دانشنامه بقیع شریف

مشخصات کتاب

سرشناسه : نوری، محمد 1340 شهریور -

عنوان و نام پدیدآور : دانشنامه بقیع شریف [کتاب]/ تالیف محمد نوری دستیاران اباذر نصراصفهانی...[ودیگران].

مشخصات نشر : قم: صحیفه خرد، 1394.

مشخصات ظاهری : 748 ص.: مصور.

شابک : 700000 ریال 978-600-5724-91-2 :

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : دستیاران: اباذر نصر اصفهانی، پیمان اسحاقی، علی نوری، علی محمد پورابراهیم، علی بدیعی، پریسا عالم زاده، الهه نوری، منصوره ضیایی فر.

یادداشت : پشت جلد به انگلیسی: Muhammad Nori. The encyclopedia of the baqi(EBa)

یادداشت : کتابنامه.

موضوع : بقیع

موضوع : زیارتگاه های اسلامی -- عربستان سعودی -- مدینه

شناسه افزوده : نصر اصفهانی، اباذر، 1358 -

رده بندی کنگره : BP262/7/ن9د2 1394

رده بندی دیویی : 297/7635

شماره کتابشناسی ملی : 3956365

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

www.m-nori.com ; muhamadnori@yahoo.com

تلفن ناشر: 37832198-025

ص: 4

فهرست

مطالب

مقدمه .......................................................................................................................................................................... 7

نشانه ها ..................................................................................................................................................................... 12

مقالات ........................................................................................................................................................... 13 - 710

در آینه تصویر......................................................................................................................................................... 711

- جنت البقیع قبل از تخریب .............................................................................................................................. 713

- جنت البقیع بعد از تخریب .............................................................................................................................. 721

پرونده علمی (لوح فشرده پیوست)

- مدارک و متون

- تصاویر

ص: 5

ص: 6

مقدمه

1. قبرستان بقیع مشهور به نام های جنة البقیع و بقیع الغَرقَد در منابع روایی و تاریخی، اولین قبرستان مسلمانان است. این قبرستان در مدینة النبی، در نزدیکی مسجدالنبی و بقعه پیامبر اکرم(ص) واقع است. پس از هجرت رسول اکرم(ص) از مکه به مدینه و توسعه جامعه شهری یثرب و تشکیل دولت نبوی در این شهر و نیز شکل گیری نهادهای مدنی جهت اداره امور معیشتی، اجتماعی و شهری مسلمانان، مکان بقیع که به صورت زمین بایر، بدون کشت و زرع و با پوشش گیاه خاردار به نام غرقد بود، توسط رسول اکرم(ص) برای دفن اموات مسلمانان اختصاص یافت.

امّا بر اساس برخی از اسناد، این سرزمین قبل از ظهور اسلام مورد توجه مردم ساکن یثرب بوده است. از اینرو قدمت آن به قبل از اسلام باز می گردد.

غیر از قدمت تاریخی، از جاهای بی نظیر در دوره اسلامی از حیث توجه و اهتمام مذاهب و جریان های مختلف مسلمانان و دفن امواتشان در اینجا است. جای دیگری در قلمرو اسلامی نمی یابیم که این همه شخصیت نخبه و فرهیخته در آن حضور داشته باشند. از اینرو از سرمایه های تاریخی، دینی و معنوی مسلمانان محسوب می شود. ولی دولت آل سعود و وهابیون حاکم بر سرزمین حجاز و مدینه بدون توجه به اهمیت بقیع در دو قرن اخیر همواره خط مشی تخریب و انهدام بقیع را دنبال کرده اند.

اولین حمله و اشغال مدینه و تخریب گسترده بقیع در 1221ق رخ داد. از این حادثه که به «نکبت اولی'» مشهور شده تا کنون 215 سال می گذرد.

مسلمانان از هر مذهب و طایفه و ملیتی در طول چند سده، بقیع را محترم شمرده و در سفر به مکه بر خود فرض می دانستند هنگام زیارت مسجدالنبی(ص) بقیع را هم زیارت کنند. و در کنار هم و بدون اختلاف مشهود به بقیع آمد و شد داشته اند؛ حتی در دوره ی زمانی اندکی در دوره ی امویان که بقیع دیوارکشی شد و قسمت هایی از آن تفکیک گردید، ولی به سرعت دیوارها جمع آوری و مجدداً مسلمانان کنار هم قرار گرفتند. بقیع یادآور سیره نبوی، مظهر وحدت مسلمانان و تذکار تاریخ اسلام بود. به همین دلیل مسلمانان بقیع را عزیز دانسته و در ترویج و آبادانی آن اهتمام داشتند.

در قرون گذشته بقیع، سمبل هم سخنی و همدلی بوده است. شخصیت هایی که در بقیع دفن اند. از امام حسن(ع) تا امام جعفر الصادق(ع)، از مالک بن انس تا عثمان بن مظعون و فاطمه بنت اسد و عبدالله بن ام مکتوم، آینه تمام نمای انسانیت و مردانگی و از همه مذاهب اسلامی می باشند. بقیع مجموعه ای از محاسن و کرامات؛ مرکز یاد خدا و آخرت؛ محل عرفان و شناخت چهره هایی اسوه و الگو بوده است. بقیع صرفاً یک قبرستان نیست، بلکه ابعاد متنوع دارد: از یک نظر آرشیو و مجموعه بزرگی از شخصیت های قرون نخست اسلامی است. بسیاری از صحابه، تابعین و خاندان پیامبر اسلام در آنجا مدفون اند؛ یک بعد مهم بقیع، وضعیت آن قبل از اسلام است. بقیع در روزگار جاهلیت هم دارای اهمیت و مورد توجه حماسه سرایان و شاعران عرب بوده است. بقیع در ایام عرب یا روزهایی برجسته در تاریخ فرهنگی جاهلیت، جایگاه خاصی داشته است و شاعران بزرگ عرب درباره یوم البقیع اشعار فراوان سروده اند. تا اینکه با سیطره وهابیت بر بقیع متأسفانه تخریب اماکن مقدسه درون آن آغاز شد. مسلمانان در

ص: 7

سراسر جهان به مبارزه با سران وهابیت برخاستند و تخریب بقیع را یک حرکت ضد مدنی و اسلامی دانستند اما متأسفانه سران وهابیت تا کنون به افکار عمومی مسلمانان جهان توجهی نکرده اند.

این مجموعه ویژگی ها باعث شده، بقیع منحصر به فرد باشد؛ چرا که در جهان اسلام هیچ جای دیگر چنین امتیازات و ویژگی هایی را ندارد. از این رو پژوهشگران و مؤلفان، به آن پرداخته و مطالب بسیاری درباره بقیع نوشته اند. پژوهش ها و تألیفات بقیعی شامل کتب روایی، سیره نبوی، مدینه شناسی و تاریخ اسلام، سفرنامه ها، خاورمیانه شناسی، علوم قرآنی، ادبیات عرب و فارسی و اردو، کلام، جغرافیا، تراجم و شخصیت شناسی، مزارات و غیره است. هم اکنون مجموعه ای از نوشته ها و منابع درباره بقیع در اختیار هست که حجم آن نسبتاً زیاد است. در حقیقت یک دانش و فرآورده علمی و تاریخی به نام بقیع شناسی یا بقیع پژوهی به عنوان موضوعی میان رشته ای می توان مطرح نمود. رشته هایی مثل تاریخ اسلام؛ تاریخ خاورمیانه، وهابیت شناسی، سلفی گری، شیعه شناسی، ردیه و دفاعیه نگاری ها، کلام و کلام جدید، ادبیات جاهلیت و ادبیات دوره ی اسلامی با بقیع پژوهی ارتباط دارند. زیرا منابعی در این رشته ها هست که بخش یا تمامی آن مرتبط با بقیع است. از نگاه دیگر، ظرفیت علمی، فرهنگی و تاریخی بقیع در حدّی است که می توان درباره آن دانشنامه تألیف کرد. انبوهی و تنوع مطالب و نیز ضرورت تجمیع و طبقه بندی داده ها در مورد بقیع یک ضرورت است.

2. رهبران مسلمان با اطلاع از نخستین اقدامات وهابیون، شروع به مقابله کردند. اولین کاری که انجام دادند، تحریم و تعطیلی حج بود، اقدام دوم، مسلمانان تظاهرات و برپایی جلسات و نشست ها در کشورهای مختلف علیه آل سعود و وهابیون و محکوم کردن تخریب بقیع و خواستار احیاء و بازسازی بقیع شدند. سومین اقدام فشار آوردن بر دولت های ممالک اسلامی، برای فعال شدن سیاست خارجی این دولت ها در مقابله با دولت آل سعود بود. اما این اقدامات با اینکه تأثیر مقطعی داشته ولی تاکنون مواضع آل سعود را تغییر نداده است.

با توجه به اینکه اقدامات مسلمانان نتوانسته، بقیع را احیاء کند، به نظر می رسد تنها راه کار باقی مانده، بسیج افکار عمومی در سراسر جهان است. برای این منظور، نخست باید اذهان نخبگان در سراسر جهان متوجه اهمیت بقیع شوند؛ باید بقیع را به عنوان یک موضوع فرهنگی و تاریخیِ متعلق به همه بشریت مطرح نمود. چون تجربه نشان داده، هرجا از نخبگان غفلت زدایی شده، و آنان متوجه اهمیت موضوعی شده باشند، دیگر اقشار را هم به دنبال خود به میدان آورده و زمینه های تحرک، توسعه و رونق را به وجود می آورند. بسیج افکار عمومی مهم ترین عامل برای ترغیب و تحریک نهادهای بین المللی برای اقدام و جلوگیری از طرح های تخریبی گسترده تر توسط آل سعود است. امّا بسیج نخبگان و افکار عمومی در جهان به دو روش خودجوش یا دستوری امکان پذیر است. در شیوه دستوری، رسانه ها، روزنامه نگاران و گزارشگران بسیج می شوند. اما این شیوه به دلیل سیطره وهابیت بر رسانه هایی مانند الجزیره، العربیه و غیره کارآیی چندانی ندارد. راه کار دیگر اطلاع رسانی و آگاهی دادن به نخبگان از طریق رسانه های غیررسمی مانند کتب مرجع؛ سپس مسأله سازی و برجسته سازی موضوع در اذهان است. برجسته سازی موضوعات مرتبط به بقیع با کمک کارشناسان به راحتی امکان پذیر است. همه جنبه های مهم بقیع را به همین روش می توان با کمک اینترنت به سرعت و ظرف چند ماه برجسته کرد. منظور از برجسته سازی، تحلیل عواقب و پیامدهای اقدامات تخریبی و به عکس، معرفی آثار مثبت در صورت عدم اجرای این اقدامات است. پس از برجسته شدن این جنبه ها نوبت به طرح و درج تحلیل و بررسی های علمی می رسد. به شیوه مقاله نگاری، مصاحبه، گزارش نگاری، انتشار عکس و فیلم و ده ها شیوه اطلاع رسانی و هنری و رسانه ای آن جنبه های بقیع، بررسی و تحلیل می شود.

پس از گذر از این مراحل، خود به خود اذهان نخبگان و فرهیختگان و کارشناسان بسیج می گردد و به اصطلاح افکار عمومی تحریک شده و عکس العمل نشان می دهد. البته انتشار کتاب های مرجع درباره بقیع، مثل دانشنامه، فرهنگ سازی و بسیج افکار عمومی را عمیق تر کرده و زودتر به نتیجه می رساند.

ص: 8

در شرایطی که دولت های اسلامی به دلایل گوناگون، کارآیی خود را در این زمینه از دست داده اند، یا بیشتر به فکر مصالحه های سیاسی بر سر منافع اقتصادی و سیاسی اند؛ چاره دیگری نمی ماند و باید حرکت را از مردم آغاز کرد.

البته پایگاه هایی مثل مراجع تقلید و رهبران معنوی و فکری مسلمانان و شیعیان، نقش مهمی در بسیج افکار عمومی می توانند داشته باشند. تمامی قشرها از بازاریان، معلمین، روحانیون، مبلغین، روزنامه نگاران، کارگران و غیره در بسیج عمومی، باید مشارکت داشته و هر کسی به نوبه خود و متناسب با توانایی و ظرفیت های خود، نقشی و کاری را بر عهده می گیرد. نتیجه اینکه کسانی که سرمایه های عمومی مسلمانان را تخریب یا تاراج کرده اند، یا باید مواضع و خط مشی خود را عوض کنند و یا منزوی شده و پایگاه های خود را از دست می دهند. در هر صورت، اعتبار و مشروعیت و مقبولیت آل سعود در درون جامعه و در سطح بین الملل آسیب جدی می پذیرد.

3. برای بسیج افکار عمومی در سراسر جهان، رسانه های غیروهابی اعم از نشریات، تلویزیون و رادیو، اینترنت، ماهواره و نیز کتابهای مرجع مثل فرهنگ نامه ها، دانشنامه ها، اولین نیاز است. رسانه های ویژه بقیع مثل نشریه هایی که فقط به بقیع بپردازند، مهم تر و کارآمدتر می باشند.

دانشنامه بقیع مثل دیگر رسانه ها به اطلاع رسانی می پردازد؛ گذشته بقیع، آبادانی و عمران آن و سپس تخریب و از بین بردن عمدی بناها و آثار بسیار ارزشمند این سرزمین را به روش مستند نشان می دهد. چون درباره بقیع اطلاع رسانی نشده و جهان اطلاع کافی از بقیع ندارد، تخریب کنندگان هیچ گاه توسط مجامع و نهادهای بین المللی توبیخ نشده اند. با اینکه وظیفه یونسکو حفظ و پاسداری از میراث فرهنگی بشریت است و بقیع مهم ترین جایی است که هزاران نخبه از ادیان یهود، مسیحیت و اسلام در آن آرمیده اند. از اینرو یونسکو و سازمان ملل باید از کشتار مردم، غارت سرمایه های متعلق به انسانیت ممانعت بعمل آورد. حداقل ثبت و حراست معنوی بر عهده آنهاست. در جریان حمله به مدینه، هزاران انسان کشته شدند و خزائنی پر از اشیاء بی نظیر مثل تاج پادشاهی ساسانیان، شمشیر هارون الرشید و هزاران قطعه بی نظیر دیگر به تاراج رفت. این دانشنامه، بقیع را ذیل صدها مدخل معرفی کرده و بسان یک فرهنگ باستانی بزرگ که هزاران جزء دارد، تحولات این اجزاء را به روش تاریخی گزارش و اطلاع رسانی می نماید. این گزارش ها، آینه تمام نمای واقعیت ها و حقایق است.

اسناد و مدارک تحولات را هم تا جایی که امکان داشته، معرفی کرده است. از اینرو نهادهای بین المللی پس از اینگونه اطلاع رسانی ها، عذری ندارند و باید پاسخگویی خواست عمومی جهانیان باشند.

بعضی تصور می کنند وهابیت یکی از مذاهب و فرقه های اسلامی است و باید با پیروان و سران وهابیت مماشات و همزیستی داشت. اما وهابیت مثل بابیت، مقبول اهل سنت و شیعیان نیست. چون دستگاه فکری و عقیدتی خاصی است که به اجماع مسلمانان مطرود است. اما تا کنون درباره اعمال و رفتار وهابیون، اطلاع رسانی عمومی و جامع نبوده است. این دانشنامه برای اولین بار درصدد است با شیوه نوشتاری ساده و روان، اطلاعات مرتبط به بقیع را برای عموم اعمّ از مسلمانان و غیر مسلمانان عرضه کند. اطلاعات پیش از تخریب را از منابع دست اول استخراج و با قلمی همه فهم عرضه نماید. اما اطلاعات پس از تخریب هم تا جایی که امکان داشت، آورده ایم. دسترسی به اسناد و مدارک این دوره، مشکل است. زیرا بسیاری از آنها در اختیار دولت عربستان سعودی و ارگان های دولتی مثل شهرداری و استانداری مدینه است و بخش دیگر آن در آرشیوهای اروپا و امریکا است. اما این دانشنامه چون با هزینه های شخصی تألیف شده، پیدا کردن و خریدن این اسناد و مدارک، نیاز به بودجه فراوان داشت که شرایط مالی یک پژوهشگر اجازه نمی داد. با این حال تا جایی که امکان داشت و مقدور بود، استفاده کردیم.

بعضی می پندارند، دانشنامه هر مقدار متن پر پیچ و خم تر و پر دست اندازتر باشد، علمی تر است، و برعکس هر مقدار ساده تر و دارای متنی قابل فهم تر و آسان تر باشد، از علمیت فاصله دارد. اما برخلاف این پندار، تلاش کرده ایم متنی ساده و همه فهم و به دور از پیچ و خم های مشکل ساز عرضه کنیم، اما در عین ساده نویسی به کیفیت محتوا و اطلاع رسانی مستند اهتمام داشتیم.

ص: 9

4. بقیع صرفاً یک قبرستان نیست بلکه تاریخ چند هزار ساله ملل ساکن در منطقه است. این دانشنامه هم منعکس کننده رخدادها و حوادث تاریخ طولانی بقیع است. از اینرو قلمرو عینی را در سر فصل های ذیل عرضه می کند:

تاریخ تحولات و حوادث؛ جغرافیا؛ علوم قرآنی (قاریان و مفسران مدفون، رخدادهای قرآنی)؛ علوم حدیث؛ ادعیه و زیارت؛ مزارات و بقاع و تذکرةالمقابر؛ فقه و حقوق؛ کلام و عقاید (جریان های افراطی و اعتدال)؛ ادبیات (نثر، شعر، بقیعیات، شاعران مرثیه سرا)؛ ملل و نحل (ردیه و دفاعیه نگاری ها، منازعات، انشعابات فرق)؛ ادیان (یهود، مسیحیت، دیگر ادیان)؛ اقتصادی (ذخائر و گنجینه ها، خسارت های ناشی از تخریب)؛ دوره جاهلیت (ایام بقیع، اشعار دوره قبل از اسلام، معارک)؛ قضاء و جزاء (مجازات مخربین، قتل عام عمومی و مجازات عاملان، تشویق پاسداران میراث انسانی بقیع، مرمت کاران و عمران)؛ همایش ها و نشست های درباره؛ مراکز و مؤسسات و سمن ها؛ بقیع پژوهی؛ خاطره نگاری؛ نشریه ویژه (ایران، امریکا، جهان اسلام؛ اروپا)؛ موزه و موزه داری (اشیاء موزه ای مرتبط به بقیع)؛ هنر (فیلم، نقاشی، عکاسی و عکس و ...)؛ ضریح سازی؛ معماری ساختمان های بقیع؛ اسناد و مدارک مکتوب یا عکسی؛ کتابشناسی آثار؛ نسخه شناسی؛ مقاله شناسی؛ پایان نامه شناسی؛ مرجع نگاری؛ متون و اسناد دیپلماتیک؛ سفرنامه (متون، مسافران)؛ پایگاه های اینترنتی (سایت، وبلاگ، اینترنت)؛ ماهواره (شبکه ها).

مدخل های این دانشنامه که حدود 1700 فقره است به همه محورها و سرفصل های فوق می پردازند.

5.. این دانشنامه به روش اطلاع رسانی تألیف شده است. تلاش شده اطلاعات مرتبط به هر موضوع جمع آوری، پردازش و بازنویسی و نهایتاً در قالب یک مقاله کوتاه عرضه شود.

دانشنامه بقیع متناسب با اهدافی که تعقیب می کرده، اینگونه طراحی شده است:

1- هدف اصلی آن اطلاع رسانی است. یعنی هدف اساسی تولید مقاله با محتوای جدید، نظریه پردازی یا جمع آوری مجموعه ای از مقالات نیست بلکه آگاهی دادن به اقشار مختلف در سراسر جهان درباره ابعاد و تحولات تاریخی بقیع است؛

2- محوریت اوضاع فرهنگی و عقلی کاربران و مخاطبان؛

3- نقد تخریب کنندگان و استدلال برای پیامدهای زیان بار آن؛

4- برجسته سازی و تبیین اهمیت جهانی بقیع؛

5- مستندسازی مطالب و عرضه مطالب همراه با سند آنها.

این پنج متغیر در انتخاب نوع مدل این دانشنامه مؤثر بوده است. اما موانعی هم وجود داشت که باید با درایت و تدبیر، به حلّ و رفع آنها می پرداختیم. از جمله فقدان اصطلاح نامه جامع که مبحث بقیع را پوشش دهد، مانع مؤثری بود. زیرا برای برخی مباحث، اصطلاح خاصی نداشتیم، تا آن را به عنوان مدخل استفاده کنیم. از اینرو نخست باید اصطلاحی ساخته می شد. اما مشکل دیگر اینکه اینگونه اصطلاحات چون جدیداند، تبادر و بسامدی ندارند یا بسامدی و تبادر آنها اندک است.

در شیوه نامه بسیاری از دائرةالمعارف ها آمده که نقل قول مستقیم صحیح نیست. امّا نقل عین آیه، روایت و شعر یا برخی نکات مهم را اجازه می دهند.

اساساً وحی منزل یا حکم فقهی قطعی در باب نقل قول نداریم بلکه نیازهای علمی و اهداف اگر اقتضا کند، عقل هم آوردن نقل قول را جایز می داند. در این دانشنامه، به منظور برجسته سازی اسناد برای تأثیر ژرف تر در دیدگاه کاربران در مواردی مجبور شدیم به نقل پاره هایی از اسناد یا سخن کسی و امثال اینها بپردازیم.

تلاش شده از همه منابع قدیم و جدید استفاده شود زیرا هدف ترویج بقیع است و یکی از روش های ترویج، معرفی مآخذ و مصادر پژوهشی برای محققان و نخبگان است.

متأسفانه متعارف و مرسوم شده که در بسیاری از دائرةالمعارف ها از منابع جدید استفاده و حتی رونویسی می کنند ولی به آنها رفرنس نداده و اسم آنها را در بخش منابع ذکر نمی کنند. این شیوه نوعی بد اخلاقی بیّن است.

ص: 10

روشن است موضوعات جدید و مستحدث که منابع آنها هم جدیداند، در اینگونه موارد فقط از منابع جدید استفاده کردیم. موضوعاتی هم هست که فقط در منابع کهن یافت می شود، اینها را از منابع قدیمی کمک گرفته ایم و مدخل هایی هست که در منابع قدیم و جدید گزارش شده اند، ما هم از هر دو گونه منبع بهره برده ایم.

از اینرو به اقتضای نوع مدخل، منبع گزینش شده هم متفاوت است. البته در مواردی که درصدد نقد منبعی بوده ایم، فقط منبع خاص معرفی شده است.

منابع درباره بقیع بدون هیچ گونه گزینش خاص استفاده شده اند. کتاب های تراجم، قبرخوانی ها، متون تاریخی، کتب مرجع مثل دائرةالمعارف ها و کتابشناسی ها، پایگاه های اینترنتی، سفرنامه ها، نشریات، عکس ها، نقشه ها و دیگر اسناد و خلاصه هر آنچه اندک اطلاعاتی درباره بقیع داشته، در قلمرو قرار گرفته است.

برای دسترسی آسان پژوهشگران، دانشجویان و استادان محترم، اصل متون، منابع، اسناد و تصاویر درباره بقیع هم گردآوری، و در بخش دیگری غیر از متن دانشنامه آمده است. نه تنها کتاب ها و مقالات ویژه بقیع بلکه آثاری که بخشی از آنها درباره بقیع است هم آمده است. مهم اینست که صرفاً اطلاعات خام و فقط متن را نیاورده ایم بلکه متن همراه با توضیحات آمده است. از قدیمی ترین منابع درباره بقیع تا جدیدترین منابع در این بخش آمده اند. این بخش را پرونده علمی بقیع نام نهاده ایم و برای اینکه هزینه کمتر متوجه کاربران گردد و نیز استفاده از آن آسان تر باشد، روی لوح فشرده عرضه شده است. این لوح فشرده همراه متن دانشنامه عرضه می شود. فهرست محتویات لوح فشرده در پایان دانشنامه آمده است.

غیر از متون و اسناد و مدارک مکتوب درباره بقیع، تصاویر و عکس های بقیع را هم در همین لوح فشرده آورده ایم. همه اینها دسترسی پژوهشگران به اطلاعات را آسان تر می نماید.

متون، مدارک و تصاویر عرضه شده در پرونده علمی، مستند و همراه مأخذشناسی است. اگر یک کتاب چند چاپ داشته باشد، در بخش مأخذشناسی، آن چاپ ها معرفی شده اند. اما از هر متن مطالب مرتبط و سودمندتر گزینش شده اند و دیگر مطالب نیامده است. یعنی بی جهت حجم پرونده را افزایش نداده ایم.

در پایان همه کسانی را که در تألیف این دانشنامه مساعدت فرمودند و با تشویق ها، راهنمایی ها، معرفی منابع، دادن برخی منابع و دیگر کارها قدمی در این راه برداشتند، به صاحب و مالک هستی، خداوند لایزال می سپارم؛ زیرا خودم را کمتر دانسته تا به تقدیر از زحمات بزرگ آنان بپردازم. اگر مشکل و کاستی در این اثر هست از آنِ من کمترین است؛ از دیگر سو اینگونه کارها پر هزینه است و می بایست برخی ابعاد را حذف می کردم و اموری هم با بودجه شخصی قابل اجرا نبود. از همراهی های همه اعضای خانواده هم باید تشکر کنم؛ همه تعطیلی ها، رفاه ها و تفریح ها از آنان دریغ شد تا مدیون بقیع نشویم. امید است بزرگان خفته در بقیع به ویژه ائمه بقیع(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) راضی باشند و از اینکه نتوانستیم بهتر عمل کنیم عذر می خواهیم.

مجدداً از همه عواملی که برای به سامان رسیدن این کتاب تلاش کردند تشکر می نمایم؛ اما یاد یکایک آنان هر چند ادب و فرض است امّا چون ممکن نیست، صرف نظر می کنم؛ امیدوارم ائمه بقیع(ع) و مادرشان دختر رسول خدا(ص) به عنوان صاحب این اثر، از آنان راضی باشند.

محمّد نوری

شهریور ماه 1394

ص: 11

نشانه ها

ج

جلد

ﺟﻤ

جاهای مختلف

ﺣﻜ

حکومت

در

درگذشت/وفات

س

سال

ش

شماره؛ شمسی

ش م

شماره مختلف

ص

صفحه؛ صفحات

ق

هجری قمری

ق م

قبل از میلاد

م

میلادی

ﻣﺨ

مدخلهای مختلف

مد

مدخل یا مدخلها

همان

همان مؤلف یا

همان اثر

همانجا

مأخذ پیشین

همو

همان مؤلف

مراجعه کنید

*

نشانه موضوع

دارای مقاله در همین دانشنامه

ﻧﻜ

نگاه کنید/

مراجعه کنید

/

نقل قول مستقیم

dn

Different Number (شماره های مختلف)

ed/eds

Editors )به سرپرستی، ویرایشِ(

ibid

Ibidem )همانجا(

id

Idem ) همو(

P

Page (صفحه)

vol

Volume )جلد(

ص: 12

مقالات

آ

آبادانی بقیع

آبادانی بقیع، گزارش هایی درباره وضعیت بقیع تا قبل از تسلط وهابی ها بر آن.

اطلاعات و اظهار نظرهایی درباره عمران بقیع از دوره عمالقه هست. ابراهیم العیاشی از آثار تمدنی و مدنیت در شمال شرقی مدینه خبر داده است (المدینه بین الماضی و الحاضر، ص316- 318). خبر هفتاد هزار مدفونی که در قیامت از بقیع برانگیخته می شوند که بنابر قول برخی از علمای یهود، در متون مقدس هم آمده است، نشان می دهد، در دوره یهود، بقیع رونق داشته است. اما در دوره اسلامی، رسول خدا(ص) به بقیع علاقه خاصی داشت و مأثورات و ا خبار آن حضرت که در کتب مدینه شناسی و مجامع روایی وارد شده، گویای اینست که به دستور ایشان بقیع مناسب سازی شد تا قبرستانی برای دفن اموات مسلمانان باشد. پس از ایشان بسیاری خلفا و امیران دوره اسلامی به گونه ای، اثری از خودشان در بقیع به یادگار نهاده، ساخت وسازی داشته یا باغی را خریداری و وقف بقیع کرده اند و امثال اینها. حتی فاطمیان مصر یا دولت هایی ایرانی همین رویه را ادامه داده اند.

بهرحال بقیع بیش از یک هزار سال، رو به سوی توسعه و آبادانی داشت ولی سرنوشت آن در 1221ق عوض شد و ناگهان با یورش به مدینه و تسلط بر این شهر، تخریب و انهدام بر این شهر چیره شد. در اینجا موارد و نمونه هایی در دو مقطع از تاریخ بقیع، یعنی قبل و بعد از تسلط وهابیون گزارش می شود:

اولین بقعه در سمت چپ هنگام خروج از دروازه مدینه، بقعه صفیه عمه پیغمبر(ص) و مادر زبیر بن العوام است و در مقابل آن بقعه مالک بن انس واقع است که بر فراز خود گنبد کوچکی دارد و عمارت مختصر و در مقابل آن بقعه سلاله طاهره حضرت ابراهیم فرزند پیغمبر(ص) که بر روی قبر مطهر وی گنبدی سفید است. در سمت راست بقعه عبدالرحمن اوسط فرزند عمر بن الخطاب معروف به ابی شحمه است و این همان فرزند عمر است که در زیر تازیانه فوت کرد. در موازات آن بقعه عقیل بن ابی طالب(ع) سپس بقعه عبدالله بن جعفر الطیار(ع) می باشد و در آن بقعه زوجات پیغمبر(ص) و در همان ردیف بقعه سه تن از فرزندان رسول الله(ص) واقع است. سپس بقعه عباس بن عبدالمطلب و بقعه حضرت امام حسن بن علی(ع) گنبد بزرگ و مرتفعی دارد و در نزدیکی در بقیع واقع است و بر روی قبر صندوقی از چوب منبت کاری نصب شده و دارای ضریح است. یکصد و پنجاه سال بعد از این تاریخ، ابن بطوطه (درگذشت 777ق) وارد بقیع می گردد و همانند ابن جبیر که در اواخر قرن ششم به توصیف مشاهدات خود از بقیع پرداخته بود، او نیز این محل تاریخی را به دقت وصف می کند و چنین می گوید: «از جمله مشاهد متبرکه مدینه بقیع الغرقد است که در طرف شرقی مدینه واقع شده و راه آن از دروازه مشهور به باب البقیع است. وقتی از دروازه مزبور خارج می شوی در دست چپ قبر صفیه دختر عبدالمطلب که عمه پیغمبر(ص) و مادر زبیر بن العوام بود دیده می شود. روبروی قبر صفیه قبر ابوعبدالله مالک بن انس است که گنبد مختصری هم دارد و در جلو آن قبر فرزند ارجمند پیغمبر(ص) ابراهیم(ع) واقع شده که گنبد سپیدی دارد و در طرف راست آن تربت عبدالرحمن بن عمر بن خطاب معروف به ابی شحمه و محاذی آن قبور عقیل بن ابی طالب و عبدالله بن جعفر ذوالجناحین واقع است. در محاذات این قبور مقبره ای است که می گویند قبور زنان پیغمبر(ص) در آن قرار دارد و پس از آن مقبره دیگری از آن عباس عم پیغمبر(ص) و حسن بن علی(ع) است که گنبد بلند و محکمی دارد و این مقبره در دست راست از دروازه بقیع واقع شده و قبر حسن در پایین پای عباس قرار دارد و هر دو قبر بزرگ و مقداری از سطح زمین بالاتر

ص: 13

می باشد و روی آنها را تخته سنگهایی که با منتهای مهارت به وسیله صفحات زرد رنگ ترصیع شده، پوشانده است. قبور بسیاری از مهاجرین و انصار و صحابه دیگر نیز در بقیع واقع شده و غالب آنها شناخته نیست. در انتهای قبرستان بقیع قبر عثمان بن عفان است که گنبد بزرگی دارد و قبر فاطمه بنت اسد مادر علی بن ابی طالب(ع) در نزدیکی آن است.»

اما آل سعود پس از تخریب بقاع و ساختمان های بقیع، زیر فشار افکار عمومی، فقط چند اقدام جزئی مثل سنگ فرش کردن معبرها و پیاده روها، ساخت سایه بان، ساخت نرده و دیوار در اطراف و افزودن

بر مساحت بقیع انجام داد.

مآخذ

البقیع قصة تدمیر آل سعود للآثار الاسلامیة فی الحجاز، یوسف الهاجری، بیروت، مؤسسة البقیع، 1411ق، ص238؛ تاریخ المدینة المنورة، ابن شبه، به کوشش فهیم محمد شلتوت، چاپ دوم؛ دائرةالمعارف تشیع، ج3، ص384؛ الدرر الثمینة، ابن نجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه، 2006م؛ سفرنامه ابن بطوطه، ص 113-114؛ عمدة الاخبار فی مدینة الاخیار، احمد عبدالحمید العباس، به کوشش محمد الطیب الانصاری، القاهره، اسعد درابزوئی الحسینی، عدیم تاریخ؛ المدینة بین الماضی و الحاضر، ابراهیم بن علی العیاشی، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، 1392ق/ 1972م، ص316- 318.

آب پاشی

آب پاشی،سنت پاشیدن آب برقبور بقیع توسط رسول خدا(ص).

گویا سنت آب پاشیدن روی قبر در دوره جاهلیت وجود نداشت. اولین بار رسول خدا پس از دفن فرزند خردسالش ابراهیم در بقیع و اتمام کار دفن، روی قبر آب پاشید و بعد از این حادثه، این سنت رواج پیدا کرد. هنوز در کشورهای شیعی و اهل سنت مردمی که بر سر قبور برای فاتحه و قرآن خواندن و زیارت می روند، مقداری آب بر قبر می ریزند یا بر آن آب می پاشند.

هر چند فلسفه و علت این عمل ذکر نشده است ولی در دهه های اخیر وقتی قبرها با سنگ پوشیده شد؛ نیز محوطه قبرستان ها از خاکی بودن بیرون آمد، پاشیدن آب، تبدیل به سنت شستشوی قبرها شد. یعنی سنگ قبر را با ریختن آب شسته و گرد و غبار را از روی آن می زدودند تا زیبا و دلنشین شود. شاید در گذشته هم آب پاشیدن موجب تمایز قبر از محیط اطراف و موجب سفت شدن خاک روی قبر می شده است. بهرحال این عمل نوعی احترام و توجه به صاحب قبر محسوب می شود.

مأخذ

سفر به قبله، محمد جواد مروجی طبسی، قم، بوستان کتاب، 1391، ص105.

آثار اسلامی مکه و مدینه

آثار اسلامی مکه و مدینه، کتابی درباره آثار مکه و مدینه و نیز بقیع.

رسول جعفریان از مورخان معاصر، به انگیزه معرفی آثار مختلف دو شهر مکه و مدینه به زائران و حجاج به تألیف این کتاب پرداخته است. چاپ نخست آن توسط انتشارات مشعر، به سال 1371 منتشر شد. در چاپ نخست کتاب حدود یکصد صفحه بوده ولی در چاپ های بعد کامل تر و حدود چهاربرابر بر حجم آن افزوده شده است.

در واقع این اثر توسط مسئولین سازمان حج و زیارت و پژوهشگاه حج و زیارت پشتیبانی می شود و به حجاج جهت مطالعه معرفی می گردد. از اینرو تقریباً هر سال یک چاپ دارد.

مؤلف در ابتدای کتاب به معرفی آثار و تألیفات درباره مکه و مدینه از ابتدا تاکنون می پردازد. سپس فصل نخست به آثار اسلامی مکه و در فصل دوم به آثار اسلامی مدینه اختصاص یافته است. بخش معتنابهی از فصل دوم که در حدّ یک کتاب است به بقیع اختصاص دارد. عناوین و سرفصل های این بخش چنین است:

تاریخچه بقیع، عنایت رسول خدا(ص) به دفن شدگان بقیع، بقیع و بقعه های آن، قبور ائمه بقیع، امام مجتبی(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع)، امام صادق(ع)، قبر منسوب به حضرت فاطمه(ع)، بقعه ابراهیم، قبه بنات الرسول(ص)، همسران رسول خدا، فاطمه بنت اسد، عباس بن عبدالمطلب، عقیل بن

ص: 14

ابی طالب، عبدالله بن جعفر، بقعه اسماعیل بن جعفر الصادق، مرقد عاتکه و صفیه، مسجد فاطمه(ع) یا بیت الاحزان، مسجد ابی بن کعب در بقیع، قبر عثمان، خانه امام سجاد و امام صادق(ع)، دار النابغه.

تألیف این کتاب به سال 1370 باز می گردد و به مرور متن و ضمائم آن کامل تر شده است. مؤلف نکات و مطالب جدیدی را که در سفرهای مختلف به دست آورده یا افرادی برای او ارسال کرده اند یا خود از متون تاریخی و جدید برداشت کرده، به کتاب افزوده است.

مأخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، قم، مشعر، ویرایش سوم با تجدیدنظر و اضافات، 1381، 400 ص. چاپ هجدهم، تهران، مشعر، 1391، ص520.

آثار تربیتی

آثار تربیتی، تأثیر بقیع در سازندگی روح و روان و شخصیت مسلمانان.

تأکید بزرگان اسلام و تشیع بر اینکه هر بعدازظهر پنجشنبه یا هر جمعه به قبرستان بروید، برای مردگان دعا، صدقه، خیرات و مبرات، قرآن خوانی و مجالس بزرگداشت داشته باشید و ده ها دستور دیگر بی حکمت نیست، یا اینکه حضرت رسول دائم به بقیع سر می زد و به نیایش و دعا می پرداخت و برای اموات استغفار می نمود. حتی اگر میت جدیدی را بدون خبر دادن به آن حضرت به بقیع می بردند و دفن می کردند، ایشان ناراحت می شد که چرا به او اطلاع ندادند و بلافاصله به اقامه نماز برای او اقدام می کرد. همه اینها به دلیل تأثیرات تربیتی و عبرت آموز مردگان در زندگی زنده ها است. بی دلیل نیست که مردم نیمه وحشی و غیر متمدن شبه جزیره در مدت کوتاهی به شخصیت هایی با اخلاقیات متعالی و محاسن کریمانه تبدیل شدند، چون حضرت از ظرفیت ها و برنامه های تربیتی همچون بقیع برای یادآوری معاد و آخرت استفاده می کرد.

نحله هایی مثل وهابیت وقتی چنین برنامه های تربیتی و عبرت آموز را از اساس و ریشه حذف می کنند؛ حتی کسانی که درصدد احیای این شیوه های تربیتی اند، توسط رهبران وهابیت تکفیر می شوند، ندانسته کارکرد و کارآیی بقیع که به اندازه یک دانشگاه و به اندازه چندین رسانه است را منهدم می نمایند.

سزاوار است همه جریان های اسلامی از تعصب های بی مورد و یا غفلت های مخرب دست بردارند، اتاق های فکر و تیم های کارشناسی مشترک تشکیل دهند و به بررسی کارشناسانه و عالمانه چنین برنامه هایی بپردازند. اگر واقعاً به این نکته برسند که حذف بقیع موجب ضربه به جنبه های تربیتی بوده است، از لجاجت و اصرارهای بی مورد دست بردارند.

عالمان اخلاق مثل ابوحامد محمد غزالی و مولی محمدمهدی نراقی با نوشتن احیاء علوم الدین و کیمیای سعادت (از غزالی) و جامع السعادات (از نراقی) علم اخلاق را متحول ساخته اند. اینان بخش مستوفا و مبسوطی از کتاب های اخلاقی خود را به آثار تربیتی و انسان ساز مرگ، مرگ اندیشی و زیارت قبور و قبرستان هایی مثل بقیع اختصاص داده اند. برای نمونه رفتن به بقیع و دیگر قبرستان ها و یادآوری مرگ، درمان و علاج بسیاری از بیماری های روحی و روانی مثل کثرت طلبی، حرص، حسد، آرزوهای دراز، حرام خواری، شهوات و از طرف دیگر درمان افسردگی، کم کاری، غضب و عدم رعایت حقوق مردم است.

مآخذ

احیاء علوم الدین، ابی حامد محمد الغزالی، به کوشش احمد عنایة و احمد زهوة، بیروت، دار الکتاب العربی، 2005م، ص 1926-1994؛ جامع السعادات، مولی محمدمهدی نراقی، به کوشش سیدمحمد کلانتر، النجف الاشرف، مطبعة النجف، 1963م/ 1383ق، ج3، ص 401-403؛ المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، مولی محسن کاشانی، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج8، ص 238-305.

نیز نک- : تأثیر دنیوی و اخروی

آثار المدینة المنورة

آثار المدینة المنورة، کتابی به عربی از دوره معاصر درباره تاریخ محلی مدینه و نیز بقیع.

عبدالقدوس بن قاسم بن محمد الانصاری (1324-

ص: 15

1403ق) در مدینه چشم به جهان گشود. پس از طی مدارج تحصیل، به امور فرهنگی و روزنامه نگاری روی آورد و در چند نشریه از جمله ام القری و المنهل مشغول شد. بیش از سی عنوان کتاب تألیف کرده و از نویسندگان عربستان سعودی است. او چند سال درباره مدینه منوره تحقیقاتی مفصل به روش کتابخانه ای، تاریخی و میدانی داشت؛ سرانجام کتاب آثار المدینة المنورة را تألیف و حدود هشتاد سال قبل آن را برای اولین بار منتشر کرد. در بخش بقیع متذکر نکاتی شده است؛ از جمله اینکه بقیع تنها قبرستان شهر مدینه از دوره رسالت تا کنون بوده است (ص175). و اینکه هنوز کنار درب های بقیع تابلوهایی هست که نشان می دهد دیوارها و درها توسط دولت عثمانی ساخته شده است. نیز نکاتی درباره محدوده بقیع، وضعیت توسعه آن در دوره آل سعود و موقوفه بودن بخش هایی از آن گزارش داده است(ص175-176). اما مؤلف درباره نقش آل سعود در تخریب بقیع ساکت مانده است.

چاپ نخست این اثر در 1353ق توسط المکتبة العلمیة التجاریة (مدینه) و گویا با همکاری چاپخانه الترقی دمشق بوده است. چاپ دوم آن در 1380ق توسط همان ناشر؛ چاپ سوم آن در 1393ق و چاپ آخر در 1420ق منتشر شده است.

این کتاب تأثیر بسیار بر مدینه شناسی و بقیع پژوهی داشته است و منعکس کننده دیدگاه رسمی دولت عربستان سعودی است.

مآخذ

آثار المدینة المنورة، عبدالقدوس انصاری، چاپ سوم، مدینه منوره، المکتبة السلفیة، 1393ق/ 1973م؛ مجله العرب(ریاض)، س8، 1409ق، ص211؛ نشر الریاحین، عاتق بن غیثِ البلادی، مکه مکرمه، دار مکه، 1415ق، ج1، ص390-392.

آثار مکه و المدینة

آثار مکه و المدینة، کتابی به زبان عربی درباره مساجد و دیگر اماکن دینی در این دو شهر.

مؤلف آن سید مرتضی حسینی میلانی از نویسندگان حوزه شیعی با اصالت ایرانی-عراقی است. این کتاب برای اولین بار در سال 2005م/ 1425ق در قم منتشر شد. مؤلف در فصل دوم (آثار المدینة المنورة)، مبحثی را به بقیع اختصاص داده است. او این مبحث را اینگونه آغاز کرده که بقیع مقبره ای قدیمی و باقیمانده از قبل از اسلام است و یهود و پیروان دیگر ادیان مردگان خود را در آنجا دفن می کردند(ص106). در دوره اسلامی بین منطقه ای که مسلمانان مردگان خود را در آنجا دفن می کردند و حش کوکب نامیده می شد، دیواری ساخته بودند. اما در دوره خلافت اموی این دیوار برداشته شد و تمامی آن قبرستان از آن مسلمانان گردید. (همان).

بقیع در شمال مدینه و مقابل مسجد النبی(ص) مستقر است. بین حرم نبوی و بقیع منطقه ای است که امروزه به صورت زمین مسطح و سنگفرش با امکانات بهداشتی است و زوار برای نماز خواندن یا استراحت از این جا استفاده می کنند. این منطقه «بین الحرمین» نامیده می شود. در قرون نخست اسلامی محله بنی هاشم، خانه های اهل بیت(ع)، بیوت صحابه و بزرگان و مشاهیر مهاجر در همین منطقه مستقر بود. در واقع منطقه ای بسیار شلوغ و پر ازدحام بود؛ زیرا مرکز شهر همین جا بود. اما در دوره حکومت آل سعود تمامی این منطقه تخریب شد و تبدیل به زمین خالی گردید.

مؤلف در ادامه به فضائل بقیع می پردازد. روایتی است از اُم قیس که از رسول خدا نقل کرده در قیامت هفتاد هزار نفر از بقیع محشور می شوند به طوری که حسابرسی و داوری ندارند و چهره های آنان مثل ماه شب چهارده است (ص107-108). روایات دیگری نیز با این مضامین آورده است: در قیامت نوری از بقیع منتشر خواهد شد که همه آسمان و زمین را فرا می گیرد؛ حضور رسول خدا در بقیع و سلام به اموات؛ مأموریت الهی رسول خدا برای حضور در بقیع و استغفار برای اموات؛ شفاعت رسول خدا برای اموات بقیع.

ص: 16

سپس به معرفی کسانی که در بقیع دفن شده اند می پردازد؛ نخست چهار نفر از ائمه شیعه مدفون در بقیع را نام برده سپس به خویشاوندان رسول خدا مثل همسران و عمه ها می پردازد. جمعاً نام 35 از بزرگان در این کتاب آمده است که در بقیع دفن شده اند.

از نکات مهم کتاب این است که مؤلف معتقد است شهدای أحد در بقیع دفن شده اند و متأسفانه سندی ذکر نکرده است. شاید منظور مؤلف مجروحینی باشد که به پشت جبهه و به شهر مدینه آورده شدند اما پس از مدتی فوت کردند و در بقیع دفن شدند.

مأخذ

آثار مکه و المدینة، سید مرتضی حسینی میلانی، قم، مدین، 1425ق/ 2005م.

الآثار النبویة

الآثار النبویة، کتابی به زبان عربی درباره آثار تخریب شده به دست آل سعود در مدینه.

عمر عبدالقادر المغربی به عنوان نویسنده این کتاب مطرح است اما هویت او چندان معلوم نیست. این کتاب با این عنوان هم منتشر شده است: المهدم من الآثار المدینة المنورة.

به احتمال بسیار زیاد این چاپ توسط نهادهای مرتبط با حج و زیارت در ایران منتشر شده است.

مؤلف گزارش مبسوطی درباره این موضوع عرضه کرده و درباره آثار و اماکنی که ارزش تاریخی و فرهنگی داشته ولی آل سعود آنها را تخریب کرده سخن گفته است. این اماکن عبارت اند از: دیوار مدینه، مشهد اسماعیل بن جعفر الصادق، بیوت بنی هاشم، قبر والد رسول الله(ص)، بئر عثمان، مسجد الشمس، بیت رسول الله(ص)، مشهد ذی النفس الزکیة، مسجد ثنیة الوداع، تل الرماة، غار جبل اُحد، بیت الاحزان، مسجد الغرس، بئر الغرس، الخندق، مسجد الفضیح، حصن کعب بن الاشرف، مسجد الضرار.

در پایان کتاب سندی رسمی (وثیقة رسمیة) آمده که در واقع نامه ای از عبدالعزیز بن عبدالله بن حسن آل الشیخ رئیس هیئة الامر بالمعروف خطاب به وزیر الشؤون البلدیة والقرویة است. این نامه با اظهار ناراحتی از پیروان مذاهب و عقاید دیگر خصوصاً شیعه امامیه که از طرف دولت ایران به عنوان حاجی و زائر اعزام می شوند، آغاز شده و تلاش اینان برای برجسته کردن قبور آل البیت و بعضی از قبور صحابه را نقد و ردّ می کند.

کاتب سند از وزیر می خواهد که دستور بدهد بستانی

که در جنوب بقیع واقع است و فقط دو درخت نخل دارد، از بین بُرده شود. چون این درختان منسوب به سلمان فارسی است و شیعیان به قصد تبرک به سراغ آنها می روند و این نوعی شرک است! در ادامه پیشنهاد می دهد که اطراف آنها دیوارکشی شود. این سند مربوط به سال های اخیر است و گویای اقدامات وسیع آل سعود برای انهدام و تخریب هر آنچه منسوب به آل البیت است، می باشد.

مآخذ

الآثار النبویة التی هدّمها الحکم السعودی فی المدینة المنورة، بی جا، بی نا، بی تا، 46 ص؛ المهدم من الآثار المدینة المنورة، بی جا، الامانة الدائمة للمؤتمر العالمی لبحث قداسة الحرم وامنه، مؤسسة منشورات الحج، 1408ق/ 1988م، 42ص.

آخرین صحابی

آخرین صحابی، آخرین صحابی دفن شده در بقیع و اتمام جریان صحابه توسط او.

اولین یاور و صحابی رسول الله(ص) که در بقیع دفن شده را عثمان بن مظعون یا اسعد بن زراره دانسته اند. نیز سهل بن سعد ساعدی را آخرین صحابی رسول اکرم(ص) دانسته اند که در بقیع دفن شده است. او در سال 91ق درگذشت. البته مطابق نظر دیگری او در سال 88ق درگذشت.

وی آخرین و خاتم صحابه رسول الله(ص) است و تعداد یاران صحابی با فوت او به اتمام رسید و پس از آن عصر تابعین آغاز می شود.

صحابه جمع صاحب در لغت به معنای یار، همنشین و همراه و در اصطلاح علم رجال و فرهنگ اسلامی به معنای کسی است که پیامبر اکرم(ص) را ملاقات کرده و مسلمان مرده باشد. در اینکه نخستین صحابی چه کسی بوده و

ص: 17

آخرین آنها کیست؟ و نیز آمار و تعداد آنان اختلاف است.

نظریات درباره آمار صحابه از 12 هزارتن تا 114 هزار نفر مختلف است. برخی آخرین صحابی وفات یافته را ابوالطفیل عامربن وائل دانسته اند که در 110ق درگذشته است.

اما چند منبع تأکید کرده اند که سهل بن سعد ساعدی آخرین صحابی بوده که در سال 88 تا 91 فوت کرده است. جمع بین این دو قول اینست که منظور مورخانی که سهل را آخرین صحابی دانسته اند، آخرین صحابی که در بقیع دفن شده، می باشد. اما عامربن وائل آخرین صحابی بوده که در سال 110ق فوت نموده و در بقیع دفن نشده است.

ابن زَبْر (درگذشت 379ق) کتابی درباره تاریخ وفات مشاهیر مسلمان نوشته و ذیل سال 88 قمری می نویسد: ابو نعیم اصفهانی معتقد بوده که سهل بن سعدالساعدی در این سال درگذشته است. همو ذیل سال 91ق از قول واقدی و مدائنی سال درگذشت او را 91ق دانسته اند، ولی همه منابع از درگذشت او در مدینه و دفن او در بقیع خبر داده اند.

مآخذ

تاریخ مولدالعلماء و وفیاتهم، محمدبن عبدالله بن زبرالربعی، به کوشش محمدالمصری، الکویت، مرکز المخطوطات و التراث والوثائق، 1410ق/ 1990م، ص 88 - 89؛ دائرةالمعارف تشیع، ج9، ص 444- 445؛ دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص 640؛ دانشنامه دانش گستر، ج10، ص 794- 795؛ معجم رجال الحدیث، ابوالقاسم خویی، قم، مؤسسه آل البیت، 1395ق، ج8، ص 354.

آداب تشییع جنازه

آداب تشییع جنازه، رسوم متعارف به هنگام حمل جنازه به قبرستان بقیع.

آداب و رسومی از دوره رسول اکرم(ص) برای غسل و تکفین، تشییع و حمل و دفن جنازه ها در بقیع مرسوم شده است. نیز احکام نماز میت، کفن، غسل و قبر و دفن اموات هم توسط فقهای مذاهب اسلامی از سیره و سنت نبوی و نیز از قرآن کریم استنباط و عرضه شده است.

ابن سعد یک بخش از سیره نبوی را به آداب و رسوم اموات در بقیع اختصاص داده و سنت هایی که رسول اکرم(ص) مثل نماز خواندن بر میت های وارد به بقیع، دعا و نیایش و استغفار برای آنان، قرآن خواندن برای آنان، به دنبال جنازه ها حرکت کردن و غیره اجرا می کرد را نقل نموده است.

در دوره جدید با سیطره وهابیون بر مدینه و بقیع، برخی از آن آداب و رسوم، تقلیل یافته و تغییر کرده است. مثل شکل قبور یا سکوت به هنگام حمل جنازه یا تشییع جنازه و عدم توجه به حفظ قبر و بزرگداشت اموات.

مآخذ

الأجوبة النجفیة عن الفتاوی الوهابیة، هادی کاشف الغطاء، قم، بوستان کتاب، 1387، ص 56و63و79؛ «بقیع تجلی غربت»، اندیشه صادق، بهار 1380، ص 134؛ بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص75-76 و 78؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1417ق، ج1، ص 351-352.

آداب زیارت ائمه بقیع

آداب زیارت ائمه بقیع، استعمال بوی خوش، تطهیر، جامه خوش پوشیدن، وضو گرفتن، اجازه خواستن برای دخول و احترام گذاشتن به هنگام زیارت این قبور.

چهار تن از امامان شیعیان مدفون در بقیع به دلیل انتساب به رسول اکرم(ص) و نیز جایگاه و خدماتشان نزد همه مسلمانان محترم شمرده شده اند. نیز مزارات و روضه های آنان در بقیع اهمیت خاصی دارد و لازم است که با مقدمات و آداب وارد آن شد همچنانکه بدون اجازه و مقدمات نمی توان وارد خانه و حریم یک شخص مهم شد.

علامه محمدباقر مجلسی (1037-1110ق) در کتاب تحفة الزائر، آداب زیارات ائمه(ع) را آورده است؛ نیز دیگر عالمان که به آداب زیارت پرداخته اند، بر همین آداب تأکید نموده اند. این آداب شامل آدابی مثل غسل، و تطهیر جامه ها، استعمال بوی خوش، رخصت طلبیدن به هنگام ورود است که آداب اولیه نامیده می شود.

رخصت خواستن یا دعای اذن اینگونه است که: زائر ابتدای در ورودی می ایستد و می گوید:

یا مَوَالِی یا أَبْنَاءَ رَسُولِ اللَّهِ عَبْدُکمْ وَ ابْنُ أَمَتِکمُ الذَّلِیلُ بَینَ أَیدِیکمْ وَ الْمُضْعَفُ فِی عُلُوِّ قَدْرِکمْ وَ الْمُعْتَرِفُ بِحَقِّکمْ

ص: 18

جَاءَکمْ مُسْتَجِیرا بِکمْ قَاصِدا إِلَی حَرَمِکمْ مُتَقَرِّبا إِلَی مَقَامِکمْ مُتَوَسِّلا إِلَی اللَّهِ تَعَالَی بِکمْ أَ أَدْخُلُ یا مَوَالِی أَ أَدْخُلُ یا أَوْلِیاءَ اللَّهِ أَ أَدْخُلُ یا مَلائِکةَ اللَّهِ الْمُحْدِقِینَ بِهَذَا الْحَرَمِ الْمُقِیمِینَ بِهَذَا الْمَشْهَدِ.

و بعد از خشوع و رقّت دل داخل می شود، و پای راست را مقدم می دارد، و پس از بسم الله این عبارت را می خواند:

اللَّهُ أَکبَرُ کبِیرا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ کثِیرا وَ سُبْحَانَ اللَّهِ بُکرَةً وَ أَصِیلا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْفَرْدِ الصَّمَدِ الْمَاجِدِ الْأَحَدِ الْمُتَفَضِّلِ الْمَنَّانِ الْمُتَطَوِّلِ الْحَنَّانِ الَّذِی مَنَّ بِطَوْلِهِ وَ سَهَّلَ زِیارَةَ سَادَاتِی بِإِحْسَانِهِ وَ لَمْ یجْعَلْنِی عَنْ زِیارَتِهِمْ مَمْنُوعا بَلْ تَطَوَّلَ وَ مَنَحَ.

آنگاه روبروی قبور ائمه بقیع ایستاده و خطاب به آنان با خشوع و خضوع قلبی و احترام کامل به آن بزرگواران سلام می دهد و بر حقانیت آنان با خواندن این جملات شهادت می دهد:

السَّلامُ عَلَیکمْ أَئِمَّةَ الْهُدَی السَّلامُ عَلَیکمْ أَهْلَ التَّقْوَی السَّلامُ عَلَیکمْ أَیهَا الْحُجَجُ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیا السَّلامُ عَلَیکمْ أَیهَا الْقُوَّامُ فِی الْبَرِیةِ بِالْقِسْطِ السَّلامُ عَلَیکمْ أَهْلَ الصَّفْوَةِ السَّلامُ عَلَیکمْ آلَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیکمْ أَهْلَ النَّجْوَی أَشْهَدُ أَنَّکمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَ نَصَحْتُمْ وَ صَبَرْتُمْ فِی ذَاتِ اللَّهِ وَ کذِّبْتُمْ وَ أُسِی ءَ إِلَیکمْ فَغَفَرْتُمْ وَ أَشْهَدُ أَنَّکمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمُهْتَدُونَ وَ أَنَّ طَاعَتَکمْ مَفْرُوضَةٌ وَ أَنَّ قَوْلَکمُ الصِّدْقُ وَ أَنَّکمْ دَعَوْتُمْ فَلَمْ تُجَابُوا وَ أَمَرْتُمْ فَلَمْ تُطَاعُوا وَ أَنَّکمْ دَعَائِمُ الدِّینِ وَ أَرْکانُ الْأَرْضِ.

لَمْ تَزَالُوا بِعَینِ اللَّهِ ینْسَخُکمْ مِنْ أَصْلابِ کلِّ مُطَهَّرٍ وَ ینْقُلُکمْ مِنْ أَرْحَامِ الْمُطَهَّرَاتِ لَمْ تُدَنِّسْکمُ الْجَاهِلِیةُ الْجَهْلاءُ وَ لَمْ تَشْرَک فِیکمْ فِتَنُ الْأَهْوَاءِ طِبْتُمْ وَ طَابَ مَنْبِتُکمْ مَنَّ بِکمْ عَلَینَا دَیانُ الدِّینِ فَجَعَلَکمْ فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یذْکرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ جَعَلَ صَلاتَنَا عَلَیکمْ رَحْمَةً لَنَا وَ کفَّارَةً لِذُنُوبِنَا إِذِ اخْتَارَکمُ اللَّهُ لَنَا وَ طَیبَ خَلْقَنَا بِمَا مَنَّ عَلَینَا مِنْ وِلایتِکمْ وَ کنَّا عِنْدَهُ مُسَمِّینَ بِعِلْمِکمْ مُعْتَرِفِینَ بِتَصْدِیقِنَا إِیاکمْ وَ هَذَا مَقَامُ مَنْ أَسْرَفَ وَ أَخْطَأَ وَ اسْتَکانَ وَ أَقَرَّ بِمَا جَنَی وَ رَجَا بِمَقَامِهِ الْخَلاصَ وَ أَنْ یسْتَنْقِذَهُ بِکمْ مُسْتَنْقِذُ الْهَلْکی مِنَ الرَّدَی فَکونُوا لِی شُفَعَاءَ، فَقَدْ وَفَدْتُ إِلَیکمْ إِذْ رَغِبَ عَنْکمْ أَهْلُ الدُّنْیا وَ اتَّخَذُوا آیاتِ اللَّهِ هُزُوا وَ اسْتَکبَرُوا عَنْهَا و در اینجا سر بالا کن و بگو یا مَنْ هُوَ قَائِمٌ لا یسْهُو وَ دَائِمٌ لا یلْهُو وَ مُحِیطٌ بِکلِّ شَی ءٍ لَک الْمَنُّ بِمَا وَفَّقْتَنِی وَ عَرَّفْتَنِی بِمَا أَقَمْتَنِی عَلَیهِ إِذْ صَدَّ عَنْهُ عِبَادُک وَ جَهِلُوا مَعْرِفَتَهُ وَ اسْتَخَفُّوا بِحَقِّهِ وَ مَالُوا إِلَی سِوَاهُ فَکانَتِ الْمِنَّةُ مِنْک عَلَی مَعَ أَقْوَامٍ خَصَصْتَهُمْ بِمَا خَصَصْتَنِی بِهِ فَلَک الْحَمْدُ إِذْ کنْتُ عِنْدَک فِی مَقَامِی هَذَا مَذْکورا مَکتُوبا فَلا تَحْرِمْنِی مَا رَجَوْتُ وَ لا تُخَیبْنِی فِیمَا دَعَوْتُ بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.

سپس راجع به حاجت ها، دعا می نماید.

زائر با اجرای این برنامه ها و آداب، توحید و تقرب را فرا گرفته و با تعالیم الهی بیشتر آشنا شده و خودش را در دریای سعادت و دعوت و محبت به رسول اکرم(ص) و اهل بیت او احساس می کند. از اینرو این زیارت ها، کارگاه آموزشی و تربیتی برای فراگیری آموزه های نبوی و قرآنی است. برخلاف تبلیغات وهابیون که این برنامه ها را شرک یا مروج شرک می دانند، محتوای زیارت ها توحید و تقرب الهی و افزایش ایمان است.

مآخذ

تحفة الزائر، علامه محمدباقر مجلسی، قم، مؤسسه پیام امام هادی(ع)، 1386ش، ص 77-81؛ الدعاء المأثور وآدابه، ابوبکر الطرطوشی الاندلسی، به کوشش محمد رضوان الدایة، بیروت، دار الفکر، 2002م؛ فلسفه زیارت و آیین آن، مرتضی جوادی، قم، اسراء، 1383؛ کامل الزیارات، جعفر بن محمد قولویه، نجف اشرف، مطبعة المرتضویة، 1356ق، ص53.

آداب زیارت از نگاه بورتن

آداب زیارت از نگاه بورتن، گزارش او از شیوه ورود مسلمانان به بقیع و رسوم آنان.

سر ریچارد فرانسیس بورتن جهانگرد انگلیسی در 1853م عزم سفر مکه و مدینه نمود. او به نام عبدالله ملبس به لباس عربی و افغانی شد و خود را به عنوان مسلمان معرفی کرد. سپس مشاهدات و خاطراتش را در سفرنامه ای با مشخصات زیر منتشر کرد. این کتاب مرجع پژوهشگران در

ص: 19

بسیاری از تحقیقات و تألیفات شده است:

Burton, Richard F, Personal Narrative of a poligrim Al madinah and meccah, Edited by his wife Isabel Burton, London, 1856.

بخشی از این سفرنامه درباره آداب مسلمانان به هنگام زیارت بقیع است. بورتن می نویسد وقتی می خواستم وارد این قبرستان مقدس شوم، نخست پای راست خود را پیش برده به گونه ای که قصد وارد شدن به مسجد را داشته باشم. زائران پیش از وارد شدن برای پرهیز از تشابه به رافضیان، کفش های خود را از پا درآورده و پابرهنه وارد بقیع می شوند. البته یک نکته جالب که بورتن تذکر می دهد اینست که اهالی مدینه با کفش وارد بقیع می شوند لیکن از دیدن ایرانیان که همانند آنان با کفش وارد می شوند بسیار خشمگین می گردند، آنگاه زائران به خواندن دعای متعارف برای مردگان پرداخته؛ سپس دو سوره اخلاص و شهادت را می خوانند. پس از اتمام دعا و قرآن دست های خود را بلند نموده و سوره حمد را قرائت می کنند. سپس دو دست را بر صورت خود می کشند.

اینها بخشی از آداب زائران البته به هنگام ورود به بقیع است. هر کاری که در بقیع اجرا می شود مثل دفن میت آداب خاص خود را دارد که بورتن در سفرنامه اش گزارش داده است. او در بسیاری از موارد به سنت رسول خدا(ص) در بقیع اشاره می کند. مثلاً می گوید وقتی اولین میت یعنی عثمان بن مظعون به دست حضرت دفن شد، دو قطعه سنگ در بالای سر و پایین پا نصب کردند. این را اصطلاحاً مهراس نامیدند.

بدین ترتیب سفرنامه بورتن منبع و مأخذ سودمندی برای شناخت آداب و رسوم مردم تا زمان بورتن یعنی سده 19م در زمینه کفن و دفن اموات و دیگر جنبه های مردگان و قبرستان است.

مآخذ

مکه و مدینه از دیدگاه جهانگردان اروپایی، جعفر الخلیلی، ترجمه محمد رضا فرهنگ، ص 124 و 143؛ موسوعة العتبات المقدسة، جعفر الخلیلی، بیروت، الاعلمی، 1407ق/ 1987م، ج3، ص281.

نیز نک- : بورتن

آدم المغربی النّجار

آدم المغربی النّجار، از مشاهیر سده 8ق و مدفون در بقیع.

آدم المغربی النجار همراه با عبدالرحمن المغربی هر روز در مسجد النبی جلسه ذکرگویی داشتند. گویا این دو به دلیل گرایش صوفیانه مدتها در بین مردم مغرب مقیم مدینه النبی ذکرخوانی و سماع داشتند.

درباره تاریخ تولد و دیگر مشخصات این دو اطلاعات چندانی در دست نیست، فقط سخاوی تاریخ تجمّع در مسجد النبی را 730ق دانسته و می نویسد که آنها سال های بسیار در مدینه مجاورت اختیار کرده بودند و پس از وفات در بقیع دفن شدند.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص171.

آرامستان عسقلان

آرامستان عسقلان، مقایسه قبرستان بقیع با قبرستان عسقلان.

حداقل در دو روایت این دو آرامستان(مقبره یا گورستان) مقایسه شده اند. ابوعبدالملک از رسول خدا نقل کرده که: مقبرتان تضیئان لاهل السماء مقبرتنا بالبقیع(بقیع المدینه) و مقبرة لعسقلان.

یعنی دو آرامستان اهل آسمان را روشن و پرتو افکنی می کنند: یکی قبرستان ما در بقیع و دوم قبرستان عسقلان.

این روایت را ابن نجار و برخی از محدثین دیگر نقل کرده اند ولی در طریق آن ابن زباله هست که او را کذاب دانسته اند. از اینرو این روایت معتمد نیست.

احتمالاً منظور از نورافکنی برای اهل آسمان یعنی شخصیت هایی در اینجا دفن شده اند که با برنامه های ادیان آسمانی و الهی هماهنگ بوده و مورد تأیید خداوند می باشند.

اما مقایسه این دو قبرستان و تشبیه آنها به یکدیگر، نشانگر بودن وجوه مشترک بین آنها است. از طریق این وجوه مشترک می توان به ویژگی های بقیع هم پی برد و بقیع را بهتر شناخت. در همین روایت وجه شبه مشترک این دو آرامستان را: تضیئان لاهل السماء دانسته است.

ص: 20

یعنی ملکوتیان وآسمانی ها را روشن، خوشحال و مسرور می کنند. مدفونین این قبرستان ها مشرک و کافر نبوده بلکه مؤمن و متدین بوده اند و بر اساس برنامه های و آیین آسمانی و الهی عمل می کرده اند.

عسقلان شهری قدیمی در فلسطین است که پیروان ادیان مختلف مثل یهود و مسیحی ها در آنجا حضور داشتند. آرامستان این شهر مشهور بوده است. این شهر بعدها کاملاً ویرانه و تخریب شده البته بر ویرانه های آن شهر المِجْدَل را ساختند. المجدل هم اکنون در 25 کیلومتری غزه است. ولی خبری از قبرستان عسقلان نیست.

در روایت دیگر از قول عایشه چنین آمده که او از رسول خدا نقل می کند: در شبی وقتی همراه حضرت به بقیع رفتم، حضرت فرمود: یا عائشه اما انه لیس بین المشرقین و المغرب مقبرة اکرم علی الله من الذی رایت الا ان تکون مقبرة عسقلان. ؛ قلت ما مقبرة عسقلان؟ قال: رباط للمسلمین قدیمٌ، یبعث الله منها یوم القیامة سبعین الف شهید لکل شهید شفاعةٌ لاهل بیته.

حضرت به عایشه می فرماید در مشرق و مغرب یعنی در تمامی جهان شریف تر و باکرامت تر از بقیع یافت نمی شود مگر قبرستان عسقلان. عایشه می پرسد قبرستان عسقلان چیست؟ حضرت می فرماید محلی قدیمی برای استراحت مسافران مسلمان است. خداوند در قیامت هزار شهید را از اینجا محشور می کند و هر شهید می تواند شفیع خانواده اش باشد و آنها را به بهشت ببرد.

به نظر می رسد وجه شبه و اشتراک این دو قبرستان، حشر هفتاد هزار انسان مقبول از هر دو قبرستان است. روایات دیگر نیز این نکته را تأکید کرده اند. چون عسقلان در فلسطین محل زندگانی پیروان ادیان بوده و قدیمی است و بقیع هم همین ویژگی را دارد.

البته در سندهای هر دو روایت خدشه کرده اند و حدیث شناسان اهل سنت این روایات را معتبر نمی دانند. ولی در قدمت متن و محتوای آنها نقد و جرحی وجود ندارد.

مآخذ

الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة المنورة، صالح بن حامد الرفاعی، مدینه، 1418ق، ص613-614؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر، عسقلانی،بیروت، دارالکفر، ج9، ص116؛ الدرة الثمینة، ابن نجار، به کوشش صالح جمال، بیروت، دارالکفر، 1391، ص151؛ المجروحین، ابن حبان، به کوشش محمود ابراهیم زاید، حلب، نشر دارالوعی، 1396ق، ج3، ص58؛ معجم بلدان فلسطین، محمد شُرّاب، نشر دارالمأمون للتراث، 1407ق، ص533-534 و 654.

آرامگاه اسماعیل و فاطمیان← فاطمیان و آرامگاه اسماعیل

آرامگاه ام حبیبه

آرامگاه ام حبیبه، دختر ابی سفیان و همسر رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

رملة بنت ابی سفیان بن حرب بن امیة مشهور به ام حبیبه است. او همراه با همسرش عبیدالله بن جحش به حبشه مهاجرت کرد. عبیدالله تحت تأثیر تبلیغات مسیحی ها، نصرانی شد ولی همسرش بر اسلام باقی ماند و به مدینه بازگشت. رسول اکرم در سال 6ق/ 627م با او ازدواج کرد.

ام حبیبه در سال 44ق/ 664م در دوره خلافت معاویه درگذشت و در قطعه همسران رسول الله دفن شد. سمهودی نقل کرده که عقیل بن ابی طالب در خانه اش به هنگام حفر چاه، به سنگ قبر نقش دار و زیبایی رسید. روی آن نوشته بود: «قبر ام حبیبه بنت صخر بن حرب». عقیل چاه را پر کرد و به روی آن ساختمانی بنا کرد. این ساختمان که همان بقعه ام حبیبه است در محوطه مقابر همسران پیامبر (امهات المؤمنین) قرار داشت.

مآخذ

کتاب الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دارصادر، بی تا، ج8، ص97-99؛ موسوعة مکة مکرمة و مدینة المنورة، اشراف احمد زکی یمانی، ج3، ص297-298؛ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، به کوشش قاسم السامرائی، لندن، مؤسسه الفرقان، 1422ق/ 2001م، ج3، ص295.

نیز نک- : رملة بنت ابی سفیان

آرامگاه ام رومان

آرامگاه ام رومان، از مهاجرین و مدفون در بقیع.

ام رومان بنت عامر بن عویمر، همسر حارث بن سَخبَرة بود. پس از درگذشت حارث، به همسری ابابکر درآمد. در مکه

ص: 21

اسلام آورد و با رسول خدا(ص) بیعت کرد. سپس به مدینه مهاجرت نمود. در عهد نبی مکرم اسلام(ص)، در سال 6ق/ 627م درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد. ولی محل دفن او دقیقاً معلوم نیست چون از قبرهایی است که گویا قبه و بنا برای آن در هیچ دوره ای نساخته اند. مهم آنست که پیش از گذاشتن جسد ام رومان در قبر، رسول اکرم(ص) داخل قبر رفت و برای او دعا نمود. حضرت فقط در قبر پنج نفر داخل شده و به استغفار و نیایش برای میت پرداخته است؛ یکی از آنان ام رومان است.

مآخذ

الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر، به کوشش علی محمد البیجاوی، بیروت، دارالجیل، 1412ق/ 1992م، ج4، ص1936؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دارصادر، بی تا، ج8، ص276-277؛ موسوعة مکة مکرمة و مدینة المنورة، اشراف احمد زکی یمانی، ج3، ص299؛ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، به کوشش قاسم السامرائی، لندن، مؤسسه الفرقان، 1422ق/ 2001م، ج3، ص275.

نیز نک- : ام رومان

آرامگاه ام کلثوم

آرامگاه ام کلثوم، قبر دختر پیامبر اکرم(ص) در بقیع.

ام کلثوم در سال 3ق/ 624م با عثمان بن عفان ازدواج نمود. همسر پیشین عثمان، رقیه دختر دیگر رسول اکرم(ص) بود. عثمان پس از وفات رقیه، ام کلثوم را خواستگاری نمود.

ام کلثوم در سال 59ق/ 630م درگذشت. اسماء بن عمیس و صفیه بنت عبدالمطلب مراسم غسل و کفن او را اجرا کردند. رسول اکرم(ص) بر پیکر او نماز خواند. پس از حفر قبر، علی بن ابی طالب، فضل بن عباس و اسامه بن زید به داخل قبر رفتند و دعا خواندند. قبل از گذاشتن میت در قبر، متعارف بوده که چند تن از بزرگان و نیکان در قبر رفته و برای میت دعا می خواندند. این رسم هنوز در بسیاری از مناطق پا برجا است. در این هنگام ابوطلحه انصاری از رسول اکرم(ص) اجازه خواست تا همراه آنان به قبر برود، حضرت اجازه فرمود.

رسول اکرم(ص) به هنگام وفات و دفن رقیه به دلیل شرکت در جنگ بدر، حضور نداشت ولی هنگام دفن ام کلثوم حاضر بود. ام کلثوم در بقیع نزدیک قبر عثمان بن عفان دفن شد.

مآخذ

الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، سمهودی، به کوشش علی محمد البیجاوی، بیروت، دارالجیل، 1412ق/ 1992م، ج4، ص1952؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دارصادر، بی تا، ج8، ص38-39؛ موسوعة مکة مکرمة و مدینة المنورة، اشراف احمد زکی یمانی، ج3، 309-310؛ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، به کوشش قاسم السامرائی، لندن، مؤسسه الفرقان، 1422ق/ 2001م، ج3، ص273.

نیز نک- : ام کلثوم

آرامگاه خانوادگی بنی هاشم

آرامگاه خانوادگی بنی هاشم، دفن اهل بیت(ع) رسول خدا(ص) در خانه عقیل.

وهابیون تلاش کرده اند بسیاری از قسمت های تاریخ اسلام را تحریف و مخدوش نمایند؛ از جمله تأکید دارند که بقعه های مقابر بنی هاشم و آرامگاه ائمه بقیع نامشروع و غصبی است و به همین دلیل به دستور حاکم شرع قاضی ابن بلیهد تخریب شد. برای نامشروع بودن این ساختمان ها چند دلیل ذکر کرده اند؛ مهم ترین این ادله وقفی بودن زمین بقیع و اینکه بنی هاشم حق ساخت وساز در این زمین غصبی نداشتند. اما مورخین توافق دارند که اهل بیت(ع) و بنی هاشم در خانه عقیل دفن شدند. به هنگام دفن، عقیل زنده بوده و با اجازه او، امام حسن(ع)، عباس و برخی شخصیت های دیگر در آنجا دفن شدند. عقیل در خلافت معاویة بن سفیان درگذشت.

در زمان حضور و حیات رسول خدا(ص)، کسانی از یارانش در دارعقیل توسط حضرت به خاک سپرده شدند. بنابراین اگر مشکلی بود، آن حضرت حتماً از دفن افراد در آنجا خودداری می کرد.

اما علت انتخاب خانه عقیل برای این منظور، چند نکته است. عقیل بن ابی طالب از شخصیت های معروف، مبرز و معتمد در مکه و مدینه و به ویژه در بین بنی هاشم بود. خانه اش نه تنها پایگاهی برای برگزاری مراسم برای

ص: 22

زندگان بود بلکه برای اموات هم بهترین مکان به شمار می رفت گفته اند که زمین این خانه را رسول خدا(ص) در اختیار عقیل گذاشته بود، زیرا عقیل مثل دیگر مهاجران در مدینه خانه و مأوی نداشت و رسول خدا زمین هایی در فاصله مسجد النبی و بقیع، تفکیک کرد و در اختیار مهاجرین قرار داد تا آشیانه و خانه ای بسازند.

تا وقتی رسول خدا زنده بود، به آنجا رفت و آمد داشت و این خانه مورد توجه آن حضرت بود. در این باره مدارک و گزارش هایی در کتب تاریخی هست. فاطمه بنت اسد اولین مدفون در این خانه است. او در سال 4ق و بنابر قولی در سال 8ق درگذشت. دفن او در این خانه حتماً با نظر رسول خدا(ص) بوده است. حضرت رسول(ص) زاویه ای از خانه عقیل را برای عبادت و نیایش انتخاب کرده بود. به طوری که فقها، فتوا دادند که نیایش و عبادت در این محل مستحب است.

پس از آن عباس عموی پیامبر در آنجا دفن شد و پس از آنها پیکر پاک و مطهر چهارتن از ائمه هدی(ع) و فرزندان رسول خدا(ص) در این بیت به خاک سپرده شده است. این موضوع از مسلمات تاریخ است و دیده نشده که مورّخ و مدینه شناسی در اصل این مطلب شک و تردید و یا نظر مخالفی داشته باشد، مگر در مورد قبر متعلق به فاطمه که آیا منظور از وی فاطمه بنت اسد است و یا فاطمه دختر گرامی رسول خدا(ص) . البته برخی منابع قدیمی تصریح کرده اند که مقبره فاطمه زهرا(س) در زاویه دارعقیل است و با کوچه 7 زرع فاصله دارد.

عقیل از شخصیت های بسیار مهم در حوادث صدر اسلام است. او تندروی نداشت و در رفتار و عمل اعتدال خاصی داشت. از اینرو جذابیت او موجب شده بود جمعیت زیادی پیرامون او باشند و او مأویٰ و سنگ صبور آنان باشد. به همین دلیل برخی از مخالفین شیعه و اهل بیت تلاش کرده اند شخصیت او را ملکوک سازند.

بدینگونه خانه عقیل آرامگاه بنی هاشم شد تا اجساد مطهر آنان از گزند توطئه ها و حوادث دشمنانشان محفوظ بماند. بی شک رسول خدا(ص) و علی بن ابیطالب(ع) و خود عقیل با تدبیر این تصمیم را اتخاذ کرده اند.

خانه عقیل به عنوان آرامگاه خانوادگی بنی هاشم و اهل بیت(ع)، قرن ها پایگاه و مأویٰ شیعیان بوده است. پس از تخریب هم مظلومیت شیعه را نشان داده و چهره کریه دشمنان اهل بیت(ع) را رسوا کرده است.

مآخذ

الاصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر، به کوشش علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب، ج8، ص268؛ بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1427ق، ص290-291؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، 1391، ص64-66؛ سبل الهدی والرشاد، صالحی شامی، به کوشش عبدالموجود، بیروت، دارالکتب العلمیة، ج3، ص322؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دارصادر، ج3، ص431 و ج8، ص109.

نیز نک- : خانه عقیل.

آرامگاه خانوادگی عمر بن خطاب

آرامگاه خانوادگی عمر بن خطاب، خرید ملکی توسط نوادگان عمر در بقیع و تبدیل آن به آرامگاه.

عمر بن عبدالعزیز از زید بن علی و خواهرش خدیجه، خانه آن دو را خرید و پس از تغییر کاربری مسکونی به قبرستان، آنجا را تبدیل به آرامگاه خانوادگی به نام «مقبره آل عمر بن الخطاب» نمود. عمر بن عبدالعزیز برای آنجا یک هزار و پانصد دینار پرداخت و پس از پرداخت این مبلغ و تحویل خانه ای که در بقیع بود، معامله مشروع شده و عملیات ساختمانی آن آغاز گردید و آرامگاه ساخته شد. عمر بن عبدالعزیز در این آرامگاه دفن شد.

این روایت ابتدا توسط ابن زباله در کتاب اخبار المدینة آمده بود. اما عالمان حدیث آن را نقد کرده و ضعیف دانسته اند، زیرا که در سند آن عیسی بن عبدالله و محمد بن الحسن هستند که هر دو متروک و متهم به کذب می باشند.

عمر بن عبدالعزیز بن مروان بن الحکم بن ابی العاص بن أمیه ابن عبد شمس مناف است و مادرش هم نوه عمر بن خطاب بود. او در خلافت ولید بن عبدالملک در

ص: 23

سال 87ق به امارت مدینه و مکه تعیین شد. او در سال 63ق چشم به جهان گشود و در سال 101 در دیر سمعان در حالی که خلیفه مسلمین بود درگذشت.

مآخذ

اخبار المدینة، ابن زباله، به کوشش صلاح عبدالعزیز زین سلامة، مرکز بحوث و دراسات، 2003م، ص207؛ تاریخ امراء المدینة المنورة، عارف احمد عبدالغنی، دمشق، دار کنان، 1996م، ص86-87؛ الدرة الثمینة، ابن نجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه منوره، مرکز بحوث و دراسات، 1427ق/ 2006م، ص264-265.

آزادی در زیارت

آزادی در زیارت، گزارش سفر ایازخان به مکه و بقیع.

ایازخان از ایل قشقایی است که شاخه ای از طوایف بیگدلی، یعنی طایفه شاملو است که در کنار طوایف برجسته دیگر مانند استاجلو، زنگنه و روملو در زمره ی قزلباشان به شمار می آمدند. وی به سال 1287ق یا 1248ش به دنیا آمد. در کودکی وارد مکتب خانه شد و چنان که از همین سفرنامه آشکار است، توانایی قابل ملاحظه ای کسب کرد. اندکی بعد با اسماعیل خان مشهور به صولت الدوله قشقایی در مکتب خانه دیگری به تحصیل ادامه داد و بعدها که صولت الدوله، منصب ایلخانی یافت (1324ق/ 1284ش) به دلیل رفاقت و اعتمادی که به ایاز داشت، او را مشاور و معتمد خویش قرار داد.

ایازخان همانند دیگر همگنان خود، طیّ جنگ جهانی اول (1338ق/ 1297ش)، در نبرد قشقایی ها بر ضد قوای استعمارگر انگلیس در خطه جنوب شرکت داشت، اما بعدها از سال 1314ش با توجه به شرایط سیاسی ایل قشقایی و همچنین خردسال بودن فرزندانش، تا زمان وفات، در سمیرم اقامت گزید و شهرنشین شد.

حدود چهار سال پس از خاتمه جنگ جهانی اول، در سال (1341ق/ 1301ش) توفیق سفر حج و زیارت عتبات عالیات نصیب حاج ایازخان شد و این سفرنامه گزارش آن سفر است، او مشاهدات و خاطرات خود را نوشت و سفرنامه مکه را پدید آورد. این سفرنامه به کوشش پرویز شاکری تصحیح و آماده چاپ شده و سپس رسول جعفریان آن را در مجموعه سفرنامه های قاجاری مکه آورده است.

سفر حج و عتبات ایازخان در فاصله ماه رمضان 1340 تا جمادی الاولی سال 1341 (اردیبهشت تا دی ماه1301) انجام شد. همان گونه که گذشت، چون نویسنده از رؤسای طایفه قشقایی بود، افزون بر اطلاعات مربوط به حج، حاوی مطالبی درباره ایل قشقایی هم هست. به ویژه در بازگشت از حج، در بوشهر، از صولت الدوله قشقایی و آمدن رضاخان به آن ناحیه و استقبال آنان از احمدشاه یاد کرده که حاوی نکات تازه ای است. ایازخان برای رفتن به حج، در 1339ق از مرحوم سید عبدالحسین لاری کسب اجازه می کند اما سید اجازه نداده و فرموده بود ان شاءالله سال دیگر که می خواهم خودم هم بروم، شما را همراه می برم که هر دو به این فیض بزرگ نائل شویم.

قسمتی از این سفرنامه، گزارش بقیع و زیارت بقعه ها به ویژه ائمه بقیع است. این قسمت مشتمل بر نکات سودمندی است و نشانگر آنکه پیش از سلطه کامل وهابی ها، زیارت ائمه بقیع و دیگر قبور بزرگان آنجا آزاد و رایج بوده است.

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ص453-455 و 337-338.

آزادی مذهب

آزادی مذهب، فقدان آزادی مذهبی در عربستان سعودی، زمینه ای برای تخریب بقیع.

طی قرون متمادی که سرزمین عربستان زیر سلطه عثمانی ها بود، آزادی مذهبی و آزادی اندیشه و عقیده وجود داشت. مذاهب اهل سنت و مذهب شیعه در عبادات و مناسک، در ساخت معابد و مدارس آزاد بودند و کسی حق تعدی و زورگویی نداشت. شیعیان به ویژه در مناطق قطیف و احساء مدارس متعدد داشتند و تعلیم فقه و کلام شیعی توسط استادان مبرز شیعه جریان داشت. اما پس از سلطه وهابیت و آل سعود، هیج مذهبی به جزء حنابله سلفی آن هم آنهایی که طرفدار

ص: 24

وهابیت بودند، آزادی نداشتند. مساجد شیعه را کنائس می نامیدند و آموزش های شیعی را محدود کردند.

در کنفرانس مکه که ابن سعود برای توجیه اقدامات خودش برگزار کرده بود، مولانا محمد علی نماینده هند علت تخریب مقابر و مشاهد بزرگان در مدینه را فقدان آزادی مذاهب دانست و به تحلیل این مسأله پرداخت. این سخنان جو همایش را متشنج کرد، چون اکثر کشورها این نکته را قبول داشتند، فقط نمایندگان رژیم آل سعود زیر بار نمی رفتند. تحلیل عمومی این بود که وهابیون و آل سعود فقط خود را حق و اندیشه و عقاید خودشان را صحیح می دانند و دیگران را کلاً بر باطل می پندارند، از اینرو درصدد تحمیل افکار و عقاید خود به دیگران می باشند. نیز چون فقط برداشت خود را از نصوص، آیات و روایات صحیح می پندارند و بر اساس این اعتقادات حفظ آرامگاه ها و بناها مخالف شرع است، از اینرو اقدام به تخریب آنها کرده اند. در صورتی که اگر به دیگران آزادی می دادند و نمایندگان دیگر مذاهب هم سخن خود را می گفتند، معلوم می شد دیگران سخنان پذیرفتنی تری دارند.

بهرحال آزادی مذهب راهگشای مشکلاتی است که وهابیت در جهان اسلام ایجاد کرده و از سوی دیگر فقدان آزادی موجب بروز ده ها مشکل شده است.

مآخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص99-101؛ الشیعه فی المملکة العربیة السعودیة، حمزة الحسن، بیروت،دارالساقی، 2010م، ج1، ص 230-234.

آسیای میانه

آسیای میانه، واکنش مردم قفقاز و دیگر ایالت های این منطقه به تخریب بقیع.

مسلمانان قفقاز، آذربایجان، ازبکستان، قزاقستان، تاتارستان، یا شقیرستان و مغولستان هر کدام به گونه ای نسبت به تخریب آثار اسلامی در مکه و مدینه و انهدام قبور و بقعه های بقیع در 1344ق اعتراض کردند.

مردم قفقاز با ارسال عریضه ای از تفلیس برای نمایندگان مجلس شورای ملی، از آنان خواستند با توجه به جسارت و بی ادبی هایی که وهابی ها و حاکمیت ابن سعود، نسبت به اماکن متبرکه و مراقد مقدسه نموده، رییس دولت ایران پیشقدم شده و با همکاری با سایر دول اسلامی این منبع فساد و دشمن حق و انصاف را ریشه کن و خاک پاک حجاز را از لوث وجودشان تطهیر فرمایند.

رهبران افغانستان نیز در هر فرصت که پیش می آمد به مخالفت با آل سعود پرداخته و به اقدامات آل سعود در تخریب بقیع اعتراض می کردند (اسناد روحانیت، ص104).

مآخذ

اسناد روحانیت و مجلس، به کوشش منصوره تدین پور، تهران، 1379، ج4؛ تخریب و بازسازی بقیع، سیدعلی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385، ص 55؛ فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال دوم، ش9، ص 26-27.

آسیب شناسی امت اسلامی

آسیب شناسی امت اسلامی، عوامل هلاکت جامعه اسلامی از نگاه رسول خدا و اعلام آن در بقیع.

بنومعاویه طایفه ای از اوس بودند. این طایفه در شرق یثرب از پیش از اسلام سکونت داشتند. یعنی همان منطقه ای که بقیع هم در آنجا است. به عبارت دیگر بنومعاویه مجاور بقیع بوده یا در محدوده بقیع سکونت داشتند.

پس از اسلام بسیاری از آنان اسلام را پذیرفته و برای انجام عبادات مسجدی در محله خود ساختند. این مسجد به نام مسجد الاجابه (اجابت) مشهور بود.

رسول خدا روزی از این مسجد می گذشت، داخل شد و دو رکعت نماز برپا داشت. مسلمانان هم نماز خواندند. حضرت مدت طولانی در آنجا راز و نیاز داشت. سپس رو به مسلمانان کرد و به آنان گفت: سه چیز از خداوند خواستم ولی خداوند دو مورد از آنها را اجابت کرد و یکی را نپذیرفت. از خداوند خواستم امت مرا با سه عامل مهلک خشکسالی، غرق شدن (سیل) و جنگ (نزاع ها و درگیری ها) نابود نکن. خداوند دو عامل نخست را پذیرفت ولی سومی را نپذیرفت (صحیح مسلم، کتاب

ص: 25

الفتن، جزء 18، ص14).

معنای این حدیث اینست که امت اسلامی هرگز با حوادث طبیعی مثل سیل و خشکسالی نابود و هلاک نمی شود و خداوند تداوم حیات مسلمانان را به هنگام بروز اینگونه حوادث تضمین کرده است. اما رخدادهای انسانی چون جنگ ها و ستیزهای قومی و ملی یا منازعات مذهبی موجب هلاکت امت اسلامی خواهد شد.

اعلام این آسیب شناسی مهم توسط رسول خدا در مسجد اجابت و در بین طایفه بنومعاویه در سرزمین بقیع نشانگر اهمیت این جایگاه و سرزمین است. نیز به همین دلیل نام این مسجد را اجابت نهاده اند. این روایت با مضامین دیگر هم نقل شده است (نک مدینه شناسی، ج1، ص243-244).

هلاکت از طریق جنگ که در روایت تعبیر به هلاکت با أسهم (تیرها و سرنیزه ها) شده در برخی روایات تفسیر به حرب و هرج و مرج شده که تا قیامت مسلمانان دارای فتنه های جنگی، درگیری و هرج و مرج هستند و آسیب های فراوان از این طریق به جامعه اسلامی وارد می شود (همان).

این عامل مهلک آیا جبراً در جامعه اسلامی هست؟ و مسلمانان مجبور هستند با اختلافات و هرج و مرج و منازعات نابود شوند؟ به نظر می رسد معنا و مفاد این روایت القای جبر و حتمیت بدون تغییر نیست. بلکه مسلمانان با تدبیر و درایت، با تحمل یکدیگر و فرهنگ سازی در زمینه تسامح و تساهل می توانند نزاع ها و جنگ ها را کنار گذشته و در آرامش و رفاه، بهترین جامعه را بسازند. اما متأسفانه گروه ها و عناصری مثل وهابیون با دامن زدن به منازعات بیهوده موجب آسیب های جدی به امت اسلامی شده اند.

اینکه حضرت رسول(ص) در بقیع، به تبیین آسیب های امت اسلامی پرداخته و فتنه و هرج و مرج را مهم تر و مهلک تر معرفی کرده حتماً نظر به رخدادهای قرن چهاردهم و پانزدهم مسلمانان داشته است. بی گمان حضرت درصدد آگاهی دادن به جامعه اسلامی از خطرات عوامل تندرو و مهلکی چون وهابیت بوده است.

مآخذ

صحیح مسلم همراه با شرح نووی، بیروت، 1424ق؛ المدینه بین الماضی والحاضر، ابراهیم العیاشی، مدینه، المکتبة العلمیة، 1392ق، ص319-322؛ مدینه شناسی، سید محمدباقر نجفی، تهران، مشعر، 1392.

آقا کمال ابن شریعتمدار

آقا کمال ابن شریعتمدار، از خیرین و علاقه مند به آبادانی بقیع.

او از خیرین اصفهان و معروف به حاج آقا کمال و پسر آقا نجفی اصفهانی و از نیکوکاران فعال در زمینه آبادانی و بازسازی بقیع بود. او در سال 1339ق به مدینه رفت و با هماهنگی و همکاری شریف مکه درصدد برآمد آرامگاه های ائمه و دیگر بزرگان و مشاهیر شیعه را بازسازی کند. اما برای اینکه فضای لازم برای ساخت و ساز آرامگاه های شیعی به دست آورد و زمین آنها را توسعه دهد، چند قبر اهل سنت را تخریب کرد. همین مسئله، موجب فضاسازی علیه او شد و مجبور شد مدینه را ترک کند. اما از اقدامات خوب او، لوله کشی آب در بقیع برای آبیاری درختان و نیز برای شستشو، طهارت و آشامیدن بود.

آقای شریعتمدار امکانات و پول زیادی در اختیار داشت؛ در سال 1339 وقتی به مکه مشرف شد، مبالغی فراوانی به فقرا، خدام و مسئولین حرم هدیه کرد. از اینرو به شیخ العجم و رئیس الشیعه مشهور شد. وی با کمک مهندسین طرحی برای بازسازی اساسی بقیع آماده کرد. در این طرح صحن و بارگاه برای ائمه، حوزه ها و آب نماها، حجرات برای مهمانان و قسمت های دیگری پیش بینی کرده بود. اما در قدم نخست به هنگام خاک برداری، چند قبر از اهل سنت مکشوف شد و استخوانهای آنان نمایان گردید. همین حادثه موجبات

ص: 26

جوسازی و تعقیب او را در پی داشت. او به ناچار فرار کرد و در نهایت با پرداخت مبالغ بسیار توانست عربستان را ترک کند.

مآخذ

تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، مصلح الدین مهدوی، اصفهان، 1375، ج3، ص147-148؛ مکارم الآثار، معلم حبیب آبادی، به کوشش محمد علی روضاتی، اصفهان، انجمن کتابخانه ها، ج7، ص2531-2532.

آگاهی بخشی و موعظه

آگاهی بخشی و موعظه، بقیع محلی برای اطلاع رسانی رسول خدا(ص).

پیامبر اکرم(ص) از بقیع به عنوان یک پایگاه تبلیغی و رسانه استفاده می کرد و در شرایط مختلف از اقتضائات بهره می گرفت تا مردم را نسبت به حوادث مهم، معارف دینی و غیره آشنا نماید. سخنان، توصیه ها و موعظه هایی که رسول خدا(ص) در بقیع فرموده است را می توان از لابلای متون روایی جمع آوری کرد؛ در این صورت به مجموعه مهمی می توان رسید. برخی پژوهشگران و مؤلفین با بررسی سخنان حضرت در بقیع، 24 سرفصل آگاهی بخش و ارشادی پیدا کرده اند (نک بقیع الغرقد، ص87- 101).

برخی از اینها عبارت اند از: رسول خدا(ص) در بقیع برای عده ای از یارانش مثل ابوذر غفاری سخن گفت و آنها را از حوادث پس از رحلتش خبر داد. حضرت از مقاتله با مردم بر سر تأویل قرآن پس از رحلت و تشبیه آن به جنگ مشرکین با مسلمانان بر سَر نزول قرآن در دوره رسالت خبر داد. یعنی برخی از افراد به ظاهر مسلمان بر اساس اندیشه های باطل و انحرافی خودشان، قرآن را تفسیر کرده و آرای مسلمانان خالص را باطل دانسته و خود را بر حق می دانند. از اینرو درصدد بر می آیند مسلمانان خالص را به قتل برسانند. این مطلب در کشف الغمه (ج 1، ص112)، بحار الانوار (ج32، ص296)، تفسیر الفرات (ص200)، کنز العمال (ج13، ص106) آمده است.

حضرت رسول(ص) روزی در بقیع خطاب به برخی اصحابش آینده خط رسالت و تداوم اهل البیت(ع) را با معرفی امام دوازدهم اعلام کرد. آن حضرت، مهدی(عج) را به عنوان آخرین امام شیعیان از ذریه علی(ع) و از اولاد حسین بن علی(ع) دانست (بحار الانوار، ج51، ص76).

روزی علی بن ابی طالب، ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر در حضور رسول خدا(ص) در بقیع جمع شده و جلسه داشتند. کسی از حاضران از حضرت درباره فتنه پرسید. حضرت فرمود: شما مسلمانان به دو گروه تقسیم خواهید شد و با اینکه دین، نماز و حج هر دو گروه مشابه است ولی با یکدیگر می جنگید و مقاتله می کنید.

ابوبکر پرسید آیا من این دوره را مشاهده می کنم؟ حضرت فرمود نه. عمر هم همین پرسش را داشت و حضرت همان پاسخ را فرمود. اما وقتی عثمان پرسید، حضرت جواب داد بله تو مبتلا به این فتنه خواهی شد! وقتی علی پرسید، حضرت فرمود بله تو این بحران ها را هدایت و رهبری خواهی کرد (تاریخ مدینه دمشق، ج42، ص450).

رسول خدا(ص) روزی همراه ام قیس در بقیع بود. به ام قیس فرمود: یبعث من هذه المقبرة سبعون الفاً یوم القیامة بصورة القمر لیلة البدر، یدخلون الجنة بغیر حساب (کنز العمال، ج12، ص262). یعنی از بقیع هفتاد هزار نفر در قیامت مبعوث خواهند شد؛ همه آنها به شکل ماه شب چهارده بدون حسابرسی داخل بهشت می شوند.

موضوعات مهم دیگری که حضرت در بقیع اعلام فرمود یا درباره آنها صحبت کرده عبارت اند از:

اهمیت و تأثیر صدقه؛ شنیدن صدای عذاب قبر بعضی از مدفونین در بقیع؛ کیفیت عذاب قبر و عوامل آن؛ نامیدن حضرت به نامش نه به کنیه اش (کسی در بقیع حضرت را با اباالقاسم صدا زد. حضرت فرمود به نامم صدا بزنید نه به کنیه ام، الطبقات الکبری، ج1 و 2، ص50)؛ صبر و تقوا و شکر نعمت ها.

ص: 27

مآخذ

بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1992م؛ بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، مشعر، 1428ق؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، به کوشش علی شیری، دمشق، دار الفکر؛ تفسیر الفرات الکوفی، فرات بن ابراهیم الکوفی، به کوشش محمد الکاظم، تهران، وزارة الثقافة و الارشاد، 1365ش؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، به کوشش ریاض عبدالله عبد الهادی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1995م؛ کشف الغمة، علی بن عیسی الاربلی، بیروت، دار الاضواء، 1420ق؛ کنز العمال، المتقی الهندی، بیروت، مؤسسة الرسالة.

آل احمد طالقانی، سید محمدتقی← طالقانی، سید محمد تقی

آل بلیهد ← عبدالله بن بلیهد

آل عمر بن خطاب، مقبره ← آرامگاه خانوادگی عمر بن خطاب

آل کاشف الغطاء، احمد

آل کاشف الغطاء، احمد، از مراجع نجف اشرف و مدافع شرافت بقیع.

احمد بن علی (1292- 1344ق/ 1875-1925م) فقیه و مرجع تقلید ابتدا در نجف و سپس در سامرا نزد استادانی چون سید کاظم یزدی، شیخ رضا اصفهانی و آخوند خراسانی، دروس شرعی را فرا گرفت. پس از انقلاب مشروطیت از آخوند خراسانی به دلیل حمایتش از مشروطیت جدا شد و به جرگه افراد ضد مشروطه پیوست. پس از درگذشت سید کاظم یزدی، اعلام مرجعیت نموده و رساله علمیه منتشر کرد. کسانی در ایران، افغانستان و عراق از او تقلید می کردند. به دلیل تدریس و سوابق علمی و نیز تألیفاتش، او را یکی از بزرگان خاندان آل کاشف الغطاء دانسته اند.

وی در کسوت مرجعیت همواره مدافع بقیع و آثار شیعی در مکه و مدینه بود و به نقد و ردّ آل سعود و وهابیت می پرداخت. اطلاعیه مؤثر و مشهوری به نام تلگراف مراجع نجف اشرف، از سوی او و دو تن از دیگر بزرگان حوزه نجف به نام های محمد حسن فیروز آبادی و عبدالکریم غروی زنجانی منتشر شد. در واقع از این طریق می خواسته اند به مردم و مؤمنین ایران آگاهی تسلیت بدهند.

مآخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص96؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص105؛ معارف الرجال، محمد حرزالدین، قم، 1405ق، ج1، ص88.

آل مهنا

آل مهنا، حاکمان مدینه در سده 5و6ق و اداره کننده بقیع.

این خاندان از نسل ابوعماره حمزة مهنا الاکبر بن داود (درگذشت 408ق) بوده و نسبت آنان به امام زین العابدین(ع) می رسد. آنان دارای گرایش علوی بودند و بین سال های 401ق تا 583ق حکومت مدینه را به عهده داشتند.

این خاندان با پشتیبانی فاطمیان مصر به حکومت مدینه رسیدند و همواره با حاکمان حسنی فریدی مکه در جدال بودند. شهاب الدین حسین (حکومت 428-469ق) از همین خاندان بود و به دوراندیشی، بخشندگی، دانش ادبی و شجاعت مشهور بود. دیگر افراد این خاندان هم در کمالات انسانی و اخلاقیات و مقبولیت مردمی مشهور بوده اند. آنان در عمران و آبادی مدینه اقداماتی انجام داده اند. نیز در دوره زمامداری آنان بر مدینه، طرح های عمرانی در بقیع هم اجرا شد.

حسین بن ابی الهیجاء از کارگزاران فاطمیان علاقه خاصی به بقیع و مدینه منوره داشت. سمهودی نقل کرده که جنب مرقد اسماعیل قطعه سنگی نصب شده که نشانگر موقوفات ابن ابی الهیجاء در بقیع است. او وصیت کرد پس از مرگ در بقیع دفن شود و بقعه ای هم بر مزارش ساختند.

مآخذ

تاریخ امراء المدینة، عارف احمد عبدالغنی، اقلیم، 1418ق، ص232-242؛ تاریخ المدینة المنورة، ابن فرحون، به کوشش شکری، بیروت، دارالارقم، جم؛ تحفة الازهار و زلال الانهار، ضامن بن شدقم الحسینی (درگذشت 1090ق)، به کوشش دکتر جبوری، تهران، میراث، 1420ق، ج2، ص212-214؛ التحفة اللطیفة، شمس الدین السخاوی، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1414ق، ج1 ص56؛ جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنراند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص23-27.

ص: 28

آل سعود

آل سعود، خاندان بنیان گذار و اداره کننده کشور و دولت عربستان سعودی در دو سده ی اخیر؛ عامل تخریب بقیع و غارت اموال مراقد بقیع و کشتار مردم.

درباره ی پیشینه قومی و اصل و نسب سعودی ها اختلاف است. مورخینی آنان را از اعراب اصیل شبه جزیره می دانند؛ اما دیگر کارشناسان نسب شناس و مورخ این خاندان را غیر عرب و مهاجر به شبه جزیره دانسته اند. این خاندان پس از به قدرت رسیدن مثل بسیاری از حکومتگزاران درصدد برآمد تاریخ قابل قبولی برای خودش عرضه کند. از اینرو شجره نامه ها و اسناد و مدارک عرضه شده در دوره جدید اصالت ندارد.

آل سعود در سال 1139ق بر یکی از شهرهای منطقه نجد به نام «درعیه» مسلط شده و نخستین دولت مورد نظر خود را در آنجا پایه گذاری کردند. محمد بن سعود در 1157ق با محمد بن عبدالوهاب در درعیه هم پیمان شدند و با شعار اصلاح دینی - فرهنگی و شرک زدایی کارشان را شروع و به تدریج بر سرزمین های اطراف خود چیره شدند. عبدالله بن محمد بن سعود در 1225ق مرکز حکومت را به ریاض منتقل کرد. تا اینکه نوبت به عبدالعزیز رسید. او اقتدار آل سعود را که توسط آل رشید تصاحب شده بود، بازگرداند و اقدامات وسیعی در تثبیت آل سعود داشت. او در 1319ق به قدرت بازگشت و به سرعت رقبای خود یعنی اشراف حجاز و آل رشید که سابقه بسیار در منطقه داشتند را قلع و قمع نمود و آل سعود و وهابیت را حاکم بلامنازع و مطلق شبه جزیره کرد. یکی از اقدامات مهم او ادغام مدیریت نجد و حجاز و ایجاد کشوری واحد و یکپارچه به نام «المملکة العربیة السعودیة» در سال 1939م/ 1351ق بود.

عبدالعزیز از یک طرف در داخل به کشتار و تخریب وسیع بقیع و شیعیان روی آورد. از طرف دیگر در خارج به رایزنی با دولت های اسلامی و ایجاد ارتباط با آنها می پرداخت؛ تا مانع اقدامات آنان گردد. این خط مشی و سیاست تا کنون در عربستان سعودی ادامه داشته است. از یک سو در داخل به تثبیت وهابیت و تخریب اماکن مذهبی - تاریخی به اسم شرک و کشتار مخالفین می پردازند و از دیگر سو با کمک و مساعدت مالی به دولت ها و جمعیت ها در کشورها و اجرای دیپلماسی فعال و نفی تبلیغات رسانه ها و کذب شمردن آنها، درصدد تطهیر سیمای آل سعود، چهره ای معصوم، اصلاح گر و خدوم از خودش نشان می دهند. به همین دلیل این رژیم در یک قرن اخیر همواره رو به پیشرفت بوده و با تزویر جلو رفته است. رخداد هلوکاست یعنی کشتار و انهدام نازی های آلمان علیه یهود در سال های 1939 تا 1942م بوده و واقعه تخریب بقیع در 1304ش/ 1344ق بوده است یعنی فقط حدود یک دهه بین این دو حادثه اختلاف زمانی هست. این دو حادثه شباهت های بسیار با هم دارند. آل سعود با سیاست های تزویری خود مانع اجماع جهانی علیه خودش شد و نگذاشت افکار عمومی مسلمانان علیه این رژیم، بسیج شود. اما غرب علیه آلمان ها بسیج شدند و یهودیان توانستند افکار عمومی جهان را علیه جنایات هولوکاست بشورانند تا آنجا که خواهان مجازات نازی های آلمان شدند و اقدام کردند.

اما کارنامه آل سعود در زمینه تخریب بقیع و انهدام آثار فرهنگی موجود به اجمال چنین است:

مسجد بنی عدی در دار النابغه کنار مقبره عبدالله بن عبدالمطلب در مدینه؛ مسجد بنی ظفر در شرق بقیع که به نظر برخی، سوره مائده در آن جا بر پیامبر نازل شد و از این رو به مسجد مائده هم خوانده شده است؛ مسجد دار سعد بن خیثمه در کنار مسجد قبا؛ مسجد بنی حارثه، کمی پایین تر از مسجد شیخان؛ مسجد عرفه پشت مسجد قبا؛ مسجد حمزه سیدالشهداء(ع)؛ مدفن نخست حمزه(ع)؛ مسجد بقیع در قبرستان بقیع و غرب مدفن عقیل و همسران پیامبر(ص) در امتداد دیوار غربی بقیع روبه روی قبور ائمه(ع)؛ مسجد بنی ساعده در شمال غربی مسجد النبی؛ محل سکونت فاطمه صغرا دختر امام حسین(ع) که به مسجد تبدیل شده بود؛ مسجد ثنیة الوداع بر فراز کوه ذباب؛

ص: 29

مسجد علی عریضی، محل سکونت علی بن جعفر برادر امام موسی کاظم(ع) در 6 کیلومتری مدینه.

افزون بر این مساجد و خانه های تاریخی، به دستور سعودی ها و بر پایه آیین وهابیت، همه مقابر بلندتر از سطح زمین و گنبدها و بارگاه ها، همچون بقعه های قبرستان بقیع، ویران شدند. می گویند در حمله دوم به حجاز و پس از تصرف مکه، عبدالعزیز قصد داشت حتی بارگاه منوّر پیامبر را نیز ویران کند؛ اما با شدت یافتن مخالفت ها از این کار منصرف شد.

افراطی گری آل سعود در میان اهل سنت و شیعیان در کشورهای اسلامی موجب نگرانی هایی شد . شیعیان از بی احترامی به امامان مدفون در بقیع بسیار ناراحت شده بودند و موجی از مخالفت ها برانگیخته شد. مفتی مصر از مردم خواست به حج نروند. دولت ایران در 25 اسفند 1304 مسافرت زائران را به حج ممنوع کرد. در دیگر جوامع اسلامی هم همین التهابات کما بیش جریان داشت.

بهرحال آل سعود به عنوان اصلی ترین عامل در انهدام آثار حوادث بقیع همواره حضور داشته است.

خوشبختانه بعضی از پژوهشگران اسناد و مدارک تجاوزها و ظلم های آل سعود بر شیعیان را جمع آوری و با تجزیه و تحلیل آنها، آثاری تألیف و عرضه کرده اند. یکی از منابع جامع، کتاب دو جلدی و قطور به نام الشیعة فی المملکة العربیة السعودیة نوشته حمزه الحسن است. نویسنده به روش تاریخی و علمی از زمان شکل گیری عربستان سعودی یعنی 1913 تا 1991م را هم بررسی کرده است.

مآخذ

اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، علی محقق، تهران، وزارت امور خارجه، 1379، ص52-57؛ البقیع قصة تدمیر آل سعود، یوسف الهاجری، مؤسسه البقیع، 1411ق، ص9-110؛ تاریخ آل سعود، ناصر سعود، مکه مکرمة، دار مکه مکرمة، 1404ق، ج1، جم؛ تاریخ المملکة العربیة السعودیة، صلاح الدین مختار، ریاض، دار مکتبة الحیاة، 1390ق، ج1و2، جم؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، مقاله آل سعود، ج2، ص1-6؛ سلطان نجد والحجاز و ملک المملکة العربیة السعودیة، عبدالحسین صالح الیوسف، ریاض، 1413ق، جم- ؛ شناخت عربستان سعودی، علی محمدی آشنایی، تهران، مشعر، ص40-60؛ الشیعة فی المملکة العربیة السعودیة، حمزة حسن، بیروت، دارالساقی، 2010م.

آل شیخ

آل شیخ، خاندان متولی رهبری دینی، مروج وهابیت و مبلغ عدم مشروعیت مراقد و بقاع.

این خاندان شامل پنج فرزند شیخ محمد بن عبدالوهاب (بنیان گذار وهابیت) است. در چند دهه اخیر اکثر امور فرهنگی و دینی عربستان سعودی و مدیریت امور دینی پیروان وهابیت در خارج از عربستان سعودی بر عهده آل شیخ بوده است. در واقع خط مشی وهابیت در همه جهان توسط این خاندان طراحی می شود، از اینرو در تخریب اماکن مذهبی و از جمله بقیع هم دخالت و مشارکت داشته اند.

ساختار مدیریتی عربستان سعودی شامل دو خاندان، آل سعود و آل شیخ است. آل سعود متصدی امور سیاسی و آل شیخ مسئول امور فرهنگی-دینی عربستان سعودی بوده اند.

شیخ محمد بن عبدالوهاب بن سلیمان (متولد 1115ق در عُیینَه) پنج پسر و یک دختر به نام های حسین، ابراهیم، علی، عبدالله، حسن و شیخه فاطمه داشت. آنان به ترتیب جانشین پدر شدند و دعوت سلفی و اصلاح مذهبی و هدایت دینی مردم را رهبری کردند. هر کدام از آنان فرزندان و نوادگان بسیار دارند و هم اکنون شامل جمعیت زیادی می باشند که در شهرهای مختلف پراکنده اند. وزارت خانه هایی که امور تربیتی، علمی، فرهنگی، قضایی، امور حجاج و تبلیغ دینی را برعهده دارند و نیز سازمان ها و ادارات وابسته به آنها در شهرهای مختلف در داخل و خارج عربستان توسط فرزندان خاندان آل شیخ اداره می شوند. آنان با فرزندان آل سعود ازدواج و پیوندهای فامیلی داشته اند و از این طریق بر نفوذ و اقتدار خود افزوده اند.

مهم ترین افراد این خاندان که تاکنون منصب داشته اند، عبارت اند از: عبدالعزیز بن عبدالله بن حسن (1336-

ص: 30

1404ق) مدیر کل تربیت اسلامی در وزارت معارف؛ سپس وزیر معارف؛ برادرش حسن (1351-1407ق) وزیر معارف؛ محمد بن ابراهیم بن عبداللطیف (1311-1386ق) مؤسس دانشکده های علوم دینی و زبان عربی در ریاض، دارای نقش عمده در تأسیس دانشگاه مدینه منوره، سپس رئیس آن و رئیس آموزش زنان.

«هیئت کبار العلما» بزرگ ترین نهاد تصمیم گیرنده دینی و قضایی است که در سال 1391ق بر پایه فرمان پادشاه تشکیل شد. این هیئت دربردارنده 20 عالم دینی پیرو مذهب حنبلی با قرائت ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب است که معمولاً افرادی از آل شیخ در آن حضور دارند؛ «ادارة البحوث العلمیة و الافتاء» نیز در سال 1373ق شکل گرفت و شیخ محمد بن ابراهیم آل شیخ به ریاست آن منصوب شد که همزمان مفتی عربستان سعودی و رئیس مرجع قضایی کشور نیز بود. مفتی بزرگ عربستان در حال حاضر شیخ عبدالعزیز بن عبدالله آل شیخ است. آل شیخ در افتاء، امر به معروف و نهی از منکر، خطابه و امامت مساجد بزرگ صاحب منصب بوده اند که برخی از آنها عبارتند از: عبدالعزیز بن عبدالله بن محمد بن عبداللطیف، از اعضای «هیئت کبار العلماء» و خطیب مسجد نمره در روز عرفه؛ عبدالملک بن ابراهیم (1324-1404ق) رئیس هیئت های امر به معروف و نهی از منکر در منطقه غربی (حجاز)؛ عمر بن حسن بن علی آل شیخ (1319-1395ق) رئیس هیئت امر به معروف و نهی از منکر در منطقه شرقی (نجد)؛ عبدالله بن حسن بن حسین آل شیخ (1287-1378ق) رئیس هیئت امر به معروف، ناظر بخش کتاب و مطبوعات داخلی کشور و مشرف بر حرم مکی و طلاب علوم دینی.

از مهم ترین سازمان های مذهبی عربستان «رابطة العالَم الاسلامی» است که آل شیخ در آن نقشی مهم دارند. این سازمان حدود 40 سال پیش با عضویت نمایندگانی از دیگر کشورها شکل گرفت و از قدرتمند ترین سازمان های مذهبی در عربستان به شمار می آید. مقر این سازمان که در زمان ملک فیصل تشکیل شد، در مکه بود؛ اما در سراسر جهان اسلام دفاتری را گشود و محمد بن ابراهیم آل شیخ، ریاست مجلس مؤسسان آن را برعهده گرفت.

وقایع مهمی مثل تخریب بقعه های بقیع که هر کدام چند صد سال قدمت داشت، آن هم به رغم مخالفت همه مسلمانان در سراسر جهان، جز با برنامه ریزی و پشتیبانی تبلیغاتی میسر نبوده است. آل شیخ با تبلیغات وسیع و ترویج مبانی و اصول وهابیت، زمینه های تخریب ها و کشتارها را فراهم می آوردند. پس از تخریب هم با استفاده از احادیث، مباحث کلامی و فقهی به توجیه این اقدامات می پرداختند. در واقع اقدامات فرهنگی آل شیخ در توجیه و دفاع از اقدامات ضد انسانی و ضد دینی آل سعود بسیار مهم تر از خود تخریب ها و کشتارها است.

