الصلاة خیر من النوم: در اذان صبح

مشخصات کتاب

عنوان قراردادی:مسأله الصلاه خیر من النوم . فارسی

عنوان و نام پدیدآور:گفتن: «الصلاة خیر من النوم» در اذان صبح [کتاب]/ گروه پژوهش [مجمع جهانی اهل بیت (ع)]؛ مترجم حسین علی عربی؛ تهیه کننده اداره ترجمه معاونت فرهنگی [مجمع جهانی اهل بیت (ع)]؛ ویراستاری امرا... نصیری.

مشخصات نشر:قم: مجمع جهانی اهل بیت (ع)، 1435 ق.= 1393.

مشخصات ظاهری:76 ص.؛ 5/14 × 5/21 س م.

فروست:در مکتب اهل بیت علیهم السلام؛ 24.

شابک:دوره 978-964-529-270-4 : ؛ 978-964-529-294-0

یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع:اذان و اقامه

موضوع:اذان و اقامه -- احادیث

موضوع:احادیث اهل سنت -- قرن 14

شناسه افزوده:عربی، حسینعلی، 1349 - ، مترجم

شناسه افزوده:نصیری، امرالله ، ویراستار

شناسه افزوده:مجمع جهانی اهل بیت (ع). اداره ترجمه

شناسه افزوده:مجمع جهانی اهل بیت (ع)

رده بندی کنگره:BP186/3/م5041 1393

رده بندی دیویی:297/353

شماره کتابشناسی ملی:3675932

ص :1

اشاره

ص :2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص :3

ص :4

«الصلاة خیر من النوم» در اذان صبح

گروه پژوهش [مجمع جهانی اهل بیت (ع)]

مترجم حسین علی عربی

ص :5

ص :6

ص :7

ص :8

سخن مجمع

«کار اساسی شما [مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السّلام) ]... معرفی مکتب اهل بیت (علیهم السّلام) است به دنیای اسلام. بلکه به سراسر عالم، چون امروز همه دنیا تشنه معنویت اند و این معنویت در اسلام هست و در اسلامی که در مکتب اهل بیت(علیهم السّلام) معرفی می کند به نحو جامع و کاملی وجود دارد».

(از بیانات مقام معظم رهبری «مد ظله العالی»، 1386/5/28)

مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) که تبلور اسلام ناب محمّدی(صلی الله علیه و آله) و متّکی بر منبع وحیانی است، معارف ژرف و عمیقی دارد که از اتقان، استحکام و برهان برخوردار می باشد و مطابق با فطرت سلیم انسان هاست؛ بر همین اساس است که حضرت امام رضا(علیه السلام) فرمودند:

«فإنّ الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتّبعونا» [شیخ صدوق(رحمه الله)، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج275:2]. این مکتب غنی و نورانی در پرتو عنایات الهی و هدایت ائمه ی اطهار(علیه السلام) و نیز مجاهدت هزاران جهادگر عرصه های علم و فرهنگ در طول قرون گذشته و حال، بسط و گسترش یافته است.

پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(قدّس سره) و تأسیس نظام اسلامی با تکیه بر قوانین اسلامی و با

ص:9

محوریت ولایت فقیه، افق های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جدیدی را برای انسان های آزاده به ویژه مسلمانان و پیروان و محبّان اهل بیت(علیهم السّلام) گشود و توجه بسیاری از نخبگان و مستضعفان جهان را به خود معطوف کرد.

مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السّلام)، مولود این دگرگونی مبارک است که به ابتکار مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظلّه العالی) در سال 1369 شمسی/ 1990میلادی تأسیس شد و تاکنون خدمات شایانی را در تبلیغ معارف قرآن و اهل بیت(علیهم السّلام) و حمایت از پیروان اهل بیت(علیهم السّلام) در سراسر جهان انجام داده است.

معاونت امور فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السّلام) در راستای رسالت خود جهت ارتقای شناخت و آگاهی پیروان اهل بیت(علیهم السّلام) در موضوعات، سطوح، مخاطبان و عرصه های مختلف، در حوزه های تولید کتاب و مجلات به زبان های متعدد و سائر محصولات فرهنگی به فعالیت پرداخته است .

این اثر با هدف معرفی معارف اهل بیت(علیهم السّلام) و پاسخ به شبهات مخالفین به ویژه وهابیان و سلفی ها تهیه شده و حاصل تلاش علمی و پژوهشی گروهی از پژوهشگران و نویسندگان فرهیخته و صاحب نظر و ارجمند می باشد.

ص:10

در اینجا بر خود لازم می دانم از دبیرکل محترم مجمع، حضرات اعضای محترم شورای کتاب، مدیران محترم اداره کل پژوهش و ترجمه، رئیس محترم گروه مطالعات بنیادی، دبیر محترم شورای کتاب و گروه مطالعات بنیادی، مترجمین عزیز و همکاران اداره ی ترجمه تقدیر و تشکر نمایم. همچنین از برادرانی که در ویرایش، تایپ، مقابله، تصحیح، آماده سازی، نشر و چاپ این کتاب تلاش کردند، تشکر می کنم و توفیق همگان را از خداوند متعال مسئلت دارم.

معاونت امور فرهنگی مجمع در راستای تعمیق و پویایی آثار منتشره در حوزه ی معارف اهل بیت(علیهم السّلام) در سراسر جهان، از دیدگاه ها و پیشنهادهای اساتید، فرهیخته گان، صاحب نظران و پژوهش گران ارجمند استقبال می کند تا زمینه های بسط و گسترش هرچه بیشتر معارف اهل بیت (علیهم السّلام)فراهم گردد.

به امید تعجیل در ظهور و فرج منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج).

نجف لک زایی

معاون امور فرهنگی

ص:11

ص:12

مقدمه

اشاره

وحدت، همبستگی، اتّحاد و انسجام، از اصول عقلانی و برخاسته از اعماق سرشت انسانی است؛ هم چنان که یک اصل ثابت، مسلّم و همیشگی دین مقدّس اسلام نیز بوده و هست و تحقّق آرمان های آفرینش و نیل به اهداف عالی آن در این راستا قابل دسترسی است و قطعاً هیچ قوم و آحاد جامعه ای، در جنگ و فتنه، نزاع و تفرقه، به خیر و سعادت و کمال انسانی، نخواهد رسید.

امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) می فرماید:

. (1)

«خداوند سبحان، نه به گذشتگان و نه به آیندگان ، با تفرقه و جدایی خیری را عطا نکرده و نمی کند».

در سایۀ وحدت و یک دلی است که جامعه به آرمان ها و پلّه های ترقّی، گام نهاده و زیباترین استحکامات را بر سرتاسر جامعه حاکم می کند و محبّت و صمیمیت و صلح و صفا را می گستراند.

از این رو، می بینیم قرآن کریم با لحن محکم و با هدف هدایت، چنین می فرماید:

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَتَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَکُنْتُمْ عَلَی شَفَاحُفْرَة مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُم مِنْهَا کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ . (2)

ص:13


1- (1) - نّهج البلاغه: خطبۀ 176.
2- (2) - آل عمران: 103.

«همه با هم، به حبل الله چنگ زنید و پراکنده نشوید و یاد بیاورید آن زمانی را که با هم دشمنی می کردید. پس خداوند دل های شما را به هم نزدیک کرد و الفت و برادری بر شما حاکم نمود و (نیز) یاد بیاورید آن زمانی را که شما، در لبۀ پرتگاه آتش قرار داشتید، پس خداوند شما را از آن نجات داد و خداوند این چنین آیات خود را تبیین می کند، شاید به هدایت دست یابید».

و نیز پیامبر اکرم؛ حضرت محمّد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

«المؤمن للمؤمن کالبنیان یشدّ بعضه بعضاً». (1)

«نسبت فردِ با ایمان با مؤمن دیگر، همانند اجزای یک ساختمانند که هر جزئی از ساختمان، جزء دیگر را نگه داشته و محکم می نماید».

و نیز حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) می فرماید:

«المؤمن أخو المؤمن، کالجسد الواحد، إن اشتکی شیئاً منه وجد ألَم ذلک فی سائر جسده». (2)

«مؤمن برادر مؤمن است ، مانند آنکه یک جسد می باشند؛ اگر عضوی از آن به درد آید، درد و رنج آن به دیگر اعضاء خواهد رسید».

بنابر این تفرقه، کینه توزی، نزاع و خون ریزی، هرگز مشروعیت و مصونیت نداشته و از کبائر و زشتی هاست که وجدان و عقل سلیم، آن را بی اساس و بی فرهنگی معرّفی کرده و در دین اسلام هم شدیداً مورد نکوهش و توبیخ قرارگرفته و مرتکب آن را به عذاب الهی، وعده داده است.

جهالت جاهلان و دسیسۀ دسیسه گران و فتنه انگیزان، در طول تاریخ مسلمین، کوشیده است که وحدتِ صفوف و یک پارچگی مسلمین، به جنگ و

ص:14


1- (1) - اصول کافی 166/2؛ نهج الفصاحه: 779؛ کنز العمّال: 141/1.
2- (2) - بحار الأنوار: 148/61.

خون ریزی تبدیل شده و کینه و بغض و بد بینی و اتّهام به خروج از دین و ورود در شرک را گسترش دهد. بنابر این بر مسؤلان و رهبران امّت و برآحاد جامعۀ اسلامی، فرض و حتم است که اجازه ندهند چنین فضائی بر جامعه اسلامی حاکم گردد و در نتیجه ذخائر و ثروت های امت اسلام، توسّط مستکبران روزگار و کافران خوش رنگ و نگار و صاحبان تراست ها و کارتل ها به راحتی و سهولت، غارت شود.

ما پیروان اهل بیت(علیهم السّلام)، برخود لازم می دانیم جهت وحدت بیشتر مسلمین و زدودن موانع این اتّفاق و انسجام، نسبت های ناروائی که در طول تاریخ، به ویژه در این سال های اخیر، به مکتب اهل بیت(علیهم السّلام) و به صورت ناجوانمردانه نسبت داده شده، از خود دورکنیم و با تمام وجود، از این تهمت ها و نسبت ها توسّط تکفیری ها و جریاناتی که آلت دست انگلیسی ها، صهونیست ها، و غارتگران امریکا و ... هستند، اعلان انزجار و تبرّی بجوییم.

از باب نمونه:

1 - ما که کتاب آسمانی مصون از تحریف، یعنی قرآن کریم را تنها کتاب همۀ مسلمین و بدون آن که کم و زیاد شده باشد و عیناً، همان قرآن کریم حضرت خاتم الأنبیاء محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله) و ثقل اکبر و سرتاسر آن را داعی توحید و یکتاپرستی می دانیم؛

- ما که بزرگ ترین موفّقیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را نفی بتها (اصنام) و نفی عبادت لات و عزّی و اعلان و تحقّق کلمۀ توحید «لا إله إلا الله» می دانیم؛

- ما که خطبه های غرّای توحیدی مولی الموحدین امیر المؤمنین(علیه السلام) را - شبانه روز - در مراکز آموزشی و پژوهشی، دانشگاه ها و حوزه ها و محافل علمی و تربیتی مان به تلاوت و تدریس و استضائه می نشینیم؛

ص:15

- ما که در مساجد و مراکز عبادتی مان ، متون سراسر توحید اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را همانند دعای کمیل از امام علی(علیه السلام)، دعای عرفه از امام حسین(علیه السلام) و دعای ابو حمزه ثمالی از امام سجاد(علیه السلام) و ده ها دعای توحیدی دیگر تلاوت می شود و طنین انداز است:

«... متی غِبْتَ حتّی تَحْتاجَ إلی دلیلٍ یَدلُّ علیکَ... عَمِیَتْ عینٌ لا تراکَ... ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَک وَما الّذی فَقَدَ مَنْ وَجَدَک...». (1)

- ما که هزاران اثر معرفتی و توحیدی همچون کتاب توحید شیخ اقدم «صدوق» را داریم، ما که ...

با همۀ این اوصاف، به صورت جاهلانه و مزوّرانه و مزدورانه به هدف بدبین کردن سایر مسلمین ناجوانمردانه به شرک متّهم شده و می شویم!!! (فما لهم کیف یحکمون)؟؟!!.

