برتری امام علی علیه السلام بر صحابه

مشخصات کتاب

سرشناسه:موسوی، عبدالرحیم، 1342 -

عنوان قراردادی:افضلیه الامام علی علیه السلام علی الصحابه . فارسی

عنوان و نام پدیدآور:برتری امام علی علیه السلام بر صحابه [کتاب]/ گروه پژوهش و پاسخ به شبهات، عبدالرحیم موسوی؛ مترجم حسین علی عربی؛ تهیه کننده اداره ترجمه معاونت فرهنگی [مجمع جهانی اهل بیت (ع)]؛ ویراستاری امرا... نصیری.

مشخصات نشر:قم: مجمع جهانی اهل بیت (ع)، 1435 ق.= 1393.

مشخصات ظاهری:109ص.؛ 5/14 × 5/21 س م.

فروست:در مکتب اهل بیت علیهم السلام؛ 22.

شابک:دوره 978-964-529-270-4 : ؛ 978-964-529-292-6

یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع:علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. -- فضایل

موضوع:علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. -- فضایل -- احادیث

شناسه افزوده:عربی، حسینعلی، 1349 - ، مترجم

شناسه افزوده:نصیری، امرالله ، ویراستار

شناسه افزوده:مجمع جهانی اهل بیت (ع). اداره ترجمه

شناسه افزوده:مجمع جهانی اهل بیت (ع)

رده بندی کنگره:BP37/4/م763الف7041 1393

رده بندی دیویی:297/951

شماره کتابشناسی ملی:3828275

ص :1

اشاره

ص :2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص :3

برتری امام علی علیه السلام بر صحابه

گروه پژوهش و پاسخ به شبهات، عبدالرحیم موسوی

مترجم حسین علی عربی

ص :4

ص :5

ص :6

ص :7

ص :8

سخن مجمع

«کار اساسی شما [مجمع جهانی اهل بیت ]... معرفی مکتب اهل بیت است به دنیای اسلام. بلکه به سراسر عالم، چون امروز همه دنیا تشنه معنویت اند و این معنویت در اسلام هست و در اسلامی که در مکتب اهل بیت معرفی می کند به نحو جامع و کاملی وجود دارد».

(از بیانات مقام معظم رهبری «مد ظله العالی»، 1386/5/28)

مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام ) که تبلور اسلام ناب محمّدی(صلی الله علیه و آله) و متّکی بر منبع وحیانی است، معارف ژرف و عمیقی دارد که از اتقان، استحکام و برهان برخوردار می باشد و مطابق با فطرت سلیم انسان هاست؛ بر همین اساس است که حضرت امام رضا(علیه السلام) فرمودند:

«فإنّ الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتّبعونا» [شیخ صدوقرحمه الله ، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج275:2]. این مکتب غنی و نورانی در پرتو عنایات الهی و هدایت ائمه ی اطهار(علیه السلام) و نیز مجاهدت هزاران جهادگر عرصه های علم و فرهنگ در طول قرون گذشته و حال، بسط و گسترش یافته است.

پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری حضرت امام خمینیقدس سره و تأسیس نظام اسلامی با تکیه بر قوانین اسلامی و با

ص:9

محوریت ولایت فقیه، افق های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جدیدی را برای انسان های آزاده به ویژه مسلمانان و پیروان و محبّان اهل بیت(علیهم السلام ) گشود و توجه بسیاری از نخبگان و مستضعفان جهان را به خود معطوف کرد.

مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السلام )، مولود این دگرگونی مبارک است که به ابتکار مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظلّه العالی) در سال 1369 شمسی/ 1990میلادی تأسیس شد و تاکنون خدمات شایانی را در تبلیغ معارف قرآن و اهل بیت(علیهم السلام ) و حمایت از پیروان اهل بیت(علیهم السلام ) در سراسر جهان انجام داده است.

معاونت امور فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السلام ) در راستای رسالت خود جهت ارتقای شناخت و آگاهی پیروان اهل بیت(علیهم السلام ) در موضوعات، سطوح، مخاطبان و عرصه های مختلف، در حوزه های تولید کتاب و مجلات به زبان های متعدد و سائر محصولات فرهنگی به فعالیت پرداخته است .

این اثر با هدف معرفی معارف اهل بیت(علیهم السلام ) و پاسخ به شبهات مخالفین به ویژه وهابیان و سلفی ها تهیه شده و حاصل تلاش علمی و پژوهشی گروهی از پژوهشگران و نویسندگان فرهیخته و صاحب نظر و ارجمند می باشد.

ص:10

در اینجا بر خود لازم می دانم از دبیرکل محترم مجمع، حضرات اعضای محترم شورای کتاب، مدیران محترم اداره کل پژوهش و ترجمه، رئیس محترم گروه مطالعات بنیادی، دبیر محترم شورای کتاب و گروه مطالعات بنیادی، مترجمین عزیز و همکاران اداره ی ترجمه تقدیر و تشکر نمایم. همچنین از برادرانی که در ویرایش، تایپ، مقابله، تصحیح، آماده سازی، نشر و چاپ این کتاب تلاش کردند، تشکر می کنم و توفیق همگان را از خداوند متعال مسئلت دارم.

معاونت امور فرهنگی مجمع در راستای تعمیق و پویایی آثار منتشره در حوزه ی معارف اهل بیت(علیهم السلام ) در سراسر جهان، از دیدگاه ها و پیشنهادهای اساتید، فرهیخته گان، صاحب نظران و پژوهش گران ارجمند استقبال می کند تا زمینه های بسط و گسترش هرچه بیشتر معارف اهل بیت (علیهم السلام )فراهم گردد.

به امید تعجیل در ظهور و فرج منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج).

نجف لک زایی

معاون امور فرهنگی

ص:11

ص:12

مقدّمه

اشاره

وحدت، همبستگی، اتّحاد و انسجام، از اصول عقلانی و برخاسته از اعماق سرشت انسانی است؛ هم چنان که یک اصل ثابت، مسلّم و همیشگی دین مقدّس اسلام نیز بوده و هست و تحقّق آرمان های آفرینش و نیل به اهداف عالی آن در این راستا قابل دسترسی است و قطعاً هیچ قوم و آحاد جامعه ای، در جنگ و فتنه، نزاع و تفرقه، به خیر و سعادت و کمال انسانی، نخواهد رسید.

امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) می فرماید:

إنّ الله سبحانه لم یُعط أحداً بفُرقةٍ خیراً ممّن مضی ولاممّن بقی. (1)

«خداوند سبحان، نه به گذشتگان و نه به آیندگان ، با تفرقه و جدایی خیری را عطا نکرده و نمی کند».

در سای وحدت و یک دلی است که جامعه به آرمان ها و پلّه های ترقّی، گام نهاده و زیباترین استحکامات را بر سرتاسر جامعه حاکم می کند و محبّت و صمیمیت و صلح و صفا را می گستراند.

از این رو، می بینیم قرآن کریم با لحن محکم و با هدف هدایت، چنین می فرماید:

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَتَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَکُنْتُمْ عَلَی شَفَاحُفْرَة مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُم مِنْهَا کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ . (2)

ص:13


1- (1) - نهج البلاغه: خطب 176.
2- (2) - آل عمران: 103.

«همه با هم، به حبل الله چنگ زنید و پراکنده نشوید و یاد بیاورید آن زمانی را که با هم دشمنی می کردید. پس خداوند دل های شما را به هم نزدیک کرد و الفت و برادری بر شما حاکم نمود و (نیز) یاد بیاورید آن زمانی را که شما، در لب پرتگاه آتش قرار داشتید، پس خداوند شما را از آن نجات داد و خداوند این چنین آیات خود را تبیین می کند، شاید به هدایت دست یابید».

و نیز پیامبر اکرم؛ حضرت محمّد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

«المؤمن للمؤمن کالبنیان یشدّ بعضه بعضاً». (1)

«نسبت فردِ با ایمان با مؤمن دیگر، همانند اجزای یک ساختمانند که هر جزئی از ساختمان، جزء دیگر را نگه داشته و محکم می نماید».

و نیز حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) می فرماید:

«المؤمن أخو المؤمن، کالجسد الواحد، إن اشتکی شیئاً منه وجد ألَم ذلک فی سائر جسده». (2)

«مؤمن برادر مؤمن است ، مانند آنکه یک جسد می باشند؛ اگر عضوی از آن به درد آید، درد و رنج آن به دیگر اعضاء خواهد رسید».

بنابر این تفرقه، کینه توزی، نزاع و خون ریزی، هرگز مشروعیت و مصونیت نداشته و از کبائر و زشتی هاست که وجدان و عقل سلیم، آن را بی اساس و بی فرهنگی معرّفی کرده و در دین اسلام هم شدیداً مورد نکوهش و توبیخ قرارگرفته و مرتکب آن را به عذاب الهی، وعده داده است.

جهالت جاهلان و دسیس دسیسه گران و فتنه انگیزان، در طول تاریخ مسلمین، کوشیده است که وحدتِ صفوف و یک پارچگی مسلمین، به جنگ و

ص:14


1- (1) - اصول کافی 166/2؛ نهج الفصاحه: 779؛ کنز العمّال: 141/1.
2- (2) - بحار الأنوار: 148/61.

خون ریزی تبدیل شده و کینه و بغض و بد بینی و اتّهام به خروج از دین و ورود در شرک را گسترش دهد. بنابر این بر مسؤلان و رهبران امّت و برآحاد جامع اسلامی، فرض و حتم است که اجازه ندهند چنین فضائی بر جامعه اسلامی حاکم گردد و در نتیجه ذخائر و ثروت های امت اسلام، توسّط مستکبران روزگار و کافران خوش رنگ و نگار و صاحبان تراست ها و کارتل ها به راحتی و سهولت، غارت شود.

ما پیروان اهل بیت(علیهم السلام )، برخود لازم می دانیم جهت وحدت بیشتر مسلمین و زدودن موانع این اتّفاق و انسجام، نسبت های ناروائی که در طول تاریخ، به ویژه در این سال های اخیر، به مکتب اهل بیت(علیهم السلام ) و به صورت ناجوانمردانه نسبت داده شده، از خود دورکنیم و با تمام وجود، از این تهمت ها و نسبت ها توسّط تکفیری ها و جریاناتی که آلت دست انگلیسی ها، صهونیست ها، و غارتگران امریکا و ... هستند، اعلان انزجار و تبرّی بجوییم.

از باب نمونه:

1 - ما که کتاب آسمانی مصون از تحریف، یعنی قرآن کریم را تنها کتاب هم مسلمین و بدون آن که کم و زیاد شده باشد و عیناً، همان قرآن کریم حضرت خاتم الأنبیاء محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله) و ثقل اکبر و سرتاسر آن را داعی توحید و یکتاپرستی می دانیم؛

- ما که بزرگ ترین موفّقیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را نفی بتها (اصنام) و نفی عبادت لات و عزّی و اعلان و تحقّق کلم توحید «لا إله إلا الله» می دانیم؛

- ما که خطبه های غرّای توحیدی مولی الموحدین امیر المؤمنین(علیه السلام) را - شبانه روز - در مراکز آموزشی و پژوهشی، دانشگاه ها و حوزه ها و محافل علمی و تربیتی مان به تلاوت و تدریس و استضائه می نشینیم؛

ص:15

- ما که در مساجد و مراکز عبادتی مان ، متون سراسر توحید اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را همانند دعای کمیل از امام علی(علیه السلام)، دعای عرفه از امام حسین(علیه السلام) و دعای ابو حمزه ثمالی از امام سجاد(علیه السلام) و ده ها دعای توحیدی دیگر تلاوت می شود و طنین انداز است:

«... متی غِبْتَ حتّی تَحْتاجَ إلی دلیلٍ یَدلُّ علیکَ... عَمِیَتْ عینٌ لا تراکَ... ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَک وَما الّذی فَقَدَ مَنْ وَجَدَک...». (1)

- ما که هزاران اثر معرفتی و توحیدی همچون کتاب توحید شیخ اقدم «صدوق» را داریم، ما که ...

با هم این اوصاف، به صورت جاهلانه و مزوّرانه و مزدورانه به هدف بدبین کردن سایر مسلمین ناجوانمردانه به شرک متّهم شده و می شویم!!! (فما لهم کیف یحکمون)؟؟!!.

2 - اعتقاد به امام مهدی(علیه السلام) و مهدویت، ریشه قرآنی دارد و مذاهب و فرق اسلامی - روی هم رفته - به آن اعتراف دارند تا جائی که انکار آن را موجب قتل منکر آن دانسته اند. (2)

و نیز جایگاه رفیعی از سنّت و معرفت اسلامی را برای آن حضرت ذکر کرده اند و قاطب علمای اهل بیت(علیهم السلام ) و بسیاری از علمای مذاهب اسلامی، روایات و احادیث و اخباری که در شأن و ولادت آن حضرت است، مورد تصریح و تصحیح و اعتراف قرارداده اند؛ مانند صاحب سنن ترمذی، قرطبی مالکی، ابوجعفر عقیلی، سیوطی، ابن حجر عسقلانی، حاکم نیشابوری، بیهقی، ابن اثیر، بغوی، ابن قیم، ذهبی، تفتازانی، ابن کثیر دمشقی، جزری شافعی، عبدالوهّاب شعرانی، متّقی هندی، عبدالباقی زرقانی، سفارینی حنبلی، محمّد امین

ص:16


1- (1) - بحار الأنوار: 95/ 226 (بخشی از دعای عرفه).
2- (2) - همانند ابن حجر هیتمی شافعی، شیخ صبای حنفی، خطابی مالکی، یحیی حنبلی و...

سویدی، شوکانی، مؤمن شبلنجی، قنوجی بخاری، کتانی مالکی، خضر مصری، غماری شافعی، ناصر الدین البانی، ابواعلی مودودی، کمال الدین ابن طلحه شافعی، یاقوت حموی، ابو نعیم اصفهانی، ابن جوزی حنبلی، گنجی شافعی، جوینی شافعی، ابن علی شافعی همدانی، حمد الله مستوفی، ابن شحن حلبی حنفی، خواجه پارسا حنفی، ابن صبّاغ مالکی، سراج رفاعی، ابن طولون دمشقی، ابو عبّاس قرمانی حنفی، ابن عامر شبراوی، ساباط قاضی حنفی، قندوزی حنفی، حمزاوی شافعی مصری، زرکلی سلفی، یونس سامرایی، احمد طوسی بلاذری، ابن شاکر بدری شافعی، عبدالکریم یمانی، صبان شافعی، ابن عماد دمشقی حنبلی و غیر اینان... .

حال نگاه بیندازید و ببینید:

امام مهدی(علیه السلام) و مهدویّت - که در کتاب و سنّت، محکم ترین ریشه و اساس و برهان و این همه معترف به تواتر و صحت و ولادت و حیات از جمیع فرق اسلامی دارد- چگونه با زشت ترین تعبیرها مورد استهزاء و تمسخر و افتراء و نسبت های ناروا قرار گرفته است؟!.

از این عصار انبیاء و خلف اوصیا، گاهی به «امام مزعوم» و گاهی به «معدوم» و ... تعبیر می شود !! و گاهی می نویسند که شیعیان کنار سرداب حلّه یا سرداب بغداد، یا سرداب سامرّا (1) و یا ... مرکبی را آماده می کنند تا آن که او وقتی که از آن سرداب خارج شد، سوار آن مرکب شود!. اینان هنگام نماز هم، هم چنان در کنار مرکب باقی می مانند، زیرا ممکن است که در همان وقت از سرداب خارج شود و کسی کنار مرکب نباشد تا او را سوار کنند!!.

ص:17


1- (1) - بالآخره، معلوم نشد این سرداب کجاست!

وارونه نشان دادن حقایق، تحریف و سیاه نمایی در زمین اعتقادات و معارف حقّه اهل بیت(علیهم السلام ) توسّط دشمنان و بقاء بر میت های آکلة الاکباد و آنان که گوینده «لااله الاّ الله و محمّدٌ رسول الله» و معتقدان معاد و محشر و اهل قبله و قرآن را همانند گوسفند سر می برند و جهت جلب رضایت سردمداران کفر و غاصبان قدس، همه گونه خوش خدمتی دارند و در تمام دوران ننگین رژیم جعلی و سفّاک صهیونیستی، در حمایت از مظلومین فلسطین، و مقدسات مسلمین حتی یک فشنگ و یا تیری رها نکرده اند، امّا هر روز شاهد آنیم که دسته دسته اهل قبله و توحید و بعثت و معاد را با کمال شقاوت و بی رحمی، قطعه قطعه و به آتش می کشند و فتنه و تفرقه را بین امّت اسلام می گسترانند.

لازم به تذکر است: این دو مورد به عنوان نمونه بود و گرنه مسلمانان هر روزه شاهد نشر و بسط صدها مورد دیگر با هزاران سایت و کتاب و مقالات و نرم افزار، توسّط این مجموع فاقد عاطفه و رحم و متحجّر و تکفیری با هدف شوم تفرقه افکنی و جنگ و جدال در امّت اسلامی می باشند، فإلی الله المشتکی.

در هر صورت، ما به عنوان این که به حفظ وحدت مسلمین و قطع ید اجانب از بلاد اسلامی و زدودن اتّهامات و افتراءات از مکتب اسلام و معارف اهل بیت(علیهم السلام ) مکلّفیم، بر خود واجب می دانیم جهت زایل کردن بدبینی از ذهنیّتی که اینان در بین عموم مسلمین با دروغ، نفاق، افتراء و بهتان ساخته اند، اقدام نماییم و انزجار و بی زاری خود را از این تفرقه افکنان و جنگ افروزان وابسته به استکبار و کفر جهانی، اعلان نماییم.

ص:18

مجموع «فی رحاب اهل البیت(علیهم السلام )» (1)حدود چهارده سال پیش، جهت زدودن این ذهنیّت و زدودن برخی از موانع وحدت، در معاونت امور فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام و با کمک، مساعدت و همکاری گروهی از فضلا و محققین (2)، طرّاحی و سپس مورد تنظیم و تدوین قرار گرفت.

بحمدالله به سرعت و به طور گسترده و چشمگیر، مورد استقبال محافل علمی و پژوهشی و علاقه مندان و دوستداران وحدت مسلمین، قرار گرفت.

