انسان شناسی فرهنگی با رویکرد تبلیغ بین الملل

مشخصات کتاب

سرشناسه:آقائی، محمدرضا، 1346 -

عنوان و نام پدیدآور:انسان شناسی فرهنگی با رویکرد تبلیغ بین الملل [کتاب]/ محمدرضا آقائی.

مشخصات نشر:قم : مرکز بین المللی ترجمه و نشرالمصطفی(ص)، 1435 ق.= 1392.

مشخصات ظاهری:312 ص.: جدول.

فروست:پژوهشگاه بین المللی المصطفی صلی الله علیه و آله؛ 179.

شابک:105000 ریال:978-964-195-716-4 ؛ 145000 ریال(چاپ دوم)

وضعیت فهرست نویسی:فاپا

یادداشت:چاپ دوم: 1393(فیپا).

یادداشت:کتابنامه: ص. [307]- 312؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع:انسان شناسی

موضوع:فرهنگ

شناسه افزوده:جامعة المصطفی(ص) العالمیة. مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)

رده بندی کنگره:GN25/آ7الف8 1392

رده بندی دیویی:301/01

شماره کتابشناسی ملی: 3231372

ص :1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص :2

انسان شناسی فرهنگی با رویکرد تبلیغ بین الملل

محمدرضا آقائی

ص :3

ص :4

سخن ناشر

تحولات اجتماعی و مقتضیات نوپدید دانش ها و پدیدآمدن دانش های نو، نیازهایی را به وجود آورده که پاسخ گویی به آن ایجاد رشته های تحصیلی جدید و تربیت چهره های متخصص را ضروری می نماید. ازاین رو کتاب های آموزشی نیز باید با توجه به این دگرگونی ها تألیف شود.

جهانی شدن و گسترش سلطه فرهنگی غرب در سایه رسانه های فرهنگی و ارتباطی اقتضا دارد که دانش پژوهان و علاقه مندان به این مباحث با اندیشه های بلند و ارزش های متعالی آشنا شوند و این مهم با ایجاد رشته های تخصصی، تولید متون جدید و غنی، گسترش دامنه آموزش و تربیت سازمان یافته دانشجویان به سرانجام خواهد رسید. این فرایند گاه در پرداختن به مباحث بنیادین و تدوین متون تخصصی تعریف می شود و گاه در نگارش بحث های علمی، اما نه چندان پیچیده و تخصصی به ظهور می رسد.

از طرفی بالندگی مراکز آموزشی در گرو نظام آموزشی منسجم، قانونمند و پویاست. بازنگری در متن ها و شیوه های آموزشی و به روز کردن آنها نیز این انسجام و پویایی و در نتیجه نشاط علمی مراکز آموزشی را در پی دارد.

ص:5

در این بستر، حوزه های علوم دینی به برکت انقلاب شکوهمند اسلامی، سالیانی است که در اندیشه اصلاح ساختار آموزشی و بازنگری متون درسی اند.

«جامعة المصطفی(صلی الله علیه و آله) العالمیة» به عنوان بخشی از این مجموعه که رسالت بزرگ تعلیم و تربیت طلاب غیر ایرانی را بر عهده دارد، تألیف متون درسی مناسب را سرلوحه تلاش قرار داده و تدوین و نشر متون درسی در موضوعات گوناگون علوم دینی، حاصل این فرایند است.

«مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی(صلی الله علیه و آله)» با قدردانی و سپاس از فاضل ارجمند جناب آقای محمدرضا آقائی مؤلف کتاب انسان شناسی فرهنگی «با رویکرد تبلیغ بین الملل» و تمام عزیزانی که در تولید این اثر همیاری و همفکری داشته اند, آن را به جویندگان فرهنگ و اندیشه ناب اسلامی تقدیم می کند.

مرکز بین المللی

ترجمه و نشر المصطفی(صلی الله علیه و آله)

ص:6

مقدمه پژوهشگاه بین المللی المصطفی(صلی الله علیه و آله)

حقیقت مداری اصیل ترین و زیباترین راز هستی و حقیقت طلبی ماندگارترین و برترین گرایش آدمی است.

داستان پر رمز و راز حقیقت جویی بشر، سرشار از هنرنمایی مؤمنان، مجاهدان و عالمانی است که با تمسک و پای بندی به حقیقت بی منتها، درمصاف بین حق و باطل، سربلندی و شرافت ذاتی حق را نمایان ساخته اند و در این میان، چه درخشندگی چشم نوازی در اسلام عزیز است که علم را، به ذات خود، شرافت مند و فخیم دانسته و از باب تا محراب کائنات را سراسر علم و عالم و معلوم می نمایاند و در مکتب آن، جز اولو العلم و راسخان در مسیر طلب دانش، کسی را توان دست یابی به گنجینه های حکمت نیست.

علم برخاسته از وجدان پاک و عقل سلیم، در پرتو انوار آسمانی وحی، هم به فرد کمال انسانی، عظمت روحی و رشد معنوی می بخشد و فکر،اندیشه و خیال او را به پرواز درمی آورد و هم جامعه را سمت و سویی سعادت مندانه بخشیده و آن را به جامعه ای متمدن و پیشرو متحول می کند. بی توجهی و یا کوته فکری است اگر فرد و جامعه ای به دنبال عزت، استقلال، هویت، امنیت، سعادت

ص:7

و سربلندی مادی و معنوی باشند اما آن را در صراطی غیر از حقیقت طلبی، علم اندوزی و حکمت مداری الهی طلب نمایند.

انقلاب سراسر نور اسلامی ایران که داعیه جهانی سازی کلمة الله و برپایی تمدن جهانی اسلام را داشته و فروپاشی و افول تمدن های پوشالی غرب و شرق را به نظاره نشسته است، با اندیشه فقاهتی در اداره حکومت و نظریه مترقی «ولایت فقیه»، طرازی از مسئولیت ها و مأموریت های حوزه های علمیه و روحانیت را عرضه نمود که امید و نشاط را نه تنها در شیعیان و مسلمانان،بلکه در دل تمامی آزادی خواهان و حق طلبان سراسر جهان زنده ساخت.

در این راستا، رهبر فرزانه انقلاب(مدظله) با عزمی مصمم و با تمامی توان، همچون پیر و مراد خود خمینی کبیر، در صحنه حاضر شده و با تأکید بر اهمیت و فوریت این حرکت فراگیر و بی وقفه، همه توانمندی ها و اراده ها را جهت تحقق جنبش نرم افزاری و نهضت تولید علم و تحول در علوم انسانی و نیز یافتن راه های میان بر و دانش افزا راهبری و رصد می کنند.

جامعة المصطفی(صلی الله علیه و آله) العالمیة، نمادی درخشان از این رسالت جهانی و همت بین المللی انقلاب اسلامی است که بار مسئولیت تربیت مجتهدان، عالمان، محققان، متخصصان، مدرسان، مبلغان، مترجمان،مربیان و مدیران پارسا،متعهد و زمان شناس را بر دوش داشته و با تبیین، تولید و تعمیق اندیشه دینی و قرآنی و گسترش مبانی و معارف اسلامی، به نشر و ترویج اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله) و معارف بلند و تابناک مکتب اهل بیت(علیهم السلام) جامه تحقق می پوشاند.

پژوهشگاه بین المللی المصطفی(صلی الله علیه و آله) نیز که مهم ترین و گسترده ترین مجموعه پژوهشی المصطفی(صلی الله علیه و آله) است، بومی سازی و بازتولید اندیشه دینی معاصر، متناسب

ص:8

با نیازها و اقتضائات عرصه بین الملل، تبیین، تولید و تعمیق اندیشه دینی، گشودن افق های جدید فکری و معرفتی در دنیای معاصر، پاسخ گویی به مسائل و شبهات فکری و معرفتی مخاطبان و تأمین و تدوین متون و منابع درسی و کمک درسی، به ویژه با رویکرد اسلامی سازی علوم و پشتیبانی علمی از فعالیت های سازمانی المصطفی(صلی الله علیه و آله) را از جمله مأموریت ها و تکالیف خود می داند

اثر علمی پیش روی نیز که به همت مؤلف محترم جناب آقای محمدرضا آقائی برای دوره کارشناسی ارشد رشته تبلیغ و ارتباطات و اهداف و برنامه های تبلیغی در حوزه بین الملل تهیه و تدوین شده است، در چارچوب همین اهداف و برنامه های پژوهشگاه و مبتنی بر نیازسنجی های صورت گرفته، تدوین و برای استفاده خوانندگان محترم تقدیم شده است.

در پایان لازم است ضمن ارج نهادن به تلاش های خالصانه مؤلف محترم، از کلیه دست اندرکاران محترم آماده سازی و انتشار این اثر ارزشمند، بویژه همکاران محترم مرکز بین المللی نشر و ترجمه المصطفی(صلی الله علیه و آله) و همه عزیزانی که به نحوی در تدوین و انتشار آن نقش داشته اند، قدردانی و تشکر نماییم و از خداوند متعال برای ایشان و همه خادمان عرصه تبلیغ و نشر مفاهیم و معارف دینی، آرزوی بهروزی، موفقیت و سعادت نماییم.

با احترام

پژوهشگاه بین المللی المصطفی(صلی الله علیه و آله)

ص:9

ص:10

فهرست

پیشگفتار 19

مقدمه 23

بخش اول: رهیافت مفهومی و روش شناختی

1. جایگاه انسان شناسی در مطالعات علمی 31

قلمرو مطالعات انسان شناسی 33

الف) انسان شناسی زیستی 34

ب) باستان شناسی 35

ج) انسان شناسی زبان شناختی 36

د) انسان شناسی فرهنگی 37

الف) قلمرو انسان شناسی فرهنگی 38

ب) تعریف پیشنهادی انسان شناسی فرهنگی 40

ج) انسان شناسی و مفاهیم همسو 40

2. روش تحقیق در انسان شناسی فرهنگی 43

گستره مسئله تحقیق 44

تحقیقات فردی و گروهی 44

روش ها و منابع داده ها 45

الف) مشاهده مشارکتی 45

ص:11

ب) مصاحبه 47

ج) مردم نگاری 47

د) تهیه جدول ثبت داده ها 49

ه) مراجعه به سایر منابع مفید 49

نسبت تحقیقات انسان شناسی فرهنگی و تبلیغ 50

الف) مفهوم تبلیغ 52

ب) رابطه انسان شناسی و تبلیغ 53

ج) فواید و کارکردهای تحقیق در تبلیغ 55

د) ضرورت تغییر در روش سنتی تحقیق 57

بخش دوم: مکاتب و نظریه ها در انسان شناسی فرهنگی

3. انسان شناسی فرهنگی تاریخچه و نظریه های کلاسیک آن 63

اندیشه انسان شناسی در ادیان 64

اندیشه انسان شناسی در قرون وسطا 67

الف) تمدن اسلامی 67

ب) قرون وسطای اروپا 71

رابطه انسان شناسی و استعمار 73

مکاتب و نظریه های قرن نوزدهم 76

الف) مکتب تکاملی 76

ب) مکتب اشاعه گری 79

ج) مکتب کارکردگرایی 79

د) مکتب ساخت گرایی 80

4. نظریه های فرهنگی معاصر 85

محیط شناسی فرهنگی (Cultural Ecology) 86

ماتریالیسم فرهنگی Cultural Materialism) 89

انسان شناسی فمینیستی 92

انسان شناسی شناختی 96

نقد کلی نظریه ها 98

ص:12

بخش سوم: حوزه های مطالعاتی در انسان شناسی فرهنگی

5. نهاد دین 103

نظام باورها و عقاید دینی 104

مفهوم دین 106

دین و رابطه آن با هنجارها 108

آسیب شناسی فرهنگ دینی 113

الف) آسیب های مبنایی 114

ب) آسیب های روبنایی 115

6. نهاد خانواده 121

خانواده نهادی اجتماعی 122

نگاه تطبیقی به خانواده در انسان شناسی و منابع اسلامی 124

الف) الگوهای خانواده 124

یکم. قواعد همسرگزینی 125

- محرمیت 125

- درون همسری 126

دوم. سرپرست خانواده 128

ب) کارکردهای خانواده 129

یکم. تأمین نیازهای جنسی 130

دوم. تداوم نسل و کنترل آن 131

سوم. اقتصاد خانواده 132

ج) آداب ازدواج 132

نمونه گزارش انسان شناسی 133

7. نهادهای حقوقی، سیاسی و اقتصادی 141

نظام سیاسی 141

الف) حاکمیت سیاسی 142

ب) انواع نظام های سیاسی 143

یکم. دسته 143

ص:13

دوم. قبیله 143

سوم. سرکردگی 144

چهارم. دولت 145

سیستم حقوقی 146

1. اقسام حقوق 146

2. منابع حقوق 148

3. کارکردهای قانون و مجازات 149

نظام اقتصادی 151

برخی نمونه های انسان شناسی اقتصادی 153

الف) تقسیم کار بر اساس سن و جنس 153

ب) مبادله اقتصادی 156

یکم. بتلاچ 156

دوم. حلقه کولا 156

سوم. بازارهای هفتگی در ایران 157

ج) شیوه های توزیع کالا 157

بخش چهارم: فرهنگ و ویژگی های آن

8 . مفهوم شناسی فرهنگ 163

تعاریف فرهنگ 164

تقسیم بندی کلاکهان از تعاریف فرهنگ 165

الف) تعاریف وصف گرایانه (Descriptive) 165

ب) تعاریف تاریخی (Historic) 167

ج) تعاریف هنجاری (Normative) 167

د) تعاریف روان شناسانه (Phycological) 168

ه) تعاریف ساختاری (Structural) 168

و) تعاریف تکوینی (Genetical) 169

نسبت فرهنگ و تمدن 170

مؤلفه های تمدن 171

ص:14

تاریخ فرهنگ 172

9. ویژگی های فرهنگ 175

اکتسابی بودن فرهنگ 175

الف) فرهنگ و جریان های زیستی 180

ب) اکتسابی بودن فرهنگ و تبلیغ 183

به هم آمیختگی فرهنگ 184

تغییرپذیری فرهنگ 190

اصول اشاعه فرهنگی 191

10. نسبت فرهنگ و جامعه(1) 199

قوم مداری (ethnocentrism) 199

آثارمنفی قوم مداری 202

نسبیت فرهنگی (Cultural Relativity) 204

آثار مثبت نسبیت فرهنگی 207

ضربه فرهنگ 207

الف) علایم ضربه فرهنگ 210

ب) مراحل رخداد ضربه فرهنگ 212

ج) راه های مقابله با ضربه فرهنگ 213

11. نسبت فرهنگ و جامعه(2) 219

رابطه ارزش و فرهنگ 219

تبلیغ و تفاوت فرهنگ ها 222

مقایسه برخی ارزش های فرهنگی در جهان 223

1. فردگرایی 224

2. وقت شناسی 226

3. تلاش و کوشش 227

4. نظارت بر طبیعت 228

5. جوان گرایی 229

6. رقابت گرایی 231

ص:15

7. برابری نسبی زنان 232

بخش پنجم: ارتباطات میان فرهنگی

12. ارتباط کلامی(1) 239

چیستی زبان 240

زبان و زمینه های اجتماعی 241

مهارت زبانی در گستره تبلیغ 247

زبان قاره ها در پایان قرن بیستم 256

1. قاره آسیا 256

2. قاره اقیانوسیه 257

3. قاره آفریقا 257

4. آمریکای شمالی 258

5. آمریکای لاتین و مجمع الجزایر آنتیل 258

6. قاره اروپا 259

زبان های رسمی دنیا 259

13. ارتباط کلامی(2) 263

تأثیر فرهنگ بر زبان 264

تأثیر زبان بر فرهنگ 264

ارتباط واقعی و مجازی 268

گونه های غیر رسمی ارتباط زبانی 273

الف) زبان عامیانه 273

ب) سخن نیکو 274

ج) ضرب المثل 275

یکم. نمونه مثل های قرآنی 277

دوم. نمونه مثل های نهج البلاغه 277

د) درگیری زبانی 279

برخی فواید دیگر فراگیری زبان دوم 280

14. ارتباط غیر کلامی 285

ص:16

ماهیت ارتباط غیرکلامی 286

گوناگونی اشارات غیر کلامی 287

الف) وضعیت و حالت بدن 290

ب) اشارات و حرکات دست 295

ج) حالات چهره 298

د) تماس چشمی 299

مشکلات و موانع ارتباط غیرکلامی در عرصه تبلیغ 299

ضمایم 303

جداول زبان های دنیا 303

1. جدول تعداد زبان های دنیا 303

2. جدول تعداد زبان های دارای بیش از یک میلیون گویشور 304

3. جدول زبان های دارای بیشترین گویش در دنیا 304

4. جدول زبان های بین المللی دارای موقعیت برتر 304

فهرست منابع 307

عربی و فارسی 307

منابع انگلیسی 310

ص:17

ص:18

پیشگفتار

(قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ) (1)

کتب آسمانی و تاریخ زمین شناسی، دو شاهد بر این واقعیت اند که انسان در زمین موجودی به نسبت تازه وارد، ولی فوق العاده خلّاق و پیچیده و با ابعاد و زوایای مختلفی است که با دیگر موجودات و مخلوقات الهی تفاوت ماهوی دارد. موجودی که بنا به نقل قرآن کریم، زمانی که خداوند او را خلق کرد به خود تبریک گفت: (فَتَبارَکَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ ) . (2) این موجود از چنان پیچیدگی ای برخوردار است که هریک از ابعاد وجودی و زیستی او موضوع رشته های علمی گردیده است. انسان شناسی نیز از جمله علومی است که به بررسی ابعادی از این موجود پرداخته و در عمل به سمت و سوی مطالعه و دقت نظر در فرهنگ زندگی او گرایش پیدا کرده است.

طی سال های 1362 تا 1375، یعنی پس از ورود به حوزه علمیه قم، شاگردی اساتید بزرگوار آن دیار، حضور در صحنه تبلیغ و قهراً همراه شدن با

ص:19


1- (1) . آل عمران، آیه137.
2- (2) . مؤمنون، آیه14.

مردم شهر و روستا و نیز آشنایی اجمالی با نیازهای دینی و فرهنگی آنها، این حقیقت را دریافتم که وادی پررنج و مشقت و در عین حال شیرین و فراموش نشدنی تبلیغِ با سوز و گداز، چقدر نیازمند تأمل و تحقیق و بررسی است؛ چه نیازهایی که در فرآیند این مهم، ناشناخته و نادیده انگاشته شده و چه بایدهایی که از دید ما و مسئولان امر مخفی و مغفول مانده است و بالاخره چه موانعی که باعث می شود تا تلاش بسیاری از مبلغان فعال خنثی و ناکارامد شود و کام مردم منتظر معارف ناب، به تلخی گراید. با ورود به عرصه مطالعات حوزه علوم انسانی از جمله جامعه شناسی و در کنار آن تدریس مطالعات مردم شناسی و فرهنگ، این دغدغه بیشتر شد و با حضور در دانشگاه، احساس نیاز به کشف مجهولات در این خصوص فزونی گرفت و بالاخره با ورود به جامعة المصطفی(صلی الله علیه و آله) - مرکز آموزش و پرورش طلاب و دانشجویان غیر ایرانی - موقعیت های جدیدی از جمله قبول مسئولیت دفتر مطالعات کشورشناسی و سپس مدیریت گروه معارف، تبلیغ و ارتباطات در مؤسسه عالی علوم انسانی و نیز تدریس دروس مردم شناسی و انسان شناسی فرهنگی برای راقم این ستور فراهم آمد و ضرورت پرداختن به این مهم را دو چندان نمود؛ چرا که اکنون باید به فکر و اندیشه تبلیغ در دیگر سو و در بین مردمان سایر فرهنگ ها بود و حساسیت های ویژه آن را به طور جدی مد نظر داشت. هم اکنون اهمیت پرداختن به این موضوع وهم سویی آن با نیازهای جوامع بشری، بیش از پیش آشکار گردیده و نویسنده آن را گمشده ای یافت که می توان بر اساس آن تصویری روشن از وضعیت روابط فرهنگی ملت ها و تأثیر آن بر عقاید، باورها و تأثیر باورها بر آن روابط در عرصه تبلیغ ارایه داد. آنچه دغدغه بود، چگونگی گرایش جهانی به اسلام و بیان اندیشه اهل بیت(علیهم السلام) به عنوان کمربندی اعتقادی با موقعیتی

ص:20

ژئوپولتیک بود که می تواند ضمن حمایت از توده های مستضعف، توجه جهانیان را به عنوان صاحب این موقعیت به خود جلب نماید تا بدان جا که سخن از بعد فرهنگی تبلیغ تفکر نبوی و علوی در جهان را به عنوان موضوعی جدید و جذاب در سطح مراکز علمی - فرهنگی و حوزوی مطرح نموده و بر اساس آن، چشمان حق بین را به سوی کارآیی آموزه های اهل بیت(علیهم السلام) به جهان بازگشاید، تلاش بی وقفه ای را برای فراگیری آن سامان دهد و امیدهای جدیدی را در این عرصه ایجاد نماید. اکنون، زمانی است که آرزوهای بسیاری از حاملان وحی و دلسوزان هدایت بشر رو به تحقق است و باید از این فرصت گران بها بهره جست و حضور حقیقت را در سراسر این زمین خاکی به نظاره نشست.

در پایان، پس از حمد و سپاس مجدد پروردگار متعال در توفیق انجام این مهم، لازم می دانم تا مراتب تشکر و سپاس خود را از ریاست محترم جامعة المصطفی العالمیه که با مدیریت هوشمندانه، زمینه ساز فضای تأمل و تحقیق در عرصه علوم انسانی و کارامدسازی آن در عرصه تبلیغ شدند، ابراز دارم و از کلیه عزیزانی که حقیر را در شکل گیری این مجموعه یاری رساندند همچنین و کلیه عزیزانی که در اداره کل تدوین متون درسی پژوهشگاه المصطفی، انجام این وظیفه را یاری رسان بودند، تقدیر و تشکر نموده، به ایشان خدا قوت بگویم.

همچنین از کلیه اساتید و دانش پژوهان محترم درخواست دارم تا با بیان ضعف ها و موارد لازم الاصلاح، گامی دیگر در ارایه تطبیقی مباحث انسان شناسی فرهنگی در دو گروه جوامع اسلامی و غیر اسلامی و همچنین تدوین مجموعه مطالعات و یافته های انسان شناسی اندیشمندان مسلمان را

ص:21

فراهم سازند. هم چنان که از مسئولان محترم جامعه المصطفی(صلی الله علیه و آله) انتظار دارم تا با مطالعه این مجموعه، زمینه های تکمیل و مستندتر شدن آن را با فراهم کردن شرایط حضور در مناطقی از این جهان پهناور به ویژه در دو منطقه شرق آسیا و کشورهای آفریقایی تحقق بخشند.

من الله التوفیق و علیه التکلان

محمدرضا آقائی

بهار 1392

ص:22

مقدمه

اشاره

مطالعات انسان از بعد فرهنگی از شاهراه هایی است که می توان با استفاده از آن، گامی بلند درعرصه شناخت فرهنگ ملت ها برداشت و ضمن بازشناسی تفاوت ها و شباهت های آنها، زمینه پرورش استعدادها را در عرصه پرتلاطم و در عین حال شیرین تبلیغ، به گونه ای منطقی و با مدیریت عالمانه، فراهم نمود و تأثیرگذاری بر دیگران را با درجه بالا مشاهده کرد. این دغدغه، زمینه تدوین کتاب حاضر تحت عنوان «انسان شناسی فرهنگی» با تأکید بر تبلیغ در عرصه بین المللی را با راهنمایی اداره تدوین متون درسی در قالب دو واحد درسی فراهم ساخت تا پس از چند دور تدریس در مدارس جامعة المصطفی و سایر مراکز علمی در دو مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد، ضمن ارزیابی وتعیین قوت ها و ضعف ها به روز رسانی شود.

مباحث کلی کتاب بر پایه مبانی و حوزه های انسان شناسی فرهنگی به طور کلی و نظریه ها و موضوعات مربوط به فرهنگ، فرهنگ شناسی، زبان و سایر عناوینی که به طور عام در گستره این علم مطرح است، استوار گردیده است. ضمن این که به عنصر تبلیغ به ویژه نوع دینی آن در متن مباحث توجه شده است.

ص:23

کتاب حاضر که مبلغ را یک شهروند متدین، متعهد و عالمی از جان گذشته می داند، ضمن بررسی مسائل مطرح در جریان تبلیغ در عرصه بین الملل درباره فرد مبلغ، جامعه و فرهنگ را مورد بررسی قرار می دهد و نسبت به آن، لحن و بیانی انتقادی نیز دارد. از جمله بر این باور است که هر مبلغی تا زمانی که می پندارد از «فرهنگ ویژه» و «انحصاری» در جهان برخوردار است، در عرصه تبلیغ جهانی و البته بسیاری عرصه های دیگر، ناکام و ناموفق خواهد بود؛ زیرا هر گونه تلاش و کوشش او با مشکل «ناتوانی در برقراری ارتباط» مواجه می شود و آن گاه که ارتباطی برقرار نگردد، «تعامل» و «مبادله»ای هم در عرصه تأثیرگذاری صورت نخواهد گرفت.

قابل توجه این که، گرایش به قوم مداری، جریانی جهان شمول است که صاحب هر فرهنگی - اعم از این که مبلغ باشد یا شهروند - با هر گرایشی آن را فرا می گیرد و بدین طریق، جامعه و نظام ارزشی حاکم بر آن، فرد مزبور را به لحاظ یادگیری وگستردگی فرهنگ ها به شناخت آن محدود می کند، چنان که همیشه می پندارد که از یک سو فرهنگش بهترین و جامع ترین فرهنگ ها در جهان است و رفتارش نیز پسندیده ترین رفتارها به شمار می آید و هر چه خارج از آن محدوده باشد، نادرست، ناپسند و حداقل مردود است. رویداد تاریخی جنگ های صلیبی میان مسیحیان و مسلمانان در قرون وسطا، مثال گویایی از این یک سونگری است؛ چنان که در توضیحات کتاب های درسی کشورهای غربی درمورد این رویداد، از مسیحیان به عنوان «سربازان یا شرکت کنندگان در جنگ های مذهبی (صلیبی)» یاد شده است؛ در حالی که مسلمانان، به عنوان «متعصبان مذهبی» معرفی شده اند. (1)

ص:24


1- (1) . فرارو، 1379، ص14

هدف کتاب، بیان این نکته است که مفاهیم، حوزه ها و نگرش های انسان شناسی فرهنگی چگونه می تواند بر تبلیغ در دو عرصه داخلی و بین المللی تأثیر مثبت بگذارد؛ البته برای رسیدن به این مهم لازم است تا در برخی از فصول و درس ها به اصول و مبانی انسان شناسی فرهنگی، توجه لازم مبذول گردد.

مباحث اصلی کتاب

کتاب حاضر به منظور شناخت بعد فرهنگی تبلیغ، رویکرد سه گانه «رویکرد کلی فرهنگ ( تبیین ارتباط میان رویکرد انسان شناسی فرهنگی و تبلیغ دینی)؛ رویکرد روش شناسی فرهنگی و کاربرد آن در فعالیت تبلیغی، و شناخت انگاره های ارتباط اعم از کلامی و غیر کلامی» را در قالب پنج فصل و چهارده درس کندوکاو خواهد کرد. در آغاز هر درس، اهداف رفتاری و در پایان آن چکیده، واژه های کلیدی، چند پرسش، چند محور پژوهش و منابعی برای مطالعه بیشتر ارایه شده است.

در فصل نخست با قالب رهیافتی مفهومی و روشی، در قالب دو درس، ضمن بحث از مفاهیم کلی در حوزه انسان شناسی و شاخه های آن، به واکاوی مفهوم انسان شناسی فرهنگی، روش تحقیق در انسان شناسی فرهنگی و تأکید بر رابطه آن با تبلیغ دینی و ضرورت های آن پرداخته شده است. در بخش روش شناسی، علاوه بر اشاره به اصول کلی تحقیق در علوم انسانی و تأکید بر روش مشاهده در مطالعات انسان شناسی فرهنگی، با توجه به رویکرد تبلیغی نوشتار، چگونگی جست وجو و بازیابی اطلاعات فرهنگی مورد نیاز مأموریت های تبلیغی تشریح شده است.

فصل دوم، در دو درس و با مروری بر تاریخ نظریه ها و رابطه انسان شناسی فرهنگی با استعمار، سعی گردیده تا مباحث در بر گیرنده نظریه های کلاسیک و معاصر باشد و نقدی کلی نیز از آنها ارایه گردد.

ص:25

فصل سوم، در قالب سه درس، حوزه های اصلی بحث و نیز واکاوی در انسان شناسی فرهنگی از قبیل نهاد باورها و عقاید، نهاد خانواده و ازدواج، نهاد اقتصاد و حقوق بررسی شده است.

فصل چهارم، در قالب چهار درس، تحت عنوان «فرهنگ شناسی» به بررسی ژرفا در مفهوم فرهنگ و ویژگی های عمده آن پرداخته شده و تلاش گردیده است تا تعمیم هایی که در مورد تمام فرهنگ های دنیا صدق می کند تعیین شده و موارد کاربردی آن تعمیم ها برای تبلیغ مشخص شود. همچنین در قالب دو درس، رابطه فرهنگ و جامعه با رابطه ارزش های اجتماعی و فرهنگ، مقایسه ارزش های فرهنگی در جوامع مختلف و همچنین موضوع ضربه فرهنگ که عمدتاً از تأثیرات محیط فرهنگی ناشی می شود، بیان شده است.

فصل پنجم، در ضمن سه درس، مباحثی چون ارتباطات میان فرهنگی، معرفی اجمالی وضعیت زبان در دنیای معاصر، اهمیت توانش زبان در یک موقعیت خاص تبلیغی، پیوند میان زبان و فرهنگ، کاربرد موقعیتی زبان و برخی عوامل دیگر، مانند زبان عامیانه و حسن تعبیرها که در عرصه ابلاغ، ارتباط کلامی را دشوارتر می سازد، تنظیم گردیده است.

در ادامه این فصل، اهمیت آشنایی با انگاره های ارتباط غیر کلامی متداول در عرصه تبلیغ و برخی از حالات چهارگانه در برقراری ارتباط (وضعیت و حالت بدن، حرکات دست، حالات چهره و تماس چشمی) در یک نمای میان فرهنگی بررسی می شوند. هدف این فصل، نشان دادن این است که در موقعیت ارتباط و انجام تبلیغ بین فرهنگی، در صورتی که مبلغ علاوه بر انگاره های زبانی، با انگاره های غیر کلامی برقراری ارتباط آشنایی نداشته باشد، چگونه فعالیت او به عدم برقراری ارتباط مؤثر می انجامد.

ص:26

مطالعه این فصل به طور عموم به مبلغان حوزه و به صورت ویژه به سفیران نور که از کشورهای دیگر آمده اند، این توانایی را می دهد که میزان خودآگاهی فرهنگی خود و توانایی تشخیص تأثیرات فرهنگ بر فکر و رفتار را افزایش دهند.

در ادامه به نسبت فرهنگ و جامعه پرداخته شده و در آن با طرح موضوع شوک فرهنگی - پدیده ای که می تواند یک مأموریت نویدبخش تبلیغی را با تلخ کامی و ناامیدی مواجه سازد - قوم گرایی و نسبیت فرهنگی بررسی شده و در نهایت، نمونه ای از مقایسه ارزش های دو تیپ از جامعه به عنوان مقایسه تطبیقی دو گونه فرهنگ رفتاری ارایه شده است.

یادآوری ها

1. از آن جا که رویکرد کتاب، تبلیغی است، سعی شده در نمونه ها و مثال ها، از مصادیق متعدد، جوامع و کشورهای گوناگون استفاده گردد؛

2. از آن جا که مطالعات انسان شناسی بیشتر دارای خاستگاهی غربی می باشد، طبیعی است که به دلیل انحصار منابع دست اول، مثال ها و شواهد گوناگون در برخی دروس به ویژه در بخش دروس حوزه های انسان شناسی و ارتباطات میان فرهنگی، از منابع غربی ها ارایه شده باشد؛

3. هر چند سعی شده است تا حد امکان در متن مباحث به جامعه اسلامی و به خصوص فرهنگ آنها اشاره شود، لیکن مصلحت آن بود تا برای شناخت بیشتر شرایط جوامع اسلامی در قسمت تمرین ها و در محورهای پژوهش، کندوکاوها به صورت تطبیقی و توسط دانش پژوهان گرامی پی گیری شود. ازاین رو، سعی بر این شد تا فعالیت عملی بیشتر بر مبنای فرهنگ دینی ومقایسه آن واخواست شود. بر اساتید محترم و دانش پژوهان است تا به بخش محورهای پژوهش با دقت بنگرند؛

ص:27

4. در خصوص اصطلاحات خاص، به ویژه در بخش ضرب المثل ها و تعابیر کلامی ویژه، سعی شده است تا اصطلاحات در پاورقی و برخی در متن به لاتین ترجمه شود که امید می رود در ویرایش های جدید به عربی نیز ترجمه گردد؛

5. در بخش ارتباطات غیر کلامی سعی شده از ضرب المثل های مورد اشاره در قرآن کریم و نهج البلاغه استفاده شود تا زمینه تطبیقی نگریستن، بیش از پیش فراهم گردد.

6. در برخی مباحث سعی شده است تا جهت سهولت، برخی مطالب تنها جهت مطالعه و در داخل کادر قرار گیرد.

ص:28

بخش اول : رهیافت مفهومی و روش شناختی

اشاره

ص:29

ص:30

1- جایگاه انسان شناسی در مطالعات علمی

اشاره

اهداف درس: به منظورآشنایی عمیق با مفهوم انسان شناسی و شناسایی شاخه های آن انتظار می رود تا دانش پژوهان در پایان درس بتوانند:

1. به تبیین صحیحی از این مفهوم و جایگاه آن دست یابند؛

2. با شاخه های انسان شناسی آشنا گردند؛

3. پاسخ مناسبی به سؤال رابطه شاخه ها با انسان شناسی فرهنگی ارایه نمایند.

امروزه بر اساس تقسیم بندی مورد قبول علوم در حوزه علوم تجربی، علوم انسانی جایگاه ویژه ای یافته و ابعاد مختلف آن، کانون توجه مطالعات فراوان از جمله فرهنگ شناسی و جامعه شناسی فرهنگ واقع شده است. انسان شناسی به عنوان مجموعه فعالیت های علمی نسبتاً متقن و مستند به اسناد تئوریک و تجربی، بخش مهمی از نیازهای محققان و اندیشمندان در عرصه مطالعات فرهنگی را فراهم می سازد و زمینه ساز تأمل در ابعاد حیاتی انسان است. ضمن این که تحقیق در عرصه شناسایی مسائل و موانع رشد او در این ابعاد و همچنین عوامل ترقی و شکوفایی او تا رسیدن به سعادت مطلوب و معقول را کشف نموده، با اتخاذ رویکردی دینی می تواند خلأهای ناشی از دوران تاریخی که بر او گذشته است را جبران و مسیر واقعی را به او نشان دهد.

ص:31

انسان شناسی که از دو واژه یونانی « Anthropos » به معنای انسان و« logos » به معنای مطالعه، شناخت یا دلیل گرفته شده؛ در اصطلاح علمی در جست وجوی پاسخ به سؤالات گوناگونی درباره نحوه زیست، تکامل، بقای انسان و عوامل موثر بر این جریان هاست. انسان شناسی می خواهد بداند که انسان، کی، کجا و چگونه در زمین ظاهر شده و ادامه حیات او چگونه است. چه عواملی در ادامه آن دخالت دارد و ابعاد و تأثیرات آن کدام است. انسان شناسی به عنوان یک شاخه علمی، به تمام مسائل انسان همچون: تطور خلقت، رفتار اجتماعی، زبان، نقش های خویشاوندی، تاریخ، هنر، مذهب، فن آوری و پوشاک می پردازد. گذشته از آن، به مسائل زیستی انسان، هم چون ساختار بدن، رنگ، پوست و سایر خصوصیات بیوشیمیایی او، مانند خطوط پوستی و انسان پیش از تاریخ نیز پرداخته است. اگر در این خصوص سؤال شود: پس سایر علوم و مانند جامعه شناسی، روان شناسی و اقتصاد چه کاره اند؟ پاسخ موقت این است: اینان هر کدام به صورت تخصصی به یکی از ابعاد حیاتی انسان در دو حوزه فردی و اجتماعی توجه دارند. ضمن این که ممکن است روش مطالعه آنها نیز کاملاً متفاوت باشد. یا انسان شناسان با مراجعه به دو فرهنگ دینی و غیر دینی درمی یابند که در جوامع دینی، ارزش های حاکمی که دارای خاستگاه و منشأ دینی اند با ارزش های جامعه غیر دینی که ارزش های آن بشری و بیشتر بر اساس تمایلات انسانی است، تفاوت دارد. دیگر این که مسئله زیست و بقای آن و رابطه متقابل آن با فرهنگ، از دغدغه های انسان شناسی است. بسیاری از مسائل فرهنگی انسان در طی زمان و با توجه به شناخت او از مسائل زیستی خود و همچنین آثار محیطی بر او به وجود آمده است. برای نمونه، ازدواج های خویشاوندی بسیار نزدیک در تمامی جوامع منع شده است و به طور قطع، تنها علت آن مسائل

ص:32

فرهنگی خاص نیست، بلکه انسان دریافته است که این نوع ازدواج، دارای نتایج و عواقب خوبی برای بقای او نیست؛ هرچند در جامعه دین مدار، ادله و شواهد فراوانی برممنوعیت این نوع ازدواج ها وجود دارد. (1)

قلمرو مطالعات انسان شناسی

اشاره

دو تقسیم بندی عمومی در حوزه مطالعات انسان شناسی کلاسیک وجود دارد که هرچند مشابهت های آن فراوان است و در هردو، نوعی پیوستگی و ارتباط بین حوزه های مطالعاتی قابل درک است، لیکن با توجه به نقش فرهنگ جوامع انسانی و تأثیر آن بر کلیه مطالعات انسان شناختی و همچنین نحوه جای گیری این مفهوم در این مطالعات، باعث شده است تا دو تقسیم بندی، تحقق خارجی یابد:

1. حوزه های مطالعات انسان شناسی در این تقسیم بندی به چهار شاخه متمایز ولی کاملاً مربوط به هم تقسیم شده که عبارتند از:

الف) باستان شناسی ((Archaeology ؛

ب) انسان شناسی زیستی (physical Anthropology) ؛

ج) انسان شناسی زبان شناختی (linguistic Anthropolog) ؛

د) انسان شناسی فرهنگی (Cultural Antropology).

این تقسیم بندی، دربردارنده موضوعات انسان شناسی فرهنگی، مطالعه فرهنگ ملل، تفاوت ها و شباهت های آنها در عصر حاضر است.

2. انسان شناسی در تقسیم بندی دوم به دو حوزه متمایز کلی و در عین حال مرتبط، تقسیم می شود:

ص:33


1- (1) . وسایل الشیعه، حر عاملی، ج14.

الف) انسان شناسی زیستی؛

ب) انسان شناسی فرهنگی.

انسان شناسی فرهنگی در این تقسیم بندی، شامل سه بخش اساسی است:

یکم. مطالعات باستان شناسی که مربوط به مطالعه فرهنگ قدیمی و تاریخی انسان است؛

دوم. مطالعات زبان شناسی، به ویژه زبان شناسی اجتماعی که با مطالعات فرهنگ زبانی معاصر هماهنگ است؛

سوم. مطالعات مردم شناسی که به مطالعه تفاوت ها و مشابهت های فرهنگی می پردازد.

در مطالعه حاضر، انسان شناسی فرهنگی، بخش اصلی مطالعه (برگرفته از تقسیم بندی نخست) و بخشی از مطالعات زبان شناختی (براساس تقسیم بندی دوم)، با توجه به اهداف کتاب، مورد توجه است. ضمن این که سعی بر این است تا از ابعاد یاد شده در هر دو تقسیم بندی، توضیح اجمالی ارایه گردد.

الف) انسان شناسی زیستی

حوزه «انسان شناسی فیزیکی یا زیست شناختی»، خود با سه حوزه اصلی سروکار دارد:

1. بازسازی تاریخ تکاملی نوع بشر؛ یعنی توصیف و تبیین دگرگونی هایی که موجب شدند تا تبار انسانی از نیاکان مشترکی که با انسان های نخستین دیگر داشت، جدا شود؛

2. توصیف و تبیین تنوع زیست شناختی در میان جمعیت های موجود انسانی؛ که به رابطه ساختمان زیستی انسان با فرهنگ و رفتار او نیز توجه دارد؛

ص:34

3. نخستین شناسی ، که ضمن مطالعه و بررسی خویشاوندان نخستین انسان فعلی و مطالعه بوم شناختی آن، به تاریخ تکامل و رفتار اجتماعی او نیز می پردازد. محقق و دانشمند در این حوزه مطالعاتی، دنبال یافتن پاسخ سؤالاتی چون موارد زیر است:

1. تاریخ انسان کنونی به چه زمانی بر می گردد؟

2. شجره خانوادگی انسان چگونه ترسیم می شود؟

3. توانایی یادگیری اجتماعی و پای بندی به زندگی اجتماعی در افراد به چه میزان است؟

4. آیا به جز انسان فعلی (که بر اساس منابع تاریخی و برخی متون دینی از جمله قرآن کریم، نسل او به آدم(علیه السلام) بر می گردد) انسان های دیگری قبل از او زندگی می کردند؟

5. در صورت مثبت بودن پاسخ سؤال قبل، چه رابطه ای بین این انسان و آنها وجود دارد؟

6. چرا گروهی از انسان ها سفید و گروهی دیگر سیاه اند؟

ب) باستان شناسی

درست همان گونه که انسان شناسان زیستی می کوشند تا مراحل پی درپی تکامل جسمانی انسان را بازسازی کنند، باستان شناسان نیز برآنند تا فراگردهای تکامل فرهنگی و تأثیرهای آن را در نواحی گوناگون جهان بازسازی نمایند. «باستان شناسی» در واقع تلاش دارد تا به بررسی روابط بین فرهنگ مادی و رفتار بشری بپردازد و به سؤالاتی از قبیل زیر پاسخ دهد:

1. اقوام پیشین ما چه شیوه هایی در زندگی داشته اند؟

ص:35

2. فراگردهای دگرگونی شیوه های زندگی انسان های پیشین، چگونه بوده است؟

3. اقوام پیشین چه روابطی با هم و با گروه های همسایه داشتند؟

4. آیا تمایزات طبقاتی در اقوام پیشین وجود داشته است؟

5. اقوام پیشین در مورد جهان خود و جهان دیگر، چگونه فکر می کردند؟

به طور قطع، وجود چنین سئوال هایی و ضرورت پاسخ گویی و ارایه تفاسیر پذیرفتنی از آنها، به تحلیلی دقیق و انبوه عظیمی از داده ها نیازمند است. باستان شناسان باید بتوانند از روی بخشی کوچک از بقایای فعالیت های تاریخی انسان، نتیجه گیری هایی درباره طیف گسترده ای از فعالیت های او ارایه نمایند. (1)

ج) انسان شناسی زبان شناختی

زبان را باید حلقه واسطی چون ابزاری توانمند و منحصر به فرد دانست که فرهنگ جامعه از طریق آن از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. ویژگی عمده این شاخه از انسان شناسی، توجه به زبان های نانوشته در عصر حاضر و ماقبل تاریخ و همچنین دگرگونی و تحولات درونی زبان ها، کاربردها و استفاده های اجتماعی از آنها می باشد. این رشته، دارای سه شاخه عمده مطالعاتی است که به تازگی تحول یافته و عبارتند از:

1. زبان شناسی توصیفی : بررسی منظم شیوه ساخت و کاربرد زبان، یعنی همان شیوه ای که مردم به کمک آن آواها را به صورت واژه ها و واژه ها را درقالب عبارات معنادار ترکیب می نمایند؛

2. زبان شناسی تاریخی: بررسی خاستگاه عمومی زبان، تکامل و رشد زبان های امروزی؛

ص:36


1- (1) . بیتس،1382،ص34.

3. زبان شناسی اجتماعی : بررسی پیوند میان زبان و روابط اجتماعی.

سؤالاتی چون موارد زیر در این شاخه از انسان شناسی، قابل پاسخ گویی است:

1. مردم به چه طریق، واژه ها را در عبارات ویژه ترکیب می کنند؟

2. زبان های هم خانواده کدامند و اخلاف یک نیاکان زبانی چیست؟

3. طبقه اجتماعی چه تأثیری بر کاربرد لهجه دارد؟

4. مردم به چه شیوه هایی زبان خود را متناسب با نیازهای زندگی روزانه تنظیم می کنند؟

5. چرا در موقیعت های دو زبانه، یک زبان بر دیگری برتری می یابد؟

6. آیا از طریق زبان شناسی توصیفی، می توان برای بیان های نانوشته، دستور زبان تهیه کرد؟

د) انسان شناسی فرهنگی

«انسان شناسی فرهنگی » از شاخه های مهم انسان شناسی و فرصتی بس مناسب در جریان نگاه علمی و مدبرانه به حیات اجتماعی پیچیده انسانی است. اصطلاح انسان شناسی فرهنگی که بیشتر در معنای انسان شناسی اجتماعی به کار می رود، به بررسی جوامع بشری خاص معاصر می پردازد تا ضمن مطالعه الگوهای مسلط بر فرهنگ بشری، دلایل همانندی و ناهمانندی آنها را توصیف و تحلیل نماید. مردم نگاری و قوم شناسی به ترتیب، مطالعه این دو جنبه از کار انسان شناسی فرهنگی را بر عهده دارد؛ همچنان که بر اساس برخی منابع، زبان شناسی نیز از شاخه های آن به حساب می آید. گردآوری اطلاعات درباره فرهنگ های معاصر در شاخه مردم نگاری، از طریق کار میدانی یا بررسی های دست اول صورت می گیرد و با صرف چندین سال وقت در خصوص مشاهده و مصاحبه با مردمی که آنها را توصیف

ص:37

می کنند، کار انسان شناسی فرهنگی در این شاخه سامان می یابد. ضمن این که در حین مطالعه داده ها، اطلاعاتی در باره فراگردهایی چون فعالیت های مذهبی، شیوه های کار اقتصادی، تکنولوژی، سازمان های اجتماعی، رفتار سیاسی گروه های مورد بررسی و شرایط پیرامونی آنها، گردآوری می نماید. تنوع فرهنگی در این خصوص، خمیرمایه علاقه مردم نگاران را شکل می دهد. نکته جالب آن که در بخش مردم نگاری، گاهی ممکن است رابطه میان تحول اقتصادی و بزرگ کردن فرزند، مطرح شود یا نقش یک فعال دینی، مثلاً روحانیون انقلابی، در گستره حس ظلم ستیزی و تظاهرات علیه وضع سیاسی - فرهنگی موجود، مورد مداقه قرار گیرد، زمانی هم ممکن است نقش فراگرد دگرگونی و پیشرفت، موضوع مطالعه واقع شود و از این طریق، تاریخ گروه هایی که در سال های اخیر دستخوش دگرگونی فرهنگی سریع شده ولی مدارک مکتوبی از آنها در دست نیست را بازسازی نمایند. (1)

قوم شناسی، پا را از حد توصیف داده ها فراتر می گذارد و به تفسیر داده های گردآوری شده در میدان تحقیق می پردازد. این حرکت علمی در حقیقت به آشکارسازی الگوها و قواعد حاکم بر رفتار اجتماعی انسان منجر می شود.

الف) قلمرو انسان شناسی فرهنگی

بررسی تطبیقی مشابهت ها و تفاوت های فرهنگی مکشوف در سراسر جهان، کار «انسان شناس فرهنگی» است. انسان شناس فرهنگی به اقصی نقاط جهان سفر می کند تا به مطالعه فرهنگ های کمتر شناخته شده و زبان ها بپردازد، به علاوه دنبال آن است که دریابد چرا مردم معاصر جهان، شیوه های رفتاری متفاوتی دارند و مشابهت ها وعلل آنها چیست. برای نمونه، مورد ساده "حرکت تکان دادن سر از

ص:38


1- (1) . بیتس، همان.

یک طرف به طرف دیگر" را در نظر بگیریم. مطالعه تطبیقی فرهنگ ها به ما می گوید اقوامی در هند وجود دارند که این حرکت را برای ایجاد ارتباط و به مفهوم مثبت آن و در آمریکا به مفهوم منفی به کار می برند؛ یا " نشان دادن انگشت بزرگ به سمت بالا" در فرهنگ ایرانی نشانه نوعی فحاشی است، ولی در فرهنگ غربی، نوعی تأیید و پذیرش است. نتیجه این که راه های متفاوتی برای رساندن مفهوم نفی، تأیید یا ناسزا به طریق غیر کلامی وجود دارد که همه آنها به گونه ای همچون استفاده از زبان در فرهنگ های مختلف، معقول و مورد استفاده هستند.

در مطالعه انسان شناسی فرهنگی، گوناگونی های اندیشه و عمل در جهان امروز و راه حل های متفاوتی که مردم برای حل مشکلات یکسانشان یافته اند، مرور می شود و شناسایی و توصیف مشترکات توده مردم در میان گوناگونی های بسیار، مدنظر قرار می گیرد؛ یعنی نظم و قاعده هایی که در تمام بافت های فرهنگی، صرف نظر از جلوه متفاوت این بافت ها، یافت می شود؛ برای مثال، هر جامعه ای برای ادامه بقا در دراز مدت، باید مسئله اساسی چگونگی انتقال کل میراث فرهنگی اش _ مانند اندیشه ها، ارزش ها، نگرش ها و انگاره های رفتاری _ را به نسل های آینده، حل و فصل کند؛ زیرا در صورتی که مجموعه سنت های فرهنگی جامعه به نسل های آینده منتقل نشود، احتمال بقای آن جامعه ضعیف می شود. مثلاً در فرهنگ ایرانی، جامعه پذیری افراد پس از خانواده، با حضور در مدارس، آموزش عالی و همچنین مراکز حوزوی دینی و ملی رخ می دهد. در برخی کشورهای عربی، با گسترش مدارس قرآنی که سنت های فرهنگی غلط وهابیت را به نسل های جوان تر منتقل می کند، بخشی از این موضوع حل شده است. همچنین در بخش هایی از غرب آفریقا، «مدارس صحرایی»، نوجوانان را برای رسیدن به بزرگ سالی آموزش می دهند. بنابراین انسان شناسی فرهنگی می کوشد تا گوناگونی های بزرگ در اشکال فرهنگی را ثبت کند، در حالی

ص:39

که هم زمان در جست وجوی رشته ها و پیوندهای مشابه موجود در تمام فرهنگ ها و اصولی عمومی است که در مورد همه فرهنگ ها به کار می رود. (1)

ب) تعریف پیشنهادی انسان شناسی فرهنگی

با توجه به قلمرو انسان شناسی فرهنگی، موارد زیر در تعریف انسان شناسی فرهنگی برجسته است:

_ توصیف مشترکات و گوناگونی های فرهنگ و کشف قواعد موجود در تمام بافت های فرهنگی.

_ شناسایی و معرفی مکانیسم های انتقال شیوه های اندیشه و عمل از نسلی به نسل دیگر؛

بنابراین، انسان شناسی فرهنگی، مطالعه ای علمی در مورد مشترکات و تفاوت های فرهنگ هاست و به معرفی مکانیسم های انتقال این شیوه ها از نسلی به نسل دیگر می پردازد.

ج) انسان شناسی و مفاهیم همسو

یکم. مردم شناسی

این رشته از شاخه ها و زیر مجموعه های «مردم شناسی» است و این که در برخی برداشت های نخستین و عمومی، این دو را به یک معنا و معمولاً به جای هم استعمال می کنند و بعضی نویسندگان هم بر همانندی آن دو اصرار دارند، چندان منطقی به نظر نمی رسد. (2)

ص:40


1- (1) . فرارو، 1379، ص16.
2- (2) . فرخ نیا، 1384، ص2.

دوم. فرهنگ شناسی

واژه «فرهنگ شناسی» را لسی وایت ساخته است. طبق این واژه، یک فرهنگ از قوانین خاصی پیروی می کند. بنابراین نمی توان آن را کاملاً به وسیله علوم بنیانی نظیر محیطشناسی، روان شناسی و بیولوژی تشریح کرد؛ زیرا کل فرهنگ با مجموع قسمت های تشکیل دهنده آن تفاوت دارد و تنها علم ویژه ای به نام فرهنگ شناسی است که اجازه می دهد یک واقعیت اجتماعی، فهمیدنی شود. (1)

بنابراین، هرچند انسان شناسی فرهنگی به بررسی ابعادی از فرهنگ جوامع می پردازد اما لزوماً همه ابعاد آن مورد نظر این رشته علمی نیست.

چکیده

انسان شناسی از مجموعه رشته های علمی جدید است که با وجود سابقه طولانی غیر آکادمیک آن، به مطالعه ابعاد مختلف انسانی که به نوعی با محیطِ فرهنگ و تاریخ حیات او مربوط است، می پردازد. این رشته علمی، دارای دو تقسیم بندی عمده با شاخه های مختلف و متعدد است که در هر کدام از این شاخه ها به سؤالات ویژه ای پاسخ داده می شود. دو محور قوم نگاری و قوم شناسی در انسان شناسی فرهنگی مورد توجه است که در آن درحد لزوم و میزان ارتباط با مباحث فرهنگی جامعه به مباحث زبان شناختی نیز پرداخته می شود. انسان شناسی فرهنگی یکی از شاخه های انسان شناسی است که به بررسی مشابهت ها و تفاوت های فرهنگ ها می پردازد، به همین دلیل زیر مجموعه مردم شناسی است و با مفهوم فرهنگ شناسی هم تفاوت دارد.

ص:41


1- (1) . پانوف، 1386، ص88.

واژه های کلیدی

انسان شناسی، انسان شناسی زبان شناختی، باستان شناسی، انسان شناسی زیستی، قوم شناسی، مردم نگاری، انسان شناسی فرهنگی، مردم شناسی، فرهنگ شناسی.

پرسش های اساسی

1. انسان شناسی را تعریف نمایید وحوزه های مربوط به آن را ذکر کنید.

2. سؤالات اساسی در شاخه های مختلف انسان شناسی چیست؟

3. منظور از انسان شناسی فرهنگی چیست؟

4. چه رابطه ای بین انسان شناسی فرهنگی و زبان شناختی وجود دارد؟

5. نقش و جایگاه مردم نگاری در مطالعات انسان شناسی فرهنگی چیست؟

محورهای پژوهش

1. پژوهش ده صفحه ای در تبیین مفهوم انسان شناسی و رابطه آن با زیر شاخه های آن تهیه نمائید.

2. در خصوص جایگاه انسان شناسی در مطالعات علمی بحث کنید.

3. در خصوص رابطه انسان شناسی فرهنگی در سایر شاخه های انسان شناسی بحث کنید.

منابع پژوهش

1. رابرت، فرانک؛ انسان شناسی فرهنگی، ترجمه علی رضا قبادی.

2. بیتس، دانیل؛ انسان شناسی فرهنگی، ترجمه محسن ثلاثی.

3. فکوهی، ناصر؛ تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی.

4. کولمن، سایمون؛ در آمدی بر انسان شناسی، ترجمه محسن ثلاثی.

5. بشریه، حمید؛ فرهنگ از دیدگاه انسان شناسی و قوم شناسی.

ص:42

2- روش تحقیق در انسان شناسی فرهنگی

اشاره

اهداف درس: با توجه به ضرورت پرداختن به شیوه های اصلی وکاربردی تحقیق در مطالعات انسان شناسی فرهنگی و آشنایی با منابع اصلی و فرعی جمع آوری اطلاعات و همچنین نسبت مطالعات و تحقیقات انسان شناسی فرهنگی با فعالیت های تبلیغی، انتظار می رود دانش پژوهان در پایان این درس بتوانند :

1. با مسائل و انواع تحقیق در انسان شناسی فرهنگی آشنا شوند؛

2. در تحقیقات انسان شناسی فرهنگی از روش مشاهده مشارکتی استفاده نمایند؛

3. با منابع عمده در تحقیقات انسان شناسی آشنا شوند؛

4. با مروری بر مفهوم تبلیغ و تاریخچه آن، بتوانند در مورد رابطه آن با انسان شناسی فرهنگی بحث کنند؛

5. فواید به کارگیری آموزه ها و پژوهش های انسان شناسی فرهنگی در عرصه تبلیغ را فرا گیرند.

روش تحقیق در مطالعات انسان شناسی فرهنگی را باید ترکیبی از دو روش توصیفی و تاریخی دانست که محقق، هم به توصیف وسایل زندگی کنونی مثلاً در یک قبیله و یا ملت آفریقایی یا ایرانی می پردازد و هم عوامل گذشته، چون استعمار را که بر منابع زندگی آنان تأثیر گذاشته است، بررسی می کند. اولی، بخش توصیفی تحقیق است و دومی، بخش تاریخی آن.

ص:43

گستره مسئله تحقیق

با توجه به دو گونه یاد شده در تحقیقات انسان شناسی، مطالعات انسان شناسی فرهنگی تا آغاز قرن بیستم، تنها به تحلیل گروه های کوچک اقوام غیر غربی که از نظر فنی زندگی ساده ای داشتند، معطوف می شد؛ اما در طول چند دهه گذشته، به گونه ای فزاینده و بیش از پیش، هدفمند به سمت مطالعه جامعه های پیچیده تر حرکت کرده است؛ یعنی کانون توجه این تحقیقات، از واحدهای کوچک و محدود به مطالعه تطبیقی سازمان های اجتماعی - فرهنگی بزرگ در گوشه های مختلف جهان تبدیل شد. در پس این تغییر و تحول هدفمند، دگرگونی عمده ای نیز در علایق و شیوه های انسان شناسی فرهنگی در طی چند دهه اخیر، رخ داده است؛ به این معنا که اگر محققان تحقیقات پیمایش و میدانی پیش از این، بیشتر به الگوهای هنجارمند، مانند نگاه کلی یک جامعه به تربیت بچه، روابط زناشویی و شیوه حل و فصل مخاصمات می پرداختند، امروزه این مسائل را به صورتی عمیق تر بررسی می کردند و به گوناگونی های رفتارها در هر یک از موارد می پرداختند.

تحقیقات فردی و گروهی

طرح های پژوهشی بیشتر انسان شناسانی که به تنهایی کارمی کنند، به بررسی یک یا دو جنبه از یک جامعه یا اجتماع محلی محدود می شود؛ در حالی که بررسی های بزرگ در زمینه های گسترده تر را معمولاً گروهی از متخصصان و محققان، به صورت جمعی انجام می دهند. مثلاً بر اساس تقسیم کار در بین گروه محققان، یک محقق ممکن است به جمع آوری اطلاعات در محور تهیه خوراک و تکنولوژی بپردازد. محققی دیگر بر شیوه تربیت دینی توسط روحانیون یا بزرگان

ص:44

محل توجه نماید. دیگری، نحوه گفت وگو و ارتباطات عمومی را مد نظر قرار دهد یا حتی اگر جامعه مورد بررسی، طبقات اجتماعی یا گروه های نژادی، قومی و مذهبی جداگانه ای داشته باشد، فعالیت هر یک از محققان، بر گروه ویژه ای تأکید کند؛ مانند این که محور مطالعه در ایران، برخی ویژگی های قومی - نژادی باشد که در این صورت، ممکن است در میان فارس زبانان، کردها، ترک ها، لرها، بلوچ و گیلکی ها و یا در میان اهل سنت و شیعیان آنها، تحقیق انجام شود و وظایف محققان بر اساس تعداد اقوام و عقاید یاد شده تقسیم گردد. البته در مورد این که کدام گونه مؤثر و کارآمدتر است، دیدگاه های مختلفی وجود دارد: یکی تحقیق گروهی را می پسندد؛ چرا که نتایج آن، جامع و علمی تر است. دیگری از شیوه فردی دفاع می کند؛ زیرا سریع تر و با تکلف کمتری همراه است و از طرفی، نیاز به هماهنگی بین افراد ندارد. (1)

روش ها و منابع داده ها

اشاره

با توجه به طیف وسیع داده ها و مسائلی که انسان شناسان، متناسب با موضوع تحقیق خود و با هر نوع جهت گیری نظری به جمع آوری آنها می پردازند، لازم است به روش ها، فنون و منابع گوناگون گردآوری داده ها نیز مسلط باشند و از آنها استفاده نمایند. در ادامه به بررسی برخی از این موارد بررسی می پردازیم:

الف) مشاهده مشارکتی

انسان شناسان برخلاف برخی دانشمندان علوم اجتماعی یا رفتاری، شباهت ها و تفاوت های فرهنگی را به طور مستقیم مورد مطالعه قرار می دهند

ص:45


1- (1) . ستوده، 1384، ص90.

و به فراگیری تجربی از طریق روش گردآوری اطلاعات بر اساس «مشارکت در مشاهده» متکی اند. (1)

در یک مقایسه کوتاه درمی یابیم که روان شناسان معمولاً رفتار انسان را نه آنچنان که واقعاً صورت می گیرد، بلکه با استفاده از اطلاعات فرعی بررسی می کنند. جامعه شناسان به میزان گسترده ای به اطلاعات ثانوی گردآوری شده از طریق پرسش نامه ها، مصاحبه ها و گزارش های آماری متکی هستند و مورخان، از نظر زمانی از مردم و رویدادهایی که موضوع مطالعه آنها را تشکیل می دهند، بسیار دورند؛ ولی انسان شناسان فرهنگی در حالی که سرگرم بررسی و مشاهده علمی فرهنگ مورد نظرشان هستند، در فعالیت های روزانه مردم شرکت می کنند؛ غذا خوردن، پیکار کردن و عبادت آنها را مشاهده می کنند؛ به حرف های عادی و صحبت های هیجان انگیز آنها گوش می دهند و کم کم، زندگی را مثل آنها می بینند و تجربه می کنند. (2)

در واقع، روش مشاهده مشارکتی در میان انسان شناسان، به صورت یک راهبرد تحقیقاتی مرجع، وجود دارد و این زمانی آغاز می شود که انسان شناس به میدان تحقیق گام نهد و کار نیز تا پایان اقامتش ادامه یابد. این سبک از مشارکت، هم می تواند به صورت رفت و آمد به محله یا محل مورد نظر یا به صورت استقرار کامل در زندگی اجتماعی مورد تحقیق باشد. مالینوفسکی ضرورت درگیری محقق انسان شناس با مسئله تحقیق خود را در عبارت زیر این گونه توضیح می دهد:

به محض آن که خود را در دهکده (اماراکانا در جزایر تروباند) مستقر دیدم، سعی کردم که در زندگی این دهکده مشارکت کنم و هر روز خود را به همان گونه آغاز می کردم که یک بومی آغاز می کرد. هر روز صبح که پیاده روی روزانه ام را در

ص:46


1- (1) . participant observation.
2- (2) . ادگرتون و لنگنس1974، ص3.

کوچه های دهکده انجام می دادم، می توانستم جزئیات زندگی خانوادگی، توالت رفتن، آشپزی کردن و غذا خوردن آنها را از نزدیک ببینم. دعواها، لطیفه ها، صحنه های خانوادگی، رویدادهای معمولا پیش پا افتاده و بعضاً با اهمیت، همگی فضای زندگی روزمره مرا تشکیل می دادند . بارها پیش آمده بود که آداب معاشرت را به جا نیاوردم و بومیانی که با من آشنا بودند از تذکر آن کوتاهی نمی کردند. من باید درست رفتار کردن میان آنها را می آموختم و یاد می گرفتم که منش های بد و خوب از نظر آنان را احساس کنم و این، خود همان شرط مقدماتی است برای آن که انسان بتواند کار میدانی را با موفقیت انجام دهد. (1)

ب) مصاحبه

«مصاحبه» به همراه انجام مشاهدات مشارکتی، رابطه ای چهره به چهره و کلامی است که محقق برای گردآوری اطلاعات و به منظور شناخت ویژگی های افراد در یک جامعه انجام می دهد. این فعالیت گاهی به صورت رسمی است، به این معنا که محقق سؤالاتی را از قبل آماده ساخته و زمانی را برای مصاحبه مشخص نموده است و گاهی به صورت غیر رسمی است که محقق، جلسه سؤال و جوابی که ساختار مشخصی ندارد را تشکیل می دهد و طی آن، سؤال شونده را تشویق می کند تا رشته افکارش را تا هرکجا مایل است، ادامه دهد.

ج) مردم نگاری

«مردم نگاری» عبارت است از: توصیف کامل و همه جانبه مظاهر مادی و غیر مادی در جامعه مورد مطالعه. در واقع، مشاهده در محل تحقیق، همان توصیف و

ص:47


1- (1) . مالینوفسکی.1967.ص7 - 8.

تحلیل گروه های انسانی است که به قدر کفایت کوچک بوده و به همین علت می تواند تماماً توسط تعداد محدودی محقق از طریق روش های عموماً غیر آماری، مطالعه و درک شود. گویا محقق به مسافرتی علمی رفته است و ماه ها و سال ها، وقت خود را صرف می کند، در خصوص ابعاد مختلف آن جامعه، اطلاعات جمع آوری می کند و سپس به صورت روشمند به توصیف آنها پرداخته، فرهنگ آن جامعه را قابل فهم می سازد. (1) محصول چنین فعالیت علمی ای، معمولاً در قالب تک نگاری ارایه می گردد. تحقیقی عمیق در یک مطالعه انسان شناختی که محققان آن با استفاده کامل از شیوه های مشارکت و مصاحبه و با اضافه کردن دیگر اسناد و مدارک موجود _ ( اعم از صوتی،تصویری، فیلم ها، تابلوها، ظروف و هم چنین مظاهر فرهنگ، مانند شعر، ضرب المثل ها و افسانه ها _ گزارش مبسوطی ارایه می دهد.