2 - اعتقاد به امام مهدی(علیه السلام) و مهدویت، ریشه قرآنی دارد و مذاهب و فرق اسلامی - روی هم رفته - به آن اعتراف دارند تا جائی که انکار آن را موجب قتل منکر آن دانسته اند. (2)

و نیز جایگاه رفیعی از سنّت و معرفت اسلامی را برای آن حضرت ذکر کرده اند و قاطبۀ علمای اهل بیت(علیهم السّلام) و بسیاری از علمای مذاهب اسلامی، روایات و احادیث و اخباری که در شأن و ولادت آن حضرت است، مورد تصریح و تصحیح و اعتراف قرارداده اند؛ مانند صاحب سنن ترمذی، قرطبی مالکی، ابوجعفر عقیلی، سیوطی، ابن حجر عسقلانی، حاکم نیشابوری، بیهقی، ابن اثیر، بغوی، ابن قیم، ذهبی، تفتازانی، ابن کثیر دمشقی، جزری شافعی، عبدالوهّاب شعرانی، متّقی هندی، عبدالباقی زرقانی، سفارینی حنبلی، محمّد امین

ص:16


1- (1) - بحار الأنوار: 95/ 226 (بخشی از دعای عرفه).
2- (2) - همانند ابن حجر هیتمی شافعی، شیخ صبای حنفی، خطابی مالکی، یحیی حنبلی و...

سویدی، شوکانی، مؤمن شبلنجی، قنوجی بخاری، کتانی مالکی، خضر مصری، غماری شافعی، ناصر الدین البانی، ابواعلی مودودی، کمال الدین ابن طلحه شافعی، یاقوت حموی، ابو نعیم اصفهانی، ابن جوزی حنبلی، گنجی شافعی، جوینی شافعی، ابن علی شافعی همدانی، حمد الله مستوفی، ابن شحنۀ حلبی حنفی، خواجه پارسا حنفی، ابن صبّاغ مالکی، سراج رفاعی، ابن طولون دمشقی، ابو عبّاس قرمانی حنفی، ابن عامر شبراوی، ساباط قاضی حنفی، قندوزی حنفی، حمزاوی شافعی مصری، زرکلی سلفی، یونس سامرایی، احمد طوسی بلاذری، ابن شاکر بدری شافعی، عبدالکریم یمانی، صبان شافعی، ابن عماد دمشقی حنبلی و غیر اینان... .

حال نگاه بیندازید و ببینید:

امام مهدی(علیه السلام) و مهدویّت - که در کتاب و سنّت، محکم ترین ریشه و اساس و برهان و این همه معترف به تواتر و صحت و ولادت و حیات از جمیع فرق اسلامی دارد- چگونه با زشت ترین تعبیرها مورد استهزاء و تمسخر و افتراء و نسبت های ناروا قرار گرفته است؟!.

از این عصارۀ انبیاء و خلف اوصیا، گاهی به «امام مزعوم» و گاهی به «معدوم» و ... تعبیر می شود !! و گاهی می نویسند که شیعیان کنار سرداب حلّه یا سرداب بغداد، یا سرداب سامرّا (1) و یا ... مرکبی را آماده می کنند تا آن که او وقتی که از آن سرداب خارج شد، سوار آن مرکب شود!. اینان هنگام نماز هم، هم چنان در کنار مرکب باقی می مانند، زیرا ممکن است که در همان وقت از سرداب خارج شود و کسی کنار مرکب نباشد تا او را سوار کنند!!.

ص:17


1- (1) - بالآخره، معلوم نشد این سرداب کجاست!

وارونه نشان دادن حقایق، تحریف و سیاه نمایی در زمینۀ اعتقادات و معارف حقّه اهل بیت(علیهم السّلام) توسّط دشمنان و بقاء بر میت های آکلة الاکباد و آنان که گوینده «لااله الاّ الله و محمّدٌ رسول الله» و معتقدان معاد و محشر و اهل قبله و قرآن را همانند گوسفند سر می برند و جهت جلب رضایت سردمداران کفر و غاصبان قدس، همه گونه خوش خدمتی دارند و در تمام دوران ننگین رژیم جعلی و سفّاک صهیونیستی، در حمایت از مظلومین فلسطین، و مقدسات مسلمین حتی یک فشنگ و یا تیری رها نکرده اند، امّا هر روز شاهد آنیم که دسته دسته اهل قبله و توحید و بعثت و معاد را با کمال شقاوت و بی رحمی، قطعه قطعه و به آتش می کشند و فتنه و تفرقه را بین امّت اسلام می گسترانند.

لازم به تذکر است: این دو مورد به عنوان نمونه بود و گرنه مسلمانان هر روزه شاهد نشر و بسط صدها مورد دیگر با هزاران سایت و کتاب و مقالات و نرم افزار، توسّط این مجموعۀ فاقد عاطفه و رحم و متحجّر و تکفیری با هدف شوم تفرقه افکنی و جنگ و جدال در امّت اسلامی می باشند، فإلی الله المشتکی.

در هر صورت، ما به عنوان این که به حفظ وحدت مسلمین و قطع ید اجانب از بلاد اسلامی و زدودن اتّهامات و افتراءات از مکتب اسلام و معارف اهل بیت(علیهم السّلام) مکلّفیم، بر خود واجب می دانیم جهت زایل کردن بدبینی از ذهنیّتی که اینان در بین عموم مسلمین با دروغ، نفاق، افتراء و بهتان ساخته اند، اقدام نماییم و انزجار و بی زاری خود را از این تفرقه افکنان و جنگ افروزان وابسته به استکبار و کفر جهانی، اعلان نماییم.

ص:18

مجموعۀ «فی رحاب اهل البیت(علیهم السّلام)» (1) حدود چهارده سال پیش، جهت زدودن این ذهنیّت و زدودن برخی از موانع وحدت، در معاونت امور فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام و با کمک، مساعدت و همکاری گروهی از فضلا و محققین (2)، طرّاحی و سپس مورد تنظیم و تدوین قرار گرفت.

بحمدالله به سرعت و به طور گسترده و چشمگیر، مورد استقبال محافل علمی و پژوهشی و علاقه مندان و دوستداران وحدت مسلمین، قرار گرفت.

شخصیّت های علمی و دست اندرکاران نشر و قلم و گروه های محاوره و مناظره، در همان زمان تدوین و نشر، پیشنهاد ترجمه ی این مجموعه را به زبان های زنده دنیا دادند که بحمدالله ترجمۀ فارسی آن توسّط ادارۀ ترجمۀ

ص:19


1- (1) - این مجموعه بیش از چهل جلد است که هر یک از آنها به یک موضوع و یک شبهه اختصاص دارد و به زبان عربی و با سبک مقارنه و ارائه دلائل تنظیم یافته است.
2- (2) - جهت تقدیر از زحمات عزیزانی که در این مجموعه به نوعی تلاش داشته و نقشی که در تحقّق این کار علمی و فرهنگی داشته اند. متذکّر می شویم: 1 - ابوالفضل اسلامی (علی)؛ مسؤول گروه و مشرف علمی پروژه. 2 - سید منذر حکیم؛ پیگیر امور مجموعه. 5 - 3 - سید عبدالرحیم موسوی(رحمه الله)، شیخ عبدالکریم بهبهانی و صباح بیاتی؛ تهیه کنندگان بعضی از متون مجموعه. 9 - 6 - شیخ عبدالأمیر سلطانی، شیخ محمّد هاشم عاملی، شیخ محمّد امینی و شیخ علی بهرامی؛ تصدّی مسائل استخراج و مقابله. 13 - 10 - سید محمدرضا آل ایوب، عباس جعفری، حسین صالحی و عزیز عقابی؛ در مسائل تصحیح و تطبیق و روند امور. ضمن آن که از نظرات ارزشمند آقایان: شیخ جعفر الهادی (خوشنویس)، شیخ محمّدهادی یوسفی غروی، استاد صائب عبدالحمید وغیر اینان در برخی از این متون استفاده کرده ایم. جزاهم الله خیر الجزاء. (ناشر)

معاونت امور فرهنگی، آماده گردید و اینک مورد بررسی مجدّد و ویراستاری قرار گرفت و تقدیم علاقه مندان می شود.

امید است که این تلاش و جهاد فرهنگی، مورد قبول پروردگار متعال و عنایت حضرت بقیّة الله الأعظم(عج) قرار گرفته باشد.

گروه مطالعات بنیادی

ابوالفضل اسلامی (علی)

1392/8/28

ص:20

نماز بهتر از خواب است (چگونگی تشریع اذان)

پیشگفتار

از جمله مسائل مورد اختلاف بین مذاهب اسلامی، «مسألۀ چگونگی اذان» است. برای بحث در این زمینه ابتدا باید «چگونگی تشریع اذان»، مورد بررسی قرار گیرد. اگر به منابع روایی اهل سنّت دربارۀ «اذان» مراجعه کنیم، می بینیم که به تعدادی روایت ضعیف و مقطوع السند استناد کرده اند که ریشۀ بعضی از آنها به اوهام و خیالات می رسد، مثل این که به رؤیایی استناد می کنند که عبدالله بن زید انصاری و عمربن خطّاب آن را دیده بودند و این به سبب مشاوره ای بود که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با آنان در مورد اذان انجام داده بود.

این روایات، با هم در این اختلاف دارند که آیا

«الصلاة خیر من النوم»، از همان ابتدا جزئی از اذان بوده؟ یا این که پیامبر به بلال دستور داده است که آن را به جای «حی علی خیر العمل» بگوید؟ یا این که بلال آن را بعد از رؤیا، به اذان اضافه کرده و پیامبر(صلی الله علیه و آله) آن را قبول کرده است؟ یا اینکه بعداً به اضافه کردن این فقره دستور داده است؟!

ص:21

این در حالی است که اگر طایفۀ دیگری از روایات اهل سنّت را مطالعه کنیم، می بینیم که در آنها تصریح شده است به این که فقرۀ:

«الصلاة خیر من النوم» از اجتهادات عمربن خطّاب است که بعداً به اذان اضافه شده است.

امّا اگر در این زمینه به بررسی روایات اهل بیت(علیهم السّلام) بپردازیم، در می یابیم که کیفیّت اذان اهل بیت، با اذان اهل سنّت، با استناد به روایاتی که اهل بیت(علیهم السّلام) از جدّشان رسول الله(صلی الله علیه و آله) نقل کرده اند، تفاوت دارد.

روایتهای اذان در صحاح و مسانید

اشاره

قبل از بررسی تفصیلی این مسأله بهتر است که بعضی از مهمترین روایاتی که دربردارندۀ فقرۀ: «الصلاة خیر من النوم» است را با بعضی از روایاتی که فاقد آن است، مقایسه کنیم تا محور بحث، بهتر روشن شود.

1- سنن ابن ماجه:

محمّد بن خالد بن عبدالله واسطی گفته است:

«پدرم از عبدالرحمان بن اسحاق، از زهری، از سالم، از پدرش روایت کرده است که پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) با مردم مشورت کرد که چگونه آنها را به نماز فرا بخواند؟ در این میان عدّه ای پیشنهاد کردند که شیپور زده شود، امّا آن حضرت، قبول نکرد؟ زیرا با کار یهودیان

ص:22

شباهت داشت. عدّه ای دیگر پیشنهاد کردند که ناقوسی را به صدا دربیاورند، امّا آن حضرت(صلی الله علیه و آله) به خاطر شباهت به نصارا نپذیرفت تا این که مردی از انصار به نام عبدالله بن زید و عمر بن خطّاب، کیفیّت اذان را در عالم رؤیا دیدند. مرد انصاری همان شب، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را از رؤیای خویش آگاه کرد و آن حضرت(صلی الله علیه و آله) دستور داد که طبق همین رؤیا اذان بگوید.

زهری می گوید:

«بلال در اذان نماز صبح، فقرۀ: الصلاة خیر من النوم را اضافه نمود که رسول الله(صلی الله علیه و آله) نیز آن را تأیید کرد». (1)

2- ابوداوود:

مسدد برای ما از حرث بن عبید، از محمّد بن عبدالملک بن ابی محذوره از پدرش، از جدّش نقل کرده است که به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرض کردم:

«ای پیامبر خدا! اذان را به من یاد بده. آن حضرت(صلی الله علیه و آله) بر سرم دست کشید و فرمود، می گویی:

الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد انَّ محمّداً رسول الله، اشهد انّ محمّداً رسول الله، حیّ علی الصلاة، حیّ علی الصلاة، حیّ علی الفلاح، حیّ علی الفلاح.