شخصیّت های علمی و دست اندرکاران نشر و قلم و گروه های محاوره و مناظره، در همان زمان تدوین و نشر، پیشنهاد ترجمه ی این مجموعه را به زبان های زنده دنیا دادند که بحمدالله ترجم فارسی آن توسّط ادار ترجم

ص:19


1- (1) - این مجموعه بیش از چهل جلد است که هر یک از آنها به یک موضوع و یک شبهه اختصاص دارد و به زبان عربی و با سبک مقارنه و ارائه دلائل تنظیم یافته است.
2- (2) - جهت تقدیر از زحمات عزیزانی که در این مجموعه به نوعی تلاش داشته و نقشی که در تحقّق این کار علمی و فرهنگی داشته اند. متذکّر می شویم: 1 - ابوالفضل اسلامی (علی)؛ مسؤول گروه و مشرف علمی پروژه. 2 - سید منذر حکیم؛ پیگیر امور مجموعه. 5 - 3 - سید عبدالرحیم موسوی رحمه الله ، شیخ عبدالکریم بهبهانی و صباح بیاتی؛ تهیه کنندگان بعضی از متون مجموعه. 9 - 6 - شیخ عبدالأمیر سلطانی، شیخ محمّد هاشم عاملی، شیخ محمّد امینی و شیخ علی بهرامی؛ تصدّی مسائل استخراج و مقابله. 13 - 10 - سید محمدرضا آل ایوب، عباس جعفری، حسین صالحی و عزیز عقابی؛ در مسائل تصحیح و تطبیق و روند امور. ضمن آن که از نظرات ارزشمند آقایان: شیخ جعفر الهادی (خوشنویس)، شیخ محمّدهادی یوسفی غروی، استاد صائب عبدالحمید وغیر اینان در برخی از این متون استفاده کرده ایم. جزاهم الله خیر الجزاء. (ناشر)

معاونت امور فرهنگی، آماده گردید و اینک مورد بررسی مجدّد و ویراستاری قرار گرفت و تقدیم علاقه مندان می شود.

امید است که این تلاش و جهاد فرهنگی، مورد قبول پروردگار متعال و عنایت حضرت بقیّة الله الأعظم(عج) قرار گرفته باشد.

گروه مطالعات بنیادی

ابوالفضل اسلامی (علی)

1392/8/28

ص:20

برتری امام علی(علیه السلام) بر صحابه

اشاره

دلایل افضل بودن حضرت علی(علیه السلام) تنها به تلاش پیامبر(صلی الله علیه و آله) وسخنان گوهربار او, محدود نمی شود بلکه آیات زیادی از قرآن کریم نیز در این باره نازل شده است تا در کنار سخنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) سندی دیگر بر افضلیّت آن حضرت باشد.

با بررسی روایات وارد شده این حقیقت کاملاً آشکار می شود که حضرت علی(علیه السلام) از همۀ اصحاب برتر است لکن این برتری, فقط در مقام مقایسه نمی باشد بلکه دایرۀ آن وسیع تر از این معناست.

در واقع، محتوا ومضمون این نصوص، می رساند که حضرت علی(علیه السلام)به سبب برخورداری از صفات نفسانی قدسی، تنها انسانی است که بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) شایستگی تصدّی منصب امامت را دارد.

اگر ما، دیدگان خود را بر عصمت وعلم حضوری امام علی(علیه السلام) فرو بندیم، باز نمی توانیم فضایل ایشان را پوشیده داریم.

حضرت علی(علیه السلام) حتّی بر اساس معیارهای مکتب خلفاکه ایشان را تنها یک صحابی می دانند- به سبب برخورداری از علم ودانش وصفات فردی واجتماعی، برتر از دیگر یاران پیامبر است، بدین رو، مطالبی پیرامون افضلیّت امام علی(علیه السلام) بر صحابه را طی بخشهای متعدّد، بیان می کنیم.

ص:21

ص:22

بخش اوّل:فرازهایی از شخصیّت امام علی(علیه السلام)

اشاره

رفتار وصفات الهی امام علی(علیه السلام) برای ما به عنوان نمونۀ یک انسان کامل الهی والگویی نیکو مطرح است. رسیدن به کنه شخصیّت وجودی آن حضرت, از طریق بررسی بعضی از تجلیّات علمی و اخلاقی ایشان ممکن نیست لکن اگر کسی برخی از تجلیّات و ویژگیهای حضرت علی(علیه السلام) را بشناسد, همین مقدار, برای حکم کردن به برتری ایشان بر دیگر اصحاب، کفایت می کند، آن هم نه در زمینه ای معیّن ومشخّص بلکه در همۀ زمینه ها به صورتی که کاملاً یقین می شود هیچ یک از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله) مانند آن حضرت نیستند. در این جا مناسب است که به برخی از تجلیّات شخصیّتی آن حضرت اشاره شود.

1- تجلّی بُعد علمی شخصیّت امام علیّ (علیه السلام)

از مسلّمات تاریخ است که حضرت علی(علیه السلام) از تمامی صحابه اعلم بود وبه درجه ای از کمال علمی دست یافته بود که پیامبر(صلی الله علیه و آله) در بارۀ آن حضرت فرمود:

ص:23

«من شهر علم هستم وعلی دروازۀ آن است». (1)

پیامبر(صلی الله علیه و آله) این سخن را دربارۀ هیچ یک از اصحاب نفرمود. این سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با سخن حضرت علی(علیه السلام) تأکید می شود که فرمود:

«رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هزار باب علم را به من آموخت که از هر باب هزار باب، برایم گشوده می شود». (2)

امام علی(علیه السلام) به وسیلۀ علم الهی - که از اختصاصاتش بود - بر دیگران برتری دارد. آن حضرت در این رابطه می فرماید:

«اگر پرده های غیب برایم کنار زده شود, یقینم افزایش پیدا نمی کند». (3)

طبق بیان صریح آن حضرت, علمی که او حمل می کند، بی شمار است وهیچ یک از اصحاب، توانایی حمل آن را ندارند:

«به درستی که در این جا دریای خروشان علم وجود دارد, ای کاش! برای آن، حاملانی می یافتم - وبه سینۀ مبارکش اشاره کرد». (4)

این سخنان، به روشنی دلالت دارد که امام علی(علیه السلام) به درجه ای از علم رسید که برای هیچ کس به جز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رسیدن به آن ممکن نیست؛ از این رو، حضرت علی(علیه السلام) می فرماید:

ص:24


1- (1) - المستدرک علی الصحیحین: 3/ 126؛ سنن ترمذی: 5/ 637.
2- (2) - کنز العمّال: 13/ 114.
3- (3) - مناقب ابن شهر آشوب: 2/ 38؛ ارشاد القلوب: 2/ 14؛ بحار الأنوار: 40 / 153.
4- (4) - نهج البلاغه/ قصار الحکم: 147.

«در علمی که پنهان است، فرو رفته ام واگر آن را ظاهر کنم، هر آینه شما مضطرب و لرزان می شوید، مانند لرزیدن ریسمان در چاه عمیق». (1)

ابی طفیل می گوید:

«علی(علیه السلام) را دیدم که می گفت: از من سؤال کنید، به خدا قسم! دربارۀ چیزی از من سؤال نمی کنید، مگر این که شما را آگاه کنم. دربارۀ کتاب الهی از من سؤال کنید، به خدا سوگند! آیه ای از کتاب خدا وجود ندارد، مگر این که من به آن آگاهم که در شب، یا روز و در دشت، یا کوه نازل شده است». (2)

امّا صحابۀ دیگر، چنین نیستند. خلیفۀ اوّل می گوید:

«... چه کنم! اگر دربارۀ حرفی از کتاب خدا سخنی بگویم که خداوند آن را اراده نکرده باشد». (3)

سعید بن مسیب می گوید:

«هیچ کدام از اصحاب پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) ادّعا نکرد که هر چه می خواهید از من سؤال کنید مگر علی(علیه السلام)». (4)

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بارها بر افضل بودن و برتری علمی حضرت علی(علیه السلام) بر سایر اصحاب گواهی داده اند که به بعضی از آنها اشاره می شود:

ص:25


1- (1) - نهج البلاغه: خطبه 5.
2- (2) - فتح الباری: 8/ 459 ؛ کنز العمّال: 13/ 185.
3- (3) - الریاض النضره: 166/3؛ مستدرک حاکم: 3/ 124؛ اسد الغابه: 4/ 22.
4- (4) - الریاض النضره: 3/ 166؛ ینابیع المودّه: 286؛ ذخائر العقبی: 83.

الف- پیامبر(صلی الله علیه و آله) به حضرت فاطمه(علیها السلام ) فرمود:

«تو را به ازدواج کسی در آوردم که بهترین امّت من است. او دانشمند ترین آنان است. او بردبارترین آنان و اوّلین آنان در پذیرش اسلام است». (1)

ب- «دانشمند ترین امّت من بعد از من, علی ابن ابی طالب است». (2)

ج- «علی, وارث علم من و وصی من است و او دَرِ ورود به من است». (3)

د- «علی دَرِ علم من وبیان کنندۀ آنچه برای آن فرستاده شدم، است». (4)

ه- «دانشمند ترین امّت من به سنّت و داوری بعد از من, علی ابن ابی طالب است». (5)

و- «ای علی! تو برای امّتم بیان می کنی آنچه را که بعد از من, در آن اختلاف کنند». (6)

ص:26


1- (1) - مسند احمد: 5/ 26.
2- (2) - مناقب خوارزمی: 49، تحقیق محمودی؛ کنز العمّال: 11/ 614، ح 32977.
3- (3) - کفایة الطالب: 92 و 70؛ شمس الاخبار: 29.
4- (4) - کنز العمّال: 6/ 156؛ کشف الخفاء: 1/ 204.
5- (5) - الریاض النضره: 2/ 194؛ مناقب خوارزمی: 48؛ تذکرة الخواص: 87, فیض القدیر: 4/ 257؛ تفسیر نیشابوری، سوره احقاف.
6- (6) - مستدرک حاکم: 2/ 122؛ میزان الاعتدال، ذهبی: 10/ 472؛ ینابیع المودّه: 203.

ز- «ای ابا الحسن! علم، گوارای تو باد! به تحقیق تو علم را نوشیدی و از آن سیراب شدی». (1)

2- تجلّی بُعد ایمانی امام علی(علیه السلام)

حضرت علی(علیه السلام) در این بخش از زندگانی، بُعد معنوی والایی از خود ارائه می دهد وتصویری بسیار عالی برای نسلهای آینده ترسیم می کند که در آن، گوی سبقت را از همگان ربوده است.

ایمان قوی امیر مؤمنان(علیه السلام) امتیاز منحصر به فرد آن حضرت است که به صورتهای گوناگون متبلور شده است. آن حضرت، نمونۀ عالی در عبادت می باشد.

در تفسیر آیۀ شریفۀ: ... تَراهُم رُکّعاً سُجّداً... ؛ (2)آنان را در حال رکوع وسجود می بینی، وارد شده که دربارۀ حضرت علی(علیه السلام) نازل شده است. (3)

امام(علیه السلام) در این باره فرمود:

«هفت سال قبل از دیگران با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نماز به جای آوردم و اوّلین کسی هستم که با آن حضرت، نماز گزاردم». (4)

ص:27


1- (1) - مناقب ابن مغازلی: 420؛ تاریخ ابن عساکر: 2/ 498.
2- (2) - فتح (48): 29.
3- (3) - شواهد التنزیل: 2/ 183؛تفسیر الکاشف: 3/ 469؛ روح المعانی: 16/ 117.
4- (4) - تذکره الخواص: 63.

ونیز فرمود:

«کسی از این امّت را نمی شناسم که بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) مانند من، خدا را عبادت کرده باشد». (1)

و در جای دیگر می فرماید:

«قبل از مردم، اسلام را پذیرفتم وقبل از این که نماز بگزارند, نماز به جای آوردم». (2)

امام علی(علیه السلام) عابدترین مردم بود ودر کثرت نماز وروزه از همگان پیشی گرفته بود. مردم، نماز شب ومداومت بر ذکر و به جای آوردن نمازهای مستحبّی را از او فرا می گرفتند.

ابن ابی الحدید می نویسد:

«آن حضرت به جهت محافظت و مداومت بر راز ونیاز با خداوند؛ در لیلۀ الهریر بین دو لشکری که در حال جنگ بودند، پوستی گسترانید ومشغول نماز شد؛ در حالی که تیرها از راست وچپش می گذشت لکن هیچ گونه اضطرابی برای او پیش نیامد ونماز را ادامه داد تا آن را تمام کرد. به راستی تصوّر شما از چنین انسانی چیست؟ گمان شما دربارۀ کسی که پیشانی اش بر اثر سجده های طولانی پینه بسته بود, چیست؟». (3)

او در ادامه می نویسد:

ص:28


1- (1) - خصائص امیر المؤمنین، نسائی: 46.
2- (2) - شرح نهج البلاغه: 1/ 10.
3- (3) - شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید: 1/ 27.

«از علی بن حسین(علیهما السلام ) - که در عبادت به نهایت رسیده بود- سؤال شد: عبادت شما نسبت به عبادت جدّت به چه مقدار است؟ فرمود: عبادت من نسبت به عبادت جدّم، مانند عبادت جدّم نسبت به عبادت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است». (1)

ابعاد دیگر ایمان امام علی(علیه السلام) آن حضرت را در قلّۀ پاکی وبرخورداری از اخلاق الهی قرار داده است. او همان الگوی صدّیقان می باشد که قرآن در صدد بیان آن است:

وَالَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ... . (2)

«کسانی که به خدا ورسولانش ایمان آوردند؛ آنان صدّیقان می باشند».

این آیه بر طبق روایت احمد بن حنبل, در بارۀ حضرت علی(علیه السلام) نازل شده است. (3)

در قرآن کریم، آیات زیادی وجود دارد که گواهی می دهد امام علی(علیه السلام) مصداق بارز «ایمان» است.

خداوند می فرماید:

ص:29


1- (1) - شرح نهج البلاغه/ ابن ابی الحدید: 1/ 9.
2- (2) - حدید (57): 19.
3- (3) - الفضائل من فضائل علی*: ح 339و154؛ الریاض النضره: 2/ 153؛ کنز العمّال: 6/ 152؛ فیض القدیر: 4/ 137؛ الدرّ المنثور: 5/ 262.

أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ یَسْتَوُونَ عِندَ اللّهِ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ . (1)

«آیا سیراب کردن حجّاج وآباد ساختن مسجد الحرام را همانند عمل کسی قرار دادید که به خدا وروز قیامت ایمان آورده ودر راه خدا جهاد کرده است؟ این دو، نزد خدا مساوی نیستند وخداوند، گروه ظالمان را هدایت نمی کند».

این آیه وآیات بعد از آن، در بارۀ امام علی(علیه السلام) نازل شده است وآن هنگامی بود که طلحۀ بن شیبه وعبّاس به مباهات پرداختند؛ طلحه گفت:

«من به خانه خدا سزاوارترم؛ زیرا کلید دار آن هستم».

عبّاس در جواب او گفت:

«من سزاوارترم؛ زیرا آب رسانی به حجّاج را به عهده دارم».

در این میان حضرت علی(علیه السلام) فرمود:

«من اوّلین کس از مردم هستم که ایمان آوردم واز همه بیشتر جهاد کردم».

آنگاه خداوند این آیه را در بیان افضل بودن حضرت علی(علیه السلام) نازل کرد: (2)

ص:30


1- (1) - توبه (9): 19.
2- (2) - الدرّ المنثور: 3/ 319و318؛تفسیر ابن کثیر: 2/ 241؛ تفسیر طبری: 10/ 68؛ تفسیر کبیر: 16/ 10؛ جامع الاصول: 9/ 477؛ اسباب النزول، واحدی: 139.

أَفَمَن کَانَ مُؤْمِنًا کَمَن کَانَ فَاسِقًا لَّا یَسْتَوُونَ . (1)

«آیا کسی که با ایمان باشد، همچون کسی است که فاسق است؟! نه, هرگز این دو، برابر نیستند».

مراد از «مؤمن»، حضرت علی(علیه السلام) ومراد از «فاسق»، ولید است. (2)

ودر آیه دیگر می فرماید:

... وَأُوْلُو الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ... . (3)

«وخویشاوندان نسبت به یکدیگر از مؤمنان ومهاجران در آنچه خداوند مقرّر داشته, اولی هستند».

مفسّران، اتّفاق نظر دارند که مراد از ((مؤمن), مهاجر وخویشاوند در آیۀ شریفه, حضرت علی(علیه السلام) است. (4)

پیامبر(صلی الله علیه و آله) تسلیم بودن حضرت علی(علیه السلام) را در برابر شریعت وتعالیم آن وپیشینۀ ایشان را در اسلام، بارها بیان کرده است. آن

ص:31


1- (1) - سجده (32): 18.
2- (2) - تفسیر طبری: 21/ 68؛ تفسیر ابن کثیر: 3/ 462؛فتح القدیر: 4/ 247؛ اسباب النزول: 263؛ ذخائر العقبی: 88؛شواهد التنزیل: 1/ 444؛ أنساب الأشراف بلاذری: 1/ 162, تاریخ دمشق: 61/ 199.
3- (3) - احزاب (33): 6.
4- (4) - مناقب ابن مردویه وصاحب کتاب احقاق الحق در جلد3, صفحه 419 آن را از کتاب مناقب المرتضوی ترمذی، صفحه 62 نقل می کند. مفسّران اتّفاق دارند که آیه در باره علی* نازل شده است؛ زیرا او مؤمن, مهاجر وپسر عموی رسول خدا بوده است.

حضرت، به واسطۀ برخورداری از ایمان قوی ومحکم, توانایی حلّ مشکلات وسختیها را داشت.

از ابوذر روایت شده است:

«بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد شدیم وعرض کردیم: چه کسی از اصحاب نزد شما محبوب تر است تا اگر امری پیش آید، با او باشیم واگر شدّت وسختی پیش آید، به ما برسد، نه به او؟

پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: تسلیم بودن و اسلام علی(علیه السلام) بیش از همه شما است». (1)

در ارتباط با ایمان حضرت علی(علیه السلام) به همین مقدار اکتفا می کنیم.

3- جهاد حضرت علی(علیه السلام)

بُعد جهادی امام علی(علیه السلام) مسألۀ روشنی است ونیاز به بحث واثبات ندارد؛ زیرا مسلمانان وحتّی غیر مسلمانان در این که آن حضرت، شجاع ترین اصحاب بود, اختلاف ندارند. حضور ایشان در میدانهای جهاد, بیشتر از دیگران بود؛ گر چه شجاعت وعلاقه به جهاد, در سیرۀ اصحاب روشن است لکن ارزش آن نزد حضرت علی(علیه السلام) بیشتر بود؛ زیرا در کوران سختیهای جنگ وهنگامی که برخی از اصحاب، عقب نشینی می کردند ویا نمی توانستند پیشروی کنند, آن حضرت برای

ص:32


1- (1) - مناقب مرتضوی ترمذی: 95؛ کنز العمّال: 6/ 395 روایت را از ابن عبّاس نقل می کند.