در این خصوص، علاوه بر تحقیقات فراوانی که انسان شناسان غربی داشته اند، مانند نوشته های مالینوفسکی، بوآس و دیگران، در ایران نیز می توان به نوشته های آقای روح الامینی و شادروان نادر افشار نادری اشاره کرد. نادری به عنوان مردم شناس، مدت های دراز با تیره های مختلفی از عشایر ایران، زندگی کرد. او در کوچ و در ییلاق و قشلاقشان حضور داشت. برادروار زیر چادرهایشان شرکت کرد و عمیق ترین تحقیقات را در مورد آنان انجام داد. از تحقیقات او می توان به مونوگرافی ایل بهمیی(1347)، سوق طیبی(1347)، دشت میشان، طرح مقدماتی مبارزه با بی سوادی(1344) جمعیت و شناسنامه ایلات کهکیلویه(1347) عشایر، مطالعات و برنامه ریزی کرمانشاهان، سمینار بررسی مسائل جامعه عشایری ایران

ص:48


1- (1) . رنجبر، 1384، ص96.

(1355)، گزارش بررسی و طرح مطالعه آینده در ایلات بویراحمد (1345) و فیلم های مستند علف، بلوط، مشک، دهدشت و گلاب اشاره کرد. (1)

د) تهیه جدول ثبت داده ها

محقق برای استفاده مناسب از داده های جمع آوری شده لازم است، از شگردی سودمند استفاده نماید که بهترین آن، «جدولی» است که زمان و مکان، نوع و شکل رفتار را متناسب با موضوع در آن یادداشت می کند و از آن نتیجه می گیرد. لازم است برای این کار از کاغذهای کدبندی شده استفاده نمود تا طبقه بندی رفتار نیز آسان گردد. (2)

ه) مراجعه به سایر منابع مفید

افزون بر اطلاعات فرهنگی ای که انسان شناسان متخصص و کارآزموده فراهم می آورند، برخی اطلاعات منتشر شده نیز وجود دارد که ممکن است برای محققان در شناخت ابعاد فرهنگ مفید باشد. با توجه به این که این آثار بسیار متنوع است، شاید در بسیاری از کتابخانه های پژوهشی مفید در مناطق مختلف، پراکنده باشند. برخی از این اطلاعات از این نظر که به طور خاص، بیانگر این هستند که مردم در قسمت های مختلف جهان چگونه رفتار و فکر می کنند، به مفهوم دقیق کلمه فرهنگی است. این اطلاعات شامل منابع و نقشه هایی از جمعیت، جغرافیا، اقتصاد، حکومت، سیاست خارجی و منابعی دیگر می شود که به مسائل روزمره، مثل مقررات بهداشتی، تعطیلات مذهبی - ملی، اطلاعاتی

ص:49


1- (1) . نراقی و آیتی،1379، ص410و411.
2- (2) . بیتس، همان، ص101.

درباره بانک ها، مراکز علمی و تجاری و راهنمایی درباره استفاده از مثلاً سیستم تلفن محلی می پردازد. هم چنین تعدادی نشریات ادواری وجود دارند که ویژه هر محله یا منطقه است و به رویدادهای جاری اختصاص دارد. تمامی این اطلاعات، بدون در نظر گرفتن منبع آنها، می تواند به محقق در جهت آشنایی بیشتر با ابعاد فرهنگ جامعه کمک کرده، دامنه اطلاعات و مدارک او را تکمیل نماید.

نسبت تحقیقات انسان شناسی فرهنگی و تبلیغ

اشاره

با توجه به تأملی که در خصوص تحقیقات انسان شناسی فرهنگی و شیوه ها و منابع آن صورت گرفت، هم اکنون مناسب است تا در همین درس به نقش این تحقیقات در امر تبلیغ بپردازیم.

تبلیغ که از حیات فکری ادبی و مصالح حیاتی انسان سرچشمه می گیرد و از آن جدایی ناپذیر است, با وجود تحول و دگرگونی وسایل ارتباطی و خبررسانی، فراز و نشیب فراوانی در طول زمان داشته و دارد. از این خصیصه عمومی که بگذریم، معتقدات مذهبی در مسئله تبلیغ به گونه ای دیگر جلوه گر است؛ چرا که در دین، رساندن پیام الهی تکلیف است و با توجه به این که دین و عقاید مذهبی، همواره ملازم انسان ها بوده، نتیجه می گیریم که تبلیغ در چارچوب ادیان و مذاهب و همراه سیر تکاملی اندیشه ها و اعتقادات انسانی، بخشی از فعالیت های مذهبی را به خود اختصاص داده است. علی(علیه السلام) درباره عهد و میثاق الهی با فرزندان آدم، در ابلاغ رسالت خداوندی می فرماید:

واصطفی الله سبحانه من ولده(ادم) انبیاء اخذ علی الوحی میثاقهم و علی تبلیغ الرسالة امانتهم لما بدل اکثر خلقه عهدالله الیهم فجهلوا حقه و اتّخذوا الانداد معه واحتالتهم الشیاطین عن معرفته واقتطعتهم عن عبادته فبعث فیهم رسله

ص:50

و واتر الیهم انبیائه لیستأدوهم میثاق فطرته و یذکّروهم منسی نعمته و یحتجّوا علیهم بالتّبلیغ و یثیروا لهم دفائن العقول و یروهم الایات المقدّره؛

و خداوند متعال، پیامبرانی از میان اولاد آدم برگزید و عهد و پیمانی بر وحی و تبلیغ رسالت از ایشان گرفت. زمانی که بیشتر خلایق، عهد و پیمان الهی را شکستند، به حق او نادان شدند؛ مانندها و شریک هایی برای او قرار دادند و شیاطین، آنان را از معرفت خدا منحرف نموده و ایشان را از پرستش او بازداشته اند. پس خدای تعالی، پیغمبران خود را در بین آنان برانگیخت. ایشان را پی درپی فرستاد تا عهد و پیمان خداوند را - که جبلّی آنان بود - بطلبند. آنان را به نعمت فراموش شده یادآوری کنند. در راه تبلیغ با آنان گفت وگو کنند و عقل های پنهان شده را بیرون آورده، به کار اندازند و نیز آیات قدرت را به ایشان نشان دهند. (1)

نکته مهم این که محور تبلیغ و مفاهیم مختلف آن، عموماً حول دو محور اساسی زیر بوده است:

1. عقاید و اندیشه های مذهبی که بیشترین کاربرد تبلیغ را به خود اختصاص داده است؛

2. تفکرات و آرمان های مادی _ اعم از سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی _ که اندیشه های دانشمندان و متفکران بسیاری را به خود معطوف داشته و در رقابت های سیاسی و محاکم قضایی، از آن به عنوان ابزار تبلیغ و در جهت توسعه اهداف استفاده می شده است. این نمونه از تبلیغات در کشورهای توسعه یافته باستانی مانند ایران، روم، یونان و مصر رایج بوده است. در این خصوص، ابزاری که بیش از همه در تبلیغات به کار گرفته می شده، بیان و خطابه، شعر و حماسه، کتاب و نوشتار بوده است. (2)

ص:51


1- (1) . نهج البلاغه، فیض الاسلام، 1379، ص33.
2- (2) . سجادی، ج3، ص1821.
الف) مفهوم تبلیغ

«تبلیغ» در مفهوم کلی آن، عبارت است از: رساندن پیام به دیگری از طریق برقراری ارتباط و به منظور ایجاد دگرگونی در بینش و رفتار او که بر سه عنصر اصلی پیام دهنده، گیرنده و محتوای آن مبتنی است. بر این اساس، صرف رساندن یک ایده در تبلیغ مطرح نیست، بلکه اقناع یا ترغیب مخاطب به انجام عمل مورد نظر یا تغییر در فکر، اندیشه و بینش، در آن نهفته است که در نتیجه باید آن را فرایندی از روش های به هم پیوسته برای بسیج کردن و جهت دادن به نیروهای فردی و اجتماعی، از طریق نفوذ در شخصیت، افکار، عقاید و احساسات آنها و به منظور رسیدن به یک هدف مشخص دانست که این هدف، ممکن است سیاسی، نظامی، فرهنگی و مشروع یا نامشروع باشد. (1)

لغت پروپاگاندا (Propaganda که در ریشه لغوی به معنای نشاکردن و افزون ساختن به شکل اجباری نه خودبه خودی است) در کنار این مفهوم از مفاهیمی است که در حوزه مطالعات تبلیغ و ارتباطات به وفور استفاده شده و بر خلاف واژه تبلیغ، معمولاً با نگاه منفی به آن نگریسته شده است. این مفهوم در اصطلاح، آن گونه که یونگ ترجمه کرده، به معنای نشر افکار، عقاید و وضع رفتاری که موضوع واقعی را برای شنونده یا خواننده به روشنی بیان نمی کند، آمده است و همانطور که دوب عقیده دارد، اقداماتی متوالی و منظم است که فرد یا افراد ذی نفع از راه تلقین برای نظارت بر اوضاع روانی گروه هایی از افراد و نظارت بر اعمال آنان به عمل می آورند. (2)

ص:52


1- (1) . مبانی تبلیغ، زورق، ص8.
2- (2) . کلاین برگ، ص559.
ب) رابطه انسان شناسی و تبلیغ

اگر چه شاید متخصصان تبلیغ در دو عرصه داخلی و بین المللی، بیشترین نیاز را به انسان شناسی فرهنگی داشته باشند، اما در زمینه ارتباط با موضوع آن، در زمره کم استفاده کنندگان قرار می گیرند. همان طور که می توانند در یک توجه جدی و موشکافانه به فرهنگ مخاطب خود، دست مایه ها و منابع گران سنگی را در اختیار انسان شناسان فرهنگی قرار دهند. در این خصوص، تأمل در استفاده های فراوان اندیشمندان از سفرنامه ها و گزارشات از این دست، این تلقی را تصدیق می کند. (1)

مبلغ فعال و خواهان تأثیرگذاری، برای پرداختن به فعالیت مؤثر در عرصه تبلیغ به ویژه بُعد جهانی آن، باید با برنامه و تدارک کافی و جلوتر از زمان با محیط فرهنگی آشنا شود. برای نمونه، مردم یک محله، روستا و یا شهر از فرهنگ لغات ویژه ای استفاده می کنند. آنها برای انجام مراسم عبادی به محل مخصوصی می روند؛ جهت انجام ازدواج به رسوم و رفتار خاصی ملتزمند ودر دفاع از خود و استیفای حقوق از دست رفته، به مراکز و محل های مخصوص دادرسی مراجعه می کنند. این موارد و صدها نمونه دیگر، از دغدغه هایی است که انسان شناس آنها را کانون توجه خود قرار داده و آشنایی با آن برای مبلغ دینی از رموز نخستین موفقیت است. همچنین، موفقیت یا شکست یک مرکز و سازمان تبلیغی، منوط به این است که اعضا و مبلغان آن، چگونه قادرند که مهارت هایشان را به نحوی مؤثر در موقعیتی جدید به کار برند. البته این توانایی به مهارت های وابسته به شغل، میزان حساسیت و علاقه مندی آنها به محیط فرهنگی جدید نیز بستگی

ص:53


1- (1) . فکوهی، 1386، ص60-80.

فراوان دارد. از عمومی ترین عوامل شکست مأموریت های تبلیغی، این تصور نادرست است که اگر مبلغی در موطن خود موفق بود، در کاربرد مهارت های خود در فرهنگی متفاوت نیز به همان اندازه موفق خواهد بود. در حالی که مبلغ دینی، ممکن است در وطن خود، اطلاعات زیادی درباره شهرها، مخاطبان و همکاران تبلیغی خود به دست آورد و تحقیقات اجمالی مراکز تبلیغی نیز اطلاعات مشروحی را درباره ارزش ها، نحوه برخوردها و اولویت های مورد نیاز مخاطبان در اختیار او قرار دهند، اما هنگامی که به حوزه فعالیت بین المللی روی می آورد، با حجم زیادی از بایدها و از طرفی ندانسته ها مواجه می شود که باید به سرعت تکلیف خود را نسبت به آنها روشن کند. آلیسون لانی یر، درباره مقام مسئول یکی از کشورهای غربی، شرح مستندی تهیه کرده و اشاره می کند که به علت کوتاهی در شناخت زمینه فرهنگی یکی کشورهای عربی، ناگزیر به پرداخت هزینه سنگینی گردید. او می نویسد:

یک مقام رده بالا به منظور به نتیجه رساندن مذاکرات مفصل و دامنه داری که ماه ها وقت گرفته بود، به کشور قطر فرستاده شد. او با اطمینان از موفقیت خود، دو شیشه کوچک مشروب در کیفش جای داد، تا بعد از پایان مراسم با یکی از همکاران خود که در مذاکرات شرکت داشت، جشن کوچکی بگیرد. اما نه تنها به محض ورودش به آن کشور مسلمان، یکی از مأموران باغیرت گمرک، او را بلافاصله شناسایی و اخراج کرد، بلکه مؤسسه آنها هم تعطیل گردید و دستور داده شد تا دیگر هرگز به قطر باز نگردد. البته برداشت قطری ها از رفتار او، آن بود که این مرد تلاش کرده است تا به یک اندیشه ژرف مذهبی اهانت کند. (1)

ص:54


1- (1) . آلیسون، 1979، ص160.

این تنها نمونه ساده ای از بهایی است که برای نادیده انگاشتن یا حذف کامل بعد فرهنگی فعالیت جهانی، پرداخته شده و یا می شود. در این جا منظور این نیست که کم توجهی و بی اعتنایی مبلغان مسلمان به هنگام تبلیغ در کشورهای مختلف به تصویر کشیده شود؛ بلکه منظور، بیان این نکته است که دنیا سریع تر از آنچه بسیاری از ما توانایی محاسبه آن را داریم، در حال تغییر و دگرگونی است و اگر مبلغان مکتب حقه اهل بیت و اسلام ناب محمدی، مایل به مواجهه با رقابت های فزاینده جهانی مرتبط و به هم پیوسته هستند، باید به شناخت بهتری از چگونگی تأثیر متغیرهای فرهنگی درتبلیغ به ویژه در عرصه بین الملل دست یابند. بحث و گفت وگوی مؤثر و سالم میان انسان شناسی فرهنگی و اعضای جامعه مبلغان بین الملل ] که کتاب حاضر در پی ایجاد آن است [ گام مهمی در جهت دست یابی به این شناخت اساسی خواهد بود.

ج) فواید و کارکردهای تحقیق در تبلیغ

به نظر می رسد که در عرصه های مختلف از جمله تبلیغ بین الملل و گام نهادن در مسیر جهانی کردن دین، بهره گیری از یافته ها، روش ها و کشفیات انسان شناسی فرهنگی، اقدامی استراتژیک و حرکتی راهبردی است که با توجه به آن و با انجام برخی اصلاحات، تأثیرگذاری در جریان تبلیغ، روشن تر، رهوارتر و واقع بینانه تر خواهد شد که در یک ارزیابی اجمالی می توان برخی از فواید و کارکردهای مفید و کارآمد تحقیقات انسان شناسی فرهنگی در عرصه تبلیغ را شناسایی و به شرح زیر مورد توجه قرار داد:

1. شناخت ابعادی مهم از فرهنگ ملت ها، مانند سایر علوم و معلومات بشری، دارای ارزشی است که با تلاش و فعالیت فکری و علمی حاصل می شود

ص:55

و این کار تا حدود زیادی از عهده انسان شناسی فرهنگی بر می آید.

2. می توان با آگاهی از شیوه های زندگی دیگران، خود را بهتر شناخت و ارزیابی صحیح تری از موقعیت و توانایی خود به دست آورد.

3. به دلیل مواجهه همه ملت ها با مشکلات در ابعاد و حوزه های مختلف، تحقیق درباره انواع مشکلات، راه حل های موجود و تجربه شده آن و شرایطی که این راه حل ها در چارچوب آن به کار گرفته می شود، ما را در راه کسب اطلاعات درباره دیگران توانمند می سازد.

4. با تحقیق به شیوه انسان شناسی فرهنگی، می توان دریافت که قوم مداری یا انحصار اصالت فرهنگ، امری نامعقول است. محقق در این مطالعه به این واقعیت پی می برد که تمام ملت ها در طول تاریخ دارای فرهنگ بوده اند، به گونه ای که هیچ قوم و ملتی را نمی توان بدون فرهنگ پنداشت و آنان را متهم به وحشی گری و بربریت نمود.

5. انسان شناسی فرهنگی با نمایش دادن چگونگی زندگی و قضاوت دیگران درباره آن، موجب وسعت بخشیدن به چشم اندازها و عقاید در سطح فردی می گردد.

6. انسان شناسی فرهنگی با وسعت بخشیدن به عقاید و دیدگاه های افراد در محدوده اجتماعات در طی زمان و مکان، کمک می کند تا استدلال های غلطی که درباره تعمیم هایی که فقط بر اثر میزان شباهت آنها با فلان فرهنگ شرقی یا غربی به کار برده ایم را کشف کرده و در مورد آنها تأمل کنیم.

7. زندگی در اجتماع بیگانه و تلاش صادقانه برای فهم فرهنگ آن, بدون قضاوت درباره آن، محقق را مجبور می سازد تا به طور موقتی از تأثیر اصول و قالب های فرهنگی خود بر فرهنگ مورد مطالعه، جلوگیری کند.

ص:56

8. با شناخت فرهنگ های گوناگون، می توان زمینه روابط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و انسانی را با آنان برقرار نمود و با بهره گیری از امکانات یکدیگر، پیشرفت جامعه را رقم زد و سرانجام در پرتو این شناخت و احترام متقابل به فرهنگ ها، از تنش، درگیری و جنگ دوری جست.

9. با مطالعه در فرهنگ ملت ها، نیازشناسی مناسبی در حوزه های مختلف مورد نیاز در عرصه های گوناگون از جمله تبلیغ، صورت می گیرد که به کمک آن می توان نویدبخش آینده ای روشن در این وادی پر مخاطره و سرنوشت ساز بود. در این خصوص، هماهنگ سازی آموزه ها با نیازها و تجهیز به ابزار کارآمدی جهت تأثیرگذاری در هر فرهنگ، بشارتی بس امیدوارکننده برای حوزه های علمی است.

10. با دقت و تأمل در ویژگی های فرهنگی ملل جهان است که پیشرفت و گسترش عالمانه و منطقی فرهنگ اصیل، ماندگار و جهانی اهل بیت(علیهم السلام) تحقق می یابد و مراکز دینی و تبلیغ دین از حالت انزوا و انفعال خارج شده، موضعی تماماً فعال و تأثیرگذار اتخاذ خواهند کرد.

د) ضرورت تغییر در روش سنتی تحقیق

با توجه به فواید موجود در مطالعات انسان شناسی فرهنگی در عرصه تبلیغ، به نظر می رسد که روش انسان شناسی سنتی در انجام مطالعات و تحقیقات برای برآورده ساختن نیازهای اطلاعاتی به ویژه در عرصه تبلیغ بین الملل، با توجه به عصر انفجار اطلاعات، سازگار و مناسب نیست. انسان شناسان فرهنگی از نظر سنتی و تا حدود زیادی در حال حاضر، ماه های زیادی را برای گردآوری اطلاعات در فرهنگی ویژه، با روش «صرف وقت» مصرف می کنند. آنان باید با زبان دوم، آشنا و مسلط باشند تا بتوانند در محیط و فضای فرهنگ بیگانه پذیرفته

ص:57

شوند و شبکه ای از روابط را پیش از این که گردآوری اطلاعات حتی آغاز شود، به وجود آورند. بنابراین بیشتر فعالان فرهنگی در عرصه بین المللی، متوجه می شوند که روند سنتی گردآوری اطلاعات که انسان شناسان از آن استفاده می کنند، آن قدر کُند است که تقریباً برای تأمین نیازهای فوری آنها بی فایده است. (البته همان طور که عملیاتی مثل تحقیقات انسان شناسی فرهنگی سنتی وقت گیر است، شاید برخی از موقعیت های تبلیغ جهانی، چنین روشی را ایجاب کند.)

از طرفی، اگر انسان شناسان حرفه ای، به طور مداوم از اطلاعات ثانوی یا دست دوم در مطالعات تطبیقی خود استفاده کنند، این منابع و اطلاعات، همیشه در دسترس مبلغان و فعالان بین المللی قرار ندارد و یا برای آنها بی فایده است. فعال بین المللی برای استفاده موفقیت آمیز از اطلاعات انسان شناسی موجود، ابتدا باید ترکیب قومی - زبانی محیط ویژه تبلیغ را مورد ارزیابی قرار دهد و آن گاه به جست وجوی اطلاعات مربوط به گروه های مناسب بپردازد. حتی بعد از این که گروه های فرهنگی مربوط شناسایی شد، مسئله طبقه بندی، ذخیره و دسته بندی اطلاعات باقی می ماند که بسیاری از آنها به دلیل گذشت زمان یا فرسایشی شدن کار، قدیمی و نامفهوم شده اند و یا مستقیماً به مسائل تبلیغ در بافتی بین المللی مربوط نمی شوند و آن جاست که محقق و مبلغ باید متناسب با شرایط و نیازهای خود، در استفاده از شیوه های مناسب و بروز اقدام جدی نماید.

چکیده

به جهت استفاده کافی و مفید از دستاوردهای تحقیقات انسان شناسی فرهنگی، لازم است تا محققان، مبلغان و فعالان عرصه بین الملل، کلیه فعالیت های تبلیغی و فرهنگی را به دلیل پرهزینه بودن و فرصت تکرارنشدنی، بر

ص:58

اساس شیوه های صحیح و کارآمد جمع آوری و روش علمی، تبیین و تحلیل نمایند که لازمه آن، آگاهی کافی و کامل از شیوه های جمع آوری، توجه به روش های مفید و منابع اطلاعات است. در این خصوص، استفاده مناسب از شیوه مشاهده مشارکتی و بهره گیری از مراکز فعال و مطلع در خصوص موضوع مورد تحقیق، توصیه می شود. همچنان که در رسیدن به اهداف متعالی در شرایط امروزی، انجام برخی اصلاحات در روش ها و منابع اطلاعات، لازم است. در عین حال، روی آوری به دستاوردهای انسان شناسی در فعالیت های تبلیغی، فواید و نتایج فراوانی دارد که در جای خود تأمل برانگیزند.

واژه های کلیدی

مشاهده مشارکتی، مصاحبه، تبلیغ.

پرسش های اساسی

1. منظور از گستره مسئله تحقیق در انسان شناسی فرهنگی چیست؟

2. منظور از مشاهده مشارکتی چیست؟ نقش آن را در جمع آوری اطلاعات صادق و صحیح در انسان شناسی فرهنگی بنویسید.

3. سایرمنابع مهم جمع آوری اطلاعات را نام ببرید.

4. در خصوص رابطه انسان شناسی فرهنگی و تبلیغ بحث کنید.

5. فواید به کارگیری روش ها و منابع انسان شناسی در تبلیغ بین الملل چیست؟

محورهای پژوهش

1. یک جدول ثبت داده ها در مورد ویژگی های مراسم ازدواج، درخصوص گرفتن اجازه خاستگاری در فرهنگ خودتان تهیه نمائید.

ص:59

2. مصاحبه ای با مردم یک محله در مورد دلایل کثرت رفت و آمد به مسجد در ایام ماه مبارک رمضان و مقایسه آن با ماه های انجام دهید.

3. داده های جمع آوری شده توسط خود را با دیگری مقایسه نمایید.

منابع پژوهش

1. پلتو؛ روش تحقیق در انسان شناسی، ترجمه محسن ثلاثی.

2. فرخ نیا، رحیم؛ روش ها، رویکردها و داده ها در مردم شناسی.

3. رنجبر، محمود، ستوده، هدایت الله؛ مردم شناسی با تکیه بر فرهنگ مردم ایران.

4. عالمی، علی رضا؛ سیره تبلیغی پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله).

5. رهبر، محمدتقی؛ پژوهشی در تبلیغ.

6. واسعی، علی رضا؛ درآمدی بر روش های تبلیغی ائمه(علیهم السلام).

ص:60

بخش دوم : مکاتب و نظریه ها در انسان شناسی فرهنگی

اشاره

ص:61

ص:62

3- انسان شناسی فرهنگی تاریخچه و نظریه های کلاسیک آن

اشاره

اهداف درس: با توجه به ضرورت پرداختن به حوزه های نظری انسان شناسی فرهنگی و تاریخ دیدگاه های آن، انتظار می رود تا دانش پژوهان در پایان این درس بتوانند:

1. با تاریخ اندیشه های انسان شناسی فرهنگی آشنا شوند؛

2. به نقش عالمان مسلمان در شکل گیری و علمی تر شدن رشته انسان شناسی فرهنگی آگاهی یابند؛

3. به مقایسه نقش عالمان مسلمان و غربی در شکل گیری انسان شناسی فرهنگی بپردازند؛

4. با مبانی کلاسیک نظریه ها و مکاتب انسان شناسی، آشنا شوند.

پیامبران توحیدی را باید از نخستین فرهنگ سازان بشری دانست. آنان بر اساس تعالیم الهی و حیات بخش خود، پایه گذار فرهنگی جامع بودند و با شناخت از جهان، تاریخ و انسان، در زمره نخستین و مؤثرترین افراد در خلق افکار، اندیشه ها، اعتقادها، گرایش ها و آداب و رسوم اجتماعی درآمدند. بدین جهت برای هدایت انسان ها و تحول در زندگی آنان، با هر مانع تکامل از قبیل شرک، نادانی، ظلم، فساد، آدم کشی، تحقیر انسان و زنان، سلطه جویی، آداب و رسوم نادرست و خرافی مبارزه کردند و

ص:63

راه را برای حرکت و تحول اصیل انسان ها هموار ساختند.

پس از آنان، باید از متفکران و دانشمندان نام برد که این حرکت را با تلاش خود ادامه دادند و به میزان هماهنگی با اهداف انبیا در جهت رشد و شکوفایی جوامع، نقش آفریدند. از مجموعه این تلاش ها، می توان به تحولات علمی و زمینه سازی های رشد و بالندگی انسان ها در عرصه های مختلف اشاره کرد که یکی از آنها، تلاش در معرفی و شناخت فرهنگ دیگران بوده است. آنان در سفرنامه ها درباره فرهنگ ها به مطالعه و تحقیق پرداختند و دیگران را با خصوصیات و داشته های ملل دیگر جهان، آشنا ساختند؛ از جمله متفکران مسلمان، می توان از ابن فضلان، مسعودی، ابن بطوطه، ابوریحان بیرونی و به طور خاص ابن خلدون تونسی یاد کرد. اینان آثار گران بهایی در این زمینه، آن هم در دوران تاریکی اروپا از خویش بر جای نهادند که تاکنون هم از منابع ارزشمند علم انسان شناسی و فرهنگ به شمار می روند. همان طور که در اروپا تلاش های افرادی چون آگوستین قدیس، توماس آکویناس، فرقه دومنیکن ها و میسیونرها در این زمینه را نباید نادیده گرفت.

در این درس ضمن مروری بر تاریخ اندیشه انسان شناسی در ادیان و در قرون وسطا، به رابطه انسان شناسی و استعمار اشاره کرده، به اختصار به بررسی اندیشه های قرن نوزدهم می پردازیم و در درس آینده، نظریه های فرهنگی معاصر را مرور خواهیم کرد.

اندیشه انسان شناسی در ادیان

دین زرتشت که ریشه در ادیان هندوایرانی باستان و سنت ودایی دارد، از قدیمی ترین ادیان نظم یافته در جهان به حساب می آید که عمری برابر یا بیش از یهود دارد. تقابل میان پاکی و ناپاکی در این آیین، به صورتی وسواس گونه بر

ص:64

تمامی عناصر حیات اجتماعی حاکم است که رابطه خود و دیگری نیز از خلال این تقابل مشخص می گردد. این تفکر، نه فقط دلیل و پشتوانه ای ایدئولوژیک برای تقسیم جامعه به دسته های اجتماعی روحانیون، جنگجویان و کشاورزان است که هر یک در درجه خاصی از پاکی و ناپاکی قرار دارند؛ بلکه سلسله مراتبی نیز درون هر یک از آنها بنابر موقعیت در زمان تولد و رفتار اجتماعی به وجود می آید. بنابراین اندیشه انسان شناسی در این دین، عموماً بر محور رابطه ای شکل می گیرد که به رفتارهای سیاسی انسان در عرصه اجتماع باز می گردد.

شاید مهم ترین محور اندیشه ای که درباره انسان شناسی در آیین یهود وجود دارد و در سایر ادیان هم دیده می شود، داستان هبوط آدم به زمین است. انسان در این آیین، تصویری از خداست و از این رو در واقع شناخت او شناخت خداست. در سفر پیدایش می خوانیم: «وخدا گفت: آدم را به صورت ما و موافق ما بسازیم و این انسان خدای گونه است که حاکم بر زمین و موجودات آن شمرده می شود». (1)

کم و بیش در مسیحیت از منظر باورهای کیهان شناسی و معادشناسی پایه مشترکی با یهود وجود دارد؛ اما در مواردی، تفاوت بنیادی با آن پیدا می کند که مهم ترین آن، اعتقاد به تثلیث است که محوری ترین مشخصه یکتاپرستی مسیحایی است. بعد استیلایی و ارزش انسان در این تفکر به مثابه موجودیتی حامل پیام الهی، از اهمیت بسیاری برخوردار است. همین بعد است که از آغاز جنبه ای فرا ملی به مسیحیت می دهد؛ به صورتی که انسان را نه به مثابه موجودی با خصوصیات فرهنگی، قومی و نژادی، بلکه به عنوان موجودی واحد در اشکال و موقعیت های متفاوت در نظر می گیرد. این کمترین اندیشه ای است که از ابتدای

ص:65


1- (1) . 1:26.

مسیحیت وجود داشت و در قرون وسطا نیز دچار تحریف گشت. (1)

اما اسلام، بنیان گذار یک ایدئولوژی جدید است که به شدت با رسوم و مناسک پیش از خود مبارزه کرده است؛ رسومی مانند فرزندکشی، (2) زنده به گور کردن دختران، (3) جادو و سحر. (4) این گونه سنت ها، اساس مجموعه ای از نظام های قبیله ای بودند که اسلام آن را با نوعی تمرکز دولتی جایگزین کرد. پنداره انسان به مثابه نماینده ای از خدا بر روی زمین، در متن این تمرکز مطرح گردید. (5) از این رو، پنداشت اسلام از انسان، از یک سو با نوعی جهان گرایی و فرارفتن از حدود قومی و قبیله ای برای وحدت در ایدئولوژی خدا محور همراه است و از سوی دیگر، نوعی تقدس یافتن موجودیت انسانی است که در مفهوم رسالت انسانی عنوان می شود که بیشتر به پنداره انسان در مسیحیت نزدیک تر است تا یهود. انسان در قرآن، امانت دار خداوند معرفی شده است:

(إِنّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً) ؛ (6)

ما امانت خود را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم، ولی آنان از پذیرفتن آن سر باز زدند و انسان آن را پذیرفت. ] همانا [ که او ] در حق خود [ ستمکار نادانی بود.

ص:66


1- (1) . فکوهی، 1386، ص33.
2- (2) . انعام، آیه140و اسراء، آیه31.
3- (3) . تکویر، آیه8.
4- (4) . فلق، آیه4.
5- (5) . بقره، آیه33.
6- (6) . احزاب، آیه72.

پیوند عمیق ترسیم شده میان حیات مادی و حیات معنوی در اسلام، سبب شده است تا اسلام به یکی از اجتماعی ترین و سیاسی ترین ادیان تبدیل شود؛ دینی که حضوری همیشگی در زندگی روزمره و رفتارهای اجتماعی انسان ها دارد و پروژه ای وسیع و عمیق برای زندگی این جهانی او ترسیم می کند.

اندیشه انسان شناسی در قرون وسطا

اشاره

تاریخ اجمالی اندیشه انسان شناسی را در قرون وسطا در دو محور کلی تمدن اسلامی و قرون وسطای اروپایی می توان پی گرفت.

الف) تمدن اسلامی

«تمدن اسلامی» در قرون وسطا، دقیقاً در نقطه مقابل اروپا قرار دارد. صرف نظر از حوادثی که در صدر اسلام و پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) متوجه جهان اسلام شد، گسترش نظام اسلامی در طول تقریباً سه قرن، اسلام را در پهنه وسیعی از مرزهای چین تا خاورمیانه و شمال آفریقا گستراند و سبب شد تا امت اسلامی در عمل، صدها فرهنگ، زبان، پهنه های متفاوت اقلیمی و جغرافیایی با سنت هایی بسیار متفاوت را دربرگیرد. تفکر اسلامی، تمامی این فرهنگ ها را بیش از هر چیز از خلال موجودیت انسانی می شناخت، زیرا همان گونه که اشاره شد، انسان در این فرهنگ، بالاترین و گویاترین تبلور الهی و اشرف مخلوقات به شمار می رود. از این رو، از همان آغاز اسلام، شناخت سرزمین های اسلامی، مردم و تاریخ آنها، در صدر علاقه مندی حاکمان، به ویژه دانشمندان اسلامی، قرار گرفت. قرون وسطای اروپا، دوران اعتلا و شکوفایی تمدن اسلامی در میان قرون هشتم تا پانزدهم میلادی است. این تمدن، نه تنها

ص:67

درهای خود را به روی دیگران نمی بندد، بلکه تمایلی گسترده برای شناخت دیگران و استفاده از تجربه و اندیشه آنان در سراسر جهان وجود دارد. دربارهای اسلامی، مرکز تجمع دانشمندان و متفکران سراسر جهان است. نهضتی به نام ترجمه از قرن هشتم تا دهم ادامه می یابد. علاوه بر این، بسیاری از متفکران جهان اسلام، بر آن شدند تا با سیر و سفر و سیاحت در جهان، به گونه ای آن را کشف کنند. آنان تلاش کردند تا با شناخت مردم، فرهنگ ها و قلمرو اسلامی به درک تازه ای دست یابند. این درک، عمدتاً در دو محور اساسی قرار داشت: تاریخ و جغرافیا. دو محوری که تا قرن ها بعد و حتی در قرن نوزدهم میلادی، اساس و سرآغاز دو اندیشه تطورگرا و اشاعه گرا در غرب بود. ما در این دو محور، شاهد تبلور و رشد چشمگیر اندیشه انسان شناختی اسلام در قرون وسطا هستیم. متفکران اسلامی، بار دیگر پس از قرن ها به مفهوم «توصیف از طریق مشاهده» برمی گردند و در نتیجه برای توصیف، نیاز به حرکت و به عبارت دیگر سفر، ضروری می شود. بنابراین در طول این سال ها با آثار بی شماری روبه رو می شویم که نام هایی چون مسالک و الممالک، بر خود دارند. مسافران اسلام در این مرحله، بیشتر زایران و مبلغان دینی، بازرگانان، مأموران دولتی و فرستادگان رسمی، مأموران سِری، ملوانان و دریانوردان هستند.

آنچه اهمیت دارد مفهوم مشاهده مستقیم، مفهوم فضا و زمان و مفهوم کل گرایی است که در خصوص رابطه انسان و طبیعت، جهان و سایر موجودات دیگر دراین منابع، به چشم می خورد. به دلیل اهمیت و جایگاه این بحث در مجموعه مباحث کتاب، مناسب است مروری اجمالی بر برخی فعالیت های انسان شناختی متفکران مسلمان داشته باشیم.

ص:68

ابن خرداد به: او فرزند حاکم طبرستان در قرن سوم هجری است و به دستور خلیفه عباسی کتاب مسالک و الممالک را در سال 232 در موضوع جغرافیای ممالک اسلامی نوشت. توصیفاتی از شگفتی های مردم و سرزمین های دیگر در لابه لای نوشته های او می یابیم که گویای باورهای آن زمان درباره دیگران است. (1)

یعقوبی: وی در قرن سوم هجری به عنوان اندیشمندی با تبار ایرانی و مسلط به علوم مختلف، از جمله: تاریخ، جغرافیا و نجوم، با سفر به مناطق مختلفی از جهان مانند، ارمنستان، خراسان، هند، مصر و مغرب، کتاب با اهمیت و منحصر به فردی را در زمینه انسان شناسی به نام البلدان نوشت. او در هر بخش کتاب، سعی کرده است تا اشاره ای مفید به باورهای دینی، رسوم و تقسیمات قبیله ای نماید. همچنان که در دیگر کتاب خود، یعنی تاریخ یعقوبی، این کار را انجام داده است. (2)

ابن فضلان: او از اندیشمندان غیر عرب و احتمالاً از غلامان خلیفه وقت بوده است. وی در رأس هیأتی چهار نفره، برای مذاکره با پادشاه اسلاوها به شمال دریای خزر سفر کرد. ابن فضلان با وجود سفر کوتاه خود به روسیه، توصیفی دقیق و قابل توجه از وضعیت فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی آن مناطق عرضه می کند؛ به صورتی که سفرنامه او به آداب و رسوم، اخلاق و زندگی اهالی روسیه، بلغارستان و ترکیه قرن چهارم هجری می پردازد. این سفرنامه از معدود منابع قدیمی شناخت روسیه است. (3)

مسعودی: وی، تاریخ نگار و جهانگرد ایرانی تباری بود که به هرودت اعراب

ص:69


1- (1) . برای اطلاع بیشتر به همان کتاب که توسط آقای حسین قره جانلو ترجمه شده، مراجعه شود.
2- (2) . یعقوبی، 1374، ص225.
3- (3) . ابن فضلان، 2535، ص33.

لقب گرفت. او مسافرت های زیادی به سوریه، ایران، هند، سیلان، عمان، ارمنستان، آفریقای شمالی، زنگبار و احتمالاً ماداگاسکار داشته است که دو کتاب مهم مروج الذهب و التنبیه والاشراف از آثار او به جا مانده است. مسعودی در این آثار برای نخستین بار در کنار شرح حال حاکمان، به مسائل اجتماعی و فرهنگی کشورهای گوناگون نیز پرداخته و ضمن توجه به ادیان غیر اسلامی، مانند هندوییسم، یهودیت، آیین زرتشت و مسیحیت، اشاره های متعددی به آداب و رسوم کشورهای مورد بازدید خود داشته است. (1)

ابن بطوطه: او از جمله اندیشمندان عرب زاده از اهالی طنجه است که از سال 1327- 1342میلادی، پس از اقامتی طولانی در شهر مکه، هجده ماه را به عنوان قاضی در مالدیو، دو سال در آفریقای سیاه و هشت سال نیز در شهر دهلی گذراند (2) او در طول این مدت، از کشورها و مناطق مختلفی چون، مغرب، مصر، سوریه، ایران، عراق، روسیه، قسطنطنیه، خوارزم، خراسان، افغانستان، هند، مالدیو، مالزی، اندونزی، سیلان، چین و سودان دیدن کرد و در سایه همین تلاش، بزرگ ترین و معتبرترین سفرنامه های قرون وسطای اسلامی را تألیف کرد. توصیفات او از ابداعات کشور چین در این مجموعه شگفت آور است. همچنان که حضور او در مراسم سوزاندن بیوه زنان در کنار شوهرانشان در هند، گویای تأملی مشاهده گرایانه در فرهنگ سایر ملل است. (3)

ابن خلدون: هیچ یک از متفکران اسلامی، در تاریخ علوم اجتماعی، جایگاهی چون جایگاه ابن خلدون نیافته است. او تنها دانشمندی است که القابی چون

ص:70


1- (1) . مسعودی، 1370، ص76.
2- (2) . فکوهی، همان، ص76.
3- (3) . ابن بطوطه، 1361،ص110.

پدر علم جامعه شناسی یا پدر علم تاریخ را به او اختصاص داده اند. وی به خصوص در کتاب مقدمه خود، به تشریح و طبقه بندی جوامع گوناگون از لحاظ نوع زیست و معیشت می پردازد و تلاش می کند تا موارد تفکیک و تفاوت میان بادیه نشینی و شهرنشینی را نشان دهد. (1)

مفهوم اساسی در اندیشه انسان شناختی او مفهوم «عصبیت» است که باید آن را به قومیت و پایه و اساس آنچه بعدها «ملیت» نام گرفت، نزدیک کرد. عصبیت در باور او، پدیده ای است تا حدودی نژادی که با ساختارخویشاوندی و با نوع زندگی خاص بادیه نشینی ارتباط دارد و سبب انسجام درونی، همبستگی میان اعضای جامعه و ضربه ناپذیر شدن آن می شود؛ همان مفهومی که بعدها امیل دورکیم در قرن نوزدهم میلادی تحت عنوان «وجدان جمعی» از آن یاد کرد و روی آن مانور فراوان داد. (2) از این گذشته، در اندیشه او با نوعی تطورگرایی اجتماعی و شاید نوعی اندام وارگی که بعدها در فلسفه اسپنسر تبلور یافت، روبه رو می شویم. (3)

از دیگر بزرگان این عرصه، می توان به ناصر خسرو، ادریسی، مقدسی و ابن حوقل اشاره کرد که پرداختن به آنها مجال دیگری می طلبد.

ب) قرون وسطای اروپا

دوران قرون وسطا در اروپا را دوران «تاریک اندیشی» نامیده اند، دوران سلطه مطلق آیین ها و باورهای رسمی کلیسا بر تمامی عرصه های فکری، که مجال بیان آزادانه، اندیشه، عقاید و رشد آنها را از میان برده بود. متولیان کلیسا، کوچک ترین

ص:71


1- (1) . ابن خلدون، 1369، ص64.
2- (2) . آرون، 1370ص، 348.
3- (3) . فکوهی، همان، ص78.

اختلاف ها را در تفسیر احکام، باورها و متون دینی، به حساب ارتداد گذاشته و با سلاح تکفیر و در اواخر قرون وسطا حتی به ضرب دادگاه تفتیش عقاید و استفاده گسترده از شکنجه، اعدام و آدم سوزی، تلاش می کردند تا آیین های رسمی را به عنوان تنها آیین های ممکن و حقیقی اعلام کنند. می توان ادعا کرد که در این دوران، تصویر «دیگری» به بیشترین میزان ممکن شیطانی شده بود. کسانی را که یونانیان، بربرخطاب می کردند و در این خطاب، انگشت بر تفاوت فرهنگی ایشان (زبان) می گذاشتند، در این دوران کافر نامیدند. بنابراین تقابل، مسیحی - کافر به مثابه محور اساسی فاصله گذاری میان اروپا و به عنوان «خود» و غیر اروپاییان به مثابه «دیگری» مطرح شدند. درست بر خلاف آنچه از دیگر باوری و توجه به آن در دوران قرون وسطای اسلامی اتفاق افتاد.

با وجود این و با توجه به این که اندیشه قرون وسطایی اروپا در خود فرو رفته بود، لیکن هنوز در جای جای خود این امکان را داشت که متفکرانی ظهور کنند و زمینه های تغییر بنیادی دوران بعدی را فراهم سازند. اندیشه های افرادی چون، آگوستین قدیس، توماس آکوینوس قدیس در این خصوص از مهم ترین اندیشه هایی است که عاملی مؤثر در شکل گیری دیدگاه های انسان شناختی بودند. از این گذشته، تشکیل فرقه های مسیحی(که دومینیکن ها در قرن سیزدهم از نظر اهمیتی که به آموزش، آشنایی و تبلیغ مسیحیت در میان مردمان غیر مسیحی می دادند و یسوعیان مهم ترین آنها بودند) زمینه تازه ای را به وجود آورد که مسیحیت، مرزهای تنگ اروپا را به تدریج پشت سر گذارد و البته در بسیاری موارد با اهدافی به جز اهداف به ظاهر دینی، به کشف جهان غیر اروپایی روی آورد. (1)

ص:72


1- (1) . فکوهی، همان، ص52.

رابطه انسان شناسی و استعمار

اروپای قرن هجدهم، به سرعت به سمت افزایش جمعیت، انباشت ثروت، پیشرفت تکنولوژیک، مهارت ها و قابلیت های نظامی می رفت. این حرکت از قرن هفدهم و با گسترش حوزه اقتدار اروپا به سوی مستعمرات، آغاز شده بود که سرچشمه اصلی آن را باید در کشف آمریکا، فتح نظامی و غارت این قاره دانست. بنابر برآوردهای انجام شده در فاصله سال های 1500و 1660میلادی، مستعمرات اسپانیا در آمریکا، سیصد تن طلا و 25 هزار تن نقره به اروپا ارسال کردند. انتقال این ثروت از آمریکا که با فاصله کمی با حرکت دیگری از سوی مستعمرات هندی و آسیایی اروپا نیز تداوم یافت، سبب رونق اقتصادی اروپا در زمینه هایی چون بانک داری و صنایع شد. فرایند استعماری که از قرن هفدهم آغاز شده بود، ابتدا به وسیله کمپانی های خصوصی تجاری به نمایندگی از طرف دولت های سلطنتی اروپا انجام می گرفت. مهم ترین این کمپانی ها، هند شرقی هلند بود. این کمپانی ها، سودهایی در حد پانزده تا پنجاه درصد در سال به سهام داران خود می دادند؛ برای مثال، در فاصله سال های 1715و1720میلادی، سود پرداختی این کمپانی در طول شش سال متوالی، در حدود چهل درصد بود(ناندا، 1998، ص325). با تشکیل دولت های ملی در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، نه فقط فرآیند استعماری تخفیف نیافت، بلکه این بار دولت های اروپایی بودند که به سمت فتح جهان رفتند. در همین زمان در دورانی موسوم به گسترش امپریالیستی در فاصله سال 1884 تا آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914، موج گسترده تهاجم به سوی مستعمرات آغاز شد؛ به صورتی که امپراطوری بریتانیا در فاصله سال های 1871 تا 1900، دوازده میلیون کیلومترمربع با 66 ملیون نفر؛

ص:73

فرانسه نه میلیون کیلومتر مربع با 26 ملیون نفر؛ آلمان 2/5میلیون کیلومتر مربع با سیزده ملیون نفر و بلژیک 2/3 ملیون کیلومتر مربع با 8/5 ملیون نفر بر مساحت و جمعیت خود افزودند. (آرنت،1982، ص13)

ورود به جوامع مستعمره، در آغاز تنها با انگیزه های اقتصادی، غارت و به دست آوردن ثروت با شیوه نظامی و بسیار خشونت آمیز انجام می گرفت؛ اما تداوم این حرکت، به عقلانی شدن سلطه نظامی در قالب سلطه سیاسی نیاز داشت. مدیریت میلیون ها نفر از مستعمرات با هزاران نوع فرهنگ و نظام های بی شمار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، بدون توسل به شناخت آنها امکان نداشت. از این گذشته، استعمار با پیدایش دولت های ملی، درون تناقضی اساسی قرار می گرفت. ظهور استعمار در شکل امپریالیستی و دولتی آن، در شرایطی صورت گرفت که کشورهای اروپایی به سوی مردم سالاری، تقویت دولت ملی، آزادی ها، عدالت اجتماعی و اهمیت دادن به افکار عمومی پیش می رفتند. در نتیجه در همان حال که استعمار، درون دولت ملی تداوم می یافت، نقد شدیدی نیز علیه آن آغاز شد. استعمار به ناچار در برابر این نقد و برای گشودن این گره اخلاقی تلاش کرد تا خود را با ایدئولوژی ها و نظریه های گوناگون فلسفی، سیاسی، اقتصادی، عملکرد خشونت آمیز و غیر انسانی، توجیه کند؛ نظریه هایی که همواره بر پایه قوم مداری شکل می گرفتند. بر اساس این رویکرد، بدون توجه به هیچ یک از عواملی نظیر موقعیت محیطی، جغرافیایی، تاریخی، اقتصادی و سیاسی آن منطقه، تنها ارزش ها و باورهای رایج در کشورهای اروپایی، مبنا و معیار هرگونه داوری درباره فرهنگ های دیگر قرارگرفت و این خود آغازی بر رابطه فعالیت های انسان شناسی با استعمار شد.

ص:74

درباره رابطه میان انسان شناسی و استعمار، بسیار سخن گفته اند. یکی از پیوندهایی که این رابطه را ایجاد کرده، وجود نظریه تطورگرایی و به طور کلی رویکرد قوم مدارانه ای است که در نسل نخست انسان شناسان به چشم می خورد. استعمار به این ترتیب می توانست پروژه خود را تمدن ساز و برنامه ای در جهت آبادانی و عمران مناطق تحت استعمار معرفی کند، و حتی می توانست تمام خشونت اعمال شده و تمامی جنایاتی که در مستعمرات خود انجام می داد، به حساب هزینه ضروری برای از پای درآوردن سنت های ارتجاعی و بقایای ساختارهای پوسیده عنوان کند و هرگونه مقاومتی را در برابر برنامه های خود، به حساب واکنش های ارتجاعی بگذارد.

انسان شناسی در نخستین مرحله، به صورتی ناگزیر با استعمار همکاری کرد، زیرا رویکرد تطوری در میان انسان شناسان، جنبه عام داشت؛ اما دلیل مهم تر، آن بود که در تقسیم حوزه های مطالعاتی میان مردم شناسی و جامعه شناسی، مردم شناسی به ناچار باید جوامع موسوم به جوامع ابتدایی را مطالعه می کرد و این مطالعه، جز از طریق همکاری با سردمداران سیاسی استعمار امکان پذیر نبود. (1)

نباید فراموش کرد که انسان شناسان از همان آغاز، در مطالعات خود به دنبال بهبود وضعیت زندگی مردم مستعمرات بودند و همواره در رابطه ای که با مردم برقرار می کردند، از منافع آنها علیه قدرت های استعماری دفاع کردند. از این رو، استعمارگران نیز هر چند برای برنامه ریزی های خود نیاز مبرمی به اطلاعات انسان شناسی داشتند، اما همواره به انسان شناسان با دیده تردید نگریستند و مانع آزادی عمل کامل آنها در حوزه مطالعاتی خود، شدند. از این رو، می توان گفت که

ص:75


1- (1) . فکوهی، همان، ص116.

انسان شناسی، به دلیل اهداف متفاوت خود، بسیار زود از استعمار جدا شد و در مقابل آن قرار گرفت؛ به نحوی که در تاریخ صد سال اخیر، تقریباً در همه جا، انسان شناسان از مدافعان سرسخت مردمان در مقابل دولت ها بوده اند، بسیاری از برنامه های نسل کشی، زبان کشی و فرهنگ کشی، به وسیله انسان شناسان آشکار شده است. آنها توانسته اند افکار عمومی را برای دفاع از قربانیان این اعمال، بسیج کنند. (1)

مکاتب و نظریه های قرن نوزدهم

اشاره

از گزارش مربوط به زمینه های علم انسان شناسی در اندیشه های باستان، اندیشمندان و سیاحان مسلمان که بگذریم، قرن نوزدهم میلادی نقطه عطفی در شکل گیری اندیشه ها و نظریه های انسان شناسی فرهنگی است که آنها را به عنوان اندیشه های کلاسیک، مورد بررسی اجمالی قرار می دهیم.

الف) مکتب تکاملی

نظریه تکامل در زیست شناسی به وسیله لامارک و داروین ارایه شد و صاحب نظران انسان شناسی را تحت تأثیر قرار داد. دیدگاه تکامل گرایان درباره انسان، این بود که او می تواند همزمان با پیشرفت جامعه، تکامل یابد. این دیدگاه درباره تمام نهادهای اجتماعی و فرهنگ، مورد توجه مردم شناسان قرار گرفت و هر کس به گونه ای به بررسی این تحول پرداخت. خلاصه نظریات تکامل گرایان در سیر تکوین و تحول فرهنگ، چنین است:

1. از آثار اجتماعی و فرهنگی گذشتگان معلوم می شود که تمام جوامع (حتی جوامع بسیار متمدن)، پیش از رسیدن به تمدن، مراحلی را طی کرده اند.

ص:76


1- (1) . فکوهی، همان، ص117.

2. تشابه محسوسی که در اعتقادها و نهادهای جوامع مختلف وجود دارد، نشانه وحدت روحی انسان است. پذیرفتن این وحدت روحی و مقایسه جوامع با یکدیگر، نشان می دهد که تاریخ فرهنگ و تمدن آدمی در هر جامعه، به صورت زنجیره ای از نهادها، اعتقادها و تکنیک ها در خطی مستقیم بوده و سیری تدریجی داشته است.

3. جامعه های متفاوتی که در نقاط پراکنده جهان ملاحظه می کنیم، نشان دهنده مراحل مختلف شکل گیری فرهنگ هستند که فقط با روش مقایسه ای، می توان تحول آنها را طبقه بندی کرد. در این سیر، مراحل مختلفی در زمینه های تکنولوژی، نظام خویشاوندی و اعتقادی از سوی برخی اندیشمندان انسان شناس مطرح شده است که عبارتند از:

1. مورگان ، مراحل تکامل را با اکتشافات و ابداع ابزار و وسایل می سنجد. تقسیم بندی او که به خصوصیات فناوری تکیه دارد، شامل سه مرحله است:

نخست: مرحله «توحش»: از آغاز تا پیدایش سفال؛

دوم: مرحله «بربریت»: از پیدایش سفال تا پیدایش خط؛

سوم: مرحله «تمدن»: از پیدایش خط تا امروز.

مورگان هر یک از مراحل سه گانه را نیز به سه مرحله قدیم، میانه و جدید تقسم می کند که هر کدام با پیدایش ابزار و وسیله ای مشخص می شود:

- مرحله توحش قدیم با پیدایش زبان، توحش میانه با پیدایش تبر و نیزه و توحش جدید با پیدایش تیر و کمان؛

- مرحله بربریت قدیم با اکتشاف سفال، بربریت میانه با اهلی کردن حیوانات و کشاورزی و مرحله بربریت جدید با کشف فلزات؛

- مرحله تمدن قدیم با پیدایش خط، تمدن میانه با اختراع قطب نما، باروت، کاغذ، چاپ و تمدن جدید با اختراع قوه بخار، برق و... .

ص:77

2. تیلور ، مراحل تکامل فرهنگ ها را با توجه به فعالیت های تولیدی به سلسله مراتب شکار، دامپروری و کشاورزی تقسیم می کند.

3. برخی از مردم شناسان در سلسله مراتب خویشاوندی و خانواده، مراحل تکامل را به هرج و مرج (گروهی)، چند شوهری، چند زنی و یک همسری تقسیم کرده اند.

4. فریزر ، مراحل بی اعتقادی، اعتقاد به روح (و ارواح)، اعتقاد به چند خدا و اعتقاد به خدای یگانه را در زمینه اعتقادی مشخص می سازد. (1)

آنچه برخی انسان شناسان مانند مورگان و فریزر در نظریه تکامل بیان کرده اند، از جهات مختلفی قابل مناقشه است که در این مختصر به برخی از آنها اشاره می شود:

شاید در پدید آمدن فرهنگ و متحول شدن آن بر اساس اعتقادات، اقتصاد و فناوری، تردیدی وجود نداشته باشد، ولی آنچه در این باره پذیرفتنی نیست، اعتقاد به مرحله توحش و بربریت برای انسان است که یک نوع تقسیم بندی ذوقی و سلیقه ای محسوب می شود نه علمی و واقعی؛ زیرا به هیچ وجه نمی توان آن را اثبات کرد. در نظریه برخی دیگر از مردم شناسان در سلسله مراتب خویشاوندی نیز اشکالاتی وجود دارد: هرج و مرج، چند شوهری، چندزنی و تک همسری، یک تقسیم بندی ذوقی بوده و اگر مواردی بر اساس اسناد و مدارک در گذشته و امروز مشاهده می شود، نوعی انحراف و استثناست. همچنین نظریه فریزر در زمینه اعتقادی، مورد قبول عالمان دینی، متفکران، و نیز مورد تأیید مراکز و مجامع علمی نیست؛ زیرا فریزر، مراحل تکامل را در بی اعتقادی، اعتقاد به روح، اعتقاد به چند خدا و اعتقاد به خدای واحد بیان کرده است، در صورتی که

ص:78


1- (1) . روح الامینی، 1368، ص84.

انسان از ابتدا به خدای یکتا معتقد بوده و چند خدایی، اعتقاد به روح، جادو، پرستش جن و ... نوعی انحراف اعتقادی محسوب می شود که علل و عوامل گوناگونی دارد. (1) علامه طباطبایی، مراحل تکامل را به سه مرحله توحید، شرک و تضاد تقسیم می کند که بر اساس آن، مرحله شرک و تضاد، یک مرحله غالب است نه در برگیرنده کل تاریخ. (2)

ب) مکتب اشاعه گری

این مکتب برخلاف تکامل گرایان، معتقد است که فرهنگ های جوامع از یک یا چند «مرکز اشاعه» گرفته شده اند و شباهت های فرهنگی، معلول رفت و آمدها، داد و ستدها، مهاجرت ها، جنگ ها یا بر اثر اقتباس و یا تقلید یکی از دیگری است. صاحب نظران مکتب اشاعه گری معتقدند که منشأ تمام فرهنگ های جهان، یک یا دو فرهنگ است. الیوت اسمیت، باستان شناس انگلیسی، معتقد است مصر گهواره فرهنگ جهانی است و تمام اقوام دیگر، فرهنگ و تمدن خود را از آن کشور گرفته اند. پس از مصر، یونان سرچشمه و مرکز اشاعه فرهنگ و تمدن به دیگر کشورها محسوب می شود. (3)

ج) مکتب کارکردگرایی

مکتب کارکردگرایی از دیدگاه جامعه شناسی و انسان شناسی، در صدد تبیین و توجیه عمل، نقش و وظیفه هر جزء در مجموعه یا کل نظام اجتماعی است.

ص:79


1- (1) . جان.بی.ناس، 1373.
2- (2) . طباطبایی، 1376،ص140.
3- (3) . روح الامینی، همان، ص86.

برخی جامعه شناسان و انسان شناسان بر اساس همین مفهوم، نظام اجتماعی را به دستگاه ماشینی تشبیه کرده اند که هر یک از اجزای آن، عهده دار وظیفه ای است که با کار بقیه اجزا هماهنگی دارد. علاوه بر این، مشارکت هر یک از عناصر فرهنگ در بقای سیمای فرهنگی - اجتماعی یک جامعه را کارکرد آن عنصر می نامند؛ زیرا هر یک از عناصر فرهنگ، وظیفه خاصی دارد و به منظور پاسخ گویی به نیازهای معین در یک جامعه به وجود آمده است. نحوه این مشارکت، ممکن است پاسخ مستقیم به یک نیاز اجتماعی و نیز یاری دادن به سایر عناصر باشد تا در مجموع، برخی از نیازها را ارضا نماید. «کارکرد» از دیدگاه انسان شناسی، عبارت است از اعمال و فعالیت های اجزای ساختمان اجتماعی که به وسیله کل نظام اجتماعی معین شده است؛ یعنی نظام اجتماعی برای آن که دوام داشته باشد، فعالیت هایی را برای اجزای خود مانند خانواده، گروه و طبقه معین می کند.

بنابراین نظریه، هر یک از عناصر تشکیل دهنده نظام اجتماعی در ارضای نیازهای اساسی و غیر اساسی فرد در جامعه، نقش آفرین هستند. به این ترتیب، این رابطه ضروری بین نیازهای اساسی اجازه می دهد تا فرهنگ ها به عنوان مجموعه هایی که همگی شامل اجزای مشترکی هستند، تلقی شوند. (1)

د) مکتب ساخت گرایی

«ساخت»، معمولاً به روابط میان اجزا با یکدیگر و اجزا با کل سیستم اطلاق می شود که به دلیل تغییرپذیری کند و نامحسوس، از پایداری نسبی برخوردار

ص:80


1- (1) . طیبی، 1375، ص69.

می باشد. به دیگر سخن، «ساخت اجتماعی» عبارت است از: روابط متقابل اجتماعی نسبتاً پایدار در سطوح مختلف جامعه. (1)

راد کلیف براون، مردم شناس آمریکایی در مطالعات مردم شناسی خود به طور دقیق به ساخت اجتماعی توجه کرده، آداب و رسوم اجتماعی را لازمه تبادل و دوام بنیه اجتماعی دانسته و ساختمان خانواده و روابط خویشاوندی را برای مطالعه در اجتماعات گوناگون، بهترین و مطمئن ترین وسیله تشخیص داده است. به عقیده او نوع خویشاوندی، طبقه بندی و تشریفات آن، نمودار روابط افراد یک جامعه نسبت به یکدیگر و در نتیجه، نمودار نظام حقوقی در ساخت اجتماعی - فرهنگی هر جامعه است. (2)

عمده ترین ایراد به نظریه های یاد شده، کلی گویی و بیش از حد انتزاعی بودن آنهاست، به گونه ای که گاهی حتی یک مورد مصداق برای آن نمی توان یافت.

چکیده

انسان شناسی فرهنگی از مجموعه علومی است که با توجه به دارا بودن مکاتب و نظریه های مختلف، معمولاً دارای خاستگاه ها و ریشه های متعدد تاریخی و سرزمینی است. توصیه ها و دستورهای انبیای بزرگ الهی و تلاش پی گیر عالمان و بزرگان دین و فرهنگ برای بررسی تاریخ علم انسان شناسی و خاستگاه های آن از آغاز حیات انسان فعلی بر زمین بوده که نهایتاً به نظریه های دوران معاصر رسیده است. نگاه دین به انسان، شناخت حاصل از یافته های سفرنامه نویسان مسلمان، منجیان مردم مستضعف در همه ادیان _ به ویژه کسانی

ص:81


1- (1) . تنهایی، 1376، ص39.
2- (2) . طیبی، همان، ص74.

که نجات بخش دوران تاریکی در اروپا بودند _ موجب توجه به فرهنگ و موقعیت های کسب شده توسط انسان و بالأخره شکل گیری برخی دیدگاه های کلاسیک در قرن نوزدهم - از جمله: نظریه تطورگرایی، کارکردگرایی و ساخت گرایی - گردید که همه آنها بخش کوچکی از تاریخ دیدگاه ها و زمینه های انسان شناسی فرهنگی است.

واژه های کلیدی

قرون وسطا، تمدن اسلامی، تطورگرایی، اشاعه گرایی، کارکردگرایی، ساخت گرایی.

پرسش های اساسی

1. نقش انبیای الهی در نوع نگاه به انسان را توضیح دهید.

2. عالمان مسلمانی که سفرنامه های آنها نقش اساسی در نگاه به فرهنگ های مختلف جهان داشت را نام برده، فعالیت آنها و نام کشورهایی که به آن سفر کرده بودند را بنویسید.

3. دوران قرون وسطای اروپا و تمدن اسلامی را توضیح دهید.

4. مراحل تطور را ازدیدگاه مورگان، تایلور و فریزر بنویسید و نقد کنید.

5. منظور از اشاعه گرایی چیست؟ تفاوت کارکردگرایی و ساخت گرایی را بنویسید.

محورهای پژوهش

1. تحقیقی به صورت مقایسه ای در خصوص گزاره های دینی در ادیان الهی ناظر به جایگاه و نقش انسان، انجام دهید.

2. اروپای قرون وسطا و دوران قرون وسطای اسلامی را مقایسه کنید.

ص:82

منابع پژوهش

1. روح الامینی، محمود؛ زمینه انسان شناسی فرهنگی.

2. فکوهی، ناصر؛ دیدگاه ها و نظریه های انسان شناسی.

3. حکیمی، محمود؛ دانش مسلمین.

4. مقدمه ابن خلدون، سفرنامه های ابن بطوطه و ابن فضلان، تاریخ یعقوبی، مروج الذهب مسعودی و... .

5. بارتلز، دنیس؛ رویکردهای مقایسه ای جامعه شناسی، انسان شناسی و ارتباطات، ترجمه حمید الهیان.

ص:83

ص:84

4- نظریه های فرهنگی معاصر

اشاره

اهداف درس: با توجه به ضرورت پرداختن به نظریه ها ومکاتب جدید انسان شناسی فرهنگی و محورهای آنها، انتظار می رود تا دانش پژوهان در پایان این درس بتوانند:

1. با نظریه ها و اندیشه های جدید انسان شناسی فرهنگی آشنا شوند؛

2. به مقایسه دیدگاه های عالمان مسلمان و غربی در انسان شناسی فرهنگی بپردازند؛

3. دیدگاه های جدید انسان شناسی را با همدیگر مقایسه کرده، آنها را نقد کنند.

تمرکز گسترده اندیشه انسان شناسی در طول پنجاه سال گذشته، سبب شد تا علاوه بر شاخه های پیشین که در درس گذشته به آنها اشاره شد، گروه جدیدی از شاخه های انسان شناسی ظهور کنند و پیوند این رشته را با سایر رشته های علوم اجتماعی و انسانی تقویت نمایند. آنچه در این فرایند، نوعی ویژگی انسان شناختی به شمار می آمد، آن بود که نظریه های جدید، تقریباً همواره بر شاخه های خاص و تخصصی شده این رشته انطباق داشتند. از این رو، مطالعه نظریه های جدید در انسان شناسی، نمی تواند خارج از مطالعه شاخه های آن انجام گیرد. در عین حال، گاه شکل این انطباق میان نظریه ها وشاخه ها، نامحدود است و یک نظریه با

ص:85

چندین شاخه یا بر عکس، یک شاخه با چندین نظریه پیوند می خورد. در این جا حداقل به سه نظریه اشاره می شود:

محیطشناسی فرهنگی (CULTURAL ECOLOGY)

اشاره

«محیطشناسی» از واژه یونانی « oikos » به معنای «زیستگاه» ریشه می گیرد. این شاخه, یکی از زیرمجموعه های علوم طبیعی، از قرن نوزدهم به وجود آمد و نه تنها به زیست شناسی، بلکه با جغرافیا نیز ارتباط نزدیکی داشت. با پیشرفت علوم طبیعی، شاخه های متعددی به شناخت هر یک از اجزای آن پرداخت که محیطشناسی، یکی از آن شاخه ها بود. بنابراین محیطشناسی را می توان علمی تعریف کرد که به مطالعه موجودات طبیعی، روابط آنها با یکدیگر و با مجموعه طبیعت، چرخه های غذایی و چگونگی انطباق موجودات با شرایط محیطی می پردازد.

