نشان بدهد و این خاک آن جا است» (2).

امّ فضل بنت حارث می گوید:

ص:43


1- (1) - مجمع الزوائد، هیثمی: 191/9.
2- (2) - مستدرک حاکم: 4/ 398؛ کنز العمّال: 7/ 106؛ سیر اعلام النبلاء: 3/ 15؛ ذخائر العقبی: 148.

«حسین(علیه السلام) در دامن من بود و بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد شدم. از نزدیک آن حضرت را دیدم که از دو چشمش اشک جاری بود. به ایشان عرض کردم: ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله)! پدر و مادرم فدای تو باد! شما را چه شده است؟

پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: جبرئیل به نزدم آمد و مرا آگاه ساخت که امّت من در آینده این فرزندم را می کشند. امّ فضل هراسان شد و گفت: این کشته می شود - و به امام حسین اشاره کرد- (پیامبر فرمود:) آری و جبرئیل، خاکی سرخ از تربت او را برایم آورد» (1).

عایشه روایت کرده است: «حسین بن علی(علیه السلام) بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد شد در حالی که به آن حضرت وحی می شد، (پس) خود را بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) انداخت در حالی که آن حضرت جبرئیل گفت: ای محمّد: آیا او را دوست داری؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: چرا فرزندم را دوست نداشته باشم؟ جبرئیل گفت: بعد از تو امت، او را خواهند کشت. سپس جبرئیل دستش را دراز و خاک سفیدی را برای پیامبر(صلی الله علیه و آله) آورد و گفت: در این سر زمین - که نام آن طف است- این فرزندت کشته می شود. هنگامی که جبرئیل از نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رفت، خاک در دست آن حضرت بود و می گریست، فرمود: ای عایشه! جبرئیل مرا آگاه ساخت که فرزندم حسین در سر زمین طف کشته خواهد شد و امّتم در آیندۀ نزدیک بعد از من به فتنه خواهند افتاد. سپس آن حضرت با حالت

ص:44


1- (1) - مستدرک حاکم: 176/3.

گریه به سوی اصحاب خویش که در میان آنان علی(علیه السلام)، ابو بکر، عمر، حذیفه وعمار بودند - حرکت کرد. اصحاب به سوی آن حضرت آمده، گفتند: ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله)! چه چیز شما را به گریه واداشته است؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: جبرئیل مرا آگاه ساخت که فرزندم حسین بعد از من در سر زمین طف کشته خواهد شد. این خاک را برایم آورد و به من خبر داد که قبرش در آن خواهد بود» (1).

امّ سلمه روایت کرده است:

«حسن و حسین(علیهما السلام) در منزل من پهلوی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بازی می کردند. جبرئیل فرود آمد و گفت: ای محمّد! امّت تو این فرزندت را - و اشاره به امام حسین(علیه السلام) کرد - خواهند کشت. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گریه کرد و حسین(علیه السلام) را به سینه اش چسباند در حالی که در دستش خاکی بود، شروع به بوییدن آن نمود و فرمود: وای از اندوه و بلا! (سپس) خاک را به امّ سلمه داد و به او فرمود: اگر این خاک به خون تبدیل شد، بدان که فرزندم کشته شده است. امّ سلمه خاک را در ظرف شیشه ای قرار داد و هر روز به آن نگاه می کرد و می گفت: روزی که تبدیل به خون شوی، روز بزرگی خواهد بود» (2).

راویان ثقه و مورد اعتماد از علمای اهل سنّت، روایات زیادی مانند این روایتها را از پیامبر(صلی الله علیه و آله) در تکریم مکان مبارکی که بر

ص:45


1- (1) - مجمع الزوائد: 187/9 و در تهذیب الکمال، صفحه 71 آمده که: پیامبر خاکی را که جبرئیل آورده بود، می بویید و گریه می کرد و می فرمود: «وای از اندوه و بلا!».
2- (2) - معجم کبیر طبرانی: ج 3: ص 108.