شکستن حلقۀ محاصرۀ مسلمانان, اقدام می کرد. گواه سخن ما جنگهای بدر, احزاب, خیبر، حنین و... است که مسلمانان با مشرکان، یا اهل کتاب، درگیر بودند و حضرت در همۀ آنها شرکت داشت.

حسن بصری در بارۀ آیۀ: ... فَاسْتَوَی عَلَی سُوقِهِ... ؛ (1)«پس محکم و به پای خود ایستاد»، می گوید:

«اسلام، با شمشیر علی(علیه السلام) استوار گشت». (2)

ابو هریره می گوید:

«پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در جنگ خیبر فرمود: پرچم را به مردی خواهم داد که خداوند وپیامبرش را دوست دارد وخداوند به وسیلۀ او قلعه را می گشاید. عمر گفت: قبل از آن روز، من به فرماندهی علاقه ای نداشتم (کنایه از این است که فرماندهی در نظر او محبوب گشت به این امید که پیامبر(صلی الله علیه و آله) پرچم را به دست او دهد) لکن پیامبر(صلی الله علیه و آله) آن را به علی(علیه السلام) داد وبه او فرمود: پشت نکن. علی(صلی الله علیه و آله) مقداری حرکت کرد وپرسید: بر چه مطلبی با آنان بجنگم؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: بر این که شهادت دهند: جز خداوند، پروردگار دیگری نیست ومحمّد(صلی الله علیه و آله) رسول خدا می باشد. اگر این را انجام دادند, خونها و اموال خویش را حفظ کردند و حساب آنان با خداوند است». (3)

ص:33


1- (1) - فتح (48): 29.
2- (2) - شواهد التنزیل: 2/ 183؛ تفسیر کشّاف: 3/ 469؛ روح المعانی: 16/ 117.
3- (3) - خصائص نسائی: 59.

در جنگ خندق، امام، بهترین مثالِ یاری از حق را تحقّق بخشید وبه واسطۀ آن، از صحابۀ دیگر متمایز شد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) این رویداد عظیم را گرامی و بزرگ شمرد وفرمود:

«همۀ حق، در علی(علیه السلام) تبلور پیدا کرده است».

هنگامی که عمرو بن عُبدوُد عامری در جنگ خندق برای مبارزه از لشکر جدا شد ومسلمانان از رویا رویی با او ناتوان بودند, تنها علی(علیه السلام) اعلام آمادگی کرد تا با او بجنگد وحرکت نمود. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«تمامی ایمان، با تمامی کفر، به مبارزه برخاسته است». (1)

احمد بن حنبل در مسند نقل می کند:

«امام حسن(علیه السلام) بعد از شهادت علی(علیه السلام) در خطبه ای فرمود: دیروز مردی از شما جدا شد که گذشتگان در هیچ علمی بر او پیشی نگرفتند و آیندگان نیز به پای او نخواهند رسید. پیامبر(صلی الله علیه و آله) با پرچم، اورا به جنگ می فرستاد وجبرئیل در سمت راست او ومیکائیل در سمت چپ او بودند وباز نمی گشت تا پیروزی برای او به دست آید». (2)

خوارزمی از عبید الله بن عایشه, از پدرش نقل می کند:

ص:34


1- (1) - شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید: 4/ 344.
2- (2) - مسند احمد بن حنبل: 1/ 199.

«هنگامی که مشرکان، علی(علیه السلام) را در میدان جنگ می دیدند، وصیّتهای خویش را می کردند». (1)

جابر بن عبد الله می گوید:

«در حدیبیّه از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حالی که بازوی علی ابن ابی طالب را گرفته بود, شنیدم که فرمود: این پیشوای نیکو کاران وقاتل گناهکاران است. کسی که او را یاری کند, یاری می شود و کسی که یاری او را ترک کند، خوار شود. سپس صدای خود را بلند کرد و فرمود: من شهر علمم وعلی دروازۀ آن است؛ کسی که بخواهد وارد شهر علم شود, از درب وارد گردد». (2)

ابن عبّاس می گوید:

«پرچم مهاجران در جنگهای: بدر, احد, خیبر, احزاب وفتح مکّه به دست علی(علیه السلام) بود وهمواره در همۀ جنگها پرچمدار بود». (3)

امام علی(علیه السلام) دربارۀ همراهی خویش با پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) به هنگامی که برای شکستن بتها حرکت کردند, می فرماید:

«با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حرکت کردم تا به کعبه رسیدیم. پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر دوش من سوار شد، سپس فرمود: برخیز، من هم برخاستم. وقتی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ضعف مرا مشاهده کرد, به من گفت: بنشین, من هم نشستم. پیامبر(صلی الله علیه و آله) پایین آمد و نشست وبه من فرمود: بر دوش من

ص:35


1- (1) - مناقب ابن مغازلی: 106 و72.
2- (2) - تاریخ مدینه دمشق: 42/ 383.
3- (3) - تاریخ طبری: 2/ 138.

سوار شو. بر دوشهای پیامبر(صلی الله علیه و آله) سوار شدم واو بلند شد. این تصوّر برایم پیش آمد که اگر بخواهم، به افق آسمان هم می توانم دست یابم. بر بالای کعبه رفتم که بر آن مجسّمه ای از مس بود. از راست, چپ, جلو و از پشت سر، به از بین بردن آن پرداختم تا این که بر آن چیره شدم. پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آن را پایین بینداز, آن را انداختم ومانند ظرف شیشه ای شکست». (1)

تمام ابعاد شخصیّت الهی گونۀ حضرت علی(علیه السلام) در شباهتهایی خلاصه می شود که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بین او وپیامبران قرار داده بود. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«اگر کسی بخواهد آدم(علیه السلام) را در علمش, نوح(علیه السلام) را در عزّتش, ابراهیم(علیه السلام) را در بردباری اش, موسی(علیه السلام) را در هیبتش وعیسی(علیه السلام) را در زهدش ببیند, به علی ابن ابی طالب نگاه کند». (2)

4- جلوه هایی از شخصیّت اخلاقی امام علی(علیه السلام)

برتری حضرت علی(علیه السلام) بر سایر اصحاب، منحصر به اموری نیست که ذکر شد بلکه او به سبب تلاش برای عینیّت بخشیدن به ارزشهای مکتبی ومفاهیم اخلاقی، الگو واسوۀ همگان بود؛ الگویی که موجب برانگیختن عزم واراده در نفوس اصحاب می شد تا آنان نیز این ارزشها

ص:36


1- (1) - خصائص نسائی: 113؛ مستدرک حاکم: 2/ 366؛ مسند احمد: 1/ 84؛ کنز العمّال: 6/ 407؛ الریاض النضره: 2/ 200؛ تاریخ بغداد: 13/ 302؛ ذخائر العقبی: 85 .
2- (2) - ینابیع المودّه، قندوزی، باب 40.

را در خود متبلور سازند. این تلاش، مورد ستایش خدای سبحان قرار گرفت. شایسته است در این جا به بخشی از اخلاق آن حضرت که از امتیازات او نسبت به دیگران است ودر قرآن آمده اشاره شود:

1- خداوند می فرماید:

وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ . (1)

«برخی از مردم جان خود را به خاطر خشنودی خدا می فروشند».

این آیه در بارۀ امام علی(علیه السلام) نازل شده است؛ زیرا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگامی که به مدینه هجرت کرد، علی(علیه السلام) را برای ادای قرضهایش وپس دادن امانتها در مکّه باقی گذاشت. او آن شب در رختخواب پیامبر(صلی الله علیه و آله) خوابید. مشرکان خانه را محاصره کردند. خداوند به جبرئیل ومیکائیل وحی کرد:

«من بین شما برادری ایجاد کردم وعمر یکی از شما را بیشتر از دیگری قرار دادم, کدام یک از شما حیات را برای رفیق خود بر می گیرید؟».

هرکدام از آنان زندگی وحیات را برای خود انتخاب کردند. خداوند به آنان وحی کرد: چرا مانند علی ابن ابی طالب نشدید؟ من بین او ومحمّد(صلی الله علیه و آله) برادری بر قرار کردم و او در رختخواب پیامبر خوابید تا

ص:37


1- (1) - بقره (2): 207.

جانش را فدای او کند وحیات او را بر حیات خویش ترجیح داد. به زمین فرود آیید واو را از دشمنش حفظ کنید، پس نازل شدند وجبرئیل, کنار پاهای او بود ومی گفت: مبارک باد! مبادک باد! بر تو ای فرزند ابی طالب! خداوند به وسیلۀ تو بر فرشتگان مباهات می کند. (1)

2-وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاء وَلَا شُکُورًا . (2)

«وغذای خود را با این که به آن علاقه دارند, به مسکین و یتیم و اسیر می دهند (و می گویند:) ما شما را به خاطر خدا اطعام می کنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم»).

اهل سنّت, روایت کرده اند که امام حسن وامام حسین(علیهما السلام ) بیمار شدند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) با جمعی از یاران از آنان عیادت کردند. حضرت علی(علیه السلام) وفاطمه زهرا(علیها السلام ) وفضّه (خادمۀ آنان) نذر کردند که اگر آن دو شفا یابند, سه روز، روزه بگیرند و چون در خانۀ آنان موادّ غذایی یافت نمی شد, امام علی(علیه السلام) سه من جو, قرض گرفت. فاطمه(علیها السلام ) یک صاع (من) آن را آرد کرد وبرای هر نفر، یک عدد نان پخت. حضرت علی(علیه السلام) نماز مغرب را که خواند، به خانه آمد. می خواستند افطار کنند, مسکینی آمد واز آنان غذا طلبید, سهم خود را به او دادند وآن شب، جز آب ننوشیدند.

ص:38


1- (1) - اسد الغابه: 4/ 25؛ شواهد التنزیل: 1/ 98؛ مستدرک الحاکم: 3/ 132؛ نور الابصار: 86؛ ینابیع المودّه: 92؛ تفسیر کبیر: 5/ 204؛ مسند احمد: 1/ 331؛ تفسیر طبری: 9/ 140؛ سیرة نبویّه، دحلان که در حاشیه سیره حلبیّه قرار دارد: 1/ 307.
2- (2) - انسان (76): 9-8 .

روز دوّم را هم روزه گرفتند. فاطمه(علیها السلام ) یک صاع دیگر نان پخت. موقع افطار وقتی غذا آماده شد, یتیمی آمد واز آنان درخواست غذا کرد, آنان نیز ایثار کردند وغذای خود را به او دادند.

در سوّمین روز که روزه بودند وغذا آماده شده بود، اسیری آمد و از آنان درخواست غذا نمود. باز هم آنان سهم غذای خود را به او دادند و در این سه، روز چیزی جز آب ننوشیدند.

پیامبر(صلی الله علیه و آله) در روز چهارم، به خانۀ علی(علیه السلام) آمد. حسن وحسین(علیهما السلام ) را مشاهده کرد که از گرسنگی، می لرزیدند وشکم فاطمه(علیها السلام ) از شدّت گرسنگی به پشت چسبیده وچشمهایش به گودی نشسته بود. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«خدایا! به فریاد برس، آیا خانوادۀ محمد از گرسنگی بمیرند؟».

در همین هنگام، جبرئیل نازل گشت وگفت:

«ای محمّد! بگیر, آنچه را که خداوند به وسیلۀ آن به تو دربارۀ خاندانت تهنیت گفته است».

پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«ای جبرئیل! چه را بگیرم؟».

جبرئیل، سورۀ «هُل اتی» را بر او خواند. (1)

ص:39


1- (1) - تفسیر کشّاف: 670/4؛ اسد الغابه: 530/5؛ اسباب النزول، واحدی: 331؛ الدرّ المنثور: 6/ 299؛ ذخائر العقبی: 102و89؛ نور الابصار: 102؛ روح المعانی: 29/ 157؛ فتح القدیر: 5/ 338؛ شرح نهج البلاغه/ ابن ابی الحدید: 1/ 7؛ تفسیر بیضاوی: 4/ 235؛ ینابیع المودّه: 93؛ شواهد التنزیل: 2/ 298.

3- امام علی(علیه السلام) بر بالای منبر بود, در بارۀ تفسیر این آیه از او سؤال شد:

مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلا . (1)

«در میان مؤمنان، مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بسته اند, صادقانه ایستاده اند؛ برخی پیمان خود را به آخر بردند (ودر راه او به شهادت رسیدند) و بعضی دیگر، در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند».

حضرت در جواب فرمود:

«خدایا! مرا ببخش! این آیه در بارۀ من وعمویم حمزه وپسر عمویم عبیدۀ بن حارث فرزند عبد المطّلب نازل شده است. عبیده در جنگ بدر به شهادت رسید و حمزه در جنگ احد و امّا من منتظرم که شقی ترین (این امّت) این را از خون خضاب کند وبا دستش به محاسن وسر مبارکش اشاره کرد. این عهدی است که محبوبم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برایم بیان کرده است». (2)

4-... فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ.... (3)

«خداوند، جمعیّتی را می آورد که آنان را دوست دارد وآنان (نیز) او را دوست دارند».

ص:40


1- (1) - احزاب (33): 23.
2- (2) - نور الابصار، شبلنجی: 97؛ الصواعق المحرقه: 80 .
3- (3) - مائده (5): 54.

این آیه نیز در بارۀ امام علی(علیه السلام) نازل گشته است. (1)

5- خداوند می فرماید:

... هُوَ الَّذِیَ أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ . (2)

«او همان کسی است که تو را با یاری خود ومؤمنان, تقویت بخشید».

ابو هریره می گوید:

«بر عرش نوشته شده است: هیچ پروردگاری جز خدا نیست. او یگانه است وشریک ندارد. محمّد بنده ورسول من است که او را با علی ابن ابی طالب تأیید کردم واین همان سخن خداوند است که می فرماید: هُوَ الَّذِیَ أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ . مراد از آن علی ابن ابی طالب است». (3)

6- خداوند می فرماید:

... هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَمَن یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ . (4)

«آیا چنین انسانی, با کسی که امر به عدل وداد می کند و بر راه راست قرار دارد، برابر است؟».

ص:41


1- (1) - تفسیر کبیر: 20/12؛ مستدرک حاکم: 3/ 132؛ کنز العمّال: 5/ 428 و 6/ 396 و 393 و391.
2- (2) - انفال (8): 62.
3- (3) - النور المشتعل/ ما نزل من القرآن فی علی، احمد بن عبد الله اصبهانی: 89.
4- (4) - نحل (16): 76.

از ابن عبّاس روایت شده است که آیه در بارۀ علی(علیه السلام) نازل شده است. (1)

آیۀ شریفه به بیان «عدالت حضرت علی(علیه السلام)» پرداخته و آن از صفاتی است که حضرت، به موجب آن، بر دیگران برتری پیدا کرده است. عدالت در نظر آن حضرت، معیار وملاک بود. او در روابط اجتماعی خود با دیگران و در منش اخلاقی خویش و دیدگاه هایش, همیشه آن را مراعات می کرد. در آیۀ دیگری, همین مضمون بیان شده است:

وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ . (2)

«و از آنان که آفریدیم, گروهی به حق، هدایت می کنند وبه حق اجرای عدالت می نمایند»).

حضرت علی(علیه السلام) فرمود:

«آنان من وشیعیانم هستند». (3)

7- خداوند می فرماید:

الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلاَنِیَةً.... (4)

«آنان که اموال خود را شب وروز ودر نهان وآشکار, انفاق می کنند».

ص:42


1- (1) - شواهد التنزیل: 1/ 59.
2- (2) - اعراف (7): 181.
3- (3) - ینابیع المودّه: 109؛شواهد التنزیل: 1/ 204.
4- (4) - بقره (2): 274.

حضرت علی(علیه السلام) انفاق آگاهانه ای را به تصویر کشید که از نیّت پاک او سر چشمه گرفته و مطابق بارضای حق تعالی بود. آن حضرت در مقام انفاق وپرداخت صدقات, شیوه ای را به کار گرفت که در آن، هم آبروی نیازمندان حفظ می شد وهم تشویق وترغیب مردم به انفاق بود؛ از این رو، قرآن, حضرت علی(علیه السلام) را از این جهت ستایش نمود:

الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلاَنِیَةً... .

اهل سنّت روایت کرده اند که این آیه در بارۀ علی(علیه السلام) نازل گشته است. آن حضرت، چهار درهم داشت که یک درهم را در شب، و یک درهم را در روز، یک درهم را پنهانی و یک درهم را آشکارا در راه خداوند انفاق کرد. (1)

8- خداوند، پیامبرش را به تواضع در برابر مؤمنان فرمان می دهد:

وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ . (2)

«بال وپر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می کنند، بگستر».

حضرت علی(علیه السلام) در این زمینه از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیروی نمود. آن حضرت، چه در زمانی که حاکم بود و همۀ قدرت را در دست

ص:43


1- (1) - اسباب نزول واحدی: 64؛ تفسیر کبیر: 7/ 98؛ الدرّ المنثور: 1/ 363؛ تفسیر کشّاف: 1/ 164؛ تفسیر خازن: 1/ 214؛ ذخائر العقبی: 88؛ أسد الغابه: 4/ 25؛ الصواعق المحرقه: 87؛ مجمع الزوائد: 6/ 334؛ نور الأبصار: 70.
2- (2) - شعراء (26): 215.

داشت وچه زمانی که حاکم نبود و نیز در جنگ و صلح، با مؤمنان، برخوردی متواضعانه داشت.

ابن ابی الحدید معتزلی از (صالح کیسه فروش نقل می کند:

«مادر بزرگم با علی(علیه السلام) در حالی که آن حضرت خرما حمل می کرد، در (کوچه های) کوفه برخورد نمود. بر او سلام کرد و عرض کرد: ای امیر مؤمنان! خرما را به من بده تا آن را حمل کنم وبه منزل شما ببرم. حضرت فرمود: سرپرست خانواده سزاوارتر است که آن را حمل کند. سپس آن حضرت فرمود: آیا از آن نمی خوری؟ او گفت:

نمی خواهم.

آنگاه حضرت آن را به منزلش برد و برگشت، در حالی که با همان لباس بود و پوست خرماروی آن به چشم می خورد و با همان لباس، با مردم نماز جمعه را اقامه کرد». (1)

9- عبد الله بن حسن بن حسن می گوید:

«حضرت علی(علیه السلام) با درآمد زحمتهای خودش، هزار بنده را آزاد کرد و موقعی که به خلافت رسید و اموال در دست او بود, حلوایش خرما و لباسش کرباس بود». (2)

10- زاذان می گوید:

ص:44


1- (1) - شرح نهج البلاغه: 2/ 202.
2- (2) - شرح نهج البلاغه: 2/ 202.