جبرگرایی طبیعی در حوزه تفکر اجتماعی و انسان شناسی، همواره مورد توجه اندیشمندان بوده است. در این مورد می توان به اندیشه متفکرانی چون ابن خلدون و مونتسکیو اشاره کرد. با این حال، استدلال ها و تصورات این گرایش که تا قرن نوزدهم نیز مورد توجه بود و تحقیقات میدانی اواخر این قرن و اوایل قرن بیستم، به ویژه پژوهش اندیشمندانی چون مالینوفسکی، کاملاً زیر سؤال رفته است. از این گذشته، جبرگرایی طبیعی همچون تطورگرایی اجتماعی و طبیعی، دست مایه ایدئولوژی های خطرناک و مخرب استعماری و از آن حادتر، ایدئولوژی های نژادگرایانه ای شد که در نیمه نخست قرن بیستم، جهان را به کام دو جنگ بزرگ جهانی فرو برد. از این گذشته، انسان شناسی آمریکایی که افرادی چون فرانس بوآس و شاگردان او به ویژه کروبر و لاوی واضع آن بودند، عمدتاً در جوی ضد تطورگرایانه زاده شد و رشد کرد. خاص گرایی فرهنگی بواس، نه فقط

ص:86

پنداره جبرگرایی جغرافیایی طبیعی، بلکه وجود قوانین عام و قابل تعمیم تمامی جوامع بر اساس گذشته تاریخی را به شدت محکوم می کرد. تطور جوامع انسانی که خود را در مفهوم گسترده و عمیق فرهنگی متبلور می ساخت، با وجود این پنداره عمومی، به سادگی کنار گذاشته نمی شد؛ به ویژه آن که تجربه جنگ های جهانی و فرآیند پس از آن، نشان می داد که چگونه جوامع انسانی، مستعد تغییر فرهنگی و فرهنگ پذیری اند. از این رو زمانی که ژولین استوارد در اوایل دهه پنجاه با انتشار کتاب نظریه تغیر فرهنگ، نظریه جدید محیطشناسی فرهنگی را مطرح کرد، پاسخی به نظریات بوآس داد و ضمن آن، گذشته نظریه خود، یعنی تطورگرایی کلاسیک را مورد انتقاد قرار داد. (1)

با توجه به مقدمه فوق، به نظر می رسد که محیطشناسی فرهنگی که به نام های دیگری چون نوتطورگرایی و انسان شناسی محیطشناختی نیز شناخته می شود، شاخه ای از نظریه انسان شناسی است که رابطه میان انسان و جوامع انسانی با محیط، تحول این رابطه و تأثیر متقابل این دو عامل را مطالعه می کند.

محیطشناسی فرهنگی را باید در دنباله منطقی تطورگرایی قرن نوزدهم دانست. بدین معنا که توانست اصل تطور را با نوآوری و کنار گذاشتن مشکلات این نظریه، بار دیگر به عنوان محوری اساسی در پژوهش انسان شناسی مطرح نماید. اگر خواسته باشیم به اصلی ترین تغییراتی که محیطشناسی فرهنگی در نظریه تطور به وجود آورد اشاره کنیم، می توانیم موارد زیر را بر شماریم:

1. محیطشناسی فرهنگی، فرایند تطور را فرایندی چند خطی می داند، نه تک خطی؛

ص:87


1- (1) . فکوهی، همان، ص218.

2. تطورگرایی جدید، این نظریه را که جوامع و همه موجودات رو به سوی نوعی تکامل اند و همیشه در حرکتی پیش رونده به سوی آن حالت می روند، زیر سؤال می برد و معتقد است که هر چند، وجود یک حرکت عمومی و کلان به سوی جلو در جوامع انسانی انکار نشدنی است، اما در درون این حرکت عمومی، با حرکت های بی شمار و گاهی بی نظم و متعارض، روبه رو هستیم که می تواند جوامع خاصی را در دوره هایی خاص به عقب رانده یا به جلو آورد؛

3. خط تطور در تطورگرایی کلاسیک، دارای نقاط معدودی است که با یک تغییر اساسی، در آنها حالت پدیده به کلی تغییر می کند. این نقاط را می توان نقاط جهش نامید که به دلیل وجود خط واحد و به کارگیری مؤلفه های محدود برای تعیین این خط، تعداد مراحل تغییر، اندک و تفاوت پدیده - پیش از نقطه جهش و پس از آن - بسیار زیاد است. اما در نوتطورگرایی از آن جا که خطوط بسیاری در تطور در نظر گرفته می شود و در هر خطی نیز حالات پیش روی و پس روی زیادی وجود دارد، مؤلفه های زیادی برای تعیین خطوط و حرکت آنها مشاهده می گردد و این خود سبب می شود تا مراحل یا نقاط جهش بیشتری قابل تشخیص باشد و در نتیجه، تفاوت کمتری میان حالات پدیده پیش از جهش و پس از آن وجود داشته باشد. (1)

نقد محیطشناسی فرهنگی

1. بیش از اندازه به نقش طبیعت در تغییر فرهنگ توجه کرده است، بدون توجه به تأثیرگذاری معکوس و تغییر اساسی طبیعت که اصولاً از شکل خام خود خارج شده و درون یک منطق فرهنگی قرار می گیرد؛

ص:88


1- (1) . فکوهی، همان، ص216.

2. با این رویکرد، مشکل است بتوانیم تأثیرگذاری و قدرت تعداد زیادی از باورها، اسطوره ها و ذهنیت ها را که ارتباط چندانی با محیط زیست انسان ندارد، اما بر شکل دادن به فرهنگ و رفتارهای آنها مؤثر هستند، تحلیل کنیم. رویکرد محیطشناسی فرهنگی، همان گونه که در تحول بعدی آن در ماتریالیسم فرهنگی مشاهده خواهیم کرد، بیشتر رویکردی مادی گراست که روش های انحصاری آن در طول چند دهه اخیر با سرعت و گستردگی زیر سؤال رفته است؛

3. رویکرد محیطشناسی فرهنگی، رویکردی جزؤگراست که به ناچار بر نقطه ای خاص از یک نظام زیست بومی متمرکز می شود و نمی تواند دید جامعی نسبت به آن نقطه، در آن نظام یا نظام های دیگر داشته باشد؛ همچنان که نمی تواند تأثیر عوامل بیرونی بر ایجاد مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که در آن نقطه خاص به وجود می آید را به صورت روشن و دقیق تبیین نماید.

ماتریالیسم فرهنگی (Cultural Materialism)
اشاره

«ماتریالسیم فرهنگی»، نظریه ای است که بر اساس آن جوامع فرهنگی، نظام های اجتماعی - فرهنگی به شمار می آیند که شناخت آنها بیش از هر چیز از خلال محصولات و شرایط مادی که در آن زندگی می کنند، انجام می گیرد. از همین رو این نظریه از روش هایی استفاده می کند که بتواند مادیت فرهنگ را اندازه گیری کرده و درباره آن داوری کند. ماتریالیسم فرهنگی، یکی از شاخه های نظری انسان شناسی فرهنگی است که ظهور آن را می توان در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد دانست. (1)

ص:89


1- (1) . فکوهی؛ 224به نقل از فرگوسن،1984.

واضع این نظریه ماروین هریس، انسان شناس آمریکایی است که خود در تبیین این نظریه از مارکسیسم و به ویژه محیطشناسی فرهنگی تأثیر پذیرفته است. هریس، فرهنگ ها را نظام های اجتماعی - فرهنگی ای می داند که دارای بخش های مشخصی هستند. سه بخش اساسی هر نظامی از نظر هریس عبارتند از: زیرساختار، ساختار و روساختار. که عمده ترین آنها «زیرساختار» است. دو بخش در زیرساختار وجود دارد که عبارتند از: «شیوه تولید» و «شیوه بازتولید». شیوه تولید، مجموعه روش ها و فنونی است که به توسعه یا محدودکردن مواد مورد نیاز برای معیشت و به ویژه غذا و انرژی های دیگر اختصاص دارد. شیوه بازتولید، مجموعه فنون و روش هایی است که برای توسعه یا تحدید حجم جمعیت و میزان تولید مثل به کار می رود. این دو جنبه، کاملاً به یکدیگر وابسته هستند و به صورت متقابل عمل می کنند.

در بخش «ساختار» نیز دو بخش وجود دارد: «اقتصاد خانگی» و «اقتصاد سیاسی». روشن است که ساختار به نظر هریس، به همان مقدار زیرساختار بر محوریت اقتصاد قرار دارد. بنابرین بسیاری از مفاهیم دیگر نظیر نهادها به ویژه نهادهای سیاسی - اجتماعی را باید در همین تقسیم بندی مستتر دانست.

هریس، حوزه ای خصوصی در اقتصاد خانگی می بیند که کارکرد آن، نه فقط تولید و بازتولید، بلکه فرایند مهم اجتماعی کردن، آموزش و ایجاد نظم در سلول های اجتماعی است. در حالی که در اقتصاد سیاسی، تنظیم و مدیریت تولید و بازتولید در ابعاد گسترده و در دست گرفتن همین موارد در همین بعد، در زمینه های اجتماعی کردن، آموزش و نظم اجتماعی است. ساختارها نزدیک ترین و محسوس ترین بخش از واقعیت اجتماعی هستند، اما تداوم آنها در ریشه ها و پیامدها نیز درخور تأمل است.

ص:90

بنابرین باید ساختار را از دیدگاه هریس، تمام اشکال سازمان یافتگی مادی در ابعاد کوچک (خانواده و نظام خویشاوندی) و ابعاد بزرگ( شهر و دولت) دانست. روساختار نیز، دارای دو بخش است: «روساختار رفتاری» و «روساختار ذهنی». هریس، تمامی اشکال مادیت یافته منتج از زیرساختار، ساختار و جزء دیگر همین بخش، یعنی ذهنیت را در رفتارها قرار می دهد. این رفتارها، طیف گسترده ای چون مناسک دینی، آداب، روش ها، فنون علمی، بازی ها، سرگرمی ها، هنر و انواع آن را در بر می گیرد. (1)

نقد ماتریالیسم فرهنگی

1. ماتریالیسم فرهنگی، نظریه ای تقلیل گراست. این نظریه، واقعیت پیچیده اجتماعی - فرهنگی را به شمار محدودی از رفتارها و ذهنیت ها تبدیل می کند و با گسستی که به طور تصنعی در میان رفتار و ذهن به وجود می آورد، تلاش می کند تا روابط علّی ساده ای را که سبب تعیین هر بخش توسط بخش دیگر می شود، ایجاد نماید. از طرفی، خطی بودن رابطه میان زیرساختار، ساختار و روساختار، با پیچیدگی موقعیت اجتماعی - فرهنگی در تضاد است؛

2. ماتریالیسم فرهنگی تلاش می کند خود را از جبرگرایی طبیعی و اقتصادی رها سازد؛ اما در نهایت، تأثیر زیادی از هر دو می پذیرد. تأثیر از محیطشناسی، خود را به صورت تأکید بر تعیین کنندگی عوامل طبیعی در توضیح همه پدیده ها، باورها و عقاید نشان می دهد و تأثیر از جبرگرایی اقتصادی، در محوریت قرار دادن اقتصاد در همه حوزه ها حتی سیاسی، نمایان است که مطالعات جدید انسان شناسی عمدتاً آنها را زیر سؤال برده است.

ص:91


1- (1) . فکوهی،همان، ص225.
انسان شناسی فمینیستی

«انسان شناسی فمینیستی» از شاخه های انسان شناسی فرهنگی است که در دهه هفتاد برجستگی زیاد و ادبیات گسترده ای یافت. این شاخه - که امروزه در حال تبدیل شدن به انسان شناسی جنسیت است - پیشینه ای طولانی دارد که به آغاز انسان شناسی به عنوان یک علم می رسد. کتاب جامعه باستان مورگان و کتاب حق مادری باخوفن در نیمه دوم قرن نوزدهم در کنار آثار دیگری از مک لنان و دیگران باعث گردید تا مارکسیست به حوزه مردم شناسی علاقه مند گردد و تأیید گفتمان خود درباره تطور جوامع انسانی بر محور ماتریالیست تاریخی را در این حوزه بیابد. انگلس در سال 1881 میلادی، کتاب «منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت» را منتشر کرد و در این کتاب از گذاری در جوامع انسانی سخن گفت که جوامع مادرتبار و مادرسالار را به جوامع پدرتبار و پدرسالار تبدیل کرده است. به باور او، پیدا شدن مالکیت خصوصی، انباشت ثروت و تمایل به حفظ و انتقال ثروت به فرزندان، دلایل اصلی ای بودند که ظهور خانواده پدرسالار و به استثمار رفتن زنان را توجیه می کرد. (1)

زنان انسان شناس با شروع علم مردم شناسی و پژوهش های میدانی، همراه مردان پا به عرصه فعالیت های تحقیقاتی گذاشتند. نسل نخست ایشان، زنانی بودند که از فمینیست قرن نوزدهم تأثیر می پذیرفتند. این زنان، پیش از هر چیز به رویکرد مردانه انسان شناسی معترض بودند؛ چرا که معتقد بودند در این پژوهش ها، نه فقط مردان شرکت داشتند، بلکه این مردان هستند که تنها بر مردان دیگر در جوامع مورد مطالعه خود پژوهش می کردند. اطلاع رسانان تقریباً به طور

ص:92


1- (1) . فکوهی، همان، به نقل از انگلس 1948.

انحصاری مرد بودند و جامعه خود را از دید یک مرد، تعریف و تشریح می کردند. از آن جا که مطالعه بر مردان انجام می شد، فعالیت ها، اشیا و پدیده ها، مناسک و غیره، صرفاً یا عمدتاً در حوزه مردانه آنها بررسی می شدند. این امر به شدت از سوی نخستین نسل از انسان شناسان زن، مورد انتقاد قرار گرفت. الزی کلوز پارسونز، آلیس فلچر و فیلیس م. کیبری از شاگردان مالینوفسکی از جمله نخستین نسل انسان شناسان زن هستند که مشخصه آنها، ورود و درگیر شدن در مبارزات اجتماعی، نه فقط برای احقاق حقوق زنان، بلکه برای سایر اصلاحات اجتماعی و همچنین دفاع از سرخ پوستان بود. (1)

نسل دوم انسان شناسان فمینیست، معروف ترین آنها هستند. این نسل از آغاز دهه بیست تا دهه هشتاد بسیار فعال بودند. چهره بارزی چون سیمون دوبوار، فیلسوف فرانسوی، نقش تعیین کننده ای در شکل دادن به مطالبات فمینیستی این نسل داشته است. از معروف ترین انسان شناسان این نسل می توان به مارگارت مید اشاره کرد. خصوصیت اساسی باورهای این گروه از انسان شناسان، آن بود که باید میان مشخصات بیولوژیک جنس ها و خصوصیت فرهنگی ای که تحت عنوان «جنسیت» مطرح است، تفاوت قائل شد. جنسیت فرهنگی در دیدگاه کلاسیک، همواره ناشی از جنسیت بیولوژیک تلقی می شد و در نهایت، گسست زن و مرد، یک گسست بیولوژیک عنوان می شد که خود را به سطح فرهنگ نیز تعمیم داده بود. زنانگی در برداشت های این گروه، نه یک موقعیت بیولوژیک، بلکه پیش از آن یک موقعیت اجتماعی - فرهنگی است و فرض بر آن است که این موقعیت، جنبه ای قراردادی دارد نه ضرورتی طبیعی.

ص:93


1- (1) . به نقل از براتون، 2000.

انسان شناسی فمینیستی بدین ترتیب، بیشترین تأکید را بر فرایند آموزش یا اجتماعی کردن می گذاشت؛ چرا که به دلیل محتوای فرهنگی انتقال یافته در این فرایند است که جنسیت فرهنگی بر جنسیت بیولوژیک انطباق می یابد. سرانجام، باید به موج آخری در انسان شناسی فمینیستی اشاره کرد که از دهه هشتاد آغاز و تا به امروز ادامه دارد. (1) گسست میان جنسیت بیولوژیک و جنسیت اجتماعی - فرهنگی در این موج - بر خلاف گروه قبلی - به صورت قاطع عنوان نمی شود. در واقع، مطالعات عمیق تر بر حیات اجتماعی - فرهنگی زنان و همین طور مردان نشان می دهد که عنصر بیولوژیک، حضوری همیشگی و مؤثر در فرهنگ دارد. طبعاً دلیلی وجود ندارد که این حضور را به معنای نوعی اجبار برای شکل گیری نوعی خاص از شخصیت اجتماعی - فرهنگی در این جنس یا آن جنس بدانیم. اما آگاهی از آن، رویکردهای تازه ای را مطرح می کند که مهم ترین آنها با کنارگذاشتن مفهوم زنانگی به مثابه یک قشر منسجم اجتماعی - به اولویت موردی و مقطعی سایر قشربندی های اجتماعی (همچون قومیت، سن، دین و موقعیت اجتماعی) نسبت به قشربندی براساس جنسیت، باز می گردد. از سوی دیگر در همین گرایش، شاخه «انسان شناسی جنسیت» ظاهر می شود. جنسیت در این جا مفهومی علمی تر و قابل اعتمادتر از فمینیسم است؛ هر چند درون این شاخه نیز بحث انسان شناسی مردان ظاهر شده است. از جمله انسان شناسان این نسل می توان به آنا تسینگ، نانسی شپر، و لیلا ابولقود اشاره کرد. (2)

ص:94


1- (1) . براتون، همان.
2- (2) . فکوهی، همان، ص233.

نقد دیدگاه فمینیستی

1. نخستین و شدیدترین انتقاد، متوجه خصوصیت سیاسی این انسان شناسی است. آنان دو حوزه علم و سیاست را با یکدیگر درآمیختند و به دلیل تعهدات سیاسی و الزامات مبارزاتی خویش، نمی توانند تعهدات علمی خود را که لازمه آن بی طرفی و مطالعات بدون پیشداوری است، به انجام رسانند؛

2. زنان کشورهای در حال توسعه، در تجربه سیاسی خود عنوان کردند که مشکلات اساسی آنها فقر، استعمار، نابرابری و بی عدالتی اجتماعی است، نه سلطه مردان. هرچند فمینیست ها کوشیدند تا پدیده های مزبور را ناشی از همان سلطه بدانند، اما این گفتمان در کشورهای در حال توسعه، چندان مورد استقبال قرار نگرفت؛

3. تمایل به فاصله گیری از یک انسان شناسی فرهنگی با رویکرد مردانه، سبب شد تا انسان شناسی فرهنگی دیگری با رویکرد زنانه به وجود آید که دارای همان مشکلات، اما به صورت معکوس بود. اگر در آن جا اطلاع رسانان و حوزه های مطالعاتی کاملاً مردانه، نقطه حرکت برای درک جامعه بود در انسان شناسی فمینیستی نیز همین گرایش، سبب پیدایش بعد زنانه ای شد که بنا بر تعریف، کل واقعیت جامعه مورد مطالعه را باز نمی نمایاند. بنابراین در تبیین مسائل فرهنگی جامعه، ناقص و یک سویه است و در نتیجه از علمیت خود خارج می شود؛

4. از انتقادات اساسی این دیدگاه، مشکل منبع تشخیص در تقدم زنان بر مردان و یا مردان بر زنان است که بر اساس مراجعه به متون اصیل دینی، به نظر می رسد که هرگونه افراط و تفریط در خصوص گرایش به مرد و زن بودن، انحراف در فهم جایگاه و نقش هر دو است و در واقع، برتری یا عدم آن را باید در عوامل یا شاخص هایی یافت که لزوماً مربوط به رفتارهای این جهانی نیست.

ص:95

انسان شناسی شناختی

«انسان شناسی شناختی» که پیش از این به شناخت شناسی مردمی معروف بود، فرهنگ را به مثابه مجموعه ای از ذهنیت ها، ارزش ها، تصاویر و احساساتی در نظر می گیرد که در ذهن انسان پرداخته شده و به صورت ابزاری به وسیله او برای انجام فعالیت های اجتماعی اش به کار گرفته می شود. بنابرین در این شاخه از انسان شناسی، هدف این است که محتوای شناخت انسان ها از جهان بیرونی، فرایندهای این شناخت، رابطه شناخت با رفتارهای اجتماعی، میزان اشتراک شناخت در بین انسان ها در یک جامعه و در جوامع مختلف، مورد مطالعه قرار گیرد. روش ها و مفاهیم محوری در رویکرد انسان شناسی شناختی، عبارتند از:

1. روش تحلیل ویژگی ها یا الگوی ویژگی؛ روشی است که بر اساس آن، ابتدا موضوع یا پدیده ای به عنوان اصل معلوم می شود و بر اساس آن و با توجه به ویژگی های متفاوتی که در اجزای آن یافت می شود، تقسیم بندی آغاز می گردد و تا جایی پیش می رود که دیگر امکان تقسیم وجود نداشته باشد. به این ترتیب، یک پارادایم معنایی درست می شود؛ مثلاً تقسیم انسان به دو گروه زن و مرد و هر کدام به بزرگ سال، میان سال، خردسال و نوزاد. مجموع چند پارادایم معنایی، می توانند با یکدیگر یک ماتریس معنایی بسازند و از آن جا که پارادایم ها و نحوه ترکیب آنها در فرهنگ ها متفاوتند، ماتریس های متفاوتی نیز به دست می آید.

2. انسان شناسی شناختی در طول دهه های هفتاد تا نود تلاش کرد تا فراتر از تحلیل معنایی به سراغ فرایندهای درونی ذهن انسان در ایجاد رابطه با جهان بیرونی و انجام رفتارها برود و بر همین اساس مفاهیمی چون «الگوهای فرهنگی»، «قالب های فرهنگی» و «اجماع فرهنگی» مطرح شد. الگوهای فرهنگی که با نام الگوهای مردمی نیز شناخته می شود، مجموعه ای از آموخته های اکتسابی از خلال

ص:96

فرایند آموزش و تجربه فردی است که به صورت ناخودآگاه و غیر ارادی بر رفتارهای انسانی تأثیر می گذارد. قالب های فرهنگی عبارت است از: نوعی ساختارهای ذهنی که درون حافظه جای می گیرد و آمادگی دارد تا واکنش های لازم را در برابر انگیزه های بیرونی به فرد منتقل کند. شکل استقرار این قالب ها از طریق زبان است؛ به صورتی که وقتی از یک موضوع صحبت می کنیم، قالب فرهنگی آن به ذهن ما می آید. اجماع فرهنگی از مهم ترین مباحث در انسان شناسی شناختی است. موضوع این بحث، آن است که مفاهیم در جامعه خاص به چه صورت میان اعضای آن جامعه توزیع شده اند و میزان اشتراک مفاهیم در میان آنها تا چه اندازه است.

3. مفاهیم دیگر در انسان شناسی شناختی، عبارتند از: هزارتو، سناریوهای ذهنی، سرنمونه و نظریه معنا که گزارشی از چیستی برخی از آنها به طور اختصار در ذیل ارایه می شود:

الف) هزارتو: به تصویری ذهنی از جامعه و فرهنگ اطلاق می شود که در آن، جامعه و فرهنگ را آن گونه که باید باشد نشان می دهد. بنابرین، هزارتوها را می توان نوعی کلید راه گشای درک واقعیت های بیرونی نامید.

ب) سناریوهای ذهنی: زنجیره های معنایی رفتارها که بر موقعیت های خاص انطباق دارند و شکل گیری آنها بر اساس تجربه فردی و فرایند اجتماعی شدن است. معمولاً زندگی روزمره انسان، تحت کنترل آنهاست؛ مثلاً طرز رفتار در رستوران، در مطب دکتر یا در مراسم تدفین، معمولاً بر اساس یک سناریوی ذهنی انجام می گیرد که در هر فرهنگی، متفاوت است.

ج) سرنمونه: تصویری ذهنی که به صورت یک مرجع در رابطه با هر مفهومی، وارد میدان می شود و داوری نسبت به هر یک از نمونه های مشابه را

ص:97

تحت تأثیر قرار می دهد؛ مثلاً ما تصاویری نسبتاً روشن از دانشجو، استاد و تلویزیون داریم که به ما کمک می کند این مفاهیم را بازشناسی کنیم یا به تناقض و تفاوت میان نمونه مورد مشاهده و سرنمونه پی ببریم.

د) نظریه معناشناختی: نظریه ای است که معانی بر اساس آن به دو گروه تقسیم می شود: «معانی مرکزی» و: «معانی برون گستر». گروه نخست معانی ای هستند که بیشترین میزان از اجماع فرهنگی را در یک گروه به وجود می آورند؛ مانند مفهوم روحانی. گروه دوم، شامل معانی متفاوتی می شود که از مفهوم نخست بیرون می آیند و از خلال فرایند طبقه بندی، ریز و دقیق تر می شوند؛ مانند مفهوم روحانی شیعه.

نقد انسان شناسی شناختی

1. این دیدگاه، عمدتاً روش شناسی صوری است و با تأکید بیش از اندازه بر زبان، عامل عدم توجه کافی به اشکال غیر زبانی گسترده فرهنگ می شود؛

2. انسان شناسی شناختی، برداشت ها و تحلیل های کاملاً ذهنی ای دارد که در وابستگی زیاد نظریه به نظریه پردازان آن و نبود توافق میان آنها منعکس شده است؛

3. تک بعدی دیدن انسان و فرهنگ آن از عمده انتقادات به این دیدگاه است.

نقد کلی نظریه ها

تمامی این دیدگاه ها از آن جا که منشأ غربی دارند و بیشتر ناظر به تحلیل فرهنگی با همان نگرش تقلیل گرا و تجربی هستند، متأسفانه به دلیل عدم توجه به ابعاد عالی فرهنگ - که ناظر بر ابعاد روحانی انسان و ضرورت توجه به بعد آن جهانی اوست - نه تنها نتوانسته اند تحلیلی جامع از این شخصیت چند بعدی و فرهنگ او ارایه دهند، بلکه حتی در تحلیل بعد مادی او و فرهنگ نیز چندان موفق نبوده اند که شاید یکی از دلایل عمده آن را باید در همین یک سو نگری

ص:98

آنها دانست. همچنان که برخی از آنها به دلیل عدم تبعیت از عقل سلیم، به وادی افراط و تفریط افتاده اند و همین امر باعث گردیده است تا چشم خود را بر بسیاری از حقایق و واقعیت ها ببندند و قضاوت های عجولانه ای را در مورد انسان و فرهنگ او پیشنهاد نمایند.

چکیده

با توجه به انتقاداتی که بر دیدگاه های قرن نوزدهم انسان شناسی فرهنگی وارد است و با تغییر مواضعی که در تحلیل فرهنگ ها وجایگاه انسان به طور کلی - و بعضی به طور خاص - به وجود آمده است، نظریه های قرن بیستم نقاط عطفی در پی گیری های مناسب تر وضعیت های فرهنگی و کشف تفاوت ها و شباهت های آنها در نقاط مختلف جهان است؛ همچنان که عمیق تر و عینی تر شدن دیدگاه ها با روی آوری به تحلیل واقع بینانه و کمتر انتزاعی که در دیدگاه هایی چون کارکردگرایی و ساخت گرایی دیده می شد و همچنین دیدگاه هایی چون تطورگرایی که کمتر واقع بینانه است و دیدگاه اشاعه که به نوعی قوم مداری و انحصار منشأ فرهنگ مبتلا شده، کمک بزرگی به رشد و توسعه دیدگاه ها نموده است. البته دیدگاه های موجود، دارای انتقادات زیادی هستند و همچنان کاستی های زیادی در آنها دیده می شود وگویا به نوعی دیگر به برخی معضلات دیدگاه های سابق مبتلا شده اند که شاید عمده ترین و همگانی ترین انتقاد، عدم جامعیت نظریه ها و نگاه تک ساحتی به انسان و فرهنگ اوست.

واژهای کلیدی

محیطشناسی فرهنگی، ماتریالیسم فرهنگی، فمینیسم، انسان شناسی شناختی، روساختار، زیرساختار، ساختار.

ص:99

پرسش های اساسی

1. محیطشناسی را تعریف کنید.

2. نظریه محیطشناسی فرهنگی را تشریح کنید.

3. نظریه محیطشناسی را نقد کنید.

4. روساختار و زیر ساختار را در نظریه ماتریالیسم فرهنگی شرح دهید.

5. انتقادات اصلی وارد بر دیدگاه ماتریالیسم را بنویسید.

6. در خصوص ریشه های نظریه فمینیستی بحث کنید.

7. تفاوت انسان شناسان نسل نخست و دوم را بنویسید.

8. روش ها و محورهای اساسی در دیدگاه شناختی را توضیح دهید.

9. دیدگاه شناختی را نقد کنید.

محورهای پژوهش

1. دیدگاه های چهارگانه را در یک تحقیق مقایسه کنید.

2. نظریه فمینیستی را بر اساس دیدگاه اسلام نقد کنید.

3. ماتریالیسم فرهنگی و تأکید آن بر ساختارها (نهادها) و زیر ساختارها(اقتصادی) را براساس دیدگاه اسلام نقد کنید.

منابع پژوهش

1. فکوهی، ناصر؛ دیدگاه ها ونظریه های انسان شناسی فرهنگی.

2. صالحی امیری، سیدرضا؛ مفاهیم و نظریه های فرهنگی.

ص:100

بخش سوم : حوزه های مطالعاتی در انسان شناسی فرهنگی

اشاره

ص:101

ص:102

5- نهاد دین

اشاره

اهداف درس: با توجه به ضرورت پرداختن به حوزه های اصلی مطالعات انسان شناسی فرهنگی و محورهای اساسی جمع آوری اطلاعات در این رشته علمی - از جمله نهاد دین - انتظار می رود تا دانش پژوهان در پایان این درس بتوانند:

1. منظور از نظام باورها و عقاید را توضیح دهند؛

2. با محورهای مطالعه در حوزه عقاید و باورها آشنا شوند؛

3. با معنای دین، و آسیب شناسی فرهنگ دینی آشنا شوند.

هر فرهنگ را می توان همچون مجموعه ای از نظام های نمادین در نظر گرفت که در ردیف نخست آن، مذهب، زبان، مقررات زناشویی و روابط اقتصادی و سیاسی جای دارد. همه این نظام ها، هرکدام بیان جنبه هایی از دو واقعیت فیزیکی و اجتماعی و بعضاً روابطی هستند که این دو نوع واقعیت را بین خود و نظام های نمادین برقرار کرده اند. (1)

با توجه به این که تنها حدود 850 فرهنگ جداگانه و مجزا - که به زبان هایی به طور متقابل غیر فهمیدنی، صحبت می کنند - در قاره آفریقا وجود دارد، می توان

ص:103


1- (1) . اشتروس،1950، مقدمه.

با تخمینی تقریبی به گوناگونی های فراوان فرهنگی جهان دست یافت؛ به گونه ای که این تنوع، بعضاً باعث می شود تا محققان در زمان توصیف یک فرهنگ، به منحصر به فرد بودن آن فرهنگ تمایل پیدا کنند وکمتر به مشابهت های بین فرهنگ ها اشاره نمایند.

تمام این فرهنگ ها و جوامع، با وجود اختلافات گوناگون، برای ادامه بقا با نیازهای اساسی و در عین حال جهان شمولی برخورد می کنند که باید این نیازها را برآورده سازند. در این درس و درس آینده برآنیم تا به طور خلاصه، نیازهایی را که تمام فرهنگ ها باید در برآوردن آنها بکوشند و نیز انگاره های جهان شمولی را که برای برآوردن و رفع این نیازها پدید می آورند، مورد بررسی قرار دهیم و در عرصه فهم محیط تبلیغ و بایدهای آن زمینه درک بیشتری را برای مبلغان گرامی فراهم سازیم.

نظام باورها و عقاید دینی

مردم در تمام جوامع به میزان معینی بر محیطهای فیزیکی و اجتماعی خود کنترل دارند. مردم هر جامعه می توانند شماری از واقعیت ها را بفهمند و پیش بینی کنند؛ برای مثال، مردم می دانند که وقتی شی ای سنگین به داخل آب می افتد، به عمق آب فرو می رود؛ یا اگر من پنج هزار (تومان،روپیه یا دلار) دارم و دو هزار آن را به شما بدهم، فقط سه هزار برای من خواهد ماند و یا خورشید، همیشه از مشرق طلوع و در مغرب غروب می کند. اما امور بسیاری وجود دارند که نمی توانیم آنها را در حد یقین و با اطمینان توضیح دهیم یا پیش بینی کنیم و یا آنها را به طور کامل درک نماییم؛ برای مثال، خداوند کیست؟ بشر برای چه به دنیا آمده است؟ در مواقع درد و رنج چه چیز و یا چه کسی به فریاد انسان ها می رسد؟ رابطه دنیا با

ص:104

جهان دیگر چیست؟ آیا انسان به هادی دیگری جز عقل نیاز دارد؟ مرگ چیست و چرا یکی در کودکی، دیگری در بزرگ سالی و کسی هم در میان سالی می میرد؟ چرا کودکی به بیماری خطرناکی مبتلا می شود، در حالی که کودک همبازی او که در همسایگی است، از ابتلا به همان بیماری مصون و در امان می ماند؟ چرا طوفان و گردباد، برخی خانه ها را درهم می کوبد و بعضی خانه های دیگر از ویرانی در امان می مانند؟ چرا گاهی رانندگان محتاط و پایبند به اصول و مقررات راهنمایی و رانندگی، در سوانح رانندگی تلف می شوند، ولی رانندگان بی احتیاط در همان شرایط سالم می مانند؟ نهایت زندگی کجاست؟

چنین سؤالاتی، پاسخ های روشن و قاطعی در جریان یک زندگی عادی و عاری از اعتقاد به امور غیبی و آن جهانی ندارند زیرا سازمان های قراردادی و مرسوم، نمی توانند توضیح قانع کننده و جامعی برای آنها ارایه دهند. بدین جهت در فرهنگ های مختلف و جوامع گوناگون، نظام هایی برای توجیه و پاسخ به این سؤالات، بیان رویدادها و سوانح درک نشدنی ای وجود دارد و یا ایجاد شده است.

روشی که مردم با آن، این گونه پدیده ها را بیان می کنند، متکی بر گونه های مختلف توضیحات فراتر از طبیعی، چون مذهب، کیهان شناسی و در برخی فرهنگ ها، جادو و افسونگری است. ادیانی چون اسلام و آیین هایی چون بودیسم، هندوییسم، کنفوسیوس و تعداد فراوانی از باورهای بشری با ابعاد، مناسک و ویژگی های مختلف درکشورهای قاره آسیا وجود دارند که در صدد پاسخ به این دست از سؤالات هستند؛ تا حدی که تنها در کشور کره، بیش از 250 آیین گزارش شده است (1) و در اروپا، غلبه با آیین مسیحیت است و در

ص:105


1- (1) . فرارو،1379، ص67.

کشورهای قاره آفریقا به نحو چشمگیری آیین های بسیاری با پیروان فراوان وجود دارند. بنابراین، همه جوامع با وجود تنوع در شکل و محتوا، دارای نظام های عقاید و باورهای فرا طبیعی هستند. که بطور عمده در سؤالات و گزاره های زیر قابل بررسی هستند:

_ اصول و فروعات دینی در آن فرهنگ چیست و دارای چه ابعاد و خصوصیاتی است؟

_ نوع، تعداد، نحوه انجام مناسک و اعتقاد به تأثیر آن در زندگی چیست؟

آیا آموزه های دینی در انسجام افراد جامعه و اتحاد با سایر ملل و فرهنگ ها، معنا بخشی به حیات و نوع تصوری که از زندگی در آن فرهنگ وجود دارد، نقش آفرین است؟

_ نقش اعتقادات و رهبری دینی در تاریخ تغییر و تحولات بزرگ آن جامعه چیست؟

_ پیشوایان دینی چه کسانی هستند و نوع و میزان ارتباط با آنها در آن فرهنگ چگونه است؟

_ آموزه های آن جهانی و اعتقاد به قیامت، چه جایگاهی در رفتارهای دینی و غیر آن دارد؟

_ آیا افراد جامعه مورد مطالعه، مشهور به دین داری و دین مداری هستند؟ شاخص های این اشتهار چیست؟و... .

مفهوم دین

مفهوم «دین» به عنوان جامع نظام عقاید و باورهای یک جامعه، در زبان ایرانی و سامی مشترک بوده و به معنای کیش، «وجدان، داوری و آیین» به کار

ص:106

رفته است. (1) این مفهوم، ارتباط نزدیکی با مفهوم «دئنا» دارد که در زبان سانسکریت و گات ها مکرر به کار رفته که بیشتر به معنای کیش و خصایص است. برخی معتقدند، کلمه دین از زبان آرامی به زبان عربی وارد شده و معنای نخست آن، انقیاد و اطاعت است. (2) دین در معنای حکم، عادت و جزا نیز آمده است. (3)

واژه " religion" در زبان و فرهنگ انگلیسی که به معانی گوناگون؛ از جمله: تعهد، آیین، سرسپردگی، ایمان به خدا یا خدایانی که عالم را آفریده، نظام ویژه و ایمان و عبادت مبتنی بر آن، آمده، معادل مفهوم دین در فارسی و عربی است. (4)

در عین این تعاریف به نظر می رسد، بهترین و نزدیک ترین مسیر برای تعریف دین و راه یافتن به معنای صحیح آن، مراجعه به قرآن کریم - از عمده ترین منابع دین اسلام و برنامه اصلی آن - است. کلمه دین در قرآن 93 بار به صورت اسم (مضاف و غیر مضاف) و سه بار هم به صورت غیر اسمی و به معانی گوناگون آمده است:

1. آیین: دین به معنای آیین 65 مورد به کار رفته که 63 مورد آن به صورت اسمی است (5) و دو مورد آن به صورت فعل آمده است (6)؛

2. اطاعت: دین به معنای اطاعت، ده مورد در قرآن آمده است. (7)

ص:107


1- (1) . فرهنگ معین، ج2، 1597.
2- (2) . احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج2، ص32.
3- (3) . فیزوز آبادی، القاموس المحیط، ص1566.
4- (4) . کریمی، 1387، ص29.
5- (5) . توبه، آیه9، کافرون، آیه9، غافر، آیه26، مائده، آیه3، یونس، آیه105، روم، آیه30، آل عمران، آیه19.
6- (6) . توبه، آیه29.
7- (7) . نساء، آیه125، یونس، آیه22 و عنکبوت، آیه29.

3. جزا و پاداش: دین به این معنا در نود مورد قرآن کریم آمده است. (1)

اندیشمندان اسلامی، تعاریف متعددی برگرفته از تعاریف قرآن ارایه داده اند:

الف) تعریف دین به مجموعه عقاید و مقررات: دین، مجموعه ای از عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای هدایت، اداره جامعه انسانی و پرورش انسان ها است. (2)

ب) تعریف دین به مجموعه اعتقادات و احکام: این مجموعه از سوی خداوند فرستاده شده که براساس دو رکن است: 1. اعتقاد به خدای واحد و معاد؛ 2. برنامه حرکت به سمت هدف که احکام و تکالیف نام دارد و اخلاقیات و احکام فقهی را تشکیل می دهد. (3)

ج) تعریف دین به تدین: دین، اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان و دستورهای عملی متناسب با این اعتقاد است. (4)

د) تعریف دین به منشأ آن: دین براین اساس، مجموعه ای از گزاره ها و احکامی است که احکام و آموزه های آن بنابر ادعای آورنده آن، حاصل ذهن بشری نیست، بلکه منشأ الهی دارد. (5)

دین و رابطه آن با هنجارها

هنجارها در هرجامعه ای صورت های گوناگونی دارند که در بخش عمده آنها،

ص:108


1- (1) . حمد، آیه4 و مطففین، آیه11.
2- (2) . جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، ص93 و طباطبایی، المیزان، ج15ص7.
3- (3) . محمد تقی جعفری، فلسفه دین، ص95؛ هادوی تهرانی، ولایت فقیه، ص14؛ حسن زاده آملی، نشریه علم و دین، سال 2، شماره 1، ص6-7 و حامد آلگار، فصل نامه نقد شماره 2-3، ص1و3.
4- (4) . مصباح یزدی، 1375، ج2، ص28.
5- (5) . ملکیان، اقتراح نقد و نظر، سال دوم، شماره2، ص9-10.

مانند عرف ها و قوانین، جنبه قوی دینی می یابند و نقش دین در شکل گیری و ماندگاری آنها با اهمیت است. برخی از آنها عبارت اند از:

الف) آداب و رسوم: رفتارها و عکس العمل هایی که جریان عمومی جامعه، آنها را اقتضا می کند و معمولاً مردم را نسبت به شیوه های مرسوم انجام فعالیت های روزانه، هشیار می سازد. معمولاً افرادی که خود را با آداب و رسوم تطبیق ندهند، مورد انتقاد، تمسخر و یا سرزنش قرار می گیرند. ازآن جا که آداب و رسوم، دلالت های اخلاقی نیرومندی در مورد خوب و بد ندارند، کسی که آنها را رعایت نکند، صرفاً اخلاقی یا فاسد خوانده نمی شود؛ بلکه با نوعی عدم تأیید ملایم از طرف جامعه مواجه می شود. طرز پوشش شایسته، آداب صحبت کردن، پرهیز از انگشت در بینی کردن در انظار عمومی، به موقع سرقرار حاضرشدن و... نمونه ای از آداب اجتماعی اند.

ب) عرف: به رسومی اطلاق می شود که دلالت های مهم شایست و ناشایست دارند. عرف هرجامعه در نظام حقوقی وآموزش های مذهبی آن نمایان می شود. قوانین در واقع، همان عرف هایی هستند که اهمیت ویژه دارند و از همین روی، به صورت مقررات قانونی رسمیت می یابند. کسانی که این مقررات را نادیده بگیرند، در معرض مجازات قانونی، تنبیه بدنی، زندان و یا حتی اعدام قرار می گیرند. اهانت به نمادهای مذهبی، برهنه ظاهرشدن در مکان عمومی، دزدی، اعتیاد، قتل و... نمونه های تخلف از قوانین یا عرف هستند. گاهی رعایت نکردن یک عرف به قدری تنفرانگیز است که تخلف از آن تصورنشدنی است؛ این گونه عرف ها را «تابو» یا عرف اجتماعی قوی می نامند؛ مانند ازدواج با محارم. (1)

ص:109


1- (1) . گیدنز،1388، ص254.

ج) مناسک گذر: اصطلاحی است که در مطالعات انسان شناسی فرهنگی به کار می رود و منظور از آن، توصیف آداب و رسومی است که در دوران حساس زندگی، نظیر تولد، بلوغ، ملحق شدن به گروه جدید، زناشویی و مرگ برگزار می شود و معمولاً رنگ و بوی مذهبی دارد. وان ژنب مردم شناس فرانسوی، مناسک گذر را شامل سه مرحله می داند که عبارت است از:

1. مرحله گسستن؛ 2. مرحله عبور؛ 3. مرحله پیوستن. (1)

مناسک گذر، همچنین دارای کارکردهای متعددی است؛ از جمله: آموزش شبکه ای از نقش ها و روابط اجتماعی جدید به نوآموزان و تقویت حس همبستگی اجتماعی.

مناسک گذر، آشناسازی، تشریفات بازگشایی و آیین های معارفه، دارای اشکال مختلفی در نزد اقوام، ادیان و مذاهب است و برگزاری این رفتارهای مراسمی، همواره با یک سری رمز و رازهای اسرارآمیز و نمادین همراه می باشد که در ذیل به چند نمونه اشاره می کنیم:

1. انداختن کودکان به هوا : این مراسم که در بین بومیان استرالیایی متداول است، زمانی اجرا می شود که گروهی از کودکان به سن معینی می رسند و اجرای مراسم، نمودار انتقال آنان از بخش زنان به مردان است. مردان قبیله در راستای این تغییر و تحول، پسران را یکی یکی از دست یکدیگر می گیرند، چند بار به هوا پرتاب می کنند و قبل از فرو افتادن، بغل می گیرند و در همان حال، زنان گرداگرد آنها دست افشان و پای کوبان هلهله می کنند. هنگامی که این مراسم به پایان می رسد، بر روی سینه و پشت کودکان گل می مالند. این جابه جایی سر آغاز

ص:110


1- (1) . رنجبر1384.ص154.

دگرگونی پایگاه اجتماعی پسران است. آنان پس از گذر از این مرحله، دیگر اجازه تماس نزدیک با دختران و زنان را ندارند و کارشان به عنوان یک مرد، شکار و جنگ آوری است. نکته ای که در این مرحله باید مورد توجه قرار گیرد، انتقال سکونت آنان به قسمت مسکونی مردان و نیز دگرگونی در نوع غذاست.

2. همشیر و همخون شدن: در برخی قبایل آفریقایی، مردان دو قبیله اگر دشمن هم باشند و بخواهند با هم آشتی کنند، خون دست خود را به هم می مالند و در جریان آن، زنی در داخل کوزه ای شیر می ریزد و وِردهایی می خواند و آنها از شیر کوزه می خورند و پس از انجام این مراسم، آنها یار و برادر می شوند. این امر به ظهور نوع تازه ای از برادری قومی منجر می گردد.

3. غسل تعمید: به مراسمی گفته می شود که کلیساهای مسیحی، هنگام قبول عضو جدید برگزار می کنند و در جریان آن، فرد در پانزده سالگی در کلیسا و در مقابل کشیش، اعتراف به دین مسیح می کند و از دست وی نان و شراب - که به منزله خون، گوشت و روان عیسی(علیه السلام) تلقی می شود - می نوشد.

4. زایمان دروغین مردان: این رسم که «کوواد» نامیده می شود، در برخی قبایل استرالیایی و آفریقایی مرسوم است و مربوط به قبل از زایمان زن می باشد. پدر آینده در این مراسم، باید شماری از ممنوعیت هایی که بر او تحمیل می شود، قبول کند. زین العابدین شیروانی در کتاب بستان السیاحه از وجود چنین رسمی در هندوستان یاد می کند. زن در این رسم، پس از ولادت بچه به سرعت از جا بلند می شود، نوزاد را روی تخت همسرش می گذارد و برای مدتی از خانه بیرون می رود. مرد روی تخت دراز می کشد و گویا خودش بچه را به دنیا می آورد، از درد فریاد می کشد.

5. مراسم ختنه سوران: در بسیاری از مناطق مسلمان نشین در کشورهای مختلف، مراسم ختنه سوران معمول است. این مراسم در ایران به ویژه در جنوب و شمال ایران

ص:111

به طور مفصل و در روزهای آغازین زندگی (هفته نخست تولد) برگزار می شود. علاوه براین که یکی از واجبات شرعی است، معتقدند که کودک از یک مرحله به مرحله جدید زندگی وارد می شود و جایگاه تازه ای را کسب می کند. این رسم در بین بومیان استرالیایی وجود دارد که اگر کودکی بخواهد وارد گروه مردان شود، در سن نه یا ده سالگی رسم ختنه به عمل می آید. سپس پدر کودک، او را به نامی موسوم می سازد و پس از آن، نوجوان به مرحله بلوغ و مردانگی می رسد.

6. گستی بستن زردشتیان: از آیین های ورود به دوران بلوغ نزد اقوام آریایی در دوره های نخستین (هندو ایرانی)، کمر به میان بستن بوده است. «رسم کشتی» (گستی بستن) در میان هندوان رواج داشته است و هنوز هم رشته ای به نام «یجنوبویته» را در بر می کنند. استاد در مراسم بستن این رشته به شاگرد، وِرد و آداب تطهیر می آموزد و اعتقادشان براین است که کالبد جوان، پس از آن از نفوذ اهریمنان ایمن می ماند. این مراسم یکی از رخدادهای بسیار مهم زندگی یک زرتشتی است؛ چون بعد از اجرای این مراسم، جزء بهدینان به حساب می آید، زندگی نوی را از سر می گیرد و دارای حقوق و مزایای اجتماعی و دینی می شود.

7. ربودن زن : «ربودن زن» از قبیله دیگری برای همسری در برخی از فرهنگ ها از نشانه های کمال مرد است؛ برای مثال، دزدی در گذشته در میان برخی از فرهنگ ها، نوعی شجاعت و دلاوری به شمار می آمده و مهارت در این زمینه را قابل فخر می دانستند. شأن دزدی و دزد به قدری بالا بوده است که به نقل از مردی که گفته بود: چگونه دخترم را به جوانی که شبگردی نمی داند بدهم، والدین دختر جز به فردی که علاوه بر شرایط دیگر نتواند از عهده دزدی و راهزنی بر آید، دختر نمی دادند.

8. مراسم شیخوخیت: رسم مرد ترکمن این است که چون 63 ساله شد، جشن

ص:112

بگیرد و این جشن به پاس بزرگداشت 63 سال زندگی پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله) است. در جشن «آق قویون» یا گوسفند سفید، اشخاصی که توان مالی بیشتری دارند، علاوه بر اطعام مفصل به مهمانان، مسابقه اسب سواری و مراسم کشتی هم برگزار می کنند. در جریان این مراسم، قصایدی که در مدح حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) سروده شده، می خوانند و احادیث آن حضرت را تفسیر می کنند و مراحل مختلف زندگی ایشان را شرح می دهند. چنین مردانی بعد از اجرای مراسم از جایگاه اجتماعی رفیعی برخوردار می شوند، سخنان و توصیه های آنان در میان جمع، مورد قبول قرار می گیرد، به آنها احترام می گذارند و در صدر می نشانند. (1)

آسیب شناسی فرهنگ دینی

اشاره

آنچه در این مختصر لازم است تا متناسب با جایگاه و نقش نهاد دین به آن توجه نماییم، پاسخ به این سؤال اصلی و کلیدی است که «چرا با وجود این همه کارایی برای نهاد دین، بسیاری از جوامع بشری - حتی مدعیان جامعه دینی - هم چنان در مسیر متعالی دین نیامده و بهره کافی از آن نگرفته اند و از طرفی، برخی جوامع اسلامی دیگر تفاوت های جدی دراین زمینه با برخی دارند و میزان پایبندی مسلمانان به ارزش ها و قواعد دینی، دارای قوت و ضعف است». به طور خلاصه، شاید علت اصلی را در نوع نظام هدایت و تربیتی جوامع و نیز آسیب هایی که در روش های هدایت دینی و محتوای آن شاهدیم، جست وجو کنیم. در زیل به برخی از این آسیب ها تحت عنوان آسیب های مبنایی و روبنایی که با مشاهده و مقایسه رفتار مردم و توصیه های دینی درک کردنی هستند، اشاره می شود:

ص:113


1- (1) . ستوده، 1384، ص158.
الف) آسیب های مبنایی

یکم. تک ساحت نگری به انسان: انسان در متون اسلامی و واقعیت امر، موجودی دو ساحتی معرفی شده است نه تک ساحتی. (1)

دوم. توجه انحرافی به جسم و نه نیازهای روحی : کمال انسان از نگاه قرآن در گرو تکامل روحانی و کسب صفات برتر انسانی است؛ در حالی که در رفتارهای ما، بیش از همه، جسم و نیازمندی های آن مطرح است. (2)

سوم. عدم توجه به کرامت انسانی : انسان در نگاه دینی و به تجربه، اشرف مخلوقات و دارای کرامت ویژه است؛ در حالی که امروزه به این بعد از انسان کم توجهی می شود. (3)

چهارم. عدم ترسیم ارتباط درست دنیا و آخرت : دنیا و آخرت در نگاه اسلام به هم مرتبط بوده و سعادت انسانی در این ارتباط دیده شده است؛ در حالی که سیره مردم بر نوعی تفکیک و تمسک به دنیا و زخارف آن است و در نگرش های علمی امروزی نیز شعارهای فراوان تفکیک این دو مطرح است. (4)

پنجم. محوریت منبع تجربه در شناخت : این امر باعث شده است تا انسان امروزی از مسیر اصلی خود منحرف شود؛ در حالی که از دیدگاه قرآن کریم، باید برای معرفت از تمام منابع از جمله عقل، شهود، و وحی و در کنارش تجربه استفاده نمود. (5)

ص:114


1- (1) . سجده، آیات 7 - 9.
2- (2) . آل عمران، آیات14و 185، قصص، آیه60) و (رجبی، 1380، ص22-226.
3- (3) . اسرا، آیه70، شمس، آیات 9 - 10) و (بحارالانوار، ج67، ص78 و ج72، ص38.
4- (4) . ملک، آیه2، کهف، آیه7، انبیاء، آیه35.
5- (5) . اعراف، آیه179، انفال، آیه22، عنکبوت، آیه20، حج، آیه46، اعراف، آیه185، یونس، آیات 78 و 101، نساء، آیه6، زخرف، آیات22 و 23، مائده، آیه104، اسراء، آیه36، حج، آیه3 و 8، قصص، آیه50، ص، آیه26، نسا، آیه125.
ب) آسیب های روبنایی

این دسته از آسیب ها، عمدتاً به عدم توجه به نقش دین در سامان دهی نظام سالم اجتماعی در ابعاد مختلف آن مربوط است که در ذیل فهرست وار به آنها توجه می شود:

یکم. غفلت از اهداف دینی: در امر توجه به دین و اجرایی کردن آن، از اهداف متعالی ترسیم شده برای آن در متن دین، غفلت می شود. (1)

دوم. آموزش بدون تربیت : در امر آموزش و هدایت گری دیگران، به بعد تربیتی و پرورشی دین و ضرورت آن بها داده نمی شود. (2)

سوم. بی منطقی در برخورد با مخالفان: برخورد طردگرایانه در مواجهه با مخالفان آموزه های دین، غالب است و گاهی خروج از آداب گفتار و رفتار با آدمیان، ما را در جذب دیگران به آموزه های عملی دین ناتوان کرده است؛ (3) همان طور که عدم احترام به طرف مقابل، کار را به گونه ای دیگر سخت کرده است. (4)

چهارم. عدم به کارگیری سخن بلیغ در تبلیغ: طبق رسالت قرآن در ابلاغ پیام دین، باید از بیان رسا و کارا استفاده نمود که این نیز درجامعه دینی چندان مورد توجه نیست. (5)

ص:115


1- (1) . فجر، آیات 27 - 30.
2- (2) . حج، آیه41، حجرات، آیه13؛ نهج البلاغه، خ 147 و بحار الانوار، ج104، ص98.
3- (3) . بقره، آیه32، قصص، آیه75، صافات، آیات 156 و 157، نساء، آیه175، انعام، آیه57، نحل، آیه125، مؤمن، آیه23، ذاریات، آیه38، دخان، آیه19، هود، آیه96، احزاب، آیه70، جمعه، آیه2، زخرف، آیه63 و تفسیر نمونه، ج17، ص447؛ المیزان، ج16، ص523 و غررالحکم، ص50.
4- (4) . بقره، آیه111، انبیا، آیه24، قصص، آیه75 و تحف العقول، ص82؛ روح المعانی در ذیل آیه63 سوره نساء و تفسیر عیاشی، ج1، ص319.
5- (5) . طه، آیات 27 - 28؛ قصص، آیه34؛ نحل، آیه103؛ شعراء، آیات 192 و 195؛ مائده، آیه15؛ نحل، آیات 89 و 82؛ بقره، آیه185؛ قمر، آیات 17،22،32؛ نسا، آیه63؛ تغابن، آیه12؛ نحل، آیه35؛ عنکبوت، آیه18 و... و المیزان، ج15، ص321؛ کافی، ج1، ص17 و بحار الانوار، ج17، ص157 و ج75، ص229 و 241.

پنجم. ارایه فهم معیوب و خشن از دین: مشکل اصلی واعظان و مراکز تبلیغ دین این است که بیش از آن که چهره رئوف و عطوفِ دین را به نمایش گذارند، بیشتر چهره ای خشن و ناقص از آن ارایه کرده اند. (1)

ششم. غفلت از کارکردهای فردی و اجتماعی دین : به نظر می رسد که در ابعاد مختلف اندیشه و عملکردها به کارکردهای دین اسلام توجه نمی شود و معمولاً در صدد ارایه طرح و پیشنهاد از جانب عقل و خرد آدمی هستیم. (2)

هفتم. عدم تناسب تبشیر و انذار : تناسبی بین حذر دادن و رغبت بخشی در جریان انتقال ارزش های دینی وجود ندارد و تمهیدی جدی برای آن دیده نشده است؛ در حالی که قرآن بر این مهم تأکید فراوان دارد. (3)

هشتم. عدم انطباق اندیشه و عمل : از مشکلات و موانع عمده تأثیرگذاری و پیرو ساختن متخلفان، مخالفان و جاهلان، توجه به انطباق قول و فعل است و نیز تأکید بر این نکته حیاتی که باید دیگران را از طریق عمل به خیر و صلاح دعوت کرد، نه فقط با قول و گفتار. (4)

ص:116


1- (1) . طه، آیه2؛ مائده، آیه6 و وسایل الشیعه، ج16، ص164 و الکافی، ج2، ص87.
2- (2) . بقره، آیه183؛ عنکبوت، آیه45؛ مائده، آیات 90-91؛ نور، آیه30؛ نوح، آیه12؛ انفال، آیه2؛ مائده، آیه83؛ اسرا، آیات 16-109؛ غافر، آیه27؛ ص، آیه26؛ انفال، آیه60 و نهج البلاغه، حکمت 109و خ 198؛ تفسیر نمونه، ج12، ص319 و غررالحکم، ص84.
3- (3) . احزاب، آیه45؛ بقره، آیات 277 و261؛ یس، آیه70؛ طه، آیه113؛ شعرا، آیه115؛ نوح، آیات 1و2؛ مدثر، آیه2 و کافی ج8، ص128 و نهج البلاغه، خ 160،105و 173.
4- (4) . بقره، آیه5 و صف، آیه37 و نهج البلاغه، خ 175؛ امام خمینی، جهاد اکبر، ص45 و کافی، ج2، ص77.

نهم. عدم اعتماد به نفس : خودباوری و درک خویشتن خویش از ضرورت های انجام کارهای بزرگ، از جمله تبعیت عمیق و ژرفا در دو حوزه علم و عمل از دین و آموزه های آن و ترویج و تبلیغ بدون هراس و نگرانی آن در چنین شرایطی است. (1)

چکیده

حوزه های فعالیت علمی، عناوین و منابع اصلی جمع آوری اطلاعات از محورهای اساسی در مطالعات انسان شناسی فرهنگی است که تحت عنوان های مختلف از آنها یاد می شود؛ مانند: نهادهای اجتماعی، جهانشمولی های فرهنگ و نظام های اجتماعی. اساساً محقق انسان شناس سعی می کند تا نظام اعتقادات را محور بخشی از اطلاعات خود قرار دهد و در یک زمان بندی مشخص و براساس شیوه های کارآمد در محورهای یاد شده به جمع آوری اطلاعات اقدام نماید. ارزش نهادهای یاد شده در فرهنگ های مختلف، به دلیل نوع جهان بینی حاکم بر آن متفاوت خواهد بود؛ برای نمونه: نهاد دین در جامعه دین مدار از اهمیت خاصی برخوردار است و معمولاً رفتارها، هنجارها و قواعد آنها مبتنی بر منابع و متون دینی است و درستی و نادرستی آن رفتارها، بر اساس آن منابع ارزیابی می شود؛ برای نمونه، رفتار مسلمانان در جوامع اسلامی بر مبنای قرآن کریم و سیره رسول گرامی اسلام، حضرت محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله) ارزیابی می شود.

ص:117


1- (1) . سجده، آیه24؛ مدثر، آیه2؛ انشراح، آیه1؛ نحل، آیه127؛ نمل، آیه70؛ مریم، آیه12؛ شعرا، آیه3؛ فاطر، آیه23؛ زمر، آیه41؛ فاطر، آیه8؛ اسرا، آیه107؛ غاشیه، آیات 21-23؛ نمل، آیه93 و احزاب، آیه7.

واژه های کلیدی

نظام عقاید و باورها، مفهوم دین، هنجار آداب و رسوم، عرف، مناسک گذر.

پرسش های اساسی

1. سؤالات اساسی که انسان شناسان باید در حوزه نظام اعتقادات و باورها پاسخ دهند کدام است؟

2. جایگاه بررسی نظام عقاید و باورها در مطالعات انسان شناسی چیست؟

3. انسان شناس جهت فهم روابط عمده عقاید دینی با سایر نهادها، چه وظایفی دارد؟

4. منظور از عرف و آداب و رسوم به عنوان هنجار چیست؟

5. منظور از مناسک گذر چیست؟ تفاوت های فرهنگی در این زمینه را بنویسید.

محورهای پژوهش

1. در خصوص رابطه فرهنگ دینی و نظام باورها در یک جامعه مسلمان، تحقیق کنید.

2. فعالیت های یک مبلغ آگاه برای تأثیرگذاری بر فرهنگ دینی را بررسی نمایید.

3. دو فرهنگ متفاوت در خصوص رفتارهای دینی و نظام باورها را انتخاب و در سه محور کارآمدی، الگوها و میزان پای بندی به ارزش های پذیرفته شده، مقایسه کنید.

منابع پژوهش

1. قرآن کریم.

2. مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار.

ص:118

3. شیخ حر عاملی؛ وسائل الشیعه.

4. ثقة الاسلام کلینی، یعقوب؛ اصول کافی.

5. بی. ناس، جان؛ تاریخ جامع ادیان.

6. کولمن، سایمن؛ در آمدی برانسان شناسی، ترجمه ثلاثی.

7. رشیدی، اسد؛ کارکردهای دین.

8. ستوده، هدایت الله؛ مردم شناسی با تأکید بر فرهنگ مردم ایران.

ص:119

ص:120

6- نهاد خانواده

اشاره

اهداف درس: با توجه به ضرورت پرداختن به حوزه خانواده به عنوان یکی دیگر از حوزه های اصلی مطالعات انسان شناسی فرهنگی و محورهای اساسی جمع آوری اطلاعات در این رشته علمی، انتظار می رود که دانش پژوهان در پایان این درس بتوانند:

1. با ساختار نهاد خانواده آشنا شوند؛

2. با سؤالات اساسی در این محور آشنا شوند؛

3. خانواده و ویژگی های آن در ابعاد مختلف را از دیدگاه فرهنگ اسلامی مرور نمایند؛

4. با جایگاه خانواده، ازدواج و موقعیت زنان در برخی فرهنگ ها آشنا شوند.

ضرورت ایجاب می کند تا جامعه به روش های همسریابی، کودک پروری و آموزش به آنها توجه کند، چون در صورت کوتاهی در این موارد، جامعه در مدت زمان کوتاهی دستخوش نابودی خواهد شد. هیچ جامعه ای، همسریابی به صورت اتفاقی را مجاز نمی داند؛ زیرا تمام جوامع، قوانین و مقرراتی را به منظور تعیین نحوه ازدواج افراد با یکدیگر، شرایط و موقعیت های ازدواج، روش ها و آیین های آن وضع کرده اند. به عبارت دیگر: تمام جوامع، نظام های ازدواج را انگاره بندی کرده اند و با توجه به این که دوران وابستگی نوزاد انسان (در مقایسه با نوزاد سایر موجودات) طولانی تر است، ضرورت ایجاب می کند تا شیوه های

ص:121

اصولی برای برخورد با نیازهای کودکان وابسته به اولیا، طراحی گردد. چنانچه به نیازهای اساسی آنان توجه نشود، ممکن است از ادامه بقا و رسیدن به مرحله بزرگسالی محروم بمانند و در نتیجه، بقای جامعه نیز دستخوش خطر شود. بنابراین می توان گفت که تمام جامعه ها دارای انگاره های کودک پروری و نهادهای خانوادگی هستند که در سایه آن، هم تضمینی برای بقای نسل است، هم انتخاب زوج و همسر مناسب در طول زندگی است و هم زمینه جامعه پذیر کردن بچه ها برای امکان زندگی سالم و کم خطر و بر اساس عقاید، باورها و آرمان های موجود در جامعه فراهم می شود، تا زمینه ای مناسب برای امکان هر گونه ارتقا و رشد او بوجود آید. ضمن این که جامعه از و انحرافات، به ویژه انحرافات جنسی، در امان می ماند و شرایط مناسبی برای تخلیه هیجانات و غرایز خدادادی فراهم می شود. محورهای اصلی در بحث خانواده و ازدواج عبارت است از نهاد خانواده، آداب و آیین های ازدواج، قواعد همسرگزینی، گونه های خانواده و خویشاوندی که به اختصار مرور می شود.

خانواده نهادی اجتماعی

«خانواده» - که معادل آن در زبان عربی «اسرة» و درانگلیسی family است - در یک تعریف عمومی، عبارت است از: «واحدی اجتماعی که بر اساس پیوند ازدواج تشکیل می گردد» (1) و از کارکردهای اصلی آن، روابط جنسی پویا، تولید مثل، پرورش فرزندان، خویشاوندی خونی، اقامت گاه مشترک، فرهنگ مشترک و همکاری اقتصادی است. (2)

ص:122


1- (1) . دایرة المعارف علوم اجتماعی، 1370، ص255.
2- (2) . باتومور، 1370، ص190.

خانواده از مهم ترین نهادهای اجتماعی است که اهمیت آن بر اساس کارکردها و به دلیل نقش هایی که در آن ایفا می شود، مشخص می گردد. گیدنز می نویسد: «خانواده، وظیفه جامعه پذیر کردن بچه ها، تأمین نسل آینده بشر، حمایت و مراقبت از بچه ها تا رسیدن به سن توانمندی، مراقبت سالمندان و در نهایت، تربیت متناسب با هنجارها را بر عهده دارد که محبت و عواطف غلیظ در خانواده از عوامل اصلی و ضمانت های اجرای آن است.» (1) برای نمونه، دلیل مواجه بودن جامعه امروز غرب با بحران های مختلف اخلاقی این است که نخست، الگوهای خانواده، متعدد شده و کارکردهای هنجاری مورد انتظار از آنها متوقع نیست و دوم، برخی از این الگوها اساساً مغایر با چنین انتظاراتی است که از این موارد می توان به قانونی شدن همجنس گرایی، گسترش همبالینی یا همخوابگی بدون ازدواج اشاره کرد. (2)

محورهای اساسی مطالعه

در موضوع شناخت فرهنگ خانواده و رفتارهای مربوط به همسرگزینی و آداب معاشرت آن نمونه سؤالات زیر قابل بررسی هستند:

_ خانواده به ویژه در بین جوانان، دارای چه جایگاهی است؟

_ منشأ منابع مشروعیت خانواده و رفتارهای مربوط به آن نهاد کجاست؟

_ آداب و رسوم حاکم بر خانواده چیست و نقش سنت و تجدد در آن چگونه است؟

_ آداب همسرگزینی چیست و آموزه های دینی چه نقشی در آن دارند؟

ص:123


1- (1) . گیدنز، 1386، ص254.
2- (2) . گیدنز، همان، ص277-280.