مآخذ

تاریخ النجد، محمود شکری الآلوسی، دارالمعالی، عمان- اردن، 1419ق؛ تاریخ النجد و دعوة شیخ محمد بن عبدالوهاب، عبدالله فیلیبی، ترجمه: الدیراوی، بیروت، المکتبة الاهلیة؛ جزیرة العرب فی القرن العشرین، حافظ وهبه، قاهره، 1375ق؛ دائرة معارف القرن العشرین، فرید وجدی، بیروت دارالفکر؛ الدرر السنیه، احمد زینی دحلان (درگذشت 1304ق)، استانبول، مکتبة ایشیق، 1396ق؛ السلفیة بین اهل السنة والامامیه، السید محمد الکثیری، بیروت، الغدیر للطباعة والنشر، 1418ق؛ شناخت عربستان سعودی، نمایندگی ولی فقیه در امور حج، تهران، مشعر، 1386ش؛ شناسنامه فرهنگی عربستان سعودی، صباح زنگنه، تهران، راه ابریشم، 1386ش؛ الشیخ محمد بن عبدالوهاب عقیدته السلفیه، احمد بن حجر آل ابوطامی، ریاض، الامانة العامة للاحتفال، 1419ق؛ کشف الارتیاب، سید محسن الامین (درگذشت 1371ق)، به کوشش امین، مکتبة الحریس، 1382ق؛ معجم المؤلفین، عمر کحاله، بیروت، دارالحیاء التراث العربی- مکتبة المثنی.

آل هر، موسی

آل هر، موسی، از فقهاء امامیه در سده 14ق و قصیده سرا درباره بقیع.

موسی هر یا شیخ موسی آل هر از خاندان علمی آل هِر برخاست. این خاندان علمی در کربلا مقیم بوده است. شاه طهماسب صفوی برای آب رسانی به کربلا فراخوان جذب کارگر به همه شهرهای ایران داد و تعداد زیادی برای حفر کانال آب رسانی از حله تا کربلا اعزام شدند. این افراد چون با خانواده رفته بودند در کنار همان کانال به زراعت

ص: 31

مشغول شدند و به تدریج با عرب های محلی ازدواج و تعاملات داشتند. اینان خاندان و طایفه بزرگی به نام قبیله طهمازه ایجاد کردند. این قبیله بعداً به چند خاندان منشعب شد. آل هِر یکی از این شاخه ها است. این طایفه از ذریه شیخ احمد فرزند عیسی مشهور به هِر است. این طایفه بعداً در کربلا مقیم شدند و فرزندان آنها با تحصیل در حوزه علمیه نجف اشرف، عالمان و فقیهان بزرگی شدند. یکی از آنها شیخ موسی فرزند شیخ جعفر (1286-1347ق) است. شیخ موسی (درگذشت 1369ق) از ادبا و شعراء مشهور امامیه است. او قصیده معروفی درباره بقیع دارد. این قصیده به عربی و عنوانش «فی البقیع» است:

مصاب دهی الاسلام والشرعة الغرا

فأمست برغم الدین

أعینها عبری

مصاب له شمس العلوم تکورت

وأنجم سعد الدین قد

نثرت نثرا

مصاب له عین النبی بکت دما

وحیدرة والطهر فاطمة

الزهرا

وقامت اصول الدین تنعی فروعه

بحادثة فقماء زلزلت

الغبرا

فأضحت غیون الرشد تهمل بالدما

وأصبح وجه الغی

مبتسماً ثغرا

فهل نابها من فادح الدهر فادح

اسال عقیق الدمع من

مضر الحمرا

وعادت لنا الأیام یوم مذلة

به أصبح الاسلام

منقصماً ظهرا

أجل جل رزء الدهر هدم قبورهم

له انبجست عین الوری

أدمعاً حمرا

أثامن شوال غدوت محرماً

و قد نصبت فیک

المآتم فی الشعری

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص336 -337؛ دائرةالمعارف تشیع، تهران، 1375، ج1، ص227-228؛ مستدرکات اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، به کوشش سید حسن امین، بیروت، دارالتعاریف، ج3، ص263.

آمار مدفونین در سده 7 قمری

آمار، ثبت نام ها و سرشماری مدفونین در بقیع.

درباره تعداد اموات بقیع، آمارهای متعددی مثل هزار صحابی، ده هزار صحابی، هزاران (آلاف) از تابعین نقل شده است. امّا گویا مدیریت ثبت و ضبط نام مدفونین از پیش از اسلام یعنی از دوره جاهلیت وجود نداشته است. بر خلاف دوره معاصر، که تمامی قبرستان ها به دفاتر ثبت یا سیستم کامپیوتری مجهزاند و مشخصات اموات از ابتدای ورود، ثبت و ضبط می شوند، در دوره های قدیم آمار دقیقی وجود نداشت. از وقتی رسول اکرم(ص) دستور فرمودند که بقیع به عنوان قبرستان عمومی مسلمانان استفاده شود، در این حکم، چیزی دالّ بر نظام ثبت و ضبط مشخصات مدفونین قید نشده است. این نکته گویای بساطت نظام مدیریت حکومت مدنی در آن دوره است. بهرحال یکی ازدستورات حکومت مدینةالنبی همین حکم است.

غیر از عناوین کلی، مواردی مثل عمه ها و عموها و همسران رسول اکرم(ص) به صورت مشخص ذکر شده اند، اما موارد کلی مانند سادات بنی هاشم و قراء، معلوم نیست چه آماری دارند.

ابن شبه بقیع شناس قدیمی معتقد است بیش از ده هزار نفر از صحابه، تابعین و بنی هاشم در بقیع دفن شده اند، مالک بن انس رأی دیگری دارد و بر این باور است فقط ده هزار نفر از صحابه در بقیع دفن شده اند همه این آمارها مربوط به دوره اسلامی است، اما گزارش هایی هم مربوط به دوره قبل از اسلام هست. برای نمونه، از کعب الاحبار نقل شده که در تورات آمده است که در قیامت هفتادهزار تن از بقیع مبعوث خواهند شد. یعنی بقیع شامل هفتاد هزار میت است.

مآخذ

بقیع قضیة کل مسلم، لندن، بی تا، ص5-6؛ تاریخ المدینة المنورة، ابن شبّه، دمشق، 1995م، ج2، ص285؛ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص354؛ دائرةالمعارف الاسلامیة، القاهرة، 1419ق، واژه بقیع؛ فاجعةالبقیع، جلال معاش، بیروت، دارالعلوم، 2006م 58؛ مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، قم، آل البیت(ع)،

ص: 32

1407ق، ج2، ص308-309؛ نزهةالناظرین، سید جعفر مدنی برزنجی، قاهره، 1998م، ص275.

نیز نک- : قبور شناخته شده؛ قبور شناخته شده کنونی

آمار اصحاب و تابعین

آمار اصحاب و تابعین ، تعداد صحابه و تابعین پیامبر اکرم(ص) و امامان شیعه(ع) دفن شده در بقیع.

اصحاب جمع صاحب یعنی یار و همراه است. جمع دیگر، اصطلاح صحابه است که برای یاران حضرت محمد(ص) علم شده است. در این صورت مفرد آن صحابی است.

اما تابعین به گروهی از مسلمانان صدر اول گفته می شود که عهد رسول الله(ص) را درک نکرده اند؛ لیکن با یک یا چند تن از صحابه هم دوره بوده و عهد آنان را درک کرده ا ند. مثل حسن بصری و مالک اشتر که رسول اکرم(ص) را ندیده و به حضور او شرفیاب نشده اند ولی صحابه را درک کرده اند.

اما کسانی را که عهد صحابه را هم درک نکرده اند و فقط عهد تابعین را درک کرده اند، تابعوالتابعین (یعنی پیرو تابعین) می نامند.

اینکه آمار و تعداد اصحاب رسول اکرم(ص) و دیگر ائمه و تابعان آن بزرگواران که در بقیع دفن شده اند چند نفراند، اولاً اختلافی است ثانیاً آمار دقیق و مستند در دست نیست. اما برخی منابع تصریح کرده اند که بیش از هفت هزار صحابی و یاران رسول اکرم(ص) در بقیع دفن شده اند. غیر از تعداد بسیاری از اهل بیت و تابعین نیز هزاران نفر از اتباع تابعین که تابع بودن آنها تأیید شده است، در بقیع دفن شده اند.

در آمار اصحاب رسول اکرم(ص) اصلی ترین نکته اینست که آمار این قشر از مسلمانان معلوم نیست و مورخین درباره آنان اختلاف دارند؛ تا چه رسد به اینکه چه تعدادی از آنان در بقیع دفن شده اند. صحابه پژوهی و صحابه نگاری از دانش های مهم در دوره اسلامی بوده است و از نیمه دوم سده دوم قمری که ابو عبیدة معمربن مثنی کتاب الصحابه را نوشت تا نیمه نخست سده پنجم قمری که ابن معتز، کتاب معرفةالصحابه را تألیف کرده، بیش از چهل عنوان کتاب درباره صحابه تألیف شده است. این حجم بسیار گویای اهتمام مورخین مسلمان به این رشته از تاریخ بوده است. اما آمار صحابه در همین آثار هم اختلافی است. برای نمونه ابن عبدالبردر کتاب الاستیعاب فی معرفةالاصحاب، 3659 نفر را به عنوان اصحاب پیامبر نام برده و ابن اثیر جزری (درگذشت 630ق) در کتاب اسدالغابه فی معرفة الصحابة،7711 را به عنوان صحابی، شناسایی کرده و ابن حجر عسقلانی در کتاب الاصابة فی تمییزالصحابة، 12304 صحابی را نام برده است. این آمار تا 114 هزار نفر هم گفته شده است.

مآخذ

البقیع قضیة کل مسلم، لجنة احیاء ذکری البقیع، لندن، بی تا، ص 5-6؛ دانشنامه دانش گستر، ج10، ص 794-795؛ دانشنامه سیره نبوی، ج1، ص 6-7 و 23-24؛ دایرةالمعارف فارسی، غلامحسین مصاحب، تهران، 1345، ص 161-588.

آمار مدفونین در سده 7 قمری، تعداد مدفونین در بقیع در سده 7ق توسط ابن نجار.

متأسفانه سرشماری و احصا و ثبت مدفونین در بقیع از اقشار مختلف و در دوره های تاریخی وجود ندارد اما صرفاً اطلاعات پراکنده ای هست که حداقل اگر جمع آوری شود تا اندازه ای راه گشاست.

ابن نجار از مدینه شناسان مشهور در سده 6و7ق، اطلاعات سودمندی در این باره عرضه کرد و معتقد است این اقشار در بقیع دفن شده اند:

- اکثر صحابه مدینه و مناطق مجاور آن

- جمیع همسران پیامبر مگر خدیجه و میمونه

- جمعی از بزرگان تابعین (سادة من التابعین)

- زهاد و علماء

- از مشهورین دفن شده در بقیع فقط نُه قبر معلوم است. از این نُه قبر، از پنج قبر نام برده است: عباس بن عبدالمطلب، حسن بن علی، علی بن الحسین، ابوجعفر محمد بن علی الباقر و جعفر الصادق(ع). او در روایتی دیگر از مزار حضرت فاطمه زهرا(ع) یاد کرده است. در این روایت از وصیت امام حسن مجتبی(ع) یاد کرده که فرمود: ادفنونی الی جنب أُمی فاطمة بالمقبرة (الدرة الثمینة، ص454-455)

ص: 33

ابن نجار افراد دیگری را نام برده که در مجموع بیشتر از نه تن که خودش تصریح کرده می شود.

این افراد عبارت اند از:

صفیة بنت عبدالمطلب عمة النبی؛ عقیل بن ابی طالب أخی علی(ع)؛ عبدالله بن جعفر الطیار؛ ازواج النبی(ص) هی اربعة قبور؛ عائشه زوجة النبی(ص)؛ زینب بنت جحش؛ ابراهیم بن النبی(ص)؛ عثمان بن مظعون؛ سالم البانکی؛ رملة بنت صخر؛ عبدالرحمن بن عوف؛ فاطمه بنت اسد (الدرة الثمینة، ص450-466)؛

مجموعاً ابن نجار 21 تن را در این فصل نام برده است ولی از اینها، 9 قبر در زمان او (قرن 7ق) معلوم بوده است.

ابن نجار آخرین فصل از کتابش را با این عنوان (فی اعیان من سکن المدینة من الصحابه و من بعدهم) به صحابه ای که حتی برای چند سال، در مدینه اقامت داشته اند، اختصاص داده و اسامی افراد زیادی را معرفی کرده است. این نام ها سرنخ های سودمندی برای شناسایی مدفونین بقیع و اطلاعاتی درباره بقیع است. او این فصل را اینگونه آغاز کرده است: سرشماری و آمارگیری از صحابه و تابعین و مشاهیر که تا امروز (سده 7ق) به مدینه آمده و در این شهر اقامت داشته اند، ممکن نیست. چون افراد زیادی می آمدند ولی بعد از مدتی مهاجرت می کردند، یا افرادی می آمدند و ابتدا قصد ماندن نداشتند ولی سالها اقامت گزیده و همین جا از دنیا رفته اند.

در ادامه ابن نجار می گوید، تلاش می کنم بزرگان و مشاهیری که در مدینه اقامت داشته اند را چه آنهایی که فقط چند سال مقیم بوده یا تا آخر عمر اقامت داشته و همین جا متوفا شده اند، شناسایی و معرفی کنم.

سپس این افراد را در چند دسته معرفی می کند: صحابه خاص، اهل بیت نبی(ص)، کبار صحابه، بزرگان تابعین، مشاهیر بعد از تابعین و اصحاب اخبار.

مأخذ

الدرة الثمینة فی اخبار المدینة، محمد بن محمود مشهور به ابن النجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه منوره، مرکز بحوث و الدراسات، 2006م، ص450 به بعد.

آمار

آملی، سید ابوطالب علاء الدین حسین ← حسین میرزا رفیع الدین مرعشی

آمنه بنت وَهَب

آمنه بنت وَهَب، مادر حضرت رسول(ص) و مدفون در بقیع.

پدر آمنه، وهب بن عبد مناف از طایفه بنی زهره و از شخصیت های مشهور مکه بود. آمنه نزد عموی خود، وهیب پرورش یافت. عبدالمطلب از وهیب، آمنه را برای پسرش عبدالله در سال 53 یا 54ق از هجرت خواستگاری کرد. محمد فرزند عبدالله- آمنه در سال 52 قبل از هجرت متولد شد. اما عبدالله ماه هایی قبل یا بعد از میلاد محمد درگذشت. آمنه وقتی محمد شش ساله بود، او را به مدینه برای دیدن اقوامش بُرد، اما در راه بازگشت در محلی به نام ابواء درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.

برخی اسناد و متون قدیمی از مقبره آمنه در بقیع خبر داده اند. اولیا چلبی سیاح و سفرنامه نویس در سفرنامه خودش تأکید می کند که رسول خدا(ص) در سال ششم قمری جسد آمنه را از ابواء به مدینه آورد و در بقیع در کنار مقبره حلیمه سعدیه(مادر رضاعی آن حضرت) به خاک سپرد. این قبور دارای قبر و ساختمانی بوده که تخریب شده است.

گزارش اولیا چلبی مربوط به سده 11ق است و او مدعی است که با اتکا بر منابع سیره معتبر این مطلب را نوشته است. از نظر تاریخی دو حادثه مؤید هم وجود دارد، یکی سفر رسول خدا در سده 6ق به منطقه ابواء و دوم تلاش مشرکان برای نبش قبر و سرقت جسد آمنه در سال 6ق. برخی از مورخین نوشته اند، مشرکین در مسیر حرکت به سوی احد، وقتی به ابواء رسیدند، تصمیم گرفتند قبر آمنه را نبش کرده و باقیمانده جسد آمنه را با خود به گروگان ببرند ولی بعضی از بزرگان قریش با این عمل مخالفت کردند (المغازی، ج1، ص206). نیز در جریان بیعت رضوان یا بیعت تحت الشجره در سال ششم قمری، رسول خدا از ابواء گذشت و مزار مادرش را زیارت کرد(الطبقات الکبری، ج1، ص94). اما دیدگاه دیگری هست که معتقد است حضرت رسول(ص) در حجة الوداع یعنی سال آخر عمر شریف خود، بر سر مزار مادرش حاضر شد و فاتحه قرائت کرد (تاریخ مدینه منوره، ابن شبه، ص125).

ص: 34

مآخذ

تاریخ مدینه منوره، ابن شبه، خلاصه و ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، ص122-125؛ دائرةالمعارف قرآن کریم، قم، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، 1382؛ دانشنامه دانش گستر، ج1، ص472؛ الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، ترجمه به عربی احمد المرسی، القاهره، 1999م، ص149-150؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1418ق، ج1، ص94؛ المغازی، واقدی، تهران، نشر دانش اسلامی، 1405ق، ج1، ص206.

آهنگ حجاز

آهنگ حجاز، زندگی نامه و گزارش سفرهای مذهبی سید فضل اله حجازی.

آیت اللّه سید فضل اله حجازی (1318- 1387ق) از مشاهیر و رجال و رهبران مذهبی در اصفهان و شهر قمشه و مدیر حوزه علمیه این شهر، سفرهای مختلفی به عتبات و مکه و مدینه داشت. پسر ایشان به نام سید علیرضا حجازی به سامان دهی و نگارش سفرنامه های ایشان پرداخت و مجموعه حاضر را با عنوان آهنگ حجاز در سال 1387 منتشر کرد.

در واقع این مجموعه گزارشگر چندین دهه حوادث مرتبط به حکومت آل سعود و وهابیت در مکه و مدینه است که، تخریب اماکن مذهبی و تاریخی بقیع (ص262- 263)، کشتارها، غارت اموال و خشونت ها را در جاهای مختلف کتاب آورده است. (ص294- 295 و 346- 347 و 366- 367)

مأخذ

آهنگ حجاز، سید فضل اله حجازی، به کوشش علیرضا حجازی، تهران، انتشارات فارس، 1387، 410ص.

آیت اللّه بروجردی

آیت اللّه بروجردی، تلاش های او برای بازسازی و احیای بقیع.

آیت الله حاج آقا سیدحسین طباطبایی (1292-1380/ 1340ش) معروف به آیت الله بروجردی و آقاحسین بروجردی از علما و فقهای مشهور و مرجع تقلید شیعه در سده چهاردهم قمری است. پدرش سیدعلی از علمای بزرگ بروجرد بود. او در بروجرد، و حوزه های علمیه اصفهان، نجف اشرف و مشهد مقدس و نهایتاً قم به تحصیل، تدریس و فعالیت های علمی و حوزوی مشغول بود.

آیت الله بروجردی وقتی برای درمان از مشهد به تهران آمده بود، به اصرار فراوان علما و روحانیون و بزرگان حوزه علمیه قم برای اقامت در این شهر و قبول ریاست حوزه علمیه قم، به این شهر آمد. وی با فعالیت ها و تلاش های فراوان، حوزه علمیه را سازمان دهی کرد و نظم و نظام جدیدی به آن داد؛ نهادهای پژوهشی، علمی و تبلیغی در حوزه دایر کرد، طلاب را تشویق به آموختن علوم جدید و زبان و مسائل مستحدث می نمود و بالاخره حوزه علمیه را وارد مرحله جدیدی نمود.

یکی از فعالیت های او اعزام نمایندگانی به سراسر جهان برای رسیدگی به امور شیعیان بود. او حجة الاسلام سید محمد تقی طالقانی (آل احمد) را به عربستان سعودی اعزام کرد تا با دولت ریاض در زمینه بازسازی بقیع مذاکره کند (بقیع الغرقد، ص54؛ الامام البروجردی، ص120). او چند جلسه با سعود بن عبدالعزیز درباره اعاده بناها و بازسازی بقیع به گفتگو پرداخت.

نماینده آیت الله بروجردی درصدد بود از طریق دربار و وزارت امورخارجه به عربستان فشار آورد تا بازسازی و تعمیر بقیع را بپذیرند (تخریب و بازسازی، ص151-153).

همچنین آیت الله بروجردی هیئتی وزین که در رأس آن سه تن از مشهورترین شخصیت های جهان اسلام حضور داشتند به مؤتمر عالم الاسلامی در کراچی فرستاد. این کنگره در سال 1371ق به منظور بررسی اقدامات تخریبی آل سعود و وهابیون تشکیل شد. شیخ محمدحسین کاشف الغطاء، مفتی اعظم فلسطین حاج سید امین حسینی و سید محمدتقی طالقانی از طرف آیت الله بروجردی در این همایش شرکت کردند (دائرةالمعارف تشیع، ج3، ص385).

مآخذ

الامام البروجردی، عبدالرحیم اباذری، تهران، المجمع العالمی للتقریب، 1428ق، ص120؛ بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص54؛ تخریب و بازسازی بقیع، سیدعلی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1384، ص151-153؛ دائرةالمعارف تشیع، تهران، بنیاد شط، 1371؛ شکوه فقاهت، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1379، جم-.

آیت اللّه زاده خراسانی، میرزا مهدی

آیت اللّه زاده خراسانی، میرزا مهدی، روحانی، فرزند آخوند خراسانی و عضو کمیسیون دفاع از بقیع.

ص: 35

او فرزند آخوند ملامحمد کاظم خراسانی صاحب کفایه الاصول است. در 1292ق در نجف اشرف متولد شد. ملقب به آقا میرزا بود. در نجف اشرف نزد استادان مشهور تحصیل نمود و به مدارج عالی علمی و فقاهت دست یافت. چون پدرش از رهبران مشروطه خواه نجف اشرف بود، او نیز همراه و یاور پدرش بود و در جریان مشروطیت و نیز حوادث انقلاب عراق بسیار فعال بود.

در آستانه تغییر دولت در ایران و بروز حوادث هولناک تخریب بقیع و اماکن و آثار اسلامی توسط وهابیون توسط مجلس شورای ملی به عنوان عضو کمیسیون مربوط انتخاب شد.

این کمیسیون به پیشنهاد مرحوم سید حسن مدرس در 12 خرداد، شامل ده تن از نخبگان برای بررسی حوادث مکه و مدینه توسط مجلس شورای ملی تشکیل شد.

وظیفه این کمیسیون بررسی سیر حوادث و اخبار، کارشناسی امور، انتخاب بهترین راه کار، تصمیم گیری و نیز هماهنگی دستگاه های مرتبط به این مسائل بود. این کمیسیون تا تشکیل کمیسیون 13 نفره به نام کمیسیون حرمین شریفین تداوم داشت، هر هفته سه جلسه در بعدازظهر روزهای فرد تشکیل می داد و به امور مختلف مربوط به بقیع و اقدامات آل سعود و وهابیون رسیدگی می کرد.

میرزا مهدی پس از عمری تلاش و مجاهدت، در 1326ش/ 1364 در شهر مشهد مقدس درگذشت و در دارالسعاده در جوار حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.

مآخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص94-97؛ فرهنگ رجال و مشاهیر، ابوالفضل شکوری، قم، نشر عالمه، 1377، ج1، ص175-176.

نیز نک- : کمیسیون دفاع بقیع

آیت اللّه سید ابوالحسن اصفهانی ← سید ابوالحسن اصفهانی

آیت اللّه قمی

آیت اللّه قمی، درخواست ایشان از دولت پهلوی برای فشار بر دولت آل سعود برای بازسازی بقیع و بخشی از گزارش وزارت امور خارجه.

سید حسین طباطبایی قمی (1282-1366ق) فرزند سیدمحمود در شهر قم، در رجب 1282 متولد شد. سال ها در حوزه علمیه قم و تهران به تحصیل علوم دینی پرداخت، سپس به سامرا و بعد از آن به نجف برای تکمیل تحصیلات خود مهاجرت کرد. آیت الله شیرازی، او را در سال 1331ق به مشهد مقدس فرستاد. اما وقتی رضا شاه پهلوی کشف حجاب را الزامی نمود، او اعتراض کرد و در منابر علیه این اقدام سخنرانی نمود. لذا ابتدا زندانی شد، سپس به عتبات مقدس عراق تبعید گردید. در کربلا ساکن شد و پس از فوت سید ابوالحسن اصفهانی اعلام مرجعیت نمود. او در ربیع الاول 1366 در یکی از بیمارستان های بغداد درگذشت و در صحن حیدری امام علی(ع) در نجف اشرف دفن شد.

ایشان در دوره مرجعیتش و در سال 1322 ش طی نامه ای به دربار شاهنشاهی از پادشاه ایران، محمدرضا شاه پهلوی(حکومت 1320-1357ش) استدعا و درخواست می کند که با وهابیون شدید برخورد کند یا در مذاکرات و رایزنی ها، کاری کنند تا مشکل بقیع به ویژه بازسازی حرم ائمه بقیع(ع) را مرتفع نماید. این نامه را دربار به وزارت امور خارجه فرستاد. و وزارت خارجه طی نامه ای به توضیح شرایط می پردازد. مندرجات این گزارش گویای بسیاری از نکات است. اما متن گزارش سفارت ایران در جده چنین است:

نامه مورخ20 مرداد 1322 با رونوشت نامه وزارت دربار شاهنشاهی در خصوص استدعای حضرت آیت الله قمی از پیشگاه اعلی حضرت همایون شاهنشاهی، راجع به تعمیر ابنیه و بقاع متبرکه مدینه منوره رسید. با وجود این که معلوم بود دولت عربی سعودی با انجام این تقاضا مطابق منظور حضرت آیت الله قمی موافقت نمی کند، به خیال این که هر قدر در این موضوع پیشرفت شود و وضعیت قبور و بقاع متبرکه مزبور بهبودی یابد، منظور آقایان علما تا اندازه ای عملی می شود، کاردار سفارت عربی سعودی را ملاقات و پس از ذکر مقدمه مناسبی راجع به روابط حسنه ایران و کشور سعودی عربی و رابطه ی اسلامیت که دو ملت برادر را با هم

ص: 36

ارتباط داده و تشریح همبستگی و علاقه ی فوق العاده ایرانیان به مکه معظمه که کعبه تمام مسلمانان است، و به مدینه منوره که مرقد حضرت پیغمبر اسلام در آنجاست، [بیان شد که] منظور ما از این تقاضا این نیست که قبور مزار اشخاص گردد، مقصد اصلی آن است که با بنای مختصری در روی قبور مزبور و تشخیص آن ها و ذکر صاحبان قبور از فقدان اثر و مجهول گردیدن صاحبان قبور جلوگیری شود. البته چون فعلاً تاریخ وجود ابنیه بر روی قبور مزبور نزدیک است و بیش از چند سال از ویران شدن آن نگذشته است و قبور مشخص و صاحبان قبور معروف همگان می باشند، ولی به تمادی ایام ممکن است این موضوع از نظرها محو گردد.

در پیرو گزارش شماره 135 محرمانه حجاز مورخه 24/6/1322 راجع به استدعای حضرت آیت الله قمی از پیشگاه اعلی حضرت همایون شاهنشاهی درباره تعمیر ابنیه و بقاع متبرکه مدینه منوره اشعار می دارد:

به طوری که آگهی دارند پس از ورود وهابی ها به مکه و وصول خبر ویران نمودن بعضی از بقاع متبرکه در آن جا در موقعی که هنوز بین سلطان ابن السعود و ملک علی فرزند شریف حسین جنگ ادامه داشت، جناب آقای غفار جلال، وزیر مختار دولت شاهنشاهی در مصر، از طرف دولت شاهنشاهی برای رسیدگی به اوضاع و اجرای مذاکرات لازمه، مأمور مسافرت به حجاز شد، آقای محمدرضا گلستانه مأمور محاسبات این سفارت که به سمت مترجم عربی در مصاحبت جناب آقای جلال به حجاز مسافرت نموده بودند اظهار می دارد، به طوری که در خاطر دارد در آن موقع پس از مذاکرات زیاد در این باب، سلطان ابن السعود از رفتار وهابیان که بعضی از بقاع متبرکه(قبر و خانه ی حضرت خدیجه و غیره) را خراب کرده بودند، عذرخواهی نموده و وعده داده بودند که اگر دولت شاهنشاهی مایل به تعمیر خرابی ها باشد ممانعت ننمایند.

و به قراری که از پرونده امر فهمیده می شود عین مراسلات ابن السعود خطاب به والا حضرت اقدس پهلوی که در آن موقع نیابت سلطنت عظمی را داشتند به پیوست گزارش 230 مورخه 27 آبان ماه 1304 به وزارت امور خارجه فرستاده شده است(رونوشت نامه ی مزبور برای مزید آگهی به پیوست تقدیم می گردد.)

متمنی است با مراجعه به پرونده های موجوده، رونوشتی از مکاتبات نامبرده تهیه و به این سفارشات

ارسال فرمایند تا در صورتی که حقیقتاً مدرک صحیحی راجع به وعده های ملک ابن السعود در دست باشد مورد استفاده قرار دهد. سفیر کبیر

این دو سند بسیار مهم تاریخی مشتمل بر نکات فراوان می باشند. و نشانگر وضعیت آن روزگار و شرایط حاکم بر روابط بین دو کشور و اوضاع و احوال عربستان سعودی است.

مآخذ

اختران قم، ناصرالدین انصاری قمی، قم، دلیل ما، 1388ق، ص361-390؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1385، ص 149-152؛ مکارم الآثار، معلم حبیب آبادی، اصفهان، نشاط، 1374، ج7، ص2469-2471؛ نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی، نجف اشرف،1371ق، ج2، ص653-655.

آیت اللّه محمد سند ← عمارة قبور النبی و اهل بیته

آیت اللّه ناصر مکارم شیرازی ← مکارم شیرازی، ناصر

آیت اللّه نایینی ← محمد حسین نایینی

آیین کلایی، ابوالقاسم ← مرجانی آیین کلایی، ابوالقاسم

ص: 37

الف

ائمة البقیع

ائمة البقیع، کتابی درباره چهار تن از ائمه شیعیان(ع) و دارای مقبره هایی در بقیع.

این کتاب در قطع کوچکتر از اندازه جیبی منتشر شده و نام مؤلف هم در آن ذکر نشده است. نیز ناشر، محل چاپ و تاریخ چاپ ندارد. عنوان کامل آن ائمة البقیع فی مصادر اهل السنة است. این اثر توسط یکی از ناشران در ایران منتشر شده است. هدف مؤلف نشان دادن مشروعیت امامت ائمه معصومین(ع) و مقبولیت اجتماعی آنان و نیز معرفی دانش و فضائل ائمه(ع) بر اساس متون اهل سنت است.

مؤلف در چهار فصل به معرفی امام حسن مجتبی(ع)؛ امام علی بن الحسین زین العابدین(ع)؛ امام محمدباقر(ع) و بالاخره امام صادق(ع) و بیان سیره آنان می پردازد.

مأخذ

ائمة البقیع فی مصادر اهل السنة، بی جا، بی تا، ص94.

ائمه چهارگانه شیعه ← امامان شیعه

ابان بن عثمان

ابان بن عثمان، والی مدینه و مدفون در بقیع.

أبان بن عثمان بن عفان بن ابی العاص بن أمیة بن عبد شمس بن عبد مناف بن قُصی بن کلاب القُرشی الاموی فرزند خلیفه سوم و از طایفه قریش است. اهل سنت او را از تابعین ثقه و یکی از فقهای ده گانه ی مشهور مدینه دانسته اند. نیز او را یکی از خطبای فصیح در آن روزگار شمرده اند. برخی از منابع هم به رشوه خواری و جور او اشاره کرده اند. در دوره خلافت مروان بن الحکم در سال 75ق والی مدینه شد و 7 سال یعنی تا سال 82ق امارتش تداوم یافت. در سال 82ق از امارت مدینه برکنار و هشام بن اسماعیل بن المخزومی جای او را گرفت.

او در اواخر عمرش فلج شده و مشکلات حرکتی داشت و بر اثر همین بیماری در سال 105ق در دوره خلافت یزید بن عبدالملک چشم از جهان فرو بست و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

انساب الاشراف، بلاذری، به کوشش سهیل زکار، بیروت دارالفکر، بی تا، ج3، ص618؛ تاریخ امراء المدینة المنورة، عارف احمد عبدالغنی، دمشق، دار اکنان، 1996م، ص84-85؛ التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، سخاوی، ج1، ص174- 175؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دارصادر، بی تا، ج5، ص153 و 116.

ابراهیم الهتنائی

ابراهیم بن احمد، از علمای مدینه در سده 8 و 9ق و مدفون در بقیع.

ابو محمّد ابراهیم بن احمد بن محمد خجندی مدنی حنفی در سال 779ق در مدینه چشم به جهان گشود. نزد استادان در همانجا قرآن، حدیث، ادبیات و فقه آموخت. نیاکان او از خجند بودند که شهری در ساحل سیر دریا (سیحون) و هم اکنون از کشور تاجیکستان است. در گذشته خجند در قلمرو افغانستان بوده است.

آثار و کتبی از او بر جای مانده است. از جمله دیوان شعر و شرح اربعین نووی. بالاخره در 851ق در شهر مدینه درگذشت، در روضه نبوی بر او نماز خواندند و پیکرش را بقیع به خاک سپردند.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2008م، ج1، ص183- 189.

ابراهیم بن حمزه بن ینْکی

ابراهیم بن حمزه بن ینْکی، از مشاهیر بخارا و مدفون در بقیع.

ابو محمد خداباذی ابراهیم بن حمزه بن ینکی راوی و کسانی مثل بخاری از او روایت نقل کرده اند. اصالتاً از خداباذ روستایی در بخارا و از مشاهیر بخارا است. او در بخارا به عالم و صالح بودن معروف بوده است. سخاوی

ص: 38

خبر داده که در سال 500ق به قصد حج به مکه رفته است. او در روز عاشورای سال 506ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص200- 201.

ابراهیم بن رجب بن حماد

ابراهیم بن رجب بن حماد، مؤلف و دانشمند ساکن مدینه در سده 5 و 6ق و واقف و مدفون در بقیع.

ابو اسحاق ابراهیم بن رجب بن حماد ملقب به علامه ربانی، خاشع ناسک، البرهان، رواسی، کلابی، عامری مقیم مدینه و از دانشمندان و فقهای شافعی مشهور مدینه در سده 7 و 8ق بود. او اصالتاً از سلمان، شهری در اردن کنونی بود که برای تحصیل علوم به مدینه آمده و در این شهر سکونت گزیده بود. دارای کتابخانه ای از کتب نفیس بود که وقف کتابخانه مسجد النبی کرده است. در سال 505ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

او را عالمی زاهد سالک، عارف به زمان و شجاع در میدان های نبرد و تمام وقت مشغول علوم شرعی دانسته اند. مؤلف آثار و کتاب های سودمندی است. اما همه آثارش را به مدرسه شهابیه در مدینه منوره وقف کرد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات، 2007م، ج1، ص202- 205.

ابراهیم بن رسول اللّه، زیارت نامه

ابراهیم بن رسول اللّه، زیارت نامه، متن خاص به هنگام زیارت مقبره ایشان.

در منابع شیعه زیارت ابراهیم طولانی است. شیخ عباس قمی به نقل از مصباح الزائر متن کامل آن را نقل کرده است. البته به دلیل طولانی بودن فقط چند سطر اول و سطر آخر آن آورده می شود. کل آن سی سطر است. زیارت نامه با سلام بر رسول خدا، شهدا و صالحین آغاز می شود تا می رسد به اینجا: السلام علیک ایها السُلالة الطاهرة، السلام علیک یابن النبی المجتبی (مفاتیح الجنان، ص427- 429).

اما در منابع اهل سنت، یک زیارت کوتاه برای ابراهیم آمده است. سلیم خان تکابی از مشاهیر اهل سنت غرب ایران در 1310- 1311ق عازم سفر مکه و مدینه شده و خاطرات خود را در سفرنامه ای به نام سفرنامه حج تدوین کرده است. او در بخش زیارت بقیع می نویسد: وقتی بر مقبره ابراهیم بن رسول الله(ص) حاضر شدیم این دعا را خواندیم: السلام علیک یا ابراهیم بن رسول الله، السلام علیک یا ابن نبی الله، السلام علیک یا بن حبیب الله، السلام علیک یا بن المصطفی، السلام علیک و علی من حولک من اصحاب رسول الله، السلام علیکم یا اصحاب رسول الله رضی الله تعالی عنکم و رضاکم احسن الرضا و جعل الجنة منزلکم و مسکنکم و محلّکم و مأواکم السلام علیکم و رحمة الله و برکاته (ص67- 68).

مآخذ

سفرنامه حج، سلیم خان تکابی، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر مورخ، 1388، ص67- 68؛ مصباح الزائر، سید مهدی یزدی حائری نجفی، بمبئی، 1302ق، ص105؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ترجمه حمید رضا شیخی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1392.

ابراهیم بن عبد الحمید موغانّی

ابراهیم بن عبد الحمید موغانّی، ناظر و ولی اوقاف در مدینه.

او اصالتاً از شهر موغان یا موقان آذربایجان ایران است. پدرش اهل ادب و علم دوست بود و او را برای یادگیری قرآن روانه مکتب خانه کرد. در جوانی همراه پدرش عازم سفر به مصر شد. اما در راه پدرش درگذشت. برای تحصیل علوم دینی به مدینه رفت. پس از طی مدارج علمی و پیداکردن مقبولیت اجتماعی، والی و ناظر اوقاف شهر مدینه النبی شد. تصرف در اوقاف، ثبت اوقاف و دیگر امور وقفی زیر نظر او اجرا می شد. اطلاعات

ص: 39

دیگری از تاریخ زندگی او در دسترس نیست.

مأخذ

التحفة اللطیفه فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینه، 2007م، ج1، ص216.

ابراهیم بن علی بن محمد

ابراهیم بن علی بن محمد، از شخصیت ها و علمای مدینه در سده 8ق و مدفون در بقیع.

ابوالوفاء، ابن الامام المحدث نورالدین، ابراهیم بن علی بن محمد بن ابی القاسم ملقب به برهان، یعمری، مدنی و مشهور به علامه و قاضی، بعد از 730ق در مدینه متولد شد. در همان شهر به فراگیری علوم دینی پرداخت. از مشایخی چون جمال مطری، زبیر بن علی الاسوان و ابو عبدالله الوادی آشی روایت آموخت. سپس شاگردان بسیار تربیت نمود. او دارای مذهب مالکی بود. از سال 793ق متولی دستگاه قضاء مالکیان در شهر طیبه بود. بالاخره در 909ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

او چند عنوان کتاب در زمینه فقه مالکی تألیف و عرضه نموده است.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص235- 237.

ابراهیم بن محمّد بن ابی یحیی

ابراهیم بن محمّد بن ابی یحیی، راوی و فقیه در مدینه در سده 2ق و مدفون در بقیع.

ابو اسحاق ابراهیم بن محمد بن ابی یحیی الاسلمی از فقهاء و راویان شافعی مذهب است. برخی از رجالیون او را تأیید کرده و بعضی دیگر او را با القاب نامطلوب یاد کرده اند. سفرهایی از جمله به مصر داشت. بالاخره در سال 191 یا 194ق در شهر مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

ابو نعیم اصفهانی در تاریخ اصفهان از او یاد کرده و مذهبش را فاسد معرفی می کند.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص259.

ابراهیم بن محمد(ص)

ابراهیم بن محمد(ص)، پسر رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

پیامبر خدا(ص) چند فرزند داشت؛ یکی از آنها به نام ابراهیم از همسری به نام ماریه قبطیه متولد شد. در سال هفتم قمری، پیامبر خدا(ص) برای ابلاغ رسالت خویش، نمایندگانی را به نقاط مختلف گسیل داشت. حاطب ابن ابی بلتعه را نیز نزد مقوقس حاکم مصر فرستاد. به اعتبار اینکه پایتخت مقوقس اسکندریه بود او را حاکم و پادشاه اسکندریه خوانده اند. مقوقس که بزرگ قبطیان بود، به نامه پیامبر(ص) احترام گذاشت و در پاسخ، نام پیامبر را بر نام خویش مقدم داشت. هدایای گران بهایی برای پیامبر فرستاد که در میان آنها کنیزی ارجمند به نام ماریه بود.

در گزارش های تاریخی هست که مقوقس، پادشاه اسکندریه، ماریه را با سیرین - که هر دو از نظر زیبایی بی مانند بودند - همراه تحفه ها و هدایای فراوانی برای پیغمبر فرستاد؛ از جمله هدایای مقوقس، قاطر مخصوصی به نام دلدل بود که در عربستان، جز آن قاطری وجود نداشت، به اضافه، هزار مثقال طلا و بیست قواره پارچه مصری و کاسه ای بلورین که ظرف مخصوص آبخوری حضرت شد و غلامی به نام جریح. پیغمبر(ص) سیرین را به عقد حسان بن ثابت، شاعر محبّ رسول خدا درآورد و ماریه را به همسری خود برگزید.

ماریه، دختر شمعون نامی بوده که بعد از آمدن به مدینه، در حضور پیامبر(ص) مسلمان شد و به عقد آن حضرت درآمد. ماریه قبطیه چون هم کمالاتی داشت و هم از پیامبر(ص) صاحب فرزندی شده بود، مورد حسد برخی همسران آن حضرت قرار گرفت، لذا حضرت وی را در مشربه؛ یعنی باغ و بستانی که یک یهودی، به پیامبر

ص: 40

بخشید، جای دادند. این باغ، پیش از آنکه در اختیار پیامبر قرار گیرد، ملک شخصی یهودی به نام مُخَیریق بود، که اسلام را برگزید و در اُحد به شهادت رسید. او باغ مشربه را به پیامبر بخشیده بود.

ابراهیم، فرزند پیامبر اسلام، در ماه ذی حجه سال هشتم به دنیا آمد. هنگام ولادتش جبرئیل نزد پیامبر(ص) آمد و ضمن تبریک گفت: «السَّلامُ عَلَیکَ یا إِبْراهیم».

در هر حال، ابراهیم در میان قبیله بنی مازن و در محلّ مشربه به دنیا آمد و سلمی همسر ابورافع، مامایی او را به عهده داشت. از این رو، نخستین کسی که مژده ولادت ابراهیم را به پیامبر داد ابورافع بود و آن حضرت، غلامی را به عنوان مژدگانی به وی هدیه داد. رسول الله در روز هفتم ولادت ابراهیم گوسفندی عقیقه کرد و شخصی به نام ابوهند، موی سر وی را تراشید و به دستور پیامبر، به وزن آنها، نقره به فقیران داده شد و سپس موها در خاک دفن گردید. در همین روز، پیامبر خدا این فرزند را ابراهیم نامید و فرمود: جبرئیل بر من نازل شد و گفت: «السّلامُ علیکَ یا إِبراهیم» و من هم نام جدم ابراهیم را برای او برگزیدم.

پس از تولد ابراهیم، تعدادی از همسران و یاران پیامبر درخواست کردند که آن حضرت وظیفه پرستاری و شیر دادن به ابراهیم را به ایشان واگذار کند، تا اینکه سرانجام این افتخار نصیب بانویی به نام اُم بُرده، همسر ابویوسف شد. او ابراهیم را به خانه خویش برده و بعد از شیر دادن به ماریه برمی گرداند. گاهی هم پیامبر برای دیدن ابراهیم به خانه امّ بُرده می رفته است. با تولد ابراهیم، سرور و شادمانی، سراسر مدینه را فرا گرفت و همه در شادی پیامبر شرکت کردند و تولد ابراهیم را به یکدیگر تبریک می گفتند. پیامبر خدا(ص) علاقه شدیدی به این فرزند داشت و عاطفه و علاقه مندی خودش را کتمان نمی کرد. پیامبر در هر فرصتی که پیش می آمد، به دیدن ابراهیم رفته، او را روی زانوی خویش گذاشته و غرق بوسه می کرد.

ابراهیم در ذی حجه سال هشتم قمری به دنیا آمده بود و در شانزده ماهگی یعنی در ربیع الاول سال دهم از دنیا رفت. اقوال دیگر هم درباره تاریخ وفات او هست و مدت عمر او را 16، 18 و 22 ماه نیز نوشته اند. به دستور پیامبر(ص) او را در بقیع، کنار قبر عثمان بن مظعون دفن کردند. آن حضرت تأکید کرد که در بهشت برای او مرضعه ای (شیر دهی) است که دوره شیر خوارگی او را تمام خواهد کرد. نیز روایت شده است که آن حضرت چهار تکبیر بر او گفت و بر قبر وی آب پاشید. ابراهیم نخستین کسی بود که رسول اکرم(ص) در بقیع بر قبرش آب پاشید.

مرگ ابراهیم پسر رسول خدا(ص) بر آن حضرت بسیار سنگین و گران بود. مقارن با مرگ او خسوفی رخ داد و این امر باعث شد تا مردم تصور کنند خورشید در مرگ ابراهیم گرفته شده است. از اینرو رسول الله(ص) به شدت با این باورهای خرافی مبارزه کرد و در سخنانی روشنگر خورشید و ماه گرفتگی برای مرگ انسان ها را به شدت مردود دانست و ردّ کرد. این روایات در منابع حدیثی از جمله در کتاب تاریخ المدینة المنوره ابن شبه آمده است. بر مقبره ابراهیم بارگاهی به رنگ سفید ساخته بودند که بعدها توسط وهابیون تخریب شد.

مآخذ

اسد الغابة، ابن اثیر، قم، اسماعیلیان، بی تا، ج1، ص156؛ الاصابة، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دار الکتب اللبنانیة، 1415ق، ج4، ص 391؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، دار العلم، 1987م، ج21، ص183 و ج6، ص 707؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، بیروت، دار الفکر، بی تا، ج5، ص 309و311؛ البقیع فضیلة کل مسلم، لندن، بی تا، ص5-8؛ تاریخ المدینة، قم، دار الفکر، 1480ق، ج1، ص 97؛ تاریخ المدینة المنورة، ابن شبه، ج1، ص98؛ الصحیح، محمد بن اسماعیل بخاری، بیروت، دار الفکر، 1401ق، ص 112؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار صادر، بی تا، ج1، ص 88؛ المبسوط، شمس الدین السرخسی، بیروت، دار المعرفة، بی تا، ص 74؛ مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری طبرسی، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، 1408ق، ص 460؛ وفاء الوفاء، سمهودی، بیروت، دار الاضواء، 1386ق، ج3، ص 824-826.

نیز نک- : بقعه البیضاء؛ مخیریق

ابراهیم بن موسی

ابراهیم بن موسی، راوی و از نوادگان امام علی(ع) و مدفون در بقیع.

ص: 41

نام کامل او چنین است: ابراهیم فرزند موسی بن عبدالله بن موسی بن عبدالله بن حسن بن علی بن ابی طالب(ع) مکنی به ابوعمرو. او از شیعیان مبارز در عصر خلافت بنی عباس بود و رنج ها و زندان های فراوانی را تحمل کرد. مهتدی خلیفه عباسی او را در حبس در سال 256ق به شهادت رساند و سپس در بقیع به خاک سپرده شد. ابوالفرح اصفهانی، محمد بن احمد عامل مهتدی در مدینه و والی این شهر را عامل شهادت او می داند (مقاتل الطالبین، ص439).

مآخذ

اعیان الشیعه، سید محسن عاملی، بیروت، 1995م، ج12، ص134؛ مقاتل الطالبین، قم، 1352، ص439؛ المجدی فی انساب الطالبین، ابوالحسن علی بن ابی الغنائم محمدبن علی العلوی العمری، به کوشش احمد مهدوی دامغانی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1422ق، ص53.

ابراهیم بن یحیی شجریّ

ابراهیم بن یحیی شجریّ، راوی و از مشاهیر مدینه و مدفون در بقیع.

ابراهیم بن یحیی بن محمد مدنیّ شجریّ ساکن محله ای که در قدیم «الشجرة بذی الحُلَیفَة» نام داشت. این محله در جنوب شهر مدینه و نزدیک شهر بود. امروز آنجا را ابیار می نامند و ملحق به شهر مدینه شده است. به همین دلیل او را شجری نامیده اند. او از راویان مدینه، پدرش، ذهلی و ابو اسماعیل ترمذی، روایت هایی نقل کرده است.

بعضی او را ثقه دانسته و کسانی مثل ابو حاتم او را تضعیف نموده اند. وفات او را حدوداً در سال 220ق نوشته اند و محل دفن او به احتمال زیاد بقیع بوده است.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص271- 272.

ابراهیم بن یحیی عباسی

ابراهیم بن یحیی عباسی، امیر مدینه و مدفون در بقیع.

ابراهیم بن یحیی بن محمد بن علی العباسی امیر مکه و امیر طائف بود و از سال 166ق به امیری مدینه منصوب گردید. اما پس از چندی در سال 167ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

او استفتائاتی از مالک بن انس داشت و بعضی رجالیون و مورخین، نام او را در زمره راویان مالک ثبت کرده اند.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص272.

ابراهیم حسین بغدادی ← عمارة قبور النبی و اهل بیته

ابراهیم رفعت پاشا

ابراهیم رفعت پاشا، سردار و امیر الحاج و دانشمند مصری در سده 13و14ق و سفرنامه نویس.

ابراهیم بن شریف سویفی مشهور به ابراهیم رفعت پاشا فرزند عبدالجواد در جمادی الاولی 1273 در اسیوط مصر به دنیا آمد. پیش از تولد با فوت پدرش، یتیم شد. وقتی به سن رشد رسید، برای فراگیری ادبیات و قرآن به مکتب خانه رفت. سپس در دبستان امیری و مدرسه تجهیزیه قاهره به تکمیل مدارج علمی پرداخت. اما به دلیل نبوغ و استعداد فراوان به مدرسه جنگ(حربیه) فرا خوانده شد و پس از سه سال به درجه ستوان دومی و سپس به مقام افسری رسید. اما در زمانی که به وظایف نظامی خود عمل می کرد، در الازهر هم به تحصیل فقه و معارف دینی می پرداخت. او مکرر جهت انجام مأموریت به نواحی مختلف اعزام می شد.

در چهارم رمضان 1319ق به رتبه سرلشکری ترفیع یافت و به عنوان امیرالحاج کشور مصر به سال های 1320 تا 1325 تعیین گردید.

وی در عین اینکه نظامی بود، عالم، فقیه، دانشمند و نویسنده هم بود. او خاطرات و مشاهدات خود را در سال های حضور در عربستان سعودی را تألیف کرد و نام این سفرنامه را مرآة الحرمین گذاشت. نخستین بار آن را در سال 1344ق وقتی که هنوز زنده بود در قاهره و توسط دارالکتب المصریه به چاپ رساند. دکتر هادی انصاری این کتاب را به فارسی برگردانده است.

ص: 42

بخشی از این کتاب درباره بقیع است. این بخش شامل اطلاعات سودمندی درباره، مدفونین بقیع و دیگر مسائل مربوط به بقیع است. متن این بخش با عنوان گورستان بقیع در مقالات مستند، در لوح فشرده پیوست آمده است.

مأخذ

مرآة الحرمین، ابراهیم رفعت پاشا، ترجمه فارسی هادی انصاری، تهران، نشر مشعر، 1377، ص13-14 و 477-480.

ابراهیم صندوق دار ← صندوق دار، ابراهیم

ابراهیم کورانی شهرزوری

ابراهیم کورانی شهرزوری، فقیه شافعی در سده 10و11ق، مؤلف و مدفون در بقیع.

ابراهیم بن حسن شهرزوری شافعی کورانی در شوال 1025ق در شهر شهران از توابع شهرزور در منطقه کردستان متولد شد. پس از تحصیلات در محل زندگی برای تکمیل آموخته ها مسافرت هایی داشت؛ سال ها هم در مدینه مجاورت گزید و علاوه بر تدریس به تهذیب نفس پرداخت. او از فقهای بزرگ مذهب شافعی است. کتاب های تألیفی او را تا هشتاد عنوان شمرده اند. بالاخره در سال 1101 در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، 1995م، ج1، ص35.

ابن ابی السعود، احمد بن اسماعیل

ابراهیم الهتنائی، از مشاهیر مدینه و مدفون در بقیع.

اطلاعات زیادی درباره او در دست نیست. او را به نام شیخ صالح نامیده اند. به بیماری جذام گرفتار شده ولی چون قوی بنیه بود در مقابل این بیماری چند سال مقاومت کرد. با اینکه بسیاری از اعضاء و جوارحش را از دست داد. دائم الذکر و همیشه به تلاوت قرآن مشغول بود. پس از فوت او را در بقیع دفن کردند. اما راجع به تاریخ وفات او مطلبی ثبت نشده است.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص282.

ابراهیم بن احمد

ابن ابی السعود، احمد بن اسماعیل، از دانشمندان علوم اسلامی در سده 9ق و مدفون در بقیع.

احمد بن اسماعیل بن ابراهیم ملقب به الشهاب، السعودی، القاهری، المنوفی و الشافعی و مکنی به ابن الشیخ ابی السعود، ابو العباس و ابوالفضل و معروف به ابن ابی السعود در شوال 814ق در منوف العلیا در مصر متولد شد. در خردسالی پدرش را از دست داد. در همان شهر شروع به آموختن قرآن و ادبیات عرب نمود. در 29 سالگی به قاهره رفت و نزد استادان مشهور آموختن فقه را آغاز کرد. سپس طب، علوم طبیعی و ریاضی آموخت. وقتی به مدارج عالی و استادی رسید، شروع به تدریس و تربیت شاگرد پرداخت.

در سال 868ق برای حج به مکه و مدینه رفت. چند ماهی در مجاورت مکه و مدینه ماند تا اینکه در سال 870ق وقتی در مدینه به بیماری دل درد مبتلا شده بود، در گذشت. جسد او پس از غسل و کفن به روضه نبوی منتقل شد و برآن نماز گزاردند. سپس در بقیع بین مقبره مالک و ابراهیم دفن گردید.

وی علاوه بر کثرت دانش، دارای اخلاق نیک، خشوع و خضوع و حسن معاشرت با مردم بود. همچنین آثار و اشعاری از او بر جای مانده است.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص291- 298.

ابن ابی الهیجاء

ابن ابی الهیجاء، از وزرای دولت فاطمی، آبادکننده بخش هایی از بقیع و مدفون در آنجا.

سیف الدین حسین بن ابی الهیجاء از کارگزاران دولت فاطمیان مصر بود. فاطمیان نام سلسله شیعه اسماعیلی (297-567ق) بود که بیش از 250 سال در مصر و شمال آفریقا حکفرمایی داشتند. آنان نسبت خود را به حضرت فاطمه زهرا(ع) می رساندند. فاطمیان چون

ص: 43

گرایش شیعی داشتند، خود را محقّ و صاحب صلاحیت برای خلافت بر جهان اسلام می دانستند و خلفای بغداد را نامشروع تلقی می کردند.

او داماد طلائع بن رُزَیک(درگذشت 556ق) وزیر عاضد آخرین خلیفه فاطمی است. در سال های پایانی عمرش، در مدینه سکونت داشت.

در دوره معز (حکومت 341 تا 364ق) و دوره پسرش عزیز (حکومت 365-386ق) فاطمیان به اوج اقتدار رسیدند. مکه و مدینه را هم زیر سلطه گرفتند و اقدامات بسیار عمرانی، امنیتی و غیره در اماکن و شهرهای مقدس اجرا کردند. ابن ابی هیجاء امیر فاطمی علاقه خاصی به حرمین شریفین داشت. پس از چند سال کار در مدینه وصیت کرد که بعد از مرگ در بقیع دفن شود. علاوه بر دفن، بقعه و آرامگاهی بر مزارش ساختند که به بقعه ابن ابی هیجاء مشهور بود. این بقعه در نزدیکی بقعه های عباس و ائمه(ع) بود.

ابن ابی الهیجاء در سال 546ق مرقد اسماعیل فرزند امام صادق(ع) را تجدید بنا کرد. نیز باغ مجاور حرم اسماعیل را خرید و وقف این حرم کرد تا توسعه آن امکان پذیر شود. سمهودی گزارش داده که در وسط درِ میانی و آخری مرقد اسماعیل، قطعه سنگی نصب شده و در آن نوشته شده، باغ موجود در سمت غربی این حرم را حسین بن ابی الهیجاء به این حرم وقف نمود.

یکی از علل موفقیت فاطمیان مصر در مدینه و آبادانی بقیع، تبعیت و هماهنگی آل مهنا به عنوان حاکمان مدینه با فاطمیان بود. به طوری که برخی آل مهنا را دست نشانده فاطمیان می دانند.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1391، ص351؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، 1380، ص303؛ دانشنامه دانش گستر، ج1، ص586-587؛ صبح الاعشی، قلقشندی، به کوشش زکار، دمشق، وزارة الثقافة، 1980م، ج4، ص307؛ قاموس الحرمین، محمدرضا نعمتی، قم، مشعر، 1376، ص190؛ وفاء الوفاء، سمهودی، ج3، ص920؛ وفاء الوفاء، سمهودی، به کوشش محمد عبدالحمید، ج2، ص138، ج3، ص43 و 103.

ابن ابی ثابت

ابن ابی ثابت، پژوهشگر و مؤلف درباره مدینه منوره و پدیدآورنده نخستین کتاب درباره آن.

تا چندی قبل، پژوهشگران تصور می کردند نخستین کتاب درباره مدینه منوره را ابن زباله (زنده در سال 199ق) تألیف کرده و گویا آن را اخبار المدینة یا تاریخ المدینة نامیده است. اما با تحقیقات جدیدتر به ویژه با تلاش های مدینه پژوه مشهور معاصر، حمد الجاسر معلوم شد پیش از او مؤلف دیگری به نام عبدالعزیز بن عمران الزهری المدنی معروف به ابن ابی ثابت الاعرج (درگذشت 197ق) بوده و درباره مدینه، تأملات و تحقیقاتی داشته است. البته فاصله زمانی ابن ابی ثابت و ابن زباله، حداقل 2 سال و حداکثر احتمالاً یک تا دو دهه است. یعنی فاصله چندان زیاد نیست ولی این کشف مهم است که اولین پژوهشگر درباره مدینه این زباله نبوده بلکه ابن ابی ثابت است. (مقدمه کتاب المغانم المطالبة و نیز مقدمه «معجم ما الّف» از الصاعدی).

ابن شبه اطلاعاتی درباره ابن ابی ثابت داده و کتاب های او را معرفی کرده است. به نظر ابن شبه، وی به دلیل از بین رفتن آثارش در آتش سوزی و بیان مطالب از روی حافظه، کثیر خطاء و غلط بوده است. شاگرد و فرزند ابن ابی ثابت به نام سلیمان بن عبدالعزیز الزهری و شاگردان دیگرش به نام های علی بن محمد المدائنی وابوغسال محمد بن یحیی الکنانی و ابراهیم بن المنذر الحزامی و ابو حذافة احمد بن اسماعیل بن السهمی المدنی، روایات بسیاری درباره تاریخ مدینه و حوادث این شهر از ابن ابی ثابت نقل کرده اند. اما از آثار تألیفی او، جز نقل هایی از ابن شبه (1362ق) در کتاب تاریخ المدینة چیزی به ما نرسیده است.

سمهودی همین روایات را از ابن شبه در کتابش به نام

ص: 44

وفاء الوفاء نقل کرده است. اما علت مشهور شدن، ابن زباله به عنوان نخستین مورخ و مؤلف تاریخ مدینه چیست؟ در پاسخ باید گفت سمهودی در کتابش وفاء الوفاء پیشگام بودن او را مطرح کرد و نوشت ابن زباله اولین مورخ و مؤلف در این رشته است. اگر چه کتاب ابن زباله در آتش سوزی مسجد النبی سوخت و از بین رفت ولی بسیاری از مطالب آن را سمهودی در کتابش آورده است، به طوری که مستشرق آلمانی، وستنفلد این مطالب را گردآوری کرد و کتاب مستقلی به نام تاریخ المدینة یا اخبار المدینة ساخت.

مآخذ

التحفة اللطیفة، ج3، ص35؛ تهذیب التهذیب، ج6، ص351؛ «معجم ما الّف عن المدینة المنورة»، عبدالرزاق بن فراج الصاعدی، مجله العرب، س31، 1416ق، ص49 به بعد.

نیز نک- : بقیع پژوهی؛ کتاب شناسی ها

ابن ابی قیس ← حویطب بن عبدالعزی

ابن ابی وقاص ← سعد بن ابی وقاص

ابن اسود ← مقداد بن اسود

ابن اسود بن حرام ← زید بن سهل

ابن البارزی

ابن البارزی، قاضی، ادیب و شاعر و مدفون در بقیع.

عبدالرحیم بن ابراهیم بن هبة الله جهینی ملقب به نجم الدین و مکنی به ابومحمد و مشهور به ابن البارزی، در شهر حماة سوریه متولد شد. در همانجا رشد و نمو نمود و برای تکمیل تحصیلات به شهرهای دیگر مسافرت کرد. بالاخره به حماة بازگشت و سال ها در آنجا به تدریس و افتا و قضاوت مشغول بود. پدرش و فرزندانش همین روش را پیش گرفتند. کتب بسیاری را تألیف کرده و به یادگار نهاده است. برخی او را با صفاتی چون ادیب، شاعر، اصولی، فقیه و قاضی ستوده اند.

این قاضی ادیب که در اواخر عمرش عزم زیارت مکه و مدینه کرده بود، در راه سفر نزدیک مدینه درگذشت؛ جسد او را به مدینه بردند و در بقیع به خاک سپردند.

مأخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، 1995م، ج3، ص343؛ موسوعة الطبقات الفقهاء، جعفر سبحانی، قم، مؤسسه الامام الصادق(ع)، 1430ق، ج7، ص106.

ابن التَیهان ← ابوالهیثم بن التیهان الاشهلی

ابن الجابی، ابراهیم بن مسعود

ابن الجابی، ابراهیم بن مسعود، قاری حرمین مکه و مدینه و راوی اهل مدینه و مدفون در بقیع.

ابو اسحاق ابراهیم بن مسعود بن ابراهیم قاهری اربلی ملقب به برهان الدین مقرئ الحرمین و معروف به ابن الجانی و المسروری در سال 662ق در قاهره چشم به جهان گشود، به مدینه کوچ کرد و پس از تحصیل و دست یافتن به تخصص در علوم دینی، در مقام خطیب و واعظ و امامت جمعه و جماعت و مدرس فعال بود. نیز در ترویج مذهب شافعیه در مدینه بسیار کوشا بود. بالاخره در سال 745ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد. محل دفن او را پشت قبه عثمان دانسته اند (العقد الثمین، ج1، ص300). بعضی هم محل دفن او را مکه دانسته اند (همان).

لازم به ذکر است، مورخینی مثل ابن فرحون او را متصف به ضریر (نابینا) دانسته و معتقدند در سال هایی از عمرش، بینایی اش را از دست داد. ابن فرحون او را با القابی مثل شیخ صالح، قاری بخشنده، باوقار، اهل سکینه و صبور ستوده است. نیز فیروزآبادی در المغانم المطابة (ج3، ص1182) همین ویژگی ها و اخلاقیات را برای او شمرده است.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات، 2007م، ج1، ص262- 264.

ابن الشماع

ابن الشماع، فقیه و متکلم از سده 8 و9ق و مدفون در بقیع.

شمس الدین محمد بن محمد بن علی بن احمد مجاهدی ایوبی حموی حلبی شافعی در حماة به سال 791ق چشم به جهان گشود. دارای گرایش صوفیانه بود. پس از تحصیلات در محل تولد به مصر رفت و نزد

ص: 45

استادان برجسته به تکمیل علوم پرداخت. چند بار به حج رفت و بالاخره در ذی القعده 863 ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

معجم المؤلفین، عمر رضا کحاله، بیروت، داراحیاء الکتب، ج11، ص243.

ابن القصبیّ ← سخاوی، محمد بن احمد

ابن القطان، ابراهیم بن عبد الرحمن

ابن القطان، ابراهیم بن عبد الرحمن، از شخصیت های مدینه و مدفون در بقیع.

ابو اسحاق، ابراهیم بن عبد الرحمن بن حسین، برهان الدین مدنی شافعی معروف به ابن القَطّان در سال 819ق در مدینه منوره چشم به جهان گشود. در همین شهر رشد یافت و به محفل درس استادان گام نهاد. حدیث، ادبیات و فقه را به خوبی فرا گرفت. از پدرش، ابوالفتح مراغی و جمال کازرونی سماع روایت داشت. شاگردان بسیار داشت و روایات صحاح را برای آنان قرائت می کرد. در ذی القعده 908ق در مدینه درگذشت و گویا طبق مرسوم در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص218- 219.

ابن المراغی، محمد بن ابی بکر بن الحسین

ابن المراغی، محمد بن ابی بکر بن الحسین، فقیه و محدث مشهور، و مدفون در بقیع.

محمد ملقب به کمال و کنیه اش ابوالفضل، مشهور به ابن مراغی است. او در 803ق در مدینه متولد شد. نزد استادان مشهور به فراگیری علوم پرداخت. و به مقامات عالی علمی رسید. در روز ششم ذی القعده در بیرون مدینه سال 843ق کشته شد. علت کشته شدن او شایعات و نزاع های بین خانواده ابن المراغی و امیر مدینه بود. پس از کشته شدن جسدش را به بقیع بردند و در آنجا دفن کردند.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، 1995م، ج6، ص58؛ بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص208؛ التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج6، ص84- 86.

ابن النجار

ابن النجار، مدینه پژوه، بقیع شناس و نویسنده درباره فضایل بقیع.

ابو عبدالله محب الدین محمد بن محمود بن حسن بن هبة الله محاسن (578-643ق) مورخ، محدث رجال شناس، ادیب شافعی مذهب، بقیع و مدینه پژوه است. او در بغداد زاده شد، پدرش مردی نجار بود.در کودکی به حفظ قرآن روی آورد. سپس به فراگیری صرف و نحو عربی و استماع و کتابت حدیث پرداخت. در نظامیه ی بغداد نیز به تحصیل علم پرداخت و در دوره ای نسبتاً طولانی در زادگاهش نزد کسانی چون ابن جوزی، عبدالوهاب بن سُکَینه ی بغدادی و ذاکربن کامل خفّاف دانش آموخت و حدیث شنید. سپس به حجاز رفت و در 607ق در مکه و چندی در مدینه استماع حدیث کرد. در 608 ق وارد شام شد و در آنجا نزد ابوالیمن کندی به تحصیل علم پرداخت. نیز با سفر به حلب، حرّان، موصل، تکریت، مصر، اسکندریه، همدان، اصفهان، خراسان، نیشابور، بسطام، دامغان، ری، ساوه، همدان، و شهرهای دیگر از مشایخ عصر، حدیث شنید و به تکمیل تحصیلات خود پرداخت.

رویکرد علمی او که توغل در علوم حدیث و نقل و استماع احادیث بود در مدینه پژوهی و بقیع شناسی او هم مؤثر بوده است. از اینرو کتاب الدرة الثمینة فی تاریخ المدینة را با همین رویکرد نوشت. یعنی بر اساس احادیث به بیان اسماء مدینه، فتح مدینه، هجرت رسول اکرم(ص) و اصحابش به مدینه و فضایل مدینه می پردازد. برای نمونه از فصل هجرت رسول اکرم(ص) به مدینه، هشت روایت نقل کرده است. یکی از این

ص: 46

روایات چنین است: ابوموسی اشعری از پیامبر(ص) نقل کرده که می فرماید: در خواب دیدم که از مکه به زمینی پر از نخل مهاجرت کرده ام.

ابن نجار دوره ی پایانی عمر خود را در بغداد به تدریس و تألیف گذراند و پس از تأسیس مدرسه ی مستنصریه (631ق) به تدریس در آنجا گمارده شد. سرانجام وی در 643ق در بغداد از دنیا رفت و در گورستان باب الحرب دفن شد.

چند کتاب از او بر جای مانده است؛ ولی مهم ترین کتاب او الدرة الثمینة فی تاریخ المدینة است. ابن نجار آن را به درخواست برخی طالبان علم در مدینه به رشته ی تحریر درآورده است. این کتاب همراه جلد دوم شفاء الغرام فاسی در قاهره در 1376ق/ 1956م به چاپ رسیده است. سپس صلاح الدین بن عباس شکر به تحقیق و تصحیح این اثر پرداخت و در 1427ق/ 2006م آن را منتشر کرد. نیز ابوالعباس غراض ذیلی بر آن نوشته است. این کتاب به روش برخی مورخین به تاریخ سیاسی- اجتماعی مدینه نمی پردازد، بلکه در هجده فصل به بررسی ابعاد و جوانب مدینه النبی(ص) می پردازد. این هجده فصل عبارت اند از: اسماء مدینه و ساکنان نخستین آن، فتح مدینه، هجرت رسول اکرم(ص) و اصحاب ایشان به مدینه، فضایل مدینه، حدود و مرزهای حرم آن، وادی عقیق، چاه های مدینه، کوه احد و شهدای احد، مهاجرت بنی نفیس از مدینه، حفر خندق اطراف مدینه، قتل بنی قریظه، مسجد النبی(ص)، دیگر مساجد در مدینه، مسجد ضرار و انهدام آن، رحلت رسول الله و یارانش، فضیلت زیارت مقبره رسول اکرم(ص)، بقیع و فضیلت آن، بزرگان و مشاهیر ساکن در مدینه.

دو فصل«بقیع و فضیلت آن» و زیارت روضه ی رسول اکرم(ص) در بخش بقیع شناسی کتاب او، قابل توجه است، چون روایات و مطالبی در این دو فصل آمده که کاملاً با دیدگاه های وهابیون در دوره جدید معارض است. با توجه به اینکه ابن نجار یکی از کارشناسان خبره در حدیث و علوم حدیث است و کتاب او از آثار کهن در این زمینه می باشد، لازم است وهابیون بر اساس چنین منابعی به تصحیح باورها و رفتارهای خود بپردازند. دیدگاه های ابن نجار در زمینه بقیع در مقاله ی «ذکر البقیع و فضله» آمده است و تمامی این فصل عیناً نقل شده است.

مآخذ

الانساب، عبدالکریم بن محمد سمعان، بیروت، 1408ق؛ لتکملة لوفیات النقلة، عبدالعظیم منذری، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1405ق، ج2، ص319؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج5، ص36-37؛ الدرة الثمینة فی اخبار المدینة، ابن النجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه النبی(ص)، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 1427ق/ 2006م؛ الدرة الثمینة همراه شفاء الغراء فاسی، قاهره، 1376ق/ 1956م؛ سید اعلام النبلاء، محمد بن احمد ذهبی، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت، 1405ق، ج23، ص133-134؛ معجم الادباء، یاقوت حموی، بیوت، داراحیاء التراث الغربی، ج19، ص49؛ مقدمه صلاح الدین بن عباس شکر بر الدرة الثمینة، مدینة، 1427ق.

نیز نک- : احادیث بقیع

ابن النجم الصوفیّ، محمد بن احمد بن محمّد

ابن النجم الصوفیّ، محمد بن احمد بن محمّد، از عالمان ساکن مدینه و مدفون در بقیع.

در قاهره متولد شد و در همانجا به فراگیری علوم مشغول شد. به ابن عربی و تصوف گرایش داشت و از مشایخ صوفیه شد. به مکه رفت و 12 سال در مجاورت خانه خدا به عبادت و ریاضت مشغول شد. سپس به مدینه رفت و تا پایان عمر یعنی 801ق در مدینه سکونت داشت. در همانجا وفات کرد و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج6، ص29.

ابن النجیح

ابن النجیح، از پیروان ابن تیمیه و مدفون در بقیع.

شرف الدین ابوعبدالله محمد بن محمد حرانی مشهور به ابن النجیح فقیه ناسک است. او در سال 723ق در حران متولد شد و در وادی بنی سالم درگذشت. جسد او را به مدینه برده و در بقیع نزدیک قبر عقیل دفن کردند.

ص: 47

او از مبلغین سلفی گری واز پیروان این تیمیه و از یاران و خواص اصحابش بود.

مآخذ

البدایة و النهایة، ابن کثیر، به کوشش علی شیری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1998م، ج14، ص127؛ بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، 208.

ابن الهدم ← کلثوم بن الهدم

ابن باز ← بن باز، عبدالعزیز بن عبدالله

ابن بطوطه

ابن بطوطه، جهانگرد و سیاح برجسته در سده هشتم قمری و گزارش نویس درباره بقیع.

ابو عبدالله محمد بن عبدالله لواتی طنجی ملقب به شمس الدین در سال 703ق در شهر طنجه متولد شد. اصالتاً از قبیله بربرهای لواته بود که در شمال آفریقا پراکنده بودند.

وی در زادگاهش به تحصیل علوم دینی در مدرسه مالکیان پرداخت. به قصد انجام مناسک حج در 725ق، سفر خود را از طنجه آغاز کرد. او پس از گذشتن از تلمسان در الجزیره به تونس رفت و در شهر صفاقس با دختر یکی از مشاهیر آنجا ازدواج کرد. سپس از راه طرابلس و دیگر نواحی شمال افریقا به اسکندریه و قاهره و در ادامه از فلسطین، بیروت، طرابلس، حلب، انطاکیه، لاذقیه، بعلبک، و دمشق گذشت. وی مدتی در دمشق اقامت کرد و پس از آن رهسپار مکه و مدینه شد. سپس به نجف اشرف رفت و با قافله ای راه ایران در پیش گرفت و از شهرهای آبادان، ماهشهر، شوشتر، شیراز، اصفهان و تبریز دیدن کرد و سرانجام به بغداد بازگشت و بار دیگر به حج رفت و در مکه اقامت گزید بین سال های 729-730ق. وی با گذشتن از سواحل شرقی افریقا، یمن، عدن و موگادیشو، راه ظفار، سواحل شرقی عربستان، عمان و خلیج فارس را در پیش گرفت و با حاکم جزیره هرمز، سلطان قطب الدین تهمتن، دیدار کرد. آنگاه به لارستان فارس، جزیره کیش و بحرین رفت و بار دیگر در 723ق به مکه بازگشت. سفر بعدی او ابهاماتی دارد. او پس از درنوردیدن سراسر شبه جزیره کریمه به جنوب روسیه، و سپس قسطنطنیه رفت و بعد از طریق ولگا به خوارزم، بخارا، نخشب، سمرقند، بلخ، هرات، طوس، مشهد، سرخس، تربت حیدریه، نیشابور، بسطام، غزنه و کابل سفر کرد. در 734ق رهسپار هند شد و پس از اقامتی کوتاه در دهلی، راه چین را در پیش گرفت. آنگاه به جزایر مالدیو و جزیره ملوک رفت. ابن بطوطه که در بازگشت نیز از سرزمین ها و شهرهای بسیاری دیدن کرد، در 750ق به فاس رسید. سپس عازم اندلس شد و به غرناطه رفت. در 753ق راهی افریقای مرکزی شد و پس از عبور از صحرای افریقا به تمبوکتو رسید. او سرانجام با بازگشت به فاس در 754ق، به سیاحت خود پایان داد و تا آخر عمر در آنجا به سر برد. سفرنامه ابن بطوطه که شرح سفرهای اوست، توسط او تقریر و به دست کاتبش ابوعبدالله محمد بن جَزّی (ابن جزّی) تحریر شده است. ابن بطوطه بزرگ ترین جهانگرد مسلمان است که اندکی پس از مارکوپولو به سیاحت پرداخت و سفرنامه خود را به رشته تحریر درآورد.

این سفرنامه با عنوان های رحلة ابن بطوطه و تحفة النظار فی غرائب الامصار و عجائب الاسفار منتشر شده است. خلاصه آن به قلم فتح بیلونی به نام المنتقی در قاهره، 1278ق منتشر شد. پژوهشگران فرانسوی با تصحیح متن سفرنامه، آن را در چهار جلد در 1853 تا 1858م منتشر کردند. این چاپ مبنای چندین چاپ است که در کشورهای عربی منتشر شده است. فؤاد افرام بستانی در 1927م، علی منتصر کتانی در سال 1972م، عبدالهادی التازی در سال 1996م آن را با تصحیح خاصی منتشر کردند. اما کار عبدالهادی التازی که بر اساس چاپ فرانسه و سی نسخه دیگر تصحیح شده و همراه با فهارس فنی و حواشی مفصل در پنج جلد و 1550 صفحه توسط آکادمی مغرب منتشر شده، از همه بهتر و مبنای تحقیقات بعدی است. این سفرنامه به چندین زبان از جمله ترکی، پرتغالی، فارسی و انگلیسی هم ترجمه شده است.

ص: 48

ابن بطوطه گزارش مهم و سودمندی از مدینه و بقیع دارد که در مقاله «سفرنامه ابن بطوطه» آمده است.

گزارش ابن بطوطه از بقیع بر اساس ترجمه محمدعلی موحد حدود یک صفحه است. موحد در مقدمه متذکر شده که فقط متن اصلی را ترجمه کرده و از ترجمه اضافات ابن جزی (کاتب ابن البطوطه) خودداری نموده است. یعنی ابتدا متن چهار جلدی یا پنج جلدی را در یک جلد خلاصه نموده و سپس ترجمه کرده است. گویا همین روش را پرفسور گیپ در ترجمه انگلیسی داشته است. بهرحال اظهارنظرهای ابن بطوطه درباره بقیع بر اساس خلاصه و ترجمه محمدعلی موحد سامان دهی شده است، هر چند سایر توضیحات چاپ کامل تر نیز ارزش تاریخی و علمی خاص خود را دارد.

مآخذ

ابن بطوطة و رحلة، شاکر خصباک، بیروت، دارالآداب، بی تا؛ ادب الرحلات الاندلسیة و المغربیة، نوال عبدالرحمن الشوابکة، عمان (اردن)، وزارة الثقافة، 2008م، ص 66-68؛ ادب الرحلة فی التراث العربی، فؤاد قندیل، القاهره، مکتبةالدار العربیة الکتاب، 2002، ص 488-527؛ دانشنامه دانش گستر، ج1، ص 665؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج3، ص 120-126؛ رحلة ابن بطوطة، بیروت، دار بیروت للطباعة و النشر، 1405ق/ 1985م، ص 124-127؛ سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمدعلی موحد، تهران، بنگاه کتابهای جیبی، 1337، ص 113-114؛ مقدمه محمدعلی موحد بر سفرنامه، تهران، 1337.

نیز نک- : سفرنامه ابن بطوطه

ابن بکار ← اخبار المدینة

ابن بلیهد ← عبدالله بن بلیهد

ابن تیمیه

ابن تیمیه، متکلم، فقیه و مرجع فکری وهابیت و آل سعود.

تقی الدین ابوالعباس احمد بن عبدالحلیم عرانی دمشقی(درگذشت 728ق) مشهور به ابن تیمیه در 661ق در حران(شهری در ترکیه کنونی) زاده شد. به سرعت مدارج تحصیل علوم اسلامی را پشت سر گذاشت و در جوانی به کرسی فتوا و تدریس رسید. برای شناخت وهابیت و آل سعود، به ناچار باید زندگی و افکار او را مطالعه کرد چون یک از مصادر و منابع وهابیت است. پیشرفت و توسعه وهابیت از یک سو منوط به داشتن طرفداران و حامی هایی در قرن اخیر و از سوی دیگر داشتن مؤیدهایی در قرون گذشته است. به عبارت دیگر وهابیت تلاش کرده سَلَف و خَلَف را همراه خود کند. وهابیون و آل سعود، همه جا خود را طرفدار و مطیع ابن تیمیه و دیگر عالمان گذشته، نیز علمای جدید معرفی می کنند. تا اطمینان و امنیت خاطر مسلمانان را نسبت به این مکتب جدید جلب نمایند. به همین دلیل به رغم رفتارهای بسیار شنیع مثل تخریب بقیع، غارت اموال بقعه های بقیع و کشتار مردم، واکنش های قابل توجه در کشورهای مختلف اهل سنت علیه وهابیت مشاهده نشد.

باورهای وهابیون در زمینه شفاعت، توسل، زیارت قبور، احترام به قبور و اموات و نفی و نقد باورهای شیعه، اساس و ستون فقرات خط مشی وهابیت است. ابن تیمیه، غربن السلام و محمد بر بهاری(درگذشت 329ق) و برخی دیگر از علمای حنبلی با عرضه تفکرات تندروانه و افراطی و خشن در موضوعات فوق راه را برای وهابیت هموار کردند.

تربیت ابن تیمیه در محیط عناد و تعصب علیه تشیع، او را به گونه ای ساخته بود که از ابتدا، رویکرد و اقدامات خشن و سرکوبگرانه ای علیه شیعیان داشت. او نقش مهمی در قتل عام شیعیان در مدینه، لبنان، شامات و مصر داشت.

مبنای اعتقادات او ترجیح نقل به هنگام تعارض کتاب و سنت با عقل و ردّ تعقل است. نیز با منطق و فلسفه میانه خوبی نداشت. کتابی هم با عنوان الردّ علی الفلاسفة و نقض المنطق نگاشت. از اینرو سنتی را پایه گذاری کرد که به عقل اجازه تجزیه و تحلیل امور را نمی دهد و مثلاً نمی تواند ارزیابی صحیحی از زیان ها و عواقب تخریب بقعه ها و اماکن تاریخی مثل بقیع داشته باشد.

ابن تیمیه رفتن بر مزارها حتی مدفن پیامبران را منهی

ص: 49

می داند؛ به استثنای وقتی که می خواهد به آنها سلام کند. به نظر او هنگام دعا برای میت، مسلمان باید رو به قبله بایستد. او معتقد است نماز خواندن در کنار قبر میت حرام و بدعت است. نشستن نزدیک قبور اولیا و بزرگان، مسح و بوسیدن قبور آنان حرام و ممنوع است. از اینرو احادیث دال بر مشروعیت و استحباب زیارت قبر رسول خدا و دیگر بزرگان دین، همه را دروغ و مطرود می داند. او نوحه سرایی بر سر قبور، اظهار ندبه و ناراحتی و گریه و زاری را هم حرام و شرک می داند.

ابن تیمیه همچنین ساخت و ساز بر قبور را شرک و نوعی بت پرستی دانسته و تعظیم قبور را آیین مشرکان و کار اهل کتاب می داند. او تکلیف مسلمانان را منهدم ساختن بقعه ها و آرامگاه ها می داند. از نظر او حتی خواندن نماز در کنار قبور خواه به قصد تبرک یا بدون قصد جایز نیست. او مفصلاً درباره زیارت و مقابر و بقعه ها، سخن گفته و آرایی مطرح کرده و در بین فقها و متکلمان مسلمان، بیشترین تحلیل ها و تفسیرها و نظریه پردازی ها را در زمینه زیارت مقابر دارد. از اینرو اگر ابن تیمیه را فقیه مقابر یا کارشناس فقه زیارت بدانیم غلو نکرده ایم.

در زمینه توسل، شفاعت، استشفاء، تبرک و دیگر معتقدات شیعیان هم نقدهای جدی دارد و اینها را کلاً طردّ و نفی کرده است.

چند قرن بعد محمد بن عبدالوهاب(درگذشت 1206ق) و وهابیون و آل سعود با تکیه بر همین آراء، بقیع را تخریب کنند، به آرامگاه رسول خدا(ص) تعرض نموده و حتی قصد تخریب آنجا را داشته باشند و به بقعه های ائمه شیعیان در نجف اشرف و کربلا تعرض نمایند. حتی در سال های اخیر بقعه ها و آرامگاه های بزرگان در لیبی، افغانستان، پاکستان و دیگر نقاط جهان از تعرض آنان مصون نبوده و نیست. این بذر را ابن تیمیه کاشت و طی چندین قرن، دیگران آن را آبیاری

کردند و در سینه ها و قلوب برخی مسلمانان رشد و نمو کرد و امروزه به صورت یک آفت مهلک در حال آسیب رساندن است. فقط در یک مورد یعنی در یورش وهابیون به حرم حسینی(ع) در سال 1211ق، بیش از 5000 مسلمان شهید شدند. البته تا کنون ده ها اثر از سوی بزرگان اهل سنت و نیز شیعیان در نقد و ردّ آراء ابن تیمیه تألیف و عرضه شده است؛ مثل الحقایق الجلیة فی الردّ علی ابن تیمیة از شهاب الدین بن جهبل؛ الدرة المضیئة فی الردّ علی ابن تیمیة از تقی الدین سبکی شافعی(درگذشت 756ق)؛ المقالة المرضیة فی الردّ علی ابن تیمیة از محمد بن ابی بکر اخنائی مالکی(درگذشت 763ق).

مآخذ

ابن تیمیه حیاته عقائده، صائب عبدالحمید، قم، الغدیر، 1414ق، ج14، ص511؛ الاعلام، خیرالدین زرکلی، بیروت، دارالعلم للملایین، 1997م، بیروت، دار صادر، ج2، ص79 و جم؛ البدایة والنهایة، ابن کثیر، بیروت، مکتبة المعارف، بی تا، ج14،ص12؛ تبصرة الاحکام فی الاصول الاقضیة و مناهج الاحکام، ابراهیم فرحون، قاهره، 1406ق، ص 634؛ الجواب الباهر فی زوار المقابر، ابن تیمیة، به کوشش سلیمان ضیع، قاهره، السلفیة، جم؛ الحقایق الجلیة فی الردّ علی ابن تیمیة، شهاب الدین بن جهبل، به کوشش طه الدسوقی، 198م، جم؛ السلفیة، سید محمد کثیری، بیروت، الغدیر، 1418ق، جم؛ سیر اعلام النبلاء، الذهبی، به کوشش جمعی از پژوهشگران، بیروت، الرسالة، 1413ق، ج3، ص354؛ کتاب الزیارة، ابن تیمیة، بیروت، دارو مکتبة الحیاة، بی تا، جم؛ کشف الارتیاب، سید محسن امین، بیروت، دارالکتب الاسلامی، بی تا، جم؛ مجموعة الرسائل الکبری، ابن تیمیه، بیروت، دار احیاء، بی تا، جم؛ مجموعة الفتایا، ابن تیمیه، به کوشش عبدالرحمن، بی جا، بی تا، ج3، ص157-191و ج24، ص356-357؛ الملل و النحل، جعفر سبحانی، قم، مؤسسه امام صادق، ج8، ص413 به بعد؛ منهاج السنة النبویة، ابن تیمیة، به کوشش محمدشاد، بی تا، مؤسسه قرطبه، 1406ق، جم؛ منهج شیخ الاسلام ابن تیمیة، سعید عبدالعظیم، اسکندریه، دارالایمان، بی تا، ص188-189؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر، ج4، ص386-387؛ الوهابیة بین المبانی الفکریة و النتایج العملیة، جعفر سبحانی، قم، امام صادق(ع)، 1427ق، ص181-183؛ الوهابیة فی المیزان، جعفر سبحانی، قم، امام صادق(ع)، 1427ق، جم.

ص: 50

ابن جبیر

ابن جبیر، جهانگرد و ادیب اندلسی و گزارش نویس درباره بقیع.

ابوالحسین محمد بن احمد بن جبیر (540-614ق) در بلنسیه واقع در شرق اندلس (کشور اسپانیای کنونی) به دنیا آمد. پدربزرگ او از قبیله کنانه از قبایل بزرگ عرب بود که همراه با سپاه اسلام برای فتح افریقا، به شمال افریقا و اندلس رفته بود و در همانجا ماندگار شده بود.

ابن جبیر مانند پدرش در دولت های حاکم بر اندلس، به دبیری و کتابت مشغول بود. شغل او اقتضاء داشت تا گزارش سفر بنویسد؛ نیز او می باید سفرنامه اش را هر چه دقیق تر می نوشت. همین دقت ها موجب شد که تحولات مثبتی در جریان رحله نویسی (جریان سفرنامه نگاری) پدید آورد.

ابن جبیر در جمعه 8 شوال 578ق، غرناطه را به قصد سفر حج ترک کرد و در 13 ربیع الثانی 579 به مکه رسید. پس از ادای مناسک حج تا پایان 579 در مکه ماند. در محرم 580 عازم مدینه شد. چند روز در مدینه ماند آنگاه در 8 محرم عازم عراق و بغداد شد.

پس از آن چند سالی، سفرش را ادامه داد. هر آنچه می دید همراه با تحلیل و بررسی و ذکر نظریات دیگران ثبت می کرد. درباره مدینه النبی و بقیع مطالب جدید و جالبی گزارش کرده است. ابن جبیر گزارش خود درباره بقیع را اینگونه آغاز کرده است: بقیع در شرق مدینه قرار دارد و از طریق دری به نام «باب البقیع» وارد صحن این قبرستان می توان شد. به محض ورود در سمت چپ، مقبره صفیه عمه رسول خدا(ص) و مادر زبیر بن عوام است. در مقابل آن، قبر مالک بن انس با ساختمان مختصر و قبه ای کوتاه است. پشت آن قبر ابراهیم پسر رسول خدا(ص) با قبه سفید است. در سمت راست قبر عبدالرحمن اوسط معروف به ابوشحمه پسر عمر خطاب قرار دارد. او را پدرش شلاق زد، تا اینکه بیمار شد و درگذشت، در راستای آن قبرهای عقیل، عبدالله بن جعفر طیار، همسران پیامبر و فرزندان پیامبر(ص) قرار دارد. بعد از اینها، روضه عباس و حسن بن علی(ع) است. این روضه دارای قبه و گنبد و بارگاه بلندی است. و قبر هر دو از زمین مرتفع است و دارای انواع تزیینات دیواری و چراغ های آویز بسیار زیبا است. بیت الحزن منسوب به فاطمه دختر رسول الله چسبیده به بقعه عباسیه است.

کتاب الرحله ابن جبیر به چند زبان ترجمه شده و در کشورهای عربی هم چند بار چاپ شده است. دوزی شرق شناس هلندی (1820-1883م) و میکله آماری(1)

مورخ و اسلام شناس ایتالیایی (1806-1883م) بخشی از سفرنامه ابن جبیر به ویژه مطالب آن درباره جزیره سیسیل را ترجمه و منتشر کرده اند.

شیخ محمد غیاد طنطاوی، استاد زبان و ادبیات عرب در دانشگاه سن پترز بورگ، نقدی بر سفرنامه ابن جبیر، ترجمه آماری و دوزی نوشت.

مهم ترین چاپ کامل الرحله و ترجمه کامل آن، مرهون زحمات ویلیام رایت (1830-1889م) پژوهشگر عرب شناس انگلیسی است که در 1852 با عنوان سفرهای ابن جبیر(2)

در لیدن به چاپ رساند. بعدها چِلِستینو اسکیاپارِللی(3)

پژوهشگر ایتالیایی، ترجمه دیگری در 1906م منتشر کرد. دخویه(4)

با تکمیل کارهای پیشین، رحلة ابن جبیر را با دقت بیشتر و کامل تر در سال 1907م منتشر کرد.

غیر از ترجمه ایتالیایی اسکیاپارللی (چاپ در رم، 1906م)، برودهرست آن را به انگلیسی ترجمه کرد (لندن، 1952م) و گودفروا دومومبین آن را به فرانسه چاپ کرد (پاریس، 1954م). نکات و مطالب ابن جبیر از طریق ترجمه ها و چاپ های فوق، در همه اروپا و غرب منتشر شد و محافل علمی و دانشگاهی را مجذوب ساخته و موجب رونق و توسعه پژوهش ها در این زمینه شد.

مآخذ

ادب الرحلات الاندلسیة والمغربیة، نوال عبدالرحمن الشوابکة، عمان، وزارة الثقافة، 2007م؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج3، ص 204-207؛ رحلة، ابن جبیر، بیروت، 1384ق.

ابن حبان ← ابوحاتم البُستی

ص: 51


1- . Ameri Michele
2- .The Traveis of Jubayr
3- . Celestino schiaparelli
4- . M. J. de Goeje

ابن حجر

ابن حجر، گزارش درباره بقیع.

ابن حجر در کتاب الحج والعمرة به معرفی رأس الحسین، مقابر همسران رسول خدا، مقبره عثمان بن عفان، حش کوکب مقبره اسماعیل پسر امام صادق(ع)، مقبره مالک بن انس و قبر پسر عمر بن خطاب می پردازد.

محمود یاسین مشهور به محدث شام (متولد 1888م) به هنگام تألیف سفرنامه، از ابن حجر نقل کرده و در کتاب خودش منقولاتی از او آورده است. محمود یاسین در 1356ق/ 1938م قصد عزیمت مکه، مدینه را نمود. او مشاهداتش را در قالب سفرنامه ای به نام رحلة الحج والعمرة به چاپ سپرد.

از نکات مهم ابن حجر، گزارش او درباره رأس الحسین(ع) است. از قول ابن سعد می نویسد: وقتی یزید سر امام را به عاملش در مدینه فرستاد، او دستور داد، سر را غسل و کفن کرده و در بقیع به خاک بسپارند. معروف است که در کنار مقبره امام حسن(ع) دفن شد و در قدیم برای هر دو یک قبه وجود داشت.

در ادامه از مقبره های همسران رسول خدا(ص) در بقیع، مقبره عثمان بن عفان، مقبره مالک، آرامگاه فرزند عمر و آرامگاه اسماعیل یاد کرده است.

مأخذ

رحلة الحج والعمرة، محمود یاسین، بیروت و دمشق، دارالهجرة، 1408ق/ 1988م، مقدمه وص155-156.

نیز نک- : یاسین، محمود

ابن حزام بن خویلد، حکیم ← حکیم بن حزام بن خویلد

ابن حنیفه ← محمد بن حنیفه

ابن راهویه

ابن راهویه، محدث و عالم در سده 2و3 قمری و دارای مواضع درباره بقیع.

اسحاق بن ابراهیم بن مخلد الحنظلی التمیمی المروزی، مکنی به ابویعقوب ومشهور به ابن راهویه، به سال 161ق/ 778م در مرو خراسان چشم به جهان گشود. در مرو رشد و تحصیلات داشت. سپس به مناطق مختلف جهان اسلام برای جمع آوری احادیث، فراوان مسافرت کرد. از اینرو او را از حافظان بزرگ حدیث دانسته اند.

وی به خدمت احمد بن حنبل، بخاری، مسلم، ترمذی، نسایی و بعضی دیگر از محدثین بزرگ رسید و از آنان روایات دریافت کرد.

ابن راهویه را ثقه در حدیث و صادق در نقل روایت شمرده اند. خطیب بغدادی او را صادق، فقیه، محدث، زاهد و دارای ورع دانسته است. مهم ترین کتابش، المسند است که چند بار منتشر شده است، او در نیشابور سکونت گزید و همانجا در 853م/ 238ق درحالی که 77 سال داشت، درگذشت.

این شخصیت مهم درباره بقیع اظهارات قابل توجه دارد و احادیثی درباره بقیع نقل کرده است: اسحاق بن راهویه در مسند خودش، فضایلی را برای بقیع آورده که بسیار مهم و دارای اعتبار است. چون پژوهشگران و مؤلفان بعدی از او اخذ کرده اند. برای نمونه این حدیث از مأثورات او است: «عن ذکوان أبی صالح السمان، عن أبی سلمة، عن عائشة قالت: قال رسول الله(ص) لجبریل إنی أحبّ أن أراک فی صورتک، فقال: أو تحب ذاک؟ فقلت: نعم، فواعده جبریل فی بقیع الغرقد لمکان کذا و کذا من اللیل فلقیه رسول الله(ص) فی موعده فنشر جناحاً من أجنحته وقال روح جناحین من أجنحته فسدّ أفق السماء حتی ما یری رسول الله(ص) من السماء شیئاً وأجیب رسول الله(ص) عند ذلک». از ذکوان ابوصالح سمان، از ابوسلمه، از عایشه نقل شده که پیامبر خدا(ص) به جبرئیل گفت: من دوست می دارم که تو را در صورت خودت ببینم. جبرئیل پرسید: آیا این امر را دوست می داری؟ پیامبر(ص) فرمود: آری. پس جبرئیل به پیامبر در بقیع غرقد ، به خاطر بزرگی آنجا وعده داد. پس پیامبر(ص) در بقیع جبرئیل را در صورت واقعی اش دید که پری از پرهای خود را گشود. پیامبر خدا فرمود: بخشی از بال او، افق آسمان را گرفت. و این به

ص: 52

گونه ای بود که پیامبر از عالم ماده چیزی را نمی دید.

اینکه جبرئیل، به پیامبر وعده حضور در بقیع را جهت رؤیت صورت واقعیش می دهد و نیز جبرئیل در بقیع حاضر می شود و رخ می نماید و نظیر این موارد را گویای فضل، عظمت و جایگاه بلند بقیع دانسته اند.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، 1986، ج1، ص 292؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج6، ص 345؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر عقلانی، به کوشش صدقی جمیل العطار، دمشق، دارالکفر، بی تا، ج1، ص236-238؛ مسند ام المؤمنین عائشه، ابن راهویه، مکتبة الایمان، 1410ق، ج2، ص 491.

ابن زباله

ابن زباله، مؤلف تاریخ مدینه، نخستین مدینه پژوه و بقیع شناسی.

نام کامل او محمد بن الحسن بن زبالة المخزومی است و از تاریخ تولد او اطلاع نداریم. ولی تاریخ وفات او را آخر سده 2ق (سزگین، ص488) نوشته اند؛ یا گفته شده در 191ق زنده بوده است و عبد الباسط بدر در مقدمه اخبار المدینه، تاریخ وفاتش را 199ق ثبت کرده است (اخبار المدینه، ابن زباله، ص3).

ابن ندیم درباره او فقط یک جمله دارد: ابن زبالة اخباری نسابة وله من الکتب: کتاب المدینة و اخبارها (یا اخبار المدینة)، کتاب الشعراء، کتاب الالقاب (الفهرست، ص121).

متأسفانه هیچ یک از آثارش به ما نرسیده است. سزگین او را در کتاب تاریخ، بخش تاریخ محلی، عصر عباسی، به عنوان دومین مورخ و بعد از ابو ساج عثمان بن عمرو بن ساج القرشی الجَزَری معرفی کرده است. ابو ساج (درگذشت حدود 180ق/ 796م) در زمینه تاریخ مکه تبحر داشته است. ولی ابن زباله درباره مدینه تألیف دارد. از اینرو باید ابن زباله را نخستین مبتکر، مؤلف و پژوهشگر در تاریخ محلی مدینه دانست. از این نظر ابن زباله در مدینه و بقیع پژوهی اهمیت فوق العاده دارد.

گزارش سزگین اینگونه است: محمد بن الحسن بن زبالة المخزومی، ما امکان دسترسی به کتب نخستین درباره مدینه را نداریم. ابن زبال نخستین مؤلف در این حوزه است. او از مالک بن انس روایت کرده و اطلاعات خوبی به زبیر بن بکار، ابن شَبَّه و دیگر مورخین ارائه کرده است. او حدود پایان سده 2ق درگذشت.

منابع درباره زندگی نامه ابن زباله عبارت اند از: تقریب ابن حجر، 2/154؛ ابن ندیم، 108؛ مشتبه از ذهبی، 213؛ تهذیب ابن حجر، 9/115- 117؛ لسان از ابن حجر، 5/136 و 6/ 686؛ هدیة العارفین،2/9؛ تاریخ نگاران، ووستنفلد، شماره 41، کحاله 9/191.

در ادامه سزگین می نویسد: سخاوی کتاب ابن زباله درباره مدینه را دیده است. گویا این اثر در یک جلد بزرگ بوده است (نک- روزنتال، تاریخ، 398). قطعه هایی از کتاب ابن زباله در الاصابه، 1/157، 2/742، 4/405، 592،633، 660 و در کتاب وفاء الوفاء نوشته ابوالحسن علی بن عبدالله سمهودی (درگذشت 911ق/ 1506م) آمده است (نک- بروکلمان 2/ 174).

اینجا گزارش سزگین به اتمام می رسد.

رسول جعفریان ذیل عمر بن شبّه (173- 262ق) می نویسد: ابو زید عمر بن شبه بن عبید نمیری بصری از مورخان بصری بنام، چندین کتاب درباره مدینه، کوفه و بصره دارد. اما ابن شبه متکی بر کهن ترین تاریخ مدینه یعنی اثر ابن زباله است. تاریخ مدینه ابن زباله که بخش هایی از آن در وفاء الوفاء سمهودی بر جای مانده، توسط ووستنفلد جمع آوری و کتاب تاریخ المدینه ابن زباله مجدداً شکل گرفت و منتشر شد. اما کتاب ابن شبه با عنوان تاریخ المدینة المنورة بر اساس تنهاترین نسخه و تحقیق فهیم محمد شلتوت در چهار جزء (دو مجلد) چاپ شده است. این چاپ در قم توسط دار الفکر افست شده است.

متأسفانه نسخه بر جای مانده از کتاب ابن شبه ناقص است با این حال اطلاعات مهمی درباره مدینه و بقیع در آن هست (منابع تاریخ اسلام، ص136-137).

ظاهراً رسول جعفریان از بازسازی کتاب ابن زباله توسط

ص: 53

صلاح عبد العزیز زین سلامة خبر ندارد. او کتاب تاریخ المدینة ابن زباله را با این مشخصات و بر اساس قطعات موجود در منابع مختلف یعنی کتب ابن شبّه، سمهودی و دیگران بازسازی و با این مشخصات منتشر نمود:

اخبار المدینة، ابن زباله، به کوشش صلاح عبدالعزیز زین سلامة، مدینه، مرکز بحوث و دراسات، 1424ق/ 2003م، نیز کتاب تاریخ المدینة المنوره ابن شَبَّه غیر از چاپ شلتوت مجدداً بر اساس منابع بیشتر توسط علی محمد دندل و یاسین سعد الدین بیان آماده، چاپ و در دمشق، 1416ق منتشر شد. برخی مشکلات چاپ شلتوت در این چاپ مرتفع شده است. به عبارت دیگر دسترسی به اطلاعات مفقود شده ابن زباله در چاپ جدید بهتر شده است.

بروکلمان درباره ابن زباله چنین اظهار نظر کرده است: محمد بن الحسین ابن زباله اول کسی است که درباره تاریخ مدینه کتاب نوشت. او از شاگردان مالک بن انس است. کتاب تاریخ المدینه را در صفر 199 سپتامبر تا اکتبر 814 به پایان رساند. اما اکنون چیزی از آن در دسترس نیست. (اظهارنظر بروکلمان بر اساس الفهرست ابن ندیم ص108؛ کشف الظنون، 1/90 (رقم 228) و ص144 (رقم 2302 از چاپ اول).

همچنین ووستنفلد با استخراج قطعات کتاب زباله از کتاب سمهودی، تاریخ المدینه را بازسازی کرد و با این مشخصات منتشر نمود:

Geschichte der Stadt medina, im Auszug aus dem Arab.des samhudi, Gottinger, Abh. GWIX, l864s.6.

مآخذ

«ابن زباله نخستین بقیع پژوه»، محمد نوری، بقیع نامه، فروردین 1393، ص25-30؛ اخبار المدینة، ابن زباله، به کوشش صلاح عبد العزیز زین سلامة، مدینه، مرکز بحوث و دراسات،1424ق/ 2003م؛ تاریخ الادب العربی، کارل بروکلمان، ترجمه محمود فهمی حجازی و دیگران، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1993م، ج3- 4، ص25؛ تاریخ المدینة المنورة، ابن شَبَّه، به کوشش علی محمد دندل و یاسین سعد الدین بیان، دمشق، 1416ق؛ تاریخ نگارش های عربی، فؤاد سزگین، ترجمه مؤسسه نشر فهرستگان، 1380،ج1 (علوم قرآنی، حدیث، تاریخ، فقه) عقاید و تصوف، ص488؛ الفهرست للندیم، به کوشش رضا تجدد، تهران، 1350، ص121؛ منابع تاریخ اسلام، رسول جعفریان، قم، انصاریان، 1376، ص136.

ابن زَبْر (یا زُبَر) ← درگذشت نامه، کتابی از ابن زبر

ابن زین الدین، محمد بن عبد الرحمن بن عبداللّه

ابن زین الدین، محمد بن عبد الرحمن بن عبداللّه، از علماء و مشاهیر مدینه و مدفون در بقیع.

محمد بن عبد الرحمن بن عبدالله بن محمد، الشمس ابن الزین، المدنی، الشافعی، سبط النور معروف به ابن زین الدین و ابن القّطان در رجب 862ق در مدینه متولد شد. حفظ قرآن و تجوید را از خردسالی آغاز کرد و به سرعت مدارج علوم حدیث، علوم قرآن، فقه و کلام را طی کرد. به شهرهای مهم جهت تکمیل اندوخته ها سفر کرد.

او را با عناوینی مثل شیخ القُراء، امام الخطباء، مدرس، مفتی ستوده اند. در 930ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج6، ص259- 262.

ابن سعد زهری

ابن سعد زهری، مورخ و سیره نویس پیامبر(ص) و گزارشگر احادیث نبوی درباره بقیع.

ابو عبدالله محمد بن سعد بن مَنیع الهاشمی البصری مشهور به ابن سعد زهری یا ابن سعد واقدی یا کاتب واقدی است. در 168ق در بصره متولد شد و در سال 230ق چشم از جهان فرو بست. البته اقوال دیگری درباره وفات او هست. او شاگرد واقدی و کاتب آثار و احادیث او است. از اینرو به کاتب واقدی مشهور شد. شاهکار ابن سعد، کتابی به نام الطبقات الکبری در شرح حال پیامبر(ص)، صحابه، تابعان و راویان است. عنوان دیگر این اثر طبقات الصحابه و التابعین است.

این کتاب نخستین نسل از صحابه تا دوره مؤلف را در سال 230ق پوشش می دهد و قدیمی ترین منبع در این

ص: 54

فن به شمار می آید. ابن سعد اکثر اطلاعات خود را از محمد بن عمر واقدی دریافت کرده و شرح حال سه هزار نفر از صحابه و تابعین و خلفای سلف را نوشته است. از اینرو منبع سودمندی است برای اینکه معلوم شود چه افرادی در بقیع دفن شده اند. نیز یک فصل مستقل درباره بقیع، با این عنوان: خروج رسول الله(ص) الی بقیع واستغفاره لاهله والشهداء دارد. این فصل شامل هشت حدیث و بیانگر سیره رسول الله درباره بقیع است. نیز در دیگر فصول و ابواب کتاب او خفتگان در بقیع معرفی شده اند. برای نمونه در بخش بنات رسول الله(ص) یا عمات یا ازواج رسول الله(ص) تمامی افراد و احادیث آنان را آورده و افراد مدفون در بقیع را معرفی کرده است.

مآخذ

«بقیع تجلی غربت»، اندیشه صادق، بهار 1380، ص 134؛ تهذیب التهذیب، ابن حجرعسقلانی، به کوشش صدقی جمیل العطارف دمشق، دارالکفر، بی تا، ج7، ص170؛ دانشنامه دانش گستر، ج1، ص 683-684 و ج11، ص 110-111؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1417ق، ج1، ص 351-352؛ مقدمه الطبقات الکبری، ترجمة المؤلف، ج1، ص 10-16.

نیز نک- : الطبقات الکبری

ابن سعود، عبدالعزیز ← عبدالعزیز بن عبدالرحمن

ابن سلام، علی بن عبداللّه

ابن سلام، علی بن عبداللّه، از عالمان شافعی در دمشق و مدفون در بقیع.

ابو الحسن علی بن عبدالله بن محمد ملقب به العلاء الدمشقی الشافعی و معروف به ابن سلام از عالمان و فقیهان شافعی است که در 756ق متولد شد. ادبیات عرب و علوم شرعی را نزد بزرگان و استادان بنام در دمشق آموخت.

در سال 829ق عازم سفر حج شد، ولی بعد از بازگشت به سوی دمشق در وادی بنی سالم (محلی بین مکه و مدینه) درگذشت. جسد او را به سوی مدینه حمل کردند و در بقیع به خاک سپردند.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج5، ص143- 144.

ابن شَبَّه، عمر بن شَبَّه

ابن شَبَّه، عمر بن شَبَّه، محدث، مورخ و گزارشگر درباره بقیع در سده 2و3ق.

ابوزید عمر بن شبّه بن عبیدة بن زید نُمیری (173-263ق/ 789-877م)، ادیب، مورخ و راوی اخبار و احادیث در 173ق در بصره چشم به جهان گشود. مدتی از دوران کودکی خود را در عبّادان (آبادان) گذراند. وی ادب و اخبار عرب را ابتدا از پدر و سپس از استادان بزرگی چون ابوعُبَیده مَعمَر بن مثنّی و اصمعی و محمد بن بشار بن بُرد فرا گرفت. پس از آن برای استماع و جمع حدیث به بغداد رفت و در آنجا از کسانی چون عبدالوهاب ثقفی و محمد بن جعفر غندر و محمد بن ابی عَدی و علی بن عاصم نقل و سماع حدیث داشت. پس از طی مدارج علمی، یکی از محدثان بزرگ و آگاهان به اخبار و ادب عربی گردید، چندانکه تاریخ نگارانی مانند طبری و محدثانی چون ابن ماجه از او روایت کرده و ابن حبّان و دار قطنی او را ثقه دانسته اند.

ابن شبّه را می توان یکی از پیشاهنگان نهضت جمع و تدوین اخبار و نوادر عرب که تقریباً از اواسط قرن دوم هجری تا تلاش کسانی چون ابوعبیده و اصمعی شروع شده و در زمان او شکل جدی تر و جدیدتری به خود گرفته بود، به شمار آورد. او و کسانی چون زبیر بن بَکّار به جمع آوری شعر و اخبار کهن عرب که بیم فراموشی و نابودی آنها می رفت، همت گماشتند و آثار گذشتگان را مجموعه سازی کرده و به آیندگان تحویل دادند.

نوشته های ابن شبّه چندین قرن مورد استفاده و استناد مؤلفان بزرگ قرار گرفت و کسانی همچون طبری و ابوالفرج اصفهانی از آنها بهره بسیار برده اند. نیز یاقوت در معجم البلدان، فقرات بسیاری از کتب مختلف او را بدون ذکر نام کتاب اقتباس کرده است. ابن ندیم حدود ده عنوان کتاب تاریخی برای او شمرده است (الفهرست، ص125).

در زمینه شعر هم مهارت و تخصص داشته و درباره انواع و روش سرودن اشعار نظر ویژه داشته است.

ص: 55

ابیاتی از وی که در تاریخ بغداد آمده، بیانگر رواج بحث ها و جدلهای کلامی است که در زمان او بر سر مسأله خلق قرآن درگرفته بود. این بحث ها و مناقشات که گاه به حوادث خونین نیز منجر می شد، در عهد مأمون خلیفه عباسی به اوج خود رسید. ابن شبّه که گویا در باب خلق قرآن با عقیده معتزله مخالف بود، عاقبت در این کشمکش ها گرفتار آمد و یک بار در سامرا به علت آنکه قرآن را قدیم دانسته بود، به سختی مورد تهاجم قرار گرفت. به دنبال آن عده ای او را تکفیر کردند و بسیاری از مؤلفاتش را نابود ساختند و از این رو مدتی منزوی و خانه نشین شد.

پسر او ابوطاهر احمد نیز راوی و شاعر بود و چند بیت از اشعار او در الفهرست آمده است. وی ده سال بعد از مرگ پدر درگذشت. تنها اثری که از ابن شبّه به ما رسیده کتاب تاریخ المدینة المنورة است که مؤلف در آن به روش محدثان، ضمن نقل بیش از 5000 حدیث، به ذکر اخبار و وقایع پرداخته است. این اثر از نظر موضوع به سه بخش عمده تقسیم می گردد: بخش اول که حدود 654 صفحه از کتاب را دربر می گیرد به زندگی و سیره رسول اکرم(ص) از هجرت تا رحلت اختصاص دارد.

بخش دوم شامل شرح زندگانی عمر، خلیفه دوم، از زمان عهده دار شدن خلافت تا هنگام مرگ اوست. در بخش سوم شرح زندگانی عثمان، خلیفه سوم، چگونگی جمع آوری و کتابت قرآن، اغتشاشات دوران او که به کشته شدنش انجامید و موضع گیری علی(ع) و عایشه در قبال این حوادث بیان شده است.

این اثر یکی از کتاب های نزدیک به دوره رسالت و خلفای راشدین است و معمولاً به یک تا سه واسطه اخبار و اطلاعات سودمندی درباره رخدادهای مرتبط به شهر مدینه و نیز مسائل و حوادث بقیع را آورده است، لذا اطلاعات دست اول را می توان در این اثر سراغ گرفت.

در کتاب او درباره خود بقیع و تاریخ تحولات آن، دفن فرزندان و اصحاب پیامبر در بقیع و مقابر آن و بالاخره فضائل و محاسن بقیع اطلاعات خوبی عرضه شده است. با تلاش های ابن شبّه، توجه و اهتمام علمی به بقیع به عنوان یک موضوع مهم و قابل توجه شکل جدی به خود گرفت و پس از او تحقیقات درباره بقیع گسترش یافت. البته بقیع پژوهی ابن شبّه تابع مکتب ابن زباله است و او در نگارش تاریخ المدینة المنورة از تاریخ مدینه ابن زباله تأثیر پذیرفته است، اما کتاب ابن زباله به دست ما نرسیده و فقط بخش هایی از آن در وفاء الوفاء سمهودی بر جای مانده است. وستنفلد پژوهشگر آلمانی، آن قطعات را در کتابی با عنوان تاریخ المدینة ابن زباله بازسازی و منتشر کرده است.

کتاب ابن شبه شامل سه بخش مهم دوره رسول خدا(ص)، دوره عمر و دوره عثمان است. متأسفانه هر سه بخش ناقص است و ریختگی دارد، با این حال اطلاعات بسیار خوبی می دهد. او در بخش رسول خدا(ص) درباره بقیع آگاهی های سودمندی ارائه داده است.

این منبع کهن ترین کتاب برای تحقیقات بقیع پژوهی است. این اثر در 1399ق/ 1979م در جدّه به کوشش فهیم محمد شلتوت در چهار جلد و در دمشق به کوشش علی محمد دندل و یاسین سعدالدین بیان در 1416ق/ 1995م، به چاپ رسیده است. چاپ شلتوت به شیوه عکسی در قم توسط انتشارات دارالفکر به سال 1410ق منتشر شد. ابن شبّه تحقیقات مفصلی درباره مدینه و بقیع داشته و کتاب های دیگری مثل امراء مدینه نوشته که به دست ما نرسیده است.

ابن شبّه بنا به قول مرزبانی تقریباً نود ساله بود که در سامرا درگذشت. ابن ندیم تاریخ وفات او را در 262ق دانسته است.

مآخذ

اخبار ابی تمام، محمد بن یحیی مدولی، به کوشش خلیل محمودی عساکر و دیگران، بیروت، المکتب التجاری، ص25-26؛ تاریخ ادبیات عرب، بلاشر، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران، 1363، ج1، ص 174و178و183؛ تاریخ بغداد،

ص: 56

خطیب بغدادی، قاهره، 1349ق، ج11، ص209؛ تاریخ المدینة المنورة، ابن شبه، به کوشش علی محمد دندل و یاسین سعدالدین بیان، دمشق، 1416ق؛ تاریخ المدینة المنورة، ابن شبه، به کوشش فهیم محمد شلتوت، جده، 1399ق، جم-؛ تاریخ مدینه منوره، تلخیص و ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، جم-؛ الجرح و التعدیل، ابن ابی حاتم، حیدرآباد دکن، 1372ق، ج3، ص116؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج4، ص67-68؛ منابع تاریخ اسلام، رسول جعفریان، قم، انصاریان، 1376، ص136-138.

نیز نک- : تاریخ مدینه منوره

ابن شَدْقَم

ابن شَدْقَم، از نسل امام علی بن حسین(ع)، نقیب سادات مدینه و مدفون در بقیع.

ابوالمکارم بدرالدین حسن بن علی بن حسن حسینی، مشهور به ابن شدقم مدنی از نوادگان امام چهارم شیعیان، حضرت سجاد(ع)، فقیه، مورخ، محدث، و ادیب سده دهم ق. است. مورخین در زمان و مکان تاریخ ولادت و فوت او اختلاف دارند. ضامن بن علی از نوادگانش، در تحفة الازهار تولد او را در سال 942ق در مدینه می داند.

محل تولد، رشد و پرورش ابن شدقم، مدینه بوده و خاندان او از اشراف و دانشمندان مدینه بودند. وی تحت تعلیم و تأثیر پدرش دانش فراگرفت. بعضی از استادان و مشایخ او عبارت اند از: جمال الدین محمد بن علی تولایی بصری، حسن بن علی حسینی، محمد بن احمد سدیدی حسینی الجمازی، شیخ حسین همدانی و شیخ محمد بکری صدیقی، نعمت الله بن احمد بن خاتون عاملی (درگذشت940ق)، محمد بن علی بن ابوالحسن عاملی و شیخ حسین بن عبدالصمد عاملی (درگذشت984ق)، پدر شیخ بهایی.