علی(علیه السلام) در بازار قدم می زد وافراد را راهنمایی ودرماندگان را کمک می کرد. هنگامی که به فروشندگان و بقّالها می رسید, قرآن را برای آنان می گشود و این آیه را می خواند:

تِلْکَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یُرِیدُونَ عُلُوّاً فِی الأَرْضِ وَلاَ فَسَاداً وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ . (1)و (2)

«ما این دار (بهشت ابدی) آخرت را برای آنان که در زمین، ارادۀ علوّ و فساد و سرکش ندارند، مخصوص می گردانیم و حسن عاقبت، خاصّ پرهیزکاران است»).

11- دربارۀ صبر امام علی(علیه السلام) است که آن حضرت در شورای خلافت، استدلال کرد که در برابر ضایع شدن حقّش (خلافت) صبر نموده است.

ابی طفیل عامر بن واثله می گوید:

«روزی که شورای خلافت تشکیل شد، من پشت درب بودم، ناگهان فریادها بلند شد. شنیدم علی(علیه السلام) می گفت: مردم با ابو بکر بیعت کردند، در حالی که من به خلافت از او سزاوارتر و شایسته تر بودم لکن شنیدم و اطاعت کردم, به جهت این که می ترسیدم مردم مرتد شوند و همدیگر را با شمشیر بکشند. سپس مردم با عمر بیعت کردند و من به خدا سوگند! از او سزاوارتر و شایسته تر بودم لکن شنیدم و اطاعت کردم، به جهت این که ترس داشتم مردم مرتد گردند و یکدیگر را بکشند و حال شما می خواهید

ص:45


1- (1) - قصص (28): 83.
2- (2) - مناقب ابن شهر آشوب: 2/ 104.

با عثمان بیعت کنید؟ من نه می شنوم ونه اطاعت می کنم. عمر مرا با پنج نفر قرار داد و من ششمین آنان هستم, نه او و نه آنان هیچ گونه فضیلتی را در اصلاح (امور) برایم قایل نیستند. او همۀ ما را در این امر برابر قرار داد. به خدا سوگند! اگر بخواهم سخن بگویم, نه عرب و نه عجم و نه هم پیمان و نه مشرک, توانایی ندارند که یک صفت را رد کنند.

سپس فرمود: شما را به خدا قسم می دهم! آیا در میان شما کسی به غیر از من, برادر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هست؟

گفتند: نه.

فرمود: آیا کسی از شما عمویی مانند عمویم حمزۀ بن عبد المطّلب، شیر خدا و شیر پیامبرش دارد؟

گفتند: نه.

فرمود: آیا کسی از شما, برادری مانند برادرم جعفر دارد که با دو بال زینت داده شد وهمراه فرشتگان در بهشت پرواز می کند؟

گفتند: نه.

فرمود: آیا کسی از شما همسری مانند همسرم فاطمه دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سرور زنان این امّت دارد؟

گفتند: نه.

فرمود: آیا کسی از شما جز من, فرزندانی مانند حسن وحسین, فرزندان این امّت وفرزندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دارد؟

گفتند: نه.

ص:46

فرمود: آیا کسی از شما قبل از من، مشرکان قریش را کشته است؟

گفتند: نه.

فرمود: آیا کسی از شما قبل از من، خدا را به یگانگی یاد کرده است؟

گفتند: نه.

فرمود: آیا خداوند به دوستی کسی از شما جز من, امر کرده است؟

گفتند: نه.

فرمود: آیا کسی از شما قبل از من, رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را غسل داده است؟

گفتند: نه.

فرمود: آیا کسی از شما جز من هست که در مسجد منزل گزیده و با جنابت از آن بگذرد؟

گفتند: نه.

فرمود: آیا کسی از شما هنگامی که پرندۀ بریان شده برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آوردند و او به شگفت آمد, دربارۀ او گفته است: ای خدا! محبوب ترین خلق خودت را نزد من بیاور تا با من این پرنده را بخورد. من آمدم وبر پیامبر(صلی الله علیه و آله) وارد شدم در حالی که از سخن او بی اطّلاع بودم. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: بیا این مرغ را بخور که محبوب ترین خلق خدا هستی؟

ص:47

گفتند: نه.

فرمود: آیا در هر سختی که به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد می شد, کسی از شما کشنده تر از من برای مشرکان بود؟

گفتند: نه.

فرمود: آیا کسی از شما جز من, بی نیاز کننده تر, برای رسول خدا بود؛ هنگامی که در رختخواب او خوابیدم و او را با فداکاری خویش حفظ کردم و خود گذشتگی برای او کردم؟

گفتند: نه.

فرمود: آیا کسی در میان شما وجود دارد که خداوند نور او را در آسمان تمام کرده باشد و بفرماید: فَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ... ؛ (1)پس حقّ نزدیکان را ادا کن؟

گفتند: نه.

فرمود: آیا جز من کسی در میان شما وجود دارد که شانزده بار با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نجوا کرده باشد؛ هنگامی که این آیه نازل شد:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَةً... . (2)

«ای کسانی که ایمان آوردید! هنگامی که می خواهید با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نجوا کنید (وسخنان در گوشی بگویید) قبل از آن، صدقه ای (در راه خدا) بدهید؟»

ص:48


1- (1) - روم (30): 38.
2- (2) - مجادله (58): 12.

گفتند: نه, به خدا!

فرمود: آیا جز من کسی در میان شما هست که عهده دار بستن چشم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) (در لحظات آخر عمر) باشد؟

گفنتد: نه.

فرمود: آیا جز من، کسی در میان شما هست که آخرین ملاقات را با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) داشته باشد تا این که او را در قبرش بگذارد؟

گفتند: نه». (1)

با وجود همۀ این فضیلتها وصفات عالی که در آن حضرت وجود داشت او برای خدا ودر راه خدا صبر کرد تا کارهای مسلمین پراکنده نگردد وآنان مرتد نشوند ویکدیگر را نکشند. این صبر, از بهترین صبرها ودر نزد خدا دارای پاداش عظیم وهمیشگی است.

5- حلم وبردباری علی(علیه السلام)

آن حضرت، بردبارترین مردم در گذشتن از گناه دیگران و بخشنده ترین آنان در چشم پوشیدن از بدیهای دیگران بود. او در برابر نادانی مردم صبور و خویشتندار بود. آن حضرت، نماد صبر و بردباری است. پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) می گوید:

«اگر حلم وبردباری به صورت مردی ظاهر می شد، هر آینه او علی بود». (2)

ص:49


1- (1) - فرائد السمطین: 1/ 319، شماره 251.
2- (2) - فرائد السمطین: 2/ 68، شماره 392.

در جنگ جمل وقتی به مروان بن حکم دست یافت, از او گذشت نمود در حالی که وی دشمن ترین وکینه جوترین مردم نسبت به حضرت بود.

عبد الله بن زبیر، آشکارا حضرت را دشنام می داد. او در بصره سخنرانی کرد وگفت:

«این سست عنصر پست! علی ابن ابی طالب به سوی شما آمده است(!!)».

و حضرت علی(علیه السلام) فرمود:

«زبیر، همچنان مردی از ما اهل بیت بود تا این که عبد الله به سنّ جوانی رسید [و باعث گمراهی او شد]».

در جنگ جمل، حضرت بر او چیره شد واو را اسیر کرد لکن او را بخشید وبه وی گفت:

«برو، دیگر تو را نبینم».

ودیگر حضرت [بیش از این] چیزی به او نگفت... . (1)

ص:50


1- (1) - شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید: 1/ 22.

بخش دوّم:آیاتی که فقط در بارۀ امام علی(علیه السلام) نازل شده اند

در این بخش، آیاتی بررسی می شود که به بیان افضل بودن آن حضرت بر صحابه پرداخته است؛ نه آیاتی که در بارۀ فضایل آن حضرت نازل شده است؛ زیرا این آیات، نیاز به یک بحث مستقل دارد.

1- ابن عبّاس نقل می کند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«خداوند، آیه ای نازل نکرد که در آن: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا باشد وعلی(علیه السلام) سر آمد وامیر آن نباشد). (1)

2- ابن عبّاس می گوید:

«هنگامی که آیۀ: قُل لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی... (2)نازل شد، اصحاب گفتند: ای رسول خدا! خویشاوندان شما که مودّتشان بر ما واجب گشته است، چه کسانی اند؟ فرمود: علی وفاطمه وفرزندان آنان». (3)

ص:51


1- (1) - ما نزل فی القرآن فی علی، احمد بن عبد الله اصبهانی: 26.
2- (2) - شوری (42): 23.
3- (3) - خصائص الوحی المبین، ابن بطریق: 81.

بر طبق این آیه، مودّت ودوستی حضرت علی(علیه السلام) بر اصحاب واجب بود.

3- خداوند می فرماید: وَاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی . (1)

«و وزیری از خاندانم برای من قرار ده».

ابن عبّاس می گوید:

«وقتی در مکّه بودیم, پیامبر(صلی الله علیه و آله) دست من و علی را گرفت و (مقداری حرکت کرد، سپس) چهار رکعت نماز به جای آورد. آنگاه دستش را به سوی آسمان بلند کرد وفرمود: ای خدا! موسی, فرزند عمران، از تو در خواست کرد ومن محمّد، پیامبرت, از تو درخواست می کنم که قلب مرا گشاده کنی وگره از زبانم بگشایی تا سخنان مرا بفهمند ووزیری از خاندانم، برادرم علی ابن ابی طالب را برای من قرار ده؛ با او پشتم را محکم کن و او را در کارم شریک ساز».

ابن عبّاس می گوید:

«منادی را شنیدم که می گفت: ای محمد! آنچه را که درخواست کرده بودی، به تو داده شد». (2)

4- خداوند می فرماید:

ص:52


1- (1) - طه (20): 29.
2- (2) - خصائص الوحی المبین، ابن بطریق: 245.

إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ . (1)

«سرپرست و ولی شما, تنها خداست و پیامبر او و آنان که ایمان آورده اند؛ همانان که نماز را بر پای می دارند و در حال رکوع, زکات می دهند».

روش قرآن کریم در این آیه بیان افضل بودن حضرت علی(علیه السلام) بر اصحاب از طریق توضیح بُعد اخلاقی ایشان است؛ بُعدی که در آن تصریح شده که او سرپرست و ولی مؤمنان است.

مفسّران اجماع دارند که این آیه در بارۀ علی ابن ابی طالب(علیه السلام) هنگامی که آن حضرت انگشتر خود را در نماز به مسکین داد, نازل شده است.

زمخشری در بارۀ عبارت: هُمْ رَاکِعُونَ می نویسد:

((می گویند که این عبارت حال: یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ است، در این صورت معنا چنین می شود: زکات را در حال رکوع شان پرداخت می کنند وآیه دربارۀ علی(علیه السلام) نازل شده است و آن وقتی بود که فقیر از او در رکوع نماز، درخواست کمک کرد و حضرت، انگشتر را که گویی کمی برای انگشت او بزرگ بود رها کرد تا او بردارد و این عمل، سبب بطلان نماز نگردد.

اگر اشکال شود: لفظی که درآیه استعمال شده جمع است، چگونه بر حضرت علی(علیه السلام) تطبیق دارد؟

در جواب می گوییم: علّت جمع آوردن, تشویق مردم است تا مانند امام علی(علیه السلام) کاری انجام دهند وبه پاداشی مانند پاداش او دست یابند.

ص:53


1- (1) - مائده (5): 55.

همچنین خداوند می خواهد همۀ ما را آگاه کند که سرشت مؤمنان, باید به درجه ای از علاقه به نیکوکاری، احسان ویاری درماندگان برسد که حتّی اگر کاری برای آنان پیش آید (مانند نماز که قابل تأخیر نباشد) احسان وانفاق خود را تا تمام کردن آن، به تأخیر نیندازند). (1)

5- خداوند می فرماید:

یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ... . (2)

«ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است, کاملاً (به مردم) برسان!».

بزرگان تفسیر وحدیث, تصریح دارند که آیۀ شریفه در شأن حضرت علی(علیه السلام) در غدیر خم نازل گشته است. در آن جا پیامبر(صلی الله علیه و آله) دست او را گرفت وفرمود:

«هر کس من سرپرست او هستم, علی سرپرست اوست. خدایا! دوست بدار هر که او را دوست دارد ودشمن بدار هر که با او دشمنی کند. یاری کن هر کس که او را یاری کند وخوارکن هر کس که دست از یاری او بکشد و حقّ را با او بگردان، هر گونه که او بگردد». (3)

ص:54


1- (1) - تفسیر کشّاف: 1/ 648؛ تفسیر ابن جریر: 6/ 186.
2- (2) - مائده (5): 67.
3- (3) - مفسّران, اهل حدیث وتاریخ نگاران، این روایت را وهمچنین نزول آیه در غدیر خم وخطبه پیامبر(صلی الله علیه و آله) را که در حضور بیش از یک صد هزار نفر ایراد کردند، به تواتر نقل کرده اند، به جهت اختصار، برخی از منابع را ذکر می کنیم: شواهدالتنزیل: 1/ 187، الدرّ المنثور: 2/ 298؛ فتح القدیر: 3/ 57؛ روح المعانی: 6/ 168؛ المنار: 6/ 463؛ تفسیر طبری: 6/ 198؛ الصواعق المحرقه: 75.

با این انتصاب الهی - که در قرآن ذکر شده است - ثابت می شود که حضرت علی(علیه السلام) بعد از رسول خدا، افضل وبرتر از دیگران است.

6- خداوند می فرماید:

... إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً . (1)

«خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان (پیامبر) بزداید وشما را پاک وپاکیزه گرداند».

آیۀ شریفه، دلالت بر حصر ارادۀ خدا نسبت به زدودن پلیدی از اهل بیت(علیهم السلام ) و پاک کردن آنان دارد. این حصر، متعلّق به اهل بیت(علیهم السلام ) است؛ زیرا خداوند، اراده های تکوینی وتشریعی دیگر دارد. بر طبق این بیان, معنای آیه چنین است:

«ارادۀ زدودن پلیدی وپاک کردن, فقط اختصاص به اهل بیت دارد».

به عبارت دیگر:

«ای اهل بیت! شما کسانی هستید که خداوند می خواهد پلیدی را از شما دور کند وشما را از آلودگیها پاک گرداند».

بر طبق این معنا اراده - که بدون شک - تکوینی است؛ زیرا ارادۀ تشریعی برای پاک کردن اشخاص از آلودگیها اختصاص به قوم، یا

ص:55


1- (1) - احزاب: (33): 33.

خانواده ای ندارد. ارادۀ تکوینی خداوند, از مراد جدا نیست، پس پاک کردن اهل بیت(علیهم السلام ) از پلیدیها, کاری است که به ارادۀ الهی در خارج واقع شده است، پس آنان معصوم از گناه واشتباه می باشند.

این برداشت، با توجّه به خود جمله وبا قطع نظر از ارتباط آن با عبارتهای قبلی، به دست می آید.

ممکن است گفته شود: قصر موجود در آیه، «قصر قلب» باشد؛ یعنی خداوند، با خطاب عام, زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) ونزدیکان آن حضرت را به تکالیفی فرمان داد لکن نسبت به زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) تکالیف شدیدتری قرار داد، سپس آنان را آگاه کرد که این سختی برای به مشقّت انداختن آنان نیست بلکه به جهت پاک کردنشان از آلودگیهاست تا در سایۀ انجام این تکالیف، خانواده ای الگو شوند ودیگران از آنان پیروی کنند.

از این تعلیل: إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ... استفاده می شود که این تکالیف ، اختصاص به همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله) ندارد - گر چه خطاب متوجّه آنان است - بلکه همسران آن حضرت، به جهت انتسابشان به رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) مأمور به انجام این تکالیف شده بودند، پس هر کس منتسب و وابسته به حضرت باشد، این تکالیف، او را نیز شامل می شود؛ بنابراین، ارادۀ این آیۀ شریفه تشریع است و قصر در آن، «قصر قلب» می باشد و اهل بیت، شامل همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز می شود. ضمیر مذکّر جمع نیز برای «تغلیب» است.

ص:56

لکن این احتمال، بعید است؛ زیرا صیغۀ جمع مذکّر فقط در تعلیل آمده و در عبارتهای قبل و بعد, ضمیرها به صورت مؤنّث ذکر شده است.

طبق این بیان، جملۀ: إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ... مستقل از عبارتهای قبل و بعد است. بر این اساس, این پرسش مطرح می شود که هدف از آوردن آن در میان آیاتی که مربوط به همسران پیامبر است, چیست؟

در پاسخ باید گفت: این جمله برای بیان هدفی خاص آورده شده است؛ یعنی هدف از آن، بیان مقام وشأن خاصّی است که فقط اهل بیت(علیهم السلام ) از آن برخوردار می باشند وهمسران پیامبر(صلی الله علیه و آله) از آن محروم اند؛ مانند آیۀ:

یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِی لِذَنبِکِ إِنَّکِ کُنتِ مِنَ الْخَاطِئِینَ . (1)

عبارت: یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا برای هدفی خاص ذکر شده است.

جواب دیگر این است که: جملۀ: إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ... هنگام نزول, آیۀ مستقلی بود ولی به دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله) به جهت مصلحتی که بر ما مخفی است (مثل حفظ آن از تحریف) در این جا قرار داده شده است.

البتّه خداوند، مصونیّت قرآن را از تحریف، ضمانت کرده است لکن منافاتی ندارد که این ضمانت به وسیلۀ فراهم کردن اسباب آن، تحقّق یابد وشاید یکی از اسباب آن, همین مطلب باشد. این در

ص:57


1- (1) - یوسف (12): 29.

صورتی است که قایل شویم ترتیب کنونی قرآن, به دستور رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بوده است امّا اگر این را نپذیریم، دیگر مشکلی وجود ندارد.

در هر صورت, تقیّد به این سیاق و پافشاری بر آن، التزام آور نمی باشد و مانند این سیاق آیۀ شریفۀ: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ... می باشد.

با بررسی روایات نقل شده در شأن نزول این آیه روشن می شود که روایات متظافر است که آیه به صورت مستقل نازل گشته است. در این روایات، مطلبی وجود ندارد که این آیه در ضمن آیات پیشین نازل شده باشد وما در آیندۀ نزدیک به این روایات، اشاره خواهیم کرد.

با توجّه به روایاتی که هر دو گروه (شیعه واهل سنّت) نقل کرده اند, روشن می شود که تعارضی در سیاق وجود ندارد و نوبت به آن نمی رسد که بخواهیم یکی از این دو را بر دیگری ترجیح دهیم.