_ حدود و میزان مهریه و جهیزیه در ازدواج، چقدر است و نقش آن در تسریع یا تأخیر ازدواج، چگونه ارزیابی می شود؟

_ ازدواج ها در یک فرهنگ، بیشتر درون خانوادگی است یا برون خانوادگی؟

_ همسرگزینی، تابع چه الگوهایی است و تأثیر فرهنگ بیگانه بر آن، سابقه دارد یا نه؟

_ نحوه مقابله با تخلف از هنجارهای ازدواج و خانواده چگونه است و مراجع حل اختلاف در این زمینه، چه کسان یا سازمان هایی هستند؟

نگاه تطبیقی به خانواده در انسان شناسی و منابع اسلامی

اشاره

با توجه به اهمیت این نهاد و ضرورت توجه ویژه به آن، مناسب است تا در این درس به صورت فهرست وار، مروری بر خانواده، جایگاه، کارکردها، نقش ها و آداب و رسوم آن، متناسب با محورهای این بحث در انسان شناسی و در عین حال به طور تطبیقی با فرهنگ اسلامی به عنوان فرهنگ غالب کشورهای مسلمان صورت گیرد.

الف) الگوهای خانواده
اشاره

الگوهای مختلف، ولی نه چندان متنوعی از خانواده در طول تاریخ جوامع بشری شکل گرفته که برخی ادامه دارد و برخی تا حدودی منسوخ شده است. شاید بتوان این اشکال را بر اساس شاخص هایی چون ساختار خانواده، الگوی نقش ها و تعداد همسران در یک خانواده، طبقه بندی کرد. مهم ترین الگوهای خانواده عبارتند از: خانواده هسته ای در برابر خانواده گسترده، خانواده پدر سالار در برابر خانواده زن یا مادر سالار و خانواده تک همسر در مقابل خانواده دو یا

ص:124

چند همسر. (1) به طور قطع، گزینش هر کدام از این گونه ها، دارای تبعات و نتایج خاص خود است که نوشته حاضر مجال پرداختن به آن را ندارد و صرفاً به بررسی روایی برخی محورها در این خصوص اشاره خواهیم کرد:

یکم. قواعد همسرگزینی
اشاره

بر اساس یافته های انسان شناسی در هر فرهنگی، قواعد و ضوابط مشخصی برای همسر گزینی وجود دارد که تعدی از آنها در درجات مختلفی، ممنوع و معمولاً نوعی تخلف از هنجارهای اجتماعی است و ارتکاب آن، زمینه گسترش دیگر ناهنجاری ها از جمله گسترش بی قانونی و بی بندوباری خواهد بود. این قواعد، خود شامل مجموعه ای از هنجارها و الزام های قانونی است که طبق آیین های رایج در هر فرهنگ، متفاوت خواهد بود. دو مسئله محرمیت و درون همسری شاید از اساسی ترین آن قاعده ها است که بیشتر جنبه جهانی دارد؛ گرچه برخی قواعد نیز وجود دارد که معمولاً منطقه ای است و از یک فرهنگ تا فرهنگ دیگر متفاوت است، ضمن این که محدوده محرمیت نیز در فرهنگ ها متفاوت است. در مورد این که محرمیت چیست و درون همسری به چه معناست؛ در ادامه و ضمن مرور برخی روایات در این زمینه، تعاریف آنها نیز روشن خواهد شد:

-محرمیت

در روایات منطبق با قرآن کریم (2) محرمیت نسبی (پدر و مادر، عمه و دایی، خاله و عمو، فرزندان، خواهر و برادر) و محرمیت سببی (عروس و داماد، پدر و مادر زن،

ص:125


1- (1) . اعزازی، 1382، ص61-92.
2- (2) . نسا، آیه23.

پدر و مادر شوهر) و محرمیت بر مبنای رضاع (با شیر خوردن از زنی غیر از مادر) به رسمیت شناخته شده و تخلف از آنها حرام آشکار در مکتب اسلام است. قلمرو محرمیت در بین ادیان بزرگ چون اسلام، یهود و مسیحیت، متفاوت است که محدودترین آن در یهود و وسیع ترین آن در مسیحیت است. در یهود، ازدواج افراد با برادران، خواهران، والدین، فرزندان، اجداد و نوادگان خود، ممنوع و غیر مجاز است. در اسلام، افزون بر موارد یاد شده، ازدواج با عمه، دایی، خاله و عمو نیز ممنوع است. در مسیحیت، افزون بر آنها، ازدواج با فرزندان هر یک نیز حرام می باشد. (1)

برخی از انواع ازدواج نیز در دیدگاه اسلام حرام است که دو مورد اصلی آن به قرار زیر است:

1. ممنوعیت ازدواج با زن شوهردار: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«التی یتزوج و لها زوج یفرق بینهما ثم لایتعاودان ابدا؛ (2)«زنی که ازدواج می کند در حالی که همسر دارد، باید آنها را از هم جدا کرد و دیگر هرگز رجوع نکنند.»

2. ممنوعیت ازدواج با دو خواهر در یک زمان:

«عن الرضا(علیه السلام) قال سئلته عن رجل تکون عنده امراة یحل ان یتزوج اختها متعة؟ قال: لا؛ (3)راوی نقل می کند که از امام رضا(علیه السلام): پرسیدم: اگر مردی همسر داشته باشد، می تواند خواهر او را به ازدواج موقت خود در آورد؟ حضرت فرمود: نه.»

-درون همسری

قاعده درون همسری که تلقی های مختلفی از آن وجود دارد، یکی مربوط به

ص:126


1- (1) . بستان، 1385، همان، ص33.
2- (2) . وسائل الشیعه، ج14، ص341.
3- (3) . قرب الاسناد، ص161.

ازدواج درون فامیلی است و دیگری گروه های خودی از جهت فرهنگی و دینی. به این معنا که افراد، وظیفه دارند شریک زندگی خود را تنها از داخل گروه و طبقه خودی، چه از نظر مالی و چه از نظر عقیدتی، انتخاب کنند. یکی از عوامل مهمی که همواره نقش اساسی در پیدایش و گسترش درون همسری داشته، عامل دین و عقیده است. برای نمونه، در آیین یهود، ازدواج با غیر یهودی ممنوع و در اسلام هم ازدواج با مشرکان ممنوع شده است. (1)

از دلایل عمده مربوط به عدم ایفای نقش اساسی خانواده در تربیت فرزند مطابق با اصول و قواعد اسلام، این است که اجازه ازدواج بیرون از این آیین را نمی دهد؛ هم چنان که روایات فراوانی وارد شده است که می فرماید: اگر کسی آمد و دین او با شما موافق بود، پیوند ازدواج را ببندید.

1. ممنوعیت ازدواج با کافران و اهل کتاب : امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«و ما احب للرجل المسلم ان یتزوج الیهودیة و لا النصرانیة مخافة ان یتهود ولده او ینصره؛ (2)من برای مرد مسلمان نیکو نمی دانم که با زن یهودی یا نصرانی ازدواج کند؛ چرا که ترس این وجود دارد که فرزند او یهودی یا نصرانی شود.»

2. تأکید بر مراعات هم آیینی در ازدواج:

«عن حسین ابن بشار الواسطی قال کتبت الی ابی جعفر(علیه السلام) اساله عن النکاح فکتب الی: من خطب الیکم فرضیتم دینه و امانته فزوجوه الا تفعلوه تکن فتنة فی الارض و فسادکبیر؛ (3)از حسین بن بشار واسطی نقل شده است که می گوید: نامه ای به امام باقر(علیه السلام) نوشتم و در مورد

ص:127


1- (1) . بقره، آیه221.
2- (2) . فروع، ج2، ص12.
3- (3) . من لایحضر، ج2، ص126.

نکاح از ایشان پرسیدم. حضرت در جواب من فرمود: اگر از دین و امانت داری کسی که به سوی شما آمد، راضی هستید با او ازدواج کنید؛ در غیر این صورت، منتظر فساد و فتنه بزرگ در زمین باشند.»

دوم. سرپرست خانواده

آنچه از روایات متعدد استفاده می شود و آیات هم برآن تأکید دارد که (الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ) ، (1) نوعی ریاست مرد در خانه و گونه ای سرپرستی معتدل و عقلانی است که لازمه اداره و تدبیر امور خانواده است؛ به ویژه آن که نقش مرد در خانه، نقشی نفقه پرداز است و اعضای خانواده، به نگاه برخی احادیث، عیال او هستند، یعنی صاحبان حقی که باید در خصوص آنها مراعات ویژه کرد. نویسنده کتاب «اخلاق در قرآن» در بخش اخلاق خانواده در جمع بندی اصول اخلاقی و حقوقی خانواده، معتقد است که از اصول محوری در خانواده ای که به قصد تأمین نیازهای واقعی تشکیل شده، ضرورت سرپرستی مرد در خانه و اعطای ریاست آن به مرد است، به همین دلیل در بحث توافقات نخستین زوجین، باید بر این اصل توافق حاصل آید. (2) توجه به برخی روایات در این زمینه مناسب است:

1. مرد، متکفل امور خانواده: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«رحم الله عبدا احسن فیها بینه و بین زوجته فان الله عزوجل قد ملکه ناصیتها و جعله القیم علیها؛ (3)خداوند، بنده ای را که روابط بین خود و همسرش را نیکو گردانید، رحمت کند. به درستی که خداوند عزّ وجلّ او را مسئول و قیم همسرش قرار داده است.»

ص:128


1- (1) . نسا، آیه34.
2- (2) . مصباح یزدی، 1378، ص79.
3- (3) . وسائل الشیعه، همان، ص122.

2. وظیفه سنگین همسرداری: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«ان المرء یحتاج فی منزله و عیاله الی ثلاث خصال یتکلفها و ان لم یکن فی طبعه ذلک: معاشرة جمیلة، و سعة بتقدیر، غیرة بتحصن؛ (1)مرد در منزل و کنار اهل و عیالش به سه ویژگی نیاز دارد، اگر آن ویژگی ها را ندارد، باید برای به دست آوردنشان، خود را به زحمت اندازد: معاشرت نیکو، دست و دل بازی، غیرت بر پاکدامنی.»

ب) کارکردهای خانواده
اشاره

«کارکرد» اساساً به اثر یا اثرات و نقشی که یک عامل یا پدیده اجتماعی در فرایند جامعه، ابعاد و زوایای آن دارد، اطلاق می شود که در خصوص خانواده، بیانگر اثرات واقعی و نقش های خانواده در جامعه حاضر است. لیکن آنچه در انسان شناسی اهمیت دارد، استخراج وشناسایی این تأثیرات در خارج به عنوان تجربه ای انسانی است؛ ولی از نگاه آیات و روایات اسلامی، نوعی بیان قانونمندی در فرایند شکل گیری خانواده و در نتیجه، آثاری است که بر چنین ساختاری تحمیل خواهد شد و از آن انتظار می رود. به این معنا که تخلف از آنها، نوعی ناهنجاری دینی را به دنبال خواهد داشت که اثرات آن، جامعه را در ابعاد مختلف خود - از جمله نهادها - تحت تأثیر قرار می دهد. خانواده مانند بسیاری از نهادهای اجتماعی، آثار و کارکردهای فراوانی دارد که نتایج آن، متوجه افراد و نظام اجتماعی خواهد بود. زمانی که به کارکردها از نگاه هنجارمند توجه شود، می توان آنها را به عنوان اهداف خانواده بررسی کرد. از عمده ترین این کارکردها، ارضای مشروع نیاز جنسی، تداوم نسل، ارضای نیازهای عاطفی اعضا، انتقال فرهنگ، کنترل اجتماعی، مراقبت از کودکان و سالمندان و مهم تر از همه،

ص:129


1- (1) . همان، ص2264.

جامعه پذیر کردن اعضاست. دنبال کردن بخش مهمی از این گونه رفتارها در خارج از کانون خانواده، امری ضد هنجار و دارای عوارض وخیم بوده و ممکن است جامعه را در دراز مدت، دچار بحران جدی کند.

یکم. تأمین نیازهای جنسی

به طور قطع، تأمین نیاز جنسی مردان و زنان در کانون خانواده که همراه بسیاری از ویژگی های انسان دوستی از جمله مراعات حقوق طرفین در این خصوص است، بزرگ ترین و اصلی ترین انتظارات از خانواده است که نه تنها این کانون را گرمی مستمر می بخشد، بلکه به تبع آن، جامعه بشری را از حوادث ناگوار و خطر سقوط، نجات می دهد و زمینه رشد بسیاری از هنجارهای اجتماعی را فراهم کرده و از رشد ناهنجاری ها، به خصوص ناهنجاری های جنسی و وارد شدن اعضای جامعه، به ویژه جوانان، در فعالیت های غیر مشروع در ارتباطات جنسی بیرون از دایره خانواده جلوگیری می کند. توجه به روایات زیر در این رابطه، گواهی روشن است:

یکم. تعجیل در ازدواج دختران: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ایها الناس ان جبرائیل(علیه السلام) اتانی عن لطیف الخبیر فقال: ان الابکار بمنزلة الثمر علی الشجر اذا ادرک ثمارها فلم تجتنی افسدته الشمس و تذریه الریاح و کذلک الابکار اذا ادرکن ما تدرک النساء فلیس لهن دواء الا البعولة و الا لم یومن علیهن الفساد لانهن بشر؛ (1)پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: به درستی که جبرئیل از سوی خداوند لطیف و خبیر بر من وارد شد؛ سپس گفت: به درستی که دختران باکره، مانند میوه بر درخت هستند. اگر زمانی که رسیدند آنها را نچیدند، خورشید آنها را فاسد کرده و باد،

ص:130


1- (1) . تهذیب، ج7، ص398.

آنها را به زمین می اندازد. این گونه هستند دختران باکره! زمانی که آنچه زنان می فهمند را درک کنند، چاره ای جز شوهر کردن ندارند؛ در غیر این صورت از فسادشان در امان نباشید، چون آنها نیز بشرند!»

دوم. تأمین نیاز جنسی همسر: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«جائت امراة الی رسول الله فقالت یا رسول الله ما حق الزوج علی المراة؟ فقال اکثر من ذلک قالت فخبرنی عن شئی منه قال:.. علیها ان تطیب باطیب طیبها و تلبس احسن ثیابها و تزین باحسن زینتها و تعرض نفسها علیه غدوة و عشیة و... (1)زنی به خدمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) رسید و گفت: ای رسول خدا! حق مرد بر همسرش چیست؟ حضرت پاسخ داد: بیش از اینها است! پس آن زن گفت: مرا از مواردی از آن خبر ده! سپس حضرت فرمود: ... برای زن است که خود را به خوش بوترین عطرها معطر نماید و بهترین لباس ها را بپوشد و خود را با بهترین ها زینت کند و صبح و شام، خود را به شوهر عرضه بدارد.»

دوم. تداوم نسل و کنترل آن

ادامه حیات بشر در زمین، وابسته به نسلی سالم و موفق در عرصه های مختلف است که این مهم به استناد قانون و عرف، تنها از طریق تشکیل خانواده و نقش مؤثر آن است. نقش تأمین نسل و انتقال داشته های آن به نسل آینده را در تمامی تحلیل های انسان شناختی و منابعی که در خصوص نهاد خانواده بحث می کنند، از وظایف و کارکردهای اصلی خانواده می دانند که اشارات فراوان روایات در ابعاد مختلف - از جمله تربیت نسل سالم و این که افراد جامعه می توانند، این نسل را بر اساس مصالح معقول کنترل نمایند - شاهدی بر طرح

ص:131


1- (1) . فروع کافی، ج2، ص61.

مسئله در آموزه های دینی است. از جمله می توان به روایت ذیل اشاره کرد که در آن امام سجاد(علیه السلام) به فرزند داشتن مرد اشاره می کند و فرزندی که کمک کار پدر باشد از سعادت مندی او می داند:

«من سعادة الرجل ان یکون له ولد یستعین بهم؛ (1)از سعادت فرد این است که فرزندی داشته باشد که کمک کار او باشد.»

سوم. اقتصاد خانواده

عدم احتیاج افراد به دیگران و استقلال مالی، از دیگر نیازمندی های اجتماعی است که اعضای خانواده در دوران حضور در آن به دست می آورند و برخی نیازمندی های آنها به کمک پدر خانواده تأمین می گردد؛ به خصوص کودکان و سالمندان که توان تأمین نیازهای خود را مستقل از خانواده ندارند.

تأمین نیازمالی، پوشاک و خوراک: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«من کانت عنده امراة فلم یکسها مایواری عورتها و یطعمها ما یقیم صلبها کان حقا علی الامام ان یفرق بینهما؛ کسی که زنی نزد او باشد و او را نپوشاند و روزی ندهد، بر امام وقت است که آنها را از هم جدا کند.»

ج) آداب ازدواج

سخن از آداب و رسوم ازدواج از جهانشمولی های فرهنگ است که مشترکات فراوانی در جوامع مختلف، دارد. برای نمونه، مراسم ازدواج در فرهنگ مسلمان شیعی با جامعه مسیحی متفاوت است. او ممکن است مراسم خود را در کلیسا برگزار کند و دیگری با خطبه عقدی که در مکان مقدس دیگری یا در منزل خود برگزار می کند، انجام دهد. بیان برخی آداب ازدواج در روایات

ص:132


1- (1) . وسائل الشیعه، ج15، ص96.

تفاوت ها و شباهت های کلی در آداب و رسوم و تحلیل فرهنگ ازدواج در نگاه انسان شناسی فرهنگی و نگاه اسلامی را نشان می دهد:

1 .اجازه در ازدواج: از امام صادق(علیه السلام)نقل شده است که فرمود:

«الجاریه البکر التی لها الاب لا تتزوج الا باذن ابیها و قال: اذا کانت مالکه لامرها تزوجت متی شاءت؛ (1)دختر باکره ای که پدر دارد، باید با اجازه پدر ازدواج کند و فرمود: زمانی که صاحب امر خود باشد، هر زمان که بخواهد ازدواج کند.»

2. عقد ازدواج: در حدیثی طولانی از حضرت علی(علیه السلام) نقل شده است که به زنی فرمود:

«أ لک ولیّ؟ قالت نعم، هؤلاء اخوتی فقال لهم: امری فیکم و فی اختکم جائز؟ قالوا نعم فقال علی(علیه السلام): اشهدالله واشهد من حضر من المسلمین انی قد زوجت هذه الجاریة من هذا الغلام باربعماة درهم و النقد من مالی؛ (2)آیا سرپرست داری؟ گفت: بلی. اینها برادران من هستند. حضرت فرمود: عمل من در مورد شما و خواهرتان مورد قبول است؟ گفتند: بلی. سپس حضرت فرمود: خداوند و مؤمنان حاضر را به شهادت می گیریم! به درستی که این دختر را با چهارصد درهم و سکه از مال خودم به ازدواج این پسر در آوردم.»

نمونه گزارش انسان شناسی

خویشاوندی در جامعه ایرانی

«خویشاوندی»، حکایت از وجود روابط بین نسلی دارد و ممکن است که این روابط به دو مقوله زیستی (رابطه خونی) و سببی(رابطه با ازدواج) منتهی شود. مردم شناسان، خویشاوندی را پدیده ای اجتماعی می دانند که شامل روابط خونی نسل

ص:133


1- (1) . فروع، ج2، ص25.
2- (2) . فروع، ج2، ص362.

اندر نسل می شود. خویشاوندی، یکی از زمینه های ارتباط دهنده در تمام زندگی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه های سنتی است و کارکرد اساسی ازدواج آنها آن است که دو دودمان یا دو خانواده را که رابطه ای با هم ندارند، به یکدیگر مربوط کند. تأمین این بستگی میان دودمان ها در بسیاری از جوامع به عهده زنان است.ساختار خویشاوندی در درون هر جامعه ای، دارای دو کارکرد مرتبط به هم است: یکی انتقال پایگاه اجتماعی و دیگری تکوین گروه های اجتماعی. (1)

«هوفل» نام روستایی در استان چهار محال و بختیاری در ایران است که براساس این قاعده، هیچ یک از اهالی آن با غیر خویش ازدواج نمی کند. آنان براین باورند که اگر علاقه ای عمیق بین دختر هوفلی و مردی غریبه - که انسان شریفی باشد - ایجاد گردد، ازدواج آنها البته اشکالی ندارد. تقریبا همه ازدواج های این روستا، درون گروهی یا درون ایلی است. ازدواج بین فرزندان دو برادر در این روستا به این صورت است که اگر برای بار نخست، یکی از پسران یک برادر با دختر برادر دیگر ازدواج کند، به شرطی که هم پسر و هم دختر اولاد ارشد باشند، سایر فرزندان این دو برادر با هم حق ازدواج نخواهند داشت. روستاییان هوفلی، ضرب المثلی دارند که ازدواج با خویش، یک بار خوش است و ازدواج بعدی نباید انجام شود و شاید به همین دلیل است که نارسایی های ژنتیکی در میان آنها کم است. (2)

دو گونه رسم سنتی درخویشاوندی جامعه های سنتی ایران وجود داشته است: آشکار و ضمنی.

ص:134


1- (1) . رنجبر، 1384، ص136.
2- (2) . عسکری، 1368، ص51.

1. ازدواج با دختر عمو به صورت یک حق قلمداد شده و ادا نشدن این حق به دادخواهی در آخرت حواله شده است. معمولاً زنان از این که فرزندانشان با خویشاوندان خانواده شوهر ازدواج کنند، راضی نیستند و می کوشند تا ازدواج با خویشان خودشان صورت گیرد. این نکته در دو بیتی زیر از سنت های روستایی مردم کرمان در ایران مشاهده می شود:

الا عمو ندادی دخترت را در این دنیا حسابی نیست در کار

تو گوش کردی سخن های زنت را در آن دنیا بگیرم دامنت را

در ایوانکی، یکی از شهرهای گرمسار از توابع استان سمنان در ایران، بیشتر مردم ازدواج با خویشاوندان پدری را ترجیح می دهند و دختران، عروس عمه شدن را این گونه تمجید می کنند:

عروس عمه تاج سر همه عروس خاله سیاه و جزغاله

ص:135

برای مطالعه

خانواده در فرهنگ جهان

الف) خانواده در کره جنوبی : بنابرآخرین اطلاعات موجود و بالا رفتن سن ازدواج در میان جوانان، تقریباً بیش از 99درصد زنان و مردان در سنین پنجاه سالگی متأهل هستند که بالاترین آمار در جهان است. بر اساس آمار سال 1991، تنها 1/1درصد از کل زنان 25 تا 44 ساله در کره مطلّقه هستند و معلوم می شود که امر طلاق، بسیار مذموم است.

ب) خانواده در استرالیا : به دلیل مهاجر بودن این کشور، اساساً زن از ابتدا موجودی اضافی و هرزه تلقی شده و این گونه هم با او رفتار شده است و معمولاً خانواده معمولی با چند فرزند وجود داشت. هم اکنون هم در استرالیا، ازدواج با احتیاط صورت می گیرد و رواج زیادی ندارد.

ج) خانواده در ژاپن : طبق اصل 24 قانون اساسی ژاپن، ازدواج تنها بر اساس رضایت دوطرف و با همکاری هم صورت می گیرد و دو طرف از حق مساوی در عقد و ازدواج، ارث، مالکیت اموال و طلاق برخوردارند.

د) دختر کشی در هند : ازدواج در هند، هزینه های زیادی را به خانواده دختر تحمیل می کند که عمدتاً مربوط به هزینه بالای جهیزیه است؛ به گونه ای که با یک ازدواج، امکان این که تمام سرمایه خانواده ای از چنگ او خارج شود، زیاد است و به همین دلیل برای رهایی از این وضعیت به راه حل های غیر انسانی متوسل می شوند که گاهی ددمنشانه و نشانه های قرون وسطایی دارد؛ برای نمونه: در برخی روستاها خفه کردن نوزاد دختر با بالش، مسموم کردن او در طی هفته نخست تولد رواج دارد، به طوری که طبق آماری در روستای دالیا در جنوب این کشور، راجستان و ایالت ماهاراشترا،640 خانواده 51% نوزاد دختر خود را کشته بودند.

ص:136

ه) ازدواج در ترکیه: خانواده، واحد اساسی اجتماع ترک است. آنان بسیار خانواده دوست هستند و مردان تمایل دارند ساعت ها با دوستان مردشان در قهوه خانه ها بگذرانند، ولی رفتن به سینما و گردش تعطیلات آخر هفته را با خانواده به عمل آورند که عادی ترین تفریح آنان، قدم زدن با خانواده در خیابان های اصلی و گردشگاه هاست. نزدیکی و علاقه خانوادگی، شامل اقوام و خویشان نیز می شود. وقتی جمعی از فامیل دور هم جمع می شوند، همه دیده بوسی می کنند. (1)

ازدواج در ترکیه از سال 1987تا1991 میلادی از رشد بالایی برخوردار بوده و در مناطق مختلف، متفاوت بوده است و بیشترین آن، متعلق به آناتولی با 13/8درصد است. در عین حال با جایگزین شدن فرهنگ غربی در آن، تحولات و تغییرات جدی ای ایجاد شده و باعث گردیده تا طلاق که عمدتاً به دلیل ناسازگاری و یا خیانت یکی از دو زوج اتفاق می افتد، فراوان شود. (2)

و)خانواده در آمریکا: ساختار خانواده در این کشور، عمدتاً هسته ای است و از یک زن و شوهر و فرزند تشکیل شده است که متوسط شاخص خانواده در آمریکا در طی سال 1970، 3/1درصد بوده است. این ساختار، امروزه با مشکلات متعددی روبه روست که زندگی زوجین در چارچوب خارج از ازدواج، عدم وفاداری به یکدیگر، همجنس بازی، بی بندوباری جوانان، سطح بالای حاملگی دختران قبل از ازدواج و زیاد شدن کودکان بی سرپرست، نمونه کوچکی از آن است. تنها 64% آمریکاییان با روابط جنسی افراد متاهل با یکدیگر مخالف اند و در این جهت نیز دقیقاً نیمی از جوانان با این امر مخالفتی ندارند. (3)

ص:137


1- (1) . وزارت خارجه، 1370، ص182.
2- (2) . همان، ص183.
3- (3) . اینگهارت، 1373، ص221.

چکیده

دومین محور از محورهای اساسی در مطالعات انسان شناسی فرهنگی، نهاد خانواده است. اساساً محقق انسان شناس سعی می کند در این محور به شیوه های نظارت و کنترل رفتار توجه کرده و در یک زمان بندی مشخص و براساس شیوه های کارآمد جمع آوری اطلاعات در محور یاد شده، به این امر اقدام نماید. ارزش نهاد یاد شده در فرهنگ های مختلف و به دلیل نوع جهان بینی حاکم بر آن جامعه، متفاوت خواهد بود. برای نمونه: خانواده و رفتارهای آن در یک جامعه دینی به شدت تحت تأثیر فرهنگ دینی است و در یک جامعه غیر دینی یا تحت تأثیر فرهنگ بومی و سنتی جامعه است و یا مانند جوامع غربی از نوعی بی هنجاری تبعیت می کند؛ به گونه ای که شیوه ها و گونه های خانواده متعدد شده، مردان با مردان تشکیل خانواده می دهند و به عنوان هنجاری اجتماعی از آن حمایت می کنند.

واژه های کلیدی

خانواده، ازدواج، قواعد همسرگزینی. خویشاوندی.

پرسش های اساسی

1. جایگاه نهاد خانواده در مطالعات انسان شناسی چیست؟

2. انسان شناس در فهم روابط عمده در خانواده در هر فرهنگ، چه وظایفی دارد؟

3. گونه های ازدواج در یک فرهنگ، ممکن است بر چه اساس و مبانی شکل گیرند؟

4. خانواده براساس فرهنگ اسلامی، دارای چه کارکردها و نقش هایی است؟

5. چه آدابی براساس فرهنگ اسلامی در خانواده حاکم است؟

ص:138

محورهای پژوهش

1. در خصوص رابطه فرهنگ دینی و خانوادگی در یک جامعه تحقیق کنید.

2. در خصوص رابطه نهاد خانواده و ازدواج در یک جامعه انتخابی تحقیق کنید.

3. دو فرهنگ متفاوت در خصوص رفتارهای خانوادگی را انتخاب و آنها را در سه محور کارآمدی، الگوها و میزان پای بندی به ارزش های پذیرفته شده مربوط به هر کدام، مقایسه کنید.

منابع پژوهش

1. علامه مجلسی؛ بحارالانوار.

2. شیخ صدوق؛ امالی.

3. شیخ حر عاملی؛ وسائل الشیعه.

4. ثقه الاسلام کلینی؛ اصول کافی.

5. اعزازی، شهلا؛ جامعه شناسی خانواده.

6. بیتس، دانیل؛ انسان شناسی فرهنگی.

7. رنجبر، محمود؛ مردم شناسی با تأکید بر فرهنگ مردم ایران.

8. خانواده در فرهنگ ملل، خلاصه مقالات همایش زنان جهان اسلام، جامعة المصطفی.

ص:139

ص:140

7- نهادهای حقوقی، سیاسی و اقتصادی

اشاره

اهداف درس: با توجه به ضرورت پرداختن به دو حوزه مطالعات انسان شناسی فرهنگی و محورهای اساسی جمع آوری اطلاعات، یعنی نهاد سیاسی، حقوقی و اقتصاد، انتظار می رود که دانش پژوهان در پایان این درس بتوانند:

1. هریک از نهادهای اقتصادی، سیاسی، حقوقی را توضیح دهند؛

2. در خصوص حوزه های مطالعاتی یاد شده، به سؤالات زیر پاسخ دهند:

الف) به گونه هایی از اداره جامعه در فرهنگ های مختلف اشاره کنند؛

ب) مکانیزم های مقابله با مفاسد و انحرافات در فرهنگ های مختلف را برشمارند؛

ب) سیستم های سنتی و جدید تولید، توزیع و برخی فعالیت های اقتصادی در جوامع مختلف راشناسایی کنند.

نظام سیاسی

اشاره

گروه های مختلف اجتماعی، باید شیوه هایی برای حفظ نظم اجتماعی داشته باشند و یا آن را به وجود آورند؛ یعنی تمام جوامع، باید ساز و کارهایی ایجاد کنند تا تضمین کند که اکثر مردم از اکثر قوانین در اکثر مواقع اطاعت می کنند. اگر چنین نیازی برآورده نشود، افراد در مقام نادیده انگاشتن حقوق یکدیگر برمی آیند؛ تا حدی که به اغتشاش و بی نظمی در جامعه منتهی خواهد شد. کنترل رفتار در بیشتر کشورها، بر شماری از ساز و کارهای رسمی، مانند قانون اساسی،

ص:141

قوانین محلی، ایالتی و فدرال، نظام پر طول و تفصیل قضایی، نهادهای دولتی و خدمات پلیسی استوار است. بسیاری از جامعه های کوچک و از نظر فناوری ساده، وسایل رسمی کمتری برای کنترل رفتار اعضای جامعه خود در اختیار دارند. بدون توجه به روش های خاص به کار گرفته شده، آنچه قطعی می باشد این است که هر جامعه ای برای متوجه ساختن مردم به اطاعت از قوانین اجتماعی دارای نظامی است که نظام های کنترل اجتماعی خوانده می شوند. در جوامع دینی به ویژه اسلامی، موضوع امر به معروف و نهی از منکر که از واجبات اولیه در اسلام است، عاملی جدی در بازدارندگی خود فعال مردم در مواجهه با مفاسد و کجروی ها در سطح عمومی و محل های خصوصی است. از طرفی، نوع حکومت و مکانیسم اداره جامعه در ابعاد مختلف، نیازمند ایجاد ساز و کار مناسب برای محافظت از کیان شهروندی و ایفای حقوق هر شخصی در هر فرهنگ است. حال این که این حقوق چگونه و با چه قالب اداری - حکومتی ای ایفاد می شوند، از دیگر دغدغه های فرهنگ ها و جوامع مختلف است که از موارد بررسی انسان شناس فرهنگی است.

الف) حاکمیت سیاسی

«سیاست» از دیدگاه انسان شناسی، شباهت زیادی به اقتصاد دارد؛ زیرا تقریباً هر فعالیت اجتماعی ای را می توان دارای مفهوم سیاسی دانست. افراد در هر جامعه ای برای دست یابی به پاداش های کمیاب با هم رقابت می کنند. هنجارهایی نیز وجود دارد که حاکم بر این رقابت هاست و رویه هایی نیز هست که ستیز بین افراد را کاهش می دهد؛ اصطلاحاً به این هنجارها و رویه ها «سیاست» می گویند. سیاست در واقع فرآیندی است که تصمیمات در اجتماعات از طریق آن گرفته

ص:142

می شود. هنجارهای حاکم بر رفتار گروهی تثبیت می گردد، رقابت برای کسب مقام رهبری تنظیم می شود، درگیری های میان افراد به حداقل می رسد و رفتارها کنترل می گردد.

ب) انواع نظام های سیاسی
اشاره

از بررسی نظام های سیاسی در جوامع ابتدایی و توسعه یافته، می توان به این نتیجه رسید که چهار نوع نظام وجود دارد:

یکم. دسته

«دسته», گروهی اجتماعی و کم جمعیت است که اعضایش، سرزمین مشترکی را اشغال کرده و معاش خود را از طریق شکار و گردآوری غذا تأمین می کنند؛ مانند اسکیموها، بومیان استرالیا و یا قوم کونگ - که در صحرای کالاهاری جنوب آفریقا زندگی می کنند. برای مثال، رهبری در بین قوم کونگ موروثی است، ولی قدرت سردسته آن محدود است تا جایی که حتی کسی به دنبال آن نمی رود. سر دسته مانند بقیه افراد، ابزار زندگی خود را شخصاً می سازد و به همراه آنها به شکار می رود و تنها اهمیت آن، مسئولیتی است که در تقسیم غذا دارد و اگر کسی عضو دسته شود با او مشورت می کند. اما سردسته در واقع رهبر همه نیست، بلکه نوکر است و اگر نتواند خواست گروه را تأمین کند برکنار می شود.

دوم. قبیله

«قبیله»، مجموعه ای از چند دسته است که برای حفظ روابط اقتصادی یا سیاسی خود به سازمان های متمرکز نیاز ندارد و برخلاف دسته، گروه های وسیع تری از مردم را در بر می گیرد که اغلب از مذهب خاص، زبانی مشترک و

ص:143

فرهنگی کامل برخوردارند. این مردم، معمولاً حقوق و وظایفشان را نسبت به یکدیگر از طریق روابط خویشاوندی و یا تباری تشخیص می دهند. دایسون هودسون می نویسد: انتخاب رهبران سیاسی در قبیله ها معمولاً نه بر اساس انتخابات یا سنشان، بلکه بر مبنای لیاقت، کاردانی و موفقیت در مجادله ها و بحث های روزمره است؛ بدین گونه که در مدت زمان طولانی، خود به خود به سخن گوی قبیله تبدیل می شود. کار سخن گو، راهنمایی و اظهار نظر در مورد مسائل حاد روزانه و تصمیم گیری در موقعیت خاص است (1) گرچه معمولاً به دلیل تجربه زیاد بزرگسالان و افراد مسن، این منسب را به اضافه نقش رهبری به عهده یکی از با تجربه ترین و توانمندترین آنها می گذارند که اصطلاحاً «ریش سفید و بزرگ قبیله» است. ازاین دست، می توان به قبایل متعدد در آفریقا و قبایل عرب کوچنده در کشورهای مغرب، تونس، عربستان، عراق، لیبی و لیبریا نیز اشاره کرد.

سوم. سرکردگی

«سرکردی» یا «رئیس سالاری»، شکلی از حکومت منطقه ای است که در آن، دو یا چند گروه محلی زیر نظر یک سرکرده یا رئیس، سازمان می یابد. سرکرده کسی است که در رأس سلسله مراتب منظمی از مردم قرار دارد. جایگاه افراد در چنین نظام سیاسی ای به وسیله خویشاوندی آنان با سرکرده یا رئیس تعیین می شود. ریاست سرکرده، اغلب ارثی است و از طریق او یا فرزند ذکور خواهرش منتقل می شود و به تبار مادری (matrilineal) یا تبار پدری (patrilinel) وابسته است. کار رئیس، تقسیم زمین ها در بین مردم، گماردن افراد برای خدمات نظامی،

ص:144


1- (1) . دیرین، 1366، ص79.

نظارت بر فعالیت های اقتصادی و کنترل نیروی کار اجتماعی است. برای مثال، مردم قوم کپل در لیبریا، چنین نظام سیاسی ای دارد. طبقه ای از رئیسان عالی مقام در میان این قوم وجود دارد که هریک بر قسمتی از سرزمین خود ریاست دارند. وظایف سنتی هریک از سرکردگان، شنیدن مشاجرات بین افراد، حفظ آرامش و نظم و نیز تأمین خدمات بهداشتی است. علاوه بر این که امروزه حقوق بگیر و رابط بین مردم و ادارات دولتی لیبریا نیز هستند. (1)

چهارم. دولت

«دولت»، نظام سیاسی متمرکزکننده إعمال قدرت است که با رشد و بزرگ شدن جوامع شکل می گیرد و رسمی ترین و قانونی ترین شکل حکومت است. دولت از نشانه های تمدن به حساب می آید و روح آن را تقسیم کار تشکیل می دهد. قدرت در این گونه از حکومت که قبلاً در دست یک نفر بود، به سازمانی منتقل می شود. سه عامل برای تحقق دولت ضروری است:

1. جمعیت و مردم؛ یعنی کسانی که دولت را تشکیل می دهند و به آنها ملت می گویند و معمولاً افراد غیر بومی هم در میان آنها وجود دارد؛

2. سرزمین؛ که معمولا محل استقرار ملت است و به صورت مشخص از محدوده دیگر ملت ها جداست؛

3. حکومت؛ که همان تشکل و سازمان سیاسی است و وظیفه آن اداره جامعه بزرگ است. (2)

ص:145


1- (1) . رنجبر، 1384، ص194.
2- (2) . آراسته خو،1370، ص354.

امروزه گونه های مختلفی از دولت وجود دارد که در قالب های مونارشی، شاهنشاهی، دمکراسی، الیگارشی و اریستوکراسی شکل گرفته اند. (1) اخیراً در کشور جمهوری اسلامی ایران، بعد از انقلاب اسلامی، حاکمیت ولایت فقیه را داریم که متأثر از آموزه های قرآن کریم، سنت نبوی و اهل بیت(علیهم السلام) است. سازوکارهای اداره این جامعه بر اساس همین منابع و نیز عقل و اجتهاد پویاست.

سیستم حقوقی

اشاره

« سیستم حقوقی و قضایی » در کنار حاکمیت، نقش مهمی در سامان دهی و سلامت نظام اجتماعی - سیاسی دارد. بسیاری از مقررات اجتماعی، توسط قوه مقننه وضع و تصویب می شود و بخشی از حقوق، مانند مباحث زیر، باید قبل از تشکیل قوه مقننه، معلوم و معتبر گردد:

_ چرا در هر جامعه ای نظام حقوقی ضرورت دارد؟

_ چرا حقوق به سه نهاد اساسی قانون گذاری، قضاوت و اجرای قانون نیاز دارد؟

_ چرا نمی توان قواعد حقوقی را توسط همه مردم، معتبر و تصویب کرد؟

_ مرجع ذی صلاح وضع مقررات اجتماعی کیست؟

_ قاضی باید چه ویژگی هایی داشته باشد و توسط چه مقامی منصوب شود؟

_ دولت چگونه تعیین می شود و چه اختیارات و مسئولیت هایی دارد؟

_ آیا تفکیک قوا برای همیشه و در هر شرایطی ضرورت دارد؟

1. اقسام حقوق

حقوق اساسی عبارت است از: مجموعه مقرراتی که قبل از وضع و تدوین

ص:146


1- (1) . ملکوتیان، 1376، ص18.

مقررات اجتماعی، باید معتبر باشد. در نظام های مردم سالار برای اعتبار حقوق اساسی، نخست مردم با رأی خود کسانی را به عنوان اعضای مجلس مؤسسان برمی گزینند. سپس آنها مجموعه حقوق اساسی را وضع و تصویب می کنند. این مجموعه - که قانون اساسی نامیده می شود - برای اعتبار بیشتر به مردم عرضه می گردد تا آنان نیز به آن رأی موافق دهند.

نخستین توقعی که جامعه از مرجع صلاحیت دار قانون گذاری دارد، این است که حق و تکلیف هر یک از افراد گروه ها را تعیین کند. مجموعه قواعد حقوقی که مکلف به بیان حقوق و تکالیف اعضای جامعه اند «حقوق مدنی» نام دارد. قانون گذار قبل از هر چیز به وضع قوانین مدنی عنایت و اهتمام می ورزد. «حقوق اقتصادی» هم بخشی از حقوق مدنی به حساب می آید. پس از آن که قوانین مدنی وضع شد و حقوق و تکالیف افراد و گروه ها - به عنوان واقع و نفس الامر - معین گشت، تطبیق قوانین مزبور بر مصادیق و تعیین حقوق و تکالیف افراد - به عنوان رسمی و معتبر - شأن قوه قضائیه است؛ ولی خود قوه قضاییه، نیازمند احکام و مقرراتی است. بخش دیگری از حقوق که به این گونه مقررات اختصاص دارد، «حقوق قضایی» نام دارد. موضوع حقوق قضایی، اختلافات مردم است. قبل از آن که قاضی به اختلاف فیصله دهد و تکلیف هر یک از متخاصمان را معلوم دارد؛ هیچ یک حق ندارند که از حکم قاضی سرپیچی کنند و اگر کسی چنین کرد، مستحق کیفر می گردد. بنابراین، باید قوانینی هم وضع شود تا کم و کیف میزان مجازات را معین کند. از این رو، نقش دیگری در حقوق به نام «حقوق کیفری یا جزایی» وجود دارد. بعد از تعیین مجازات توسط قاضی، نوبت به اجرای آن می رسد که از وظایف «دولت» است. همچنین دولت باید قوانین مدنی را - تا آن جا که به قوه مجریه بستگی دارد - اجرا کند. کیفیت اجرا نیز

ص:147

احکام و مقرراتی می طلبد که در «حقوق سیاسی» معلوم می شود. حقوق سیاسی، بخشی از حقوق است که موضع آن، دولت و کارهای مربوط به آن است. سرانجام به سلسله مقررات دیگری نیاز داریم که ارتباطات بین جوامع مختلف را پوشش دهد. هر جامعه ای - در درون خود - یک نظام حقوقی را معتبر می داند که چه بسا با نظام ها و احکام حقوقی معتبر در جوامع دیگر تفاوت داشته باشد. حال اگر منافع و مصالح دو یا چند جامعه با یکدیگر اصطکاک و برخورد داشت، برای حل مشکل نیاز به مقرراتی است که در «حقوق بین الملل» بازگو می شود. بنابراین حقوق در میان ملل وفرهنگ های مختلف، دارای شش بخش اساسی است که عبارت اند از: حقوق اساسی، مدنی، قضایی، جزایی، سیاسی و بین الملل. این تقسیم، گه گاه با اختلاف ناچیز در همه کتاب های حقوقی و بحث های حقوق دانان فرهنگ های مختلف به چشم می خورد.

2. منابع حقوق

هر نظام حقوقی، مجموعه ای از قواعد و احکام حقوقی است. این قواعد و احکام، اغلب از یک یا چند منبع اشتقاق یافته است؛ یعنی برای مهندسی و محتوای یک نظام حقوقی، غالباً از چند منبع استفاده می شود و آنچه اقتباس کرده اند، با ترکیبی نو و ترتیبی جدید عرضه می گردد. اساساً هیچ نظام حقوقی را نمی توان یافت که همه مواد سازنده آن با مواد دیگر نظامات، کاملاً متفاوت باشد.

«منبع حقوق»، خود یک نظام حقوقی است؛ مثلاً حقوق روم و اسلام - که دو نظام حقوقی اند - از منابع حقوق کشور فرانسه به شمار می آیند و همچنین، حقوق فرانسه و بلژیک از منابع حقوق ایران پس از مشروطیت و قبل از انقلاب اسلامی محسوب می شود. رویه قضایی نیز یکی از منابع حقوق است؛ یعنی آنچه از

ص:148

مجموع مطالعات در تاریخ قضا و قاضیان به دست می آید، می تواند مستند قاضی - در حکم خاصی که در یک مورد صادر می کند - باشد. رویه قضایی - که به معنای داوری های مشابهی است که قاضیان مشهور جهان در قضایای مشابه داشته اند - حکم یک قاضی را اعتبار می بخشد؛ خواه در متن مکتوب قضایی آمده باشد یا نیامده باشد. عرف، اخلاق و دین هم علاوه بر نظام های حقوق پیشین و رویه قضایی، از منابع نظام حقوقی هستند.

3. کارکردهای قانون و مجازات

لفظ «قانون» لغوی سریانی است که به معنای خطکش بوده و به معنای اصل، رسم و آیین هم آمده است. (1) در اصطلاح، مجموعه قواعد و مقرراتی که به منظور حفظ نظم و آرامش جامعه و تنظیم روابط اجتماعی توسط مقام صالح وضع می شود را قانون می گویند. (2) قوانین حقوقی در مطالعات انسان شناسی نمونه ای از کنترل های اجتماعی هستند که همواره با اجبار و نوعی فشار همراه است. این قانون، دارای کارکردهایی در فرهنگ های مختلف است که عبارتند از:

1. تعیین روابط بین افراد جامعه و تعیین رفتار مناسب در شرایط خاص؛

2. عامل اقتدار برای ضمانت اجرایی مصوبات؛

3. عامل پالایش مناسبات اجتماعی و تأمین انعطاف پذیری اجتماعی.

قانون در همه جوامع، ممکن است به معنای قواعد مدون وجود نداشته باشد، ولی همه آنها دارای هنجارهای آشکار و پنهانی هستند که از مردم انتظار می رود آنها را رعایت کنند وگرنه باید به مجازات های آن تن دهند.

ص:149


1- (1) . سجادی، 1375، ص570.
2- (2) . کاتوزیان، 1372، ص12.

برای مطالعه

دوگزارش در خصوص سیستم حقوقی و قضایی

1. مجازات در بین کوکی های شمال غرب هند

فریزر می نویسد: اگر مردی ازکوکی های شمال غرب هند، تصادفاً از بالای درختی سقوط کند و بمیرد، همه بستگان او جمع می شوند و درخت را ساقط می کنند، آن را خرد می کنند وخرده ریزهای آن را به باد می دهند. این آیین در بین آینوهای ژاپن نیز رایج بوده است. (1)

2. شیوه های حل اختلاف بین ایلات ایران

سنت هایی برای حل اختلاف و تنبیه مجرمان در میان بسیاری از ایلات ایران وجود دارد. بیشتر آنها ریشه دینی و اعتقادی دارند که برخی از آنها عبارتند از: دیوان، میار، کارچ, کپن و پیتردیک که در بین قوم بلوچ رواج دارد. برای نمونه، مورد پتردیک (عذرخواهی) را مرور می کنیم:

این رسم، زمانی رخ می دهد که بین دو یا چند نفر از یک یا چند قبیله بلوچ، دعوایی رخ دهد. طرف مقصر برای حل مشکل، حاضر به عذرخواهی می شود. این امر به صورت لفظی نیست! بلکه طی مراسمی از طریق واسطه ای که معمولاً از افراد محترم هستند، صورت می گیرد. در این شیوه، واسطه با مراجعه به شخص زیان دیده، وی را از قصد طرف مقصر با خبر می سازد. برخوردها و اختلافات، هرچقدر که بزرگ باشد، باعث نمی شود که عذرخواهی طرف مقابل را نپذیرند. در واقع رد درخواست، عملی ناجوانمردانه است. در عذرخواهی،

ص:150


1- (1) . رید، 374، 1363.

دعوتی رسمی برای صرف شام یا نهار از طرف مقصر صورت می گیرد و با کشتن گوسفندی از وی در خانه زیان دیده پذیرایی می شود. مخاصمه با حضور مقصر و اقوام او در این جلسه، بدون این که در مورد قضیه صحبتی شود، پایان می یابد و عذرخواهی به طور رسمی صورت گرفته، اختلاف ها کنار می رود. مقصر بعد از آن سعی می کند تا با راه های مختلف، عمل جوانمردانه طرف مقابل را در قبول عذرخواهی، تلافی کند. این جاست که دشمنی ها به دوستی تبدیل می شود. (1)

نظام اقتصادی

«اقتصاد» در بحث از انسان شناسی اقتصادی وسیله ای برای بررسی برخی از جنبه های مادی تطبیق انسان با محیط و بررسی نحوه کاربرد وسایل معین برای دست یابی به منابع دل خواه است. این وسایل می تواند پول، زمان و حتی مهارت های اجتماعی باشد. در نتیجه، یکی از ابعاد هر جامعه ای، اقتصاد است و معمولاً هر فعالیت انسانی، جنبه ای اقتصادی هم دارد و به قول بیتس، یک فرد بوکوت در غرب و شمال کنیا که به یکی از اعضای رده سنی اش گاوی می بخشد، ولی جایگزینی دریافت نمی کند، خوب می داند که به این ترتیب در آینده حقی نسبت به گله دوستش پیدا می کند و وارد یک معامله اقتصادی شده است. با این چشمداشت که سرمایه گذاریش با کمی تأخیر در آینده به او باز می گردد و همچنین با بیرون راندن یک گاو از گله اصلی اش، سرمایه از بین رفته را تضمین می کند. (2)

ص:151


1- (1) . ملازهی، 1379، ص5.
2- (2) . بیتس، 1375، ص583.

بنابراین، انسان شناس فرهنگی در بخش اقتصاد به بررسی و مطالعه شرایط تولید، توزیع و چگونگی مصرف آن در جوامع مختلف می پردازد و از همین رو به مسائل زیست محیطی و فناوری نیز علاقه نشان می دهد و به داد وستدها، مبادلات، مسائل حقوقی مربوط به مالکیت و بهره برداری از اشیا و اشکال گوناگون استفاده از تولیدات توجه دارد. (1)

یکی از روشن ترین و فوری ترین نیازهای یک جامعه، فراهم کردن مایحتاج اساسی فیزیولوژیک مردم آن جامعه است. همه انسان ها برای زنده ماندن، نیاز به مصرف حداقل معینی کالری، نوشیدن آب سالم، امنیت, پوشاک و مسکن دارند. هیچ جامعه ای در جهان نیست که به منابع اساسی پایان ناپذیری از خوراک، پوشاک، آب و مواد و مصالح ساختمانی و... دسترسی داشته باشد. از آن جا که منابع تأمین این نیازها محدودند، هر جامعه ای باید شیوه های نظام مند تولید، توزیع و مصرف این منابع را به وجود آورد. بدین ترتیب، هر جامعه ای باید یک نظام اقتصادی ایجاد کند.

نمونه سؤال های زیر در موضوع شناخت فرهنگ اقتصادی و روحیات مادی ملل مختلف، در انسان شناسی فرهنگی قابل بررسی است:

- سیستم تولید، توزیع و مصرف، چگونه سیستمی است؟

- چه اهمیتی در این فرهنگ برای حفظ منابع، به خصوص در شرایط کمبود، قائل اند؟

- سیستم اقتصادی، خودکفاست یا وابسته؟

- منابع الگوی تولید، توزیع و مصرف چیست و منشأ آن از کجاست؟

ص:152


1- (1) . ریویر، 1379، ص123.

- اقتصاد دینی، چه نقشی در سیستم اقتصادی ایفا می کند؟

- جامعه، چه سیستم های سنتی ای را در تولید، توزیع و مصرف تجربه کرده است؟

- وضعیت اشتغال و مسئله بی کاری چگونه است؟

- اعتماد مردم به ارزش هایی چون قناعت، توکل بر خدا و صبر بر ناملایمات مادی، چه میزان ارزیابی می شود؟

آیا این فرهنگ تاکنون استعمار را تجربه کرده؟ به چه میزان منابع خود را از دست داده است؟

برخی نمونه های انسان شناسی اقتصادی

الف) تقسیم کار بر اساس سن و جنس

دو معیار در تقسیم کار اقتصادی، سن و جنس است که در فرهنگ های مختلف، تجلی های گوناگونی دارد. معمولاً در فرهنگ ها سعی براین است که زنان و مردان، کارهای مربوط به خود را انجام دهند؛ مثلاً مردان وظیفه شکار، صید، جنگ، آماده سازی زمین را بر عهده می گیرند و زنان عهده دار گردآوری موادغذایی، آشپزی، مراقبت از کودکان، بذرپاشی و حمل خرمن گندم می شوند. برای مثال در ایل بختیاری در کشور ایران، نان پختن، پشم ریسیدن، دوشیدن شیر، هیزم آوردن، لباس دوختن، آب آوردن، آشپزی و بچه داری، کار زنان است و مردان هرگز این کارها را انجام نمی دهند؛ در حالی که درو کردن، حاصل خرد کردن، بنایی کردن، چراندن گله، خرید و فروش گله و دام با مردهاست و زنان در آن دخالتی ندارند. (1)

ص:153


1- (1) . روسک، 1350، ص34.

تقسیم کار در میان بوکوت های کنیا زود شروع می شود و در سراسر عمر ادامه می یابد. پسران و دختران دو سه ساله، تشویق به مشارکت در فعالیت های نمادینی می شوند که به سرعت به وظایف خاص جنسیت تبدیل می شوند. دختر بچه ها کارهایی چون گردآوری هیزم، آوردن آب، شیر دوشی و تدارک خوراک را به گونه ای تفننی انجام می دهند و پسرها به همین سان در نقش های مراقبت گله، شکار، کمان سازی و جنگاوری فعالیت می کنند. (1)

ص:154


1- (1) . بیتس، 1375، ص274.9

برای مطالعه

برخی رسوم در فرهنگ بلوچ

در فرهنگ مردمان بلوچ در کشور ایران، نوعی روحیه همکاری و تعاون در رفع نیازهای مادی و اقتصادی وجود دارد که مرور برخی از آنها به عنوان فرهنگ مردمی، مثال زدنی است:

1. رسم بجاری : زمانی که جوانی قصد ازدواج دارد، بعد از آماده کردن مقدمات به سراغ خویشان و دوستان می رود و همه موظفند در انجام این مهم به او کمک کنند و از نظر مالی و جنسی، او را تأمین نمایند. همین امر، عاملی مهم در سهولت ازدواج در این فرهنگ است.

2. رسم باجی: در این فرهنگ، خانواده هایی که مازاد بر نیاز خود غذا می پزند، باقی را بین همسایگان تقسیم می کنند. بنابراین خانواده های فقیر بدون احساس حقارت از این کمک بهره مند می شوند و معمولاً کمتر کسی نیاز به دیگران پیدا می کند.

3. رسم منگیر: به عروسی هم زمان چند زوج در میان بلوچان، «منگیر» می گویند که معمولاً بین طبقات ضعیف است. در این شیوه که قصد کمک به افراد ناتوان در امر ازدواج است و معمولاً صرفه اقتصادی زیادی هم دارد، چندین خانواده دختر و پسر، فرزندان خود را هم زمان به ازدواج هم درمی آورند و مخارج عروسی به صورت یکجا پرداخت می شود. (1)

ص:155


1- (1) . ملازهی، 1375، ص5.
ب) مبادله اقتصادی
اشاره

«مبادله اقتصادی» در فرهنگ های مختلف، تنها بر سر رد و بدل کالاهای مادی و خدمات در چارچوبی اجتماعی صورت می گیرد که در آن با مسائلی چون نوعی مناسک سازی، متعهد شدن افراد نسبت به یکدیگر، معاملات و چانه زنی ها روبه رو هستیم. از پدیده های رایج در بین جوامع - به خصوص جوامع کمتر پیچیده و سنتی - که نوعی مبادله اقتصادی با بار ارزشی و اجتماعی همراه است، می توان به چند مورد زیر اشاره کرد:

یکم. بتلاچ

در برخی از جوامع سرخ پوست شمال غربی آمریکا، رقابت هایی بین رؤسای سرخ پوستان کواکیوتل بر سر تحکیم و ترفیع موقعیت اجتماعی برقرار می شود. در مواقعی، یکی از آنها هدایایی به دیگران می دهد و طرف مقابل موظف است که هدایای او را بپذیرد و متقابلاً هدایایی - که دو برابر هدایای دریافت شده ارزش دارد - به او هدیه نماید. در برخی موارد، هر یک از رؤسا بخشی از اموال خود را منهدم می کند و دیگران نیز برای دفاع از شرافت خود، مجبورند که حداقل همان مقدار از مال خود را نابود سازند. رئیسی که از عهده رقابت برآید، بر حیثیتش افزوده می شود، وگرنه به موقعیتش لطمه وارد می شود. (1)

دوم. حلقه کولا

مالینوفسکی، «کولا» را نوعی مبادله وسیع، فراگیر و دارای ویژگی های درون

ص:156


1- (1) . کیا، 1354، ص27.

قبیله ای در بین بومیان تروبریاندی توصیف می کند. این روش توسط گروه هایی که در محدوده حلقه وسیعی از جزایر زیست می کنند و حوزه بسته ای را تشکیل می دهند، اجرا می شود. دو نوع کالا در این حوزه از یک گروه به گروه دیگر منتقل می شود: یکی گردنبندهایی با صدف سرخ و دیگری بازوبندها و دست بندهایی با صدف سفید. اینها در تملک هیچ کس در نمی آید و دست به دست به طور مداوم می چرخد. این مصنوعات، زشت و بی فایده، عاری از لطافت و بنجل هستند و بر اثر دست به دست شدن مدام، چرک، بدنما و چرب هستند؛ ولی در عین حال، دارای ارزش زیادی برای بومیان هستند؛ تا حدی که گویا زندگی بدون گردش این مصنوعات متوقف می شود. (1)

سوم. بازارهای هفتگی در ایران

بازارهای هفتگی در ایران، مانند شنبه، دوشنبه و جمعه بازارها، جایگاه ویژه ای در اقتصاد محلی ایران دارد. از عمده کاربردهای آن، در جوامع روستایی ایران است که در مرحله نخست، محلی برای داد وستد فرآورده های دامی، زراعی و صنایع روستایی است. از خصوصیت های این بازارها این است که مردان و زنان، همه در داد و ستد مشارکت می کنند؛ گرچه امروزه این بازارها در سطح گسترده در مراکز شهرها، حتی شهرهای بزرگ نیز وجود دارد به گونه ای که گویا در هر نقطه ای از شهر به تناوب از شنبه تا جمعه بازار روز برقرار است. (2)

ج) شیوه های توزیع کالا

برای نشان دادن این اصل از جهانشمولی های فرهنگی، می توانیم به یک

ص:157


1- (1) . کیا، همان، ص29.
2- (2) . رنجبر، 1384، ص180.

بخش از نظام های اقتصادی یعنی شیوه های توزیع نیز توجه کنیم. تمام جوامع افزون بر به کارگیری شیوه های مرسوم و جاافتاده تولید کالاهای مادی اساسی (یا تهیه آنها از محیط اطراف و قابل دسترس)، باید مراقب باشند که این کالاها، عادلانه بین همه اعضای جامعه که بقایشان به دریافت کالاهای مزبور بستگی دارد، توزیع شود. بیشتر کالاها و خدمات در برخی فرهنگ ها مانند فرهنگ های سرمایه دار، براساس روش سرمایه داری (1) که بر اصل «هر کس به نسبت توانش در پرداخت» (2) مبتنی است، توزیع می گردد. کالاها و خدمات در کشورهای سوسیالیستی ای مانند جمهوری خلق چین، آلبانی، کوبا و روسیه (شوروی سابق)، بر اساس اصل کاملاً متفاوت دیگری، یعنی اصل: «هر کس به نسبت نیازی که دارد، توزیع می شود» و بالأخره توزیع امکانات و منابع در یک نظام دین مدار، بر اساس تعریف دیگری از عدالت، یعنی «ادای حق هر صاحب حقی» تعیین می گردد.

این سه گونه نظام توزیع، همه امکانات و منابع موجود در جهان را در بر نمی گیرد. برای مثال پیگمی های (3) آفریقای مرکزی، برای توزیع از یک نظام موسوم به «داد و ستد خاموش» استفاده می کنند که در آن، شرکای تجاری برای رسیدن به معامله ای متقابل، در طول مدت مبادله از برخورد مستقیم (چهره به چهره) اجتناب می ورزند. بوشمن های نامیبیای فعلی، گوشت حیوانی را که در جریان شکار کشته شده است، بر اساس اصل نظام خویشاوندی توزیع می کنند؛ یعنی چگونگی ارتباط هر فرد با شخص شکارچی، میزان سهم

ص:158


1- (1) . capitalistic mode.
2- (2) . each according to his or her capacity pay.
3- (3) . Pygmy.

گوشت آن فرد را تعیین می کند. به هر حال، نظام توزیع به هر شکلی که باشد، هیچ جامعه ای وجود ندارد - حداقل برای مدت طولانی - که موفق به تشکیل یک انگاره نظام مند توزیع نشده باشد. (1)

چکیده

دو محور از محورهای اساسی در مطالعات انسان شناسی فرهنگی، نهادهای حقوقی سیاسی و اقتصاد است. محقق انسان شناس اساساً سعی می کند به شیوه های نظارت و کنترل رفتار در این محورها توجه کرده و در زمان بندی مشخص و براساس شیوه های کارآمد جمع آوری اطلاعات در محورهای یاد شده، به جمع آوری اطلاعات اقدام نماید. ارزش هر یک از نهادهای یاد شده در فرهنگ های مختلف و به دلیل نوع جهان بینی حاکم بر آن جامعه، متفاوت خواهد بود. برای نمونه، نهاد اقتصاد، در یک جامعه غیر دینی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. نهاد سیاست و حقوق - به عنوان مجموعه ای هماهنگ - نقش سامان دهی به نظام اجتماعی را دارد و عامل اصلی ایجاد نظم اجتماعی و حاکمیت قانون است و توجه به آنها در فرهنگ های گوناگون، بسته به منابع و منشأ تدوین و اعمال قانون، بیانگر تفاوت ها و شباهت های فراوانی در بین جوامع است که یکی از آنها نظامات مبتنی بر حقوق و قوانین اسلامی است.

واژه های کلیدی

نهاد سیاسی، حقوقی، حقوق اساسی، منابع حقوقی، نهاد اقتصادی.

ص:159


1- (1) . کولمن، 1381، ص97.

پرسش های اساسی

1. جایگاه نهاد و نظام حقوقی - سیاسی در مطالعات انسان شناسی چیست؟

2. جایگاه نهاد و نظام اقتصادی در مطالعات انسان شناسی چیست؟

3. محورهای اصلی مطرح در خصوص نهادهای اقتصادی، سیاسی و حقوقی چیست؟

4. وظیفه انسان شناس جهت فهم روابط عمده سیاسی - اقتصادی در هر فرهنگ چیست؟

5. چه نسبتی بین نظام حقوقی و تحقق قوانین و رسیدن به عدالت اقتصادی وجود دارد؟

محورهای پژوهش

1. در خصوص رابطه فرهنگ دینی و اقتصادی در یک جامعه، تحقیق کنید.

2. در مورد رابطه نهاد خانواده و اقتصاد در یک جامعه انتخابی تحقیق کنید.

3. در خصوص رابطه شناخت ویژگی های حقوقی - اقتصادی یک فرهنگ و فعالیت موفق تبلیغی بحث کنید.

4. دو فرهنگ متفاوت در خصوص رفتارهای اقتصادی و سیاسی را انتخاب نموده و آنها را در سه محور کارآمدی، الگوها و میزان پای بندی به ارزش های پذیرفته شده مربوط به هر کدام، مقایسه کنید.

منابع پژوهش

1. سایمون، کالمن و واتسون، هلن؛ در آمدی به انسان شناسی.

2. مصباح یزدی، محمدتقی؛ حقوق و سیاست در قرآن.

3 بیتس، دانیل؛ انسان شناسی فرهنگی.

4. کیا، م؛ مردم شناسی اقتصادی.

5 روح الامینی، محمود؛ زمینه فرهنگ شناسی.

6. روح الامینی، محمود؛ مردم شناسی جوامع ابتدایی و عشایر.

ص:160

بخش چهارم : فرهنگ و ویژگی های آن

اشاره

ص:161

ص:162

8- مفهوم شناسی فرهنگ

اشاره

اهداف درس: به منظورآشنایی با مفهوم فرهنگ، تاریخ شکل گیری، برداشت ها وتعابیر موجود از آن انتظار می رود که دانش پژوهان در پایان درس بتوانند:

1. با تاریخ فرهنگ آشنا شوند؛

2. با طبقه بندی هایی که در خصوص مفهوم فرهنگ صورت گرفته، آشنا گردند؛

3. محورها و عناصر اصلی تعاریف فرهنگ را شناسایی کنند؛

در پایان قرن هجدهم که افکار اجتماعی، خصیصه علمی به خود گرفت و در جست وجوی قوانین اجتماعی برای راهنمایی رفتار بشر برآمد، مطالعاتی تحت عنوان «تاریخ جهانی» انجام شد که به دنبال تدوین تاریخ عمومی بشر و جوامع بود. دانشمندان و مورخان در این دوران توجه زیادی به مسائل سیاسی و نظامی نداشتند و بیشتر متوجه آداب و رسوم، هنرها، نهادها، افکار و علوم بودند. آنان با گسترش شناخت و معرفت می توانستند از یک دوره پیشرفت سخن گویند و واژه «فرهنگ» را برای بیان آن به کار گیرند. این گونه بود که کلمه « kultur » در زبان آلمانی به معنای پیشرفت و تعالی یک جامعه و نشانه دست یابی آن به تمدن به کار رفت.