ابن شدقم پس از درگذشت پدرش در سال960ق منصب نقابت سادات را در مدینه عهده دار شد، اما اندکی بعد، از این سمت استعفا کرد. وی در شعبان سال 962ق مدینه منوره را ترک کرد و عازم هند شد و در دکن به دربار سلطان حسین نظامشاه راه یافت. پس از چند ماه، سفرهایی به شیراز و خراسان داشت. سپس به دعوت نظامشاه بارِ دیگر رهسپار هند شد. این دفعه، شاه و لشکریانش به گرمی از او استقبال کردند. نظامشاه خواهر خود، فتحشاه، را به ازدواج او درآورد و از این راه ثروتی به ابن شدقم رسید. او مقدار فراوانی از ثروت خود را سالانه برای بستگانش به مدینه می فرستاد. چون نظامشاه درگذشت، به سبب خردسالی فرزندش مرتضی، ابن شدقم مدتی کوتاه امور مملکت، را به دست گرفت و سپس به مدینه نزد خانواده خود بازگشت. بار دیگر در 988ق عازم هند شد و مورد احترام شاه مرتضی قرار گرفت. در دوره اقامتش در هند به ویژه در دوره تصدی امور مملکت از فقیران و مردم حمایت کرده و عدالت را اجرا نمود، از اینرو مقبولیتی در بین مردم داشت. او به سال 999ق در 57 سالگی در دکن هند وفات یافت و همان جا به خاک سپرده شد. چندی بعد بر پایه وصیت او، پسر کوچک ترش حسین جنازه اش را به مدینه برد و در قبرستان بقیع به خاک سپرد.

از آثار و نوشته های منسوب به ابن شدقم می توان به این موارد اشاره کرد: زهر الریاض و زلال الحیاض در سه مجلد در تاریخ خلفا و امامان (963ق)، الاسئلة الشدقمیة یا المسائل الشدقمیة مشتمل بر پرسش های ابن شدقم از استاد خود، پدر شیخ بهایی، و پاسخ های او؛ الجواهر النظامیة من حدیث خیر البریة یا الجواهر النظامشاهیة؛ جواهر المطالب فی فضائل مولانا علی بن ابی طالب؛ المستطابة فی نسب سادات طابه که پسر وی کتاب نخبة الزهرة الثمینة فی نسب اشراف المدینه را در ادامه آن نوشته است؛ دیوان ابن شدقم؛ رسالة فی الاخبار و الفضائل؛ نیز نسخه برداری نهج البلاغه از چهار نسخه و تذهیب آن.

مآخذ

الاعلام، خیرالدین زرکلی، بیروت، دارالعلم للملایین، 1977، ج2، ص204؛ اعیان الشیعة، سید محسن الامین، به کوشش حسن الامین، بیروت، دارالتعارف، 1983م، ج5، ص175-177؛ امل الآمال، الحر العاملی (درگذشت 1104ق)، به کوشش الحسینی، دارالکتاب الاسلامی، 1362ش، ج2، ص70؛ ایضاح المکنون، اسماعیل باشا البغدادی (درگذشت 1339ق)، بیروت، دارالحیاء التراث

ص: 57

العربی، ج1، ص618؛ بحار الانوار، المجلسی (درگذشت 1110ق)، بیروت، دارالحیاء التراث العربی، ج1، ص25؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، مقاله ابن شدقم، ج4، ص78-79؛ الذریعة الی تصانیف الشیعه، آقابزرگ تهرانی (درگذشت 1389ق)، بیروت، دارالاضواء، 1403ق، ج5، ص224، ج20، ص353؛ ج12، ص76، ج21،ص10، ج9، ص741؛ ریاض العلماء، میرزا عبدالله الافندی، به کوشش الحسینی، قم، مطبعة الخیام، 1401ق، ج1، ص248-249؛ طبقات اعلام الشیعه، آغابزرگ تهرانی، به کوشش منزوی، قم، مؤسسه اسماعیلیان، ج2، ص52-54؛ کشف الحجب والاستار، السید اعجاز حسین، قم، مکتبة النجفی، 1409ق، ص305؛ معجم المؤلفین، عمر کحاله، بیروت، دارالحیاء التراث العربی، ج3، ص251؛ معجم رجال الحدیث، الخویی، بیروت، 1409ق، ج6، ص31؛ موسوعة طبقات الفقهاء، باشراف جعفر سبحانی، قم، مؤسسة الامام الصادق(ع)، 1420ق، ج10، ص76-77؛

Asocio-intellectual history of the Isna `Ashari Shi`ism in India, A. RizviCanberra, 1986. P. 284.

ابن صالح، عبداللّه بن عبد الرحمن

ابن صالح، عبداللّه بن عبد الرحمن، راوی و مدفون در بقیع.

ابن القاضی زین الدین، عبدالله بن عبد الرحمن بن محمد بن صالح بن اسماعیل، ملقب به عفیف الدین، جمال الدین، ناصر الدین، تقی الدین، الکنانی، المدنی و مشهور به ابن صالح است. او از فقهای شافعی و در 799ق چشم به جهان گشود. پدرش اهل علم بود و در تربیت او کوشید. او از بزرگانی روایت کرده و بزرگانی هم از او روایت کرده اند. نیز از بزرگانی اجازه نقل و عقل حدیث دریافت کرده است. سخاوی تمامی این اسامی را آورده است. نیز سخاوی در شرح حال او می نویسد که خرقه را به دست عمر بن محمد یمنی معروف به العرابی پوشید.

وی در 884ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج4، ص21- 24.

ابن صالح، محمد بن عبد الرحمن بن محمد مدنی

ابن صالح، محمد بن عبد الرحمن بن محمد مدنی، از علمای شافعی و مدفون در بقیع.

التقی ابی البقاء محمد بن عبد الرحمن بن محمد المصری الاصل المدنی مانند سلفش معروف به ابن صالح در سال 799ق در مدینه متولد شد. از کودکی به حفظ قرآن و تجوید پرداخت، مدارج تحصیلات علمی را طی کرد و از استادان بنام علوم دینی را فرا گرفت. سپس به شهرهای مختلف برای تکمیل دانش خود سفر کرد. در قضاوت، خطابه و تدریس یکی از مشاهیر سده 8 و 9ق شد. در سال 860ق در مدینه درگذشت و نزدیک مقبره عثمان در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج6، ص275- 278.

ابن عباد ← مسطح بن اُثاثه

ابن عتبة ← ابوهریره دوسی

ابن عتیک ← عبدالله بن عتیک

ابن عساکر

ابن عساکر، پژوهشگر و مؤلف درباره مدینه و بقیع و مدفون در بقیع.

امین الدوله ابوالیمن عبد الصمد بن عبد الوهاب بن ابی البرکات الحسن بن محمد مشهور به ابن عساکر دمشقی است. او در دمشق به سال 614ق/ 1217م متولد شد. دمشق سده 7ق مرکز علوم اسلامی و قطب ارتباطات جهان اسلام بود و ابن عساکر توانست از این شرایط استفاده مطلوب نماید و مدارج علمی را به سرعت طی نماید.

سپس به مناطق مختلف جهان مسافرت کرد و از دانشمندان، محدثان و مورخان مقیم در مناطق بهره بُرد و بر دانش و تجارب خود افزود.

او یکی از چهره های مشهور خاندان آل عساکر است. جدش مؤلف تاریخ دمشق و دارای شهرت جهانی است. او حدود چهل سال در جوار خانه خدا زیست. اما در مدینه به سال 686ق/ 1287م درگذشت و در بقیع پشت بقعه عباس به خاک سپرده شد. (اتحاف الزائر، ص42).

ص: 58

تألیفات فراوانی دارد از جمله فضائل ام المؤمنین خدیجه و اتحاف الزائر و اطراف المقیم للسائر فی زیارة النبی. کتاب الزائر او بخشی درباره بقیع دارد و در آن احادیث درباره سیره رسول خدا(ص) و مرتبط با بقیع را آورده است. این کتاب به کوشش مصطفی عمار مُنلا تصحیح و در مدینه، مرکز بحوث و دراسات منتشر گردیده، از منابع قدیمی درباره مسائل مدینه و بقیع است و از این جهت اهمیت دارد. بخش مربوط به بقیع مستقلاً زیر عنوان اتحاف الزائر در این مجموعه آمده است.

روش مؤلف مثل دیگر محدثین، آوردن احادیث ذیل هر فصل است. البته تلاش می کند، سند روایت را به طور کامل ذکر کند و هیچ حلقه ای مفقود نشود، نیز گاه به توضیح پاره ای از اصطلاحات یا شخصیت ها می پردازد.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، دارالعلم للملایین، 1986م، ج4، ص11؛ فوات الوفیات، ج1، ص275؛ مقدمه اتحاف الزائر، مدینه، مرکز بحوث و دراسات، 2005م/ 1426ق، ص7-43.

ابن عمران زهری، عبدالعزیز ← ابن ابی ثابت

ابن عمرو بن حزام ← جابر بن عبدالله

ابن عمرو بن نفیل ← ابوالأعور

ابن عوف ← عبدالرحمن بن عوف

ابن فرحون، احمد بن عبداللّه

ابن فرحون، احمد بن عبداللّه، راوی و فقیه در سده 8 ق و مدفون در بقیع.

ابو العباس، ابن البدر احمد بن عبدالله بن محمد بن فرحون ملقب به الشهاب، الیعمریّ، المدنیّ، و المالکی و معروف به ابن فرحون، راوی احادیثی از طریق پدرش و دیگر راویان است. نیز کتابهایی تألیف کرده است. پس از برادرش به نام المحب ابی عبدالله مسئولیت قضاوت شهر مدینه منوره را بر عهده داشت. در بین فقهای مالکی خوش نام است.

ابن فرحون در سال 792ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص344.

ابن ماجه

ابن ماجه، محدث مشهور، عالم مسلمان ایرانی و دارای موضع خاص نسبت به بقیع.

محمد بن یزید الربعی القزوینی مکنی به ابوعبدالله و مشهور به ابن ماجه (209-273ق/ 824-887م) یکی از بزرگان علوم حدیث اهل سنت است. اصالتاً قزوینی و ایرانی است. برای فراگیری علوم دینی به بصره، بغداد، شام، مصر، حجاز و ری مسافرت کرد. کتاب های مشهوری مثل سنن ابن ماجه تألیف کرد که یکی از منابع سته (شش گانه) حدیث اهل سنت است. او در کتاب سنن احادیث و مطالبی درباره بقیع مطرح کرده است؛ از جمله این حدیث قابل تأمل را آورده است: «قالَ: مَرَّ النّبی صَلَّی الله عَلیه [وآله] وَسَلَّمَ فِی یوْمٍ شَدیدِ الْحَرِّ، نَحْوَ بَقِیعِ الْغَرْقَدِ وَکانَ النّاسُ یمْشُونَ خَلْفَهُ، فَلمّا سَمِعَ صَوْتَ النِّعَالِ وَقَرَ ذَلِکَ فِی نَفْسِهِ، فَجَلَسَ حَتَّی قَدَّمهُمْ أمامَهُ، لِئَلاّ یقَعَ فِی نَفْسِهِ شَیءٌ مِنَ الْکِبْرِ». راوی گوید: پیامبر در روزی بسیار گرم به سمت بقیع غرقد رفتند و مردم از پشت سر، ایشان را همراهی می کردند، چون پیامبر صدای کفش های مردم را شنیدند، در نفس خود احساس بزرگی کردند. حضرت نشست و مردم جلو افتادند تا چیزی از کبر در ایشان پدید نیاید.

این حدیث نشان دهنده شرافت و اهمیت بقیع است. پیداست که بقیع چنان جایگاه مهمّی دارد که نباید با تکبر هر چند کِبر خفیف در آن راه رفت و حتی رهبر مسلمانان در چنین مکانی اگر احساس غرور کند، باید پشت سر مردم حرکت کند تا کبر او فرو نشسته و از بین برود.

سنن ابن ماجه از منابع اصلی روایی اهل سنت است و روایات او درباره بقیع مصدر و مأخذ پژوهش های محققان بعدی بوده است.

ص: 59

ابن ماجه در 273ق در قزوین درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. تا مدتها مزارش شناخته شده و محل زیارت مردم بود؛ اما اکنون اطلاعی از محل مقبره اش نداریم.

مآخذ

احیاء علوم الدین، ابو حامد غزالی، به کوشش احمد عنایة و احمد زهوة، بیروت، دارالکتاب العربی، 2005م، 1305-306؛ الاعلام، زرکلی، بیروت، دار العلم للملایین، 1986م، ج7، ص 144؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، مقاله ابن ماجه، ج4، ص556-561؛ السنن، ابن ماجه، بیروت، دار الفکر، بی تا، ج1، ص 90.

ابن مسعود

ابن مسعود، از صحابه نامدار رسول خدا(ص)، مفسّر قرآن، علاقه مند و مؤمن به ولایت حضرت علی(ع) و مدفون در بقیع.

ابو عبدالرحمان، عبدالله بن مسعود، معروف به ابن مسعود از اصحاب گرامی و مشهور پیامبر خدا است. او از صاحبان مصاحف و مفسران بزرگ قرآن مجید بود. در مکه متولد شد و در کودکی به چوپانی گوسفندان عقبه ابن ابی معیط اشتغال داشت و تا دوره جوانی به همین کار، برای عقبه ادامه داد. او در آغاز بعثت، بر اثر معجزه ای که از پیامبر(ص) دید، اسلام آورد و به صف مسلمانان وارد شد.

او را ششمین شخصی دانسته اند که مسلمان شد. سپس به حبشه و پس از آن به مدینه هجرت کرد. در جنگ بدر حضور یافت و در دیگر حوادث و جنگ ها همراه پیامبر(ص) بود.

او در جنگ بدر به سراغ سران و بزرگان شرک و بت پرستی مانند ابوجهل رفت و آنان را از پای درآورد. عبدالله از شخصیت های نام آوری است که هم شیعیان، به دلیل قرابتش با پیامبر و اعتقادش به علی(ع) و هم اهل سنت، به دلیل منزلتش نزد پیامبر و صحابه، به او فراوان احترام می نهند و شخصیتش را ممتاز می دانند.

از دیگر محاسن او این که نخستین کسی است که قرآن مجید را با صدای بلند می خواند و قرائتی بسیار شیوا و رسا و آمیخته با لحنی زیبا داشته است. نقل است که روزی اصحاب رسول خدا در مسجدالحرام، کنار کعبه اجتماع داشتند. محور بحث آنان این بود که قریش هرگز قرآنی را که بر پیامبر نازل شده، نشنیده اند و اگر قرآن را به گوش قریش برسانیم تأثیر خواهد داشت. عبدالله مسعود گفت: من قرآن را با صدای بلند می خوانم تا قریش بشنوند. سپس شروع کرد و آیات سوره رحمان را با صدای بلند تلاوت کرد. قریش، از شنیدن این صدای زیبا تحت تأثیر قرار گرفتند، اما شروع کردند او را کتک زدن و ناسزایش می گفتند.

عبدالله بن مسعود حافظ قرآن بود و همه قرآن را از آغاز تا پایان از حفظ می خواند، در جاهای بسیاری، پیامبر به او می فرمود قرآن را از بر بخواند و او استقبال می کرد و قرآن را در نزد پیامبر تلاوت می کرد.

مورخان آورده اند که گروهی از صحابه نزد علی(ع) حاضر بودند و به او گفتند: ای امیر مؤمنان، ما مردی خوش اخلاق تر و نیک فراگیرتر و خوش مجلس تر و پرهیزگارتر از عبدالله بن مسعود ندیده ایم و علی(ع) گفتار آنان را تأیید کرد.

او دارای اخلاص و اخلاقیات نیک بود؛ از محضر پیامبر(ص) دانش هایی چون حکمت، شناخت قرآن و تفقه در احکام شرعی یا استنباط حلال و حرام شرعی را فرا گرفت.

او در زمان خلافت عثمان و در اثر مخالفت با او مورد ضرب و شتم قرار گرفت، بیمار و بستری شد، و در همان بیماری هم از دنیا رفت. خلیفه (عثمان) به عیادتش رفت. دید اندوهگین است. پرسید: از چه ناراحتی؟ گفت: از گناهانم. خلیفه پرسید: چه میل داری تا برآورم؟ گفت: مایل و مشتاق به رحمت خداوندم. خلیفه گفت: اگر موافق باشی، طبیبی بیاورم. عبدالله مسعود گفت: طبیب، بیمارم کرده است.

پس از پیامبر تا سال 32ق در قید حیات بود. در کنار علی(ع) و بر اساس محبّت و ولایت ایشان زندگی کرد و به روش آن حضرت با خلفا همکاری نمود تا جایی که بر دینش آفتی نرسد. در مدینه، از دنیا رفت و در بقیع مدفون گردید. هنگام مرگ شصت و چند سال داشت.

ص: 60

مآخذ

انساب الاشراف، بلاذری،به کوشش سهیل ذکار، بیروت،دارالکفر، 1417ق، ج11، ص218-233؛ بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، دار الطباعة للنشر، 1987م، ج45، ص 285؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، مقاله ابن مسعود، ج4، ص613-618؛ دائرةالمعارف تشیع، ج1، ص363؛ رسائل المرتضی، الشریف المرتضی، به کوشش سیدمهدی رجایی، قم، دار القرآن، بی تا، ج2، ص202؛ «عبدالله بن مسعود»، محمد سلیمان، شخصیات من الحرمین الشریفین، به کوشش مرکز تحقیقات حج، تهران، مشعر، 1390، ص25-50؛ فتوح البلدان، بلاذری، بیروت، دار العلم، 1987م، ج4، ص302؛ مناقب آل علی بن ابی طالب، ابن شهر آشوب، نجف اشرف، المکتبة الحیدریة، 1376ق، ج1، ص321؛ المنتظم، ابن جوزی، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1412ق، ج15، ص59.

ابن مسلم

ابن مسلم، قاضی و فقیه در سده 7و8ق و مدفون در بقیع.

شمس الدین ابوعبدالله محمد بن مسلم بن مالک بن مزروع بن جعفر الصالحی الخبلی معروف به ابن مسلم در 660ق چشم به جهان گشود. در سال 668ق پدرش را از دست داد و یتیم و فقیر به زندگی ادامه داد و با تلاش فراوان به تحصیل علوم اسلامی پرداخت. در جوانی به مدارج علمی رسید و ملقب به فقیه و قاضی القضاة گردید. او در مذهب حنابله به شأن و مقامی ویژه نایل شد.

در اواخر عمر، ابن مسلم در سفری به مکه، در مسیر مدینه النبی بیمار شد و درگذشت. پیکر او را به مدینه بردند و پس از غسل و آماده سازی، در بقیع به خاک سپرده شد. محل قبرش نزدیک شرف الدین بن نجیح در شرق قبر عقیل است.

مآخذ

البدایة و النهایة، ابن کثیر، به کوشش علی شیری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1998م، ج1، ص145؛ موسوعة الطبقات الفقهاء، جعفر سبحانی، قم، مؤسسه الامام الصادق(ع)، 1430ق، ج8، ص228.

ابن مُطعم، جبیر ← جبیر بن مُطْعِم

ابن معاذ ← سعد بن معاذ

ابن معین ← یحیی بن معین

ابن نحاس الحلبی

ابن نحاس الحلبی، ادیب و شاعر از سده 11ق، مدفون در بقیع.

فتح الله بن النحاس الحلبی المدنی از شاعران و ادبای مشهور شامات است که به مدینه کوچ کرد و در آنجا مجاورت گزید. او در حلب رشد و نمو یافت و سپس به دمشق رفت و سال ها در آنجا بود. آنگاه به قاهره و بعداً به حرمین و مدینه رفت. اشعار او در کتاب دیوان ابن النحاس بارها چاپ شده است.

بار اول در مصر، 1290ق و بعداً در بیروت، 1313ق با تصحیح و تحقیق منتشر شد.

سال های آخر عمرش در جوار مسجد النبی(ص) سکونت داشت. بالاخره در 1052ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص268؛ الذریعه، آقا بزرگ طهرانی، قم، اسماعیلیان، ج9(ق1)، ص31؛ معجم المطبوعات العربیة، یوسف الیان سرکیس، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ج1، ص265.

ابن یوسف، حسن ← حسن یوسف

ابن یونس، احمد بن یونس بن سعید

ابن یونس، احمد بن یونس بن سعید، از علمای مالکی ساکن مدینه در سده 9ق و مدفون در بقیع.

احمد بن یونس بن سعید بن عیسی الحمیری القُسنطینی المغربی المالکی نزیل الحرمین و معروف به ابن یونس در 810ق در قسنطینه (شهری در شرق الجزایر) متولد شد. از خردسالی نزد عالمان مالکی قرآن، حدیث، ادبیات و فقه آموخت.

در سال 837ق به قصد سفر حج عازم شد. در قاهره و چند شهر دیگر چند ماهی اقامت داشت و با علما به گفتگو و تبادل نظر می پرداخت. پس از مناسک حج به شهرش بازگشت. نیز چند بار دیگر به حج مشرف شد. تا اینکه در سال 870ق از طریق قدس و شام عازم حج شد. او در بین راه مبتلا به بیماری چشم گردید و نابینا شد. با درمان های فراوان، اندکی از بینایی یک چشم او

ص: 61

بازگشت. مدتی در مکه ماند و به مدینه رفت و مجاور شد. بالاخره در 878ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

او علاوه بر علوم قرآن و حدیث در شعر و ادبیات دستی داشت و ابیاتی از او مانده است. نیز در حساب، منطق و هیئت صاحب نظر بود و آثاری مکتوب از او به یادگار مانده است.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص462- 465.

ابو اسحاق القریشی

ابو اسحاق القریشی، از راویان و شخصیت های مدینه در سده 1و2ق و مدفون در بقیع.

ابراهیم بن حمزه بن محمد از نوادگان زبیر عوام است و به همین دلیل ملقب به زبیری و همچنین مدنی است. روایاتی از ابراهیم بن سعد، یوسف بن ماجشون و عبد العزیز دراوردی نقل کرده و کسانی مثل ذهبی، ابی زرعه و نجاری از او نقل روایت نموده اند. ابو حاتم او را صدوق و ابن حبان او را ثقه دانسته اند. او از شخصیت های مشهور شهر مدینه بوده که در سال 230ق در مدینه درگذشت و گویا در بقیع به خاک سپرده شده است.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص199.

ابو اسود بن حرام ← ابو طلحه انصاری

ابو اُسید ساعدی ← مالک بن ربیعه

ابو الحسن السلاویّ، علیّ

ابو الحسن السلاویّ، علیّ، از علمای مالکی و مدفون در بقیع.

وی اصالتاً از شمال آفریقا بوده، به مدینه مهاجرت و ساکن گردید. در مدینه به فقه، علوم قرآن و علوم حدیث پرداخت. هم تحصیل می کرد و هم به تدریس و رسیدگی به امور مالکی های ساکن مدینه می پرداخت. بالاخره در مدینه درگذشت و در بقیع دفن شد. به سبب جایگاه او، پدر و برادرانش نیز به مدینه آمدند و در مدینه فوت کرده و در بقیع دفن شدند. تاریخ زندگی، تولد و مرگ او در منابع ثبت نشده است.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج5، ص204.

ابو زرعة، احمد بن محمد

ابو زرعة، احمد بن محمد، از علمای مدینه در سده 9ق و مدفون در بقیع.

ابو العباس احمد بن محمد بن عبد الرحمن ملقب به الشهاب و المدنی و الشافعی و مکنی به ابن الشمس و ابو العباس اصلش از الصُبَیبَه محله ای در دمشق است. به همین دلیل گاه او را الصبیبی نامیده اند.

علوم عربی و ادبیات را نزد النجم السکاکینی فرا گرفت و الفیه ابن مالک را حفظ کرد و برای سکاکینی قرائت نمود. فقه شافعی را نزد الجمال الکازرونی فرا گرفت و کتاب هایی مثل الحاوی را حفظ نمود. کتاب الصحیحین را نزد المحب المطری فرا گرفت. پس از رسیدن به مرتبه فقاهت و استادی، کرسی تدریس برپا کرد و شاگردان بسیار تربیت نمود.

او در 849 ق در مدینه النبی فوت کرد و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص407- 408.

ابو سعید اصبهانی

ابو سعید اصبهانی، مؤلف و دانشمند اصفهانی- مدنی، مدفون در بقیع.

ابراهیم بن سعدان بن ابراهیم ملقب به الکاتب و مکنی و مشهور به ابو سعید اصبهانی بود. تبار او از اصفهان ولی خودش ساکن مدینه بود. از اینرو برخی مورخین مثل ذهبی او را ملقب به مدنی دانسته اند. ولی ابو نعیم در تاریخ اصبهان او را اصفهانی دانسته اند. احمد بن بُنْدار و

ص: 62

محمد بن اسحاق بن ایوب از او روایت نقل کرده اند. رجالیون او را صدوق، مشهور و ثقه توصیف کرده اند. او مؤلف چند کتاب است.

در سال 284 ق در مدینه درگذشت و گویا در بقیع به خاک سپرده شده است.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص207.

ابو سعید خدری، زیارت نامه ← زیارت، متون

ابو شُریح الخُزاعی ← خویلد بن عمرو

ابو شُریح الکعبی الخُزاعی ← کعب بن عمرو

ابوالأعور

ابوالأعور، از صحابه ممتاز و مدفون در بقیع.

او به نام «ابن عمرو بن نفیل» هم خوانده شده است. از شخصیت های مهّم دوره ی رسالت است، چون به نقلی جزء عشره مبشره است که رسول خدا احترام و ارج خاصی برای آنان قائل بود و به دلیل خدمات، فعالیت ها و شخصیت آنها، به آنان مژده داد که به بهشت می روند.

او در سال 50 ق در منطقه عقیق مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد. بعضی مورخین معتقدند در سال 80 ق درگذشت که بعید و نادرست می نماید.

مآخذ

تهذیب التهذیب، ابن حجر العسقلانی، بیروت، دار الکتاب العربی، 1987م، ج1، ص296؛ مدینه شناسی، سید محمدباقر نجفی، تهران، مشعر، 1385، ج1، ص518.

ابوالحسن اصفهانی← سید ابوالحسن اصفهانی

ابوالحسن رَزین بن معاویة بن عمار عبدری← اخبار دارالهجرة

ابوالحسن علی ← الجواد اصفهانی

ابوالعباس سهل بن سعد ساعدی ← سهل بن سعد ساعدی

ابوالفضل اسعد ← مجدالملک قمی

ابوالقاسم شیخ الاسلام

ابوالقاسم شیخ الاسلام، عالم اهل سنت و مدفون در بقیع.

او را شیخ ابوالقاسم شیخ الاسلام هم خوانده اند. اطلاعات چندانی از او سراغ نداریم جز اینکه با تلاش و کوشش مدارج علمی و معنوی را طی کرد و به مقامات عالی دست یافت و به مقام شیخ الاسلامی رسید. سال ها در جوار مسجد نبوی به تدریس و ریاضت مشغول بود. بالاخره پس از درگذشت، نزدیک آرامگاه ائمه شیعه(ع) در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

البقیع، المهندس یوسف الهاجری، بیروت، 1431ق، ص104؛ البقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص210.

ابوالقاسم مرجانی ← مرجانی آئین کلائی، ابوالقاسم

ابوالمنذر← ابی بن کعب

أبوالهَیثَم بن التَیهان الأشْهلی← مالک بن التیهان

ابوالیُسر الانصاری ← کعب بن عمرو

ابوحاتم البُسْتی

ابوحاتم البُسْتی، مورخ، محدث و عالم اهل سنت و دارای پژوهش نسبت به بقیع.

محمد بن حَبان بن احمد بن حبان بن معاذ التمیمی مشهور به ابوحاتم البُستی و ابن حبان در بُست از بلاد سجستان (معرب سیستان؛ برخی از جغرافی دانان آن را: شهری قدیمی در جنوب شرقی افغانستان کنونی می دانند) به دنیا آمد. با احتساب اینکه در 354ق فوت کرده و حدود هشتاد سال عمر نموده، باید در حدود 270ق به دنیا آمده باشد. ولی سال تولد او را صریحاً ذکر نکرده اند. برای کسب دانش و جمع آوری حدیث به خراسان، شام، مصر، عراق، الجزیره و سمرقند می رفت. نیز مدتی ریاست دیوان قضاء سمرقند را بر عهده داشت.

آثار علمی و تألیفات او اغلب در زمینه تراجم (شخصیت شناسی) و حدیث است. یکی از آثار مشهور او المسند الصحیح یا الصحیح است که آن را از سنن ابن ماجه بهتر دانسته اند. او آثار خود را در شهرش یعنی بُست در

ص: 63

محلی نهاد و وقف استفاده عمومی برای مردم نمود. افراد بسیاری از دور و نزدیک برای مطالعه این آثار می آمدند.

ابن حبان در صحیح خود، به فضیلت و اهمیت بقیع اشاره کرده و حدیثی اینگونه آورده است: «أخبرنا الحسن بن سفیان قال: حدثنا قتیبة بن سعید قال: أخبرنا إسماعیل بن جعفر عن شریک بن أبی نمر عن عطاء بن یسار عن عائشة أنّها قالت: کان رسول الله صلی الله علیه [وآله] و سلّم یخرج من آخر اللیل إلی البقیع فیقول: السَّلامُ عَلَیکُمْ دَارَ قَومٍ مؤْمِنینَ... اللهُمَّ اغْفِرْ لأَهْلِ بَقِیعِ الغَرْقَدِ». حسن بن سفیان بر ما نقل کرده، گفت: قتیبة بن سعید در روایتی گوید: اسماعیل بن جعفر از شریک بن ابی نمر، از عطاء بن یسار و او از عایشه نقل کرده که: هر شب نوبت حضور پیامبر(ص) در خانه او بود، آن حضرت در اواخر شب راهی بقیع می شد و می فرمود: سلام و درود بر شما، خانه قوم مؤمن، خدایا اهل بقیع غرقد را بیامرز.

نیز چند اثر تراجمی و رجالی مثل الثقات؛ المجروحین من المحدثین و الضعفاء و المتروکین و مشاهیر علماء امصار دارد. او در این آثار محدثین، اصحاب و تابعین مدفون در بقیع را معرفی کرده است. از جمله در کتاب مشاهیر علماء امصار، یک بخش درباره عالمان و صحابه ساکن مدینه منوره دارد و به معرفی زندگی نامه، خدمات و آثار آنان می پردازد.

مآخذ

الاحسان بترتیب صحیح ابن حبان، کمال یوسف الحوت، بیروت، 1407ق؛ الاعلام، زرکلی، بیروت، دار العلم للملایین، 1986م، ج6، ص78؛ تذکرة الحفاظ، ج3، ص125؛ الثقات، ابن حبان، به کوشش سید عزیز بیک و دیگران، حیدرآباد دکن، 1393-1403ق؛ الصحیح، ابن حبان، به کوشش امیر علاءالدین، بی جا، 1414ق، ص 444؛ المجروحین من المحدثین و الضعفاء و المتروکین، ابن حبان، به کوشش محمود ابراهیم زاید، حلب، 1396ق؛ مشاهیر علماء امصار، ابن حبان، به کوشش م. فلا یشهامر، قاهره، 1959م؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج3، ص 303-305.

ابوخیثمه ← مالک بن قیس

ابورافع

ابورافع، صحابی پیشگام، خزانه دار امام علی(ع) فقیه و راوی مدفون در بقیع.

در نام وی اختلاف است؛ بعضی او را طالب و برخی خزیمه خوانده اند. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی نامش را به صورت عبیدالله بن ابی رافع ثبت کرده است. کنیه وی ابورافع است. خاندانش از سابقین و پیشگامان اسلام اند. خاندان ابورافع از برترین خانواده های شیعه هستند که با عنوان «آل ابی رافع» شهرت یافته اند.

ابورافع، در همان روزهای نخستین رسالت به اسلام روی آورد. او دوبار هجرت کرد: هجرت به حبشه و هجرت به مدینه. در تمام جنگ ها، در کنار پیامبر(ص) و ملازم رکاب آن حضرت بود. جنگ های احد، بدر، خندق و حنین از جنگ هایی است که نام وی در شمار مجاهدان ثبت شده است.

روزی که پیامبر(ص) در مسجد قبلتین (15 شعبان) در حال نماز ظهر، مأمور به تغییر قبله شد، ابورافع در کنار آن حضرت حضور داشت و بر دو قبله نماز گزارد.

بعد از رحلت پیامبر خدا(ص) ملازم علی(ع) بود و همراه آن حضرت به کوفه رفت و خزانه دار کوفه شد. ماجراهای فراوانی درباره ابورافع و خزانه داری بیت المال علی(ع) در کتب تاریخی مطرح شده است.

بعد از شهادت امام علی با امام حسن مجتبی(ع) به مدینه بازگشت. او از نخستین دانشمندان شیعه و جزء طبقه اول عالمان محسوب شود. کتاب السنن و الأحکام و القضایا از تصنیفات او است که روایات آن را از حضرت علی(ع) نقل می کند. عبدالله و علی از فرزندان او از اصحاب و یاران باوفای علی(ع) به شمار می روند. کتاب قضایا امیرالمؤمنین از تصنیفات عبدالله است و علی بن ابی رافع نیز کتاب های بسیاری در فنون فقه نگاشته است. کتاب هایی در وضو و صلاة از نوشته های او است. ابورافع در سال 58ق از دنیا رفت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

ص: 64

مآخذ

دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج1، ص 548-549؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر، بی تا؛ فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، قم، انتشارات اسلامی، 1363، ص 218؛ معجم رجال الحدیث، ابوالقاسم خویی، بیروت، 1403ق؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، بیروت، ماده ابورافع.

ابوزَعْنَه ← کعب بن عمرو

ابوسعد ورامینی

ابوسعد ورامینی، آبادگر مدینه منوره و معمار بقعه ها و مشاهد ائمه اطهار در بقیع.

رضی الدین ابوسعد(بوسعد) ورامینی در اواخر سده پنجم و نیمه نخست سده ششم قمری در ورامین می زیست. اطلاعات چندانی از تولد و مرگ او در دست نیست و منابع کمتر به او پرداخته اند. ورامین از سده چهارم در زمره شهرهای شیعه نشین بوده و خاندان ابوسعد از خاندان های مشهور ورامین بوده اند. او از نام آوران شیعه ورامین بوده و عبدالجلیل قزوینی بر این باور است که علت نپرداختن مورخان اهل سنت به او، به دلیل اشتهار او به شیعه بودن است. او و خاندانش برای رونق و آبادانی شهر خود بسیار کوشیده اند. بنای مسجد جامع، مدرسه رضویه و فتحیه در ورامین را می توان از کارهای آنان به شمار آورد. نیز او و فرزندش حسین در تعمیر و مرمت حرمین شریفین و احسان و بخشش به حاجیان و زائران فعال بوده اند. به همین دلیل در جهان اسلام مشهور شده اند.

سمعانی (درگذشت 562ق) ذیل عنوان «ورامینی» ابوسعد را از معاصران خود دانسته و او را به بزرگی ستوده و یاد کرده که وی ثروتش را در راه آبادانی مکه و مدینه منوره به کار گرفته است. سمعانی از فرزند ابوسعد، حسین، نیز یاد کرده و به کثرت حج گزاری وی و رغبتش به خیرات و صدقات اشاره نموده و او را شیعه غالی (افراطی در شیعه گری) دانسته است. عبدالجلیل قزوینی در گزارشی، ابوسعد را در رتبه خواجگان و بزرگان و رؤسای با اعتبار یاد کرده و از او در شمار معماران بیت الله الحرام و مسجد النبی(ص) و از بانیان برخی فعالیت های مذهبی و خیرخواهانه در مدینه مانند ساختن بناها و مشاهد ائمه(ع) در بقیع می داند. بر اساس این گزارش ابوسعد ورامینی را باید جزء نخستین معماران ایرانی دانست که به ساخت و ساز و بقعه سازی در بقیع اهتمام داشته اند. برخی سنّیان، از روی تعصب او را به گورپرستی و رافضی بودن متهم کرده اند. قزوینی از فرزندان وی تمجید کرده و آنان را از خیرین و احسان کنندگان شمرده و به ویژه از حسین با وصف عالم، زاهد و عماد الحاج و الحرمین یاد کرده است که چون راه آبادانی و توسعه مدینه و بقیع را پیمودند. ابن جبیر در گزارشی، از مردی بزرگ و ثروتمند از سرزمین پارسیان یاد می کند که ثروتش را در راه توسعه و آبادانی مسجدالحرام و مدینه منوره هزینه می کرد. به احتمال زیاد مقصود ابن جبیر در این گزارش، ابوسعد است.

از کسانی که ابوسعد و فرزندش حسین را با شکوه فراوان یاد کرده، رازی، شاعر شیعه با تخلص «قوامی» است که ترجیع بندی مشتمل بر 116 بیت در مدح او سروده است. نیز در ترجیع بندی دیگر با 44 بیت که گویا هنگام حضور حسین فرزند ابوسعد در سفر حج سروده، او را ستوده است.

مآخذ

اطلس شیعه، رسول جعفریان، تهران، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، 1387ش، ص213؛ الانساب، عبدالکریم السمعانی، بیروت، دارالجنان، 1408ق، ج5، ص587؛ تعلیقات نقض، میرجلال الدین ارموی، تهران، انجمن آثار ملی، 1358ش، ج2، ص793-800؛ دیوان شرف الشعراء، بدرالدین قوامی رازی، به کوشش حسینی ارموی، تهران، چاپخانه سپهر، 1334ش، ص181-185؛ رحلة ابن جبیر، بیروت، دارصادر، 1400ق، ص104-106؛ النقض، نصیرالدین ابورشید عبدالجلیل قزوینی رازی، تهران، انجمن آثار ملی، 1358ش، ص111-127، 171، 194، 226.

ابوسعید خُدری

ابوسعید خُدری، از صحابه ممتاز رسول اکرم(ص) و از یاران امام علی(ع) و مدفون در بقیع.

سعد بن مالک بن سنان انصاری مشهور به ابوسعید خُدری (گاه با تشدید دال و مفتوح و گاه بدون تشدید و با

ص: 65

سکون)، منسوب به خُدره، مکانی در شبه جزیره عربستان (احتمالاً در محدوده یثرب) است. او در سال دهم پیش از هجرت در یثرب متولد شد. از راویان رسول اکرم(ص) و امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بود. او بسیار علاقه مند و معتقد به اهل بیت و حضرت زهرا و امام علی(ع) و دیگر ائمه(ع) بود. در بسیاری از غزوات همراه پیامبر اکرم(ص) بوده، به هنگام جنگ احد سیزده ساله بود که پدرش او را برای شرکت در جنگ خدمت حضرت معرفی کرد، اما پیامبر(ص) به دلیل خردسالی وی را معاف کرد و نپذیرفت. نیز از یاران خاص حضرت علی(ع) است که در زمان خلافت امام علی(ع)، فعالانه در کنار حضرت بود و در جنگ های صفین و نهروان شرکت داشت.

در سال 74ق درگذشت و در بقیع دفن شد. نیز گفته اند که در سال 64ق یعنی یک سال پس از واقعه ی حره درگذشت. ابن عساکر گزارش کرده که ابوسعید خدری به پسرش گفت مرا به بقیع ببر و در مکانی که کسی دفن نشده بود، هرگاه مرگ به سراغم آمد، مرا همان جا دفن کن. البته مزاری به نام او در استانبول شهرت دارد. احتمالاً چون در سلک عرفا و زهاد بوده، چنین مکانی را برای تکریم او برپا کرده اند.

ابو سعید به زهد و پارسایی و نیز فقاهت و دانش مشهور بود و از چهره های جذاب و مقبول جامعه مدنی و مدینه الرسول به شمار می آمد. در منابع اهل سنت از او به احترام یاد شده و او را امام مجاهد و مفتی مدینه لقب داده اند.

مآخذ

اختیار معرفة الرجال، الکشی، تهران، امیر کبیر، 1359ش، ص201؛ اسد الغابة، ابن اثیر، تهران، اسماعیلیان، 1382ش، ص 289؛ تاریخ مدینة دمشق، علی بن الحسین هبةالله، ج20، ص397؛ حلیة الاولیاء، ابو نعیم اصفهانی، قاهره، 1351-1357ق، ج1، ص369-371؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 5، ص544-545؛ المدینة بین الماضی و الحاضر، ابراهیم بن علی العباس، مدینه منوره، 1392ق، ص137؛ وفاء الوفاء، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه منوره،2008م، ج3، ص236-237.

ابوسفیان بن الحارث

ابوسفیان بن الحارث، از صحابه و پسر عموی رسول خدا(ص) و از اصحاب آن حضرت، شاعر و از مدفونین در بقیع.

ابوسفیان بن الحارث بن عبدالمطلب، اسم اصلی او مغیره است؛ برخی نام برادرش را مغیره و نام خودش را ابوسفیان دانسته اند. برخی از مورخین نام و کنیه اش را ابوسفیان ولی برخی دیگر نام او را مغیره و کنیه اش را ابوسفیان دانسته اند. ابوسفیان بن الحارث پسرعموی رسول اکرم(ص) و برادر رضاعی او است. علت رضاعی بودن او نسبت به پیامبر خدا این است که هر دو از حلیمه سعدیه شیر نوشیده اند. پس از همواره مدافع رسول اکرم(ص) بود. در برخی غزوات شرکت جست. در جنگ حنین، هنگامی که رسول الله(ص) در تنگه حنین به محاصره درآمد و بسیاری از یاران فرار کرده بودند، او با شجاعت و اخلاص به دفاع از پیامبر(ص) برخاست و جان پیامبر را نجات داد. در اینجا بود که رسول الله او را از اهل بهشت معرفی کرد.

ابوسفیان آنچنان به اسلام و جامعه اسلامی جذب شده بود که رسول اکرم(ص) او را تکریم و تمجید می فرمود و در جایی گفت: خداوند پس از حمزه، ابوسفیان را به من عنایت کرد.

او در سال 15یا20ق در مدینه درگذشت؛ گویا در دوره خلافت عمر بن خطاب. عمر بر جسد او نماز گزارد. اما ابن زبْر محل دفن او را ذکر نکرده ولی محل فوتش را مدینه ضبط کرده است. اغلب محل دفن او را بقیع و دار عقیل دانسته اند.

درباره انتخاب محل دفنش مورخین نوشته اند، روزی ابوسفیان با حالی سخت بیمار در بقیع به جستجو می پرداخت. عقیل از او سؤال کرد به دنبال چی هستی؟ پاسخ داد در پی محلی مناسبی برای به خاک سپردن هستم، عقیل او را به خودش برد و محلی در بیرون خانه مشخص کردند تا بعد از فوت در آنجا دفن شود (تاریخ حرم ائمه بقیع، ص80-81). او در جنگ طائف یک چشم و در جنگ یرموک چشم دیگرش را از دست داد و کاملاً نابینا شد (التحفه، ج4، ص323-324).

ص: 66

مآخذ

«خفتگان بر بقیع»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ش66، زمستان 1387؛ اسدالغابه، ابن اثیر، قاهره، 1280ق، ج4، ص460؛ بقیع الغرقد، محمدامین الامینی، تهران، نشر مشعر، 1428ق، ص213؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمدصادق نجمی، تهران، مشعر، 1391؛ التحفة اللطیفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، 2007م؛ تاریخ مدینه منوره، ابن شبه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، ص131؛ تاریخ مولد العلماء و وفیاتهم، ابن زُبَر، به کوشش محمد المصری، الکویت، 1410ق، ص43؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج5، ص558؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص50؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی 1416ق/ 1995م، ج 8و7، ص 481-485.

ابوسفیان

ابوسفیان، از مشاهیر و سران قریش، پدر معاویه و بزرگ امویان، مدفون در بقیع.

صخر بن حرب بن امیه بن عبدالشمس یا ابوسفیان بن حرب مشهور به ابوسفیان از مردان مشهور صدر اسلام بود. گاه او را ابوحنظله خوانده اند. ولی در ایران به نام ابوسفیان مشهورتر است. تاریخ تولد او دقیقاً معلوم نیست؛ اما بعضی تولد او را 10 سال پیش از عام الفیل (560م) دانسته اند.

پس از بعثت محمد بن عبدالله به پیامبری، او نه تنها از دشمنان سرسخت حضرت بود بلکه اعراب را تشویق به مبارزه علیه اسلام و نبوت می کرد. چند جنگ بزرگ را علیه پیامبر رهبری کرد: جنگ احد، جنگ بدر و جنگ خندق. اما در سال 58ق به هنگام فتح مکه به وساطت عباس بن عبدالمطلب نزد پیامبراکرم(ص) آمد و اسلام آورد. رسول خدا(ص) هم خانه او را محل امن اعلام کرد. در همین سال پیامبر او را برای مأموریتی به نجران فرستاد. نیز در همان سال در جنگ حنین به کمک مسلمانان شتافت و فرماندهی بخشی از جنگ بر عهده ابوسفیان بود. حتی رسول خدا(ص) غنائم بیشتری به او داد. در غزوه طائف یک چشمش را از دست داد. پس از نبرد طائف، پیامبر او را برای مدیریت مالی طائف و گردآوری صدقات به طائف فرستاد. پیامبر با دختر ابوسفیان به نام ام حبیبه ازدواج کرد. اما پس از رحلت رسول خدا(ص)، در دوره ی ابابکر و عمر و عثمان با دستگاه خلافت نزدیک بود و برای بسط خلافت آنان می کوشید به ویژه در دوره عثمان گفته بود که گفته بود اکنون که خلافت به دامن ما بنی امیه افتاده باید از آن حفاظت نماییم و نگذاریم از خاندان ما بیرون رود.

مآخذ

اسدالغابة، ابن اثیر، قاهره، 1280ق، ج3، ص12؛ انساب الاشراف، بلاذری، به کوشش محمد حمیدالله، قاهره، 1959م، ج1، ص124 و 310 و 344؛ جلد چهارم به کوشش احسان عباس، بیروت، 1400ق، ج4، ص13و8 و11؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، مقاله ابوسفیان، ج5، ص557-558؛ السیرو المغازی، ابن اسحاق، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1398ق، ص310-314 و 333-334؛ للمعارف، ابن قتیبه، به کوشش ثروت عکاثه، قاهره، 1960م، ص344-345.

ابوسلمة

ابوسلمة، محدث، فقیه و از تابعین مهم مدفون در بقیع.

عبدالله بن عبدالرحمن بن عوف (حدود22-94ق/ 643-713م)، برخی نامش را اسماعیل ثبت کرده اند. نسبتش را زهری و مدنی نوشته اند. او در مدینه حوالی 22ق متولد و در همان جا رشد و نمو یافت.

روایاتی از طریق ابوسلمه نقل شده است. رجالیون او را ثقه و قابل اعتماد و کثیر الحدیث دانسته اند. در فقه و استنباط احکام و بیان نیازهای شرعی مردم هم تبحر داشت. به طوری که او را از فقهای بزرگ مدینه و جزء هفت یا ده فقیه مشهور مدینه دانسته اند. ابوسلمه در زمان حکومت سعید بن عاص بر مدینه در 49ق به مقام قضا منصوب شد. این مسئولیت را تا سال 54 بر عهده داشت. بالاخره ابوسلمه در زمان خلافت ولید بن عبدالملک در مدینه منوره چشم از جهان فرو بست. درباره سال وفات او اختلاف وجود دارد. پس از وفات جسدش در بقیع دفن شد.

مآخذ

الثقات، ابن حبان، حیدرآباد دکن، 1399ق، ج5، ص2-3؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج5، ص559-560؛ طبقات الفقهاء، ابواسحاق شیرازی، به کوشش خلیل میس، بیروت،

ص: 67

دارالقلم، ص44؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دارصادر، بی تا، ج5، ص155-157؛ مشاهیر علماء الامصار، ابن حبان، به کوشش فلایشهامر، قاهره/1379ق، ص64.

ابوسلمه بن عبدالاسد ← عبدالله بن عبدالاسد

ابوشجاع اصفهانی

ابوشجاع اصفهانی، قاضی، فقیه، وزیر شیعی خلافت عباسی و مدفون در بقیع.

ظهیرالدین ابوشجاع محمد بن حسین بن محمد روذراوری، با کنیه ی ابوالطیب. قاضی، فقیه و برای مدتی وزیر بود. گاه نامش را به صورت شهاب الدین و ظهیرالدین وزیر ثبت کرده اند. نیاکان وی از اصفهان بودند، اما پدر او در آبادان زاده شد و ابوشجاع خود در بصره به سال 434ق/ 1043م متولّد گردید. سال وفات او دقیقاً معلوم نیست. گاه گفته اند در سال 500ق زنده بوده است. برخی سال مرگ او را 488ق نوشته اند (نامه دانشوران، ج5، ص72) و همین منبع عمر او را 51 سال نوشته است. اما این اطلاعات با سال تولد او یعنی 434ق مطابق به نظر نمی آید و باید یکی از اینها اشتباه باشد. اغلب سال تولد او را 437 و سال مرگ او را 488ق نوشته اند. ابوشجاع 40 سال در بصره به تدریس فقه شافعی پرداخت و علاوه بر آن، مدتی نیز منصب قضا داشت و نیز به وزارت نیز دست یافت. به نوشته ی بجیرمی وی سرانجام از دنیا روی برتافت و به مدینه رفت و در همان شهر درگذشت و در بقیع دفن شد. از استادان و شاگردان ابوشجاع تنها ابوطاهر سلفی (478-576ق) را می شناسیم که متن غایة الاختصار استاد را روایت کرده است.

پس از عزل عمید الدوله ابومنصور بن جهیر در سال 476ق، به وزارت خلیفه مقتدی بالله عباسی رسید و از سوی خلیفه به ظهیرالدین ملقب شد. آقا بزرگ تهرانی او را هفتمین ایرانی شیعه امامی می داند که به وزارت دولت عباسی راه یافت. در بیان ویژگی های اخلاقی او گفته اند: در امور دین بسیار سختگیر و در امور دنیا سهل گیر بود. در دوران وزارت خود، ضمن احترام به مردم و فروتنی در برابر علما، پیوسته در مجالست با فقها از فتوای آنان بهره می برد و به کارهای خیر همچون وقف برای امور عام المنفعه، ساختن مسجد، و دستگیری و اطعام فقیران و ایتام می پرداخت و حتی همه اموال خود را در دوران وزارتش صدقه داد. وزارت او کارآیی خاصی داشت. در میان وزرا کسی مانند وی امور دینی و شرعی را رعایت نکرده است. او پس از نمازظهر تا هنگام نمازعصر در مصلای خود می نشست و به مشکلات و شکایات مردم رسیدگی می کرد. حاجبانش در میان مردم ندا می دادند که هر کس حاجتی دارد پیش آید و به عرض وزیر برساند.

از دیگر مناقب او دانایی و مدیریتش در مهار فتنه بغداد بود. چشم پوشی و احتراز ظهیرالدین از برخورد خشونت آمیز در جریان درگیری میان شیعیان و اهل سنت محلات کرخ بغداد، باعث شد تا مورد اعتراض خلیفه قرار گیرد وی در سال 484ق پس از هشت سال وزارت، به درخواست ملکشاه سلجوقی و نظام الملک و با موافقت خلیفه مقتدی بامر الله، از وزارت بر کنار شد.

بیشترین اهمیت ابوشجاع به تألیف کتابی در زمینه فقه شافعی به نام غایةالاختصار است که به التقریب نیز شهرت دارد. این کتاب کم حجم تأثیر گستره ای به جای نهاد. شرح ها، تحقیقات، مستدرک ها، حواشی فراوانی بر آن نوشته اند. متن این اثر توسط کیزر(1)، همراه با ترجمه ی فرانسوی در لیدن (1859م) به چاپ رسید. بعدها بوسکه(2) ترجمه ای جدید از آن را با عنوان مختصر فقه اسلامی(3) 1935م در الجزیره به طبع رسانید. نیز بخشی از این کتاب(قسم عبادات) را محمد ریاض خورشید با نام متن الغایة و التقریب در دمشق (1405ق/ 1985م) چاپ کرد. متن کامل آن با چاپ جدید در قاهره (1976م) منتشر شد. شروح متعددی بر غایة الاختصار نوشته شده که مهم ترین آنها شرح ابن قاسم غزی با عنوان فتح القریب المجیب است که چاپهای متعدد، ترجمه ها و تحقیقات انجام شده درباره آن حاکی از اهمیت این اثر است. همچنین شرح خطیب شربینی موسوم به الاقناع فی حل الفاظ ابی شجاع

ص: 68


1- . S.Keyser
2- . G.H.Bousquet
3- . Abrégé de la loi musl

و حاشیه ای که بجیرمی با عنوان تحفة الحبیب بر آن افزوده است، از منابع مهم فقه شافعی به شمار می روند. این دو متن توأماً در بولاق(1284ق) چاپ شده است.

چون ابوشجاع مقدمات سکرات را احساس کرد، خواست تا او را به مسجد رسول(ص) ببرند، پس در روضه ی شریف به پا ایستاد، و با اشاره به تربت آن حضرت، طلب آمرزش و استغفار کرد و در حالی که به گناهان خود اذعان داشت، خواهان رحمت و عفو بود و می گفت:

ای پیغمبر خدا، خداوند در وحی آسمانی به تو فرموده: اگر امت پس از آنکه بر خویشتن ستم کرده باشند به نزد تو بیایند، و آمرزش جویند، و پیغمبر برای آنان استغفار کند، هر آینه توبه آنان را خداوند مهربان خواهد پذیرفت. اینک ای رسول خدای، من به نزد تو آمده ام در حالی که بر گناهان خویش اذعان دارم و از تو امید شفاعت می برم. او پس از بازگشت از زیارت مرقد نبوی، در بستر بیماری رحلت نمود، او را در بقیع در نزدیکی مزار ابراهیم(ع) ابن رسول الله(ص) بخاک سپردند.

ابوشجاع از شخصیت بزرگ و از مشاهیر جهان اسلام در سده پنجم قمری بود و دفن امثال او در بقیع به اهمیت این محل می افزاید.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، ج1، ص116؛ البلدان، یاقوت حموی، ج3، ص598-599؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج5، ص594-595؛ دولة السلاجقه، علی محمد الصلابی، بیروت، 1428ق، ص218؛ الذریعه، آقا بزرگ تهرانی، بیروت، 1403ق، ج24، ص410؛ سیراعلام النبلاء، ذهبی، به کوشش شعیب الارنؤوط، بیروت، 1406ق، ج18، ص616 و 19، ص27-28؛ طبقات الشافعیة، ابن قاضی شبهه، حیدر آباد دکن، 1399ق، ج2، ص30؛ فتح الغریب المجیب، ابن قاسم غزی، بغداد، مکتبة المثنی، ص3؛ کشف الظنون، حاجی خلیفه، ج2، ص1625؛ الکنی و الاقاب، عباس قمی، تهران، 1368، ج1، ص96 و ج17، ص1؛ المنتظم، ابن جوزی، حیدر آباد دکن، 1358ق، ج7، ص71؛ نامه دانشوران ناصری، جمعی از فضلاء، قم، دارالفکر، ج5، ص72.

ابوشحمه

ابوشحمه، فرزند عمر بن خطاب و از مدفونین در بقیع.

عبدالرحمن اوسط معروف به ابی شحمه فرزند عمر بن خطاب، خلیفه دوم از خلفای چهارگانه است. او در طرف چپ ابراهیم بن النبی(ص) دفن شده است. مشهور است او در مصر شراب نوشید و والی مصر، عمروعاص بر او تازیانه زد. ولی وقتی به مدینه آمد، عمر بن خطاب مجدداً بر عبدالرحمن حدّ جاری کرد و او را شلاق زد. بر اثر آن بیمار شد و مُرد. برخی مردم معتقد بودند ضربات تازیانه با فشار و سختی بر بدن عبدالرحمن زده شد و او به سختی مجروح شده بود.

در ردیف قبر عبدالرحمن، عقیل بن ابیطالب، عبدالله بن جعفر الطیار، همسران پیامبر اکرم(ص) و عباس بن عبدالمطلب دفن شده اند.

درباره صحابی بودن ابوشحمه اختلاف است. از سوی دیگر علمای شیعه جاری کردن درباره حدّ توسط عمر را نقد کرده اند و آن را نشانگر تندی و خشونت خلیفه دوم می دانند، زیرا یکبار والی مصر حدّ را جاری کرده بود.

مآخذ

البقیع قضیة کل مسلم، لجنة احیاء ذکری البقیع، لندن، بی تا، ص5-6؛ دانشنامه سیره نبوی، ج1، ص370؛ الغدیر، عبدالحسین امینی، بیروت، دار الکتاب العربی، 1397ق، ج6، ص317؛ المعارف، ابن قتیبه، به کوشش عکاشه، قاهره، دار المعارف.

ابوشریح الخزاعی ← خویلد بن عمر

ابوطلحه انصاری

ابوطلحه انصاری، از صحابه ممتاز، تیرانداز مشهور، راوی و مدفون در بقیع.

زید بن سهل بن اسود، مشهور به ابوطلحه انصاری و معروف به ابواسود بن حرام، اطلاعات اندکی از زندگی روزگار جاهلی وی در دست است. در بیعتِ عقبه دوم به سال سیزدهم بعثت حضور داشت و از سوی پیامبر(ص) به عنوان یکی از نقیبان دوازده گانه اوس و خزرج برگزیده شد. پیامبر(ص) پس از هجرت، میان او و ارقم بن ابی ارقم پیمان برادری بست.

ابوطلحه در همه غزوه ها همراه پیامبر(ص) بود و از

ص: 69

تیراندازان زبردست ایشان به شمار می رفت. از آن جا که بانگی مهیب داشت، پیامبر(ص) نهیب او را بسیار کارآمد می دانست. وی در حجةالوادع حضور داشت و موی تراشیده رسول خدا را برای تبرک برگرفت.

اخلاقیات مطلوب مثل انفاق و صدقه دادن از او نقل شده است. او در پی نزول آیه 92 آل عمران/3: «لَن تَنالوا البِرَّ حَتّی تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ...» نخلستانی آباد را که روبه روی مسجدالنبی داشت، به پیامبر واگذاشت و سپس به پیشنهاد ایشان، آن را برای خویشانش وقف کرد.

به دلیل مهمان نوازی این آیه درباره او نازل شده: «... ویؤثِرونَ عَلَی اَنفُسِهِم ولَو کانَ بِهِم خَصاصَةٌ ومَن یوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولئک هُمُ المُفلِحون...» (حشر/59، 9) و مسلمانانی را که در عین نیازمندی، دیگران را بر خود مقدم می دارند و از حرص و بخل دوری می ورزند، از رستگاران شمرده است. البته عبدالله بن مسعود نزول این آیه و رویداد پیش گفته را با شرحی بیشتر درباره امام علی(ع) دانسته است.

وی از گورکنان مدینه و عهده دار اجرای کفن و دفن اموات در بقیع بود. و پس از رحلت پیامبر(ص) قبر ایشان را کند و لحد را آماده ساخت. وی در زمان رسول خدا(ص) و پس از آن بسیار روزه می گرفت و از راویان احادیث پیامبر(ص) بود.

برخی درگذشت ابوطلحه را به سال 34ق در 70 سالگی در مدینه دانسته و گفته اند: عثمان بن عفان بر جنازه اش نماز گزارد. امّا بصریان معتقدند که در سفری دریایی در کشتی درگذشته و پس از هفت روز در جزیره ای مدفون شده است. وفات او را در سال های 32، 33، 34 و 51ق نیز گفته اند. ابوزُرعه دمشقی وفات او را در شام دانسته است.

مآخذ

الاستیعاب، ابن عبدالبر، به کوشش علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق، ج2، ص552 و ج3، ص1034؛ اسدالغابه، ابن اثیر، بیروت، دارالکتاب العربی، ج3، ص180 و ج2، ص180 و ج5،ص234-235؛ الاعلام، زرکلی(م. 1396ق)، بیروت،دارالعلم للملایین، 1989م، ج3، ص33؛ انساب الاشراف، البلاذری، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالکفر، 1417، ج1، ص573؛ الثقات، ابن حبان، الکتب الثقافیه، 1393م، ج2، ص158؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج5، ص650-651؛ الدر المنثور، السیوطی، بیروت، دار المعرفه، ج6، ص195؛ روض الجنان و روح الجنان، ابوالفتوح الرازی، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375ش، ج4، ص427؛ الصافی، الفیض الکاشانی به کوشش اعلمی، تهران، صدرا، 1415ق، ج5، ص157؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار المعرفه،ج5، ص286؛ قاموس الرجال، محمدتقی التستری، النشر الاسلامی، 1415ق، ج4، ص552؛ المعارف، ابن قتیبه، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، دارالمعارف، ص271؛ مناقب آل ابی طالب، به کوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، 1276ق، ج1، ص337-348.

ابوطلحه قیس بن عاصم ← قیس بن عاصم منقری

ابوعبدالرحمان ← سهل بن ابی حثمه

ابوعَبْس، عبدالرحمان

ابوعَبْس، عبدالرحمان، از اصحاب رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابوعبس، عبدالرحمن فرزند جبر بن عمرو بن زید بن جشم بن حارثة بن حارث اوسی است. او یاران پیامبر خدا است که در نبردها و جنگ های بدر و اُحد شرکت داشت. از او فرزندان بسیاری در مدینه باقی ماند. همه روزه به حضور پیامبر می رسید تا از حال آن بزرگوار آگاه باشد و در تاریخ های دوره اسلامی نگاشته شده که روزی را بدون رسیدن به محضر پیامبر، به پایان نبرد و در نمازهای جمعه و جماعت مقید به شرکت بود.

او به کتابت عربی آشنایی کامل داشت و با خطی خوش، مطالب را می نگاشت و در موارد فراوانی، به دستور پیامبر خدا(ص)، متن های مهمی را نوشته و در سلسله روایات، نقل های چندی که به دستور پیامبر نگاشته وجود دارد.

وقتی پیامبر(ص) به ابوعبس فرمان داد همراه ابو بردة بن نیار، مأموریت شکستن بت های بنی حارثه را به عهده بگیرند، در او شور زاید الوصفی به وجود آمد و به همراه ابو برده، رفتند و بت های قبیله بنی حارثه را در هم

ص: 70

شکستند. پیامبر میان او و خنیس بن حذافة سهمی، پیمان اخوت و برادری بست.

سریه ای در مدینه به نام «سریة قتل کعب بن اشرف» روی داد. این سریه در ماه ربیع الاول سال سوم هجرت، برای قتل کعب بن اشرف ترتیب داده شد.

کعب، شاعر بود و پیامبر و اصحابش را هجو می کرد و در اشعار خود کافران قریش را بر ضدّ مسلمانان برمی انگیخت. هنگامی که پیامبر به مدینه آمد، مردم مدینه ترکیبی از گروه های مختلف بودند. طوایف اوس و خزرج بیشترین جمعیت مسلمانان را تشکیل می دادند. طوایف دیگر (یهودیان و مشرکان) با این دو طایفه هم پیمان بودند. مشرکان و یهودیان مدینه پیامبر و اصحاب آن حضرت را به شدت آزار می دادند و خداوند متعال پیامبر خود و مسلمانان را فرمان به شکیبایی و گذشت می داد تا اینکه در مورد آنان آیه 186 آل عمران، نازل شد.

ابوعبس، صحابی پاکباخته پیامبر(ص) تا زمان خلافت عثمان در مدینه روزگار گذراند، او در سال 34ق در دوره خلافت عثمان، بدرود حیات گفت و در بقیع دفن گردید. به هنگام وفات هفتاد ساله بود و نماز میت او توسط عثمان خلیفه سوم برگزار شد.

مآخذ

البدایة و النهایة، ابن کثیر، بیروت، دار الفکر، 1407ق، ج4، ص50؛ تاریخ مولد العلماء و وفیاتهم، ابن زبر الریعی، به کوشش محمد المصری، الکویت، 1410ق/ 1990م، ص51؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، به کوشش ریاض عبدالله عبدالهادی، بیروت، دار الحیاء التراث العربی، 1996م، ج3 و 4، ص237-238؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، القاهره، مرکز الدراسات مصر، 1976م، ج3، ص616؛ عیون الأثر فی فنون المغازی و الشمائل، ابوالفتح محمد سید الناس، بیروت، دار القلم، 1404ق، ج1، ص 348.

ابوعلی قیس بن عاصم ← قیس بن عاصم مِنقری

ابوقتادة انصاری

ابوقتادة انصاری، از صحابه رسول خدا(ص)، یار امام علی(ع) و مدفون در بقیع.

حارث بن ربعی بن رافع انصاری، تاریخ تولدش ضبط نشده است. اسم او را «حارث» و برخی نعمان یا عمرو خوانده اند. و کنیه اش ابوقتاده است. وی فرزند «رِبْعِی بن بَلْدَمَة انصاری» است و مادرش «کبشه»، دختر «مظهر بن حزام» می باشد.

ابوقتاده در زمره اصحاب پیامبر(ص) و از شجاعان و دلاوران کم نظیر و از برترین رزمندگان پیامبر است که به همین سبب فارس رسول الله لقبش دادند.

ابوقتاده در تمام غزوه ها و جنگ های صدر اسلام همراه پیامبر(ص) بوده لیکن درباره حضور وی در بدر، یک رأی و هم نظر نیستند، لذا برخی او را از بدریون می دانند و جمعی هم بر این عقیده اند که او از جنگ احد به بعد حضور داشته است.

ابوقتاده از یاران مخلص و باوفای امیر مؤمنان بوده و در تمام جنگ های زمان خلافت آن حضرت (مانند جمل، صفین و نهروان) حضور داشته و در جمل و صفین، ملازم رکاب آن حضرت بوده است.

هنگامی که علی(ع) به خلافت رسید، خالد بن عاص بن هاشم بن مغیره مخزومی را که از سوی عثمان والی مکه بود عزل کرد و ابوقتادة انصاری را بر ولایت آن شهر منصوب کرد لیکن پس از مدتی، وی را از سمت خویش برکنار نمود و قثم بن عباس را به جایش گمارد.

ابوقتاده به خاطر عشق وافری که به علی(ع) داشت، از مکه راهی کوفه شد و در کنار آن حضرت تا پایان عمر شریفش در کوفه ماند.

آنگاه که امیر مؤمنان(ع) آماده حرکت به سوی بصره و جنگ با ناکثین گردید، ابوقتاده مطالبی گفت که حکایت از ایمان عمیق او به ولایت آن حضرت و وفاداری نسبت به او داشت. امیر مؤمنان در جنگ خوارج، سپاه خود را آرایش داد و فرماندهی میمنه را به حُجر بن عدی و میسره را به شبث بن ربعی یا معقل بن قیس ریاحی و سواره نظام را به ابو ایوب انصاری و پیاده نظام را به ابوقتادة انصاری سپرد و خود در قلب لشکر قرار گرفت.

هنگامی که امیر مؤمنان علی(ع) از جنگ با نهروانیان

ص: 71

فراغت یافت، ابوقتادة انصاری، با شصت یا هفتاد نفر از اصحاب رسول الله، به مدینه مراجعت نمود. ابوقتاده به محض ورود به مدینه، به دیدار عایشه شتافت و گفت و گوهایی میان آنان انجام گرفت. در پایان، عایشه گفت: ای ابوقتاده، نباید چیزی مانع آن شود که من سخن حقّی را درباره علی بن ابی طالب بگویم و آن این است که از پیامبر خدا شنیدم درباره علی فرمود:

«تفترق أمّتی علی فرقتین، تمرق بینهما فرقة محلّقون رئوسهم مخفّون شواربهم. یقرئون القرآن لاتتجاوز تراقیهم، یقتلهم أحبّ النّاس إلی وأحبّهم إلی الله تعالی».

امّتم به دو گروه تقسیم می شوند؛ گروهی از دین خارج می شوند، سرهایشان را می تراشند، شارب های خود را کوتاه می کنند، قرآن تلاوت می کنند ولی از حنجره شان تجاوز نمی کند. این گروه را کسانی می کشند که نزد من و خداوند محبوبترین بندگان خدایند.

چون عایشه اقرار به حقانیت علی(ع) کرد، ابوقتاده گفت: حال که می دانی علی محبوبترین آفریده خدا در نزد پیامبر و خداوند است اکنون چرا با او به مخالفت برخاسته ای؟ اما عایشه از پاسخ طفره رفت.

ابوقتاده در سال 48 یا 50 یا 54ق، پس از خلافت امیر مؤمنان و دوران امامت امام مجتبی(ع) در مدینه از دنیا رفت و در بقیع دفن گردید.

مآخذ

اسد الغابة، ابن اثیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1970م، ج1، ص120؛ انساب الاشراف، بلاذری، به کوشش محمد باقر محمودی، بیروت، 1394ق؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج6، ص185؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، لیدن، 1904- 1918م.

ابوقیس ← کلثوم بن هدم

ابوهریره دوسی

ابوهریره دوسی، از صحابه و راوی رسول الله(ص) و مدفون در بقیع.

او در سال 20 قبل از هجرت متولد شد. در نام و نسب وی اختلاف بسیار است و به صورت های زیر از او یاد شده است:

1. ابوهریرة بن عامر بن عبد ذی الشّری بن طریف بن عتاب بن الدوسی، 2. عبد شمس بن صخر، 3. سعد بن حارث، 4. ابن عتبة ابن عمرو بن عیسی بن حرب بن سعد بن ثعلبة بن عمرو بن نهم ابن دوس، 5. عامر ابن عبد غنم، 6. سعید بن دوس، 7. عبد بن سُکَین. گاه نام های او را سی و چند فقره برشمرده اند ولی کنیه ابوهریره از همه مشهورتر است. نام کامل او را عُدثان بن عبدالله بن زهران بن کعب بن حارث بن کعب بن مالک بن نصر بن ازد بن غوث مشهور به ابوهریره دوسی یا به صورت عمیر بن عامر بن عبد ذی الشّری بن طریف بن عتاب بن ابی صعب بن منبه بن ثعلبة بن سلیم بن نهم بن دوس مشهور به ابوهریرة نوشته اند.

بنابراین مورّخان، در نام ابوهریره و نام پدرش اختلاف کرده و هر یک چیزی نوشته اند، به طوری که احاطه و ضبط آن ها در دوره جاهلیت و اسلام بسیار مشکل است. نام کوچکش را به این صورت ها ضبط و ثبت کرده اند: عبدالله بن عامر، بریر بن عشرقه، سُکَین بن دومه، عبدالله بن عبد شمس، عامر، عبد نهم، عبد غنم، سعید بن دوس، دوس.

صحابی پژوه مشهور ابن عبدالبرّ اختلاف در ضبط نام های او را به حدّی زیاد دانسته که رسیدن به اسم واقعی او را ناممکن می داند. چون در جاهلیت به نام هایی خوانده می شد و بعد از مسلمانی هم با عناوین و نام هایی او را صدا می زده اند.

چندین دلیل برای اختلاف در نام وی نوشته اند که به سه مورد آن اشاره می کنیم:

1. برخی گفته اند: علت اختلاف در نام های وی و پدرش، تصحیف و تحریف است؛ مانند برّ، که آن را برید و یزید نوشته و خوانده اند، یا عمرو، که عمیر و عامر هم گفته اند و یا سکن، که سکین هم خوانده شده است.

2. نقل نام های متعدد برای پدرش که به وسیله مورخان، به صورت حدس و گمان نوشته شده است.

3. نقل روایات فراوان از وی، دلیل دیگری است بر اختلاف

ص: 72

نام او؛ بدین صورت که هر راوی نامی برایش بیان کرده تا شبهه ای پیش نیاید که چرا این همه روایت به وسیله او نقل شده، تا در نتیجه، روایات وی، موهون و سست جلوه نکند. اما ابوهریره، نامی بود که پیامبر بر او نهاد.

ابوهریره در دو سال آخر عمر شریف پیامبر(ص) اسلام آورد. او در سال هشتم قمری همراه طایفه اشعری - که ابوموسی اشعری هم جزو ایشان بود - به مدینه مهاجرت کردند و در خیبر، هنگامی که قلعه فتح شد و غنایم جنگی جمع آوری و آماده تقسیم گردید، به پیامبر ایمان آورده، مسلمان شدند. ابوهریره آنگاه که چشمش به غنایم افتاد، از پیامبر(ص) تقاضای سهم کرد.

به نقل از بسیاری مورّخان، ابوهریره بعد از مسلمانی، مدتی در صفّه زندگی می کرد و همراه صفه نشینان بود. هنگام مسلمان شدنش سی ساله بود و حرص فراوانی در شنیدن سخنان پیامبر(ص) داشت.

با اینکه ابوهریره در سال هشتم قمری، مسلمانی برگزید و کمتر از دو سال در خدمت پیامبر(ص) بود، اما به حدّی روایت از آن حضرت نقل کرده که این کثرت نقل، او را در معرض اتهام قرار داده و بسیاری از مورخان و اهل حدیث، حتی از اهل سنت، در صحّت همه روایات او تردید دارند. تا آنجا که این قضیه، حتی مورد اعتراض عمر و عثمان قرار گرفت. علی(ع) هم او را به دلیل نقل این همه روایت نکوهش کرد.

پیامبر خدا(ص) پس از بازگشت از جِعرانه، علاء حضرمی را با جمعی، از جمله ابوهریره به بحرین، نزد منذر بن ساوی فرستاد و آنان منذر را به اسلام دعوت کردند. او اسلام آورده و در مسلمانی استواری گزید. همه بستگان منذر هم مسلمانی را برگزیدند. مسیحیان هم به دادن جزیه راضی شدند. علاء به ابوهریره گفت: پیامبر به من در حق تو سفارش کرد، بگو چه کاری از من برای تو ساخته است؟ ابوهریره گفت: مرا مؤذن خود قرار ده. ابوهریره مؤذن او شد و همچنان در بحرین بود تا اینکه علاء فوت کرد. عمر او را به حکومت بحرین برگزید، ولی پس از چندی مطالبی که با امانتداری وی سازش نداشت به عمر گزارش شد، لذا او را عزل نمود و عثمان بن ابی العاص را به جایش منصوب کرد.

پس از مراجعت از بحرین معلوم شد که ابوهریره چهارصد هزار دینار با خود آورده است.

ابوهریره به دلیل فضایل برجسته ای که در علی(ع) سراغ داشت، به ایشان علاقمند بود و آن حضرت را دوست می داشت و لذا حدیث غدیر را به طور مفصل نقل کرده و در مواقف مختلفی که از وی راجع به ماجرای غدیر پرسش کرده اند، کلّیت ماجرا را توضیح داده و خبر ائمه اثناعشر را با نام هر یک از امامان، از قول پیامبر خدا نقل کرده است. اما هنگامی که دوران معاویه رسید و حاکمیت به دست او افتاد و بخشش های هدفمند و سیاسی او آغاز شد، ابوهریره به سمت معاویه گرایش یافت، زمینه را برای تثبیت حاکمیت وی مهیا ساخت و اخباری را درباره او جعل و وضع کرد. در هر حال، ابوهریره به فرزندان ابوالعاص خدمات فراوان می کرده است.

ابوهریره، در وادی عقیق، یکی از ییلاق های مدینه قصری داشت و در آن درگذشت. فرزندان عثمان او را از قصرش به مدینه حمل کرده، ولید بن عتبة بن ابی سفیان امیر مدینه بر او نماز گذاشت و در بقیع به خاک سپرده شد. وفات ابوهریره در سال 57 یا 58ق رخ داد، که در این سال، سنش به 78 می رسید.

مآخذ

ابوهریرة، سید عبدالحسین شرف الدین، قم، انصاریان، بی تا، جم-؛ الاستیعاب فی معرفة الصحابة، عبدالبر اندلسی، بیروت، دار الجیل، 1412ق، جم-؛ الاصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دار الجیل، 1992م، ج3، ص37؛ پیغمبر و یاران، محمدعلی عالمی، قم، چاپخانه علمیه قم، 1386ق،

ج1، ص 156و161؛ دانشنامه سیره نبوی، ج1، ص 558-561؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص66-67؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1987م، ج4، ص302.

نیز نک- : اهمیت ابوهریره

ص: 73

اُبی بن کعب

اُبی بن کعب، صحابه پیامبر اکرم(ص)، کاتب وحی، قاری بزرگ و مدفون در بقیع.

اُبی بن کعب انصاری مکنی به ابومنذر و ابوالفضل، از انصار و صحابه رسول اکرم(ص) و از کاتبان وحی و قراء مشهور و مدفون در بقیع است. از قبیله بنی نجار در یثرب بوده امّا تاریخ تولد و محل تولد او مشخص نیست. نامش را به صورت ابن قیس بن عُبیدبن زید مشهور به ابی بن کعب، و ابن ندیم به صورت ابی بن کعب بن قیس بن ملک بن امری القیس ضبط کرده است. پیامبر او را ابوالمنذر و عمر او را ابوالطفیل می خواندند. گاه در برخی متون، او را سیدالانصار یا سیدالمسلمین خوانده اند. تاریخ وفات او را سال های 19، 22، 29 یا 33ق ضبط و ثبت کرده اند. نیز برخی وفات او را در دوره خلافت عمر دانسته اند.

ابی بن کعب، از جمله دوازده نفری است که در عقبه با پیامبر بیعت کرد و در تمهید زمینه ورود آن حضرت به مدینه، بسیار تلاش نمود. او از فضلا و فقهای صحابه پیامبر(ص) و کاتب وحی ، استاد مسلّم قرآن، در حفظ، قرائت، تفسیر است و مفسر آرای پیامبر(ص) بوده است.

در میان صحابه پیامبر(ص)، تعداد انگشت شماری به مدارج عالی علمی و عملی رسیدند؛ اصطلاحاً اینان را مؤید به روح القدس می نامند. از جمله آنها، ابی بن کعب است که پیامبر در حقش فرمود: «یا اُبی مازِلت مُؤیداً بروح القدس»؛ ای ابی، تو همواره مؤید به روح القدس هستی.

همچنین ملقب به سید القراء و جز 70 تن از انصار بود که در عقبه دوم با پیامبر(ص) بیعت کردند. پیامبر(ص) پس از هجرت میان او و سعید بن زید بن عمرو یا طلحه بن عبیدالله عقد برادری بست. اُبّی در غزوات بدر و احد و سایر نبردها حضور داشته است. گویند یکی از چهار صحابی انصاری است که در زمان حیات پیامبر(ص) به جمع آوری مصحف پرداختند و از جمله معلمان بزرگ قرائت در آن دوران و پس از رحلت پیامبر(ص) بوده است، به طوری که قرائت او یکی از چند قرائت متداول و مشهور است. احادیثی در فضائل اهل بیت و نیز در فقه، تفسیر، سیره و اخلاق از او بر جای مانده است. بعد از رحلت پیامبر(ص) یکی از دوازده نفری بود که در جانبداری از خلافت امام علی(ع) با ابوبکر محاجّه کردند.

ابی بن کعب، روایتگری بزرگ و خبیر و راوی روایات فراوان از رسول اکرم(ص) است. گاه تعداد این روایات را قابل احصا و شمارش ندانسته اند. روایات شیعی، قرائت ابی بن کعب، را به عنوان یک قرائت مطلوب و شاخص می داند.

در ماجرای خلافت، تعدادی از یاران علی(ع) در مجلس ابوبکر بودند و به مخالفت شدید با خلافت خلیفه اول پرداختند و به وی اعتراض کردند. یکی از داناترین آنها ابی بن کعب بود که خطبه ای طولانی و بلیغ در آن مجلس ایراد کرد. در تاریخ وفات او، میان مورّخان اختلاف است؛ این مسأله از تاریخ 19 تا 36ق در نوسان است. ولی مجلسی در بحار الانوار و طبرسی در احتجاج مؤید وفات ابی بن کعب در سال 36ق می باشند.

او را در وسط روحاء، محلّی در قبرستان بقیع دفن کردند. برخی مدفن او را، در خانه اش که بعداً تبدیل به مسجد شد، می دانند. مسجد ابی بن کعب روبروی قبور ائمه(ع) و سمت راست درِ ورودی بقیع قرار داشت. هم اکنون این مسجد تخریب شده و اثری از مسجد و قبر ابی بن کعب نیست.

مآخذ

الاستیعاب، ابن عبدالبر، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1960م؛ اسدالغابة، ابن اثیر، قاهره، 1286؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1983م، ج8، ص24 و ج4، ص24 و ج18، ص 122-125؛ پیغمبر و یاران، جعفر سبحانی، تهران، 1346، ج1، ص172؛ تاریخ آثار اسلامی در مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص 369و371؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج6، ص 463-465؛ دانشنامه دانش گستر، ج1، ص 778؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص33؛ مستدرک سفینة البحار، الشیخ علی النمازی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ج5.

اتابکان و حصار بقیع ← الجواد اصفهانی

ص: 74

اتحاف الزائر

اتحاف الزائر، کتابی متعلق به سده 7ق نوشته ابن عساکر درباره زیارت مقابر از جمله بقیع.

عبد الصمد بن عبد الوهاب بن ابی البرکات الحسن بن محمد مشهور به ابن عساکر دمشقی از علمای شافعی و همجوار مکه بود. او در 614ق در دمشق چشم به جهان گشود. دمشق در سده 6و7ق مرکز علوم و حوزه های علمیه بود. خاندان آل عساکر هم به داشتن دانشمندان مختلف شهرت جهانی کسب کرده بودند و ابن عساکر در چنین شرایطی آغاز به رشد و پیشرفت کرد. او علاوه بر تحصیل نزد استادان مبرز به سراسر جهان مسافرت نمود و در هر نقطه جهان از محضر محدثین، مورخین و دانشمندان استفاده کرد. بالاخره در 686ق در مدینه درگذشت و در بقیع پشت قبه عباس به خاک سپرده شد. (مقدمه اتحاف الزائر، ص42)

ابن عساکر دارای تألیفات متعدد و متنوع است، از جمله کتاب اتحاف الزائر و اطراف المقیم للسائر را به منظور معرفی سیره رسول خدا و زیارت مقابر تألیف کرده است.

این

کتاب توسط مصطفی عمار منلا در مرکز بحوث و دراسات المدینة المنوره، تصحیح و منتشر شده است. بخشی از این کتاب درباره بقیع است و به مباحثی مثل استحباب هر روزه زیارت بقیع به ویژه روزهای جمعه، معرفی اهمّ مقابر بقیع، آداب زیارت مقابر بقیع. مؤلف در هر مورد روایات متعدد از کتب روایی اصیل اهل سنت آورده است.

مأخذ

اتحاف الزائر و اطراف المقیم للسائر، عبد الصمد بن عبدالوهاب بن عساکر، به کوشش مصطفی عمار مُنلا، مدینه منوره، مرکز بحوث و دراسات، 1426ق/ 2005م، ص95- 108 و مقدمه.

اجابت دعا

اجابت دعا، پاسخ مثبت خدا به نیازهای مشروع.

رسول خدا(ص) هرگاه فرصت داشت به دعا و نیایش برای مسلمانان می پرداخت. ایشان شب ها به بقیع می رفت و با شب زنده داری به دعا و استغفار برای اموات مسلمانان مشغول می شد. در بقیع، بیشتر گوشه ای از دارعقیل محل دعا و مناجات حضرت بود. این محل معروف و مشهور به اجابت دعا است. چند جا مشهور به اجابت دعا بود؛ مثل مسجد اجابه و مسجد الفتح. دارعقیل یا زاویه دارعقیل هم چنین شهرتی داشته است، به طوری که پس از رحلت پیامبر، مردم در این مکان به نیایش و دعا می پرداختند و به اجابت آن امیدوار بودند.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص74؛ تاریخ الکبیر، بخاری، به کوشش محمد عبدالمعید خان، دیاربکر، المکتبة الاسلامیة؛ سبل الهدی والرشاد، صالحی شامی، به کوشش عبدالموجود و معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1411ق، ج3، ص322.

اجتماع بازاریان و کسبه تهران ← تجمع بازاریان و کسبه تهران

اجماع فقیهان شیعه

اجماع فقیهان شیعه، اتفاق نظر فقها درمشروعیت زیارت بقیع.

مدارک و مستنداتی که زیارت بقیع را توصیه می کند آنقدر زیاد و مستحکم است که فقها به استحباب مؤکد زیارت بقیع به ویژه زیارت ائمه بقیع فتوا داده اند.

در بین فقیهان شیعه نظر مخالف دیده نشده است؛ به طوری که صاحب جواهر می نویسد: یستحب زیارة الائمة بالبقیع اجماعاً او ضرورة من المذهب (جواهر الکلام، ج20، ص87).

فقیهان بزرگ شیعه مثل قاضی ابن براج در المهذب البارح، محقق حلی در شرائع الاسلام، علامه حلی در تذکرة الفقهاء و ارشاد الاذهان، حر عاملی در تفصیل وسائل الشیعه، نراقی در مستند الشیعه، آیت الله حکیم در دلیل الناسک و ده ها فقیه دیگر نیز همین گونه فتوا داده اند (نک بقیع الغرقد، ص44-45).

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق؛ جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، محمدحسن نجفی، طهران، دارالکتب الاسلامیة.

اجماع

اجماع، ادعای وهابیون در اجماع علمای امت بر حرمت ساختن آرامگاه بر روی مقابر.

ص: 75

وهابیون در کتب خود، ساختن بنا بر قبر را بر اساس اینکه نوعی شرک است یا مشابه کارهای یهود و نصاری می باشد، حرام دانسته و معتقدند امت مسلمان بر این حرمت و انجام ندادن این فعل اجماع دارند. اما در مقابل وهابیون عالمان شیعه و سنی این ادعا را صحیح ندانسته و معتقدند که سیره عملی تمامی مسلمانان از تمامی مذاهب اسلامی و در طول تاریخ اسلام نشان می دهد که بر روی قبور صحابه، تابعین، علما و صالحان گنبد و بنا وجود داشته است و این حقیقت بیانگر اجماع عملی مسلمانان بر جواز ساختن گنبد و بنا بر روی قبور می باشد. زیرا اسلام احترام به انسان اعم از زنده و مرده را لازم شمرده و یک نوع احترام اینست که مقابر مسلمانان با ساختن بنا زیباسازی شود. ولی وهابیون با رها کردن قبور یا صرفاً یک قطعه سنگ بالای سر مزار نهادن، بدترین بی احترامی را به اموات مسلمانان عملی نموده اند.

خود وهابیون مانند محمد بن اسماعیل صنعانی به وجود سیره مسلمانان بر احترام به مردگان و مقابر مسلمانان و ساختن بنا اعتراف کرده و به ساختن گنبد، قبه، بارگاه و بنا بر روی قبور در تمامی سرزمین های اسلامی اقرار دارد و می گوید این سنت شرق و غرب کشورهای اسلامی را فرا گرفته است.

واقعیت این است که هیچ شهری از شهرهای مسلمانان خالی از گنبد و قبه نیست. در اکثر مساجد مسلمانان قبرهایی وجود دارد. هیچ عاقلی نمی پذیرد که ساختن قبه و گنبد و بنا بر روی قبور ممنوع و حرام باشد. قریب به اتفاق علمای اسلام در برابر این رسم، دست کم سکوت کرده و مردم را از چنین اموری منع نکرده اند؛ چون چنین عملی نوعی احترام به مردگان مسلمان است.

از مجموع آرای وهابیون این نکته را به راحتی می توان استفاده کرد که بر تحریم ساختن گنبد و بنا بر روی قبور ادعای اجماع کرده اند و در نقطه مقابل نه تنها این اجماع را درست نمی دانند بلکه کسانی مثل صنعانی به وجود سیره عملی تمامی مسلمانان از همه طبقات و در طول تاریخ اسلام و در تمامی کشورها و شهرهای اسلامی بر جواز این عمل اعتراف کرده و سکوت عالمان، قضات، مفتیان، مدرسان، اولیا، عرفا، امرا و حاکمان نیز مؤید این سیره و صحت این عمل است. در واقع اجماع و اتفاقی قوی تر و کامل تر از سیره عملی مسلمانان و متشرعین در طول تاریخ وجود ندارد و با وجود چنین سیره عملی، سخن از اجماع از سوی وهابیون، ادعایی گزاف و بیهوده است.

مآخذ

زادالمعانی فی هدی خیر العباد، ابن قیم جوزیه، مکه مکرمه، 1419ق، ج3، ص436؛ شناخت وهابیت، نجم الدین طبسی، قم، دلیل ما، 1391، ص761-762؛ مجموعة الفتاوی، ابن تیمیه، به کوشش عامر جزار و انور باز، بیروت، دارالوفاء، 1421ق، ج27، ص81.

الاحادیث الوارد ة فی فضائل المدینة

الاحادیث الوارد ة فی فضائل المدینة، کتابی درباره اهمیت و محاسن مدینه و بقیع.

صالح بن حامد بن سعید الرفاعی مؤلف این اثر هم اکنون پژوهشگری در مرکز «خدمة السنة و السیرة النبویة» در مدینه منوره است. این کتاب در اصل پایان نامه دکتری مؤلف در الجامعة الاسلامیة(دانشکده الدراسات العلیا) بوده که زیر نظر استاد عبدالمحسن بن حمد العباد در سال 1411ق از آن دفاع شده است. چاپ اول آن توسط الجامعة الاسلامیة در مدینه منوره به سال 1413ق بوده و چاپ دوم در 1415ق توسط «مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف» منتشر شده و چاپ سوم با این مشخصات انتشار یافته است:

الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة، صالح بن حامد بن سعید الرفاعی، المدینه المنوره، دار الخضیری، 1418ق، ص752.

مدیران ارشد و رؤسای چند مرکز علمی و دانشگاه در عربستان سعودی بر این کتاب تقریظ نوشته اند. این نکته نشانگر اهمیت کتاب مذکور در ترویج دیدگاه های حاکم بر این کشور است. از سوی دیگر نویسنده تلاش کرده با تکیه

ص: 76

بر منابع اهل سنت کتابی جامع تر ولی در چارچوب تفکرات و باورهای مورد قبول سلفی ها و وهابیون عرضه کند. از اینرو مثلاً در روایاتی که برای محاسن و فضایل بقیع آورده هیچ اشاره ای به بقعه ها و مقابر حسن بن علی(ع)، امام جعفر صادق(ع) و امام زین العابدین(ع) نکرده است. این کتاب شامل سه باب است: احادیث کلی مربوط به فضایل مدینه، احادیث فضائل مسجد نبوی، احادیث مرتبط با فضایل اماکن دیگر مدینه منوره.

ذیل باب سوم یک فصل به احادیث درباره محاسن و فضایل بقیع اختصاص داده است. این فضل شامل 16 حدیث نبوی درباره استغفار، مأموریت پیامبر(ص) در بقیع، طلب رحمت الهی، مقایسه بقیع با عسقلان و زیارت بقیع است. احادیث مربوط به تسویه قبور، ساخت بقعه و بنا روی قبور بقیع، توسل و شفاعت از قبور و مانند اینها در این مجموعه آورده نشده است. احتمالاً مؤلف این موارد را جزء محاسن بقیع نمی دانسته است.

مأخذ

الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة، صالح بن حامد بن سعید الرفاعی، المدینة المنورة، دار الخضیری، 1418ق، مقدمه و ص596-614.

احادیث بقیع

احادیث بقیع، آراء رسول خدا(ص) درباره فضائل بقیع.

منابع روایی جدید و قدیم، معمولاً بخشی را به احادیث بقیع اختصاص داده اند. ابن نجار در کتاب الدرة الثمینة از سده 6 و7ق، فصلی با عنوان «ذکر البقیع و فضله» به احادیث بقیع اختصاص داده است (ص446-465).

ابن شبه در کتاب تاریخ المدینة المنورة ترجمه حسین صابری یک فصل به بقیع اختصاص داده است(ص95-105). نیز سمهودی در کتاب وفاء الوفاء، یک فصل با عنوان «مقاله البقیع من وجهة نظر رسول الله(ص)» به بقیع اختصاص داده است(ج3، ص185-198)

اثر ابن شبه مربوط به سده 2و3ق است و از همه قدیمی تر می باشد. اما در بین منابع حدیثی جدید، کتاب الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة تألیف صالح بن حامد بن سعید الرفاعی یک فصل با عنوان «الاحادیث الواردة فی البقیع» دارد. این فصل شامل 16 روایت از رسول خدا(ص) می باشد. موضوعات این روایات اینگونه است: زیارت مقابر، سلام بر اموات، مأموریت الهی برای استغفار، طلب رحمت برای مردگان، استغفار، ورود اهل بقیع به بهشت، حشر هفتاد هزار، کفته و وصف بقیع در تورات، برانگیختن صد هزار در قیامت، شکافتن زمین در قیامت و بعث اموات، شفاعت، گواهی بر خوبی آنها، ملائکه موکل اهل بقیع، مقایسه بقیع با عسقلان.

نویسنده ذیل هر روایت به جرح و تعدیل و بررسی رجالی و درایه ای آن پرداخته و احادیث معتبر را از احادیث ضعیف بازشناسی کرده است. متن این احادیث در مقاله ای مستند با عنوان احادیث بقیع، بخشی از کتاب الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة در نرم افزار پیوست آمده است. نیز متن احادیث در سه کتاب الدرة الثمینه، تاریخ المدینة المنورة و وفاء الوفاء در سه مقاله مستند مستقل در نرم افزار پیوست آمده است. نیز مدخل های مأموریت الهی، حشر اموات، استغفار، طلب رحمت، زیارت مقابر بقیع، سلام، دار قوم مؤمنین، دیار مؤمنین، کفته، شفاعت، گواهی و عسقلان به محتوای احادیث مرتبط به این موضوعات اختصاص دارد.

مآخذ

تاریخ مدینه منوره، ابن شبه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، ص95-105؛ الحادیث الواردة فی فضائل المدینة، صالح بن حامد بن سعید الرفاعی، المدینة المنورة، دار الخضیری، 1418ق، ص596-614؛ الدرة الثمینة، ابن نجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینة النبی، مرکز بحوث و الدراسات، 1427ق/ 2006م، ص446-465؛ وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دار الزمان، 1429ق، ج3، ص185-198؛

احادیث تحریم بقاع بقیع

احادیث تحریم بقاع بقیع، استناد وهابیون به روایات دال بر حرمت بقعه ها و ضرورت تخریب آنها.

ص: 77

وهابیت برای توجیه اقدامات مردود و باطل خودشان در بقیع یعنی تخریب اماکن و مزارات آنجا، به چهار گونه روایت استناد کرده اند: روایت تسویه؛ روایت تشبیه به یهود و نصارا؛ روایت بناسازی؛ روایت مسجد.

در مقابل علمای مسلمانان استدلال ها و استنادهای آنان را باطل و ناپسند دانسته و اعلام کرده اند تخریب بقیع هیچ سند شرعی و دلیل روایی یا قرآنی ندارد. اینک گزارشی اجمالی از مستندات وهابیون و نقدهای مخالفان آنان عرضه می شود.

ابن الهیاج الاسدی از علی بن ابی طالب(ع) چنین نقل کرده است: الا ابعثک علی ما بعثنی علیه رسول الله(ص) أن لا تدع تمثالاً الا طمسته و لا قبراً مشرفاً الاسویته. یعنی علی(ع) خطاب به ابوهیاج اسدی می فرماید: همانطور که رسول خدا(ص) به من مأموریت داد، به تو مأموریت می دهم که تمثال (نماد بت پرستی و شرک) نمی یابی مگر آن را نابود کنی، و قبر برجسته نمی یابی مگر آن را مسطح نمایی.

این روایت به نام حدیث تسویه معروف است و یکی از ادله مهم وهابیون دال بر ضرورت تخریب قبور و آرامگاه ها می باشد. فقها و علمای حدیث از دو جهت محتوایی و سندی، نقدهای اساسی بر این حدیث نوشته اند. از نظر سند، ناقلانی که در سلسله اسناد آن هستند، تضعیف شده اند. برای نمونه، وکیع بن جراح رُواسی نیشابوری (129-196ق) از ناقلان این حدیث است و در کارنامه اش شراب خواری و قول به حلیت نبیذ (نوعی شراب) هست. ناقل دیگر سفیان بن سلیمان ثوری (97-161ق) است که او را مُدَلِّس، یعنی از کذابین و فریبکاران دانسته اند. نیز درباره دیگر ناقلان یعنی حبیب بن ابی ثابت تابعی و ابو وائل شقیق بن سلمه هم دیدگاه های منفی در بین علمای سنی و شیعه هست. اما مهم تر اینکه از نظر محتوایی، مفاد این روایت با مدعای وهابیون تناسب ندارد، چون کلیدواژه های این روایت در باب قبر عبارت اند از: مشرف، تسویه.

مشرف یعنی بالا آمده از سطح زمین و در شرح آن گفته شده در بین عرب جاهلی و یهود و نصارا رسم بوده که قبور را به صور «کوهان شتر» یا «گرده ماهی» و به اصطلاح مُسَنَم می ساختند. برخی مسلمانان هم این سنت را اجرا می کردند. ولی رسول الله می فرمود: قبور مسنم و به شکل کمر ماهی یا کوهان شتر نباشد بلکه اولاً صاف و ثانیاً اندکی از زمین بالا آمده باشد نه خیلی. کلمه تسویه هم به معنای مسطح سازی است.

اما مدعای وهابیون حرمت بناسازی و ساختمان سازی بر قبور است. اگر قبری در یک اطاق باشد ولی به شکل کوهان شتر نباشد، از نظر این روایت صحیح است؛ ولی به نظر وهابیون باز هم مشروع نیست.

روایت تشبیه به یهود و نصاری: روایاتی هست که عمل یهود و نصارا در مسجد قرار دادن قبور انبیاءشان را محکوم کرده و لذا مسلمانانی هم که چنین رفتارهایی انجام می دهند، محکوم می باشند. جندب می گوید از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود: انّی ابرأ الی الله ... ألا وإنّ من کان قبلکم کانوا یتخذون قبور انبیائهم و صالحیهم مساجد، ألا فلا تتخذوا القبور مساجد، إنّی انهاکم عن ذلک (صحیح مسلم، ج1، ص198). یعنی پناه می برم به خدا... کسانی قبل از شما بودند و عادت داشتند قبور صالحین و انبیاء خودشان را عبادتگاه قرار می دادند. آگاه باشید که مبادا قبور را پرستشگاه کنید. من شما را از چنین رفتاری نهی می کنم.

مهم اینست که پرستش قبور حرام است ولی اگر بر قبری جهت تکریم و احترام، زیباسازی و بناسازی شود، دلیلی بر حرمت آن نداریم. چنانکه مقابر بزرگان اسلام مثل نبی اسلام و ائمه زیباسازی شده اند و بناهای زیبا و مجلل بر مزار آنها ساخته اند و سالها و قرن ها کسی اعتراض نکرد ولی از سده 12 و 13ق که وهابیون پیدا شدند، معتقد شدند اینها حرام است. مثلاً آستان مقدس امام رضا(ع) و ساختمان باشکوه آن قطعاً برای تکریم است و هرگز برای عبادت و پرستش امام نیست.

ص: 78

هیچ یک از زائران برای پرستش امام رضا(ع) به آستان قدس رضوی نمی روند بلکه برای پرستش خداوند و احترام به امام رضا(ع) و اینکه او یکی از مبلغان دین اسلام است، بدانجا می روند.

دسته سوم روایاتی است که ساختن بنا بر قبور را به ادعای وهابیون تحریم کرده است. آنان معتقدند بناهایی که قبلاً ساخته شده، بر اساس همین روایات باید تخریب شوند. برای نمونه جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا(ص) نقل کرده است: نهی رسول الله(ص) ان یجصص القبر و ان یعقد علیه و ان یبنی علیه (المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج1، ص384؛ سنن ابن ماجد، ج1، ص498).

و بالاخره دسته چهارم روایاتی است که از مسجد قرار دادن قبور نهی کرده و وهابیون معتقدند ساختن بقعه و آرامگاه و برپا کردن نماز و اجرای عبادت در آنجا مصداق «اتخاذ مسجد» و حرام است. از اینرو برای پیشگیری از چنین افعال حرامی، زمینه های آن را باید از بین برد. نتیجه گیری آنان در مورد بقیع این بود که بقعه ها و ساختمان هایی که روی مقابر ساخته شده باید تخریب می شد.

بیهقی در السنن الکبری(جلد 5)، مسلم در الجامع الصحیح(ج1) بابی در به نام «نهی اتخاذ قبور مساجداً» و نیز مانند آن در مجموعه های روایی دیگر آورده اند. اما علمای شیعه و اکثر فقیهان اهل سنت و مخالف وهابیت، این ادله را برای اجرای تخریب بقیع و دیگر اماکن نارسا و غیر مکفی دانسته اند و به تفصیل دیدگاه وهابیون را نقادی کرده اند.

حدیث شناسان از نظر سند و جرح و تعدیل اسناد این روایات و منابع را به تفصیل بررسی کرده و آنها را از این نظر ضعیف دانسته اند. دوم از نظر محتوایی و مفهومی، بی تردید منظور رسول خدا(ص) عبادت و پرستش قبر یا ساختن بنایی روی مزار و قبر تا در آنجا به پرستش قبر بپردازند، بوده است. اما در فرهنگ و تاریخ اسلام چنین هدفی وجود نداشت. در دوره رسالت، در منظر و مرآی رسول خدا(ص) بعضی از اموات در خانه و در اتاق شخصی خودشان دفن می شدند و در هیچ جا، رسول اکرم(ص) نهی نفرمود.

مآخذ

الجامع الصحیح (صحیح مسلم)، بیروت، 1377ق، ج1، همان ابواب؛ السنن ابن ماجد قزوینی، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار الفکر، 1406ق، همان ابواب. السنن الکبری، بیهقی شافعی، بیروت، دارالفکر، 1419ق، همان ابواب؛ شناخت وهابیت، نجم الدین طبسی، قم، دلیل ما، 1391، فصل ششم: بنایی بر قبور؛ الجامع الصحیح (سنن ترمذی)، محمد بن عیسی ترمذی، به کوشش احمد محمد شاکر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا، باب البناء علی المقابر و باب اتخاذ القبور مساجداً؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب، 1422ق؛ الوهابیة فی المیزان، جعفر سبحانی، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، 1434ق/ 1391ش، جم-.

احادیث زیارت ← زیارت در منابع اهل سنت

احبار

احبار، حضور دانشمندان یهود در مدینه و ارتباط آنها با بقیع.

احبار جمع حبر به معنای مُرکب، اثر و اثر نیکو است. برخی ریشه این واژه را غیر عربی و کلمه حابر یهودی به معنای کاهن و جادوگر می دانند. نظر سومی هم هست که این واژه ریشه عبری دارد و به معنای معلم است. واژه احبار چهار بار در قرآن آمده است و به معنای دانایان یا منحرفان و تحریف کنندگان دین یهود است.

قرآن در سوره مائده آیه 63 و سوره توبه، آیه 31 از احبار به گونه ای یاد می کند که آنان، نهادی مؤثر و کارآمد در یثرب بوده اند.

درباره زمان کوچ یهودیان به حجاز و مدینه اختلاف است. اینکه بقیع قبرستان یهودیان پیش از اسلام بوده و منابع یهودی از برانگیخته شدن اموات یهودی از این قبرستان در قیامت سخن گفته است، فرع بر اینست که قوم یهود در مدینه سکونت داشته و دارای جامعه وسیع با نهادهای گسترده مدنی بوده است. در اینجا به اسنادی که کوچ یهودیان به حجاز و سپس مدینه و سکونت آنان در آنجا را تأیید کرده اند، می پردازیم. یکی از

ص: 79

نهادهای یهود، روحانیت و علمای دینی یهود یعنی احبار می باشد. اگر اسناد حضور این نهاد را تأیید کند، به دلالت التزامی به حضور یهود پی خواهیم بُرد.

طبق برخی از منابع، حضور آنان در مدینه را به عصر حضرت موسی(ع) یعنی حدود دوازده قرن قبل از میلاد برمی گردد. وقتی سپاه بنی اسرائیل برای دفع هجوم عَمالیقِ حجاز، به آن جا رفته بود، پس از پیروزی در آن منطقه ماندگار شد. اما بعضی دیگر این گزارش را نادرست می دانند.

گزارش های دیگر، اقامت آنان را به دوران حضرت داود و سلیمان(ع) در سده های 9 تا 10ق. م یا قرن ششم پیش از میلاد، هم زمان با حمله بُختُ النَّصْر، پادشاه بابل، به فلسطین و نابودی اورشلیم و اسارت بسیاری از ساکنان آن دانسته اند. بر این اساس، گروهی از یهودیان و احبار برای نجات جان خویش به حجاز آمده، در یثرب ساکن شدند. بیشتر مورخان آغاز سکونت یهودیان در حجاز را سال 70م و هم زمان با حمله تیتوس، امپراطور روم، به شهر بیت المقدس دانسته اند. در این زمان، گروهی از یهودیان و دانشوران آنان که بعدها قبایل اصلی یهود را در مدینه شکل داده اند، با فرار از چنگ ارتش روم، در حجاز ساکن شدند.

به نظر مورخ یهودی ولف سان(1)

و نیز موشه گیل(2)

باور به علائم مذکور در تورات برای پیامبر خاتم(ص) و اینکه پیامبری با مشخصات خاص خواهد آمد و انطباق آنها با محمد(ص) و تعیین یثرب به عنوان محل ظهور آن حضرت، نقش مهمی در جذب یهودیان به سفر یثرب و سکونت در این منطقه داشت.

رویکرد اسلام و قرآن در برابر احبار و یهود نشانگر اینست که، اینان در مدینه حضوری جدی و مؤثر داشته اند. قرآن کریم در آیات مکی مرتبط با اهل کتاب، بر نقاط مشترک و یگانگی منبع و هدف کتاب های آسمانی تأکید می کند. این بیان در مسیر همدلی میان پیروان ادیان آسمانی در برابر مشرکان بود. این آیات با این بیان که رسالت محمدی مؤید و مکمل رسالت پیامبران پیامبران پیشین است، همه اهل کتاب را به پیروی از قرآن و اسلام دعوت و به آنان یادآوری می کنند که نشانه ها و ویژگی های محمد(ص) در کتاب های خود آنان یافت می شود.

در آغاز یهود و علمای آنان در کنار مسلمانان همزیستی مسالمت آمیزی داشتند و رویارویی و برخورد مستقیم میان احبار و پیامبر(ص) در دوران مکه و سال های نخست مهاجرت به مدینه گزارش نشده است. البته بعدها مشرکین و منافقین، یهود را تحریک کردند و برخی تنش ها و درگیری ها پیش آمد.

وقتی دانشمندان حقانیت پیام الهی را دیدند، بسیاری از آنان اسلام را پذیرفتند. و بعضی هم راه عناد و انکار را پیش گرفتند. برخی از احبار با پی بردن به صداقت پیامبر گرامی(ص) در ادعای نبوت و سازگاری نشانه های پیامبر موعود در تورات با ایشان، به وی ایمان آوردند. از این میان، برجسته ترین افراد، عبدالله بن سلام، مُخَیریق و زید بن سَعنه بودند. حُصَین بن سلام یا عبدالله بن سلام نخستین دانشمند یهودی بود که در مدینه به پیامبر(ص) ایمان آورد و رسول خدا(ص) نام او را عبدالله نهاد. همین آرامش و فضای بدون کینه و عناد، بسیاری از یهودیان را جذب کرد تا به مدینه آمده و در آنجا مقیم شوند.

در سده های نخست اسلامی روابط و مناسبات مسلمانان با یهودیان مثل امروزه پیچیده و کینه توزانه نبوده است. در متون روایی هست که برخی امامان با یهودیان به گفت و گو و مباحثه می نشستند. این نشست ها فقط با حضور دانشمندان یهود یا احبار امکان پذیر بود. بهرحال احبار به عنوان یک قشر از جامعه یهود و یک نهاد ریشه دار و مؤثر در بین یهودیان آن دوره، حضور یهودیان را در شهر یثرب تثبیت کرده اند.

در منابع روایی، گزارش هایی درباره گفت وگوهای اعتقادی برخی از احبار با علی(ع) آمده است. بعضی از متفکران یهود پس از آن که پاسخ پرسش های خود را از خلیفه اول نگرفتند، در راه بازگشت با امام علی(ع) دیدار

ص: 80


1- . Wolfe son
2- . Moshe Gil

کردند و درباره مکان خداوند از وی پرسیدند. امام خداوند را آفریدگار مکان و ظرف موجودات دانست و خود ذات الهی را فاقد ظرف و مکان و بزرگ تر از آن شمرد. آن گاه پرسید: اگر برای این سخن، دلیل و گواهی از کتاب خودتان بیاورم، مسلمان می شوید؟ سپس امام به گزارش برخی از کتاب های آنان اشاره کرد که روزی چند فرشته از جهت های گوناگون نزد موسی(ع) آمدند و همگی گفتند که از نزد خدا آمده اند. دانشمند یهودی پس از گواهی دادن به درستی این سخن، مسلمان شد. نیز برخی گزارش ها گویای اینست که حضرت علی(ع) در سال های سکوت و خانه نشینی برای کارفرمای یهودی کار می کرد و دستمزد دریافت می کرد. بهرحال یهود و یهودیان در دوره ای که اسلام ظهور کرد مثل امروز یک تابو نبودند و پیروان ادیان در کنار هم در مدینه به صورت مسالمت آمیز زندگی می کردند. بهرحال حضور یهود در مدینه حتی ارتباطات آنان در دهه های اول پس از بعثت، دلیل و سند مهمی بر اینست که آنان اموات خود را در بقیع یا مجاور آن دفن می کرده اند و از اینرو بقیع، آرامگاهی فرادینی بوده است.

مآخذ

الاحتجاج، ابومنصور الطبرسی، به کوشش سید محمد باقر، دار النعمان، 1386ق، ج1، ص312-313؛ الارشاد، المفید، به کوشش آل البیت(ع)، بیروت، دار المفید، 1414ق، ج1، ص201-202؛ الاعلاق النفیسه، احمد بن عمر، بیروت، دار صادر، 1892م، ص60؛ الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی، به کوشش علی مهنّا و سمیر جابر، بیروت، دار الفکر، ج22، ص111-113؛ امتاع الاسماع، المقریزی، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق، ج3، ص355؛ الامثال، ناصر مکارم الشیرازی، قم، مدرسة الامام علی بن ابی طالب(ع)، 1421ق، ج1، ص312-313؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء، التراث العربی، 1408ق، ج2، ص47 و 327؛ تاج العروس، الزبیدی، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1414ق، ج6، ص229؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق، ج29، ص111؛ تاریخ المدینة المنوره، ابن شبّة النمیری، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، 1410ق، جم- ؛ تاریخ الیهود فی بلاد العرب، اسرائیل والفنسون، قاهره، مطبعة الاعتماد، 1927م، ص9؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار صادر، ج1، ص159؛ العین، خلیل، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، 1409ق، واژه حبر؛ لسان العرب، ابن منظور، قم، ادب الحوزه، 1405ق، ج4، ص157؛ مجمع البحرین، الطریحی، به کوشش الحسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، 1408ق، واژه حبر؛ مجمع البیان، الطبرسی، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1415ق، ج1، ص113و 270 و 319 و ج6، ص313؛ مختار الصحاح، محمد بن عبدالقادر الرازی، به کوشش احمد شمس الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق، ص71؛ مدینة یثرب قبل الاسلام، یاسین غضبان، بیروت، الرساله، 1413ق، ص63-66 و 75-81؛ المستوطنات الیهودیة علی عهد الرسول(ص)، احمد علی المجدوب، قاهره، الدار المصریة اللبنانیه، 1417ق، ص36؛ واژه های دخیل در قرآن مجید، آرتور جفری، ترجمه: بدره ای، توس، 1372ش، ص105-106.

احتشام السلطنه

احتشام السلطنه، از رجال سیاسی، دارای مناصب مهم و عضو کمیسیون دفاع از بقیع.

محمود فرزند علاءالدوله محمد رحیم خان قاجار ملقب به احتشام السلطنه در 1242ش در تهران چشم به جهان گشود. پدرش منصب های بزرگی از جمله امیرنظام در دوره قاجار داشت و مادرش از شاهزادگان قاجار بود. پس از تحصیلات به منصب های دولتی روی آورد و مدتی حاکم زنجان بود. بعداً کارپرداز در کنسولگری ایران در بغداد شد. مشاغل دیگر او وزیر مختار ایران در برلین، حاکم کردستان، معاون وزارت امورخارجه، نمایندگی مجلس شورای ملی، ریاست مجلس و سفیر ایران در استانبول بود.

وقتی مرحوم سید حسن مدرس تشکیل کمیسیونی برای پی گیری رخدادهای مربوط به تخریب آثار اسلامی و بقیع را مطرح کرد، در 12 خرداد 1304ش، مجلس کمیسیونی شامل ده تن از رجال فرهیخته از جمله احتشام السلطنه را انتخاب کرد. وظیفه آنان بررسی اخبار، کارشناسی رخدادها و تصمیم گیری و ابلاغ به دستگاههای اجرایی بود.

این شخصیت سیاسی در 1354ق/ 1313ش در 71 سالگی درگذشت.

ص: 81

مآخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص94؛ دانشنامه دانش گستر، ج2، ص28-29؛ فرهنگ رجال و مشاهیر، ابوالفضل شکوری، قم، نشر عالم، 1377، ج1، ص235-236.

اُحد

اُحد، مقبره شهدای جنگ احد در بقیع.

بر اساس دیدگاه برخی مورخین، شهدای احد نه در کنار کوه احد و در معرکه احد بلکه در بقیع دفن شدند (آثار مکه و المدینة، ص112). شاید منظور این مورخین این است که عده ای از مجروحین احد که به پشت جبهه و شهر آورده شده بودند و فوت کردند در قبرستان عمومی شهر یعنی بقیع دفن شدند (همان).

در سال سوم قمری بعد از شکست قوای مشرکین در جنگ بدر، ابوسفیان عشایر را جمع آوری کرد و لشکر بزرگی از مشرکین پراکنده فراهم آورد برای اینکه انتقام شکست بدر را بگیرد. مسلمانان با اینکه در نبرد نخست پیروز شدند ولی با دغل کاری مشرکین و حمله از پشت به لشکر مسلمانان، از سوی دیگر پراکندن شایعاتی مثل فوت رسول خدا(ص) و تضعیف روحیه مسلمانان، سپاه اسلام شکست سختی را تجربه کرد.

منابع مرجعی مثل دانشنامه دانش گستر تأکید کرده اند شهدایی که در میدان جنگ شهید شدند در همان محل غزوه احد و در دامنه کوه احد دفن شدند. ولی مجروحینی که به مدینه اعزام شده بودند و تعداد آنان هم زیاد بود و بعداً شهید شدند در بقیع به خاک سپرده شدند. اینان در محل خاصی به نام مقبره شهدای احد دفن شدند.

مآخذ

آثار مکه و المدینة، سید مرتضی حسینی میلانی، قم، مدین، 1425ق/ 2005م؛ دانشنامه دانش گستر، ج2، ص32-33.

احراز المعلی و الرقیب

احراز المعلی و الرقیب، سفرنامه حج و گزارشی از بقیع از سده 12و13ق.

ابوعبدالله محمد بن عبدالوهاب بن عثمان مکناسی (درگذشت 1213ق/ 1799م) مشهور به ابن عثمان مکناسی و مکناسی وقتی سفیر مغرب در آستانه (استانبول کنونی) بود از راه مصر و شام به حج رفت. سفر وی دقیقاً از محرم 1200 آغاز و در شوال 1202ق پایان یافت. او خاطرات و مشاهداتش را در سفرنامه ای تألیف کرد. این سفرنامه با عنوان و مشخصات زیر منتشر شده است: احراز المعلی و الرقیب فی حج بیت الله الحرام و زیارة القدس الشریف و الخلیل و التبرک بقبر الحبیب، به کوشش محمد بوکبوط، ابوظبی، دارالسویدی، بیروت، المؤسسة العربیة للدراسات، عمان، دار الفارس، 2003م، چاپ اول.