ص:23


1- (1) - سنن ابن ماجه: 2/ 34، کتابُ الاذان والسنة فیها، باب بدء الاذان، ح 707.

واگر نماز صبح بود، می گویی: الصلاة خیر من النوم، الصلاة خیر من النوم، الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله». (1)

3- مسند احمد:

عبدالله از پدرش، از یعقوب نقل کرده که پدرم از ابن اسحاق روایت کرده که محمّد بن مسلم زهری، از سعید بن مسیب، از عبدالله بن زید بن عبد ربّه روایت کرده است:

«رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تصمیم گرفتند که برای اعلان وقت نماز، ناقوس بزنند امّا از این کار کراهت داشتند؛ زیرا شبیه کار نصارا بود. آن شب در خواب بودم که دیدم مردی نزدیک من آمد در حالی که دو لباس سبز بر تن دارد و ناقوسی را حمل می کند، از او پرسیدم: ای بندۀ خدا! آیا ناقوس را نمی فروشی؟ گفت: آن را برای چه می خواهی؟ گفتم: مردم را به وسیلۀ آن به نماز دعوت کنیم، گفت: آیا راهی بهتر از این را به تو یاد ندهم؟ گفتم: چرا. گفت: بگو:

ص:24


1- (1) - سنن ابی داوود: 1/ 133، کتاب الصلاة، باب کَیْفَ الأذان، ح 500، چاپ ریّان للتراث.

الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد انَّ محمّداً رسول الله، اشهد ان محمّداً رسول الله، حیّ علی الصلاة، حیّ علی الصلاة، حیّ علی الفلاح، حیّ علی الفلاح، الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله.

سپس کمی صبر کرد و گفت: هنگام اقامۀ نماز بگو:

الله اکبر، الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد انَّ محمّداً رسول الله، اشهد ان محمّداً رسول الله، حیّ علی الصلاة، حیّ علی الصلاة، حیّ علی الفلاح، حیّ علی الفلاح، قد قامت الصلاة، قد قامت الصلاة، الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله.

وقتی که صبح شد، از خواب برخاستم و پیش رسول الله(صلی الله علیه و آله) رفته و رؤیای خود را تعریف کردم. پیامبر(صلی الله علیه و آله)فرمود: این رؤیا به خواست خدا صادق است. سپس دستور به اذان داد و بلال، آزاد کردۀ ابوبکر، مأمور این کار شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را به نماز دعوت می کرد. تا این که یک روز بلال با اذان، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)را به نماز صبح فراخواند، امّا گفته شد که پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) خواب است. بلال با صدای بسیار بلند فریاد زد: الصلاة خیر من النوم؛ نماز از

ص:25

خواب بهتر است. سعید بن مسیب می گوید: بعد از این کار، فقرۀ مذکور در اذان نماز صبح گنجانیده شد». (1)

4- سنن دارمی:

عثمان بن عمر بن فارس، از یونس، از زهری، از حفص بن عمر بن سعد مؤذّن روایت کرده است:

«سعد در مسجد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اذان می گفت. حفص گفته است: خاندان من برای من نقل کرده اند که بلال به مسجد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و اذان گفت تا آن حضرت(صلی الله علیه و آله) برای نماز صبح تشریف بیاورد. گفته شد: او در خواب است. بلال با صدای بسیار بلند فریاد زد: الصلاة خیر من النوم، بعد از آن، این فقره به اذان نماز صبح اضافه شد». (2)

5- مجمع الزوائد:

احمد بن محمّد بن ولید ازرقی، از مسلم بن خالد، از عبدالرحیم بن عمر، از ابن شهاب، از سالم بن عبدالله بن عمر، از عبدالله بن عمر روایت کرده است:

ص:26


1- (1) - مسند امام احمد حنبل: 4/ 632، حدیث عبدالله بن زید بن عاصم مازنی، ح 16042.
2- (2) - سنن دارمی: 1/ 289، شماره 1192، باب التثویب فی أذان الفجر.

«رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در صدد بود که به وسیله ای مردم را برای نماز جمع کند تا این که مردی از انصار به نام عبدالله بن زید در آن شب رؤیایی را دید... تا این که می نویسد: و بلال در اذان نماز صبح، فقرۀ: الصلاة خیر من النوم را اضافه کرد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)آن را تأیید فرمود». (1)

همچنین در این کتاب آمده است:

«از بلال روایت شده است که وی در اذان صبح می گفت: حیّ علی خیر العمل تا این که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به وی دستور داد به جای

حیّ علی خیر العمل، الصلاة خیر من النوم را بگوید». (2)

و از ابوهریره نقل شده است:

«بلال، اذان صبح را گفت تا پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای اقامۀ نماز بیاید، امّا آن حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمود: به ابوبکر بگویید که نماز را برای مردم بخواند. بلال دوباره پیش آن حضرت(صلی الله علیه و آله) رفت و دید که مقداری خسته است و دوباره می گوید: به ابوبکر بگویید که نماز را برای مردم بخواند. بلال دوباره اذان را شروع کرد و این بار الصلاة خیر من النوم را بدان اضافه کرد.

ص:27


1- (1) - طبقات ابن سعد: 1/ 247.
2- (2) - مجمع الزوائد: 1/ 330، باب کیف الاذان.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) پرسید: این چه چیزی بود که به اذانت اضافه کردی؟ عرض کرد: دیدم که خسته هستید و می خواستم که با نشاط و سرحال شوید. فرمود: برو و این را در اذانت اضافه کن و به ابوبکر بگویید که نماز را برای مردم بخواند». (1)

همچنین از ابوهریره روایت کرده است:

«بلال هنگام اذان صبح نزد پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) آمد و دید که خوابیده است، برای همین با صدای بلند گفت: الصلاة خیر من النوم. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را از این کار نهی نکرد و او آن را به اذان اضافه کرد و برای هیچ نمازی، قبل از دخول وقت آن، اذان نمی گفت، مگر برای نماز صبح». (2)

و از عایشه نقل کرده است:

«بلال نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمد تا اذان صبح را بگوید، امّا دید که او خوابیده است، برای همین گفت: الصلاة خیر من النوم و بدین ترتیب، این فقره به اذان اضافه شد». (3)

6- سنن ترمذی:

او می نویسد:

ص:28


1- (1) - مجمع الزوائد: 1/ 331 و330.
2- (2) - مجمع الزوائد: 1/ 331 و330.
3- (3) - مجمع الزوائد: 1/ 331 و330.

«احمد بن منیع، از ابوحمد زبیری، از ابواسرائیل، از حکم، از عبدالرحمان بن ابی لیلی، از بلال نقل کرده است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود: لا تَثْوِبَنَّ فی شیء مِنَ الصَّلاةِ إلا فی صلاة الفجر؛ (1)در هیچ نمازی به جز نماز صبح، جملۀ: الصلاة خیر من النوم را نگو».

7- سنن ابوداوود:

عباد بن موسی ختلی و زیاد بن ابو ایّوب نقل کرده اند:

«هشیم، از ابی بشر، از عمیر بن انس، از عمویش - که از انصار بوده - روایت کرده است: پیامبر(صلی الله علیه و آله) در صدد بود که وسیله ای برای جمع کردن مردم جهت اقامه نماز تهیّه کند. پیشنهاد شد که پرچمی را هنگام دخول وقت نماز، نصب کنند تا مردم آن را ببینند و بیایند، امّا این مورد پذیرش قرار نگرفت. پیشنهاد شد که شیپور بزنند، امّا قبول نکرد و فرمود: این کار یهودیان است. دیگری پیشنهاد کرد که ناقوس بزنند، امّا قبول نکرد و فرمود: این کار نصاراست.

عبدالله بن زید بن عبد ربّه که در فکر راهی برای پیشنهاد به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود، در عالم رؤیا اذان را دید، پس از طلوع فجر نزد

ص:29


1- (1) - سنن ترمذی: 1/ 378/ شمارۀ 198.

پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) رفت و عرض کرد: من در خواب و بیداری بودم که شخصی بر من ظاهر شد و اذان را به من یاد داد. عمربن خطّاب نیز که بیست روزِ قبل، این رؤیا را در عالم خواب دیده بود، امّا آن را مخفی نگاه داشته بود، در این هنگام رؤیای خودش را بازگو کرد.

پیامبر(صلی الله علیه و آله) پرسید: چرا خوابت را مخفی نگاه داشتی؟ عرض کرد: عبدالله بن زید بر من پیشی گرفت؛ از این رو، حیا کردم که آن را بازگو نمایم، پس از آن رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود:

ص:30

شوند، من در خواب، مردی را دیدم که نزدیک من آمد و ناقوسی در دست او بود. از او پرسیدم، آیا ناقوس را نمی فروشی؟ گفت: می خواهی آن را چه کنی؟ گفتم: با آن، مردم را به نماز دعوت می کنیم. گفت: آیا تو را به وسیله ای بهتر از این راهنمایی نکنم؟ گفتم: چرا، گفت: بگو:

الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد انَّ محمّداً رسول الله، اشهد ان محمّداً رسول الله، حیّ علی الصلاة، حیّ علی الصلاة، حیّ علی الفلاح، حیّ علی الفلاح، الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله.

سپس کمی از من دور شد و گفت: و در اقامۀ نماز می گویی:

الله اکبر، الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد انَّ محمّداً رسول الله، اشهد انَّ محمّداً رسول الله، حیّ علی الصلاة، حیّ علی الصلاة، حیّ علی الفلاح، حیّ علی الفلاح، قد قامت الصلاة، قد قامت الصلاة، الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله.

پس از فراسیدن صبح، خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رسیدم و آنچه را در خواب دیده بودم، برای او تعریف کردم، فرمود: به خواست خدا، این رؤیا صادقه است، برخیز و آنچه را در خواب دیده ای، برای

ص:31

بلال بازگو کن تا به وسیلۀ آن اذان بگوید؛ زیرا صدای او خوش تر از صدای تو است. پس شروع به تعلیم فقرات اذان به بلال کردم که عمربن خطّاب از درون خانه اش صدای ما را شنید. او در حالی که لباسش بر زمین کشیده می شد، از خانه خارج شد و به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرض کرد: قسم به آنکه تو را به حق مبعوث کرده است! آنچه را او در خواب دیده است، من هم در خواب دیده ام. رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود: خدا را سپاس می گویم». (1)

8- سنن ابن ماجه:

ابوعبید محمّد بن عبید بن میمون مدنی، از محمّد بن سلمۀ حرانی، از محمّد بن اسحاق، از محمّد بن ابراهیم تیمی، از محمّد بن عبدالله بن زید، از پدرش روایت کرده است:

«رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در صدد بود که با شیپور مردم را برای نماز دعوت کند و سپس دستور داد که ناقوسی تهیّه کنند تا این که عبدالله بن زید، رؤیایی دید و اذان مقرّر گردید». (2)

ص:32


1- (1) - سنن ابی داوود: 1/ 135 - 134، شمارۀ 499 - 498.
2- (2) - سنن ابن ماجه: 1/ 232.

9- سنن ترمذی:

سعد بن یحیی بن سعید اموی، از پدرش، از محمّد بن اسحاق، از محمّد بن ابراهیم بن حارث تیمی، از محمّد بن عبدالله بن زید، از پدرش روایت کرده است:

«پس از فرارسیدن صبح، خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رسیدم و او را از رؤیای خود با خبر کردم...».

وی در ادامه می نویسد:

«ابراهیم بن سعد، از محمّد بن اسحاق، این روایت را کاملتر و مفصّل تر روایت کرده و سپس گفته است: عبدالله بن زید، همان ابن عبد ربّه می باشد که چیزی را از او نشنیده ایم که صحیح باشد، مگر همین یک حدیث در مورد اذان». (1)

مفاد این روایات را می توان چنین خلاصه کرد:

- این فقره از سوی بلال به اذان اضافه شده و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن را تأیید کرده است و عبدالله بن زید، یا عمر بن خطّاب، آن را در خواب ندیده اند؛ چنان که در روایات رؤیای اذان ملاحظه شد.

- رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اذان را به ابی محذوره یاد داد که در بردارندۀ فقرۀ: «الصلاة خیر من النوم» بود.

ص:33


1- (1) - سنن ترمذی: 1/ 361، باب ما جاء فی بدء الاذان، شمارۀ 189.

- و بنا به روایتی، بلال با صدای بلند فریاد زد: «الصلاة خیر من النوم» و بعداً این فقره به اذان اضافه شد.

- و در روایات دیگر آمده است: بلال در اذان صبح می گفت: «حیّ علی خیر العمل» تا این که رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) به وی دستور داد به جای این فقره، «الصلاة خیر من النوم» گذاشته شود.

عدم اعتبار روایات مذکور به نحو اختصار

روایاتی که نقل شد، به دلایل ذیل معتبر نیستند:

اوّل: از جهت سند مشکل دارند و سلسلۀ سند آنها ضعیف، یا منقطع، یا دارای افراد مجهول است.

دوّم: کیفیّت تشریع اذان، به این صورت بعید به نظر می رسد و با اصول شناخته شده در تشریع احکام، مخالف است.

سوّم: بین فقهای مذاهب چهارگانه در مورد جملۀ: «الصلاة خیر من النوم» اختلاف می باشد.

پس از بیان مختصر این اشکالات، به بیان تفصیلی آنها می پردازیم.

ص:34

عدم اعتبار رویات مذکور به نحو تفصیل

وجه اوّل: بررسی سند روایات مذکور

همان طور که روایات چهارده گانه را به ترتیب نقل کردیم، در این جا به ترتیب، به بررسی سند این احادیث به ترتیب می پردازیم:

1- دربارۀ محمّد بن خالد بن عبدالله واسطی، جمال الدین مزّی گفته است:

«ابن معین گفته که او قابل اعتنا نیست و به تبع پدرش، روایات او را انکار کرده است. و ابوحاتم گفته است: از یحیی بن معین دربارۀ محمّد بن خالد سؤال کردم، گفت: او مردی بد و دروغگوست و مطالب نامناسبی را از او ذکر کرد. و ابوعثمان سعید بن عمر و بردعی گفته است: از ابو زرعه دربارۀ محمّد بن خالد سؤال کردم که گفت: او مرد بدی است. و ابن حبّان در کتاب الثقات آورده است: او خطا می کند و با دیگران مخالفت می ورزد». (1)

و شوکانی بعد از نقل همین روایت گفته است:

«سند حدیث، بسیار ضعیف است». (2)

2- ذهبی گفته است:

«روایت محمّد بن عبدالملک بن ابی محذوره از پدرش در مورد اذان، حجّت نیست». (3)

ص:35


1- (1) - تهذیب الکمال، جمال الدین مزّی: 16/ 515، شمارۀ 3755.
2- (2) - تهذیب الکمال: 25/ 139، شمارۀ 5178.
3- (3) - میزان الاعتدال، ذهبی: 3/ 631، شمارۀ 7888.

و در نیل الاوطارِ شوکانی آمده است:

«محمّد بن عبدالملک بن ابی محذوره شناخته شده نیست و در مورد حرث بن عبید مناقشه است». (1)

3- اهل سنّت به روایات محمّد بن اسحاق بن یسار بن خیار، احتجاج نمی کنند. و احمد بن خیثمه می گوید:

«از یحیی بن معین در مورد محمّد بن اسحاق سؤال شد که پاسخ داد: او ضعیف و غیرقابل اعتماد است. و ابوالحسن میمونی می گوید: از یحیی بن معین شنیدم که می گوید: محمّد بن اسحاق ضعیف است. و نسائی گفته است: او قوی نیست». (2)

4- در سنن دارمی آمده است:

«سند این حدیث به خاطر وجود حفص بن عمر و پدرش ضعیف است و این قصّه را مالک در الموطأ با سند منقطع در کتاب الصلاة آورده است». (3)

5- مسلم بن خالد بن قرۀ - که به وی «ابن جرحه» نیز می گویند - از طرف یحیی بن معین تضعیف شده است.

و علی بن مدینی گفته است:

«او قابل اعتنا نیست».

و بخاری گفته است:

ص:36


1- (1) - نیل الاوطار، شوکانی: 2/ 38.
2- (2) - تهذیب الکمال: 24/ 423؛ تاریخ بغداد: 1/ 224 - 221 .
3- (3) - سنن دارمی: 1/ 289.

«او حدیثهای غیرقابل قبول، روایت می کند».

و نسائی گفته است:

«او قوی نیست».

و ابوحاتم گفته است:

«او قوی نیست و حدیثهای غیرقابل اعتماد نقل می کند؛ حدیثهایش نوشته می شود، امّا بدانها احتجاج نمی شود». (1)

6- طبرانی در الکبیر روایت را نقل کرده است که در آن عبدالرحمان بن عمّار بن سعد می باشد که ابن معین او را تضعیف کرده است. (2)

7- در روایت هفتم، عبدالرحمان بن قسیط می باشد که هیچ کس نامی از او نبرده است. (3)

8- طبرانی در الاوسط آن را روایت کرده و گفته است:

«تنها مروان بن ثوبان او را ذکر کرده و من ندیدم که فرد دیگری، نامی از او برده باشد». (4)

9- این روایت را طبرانی در الاوسط ذکر کرده که در آن صالح بن اخضر آمده و در استناد به حدیث او اختلاف شده و کسی او را به دروغگویی نسبت نداده است. (5)

ص:37


1- (1) - تهذیب الکمال، جمال دین مزّی: 27/ 508، شمارۀ 5925.
2- (2) - مجمع الزوائد: 1/ 330.
3- (3) - مجمع الزوائد: 1/ 330.
4- (4) - مجمع الزوائد: 1/ 330.
5- (5) - مجمع الزوائد: 1/ 330.

10- ترمذی در بابی که دربارۀ ابی محذوره صحبت کرده گفته است:

«ابوعیسی نقل کرده که حدیث بلال شناخته نشده است، مگر از طریق حدیث ابو اسرائیل ملایی که وی این حدیث را از حکم بن عتیبه نشنیده است بلکه از حسن بن عماره از حکم بن عتیبه روایت کرده است. و اسم ابواسرائیل، اسماعیل بن ابی اسحاق می باشد و او در نظر اهل حدیث، قوی نیست». (1)

11- این روایت ضعیف است؛ زیرا به فرد یا افراد مجهول ختم می شود، در آن جا که می گوید:

«از عمو، یا عموهای او که از انصار بودند».

و ابوعمیر بن انس از ایشان روایت می کند و ابن حجر در بارۀ او می گوید:

«وی از اعمام خود که از انصار و اصحاب پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بودند، در مورد اذان ورؤیت هلال روایت کرده است».

و ابن سعد گفته است:

«او ثقه و قلیل الحدیث بوده است».

و ابن عبدالبرّ گفته است:

«او مجهول است و به احادیث وی احتجاج نمی شود». (2)

ص:38


1- (1) - سنن ترمذی: 1/ 379، شمارۀ 198.
2- (2) - تهذیب التهذیب، ابن حجر: 12/ 188، شمارۀ 867 .

و جمال الدین گفته است:

«این چیزی است که در دو موضوع رؤیت هلال و اذان روایت کرده است و حدیث دیگری از او وجود ندارد». (1)

12- در روایت دوازدهم، محمّد بن ابراهیم بن حارث بن خالد تیمی، ابو عبدالله (متوفّای حدود سال 120ه- . ق.) وجود دارد که ابوجعفر عقیلی، از عبدالله بن احمد بن حنبل نقل کرده است:

«از پدرم دربارۀ محمّد بن ابراهیم تیمی مدنی شنیدم که می گفت: او حدیثهای غیر معتبر و غیرقابل قبول روایت می کند». (2)

همچنین در این روایت، محمّد بن اسحاق بن یسار بن خیار وجود دارد که اهل سنّت به روایات او احتجاج نمی کنند.

احمد بن ابن خیثمه می گوید:

«دربارۀ محمّد بن اسحاق، از ابن معین سئوال شد و او گفت: به نظر من وی در حدیث، ضعیف است و نیز ابوالحسن میمونی می گوید: از ابن معین شنیدم که می گفت: محمّد بن اسحاق، ضعیف است. ونسائی می گوید: او قوی نیست». (3)

ص:39


1- (1) - تهذیب الکمال، جمال الدین مزّی: 34/ 142، شمارۀ 7545.
2- (2) - تهذیب الکمال، جمال الدین مزّی: 24/ 304.
3- (3) - تهذیب الکمال، جمال الدین مزّی: 24/ 423؛ تاریخ بغداد: 1/ 223 - 221.

علاوه بر این، در این روایت، عبدالله بن زید وجود دارد که او قلیل الحدیث است و ترمذی دربارۀ او می گوید:

«تنها حدیث اذان را از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت کرده و چیز دیگری از او نقل نشده است».

و حاکم می گوید:

«درست این است که او در جنگ احُد به شهادت رسیده است و تمام روایت نقل شده از وی، منقطع می باشد».

و ابن عدی گفته است:

«تنها حدیث اذان را از پیامبر نقل کرده و چیز دیگری از او شناخته نشده است». (1)

و ترمذی از بخاری روایت کرده است:

«چیزی جز حدیث اذان را از او نمی شناسیم». (2)

و حاکم گفته است:

«عبدالله بن زید، همان کسی است که چگونگی اذان را در عالم رؤیا دید و فقهای اسلام آن را از او قبول کردند و این روایت در صحیحین نقل نشده است؛ زیرا ناقلان در اسانید آن اختلاف دارند». (3)

ص:40


1- (1) - سنن ترمذی: 1/ 361؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر: 5/ 224.
2- (2) - تهذیب الکمال، جمال الدین مزّی: 14/ 541.
3- (3) - مستدرک حاکم: 3/ 336.

13- سند این روایت مشتمل بر محمّد بن اسحاق بن یسار و محمّد بن ابراهیم تیمی می باشد که دربارۀ آنان صحبت شد و همچنین عبدالله بن زید، قلیل الروایه است و تمام این روایات منقطع می باشد.

14- در این روایت، هم محمّد بن اسحاق بن یسار، محمّد بن حارث تیمی و عبدالله بن زید وجود دارند که دو نفر اوّل، تضعیف شده اند و هر روایتی که از سوّمی نقل شده، مقطوع السند می باشد. بدین ترتیب، سند روایات مذکور، غیر قابل قبول است.

وجه دوّم: ایرادهای وارد بر مفاد روایات مذکور

اوّل: تنافی با مقام نبوّت

خدای متعال پیامبرش را برگزیده است تا در اوقات مشخّصی با مؤمنین نماز بخواند و روال طبیعی این است که خدای متعال چگونگی تحقّق این هدف را به وی بیاموزد و معنا ندارد که پیامبر(صلی الله علیه و آله)در مدّتی طولانی و بنا به گفتۀ روایت ابوداوود، به مدّت بیست روز، سرگردان و بدون تکلیف بماند و نداند که چگونه این مسؤولیتی را که بر عهده اش گذاشته شده است، به انجام رساند! و گاهی به این و گاهی به آن متوسّل شود تا به اسباب و وسایلی که مقصودش را برآورده نماید، دسترسی پیدا کند! در حالی که خدای متعال دربارۀ وی می فرماید:

ص:41

وَکَانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ عَظِیمًا. (1)

«و به درستی که فضل خدا بر تو بسیار است».

و مقصود از «فضل الهی»، با عنایت به آیۀ قبل، «علم» می باشد:

وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ. (2)

«و آنچه را که نمی دانستی، به تو آموخت».

«نماز» و «روزه» از عبادات و توقیفی هستند و همانند جنگ و قتال نیستند که گاهی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مشورت با اصحاب خود می پرداخت و مشورت آن حضرت(صلی الله علیه و آله) در مورد چگونگی جنگیدن، به خاطر ناآگاهی وی از بهترین راه نبوده است بلکه برای جلب محبّت و ایجاد شخصیّت برای اصحاب بوده است؛ چنان که می فرماید:

وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ (3)

«اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده می شدند، پس برایشان ببخشای و برایشان طلب استغفار کن و با ایشان در کارها مشورت کن، امّا وقتی که تصمیم گرفتی، بر خدا توکّل کن».