ص:163

تعاریف فرهنگ

واژه «فرهنگ» از زبان کلاسیک لاتین ریشه گرفته است و در اصل به معنای «کشت و کار» یا «پرورش» بوده است. این معنا هنوز در واژه های Agriculture ( کشاورزی)، Horticulture ( باغبانی) و Cult و Cultus ( آیین) برجاست و در صورت های تازه، مانند Bee Cuiture ( پرورش زنبور)، Pearl Cuiture ( کشت مروارید) و به همان معنا به کار می رود.

به کارگیری این مفهوم در دیگر زبان ها از جمله فرانسه قرون وسطا، انگلیسی به ویژه آمریکایی، رومیک (پرتغالی، اسپانیولی، ایتالیایی و رومانیایی) و همچنین زبان فارسی، ادامه یافت. از کوشش هایی که در زبان فارسی برای شناخت مفهوم فرهنگ و طبقه بندی آن صورت گرفته است می توان به تلاش روح الامینی در کتاب زمینه فرهنگ شناسی، جهانگیر معینی در کتاب نظریه و فرهنگ، داریوش آشوری در کتاب تعاریف و مفهوم فرهنگ، و حسین سلیمی در کتاب فرهنگ گرایی، جهانی شدن و حقوق بشر اشاره کرد.

هرچند اصطلاح فرهنگ در کاربرد روزمره به امور هنری, زیباشناختی, ادبیات و فلسفه برمی گردد، ولی اصطلاح فرهنگ از دیدگاه انسان شناس، معنا و مفهوم بسیار متنوع و گسترده تری دارد که از سلیقه های شخصی فراتر می رود. شاید یکی از شروط با فرهنگ بودن، انسان بودن است. بنابراین همه مردم فرهنگ دارند, یعنی افراد نیمه عریان قبیله دانی در گینه جدید، به همان اندازه با فرهنگ هستند که رئیس جمهور یک کشور با فرهنگ است. ظروف و لوازم آشپزی، سرنیزه ها و کلبه های گلی از نظر انسان شناس، به همان اندازه ارزش و اهمیت دارند که نقاشی های رنگ روغنی و آثار برجسته ادبی، علمی و دینی دارای ارزش و اعتبارند.

تعریف واحدی از اصطلاح فرهنگ حتی در میان انسان شناسان - که مدعی اند

ص:164

فرهنگ، عنصر مفهومی راهنمایی کننده آنهاست - وجود ندارد. کروبر و کلاکهان (1952)، دو تن از انسان شناسان معروف، بیش از 160 تعریف مختلف از فرهنگ راشناسایی کردند. از جمله اولین تعاریفی که از مورد استفاده زیاد قرار گرفته تعریف ای. بی است. تایلور، انسان شناس تکامل گرا است که از فرهنگ به عنوان «کل پیچیده مشتمل بر معرفت، باورها، هنرها، اخلاقیات، قوانین، آداب و رسوم و به طور کلی هر قابلیت و رفتاری که انسان به عنوان عضوی از جامعه فرا می گیرد»، یاد می کند. (1)

کلاکهان و کلی طی سال های اخیر، فرهنگ را به عنوان «تمام طرح هایی که از نظر تاریخی برای زیستن خلق شده اند، اعم از روشن، غیر روشن، منطقی، غیرمنطقی و غیرعقلانی که در هر زمانی به عنوان راهنماهای بالقوه ای برای رفتار انسان وجود دارند» مورد مطالعه قرار دادند. (2) یکی دیگر از انسان شناسان به نام هرسکوویتز، از فرهنگ به عنوان «بخش انسان ساخته محیط»، نام برده است. (3) و داونز از فرهنگ به عنوان «طرح و نقشه ای ذهنی که ما را در روابطمان با محیط اطراف و با اقوام و مردمان دیگر جهان راهنمایی می کند» یاد کرده است. (4)

تقسیم بندی کلاکهان از تعاریف فرهنگ

الف) تعاریف وصف گرایانه (Descriptive)

برای توجه به همه ابعاد فرهنگ، مروری بر طبقه بندی صورت گرفته توسط آقای کلاکهان مناسب است:

ص:165


1- (1) . تایلور، 1871، ص1.
2- (2) . کلاکهان کلی، 1945، ص97.
3- (3) . هرسکوویتز، 1955، ص305.
4- (4) . داونز، 1971، ص35.

این تعاریف، بسیار گسترده اند و بر عناصر سازه فرهنگ، تکیه دارند و چه بسا متأثر از تعاریف تیلور نیز هستند. حسین سلیمی در کتا ب فرهنگ گرایی، این دسته تعاریف را این گونه شرح می دهد:

تعاریف توصیفی از فرهنگ، تعاریفی هستند که قصد دارند با شناساندن نهادها و عناصر تشکیل دهنده آن، به تعریف کلیتی به نام «فرهنگ» بپردازند. به عبارت بهتر، در این گونه تعاریف، تلاش می شود که گروهی از نهادهای اجتماعی، پدیده ها و فعالیت هایی که در حوزه فرهنگ می گنجد، مشخص شوند و آن گاه مفهومی کلی از مجموعه آنها، زیر عنوان فرهنگ، استنباط گردد. این نوع تعاریف به اندیشه ها و فعالیت های علمی انسان شناسان قرن نوزدهم باز می گردد. نوشته گوستاوکلم از مهم ترین تلاش ها در این زمینه است که در نیمه قرن نوزده به چاپ رسید. وی در کتاب خود سعی دارد تا توسعه تدریجی نوع بشر را با مطالعه بر روی نحوه تحول آداب و سنن، مهارت ها، ابزارها، اعمال مذهبی مردم و قبایل مختلف توصیف نماید. (1)

سه تعریف زیر از مجموع این تعاریف است:

- فرهنگ، کلیت در هم تافته ای از دانش، دین، هنر، قانون، اخلاقیات، آداب و رسوم و هرگونه توانایی و عاداتی است که آدمی، همچون عضوی از جامعه به دست می آورد. (2)

- فرهنگ کلیت در هم تافته ای از عاداتی است که مردم همچون عضوی از جامعه فرا می گیرند. (3)

- فرهنگ، مفهوم وصف گرایانه ای به معنای «گنجینه انباشته از آفرینندگی بشر»

ص:166


1- (1) . سلیمی، 1379، ص17.
2- (2) . تیلور، 1871.
3- (3) . بندیکت، 1929.

است، از جمله کتاب ها، نقاشی ها، بناها، زبان، رسم ها، نظام آداب، فضیلت های اخلاقی، دانش هماهنگی با محیط، دین و احکام شایست و ناشایست. (1)

ب) تعاریف تاریخی (Historic)

در این گونه تعاریف، تکیه بر میراث اجتماعی یا سنت ها است.

- «فرهنگ، مجموعه ای منسجم از میراث اجتماعی است که نژاد و زندگی تاریخی گروه، معنای اجتماعی بدان بخشیده است. (2)

- «فرهنگ» مجموعه ای همبسته از کردارها و باورها است که از راه جامعه به ارث می رسد و بافت زندگی را می سازد. (3)

- «فرهنگ»، آن است که از گذشته آدمیان باز مانده، در حال ایشان عمل می کند و آینده آنها را شکل می دهد. (4)

ج) تعاریف هنجاری (Normative)

این تعاریف، تکیه بر قواعد و روش ها دارند:

«فرهنگ», ارزش های اجتماعی، اعم از نهادها، رسم ها، عقاید و واکنش های رفتاری گروهی از مردم، اعم از بدوی و متمدن است. (5)

«فرهنگ»، اشارتی به راه و روش مشخص یک گروه از آدمیان یا طرح کامل زندگی آنهاست. (6)

ص:167


1- (1) . کلاکهان و کلی، 1946.
2- (2) . پارک و برجس، 1921.
3- (3) . ساپیر، 1927.
4- (4) . مایرس، 1927.
5- (5) . تامس، 1937.
6- (6) . کلاکهان، 1951.
د) تعاریف روان شناسانه (Phycological)

الف) تأکید بر فرهنگ همچون وسیله سازگاری و حل مسئله

«فرهنگ راه و روش مشترک زندگی و سازگاری ویژه انسان با محیط طبیعی و نیازهای اقتصادی اش است.» (1)

«فرهنگ، ترکیبی از انگاره ها، نگرش ها، عادات مشترک و کم و بیش یکسانی است که در جهت رفع نیازهای بازگردنده و همیشگی آدمی، پرورده شده است.» (2)

ب) تأکید بر آموختگی

«فرهنگ، کلید رفتارهایی است که فرد برای همسانی با گروه می آموزد.» (3)

«فرهنگ را می توان چنین تصورکرد: مجموع متون، انگاره ها و کارکردهای آموخته ای که یک گروه در امر زندگی به کار می بندند.» (4)

ج) تأکید برعادت

«فرهنگ، الگوهای قراردادی کردار و بخش عمده ای از عادت های جاافتاده است که فرد به کمک آنها در هر موقعیت اجتماعی گام می نهد.» (5)

ه) تعاریف ساختاری (Structural)

در این گونه تعاریف، بر الگوسازی یا سازمان فرهنگ تکیه می شود:

ص:168


1- (1) . داوسن، 1928.
2- (2) . یونگ، 1942.
3- (3) . دیویس، 1948.
4- (4) . اپلر، 1947.
5- (5) . مورداک، 1941.

«فرهنگ، سیستمی از الگوهای واکنشی است که با یکدیگر همبسته و همسویند.» (1)

«فرهنگ، سیستمی از طرح های آشکار و پنهان زندگی است که از تاریخ سرچشمه می گیرد و همه یا اعضای خاصی از گروه، توان مشارکت در آن را دارند.» (2)

و) تعاریف تکوینی (Genetical)

الف) تأکید بر فرهنگ

«فرهنگ، فرآورده همبود بشری است.» (3)

«فرهنگ، عبارت است از آن بخش از محیط که بشر، خود آن را آفریده است و باید خود را با آن سازگار کند.» (4)

«مراد از فرهنگ، هر شیء، عادت، اندیشه، نهاد و شیوه فکری و عملی است که انسان آن را فرا می گیرد و یا می آفریند و سپس به دیگران - به ویژه نسل بعد - می سپارد.» (5)

ب) تأکید بر ایده ها

«فرهنگ، یک ساخت ارگانیزم اجتماعی است که ایده ها، نطفه آنند.» (6)

«فرهنگ، عبارت است از سرجمع همه ایده ها برای هرگونه رفتار یکسان.» (7)

ج) تکیه بر نمادها (Symbols)

فرهنگ در این نگرش، مجموعه ای از نمادهای مشخص موجود در یک جامعه است؛ نمادهایی که نه فقط از راه پژوهش تجربی، بلکه از طریق تأویل،

ص:169


1- (1) . ویلی، 1929.
2- (2) . کلاکهان و کلی، 1945.
3- (3) . گروز، 1928.
4- (4) . ویلی، 1945.
5- (5) . هانتینگتون، 1945.
6- (6) . وارد، 1903.
7- (7) . کلاکهان و کلی، 1945.

تفسیر و ادراک معانی مندرج در آنها قابل شناخت هستند:

فرهنگ شامل همه شیوه های اندیشه و رفتار است که با میانکش ارتباطی، یعنی با رسانش نمادین به جای وراثت ژنتیک، دست به دست به نسل های بعدی منتقل می شود. (1)

در یک جمع بندی به نظر می رسد که مفهوم فرهنگ، دارای سه مؤلفه اصلی است که بخشی از آن به امورات مادی و بخش دیگر به معنویات _ اعم از دینی و غیر دینی _ برمی گردد و عناصر عمل، دارایی ها و اندیشه از شاه کلیدهای آن هستند؛ به این معنا که می توان گفت: هرآنچه ملتی دارد، می اندیشد و عمل می کند، فرهنگ آن جامعه است. (2)

نسبت فرهنگ و تمدن

صرف نظر از معرکه آرا در خصوص یکی بودن فرهنگ و تمدن، یا دو مفهوم تلقی کردن آنها و همچنین مؤلفه های متعدد مفهومی در تعریف این دو، (3) به برخی از برداشت ها اکتفا کرده و به اختصار به مؤلّفه های تمدن اشاره می کنیم:

مالک بن نبی، متفکر الجزایری در عین تفکیک فرهنگ از تمدن، فرهنگ را روح تمدن می داند. نگرش وی به تمدن به نظریه ای در باب انسان و روش های تحقق مقتضیات انسانیتش در ضمن محیط طبیعی معین، نزدیک است. (4)

دکتر علی شریعتی، معتقد است که تمدن به معنای کلی، عبارت است از

ص:170


1- (1) . آشوری، همان، ص45.
2- (2) . صالحی، 1386، ص17 - 38.
3- (3) . آشوری، 1381، 23 - 57.
4- (4) . رضوان، 1383، ص67.

مجموعه ای از ساخته ها و اندوخته های مادی و معنوی جامعه انسانی که عمدتاً به بعد مادی آن در معنای اخص، فرهنگ اطلاق می شود و به بعد مادی آن، تمدن. (1)

رضا داوری می گوید: تمدن، سیر و بسط یک نحو تفکر و ظهور آثار آن در مناسبات افراد و اقوام، در رفتار و کردار و در علوم و فنون مردم است که اجزای آن، تفکیک ناپذیرند. (2)

دنی کوش می نویسد: هردو واژه به حوزه معناشناختی واحدی تعلق دارند و مفاهیم اساسی یکسانی را منعکس می کنند؛ ولی کاملاً معادل هم نیستند. فرهنگ، بیشتر یادآور پیشرفت های فردی است و تمدن، توسعه جمعی را یادآور است. (3)

مؤلفه های تمدن

_ همه تمدن ها دارای مقررات و قوانینی هستند که معمولاً به صورت مکتوب درآمده است؛

_ همه تمدن ها دارای نوعی دولت با زمامداری شاهان، یا روحانیون و یا نمایندگان مردم هستند؛

_ همه تمدن ها خط و الفبایی برای ثبت و ضبط وقایع دارند؛

_ اشکال و انواعی از هنر و فعالیت های هنری در همه تمدن ها وجود دارد؛

_ همه تمدن ها زبانی برای انتقال و آموزش دستاوردهای خود دارند؛

_ همه تمدن ها دارای معتقدات دینی با سلسله مراتب روحانی و مقدسان هستند؛

ص:171


1- (1) . علی شریعتی، تاریخ تمدن، ص 5 - 9.
2- (2) . داوری، 1379، ص72.
3- (3) . کوش، 1382، ص13 - 16.

_ همه تمدن ها علوم را تکامل بخشیده اند؛ خواه به دلیل قواعد علمی و خواه برای خدمات دینی. (1)

تاریخ فرهنگ

فرهنگ از چه زمانی در جوامع بشری پدید آمد؟ آیا می توان تاریخ دقیقی را برای آن مشخص کرد؟

جامعه شناسان و مردم شناسان، دوره هایی را برای پدید آمدن فرهنگ در جوامع بشری برشمرده اند که اولاً ابزاری برای تعیین دقیق آن دوره ها در دسترس نیست، ثانیاً بر اساس اسناد و مدارک تاریخی، نمی توان آن دوره ها را از نظر علمی پذیرفت؛ زیرا انسان از آغاز پیدایش و تشکیل زندگی اجتماعی، دارای فرهنگ بوده و هست. به عبارت دیگر، نمی توان جامعه ای در ذهن ترسیم کرد که فاقد فرهنگ باشد.

از آن جا که انسان نسبت به سایر موجودات، برتر و کامل تر است، دارای فطرت، عقل و غرایز است و باید گرایش ها، تمایلات و نیازهای خویشتن را تأمین و ارضا کند. از این رو، اقوام و ملت ها به تولید فرهنگ معنوی و مادی همت گماشته اند که البته، فرهنگ دینی آنان از تعالیم حیات بخش پیامبران الهی نشأت گرفته است. چرا که نخستین گرایش فطری، معنوی و درونی انسان، مسئله پرستش است که از آغاز پیدایش وی در نهادش بوده و با استمرار آن، فرهنگ دینی و نهادهای دینی را به وجود آورد. سپس عقل انسان، تدابیری را برای بهتر زیستن با هم نوعان خود در زمینه های سیاسی، اقتصادی، ابزار سازی، قوانین و

ص:172


1- (1) . روح الامینی، 1379، ص52.

مقررات اندیشید. همچنین، غرایز او از جمله غریزه جنسی، باعث شکل گیری نهاد خانواده شد و آداب و رسوم خاص آن را پدید آورد. بنابراین انسان متناسب با جامعه نخستین خود - که ساده، محدود و کوچک بود - به تولید فرهنگ پرداخت و به تدریج با رشد جمعیت، علم و ابزار، تحولی در افکار، اندیشه و نگرش های خود پدید آورد. ملت های گوناگون در عرصه تاریخ شکل گرفتند که هر یک دارای فرهنگ خاص خود شدند و این روند تکاملی، هم چنان به راه خود ادامه می دهد.

چکیده

فرهنگ از سری مفاهیم مرکب انتزاعی است، که به همین دلیل تعاریف و توصیفات فراوانی از آن ارایه شده است که حتی برخی به 160 تعریف از آن اشاره کرده اند. در بعضی تعاریف، ابعاد مادی و در برخی دیگر، ابعاد معنوی و نیز گاهی موارد، امورات ذهنی و اندیشه ای، مورد توجه بوده اند؛ همان طور که در برخی تعاریف، ارزش ها و باورهای دینی یک جامعه مورد دقت قرار گرفته است. این تأکیدات از دسته بندی های اندیشمندان در خصوص تعاریف این مفهوم، از جمله تعاریف وصف گرایانه، ساخت گرایانه، هنجاری، تکوینی و تعاریف روان شناسانه، به راحتی قابل استخراج است. از طرفی لازم است تا به نسبت آن با تمدن توجه گردد.

واژه های کلیدی

فرهنگ، تمدن، تعاریف وصف گرایانه، هنجاری، تکوینی، ساخت گرایانه، روان شناسانه، تاریخی.

ص:173

پرسش های اساسی

1. تعاریف وصف گرایانه فرهنگ را بنویسید.

2. تعاریف روان شناسانه فرهنگ کدام است؟

3. تعاریف هنجاری، چه تفاوت هایی با ساخت گرایی دارند؟

4. در کدام دسته از تعاریف، بر ارزش ها و باورهای دینی تأکید شده است؟

5. ضمن تعریف تمدن، بگویید در کدام دسته از تعاریف، بر جنبه تمدنی فرهنگ تأکید شده است؟

محورهای پژوهش

1. تعاریف ارایه شده را در یک تحقیق مقایسه کنید.

2. در خصوص تعاریف فرهنگ در منابع دینی تحقیق نمایید.

3. در مورد شاخص های فرهنگ دینی و مادی تحقیق کنید.

4. مقاله ای در خصوص تجربیات تبلیغی خود که بیانگر تأثیر این ویژگی بر فعالیت های شما بوده است، تدوین کنید.

منابع پژوهش

1. صالحی امیری، رضا؛ مفاهیم و نظریه های فرهنگ.

2. کوهن، ریمون؛ گفت وگوی فرهنگ ها، ترجمه محمد علی محمدی.

3. آشوری، داریوش؛ تعریف ها و مفهوم فرهنگ.

4. کوش، دنی؛ مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعی، ترجمه فریدون وحیدا.

5. بشریه، حمید؛ فرهنگ از دیدگاه انسان شناسی و مردم شناسی.

ص:174

9- ویژگی های فرهنگ

اشاره

اهداف درس: به منظورآشنایی عمیق دانش پژوهان با ویژگی های فرهنگ، انتظار می رود که در پایان درس بتوانند:

1. تبیین مفیدی در خصوص ویژگی اکتسابی بودن فرهنگ ارایه دهند؛

2. تأثیرات فرهنگ بر زیست و فضای تبلیغ را توضیح دهند.

3. منظور از اکتسابی بودن فرهنگ چیست؟

4. منظور از کل به هم آمیخته را توضیح دهند؛

5. در ارایه مثال و نمونه در این خصوص، مهارت یابند؛

6. در تطبیق این ویژگی ها با شرایط تبلیغی، توانمند گردند؛

7. نسبت به ابعاد تغییر فرهنگ، آگاه شوند؛

8. در خصوص بحث از نقش این ویژگی در تبلیغ، توانمند گردند.

در درس قبل با مفهوم و تاریخچه فرهنگ آشنا شدیم و رابطه آن با موضوع تمدن را مرور کردیم. هم اکنون به سه ویژگی آن یعنی اکتسابی بودن، به هم آمیختگی و تغییر فرهنگ در این درس می پردازیم:

اکتسابی بودن فرهنگ

اشاره

برای شناخت بهتر و مناسب تر فرهنگ، به عنوان شاه کلید ورود به مباحث انسان شناسی فرهنگی و از مباحث محوری آن در درک و شناخت درست

ص:175

ویژگی های ملل مختلف جهان و نیز آشنایی با محتوای فکری و عملی آنها، لازم است تا به ویژگی های آن در مطالعات انسان شناسی توجه نماییم. ویژگی اکتسابی بودن آن را در این درس مرور خواهیم کرد و در درس های آینده با سایر ویژگی های آن آشنا خواهیم شد:

فرهنگ، از طریق جریان یادگیری، تماس و تأثیر متقابل با محیط فرد انتقال می یابد، نه از طریق جریان ژنتیکی، فطری یا غریزی. فرهنگ را می توان شبیه مخزنی از آگاهی ها و دانش یک جامعه تصور نمود. فردی که در جامعه ای به دنیا می آید، با بزرگ شدن در آن جامعه، کم کم متوجه می شود افرادی که قبلاً در آن جامعه زندگی می کرده اند، مسائل و مشکلاتی را که با آن مواجه شده اند، حل و فصل کرده اند؛ برای مثال، اشیای مادی، روش های تهیه و پخت غذا، زبان، قوانین حکومتی، اشکال ازدواج و نظام های دینی تا زمان تولد کودک کشف شده اند و جزیی از فرهنگی هستند که کودک در درون آن به دنیا می آید. اگر پسری در روستای کوچکی در اسپانیا به دنیا آید و در همان جا نیز بزرگ شود، به احتمال قوی غذای خود را در طول دوران زندگی با پرداختن به کار کشاورزی تأمین می نماید، و از دولت اسپانیا حمایت می کند، از گاوبازی لذت می برد و کاتولیک می شود. در مقام مقایسه، اگر پسری در جامعه دامداری آفریقای شرقی زاده شود و در همان جا بزرگ شده و زندگی را ادامه دهد، به احتمال زیاد زندگی خود را با پرداختن به کار دامداری تأمین می کند، به قوانین و مقررات بزرگ ترها و نیاکانش احترام می گذارد، اوقات فراغت خود را به نقل قصه های قوم و قبیله اش می گذراند و اجداد و نیاکان خود را به عنوان رب النوع می پرستد. گر چه این دو کودک، هر دو به گونه ای کاملاً متفاوت, رفتار خواهند کرد، اما یک اصل اساسی

ص:176

در رابطه با فرهنگ آنها کاملاً روشن است: هر دو بچه در فرهنگی زاده شده اند که وجود داشته است و هر یک باید راه حل های مختلفی را که فرهنگ حاکم بر جامعه برای آنها مهیا ساخته است، یاد بگیرد. هنگامی که این راه حل ها فرا گرفته شوند، رفتار تقریباً خودکار می شود و فرهنگ در درون جامعه از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد.

امرام شاینفلد، ماهیت اکتسابی بودن فرهنگ را با شرح گزارشی درباره یک شهروند چینی نشان می دهد:

فونگ کوک کیونگ، وقتی به دنیا آمد، جوزف راین هارد، نامیده شد (از تیره آمریکایی - آلمانی بود). در دو سالگی، یک شخص چینی ساکن لانگ آیلند در نیویورک، او را به فرزندی پذیرفت و سه سال بعد، او را به چین برد. وی تا بیست سالگی در شهر کوچک نام هوی، نزدیک کانتون در کنار خانواده پدر خوانده اش پرورش یافت. هنگامی که در سال 1982 به نیویورک بازگشت، از هر نظر کاملاً چینی بود؛ جز وضع ظاهری اش که «آمریکایی شدن» را باید به هر صورتی نشان می داد و زبان انگلیسی که برای وفق دادن خود با زندگی جدید و از ضروریات زندگیش در نیویورک بود. کیونگ، چند سال بعد، پس از پایان جنگ جهانی دوم به خدمت در ارتش آمریکا احضار گردید و مدتی بعد برای ادامه خدمت به ایتالیا فرستاده شد. در ایتالیا از بسیاری جهات برای سایر سربازان، بیگانه به شمار می آمد و مرتب تلاش می کرد که جهت ادامه خدمت در ارتش، به چین منتقل شود؛ اما تا پایان جنگ در ایتالیا باقی ماند و ارتش، تقاضای انتقال او برای چین را نپذیرفت. کیونگ در بازگشت دوباره اش به نیویورک - که در آن هنگام، راین هارت فونگ خوانده می شد - در یک مؤسسه روزنامه چینی

ص:177

مشغول به کار شد و با داشتن لهجه چینی، می توانست به صورت نارسایی انگلیسی صحبت کند. (1)

اگر نیروی یادگیری و کسب فرهنگ از طریق آموزش، نیازی به سند و مدرک داشته باشد، یکی از بهترین مدارک، کودکانی هستند که در انزوا و تنهایی نگه داشته شده اند. موارد رقت انگیز، ولی مستندی از نوزادانی وجود دارد که در گنجه ها یا اتاق های زیر شیروانی ها به حال خود رها شده و از حداقل مراقبت، نگهداری و تماس انسانی در طول سال های رشد و نموشان برخوردار بوده اند. یکی از این موارد آنا، دختری است که در شش سالگی در حالی پیدا شد که در اتاق زیر شیروانی خانه پدربزرگش به یک صندلی بسته شده بود و به هیچ وجه، شرایط زندگی یک انسان را نداشت. کینگزلی دیویس اشاره می کند که این دختر معصوم و بی گناه، توان سخن گفتن نداشت، از راه رفتن عاجز بود، از ایما و اشاره چیزی نمی دانست، توان غذا خوردن نداشت و چیزی از بهداشت و پاکیزگی نمی دانست. در هشت سالگی بعد از اقامت سه ساله در مرکزی مخصوص کودکان عقب افتاده، پیشرفت قابل ملاحظه ای در ایجاد ویژگی های انسانی در او مشاهده گردید. او می توانست توپی را به هوا پرتاب کند و آن را بگیرد، با آداب اجابت مزاج آشنا شد، می توانست لباس بپوشد، غذایش را بخورد و در حد یک کودک عادی دو ساله سخن بگوید.

با توجه به این که آنا، واقعاً از جریان اجتماعی شدن یا روابط معنادار انسانی در طول شش سال نخستین زندگی اش محروم مانده بود، بدیهی است که عقب ماندگی ذهنی و حرکتی نخستین او، نتیجه مستقیم این محرومیت انسانی باشد. او

ص:178


1- (1) . شاینفلد، 1950، ص505.

فرصت های اندکی برای یادگیری فرهنگش داشت و در غیاب چنین فرصت های یادگیری، به طور کلی نمی توان امید چندانی به ایجاد و رشد اعمال انسانی در او داشت. اهمیت این مورد رقت انگیز در این است که نشان می دهد منابع و توان های زیستی یک فرد وقتی دور از اجتماع رشد کند، چه سهم کمی در انسان شدن او دارد. (1)

تمام مردم با وجود تنوعات بسیار در جزئیات فرهنگ ها در سراسر جهان، فرهنگ هایشان را از طریق یکسان کسب می کنند و آن «یادگیری» است. مردم در فرهنگ های مختلف، محتوای فرهنگی مختلفی را فرا می گیرند؛ یعنی افکار و عقاید، ارزش ها و انگاره های رفتاری مختلف، و جزءجزء آن فرهنگ را به طور کامل جذب می کنند.

برای مثال، افراد متوسط کی کی یو در آفریقای شرقی، این توان را دارند که مرحله به مرحله نشان دهند که چگونه به شبکه ای از صدها قبیله مرتبط می شوند. کشاورزان کی کی یو، آگاهی زیادی درباره موضوعات و مسائل مربوط به خویشاوندی به دست آورده اند که ممکن است این اطلاعات برای ما نامأنوس و گیج کننده باشد؛ زیرا فرهنگ آنها برای کارآ بودن نظام ازدواج و خویشاوندی میان آنها، اهمیت زیادی به چنین اطلاعاتی می دهد. هر چند ممکن است در حل مسئله ای با استفاده از معادلات چند مجهولی که ما می دانیم، ناتوان به نظر آیند. یا شکارچیان بوشمن در نامیبیا، مسیر حرکت غزال زخمی و تیر خورده را به راحتی تشخیص می دهند. حل چنین مسئله ای برای آنها به طور قطع، آسان تر از حل یک مسئله فلسفی نیست که در آزمون مثلاً دکترای فلسفه به آن برمی خوریم.

ص:179


1- (1) . گیدنز، 1380، ص350.

بدین ترتیب، مردم فرهنگ های مختلف، چیزهایی را می آموزند که در جهت همسازی با محیطهای خاص آنهاست.

الف) فرهنگ و جریان های زیستی

بخش عمده ای از رفتار خودآگاه افراد، از طریق یادگیری و روابط متقابل با افراد دیگر حاصل می شود؛ حتی نحوه پاسخ به نیازهای کاملاً زیستی (مثل خوردن، سرفه کردن، اجابت مزاج) اغلب تحت تأثیر فرهنگ قرار دارد. برای مثال، همه مردم در نیاز به خوراک در زمان گرسنگی مشترک هستند. چنانچه حداقل میزان ضروری کالری مصرف نشود، گرسنگی و عوارض ناشی از آن عارض می گردد. به این دلیل، همه مردم غذا می خورند، ولی حداقل بخش هایی از این که چه می خورند، در چند نوبت می خورند، چقدر می خورند، با چه کسی می خورند و بر اساس چه قوانینی می خورند را فرهنگشان تعیین می کند.

کلاکهان، انسان شناسی که سالیان دراز به بررسی و مطالعه فرهنگ اقوام ناواهو در آریزونا و نیومکزیکو پرداخته است، ضمن ارایه نمونه ای از چگونگی تأثیر فرهنگ بر جریان های زیستی، می نویسد:

من زمانی همسر یکی از فعالان در آریزونا را می شناختم که علاقه مفرطی به برانگیختن واکنش های فرهنگی داشت. این خانم از افراد و میهمانانی که به دیدنش می آمدند، اغلب با ساندویچ های خوشمزه که حاوی نوعی گوشت - که نه گوشت مرغ بود و نه ماهی تن، ولی مزه ای شبیه آنها داشت - پذیرایی می کرد. این خانم، تنها زمانی که میهمانانش به طور کامل ساندویچ های خود را می خوردند، درصدد پاسخ گویی به هر نوع سؤال درباره ساندویچ ها برمی آمد و می گفت: آنچه خورده اند، نه گوشت مرغ بوده است و نه ماهی تن؛ بلکه گوشت مقوی و سفید مارهای زنگی تازه شکار

ص:180

شده بوده است. واکنش میهمانان به توضیحات میزبان خود، بسیار سریع بود و اغلب با بروز تهوع شدید همراه بود. (1)

آنچه کلاکهان شرح می دهد، نمونه روشنی است از این که چگونه فرهنگ بر جریان های زیستی تأثیر می گذارد. در واقع در این مثال، جریان طبیعی زیستی «خوردن» و «هضم کردن»، نه فقط تحت تأثیر قرار گرفت، بلکه بر عکس شد. بخش اکتسابی فرهنگ (این عقیده که گوشت مار زنگی، چیزی زننده وتهوع انگیز برای خوردن است)، سبب قطع ناگهانی جریان عادی گوارش شد. روشن است که در گوشت مار زنگی، چیزی که موجب بروز حالت تهوع در افراد شود، وجود ندارد؛ زیرا آنهایی که معتقدند گوشت مار زنگی را باید خورد، به حالت تهوع دچار نمی شوند. نمونه ای دیگر: خوردن گوشت خوک شاید به ظاهر لذت بخش باشد، اما یک مسلمان به محض شنیدن آن به حالت تهوع یا اشمئزاز و تنفر دچار می شود که در اصطلاح به آن تنفر شرعی می گویند.

نمونه های قوم نگاری بسیاری وجود دارد، ولی چه به مردان شین در مراسم رقص خورشید توجه کنیم، چه به راه روندگان بر روی آتش در فیجی و یا مرتاضان سخت گیر در هند، در واقع اصل یکی است و آن این که مردم، اندیشه و عقاید را از فرهنگ می آموزند و زمانی که این آموزش ها درونی شود، به طور واقعی می تواند تجربه درد را تغییر دهد. به عبارت دیگر، بخشی از فرهنگ (افکار و عقاید) می تواند بر بازتاب های درد مبتنی بر جهات زیستی تأثیر نماید.

بخش های غیر لمسی فرهنگ - که مشتمل بر افکار، عقاید، ارزش ها، باورها و غیره است - تأثیرات نیرومندی، حتی بر جسم انسان دارد. هر فردی که مجله

ص:181


1- (1) . کلاید کلاکهان، 1968، ص25 و 26.

جغرافیایی بین المللی (1) را خوانده باشد، می داند که تنوع شکل های فلج سازی بدنی رایج در میان جمعیت های انسانی، بسیار گسترده است. مردم اقدام به تعدیل و تغییر بدن خود می کنند، زیرا فرهنگشان به آنها می آموزد که اگر آنچنان عمل نمایند، جذاب تر، سالم تر و یا از دیدگاه اجتماعی، پذیرفتنی تر می شوند؛ برای مثال، زنان در قبیله پادونگ در برمه، گردن خود را با استفاده از حلقه های فلزی، درازتر می کنند؛ مردان و زنان ماسایی در آفریقای شرقی، به مرور تکه های چوب بزرگ تری در نرمه گوش های خود می گذارند و بدین ترتیب، حلقه ها و پیچ هایی در گوش های خود ایجاد می نمایند؛ مردان در گینه جدید، استخوان از میان بینی خود عبور می دهند؛ زنان سنتی چینی در سنین جوانی برای جلوگیری از رشد پای خود، پاهایشان را محکم می بندند؛ نوبی ها در سودان، چهره و بدن خود را با طرح های جالبی به صورت هندسی داغ می کنند؛ جزیره نشینان اقیانوس آرام، بدن خود را خالکوبی می کنند.

تأثیراتی که اندیشه ها و تصورات فرهنگی بر بدن و اعمال جسمانی دارند، همیشه همچون سوراخ کردن گوش، بی خطر نیست؛ برای مثال، بسیاری از این رفتارها مانند خالکوبی و داغ کردن، ممکن است تأثیرات زیانباری _ از قبیل پخش عفونت در بدن _ بر سلامت فرد داشته باشد.

کانن (1942) گزارش کرده است، افرادی که در فرهنگ آنها عمل جادوگری وجود دارد ممکن است آن قدر تحت تأثیر سحر و افسون قرار گیرند که نتیجه آن، بروز اختلالات شدید در عملکرد بدن باشد و این باور به مرگ آنها بینجامد. در برخی جوامع غربی گفته شده است که یکی از دلایل عمده بیشتر بودن

ص:182


1- (1) . National Geographix Magazine.

عفونت های مجاری ادرار در بین زنان، این است که زنان به منظورهای کاملاً اجتماعی، بیش از مردان از عمل ادرار کردن اجتناب می کنند که نتیجه آن، ایجاد فشار بیشتر روی مثانه و احتمال بیشتر بروز عفونت است. افزون بر این، تفکر فرهنگی ارتباط دادن لاغری با جذابیت زنانه در کشوری مثل آمریکا - به خصوص اگر در حد افراط باشد - ممکن است منجر به بروز عارضه خطرناک بی اشتهایی و پرهیز از غذا خوردن شود. (1)

ب) اکتسابی بودن فرهنگ و تبلیغ

این باور که فرهنگ از راه یادگیری کسب می گردد، حایز چند نکته مهم در مدیریت و هدایت تبلیغ دینی در عرصه بین المللی است:

1. چنین شناختی به تحمل بیشتر تفاوت های فرهنگی منتهی می شود که پیش نیاز ارتباط مؤثر درون فرهنگی در یک موقعیت تبلیغی - فرهنگی است؛

2. ماهیت اکتسابی بودن فرهنگ، یادآور این است: از آن جا که ما از طریق جریان یادگیری بر فرهنگ خود تسلط پیدا کرده ایم، امکان این که یاد بگیریم در فرهنگ های دیگر چطور عمل کنیم نیز برای ما وجود دارد (گرچه مشکل تر است). بنابراین، کسب آگاهی میان فرهنگی برای مبلغان دینی از طریق برنامه های مؤثر آموزشی، امکان پذیر است؛

3 . ماهیت اکتسابی بودن فرهنگ، به این نتیجه اجتناب ناپذیر منتهی می گردد که نیروی کار غیر بومی - اگر چه ممکن است فاقد مهارت های شغلی لازم در زمان حاضر باشد - کاملاً توان یادگیری مهارت های ضروری را در آینده دارد.

ص:183


1- (1) . فرارو، 1379، ص45.

به هم آمیختگی فرهنگ

فرهنگ ها، کل های در هم آمیخته تلقی می شوند؛ به این معنا که آنها نظام های منطقی و مرتبط اند که بخش هایی از آنها با یکدیگر ارتباط درونی دارند؛ و اجزای آن، چیزی بیش از مجموعه آداب و رسوم است که به طور اتفاقی کنار هم قرارگرفته اند. اگر بتوان به فرهنگ ها به عنوان نظام های درهم آمیخته نگاه کرد، می توان مشاهده کرد که چگونه ویژگی های فرهنگی در یک کل به هم آمیخته، قرار می گیرند و در نتیجه، چگونه در درون آن بافت، مفهوم پیدا می کنند. بدیهی است که مبلغان بین المللی با مجهز شدن به چنین شناختی، موقعیت بهتری در عرصه تبلیغ جهانی پیدا می کنند تا با رسوم بیگانه ای که در محل مأموریت با آن مواجه می شوند، کنار آیند.

شاید ذکر یک نمونه، به روشن کردن مفهوم «فرهنگ کلی در هم آمیخته» کمک کند: بیشتر ایرانی ها در مورد تجربه ازدواج چند همسری - که عبارت است از چند همسر برای مرد در زمان واحد - با مشکلاتی مواجه هستند. افزون بر توهمات و شک و تردیدهای معمولی، دلایل محکمی درباره چند همسری مرد وجود دارد که از نفوذ آن در نظام فرهنگی ایران جلوگیری می کند؛ به این معنا که بخش های دیگری از فرهنگ ایران نه تنها از چند همسری مرد حمایت و پشتیبانی نمی کند، بلکه گاهی با آن مقابله نیز می کند. یا در فرهنگ غربی، اگر مردی اقدام به اختیار بیش از یک همسر در آن واحد کند، با خطر تعقیب قانونی و محاکمه شدن مواجه خواهد شد؛ زیرا چند همسری در این نظام جایی ندارد. افزون بر این، اقدام مزبور در جامعه ای که بر اساس اقتصاد پولی عمل می کند، سودمند به شمار نمی آید؛ زیرا هر چه تعداد همسران مرد بیشتر باشد، به پول بیشتری برای تأمین و حمایت از آنان نیاز است و در نتیجه، تعداد زنان بیشتر، به

ص:184

معنای تعداد فرزندان بیشتر است که مستلزم مراجعه بیشتر به پزشک متخصص کودکان، خرید اسباب بازی و دوچرخه های بیشتر، ثبت نام کلاس های شنا، خرید غذای بیشتر و بالأخره، هزینه های آموزشی بیشتر است.

درعین حال، چنانچه تجربه چند همسری را در بافت فرهنگی مناسب آن بررسی کنیم، ممکن است به این نتیجه برسیم که نه تنها غیر اخلاقی، غیر قانونی و غیرمنطقی نیست، بلکه به احتمال زیاد، منطقی ترین شکل ازدواج است. به نمونه مردم نگاری از جامعه ای مبتنی بر چند همسری توجه کنید:

گزارش کوتاه مردم نگاری جامعه کی کویو درباره تجربه چند همسری مرد، حاکی از آن است که چند همسری مرد برای مردم کی کویو، شکل ایده آل ازدواج محسوب می گردد. ترکیب فرهنگی این جامعه برخلاف دیگر فرهنگ ها دارای تعدادی ویژگی هاست که در جهت حمایت از چند همسری مرد است:

نخست : اقتصاد این جامعه سنتی، مبتنی بر کشاورزی است و کشاورزی، وسیله زندگی نسبتاً کارآمدی برای آنها به شمار می آید. کشاورز در این جامعه، می تواند غذای کافی برای خود و چند تن دیگر را فراهم کند. اگر از منظر اقتصادی بنگریم، منطقی به نظر می رسد که مردان آنها بیش از یک همسر بخواهند؛ زیرا به دست آوردن همسران و فرزندان جدید، موجبات رفاه بیشتر اقتصادی خانواده را فراهم می آورد.

دوم : واحد عمده اجتماعی این جامعه، وابسته به نسب و دودمان پدری (1) است. از آن جا که تمام اعضای دودمان، خواستار رشد، سعادت و تداوم دودمان هستند، فشار زیادی بر مردم جامعه به منظور مشارکت افراد مذکر در تأمین و تداوم رشد

ص:185


1- (1) . patrilineage.

جامعه شان وارد می آید. حال سؤال این است که با توجه به موارد فوق، چه راه مناسبی برای مرد وجود دارد که شانس فرزند مذکر داشتن را افزایش دهد؟

سوم : نظام منزلت اجتماعی این جامعه بر تعداد اعضای خانواده فرد مبتنی است، نه بر میزان دارایی خانواده. به عبارت دیگر، مردان برجسته و سرشناس، کسانی هستند که زنان و فرزندان بیشتری داشته باشند. افزون بر این، زنان کی کویو نیز از عمل چند همسری مرد حمایت می کنند، زیرا از نظر زنان این جامعه، تشویق و ترغیب همسرانشان به داشتن زنان متعدد به منظور افزایش منزلت خانواده، جریانی عادی است؛ چرا که زنان آنان - چون هم جنسان خود در جامعه ای مثل غرب - طالب ازدواج با کسی هستند که اعتبار، مرتبه، موقعیت و منزلت مناسبی در جامعه داشته باشد.

چهارم : چند همسری بودن مرد به عنوان شکلی از ازدواج در نظام مذهبی این جامعه، تأیید و ترغیب می شود؛ نظامی که یکی از ویژگی های اساسی آن، اعتقاد به خدایان نیاکان است. هنگامی که مرد سرشناسی از آنها می میرد، آن شخص دفن نشده و به فراموشی سپرده نمی شود؛ بلکه در حقیقت به مقام و مرتبه الوهیت ارتقا می یابد و به صورت شی ای قابل پرستش برای اعضای در قید حیات خانواده اش در می آید. اگر خانواده شخص متوفی، شامل یک زن و یک کودک باشد، نمی تواند انتظار زیادی به حمایت های مذهبی داشته باشد. هر چه تعداد افراد خانواده آن شخص (تعداد زنان و کودکان)، بیشتر باشد تعداد افرادی که او را پرستش می کنند، بیشتر می شود.

هر مقوله فرهنگی - چه از نوع واکنش اکتسابی رفتاری باشد و چه فکری یا ذهنی - باید جزیی از کل نظام فرهنگی که در آن یافت شده است، تلقی شود. هنگامی که مقولاتی از بافت فرهنگی مناسب خود جدا شده و از دیدگاه فرهنگ دیگری نگریسته شوند، معانی و کارکردها به هم می ریزند و ماهیت اصلی آن

ص:186

مقوله در بهترین حالتش، به طور ناقص شناخته می شود. ولی زمانی که مقوله ای فرهنگی را در درون بافت فرهنگی اصلی و مناسب آن بنگریم، فرصت بیشتری وجود دارد تا چگونگی آن مقوله را به طور منطقی در نظام فرهنگی در هم آمیخته ای که جزیی از آن به شمار می آید، دریابیم و شناخت کامل تری از چگونگی کارکرد فرهنگ به دست آوریم.

اگر فرهنگ ها، نظام های مرتبط به هم هستند و بخش های تشکیل دهنده آنها با یکدیگر ارتباط دارند، پیامد منطقی آن، این است که تغییر در یک بخش نظام، سبب ایجاد تغییرات بی شماری در قسمت های دیگر نظام شود. عرضه یک نوآوری تکنولوژیک، ممکن است سبب بروز یک رشته تغییرات مرتبط با یکدیگر شود. برای مثال، می توان تأثیرات گسترده اختراع تلویزیون را بر فرهنگ کشورهای اروپایی در نظر گرفت که در اوایل دهه 1950 گسترش پیدا کرد و سپس به دیگر کشورها توسعه یافت. آمدن این وسیله در فرهنگ مادی این کشورها، در واقع تأثیرات ژرف و گسترده ای بر جهات غیر مادی فرهنگ از جمله نظام های سیاسی، آموزشی و مذهبی داشته است. مقارن سال 1960 - یعنی ششمین سال مبارزات تلویزیونی ریاست جمهوری - در غرب, تلویزیون، افکار، عقاید، شیوه سخن گفتن و شکل ظاهری نامزدهای ریاست جمهوری را مستقیماً به درون خانه ها و اتاق های نشیمن بیشتر رأی دهندگان برد. بنابراین، امروزه نامزدهای سیاسی به علت قدرت تلویزیون، لازم است همان قدر که در مورد موضوعات و زمینه های مبارزاتی دقیق هستند، در آراستگی ظاهر، پوشش، رفتارها و حرکات کلامی و غیر کلامی خود نیز دقیق باشند. یکی از نتایج استفاده از تلویزیون در زمینه آموزش رسمی، پایین آوردن سن «آمادگی خواندن» کودکان است که نتیجه مستقیم برنامه هایی در این زمینه است.

ص:187

مفسران گوناگون اجتماعی، تلویزیون را هم یک نعمت توصیف کرده اند و هم یک نقمت. با وجود این، ممکن است جنبه های مثبت و منفی آن را احساس کرد، ولی به سختی می توان سهم عظیمی را که در به وجود آوردن تغییرات ژرف در بسیاری از قسمت های دیگر نظام فرهنگی کشورها داشته، انکار نمود. دلیل بروز این تغییرات، این است که فرهنگ ها به طور طبیعی باید نظام های به هم آمیخته ای یا چند بخش به هم مرتبط باشند؛ به طوری که هر تغییری در یک بخش از یک فرهنگ، موجب بروز تغییر یا تغییراتی در بخش های دیگر آن شود.

لاریستون شارپ، ضمن مطالعات و تحقیقاتی که درباره بومیان استرالیایی به نام ییر یورونت (1) انجام داده، نمونه بسیار جالبی در زمینه تغییرات مرتبط و پیوسته به یکدیگر ارایه کرده است. تحقیقات شارپ نشان می دهد که توزیع تبرهای فولادی بین مردان، توسط هیأت های مذهبی خیرخواه و به منظور فعالیت های اقتصادی، چگونه روابط میان اعضای خانواده و شرکای تجاری را به نحو چشمگیری تغییر داد و در نهایت، به تجزیه فرهنگ ییر یورونت منتهی گردید. قضیه از این قرار بود:

در دوران تبرهای سنگی، از آن جا که فقط مردان صاحب این تبرها بودند، زنان و کودکان بر اساس انگاره های عادی تعامل خویشاوندی، ناگزیر به امانت گرفتن آنها از مردان بودند. این نظام امانت گیری، اولاً موجبات برقراری و تداوم نظامی را بر اساس جنسیت، موقعیت و عدم تساوی نقش تعریف شده افراد در جامعه به وجود می آورد؛ ثانیاً به علت عدم دسترسی به سنگ هایی که برای ساختن تبرهای سنگی مورد استفاده قرار می گرفت، مردان ییر یورونت ناگزیر بودند تا سنگ ها را از طریق یک شبکه طولانی وعریض داد و ستد با همسایگان

ص:188


1- (1) . yir Yoront.

خود که در چهارصد مایلی جنوب محل اقامت آنها ساکن بودند، تهیه نمایند. این مبادلات در جریان گردهمایی تشریفاتی و رسمی بزرگی صورت می گرفت که مردان ییر یورونت در آن با اقوام بومی دیگر ملاقات می کردند. اما هنگامی که هیأت های مذهبی، تبرهای فولادی را _ که از نظر فناوری به وضوح برتر از تبرهای سنگی بودند _ توزیع کردند، بسیاری از اشکال سنتی مبادلات، تماس ها و آمیزش های اجتماعی از هم پاشیده شد؛ که موارد زیر از آن جمله است:

1. خویشاوندی، سن، نقش ها و وظایف زن و مرد، دچار اغتشاش گردید؛ زیرا وجود تبرهای فولادی، ضرورت امانت گیری تبرها از راه های سنتی را برطرف ساخت؛

2. شبکه های سنتی داد و ستد، مانند بسیاری از مراسم بومی و محلی که داد و ستد در آن جا صورت می گرفت از هم پاشیده و به تدریج متروک شدند؛

3. انگاره های مربوط به اولیا و بزرگان جامعه از بین رفت؛

4. با توجه به این که تبرهای فولادی جدید، زمینه های اسطوره ای برای به وجود آمدنشان یا اجداد و نیاکان اساطیری که با آنها تداعی شدند را نداشته، مردم نسبت به تمام اسطوره های گوناگون آفرینش، بدگمان شدند. (1)

به هم آمیختگی فرهنگ و تبلیغ

زمانی که این حقیقت درک شود که بخش های مختلف فرهنگ با یکدیگر مرتبط اند، احتمال کمتری وجود دارد که فرهنگ های بیگانه را از منظر و با عینک قوم مداری بنگریم. ویژگی فرهنگی، باید بر حسب و درون آن فرهنگ درک شود؛ به این ترتیب می توان مشاهده کرد که چگونه تمام فرهنگ ها، منطقی و نظام هایی

ص:189


1- (1) . لاریستون، 1952، ص17.

مرتبط با یکدیگرند. چنین رویکردی ما را به سوی این نتیجه اجتناب ناپذیر که «هیچ فرهنگی به طور ذاتی، برتر یا بدتر از دیگری نیست»، سوق می دهد و این که آنچه هست، تنها تفاوت میان فرهنگ هاست. این رویکرد مبتنی بر نسبیت فرهنگی، این فرصت را به مبلغان می دهد تا شناخت بیشتری در این باره که چرا فلان مقوله فرهنگی خاص، در فلان جامعه یافت می شود، به دست آورند؛ حتی اگر آن مقوله برخلاف درک ما از اخلاقیات و باورهای شخصی باشد.

دانستن این نکته به توضیح ماهیت تغییر فرهنگی نیز کمک می کند. وقتی نظام ها به هم آمیخته اند، غیر ممکن است که بتوان فقط یک بخش از آن نظام را بدون تغییر بخش های دیگر، تغییر داد. بدیهی است که چنین شناختی برای هر مبلغ مسئول و نیروی فرهنگی بین المللی و علاقمند به گسترش فضای تبلیغ به مناطقی که افکار، عقاید و انگاره های رفتاری مرتبط با آن ناشناخته است، بسیار اهمیت دارد. همان گونه که در قضیه مربوط به تبرهای فولادی نشان داده شد، برخی از اقدامات اجرایی تبلیغی به ظاهر بی ضرر، ممکن است تأثیرات کاملاً مخربی بر ساختار جامعه داشته باشند. مبلغ دوراندیش و با احساس و موفق، با شناخت ماهیت ارتباط درونی بخش های فرهنگ در یک منطقه خاص، توان پیش بینی تأثیرات زیان آور یک اقدام را در آن محیط فرهنگی خواهد داشت.

تغییرپذیری فرهنگ

اشاره

هر گونه گزارش انسان شناسانه از فرهنگ هر جامعه، در واقع عکسی فوری از قطعه زمانی خاص است. به طور قطع، اگر متخصص قوم شناس پس از اتمام پژوهش فرهنگی در یک محل، چند سال بعد، دوباره به همان محل مراجعه کند، با وضعیتی مشابه قبل مواجه نخواهد شد؛ زیرا هیچ فرهنگی وجود ندارد که از

ص:190

سالی تا سال دیگر ثابت و بدون تغییر باقی بماند. انسان شناسان اوایل قرن بیستم - به خصوص انسان شناسانی که پیرو مکاتب انسان شناسی ساختاری یا انسان شناسی کارکردی بودند - با این اظهار عقیده که برخی از جوامع در وضعیتی از توازن به سر می برند که در آن، نیروهای خواهان تغییر با نیروهای محافظه کار فرهنگی، مورد نفی و انکار قرار گرفته اند، تمایل و گرایش خود را به عدم تأکید و پافشاری بر پویایی های فرهنگی نشان داده اند. اگر چه جوامع کوچک، سنتی، ساده و بی سواد از نظر فناوری - در مقایسه با جامعه های جدید - صنعتی و دارای نظام پیچیده، گرایش بیشتری به محافظه کاری دارند (و در نتیجه تغییر با جریان آهسته تری صورت می گیرد)؛ اما اکنون به طور کلی پذیرفته شده است که تغییر تا حدودی، ویژگی همیشگی تمام فرهنگ ها به شمار می آید.

پژوهشگرانی که درباره تغییر فرهنگ تحقیق می کنند، دریافتند که نوآوری فرهنگی - معرفی افکار، هنجارها وابعاد مادی فرهنگ - در نتیجه نیروهای داخلی و نیروهای خارجی رخ می دهد. سازوکارهای تغییر که در یک فرهنگ عمل می کنند، اکتشاف و اختراع خوانده می شوند. بیشتر تغییراتی که بنیاد آن در جامعه نهاده می شود با وجود اهمیت اکتشاف و اختراع، نتیجه وام گیری از فرهنگ های دیگرند. این جریان، «اشاعه» یا «انتشار فرهنگی» خوانده می شود؛ یعنی اشاعه مقولات فرهنگی از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر، که در ذیل اصول حاکی بر آن را بررسی می کنیم.

اصول اشاعه فرهنگی

با توجه به این که حجم تغییر فرهنگ، در واقع نتیجه میزان انتشار یا اشاعه است، و به نحو قابل ملاحظه ای از یک موقعیت به موقعیت دیگر تفاوت می کند؛ می توان به اصولی اشاره کرد که ما را به ارایه توضیحاتی کلی و قابل

ص:191

اطلاق در مورد تمام فرهنگ ها در این زمینه، قادر سازد.

نخست: انتشار فرهنگ، جریانی گزینشی است. به این معنا که هرگاه دو فرهنگ در برخورد با یکدیگر قرار گیرند، هیچ یک از آنها هیچ چیزی را بدون قبول تفاوت با فرهنگ دیگر نمی پذیرد؛ چرا که اگر می پذیرفتند، تفاوت های گسترده فرهنگی که امروزه در جهان وجود دارد، از مدت ها قبل ناپدید شده بود، بلکه معمولا در صورت به اثبات رسیدن سودمندی و سازگاری مقوله های فرهنگ دیگر با فرهنگ خودی، به عاریت گرفته خواهد شد؛ مگر اجبار یا استثماری باشد که ممکن است یک فرهنگی، بسیاری از داشته های فرهنگ دیگر را به اجبار خودی کند و به تدریج از آن تبعیت نماید، به گونه ای که جزء فرهنگ او شود. برای مثال، نمی توان انتظار داشت که شاهد اشاعه خوک داری از کشورهای غیرمسلمان به کشورهایی چون ایران یا عربستان سعودی باشیم که جمعیت مسلمان آن، خوردن و مصرف گوشت خوک را منع کرده و آن را حرام می دانند. به طور مشابه، چند شوهری زن در یک زمان و به صورتی قانونی، عملی است که احتمال ندارد مسلمانان به عاریت بگیرند؛ زیرا زمینه مساعد و پذیرفتنی ای برای آن در جریان فرهنگ اسلامی وجود ندارد و از حرمت های تابو گونه در فرهنگ اسلام به حساب می آید.

موفقیت آمیز بودن تبلیغ در عرصه بین الملل، مستلزم آگاهی گسترده از گونه های مختلف فرهنگ هاست که باعث می شود پذیرش نوع و میزان محصولات یک فرهنگ توسط فرهنگ دیگر مشخص گردد.

بر اساس مطالعه راجرز، سرعتی که با آن یک نوآوری در یک فرهنگ مورد پذیرش یا عدم پذیرش قرار می گیرد، تحت تأثیر متغیرهای پنج گانه زیر است:

1. تفوق نسبی: حدودی که درآن، یک نوآوری به هر چه جایگزین آن می شود، برتری و مزیت می یابد؛

ص:192

2. رقابت پذیری: حدودی که در آن، یک نوآوری با ارزش ها، الگوهای رفتاری، نگرش ها و اشیای مادی فرهنگ موجود، سازگاری پیدا می کند؛

3. پیچیدگی: میزان سهولت و صعوبتی که یک نوآوری با آن شناخته و به کار برده می شود؛

4. آزمایش پذیری: میزانی که یک نوآوری بر پایه ای محدود، تحت آزمون قرار می گیرد؛

5. مشاهده پذیری: شرایطی که مردم در آن می توانند مزایای مثبت نوآوری را مشاهده نمایند.

به عبارت دیگر: یک نوآوری در صورت وجود موارد ذیل به احتمال زیاد به فرهنگ دریافت کننده، انتشار می یابد:

الف) تفوق آن، نسبت به آنچه موجود است؛

ب) سازگاری آن با انگاره های فرهنگی موجود؛

ج) به سهولت شناخته شدن؛

د) قابلیت آزمون پذیری به طور تجربی؛

ه) قابل رؤیت بودن مزایای آن برای تعداد زیاد.

دوم : وام گیری و اثرپذیری فرهنگی جریانی دو سویه است. پژوهشگران اولیه جریان تغییر، بر این عقیده بودند که تماس میان جامعه های ابتدایی (1) و متمدن، (2) موجب شده است که جامعه های ابتدایی، ویژگی هایی را از جوامع متمدن بپذیرند. این نظر بر مبنای این فرض بود که جوامع ابتدایی پست تر، در واقع چیزی برای ارایه به جامعه متمدن برتر نداشتند؛ لیکن امروزه انسان شناسان این دیدگاه را مردود

ص:193


1- (1) . primitive societies.
2- (2) . civilized societies.

می دانند، چرا که ویژگی های فرهنگی در هر دو جهت، انتشار می یابد.

برای نمونه، تماس اروپاییان با سرخ پوستان آمریکا، مورد مهم و جالبی برای بررسی است. بومیان آمریکا به طور قطع، مقادیر متنابهی از ویژگی های فرهنگی اروپاییان را پذیرفته اند؛ ولی جریان انتشار در جهت دیگر شایان توجه است. برای مثال: تخمین زده شده است، آن دسته از فرآورده های غذایی که حدود نیمی از مواد غذایی اروپا را تشکیل می دهد، در ابتدا سرخ پوستان آمریکا آنها را پرورش داده اند. این مواد غذایی، عبارتند از: غلات، ذرت، لوبیا، کدو، سیب زمینی شیرین و چیزی که سیب زمینی ایرلندی نامیده می شود. سرخ پوستان آمریکا اقلامی از پوشاک همچون نوعی پشم ضخیم و دارای الیاف بلند و گرم کننده را به دنیا عرضه کرده اند.

سوم : اقلام وام گرفته شده به ندرت به شکل اولیه وارد فرهنگ دریافت کننده شده اند؛ بلکه اندیشه ها، ابزارها و یا فناوری های جدید، معمولاً به منظور این که به صورت مؤثرتری در کل ترکیب فرهنگ دریافت کننده آمیخته شوند، مورد تفسیر و بازبینی مجدد قرار می گیرند.

چهارم : برخی ویژگی های فرهنگی، آسان تر از دیگر ویژگی ها انتشار می یابند. نوآوری های بزرگ تکنولوژیک به احتمال بیشتری نسبت به انگاره های اجتماعی یا نظام های اعتقادی، وام گرفته می شوند؛ بیشتر به این دلیل است که درجه سودمندی و قابل استفاده بودن ویژگی خاص تکنولوژیک را به سرعت می توان تشخیص داد. برای مثال، مردی که هر روز پنج مایل راه می رود تا به محل کارش برسد، چندان نیازی به متقاعد کردنش به این که اتومبیل می تواند او را سریع تر و با تلاش بسیار کمتری به محل کارش برساند، نیست؛ لیکن ثابت شده، بسیار دشوار است که شخص مسلمانی را متقاعد کنید که هندو شود.

درک این مطلب که تمام فرهنگ ها تا حدودی تغییر را به طور مداوم تجربه

ص:194

می کنند، بسیار مهم است. سه جزء عمده فرهنگ - که عبارتند از: اشیا، اندیشه ها و انگاره های رفتاری - قابلیت افزایش، کاهش، تغییر و یا تعدیل را دارند. برخی از اجزا از بین می روند، اجزای جدید پذیرفته می شوند و اجزای موجود به صورتی واضح، تغییر می یابند.

زمانی که فرهنگ ها در طول زمان بررسی شوند - اگر چه شتاب تغییر فرهنگ از جامعه ای تا جامعه ای دیگر متفاوت است - معلوم می شود که هیچ چیزی ثابت و استوارتر از تغییر نیست. این بینش و دیدگاه صریح انسان شناسی، باید برای مبلغان و فعالان بین المللی یادآور این نکات باشد:

الف) هر محیط فرهنگی به طور کامل همان محیط فرهنگی سال گذشته نیست و همان محیط فرهنگی در سال آینده نیز نخواهد بود. بنابراین لازم است که تغییرات محیط فرهنگی به طور مداوم و مستمر ثبت شوند؛

ب) این واقعیت که فرهنگ ها قابلیت تغییر دارند، زمینه ساز نگاهی خوش بینانه در خصوص حذف تدریجی شکاف فرهنگی است.

ج) این نظر که برخی اجزای فرهنگ، راحت تر از اجزای دیگر در محیطهای فرهنگی دیگر پذیرفته می شوند، حداقل باید دستورالعمل هایی کلی برای برآورد این که چه نوع تغییراتی احتمال دارد بیشتر در فرهنگ محلی یافت شود، به وجود می آورد. برنامه ریزان با برآورد این که چه نوع اندیشه و رفتارهایی در طی سال های اخیر در یک فرهنگ حضور داشته است، باید سهولت یا دشواری نسبی موجود در بروز تغییرات در عادات مردم را بهتر درک کنند.

چکیده

فرهنگ، دارای ویژگی هایی است که تقریباً همه کسانی که به تبیین آن

ص:195

پرداخته اند، به آن نیز توجه نموده اند که در سه ویژگی عمده خلاصه می شود یکی اکتسابی بودن فرهنگ است که تأثیرات این ویژگی بر شرایط زیستی، فضای تبلیغ و فعالیت های بین المللی، مورد توجه قرار گرفت.

ویژگی درهم آمیختگی فرهنگ ها به معنای وابستگی و درهم تنیدگی ابعاد، و بخش ها و عناصر اصلی و فرعی است که برای درک صحیح از هر فرهنگی، باید به آن توجه کرد. اقدام در راستای تغییر فرهنگ به ویژه فعالان تبلیغ و فعالیت در عرصه های جهانی را متوجه این نکته می کند که جزءنگری به فرهنگ و گزینش بخشی از آن - چه به جهت تأیید و چه ایجاد تغییر - خطرات و عواقب جبران ناپذیری را برای آنها و اهداف بلندشان به دنبال خواهد داشت که وجود شواهد و حوادث رخ داده در عدم توجه به این نکته - که البته در فرهنگ های مختلف یافت می شود - ، دلیلی روشن بر این مدعا است.

همچنین روشن شد که شناخت مفهوم تغییر فرهنگ چگونه می تواند مدیریت تبلیغ را که به طور اجتناب ناپذیری، هم در فرهنگ تبلیغ سازمانی و هم در فرهنگ محلی یا قومی روی می دهد، تسهیل سازد. لیکن باید توجه کرد که چنین شناختی، سازمان و مراکز تبلیغی را از مسئولیت های اخلاقی اش برای اعمال تغییر به سوی انسانی ترین و غیر مخرب ترین حالت آن برحذر نمی دارد. ایجاد فضاهای جدید، تنها به منظور افزایش فضای کار و بدون توجه به تأثیرات آن در میان مردم محلی، به طور قطع قابل دفاع نیست. همچنین استفاده از روش سخت گیری بیش از حد برای مجبور کردن نیروهای فرهنگی محلی به تغییر نحوه برخوردها و رفتارهایشان، هم غیراخلاقی است و هم ممکن است که مانع انجام فعالیت منطقی شود. به طور خلاصه، هرگونه شناخت مفهومی در مورد تغییر فرهنگ، حکمی بسیار قوی با خود به همراه دارد که به طریقی اخلاقی و با در نظر گرفتن خیر و صلاح مردمی

ص:196

که فرهنگشان در معرض تغییر قرار دارد، باید به کار گرفته شود.

چه مبلغ برای ایجاد فضاهای جدیدی در خارج از کشور تلاش نماید و چه برخوردها و رفتارهای جدیدی را در نیروی تبلیغی یا فرهنگی محلی به کار گیرد، آگاهی از این که انتشار یا اشاعه فرهنگی، جریانی گزینشی است، کاملاً ضروری است؛ برای این که تا حدودی بتوانیم پیش بینی کنیم که چه اندیشه ها و رفتارهایی، احتمال پذیرفته شدن در فرهنگی خاص را دارند، متغیرهای مهمی که بر جریان انتشار اثر می گذارند، مانند تفوق نسبی، رقابت پذیری و مشاهده پذیری، باید شناخته شوند.

واژه های کلیدی

اکتسابی بودن فرهنگ، درهم آمیختگی، تغییر فرهنگی، وام گیری فرهنگی، اشاعه فرهنگی، تفوق نسبی، رقابت پذیری، آزمایش پذیری.