این سفرنامه به نام رحلة المکناسی و رحلة الحجاز هم نامیده شده است. احراز المعلی به دلیل جایگاه سیاسی نویسنده، اطلاعات تاریخی و اجتماعی موجود در آن، و نیز چون از مسیر عثمانی به حج رفته و باور خاصی به عثمانی داشته، از سفرنامه های مهم مغرب به شمار می رود. بسیاری از معاصران او همچون محمد بن اسماعیل ناصری و موسی بن محمد مکی با این اثر از سال های نخست نگارش آشنا بوده و تقریظ هایی نیز بر آن نگاشته اند.

نثر ابن عثمان مکناسی در این اثر، ساده و روان و گاه به اقتضای مقام، مسجّع و موزون است. وی از آیات و روایات و اشعار فراوان استفاده کرده است.

نگارنده در جای های گوناگون اثر خویش، از خاندان پیامبر(ص) و امامان شیعه با احترام یاد کرده و نیز صفحاتی از سفرنامه او درباره بقیع است. او از تعابیری چون «سیدنا» برای امام حسن(ع)، «سیده» برای حضرت زهرا(ع) و «الامام» برای ائمه بقیع بهره برده است. نیز برای علی(ع) عنوان امام را به کار برده و هنگام گزارش زیارت آرامگاه های حضرت زینب(ع) و حضرت سکینه(ع) از آن ها با عنوان «سیده» یاد کرده است. از گزارش وی بر می آید که در آن دوره آرامگاهی به نام سکینه در دمشق بوده است.

این سفرنامه همچون بیشتر سفرنامه های آن روزگار فصل بندی نشده و مطالب آن به ترتیب رخدادها و گذار از منزل ها تدوین شده است. از اینرو یک فصل ویژه درباره بقیع ندارد. ولی مشخصاً در صفحات 175تا 176

ص: 82

و 240 و 259 و 261 و 282 به بقیع می پردازد. عنوان های نسخه چاپی فراهم آمده مصحح است و تنها در چند مورد، مؤلف برای مطالب خود عناوینی برگزیده است. محتوای کتاب را به پنج بخش «مغرب تا عثمانی»، «حضور در پایتخت عثمانی»، «سفر حج»، «بازگشت از حجاز و سفر به فلسطین»، و «بازگشت به مغرب» می توان قسمت کرد.

نویسنده پس از انجام این سفر و مأموریت به فاس بازگشت و با اجازه پادشاه به شهر خود مکناس رفت. او در شوال 1202ق به مکناس رسید و این اثر را در یک ماه و نیم پاکنویس کرد. پایان بخش این سفرنامه، نامه هایی است که بین نویسنده و دوست فرهیخته اش ابوعبدالله محمد بن محمد بیجری مکناسی رد و بدل شده است. از این سفرنامه دو نسخه در الخزانة الحسنیه در رباط یافت می شود. محمد بوکبوط نسخه کامل تر را مبنای تصحیح خود قرار داده و مقدمه ای عالمانه و نیز فهرست های راهنما به آن افزوده است. این کتاب جایزه ابن بطوطه را دریافت نمود، از اینرو بخشی در معرفی این جایزه و برندگان آن، ضمیمه کتاب شده است. این کتاب را نخستین بار انتشارات دارالسویدی للنشر و التوزیع در ابوظبی و نیز المؤسسة العربیة اللدراسات و النشر المرکز الرئیسی در بیروت به سال 2003م در 421 صفحه، در قطع وزیری و در مجموعه موسوعة رحلات الحج به چاپ رسانده اند.

مآخذ

«الکاتب الوزیر محمد بن عثمان المکناسی»، مجله معهد المخطوطات، ج7، ج2، ص65؛ اتحاف اعلام الناس، عبدالرحمن بن زیدان، به کوشش التازی، دارالبیضاء، 1410ق، ج3، ص167 و ج4، ص159-163؛ احراز المعلی و الرقیب، مکناسی، به کوشش محمد بوکبوط، ابوظبی، دارالسویدی و بیروت، المؤسسة العربیة و عمان، دارالفارس، 2003م، مقدمه و جم- ؛ الاستقصاء لاخبار دول المغرب الاقصی، احمد بن خالد الناصری، به کوشش الناصری، وزارة الثقافة، 2001م، ج7، ص76؛ تاریخ مکه، احمد السباعی، مکه نادی مکة الثقافی، 1404ق، ص440 و 448؛ «رحلة المکناسی و چند سفرنامه حج و حجاز»، رسول جعفریان، میقات حج، ص164-166؛ المغارب فی العهد العثمانی، به کوشش عبدالرحمن، رباط کلیة الآداب، 1995م، ص39.

نیز نک- : رحلة المکناسی؛ مکناسی

اَحسائی، شیخ احمد

اَحسائی، شیخ احمد، بنیان گذار شیخیه و مدفون در قبرستان بقیع.

احمد فرزند زین الدین بن ابراهیم بن صقر احسایی از قبیله بنی خالد، تیره ای از قریش، است. او در رجب سال 1166ق در روستای مُطَیرِف در منطقه شیعه نشین «الاَحساء» در شرق عربستان کنونی زاده شد. نیاکانش معتقد به مذهب شیعه بوده اند. او از پنج سالگی نزد پدرش شروع به آموختن قرآن و ادبیات کرد و تا 20 سالگی علوم دینی متداول را در زادگاهش فرا گرفت. هم زمان با آشوب های ناشی از هجوم عبدالعزیز، حاکم سعودی، به احساء، در سال 1186ق به عراق مهاجرت کرد و در شهر نجف ساکن شد. همواره بین دو شهر نجف و کربلا برای حضور در درس استادان مشهور چون آقا محمد باقر وحید بهبهانی(درگذشت 1205ق) سید مهدی بحر العلوم (درگذشت 1212ق) و شیخ جعفر کاشف الغطاء (درگذشت 1228ق) رفت و آمد داشت.

احسایی در پی شیوع طاعون در عراق، به زادگاه خود بازگشت و پس از ازدواج، همراه خانواده اش در سال 1208ق به بحرین رفت. بار دیگر در 1212ق رهسپار عراق شد و در بصره ساکن شد. از این زمان به بیان نظریات شاذّ و عبارات معماگونه و افکار رازآلود خود پرداخت. درپی آن، کسانی چون شیخ محمد بن شیخ مبارک قطیفی حاکم آن سامان و برخی دانشمندان اظهار ناراحتی نمودند و بیانات او را مخالف تفکر رایج در جامعه شیعه دانستند.

او در سال 1221ق به زیارت کربلا و نجف شتافت؛ سپس برای زیارت حضرت علی بن موسی الرضا(ع) هشتمین امام شیعیان، با خانواده و یارانش عازم خراسان شد. در بازگشت از خراسان، به درخواست مردم یزد در آن جا سکونت گزید.

ص: 83

شهرت وی موجب بود تا بسیاری بخواهند با او ملاقات نمایند، حتی فتحعلی شاه قاجار برای دیدار با او نامه ای به حاکم یزد نوشت و از وی خواست تا زمینه سفر احسایی را به پایتخت فراهم سازد. شیخ احمد در پی اصرار شاه راهی تهران و با استقبال گرم او روبه رو شد، اما اقامت در تهران را نپذیرفت و مجدداً به یزد بازگشت.

احسایی در سال 1229ق به قصد زیارت عتبات مقدسه، یزد را ترک گفت و در راه با استقبال مردم اصفهان و کرمانشاه روبه رو شد. او درخواست محمد علی میرزا، فرزند فتحعلی شاه، را برای اقامت در کرمانشاه پذیرفت. اقامت او در این شهر حدود 10 سال طول کشید؛ سپس به سال 1232ق همراه فرزندش شیخ عبدالله و جمعی از یاران عازم حج شد.

وی آثار فراوانی تألیف کرد؛ از او افزون بر 138 اثر در موضوعات مختلف بر جای مانده است. این آثار در 31 مجلد چاپ و منتشر شده است. ده جلد از آن در دست نیست. نام آورترین آثار او عبارت اند از: شرح الزیارة الجامعة الکبیره، شرح العرشیه، شرح المشاعر و کتاب جوامع الکلم.

حضور احسایی در ایران مخالفت هایی نیز در پی داشت. از جمله می توان به مخالفت برخی از روحانیون و نخبگان قزوین در سفر زیارتی او به مشهد اشاره کرد. ملا محمد تقی بَرَغانی (درگذشت1263ق)، معروف به شهید ثالث، شیخ احمد احسایی را تکفیر نمود. این تکفیر در پی گفت و گوی علمی میان آن دو بر سر معاد جسمانی و قانع نشدن برغانی از پاسخ های او صورت گرفت. انتشار این فتوا در میان حوزویان و فقیران کربلا موجب تشدید حملات علیه او شد. او برای اصلاح اوضاع و آرام ساختن حوزه ها فراوان کوشید؛ ولی این تلاش ها نتیجه نداد و وی از ماندن در کربلا منصرف شد. و پس از فروختن خانه و اثاث منزل، همراه خانواده اش برای زیارت خانه خدا و حرم پیامبر(ص) از راه صحرای شام به سوی حجاز حرکت کرد.

اما در دمشق بیمار شد و با شدت یافتن بیماری اش در نزدیکی مدینه، در محلی به نام هدیه در روز یکشنبه 21 ذیقعده سال 1241ق درگذشت. پسرش شیخ حسن بر جنازه او نماز گزارد و او را به مدینه برد و در قبرستان بقیع، پشت دیوار بقعه ائمه بقیع از سوی جنوب و زیر ناودان محراب در برابر بیت الاحزان به خاک سپرد. برخی زائران مانند فرهاد میرزا معتمد الدوله(درگذشت 1305ق) در سفرنامه های خود درباره آرامگاه وی مطالبی نوشته اند. تا پیش از تخریب بقاع متبرک بقیع به دست وهابیون، قبر احسایی مشخص و بر آن نرده ای از آهن و سنگ لوحی بوده است. درپی وفات وی در جاهایی از سرزمین های اسلامی، مراسمی برگزار شد. از جمله شیخ محمد ابراهیم کلباسی(درگذشت 1262ق) سه روز پیاپی برای او در اصفهان مجلس ختم برپا کرد.

اختلافات او با برخی از علما و متکلمان شیعه در موضوعات معاد جسمانی، معراج جسمانی، نقش امام در آفرینش و حیات هورقلیایی امام بوده است. احسایی با افکارش، انشعاب جدیدی در شیعه به وجود آورد و شیخیه به عنوان یک فرقه بر اساس افکار او پدید آمد که بعدها برخی از آنان بابی، ازلی و... شدند.

مآخذ

اعیان الشیعه، سید محسن الامین(م. 1371ق)، به کوشش حسن الامین، بیروت، دارالتعارف، ج2، ص591-593؛ الذریعة الی تصانیف الشیعه، آقابزرگ تهرانی، بیروت، دارالاضواء، 1403ق، ج1، ص188؛ رساله شرح احوال شیخ اجل احمد احسائی، شیخ احمد احسائی، ص3-5 و 18؛ 20-22 و 28؛ روضات الجنات فی احوال العلماء السادات، محمد باقر موسوی خوانساری(م. 1313ق)، تهران، مکتبة اسماعیلیان، 1390ق، ج1، ص94 و 220؛ ریحانة الادب، محمد علی مدرس تبریزی، تهران، خیام، 1374ش، ج1، ص78؛ سفرنامه میرزا محمد حسین حسینی فراهانی، فراهانی، به کوشش مسعود گلزاری، تهران، فردوسی، 1362ش، ص231؛ شهداء الفضیله، عبدالحسین بن احمد الامینی التبریزی، قم، دارالشهاب؛ شیخ احمد احسایی، مرتضی مدرسی چهاردهی، تهران، بنگاه مطبوعاتی علمی، 1334ق، ص32؛ الشیخیة نشأتها و تطورها و مصادر دراستها، محمد حسن آل طالقانی، بیروت، آمال للمطبوعات، 1420ق، ص251-273؛ شیخیگری بابیگری از نظر فلسفه، تاریخ و اجتماع، مرتضی مدرسی چهاردهی، ص21 و 38-39 و 52-55؛ قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی، بیروت، دارالمحجه، 1414ق، ص43-44؛ 51 و 288-304.

ص: 84

احسن التقاسیم

احسن التقاسیم، کتابی از سده چهارم نوشته مقدسی.

ابوعبدالله محمد بن احمد بن البناء البشاری مشهور به مقدسی در بیت المقدس به سال 336ق/ 947م متولد شد. او از جغرافی دانان و جهانگردان معروف متعلق به غرب اسلامی است. با مسافرت به سرزمین های مختلف جهان اسلام، تجربیات خود را زیر عنوان احسن التقاسیم الی معرفة الاقالیم نوشت. این کتاب به دلیل دقت های مؤلف و اطلاعاتی که به روش میدانی کسب کرده، در ده قرن گذشته منبع اصلی برای پژوهشگران جغرافیای جهان اسلامی بوده است. او سفری به جزیرة العرب داشت و گزارش جامعی از مکه، مدینه و دیگر مناطق حجاز از جمله بقیع داده است. بقیع به قبور ابراهیم، حسن بن علی، عثمان و برخی از دیگر صحابه می پردازد.

مآخذ

احسن التقاسیم الی معرفة الاقالیم، ابوعبدالله محمد مقدسی بشاری، بیروت، 1408ق، ص 5-11 و 83؛ دانشنامه دانش گستر، زیر نظر محمدعلی سادات و دیگران، تهران، 1389، ج15، ص704.

احضار سفیر عربستان

احضار سفیر عربستان، دعوت مقامات سفارت عربستان در تهران به وزارت امورخارجه جهت ابلاغ ناخرسندی از تخریب بقیع.

تخریب بقیع برای بار دوم و به صورت گسترده در سال 1344ق موجب نگرانی و ناراحتی شدید علما و نخبگان ایران و دیگر کشورهای جهان اسلام شد. جمعی از روحانیون پاکستان در وزارت امورخارجه در تهران تجمع کرده و از مقامات ایرانی درخواست برخورد با دولت عربستان را نمودند. نیز درخواست های دیگری وجود داشت؛ حتی رئیس مجلس سنای ایران خواهان بررسی و پیگیری موضوع بود و این همه مجموعاً فضای پرفشاری بر دولت ایران ایجاد کرده بود. وزارت امور خارجه به دلیل این فشارها در غیاب سفیر کشور عربستان(عبدالعزیز العقیل)، رایزن این کشور را احضار و مذاکره مفصلی بین آنها جریان داشت. صورت جلسه مذاکره فیمابین رایزن عربستان و آقای قاسمی سرپرست اداره دوم سیاسی در وزارت امور خارجه ایران در 27 بهمن ماه 1349 منتشر شده است.

ابتدا آقای قاسمی خواسته نخبگان جهان اسلام و روحانیون ایران و پاکستان را بیان کرده و می گوید تخریب بقیع قلوب میلیون ها مسلمان را جریحه دار کرده و صدور اجازه تعمیر بقاع متبرکه و قبور خواست همگانی مسلمانان است.

رایزن عربستان در پاسخ قبرستان بقیع را دارای مدیریت، امنیت و نظافت مطلوب دانست ولی تأکید کرد که نظر شیعه در مورد تعمیر قبور و نصب علائم روی قبور یا ساختمان سازی انجام شدنی نیست چون با نظر فقهای وهابیت مخالف است. ایشان به طور مفصل آرای وهابیون را متذکر شد.

آقای قاسمی از مخروبه بودن بقیع و ناراحتی علمای شیعه از چنین وضعیتی اظهار ناراحتی می کند ولی رایزن می گوید: بقیع مخروبه نیست، در، دیوار، نظافت چی و سازمان دارد. ولی هر کشور بر اساس آرای فقهی رایج و متداول آن اداره می شود. در عربستان سعودی هم آرای رایج با آرا و فتاوای شیعیان متفاوت است و نمی توان بقیع را بر اساس آرای شیعیان مدیریت کرد.

این گفتگوی طولانی، نتیجه عملی یا توافق خاصی را در پی نداشت و هر دو طرف روی مواضع خود اصرار داشتند.

مآخذ

اسناد روابط ایران و سعودی، علی محقق، تهران، 1379، جم-؛ تخریب و بازسازی بقیع، سیدعلی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385، ص156-158.

احکام و خصائص

احکام و خصائص، کتابی درباره ویژگی ها و مسائل فقهی حرمین و نیز بقیع از سده 15ق.

دکتر علی احمد یحیی القاعدی، در دانشگاه ام درمان در اردن برای دریافت دکترا در رشته «الشریعة و القانون: الفقه المقارن» پایان نامه اش را درباره بررسی فقهی حرمین مکه و مدینه به شیوه تطبیقی تألیف کرد. این

ص: 85

پایان نامه زیر نظر دکتر ابراهیم العاقب احمد بوده است. بعداً این پایان نامه با این مشخصات منتشر شده است:

احکام و خصائص الحرمین المکی و المدنی فی الفقه الاسلامی: دراسة مقارنة، علی احمد یحیی القاعدی، دو جلد، بیروت، مؤسسه الریان، 1429ق/ 2008م.

نویسنده در فصل آخر، یک مبحث مستقل به بقیع اختصاص داده است. مؤلف نخست آرای فقه شافعی را مطرح می کند. فقیهان شافعی رفتن روزانه به بقیع و زیارت قبور را مستحب می دانند. اما رفتن به بقیع در روزه جمعه را مستحب مؤکد می دانند. ایشان استغفار برای اموات، دعا برای مردگان، خواندن نماز و زیارت قبور در بقیع را نیز مستحب می دانند.

مؤلف سپس چند روایت از رسول خدا(ص) درباره فضائل بقیع آورده است. در یک روایت هست که عائشه از قول رسول خدا می گوید: جبرئیل آمد و به من امر کرد که برای اهل بقیع استغفار کنم(ان ربک یأمرک ان تأتی اهل البقیع فتستغفر لهم).

اما احادیثی که زیارت قبور را نهی کرده، مربوط به اوائل ظهور اسلام است ولی پس از اینکه اسلام و عقاید الهی در ضمائر آنها سیطره یافت، خداوند رسول خدا(ص) را مأمور به زیارت بقیع و قبور مردگان و استغفار برای آنان نمود.

مأخذ

احکام و خصائص احکام، بیروت، 1429ق، ج2، ص893-895.

احمد بلبل

احمد بلبل، شخصیت هندی و مدفون در بقیع.

احمد بلبل همراه محمد عبدالحسین کربلایی کرناتکی در سال 1231ق/ 1816م عازم سفر حج شد. اما روز هشتم رجب در مدینه به جوار رحمت الهی پیوست. جسد او به بقیع منتقل شد و در پایان پای حضرت امام حسن و سه معصوم(ع) در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

تذکرة الطریق، حافظ محمد بن عبدالحسین کربلایی کرناتکی، به کوشش رسول جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، ص154.

احمد بن اسماعیل

احمد بن اسماعیل، از دانشمندان الازهر و مدفون در بقیع.

ابو المناقب ابشیطی، احمد بن اسماعیل بن ابی بکر ملقب به الشهاب، القاهری، الازهری و الشافعی، در سال 802ق در ابشیط (منطقه ای در استان الغربیه مصر) متولد شد. پس از آموختن ادبیات، قرآن و فقه در همان محل، در بیست سالگی به قاهره رفت و به الازهر پیوست. نزد استادان بنام الازهر علوم شرعی و اسلامی آموخت؛ بطوری که به مدارج عالی دست یافت.

وی در زهد و قناعت و عبادت هم مشهور بود. خانه اش بسیار ساده و با حداقل لوازم زندگی می کرد. در عوض اهل بخشش و ایثار و رسیدگی به امور محرومین بود. در سفرش برای انجام مناسک حج در مدینه در سال 883 بیمار شده و پس از درگذشت در روضه نبوی بر پیکرش نمازگزارده و در بقیع به خاک سپرده می شود. مقبره او نزدیک قبر مالک است.

مردم مصر و مردم مدینه برای او مجالس عزا بر پا کرده و اظهار ارادت نمودند.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص298- 306.

احمد بن عبد الواحد بن مِرَی

احمد بن عبد الواحد بن مِرَی، از عالمان شافعی و مدفون در بقیع.

ابو العباس احمد بن عبد الواحد بن مِرَی، المقدسی الاصل، ملقب به التقیّ، الزاهدی، الحورانیّ و الشافعیّ در سال 583ق در شام چشم به جهان گشود. در شام به فراگیری حدیث، قرآن و ادبیات پرداخت. سپس به بغداد رفت و در مستنصریه، دیگر علوم را فرا گرفت و سال ها تدریس داشت. تا اینکه به مکه مهاجرت کرد و سال ها در مکه اقامت داشت. گویا گرایش به تصوف پیدا کرد و به همین دلیل یا دلیل ناشناخته دیگر، فقها او را از مکه اخراج کردند. او به مدینه کوچ کرد و در رجب سال 667ق

ص: 86

در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص345- 348.

احمد بن محمد البناء ← بناء، احمد بن محمد

احمد بن محمد القشاشی ← قشاشی، احمد بن محمد

احمد بن محمد بن ابراهیم

احمد بن محمد بن ابراهیم، راوی و از مشاهیر مدینه و مدفون در بقیع.

احمد بن محمد بن ابراهیم بن مبارک ملقب به الشهاب، الشکیلی و المدنی در 824ق در مدینه چشم به جهان گشود. راوی برخی روایات از کسانی مثل جمال کازرونی است و نیز کسانی مثل بخاری از او روایت نقل کرده اند. پس از آتش سوزی مسجد نبوی، در بازسازی آن کوشید و پس از عمران و بازسازی آن، هر دفعه وارد مسجد می شد، سجده شکر به جای می آورد. بالاخره در ماه ربیع الآخر سال 889ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص385.

احمد بن محمد بن محمد المدنی الشافعی

احمد بن محمد بن محمد المدنی الشافعی، از علمای مدینه در سده 9و10ق و مدفون در بقیع.

ابن الشیخ محمد احمد بن محمد بن محمد الشافعی المدنی، الشهاب بن الشمس بن فتح الدین اصالتاً از کازرون شیراز بود ولی نیاکان او به مدینه کوچ کرده و او در این شهر در سال 860ق چشم به جهان گشود. پدرش معروف به ابن تقی بود. در مراکز علمی مدینه نزد استادان مبرز ادبیات، حدیث و قرآن آموخت.

او نزد مردم مدینه مقبولیت و اعتباری خاص داشت. تعبد، زهد، اخلاق و عفاف روحی او مشهور بود. بالاخره حدود 920ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص429- 430.

احمد بن محمد مدنی شافعی ← ابو زرعه، احمد بن محمد

اخبار المدینة

اخبار المدینة، اولین کتاب شناخته شده درباره مدینه و بقیع از ابن زباله از سده 2ق.

محمد بن الحسن بن زبالة مشهور به ابن زبالة از شاگردان مالک بن انس است. تاریخ تولد او مذکور نیست. ولی تاریخ درگذشت او را 199 ق/ 814م یا بعد از این تاریخ ثبت کرده اند. بر اساس یک نظر ، ابن زباله در سال 199 ق زنده بوده است. قرائنی مثل اینکه گفته شده در صفر 199م کتاب تاریخ مدینه یا اخبار مدینه را به پایان رسانده، تا حدی می فهماند که ابن زباله در 199ق زنده بوده است. ابن ندیم و حاجی خلیفه آثاری برای ابن زباله معرفی کرده اند. اما از همه مهم تر کتاب اخبار یا تاریخ مدینه است. این اثر تا امروز مفقود است و به دست نیامده، چون در آتش سوزی مسجد النبی به تاریخ 886 ق/ 1418م مفقود شد.

اما نویسندگان فراوانی از ابن زباله نقل کرده اند. وستنفلد مستشرق آلمانی پاره های کتاب ابن زباله را از کتاب سمهودی گردآوری کرد.

وستنفلد در سال 1281ق/ 1864م این اثر را با عنوان تاریخ المدینة المنورة با مقدمه مفصلی به آلمانی و مشخصات زیر منتشر کرد:

Geschichte der stadt medina, im. Auszug aus dem Arab, Des Samhudi, Gotting, Abh. GWIX, 1864.

اهمیت این اثر به عنوان نخستین تاریخ شهر مدینه پیامبر(ص)، تنها عاملی بود که وستنفلد را واداشت تا این اقدام بزرگ را انجام دهد. سپس یکی از دانشجویان دانشگاه الملک عبدالعزیز در مدینه منوره در مقطع کارشناسی به نام صلاح عبدالعزیز زین سلامة کار

ص: 87

وستنفلد را تکمیل کرد. چون وستنفلد پاره های کتاب ابن زباله را فقط از کتاب سمهودی استخراج کرده بود اما صلاح سلامه همه آثار پس از ابن زباله را جستجو کرد و تمامی پاره های آن را یافت و کتاب نسبتاً کاملی ساخت. این پایان نامه برای دریافت مدرک کارشناسی ارشد با مشخصات زیر عرضه شد:

اخبار المدینة النبویة من تاریخ ابن زبالة، جمع النصوص ودراسة المنهج، رسالة ماجستیر، مکة مکرمة، جامعه ام القری، 1421ق/ 2000م.

در مرحله بعد مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة در سال 1424ق این پایان نامه را با مقدمه ای از رئیس آن مرکز به نام عبدالباسط بدر با مشخصات زیر منتشر کرد:

اخبار المدینة، ابن زبالة، به کوشش صلاح عبدالعزیز زین سلامة، مقدمه عبدالباسط بدر، مدینه منوره، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 1424ق/ 2003م، ص205-210.

این کتاب نخستین اثر مستقل درباره مدینه و نخستین پژوهش درباره بقیع است؛ از این جهت اهمیت فراوان دارد. بخش درباره بقیع آن در مقاله ای مستقل با عنوان «اخبار بقیع» نقل شده است. نیز در مقاله دیگری به نام «پاره های اخبار المدینه» به معرفی منابعی که این کتاب از آنها استخراج شده، پرداخته ایم.

مآخذ

تاریخ الادب العربی، کارل بروکلمان، ترجمه به عربی محمود فهمی حجازی و دیگران، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1992، ج3 و 4، ص25؛ موسوعة مکة مکرمة و مدینة المنورة، اشراف احمد زکی یمانی، لندن، مؤسسه الفرقان، ج2، ص197-198؛ منابع مذکور در متن.

نیز نک- : پاره های اخبار المدینة

اخبار المدینه ← تاریخ مدینه منوره

اخبار المدینه ابن زباله، مأخذشناسی

اخبار المدینه ابن زباله، مأخذشناسی، معرفی نسخه ها و مشخصات چاپ های کتاب مزبور.

این کتاب نخستین پژوهش مکتوب درباره تاریخ و تحولات تاریخی مدینه منوره است. مؤلف آن ابو عبدالله یا ابوالحسن محمد بن حسن مخزومی معروف به ابن زباله (درگذشت حدود 200ق) مورخ، راوی و نسب شناس سده 2ق است. گویا این کتاب یا نسخه ای از آن با حریق مسجد الحرام مفقود شده است، ولی بخش هایی از آن در دیگر آثار به ویژه در آثار شاگردان ابن زباله آمده است. فردیناند وستنفلد (درگذشت 1899م) مستشرق آلمانی قطعه هایی از این کتاب را از کتاب وفاء الوفاء سمهودی بازیابی کرده و در یک اثر مستقل به چاپ رسانده است. مجدداً صلاح عبد العزیز بن سلامه به بازسازی آن پرداخته و به عنوان پایان نامه در دانشگاه ام القری (مکه) دفاع کرده و به اهتمام مرکز بحوث و دراسات در مدینه به سال 1424 ق منتشر شد.

ابن زباله روش خاصی در تحلیل و بررسی شهر و مسائل شهری دارد. در واقع او به مدنیت و شهرنشینی در دوره رسالت و پس از آن توجه بیشتری نموده است. تعداد چاه هایی که رسول خدا حفر کرد، تعداد باغاتی که دایر و آباد کرد، جاده های ارتباطی که احداث کرد و همچنین اینکه برای مدینه قبرستان ویژه یعنی بقیع را در نظر گرفت. از این نظر کمتر به تاریخ مدینه پرداخته اند. بخش هایی از این کتاب درباره بقیع است.

مآخذ

تاریخ الادب العربی، سزگین، ترجمه محمود فهمی حجازی، قم، کتابخانه نجفی، 1412ق، مجلد1، ج2، ص201- 202؛ تاریخ التراث العربی، بروکلمان، قم، دارالکتاب الاسلامی، 1429ق، ج2، ص23؛ المدینة المنورة فی آثار المؤلفین، عبدالله بن عبدالرحیم عسیلان، المدینة، 1418ق، ص30؛ معجم ما استعجم، عبدالله البکری، به کوشش جمال طلبه، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1418ق، ج2، ص693؛ وفاء الوفاء، سمهودی، به کوشش سامرایی، لندن، مؤسسة الفرقان، 1422ق، ج2، ص415- 416.

اخبار المدینه

اخبار المدینه، کتابی مفقود از زبیر بن بکار (172- 256ق)، و دارای قسمت های مندرج در دیگر آثار.

ابوعبدالله زبیر بن بکار بن عبدالله قرشی اسدی مکی از نسل

ص: 88

زبیر بن عوام صحابی رسول خدا(ص) است. او در 172 ق در شهر مدینه چشم به جهان گشود. در 256 ق در مکه درگذشت و در قبرستان حَجون مکه به خاک سپرده شد. او از استادانی چون ابن زباله، سفیان بن عیینه و ابوالحسن مدائنی استفاده کرد. آثار فراوانی در زمینه تاریخ و جغرافیا به او منسوب است ولی در برخی فهارس قدیمی مثل فهرست ابن ندیم از اخبار المدینه یاد نشده است. از اینرو برخی در انتساب این اثر به زبیر تشکیک کرده اند، اما منابع بعدی از او منقولات فراوانی دارند؛ برای مثال فیروزآبادی در کتاب المغانم المطابة فی معالم المرطابَة فراوان از زبیر نقل کرده است. بسیاری از این منقولات درباره بقیع است. از اینرو می توان آرا و گزارش های زبیر را درکتاب های پس از او مطالعه کرد و به واقعیت ها دست یافت.

فؤاد سزگین هم معتقد است که او کتابی به نام اخبار المدینه داشته ولی قطعات آن در الاصابه ابن حجر قابل مطالعه است.

سزگین بیش از سی عنوان منبع درباره او معرفی کرده که نشانگر اهمیت شخصیت و تاریخنگاری او است.

مآخذ

الاصابة، ابن حجر، قاهره، 1429ق، ج3، ص471 و ج4، ص278- 279؛ تاریخ الادب العربی، فؤاد سرگین، تعریب محمود فهمی حجازی، قم، کتابخانه مرعشی، 1412ق، ج1 ق2، ص147- 148؛ الدرة الثمینة، ابن النجار، مدینه، 1427ق، جم- ؛ عمدة الاخبار، عباسی، مدینه، مکتبة العلمیة، جم- ؛ الفهرست، ابن ندیم، به کوشش رضا تجدد، تهران، ص123؛ معجم البلدان، حموی، بیروت، 1399ق، جم- ؛ معجم ما استعجم، عبدالله الکبری، بیروت، 1418ق، جم- ؛ معجم ما الف عن المدینة، عبدالرزاق الصاعدی، جده، 1417ق، ص26؛ المغانم المطابة، فیروزآبادی، ریاض، 1389ق، جم- .

اخبار دارالهجرة

اخبار دارالهجرة، کتابی درباره مدینه منوره از سده 6ق.

ابوالحسن رَزین بن معاویه بن عَمار عبدری سرقسطی اندلسی (درگذشت 524 ق) مشهور به رزین عبدری یا رزین سرقسطی است. او مقام امامت مالکیان در حرمین را بر عهده داشته است. اطلاعات درباره شخصیت، آثار و فعالیت های رزین عبدری اندک و پراکنده است. نیز کتاب اخبار دارالهجرة هم اکنون در دسترس نیست و در شمار کتب مفقود است؛ امّا قطعه هایی از آن در دیگر منابع آمده است. البته هنوز این قطعات تجمیع نشده است.

سمهودی (درگذشت 911 ق) در وفاء الوفاء بیشترین منقولات را از کتاب اخبار دارالهجرة رزین عبدری دارد. درباره وضعیت بقیع، اسامی شخصیت های مدفون در بقیع، معرفی صحابه دفن شده در عصر رسول خدا(ص)، پیشینه بقیع و دیگر مباحث مرتبط به بقیع گزارش هایی از کتاب رزین توسط سمهودی آمده است. پیش از سمهودی، مراغی (درگذشت 816 ق) به هنگام تألیف کتاب تحقیق النصرة از کتاب اخبار دارالهجرة استفاده کرده است. به ویژه در مبحث فضیلت بقیع و مدفونین در بقیع پاره هایی از کتاب رزین در کتاب مراغی آمده است. فیروزآبادی (درگذشت 817 ق)

در تألیف کتاب المغانم المَطابه در مبحث بقیع نقل هایی از رزین دارد. ابن نجار در الدرة الثمینه ذیل زیارت مقابر بقیع و سیره حضرت زهرا(س) به هنگام رفتن به بقیع، از اخبار دارالهجرة مطالبی نقل کرده است. مجاورت رزین عبدری در حرمین به مدت زیاد و داشتن منصب امامت حرمین موجب شده بود، به اطلاعات درباره مدینه و بقیع دسترسی داشته باشد و کتابش یعنی اخبار دارالهجرة معتمد و قابل توجه مورخین قرار گیرد. اما متأسفانه، مفقود شدن این اثر، ضایعه ای در مدینه پژوهی و بقیع شناسی است. رزین عبدری غیر از کتاب اخبار دارالهجرة، کتابی هم درباره مکه و کتابی در حدیث به نام التجرید للصحاح السته دارد. او سرانجام به سال 535 ق/ 1140م درگذشت.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، دارالعلم للملایین، 1997م، ج3، ص20؛ بغیة الملتمس فی تاریخ رجال اهل الاندلس، احمد بن یحیی الضبی، القاهرة، دار الکتاب العربی، 1967م، ص293؛ تحقیق النصرة، ابو بکر بن الحسین المراغی، به کوشش اصمعی، مدینه منوره، المکتبة العلمیة، 1401ق،

ص: 89

ص23- 24 و 35 و جاهای دیگر؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت، الرسالة، 1413ق، ج20، ص204- 205؛ شذرات الذهب، ابن عماد، به کوشش الارنؤوط، بیروت، دار ابن کثیر، 1406ق، ج6، ص175؛ وفاء الوفاء، السمهودی، به کوشش السامرائی، لندن، مؤسسه الفرقان، 1422ق، جم- .

اخبار مدینه، ترجمه خلاصة الوفاء ← خلاصة الوفاء

اختصاصی شدن مقابر

اختصاصی شدن مقابر، تقسیم و تفکیک قبرستان بقیع بین اقوام و طوایف مسلمان.

برای حل نزاع ها و اختلاف های بین طوایف یا به دلیل گرایش هر مذهب و هر طایفه برای تکریم و تعزیز شخصیت خودشان، هر طایفه یا پیروان هر مذهب، مدفونین وابسته به خودشان را تکریم می کردند و بر مقابر آنان بقعه می ساختند، از اینرو هر قسمت بقیع مثل مقبره شخصی و خصوصی شده بود. در واقع گوشه هایی از بقیع به سبب دفن اعضای مشهور از یک مذهب یا خانواده، حکم مقبره اختصاصی را یافته بود.

شیعیان خانه عقیل را به خود اختصاص داده و اموات خود را در آنجا دفن می کردند؛ مانند قطعه ای که مدفن امامان(ع) چهارگانه و عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر(ص) در آنجا است و قرن ها مقبره بنی هاشم شناخته می شد. یا مدفن عثمان بن عفان در بستان حَشّ کوکب که در کنار بقیع قرار داشت و با کوشش امویان جزو این گورستان گردید و بعدها قطعه اختصاصی برای مقابر بنی امیه شد.

شاید بهترین روش برای حل مشکل بقیع، همین شیوه تاریخی است. یعنی در طول تاریخ، پیروان مذاهب همگی در این قبرستان سهمی داشتند و هیچگاه با هم نزاع نمی کردند. اگر امروز هم کل این قبرستان بین المللی اعلام شود و هر مذهب و طایفه ای حق داشته باشد که هر طور می خواهد قسمت مربوط به خودش را اداره کند. شیعیان مطابق باورها و فقه خودشان قبور ائمه را اداره کنند و بنی امیه هم بر اساس دیدگاه های خودشان یا هر مذهب و طایفه نماینده ای تعیین کند و سپس شورای مدیریت بقیع تشکیل شود و به تدبیر امور بپردازد.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، مشعر، 1386؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمدصادق نجمی، تهران، مشعر، 1380؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج12، ص393؛ دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص64.

اخلاق امام حسن مجتبی(ع)

اخلاق امام حسن مجتبی(ع)، معرفی محاسن اخلاقی ایشان از منظر اهل سنت.

امام حسن(ع) به عنوان امام دوم شیعیان و نخستین امام مدفون در بقیع از شخصیت های قابل توجه برای مسلمانان اهل سنت است.

بسیاری از محدثان و مورخان همچون ابن ابی الحدید، یعقوبی، ابن قتیبه، ابن کثیر و خطیب بغدادی به معرفی کرامات و محاسن اخلاقی ایشان پرداخته و گفتارها و رفتارهای آن حضرت درباره مکارم اخلاقی را یادآوری و نقل کرده اند. به عنوان نمونه روایت مشهور «الحسن والحسین سیدا شباب اهل الجنة» از مسند احمد بن حنبل، سنن ترمذی و خصائص نسائی نقل شده است.

سیوطی از عالمان و محدثان بزرگ اهل سنت نیز در تاریخ الخلفا، حسن بن علی(ع) را دارای امتیازات اخلاقی و فضایل انسانی فراوان می شمارد و ایشان را شخصیتی بزرگوار، بردبار، باوقار، سخی، متین و بخشنده توصیف می کند.

بدینگونه در بین محدثین و دانشمندان اهل سنت از امام حسن مجتبی(ع)، به عنوان یک اسوه و شخصیتی مقبول با محاسن و مکارم اخلاقی بسیار یاد شده و عالمان اهل سنت درباره اخلاقیات کریمانه ایشان توافق و اتفاق نظر دارند.

مآخذ

الامامة و السیاسة، ابن قتیبه دینوری، قاهره، مؤسسة الحلبی و شرکاء؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، بیروت، دار الکتاب العربی؛ تاریخ الخلفاء، جلال الدین سیوطی، حلب، دار القلم، ص189؛ الخصائص، نسائی، نجف اشرف، حیدریه،

ص: 90

ص36؛ سنن ترمذی، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت، دار الفکر، ج3، ص3؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، بیروت، دار احیاء، ج4، ص 73؛ المسند، احمد بن حنبل، بیروت، بی نا، ج13، ص191.

اخوان التوحید

اخوان التوحید، تشکلی از وهابیون برای پیشبرد خط مشی وهابیت و تخریب آثار و اماکن اسلامی و ایجاد رعب در میان مردم.

اخوان التوحید یا برادران یکتاپرستی، سازمان دینی- نظامی وهابیان برای پیشبرد اهداف و خط مشی وهابیت بوده است. این تشکیلات توسط شیخ عبدالکریم المغربی تأسیس شد و در دوره ی حاکمیت هجدهمین فرمانروا از خاندان آل سعود و وهابیت یعنی عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل معروف به ابن سعود فعالیت گسترده ای پیدا کرد. او بین سال های 1319 تا 1372ق، اداره حکومت را بر عهده داشت. در این دوره آل سعود پیشرفت های چشمگیر داشت و تقریباً بر همه ی مناطق شبه جزیره عربستان مسلط شد. نیز اقدامات مهمی مثل تخریب بقیع در سال 1344ق در همین دوره به وقوع پیوست.

عبدالعزیز که خود را امام وهابیت و امیر نجد می خواند، به منظور تثبیت اقتدار خود حزب و تشکیلات «اخوان التوحید» را راه انداخت. افرادی که در پذیرش وهابیت و عقاید وهابیت راسخ و ثابت قدم بودند، در این تشکیلات پذیرفته می شدند. در واقع اعضای این تشکیلات پیشقراولان مبارزه با بقعه ها، مزارات و عقاید و افکاری که به ائمه بقیع(ع) و اموات بزرگان و رهبران مسلمان احترام می گذاشت، بودند و تخریب بقیع و دیگر اماکن دینی بر عهده ی اینان بود. این تشکل در سال 1330ق/ 1912م ایجاد شد و به سرعت گسترش یافت. یکی از وظایف اینان، تبلیغ و ترویج تفکر و باورهای وهابیت در بین روستاییان و صحرانشینان و ردّ و نقد تفکر مبنی بر شفاعت بزرگان، احترام به بقعه ها و اموات بود.

حمزه الحسن گزارش مفصلی از این جریان به ویژه در ارتباط با رابطه آنها با شیعیان عربستان آورده است.وی اصول فکری و اعتقادی آنها را در هشت بند معرفی کرده است: استعمال دخانیات مجازات مرگ دارد؛ منازل باید یک طبقه ای باشد؛ لباس و رفتار اجتماعی باید مطابق سنت باشد؛ عمامه سفید پوشیدن؛ پاسخ گفتن به سلام فقط برای برادر بزرگتر لازم است؛ به هنگام برخورد به کافر یا مشرکی باید صورت و جشمان را با دست پوشاند؛ ساخت قبر و ضریح حرام و ازاله آن واجب است؛ توسل و استشفاع به رسول خدا(ص) و صحابه جایز نیست (الشیعة فی المملکة، ص 143-189).

اقدام دیگر «اخوان التوحید»، سازماندهی نیروهای پراکنده در صحراها در واحدها یا آبادی هایی به نام «هَجر» یا «هجره» بود. با تجمع چند خانواده بیابانگرد در یک «هجر» امکان آموزش، توجیه و سازماندهی آنان بهتر فراهم می شد.

اما به سراغ صحرانشینان و بادیه نشینان رفتند، چون به نظر سران وهابیت، انسان های دور از شهر، آمادگی و زمینه بیشتر برای پذیرش دعوت توحید و عقاید وهابیت را دارند. از اینرو اینان را در واحدهای کوچک با چند خانوار گردآوری می کردند. در هر آبادی یک مسجد ساده و یک مبلغ وجود داشت که وظیفه ارشاد و تربیت نیروها را برعهده داشت.

این شیوه، در یک قرن اخیر برای توسعه و تثبیت وهابیت بسیار مؤثر بوده و توانسته مانع بروز پیشرفت بحران ها باشد و نیروی اجتماعی آماده و گوش به فرمان و جان بر کف در اختیار نهادهای دولتی و ملی قرار دهد.

این آبادی ها هر کدام خودکفایی اقتصادی هم داشتند؛ چون به مشاغل کشاورزی و دامپروری یا سوداگری می پرداختند. اما در قلب هر آبادی، چند تن از اخوان یا برادران حضور داشتند. اینان به جوانان و دیگر مردم مهارت هایی مثل روش های صحیح کشاورزی یا دامپروری و در کنار آن قرآن و احکام و عقائد وهابی می آموختند. در مواقع درگیری، هر آبادی به صورت یک پادگان وارد عمل می شدند و از کیان دولت آل سعود و وهابیت دفاع می کردند. برخی گزارش ها حضور این

ص: 91

نیروها در تخریب بقیع یا حمله به شهرها و اماکن مقدس دیگر را تأیید می کند. مسئولیت آموزش دینی اخوان بر عهده شیخ عبدالله بن محمد (از بازماندگان محمد بن عبدالوهاب) بود و او جزوه هایی بر اساس آثار و تفکرات ابن تیمیه، محمد بن عبدالوهاب و دیگر رهبران عقیدتی- فکری وهابیت تدوین و در اختیار اخوان می گذاشت. از اینرو اخوان کاملاً آمادگی هر کاری را داشتند، زیرا زیارت حتی صحابه در بقیع را ارتداد و کفر و شرک می دانستند. اخوان به تدریج تبدیل به یک نگرش و جریان فکری و اجتماعی در جامعه عربستان شد. البته همگی وحدت فکری و اتحاد رویه نداشتند و بین آنها اختلاف بود. مهم آنست که این جریان نوآوری های تمدنی و تکنولوژیکی مثل برق و ماشین سواری را حرام می دانست و تا حدی پیش رفتند که مؤسس اخوان یعنی ابن سعود عبدالعزیز پادشاه مقتدر عربستان را محکوم کردند و از او اطاعت نمی کردند. تا اینکه پس از حمله اخوان به پاسگاه های عراقی در 1346ق/ 1927م دولت عربستان مجبور شد آنان را رام و مطیع نماید. از اینرو بخشی از آنان را وارد ارتش کرد و بخشی به عنوان سازمان امر به معروف تشکل پیدا کردند. بخش دیگر از نیروهای اخوانی به خارج از کشور، در افغانستان، چچن و دیگر مناطق مورد نیاز به کار گرفته شدند. از اینرو این طرز فکر با تغییرات . گاه تعدیلات در القاعده، تداوم یافته است.

هم اکنون یکی از شعبه های فکر و اجتماعی وهابیت به نام اخوانیه شهرت دارد. یعنی وهابیت به شاخه های قبطیه، نوسلفیه، لیبرال ها و ملکیه و نیز اخوانیه تقسیم شده است.

مآخذ

تاریخ الدول الاسلامیة و معجم الاسر الحاکمة، احمد سعید سلیمان، مصر، 1969م، ج1، ص 225؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیة، 1429ق، ص41؛ تاریخ عرب در قرون جدید، و. لوتسکی، ترجمه پرویز بابایی، تهران، 1356، 534-537؛ تاریخ معاصر کشورهای عربی، فرهنگستان علوم شوروی، ترجمه محمدحسین شهری، تهران، 1361، ج1، ص 259-260؛ «جریان های درون وهابیت»، سید مهدی علیزاده موسوی، سراج منیر، سال اول، ش4، زمستان 1390، ص 171-196؛ خلاصة الکلام فی بیان امراء البلد الحرام، احمد زینی دحلان، القاهره، 1305ق، ص278؛ دانشنامه ایران و اسلام، تهران، 1360، ج10، ص1347؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص30-31؛ الشیعه فی المملکة العربیة السعودیة، حمزة حسن، بیروت، دارالساقی، 2010م، ج2، ص145- 160؛ کشف الارتیاب، سید محسن الامین، بیروت، مکتبة الحرمین، 1382ق، ص55.

اخوان و شیعه

اخوان و شیعه، روابط پیروان اخوان در دولت آل سعود با شیعیان و خشونت ها و فشارها علیه شیعیان.

حرکت اخوان در تاریخ معاصر عربستان سعودی و بسط وهابیت و در جهت تضعیف شیعه بسیار مؤثر بوده است. به همین دلیل کتبی درباره این ها تألیف و عرضه شده و در مباحثی به اخوان و تعامل آن با شیعه پرداخته اند. حمزه حسن دو جلد کتاب قطور با عنوان الشیعة فی المملکة العربیة السعودیة (بیروت، دارالساقی، 2010م) عرضه کرد و یک فصل آن را با عنوان الشیعة و الاخوان به روابط و تعامل اخوانی ها و شیعیان اختصاص داد (ج2، ص146- 189).

حمزه حسن اینگونه آغاز کرده که حرکه اخوان توسط شیخ عبدالکریم مغربی در سال 1915م زیر نظر ابن سعود تأسیس شد. خط مشی آن از ابتدا چنین بود که به صورت یک لشکرر مردمی و سراسری باشد که به دلیل داشتن آموزش های خاص ایدئولوژیک می توانست مأموریت های مهم و مذهبی را اجرا کند (ج2، ص145- 146).

میجور دیکسون از کارمندان وزارت امورخارجه انگلستان در خلال سفر به احساء و سرزمین های حجاز، در گزارشی برای وزارت امورخارجه، ویژگی های فکری و عقیدتی اخوان را اینگونه نوشته است:

1. اخوان دارای افکار سلفی و ارتجاعی هستند و به همین دلیل کشیدن توتون و تنباکو و استفاده از وسایل مدرن مثل ماشین را احرام می دانند.

2. ساختن ضریح و ساختمان بر قبور حرام و منکر است و

ص: 92

هدم آن واجب است. نیز تقدیم نذور برای قبور حرام است.

3. توسل و استشفا به رسول خدا و یا به نام حسن و حسین شرک و فاعل آن مشرک است. از اینرو کشتن و ریختن خونش و نیز مصادره اموالش و زنانش مباح و حلال است. شیعیان به عنوان مرتکب توسل و استشفا چنین وضعیتی دارند (ج2، ص152- 153).

آل سعود و رهبران دولت سعودی نیز هر چند همین باورها و عقاید را دارند ولی مصالح سیاسی مانع اجرای این وظایف است ولی اخوان چنین ملاحظاتی نداشتند و با شیعه عناد و جدال جدی داشتند.

اخوان موظف شده بودند، شیعیان را هر چند با استفاده از قوه قهریه اجبار نمایند که وهابیت را پذیرفته و از تشیع بازگردند؛ به شعائر اهل سنت و وهابیون ملتزم باشند و در مساجد وهابیون پشت سر ائمه جماعت وهابی نماز برپا دارند. شیعیان حق استفاده از سیگار و تنباکو حتی در خانه های خود را ندارند، حق برپایی هیچ اجتماع دینی را ندارند و اگر چنین مجالسی برپا کنند کشته می شوند. (ص157).

موارد فراوانی گزارش شده که شیعیان به اندک بهانه ای مثل پوشیدن لباس غیرضخیم توسط جوان شیعه، دفاع از امام جماعت و زعیمشان در مقابل اهانت اخوانی ها، به حبس، قتل، مصادره اموال و شکنجه محکوم شده اند (ص167- 180).

خلاصه اخوان با حداکثر خشونت و تعصب دینی با شیعیان رفتار کرده اند.

حمزه حسن در فصل دیگر (تدمیر الآثار التاریخیه) به نقش اخوان در انهدام و تخریب اماکن مذهبی و تاریخی شیعیان در بقیع و غیربقیع پرداخته است. او حوادث بقیع را به ترتیب سنوات به تفصیل گزارش کرده است (ج2، ص227- 255). مهم اینست که مؤلف بر اساس اسناد مهم چند کشور به ارائه گزارش و تحلیل و بررسی اقدام کرده است.

مأخذ

الشیعة فی المملکة العربیة السعودیة، حمزة حسن، بیروت، دارالساقی، 2010م، ج2، ص 143-189.

اداره توسعه و نوسازی

اداره توسعه و نوسازی، سازمان دولتی برای سامان دهی و مدیریت بقیع.

برای تسریع امور معماری و ساخت و ساز، دولت عربستان، اداره ای به نام اداره توسعه و نوسازی ایجاد کرد، اما این اداره عملاً به خیابان های اطراف بقیع و ساختمان های خارج از محوطه بقیع بیشتر رسیدگی کرده است. آنان به هیچ وجه در داخل بقیع نوسازی و معماری نکرده بلکه تخریب آن از گذشته هم بیشتر شده است. عبدالقدوس انصاری که در مشاغل عالی دولتی عربستان سعودی حضور داشته، کتابی درباره وضعیت پیشین اماکن مقدس به ویژه بقیع نگاشته و وضعیت جدید آنها را گزارش کرده است.

مآخذ

آثار المدینة المنورة، عبدالقدوس الانصاری، المدینة، 1406ق، ص171- 173؛ البقیع: قصة تدمیر آل سعود، یوسف الهاجری، بیروت، 1411ق، ص 34.

اداره خدمة الموتی ← الشر شورة

الادریسی، عبدالمجید بن علی ← مرادی، عبدالمجید بن علی المنالی

ادله تخریب بقیع

ادله تخریب بقیع، استدلال های شرعی پیروان وهابیت در زمینه انهدام قبور و بقعه های بزرگان در بقیع.

پس از روی کار آمدن آل سعود در حجاز و ائتلاف آنان با محمد بن عبدالوهاب و پیروانش، آنان باورهایی را به عنوان اصول و قواعد اعتقادی پذیرفتند و بر اساس آن اقدامات عملی خود را شروع کردند و به تدریج زاویه اختلاف مسلمانان با وهابیون بیشتر شد.

یکی از موضوعات و مسایل اختلافی میان مسلمانان و وهابیون، ساختن بنا، بارگاه و گنبد بر روی قبور انبیا، اولیا، صحابه و علما است. ابن تیمیّه پیشوای فکری وهابیان گنبد و بارگاه و بناسازی روی قبور انبیا، ائمه(ع) و بزرگان دین را به عنوان مساجد ساخته شده بر روی قبور معرفی می کند و با استناد به روایاتی همچون:

ص: 93

«إنّ من کان قلکم کانوا یتخذون القبور مساجد، فلاتتخذوا القبور مساجد، فإنّی أنهاکم عن ذلک»، «لعنة الله علی الیهود و النصاری اتخذوا قبور انبیائهم مساجد» و «لعن الله زوارات القبور و المتخذین علیها المساجد و السرج» (مجموعه الفتاوی، ابن تیمیة، ج2، ص81) چنین عملی را حرام و بدعت دانسته و به تخریب این مکان ها فتوا داده است.

ابن قیم جوزیه شاگرد و تربیت شده مکتب ابن تیمیّه، بناها و گنبدهای ساخته شد بر روی قبور بزرگان دین را مواضع و مکانهای شرک و طاغوت و از شعائر و نشانه های کفر و شرک و از بزرگترین امور منکر دانسته؛ و قبور ائمه(ع) را به بت های لات، عزی و منات تشبیه کرده است. او مدعی است این قبور در مشاهد شریفه پرستش و عبادت می شوند؛ از اینرو برای تخریب آنها، فتوا صادر کرده است. (زادالمعاد، ابن قیم جوزیه، ج3، ص436)

جبرتی یکی دیگر از وهابیان، ساختن قبه و بارگاه بر روی قبور انبیا و اولیا را از مصادیق تعظیم قبور و بدعت دانسته است. او معتقد است ساختن بنا و بارگاه بر روی قبور در زمان پیامبر اکرم(ص)، صحابه و تابعین مرسوم نبوده و از بدعت های مسلمانان به شمار می رود.

او قبور انبیا و اولیا را به بت های مشرکان و یهود و نصارا تشبیه کرده و مسلمانان را نیز بت پرست معرفی می کند و فتوای تخریب بناها و بارگاه ها و گنبدهای ساخته شده بر روی قبور انبیا و اولیا را به جمع کثیری از علما نسبت می دهد. (عجائب الآثار، عبدالرحمن بن حسن الجبرتی (1167- 1237ق)، ج2، ص590)

کتب کلامی و فقهی و مذهبی وهابیون پر است از چنین نکات و مباحثی و خلاصه اینکه چون ساختن بنا بر روی مقابر را به ادله روایی و اجماع جایز و مشروع نمی دانند، تخریب آن را واجب دانسته و رأی به تخریب بقیع دادند. یعنی ادله ای که به آنها تمسک شده عبارت اند از:

1- اجماع

2- روایت ابی الهیاج اسدی مشهور به روایت تسویه قبور

3- روایت جابر بن عبدالله انصاری مشهور به روایت نهی از ساخت بنا بر قبر.

4- روایت جندب مشهور به حدیث منع اتخاذ قبور به عنوان مسجد.

5- روایت عایشه مبنی بر لعن یهود و نصارا از سوی پیامبر(ص) به دلیل مسجد سازی بر قبور.

6- روایت لعن زوار قبور

7- بدعت و عدم سابقه در دوره اول تاریخ اسلام

8- روایت دال بر شرک دانستن هر نوع توسل، استغاثه، تبرّک جستن، استمداد، بوسیدن به دلیل اینکه این مواردی نوعی عبادت و پرستش است.

این ادله توسط عالمان شیعه و حتی دانشمندان اهل سنت به تفصیل بررسی و رد شده است. در این دانشنامه هم به لحاظ اهمیت این مبحث، برای هر یک از ادله هشتگانه وهابیون، یک مقاله مستقل اختصاص یافته است.

اما اجمالاً می توان گفت، نجم الدین طبسی در کتاب شناخت وهابیت، جعفر سبحانی در التوحید والشرک فی القرآن؛ ابوحامد بن مرزوق در التوسل بالنبی، احمد بن زینی اعلان در فتنة الوهابیة؛ جمیل صدقی زهاوی در الفجر الصادق فی الردّ علی منکری التوسل والکرامات، سید محسن امین عاملی در کشف الارتیاب به شبهات و هشت محور مزبور به تفصیل پاسخ مستدل گفته و این موارد را صرفاً شبهات و نه استدلال دانسته اند.

نیز حمزة الحسن به معرفی مستنداتی را که وهابیون به هنگام تخریب اماکن مقدس به ویژه بقیع به آنها استناد کرده پرداخته و حواشی حوادث را هم بررسی نموده است.

مآخذ

زادالمعانی فی هدی خیر العباد، ابن قیم جوزیه، مکه مکرمه، 1419ق، ج3، ص436؛ شناخت وهابیت، نجم الدین طبسی، قم، دلیل ما، 1391، ص755 به بعد؛ الشیعة فی المملکة العربیة السعودیة، حمزة الحسن، بیروت، دارالساقی، 2010م، ج2، ص 227-256؛ مجموعة الفتاوی، ابن تیمیه، به کوشش عامر جزار و انور باز، بیروت، دارالوفاء، 1421ق، ج27، ص81.

نیز نک- : توجیه تخریب بقیع

ص: 94

ارقم بن ابی ارقم

ارقم بن ابی ارقم، از صحابه حضرت رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابو عبدالله ارقم بن عبد مناف مشهور به ارقم بن ابی ارقم تاریخ تولدش ثبت نشده است. برخی از مورخین نام او را عبد مناف مشهور به ارقم بن ابی ارقم ضبط کرده اند. او از صحابه پیامبر(ص) و از سابقین در ایمان آوردن به اسلام است. او را به اختلاف، سومین، هفتمین یا هشتمین کسی دانسته اند که به پیامبر(ص) ایمان آورد. او علاقه ای فراوان و شدید به پیامبر خدا(ص) و ایمانی عمیق به رسالت آن حضرت داشت.

خانه ارقم پناهگاه نو مسلمانان بود و برای نخستین بار گسترش دعوت اسلامی از این خانه آغاز گردید. پیامبر(ص) پس از آزاری که از مشرکان قریش دید، به خانه ارقم پناه برد.

خانه او بالای کوه صفا بود و پیامبر(ص) مخفیانه در آن خانه، مردم را به اسلام دعوت می کرد تا اینکه تعداد آنها به چهل تن رسید، سپس از آن خانه بیرون شده، به صورت علنی به نشر دعوت اسلام اقدام نمودند. از اینرو مورخان مسلمان، خانه ارقم را بزرگ شمرده و ارزش فراوانی برای آن در توسعه اسلام قایل شده اند.

ارقم بن ابی ارقم در جمع هجرت کنندگان به مدینه بود و در جنگ های بدر، اُحد و بسیاری دیگر از جنگ ها همگام با پیامبر خدا شرکت داشت.

پیامبر(ص) در منطقه زریق مدینه به وی خانه ای واگذار کرد و او در آن خانه ساکن شد.

نقل است که زمانی ارقم بن ابی ارقم آماده می شد تا به بیت المقدس برود. پس از آنکه آماده شد، به حضور پیامبر آمد تا با وی وداع کند اما پیامبر خدا به او فرمود: چه چیز باعث شد که از مدینه خارج شوی؟ آیا نیازی موجب شد یا برای تجارت می روی؟ گفت: هیچ کدام، ای رسول خدا. لکن اراده کرده ام به سبب فضل بیت المقدس، در آنجا نماز بگزارم. پیامبر فرمود: یک نماز در مسجد من بهتر از هزار نماز در غیر آن است، مگر مسجدالحرام. با سخن پیامبر، ارقم بن ابی ارقم از تصمیم خویش منصرف شد و در مدینه ماند.

ارقم، روزگاری آمیخته با عزت و البته پس از پیامبر دورانی سرشار از رنج را سپری کرد. او در سال 55ق در مدینه در سن 85 سالگی وفات یافت و در بقیع به خاک سپرده شد و سعد بن وقاص بر او نماز گزارد.

مآخذ

اسدالغابة، ابن اثیر، قاهره، 1280ق، ج1، ص 60؛ بقیع الغرقد، محمد امین الامین، تهران، مشعر، 1387؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، دمشق، دارالفکر، بی تا، ج4، ص 325؛ «خفتگان در بقیع»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ش 66، زمستان 1387، ص123؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج7، ص653.

ارمغان سفر

ارمغان سفر، گزارش سفر حج و بقیع و بخشی از سفرنامه مرحوم هاشمی.

سید اسماعیل هاشمی (1282- 1378) از روحانیون مشهور اصفهان و امام جماعت مسجد آتش در اصفهان بوده است. ایشان در 1404ق (1363ش) عازم سفر حج شده و خاطرات و مشاهدات خود را نوشته بود بعداً منتشر کرده است:

بخشی از این سفرنامه درباره بقیع است. نخست به واژه شناسی بقیع و محل استقرار آن پرداخته بعد از آن، بقیع را به عنوان مهم ترین قبرستان دارای مقابر ده هزار نفر از صحابه و انسان های خوب می داند. در ادامه به بقیع ائمه(ع)، معرفی مقابر همسران و فرزندان رسول خدا(ص) و دیگر شخصیت های مهم مدفون می پردازد.

مأخذ

ارمغان سفر حج، اصفهان، نقش ما تا، چاپ اول، 1379، ص 215- 218.

اروی بنت عبدالمطلب ← عاتکه بنت عبدالمطلب

از این خانه به آن خانه ← خانه به خانه

ازواج رسول اللّه(ص) ← همسران رسول اکرم(ص)

ص: 95

اسامة بن زید

اسامة بن زید،صحابی حضرت رسول(ص) و مدفون در بقیع.

اسامة بن زید بن حارثة بن شراحیل کلبی، مکنی به ابومحمد یا ابو زید است. سال چهارم بعثت به دنیا آمد، از اینرو دوره جاهلیت را درک نکرد. پدرش زیدبن حارثه آزاده شده رسول اکرم(ص) بود. زید در غزوه موته فرماندهی سپاه را بر عهده داشت و در سال 8ق به شهادت رسید. اسامه دارای صفات کریم و خصال برجسته بود. به رغم کمی سن و جوانی اش، فردی مؤمن و در ایمان خود محکم و استوار بود. در 19 سالگی بود که رسول اکرم دار فانی را وداع گفت.

پیامبر خدا(ص) به اسامة بن زید علاقه و اشتیاقی وافر داشت و او را فردی دارای صلاحیت و شایستگی می دانست. عایشه از رسول اکرم(ص) احادیثی درباره اسامه نقل کرده از جمله اینکه: سزاوار نیست کسی به اسامه خشم بورزد؛ هر کس خدا و رسولش را دوست می دارد، باید اسامه را دوست داشته باشد.

اما مجموعه روایات در مناقب اسامه را عده ای شخصیت سازی در مقابل اهل بیت(ع) دانسته اند.

برجستگی اسامه نزد پیامبر(ص) را از حادثه ای در سال 9ق می توان فهمید؛ در این سال خبر رسید رومیان برای حمله به قلمرو مسلمانان آماده شده اند، پیامبر با لشکریان خویش به تبوک رفتند و بدون درگیری بازگشتند ولی پس از حجة الوداع، سپاهی فراهم آورد و اسامه را به عنوان فرمانده آن معین کرد و خود لباس رزم بر تن اسامه بست و به او فرمان حرکت داد.

تحوّلات سریع و عجیبی پس از این واقعه در تاریخ روی داد. پیامبر در بستر بیماری شدید قرار گرفت که سرانجام با همین بیماری و تب، به سوی خدا شتافت.

پیامبر در اثنای بیماری آگاه شد که در حرکت سپاه از لشکرگاه، کارشکنی هایی می شود و گروهی زیر بار فرماندهی اسامه نمی روند و به او طعنه می زنند. حضرت از این جریان سخت خشمگین گردیده، آهنگ مسجد کرد و خطاب به مردم فرمود: ای مردم، من از تأخیر حرکت سپاه سخت ناراحتم. گویا فرماندهی اسامه بر گروهی از شما گران آمده و زبان به انتقاد گشوده اید. ولی اعتراض و سرپیچی شما تازگی ندارد، پیش از این، از فرماندهی پدر او «زید» هم انتقاد می کردید. به خدا سوگند، هم پدر او شایسته این منصب بود و هم فرزندش برای این مقام لایق و شایسته است. من او را سخت دوست دارم. مردم، درباره او نیکی کنید و دیگران را در حق او به نیکی سفارش کنید که او از نیکان شما است.

اسامه در جُرْف، نزدیکی مدینه اردو زد ولی نتوانست سپاه را به سوی شام و غرب حرکت دهد. چون گذشته از کار شکنی های عده ای از صحابه، مردم نگران حال رسول اکرم(ص) بودند و دل و دماغی برای جهاد نداشتند. اما پس از رحلت، اسامه به مدینه آمد و در کفن و دفن رسول اکرم(ص) مشارکت داشت. پس از تشکیل سقیفه و تعیین خلیفه اول، ابابکر دستور داد تا اسامه به سرعت حرکت کند. بهرحال اسامه به ناحیه بلقاء در شام لشکر کشید و پیروزی هایی به دست آورد. آنگاه پس از 40 یا 60 روز به مدینه بازگشت. درباره روابط و مناسبات اسامه با ابابکر، عمر، عثمان و سپس با حضرت علی(ع)، اخبار متفاوت است. نویسنده مقاله اسامه در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تلاش کرده، اسناد و اخبار موافق و مخالف را جمع آوری کند. اما امتناع اسامه از بیعت با علی(ع) به بهانه اجتناب از ورود در فتنه، پس از چندی به بازگشت اسامه از نظرش منجر شد و نسبت به حضرت رویکرد مطلوب پیدا کرد؛ به طوری که حضرت هم به عامل خود در مدینه نوشت که برای اسامه، هدایا و عطایایی ارسال کند.

بهرحال اسامه یکی از شخصیت های مهم و مورد توجه در نیم قرن نخست دوره اسلامی بوده است که عاقبت در سال 54 یا 58ق و در اواخر خلافت معاویه، جهان فانی را وداع گفت. او از ابرار و متقین بود. مردم مدینه، بدنش را با عزت برداشته و به قبرستان بقیع برده و در آنجا دفن

ص: 96

نمودند. او در هنگام رحلت، 75 سال سن داشت.

مآخذ

«خفتگان بقیع»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ش 66، زمستان 1387، ص 121-122؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج8، ص 85-87؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، به کوشش شعیب ارنوؤط و دیگران، بیروت، 1405ق؛ شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، بیروت، مؤسسة الطبع و النشر، 1990م، ص 287-288؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار صادر، بی تا؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، حیدرآباد دکن، 1388ق؛ فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، قم، چاپخانه دفتر تبلیغات اسلامی، 1362، ص 486؛ منهاج السنة النبویة، ابن تیمیه، قاهره، 1322ق.

أسامة بن سنان

أسامة بن سنان، از امیران دولت ایوبی و آباد کننده بقیع.

ایوبیان سلسله حکومتگزاران بین سال های 567 تا 648ق بر مصر، شامات و یمن بودند. ایوبیان اصالتاً کُرد و ایرانی بودند. یوسف بن ایوب بن شادی مشهور به صلاح الدین ایوبی (532-589ق/ 1137-1193م) بنیان گذار این سلسله بود.

ایوبیان در مدینه و مکه اقداماتی داشته اند. یکی از امیران صلاح الدین ایوبی به نام أسامة بن سنان الصلاحی در سال 601ق به تعمیر و عمران بقیع اقدام کرد. بخشی از بقیع به نام حش کوکب که مقبره عثمان بن عفان در آنجا قرار دارد به طور خاص مورد توجه أسامة بن سنان قرار گرفت و بر مزار عثمان گنبد و بارگاه و قبه با عظمتی ساخت.

مطری از مدینه پژوهان در سده 7ق همین گزارش را تأیید کرده و سال ساخت این قبه را 601ق ثبت کرده است. در حالی که صلاح الدین ایوبی در 589ق فوت کرده و در 601ق در قید حیات نبوده تا اسامه در خدمت او و امیر او باشد. مگر اینکه منظور مطری این گونه توجیه شود که اسامه قبلاً امیر صلاح الدین بوده و در دوره بازنشستگی به مدینه کوچ کرده و به اقدامات عمرانی مشغول شده است.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، دارالعلم للملایین، ج8، ص220؛ التعریف بما آنست، المطری، به کوشش محمد نور الفلمبانی، مدینه منوره، 1402ق، ص43؛ معجم الانساب والأسرات الحاکمة فی التاریخ الاسلامی، زامباور، به کوشش زکی حسن بک و دیگران، قاهره، مطبعه دار الکتب، 2008م، ص156؛ المنجد فی الاعلام، بیروت، دار المشرق، 1996م.

استجابت دعا

استجابت دعا، درخواست اجابت دعا در بقیع و محلّ استغفار در آنجا.

حضرت رسول(ص) همانگونه که برای مردم زنده حق و حقوقی قائل بود و به آنان احترام می گذاشت، برای اموات و مردگان هم احترام قایل بود. از اینرو به بقیع عنایتی ویژه داشت، برخی شب ها به آنجا می رفت و برای اهل بقیع آمرزش می طلبید. حضرت در زمانی که به زیارت بقیع می رفت، گاه خطاب به مدفونین بقیع می فرمود:

«السَّلام عَلَیکُم دارَ قَوم مُؤمِنِین، و إنّا أن شاءَ الله بِکُم لاحِقُون، اَللّهمَّ اغفّر لِأَهلِ بَقیعِ الغَرقَد. اَلّلهُمَ لا تحرمنا أَجرَهُم وَ لاتفتنّا بعدهم. اللّهُمَّ اغفِر لَنا و لَهُم».

برزنجی مدنی گزارش داده که تا قرن 13ق در نزدیکی قُبّه ائمه شیعه در بقیع، در بیرون در ورودی آن، سنگی نصب بود که گفته می شد محل ایستادن حضرت رسول(ص) بوده و مردم آنجا را محل استجابت دعا می شناختند.

نیز ابن نجّار(درگذشت 643ق) از عوسجه نقل کرده است: در شبی، در نزدیکی دار عقیل مشغول دعا بودم که جعفربن محمد(ع) به من رسید و پرسید: آیا درباره این محل خبر داری؟ گفتم: نه. فرمود: هذا مَوْقِفُ نَبِی اللهِ(ص) بِالَّلیلِ، اِذا جاءَ، یسْتَغْفِرُ لاَِهْلِ الْبَقِیع. ابن نجار می افزاید: خانه عقیل همانجاست که او در آنجا دفن شده است.

حضرت فاطمه زهرا(س) محل خاصی در بقیع برای نیایش و مرثیه سرایی داشت. که به بیت الاحزان یا بیت الحزن معروف شد. رسول خدا(ص) هم محلی برای نیایش، استغفار و طلب آمرزش داشت که به موقف نبی الله(ص) شناخته می شد.

مآخذ

اخبار مدینة الرسول، ابن نجار، مکه، مکتبة الثقافة، 1985م، ص157؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1387، ص328-329؛ نزهة الناظرین، سید جعفر مدنی برزنجی، قاهره، 1998م، ص279-280.

استحباب بقیع از نظر فقیهان اهل سنت

استحباب بقیع از نظر فقیهان اهل سنت، آرا فقهای اهل سنت مبنی بر رجحان رفتن به بقیع و استغفار برای اموات.

ص: 97

بسیاری از فقیهان اهل سنت بر اساس سیره رسول خدا (ص) و امر خداوند، «اعمال بقیعیه» را مستحب دانسته اند. رسول خدا (ص) در هر زمان که فرصتی داشت یا حادثه ای بروز می کرد به بقیع می رفت. دعا می خواند، برای اموات طلب مغفرت می نمود، نماز بر پا می نمود؛ گاه به مراسم کفن و دفن اموات جدید می پرداخت. مجموعه کارها و اقوال حضرت در بقیع که به سیره بقیعیه حضرت مشهور است در بسیاری از منابع تاریخی و روایی گزارش شده است.

اما بنابر نقل قول عایشه از حضرت رسول (ص) جبرئیل نزد حضرت آمده و امر خداوند مبنی بر اینکه به بقیع برود و استغفار نماید را به ایشان ابلاغ می نماید. (قال رسول الله: لقد اتانی جبرئیل، فقال: ان ربک یأمرک ان تأتی اهل البقیع فتستغفر لهم).

امر خداوند که توسط جبرئیل ابلاغ شده و سیره رسول خدا (ص) مبنای حکم فقها دال بر استحباب رفتن به بقیع و طلب غفران است. در روایت ابومویهَبِه هم پیامبر(ص) از امر الهی به او برای رفتن به بقیع سخن گفته است. غیر از احادیث، آیات قرآن هم دال بر استحباب زیارت هست؛ البته زیارت مکه نه زیارت بقیع. جعفر سبحانی این آیات را معرفی کرده است(کتاب شفاعت و زیارت، ص125-127). تقی الدین سبکی شافعی از فقهای شافعی سده 8ق، در نقد آرای ابن تیمیه در زمینه زیارت قبور و زیارت مرقد نبوی کتاب شفاء السقام فی زیارت خیر الانام را نوشت.

فقهای شافعی و بعد از آن فقیهان حنفی اتفاق نظر بر استحباب رفتن به بقیع و انجام دعا، نیایش، استغفار و طلب رحمت و امثال اینها را دارند و نظریه فقهی مخالفی در بین آنان نیست. امّا فقیهان حنبلی و سلفی و بعداً وهابیون چون اساساً اهتمام به اموات را نوعی شرک می دانند، از اینرو رفتن به بقیع، قرائت ادعیه و به ویژه استشفا، شفاعت، توسل و زیارت را مکروه یا حرام می پندارند. البته تمامی حنابله با زیارت مخالفت ندارند؛ برای نمونه ابن قدامه حنبلی در المغنی، استحباب زیارت مرقد نبوی را قبول کرده است(ج33، ص588-589). فقیهانی که گرایش وهابی دارند زیارت را شرک دانسته و حتی از گفتن السلام علیک ایها النبی بر سر مرقد نبوی پرهیز دارند(توحید و شرک، ص164-165). البته اینگونه نیست که همه وهابیون فتوا به تحریم زیارت یا همه زیارت ها داده باشند. عبدالعزیز بن باز فقیه و مفتی مهم عربستان را سراغ داریم که بر استحباب زیارت مرقد نبوی فتوا داد(شفاعت و زیارت، ص139-140).

مآخذ

احکام و خصائص الحرمین، علی احمد یحیی القاعدی، بیروت، مؤسسة الریان، 2008م، ج2، ص895؛ توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت، احمد عابدی، تهران، مشعر، 1391، ص164-165؛ شفاعت و زیارت، جعفر سبحانی، تهران، کانون اندیشه جوان، 1387، ص117 به بعد؛ صحیح مسلم، مسلم بن حسین قشیری، بیروت، دارالکفر، 1978م، ج7، ص40؛ فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، احمد بن علی عسقلانی، بیروت، دارالکفر، بی تا، ج1، ص125؛ المجموع شرح المهذب، محیی الدین بن شرف النووی، بیروت، دارالکفر، 1344ق، ج8، ص275؛ المغنی ویلیه الشرح الکبیر، موفق الدین ابن قدامه و شمس الدین ابن قدامه مقدسی، بیروت، دارالکتاب العربی، بی تا، ج33، ص588-590.

استحباب بقیع از نظر فقیهان شیعه

استحباب بقیع از نظر فقیهان شیعه، تأکید فقهای شیعه بر زیارت قبور بقیع و استحباب آن.

بقیع به دلیل اشتمال بر مقابر بزرگان از صحابه و مؤمنان و مجاهدان و شهدای جنگ ها و غزوات؛ بویژه 4 تن از ائمه، امام حسن مجتبی(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نامبردار بوده، و به همین سبب، در تشیع، بر استحباب زیارت بقیع بسیار تأکید شده است.

ادله نقلی و روایات زیادی بر استحباب رفتن به بقیع و زیارت ائمه و بزرگان مدفون در بقیع هست. به همین دلیل فقهای شیعه درباره این استحباب بحث و بررسی داشته اند.

در بقیع چند فرع و مسأله فقهی هست که حکم آن استحباب است از جمله زیارت قبور اموات. این مسأله در کتب فقهی شیعه به تفصیل مطرح شده و به ویژه ادله

ص: 98

نقلی این حکم و روایاتی که از رسول اکرم(ص) منقول است را فقها بررسی کرده اند.

فقهای امامیه گاه نه تنها استحباب اکید آن را مطرح نموده اند بلکه آن را از ضروریات این مذهب شمرده اند. اما برخی از اهل سنت قائل به استحباب آن برای مردان و حرمت آن برای زنان شده اند. ولی فقیهان امامیه چنین تفکیکی ندانسته اند. البته ادله و مدارک زیارت رسول اکرم(ص) از اموات و قبور بقیع یا مقابر شهدای احد و نیز تصریحات آن حضرت آنقدر زیاد است که بسیاری از عالمان اهل سنت را وادار کرده که حکم بر استحباب نمایند.

مآخذ

الأجوبة النجفیة، هادی کاشف الغطاء، قم، بوستان کتاب، 1429ق، ص63 به بعد؛ بقیع الغرقد، محمدامین الامینی، تهران، دار مشعر، 1428ق، ص 59-66؛ تذکرة الفقهاء، علامه حلی، قم، مؤسسه آل البیت، ج1، ص 53؛ ج2، ص 100؛ جواهر الکلام، محمدحسن نجفی، طهران، دارالکتب الاسلامیة، ج4، ص 300و321؛ دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص 640؛ مستند الشیعة فی احکام الشریعة، احمد بن محمدمهدی النراقی، قم، مؤسسه آل البیت، ج3، ص 284و270.

استحباب زیارت شبانه

استحباب زیارت شبانه، دیدگاه فقهی درباره زیارت بقیع.

درباره زیارت قبور چه زیارت مرقد رسول خدا(ص)، و چه دیگر شخصیت های مشهور یا درگذشتگان عادی آرا و اقوال گوناگونی ابراز شده است. گاه زیارت را مقید به بقیع و اموات و مزارات بقیع نموده اند.

احمد العباسی از محدثین و فقها و مورخین سده 10ق زیارت قبور بقیع را مستحب می داند ولی اجرای این فعل را مقید و منوط به شب نموده است. چون رسول خدا شب ها به بقیع می رفت. عبارت العباسی چنین است:

یدل علی استحباب زیارة القبور لیلاً ما رواه مسلم من حدیث عائشه، قالت کانت رسول الله صلی الله علیه و سلم کلما کان لیلتها یخرج من آخر اللیل الی البقیع.

مأخذ

عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد بن عبدالحمید العباسی، به کوشش محمد الطیب الانصاری و حمد الجاسر، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، بی تا، ص29.

استحباب زیارت قبور در مغرب پنجشنبه ← عشیه پنجشنبه

استغفار

استغفار، طلب مغفرت برای مدفونین بقیع.

احادیث متعدد به طلب مغفرت و استغفار تأکید کرده حتی در چند روایت به رسول خدا(ص) مأموریت داده شد تا به بقیع برود و برای آرمیدگان در بقیع استغفار نماید. این مأموریت توسط جبرئیل به حضرت ابلاغ شد. از اینرو حضرت در مواقع مختلف و به هر مناسبت به بقیع می رفت به نیایش و استغفار می پرداخت. زیرا مدفونین بقیع در روایاتی اهل بهشت یا از افرادی که بدون حسابرسی به بهشت می روند، شمرده شده اند. برخی هم از اقوام نزدیک پیامبر(ص) بود مثل فرزند و عمه و یا از یاران و صحابه ایشان. آن حضرت وقتی به بقیع وارد می شد می فرمود:

«السَّلام عَلَیکُم دارَ قَوم مُؤمِنِین، و إنّا أن شاءَ الله بِکُم لاحِقُون، اَللّهمَّ اغفّر لِأَهلِ بَقیعِ الغَرقَد. اَلّلهُمَ لا تحرمنا أَجرَهُم وَ لاتفتنّا بعدهم. اللّهُمَّ اغفِر لَنا و لَهُم».

از عایشه نقل است: که برخی شب ها رسول خدا(ص) به آرامی از بستر بر می خاست و بیرون می رفت. یک بار که وی پیامبر را دنبال کرد، دید که حضرت به بقیع رفت و برای دفن شدگان آن استغفار کرد. از همو نقل شده است که پیامبر وقتی در آخر شب به بقیع می رفت، می فرمود: «السَّلامُ عَلَیکُمْ دارَ قَوْم مُؤْمِنِین وَ أتاکُمْ ما تُوعَدُون غَداً مُؤَجِّلُون وَ إِنّا اِنْ شاءَالله بِکُمْ لاحِقُون. اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لاَِهْلِ بَقِیعِ الْغَرْقَد». وذکر اللهم اغفر لاهل بقیع الغرقد را 2 یا 3 مرتبه تکرار می کرد.

دلیل استغفار در احادیث آمده است. مثلاً در یک حدیث گفته شده اموات بقیع متوکل و اهل توکل بودند (الاحادیث الواردة، ص607). یعنی حتی اموات پیش از اسلام که در بقیع دفن شده اند خداپرست و دارای توحید عملی بوده اند. یا در چند روایت آمده که یدخلون الجنة بغیر حساب (همان، ص605) در روایت دیگر آمده السلام علی اهل الدیار من المؤمنین والمسلمین یا السلام علیکم دار قوم مؤمنین. کسانی که خانه و محیط آنان ایمانی و اسلامی

ص: 99

باشد قطعاً سزاوار استغفار می باشند.

مآخذ

التعریف بما آنست دارالهجرة، المطری، مدینه منوره، المکتبة العلمیة، 1372ق، ص41؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1378، ص328؛ الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة، صالح بن حامد بن سعید الرفاعی، مدینه منوره، دارالخضیری، 1418ق، ص596- 615.

اسراء، سوره

اسراء، سوره، تلاوت این سوره در بقیع به هنگام زیارت قبور.

هفدهمین سوره قرآن کریم و از سوره های مکی است. اولین آیه درباره اسراء و معراج است از اینرو، اسراء نامگذاری شده است. نیز چون آیات اول و آخر این سوره درباره قوم بنی اسرائیل است، آن را بنی اسرائیل نامیده و چون اولین واژه آن سبحان است، آن را سبحان اسم گذاری کرده اند.

درباره ثواب و آثار خواندن این سوره، روایات فراوان است و در باب فضیلت آن، نکات فراوان گفته اند. مهم اینست که تلاوت این سوره توسط شیعیان در بقیع متداول و مرسوم بوده است. شیعیانی که سفرنامه نوشته اند، در خاطرات خود، از تلاوت این سوره به هنگام زیارت قبور مطهر خبر داده است.

مآخذ

تذکرة الطریق، محمد عبد الحسین کربلایی، به کوشش جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، ص132؛ ترجمه تفسیر المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی، 1363، ج13، ص3 به بعد؛ دائرةالمعارف قرآن کریم، قم، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، 1386، ج3، ص196- 200.

اسرار بقیع

اسرار بقیع، کتابی درباره حکمت ها و علل هر یک از مناسک یا فضایل اماکن از جمله بقیع.

محمدتقی فعالی متولد 1341 که پژوهشگر و نویسنده ای ساکن قم است، این کتاب را پس از سفر حج در 1382 تألیف کرد و تا سال 1386 به چاپ سوم رسید. مشخصات مأخذشناسی آن اینگونه است:

اسرار عرفانی حج، تهران، مشعر، چاپ سوم 1388، ص536.

این اثر با پیشگفتار وی شروع شده و در سه بخش تدوین گردیده است: بخش اول: اسرار عرفانی حرم، شامل سه فصل است: فصل اول: مکه مکرمه، فصل دوم: اسرار عرفانی مسجدالحرام، فصل سوم: اسرار عرفانی کعبه.

بخش دوم: اسرار عرفانی مناسک و مواقف حج، شامل نه فصل است: فصل اول: جایگاه اسرار حج، فصل دوم: سرّ وجوب، شرایط، فوریت و نیابت حج، فصل سوم: اسرار عرفانی احرام، فصل چهارم: اسرار عرفانی طواف، فصل پنجم: اسرار عرفانی نماز طواف، فصل ششم: اسرار عرفانی مشعر، فصل هشتم و نهم: اسرار عرفانی منی، رمی، قربانی و حلق.

بخش سوم: مدینه منوره، شامل سه فصل است: فصل اول: فضائل مدینه منوره، فصل دوم: فضائل مسجدالنبی، فصل سوم: فضائل بقیع.

از اماکن با فضیلت در مدینه پیامبر(ص) قبرستان بقیع است، شایسته است که بعد از زیارت رسول خدا(ص) با دلی پاک و قلبی آرام به زیارت ائمه بقیع مشرف شویم. احتمالاً خانم فاطمه زهرا(س) در بقیع دفن شده باشد. قبر چهار امام معصوم یعنی امام حسن مجتبی(ع)، امام زین العابدین(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) در این قبرستان است.

دختران پیامبر(ص) و همسران ایشان در همین بقیع مدفون هستند، این قبرستان محل دفن بسیاری از اصحاب پیامبر(ص) و شهدای صدر اسلام و بسیاری از بزرگان که در تاریخ اسلام منشأ تحولات بوده اند، است.

مأخذ

اسرار عرفانی حج، تهران، مشعر، چاپ سوم 1388، ص536.

اسرار عرفانی حج، کتاب ← اسرار بقیع

اسعد بن زرارة انصاری

اسعد بن زرارة انصاری، نخستین انصاریِ صحابی پیامبر اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

اسعد بن زراره بن عُدس از انصاری بود که در عقبه با رسول الله(ص) بیعت کرد و حضرت را دعوت به مدینه و

ص: 100

ترک مکه نمود. یعنی یکی از شش یا هفت نفر بیعت کننده در عقبه اول و یکی از دوازده نفر در عقبه دوم و یکی از هفتاد نفر در عقبه سوم بود. اینان را نقیب می نامیدند زیرا نماینده انصار برای بیعت با حضرت بودند. او از طایفه خزرج و ملقب به قدیم الاسلام و نقیب قبیله خودش بود. برخی منابع قدیمی سال وفات او را در سال نخست و برخی در سال دوم قمری ثبت کرده اند. رسول اکرم(ص) او را در بقیع دفن نمود. از اینرو اولین کسی از انصار بود که در بقیع دفن شد. پس از دفن اسعد بن زراره پیامبر(ص) دستور داد بقیع را از بوته های خار پاکسازی و زیباسازی کنند و این مکان را برای دفن اموات مسلمانان اختصاص داد.

گزارش ابن زبر: ابوامامة اسعد بن زرارة بن عُدس نخستین کسی است که در سال اول قمری در بقیع دفن شد. اما نکات مهمی در اینجا قابل تأمل است. ابن زبْر در سال اول قمری (سنة إحدی) ابتدا می نویسد: فیها مات ابوأمامة اسعد بن زرارة بن عُدس فی شوال ودفن بالبقیع. در سطر بعد می نویسد: فیها قدم رسول الله(ص) المدینة یوم الاثنین اثنی عشرة لیلة خلت من شهر ربیع الاول.

ربیع الاول ماه سوم و شوال ماه نهم از ماه های قمری است. یعنی شوال از نظر ترتیب ماه های قمری بعد از ربیع است. به عبارت دیگر حادثه نخست در سال اول قمری، و هجرت رسول اکرم(ص) به مدینه در ماه ربیع، سپس حادثه بعدی یعنی مرگ اسعد بن زرارة در ماه شوال بوده است. اما چرا مؤلف (ابن زبْر) اول مرگ اسعد را گزارش کرده، سپس به سراغ هجرت و ورود رسول اکرم(ص) به مدینه رفته است؟

با اینکه علی القاعده باید حوادث هر سال را به ترتیب تاریخ وقوع آنها ثبت و گزارش می کرده است. چون سبک و ساختار کتاب او کُرنولوژیک است.

آخرین حادثه سال اول قمری یعنی رحلت اولین مسلمان در مدینه را اینگونه گزارش کرده است: اول من مات من المسلمین بالمدینة صاحب منزل رسول الله(ص) ابوقیس کلثوم بن الهَدْم ثم من بعده ابوامامة اسعد بن زراره. یعنی اولین مسلمانی که در مدینه در سال نخست قمری فوت کرد، صاحب خانه ای است که رسول الله به هنگام ورود به مدینه در جریان هجرت به آن خانه وارد شد. یعنی پیامبر(ص) از مسیر مکه به طرف مدینه نخست، به قباء رسید. در قبا به خانه ابوقیس کلثوم بن الهَدْم وارد شد و حدود ده روز در آنجا اقامت داشت. سپس به مدینه رفت و به خانه ابوایوب خالد بن زید النجاری وارد شد.

یک نکته دیگر اینکه ابن زبر، پس از گزارش فوت ابوقیس کلثوم در مدینه به عنوان نخستین مسلمان در سال نخست، نگفته او در کجا دفن شد. آیا در بقیع دفن شد یا در یکی از قبرستان قدیمی شهر یثرب دفن شد.

مآخذ

اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء، سمهوی، به کوشش سید کمال حاج سید جوادی، تهران، مشعر، 1376، ص291؛ اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ابن اثیر جزری، قاهره، المطبعة الوهبیة، 1386ق، ج1، ص86-87؛ الاصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، قاهره، 1323ق، ج1، ص50؛ تاریخ مولد العلما و وفیاتهم، ابی سلیمان محمد بن عبدالله بن زُبَر الربعی، به کوشش محمد المصری، الکویت، مرکز المخطوطات والتراث والوثائق، 1410ق، ص 27؛ دائرةالمعارف تشیع، تهران، 1371، ج3، ص383؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص33.

اسماعیل بن جعفر الصادق(ع)

اسماعیل بن جعفر الصادق(ع)، فرزند امام صادق(ع) و از شخصیت های مهم و مؤثر صدر اسلام و مدفون در بقیع.

اسماعیل از مادری هاشمی و علوی به نام فاطمه، دختر حسین بن حسن بن علی بن ابی طالب(ع) در مدینه زاده شد. سال ولادت وی را بین سال های 100 تا 105ق دانسته اند ولی به طور دقیق مشخص نیست. امام صادق(ع) در زمان حیات مادر اسماعیل همسر دیگری اختیار نکرد و به همین دلیل اسماعیل حدود بیست و پنج سال، از امام موسی کاظم(ع) بزرگتر است.

امام صادق(ع) از فاطمه دو فرزند داشت؛ یکی اسماعیل

ص: 101

(گاه او را اعرج نامیده اند یعنی دارای پای ناتوان) و دیگری عبدالله افطح. اسماعیل، آگاه به علوم بسیاری بود که از محضر پدرش فرا گرفته بود، به همین دلیل گروهی به باطل گمان بردند که پس از امام صادق(ع) او امام شیعیان است، در حالی که تعیین دوازده امام توسط خداوند بوده و ملاک هایی که انسان ها مشخص می کنند، کافی و صحیح نیست.

اسماعیلیه یا باطنیه که از فرق منشعب از شیعه می باشند، حدود قرن دوم قمری از اثنی عشریه جدا شدند. انشعاب این فرقه بر سر امامت اسماعیل بن جعفر(ع) بود؛ و در دوره های بعد، ملل و نحل نویسانی چون حسین بن موسی نوبختی نام «اسماعیلیان» را بر آنها نهادند.

متون تاریخی و منابع فرقه اسماعیلیه، دارای تشتت و پراکندگی به گونه ای است که نمی توان به آنها اعتماد کرد. اسماعیلیه را عقیده بر آن است که بعد از امام جعفر صادق(ع) چون پسرش اسماعیل بزرگترین فرزند آن حضرت است، امامت اختصاصاً به او منتقل شده و او آخرین امام و حجت خدا است امام صادق(ع) پیوسته با عقاید آنان به مخالفت پرداخت و به امامت فرزند گرامی اش، موسی بن جعفر(ع) تصریح کرد.

متأسفانه دسیسه های تاریخی سبب شد که برخی از راویان آن دوره، با جعل احادیثی، نصّی جعلی را بر امامت وی از ناحیه امام صادق(ع) نقل نمایند؛ از جمله راویان کاذب در این مورد، می توان به جعفر بن منصور الیمن اشاره کرد که بدون ذکر سلسله راویان، احادیث غیر مشهوری را درباره امامت اسماعیل و نصّ بر وی آورده است. البته در احادیث ساختگی مربوط به اسماعیل، اضطراب وجود دارد و از نظر تاریخی مشخص است که هیچگونه اعتمادی بر آنها نیست که به دلایل چندی در این باب می توان اشاره داشت: اسماعیل در زمان حیات امام صادق(ع) درگذشت و آن حضرت امامت وی را آشکارا رد می کرد و این دلیل بر این است که آن حضرت، او را امام بعد از خود معرفی نکرده اند. در این زمینه می توان به حدیث منقول از فیض بن مختار اشاره کرد. و بنابراین، فرقه اسماعیلیه مبارکیه قائل به امامت فرزند او محمد بن اسماعیل، به عنوان امام هفتم و آخرین حجت الهی بوده اند.

از جمله مسائلی که درباره اسماعیل از منابع امامیه برمی آید این است که وی با همه جایگاه والایی که داشته گاه از خود رفتارهایی بروز می داده که شایستگی نداشته و با شأن رفیع و ویژه و آمیخته با رازهای مهم تناسب نداشته؛ یعنی برخی از پرسش ها را به درستی نمی توانسته پاسخ دهد و از اسرار غیبی اطلاعی نداشته است.

امام صادق(ع) پس از مرگ اسماعیل، هنگامی که وی را در کفن نهادند، به بسیاری از شیعیان امر فرمودند که بروند کفن را بگشایند و ببینند که اسماعیل وفات یافته و از دنیا رفته، تا برای همه معلوم گردد که اسماعیل حجت خدا نبوده است. بنابراین، امامت به وی منتقل نشده، به دلیل اینکه هر امامی باید نص بر امامت امام بعدی داشته باشد و اموری که حضرت انجام دادند، برای توجه دادن شیعه به این حقیقت بوده که وی امام شیعیان نمی باشد. زرارة بن اعین می گوید: امام صادق(ع) به من فرمود:

زراره برو و داود رقّی، حمران بن اعین و ابوبصیر را باخبر کن تا بیایند. در همین حال، مفضل بن عمر نیز وارد شد. من رفتم و نامبردگان را خبر کردم. به تدریج افراد دیگری وارد منزل شدند تا اینکه به سی نفر رسیدیم. امام(ع) خطاب به داود رقّی فرمودند: «پارچه را از صورت اسماعیل کنار بزن. داود پارچه را کنار زد. امام(ع) از وی پرسیدند: داود، اسماعیل زنده است یا مرده؟ داود عرض کرد: مولای من او مرده است. امام از فرد فرد حاضران در مجلس خواست همین کار را انجام دهند و همه آنان نیز پاسخشان این بود که اسماعیل از دنیا رفته است. امام در پایان فرمود: خدایا گواه باش. سپس دستور دادند که او را غسل دهند و حنوط کنند و در کفن بپیچند. آنگاه امام به مفضل فرمود: کفن را از صورت اسماعیل کنار بزن. او چنین کرد. حضرت پرسیدند: زنده است یا مرده؟ مفضل گفت: مرده

ص: 102

است. حضرت فرمودند: خدایا گواه باش. پس از اینکه جنازه را در قبر نهادند. امام دوباره همین سئوال را از همه پرسیدند و همه پاسخ دادند او مرده است. امام فرمود: خدایا شاهد باش، شما نیز گواه باشید کسانی که دنبال باطل هستند، به زودی شک و شبهه می کنند و می خواهند نور خدا را با دهن هایشان خاموش سازند.

وقتی اسماعیل دفن شد، امام از حاضران در تشییع پرسیدند: مرده ای که غسل و کفن شد و در این قبر به خاک سپرده شده کیست؟ همه گفتند: اسماعیل. امام گفت: خدایا گواه باش!

آن حضرت همه این کارها را به این جهت انجام دادند که منحرفان و مدعیان امامت برای اسماعیل، یقین یابند که وی از دنیا رفته و پس از او جریان انحرافی خود و عقاید باطلشان را ترویج ننمایند و فسادگری نکنند.

امام صادق(ع) به فرزندش اسماعیل به شدت علاقه داشت و در فراق ایشان فراوان می گریست. اسماعیل با اهل خویش در منطقه عُریض مدینه زندگی می کرد. پس از درگذشت مردم تابوت او را به سوی شهر مدینه حمل کردند و در بقیع یا در مجاورت بقیع به خاک سپردند. درباره تاریخ درگذشت اسماعیل هم اختلاف است و از 133ق تا چند سال نوشته اند (دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج8، ص648). به هنگام مرگ اسماعیل، پدر بزرگوارش امام صادق(ع) در قید حیات بود تا اینکه در سال 143ق، درگذشت و در بقیع دفن کردند.

مقبره اسماعیل دارای گنبد و بارگاه و بقعه بوده است. در مقاله «مرقد و بقعه اسماعیل» به این جنبه او پرداخته ایم.

بر اساس یک گزارش، در دوره متأخر به دلیل تغییر و تحولات در دیوارها و اطراف بقیع، قبر اسماعیل خارج از بقیع یعنی سمت مقابل درِ کنونی بقیع و مقابل قبور ائمه قرار گرفت. این مقبره در سال 1395ق بر اثر توسعه مجدد، تخریب شد. ولی گفته می شد چون جنازه او صحیح و سالم بود به ناچار وی را درون بقیع، در مجاورت قبور شهدای حرّه و احد مدفون ساختند.

مآخذ

«اسماعیل بن جعفر»، مسعود حبیبی مظاهری، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج8، ص 647-651؛ «اسماعیلیه»، فرهاد دفتری، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج8، ص 681-702؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، قم، مؤسسه اهل البیت، 1417ق، ص284؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1987م، ج48، ص14؛ تاریخ اجتماعی ایران، تهران، نشر کسری، 1368ش، ص126؛ تاریخ و عقاید اسماعیلیة، میثم تارم، کرمان، مرکز کرمان شناسی، 1381ش، ص40 به بعد؛ عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، احمد بن علی بن مهنا، تهران، ستاره، 1383ش، ص233؛ کمال الدین، صدوق، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1363ش، ص 68-69؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، نجف اشرف، مطبعة حیدریة، 1956م، ص 229.

نیز نک- : مشهد کبیر؛ مرقد اسماعیل

اسماعیل، زیارت نامه ← زیارت، متون

اسناد روابط ایران و عربستان سعودی

اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، کتابی درباره روابط دیپلماتیک دو کشور از جمله بازسازی بقیع و دیگر رخدادهای مرتبط به بقیع.

اسناد فراوانی در آرشیو های عثمانی، ترکیه، ایران، عربستان و دیگر کشورها درباره رخدادها و تاریخ تحولات بقیع به صورت طبقه بندی شده هست. این اسناد گویای بسیاری از واقعیت ها است ولی تاکنون مجموعه آنها یکجا منتشر نشده است. علی محقق در کتاب اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، فصل چهارم (اسناد قبور متبرکه بقیع) را به اسناد بقیع اختصاص و در مجموع هفت سند عرضه کرده است.

سند نخست گزارش سفارت ایران در قاهره به تاریخ 24 شهریور ماه 1322، درباره تعمیر ابنیه و بقاع متبرکه بقیع با نوع طبقه بندی محرمانه است. سند دوم گزارش محرمانه سفارت ایران در قاهره به تاریخ 6 مهرماه 1322 درباره پیگیری وعده ابن السعود در مورد تعمیر قبور بقیع است. سند سوم نامه محرمانه سفارت ایران در جده خطاب به دفتر مخصوص شاهنشاهی در موضوع تشکر بابت موافقت با ساختن سایه بان در بقیع است. سند چهارم گزارش

ص: 103

محرمانه سفارت ایران در جده در 23 اردیبهشت 1331 در موضوع کمک ایرانیان برای تعمیر قبور است. سند پنجم نظریه کارشناسی سفارت خانه های ایران در قاهره، کراچی و جده در خصوص تعمیر قبور بقیع به درخواست وزیر امور خارجه مورخه 23 دی ماه 1332 است. سند ششم گزارش سفارت ایران در جده به تاریخ 21 مهرماه 1341 است. سند هفتم توصیه اداره اول سیاسی وزارت امور خارجه برای مقامات مسئول مذاکره با عربستان در زمینه بقیع است. این کتاب شامل چهار فصل است و فصل چهارم تماماً درباره بقیع می باشد. اما فصول دیگر فقط متضمن مباحث پراکنده درباره بقیع است.

مأخذ

اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، علی محقق، تهران، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، 1379، ص 249- 261.

اسناد وقف بقیع

اسناد وقف بقیع، مدارک تاریخی و شرعی دالّ بر وقفیّت بقیع.

وضعیت اموال رسول خدا(ص) اعم از منقول و غیرمنقول، وقفی و غیروقفی به تفصیل در منابع قرون نخست اسلامی گزارش و معرفی شده است اما در هیچ جا سخنی از بقیع به عنوان موقوفه نیست. از آنجا که قبلاً در این باره تحقیق کرده و منابع و مدارک را به تفصیل بررسی کرده ایم و نتایج این تحقیقات در کتاب وقف کارآمد، فصل نخست موقوفات رسول خدا(ص) (ص50-54) آمده است، در اینجا تکرار نمی کنم. موقوفه بودن بقیع نخستین بار در دوره حاکمیت و سیطره وهابیون و آل سعود مطرح شد، زیرا اینان درصدد یافتن راهی برای مشروع سازی اقدامات خودشان در زمینه تخریب بقیع و نیز توجیه عدم مشروعیت شیعیان در ساختن بقعه ها بودند. یعنی با این استدلال که بقیع موقوفه است و هر کاری در آن نمی توان انجام داد بلکه باید در چارچوب وقف نامه اقدام کرد. آنان می خواهند بگویند که تصرف قطعه ای از بقیع و ساختن بقعه در آن مشروعیت ندارد، چون وقف عام مسلمانان است و همگان در آن سهم مساوی دارند یا اگر وقف خاص است و موقوف علیهم مشخص اند باید در چارچوب مفاد وقف نامه اقدام کرد.

پادشاه مقتدر دولت آل سعود یعنی عبدالعزیز برای آماده سازی زمینه ها برای تخریب نهایی بقیع، قاضی القضاة خود یعنی عبدالله بن بلیهد را به مدینه اعزام کرد. او در یک پرسش و پاسخ جعلی، از علما پرسید آیا در زمین وقفی بقیع می توانیم، هر جوری بخواهیم اقدام کنیم و بر مزارات بقعه بسازیم؟ پاسخ علما در جواب این پرسش منفی بود.

در برخی منابع شیعی آمده است: پس از هجرت پیغمبر(ص) از مکه به مدینه چون مسجد مشهور مدینه ساخته شد، پیامبر(ص) آن را وقف بر قبرستان مسلمانان قرار داد(دائرة المعارف تشیع، ج3، ص383). امّا این رخداد را همه منابع ثبت کرده اند که وقتی نخستین صحابی رسول اکرم(ص) از انصار یعنی اسعد بن زراره در بقیع غرقد به خاک سپرده شد، پیغمبر اکرم(ص) دستور دادند آنجا را از بوته های خار ستردند و این محل را به مسلمانان ساکن مدینه برای دفن امواتشان اختصاص دادند. اسعد بن زراره انصاری نخستین شخصی بود که شب عقبه در مکه با رسول الله(ص) بیعت نمود و سپس در سال اول هجرت درگذشت. نخستین شخصی از مهاجرین که در بقیع مدفون شد عثمان بن مظعون برادر رضاعی رسول الله(ص) بود. اما در اسناد مربوط به این دو شخصیت و دفن آنها در بقیع، اشاره به وقفیت بقیع نشده است.

با اینکه درباره مواردی مثل متن وقف نامه بقیع، شرایط آن، درآمد موقوفه، واقف، ناظر، متولی، موقوف علیهم، زمان حبس، تأبید در منابع و متون تاریخی ذکری نشده، وهابیون اصرار دارند که بقیع وقف است. آنها در منابع مختلفی که منتشر کرده اند، هیچ سند و مدرکی در این باره عرضه نکرده اند.

مآخذ

دائرةالمعارف تشیع، ج3، ص383؛ دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص640؛ «نخستین موقوفه در اسلام»، هادی

ص: 104

عالم زاده، وقف میراث جاویدان، ش3، پاییز 1372، ص44- 45؛ وقف کارآمد، محمد نوری و سید مصطفی مطبعه چی، تهران، 1392، ص50-55؛

الاسواف، بقیع ← بقیع الاسواف

اُسَیدِ بن حُضِیر بن سِماک اشهلی

اُسَیدِ بن حُضِیر بن سِماک اشهلی، از صحابه رسول اکرم(ص)، راوی احادیث آن حضرت و مدفون در بقیع.

اُسَید بن حُضَیر بن سماک بن عتیک با کنیه ابویحیی (یا ابوعتیق)، یار پیامبر اکرم(ص)، از بزرگان قبیله اوس و از سران انصار مدینه در ماه شعبان سال بیست قمری چشم از جهان فروبست. برخی سال وفات او را سال 21ق دانسته اند. پس از فوت، جسد او را به بقیع بردند، عمر بن خطاب بر پیکر او نماز گزارد و در آنجا به خاک سپرده شد.

اهمیت و کارآیی اجتماعی: اُسَید بن حُضَیر در عقبه نخست حاضر بود و با پیامبر(ص) بیعت کرد، نیز از نقبای دوازده گانه در بیعت دوم عقبه بود؛ در زمان ورود پیامبر و مهاجران (از مکه) به مدینه، خانه اش را در اختیار مهاجران قرار داد و اموال خود را میان آنان تقسیم کرد؛ به همین دلیل به ایثارگر مشهور شد. پدر وی، رئیس قبیله اوس بود. او یوم بعاث را شاهد بوده و نیز معروف به «حضیر الکتائب» است. به وسیله مصعب بن عمیر، صحابی پاکباخته پیامبر که اولین مبلّغ راه رسالت بود، ایمان آورد. در زمان هجرت پیامبر، به استقبال آن حضرت آمد و شور و شعف زاید الوصفی از خود نشان داد. در ورود پیامبر، به جمع قبیله خود وارد شد و بشارت به بزرگترین منّت الهی بر اهل یثرب داد.

وی پس از حضور حضرت رسول در مدینه، همواره در خدمت آن حضرت بود و در جنگ ها مانند نبرد بدر در کنار رسول خدا(ص) مجاهدت های فراوان داشت.

پس از رحلت رسول اکرم(ص) و در جریان سقیفه جانب مهاجران را گرفت و با خلافت امام علی(ع) عملاً مخالفت کرد. از اینرو در منابع شیعی او را نکوهش کرده و رفتارش را نقد نموده اند. وی استاد علم قرائت بود، در ترویج قرآن بسیار کوشید و فتوحات و توسعه قلمرو اسلامی بدون تلاش های او به نتیجه نمی رسید.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین الامینی، تهران، دار مشعر، 1428ق، ص220؛ تاریخ مولد العلما و وفیاتهم، ابن زُبَر، به کوشش محمد المصری، الکویت، 1410ق، ص43؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، به کوشش شعیب الارنؤوط و حسین الاسد، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1413ق، ج1، ص340-343؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، 1418ق، ج3، ص604؛ مشاهیر علما الانصار، ابوحاتم محمد بن حبان، بیروت، دار الوفاء، 1976م، ص33.

اشراف حسینی

اشراف حسینی، سلسله ای از سادات حسینی و حاکمان دارای خدمات در بقیع و از مدفونین در بقیع.

اشراف جمع شریف و در لغت به معنای برتر، والامقام، عالی نسب و متعالی و اصطلاحاً در تاریخ اسلام، لقبی برای برخی از خاندان های حاکم است. این لقب از سده 4ق به بعد ابتدا توسط فاطمیان مصر به نسل حسنین(ع) به عنوان حاکمان حرمین شریفین گفته شد، سپس در اسناد دیوانی و سیاسی برای دیگر خاندان های حاکم نیز استفاده شد.

اشراف حسینی از نسل امام حسین(ع) از خاندان های حکومت گر مدینه بودند. اینان از سده 4ق تا اواخر سده 11ق بر مدینه سلطه داشتند. البته در هر دوره وابسته به دولت مقتدری بودند. نخست زیر نظر فاطمیان مصر (538- 567ق)، بعد از آن وابسته به عباسیان (132-656 ق)، ایوبیان (567- 648ق)، ممالیک مصر (648- 923ق) و بالاخره عثمانی ها (923ق تا سده 11ق) بودند.

نخستین نفر از اشراف حسینی که حاکم مدینه شد، طاهر یا ظاهر بن محمد بود. در طول قرون متمادی خاندان اشراف حسینی تکثیر شدند و چندین شعبه و شاخه در نسل های بعدی آنان پدید آمد مثل آل مهنا، آل عطیه، آل جماز، آل طفیل، آل زیان، وآل هدف. از نظر عقیدتی و فکری هم همگی یک جور نماندند و گرایش ها و نحله های مختلف در بین آنان پدید آمد؛ از مذهب

ص: 105

شیعه امامیه تا اسماعیلیه، زیدیه و غیره در بین آنان طرفدار داشت. یکی از خدمات عقیدتی و فرهنگی اشراف در منطقه این بود که شیعه را در لایه های اجتماعی نهادینه کردند به طوری که هم اکنون پس از چند قرن تبلیغات و فشارهای سنگین وهابیت، هنوز جامعه شیعی مدینه، پایدار و مستحکم است.

خط مشی اشراف با دولت های منطقه و همسایگان در هر دوره متفاوت است. در دوره فاطمیان آنان با سران فاطمیان ارتباطات فرهنگی، داد و ستد اقتصادی و روابط مذهبی داشتند. اشراف به مصر می رفتند، در الازهر تحصیل می کردند و از امکانات مالی و اقتصادی فاطمیان برای توسعه مدینه و عمران بقیع استفاده می کردند اما چون در همین دوره دولت ایران سنی مذهب بود، با ایران روابط خاصی نداشتند. برعکس در دوره صفویه، مسافرت و جهانگردی و رابطه فرهنگی و اقتصادی آنان با ایران توسعه یافت. اشراف کاروان های زیارتی به مشهد و قم اعزام می کردند، در مدارس علمی ایران تحصیل و از امکانات اقتصادی ایران برای توسعه بقیع استفاده می کردند و در عوض امیران ایرانی و درباری ها و خانواده های آنان می توانستند پس از فوت در بقیع دفن شوند. حتی در دوره ایلخانی و امیرچوپان چنین روابطی وجود داشت.

امیرالامرای ایلخانان در مدینه کارهایی انجام داد، برای زایران مدینه و بقیع حمام ساخت و مدرسه ای به نام چوپانیه دایر کرد. در عوض پس از مرگ در بقیع به خاک سپرده شد.

اشراف قسمتی از بقیع را به اموات خود و خانواده های خودشان اختصاص داده بودند. این قسمت در کنار دیوار غربی بقیع و دارای سقف بود. به زبان محلی به آن فسقیه یا طاجن می گفتند. اما در تخریب های بقیع توسط وهابیون، این قسمت هم از بین رفت.

از نظر نسب شناسی، هم اکنون تیره هایی از حسینی ها در مدینه باقی مانده اند. اینان به نام های حسینیه، شداقمه، شیاهین، العلی، شهیل، آل عساف، آل زهیر و آل مبارک شناخته می شوند. گاه با نام های منسوب به ائمه(ع) نام گذاری شده اند. یک خاندان از شاخه های حسینیه، جعافره یعنی از نسل امام جعفر صادق(ع) و منسوب به امام موسی کاظم(ع) اند. از نظر جغرافیای شهری، در دهه های اخیر، ساختار شهری مدرن همه مناسبات پیشین را بر هم زده است ولی هنوز خانواده ها و طایفه هایی از شیعیان در مناطق عوالی، مشربه ام ابراهیم و قربان زندگی می کنند.

درباره شیعیان مدینه و اشراف حسینی تحقیقاتی منتشر شده ولی هنوز جای کار و تحقیق بیشتر هست. کتابهای مستقل و تک نگاشته هایی درباره این اشراف مدینه نوشته اند. برخی از آنها را خود مورخین و دانشمندان اشراف مدینه نوشته اند، چون از اشراف دانشمندانی برخاستند؛ از جمله: سید مهنا بن سنان بن عبدالوهاب، قاضی نجم الدین نویسنده کتاب المسائل المهنائیه، سید بدرالدین حسن، سید حسن بن علی مشهور به ابن شدقم، سید احمد بن سعد بن علی بن شدقم نقیب (درگذشت 988ق) و حسین بن یحیی حربی قاضی مدینه. برخی از تک نگاشته های درباره آنان عبارت اند از: النخبة الثمینة فی نسب اشراف المدینه از سید علی بن علی نقیب شدقمی و تحفة الریاض فی انساب الاشراف المدینه از سید ضامن بن شدقم حسینی.

مآخذ

اطلس شیعه، رسول جعفریان، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، 1387ش، ص415- 417؛ اعیان الشیعه، سید محسن الامین (درگذشت 1371ق)، به کوشش حسن الامین، بیروت، دار التعارف، ج1، ص208؛ بغیة الراغبین، سید عبدالحسین شرف الدین، بیروت، الدار الاسلامیه، 1411ق، ج2، ص197- 198؛ تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، دمشق، دار کنان، ص134؛ تاریخ المدارس الوقفیه، طارق بن عبدالله، مدینه، الجامعة الاسلامیه، 1423ق، ص484؛ تاریخ المدینة المنوره، ابن فرحون (درگذشت 769ق)، به کوشش شکری، بیروت، دار الارقم، ص195؛تحفة الازهار و زلال الانهار، ضامن بن شدقم الحسینی (درگذشت 1090ق)،

ص: 106

به کوشش الجبوری، تهران، میراث، 1420ق، ج1، ص506 و 509، ج2، ص400 و 450 و ص336- 339؛ التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینه، شمس الدین السخاوی (درگذشت 902ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق، ج1، ص56- 57 و 297 و 381 و ج2، ص378 و 399؛ تحفة المحبین و الاصحاب، عبدالرحمن الانصاری (درگذشت 1195ق)، به کوشش العرویسی، تونس، المکتبة العتیقه، 1390ق، ص56؛ الشیعة فی المدینة المنوره، عبدالرحیم بن حسن بن محمد حربی، سید الشهداء 1422ق، ص27 و 170؛ عمدة الطالب، ابن عنبة (درگذشت 828ق)، به کوشش آل الطالقانی، نجف، المکتبة الحیدریه، 1380ق، ص335 و 337- 338؛ المدینة المنورة فی العصر المملوکی، عبدالرحمن مدیرس، ریاض، مرکز الملک فیصل، 1422ق، ص196- 197؛ مرآة الحرمین، ابراهیم رفعت پاشا (درگذشت 1353ق)، قم، المطبعة العلمیه، 1344ق، ج1، ص260؛ المغانم المطابه، محمد الفیروزآبادی (درگذشت 817ق)، المدینه، مرکز بحوث و دراسات، 1423ق، ج3، ص1311 و 1184و 1208؛ موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنوره، احمد زکی یمانی، مصر، مؤسسة الفرقان، 1429ق، ج1، ص134 و 139 و ص158- 159 و ج2، ص588؛ النجوم الزاهره، ابن تغری بردی الاتابکی (درگذشت 874ق)، مصر، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، ج9، ص272- 273.

اشراف مدینه

اشراف مدینه، بزرگان و مشاهیر این شهر.

اشراف و شرفا جمع شریف و در لغت به معنای اصیل، نجیب، پاک زاد و محترم است. جامعه شیعیان مدینه از طبقات و لایه های متنوع مثل کشاورزان، بازاریان، کاسبکاران و غیره تشکیل می شد. بخشی از این جامعه را اشراف تشکیل می دادند. کلمه اشراف دو کاربرد داشت. یکی به معنای سادات یعنی کسانی که انتساب آنان به رسول خدا(ص) و ائمه(ع) قطعی است؛ دوم امیران و مدیران مدینه را شامل می شد. در مکه هم همین گونه بود. اشراف علناً اظهار تشیع می کردند و در ایام عزاداری بدون تقیه در جلوی دستجات حرکت می کردند. این اطلاعات را محمد علی عمرادی (عمراوی) در مصاحبه با آقای رسول جعفریان در سال 1375 بیان کرده است.