روایاتی که دلالت دارد شأن نزول آیۀ شریفه دربارۀ اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) (علی، فاطمه، امام حسن وامام حسین(علیهم السلام ) است, طبق نقل فریقین, بیشتر از هفتاد روایت است. حال اگر به این روایات، اعتماد نشود، دیگر به چه روایتی می توان اعتماد کرد؟

شیعیان، این روایات را از امام علی، علی بن حسین، محمّد بن علی، جعفر بن محمّد وعلی بن موسی(علیهم السلام ) روایت کرده اند. و امّ سلمه،, ابی ذر، ابی لیلی, ابی اسود دئلی, عمر بن میمون اودی وسعد بن ابی وقّاص نقل کرده اند.

ص:58

اهل سنّت نیز این روایات را از طریق امّ سلمه, عایشه, ابی سعید خدری, سعد بن وائله بن اصقع, ابی حمرا, ابن عبّاس, ثوبان؛ خادم پیامبر، عبد الله بن جعفر، علی وامام حسن(علیهما السلام ) نقل کرده اند. همۀ این روایات، دلالت دارد که آیۀ شریفه دربارۀ پیامبر، علی، فاطمه، امام حسن و امام حسین(علیهم السلام ) نازل شده است ومراد از «اهل بیت»، تنها آنان می باشند. (1)

عبدالله احمد بن حنبل، از پدرش و او هم از شداد بن عمّار نقل می کند: «بر وائلۀ بن اصقع وارد شدم. نزد وی گروهی بودند و دربارۀ علی سخن می گفتند. وقتی آن جماعت رفتند، وائله گفت: آیا می خواهی آنچه را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دیدم، به تو خبر دهم؟ گفتم: بله. گفت: نزد فاطمه(علیها السلام ) رفتم که دربارۀ علی(علیه السلام) از او سؤال کنم, فرمود: نزد رسول خدا رفت. منتظر ماندم تا آن حضرت تشریف آورد وهمراه با او علی، حسن و حسین(علیهم السلام ) بودند در حالی که دست هر کدام را گرفته بود، وارد (خانه) شد. علی وفاطمه را به نزدیک خود فرا خواند وآنان را رو به روی خود قرار داد وحسن وحسین را بر روی پاهای خود نشاند، سپس جامه ای را بر آنان پیچید، سپس این آیه را تلاوت فرمود:

... إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا . وفرمود: «خدایا! اینان اهل بیت من هستند واهل بیتم سزاوارترند». (2)

ص:59


1- (1) - الامامة والولایه/ جمعی از دانشمندان: 150.
2- (2) - مسند احمد: 4/ 107؛ شواهد التنزیل، حاکم حسکانی: 10/2-192؛ الدرّ المنثور، سیوطی: 5/ 198؛ مشکل الآثار، طحاوی: 1/ 332- 238؛ مجمع الزوائد، هیثمی: 9/ 172و169و146و121؛ مسند احمد بن حنبل: 230/1 و 4/ 107؛ الصواعق المحرقه، ابن حجر: 85؛ تفسیر طبری: 22/ 7- 5؛ اسد الغابه، ابن اثیر: 4/ 29؛ خصائص نسائی: 4.

پس این همان ملکۀ عصمت است که حضرت علی(علیه السلام) آن را به دست آورد وبه وسیلۀ آن می توان در بارۀ برتری آن حضرت بر دیگران، استدلال کرد.

7- خداوند می فرماید:

فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ . (1)

«هر گاه بعد از علم ودانشی که در بارۀ مسیح به تو رسید (باز) کسانی با تو به محاجّه وستیز برخیزند, به آنان بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».

امر به دعوت کردن فرزندان, زنان ونفوس - آن هم به صیغۀ جمع - اقتضا دارد که برای امتثال آن، حدّ اقل سه نفر برای هر عنوان آورده شود تا معنای جمع، تحقّق پیدا کند لکن آنچه پیامبر(صلی الله علیه و آله) انجام داد واحادیث صحیح ومسلّمات تاریخی به آن شهادت می دهد, این گونه نبود وعلّت این کار پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم انحصار مصداق بود، پس آیۀ کریمه با توجّه به امتثال وعمل پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بیانگر این است که این افراد شایستگی همراهی با آن حضرت را در مباهله دارند. همچنین دلالت

ص:60


1- (1) - آل عمران (3): 61.

دارد که آنان محبوب ترین بندگان و نزدیکترین اشخاص به پیامبر(صلی الله علیه و آله) می باشند و همین مسأله موجب افتخار و فضل آنان می باشد.

در تأکید مطالب، گفتنی است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) همسران زیادی داشت لکن در روز مباهله فقط دختر خود را آورد و این دلالت دارد که حضرت فاطمه(علیها السلام ) مورد علاقۀ پیامبر(صلی الله علیه و آله) و دارای جایگاه ویژه نزد او بود واین بیانگر مقرّب بودن او به درگاه الهی و داشتن مقام و منزلت نزد او می باشد.

همچنین انطباق عنوان «نفس» بر علی(علیه السلام) دلالت بر بالاترین فضیلت و امتیاز برای او دارد؛ زیرا او به منزلۀ نفس پیامبر(صلی الله علیه و آله) قرار داده شده است. روایاتی که دو گروه شیعه و اهل سنّت نقل کرده اند, این مطلب را تأیید می کند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه السلام) فرمود:

«تو نسبت به من، به منزلۀ هارون نسبت به موسی(علیه السلام) هستی جز این که بعد از من، پیامبری نخواهد بود». (1)

ونیز فرمود:

«تو از من هستی ومن از تو». (2)

امام علی(علیه السلام) به این فضیلت در شورای خلافت، احتجاج نمود و اعضای شورا همگی به آن اعتراف کردند. این مطلب آن قدر روشن است که حتّی ابن تیمیّه صحّت آن را پذیرفته وگفته:

ص:61


1- (1) - علامه بحرانی تعداد «روایات» منزلت را که از اهل سنّت نقل می کند، به صد رسانده است (ر. ک: غایة المرام: 152-109).
2- (2) - خصائص نسائی: 88 .

«در این آیه نفس پیامبر، همان علی(علیه السلام) است، ولی ملاک (در این جا) خویشاوندی است».

و هنگامی که متوجّه شده این توجیه با وجود عبّاس عموی پیامبر نقض می شود؛ زیرا عمو از پسر عمو نزدیکتر است، گفته است:

«عبّاس از پیشگامان نبوده است و امتیازات او نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) همانند علی(علیه السلام) نیست». (1)

او به ناچار اعتراف کرد علّت این که علی(علیه السلام) به منزلۀ نفس پیامبر است، تنها خویشاوندی نیست بلکه پیشگامی او در پذیرش اسلام و امتیازات خاصّی که نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) داشته مؤثّر بود.

عبارت: نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا در آیۀ شریفه به ضمیر متکلّم مع الغیر اضافه شده است، با این که احتجاج فقط با پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود، همان طور که جملۀ: فَمَنْ حَآجَّکَ... به این مطلب دلالت دارد. این نکته روشن می کند که کسانی جز پیامبر در امر دعوت به مباهله سهیم بوده اند.

همچنین بر این مطلب، دو آیۀ ذیل نیز دلالت دارد:

وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ... (2).

«وشاهدی از (خویشان) او، پیرو آن است».

2- قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَی اللّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی . (3)

ص:62


1- (1) - سنن ترمذی: 5/ 596/ ح 3724.
2- (2) - هود (11): 17.
3- (3) - یوسف (12): 108.

«بگو: این راه من است، من وپیروانم، با بصیرت کامل، همۀ مردم را به سوی خدا دعوت می کنیم».

روایات نقل شده در این باره بر حقیقت یاد شده مُهر تأیید می زند و این مقتضای گفتار الهی است که در سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به حضرت علی(علیه السلام) :« انت منّی بمنزلۀ هارون من موسی» تجلّی یافته است.

عبارت: فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ نیز مطلب را تأیید می کند؛ زیرا مراد از دروغگویان، هر دروغگویی نیست بلکه مراد دروغگویان مغرضی است که در یکی از دو طرف مباهله قرار دارند. طبق این بیان، دعوت کننده در هر طرف، بیشتر از یک نفر است واگر یک نفر بود, باید گفته می شد: «فنجعل لعنة الله علی من هو کاذب» تا انطباق بر فرد, صحیح باشد، نتیجه می گیریم که همراهان پیامبر در دعوت به مباهله با او شریک بودند.

گفتنی است که: محاجّه بین پیامبر(صلی الله علیه و آله) ومسیحیان، برای دعوت آنان به اسلام بود وحضور در مباهله، مقدّمه برای این دعوت بود؛ از این رو، کسانی که در مباهله حاضر شدند، هم در دعوت به مباهله وهم در دعوت به اسلام، شریک می باشند.

روایاتی که اصحاب دربارۀ آیۀ مباهله نقل کرده اند, خیلی زیاد است؛ مانند: روایت جابر بن عبدالله، براء بن عازب، انس بن مالک، عثمان بن عفّان، عبد الرحمان بن عوف، طلحه، زبیر، سعد بن ابی وقّاص، عبدالله بن

ص:63

عبّاس وابی رافع خادم رسول خدا و... . همچنین تعدادی از تابعین؛ مانند: سدّی، شعبی، کلبی وابی صالح، این روایت را از اصحاب نقل کرده اند.

راویان بزرگ، تاریخ نگاران ومفسّران؛ مانند: مسلم، ترمذی، طبری، ابی فداء، سیوطی، زمخشری و رازی، آن را در کتابهای خود ذکر کرده اند. (1)

جابر می گوید:

«آیۀ: نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ دربار اهل بیت نازل شده است. مراد از انفسنا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وعلی(علیه السلام) ومراد از أَبْنَاءنَا حسن وحسین(علیهما السلام ) و نساءنا فاطمه(علیها السلام ) می باشد). (2)

8- خداوند می فرماید:

إن الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ . (3)

«کسانی که ایمان آوردند واعمال صالح انجام دادند, بهترین مخلوقات خدایند».

جابر بن عبد الله می گوید:

«نزد پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) بودیم وعلی(علیه السلام) به سوی ما می آمد، پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: برادرم نزد شما آمد، سپس متوجّه کعبه شده با دست روی آن زد وفرمود: قسم به آن کسی که جانم در دست اوست! این شخص وشیعیان او رستگاران روز قیامت اند. آنگاه فرمود: او اوّلین کس

ص:64


1- (1) - الامامة والولایه، گروهی از دانشمندان: 138.
2- (2) - غایة المرام: 301 / ح 7.
3- (3) - بینّه (98): 7.

از شماست که به من ایمان آورد. او نسبت به پیمانهای الهی، با وفاترین شماست. او پایدارترین شما در امر الهی و با عدالت ترین شما در (امور) بندگان است. او در قسمت کردن (بهره ها) بهترین شماست ومنزلت او نزد خدا از همۀ شما بالاتر است، سپس فرمود: إن الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ در بارۀ او نازل شده است).

جابر در ادامه می گوید:

«اگر علی(علیه السلام) به سوی اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله) می آمد، آنان می گفتند: بهترین بندگان آمد». (1)

ص:65


1- (1) - تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر: 42/ 371؛ الدرّ المنثور، سیوطی: 6/ 379؛ الصواعق المحرقه، ابن حجر: 159و96؛ فتح القدیر، شوکانی: 5/ 464؛ تفسیر آلوسی: 30/ 207؛ تفسیر طبری: 3/ 171؛ نور الابصار، شبلنجی: 105؛ شواهد التنزیل، حسکانی: 2/ 356.

ص:66

بخش سوّم:روایاتی که صراحتاً برتری علی(علیه السلام) بر صحابه را تأکید می کند

اشاره

هدف ما در این بخش، بررسی و بیان همۀ سخنان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) دربارۀ حضرت علی(علیه السلام) نیست بلکه تنها اشاره به برخی از روایاتی است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) در آنها به افضل بودن آن حضرت بر صحابه تصریح دارد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در این روایات، سعی وتلاش نمود تا خواستۀ حق تعالی را به مردم برساند.

1- امام علی(علیه السلام) می فرماید:

«پیامبر(صلی الله علیه و آله) قریش را گرد آورد، سپس فرمود: کسی جز علی، دُین مرا ادا نمی کند». (1)

2- عبدالله می گوید:

«پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) از منزل زینب بنت جحش، خارج شد و به منزل امّ سلمه آمد و آن روز، نوبت او بود. مدّتی نگذشته بود که علی(علیه السلام) آمد و درب را کوبید. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به امّ سلمه فرمان داد تا درب را بگشاید و به او فرمود: کوبندۀ دَرْ کسی است که خدا و

ص:67


1- (1) - تاریخ دمشق، ابن عساکر: 42/ 47.

پیامبرش را دوست می دارد. وقتی علی(علیه السلام) داخل شد، پیامبر خدا فرمود: ای امّ سلمه! آیا او را می شناسی؟ گفتم: بلی ای رسول خدا! این علی ابن ابی طالب است. فرمود: راست گفتی، آقایی است که او را دوست دارم. گوشت او از گوشت من و خون او، از خون من است. او آگاه به اسرار خانۀ من است، بشنو وشهادت بده... او وعده های مرا وفا می کند، بشنو وشهادت بده. به خدا قسم! او سنّت مرا احیا می کند, بشنو وشهادت بده. اگر بنده ای بعد از این که خدا را هزار سال عبادت کرد, هزار سال دیگر عبادت کند وهزار سال بین رکن ومقام عبادت کند، در حالی که کینۀ علی ابن ابی طالب و اهل بیتم را داشته باشد، خدا را ملاقات نماید, خداوند او را در روز قیامت، بر رو در آتش جهنّم خواهد افکند». (1)

3- امام علی(علیه السلام) فرمود:

«گروهی از قریش نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمدند وگفتند: ای محمّد! ما همسایگان وهم پیمانان تو هستیم. گروهی از بردگان ما نه به خاطر رغبت در دین و نه رغبت در فقه، به نزد تو آمده اند بلکه آنان از کشتزارها واموال ما فرار کرده اند, آنان را به ما برگردان.

پیامبر(صلی الله علیه و آله) به ابوبکر گفت: چه می گویی؟ گفت: راست می گویند؛ آنان همسایگان وهم پیمانان شما هستند. رنگ چهرۀ پیامبر(صلی الله علیه و آله)

ص:68


1- (1) - تاریخ دمشق، ابن عساکر: 42/ 470.

دگرگون شد. آنگاه فرمود: ای قریشیان! به خدا سوگند! خداوند مردی از شما که قلبش را به ایمان آزموده به سوی شما می فرستد. او با شما, یا برخی از شما به جهت دین جنگ می کند. ابو بکر گفت: ای رسول خدا! آن شخص من هستم؟ پیامبر فرمود: نه، او کسی است که دارد کفش را وصله می زند وپیامبر قبلاً کفشش رابه علی(صلی الله علیه و آله) داده بود که آن را وصله بزند». (1)

4- پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«فاطمه پارۀ قلب من است و فرزندان او میوۀ دل من هستند وهمسر او نور چشمان من است وامامان از فرزندان او, امینان پروردگارم می باشند. آنان ریسمانی اند که بین خدا وبندگانش قرار دارند. هر کس به آنان پناهنده شود, نجات پیدا می کند و هرکس که عقب بماند, هلاک می شود». (2)

از این رو، آنان برترین اشخاصی اند که می توان به آنان پناه برد؛ زیرا فردی که به آنان پناه برد, به سوی حقّ، هدایتش می کنند. آنان برتر از صحابه ای هستند که با آنان مخالفت می کنند؛ زیرا خدا وپیامبر(صلی الله علیه و آله) با کسی هستند که به آنان پناه برد؛ نه با کسی که از آنان

ص:69


1- (1) - تذکره الخواص:40؛ مستدرک حاکم: 2/ 137؛ کنز العمّال: 6/ 396؛ شرح معانی الآثار: 2/ 408؛ مناقب ابن شهر آشوب: 2/ 44.
2- (2) - مناقب زمخشری: 213؛ بحر المناقب، جمال الدین حنفی: 116؛ اربعین محمّد بن ابی الفوارس: 14 (این سه کتاب خطی می باشند)؛ ینابیع المودّه: 82؛ مقتل خوارزمی: 59.

عقب بماند. روشن است که برخی از صحابه, نه تنها از اهل بیت عقب ماندند بلکه جنگ را علیه آنان شعله ورساختند.

امام علی(علیه السلام) در خطبۀ شقشقیّه, موضع خود را در برابر مخالفت صحابه بیان فرموده است. فاطمۀ زهرا(علیها السلام ) نیز در خطبۀ معروفش در مسجد پیامبر(صلی الله علیه و آله) - که آن را بعد از وفات آن حضرت بیان کرد - مواردی از مخالفتهای صحابه را با علی(علیه السلام) بر شمرد.

5- با دو سند از ابی سعید خدری نقل شده است:

«منتظر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشسته بودیم, آن حضرت از خانۀ یکی از همسرانش خارج شد. همراه او برخاستیم. ناگهان کفشش پاره شد. علی(علیه السلام) ماند تا آن را وصله بزند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حرکت کرد, ما نیز همراه او حرکت کردیم. سپس آن حضرت منتظر علی(علیه السلام) شد, ما نیز به انتظار ایستادیم. حضرت فرمود: کسی از شما بر تأویل این قرآن می جنگد؛ همان گونه که من بر تنزیل آن جنگ کردم. همه گردن برافراشتیم ودر میان ما ابو بکر وعمر هم بودند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: نه، آن شخص وصله زنندۀ کفش است. ابی سعید می گوید: آمدیم که به علی(علیه السلام) بشارت دهیم؛ گویا خبر را شنیده بود. ودر سند دیگر آمده است: با بشارت ما سرش را بلند نکرد، گویا سخن پیامبر(صلی الله علیه و آله) را شنیده بود). (1)

ص:70


1- (1) - مسند احمد بن حنبل: 3/ 83؛ حلیة الأولیاء، ابن نعیم: 1/ 67؛ اسد الغابه، ابن اثیر: 3/ 283.

با این دسته از روایات, برتری علی(علیه السلام) بر اصحاب ثابت می شود؛ زیرا او عهده دار اثبات حق وبه کرسی نشاندن آن بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود و بر اصحاب، واجب بود که از آن حضرت، پیروی کنند.

6- از پیامبر(صلی الله علیه و آله) با سندهای مختلف روایت شده که فرمود:

((علی از من است ومن از علی. او سرپرست مؤمنان بعد از من می باشد. کسی حقّ مرا ادا نمی کند, جز علی). (1)

7- از موضعگیری رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دربارۀ خلیفه اوّل و دوّم, نسبت به خواستگاری آنان از فاطمۀ زهرا(علیها السلام ) عنایت مخصوصِ پیامبر(صلی الله علیه و آله) به حضرت علی(علیه السلام) به دست می آید.