پرسش های اساسی

1. سه مورد از مظاهر اکتسابی بودن فرهنگ را در اطراف محل زندگی خود گزارش کنید.

2. در مورد آثار سوء اکتسابی بودن فرهنگ در کلاس بحث کنید.

3. منظور از این که فرهنگ، کل بهم آمیخته است، چیست؟

4. چه عواقبی ممکن است، متوجه کسانی شود که به ویژگی بهم آمیختگی توجه نمی کنند؟

5. تفاوت های فرهنگی جامعه کوکویو در این خصوص را توضیح دهید.

6. منظور از تغییر فرهنگ چیست؟

ص:197

7. معنای وام گیری فرهنگی چیست؟

8. معیارهای پذیرش نوآوری از نظر راجرز را نوشته و هر کدام را توضیح دهید.

9. اصول چهارگانه اشاعه فرهنگی را توضیح دهید.

محورهای پژوهش

1. حداقل ده نمونه از تاریخ اسلام در مورد ویژگی اکتسابی بودن فرهنگ ارایه دهید.

2. حداقل سه مثال از بهم آمیختگی فرهنگی را تهیه و تبیین کنید؛

3. تجربیات تبلیغی خود را در خصوص عدم توجه به ویژگی به هم آمیختگی بنویسید.

4. رابطه ویژگی به هم آمیختگی با تأثیرگذاری بر فرهنگ ها را در قالب یک تحقیق ده صفحه ای تبیین کنید؛

5. در خصوص ابعاد قابل تغییر فرهنگ با کالبد شکافی یک فرهنگ بحث کنید؛

6. مواردی از وام گیری فرهنگی با تأکید بر رخدادهای جهان اسلام را شناسایی و در یک مقاله تبیین نمایید؛

7. با استفاده از کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران (استاد مطهری)، رگه های تغییر و وام گیری فرهنگی در دو سوی قضیه را تبیین کنید.

منابع پژوهش

1. رابرت فرانک؛ انسان شناسی فرهنگی، ترجمه علیرضا قبادی.

2. فرارو، پی؛ انسان شناسی فرهنگی، ترجمه غلامعلی شاملو.

3. کتاب های تاریخ اسلام.

4. مطهری، مرتضی؛ خدمات متقابل اسلام و ایران.

5. آقایی، محمدرضا؛ وام گیری فرهنگی، مقاله.

ص:198

10- نسبت فرهنگ و جامعه(1)

اشاره

اهداف درس: به منظورآشنایی عمیق دانش پژوهان با برخی محورهای کلیدی و کاربردی در مطالعات انسان شناسی فرهنگی که در نسبت فرهنگ و جامعه مورد دقت قرار می گیرند، انتظار می رود که دانش پژوهان در پایان درس بتوانند:

1. با معانی دو محور قوم گرایی و نسبیت فرهنگی آشنا گردید؛

2. با تبعات منفی قوم گرایی و اثرات مثبت و منفی نسبیت فرهنگی در یک تلقی آشنا گردند؛

3. ضمن تبیین صحیحی از ضربه فرهنگ با عوامل اصلی آن آشنا شوند؛

4. راه های مقابله با ضربه فرهنگ را شناسایی نمایند؛

5. در جریان تبلیغ دینی به مهارت فایق آمدن بر ضربه فرهنگ دست یابند.

قوم مداری (ETHNOCENTRISM)

اشاره

تمام فرهنگ ها تا حدود متفاوتی قوم مدارند. شاید بزرگ ترین و تنها مانع شناخت فرهنگی دیگر، «قوم مداری» (1) و «فرهنگ محوری» است. گرایش و تمایل مردم به ارزیابی و سنجش رفتار فرد ناشناس و متعلق به جامعه و فرهنگی دیگر با معیارها و شاخص های فرهنگ خودی و این باور که فرهنگ خودی از سایر فرهنگ ها برتر است.

ص:199


1- (1) . Ethnocentrism.

گرایش و تمایل به قوم مداری، خصوصیتی جهانشمول است؛ مثلاً با توجه به این که فرهنگ ایرانی یا هندی، معمولاً تنها و یا حداقل نخستین فرهنگی است که فرد ایرانی و هندی آن را فرا می گیرد، بنابراین بدیهی است که در نخستین ارزیابی، فرهنگش را درست پندارد و تصور کند که فرهنگش، بهترین و جامع ترین فرهنگ هاست و رفتارش، کامل ترین و پسندیده ترین رفتار و نیز هر چه خارج از آن محدوده و جز آن باشد، نادرست و ناپسند است. حد نفوذ قوم مداری در فرهنگ ها در کتاب های درسی تاریخ برخی کشورها به وضوح مشاهده می شود. برای مثال، رویداد تاریخی جنگ های صلیبی، میان مسیحیان و مسلمانان را در قرون وسطا در نظر بگیرید. در توضیحات کتاب های درسی آمریکا درباره این رویداد، از مسیحیان به عنوان «مجاهدان» جنگ های صلیبی و مسلمانان به عنوان «متعصبان مذهبی» یاد شده است. با وجود این، چنانچه توضیحات مسلمانان را درباره این جنگ ها مطالعه کنیم، خواهیم دید که اصطلاحات مجاهدان جنگ های صلیبی و متعصبان مذهبی برعکس استفاده شده اند؛ یعنی مسیحیان، متعصبان مذهبی و مسلمانان مجاهدان جنگ های صلیبی خوانده شده اند.

واکنش عادی نسبت به مواجه شدن با یک ویژگی فرهنگی ناآشنا، معمولاً به صورت قوم مدارانه و از زاویه فرهنگ خودی است. اکثراً مقوله فرهنگی ناآشنا را نسبت به مقوله ای که در فرهنگ خودی یافت می شود، بی اساس و نامعقول می دانند؛ به این دلیل که اگر مقوله فرهنگی بیگانه متفاوت و ناآشناست، پس باید منحرف، عجیب و غریب، غیر منطقی و بنابراین پست تر از مقوله موجود در فرهنگ خودی باشد. این تعبیر قوم مدارانه با عواقب ناخوشایند آن، نتیجه خارج ساختن مقوله مورد بحث از بافت فرهنگی مناسبش و نگاه کردن به آن از دیدگاه فرهنگی دیگر است.

ص:200

فرارو مثالی از تفسیرهای قوم مداری از رویدادهای تاریخی را هنگامی که در میان اقوام کی کویو در ناحیه کنیا سرگرم تحقیقات بوده و گزارش های حدود شصت سال دوران استعماری را در آرشیو ملی کنیا مطالعه و بررسی می کرده، چنین توضیح می دهد:

مقامات انگلیسی، هنگام توضیح درباره هر فرد از کی کویو که در جریان شورش معروف به مائومائو در دهه 1950 شرکت داشت، همیشه اصطلاح «ارعاب گر» را به کار می بردند؛ لیکن هنگامی که از گزارشگران کی کویو درباره زندگی شان در دهه 1950 سؤال و نظرخواهی شد، خود را با غرور و سربلندی مبارزان راه آزادی می نامیدند. کاملاً واضح است که معنای ضمنی این دو اصطلاح - یعنی ارعاب گر و مبارزان راه آزادی - تا چه حد متناقض است. در این مورد، هم مقامات انگلیسی و هم کی کویویی ها، این رویدادهای غم انگیز را از دیدگاه فرهنگی خود می دیدند. (1)

با توجه به این که قوم مداری در تمام جامعه ها وجود دارد، هیچ جامعه ای نمی تواند آن را منحصر به خود بداند. هرجامعه ای با فرهنگ مشخص خود، تمایل دارد که فرهنگ خود را به صورت «ما» خطاب کند و هر فرهنگ دیگری جز آن را به صورت «آنها» مورد خطاب قرار دهد. گاهی مردم و زمانی عالمان تصور می کنند که مرکز عالم هستند و هر کس و چیز دیگری به دور آنها می چرخد و حرکت می کند. برای مثال، تعدادی جوامع غربی و دوستداران غربی وجود دارند که خودشان را به مفهوم «انسان» یا «مردم» خطاب می کنند و مفهوم ضمنی آن، این است که تمام کسانی که در خارج از آن جوامع هستند، به نوعی

ص:201


1- (1) . فرارو، ص1379 - 62.

مقام و مرتبه انسانی کمتری دارند یا اساساً آنها انسان نیستند. چینی های باستان تصور می کردند که اگر کسی به زبان چینی سخن نگوید و آداب و رسوم چینی را به جا نیاورد، غیر متمدن و وحشی است. ماسایی های آفریقای شرقی، زمانی طولانی بر این گمان بودند که خدای آنها تمام گله های گاو روی زمین را به آنها ارزانی داشته است. هرگاه با افراد غیرماسایی مواجه می شدند که گله های گاو در اختیار داشتند، فکر می کردند که آنان به طریق غیرقانونی صاحب و مالک آن گله ها شده اند. بنابراین احساس می کردند کاملاً حق دارند آنها را پس بگیرند.

از جمله پندارهای غلط قوم مداری، این است که فکر می کنند روش آنها درست، پسندیده و طبیعی است و روش هایی که مردم فرهنگ های متفاوت به کار می برند، نادرست، ناپسند و سطح پایین است. شهرنشینان، روستاییان را دهاتی و روستاییان، شهریان را فریبکار می پندارند. مسیحیان وقتی برای تبلیغ به قبیله ای می روند آنها را مشرک و ملحد می دانند وحال آن که اهل قبیله، آنها را استعمارگران خارجی و بی دین تلقی می کنند. (1)

آثارمنفی قوم مداری

1. محکوم سازی کلی تفاوت های فرهنگی، فرصت شناخت این موضوع را که مردم فرهنگ های دیگر نیز عادات و رسوم ما را عجیب و غیرمنطقی می دانند، از ما می گیرد. برای مثال، مردم آمریکا خودشان را مظهر پاکیزگی و بهداشت می پندارند و به عنوان یک ملت، احتمالاً هزینه های زیادی هم برای خرید و تهیه محصولات پاک کننده برای بهداشت محیط و بهداشت فردی صرف می کنند. با

ص:202


1- (1) . کوین، 1372، ص65.

وجود این، فعالیت ها و مشاغلی در آمریکا وجود دارد که از نظر مردمانی که در قسمت های دیگر دنیا زندگی می کنند، به نحو رقت انگیزی کثیف و غیر بهداشتی است؛ مثالی را در این زمینه مرور می کنیم:

در حالی که بیشتر مردم آمریکای شمالی، عمل فرد اندونزی تبار را که بینی خود را در خیابان خالی می کند، مشمئز کننده، غیربهداشتی و ناپسند می دانند؛ در نظر مردم اندونزی نیز فین کردن فرد آمریکای شمالی در دستمال و سپس، گذاردن آن دستمال در جیبش و بردن دستمال در تمام طول مدت روز به این طرف و آن طرف، مشمئز کننده است و آن را عملی ناشایست و دور از عقل می دانند. ژاپنی ها عمل نشستن مردم آمریکای شمالی در وان حمام پر از آب و صابون کثیف را عملی مشمئز کننده می پندارند. مردم آفریقای شرقی نیز تصور می کنند که آمریکایی ها هرگز بویی از بهداشت و پاکیزگی نبرده اند، زیرا در داخل اتاق های خود به توالت می روند (منظور توالت های داخل محوطه ساختمان است) که اغلب در مجاورت محوطه ای است که غذا در آن تهیه و طبخ می شود. (1)

2. قوم مداری، ممکن است در تعصب ورزیدن، اهانت کردن و خوار شمردن دیگر ملت ها و کشمکش درون گروهی نیز مؤثر باشد. آنچه امروزه در جهان شاهدیم و نمونه هایی که تاکنون اشاره شده، حکایت از این دارد که قوم مداری افراطی از عوامل اساسی اهانت، ستمکاری بی حد و حصر، چپاول و غارت سرمایه های دیگر ملت ها، کشتار بی رحمانه و راه اندازی جنگ های نابرابر و خانمان سوز در بین کشورهای مستضعف توسط دولت های زورگو و به ظاهر توانمند.

ص:203


1- (1) . فرارو، همان، ص64.

قوم مداری شیوه برخورد و نگرشی کاملاً درونی است که در هر جامعه ای یافت می شود، از این نظر که آشنایی ما را با فرهنگ های دیگر به تأخیر می اندازد، ولی آگاهی از آن اهمیت بِسیاری دارد. آگاهی از قوم مداری، هرگز سبب از بین رفتن آن نمی شود، بلکه ما را قادر می سازد که تأثیرات منفی آن را به حداقل برسانیم. برای کسانی که در عرصه فعالیت های تبلیغی تلاش می کنند، خودداری از مقایسه نحوه زندگی خودشان با نحوه زندگی شرکا و رقبای تبلیغی خود در سطح جهانی، بسیار مهم است. در مقابل، ما باید سعی کنیم که مردم دیگر را در بافت فرهنگی، اجتماعی و تاریخی خاص آنها بشناسیم. قوم مداری، نباید منشأ گرفتاری و مزاحمت باشد، زیرا محصول فرعی طبیعی رشد و نمو آنان در آن جامعه است. در حقیقت، قوم مداری از راه جلوگیری از جذب شدن در فرهنگی دیگر و قانونی شمردن وجود گروه فرهنگی، ممکن است نقش و کارکرد مثبتی نیز در تسریع انسجام و همبستگی گروهی داشته باشد.

نسبیت فرهنگی (CULTURAL RELATIVITY)

اشاره

مخالف قوم گرایی، نسبیت فرهنگی است و یکی از تلقی های آن، عدم قضاوت درباره فرهنگ های دیگر با معیار قراردادن فرهنگ خودی است. این امر مستلزم آن است که فرد، تعصبی در مشاهده خود نداشته باشد. نسبیت فرهنگی تصدیق می کند که فرهنگ ها متفاوت هستند، اما هیچ کدام نسبت به دیگری برتری ندارد؛ زیرا مقیاس و ملاک قطعی برای این امر وجود ندارد. نسبیت فرهنگی، احتمالاً با وضوح بیشتری نسبت به اصول اخلاقی در نظرگرفته می شود و دقیقاً مخالف قوم مداری است و به این که یک فرهنگ صحیح و دیگری غلط است، اعتقادی ندارد؛ برای مثال، کشتن بچه ها در قریب به اتفاق فرهنگ ها مردود است

ص:204

و پیگرد قانونی دارد، در حالی که در بین برخی از سرخ پوستان، امری ناصواب نیست. داشتن بیش از یک همسر در بسیاری از فرهنگ ها اشتباه است، ولی آن گونه که مشهور است، زنی که در عربستان ازدواج می کند، از این که همسرش در زمان ازدواج با او ممکن است سه زن دیگر داشته باشد، متعجب نمی شود. حجاب در برخی فرهنگ ها مانند جوامع اسلامی ارزش است، ولی در برخی فرهنگ ها مانند فرهنگ غرب، ضد ارزش به حساب می آید. احترام به سالمندان در فرهنگ های دارای ویژگی فردگرایی به این استدلال که خاصیتی ندارند، چندان مورد توجه نیست، ولی بی احترامی در فرهنگ اسلامی و برخی کشورهای شرقی به دلیل جایگاه بزرگان، نوعی تابوست.

نسبیت فرهنگی در یک نگاه، در مورد این گونه آداب و رسوم، گاهی به عنوان مقولات اخلاقی و گاهی هم به عنوان پاسخ هایی که افراد هر فرهنگ به مشکلات مواجهه با آن می دهند و نیز پاسخ هایی که مردم از طریق آنها با شرایط پیرامون سازگار می شوند، قضاوت می کند. به این معنا که اگر قرار باشد اقوام, مورد ارزیابی قرار گیرند، آن گاه سودمندی این رفتارها در مواجهه با مشکلات نیز باید مد نظر باشد.

به ادعای برخی معتقدان به نظریه نسبیت فرهنگی، هیچ کاری برای پیدا کردن روش هایی جهت حل منازعات موجود در بین نظام های ارزشی گوناگون حاکم بر جهان، از ما ساخته نیست و مسئولیتی در قبال آن نداریم. (1) این سخن ظاهراً دلیلی بر این معناست که توجه به نسبیت فرهنگی، موجب می شود که قضاوت ارزشی در تحقیقات کنار گذاشته شود. نسبیت فرهنگی به وضوح بدین معناست

ص:205


1- (1) . مک کاردی، 1974، ص7.

که انسان شناسان، نسبت به تمایل انسان به قضاوت ها و ارزیابی های ارزشی آگاهی داشته و تلاش می کنند که این نکته را در تحقیقات خود به حداقل برسانند. به این معنا که قضاوت های مبتنی بر صحت و سقم رفتارهای فرهنگی دیگران بایستی موقتاً برای اهداف تحقیقاتی کنار گذاشته شوند تا فرصتی برای فهم روش های متفاوت زندگی مهیا گردد.

انسان شناسان به عنوان افرادی متخصص، به دنبال کشف فرایندهای معناسازی و تفسیر آداب و رسومی هستند که در جوامع متفاوت با جامعه دیگر به اجرا در می آیند؛ آداب و رسومی که برای برخی، نا آشنا و غریب می باشند. بنابراین به صورت یک قاعده درباره رفتارها و اعمال مخالف رفتار و فرهنگ خود، به عنوان رفتارهای بی معنا یا افرادی بی شعور سخن نمی گویند.

بررسی های افراطی مبتنی بر به کارگیری معیارها و ارزش ها در یک فرهنگ، برای قضاوت درباره اعمال متکی بر ارزش های دیگر، به وضوح مانع فهمیدن و آگاهی از شیوه های زندگی جوامع بیگانه خواهد شد؛ گرچه شناخت اعمال جوامع دیگر به هیچ عنوان برپذیرفته شدن آنها دلالتی ندارد. در حقیقت، پذیرش یا رد پدیده ها در شرایط گوناگون فرهنگی برای نسبیت فرهنگی، تقریباً یکسان است. نه به این معنا که افراد به عنوان عضوی از جامعه بشری، ابداً داوری ارزشی، نمی کنند، یا این که صلاح دیدهای شخصی و تصوری نسبت به خوب و بد ندارند و یا معیارهای رفتاری خود را در پاسخ به اعمال جوامع غریبه که شخص یا فرهنگ آنها را تهدید می نماید، به کار نمی گیرند.

نکته مهم در این خصوص، آن است که ما فرهنگ را مجموعه عقاید، باورها و دست ساخته های بشر در طول عمر او می دانیم، لیکن با نگاه دینی به فرهنگ و غلبه فرهنگ دینی بر سایر فرهنگ ها به نظر می رسد که نسبیت فرهنگی در حوزه

ص:206

باور و اعتقاد به ویژه تا آن جا که مربوط به منبع و ریشه صدور آن است، مورد قبول اسلام و آیات و روایات اسلامی نیست؛ چرا که اسلام بر اساس این مستندات، تنها دین درست و مقبول در همه زمان ها و جوامع است و نباید دینی بر آن فایق آید: «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه»، به همین دلیل به گفته قرآن کریم، (وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ ...) ؛ (1) کسی که دینی جز اسلام برگزیند، از او قبول نمی شود. (2)

آثار مثبت نسبیت فرهنگی

1. زمینه تحمل فرهنگ های مختلف فراهم می شود که در این صورت می توان برای مطالعه دیگر فرهنگ ها، اقدام به نوشتن و مسافرت نمود و زمینه تأثیرگذاری بر آن را فراهم کرد؛

2. امکان جذب بسیاری از خوبی ها و عناصر مفید و مؤثر فرهنگ ها وجود دارد و چنین زمینه ای می تواند شرایط مناسبی را برای نقد ابعاد ناسازگار و حتی اصلاح آن فرهنگ به دنبال داشته باشد؛ به خصوص زمانی که صاحبان فرهنگ مذکور، خواهان اصلاح و تجدید نظر در فرهنگ خود باشند؛

3. نسبیت فرهنگی، ما را از هرگونه قضاوت عجولانه در مورد فرهنگ ها باز می دارد و به نوعی در جهت پذیرش حقانیت بسیاری از فرهنگ ها راهنمایی می کند.

ضربه فرهنگ

اشاره

یک مرکز فعال در عرصه فعالیت های بین المللی، ممکن است، برای مثال، در

ص:207


1- (1) . آل عمران، آیه85.
2- (2) . همچنین ر.ک: سوره مائده، آیه و آل عمران، آیه19.

پیشگیری از هر نوع بیماری - از تب زرد گرفته تا هپاتیت - موفق شود و از ابتلا به هرگونه بیماری وحشتناک گرمسیری و سردسیری در طول مدت مأموریت خود جلوگیری کند؛ لیکن فرار از مرضی که هیچ واکسن شناخته شده ای برای آن وجود ندارد، یعنی بیماری «ضربه فرهنگ»، کاری بس دشوار و یا نشدنی است.

«ضربه فرهنگ» - اصطلاحی که نخستین بار یکی از انسان شناسان به نام کال وِرواُبِرگ (1) آن را عنوان کرد - به اختلال و عارضه روانی افرادی اطلاق می شود که به طور ناگهانی وارد محیطهای فرهنگی بیگانه و متفاوتِ با فرهنگ و محیط خودشان می شوند. ابرگ، ضربه فرهنگ را آن اضطرابی می داند که در نتیجه ورود فرد به محیط فرهنگی جدید و ناآشنا و نیز از دست دادن تمام تکیه گاه های فرهنگی آشنا بروز می کند. ضربه فرهنگ بر اثر اضطراب ناشی از فقدان تمام نمادها و نشانه های مأنوس اجتماعی عارض می گردد. این نشانه ها و علایم، شامل طرق و شیوه های فراوانی است که با آنها می توانیم خودمان را با شرایط و موقعیت های روزمره زندگی تطبیق دهیم؛ از جمله این که چه موقع دست بدهیم و به هنگام برخورد با مردم چه بگوییم، چه موقع و چگونه انعام بدهیم، چگونه خرید کنیم، چه موقع دعوت ها را بپذیریم و چه موقع رد کنیم، چه موقع حرف ها را جدی بگیریم و چه موقع جدی نگیریم. انسان ها این علایم را - که ممکن است واژه ها، اشارات، حالات چهره، رسوم یا هنجارها باشد - در جریان رشد خود یاد می گیرند. این علایم به اندازه زبانی که هر جامعه ای با آن سخن می گوید و باورهایی که دارد، بخشی از فرهنگ اوست و همه برای داشتن آرامش فکری و کارایی لازم به صدها نوع از این نشانه ها وابسته اند که بیشتر آنها در سطح ناخودآگاه است. (2)

ص:208


1- (1) . Kalvero Oberg.
2- (2) . ابرگ، 1960، ص177.

ضربه فرهنگ، دامنه ای از آزردگی خفیف تا وحشت و بحران ژرف روانی دارد. وقتی بروز می کند که مبلغ در خارج از کشور خود، ناگهان سعی کند وارد نوعی بازی بشود که هیچ اطلاعی از قوانین آن ندارد. این افراد باید تلاش کنند. آنچه را در این محیط فرهنگی جدید دارای مفهوم و معنا است، کشف کنند؛ در حالی که به این حقیقت آگاهند که بسیاری از نشانه های فرهنگی مأنوس خودشان، ممکن است نامربوط و نامفهوم باشند. این افراد، ناگزیرند که حالات رفتاری جدید و نامأنوس را آزمایش کنند؛ در حالی که واقعاً نمی دانند، چه وقت ممکن است ناآگاهانه مرتکب نسنجیدگی اجتماعی آشکاری شوند. ضربه فرهنگ، معمولاً احساس بیچارگی، درماندگی، تحریک پذیری و زود رنجی را به همراه دارد و هم زمان، ترس از فریب خوردن، صدمه دیدن، آلوده شدن یا نادیده گرفته شدن را به وجود می آورد. هر کسی تا حدودی، وقتی برای اولین بار ناگزیر است در فضای نامأنوس فرهنگی تلاش کند، از اضطراب ضربه فرهنگ رنج می برد؛ لیکن موفقیت کامل یا شکست در مأموریت تبلیغی، به نحو گسترده ای بسته به این است که فرد تا چه حد می تواند به سازگاری یا همسازی روانی دست یابد و بر عوارض اغلب ناگوار آن فایق آید.

شماری از نویسندگان از دهه 1960 به بعد، کوشیده اند تا در زمینه فرهنگ با استفاده از اصطلاحاتی چون «ضربه نقش» (1) (بایرنز، 1966)، «خستگی فرهنگی» (2) (گاتری، 1975) و «ابهام فراگیر» (3) (بال- رُکچ، 1973)، بیان اولیه

ص:209


1- (1) . Role shock.
2- (2) . culture fatigue.
3- (3) . pervasive ambiguity.

ابرگ (سال 1966) را شرح و بسط دهند. با وجود این گوناگونی ها درباره موضوع اصلی ابرگ، توافق کلی مبنی بر این که ضربه فرهنگ در واقع در برگیرنده ابعاد زیر است، وجود دارد:

_ احساس سردرگمی در مورد رفتار مربوط به نقش فرد؛

_ احساس شگفتی و حتی بیهودگی، بعد از تشخیص برخی از ویژگی های فرهنگ جدید؛

_ احساس از دست دادن محیطهای قدیمی مأنوس (دوستان، و...) و انگاره های فرهنگی خودی؛

_ احساس طرد شدن (یا حداقل پذیرفته نشدن) از سوی فرهنگ جدید؛

_ احساس فقدان احترام به خود؛

_ احساس ناتوانی در عدم کنترل کامل بر محیط جدید؛

_ احساس شدید شک و تردید، آن هنگام که در مورد ارزش های قدیمی - که همیشه به آنها به عنوان ارزش های مطلق اعتقاد داشته اند - سؤال می شود.

الف) علایم ضربه فرهنگ

با وجود استفاده از واژه ضربه و شوک - که دلالت بر تکان ناگهانی دارد - ضربه فرهنگ، نه به طور ناگهانی بروز می کند و نه در نتیجه رویدادی مفرد؛ بلکه ناشی از رشته ای تجربیات فزاینده است.

تضادهای فرهنگی به هنگام ورود فرد به فرهنگی جدید - که معمولاً پرواز به سوی شهری بزرگ است - خیلی روشن و واضح نیستند. معمولاً در آن جا چراغ های راهنمایی، تاکسی ها، ساختمان های بلند دارای بالابر (آسانسور)، بانک ها، هتل های جدید با مسئولان پذیرشی که به زبان بیگانه صحبت می کنند، وجود دارد. اما به زودی تفاوت ها و تضادهای واقعی فرهنگی با کمال تأسف ظاهر می شوند.

ص:210

رابرت کولز، فهرست نسبتاً جامعی از علایم عمده ای ارایه می دهد که در موارد و موقعیت های نسبتاً شدید ضربه فرهنگ، مشاهده شده است:

_ غربت زدگی؛

_ خستگی؛

_ بی تفاوتی (برای مثال، صرف وقت بسیار برای مطالعه؛ دیدار فقط با هم وطنان خود و اجتناب از تماس و برخورد با مردم کشور میزبان)؛

_ نیاز شدید به خواب زیاد؛

_ بی اختیار و به اجبار غذا خوردن؛

_ بی اختیار و به اجبار نوشیدن؛

_ زود رنجی و تندخویی؛

_ وسواس در نظافت و رعایت امور بهداشتی؛

_ فشار روانی ناشی از تصمیم به ازدواج؛

_ اختلاف و کشمکش خانوادگی؛

_ افراط در ملیت گرایی و وطن دوستی؛

_ رفتار قالبی داشتن نسبت به مردم جامعه میزبان؛

_ خصومت نسبت به مردم جامعه میزبان؛

_ از دست دادن توانایی انجام دادن کار به نحو مؤثر؛

_ گریستن بدون دلیل؛

_ بیماری های جسمانی (بیماری های روان - تنی). (1)

با توجه به این که ضربه فرهنگ با مجموعه ای از نشانه های متعدد و متفاوت

ص:211


1- (1) . رابرت کولز، 1975، ص65.

مشخص می شود، پیشگیری یا کنترل بیماری اغلب دشوار است. لیکن توجه به این نکته اهمیت دارد که تمام علایم و نشانه ها در همه افراد بروز نمی کند، بلکه تقریباً برخی از آنها در هر کسی مشاهده می شود. افزون بر این، شدت برخی نشانه های بیماری و یا ترکیبی از نشانه ها در افراد، متفاوت است. با وجود این، هرگاه یکی از علایم بیماری، طی مدتی که فرد در محیطی بیگانه و خارج از کشور خود سرگرم زندگی و فعالیت است، خود را نشان دهد؛ فرد مزبور می تواند اطمینان حاصل کند که ضربه فرهنگ پدیدار شده است.

ب) مراحل رخداد ضربه فرهنگ

فعالان عرصه بین المللی از نظر میزان دچار شدن به ضربه فرهنگ، بسیار متفاوتند. تعداد کمی از افراد هستند که نسبت به انجام دادن کار در محیط خارج از کشور خود و در محیطهایی که از نظر فرهنگی متفاوتند، چنان حالات و رفتارهای بیمارگونه ای پیدا می کنند که مدت کوتاهی پس از ورود به کشور میزبان، به کشور خود برگردانده می شوند. عده ای دیگر تلاش می کنند که با کمترین ناگواری ها و دشواری های روانی به کار بپردازند. اما کار و فعالیت در خارج از کشور برای اکثر افراد، مستلزم گذراندن دوره ای نسبتاً سخت و با ضربه فرهنگ است. ضربه فرهنگ به عقیده ابرگ، معمولاً در مراحل چهارگانه زیر رخ می دهد:

1. مرحله ماه عسل؛

2. خشم و خصومت؛

3. سازگاری مرحله تدریجی؛

4. مرحله دو فرهنگی. (1)

ص:212


1- (1) . ابرگ، 1960، ص82.

تقریباً از هر فردی که به زندگی، کار و فعالیت در یک کشور خارجی برای مدت زمانی ادامه دهد، می توان انتظار داشت که ضربه فرهنگ را تا حدودی تجربه کند. جهانگردان و کسانی که گاه گاهی برای تحصیل یا تجارت، مسافرت های کوتاه مدت می کنند، از ابتلا به برخی از عوارض ضربه فرهنگ مصون می مانند؛ زیرا تجربه تماس و برخورد آنها محدود به هتل ها و رستوران هایی است که معمولاً ویژه مسافران آن کشورهاست. با این وجود، آنهایی که باید به مدت یک یا دو سال در جامعه و فرهنگی بیگانه زندگی کنند، با شیوه ها و طرق جدید رفتاری، فکری و ارتباطی مواجه می شوند. حتی مبلغان ایرانی که در شماری از کشورهای مختلف زندگی و کار می کرده اند و یا طلابی که هم اکنون در ایرن اسلامی مشغول تحصیل هستند، ادعا می کنند که ضربه فرهنگ را در هر کشوری تجربه کرده اند. برای برخی از این افراد، هر مأموریت نسبت به مأموریتی قبلی و هر سال تحصیلی نسبت به سال قبل تا حدودی آسان تر می شده است، ولی بسیاری با پیش آمدن هر موقعیت و شرایط جدید و ناگهانی، ضربه فرهنگ را دوباره تجربه کرده اند.

ج) راه های مقابله با ضربه فرهنگ

شاید یک راه بسیار مؤثر برای اجتناب از ضربه فرهنگ، این است که اقامت در محیط خانه را به جای وارد شدن به حوزه فعالیت بین المللی برگزینیم. عده ای از مردم، رغبت یا اشتیاقی برای انجام دادن فعالیت های بین المللی ندارند. ممکن است کسانی هم که برای ورود به بعضی فرهنگ های بیگانه مناسب اند، برای ورود به بعضی فرهنگ های دیگر مناسب نباشند. این ضرب المثل یونانی که می گوید: «خودت را بشناس»، نمی تواند برای هیچ جا مناسب تر از جریان خودگزینی برای انجام دادن مأموریت بین المللی باشد. ازاین رو، توصیه می شود که فرد پیش از

ص:213

هرگونه تصمیم گیری در مورد زندگی، تحصیل و یا فعالیت در کشور خارجی، درک واقع بینانه ای از انگیزه ها و احساس های شخصی خود داشته باشد.

بهترین نصیحت و راهنمایی برای کاهش دادن ضربه فرهنگ برای افرادی که عرصه فعالیت جهانی را انتخاب می کنند، این است که خودشان را آماده سازند. هر چه آمادگی فرد برای رفتن به مأموریت خارج از کشور بیشتر باشد، کمتر شگفت زده خواهد شد، و در نتیجه اثرات منفی آن نیز کمتر خواهد بود. میزان آشنایی با فرهنگ کشور میزبان، عامل اساسی در همسازی با محیط فرهنگی بیگانه است؛ چرا که شناخت درباره فرهنگ کشور میزبان، بر ظرفیت و توان فرد در همسازی با محیط جدید می افزاید.

نکته مهم این است که بدانیم، به طور کامل نمی توان از ضربه فرهنگ اجتناب کرد، لیکن می توان آن را با آمادگی کاهش داد. به منظور آمادگی برای مواجه شدن با فعالیت های تبلیغی بین المللی، باید به درس های عمده و اساسی این کتاب (درس های بخش فرهنگ و ارتباطات میان فرهنگی) مراجعه کرد که در واقع، رویکردی چهارگانه را ارایه می دهد و هر کدام به نوعی راه های مقابله با ضربه فرهنگ را پیشنهاد می کنند:

1. شناختی کلی از مفهوم فرهنگ و ویژگی های آن می تواند درک کامل تری از فرهنگ های دیگر را فراهم آورد. صرف نظر از این که شخص در چه جا و مکانی، ممکن است مأموریت خود را انجام دهد؛

2. آشنایی با انگاره های محلی برقراری ارتباط، هم به صورت کلامی و هم غیرکلامی است؛

3. به دست آوردن خودآگاهی فرهنگی در حد لزوم، پیش از این که امکان شناخت ساختار درونی و منطق فرهنگ دیگری وجود داشته باشد. نخست،

ص:214

فرهنگ خود را بشناسیم. ما همان قدر محصول فرهنگ خود هستیم که ژاپنی ها، فرانسوی ها، کوبایی ها و سایر مردمان جهان، محصول فرهنگ خود هستند؛

4. سرانجام، اصل اساسی پیش از ورود به صحنه فعالیت جهانی این است که فرد تا حد امکان درباره کشور یا کشورهایی که قصد دارد با آنها مرتبط شود، اطلاعات فرهنگی ویژه به دست آورد. هیچ راه کوتاهی برای کسب اطلاعات فرهنگی ویژه وجود ندارد. این کار به صرف وقت، کوشش و فعالیت و مقدار نه چندان کمی خلاقیت نیاز دارد؛ اما هرگونه تلاشی در این مورد، حایز اهمیت و ارزش است.

این رویکرد چهارگانه به شناخت محیط فرهنگی، در واقع سنگ بنا و شالوده «رویکرد شناختی» (1) را تشکیل می دهد. با آگاهانه دنبال کردن این چهار حوزه محتوایی، مفاهیم کلی فرهنگی، انگاره های محلی برقراری ارتباط، خودآگاهی فرهنگی، اطلاعات و داده های ویژه فرهنگ تبلیغ بین المللی با حوزه های عمده و اساسی معرفت فرهنگی آشنا خواهد شد و در نتیجه، از بیگانه ماندن کامل و عواقب رنج بار ضربه فرهنگ، اجتناب خواهد کرد.

چکیده

قضاوت در مورد سایر فرهنگ ها در صورتی که واقع بینانه و بر اساس معیارهای صحیح ارتباط و قضاوت باشد، ویژگی های یک تحقیق کارآمد و مؤثر را در مطالعات انسان شناسی دارد؛ و هرگاه داوری در مورد فرهنگ ها با معیار قرار دادن فرهنگ خودی - به این معنا که اولویت از آن فرهنگ خودی باشد و در هر صورت هیچ گونه تقدمی بر دیگر فرهنگ ها را تحمل نکنیم - انحرافی در ارزیابی

ص:215


1- (1) . Cognitive approach.

فرهنگ ها و تحقیقات، حاصل شده که نخستین نتیجه آن بی اعتباری و عدم پویایی پژوهش است. قوم مداری، خطر جدی بی اعتمادی در بهره برداری از نوشته ها و تحقیقات انجام شده را - هر چند محقق، سال ها درد و رنج را تحمل کرده باشد - ایجاد خواهد کرد. در مقابل، هرچه روحیه اعتماد به دیگران، پذیرش ویژگی های فرهنگ ها و عدم پیش داوری در مورد آنها مقبول افتد، امکان بهره گیری از دستاوردهای فرهنگی جوامع، بیشتر خواهد شد. همچنین مقابله با عوامل مخل در امر تبلیغ، یکی از اساسی ترین اقداماتی است که مبلغان و سازمان های اعزام کننده باید به آنها توجه نمایند؛ از جمله این عوامل، مسئله ضربه فرهنگ است که فعال بین المللی، کمتر از آن در امان است. این پدیده که بیانگر رخدادی روحی - روانی در شخص اعزام شده است، می تواند مانعی جدی در راه تحقق اهداف از پیش تعیین شده باشد؛ که البته با درایت و توجه جدی، می توان بر بخش عمده ای از آن فایق آمد.

واژه های کلیدی

قوم مداری؛ نسبیت فرهنگی، ضربه فرهنگ.

پرسش های اساسی

1. منظور دقیق از قوم مداری چیست؟

2. اعتقاد به قوم مداری، چه عواقب زیانباری دارد؟

3. نسبیت فرهنگی چیست و چه رابطه ای با قوم مداری دارد؟

4. نتایج مثبت و منفی اعتقاد به نسبیت فرهنگی چیست؟

5. از نظر اسلام نسبیت فرهنگی چه جایگاهی دارد؟

6. ضربه فرهنگ چیست و چه عواملی باعث رخداد آن می شود؟

ص:216

7. چه رابطه ای بین ضربه فرهنگ و ناکارآمدی در عرصه تبلیغ وجود دارد؟

8. چه راهکارهایی درمنابع دینی برای مقابله با ضربه فرهنگ می توان یافت؟

محورهای پژوهش

1. چگونه اعتقاد به نسبیت فرهنگی با اعتقاد به حقانیت دین اسلام، جهانی بودن آن و مسئله مهدویت، سازگار است؛ تحقیق کنید.

2. چگونه با اعتقاد به نسبیت فرهنگی، می توان از فرصت فراهم شده در جامعه ایران، به ویژه در شهر قم، در خصوص اجتماع ملیت های مختلف، بهره برداری مفید کرد؟ تحقیق کنید.

3. قرآن، قوم مدار است با نسبیت گرا؛ بحث کنید.

4. پژوهشی بیست صفحه ای و به صورت میدانی، جهت انواع ضربه های فرهنگ که طلاب و مبلغان گرفتار آن می شوند، تهیه نمایید.

منابع پژوهش

1. احمدی، حمید؛ قومیت و قوم گرایی در ایران.

2. آشوری، داریوش؛ تعاریف و مفهوم فرهنگ.

3. بشیریه، حمید؛ فرهنگ از دیدگاه انسان شناسی و قوم شناسی.

4. فرارو، گری بی؛ انسان شناسی فرهنگی.

ص:217

ص:218

11- نسبت فرهنگ و جامعه(2)

اشاره

اهداف درس: به منظورآشنایی عمیق دانش پژوهان با رابطة ارزش و فرهنگ و مقایسه ارزش های فرهنگی در جهان انتظار می رود تا در پایان درس بتوانند:

1. تعریفی دقیق از رابطه ارزش و فرهنگ ارایه دهند؛

2. در یک مقایسه بین فرهنگ های مختلف، دوتایی های نه گانه را تطبیق نمایند؛

3. ابعاد تبلیغی موضوع را شناسایی و مورد بحث قرار دهند؛

4. جریان رو به رشد فرهنگ متعالی را تشریح کنند.

رابطه ارزش و فرهنگ

ارزش ها و شرایط فرهنگی، نقش بسزایی در افزایش رشد و تقویت نهادهای اجتماعی و مردم سالار و نیز ارتقای عدالت اجتماعی دارد. ارزش هایی چون تأکید بر خدامحوری، آخرت گرایی، آینده نگری، کار سخت و آموزش اثربخش، اهمیت دادن به ترقی و تکامل، شایسته سالاری، صرفه جویی در منابع، تجربه ژرف و واقع بینانه از هستی، اصلاح عقاید و عادات در پیشرفت و موفقیت افراد یک جامعه، نقش بسزایی دارد .

فرهنگی که هوشمندانه بر نظم، پاکی، وقت شناسی، مسئولیت پذیری، صداقت،

ص:219

اعتماد، احترام، قانون گرایی، اخلاق و صرفه جویی تأکید دارد، بیانگر جامعه ای در حال رشد و تکامل است.

از آن جا که هر جامعه ای، رفاه و سعادت را متناسب با فرهنگ خود تعریف می کند و همت و توانایی مردم، اثر زندگی خوب و بد را متناسب با ارزش های حاکم بر جامعه رقم می زند؛ امری حیاتی برای جامعه رو به رشد و تکامل واقعی است که هم از جهت مفهوم و هم از جهت مصداق، تابع فرهنگی باشد که در نهایت بر چنین مسیری محقق شود. در این وادی به طور قطع، فرهنگ هایی که فقر و نداری را غافلانه به حساب بدبختی می گذارند و برخی ضد ارزش ها را ارزش تلقی می کنند، به احتمال قوی جامعه ای مطرود و منزوی می سازند. فرهنگ سالم، می تواند استانداردهای بالایی برای زندگی سعادتمند ارایه دهد و با تأکید بر اندیشه - به عنوان ثروت واقعی - داشتن عدالت اجتماعی و توجه به همه تلاش ها، آینده ای پر از امید را به عنوان زیرساخت جامعه سالم، بنیان نهد. این جاست که اذهان و افکار همه ملت ها برای دست یابی به فرهنگی مناسب، باید تغییر واقعی یابد؛ چرا که قدرت فرهنگ، معجزه ای مستمر برای هر ملتی است .

توجه به پنج اصل زیر جهت روشنگری بیشتر در این خصوص، مناسب است:

1. رهبری در جامعه ای که ارزش های صحیح حاکم است، در ابعاد مختلف فعال و مطلوب است؛ چرا که امروزه این باور همگانی که «قانون به تنهایی نمی تواند باعث هدایت رفتارهای رو به رشد شود»، وجود دارد و این جاست که عقاید و رفتارهای دینی که مردم را به زندگی معنوی ترغیب می کند، شکوفاتر می شود و به نهایت می رسد. در این خصوص، نمونه حیات طیب در عصر حاکمیت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در مدینه و رهبری آن الگوی تمام عیار، نمونه رهبری امام خمینی در جریان انقلاب اسلامی ایران در بهمن 1357 و امروزه رهبری آیت

ص:220

الله العظمی خامنه ای، رهبر انقلاب اسلامی، از نمونه های بارز گونه ای از رهبری فرهمند و مؤثر در جهت احیای ارزش های متعالی و گرانقدر در ابعاد دینی و فرهنگی اجتماعی است.

2. خانواده در این جوامع به عنوان بنیادی ترین واحد اجتماعی و منشأ پی ریزی بسیاری از خصوصیات اخلاقی است که رابطه ای پویا میان بخش های مختلف جامعه، به منظور پیشرفت و رشد ایجاد می کند. آموزش و تربیت بر اساس دین و آموزه های دینی در چنین فرهنگی، هدفی برای ایجاد شخصیت مثبت، فعال و کارآمد است و سیستم آموزش در بخش ها و مقاطع مختلف، بر اطلاعات معرفتی و اخلاقی تأکید می کند؛ چرا که همین آموزش، سرمایه های اجتماعی یک جامعه را ساخته و متبلور می سازد .

3. اگر فرهنگ امری است که برای فعالیت کارآمد و اثر بخش در هر محیطی به آن نیازمندیم، آن گاه تفاوت فرهنگ درون گرا و برون گرا به خوبی روشن می شود؛ چرا که عناصر فرهنگی، همواره تصویری برای زندگی، نقشه ای برای تفکر و الگویی برای قضاوت و انجام امور می سازد. هر چند تداوم و استمرار فرهنگی در این وادی وجود دارد ولی معمولاً مردم برده فرهنگ نیستند، بلکه از آن استفاده می کنند و اگر تصمیم بگیرند، آن را تغییر می دهند. آیه کریمه: (إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ ) (1) حاکی از همین جریان شناسی است .

4. به نظر می رسد که الگوهای فرهنگی را می توان سریع تر و کارآمدتر از عوامل ساختی و زیربنایی تغییر داد؛ یعنی می توان میزان کارآمدی منابع انسانی و رشد و تعالی به سمت اهداف متعالی را با تغییر ارزش های فرهنگی، تضمین کرد .

ص:221


1- (1) . رعد، آیه11.

حال این سؤال مطرح است که چگونه می توان فرهنگ را از قالب های غیر فرهنگی یا شبه فرهنگ مجزا سازیم و موارد تضاد معیارهای فرهنگی را با زندگی روزمره شناسایی کنیم؟

تحقیقات بسیاری نشان داده است، آنچه می تواند ملتی را به سرعت به پاکسازی ارزش های ناکارآ یا تشخیص مفاهیم مسلط شده به فرهنگ کمک کند، نقش کلیدی آموزش و قبل از آن، پرورش و تزکیه نفس، تربیت اخلاقی و تجهیز انسان ها به ابزار تفکر و عمل خوب است: (وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ...) (1) از این جاست که می توان حساسیت های ظاهری بر برخی از تعصب های کور و ضد ارزش های ارزش شده را در یک جریان شناسی منطقی و همه جانبه از یکدیگر تفکیک کرد .

5. اهمیت فرهنگ، اثبات می کند که می توان با گسترش فرهنگ انسانی در میان بشر، انسان ها را از اشتباه، غفلت، عادات و اخلاق بد، فقر و فلاکت، ظلم و ستم بازداشت و به سمت ارزش هایی نظیر پیشرفت و ترقی، عدالت و اخلاق، خودباوری و اعتماد به نفس، علم و تفکرات جامعه ساز، کارآفرینی و مسئولیت پذیری منطقی و عقلی هدایت و راهنمایی نمود. به این معنا که سطح درک از یک فعالیت فرهنگی و تبلیغی را در این حد متعالی و عمیق گسترش داد و ضمن نگاه به زوایا و ابعاد مختلف آن، چشم اندازی دست یافتنی در همین وسعت برای آن در نظر گرفت و در جهت راهنمایی به آن حرکت کرد .

تبلیغ و تفاوت فرهنگ ها

در این بحث با دو هدف، به طرح و بررسی برخی تضادهای ارزشی اساسی

ص:222


1- (1) . عصر، آیه1-3.

میان کشورهای غربی از یک سو و فرهنگ های دیگر از سوی دیگر، پرداخته خواهدشد. اولآً، ضمن همراهی با نقش سنتی انسان شناسی فرهنگی، آنچه در این بخش مورد بحث و بررسی است، به نحوی طرح و برنامه ریزی شده که نشان دهد فرهنگ های مختلف، نه فقط عقاید، رفتارها و آیین های مختلف دارند، بلکه دارای دیدگاه های فلسفی بسیار متفاوتی نیز هستند که بیانگر آن چیزی است که دستورنویسان آن را به عنوان «ژرف ساخت» (1) فرهنگ می نامند. ثانیاً، این بحث و بررسی باید زمینه های افزایش خودآگاهی فرهنگی را برای مبلغان و فعالان فرهنگی در جهان فراهم سازد.

مقایسه برخی ارزش های فرهنگی در جهان

اشاره

اغلب انسان شناسان به بحث درباره اقوامی که به دلیل داشتن مجموعه های متفاوت باورها و نظام های ارزشی، فرهنگ های متفاوتی دارند، علاقه فراوانی نشان می دهند. نظام ارزشی، چیزی را ارایه می دهد که انتظار می رود در جامعه وجود داشته باشد، نه لزوماً آنچه که واقعاً روی می دهد یا ممکن است واقع شود. ارزش ها با آنچه ضروری یا ممنوع است، سروکار دارند؛ آن چیزهایی که به خوب، بد، صحیح یا ناصحیح بودن آنها حکم شده است. ارزش ها در هر جامعه فرضی، استانداردهایی را ارایه می دهند که رفتارهای نه لزوماً واقعی به وسیله آنها سنجیده می شوند.

اگر برقراری ارتباط میان مردم با فرهنگ های مختلف، باید موفقیت آمیز باشد؛ هر گروه باید از اعتقادات و تصورات فرهنگی گروه دیگر آگاهی داشته باشد. هرگونه تلاشی برای مقایسه نظام های ارزشی، با نارسایی های روش شناسانه

ص:223


1- (1) . deep structure.

مواجه می گردد که بخشی از این مشکل از تعصب جدانشدنی نسبت به تحلیل فرهنگ خود آن گروه یا آن فرد ناشی می شود.

شیوه بررسی انتخاب شده در بحث تفاوت های ارزشی، بر اساس «جهات ارزش» - که کلاکهان و همکارانش، آن را در دانشگاه هاروارد پیشنهاد کردند _ (1) تدوین شده است. شیوه تحقیقاتی مزبور بر اساس این طرز فکر استوار است که مردم در تمام جامعه ها با مسائل جهانشمولی مواجه اند که هرکدام، تعداد محدودی راه حل دارند. برای نمونه، همه جوامع باید به طریقی با مسئله محاسبه زمان سروکار داشته باشند. برخی از آنها، محاسبه دقیق زمان را با ارزش زیاد قایل شدن برای وقت شناسی، خوش قولی، مهلت مقرر کردن و وقت تلف نکردن، جدی تلقی می کنند. هم اکنون به بررسی این ارزش ها می پردازیم.

1. فردگرایی

آرمان فرد در جوامع پیشرفته، عمیقاً در نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، ریشه دوانیده است. مورخان، فیلسوفان و علمای اجتماعی، همیشه درباره اصل و منشأ آن یا گونه های اخیر آن توافق نمی کنند، ولی یک تلقی کلی وجود دارد مبنی بر این که ارزش فرد به منتها درجه است و این فرد قابلیت شکل بخشی به سرنوشت خود را دارد. فرد، منبع نیروی اخلاقی است و کاملاً توانایی آن را دارد که نتایج اعمال و رفتارهایش را ارزیابی کند و مسئولیت آنها را بپذیرد. با توجه به این که جامعه به منزله ابزاری برای تأمین نیازهای فرد تلقی می شود، فلسفه ای سیاسی رشد پیدا کرده است که انسان ها را به آزادی از فشار کلیسا، دولت یا حاکمان و مسئولان سنتی دعوت می کند و در چنین نگرشی، آزادی از هر گونه قید و بند مذهبی، شعار

ص:224


1- (1) . کلاکهان و استرتبک، 1961.

اصلی است. در نتیجه از آن جا که فردگرایی موضوع مطرحی در فرهنگ غربی است، به طور طبیعی وابستگی های خانوادگی نسبتاً بی اهمیت جلوه می کند؛ همان طور که فعالیت های مذهبی جلوه چندانی ندارد. غربی ها در مقام مقایسه با سایر فرهنگ ها، زمان و انرژی هیجانی خود را میان خانواده و گروه های اجتماعی بسیار گوناگونی تقسیم می کنند که شامل کلیساها، مدارس، اتحادیه های کارگری، مراکز کاریابی و تعداد زیادی سازمان های داوطلبانه است.

مثالی که فرارو اشاره می کند از موارد دیگر رشد جنبه های فردگرایی است، طرح فیزیکی و معماری خانه آمریکایی های معمولی به نحو بارزی منعکس کننده تأکید و توجهی است که بر عامل فردگرایی و خلوت شخصی می شود. خانه ها طوری طراحی و ساخته شده اند که بیشترین فضای فردی را داشته باشند. درهایی داخل حمام ها و اتاق های خواب نصب شده است. از اولیای بچه ها انتظار می رود که رعایت فضای شخصی، محرمانه و متعلقات اتاق بچه های خود را بکنند و بچه ها نیز معمولاً در استفاده از فضایی که قلمرو اولیا تصور می شود، محدودیت دارند. خلوت و تنهایی در فرهنگ های دیگر - به خصوص جهان سوم - خیلی کم اهمیت است. بچه ها حتی در خانه هایی که اتاق های عریض و طویل دارند، اغلب تا وقتی که به دوران نوجوانی و جوانی برسند با پدر و مادر، خواهران و برادران خود در یک جا می خوابند. (1)

هویت شخصی، ازدواج و تحت کنترل داشتن دارایی ها، تنها سه جنبه از بعضی تفاوت های فرهنگی میان برخی جامعه های غیر غربی و جامعه غربی است. البته این مقایسه بدان معنا نیست که غربی ها توان فعالیت گروهی یا توجه و

ص:225


1- (1) . فرارو، ص126.

عنایتی به گروه ها را ندارند؛ همچنان که نباید نتیجه گرفت که غیر غربی ها موفق به شناخت و تشخیص پیشرفت های فردی نمی شوند. بسیاری از ملل جهان، پیشرفت و موفقیت را در میزان توانایی فرد برای تمایز از بقیه گروه نمی دانند، بلکه آن را بر حسب میزان مشارکت فرد در زمینه رفاه عامه تعریف می کنند.

2. وقت شناسی

بخش عمده در سنجش و بررسی ارزش ها، این است که یک فرهنگ ویژه، چه دیدگاهی نسبت به زمان دارد. عامل زمان در نظر غربی ها به عنوان چیزی ثابت در طبیعت و دقیقاً بخش دیگری از محیط اطرافشان تلقی می شود و بدین ترتیب، عامل زمان، پدیده ای آسیب پذیر محسوب می گردد. در آن جا از صرف کردن و گذراندن، ذخیره کردن، به دست آوردن، تلف کردن و هدر دادن زمان، دقیقا مانند پول، سخن گفته می شود. در واقع، رابطه میان زمان و پول در این اصطلاح معروف بیان شده است که می گوید: وقت طلاست. (1) برای اطمینان از این که از وقت و زمان خود عاقلانه استفاده کنیم، از قبل برنامه ریزی کرده، برای کارها جدول زمانی تهیه و برای خود، مهلت تعیین می کنیم و این جاست که عامل زمان به صورت مسئله بسیار مهمی در می آید و نقش عمده ای در زندگی روزمره مردم ایفا می کند.

دیدگاه های نسبتاً متفاوتی در مورد زمان در بسیاری از فرهنگ های سنتی دیگر وجود دارد. دکتر جان مِبیتی این نظر را ارایه داده است:

« زمان به موجب مفاهیم سنتی آفریقا، پدیده ای دو بعدی، با گذشته ای طولانی، زمان حال و تقریباً بدون آینده است.» (2)

ص:226


1- (1) . Time is money.
2- (2) . مبیتی، 1969، ص17.

بنابراین از نظر مبیتی و با توجه به این که زمان آفریقایی مرکب از سلسله ای از رویدادهایی است که تجربه شده اند، آینده باید از مفهوم و معنای کمتری برخوردار باشد؛ زیرا رویدادهای آینده هنوز رخ نداده و تجربه نشده اند.

3. تلاش و کوشش

در فرهنگ و ارزش های جوامع پیشرفته، تأکیدی فراوان بر کار، فعالیت و موفقیت می شود. کار و تلاش و در نتیجه، سرمایه اندوزی در این کشورها، به دلیل سطح بالای انرژی و توان انسانی آن، بیزاری از تنبلی و کاهلی و نیز ترجیحی که برای شخص فعال و کوشا در مقابل فرد صاحب اندیشه قایل است، بسیار محترم شناخته شده است.

اصل اخلاقی فرقه پروتستان، این است که مردم فقط برای خودشان کار نمی کنند. «رسالت و تعهدِ» فرد از جانب خداوند تعیین می شود و از طریق کار و تلاش است که مردم ارزش خود را به خداوند و به خود نشان می دهند. ساکنان برخی کشورهای پیشرفته که با احساس و تمایل شدید به اخلاق پروتستانی وارد سرزمین خود شدند، همچنان که تلاش و کوشش می کردند تا ملت جدیدی به وجود آورند، به اخلاق، سنت و آیین پروتستانی نیز وفادار ماندند و معنا و مفهوم جدیدی به آن بخشیدند. اکثر این افراد تا زمانی که شغل یا حرفه آنها مورد تهدید قرار نگرفته، از میزان درهم آمیختگی هویت فرد با کار و فعالیتشان بی اطلاع اند.

به طور کلی، فرهنگ جامعه پیشرفته با تأکید فراوان بر مفهوم «انجام دادن»، نوعی کار و تلاش را از افراد و اعضای جامعه خود طلب می کند که منجر به پیشرفت چشمگیری می شود. در حالی که در برخی فرهنگ های دیگر، بر مهم بودن ویژگی هایی که به شخصیت انسان مربوط است، تأکید می کنند. در نظر آنها،

ص:227

اغلب اندیشمند، متفکر و خردمند است که در بالاترین مدارج قرار می گیرد، نه فردی که فقط کار انجام می دهد.

4. نظارت بر طبیعت

فرض اساسی فرهنگ جامعه توسعه یافته امروزی، این است که طبیعت و محیط فیزیکی، نه فقط می تواند، بلکه «باید» برای راحتی و رفاه انسانی، کنترل شود. چنانچه رودخانه ای طغیان کند و از حریم خود خارج شود و خانه ها و محصولات کشاورزی را نابود کند، باید با احداث سد یا تغییر مسیر جریان آب، آن را مهار و کنترل کرد. همچنین اگر کوهی، مانعی در راه مسافرت بی خطر و راحت باشد و در میان دو منطقه قرار داشته باشد، باید قسمت هایی از آن را برای ایجاد راه بهتر و مطمئن تر برداشت و یا اقدام به حفر و ایجاد تونل در درون آن کرد. اگر نیروی جاذبه، مانعی در راه قدم زدن در سطح ماه است، باید موتور پرقدرتی ساخت تا به سرعت پیش رود و نیروی جاذبه زمین را خنثی کند. می توان خطر زایمان طبیعی را با روش های بسیار متنوعی، مثل استفاده از مواد شیمیایی، ابزار و ادوات مکانیکی و روش های جراحی،کم و کنترل کرد.

در واقع، جامعه پیشرفته ازگونه ای فناوری برخورداراست که می تواند زندگی انسانی را حتی در خارج از بدن انسان به وجود آورد. افزون بر این، می تواند (از نظر فناوری) در جریان طبیعی مردن نیز با تغییر و جاسازی اندام ها و کشت اندام ها و اعضای مکانیکی، مداخله کند. به طور خلاصه، تصور این است که هیچ جنبه ای از محیط طبیعی وجود ندارد که با صرف زمان، تلاش و پول کافی، بتواند در برابرخواسته ها، تمایلات و امیال انسان مقاومت کند. در حالی که خداوند که در بسیاری از فرهنگ های جهان به دنیای طبیعی مربوط می شود، آسمان و یا

ص:228

بهشت، محل زندگی و فرمانروایی پروردگار تصور می گردد. برخی فرهنگ ها - از جمله فرهنگ «لوئو» و «ناندی» در غرب کنیا - از واژه یکسان و مشابهی برای خداوند و خورشید استفاده می کنند. افزون بر این، باران را تجلی و مظهر اراده پروردگار می دانند. برخی از زبان ها، از واژه واحدی برای نامیدن خدا و باران استفاده می کنند. کوه ها در میان برخی فرهنگ ها به عنوان نشان فیزیکی وجود خداوند محسوب می شوند. بسیاری از مردم بر این باورند که کوه های معینی محل زندگی و قلمرو پروردگار عالم است, به همین دلیل هنگام اجرای مراسم دعا و نیایش به درگاه پروردگار، رو به این کوه های مقدس می ایستند و این یعنی مانعی جدی در پرداختن به طبیعت و تصرف در آن.

5. جوان گرایی

جامعه جوان گرا، مبتنی بر توجه بیشتر به گروه های سنی جوان و توجه کمتر و یا بی توجهی به گروه های سنی سالمند است. این جامعه مزیت و خوبی جوانی را می ستاید، در حالی که سالمندان را نادیده می گیرد و یا حداقل کوچک می شمرد. آمریکا در زمره این دسته جوامع است. این جامعه، تمایل شدیدی به تأکید و توجه به هرچیز تازه، جدید و جوان دارد. علاقه مندی به چیزهای تازه و جدید، در نظام مبادلات آزاد به طور مستمر مورد تشویق و حمایت قرار دارد. تولید کنندگان پوشاک برای افزایش میزان فروش، مردم کشورشان را متقاعد کرده اند که لباس های کاملاً سالم و قابل استفاده را به دلیل آن که از مد افتاده و قدیمی شده، دور بریزند. جامعه آمریکا در واقع، جامعه ای کاملاً مصرفی و «دور ریز» است که مردم آن تمایل دارند، آنچه را دارند در طلب مدل های جدیدتر و پیشرفته تر سال بعد دور بریزند.

ص:229

البته این فرهنگ، همیشه هم در مقام ستایش و تجلیل از جوانی برنیامده است. بر اساس بررسی ها و مطالعات هاریس و کل (1980، ص 67) تا دهه آخر قرن هجدهم، با افراد مسن و سالمند با احترام، قدرشناسی و سپاس رفتار می شد. اجداد پیوریتن (1) بر این باور بودند که عمر طولانی، هیچ گاه نتیجه شانس و تصادف نبوده، بلکه هدیه ای از پروردگار به بندگان خود است. بنابراین، افراد مسن در جامعه پیوریتن، دارای بالاترین مقامات و مراتب سیاسی بودند و در ساختار خانواده، قدرت مطلق داشتند.

به هر حال، تغییرات و دگرگونی های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که کشورهای توسعه یافته را در ابعاد وسیع دگرگون کرده است، در نحوه برخورد و رفتار با افراد مسن هم انقلابی ایجاد کرد؛ به گونه ای که برای شکل گرفتن جامعه ای جدید و مردمی که باید جایگزین طبقات و سلسه مراتب سنتی آن می شد و با توجه به این که افراد مسن، قبل از انقلاب در این کشورها عهده دار مقام و مسئولیت بودند، هدف حمله و انتقاد قرار گرفتند.

در مقام مقایسه، پا به سن گذاشتن در بسیاری از جوامع غیر غربی، احترام، آبرو و نیک نامی به همراه می آورد. افراد مسن، مشاورانی به شمار می آیند که عقاید و افکارشان به دلیل سابقه و تجربه بسیار آنها، دارای ارزش و اهمیت فراوانی است. در این مناطق دنیا - که بیشتر غیر صنعتی است و نسبت به کشور صنعتی، تعداد اندکی مردم از مرز میان سالی عبور می کنند - تنها این واقعیت وجود دارد که هرکسی به سن پیری برسد، به خودی خود دارای ارزش و احترام است. افزون بر این، از آن جا که روند تغییر و دگرگونی در بسیاری از این

ص:230


1- (1) . Puritan.

فرهنگ ها آهسته است، آگاهی و مهارت های سالمندان، ارزشمند و مفید است و آنها افرادی خردمند، متفکر و قابل اعتماد به شمار می آیند. برای مثال، جامعه ساموان که رهبران خود را از میان سالمندترین اعضای خانواده برمی گزیند، ارزش والایی برای سالمندان قائل است و سیداموهای جنوب غربی حبشه، ارتقا به مرحله «پیری» را - که معمولاً از پنجاه سالگی به بعد است - مهم ترین مرحله انتقال و گذر در زندگی می دانند و در عمده کشورهای شرقی - مثل ژاپن و کره - احترام به بزرگان بر اساس آموزه های دینی، جایگاهی ویژه دارد.

6. رقابت گرایی

آنچه دقیقاً با ترجیح فردگرایی و پیشرفت در برخی کشورها تداعی می شود، تأکیدی نسبت به موضوع رقابت است. مردم در بسیاری از کشورهای پیشرفته، شوق شدید به تجربه، هیجان پیروزی و بهترین بودن در کار را با یکدیگر تقسیم می کنند و به رقابت می پردازند؛ زیرا برای به دست آوردن مقام و عنوان نخست در میدان تلاش و تولید، باید به رقابت سخت و توان فرسا پرداخت. کودکان حتی برای گرفتن نمره بهتر و کسب مقام نخست، به رقابت می پردازند و در ورزش های رقابتی شرکت می جویند. از تمام گونه های رقابتی، فقط نزاع و پیکار است که ناپسند به نظر می آید؛ ولی حتی این جا هم به نظر نویسندگانی چون بیلز و هویجز، پذیرفته شده که مجادله و نزاع میان بچه ها اجتناب ناپذیر است و باید آن را تا جایی تحمل کرد که میزان خشونت افراد درگیر، در محدوده ای که به دقت مشخص شده است، نگه داشته شود...». (1)

ص:231


1- (1) . بیلز و هویجز، 1977، ص451.

بنابراین از اولین روزهای آغاز رفتن به مدرسه، و به منظور آماده سازی بچه ها برای زندگی در سنین بالاتر، از آنها انتظار می رود که دست به رقابت و کوشش بزنند و به برندگان در رقابت ها و بازی ها، با عنوان ستاره های طلایی، نمره های خوب، تکان های مثبت سر و لبخندهای آموزگاران و اولیا جایزه داده می شود.

رقابت، همان قدر از فعالیت های فوق برنامه زندگی دوران مدرسه است که از فعالیت های فوق برنامه زمان دانشجویی به شمار می آید. دانشجویان تشویق می شوند تا برای به دست آوردن مقامات دولتی - دانشجویی، دست به رقابت بزنند و در طرح ها و برنامه های سازمان ها و نهادها، از جمله سازمان جوانان، در تمام زمینه ها شرکت کنند. بنابراین، تأکید بر رقابت های فردی در سراسر این جوامع به روشنی دیده می شود و اگر چه روح رقابت، پایه ای اقتصادی دارد، اما به همه حوزه های زندگی فرهنگی، از جمله صمیمانه ترین روابط اجتماعی در آن جامعه، گسترش یافته است.

