تقیه

مشخصات کتاب

سرشناسه:بهبهانی، عبدالکریم

عنوان قراردادی:التقیه . فارسی

عنوان و نام پدیدآور:تقیه [کتاب]/ گروه پژوهش و پاسخ به شبهات، عبدالکریم بهبهانی؛ ترجمه محمد امینی؛ تهیه کننده اداره ترجمه معاونت فرهنگی [مجمع جهانی اهل بیت (ع)]؛ ویراستاری امرا... نصیری.

مشخصات نشر:قم: مجمع جهانی اهل بیت (ع)، 1435 ق.= 1393.

مشخصات ظاهری:40 ص.؛ 5/14 × 5/21 س م.

فروست:در مکتب اهل بیت علیهم السلام؛ 8.

شابک:دوره 978-964-529-270-4 : ؛ 978-964-529-278-0

یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع:تقیه

موضوع:احادیث اهل سنت -- قرن 14

شناسه افزوده:امینی، محمد، مترجم

شناسه افزوده:نصیری، امرالله ، ویراستار

شناسه افزوده:مجمع جهانی اهل بیت (ع). اداره ترجمه

شناسه افزوده:مجمع جهانی اهل بیت (ع)

رده بندی کنگره:BP226/5/ب85ت7041 1393

رده بندی دیویی:297/468

شماره کتابشناسی ملی:3828025

ص :1

اشاره

ص :2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص :3

تقیه

گروه پژوهش و پاسخ به شبهات، عبدالکریم بهبهانی

ترجمه محمد امینی

تهیه کننده اداره ترجمه معاونت فرهنگی [مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام)]

ویراستاری امرا... نصیری

ص :4

ص :5

ص :6

ص :7

ص :8

سخن مجمع

«کار اساسی شما [مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السلام) ]... معرفی مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است به دنیای اسلام. بلکه به سراسر عالم، چون امروز همه دنیا تشنه معنویت اند و این معنویت در اسلام هست و در اسلامی که در مکتب اهل بیت(علیهم السلام) معرفی می کند به نحو جامع و کاملی وجود دارد».

(از بیانات مقام معظم رهبری «مد ظله العالی»، 1386/5/28)

مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) که تبلور اسلام ناب محمّدی(صلی الله علیه و آله) و متّکی بر منبع وحیانی است، معارف ژرف و عمیقی دارد که از اتقان، استحکام و برهان برخوردار می باشد و مطابق با فطرت سلیم انسان هاست؛ بر همین اساس است که حضرت امام رضا(علیه السلام) فرمودند:

«فإنّ الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتّبعونا» [شیخ صدوق(رحمه الله)، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج275:2]. این مکتب غنی و نورانی در پرتو عنایات الهی و هدایت ائمه ی اطهار(علیه السلام) و نیز مجاهدت هزاران جهادگر عرصه های علم و فرهنگ در طول قرون گذشته و حال، بسط و گسترش یافته است.

پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(قدس سره) و تأسیس نظام اسلامی با تکیه بر قوانین اسلامی و با محوریت ولایت فقیه، افق های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جدیدی را

ص:9

برای انسان های آزاده به ویژه مسلمانان و پیروان و محبّان اهل بیت(علیهم السلام)گشود و توجه بسیاری از نخبگان و مستضعفان جهان را به خود معطوف کرد.

مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السلام)، مولود این دگرگونی مبارک است که به ابتکار مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظلّه العالی) در سال 1369شمسی/ 1990میلادی تأسیس شد و تاکنون خدمات شایانی را در تبلیغ معارف قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) و حمایت از پیروان اهل بیت(علیهم السلام) در سراسر جهان انجام داده است.

معاونت امور فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السلام) در راستای رسالت خود جهت ارتقای شناخت و آگاهی پیروان اهل بیت(علیهم السلام) در موضوعات ، سطوح، مخاطبان و عرصه های مختلف، در حوزه های تولید کتاب و مجلات به زبان های متعدد و سائر محصولات فرهنگی به فعالیت پرداخته است .

این اثر با هدف معرفی معارف اهل بیت(علیهم السلام) و پاسخ به شبهات مخالفین به ویژه وهابیان و سلفی ها تهیه شده و حاصل تلاش علمی و پژوهشی گروهی از پژوهشگران و نویسندگان فرهیخته و صاحب نظر و ارجمند می باشد.

در اینجا بر خود لازم می دانم از دبیرکل محترم مجمع، حضرات اعضای محترم شورای کتاب، مدیران محترم اداره کل پژوهش و

ص:10

ترجمه، رئیس محترم گروه مطالعات بنیادی، دبیر محترم شورای کتاب و گروه مطالعات بنیادی، مترجمین عزیز و همکاران اداره ی ترجمه تقدیر و تشکر نمایم. همچنین از برادرانی که در ویرایش، تایپ، مقابله، تصحیح، آماده سازی، نشر و چاپ این کتاب تلاش کردند، تشکر می کنم و توفیق همگان را از خداوند متعال مسئلت دارم.

معاونت امور فرهنگی مجمع در راستای تعمیق و پویایی آثار منتشره در حوزه ی معارف اهل بیت(علیهم السلام) در سراسر جهان، از دیدگاه ها و پیشنهادهای اساتید، فرهیخته گان، صاحب نظران و پژوهش گران ارجمند استقبال می کند تا زمینه های بسط و گسترش هرچه بیشتر معارف اهل بیت (علیهم السلام)فراهم گردد.

به امید تعجیل در ظهور و فرج منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج).

نجف لک زایی

معاون امور فرهنگی

ص:11

مقدمه

وحدت، همبستگی، اتّحاد و انسجام، از اصول عقلانی و برخاسته از اعماق سرشت انسانی است؛ هم چنان که یک اصل ثابت، مسلّم و همیشگی دین مقدّس اسلام نیز بوده و هست و تحقّق آرمان های آفرینش و نیل به اهداف عالی آن در این راستا قابل دسترسی است و قطعاً هیچ قوم و آحاد جامعه ای، در جنگ و فتنه، نزاع و تفرقه، به خیر و سعادت و کمال انسانی، نخواهد رسید.

امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) می فرماید:

إنّ الله سبحانه لم یُعط أحداً بفُرقةٍ خیراً ممّن مضی ولاممّن بقی. (1)

«خداوند سبحان، نه به گذشتگان و نه به آیندگان ، با تفرقه و جدایی خیری را عطا نکرده و نمی کند».