عبد الله بن زید از پدرش نقل می کند:

((ابو بکر وعمر, فاطمه را از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) خواستگاری کردند, پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: او کوچک است. علی(علیه السلام) او را خواستگاری کرد, آن حضرت فاطمه را به همسری او در آورد). (2)

8 - احمد در مسندش با چند سند نقل می کند:

((پیامبر(صلی الله علیه و آله) دستور داد همۀ دربها را بستند, جز درب (خانۀ) علی(علیه السلام). مردم در این باره سخن گفتند (که چرا پیامبر(صلی الله علیه و آله) تبعیض قایل می شود؟). پیامبر(صلی الله علیه و آله) حمد و ثنای خدا را به جای

ص:71


1- (1) - مسند احمد: 4/ 165-164 (با پنج سند)؛ خصائص امیر المؤمنین، نسائی: 20-19 (با دو سند)؛ صحیح بخاری: 3/ 229؛ الصواعق المحرقه: 74؛ سنن بیهقی: 8/ 5.
2- (2) - خصائص نسائی: 114؛ مناقب ابن شهر آشوب: 3/ 345؛ تذکرة الخواص: 306.

آورد, سپس فرمود: من مأمور به بستن این دربها جز درب علی(علیه السلام) بودم، امّا در این باره سخنها گفته شده است. به خدا سوگند! دربی را نبستم ونگشودم. مگر آن که مأمور به آن شدم واز آن اطاعت کردم). (1)

9 - پیامبر(صلی الله علیه و آله) بین مهاجران وانصار, برادری بر قرار کرد و علی(علیه السلام) را واگذاشت تا این که تنها ماند، آن حضرت فرمود:

«ای رسول خدا! میان اصحابت برادری بر قرار کردی ومرا واگذاشتی؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: به جهت این که تو را برای خودم واگذاشتم. تو برادر من هستی ومن برادر تو. اگر کسی از تو سؤال کرد, بگو: من بندۀ خدا وبرادر رسول او هستم. کسی بعد از تو، این دو را ادّعا نمی کند مگر این که دروغگو باشد. سوگند به آن کسی که مرا به حق مبعوث کرد! تو را برای خودم, کنار گذاشتم). (2)

برخی از خصوصیّات و ویژگی های انحصاری حضرت علی(علیه السلام)

در روایتی که از معاویه نقل شده آمده است:

ص:72


1- (1) - مسند احمد: 1/ 175 وج 4/ 369؛ مستدرک حاکم: 3/ 125 و116؛ خصائص نسائی: 13؛ صحیح ترمذی: 2/ 301؛ الدرّ المنثور: 6/ 122؛ الصواعق المحرقه: 76؛ کنز العمّال: 6/ 155.
2- (2) - ینابیع المودّه: 56؛ الریاض النضره: 2/ 168؛ کنز العمّال: 6/ 153؛ التاج الجامع للاصول: 3/ 335؛ مصابیح السنه: 2/ 199؛ ذخائر العقبی: 92؛ اسد الغابه: 3/ 317؛ خصائص نسائی: 18.

((علی، فرزند ابو طالب را یاد کردیم. سعد بن ابی وقّاص گفت: به خدا سوگند! اگر یکی از آن سه از آن من بود, هر آینه برایم بهتر بود از آنچه خورشید بر آن طلوع کند: اگر پیامبر به من می گفت آنچه را که به او گفت هنگامی که او را از تبوک برگرداند:

آیا نمی پسندی که نسبت به من به منزلۀ هارون نسبت به موسی باشی، جز این که پس از من پیامبری وجود ندارد.

اگر به من می گفت آنچه را در روز خیبر به او گفت: این پرچم را به مردی خواهم داد که خداوند و رسولش را دوست دارد و خداوند این دژ را به دست او می گشاید و فرار نمی کند؛ اگر دختر پیامبر همسر من بود وفرزندانی از او داشتم مانند فرزندانی که علی(علیه السلام) از او دارد. (1)

ص:73


1- (1) - مروج الذهب: 2/ 61؛ صحیح ترمذی: 2/ 300؛ مسند احمد: 1/ 185؛ خصائص نسائی: 116.

ص:74

بخش چهارم:تلقّی وبرداشت صحابه از شخصیّت علی(علیه السلام)

اشاره

نقش برجسته ومکتبی علی(علیه السلام) وتلاش عالمانۀ آن حضرت در تحقّق اهداف دینی واعتلای کلمۀ حقّ, از زمان بعثت تا پایان رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله) اثرات بسیار مثبتی بر صحابه داشت؛ به صورتی که اقدامهای آن حضرت, پایگاه قدرتمندی را در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) وبعد از وفات آن حضرت، به وجود آورد.

هنگامی که خلفا با مشکلات وسختیها مواجه می شدند ونمی توانستند راه حلّ آن را از دین ومعارف دینی به دست آوردند, به حضرت علی(علیه السلام) مراجعه می کردند. این مطلب بسیار روشن است ونیاز به توضیح ندارد؛ زیرا در صحاح, سنن وکتابهای تاریخی، از آن زیاد یاد شده است.

ص:75

در هر صورت, برداشت ودیدگاه صحابه نسبت به شخصیّت علی(علیه السلام) برداشت بسیار مثبتی بود وما در این بخش، تنها مواردی را ذکر می کنیم که صحابه بر افضل بودن آن حضرت تصریح دارند.

1- خلیفۀ اوّل

خلیفۀ اوّل, برای یافتن راه حلّ بسیاری از مشکلات, به حضرت علی(علیه السلام) مراجعه می کرد. ابو بکر هنگامی که می خواست با رومیان بجنگد, با گروهی از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله) مشورت کرد, آنان صلاح را در این دیدند که جنگ را به تأخیر اندازد.

سپس ابو بکر، نظر علی(علیه السلام) را جویا شد, آن حضرت خواستار جنگ بود و فرمود:

«اگر جنگ کنی، پیروز می شوی».

ابو بکر گفت: «به خیر بشارت دادی»، آنگاه سخنرانی کرد وفرمان داد که لشکر جهت حرکت به سوی روم آماده شود. (1)

در مقولۀ ((تفسیر) نیز می بینیم که ابو بکر، به عدم توانایی خویش برای تفسیر آیات قرآن کریم اعتراف دارد.

ابی ملیکه می گوید:

«از ابو بکر دربارۀ تفسیر کلمه ای از قرآن سؤال شد, او در جواب گفت: کدام آسمان بر من سایه افکَند؟ و کدام زمین مرا در

ص:76


1- (1) - تاریخ یعقوبی: 2/ 111.

بر بگیر؟ و به کجا بروم؟ و چه بکنم؟ اگر دربارۀ حرفی از کتاب خدا چیزی بگویم, غیر آنچه را که خدا اراده کرده است). (1)

دربارۀ وَفَاکِهَةً وَأَبًّا ؛ (2)«میوه وچراگاه» از ابو بکر سؤال شد, او پاسخی داد. وقتی حضرت علی(علیه السلام) از جواب او آگاه شد, فرمود:

((خداوند منزّه است! آیا ندانست که الأبّ همان گیاه وچراگاه است و سخن خداوند: وَفَاکِهَةً وَأَبًّا , بر شمردن نعمتهایی است که خداوند به بندگانش (داده است)؛ نعمتهایی که به وسیلۀ آنها آنان را تغذیه کرد و آنها را برای آنان وچهار پایانشان خلق نمود؛ نعمتهایی که موجب انس آنان است وبدنهایشان به وسیلۀ آنها پایدار می ماند؟» (3)

همچنین ابو بکر تصریح می کند که به صورت دقیق وروشن نمی تواند پیامبر(صلی الله علیه و آله) را وصف کند؛ در حالی که علی(علیه السلام) تواناترین فرد در این زمینه بود؛ زیرا او نسبت به اسرار پیامبر ورسالت, آگاهتر از همه بود.

ابن عمر می گوید:

((یهودیان نزد ابو بکر آمدند وگفتند: رفیقت (پیامبر) را برای ما وصف کن. ابو بکر گفت: ای گروه یهود! من مانند این دو انگشت در غار همراه او بودم و از کوه حرا به همراه او بالا رفتم, در حالی

ص:77


1- (1) - منتخب کنز العمّال (که در حاشیه مسند احمد قرار دارد): 5/ 396.
2- (2) - عبس (80): 31.
3- (3) - الارشاد، شیخ مفید: 1/ 200، چاپ آل البیت

که انگشت کوچک من در انگشت کوچک او بود لکن سخن گفتن از او مشکل است. بروید از علی ابن ابی طالب(علیه السلام) سؤال کنید.

نزد علی(علیه السلام) آمدند وگفتند: ای ابا الحسن! پسر عمویت را برای ما وصف کن. حضرت فرمود: رسول خدا نه زیاد بلند قد بود ونه زیاد کوتاه قد؛ رنگ پوستش سفید بود که به سرخی می زد؛ مویش زیاد پیچیده نبود؛ موی سرش به موی محاسنش می رسید؛ پیشانی اش گشاده بود؛ سیاهی چشمانش در نهایت سیاهی بود؛ موی وسط سینه تا نافش لطیف ونازک بود؛ دندانهای پیش او می درخشید؛ بینی اش کشیده و وسط آن بر آمده بود؛ گردن او کشیده بود؛ موهای بدنش از زیر گردن تا ناف کشیده می شد و سیاه و خوشبو بود و غیر از آنها موی دیگری در بدن و سینۀ آن حضرت نبود؛ پنجه وکف پاهای او درشت بود؛ زمانی که راه می رفت, مانند این بود که از بلندی به پایین می رود وهنگامی که روی بر می گرداند, همۀ بدن را می گرداند؛ زمانی که بلند می شد، مردم کوتاهتر از او بودند و هنگامی که می نشست، از مردم بلندتر بود؛ زمانی که سخن می گفت، مردم گوش فرا می دادند وهنگامی که سخنرانی می کرد، مردم را به گریه می انداخت؛ او مهربان ترین شخص برای مردم بود؛ برای یتیم، پدری مهربان ونسبت به بیوه ها جوانمرد بود؛ شجاع ترین مردم و بخشنده ترین آنان بود؛ صورتش درخشنده تر از آنان بود؛ لباسش عبا

ص:78

بود؛ غذایش نان جو و خورشتش شیر بود؛ بالشتش از پوست بود که با پوست درخت خرما پر شده بود و تختش از درخت طلح بود که با پارچۀ سفید بافته شده بود؛ دو عمامه داشت. نام یکی سحاب ودیگری عقاب بود؛ نام شمشیرش ذوالفقار, پرچمش غرا، شترش عضبا، استرش دلدال، الاغش یعفور، اسبش مرتجز، گوسفندش برکت، چوب دستی اش ممشوق و پرچمش حمد بود؛ ساقهای شتر را می بست و به شتر خود خوراک می داد و به لباس وصله می زد و کفش خود را می دوخت). (1)

2- خلیفۀ دوّم

عمر, آن چنان تحت سیطرۀ علمی علی(علیه السلام) قرار داشت که بارها می گفت: «اگر علی نبود، عمر هلاک می شد». (2)

عمر از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل می کند که آن حضرت فرمود:

«هیچ کس فضیلتی را که علی(علیه السلام) به دست آورده به دست نیاورده است؛ فضیلتی که صاحب خود را به راه راست هدایت کند و او را از هلاکت نجات دهد». (3)

ص:79


1- (1) - الریاض النضرة فی مناقب العشره، طبری: 3/ 162.
2- (2) - کنز العمّال: 1/ 154؛ ذخائر العقبی: 72؛ فیض القدیر: 3/ 356؛ مستدرک حاکم: 1/ 457.
3- (3) - الریاض النضره/ طبری: 3/ 189.

محمّد بن خالد ضبی می گوید:

((عمر بن خطّاب روزی سخنرانی کرد وگفت: اگر شما را از آنچه می دانید، به آنچه نمی دانید, برگردانیم, چه می کنید؟ همه ساکت شدند. او تا سه بار این جمله را تکرار کرد. علی(علیه السلام) برخاست و فرمود: ای عمر! در این صورت، تو را به توبه وادار می کنیم؛ اگر توبه کردی, تو را می پذیریم. عمر گفت: اگر توبه نکنم؟ حضرت فرمود: در این صورت گردنت را می زنیم. عمر گفت: سپاس خدایی را که در این امّت کسی را قرار داد که اگر کج رفتیم, کجی ما را راست کند). (1)

ثور بن یزید دیلی می گوید:

«عمر دربارۀ حدّ شخصی که شراب خورده بود, مشورت کرد. علی(علیه السلام) در جواب گفت: هشتاد ضربه به او بزن؛ زیرا اگر شراب بخورد, مست می شود و اگر مست شد, هذیان می گوید واگر هذیان گفت, افترا می بندد. از آن پس، عمر هشتاد ضربه در حدّ شراب می زد». (2)

اذینۀ عبدی گوید:

«نزد عمر رفتم و از او پرسیدم: عمره را از کجا آغاز کنم؟ گفت: نزد علی برو و از او سؤال کن». (3)

ص:80


1- (1) - مناقب خوارزمی: 98 (با تحقیق مالک محمودی).
2- (2) - کنز العمّال: 3/ 100؛ شرح موطّأ زرقانی: 4/ 25.
3- (3) - الفائق فی حدیث، زمخشری: 4/2؛ استیعاب، ابن عبدالبر: 1103/3.

3- خلیفۀ سوّم

عثمان در مسائل پیچیده ای که برایش پیش می آمد و راه حلّی برای آنها نداشت, به علی(علیه السلام) مراجعه می کرد، به مواردی از آنها اشاره می شود:

الف: بعجۀ بن عبد الله جهنی می گوید:

«مردی از ما با زنی از قبیلۀ جهینه ازدواج کرد. آن زن بعد از شش ماه برای او فرزندی زایید, آن مرد نزد عثمان رفت وقضیّه را بازگو کرد. عثمان دستور داد آن زن را سنگسار کنند.

عدّه ای, حکم عثمان را به علی(علیه السلام) اطلاع دادند. آن حضرت نزد عثمان آمد وفرمود: چه می کنی؟ گفت: این زن با تمام شدن شش ماه زاییده است, آیا این امکان دارد؟ علی(علیه السلام) فرمود: آیا سخن خداوند را نشنیده ای: ... وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاثُونَ شَهْرًا... ؛ (1)دوران حمل و از شیر باز گرفتنش سی ماه است؟ آیا برای مدّت بارداری جز شش ماه باقی ماند؟! عثمان گفت: به خدا سوگند! متوجّه این [آیه] نبودم». (2)

ب: محمّد بن یحیی بن حبان می گوید:

«جدّم حبان بن منقذ دو زن داشت: یکی از بنی هاشم ودیگری از انصار. زن انصاری را طلاق داد در حالی که شیر می داد. یک سال گذشت

ص:81


1- (1) - احقاف (46): 15.
2- (2) - الدرّ المنثور: 6/ 40.

وآن زن حیض نشد, آنگاه جدّم فوت کرد. زن انصاری گفت: من از او ارث می برم؛ زیرا حیض نشدم. همسرانش برای داد خواهی نزد عثمان رفتند, عثمان حکم کرد که زن انصاری ارث می برد. زن هاشمی او را سرزنش کرد. عثمان گفت: این پسر عموی تو است که من را به این حکم راهنمایی کرد ومقصودش علی(علیه السلام) بود». (1)

ج: در مسند عثمان روایت شده است:

«مردی را نزد عثمان آوردند که با کودکی از قریش لواط کرده بود. عثمان گفت: آیا او زن دارد؟ گفتند: او بازنی ازدواج کرده لکن تا الآن مقاربت نکرده است. علی(علیه السلام) به عثمان گفت: اگر او با زنش نزدیکی کرده بود, رجم بر او واجب می گشت، امّا حال که با او نزدیکی نکرده حد بر او جاری می شود. ابو ایّوب می گوید: گواهی می دهم آنچه را که ابا الحسن دربارۀ این مسأله گفت، از رسول خدا شنیدم. آنگاه عثمان فرمان داد و حد را بر او جاری کردند». (2)

4- ابن عبّاس

الف: ابن عبّاس می گوید:

ص:82


1- (1) - کنز العمّال: 3/ 178.
2- (2) - کنز العمّال: 3/ 178و99.

((به خدا سوگند! نُه دهم از علم, به علی ابن ابی طالب داده شده است و به خدا سوگند! که در آن یک دهم نیز با مردم شریک است). (1)

ب: ابن عبّاس می گوید:

((دانش پیامبر(صلی الله علیه و آله) از علم خداوند و علم علی(علیه السلام) از علم پیامبر(صلی الله علیه و آله) و علم من از علم علی(علیه السلام) است. علم من و علم اصحاب چیزی نیست مگر قطره ای در برابر هفت اقیانوس). (2)

ج: ابن عبّاس می گوید:

«دانش شش قسم است؛ پنج قسمِ آن مال علی(علیه السلام) است وبرای مردم یک ششم دیگر. او در یک ششم باقیمانده با ما شریک است به صورتی که از ما آگاهتر به آن است». (3)

5- ابن مسعود

الف: ابن مسعود می گوید:

«به یکدیگر می گفتیم که علی(علیه السلام), دانشمندترین اهل مدینه در داوری است». (4)

ص:83


1- (1) - الاستیعاب، ابن عبد البرّ: 3/ 41؛ الریاض النضره: 2/ 149.
2- (2) - ینابیع المودّه: 70.
3- (3) - مناقب خوارزمی: 55؛ فرائد السمطین: 1/ 366.
4- (4) - مستدرک: 3/ 41؛ أسنی المطالب، جزری: 14؛ الصواعق المحرقه، ابن حَجر: 76.

ب: ونیز می گوید:

«حکمت به ده بخش تقسیم شده است؛ به علی نُه بخش داده است و به مردم یک بخش، علی(علیه السلام) در آن یک بخش هم, دانشمندترین آنان است». (1)

ج: وی می گوید:

«دانشمندترین فرد دربارۀ مسائل فقهی, علی ابن ابی طالب است». (2)

د: همچنین می گوید:

«علی(علیه السلام) دانشمندترین شخص اهل مدینه در داوری و قضاوت است». (3)

ه-: ونیز می گوید:

«قرآن بر هفت حرف نازل شده است. حرفی از آن نیست مگر این که ظاهر و باطنی دارد و نزد علی ابن ابی طالب, هم ظاهر آن هست و هم باطن آن». (4)

6- عدی بن حاتم

وی می گوید:

ص:84


1- (1) - کنز العمّال: 5/ 401و156.
2- (2) - الاستیعاب: 1/ 41؛ الریاض النضره: 2/ 194.
3- (3) - الریاض النضره: 2/ 198؛ تاریخ الخلفاء، سیوطی: 115.
4- (4) - مفتاح السعاده: 1/ 400.