7. برابری نسبی زنان

موقعیت زنان و روابط میان زنان و مردان به نحو محسوسی در جوامع مختلف متفاوت است؛ اگرچه ممکن است گفته شود که برابری زن و مرد در برخی از کشورها نسبت به غرب بیشتر است - به خصوص اگر از دیدگاه وسیع میان فرهنگی نگریسته شود - در غرب به نسبت امتیاز بیشتری از نظر قانونی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به زنان اعطا شده است. در مقام مقایسه، زنان فرهنگ های دیگر - به خصوص زنان کشورهای جهان سوم - تابع سنت هایی هستند که مقدار کمی از آزادی هایی را که زنان غرب برخوردارند، در اختیار دارند.

ص:232

این که زنان در غرب نسبت به کشورهای دیگرجهان سوم از موقعیت بالاتری برخوردارند، به این معنا نیست که این زنان با مردان برابرند؛ مثلاً در قضیه نیروی کار، گر چه زنان پیشرفت های زیادی در اختصاص دادن درصد قابل توجهی از نیروی کار به خود داشته اند،(از 29/6 درصد در سال 1950 به 43 درصد در سال 1981)، (1) اما بیشتر در مشاغلی هستند که وابسته به شغل مردان است و زیردست مردان محسوب می شوند؛ از جمله منشی گری به جای ریاست، آموزگاری به جای مدیر، پرستار به جای پزشک. اما زنان در عرصه سیاسی نیز با وجود احراز دستاوردهایی متوسط و معمولی، موقعیتی در حوزه های قانون گذاری، قضایی و اداری کسب نکردند. با این وجود، موقعیت زنان در کشورهای زیادی، هنگامی که با اکثر فرهنگ های دیگر جهان مقایسه می شود، به نسبت از نظر دست یابی به پیشرفت های اقتصادی، سیاسی و حقوقی در رده بالایی قرار دارد.

یکی از این کشورهای جهان سومی که برای مقایسه مناسب می باشد، کشور کنیاست که پایتخت آن، نایروبی است و شاخه عملیاتی 97 شرکت غربی را در محدوده خود جای داده است. هنگامی که موضوع نقش زن و مرد آن دسته از گروه های قومی که نیروی کار نایروبی را تشکیل می دهند، بررسی شود، معلوم می شود که زنان نسبت به مردان در رده پایین تری قرار دارند و همیشه به مردان وابسته اند. برای مثال، زنان در میان لوئو - سومین گروه بزرگ قومی کنیا - از مال و دارایی سهمی ندارند؛ در مراسم آیین های عمده، نقشی ندارند و یا دارای اختیار و قدرت سیاسی نیستند، یا در حد کمی از این قدرت برخوردارند.

انسان شناسان شهری، اطلاعات و یافته های دیگری را در مورد تفاوت های

ص:233


1- (1) . U.S. Department of Labor, 1982, p.20.

اجتماعی میان زنان و مردان فراهم آورده اند که دربردارنده نتایج مهمی درباره مسائل مربوط به کارکنان و مسئولان فعال در نایروبی و احیاناً مبلغان دینی است. برای مثال، راس (1) گزارش می دهد که مردان در نایروبی نسبت به زنان، دارای روابط اجتماعی پیچیده تر و رفتارهای متقابل گسترده تری هستند، با افراد بیشتری تماس دارند و مدت طولانی تری در شهر اقامت می کنند. راس بر اساس این تفاوت های رفتاری نتیجه می گیرد: احتمال بیشتری وجود دارد که مردان به عضویت اتحادیه های کارگری درآیند.

تادانی نیز به تفاوت های جنسی از نظر تماس با بخش های روستایی اشاره می کند. او مدعی است که مردان، بیشتر به خانه های روستایی خود رفت و آمد کرده و هنگامی که به آن جا می روند، اوقات بیشتری را در آن جا می گذرانند. در واقع، اگر اصل بر این است که مردان برای برقراری و حفظ تماس با خویشان روستایی و مسافرت به خانه به منظور شرکت در مراسم تدفین و دیگر موقعیت های تشریفاتی مسئولیت داشته باشند، احتمال دارد که کارگران مرد، مرخصی بیشتری نیز درخواست کنند تا بتوانند با طی مسافت های دور به تعهدات خویشاوندی خود عمل نمایند. (2)

اکنون، پس از آگاهی از این که: اولاً، چطور ارزش های فرهنگی غربی ها بر زمینه های فکری و رفتاری آنها اثر می کند و ثانیاً، چقدر ارزش های موجود و رایج در آن جوامع با ارزش های موجود و رایج در فرهنگ های دیگر جهان متفاوت است؛ مبلغان - به ویژه صاحبان زبان های بین المللی در گستره تبلیغ جهانی - چه

ص:234


1- (1) . 1975، ص104.
2- (2) . تادانی، 1976، ص96.

وظایفی برای اجتناب یا به حداقل رساندن شکست در برقراری ارتباط میان فرهنگی وتأثیرگذاری در این گوناگونی فرهنگی دارند و چه فعالیت هایی را قبل، حین و بعد از ورود به آن فرهنگ ها باید مورد توجه قرار دهند.

بر اساس بحث و بررسی ارزش های موجود و رایج در جوامع مختلف و توجه به تفاوت های آنها، امکان جهت گیری های ارزشی تطبیقی در محورهای یاد شده با نگرش اسلامی و فرهنگ حاکم بر جوامع اسلامی به ویژه کشورهایی که پایبندی آنها به عقاید و باورهای دینی بیشتر است - وجود دارد. این نوشتار به دلیل برخی محدودیت ها امکان پی گیری آن را ندارد و تنها آن را در بخش تمرین ها و پژوهش ها، محور قرار داده است که از دانشجویان دعوت می شود تا به این مهم در تحقیقات خود بپردازند. با این توجه که موارد یاد شده، تنها بخشی از ابعاد ارزش های یک جامعه هستند که به طور مشخص، انسان شناسان فرهنگی امروزه آن هم با رویکرد غربی به آن می پردازند.

چکیده

یکی از ویژگی ها و فواید بحث در حوزه انسان شناسی، توجه به موضوع ارزش و فرهنگ وتفاوت های موجود در فرهنگ های مختلف در خصوص ارزش های واقعی است. جوامع در این خصوص دارای تفاوت های فراوانی هستند که لازم است مبلغان علاوه بر توجه به آنها در جهت شناخت و تحلیل مسائل فرهنگی ملل مختلف، وضعیت فرهنگ جهان اسلام را در این قالب یا مشابه آن تبیین نمایند.

واژه های کلیدی

ارزش, فردگرایی، رقابت گرایی، جوان گرایی.

ص:235

پرسش های اساسی

1. چگونه می توان رابطه ای منطقی بین ارزش و فرهنگ برقرار کرد؟

2. اصول قابل استخراج در خصوص رابطه فرهنگ و ارزش ها چیست؟

3. منابع اصلی ارزش ها کدامند؟ در مورد نسبت آن با تبلیغ بحث کنید.

4. موارد مقایسه فرهنگ ها را بنویسید و توضیح دهید.

محورهای پژوهش

1. در خصوص کارایی مقایسه ارزش ها و فرهنگ موجود در جوامع مختلف، به ویژه جهان اسلام، در راستای سامان دهی به تبلیغ موفق تفصیلاً استدلال کنید.

2. پژوهشی ده صفحه ای در ویژگی های فرهنگ اسلامی با توجه به تفاوت آن با سایر جوامع تهیه نمایید.

3. ارزش های غربی را در مقایسه با ارزش های اسلامی نقد کنید.

منابع پژوهش

1. برگر، فردینان؛ تصویر فرهنگ آمریکایی.

2. بانوف؛ فرهنگ مردم شناسی، ترجمه عسکری.

3. مطهری، مرتضی؛ علل گرایش به مادیگری.

4. مصباح یزدی، محمدتقی؛ جامعه و تاریخ در قرآن.

5. فرارو؛ انسان شناسی فرهنگی، ترجمه شاملو.

ص:236

بخش پنجم : ارتباطات میان فرهنگی

اشاره

ص:237

ص:238

12- ارتباط کلامی(1)

اشاره

اهداف درس: با توجه به ضرورت پرداختن به نمادها و عوامل اصلی ارتباط در جریان تبلیغ دینی، انتظار می رود تا دانش پژوهان در پایان این درس بتوانند:

1. تعریف زبان و کارکردهای آن در عرصه تبلیغ را برشمارند؛

2. در خصوص زمینه های اجتماعی زبان و شکل گیری آن توضیح دهند؛

3. با اهمیت و نقش زبان در ارتباط آشنا شوند؛

4. با تعداد و ویژگی های زبانی در مناطق مختلف جهان آشنا شوند.

ارتباط مؤثر در بین مردمی که فرهنگ مشترک دارند، دشواری هایی دارد؛ ولی هنگامی که اقدام به برقراری ارتباط با مردمی می شود که برای مثال، فارسی صحبت نمی کنند و دارای افکار، نگرش ها و تصورات متفاوتی هستند، احتمال برقراری ارتباط غیر صحیح افزایش می یابد. ارتباطی که معمولاً به دو طریق صورت می گیرد:

1. از طریق زبان و با استفاده از واژه هایی که هر دو طرف می فهمند؛

2. از طریق ارتباط غیر کلامی یا «زبان خاموش».

شاید توانایی ساختن زبان، ماهرانه به کار بردن آن و سایر رمزهای نمادی، برجسته ترین ویژگی انسان بودن است. انواع حیوانات نیز به طور مختلف ارتباط برقرار می سازند: با صداهای غیر زبانی، حرکات بدنی، اشارات، محرک های

ص:239

وابسته به حس بویایی و سایر سازوکارهای اصلی غریزی یا ژنتیک.

برخی از گونه های غیر انسان، مانند گونه ای از میمون های عظیم الجثه، ظرفیتی برای فراگیری رمزهای نمادین دارند، ولی توان آن را ندارند که زبانی برای خودشان به وجود آورند. این توانایی نمادسازی در گستره زبان، وجه تمایز برجسته انسان با سایر موجودات به شمار می رود. انسان ها از طریق زبان با ساختن انگاره های فرهنگی و انتقال دادن آنها از نسلی به نسل دیگر، بر بسیاری از محدودیت های زیستی خود غلبه می کنند.

چیستی زبان

زبان، رمز نمادین برقراری ارتباط است که شامل مجموعه ای از صداها (واج ها) (1) با معانی فهمیدنی و مجموعه ای از اصول و قوانین به منظور ساختن پیام هاست. معانی و مفاهیمی که زبان به هر واژه ای می دهد، کاملاً قراردادی است. برای مثال، واژه گربه هیچ گونه ارتباطی با آن حیوان که در زبان انگلیسی به آن « cat » اطلاق می شود، ندارد و واژه cat ، نه شباهتی با خود حیوان دارد و نه صدایی مانند گربه دارد و همچنین، فاقد هرگونه رابطه بدنی خاصی با این حیوان است. جایی در طول دوران تحول و توسعه زبان انگلیسی، فردی تصمیم گرفته است که کلمه « cat » به این نوع خاص حیوان چهارپا اطلاق گردد؛ در حالی که زبان های دیگر دقیقاً همین حیوان را با به کارگیری واژه های کاملاً متفاوتی، نمادین می سازند. بنابراین زبان شامل مجموعه ای از نشانه های قراردادی است که چون وجوه دیگر فرهنگ، باید فرا گرفته شوند و هنگامی که بر اساس اصول و قوانین دستوری کنار هم گذاشته می شوند، بتوانند پیام های پیچیده را منتقل سازند.

ص:240


1- (1) . phonames.

زبان و زمینه های اجتماعی

شناخت تفاوت های زبانی در گستره تبلیغ، با توجه به این که مردم اغلب به چندین زبان مختلف یا به اشکال متفاوتی از یک زبان - بسته به وضعیت اجتماعی شان - سخن می گویند، دشوارتر می شود. نظام های دو زبانی (1) یا چند زبانی، (2) آشکارترین شکل استفاده موقعیتی از زبان است؛ زیرا فردی ممکن است در محیط خانه به یک زبان، در محیط کار به زبان دیگر و در بازار و مراکز خرید، حتی به زبانی دیگر صحبت کند. ولی مردمی هم که فقط به یک زبان صحبت می کنند از شیوه های زبانی مختلفی استفاده می کنند. برای مثال، شیوه بیانی که دانشجویان دانشگاه یا طلاب به هنگام صحبت کردن با یکدیگر در محیط خوابگاه از آن استفاده می کنند، با شیوه بیانی که در هنگام صحبت با استادان، راهنمایان و مشاوران یا با پدربزرگ و مادربزرگ خود به کار می برند، کاملاً متفاوت است. درجات و مراتب رسمی بودن، وضعیت نسبی، جنسیت و سن سخن گویان، اغلب در خصوص آنچه گفته می شود و نحوه بیان آن، تعیین کننده است. چنان که فارب گفته است: میان قواعد دستوری زبان و شیوه بیان آن در گفتار، یک صافی به نام نظام اجتماعی ای که در آن زندگی می کنیم، قرار دارد. (3) برای نمونه: ممکن است از بین عناوین مختلف، شخصی را دکتر انصاری، رضا آقا، عزیزم، دکتر و رفیق خطاب کنیم؛ ولی احتمال این که همسر یا مادر آقای انصاری، او را دکتر انصاری بخواند و همکاران مؤسسه یا دانشگاه، او را رضا یا رفیق بخوانند، ضعیف است. افزون بر این، همین شخص ممکن است از عناوین مختلفی در موقعیت های اجتماعی

ص:241


1- (1) . bilingualism.
2- (2) . multilingualism.
3- (3) . فارب، 1974، ص.

گوناگون استفاده کند. ممکن است همسرش هنگام صرف غذا او را رضا صدا بزند، یا وقتی می خواهد محبتش را به او نشان دهد، عزیزم خطاب کند و هنگام بحث و مشاجره، ممکن است او را انصاری بنامد.

مردم در بسیاری از فرهنگ ها، بسته به میزان رسمی بودن و موقعیت اجتماعی نسبی خود، یا با اسم کوچک یا لقب و نام خانوادگی، مورد خطاب قرار می گیرند. گاهی در چنین فرهنگ هایی، سه ترکیب زیر در خطاب کردن میان دو نفر وجود دارد:

1. استفاده متقابل از لقب و نام خانوادگی: آنچنان که در ضمن مکالمه به کار می رود مانند؛ «سلام استاد کریمی»، «شب بخیر آقای اکرمی»؛

2. استفاده متقابل از نام کوچک یا نام اصلی: همان گونه که در ضمن مکالمه میان دو نفر به کار می رود؛ مانند:«چه خبر عباس؟»، «خبری نیست میثم»؛

3. استفاده نکردن متقابل از نام کوچک و نام خانوادگی: همان گونه که در ضمن مکالمه میان دو نفر به کار می رود؛ مانند: «صبح بخیر مهندس کاظمی»، «سلام محمدامین».

دو مثال نخست - که هر دو درباره استفاده متقابل است - حاکی از وجود موقعیت نسبتاً مساوی میان افرادی است که با هم گفت وگو می کنند؛ مثال نخست، رابطه ای رسمی و نه چندان صمیمانه را نشان می دهد، در حالی که مثال دوم، رابطه ای غیر رسمی و دوستانه تر را نشان می دهد. مثال سوم برخلاف دو مثال نخست، نشان دهنده نابرابری مشخص موقعیت - چه از نظر نابرابری سنی (برای مثال، کودکان و بزرگ سالان) و چه از نظر تفاوت در مرتبه و درجه سازمانی و اداری (استاد/ دانشجو؛ رئیس/ مرؤس؛ جراح/ پرستار) - است. برای نمونه: هر موقعیت گفتاری (نه تنها عناوین مربوط به خطاب کردن) در زبان

ص:242

جاوه ای، (1) سخن گو را ملزم می سازد که دست به انتخاب هایی بزند که منعکس کننده موقعیت اجتماعی فرد مورد خطاب باشد. سخن گو باید قبل از این که واژه ای ادا شود، یکی از شیوه های اصلی زبانی را انتخاب کند که عبارتند از:

1. شیوه صریح؛

2. شیوه پر زرق و برق و دور از واقع؛

3. شیوه ظریف و دقیق.

سخن گوی جاوه ای زبان افزون بر این، از اصطلاحات ویژه ای استفاده می کند که «عناوین تجلیلی» (2) خوانده می شود و سخن گو را قادر می سازد که درجات و مراتب دقیق اجتماعی را در هر یک از این سه شیوه به خوبی بیان کند. سخن گو در این جا می بایست مخاطب خود را آگاه سازد که دقیقاً چه فکری درباره او می کند؛ زیرا شیوه انتخابی این شخص، آشکار می کند که آیا سخن گو، مخاطب خود را شایسته صحبت در سطح پایین می داند، یا شایسته صحبت دور از واقع و با طول و تفصیل، یا صحبت ظریف و دقیق، با احترام، یا بدون احترامات. (3)

منزلت و موقعیت اجتماعی، نه تنها در انگاره های گفتاری، بلکه در جامعه ای نمودار می شود که اغلب تفاوت های زبانی میان زنان و مردان مشاهده می گردد. گاهی اوقات تمایزهای بین دو جنس زن و مرد در فرهنگ واژگان نیز نمودار می شود. این تفاوت در واژگان در برخی زبان ها، تنها مسئله کثرت نسبی استفاده نیست، بلکه واژه های جفتی هستند که معانی یکسانی دارند، اما یک واژه را افراد مذکر و واژه دیگر را افراد مونث به کار می برند. برای مثال، در بین جزیره نشینان

ص:243


1- (1) . Javanese.
2- (2) . honirifics.
3- (3) . فارب، همان، ص.

کاریب در منطقه وست ایندیز، زنان از واژه کویو برای «باران» استفاده می کنند و مردان واژه کونوبو را به همان معنا به کار می برند؛ نام های جفتی بسیاری در این زبان یافت می شود. در زبان کوآساتی - که زبانی بومی در منطقه جنوب غربی لوییزیانا است - تفاوت هایی در شکل فعل های خاص شرطی و اخباری - بسته به جنسیت سخن گو - دیده می شود. مردان کوآساتی وقتی می خواهند بگویند: «آن را بلند کن»، واژه لاکاهوز را به کار می برند، در حالی که زنان کوآساتی از واژه لاکاهول به همان مفهوم و معنا استفاده می کنند. (1) بدین ترتیب، شکل های دستوری در این مورد به منظور اشاره به مخاطب به کار گرفته نشده اند، بلکه به منظور مطابقت با جنسیت سخن گو انتخاب شده اند.

ص:244


1- (1) . هاس، 1964، ص228.

برای مطالعه

تفاوت های جنسیتی را در قسمت های دقیق تر و ظریف تر زبان نیز می توان مشاهده کرد: آهنگ جمله، بلندی صدا، قاطعیت و سبک. برای مثال: به عقیده کرامر، زنان در برخی فرهنگ ها در مقایسه با مردان با تأکید کمتری صحبت می کنند، چنان که استفاده مکررشان از وابسته های وصفی (برای مثال: «این ممکن است فقط نظر من باشد، ولی...) یا آوردن سؤالاتی چون «آیا این طور نیست؟» یا «شما موافق نیستید؟» به دنبال هر جمله بیانی، گواه بر این مطلب است. افزون بر این، زنان در مقایسه با مردان در بیشتر فرهنگ ها با استفاده کمتر از کلمات ناشایست و غیر محترمانه، با به کار بردن کلمات طعن آمیز به گونه ای مؤدبانه چون «چشمم روشن» و با به کار بردن قیدهای تأکیدی چون «خیلی» و «چنان» در جمله ای مثل «از دیدن شما خیلی خوشحالم»، گرایش بیشتری به درست صحبت کردن دارند. (1)

به نظر می رسد که تنوع در به کارگیری زبان بر اساس سن، حتی گسترده تر از آن چیزی است که بر اساس جنسیت می باشد. یک مورد رایج، ویژه «حرف زدن با کودک» است که شکل تخصصی زبانی است که برای برقراری ارتباط با کودکان مورد استفاده قرار می گیرد. در زبان فارسی، گاه بزرگ سالان از اصطلاحاتی چون «لا - لا» برای شب بخیر یا «چو - چو» برای قطار، یا «اوو - وو» برای سگ استفاده می کنند. اگر چه شیوه های سخن گفتن با کودک در بسیاری از جوامع، کاملاً غیر نظام مند است. زبان های دیگر، مانند کومانچ، شکل کاملاً جا افتاده ای برای حرف زدن با کودک دارند که به طور مستمر از آن استفاده می کنند؛ مثلاً قوم کومانچی از حدود چهل واژه و عبارت برای پوشش دادن

ص:245


1- (1) . کرامر، 1974، ص82 - 85.

موضوعات عمومی برقراری ارتباط استفاده می کنند، مانند نانا به معنای «ممکن است صدمه بزند» و کوکو به منظور آب نبات، کلوچه، شیرینی و یا تنقلات بین غذاست. جالب این که این واژه های کومانچ، وجوه تشابه بسیاری با شیوه سخن گفتن کودکانه دارد که در بیشتر بخش های دیگر جهان یافت می شود. صرف نظر از این که در کجا ممکن است که این پدیده را بیابیم، وجود نسبتاً گسترده سخن گفتن کودکانه در دنیا، سبب یادآوری این نکته می شود که گوناگونی در یک زبان، ممکن است به سن سخن گو یا فرد مخاطب مربوط شود. (1) و توجه به آن برای مبلغین ضروری است.

ص:246


1- (1) . همان، ص- 14.

مهارت زبانی در گستره تبلیغ

با توجه به ویژگی هاو پیچیدگی های زبانی که گفته شد، اگر قرار است که میزان موفقیت مبلغ بین المللی افزایش یابد، هیچ راه دیگری جز آشنایی دقیق با زبان و فرهنگ مردمی که بناست با آنها گفت وگو و معاشرت کند، وجود ندارد. در واقع به علت رابطه نزدیک میان زبان و فرهنگ، عملاً غیر ممکن است که یکی را مطالعه می کنیم، اما دیگری را نیاموزیم. این روزها به نظر می رسد که بحث و بررسی در زمینه آموزش و سودمندی زبان های خارجی برای مبلغان اسلام در حوزه های دینی با سر و صدا و جنجال کمتری مواجه باشد و ضرورت پرداختن به آن، امری روشن و دارای ابهام کمتری است. با این وجود، این واقعیت که عده زیادی از مبلغان، بدون مهارت در زبان دوم وارد عرصه تبلیغ جهانی می شوند، باید به ما کمک کند که بر آن پریشانی و سر افکندگی فایق آییم. بر اساس تحقیق تازه ای که درباره برخی مراکز فعال در خارج کشور - در ممالکی که زبان اصلی آنها زبان بومی نیست - انجام شده است، فقط 31 درصد از آنها آگاهی از زبان خارجی را به منظور انجام دادن امور تبلیغی یا سایر فعالیت ها در کشورهای خارجی، ضروری دانسته اند و فقط بیست درصد از مراکز، کارمندان فعال خود را در کشورهای خارجی، ملزم به دانستن زبان محلی ساخته اند. (1)

با این وجود این که گاهی گفته می شود که مبلغان دینی می توانند با به کارگیری افراد متخصص و صاحب نظر در زبان و فرهنگ محلی همان کشور، از هدر رفتن وقت و انرژی لازم برای یادگیری زبان دوم جلوگیری کنند؛ یا عده ای

ص:247


1- (1) . بیکر، 1984، ص69.

دیگر معتقدند که با توجه به این که اکثر مبلغان یا کارگزاران فرهنگی، بیشتر از یک ماه در ایام تبلیغ یا کمتر و یا دو سال و کمی بیشتر در کشور میزبان نمی مانند؛ دانستن زبان دوم چندان هم کارساز به نظر نمی رسد و یا افزون بر این، اظهار کرده اند که مهارت در زبان دوم، ممکن است عملاً موجب رکود و وقفه در جریان پیشرفت کاری فرد شود، و بدیهی است که زمینه اساسی هرگونه موفقیت تبلیغ بین المللی، برقراری ارتباط مؤثر است. مبلغ فارسی زبان و یا عرب زبان یا هر ملیتی که مجبور است، چه در جریان تبلیغ و مدیریت آن و یا هر گونه مذاکره فرهنگی بین المللی، متکی به مترجمان باشد، در وضعیت تبلیغی کاملاً نامساعد و بی اعتمادی قرار دارد؛ چرا که همیشه این دغدغه را دارد که آیا سخن من درست و کامل ترجمه شد و آیا مخاطبان، مفهوم آن را دریافت کردند؟ بنابراین چه راهی برای به دست آوردن آن اعتماد و قطعیت انتقال، بهتر ومناسب تر از صرف وقت و توان برای فراگیری زبان دوم است؟ بنابراین، داشتن مهارت در زبان دوم، مبلغ فعال در عرصه جهانی را قادر می سازد که انگاره های برقراری ارتباط را در بافت فرهنگی مناسبشان درک کند و همچنین، روابط نزدیک فراگیری با همتایان و مخاطبان خارجی را برقرار سازد. این امر به خودی خود توجیهی کافی برای آموختن زبان دوم و کسب مهارت است، ولی ذکر تعدادی دلایل محکم دیگر در این مورد، ضروری است:

1. آن گونه که وورف اظهار نظرکرده، یگانه راه آشنایی واقعی با «جهان بینی» دیگر فرهنگ ها از طریق زبان آنهاست؛

2. تجربه فراگیری زبان دوم در فراگیری زبان های سوم و چهارم نیز سودمند است؛ به طوری که زمانی که امروزه مثلاً صرف فراگیری زبان اسپانیایی می شود،

ص:248

فراگیری زبان چینی یا عربی را در آینده آسان خواهد کرد؛

3. فراگیری زبان و فرهنگ دیگر، بهترین راه کسب آگاهی بیشتر از ظرفیت زبان و فرهنگ خودی است.

4. مسئله مهم تر این است که با توجه به این که فعالیت های تبلیغی - فرهنگی به طور فزاینده ای در حال بین المللی شدن است، نقش زبان نیز از اهمیت و اعتبار بیشتری برخوردار می گردد. مراکز پژوهشی - تبلیغی که در گذشته منحصراً فعالیت های محلی داشتند، اکنون درگیر مکاتبات بین المللی، اعتبارنامه ها و وضع قوانین و اصول روابط بین المللی به چند زبان مختلف اند و مراکز چند ملیتی - که تاریخچه ای طولانی در فعالیت های خارج از مرزهای زبانی دارند - در حال اضافه کردن زبان های جدید به مجموعه خود هستند. با این وجود، حتی برای آن دسته از مراکز و مؤسساتی که نظام چند زبانی روابط بین المللی را جدی تلقی می کنند، مسائل و مخاطراتی در جریان کار وجود دارد. اسناد و مدارک، حاکی از آن است که برخی مراکز در فعالیت های تبلیغی و بین المللی، به دلیل ترجمه های سرهم بندی شده، با مشکلات و مسائل بسیاری مواجه شده اند.

ص:249

برای مطالعه

از موارد ترجمه های مبهم و غلط انداز می توان به مورد زیر اشاره کرد:

یک شرکت سازنده جوهرخودکار، با تلاش و کوششی فراوان درصدد برآمد که شیشه های جوهر را در مکزیکو به فروش برساند، درحالی که نوشته های روی در فلزی، خطاب به مشتریان می گفت: با استفاده از این جوهر «از هر گونه مشکلی جلوگیری می کنید»! (زیرا این جوهر، پس نمی دهد و چکه نمی کند تا کاغذ را کثیف کند). به نظر می رسد، واژه اسپانیایی که برای رساندن معنای مشکل، یعنی « Embarrassed » استفاده شد، کلمه « Embarrazar » بود که به معنای «حامله شدن» است. بنابراین، بسیاری از مشتریان و مردم تصور کردند که این شرکت، وسایل جلوگیری از بارداری می فروشد. (1)

از دیگر موارد ترجمه های مبهم و نارسا، این موارد است:

1. سیگارهای با «آسفالت» کم (به جای جرم کم)؛ (2)

2. «زیر جامه» (3) کامپیوتر (به جای نرم افزار کامپیوتر)؛ (4)

3. «گوسفند خیس» (5) (به جای قوچ هیدرولیک). (6)

این چنین اشتباهات ترجمه ای در طول سالیان گذشته، میلیون ها دلار خسارت به مراکز مربوطه وارد کرده است. البته بدون در نظر گرفتن لطمه های زیادی که به حیثیت، شهرت و اعتبار آنها زده است.

ص:250


1- (1) . اسلتر، 1984، ص.
2- (2) . Tar.
3- (3) . under ware.
4- (4) . Software.
5- (5) . wet sheep.
6- (6) . hydraulic rams.

بسیاری از مراکز عمده تبلیغی - فرهنگی، فاقد تسلط لازم در زمینه برقراری ارتباط کلامی هستند. حتی وقتی مبلغان فکر می کنند که مثلاً با زبان انگلیسی آشنایی دارند، معمولاً پیام هایی را منتقل می کنند که قصد و نیت خاصی برای فرستادن آن پیام ها ندارند. جالب است در این زمینه به مثال های زیر توجه کنیم:

- در تابلوی یکی از هتل های رومانی، در مورد خرابی آسانسور هتل، خطاب به مهمانان انگلیسی زبان، مطالبی به این شرح نوشته شده بود: «آسانسور در دست تعمیر است و متأسفیم که در چند روز آینده، تحمل ناپذیر خواهید بود» (1) در حالی که منظور نویسنده، این بوده است: «متأسفیم که در چند روز آینده، وسیله ای برای حمل شما نداریم».

- در تابلویی در ویترین یکی از فروشگاه های لباس در پاریس، نوشته شده بود: «داخل شوید و غش کنید» (2). نویسنده در این نوشته نیز قصد داشته است که بگوید: «داخل شوید و امتحان کنید»!

- در هتلی توریستی در شهر مسکو، یادداشتی به این مضمون آمده است: «اگر این نخستین دیدار شما از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (روسیه جدید) است، خوش آمدید» (3) در این مورد، گر چه منظور نویسنده خوش آمدگویی به کسانی بوده است که برای نخستین بار به این کشور می روند، ولی پیام به گونه ای نوشته شده که گویی به افرادی که قبلاً به این کشور سفر کرده اند، خوش آمد نمی گوید.

ص:251


1- (1) . The lift is being fixed. For the next few days we regret that you will be unbearable. بسنر، 1982، ص53.
2- (2) . Come inside and have a fit.. . همان
3- (3) . If this is your first visit to the U.S.S.R., you are welcome to it... بسنر،همان

در همه این مثال ها، روشن است که مترجمان به زبان انگلیسی آشنایی داشته اند، هرچند معنای تمام واژه هایی را که به کار برده اند و نیز اصول دستوری به هم پیوستن آنها را می دانسته اند؛ اما نتوانسته اند به طور درست و کامل، ارتباط برقرار کنند. ترجمه از زبانی به زبان دیگر، نه تنها در امور تبلیغی با مسائل دشواری همراه است، بلکه گاهی میان دو گروه که ظاهراً به یک زبان هم تکلم می کنند نیز اشتباه و سردرگمی بروز می کند.

ص:252

چشم انداز تنوع زبانی

با توجه به این که زبان ها نظام های نمادین و قراردادی هستند، جای شگفتی نیست که گوناگونی زبانی فوق العاده ای در سطح جهان وجود داشته باشد. تخمین های زده شده، دامنه ای از چندین هزار تا ده هزار دارد. منطقی به نظر می رسد که رقم سه هزار را به منزله تخمینی پذیرفتنی پیشنهاد کنیم. گرچه تعداد واقعی زبان ها مشخص نیست، اما به طور کلی بیش از هزار زبان در میان سرخ پوستان آمریکا، حدود 750 نوع در قسمت نیمه صحرایی آفریقا، بیش از 150 زبان در شبه قاره هند و بیش از 750 زبان در جزیره واحدی در گینه جدید وجود دارد.

95% درصد جمعیت دنیا به کمتر از صد زبان صحبت می کنند. یکی از این زبان ها، چینی است که به تنهایی، 20% را به خود اختصاص داده است. اگر زبان های انگلیسی، اسپانیایی، روسی و هندی را هم اضافه کنیم، رقمی که حاصل می شود به حدود 45% افزایش می یابد. زبان های آلمانی، ژاپنی، عربی، بنگالی، پرتغالی، فرانسوی و ایتالیایی، این رقم را به 60% می رساند. زمانی که گزارش می شود 5% بقیه به هزاران زبان مختلف سخن می گویند، معلوم می گردد که اکثریت عمده ای از این زبان ها، تعداد اندکی سخن گو دارد. (1)

امروزه را می توان «دوران تنوع زبانی در جهان» نام گذاری کرد که کمترین آن نوشتاری است؛ یعنی دشواری تهیه یک لیست از وضعیت زبان ها در پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم. گذری کوتاه به تاریخ و تقسیم بندی زبانی و گزارشی از گویش های مختلف جهان به جهت شناخت وضعیت فعلی زبان و ارتباط آن با فرهنگ جوامع مختلف، تأمل برانگیز است.

ص:253


1- (1) . کاتزنر، 1975، ص- 11.

وجود سه هزار زبان در دنیای کنونی، نتیجه تحول ممتد تاریخی و ما قبل تاریخ است. آیا واقعا می توان تصویری کلی از شرایط گذشته «چشم انداز زبان شناختی»، ارایه داد؟ برخی ملاحظات زیر به ما کمک می کند تا چنین تصویری هرچند ناقص، حاصل آید. (1)

اکثر زبان هایی که از آغاز دوره تاریخی به وجود آمده اند، امروزه از بین رفته و تنها زبان هایی که بر حکومتی مقتدر با حیات فرهنگی عمیق و غنی تکیه کرده اند، بیش از زبان های دیگر مقاومت داشته و ماندگار شده اند و تنها تعداد معدودی از آنها هنوز مشابهت های عمده ای با نیای سه هزار ساله خود دارند. از این میان می توان به زبان های یونانی، عبری، چینی و هند شمالی اشاره کرد.

سایر زبان هایی که امروزه با آنها سخن گفته می شود، نتیجه پیوندهای متوالی و پیچیده ای است که تجزیه آنها از یکدیگر را به گونه ای غیر ممکن ساخته است. این اطلاعات، شاید فقط به دورانی مربوط شود که حداکثر سه هزار سال از دوره تخمینی هزاران ساله تاریخ زبان ها را در بر می گیرد و به طور قطع، اگر کمی به عقب برگردیم، بی درنگ سردرگم شده و مجبوریم که خود را اسیر توهمات و خیالات کنیم.

آیا در آغاز، زبان واحدی وجود داشته است که بعدها زبان هایی دیگر، مثل هند و اروپایی از آن پدید آمده باشد؟ آیا فلسطینیان کنونی، نوادگان هند و اروپا و مهاجر از جزایر بالکان هستند، یا طبق برخی شواهد زبان شناختی، از نوادگان سامی هایند؟ پاسخ این سؤال مبهم است. هر چند شاید بر اساس برخی شواهد قرآنی که به نوعی ناظر به وحدت امت ها قبل از ارسال رسل و گسترش حیات

ص:254


1- (1) . مالرب، 1382، ص16.

جمعی انسان است، بشر زبان واحدی داشته است. (1)

از سوی دیگر، آن جا که قرآن کریم صحبت از معیار پذیرش و کرامت انسانی می کند، به نظر می رسد که گروه گروه شدن و به تبع آن، چند زبانی، از لوازم شناخت در یک جامعه متکثر به حساب می آید: (إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا... ) . (2)

با این همه، با توجه به تعداد زبان های از میان رفته که وجود آنها در گذشته مسلم است، دلایل قاطعی وجود دارد که تعداد زبان ها با توجه به تعداد کم جمعیت جهان، همیشه زیاد بوده است.

شاید اعجاب انگیز باشد که بدانید با مشاهده تمدن هایی که در عصر کنونی، هنوز در مرحله نوسنگی به سر می برند ( مثلاً برخی قبایل استرالیایی، پاپوا و...)، وجود یک زبان برای هر هزار نفر، رقمی کاملاً طبیعی است. بنابراین، پذیرش وجود سه هزار زبان در زمانی که کل جمعیت زمین به سه ملیون نفر می رسید و اکثر آنها در عصر سنگی می زیسته اند، دشوار نیست.

درخشش زبان یک تمدن نوسنگی، محدود به تعدادی روستا بوده است که می توانستند زبان های خود را در مقابل حکومت های دوران باستان به هزار یا حتی میلیون ها انسان تحمیل کنند. ظاهراً تعداد این حکومت ها بسیار اندک بوده است، در حالی که امروزه بیش از صد زبان به چنین درخششی دست یافته اند. در نتیجه، می توان تصور کرد که با وجود انفجار فوق العاده جمعیت، خصوصاً از صد سال پیش تا کنون، از تعداد زبان ها کاسته شده باشد. پدیده ای که در آمریکا مشاهده

ص:255


1- (1) . بقره، آیه213.
2- (2) . حجرات، آیه13.

شد، نابودی کامل نزدیک به هشت صد زبان از چهار قرن پیش تا کنون است. (1)

حال اگر برای نمونه، ساختار زبانی موجود در اروپای کنونی که به طور متوسط، وجود یک زبان برای هر ده ملیون نفر از ویژگی های آن به شمار می رود را به کل جهان تعمیم دهیم، باید جمعیت فعلی جهان، بیش از چهارصد زبان نداشته باشد.

شرایط کنونی از نظر تعداد زبان، از دوران های نخستین - یعنی زمانی که کل جمعیت دنیا چهارصد هزار نفر بود(10000/1 جمعیت فعلی) - تاکنون سابقه نداشته است. حال در پاسخ به این سؤال که «ظهور حداکثر تعداد زبان ها مربوط به چه دورانی است»، می توان گفت: مسلماً این دوران، باید بسیار نزدیک به دوره تاریخی ای باشد که این نوشتار از پیگیری آن معذور است.

زبان قاره ها در پایان قرن بیستم

1. قاره آسیا

آسیا دارای حدود سی زبان رسمی و ششصد زبان غیر رسمی است که دویست زبان آن در اندونزی،صد زبان در بخش آسیایی روسیه و کشورهای مشترک المنافع، هفتاد زبان در فلیپین و سی زبان در برمه است. اگر در ایران فارسی را با 75 میلیون گویشور، زبان رسمی بدانیم، زبان های ترکی، لری، کردی، بلوچی، گیلکی از زبان های غیر رسمی آن به شمار می رود که ترکی، بیش از چهار ملیون نفر گویشور دارد. گروه فراوانی در افغانستان - که تعداد آنها معلوم نیست - به فارسی سخن می گویند و در تاجیکستان نیز زبان رسمی مردم، فارسی

ص:256


1- (1) . مالرب،1382، ص17.

اصیل است که در نتیجه در یک برآورد تقریبی، حدود صدمیلیون نفر در آسیا با گویش فارسی سخن می گویند. عمده ترین زبان های غیررسمی و محلی در اندونزی عبارت اند از: مینانکاباو، سوندایی، جاوه ای، مادوری، دایاکی، بوگی، توراجا و... که جاوه ای، بیش از 45 میلیون نفر گویشور دارد. (1)

2. قاره اقیانوسیه

گویشوران زبان های ملاتریایی و بومیایی استرالیا در اقیانوسیه بسیار زیاد است. حدود یکصد زبان، تنها در جزایر هیبرید جدید، جمهوری جدید وانواتو، و تقریباً پانصد زبان در پاپوآ یا گینه جدید وجود دارد. با توجه به اطلاع کم در مورد زبان ها و تاریخ آنها، می توان تصور کرد که بخش عمده ای از این زبان ها را لهجه ها (شکل های محلی یک زبان که با ویژگی های خاص خود از یکدیگر متمایز می شوند، ولی این ویژگی ها مانع ارتباط زبانی گویشوران لهجه های مختلف یک زبان نیست) تشکیل می دهند.

3. قاره آفریقا

قلمرو گروه زبان های بانتو در جنوب خطی واقع است که از کامرون تا کنیا امتداد دارد. این گروه زبانی، شامل ششصد زبان با ویژگی های بسیار مشابه است، به همین دلیل رقمی اغراق آمیز به نظر می رسد. زبان های آفریقای سیاه، مربوط به گروه های مختلف آفریقای شرقی و ساحل - از سنگال تا سودان - بالغ بر پانصد زبان می شوند که حدود نیمی از آنها در نیجریه، یعنی پرجمعیت ترین کشور آفریقا مورد استفاده است. زبان های گروه حامی - سامی، مانند بربری یا زبان

ص:257


1- (1) . کاترنر، همان، ص571.

سومالیایی و زبان های گروه خویی اقوام بدوی آفریقای جنوبی (هوتن توت، بوشمین و...) نیز بر این زبان ها افزوده می شود.

4. آمریکای شمالی

درآمریکای شمالی در کنار زبان های انگلیسی و فرانسه که به ترتیب، 260 و حدود پنج میلیون گویشور دارند؛ حدود پنجاه زبان بومی وجود دارد که نزدیک 250 هزار سرخ پوست بدان سخن می گویند.

5. آمریکای لاتین و مجمع الجزایر آنتیل

در حالی که زبان «اسپانیولی» 150 میلیون و زبان «پرتغالی» در برزیل صد میلیون گویشور دارد، انگلیسی زبانان در کشور گویان، جاماییکا و جمهوری ترینیداد و جزایر کوچک آنس یافت می شوند و همچنین پنج میلیون نفر در هاییتی و جزایر آنتیل فرانسه و کشورگویان، به زبان فرانسه تکلم می کنند. اینان عمدتاً دو زبانی هستند و فرانسوی، زبان مدرسه ای آنهاست و به زبان مادری خود، یعنی کرئول که ترکیبی از انگلیسی و فرانسه یا اسپانیولی است نیز سخن می گویند. (1)

آنچه به وفور در آمریکای لاتین یافت می شود، زبان های بومی محلی است. هنوز هم تعداد آنها بیش از 250 گویش است. در این بین پنجاه زبان، بیش از ده هزار گویشور دارد. تنها زبانی که در پاراگوئه در کنار زبان اسپانیولی از موقعیت زبان رسمی برخوردار است، زبان "گورانی" است. همچنین، "کیچوایی" - نام دسته ای از زبان های بومی آمریکای جنوبی با لهجه های آن در فلات پرو، اکوادور،

ص:258


1- (1) . مالرب، 1382، ص387.

قسمت عمده بولیوی و شمال غربی آرژانتین - و زبان "اینکاها"، مهم ترین زبان بومی این ناحیه است که حداقل ده میلیون گویشور دارد.

6. قاره اروپا

حدود سی زبان رسمی و ملی در اروپا وجود دارد که کم و بیش به همین تعداد، زبان های دیگر مانند"باسکی بریتانی" به آن افزوده می شود که از شرایط زبانی رسمی برخوردار نیستند، ولی اکثر آنها در منطقه قفقاز یافت می شوند. در دایرة المعارف فارسی، به زبان های "باسکی" به عنوان زبان های مستقلی اشاره شده است که ارتباط آن با سایر زبان ها آشکار نیست و تنها در ناحیه کوچکی نزدیک سرحدات فرانسه و اسپانیا به آن سخن می گویند. برخی از زبان ها مانند ایسلندی، کرسی، باسکی و برتالینی، هر چند کمتر از یک میلیون گویشور دارند، لیکن به دلیل قدرت فرهنگی و تمایل گویشوران آن به استفاده از این زبان، امکان بقای بیشتری دارند. در مقابل، گاهی زبانی با بیش از یک میلیون گویشور در معرض نابودی قرار می گیرد؛ مانند برخی از زبان های چینی و اندونزیایی. البته در صورتی که مقاومتی در برابر اکثر زبان ها از خود نشان ندهد.

ملاحظه زبان های دنیا از نظر تعداد گویشوران آنها، فقط تصویری فرضی به دست می دهد. آنچه واقعیت دارد، پیچیدگی خانواده ای زبانی یا شاید نوعی وابستگی متقابل آنهاست؛ چرا که زبان ها همواره در اصطکاک با یکدیگر بوده و اغلب آنها در طی قرون در هم آمیخته اند.

زبان های رسمی دنیا

تعریف «زبان های رسمی» از وضوح کاملی برخوردار نیست. در کشوری مانند هند زبان های دیگری مانند هندی - به عنوان زبان همه ایالت های هند - و حدود

ص:259

دوازده زبان قانونی دیگر نیز در کنار زبان های رسمی، یعنی انگلیسی وجود دارد که هر کدام در یک ایالت از موقعیت رسمی برخوردارند. گاه دو لهجه متعلق به یک زبان در دو سرزمین مجاور رسمیت می یابند، مانند زبان "مالایو" در مالزی و اندونزی یا "بلغاری و مقدونی" در اروپا و "کنیایی و رواندایی" در آفریقا. از این جا می توان نتیجه گرفت که موقعیت رسمی یک زبان، به هیچ وجه به معنای اهمیت زیاد آن نیست. برای مثال، زبان "رومانش" که در حدود پنجاه هزار گویشور در سوئیس دارد، از موقعیت زبان رسمی برخوردار است، یا زبان "گیلی" که زبان مادری کمتر از دویست هزار ایرلندی است، زبان رسمی جمهوری ایرلند است و یا زبان «ترکی» ایران که حدود چهار ملیون گویشور دارد، از موقعیت مهمی برخوردار است. در مجموع به نظر می رسد که با توجه به شرایط مبهم در کل دنیا، حدود نود زبان رسمی وجود دارد که از این تعداد حدود ده زبان در سه کشور یا بیشتر، از موقعیت رسمی برخوردارند و چهار زبان آن یعنی انگلیسی، فرانسوی، اسپانیولی و عربی در بیش از ده کشور رسمیت دارند. شش زبان عربی، انگلیسی، فرانسه، روسی، آلمانی و چینی در سازمان ملل متحد به عنوان زبان بین المللی به رسمیت شناخته شده است.

چکیده

«زبان» چیست و این که چه خاصیتی در ارتباطات میان فردی دارد و چه کارکردهایی در عرصه تبلیغ دینی دارد، از مسائلی است که در این درس به آن پرداخته شد. به طور قطع، آشنایی با دستور زبان خودی و آگاهی نسبت به زبان دوم غیرخودی یا زبان بیگانه، از ضرورت های تحقق اهداف متعالی و امکان برقراری ارتباط مؤثر با مخاطبان غیر بومی است؛ یعنی آن جا که باید صاحبان

ص:260

تفکر و اندیشه و مبلغان مکتب اهل بیت، آرمان های آنان را جهانی تر سازند.

همچنین زبان هایی که امروزه مردم جهان با آن تکلم می کنند و به عنوان ابزار کلیدی ارتباط درون قومی و برون قومی از آن بهره می گیرند، ازموضوعات مهم و در عین حال جذابی است که تأمل در آن برای فعالان عرصه بین الملل، امری ضروری است؛ به ویژه که چشم انداز فوق العاده ای را در خصوص تنوع گویش ها و لهجه ها در پیش روی محقق و مبلغ قرار می دهد. در این خصوص، هم تعداد زبان های رسمی جهان (که ویژگی کتابت و گفت وگوی رسمی با آن در جهان از دلایل رسمیت آن است) و هم زبان های غیر رسمی که گویشوران فراوانی در جهان دارد، مورد توجه اند. این که مبلغ دینی در کجا و تا چه حد گستره فعالیت خواهد داشت، به نوعی بسته به تعیین میزان اطلاع از این زبان ها وگویش با آنها دارد.

واژه های کلیدی

زبان، زبان دوم، مهارت های زبانی، گویشور.

پرسش های اساسی

1. دو گونه اصلی برقراری ارتباط را بنویسید و بگویید که منظور از زبان چیست؟

2. منظور از وابستگی زبان به موقعیت اجتماعی چیست؟ با ارایه مثال توضیح دهید.

3. نقش مهارت زبانی را در ارتباط مؤثر تبلیغی با ارایه مثال، تبیین کنید.

4. زبان های رسمی و غیر رسمی جهان را نام ببرید.

5. چشم انداز زبانی جهان را چگونه ارزیابی می کنید؟

6. دلایل عمده ابهام در تعدد زبان ها چیست؟

ص:261

محورهای پژوهش

1. در خصوص ضرورت یادگیری زبان دوم تحقیق کنید.

2. با مراجعه به خصوصیات دو فرهنگ متفاوت، زمینه های اجتماعی زبان آن فرهنگ ها را با هم مقایسه کنید.

3. ضمن تهیه جدولی کامل از تنوع زبانی در منطقه خود، تفاوت زبان های عربی و فارسی را در میزان توان برقراری ارتباط و تأثیرگذاری مقایسه کنید.

منابع پژوهش

1. مالرب، میشل؛ زبان های مردم جهان، ترجمه عفت ملانظر.

2. مشیری، مهشید؛ فرهنگ واژه های اروپایی در فارسی.

3. ژان کالوه، لویی؛ درآمدی بر زبان شناسی اجتماعی، ترجمه محمد جعفر پوینده.

4. امانی، مهدوی؛ جمعیت شناسی جهان.

5. روبینز؛ تاریخ مختصر زبان شناسی، ترجمه محمدعلی حق شناس.

ص:262

13- ارتباط کلامی(2)

اشاره

اهداف درس: با توجه به ضرورت پرداختن به رابطه زبان و فرهنگ و ارتباط آن با زمینه های اجتماعی و خاستگاه زبانی، و توجه به تفاوت های موجود فرهنگ ها در به کارگیری واژه ها و تعابیر غیر رسمی زبانی، انتظار می رود که دانش پژوهان در پایان این درس بتوانند:

1. با تأثیرات متقابل فرهنگ و زبان آشنا گردند؛

2. با ابعاد آشکار و مخفی زبان ها در ارتباطها آشنا شوند؛

3. با توجه به تفاوت های فرهنگی، در مورد تأثیر و تأثر متقابل فرهنگ و زبان در امر تبلیغ تحقیق نمایند؛

4. مفاهیم ضرب المثل، حسن تعبیر، زبان عامیانه و منازعه کلامی را درک کنند؛

5. ضرورت آگاهی از این خصوصیات زبانی را در امر تبلیغ دریابند.

یکی از اصول اساسی زبان شناسی از نگاه انسان شناسی، این است که رابطه ای نزدیک و در عین حال عمیق، میان زبان و فرهنگ وجود دارد. عموماً عقیده بر این است که بدون توجه به زبان یک فرهنگ، غیر ممکن است که بتوان شناختی از آن فرهنگ به دست آورد؛ همچنان که امکان ندارند زبانی را در خارج از محدوده و بافت فرهنگی اش فهمید. با این وجود، نباید بر این باور بود که این رابطه، کامل و مطلق است؛ برای مثال، برخی جوامع از سنت های فرهنگی مشابهی برخوردارند؛ ولی هر یک به زبانی سخن می گویند که برای دیگری

ص:263

نامفهوم است. از سوی دیگر، جوامعی با فرهنگ های کاملاً متفاوت، ممکن است هر یک به زبانی سخن گویند که برای دیگری فهمیدنی باشد، درعین حال مسلم است، که زبان، تحت تأثیر فرهنگ و فرهنگ تحت تأثیر زبان است.

تأثیر فرهنگ بر زبان

احتمالاً آشکارترین رابطه میان زبان و فرهنگ در فرهنگ واژگان آن دیده می شود. فرهنگ واژگان تمام زبان ها در این جهت گسترش می یابند که چه چیزی به طور تطبیقی در آن فرهنگ، مهم تصور می شود. فرهنگ واژگان در جامعه های صنعتی، شامل شمار زیادی از واژه هایی است که فناوری های پیچیده و تخصص های حرفه ای را نمودار می سازند. تعداد زیادی مفاهیم در یک جامعه دینی وجود دارد که بیانگر مراسم، شعائر، مناسک و رفتارهای جمعی زیادی است. به جامعه ای مسلمان که دارای مفاهیم بلندی در عرصه حکومت، جهاد، شهادت، شعایر و رفتارهای جمعی متعالی در خدمت به بندگان خدا و حفظ دستاوردهای انقلابی است، توجه کنید؛ یکی از منابع عمده استفاده از این مفاهیم، قرآن کریم است. حال اگر بخش اعظم فرهنگ چنین ملتی از چنین منبعی نشأت گرفته باشد، شیوع مفاهیمی از این دست و استفاده مستمر از آنها در گفت وگوها، مکتوبات، رسانه ها و مطبوعات، دلیلی واضح از تأثیرپذیری زبان گفتاری و مکتوب از فرهنگ دینی جامعه است.

تأثیر زبان بر فرهنگ

برخی زبان شناسان چنین نظر داده اند که زبان ممکن است بر برخی وجوه فرهنگ تأثیر بگذارد. همچنان که زبان، طبقه بندی هایی ایجاد می کند که ادراکات

ص:264

و تصورات ما از جهان بر اساس آنها شکل می گیرد. زبان براساس این نظریه، در واقع چیزی بیش از صرفاً نظامی ارتباطی است که انسان ها را قادر می سازد پیام ها را با آسانی نسبی ارسال و دریافت کنند.

زبان، نوعی طبقه بندی در ذهن انسان ایجاد می کند که انسان را ناگزیر می سازد تا آنچه را شبیه به هم می پندارد از آن چیزهایی که به نظر او متفاوت می آیند، تشخیص دهد و از آن جا که هر زبانی منحصر به فرد است، نوع طبقه بندی های زبانی یک زبان با طبقه بندی های زبان های دیگر به هیچ وجه شباهت نخواهد داشت. در نتیجه، افرادی که به دو زبان مختلف سخن می گویند، واقعیت را نیز دقیقاً به یک شکل ادراک نمی کنند. ادوارد ساپیر، (1) از نخستین زبان شناسانی بود که توضیح داد چگونه زبان می تواند بر ادراکات و تصورات ما تأثیر گذارد:

اصل مطلب این است که جهان واقعی تا حدود زیادی به طور ناخودآگاه، بر اساس عادات زبانی گروه های انسانی بنا شده است. هرگز دو زبانی وجود ندارد که آنقدر شبیه به هم باشند که تصور شود واقعیت اجتماعی یکسانی را بیان می کنند. جهان هایی که جامعه های مختلف در آن زندگی می کنند، در واقع جهان های مشخصی هستند، نه فقط دنیایی مشابه که برچسب های گوناگونی به آن زده باشند. (2)

ساپیر همراه با بنجامین لی وورف زبان شناس تازه کار، نظریه جدیدی به وجود آوردند که فرضیه وورف - ساپیر نامیده شد. این فرضیه که با رابطه میان زبان و فرهنگ سرو کار دارد، خاطر نشان می سازد که زبان، تنها سازوکار انتقال افکار و عقاید نیست، بلکه خودش شکل دهنده افکار و اندیشه هاست.

ص:265


1- (1) . Edward Sapir.
2- (2) . ساپیر، 1929، ص214.

هرچند میان محققان هیچ توافقی کلی در مورد اعتبار فرضیه وورف - ساپیر وجود ندارد، اما در برخی زبان ها نشان داده شده است که نوعی رابطه میان طبقه بندی های دستوری و موضوع های فرهنگی وجود دارد و جبرگرایی زبانی، یک واقعیت ثابت نیست. برای مثال، تمایز جنسیت که در زبان انگلیسی صورت می گیرد، حاکی از اهمیت نسبی جنس در بخش های دیگر فرهنگ نیست. با این وجود، برخی آزمایش ها که درباره فرضیه وورف - ساپیر انجام شده، نشان داده است که زبان حقیقتاً می تواند بر ادراکات یا جهان بینی ما تأثیر بگذارد.

یکی از کوشش های ماهرانه ای که به منظور آزمایش کارایی و اعتبار فرضیه وورف - ساپیر به عمل آمده، تحت عنوان «طرح تحقیق جنوب غربی» در حوزه «روان شناسی زبان به شیوه تطبیقی» (1) است. آزمایش کنندگان از نمونه ای بالغ بر صد کودک ناواهویی که آنها را به دو گروه تقسیم کرده بودند، استفاده کردند؛ گروهی که فقط به زبان ناواهو سخن می گفتند و گروهی که هم به زبان ناواهو و هم به زبان انگلیسی صحبت می کردند. با توجه به این که هر دو گروه در تمام متغیرهای مهم فرهنگی - اجتماعی (آموزش، درآمد خانواده، مذهب و غیره) به استثنای زبان، شبیه هم بودند، فرض شد که می توان هرگونه تفاوتی را که در زمینه ادراکات میان دو گروه ملاحظه می گردد، نتیجه متغیر زبان دانست.

از نظر پیتر فارب: آزمایش کنندگان در نهایت دقت به مطالعه زبان اقوام ناواهو پرداخته بودند و می دانستند فردی که به زبان ناواهو سخن می گوید باید بر حسب شکل شیء مورد بحث از افعال مختلفی استفاده کند. فرد ناواهویی نمی تواند به سادگی و به طور مبهم بگوید: «من برمی دارم»، بلکه فعل باید حاکی از این باشد که آنچه

ص:266


1- (1) . comparative psychol inguistics.

شخص برمی دارد، دراز و انعطاف پذیر است، مثل سیم حصار و یا دراز که مانند یک میله سخت است؛ بنابراین، باید افعال مختلفی را با توجه به شکل شیء به کار ببرد. اگر صاف و انعطاف پذیر باشد، مانند پارچه سخن گو باید از شکل دیگر فعل استفاده کند. کودکانی که به زبان ناواهویی سخن می گویند، حتی در سه یا چهار سالگی از اشکال مختلف فعل ها برای اشیایی با شکل های مختلف به درستی استفاده می کنند.

موقعیت خوبی در این جا برای آزمایش فرضیه های وورف وجود داشت، زیرا این فرضیه ها نشان می دهند که کودکان ناواهو زبان، باید اشیا را به صورتی ناآگاهانه و بر اساس شکل آنها طبقه بندی کنند؛ در حالی که کودکانی که تا حدودی به زبان انگلیسی آشنایی دارند، به کار طبقه بندی نمی پردازند. بر اساس آزمونی طراحی شده، دو شیء به هر کودک داده شد که از نظر شکل و رنگ با هم تفاوت داشتند و در مرحله بعد، شیء سومی برای مقابله به کودکان دادند که شبیه دو شیء دیگر بود. برای نمونه، طنابی زرد رنگ و چوبی آبی رنگ به کودکان نشان داده شد؛ سپس از آنها خواستند تا یکی از این دو شیء را با ریسمانی آبی مقایسه کنند. در حدود هفتاد درصد کودکان ناواهو زبان مقایسه را بر اساس شکل انجام دادند، یعنی ریسمان زرد رنگ را با ریسمان آبی رنگ مقایسه کردند. در مقابل، حدود شصت درصد کودکانی که تا حدودی به زبان انگلیسی صحبت می کردند، اشیا را بر اساس رنگ مقایسه کردند، یعنی چوب آبی را با ریسمان آبی مقایسه کردند. آزمون های نه گانه دیگری که امکان انتخاب کودک را افزایش می داد، انجام شد. کودکان ناواهویی زبان، گرایش پایداری در زمینه طبقه بندی بر اساس شکل نشان دادند و کودکان آشنا به زبان انگلیسی، اشیا را بر اساس رنگ طبقه بندی کردند. (1)

ص:267


1- (1) . فارب، 1968، ص56.

بنابراین، به نظر می رسد فرضیه وورف - ساپیر (بدین معنا که ساختار یک زبان به نحو برجسته ای بر ادراک و طبقه بندی تأثیر می گذارد) به کمک این رشته از تجربه ها تأیید می شود.

ایزوتسو، زبان شناس ژاپنی در مباحث زبان شناختی خود و ورود به بحث از نظام معنایی قرآن کریم، فرمولی را در بحث از ارتباط زبان و جهان بینی ارایه می دهد که حکایتی جدی از ارتباط و تأثیر زبان بر فرهنگ دارد. او می گوید: «قرآن، جهان بینی عرب را تغییر داد و انقلابی در آن ایجاد کند. این انقلاب از آن جهت ایجاد شد که نظام معنایی جدیدی برای عرب ایجاد کرد و در نتیجه، جهان بینی آنها را نیز تغییر داد». (1)

کاربردهای فرضیه وورف - ساپیر، کاملاً برای مبلغ فعال عیان است. این فرضیه نشان می دهد مردمی که از دیدگاه زبان شناسی متفاوت هستند، نه تنها در برقراری ارتباط، بلکه در زمینه تفکر و ادراک واقعیت نیز متفاوتند. بنابراین، مبلغ دینی در سایه فراگیری زبان محلی، وسیله ای برای برقراری ارتباط و همچنین شناخت بهتری درمورد چرایی و چگونگی تفکر و رفتار مردم به دست می آورد و امکان ورود خود در لایه های زیرین فرهنگ جامعه مخاطب را فراهم می سازد.

ارتباط واقعی و مجازی

فرهنگ ها از این نظر که پیام های کلامی را تا چه اندازه روشن و آشکار ارسال و دریافت می کنند نیز با یکدیگر تفاوت دارند. برای مثال: در کشورهایی که زمان، نقش کلیدی در فرهنگ جاری مردم دارد، انتظار می رود که ارتباط مؤثر کلامی،

ص:268


1- (1) . ایزوتسو،1360، مقدمه.

روشن و آشکار، صریح و بدون ابهام باشد. انتظار می رود که ارتباط برقرارکنندگان کارآزموده، منظور خود را در نهایت صراحت و دقت بیان کنند؛ ولی در عین حال، انگاره های کلامی در برخی دیگر از فرهنگ ها به نحو چشمگیری مبهم، غیر دقیق و غیرصریح است. تمایزی که برنستاین (1964) میان کد و رمزهای محدود و نامحدود قائل شد، چهارچوبی مفهومی برای شناخت بهتر تفاوت های میان این دو نوع انگاره های متفاوت زبانی فراهم می آورد. در رمزهای محدود، از واژه ها، عبارات و جمله های کوتاه استفاده می شود و به شدت بر اشارات مفهومی پنهان یا غیر صریح، مانند رفتار غیر کلامی، بافت اجتماعی و ماهیت روابط میان - فردی متکی هستند. رمزهای محدود، شکل کوتاه شده و اختصاری برقراری ارتباط به شمار می آیند که بر شرح یا توجیهات کلامی متکی نیستند. از طرف دیگر، در رمزهای تفصیلی، بر توضیح کلامی مفصل تکیه می شود و اهمیت چندانی به اشارات غیر کلامی یا اشارات مفهومی دیگر داده نمی شود.

براساس نوشته های ادوارد هال (1976) و ال. آر. کولز (1978)، این امکان وجود دارد که دوازده ملیت را در طیفی با وابستگی بسیار به محیط خود در برابر طیفی با وابستگی کم، قرار دهیم. این ملیت ها عبارت اند از:

الف) کمتر وابسته به محیط؛ مانند آلمانی، سوئسی آلمانی، اسکاندیناوی، آمریکایی، فرانسوی، انگلیسی، ایتالیایی، اسپانیایی، یونانی، عربی، چینی؛

ب) بیشتر وابسته به محیط ؛ مانند ژاپنی.

فرهنگ های «کمتر وابسته به محیط خود» به طوری که می توان پیش گویی کرد، متکی بر رمزهای تفصیلی کلامی، ارزش بالا و طرز تلقی مثبتی را نسبت به واژه ها نشان می دهند. جهان عرب از یک سنت طولانی دانش معانی و بیان

ص:269

برخوردار بوده اند؛ سنتی که اهمیت شایانی برای ارایه پیام های کلامی قایل است. به عقیده برخی چون گودی کونست و کیم، وظیفه اساسی کلام در این سنت، عبارت است از: بیان افکار و عقاید فرد به صورتی هر چه روشن تر، منطقی تر و قانع کننده تر؛ به طوری که فردیت سخنگو را از نظر نفوذ و تأثیرگذاری در دیگران، بتوان کاملاً تشخیص داد. در مقابل، پیام های کلامی در فرهنگ های بسیار وابسته به محیط خود، چون ژاپن، اگر چه حایز اهمیت زیادی هستند، تنها قسمتی از کل بافت ارتباطی به شمار می آیند. البته این امر به آن معنا نیست که واژه ها در فرهنگ های شرقی اهمیتی ندارند، بلکه واژه ها به صورت جدایی ناپذیری با روابط اجتماعی، سیاست و اخلاقیات، رابطه دارند و به هم وابسته هستند. با این رویکرد بیشتر کل گرا، هدف این روش در بسیاری از فرهنگ های شرقی، افزایش دادن و تقویت کردن فردیت سخنگو در گستره بیان واژه ها نیست؛ بلکه هدف، افزایش هماهنگی و آمیزش اجتماعی است. (1)

بنابراین در حالی که فرهنگ های غربی اهمیت بیشتری به واژه ها می دهند، بسیاری از فرهنگ های آسیایی، نوعی تردید و بی اعتمادی نسبت به واژه ها نشان می دهند و یا حداقل آگاهی زیادی از محدودیت واژه ها دارند.

این رویکرد را در جریان جلوگیری از پیام های کلامی منفی هم می توان دید. در نتیجه، ادب، احترام و اشتیاق به اجتناب از گرفتاری و سردرگمی، اغلب بر واقعیت پیشی می گیرد. بخشی از این روش به بیان این امر می پردازد که چرا فرهنگ های شرقی، شیوه های غیرکلامی متعددی - مثلاً کلمه «نه» برای گفتن - دارند، بدون آن که این کلمه را به طور مستقیم یا بدون ابهام ادا کنند. نیازی به گفتن نیست که این عمل

ص:270


1- (1) . فرارو، 1379، ص95.

به هنگام اقدام برخی فرهنگ ها برای برقراری ارتباط - مثلا با ژاپنی ها - سوء تفاهمات بسیاری را به وجود آورد. بدین طریق که ژاپنی ها اغلب در مکالمات روزمره شان از واژه hai ( آری) استفاده می کنند؛ نه لزوماً برای این که نشان دهند موافق هستند، بلکه برای این که نشان دهند آنچه را گفته شده، فهمیده اند.