شرفا از سده چهارم قمری (دهم میلادی) تا 1301ش/ 1924 بر مکه و حجاز حکمرانی داشتند؛ یعنی تا زمانی که شریف حسین به دست آل سعود شکست خورد. او در 1295ش/ 1916م طغیان مردم علیه عثمانی ها را رهبری کرد و با استقلال جویی پادشاه حجاز شد. ولی چند سال بیشتر دوام نیاورد و در مقابل آل سعود شکست خورد.

مآخذ

جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه و ضمیمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص127-128؛ دائرةالمعارف جهان نوین اسلام، به کوشش جان اسپوزیتو، ترجمه حسن طارمی و دیگران، ج3، ص176-177.

الأشهلی ← ابوالهیثم بن التیهان الاشهلی

اصحاب و تابعین، آمار ← آمار اصحاب و تابعین

اصفهانی، میرزا علی ← هسته ای، میرزا علی

اطلاعیه تکذیب بازسازی بقیع ← تکذیب بازسازی بقیع

اطلاعیه دولت ایران (1 مرداد 1305)

اطلاعیه دولت ایران (1 مرداد 1305)، درباره کارنامه نامطلوب رژیم آل سعود و وهابیون در حجاز.

جریان مذهبی در ایران در دهه نخست سده چهاردهم شمسی فعالانه کوشید، تا وهابیت و رژیم سیاسی مبتنی بر تفکر وهابیت یعنی آل سعود را مطرود یا حداقل بسیار محدود کند. سران روحانی این جریان مثل مرحوم سید حسن مدرس و سید احمد بهبهانی بسیار کوشیدند. از جمله تلاش کردند دولت ایران را همسو با خود کنند. به همین دلیل با فشارهای مرحوم مدرس در مجلس شورای ملی مستوفی الممالک(حسن یوسف) اطلاعیه ای تاریخی و مهم صادر کرد. این اطلاعیه از یک سو به نقد کارنامه وهابیت و آل سعود می پردازد و از طرف دیگر به بیدار ساختن و آگاهی دادن به ملت ایران.

متن این اطلاعیه به عنوان یک سند تاریخی در مسائل و حوادث بقیع اهمیت دارد. از اینرو متن آن را تماماً در مقاله اعلامیه ریاست وزرا آوردیم. حسین مکی نخستین کسی است که این اطلاعیه را با عنوان اعلامیه ریاست الوزرا آورده است.

ص: 107

این نوشته بسیار اصولی و دارای نکات کارشناسی شده است تا آنجا که می توان گفت در تاریخ حوادث عربستان و تخریب های وهابیت هیچ اطلاعیه ای به اندازه آن جذاب و دقیق نبوده است. نویسنده اطلاعیه اینگونه آغاز می کند: «به اهالی مملکت و عموم مسلمین اعلام می شود: تعدیات و تجاوزاتی که نسبت به عالم دیانت و عقاید و فرق مسلمین از مدتی قبل طایفه وهابیه بعمل آورده اند و هتک حرمتی که نسبت به حرمین شریفین که قبله و معبد کافه مؤمنین و مرکز اتحاد روحانی تمام مسلمین است، مرتکب شده اند عموم مسلمین را مضطرب و نگران ساخته است و جسارتی که از طرف آنها نسبت به بقاع متبرکه ی بزرگان دین در بقیع به ظهور رسیده و قاطبه مؤمنین را متأثر و سوگوار نموده است معلوم خاطر عموم اهلی مملکت می باشد.»

در ادامه از تلاش های دولت ایران می گوید و اینکه دولت سعودی همواره قول داده ولی عمل نکرده است. در این باره اینگونه نوشته است: «دولت ایران از بدو تجاوزات این طایفه همیشه بر اینگونه عملیات که مخالف آداب و حیثیات دیانتی و مناقض با اصول تمدن است اعتراضات شدیده نموده تا اینکه از طرف عبدالعزیز ابن سعود رئیس آن طایفه ابراز مواعیدی شد که اینگونه فجایع و تجاوزات که بی احترامی صریح به عقاید و شعائر ملی عالم اسلام است، ارتکاب و تکرار نشود.»

سطر سطر این اطلاعیه دارای تعابیر مهم و کلیدی است و عجب اینکه تا کنون کتاب، مقالات و یا پایان نامه درباره آن ننوشته اند. شاید مهم ترین علت آن بدبینی و سوء ظن به دولت رضاشاه و همه عوامل آن است. در حالی که ممکن است در هر دولت، کارهای خوب و اساسی و انسان های با وجدان پیدا شوند.

و اما در پایان آن اطلاعیه چنین نوشته است: «بنابراین، از تمام ملل اسلامیه تقاضا می شود که در یک مجمع عمومی بزرگ اسلامی، مقدّرات حرمین شریفین را حل و تسویه نمایند و قوانین و نظاماتی وضع گردد که تمام مسلمانان بر طبق عقاید مختصه ی خود، بتوانند آزادانه از برکات روحانی و فیوض آسمانی اماکن مقدسه ی مکه ی معظمه و مدینه ی طیبه برخوردار و متمتع شوند و این سرچشمه فیض و سعادت الهی، تمام طوایف مسلمانان عالم را بدون تبعیض و استثنا سیراب سازد.

امیدواریم که ملل و دول اسلامی، این تقاضای دینی و ملی را به سمع قبول اجابت کرده و راضی نشوند بیش از این بر مقدسات ملی و شعایر مذهبی آنان لطمه وارد آید» (1 تیرماه 1305، حسن ب یوسف رئیس الوزرا)

منظور از حسن بن یوسف همان میرزا حسن خان مستوفی الممالک است که مدتی نخست وزیری رضاشاه را بر عهده داشت. گاه نام او را به اشتباه حسین بن یوسف ثبت کرده اند (تخریب و بازسازی، ص75).

نقد و داوری نویسنده کتاب تخریب و بازسازی، آقای قاضی عسکر درباره این اطلاعات اینگونه است: پس از صدور این اطلاعیه متأسفانه هیچ گونه حرکت جدّی در جهان اسلام برای وارد کردن سعودیان در پذیرش ترمیم قبور و حفظ آثار تخریب شده صورت نپذیرفت. در نتیجه فشار دولت سعودی بر شیعیان افزایش یافته به شکلی که در شب هفتم محرم 1347ق (1306ش) شرطه های سعودی آنان را غارت کردند. نیز به روش اهانت و زجر شکنجه، سخت گیری و زندان با حجاج ایرانی برخورد کردند.

کنسولگری ایران در جده در 9 محرم 1347 یعنی 2 روز پس از حادثه در گزارشی به برخی سخت گیری های دولت سعودی اشاره کرده است. این گزارش با امضاء وکیل جنرال قونسولگری جده، محمدعلی لاری است.

عجیب است که در این داوری به قوت های این متن سرتاسر حُسن و جذابیت و مواضع اصولی آن نپرداخته و برای ملکوک کردن این حرکت اساسی به سراغ عدم تأثیر آن در دیگر ملل رفته اند! آیا سزاوار نبود این اطلاعیه را

ص: 108

منصفانه معرفی می کردند و به مواضع درست مندرج در آن می پرداختند؟

مآخذ

اسناد و روابط ایران و عربستان سعودی، علی محقق، ص 67-70؛ تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص97- 99؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، ص 73-75؛ مستند اسامی مشاهیر و مؤلفان، مدخل یوسف، حسن.

اطلاعیه ریاست عالیه قوا و رئیس الوزرا

اطلاعیه ریاست عالیه قوا و رئیس الوزرا، اطلاعیه ای در محکوم کردن تخریب بقیع و اعلام عزای عمومی.

رضا فرزند عباسعلی خان سوادکوهی (داداش بیگ) در 1257ش در آلاشت در شمال ایران چشم به جهان گشود. در پانزده سالگی وارد بریگاد قزاق شد و در سه دهه مدارج ترقی را پیمود تا اینکه به پست های بالای کشوری دست یافت. در 1299ق با کودتا خاندان قاجار را از سلطنت خلع کرد و به تدریج سلسله پهلوی را جایگزین نمود. بر اساس گزارش حسین مکی روحانیت در روی کارآمدن رضاشاه نقش داشتند و رضاخان در ابتدای روی کارآمدن گرایش های دینی داشت یا حفظ ظاهر می کرد.

بهرحال پس از تخریب بقیع و دیگر آثار اسلامی توسط آل سعود در 1343، او اطلاعیه ای با امضای ریاست عالیه قوا و رئیس الوزرا امضا و منتشر کرد. چون در آن زمان (دقیقاً شهریور 1304) هنوز پادشاهی به او تفویض نشده بود.

متن این اطلاعیه اینگونه است:

متحد المآل تلگرافی و فوری است.

عموم حکام ایلات و ولایات و مأمورین دولتی.

به موجب اخبار تلگرافی از طرف طایفه وهابی ها، اسائه ادب به مدینه منوره شده و مسجد اعظم اسلامی را هدف تیر توپ قرار داده اند. دولت از استماع این فاجعه عظیمه، بی نهایت مشوّش و مشغول تحقیق و تهیه اقدامات مؤثر می باشد. عجالتاً با توافق نظر آقایان حجج اسلام مرکز، تصمیم گرفته شده است که برای ابراز احساسات و عمل به سوگواری و تعزیه داری یک روز تمام، تمام مملکت تعطیل عمومی شود. لهذا مقرر می دارم عموم حکام و مأمورین دولتی در قلمرو مأموریت خود به اطلاع آقایان علمای اعلام هر نقطه، به تمام ادارات دولتی و عموم مردم این تصمیم را ابلاغ و روز شنبه شانزدهم صفر را روز تعطیل و عزاداری اعلام نمایند.

ریاست عالیه قوا و رئیس الوزرا- رضا.

مآخذ

جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص79؛ رضا شاه از الشتر تا الاشت، کیوان پهلوانی، آرون، 1383، جم-.

اعتراض نمایندگان به فقدان بازسازی بقیع ← سؤال نمایندگان از وزیر امور خارجه

اعتماد السلطنه

اعتماد السلطنه، مؤلف سفرنامه مکه و گزارشگر بقیع در سال 1263ق.

میرزا علی خان اعتمادالسلطنه از شخصیت های دوره قاجار و از کارگزاران این سلسله بود. پدر میرزا علی اعتمادالسلطنه با نام آقا حسین مراغه ای، در زمان منازعات فتحعلی شاه با صادق خان شقاقی در آذربایجان، جانب فتحعلی شاه را گرفت و پس از پیروزی، با دربار ارتباط داشت. به دنبال آن، فرزند وی آقا علی یا همین حاجی علی خان از ده سالگی، همبازی و دوست محمدشاه شد و با توجه به موقعیت پدرش نزد نایب السلطنه عباس میرزا، توانست به مناصب بالایی در دربار محمدشاه برسد.

در زمان ولیعهدی محمدشاه، میرزا علی در سمت صندوق داری او خدمت کرد و با مرگ فتحعلی شاه و سلطنت محمدشاه وی به منصب خوانسالاری او رسید. اما در اواخر عمر محمدشاه - سال 1261 - به دلیل ارتکاب اشتباهاتی، چوب خورده و مغضوب دربار گردید. به طوری که میرزا علی خان به قم رفته و متحصن شد.

پس از آن در تهران، یک سال زندانی شد. سپس به عتبات تبعید گردید. با این حال، ارتباط او با مهد علیا همسر محمدشاه و مادر ناصرالدین شاه برقرار بوده و

ص: 109

همین زمان است که وی همراه مهد علیا از عتبات عازم مکه شد و این سفرنامه محصول آن سفر است. این سفر در سال 1263 به انجام رسید.

میرزا علی خان در بازگشت نیز به تبریز رفت و پس از مرگ محمدشاه، و زمانی که دست مهد علیا بازتر شد، به خدمت وی درآمد و به عنوان مأمور وصول مالیات گیلان منصوب گشت.

میرزا علی خان بار دیگر در سال 1275 از همه پست ها معزول گردید و مغضوب دربار شد ولی مجدداً با حمایت مهد علیا در سال 1276 به حکومت خوزستان و لرستان رسید. وی در سال 1279 ملقب به اعتمادالسلطنه شده و طی سالهای بعد، افزون بر آنکه سمت وزارت عدلیه را داشت، اداره امور حکومتی همدان و برخی از نقاط دیگر نیز به وی واگذار گردید.

یکی از برگهای سیاه زندگی وی، که آن نیز بیش از همه به دلیل ارتباطش با مهد علیا بود، نقش وی در کشتن امیر کبیر است. زمانی که در سال 1268 امیر کبیر از صدارت عزل و به کاشان تبعید شد، حکم قتل او را در حالت مستی از ناصرالدین شاه گرفتند و اعتماد السلطنه مأمور قتل گردید. وی به سرعت عازم کاشان شد و آن را اجرا کرد. همین خوش خدمتی او سبب شد تا میرزا آقا خان نوری لقب حاجب الدوله را به وی دهد. میرزا علی خان اعتمادالسلطنه در اوّل ربیع الاول سال 1284 درگذشت.

او به هنگام سفر مکه در 1263ق گزارش مشاهدات خود را می نوشت و آن را به صورت سفرنامه مکه تألیف و عرضه کرد. بخشی از آن درباره بقیع است.

مآخذ

زندگی نامه میرزا تقی خان امیر کبیر، حسین کلی، تهران، ص 519-521؛ سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، 1389، ج1، ص 665-666.

نیز نک- : سفرنامه حج میرزا علی خان

اعلم، مظفر ← مظفر اعلم

افجه ای، سید مهدی ← سید مهدی افجه ای

افلح ابو عبد الرحمن مولی ابی ایوب انصاری

افلح ابو عبد الرحمن مولی ابی ایوب انصاری، از تابعین و شهدای حره و مدفون در بقیع.

نامش افلح و خدمتگزار ابو ایوب انصاری بود. چون دو پسر به نام های کثیر و عبد الرحمن داشته است؛ کنیه اش ابو عبد الرحمن و ابو کثیر بود. کنیه او غیر از ابو عبد الرحمن، ابو کثیر هم ثبت شده است. از اهالی مدینه و از تابعین این شهر بود. از بزرگانی روایت نقل کرده و محمد بن سیرین، عبد الله بن الحارث و ابو بکر بن محمد از او روایاتی نقل کرده اند. رویه او در نقل روایت، تأیید شده و او را ثقه دانسته اند.

ابو ایوب انصاری می خواست او را چهل هزار دینار بفروشد ولی پشیمان شد و آزادش کرد. او و پسرش کثیر در در سال 63ق یوم الحَّرَة کشته شد و در بقیع همراه پسرش به خاک سپرده شد. لازم به ذکر است یوم الحّره روزی بود که یزید مردم معترض مدینه را پس از چند روز محاصره، قتل عام کرد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج2، ص71- 72.

افندی، چلبی مصلح الدین ← علمای روم

افندی، محمد ← علمای روم

اقبالٌ، مولی الحریریّ

اقبالٌ، مولی الحریریّ، فراش و مستخدم حرم نبوی و مدفون در بقیع.

او بیش از یکصدسال عمر کرد و اکثر سال های عمرش را در خدمت حرم نبوی به عنوان مستخدم و متولی مشیخة الحرم فعالیت می کرد. او را مسن ترین خادم و از قدمای فراش های حرم توصیف و معرفی کرده اند. ابن فرحون و ابن صالح از مورخین مشهور او را چنین توصیف کرده اند که: عمری در خدمت رسول اکرم(ص) و حرم آن حضرت بود.

ابو حامد مطری روز وفاتش را پنجشنبه 12 ربیع الآخر سال 765ق ثبت کرده است. پس از اجرای مقدمات

ص: 110

دفن او را در بقیع به خاک سپردند. به هنگام وفات 101 سال یا بیشتر داشت. از اینرو او را شیخ صالح معمر خوانده اند. یاقوت بن عبدالله خزانه دار، اقبال را به عنوان متولی مشیخة حرم نبوی منصوب کرده بود.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج2، ص74.

اقتدا به سیره نبوی

اقتدا به سیره نبوی، تداوم سیره نبوی و پیروی از آن در زمینه احترام به بقیع.

رسول اکرم(ص) بقیع را بسیار دوست می داشت؛ همواره به بقیع می رفت و برای مدفونین طلب آمرزش می نمود. برای مردگان به نماز می ایستاد. و بالاخره هر عملی که موجب ارج نهادن به شخصیت مدفونین می شد و آنان را تکریم می کرد، انجام می داد. پس از رحلت رسول اکرم(ص)، همین رویه توسط اصحاب، اهل بیت(ع) و امامان شیعه تداوم یافت. اینان فراوان به بقیع آمد و شد داشتند و با نگاهی از سر تعظیم و احترام، به بقیع می نگریستند و سیره خویش را فراراه پیروان خویش در آینده تاریخ قرار دادند.

مقابر صحابه، همسران، فرزندان و یاران حضرت رسول اکرم(ص) در بقیع، علت مهم توجه و اهتمام حضرت به این مکان بود. و همین نکته پس از رحلت حضرت، برای امامان(ع) و اهل بیت(ع) هم مورد توجه بود. و آنان سیره حضرت رسول(ص) را در این مورد اجرا می کردند.

البته غیر از موارد فوق پس از رحلت حضرت، افراد بزرگوار دیگری مثل حضرت زهرا(س) و ائمه شیعه(ع) در بقیع دفن شدند و اهتمام پیروان رسول الله(ص) و اهل بیت(ع) به بقیع نه تنها کاسته نشد بلکه افزایش چشمگیر یافت.

بسیاری از یاران امامان شیعه(ع) هم در بقیع دفن می شدند و ائمه برای خواندن نماز بر پیکر آنان یا برای طلب آمرزش و دعا برای آنان به بقیع آمد و شد داشتند.

همانگونه که حضرت رسول(ص) در خانه عقیل به عبادت و نیایش می پرداخت، امامان و اهل بیت نیز پس از رحلت رسول اکرم(ص) محل هایی در بقیع برای عبادت داشتند، محل نیایش و نوحه خوانی حضرت زهرا(س) یا بیت الاحزان معروف است. نیز مسجد امام زین العابدین(ع) در حیاط مرقد اسماعیل فرزند امام صادق(ع) هم شهرت دارد. این امام اوقات بسیاری از شبانه روز خود را در این مسجد به عبادت مشغول بود.

همه این موارد گویای تداوم سیره نبوی پس از رحلت ایشان است و اینکه همگان تلاش کردند تا فضایل بقیع را پاس بدارند و حفظ حریم آن را به نسلهای بعد بیاموزند و به ایشان بسپارند.

مآخذ

«بقعه اسماعیل»، محمدصادق نجمی، میقات حج، ص75؛ «بقیع در بستر تاریخ»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ص94؛ مصباح الفقیه، آقارضا همدانی، ج2، قسمت 2، ص471؛ وفاء الوفاء، سمهودی، ج3، ص920.

اقتصاد بنای مقابر

اقتصاد بنای مقابر، جنبه مالی ساختمان های مقبره ها.

فراتر از ارزش و اهمیت بنا های ساخته شده بر مقابر شخصیت های مسلمان، ارزش معنوی و تأثیر اخلاقی و عرفانی آنها است. چنان که در حدیث نبوی آمده، حضرت رسول(ص) خطاب به امام علی(ع) می فرماید: زوار قبور تو و فرزندانت و کسانی که بر این قبور بنایی ساخته و به تعمیر و نگهداری آنها اهتمام داشته اند، تقرب الهی و مودت رسول الله را یافته اند. این زوار، زایر من در بهشت هستند و شفاعت من در حوض نصیب آنان خواهد شد و مقام آنان همچون کسانی است که سلیمان بن داوود را در ساختن بیت المقدس یاری رساندند.

تقریباً همه آثار معنوی بناسازی بر مقابر بزرگان در این روایت ذکر شده است. اما جنبه دیگر آن آثار مالی و اقتصادی بناهای مقابر است. اولاً ساختمان هایی مثل عتبه امام حسین(ع) در کربلا یا عتبه علوی در نجف اشرف با امکانات و پول مردم تأسیس شده و متعلق به

ص: 111

عموم مردم بوده و از ثروت های عمومی است، از اینرو کسی حق ندارد آن ها را تخریب کند، مگر در شرایط استثنایی و به دستور حاکم شرع. از اینرو فتاوای فقیهان وهابی که مردم را مجاز دانسته اند که در تخریب و انهدام این اماکن کوشا باشند، با هیچ یک از مبانی شرعی سازگار نیست. جنبه مهم دیگر، درآمدزایی و تأثیر اقتصادی آن در جامعه اسلامی است. میلیون ها جهان گرد و زایر در سال از این اماکن بازدید کرده و ثمره ی اقتصادی آن نصیب عموم مردم خواهد شد و موجبات رفاه و فقر زدایی را فراهم می آورد.

سوم اینکه، این اماکن موجب آبرو و ازدیاد حیثیت مسلمانان است، چون یکی از شاخص های سنجش عزت و آبرومندی، داشتن آثار و اماکن فرهنگی بیشتر است. هر جامعه و هر فرهنگی، بناهای بیشتر داشته باشد، نشانگر اینست که شخصیت های فرهیخته، عالم و دانشمند بیشتر دارد و جذابیت و مقبولیت این فرهنگ در جهان بیشتر بوده است. اما فقدان این اماکن نشانه ضعف و ذلت فرهنگی و تاریخی جامعه و فرهنگ است.

چهارم اینکه هر یک از بناهای تاریخی، ارزش هنری و معماری آن به اندازه ای بالا است که قیمت معینی برای آن نمی توان در نظر گرفت. تصور بفرمایید که ساختمان هایی گرد مرقد و آستان مقدس امام رضا(ع) در مشهد که از شاهکارهای معماری است، چقدر قیمت دارد؟ کارشناسان حتماً خواهند گفت بیش از هزاران میلیارد دلار ارزش مالی آن است. بقاع و عتبات بقیع هم ارزش بی بدیلی داشته است و تخریب آنها در واقع هدر دادن ثروت و میراث عظیم مسلمانان است.

این دلایل که نیاز به برهان های پیچیده فلسفی ندارد و به راحتی قابل فهم است، اثبات می کند که اولاً ساخت بناها بر مقابر بزرگان لازم است؛ ثانیاً نگهداری و تعمیر آنها هم ضروری تر است.

اما اینکه وهابیان استدلال می کنند که بنای بر قبور موجب شرک می شود؛ اولاً وقوع تاریخی ندارد و در طول تاریخ اسلام هیچ مورخی یا سندی آن را تأیید نکرده است؛ ثانیاٌ مدرک قرآنی و روایی دال بر آن نداریم، بلکه مدارکی که هست خلاف آن را ثابت می کند.

مآخذ

آیه 21 سوره کهف؛ الاجوبة النجفیة، هادی کاشف الغطاء، ص39 به بعد؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، تهران، مکتبة الاسلامیة، ج100، ص120؛ زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ابن قیم جوزیه، قاهره، 1324ق، ص661؛ المیزان فی تفسیر المیزان، علامه سید محمدحسین طباطبایی، قم، 1388.

اقوام رسول اکرم(ص)

اقوام رسول اکرم(ص)، همسران، فرزندان، عمه ها و دیگر اقوام ایشان در بقیع.

قبرستان بقیع تابلوی تمام نمای منسوبان و وابستگان رسول اکرم است. بسیاری از اقوام نسبی و سببی ایشان در آنجا آرام یافته و معرفی شده اند. حتی در دوره ای از تاریخ قسمتی از بقیع را به نام بقیع العمات با دیوار جدا کرده بودند که معرف مقابر و مزارات عمه های حضرت بودند. نیز همسران رسول اکرم(ص) و فرزندان آن حضرت(ص) در قسمتی از بقیع مدفون می باشند.

بهرحال بقیع شناسنامه وابستگان پیامبر اکرم(ص) می باشد. به عبارت دیگر تاریخ عینی و نمایشگر رخدادهای مربوط به وابستگان نسبی و سببی پیامبر اسلام(ص) است. اگر فقط اسامی مدفونین آنجا مرور گردد و دسته بندی گردد تمامی یا بسیاری از وابستگان استخراج خواهد شد.

ابن سعد و برخی از مورخین قدیمی دیگر، فصل هایی به نام بنات رسول الله(ص)، عمات رسول الله(ص)، بنات عمومة رسول الله(ص) و ازواج رسول الله(ص) در کتب خود تألیف کرده اند و اقوام حضرت را به صورت طبقه بندی شده معرفی کرده اند. برخی از شخصیت های مهم و مؤثر دیگر به عنوان نمونه عبارت اند از: فرزندان ائمه(ع)؛ مثل محمد حنفیه فرزند امام علی(ع)، عبدالله باهر فرزند امام سجاد(ع) و اسماعیل فرزند امام صادق(ع) در بقیع دفن شده اند.

قبور عمه های رسول اکرم(ص) مثل صفیه. قبور همسران رسول اکرم مثل ام سلمه، عایشه و ماریه قبطیه. نیز کسانی مثل عباس عموی پیامبر(ص)، عقیل پسر

ص: 112

عموی پیامبر اکرم(ص) و فاطمه بنت اسد همسر ابوطالب و مادر گرامی علی(ع).

از همه مهمّ تر چهار امام شیعیان که از اشرف سادات و مشاهیر اهل بیت اند در بقیع دفن شده اند.

مآخذ

البقیع قضیة کل مسلم، لجنة احیاء ذکری البقیع، لندن، بی تا، ص 5-9؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، 1391، جم- ؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1995م، ج8، ص252 به بعد.

ألفا هاشم

ألفا هاشم، فقیه مدفون در بقیع.

محمد بن احمد مشهور به ألفا هاشم فقیه مالکی است که در 1283ق در شهر حوار واقع در صحرای آفریقا متولد شد. در مراکز علمی شمال آفریقا به کسب علوم شرعی پرداخت. در 1320ق و پس از آن رهبری مبارزات آزادی بخش علیه فرانسوی ها را بر عهده داشت. سپس عازم حجاز و سفر حج شد. پس از مناسک حج در سال 1322ق در مدینه سکونت گزید. در مسجد النبی(ص) به تدریس فقه، حدیث و تفسیر پرداخت. در سال 1349ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، 1995م، ج6، ص22.

الیاس بن عبداللّه مغربی

الیاس بن عبداللّه مغربی، از مشاهیر مدینه و مدفون در بقیع.

از دوستان ابن فرحون بود و دارای مذهب مالکی و اصالتاً از مغرب بود. مرحوم مسجد مؤلف کتاب المغانم المطابة و از مدینه پژوهان بنام درباره الیاس می گوید او از فقرا، صلحا، دوست و یار ابو عبدالله قَصریّ، دارای حُسن خلق، انزواطلبی و سلامت روحی بود.

تاریخ تولد و مرگ او ذکر نشده است. اما مرگش ناگهانی رخ داد. روز به بقیع رفته بود همه اقوام و آشنایان را زیارت کرد. پس از بازگشت از بقیع حالش دگرگون شد و چشم از جهان فرو بست و در بقیع دفن شد.

مآخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج2، ص76- 77.

ام البنین

ام البنین، همسر حضرت علی(ع) و مادر ابوالفضل العباس.

فاطمه دختر حَرّام بن خالد ملقب به ام البنین از قبیله بنی کلاب است که در سال 64ق چشم از جهان فروبست و بر اساس برخی منابع جدید در بقیع در کنار بقیع العمات (یا بر اساس نظر دیگر بقیع العمه، نک- تاریخ حرم ائمه بقیع، ص281) به خاک سپرده شد. او در سال 25ق با حضرت علی(ع) ازدواج کرد (تاریخ طبری، ج5، ص153).

ام البنین پس از رحلت فاطمة زهرا(س) به همسری امام علی(ع) درآمد و چهار پسر به نام های عباس، عبدالله، جعفر و عثمان از حضرت به دنیا آورد. اینان همگی دلاور و شجاع بودند و در جریان عاشورا و کربلا به شهادت رسیدند. او پس از این رخداد هر روز با نوه اش، پسر عباس(ع) به نام عبیدالله به بقیع می رفت و به مرثیه سرایی و نوحه خوانی می پرداخت. وجه تسمیه (مادر پسران) هم فقدان و از دست دادن پسران است. نیز ام البنین مادر مهربانی برای بچه های یتیم فاطمة زهرا(س) بود؛ همچنین دوران سخت و پر از مصایب، از خانه نشینی تا نبردها و دیگر مشکلات زمامداری همسرش را تحمل کرد. از اینرو ام البنین به عنوان اسطوره صبر، استقامت، ایثار و ایمان مشهور است. عموم شیعیان ارادت خاصی به او دارند و مقبره او را که در کنار قبر صفیه و عاتکه است، زیارت می کنند. هر چند در مورد قبر عاتکه تردید جدی وجود دارد و هم در فقدان سند برای قبر منسوب به ام البنین نیز تأکید شده است. آقای نجمی معتقد است: حضرت علی(ع) پس از حضرت زهرا(س) با نه بانو ازدواج کرد که اکثر آنها در مدینه درگذشتند و در بقیع دفن شدند. هرجا دیگر بانوان حضرت دفن شده باشند، ام البنین هم در همانجا دفن شده است (تاریخ حرم ائمه البقیع، ص284-285).

منزلت و اهمیت شخصیت او، موجب تألیف تک نگاری هایی درباره وی شده است. کتاب ام البنین(س)؛ ام البنین؛ ام البنین در شعر، نمونه هایی از آثار تألیف شده درباره این شخصیت می باشد.

ص: 113

مآخذ

ام البنین، ام زینب الکتبی، نجف اشرف، المکتبة الحیدریة؛ ام البنین(ع) در آینه شعر، به کوشش محمد خرّم فر، مقدمه علی اکبر مهدی پور، قم، دلیل ما، 1391؛ ام البنین: النجم الساطع فی مدینة النبی الامین، علی ربانی خلخالی، ترجمه سید علی جمال حسینی، قم، دارالکتاب، 1418ق؛ تاریخ آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص364؛ تاریخ آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1387، ص349؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، 1391؛ تاریخ طبری، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ التعریف بما انسب، محمدبن احمد المطری، مدینة، المکتبه العلمیة، 1372ق، ص 43؛ دانشنامه دانش گستر، ج3، ص 21؛ مجلة میقات حج، شماره 89، بهار 1376، ص 92-93.

ام المؤمنین ← همسران رسول خدا

ام المؤمنین ام سلمه ← هند بنت ابی امیه

ام المصطفی(ص) ← آمنه

امّ اَیمن

امّ اَیمن، کنیز خدمتگزار در خانه عبدالله و مدفون در بقیع.

نام اصلی او برکة بنت ثعلبة بن عمرو صحابه مشهور و کنیز آزاد شده توسط رسول خدا(ص) بود. او مشهور به کنیه امّ ایمن یا ام ظباء است. در اصل او کنیز عبدالله بن عبدالمطلب بود که به ارث به رسول خدا رسید.

پس از درگذشت آمنه مادر حضرت، امّ ایمن حضانت و پرستاری حضرت را بر عهده گرفت. او نسبت به حضرت توجه و عنایت فراوان داشت و در مقابل، آن حضرت هم او را بسیار محترم می دانست و چون مادرش او را گرامی می داشت.

حضرت بعد از ازدواج با خدیجه، ام ایمن را آزاد نمود تا با عبید بن زید خزرجی ازدواج نماید. آن دو با هم به یثرب هجرت کرده و خداوند پسری به نام ایمن به آنها داد.

پس از درگذشت عبید، ام ایمن با زید ازدواج کرد و ثمره این ازدواج تولد اسامه بود. ام ایمن کارنامه ای طولانی در خدمات به جامعه نوظهور اسلامی، خدمات به مجروحین در جبهه ها، نقل روایات رسول خدا(ص)، دفاع از اهل بیت (ع) و دفاع از حقوق زهرا (ع) نسبت به فدک به یادگار گذاشته است. بالاخره در اوایل خلافت عثمان خلیفه سوم درگذشت و در بقیع در کنار حلیمه سعدیه به خاک سپرده شد.

در سده 11ق مقبره او به روشنی معلوم بوده است؛ به طوری که چلبی به زیارت آن شتافته و گزارشی از مزار او در سفرنامه اش آورده است.

مآخذ

الامالی، شیخ صدوق، قم، مؤسسه البعثة، 1417ق، ص362 و 142-143؛ انساب الاشراف، بلاذری، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دارالفکر، 1417ق، ج1، ص105 و 362 و ج10، ص79؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق، ج98، ص114 و ج43، ص204؛ الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریب، احمد المرسی، القاهرة، 1999م، ص150؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، 1418ق، ج8، ص179-181؛ علل الشرایع، شیخ صدوق، به کوشش محمد بحرالعلوم، نجف اشرف، 1385ق، ج1، ص187؛ المغازی، واقدی، به کوشش جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق، ج1، ص241 و 278.

ام حبیبه ← رملة بنت ابی سفیان

ام رومان

ام رومان، همسر ابوبکر خلیفه اول و مدفون در بقیع.

ام رومان، دختر عامر بن عُوَیمِر (یا عُمَیرة) بن عبد شمس از قبیله بنی کنانه، زوجه ابوبکر و مادر عایشه همسر رسول اکرم(ص) بود. در زمان حیات پیامبر در سال 6ق درگذشت. آن حضرت به دلیل اینکه وی مادر همسرش بود، در غسل و کفن و مراسم خاک سپاری او شرکت کرد. نیز برای او دعا نمود و سپس در بقیع به خاک سپرده شد. البته دیدگاه دیگری هست که وفات او را در سال 7 تا 9ق می دانند (الاصابة، ج8، ص393)؛ حتی یک گزارش می گوید پس از رحلت رسول خدا(ص) زنده بوده است (تاریخ المدینة، ج1، ص126).

او در مکه اسلام را پذیرفت و با پیامبر بیعت کرد. سپس همراه رسول اکرم(ص) و شوهرش به مدینه مهاجرت کرد. راجع به فضائل او در منابع، گزارش هایی آمده است. او را در

ص: 114

شمار زنان شایسته و دیندار، راویان حدیث و صحابه رسول خدا(ص) ثبت کرده اند. نیز برخی آیات درباره او نازل شده است (مجمع البیان، ج9، ص132).

مآخذ

الاصابة، ابن حجر عسقلان، به کوشش علی معوض، بیروت، 1415ق؛ تاریخ الصحابه، ابن حبان، به کوشش الضناوی، بیروت، 1408ق، ص275؛ تاریخ المدینة، ابن شبه، به کوشش شلتوت، قم، دارالفکر، 1410ق؛ تفسیر ماوردی، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1412ق، ج5، ص279- 280؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص79؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی 1417ق، ج8و7، ص387؛ مجمع البیان، طبرسی، بیروت، دار المعرفة، 1406ق.

ام سلمه ← هند بنت ابی أمیه

ام قیس

ام قیس، راوی حدیثی از رسول خدا(ص) درباره فضیلت بقیع.

اُم قیس از راویان حضرت رسول خدا(ص) که به راستگویی ستوده شده، همراهی خودش با حضرت در بقیع و سخنان آن حضرت را گزارش کرده است. این حدیث به روایت ام قیس مشهور شده است:

کنت مع رسول الله(ص) فی زیارة قبورالبقیع، فقال لی رسول الله(ص): «یا اُمّ قیس، سوف یبعث الله فی یوم القیامة من هذه المقبرة سبعین ألف نفر یدخلون الجنّة بغیر حساب، وجوههم تشعّ مثل البدر».

یعنی همراه رسول خدا(ص) در بقیع برای زیارت قبور بودم. حضرت فرمود: ای ام قیس در قیامت از این قبرستان هفتاد هزار نفر محشور می شوند. آنان بدون حساب به بهشت می روند در حال که دارای سیماهایی درخشان مثل ماه شب چهارده می باشند.

مآخذ

آثار مکه و المدینة، سید مرتضی حسینی میلانی، قم، مدین، 1425ق/ 2005م؛ صحیح مسلم، ج1، ص192.

ام کلثوم دختر عقبه

ام کلثوم دختر عقبه، از زنان مهاجر و مدفون در بقیع.

ابن سعد نام او را ام کلثوم بنت عقبه بن ابی محیط از تیره بنی امیه ضبط کرده است. پدرش از بزرگان و اشراف مکه و معاند رسالت و دشمن سرسخت رسول خدا(ص) بود. در جنگ بدر به اسارت مسلمانان درآمد و به دلیل توطئه علیه مسلمانان کشته شد.

ام کلثوم در مکه به حضور رسول خدا(ص) رسید، اسلام آورد و دعوت رسالت جدید را پذیرفت. وقتی مسلمانان برای سخت گیری های قریش در مکه، راهی مهاجرت به یثرب شدند، خانواده ام کلثوم مخالف هجرت او بودند. اما او مخفیانه و تنها به سوی مدینه راه افتاد و نهایتاً با مساعدت مسلمانان به مدینه رسید.

برادرانش ولید و عماره به بهانه صلح نامه حدیبه از رسول خدا(ص) خواستند او را مسترد کند. اما آیه دهم سوره ممتحنه نازل شد و پیامبر را از تحویل ام کلثوم منع کرد. در مدینه با زید بن حارثه ازدواج کرد. با شهادت زید در سریه موته در سال 8ق یا به هر دلیل دیگر، با زبیر بن عوام ازدواج کرد. از او هم طلاق گرفت و با عبدالرحمن بن عوف ازدواج نمود. بالاخره او در سال 27ق در مدینه درگذشت. با توجه به اینکه اموات مدینه در بقیع به عنوان تنها قبرستان این شهر دفن می شدند، ام کلثوم هم باید در آنجا دفن شده باشد. از طرف دیگر ام کلثوم شخصیتی مشهور و شناخته شده بود و اگر در جایی دیگر مثلاً منزل شخصی خودش دفن شده بود، از چشم مورخین مخفی نمی ماند.

بهرحال منابع قدیمی اشاره ای به محل دفن او نکرده اند ولی از طریق قرائن می توان بقیع را به عنوان محل دفن او دانست.

مآخذ

اسدالغابة، ابن اثیر، بیروت، دارالفکر، 1409ق، ج1، ص53 و ج6، ص386؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت، الرسالة، 1413ق، ج2، ص277؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1995م، ج7 و 8، ص365؛ المغازی، واقدی، به کوشش جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق، ج2، ص629-631.

ام کلثوم

ام کلثوم، دختر یا دخترخوانده رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

برخی از مورخین و علمای انساب، ام کلثوم را دختر و

ص: 115

برخی دیگر او را دخترخوانده رسول اکرم(ص) دانسته اند. ام کلثوم و زینب و رقیه در کنار هم، در ضلع غربی بقیع و نزدیک باب البقیع دفن شده اند.

ابن سعد او را دختر رسول اکرم(ص) و خدیجه بنت خویلد دانسته است. ام کلثوم نخست با عتیبة بن ابی لهب بن عبدالمطلب، قبل از اسلام ازدواج کرد. پس از نزول آیه «تبت یدا ابی لهب»، از عتیبه طلاق گرفت و دعوت اسلام را پذیرفت. همراه با مسلمانان به مدینه مهاجرت کرد. پس از درگذشت رقیه بنت رسول الله(ص) و همسر عثمان بن عفان، او با ام کلثوم در سال سوم قمری ازدواج کرد.

هنگامی که ام کلثوم در سال 9ق در بیست و چند سالگی وفات یافت، رسول اکرم به او نماز خواند، و کنار خواهرش رقیه مدفون شد. وی را اسماء بنت عمیس غسل داده و علی(ع) و فضل بن عباس او را در قبر نهادند. درباره علت فوت او گزارش هایی هست. برخی علت مرگ او را زدن او توسط عثمان به دلیل همکاری او با سپاه اسلام و کشف مخفی گاه دشمنان مسلمانان دانسته اند (بحار الانوار، ج20، ص145 و ج22، ص161). در دعای ماه رمضان چنین آمده است: اللهم صلّ علی ام کلثوم بنت نبیک و ... (مصباح المتهجد، ص622).

برخی منابع متعلق به سده 11ق، از بقعه ای که سلطان سلیمان قانونی بزرگترین پادشاه عثمانی برای ام کلثوم، عایشه و رقیه ساخت خبر داده اند. اولیا چلبی در سفر به بقیع، این آرامگاه را مشاهده و در سفرنامه خود گزارش کرده است.

مآخذ

الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر، ج4، ص487؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، 1403؛ تاریخ و آثار مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص359؛ الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریب احمد المرسی، القاهرة، 1999م، ص150؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل ابوالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص72؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1995م، ج7 و 8، ص262.

ام هانی

ام هانی، خواهر امام علی(ع) و مدفون در بقیع.

ام هانی بنت ابی طالب، خواهر امام علی(ع) است و چون نام یکی از فرزندانش هانی بود، به ام هانی مشهور شد. نام اصلی او فاخته دختر ابوطالب - فاطمه بنت اسد است. به هنگام فتح مکه اسلام را پذیرفت. همسر هبیرة بن عمرو مخرومی است. او چهار فرزند داشت که نام یکی از آنها هانی بود.

پس از اینکه فاخته اسلام آورد، رسول خدا(ص) از او خواستگاری کرد ولی او از ترس اینکه نتواند وظایف همسری رسول خدا را به خوبی اجرا کند، پاسخ منفی داد. به همین دلیل او را جز امهات المؤمنین یا همسران رسول خدا ثبت کرده اند.

تاریخ دقیق وفات او معلوم نیست ولی بر اساس قرائن بعد از سال 50ق درگذشت و در بقیع در کنار ام کلثوم بنت رسول الله، رقیه و زینب دفن شد. گویا بقعه مشترکی هم داشتند. اولیا چلبی در سده 11ق به هنگام زیارت بقیع گزارشی از مقبره ام هانی در سفرنامه خود آورده است.

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، ج3، ص103؛ الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریب احمد المرسی، قاهره، 1999م، ص150؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1995، ج7و8، ص266و322.

اماسی، خیر الدین خضر بن امام احمد ← علمای روم

امام جمعه تهران، سید محمد

امام جمعه تهران، سید محمد، روحانی، امام جمعه تهران و فعال در مبارزه با تخریب کنندگان بقیع.

سید محمد فرزند زین العابدین نوه دختری دوستعلی خان معیّر الممالک در سال 1293ق در اصفهان متولد شد. مشهور به امام جمعه تهران و حاجی سید محمد و سید محمد امامزاده است. پس از تحصیلات در مدارس اصفهان به نجف اشرف رفت و نزد استادانی چون آخوند خراسانی و سید محمد کاظم یزدی و حاج میرزا حسین خلیلی تلمذ کرد. پس از استقرار دولت

ص: 116

مشروطه، نخستین امام جمعه تهران است، نیز سمت های دیگری در دولت انقلاب داشت.

او به دلیل شاگردی آخوند طرفدار جدی مشروطیت بود و در 1326ق از نجف به تهران رفت تا در استقرار و تحقق اهداف مشروطیت بکوشد. منابع تاریخ مشروطیت، گزارش مفصلی از تلاش ها و فعالیت های او را منتشر کرده اند. او در جریان تخریب بقیع به دست وهابیون، از رجال و روحانیون فعال در اعتراض به وهابیون و آل سعود بود. نیز برای بازسازی بقیع بسیار می کوشید. پس از انتشار اخبار تخریب و انهدام بقعه های ائمه بقیع(ع)، تجمعی از بازاریان و کسبه و برخی علما و ائمه جماعت، در خانه امام جمعه تهران روز چهارشنبه یازدهم خرداد 1304 تشکیل شد. نخست امام جمعه تهران خطاب به حضار چنین گفت:

«اخباری از آقایان علمای نجف اشرف رسیده و مضمون آن این است: «قاضی القضات وهابی ها حکم داده است به هدم بقاع ائمه هدی(ع) و محققاً مشغول بع عملیات شده اند، زاید بر این خبر نرسیده است که نتیجه چه شده است». من در صحت و سقم قضیه صحبت نمی کنم ولی می دانید که این امر در صورتی که حقیقت داشته باشد یک امری است بزرگ که از واقعه ای که در سنه 61ق [عاشورا] واقع شده الی زمانناهذا هیچ وقعه مثل این واقعه در اسلام واقع نگردیده، این قضیه علاوه بر اینکه هتک شعایر اسلام را نموده، موجب انهدام اسلام و زوال اسلام خواهد بود. این امر راجع است به عموم مسلمین خصوصاً علمای اعلام که باید از برای جلوگیری از وقوع یک واقعه بدتر از این فکر علاجی بنمایند. من تعجب دارم که یک واقعه کمتر از این سابقاً در ایران پیدا میشد عموم ایرانیان آنچه لازمه دیانتشان بود عمل می کردند. نمیدانم چه شده است که بعد از ورود خبر این قضیه تا به حال از طرف مسلمین اقداماتی نشده! استدعا دارم از عموم آقایان و سایر طبقات که حاضر در این مجلس هستیم، نشسته در این باب فکر بنماییم و آنچه به نظر آقایان می رسد اظهار دارند تا اقدام جدی بشود.»

بالاخره او در 1326ش درگذشت و در جنوب تهران به خاک سپرده شد.

مآخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص93- 94 و 88؛ ؛فرهنگ رجال و مشاهیر، ابوالفضل شکوری، قم، انتشارات عالمه، 1377، ج2، ص67.

امام جمعه خویی، میرزا یحیی

امام جمعه خویی، میرزا یحیی، از رجال سیاسی - مذهبی معاصر ایران و فعال در مخالفت با رژیم آل سعود به دلیل تخریب بقیع.

میرزا یحیی مشهور به امام جمعه خویی فرزند اسدالله امام جمعه، در 1239ش در شهرستان خوی چشم به جهان گشود. پس از گذراندن دوره طفولیت، به مکتبخانه در خوی قدم گذاشت و تحصیلات پایه را در آنجا فرا گرفت. بعد از آن به تبریز رفت و در مدارس تبریز، تحصیلات را ادامه داد. سپس در نجف اشرف نزد استادان مبرز به تلمذ پرداخت. او از روحانیون فعال در مشروطه خواهی بود. در اولین دوره مجلس شورای ملی از طرف روحانیون آذربایجان کاندیدا شد و توسط مردم انتخاب و به تهران رفت. نیز در دوره دوم و سوم مجلس شورای ملی و نیز چند دوره مجلس مؤسسان حضور داشت.

در جریان کودتای رضاخان و سیدضیا با درایت فرار کرد و جان سالم بدر بُرد. اما بعداً به رضاشاه متمایل گردید و در تاج گذاری رضاشاه به نمایندگی از روحانیون، تاج را به دست شاه داد و او بر سر گذاشت. ولی در منازعات مرحوم سید حسن مدرس با رژیم پهلوی، طرف مدرس را گرفت و در حادثه تیراندازی و ترور او، به مدرس پناه داد.

نیز در حوادث جهانی مسلمانان و شیعیان از جمله اعتراض به تخریب بقیع فعال بود. او روز پنجشنبه پنجم خرداد (15 ذیقعده 1344) مدیران بسیاری از جراید را به خانه خود دعوت کرد و با تشریح حوادث مدینه و تخریب کامل بقیع که از 8 شوال 1344 آغاز شده بود،

ص: 117

مردم و مسئولین را در جریان حوادث گذاشت.

تلاش های خود برای اینکه مراجع فعال شوند و اطلاعیه بدهند را گزارش داد و تلگراف آیت الله نایینی و آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی خطاب او و متن این تلگراف را به جراید داد. او اعلام نمود که از مراجع و علمای اعلام خواسته شده تا در این باره جلسات داشته باشند و اقدامات عاجل و تدبیر فرمایند. امام جمعه خویی که به دلیل شغل و جایگاه اجتماعی اش، نماینده مراجع و علمای نجف و قم به عنوان ناظر بر جریان قانونگذاری در مجلس شورای ملی بود، طبعاً چنین اقدامات و فعالیت هایی را سازماندهی می کرد. البته شغل او نیز اقتضای همکاری و مشارکت با رهبران و روحانیون و مراجع را داشت.

امام جمعه خویی در هشتاد و هشت سالگی در تهران درگذشت، جنازه او به نجف منتقل و در آنجا به خاک سپرده شد.

مآخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص88؛ تاریخ مشروطیت ایران، احمد کسروی، تهران، امیرکبیر، بی تا، چاپ چهارم، ص190-191؛ دائرةالمعارف تشیع، ج2، ص390؛ دائرةالمعارف فارسی، عبدالحسین مصاحب، ج1، ص234؛ فرهنگ رجال و مشاهیر تاریخ معاصر ایران، ابوالفضل شکوری، قم، انتشارات عالمه، 1377، ج2، ص69.

امام حسن مجتبی(ع) ← حسن مجتبی(ع)

امام حسین(ع)

امام حسین(ع)، سخنان امام با قبور شهدا در بقیع.

حسین بن علی(ع) امام سوم شیعیان پس از تهدید یزید بن معاویه خلیفه وقت، قصد هجرت از مدینه به مکه کرد و سپس حج را هم نیمه کاره رها کرد چرا که در معرض ترور و هتک حرمت خانه خدا بود و در نتیجه به سوی کوفه روانه شد. اما قبل از مهاجرت از مدینه به زیارت وداع با پیامبر(ص) و بقیع رفت و از بزرگان و شهدای مدفون در بقیع خداحافظی کرد.

امام حسین (ع) به هنگام زیارت قبور شهدا بقیع فرمود: ساکنان گورها را صدا زدم، خاموش ماندند (و پاسخم ندادند)، خاموشی آنان را گورهای وادی سنگریزه ها پاسخ گفتند.

خاک گفت:آیا می دانی با ساکنان خود چه کردم؟ گوشت هایشان را متلاشی نمودم و (کفن و) پوشاکشان را (پوسانیده) تکه تکه ساختم. دیدگانشان را از خاک انباشتم، پس از آنکه (در دنیا) با اندکی از خار (و خاشاک) آزرده می شدند.

استخوان ها را نیز از هم گسستم، تا آنجا که مفاصل، دستها، پاها و سرها از هم جدا ماندند.

صاحب توشه را اینگونه از این (دنیا) جدا نمودم، پس آنها را در گودالی که گریه کنان پیرامونشان می گردند، رها ساختم.

متن عربی سخنان حضرت چنین است:

نادیت سکان القبور فاسکتوا واجابنی عن صمتهم ترب الحصی قالت: أتدری ما فعل-ت بساک-نی مزّقت ل-حمهم و خرّقت الکسا و حشوت أعینهم تراباً بعد ما کان تأدّی بالیسیر من القذی امّا العظام فإنّنی مزّقتها حتی تباینت المفاصل و الشوّی قطعت ذا زاد من هذا کذا فترکتها مما یطوف بها البلا.

مأخذ

فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، محمود شریفی، ترجمه علی مؤیدی، تهران، امیرکبیر، ص899-900.

امام رضا(ع) و بقیع

امام رضا(ع) و بقیع ، اهتمام حضرت برای دفن یونس بن یعقوب در بقیع.

علی بن موسی الرضا(ع) (153- 203ق) امام هشتم شیعیان به هنگام رحلت یکی از اصحابش، یونس بن یقعوب در مدینه، کفن، حنوط و دیگر نیازمندی ها را برایش فرستاد. نیز به دوستان و یارانش فرمان داد تا در تشییع جنازه او حضور داشته باشند و برایش قبری در بقیع آماده کنند.

حضرت برای یارنش پیام فرستاد: اگر اهالی مدینه مانع دفن یونس بن یعقوب در بقیع شدند، به آنان بگویید یونس از موالی علی بن موسی(ع) و اصالتاً اهل مدینه ولی ساکن عراق بوده است. اگر مانع دفن او در بقیع بشوید ما

ص: 118

هم مانع دفن موالی شما در بقیع می شویم. حضرت از یکی از شاگردانش به نام محمد بن الحباب که اصالتاً در کوفه بود، خواست تا بر او نماز گذارد (اختیار معرفة الرجال،ج2، ص683؛ بحار الانوار، ج66، ص298 و ج79، ص26؛ معجم الرجال، ج21، ص240).

این گزارش که به صورت روایت در برخی کتب حدیثی آمده، گویای چند نکته است:

1- ائمه(ع) به دفن اموات در بقیع اهتمام داشتند.

2- ائمه(ع) و رهبران دینی تلاش می کرد، اموات مسلمانان به بهترین روش ممکن دفن شوند و مسلمانان در تشییع آنها حاضر شوند.

3- اهالی مدینه گاه مانع دفن اموات غیر مدنی ها می شدند. یعنی خود را صاحب بقیع می پنداشتند. در روایت دیگر هست که محمد بن الولید می گوید نزد مقبره یونس بن یعقوب ایستاده بودم، مدیر بقیع آمد و سؤال کرد این قبر کیست؟ امام رضا(ع) به من سفارش کرده که این قبر را چهل ماه یا چهل روز آب پاشی کنم. (بحار الانوار، ج66، ص298).

مآخذ

اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی)، محمد بن عمر الکشی، تهذیب و شرح شیخ طوسی، قم، مؤسسه آل البیت؛ بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1996م؛ معجم الرجال الشیعة، سید ابوالقاسم خویی، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1428ق.

امام زین العابدین(ع) از دیدگاه اهل سنت

امام زین العابدین(ع) از دیدگاه اهل سنت، الگو و اسوه بودن ایشان در منابع اهل سنت.

امام زین العابدین(ع) امام چهارم شیعیان و مدفون در بقیع، در منابع اصیل اهل سنت به عنوان شخصیتی از خاندان پیامبر اکرم(ص) با فضایل اخلاقی فراوان معرفی شده است. به برخی از این معرفی ها اشاره می کنیم: عبادت و نیایش های او بسیار قابل توجه بوده است. لذا به عنوان شخصیتی اهل آخرت و بسیار عابد و زاهد و بُریده از دنیا معرفی شده است. مردم دوستی، رعایت حقوق مردم و راهنمایی مردم در قالب امر به معروف و نهی از منکر ویژگی دیگر او مطرح شده است. بر پرهیز او از مذمومات اخلاقی مثل چاپلوسی و غیبت تأکید شده و در مقابل او را عامل به محاسن و ارزشهای اخلاقی دانسته اند.

کتاب صحیفه سجادیه از این امام، مجموعه ای از نیایش ها و ادعیه ایشان است. مضامین این دعاها نشانگر روح لطیف و خالص و خداگرایی و توحید آن حضرت است.

مآخذ

تاریخ دمشق، ابن عساکر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج41، ص 408-409؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1354؛ حلیة الاولیاء، ابونعیم اصفهانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج3، ص 126-128.

نیز نک- : علی بن حسین(ع)

امام صادق(ع) در نگاه اهل سنت

امام صادق(ع) در نگاه اهل سنت، دیدگاه علمای سنی درباره ششمین امام شیعیان.

جعفر بن محمد مشهور به صادق(ع) ششمین امام شیعیان، نه تنها در بین پیروان مذهب امامیه، پیشوایی و مقبولیت دارد، بلکه در میان پیروان مذاهب اهل سنت نیز مقبولیت و محبوبیت داشته است. بطوری که مؤلفین و دانشمندان اهل سنت درباره حضرت، کتابهایی تألیف و عرضه کرده اند؛ یا مورخین سنی در لابلای منابع خود، به بیان شخصیت و اهمیت جایگاه حضرت پرداخته اند.

بخش مهمی از میراث فرهنگی اسلام و احادیث رسول اکرم(ص) از طریق اهل بیت(ع) به نسل های بعدی منتقل شده است. دانشمندان اهل سنت هم از همین طریق به این میراث گرانبها دست یافته اند.

ذهبی یکی از بزرگ ترین کارشناسان اهل سنت است. در کتاب میزان الاعتدال ذیل «ابان بن تغلب»، او را شاگرد امام باقر و امام صادق(ع) و «ثقه»، «صادق» و «باتقوا» معرفی می کند اما در همان جا ابان را بدعت کار دانسته است. در عرف اهل سنت معمولاً شیعیان را بدعت گذار می دانند. با اینکه او را توثیق کرده اند و باتقوا و مورد

ص: 119

اطمینان معرفی نموده اند اما به دلیل شیعه بودن نتوانسته اند تحملش کنند و تهمتی به او زده اند. اگر اهل سنت می خواستند احادیث امثال ابان را از کتاب هایشان حذف کنند، عمده فرهنگ پیامبر(ص) از کتاب هایشان حذف می شد و بسیار و شاید اکثر احادیث را از دست می دادند. از اینرو از یک سو شخصیت ها را تأیید ضمنی کرده ولی چون نمی توانستند صد در صد آنان را قبول کنند، به تهمت زدن به ایشان روی آورده اند.

خطیب بغدادی در کتاب تاریخ بغداد می نویسد: اگر ما احادیث اهل بیت و شاگردان اهل بیت را کنار بگذاریم، کتاب هایمان خراب می شود. کتاب، اصولاً فصول و ابوابی دارد، ما با احادیث شاگردان اهل بیت و شاگردان امام صادق(ع) کتاب هایمان را تبویب و فصل بندی کرده ایم، حال اگر احادیث اهل بیت و شیعه را از کتاب هایمان بیرون بگذاریم تمام فصل بندی و ساختار و شیرازه کتاب هایمان به هم می خورد.

شاید بتوان گفت تحقیقی ترین کتاب درباره آن حضرت را در دوره معاصر، عبدالحلیم الجندی تألیف کرده است. این اثر در چند کشور و نیز در ایران چاپ شده و نویسنده بر اساس متون و آرای عالمان اهل سنت ابعاد و شخصیت و آثار امام جعفر صادق(ع) را کاوش و بررسی کرده است. نیز همایشی درباره امام صادق(ع) با حضور عالمان سنی و شیعه در 1388 در کابل برپا شد. دیدگاه های عالمان سنی درباره حضرت و نیز گزارش این همایش در کتابی با عنوان امام جعفر صادق(ع) منتشر شده است.

بنابراین منابع اهل سنت، پر از احادیث امام باقر(ع)، امام صادق(ع) و به طور کلی اهل بیت و شاگردان این امامان - مخصوصاً شاگردان امام صادق(ع) - است. به همین دلیل است که مذهب اهل بیت را به نام «جعفری» نامیدند؛ چون بیشترین استفاده را همگان و بویژه شیعیان از امام جعفرصادق(ع) داشتند.

بنابراین این امامان مورد اعتماد و احترام دانشمندان اهل سنت بوده اند. حتی مقابر آنان نیز در بقیع زیارتگاه اهل سنت بوده است. اما وهابیون این عرف و سنت دیرینه مسلمانان را شکستند و با بی احترامی به تخریب بقاع آنان اقدام کردند.

مآخذ

الامام جعفر الصادق، عبدالحلیم الجندی، به کوشش احمد جاسم المالکی، تهران، المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیة، 2006م؛ «علت نامیدن تشیع به مذهب جعفری»، علی اسلامی، گنجینه، ش 31، مهر 1388، ص 36-37.

نیز نک- : اهمیت امام صادق(ع)؛ جعفر الصادق(ع)

امام مالک ← مالک بن انس

امام محمد باقر(ع)

امام محمد باقر(ع)، پنجمین امام شیعیان و مدفون در بقیع.

آن حضرت در سال 56 یا 57ق در مدینه متولد شد. مادر ایشان فاطمه دختر امام حسن مجتبی(ع) است که مکنی به ام عبدالله یا ام الحسن بود و به این ترتیب آن حضرت هم از جانب مادر و هم از جانب پدر فاطمی و علوی بوده است. لقب ایشان به سبب دانش بی کران باقر یا باقرالعلم است. همه نویسندگان شرح حال آن حضرت از شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که این لقب از مصدر «بَقْر» به معنی شق و شکافتن و باز کردن و وسعت دادن است. در لسان العرب آمده است: «تبقّر» توسع در دانش و مال است و به محمد بن علی بن الحسین باقر می گفتند زیرا او علم را می شکافت و اصل آن را می شناخت و فرعش را استنباط می کرد و در علم تبقر (یعنی وسعت و احاطه) داشت. صدوق و طوسی در امالی خود روایت کرده اند که رسول الله(ص) آن حضرت را باقر نامید و به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: «ای جابر، تو زمان یکی از اولاد مرا که از فرزندان حسین است، درک خواهی کرد. او همنام من است و علم را با مهارت بسط می دهد و می شکافد. وقتی او را دیدی سلام مرا به او برسان».

او در گفتار راستگوترین و در دیدار گشاده روترین و در بذل جان در راه خدا بخشنده ترین و در اخلاق متواضع ترین

ص: 120

مردمان بود. از خوف خدا بسیار می گریست و هنگام بروز مشکلات اهل بیت را جمع می کرد و با هم به ذکر و استغاثه می پرداختند. قسمت عمده درآمد ملک خود را در راه خدا انفاق می فرمود و خود مانند غلامانش در مزرعه کار می کرد. در زهد و فضل و تقوی و آشنایی با رموز قرآن و سنت و تفسیر و احکام شرع سرآمد همگان و ضرب المثل بود. دوره امامتش با حکومت پنج تن از خلفای اموی هم زمان بود. در امامت وی، انقلاب ها و شورش هایی در سرزمین های اسلامی در اثر ستم های بنی امیه و بروز اختلاف در داخل خاندان اموی، دستگاه خلافت را مشغول و تا اندازه ای از تعرّض به اهل بیت دور کرد. این شرایط، مردم و به ویژه شیعیان را برای فراگرفتن احکام الهی و شریعت به سوی مدینه و حضور امام باقر(ع) سوق داد. نیز برای آن حضرت فرصتی در نشر معارف اسلامی فراهم آورد؛ بطوری که برای هیچ یک از پیشوایان گذشته چنین شرایطی فراهم نشده بود. از این رو، دوره زندگی امام بیشتر در شهر مدینه به نشر معارف اسلامی و ارشاد شیعیان و تربیت شاگردان گذشت. در این دوره، به سبب آنکه منع نگارش حدیث در زمان عمر بن عبدالعزیز لغو شده بود، فقه و حدیث رونق گرفت و دانش امام باقر(ع) و نیز فرزندش امام صادق(ع)، بر همگان آشکار شد و اصول و مبانی کلام، فقه و دیگر معارف دینی شیعه، تدوین و توسط راویان و شاگردان ایشان به عالم اسلامی پراکنده شد. بدین وسیله فقهای بزرگی در مدینه ظهور کردند. بسیاری از مجتهدان و مؤسسان مذاهب فقهی دیگر نیز از امام باقر(ع) بهره برده اند، و به همین سبب بود که به لقب باقر یا باقرالعلوم (به معنای شکافنده دانش ها) مشهور شد. در کتب رجال شیعه، نام های راویان امام باقر(ع) ثبت شده، و از جمله شیخ طوسی نام 466 تن از آنها را برشمرده است. از معروف ترین راویان آن حضرت می توان از جابر بن یزید، ابان بن تغلب، ابوحمزه ثمالی، حمران بن اعین، محمد بن مسلم ثقفی، زرارة بن اعین، معروف بن خربوذ، برید العجلی، ابوبصیر اسدی، و فضیل بن یسار نام برد. آنچه از امام باقر(ع) روایت شده است، فصول عمده فقه تشیع را تشکیل می دهد و در همه زمینه های علوم اسلامی، اعم از تفسیر و علوم قرآنی، فقه، کلام، اخلاق، تاریخ، سیره و جهان شناسی است. همچنین، تعداد زیادی روایت نیز از حضرت باقر(ع) نقل شده که وی به واسطه پدرانش از پیامبر(ص) نقل کرده است. اغلب روایات منقول از امام باقر(ع) در کتب اهل سنّت از این قبیل است. وی در مسائل سیاسی بر اساس ملاک ها و مبانی خود موضع گیری می کرد و در برخورد با مسائل اجتماعی و سیاسی، به ارشاد پیروان و گاهی سران حکومت می پرداخت.

ابن شهر آشوب در مناقب نام بزرگانی را که از امام پنجم روایت حدیث کرده اند چنین آورده است: از صحابه جابر بن عبدالله، از تابعین جابر جعفی و کیان سختیانی صوفی، از فقهای بزرگ ابن مبارک و اوزاعی و زهری و مالک بن انس و ابوحنیفه و شافعی و زیاد بن منذر نهدی، از مصنفین طبری و بلاذری و سلامی و خطیب بغدادی.

احادیثی که از ابوجعفر(ع) روایت شده فصول عمده فقه تشیع را تشکیل می دهد. علی بن عیسی اربلی در کتاب کشف الغمه و ابن طلحه در مطالب السوؤل و سبط ابن جوزی در تذکرة الائمة و سایر محدثین اهل سنت از عبدالله بن عطاء مکی روایت کرده اند که گفته است: علما را نزد هیچ کس کوچک تر از آن ندیدم که در محضر ابوجعفر محمد بن علی(ع) دیدم. حکم بن عیینه با مقامی که بین علما داشت در برابر او چون کودکی ابجدخوان می نمود. احتجاج آن حضرت با خوارج، صوفیان، فقها و راهبان مسیحی و با هشام بن عبدالملک و جواب های مستحکمی که به هریک می داده در کتب سیره مسطور است. علاوه بر احادیث و رساله های آن حضرت که در اوج فصاحت است، به عبری و سریانی نیز واقف بوده و نمونه اشعار و کلمات قصارش در تحف العقول؛ امالی سید مرتضی؛ حلیة الاولیاء و سایر کتب حدیث و تاریخ ثبت است. به قول ابن الندیم در الفهرست امام باقر کتابی در تفسیر تصنیف نموده که ابو جارود زیدی آن را روایت کرده و ابوبصیر یحیی بن قاسم السدی و علی بن ابراهیم بن هاشم در تفسیر خود نقل کرده اند. کلینی در روضه کافی دو رساله از امام را که خطاب به سعد الخیر اموی است

ص: 121

درج نموده است. ابن الندیم تألیف کتابی را به نام هدایة به ابوجعفر محمد بن علی نسبت داده که ظاهراً تألیف امام پنجم(ع) است.

خلاصه اینکه آن حضرت در علوم مختلف سرآمد همگان بوده و بر همه دانشمندان برتری و تفوق داشت. او در سال 114یا 117ق به دستور هشام بن عبد الملک به شهادت رسید و در بقیع در کنار دیگر ائمه(ع) دفن شد.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1391، ص356؛ الاعلام، زرکلی، بیروت، 1947م، ج7، ص153؛ اعیان الشیعة، سیدمحسن امین، ج1؛ تاریخ التراث العربی، سزگین، قم، کتابخانه نجفی، 1418ق، مجلد1، جلد2، ص134؛ حلیة الاولیاء، ابو نعیم اصفهانی، بیروت، 1425ق، ج3، ص92 و 180؛ دائرةالمعارف تشیع، ج2، ص 356-357؛ الذریعة، آقابزرگ طهرانی، ج1، ص315؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر، بی تا، ج4، ص174.

امامان شیعه

امامان شیعه، دفن چهار امام از دوازده امام شیعیان در بقیع.

بنابر برخی روایات مدفن حضرت فاطمه زهرا(س) در بقیع است. نیز رأس امام حسین(ع) و عباس بن عبدالمطلب عموی رسول خدا(ص) دارای مقبره بودند. نیز مقبره های حسن بن علی(ع) و امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در بقیع واقع است. بر مقبره امام حسن(ع) قبه و گنبدی مرتفع قرار داشت. این سقف نسبتاً بلند پوشیده شده با الواحی از تخته های به هم پیوسته بود. این سقف تا قبر ابراهیم بن نبی(ص) ادامه داشت. گویا این سقف بازمانده از بیت الاحزان یا بیت الحُزن حضرت فاطمه(س) بود. حضرت زهرا(س) چون برای پدرش رسول اکرم(ص) عزاداری می کرد آن را بیت الحزن یا بیت الاحزان نامیدند.

علی بن حسین مسعودی(درگذشت 345ق) از سنگ قبر این چهار امام(ع) خبر داده و می نویسد این سنگ مرمر تا زمان او (یعنی دوره مسعودی در سده چهارم قمری) وجود داشته و روی آن اسامی چهار امام(ع) و نام فاطمه زهرا(س) حک شده بود. گزارش مسعودی گویای اینست که قبور امامان شیعه محل زیارت مسلمانان و کاملاً معروف و شناخته شده بوده است.

محمد صادق نجمی تک نگاری مفصلی درباره ائمه بقیع(ع) تألیف و عرضه کرده است. این کتاب به همه ابعاد و زوایای زندگینامه، مقبره و آرامگاه امامان پرداخته و تحولات مربوط به ساخت وساز مرقدهای آنان و دیگر ابعاد این قسمت از بقیع را گزارش نموده است.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، 1391، ص353-354؛ البقیع قضیة کل مسلم، لجنة احیاء ذکری البقیع، لندن، بی تا، ص5-9؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، 1391، جم- ؛ مروج الذهب، مسعودی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، 1374، ج2، ص288؛

اُمامه

اُمامه، همسر امام علی(ع)، دخترخوانده پیامبر اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

اُمامة بنت أبی العاص بن ربیع از زنان برجسته و تأثیرگذار بود. گاه او را اُمامة قُریشیة خوانده اند. او دختر زینب بنت رسول الله(ص) است. وقتی زینت با پیامبر(ص) ازدواج نمود، دخترش اُمامه را همراه خود به خانه رسول الله آورد و او دخترخوانده حضرت شد.

حضرت رسول(ص) علاقه ای شدید به او داشت و گاه هدایایی به او می داد. حضرت زهرا(س) به هنگام رحلت به امیرالمؤمنین وصیت کرد، پس از او با اُمامة ازدواج کند. امام علی(ع) به این پیشنهاد عمل کرد و اُمامة را به همسری برگزید و از او فرزند پسری به نام محمد بن علی اوسط پیدا کرد. پس از رحلت حضرت علی(ع) و به توصیه آن حضرت با مغیرة بن نوفل ازدواج نمود. این بانو پس از فوت در بقیع دفن شد اما سال درگذشت او دقیقاً به دست نیامده است.

مآخذ

اعلام النساء، زرکلی، بیروت، 1989م، ج1، ص77؛ دائرة المعارف تشیع، ج2، ص489؛ دانشنامه دانش گستر، ج3، ص52؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، 1995م، ج8، ص 262-263.

ص: 122

امت اسلامی، عوامل هلاکت ← آسیب شناسی امت اسلامی

امر الهی ← مأموریت برای استغفار

امر به زیارت در اهل سنت ← زیارت در منابع اهل سنت

ام عثمان

ام عثمان، مادر خلیفه سوم، مدفون در بقیع.

در دوره خلافت عثمان بن عفان، مادرش که ساکن مدینه بود فوت کرد. مردم جمع شدند جسد او را به بقیع بردند و به خاک سپردند. عثمان به مسجد النبی برگشت و شروع به نماز کرد. عده ای پشت سر او اقتدا کردند. او در سجده این دعا را می خواند: اللهم ارحم امّی، اللهم اغفر لامی.

مآخذ

الاصابة فی تمیز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، به کوشش شیخ عامل احمد و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب اللبنانیه، بی تا، ج8، ص9؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دارصادر، ج8، ص229.

ام کلثوم بنت علی

ام کلثوم بنت علی، دختر امام علی(ع) و مدفون در بقیع.

بر اساس برخی گزارش ها حضرت علی(ع)، ام کلثوم را به عقد ازدواج عمر بن خطاب درآورد. ولی شیخ مفید و بسیاری از محدثین دیگر خبر تزویج را صحیح نمی داند چون در طریق آن، زبیر بن بکار است و او ثقه نیست و متهم به دشمنی با حضرت علی(ع) است. ام کلثوم پس از فوت در مدینه در بقیع دفن شد.

مآخذ

اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، 1995م، ج1، ص327؛ بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص224؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، به کوشش علی شیری، دمشق، دارالفکر، ج2، ص309.

امیر چوپان

امیر چوپان، بنیان گذار سلسله چوپانیان در ایران و مدفون در بقیع در سده 8ق.

چوپان بن ملک توداؤن (مقتول 728ق/ 1328م) گاه او را امیرچوپان سلدوزی (منسوب به قبیله سلدوز از قبایل مغول) نامیده اند. این قبیله همراه لشکر هلاکو (حکومت 654- 663ق) به ایران آمدند. امیرچوپان از مغول های مهاجر به ایران بود که در دوره ایلخانان به دلیل رشادت ها، در دربار ایلخانی، به مناصب مهمی رسید. با به قدرت رسیدن غازان در 694ق، امیر چوپان نزدیک ترین افراد به او شد.

امیر چوپان در دوره چند پادشاه دیگر در دستگاه ایلخانی ماند و به رفق و فتق امور پرداخت، تا اینکه در دوره ابوسعید بهادرخان او نخست از امیر چوپان به دلیل شجاعتش در جنگ ها، تقدیر کرد و حتی خواهرش، ساقی بک را به عقد او درآورد و به منصب صدراعظمی رسید. ولی کم کم به دلیل سعایت نزدیکان و حسادت ها بین آنان اختلاف افتاد و ابوسعید دستور قتل امیر چوپان را صادر کرد. او سرانجام در هرات توسط حاکم آنجا، غیاث الدین کرت در 728ق کشته شد. جسد امیر چوپان به دستور دخترش بغداد خاتون، به سلطانیه آورده شد، و پس از به جای آوردن مراسم مذهبی، تابوت را به مدینه منوره فرستادند تا در مقبره ای که خودش در جوار روضه رسول خدا(ص) آماده کرده بود، دفن کنند. چون مقبره او در قبله مسجد افتاده بود و مجبور شدند امیر چوپان را در بقیع به خاک سپارند. البته برای او بقعه و آرامگاهی هم ساخته شد. پس از او پسرانش قدرت را به دست گرفتند و سلسله چوپانیان چند دهه یعنی تا 758ق تداوم داشت.

امیرچوپان به عنوان نماینده حکومت ایلخانی به ویژه در دوره ابوسعید، فعالیت ها و اقدامات عمرانی فراوانی در مکه و مدینه داشت. در مکه مدرسه و حمامی ساخت. آب را از طریق راه اندازی شبکه آب رسانی از عرفات به مکه رساند. نیز جنب باب الرحمه در مدینه مدرسه ای ساخت.

بقعه امیر چوپان در نزدیکی بقعه عباس و بقعه ابن ابی الهیجاء قرار داشت. تا ریخنگاران در وصف امیر چوپان، او را مسلمانی دادگر و خیرخواه دانسته اند که هرگز مال حرام نخورده و یک رکعت نمازش فوت نشده بود. او خیرات زیادی در عتبات و در مکه و مدینه داشت.

جسد امیرچوپان پس از طواف به مدینه برده شد و در بقیع، نزدیک امام حسن مجتبی(ع) و ائمه(ع) به خاک سپرده شد. گویا نخست می خواستند بنابر وصیتش در مدرسه ای که ساخته بود، دفن کنند اما کندن قبر در

ص: 123

محل مورد نظر نوعی بی احترامی به رسول خدا بود، از اینرو منصرف شدند و جسد او را به بقیع بردند.

مآخذ

تاریخ ابن الوردی، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1417، ج2، ص281؛ تاریخ حبیب السیر، غیاث الدین خواندمیر، تهران، خیام، 1362، ج3، ص213؛ تاریخ گزیده، حمدالله مستوفی، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1362، ص621؛ تاریخ مغول، عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1341، ص339؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج19، ص401-407؛ دانشنامه جهان اسلام، ج12، ص155-159؛ دانشنامه دانش گستر، ج13، ص111 و ج7، ص77؛ ذیل جوامع التاریخ رشیدی، عبدالله حافظ ابرو، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، 1350، ص179؛ سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمدعلی موحد، تهران، 1337، ص221-222؛ مجمع الانساب، محمد شبانکاره ای، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1363، ص285؛ مطلع السعدین، عبدالرزاق سمرقندی، تهران، طهوری، 1353، ص78.

امین حسینی ← سید امین حسینی

الامین، سید حسن

الامین، سید حسن، مؤلف و پژوهشگر درباره بقیع.

سید حسن الامین (متولد 1326ق) فرزند مرجع تقلید و عالم نامدار لبنانی، آیت الله سید محسن امین عاملی است. او مؤلف چندین عنوان کتاب است و هم اکنون در لبنان سکونت دارد. یکی از آثار مهم او دایرة المعارف الاسلامیة الشیعیة به زبان عربی در یازده جلد و قطع رحلی است.

نخست در دوازده جلد در بیروت منتشر شد. سپس چاپ دوم در 1395ق و چاپ پنجم آن در یازده جلد به قطع رحلی صورت گرفت که جلد یازده آن در 1419ق پایان یافت و در بیروت توسط دارالتعارف للمطبوعات عرضه شد. نیز بخشی از دایرة المعارف به زبان انگلیسی ترجمه شده است که در واقع نخستین دایرة المعارفی است که درباره تشیع به این زبان منتشر شده است و در نوشتن و تدوین آن بسیاری از دانشمندان بزرگ شیعی از جمله آیت الله شهید سید محمدباقر صدر و سید محمدتقی حکیم و عبدالحسین شهیدی صالحی همکاری داشته اند. مؤلف زندگینامه شخصیت ها و شرح حال رجال را در این دایرة المعارف نیاورده است؛ به این دلیل که ده جلد اعیان الشیعة و دوازده جلد مستدرکات اعیان الشیعة شامل شرح حال علما و رجال است. این اثر شیعی به عنوان نخستین دایرة المعارف تشیع، اصول و ضوابط جدید دایرة المعارف نویسی را رعایت کرده است؛ بسیاری از مقالات آن محققانه است و چاپ پنجم آن که با ویرایش جدید عرضه شد، مشکلات کمتری دارد.

مقاله بلندی درباره بقیع در جلد پنجم دایرة المعارف به قلم حمزه الحسن منتشر شده است. مباحث مطرح شده در این مقاله عبارت اند از: تحولات تاریخی، شخصیت های مدفون، قبور ائمه اهل بیت(ع)، اشعاری درباره تخریب بقاع و اماکن بقیع.

مآخذ

دائرةالمعارف الاسلامیة الشیعیة، حسن الامین، بیروت، دارالتعارف، 1997م، ج5، ص208- 212 (چاپ 2002م، ج8، ص264 به بعد)؛ دائرةالمعارف تشیع، ج7،ص447.

امین عاملی، سید محسن

امین عاملی، سید محسن، پژوهشگر و نویسنده درباره وهابیت و تخریب بقیع توسط آنان.

سید محسن امین عاملی (1284-1371ق/ 1867-1952م)، فرزند عبدالکریم عاملی، فقیه و عالم اصلاح گرای امامی در شام بود. او در قریه ی شقر از جبل عامل لبنان زاده شد؛ پس از آموزش های مقدماتی در همانجا، منطق، نحو و بیان را در براغیث جبل عامل فرا گرفت و سپس در بنت جُبیل از درس موسی شراره، استادی برآمده از نجف، بهره گرفت. در سال 1308ق/ 1891م به نجف هجرت کرد و تا 1319ق/ 1901م از محضر بزرگانی چون محمد طه نجف، حاج آقا رضا همدانی و آخوند خراسانی بهره جست. پیش از آنان نزد محمدباقر نجم آبادی و سید احمد کربلایی سطوح و خارج فقه و اصول را آموخت و به درجه ی اجتهاد نایل شد و خود نیز شاگردانی تربیت کرد. وی افزون بر علوم دینی، در علوم ادبی نیز دستی داشت و بجز نقد شعر، در سرودن نیز توانا بود.

سید محسن امینی در عرصه های مختلف فعال و پرکار

ص: 124

بود. در زمینه نویسندگی و پژوهش، آثار متعددی بر جای نهاده است، نیز در عرصه اصلاحات مذهبی و مبارزه با بدعت ها و خرافات در فرهنگ عمومی مسلمانان پرتلاش بود. اما یکی از جنبه های چشمگیر زندگی و فعالیت های او مبارزه با وهابیت و افشای تخریب آثار مذهبی توسط آل سعود به ویژه تخریب بقیع بود. در نقد و ردّ وهابیت چند اثر جامع و جذاب و تأثیر گذار نوشت. مهم ترین کتابی که در رد وهابیت و افشای کار های مخالف شرع آنان نوشت، تاریخ الوهابیة یا کشف الارتیاب فی أتباع محمد بن عبدالوهاب است.

مرحوم امین در مقدمه می نویسد: استیلای وهابیون نجد و حجاز بر حرمین شریفین موجب تضعیف شوکت اسلام شده است. چون آنان مزارات مسلمین را منهدم کرده، قبر ائمه اهل البیت(ع) و ضریح های آنان را در بقیع تخریب کرده و حتی مقابر پدر و مادر رسول اکرم را هم تخریب کرده اند. او برای آگاه نمودن مسلمانان این کتاب را تألیف کرده است. کتاب دیگری به نام العقود الدریة فی رد شبهات الوهابیة نوشت. این اثر در قالب شعر و نظم است. گویی بخشی از کتاب پیشین را به شعر درآورده است. این قصیده شامل 406 بیت در ردّ وهابیت است. امّا کتاب کشف الارتیاب نخست در سال 1346ق چاپ شد. پس از آن چندین بار در کشورهای اسلامی تجدید چاپ شده است. نیز چندین ترجمه به زبان های مختلف دارد. از جمله این ترجمه ها منتشر شده است:

- ترجمه کشف الارتباب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، ترجمه علی اکبر تهرانی، تهران، بی نا، بی تا.

فراسوی پرده ها، ترجمه کشف الارتیاب، ترجمه فشرده ای از حسن افتخارزاده، تهران، کتابخانه بزرگ اسلامی، بی تا.

- تاریخچه، نقد و بررسی وهابی ها، ترجمه سید ابراهیم سید علوی، چاپ نخست، 1357، چاپ سوم: تهران، امیرکبیر، 1367.

در سال 1355ق، عبدالله علی قصیمی ردّی زیر عنوان الصراع بین الاسلام و الوثنیة بر آن نوشت.

مآخذ

دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج10، ص279-280؛ دایرةالمعارف تشیع، ج2، ص 529-533؛ دانشنامه دانش گستر، ج3، ص 120-121؛ ملاحق اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1993م (شامل تاریخ الوهابیة یا کشف الارتیاب و العقود الدریة).

امین الدوله، علی اصغر ← سفرنامه امین الدوله

اناطولی، علما ← علمای روم

انسان، سوره

انسان، سوره، هفتاد و ششمین سوره قرآن کریم و قرائت در بقیع.

این سوره به نام های «هل اتی»، «دهر» و «انسان» مشهور است. چون بیشتر آیات آن درباره نیکوکاران است به نام سوره ابرار هم مشهور است. در شأن نزول این سوره روایات متعددی هست که درباره اهل بیت(ع) و علی(ع) است. نوباوگان پیامبر(ص)، حسن و حسین(ع) بیمار شدند و علی(ع) نذر کرد برای شفای آنها روزه بگیرد. اما برای افطار حضرت علی(ع) مقداری جو قرض گرفت و فاطمه آن را آسیا کرد و آرد و نان پخت. اما با آمدن یک فقیر، نان را به فقیر دادند، نیز روز دوم به یک یتیم و روز سوم به یک اسیر دادند، در حالی که خودشان از فرط گرسنگی لاغر و رنجور شده بودند. سپس آیات آغازین این سوره در شأن آنان نازل شد و از ایثار و کرامت ایشان ستایش کرد.

در فضیلت این سوره روایات فراوان است و زایران و حجاج خواندن آن را در بقیع دارای مناسبت و ثواب بسیار می شمارند. از اینرو تلاوت آن در بین شیعیان نیز در بقیع مرسوم و متداول است (ص134 و 135).

مآخذ

تذکرة الطریق، محمد عبد الحسین کربلایی، به کوشش جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، جم- ؛ دائرةالمعارف قرآن کریم، قم، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، ج4، ص500- 505؛ مجمع البیان، طبرسی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، ج10، ص608- 613.

انصاری، عبد القدوس ← آثار المدینة المنورة

ص: 125

انفاس نورانیه

انفاس نورانیه، سفرنامه مکه، مدینه و بقیع.

انفاس النورانیة سفرنامه حج محمد طیب کتانی است. خاندان کتانی از خانواده های مشهور کشور مراکش بود. نویسنده این سفرنامه همراه پدرش محمد مهدی بن محمد بن عبد الکبیر کتانی (1297- 1379ق) از فقهای مالکی در سال 1350ق عازم مکه و مدینه برای حج شدند.

محمد طیب در 1330ق در شهر فاس به دنیا آمد، مراحل اولیه آموزش را در همان شهر گذراند، آنگاه به شهر باط رفت و به تکمیل تحصیلات پرداخت. سپس در شهر سلا به امامت جمعه و قضاوت مشغول شد. او خاطرات و مشاهداتش را در سفر حج به تفصیل گزارش کرده و حدود یک صفحه درباره بقیع نوشته است. او از مشاهیر مدفون در بقیع و ائمه(ع) و خویشاوندان رسول اکرم(ص) یاد کرده است. با اینکه این گزارش نکته خاصی ندارد ولی به دلیل انعکاس دیدگاههای مالکی به نوبه خود قابل توجه است.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، دارالعلم للملایین، 1997م، ج7، ص115؛ الانفاس النورانیة فی الرحلة الحجازیة، محمد الطیب بن محمد المهدی الکتّانی، به کوشش عبدالله الکامل بن محمد الطیب الکتّانی و محمد المهدی بن محمد الکتّانی، بیروت، دارالکتب العلمیة، 2009م؛ الشرفاء الکتانیون فی الماضی و الحاضر، علی منتصر الکتانی، جمعیة الشرفاء الکتانیین للتعاون و الثقافة، 1420ق، ص9؛ من اعلام المغرب العربی فی القرن الرابع عشر، عبد الرحمن محمد الباقر الکتانی، دار البیارق، 1421ق، ص72.

انهدام و تخریب

انهدام و تخریب، از بین بردن آرامگاه ها، ساختمان های تاریخی با قدمت چند صد ساله و مقابر بزرگان مسلمانان در بقیع.

خاندان سعود یا آل سعود، سلسله ای منسوب به سعود بن محمد بن مقرن است که از 1148ق، به تدریج سلطه ی خود را بر شبه جزیره عربستان توسعه دادند. اینان هر چند بیشتر سیطره یافتند، بقعه ها و بارگاه های شخصیت های مسلمان را بیشتر تخریب نمودند.

آغاز این تخریب ها به تأسیس دولت آل سعود در دِرِعیّه بازمی گشت، شهری که در العارض نجد، پایتخت اولیه آل سعود و پایگاه تبلیغاتی وهابیون بود. ابراهیم پاشا آنجا را در سال 1818م تخریب کرد. العارض منطقه ای در نجد است که در قدیم به نام یکامه معروف بود و ریاض پایتخت کنونی آل سعود در مرکز آن قرار داشت. اما نجد اقلیمی در شرق حجاز است که قاعده آن ریاض می باشد. آل سعود نخست بر این منطقه سیطره یافت و به تدریج اقتدار خود را بسط داد و از اینرو آنجا پایگاهی مهم برای وهابیون بوده است. بنیان گذار وهابیت یعنی محمد بن عبدالوهاب (1115-1206ق) که به سبب تبلیغ این مذهب در عُیَینَه (یکی از شهرهای نجد و محل تولد و رشد محمد بن عبدالوهاب)، از این شهر رانده شده بود، در تابستان 1157ق به درعیه آمد. محمد بن سعود مقدم او را گرامی داشت و دعوت وهابیت را پذیرفت و آن دو بایکدیگر عقد اتحاد بستند که تا آخر عمر از یکدیگر پشتیبانی نمایند. دیری نپایید که با کمک یکدیگر بر بخش های بزرگی از نجد چیره شدند. البته تسلط آل سعود و محمد بن عبدالوهاب بر مملکت و بر افکار و قلوب مردم به راحتی انجام نشد و جنگ های شدید چندین سال بین سپاه این دو با سران قبایل یا امیران مناطق به ویژه با دهام بن دواس امیر ریاض جریان داشت.

پس از تسلط بر نجد، دیگر بخش های حجاز را هم فتح کردند. روش آنان اینگونه بود که پس از ورود به هر شهر و روستا از مردم می خواستند وهابیت را بپذیرند و عقاید خود را شرک دانسته و از آن تبری جویند. نیز آثار و ابنیه ساخته شده بر روی قبور بزرگان صدر اسلام را ویران و خراب می کردند. به ویژه درباره قبرستان بقیع حساسیت خاصی داشتند.

آنان، بار نخست در سال 1221ق، بخشی از بناهای قبرستان بقیع را ویران نموده و سپس با تکمیل سلطه خود بر حجاز در شوال 1344ق، تمامی بناها، گنبدها و آثار را ویران و اموال و اشیاء گران قیمت موجود در این اماکن را به تاراج بردند و نه تنها در مدینه، بلکه در هر جا گنبد و بارگاه و زیارتگاهی بود، نابود و ویران کردند. در این باره

ص: 126

گزارشهایی موجود است، از جمله گزارش مفصلی از اقدامات تخریبی وهابیون توسط حمزة الحسن عرضه شده است. او در کتابش: الشیعة فی المملکة العربیة السعودیة چند فصل به تخریب اماکن تاریخی، نابودی ثروت عمومی شیعیان و بی احترامی وهابیون به اصحاب رسول خدا در بقیع اختصاص داده، به ویژه با تکیه بر منابع معتبر در فصل ششم، اقدامات وهابیون را مرحله به مرحله در بقیع توضیح داده است (ج2، ص227- 256).

عبدالعزیز یک تشکل از وهابی های ثابت قدم و تند رو به نام «اخوان التوحید» تأسیس کرده بود. اینان وظیفه رهبری و مدیریت برخورد با مردم طرفدار بقعه ها و مزارات و نیز تخریب اماکن و آثار زیارتی را بر عهده داشتند.

به ظاهر اقدامات تخریبی وهابیون مبتنی بر فتاوای شرعی بوده که علما و فقهای وهابی بیان کرده بودند. آیت الله شیخ هادی کاشف الغطاء این فتاوا را جمع آوری و به تفصیل به همه آنها پاسخ علمی و فقیهانه داده است (الاجوبة النجفیة، ص31-34 و 150-152).

مآخذ

الاجوبة النجفیة عن الفتاوی الوهابیة، هادی کاشف الغطاء، قم، بوستان کتاب، 1387، جم- ؛ تخریب و بازسازی بقیع، سیدعلی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385، ص41 به بعد؛ الشیعة فی المملکة العربیة السعودیة، حمزة الحسن، بیروت، دارالساقی، 2010م، ج2، ص145-256.

اوس بن ثابت

اوس بن ثابت، از اصحاب رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

اوس بن ثابت بن المنذر الانصاری برادر حسان شاعر است. تاریخ تولد او را ذکر نکرده اند. نیز درباره تاریخ و محل وفات او اختلاف است. برخی مورخین نوشته اند که او در جنگ بدر حضور داشت، در دوره ی خلافت عثمان درگذشت و در بقیع دفن شد. اما برخی مورخین محل شهادت او را جنگ احد دانسته اند. ابن عبدالله تأیید کرده که در غزوه احد شهید شد. مؤلف(مجهول) الروضة المستطابه و مصحح آن اقوال مختلف را درباره او آورده اند.

مأخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقاقة، بی تا، ص35.

اوس بن خولی

اوس بن خولی، از صحابه و مدفون در بقیع.

اوس بن خولی بن عبدالله الانصاری از طایفه خزرج بود. رسول اکرم(ص) علاقه خاصی به او داشت. نیز در بین انصار و خزرجی ها محترم بود. وقتی رسول اکرم(ص) رحلت فرمود، انصار در خانه او تجمع کردند و خواستار حضور نماینده یا نمایندگانی از طرف آنان برای غسل و کفن و دفن حضرت رسول(ص) شدند. پس از اینکه اهل بیت(ع) موافقت کردند، اوس بن خولی خود به نمایندگی آنان، به خانه آن حضرت رفت.

اوس در غزوات مختلف همراه پیامبر(ص) بود و شجاعانه می جنگید. او در دوره رسالت خدمات فراوانی داشت.

در دوره خلافت عثمان بن عفان سومین خلیفه پس از پیامبر(ص) در گذشت و در بقیع دفن شد.

مأخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقاقة، بی تا، ص 35.

اوسط بن عمر بن خطاب ← ابوشحمه

اولیا چلبی

اولیا چلبی، سیاح و سفرنامه نویس مکه، مدینه و بقیع در سده 11ق.

اولیا چلبی (ضبط ترکی استانبولی(1))

در 1020ق/ 1611م در استانبول متولد شد. محله تولد او، از مکان های قدیمی استانبول به نام اونقپانی(2) است که امروزه یاوزستان نامیده می شود. پدرش به نام درویش محمد ظلی از نوادگان صوفی مشهور خواجه احمد یسویی است که از یک طریق به مولانا جلال الدین بلخی (رومی) می رسد.

اولیا چلبی در مدارس سنتی اسلامی تحصیل کرد و پس از طی تحصیلات عمومی به دلیل علاقه به هنر به ویژه طلاکاری، نقش و نگار و موسیقی، این رشته ها را نزد

ص: 127


1- . Evliya Çelebi
2- . Unkapani

استادان بنام فرا گرفت. برخی آثار او در کاخ های ترکیه هنوز تماشا کننده و جذابیت دارد. با ارتباط با امیران عثمانی، به دربار عثمانی راه یافت. سلطان عثمانی مراد چهارم او را عزیز می داشت، حتی همراه سلطان در لشکرکشی ها شرکت داشت. وی به سفر و سیاحت علاقه خاص داشت، به همین سبب او را جزء سیاحان بزرگ جهان چون ابن بطوطه شمرده اند. حدود چهل سال در سرزمین های عثمانی مثل شامات، بین النهرین، حجاز، آفریقا و سودان سیاحت داشت و سفرنامه حجیمی در ده جلد به نام سیاحت نامه تألیف کرد.

روش او در سفرنامه نویسی، علاوه بر مشاهدات میدانی و محلی و اخذ نظریات مردم هر منطقه و نخبگان، چنین بود که به آرا و گزارش های مورخین و سیاحان پیشین هم توجه داشت و در هر بخش از مطالب کسانی مثل ابن بطوطه استفاده کرده است. از اینرو سفرنامه او تا کنون در شمار منابع مرجع برای پژوهشگران بوده و به همین دلیل، در سال های 1314ق به بعد بارها در استانبول منتشر شده است. نیز چند گزیده از آن چاپ شده است.

خلاصه جلد نخست با عنوان منتخبات اولیا چلبی در 1262ق/ 1846م در استانبول منتشر شد. بخش مربوط به دیاربکر با عنوان اولیا چلبی در دیاربکر (لیدن، 1988م)؛ گزارش اولیا چلبی درباره بیتلیس با عنوان اولیا چلبی در بیتلیس (لیدن، 1990م) و گزارش او درباره مکه، مدینه و حج توسط دکتر الصفصافی احمد المرسی در قاهره به عربی ترجمه شد و با این مشخصات منتشر شد: الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، القاهرة، دارالآفاق العربیة، 1999م، ص300.

اولیا چلبی در سفرش به مدینه، از قبرستان بقیع بازدید کرده و گزارش نسبتاً جامعی عرضه نموده است. این قسمت از سفرنامه با عنوان «الرحلة البقیعیة» عیناً در مقالات مستند در لوح فشرده پیوست آمده است.

چلبی گزارش خود درباره بقیع را اینگونه آغاز می کند: به هنگام رفتن به بقیع، زایران ابتدا وضو گرفته و وقتی به آستانه بقیع می رسند، اینگونه زمزمه می کنند:

السلام علیکم یا ایها المؤمنون. سپس سوره تکاثر را قرائت می کنند. آنگاه با زیارت مقبره عثمان و ام سلمه سیر خود را شروع می کنند.

پس از آنها به سراغ بقعه های چهار امام شیعیان رفته و به نیکی از آنها یاد کرده است. محتوای سفرنامه چلبی درباره بقیع در مقاله «زیارت اولیا چلبی از بقیع» آمده است. تاریخ وفات او دقیقاً معلوم نیست ولی با توجه به قرائن، 1093ق/ 1682م به عنوان سال وفاتش به دست می آید.

مآخذ

دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، 1380، ج10، ص452-453؛ الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریف الصفصانی احمد المرسی، القاهرة، دارالآفاق العربیة، 1999م، ص53-61 و 149-153؛ عثمانلی مؤلفلری، محمد طاهر بروسه لی، استانبول 1341ق، ج3، ص15-16.

نیز نک- : زیارت اولیا چلبی اولین مدفون در بقیع

اولین مدفون در بقیع، اختلاف بین مهاجر و انصار درباره نخستین فرد دفن شده در بقیع.

مهاجرین و انصار بر سر بسیاری از مسائل دینی و موضوعات تاریخی اختلاف داشتند؛ از جمله درباره اولین کسی که در بقیع دفن شده، همواره نزاع هایی بین آنان تداوم داشته است. چون این موضوع را امتیاز و مزیت ویژه ای برای خود می دانستند.

مهاجرین، نخستین مدفون بقیع را عثمان بن مظعون می دانند ولی انصار اولین صحابی مدفون را اسعد بن زراره می دانند. به احتمال بسیار، هر دو نظر صحیح است. یعنی اولین مدفون از مهاجرین، عثمان و اولین انصاری مدفون اسعد بوده است.

مآخذ

تاریخ المدینة المنورة، عمر بن شبه، به کوشش فهیم محمد شلتوت، قم، 1410ق/ 1990م، ج1، ص 96؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج12، ص 392؛ الطبقات الکبری، محمد بن سعد، بیروت، دار صادر، ج3، ص612.

ص: 128

اهل الجنان الرفیع

اهل الجنان الرفیع، ویژگی و لقب مدفونین در بقیع.

سلیم خان تکابی از مشاهیر اهل سنت که در سال 1310ق زایر مکه و مدینه بوده، خاطرات و مشاهدات سفر را در سفرنامه حج خود گردآوری و تدوین کرده است. او در بخش زیارت بقیع می نویسد: پس از رسیدن به مدینه و تهیه مقدمات زیارت و پس از زیارت مرقد رسول خدا(ص) به سوی بقیع رفته یا به جانب بقیع که در سمت شرق است میل کرده و دعایی اینگونه قرائت می شود:

السلام علیکم یا اهل البقیع یا اهل الجنان الرفیع، انتم سابقون ... تا بعد از سه سطر با اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله این دعا را به پایان می برد. (ص65- 66)

در این دعا یکی از صفات و ویژگی های مدفونین در بقیع «اهل الجنان الرفیع» دانسته شده است. یعنی کسانی که در بهشت منزلت و جایگاه رفیع و بلندمرتبه دارند.

وهابیون معلوم نیست با چه توجیهی، به این انسان های شریف، اسائه ادب و بی احترامی را در حدّ غیرقابل تصور اجرا کرده اند. سلیم خان تکابی از علما و مشاهیر اهل سنت است و نمی توان در این باب در سخن او خدشه ای روا داشت.

نیز در متن این زیارت، صفات دیگری برای مدفونین در بقیع ذکر شده است: سابقون، مأنوس بودن نزد خداوند (انسکم الله)، مشرف بودن (شرفکم الله). او در مجموع چهار صفت مهم برای اهل بقیع شمرده است. منظور از سابقون، پیش قدم بودن آنان در اسلام آوردن و پذیرش اسلام یا سبقت در خدمت به رسول خدا است. انس خداوند به آنان یعنی، خداوند اهل بقیع را دوست می دارد و مشرف بودن، نشانه و دلیل برتری اهل بقیع نسبت به دیگران است.

مأخذ

سفرنامه حج، سلیم خان تکابی، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر مورخ، 1388، ص65- 66.

اهل القبور من المؤمنین

اهل القبور من المؤمنین، توصیف بقیع به این نام توسط رسول خدا(ص).

رسول خدا بقیع را بسیار دوست می داشت. شاید خود این سرزمین ارزش ذاتی نداشت بلکه ارج و احترام آن به خاطر مظروف آن و محل بودن آن برای دفن بزرگانی چون پیشگامان اسلام و چهار امام شیعیان است. یعنی بزرگان، از اصحاب و یاران حضرت و رهبران اسلام و شیعه که در آنجا آرمیده اند به این سرزمین اعتبار و ارزش داده اند. ابراهیم فرزند رسول خدا(ص)، اقوام نزدیک آن حضرت مثل عمه ها، عمو و عموزاده ها و همسران ایشان در بقیع دفن شده اند و هیچ سرزمین و مکان دیگر به اندازه بقیع برای رسول خدا(ص) خاطره انگیز و عزیز نبود. از اینرو فراوان به زیارت بقیع می رفت و بقیع را به نام های «دار قوم المؤمنین» و «اهل القبور من المؤمنین» توصیف می کرد.

از عایشه نقل است: برخی شب ها شاهد بوده که رسول خدا(ص) به آرامی از بستر بر می خاست و بیرون می رفت. یک بار که او را دنبال کرد، دید که حضرت به بقیع رفت و برای دفن شدگان آن طلب استغفار کرد. از همو نقل شده که پیامبر وقتی در آخر شب به بقیع می رفت، می فرمود: «السَّلامُ عَلَیکُمْ دارَ قَوْم مُؤْمِنِین وَ أتاکُمْ ما تُوعَدُون غَداً مُؤَجِّلُون وَ إِنّا اِنْ شاءَالله بِکُمْ لاحِقُون. اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لاَِهْلِ بَقِیعِ الْغَرْقَد»

همچنین نقل شده است که حضرت در برابر بقیع می ایستادند و می فرمودند: «السَّلامُ عَلَیکُمْ یا أَهْلَ الْقُبُور مِنَ الْمُؤْمِنِین وَ الْمُسْلِمِین»

به گزارش برزنجی (قرن 13ق)، در نزدیکی قُبّه ائمه بقیع، در بیرون در ورودی آن، سنگی نصب بود که گفته می شد محل ایستادن رسول خدا(ص) بوده و مردم آنجا را به عنوان محل استجابت دعا می شناختند.

بنابراین رسول خدا(ص) به بقیع عنایتی ویژه داشت و کار برگزیده ای چون او بی حکمت نیست. آن حضرت زمانی که به زیارت بقیع می رفت، گاه خطاب به

ص: 129

مدفونین بقیع می فرمود:

«السَّلام عَلَیکُم دارَ قَوم مُؤمِنِین، و إنّا أن شاءَ الله بِکُم لاحِقُون، اَللّهمَّ اغفّر لِأَهلِ بَقیعِ الغَرقَد. اَلّلهُمَ لا تحرمنا أَجرَهُم وَ لاتفتنّا بعدهم. اللّهُمَّ اغفِر لَنا و لَهُم».

رسول خدا نام «اهل القبور من المؤمنین والمسلمین» یا «دار قوم مؤمنین» را در جایی دیگر به کار نبرده است. از اینرو بقیع برایش بسیار محترم بوده که آنجا را اینگونه نامیده است.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1378، ص328؛ التعریف بما آنست دارالهجرة، المطری، مدینه منوره، المکتبة العلمیة، 1372ق، ص41؛ الکافی، ثقة الاسلام کلینی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ج4، ص559؛ نزهة الناظرین، سید جعفر بن اسماعیل مدنی برزنجی، قاهره، 1998م، ص279-280.

اهل المقابر

اهل المقابر، توصیف بقیع و اموات بقیع.

رسول خدا(ص) گاه به جای بقیع می فرماید السلام علیکم یا اهل المقابر و در ادامه وضعیت اموات بقیع را گوارا و راحت و سعادتمندانه می شمارد.(لیهنئ لکم ما اصبحتم فیه مما اصبح الناس فیه). یعنی شما اموات بقیع نسبت به دیگر مردم و دیگر اموات وضعیت بهتری دارید.

محدثین و کسانی که به بقیع پرداخته اند این روایت را جزء شرافت و اهمیت بقیع دانسته و ذیل سرفصل فضایل بقیع آورده اند.

این روایت توسط ابو مویهبه مولی رسول الله(ص) نقل شده است. او می گوید رسول خدا(ص) مرا در نیمه شب خواست. وقتی آمدم، حضرت فرمود: مأمور شده ام برای اهل بقیع استغفار کنم ، با من بیا(یا ابا مویهبه انی قد امرت ان استغفر لاهل البقیع فانطلق معی)، وقتی حضرت میان قبور رسید، توقف کرد و خطاب به اموات فرمود: السلام علیکم یا اهل المقابر... ثم استغفر لاهل البقیع.

این روایت توسط اکثر مجامع روایی اهل سنت مثل صحاح سته و سنن دارمی نقل شده است و رجالیون و محدثین بزرگ اهل سنت مثل ابن عبدالبر آن را حسن و قابل اعتماد دانسته اند.

مآخذ

الاحادیث الواردة فی فضائل البقیع، صالح بن حامد بن سعید الرفاعی، مدینه منوره، دار الخضیری، 1418ق، ص599؛ الاصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، دار نهضة مصر، 1392ق، ج7، ص394؛ الثقات، ابن حبان، هند، مجلس دائرةالمعارف العثمانیه، 1393ق، ج5، ص135 و ج7، ص36 و 49.

اهل بقیع

اهل بقیع، خطاب رسول خدا(ص) به اموات این قبرستان.

عطاء بن یسار گزارش داده که رسول خدا(ص) وقتی وارد جمع عده ای از اصحاب شد، به حضرت گفته شد، به بقیع برود و برای اهل بقیع نماز گذارد، حضرت این کار را انجام داد و برگشت. مجدداً به حضرت گفته شد برود و برای اهل بقیع نماز گذارد؛ حضرت رفت و نماز گذارد و فرمود: اللهم اغفر لاهل البقیع. سپس برگشت برای بار سوم از ایشان درخواست شد که برود و برای شهدا نماز گذارد. حضرت به احد رفت و بر کشته شدگان احد نماز گذارد و برگشت اما این بار با سردردی شدید. گویا این همان سردردی بود که به رحلت آن حضرت منجر شد.

علاوه بر اینکه در جملات مردم که می گفتند: اذهب فصل علی اهل البقیع، عبارت اهل بقیع هست، در کلام حضرت (اللهم اغفر لاهل البقیع) همین عبارت وجود دارد. این کثرت و بسامدی، نشانگر اینست که ترکیب «اهل بقیع» کاربرد و استعمال شایع داشته است.

نامیدن بقیع به اهل بقیع، نوعی احترام گذاشتن به اموات مدفون در بقیع است؛ چون اینان را دارای اهلیت و صاحب این سرزمین دانستند. نکته دیگر اینکه این روایت جزء فضائل مدینه منوره و محاسن بقیع ثبت شده است. یعنی مشتمل بر حسن و فضیلتی بوده که در شمار روایات فضایل آورده اند.

حدیث پژوهان اهل سنت این حدیث را معتبر دانسته اند.

در روایت دیگری از ابوهریره آمده که رسول خدا(ص) فرمود: من نخستین کسی هستم که در قیامت پس از شکافته شدن زمین، همراه با ابوبکر و عمر به طرف اهل

ص: 130

بقیع رفته و مبعوث می شوم. متن این روایت که شامل واژه اهل بقیع است چنین است: قال: انا اول من تنشق الارض عنده فاکون اول من یُبعَث، فاخرج انا و ابوبکر و عمر الی اهل البقیع.

برخی از حدیث پژوهان اهل سنت مثل ابن حبان سند این روایت را معتبر ندانسته و نوشته اند: هذا الحدیث ضعیف جداً بهذا الاسناد لایعتبر به (الاحادیث الواردة، ص611).

مآخذ

الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة المنورة، صالح بن حامد بن سعید الرفاعی، مدینه منوره، دار الخضیری، 1418ق، ص604 و 611؛ احکام الجنائز و بدعها، محمد ناصر الدین الالبانی، بیروت، المکتب الاسلامی، 1388ق، ص197؛ الدرة الثمنیة فی اخبار المدینة، ابن نجار، به کوشش صالح حبان، بیروت، درالفکر، 1391ق، ص151؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دارصادر، بی تا، ج2، ص204-205؛ المجروحین، ابن حبان بستی، به کوشش محمد ابراهیم زاید، حلب، النشر دارالوعی، 1396ق، ج2، ص102؛ الموطأ، مالک بن انس، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث، ج1، ص28.

اهل سنت

اهل سنت، دیدگاه و رفتار عالمان و پیشوایان اهل سنت نسبت به بقیع.

همانطور که بهائیت و بهایی ها در میان شیعیان و نزد عالمان تشیع اعتبار و منزلتی ندارند و همه به عنوان یک نحله انحرافی، بدعت آمیز و حتی استعمار ساخته به آن نگاه می کنند، وهابیون و وهابیت هم در جامعه اهل سنت اعم از شافعی، مالکی، حنبلی و حنفی همین وضعیت را دارند و به عنوان یک اقلیت بدعت گزار به آن می نگرند. دیدگاه و رویه عالمان و پیشوایان اهل سنت با وهابیون متمایز و متفاوت است، به همین دلیل وهابیون با قبور و آثار اهل سنت همان رفتاری را کردند که با آثار شیعی، و از نظر رهبران وهابیت تفاوتی بین آثار سنی و شیعی نیست و همه این آثار شرک آلود است.

چندین بقعه از اهل سنت هم در بقیع وجود داشت که توسط وهابیون تخریب شد؛ درست مانند بقعه های ائمه شیعی. البته وجود بقعه ها در طول قرنها و تاریخ بیانگر این بحث کلامی- فقهی است که در مسأله ساختن بنا بر روی قبور شخصیت های دینی و علمی، همه مسلمانان؛ اعم از شیعه و سنی هم فکر و هم عقیده بوده اند. تنها گروه وهابیان اند که به عنوان یک کیش نو ظهور، در مسائل متعدد اعتقادی؛ از جمله در این مورد با مسلمانان به منازعه و مبارزه برخاسته اند. بنابراین نباید پنداشت که آثار تخریبی و حوادث بقیع تماماً یا بیشتر آنها متعلق به شیعه است، بلکه متعلق به همه مسلمانان است. البته شیعیان بیش از دیگر مسلمانان آسیب و جفا دیده اند.

تجلّی عقیده رایج و مشترک مبنی بر استحباب ساختن بنا بر قبور بزرگان دین از دیدگاه فقه شیعه و اهل سنت را نه تنها در نقاط مختلف کشورهای اسلامی مانند حرم امیر مؤمنان و سیدالشهداء(ع) در نجف و کربلا و مانند حرم ابوحنیفه و احمد بن حنبل در بغداد و حرم و ضریح امام شافعی در مصر می توان دید، بلکه در داخل بقیع و در کنار قبور ائمه و شخصیت های مذهبی شیعه نیز می توان یافت. در اینجا برای نمونه برخی از بقاع اهل سنت در بقیع گزارش و معرفی می شود:

بقعه عثمان بن عفان: به طوری که در منابع تاریخی آمده، پس از کشته شدن عثمان بن عفان، از دفن جسد وی در داخل بقیع جلوگیری شد و طبعاً خارج از بقیع و در طرف شرقی آن، در محلی به نام «حش کوکب» دفن گردید. لیکن در دوران معاویه که مروان بن حکم به حکومت مدینه دست یافت، دیوار موجود در میان بقیع و حش کوکب را برداشت و محل دفن عثمان را به بقیع ضمیمه نمود و قطعه سنگی را که رسول خدا(ص) با دست مبارک خویش بر مرقد عثمان بن مظعون نصب کرده بود بر مقبره عثمان بن عفان منتقل کرد.

بهرحال از قبوری که از دوران های دور تا زمان تسلّط وهابیان، دارای بقعه و گنبد بوده همان قبر عثمان است. گرچه تاریخ ساختمان اوّل و همچنین مؤسس و بنیانگذار آن معلوم نیست ولی دو نفر از نویسندگان که

ص: 131

هر دو در اوایل قرن هفتم قمری می زیستند، از وجود چنین بقعه ای در این تاریخ سخن گفته و آن را تأیید نموده اند. ولی با توجه به شهرت خلیفه سوم ممکن است چند دهه یا سده پیش از سده هفتم قمری این بقعه احداث شده باشد.

ابن جبیر (درگذشت 614ق) در سفرنامه اش آورده: «وفی آخر البقیع قبر عثمان وعلیه قبّة صغیرة مختصرة»؛ قبر عثمان در آخر بقیع واقع شده و در روی آن قبه کوچک و بنای مختصری وجود دارد. به سال بعد ابن نجار (درگذشت 643ق) می گوید: «وقبر عثمان - رضی الله عنه - وعلیه قبة عالیة»؛ قبر عثمان دارای گنبدی بلند است. همین می تواند نشانگر ساخت و سازهای متعدد نیز باشد.

برخورداری قبر عثمان از بقعه، در طول تاریخ ادامه داشته تا در سال 1344 مانند دیگر آثار و بقاع به وسیله وهابیان منهدم گردیده است.

و لذا سمهودی (متوفای 911ق) قبه عثمان را به عنوان «قبه ای بزرگ» معرفی می کند و آن را عالیة البناء می داند. مشابه همین جمله را صاحب کتاب عمدة الاخبار فی مدینة المختار، که تقریباً یک قرن پس از سمهودی می زیسته، به کار برده است.

از گفتار نایب الصدر شیرازی و رفعت پاشا که در آخرین دهه های قبل از انهدام بقیع به حج مشرف شده اند چنین برمی آید که در زمان آنها نیز این بقعه با همین مشخصات، که پیشتر گذشت، موجود بوده است.

بقعه امام مالک و نافع: مرقد امام مالک، که یکی از پیشوایان چهارگانه اهل سنت و رئیس مذهب مالکیه است، بقعه ای داشته و نیز گنبد منتسب به نافع مولا ابن عمر یا نافع یکی از قاریان معروف هفتگانه در آنجا بوده است. منابع مدینه شناسی، سفرنامه ها و متون تاریخی تأیید می کنند که ساخت بقعه امام مالک به قبل از قرن هفتم منتهی می شود و کیفیت آن قبل از این تاریخ معلوم نیست ولی ساختمان قبر منتسب به نافع در حدود قرن نهم قمری بنا شده است و قبل از این تاریخ از بقعه ای به نام وی سخن به میان نیامده است.

ابن جبیر (متوفای 614ق) می گوید: «قبر مالک بن أنس الامام المدنی - رضی الله عنه - وعلیه قبة صغیرة مختصرة البناء».

سمهودی (درگذشت 911ق) هر دو بقعه را با این بیان معرفی نموده است: «ومنها مشهد الامام ابی عبدالله مالک بن انس الاصبحی علیه قبة صغیرة والی جانبه فی المشرق والشام قبة لطیفه ایضاً لم یتعرض لذکرها المطری ومن بعده، فیحتمل أن تکون حادثة ویقال ان بها نافعاً مولا ابن عمر».

صاحب عمده الاخبار نیز یک قرن پس از سمهودی هر دو بقعه را مانند وی معرفی می کند.

در مرآت الحرمین می گوید: «وقبة الامام ابی عبدالله مالک بن انس الاصبحی امام دارالهجره وقبة نافع شیخ القراء».

نایب الصدر شیرازی دو قبه را وصل به یکدیگر دانسته و وجود آنها را تأیید می کند.

در نقشه های موجود و با وضع فعلی بقیع که دیگر چندان اثری از قبور باقی نمانده است، هر دو قبر در کنار هم قرار دارد و در کنار هم معرفی می شود؛ مثلاً سید احمد آل یاسین نقشه فعلی بقیع را در کتاب خود آورده و چنین توضیح می دهد: «قبر الامام مالک بن انس وقبر نافع مولا عبدالله بن عمر شیخ القراء».

مآخذ

اسد الغابه، ج3، ص387؛ تاریخ مدینه، ابن زباله به نقل وفاء الوفا، ج3، ص 894-914 و 919-920؛ «بقعة حلیمه سعدیه و صفیه محمد رسول خدا»، محمدصادق نجمی، میقات حج، ص 93-96؛ تاریخ المعالم المدینة المنوره، ص245؛ الدره الشحینه فی اخبار المدینه، ص156؛ رحله ابن جبیر، ص144؛ سفرنامه نایب الصدر شیرازی، ص230؛ عمدة الاخبار، ص156؛ مرآت الحرمین، ج1، ص 144و326 و 426.

اهمیت اسماعیل

اهمیت اسماعیل، ویژگی ها و تأثیر معنوی و مذهبی جهانی اسماعیل فرزند امام صادق(ع).