«به خدا سوگند! علی(علیه السلام) در آگاهی به کتاب وسنّت, از همۀ مردم دانشمندتر بود. او برادر پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) در اسلام و به منزلۀ سر برای اسلام بود. او نسبت به صاحبان اندیشه, اندیشمندتر وعاقل تر بود. او غیرتمندترین افراد بود». (1)

7- ابو سعید خدری

وی می گوید:

«علی(علیه السلام) دانشمندترین اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود». (2)

8- عایشه

وی می گوید:

«علی(علیه السلام) دانشمندترینِ مردم, به سنّت بود». (3)

9- عطا

از عطا سؤال شد:

«آیا در میان اصحاب محمّد(صلی الله علیه و آله) دانشمندتر از علی(علیه السلام) وجود داشت؟ گفت: به خدا سوگند! چنین کسی را نمی شناسم». (4)

ص:85


1- (1) - جمهرة خطب العرب: 1/ 202.
2- (2) - فتح الباری، ابن حجر: 8/ 136.
3- (3) - الاستیعاب: 3/ 40؛ الریاض النضره: 2/ 193؛ مناقب خوارزمی: 45؛ الصواعق المحرقه: 76؛ تاریخ الخلفاء: 115.
4- (4) - الاستیعاب: 3/ 400؛ الفتوحات الاسلامیّه: 2/ 337.

10- سعید بن مسیب

وی می گوید:

«عمر همواره به خدا پناه می برد از مشکلی که ابو الحسن برای بر طرف کردن آن نباشد». (1)

11- معاویه بن ابی سفیان

وی می گوید:

«هر گاه کاری برای عمر, مشکل وپیچیده می شد, راه حلّ آن را از علی(علیه السلام) می گرفت». (2)

مردی نزد معاویه آمد و دربارۀ مسأله ای از او سؤال کرد, معاویه گفت:

«از علی ابن ابی طالب سؤال کن؛ زیرا او دانشمندتر است».

گفت: « «ای امیر مؤمنان! جواب تو برای من نیکوتر از جواب علی(علیه السلام) است!».

معاویه گفت: «بد گفتی! تو از مردی بدت می آید که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) به او علم بسیار داده وفرموده است: نسبت تو به من, مانند

ص:86


1- (1) - الاستیعاب، ابن عبد البرّ (که در حاشیه الاصابه قرار دارد): 3/ 39؛ صفة الصفوه، ابن جوزی: 1/ 121؛ الاصابه: 2/ 509؛ الریاض النضره: 2/ 194؛ الصواعق المحرقه، ابن حجر: 76؛ فیض القدیر، مناوی: 4/ 357.
2- (2) - الریاض النضره: 2/ 194؛ مطالب السؤول: 30.

نسبت هارون به موسی است، جز این که بعد از من، پیامبری نخواهد آمد). (1)

12- سعید بن غفله

وی می گوید:

«بر علی ابن ابی طالب وارد شدم, دیدم نشسته است و در برابر او ظرفی از شیر قرار داشت که بوی ترش بودن آن به مشام می رسید. در دست او یک عدد نان بود که پوست جو در آن نمایان بود؛ گاهی آن را با دست می شکست واگر شکستنش با دست دشوار می شد، آن را با زانو می شکست و در شیر می انداخت. به من فرمود: نزدیک شو و از این غذای ما بخور. گفتم: من روزه هستم. فرمود: از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: کسی که روزه, اورا از غذایی که به آن علاقه مند است، باز دارد, بر خداست که از غذاهای بهشتی به او بخوراند واز نوشیدنیهای بهشتی به او بنوشاند». (2)

13- ابن عمر

وی می گوید:

ص:87


1- (1) - الریاض النضره: 3/ 162.
2- (2) - کشف الغمّه: 1/ 163.

«علی ابن ابی طالب, دارای سه صفت است که اگر یکی از آنها برای من بود, هر آینه از داشتن طلا برای من بهتر بود: همسری فاطمه(علیها السلام ), دادن پرچم به وی در جنگ خیبر و عمل کردن به آیۀ نجوا». (1)

ص:88


1- (1) - تفسیر ثعالبی: 254 (این تفسیر، خطّی می باشد).

بخش پنجم:ویژگیهای انحصاری علی(علیه السلام) در بین اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله)

اشاره

علاوه بر امتیازات یاد شده امام ویژگیهای دیگری داشت که بهره مند شدن از آنها از الطاف خداوند به آن حضرت بود تا بتواند مسؤولیّت و وظیفۀ خطیر امامت را بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) انجام دهد در ذیل، به این ویژگیها اشاره می شود.

ویژگی اوّل: مقابلۀ قرآن کریم با دشمنان علی(علیه السلام)

قرآن, از طریق بیان صفات حضرت علی(علیه السلام) وسلوک الهی آن حضرت, مردم را با ایشان مرتبط ساخت؛ زیرا او نجات دهندۀ مردم از گمراهی است وخطّ الهی او, تمیز دهندۀ حقّ و باطل است. موضعگیریهای آن حضرت, معیار حق شمرده می شود که به وسیلۀ آن، اعمال (مردم) مورد ارزیابی قرار می گیرد.

بر این اساس, قرآن، رابطۀ مردم با علی(علیه السلام) را گسترش داده است تا علاوه بر بُعد ذهنی و عقلی, شامل بُعد عاطفی نیز گردد و این روابط گسترده موجب شود که آنان در زیر پرچم آن حضرت گرد آیند و راه و روش او را الگوی خویش قرار دهند.

ص:89

خداوند در قرآن می فرماید:

قُل لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی . (1)

«(ای پیامبر!) بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم, جز دوست داشتن نزدیکانم (اهل بیتم)»).

ابن عبّاس می گوید:

«هنگامی که آیۀ: قُل لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی نازل شد, (اصحاب) گفتند: ای رسول خدا! خویشاوندان شما که محبّت آنان بر ما واجب شده است, چه کسانی اند؟ فرمود: علی, فاطمه, حسن وحسین». (2)

درست در همان زمانی که قرآن بر وجوب محبّت علی(علیه السلام) پا فشاری می کند, متعرّض دشمنان او می شود ودر برابر آنان موضع بسیار سختی می گیرد وآنان را جزء گروه منافقان بر می شمارد؛ زیرا امام, مظهر خداوند در زمین است ومردم به وسیلۀ او مورد آزمایش قرار می گیرند, وجز علی(علیه السلام) کسی نیست که دارای این ویژگیها باشد.

ابن عبّاس و ابی سعید خدری دربارۀ آیۀ: وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ ؛ (3)نقل می کنند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:

ص:90


1- (1) - شوری (42): 23.
2- (2) - الدرّ المنثور: 6/ 7؛تفسیر طبری: 25/ 15-14؛ مستدرک حاکم: 2/ 444؛ مسند احمد: 1/ 199؛الصواعق المحرقه: 12-11؛ذخائر العقبی: 25.
3- (3) - صافّات (37): 24.

«از ولایت علی ابن ابی طالب سؤال می شود». (1)

ابی سعید خدری دربارۀ آیۀ شریفۀ: ...ولَتعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ... ؛ (2)می توانی آنان را از طرز سخنانشان بشناسی, می گوید:

«به جهت کینۀ آنان به علی(علیه السلام)». (3)

آیۀ 32 از سورۀ «محمّد», اندازۀ محبّت علی(علیه السلام) به پیامبر(صلی الله علیه و آله) را بیان می کند؛ زیرا این آیه موضعگیری منفی نسبت به علی(علیه السلام) را موضعگیری نسبت به پیامبر(صلی الله علیه و آله) می داند:

... وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدَی . (4)

«بعد از روشن شدن هدایت برای آنان, (باز) به مخالفت با رسول (خدا) بر خاستند».

پیامبر(صلی الله علیه و آله) در این باره فرمود:

«در کار علی(علیه السلام) (به مخالفت برخاستند)». (5)

قرآن کریم، در بسیاری از آیات, کسانی را که تقرّب علی(علیه السلام) در پیشگاه پیامبر را تکذیب می کنند - آن هم با همان صفات و ویژگیهایی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیان کرده بود - مورد هجوم قرار می دهد.

ص:91


1- (1) - الصواعق المحرقه: 79؛ شواهد التنزیل: 2/ 106؛ کفایة الطالب: 247.
2- (2) - محمّد (47): 30.
3- (3) - الدرّ المنثور: 6/ 66؛ روح المعانی: 26/ 71؛ فتح القدیر: 5/ 39؛ اسد الغابه: 4/ 29.
4- (4) - محمّد (47): 32.
5- (5) - تفسیر برهان: 4/ 189.

در تفسیر آمده است که مراد از آیۀ شریفۀ: فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کَذَبَ عَلَی اللَّهِ وَکَذَّبَ بِالصِّدْقِ... (1)کسی است که سخنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) را دربارۀ علی(علیه السلام) رد کند. (2)

در آیۀ دیگر خداوند می فرماید:

وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِینًا . (3)

«وآنان که مردان وزنان با ایمان را به سبب کاری که نجام نداده اند، آزار می دهند, بهتان وگناه آشکاری را به دوش کشیده اند».

آیۀ شریفه به افشای ستمگریهای منافقان دربارۀ علی(علیه السلام) و پاکی آن حضرت پرداخته است. در شأن نزول آن آمده است: گروهی از منافقان, علی(علیه السلام) را اذیّت می کردند و به او دروغ می بستند. (4)

از آیه ای دیگر به دست می آید که خداوند از دشمنان علی(علیه السلام) انتقام خواهد گرفت واین می رساند که هر کس با علی(علیه السلام) جنگ کرد, او دشمن خداست:

فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُم مُّنتَقِمُونَ . (5)

ص:92


1- (1) - زمر (39): 32.
2- (2) - مناقب ابن مردویه؛ کشف الغمّه: 94؛ تفسیر برهان: 4/ 76.
3- (3) - احزاب (33): 58.
4- (4) - تفسیر قرطبی: 4/ 24؛ اسباب النزول: 207؛ شواهد التنزیل: 2/ 93؛ تفسیر خازن: 3/ 511.
5- (5) - زخرف (43): 41.

((هرگاه تو را از میان آنان ببریم, حتماً از آنان انتقام خواهیم گرفت).

ابن عبّاس می گوید:

((این آیه دربارۀ علی(علیه السلام) است). (1)

ابی عبد الله جدلی می گوید:

((علی(علیه السلام) به من گفت: آیا تو را آگاه نکنم از کار نیکی که هر کس آن را انجام دهد, خداوند او را وارد بهشت کند و از گناهی که هر کس آن را انجام دهد, خداوند او را با صورت داخل آتش سازد وهیچ عملی را از او نپذیرد؟ گفتم: بلی. آنگاه حضرت این آیات را خواند:

مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا وَهُم مِّن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ * وَمَن جَاء بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ . (2)

«کسانی که کار نیکی انجام دهند، پاداشی بهتر از آن خواهند داشت و آنان از وحشت آن روز در امانند و آنان که اعمال بدی انجام دهند, به صورت در آتش افکنده می شوند؛ آیا جزایی جز آنچه عمل می کردید، خواهید داشت؟»).

سپس فرمود: ای اباعبدالله! کار نیک, دوستی ما و کار بد, کینۀ ماست. (3)

ص:93


1- (1) - الدرّ المنثور: 6/ 18؛ینابیع المودّه: 98؛شواهد التنزیل: 2/ 151؛مناقب ابن مغازلی: 274.
2- (2) - نمل (27): 90 - 89.
3- (3) - خصائص الوحی المبین، ابن بطریق حلّی: 217.

علاوه بر این, پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز به مقابله با دشمنان علی(علیه السلام) بر خاست. در برخی از روایات، پیامبر(صلی الله علیه و آله) مردم را به دو گروه: «دوستان علی(علیه السلام)» و «دشمنان او» تقسیم می کند. این روایات بین دوستداران پیامبر(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) جدایی نیفکنده است بلکه ایمان, دوستی هر دوی آنان است؛ زیرا رسالت آنان یکی است.

در مسند احمد با چند سند آمده است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«هر کس علی(علیه السلام) را آزار دهد, مرا آزار داده است». (1)

همچنین فرمود:

«(«ای مردم! هر کس علی را اذیّت کند, روز قیامت، یهودی، یا مسیحی محشور می شود». (2)

و نیز آمده است:

(«پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای علی! جز مؤمن، تو را دوست نمی دارد و جز منافق با تو دشمنی نمی کند». (3)

پیامبر(صلی الله علیه و آله) در حالی که به امیر مؤمنان اشاره می کرد, فرمود:

«ای مردم! فرزندان خود را با دوستی او آزمایش کنید؛ زیرا علی(علیه السلام) دعوت به گمراهی نمی کند و از هدایت، دور نمی نماید؛ هر

ص:94


1- (1) - مسند احمد: 3/ 483؛ ذخائر العقبی: 65؛ الصواعق المحرقه: 73.
2- (2) - میزان الاعتدال: 3/ 151؛ لسان المیزان: 3/ 90 و 4/ 251؛ ارجح المطالب: 119؛ ینابیع المودّه: 251.
3- (3) - مسند احمد: 1/ 128و84،95؛ صحیح مسلم: 39؛ التاج الجامع للاصول: 3/ 335؛ صحیح ترمذی: 2/ 301؛ سنن نسائی: 2/ 271؛ خصائص نسائی: 27؛ ذخائر العقبی: 43؛ تاریخ الخلفاء: 170؛ الصواعق المحرقه: 74.

کس او را دوست بدارد, از شماست و هر کس او را دشمن بدارد, از شما نیست). (1)

ویژگی دوّم: آینده نگری پیامبر(صلی الله علیه و آله) نسبت به پشتیبانی از خطّ امامت

پیامبر(صلی الله علیه و آله) اهمّیّت نقش امام علی(علیه السلام) را در اذهان مسلمانان روشن ساخت. آن حضرت، بر ضرورت حمایت از خط او ولزوم تمسّک به آن، تأکید می کرد وآن را موجب نجات مسلمانان می دانست که آنان را از افتادن در لغزشگاه های گمراهی وانحراف، مصون می سازد؛ از این رو، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) به عمّار می گوید:

«در آیندۀ نزدیک بعد از من, در امّتم اختلاف به وجود می آید و شمشیر میان آنان رد و بدل می شود. آنان همدیگر را می کشند و برخی از برخی دیگر تبرّی می جویند... ای عمّار! کسی که شمشیری را حمایل کند و به وسیلۀ آن علی(علیه السلام) را بر دشمنش یاری دهد, خداوند در روز قیامت, آن را با دو رشته از مروارید، حمایل کند. و کسی که شمشیری را حمایل کند و دشمن او را یاری دهد, خداوند با دو رشته از آتش، آن را حمایل کند. اگر آن زمان را دیدی, بر تو باد به این شخصی که در سمت راست من قرار دارد و منظورش علی(علیه السلام) بود». (2)

ص:95


1- (1) - ترجمة الامام علی از تاریخ دمشق: 2/ 730و225.
2- (2) - ینابیع المودّه: 128؛ اسد الغابه، ابن اثیر: 5/ 287؛ کنز العمّال: 6/ 155؛ تاریخ بغداد: 3/ 186؛ مجمع الزوائد: 6/ 326؛ فضائل الخمسة من الصحاح السته: 2/ 397.

قرآن کریم, به گرفتاری مسلمانان بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) اشاره کرده است. گرفتاریهایی که موجب پراکندگی امّت اسلامی واختلاف آنان می شود وگروه های زیادی به جدال وجنگ با یکدیگر می پردازند. همۀ آنان وارد آتش می شوند وتنها پیروان علی(علیه السلام) نجات می یابند. امام علی(علیه السلام) با این ویژگی، بالاترین فضیلت را بر دیگر مسلمانان دارد.

خداوند می فرماید:

إن الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمْ وَکَانُواْ شِیَعًاً... . (1)

(«کسانی که آیین خود را پراکنده ساختند و به دسته های گوناگون تقسیم شدند».

زاذان ابو عمر می گوید:

«حضرت علی(علیه السلام) به من گفت: ابا عمر! آیا می دانی یهود چند فرقه بودند؟ گفتم: خدا وپیامبرش آگاهند. فرمود: به 71 فرقه تقسیم شدند؛ همۀ آنان در آتش اند, جز یک فرقه که نجات می یابد. آیا می دانی این امّت چند فرقه می شوند؟ گفتم: خدا وپیامبرش می دانند. آیا می دانی که در بارۀ من, چند فرقه می شوند؟ گفتم: آیا دربارۀ شما تقسیم می شوند؟ فرمود: بلی, دربارۀ من دوازده فرقه می شوند؛ همه در آتش اند, جز یک فرقه که نجات می یابد. ای ابا عمر! تو از آنان هستی». (2)

ص:96


1- (1) - انعام: 159.
2- (2) - خصائص الوحی المبین، ابن بطریق: 214؛ تاریخ دمشق: 18/ 4.

خداوند می فرماید:

فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ . (1)

«اگر نمی دانید, از آگاهان بپرسید».

آیۀ شریفه تأکید می کند که بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) هنگامی که کارها بر مردم مشتبه گردد ومشکلات وگرفتاریها به آنان روی آورد وآنان توانایی شناخت صحیح ابهامات جدید را نداشته باشند, باید به حضرت علی(علیه السلام) مراجعه کنند.

در تفسیر آیۀ شریفه از جابر جعفی نقل شده است:

«هنگامی که آیۀ: فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ نازل گشت, علی(علیه السلام) فرمود: اهل ذکر ما هستیم». (2)

بنابراین، علی(علیه السلام) امام وپیشوای فرقۀ اهل نجات است واو آموزگار اصحاب پیامبر(علیه السلام) است تا مبادا بدون آگاهی, به فرقه های گمراه بپیوندند.

ابی سعید خدری می گوید:

«در انتظار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشسته بودیم. ایشان از خانۀ یکی از همسرانش خارج شد, به همراه او برخاستیم, ناگهان کفشش پاره شد. علی(علیه السلام) ماند, تا آن را وصله بزند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حرکت کرد, ما نیز

ص:97


1- (1) - النحل (16): 43.
2- (2) - تفسیر طبری: 17/ 5.