در سایۀ وحدت و یک دلی است که جامعه به آرمان ها و پلّه های ترقّی، گام نهاده و زیباترین استحکامات را بر سرتاسر جامعه حاکم می کند و محبّت و صمیمیت و صلح و صفا را می گستراند.

از این رو، می بینیم قرآن کریم با لحن محکم و با هدف هدایت، چنین می فرماید:

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَتَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَکُنْتُمْ عَلَی شَفَاحُفْرَة مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُم مِنْهَا کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ . (2)

ص:12


1- (1) - نهج البلاغه: خطبۀ 176.
2- (2) - آل عمران: 103.

«همه با هم، به حبل الله چنگ زنید و پراکنده نشوید و یاد بیاورید آن زمانی را که با هم دشمنی می کردید. پس خداوند دل های شما را به هم نزدیک کرد و الفت و برادری بر شما حاکم نمود و (نیز) یاد بیاورید آن زمانی را که شما، در لبۀ پرتگاه آتش قرار داشتید، پس خداوند شما را از آن نجات داد و خداوند این چنین آیات خود را تبیین می کند، شاید به هدایت دست یابید».

و نیز پیامبر اکرم؛ حضرت محمّد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

«المؤمن للمؤمن کالبنیان یشدّ بعضه بعضاً». (1)

«نسبت فردِ با ایمان با مؤمن دیگر، همانند اجزای یک ساختمانند که هر جزئی از ساختمان، جزء دیگر را نگه داشته و محکم می نماید».

و نیز حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) می فرماید:

«المؤمن أخو المؤمن، کالجسد الواحد، إن اشتکی شیئاً منه وجد ألَم ذلک فی سائر جسده». (2)

«مؤمن برادر مؤمن است ، مانند آنکه یک جسد می باشند؛ اگر عضوی از آن به درد آید، درد و رنج آن به دیگر اعضاء خواهد رسید».

بنابر این تفرقه، کینه توزی، نزاع و خون ریزی، هرگز مشروعیت و مصونیت نداشته و از کبائر و زشتی هاست که وجدان و عقل سلیم، آن را بی اساس و بی فرهنگی معرّفی کرده و در دین اسلام هم شدیداً مورد نکوهش و توبیخ قرارگرفته و مرتکب آن را به عذاب الهی، وعده داده است.

جهالت جاهلان و دسیسۀ دسیسه گران و فتنه انگیزان، در طول تاریخ مسلمین، کوشیده است که وحدتِ صفوف و یک پارچگی مسلمین، به جنگ و

ص:13


1- (1) - اصول کافی 166/2؛ نهج الفصاحه: 779؛ کنز العمّال: 141/1.
2- (2) - بحار الأنوار: 148/61.

خون ریزی تبدیل شده و کینه و بغض و بد بینی و اتّهام به خروج از دین و ورود در شرک را گسترش دهد. بنابر این بر مسؤلان و رهبران امّت و برآحاد جامعۀ اسلامی، فرض و حتم است که اجازه ندهند چنین فضائی بر جامعه اسلامی حاکم گردد و در نتیجه ذخائر و ثروت های امت اسلام، توسّط مستکبران روزگار و کافران خوش رنگ و نگار و صاحبان تراست ها و کارتل ها به راحتی و سهولت، غارت شود.

ما پیروان اهل بیت(علیهم السلام)، برخود لازم می دانیم جهت وحدت بیشتر مسلمین و زدودن موانع این اتّفاق و انسجام، نسبت های ناروائی که در طول تاریخ، به ویژه در این سال های اخیر، به مکتب اهل بیت(علیهم السلام) و به صورت ناجوانمردانه نسبت داده شده، از خود دورکنیم و با تمام وجود، از این تهمت ها و نسبت ها توسّط تکفیری ها و جریاناتی که آلت دست انگلیسی ها، صهونیست ها، و غارتگران امریکا و ... هستند، اعلان انزجار و تبرّی بجوییم.

از باب نمونه:

1 - ما که کتاب آسمانی مصون از تحریف، یعنی قرآن کریم را تنها کتاب همۀ مسلمین و بدون آن که کم و زیاد شده باشد و عیناً، همان قرآن کریم حضرت خاتم الأنبیاء محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله) و ثقل اکبر و سرتاسر آن را داعی توحید و یکتاپرستی می دانیم؛

- ما که بزرگ ترین موفّقیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را نفی بتها (اصنام) و نفی عبادت لات و عزّی و اعلان و تحقّق کلمۀ توحید «لا إله إلا الله» می دانیم؛

- ما که خطبه های غرّای توحیدی مولی الموحدین امیر المؤمنین(علیه السلام) را - شبانه روز - در مراکز آموزشی و پژوهشی، دانشگاه ها و حوزه ها و محافل علمی و تربیتی مان به تلاوت و تدریس و استضائه می نشینیم؛

ص:14

- ما که در مساجد و مراکز عبادتی مان ، متون سراسر توحید اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را همانند دعای کمیل از امام علی(علیه السلام)، دعای عرفه از امام حسین(علیه السلام) و دعای ابو حمزه ثمالی از امام سجاد(علیه السلام) و ده ها دعای توحیدی دیگر تلاوت می شود و طنین انداز است:

«... متی غِبْتَ حتّی تَحْتاجَ إلی دلیلٍ یَدلُّ علیکَ... عَمِیَتْ عینٌ لا تراکَ... ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَک وَما الّذی فَقَدَ مَنْ وَجَدَک...». (1)

- ما که هزاران اثر معرفتی و توحیدی همچون کتاب توحید شیخ اقدم «صدوق» را داریم، ما که ...

با همۀ این اوصاف، به صورت جاهلانه و مزوّرانه و مزدورانه به هدف بدبین کردن سایر مسلمین ناجوانمردانه به شرک متّهم شده و می شویم!!! (فما لهم کیف یحکمون)؟؟!!.