اسماعیل در میان هفت فرزند ذکور امام صادق(ع) از نظر سن بزرگ ترین آنان و از لحاظ لیاقت و شایستگی از مقام ارجمندی برخوردار بود و لذا محبت، عنایت و اکرام آن

ص: 132

حضرت را پیش از بقیه به سوی خود جلب کرده بود و به همین دو جهت عده ای از شیعیان امام صادق گمان می کردند پس از آن بزرگوار، امامت به وی منتقل خواهد شد ولی او در حال حیات پدر بزرگوارش در عُریض (روستایی سرسبز بین مدینه و اُحد) از دنیا رفت و تابوتش بر روی دوش مردم به مدینه منتقل و در کنار بقیع دفن گردید.

روایت شده است که امام صادق(ع) در مرگ این فرزند بی تابی بسیار می نمود و به شدت اندوهگین بود؛ به طوری که در پیشاپیش جنازه اش، با پای برهنه و بدون عبا حرکت می کرد و به هنگام تشییع دستور داد چندین بار تابوت را بر زمین نهادند و کفن از صورت فرزندش کنار زد و صورتش را تماشا نمود. منظور آن حضرت از این عمل این بود که مرگ اسماعیل بر همگان معلوم شود و برای کسی در مرگ وی شک و شبهه ای باقی نماند و این فکر که شاید او امام پس از پدرش باشد، به کلی از ذهن ها زدوده شود. از این رو پس از مرگ اسماعیل - رحمة الله علیه - کسانی که گمان می کردند او در آینده به مقام امامت خواهد رسید، به اشتباه خود پی بردند و از عقیده خویش برگشتند ولی تعداد اندکی از کسانی که در مناطق دور زندگی می کردند و با شخص امام و اصحاب آن حضرت رابطه نداشتند در عقیده خویش مبنی بر زنده بودن اسماعیل و امامت وی بعد از امام صادق باقی ماندند.

پیدایش مذهب اسماعیلیه: پس از شهادت امام صادق(ع) گروهی از همان افراد، راه حقیقت را دریافتند و از عقیده به حیات و امامت اسماعیل منصرف و به امام حضرت موسی بن جعفر(ع) معتقد گردیدند و در این عقیده نماند مگر تعدادی اندک و نادر که آنان هم به دو گروه تقسیم شدند؛ گروهی وفات اسماعیل را پذیرفتند لیکن بر این عقیده بودند که بهرحال او شایسته امامت بود نه برادران دیگرش و پس از مرگ او و مرگ پدرش، این مقام به فرزند او «محمّد بن اسماعیل» منتقل می شود نه برادرش «موسی بن جعفر» بنابراین به امامت «محمّد بن اسماعیل» معتقد گردیدند.

امّا بعضی از آنها در عقیده به حیات اسماعیل ثابت و پابرجا ماندند، و این هر دو گروه را اسماعیلیه می گویند.

لازم به ذکر است با توجه به اینکه در زمان فوت مرحوم شیخ مفید (درگذشت 413ق) و همچنین در زمان مرحوم طبرسی (قرن ششم قمری)، به ترتیب بیش از یک قرن و دو قرن و نیم از تأسیس حکومت و سلطنت فاطمی ها که از پیروان اسماعیلیه بودند، در مصر و افریقا می گذشت، سلطه آنان در بخشی کشورهای اسلامی از نظر قدرت و اعمال قوانین اسلامی گسترده بود. بنابراین گفتار این دو بزرگوار که در آن زمان اسماعیلیه را فرقه ای کوچک و غیر قابل ذکر معرفی نموده اند، جای ابهام و محل بحث و تحقیق است که آیا فاطمیان در آن دوران، به عنوان اسماعیلیه معروف نبودند؟ و این انتساب و اشتهار بعدها به وجود آمده است و یا مسأله دیگری است؛ زیرا نمی توان گفتار عالم شخصیتی بزرگ مانند شیخ مفید را ساده تلقی نمود و از کنار آن گذشت.

بهرحال، مذهب اسماعیلیه نیز مانند بیشتر مذاهب دیگر در طول تاریخ، فراز و نشیب هایی را پشت سر گذاشته است و امروز در تعدادی از کشورها به خصوص در هندوستان گروهی از این مذهب پیروی می کنند و به نام اسماعیلیه معروفند. در لبنان نیز طایفه دروزیه خود را منتسب به اسماعیلیه می دانند.

مآخذ

الارشاد، شیخ مفید، قم، بصیرتی، ص 285؛ اعلام الوری، طبرسی، تهران، اسلامیه، ص 38؛ «بقعه اسماعیل فرزند امام صادق(ع)»، محمدصادق نجمی، میقات حج، ص 75 - 76.

اهمیت امام صادق(ع)

اهمیت امام صادق(ع)، کارآیی و تأثیر فرهنگی، معنوی و جایگاه تاریخی و مذهبی.

جعفر بن محمد(ع) (80-148ق) ششمین امام شیعیان در مدینه، به سال 83ق متولد شد و در سال 148ق دار فانی را وداع گفت و در بقیع دفن شد. این امام در عصری می زیست که به لحاظ تاریخی و تأثیرگذاری اهمیت ویژه دارد.

ص: 133

برخی موقعیت تاریخی حضرت را اینگونه تحلیل می کنند: چون اواخر دوران بنی امیه، دوران ضعف و انحطاط این سلسله بود و اوایل دوران بنی عباس هم آنها هنوز قوی نشده بودند و ابتدای کارشان بود، در این فاصله امام جعفر صادق(ع) از فرصت استفاده کرد و به ترویج گسترده معارف الهی پرداخت، لذا مذهب شیعه به نام مذهب جعفری نام گرفت. ولی برخی دیگر این تحلیل را صحیح نمی دانند چون بنی امیه حتی در دوران امام باقر(ع) و امام صادق(ع) قوی بودند. آنها تا اواخر عمرشان، کار را با خشونت، استبداد، ظلم ودیکتاتوری پیش بردند؛ یعنی ضعف آنچنانی پیدا نکردند.

تحلیل دیگر اینگونه بیان شده است: از زمان خلیفه اول «ابوبکر» به بعد، کتابت، تدوین و حتی بیان احادیث پیامبر(ص) ممنوع شد. این سیاست خلیفه در حکومت های خلفای دیگر تا زمان عمر بن عبدالعزیز همچنان ادامه پیدا کرد و هیچ کس اجازه نداشت سنت پیامبر را بنویسد یا نقل کند.

بهرحال این خط مشی شناخته شده مکتب خلفا بود که احادیث پیامبر را ننویسند، نقل نکنند و ترویج ندهند. این سیاست در دورانی طولانی، تا زمان عمر بن عبدالعزیز (درگذشت 99ق) ادامه داشت. حتی عبدالله بن عمر به عنوان یک شخصیت مهمّ و مشهور به لب هایش اشاره کرد و گفت: «سالیانی بر ما گذشت در حالی که اجازه نداشتیم یک کلمه از حدیث و سنت پیامبر سخن بگوییم».

این سیاست و خط مشی پیامد کلانی داشت که به نظر ابن حجر عسقلانی حدود 120 سال و به نظر غزالی حدود 140 سال تدوین سنت ممنوع بود.

بعد از اینکه عمر بن عبدالعزیز این ممنوعیت را لغو کرد و به سرتاسر کشور اسلامی بخشنامه کرد که نوشتن سنت جایز و مباح است، دنیای اهل سنت به فکر افتادند که چه کار کنند؟ می خواستند سنت پیامبر(ص) را نقل کنند و بنویسند اما کسانی در بین آنها نبودند که حامل این سنت باشند. اصحاب پیامبر از دنیا رفته و نسلشان منقرض شده بود. عده ای از آنها شهید شده بودند و جمع کثیری هم به مرگ طبیعی مرده بودند. اینجا بود که دو راه برای بیان و نقل حدیث تصور می شد و عملی بود:

1. راه جعل حدیث یا حدیث سازی: خلفا کسانی مثل ابوهریره را تقویت کردند تا احادیثی را جعل کنند ولی این روش هم چندان موفق نبود.

2. راه اخذ حدیث از اهل بیت پیامبر(ص): راه دومی که می شد حدیث پیامبر(ص) را به دست آورد راه اهل بیت پیامبر(ص) بود. اما علی بن ابی طالب و فاطمه زهرا(ع) درگذشته بودند؛ حسنین و امام سجاد(ع) هم با آن حوادث که برایشان پیش آمد به شهادت رسیده بودند. حال، درست در زمان امام محمدباقر(ع) و بیشتر در زمان امام جعفرصادق(ع) حدیث نویسی و نقل حدیث مجاز و مباح شده است.

چنین بود که این دو امام از این فرصت استفاده مناسبی کردند؛ و حدود 40 سال به تربیت شاگرد و ترویج و ثبت حقایق اقدام نمودند.

امام باقر(ع) و امام صادق(ع) - به خصوص امام صادق(ع) - بارها فرمودند: «حدیث ما حدیث پیامبر و سنت پیامبر است». بسیاری از رهبران اهل سنت پای درس امام صادق(ع) بودند؛ بسیاری از ادبا، محدثین و مفسرین از ملل و مذاهب و فرقه های مختلف از درس امام صادق(ع) استفاده کردند. این کار در زمان امیرالمؤمنین(ع) یا امام حسن مجتبی(ع) مجاز نبود؛ اما در زمان امام صادق(ع) در مساجد این عبارت بسیار شنیده می شد: «حدّثنی جعفر بن محمد؛ یعنی جعفر صادق این حدیث را فرمود».

به همین دلیل تشیع را جعفری نامیده اند؛ زیرا تدوین سنت در زمان امام باقر(ع) و به خصوص امام صادق(ع) مجاز شد. در این دوره صحابه رسول خدا(ص) هم نبودند تا اهل سنت احادیث را از آنان فرا گیرند. از اینرو آنان به سراغ این دو امام و

ص: 134

بویژه امام جعفرصادق(ع) آمدند و ایشان هم از این فرصت بهترین و بیشترین استفاده را کردند.

مآخذ

الامام الصادق(ع) و المذاهب الاربعة، اسد حیدر، بیروت، دارالکتاب العربی، 1390ق؛ «علت نامیدن تشیع به مذهب جعفری»، علی اسلامی، گنجینه، ش31، مهر 1388، ص 36-37.

اهمیت خانه عقیل

اهمیت خانه عقیل، انتخاب این خانه برای دفن بنی هاشم و اهل بیت(ع).

رسول خدا(ص) این خانه را برای دفن فاطمه بنت اسد و سپس برای دفن عباس انتخاب کرد. اما چه معیارهایی منجر به این انتخاب شد؟ قطعاً یک علت و یک معیار درکار نبوده بلکه چندین عامل و معیار موجب این انتخاب شده است؛ مثل شخصیت معتدل عقیل و وجاهت و مطلوبیت او در جامعه مسلمانان، دوم موقعیت خانه که اولاً اصل آن طیب و طاهر بوده چون از قطعه زمین هایی بوده که رسول خدا(ص) به مهاجرین هدیه می کردند. پیامبر(ص) زمین وسیعی بین مسجد و بقیع را تفکیک و قطعه بندی کرده و به مهاجرین اهدا کردند تا مأوا و خانه ای بر پا کنند.

عامل و معیار سوم رواج و متداول بودن آرامگاه خصوصی در آن دوره و در جامعه مدینه به ویژه در بین خانواده های سرشناس و مشهور بود، مثل امروز که خانواده های مهمتر، اموات خود را در مقبره های خصوصی و خانوادگی دفن می کنند.

بهرحال در آن روزگار دفن شدن افراد متشخّص و مورد احترام، به جای گورستان عمومی، در داخل منازل و توجه به آرامگاههای خصوصی بیش از آنچه امروز در دنیا مرسوم است، معمول و رایج بوده است. مثلاً عبدالله پدر گرامی رسول خدا(ص) در خانه نابغه و رافع بن مالک پس از شهادت رافع در احد و انتقال جنازه اش به مدینه در خانه آل نوفل دفن شد. سعد بن مالک انصاری در کنار خانه «بنی قارط» دفن گردید. همچنین خلیفه اوّل و دوّم در داخل بیت رسول خدا(ص) دفن شدند. امام مجتبی(ع) به همین دلیل پیشنهاد کرد او را در خانه جدش رسول خدا دفن کنند که گروهی در اثر حسادتها و دسیسه های اموی، مانع شدند.

اساساً دفن شدن رسول خدا(ص) و حضرت زهرا(ع) در داخل بیت و حجره خویش از نظر اجتماعی نه تنها یک مسأله تازه و بی سابقه نبوده، بلکه نسبت به شخصیت آن دو بزرگوار، یک عمل عادی و طبیعی به حساب می آمد.

خلاصه اینکه انتخاب خانه عقیل برای دفن بنی هاشم در آنجا و ایجاد آرامگاه خصوصی یا خانوادگی بنی هاشم و آل البیت(ع) به دلیل سه دسته از عوامل بوده که به طور خلاصه می توان آنها را چنین برشمرد: شخصیت عقیل، موقعیت خانه، عرف و سنت اجتماعی آن دوره.

به همین دلیل بوده که رسول خدا(ص) گوشه ای از خانه عقیل را انتخاب کرده بود و در آنجا به دعا و راز و نیاز می پرداخت و می فرمود، دعاها در اینجا اجابت می گردد (وفاء الوفاء، ج3، ص890).

خانه عقیل به دلایل سه گانه فوق عملاً نقش بی بدیلی در طول تاریخ ایفا کرد که هیچ محل دیگر چنین نقشی بر عهده نداشته است. آنجا قرن ها پایگاه و مأوای شیعیان و مظلومین جهان بود. از نقاط مختلف به آنجا می رفته و از نظر روحی و فکری تغذیه می شده اند. امروزه آن دعا خانه پیامبر(ص) و خاندان مظلومش پس از تخریب، تابلویی برای نمایش مظلومیت و حقانیت شیعه و امامت شیعی در جهان تلقی می شود.

مآخذ

اخبار المدینة، ابن نجار، مکه، مکتبة الثقافیة، 1981م، ج1، ص153؛ اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ابن اثیر جزری، تهران، اسماعیلیه، بی تا، ج2، ص289 و 158؛ اعلام الوری، طبرسی، قم، مؤسسه آل البیت، 1417ق، ص144؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، 1391، ص67-70؛ وفاء الوفاء، سمهودی، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، 1430ق، ج3، ص890.

اهمیت و کارآیی ابوهریره

اهمیت و کارآیی ابوهریره، جایگاه او در ترویج و نشر حدیث.

ابوهریره از صحابه و شخصیت های جنجالی در عرصه علوم حدیث، فرهنگ و تاریخ اسلام است. کارنامه قطور و حجیم او در نقل روایات و احادیث نبوی او را در

ص: 135

معرض نقدهای فراوان قرار داده است.

پس از پیامبر(ص)، از خلیفه اول به بعد، تدوین سنت و حدیث عملاً ممنوع شد و دستگاه خلافت طی بخش نامه ای تدوین و نشر حدیث را غیر مجاز اعلام نمود. از طرف دیگر کسانی مثل ابوهریره هزاران حدیث جعلی را ترویج کرده بودند.

ابوهریره از حدیث سازان معروف است که 5374 حدیث از منابع برادران اهل سنت ما از ایشان نقل شده است. 5374 حدیث یعنی مجموع احادیث نقل شده از چهار خلیفه ابوبکر، عمر، عثمان و علی بن ابی طالب(ع) و زوجات نه گانه پیامبر(ص) و تمام بنی هاشم و عشیره پیامبر همه یک طرف، و احادیث ابوهریره یک طرف دیگر، در حالی که ابوبکر - طبق آنچه که برادران اهل سنت می گویند - 23 سال با پیامبر بوده و ابوهریره فقط 21 ماه با پیامبر بوده است. در حالی که ابوهریره 5374 حدیث از پیامبر نقل کرده، ابوبکر فقط 142 حدیث نقل کرده است. بنابراین از اینجا پیداست که ابوهریره بیشتر این احادیث را وضع و جعل کرده است و دلیل بی اعتمادی شیعیان و محققان اهل سنت نسبت به او همین است.

مآخذ

«علت نامیدن تشیع به مذهب جعفری»، علی اسلامی، گنجینه، ش31، مهر 1388، ص 36- 37؛ علم الحدیث، کاظم مدیر شانه چی، قم، 1362، ص18-20.

نیز نک- : ابوهریره دوسی

ایازخان قشقایی← آزادی در زیارت

ایجاد قبرستان بقیع

ایجاد قبرستان بقیع، چگونگی شکل گیری و تأسیس این محل برای دفن مردگان در دوره اسلامی.

با هجرت مسلمانان به شهر یثرب یا مدینه النبی و شکل گیری جامعه جدید، نیاز به مشارکت و تلاش همگانی برای ایجاد نهادها و مؤسسات مدنی بود. برخی از نهادها بویژه نهادهای مرتبط به زندگی انسان اولویت دارتر بود. به همین دلیل بازار به عنوان محل خرید و فروش مایحتاج عمومی مردم، زودتر راه اندازی شد. هر کدام از نهادها با اذن رسول خدا و تلاش های مستمر و مکرر ایشان ایجاد شد. کثرت جمعیت آن هم با ساختار جمعیتی معمر و سالخورده یا حداقل از نیمه گذشته و جنگها، مرگ و میر و شهادت را در پی داشت و مرگ و میر و شهادت نیاز به قبرستان را ایجاب می کرد.

گویا نخستین نفر اسعد بن زراره و از مهاجرین عثمان بن مظعون است. سمهودی می گوید: به هنگام مرگ عثمان بن مظعون رسول خدا(ص) فرمود: «ادفنوا عثمان بن مظعون فی البقیع یکون لنا سلفاً فنِعْمَ السّلف سلفنا عثمان» «عثمان ابن مظعون را در بقیع دفن کنید تا شاخص و یادگاری از گذشتگان ما باشد و چه پیشینه نیکی است عثمان.»

پس از فوت ابراهیم فرزند رسول خدا(ص) که در محلّه بنی مازن و خارج از مدینه واقع شد، صحابه عرض کردند «أینَ نَدفَنه؟!». رسول خدا فرمود: «الحقوه بسلفنا الصالح عثمان بن مظعون» او را به سلف صالح ما عثمان لاحق کنید و در کنار او به خاک بسپارید. پس از دفن شدن ابراهیم در بقیع مردم مدینه علاقمند شدند پیکر اقوام و عشیره خود را در آنجا دفن کنند و هر یک از قبایل مدینه درختان و ریشه های بخشی از بقیع را قطع و زمین آن را برای همین منظور آماده نمودند و تدریجاً دو مدفن قدیمی مدینه به نام «بنی سلمه» و «بنی حرام» متروک گردید.

گفتنی است با توجّه به اینکه وفات عثمان بن مظعون در سال دوّم و وفات ابراهیم در اوایل سال دهم هجرت و به فاصله هشت سال به وقوع پیوسته است و مسلماً در این مدّت علاوه بر عثمان بن مظعون افرادی دیگر نیز دفن شده اند.

رسول خدا(ص) در هر فرصت به بقیع می رفت، هم برای افراد تازه دفن شده نماز می خواند و هم قرآن تلاوت می کرد. بالاخره با این شیوه های عملی این فرهنگی جدید و نوپا را رشد و تعالی داد و آن را تبدیل به یک نهاد کارآمد نمود.

پیش از بقیع، مردم اموات را در سه جا دفن می کردند: منازل، گورستان های بنی حرام و بنی سالم. ولی آن هر

ص: 136

سه به تدریج منسوخ و متروک شدند. شخص رسول خدا در متروک شدن این سه، نقش اساسی داشتند.

مآخذ

الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبدالله، به کوشش علی محمد معوض، بیروت، 1415ق، ج3، ص85؛ اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ابن اثیر جزری، تهران، مکتبة اسماعیلیة، ج3، ص387؛ تاریخ المدینة المنورة، ابن شبه، به کوشش فهیم شلتوت، بیروت،1410ق، ج1، ص96؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، 1391، ص58.

أیدن، الخشقدمی

أیدن، الخشقدمی، الزمام الروی، خادم مسجد نبوی و مدفون در بقیع.

نامش ایدن و لقب او خوش قدمی است. این واژه فارسی است و با ورود به عربی به صورت خُشقدمی ضبط شده است. زمام به معنای دربان برای کنترل ورود و خروج ها است که البته فقط در اندرونی را کنترل می کند. این سمت اغلب در حکومتهای پادشاهی ترک بوده است. أیدن چند سال خادم حرم و مسجد نبوی بود سپس به عنوان مسئول مخزن تعیین شد. این پست را «الخازنداریه» می نامیدند. پس از او پسرش عهده دار مسئولیت ها شد. او عمری دراز داشت و ثروت بسیار اندوخت. عده ای از همکارانش نسبت به او حسادت کرده و جو عمومی را علیه او تحریک نمودند؛ بالاخره در طعام او سم ریخته و او را مسموم و به تاریخ رمضان 923ق، در مدینه شهیدش کردند. پیکر وی سپس در بقیع به خاک سپرده شد.

پس از دفن او قاضی حکم کرد که خانه و صندوق اموال او باز شود، تمامی اموال مصادره و در راه مصارف نیکوکاری مصرف گردد. پسرش هم از کار بر کنار شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج2، ص96- 97.

ایلخانان ← امیرچوپان

اَیمن بن محمد بن محمد تونسی

اَیمن بن محمد بن محمد تونسی، ادیب، شاعر، مجاور حرم نبوی و مدفون در بقیع.

ابوالبرکات أیمن بن محمد بن محمد ملقب به السَّعدی، التونسی المالکی، اصالتاً از تونس بود ولی به مدینه مهاجرت کرد و ساکن آنجا شده بود. او در 659ق چشم به جهان گشود و در 734ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد. ارتباطات وسیعی با دیگران داشت و زندگی اش سراسر کوشش و تلاش بود.

ابن فرحون و المجد او را با القابی چون شیخ سالک، مهاجر الی اله، ادیب، عالم عامل، عارف کامل، فقیه دارای زیرکی ستوده اند. (المغانم المطالبة، ج3، ص1176-1177؛ نصیحة المشاور، ص162)

دیوان شعر پر حجمی دارد که اکثر ابیاتش در مدح رسول خدا است. ابیاتی هم درباره بقیع دارد. زمانی که در تونس بوده همراه برخی همفکرانش مثل ابوعبدالله قصری انجمن و جلسه شعر و مباحثی علمی داشتند. ایمن در بیست سالگی به مدینه مهاجرت کرد و همین جلسه را در مدینه تشکیل داد. خودش در بیت شعری هدفش از آمدن به مدینه را دفن در بقیع اعلام کرده است:

حَضرنا

مسجد الهادی الشفیعِ

وجئنا لِنُدفَنَ بالبقیع

در ابیات دیگر چنین سروده است:

اذ کان قبری فی البقیع بِطَیبةٍ

فلا شک اّنی فی حمی صاحب القبر

نبی الهدی المبعوث من آل هاشم

ع-لیه صلاُة الله ف-ی السرّ و الجهرِ

یعنی هنگامی که قبرم در بقیع در مدینه باشد بدون شک در حمایت صاحب این قبرستان رسول خدا خواهم بود. او پیام آور هدایت و برانگیخته از بین بنی هاشم است. بر او همیشه آشکارا و نهان درود می فرستیم.

این ابیات گویای این حدیث نبوی است:

لا یصبر أحد علی لأوائها فیموت الا کنت شفیعاً او شهیداً یوم القیامة اذا کان مسلماً (صحیح مسلم).

ص: 137

رسول خدا(ص) در این حدیث شفاعت و گواهی بر مسلمانان را در قیامت بر عهده گرفته است.

اما دو بیت مذبور بر اساس گزارش سخاوی، روی چند قبر در بقیع نوشته شده است. ایمن علاقه خاص به رسول خدا و حرم نبوی داشت به طوری که پس از چند سال مجاورت تصمیم گرفت به تونس بازگردد اما مجدداً منصرف و تا آخر عمر در حرم نبوی مجاورت داشت و خودش را عاشق النبی می نامید. همیشه در صف اول نماز جماعت حرم حضور داشت. در مدرسه شهابیه سکونت داشت و در همین مدرسه از دنیا رفت و در بقیع به خاک سپرده شد. سخاوی برخی از اشعار او را در کتاب خود آورده است.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج2، ص99-105.

اینال شیخ للاسحاقی

اینال شیخ للاسحاقی، شیخ حرم نبوی و مدفون در بقیع.

اینال (فقیه) شیخ اسحاق ظاهری حقمق در سال های 780 تا 786ق ریاست خدام مدینه منوره و ولایت مشیخه حرم نبوی را عهده داشت.

او را به دینداری، اخلاقیات، ورع و تقوی ستوده اند. در دانش فقه هم تخصص داشت و گره مشکلات حقوقی کشور را می گشود.

او پس از بازگشت از حج در حرم نبوی در محرم 786ق درگذشت و در بقیع دفن گردید.

مآخذ

تاریخ امراء المدینة المنوره، عارف احمد عبدالغنی، دمشق، دارالکتانی، 1996م، ص286-287؛ تحفة اللطیفه فی تاریخ المدینة الشریفة، السخاوی، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، 1376ق، ج1، ص357.

ایوب صبری پاشا ← گزارش ایوب صبری پاشا

ایوبی، محمد بن محمد ← ابن الشماع

ص: 138

ب

بئر امام زین العابدین

بئر امام زین العابدین، چاه منسوب به حضرت سجاد(ع) در محوطه بقیع.

امام چهارم شیعیان علی بن حسین(ع) ملقب به زین العابدین و سجاد(ع) سال ها در مدینه بقیع به تعلیم و تربیت، نیایش، ذکر و عبادت مشغول بود. کتاب صحیفه سجادیه مجموعه نیایش های حضرت تجربه عملی و عینی همین سال ها است.

حضرت در بقیع دارای خانه، مسجد و امکانات معیشتی و رفاهی مثل چاه آب بوده است. بعضی اینها را وقفی دانسته و گفته اند که حتی برای آیندگان هم وقف و در نظر شده بود؛ تا کسانی که زمینه دارند با استفاده از این امکانات به زیارت، عبادت و خودسازی بپردازند.

مطری مدینه پژوه از سده 7ق درباره این چاه آب چنین گزارش داده است: نزدیک در بقیع و مسجد و خانه زین العابدین، چاه آبی منسوب به زین العابدین هست.

مأخذ

التعریف بما آنست، المطری، به کوشش محمد نور القلمبانی، مدینه منوره، 1402ق، ص43.

بئر معاویه

بئر معاویه، چاه آب واقع در بقیع منسوب به معاویه اوسی.

ابراهیم بن علی العیاشی از پژوهشگران و مؤلفان معاصر عربستان سعودی، این چاه را معرفی کرده است. او در کتاب المدینة بین الماضی والحاضر، مطالب فراوانی درباره بقیع دارد. از جمله به جایگاه بئر معاویه در بقیع و تاریخچه آن به اجمال پرداخته است.

چاهی مشهور به بئر معاویه در کنار کوچه مقداد بن اسود در بقیع استقرار داشت. بسیاری از متون نوشته اند که منظور از معاویه، پسر ابوسفیان است. ولی العیاشی تأکید دارد که منظور، معاویه از قبیله اوس است. او یکی از مشاهیر اوس بوده و خاندان معاویه یا بنومعاویه که خاندان مهمی از اوس بودند، در بقیع سکونت داشتند. البته خاندان دیگری به نام بنومعاویه هم به قبیله خزرج منسوب بودند.

مأخذ

المدینة بین الماضی والحاضر، ابراهیم بن علی العیاشی، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، 1392ق/ 1972م، ص319.

باب البقیع

باب البقیع، در سمت دیوار شرقی بقیع.

بقیع ورودی ها و درهای متعدد داشته و دارد. یکی از مشهورترین آنها، دری به نام (باب البقیع) بوده است.

بقیع از جهت جنوب شرقی به مسجد النبی وصل شده و در جهت شرق دیواری قدیمی بوده که بین شهر مدینه و بقیع ساخته شده بود. در وسط این دیوار، درب بقیع قرار داشته ولی اکنون این وضعیت تغییر یافته است.

مآخذ

البقیع: قصة تدمیر آل سعود، یوسف الهاجری، بیروت، 1411ق؛ المدینة المنورة تطورها العمرانی و تراث المعماری، صالح المعی مصطفی، بیروت، دار النهضة، 1981م؛

The Encyclopadia of Islam, p 957.

باب الجمعه ← در صیران

باب صیران ← در صیران

باج خواهی از زایران بقیع ← کتک زایران

بارگاه دختران رسول خدا(ص) ← قبه بنات الرسول

بارگاه سازی

بارگاه سازی، مشروعیت بقعه و بارگاه بر مقابر در قرآن و سیره رهبران دینی.

درباره مشروعیت ساختن بارگاه یعنی ساختمان های بلند همراه با گنبد و گلدسته بین فقها اختلاف است. اختلاف اصلی بین فقهای وهابی و فقهای شیعه به فهم آنان از چند آیه قرآن و حدیث باز می گردد. فقیهان وهابی چنین استدلال کرده اند که ساختن بنا بر روی قبور،

ص: 139

جلب توجه مردم و نمازگزاران به شخصیت های صاحب قبر به جای خداوند است و این نوعی شرک می باشد. از طرف دیگر در نصوص شرعی، شرک تقبیح شده است. اما فقیهان شیعه استدلال کرده اند که اولاً عبادت کنندگان در بناهای قبور به جای خداپرستی و توحید، به شخصیت پرستی روی نیاورده اند، بلکه برعکس از طریق توصیه ها و سفارش های شخصیت صاحب قبر، ایمان آنان به خداوند تقویت شده و خداگرایی و خداپرستی آنان افزایش یافته است. این اختلاف با بررسی میدانی در یک یا چند شهر به راحتی قابل پیگیری است و نیازی به منازعات طولانی در طول چند قرن نیست، مثلاً به راحتی می توان دید و فهمید که از میان میلیونها زایر امام حسین(ع) یا امام رضا(ع) در هر سال نه تنها یکی هم قایل به الوهیت یا راقیت و خالقیت آنها نبوده بلکه همه آنها را بنده خدا و تابع قوانین الهی دانسته و داعی به سوی او می دانند.

فقیهان وهابی، ساختن هر نوع بنایی را بر مقابر حرام دانسته و تخریب آن را هم واجب دانسته اند؛ اما در مقابل آنان، فقیهان دیگر مذاهب با استشهاداتی به قرآن و سنت بقعه سازی را مشروع می دانند؛ زیرا این بناها موجب جذب مردم به عبادت و دعا و توحید و خداپرستی می گردد.

برای نمونه، استشهاد به آیات اصحاب کهف کرده اند: قالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیهِمْ مَسْجِداً (سوره کهف، آیه 21) مؤمنان راستین که بر امر اصحاب کهف آگاهی یافتند و آن را سند زنده ای برای اثبات معاد جسمانی به مفهوم حقیقی اش دیدند، پس از مرگ آنان گفتند: «ما بر روی قبر آنها مسجد و ساختمانی بنا می کنیم تا مردم هرگز یاد آنها را از خاطره ها نبرند و در نیل به کمال اعتقادی و انسانی خود، آنها را الگو و سرمشق خویش قرار دهند».

چون عده ای درباره مدفن آنها نزاع کردند که چه کنیم؟ گروهی گفتند بر روی قبر آنها بنایی بسازیم. گروه دیگر که در این کار پیروز شده بودند گفتند مدفن آنان را مسجد می سازیم. قرآن کریم هر دو نظریه را مطرح می کند بدون آنکه از کار آنها انتقاد کند و یا لحن اعتراض آمیزی نسبت به نظر آنها داشته باشد. همین که قرآن جریان را نقل کرده و با آن مخالفت نکرده، یعنی درست بودن آن عمل را امضا فرموده است.

نیز خداوند درباره حضرت ابراهیم فرموده است: «وَاتَّخِذُوا مِن مَّقامِ إِبْراهیمَ مُصَلّی» از مقام ابراهیم عبادتگاهی برگیرید. خداوند امر کرد که بر محل استقرار حضرت ابراهیم(ع)، در آنجا که ایستاد و به کمک حضرت اسماعیل(ع) کعبه را بنیان نهاد، بنایی ساخته شود. نام آن را مقام ابراهیم گذاردند تا یاد آن پیامبر الهی زنده بماند. چون خداوند امر کرده، پس این کار نه تنها شرک نیست بلکه جلوه ای از توحید عبادی و عین اطاعت از خدای سبحان است.

پس اولاً خداوند با این که بر مزار اهل ایمان مسجدی ساخته شود تا او را عبادت کنند موضع مخالفی ندارد و آن را عملی شرک آلود نمی داند. ثانیاً ساختن مسجد بر مزار اولیای الهی، عملی بوده که در امت های پیشین نیز رایج بوده و تکریم خوبان و عبادت رحمان شمرده می شده است.

نیز دفن شدن پیکر پاک رسول خدا(ص) در داخل خانه خویش و در زیر سقف، دلیل روشن و مصداق عینی بر این واقعیت است که در اسلام، وجودِ بنا در روی قبر شخصیت های معنوی، عملی مُستَحسن و مورد تأیید بوده است و این حقیقت را درباره قبور انبیای گذشته نیز می توان دید؛ مانند قبر حضرت ابراهیم، اسحاق و یعقوب(ع) و قبور همسرانشان در شهر الخلیل؛ شهری که به یاد و به نام حضرت ابراهیم(ع) «خلیل» نام گرفت. این شهر در 25 کیلومتری بیت المقدس واقع شده و نام اصلی آن حبرون یا حَبْری است. و مانند قبر حضرت داود و سلیمان(ع) در «بیت لحم» و قبور و آثار سایر انبیا در بیت المقدس و شامات که در طول قرن های متمادی، قبل و بعد از اسلام، از استحکام و زیبایی بنا و ساختمان برخوردار بوده اند.

خلیفه دوم در جریان فتح بیت المقدس، نه تنها بر این

ص: 140

مقابر و آثار متعرض نگردید، بلکه با نماز گزاردن در این بقاع و امکنه، وجود آنها را عملاً تأیید کرد. همچنین رفتار و روش علما و پیشوایان اسلام نیز در طول تاریخ، همین رویه بوده است.

در مقابل این سیره و رویه، فقیهان سلفیه، ضرورت تخریب ساختمان های مقابر را مطرح کردند و در قرون بعد فقیهان وهابی این دیدگاه را ترویج نمودند. مهم ترین دلیل آنان اینست که مردم نمازگزار و عبادت کننده در ساختمان قبور متوجه شخصیت مثلاً حضرت محمد(ص) می شوند و از خداوند غفلت می کنند و این به شرک منتهی می گردد، حال آنکه برگزاری نمازهای جمعه و جماعت باشکوه کامل در آنجا از قدیم این بهانه را بکلی ردّ می کند.

از سوی دیگر ابن قیم جوزی از شاگردان ابن تیمیه در کتاب زاد المعاد فی هدی خیر العباد، درباره علت تخریب نکردن بناهای پیشین بر مقابر چنین فتوا داده است: «یجبُ هَدمُ المَشاهِدِ الّتی بُنِیتِ علی القُبورِ ولایجوزُ إبقاءُها بَعدَ القُدرة علی هَدمِها وإبطالِها یوماً واحِدا» ویران کردن نشانی که روی قبور ساخته شده، واجب است و پس از رسیدن به قدرت باید منهدم و ویران شود و باقی گذاشتن آن حتی برای یک روز هم جایز نیست.

ابن قیم وجوب تخریب بارگاه مقابر را منوط به قدرت داشتن نموده است. وهابیت با همین توجیه، هنوز مزار پیامبر اکرم(ص) و بسیاری از مشاهد دیگر را تخریب نکرده است؛ چون قدرت لازم برای انجام این کار را ندارد، زیرا از جهان اسلام و از شیعیان اهل تسنن می ترسند وگرنه طبق این فتوی، ابایی از تخریب ندارند.

مآخذ

الاجوبة النجفیة، هادی کاشف الغطاء، قم، بوستان کتاب، 1429ق، ص31 به بعد؛ تاریخ ابوالفداء، بیروت، مکتبة المعارف، ج7، ص 58؛ تاریخ طبری، بیروت، اعلمی، [بی تا]، ج3، ص 405؛ زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ابن قیم جوزی، قاهره، 1324ق، ص661؛ المیزان فی تفسیر قرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1388، ذیل کهف، آیه 21؛ وفاء الوفاء، سمهودی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1995م.

باز و بسته شدن درها

باز و بسته شدن درها، برنامه ورود و خروج زایران و ساعات آن.

در دوره جاهلیت و در سده های نخست اسلامی قطعاً بقیع دیوار و حصار نداشته و قطعه زمینی خارج از شهر مدینه بوده و ورود و خروج به آنجا آزاد بوده است.

اما بعدها با ساخت و ساز آرامگاه برای برخی مقابر و نصب تزئینات از طلا و نقره و سنگ های قیمتی و زیور آلات، اعطای نذورات توسط زایران به طور روزانه، مدیریت شهری و مدیریت بقیع مجبور شدند اطراف بقیع را دیوارکشی کنند و چند جا هم در و دربان (بوّاب) بگذارند.

در دوره حاکمیت عثمانی یک مسأله اقتصادی هم پیدا شد و آن اخذ ورودی از زایران بود، از اینرو باید ورود و خروج زوار کنترل می شد. به علاوه در دوره حاکمیت سعودی ها، حساسیت ها و منازعات مذهبی و فرقه ای هم پیدا شد و دولت درصدد برآمد به شدت، ورود و خروج زایران را کنترل کند.

در دوره عثمانی درها فقط در ساعات خاصی از شب بسته می شد. البته اگر زایران وجهی بابت مخارج روشنایی و غیره می پرداختند، تا صبح باز می گذاشتند. در برخی سفرنامه ها هست، حتی خدام و بواب، کلیدها را به زوار می سپردند و می رفتند و صبح می آمدند تحویل می گرفتند.

در دوره سیطره وهابیون فقط به هنگام دفن اموات، درها باز می شد و مجدداً بسته می گردید. اما با فشارهای حجاج و دولت ایران، روزانه فقط تا سه ساعت برخی از درها باز می شد. از سال 1365 بنا به درخواست مردم مسلمان و مسئولین ایرانی صبح ها پس از نماز صبح، دو ساعت بعضی درها باز می شد. و فقط زایران مرد و نه زن ها می توانستند وارد شوند. سال هایی فشار زیادتر بوده و زایران حق رفتن به سر قبور را نداشته و فقط در معبرها باید، چند دقیقه ای می ایستادند و عبور می کردند. حتی حق خواندن زیارت نامه، گریه و زاری و نوحه سرایی نداشته اند. البته در سال هایی هم که روابط دو دولت ایران و عربستان بهتر می شده، اندکی از سخت گیری ها

ص: 141

کاسته می شد و برخی اقدامات و منع ها برداشته می شده است. بهرحال ورود و خروج و باز و بسته بودن درهای بقیع در دوره جدید جدی تر رعایت می شده است؛ با اینکه هر چند سال یکبار تغییراتی داشته است.

در دوره عثمانی و حتی تا سه دهه قبل یک شغل به نام بوابین در مدینه بود که حراست، کنترل زایران و باز و بستن درها را بر عهده داشتند. بعداً این وظیفه بر عهده شرطه و نیروی انتظامی سعودی واگذار شد. البته در کنار نیروی انتظامی مأمورین ارشاد و امر به معروف هم حضور دارند و به گمان خود حاجیان مسلمان را که بسیاری از آنها از علما و از بهترین موحدان و مجاهدان هستند، از شرک باز می دارند!

مآخذ

صور من الحیاة الاجتماعیة بالمدینة المنورة، یاسین احمد یاسین الخیاری، مدینه منوره، 1413ق/ 1993م، ص120-125 و ص99-102؛ المدینة بین الحاضر و الماضی، ابراهیم بن علی العیاشی، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، 1972م، ص168؛ میقات حج، شماره های مختلف.

بازاریان و کسبه تهران، تجمع ← تجمع بازاریان و کسبه تهران

بازسازی بقعه ائمه

بازسازی بقعه ائمه، تعمیر و مرمت و توسعه حرم امامان(ع) در بقیع در سده 13ق توسط محمدعلی پاشا.

اهمیت آرامگاه ائمه بقیع(ع) برای اهل سنت و شیعیان چنان است که پیروان هر دو مذهب قرنها به آبادانی و عمران آن اهتمام داشته اند. صرفاً یک استثناء تاریخی هست و آن اهتمام وهابیون به عنوان اهل سنت سلفی به تخریب آن است. پادشاه و امیرانی از اهل سنت در تاریخ بوده اند که در تعمیر و توسعه بقیع و حتی بازسازی بقعه ائمه کوشا بوده اند. یکی از اینان محمدعلی پاشا (1769-1849م) حاکم مصر است. او خدمات فراوانی در مکه و مدینه داشت. از جمله به دستور سلطان محمود عثمانی دوم (1199-1255ق) بقعه و آرامگاه ائمه بقیع(ع) را در سال 1234ق بازسازی کرد و نیز اطراف آن را توسعه داد. گویا قبل از این تاریخ بقعه ائمه(ع) توسط وهابیون تخریب شده بود و سلطان عثمانی فرمان بازسازی را بعد از آن تخریب می دهد. روشن است که هدف علی پاشا راحتی زایران بوده به طوری که سید جعفر مدنی برزنجی (درگذشت 1317ق) از بزرگی آرامگاه ائمه بقیع و راحتی مردم به هنگام زیارت یاد کرده است. تا هنگام تخریب این آرامگاه توسط سعودی های وهابی، زایران به راحتی در آنجا به عبادت، دعا و زیارت می پرداختند.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1391، ص350؛ به سوی ام القری، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1373، ص316؛ نزهة الناظرین، جعفر بن اسماعیل برزنجی، قاهره، 1998م، ص276.

بازسازی بقیع توسط محمد مصدق ← مصدق، محمد

بازسازی و دولت ایران ← فعالیت های دولت ایران در جده

بازسازی

بازسازی، تلاش های مردمی برای مرمت خرابی های بقیع.

بقیع در طول تاریخ گاه به دلیل حوادث غیرمترقبه طبیعی مثل سیل، خسارت هایی متحمل می شد؛ ولی به سرعت توسط افراد نیکوکار، بازسازی می شد. چون مانعی برای بازسازی وجود نداشت. امّا پس از سلطه وهابیان بر حجاز، تخریب و ویرانی عمدی و آگاهانه حرم ائمه بقیع و دیگر بناهای این قبرستان آغاز شد. شیعیان جهان و خصوصاً مراجع و علمای دینی پس از تخریب، اقداماتی برای بازسازی و تعمیر انجام می دادند. اما مانع مهم آل سعود و وهابیون بود که این اقدامات را بی اثر ساخت و نمی گذاشت به نتیجه برسد.

مظفر اعلم، نماینده ی دولت ایران در جدّه از سال 1330ش با تشویق و حمایت علمای شیعه کوشش هایی در این راستا داشته است. وی در تاریخ 21 آذرماه 1330 در گزارشی به کمیسیون دائمی حج وضعیت اسف بار بقیع را متذکر شده و وضعیت بقیع بعد از خرابی تمام ساختمان های قبور ائمه اطهار(ع) بسیار دلخراش دانسته است. او طرحی داده که اگر

ص: 142

اولیای دولت سعودی برای ساختن دیواری با پنجره های آهنی، گرد محوطه مدفن مطهر ائمه هدی موافقت کنند حداقل محوطه ای به وسعت 120 متر مربع با سایه بانی ساخته شود تا قبور ائمه(ع) تکریم شده و محترم شمرده شود. مظفر اعلم به عنوان سفیر ایران در جده در ششم آذرماه 1330 از مدینه و بقیع بازدید کرده و گزارش مفصل چند صفحه ای برای مقامات ایران ارسال نموده است.

امّا به رغم مذاکرات چندساله نمایندگان ایران با مسئولین و مقامات عربستان سعودی از رده های مختلف، بازسازی به هیچ وجه نه تنها اجرا نشد بلکه چند سال بعد، رسانه های عربستان از قول مقامات این کشور، چنین تصمیمی را کاملاً منکر شده و بازسازی را تکذیب کردند. با اینکه امیر فیصل نایب السلطنه حجاز و امیر عبدالله فرزند ایشان قول داده بودند؛ حتی به شهرداری مدینه ظاهراً دستور داده بودند که به مقابر ائمه شیعیان رسیدگی ویژه کند. گاهی امیر مدینه هم قول مساعدت می داده ولی هیچگاه اقدام عملی صورت نمی گرفته است.

بهرحال تلاش عالمان و بزرگان شیعه و پیروان اهل بیت(ع) از یک سو و کوشش های نمایندگان و مدیران دستگاه دیپلماتیک ایران و همچنین تلاش های برخی از مقامات اهل سنت برای بازسازی بقیع تاکنون با اینکه پیوسته ادامه داشته ولی عملاً اجرا نشده است. این موضوع بارها در گفتگوهای سیاسی سران دو کشور ایران و عربستان مطرح شده است، لیکن متأسفانه تا این زمان، آنگونه که باید تأثیری، در پی نداشته و وهابیان همچنان نسبت به عقاید خویش اصرار ورزیده، بر اقدامات تخریبی شان افزوده اند. تا آن جا که در یکی دو سال اخیر، باگذاشتن در فلزی جلو پله ها، از رفتن بانوان به قسمت فوقانی و مقابل در ورودی بقیع و پشت پنجره های آن جلوگیری می کنند و با استقرار نیروهای نظامی در قسمت تحتانی مقابل بقیع، مانع از نشستن و زیارت نامه خواندن زایران می شوند.

از سوی دیگر با گماردن تعدادی نیروهای خاص در کنار قبور بقیع، با الفاظ و عبارات و بیانات خارج از ادب و نزاکت، زایران را مورد توهین و استهزا قرار می دهند و این خود وسیله ای برای افزایش بغض و ناراحتی کسانی است که با تأسی به پیامبرخدا(ص) به زیارت قبرستان بقیع می روند تا با چهره های برجسته صدر اسلام آشنا شده و از آرمیدگان ممتاز بقیع الگو بگیرند.

مآخذ

اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، علی محقق، تهران، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، 1379، ص247 به بعد؛ تخریب و بازسازی بقیع به روایت اسناد، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1385، ص 85و159؛ الشیعة فی المملکة العربیة السعودیة، حمزة الحسن، بیروت، دارالساقی، 2010، ج2، ص227-256؛ مجله بقیع، سال3، ش35 فروردین 1368، ص8-10؛ همان، ش36، اردیبهشت 1368، ص14-15.

بانوی اصفهانی ← شهربانو بیگم

بجلی، یونس بن یعقوب ← یونس بن یعقوب بجلی دهنی

بخارایی، رحمت اللّه بن ملا عاشورا ← رحمت الله بن ملا عاشور بخارایی

بخش نامه دولت ایران

بخش نامه دولت ایران، اعلام عزا و تعطیل عمومی به مناسبت تخریب آثار و اماکن در حجاز به ویژه در بقیع.

پس از تخریب های فراوان دولت آل سعود و وهابیون در بقیع و دیگر جاهای مدینه منوره و حتی سوزانیدن در حرم نبوی در 1304/ 1344ق، دولت رضا شاه بخش نامه ای با امضای رییس الوزرا به شرح زیر منتشر کرد:

عموم حکّام ایالات و ولایات و مأمورین دولتی: به موجب اخبار تلگرافی، از طرف طائفه وهابی ها، اسائه ی ادب به مدینه ی منوّره شده و مسجد اعظم اسلامی را هدف تیر توپ قرار داده اند. دولت از استماع این فاجعه ی عظیمه، بی نهایت مشوّش و مشغول تحقیق و تهیّه اقدامات مؤثره می باشد. عجالتاً، با توافق نظر آقایان حجج اسلام مرکز، تصمیم گرفته شده که برای ابراز احساسات و عمل به سوگواری و تعزیه داری، یک روز تمام مملکت تعطیل عمومی شود، لهذا مقرر می دارم، عموم حکام و مأمورین

ص: 143

دولتی، در قلمرو مأموریت خود به اطلاع آقایان علمای اعلام هر نقطه، به تمام ادارات دولتی و عمومی مردم، این تصمیم را ابلاغ و روز شنبه شانزدهم صفر 1344 (برابر 15 شهریور 1304) را روز تعطیل و عزاداری اعلام نمایند.

مأخذ

تخریب و بازسازی بقیع، سیدعلی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385، ص50.

بدر، عبد الباسط ← التاریخ الشامل

بدعت بقعه

بدعت بقعه، باور وهابیون مبنی بر بدعت بودن ساخت آرامگاه و نقد آن.

وهابیان مدعی هستند ساخت و ساز بر سر مقابر و مزارات در سده های نخست اسلامی نبوده و بعدها مثلاً از سده پنجم قمری به بعد شیعیان و برخی از اهل سنت منحرف شروع به ساختن بقعه و آرامگاه نمودند. از اینرو چون مسبوق به سابقه نیست پس بدعت محسوب می شود. نیز این عمل را بدعتی می دانند که در روایات نهی شده است. وهابیان از این طریق می خواهند اعمال و اقدامات خودشان در تخریب اماکن اسلامی از جمله تخریب بقعه های ائمه(ع) در بقیع را توجیه کنند.

اما مخالفان وهابیت معتقدند اولاً مطابق، آیه قرآن این عمل بین موحدان، دست کم از روزگار اصحاب کهف متداول و متعارف بوده است (سوره کهف، آیه 21) چنانکه سر مزار اصحاب کهف، بقعه و عبادتگاه ساختند تا مردم پس از عبرت آموزی از سرنوشت آنان به عبادت خداوند و سجده خداوند روی آوردند. دوم اینکه در دوره رسول الله بسیاری از اموات را در خانه یا اتاق دفن می کردند. از جمله جسد پسر رسول خدا(ص) ابراهیم در خانه عقیل در اتاقی دفن شد و بعدها با دفن اموات بیشتر در این خانه، آنجا را تبدیل به مسجد عمومی کردند.

مآخذ

شناخت وهابیت، نجم الدین طبسی، قم، دلیل ما، 1391، ص797 و 799؛ الوهابیة فی المیزان، جعفر سبحانی، قم، 2012م، ص31 به بعد.

بَرَاء بن مَعرُور

بَرَاء بن مَعرُور، از اصحاب رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

براء بن معرور، به نام ابن صَخربن خنساء هم خوانده شده و از قبیله خزرج و از اصحاب مدنی و انصاری است. او از پیروان با وفای پیامبر خدا(ص) است. در پیمان عقبه، در میان جمعیت هفتاد نفری اهل یثرب حضور داشت که در تاریکی شب، هنگام خفتن کفار قریش دست بیعت به پیامبر داد و با کلماتی حاکی از ایمان و عشق به آن حضرت، اظهار ارادت نمود و قول داد که تا آخرین رمقِ حیات خویش، از پیامبر خدا(ص) حمایت و پشتیبانی کند.

ابن معرور، از پیشگامان در بیعت با پیامبر بود و نخستین کس در میان هفتاد و دو نفر مرد و زن در عقبه بود که با پیامبر دست بیعت داد.

کسانی که از مدینه عازم مکه شده بودند، در ایام تشریق با پیامبر خدا(ص) دیدار کردند و از آن حضرت خواستند نشستی را با آنان داشته باشد.

براء بن مغرور، مانند بسیاری از مدنی ها، پیش از هجرت مسلمان شد. او به وسیله تبلیغات مُصعب بن عمیر اسلام را برگزید. از رخدادهای برجسته و مسائل عجیب در زندگی براء بن معرور آن بود که از قوم یهود سخت بیزار بود و از این رو، پس از مسلمان شدنش، خوش نداشت که به سوی بیت المقدس نماز بخواند، از همین روی در سفری که از یثرب به مکه، برای دیدار با پیامبر می رفت، با همین ذهنیت، به سوی کعبه نماز گزارد و هنگام مرگ خویش وصیت کرد که به سوی کعبه دفنش کنند.

براء بن معرور در بیعت عقبه، از سوی پیامبر خدا(ص) به نقابت و مهتری قومش در مدینه برگزیده شد. این کار به دلیل جایگاه و اهمیتی بود که براء در نزد پیامبر داشت. او در فاصله پیمان عقبه، تا هجرت پیامبر خدا(ص) به یثرب، در این شهر تلاش گسترده ای در انتقال پیام های پیامبر به قوم خویش نمود و بیشتر آنان، توسط براء بن مغرور مسلمانی را برگزیدند.

ص: 144

روایات در تاریخ وفات براء بن معرور گوناگون است؛ برخی وفات او را یک ماه پیش از هجرت دانسته اند. این روایات با روایات متواتر دیگری که وفات وی را در چهار ماه نخست هجرت دانسته، متناقض است و ظهور بیشتر روایات، حاکی از آن است که براء در چهار ماه نخست هجرت پیامبر(ص) در مدینه از دنیا رفته است. علامه مجلسی، بر همین قول است.

پس از وفات براء پیامبر خدا(ص) بر جنازه او نماز گزاردند و سپس در بقیع به خاک سپرده شد.

پیامبر خدا(ص) چون از تجهیز و تکفین براء بن معرور فارغ شدند و در مجلس عزا نشستند، فرمودند: شما ای بازماندگان و اولیای براء، به تبریک سزاوارترید تا تسلیت؛ زیرا برای براء در حجاب های آسمان، قبه ای بر پا شد تا روحش به آسمان عروج کند. روح او را به بهشت بردند و همه خازنان بهشتی، روحش را دریافت نمودند.

مآخذ

الغدیر، عبدالحسین امینی، بیروت، دارالکتاب، 1967م، ج7، ص 262؛ الامام علی(ع)، احمد الرحمانی الهمدانی، تهران، انتشارات منیر، 1377ش، ص774؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دارالعلم، 1987م، ج3، ص88؛ العدد القویة، ابن مطهر حلّی (علی بن یوسف)، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، 1408ق، ص 119؛ نفس الرحمان فی فضائل سلمان، به کوشش جواد قیومی، قم، 1369ش، ص 75.

برادران یکتا پرستی ← اخوان توحید

بَرام

بَرام، نام کوهی در ناحیه بقیع.

بَرام بر وزن مرام نام کوهی در سرزمین بنی سلیم در مجاورت حره در ناحیه بقیع است و ابو قطیفه عمرو بن ولید شاعر عرب، وقتی که عبدالله بن زبیر امویان را از حجاز به شام تبعید کرد، در این باره حدود سی بیت سروده و در یک بیت آن چنین گوید:

لیت شعری واین منی لیت/ اعلی العد یلبنٌ فبرام

یعنی کاش می دانستم و البته من کجا و کاش گفتن کجا؟ که یلبن و برام در همان وضع روزگار گذشته است.

اما در نقشه های موجود و جدید کوه خاصی در بقیع مشاهده نمی شود می توان نتیجه گرفت که کوه کوتاه (کوهپایه) بوده که به مرور فرسایش یافته یا مردم و مدیریت شهری آن را تسطیح کرده اند. نکته اینست که این کوه نماد علو و سمبل برتری مردم این منطقه بوده است.

مأخذ

تاریخ مدینه منوره، عمربن شبه نمیری، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، ص285.

برانگیخته شدن مدفونین

برانگیخته شدن مدفونین، بعث و حشر هفتاد هزار تن از بقیع در قیامت.

از قول علمای یهود و نیز در منابع روایی و حدیثی درباره فضیلت بقیع، از حشر هفتاد هزار مدفون در بقیع خبر داده اند. روایاتی از رسول خدا(ص) نقل شده که در قیامت به هنگام محشور شدن مردگان، از بقیع هفتاد هزار تن برانگیخته خواهند شد. مهم تر اینکه تأکید شده اینان حساب دهی ندارند و به هنگام محاکمه مردان و زنان، اینان را از محاسبه رفتار و اعمالشان معاف می کنند. در برخی از این روایات هست که این افراد مثل ماه شب چهارده درخشش دارند.

روایات معصومین(ع) از نظر سندی و دلالت نیاز به بررسی دارند؛ اما مهم تر اینکه، این روایات متذکر نشده اند این مردگان مربوط به قبل اسلام تا دوره حضرت رسول(ص) بوده یا از آینده خبر می دهد و مردگانی که بعداً دفن می شوند را معرفی می کند. چون این روایات مطلق است و از سوی دیگر قول علمای یهود هست، این روایات را باید شامل قبل از اسلام هم دانست. به عبارت دیگر پیش از اسلام و در دوره یهود، بقیع قبرستان بوده و مردم مردگان خود را در آنجا دفن می کرده اند.

مأخذ

اخبار المدینة: ترجمه خلاصة الوفاء باخبار دارالمصطفی، نورالدین سمهودی، به کوشش سید کمال حاج سید جوادی، تهران، مشعر، 1376، ص288؛ الدرة الثمینة، ابن نجار، به کوشش صلاح الدین شکر، مدینه منوره، مرکز بحوث، 2006م، ص79-81؛ مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، قم، آل البیت(ع)، 1407ق، ج2، ص308-309؛

ص: 145

براوستانی، مجدالملک ← مجدالملک قمی

بِردة الحاجّ، عتیق کافور الحریری

بِردة الحاجّ، عتیق کافور الحریری، خادم مسجد النبوی و مدفون در بقیع.

تاریخ تولد و وفات او ذکر نشده و اطلاعات چندانی از او در دست نیست. سخاوی او را مردی صالح و خود ساخته توصیف کرده و می گوید: او یکی از فراشان حرم نبوی در مدینه است. درباره خاندان و ذریه او نیز گزارشی نیافته ایم اما گویند که گذار عمرش تماماً در خدمت حرم نبوی بود و پس از وفات در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین السخاوی، ج2، ص119-120.

برزنجی مدنی

برزنجی مدنی، خاندانی از ساداتِ متولی بقیع در سده 12 تا 14ق.

خاندان برزنجی مدنی از شافعیان و سادات ساکن در مدینه بین سده یازده تا چهاردهم قمری بوده اند. اینان نسبتشان به طایفه ای از کردهای ایران و عراق به نام برزنجی یا سادات برزنجی می رسد.

عثمانی ها که به مکه و مدینه سیطره داشتند، برزنجی های مدنی را به عنوان متولی بقیع تعیین کردند. بیشترین اطلاعات در این باره را سید جعفر مدنی برزنجی (درگذشت 1317ق) در کتابش نزهة الناظریه گزارش داده است. او تأکید کرده خاندانش از سوی دولت عثمانی، رسماً متولی بقیع بودند. سلطان محمود خان عثمانی در فرمانی مسئولیت بوّابی (دربانی) بقیع را بر عهده برزنجی های مدنی نهاده بوده است. در گزارش های متعدد تصریح شده که برزنجی ها با اینکه از سادات بودند ولی نسبت به شیعیان رفتار شایسته ای نداشتند. به ویژه در مورد شیعیان عجم سخت گیری داشتند و حتی آنها را کتک می زدند. آنان از هر زایری که وارد حرم ائمه بقیع می شد، مبلغی می گرفتند، اگر نداشتند یا نمی دادند، گاه به سختی مضروب می شدند.

از این خاندان چهره ها و دانشمندانی برخاسته اند، از جمله محمد بن عبدالرسول برزنجی مدنی، زین العابدین جعفر بن حسن برزنجی مدنی، جعفر بن اسماعیل برزنجی مدنی؛ احمد بن اسماعیل بن جعفر برزنجی مدنی.

همه اینان صاحب کرسی تدریس و افتاء در مدینه منوره بودند و بعضی از آنان آثار ماندگار و سودمندی درباره مدینة النبی و بقیع دارند. مثل کتاب نزهة الناظرین از جعفر بن اسماعیل (1250-1317ق) که برای اولین بار در مکه، 1303ق و در قاهره، 1332ق منتشر شد. این اثر درباره مسجدالنبی و اطراف آن از جمله قبرستان بقیع است. احمد بن اسماعیل درگذشته (1337ق) کتابی درباره بقیع به نام فی مناقب اهل البقیع نوشت.

بدینگونه این خاندان علاوه بر اینکه تولیت بقیع را بر عهده داشتند، از نظر علمی و پژوهشی هم برای معرفی و ترویج بقیع نوشته هایی نیز عرضه کرده اند.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، دارالعلم للملایین، 1986م، ج1، ص99-100؛ تاریخ مشاهیر کرد، بابا مردوخ روحانی، تهران، 1364، ج2، ص61-63؛ دانشنامه جهان اسلام، تهران، 1376، ج3، ص91-92؛ معجم المطبوعات العربیة والمعربة، یوسف الیان سرکیس، قم کتابخانه آیت الله مرعشی، 1410ق، ج1، ص548-549.

برزنجی، جعفر بن سید اسماعیل

برزنجی، جعفر بن سید اسماعیل، مورخ و پژوهشگر عراقی و نویسنده درباره بقیع.

سید جعفر بن اسماعیل برزنجی (1250-1317ق) در دهکده برزنجه در عراق متولد شد. در نوجوانی نزد پدرش و سپس علمای منطقه آموزش دید. از 1269ق در الازهر به تحصیل مشغول شد. پس از طی مدارج علمی مقام های مفتی شافعیه، قضاء، امامت و خطابه حرم نبوی را کسب کرد.

علاوه بر مشاغل و مناصب فوق، کتب متعددی هم تألیف و عرضه کرد که برخی از آنها معرفی می شود: تاج الابتهاج علی النور الوهاج فی الاسراء و المعراج، شواهد الغفران و از همه مهم تر نزهة الناظرین فی تاریخ مسجد سید الاولین و الآخرین است که آن را درباره مسجد نبوی

ص: 146

و اطراف آن از جمله قبرستان بقیع نوشت.

کتاب نزهة الناظرین اولین بار در سال 1303ق توسط المطبعة الامیریة در مکه منتشر شد. بار دوم در سال 1332ق توسط المطبعة الجمالیة در مصر منتشر شد. همین چاپ در بیروت توسط دارصعب به روش عکس برداری برای بار سوم چاپ شد.

به دلیل اینکه همه این چاپ ها مشکلاتی داشت و نسخه های آن در بازار هم به اتمام رسیده بود، احمد سعید بن سلم به تحقیق آن پرداخت. این تحقیق توسط مکتبة بن سلم (مدینه منوره) و مکتبة الرفاعی(قاهره) در سال 1418ق/ 1998م منتشر شد. بخشی از آن درباره بقیع است.

مأخذ

نزهة الناظرین فی تاریخ مسجد سیدالاولین و الآخرین، جعفر بن السید اسماعیل البرزنجی، به کوشش احمد بن سعید بن سلم، مدینه منوره و قاهره، مکتبة بن سلم و مکتبة الرفاعی، 1418ق/ 1998م.

برغانی، ملّا محمد صالح

برغانی، ملّا محمد صالح، فقیه، مفسر و مرجع تقلید امامیه در سده 13ق و احیاگر بقیع.

محمد صالح (درگذشت 1271ق) فرزند مولی محمد ملائکه مشهور به برغانی از علمای بزرگ امامیه است. خاندان آل برغانی از برغان (قبلاً دهستان و اکنون شهرستان بین تهران و قزوین در دل کوه البرز) بوده و یکی از مشهورترین خاندانهای علم و اخلاق و از مدافعین حقوق شیعه و شاخه ای از آل طالقانی در عراق و ایران است. نسب این سلسله به آل بویه منتهی می گردد. این طایفه از ذریه شیخ ملامحمد ملائکه (درگذشت 1200ق) فرزند شیخ ملامحمد تقی بن شیخ ملامحمد جعفر بن شیخ ملامحمد کاظم طالقانی برغانی، هستند. ملامحمد ملائکه از بزرگان علمای اصولی بود و با اخباریهای قزوین مشاجرات و مبارزاتی داشت و مصایب فراوانی در این راه متحمل شد. محمد صالح مقدمات علوم عربی و فنون ادب را نزد پدرش در برغان فرا گرفت. در کودکی قرآن مجید و نهج البلاغه را حفظ نمود. در قزوین و بعد در اصفهان و سپس در عتبات مقدسه عراق به فراگیری علوم دینی پرداخت. آنگاه به کربلا هجرت کرد و در حوزه درس وحید بهبهانی (درگذشت 1205ق) حضور یافت بعد از مدتی بر اثر شیوع وبا در عراق به ایران بازگشت و مدتی از حوزه درس میرزا ابوالقاسم قمی صاحب قوانین (درگذشت 1231ق) بهره مند گشت و بعد راهی اصفهان شد و از حوزه درس فیلسوف شهیر ملاعلی نوری (درگذشت 1246ق) علوم عقلی را فرا گرفت. سپس برای زیارت حضرت رضا(ع) به خراسان رفت و در آن سامان، مدّتی از حوزه درس سید میرزا مهدی خراسانی (شهید در سال 1217ق) استفاده نمود و آنگاه برای مرتبه دوم به عراق بازگشت و در نجف به حوزه درس شیخ جعفر کبیر صاحب کشف الغطاء (درگذشت 1228ق) پیوست و بعد به کربلا منتقل گردید و به حوزه درس سید علی طباطبائی صاحب ریاض (درگذشت 1231ق) ملحق شد و به درجه اجتهاد نایل گردید. در حدود سال 1220ق به ایران بازگشت و در تهران سکنا گزید و کرسی اصلی تدریس و فتوی را به خود اختصاص داد و طلاب علوم دینی از اطراف و اکناف به نزد او گرد آمدند. در این ایام بر اثر بی کفایتی فتحعلیشاه ولایات شمال ایران به اشغال روسها درآمد. این حوادث خشم ملامحمد صالح برغانی را برانگیخت و باعث شد که وی فتوای مهم خود را در خصوص هر گونه جنگ و یا ترک مخاصمه صادر کند و قراردادهای صلح و مذاکرات با دولتهای خارجی را لازم به اذن فقها بداند. از اینرو بین روحانیت و شاه مشکلاتی پدید آمده و موجب دعوت علمای طراز اول تهران به کاخ گلستان و تشکیل جلسه ای در حضور شاه شد. برغانی در این جلسه از رهبری فقها در عصر غیبت کبری و محدود بودن اختیارات شاه بر اساس قرآن و سنت دفاع کرد. این مسئله مورد تأیید برخی از فقهای حاضر قرار گرفت. ولی شیخ ملامحمد علی جدلی مازندرانی معروف به جنگلی که از مقربین شاه بود، به دفاع از مقام شاه و نقش رهبری او پرداخت. این جلسه منجر به ناراحتی شدید فتحعلیشاه از برغانیها گردید. متعاقباً

ص: 147

شاه قاجار دستور تبعید ملامحمد صالح و دو برادرش شهید ثالث و ملاعلی برغانی را صادر و آنها را به عراق تبعید کرد. برغانی از عراق راهی حجاز گشت و در مکه مکرمه مقیم شد. او مذهب خود را پوشیده می داشت و عهده دار تدریس فقه جعفری و معارف اهل بیت(ع) به نحوی که هماهنگ با یکی از مذاهب اربعه بود گردید. وی در مکه و مدینه آثار خیری از خود باقی گذاشته است، از جمله تجدید بنای عمارت ابو منصور خمارتاش بن عبدالله قزوینی (درگذشت ح 510ق) که وقف اقامت حجاج اهل قزوین بود. وی مجدداً به عراق بازگشت و در کربلا و نجف به تدریس و فتوی اشتغال یافت. در این هنگام شیخ جعفر کاشف الغطاء عازم ایران شد و با توجه به روابط صمیمانه ای که با خاندان برغانیها داشت، مقرر شد که تابستان را در قریه برغان بگذراند. از طرفی چون از اختلافات حاد و دشمنی برغانیها با فتحعلیشاه قاجار مسبوق بود آنها را با خود به ایران آورد و نزد فتحعلیشاه قاجار برایشان شفاعت کرد و شاه قاجار وساطت شیخ جعفر کبیر را در قبال این شرط پذیرفت که آنان در دارالخلافه تهران اقامت گزینند.

ملامحمد صالح اقداماتی وسیع و تعمیراتی اساسی در بقیع انجام داد. چون بقیع به دستور آل سعود در 1221ق تخریب و غارت شده و بقعه ها و ساختمان ها را کاملاً تخریب کرده بودند. برغانی 50 سال بعد از این حادثه یعنی در 1271ق فوت کرد. بنابراین شاهد تخریب گسترده بقیع بود و تلاش بسیار نمود و با کمک خیرین و نیکوکاران بقعه ها را بازسازی کرد. پسرش حسن برغانی صالحی (یا حائری) درگذشت (1281ق) راه پدر را ادامه داد و کارهای نیمه کاره پدرش در مرمت و بازسازی بقیع را تداوم بخشید تا آنجا که در مدینه توسط متعصبین وهابی به شهادت رسید و در بقیع به خاک سپرده شد.

برغانی آثار و تألیفات فراوانی به یادگار گذاشته است. غیر از رساله عملیه و آثار فقهی و کلامی و تفسیری، چند جلد کتاب درباره ائمه(ع) دارد که نشانگر شناخت و عشق او به امامت شیعی است. کنز الواعظین فی احوال الائمه الاطهار (چهار جلد)؛ کنز المواعظ؛ کنز الباکین؛ کنز المصائب (مقتل)؛ کنز البکاء (مقتل). بدینگونه ترویج فرهنگ ائمه(ع) و ایجاد معرفت و علاقه نسبت به امامان شیعه و احیای آثار ایشان و بقیع در رأس برنامه های او بود.

مآخذ

اعیان الشیعه، سید محسن امین، دارالتعارف، ج3، ص402؛ دائرةالمعارف تشیع، ج3، ص384 و 182- 184 و ج1، ص151؛ الکرام البرره، آقا بزرگ تهرانی، ج1، ص327؛ مستدرکات اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج2، ص304.

برکیارق، پادشاه سلجوقی ← مجدالملک قمی

برکة بنت ثعلبه ← ام ایمن

بروجردی، محمدعلی ← بزم غریب

بریر بن عشرقه ← ابوهریره دوسی

بزم غریب

بزم غریب، سفرنامه ای درباره مکه و مدینه از دوره قاجاریه و دارای گزارشی از بقیع.

مؤلف این سفرنامه، محمدعلی بن محمد رضی بروجردی است. به احتمال زیاد وی اصالت بروجردی داشته ولی بعداً گویا در شیراز ساکن شده است. او سفرش را از چهاردهم شعبان 1261ق از شیراز آغاز کرد و پس از ده ماه یعنی در 28 جمادی الثانی 1262 به موطن خود بازگشت.

علت نام گذاری سفرنامه اش به بزم غریب، تناسب سال حرکت به مکه بر اساس حروف ابجد است.

این سفرنامه را یکی از سفرنامه های ارزشمند دوره قاجار دانسته اند. چون در مقایسه با سفرنامه های مشابه آن دوره، هم نثری ادیبانه تر و مسجّع دارد و هم دارای توضیحاتی درباره مسایل حاشیه ای سفر است.

مؤلف کوشیده تا از هر موقعیت جغرافیایی اطلاعاتی به دست دهد. این کار را درباره برخی از شهرها که در آنها اقامت کرده با تفصیل بیشتری انجام داده و حتی نسبت به برخی از اماکن چون یمن، شرحی از تحولات سیاسی

ص: 148

آن نیز به دست داده که جالب توجه است. آشکار است که مؤلف اندیشه تاریخی دارد و اطلاعات جغرافیایی و به خصوص درک او از موقعیت های جغرافیایی جالب توجه است. این سفرنامه را محمدمهدی معراجی بر اساس دو نسخه زیر آماده چاپ کرده است:

نسخه نخست متعلق به کتابخانه علامه طباطبایی شیراز است که استاد سید عبدالعزیز طباطبائی فهرست آن را در دفتر نخست میراث اسلامی ایران چاپ کرد.

نسخه دوم، شخصی است و از شیراز به کتابخانه آستان قدس هدیه شد. سید تقی اردلان از مدیران کتابخانه آستان قدس آن را در اختیار مصحح قرار داده است. نویسنده گزارش مفصلی از بقیع آورده است.

مآخذ

سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، 1389، ج1، ص 575-576؛ میراث اسلامی ایران، به کوشش رسول جعفریان، قم، کتابخانه آیت الله نجفی، ج1، ص 25-28.

بستان البُصَّة

بستان البُصَّة، از باغ های قدیمی مدینه منوره در مجاورت بقیع.

مدینه منوره که قبل از اسلام یثرب نام داشت، دارای آب و هوایی لطیف بود و باغهای بسیاری در حاشیه آن وجود داشت. به ویژه در جنوب مدینه و در مجاورت بقیع باغ هایی سرسبز و خرم تفرجگاه مردم شمرده می شد.

یکی از این باغ ها البُصَّه یا بستان البُصَّه بود که به زبان محلی به آن البُوصَه می گفتند و در جنوب غربی مسجدالنبی و جنوب بقیع بود. در ابتدا فاصله بُصَّه و بقیع 220 متر بود و مردم این فاصله را از طریق خیابان العوالی طی می کردند تا به بقیع می رسیدند. بعدها با توسعه بقیع بستان البُصَّه در همسایگی بقیع قرار گرفت. اما در دوره جدید این باغ کاملاً از بین رفت و با ساختن ساختمان تجاری 14 طبقه توسط سازمان اوقاف عربستان سعودی تبدیل به مرکز تجاری بزرگی وابسته به حرم مطهر شد.

برخی از روایات گویای اینست که این باغ از دوره رسالت وجود داشته است. چاه آبی نیز در آن قرار داشته است. در حدیثی آمده است که رسول خدا(ص) شهداء را برای غسل به بُصَّه می آورد و از آب همین چاه غسل می داد. نیز عیال، خانواده و فرزندان خود را به این باغ می آوردو از آب چاه استفاده می کردند. نقل است که آن حضرت یک روز از ابوسعید خدری سدر می خواهد. سپس رسول خدا(ص) سرش را با آن سدر در همان باغ شستشو داده است.

حمد الجاسر (از متفکران و مؤلفین بزرگ عربستان در دوره معاصر) چنین گزارش می دهد: مسجد بنی خُدارة یکی از مسجدهای مدینه بود که رسول خدا در آن نماز گزارده است. این مسجد از خزرجی ها بود. خزرجی ها دژی به نام الأجرد داشتند که چاهی به نام بَصَّه داشت. این چاه در راه قدیمی بقیع به قریه قبا و نزدیک بقیع بود.

ابن نجار(درگذشت 643) و مطری (درگذشت741ق) اولین کسانی هستند که گزارش های تفصیلی از باغ بُصَّه و چاه(بئر) بُصَّه ارائه کرده اند. فیروزآبادی(درگذشت 817ق) گزارش داده این چاه در کنار دژ و قلعه دفاعی(أُطِم جمع آن آطام) مشهور به أجرد بود. مالکیت آن را «مالک بن سنان» پدر ابوسعید الخدری برعهده داشت.

نیز فیروزآبادی معتقد است دو چاه در باغ بُصَّه بود: یکی بزرگتر و دیگری کوچکتر. یکی از این چاه ها نزدیک به بقیع بوده و معمولاً غسل اموات را با آب این چاه انجام می دادند. البته در اینکه کدامیک از چاه ها بُصَّه است اختلاف است و اغلب چاه بزرگتر را بُصَّه می نامند. ولی مطری معتقد است چاه کوچکتر بُصَّه است. این باغ دارای دیوار و حیاط بزرگی بود.

قاضی شهر مدینه به نام زکی الدین بن ابی الفتح بن الصالح، خانه زیبایی در کنار دژ أجرد(أُطِم الاجرد)ساخت، چاه های کوچک و بزرگ را تعمیر کرد و باغ و چاه ها را برای فرزندش اجاره کرد. البته خود قاضی مدیریت و نظارت بر این اموال را برعهده گرفت. چون این اموال وقف فقرا و زایران به ویژه زوار بقیع بود. عزیزالدولة ریحان البدری الشهابی، باغ بُصَّه و دو چاه و دژ أجرد را

ص: 149

در سال 697ق/ 1297م وقف فقرا، زایرین و سیرآب کردن حیوانات نمود. او سه سال بعد فوت نمود.

این باغ تا سده چهاردهم قمری (بیستم میلادی) سرسبز و قابل استفاده بوده است. در این زمان، علی حافظ تمامی مشخصات باغ و دو چاه را گزارش نموده است.

این گزارش گویای این نکات است: در کنار باغ بُصَّه، قطعه زمینی وقفی به نام النشیر است و هر دو یعنی بُصَّه و نشیر در اختیار اداره اوقات مسجدالنبی(ص) است. مستأجر این دو، کشاورزی به نام حسن منصور لؤلؤ همراه با خانواده اش به کاشت و برداشت محصول مشغول اند. برای چاه کوچک تلمبه نصب کرده اند و با آن آب را به سطح زمین آورده و آبیاری می نمایند.

باغ بُصَّه و زمین کشاورزی النشیر در چند دهه قبل توسط اداره اوقاف مسجدالنبی تبدیل به مجتمع بزرگ تجاری، اداری و مسکونی در چهارده طبقه شد. این مجتمع دارای هشت برج، 200 واحد تجاری و 64 آپارتمان مسکونی است.

دولت آل سعود و مدیران وهابی این دولت متعصب، تمامی آثار مهم مدینه و مکه را به همین روش تبدیل به مجتمع هایی از آهن و بتن و مواد ساختمانی کرده و گویا اراده جدی دارند که هیچ اثری از دوره رسالت یا دوره های بعدی باقی نگذارند. در صورتی که بستان بُصَّه و چاه های آب آن که پیامبر به آنجا می آمده، روایات و خاطراتی از آن حضرت درباره بازگو شده، نیز خاطراتی از صحابه و مشاهیر مسلمان در دوره های بعدی در این مکان وجود دارد که باید آنها را حفظ می کردند. آنان بایستی مثل دیگر کشورها و ملت های متمدن حداقل مثلاً پانصد متر از این باغ را با سازه های قدیمی بازسازی می کردند و با نصب تابلو زایران را با تاریخ، فرهنگ و خاطرات آنجا آشنا می کردند و چند هزار متر بقیه را برج سازی می کردند. همانگونه که در کشورهای عربی در کنار هر برج یا هر مجتمع تجاری یا مسکونی یا اداری، مسجدی احداث شده، همین طرح را در مورد آثار باستانی و مکان هایی که دارای خاطرات مذهبی است می توانستند اجرا کنند. اما متأسفانه به دلیل عناد و لجبازی یا به هر دلیل دیگر، عزم جدی دارند تمامی نهادها و آثارها را از بین ببرند، در حالی که سازمان ها و نهادهای بین الملل مثل یونسکو هم هرگز مانع نشده اند.

مآخذ

اثر الوقف الاسلامی فی الحیاة العلمیة بالمدینة المنورة، سحر بنت عبدالثمن الصدیقی، مدینه، مرکز دراسات و بحوث، 2003م، ص243؛ التعریف بما آنست الهجرة من معالم دارالهجرة، المطری، به کوشش سلیمان الرحیلی، الریاض، دارة الملک عبدالعزیز، 1426ق، ص153-154؛ الدرة الثمینة فی اخبار المدینة، ابن النجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه، مرکز بحوث و دراسات، 2006م، ص177-178؛ فصول من تاریخ المدینة المنورة، علی حافظ، جده، شرکة المدینة الطباعة و النشر، بی تا، ص171-172؛ المعالم الاثیرة فی السنة والسیرة، محمد محمد شراب، دمشق، دارالعلم، بی تا، ص49؛ المغانم المطابة فی معالم طابة، محمد بن یعقوب فیروزآبادی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2002م، ج2، ص589 و 620-621؛ المناسک و اماکن طرق الحج و معالم الجزیره، حمد الجاسر، الریاض، دارالیامه، 1401ق، ص399؛ وفاءالوفاء، السمهودی، به کوشش قاسم السامرائی، لندن، مؤسسه الفرقان، 2001م، ج2، ص357.

بستان البقیع

بستان البقیع، باغی به این نام در منطقه عوالی در مدینه قدیم.

بستان البقیع یا باغ بقیع یکی از باغات سرسبز و مهم در مدینه منوره در منطقه العوالی بوده است. نام و مشخصات این باغ فقط در کتاب صور من الحیاة الاجتماعیة بالمدینة نوشته الخیاری آمده و دیگر منابع درباره مدینه به این بستان نپرداخته اند. به ویژه منابع جدید مثل فصول من تاریخ المدینة از علی حافظ، تاریخ معالم المدینة المنورة از احمد یاسین الخیاری (صاحب کتاب دیگر درباره مدینه) و الجواهر الثمینة از کبریت الحسینی به این بستان پرداخته اند. این بستان در جنوب مدینه و در نزدیکی قبرستان بقیع واقع بوده است. اما ظاهراً فقط تشابه رسمی با بقیع (قبرستان) دارد و ارتباط به قبرستان بقیع ندارد، هرچند بعید نیست که از موقوفات بقیع بوده باشد.

ص: 150

مآخذ

صور من الحیاة الاجتماعیة بالمدینة المنورة منذ بدایة القرن الرابع الهجری و حتی العقد الثامن منه، احمد یاسین الخیاری، به کوشش عبیدالله محمد امین کردی، مدینه، 1415ق/ 1995م، ص156-157؛ موسوعة مکة المکرمة والمدینة المنورة، ج5، ص140.

بسملة

بسملة، تفسیر آیه ای مهم و کلیدی توسط علی بن ابی طالب(ع) در بقیع.

ابن عباس پسر عموی رسول خدا(ص) نقل می کند: در شبی مهتابی بعد از عشاء همراه علی بن ابیطالب(ع) به بقیع رفتیم. طبق این نقل، در آنجا آن حضرت به ابن عباس می فرماید قرآن قرائت کن. و او با بسم الله شروع می کند.

آنگاه حضرت درباره تفسیر و اسرار باء اول بسم الله شروع به سخن کرد و تا صبح به بیان مطالب ادامه داد.

این روایت در مستدرک سفینه البحار (ج1، ص269) و ینابیع المودة (ج1، ص214 و ج3، ص211) آمده است. از این روایت می توان استنباط کرد که شخصیت های صدر اسلام بخشی از اوقات فراغت یا مباحثات علمی خود را در بقیع برگزار می کرده اند. لذا از این نظر هم بقیع از مکان های عمومی مهمّ و دارای کاربرد و نیز تأثیرات فرهنگی و اجتماعی بوده است.

مآخذ

مستدرک سفینة البحار، علی نمازی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1410ق؛ ینابیع المودة لذوی القربی، سلیمان بن ابراهیم القندوزی الحنفی، به کوشش سید علی اشرف حسینی، تهران، دار الاسوة، 1374ش.

بشاری، محمد بن احمد

البشاری، محمد بن احمد، جغرافی دان، مورخ و پژوهشگر درباره بقیع در سده 4ق.

ابوعبدالله محمد بن احمد بن البناء البشاری معروف به مقدسی و مشهور به بشاری در 336ق/ 947م در بیت المقدس متولد شد. معاصر ابن ندیم بود. سپس طی مدارج علمی و تحصیل نزد استادان مشهور آن دوره به مورخ، جغرافی دان و نگارنده سیره ادبا شهرت یافت. وی مسافرت های فراوان به نقاط مختلف داشت و به همین دلیل به جهانگرد مشهور شده است. او تجارب، شیوه ها، یافته ها و دیده های خود را در هر سفر یادداشت می کرد. این یادداشت ها منظم و تبدیل به کتاب شد و او آن را احسن التقاسیم الی معرفة الاقالیم نامید. اهمیت این اثر اینست که ویژگی های جغرافیایی انسانی و طبیعی، مشخصات مردم شناختی، آداب و رسوم اجتماعی اقوام مسلمان در مناطق گوناگون را تا اواخر سده چهاردهم قمری را شامل است. این کتاب چندین چاپ دارد. دکتر محمد مخزوم استاد دانشگاه اللبناینه آن را تصحیح کرد. این تحقیق توسط داراحیاء التراث العربی (بیروت، 1408ق/ 1987م) منتشر شده است. مخزوم، زندگی نامه ای نسبتاً جامع از مقدسی در مقدمه آورده است. بخشی از این اثر درباره بقیع است.

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، زیر نظر محمد علی سادات و دیگران، تهران، 1389، ج15، ص704؛ احسن التقاسیم الی معرفة الاقالیم، ابوعبدالله محمد مقدسی بشاری، بیروت، 1408ق، ص5-11.

بِشر بن براء بن مَعْرور

بِشر بن براء بن مَعْرور، از اصحاب رسول الله(ص) و مدفون در بقیع.

بِشر بن براء بن معرور، بشر فرزند یکی از اصحاب رسول اکرم(ص) به نام براء بن معرور بود. براء از بزرگان و اشراف مدینه بود که در عقبه با پیامبر خدا بیعت کرد و در بدر، احد و دیگر غزوات پیامبر شرکت داشت و در راه پیامبر و آرمان های والای آن حضرت جانفشانی های فراوان نمود.

فرزندش، بشر هم از اصحاب بیعت عقبه و جزء هفتاد و سه مرد و زنی بود که با حضرت رسول اکرم(ص) بیعت کردند. او مثل پدرش از خزرجی های شهر یثرب است. از غزوه هایی که در آن، بِشر بن بَراء بن معرور، بیش از همیشه، در کنار پیامبر بوده، حادثه خیبر است. او هنگام نماز و در مواقعی همچون زمان غذا خوردن، با پیامبر بوده است. پیامبر به ایشان علاقه داشته و این علاقه را بارها به وی اظهار کرده اند.

هنگامی که پیامبر خدا(ص)، خیبر را فتح کرد و پیش از

ص: 151

آن، در غزوه های فراوانی بر یهود چیره شد، بر آنان سنگین آمد، از این رو زنی یهودی به نام زینب، دختر حارث، برادرزاده مرحب، برای گرفتن انتقام قتل مرحب خیبری، در ماجرای فتح خیبر، تصمیم گرفت به گونه ای پیامبر را به قتل برساند و به ایشان سم بخوراند، بنابراین، پرسید: پیامبر از اعضای گوسفند، کدام عضو را بیشتر از همه دوست می دارند؟ گفتند: پیامبر دست گوسفند را دوست دارد. به این جهت، گوسفندی را ذبح کرده و همه آن را کباب کرد و در اعضای آن، به خصوص دست هایش سمّی قرار داد و خدمت پیامبر خدا(ص) آورد. پیامبر لقمه ای از آن غذا در دهن گذاشتند و بی درنگ از دهن بیرون آورده، فرمودند: دست نگهدارید که این غذا، خودش می گوید من مسموم هستم. همه یاران دست کشیدند ولی بشر بن براء ابن معرور قبل آن، لقمه ای را فرو برده بود که همین لقمه بشدت در وجود او اثر گذاشت و همانجا از دنیا رفت. او در واقع، توسط زنی یهودی، که بر اساس تحریک دیگر یهودیان در آن غذا سم ریخته بود به شهادت رسید.

البته در سندهای مورد اعتماد تاریخی آمده است که پیامبر خدا، گرچه از غذا نخورد، اما همان لقمه ای را که در دهان خویش گذاشت، اثر سم در وجود مبارکش باقی ماند و گاهی در وجود آن گرامی اثر می گذاشت و حال ایشان را منقلب می ساخت. به همین جهت بسیاری از مورّخان عقیده دارند که پیامبر(ص) در اثر همان سم زن یهودی، به شهادت رسیده اند و بیماری آخرین ایشان اثر سم آن زن یهودی بوده که در خیبر به پیامبر داده شده است.

در کتب تاریخی آمده که پیامبر خدا(ص)، پس از شهادت بِشر، دستور داد زن یهودی را آوردند و دستور داد تا او را به سزای عملش برسانند.

پیامبر خدا(ص) بشر بن براء بن معرور را در بقیع دفن کرد و خود، شخصاً بر جنازه اش نماز گزارد.

مآخذ

الانتصار: اهم مناظرات الشیعة، العاملی، بیروت، دار السیرة، 1421ق، 487 ص؛ «خفتگان در بقیع»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ش 69، پاییز 1388، ص 79-83؛ هجرة النبی(ص) الی المدینة، قم، مرکز المصطفی، 1378ش، ص100.

بُطحان، بقیع ← بقیع بُطحان

بعثت رسول خدا(ص)

بعثت رسول خدا(ص)، برانگیخته شدن پیامبر(ص) به نیایش و صلاة بر اهل بقیع.

در چند روایت پیامبر اکرم(ص)، هدف خداوند از تعیین او برای پیامبری را بیان فرموده است. در روایتی فرموده انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق، مبعوث شده ام تا نیکی های اخلاقی را به کمال رسانم. نیز در چند روایت که از باب نمونه دو فقره از آنها را می آوریم، یک هدفش را برپایی نماز برای اهل بقیع دانسته است:

انی بعثت الی اهل البقیع لاصلی علیهم (کنز العمال، ج12، ص262)

یعنی همانا مبعوث شدن من برای اهل بقیع به منظور برپایی نماز بر آنها بوده است.

روایت دیگر اینگونه است: در شبی که رسول خدا به سوی بقیع رفت. از او سؤال شد کجا رفتی؟ حضرت در پاسخ فرمود: بعثت الی اهل البقیع لاصلی علیهم (مسند الامام احمد، ج6، ص92). یعنی برانگیخته و مأمور شدم تا برای اهل بقیع نماز گزارم.

منظور از صلاة؛ دعا، استغفار یا نماز مستحبی است (بقیع الغرقد، ص63- 66).

مآخذ

بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، مشعر، 1428م؛ کنز العمال، المتقی الهندی، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1992م؛ مسند الامام احمد، احمد بن حنبل، بیروت، دار صادر، 1425ق.

بعثت هفتاد هزار تن ← برانگیخته شدن مدفونین

بغدادی، ابراهیم حسین ← عمارة قبور النبی و اهل بیته

بقعه اسماعیل بن جعفر(ع) ← مرقد اسماعیل بن جعفر الصادق(ع)

ص: 152

بقعه البیضاء

بقعه البیضاء، بارگاهی سفید بر مزار ابراهیم پسر پیامبر(ص).

پس از درگذشت ابراهیم تنها پسر رسول خدا(ص) در سال 10ق، پیکرش به دستور آن حضرت در بقیع دفن شد. به دلیل احترامی که مسلمانان برای خاندان حضرت قائل بودند، مقابر آنان را نیز گرامی داشته و برخی از گزارش ها حاکی از ساختن آرامگاهی زیبا بر مزار ابراهیم است. نمای این بقعه گچکاری شده و سفید بود. از اینرو به بقعه البیضاء مشهور شده بود. راست این قبه مقبره ابن عمر بن خطاب به نام عبدالرحمن اوسط و معروف به ابی شحمه قرار داشت. به علت خلافی پدرش بر او دو بار حدّ جاری ساخت و او را شلاق زد. بر اثر آن بیمار شد و درگذشت و در بقیع مدفون شد. در جنب آن، مقبره عقیل بن ابیطالب و عبدالله بن جعفر طیار قرار داشت. نیز در کنار آن قبر عثمان بن مظعون و مقبره دختران رسول خدا(ص) بود و بعد از آن روضه عباس بن عبدالمطلب و حسن بن علی(ع) قرار داشت.

این بقعه محل زیارت و مورد توجه اصحاب و تابعین و نسل های بعدی بوده است.

گزارش سید جعفر مدنی(درگذشت 1317) حاکی است که قبر سه خواهر وی، زینب، رقیه و ام کلثوم نیز در کنار او داخل همین بقعه بوده است. اما در نقشه های کنونی مقبره بنات نبی(ص) فاصله نسبتاً زیادی با بقعه ابراهیم دارد. ولی قبر عثمان بن مظعون و قبر عبدالله بن مسعود، خنیس بن حذافه و اسعد بن زراره باید در نزدیکی قبر ابراهیم باشد.

گنبد و بقعه ابراهیم گویا از همه بقعه ها بلندتر و مرتفع تر بوده است. ابن بطوطه (درگذشت 779ق) در سال 725ق در سفر به مدینه منوره به بقیع رفته و از بقعه ابراهیم دیدن کرده و از آن گزارش داده است. تاریخ بنای ساخت این بقعه و بارگاه معلوم نیست. اما از رفعت پاشا نقل شده که بقعه ابراهیم توسط سلطان محمود عثمانی در 1233ق بنا گردید. اگر سخن رفعت پاشا به معنای مرمت و تعمیر و توسعه باشد درست است. ولی اگر به معنای ساخت بقعه برای اولین بار باشد صحیح نیست چون حداقل پنج قرن پیش از او، ابن بطوطه بقعه را دیده و گزارش کرده است.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1391، ص359-360؛ البقیع قضیة کل مسلم، لجنة احیاء ذکری البقیع، لندن، بی تا، ص5-8؛ رحلة ابن بطوطة، ابن بطوطة، به کوشش علی منتصر، بیروت، الرسالة، 1405ق، ص143؛ مرآة الحرمین، ابراهیم رفعت پاشا، قاهره، دارالکتب المصریة، 1344ق، ج1، ص426؛ نزهة الناظرین، جعفر بن اسماعیل البرزنجی، قاهره، 1998م، ص277؛ وفاء الوفاء، سمهودی، به کوشش قاسم السامرائی، لندن، مؤسسه الفرقان، 1422ق، ج3، ص303.

نیز نک- : ابراهیم بن محمد(ص)

بقعه سازی بر اساس گزارش سخاوی

بقعه سازی بر اساس گزارش سخاوی، رواج ساختن بقعه در سده 9ق بر اساس این سند.

شمس الدین محمد سخاوی (831- 902ق) از مورخین مشهور اهل سنت و مدینه پژوه معروف در کتاب التحفة اللطیفه در موارد متعدد به ساختن بقعه توسط اصحاب یا تابعین اشاره کرده است. ذیل حمزة بن عبد المطلب عموی رسول خدا که در جنگ احد شهید شد می نویسد: حمزه و پسر دخترش عبدالله بن جحش در قبر واحد دفن شدند.

بر این مقبره قبه ای ساخته شد و محل زیارت و تبرک جُستن مسلمانان بود (ج2، ص383- 384).

سخاوی مسلمان سنی مذهب در سده 9ق یعنی چند قرن قبل از ظهور وهابیت قبه سازی بر مقابر و زیارت و تبرک آنها توسط مسلمانان را امری عادی و سنت و عرف مقبول همه مسلمانان می داند و به هیچ وجه از تخریب و انهدام این قبه ها حرفی نمی زند.

کتاب التحفة اللطیفه در مرکزی به نام بحوث و دراسات در مدینه منوره به مدیریت یکی از شاهزادگان سعودی و مروج وهابیت تصحیح و چاپ شده است. هر جا سخاوی از ساختن قبه سخن گفته، او در پاورقی مخالفت کرده است. مثلاً در همین جا و ذیل حمزه می نویسد:

أزیلت هذه القباب من جمیع القبور فی المدینة المنورة منذ من بعید و کان الناس یغالون فیها (همان، ص384، پاورقی4). یعنی آرامگاه ها و گنبد و بارگاه ها از

ص: 153

همه قبور در مدینه منور از زمان دور زایل و نابود شد؛ چون مردم در این جاها غلو می کردند.

در این پاورقی مصحح دو دروغ بزرگ هست: مردم از زمان دور مثلاً قرن 9ق هیچگاه قبه ها را تخریب نکرده اند. دوم هیچ گزارشی نیست که مردم در آرامگاه ها غلو می کرده اند. سخاوی ذیل حسن عجمی می نویسد: او خادم قبه حمزه عموی رسول خدا و مردی صالح و عابد در شب و اهل کارهای نیک از بزرگان و نیکوکاران عجم، مجاور در مدینه بوده است. پس از برادرش او مسئول خدمت در آرامگاه حمزه شد (ج2، ص333- 334).

مصحح وهابی باز هم در پاورقی با ناراحتی تمام می نویسد: این قبه (یعنی قبه حمزه) و تمامی آرامگاهها در بقیع و در جاهای دیگر بحمدالله نابود شده است (ص333، پاورقی4).

سخاوی چند جا از قبه عثمان بن عفان سخن به میان آورده است. ذیل عباس بن محمد شافعی می نویسد او در سال 864ق درگذشت و در بقیع نزدیک قبه عثمان به خاک سپرده شد (ج4، ص425- 427).

در هر جا سخاوی از قبه و ساختمان و بنا بر قبور سخنی به میان آورده و البته آن را مشروع دانسته، هم سازندگان و هم خادمان را ستوده و مدح کرده است، مصحح با لحن تند به مخالفت برخاسته و آن را نکوهش کرده است. گویا وهابیت بیشتر و بهتر از همه مسلمانان در طول تاریخ می فهمند.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج2، ص333- 334 و 383- 384 و ج4، ص425- 427.

بقعه عایشه

بقعه سازی بر مقبره ← بارگاه سازی

بقیع الاسوابقعه عایشه، آرامگاه بنا شده بر مزار همسر رسول خدا(ص) در بقیع.

عایشه دختر ابوبکر خلیفه نخست بود. رسول خدا در سال دهم بعثت یعنی سه سال قبل از هجرت با عایشه ازدواج نمود. وی در سال 57ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد. مقبره اش در نزدیکی مقبره مزار جابر بن عبدالله است. گویا آرامگاهی بر مزار او ساخته بودند. این آرامگاه در سال 950ق مرمت شده و توسعه یافته است. یکی از سیاحان ترک در دوره عثمانی که به بقیع سفر کرده، به نام اولیا چلبی در سفرنامه خودش گزارشی از بقعه عایشه آورده است.

مآخذ

الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریب احمد المرسی، القاهرة، 1999م، ص149-150؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص72-73؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1995م، ج7و8، ص271-274.

نیز نک- : عایشه

بقعه عثمان

بقعه عثمان، آرامگاه عثمان بن عفان.

عثمان بن عفان، در ذی حجه سال 35ق، در شورشی که در مدینه بر ضد وی برپا شد و شمار کثیری از مسلمانان بصره، عراق و مصر نیز به عنوان اعتراض به آنجا آمده بودند، کشته شد. از آنجا که مردم از روی خشم وی را کشته بودند، اجازه دفن جسد او در جوار مرقد نبی اکرم(ص) و حتی در بقیع را هم ندادند. به همین دلیل، عثمان را در باغی که معروف به «حُشَّ کوکب» بود و در خارج از بقیع یا به عبارتی پشت بقیع قرار داشت، دفن کردند. پس از روی کار آمدن معاویه، به دستور او، این بیشه را ضمیمه بقیع کردند و به احتمال زیاد قبر عثمان را به صورتی مشخص نگه داشتند. بعدها که به مرور برای قبور مشهور در بقیع بقعه ساخته شد، برای عثمان نیز بقعه ای ساختند. بانی بقعه عثمان دقیقاً نامش معلوم نیست ولی مقبره اش در کنار قبر عثمان می باشد. به احتمال بسیار بقعه عثمان از زمان ساخت تا سده13ق تحولات زیادی داشته است.

چون آرامگاه عثمان مورد احترام اکثریت اهل سنت بود و مردم به زیارت آن می شتافتند، ممکن است هر چند وقت یکبار عمران و نوسازی داشته است.

ص: 154

این آرامگاه یا بقعه دارای گنبد و بارگاه یا قبه هم بود. این قبه را یکی از امرای ایوبی در سال 601ق بر آرامگاه و مقبره او ساخت.

مآخذ

التعریف بما آنست، محمد بن احمد المطری، مدینه، 1372ق، ص43؛ الدرة الثمین فی معالم دارالرسول الامین، غالی محمد امین الشنقیطی، جده، دارالقبله، 1992، ص263؛ معجم معالم الحجاز، عاتق بن غیث البلادی، مکه، دارمکه، 1978م، ج3، ص16؛ نزهة الناظرین، جعفر بن اسماعیل البرزنجی، قاهره، 1998، ص274.

بقعه فاطمه بنت اسد ← قبه فاطمه بنت اسد

بقیع

بقیع، کتابچه ای درباره کلیات بقیع.

مؤسسه فرهنگی و هنری مشعر به منظور آشنایی حجاج ایرانی با بقیع به انتشار این جزوه پرداخته است. ابتدا به سیره رسول الله(ص) نسبت به بقیع و مواضع آن حضرت و بیان فضایل بقیع می پردازد. پیامبر برای آرمیدگان در این قبرستان احترام خاصی قایل بود. بسیاری از مواقع در لحظات پایانی شب کنار بقیع می آمد و به اموات آن درود می فرستاد و بر ایشان طلب مغفرت می کرد. سپس به معرفی دفن شدگان در بقیع می پردازد، از امام حسن(ع) شروع می کند، در ادامه قبر فرزندان رسول خدا(ص) و همسران ایشان و چهره های سرشناس صدر اسلام را معرفی می کند. آنگاه متن زیارت های ائمه بقیع(ع)، زیارت اهل قبور و زیارت وداع ائمه بقیع(ع) را آورده است.

مأخذ

بقیع، بی جا، مؤسسه فرهنگی و هنری مشعر، بی تا، 34 ص.

بقیع

بقیع، مجله فارسی منتشره در ایران از 1366.

این مجله به عنوان ارگان روحانیت مبارز جزیرة العرب بوده است. این تشکل شامل عالمان دینی و طلاب و مبلغین شیعه است که اغلب در حوزه علمیه قم تحصیل کرده اند. جزیرة العرب در واقع نام عربستان سعودی یا سرزمین حجاز است.

مجله بقیع ارگان تشکیلات روحانیت مبارز آن سرزمین در ایران است.

این مجله از سال 1366 به صورت ماهنامه منتشر شده است. عمدتاً گرایش سیاسی دارد و اکثر صفحات آن خبرهای سیاسی است. گاه کتب درباره بقیع را نیز معرفی کرده است. عنوان این نشریه اینگونه تنظیم شده است: ماهنامه سیاسی- اجتماعی- فرهنگی بقیع و در لوگوی تبلیغی آن چنین آمده است: تفسیر و تحلیل حوادث و جریان های سیاسی خاورمیانه را در ماهنامه سیاسی بقیع بخوانید. با خواندن ماهنامه بعقیع از اخبار نهضت های اسلامی در سراسر جهان آگاه شوید. نویسندگان مهم مقالات این مجله عبارت اند از، حسن صفار و یوسف الهاجری.

در این مجله بسیاری از دیدگاه های مسئولین برجسته ایران همچون نظرات اکبر هاشمی رفسنجانی و سیدعلی خامنه ای، مطرح شده است. این گزارش بر اساس مطالعه شماره های 69 تا 75 نشریه مذکور نوشته شد.

مدیریت این نشریه زیر عنوان بقیع به بیان اخبار منطقه، ظلم ها و بی عدالتی های حاکمان سعودی و مظلومیت شیعیان پرداخته است. بقیع ظرفیت وسیعی دارد و می تواند چتری برای نوشته های فقهی و حقوقی، سیاسی و اجتماعی، اطلاع رسانی، کلامی و اعتقادی باشد. بقیع نماد و سمبل و تابلویی برای اعلام حقایق بسیار است و مدیران این نشریه با استفاده از این نماد، به بیان حقایق متبوع کرده اند.

مأخذ

بقیع، ش69، آبان 1371 (جمادی الاول 1413) تا ش 74 فروردین و اردیبهشت 1372، جم-.

بقیع کنونی

بقیع الاسواف، مکانی از قبرستان بقیع و مشمول حَرَم در مدینه.

اسواف به بخشی از سرزمین مدینه گفته می شود که پیامبر اکرم(ص) به عنوان حَرَم اعلام فرمود. ظاهراً صید پرندگان و حیوانات در محدوده آن جایز نیست. اما بقیع الاسواف، به جاهایی از بقیع که مشمول حرم است، گفته می شود.

گاه این جاها را همان موقوفات زیدبن ثابت انصاری دانسته اند. در این مورد به قول شرحبیل بن سعد استناد می شود. او می گوید که همراه زیدبن ثابت به اسواف یا

ص: 155

بقیع اسواف رفته بودم. مردم پرنده ای را گرفته بودند اما با ورود زید، پرنده را در دست من گذاشته و فرار کردند. زید فریاد برآورد، ای بی مادرها آیا نمی دانید رسول الله اینگونه امور را در اینجا حرام کرده است؟

سمهودی به مسجد کوچکی اشاره می کند که در یکی از راه های بقیع اسواف مستقر است. دقیقاً چند گامی بعد از بقیع اسواف قرار دارد.

بهرحال بقیع الاسواف اصطلاحی است که برای قسمتی از قبرستان بقیع به کار می رفته است. این قسمت مشمول حرم مدینه بود. و نیز موقوفه یا صدقه زیدبن ثابت بوده است.

مآخذ

لسان العرب، ابن منظور، قاهره، دارالکتاب المصری، ص2153؛ معجم البدان، یاقوت حموی، بیروت، دارصادر، 1996م، ص191؛ موسوعة مکه مکرمة و المدینه المنورة، ج5، ص128؛ وفاء الوفاء، سمهودی، به کوشش قاسم سامرایی، لندن، مؤسسه فرقان، 1432ق/ 2001م، ص 208.

بقیع امویان ← بقیع بنی امیه

بقیع بُطحان

البقیع، بستان ← بستان البقیع

بقیع بُطحان، بیشه ای پردرخت در ساحل رودخانه بُطحان.

بطحان، درختستانی در وادی بطحان(أبی جیده) در حاشیه مدینه بوده است. بطحان یکی از سه وادی موجود در اطراف مدینه منوره است. دو وادی دیگر وادی عقیق و وادی قناة اند.

وادی بطحان دارای رودخانه ای است که از غرب مدینه به طرف جنوب جریان دارد و در گذشته، محل عبور و مرور لنج ها و کشتی های کوچک بوده است. در ساحل آن دشت بزرگی با درختان انبوه قرار دارد. آن را بقیع بُطحان می نامند چون در ساحل رودخانه بطحان واقع شده است. این دشت پردرخت یا بیشه در شرق مدینه واقع است ولی قبرستان بقیع در جنوب و جنوب غربی مستقر است. از اینرو این دو بقیع ربطی به هم ندارند.

مأخذ

موسوعة مکة المکرمة و مدینة المنورة، زیر نظر احمد زکی یمانی، ج5، ص140.

بقیع بنی امیه

بقیع بنی امیه، قسمت جدید ضمیمه شده به بقیع در زمان خلافت معاویه بن ابی سفیان.

پس از اختصاص (به قول وهابیون وقف) زمین بقیع الغَرْقَد برای دفن اموات توسط رسول اکرم(ص) در سال 2 یا 3 قمری، بقیع تا دوره حاکمیت معاویه بن ابی سفیان چندان گسترش نیافته بود. اما پس از دفن عثمان بن عفان در باغی به نام حشّ کوکب در نزدیکی بقیع به دلیل اینکه مخالفان و قاتلان او اجازه ندادند، در بقیع دفن شود، معاویه دستور داد تا بین حش کوکب و بقیع را آنقدر مرده دفن کنند تا حش کوکب به بقیع متصل گردد و به عبارت دیگر بقیع گسترش یابد. این قسمت را به نام های «قسمت الحاقی»، «الحاقی بقیع» و بقیع امویان یا بقیع بنی امیه هم خوانده اند.

مآخذ

تاریخ المدینة المنورة، ابن شبه، ج1، ص111 به بعد؛ دایرةالمعارف تشیع، ج3، ص 383-384؛ ناسخ التواریخ، سپهر، تهران، 1346.

بقیع پژوهی

بقیع پژوهی، معرفی تحقیق درباره بقیع و بررسی آثار در این باره.

بقیع صرفاً یک قبرستان نیست، بلکه ابعاد متنوع دارد:

از یک نظر آرشیو و مجموعه بزرگی از یادگارهای شخصیت های قرون نخست اسلامی است. اکثر صحابه، تابعین و خاندان و منسوبان پیامبر اسلام(ص) در آنجا مدفون اند؛ یک بُعد مهم دیگر بقیع، وضعیت آن قبل از اسلام است. بقیع در روزگار جاهلیت مورد توجه حماسه سرایان و شاعران عرب بوده است. چون بقیع در ایام عرب یا روزهای برجسته در تاریخ فرهنگ جاهلیت، جایگاه خاصی داشته است و درباره یوم البقیع اشعار فراوان سروده اند. جنبه دیگر بقیع اینست که تنها قبرستان در مدینه منوره به عنوان پایتخت جهان اسلام بود. معمولاً پایتخت ها محل سکونت دولتمردان، نخبگان و مشاهیر

ص: 156

است. پس از فوت، آنان در بقیع دفن می شدند. از اینرو بقیع شامل مجموعه ای از بزرگان و نامداران مسلمان شده بود. در قرون بعد، منازعات بین جریان ها و شخصیت ها بالا گرفت؛ سیطره وهابیت بر بقیع و تخریب اماکن مقدسه درون آن؛ مبارزه مسلمانان در سراسر جهان با سران وهابیت در مخالفت با تخریب بقیع خود بعد دیگری است که بر اهمیت آن می افزاید. یک بعد مهم دیگر بقیع، ادبیات بقیعی درباره تخریب آن است و اینکه شاعران درباره بقیع فراوان سروده اند. جنبه شیعی بقیع هم یک موضوع مورد توجه در جهان اسلام است؛ بالاخره هشتمین خصوصیت و ویژگی بقیع استفاده سیاسی یا علاقه ذاتی حاکمان و دولت ها در طول تاریخ نسبت به بقیع است.

این هشت ویژگی باعث شده، بقیع منحصر به فرد باشد و در جهان اسلام هیچ جای دیگر چنین ویژگی هایی ندارد. بقیع ظرفیت لازم برای اجرای تحقیقات تاریخی، جامعه شناسی، مردم شناسی، دین شناسی و غیره توسط پژوهشگران و مؤلفان را دارد. و می توان مقالات و کتب فراوانی درباره این موضوع نوشت. هم اکنون تحقیقات و منابع درباره بقیع از نظر کمی و کیفی مطلوب نیست. اما این موضوع بالقوه ظرفیت تبدیل به یک رشته پژوهش ها به نام بقیع شناسی یا بقیع پژوهی را دارد. که موضوعی میان رشته ای است. رشته هایی مثل تاریخ خاورمیانه، وهابیت شناسی، سلفی گری، شیعه و ردیه ها و دفاعیه های شیعی، کلام و کلام جدید، ادبیات جاهلیت، ادبیات دوره اسلامی و تاریخ محلی مدینه با بقیع پژوهی می توانند ارتباط داشته باشند و منابعی در این رشته ها هست که بخشی از آن یا کل آن مرتبط به بقیع است.

متأسفانه فقدان یا کمبود منابع مرجع در زمینه بقیع موجب تقلیل تحقیقات در این باره شده است. لازم است مأخذشناسی،نسخه شناسی،شخصیت شناسی، دائرة المعارف، دانشنامه ها و فرهنگنامه های متنوع درباره بقیع منتشر گردد. لاجرم اینها بستری برای توسعه بقیع پژوهی فراهم می آورند.

بنابراین ما دوگونه منبع درباره بقیع داریم: یکی منابعی که تماماً درباره بقیع است؛ دوم منابعی که بخشی از آن درباره بقیع است ولی اصل آن مربوط به رشته ای دیگر است.

آثار اختصاصی نگارش یافته درباره بقیع شامل مقاله و کتاب است و از آن جمله است: البقیع قصة تدمیر آل سعود للآثار الاسلامیة، نوشته یوسف هاجری (بیروت، 1411ق/ 1990م)؛ قبور ائمه البقیع قبل تهدیمها، اثر عبدالحسین حیدری موسوی (بیروت، 1420ق/ 1999م)، و البقیع الغرقد، از محمد حسینی شیرازی (بیروت، 1420ق/ 1999م).

اما از آثار مرتبط یا متضمن بقیع نباید غافل شد. یعنی منابعی هست که در رشته هایی مثل تاریخ، مأخذشناسی و جغرافیا تدوین شده ولی ضمناً به بقیع هم پرداخته اند. برخی از رشته های مهم درباره بقیع را معرفی می کنم:

بر اساس گفته مرحوم امین، نخستین نقد وهابیت کتاب منهج الرشاد لمن اراد السداد از جعفر کاشف الغطا است. آثار دیگری به زبان اردو مثل جنت البقیع و زبان های دیگر در جهان درباره بقیع منتشر شده است.

چند مأخذشناسی درباره وهابیت منتشر شده است؛ از جمله «معجم ما الّفه علما الامة الاسلامیة للردّ علی خرافات الدعوة الوهابیة» از السید عبدالله محمدعلی (مجله تراثنا، عدد 17، سال 4، شوال 1409). این مأخذشناسی شامل منابع در نقد و ردّ وهابیت تا 1405ق است. این کتابشناسی به صورت کتاب هم منتشر شده است. جدیداً کتابشناسی کامل تر با معرفی حدود دو هزار منبع با عنوان کتابشناسی نقد وهابیت، منتشر شده است. علاوه بر آن، چند تن از علمای اسلامی درباره ادعاهای وهابیان نسبت به تخریب قبور، و از جمله بقیع، کتاب هایی نوشتند که از آن جمله است: کشف الارتیاب نوشته سیدمحسن امین عاملی؛ دعوی الهدی الی الدرع فی الافعال والتقوی، نوشته محمدجواد بلاغی.

هنوز مهم ترین منبع برای شناخت بقیع، سفرنامه ها است. حجاج و زایران حرمین که بخشی از سفرنامه خود را به خاطرات و مشاهداتشان از بقیع اختصاص داده اند،

ص: 157

فراوانند نیز مأخذشناسی هایی منتشر شده که به معرفی آثار درباره مدینه منوره یا عربستان سعودی درباره صحابه می پردازند. منابع معرفی شده در این فهرست ها کتب مربوط به بقیع را هم معرفی کرده اند.

از قدیم کتاب هایی درباره تاریخ مدینه یا تاریخ شبه جزیره عربستان تألیف و عرضه شده است. این منابع معمولاً به بقیع هم پرداخته اند. برای نمونه اخبار المدینه از این زباله مهم است. همچنین در رشته های شیعه شناسی، وهابیت شناسی، جغرافیا، منابع مرتبط به بقیع یافت می شود.

مآخذ

البقیع قضیة کل مسلم، لندن، لجنة احیاء ذکری البقیع، بی تا، ص 5-21؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، 1374، ج12، ص 393؛ دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة، حسن الامین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1997م/ 1418م، ج5، ص208- 212.

نیز نک- : کتابشناسی بقیع؛ نخستین کتاب درباره بقیع؛ ابن ابی ثابت؛ اخبار المدینه

بقیع الحاقی ← بقیع بنی امیه

بقیع الخَبجَبَة

بقیع الخَبجَبَة، محلی از بقیع دارای درختان خَبجَبَة.

خَبجَبَه درختی است که فقط در قبرستان بقیع می روید. به همین دلیل بقیع را به نام این درخت و بقیع الخَبجَبَه نامیده اند. البته در نام این درخت اختلاف است. عده ای آن را خَبجَبَه نامیده اند. در قاموس نیز به همین به صورت خَبجَبَه ضبط شده است.

بهرحال چون بقیع، زمینش آمادگی رویش و رشد اینگونه درختان را دارد به آن بقیع الخَبجَبَة گفته می شود.

مآخذ

معجم البلدان، یاقوت حموی، بیروت، دارصادر، 1996م، ص474؛ المغانم المطالبة فی معالم طالبة، فیروزآبادی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات، 2002م، ص682؛ موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنورة، ج5، ص129؛ وفاء الوفاء، سمهودی، به کوشش قاسم السامرائی، لندن، 2001م، ص168.

بقیع الخیل

بقیع الخیل، از محل های قدیمی در مدینه منوره.

پس از مهاجرت مسلمانان از مکه به مدینه و مرکزیت یافتن این شهر، نیازهای مدنی هم به تدریج مطرح شد. نیاز به قبرستان عمومی، نیاز به مدیریت و نهادهای اداری، نیاز به مراکز اقتصادی و خرید و فروش و غیره.

ابن شبه نمیری (173-262ق) که درباره مدینه، کتاب مهمی به نام تاریخ المدینة را نوشته، بخشی به نام بازارهای مدینه دارد و از بازاری به نام «بقیع الخیل» یاد می کند. وی گزارش خود را اینگونه آغاز می کند که روزی رسول خدا(ص) درصدد برآمد تا بازاری برای شهر مدینه برپا کند.