ص:42


1- (1) - نساء (4): 113.
2- (2) - نساء (4): 113.
3- (3) - آل عمران (2): 159.

آیا نشانۀ ضعف و سستی دین نیست که رؤیا و خوابِ افراد عادی، منبعی برای صدور احکامی همانند اذان و اقامه باشد که بسیار با اهمّیّت هستند؟!

این امر، ما را وا می دارد تا بگوییم: آنانی که رؤیا و خواب را منبع تشریع احکام می دانند، امری دروغ را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نسبت داده اند و به احتمال زیاد، عموهای عبدالله بن زید، این رؤیا را شایع کرده اند تا فضیلتی برای خویشاوندان و قبایلشان باشد؛ چنان که راویان برخی روایتها پسر عموهایش هستند و اگر کسی به آنان اعتماد کند، نشانۀ خوش باوری و سادگی است.

دوّم: تعارض ذاتی روایات

اگر این روایات را بررسی کنیم، می فهمیم که از جهات متعدّدی متعارض هستند:

1- مقتضای روایت ابی داوود این است که: عمر بن خطّاب، رؤیای اذان را بیست روز قبل از عبدالله بن زید دیده است، امّا ظاهر روایت دوازدهم آن است که عمر، رؤیا را در همان شبی دید که عبدالله بن زید دیده بود.

2- رؤیای عبدالله بن زید، مبدأ تشریع اذان بوده است، نه عمربن خطّاب؛ برای این که عمر، بعد از آن که اذان را شنید، پیش رسول

ص:43

خدا(صلی الله علیه و آله) رفت و اظهار کرد که او قبلاً همین را دیده است، امّا به خاطر حیا آن را نقل نکرده است.

3- مبدأ اذان، خود عمربن خطّاب بوده است نه رؤیایش؛ زیرا او بوده که پیشنهاد داده است تا برای نماز، ندا بزنند که همین معنای اذان می باشد.

ترمذی در سنن خود می نویسد:

«هنگامی که مسلمانان وارد مدینه شدند... و بعضی گفتند: چون یهودیان شیپوری برگیرید... تا این که عمربن خطّاب گفت: آیا مردی را انتخاب نمی کنید که مردم را به نماز فرا بخواند؟ پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای بلال! برخیز و برپایی نماز را اعلام کن».

در این میان ابن حجر، اعلام برای نماز را به معنی اعلام نماز جماعت تفسیر کرده است، (1) در حالی که دلیلی بر این تفسیر نیست بلکه صحیح تر آن است که منظور، همان اذان می باشد.

4- مبدأ تشریع اذان، خود پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) بوده است. در این مورد بیهقی روایت کرده است:

«عدّه ای پیشنهاد کردند که ناقوس بزنند، یا برای اعلان وقت نماز، آتش روشن کنند، امّا بلال مأمور شد که اذان را به صورت جفت و اقامه را به صورت طاق بگوید».

ص:44


1- (1) - فتح الباری، ابن حجر: 2/ 81 ، چاپ دار المعرفه.

بیهقی در ادامه گفته است:

«این را بخاری از محمّد بن عبدالوهّاب و مسلم از اسحاق بن عمّار روایت کرده اند». (1)

حال با این همه اختلاف در چگونگی تشریع اذان، چگونه می توان به یکی از آنها اعتماد کرد؟!

سوّم: افرادی که رؤیای اذان را دیده اند،چهارده نفر بوده اندنه یک نفر

از آنچه حلبی روایت کرده است، چنین برداشت می شود که «چهارده نفر»، رؤیای اذان را دیده اند و این رؤیا منحصر به عبدالله بن زید و عمربن خطّاب نبوده است بلکه عبدالله بن ابوبکر نیز ادّعا کرده است که رؤیای اذان را دیده است و گفته شده است که هفت نفر از انصار، ادّعا کرده اند که رؤیای اذان را دیده اند و گفته شده است که چهارده نفر از آنان چنین ادّعایی کرده اند. (2)

این در حالی است که شریعت، دایر مدار رؤیا نیست و اگر چنین باشد، باید فاتحۀ اسلام را خواند! و رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) احکام شرع را از طریق وحی دریافت می کرد، نه از طریق خواب و رؤیا.

ص:45


1- (1) - سنن بیهقی: 1/ 608.
2- (2) - سیرۀ حلبیّه: 2/ 95، چاپ دار إحیاء التراث العربی- بیروت.
چهارم: تعارض بین قول بخاری و دیگران

بخاری در صحیح خود به صراحت می نویسد:

«پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) در مجلسی که برای مشاوره در مورد اعلام نماز تشکیل شده بود و عمر نیز حضور داشت، به بلال دستور داد که اذان بگوید. وی از عبدالله بن عمر روایت کرده است: وقتی مسلمانان وارد مدینه شدند، جمع می شدند و منتظر وقت نماز می ماندند و کسی نبود که وقت نماز را اعلام کند تا این که روزی در این مورد به گفتگو با هم پرداختند. در این میان بعضی پیشنهاد دادند که ناقوسی همانند ناقوس نصارا و بعضی دیگر پیشنهاد کردند که شیپوری همانند شیپور یهود داشته باشند، تا این که عمر گفت: آیا کسی را انتخاب نمی کنید تا وقت نماز را اعلام کند؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای بلال! برخیز و وقت نماز را اعلام کن». (1)

این در حالی است که احادیث رؤیا به صراحت می گوید که رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) هنگام اذان صبح، به بلال دستور داد که وقت نماز را با اذان اعلام کند؛ زیرا عبدالله بن زید در همان شب، پس از جلسۀ مشورتی، رؤیای اذان را دید و در کمترین مدّتی که متصوّر است، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در جریان گذاشت. در این هنگام عمر، حاضر نبود و در خانه اش صدای اذان را شنید. در این حال با عجله از منزل خارج شد، در حالی که لباسش بر زمین کشیده می شد و گفت: ای

ص:46


1- (1) - صحیح بخاری: 1/ 306، باب بداء الاذان، چاپ دار القلم- لبنان.

رسول خدا!(صلی الله علیه و آله) قسم به آن کسی که تو را به رسالت برگزیده است، من نیز مثل این رؤیا را دیدم.

ما نمی توانیم آنچه را که بخاری در مورد اعلام نماز روایت کرده است، به ندا جهت جمع شدن مسلمانان برای نماز، یا امر مهمّ دیگر (الصلاة جامعة) حمل کنیم و احادیثی را که دربارۀ رؤیا نقل کرده است، در مورد اذان بدانیم؛ زیرا اوّلاً: جمع بدون شاهد است و ثانیاً: اگر پیامبر(صلی الله علیه و آله) به بلال دستور می داد که فریاد بزند: «الصلاة جامعة»، مشکل حل می شد و جای سرگردانی باقی نمی ماند، به ویژه اگر بلال عبارت: «الصلاة جامعة» را بارها باصدای بلند تکرار می کرد. به این ترتیب، جای حیرتی باقی نمی ماند و همین دلیل بر آن است که دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله) به اعلام کردن برای نماز، همان تصویب و تقریر اذان شرعی بوده است. (1)

وجه سوّم: حکم تثویب در اذان در نظر علمای عامّه

شافعی می گوید:

«تثویب (گفتن: الصلاة خیر من النوم ) را در اذان صبح و غیر آن نمی پسندم، زیرا ابومحذوره از پیامبر(صلی الله علیه و آله)روایت نکرده است که

ص:47


1- (1) - النص والاجتهاد: 200.

دستور به تثویب داده باشد؛ از این رو، اضافه کردن چیزی به اذان، یا پس از آن را نمی پسندم». (1)

صاحب کتاب بدایة المجتهد می نویسد:

«در این که مؤذّن در نماز صبح فقرۀ: الصلاة خیرٌ من النوم را بگوید یا نه، اختلاف شده است؛ جمهور علما گفته اند که: این فقره گفته شود و عدّه ای قایل به عدم آن شده اند و استدلال کرده اند که در سنّت وجود نداشته است. شافعی از جملۀ این افراد است. و علّت اختلاف این است که نمی دانند آیا در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) این فقره در اذان بوده است، یا در زمان عمر ایجاد شده است».

قرطبی در تفسیرش می نویسد:

«در تثویب برای نماز صبح که همان گفتن فقرۀ: الصلاة خیر من النوم است، اختلاف پیدا کرده اند و شافعی در عراق، رأی به گفتن این جمله داده در حالی که در مصر گفته: این جمله به اذان اضافه نمی شود». (2)

حسن بن حسن می گوید:

«در نماز عشا، الصلاة خیر من النوم گفته می شود، امّا رأی من چنین نیست؛ زیرا این اضافه از رسول الله(صلی الله علیه و آله) نقل نشده است». (3)

ص:48


1- (1) - الام: 1/ 104، چاپ دارالفکر- بیروت، 1403 ه- . ق.
2- (2) - تفسیر قرطبی: 6/ 228، چاپ دار احیاء التراث العربی، 1405 ه- .ق.
3- (3) - المحلّی: 3/ 161، چاپ دارالجیل- بیروت.

در جامع المسانید از حمّاد، از ابراهیم روایت شده است که از ابوحنیفه دربارۀ تثویب پرسیدم، پاسخ داد:

«این فقره ای است که مردم آن را ایجاد کرده اند و چیز بسیار خوبی است که ابداع نموده اند. و به این صورت است که مؤذّن پس از اتمام اذان، دو مرتبه می گوید: الصلاة خیر من النوم . این را امام محمّد بن حسن شیبانی نقل کرده است و او آن را از ابوحنیفه روایت کرده و گفته است: این نظر ابوحنیفه است که بدان عمل می کنیم». (1)

شافعی در قدیم، قایل به شرعیّت تثویب بوده است، امّا پس از آن، قایل به کراهت آن شد. و از ابوحنیفه روایت شده است دربارۀ موضع و جایگاه این جمله نیز اختلاف شده است.

قول مشهور این است که تنها در نماز صبح گفته می شود و نظر نخعی و ابویوسف این است که در تمام نمازها گفته می شود. و شعبی و دیگران روایت کرده اند که در نماز عشا و صبح مستحب است.

عترت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و شافعی در یکی از قولهایش گفته اند که تثویب، بدعت است. وی در البحر گفته است که: «تثویب را عمر بنیان گذاشت». و پسرش عبدالله گفت: «این بدعت است». و

ص:49


1- (1) - جامع المسانید، خوارزمی: 1/ 296.

هنگامی که علی(علیه السلام) آن را شنید، فرمود: «چیزی به اذان اضافه نکنید».

او پس از آن که حدیث ابومحذوره و بلال را نقل کرده گفته است:

«ما می گوییم که اگر تثویب جزء اذان بود، علی(علیه السلام)، عبدالله بن عمر و طاووس آن را انکار نمی کردند. با این حال، آن را به عنوان یک شعار قبول می کنیم، نه به عنوان یک امر شرعی، تا بین اقوال مختلف جمع کرده باشیم». (1)

نووی می نویسد:

«تثویب در نماز صبح از دو طریق وارد شده است؛ یکی: قول صحیحی که مصنف و جمهور بدان قطع پیدا کرده و گفته اند که بنابر روایت ابومحذوره از سنّت است. در طریق دوّم، دو قول وجود دارد:

اوّل: شرعی بودن آن و این قول قدیمی است که قاضی ابوطیّب و صاحب الشامل از نصّ شافعی در بویطی نقل کرده اند و در قدیم و جدید مطرح بوده و صاحب تتمّه آن را از شافعی در تمام کتابهایش نقل کرده است.

ص:50


1- (1) - نیل الاوطارل، شوکانی: 2/ 28، چاپ دارالکتب العلمیّه- بیروت.