2 - اعتقاد به امام مهدی(علیه السلام) و مهدویت، ریشه قرآنی دارد و مذاهب و فرق اسلامی - روی هم رفته - به آن اعتراف دارند تا جائی که انکار آن را موجب قتل منکر آن دانسته اند. (2)

و نیز جایگاه رفیعی از سنّت و معرفت اسلامی را برای آن حضرت ذکر کرده اند و قاطبۀ علمای اهل بیت(علیهم السلام) و بسیاری از علمای مذاهب اسلامی، روایات و احادیث و اخباری که در شأن و ولادت آن حضرت است، مورد تصریح و تصحیح و اعتراف قرارداده اند؛ مانند صاحب سنن ترمذی، قرطبی مالکی، ابوجعفر عقیلی، سیوطی، ابن حجر عسقلانی، حاکم نیشابوری، بیهقی، ابن اثیر، بغوی، ابن قیم، ذهبی، تفتازانی، ابن کثیر دمشقی، جزری شافعی، عبدالوهّاب شعرانی، متّقی هندی، عبدالباقی زرقانی، سفارینی حنبلی، محمّد امین

ص:15


1- (1) - بحار الأنوار: 95/ 226 (بخشی از دعای عرفه).
2- (2) - همانند ابن حجر هیتمی شافعی، شیخ صبای حنفی، خطابی مالکی، یحیی حنبلی و...

سویدی، شوکانی، مؤمن شبلنجی، قنوجی بخاری، کتانی مالکی، خضر مصری، غماری شافعی، ناصر الدین البانی، ابواعلی مودودی، کمال الدین ابن طلحه شافعی، یاقوت حموی، ابو نعیم اصفهانی، ابن جوزی حنبلی، گنجی شافعی، جوینی شافعی، ابن علی شافعی همدانی، حمد الله مستوفی، ابن شحنۀ حلبی حنفی، خواجه پارسا حنفی، ابن صبّاغ مالکی، سراج رفاعی، ابن طولون دمشقی، ابو عبّاس قرمانی حنفی، ابن عامر شبراوی، ساباط قاضی حنفی، قندوزی حنفی، حمزاوی شافعی مصری، زرکلی سلفی، یونس سامرایی، احمد طوسی بلاذری، ابن شاکر بدری شافعی، عبدالکریم یمانی، صبان شافعی، ابن عماد دمشقی حنبلی و غیر اینان... .

حال نگاه بیندازید و ببینید:

امام مهدی(علیه السلام) و مهدویّت - که در کتاب و سنّت، محکم ترین ریشه و اساس و برهان و این همه معترف به تواتر و صحت و ولادت و حیات از جمیع فرق اسلامی دارد- چگونه با زشت ترین تعبیرها مورد استهزاء و تمسخر و افتراء و نسبت های ناروا قرار گرفته است؟!.

از این عصارۀ انبیاء و خلف اوصیا، گاهی به «امام مزعوم» و گاهی به «معدوم» و ... تعبیر می شود !! و گاهی می نویسند که شیعیان کنار سرداب حلّه یا سرداب بغداد، یا سرداب سامرّا (1) و یا ... مرکبی را آماده می کنند تا آن که او وقتی که از آن سرداب خارج شد، سوار آن مرکب شود!. اینان هنگام نماز هم، هم چنان در کنار مرکب باقی می مانند، زیرا ممکن است که در همان وقت از سرداب خارج شود و کسی کنار مرکب نباشد تا او را سوار کنند!!.

ص:16


1- (1) - بالآخره، معلوم نشد این سرداب کجاست!

وارونه نشان دادن حقایق، تحریف و سیاه نمایی در زمینۀ اعتقادات و معارف حقّه اهل بیت(علیهم السلام) توسّط دشمنان و بقاء بر میت های آکلة الاکباد و آنان که گوینده «لااله الاّ الله و محمّدٌ رسول الله» و معتقدان معاد و محشر و اهل قبله و قرآن را همانند گوسفند سر می برند و جهت جلب رضایت سردمداران کفر و غاصبان قدس، همه گونه خوش خدمتی دارند و در تمام دوران ننگین رژیم جعلی و سفّاک صهیونیستی، در حمایت از مظلومین فلسطین، و مقدسات مسلمین حتی یک فشنگ و یا تیری رها نکرده اند، امّا هر روز شاهد آنیم که دسته دسته اهل قبله و توحید و بعثت و معاد را با کمال شقاوت و بی رحمی، قطعه قطعه و به آتش می کشند و فتنه و تفرقه را بین امّت اسلام می گسترانند.

لازم به تذکر است: این دو مورد به عنوان نمونه بود و گرنه مسلمانان هر روزه شاهد نشر و بسط صدها مورد دیگر با هزاران سایت و کتاب و مقالات و نرم افزار، توسّط این مجموعۀ فاقد عاطفه و رحم و متحجّر و تکفیری با هدف شوم تفرقه افکنی و جنگ و جدال در امّت اسلامی می باشند ،فإلی الله المشتکی.

در هر صورت، ما به عنوان این که به حفظ وحدت مسلمین و قطع ید اجانب از بلاد اسلامی و زدودن اتّهامات و افتراءات از مکتب اسلام و معارف اهل بیت(علیهم السلام) مکلّفیم، بر خود واجب می دانیم جهت زایل کردن بدبینی از ذهنیّتی که اینان در بین عموم مسلمین با دروغ، نفاق، افتراء و بهتان ساخته اند، اقدام نماییم و انزجار و بی زاری خود را از این تفرقه افکنان و جنگ افروزان وابسته به استکبار و کفر جهانی، اعلان نماییم.

ص:17

مجموعۀ «فی رحاب اهل البیت(علیهم السلام)» (1) حدود چهارده سال پیش، جهت زدودن این ذهنیّت و زدودن برخی از موانع وحدت، در معاونت امور فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام و با کمک، مساعدت و همکاری گروهی از فضلا و محققین (2)، طرّاحی و سپس مورد تنظیم و تدوین قرار گرفت.

بحمدالله به سرعت و به طور گسترده و چشمگیر، مورد استقبال محافل علمی و پژوهشی و علاقه مندان و دوستداران وحدت مسلمین، قرار گرفت.