روی خاک آن، نوه و گل خوشبوی پیامبر(صلی الله علیه و آله) به شهادت خواهد رسید، روایت کرده اند، پس چه اشکالی دارد از خاک آن مکان، مُهری ساخته شود و تنها برای خداوند که شریکی ندارد بر آن سجده کرد؟!

اوزاعی (استاد ابوحنیفه) هنگامی که قصد سفر از مدینۀ منوّره را داشت، گِلی از مدینه به همراه خود می برد تا بر آن سجده نماید. از عمل او سؤال شد، گفت:

«بهترین قطعه از زمین، زمینی است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در آن دفن شده است و دوست دارم که سجدۀ من برای خداوند، بر روی آن باشد» (1).

ص:46


1- (1) - هذه هی الشیعة باقر شریف قرشی: 270- 267.

بحث چهارم: علت اهتمام به سجده بر تربت امام حسین(علیه السلام)

هدف از «سجده بر مُهر کربلا» بر دو اصل اساسی و با ارزش مستند می باشد:

اصل اوّل: نیکوست که نمازگزار برای نماز، خاکی را برگزیند که به پاکی آن یقین داشته باشد، دیگر فرقی ندارد که از چه زمینی باشد و یا از کدام بخش از زمینهای جهان؛ زیرا همۀ زمینها در جواز سجده مساوی اند و هیج امتیازی از این جهت بر یکدیگر ندارند. در واقع سجده بر زمین پاک، مانند مراعات کردن پاکی لباس و بدن و مکان نماز از سوی نمازگزار است.

مسلمان باید برای خویش خاک پاکی را بر گزیند که در وطن و در سفر بر آن سجده نماید، به خصوص در سفر؛ زیرا اطمینان به پاکی هر زمینی که در آن فرود می آید و آن را به عنوان سجدگاه می گزیند، ممکن نیست، پس از چه راهی به پاکی هر مکانی (از قبیل: شهر ها، روستاها، مسافر خانه ها، کاروانسراها، منزلهای وسط راه، میدانها، جایگاه های مسافران، ترمینالها و منزلگاه غریبان) حکم کند؟! در حالی که در این مکانها هر انسانی - اعمّ از مسلمان و غیر مسلمان - و گروه هایی از مردم که نسبت به دستور های دینی در ارتباط با پاکی و نجاست بی تفاوت هستند، فرود می آیند.

پس چه مانعی دارد که مسلمانان در دین خویش، احتیاط کنند و همراه خود، خاک پاکی داشته باشند که هنگام نماز بر آن سجده کنند؛ به خاطر پرهیز از سجده کردن بر اشیایی پلید، نجس و کثیف؛

ص:47

زیرا هرگز با بودن آنها تقرّب به خداوند به دست نمی آید. و بنابر سنّت پیامبر(صلی الله علیه و آله) سجده بر آنها جایز نیست وعقل سلیم هم آن را نمی پذیرد. (به خصوص) بعد از تأکید زیاد بر پاکی اعضا ولباس نمازگزار و نهی از نمازگزاردن در بعضی از مکانها مانند: آشغال دانی، کشتارگاه، قبرستان، کنار راه ها، حمّام، خوابگاه شتران (1) و دستور به تطهیر و پاک نمودن مساجد و خوشبو کردن آنها (2).