دوّم: قول جدیدی است که تثویب را مکروه می داند و دارمی این طریق را صحیح تر دانسته و بدان استناد کرده است. و امام الحرمین ادّعا کرده است: این قول مشهورتر است و لکن اختیار ما آن است که تثویب جزء سنّت است و اگر ترک شود، اذان صحیح است، امّا از فضیلت آن کم می شود و اصحاب به همین، قطع پیدا کرده اند. (1)

امیر یمنی صنعانی (متوفّای 1182) در کتاب سبل السلام می نویسد:

«به نظر من، فقرۀ: الصلاة خیر من النوم جزء اذان مشروع نیست که برای فراخواندن به نماز و اعلام دخول وقت نماز گفته می شود بلکه از فقره هایی است که برای بیدار کردن افراد از خواب، به اذان اضافه شده است و این فقره همانند تسبیحهایی است که امروزه به جای اذان اوّل گفته می شود. پس از فهم این مطلب، روشن می شود که آنچه فقها بر سر آن مجادله می کنند که آیا تثویب جزء اذان است یا خیر؟ و آیا بدعت است یا خیر؟ مسألۀ بسیار ساده ای است. و منظور از این فقره آن است که بیدار شدن برای نماز، بهتر از خوابیدن است؛ یعنی راحتی و آسایشی که در سایۀ نماز در آینده به دست می آید، بهتر از خواب راحت سپیده دم است. ما در این

ص:51


1- (1) - المجموع، نووی: 3/ 92.

موضوع، رسالۀ مختصر و مفیدی را نگاشته و بحثهای جالبی را در آن مطرح کرده ایم». (1)

نووی در شرح صحیح مسلم می نویسد:

«بدانید که پاسخ دادن به صدای مؤذّن مستحب است و پاسخ دادن به دعوت وی، با تکرار فقراتی که او ذکر می کند، می باشد. این استحباب برای هر کسی است که اذکار اذان را می شنود، اعمّ از این که با طهارت باشد یا نباشد، مگر این که از تکرار فقرات اذان، معذور باشد، مثل کسی که مشغول قضای حاجت، یا جماع با حلال خود می باشد. از جمله افراد معذور کسی است که در نماز واجب، یا نافله باشد. اگر چنین شخصی، صدای دعوت مؤذّن را بشنود، فقرات اذان را تکرار نمی کند و پس از سلام دادن نماز، این فقرات را می گوید. امّا سؤال این است که: اگر در حال نماز، فقرات اذان را تکرار کند، تکلیف چیست؟ شافعی در این زمینه دو قول دارد که قول اظهر وی این است که: این کار کراهت دارد؛ زیرا به مثابه اعراض از نماز می باشد، ولی اگر جمله های اذان را بگوید، نماز را باطل نمی کند؛ چون به منزلۀ اذکار است و ذکر نماز را باطل نمی کند. و اگر نمازگزار فقره های حیّ علی الصلاة و الصلاة خیر

ص:52


1- (1) - سبل السلام: 1/ 167، چاپ دار احیاء التراث العربی - بیروت.

من النوم را در نماز بگوید و به حرمت آن آگاه باشد، نمازش باطل است؛ زیرا اینها به مثابه کلام اضافی است...». (1)

وجه چهارم: تثویب از جمله اجتهادات خلیفۀ دوّم

پس از آن که ثابت شد روایاتی که چگونگی تشریع اذان را نقل کرده اند، از جهت سند و دلالت، درست نمی باشند، راهی باقی نمی ماند مگر این که به صحّت روایاتی معتقد شویم که می گویند: اضافه کردن فقرۀ: «الصلاة خیر من النوم» از اجتهادات خلیفۀ دوّم بوده است و در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تشریع نشده بود. در این جا به برخی از این روایات اشاره می شود:

از مالک روایت شده است که:

مؤذّن به منزل عمر بن خطّاب آمد تا او را به نماز صبح دعوت کند، امّا دید که عمر در خواب است، برای همین فریاد زد: الصلاة خیر من النوم، پس از آن عمر، دستور داد که همیشه این فقره را در اذان صبح تکرار کند».

زرقانی می نویسد:

«این مطلب را دار قطنی در سنن از طریق وکیع در مصنف خود، از عمری، از نافع، از ابن عمر، از عمر روایت کرده است. همچنین آن را از سفیان، از محمّد بن عجلان بن نافع، از ابن عمر، از

ص:53


1- (1) - شرح صحیح مسلم: 2/ 88، چاپ دار الکتاب العربی - بیروت، 1407 ه- . ق.

عمر نقل کرده است که عمر به مؤذّنش گفت: وقتی در اذان صبح به حیّ علی الفلاح رسیدی، پس از آن، دو مرتبه الصلاة خیر من النوم را بگو. ابن عبدالبرّ گفته است: نمی دانم آیا روایت صحیح است یا نه؟ امّا روایت از عمر به گونه ای نقل شده که نمی توان بدان احتجاج و صحّت آن را اثبات کرد». (1)

از ابن جریح روایت شده است:

«حسن بن مسلم برای من نقل کرده است که مردی از طاووس پرسید: چه وقت فقرۀ: الصلاة خیر من النوم گفته می شود؟ پاسخ داد: در واقع این فقره در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله)نبوده است، امّا بلال آن را در زمان خلافت ابوبکر و بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) از مردی که مؤذّن نبود، شنید و آن را در اذان تکرار کرد. پس از مدّت کوتاهی حکومت ابوبکر به پایان رسید و عمر جانشین او شد. او گفت: چگونه بلال را از این کار نهی کنیم، در حالی که تا الان به همین صورت اذان گفته و مردم آن را از او یاد گرفته اند». (2)

و نیز ابن جریح می گوید:

«عمر بن حفص برایم روایت کرده است: اوّلین فردی که الصلاة خیر من النوم را بدعت گذاشت، سعد در زمان حکومت عمر بود.

ص:54


1- (1) - شرح زرقانی: 1/ 194؛ شرح الزرقانی علی موطأ الإمام مالک: 1/ 243، ح 40.
2- (2) - کنز العمّال: 8/ 357، ح 23251؛ المصنف، عبدالرزاق صنعانی: 1/ 474، ح 1827.

عمر گفت که: این بدعت است و سعد آن را کنار گذاشت و بلال به همین علّت برای عمر اذان نگفت. (1)

وجه پنجم: آرای فقهای مدرسۀ اهل بیت(علیهم السّلام) دربارۀ تثویب

سیّد مرتضی می نویسد:

«تثویب در نماز صبح، بدعت است و این قول درستی است که مورد اجماع علمای ما می باشد، امّا فقهای عامّه در مورد چیستی تثویب، با هم اختلاف دارند.

شافعی می گوید: تثویب این است که شخص بعد از حیّ علی الصلاة، فقرة: الصلاة خیر من النوم را دو مرتبه تکرار کند.

و از ابوحنیفه نقل شده است: تثویب این است که شخص بعد از فارغ شدن از اذان، دو مرتبه بگوید: حیّ علی الصلاة، حیّ علی الفلاح.

و از محمّد نقل شده است که در کتابهایش آورده است: در ابتدا تثویب به این معنا بود که فقرۀ: الصلاة خیر من النوم را بین اذان و اقامه بگویند، امّا مردم کوفه دو مرتبه حیّ علی الصلاة، حیّ علی الفلاح را بین اذان و اقامه ابداع کردند که کار خوبی است.

ص:55


1- (1) - کنز العمّال: 8/ 357، ح 23252؛ المصنف: 1/ 474، ح 1829.

نظر شافعی این است که: تثویب تنها برای نماز صبح سنّت است و نقل شده است که او در تجدید نظرهایش گفته است: تثویب اذان صبح هم سنّت نیست.

و نخعی گفته است: تثویب در اذان سایر نمازها هم سنّت است.

دلیل درستی نظر علمای امامیّه این است که: علاوه بر اجماع علمای امامیّه، اگر تثویب از شرعیّات بود، می بایست دلیل شرعی داشته باشد تا جلو هر عذر و بهانه ای را بگیرد، حال آن که هیچ دلیل شرعی برای آن نداریم و همین باعث اختلاف ما و عامّه شده است.

علاوه بر این، هیچ اختلافی در این نیست که ترک تثویب، مستوجب ذم و سرزنش نمی باشد؛ زیرا یا بنابر نظر بعضی از فقها جزء سنّت است و یا بنابر نظر بعضی دیگر، جزء سنّت نیست و بنابر هر دو قول، تارک آن مستوجب سرزنش نمی باشد و عملی که ترک آن مستوجب سرزنش نمی باشد و خوف آن وجود دارد که انجام آن بدعت و معصیت و مستوجب سرزنش و مذمّت باشد، پس ترک آن اولی و در شریعت به احتیاط نزدیکتر است». (1)

و شیخ طوسی می نویسد:

«تثویب که همان گفتن: الصلاة خیر من النوم است، در اذان و بعد از آن مستحب نمی باشد. استدلال ما این است که اثبات آن در

ص:56


1- (1) - مسائل الناصریّات: 182 - 181، چاپ رابطه الثقافه و العلاقات الاسلامیّه- تهران.

اذان، یا بعد از آن، یا در اقامه احتیاج به دلیل دارد و چنین دلیلی در شرع مقدّس نیامده و علاوه بر این، اجماع علمای امامیّه بر عدم آن است...». (1)

علّامۀ حلّی می نویسد:

«تثویب که همان گفتن: الصلاة خیر من النوم می باشد، به نظر ما بدعت است... . و تمام آنچه به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نسبت داده شده باطل است؛ زیرا آن حضرت(صلی الله علیه و آله) حق نداشت که در احکام شرع مقدّس اجتهاد کند بلکه آنها را از طریق وحی دریافت می کرد، نه با استحسان.... پس به نظر ما تثویب در نماز صبح و غیر آن، باطل است و اکثر علمای عامّه نیز گفته اند که در غیر نماز صبح، تثویب نیست؛ زیرا روایت شده است که ابن عمر وارد مسجدی شد تا نماز بخواند، در آن جا شنید که مردی در اذان، تثویب را می گوید. وی بدون نماز خواندن از آن مسجد خارج شد! از او سؤال شد: چرا خارج شدی؟ پاسخ داد: بدعت این مرد باعث خروج من شد!

و از حسن بن صالح بن حی، استحباب تثویب در اذان نماز عشا حکایت شده است؛ زیرا در این هنگام مردم می خوابند و از این رو، همانند نماز صبح است.

ص:57


1- (1) - الخلاف: 1/ 287 - 286، چاپ جامعه مدرّسین- قم.

و نخعی گفته است:

«تثویب برای تمام نمازها مستحب است؛ زیرا آنچه برای اذان یک نماز سنّت شده باشد، همانند سایر الفاظ برای سایر نمازها هم سنّت می شود، امّا چنان که گفتیم، اصل تثویب برای نماز صبح و تعمیم آن به نمازهای دیگر، ممنوع است؛ چون دلیلی بر آنها نداریم». (1)

محقّق اردبیلی در کتاب مجمع الفائدة و البرهان می نویسد:

«تثویب که همان گفتن: الصلاة خیر من النوم باشد، بدعت است؛ زیرا در اخبار روایت نشده است و رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) آن را نمی شناخته اند. روایت شده است که از ابراهیم دربارۀ تثویبی که بین اذان و اقامه گفته می شود، سؤال شد؟ پاسخ داد: آن را نمی شناسیم؛ یعنی آن را نمی گوییم... مهم این است که تثویب به منزلۀ تشریع و تغییر اذان منقول و زیاد کردن چیزی به آن است و این کار حرام است، امّا اگر بدون اعتقاد به جزئیّت و به صرف این که لفظی است، گفته شود، حرام نبودن آن، بعید نیست». (2)

از معاویة بن وهب روایت شده است:

ص:58


1- (1) - تذکره الفقهاء: 3/ 50 - 49.
2- (2) - مجمع الفائدة و البرهان: 2/ 178 - 177.

«از امام صادق دربارۀ تثویب در اذان و اقامه سؤال کردم، فرمود: آن را نمی شناسیم».

مرحوم مجلسی می گوید:

«عبارت: آن را نمی شناسیم، به معنای عدم مشروعیّت آن است؛ زیرا اگر مشروع بود، آن را می شناختیم».

و در المنتهی می نویسد:

«تثویب در اذان نماز صبح و غیر آن مشروع نیست و نظر تمام علمای ما و شافعی همین است. و اکثر علمای عامّه قایل به استحباب آن در اذان نماز صبح شده اند.