شخصیّت های علمی و دست اندرکاران نشر و قلم و گروه های محاوره و مناظره، در همان زمان تدوین و نشر، پیشنهاد ترجمه ی این مجموعه را به زبان های زنده دنیا دادند که بحمدالله ترجمۀ فارسی آن توسّط ادارۀ ترجمۀ

ص:18


1- (1) - این مجموعه بیش از چهل جلد است که هر یک از آنها به یک موضوع و یک شبهه اختصاص دارد و به زبان عربی و با سبک مقارنه و ارائه دلائل تنظیم یافته است.
2- (2) - جهت تقدیر از زحمات عزیزانی که در این مجموعه به نوعی تلاش داشته و نقشی که در تحقّق این کار علمی و فرهنگی داشته اند. متذکّر می شویم: 1 - ابوالفضل اسلامی (علی)؛ مسؤول گروه و مشرف علمی پروژه. 2 - سید منذر حکیم؛ پیگیر امور مجموعه. 5 - 3 - سید عبدالرحیم موسوی(رحمه الله)، شیخ عبدالکریم بهبهانی و صباح بیاتی؛ تهیه کنندگان بعضی از متون مجموعه. 9 - 6 - شیخ عبدالأمیر سلطانی، شیخ محمّد هاشم عاملی، شیخ محمّد امینی و شیخ علی بهرامی؛ تصدّی مسائل استخراج و مقابله. 13 - 10 - سید محمدرضا آل ایوب، عباس جعفری، حسین صالحی و عزیز عقابی؛ در مسائل تصحیح و تطبیق و روند امور. ضمن آن که از نظرات ارزشمند آقایان: شیخ جعفر الهادی (خوشنویس)، شیخ محمّدهادی یوسفی غروی، استاد صائب عبدالحمید وغیر اینان در برخی از این متون استفاده کرده ایم. جزاهم الله خیر الجزاء. (ناشر)

معاونت امور فرهنگی، آماده گردید و اینک مورد بررسی مجدّد و ویراستاری قرار گرفت و تقدیم علاقه مندان می شود.

امید است که این تلاش و جهاد فرهنگی، مورد قبول پروردگار متعال و عنایت حضرت بقیّة الله الأعظم(عج) قرار گرفته باشد.

گروه مطالعات بنیادی

ابوالفضل اسلامی (علی)

1392/8/28

ص:19

ص:20

تقیّه در شریعت اسلام

«تقیّه» یکی از مسائلی است که قرآن کریم آن را مطرح و به جواز آن تصریح نموده است؛ چنان که در سورۀ آل عمران می فرماید:

لاَّ یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فِی شَیْ ءٍ إِلاَّ أن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً وَیُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَی اللّهِ الْمَصِیرُ . (1)

« افراد با ایمان نباید به جای مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند و هر کس چنین کند، هیچ رابطه ای با خدا ندارد (و پیوند او به کلی از خداوند گسسته می شود) مگر این که از آنان بپرهیزد (و به سبب هدفهای مهمتری تقیّه کند). خداوند شما را از (نافرمانی) خود، بر حذر می دارد؛ و بازگشت (شما) به سوی خداست».

آیۀ یاد شده، «تقیّه» و حد و مرز آن را مشخّص کرده و ایمان را دارای سه رکن دانسته است: اعتقاد قلبی، اظهار زبانی و عمل با اعضا و جوارح، اینها اقتضای طبیعی ایمان است.

اسلام، از آن جا که یک دین عملی است، واقعگرا می باشد و همۀ مشکلات را بر طرف می کند، پس طبیعی است که چگونگی بر

ص:21


1- (1) - آل عمران (3): 28.

خورد با مسائل جدید را در هر حال برای مکلّفین روشن سازد؛ مثلاً اگر انسان مخیّر شد بین مرگ، یا شکنجۀ طاقت فرسا و بین دست کشیدن از برخی لوازم، یا مظاهر ایمان، وظیفۀ او چیست؟

آیۀ فوق می فرماید: در هیچ حالی نمی توان از «اعتقاد قلبی» دست کشید؛ زیرا پایه و ریشۀ ایمان است، امّا در مورد رکن دوّم و سوّم، گفتنی است که اگر نجات از مرگ، یا شکنجۀ طاقت فرسا بستگی به این دارد که در ظاهر و به طور موقّت، از اظهار و عمل به اسلام دست برداشت، آیۀ شریفه اجازۀ آن را برای مؤمنان صادر کرده است البتّه با این کار، اصل دین هم از بین نمی رود.

قرآن کریم در آیه ای دیگر، بر این معنا تأکید نموده و فرموده است:

إِنَّمَا یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِ اللّهِ وَأُوْل-ئِکَ هُمُ الْکَاذِبُونَ* مَن کَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ وَلکِن مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (1) .

«تنها کسانی دروغ می بندند که به آیات خدا ایمان ندارند؛ (آری) دروغگویان واقعی آنان هستند. کسانی که بعد از ایمان، کافر شوند، به جز آنان که تحت فشار واقع شده اند، در حالی که قلبشان آرام با ایمان است، آری، آنان که سینۀ خود را برای پذیرش کفر گشوده اند، غضب خدا بر آنان و عذاب عظیمی در انتظار شان است».

ص:22


1- (1) - النحل (16): 105 - 106.

نزول این دو آیه، زمانی بود که مشرکان، عمّار بن یاسر را مجبور کرده بودند تا پیامبر(صلی الله علیه و آله) را دشنام دهد و از بتها به نیکی یاد کند. عمّار نیز از ترس شکنجه های طاقت فرسای آنان، چنین کرد. وقتی به محضر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد، حضرت به او فرمود: ((چه شده است؟)

عرض کرد: «(کار) بدی انجام دادم ای رسول خدا! آنان رهایم نکردند تا به شما ناسزا گفتم و بتهای آنان را به نیکی یاد کردم!».

پیامبر فرمود: در قلب تو چه گذشت؟

عرض کرد: «نسبت به ایمان، مطمئن است».

حضرت فرمود: «اگر دوباره تو را مجبور کردند، همان سخنان را تکرار کن». (1)

این عمل، آن نفاقی نیست که قرآن کریم آن را محکوم کرده و بدتر از کفر شمرده است؛ زیرا «نفاق»، پنهان کردن کفر و کینه و اظهار کردن ایمان و دوستی است، در حالی که «تقیّه» پنهان کردن ایمان و آشکار نمودن کفر و شرک است. اگر تقیّه از جمله مصادیق نفاق باشد، چرا خداوند سبحان در دو آیۀ قرآن، آن را مباح شمرده است؟

ص:23


1- (1) - مستدرک، حاکم: 20، 357. و نیز ر. ک: سنن ابن ماجه: 150/1 ، باب 11؛ تفسیر ماوردی: 192/3 (چاپ بیروت) و منابع دیگری مثل: المبسوط سرخسی؛ الکشّاف زمخشری؛ احکام القرآن ابن عربی؛ تفسیر کبیر فخر رازی : 121/20؛ المغنی ابن قدامه؛ الجامع قرطبی؛ انوار التنزیل بیضاوی و...