همراه او حرکت کردیم. سپس منتظر علی(علیه السلام) شد, ما نیز به انتظار ایستادیم. حضرت فرمود: کسی از شما بر تأویل این قرآن جنگ می کند, مانند من که بر تنزیل آن جنگیدم. همه گردن برافراشتیم تا ببینیم که آیا آن شخص ما هستیم؟ و در میان ما ابو بکر وعمر هم بودند امّا پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: نه, آن شخص وصله زنندۀ کفش است. ابی سعید می گوید: آمدیم که به علی(علیه السلام) بشارت دهیم, گویا خبر را شنیده بود. ودر سند دیگری آمده است: با بشارت ما سرش را بلند نکرد, گویا سخن پیامبر(صلی الله علیه و آله) را شنیده بود». (1)

و به جهت این که خط امام علی(علیه السلام) کاملاً از خطوط دیگر مشخّص شود ودلیل وحجّت برای مخالفان کامل گردد, پیامبر(صلی الله علیه و آله) به عمّار که از دوستداران ویاران حضرت علی(علیه السلام) بود, فرمود:

«تو را گروه ستمگر می کشند».

عکرمه می گوید:

«ابن عبّاس به او و فرزندش علی گفت: نزد ابی سعید خدری بروید و احادیث او را بشنوید. آنان رفتند و او را در باغش یافتند. هنگامی که ما را دید, عبایش را برداشت وبه سوی ما آمد ونشست. با ما سخن می گفت, تا صحبت به ساختن مسجد رسید. گفت: ما در ساختن مسجد, خشتها را یکی یکی بلند می کردیم امّا عمّار بن یاسر دوتا دوتا بلند می کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) او را دید, خاک را از او تکاند و فرمود: ای عمّار! چرا مانند دوستانت یک خشت بلند نمی کنی؟ عمّار گفت: من از خدا پاداش می خواهم. پیامبر(صلی الله علیه و آله) شروع

ص:98


1- (1) - مسند احمد بن حنبل: 3/ 83؛ حلیه الأولیاء، ابی نعیم: 1/ 67؛ اسد الغابه، ابن اثیر: 3/ 283.

کرد به تکاندن خاک از او و فرمود: دلها بسوزد برای عمّار! گروه ستمگر او را می کشند. او آنان را به بهشت دعوت می کند و آنان او را به آتش دعوت می کنند. عمّار گفت: از فتنه ها به خدا پناه می برم». (1)

پیامبر(صلی الله علیه و آله) با سخنان خود دربارۀ حوادث آینده از اتّحاد و یکی بودن خطّ امام علی(علیه السلام) و خطّ خویش پرده بر می دارد و این که خطّ امام علی(علیه السلام) استمرار خطّ او می باشد و پیروی از خطّ وی, موجب مصونیّت امّت اسلامی, از دعوتهای گمراه کننده است. پیامبر(صلی الله علیه و آله) از زیانهای حرکت خوارج ودشمنی آنان نسبت به علی(علیه السلام) مسلمانان را بر حذر داشته وبا این هشدار, خطّ امامت وپیشوایی علی(علیه السلام) را ترسیم فرموده است.

ابی سعید خدری می گوید:

«نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودیم وآن حضرت غنایم جنگ را تقسیم می کرد. ذو الخویصره - که مردی از بنی تمیم بود- نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمد وگفت: ای رسول خدا! به عدالت تقسیم کن. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: وای بر تو! اگر من به عدالت تقسیم نکنم, پس چه کسی چنین خواهد کرد؟ نا امید گردی وزیان کنی, اگر من به عدالت تقسیم نکنم.

عمر گفت: ای رسول خدا! آیا اجازه می دهی گردن او را بزنم؟ فرمود: رهایش کن, او دوستانی دارد که نماز تو در مقایسه با نمازهای آنان و روزۀ تو در مقایسه با روزه هایشان کوچک شمرده

ص:99


1- (1) - صحیح بخاری، کتاب الصلاة؛ صحیح مسلم، کتاب الفتن؛ صحیح ترمذی، در مناقب عمار؛ مستدرک الصحیحین: 2/ 148 ؛ مسند احمد: 3/ 516، ح 11451؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی: 13/ 618.

می شود. قرآن را تلاوت می کنند که از دهانهای آنان تجاوز نمی کند. آنان از دین خارج می شوند؛ چنان که تیر از کمان خارج می شود.... حجّت آنان, مرد سیاهی است که روی یکی از بازوانش تکّه گوشتی مانند پستان زن است، اینان بر بهترین گروه از مردم، خروج می کنند».

ابو سعید می گوید:

«گواهی می دهم که این حدیث را از پیامبر(صلی الله علیه و آله) شنیدم وگواهی می دهم که علی ابن ابی طالب با آنان جنگید و من با او بودم. آن حضرت فرمان داد تا ذو الخویصره را پیدا کرده وبه حضورش بیاورند. من به او نگاه کردم, دیدم وی برهمان اوصافی است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بیان کرده بود». (1)

روایات دیگری از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده است که جهت گیری آنها حمایت وپشتیبانی مطلق از حضرت علی(علیه السلام) است. این روایات افضلیّت و برتری امام را بر دیگران - چه کسانی که در زمان او بودند و چه کسانی که بعدها خواهند آمد - اثبات می کند.

همچنین این روایات, بیان می کند که راه و روش امام وموضعگیریهای آن حضرت, تصمیمات آنی نیست که در شرایط دیگر از آنها بی نیاز باشیم. او به حقّ، چنگ زد و ارتباط او با حقّ, اتّحاد مفهوم با مصداق است.

ص:100


1- (1) - صحیح بخاری، کتاب بدء الخلق؛ خصائص نسائی: 137؛ میزان الاعتدال ذهبی: 2/ 263.

ثابت؛ خادم ابوذر می گوید:

«بر امّ سلمه, همسر پیامبر(صلی الله علیه و آله) وارد شدم, دیدم گریان است وعلی(علیه السلام) را یاد می کند. گفت: شنیدم که پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرمود: علی(علیه السلام) همراه حقّ است وحقّ، همراه علی است؛ آن دو از هم جدا نمی شوند تا در روز قیامت در حوض بر من وارد شوند». (1)

با سندهای گوناگون از پیامبر(صلی الله علیه و آله) وارد شده است که فرمود:

«علی از من است ومن از علی, او ولی هر مؤمن بعد از من است. از طرف من ادا نکند (حقّی را) جز من یا علی». (2)

ویژگی سوّم: اخبار غیبی وکرامات امام علیّ (علیه السلام)

1- امام به جهت برخورداری از «علم غیب»), بر صحابه فضیلت پیدا کرد. خبر دادن آن حضرت از حوادث آینده که بعدها به وقوع پیوست, فضیلت آشکاری را برای وی اثبات کرد؛ خبر دادن از آباد شدن بغداد, سلطنت خاندان عباسی, ذکر احوال آنان ومنقرض شدن ایشان به وسیلۀ مغولها.

حضرت می فرماید:

ص:101


1- (1) - تاریخ بغداد/ خطیب بغدادی: 14/ 321؛ مستدرک حاکم: 3/ 124؛ صحیح ترمذی: 2/ 298.
2- (2) - مسند احمد: 4/ 165-164 (با پنج سند)؛ خصائص نسائی: 20-19 (با دو سند)؛ صحیح بخاری: 3/ 229؛ الصواعق المحرقه: 74؛ سنن بیهقی: 8/ 5.

«تو چه می دانی زورا (بغداد) چیست؟ این سرزمین دارای درخت شورۀ گزاست. ساختمانها در آن مرتفع گردد وپر جمعیّت شود. خاندان عبّاسی آن را وطن (استراحتگاه) خویش قرار می دهند وبرای رسیدن به دلخوشی های دنیا آن را به عنوان مسکن برگزینند. زورا برای آنان خانۀ لهو و لعب خواهد بود. ستمگران, حاکمان گناهکار, قاریان فاسق و وزیران خائن در آن جا خواهند بود وایرانیان ورومیان, به آنان خدمت خواهند کرد. اگر معروف را شناختند, همدیگر را به آن امر نمی کنند واگر زشتی کاری را شناختند, از آن باز نمی دارند...». (1)

1- مردی نزد امیر المؤمنین علی(علیه السلام) آمد وگفت:

«ای امیر مؤمنان! من از وادی القری گذشتم, مطّلع شدم که خالد بن عرفطه مرده پس برای او استغفار کن».

حضرت فرمود: «او نمرده ونمی میرد تا لشکر گمراهی را فرماندهی کند که پرچمدار آن حبیب بن جماز خواهد بود».

مردی از پایین منبر برخاست و گفت: ((ای امیر مؤمنان! من از شیعیان ودوستداران شما هستم).

حضرت فرمود: «تو چه کسی هستی؟».

گفت: «من حبیب بن جماز هستم».

ص:102


1- (1) - کشف الیقین: 80؛ نهج الحق: 244.

حضرت فرمود: «مبادا آن را به دوش گیری! امّا آن را به دوش می گیری و از این در وارد می شوی و با دست خویش به باب الفیل اشاره کرد».

بعد از شهادت امام علی وامام حسن(علیهما السلام ) زمانی که امام حسین(علیه السلام) به کربلا آمد، عبید الله بن زیاد, عمر بن سعد را به سوی آن حضرت فرستاد. خالد بن عرفطه از فرماندهان پیش قراول ابن سعد بود که حبیب بن جماز پرچمدار او بود و از باب الفیل وارد مسجد شد [و پیشگویی امام(علیه السلام) تحقّق یافت]. (1)

2- هنگامی که امام علی(علیه السلام) ویارانش به سوی صفّین برای جنگ با معاویه می رفتند, به سرزمین کربلا رسیدند. آن حضرت در کناری ایستاد, سپس به چپ وراست نگاه کرد وفرمود:

«به خدا سوگند! این سرزمین، محلّ فرود آمدن سوارانشان وجایگاه برانگیخته شدن آنان خواهد بود وبسیار گریه کرد».

از او سؤال شد: « ای امیر مؤمنان! این چه جایگاهی است؟ واینان چه کسانی اند؟».

فرمود: «این جا کربلاست؛ گروهی از خاندان محمّد(صلی الله علیه و آله) از روی ظلم و دشمنی، در آن کشته می شوند و عدّه ای نیز با آنان هستند و بدون حساب وارد بهشت می گردند».

ص:103


1- (1) - کشف الیقین: 79؛ ارشاد القلوب: 2/ 34؛ نهج الحق: 243؛مناقب ابن شهر آشوب: 2/ 270؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید: 2/ 287.

سپس حضرت حرکت کرد ومردم حقیقت گفتار او را نشناختند تا آنگاه که امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسید. (1)

3- هنگامی که حضرت علی(علیه السلام) برای جنگ با نهروانیان خارج شد, مردی از پیش قراولان لشکر آن حضرت به سوی او آمد وگفت:

«ای امیرمؤمنان! بشارت!».

حضرت فرمود: «بشارت تو چیست؟».

گفت: «خوارج، وقتی خبر رسیدن شما را شنیدند, از رود عبور کردند. بشارت باد به شما که خداوند بازوان آنان را به شما بخشید!».

حضرت فرمود: «تو خودت دیدی که از رود گذشتند؟».

گفت: «بله».

حضرت او را سه بار قسم داد واو در هر دفعه می گفت: «بلی».

حضرت فرمود: «به خدا سوگند! نه عبور کردند ونه عبور می کنند؛ قتلگاه آنان این طرف رود است. سوگند به خدایی که دانه را شکافت وانسان را آفرید! آنان به درختان شورۀ گز وکاخ بوازن نمی رسند تا این که خداوند آنان را می کشد. همانا کسی که افترا بندد, نا امید شود».

ص:104


1- (1) - کشف الغمّه: 270/1؛کشف الیقین: 80؛الارشاد مفید: 175.

آنگاه سواری دیگر به سوی حضرت آمد وسخنش مانند سخن اوّلی بود. امام به گفتار او اعتنایی نکرد. سواران همه دوان دوان می آمدند ومانند قبلی گزارش می دادند، امّا حضرت فرمود: «از آنان کمتر از ده نفر باقی خواهد ماند واز اصحابم کمتر از ده نفر کشته می شوند».

حضرت علی(علیه السلام) برخاست و سوار بر اسبش گردید. جوانی از لشگرش گفت: «به خدا سوگند! هر آینه همراه او خواهم بود, اگر آنان از رود عبور کرده بودند, نوک این نیزه را در چشم او خواهم کرد. آیا او ادّعای علم غیب می کند؟!».

هنگامی که آنان به رود رسیدند, خوارج را دیدند که غلافهای شمشیر ها را شکسته و مرکبهای خود را پی کرده اند! آنان بر زانوهای خویش نشسته و همه با فریادهای بلند, یک چیز می گفتند. آن جوان از مرکبش پایین آمد و عرض کرد: «ای امیر مؤمنان! من مدّتی پیش در بارۀ شما شک کردم و حال به سوی خدا و شما توبه می کنم, مرا ببخش».

علی(علیه السلام) فرمود:

«تنها خداوند است که گناهان را می بخشد, از او طلب آمرزش کن». (1)

4- اسماعیل بن رجا می گوید:

ص:105


1- (1) - شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید: 2/ 217؛ کشف الغمّه، باب المناقب: 1/ 375.

«علی(علیه السلام) سخنرانی می کرد واز فتنه ها وجنگ های خونین می گفت. جوانی به نام اعشی باهله (عامر بن حارث), برخاست وگفت: ای امیر مؤمنان! این سخن تو به خرافات شباهت دارد!

علی(علیه السلام) فرمود: ای جوان! اگر در گفتارت گناهکار باشی, خداوند تو را به وسیلۀ تیر جوانی از قبیلۀ ثقیف از بین ببرد، آنگاه ساکت شد. گروهی پرسیدند: ای امیر مؤمنان! جوان ثقیف کیست؟ فرمود: جوانی است که فرمانروای شهر شما می شود. از هتک هر نوع حرمت الهی, فرو گذاری نمی کند وبا شمشیرش گردن این جوان را می زند. گفتند: ای امیر مؤمنان! چند سال فرمانروایی می کند؟ فرمود: بیست سال اگر به آن برسد. گفتند: آیا او را می کشند، یا به مرگ طبیعی می میرد؟ فرمود: به وسیلۀ درد شکم با مرگ طبیعی می میرد. تختش را سوراخ می کند به جهت زیادی آنچه از شکمش خارج می شود.

اسماعیل بن رجا می گوید: «به خدا سوگند! به چشم خود اعشی باهله را دیدم که همراه با تعدادی از لشکریان عبد الرحمان بن محمّد بن اشعث، اسیر شده بود. او را مقابل حجّاج حاضر کردند, حجّاج او را ملامت وسرزنش کرد, ودر بارۀ شعری که به وسیلۀ آن عبد الرحمان را به جنگ تشویق می کرد, از او سؤال نمود, سپس در همان مجلس گردن او را زد». (1)

ص:106


1- (1) - شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید: 2/ 289.

فخررازی در بارۀ کرامات علی(علیه السلام) در ذیل آیۀ: أَمْ حَسِبْتَ أن أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا ؛ (1)آیا گمان کردی اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟، می نویسد:

«روایت شده است غلام سیاهی که یکی از دوستداران علی(علیه السلام) بود، دزدی کرد. او را نزد علی(علیه السلام) آوردند. به او گفت: آیا دزدی کردی؟ گفت: بلی. حضرت دست او را برید.

او, از پیش علی(علیه السلام) رفت. سلمان فارسی و ابن الکوّا در راه با او ملاقات کردند. ابن الکوّا پرسید: چه کسی دست تو را قطع کرد؟ گفت: امیرمؤمنان، فرمانروای مسلمانان، داماد پیامبر و همسر بتول! ابن الکوّا پرسید: دستت را بریده وتو او را ستایش می کنی؟ گفت: چگونه او را ستایش نکنم, در حالی که به حقّ، دستم را برید و مرا از آتش رها ساخت. سلمان سخن او را شنید وعلی(علیه السلام) را آگاه ساخت. آن حضرت، او را خواست ودستش را بر بازویش گذاشت وآن را با حوله ای پوشاند ودعا کرد. آنگاه صدایی از آسمان شنیدیم: پارچه را از دست او بردار، آن را برداشتیم, دست او به اذن خدا ولطف نیکوی او خوب شده بود). (2)

ابوذر می گوید:

«پیامبر(صلی الله علیه و آله) مرا فرستاد تا علی(علیه السلام) را فرا بخوانم، به خانۀ آن حضرت آمدم و او را صدا زدم، جواب نداد. برگشتم ورسول خدا(صلی الله علیه و آله)

ص:107


1- (1) - کهف (18): 9.
2- (2) - التفسیر الکبیر، فخر رازی: 21/ 88.

را آگاه ساختم. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به من گفت: برگرد و او را بخوان که او در خانه است. برگشتم تا او را صدا بزنم، صدای سنگ آسیا را شنیدم. وقتی نزدیک شدم، دیدم که سنگ آسیا کار می کند، ولی کسی کنار آن نمی باشد. علی(علیه السلام) را صدا زدم, با روی گشاده خارج شد. گفتم: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شما را می خواند. آمد ومن همواره به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نگاه می کردم و او به من نگاه می کرد. سپس فرمود: ای ابوذر! تو را چه شده است؟ گفتم: ای رسول خدا! شگفتی ای از شگفتیها دیدم؛ سنگ آسیا در خانۀ علی(علیه السلام) کار می کرد و کسی کنار آن نبود! فرمود: ای اباذر! خداوند فرشتگان گردشگری در زمین دارد که انجام کارهای آل محمّد(صلی الله علیه و آله) به آنان واگذار شده است». (1)

خلاصۀ بحث

ویژگیها, فداکاریها و خدمات علی(علیه السلام) آثار بسیار نیکویی بر صحابه داشت؛ به صورتی که در کتابهای تفسیر, تاریخ وحدیث, موارد فراوانی یافت می شود که اصحاب, تصریح به افضلیّت وبرتری او دارند.

امام علی (علیه السلام) با سلوک ایمانی وتوان علمی, جهادی واخلاقی خویش، آنچه را که پیامبر(صلی الله علیه و آله) در رسالت خویش برنامه ریزی کرده

ص:108


1- (1) - الریاض النضره: 3/ 202.

بود, عینیّت بخشید. آن حضرت بعد از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نمونۀ عالی عمل به اهداف رسالت بود، در حالی که بقیّه از آن عاجز بودند.

موارد فراوانی ذکر شد که قرآن کریم در آیات خویش و پیامبر(صلی الله علیه و آله) در سخنانش, به فضل و برتری علی(علیه السلام) گواهی داده اند.

آن حضرت، مرجع اصحاب در حلّ مشکلات و بر طرف کردن سختیها بود و بنابر آنچه گذشت, ثابت می شود که علی(علیه السلام) در همۀ موارد، از اصحاب برتر است.

ص:109

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109