از ابوحنیفه دو روایت در چگونگی آن نقل شده است؛ یکی از روایتها را نقل کردیم و در روایت دیگر می گوید: تثویب عبارت از این است که مؤذّن بین اذان نماز صبح و اقامۀ آن دو مرتبه حیّ علی الصلاة و دو مرتبه حیّ علی الفلاح بگوید». (1)

و شیخ محمّد حسن نجفی در جواهر الکلام می گوید:

«تثویب، چنان که بین اهل لغت و فقها مشهور شده است، به معنای گفتن فقرۀ: الصلاة خیر من النوم می باشد. اصحاب ما به غیر از تعداد نادری، قایل به عدم مشروعیّت آن شده اند و ظاهراً فرقی

ص:59


1- (1) - مرآة العقول: 15/ 83 ، ح 6.

بین کراهت، یا حرمت تثویب به این معنا نیست، چه این که آن را بعد از حیّ علی الفلاح بگوییم؛ چنان که عامّه می گویند و چه این که بعد از حیّ علی خیرالعمل بگوییم، البتّه ممکن است قایل به جواز آن شد، اگر بین تکبیرهای اذان باشد و به قصد تشریع گفته نشود». (1)

وجه ششم: چگونگی تشریع اذان ازدیدگاه اهل بیت(علیهم السّلام)

وقتی به روایات اهل بیت(علیهم السّلام) در مورد چگونگی تشریع اذان نگاه می کنیم، به محذوری که ذکر شد؛ یعنی منافات با مقام نبوّت برخورد نمی کنیم.

در این قسمت به چند روایت اشاره می شود:

1- در وسائل الشیعه با اسناد خود، از محمّد بن علی بن محبوب، از علی بن سنی، از ابن ابی عمیر، از ابن اذینه، از زراه و فضیل بن یسار، از امام باقر(علیه السلام) روایت کرده است:

«وقتی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به معراج برده شد و به بیت المعمور رسید، وقت نماز شد. جبرئیل اذان و اقامه گفت و آن حضرت جلو ایستاد و ملائکه و پیامبران در پشت سر آن حضرت، صف کشیدند. از او پرسیدیم: چگونه اذان گفت: پاسخ داد:

ص:60


1- (1) - معجم فقه الجواهر: 1/ 207.

الله اکبر، الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد أنّ محمّداً رسول الله، اشهد أنّ محمّد رسول الله، حیّ علی الصلاة، حیّ علی الصلاة، حیّ علی الفلاح، حیّ علی الفلاح، حیّ علی خیر العمل، حیّ علی خیر العمل، الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله، لا اله الا اللّه . و اقامه را هم مثل اذان گفت، مگر اینکه بعد از

حیّ علی خیرالعمل و قبل از

الله اکبر، قد قامت الصلاة، قد قامت الصلاة را گفت و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به بلال دستور داد که به همین صورت اذان و اقامه بگوید و بلال به همین صورت اذان می گفت تا رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) از دنیا رفتند». (1)

2- از محمّد بن علی بن حسین با سند خودش، از حفص بن بختری، از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است:

«هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به معراج رفت و وقت نماز فرارسید، جبرئیل اذان گفت. هنگامی که گفت:

الله اکبر، الله اکبر، ملائکه گفتند:

الله اکبر، الله اکبر ، هنگامی که گفت:

اشهد ان لا اله الا اللّه، ملائکه گفتند: شریکان خدا را کنار گذاشت. هنگامی که گفت:

اشهد انّ محمّداً رسول الله ، ملائکه گفتند: پیامبری برانگیخته شده است. هنگامی که گفت:

حیّ علی الصلاة ، ملائکه گفتند: مردم را به

ص:61


1- (1) - وسائل الشیعه: 5/ 146، ح 6969؛ تهذیب: 2/ 60، ح 210؛ استبصار: 1/ 350، ح 114؛ کافی: 2/ 302، ح 2، باب الاذان و الاقامه.

عبادت پروردگارش تحریض کرد. هنگامی که گفت:

حیّ علی الفلاح ، ملائکه گفتند: هر کسی که از او پیروی کند، رستگار خواهد شد». (1)

3- از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است:

«هنگامی که جبرئیل(علیه السلام) اذان را بر رسول الله(صلی الله علیه و آله) نازل کرد، سر آن حضرت در دامن علی(علیه السلام) بود. جبرئیل اذان و اقامه را گفت و هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از حالت وحی خارج شد، از علی(علیه السلام) پرسید: آیا شنیدی؟ عرض کرد: بله. فرمود: آیا حفظ کردی؟ عرض کرد: بله. فرمود: بلال را فرا بخوان و اینها را به او یاد بده، پس علی(علیه السلام) بلال را فراخواند و اذان و اقامه را به او یاد داد». (2)

روایاتی که عسقلانی نقل کرده و در سندهای آنها مناقشه کرده است، روایات وارد شده از طریق اهل بیت(علیهم السّلام) را تأیید می کند.او می نویسد:

«روایاتی وارد شده است که دلالت بر تشریع اذان در مکّه و قبل از هجرت می کند؛ از جمله طبرانی، از طریق سالم بن عبدالله بن عمر، از پدرش روایت کرده است: هنگامی که رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) به معراج رفت، خداوند، اذان را به او وحی کرد و پس از آن که

ص:62


1- (1) - وسائل الشیعه: 5/ 417، ح 6971.
2- (2) - وسائل الشیعه: 4/ 612، ابواب الاذان و الاقامه، ح 2.

پیامبر(صلی الله علیه و آله) از معراج بازگشت، آن را به بلال یاد داد. در سند این روایت، طلحة بن زید وجود دارد که فردی متروک است».

و دارقطنی در کتاب الاطراف از انس روایت کرده است:

«هنگامی که نماز تشریع شد، جبرئیل چگونگی اذان را بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل کرد».

سند این روایت ضعیف است.

و ابن مردودیه از عایشه به صورت مرفوع از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت کرده است:

«هنگامی که به معراج رفتم، جبرئیل اذان گفت. ملائکه گمان کردند که او امامت را بر عهده می گیرد، امّا وی مرا مقدّم داشت و من امامت کردم».

در سند این روایت، افرادی هستند که شناخته نمی شوند.

و از بزاز و غیره از علی(علیه السلام) روایت شده است:

«هنگامی که خدای متعال اراده کرد اذان را به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) یاد بدهد، جبرئیل با اسبی که به وی براق گفته می شود، نازل شد. آن حضرت(صلی الله علیه و آله) بر براق سوار شد و...».

در سند روایت، زیاد بن منذر ابوجارود قرار دارد که متروک است. و در صورتی که روایت صحیح باشد، بر تعدّد معراجها و

ص:63

معراجی حمل می شود که در مدینه به وقوع پیوست... و حقیقت این است که هیچ کدام از این روایتها صحیح نمی باشد. (1)

روایاتی که عسقلانی ذکر می کند، به صراحت بر مذهب اهل بیت(علیهم السّلام) دلالت می کند که چگونگی تشریع اذان را توضیح داده اند، امّا مناقشۀ عسقلانی در اسناد این روایات، بدین خاطر است که می خواهد ثابت کند مبدأ تشریع اذان، رؤیای عبداللّه بن زید، یا عمر بن خطّاب بوده است که بطلان این مطلب را نقل کردیم.

طرح بحث درچند قسمت

اشاره

برای روشن شدن مطلب، بحث را در چند قسمت مطرح می کنیم:

قسمت اوّل :

منابع هر دو فرقه مملوّ از روایاتی است که دلالت می کند بر این که مبدأ تشریع اذان، دستور پیامبر به بلال بوده است، نه رؤیای ابن زید، یا ابن خطّاب و مناقشات ایراد شده بر سند حدیث هم وارد نیست، به عنوان مثال:

1- بخاری از انس بن مالک روایت کرده است:

«هنگامی که مسلمانان زیاد شدند، پیشنهاد کردند که وسیله ای را فراهم نمایند تا وقت نماز را بدانند. عدّه ای گفتند که آتشی را روشن

ص:64


1- (1) - فتح الباری فی شرح البخاری: 2/ 78، چاپ دار المعرفه- لبنان.

کنند، یا ناقوسی را به صدا دربیاورند، امّا پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به بلال دستور داد که اذان را به صورت فقرات زوج و اقامه را با فقرات فرد، بگوید». (1)

در سلسله سند این حدیث افراد زیر قرار دارند:

الف: عمران بن میسرة منقری. دارقطنی و ابن حجر، او را توثیق کرده اند. (2)

ب: عبدالوارث بن سعید ابوعبیدۀ عنبری بصری تنوری. در تهذیب، نسب او را ابن سعید بن ذکوان تنوری به فتح و تشدید نون، دانسته و او را یکی از بزرگان دانسته است. ابوزرعه گفته است: «او ثقه است». و ابوحاتم گفته: «او راستگوست». (3)

ج: خالد الحذاء. احمد درباره وی گفته است:

«او حافظ و نگه دارنده حدیث است».

و ابن معین گفته است: «او ثقه است» و نسائی نیز همین را گفته است.

ابوحاتم گفته است:

«حدیث او نوشته می شود، امّا بدان احتجاج نمی شود».

ص:65


1- (1) - فتح الباری فی شرح البخاری: 2/ 77، ح 603، کتاب الاذان، باب بدء الاذان.
2- (2) - رجال صحیح بخاری، کلاباذی: 2/ 574، شرح حال شمارۀ 906.
3- (3) - رجال صحیح بخاری، کلاباذی: 2/ 494، شرح حال شمارۀ 756.

و فهد بن حبان گفته است:

«او فردی با هیبت و کثیرالحدیث بوده است». (1)

د: ابوقلابه جرمی عبدالله بن زید بن عمر بصری. ابن سعد او را در طبقۀ ثانیه، از اهل بصره دانسته و گفته است:

«او ثقه و کثیرالحدیث بوده است». (2)

ه- : انس بن مالک بن نضر انصاری؛ خادم رسول الله(صلی الله علیه و آله) و ساکن در بصره.

بخاری در التاریخ الکبیر از قتاده روایت کرده است:

«پس از آن که انس بن مالک از دنیا رفت، مورّق گفت: امروز نیمی از علم از دست رفت. سؤال شد: چگونه؟ پاسخ داد: هرگاه مردی از پیروان هوای نفس با ما در حدیثی مخالفت می کرد، به وی می گفتیم بیا تو را نزد کسی ببریم که حدیث را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیده است!». (3)

2- انس روایت کرده است که:

«پیامبر(صلی الله علیه و آله) به بلال دستور داد تا فقره های اذان را به صورت جفت و فقره های اقامه را به صورت فرد بگوید». (4)

ص:66


1- (1) - رجال صحیح بخاری، کلاباذی: 1/ 228، شرح حال شمارۀ 303.
2- (2) - تهذیب التهذیب: 5/ 224، شرح حال شمارۀ 387، چاپ دار صادر.
3- (3) - تهذیب التهذیب: 1/ 378، شرح حال شمارۀ 690، چاپ دار صادر.
4- (4) - صحیح بخاری/ کتاب الأذان، باب الأذان، حدیث 1.

سلسلۀ رجال این سند عبارتند از: ابوقلابه و انس که شرح آنها گذشت.

الف: سلیمان بن حرب ازدی بصری. ابن نافع، ابن سعد، یعقوب بن شیبه، ابن خراش، نسائی و ابن حجر گفته اند که:

«وی ثقه است». (1)

ب: حماد بن زید بن درهم. ابن المهدی وی را مدح کرده است. یحیی بن یحیی نیشابوری گفته است:

«کسی را از او حافظتر ندیدم».

احمد گفته است:

«او از ائمّۀ مسلمانان است».

ابن حجر گفته است:

«او فردی موثّق، فقیه و مورد اعتماد است». (2)

ج: سمّاک بن عطیّة المهدی. ابن معین و نسائی گفته اند:

«او ثقه است». (3)

د: ایّوب بن ابی تمیمۀ سختیانی عنزی. ابن مدینی گفته است:

«او در مورد ابن سیرین، مورد اعتمادتر است. همچنین ابن سعد و ابن خیثمه و نسائی او را موثّق دانسته اند». (4)

ص:67


1- (1) - رجال صحیح بخاری: 1/ 314، شرح حال شمارۀ 437.
2- (2) - رجال صحیح بخاری: 1/ 199، شرح حال شمارۀ 258.
3- (3) - صحیح بخاری: 1/ 346، شرح حال شمارۀ 488.
4- (4) - صحیح بخاری: 1/ 81 ، شرح حال شمارۀ 84.