همچنین تقیّه با تسلیم شدن و سازش در مسائل دینی، فرق دارد. «تسلیم شدن و سازش»، پذیرفتن طرف مقابل و دست کشیدن از اعتقادات است، در حالی که «تقیّه» عبارت است از: نگه داری دین به وسیلۀ آشکار نکردن موقّتی ایمان و اظهار خواسته های دشمن، تا موقعی که دورۀ ضعف به پایان برسد و فرصتی برای تجدید نیرو پیدا شود.

پس «تقیّه» یک تدبیر عقلایی برای پیشگیری است و مؤمن را به تسلیم و سازش نمی کشاند بلکه به جای آن، عناصر پایداری روحی و معنوی را بسیج می کند تا در مقابل فشارهای سهمگین دشمنان، متلاشی و نابود نشود و ایمان خود را در بالاترین درجۀ آن، حفظ کند.

تقیّه کننده به آینده می نگرد و منتظر فرا رسیدن زمان مناسب برای تغییر اوضاع است، در حالی که «تسلیم و سازش»، هیچ یک از ویژگیهای تقیّه را دارا نیست.

به تعبیر دیگر، تقیّه بر تسلیم، یاس، نومیدی و سازش- که دشمن می خواهد آنها را بر مؤمن تحمیل کند - خط بطلان می کشد. (1)

علمای اسلام، برای مشروعیّت تقیّه به دو آیۀ یاد شده استدلال کرده اند.

مراغی در تفسیر خود، مصادیق تقیّه را این چنین بر شمرده است:

ص:24


1- (1) - با مراجعه به تفسیر دو آیۀ فوق در تفاسیر اهل سنّت، این امر روشن خواهد شد. ر. ک: تفسیر فخر رازی؛ تفسیر زمخشری؛ تفسیر خازن؛ تفسیر نسفی؛ تفسیر اسماعیل حقی؛ تفسیر طبری؛ تفسیر آلوسی؛ تفسیر محاسن التأویل جمال الدین قاسمی و تفسیر مراغی.

«مدارا با کفّار، ظالمان و فاسقان و سخن گفتن به آرامی با آنان و لبخند زدن بر روی آنان، و بخشش مال به آنان برای جلوگیری از اذیّت آنان و حفظ ناموس از آنان».

طبرانی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت کرده است:

«آنچه مؤمن، ناموسش را با آن حفظ کند، صدقه است». (1)

تقیّه از منظر عامّه

بسیاری از علمای عامّه در کتابهایشان از صحابه و بزرگان دیگر، مطالبی را نقل کرده اند که دلالت بر «مشروعیّت تقیّه» از نظر اسلام دارد و در این جا به برخی از آنها اشاره می شود:

- تقیّۀ عمّار بن یاسر (2).

- تقیّۀ عبد الله بن مسعود (3).

- تقیّۀ ابی دردا و ابی موسی اشعری (4).

- تقیّۀ ابی هریره (5).

- تقیّۀ ابن عباس از معاویه (6).

- تقیّۀ سعید بن جبیر (7).

ص:25


1- (1) - تفسیر مراغی: 3/ 136، چاپ مصر.
2- (2) - تفاسیر، سیره ها.
3- (3) - المحلّی 336/8، مسأله 1409، چاپ آفاق - بیروت.
4- (4) - صحیح بخاری: 37/8، کتاب الادب، باب المداراة مع الناس.
5- (5) - صحیح بخاری: 41/1 کتاب العلم، باب حفظ العلم.
6- (6) - شرح معانی الآثار، طحاوی: 389/1 ، باب الوتر.
7- (7) - کتاب الاموال، ابی عیینه: 567.

- تقیّۀ رجاء بن حیوه (1).

- تقیّۀ واصل بن عطاء (2).

- تقیّۀ عمرو بن عبید معتزلی (3).

- تقیّۀ ابو حنیفه (4).گفتی است که علامۀ قاسمی از یمانی نقل کرده است:

«... یکی از آن دو، ترس عرفا از علمای فاسق، پادشاهان ظالم و شیاطین انس است، زیرا در این موقع، به دلیل تصریح قرآن کریم و اجماع مسلمانان، تقیّه جایز است...» (5).

تقیّه ، در همۀ نحله ها و در عرصه های مختلف، وجود داشته است. برخی از جوانب تقیّه، از نظر عامّه عبارت است از:

فتوای فقهای عامّه در مورد جواز تقیّه در عقیده. (6)

فتوای فقهای عامّه در مورد جواز تقیّه در آداب (7).

فتوای فقهای اهل سنّت، در مورد جواز تقیّه در عبادت (8).

ص:26


1- (1) - الجامع لاحکام القرآن، قرطبی 10/ 124.
2- (2) - الاذکیاء، ابن جوزی: 136.
3- (3) - تاریخ بغداد: 12/ 168 (شرح حال عمرو بن عبید).
4- (4) - تاریخ بغداد: 379/13 (شرح حال ابو حنیفه).
5- (5) - محاسن التاویل: 4/ 82 ، چاپ دار الفکر.
6- (6) - الجامع لأحکام القرآن، قرطبی: 180/10؛ احکام القرآن، ابن عربی مالکی؛ المبسوط، سرخسی حنفی؛ بدایع الصنایع، کاشانی حنفی؛ المغنی، ابن قدامه.
7- (7) - تفسیر مراغی: 3/ 137 - 136
8- (8) - مبسوط، سرخسی: 48/24؛ اشباه و نظائر: 207.

فتوای فقهای اهل سنّت، در مورد جواز تقیّه در معاملات (1).

برخی از محقّقان معاصر هم نوشته اند:

«آخرین سخن در مورد تقیّه در فقه مذاهب اربعه این است که: فقهای عامّه، تقیّه را در مسائل زیادی جایز می دانند؛ مثل جواز تقیّه در صدقه، اقرار، ازدواج، اجاره، مبارات، کفالت، شفعه، عهد و پیمان، تدبیر، رجوع بعد از طلاق، ظهار، نذر، ایلاء، سرقت و فروع شرعی دیگر». (2)

موسی جار الله ترکمانی، گسترده تر از این معنا را صریحاً بیان داشته و گفته است:

«تقیّه عبارت است از نگهداری جان از ناملایمات و کیفرها. تقیّه به این معنا در هر چیزی، از نظر دین جایز است».

و نیز می گوید:

«تقیّه در راه حفظ زندگی، آبرو، حفظ مال و حمایت از آن، بر همۀ افراد واجب است؛ چه پیشوا باشد، یا غیر پیشوا» (3).