در یک جامعه بسیار وابسته به محیط که بر رمزهای نسبتاً محدود استوارند، شگفت نیست که اگر جمله ها ناتمام گذاشته شود یا مکث های متناوب داشته باشند. در حالی که اکثر غربی ها می کوشند تا آن جا که ممکن است، منظورشان را سریع تر و مستقیم تر بیان کنند. بسیاری از فرهنگ های شرقی برای مکث (سکوت) به منزله عامل مهمی از شیوه بیان خود، ارزش قائل می شوند؛ برای مثال، مکث کردن به فرد ژاپنی فرصت می دهد که احساس بهتری را به همکاران فرهنگی خود منتقل کند و به همین دلیل از افزایش مکث های طولانی و ممتد استقبال می کنند. مورسباک، مفهوم کاملاً متفاوت سکوت در ژاپن را به خوبی در مقام مقایسه با مفهوم آن در مغرب زمین، بیان کرده است:

این سکوت ها را اغلب غربی ها - کسانی که می خواهند آن را به منزله امری درک نشدنی، تعبیر کنند - اشتباه درک می کنند. بنابراین می کوشند زمان سکوت ها را با تکرار مجدد موضوع مورد نظرشان یا شروع موضوع بعدی، کوتاه تر سازند. کوشش های از روی حسن نیت برای به حرف آوردن یک ژاپنی، اغلب سبب سرخوردگی و ناراحتی می شود. مردم مغرب زمین از نظر ژاپنی ها اغلب به منزله متهمانی به چشم می آیند که باید بیشتر به آنها آموزش داده شود که چطور «سکوت کنند»! (1)

ص:271


1- (1) . مورسباک، 1982، ص310.

به بیان ساده تر، ابهام بیانی در برخی جامعه های آسیایی، ناشی از رمزهای محدود شده است و برقراری ارتباط موفقیت آمیز، بستگی به حساسیت نسبت به بافت غیر کلامی دارد. جامعه های گفتاری دیگر - مانند برخی فرهنگ های عربی - به دلیلی کاملاً بر عکس، مبهم و غیر صریح اند؛ یعنی به پرگویی، اغراق و تکرار می پردازند. زبان عربی پر از شکل های اغراق و مبالغه بیانی است؛ برای مثال، برخی ضمایر خیلی تکرار می شوند تا پیام را به طور کامل برسانند؛ استعارات و تشبیهات بسیار زنده و گویا به کار گرفته می شوند و به هیچ وجه، عجیب نیست که بشنوی فرد عرب زبان، فهرست طولانی ای از صفات را برای تأکید بر یک صفت به کار می برد تا فقط یک اسب، زن و یا باغ را توصیف کند.

این گرایش خاص زبان شناسی در زمینه تأکید بر ارتباط کلامی، در واقع موضوع اصلی و اساسی پژوهشی بود که پروترو اجرا کرد. پروترو، گروه هایی از اعراب را بر اساس میزان مبالغه، ارزیابی کرد و نتیجه گرفت که عرب ها به نحو چشمگیری در مورد موضوع های مختلف مبالغه می کنند. آنچه ممکن است در نظر برخی، جمله ای قاطع و جسورانه باشد، در نظر عرب ها ضعیف و مبهم جلوه کند. حتی اگر تهدیدهای کلامی در زبان عربی رایج باشد، بیشتر به عنوان «تخلیه هیجانی» یا «برون ریزی روانی» (1) عمل می کند تا توصیف دقیق قصد واقعی سخن گو. (2) باید به خاطر داشت که ویژگی زیاده گویی، شکل دیگری از ابهام کلامی یا دقیق نبودن است؛ زیرا در رساندن مستقیم و دقیق پیام ها موفق نیست.

ص:272


1- (1) . psychological catharsis.
2- (2) . پروترو، 1955، ص3 - 11.

گونه های غیر رسمی ارتباط زبانی

اشاره

برای مؤثر عمل کردن در هر جامعه زبانی، ضروری است که نه تنها از ساخت رسمی زبان (واژگان و دستور زبان) آگاهی و اطلاع داشته باشیم، بلکه چگونگی استفاده از زبان را در موقعیت های متفاوت اجتماعی نیز بدانیم. آنچه گفته می شود و این که چطور گفته می شود، ممکن است بسته به جنسیت، سن یا موقعیت اجتماعی نسبی سخن گویان، متفاوت باشد. به عبارت دیگر، برای درک ارتباط زبانی در قالب فعالیت تبلیغ بین المللی، لازم است خصوصیات بافت جامعه ای را که ارتباط در آن صورت می گیرد درک کنیم و یا آن طور که زبان شناسان متخصص در انسان شناسی می گویند، قوم نگاری صحبت کردن را فراگیریم. آنچه فراگیری زبان دوم را مشکل تر می کند، وجود برخی شکل های غیر استاندارد گفت وگو و محاوره، چون زبان عامیانه، حذف به قرینه، حسن تعبیرها، ضرب المثل ها و گونه های متعدد منازعه کلامی در زبان های مختلف است که برخی از آنها را مورد بررسی قرار می دهیم:

الف) زبان عامیانه

«زبان عامیانه» را چنین تعریف کرده اند: «استفاده بسیار غیر رسمی از واژه و اصطلاح که به لحاظ خصوصیتی در مقایسه با زبان معمولی، بیشتر استعاری، طنزآمیز، موجز، واضح و ناپایدار است.» (1) این تعریف نباید ما را به این سمت سوق دهد که زبان عامیانه را زبان مردم عادی به شمار آوریم. به جای آن، زبان عامیانه باید زبان کسانی قلمداد شود که خودشان را بخشی از زیر مجموعه

ص:273


1- (1) . استاین، 1979، ص1235.

ویژه ای که در جامعه زبانی گسترده تری هستند، به شمار می آورند.

طلاب علوم دینی، علاقه مندان به رایانه، نوجوانان، رزمندگان جبهه نبرد، روان شناسان و رانندگان کامیون که معرف چند خرده فرهنگ هستند، زبان عامیانه خاص خود را دارند. زبان عامیانه برای شخصی که می کوشد تا زبان دومی را بیاموزد، چند مشکل اساسی به وجود می آورد:

1. تفاوت ها و تعدد قالب های گفتاری ممکن در هر اجتماع را افزایش می دهد؛

2. بسیاری از واژه های زبان عامیانه، قبل از ناپدید شدن یا وارد شکل و شیوه استاندارد زبان گردیدن، تنها برای چند سال مورد استفاده قرار می گیرند. ازاین رو، همراه شدن با روند جاری زبان عامیانه مشکل است.

ب) سخن نیکو

ممنوعیت ها و تحریم های رفتاری و کلامی شناخته شده ای در تمام جوامع، وجود دارد. به این معنا که دسته های خاصی از واژه ها هستند که در محاوره و مکالمات عادی و مؤدبانه نباید مورد استفاده قرار گیرند. واژه های ممنوع در مبحث استفاده از حسن تعبیرها مورد بحث و اشاره قرار می گیرند؛ یعنی جانشین ساختن بیانی مؤدبانه، ابهام آمیز یا غیر مستقیم به جای یک اندیشه یا گفتاری که صریح، رک، خشن یا گستاخانه است. برای مثال: در فرهنگ اسلامی و عربی، خصوصاً در منابع دینی، تعابیر بسیار شگفت انگیزی از مرگ شده است که به جای وحشت از آن گاهی زمینه ساز رغبت به آن می شود؛ به ویژه اگر در قالب مفاهیمی چون «شهادت» و «فناء فی الله» از آن تعبیر گردد: (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ) . (1)

ص:274


1- (1) . آل عمران، آیه169.

موضوع مرگ در فرهنگ و زبان انگلیسی گاهی آنقدر ناخوشایند است که دسته ای از واژه ها به منظور اجتناب از پرداختن به طور مستقیم به آن به وجود آمده است. افرادی که دست اندرکار کفن و دفن متوفی هستند، دیگر مرده شور یا گورکن خوانده نمی شوند، بلکه از آنها به عنوان «مدیران یا مسئولان امور تدفین» یاد می شود. اجساد مردگان در گورها دفن نمی شوند، بلکه «عزیزان از دست رفته» به «پارک های یادبود» «وارد» می شوند و نعش کش ها - که صرفاً منحصر به حمل اجساد مردگانند - خوشبینانه «کالسکه» خوانده می شوند. بنابراین، عمل جانشین سازی واژه های ابهام آمیز به جای واژه های مرسوم، دقیق و روشن تر در تمام زبان ها به گونه ای یافت می شود. این جاست که وجود واژه های ممنوع، مانع دیگری در فراگیری زبان دوم برای دست اندرکاران تبلیغ ایجاد می کند. فراگیر زبان دوم، باید با نظام ارزشی حاکم بر جامعه کار آشنا شود تا بداند که چه اموری ممکن است به نحو قانونی و به شیوه ای مستقیم و صریح پرداخته شود و چه مواردی به گونه ابهامی و غیر مصطلح به کار گرفته شود. دانستن این که چه زمانی از بیان رسمی و مؤدبانه استفاده کنیم و چه موقع استفاده نکنیم، بدون وجود چنین شناختی تا حدودی ناممکن است.

ج) ضرب المثل
اشاره

شکل غیر استاندارد دیگر زبان که باید به آن مسلط شد، گروه تمثیلات وضرب المثل ها، کلمات قصار و پند و اندرزهای اخلاقی است. این گفته های خردمندانه، صرف نظر از این که در کجا ممکن است یافت شوند، در موارد خاصی با یکدیگر مشترک هستند از جمله:

1. با واقعیت های اصلی و اساسی، آن طور که در فرهنگ، تعریف و توصیف شده است سروکار دارند؛

ص:275

2. معمولاً به صورت ساده و ملموس، ولی در قالب استعاره ای بیان می شوند؛

3. به مردم اندرز می دهد و می آموزد که چگونه باید خودشان را آسوده خاطر، آرام و راحت نگه دارند.

زبان های مختلف از جمله فارسی، عربی و انگلیسی، سرشار از عبارات، جملات و ضرب المثل های پرمفهوم و معنادار است که گرچه ممکن است همیشه هم بر اساسی ثابت به کار نروند، ولی به صورت گسترده ای قابل درک اند؛ برای نمونه به موارد زیر توجه کنیم:

1. سحرخیز باش تا کامروا باشی؛ (1)

2. هر گردی گردو نیست؛ (2)

3. کار امروز را به فردا نینداز؛ (3)

4. هر سکه ای ذخیره شود سکه ای عاید می گردد؛ (4)

5. آشپز که دو تا شد، آش یا شور می شود یا بی نمک؛ (5)

6. عقل حکم می کند آن قدر ریسک کنی که نبازی؛ (6)

7. زود خوابیدن، زود برخاستن، انسان را سالم، ثروتمند و خردمند می سازد. (7)

همچنین در منابع دینی از جمله قرآن کریم، نهج البلاغه و برخی کتب اخلاقی، نمونه ها و موارد فوق العاده تأثیرگذاری مورد استفاده قرار گرفته اند که اطلاع از آنها در گفت وگو با قرآن پژوهان و دین داران، نقش تأثیرگذاری

ص:276


1- (1) . The early bird catches the worm.
2- (2) . All that glitters is not gold.
3- (3) . He who lingers is lost.
4- (4) . A penny saved is a penny earned.
5- (5) . Too many cooks spoil the broth.
6- (6) . It is wise to risk no more than one can afford to lose.
7- (7) . Early to bed, early to rise, makes a man healthy, wealthy and wise.

در امر تبلیغ و فعالیت دینی دارد. مرور بر برخی از آنها در این جا خالی از بهره نیست:

یکم. نمونه مثل های قرآنی

- تیردرتاریکی رها کردن: (رَجْماً بِالْغَیْبِ ) ؛ (1)

- جان به لب رسیده: (وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ) ؛ (2)

- دیو چو بیرون رود فرشته در آید: (جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ ) ؛ (3)

- در یک چشم به هم زدن: (أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ ) ؛ (4)

- بعد از هرسختی آسانی است: (فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً) ؛ (5)

- چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است: (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ ) ؛ (6)

- به اندازه چشم به هم زدن: (کَلَمْحِ الْبَصَرِ) ؛ (7)

دوم. نمونه مثل های نهج البلاغه

-فهو من الیقین علی مثل ضوء الشمس (8): مثل روز روشن است؛

ص:277


1- (1) . کهف، آیه22.
2- (2) . احزاب، آیه10.
3- (3) . اسرا، آیه81.
4- (4) . نمل، آیه40.
5- (5) . انشراح، آیه5.
6- (6) . انفال، آیه75.
7- (7) . قمر، آیه50.
8- (8) . خطبه 86.

- فانک ان تلقه تجده کالثور عاقصا قرنه (1): مثل گاو شاخ تیز کرده؛

- اللهم مث قلوبهم کما یماث الملح فی الماء (2): مثل حل شدن نمک در آب؛

- فهو من لبس الشبهات فی مثل نسج العنکبوت (3): مانند تار تنیدن عنکبوت؛

- کالجبل لا تحرکه القواصف، ولا تزیله العواصف (4): مثل کوه محکم و استوار؛

- هناک لو دعوت اتاک منهم، فوارس مثل ارمیة الحمیم (5): سریع چون ابرهای تابستان؛

- والله لان بقیت لهم لانفضنّهم نفض اللحّام الوذام التربة (6): مثل بهره کم بچه شتر از شیر مادر در زمان دوشیدن؛

ضرب المثل ها در تمام زبان ها با شکل های دیگر ادبیات عامیانه، مانند معماها، داستان ها و اسطوره ها ارتباط دارند. بررسی میان - فرهنگی ضرب المثل ها نشان می دهد که ممکن است فکر و اندیشه اصلی یکسانی در دو زبانِ کاملاً متفاوت که با یکدیگر هیچ رابطه ای ندارند، یافت شود. برای مثال، این حکم قرآن کریم که در کتاب انجیل هم عیناً آمده: «چشم در برابر چشم، دندان در برابر دندان» (7)، در ضرب المثل های ناندی ها (8) در شرق آفریقا به این مضمون که «یک پوست بز، یک پوست بز و یک کدو، یک کدوی دیگر» (9) دیده می شود. گرچه ممکن است در سبک و محتوای ضرب المثل ها در اجتماعات گفتاری که از نظر جغرافیایی

ص:278


1- (1) . خطبه 31.
2- (2) . خطبه 25.
3- (3) . خطبه 17.
4- (4) . خطبه37.
5- (5) . خطبه 25.
6- (6) . خطبه 76.
7- (7) . مائده، آیه45.
8- (8) . Nandi.
9- (9) . A goat's hide buys a goat's hide, a gourd a gourd.

مجاور یکدیگرند، مشابهت های بسیاری مشاهده شود. ضرب المثل لاتینی «پرنده ای در دست، ارزش دو پرنده بر روی درخت را دارد», (1) در زبان های رومانیایی، اسپانیایی، پرتغالی، آلمانی و ایسلندی هم مشاهده می گردد. (2)

بنابراین، بخش عمده ای از تسلط بر زبان دوم، هم درک و شناخت مفهوم ضرب المثل هاست و هم این که آنها به چه میزان به عنوان دستورالعمل های رفتار، جدی گرفته می شوند.

د) درگیری زبانی

مردم در شماری از فرهنگ های گفتاری - و تحت شرایط و اوضاع خاصی - تشویق می شوند که به ارتباطی رقابت گونه بپردازند. سخن گویان در این گونه ارتباط به جای ارایه اطلاعات، معمولاً بیشتر خود را با بیان برتری و تفوقشان مشغول می کنند. نمونه ای از درگیری زبانی که به خوبی ثبت و مستند شده، عبارت است از: شکل نهادینه شده رقابت و درگیری اهانت آمیز پسران جوان سیاه پوست شهرنشین در آمریکا که به «نمایش فحش های خانوادگی» (3) مشهور شده است. این شکل منازعه، زمانی شروع می شود که یکی از بازیگران به عضوی از خانواده مخالف (در اکثر موارد مادرش)، اهانت می کند. فردی که عضوی از خانواده اش تحقیر شده است، اختیار دارد که بازی نکند، اما در اکثر موارد با توهین و عصبانیت جواب خواهد داد. این حمله ها و ضد حمله های اهانت آمیز کلامی، ادامه می یابد تا بدان جا که طرف های درگیر خسته یا یکی بر دیگری پیروز شود. در عین حال، هر دو طرف درگیر، تحت تأثیر تحریکات تماشاچیان قرار می گیرند.

ص:279


1- (1) . A bird in the hands is worth two in the bush.
2- (2) . «سیلی نقد به از حلوای نسیه است» نیز معادل این ضرب المثل در فارسی است.
3- (3) . playing the doaens

نوع مشابهی از بازی کلامی، توسط پسران جوان ترکیه انجام می شود. هدف این نوع بازی ترکی، طرح موضوع توان و ظرفیت یک نوجوان و مجبور ساختن او به ایفای نقش است. حتی جامعه هایی که به طور فطری صلح جو هستند، مانند جامعه اسکیمو نیز در درگیری زبانی وارد می شوند. در واقع، جای شگفتی نیست اگر منازعه کلامی را در جامعه های آرام و صلح جو نیز مشاهده کنیم؛ زیرا منازعه کلامی، ساز و کار مؤثری برای اعمال و ابراز انزجار شخصی با استفاده از واژه ها به جای اسلحه است. تمام این منازعات، چه در محوطه کاری در یک شهر بزرگ رخ دهد، چه در روستایی در کشوری کوچک و یا در یک محله شلوغ وپر رفت و آمد اتفاق افتد، مثال هایی از شکل های غیر استاندارد استفاده از زبان به شمار می آیند که اگر فرا گیرنده زبان دوم قصد شناخت کامل انگاره های برقراری ارتباط در عرصه تبلیغ بین المللی را در این مناطق داشته باشد، باید این موارد را نیز مورد بررسی وشناسایی قرار دهد.

برخی فواید دیگر فراگیری زبان دوم

با وجود کار دشوار فراگیری زبان دوم برای اکثر کسانی که در جریان تبلیغ دینی فعالیت می کنند، دلایل خوبی برای انجام این کار دشوار وجود دارد که عبارتند از:

1. فراگیری زبان کشور میزبان به برقراری ارتباط کمک کرده و زمینه مناسبی برای گفت وگوهای تبلیغی به وجود می آورد؛

2. اطلاع و آگاهی از گروه های زبانی محلی به شناخت جهان بینی فرهنگ ها کمک مؤثری می کند؛

3. تبیین واقعی و بیان حقایق فرهنگ دینی در کشوری بیگانه، جز از طریق هم زبانی با آنها ممکن نیست؛

ص:280

4. فراگیری و تسلط به تمام زبان های دنیا از لوازم حیاتی داعیه اسلام جهانی و ساختن جهانی آباد در پرتو تعالیم تابناک الهی با هدف گسترش فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام) است؛

5. داشتن توانایی طرح مشکل پزشکی با مسئولان پزشکی محلی که به زبان فارسی یا بومی مبلغ آشنایی ندارند، برای تأمین بهترین مراقبت های پزشکی ممکن برای خود و افراد خانواده، بسیار مهم است؛

6. آشنایی به زبان محلی هم زمان با افزایش دامنه تهدید ارعابگری علیه شهروندان غیر بومی، توان جلوگیری از درگیری، سانحه یا مرگ اتفاقی را به فرد می دهد.

چکیده

از مباحث کلیدی در بحث رابطه زبان و فرهنگ، این است که چه رابطه و تأثیری بین زبان و فرهنگ وجود دارد و این تأثیر و تأثر، اولاً، چه نقشی در فهم فرهنگ و زبان دوم دارد، ثانیاً، به چه میزان زمینه ساز تأثیر و نفوذ در دیگر فرهنگ ها است؛ حجم وابستگی این دو به هم در این تحلیل چقدر است و اساساً آیا می توان آن دو را یکی دانست و در غیر این صورت، کدام یک مقدم است. از طرفی در جریان آشنایی و تسلط به این دو به عنوان شاه راه ورود به دیگر فرهنگ ها، باید در خصوص کدام یک بیش از دیگری اقدام کرد و آیا می توان یکی را بدون دیگری داشت؟

تردیدی نیست که فراگیری زبان، مستلزم صرف وقت، کار زیاد، همت و کوشش آموزنده، تعهد و احساس مسئولیت است. حتی زمانی هم که شخصی بر واژگان و دستور زبان دوم تسلط می یابد، هنوز هم این امکان وجود دارد - و حتی محتمل

ص:281

است - که در برقراری ارتباط کلامی موفق نشود. اولاً، اغلب ممکن نیست که برخی از افکار و عقاید را بدون از دست دادن برخی مفاهیم، از زبانی به زبان دیگر ترجمه کرد؛ ثانیاً، برخی از زبان ها بیشتر بر واژه گفته شده صریح تکیه دارند، در حالی که زبان های دیگر، بیشتر به استفاده از راهنماها و اشارات غیر کلامی بافت ارتباطی متکی هستند؛ ثالثاً، مردم اغلب بسته به موقعیت اجتماعی ای که ارتباط در آن صورت می پذیرد، به شکل های مختلفی از زبان مشابه صحبت می کنند و رابعاً، تمام زبان ها برای پیچیده کردن ارتباط تا حدودی از شکل های غیر استانداردی چون زبان عامیانه، ضرب المثل و حسن تعبیرها استفاده می کنند.

واژه های کلیدی

ارتباط واقعی و مجازی، ارتباط زبانی، سخن نیکو، ضرب المثل، زبان عامیانه.

پرسش های اساسی

1. تأثیر فرهنگ بر زبان را توضیح دهید.

2. منظور از تأثیر زبان بر فرهنگ چیست؟

3. نظریه ساپیر در بحث تأثیر زبان بر فرهنگ را تبیین کنید.

4. در خصوص کدهای محدود در نظریه برنستاین بحث کنید.

5. منظور از فرهنگ وابسته به محیط چیست؟

6. چه رابطه ای بین شناخت روابط فرهنگ و زبان و موقعیت تبلیغی وجود دارد؟

7. گونه های غیر رسمی زبان را نام برده، توضیح دهید.

8. ضرورت آگاهی مبلغ از استفاده های غیر رسمی از زبان در فرهنگ های مختلف تا چه حد است؟ توضیح دهید.

ص:282

محورهای پژوهش

1. سه منطقه جغرافیایی را انتخاب و آنها را در خصوص رابطه فرهنگ و زبان, با هم مقایسه کنید.

2. پژوهشی بیست صفحه ای در خصوص نقش زبان قرآن در تغییر فرهنگ جاهلی ارایه دهید.

3. در خصوص بخش پنهان و آشکار پیام های حداقل دو زبان رسمی، تحقیق ارئه دهید.

4. سخن نیکو و ضرب المثل های معروف حداقل پنج فرهنگ مختلف را با مراجعه به منابع مختلف،شناسایی کنید.

5. پژوهشی بیست صفحه ای در زمینه درگیری زبانی، زبان عامیانه و تفاوت های آن در سه منطقه اروپا، آمریکا و آفریقا بنویسید.

منابع پژوهش

1. قرآن کریم.

2. دشتی؛ نهج البلاغه.

3. میلر، جرالد؛ ارتباط کلامی، ترجمه علی ذکاوتی.

4. باستانی، قادر؛ اصول و تکنیک های برقراری ارتباط مؤثر.

5. معینی، جهانگیر؛ نظریه و فرهنگ.

6. فردرو؛ جامعه و فرهنگ.

7. صالحی، رضا؛ مفاهیم و نظریه های فرهنگی.

ص:283

ص:284

14- ارتباط غیر کلامی

اشاره

اهداف درس: به منظورآشنایی عمیق دانش پژوهان با شیوه های نو در بر قراری ارتباط و نیز آشنایی آنها با گونه های اشارات غیر کلامی، انتظار می رود تا در پایان درس بتوانند:

1. تبیین جامعی از ماهییت ارتباط غیر کلامی را ارایه دهند؛

2. از ضرورت استفاده از اشارات غیر کلامی در امر تبلیغ، دفاع کنند؛

3. از انواع گوناگون ارتباط کلامی در بحث و تبلیغ استفاده نمایند.

ارتباط موفقیت آمیز در عرصه تبلیغ بین الملل نه تنها مستلزم شناخت زبان، بلکه مستلزم شناخت وجوه غیرکلامی برقراری ارتباط - که بخشی از هر جامعه گفتاری محسوب می شود - نیز می باشد. از ارتباط غیر کلامی با نام های مختلفی، مانند ماورای ارتباط، (1) فرازبانی، (2) پیام های ثانوی، (3) زبان خاموش (4) و بعد پنهان (5) ارتباط یاد شده است.

ص:285


1- (1) . Metacommuni cation.
2- (2) . Paralinguistics.
3- (3) . second-order messages.
4- (4) . silent language.
5- (5) . hiden dimension.

به همان اندازه که زبان در ارسال و دریافت پیام ها اهمیت دارد، ارتباط غیر کلامی نیز مهم است؛ زیرا کمکی مؤثر در تفسیر و تعبیر پیام های زبانی است. اشارات غیر کلامی، اغلب حاکی از جدی بودن پیام ها است. ارتباط غیر کلامی در محدوده خود، پاسخ گوی بسیاری از پیام های ارسالی و دریافتی به عنوان بخشی از جریان ارتباط انسانی به شمار می آید؛ چرا که اغلب در حدود سی درصد ارتباطات میان دو نفر در جامعه زبانی یکسان به لحاظ ماهیتی، کلامی است؛ برای نمونه: ارتباطات غیر کلامی در یک موقعیت میان - فرهنگی (چنان که در عرصه تبلیغ جهانی نیز ممکن است)، زمانی که افراد دارای شرایط هم زبانی نیستند، کاربرد مؤثرتری پیدا می کند.

ماهیت ارتباط غیرکلامی

«ارتباط غیرکلامی» شیوه مؤثری در زمینه تنظیم رفتار متقابل انسان است که به چند روش مهم عمل می کند:

1. ارسال پیام ها درباره نحوه برخوردها و احساس ها؛

2. توضیح و بسط پیام های کلامی؛

3. نظارت بر زمان و نوبت هر یک از برقرارکنندگان ارتباط.

هرچند برخی اشارات غیر کلامی با روش های مشابه در فرهنگ های مختلف استفاده می شوند، اما تفاوت های زیادی در نمونه ها و انگاره های غیر کلامی وجود دارد که گاهی در یک بافت میان - فرهنگی، موجب ایجاد وقفه در امر ارتباط می گردد. آثار و منابع ادبی، سرشار از سناریوهایی است که نشان می دهد چگونه درک و فهم اشتباه اشارات و کنایه های غیر کلامی، مستقیماً موجب اختلال در ارتباط میان فرهنگی می شود.

ص:286

نیاز به آموختن همه اشارات غیر کلامی دیگر فرهنگ ها و تسلط بر آنها، افزون بر کسب مهارت های زبانی، سبب افزایش تلاش موفقیت آمیز در عرصه فعالیت و تبلیغ بین المللی می شود؛ چرا که معمولاً اعضای هر فرهنگ، افرادی را که با کنایه ها و اشارات غیر کلامی فرهنگی آنان آشنایی دارند، با گرمی و حرارت بیشتری می پذیرند و در ضمن، این افراد فرصت بیشتری برای برقراری روابط متقابل موفقیت آمیز با یکدیگر خواهند داشت.

گوناگونی اشارات غیر کلامی

اشاره

همان طور که زبان ها، نظام های قراردادی ارتباط به شمار می آیند، وجوه غیر کلامی نیز گونه هایی از موارد قراردادی را نشان می دهند و دامنه گسترده ای از دیگر شیوه های بیان افکار و احساسات را روشن می سازد. این دامنه وسیع ارتباطات و اشارات غیرکلامی در سراسر جهان، دو دسته گسترده از تفاوت های زیر را آشکار می سازد:

1.کنایه ها و اشاره های غیرکلامی یکسان که معانی مختلفی در فرهنگ های مختلف دارند؛

2.کنایه ها و اشارات غیرکلامی مختلف که معانی و مفاهیم یکسانی در انواع فرهنگ ها دارند.

اغلب اشاره های یکسان، معانی مختلف یا حتی متضادی دارند؛ برای مثال، «هیس هیس کردن» که شیوه نسبتاً اهانت آمیز نشان دادن مخالفت با سخن کسی در جامعه ای مانند آمریکاست، در برخی از کشورهای اسپانیایی و فارسی زبان، طریقه معمولی درخواست سکوت به شمار می رود و در میان باستوهای آفریقای جنوبی برای تحسین کردن مورد استفاده قرار می گیرد. همچنین «زبان در آوردن»،

ص:287

در برخی فرهنگ ها، نوعی اشاره و رفتار صد در صد استهزاآمیز و موهن به شمار می آید، در حالی که همین رفتار در دیگر فرهنگ ها، توصیف و نمایش حالت ناراحتی و خجالت در قبال اشتباهی فاحش است. (1)

در مقابل، ممکن است در فرهنگ های مختلف با اشارات و کنایه های غیرکلامی کاملاً متفاوت، پیام یکسانی فرستاده شود؛ برای مثال، اشاره غیرکلامی برای تأیید و تصدیق کردن (گفتن «بله» یا اعلام موافقت) در اکثر جوامع اروپای غربی به شکل بالا و پایین بردن سر است. با وجود بحث و مجادله روان شناسان اوایل قرن بیستم که بر این عقیده بودند که چنین اشاره غیرکلامی برای همه انسان ها طبیعی یا غریزی به شمار می آید، اما با تأمل در برخی فرهنگ ها در می یابیم که این تصدیق به شیوه های مختلف و به صورت غیر کلامی اظهار می شود؛ برای مثال، تأیید کردن در میان سمانگ های مالایا با حرکت سریع سر به طرف جلو، در حبشه با حرکت سر به طرف عقب، در میان دیاکس های بورنئو با بالا بردن ابروها، در میان آینوهای شمال ژاپن با آوردن هر دو دست به طرف سینه و سپس با حرکت دادن موقرانه دست ها به طرف پایین، در حالی که کف دست ها به طرف بالاست و در میان خدمتکاران بنگالی مقیم کلکته با حرکت سر از یک شانه به طرف شانه دیگر نشان داده می شود. (2)

در دهه گذشته، شاهد افزایش تحقیقات درباره موضوع های کلی ارتباط غیر کلامی بوده ایم؛ ولی آنچه موضوع ارتباط غیر کلامی را تشکیل می دهد، همیشه هم مورد پذیرش و تأیید گسترده قرار نگرفته است. طبقه بندی های رفتار غیر کلامی

ص:288


1- (1) . لابار، 1947، ص.
2- (2) . جنسن، 1982، ص264 و 265.

بسیار متنوع است؛ از طرح سه گانه آیزنبرگ و اسمیت (1971) گرفته تا طبقه بندی کاندن و یوسف (1) که شامل 24 رده بندی است. با وجود این تفاوت ها، عناوین زیر به صورت گسترده و مشترک در ادبیات ارتباط غیر کلامی مشاهده می گردد:

1. حالات چهره؛

2. حرکات و اشارات دست؛

3. طرز راه رفتن؛

4. وضعیت و حالت بدن؛

5. استفاده کردن از فضا؛

6. لمس کردن؛

7. رابطه چشمی؛

8. حس بویایی؛

9. نمادگرایی رنگ؛

10. مصنوعات؛

11. پوشاک، آرایش سر و لوازم آرایش؛

12. نمادگرایی زمانی؛

13. نمادهای تصویری؛

14. سکوت.

پرداختن به بحث تفصیلی تمام وجوه ارتباط غیر کلامی، ما را از فضای اصلی موضوع درس خارج می سازد؛ ولی برای تأیید و تأکید بر اهمیت ارتباط غیرکلامی در عرصه تبلیغ بین الملل، برخی از موارد مهم را به اختصار بررسی

ص:289


1- (1) . 1975، ص123 و 124.

می کنیم. این بحث و بررسی به آن پدیده های غیر کلامی منحصر خواهد شد که به طور چشمگیری بر ارتباط بین فردی (1) اثر می گذارند؛ از جمله بر وضع و حالت بدن، اشارات، لمس کردن، حالات چهره و ارتباط چشمی. البته بحث تقسیم بندی های فرعی، مانند وضع و حالت بدن، اشاره کردن ها و علامت دادن ها که در پی می آید، نباید موجب چنین تصوری شود که این نکات یا بخش های فرعی، جدا از یکدیگر بوده یا بی ارتباط با یکدیگرند.

الف) وضعیت و حالت بدن

وضعیت و حالتی که مردم به بدن های خود می دهند، اغلب اطلاعاتی در مورد وضعیت اجتماعی، اعمال مذهبی، تمایل به حفظ فاصله اجتماعی، علایق آنها و... ارایه می دهد. مردم به هنگام برقراری ارتباط،معمولاً تمایل دارند که با دادن حالت معینی به بدن، خود را به سوی دیگران بکشانند. شخصی ممکن است به شخص دیگری تکیه کند، یا زانو بزند، یا کم محلی کند و یا رو برگرداند که در هر مورد، پیام متفاوتی با وضعیت و حالت خود منتقل می کند. نشانه ها و علامات موضعی، نشانه های بسیار مؤثر از حالت درونی شخص و همچنین انتظارات و توقعات رفتاری او از دیگران را تشکیل می دهند.

بدن انسان به گفته هیوز، توانایی نشان دادن حدود هزار وضعیت بدنی مختلف را دارد. البته این که هر فرهنگ فرضی، چه وضعیت یا حالت بدنی را برای تأکید برمی گزیند، از طریق همان جریانی فرا گرفته می شود که وجوه دیگر فرهنگ با آن درونی می شوند. (2)

ص:290


1- (1) . interpersonal communication.
2- (2) . هیوز، 1955، ص231.

هنگامی که مردم در محیطی میان فرهنگی ارتباطی برقرار می کنند، ممکن است تفاوت های آشکاری در چگونگی حالات و وضعیت های بدنی و نیز معانی این حالات، مشاهده گردد. برای مثال: در ایران رسم بر این است که به منظور نشان دادن ادب و احترام از جای بلند شوند، در حالی که در برخی فرهنگ ها - مثلاً پلینزی (1) - مردم برای رعایت و نشان دادن ادب و احترام می نشینند؛ در آمریکا اغلب به صندلی تکیه می زنند و پاهایشان را بر روی میز می گذارند تا رفتاری راحت و غیر رسمی را نشان دهند، ولی چنین حرکت و وضعیتی را در سوئیس و آلمان برخلاف ادب و احترام می پندارند. چمباتمه زدن از نظر بسیاری از مردم دیگر از عادی ترین حالات راحت بودن به شمار می آید، در حالی که همین عمل از نظر مردم آمریکای شمالی، حالتی نامناسب و غیر متمدنانه است یا حداقل خیلی متمدنانه نیست.

شاید یکی از نمایشی ترین پیام های غیرکلامی که با حالت یا وضعیت بدنی القا می گردد، حالت فروتنی و سربه زیری باشد. معمولاً حالت فروتنی و تسلیم، با جمع وجور کردن خود، یا خود را پس کشیدن، قوز کردن، خم شدن و به حال تعظیم درآمدن، نشان داده می شود. منظور از نشان دادن حالت تسلیم، این است که فرد مطیع و فروتن، آنقدر ضعیف، کوچک و غیر تهدید کننده است که ارزش ندارد با او مبارزه کنید. در شدیدترین شکل و حالت آن، می توان زندانیان جنگی را مشاهده کرد که چطور در حالت چمباتمه زدن در برابر کسانی که آنها را اسیر کرده اند، خم می شوند و سرهایشان را پایین نگه می دارند، در حالی که بدن های خود را جمع کرده اند. اما در معمولی ترین شکل آن، می توان شخص زیر دستی را

ص:291


1- (1) . Polynesian.

مثال زد که اندکی از قسمت کمر او خم شده است و به شخص مافوق خود تعظیم می کند البته میزان و درجه ای که تا آن حد بر خم شدن یا پایین آوردن بدن تأکید می شود، در هر فرهنگی متفاوت است. امروزه تعظیم کامل یا پایین آوردن نمایشی بدن در بسیاری از فرهنگ ها، معمولاً در مواقع رسمی مانند بخشی از مراسم مذهبی خاص یا احترام به رئیس ایالت یا بزرگ خاندان صورت می گیرد. برای مثال، زمانی که مقامات انگلیسی در مقابل ملکه انگلیس قرار می گیرند و یا در زمانی که خاندان سلطنتی مراسم شوالیه گری، آنان را مورد تفقد و احترام قرار می دهند، باید خم شوند، تعظیم کنند و یا زانو بزنند. برخی از مسیحیان در بخشی از اعمال مذهبی زانو می زنند، کاتولیک ها نیز زانو می زنند و کرنش می کنند.

اگر چه تعظیم کردن به منزله پدیده ای جهانی، طی دهه های اخیر رو به کاهش گذاشته است، اما در فرهنگ آلمان و حتی به میزانی بیشتر در کشور ژاپن امروزی باقی مانده است؛ جایی که تعظیم کردن و خم شدن، بخش جدایی ناپذیری از برخوردهای روزمره اجتماعی را تشکیل می دهد. ولی در فرهنگ اسلامی، تعظیم کردن یا هر گونه حالت و وضعیت بدنی تسلیم و سربه زیری به نحوی خاص در مقابل غیر خدا و اولیای او، آزار دهنده و ناراحت کننده است؛ زیرا این عمل، حاکی از رسمی بودن، اشراف سالاری بیش از حد و انکار عملی برابری و مساوات انسان هاست.

ص:292

برای مطالعه

تعظیم کردن در برقراری ارتباط در هیچ کشوری به اندازه جامعه ژاپن حایز اهمیت نیست. ذکر گزارش مورسباک، جهت نشان دادن میزان رواج تعظیم کردن در ژاپن امروزی، جالب است:

کار برخی از زنان شاغل در فروشگاه ها، فقط تعظیم کردن به مشتریان، ضمن بالا رفتن آنها از پلکان های متحرک است, و این که خیلی از ژاپنی ها مکرراً به هم صحبت خود در طرف دیگر خط تلفن تعظیم می کنند. (1)

تعظیم کردن، ارتباط میان دو ژاپنی را برقرار می سازد، جریان بحث و گفت وگوی پیش آمده را گرم تر می کند، آن را شاخ و برگ می دهد و برای نشان دادن پایان مکالمه نیز به کار می رود. اگر چه غربی ها معنای تعظیم کردن را به مفهوم کلی درک می کنند، اما تعظیم درست در ژاپن، امری پیچیده و بغرنج است. تعظیم متقابل، بیشتر با مقام و مرتبه افراد تعیین می شود. در حقیقت، پیش بینی مقام و مرتبه اجتماعی دو نفر که با یکدیگر گفت وگو می کنند، از میزان خم شدن آنها در تعظیم هایی که می کنند، امکان پذیر است (هر چه میزان خم شدن بیشتر باشد، مقام و رتبه شخص تعظیم کننده در مرتبه پایین تری قرار دارد). وقتی زیاد در تعظیم کردن خم می شوند، رسم بر این است که کمی به طرف راست برمی گردند تا از برخورد سرها با یکدیگر اجتناب کنند. انتظار می رود شخصی که در مقام و مرتبه پایین تری قرار دارد، اول تعظیم کند و در این جا شخص حایز مقام بالاتر است که تعیین می کند تعظیم چه موقع کامل است. از افراد دارای مقام و مرتبه برابر، انتظار می رود که در تعظیم کردن به یک اندازه خم

ص:293


1- (1) . مورسبارک،1982، ص307.

شوند، در حالی که تعظیم را در یک زمان، شروع و در یک زمان تمام کنند. این هم زمانی بنا به نظر و عقیده بفو، خصوصیتی مهم محسوب می گردد:

موضوع هم زمانی و در واقع هم زمانی کامل در مورد تعظیم کردن، اصلی کاملاً اساسی به شمار می آید. هر وقت شخصی بخواهد به من تعظیم کند، اغلب به شدت احساس سراسیمگی و ناراحتی می کنم؛ زیرا نمی توانم هم زمان با او تعظیم کنم. ... تعظیم کردن در فاصله یک ثانیه اتفاق می افتد، قبل از این که فرصت فکر کردن پیدا کنید. هر دو نفر باید دقیقاً بدانند که چه موقع تعظیم را شروع کنند، تا چه حد خم شوند، برای چه مدتی در حالت تعظیم باقی بمانند و سرانجام، چه زمانی سرهایشان را بالا آورند. (1)

ص:294


1- (1) . بفو، 1979، ص118.

این مطلب که وقتی با دیگری رابطه برقرار می سازیم، خود را در چه حالت و وضعیتی قرار می دهیم نیز از نظر فرهنگی متغیر است. پشت به دیگری کردن در بسیاری از فرهنگ ها نشانه غیرکلامی آشکاری از تمایل نداشتن به گفت وگوست. اما میزان و حدودی که انتظار می رود دو نفر در جریان مکالمه ای عادی در مقابل یکدیگر قرار گیرند، در همه فرهنگ ها یکسان نیست. گر چه برای دو فرد ایرانی، این امر که در حال راه رفتن در کنار یکدیگر صحبت کنند و گاهی هم سرهایشان را به طرف یکدیگر برگردانند، هیچ مسئله ای نیست؛ اما ادوارد هال دریافت که وقتی درهمین وضعیت، اقدام به راه رفتن و صحبت کردن با یک دوست عرب کنید، مشکلی اساسی ایجاد می شود. عرب در موقع راه رفتن، هر وقت که هال صحبت می کرد از حرکت باز می ایستاد و به صورت او نگاه می کرد. با توجه به این که بسیاری از فرهنگ های عربی بر تماس چشمی زیاد در وقت گفت وگو پافشاری می کنند و دو طرف گفت وگو باید مستقیماً روبه روی هم قرار بگیرند. دیری نپایید که هال دریافت، صحبت کردن به هنگام راه رفتن در کنار یکدیگر و بدون برقراری تماس چشمی از نظر موازین عرب بی ادبانه است. این مثال، نه فقط نشان می دهد که چطور حالت و وضعیت بدنی، پیام های مختلفی را منتقل می کند، بلکه همچنین نمودار این است که چطور دو حوزه ارتباط غیرکلامی (وضعیت و حالت بدنی و نگاه کردن) ارتباط نزدیک با یکدیگر دارند. (1)

ب) اشارات و حرکات دست

تا همین اواخر به طور عمده به اهمیت حرکات دست توجه نشده بود. ارتباط

ص:295


1- (1) . بفو، 1966، ص160و161.

غیرکلامی به طور کلی و حرکات دست به طور خاص، مدت زمان زیادی، گونه پیش پاافتاده ای از ارتباط، محسوب می شده است. از آن جا که به ما گفته شده که زبان (توانایی به کار بردن واژه ها در جهت نمادی کردن)، شاخص انسان بودن و اعتبار بشریت ماست، معمولاً تمام شکل های دیگر ارتباطی را خشک و بی اهمیت قلمداد می کنیم؛ ولی ارتباط انسانی با اجزای غیرکلامی، بسیار غنی شده و در واقع، مفهوم و معنای حقیقی واژه هاست که گاهی بسته به حرکات دستی که همراه آنها می شود تغییر می کند.

هاریسون، مثال " Just let me say " از زبان انگلیسی را مطرح می کند. بیان این عبارت، زمانی که با حرکت دست به سمت بالا همراه باشد به طوری که کف دست به طرف مخاطب قرار بگیرد، احتمال دارد به معنای «صبر کنید، اجازه بدهید من صحبت کنم و...» باشد. همین عبارت، همراه با حرکت دست به سمت خارج، کف دست به طرف پایین، بیشتر احتمال دارد که به مفهوم «بگذارید، بگویم واقعاً چطور است و...» باشد. بالأخره، گفتن این عبارت با حرکت دست به سمت خارج در حالی که کف دست به طرف بالا قرار بگیرد، به معنای «به نظر من این طور می رسد که...» خواهد بود. بدین ترتیب، این سه جهت مختلف کف دست، ممکن است سه مفهوم کاملآً متفاوت برای واژه های یکسان به وجود آورد. بدیهی است که واژه ها برای مبادله اطلاعات، تقریباً ضروری هستند، ولی جریان برقراری ارتباط انسانی بدون استفاده از حرکات دست به صورت جریانی مکانیکی درمی آید و توان رساندن تفاوت های ظریف را از دست می دهد. (1)

استفاده از انگشت ها، دست ها و بازوها به منظور برقراری ارتباط به طور

ص:296


1- (1) . هاریسون، 1974، ص135.

چشمگیری در هر فرهنگی متفاوت است. برخی فرهنگ ها (برای مثال، فرهنگ هایی که در مناطق اروپای جنوبی و خاورمیانه قرار گرفته اند) اغلب انواع گوناگون اشارات و حرکات را با حرارت خاصی به کار می برند. این عقیده نیمه طنزآمیز که اگر دست های ایتالیایی ها را از پشت ببندند، قادر نخواهند بود که ارتباط برقرار کرده، منظور خود را بیان کنند، چیزی بیش از برداشت و استنباطی قالبی و عوامانه است. بر اساس تحقیقی که در مورد مهاجران ایتالیایی و کلیمی صورت گرفت، افرون (1941) دریافت که ایتالیایی ها از حرکات تمام بازو و دست های خود با تناوب مناسب استفاده می کنند. در مقابل، عده ای افراد بومی و محلی ساکن بولیوی هستند که به دلیل سردی منطقه مسکونی و اجبار در نگهداری دست هایشان در زیر پتوها و شال ها از حرکات دست به میزان خیلی کمتری استفاده می کنند. (1)

جهات غیر کلامی ارتباط برخلاف ارتباط کلامی که معمولاً از نظر ساختار و مفهوم به خوبی ثبت شده است، در اکثر اجتماعات زبانی به ندرت توصیف شده و زمانی هم که مورد توصیف قرار گرفته، معمولاً این توضیحات و توصیف ها ناقص و سطحی است. یکی از موارد نادر و استثنایی در این زمینه، مطالعات و تحقیقات موریس و همکارانش (1979) درباره بیست حرکت مهم سر و دست در اروپای غربی است. مجموعه اطلاعات از چهل منطقه گردآوری شد که به 25 زبان در 25 کشور مختلف صحبت می کردند.

موریس و همکارانش، حرکات و اشارات سر و دست را که در اروپا به صورت معناداری رواج دارد، در موارد زیر نقل کرده اند:

ص:297


1- (1) . جنسن، 1982، ص266.

الف) کشیدن پلک (انگشت سبابه در زیر یک چشم قرار می گیرد و از این راه، پوست و پلک پایین را به زور می کشد) در اسپانیا، فرانسه، ایتالیا و یونان به معنای «هوشیار هستم»، یا «هوشیار باش» است؛

ب) حرکات چانه (انگشت شست و سبابه را روی استخوان هر یک از گونه ها قرار می هد و به آرامی به طرف چانه می کشد) در جنوب حوزه مدیترانه به مفهوم «ضعف و بیماری» است؛

ج) به بینی زدن (انگشت سبابه به صورت افقی به کنار بینی می خورد) به معنای آن است که «این یک راز است».

ج) حالات چهره

در برقراری ارتباط غیرکلامی، چهره شاید مهم ترین قسمت بدن محسوب گردد؛ به خصوص از نظر نشان دادن حالات و وضعیت های عاطفی. گفته می شود که چهره در کنار تکلم، «منبع عمده ارایه اطلاعات» به شمار می آید. (1)

در مورد اهمیت چهره به عنوان منبع ارتباط غیرکلامی، تردیدی وجود ندارد؛ زیرا چهره دارای ظرفیت و توانایی نشان دادن هیجان ها، برخوردها و به طور کلی اطلاعات واقعی در مدت زمان کوتاهی است. چارلز داروین (1872) نخستین کسی بود که در مورد نظریه حالات جهانشمول چهره اظهارنظر کرد؛ نظریه ای که آلپورت (1924) و عده ای دیگر از جمله اکمن، فرایزن، السورت (1972) در سال های اخیر از آن حمایت کرده اند. (2) تمام این محققان تلاش کرده اند که نشان دهند، هیجان ها با حالات چهره ای یکسان در فرهنگ های مختلف، نمودار

ص:298


1- (1) . نپ، 1972، ص68 و69.
2- (2) . فرارو، 1379، ص122.

می گردند که حتی فرهنگ های ابتدایی و جدا افتاده - که هیچ تماسی با فرهنگ های بزرگی مثلاً ایرانی و شرقی ندارند - را نیز در بر می گیرد.

د) تماس چشمی

تمام فرهنگ ها تماس چشمی را به عنوان سازوکاری بسیار مهم در برقراری ارتباط غیرکلامی به کار می برند. هرون، تماس چشمی را در این زمینه «مهم ترین حالت نخستین در برخورد بین فردی» می داند؛ زیرا جایی که «مردم بالفعل (به مفهوم دقیق) دیدار می کنند»، جایی است که دو نگاه به هم می پیوندند. (1)

مشکلات و موانع ارتباط غیرکلامی در عرصه تبلیغ

1. تعمیم دادن بیش از اندازه. اغلب می شنویم که برای فهم وشناسایی انواع ارتباطات کلامی، ارجاعاتی به مناطق جغرافیایی چون خاورمیانه، آمریکای لاتین و یا بخش شبه صحرایی آفریقا می شود؛ ولی اینها واحدهای مناسب تحلیلی برای مشاهده انگاره های غیرکلامی به شمار نمی آیند؛ به همین دلیل بیش از چهل ایالت ملی مستقل و بیش از هشتصد اجتماع زبانی مختلف که تنها در بخش شبه صحرایی آفریقا وجود دارد, به زبان هایی سخن می گویند که به طور متقابل، درک نمی شوند. با این وجود، حتی در اجتماعی تک زبان هم نمی توانیم بر هم شکلی و همسانی تکیه کنیم؛ زیرا حتی در این جا نیز احتمال دارد که گوناگونی های درونی در انگاره های ارتباط غیرکلامی، بسته به متغیرهایی چون طبقه اجتماعی و اقتصادی، تحصیلات، شغل و مذهب وجود داشته باشد. برای مثال، بسیاری از نتیجه گیری های ادوارد هال - که قبلاً به آن اشاره شد - در مورد ارتباط غیر

ص:299


1- (1) . هرون، 1970، ص.

کلامی اعراب بر اساس مشاهداتی که از مردان طبقه متوسط و مرفه جامعه (بیشتر دانشجویان و بازرگانان) صورت گرفته، استوار است. بنابر توصیف هال، احتمال کمی وجود دارد که زنان عرب، همچون مردان، از انگاره های ارتباط غیر کلامی مشابهی، برخوردار باشند؛ بدین دلیل، توصیه می شود زمانی که حتی در فرهنگ واحد یا اجتماع گفتاری قصد داریم به تعمیم و تفسیر دست بزنیم، باید با احتیاط عمل کنیم.

2.مانع بالقوه دیگر، این تصور غلط است که تمام اشاره ها و کنایه های غیرکلامی در هر اجتماع گفتاری، دارای اهمیت یکسانی است؛ برخی از انگاره های غیرکلامی به ندرت مورد استفاده قرار می گیرد و به نحو نادرستی نیز درک و استنباط می شود؛ در حالی که برخی دیگر، به نحو گسترده تری به کار می رود و در سطح وسیع تری هم درک و استنباط می شود.

3. تأکید بیش از اندازه بر تفاوت های میان فرهنگ ها، از نظر انگاره های ارتباط غیر کلامی آنهاست. در این درس به تنوع گسترده انگاره های غیر کلامی موجود در سراسر جهان پرداخته شده است؛ اما باید خاطر نشان ساخت که تشابهات غیر کلامی بسیاری نیز میان اجتماعات گفتاری مختلف وجود دارد که بدیهی است مشکل مبلغان بین المللی، تشخیص و تمییز میان این شباهت ها و تفاوت هاست.

4. نباید تصور کنیم که نتایج درک اشتباه اشاره های غیر کلامی، همیشه مشکل ساز است. برای حصول اطمینان، درک نادرست برخی اشاره های غیر کلامی، ممکن است به تعبیر و تفسیر نادرست مفاهیم اجتماعی منجر گردد که به نوبه خود، به قطع ارتباط و ایجاد دشمنی بینجامد. از طرف دیگر، بسیاری از اشاره های غیر کلامی دیگر دارای چنین عواقب وحشتناکی نیستند، ولی به جای آن، ممکن است

ص:300

سبب ناگواری های جزئی تر و یا حتی سردرگمی شوند. لازم است به یاد داشته باشیم که درک و شناخت نادرست تمام اشاره های غیرکلامی، موضوع مرگ و زندگی نیست؛ اما این نکته هم به همان اندازه مهم است که به یاد داشته باشیم هر چه شناخت ما از اشاره های غیرکلامی موجود در محیط تبلیغی بیشتر باشد، امکان برقراری ارتباط موفقیت آمیز و دست یابی به هدف های تبلیغی نیز بیشتر خواهد بود.

چکیده

بهره گیری از گونه های مختلف برقراری ارتباط با مخاطبان از شیوه های مهم تأثیرگذاری در امر ابلاغ است که باید در این میان، نقشی فوق العاده برای انواع و گونه های ارتباط غیرکلامی در کنار ارتباط کلامی در نظر گرفت. در این گونه ارتباط - که در آن از گفتار کمتر استفاده می شود و معمولاً متکی بر اشارات است - حرکات بدن، اعم از دست، صورت، چشم و نوع آرایش آنها به عنوان ابزار اصلی ارتباط، مورد توجه هستند که به طور معمول به جهت لطافت بیشتر توصیه می شود که در امر تبلیغ از این شیوه ها نیز استفاده گردد.

واژه های کلیدی

ارتباط غیرکلامی، اشارات غیرکلامی، انگاره های غیرکلامی.

پرسش های اساسی

1. ماهیت ارتباط غیر کلامی چیست؟

2. موارد گستره تفاوت ها در دامنه ارتباطات غیر کلامی در جهان را بنویسید.

3. درخصوص موارد ارتباط غیر کلامی از جمله وضعیت بدن، حالات دست، تماس چشمی بحث کنید.

ص:301

4. در خصوص ضرورت استفاده از شیوه های ارتباط غیر کلامی در امر تبلیغ توضیح دهید.

5. مشکلات عمده ارتباطات غیر کلامی در تبلیغ را بررسی نمایید.

محورهای پژوهش

1. لیستی از گونه های ارتباط غیر کلامی که در امر تبلیغ کاربرد بیشتری دارد، تهیه نموده و کاربرد آن را در چند منطقه مختلف، مورد بررسی قرار دهید.

2. تفاوت های ارتباط کلامی وغیر کلامی را در میزان تأثیر بنویسید.

3. پژوهشی بیست صفحه ای در تبیین تفاوت تأثیر هرکدام از گونه های ارتباط غیر کلامی تهیه نمایید.

منابع پژوهش

1. اسپردلی؛ پژوهش فرهنگی، مردم نگاری در جوامع پیچیده.

2. عسکری، اصغر؛ انسان شناسی فرهنگی.

3. رهبر، محمدتقی؛ پژوهشی در تبلیغ.

ص:302

ضمایم

جداول زبان های دنیا

1- جدول تعداد زبان های دنیا

تصویر

ص:303

2- جدول تعداد زبان های دارای بیش از یک میلیون گویشور

تصویر

3- جدول زبان های دارای بیشترین گویش در دنیا

تصویر

ص:304

4. جدول زبان های بین المللی دارای موقعیت برتر

ص:305

تصویر

ص:306

فهرست منابع

عربی و فارسی

1. قرآن کریم.

2. نهج البلاغه.

3. نهج الفصاحه.

4. آلوسی، محمد بن عبدالله؛روح المعانی، نشر دارالفکر، بیروت، 1417.

5. آمدی، عبدالواحد؛ غررالحکم و درر الکلم، دفتر تبلیغات، قم، 1366.

6. آرون، ریمون؛ مراحل اساسی در اندیشه جامعه شناسی، ترجمه باقر پرهام، نشر انقلاب اسلامی، تهران، 1370.

7. آقایی، محمد رضا؛ درآمدی جامعه شناختی برراهبردهای برون رفت از وضعیت کنونی تبلیغ دینی، پیام حوزه، شماره 39 - 40، 1386.

8. آقایی، محمدرضا؛ زمینه های وام گیری فرهنگی، همایش شیخ احمد قمی در تایلند، قم، 1384.

9. آشوری، داریوش؛ تعریف ها و مفهوم فرهنگ، نشر آگه، تهران، 1380.

10. ابن احمد، موفق؛ مناقب، نشرجامعه مدرسین، قم, 1414.

11. ابن شیبه، حسن ابن علی؛ تحف العقول، انتشارات شریف، قم.

ص:307

12. ابن فارس، احمد؛ معجم مقاییس اللغة، بیروت،1410.

13. امام خمینی، روح الله؛ جهاد اکبر.

14. ابن فضلان؛ سفرنامه، ترجمه ابوالفضل طباطبایی، نشر بنیاد فرهنگ ایران.

15. ابن خلدون؛ مقدمه، ترجمه محمد پروین گنابادی، نشر علمی، تهران، 1369.

16. ابن بطوطه؛ سفرنامه، ترجمه محمد علی موحد، نشر علمی، تهران، 1361.

17. بیتس، دانیل؛ انسان شناسی فرهنگی، ترجمه محسن ثلاثی، نشر علمی، تهران، 1382.

18. بی. ناس، جان؛ تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، نشر علمی، تهران، 1373.

19. تنهایی، ابوالحسن؛ مکاتب و نظریه های جامعه شناسی، تهران، 1376.

20. پنوف، میشل و پرن، میشل؛ فرهنگ مردم شناسی، ترجمه اصغر عسکری، نشرسمت، تهران، 1386.

21. جعفری، محمد تقی؛ فلسفه دین، انتشارات فرهنگ و اندیشه اسلامی، قم، 1375.

22. جوادی آملی، عبدالله؛ شریعت در آینه معرفت، نشر اسراء، قم، 1388.

23. حسن زاده آملی؛ نشریه علم و دین، سال2، شماره1.

24. حکیمی، محمد رضا؛ الحیاه، نشر فرهنگ اسلامی، قم، 1371.

25. دورکیم، امیل؛ صور بنیادی حیات دینی، ترجمه نادر سالارزاده، نشر دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، 1382.

26. داوری، رضا؛ اوتوبی و عصر تجدد، نشر ساقی، تهران، 1379.

27. رجبی، محمود؛ انسان شناسی، نشر موسسه امام خمینی، قم، 1380.

28. رشیدی، اسد؛ کارکرد دین, نشر تولی، قم، 1386.

29. رنجبر، محمود؛ ستوده، هدایت الله؛ مردم شنا سی با تکیه بر فرهنگ مردم ایران، نشر ندای آریانا، تهران، 1386.

30. روح الامینی، محمود؛ در زمینه فرهنگ شناسی، نشر عطار، تهران، 1368.

31. ساجدی، ابوالفضل؛ دین گریزی چرا؟و..، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1384.

32. سجادی، جعفر؛ فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، نشر امیرکبیر، تهران، 1375.

33. شریعتی، علی؛ تاریخ تمدن،تهران، نشر چاپ پخش تهران.

ص:308

34. طباطبایی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان، نشر دفتر تبلیغات، قم، 1367.

35. طیب، حشمت الله؛ مبانی جامعه شناسی و انسان شناسی، تهران، 1375.

36. طباطبایی، محمدکاظم؛ العروة الوثقی، مؤسسه نشر اسلامی، قم، 1417.

37. طبرسی، محقق نوری؛ مستدرک الوسائل، موسسه آل البیت، بیروت، 1408.

38. عسکری، اصغر و کمالی، محمدشریف؛ انسان شناسی عمومی، نشر سمت، تهران، 1384.

39. عاملی،حر؛ وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت، قم، 1414.

40. عهدعتیق، (1:26).

41. عیاشی، محمد بن مسعود؛ تفسیر عیاشی، مؤسسه البعثه، قم، 1380.

42. فرارو، گری پی؛ انسان شناسی فرهنگی. ترجمه غلامعلی شاملو، نشر سمت، تهران، 1379

43. فیلدینگ، ویلیام؛ زمینه جامعه شناسی، ترجمه امیر حسین آریان پور، نشر دهخدا، تهران، 1342.

44. فیزوز آبادی، احمدبن یعقوب؛ القاموس المحیط.

45. فکوهی، ناصر؛ تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی، نشر نی، تهران، 1386.

46. فرانک، رابرت؛ انسان شناسی فرهنگی، ترجمه علی رضا قبادی، نشر دانشگاه بوعلی سینا، همدان، 1378.

47. کریمی، مصطفی؛ قرآن و قلمروشناسی دین، مؤسسه آموزشی امام خمینی، قم، 1385.

48. کلینی، یعقوب؛ اصول کافی، ترجمه مصطفوی، دارالکتب الاسلامیه، قم، 1363.

49. کوش، دنی؛ مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعی، ترجمه فریدون وحیدا، نشر سروش، تهران، 1381.

50. کوئن، بروس؛ مبانی جامعه شناسی، ترجمه غلام عباس توسلی، نشر سمت، تهران، 1376.

51. کوزر، لوییس؛ تاریخ اندیشه های جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، نشر علمی، تهران، 1369.

52. گیدنز، آنتونی؛ جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، تهران، 1379.

53. مصباح، محمد بن یعقوب؛ القاموس المحیط، نشر دارالکتب العلمیه، بیروت، 1378.

54. مکارم شیرازی، ناصر؛تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، قم، 1368.

55. معین، محمد؛ فرهنگ معین، تهران.

ص:309

56. ملکیان، مصطفی؛ مجله نقد و نظر، اقتراح، سال دوم، شماره2.

57. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، مؤسسه الوفا، بیروت، 1403.

58. محقق حلی؛ شرایع الاسلام، نشر استقلال، تهران.

59. محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، نشر مؤسسه فرهنگی، قم، 1386.

60. مصباح یزدی، محمد تقی؛ جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، نشر سازمان تبلیغات، قم، 1368.

61. مصباح یزدی، محمدتقی؛ آموزش عقاید، نشر سازمان تبلیغات، قم، 1375.

62. مالرب، میشل؛ زبان های مردم جهان، ترجمه عفت ملا نظر، نشر علمی، تهران، 1382.

63. مسعودی، ابوالحسن علی ابن الحسین؛ مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، نشر علمی، تهران، 1370.

64. یعقوبی، احمد ابن ابی یعقوب؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، انتشارات علمی، تهران، 1374.

منابع انگلیسی

1. ARENT, H., Les Origines du totaliTARISM,Limperialisme, Paris, Fayard

2. BEFU KONNICHIWA. ESSAY READ AT THE APRIL 1975 MEETING OF THE JAPAN SOCIETY 1979.

3. BESNER. PATRICAIA./ WATCH YOUR LANGUAGE. 1982

4. BEALS, RALPH, HARRY HOIJER, ..AN INTRODUCTION TO ANTHROPOLOGY.5TH ED . NEW YORK. MACMILAN.1977.

5. Baker james c .FOREIGN LANGUAGE AND PREDEPARTUR TRAAINING IN U.S.MULTINATIONAL FIRMS.1984

6. BEALS in the ethnography of communication. 1964.

8. COLLET,P. TRINING ENGLISHMEN IN THE NONVERBAL BEHAVIOR OF ARABS. INTERNATIONAL JOURNAL OF PSYCHOLOGY 1971.

9. CONDON, JOHN AND FATHI YOUSEF. INTRODUCTION TO INTERCULTURAL COMMUNICATION INDIANAPOLIS.1975.

10. EMBER, CARLO, R, and P MELVIN, Anthropology, 5th ed. Englewood Cliffs, N. J. Prentice Hall, 1988.

ص:310

11. FARB, BETER. WORD PLAY; what happens when people talk. New York. Knopf,1974

12. HAAS,MARY. MENS and Womens Speech in Koasati; new York 1964.

13. HHARRISON, RANDALL P Beyond Words. Englewood An Introduction to Nonverbal Commiunication Cliffs.1974

14. HARRIS, DIANA, and WILLIAM E. COLE, Sociology of aging . Boston; Houghton Mifflin 1980.

15. HEWES , GORDON. World Distribution of Certain Postural Habitis,. American Anthropologist.1955.

16. HERON, J. The phenomenology of Social Encounter; The Gaze. Philisophy and Phenome nological Research, 1970

17. JENSEN, J.V. PERSPECTIVE ON NONVERBAL INTERCULTURAL COMMUNICATION, . CALIF. WADSWORTH.1982

18. KRAMER,CHERIS. FOLK-LINGUISTICS: wishy-washy momy. Psychology today. 1974.

19. KLUCKHOHN,FLORENCE,AND F.L.STRODTBECK. Variation in value orientations. New York .harper row,1961

20. KATZNER, KENNETH. Thelanguages of the word . New York.FUNK The Field of Nonvebal Communication ; new yourk .1972

23. KOHLS,L,R. Basic Concepts and Models of Intercultural Communication. USLA. 1977.

24. KLUCKHOHN,C. and W, H. H. KELLY. The concept of Culture. In The Science of Man in the Word Crisis. 1945

25. LABARRE, WESTON. The Cultural Basis of Emotions and Gestures. Journal of personality 1947.

26. LANIER ALISON. Selecting and Preparing Personnel for Overseas Transfers. Personnel jurnal march 1979.

27. MBITI, JOHN. S. African Religions and Philosophy. New York; Praeger, 1969

28. MORSBACH, HELMUT. Aspects of Nonverbal Communication in japan. In Intercultural communication . Clif 1982.

29. NABDA, S,1998, Cultural Anthropology, New York, ITP.

30. OBERG, KALERVO.;Culture Shockl; Adjustments to New Cultural Environments; 1960.

31. PROTHRO,E.T. ;Arab-American Differences in the Judgement of Written Messages; 1955.

32. RUHLY, SHARON. INTERCULTURAL COMMUNICATION, 2ND ED . CHICAGO;1982.

ص:311

33. ROSS,MARC, H. GRASS ROOTS IN AN AFRICAN CITY. POLITICAL BEHAVIOR IN NAIROBI CAMBRIDGE, MASS; MIT PRESS, 1975

34. SALMANS, SANDRA. ;Industry Learns to Speak the Same Language ; International M anagement A PRIL 1979.

35. SAPIR,EDWARD. ;The Status of Linguistics as a Science.; Language 1929.

36. SHARP LURISTON, Steel Axes for Stone Age Australians., Human O rganaizaition,1952.

ص:312

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109