انسانهای با تقوا و فقیهان گذشته در قرنهای اول به این نظریه عمل می کردند. مسروق بن اجدع (3)(از تابعین وفقهای بزرگ و مورد اعتماد همگان) در سفرهایش آجر خام (گِل خشک) به همراه خود می برد و بر آن سجده می کرد. این روایت را حافظ ابو بکر بن ابی شیبه امام اهل سنّت و مورد اعتماد آنان با دو سند نقل کرده است:

ص:48


1- (1) - سنن ابن ماجه: 1/ 252.
2- (2) - همان: 1/ 256.
3- (3) - مسروق بن اجدع عبد الرحمن بن مالک همدانی ابو عایشه (متوفّای سال 62 هجری) از تابعین بزرگ است که از رجال صحاح ششگانه می باشد و از ابو بکر و عمر و عثمان و علی* روایت می کند: فقیهی است عابد و ثقه و نیکوکار. او از اصحاب ابن مسعود است که به مردم سنّت پیامبر را آموزش می داد و هنگامی که مرگش فرا رسید - چنان که در طبقات ابن سعد آمده - گفت: خدایا! از تو در خواست می کنم بر امری که پیامبر و ابو بکر و عمر آن را جز، سنّت قرار نداده اند، نمیرم. (تاریخ البخاری الکبیر: 2/ 35؛ طبقات ابن سعد: 60/6- 50؛ جرح و تعدیل ابن حاتم: 1/ 396؛ تهذیب التهذیب: 10/ 111- 109.

«هنگامی که مسروق به سفر می رفت، به همراه خود آجر خامی را می برد که در کشتی بر آن سجده کند» (1).

اصل اوّلی نزد شیعه همین است و این اصل، پیشینه ای در زمان صحابه و تابعین داشته است.

اصل دوّم: قاعدۀ اعتبار اقتضای تفاضل و برتری برخی از زمینها، بر برخی دیگر است.

این قاعده می طلبد که آثار و حالات زمینها و دیدگاه ما نسبت به آنها مختلف باشد. این امر طبیعی و عقلی است و بین تمام ملّتها جاری می باشد؛ زیرا زمینها و مکانها، با اضافه و انتساب، ارزش پیدا می کنند. با این ارزش و مزیّت، مقرّرات خاصّی در بارۀ آنها جاری می گردد و احکامی از آنها انتزاع می شود که بی اعتنایی به آنها جایز نیست، مثلاً ساختمانها و بنا ها اگر منتسب به دربار پادشاهی باشند، به نام پادشاه شناخته می شوند و از شأن خاص و احکام منحصر به فردی برخود دار می شوند که مراعات آنها بر مردم ضروری است و همچنین پذیرفتن و اجرا کردن قانونهایی که در ارتباط با آنها وضع می شود.

همین امر در ارتباط با زمینها، و ساختمانها و شهر های منسوب به خداوند، جاری می شود؛ زیرا اینها دارای اهمّیّت خاص، احکام دینی و لوازم و روابطی هستند که رعایت و مراقبت آنها بر کسی که ذات خویش را تسلیم خداوند نموده لازم است.

ص:49


1- (1) - المصنف: 12 باب من کان یحمل فی السفینه شیئا یسجد علیه.

به سبب همین اعتبار عمومی است که برای کعبه احکام خاصّی وجود دارد و حرم از شأن منحصر به فردی برخود دار است. مسجد مکّه و مدینه احکام خاصّ به خود را دارند. همچنین برای مساجد، معبدها، صومعه ها (محل عبادت راهبان) و کلیساها احکامی مانند رعایت حرمت، کرامت و پاکی و نجاست و ممنوعیّت وارد شدن جنب و حائض به مساجد، نهی مؤکّد از فروش آنها و احکام و حدود دیگر وجود داردو این ناشی از انتساب آنها به خداوند متعال است.

مکّه مکرّمه به عنوان حرم امن قرار داده شده و مردم جهت انجام حج از راه های دور به سوی آن روی می آورند و انجام مناسک در آن، واجب گشته است.

همۀ این مقرّرات از باب انتساب و اضافه است و همین، سبب برگزیده شدن آن از سوی خداوند از بین تمام زمینهاست.