ص:27


1- (1) - البحر المحیط، ابی حیان مالکی: 2/ 224؛ بدایع الصنایع: 7/ 175؛ مجمع الانهر، افندی حنفی: 2/ 431، چاپ التراث العربی - بیروت.
2- (2) - ر.ک : التقیّه، مرکز الرساله: 164.
3- (3) - التقیه، مرکز الرساله؛ بدایع الصنایع: 7/ 175؛ المحلی: 331/8، مسألۀ 1406 ؛الشنیعة فی نقد عقاید الشیعه: 72.

تقیّه از منظر امامیّه

علمای امامیّه در مورد «جواز تقیّه» و حتّی وجوب آن در بعضی اوقات، علاوه بر دو آیۀ یاد شده به روایات زیادی استناد جسته اند که به حدّ استفاضه می رسد به گونه ای که در کتاب وسائل الشیعه، باب ویژه ای به تقیّه اختصاص داده شده است و در این جا به برخی از آنها اشاره می شود:

1- ابن ابی یعفور، از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است: «تقیّه، سپر و نگهدارندۀ مؤمن است». (1)

2- امام صادق(علیه السلام) به مفضّل فرمود:

«اگر تقیّه کنی، دشمان نمی توانند به تو آسیبی برسانند؛ تقیّه، دیواری است مستحکم بین تو و دشمنان خدا و سدّی است که نمی توانند در آن نفوذ کنند». (2)

3- امام علی(علیه السلام) فرمود:

«تقیّه از برترین اعمال مؤمن است تا جان خود و برادرانش را به وسیلۀ آن، از ستمکاران حفظ کند». (3)

4- امام باقر(علیه السلام) فرمود:

ص:28


1- (1) - اصول کافی: 2/ 221 (باب تقیّه).
2- (2) - وسائل الشیعه: 213/16/ باب 24.
3- (3) - تفسیر منسوب به امام حسن عسکری*: 320.

«تقیّه، دین من و دین پدران من است». (1)

5- امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«بر دینتان بترسید و آن را با تقیّه بپوشانید». (2)

چرا فقط شیعه به تقیّه مشهور شده است ؟!

علّت این که «مذهب شیعه» از مذاهب دیگر، به تقیّه مشهورتر شده این است که: روایات بسیاری از ائمّۀ اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده و همین امر باعث گشته است تا شیعه از دیگر مسلمانان به تقیّه مشهورتر باشد. همچنین دشمنی برخی از فرقه ها باعث شد که آن را وسیله ای برای مسخره کردن پیروان اهل بیت(علیهم السلام) قرار دهند!

گویا آنان فراموش کرده اند که «تقیّه»، از دستورات قرآن و از ضروریّات دین است که همۀ مسلمانان بر آن اتّفاق نظر داشته اند. و اگر در فروع آن، اختلافی وجود داشته باشد، مسألۀ جدیدی نیست؛ زیرا مسلمانان در فروع مسائل شرعی، باهم اختلاف دارند، ولی در اصول، باهم اتّفاق نظر دارند.

چرا عدّه ای، وقتی به مکتب اهل بیت(علیهم السلام) می رسند، نظرات مخالف آنان با مکاتب فقهی دیگر را دستاویزی برای تمسخر و هتّاکی خود قرار می دهند؟!

ص:29


1- (1) - اصول کافی: 219/2 (باب تقیّه).
2- (2) - اصول کافی: 219/2 (باب تقیّه).

علمای عامّه توجّه نداشته اند که از جمله اهداف «تقیّه» حمایت از وحدت اسلامی و جلو گیری از تفرقۀ مسلمانان است، در این صورت، شایسته نیست که مذهب شیعه به «بدعت» و «نفاق» متّهم شود.

دورانهای سخت زندگی اهل بیت(علیهم السلام) در زمان حکومت امویان و عبّاسیان باعث شده بود که شیعیان علی(علیه السلام) مذهب خود را - حتّی از همسرانشان - مخفی نگه دارند؛ زیرا در آن زمان، متّهم بودن به تشیّع، سخت ترین کیفر را داشت و حتّی پسر از دست پدرش به قاضی شکایت می کرد که چرا پدرش او را «علی» نامیده است؟!

مورّخان نقل کرده اند:

«روزی معاویه بن ابی سفیان به کارگزارانش نوشت: هر کس که حدیثی در مورد فضایل ابو تراب علی(علیه السلام) و خاندانش روایت کند، خونش حلال است، پس از آن، خطبا بر هر منبری، علی(علیه السلام) را لعن می کردند و از او برائت می جستند. مردم کوفه به خاطر وجود شیعیان فراوان امام علی(علیه السلام) زیر فشار سخت ترین شکنجه ها بودند. امویان، زیاد بن سمیّه را به عنوان حاکم کوفه گماشتند و بصره را به آن ملحق نمودند. زیاد شیعیان کوفه و بصره را می شناخت و آنان را در زیر هر سنگ و کلوخی که بودند، پیدا کرد و به شهادت رساند و یا از عراق متواری و بی خانمان کرد. از این رو شخصیّت مشهوری از آنان باقی نماند.

ص:30

معاویه به کلّیّۀ کارگزاران خود نوشت که: هیچ یک از شیعیان علی(علیه السلام) و خاندان او، حقّ اقامۀ شهادت و گواهی ندارند!!

و در نامۀ دیگری نیز نوشت: اگر دیدید که بیّنه قائم شد بر این که کسی علی و خاندانش را دوست دارد، نام او را از دفتر بیت المال حذف کنید و سهم او را قطع نمایید!!

او در نامۀ دیگر می نویسد: هر که را شیعۀ علی(علیه السلام) و خاندانش دانستید، بر او سخت بگیرید و خانه اش را خراب کنید». (1)

اینها چیزی است که ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می گوید. و اضافه بر آن می نویسد:

«امور این چنین بود تا آن که حسن بن علی به شهادت رسید. در نتیجه گرفتاری شیعیان افزوده شد. از این گروه کسی باقی نماند؛ جز این که بر خون خود می ترسید، لذا در بیابانها متواری بودند. پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) اوضاع و خیم تر شد. عبد الملک بن مروان، حکومت را به دست گرفت (و عرصه را) بر شیعیان تنگ کرد و حجّاج بن یوسف ثقفی را بر آنان مسلّط ساخت. عده ای با بغض علی(علیه السلام) به حجّاج تقرب می جستند!

نقل می کنند که: شخصی مقابل حجّاج ایستاد و فریاد زد: ای امیر! خانواده ام عاقم کرده و مرا علی نامیده اند!! من فقیر و بیچاره هستم،

ص:31


1- (1) - شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید: 44/11.