بازارهای آن دوره مدینه که از جاهلیت به یادگار مانده بود عبارت بودند از: بازار مدینه(سوق المدینه) که به آن بقیع الخیل هم می گفتند. بازار بنی قینقاع یا بازار قینقاع که در محله بنی قینقاع، در جایی به نام جِسر قرار داشت. یهودان یثرب بر این بازار سیطره داشتند؛ سوق نبیط، سوق عصبه بر وزن شُعله یا سَکَنه که در غرب مسجد قبا بود؛ سوق مزاحم واقع در محله ابن حبین و در پشت خانه های بنی حبلی قرار داشت و سوق الحرص واقع در زوراء.

رسول خدا(ص) پس از مشاهده همه بازارها، بقیع الخیل یا همان سوق المدینه را تأیید فرمود که به عنوان بازار عمومی و همگانی شهر مدینه باشد.

ابن شبه از عایشه حدیثی نقل کرده که سوق مدینه همان بقیع الخیل است (تاریخ المدینة، به کوشش فهیم شلتوت، ج1، ص306). اما یاقوت، بقیع خیل را محلی در مدینه نزدیک خانه زید بن ثابت می داند. همین مطلب را فیروزآبادی تأیید کرده است. خود زید پس از وفات در همین محل دفن شد. مجدداً یاقوت از قول شخصی به نام نصر نقل کرده که بقیع الخیل همان بقیع الغرقد است. با توجه به اینکه بقیع الغرقد در شرق مدینه و شرق مسجد نبوی است و اتفاق هست که سوق المدینه در غرب مسجد نبوی است، وقتی با بقیع الخیل هم یکی باشد، یعنی بقیع الخیل در غرب مسجد نبوی مستقر است. این نکته نشانگر اینست که نقل قول یاقوت از نصر که بقیع الخیل و بقیع الغرقد را یکی دانسته، غلط است. مؤید دیگر اینست که سمهودی

ص: 158

تأکید دارد که در زمان جاهلیت و در دوره اسلامی هیچ بازاری در بقیع الغرقد نبوده است.

اما بقیع المصلی در جای سوق المدینه قرار گرفته و این دو یکی هستند. البته نام گذاری آن به بقیع المصلی، مربوط به دوره اسلامی و نزدیکی به مسجد المصلی است. بعداً مسجد المصلی، مسجد الغمامه نامیده شد. این مسجد در جنوب غربی مسجد نبوی قرار دارد و نیم کیلومتر از باب السلام فاصله دارد.

بنابراین بقیع الخیل یا بقیع المصلی، سوق البقیع هم نامیده می شده است. سمهودی، یاقوت و فیروزآبادی اتفاق نظر دارند که بقیع الخیل در جوار خانه زیدبن ثابت بوده است. این خانه در شمال مسجد المصلی مستقر بود ولی با توسعه بازار در دوره هشام بن عبدالملک، خانه ضمیمه بازار شد.

بهرحال بقیع الخیل، بقیع المصلی و سوق البقیع، سه نام برای یک محل می باشند. این محل در سوق المدینة، در غرب مسجد النبی و شمال مسجد الغمامه مستقر بوده است. البته پس از تشکیل دولت آل سعود و در دوره ملک فهد بن عبدالعزیز این محل ضمیمه مسجد النبی (ص) شد و کتابخانه ملک عبدالعزیز را در محل آن احداث کردند.

مهم تر اینکه بقیع الخیل یا بقیع المصلی یا سوق البقیع ربطی به قبرستان بقیع یا بقیع الغرقد ندارد.

مآخذ

تاریخ المدینة المنوره، ابن شبّه، به کوشش فهیم شلتوت، مدینه منوره، بی تا، ج1، ص306؛ تاریخ مدینة المنوره، ابن شبّه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر ، چاپ چهارم، 1391، ص294-296؛ المساجد الاثریة فی المدینة المنورة، محمد الیاس عبدالغنی، مدینه، مطابع الرشید، 1421ق/ 2000م، ص232؛ معجم البلدان، یاقوت حموی، بیروت، دارصادر، 1995م، ج2، ص413؛ المغانم المطالبة فی معالم طابة، به کوشش حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه، 1389ق/ 1969م، ص62؛ موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنورة، ج5، ص129-130؛ وفاء الوفاء، سمهودی، به کوشش قاسم سامرایی، لندن، مؤسسه الفرقان، 1422ق/ 2001م، ج3، ص83 و90-91 و85؛ ج4، ص 169و273.

بقیع الدار

بقیع الدار، منطقه ای در مدینه منوره.

بقیع الدار در جنب وادی شوران و در کنار کوه میطان است. شاعران عرب درباره این محل، ابیاتی سروده اند. برخی افراد نذر می کردند که از این محل تا یکی از ابواب مسجدالنبی راه پیمایی کنند.

ولی این بقیع ارتباطی به قبرستان بقیع ندارد و اینها دو محل جداگانه اند که در دو منطقه مدینه منوره قرار گرفته اند.

مأخذ

موسوعة مکة المکرمة و مدینة المنورة، ج5، ص 130.

بقیع الزبیر

بقیع در تورات ← تورات، بقیع در

بقیع در دائرة المعارف تشیع ← دائرة المعارف تشیع

بقیع الزبیر، محل قدیمی و بعداً جای تأسیس بازار عمومی مدینه.

بقیع در فرهنگ عرب به زمین بزرگی گفته می شود که درختستان باشد. یعنی انواع درخت ها در آنجا روییده باشد. در فارسی معمولاً به چنین محل هایی، بیشه یا جنگل گفته می شود. اما بقیع الغرقد که در فرمان پیامبر اسلام(ص) و به دستور ایشان قبرستان عمومی شد، به دلیل اینکه نوعی درخت تیغ دار به نام غرقد در آنجا روییده بود، به بقیع الغرقد مشهور شده بود. چون این نام برای این محل عَلَم و متعین شده بود، از اینرو حتی پس از نابودی درختان غرقد در این محل، هنوز به همان بقیع الغرقد خوانده می شود.

اما بقیع الزبیر، قطعه زمینی بزرگ و دارای درختانی در مجاورت منازل بنی غنم و در شرق منازل بنی زریق بود. در قرون نخست اسلامی این زمین در اختیار زبیر قرار گرفت. او درختان آن را قطع کرد و زمین ها را قطعه بندی و خانه سازی کرد. به همین دلیل آن را بقیع الزبیر خوانده اند.

سمهودی معتقد است، بقیع الزبیر در مجاورت خانه های بنی غنم و در شرق منازل بنی زریق قرار داشته است. در مشرق آن، خیابان البقال قرار داشته است. گویا مردم

ص: 159

مدینه از بقیع الزبیر عبور می کردند و به بقیع الغرقد می رسیدند. بقیع الزبیر در اختیار زبیر بن عوام و خانه او و اقوامش بود. او خانه هایی را نیز در آنجا احداث کرد، همچنین خانه های عروة، منذر بن ذبیر، مصعب بن زبیر، آل عکاشه بن مصعب و آل عبدالله بن زبیر در آنجا واقع بود. در واقع زبیر زمین های این محله را قطعه بندی کرد و در اختیار فرزندان و خویشاوندانش گذاشت؛ یا خانه هایی را ساخت و به آنان واگذار کرد. اما پیامبر اکرم(ص) وقتی به بقیع الزبیر آمد و آنجا را برای احداث بازار مدینه مناسب دید، از زبیر خواست تا زمین هایی را به بازار اختصاص دهد. این فرمان اجرا شد و سوق المدینه احداث شد.

از منظر دیگر بقیع الزبیر در جوار منازل بنی مبذول (رستمیه) قرار داشت. اما با توسعه حرم نبوی، بقیع الزبیر، قسمتی از میدان جلوی مسجد نبوی در سمت شرق و جنوب شرقی شد. هم اکنون بقیع الزبیر را می توان بین باب بقیع، باب جبرئیل، باب مکه البلاط شرقی و دیوار شرقی تعیین حدود کرد. سعودی ها البته همه خانه های زبیری ها و ساختمان های قدیمی را تخریب کرده اند. فقط مسجد بقیع الزبیر را بازسازی کرده اند و الآن موجود است. برخلاف تصور برخی که بقیع الزبیر را بخشی از بقیع الغرقد دانسته اند، بقیع الزبیر فقط در همسایگی قبرستان بقیع و معبری برای رفتن اهالی مدینه به سوی قبرستان بقیع بوده است.

ابن شبه چنین گزارش کرده که زیبر، قطعه زمین مزبور را از پیامبر درخواست کرد و پیامبر به او اقطاع نمود. و از همین روی این زمین «بقیع زبیر» نام گرفت. در اینجا سرای هایی چند از آنِ زبیر است. سرای عروة بن زبیر، و این همان است که مجزره در آن واقع است. سپس در پشت این سرا در سمت شرق سرای منذر بن زبیر است که تا کوچه عروه ادامه دارد و بنی محمد بن فلیح بن منذر در آن سکونت دارند. سرای مُصْعب بن زبیر در همین جاست، و آن همان سرایی است که چون به سوی بنی مازن می روید در سمت چپ شما و در کنار سرای حجاره قرار می گیرد. این سرا امروز در دست بنی مُصْعب است. سرای آل عکاشة بن مصعب بن زبیر نیز در همین جاست. این سرا در مدخل کوچه ای است که مکتب خانه ای که از مجاورت آن به سمت - خانه های نفیس بن محمد [یعنی وابسته بنی معلی در بنی زریق و در محله های انصار] می روید در آن واقع شده است. سرای آل عبدالله بن زبیر هم در اینجاست، و صدیق بن موسی زبیری در همین سرا بود و دیرهای این سرا نیز از آن بنی منذر است و خانه ابوعود زبیری و فرزندش هم در این سرای است. سپس به سرای عبدالله برمی خوریم که تا سرای اسماء دختر ابوبکر (همسر زبیر) ادامه دارد. خانه نافع بن ثابت بن عبدالله بن زبیر که در بالای آن یک دوراهی قرار دارد، در همین سرای است. همه اینها وقف زبیر بن عوام بر فرزندان خویش بوده است.

زبیر همچنین سرای عروه و سرای عمرو را ساخت و این دو را که در «خوخة القواریر» با هم مجاور می شود، جدا جدا بر عروه و عمرو و فرزندانشان وقف کرد.

مآخذ

تاج العروس من جواهر القاموس، زبیدی، بیروت، دار الحیاء التراث العربی، 1385ق، ج2، ص349؛ تاریخ مدینه منوره، ابن شبه، ترجمه حسین صابری، تهران، ص 276؛ المدینة المنورة بین الماضی والحاضر، ابراهیم العباس، مدینه، مکتبة الثقافة، 1994م، ص180-182؛ موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنورة، ج5، ص129-133؛ وفاء الوفاء، سمهودی، به کوشش قاسم سامرائی، لندن، مؤسسه فرقان، 2001م، ج4، ص 169-170.

بقیع العمّات

بقیع سرایی از شهربانو بیگم ← شهربانو بیگم

بقیع: سرگذشت ویرانی ها، کتابی درباره معرفی بقیع و نقش دولت عربستان در تخریب آن.

یوسف الهاجری درصدد معرفی تطبیقی وضعیت گذشته و حال قبرستان بقیع بوده است. او آل سعود را به دلیل داشتن باورهای سلفی و وهابی گری، مسئول همه این تخریب ها می داند. این اثر به فارسی ترجمه و با مشخصات زیر منتشر شده است:

بقیع: سرگذشت اسفبار و ویرانی آثار اسلامی حجاز به دست

ص: 160

آل سعود، یوسف الهاجری، ترجمه محمد محمدرضایی، مقدمه حسن الصفار، قم، نشر بقیع، 175 ص.

اما متن عربی با این مشخصات منتشر شده است: البقیع: قصة تدمیر آل سعود للآثار الاسلامیة فی الحجاز، بیروت، مؤسسه البقیع لاحیاء التراث، 1411ق.

نویسنده در 1410ق این تألیف را در سه فصل و یک ضمیمه به پایان رسانده است. فصل نخست درباره تعریف و توصیف بقیع از نظر پژوهشگران و دانشمندان است. فصل دوم درباره جریان آل سعود و تلاش آنان برای تخریب بقیع است. فصل سوم به واکنشهای مسلمانان در سراسر جهان در اعتراض به تخریب وهابیون می پردازد.

مترجم فارسی محمد محمد رضایی (متولد 1339) علاوه بر تحصیلات حوزوی، دارای مدرک دکترا در رشته کلام و فلسفه اسلامی در سال 1378 است.

مأخذ

بقیع: سرگذشت ویرانی آثار اسلامی، یوسف الهاجری، ترجمه محمد محمدرضایی، قم، نشر بقیع، 1370.

بقیع

بقیع العمّات، قسمت شمال غربی قبرستان بقیع و بر اساس برخی گزارشها، محل دفن عمه های پیامبر اکرم(ص).

طی چند سده قسمت های بقیع با دیوار و حصارکشی مجزا شده بود. محل دفن اموات غیرمسلمان به ویژه یهود را جدا کرده و به نام «حش کوکب» می نامیدند. نیز شمال غربی این قبرستان را که عمّه های پیامبر اکرم(ص) در آن دفن بودند جدا کرده و به نام «بقیع العمات» می نامیدند. این قسمت قبلاً به وسیله دیواری از بقیه بقیع جدا بود. در سال 1373ق دیوار آن را برداشتند.

اما با تحقیقات جدید معلوم شده در قسمتی از بقیع که به بقیع العمات شهرت دارد فقط یک عمه به نام صفیه مدفون است و نام بقیع العمات از سده سیزدهم قمری در بین مردم شایع شد و این شاید به دلیل قبری بود که کنار مقبره صفیه قرار داشت و خیال کردند این قبر از عاتکه عمه دیگر رسول خدا(ص) است.

تا سده سیزدهم منابع و متون تاریخی فقط مقبره یک عمه از رسول خدا را گزارش کرده اند. از اینرو بقیع العمه را درست دانسته اند؛ نه بقیع العمات را.

پس از سده سیزدهم، منابعی مثل مرآت الحرمین و کتاب تاریخ و آثار اسلامی به دلیل وجود مقبره ای کنار قبر صفیه، از عمه های رسول اکرم(ص) در بقیع سخن به میان آوردند و کم کم نوشتند عاتکه نخست مسلمان شده، سپس به مدینه مهاجرت کرده، آنگاه پس از وفات در بقیع دفن شده است، اما پژوهشگران هر سه قضیه را خیالی و کذب دانسته و از بین عمه های پیامبر(ص) فقط صفیه را مسلمان و مهاجر به مدینه و مدفون در بقیع دانستند.

رسول اکرم(ص) پنج یا شش عمه داشته است. گزارش های متون تاریخی درباره عدد آنها، نیز آنهایی که اسلام آوردند و آنهایی که به مدینه مهاجرت کردند و آنهایی که در بقیع دفن شدند مختلف است. برخی نوشته اند: از پنج نفر عمه آن حضرت، فقط صفیه به مدینه هجرت کرد و بقیه آنها یا قبل از اسلام از دنیا رفتند یا اصلاً اسلام نیاورده و یا به علل مختلف از جمله ممانعت همسرانشان به مدینه هجرت نکرده اند. آقای نجفی از پژوهشگران معاصر تأکید کرده است: هیچ دلیل و مستند تاریخی نداریم که نشان دهد عاتکه یا عمه دیگری در کنار صفیه در بقیع دفن شده باشد و فقط صفیه در بقیع دفن شده است.

اما ابن سعد در الطبقات الکبری اولاً شش تن را به عنوان عمه حضرت می شناسد: صفیه بنت عبدالمطلب، أروی بنت عبدالمطلب، عاتکه بنت عبدالمطلب، ام حکیم بنت عبدالمطلب، برّة بنت عبدالمطلب، اُمیمه بنت عبدالمطلب.

ثانیاً همو معتقد است که صفیه، أروی و عاتکه اسلام آوردند ولی سه تن دیگر نه تنها دعوت پیامبرخدا را نپذیرفتند بلکه به شکلی روبروی آن حضرت ایستادند.

مآخذ

«بقعه حلیمة سعدیه و صفیه عمه رسول خدا»، محمدصادق نجمی، میقات حج، ش19، بهار 1376، ص 91-92؛ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قاندان، تهران، مشعر، 1382، ص353؛ الطبقات الکبری، ابن

ص: 161

سعد، بیروت، 1995، ج8، ص 263-266؛ فصول من تاریخ المدینة، علی حافظ، جده، شرکةالمدینة المنورة، 1405ق/ 1986م، ص170؛ مرآت الحرمین، ابراهیم رفعت پاشا، القاهره، دارالکتب المصریة، 1344ق، ج1، ص426.

بقیع الغرقد

بقیع الغرقد، کتابی به عربی درباره قبرستان بقیع.

حاتم عمر طه و محمد انور البکری از منظر عقاید و باورهای اهل سنت کتابی درباره بقیع تألیف و منتشر کرده اند. این کتاب با عنوان بقیع الغرقد در 2004م/ 1424ق منتشر شد.

مؤلفین معتقدند بقیع یکی از مهم ترین مکان های اسلامی از دوره رسول اکرم(ص) تا الآن است. چون دارای فضایل فراوان، مثل دفن مشاهیر و شخصیت های مهمی در آنجا است. در ادامه به نقد شیعیان یا مسلمانان سنی که به بقیع اهتمام داشته اند می پردازد و می نویسند: رسول اکرم(ص) به زیارت اموات می رفت و برای آنان دعا قرائت می کرد؛ اما بعضی به زیاده روی و غلو روی آورده اند و بدعت روا داشته اند.

این کتاب شامل این مباحث است: نام گذاری، موقعیت و مساحت، زیارت اموات بر اساس توصیه های رسول اکرم(ص)، نخستین کسی که در بقیع دفن شده، ویژگی های بقیع، قبور دختران و همسران و اهل بیت رسول اکرم(ص)، قبور دیگر شخصیت ها؛ صدقه برای اموات، حج و عمره، روزه و نماز و قرآن و هدیه ثواب آنها به اموات.

مأخذ

بقیع الغرقد، حاتم عمرطه و محمد انور البکری، المدینة المنورة، مکتبة الحلبی، 1424ق/ 2004م.

البقیع الغرقد

البقیع الغرقد، کتابی به زبان عربی درباره اهمیت بقیع و وجوب حفظ آن و نیز حرمت تخریب آن.

آیت الله سید محمد حسینی شیرازی، مؤلف از علما و مراجع تقلید معاصر شیعه و صاحب آثار و تألیفات بسیاری در زمینه های مختلف علوم اسلامی است. تولّد مؤلّف در 1347ق در نجف اشرف و فوت ایشان در سال 1380ش در قم بوده است.

مؤلف این اثر را به طور خاص درباره اهمیت زیارت درباره بقیع نوشته است. مؤلف در فصل چهارم با عنوان «البقیع مدفن الاولیاء» ابتدا به ذکر ائمه چهارگانه(ع) مدفون در بقیع و سپس یادآوری تعدادی دیگر از مدفونان در قبرستان بقیع پرداخته است؛ از جمله صفیة عمه رسول الله(ص)، عباس بن عبدالمطلب عموی آن حضرت، فاطمه بنت اسد و. . . همچنین در این بخش به تعدادی از اصحاب رسول اکرم(ص) اشاره کرده و احتمال داده است که قبر فاطمه زهرا(س) نیز در قبرستان بقیع باشد. در فصل پنجم، مؤلف به بررسی مقابری که در بقیع بوده و بعدها به دست وهابیان نابود شده است می پردازد، تا آنجا که در مطلبی یادآور می گردد که وهابیان حتی درصدد اقدام به تخریب مقبره رسول گرامی اسلام(ص) نیز بودند که با واکنش مسلمانان در هند، مصر و دیگر بلاد اسلامی مواجه شدند و از این کار منصرف گردیدند.

در فصل هفتم، مؤلف به بررسی دلایل تخریب بقیع می پردازد و این سیاست وهابیان را در راستای عمل کسانی چون متوکل عباسی می بیند که حرم مطهر حسینی را تخریب کردند.

در فصل دهم، مؤلف به این مطلب می پردازد که وهابیان به بهانه توسعه مسجدالنبی(ص)، اقدام به هدم آثار تاریخی مربوط به پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) کردند. وی تأکید کرده است که این تخریب ها یک امر غیر عقلایی و غیر شرعی است چرا که وجود این آثار، نشانه هایی برای هدایت بشریت و مقوم آنها در مسیر درست است.

اضافه بر این که امروزه در دنیا، حفظ آثار تاریخی از هر نوعی- مذهبی و غیر آن- یک ارزش است و عقل و عرف نیز بر حفظ این آثار تأکید می کند و این تحفّظ به هیچ عنوان خلاف شرع نمی باشد. مؤلف سپس شواهدی از قرآن کریم در اثبات این امر می آورد و می گوید: قرآن، حفظ آثار و نشانه های عذاب گناهکاران در اقوام گذشته را وسیله ای برای نظر کردن و عبرت مردم

ص: 162

معرفی کرده است، پس چگونه است که آثار باقیمانده از رسول اکرم و ائمه معصومان نمی تواند وسیله ای برای هدایت مردم باشد؟! امروزه در دنیا، اهرام مصر- که نشانه هایی از فراعنه است- حفظ می شود یا مسجد اصحاب کهف، امّا آثار پیامبر اسلام این گونه تخریب می گردد! مؤلف اضافه می کند که این مکانها دارای آثار معنوی است و دلیل آن هم این است که وقتی پیراهن یوسف، باعث شفای یعقوب شد این مکانها که محل حضور پیامبر اسلام و روابط با جبرئیل بوده است نمی تواند اثر معنوی بر افراد داشته باشد؟!

مسلمانان در طول تاریخ این مکانها را برای استفاده از کرامتها و آثار معنوی آنان حفظ کرده اند و از جمله این آثار، قبرستان بقیع است که جسد چهارتن از اولاد معصوم رسول گرامی اسلام(ص) و دیگر اولاد آن حضرت و اصحاب و زوجات ایشان در این قبرستان است و تمام اینها، باعث آثاری حقیقی بر زندگی مسلمانان شده و می شود.

در فصل یازدهم، مؤلف به بررسی مقابر بقیع قبل از تخریب آنها می پردازد و می گوید امامان 4گانه در یک حرم و قبه واحد بوده اند و در هنگام زیارت این بزرگواران، حضرت زهرا(س) نیز زیارت می شده است از آنجا که احتمال دفن شدن آن حضرت در این مکان می رود و همچنین در همین قبّه، مدفن عباسی عموی پیامبر اسلام(ص) قرار داشته است و به فاصله اندکی از این قبّه، مکانی بوده است که شامل بیت الاحزان حضرت زهرا(س) بوده که ایشان در این مکان بر مصیبت فوت پدر گرامیشان گریه کرده است. همچنین مقابر بسیار دیگری از جمله مقابر همسران پیامبر و اولاد آن حضرت و مقبره حلیمه سعدیه و فاطمه بنت اسد- مادر امیرالمؤمنین(ع) و قبّه امّ البنین- همسر حضرت علی(ع) – و مقبره عمه های رسول اکرم و قبّه جابر بن عبدالله انصاری و بسیاری مقابر دیگر بوده که همگی به دست وهابیان تخریب شده است.

مأخذ

بقیع الغرقد، سید محمد حسینی شیرازی، بیروت، مرکز الرسول الاعظم، چاپ اول، 1420ق/ 1999م، ص21-33.

بقیع الغرقد فی دراسة شاملة

بقیع الغرقد فی دراسة شاملة، کتابی به زبان عربی از محمد امین امینی.

محمد امین امینی مؤلف این کتاب در 1341 متولد شد. او از پژوهشگران دینی در قم است و این کتاب را پس از چند سال تحقیق، تألیف و در 1428 منتشر کرد.

این کتاب جامع ترین اثر درباره بقیع است و همه جوانب این محل را پوشش می دهد. مؤلف تلاش کرده بدون تعصب و گرایش به یک طرف، حقایق را از لابلای اسناد استخراج و بررسی کند. مباحث این کتاب عبارت اند از:

کلیات درباره بقیع: بررسی از نظر لغت و اصطلاح و کاربردهای مختلف بقیع مثل بقیع غرقد، بقیع الخیل، بقیع الزبیر، بقیع بُطحان، بقیع المصلی.

جنة البقیع یا بقیع الغرقد: موقعیت و مساحت، شروع بقیع، اولین مدفون، فضایل، اهتمام به زیارت، توصیف بقیع در سده 6ق، کتابهای درباره، فقه و بقیع.

رسول خدا و بقیع: استغفار برای اهل بقیع، زیارت بقیع، حضور در بقیع، دعا و نماز، گفته های حضرت در بقیع.

عترت و امامان(ع): امام علی(ع) و بقیع، فاطمه زهرا(س) و بقیع، امام حسین(ع)، امام باقر(ع)، امام جعفر صادق(ع)، امام موسی کاظم(ع).

صحابه و بقیع: سلمان فارسی، ابوبکر، عمر بن خطاب، عبیدالله بن عمر، عثمان به عفان، مشاهیر مدفون در بقیع.

ائمه بقیع(ع): امام حسن مجتبی(ع)، امام علی بن الحسین(ع)، امام محمد باقر(ع)، امام جعفر صادق(ع).

مدفونین در بقیع: ابراهیم، ابن بارزی، ابن النجیح، ابن المراغی، ارقم بن ابی ارقم، ابوسفیان، ابوهریره، احمد احسایی، احمد خسرو شاهی، احمد مغلبای، زمرد خاتون، زید بن عمر و ... .

سازه های بقیع: حمام، دار ابن افلح، دار زید، دار

ص: 163

عثمان، روحاء، حش کوکب، صوران، قبه بیت الاحزان، قبه عباس، مسجد، مقبره بنی هاشم.

حوادث بقیع: نزول آیه، یوم البقیع، نکبة الیهود و ... .

شعر عربی درباره بقیع: ابیات رثائی، ام کلثوم، حسان بن ثابت، شریف رضی و ... .

مأخذ

بقیع الغرقد فی دراسة شاملة، محمد امین امینی، تهران، مشعر، 1428ق.

بقیع الغرقد کتابی نوشته حسن صالحی برغانی (1310-1401ق) ← بقیع بنی امیه

البقیع فی التاریخ، کتابی به زبان عربی درباره تاریخ تحولات این قبرستان.

کریم المنفی از نویسندگان عراقی و مقیم نجف اشرف است. او کتابی درباره بقیع نوشت و نام آن را البقیع فی التاریخ گذاشت. این کتاب دارای این مباحث است: نام گذاری بقیع، مساحت بقیع قبل و بعد از توسعه، احادیث درباره زیارت مقابر، مشروعیت زیارت مزارات بقیع، فضایل، تحولات تاریخی، ساختمان سازی بر روی مقبره ها و مشروعیت آن، فجایع وهابیون و آل سعود در تخریب بقیع، مزار حضرت زهرا(ع).

نخستین بار این کتاب در نجف اشرف منتشر شد و دومین بار در بیروت به سال 2009م چاپ شد. این اثر در زمره معدود کتب مستقل درباره بقیع در دوره جدید است.

مأخذ

البقیع فی التاریخ، کریم المنفی، چاپ اول: نجف اشرف؛ چاپ دوم: بیروت، دارالبدیل للطباعة والنشر، 1430ق/ 2009م.

البقیع قضیة کل مسلم

البقیع قضیة کل مسلم، کتابی درباره ضرورت احیا و بازسازی بقیع.

مسلمانان و شیعیان مهاجر در اروپا، با تأسیس تشکلی به نام لجنة احیاء ذکری البقیع در لندن آن را به ثبت رساندند. هدف و خط مشی این تشکل همان طور که از نامش پیدا است، دفاع از بقیع به عنوان یک اثر باستانی، تاریخی و ثبت آن در مجامع و نهادهایی مثل یونسکو، به منظور جلوگیری از تخریب و انهدام بیشتر آن بوده است.

از نظر اینان، بقیع مجموعه ای تاریخی و متعلق به بشریت است. تعلق به پیروان دین، مذهب و حتی ملت خاصی ندارد و آثاری از اقوام و ملیت های مختلف را دربر دارد.

مسئولین این تشکیلات درصد داند از ظرفیت های حقوقی غرب استفاده کرده و مانع پیشرفت بیشتر عملیات تخریبی شوند.

این تشکیلات کتابی با این مشخصات منتشر کرده است: البقیع قضیة کل مسلم، لندن، بی تا، 35+11ص.

این کتاب شامل مباحثی مثل آثار باستانی موجود در بقیع، تحقیقات درباره بقیع، گزارش های سفرنامه هایی مثل رحلة ابن بطوطه درباره بقیع، تخریب دوره نخست وهابیون به نام نکبة البقیع الاولی، محنة البقیع یا دور دوم تخریب بقیع، دیدگاه های وهابیون درباره آثار باستانی، نقد و ردّ ادله و نظریات وهابیون، عکس های تاریخی.

مأخذ

البقیع قضیة کل مسلم، لندن، بی تا.

بقیع کبیر

بقیع کبیر، قسمت جنوبی بقیع، قبلاً دارای حصار و دیوار.

در قرون نخستین اسلامی بقیع شامل دوقطعه مجزا بود. یک قسمت در شمال به نام بقیع العمات و یک قطعه در جنوب که چون بزرگتر بود به بقیع کبیر معروف بود. بین این دو قسمت معبر و کوچه ای به نام زقاق عمات قرار داشت.

بقیع کبیر ابتدا حدود 80 در 80 متر بوده ولی بعداً توسعه یافت و تا سه برابر متراژ آن افزایش یافته است. در شرق بقیع، حش کوکب قرار داشت. این قسمت در اصل باغ بزرگی بود که توسط طرفداران عثمان بن عفان خرید شد تا عثمان را در آنجا دفن کنند.

مأخذ

بقیع الغرقد، محمد انور البکری و حاتم عمر طه، مدینه، مکتبة الحلبی، 2004م/ 1424ق، ص21-22.

بقیع: سرگذشت ویرانی ها

بقیع کنونی، دفن اموات، تشییع جنازه، دفن اموات و دیگر مسایل و رخدادهای بقیع در زمان حاضر.

ص: 164

نویسندگان کمتر از شرایط کنونی بقیع گزارش داده اند. آیا در حال حاضر در آنجا اموات دفن می شوند؟ برخی از محققین ایرانی در این باره گزارش هایی داده اند ولی منبعی ذکر نکرده اند و نمی دانیم این اطلاعات را از کجا آورده اند. گویا هیچگاه بقیع به عنوان یک قبرستان تعطیل نشده و مسلمانان همواره، اموات خود را در آنجا به خاک می سپارند. هم اکنون بسیاری از مسلمانان مدینه، ترجیح می دهند پس از مرگ در بقیع دفن شوند. هنوز قبرستان عمومی شهر مدینه است. البته آمار مردگانی که هر روز دفن می شوند و ملیت آنان در جایی اعلام نشده است.

معمولاً پس از نماز جماعت در مسجد النبی، مؤذن این جمله را تکرار می کند: «الصلاة علی المیت» و مردم را به اقامه نماز بر میت یا میت هایی که برای دفن آورده اند، دعوت می کند. پس از اتمام نماز، جنازه ها را به سوی قبرستان بقیع می برند. تشییع و دفن اموات در بقیع مبتنی بر آداب و رسوم و نیز احکام خاصی است. درهای بقیع فقط برای تشییع جنازه ها و بردن آنها به داخل باز می شود و در بقیه ساعات بسته است. در برخی دوره ها سه ساعت در روز باز می شده است. در این ساعات فقط مردان حق دارند به داخل بروند و فقط در پیاده روها تردد نمایند. قبور هم علامت و نشانه خاصی ندارند و فقط از طریق گفته های مردم تشخیص داده می شوند.

اما در احادیث مأثور از رسول اکرم(ص) هست که ایشان مکرر به بقیع می رفت و از عایشه نقل شده که حضرت هر شب به زیارت قبور بقیع می رفت. این سیره با رویه حاکمان کشور عربستان سعودی در تعارض است. چون اینان اجازه نمی دهند زایران هر روز به زیارت بپردازند یا مکرر به زیارت قبور بروند.

حتماً اسناد و مدارک فراوان در شهرداری و استانداری شهر مدینه درباره وضعیت کنونی بقیع هست. اما متأسفانه تاکنون تحقیقی جامع و علمی در این باره منتشر نشده است. فقط یکی از شهرداران مدینه به نام علی حافظ کتابی درباره مدینه و بقیع تألیف و منتشر کرده اطلاعات سودمندی در آن آمده است ولی کامل و جامع نیست. اگر بقیع در کشورهای پیشرفته قرار داشت به عنوان یک محل جهانگردی روی آن کار می شد و به روش های مختلف به تبلیغ آن اقدام می کردند و بالاخره حیثیتی برای مسلمانان و سرمایه ای برای جهان اسلام بود. اما متأسفانه تفکرات ارتجاعی مانع بهره برداری از بقیع در شرایط کنونی است.

مآخذ

«بقیع تجلی غربت»، اندیشه صادق، بهار 1380، ص134؛ «بقیع در گذر زمان»، محمدامین پورامینی، افق حوزه، ش 226؛ البقیع قضیة کل مسلم، لندن، بی تا، ص 21-25؛ البقیع، یوسف الهاجری، بیروت، 1411ق، جم- ؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا، ج1، ص352؛ فصول من تاریخ المدینة، علی حافظ، مدینه، 1996.

بقیع نامه

بقیع المصلی ← بقیع الخیل

بقیع نامه، مجله ای فارسی با گرایش پژوهشی.

مدیر مسئول آن و سردبیر آن علی رضا نریمانی بودند ولی در جریان اخذ مجوز، صاحب امتیاز و مدیر مسئول به نام علی نوری و سردبیر به نام محمد نوری تغییر یافت. مجوز و پروانه آن به تاریخ 18 خرداد ماه 1394 صادر گردید و اولین شماره آن در تابستان 1394 منتشر گردید.

این نشریه کاملاً رویکرد علمی دارد و فقط به روش استدلالی به موضوعات فرهنگی و تاریخی بقیع می پردازد. قلمرو آن هم فقط بقیع است. سرفصل های شماره صفر یا شماره تجربی پیش از انتشار اینگونه است: قبه های بلند بقیع از واقعیت تا انکار؛ رأس الحسین و گلزار بقیع؛ بقیع قبل از بعثت؛ آشنایی با ابن زباله نخستین بقیع پژوه؛ جابر بن عبدالله انصاری از صحابه برجسته مدفون در بقیع؛ هبة الدین شهرستانی فعال در عرصه بازسازی بقیع؛ علی بن جعفر عریضی فرزند امام جعفر صادق(ع) آرمیده در بقیع؛ سید حیدر شمشیری مبارزی علیه وهابیت؛ بقیعیات یا شعر بقیعی؛ بقیع سرایی؛ گلزار بقیع در دو سیمای متفاوت؛

ص: 165

همایش دانشگاه استراسبورگ درباره امام صادق(ع)؛ همایش احیای قبور بقیع؛ کنفرانس الهام از اندیشه های ائمه بقیع(ع)؛ شبکه جهانی بقیع؛ مؤسسة البقیع لاحیاء التراث؛ مجله بقیع؛ اسناد و مدارک بقیع؛ گزارش کتب درباره بقیع؛ تصاویر بقیع.

مآخذ

بقیع نامه، شماره یکم، تابستان 1394.

بقیع، یوم ← یوم البقیع

بقیعیات ← شعر بقیع

بلوغ المرام

بلوغ المرام، کتابی از مرادی منالی از سده 12ق.

عبدالمجید بن علی المنالی الزمادی الحسنی مشهور به المرادی (درگذشت 1163ق/ 1750م) از فاس مراکش و از دهکده ای به نام مناله است. در سفر به مکه و حجاز، سفرنامه ای به نام بلوغ المرام بالرحلة الی بیت الله الحرام تألیف کرد. این سفرنامه توسط دکتر محمد زینهم محمد عزب تحقیق و به چاپ سپرده شد. بخشی از این سفرنامه درباره بقیع است و نشانگر دیدگاه بخشی مهمی از اهل سنت و مذهب مالکی درباره مسایل و جوانب بقیع است و ارزش خاص خود را دارد. این بخش از سفرنامه به نقل روایات مختلف درباره اهمیت بقیع، فضائل بقیع، شخصیت های مهم مدفون در آنجا و ثبت مشاهدات خودش می پردازد.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، 1986، ج4، ص149؛ بلوغ المرام بالرحلة الی بیت الله الحرام، عبدالمجید بن علی منالی مرادی، تحقیق محمد زینهم محمد عزب، قاهره، الدارالثقافیه للنشر، 2005م ص5-7 و 131-140.

بلوی، خالد بن عیسی ← تاج المفرق

بن باز، عبدالعزیز بن عبداللّه

بن باز، عبدالعزیز بن عبداللّه، از عالمان وهابی و فقیهان حنبلی و دارای آرای مخالف عامه مسلمانان در زمینه هایی مثل زیارت قبور و توسل.

عبدالعزیز بن عبدالله بن عبدالرحمن بن محمد بن عبدالله بن باز در 14 ذی الحجه سال 1330ق در شهر ریاض عربستان سعودی دیده به جهان گشود. پدرش باز بن عبدالله و مادرش حفصه بنت سمیح می باشد. خانواده وی اصالتاً از ریاض بوده سپس به نقاط دیگر عربستان از جمله حجاز، احصاء و حوطه کوچ کرده اند.

بن باز تا 16 سالگی بینا بوده ولی بر اثر بیماری چشمی در سال 1346ق دید او ضعیف شده و به تدریج ضعف آن بیشتر شد تا در محرم سال 1350ق به کلی بینایی خود را از دست داد. وی از کودکی تحصیل را شروع کرد و توانست قبل از بلوغ، قرآن کریم را حفظ کند و سپس مشغول علوم شرعی و عربی گردید. وی در روز پنج شنبه یازدهم محرم سال 1420 در سن نود سالگی از دنیا رفت و ملک فهد در مسجدالحرام مکه بر جنازه او نماز گزارد.

اساتید و مشایخ: بن باز نزد علمای مشهور عصر خود شاگردی کرد. استادان مشهور او عبارت بودند از: محمد بن عبداللطیف بن عبدالرحمن بن حسن بن محمد ابن عبدالوهاب؛ صالح بن عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن حسن بن محمد بن عبدالوهاب؛ سعد بن محمد بن عتیق؛ شیخ حمد بن فارس؛ محمد بن ابراهیم بن عبداللطیف آل الشیخ.

شاگردان: وی به رغم مسئولیت ها ومشغله های فراوان، در کل هفته به جز روزهای سه شنبه و جمعه تدریس داشت و طلاب زیادی را آموزش داده است که بارزترین آنها عبارتند از: شیخ عبدالله الکنهل؛ راشد بن صالح الختین؛ عبدالرحمن بن ناصر البراک؛ عبداللطیف بن شدید؛ عبدالله بن حسن بن قعود؛ عبدالرحمن بن جلال؛ صالح بن هلیل.

اخلاقیات: طرفداران وی، او را به عنوان یک شخصیت متعالی معرفی کرده و این ویژگی ها را برای او برشمرده اند: او به هنگام طاعت خداوند و نیز در عبادت، دعوت، تحمل مردم و تعلیم علم به آنان صبر داشت و با بردباری مردم را به راه حق می کشاند. در برآوردن حوایج مردم صبور بوده و با حلم مردم را به حقایق دینی فرا می خواند. از اینرو در ترویج

ص: 166

مذهب حنبلی و وهابیت نقش مؤثری ایفا کرد. فراوان به مردم احسان می کرد و همین اخلاق او موجب می شد تا مردم به حرفش گوش داده و به رأی او احترام می گذاشتند.

بنا بر نظر آنان، بن باز بر رعایت مجالست با صالحین و علمای ربانی و احترام و ادب به آنها؛ رهایی از اخلاق های ناپسند و گناهان؛ مداومت به مطالعه سیره سلف صالح و شناختن حیات علمی و اجتماعی آنان تأکید می کرد.

ویژگی های اجتماعی و فرهنگی: وی مجتهد در فقه مذهب احمد بن حنبل و متخصص در آرای شیخ الاسلام ابن تیمیه است. نیز در علوم شرعی دیگر مثل تفسیر قرآن، علوم حدیث و تاریخ تبحر داشت. از سوی دیگر با اقشار مختلف مردم رابطه داشت و به مشکلات مردم اهتمام داشت. به رغم نابینایی، حافظه قوی و قدرت فهم زیاد داشت. از اینرو در تألیف، افتاء و ارشاد و تبلیغ موفق بود.

تألیفات: بن باز در ضمن تدریس و تصدی مشاغل حکومتی و علمی خود مقالات و کتبی را هم به چاپ رسانیده است که اهم کتب او عبارتند از: الفواید الجلیة فی المباحث الفرضیة؛ تحقیق و توضیح مسائل زیادی از حج و عمره و زیارت به نام توضیح المناسک؛ دو رساله موجز در زکات و صیام؛ العقیدة الصحیحة و ما یضادها؛ وجوب العمل بسنن الرسول و کفر من انکرها؛ الدعوة الی الله و اخلاق الدعاه؛ وجوب تحکیم شرع الله و نبذ ما خالفه؛ الشیخ محمد بن عبدالوهاب دعوته و سیرته؛ حاشیة مفیدة علی فتح الباری؛ اقامة البراهین علی حکم من استغاث بغیر الله أو صدق الکهنة؛ الجهاد فی سبیل الله؛ الدرس المهمة لعامة الامة؛ فتاوی تتعلق باحکام الحج و العمرة و الزیارة؛ وجوب لزوم السنة و الحذر من البدعة؛ تحفه الاخیار ببیان جملة نافعة مما ورد فی الکتاب و السنة الصحیحة من الادعیة و الاذکار.

نکته قابل توجه این است که کلیه فتاوا و آثار و کتب وی در سی جلد با عنوان مجموعه فتاوا و مقالات متنوعة جمع آوری و منتشر شده است.

مسئولیت ها: او دارای مسئولیت ها و مناصب حکومتی مختلفی بوده است که برخی از آنان عبارت اند از: 1. قضاوت در منطقه «الخرج» به مدت 14 سال و چند ماه بین سالهای 1357 تا 1371ق؛ 2. تدریس در دانشکده و آکادمی علوم ریاض از سال 1372ق تا سال 1380ق در علوم فقه، توحید و حدیث؛ 3. نایب رئیس دانشگاه اسلامی مدینه منوره از سال 1381ق تا سال 1390ق؛ 4. ریاست دانشگاه اسلامی مدینه از سال 1390ق تا 1395ق؛ 5. رئیس کل ادارات پژوهشهای علمی و فتوا و تبلیغ و ارشاد؛ 6. مفتی اعظم عربستان؛ 7. رئیس هیئت کبار العلماء؛ 8. ریاست مجمع فقهی اسلامی.

دیدگاه های سلفی: سخت گیری های دولت عربستان در چند دهه اخیر به خاطر فشارهای کسانی مثل بن باز بوده است. زیرا بن باز در کتاب فتاوی تتعلق باحکام حج والزیارة و نیز در کتاب اقامة البراهین علی حکم من استفتائات بغیر الله صریحاً زیارت مسلمانان به هنگام ورود به بقعه های حضرت رسول یا حضرت علی(ع) و دیگر ائمه(ع) را و نیز توسل و استغاثه را حرام و شرک دانسته است.

او به عنوان مفتی کشور عربستان سعودی، زیارت پیامبر اکرم(ص) را مطرود و شرک می دانست و بر این باور بود، که مقبره رسول اکرم(ص) را باید از مسجدش جدا و تفکیک کرد. او معتقد بود، مادامی که قبر و بنا و گنبد بر مقبره رسول اکرم(ص) است، به زیارت آن نمی روم؛ چون نوعی بت و شرک است.

مآخذ

دیدگاه های سلفی بن باز، ابراهیم قاسمی، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مذاهب اسلامی، دانشگاه ادیان و مذاهب؛ فاجعة البقیع، جلال معاش، بیروت، دار العلوم، 1427ق/ 2006م، ص 58؛ www.binbaz.com

بناء، احمد بن محمد

بناء، احمد بن محمد، عالم به قرائات قرآنی در سده 11و12ق و مدفون در بقیع.

احمد بن محمد بن احمد بن عبد الغنی الدمیاطی ملقب به شهاب الدین و مشهور به البناء از دانشمندان

ص: 167

مشهور دمیاط مصر بود. در دمیاط متولد و در همانجا رشد یافت و مدارج علمی را پشت سر گذاشت. از نظر فکری و معنوی به نقشبندیه گرایش داشت. در بین علوم دینی به قرآن و در بین علوم قرآن به قرائت بیشتر علاقه داشت. از اینرو او را عالم به قرائات نامیده اند.

برای کسب علوم بیشتر، مسافرت هایی به قاهره، یمن و حجاز داشت اما اکثر عمرش در دمیاط اقامت داشت. در سفری به مکه، در 1117ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، 1998م، ج1، ص240؛ بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، دار مشعر، 1428ق، ص215- 216.

بناء سازی بر قبر ← بارگاه سازی

بنات رسول اکرم(ص) ← دختران رسول اکرم(ص)

بنات نبی(ص)، زیارت نامه ← زیارت، متون

بنای بارگاه در مصادر شرعی← بارگاه سازی

بنو معاویه

بنوظفر

بنوظفر، طایفه ای از قوم اوس، ساکن در بقیع.

ساختار اجتماعی و جمعیتی جامعه یثرب (مدینه منوره) در روزگار جاهلیت بر اساس تیره های دو قوم مهم اوس و خزرج و قبایلی از یهود و نصاری (پیروان دیگر ادیان و کیش ها) بود.

هر کدام از اوس و خزرج دارای چندین قبیله و خاندان بودند. یکی از شعبه های اوس، بنوظفر بود. خانه های اینان در شرق بقیع استقرار داشتند. بعد از اسلام، مسجدی معروف به مسجد البغله در همانجا ساختند. البته تحولات بسیاری در طول تاریخ و حتی در یک دوره تاریخی در مورد آنها صورت گرفته و آنچه گزارش شد مربوط به یک مقطع خاص زمانی بوده است.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1387، ص282-283؛ آثار المدینة المنورة، عبدالقدوس الانصاری، مدینه منوره، 1420ق، ص130-131؛ عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد بن عبدالحمید العباس، مدینه منوره، المکتبة العلمیة، بی تا، ص45؛ موسوعة مکة مکرمة و مدینة المنورة، اشراف احمد زکی یمانی، ج3، ص330.

نیز نک- : مسجد بنی ظفر

بنو معاویه، خاندانی از قبیله اوس و ساکن بقیع.

معاویه بن مالک بن عوف بن الاوس از بزرگان مدینه بوده است. فرزندان این معاویه در جایی از بقیع به نام «وراء البقیع» یا شرق بقیع اقامت داشتند. در واقع محله آنان انتهای بقیع بود. خاندان معاویه (بنی معاویه) در کنار خانه های خود مسجدی به نام مسجد الإجابة ساختند. نیز چاه معاویه متعلق به آنان بود. از شخصیت های این خاندان، یکی حاطب بن قیس بود.

در گذشته خیابانی برای تردد و وصل محله بنومعاویه به محله های دیگر به نام «زقاق عمقه» وجود داشت. این شارع به باب الجمعه ختم می شد. اما زقاق عمقه امروزه در داخل دیوار و محدوده بقیع و در عمارت سعودی قرار دارد.

نیز قبر ابی سعید الخدری، نخل عمام، حدیقه غلامیه، قصر بنی یوسف از موالی آل عثمان و قبر سعذ بن معاذ الاشهلی در همین محدوده قرار داشت.

مأخذ

المدینة بین الماضی والحاضر، ابراهیم بن علی العیاشی، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، 1392ق/ 1972م، ص315-316.

بنی اسرائیل، سوره ← اسراء، سوره

بنی حُدَیلَه، مسجد ← مسجد ابی ابن کعب

بنی حرام ← بنی سلمه

بنی سلمه

بنی سلمه، گورستان عمومی شهر یثرب تا پیش از رونق یافتن بقیع.

قبل از مهاجرت یاران حضرت رسول(ص) از مکه به مدینه، این شهر جمعیت محدود و اندکی داشت که شامل خرده فرهنگ های یهود، مسیحیت، بت پرستان و موحدان می شد. اینان اموات خود را در دو قبرستان به نام های

ص: 168

بنی سلمه و بنی حرام دفن می کردند. اما با ورود حضرت رسول(ص) به یثرب و تغییر نام آن به مدینه النبی و نیز تحول در ساختار شهری، جمعیتی، فرهنگی، افزایش جمعیت و نیاز به قبرستان جدید،

زمین بایر و خارستان بقیع برای دفن اموات مردم این شهر اختصاص یافت و توسط رسول اکرم(ص) وقف شد. پس از افتتاح بقیع، گورستان بنی حرام و بنی سلمه از رونق افتاد و به فراموشی سپرده شد.

مآخذ

تاریخ المدینة المنورة، عمر بن شبّه، قم، دار الفکر، 1410ق/ 1368؛ سفر به بیت عتیق، محسن احمدوند، قم، 1386، ص 361-362؛ مجمع البحرین، فخرالدین طریحی، به کوشش سیداحمد حسینی، تهران، مرتضوی، 1362ش؛ النهایة، ابن اثیر، قم، اسماعیلیان، 1364ش؛ وفاء الوفاء، سمهودی، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، دار الحیاء التراث العربی، 1401ق.

بوّاب

بوّاب، دربان و نگهبان بقیع.

در هر دوره مقام دربانی (بوّابی) بقیع و نیز دربانی حرم ائمه بقیع به خاندان یا فرد یا افرادی سپرده می شد. هم اکنون هم مأمورین سعودی بر درهای بقیع حضور مداوم دارند.

خاندان برزنجی مدنی یکی از خاندان های متولی بقیع بوده که نگهبانی حرم ائمه بقیع را بر عهده داشتند. اینان توسط دولت عثمانی تعیین شده و از سادات کُرد و شافعی مذهب بودند. گفته شده با اینکه برزنجی ها از سادات بودند نسبت به زایران شیعه و عجم سخت گیری فراوان داشتند.

بوّاب ها وظایف متعددی بر عهده داشتند؛ مثل اخذ مبلغی به هنگام ورود زایران، نظافت، حراست و غیره.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، 1391، ص351؛ نزهة الناظرین، سید جعفر مدنی برزنجی، قاهره، 1998م، ص276.

نیز نک- : برزنجی مدنی؛ پول ورود

بورتون، سر ریچارد

بورتون، سر ریچارد، مستشرق و جهانگرد انگلیسی در سده 19م.

سر ریچارد فرانسیس بورتون(1)

(1237-1308ق) در مارس 1821م در یکی از شهرهای انگلستان چشم به جهان گشود و در 1890م چشم از جهان فرو بست. او را دارای اصالت ایرلندی - انگلیسی دانسته اند.

در دانشگاه آکسفورد، رشته زبان شرقی(عربی و هندی) آموخت. در 1842م همراه با سپاه انگلستان به هندوستان عزیمت کرد. هفت سال در هند اقامت داشت و به تکمیل دانش خود درباره فرهنگ هندی و زبان های گجراتی و هندی پرداخت.

بورتون سال ها در کسوت شرقی و عربی و به نام عبدالله افغانی یا عبدالله یزدی در منطقه خاورمیانه مشغول سیر و سیاحت بود. از 1853م به عربستان و مکه و مدینه سفر کرد و چند سال به بررسی و تحقیق در آداب و رسوم و فرهنگ این منطقه پرداخت. او یافته ها و مشاهدات خود را در کتابی به زبان انگلیسی و با عنوان گزارش شخصی سفر زیارتی به مدینه و مکه تألیف و منتشر کرد.

Personal

Narrative of A Pilgrimage to al-Madinah and Meccah. With an introduction by Bayard Taylor… With map and two illustrations. New York: G.P. Putnam and Company, 1856; Memorial edition by his Wife, Isabel Burton, London: Tylston and Edwards, 1893; New York: Dover Publications, 1964. 2 Vols.

این کتاب بارها در غرب منتشر شده و یکی از منابع مطالعاتی مشهور درباره موضوعات عربستان سعودی، مکه، مدینه و خاورمیانه است. البته با دو عنوان چاپ شده است: یکی با عنوان مزبور و دوم با این عنوان:

A Secret Pilgrimage tomecca and madinah‚ london‚ 2004.

چاپ های مهم این کتاب عبارت اند از: 1856م/ 1272ق؛ 1879م/ 1297ق؛ 2004م؛ 1893م؛ 1964م.

این سفرنامه به چندین زبان ترجمه شده از جمله به عربی و با این مشخصات منتشر شده است: رحلة بیرتون الی مصر والحجاز، ترجمه عبدالرحمن عبدالله شیخ، قاهره، الهیئة المصریة العامة، 1995م.

بورتون مدتی در آفریقا و آسیای میانه مشغول مطالعه و

ص: 169


1- . Richard Francis Burton

بررسی بود. نیز سال هایی از عمرش به عنوان کنسول انگلستان در برزیل و سوریه اشتغال داشت.

بهرحال او یکی از خاورشناسان پرکار و فعال و دارای تألیفات متعدد مانند ترجمه گزیده ای از گلستان شیخ سعدی به زبان انگلیسی است.

Tales from the Gulistan, or Rose- garden of Sheikh sa'di of Shiraz. Translated by Sir R.F.Burton and illustrated by John Kettelwell, London: P.Allan and Company, Limited, 1928.

او حدود سی زبان محلی آسیایی و آفریقایی می دانست و حدود پنجاه اثر تألیفی یا ترجمه ای دارد. پس از وفات در 1890م در کنیسه ی مورتلاک در غرب لندن به خاک سپرده شد.

مآخذ

الاعلام، خیرالدین زرکلی، بیروت، 1980م؛ السید ریتشارد برتون، و. دودج، لندن، 1907م؛ سیرة الرائد السید ریتشارد برتون، ایزابل برتون، 2جلد، لندن، 1893م؛ فرهنگ خاورشناسان، زیر نظر پرویز مشکین نژاد، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1381، ج2، ص 217-218؛ المستشرقون، نجیب العقیقی، قاهره، 1965م، ج2، ص 486-487؛ موسوعة مکة المکرمة والمدینة المنورة، اشراف احمد زکی یمانی، لندن، مقاله بورتون، رحلة بیرتون الی مصر والحجاز؛ Britannica Cocise Encylopedia

نیز نک- : دورنمای بقیع؛ آداب زیارت از نگاه بورتن

بورخارت، جان لوئیس

بورخارت، جان لوئیس، جهانگرد سوئیسی، گزارش نویس درباره بقیع.

جان لوئیس بورخارت(1)

گویا در دوران محمدعلی پاشا از اروپا به مصر آمد، اسلام آورد و خود را شیخ ابراهیم نامید و پس از آشنایی با محمدعلی پاشا روابط نزدیکی با او برقرار نمود و سپس به همراه او در لشکرکشی بر علیه وهابیان به حجاز سفر کرد. در این سفر محمدعلی پاشا به رغم این که به مسلمان بودن بورخارت مشکوک بود، مقدمات سفر او را به مکه و مدینه فراهم آورد، از این رو بورخارت با زیرکی توانست حقیقت خود را پنهان داشته و به این مسافرت بپردازد و تمامی مشاهدات و حوادث و تجربیات این سفر را در کتابی تألیف کند. این اثر با این مشخصات منتشر شده است:

Burchardt, Gohn Lewis- Travels in Arabia, Comprehending on Account of Territories in Hedjaz Which Mohammadans Regard of Socred.

بورخات به دلیل همین کتاب و مطالب آن، یکی از مشهورترین جهانگردان قرن نوزدهم شمرده می شود. وی برای رسیدن به حجاز، از کشورهای آفریقایی: مصر، سوریه، حجاز و سرزمین های مجاور آن عبور نمود و گزارش جالبی از این مناطق و مردم آنجاها، به یادگار گذاشت. این سفرنامه بنام سفرهای او به سرزمین های جزیرة العرب است که در آن به توصیف مکه و مدینه و اطراف آن ها پرداخته است. جلد اول این سفرنامه به توصیف مشاهداتش از جده، طائف، مکه و محلات مکه، بیت الله الحرام، کعبه و دیگر مکان های مقدس، مردمان مکه، حکومت مکه و آب و هوای مکه پرداخته است. جلد دوم درباره مناسک حج، مدینه، مکان های زیارتی در مدینه، حکومت مدینه، آب و هوای مدینه و بقیع است.

ویلیام اوسلی ناشر این سفرنامه در سال 1829م در مقدمه نوشته است: آگاهی بورخارت از زبان عربی و عادات و رفتار مسلمانان، این فرصت را به او داد که بتواند به عنوان یک مسلمان در حج شرکت کرده و در میان مسلمانان زندگی کند، بدون این که کسی کوچکترین شک و تردیدی در راستگویی او کند. او به دیگران می گفت: از ممالیکی است که از کشتار محمدعلی پاشا در مصر نجات یافته است، از این رو از فرصت حمله ی خلافت عثمانی علیه وهابیان استفاده کرده و برای انجام مناسک حج به مکه آمده است. بورخارت در سال 1814م. موفق به زیارت مکه شد و این در حالی بود که محمدعلی پاشا در بهار سال 1813م به حجاز وارد شد و مدتی را در طائف به سامان دادن ارتش خود پرداخت و عاقبت توانست وهابیان را در قلاع خود مورد حمله قرار دهد.

ص: 170


1- . John Lewis Burchardt

بورخارت در روز 18 تموز سال 1814م وارد جدّه شد و سپس برای دیدار با محمدعلی پاشا به طائف عزیمت نمود و از آنجا به قصد حج به مکه رفت. از نوشته های او برمی آید که محمدعلی پاشا نسبت به مسلمان بودن او تردید داشته ولی در عین حال به او اجازه ی رفتن به مکه و انجام حج را داده است. بورخارت پس از انجام مناسک حج در مکه به سوی مدینه رهسپار گردید و در بامداد روز 28 ژانویه سال 1915 م وارد شهر مدینه شد. او فاصله ی دو شهر را در 13 روز طی نمود و از قضا در مدینه به مرض مالاریا گرفتار آمد و این بیماری آن قدر نیروی او را فرسوده نمود که از زندگانی مأیوس گردید و تصور نمود در مدینه مرده و همانجا دفن خواهد گردید، لیکن او به رغم ناتوانی و مرض توانست مشاهدات بسیاری از وضعیت شهر مدینه داشته باشد و تمام آن را به تفصیل در چندین فصل از سفرنامه ی خود آورده و از جمله فصلی را به گزارش بقیع اختصاص داده است.

او در مدینه بود که طوسون پاشا پس از سرکوبی وهابیان و تار و مار آنها شهر را در اشغال خود داشت. به سبب جنگ، بدویان و شتردارانی که مسؤولیت حمل خوراک و آذوقه ی شهر را به عهده داشته گریخته و در نتیجه کمبود خوراکی در شهر محسوس بود. بورخارت علاوه بر این از بدی هوا و طعم مشمئزکننده آب نوشیدنی شهر سخن می گوید.

بورخارت در بخش دیگری به توصیف موقعیت طبیعی شهر می پردازد و چنین می نویسد: شهر دارای برج و باروی مستحکمی است؛ به گونه ای که آن را در برابر هجوم مصون می دارد، از این رو شهر یکی از پایگاه های مستحکم حجاز به شمار می رود. این بارو نخستین بار در سال 360ق بنا گردید و پس از این تاریخ چندین بار ترمیم و بازسازی شد بویژه در سال 900ق، لیکن برج و باروی شهر در وضعیت کنونی آن(آغاز قرن نوزدهم) توسط سلیمان قانونی در سال های پایانی قرن شانزدهم به وجود آمد، البته خندق گرداگرد بارو در سال 751م کنده شده است. شهر سه دروازه ی زیبا دارد: دروازه ی مصری در سمت جنوب، (این دروازه و دروازه ی باب الفتوح در قاهره زیباترین دروازه هایی است که بورخارت در مشرق زمین دیده است). دروازه شامی در سمت شمال و دروازه ی جمعه در سمت مشرق.

وی علاوه بر اینها از درها و دروازه های دیگر سخن به میان آورده و اطلاعات سودمندی عرضه کرده است.

در ادامه، بورخارت به وضعیت ساختمان ها در مدینه و روش معماری آنها و مهم تر از آن به مقایسه این سبک معماری با دیگر شهرهای جهان اسلام مثل سوریه می پردازد.

او خیابان ها و کوچه ها را گویا چند بار با دقت بررسی کرده و اطلاعات میدانی و دقیق راجع به آنها عرضه کرده است؛ اطلاعاتی که در هیچ منبع دیگر یافت نمی شود. او راجع به همه ی جاهای مدینه به ویژه حرم نبوی و بخش های مختلف آن گزارش داده است. نیز به بقیع پرداخته و گزارش جالبی عرضه کرده است. گزارش او از بقیع در مقاله «گزارش بورخارت» به طور کامل آمده است.

مأخذ

مکه و مدینه از دیدگاه جهانگردان اروپایی، جعفرالخلیلی، ترجمه محمدرضا فرهنگ، ص 105 به بعد.

نیز نک- : گزارش بورخارت

البوطی، محمد سعید رمضان

البوطی، محمد سعید رمضان، از دانشمندان اهل سنت و مخالف اقدامات وهابیون به ویژه تخریب بقیع.

او در روستای جیلکا در غرب آناتولی در 1308ش/ 1929م متولد شد. تبارش اصالتاً کرد از ترکیه است. خانواده اش در زمان آتاتورک یعنی به سال 1933م به دمشق مهاجرت کردند. پس از تحصیلات ابتدایی، به معهد التوجیه الاسلامی رفت. سپس در سال 1957م به قاهره و الازهر رفت تا تحصیلات اسلامی و دانشگاهی را تکمیل کند. بالاخره در سال 1965م دکترا در رشته اصول شریعت اسلامی از الازهر دریافت کرد.

او سال ها در دانشگاه دمشق تدریس نمود و در چندین

ص: 171

مؤسسه علمی عضویت داشت. ده ها عنوان کتاب تألیف کرد و اسلام معتدل و عاری از افراط گرایی و تفریط را نمایندگی و تبلیغ می کرد. از اینرو با وهابیت خشن و تندرو مخالف بود. او در مقدمه کتاب نصیحة لاخواننا علماء نجد از رهبران سعودی و سران وهابیت انتقاد می کند که چرا آثار متصل به زمان حضرت رسول(ص) را پاکسازی و تخریب می کنند؟ چرا مسلمانان را از زیارت بقیع منع می کنند. تبرک به آثار و امکنه مقدس دینی مشروع است و اقدامات آنان مثل تخریب و نابودی بئر ذی طوی، دار ارقم و غیره بدعت و نامشروع است.

این مقدمه طولانی است و تماماً نقد و ردّ اقدامات وهابیت می باشد. او در 1392ش در مسجد الایمان در دمشق به شهادت رسید.

مآخذ

فاجعة البقیع، جلال معاش، بیروت، 2006م، ص 110- 115؛ نصیحة لاخواننا علماء نجد، یوسف بن هاشم الرفاعی، مقدمه محمد سعید رمضان البوطی، دمشق، دار اقرأ، 2010م، جم- .

بهبودی، هدایت اللّه ← سفر به قبله

بهبهانی حائری، سیدمحمدرضا

بهبهانی حائری، سیدمحمدرضا، از روحانیون مشهور در تهران و مدفون در بقیع.

او از خاندان بهبهانی های مقیم تهران بود. در تهران و مدتی در قم و نجف اشرف نزد استادان مبرز به کسب دانش پرداخت و پس از طی مدارج علمی، از روحانیون معتمد و موثق تهران شد. در سال 1391ق عازم سفر حج شد. اما در شهر مدینه به رحمت ایزدی واصل گردید و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

فرهنگ رجال و مشاهیر تاریخ معاصر ایران، ابوالفضل شکوری، قم، 1377، ج2، ص368؛ گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، قم، 1356، ج7، ص99.

بهبهانی، سید احمد ← سید احمد بهبهانی

بهبهانی، سید محمد

بهبهانی، سید محمد، از روحانیون فعال و سرشناس تهران و فعال در اعتراض به تخریب بقیع.

او فرزند سید عبدالله بهبهایی (آیت الله بهبهانی) از رهبران مشروطیت بود. نیز مشهور به موسوی بهبهانی است. در 9 جمادی الثانی 1291/ 1252ش در تهران چشم به جهان گشود. نزد استادان مبرز در تهران علوم اسلامی را فرا گرفت و به مدارج عالی علمی و معنوی و اجتهاد رسید. در تهران ملجأ و پناه مردم بود و یکی از محورها و قطب های مهم حوزه علمیه تهران بود. در کنار پدرش در جریان مشروطیت، سپس در دوره ملی شدن صنعت نفت و دیگر حوادث فعال بود و از رهبران شمرده می شد. نیز در قیام سال 42 در کنار امام خمینی بود. نام او در فعالیت ها و حوادث اعتراضی به تخریب بقیع هم هست. او از مراجع نجف اشرف استمداد کرده و خواستار دخالت آنان در موضوع مهم تخریب بقیع شده است. در پاسخ، دو تن از مراجع وقت یعنی آیت الله نائینی و آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در تلگرافی علاوه بر محکوم کردن تخریب بقیع از دولت ایران خواستار علاج فوری شده و این تلگراف را برای سید محمد بهبهانی ارسال کرده اند (تاریخ بیست ساله، ج4، ص88).

نیز وقتی بازاریان و کسبه و مردم تهران در خانه امام جمعه تهران تجمع می کنند تا حوادث 8 شوال و تخریب بقیع را محکوم کنند، یکی از سخنرانان سید محمد بهبهانی بوده است. در این سخنرانی از طرح شهید سید حسن مدرس در زمینه تشکیل یک کمیسیون مستقل برای پی گیری، رسیدگی و تصمیم گیری در زمینه مسائل بقیع حمایت می کند. پس از تشکیل این کمیسیون در پنجشنبه 12 خرداد توسط مجلس شورای ملی، ده نفر انتخاب می شوند. یکی از آنان سید محمد بهبهانی بود. او از اعضای فعال این کمیسیون بوده است.

فعالیت های او به تفصیل در مقاله دانشنامه جهان اسلام و مقاله ایرانیکا آمده است. بهبهانی سرانجام در

ص: 172

سال 1342ش درگذشت، جسد او را به نجف اشرف بردند و در آنجا دفن کردند.

مآخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص88 و 94؛ دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، ج4، ص764-767؛ فرهنگ رجال و مشاهیر، ابوالفضل شکوری، قم، نشر عالم، 1379، ج2، ص464-465؛

Encyclopedia Iranica,

"Behbahani, mohammad"

بهجة البیطار

بهجة البیطار، از نحبگان سوری در قرن 14ق و سفرنامه نویس به مدینه و بقیع.

محمد بهجة بن محمد بهاءالدین بن عبدالغنی بن حسن البیطار الدمشقی مشهور به بهجة البیطار (1311-1396ق/ 1894-1976م) نویسنده و ادیب مقیم دمشق بود. او در رجب 1338ق/ 1919م عازم سرزمین حجاز یا عربستان سعودی شد. او تصمیم گرفت که دیده ها، شنیده ها و تجارب این سفر را تدوین کند و از آن سفرنامه ای بسازد. این سفرنامه را الرحلة النجدیة الحجازیه: صور من حیاة البادیة نامید. اثر او توسط المطبعة الجدیدة در شهر دمشق، 1387ق/ 1967م منتشر شد.

سفرنامه او رویکرد سیاسی دارد و اغلب به رخدادهای سیاسی می پردازد. ویژگی های حاکمیت ترکیه بر سرزمین حجاز و تفاوت مدیریت آنان با ویژگی های مدیریتی حاکمان عرب حجاز مورد توجه مؤلف بوده است.

بهجة البیطار با همراهان در 8 جمادی الآخر 1338 به وسیله قطار حجازی از دمشق به سوی مدینه منوره حرکت کرد. 19 رجب 1338 از همان طریق از مدینه به دمشق بازگشت. در روزهایی که در مدینه بود، با عده ای از شخصیت ها دیدار داشت، نیز به دیدن و زیارت اماکن تاریخی و مذهبی پرداخت. از جمله به بقیع رفت و ضمن زیارت مقابر، گزارشی هم نوشت که آن را در سفرنامه خود آورده است.

مآخذ

الرحلة النجدیة الحجازیة صور من حیاة البادیة، محمد بهجة البیطار، دمشق، المطبعة الجدیدة، 1378ق/ 1967م؛ موسوعة مکة مکرمة و مدینة المنورة، اشراف احمد زکی یمانی، ج5، ص465-467.

بهجة النفوس و الاسرار

بهجة النفوس و الاسرار، کتابی درباره شهر مدینه منوره از سده 8 و 9ق.

ابومحمد عبدالله بن محمد بن عبدالملک القرشی البکری المرجانی القرطبی (درگذشت بعد 770ق/ 1368م؛ بعضی تاریخ وفاتش را 699ق دانسته اند) مؤلف این اثر از مدینه شناسان قدیمی است. عنوان این کتاب به این صورت نیز ثبت شده است: بهجة النفوس و الاسرار فی تاریخ دار هجرة المختار. نسخه های فراوانی از این اثر در جهان پراکنده است.

این کتاب اولین بار در دو جلد توسط مرکز البحوث و الدراسات بمکتبة نزار مصطفی الباز در مکه مکرمه، در سال 1418ق/ 1998م منتشر شد. سپس محمد عبدالوهاب فضل آن را تصحیح و با این مشخصات به چاپ رساند: بیروت، دارالغرب الاسلامی، 1423ق/ 2002م، دو جلد، 1248ص.

محمد شوقی بن ابراهیم مکی برای بار دوم به تصحیح آن پرداخت و با این مشخصات منتشر کرد: الریاض، مطبعة النرجس التجاریة، 1425ق/ 2004م، ص613.

مؤلف پس از مقدمه، مطالب را در ده باب و هر باب شامل چند فصل مرتب کرده است. عناوین ابواب اینگونه است: حدود مدینه و اسماء و اولین ساکنان آن؛ فتح مدینه و هجرت رسول اکرم(ص) و صحابه به این شهر؛ حرمة مدینه و فضایل و تعیین حرم نبوی؛ وادی ها، آبار، کوه ها و شهدای مدینه، نخبگان بنی نضیر، حفر خندق، بنی قریظه؛ مسجد نبوی و فضایل آن؛ مساجد مدینه در دوره رسول اکرم(ص)؛ خلق و خوی حضرت و اخلاقیات صحابه و فضایل آنان؛ زیارت مقبره رسول اکرم(ص) و فضیلت و چگونگی آنها؛ بقیع الغرقد و فضایل و روش زیارت آن.

باب دهم کلاً درباره بقیع است و شامل پنج فصل می باشد: تاریخ و فضایل بقیع؛ کیفیت زیارت بقیع؛ اهل بیت(ع) در بقیع؛ فضایل خلفای اربعه و حرمت آنان، اقامت صحابه و تابعین در مدینه و دفن آنان در بقیع.

ص: 173

مرجانی در هر فصل روایاتی از رسول خدا(ص) آورده است. در فصل زیارت، سنت حضرت را به مسلمانان معرفی کرده تا الگویی عملی برای همگان باشد. نیز به دفن امام حسن(ع) به وصیت خودش در کنار حضرت زهرا(س) (ص482) پرداخته است. او احتمال دفن حضرت زهرا را در بقیع قوی می داند(ص484).

این کتاب از مصادر و منابع مرجع در مدینه پژوهی است و پژوهشگران در قرون مختلف از آن فراوان استفاده کرده اند.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، ج4، ص125؛ ایضاح المکنون، اسماعیل پاشا بغدادی، بیروت، داراحیاء، التراث العربی، ج1، ص217؛ کشف الظنون، حاجی خلیفه، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1413ق، ج1، ص302 و 395 و ج2، ص1237؛ «مخطوطات المدینة المنورة فی الخزانة الهاشمیة الخاصة»، مصطفی عمارمنلا، مجله مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، ش4، ص102؛ معجم المؤلفین، عمر کحاله، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج6، ص130؛ موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنورة، زیر نظر احمد زکی یمانی، لندن، مؤسسه الفرقان، 2011م، ج5، ص469-472؛ هدیة العارفین، اسماعیل پاشا، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج1، ص463.

بهشت برای اهل بقیع

بهشت برای اهل بقیع، ورود اموات بقیع به بهشت بدون مانع و سخت گیری.

ورود آسان مدفونین بقیع به بهشت را یکی از فضایل بقیع شمرده اند و چند روایت در این باره نقل شده است. از رسول خدا چنین نقل شد: من دفناه فی مقبرتنا هذه شفعناله (الدرة الثمینة، ابن نجار، ص450). یعنی هر کس در این قبرستان (بقیع) دفن شود ما شفیع او می شویم تا به بهشت برود. این روایات اغلب تأکید دارند که اهل بقیع بدون حساب یعنی بدون محاکمه و حسابرسی به اعمال آنان به بهشت می روند.

این روایت در آثاری مثل تاریخ المدینه ابن شبه؛ التعریف المطری، وفاء الوفاء سمهودی و الدرة الثمینة ابن النجار آمده ولی به دلیل رجال موجود در سلسله اسناد که متهم به کذب و مجهول اند، این روایت ضعیف ارزیابی شده است. (الدرة الثمینة، ص450-451).

روایت دیگری هست که متن آن چنین است: قال کعب الاحبار: نجدها فی التوراة کفتةٌ محفوفة بالنخیل و موکل بها ملائکةٌ، کلّما امتلأت أخذوها باطرافها فکفؤوها فی الجنة. (الدرة الثمینة، ص450). یعنی در تورات از کفته (قبرستان بقیع) یاد شده که پر از درخت نخل است و فرشتگان وظیفه دارند وقتی پر شد، اطراف آن را گرفته و در بهشت بتکانند.

این روایت در وفاء الوفاء سمهودی و فضایل المدینه الرفاعی و الدرة الثمینة این النجار آمده است. ولی به دلیل برخی از ناقلان آن که معروف به کذب می باشند، ضعیف شمرده شده است. (الدرة الثمینة، ص450)

روایات دیگری هم درباره بهشتی بودن اموات بقیع هست که در کتب مربوط به فضایل بقیع یا فضایل مدینه و جوامع روایی نقل شده است.

مآخذ

الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة المنورة، صالح بن حامد الرفاعی، مدینه، 1418ق، ص605-612؛ الثقات، ابن حبان، هند، دائرة المعارف العثمانیة، 1395ق، ج 5، ص470؛ الدرة الثمینة، ابن النجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه منوره، مرکز بحوث و الدراسات، 2006م، ص450-452.

بیانات امام جمعه تهران ← امام جمعه تهران، سید محمد

بیت الاحزان

بیت الاحزان، ماتمسرا یا کلبه احزان و محل نوحه سرایی حضرت فاطمه زهرا(س) در بقیع.

حوادث پس از وفات رسول اکرم(ص) و فشارهای جریان های اقتدارطلب بر بیت حضرت زهرا و امام علی(ع) و غصب حقوق آنان و از دست دادن پدر بزرگوارش، روحیه حضرت فاطمه(س) را بسیار آزرد و موجب تألمات فراوان شد. ایشان برای تسلی روحی خود و درد دل نجواگونه با پدرش، به دور از چشم فرزندان و مردم در محلی در بقیع می رفت و به عزاداری و نوحه خوانی برای پدرش می پرداخت. این محل به تدریج به بیت الاحزان یا بیت الحُزن مشهور شد.

ص: 174

در اینکه این محل از ابتدا داخل بقیع بوده یا بعداً ضمیمه بقیع شده اختلاف است. محل آن را در سمت جنوبی و در مجاورت حرم ائمه اهل بیت(ع) دانسته اند. اما در سال های اخیر، محلی به نام بیت الاحزان گویا برای عوام فریبی در خارج بقیع، معروف گردید. نیز در کشورهایی مثل ایران و شهر قم جاهایی به نام بیت الاحزان در یادآوری مصایب حضرت زهرا بنا شد.

بر اساس برخی گزارش ها، بیت الأحزان در اندازه یک اتاق توسط حضرت علی(ع) ساخته شد. برخی گزارش های دیگر می گوید بیت الاحزان، در زمان حسین بن علی(ع) به شکل چادر و خیمه و بدون ساختمان بوده است. بعدها در محل چادر ساختمان احداث کرده بودند. البته آنجا به هنگام تخریب توسط سعودی ها دارای ساختمان کامل با تزئینات و حتی گنبد و گلدسته بوده است.

بیت الأحزان در اصطلاح عامه، گاهی به «مسجد فاطمه» و گاهی با هر دو نام و گاهی نیز به «قبة الحزن» نامیده شده و طبعاً نویسندگان نیز از هر سه نام مصطلح، استفاده نموده اند. با اینکه در تألیفات مدینه شناسان، مانند اخبار مدینه ابن نجّار (درگذشت 643ق) و وفاء الوفا از سمهودی (درگذشت911ق) و عمدة الاخبار از احمد بن عبدالحمید عباسی (درگذشت قرن دهم قمری) که همه مساجد موجود در داخل و خارج مدینه را معرفی نموده اند، از مسجدی به نام فاطمه ذکری به میان نیامده؛ اما ابوحامد غزالی (450-505ق) تصریح می کند که مسجد فاطمه در بقیع است و نماز خواندن در آنجا مستحب است. وجه جمع این دو دیدگاه اینست که بیت الاحزان یا بیت الحزن بعدها و به ویژه در قرون بعد به مسجد فاطمه تغییر نام داده است.

اما اگر گزارش ابوحامد غزالی(450-505ق) را صحیح بدانیم معلوم می شود در سده پنجم مکان در بقیع به نام «مسجد فاطمه» وجود داشته است. برخی احتمال داده اند محل دفن آن حضرت هم در بیت الاحزان باشد. چون فقط یک محل منسوب به حضرت زهرا است از اینرو باید قبر ایشان با بیت الاحزاب و نیز مسجد ایشان یکی باشند.

بهرحال بیت الأحزان در طول تاریخ برای شیعیان اهمیت خاصی داشته است. آنان عادت داشتند که در آنجا چند رکعت نماز به جا آورده و سپس به یاد حضرت زهرا به مرثیه خوانی می پرداختند. این رویه تا 1344ق یعنی سال بعد از تخریب بیت الأحزان تداوم داشت. ولی این محل نیز چون ده ها بنای مذهبی و تاریخی دیگر توسط آل سعود ویران شد.

در برخی منابع جدید گزارش ها و تحلیل هایی هست که با مستندات تاریخی شیعیان تناسب و هماهنگی ندارد. مثلاً اصغر قائدان در کتاب خود با عنوان تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه (تهران، 1382)، گزارشی درباره بیت الاحزان (ص 372) آورده که حتی با مطالب مندرج در خود آن کتاب تناقض دارد.

این ساختمان در جریان تخریب اول بقیع مشهور به «نکبة اولی» در سال 1221ق توسط وهابیون و آل سعود تخریب شد. سپس به اصرار علما و مراجع و مردم در سال 1233ق به فرمان سلطان محمود عثمانی بازسازی شد (مرآة الحرمین، ص478؛ تاریخ حرم ائمه، ص96). اما در جریان تخریب گسترده و دوم مشهور به نکبة ثانی در سال 1344 کاملاً تخریب شد و هیچ اثر و نشانی از آن باقی نگذاشتند (دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج82، ص393).

عالمان شیعه کتاب هایی با عنوان بیت الاحزان درباره ماتمسرای حضرت زهرا(ع) نوشته اند: شیخ عباس قمی(درگذشت 1359) کتاب بیت الاحزان فی مصائب سیدة النسوان و عبدالخالق عبدالرحیم یزدی (درگذشت 1268) کتاب بیت الاحزان فی مصائب سادات الزمان الخمسة الطاهرة من ولد عدنان را نوشت.

مآخذ

احیاء علوم الدین، ابو حامد غزالی، قاهره، ج1، ص260؛ «بیت الأحزان» محمدصادق نجمی، میقات حج، ش2،

ص: 175

ص121-130؛ تاریخ آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص 371-372؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، 1380، ص96؛ تاریخ المدینة المنورة، ابن شبه نمیری، به کوشش محمد شلتوت، عربستان سعودی، 1399ق؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر سید کاظم موسوی بجنوردی، ج 12، ص393؛ دانشنامه جهان اسلام، ج5، ص78؛ الذریعه، آقا بزرگ طهرانی، قم، اسماعیلیان، ج3، ص185؛ سفرنامه حاج علی خان اعتماد السلطنة، به کوشش قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1379، ص121؛ سفرنامه عصمت السلطنه، سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج4، ص366-368؛ مرآة الحرمین، ابراهیم رفعت پاشا، ترجمه انصاری، تهران، مشعر، 1377، ص478.

نیز نک- : عالمان و بیت الأحزان؛ حدیث بیت الحزان؛ تخریب بیت الأحزان، قبه الحزن

بیت الاحزان از نگاه شرف الدین

بیت الاحزان از نگاه شرف الدین، شکل گیری و ساخت بیت الاحزان و دیگر مسایل آن از نظر مرحوم شرف الدین.

سید عبد الحسین شرف الدین موسوی (1290- 1337ق) فقیه، ادیب و نویسنده شیعی لبنانی در کتاب الاجتهاد و النص مبحثی درباره مشروعیت گریه بر مردگان دارد (ص279- 306). موارد فراوانی از گریه رسول خدا(ص) و دیگر اصحاب و یارانش را گزارش کرده و پس از بررسی ادله بسیار، حکم به مشروع بودن گریه داده است. سید شرف الدین، عمر بن خطاب را نخستین مخالف گریه بر اموات دانسته و مخالفت عمر با مرثیه سرایی و گریه بر مرگ ابابکر را اینگونه نقل کرده است: وقتی ابوبکر درگذشت، دخترش عایشه، مجلس سوگواری برپا کرد. عمر بن خطاب بر در خانه عایشه ایستاد و عایشه و دیگران را از گریه و زاری منع کرد. ولی آنها دستور عمر را اطاعت نکردند. عمر هشام بن الولید را فرمان داد داخل خانه برود و عایشه را بیرون آورد، اما عایشه نیامد. ولی ام فروة خواهر ابوبکر را بیرون آورد. عمر چند ضربه شلاق به او زد. اهالی خانه با شنیدن ضربات شلاق، از نوحه سرایی منصرف شدند (الاجتهاد و النص، ص301). مخالفت با گریه و سوگواری برای میت در دوره جدید توسط وهابیت تداوم یافت. شرف الدین در ادامه درباره نوحه سرایی فاطمه زهرا(س) برای پدرش و ساختن بیت الاحزان می نویسد: زهرا(س) به دلیل اکراه زنان نسبت به نوحه و مرثیه سرایی و گریه های او برای درگذشت پدرش رسول خدا(ص)، دست فرزندانش را می گرفت، با هم به بقیع می رفتند و در آنجا به سوگواری می پرداختند. علی بن ابی طالب برای او خانه ای در بقیع ساخت تا ایشان راحت تر به سوگواری بپردازند. این خانه به بیت الاحزان معروف شد. این مکان همواره در قرون مختلف توسط مسلمانان زیارت می شد و آن را از مشاهد متبرکه می شمردند اما به دستور ملک عبدالعزیر بن سعود در سال 1344ق تخریب شد (همان، ص301- 302).

سید شرف الدین در سال 1339ق به زیارت بیت الاحزان رفته و در آن سال برای مراسم حج عازم مدینه شده بود (همان، ص302). بیت الاحزان در نزدیکی بقعه ائمه بقیع و نزدیک دیوار بقیع بوده و گنبد و بارگاه و ساختمانی قابل توجه داشته است.

درباره علت نارحتی و سوگواری فاطمه زهرا(س) غیر از رحلت پدرش رسول خدا(ص)، مسایل دیگری همچون مظلومیت علی بن ابی طالب(ع) و بد رفتاری مردم و غصب حق علی(ع) و فدک نیز مهمّ است و در منابع به اینها هم اشاره شده است (نک- بقیع الغرقد، ص109). به طوری که زهرا(س) گفت ساکت نمی شوم تا به پدرم ملحق شوم (همان).

همان طور که شرف الدین هم نوشته و در بسیاری از منابع شیعه آمده، بیت الاحزان را، علی(ع) برای زهرا(س) ساخت و او هر روز حسن(ع) و حسین(ع) را به بقیع و بیت الاحزان می برد و شبانگاه علی(ع) به سراغ آنان می رفت و آنان را به خانه برمی گرداند (بیت الاحزان، ص165). بعضی معتقدند قبر فاطمه زهرا(س) در بقیع پشت دیوار آرامگاه

ص: 176

ائمه(ع) بقیع، مقابل بیت الاحزان، در محلی به نام بیت الزهرا(س) است (بقیع الغرقد، ص111).

مآخذ

الاجتهاد و النص، سید شرف الدین موسوی، به کوشش ابو مجتبی، قم، نشر ابو مجتبی، 1404ق؛ بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، مشعر، 1428ق؛ بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، قم، دار الحلة.

بین الحرمین

بین الحرمین، منطقه بین مسجد النبی(ص) و بقیع.

بقیع در شمال مدینه در مقابل مسجد نبوی مستقر است. فاصله بین آن دو، منطقه وسیعی است که هم اکنون در فرهنگ شیعی بین الحرمین نامیده می شود.

پیش از اسلام، برخی از خانواده های اوس و خزرج در اینجا سکونت داشتند. پس از اسلام و دفن رسول خدا(ص) و بعداً دفن ائمه بقیع در همین منطقه، فاصله بقیع و مسجد النبی، به عنوان منطقه اصلی شهر و مرکز شهر گردید. مشاهیر و بزرگان مهاجر، اهل بیت(ع)، صحابه و بنی هاشم اینجا را برای زندگی انتخاب کردند و خانه های خود را در اینجا ساختند. از اینرو منطقه ای بسیار شلوغ و پر ازدحام گردید. (آثار مکه والمدینة، ص107). با روی کار آمدن آل سعود، تمامی خانه ها تخریب شد و این منطقه تبدیل به زمین خالی گردید و زایران برای نماز یا استراحت از آنجا استفاده می کنند. اگر آل سعود و وهابیون درایت و تدبیر داشتند، این منطقه را تخریب نمی کردند بلکه آنجا را به عنوان یک منطقه باستانی و قدیمی و گویای بسیاری از خاطرات و حوادث صدر اسلام حفاظت می کردند. اگر این منطقه باقی مانده بود هم اکنون به عنوان میراث فرهنگی و موزه ای تلقی می شد که نمی توان برای آن ارزش مالی تعیین کرد.

مآخذ

آثار مکه و المدینة، سید مرتضی حسینی میلانی، تهران، مدین، 1425ق/ 2005م؛ بیوت الصحابه حول المسجد النبوی، محمد الیاس عبدالغنی، مدینه، کتابخانه ملی ملک فهد، 1420ق/ 1999م، ص166-168.

بیوت الصحابة

بیوت الصحابة، کتابی به زبان عربی درباره حجره ها و مقابر بعضی صحابه و اقوام رسول خدا(ص) در جنب مسجد النبی(ص) و بقیع.

مؤلف کتاب، محمد الیاس عبدالغنی (درگذشت 1417ق) از نویسندگان معاصر عربستان سعودی است. هدف عبدالغنی معرفی ابعاد خانه های صحابه، مقابر آنان و نیز مقبره های خویشاوندان رسول خدا(ص) در بقیع بوده است. از اینرو بخش مهمی از این کتاب درباره بقیع است. او نخست بقیع را از نظر لغت و اصطلاح توضیح داده سپس به جایگاه آن، دیدگاه های مورخین و معرفی مهم ترین شخصیت های مدفون در بقیع پرداخته است. آنگاه به فضیلت های بقیع، قبه ها و گنبد و بارگاه ها، توسعه و تحولات بقیع در دوره سعودی ها و موضع مقبره فاطمه(ع) می پردازد.

متأسفانه نویسنده این اثر به علّت داشتن گرایش های وهابی و تعصب های بی مورد، اقدام به نفی واقعیت های تاریخی کرده و ادعاهایی دارد که با حقایق تعارض جدی دارد. از جمله مدعی است که صحابه و تابعین، قبه نساخته اند. عین جمله او چنین است: ان عدداً کبیرا من الصحابة ماتوا فی عهد النبی(ص) او بعده و دفنوا فی البقیع لکن لم یبن احد من الصحابه والتابعین بناءً او قبه (ص168).

در حالی که ده ها گزارش تاریخی از اهل سنت، شیعه و از زایران مناطق مختلف جهان که بقیع را زیارت کرده اند، هست که قبه های فراوان در بقیع بوده است. مهم اینست که برخی اموات در اتاق یا خانه های ساخته شده دفن می شدند. چنانکه رسول خدا(ص) و عمر و ابابکر در یک اتاق دفن شدند. نیز ائمه بقیع در خانه عقیل و در اتاق دفن شدند. آنگاه ساختمان موجود با اندک تغییرات به عنوان آرامگاه استفاده می شد. از سوی دیگر گزارش هایی هست که مثلاً بیت الاحزان زهرا(س) در زمان حضور خودش و توسط امام علی(ع) ساخته

ص: 177

شد. اما نکته مهم اینست که بقیع مثل برخی قبرستان های امروزی فقط محل دفن قبور نبوده بلکه مجتمعی از خانه های مردم و مقابر خانوادگی هم بوده است. یعنی وقتی مردم به اهمیت بقیع پی بردند، هر کس قسمتی از آن را تصرف کرد و چهار دیواری ساخت؛ البته بعضی هم نساختند. بسیاری از اموات در همین چهار دیواری و خانه ها دفن می شدند و بنابراین از آغاز دارای سقف و ستون و بنا بوده اند و این سیره ای متداول و طبیعی به شمار می رفته است.

مآخذ

آثار مکه و المدینة، سید مرتضی حسینی میلانی، تهران، مدین، 2005م، جم-؛ بیوت الصحابه حول المسجد النبوی، محمد الیاس عبدالغنی، مدینه منوره، فهرست مکتبة الملک فهد الوطینة، چاپ چهارم، 1420ق/ 1999م، ص165 به بعد.

نیز نک- : قبه سعد بن ابی وقاص؛ قبه عالیه، قبه عثمان بن عفان؛ الرحلة الحجازیة

بیهقی، احمد بن حسین

بیهقی، احمد بن حسین، فقیه و محدث شافعی و دارای موضع مثبت نسبت به بقیع.

احمد بن حسین بیهقی در 384ق در نیشابور متولد شد. علوم اسلامی را در نیشابور از استادان مبرزی چون ناصر مروزی فرا گرفت. برای آموختن حدیث، افزون بر خراسان به بغداد، کوفه و مکه نیز مسافرت کرد. سپس مقیم نیشابور شد. آثار فراوانی که گاه تا یک هزار عنوان شمرده اند، برایش فهرست کرده اند؛ مثل السنن الکبری، السنن الصغری و دلائل النبوة.

بیهقی در کتب خود، درباره بقیع مواضع و دیدگاه مقبولی مطرح کرده است. از جمله در کتاب السنن الکبری این حدیث را آورده است: قال: وأخبرنا أبو عبدالله الحافظ... عن عطاء بن یسار، عن عائشة، انها قالت کان رسول الله صلی الله علیه [وآله] وسلّم کلّما کان لیلتها من رسول الله (ص) یخرج من آخر اللیل إلی البقیع فیقول: السّلامُ علیکُم دارَ قومٍ مؤمنینَ وَأتاکُمْ ما تُوعَدُونَ غداً مُؤجَّلونَ وَإنّا إنْ شاءَ اللهُ بِکُمْ لاحِقُونَ اللهُمَّ اغفِرْ لأَهْلِ بَقیعِ الْغَرقَدِ... . ابوعبدالله الحافظ... از عطاء بن یسار و او از عایشه نقل کرده که گفت: هرگاه نوبت او در حضور پیامبر(ص) می شد، حضرت آخر شب به بقیع می رفتند و می فرمودند: سلام بر شما خانه قوم مؤمنین، که آنچه خدا به شما وعده داده را درمی یابید و ما به شما ملحق می شویم و خدایا اهل بقیع غرقد را مورد عفو قرار ده.

بیهقی از راویان و محدثان دیگر، بارها همین حدیث را نقل نموده و رفتن به بقیع را با اقتدا و تأسی به پیامبر خدا(ص) توصیه می کند و آن را در ادامه حکم الهی «مَا آتاکُمُ الرَّسولُ فَخُذُوهُ» می شمارد.

نیز بیهقی باور داشته که باید در بقیع حضور یافت و با کلماتی که پیامبر(ص) اهل بیت(ع) را مخاطب قرار می داد، به آنها درود فرستاد و از خدا طلب مغفرت کرد. او در 458ق دار فانی را وداع گفت.

مآخذ

«بقیع در نگاه مسلمانان»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ش 63، بهار 1387؛ دانشنامه دانش گستر، ج4، ص 842؛ السنن الکبری، ص 249-250.

ص: 178

پ

پاره های اخبار المدینة

پاره های اخبار المدینة، معرفی منابع مرویات کتاب اخبار المدینة از ابن زباله.

محمد بن حسن زباله (درگذشت 199ق یا بعد از این تاریخ) مشهور به ابن زباله نخستین مورخ شناخته شده ای است که درباره مدینة النبی، تاریخ و جغرافیا و مدنیت و تمدن این شهر کتاب نوشت. کتابش به نام اخبار المدینة یا تاریخ المدینة مشهور است ولی متأسفانه در جریان آتش سوزی مسجد النبی(ص) در سال 886ق/ 1481م مفقود شد.

سال ها بعد، وستفلد خاورشناس آلمانی، بخش هایی از کتاب ابن زباله مندرج در کتاب سمهودی را استخراج و کتابی به نام تاریخ المدینه در سال 1281ق/ 1864م به چاپ سپرد. مجدداً صلاح عبدالعزیز زین سلامه، همه منابع پس از ابن زباله را جستجو کرد و کتاب جامع تری با استخراج همه متون پس از ابن زباله ساخت. بخشی از این کتاب درباره بقیع است که عیناً در مقاله اخبار البقیع نقل شده است. اما منابع و مصادری که بر اساس آنها، زین سلامه کتاب ابن زباله بازسازی و باز تولید شده در این مقاله معرفی می شوند:

- زبیر بن بکار در جاهای مختلف کتابش از کتاب ابن زباله استفاده کرده است (الزبیر بن بکار و دوره فی التدوین التاریخی، رعد صالح هادی، کارشناسی ارشد، الجامعة المستنصریة در بغداد، 1410ق/ 1992م، ص24 و 131 و 323 و 328).

- مطری در کتابش: التعریف بما آنست الهجرة من معالم دار الهجرة فراوان از ابن زباله استفاده کرده است، به ویژه در زمینه مقابر بقیع (التعریف بما آنست، محمد بن احمد المطری، به کوشش سعید عبدالفتاح، مکه مکرمة، 1417ق/ 1997م، جم-).

- ابن نجار در بیش از بیست جا از ابن زباله به ویژه در مباحثی مثل، فضایل بقیع زیارت مقابر بقیع استفاده کرده است (الدرة الثمینة فی اخبار المدینة، محمد بن محمود ابن النجار، به کوشش حسین محمد علی شکری، مدینه منوره، دارالمنورة، 1418ق/ 1998م).

- عباسی در کتابش عمدة الأخبار فی مدینة المختار در مباحث مختلف بقیع از ابن زباله استفاده کرده است (عمدة الأخبار، احمد بن عبدالمجید العباسی، به کوشش محمد الطیب الانصاری، مدینه منوره، المکتبة العلمیة، بی تا)

- سمهودی در کتابش فراوان از ابن زبالة استفاده کرده است. شاید بتوان گفت بیشترین استفاده توسط سمهودی بوده است. (وفاء الوفاء بأخبار دارالمصطفی، علی بن عبدالله السمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 1429ق).

- ابن شبه از نظر زمانی، نزدیک به ابن زباله بوده است؛ چون وفات ابن شبه 263ق و وفات ابن زباله 199ق بوده است. از اینرو ابن شبه در کتابش از او منقولی دارد (تاریخ المدینة المنورة، عمر بن شبّه، به کوشش فهیم محمد شلتوت، جده، 1399ق/ 1979م)

- مصطفی الرافعی در کتابش النجابة فی معرفة من مات بالمدینة من مشاهیر الصحابه، مدینه، الکتب العلمیة، 1404ق از ابن زباله بهره برده است.

- المراغی در کتاب تحقیق النصرة در مواردی از ابن زباله نقل کرده است (تحقیق النصرة بتلخیص معالم دار الهجرة، ابوبکر بن الحسین المراغی، به کوشش ابو یعقوب نشأت کمال، دارالفلاح، 2002م)

غیر از مورخین، محدثینی مانند مسلم در کتاب الصحیح و نسایی در السنن از ابن زباله مرویاتی دارند.

بهرحال ابن زباله مشرب و مکتب خاصی در تاریخ نگاری محلی و بالاخص در تاریخ مدینه منوره پدید آورد. مورخین

ص: 179

بعدی، مثل ابن شبّه از او تبعیت کرده و مکتب او را تکامل بخشیدند. با اینکه اصل کتاب ابن زباله هنوز کشف نشده و در اختیار نیست، مرویات و پاره های منقول در منابع تاریخی گویای ابتکار، حسن سلیقه و دقت او است.

مآخذ

اخبار المدینة، محمد بن الحسن ابن الزبالة، به کوشش صلاح عبدالعزیز زین سلامه، مقدمه عبدالباسط بدر، مدینه منوره، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 1424ق/ 2003م، مقدمه و ص205-210؛ تاریخ المدینة المنوره، ابن زباله، به کوشش وستفلد، 1281ق/ 1864م، مقدمه؛ موسوعة مکة مکرمة و مدینة المنورة، اشراف احمد زکی یمانی، لندن، مؤسسه فرقان، ج2، ص197-198.

نیز نک- : اخبار المدینة؛ ابن زباله، اخبار المدینة ابن زباله، مأخذشناسی

پایگاه خبری تحلیلی بقیع

پایگاه خبری تحلیلی بقیع، سایتی در شبکه جهانی اینترنت درباره بقیع.

این پایگاه توسط تعدادی از دانشجویان شیعی راه اندازی شده است. مؤسسین این سایت در بخش معرفی پایگاه آورده اند: «ما گروهی از جوانان شیعه هستیم که قصد داریم به یاری خداوند متعال و مساعدت حجت بر حق وی (عج)، تلاشی هر چند کوچک در جهت زمینه سازی برای بازسازی حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام انجام دهیم. البته با اختلاف افکنی مخالفیم؛ زیرا تفرقه میان جهان اسلام تنها ثمره اقدامات وهابیت بوده است.

از آن جا که در عصر حاضر دشمنان اسلام و بالاخص اصحاب دجال آخر الزمان با پراکندن اکاذیب، شایعات و اطلاعات جعلی و نادرست، درصدد مقابله با تشیع و پیام اسلام ناب محمدی برآمده اند، تلاش نمودیم تا به مقابله ی این تهدید برآییم و وظیفه خود را نسبت به دین مبین اسلام و مکتب بر حق اهل بیت(ع) در حد امکان به انجام رسانیم.

بدین ترتیب، به یاری خداوند متعال، جبهه دیگری را با عنوان «جبهه ی علمی» راه اندازی کرده تا بدین وسیله، به مقابله با بمباران اطلاعاتی سنگین، اما کذب و پوچ وهابیت برخیزیم.

این مهم نیز با همکاری تعدادی از جوانان ایرانی مسلمان و شیعه از اقصی نقاط کشور، که وجه اشتراکشان اعتقاد به اسلام، تشیع و التزام به آرمان های جهانی جمهوری اسلامی ایران می باشد، ان شاء الله به انجام خواهد رسید. به حول و قوه ی الهی و یاری خداوند متعال، عرصه مجازی وب، شاهد اتحاد و همبستگی این عزیزان در جهت نیل به اهداف مذکور خواهد بود.

خط مشی این وب سایت، مقابله با هجمه های اطلاعاتی و ظاهراً علمی دشمن، بررسی علمی و امروزی نشانه های ظهور حضرت مهدی(عج) و بیان معجزات و کرامات قرآن و اسلام و تشیع می باشد که این مهم از طریق ارایه مقالات، اخبار، گزارش ها و تصاویر و مستندات انجام خواهد شد.»

بر اساس گفته مسئولین این پایگاه، این وب سایت به هیچ ارگان و سازمان دولتی تعلق ندارد و جنبه خود جوش و مردمی دارد.

پایگاه بقیع به دانشجویان و طلابی که موضوع پایان نامه خود را بازسازی بقیع و ارائه راه حل و طرحهای عملی قابل اجرا، انتخاب نمایند جوایز ارزنده ای اهدا می نماید. در فراخوان این طرح آمده است: محورهای ارائه پایان نامه و مقاله جهت شرکت در مسابقه به شرح زیر پیشنهاد می گردد: بازخوانی و بازشناسی تاریخی و اجتماعی بقاع متبرکه و مساجد کشورهای اسلامی با هدف استفاده در امر بازسازی بقیع؛ بررسی منابع قرآنی و روایی میان مذاهب مختلف با هدف استفاده از نظرات مشترک در بازسازی بقیع؛ بررسی میزان تأثیر فرهنگ ها و مذاهب اسلامی در روند بازسازی بقیع؛ بررسی نقش بازسازی بقیع از منظر مهدویت و زمینه سازی برای ظهور؛ هویت بخشی به شیعیان عربستان با مطرح نمودن بازسازی بقیع؛ بررسی پتانسیل موجود در نهادها و مجامع بین المللی در جهت بازسازی بقیع؛ بررسی نقش و تأثیر بازسازی بقیع در ایجاد وحدت میان مذهب اسلامی؛

ص: 180

بررسی پیامدهای تخریب بقیع و سایر بقاع متبرکه و آثار فرهنگی مذاهب در ایجاد فاصله میان امت اسلامی؛ ایجاد مسئولیت و توانمندسازی در نهادهای سیاسی و فرهنگی داخلی و خارجی؛ بررسی و امکان سنجی نحوه پیگیری امر بازسازی بقیع از منظر حقوقی؛ بررسی آراء و نظرات مخالفین بازسازی بقیع به جهت اهمیت نوع تلقی ایشان از منظر تشیع؛ بازشناسی نقش زیارت از منظر رسول اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) و فرق و مذاهب اسلامی، امکان سنجی تعامل با آل سعود و وهابیت در جهت بازسازی بقیع. پایگاه بقیع دارای دوازده بخش اصلی است که عبارتند از: بقیع و مراجع عظام، برنامه های بازسازی بقیع؛ بقیع و هنرمندان؛ بقیع به روایت تاریخ؛ بقیع در آینه رسانه ها؛ بقیع و وهابیت؛ اشعار بقیع؛ شبکه ویدیویی بقیع؛ پاسخ به شبهات؛ شبکه وبلاگ دهی بقیع؛ نظرسنجی های پایگاه بقیع و خبرنگاران افتخاری بقیع.

مآخذ

«پایگاه خبری تحلیلی بقیع»، بقیع نامه، ش1 و 2، بهار و تابستان 1393، ص64؛ پایگاه خبری تحلیلی بقیع (www.baghi.ir)

پرسش و پاسخ در باب مشروعیت تخریب بقیع

پرسش و پاسخ در باب مشروعیت تخریب بقیع، سؤال سلیمان بن بلیهد برای کسب مجوز برای تخریب بقعه ها و قبور بقیع.

یکی از اعتقادات وهابیون تخریب بناهایی است که روی قبور ساخته شده است. این فتوا را ابن القیم جوزیه اینگونه بیان کرده است: یجب هدم المشاهد التی بنیت علی القبور و لا یجوز ابقاءها بعد القدرة علی هدمها و ابطالها یوماً واحداً (زاد المعاد، ص41).

یعنی ویران کردن ساختمان هایی که روی قبور ساخته شده واجب است. ابقای آنها حتی برای یک روز در هنگامی که قدرت بر ویران کردن باشد، جایز نیست.

وقتی آل سعود و وهابیون بر حاکمیت حجاز مسلط شدند، درصدد برآمدند تا این دیدگاه را اجرا کنند و تمامی آرامگاه ها را از بین ببرند. اما از سوی دیگر مردم، چنین رویه ای را نمی پذیرفتند. از اینرو در سال 1344 وقتی آل سعود برای انهدام بقعه های بقیع تصمیم گرفت برای توجیه مردم قاضی قضات نجد، سلیمان بن بلیهد را به مدینه اعزام کند. او با سخنرانی و گفتگو با بزرگان و صاحبان نفوذ اجتماعی برای مساعد کردن شرایط اجتماعی تلاش فراوان کرد. از جمله سؤال و جواب هایی در نشریه ام القری (مکه) منتشر کرد. پرسش سلیمان بن بلیهد و پاسخ علمای مدینه سند مهمی در تاریخ تخریب بقیع است و به همین دلیل در اینجا نقل می شود که پژوهشگران بتوانند به راحتی استفاده نمایند. اما متن پرسش اینگونه است:

« ما قول علماء المدینة المنورة زادهم الله فهما وعلماً فی البناء علی القبور واتخاذها مساجد هل هو جائز اولا و اذا کان غیر جائز بل ممنوع منهیّ عنه نهیاً شدیداً فهل یجب هدمها ومنع الصلاة عندها ام لا ؟ واذا کان البناء فی مسبلة کالبقیع وهو مانع من الانتفاع بالمقدار المبنیّ علیه فهل هو غصب، یجب رفعه لما فیه من ظلم المستحقین ومنعهم استحقاقهم أم لا ؟ » (ام القری، شوال 1344).

«علمای مدینه منوره که خدا فهم و دانش آنان را روز افزون سازد، درباره ساختن بنا بر قبور و مسجد قرار دادن آن آیا جایز می دانند یا نه و اگر جایز نیست بلکه بشدت ممنوع می باشد، آیا تخریب و ویران کردن و جلوگیری از گزاردن نماز در کنار آن، لازم و واجب است یا نه؟ اگر در یک زمین وقفی مانند بقیع که ساختمان بر روی قبور، مانع از استفاده از قسمت هایی است که روی آن قرار گرفته است، آیا این کار، غصب قسمتی از وقف نیست که هر چه زودتر باید رفع گردد تا ظلمی که بر مستحق شده است، از بین برود؟».

به دلیل جو خفقان و رعبی که وجود داشت و علما از جانشان هراس داشتند، از اینرو پاسخی به نام علمای مدینه در همان نشریه منتشر شد و علما هم هیچ مخالفتی نکردند:

ص: 181

«امّا البناءُ علَی القُبورِ وفَهَو ممنوعٌ اجماعاً لصحّة الأحادیث الواردِة فی مَنعِه ولَهِذا افْتی کثیرٌ من العلماءِ بِوجوبِ هدْمِه مُسْتَندین بِحدیثِ علی رضِی اللَّه عنها انه قال لابی الهیاج اَلا ابْعَثُکَ عَلی ما بعثَنی عَلیهِ رسولُ الله(ص) اَن لا تَدَعْ تِمثالاً اِلاَّ طَمَسْتَه ولا قَبراً مُشرِفاً الا سَوَّیتَه.»

«یعنی بنا بر قبور به طور اتفاق ممنوع است، به گواهی احادیثی که بر ممنوعیت آن دلالت می کند، از این جهت گروهی بر تخریب و ویران کردن آن فتوا داده اند و در این مطلب به حدیثی که ابی الهیاج از علی – رضی الله- نقل کرده است، استناد می جویند؛ علی به او گفت: من تو را بر کاری مبعوث می کنم که رسول خدا مرا برای آن برانگیخت؛ هیچ تصویری را نمی بینی مگر اینکه آن را محو کن و قبری را مشاهده نمی کنی مگر اینکه آن را مساوی کن».

این پرسش و پاسخ اولین بار در نشریه ام القری (مکه، شوال 1344) درج شد ولی بعداً در منابع متعدد آمده است.

مآخذ

اغاثة اللهفان، ابن قیم جوزیه، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، 1357ق، ج1، ص185- 186؛ تاریخ و نقد وهابیت: ترجمه کشف الارتیاب، سید محسن امین، ترجمه علی اکبر فائزی پور، قم، مطبوعات دینی، 1387، ص514- 516؛ دیار خاطره ها، امرالله نصیری، قم، انتشارات اسلامی، 1380، ص32- 34؛ زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ابن قیم جوزیه، به کوشش ارنؤوط، بیروت، 1402ق، ص41؛ نشریه ام القری (مکه)، شوال 1344، ص1.

پسران رسول خدا(ص)

پسران رسول خدا(ص)، فرزندان پسر حضرت مدفون در بقیع.

مشهور است که ابراهیم پسر ماریه قبطیه، تنها فرزند ذکور حضرت است که در بقیع دفن شده است. اما برخی گزارش ها از پسران دیگر یاد کرده اند. اولیا چلبی که در سده 11ق از بقیع دیدار داشته چنین گزارش می دهد: پسران نبی(ص) اینجا در بقیع دفن شده اند. اولین آنها ابراهیم و مادرش ماریه در بقیع دفن شده اند و پس از ابراهیم، قاسم، طیب و طاهر. همه اینان پسران رسول خدا(ص) و خدیجه می باشند. یکی از کنیه های مشهور رسول اکرم(ص) ابوالقاسم است. این سه پسر قبل از بعثت وقتی هنوز شیرخواره بودند از دنیا رفتند.

مآخذ

الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریب احمد المرسی، القاهرة، 1999م، ص151؛ شخصیات من الحرمین الشریفین، مجموعة من الباحثین، تهران، مشعر، 1433ق، ص146.

نیز نک- : ابراهیم؛ فرزندان رسول خدا (ص)

پنجشنبه

پنجشنبه، تأکید بر زیارت قبور در مغرب هر پنجشنبه.

در وسائل الشیعه سه روایت آمده که تأکید بر استحباب زیارت قبور در روز پنجشنبه به ویژه در عشای پنجشنبه دارد. یکی از این روایت ها مقید به بقیع است. روایت اول از امام صادق(ع) نقل شده است:

عاشت فاطمه(س) بعد ابیها خمسه و سبعین یوماً لم تر کاشرة و لا ضاحکة، تأتی قبور الشهداء فی کل جمعه مرتین، الاثنین و الخمیس (تفصیل وسایل الشیعه، ج3، ص224).

فاطمه(س) پس از رحلت پدرش 75 روز زندگی کرد، در حالی که شاداب و خندان نبود. هر جمعه دو بار و هر دوشنبه و پنجشنبه بر مقابر شهداء می رفت. صفوان جمّال از امام صادق(ع) نقل کرده است: کان رسول الله(ص) یخرج فی ملأ من الناس من اصحاب کل عشیة خمیس الی البقیع المدنیین (همان) یعنی رسول خدا در میان انبوه جمعیت اصحابش هر مغرب پنجشنبه به بقیع می رفت.

دهخدا عشیه را شبانگاه ترجمه کرده است (لغت نامه، واژه عشیه) ولی بهتر است آن را اول شب یا مغرب و عشاء بدانیم. فقها از این روایات استحباب حضور بر سر مقبره های اموات را نتیجه گرفته اند (جواهر الکلام، ج4، ص321).

مآخذ

بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص67؛ تفصیل الوسائل الشیعه، محمد بن الحسن الحر العاملی، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، تفصیل الوسائل الشیعه، محمد بن الحسن الحر العاملی، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1416ق؛ جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1355.

نیز نک- : صلاة میت

ص: 182

پنجه افشار، عبدالحسین ← عبدالحسین خان میرپنجه افشار

پول ورود

پول ورود، پرداخت وجوهی توسط زایران خواهان ورود به حرم ها و بقعه های بقیع.

معمولاً برای ورود به برخی اماکن عمومی مبالغی دریافت می شده است. زمان شروع این رویه معلوم نیست ولی توجیه متولی و مدیران این گونه مراکز، مخارج نگهداری و هزینه های جاری آنها بوده است. هزینه های روشنایی، کف پوش و فرش، نظافت، تعمیرات، حقوق مستخدم ها، کفش داری، آب دادن به زوار و غیره اغلب بهانه مناسبی برای دریافت هزینه از زایران بوده است. در بقیع هم پیشینه این کار دقیقاً معلوم نیست، ولی متولی ها بعضاً سخت گیری های بیشتری داشتند. متولی اماکن زیارتی عراق و عربستان چندگونه و به چند روش انتخاب می شدند. در دوره هایی، آنان از میان سادات مدینه انتخاب می شدند البته حاکمیت عثمانی روی آنها نظارت و نفوذ داشت. همچنین در دوره هایی دولت ایران نفوذ داشت و گاهی هم از طوایف با نفوذ دیگر محلی انتخاب می شدند.

منظور این است که هریک از این متولیان، خط مشی خاصی برای دریافت ورودیه از زایران داشتند.

در سفرنامه ها و گزارش های به جا مانده از سفرها، فراوان از سخت گیری ها و دریافت مبلغ از زایران بویژه مسافران ایرانی مطالب و نکاتی هست. محمدولی میرزا که در نیمه سده 13ق به زیارت عتبات بقیع رفته از دریافت هزار دینار (ظاهراً عراقی) از زایران ایرانی سخن می گوید. در حرم بقیع هم مبالغی به قروش (هر قروش معادل یک عباسی) دریافت می کردند.

اعتمادالسلطنه در سال 1263ق عازم بقیع بوده و گزارش می دهد که خدام ائمه بقیع هزار دینار از هر زایر گرفته و اجازه ورود و زیارت می دادند.

محمدعلی بن محمدرضی بروجردی در سفرنامه خود به نام بزم غریب مربوط به سال 1261، از کسی به نام سید محمد ملقب به جمال اللیل و نقیب السادات یاد می کند که پست نگهبانی درهای ورودی را بر عهده داشته و از هر زایر در روز اول پنج قروش (یک قران) و بعد از آن سه قروش دریافت می کرده است.

فراهانی در سال 1302 نوشته است: حجاج سنی کمتر به زیارت بقیع و بقعه ائمه در بقیع می آمدند و اگر هم می آمدند چیزی از آنها اخذ نمی شد. اما حجاج شیعه همگی باید وجه ورود می پرداختند. پس از پرداخت آن وجه با آزادی کامل و بدون تقیه زیارت نامه می خواندند و لعن می فرستادند.

برخی از دربان (بوّاب)هایی برای بقیع یاد می کنند که بسیار عصبانی و زشت سیمااند و با شدت و عصبانیت با زایران غیرعرب برخورد می کند و از آنها یک قران تا پنج قرآن دریافت می کند. البته در برخی سفرنامه ها هم هست که خادمان بقیع خوش برخورد بوده و از زایران محافظت کرده اند که افراد متعصب به آنها گزندی نرسانند.

حسام السلطنه در 1297 در گزارش خود نوشته، خدام هم حقوق از دولت نمی گیرند، و مخارج خود را با همین پولی که از زایران می گیرند، تأمین می کنند.

گاهی برخی به صورت خیریه و کسانی نیز که سمتی مثل امامت جماعت داشتند، مبالغی به خدام و دربان های بقیع می پرداختند تا به زایران سخت گیری نداشته و حتی المقدور از آنان وجهی دریافت نکنند.

علاقه مردم مؤمن به مزارات و بقعه های داخل بقیع موجب شده بود که چندین قرن ولو با پرداخت وجوه بسیار به زیارت بروند. این نیز خود نشان دهنده اهمیت بقیع و مزارات آن به شمار می رود.

مآخذ

افضل التواریخ، غلامحسین افضل الملک، به کوشش منصوره مافی و سیروس سعدوندیان، تهران، نشر تاریخ ایران، 1361؛ اکسیر التواریخ، اعتضادالسلطنه، به اهتمام جمشید کیان فر، تهران، 1370؛ «بزم غریب: سفرنامه حج از سال 1361»، محمدعلی بن محمدرضی بروجردی، به کوشش محمد مهدی معراجی، میراث اسلامی ایران، دفتر ششم، قم،

ص: 183

کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1375؛ تاریخ عضدی، میرزا احمدخان عضدالدوله، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، نشر علم، 1376؛ خلاصة التواریخ، قاضی احمد قمی، تصحیح احسان اشراقی، تهران، 1359؛ سفرنامه امین الدولة، میرزا علی خان امین الدولة، به کوشش اسلام کاظمیه، تهران، توس، 1354؛ سفرنامه حسام السلطنة، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر مشعر، 1374؛ «سفرنامه کازرونی»، ملاابراهیم کازرونی، به کوشش رسول جعفریان، میراث اسلامی ایران، دفتر 5، قم، کتابخانه مرعشی، 1376.