همچنین بر شمردن مدینۀ منوّره به عنوان حرم الهی و قرار دادن احکامی در ارتباط با حرمت اهل آن و خاک آن و کسی که در آن فرود می آید و کسی که در آن دفن می شود، همۀ اینها به جهت اضافه و انتساب آن به خداوند است و به جهت این که مدینه پایتخت و اقامتگاه خاتم پیامبران حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) می باشد.

این اعتبار و قانون اضافه، اختصاصی به شرع ندارد بلکه امری طبیعی و مورد پذیرش اسلام است.

ص:50

این اصل، تنها دربارۀ برتری برخی از زمینها نسبت به برخی دیگر نمی باشد بلکه در همۀ موارد، برتری و تفاضل وجود دارد؛ مانند برتری دادن پیامبران، اوصیا، اولیا، صدّیقین، شهیدان، مؤمنان و هر کسی که برای او یک نوع برتری نسبت به دیگری در اسلام قرار داده شده است.

این اصل، محور دایرۀ وجود است که به وسیلۀ آن هر چیز وجود پیدا می کند. و میل و رغبت نسبت به کارها به آن منتهی می شود و بخشها، و محبتها و علاقه ها و رابطه ها همه از این اصل وجود می آید.

در این باره سؤالهای ذیل قابل طرح است:

چه چیزی پیامبر(صلی الله علیه و آله) را واداشت که بر فرزندش امام حسین(علیه السلام) بگرید و عزاداری بر پا نماید و خاک کربلا را ببوید و بر آن بوسه زند؟

چه چیزی امّ سلمه همسر گرامی پیامبر(صلی الله علیه و آله) را واداشت که خاک کربلا را در کیسه ای قرار دهد و آن را به لباس خود ببندد؟

چه چیزی این امر را بر فاطمۀ زهرا (علیها السلام) روا داشت که تربت پاک قبر پدرش را بگیرد و آن را ببوید؟

چه چیزی امیر المؤمنین علی(علیه السلام) را واداشت که به هنگام فرود به سر زمین کربلا به اندازۀ یک مشت از خاک آن را بردارد و ببوید و بگرید تا این که زمین از اشکهای آن حضرت خیس شود؟ و بفرماید: «از درون این زمین، هفتاد هزار نفر محشور می شوند و بدون حساب وارد بهشت می کردند».

ص:51

و هیثمی می گوید:

«رجال حدیث، همه ثقه هستند» (1).

بدین ترتیب، نزد انسانِ اندیشمند، آگاه و آزاد، سرّ فضیلت خاک کربلا و نیز انتساب آن به خداوند و تقدّس و حرمت آن و صاحبش از جهت قرب و نزدیکی به خداوند، کاملاً روشن می شود، پس نسبت به مقدّس بودن خاکی که آرامگاه کشتۀ راه خدا و فرمانده سربازان بزرگ الهی - که جان خویش را در راه او نثار کردند - چه می پنداری؟

کربلا آرامگاه ولی خداوند وفرزند ولی اوست که دعوت کننده و راهنما و قیام کنندۀ در راه خداوند می باشد.

کربلا دیار کسی است که جان خویش و خانواده اش را قربانی راه خداوند نمود؛ کسی که برای بزرگداشت دین خداوند، گسترش توحید، استواری معارف الهی و دین، جانش را در کف گذاشت و تقدیم خدا نمود، پس چرا خداوند به او مباهات ننماید و چگونه از خون او محافظت نکند؛ زیرا وقتی که امام حسین(علیه السلام) خون خویش را به سوی آسمان انداخت حتّی قطره ای از آن به زمین برنگشت (2)؟

ص:52


1- (1) - مجمع الزوائد: 191/9.
2- (2) - تاریخ الشام ابن عساکر: 338/4؛ کفایه حافظ گنجی: 284.