من محتاج هدیۀ امیر می باشم. حجّاج خندید و گفت: به پاداش آنچه به آن توسّل پیدا کردی، تو را بر ولایت فلان جا می گمارم!» (1)

بلایی که در زمان عبّاسیان بر سر شیعه آمد، کمتر از دوران امویان نبود.

«ابن سکّیت» یکی از بزرگان ادبیات در زمان متوکّل است. خلیفه او را به عنوان معلّم فرزندانش برگزید. روزی از او پرسید: «آیا این دو فرزند من نزد تو دوست داشتنی ترند، یا حسن و حسین»؟

ابن سکّیت گفت: «به خدا سوگند! قنبر، خادم علی(علیه السلام) از تو و پسران تو بهتراست».

متوکّل فریاد زد: «زبانش را از پشت سر ببرید» (2).

گروه بی شماری از شیعیان در قرنهای گذشته با این همه ظلم و استضعاف، رو به رو بوده اند، پس طبیعی است که از بین تسلیم شدن در مقابل دشمن و بین ریشه کن شدن و نابودی، راه میانه ای را برگزینند تا از جهتی، ظلم و کجروی را از خود دور سازند و از جهت دیگر، در معرض از بین رفتن، و نابودی و ریشه کنی قرار نگیرند و این، همان «تقیّه» است.

این که ابن تیمیّه گفته است:

ص:32


1- (1) - شرح نهج البلاغه: 11/ 46- 44.
2- (2) - وفیات الاعیان، ابن خلکان: 400/6، شماره 827 .

«تقیّه همان دروغ و نفاق است» (1)، مطلبی بی دلیل است که عقل آن را نمی پذیرد و کتاب و سنّت آن را تأیید نمی کنند.

انواع تقیّه

اشاره

می توان تقیّه را بر اساس ضوابط مختلف، به شکل زیر تقسیم بندی کرد:

الف: بر حسب کسی که از او تقیّه می شود:

1- تقیّه از کافر.

2- تقیّه از مسلمان.

ب: بر حسب عمل:

1- تقیّه در عبادت.

2- تقیّه در فتوا.

3- تقیّه در سیاست.

ج: بر حسب احکام:

1- تقیّۀ جایز. 2- تقیّۀ واجب. 3. تقیّۀ حرام.

ص:33


1- (1) - منهاج السنه: 1/ 68 (تحقیق دکتر محمّد رشاد سالم).

1-تقیّه از کافر

همه مسلمانان این قسم از تقیّه را قبول دارند. همان گونه که گذشت، قرآن کریم در دو آیه به این نوع از تقیه اشاره فرموده است.

2- تقیّه از مسلمان

در مورد جواز، یا عدم جواز این نوع از تقیّه، در میان علمای مسلمین، اختلاف وجود دارد؛ قایلان به عدم جواز، استدلال می کنند که قرآن کریم تنها در مورد تقیّۀ مسلمان از مشرک، تصریح کرده و به قسم دیگر، اشاره ای ندارد، ولی علمای امامیّه، قایل به جواز این نوع از تقیّه بوده و همان دو آیۀ یاد شده را دلیل آورده اند. در بارۀ نحوۀ استدلال به این دلیل، گفتنی است که: از نظر علمای علم اصول، خصوصیّت مورد، موجب تخصیص نمی شود. از نظر علمای علم تفسیر نیز به عمومیّت لفظ استدلال می شود، نه به خصوصیّت سبب.

در توضیح این مطلب باید پرسید: آیا قرآن کریم در تقیّۀ جایز،

حال مسلمان را در نظر گرفته، یا حال مشرک؟ اگر حال مسلمان را در نظر گرفته پس تقیّه برای حفظ جان مسلمان است؛ بنابر این، تقیّه در مقابل هر ظالمی جایز است، اگر چه آن ظالم، مسلمان باشد.

ظاهر قرآن کریم، معنای اوّل را می رساند؛ یعنی تقیّه برای حفظ جان مسلمان در برابر خطر و نگهداری او از دشمن است و این علّت،

ص:34

در تقیّۀ مسلمان از مسلمان هم وجود دارد؛ همچنان که در تقیّۀ مسلمان از مشرک هم وجود دارد.

یکی از دانشمندان اهل سنّت به این مطلب اشاره کرده و نوشته است:

«حکم چهارم: آیه دلالت دارد بر این که تقیّه در برابر کفّاری که غالب هستند، حلال می باشد، ولی مذهب شافعی معتقد است که اگر حالت بین مسلمانان، همان حالت بین مسلمانان و مشرکان باشد، برای حفظ جان، تقیّه حلال می شود». (1)

علاوه بر این، تقیّه یک روش عقلایی همگانی است و معنا ندارد که آن را مختص به یک ظالم بدانیم. چه بسا علّت اختلاف بر سر تقیّۀ مسلمانی از مسلمان دیگر، یک مسالۀ عاطفی باشد؛ یعنی وقتی که مکتب خلفا قایل به شرعی بودن حکومت اموی و عبّاسی اند و اطاعت از امیر - چه امیر خوب و چه امیر گنهکار را - واجب می دانند؛ پس طبیعی است که فعّالیّتهای مخالفان این دو حکومت را، فعّالیّتهای غیر شرعی بدانند و تقیّه را هم - که شیعیان در راستای مخالفت با آنان بدان عمل کرده اند - یک روش غیر شرعی معرّفی کنند. در این صورت، بحث از موضوع تقیّه و ادلّه و اقسام آن، خارج می شود و به یک بحث اساسی، در مورد مشروع بودن حکومت، تبدیل می گردد

ص:35


1- (1) - ر. ک: تفسیر کبیر: 1/ 120 و 20.

که این حکومت، مشروعیّت خود را چه زمانی از دست می دهد؟ و یا تکلیف مسلمانان در مقابل انحراف حکومت از خطّ صحیح اسلامی چیست؟

در غیر این صورت، تقیّه یک روش عقلانی است و بسیاری از علمای مکتب خلفا به آن عمل کرده اند.

ابو هریره می گوید:

((دو دسته از معارف را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یاد گرفتم که، یکی از آنان را در میان مردم منتشر کردم، و اما اگر دیگری را منتشر می کردم، سرم را برباد می دادم)، (1) آیا این کار تقیّۀ مسلمان از مسلمان نیست؟!