3- ابن عمر همیشه می گفت:

«هنگامی که مسلمانان وارد مدینه شدند، جمع می شدند و منتظر می ماندند تا وقت نماز فرا برسد. برای همین، روزی در این مورد صحبت کردند و برخی گفتند: ناقوسی همانند ناقوس مسیحیان و بعضی گفتند: بوقی همانند بوق یهودیان تهیّه کنیم. در این حال عمر گفت: آیا فردی را نمی فرستید که مردم را به نماز دعوت کند؟ رسول الله(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای بلال! برخیز و مردم را به نماز دعوت کن». (1)

رجال این حدیث به شرح زیر است:

الف: محمود بن غیلان عدوی مروزی. نسائی و مسلمه گفته اند که:

«وی ثقه است». (2)

ب: عبدالرزاق بن همام بن نافع حمیری یمانی. هشام بن یوسف گفته است:

«عبدالرزاق عالم ترین و حافظترین ما بوده است».

ابوخاتم گفته است:

«حدیثهای وی نوشته و بدان احتجاج می شود».

ص:68


1- (1) - فتح الباری فی شرح البخاری: 2/ 77/ ح 604، کتاب الاذان، باب بدء الاذان.
2- (2) - رجال صحیح بخاری: 2/ 721، شرح حال شمارۀ 1198.

ابن حبّان او را از جمله موثّقان دانسته است. (1)

ج: ابن جریح عبدالملک بن العزیز. ابن حبّان او را از ثقات و از فقهای اهل حجاز دانسته است.

ابن حجر گفته است:

«او ثقه و کثیرالحدیث بوده است؛ به حدیثهایش احتجاج می شود و در طبقهۀ اوّل از اصحاب زهری قرار دارد». (2)

د: نافع ابوعبدالله (آزاد کردۀ عمر). ابن سعد می گوید:

«او ثقه و کثیرالحدیث بوده است».

ابن خراش می گوید:

«او مردی ثقه و شریف بوده است». (3)

پس از بررسی صحّت سند این روایات و عدم صحّت سند روایاتی که مبدأ اذان را رؤیای ابن زید و ابن خطّاب می داند، جای طرح این سؤال است که مقصود از جملۀ: «پیامبر به بلال دستور داد». چیست؟ ابن حجر عسقلانی در پاسخ به این سؤال می نویسد:

«دربارۀ جملۀ: فامِرَ بلال - که در بیشتر روایات به صورت مجهول آمده است - اهل حدیث و اهل اصول، اختلاف پیدا کرده اند. ظاهر این است که منظور از «امر»، امر کسی است که

ص:69


1- (1) - رجال صحیح بخاری: 2/ 496، شرح حال شمارۀ 760.
2- (2) - تهذیب التهذیب: 6/ 402، شرح حال شمارۀ 855.
3- (3) - تهذیب التهذیب: 2/ 746، شرح حال شمارۀ 1249.

شایستگی امر کردن در امور شرعی را دارد و اطاعت از دستوراتش لازم است که این فرد، کسی جز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیست. و از آن جا که تقریر و امضای عبادات، توقیفی است، این احتمال تقویت می شود که منظور از دستور دهنده، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) می باشد». (1)

چنان که می بینیم ابن حجر تصریح می کند که امر در عبادات از کسی صادر می شود که شایستگی این کار را داشته باشد و او کسی جز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیست و از سوی دیگر، توقیفی بودن عبادات، این ادّعا را تقویت می کند. و ما می گوییم که این مطلب در اصل تأسیس عبادات هم ثابت است؛ چنان که در تقریر و امضای عبادات، ثابت شده است.

قسمت دوّم:

قولی که می گوید: «مبدأ اذان، رؤیای ابن زید و ابن خطّاب بوده است» با مقام نبوّت و تشریع منافات دارد و از این رو، مرجوح و مردود است، در حالی که قول اخیر با مقام نبوّت سازگاری دارد و با اصول مسلّم مذاهب، منافاتی ندارد. و کسانی که مبدأ اذان را رؤیای ابن زید دانسته و گفته اند که: «رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اذان را از او یاد گرفت!!» مقام نبوّت را کوچک شمرده و به حضرت صادق(علیه السلام)

ص:70


1- (1) - فتح الباری فی شرح صحیح البخاری: 2/ 10، چاپ دارالمعرفه.

اهانت کرده اند؛ چنان که حضرت صادق(علیه السلام) کسانی را که گمان می کردند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اذان را از ابن زید یاد گرفته لعنت کردند و فرمودند:

«چگونه است که وحی بر پیامبرتان نازل می شود و شما گمان می کنید که او اذان را از ابن زید یاد گرفته است؟!». (1)

قسمت سوّم:

با بررسی تاریخ صدر اسلام و روایات، متوجّه می شویم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) راه روشنی را برای حل اختلاف و رفع شبهاتی که بعد از ایشان پیش خواهد آمد، ترسیم نموده است و آن مراجعه به حضرت علی(علیه السلام) و اهل بیت(علیهم السّلام)می باشد که نسبت به احکام و دستورات بیت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) آگاهتر هستند.

از ابو ایّوب انصاری روایت شده است:

«از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) شنیدم که به عمّار بن یاسر می فرمود: ای عمّار! گروه طغیانگر تو را به شهادت می رسانند، در حالی که با حق هستی و حق با تو است... ای عمّار! اگر دیدی که علی در یک طرف و مردم در طرف دیگر حرکت می کنند، تو با علی حرکت

ص:71


1- (1) - وسائل الشیعه: ابواب الاذان و الاقامه، ح 3.

کن و مردم را رها کن؛ زیرا او هرگز تو را به گمراهی نمی برد و تو را از راه راست خارج نمی سازد». (1)

و از عایشه روایت شده است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«حق با علی(علیه السلام) است و هر جا که علی(علیه السلام) باشد، حق با او همراه است». (2)

و هر آینه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حدیث ثقلین به ما دستور داده است که به اهل بیت او تمسّک بجوییم و منظور از «تمسّک» این است که در امور دینی، قول و فعل و تقریر آنان را اخذ نماییم و از آنان پیروی کنیم.

با این توضیحات، راهی برای مسلمانان باقی نمی ماند، مگر این که از علی و اهل بیت(علیهم السّلام) پیروی کنند و آنان تصریح کرده اند که تشریع اذان، امری الهی بوده است و در این جا به بعضی از این نصوص اشاره می شود:

1- عسقلانی، از بزار، از علی(علیه السلام) روایت کرده است:

«هنگامی که خدای متعال اراده کرد تا اذان را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تعلیم دهد، جبرئیل با مرکبی که بدان بُراق گفته می شود، فرود آمد و آن حضرت(صلی الله علیه و آله) سوار بُراق شد...». (3)

ص:72


1- (1) - کنزالعمّال، متّقی هندی: 11/ 613، ح 32972; تاریخ بغداد، خطیب بغدادی: 13/ 186.
2- (2) - مفتاح النجا فی مناقب آل العبا، محمّد رستم خان.
3- (3) - فتح الباری فی شرح البخاری: 2/ 78، چاپ دار المعرفه- لبنان.

2- از امام باقر(علیه السلام) در مورد حدیث معراج آمده است:

«سپس جبرئیل اذان گفت و فقره های اذان و اقامه را به صورت جفت بیان کرد. و در اذان خود، فقرۀ: حیّ علی خیرالعمل را گفت، آنگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) را مقدّم کرد و بقیّه پشت سر آن حضرت(صلی الله علیه و آله) نماز خواندند». (1)

3- از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است:

«هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به معراج رفت، وقت نماز فرا رسید و جبرئیل اذان گفت». (2)

4- علی بن ابراهیم، از محمّد بن عیسی بن عبید، از یونس، از ابان بن عثمان، از اسماعیل جعفی روایت کرده است:

«شنیدم که امام باقر(علیه السلام) می فرماید: اذان و اقامه 35 جمله اند، سپس آنها را یکی یکی شمرد که اذان هجده جمله و اقامه هفده جمله بود». (3)

این روایت را مرحوم مجلسی در مرآة العقول توثیق نموده است. (4)

5- محمّد بن حسن با اسناد خود، از حسین بن سعید، از فضاله و حمّاد بن عیسی، از معاویة بن وهب روایت کرده است:

ص:73


1- (1) - وسائل الشیعه، حرّ عاملی، باب الاذان و الاقامه، باب 19، ح 2.
2- (2) - وسائل الشیعه ، باب الاذان و الاقامه، باب 19، ح 10.
3- (3) - وسائل الشیعه: 5/ 413، ح 6962، باب کیفیّه الأذان و الاقامه.
4- (4) - مرآة العقول: 15/ 12، ح 3.

«از امام صادق(علیه السلام) دربارۀ تثویبی که بین اذان و اقامه است، سؤال کردم، فرمود: ما آن را نمی شناسیم».

این روایت را شیخ صدوق با اسناد خود از معاویة بن وهب نقل کرده است. (1)

و مرحوم کلینی آن را از علی بن ابراهیم، از محمّد بن عیسی، از یونس، از معاویة بن وهب روایت کرده است. (2) و ابن إدریس مثل آن را در آخر کتاب سرائر، از کتاب محمّد بن علی بن محبوب، از عبّاس بن معروف، از عبدالله بن مغیره، از معاویة بن وهب روایت نموده است. (3)

6- در مستدرک الوسائل نیز آمده است:

«باب عدم جواز تثویب در اذان و اقامه»؛ یعنی نگفتن: الصلاة خیر من النوم.

7- در فقه الرضا بعد از ذکر فقره های اذان گفته:

«در این فقره ها هیچ ترجیح و تردیدی نیست و نباید الصلاة خیر من النوم را گفت».

از امام رضا(علیه السلام) روایت شده است:

ص:74


1- (1) - من لایحضره الفقیه: 1/ 895 و 188.
2- (2) - اصول کافی: 1/ 303، ح 6.
3- (3) - مستطرفات السرائر: 93، ح 2.

«الصلاة خیر من النوم، بدعت بنی امیّه است و در اصل اذان نبوده است و اشکالی ندارد که شخص، هنگامی که می خواهد مردم را بیدار کند، آن را بگوید، ولی نباید آن را جزئی از اذان قرار دهد؛ زیرا ما آن را جزء اذان نمی دانیم».

و در کتاب مذکور از آن امام(علیه السلام) روایت شده است:

اگر کسی می خواهد که مردم را قبل از فجر برای نماز بیدار کند، باید ندا بزند :الصلاة خیر من النوم، الصلاة خیر من النوم... و این را بارها تکرار کند، امّا هنگامی که فجر طلوع کرد، اذان بگوید». (1)

چکیدۀ بحث

با بررسی روایات به این نتیجه رسیدیم که روایاتی را که منابع عامّه ذکر می کنند که برخی دربردارندۀ: الصلاة خیر من النوم است و برخی دربردارندۀ این فقره نیست، از جهت سند مردود هستند. همچنین کیفیّت تشریع اذان به آن صورتی که این روایات بیان می کنند، با اصول معروف برای تشریع احکام، تصادم و با مقام نبوّت، تنافی دارد.

ص:75


1- (1) - مستدرک الوسائل: 4/ 44، باب 19، ح 2 و 1.

علاوه بر این، در می یابیم افرادی که رؤیای اذان را دیده اند، چهارده نفر بوده اند، نه یک نفر و معلوم می شود که نقل قول بخاری با اقوال دیگر، تعارض دارد. به این ترتیب، مفاد روایاتی که می گوید: فقرۀ: «الصلاة خیر من النوم» را عمر بن خطّاب در زمان خلافتش به اذان اضافه کرده است، تصدیق می شود و احکامی که در خصوص تثویب به وسیلۀ فقهای عامّه تشریع شده است، اضافه شدن این فقره به اذان بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را تأیید و تأکید می کند.

امّا اگر به منابع روایی و فتاوای فقهای مدرسۀ اهل بیت(علیهم السّلام) مراجعه کنیم، می بینیم که اصرار دارند که اذان در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فاقد فقرۀ: «الصلاة خیر من النوم» بوده است و چگونگی تشریع اذان به غیر آن چیزی است که فقهای عامّه به روایات آن اعتماد کرده اند و منبع تشریع اذان از سوی خدا و به وسیلۀ تعلیم جبرئیل امین بوده است.

ص:76

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109