چگونه یاد امام حسین(علیه السلام) در زمین و آسمان جاودان نباشد، در حالی که محبّت خداوند در تمام وجود و قلب او ریشه دوانیده است؟

آیا سجده در نماز های روزانه بر خاکی که این همه اهمّیّت دارد - آن هم به جهت تقرّب به خداوند - بهتر و سزاوارتر از سایر زمینها و خاکها نمی باشد؟ بهتر از سجده کردن بر قالیچه و فرش و قالیهای بافتنی نمی باشد که در سنّت هیچ گونه مجوّزی برای سجده کردن بر روی آنها وجود ندارد؟

پس اگر کسی بخواهد به خداوند تقرّب پیدا کند و جایگاه ویژه ای داشته، و خضوع و خشوع و عبودیّت را داشته باشد، مناسب است که گونه و پیشانی را بر خاکی بگذارد که در باطن آن درسهای دفاع از دین خداوند نهفته باشد.

با توجّه به اسرار سجده بر زمین، آیا شاسته نیست بر خاکی سجود شود که در آن راز عزّت، عظمت و جلال خداوند و رمز عبودیّت و فروتنی در برابر او به روشن ترین مظاهر و علامات آن در آن وجود دارد؟

آیا سزاوار نیست که بر خاکی سجده شود که در آن دلایل روشن توحید و جان نثاری در راه خداوند وجود دارد؟ سجده بر خاکی که دعوت به مهربانی قلب و وجدان وشفقت، در آن وجود دارد؟

ص:53

آیا سزوار و بهتر نیست که سجدگاه ما بر خاکی باشد که چشمه های خون در آن جاری شده و خود را به رنگ حبّ خداوند رنگین نموده و بر دوستی خالص الهی بنا شده است؟

و نیز بر خاکی که با خون شخصی مخلوط گشته که خداوند او را تطهیر و محبّت او را پاداش رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله) قرار داده است؟ این خاک با خون سیّد جوانان اهل بهشت، یادگار حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) در میان امّتش آمیخته گشته است.

پس، بنابر این دو اصل، ما مقداری از خاک درخشندۀ کربلا را به شکل مهر می سازیم و بر آن سجده می کنیم؛ چنان که مسروق بن اجدع، آجر خامی (گل خشک) از خاک مدینۀ منوّره همراه خود برمی داشت و بر آن سجده می نمود. او از شاگردان مکتب خلفای راشدین و فقیه اهل مدینه و معلّم سنّت نبوی بود و نمی توان او را متّهم به بدعت کرد.

راستی در کدام یک از این دو اصل، دشواری و بی راهگی وجود دارد؟ و کدام یک از آنها تضاد با دستورات قرآن و یا مخالفت با سنّت خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله) دارد؟ و کدام یک از این دو اصل ناشناخته و بدعت شمرده شده است؟ و کدام یک از آنها موجب خروج از حکم عقل و منطق و اعتبار می باشد؟

برداشتن خاک کربلا به عنوان سجدگاه در نزد شیعیان، واجب نمی باشد و در شرع و دین هم واجب نشده است و از اموری نیست که مذهب آن را الزام کرده باشد. هیچ کدام از شیعیان از جهت روا بودن سجده، فرقی بین

ص:54

خاک کربلا و دیگر زمینها نمی گذارند، سجده بر خاک کربلا نزد آنان امری است که عقل آن را نیکو شمرده و برگزیدن آن برای سجده از باب بهتر بودن در نظر عقل و منطق و اعتبار است. بسیاری از شیعیان در سفر غیر از مُهر کربلا، از دیگر چیزهایی که سجده کردن بر آنها جایز است (مانند حصیر پاک و سجّادۀ بافته شده از برگ خرما) به همراه خود می برند و در نماز هایشان بر آنها سجده می کنند (1).

اضافه بر تمام مواردی که گذشت، روایات صحیح زیادی وجود دارد که نسبت به تبرّک به این تربت پاک و بوسیدن و فضیلت سجده و اهتمام به آن از اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده است.

ص:55


1- (1) - سیرتنا و سنتنا، عبد الحسین امینی: 167- 158.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109