3- تقیّه در عبادت

«تقیّه در عبادت» به این معناست که برای دفع خطر ظلم، یا برای مدارا کردن با دیگر مذاهب اسلامی، عبادت را به نحوی بجا آورد که مسلمان مخالف - طبق مذهب خود - به آن معتقد است. این شکل از تقیّه، از خصوصیّات مکتب اهل بیت(علیهم السلام) است و بیشتر عبادتهایی که به صورت تقیّه بجا آورده می شوند، به انگیزۀ ترس از ظلم نیست بلکه تنها برای حفظ وحدت مسلمین است.

ص:36


1- (1) - صحیح البخاری : 41/1 آخر باب العلم ، کتاب العلم، محاسن التأویل، قاسمی: 82/4 چاپ مصر.

امام خمینی(رحمه الله) در این مورد می فرماید:

«تقیّه گاهی این است که خطری حوزۀ اسلام را تهدید می کند، به شکلی که خوف از هم گسستگی وحدت مسلمانان در میان باشد و ترس از این باشد که بر حوزۀ اسلام - به خاطر پراکندگی شان و یا امور دیگر - ضرری وارد شود، و مراد از تقیّۀ مدارایی این است که در آن، هم صدا شدن همۀ مسلمانان، مهم است و وحدت بین آنها هم با ایجاد دوستی بین مخالفان و جلب ارادت آنان، بدون هیچ گونه ترسی (انجام پذیر) است» (1).

از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که به هشام بن حکم فرمود:

«در میان قبیله ها یشان نماز بخوانید، بیمارانشان را عیادت کنید (در تشییع) جنازه شان حاضر باشید.... به خدا (سوگند)! او به چیزی دوست داشتنی تر از خباء عبادت نشده است. گفتم: خباء چیست؟ فرمود: تقیّه» (2).

4- تقیّه در فتوا

«تقیّه در فتوا» این است که فقیه بر خلاف آنچه به نظر خودش صحیح است، فتوا دهد. این کار او بر حسب حالات مختلف، صور گوناگونی به خود می گیرد؛ گاهی حرام، گاهی جایز و گاهی واجب می شود.

ص:37


1- (1) - رسائل: 174.
2- (2) - وسائل الشیعه، کتاب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، باب 26، ح2.

سیّد حسن بجنوردی در این مورد می گوید:

«در مثل چنین (حالتی) واجب است که از فتوا دادن - به هر صورت که باشد - فرار نمود و راحت شد. و نیز اگر فتوا دادن موجب از بین رفتن جانها، یا موجب ریختن آبرویی باشد، در اوّلی جایز نیست که فتوا دهد، اگر چه فتوا موجب هلاکت و قتل (خود) او باشد.

امّا اگر از ائمّه معصومین(علیهم السلام) در برخی از اوقات، فتوایی بر خلاف حکم واقعی اوّلی، صادر می شد ، طرف را بعد از آن آگاه می ساختند که آنچه در گذشته گفته اند، خلاف واقع بوده است (و این کارشان) یا به سبب حفظ جان خودشان بوده و یا به جهت حفظ جان کسی بوده که برای او فتوا داده بودند. فتوای امام کاظم(علیه السلام) برای علی بن یقطین، در مورد سه بار شستن اعضای وضو، به این مطلب تصریح دارد.

خلاصه این که فتوا دادن بر خلاف ما انزل الله - به خاطر تقیّه - امری مشکل است و از حیث فتوا دهنده و قبولی نظریّه اش از نظر عموم و عدم قبولی آن، متفاوت می باشد». (1)

ص:38


1- (1) - قواعد فقهیّه: 68/5.

5- تقیّه در سیاست

وضعیّت این تقیّه هم روشن است و بیشتر تقیّه ها از این قبیل هستند. پس روشن شد که تقیّه همیشه جایز نیست و همیشه هم واجب نیست بلکه در برخی از زمانها حرام هم بوده است،

امام خمینی(رحمه الله) در مورد «تقیّۀ حرام» می فرماید:

«از جملۀ آن (تقیّه در مورد) برخی از محرّمات و واجباتی است که در نظر شرع و متشرعین نهایت اهمّیّت را دارا هستند؛ مثل ویرانی کعبه و مشاهد (زیارتگاه های) مقدّس... رد کردن اسلام و قرآن، تفسیر کردن آن چنان که مذهب را فاسد می نماید و با کفر تطبیق می دهد... از همین قبیل (محرّمات) است، زمانی که تقیّه کننده از نظر مردم، دارای جایگاه و منزلتی است؛ به شکلی که ارتکاب وی نسبت به برخی از محرّمات - از روی تقیّه - یا ترک کردن بعضی از واجبات، از موجبات وهن و هتک حرمت مذهب شمرده می شود... از همۀ اینها مهمتر آن جایی است که اصلی از اصول اسلام، یا مذهب و یا یکی از ضروریّات دین، در معرض از بین رفتن و نابودی و تغییر است. (در این صورت) تقیّه جایز نیست؛ مثل این که منحرفان سرکش بخواهند احکام ارث، طلاق و... را تغییر دهند» (1).

ص:39


1- (1) - رسائل: 178- 177.

علامۀ مظفّر می نویسد:

«تقیّه از نظر وجوب و عدم وجوب و بر حسب محلهایی که ترس از ضرر در آن جاست، احکامی دارد که در ابواب کتابهای علمای فقه ذکر شده است. تقیّه در هر حالی واجب نیست؛ بلکه گاهی جایز می باشد و یا در بعضی از حالات، خلاف آن واجب است؛ مثل این که در (مقام) اظهار حق و آشکار کردن آن، برای یاری دین و خدمت به اسلام و جهاد در راه آن باشد. در چنین وقتی، اموال نادیده گرفته می شوند و جانها ارزش نخواهد داشت». (1)

نتیجۀ بحث

«تقیّه» یک نظریّۀ کلّی اسلامی است که خدای تعالی، آن را در قرآن کریم تشریع فرموده است. نصوص سنّت شریف نبوی نیز بر آن دلالت دارند؛ همچنان که نصوص فراوانی از ائمّۀ اهل بیت(علیهم السلام) بر آن دلالت دارند و اصحاب و بزرگان، بدان عمل کرده اند و فقها نیز در عرصه های گوناگون در مورد آن فتوا داده اند و آن تا روز قیامت اصلی ماندگار است؛ همچنان که فخر رازی در تفسیرش بدان تصریح نموده و جایی برای انکار آن، باقی نمانده است.

ص:40


1- (1) - عقائد الامامیّه: 85.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109