نیز نک- : بواب

پیام نجف اشرف

پیام نجف اشرف، تلگراف سه تن از بزرگان حوزه علمیه نجف در محکومیت تخریب بقیع.

پس از تخریب بقیع سه تن از فقها و بزرگان حوزه علمیه نجف اشرف متنی را به صورت تلگراف و به عنوان اعتراض ارسال کرده اند. این تلگراف خطاب به حجت الاسلام حاجی افجه (نام درست آن سید مهدی افجه ای) از مشاهیر روزنامه نگار و روحانیون تهران صادر شده است. حسین مکی با عنوان «تلگراف از نجف اشرف» این پیام را آورده است.

متن تلگراف شامل این نکات است: تعبیر اخبار وحشت انگیز (موحشه) نشان دهنده اهمیت حادثه تخریب بقیع و اهتمام علمای نجف به حوادث بقیع است؛ تعطیلی درس و بحث حوزویان نجف؛ جسارت فرقه وهابیه به مشاهد مشرفه؛ سلب قرار عمومی؛ اشتغال علماء به اقدامات لازم؛ دفاع از این حرکات وحشیانه از اهمّ فرائض است؛ توقع مشارکت عموم مسلمانان و روحانیون برای صیانت از شعائر اسلامی. نام های امضاء کنندگان عبارت اند از: محمدحسین فیروزآبادی؛ عبدالکریم غروی زنجانی؛ احمد آل کاشف الغطاء.

این تلگراف از اسناد مهم در تاریخ بقیع و تخریب بقیع است. به رغم کوتاهی آن شامل نکات مهم فراوان است.

مأخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص96.

نیز نک- : تلگراف از نجف اشرف

ص: 184

ت

تابعین

تابعین، مسلمانان پس از صحابه رسول خدا(ص) و مدفون در بقیع.

تابع در لغت به معنای پیرو و در اصطلاح فرهنگ اسلامی به کسی گفته می شود که صحابه رسول خدا(ص) را رؤیت و با آنان ملاقات کرده و از آنان روایت نقل کرده باشد. بسیاری از مسلمانان نسل دوم در صدر اسلام که در مرکز یعنی مدینه زندگی می کردند، این ویژگی را داشتند. در تشیع گاه به یاران و اصحاب ائمه(ع) تابعین می گفتند یعنی آنان پیرو ائمه(ع) بودند و نسل های پس از اصحاب پیامبرند.

واژه تابعین در سده نخست اسلامی و در دوره رسالت کاربرد داشته است؛ برای نمونه رسول خدا(ص)، اویس قرنی را برترین تابع می دانست (صحیح مسلم، ج7، ص189). اینان بعداً در دانش تاریخ به عنوان یک طبقه و قشر مهّم از جامعه صدر اسلام مثل صحابه؛ انصار و مهاجرین مطرح شدند. تابعین در دانش علوم حدیث به عنوان کسانی که در ضبط و نقل و گسترش حدیث فعال و کوشا بودند و در فرهنگ شیعه به عنوان شاگردان و یاران ائمه(ع) در توسعه فرهنگ شیعه جایگاه مهمی داشتند. از اینرو تابعین ساکن در مدینه نقش خاصی در موضوع بقیع داشتند. ابن سعد در کتاب الطبقات الکبری تابعین مدینه را در هفت طبقه و تا میانه سده سوم قمری معرفی کرده است. ایشان حدود یک هزار تابع را در مدینه نام برده و به هنگام معرفی، آنان را با القابی مثل فقیه، قاضی، عالم، متکلم، فقیه، محدث و بهترین مردم ستوده است. بنابراین هر یک از آنان دارای خانواده و نیز اقوام بودند، بهرحال اگر هر تابعی را نماینده بیست تن بدانیم؛ از سده اول تا سال 250ق دست کم حدود بیست هزار تن در مدینه سکونت داشته اند که اگر نیمی از آنان در مدینه فوت کرده و در بقیع به خاک سپرده شده باشند؛ یعنی ده هزار تن از تابعین و نزدیکان آنان در بقیع دفن شده اند. البته این تحلیل بر اساس حدس و تخمین است.

مطابق اسناد و مدارک بسیاری تابعین به عنوان یک قشر اجتماعی معروف و مؤثر در قرون نخستین اسلامی مطرح بوده اند. ابن سعد در سیصد صفحه تابعین مدینه را معرفی کرده و کتابش مهم ترین سند برای اثبات این مطلب است (الطبقات الکبری، ج 5و6، ص1- 308). اولین تابعی مدینه را ابن سعد اینگونه معرفی کرده است: عبدالرحمن بن الحارث بن هشام، در ده سالگی او، رسول خدا(ص) رحلت فرمود. در هجده سالگی پدرش را بر اثر طاعون از دست داد. خانه بزرگی در مدینه داشت. روایات بسیار از طریق عمر بن خطاب و دیگر صحابه نقل کرده است. او در جریان جنگ جمل همراه و هم پیمان عایشه بود و در جنگ جمل علیه امام علی(ع) در سپاه عایشه جنگید. ابن سعد او را بخشنده مشهور به اخلاقیات نیک توصیف کرده و گفته است که در خلافت معاویة بن ابی سفیان درگذشت.

عبد الملک بن عبد العزیز آخرین تابعی مدینه است که ابن سعد نام برده است. او را از اصحاب مالک بن انس (درگذشت 179ق، طبقات ابن سعد، ج 5 و6، ص290)، فقیه و راوی حدیث دانسته که حدود 230ق درگذشته است (همان، ص 1و308).

شهدای حره و امام زین العابدین(ع) و امام باقر(ع) از مصداق های مهم تابعین هستند که در بقیع دفن شده اند. با حمله سپاه یزید بن معاویه در سال 62ق به مدینه و کشتار وسیع تابعین و صحابه رسول خدا(ص)، آنان را در قطعه ای از بقیع به خاک سپردند. این قطعه تا چند سده قبل مشهور و توسط زایران و حجاج زیارت می شد. اما متأسفانه دیگر تابعین به ویژه تابعین ساکن

ص: 185

مدینه که اکثر آنها پس از درگذشت علی القاعده در بقیع دفن می شدند، دارای قطعه مشخص یا قبرهای گروهی یا خانوادگی در کنار هم نیستند. فقط قطعه شهدای حره و قبور ائمه(ع) معروف است. با توجه به اینکه مسلمانان تقدس و احترام خاصی برای بقیع قائل بودند و دفن اموات را در بقیع به هر جای دیگر ترجیح می دادند، از اینرو قطعاً تابعینی که در مدینه از دنیا می رفتند در بقیع دفن می شدند ولی تا کنون اسنادی یافت نشده که تابعین در جاهای خاصی از بقیع دفن شده باشند. آمار مدفونین تابعین در بقیع هم تا کنون مشخص نشده است. با اینکه بر اساس منابع و اسناد موجود می توان به آمارهایی دست یافت و تعداد آنان را با ضریب خطای اندک معلوم نمود. یهودیان قبرستان های بیت المقدس را که از نظر زمانی قدیمی تر از بقیع است، چند دهه کاوش و بررسی کردند و به اطلاعات سودمندی دست یافتند. متأسفانه دولت عربستان سعودی به دلیل تفکرات وهابی تا کنون مانع اجرای چنین تحقیقاتی بوده و زمینه های آن را هم از بین برده است.

آنچه مسلم است و شواهد تاریخی مؤید آن می باشد اینست که تابعین مدینه که بسیاری از آنان در بقیع دفن شده اند، در گسترش علوم حدیث، ثبت و توسعه نگارش سیره نبوی و تأسیس علوم اسلامی و گسترش آنها مؤثر بوده اند. در رأس آنان ائمه(ع) شیعه و شاگردان آنها و آثارشان مثل صحیفه سجادیه قرار دارد. در مرحله بعد کسانی مثل ابان بن عثمان بن عفان، حسن بصری، محمد بن شهاب زُهری، نافع از قاریان هفتگانه (درگذشت 120ق) و عروة بن زبیر فعالیت های چشمگیر داشته اند.

مآخذ

التحفة اللطیفة، شمس الدین سخاوی، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1414ق، ج1، ص50؛ دانشنامه حج و حرمین شریفین، قم، پژوهشکده حج و زیارت، 1392، مقاله تابعین؛ الدرة الثمینة فی اخبار المدینة، ابن نجار، به کوشش شکری، بیروت، دار الارقم، ص166؛ رحلة ابن بطوطة، به کوشش التازی، الرباط، 143ق، ج3، ص52- 53؛ الصحیح مسلم، بیروت، دار الفکر، 1984م، ج7، ص189؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1995، ج 5 و 6، ص1- 308؛ وفاء الوفاء، سمهودی، به کوشش خالد عبد الغنی، بیروت، دار الکتب العلمیة، 2006م، ج1، ص102.

تابنده، سلطان حسین ← خاطرات سلطان حسین تابنده گنابادی

تأثیر دنیوی و اخروی

تأثیر دنیوی و اخروی، آثار بقیع سازندگی روح و روان، سعادت اجتماعی و ثواب اخروی.

رسول اکرم(ص) درباره آثار نیک بقیع مطالب و احادیثی فرموده است. از امّ قیس نقل شده که همراه پیامبر(ص) به بقیع آمدم، فرمود: امّ القیس، از این قبرستان در آخرت هفتاد هزار نفر برانگیخته خواهد شد و بدون حساب به بهشت می روند در حالی که صورت های آنان مانند قرص ماه کامل می درخشد.

همچنین از رسول گرامی اسلام روایت شده است که از این مکان در روز قیامت نوری می تابد که بین آسمان ها و زمین را روشن می کند. روایت دیگری است که آن حضرت در بقیع ایستاد و فرمود: «السَّلامُ علیکُمْ یا اهل القُبُورِ مِنَ المُؤمِنینَ والْمسلِمینَ».

مُوَیهَبه غلام رسول خدا(ص) گوید: رسول خدا(ص) مرا در دل شب از خواب بیدار کرد و فرمود: مأمورم تا برای اهل بقیع استغفار کنم، پس همراه من بیا، همراه ایشان رفتم؛ وقتی به بقیع رسیدیم؛ رو به روی قبرستان بقیع ایستاد و فرمود: «السَّلام علیکم یا اَهْلَ المَقابِر، لَهَین لکم ما اَصْبَحتُم فیه مِمّا اَصْبَحَ النّاس فیه اَقْبَلَتِ الفِتَنُ کقُطع اللَّیلِ المُظْلِمِ یتَّبع آخِرها اَوَّلها الاخِرَةُ شرّ مِنَ الاُولی». پس مدّتی طولانی برای آنان به استغفار پرداخت.

یکی از همسران پیامبر(ص) نیز نقل کرده است که آن حضرت هر شب به زیارت قبور بقیع می رفته است.

از قول عایشه وارد شده که: پیامبر(ص) شبها از منزل بیرون می رفت و عایشه گمان می برد حضرت به منزل همسران دیگر می رود؛ لذا حساس شده و ایشان را سایه وار تعقیب کرد ولی متوجه شد که آن حضرت به

ص: 186

زیارت اهل بقیع رفته است. پیامبر(ص) هنگامی که از تعقیب عایشه آگاه شد فرمود: تو گمان می کنی به تو ظلم خواهم کرد، خیر، من از سوی خدا مأمور شده ام که برای اهل بقیع استغفار کنم.

در کتب زیارات و ادعیه آمده است که هنگام زیارت بقیع به سبب قداست آن مکان که روزی قدم های مبارک پیامبر(ص) بر آن نهاده شده و بهترین اولیای خدا در آن مدفونند، با پاهای برهنه وارد شوید. رسول خدا(ص) فرموده اند: کسی که در مقبره ما (بقیع) مدفون گردد از شفاعت من برخوردار خواهد شد؛ لذا شایسته است بر کسانی که مورد شفاعت رسول خدا(ص) قرار خواهند گرفت، کمال احترام و خضوع رعایت شود.

مآخذ

تاریخ المدینة، ابن شبه، ج1، ص90 و 92؛ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص354- 355؛ جمع الفوائد، محمد بن سلیمان، ج1، ص566؛ سنن ابن ماجه، ج1، ص493؛ سنن نسائی، ج4، ص91؛ صحیح مسلم، ج4، ص40؛ طبقات الکبری، ابن سعد، ج2، ص203؛ فروع کافی، کلینی، ج4، ص559؛ وفاء الوفا باخبار دار المصطفی، سمهودی، ج3، ص 888 و916.

نیز نک- : آثار تربیتی

تاج العروس

تاج العروس، گزارش زبیدی از بقیع.

ابوالفیض محمد بن محمّد مشهور به السید مرتضی الزبیدی یا المرتضی الزبیدی متولد 1145ق از لغویون، ادبا و فقها است که به سال 1205ق از دنیا رفت. یکی از آثار او تاج العروس است. این کتاب در واقع شرح القاموس المحیط فیروزآبادی است که با این مشخصات اولین بار چاپ شد: تاج العروس من شرح جواهر القاموس، قاهره، مطبعة الوهبیة، 1287 ق. این چاپ پنج جلد و تا حرف عین است. اما چاپ کامل آن در ده جلد توسط المطبعة الخیریة در سال 1307ق منتشر شد.

زبیدی درباره بقیع، اطلاعات سودمند اما بسیار کوتاه عرضه کرده است. او می نویسد: بقیع الغرقد قبرستان نسبتاً بزرگی در مدینه است، تا هنگامی که دارای درخت های تیغ دار بود آن را بقیع الغرقد می نامیدند ولی پس از پاکسازی بقیع از این درختان، آن را به نام بقیع می شناسند. نیز یادآور شده است که بقیع نامی برای چند مکان دیگر هم هست: بقیع الخیل، بقیع الخَبْجَبه و بقیع الزبیر.

مآخذ

تاج العروس، قاهره، مطبعة الخیریة، 1307ق، ج5، ص280؛ معجم المطبوعات العربیة و المعربة، یوسف الیان سرکیس، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1410ق، ج2، ص1726 - 1727.

تاج المفرق فی تحلیة علماء المشرق

تاج المفرق فی تحلیة علماء المشرق، سفرنامه خالد بن عیسی بلوی در سده 8ق در گزارش شهرهای مختلف مشرق از جمله مکه، مدینه و بقیع.

ابو البقاء خالد بن عیسی بَلْوی (یا بَلَوی) در قَنْتوریه (قَتوریه هم ضبط شده) از نواحی مُریه اندلس در سال 713ق چشم به جهان گشود. پدرش قاضی قنتوریه بود و او نزد پدرش دانش های اولیه را فرا گرفت. در دوره جوانی به غرناطه و فاس رفت و نزد استادان مشهور کسب دانش نمود. نیز در مراکز قاهره، اندلس و اسکندریه تحصیل دانش کرد.

پس از طی مدارج علمی و رسیدن به مقامات استادی و مدرسی و کاتب امیربودن در منطقه شمال افریقا و اندلس مشهور شد و به قضاوت قنتوریه منصوب گردید. درگذشت او به سال 773ق بوده است ولی بعضی وفات او را در سال 765 و برخی قبل از 780 و بعد از 567ق دانسته اند. او در جوانی یعنی در صفر سال 736ق سفرش به سوی شهرهای مشرق و مکه و مدینه را آغاز کرد. شهرهای اندلس و شمال افریقا را گزارش کرده و پس از قاهره به مدینه می رسد. گزارش او از مدینه مفصل است. نیز از بقعه ها و آرامگاه های بقیع گزارش نموده؛ مرقد عباس، آرامگاه امام حسن(ع) را که گنبد و بارگاه بزرگی داشته توصیف کرده و وضعیت درون مقبره ها را توضیح می دهد. پس از مدینه به سوی مکه رفته و از مکه گزارش داده است. این سفرنامه دارای

ص: 187

اطلاعات تاریخی سودمندی است. تاج المفرق (یعنی تاج سر) به کوشش حسن السائح در دو جلد در مغرب منتشر شده است.

مأخذ

تاج المفرق فی تحلیة علماء المشرق، خالد بن عیسی بلوی، رباط، 1987م، مقدمه و ج1، جم- .

تاریخ ابن زباله ← اخبار المدینة

التاریخ الامین لمدینة سید المرسلین

التاریخ الامین لمدینة سید المرسلین، تاریخ محلی شهر مدینه و نیز بقیع.

عبد العزیز مدنی در سال 1383 در مدینه متولد شد. او هم اکنون مقیم قم و در کسوت روحانیت شیعه است. علوم دینی و فقه شیعه را در احساء، دمشق و قم آموخته؛ سپس به تدریس و تألیف روی آورده است. چند عنوان کتاب تا کنون منتشر کرده است. از جمله کتاب تاریخ امین را به زبان عربی درباره رخدادهای تاریخی مدینه نوشت. صفحاتی از این کتاب به معرفی بقیع و مشهورین مدفون در بقیع پرداخته است (ص256- 359).

وی حادثه تخریب بقیع در دوره حاکمیت وهابیت را تجزیه و تحلیل کرده و به نقد رفتار و رویه دولت آل سعود می پردازد (ص362- 368). البته در جاهای دیگر هم به مناسبت به بقیع اشاره کرده است. مثلاً ذیل موضوع و عنوان امام حسن(ع) یا امام صادق(ع) به بقیع هم پرداخته است.

مأخذ

التاریخ الامین لمدینة سید المرسلین، عبد العزیز مدنی، قم، انتشارات امین، 1418ق، جم- .

تاریخ بیست ساله

تاریخ بیست ساله، کتابی درباره حوادث و تحولات دو دهه و نیز تخریب بقیع در 1344ق.

حسین مکی (1292-1378ش) تاریخ نگار، نماینده مجلس شورای ملی و از مشاهیر ایران معاصر است. تحصیلات خود را در دارالمعلمین در 1320 به پایان رساند و در ادارات دولتی مشغول شد. در 1322 در کابینه سهیلی بازرس نخست وزیری؛ سپس معاون شهرداری تهران شد. در دوره پانزدهم نماینده مردم اراک در مجلس شورای ملی بود. در دوره شانزدهم به عنوان نماینده مردم تهران وارد مجلس شد. در این دوره همراه جمعی دیگر به تأسیس جبهه ملی اقدام کرد. طرح اصلی آنها ملی کردن صنعت نفت ایران بود. در زمان خلع ید استعمار از نفت ایران، او از طرف دکتر محمد مصدق مأمور شد تا در آبادان ناظر خلع ید باشد. اما در مجلس هفدهم به مخالفان مصدق و طرفداران کاشانی پیوست.

کتاب هشت جلدی تاریخ بیست ساله ایران، گزارشگر حوادث از کودتای 1299 و روی کارآمدن رضاشاه تا رفتن او از ایران است. حادثه مهم تخریب آثار اسلامی در حجاز و از همه مهم تر تخریب بقیع در همین دوره اتفاق افتاد. حسین مکی در این کتاب، بازتاب های این حادثه مهم را در ایران هر روز پی گیری کرده و گزارش نموده است. زیرا بعد از تخریب بقیع دولت ایران و مردم با نگرانی حوادث را دنبال می کردند، وزارت امور خارجه و مجلس شورا درگیر بود از اینرو این رخداد بخشی از تاریخ ایران هم شده است.

مباحثی که مکی در این بخش آورده عبارت اند از: فعالیت های رسانه ای و اجتماعی حاج امام جمعه خوئی برای بیداری مردم نسبت به حادثه تخریب بقیع؛ فعالیت های مراجع تقلید مثل آیت الله نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی؛ تلگراف ها از ایران به نجف و بالعکس؛ مواضع و اقدامات وهابیون و مقایسه آنها با حوادث قرون نخست اسلامی؛ فعالیت ها و خطابه های امام جمعه تهران؛ خطابه های دیگران؛ گزارش کمیسیون دفاع از حرمین؛ معرفی اعضای کمیسیون و فعالیت های آن؛ کنفرانس مکه؛ مواضع و فعالیت های سران حوزه نجف اشرف و تمامی حوادث مرتبط به تخریب بقیع آمده است.

مآخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص88-102؛ دانشنامه دانش گستر، ج15، ص772.

ص: 188

تاریخ تحولات

تاریخ تحولات، بررسی دو جریان از مسلمانان: قائل به تخریب و معتقد به عمران و آبادانی بقیع در ادوار مختلف تاریخی.

بقیع از عصر رسول الله(ص) مورد توجه همگان بوده و هر قبیله بر قبور زعما و یاران خود یادگار و عمارت بنا کرده اند. پس از به قدرت رسیدن بنی امیه قسمت حش کوکب که مدفن عثمان خلیفه سوم بود به بقیع ملحق گشت و عمارتی بر فراز قبر وی بنا کردند. بنی عباس نیز تعمیرات بسیاری انجام دادند و عمارتی بر قبر جد خویش عباس بن عبدالمطلب بنا نمودند. شیعیان هم عمارتهای با عظمتی بر بقعه ها و قبور ائمه معصومین در بقیع بنا کرده بودند. پس از تسخیر بغداد به دست آل بویه، آنان اهمیت خاصی به راه مکه دادند، تعمیرات مناسبی در بقیع و مسجد نبوی شریف انجام دادند و مستمری ماهانه برای علویان مدینه تعیین داشتند. مورخین، گنبد و آستانه حضرت امام حسن(ع) را در این عصر بلندترین و عظیم ترین گنبد وصف کرده اند. در قرون متمادی شیعیان همچنان قبور را تعمیر و تزیین می کردند. در عصر صفوی و در زمان قاجاریه تعمیرات و تزیینات بسیاری در بقیع انجام گشت. همچنین سلاطین عثمانی نیز به امر آبادانی بقیع اهتمام داشتند. در نیمه دوم سده 13ق تعمیرات وسیعی از طرف ملامحمد صالح برغانی (درگذشت 1271ق) سپس توسط فرزندش شیخ حسن برغانی در آستانه های ائمه شیعه در بقیع انجام گردید و تزییناتی افزوده شد. سعود بن عبدالعزیز بن محمد بن سعود (1163-1229ق) امیر نجد که پس از به قتل رسیدن پدرش در سال 1218ق قدرت را به دست گرفت، دو بار یکی در سال 1218ق و دیگری در سال 1221ق مکه و مدینه را مورد هجوم قرار داد و این دو حمله را به مدینه حمله اول وهابیه به بقیع می نامند. در این حمله یا حملات آسیب و خرابی های بسیاری به آستانه ها و بقاع متبرکه بقیع وارد آوردند و قسمتی از نفائس آستانه ها را غارت نمودند. ولی بعد از بازگشت سعود بن عبدالعزیز به نجد، شریف مکه از محمدعلی پاشا خدیو مصر، برای بیرون راندن سعودیان از سرزمین حجاز و دفع تجاوزات آنها استمداد نمود و او پسرش ابراهیم پاشا را همراه سپاهی مجهز به عربستان فرستاد که نجد و حجاز را فتح کردند و امرای سعودی را بعضی مقتول و جمعی را اسیر نموده به مصر و آستانه فرستادند و بعضی از امرای آل سعود به کویت نزد آل صباح پناهنده گردیدند. این بار سلطان عبدالحمید دوم پادشاه عثمانی به تعمیرات و نوسازی و تزیینات لازم در بقیع و مسجد نبوی اهتمام کرد. عبدالعزیز بن عبدالرحمن، از احفاد سعود (1293- 1373ق) که در کویت پناهنده بود در سال 1309ق قیام نمود و مجدداً امارت آل سعود را در سال 1319ق برقرار کرد و شهر ریاض را تصرف نمود و در سال 1330ق احساء و قطیف دو مرکز شیعه نشین و نفت خیز را منضم به ملک خویش ساخت. سپس به حجاز لشکر کشید و حسین بن علی شریف مکه را شکست داد و دولت هاشمی حجاز را ساقط نمود و مکه را فتح و آن را پایتخت خویش اعلام کرد. او خود را سلطان و شاه حجاز، نجد و احساء معرفی کرد و سه امارت حجاز، نجد و احساء را کشور واحدی به عنوان «المملکة العربیة السعودیة» اعلام داشت. سپاهیان وی به فرماندهی پسرش محمد در روز شنبه 19 جمادی الاولی سال 1344ق به مقاومت ده ماهه اهل مدینه با شقاوت و قساوت پایان دادند و شهر مدینه را متصرف شدند. در هشتم شوال سال 1344ق طبق فتوای شیخ محمد بن عبدالوهاب نجدی (1115-1206ق) مؤسس مذهب وهابیه که بالا آوردن و عمارت بر روی قبور و بنا کردن و حفظ بقاع متبرکه را نه مکروه بلکه حرام می دانست، تمامی آستانه ها و بقاع متبرکه بقیع را ویران و منهدم کرده و تمام اموال و اشیای نفیس و خزانه آن را غارت نمودند و بین قبیله خویش آل سعود و شیوخ وهابی تقسیم کردند. شیعیان جهان روز هشتم شوال هر سال را روز عزا اعلام نموده و بازار و خیابانها را تعطیل می کردند و خطبای منبر حسینی این فاجعه را گوشزد کرده و شعرای شیعه در ذم آل سعود و خرابی قبور بقیع، قصیده ها می سرودند.

ص: 189

از جمله شاعران بقیع علامه سیدرضا هندی است که پس از هدم قبور بقیع، از مدینه منوره دیدار داشته و قصیده ای مرثیه وار سروده است. همچنین شیخ موسی آل هر و شیخ حسن سبتی و شیخ عبدالکریم ممتن قصایدی در سوگ ویرانی قبور بقیع سروده اند. این مصیبت و فاجعه عظمی، جهان تشیع را وادار به اعتراضات شدید و ابراز تنفر از تصرفات وحشیانه آل سعود و ویرانی عتبات مقدسه شیعه در بقیع نمود و این قیام و جنبش اجتماعی شیعیان جهان مخصوصاً ایران و عراق ارکان دولت جدیدالتأسیس سعودی را لرزاند. ملک عبدالعزیز آل سعود که مصمم بود قبه خضراء و روضه مطهر نبوی را نیز ویران کند، پس از این جنبش عظیم که مسلمانان جهان، مخصوصاً ایران و در جهان تسنن مصر بانگ اعتراض بلند نمودند، سرانجام وی ناگزیر شد دست از نیت شوم خود بردارد. شرح این حوادث و نمونه های فراوانی از اشعار شعرای شیعه را شیخ حسن صالحی (م 1401ق) در کتابی تحت عنوان البقیع جمع نموده است. نویسندگان و محققانی که پس از حمله دوم وهابیه از مدینه دیار کرده اند این شهر را به «شهر زلزله زده» وصف نموده اند. در سال 1371ق کنگره اسلامی (مؤتمر عالم الاسلامی) در کراچی تشکیل شد که شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء و مفتی اعظم فلسطین حاج سیدامین حسینی و سید محمدتقی طالقانی از طرف آیت الله بروجردی در آن شرکت داشتند. بر اثر فشار دیپلماتیک دولت ایران جهت تعمیر بقاع متبرکه بقیع که اسناد آن در بایگانی وزارت خارجه ایران محفوظ است، سعود بن عبدالعزیز رسماً قول داده بود قبور ائمه را در بقیع تعمیر نماید. در سال 1374ق نیز راهروهای بقیع که منتهی به بقعه حضرت فاطمه زهرا(س) و ائمه اطهار(ع) می شد به دستور وی اسفالت شد و درب کوچکی برای رفت و آمد زایران شیعه گشودند که در ساعات معین از روز باز بود. در سال 1385ق بر اثر اصرار دولت ایران دروازه ای بزرگ برای بقیع باز کردند تا زوار به راحتی اعتاب مقدسه بقیع را زیارت کنند. ولی علی رغم فشار شیعیان جهان و مخصوصاً دولت ایران جهت ایجاد تسهیلات و عمارت و یا سایبان و سرپناه بر قبور ائمه اطهار بقیع و تمام مواعید، دولت سعودی هنوز هیچگونه عملی انجام نداده است و قبور ائمه اطهار بقیع بدون سقف و سایه بان و تأسیسات لازم است و به صورت ویرانه ای زیر باد و باران و آفتاب افتاده است.

مآخذ

بقیع سرگذشت اسفبار، یوسف هاجری، ترجمه محمد محمدرضایی، قم، نشر بقیع، [بی تا]؛ البقیع قضیة کل مسلم، لندن، بی تا، ص 5-12؛ تخریب و بازسازی بقیع، سیدعلی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385؛ دانشنامه جهان اسلام، ج2، ص 640-641؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج12، ص 394-396؛ کشف الارتیاب، سیدمحسن امین عاملی، تهران، المکتبة الاسلامیة الکبری، بی تا.

تاریخ جغرافیایی مکه معظمه و مدینه طیبه

تاریخ جغرافیایی مکه معظمه و مدینه طیبه، کتابی درباره مکه و مدینه و بقیع.

حسین عمادزاده در سال 1284ش در اصفهان چشم به جهان گشود. او در حوزه علمیه و نزد استادان مبرزی همچون سید ابو الحسن اصفهانی، محمد رضا مظفر و سید محمد حجت کوه کمره ای به فراگیری علوم دینی پرداخت. از بسیاری هم اجازه روایت دریافت کرد. پس از طی مدارج علمی به پژوهش و تألیف روی آورد. بیش از یکصد عنوان تألیف از او بر جای مانده است. بالاخره در 1369ش در تهران درگذشت. او مکتب قرآن و عترت را در سال 1322 در تهران بنیان گذاشت و سالها با دعوت جوانان، به ترویج عقاید تشیع مبادرت می ورزید.

عمادزاده چند سفر به مکه و مدینه داشت. او تجارب و خاطراتش را جهت راهنمایی حجاج تألیف و کتاب تاریخ جغرافیایی مکه معظمه و مدینه طیبه را برای اولین بار در سال 1327ش منتشر کرد، تا هر چند تاریخ مقدمه این چاپ 1324 است.

ص: 190

پس از مقدمه طولانی درباره معارف حج و نکاتی که حجاج باید بدانند، او به معرفی شهر مکه و خانه خدا پرداخته است. آنگاه به مدینه پرداخته، ابتدا تاریخ تحولات عمومی این شهر، سپس آب و هوا، جمعیت، فضایل، هجرت مسلمانان به این شهر، حد و حدود حرم، معرفی جوانب مختلف مسجد و روضه نبوی را تحلیل و گزارش می کند.

عمادزاده با بررسی رحلت حضرت فاطمه و دفن آن حضرت، به بقیع هم پرداخته است (ص391). مؤلف شواهد تاریخی و اخبار معتبر بسیاری را دالّ بر دفن حضرت فاطمه در بقیع می داند (ص390). دو نظر دیگر هم آورده که یکی آرامگاه را پایین حجره پیغمبر می داند و نظر دوم، بین منبر و قبر مبارک رسول خدا(ص) را محل مرقد دانسته است.

وی پس از چند صفحه درباره محل دفن حضرت زهرا(س)، فصلی با عنوان جنت البقیع نوشته است. ابتدا نام بقیع و ویژگی های کلی آن، سپس مقابر مهم در بقیع را توضیح داده و آنگاه فضایل بقیع را گزارش می کند. در ادامه آرامگاه های ائمه(ع) را توضیح می دهد.

این کتاب بارها چاپ شده است. چاپ نخست آن در 1327ش توسط انتشارات مکتب قرآن و عترت در قطع وزیری و در 444صفحه منتشر شد. پس از آن هم چندبار دیگر منتشر شده. اما چاپ 1354 دارای اضافات و ویرایش جدید در 430 و 18 صفحه است.

مأخذ

تاریخ جغرافیایی مکه معظمه و مدینه طیبة، حسین عمادزاده، تهران، مکتب قرآن و عترت، 1354، جم- .

تاریخ حرم ائمه بقیع

تاریخ حرم ائمه بقیع، کتابی درباره تاریخ تحولات بقیع به ویژه.

محمد صادق نجمی مؤلف این اثر در فروردین 1315 در هریس از توابع شبستر چشم به جهان گشود. پدرش از روحانیون خوش نام منطقه بود. او از خردسالی نزد پدرش به آموختن قرآن و ادبیات عرب پرداخت. در پانزده سالگی به حوزه علمیه طلاب تبریز رفت و به ادامه تحصیل مبادرت ورزید. و پس از آموختن متون و دروس سطح در 1332ش به حوزه علمیه قم کوچ کرد. در کنار تبلیغ و تدریس، مناصبی مثل امامت جمعه سلماس، امامت جمعه خوی و نمایندگی مجلس خبرگان از آذربایجان (1369) داشته است. نیز آثاری تألیف کرده است. وی در سال 53- 1352 برای حج تمتع به مدینه رفت و با دیدن وضعیت اسفبار بقیع، تصمیم گرفت درباره بقیع تحقیق و نگارش داشته باشد و مردم را با حقایق آشنا سازد. زیرا وهابیون و حاکمان حجاز نمی خواهند مردم نسبت به واقعیت های بقیع آشنا شوند. آثاری که در عربستان سعودی درباره مدینه یا تاریخ حرمین و امثال اینها منتشر می شود خالی از اطلاعات لازم درباره بقیع است.

این کتاب دارای یک بخش مقدماتی و ده بخش اصلی است: بخش مقدماتی: انگیزه وهابی ها از تخریب حرم ها؛ تاریخ حرم ائمه بقیع؛ بیت الاحزان؛ حرم جناب ابراهیم؛ حرم همسران و دختران رسول خدا(ص)؛ بقعه عقیل بن ابی طالب؛ بقعه حکیمه سعدیه مرضعه رسول خدا(ص)؛ بقاع پیشوایان اهل سنت در بقیع؛ بقعه اسماعیل فرزند امام صادق(ع)؛ بقعه عبدالله پدر رسول خدا(ص) و حرم حضرت زهرا(س).

نخستین چاپ کتاب در 1380 بوده و تا کنون 12 چاپ داشته و آخرین چاپ در سال 1391 بوده است. یعنی هر سال تقریباً یک چاپ داشته است. هر چاپ 2000 تا 5000 شمارگان دارد.

این اثر توسط سید محمد رضا مهری تعریب شده و با این مشخصات منتشر شد:

تاریخ حرم ائمة البقیع و آثار اخری فی المدینة المنورة، محمد صادق النجمی، ترجمه سید محمد رضا مهری، قم، نشر مؤسسه المعارف الاسلامیة، 1386، 376ص.

ص: 191

نیز به ترکی استانبولی، اردو و انگلیسی در حال ترجمه است. بخش هایی از این اثر مثل بخشی درباره حمزه، مستقلاً هم منتشر شده است.

مآخذ

تاریخ حرم ائمه بقیع(ع)، تهران، مشعر، 1391، جم- و مقدمه؛ سایت خانه کتاب در اینترنت.

التاریخ الشامل للمدینة المنورة

التاریخ الشامل للمدینة المنورة، کتابی درباره مدینه و بقیع.

عبد الباسط بدر مؤلف، ادیب و مورخ سوری در یکی از روستاهای حلب به سال 1364ق متولد شد. پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه در 1383ق تدریس را آغاز نمود؛ اما همزمان تحصیلات دانشگاهی را در سوریه، مصر و فرانسه ادامه داد؛ تا اینکه در 1398ق درجه دکتری دریافت نمود. آنگاه به عنوان رئیس فرهنگستان علوم مدینه و استاد دانشگاه علوم اسلامی در مدینه مشغول به کار شد. آثاری تألیف و منتشر کرده است؛ از جمله کتاب التاریخ الشامل للمدینة المنورة است.

این کتاب یک دوره تاریخ محلی مدینه به ترتیب حوادث تاریخی و به شیوه تحلیلی و تحقیقی است که از پیش از اسلام تا دوره معاصر را بررسی کرده است. این اثر در سه جلد تنظیم شده است.

در چند جای این کتاب از بقیع بحث شده است اما نسبت به اهمیت بقیع، مباحث آن کوتاه و حجم گزارش ها کم است. برخی از نکات مهم را مغفول گذاشته و هیچ اشاره ای بدانها نکرده است. ریشه های تاریخی بقیع قبل از اسلام، اهمیت بقیع در دوره اسلامی و اهتمام حضرت رسول به بقیع برخی از مباحث فراموش شده آن است.

در جلد دوم چند صفحه (ص431- 434) درباره سیطره آل سعود بر بقیع و تخریب آن سخن گفته است. اولاً تخریب بقیع را در راستای مبارزه آل سعود با شرک و بت پرستی دانسته است؛ ثانیاً همه تقصیرها را به گردن سازمان امر به معروف و نهی از منکر انداخته است. عبد الباسط بدر اینگونه تحلیل کرده که این سازمان به منظور معرفی وظایف دینی مردم تأسیس شد ولی در عمل از کنترل سران رژیم آل سعود خارج شده و در بسیاری موارد خودسر عمل می کردند و با افراط گری و تندروی مردم را به جای دعوت و جذب، از دین منتفر می نمودند. به عقیده او سران نظام آل سعود مقصر نبوده اند بلکه خود آن افراد روحیه تندروی داشتند.

آنگاه مؤلف در جلد سوم به نقادی فعالیت ها و کارهای سازمان امر به معروف می پردازد و تندروی های آنان را ناشی از کج فهمی آنان از دین و شریعت معرفی می کند (ص166- 168).

هر چند این کتاب در بسیاری از جاها به توجیه رفتار دولتمردان آل سعود و توجیه کارهای زشت وهابیون پرداخته ولی در لابلای آن، پاره ای از حقایق هم به چشم می خورد و در مجموع اثر مهمی برای تاریخ بقیع است. مناسب است که همه مطالب این کتاب درباره بقیع استخراج شود و درباره موضوعاتی که مؤلف سکوت کرده هم شناسایی و گزارش مفصل عرضه گردد. در واقع نیاز به تألیف کتابی مستقل درباره مطالب و مواضع عبد الباسط در ارتباط با بقیع احساس می شود.

مأخذ

التاریخ الشامل للمدینة المنورة، عبد الباسط بدر، مدینه، مرکز العلوم الاسلامیة، 1414ق.

تاریخ عرب قبل از اسلام ← جاهلیت

تاریخ مختصر بقیع

تاریخ مختصر بقیع، کتابی به زبان فارسی درباره تحولات تاریخی این آرامستان.

هلال محمد بن شعبان از پژوهشگران عرب، این کتاب را به زبان عربی نگاشت، خلیل احمد سرور آن را به زبان فارسی برگرداند و با این مشخصات به چاپ سپرد:

تاریخچه مختصر بقیع، هلال بن محمد شعبان، به کوشش احمد محمد شعبان، ترجمه خلیل احمد سرور، بی تا، بی جا، 2009م، ص35.

پدیدآورنده درصدد بیان واقعیت های بقیع با عکس های زیبا و ابتکاری بوده است، هر چند در موارد

ص: 192

لازم توضیحات و گزارش های کوتاه هم دارد. درباره وضعیت قدیمی بقیع که خارج از دیوارهای مدینه و در وسط باغات مستقر بود و وضعیت بعدی آن گزارش هایی دارد. البته امروز بقیع یعنی بقیع الغرقد که قبرستان قدیمی و محل دفن بزرگانی از اصحاب و خاندان پیامبر(ص) است.

در مدینه چهار بقیع بود به نام بقیع خبخبه، بقیع بطحان، بقیع المصلی، و بقیع الغرقد. این بقیع که امروز محل بحث است بقیع غرقد است که دارای فضیلت بسیاری است و پیامبر(ص) بارها به زیارت آن می رفتند. در این قبرستان بزرگان و افراد مشهوری دفن شدند، از جمله قبر دختران، همسران، اهل بیت پیامبر(ص)، قبر عقیل بن ابی طالب و بزرگانی که در اطراف ایشان دفن هستند، قبر مالک بن انس، عثمان بن عفان، شهدای حرّه، ابی سعید خدری، عثمان بن مظعون، اسماعیل بن صادق(ص) و عمه های پیامبر(ص) است.

در آخر کتاب زیارتنامه مشهوری درباره زیارت اموات این قبرستان را آوردند. در عکس ها، عکس حرم پیامبر(ص) و بقیع از دوره های دورتر تا کنون را در تمام صفحه های کتاب گنجانده است.

مأخذ

تاریخچه مختصر بقیع، هلال محمد شعبان، ترجمه خلیل احمد سرور، بی نا، بی جا، ص2009.

تاریخ المدینة

تاریخ المدینة، کتابی درباره تحولات تاریخی مدینه منوره و نیز بقیع.

قطب الدین بن علاءالدین النهروانی مشهور به قطب الدین الحنفی، تاریخ تولد او معلوم نیست ولی درباره تاریخ وفاتش چند دیدگاه مثل درگذشت در 988ق یا در 990ق گفته اند. نیز درباره نسبت او به نهروان یا به نهروال (شهری در هند) و خواندن او به النهروالی اختلاف است. در صورتی که در شهر نهروال هند رشد و نمو داشته، باید او را از مهاجرین به مکه بدانیم. قطب الدین در مکه به مدارج علمی و معنوی دست یافت و از مدرسین حرم شریف در فقه، تفسیر قرآن کریم، اصول فقه و علوم حدیث شد.

او چند اثر تألیفی دارد، از جمله تاریخ المدینه که از آثار مهم درباره مدینه منوره است. این کتاب، فصل مستقلی درباره بقیع ندارد ولی در لابلای مطالب گوناگون به بقیع هم پرداخته است. در فصل «ذکر وادی العقیق و فضله» از سعید بن زید و سعد بن ابی وقاص یاد کرده، سپس می نویسد اینان پس از وفات به مدینه حمل شدند و در بقیع دفن شدند. یا در فصل «ذکر الآبار المنسوبه الی النبی(ص)» از چاهی به نام جا (بئر جا) یاد می کند. سپس از قول ابن نجار می نویسد: این چاه امروز یعنی در اواخر سده 10ق وسط باغ کوچک با نخیلات قرار دارد و این باغ نزدیک بقیع است. کتاب تاریخ المدینه به کوشش دکتر محمد زینهم محمد عزب تحقیق و آماده نشر شد.

مأخذ

تاریخ المدینة، قطب الدین الحنفی، به کوشش محمد زینهم محمد عزب، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، 1416ق/ 1995م، مقدمه و ص60 و 61.

تاریخ مدینه منوره

تاریخ مدینه منوره، کتابی درباره شهر مدینه و نیز بقیع از سده 3ق نوشته ابن شَبَّه.

عمر بن شَبَّه بن عبیدة بن ربطة النمیری البصری، مکنی به ابوزید مؤلف این کتاب، در 172ق/ 789م در بصره چشم به جهان گشود. نامش را زید هم ثبت کرده اند. او شاعر، راوی، مورخ و حافظ حدیث از اهالی بصره بود که در سال 262ق/ 876م در سامرا درگذشت. شمار کتاب های تألیفی او را ابن ندیم به 27 عنوان رسانده که از جمله شامل این موارد است: اخبار بنی نمیر، اخبار مدینة، تاریخ البصرة، امراء الکوفة، امراء البصرة، امراء المدینة، امراء مکة و السقیفة. چندین عنوان کتاب دیگر هم منسوب به او است، اما بر اساس گزارش دائرةالمعارف بزرگ اسلامی تنها کتابی که از ایشان به دست ما رسیده تاریخ المدینة المنورة است.

ص: 193

مؤلف تاریخ المدینة المنورة به روش محدثان، ضمن نقل بیش از 5 هزار حدیث، به ذکر اخبار و وقایع پرداخته است. این اثر از نظر موضوع به 3 بخش عمده تقسیم می گردد: بخش اول که حدود 654 صفحه از کتاب را در بر می گیرد به زندگی و سیره رسول اکرم(ص) از هجرت تا رحلت اختصاص دارد که ضمن آن مؤلف به شرح جنگها، ذکر بعضی از احکام، قصص، مساجد، قبور، کوهها، دره ها و قناتها نیز پرداخته است.

بخش دوم شامل شرح زندگانی عمر، خلیفه دوم، از زمان عهده دار شدن خلافت تا هنگام مرگ اوست و در خلال آن برخی سیاستها و تغییرات انجام شده توسط وی نیز شرح داده شده است. در بخش سوم شرح زندگانی عثمان، خلیفه سوم، چگونگی جمع آوری و کتابت قرآن، اغتشاشات دوران او که به کشته شدنش انجامید و موضع علی(ع) و عایشه در قبال این حوادث بیان شده است. روشن نیست که چرا وی به شرح زندگی ابوبکر، خلیفه اول، و علی (ع) نپرداخته است، آیا در این باب کتاب جداگانه ای نوشته بوده که از دست رفته است یا کوتاهی مدت خلافت آن دو، موجب فروگذاشتن این بخش شده است؟

ابن شبّه در کتاب تاریخ المدینة المنورة، اطلاعات مهمی درباره بقیع آورده است. او روایات فراوانی در توصیف و بیان محاسن و فضایل بقیع و اقوال و دیدگاه های عالمان قرون نخستین اسلامی را در چند فصل مطرح نموده است. وی بر اساس آن روایات بقیع را دارای مکانت، شرافت و جایگاهی بس ممتاز و رفیع دانسته است.

مؤلف روایاتی درباره بقیع از پیامبر خدا(ص) درباره برانگیخته شدن هفتاد هزار نفر از این قبرستان که صورتشان مانند ماه شب چهارده است و اهل تملّق و چاپلوسی نبوده و فال بد نمی زنند و بر خدای خویش توکل می نمایند آورده است.

دیگران این روایت نبوی را به این صورت هم روایت کرده اند: مصعب بن زبیر از سمت بقیع وارد مدینه شد و پسر رأس الجالوت، عالِم یهودی همراهی اش می کرد. مصعب می گوید: تا رأس الجالوت مقبره بقیع را دید، گفت: همان است، همان است. مصعب از او پرسید: چه کسی را می گویی؟ گفت: خصوصیات این مقبره را دیده ایم که در تورات آمده است، بین دو حرّه، مقبره ای است که پر از نخل است که عنوانش را چنین گفته است: (چون مردگان را به خود می گیرد و حفظشان می نماید)، خداوند از این قبرستان برمی انگیزد، هفتاد هزار نفر را که صورتشان همچون ماه شب چهارده است.

نیز از ابورافع غلام پیامبر(ص) نقل می کند که: پیامبر خدا(ص) به بقیع رفته، ایستاد و برای اهل آن دعا و استغفار کرد.

در جای دیگر از سنت پیامبر که همواره به بقیع می رفت و برای اهل آن دعا و استغفار می کرد، یاد می کند. وی تأکید می کند که بقیع پر از بزرگان و سروران امت است، که بر قبور آنها بارگاه هایی بنا شده است.

اینها نمونه هایی از مرویات ابن شبّه درباره فضایل و محاسن بقیع است. متن گزارش ابن شبّه درباره بقیع در مقاله قبور صحابه، فرزندان رسول خدا و قبرستان بقیع بدون کم و زیاد آمده است. کتاب تاریخ المدینة المنورة به زبان عربی است. نخست به کوشش فهیم محمد شلتوت در چهار جلد در سال 1399ق/ 1979م در جده منتشر شد. همین چاپ در ایران، قم، توسط انتشارات دار الفکر در 1367 افست گردید. نیز متن عربی توسط دو تن از استادان در سوریه به نام های علی محمد دندل و یاسین سعدالدین بیان، تصحیح و در دمشق در 1995م/ 1416ق منتشر گردید. گزیده ای از این چاپ توسط حسین صابری در تهران، 1380 منتشر شد.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، دار العلم للملایین، 1986م، ج5، ص 47-48؛ تاریخ المدینة المنورة، عمر بن شَبَّه، قم، دار الفکر، 1368، ص 86 و 93-94؛ تهذیب التهذیب، ج7، ص 460.

نیز نک- : ابن شَبَّه

ص: 194

تاریخ مدینه منوره، کتابشناسی

تاریخ مدینه منوره، کتابشناسی، معرفی مشخصات مأخذ شناسی، نسخه ها و چاپ ها.

ابو زید عمر بن شَبَّه بن عبیده نُمیری بصری مؤلف این کتاب است. او از مورخین و حافظان روایات در سده 3ق است. نام مادرش شَبَّه و او مشهور به پسر شَبَّه (ابن شَبَّه) شده است. در 173ق در بصره زاده شد و در 262 یا 263ق سامرا چشم از جهان فرو بست. او را به وثاقت، عدالت و راستگویی ستوده اند. در تاریخ نگاری پیرو استادش ابن زباله (درگذشت حدود 199ق) بود.

مهم ترین اثر او همین کتاب است که در رده جغرافیای تاریخی مدینه قرار می گیرد. این کتاب، با عناوین کتاب المدینه، اخبار المدینه و تاریخ المدینة المنوره شناخته شده است. متن کامل این کتاب هنوز به دست نیامده و آنچه یافت و چاپ شده، نواقصی دارد. فؤاد سزگین معتقد است قطعه هایی از آن در الاصابه پراکنده است. (تاریخ التراث، ص205) با تجمیع آنها شاید بتوان به متن جامع تری دست یافت.

گویا حبیب محمد احمد نخستین کسی است که نسخه خطی این کتاب را در کتابخانه شخصی سید محمد مظهر الفاروقی در مدینه یافته و پس از عکس گرفتن، تصحیح آن را به فهیم محمد شلتوت پیشنهاد کرد. سپس شلتوت آن را با عنوان تاریخ المدینة المنوره منتشر کرد. زرکلی نیز به نسخه خطی دیگری دست یافته بود. شلتوت، نخستین بار در 1399ق کتاب را همراه با یادداشت ها، فهرست موضوعی و اعلام از بکری شیخ امین منتشر کرد. حَمَد الجاسر به بررسی این تصحیح، پرداخته و در مقالاتی چند این چاپ را نقادی کرد. (مجله العرب، 18، ص289- 356 و 19، ص372- 376)

سلیمان الغنام به عنوان پایان نامه دکتری از دانشگاه ملک عبدالعزیز، به تصحیح این کتاب پرداخت (مجله العرب،ج18، ص289) اما معلوم نیست به چه دلیل به انتشار عمومی نرسید. مجدداً این کتاب در دار العیان ریاض با یادداشت ها و تصحیح عبدالله محمد الدویش (درگذشت 1408ق) منتشر شد. امّا وی سراسر به دفاع از عقاید وهابیت پرداخته است. این چاپ در سلسله آثار الدویش، با کوشش عبدالعزیز بن احمد المشیقح آمده است. آقای حسینی تلخیصی از اخبار المدینه را بر اساس دیدگاه های شیعی با عنوان الفوائد الثمینة منتشر کرد. این تلخیص شامل روایت های درباره منزلت و فضیلت اهل بیت(ع) و پیامبر اکرم(ص) و نقد رفتار مخالفان و دشمنان آن ها است. به نظر وی، این روایت ها گویای گرایش ابن شبّه به عقاید و آموزه های شیعی است.

تاریخ المدینه دوباره، با تحقیق و پاورقی علی محمد دندل و یاسین سعدالله بیان در سال 1417ق در انتشارات دار الکتب العلمیه بیروت چاپ شده است. این محققان نکات رجالی و حدیثی بسیار در ارزیابی روایت ها و راویان آورده اند. حسین صابری بخش نخست کتاب را که مشتمل بر 1065 حدیث است، به زبان فارسی ترجمه و توسط انتشارات مشعر در تهران منتشر کرد.

مآخذ

اخبار المدینه، ابن زباله (درگذشت 199ق)، به کوشش ابن سلامه، مرکز بحوث و دراسات المدینه، 1424ق، مقدمه؛ اسلام، رسول جعفریان، قم، انصاریان، 1387ش؛ الاصابه، ابن حجر العسقلانی، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق، ج1، ص238 و 242 و 351 و 450؛ الاعلام، الزرکلی (درگذشت 1396ق)، بیروت، دار العلم للملایین، 1997م، ج5، ص48؛ تاریخ المدینة المنوره، ابن شبّه، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، 1410ق، مقدمه و جم- ؛ سیر اعلام النبلاء، الذهبی، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، 1413ق، ج2، ص369؛ عمدة الاخبار، احمد بن عبدالحمید العباسی، به کوشش حمد الجاسر، المدینه، دار الکتب العلمیه، مقدمه؛ الفوائد الثمینة من کتاب اخبار المدینه، السید محمد رضا الحسینی، به کوشش الغفرانی، تهران، مشعر،1386ش؛ الفهرست، ابن ندیم، به کوشش تجدد، ص125؛ مجلة العرب، ریاض، المملکة السعودیه؛ مجموعة مؤلفات الشیخ الدویش (التوضیح المفید لمسائل کتاب التوحید)، عبدالله بن محمد الدویش (درگذشت 1408ق)، به کوشش المشیقح، دار العلیان، 1411ق؛ منابع تاریخ التراث العربی: التدوین التاریخی، فؤاد سزگین، قم، کتابخانه نجفی مرعشی، 1412ق، ج1، ص205-207.

ص: 195

تاریخ نگاشته ها

تاریخ نگاشته ها، کتب و آثار مکتوب درباره تحولات تاریخی بقیع.

از سده های نخست اسلامی، پژوهش ها و آثاری درباره حوادث و رخدادهای برخی از اماکن و شهرهای بزرگ تألیف و عرضه می شده که اصطلاحاً به آن «تاریخ محلی» می گویند. درباره مدینه منوره و بقیع هم تألیفاتی از سده های نخست تا کنون در دسترس است. اما اغلب منابع به کلّ مدینه پرداخته و بخشی از آنها هم درباره بقیع است. البته بقیع با اینکه کوچک است ولی به لحاظ حوادثی که در درون خود داشته، استعداد و ظرفیت تألیف آثار مختلف درباره آن وجود دارد و می تواند یک رشته یا گرایش ویژه پژوهشی و علمی به نام بقیع پژوهی یا بقیع شناسی بر مبنای این آثار شکل گیرد و تأسیس شود.

البته آثاری هم مستقلاً درباره بقیع عرضه شده که اهم آنها چنین است:

- تاریخچه مختصر بقیع، هلال محمد شعبان، ترجمه به فارسی خلیل احمد سرور

- بقیع؛ سرگذشت اسفبار، یوسف هاجری، ترجمه به فارسی محمد محمدرضایی

- تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسگر

اما کتاب هایی که درباره تاریخ مدینه است و ضمناً به بقیع هم می پردازد:

- اخبار المدینه، ابن زباله (درگذشت حدود 199ق، این کتاب به تاریخ المدینة هم مشهور است)

- اخبار المدینة یا تاریخ المدینة المنوره، ابن شبّه (171-262ق)

- آثار المدینة المنورة، عبدالقدوس انصاری

- اتحاف الزایر، عبدالصمد بن عبدالوهاب معروف به ابن عساکر دمشقی (664-676ق)

- اخبار دارالهجرة، رزین بن معاویة عبدری سر قسطی (درگذشت 535ق)

- اخبار المدینة، زبیربن بکار (درگذشت 256ق)

- اخبار المدینة، ابوطاهر یحیی بن حسن اعرج حسینی علوی عقیقی (درگذشت 277ق)

- اخبار المدینة، علی بن محمد مدائنی (215ق)

- اخبار الوادی المبارک العقیق، محمد محمد حسن شراب

- اضواء علی تاریخ المدینة، علی عبدالقادر حافظ (درگذشت 1409ق)

- اقتضاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، نورالدین سمهودی (844-911ق)

- الانتقاء فی اخبار المدینة، محمد بن عبدالرحمن معروف به ابوذکر یا ابوطاهر ذهبی (305-393ق)

- الاوائل فی تاریخ المدینة، احمد بن یاسین بن احمد الخیاری (1321- 1380ق)

- بهجة النفوس و الاسرار فی تاریخ دارهجرة النبی، محمد بن عبدالملک المرجانی (760ق)

- التاریخ الشامل للمدینة المنورة، عبدالباسط بدر

- تاریخ المدینة، محمد بن عبدالرحمن بن صالح (درگذشت 856ق)

- تاریخ المدینة، سید جعفر هاشم مدنی (1342ق)

- تاریخ المدینة قدیماً و حدیثاً، احمد بن یاسین بن احمد الخیاری (1380ق)

- تاریخ المدینة المنورة، قطب الدین حنفی (سده 8ق)

- تاریخ المدینة المنورة، عبید مدنی (1324-1396ق)

- تاریخ المدینة المنورة، مصطفی عمر زکی عشقی (1194-1276ق)

- تاریخ المدینین: مکه و المدینه، شمس الدین محمد بن عبدالرحمن سخاوی (درگذشت 902ق)

- تاریخ مکه و المدینة و الطائف، حسن بن علی عجیمی حنفی (سده 13ق)

- تاریخ مکه و المدینة و القدس، شهاب الدین احمد قلیوبی

ص: 196

- التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة المنورة، شمس الدین محمد بن عبدالرحمن سخاوی (831-902ق)

- تحقیق النصرة بتلخیص معالم دارالهجرة، ابوبکر حسین بن عمر قرشی مراغی (727-816ق)

- التعریف بما آنست الهجرة من معالم دارالهجرة، محمد بن احمد مطری (671-741ق)

- فصول من تاریخ المدینة المنوره، علی حافظ

- کتاب فی تاریخ المدینة، جعفر حسین بن یحیی حسین (درگذشت 1342ق)

- کتاب فی تاریخ المدینة، ابن فرحون (درگذشت 799ق)

- کتاب فی تاریخ المدینة، مراکشی (789-823ق)

- المدینة بین الحاضر و الماضی، ابراهیم بن علی العیاشی

- المدینة المنورة فی التاریخ، عبدالسلام هاشم حافظ

- المدینة و اخبارها، عبیدالله بن ابی سعید الوراق (197-274ق)

- النزهة الثمینة فی اخبار المدینة، محب الدین بغدادی

- وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، علی بن احمد سمهودی (911ق)

- خلاصة الاخبار فی تاریخ المدینة، محمد عاشق حنفی

- الخلاصة فی تاریخ المدینة، عمر الحافظ الرومی

- خلاصة الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی (911ق)

- الدرة الثمینة فی اخبار المدینة، محب الدین محمد بن محمود معروف به ابن نجار (643ق)

منابع معرفی شده مزبور گزیده ای از آثار است و کتب در این زمینه بسیار زیاد است. این منابع تماماً در زمینه تاریخ عمومی مدینه یا تاریخ عام محلی مدینه است. دیگر اینکه این آثار تمامی ادوار تاریخ را مورد توجه قرار می دهند نه اینکه فقط یک دوره خاص را گزارش کرده باشند، زیرا کتابهایی هست که فقط دوره جاهلیت مدینه را گزارش نموده است ولی آثار فوق تمامی ادوار از ابتدا تا عصر مؤلف را تحلیل و گزارش کرده است.

منابع درباره تاریخ مدینه و به تبع آن بقیع در چند دسته و رده تقسیم و تفکیک شده اند مثل:

- تاریخ عام محلی

- تاریخ شخصیت ها

- تاریخ دینی و مذهبی

- تاریخ و جغرافیای انسانی

- تاریخ و جغرافیای طبیعی

- تاریخ عمران و معماری و آثار باستانی

- تاریخ فرهنگی

- تاریخ تعلیم و تربیت

منابعی که در اینجا معرفی شد فقط از شاخه نخست است. ولی در هر یک از شاخه ها منابع فراوان تألیف و عرضه شده است. به دلیل کثرت و فراوانی منابع درباره تحولات تاریخی این شهر، چند کتابشناسی و اطلاع رسانی و مجموعه در این زمینه عرضه شده است. برخی از آنها عبارت اند از:

- تواریخ المدینة المنورة و مورخوها، حمد الحاسر

- تواریخ المدینة المنورة و مورخوها، عبید مدنی

- معجم ما الف عن المدینة المنورة، عبدالرازق بن فراج صاعدی

- المؤلفات العربیة عن المدینة، صالح العلی

در مقدمه معجم ما الف عن المدینة، آقای الصاعدی تمامی آثار مرجع را در این زمینه معرفی کرده است.

مآخذ

الذریعة الی تصانیف الشیعة، آقا بزرگ تهرانی، بیروت، 1983م، جم-؛ «معجم ما الف عن المدینة المنورة»، عبدالرزاق بن فراج الصاعدی، مجله العرب، سال 31، 1416ق، ص49-79 و ص343-360 و ص453-474؛ معجم المطبوعات العربیة و المعربة، یوسف الیان سرکیس، القاهرة، 1928م، جم- .

ص: 197

تاریخ و آثار اسلامی

تاریخ و آثار اسلامی، کتابی درباره تاریخ تحولات و اماکن مکه و مدینه به ویژه بقیع.

اصغر قائدان از مؤلفین معاصر و دارای پژوهش های چاپ شده در زمینه عتبات سوریه، عراق و مکه و مدینه است. کتاب تاریخ و آثار اسلامی مکه مکرمه و مدینه منوره برای اولین بار در سال 1372 با هدف معرفی اماکن زیارتی و مقدس به حجاج عازم سفر حج و آگاه نمودن آنان منتشر شد. در این کتاب اماکن تخریب شده و بویژه آنها که صبغه شیعی دارد مفصل تر آمده و مؤلف در ضمن به نقد وهابیت هم پرداخته است. در بخش قبرستان بقیع به تفصیل آرامگاه چهار امام و سابقه عمران و آبادانی آنجا و نیز دیگر مقابر مشاهیر بقیع را آورده است.

این کتاب از سال 1372 تا کنون چندین چاپ داشته زیرا توسط سازمان حج و انتشارات وابسته به آن یعنی مشعر به عنوان کتاب برای مطالعه حجاج ترویج شده است. البته اشکالاتی هم دارد که به تدریج در هر ویرایش، کامل تر و ویراسته تر شده است. این اثر توسط ابراهیم خزرجی تعریب شده است.

مآخذ

تاریخ و آثار اسلامی مکه مکرمه و مدینه منوره، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1372؛ تاریخ و آثار مکة و المدینة، ترجمه شیخ ابراهیم الخزرجی، بیروت، دار النبلاء، 1999م.

تاریخ الوهابیه نوشته صبری پاشا ← گزارش ایوب صبری پاشا

تأسیس قبرستان بقیع

تأسیس قبرستان بقیع، چگونگی ایجاد قبرستان در زمین بایر بقیع.

مدینه پیش از مهاجرت انصار و ایجاد دولت نبوی در آن سرزمین، دارای جمعیت کمتری بود و دو قبرستان کوچک به نام های «بنی سلمه» و «بنی حرام» داشت. نیز یهود جایی به نام حش کوکب جهت دفن اموات داشت، اما به دستور رسول اکرم(ص) بقیع که زمین بایر و خارستان یا پر از ریشه های درختان بود، برای استفاده عمومی و دفن اموات اختصاص یافت. البته بعضی از اهل سنت معتقدند رسول اکرم(ص) بقیع را وقف کرد. اما هیچ وقف نامه یا سند دیگری دالّ بر وقفیت آن عرضه نکرده اند. نیز به دستور رسول الله(ص)، اولین انصاری به نام اسعد بن زراره و اولین مهاجر به نام عثمان بن مظعون در بقیع دفن شدند و به اصطلاح این قبرستان افتتاح گردید. بعدها پیغمبر فرزند دلبند خودش به نام ابراهیم فرزند ماریه قبطیه را در سال دهم قمری در کنار عثمان بن مظعون و در بقیع به خاک سپرد.

همواره این نظر وجود داشته که پس از مهاجرت مسلمانان به مدینه، بقیع غرقد به عنوان قبرستان شکل و رونق گرفت (برای نمونه نک- سفرنامه حج آیت الله صافی گلپایگانی، ص158). اما دیدگاه دیگری هست که بقیع به نام های دیگر در دوره های تاریخی مثل حاکمیت یهود بر مدینه به عنوان قبرستان استفاده می شده است (نک مقاله یهود در همین دانشنامه).

با رونق یافتن بقیع، به تدریج دو قبرستان پیشین مدینه از رونق افتاد و مسلمانان فقط اموات خود را در بقیع دفن می کردند. چون رسول اکرم(ص) اهتمام و توجه کافی به بقیع داشت و همواره به آنجا می رفت، در مراسم غسل، کفن و دفن و نماز بر مردگان شرکت می نمود و خلاصه تلاش داشت بقیع را توسعه و رونق داده و به عنوان محل و مرکزی برای تذکّر، عبادت و توجه به خدا و آخرت قرار دهد.

مآخذ

الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر، مطبعة مجلس دائرةالمعارف العثمانیة، 1319ق؛ اسد الغابة، ابن اثیر، تهران، المطبعة الاسلامیة، بی تا؛ تاریخ المدینة المنورة، عمر بن شبّه، قم، دار الفکر، 1368ش؛ مجمع البحرین، فخرالدین الطریحی، به کوشش سیداحمد الحسینی، تهران، مرتضوی، 1362ش؛ النهایة، ابن اثیر، قم، اسماعیلیان، 1364؛ وفاء الوفاء، سمهودی، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1401ق.

تجاوز به حریم دیگران

تجاوز به حریم دیگران، دلیل وهابیون برای تحریم ساخت بنا بر قبور.

ص: 198

وهابیون تلاش کرده اند ادله و شواهد مختلفی برای حرمت ارتفاع قبر و نیز ساخت بنا و گنبد و بارگاه بر قبور ارائه کنند؛ از جمله گفته اند هر کس حق دارد به اندازه بدنش از قبرستان عمومی جا اشغال نماید و اشغال جای بیشتر تجاوز به حقوق و حریم دیگران است. ثانیاً صحیح نیست یک نفر مثلاً یکصد یا یک هزار متر زمین اشغال کند و فرد دیگر یکی دو مترمربع جا داشته باشد و این خلاف عدالت و مروت است.

وهابیون به ویژه فقیهان وهابی گاه این استدلال را به این صورت مطرح کرده اند: زمین بقیع توسط رسول اکرم(ص) وقف شد و به دلیل موقوفه بودن، نمی توان بیش از حد متعارف و منصوص در وقفنامه از آن استفاده شخصی نمود. به همین دلیل وجود بارگاه، بقعه ها و ساختمان های حرم ائمه(ع) را مخالف وقفیت بقیع دانسته و تخریب آن را جایز دانسته اند.

اما عالمان دیگر مذاهب در پاسخ چنین گفته اند: در صدر اسلام، معمولاً بزرگان و افراد متشخص در خانه یا اتاقی خصوصی و یا جایی که تعلق به خودشان داشت، دفن می شدند. چنانکه پیامبر اکرم(ص) در حجره خویش مدفون گشتند، و عباس عموی پیامبر و فاطمه بنت اسد در خانه عقیل بن ابی طالب دفن گردیدند، آنگاه بعد از ایشان امام حسن مجتبی(ع) و به مرور زمان سه امام دیگر به آن وجود پاک پیوستند. البته با گسترش بقیع، این خانه هم در قلمرو بقیع گرفت. بنابراین می بینیم که مکان دفن این عزیزان منزل خصوصی خودشان یا خویشاوندانشان است و دفن در این منازل، تجاوز به حقوق دیگران نیست و ادعای وقف عام بودن آن محدوده ها، بهانه ای واهی است.

هم اکنون هم برخی از مردم وصیت می کنند در خانه و بیت خود دفن شوند. به عنوان مثال آیت الله سیدمحمّد روحانی که در دهه هشتاد شمسی در قم رحلت یافت، در قم در خانه شخصی خود دفن شد. مقبره های خصوصی بسیاری نیز از دیرباز معمولاً ملک شخصی یا خانوادگی صاحبان قبور بوده و در همه جا هست.

مآخذ

البقیع قضیة کل مسلم، لندن، بی تا؛ تخریب و بازسازی بقیع، سیدعلی قاضی عسگر، تهران، مشعر، 1385؛ کشف الارتیاب، سیدمحسن امین عاملی، تهران، المکتبة الاسلامیة الکبری، بی تا؛ موسوعة الوقف فی الفقه الاسلامی، یعقوب جعفری، تهران، 1347ق، ج10، ص 202و236.

تجمع بازاریان و کسبه تهران

تجمع بازاریان و کسبه تهران، اجتماع مردم در خانه امام جمعه تهران جهت اعتراض به تخریب بقیع.

هشتم شوال 1344ق روزی تاریخی و فراموش نشدنی برای بقیع است. در این روز بقیع کاملاً تخریب و تمامی ساختمان های آن منهدم شد. قاضی القضاة رژیم آل سعود به نام ابن بلیهد حکم تخریب را صادر کرد و لشکر وهابیون بلافاصله و بی محابا عملیات را شروع کردند. با انتشار خبر این حادثه، عصر روز چهارشنبه یازدهم خرداد 1304ش، بازاریان، کسبه، پیش نمازهای مساجد، روحانیون و تجار در خانه امام جمعه تهران تجمع کردند. در آن اجتماع تاریخی سید محمد امام جمعه تهران خطابه ای بیان کرد. او گفت اگر اخبار رسیده صحت داشته باشد از سال 61ق یعنی حادثه کربلا و عاشورا تا کنون در طول تاریخ اسلام چنین حادثه ای سابقه نداشته است. در این حادثه شعایر اسلام هتک و آثار بزرگان اسلام منهدم شد. علما و مراجع باید فکری کنند و چاره ای بیندیشند. اگر در ایران حادثه خیلی کوچکتری اتفاق می افتاد، مردم ایران عکس العمل نشان می دادند ولی چرا مسلمانان در برابر این حادثه بزرگ سکوت کرده اند؟

پس از امام جمعه تهران، آقای سید مهدی افجه ای که از نمایندگان مجلس شورا و از مشاهیر دوران بود، سخنرانی کرد. سپس مرحوم سید حسن مدرس نطق مفصلی ایراد نمود و از شاه و مجلس خواست کمیسیونی تشکیل دهند و هر تعدادی که انتخاب شوند، اسناد و اخبار را

ص: 199

پی گیری کرده و راه درست را انتخاب کنند.

پس از او سید محمد بهبهانی از روحانیون مشهور تهران سخنرانی کرد و خواستار تداوم آنگونه جلسات شد.

مأخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص93 -94.

تحریم سفر به حجاز

تحریم سفر به حجاز، موضع گیری دولت های اسلامی و رهبران مسلمان علیه وهابیت و دولت سعودی پس از تخریب بقیع.

دوره حکومت عبدالعزیز بن عبدالرحمن مشهور به ابن سعود (1319-1372ق) دوره ی طلایی برای آل سعود و وهابیت بود. در این دوره حاکمیت متزلزل وهابیون تثبیت شد و دولت پادشاهی آل سعود رسماً اعلام وجود کرد. تخریب بقیع در 1344ق نیز در همین دوره بود. پس از تندروی های آل سعود و وهابیون بسیاری از سران و رهبران مسلمان تصمیم گرفتند رفتن به حج را تحریم و ارتباطات با آل سعود را کاملاً قطع نمایند. اما عبدالعزیز اقدامات متنوع و گسترده ای در طی چند سال اجرا کرد تا نه تنها حج را تحریم نکنند و ارتباطات را تضعیف ننمایند بلکه دولت وهابی آل سعود را به عنوان خادم الحرمین و حامی حقوق مسلمانان و مبلغ سنت نبوی مطرح کرده و از این طریق حمایت و اعتماد منطقه ای و جهانی را به دست آورد. متون و اسناد تاریخی گویای این نکته است که عبدالعزیز با استفاده از روش هایی مثل فریب، دغل کاری، عرضه گزارش های دروغ و جعل اسناد، توانست موفقیت هایی در عرصه منطقه و جهان به دست آورد. او همایشی با عنوان «مؤتمر خلافة اسلامیة» برگزار کرد و سران کشورهای مختلف اسلامی را دعوت نمود؛ یا در 24 جمادی الثانی 1344ق بیانیه ای صادر کرد و رسماً خود را به عنوان پادشاه حجاز و سلطان نجد و ملحقات آن و دولت آل سعود را به عنوان مروّج کتاب الله و سنت نبوی و خلفای راشدین معرفی کرد. از سوی دیگر در این بیانیه نوشت: بیعت و خواست مردم موجب شده که او این مسئولیت را بپذیرد، چون مردم در عمل دیده اند که آل سعود برای آنان، امنیت، راحتی، سعادت و خوشی به ارمغان آورده اند. نیز خود را خادم زایرین و حجاج دانست که از اجرای هر کاری برای آنان فروگذار نمی کند.

این اقدام عبدالعزیز بدین جهت بود که کشورهای اسلامی را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد و آنان را ناگزیر به برقراری ارتباط با سعودی کند، لیکن علی رغم آن، اخبار و گزارش های رسیده از عربستان و نگرانی های کشورهای مختلف موجب شد تا مفتی مصر، مسلمانان را از رفتن به مکه منع کند و دولت انگلیس نیز اجازه ی رفتن به حج را به مسلمانان هند نداد. دولت ایران هم در جلسه ی یازدهم اسفند 1304ش خود اعلام کرد:

«... مقتضی است به اطلاع عامه برسانید که دولت از امنیت و آسایش حجاج در حج نگران است و توصیه می کند که امسال از [انجام] حج خودداری نمایند.»

نیز در تاریخ یکم تیر ماه 1305ش دولت ایران با صدور اطلاعیه ای رسمی، صریحاً به اقدامات دولت سعودی در تخریب اماکن اسلامی و قبور ائمه بقیع اعتراض و اعمال وهابیان را محکوم نمود. متن اطلاعیه به این شرح است:

تعدّیات و تجاوزاتی که نسبت به عالم دیانت و عقاید فرق مسلمین، از مدتی قبل، طائفه ی وهابیه به عمل آوردند و هتک حرمتی که نسبت به حرمین شریفین، که قبله و معبد کافه ی مؤمنین و مرکز اتحاد روحانی تمام مسلمین است مرتکب شده اند، عموم مسلمین را مضطرب و نگران ساخته است و جسارتی که از طرف آن ها نسبت به بقاع متبرکه ی بزرگان دین در بقیع به ظهور رسیده و قاطبه ی مؤمنین را متأثر و سوگوار نموده است، معلوم خاطر عموم اهالی مملکت می باشد.

این اطلاعیه خواستار ایجاد مجمع عمومی ملل اسلامی شده تا مدیریت حرمین را به دست گیرد و در واقع

ص: 200

مشروعیت آل سعود در اداره حرمیت را نفی کرده و ضمناً خواستار عدم همکاری و نرفتن به حج در زمان سلطه چنین دولت نامشروعی شده است.

بهرحال بحث نرفتن حجاج به مکه و مدینه و تحریم سفر به حرمین تا چند سال داغ بود ولی به تدریج افول کرده و دولت ها یکی بعد از دیگری آل سعود را به رسمیت شناخته و باب همکاری و تعامل را با آن گشودند.

آیت الله سید محسن امین در کتاب کشف الارتیاب، فصلی با عنوان «انقطاع الحج من مصر و الشام و العراق بعد نکبة البقیع» باز کرده و به طور مبسوط به شرح وقایع تحریم حج در کشورهای اسلامی پرداخته است.

مآخذ

تخریب و بازسازی بقیع، سیدعلی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385، ص 71-11؛ الشیعة فی المملکة السعودیة، حمزة الحسن، بیروت، 2010م، ج2، ص 231؛ ملاحق اعیان الشیعة: تاریخ الوهابیة، بیروت، دارالتعارف، 1413، ص 37-38.

نیز نک- : تعطیلی حج

التحفة الایقاظیة فی الرحلة الحجازیة

التحفة الایقاظیة فی الرحلة الحجازیة، سفرنامه مکه و مدینه و حاوی گزارش درباره بقیع.

سلیمان فیضی مؤلف این سفرنامه در 1302ق/ 1885م در موصل عراق چشم به جهان گشود. او از شخصیت های مشهور کرد زبان عراق است. پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه استانبول به شغل وکالت روی آورد. هدفش احقاق حقوق مردم بی بضاعت بود. برای این شغل مجبور شد در بصره مقیم شود. در دوره حاکمیت عثمانی ها و سال ها سلطه انگلستان بر عراق، او به فعالیت های میهنی و بیدارگری و آگاهی بخشی به مردم روی آورد. به همین منظور نشریه عرب زبان الایقاظ را در بصره از 1909م تأسیس کرد. او در راه استقلال عراق بسیار کوشید و از شخصیت های شناخته شده و مبارز و اصلاح طلب عراق به شمار می رود.

چند تألیف از جمله التحفة الایقاظیه دارد. او به سال 1328ق/ 1910م از راه دریایی جنوب ایران و جنوب عراق به سفر حج رفته و مشاهدات و خاطراتش را در این کتاب منعکس نموده است. بخشی از کتاب او درباره قبرستان بقیع است، هر چند عمدتاً درباره زیارت مقابر موجود در بقیع سخن گفته و کمتر به وضعیت تاریخی بقیع پرداخته است. او مشاهیر مدفون در بقیع مثل مقبره عثمان و نیز اهل بیت(ع) را هم گزارش داده است (ص148- 149).

این کتاب نخست در سال 1331ق/ 1913ق در شهر بصره توسط انتشارات محمودیه منتشر شد. نیز در سال 1998 با مقدمه و به کوشش باسل سلیمان فیضی (بیروت، دارالساقی) منتشر شد. این چاپ همراه با دو اثر دیگر فیضی و عنوان مجموعه آثارش، مؤلفات مختاره است.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، دار العلم للملایین، 1997م، ج3، ص132- 133؛ موسوعة اعلام الموصل فی قرن العشرین، عمر محمد الطالب، موصل، جامعة الموصل، 2008م، مدخل سلیمان فیضی.

تحفة الحرمین و سعادة الدارین

تحفة الحرمین و سعادة الدارین، سفرنامه محمد معصوم نایب الصدر و گزارش از مکه، مدینه و بقیع.

محمد معصوم نایب الصدر شیرازی در سال 1305ق سفری به مکه و مدینه داشت و خاطرات و مشاهدات خود را در سفرنامه ای تدوین کرد که خودش آن را تحفة الحرمین و سعادة الدارین نامید.البته در چاپ 1383، عنوان اصلی آن سفرنامه مکه است. این سفر از شوال سال 1305ق آغاز شده و تا صفر سال 1306 که از حج بازگشته ادامه یافته است.

سفرنامه نایب الصدر شامل مقدمه طولانی است که تقریبا مشتمل بر یک پنجم اصل کتاب است.

در مقدمه، نخست به اصل سفرنامه نویسی و ضرورت آن پرداخته؛ سپس علت تصمیم و اقدام برای رفتن به سفر حج را بیان کرده، آنگاه گریزی به دانش و شخصیت شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی زده و به نقد

ص: 201

آنان پرداخته است. مطالب دیگر مقدمه عبارت اند از: مقایسه سفر معنوی و سفر زمینی، انواع معرفت، آثار معنوی و اسرار اعمال حج.

سپس وارد متن شده و به گزارش سفری می پردازد که از پنج شنبه سوم شوال سال 1305 با رفتن به طرف شمال ایران آغاز شد. نایب الصدر از طریق منجیل، رشت و انزلی به آستارا و از آنجا به تفلیس و باطوم و از طریق دریای سیاه به استانبول می رود. در اینجا مفصل به جامعه، تاریخ و فرهنگ مردم استانبول پرداخته است. در ادامه به ازمیر و اسکندریه و سپس قاهره می رود. آنگاه از طریق کانال سوئز وارد دریای سرخ شده و به سوی جده رفته است. تا بالاخره در 16 ذی القعده 1305 به جده رسیده است. پس از اعمال حج، اول محرم 1306 به سوی مدینه منوره به راه می افتد و روز تاسوعا به مدینه می رسد. از اینجا به بعد اطلاعات سودمندی از بقیع عرضه کرده است و اطلاعاتی که تازگی دارد. از جمله درباره بنای بقیع می نویسد: «و اصل بقعه را مجدالملک، ابوالفضل اسعد بن محمد موسی البراوستانی القمی که وزیر سلطان برکیارق بن ملکشاه بوده، ساخته. و این اوقات جناب امین التجار حاجی عبدالحسین در مرمّت موفق شده اند. خداوند توفیق بدهد کسانی را که سعی نمایند و صحنی بسازند.

خاطرات و مشاهدات او از بقیع مفصل است و در مقاله «قبرستان بقیع در سال 1305- 1306ق» عیناً آمده است. اما غیر از پرداختن به مباحث و مسائل ریز و درشت بقیع و مدینه منوره، چون گرایش مؤلف اخلاقی و عرفانی است، این نگاه جذابیت و حلاوت ویژه ای به متن سفرنامه داده است. وی وضعیت بقعه ائمه و دیگر آرامگاه ها و شخصیت های مدفون را نیز گزارش نموده و بقیع را شامل دو منطقه دانسته است؛ یکی نزدیک بقعه ائمه(ع) و دیگری نزدیک دروازه شهر. (ص475-486).

این سفر پنج ماه (شوال 1305 تا صفر 1306ق) طول کشیده و پس از اجرای مناسک حج از راه دریا به بمبئی هندوستان و سپس به ایران آمده است. مؤلف برای هر روز گزارشی نوشته و آخرین گزارش او به تاریخ 16 ربیع الاول 1306ق است، اما گزارش مسیر بازگشت را در این سفرنامه نیاورده است. زیرا قبلاً همین سفر را داشته و در آثار دیگر گزارش آن را نوشته است.

اما این سفرنامه نخستین بار به سال 1306ق در بمبئی به روش چاپ سنگی به کوشش میرزا محمد شیرازی ملک الکتاب منتشر شد (پنجاه سفرنامه، ج5، ص307). بار دیگر در سال 1313ق با تقریظ محمد حسین ذکاء الملک فروغی و با نظارت مؤلف به صورت گراور و بدون هیچ تغییری از چاپ سنگی قبل منتشر شد. نیز «چاپ 1306» به صورت افست در 1362 توسط نشر بابک در تهران منتشر شده است. البته با مقدمه ای کوتاه با امضای «م. ب» و فهرست پایانی راهنما و با غلط فراوان منتشر شده است. مجدداً در 1383 با عنوان سفرنامه مکه توسط نشر پانیذ و ویرایش آقای هارون وهومن مجدداً منتشر شد. همین تصحیح بار دیگر در کتاب سفرنامه های خطی فارسی (تهران، نشر اختر، 1388) درج شده است. این چاپ مستقل و دارای برخی اشکالات است (آینه پژوهش، ش122). مقاله ای درباره این چاپ و مقایسه آن با دیگر چاپ ها با عنوان «شاهکاری از احیای متون: داستان یک عقب گرد» در مجله آینه پژوهش (ش122) منتشر شده است. همچنین رسول جعفریان، این سفرنامه را بر اساس چاپ سنگی بمبئی آماده کرده و در مجموعه سفرنامه های مکه قاجاری (ج5، تهران، نشر علم، 1389) آورده است.

بنابراین این سفرنامه تا کنون پنج بار در طی حدود دوازده دهه منتشر شده است. یعنی به رغم مشکلات در چاپ کتب و فقدان وسایل مدرن هر دو دهه و نیم یک بار منتشر شده و این حاکی از استقبال عمومی از این کتاب و نشانه اهمیت آن است.

ص: 202

مآخذ

آینه پژوهش، ش122؛ سفرنامه های خطی فارسی، جمعی از مؤلفین، تهران، اختران، 1388؛ تحفة الحرمین و سعادة الدارین، محمد معصوم نایب الصدر شیرازی، تهران، بابک، 1362؛ پنجاه سفرنامه حج، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج5، ص 302-306؛ سفرنامه مکه، محمد معصوم نایب الصدر شیرازی، تهران، نشر پانیذ، 1383.

نیز نک- : محمد معصوم نایب الصدر شیرازی

تحفة الحرمین

تحفة الحرمین، سفرنامه منظوم فارسی درباره مکه و مدینه و نیز بقیع.

محمد رحیم الدین قادری متخلص به رحیم از دانشمندان ساکن هندوستان در سده 13ق بوده و نزد محمدعلی والاجاه حاکم آرکات خدمت می کرده است. او در سال 1203 و 1204ق سفری به مکه و مدینه داشته و در همین سال ها تحفة الحرمین را در قالب مثنوی سروده و آن را به محمدعلی والاجاه تقدیم کرده است. امّا محمدعلی والا جاه، از امرای معروف هند در اواخر قرن دوازدهم، و اوائل قرن سیزدهم بوده و میان سال های 1163 - 1210 حکومت می کرده است. هنوز آثار و موقوفه هایی به نام او در حرمین باقی مانده است.

حافظ محمد عبدالحسین کربلائی کرناتکی مؤلف کتاب تذکرة الطریق فی مصائب حجاج بیت الله العتیق از نوادگان او و از امیران آرکات است. برخی از این خاندان سنی و برخی شیعه بودند.

فصل بیستم تحفة الحرمین با عنوان «در بیان گنبدهای جنت البقیع» و فصل بیست و یکم در بیان قبور برون بقیع، اختصاص به بقیع دارد. فصل بیستم با این بیت آغاز می شود:

بقیع را تو زیارت کن زآداب

مزار حضرت عثمان تو دریاب

و با این بیت خاتمه می یابد:

بقیع را از ادب کردیم رخصت

زگور دیگران جوئیم رحمت

و بیت آغازین فصل بیست و یکم آن اینگونه است:

صفیه عاتکه عمه رسولاند

که در نسبت بگو جده بتولاند

عثمان بن عفان و مقبره اش را بدون مدح یا لقب معرفی کرده اما از حسن بن علی(ع) و مقبره آن حضرت به صورت مقبره امام دوم یاد کرده و نیز نام حضرت باقر(ع) را با لقب امام آورده است(ص216 و 230). در چند بیت بر تبرک، شفاعت، توسل و زیارت قبور تأکید کرده است(ص199 و 230). ابیات معرف شخصیت ها شامل اطلاعات سودمندی است. مثلاً درباره ابراهیم پسر رسول خدا آورده که آرامگاه او بقعه داشته است(ص230-231).

ویژگی و سبک این سفرنامه در مقاله «تاریخ کعبه و مسجد الحرام» (میقات حج، ش12) و مقاله تحفة الحرمین مندرج در دانشنامه حج و حرمین آمده است.

تحفة الحرمین غیر از ارزش ادبی آن، به معرفی اماکن و شخصیت ها پرداخته و اطلاعات سودمندی عرضه کرده است به طوری که برای پژوهشگران ارزشمند می باشد.

مآخذ

پنجاه سفرنامه حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج1، ص 169-171 و 230 و 231؛ دانشنامه حج و حرمین، ج4، ص230-233؛ میقات حج، ش12، ص111-133.

تحفة الزایر

تحفة الزایر، کتابی مشتمل بر آداب زیارت بقیع.

علامه محمدباقر مجلسی (1037-1110ق) از عالمان و محدثان بزرگ دوره صفویه است. او در زمان شاه سلیمان و به درخواست او، منصب شیخ الاسلامی را پذیرفت و در ترویج تشیع و امر به معروف و نهی از منکر فراوان کوشید. پدرش محمدتقی معروف به مجلسی اول هم مردی عالم، زاهد، محدث، متکلم و فقیه بود.

علامه مجلسی کتب فراوانی در معرفی مبانی اسلام و تشیع به مردم تألیف و عرضه نمود و شاگردان بسیاری نیز تربیت کرد. یکی از آثار مجلسی، کتاب تحفة الزایر، در آداب زیارت ائمه(ع) و رهبران تشیع است. این کتاب

ص: 203

توسط جمعی از محققین در مؤسسه پیام امام هادی(ع) تصحیح و با این مشخصات چاپ شده است: تحفة الزایر، قم، مؤسسه پیام امام هادی(ع)، 1386.

بخش هایی از این کتاب درباره بقیع است: باب دوم (در فضیلت و کیفیت زیارت ائمه بقیع). این باب شامل این مباحث است: کیفیت زیارت حضرت رسول اکرم(ص) و آداب آن؛ کیفیت زیارت حضرت فاطمه(س)؛ زیارت ائمه بقیع(ع)؛ زیارت دیگر عتبات و اماکن زیارتی مثل مقبره حضرت حمزه و دیگر اماکن و بقاع در بقیع.

مآخذ

اندیشه سیاسی علامه مجلسی، ابوالفضل سلطان محمدی، قم، بوستان کتاب؛ تحفة الزایر، قم، 1386ش؛ زندگی نامه علامه مجلسی، سید مصلح الدین مهدوی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1378؛ موسوعة زیارات المعصومین(ع)، مؤسسه امام هادی(ع)، قم، 1426ق/ 1384ش.

نیز نک- : فضیلت زیارت ائمه بقیع؛ آداب زیارت ائمه بقیع؛ زیارت صحابه

التحفة الزکیة

التحفة الزکیة، کتابی درباره فضائل مدینه منوره و بقیع.

مؤلف این کتاب، عبدالرحمن عبدالحمید البرّ استاد علوم حدیث در دانشگاه الازهر در قاهره است. او پس از چند سال تدریس در زمینه مدینه پژوهی، کتابی با عنوان التحفة الزکیة فی فضایل المدینة النبویة نوشت. چاپ نخست این کتاب در سال 1421ق/ 2000م منتشر شد.

مؤلف در 24 فصل، در واقع 24 نوع از فضیلت های بقیع را بر می شمارد. فصل 23 درباره بقیع و فضایل آن است. در واقع چهار روایت درباره فضیلت بقیع نقل کرده است. این روایات شامل نکات جالبی درباره بقیع است. گاه مؤلف نظر توضیحی خودش را هم آورده است. او بقیع را بهترین قبرستان در جهان می داند.

مأخذ

التحفة الزکیة فی فضایل المدینة النبویة، عبدالرحمن عبدالحمید البرّ، المنصوره، دارالیقین، 1421ق/ 2000م، ص108-111.

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، کتابی به قلم سخاوی از سده 9ق درباره مدینه منوره و مدفونین در بقیع.

محمد بن عبد الرحمن بن ابی بکر ملقب به شمس الدین ابو الخیر و مشهور به سخاوی از عالمان شافعی مذهب است. او در سال 831ق در قاهره متولد شد. در همین شهر نزد استادی بزرگ چون ابن حجر عسقلانی (773- 852ق)، تاریخ، ادبیات، حدیث و دیگر علوم دینی را آموخت. از سال 852ق سفرهای خود به مناطق مختلف و فراگیری علوم نزد مشاهیر آغاز کرد. چند کتاب مهم تاریخی مثل الاعلان بالتوبیخ لمن ذم اهل التاریخ و اللامع لاهل القرن التاسع دارد.

سخاوی چند بار به مکه و مدینه سفر کرد. او هر بار ماه ها در آنجا مجاورت و اقامت می گزید و به تعلیم یا تدریس می پرداخت. وی پس از گردآوری اطلاعات درباره شخصیت های مرتبط به مدینه کتاب التحفة اللطیفة را نوشت. این کتاب درباره مورخین، محدثین، راویان حدیث و دیگر مشاهیر شهر مدینه از پیش از ظهور اسلام تا سده 9 قمری به ترتیب الفبای نام اصلی آنها است.

سخاوی برای تألیف کتاب التحفه از منابع بسیار تاریخی، حدیثی و رجالی استفاده کرده است. در مقدمه، هدفش از تألیف التحفه را فقدان منبع جامع درباره شخصیت های شهر مدینه می داند (ج1، ص6).

کتاب التحفه شامل زندگی نامه مختصر 4000 نفر از کسانی است که تمامی یا مدت زیادی از عمرشان در مدینه بوده اند. او امیران، والیان، خادمان، دانشمندان، صوفیان یا افراد بدکار، ظالم و حتی دزدها و راهزن ها همگی را معرفی کرده است. ملاک او تولد در مدینه نیست بلکه کسانی که برای تحصیل، چندی در مدینه بوده یا سفرهایی برای تجارت یا آموختن دانش داشته هم در قلمرو او جای دارد. حتی گاه کسانی که برای ساخت وساز یا برای سفر به مدینه آمده بودند و سکونت موقت هم نداشتند، معرفی کرده است. احتمالاً هدفش این بوده که همه افرادی که به نحوی در شکل گیری و پیدایش فرهنگ مدنی مؤثر بوده اند، هر چند نقش اندک و کوچکی داشته، یا نقش

ص: 204

منفی و تخریبی داشته معرفی کند.

رویه و شیوه کارش در التحفه مثل فرهنگنامه های امروزی، معرفی شخصیت با حداقل کلمات است. از اینرو بعد از نام، کنیه و لقب، اطلاعات عمومی درباره زندگی مثل شغل، خانواده، خدمات، مناصب و آثار آن شخصیت ارائه می کند. اگر اطلاع موثقی از محل دفن داشته، پس از تاریخ وفات از دفن در بقیع یا جاهای دیگر یاد کرده است. بدین ترتیب در کتاب او کمتر از یک دهم افراد مدفون در بقیع معرفی شده اند.

کتاب التحفه بر اساس نسخه مصری شامل نام های الف تا میم (محمد بن مبارک) است. اما نسخه کامل یا بخش دوم که از حرف میم تا یاء را شامل است در کتابخانه توبقای ترکیه نگهداری می شود. گویا این نسخه هم در مرکز بحوث و دراسات المدینة در حال تصحیح و انتشار است.

این اثر نخستین بار به تصحیح محمد حامد الفقی و به کوشش السید اسعد طرابزونی، در سال 957ق در سه جلد در قاهره منتشر شد. بعد از چند دهه چاپ منقح تری توسط پژوهشگران مرکز بحوث و دراسات المدینة المنوره آماده و در سال 2008م در 6 جلد منتشر شد.

سخاوی در سال 902م در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد (مقدمه التحفة، صص). او از شخصیت های مشهوری است که ده ها شاگرد تربیت کرد و حدود 200 تا 270 عنوان کتاب تألیف کرده است.

مآخذ

«الامام السخاوی و کتاب التحفه»، مجله المدینة المنورة، ش23، ص43؛ التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة المنورة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 1429ق/ 2008م، مقدمه و جم- ؛ دانشنامه حج و حرمین شریفین، مدخل التحفة اللطیفة؛ «القسم الناقص من کتاب التحفة اللطیفة»، مجلة المدینة المنورة، ش30، 1430ق، ص92؛ مؤلفات السخاوی، مشهور سلمان و احمد الشقیرات، قاهره، دار ابن حرم، 1419ق، ص66؛ المدینة المنورة فی آثار المؤلفین، عبدالله بن عبد الرحیم عسیلان، نشر مؤلف، 1997م، ص51؛ معجم المطبوعات العربیة فی المملکة العربیة السعودیة، علی جواد الطاهر، ریاض، دار الیمامه، 1997م، ص40 و 426.

نیز نک- : سخاوی، محمد بن عبد الرحمن

تحفة النظار فی غرائب ← سفرنامه ابن بطوطه

تحقیق النصرة

تحقیق النصرة، کتابی درباره مدینه و بقیع از سده 9ق نوشته ابوبکر بن الحسین المراغی.

زین الدین ابی بکر بن الحسین المراغی العمانی الشافعی معروف به زین الدین مراغی، مراغی و ابن الحسین مراغی (727-816ق) مورخ، محدث و فقیه است. او علاقه خاصی به مدینه منوره و تاریخ تحولات این شهر داشت. از اینرو از زادگاه خودش یعنی قاهره به مدینه رفت و حدود 5 قرن در این شهر به تدریس و تحقیق مشغول بود. کتاب مهمی درباره مدینه و بقیع به نام تحقیق النصرة بتلخیص معالم دارالهجرة نوشت که خلاصه کتاب التعریف بما آنست الهجرة من معالم دار الهجرة نوشته عبدالله بن محمد المطری است.

هدف مؤلف تألیف یک کتاب جامع اما مختصر درباره مدینه بود. او بر دو اثر مهم درباره مدینه یکی الدرة الثمینة از ابن نجار و دوم التعریف بما آنست از عبدالله بن محمد مطری تکیه داشته است. البته دیگر آثار درباره مدینه را هم مطالعه کرد. از اینرو کتابی جامع و پر از اطلاعات را تألیف و عرضه کرده است.

این کتاب پس از بررسی های کلی مثل بررسی اسامی مدینه، در چهار باب تنظیم شده است و هر باب چند فصل دارد. باب اول درباره هجرت مسلمانان به مدینه و ساختن مسجد در مدینه و تشکیل نماز جماعت در این شهر است.

باب دوم درباره رحلت رسول اکرم(ص) و وفات صحابه و آماده سازی بقیع به عنوان قبرستان عمومی و آداب دفن اموات در آنجا است. مباحث درباره بقیع تماماً در این باب آمده است.

باب سوم درباره جنگ احد و شهدا و مساجد دیگر ساخته شده در مدینه است. باب چهارم درباره وادی ها، خندق و حدود آن است.

ص: 205

اما فصولی که به بقیع پرداخته یا مرتبط به بقیع است عبارت اند از: مشروعیت زیارت (ص368-352)، شرافت و فضیلت بقیع و فضل زیارت بقیع (ص452-463)، مقبره های صحابه در بقیع، مقبره بنی سلمه و فضل آن(ص464)؛ ساختمان و گنبد آرامگاه های ائمه بقیع(ص459). مؤلف معتقد به مشروعیت زیارت، توسل و شفاعت است (ص368-392 و 416-432).

این کتاب اولین بار در سال 1374ق در مصر منتشر شد. برای بار دوم با تصحیح عبدالجواد اصعمی در مدینه توسط دار المکتبة العلمیة منتشر گردید. برای بار سوم با تصحیح ابویعقوب نشأت در 1430ق در قاهره توسط دارالفلاح منتشر شده این چاپ گاه صبغه و رویکرد انتقادی پیدا کرده است.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، دارالعلم للملایین، 1997، ج2، ص63؛ تحقیق النصرة، به کوشش ابویعقوب نشأت کمال، الفیوم، دارالفلاح، 2009م، مقدمه.

نیز نک- : المراغی، ابوبکر بن الحسین

تخریب اماکن دینی

تخریب اماکن دینی، خط مشی و سیاست وهابیون در نابودی مکان های مذهبی از بقیع.

انهدام و نابودی مکان های مقدس و دینی از برنامه های اصلی و خط مشی معمول وهابیت و آل سعود است. آنان با تمسک به احادیث ناهی ساخت و ساز بر قبور این کارها را اجرا می کنند. عبدالعزیز (حکومت 1179- 1218ق) شاه وهابی عربستان در نامه ای خطاب به پادشاه ایران، فتحعلیشاه قاجار (حکومت 1212- 1250ق) به صراحت نوشت، همانطور که محمد بن عبدالله در صدر اسلام با بت ها و بت پرستی مبارزه کرد من هم با مردم عتبات کربلا و نجف که در مقابل مقابر حسین بن علی(ع) و علی بن ابیطالب روی زمین افتاده و سجده می کنند جنگیدم و هر کس بخواهد بت پرستی را ترویج کند به سرنوشت مردم کربلا و نجف دچار خواهد شد. یعین این مردم بت پرست اند و جان شان ستانده و اموالشان مصادره و منازلشان تخریب می شود (مسیر طالبی، ص412).

فتوای وهابیون، وجوب تخریب و منهدم کردن قبور پیشوایان است؛ از اینرو در هر جا و به هر شهر و دیاری و به آرامگاهی دست می یافتند قبل از هر چیز به تخریب این مشاهد و مزارات اقدام می کردند و با خاک یکسان می نمودند. به هنگام تسلط بر طائف گنبد عبدالله بن عباس را خراب کردند، پس از آن که به مکه وارد شدند گنبدهای متعلق به جناب عبدالمطلب جد رسول خدا و ابی طالب عموی آن حضرت و خدیجه(ع) همسر آن بزرگوار و همچنین محل تولد پیامبر(ص) و حضرت زهرا را ویران نمودند و در جده گنبد و قبر حوا را از بین بردند. آنان هنگامی که مدینه منوره را محاصره کردند قبل از ورود به شهر، حرم و مسجد حضرت حمزه(ع) را منهدم کردند و شایع است که از بیرون شهر به سوی گنبد پیامبر خدا(ص) تیراندازی و بی حرمتی کردند.

برای زمینه سازی تخریب بقیع و اماکن مدینه، در ماه رمضان 1344ق شیخ عبدالله بُلَیهد، قاضی القضاتشان را از مکه به مدینه اعزام داشتند تا موضوع تخریب مزارات و مقابر موجود در مدینه را با علما و سران این شهر مطرح و موافقت آنها را جلب کند. بلیهد جلسه ای تشکیل داد و از حاضرین درباره تخریب گنبد و بارگاه نبوی و دیگر بناها نظر خواست. بسیاری از آنها از ترس جانشان جواب ندادند، بعضی دیگر هم اظهار موافقت نمودند.

تخریب مقابر و مشاهد اساس عقیده وهابیان است و در وجوب از بین بردن این آثار و حتی حرم شریف نبوی(ص) کوچک ترین تردیدی ندارند؛ از اینرو منظور شیخ بلیهد از این سؤال، سؤال حقیقی نبود بلکه هدف از آن جلب نظر مردم مدینه و نوعی تشریفات و تسلی خاطر و دلجویی از آنان و حفظ ظاهر بود.

بهرحال پس از این سؤال و جواب، آنچه گنبد و ضریح در مدینه و بیرون این شهر بود ویران نمودند؛ از جمله آنها گنبد

ص: 206

و بارگاه ائمه(ع) در داخل بقیع بود که حتی دیوارها و صندوق و ضریحی که روی این قبور شریف بود به کلی منهدم گردید و از این حرم و قبور، به جز قطعه سنگ هایی که در اطراف قبور نصب کردند، اثر و علامتی باقی نماند و این اقدام دقیقاً در هشتم شوال 1344ق انجام گرفت و به کارگرانی که این عمل ننگین را انجام دادند، مبلغ هزار ریال مجیدی دست مزد پرداخت گردید.

سپس گنبدهای متعلق به عبدالله و آمنه، والدین رسول خدا(ص) و حرم همسران و دختران آن حضرت و حرم جناب ابراهیم فرزند گرامی پیامبر و گنبد متعلق به عثمان بن عفان و اسماعیل فرزند امام صادق و گنبد امام مالک و سایر مقابر در بقیع و بیرون آن منهدم و با خاک یکسان گردید.

تنها حرم مطهر پیامبر(ص) آن هم در اثر ترس از قیام مسلمانان جهان از تعرض و تخریب مصون ماند که اگر این ترس نبود حرم پیامبر اسلام بر اساس عقیده وهابیان و به جرم احترام و تعلّق خاطر شدیدتر مسلمانان نسبت بدان، قبل از سایر بقاع مورد تعرض و تخریب خشن تری قرار می گرفت.

امّا، چون نتوانستند متعرض حرم شریف رسول خدا(ص) شوند، چاره را در این دیدند که با گماردن مأمورین بی ادب و خشن و گاهی چوب به دست از نزدیک شدن زایرین به این حرم و از بوسیدن و دست زدن به آن جلوگیری به عمل آورند و به عقیده خود بدین وسیله مانع وقوع این اعمال حرام و کفرگونه و شرک آلود شوند.

چون خبر هولناک ویرانی بقاع و هتک حرمت نسبت به حرم شریف ائمه بقیع در کشورهای اسلامی انتشار یافت، مسلمانان آن را مصیبتی عظیم و حادثه ای بس بزرگ نسبت به مقدسات جهان اسلام تلقی نمودند. تلگراف های اعتراض از سوی علما و مراجع و شخصیت های سیاسی و دینی از عراق، مصر، ایران، هند، ترکیه و سایر کشورها به سوی حاکمان حجاز سرازیر گردید. مجالس درس در حوزه های علمیه و نمازهای جماعت در مساجد تعطیل شد و مراسم عزاداری به عنوان اعتراض و سوگواری تشکیل گردید.

تخریب بقعه ها، آرامگاه ها و اماکن دینی توسط وهابیون دارای ابعاد بسیار است اما سه جنبه آن از دیگر مسائل مهم تر و اساسی تر است: مبانی عقیدتی و فکری؛ آمار بالای اماکن تخریب شده و شدت آن؛ عکس العمل و شدت تأسف مسلمانان و بازتاب تخریب ها.

مآخذ

تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، 1391، ص50- 51؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385، جم- ؛ کشف الارتیاب، سید محسن امین، قم، دار الکتاب اسلامی، 1995م، جم- .

تخریب بقیع و شیعیان مدینه

تخریب بقیع و شیعیان مدینه، نقش شیعیان مدینه و نخاوله در از بین بردن بقعه های این قبرستان.

رژیم آل سعود از 1340ق به بعد، شخصی به نام شیخ عبدالله بن بلیهد را به عنوان قاضی القضات تعیین کرد. مقر او در مکه بود ولی مدتی به مدینه آمد و اعلامیه ای صادر کرد و نظر مردم درباره بقعه های مذهبی و گنبد و بارگاه را سؤال کرد. نیز در این اعلامیه از مردم پرسید، آیا وجود این بقعه ها جایز و مشروع است و اگر نیست آیا تخریب آنها مشروع است؟ بویژه اصرار داشت که شیعیان مدینه و نخاوله به این پرسش ها پاسخ گویند. بسیاری از مردم ساکت بودند و پاسخی ندادند. برخی از سر تطمیع یا ترس، این بقاع را نامشروع دانسته و خواستار نابودی آنها شدند.

هدف او نظرخواهی واقعی از مردم نبود. بلکه درصدد آماده کردن فضا و آماده کردن جامعه برای عکس العمل نشان ندادن نسبت به تخریب و ویرانی بقعه ها در بقیع و جاهای دیگر بود.

بعید نیست برخی از شیعیان به علت سستی در اعتقادات یا به دلیل ترس یا تطمیع شدن و پول گرفتن در تخریب آرامگاهها و آثار مذهبی مساعدت و کمک کردند. اما بعید است همه شیعیان به طور عمدی و سازمان یافته در این

ص: 207

پروژه شرکت کرده باشند، چرا که این بر خلاف باورهای اساسی آنان است، اما رُتر مستشرق اروپایی و ورنر اند بر این باور هستند که شیعیان و نخاوله در تخریب بقیع در سال 1343ق/ 1925م نقش اساسی داشتند (جامعه شیعه، ص78). البته رژیم سعودی با تبلیغات وسیع، استفاده از سخنرانان مؤثر در روحیه و افکار مردم و از طرف دیگر ایجاد فضای رعب و ترس، شیعیان را به انفعال کشانده بود. از سوی دیگر رهبران شیعه در نجف اشرف، قم و دیگر مناطق اطلاعات دقیق و به روز از اهداف و طرح های آل سعود نداشتند و به موقع اقدام نکردند. در شرایطی که آل سعود و وهابیون با روش های گوناگون مثل سوء استفاده از فقر نخاوله و شیعیان مدینه و کمک مالی به آنها با وعده و وعید به آنان تلاش می کرد، هیچ فتوا یا اظهار نظری از رهبران شیعه به چشم نمی خورد. مثلاً مراجع وقت فتوا ندادند که همکاری با آل سعود و عوامل این رژیم حرام است. به همین دلیل متأسفانه در برخی منابع ثبت است که پروژه تخریب بقیع تا حدودی به دست شیعیان عملی شده است. هدف آل سعود این بود که این طرح ننگین را به دست شیعیان اجرا کند یا لااقل به نام شیعیان ثبت نماید. با اینکه هیچ شیعه ای و معتقد به تشیعی اگر اندک آگاهی می داشت؛ زیر بار این عمل نمی رفت و انتساب این عمل به شیعیان دروغ محض است، ولی دستگاه تبلیغاتی آل سعود به گونه ای عمل کرده که هیچ منع و ردع و مخالفتی از سوی شیعیان مدینه یا رهبران شیعه در عربستان مشاهده نمی شود. در اینجا منظور ما مخالفت در ظرف چند ماه اجرای طرح است ولی البته مخالفت پس از تخریب فراوان وجود داشت.

مآخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص88-95؛ تاریخچه و نقد و بررسی عقاید و اعمال وهابی ها، سید محسن امین، ترجمه سید ابراهیم سید علوی، تهران، امیرکبیر، 1391، ص76-77 و 337؛ جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص78-79.

تخریب بیت الأحزان

تخریب بیت الأحزان، انهدام محل عبادت و نوحه سرایی فاطمه(س) توسط آل سعود.

پس از پیروزی جریان مخالف خط مشی امام علی(ع) در سقیفه بنی ساعده و فشارهای مضاعف بر خانواده حضرت فاطمه زهرا(س) پس از رحلت پدرش پیامبر اکرم(ص)، حضرت فاطمه به مرثیه خواندن برای پدرش و دیگر مصایب وارده و عبادت روی آورد اما برای اینکه مزاحم مردم نباشد و صدای گریه هایش آرامش و استراحت کسی را سلب ننماید، چادری در قبرستان بقیع برپا کرد و هر روز صبح دست حسن و حسین را می گرفت و به آنجا رفته و عصر به خانه بازمی گشتند. بعداً گویا توسط حسین بن علی(ع)، در محل همین چادر ساختمانی بنا شد. این ساختمان به تدریج کامل تر و توسعه یافته گردید و هر سال هزاران زایر در آنجا به عبادت و نماز می پرداختند و این جریان تا قرنها ادامه داشت. تا اینکه در سال 1344ق توسط حکومت آل سعود تخریب شد.

ابراهیم رفعت پاشا نویسنده و امیرالحاج مصری است. او در اصل افسر ارتش یا نیروی انتظامی دولت خدیوی مصر و وظیفه اش نگهبانی و تأمین امنیت کاروان های مصری بود. رفعت پاشا خاطرات و مشاهدات خودش را در کتابی به نام مرآت الحرمین منتشر کرده است. او برای آخرین بار در سال 1325بقیع را زیارت کرده و مشاهدات خود را درباره بیت الأحزان چنین می نویسد:

در بقیع، گنبد دیگری نیز وجود دارد که «قبة الحزن» نامیده می شود و می گویند که این گنبد در بالای همان محل ساخته شده است که فاطمه(س) پس از رسول خدا(ص) بدانجا می آمد و حزن و اندوه خود را ابراز می نموده است، سپس می گوید در بقیع گنبدهای زیادی بود که وهابی ها از بین برده اند.

حاج سید احمد هدایتی از کسانی است که پنج سال قبل از تخریب بیت الأحزان، آنجا را زیارت نموده و در سفرنامه ی خود به نام خاطرات مکه گزارش نموده است.

ص: 208

علامه سید عبدالحسین شرف الدین(1290-1377ق) نیز بیت الأحزان را پنج سال قبل از تخریب، زیارت کرده و در کتاب خود النص و الاجتهاد گزارشی عرضه نموده است. گفتار او چنین است:

«... سپس علی بن ابی طالب در بقیع محلی را آماده ساخت که فاطمه زهرا برای گریه کردن، بدانجا می آمد و بیت الأحزان نامیده می شد و شیعیان در طول تاریخ این بیت را همانند مشاهد و حرم های مقدس زیارت می نمودند تا اینکه در سال 1344ق، ملک عبدالعزیز بر سرزمین حجاز مسلط و با دستور وی براساس پیروی اش از وهابیگری، منهدم گردید و در سال 1339ق که خداوند توفیق سفر حج و زیارت پیامبر و مشاهد اهل بیتش در بقیع را بر من عنایت فرمود، بیت الأحزان را زیارت کردم».

هرچند این اثر مهم و تاریخی دینی تخریب شده ولی گزارش های شاهدان عینی از سیر حوادث و ثبت مکتوب آنها در منابع، همیشه خاطره و یاد این واقعه را زنده نگه داشته است.

مآخذ

خاطرات مکه، سید احمد هدایتی، تهران، چاپخانه حیدری، ص129؛ مرآت الحرمین، ابراهیم رفعت پاشا، قم، 1365، ج1، ص429؛ النص و الاجتهاد، علامه سید عبدالحسین شرف الدینی، به کوشش ابو مجتبی، قم، ص 302.

تخریب نخست

تخریب نخست، اولین اقدام آل سعود و وهابیون برای انهدام و نابودی بقیع.

وهابیان بین سال های 1205-1217ق، تلاش کردند بر حجاز سیطره یابند. در این سال ها، حدود پنجاه جنگ وجود داشت ولی در همه این نبردها شکست خوردند و موفقیت چندانی نصیب آنان نشد. اما با دسائس فراوان مثل خریدن سران قبایل در سال 1217ق، طائف را زیر سلطه خود آوردند و مردم شهرها و روستاهای طائف را قتل عام نمودند. در سال 1218ق مکه را بدون درگیری تصرف کردند و شروع به تخریب آثار و اماکن مذهبی نمودند. حتی چاه زمزم را پر کرده و مساوی زمین کردند.

آنان در 1221ق/ 1806م بر مدینه دست یافتند و بلافاصله به بقیع هجوم برده و کلیه بناها و برخی از قبه های موجود در آنجا را تخریب، و اموال و تزیینات را دستخوش غارت کردند. علت حساسیت آنان روی بقیع این بود که سران وهابیت آرامگاه ها و مکان هایی که روی قبور ساخته شده بود را شرک کده می دانستند و در اذهان پیروان خود، جا انداخته بودند که احترام به قبور همان تعظیم مردگان و مساوی شرک است.

مقدمات تخریب نخست بقیع از 1217ق یعنی 217 سال قبل آغاز شد ولی عملیات گسترده تخریب در 1221ق یعنی 214 سال قبل، اجرا شد. این حمله حدود یک سال تداوم داشت. در حمله نخست ثروت فراوانی به تصرف وهابیون و آل سعود آمد.

اما پس از آنکه ابراهیم پاشا برای مقابله با وهابیان به حجاز لشکر کشید و ایشان را به سختی شکست داد، به امر سلطان عبدالحمید در سال 1818م کار تجدید بناهای بقیع آغاز شد. سپس سلاطین عثمانی دیگر یعنی سلطان عبدالحمید و سلطان محمود تجدید بنا را ادامه دادند و تا سال 1860م اماکن را بسیار زیبا و با صرف هفتصد هزار جنیه استرلینی ساختند.

مآخذ

البقیع قضیة کل مسلم، لندن، بی تا، ص 7-10؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1391، ص 41-48؛ دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة، سید حسن امین، بیروت، دار المتعارف، 2002م، ص271- 273؛ الشیعة فی المملکة السعودیة، حمزة الحسن، بیروت، 2010م، ج2، ص 230-233.

نیز نک- : نکبت اول

تخریب و بازسازی بقیع

تخریب و بازسازی بقیع، کتابی درباره اسناد تاریخی بقیع.

سیدعلی قاضی عسکر از پژوهشگران و مؤلفان موضوعات مذهبی و از مدیران ارشد سازمان حج و زیارت جمهوری اسلامی ایران که در سال های اخیر نماینده ولی فقیه و سرپرست حجاج ایرانی را بر عهده دارد، به تألیف این کتاب پرداخته است. این نخستین اثری است که مستقلاً

ص: 209

به زبان فارسی به موضوع تخریب بقیع پرداخته و نیز بازسازی بقیع را بررسی کرده است. مهم تر اینکه بر اساس اسناد و مدارک به داوری پرداخته است.

این کتاب با عنوان تخریب و بازسازی بقیع به روایت اسناد در تهران، 1385، منتشر شده و تا سال 1392 بیش از شش چاپ داشته است.

این کتاب دارای این مباحث است: مدفون شدگان بقیع، تخریب آثار و علل آن، عکس العمل های جهانی به تخریب بقیع، سخنرانی مرحوم مدرس در مجلس، نامه ها و تلگراف های علما و مراجع، واکنش سردار سید، کنگره خلافت، تسلط عبدالعزیز بر حجاز، مأموریت هویدا از سوی شاه ایران برای بازسازی، نامه مرحوم حکیم، نامه سید هبةالدین شهرستانی، نامه وزیر دربار، نامه سید ابراهیم شهرستانی و نتایج نامه نگاری ها.

با توجه به اینکه در سال های اخیر، تحقیقات گسترده و اساسی درباره تخریب بقیع منتشر شده و محققان متغیرهای متنوعی را در این باره بررسی کرده اند، لازم است این کتاب هم در ویرایش جدید، عمیق تر به مسائل و رخدادها بپردازد.

در آرشیوهای جهانی، اسناد مهمی درباره بقیع و تخریب آن هست. مؤلف دستش باز است و توانایی دستیابی به این اسناد را دارد. لازم است در چاپ های بعدی از این استفاده شود.

مآخذ

البقیع: قصة تدمیر آل سعود للآثار الاسلامیة فی الحجاز، یوسف الهاجری، بیروت، 1411ق، جم-؛ تخریب و بازسازی بقیع به روایت اسناد، سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385، جم-، چاپ ششم، تهران، 1391؛ الشیعة فی مملکة العربیة السعودیة، حمزه حسن، بیروت، دارالساقی، 2010م، ج2، ص145-160؛ میقات حج، ش46، زمستان 1382، ص 79-90.

نیز نک- : قاضی عسکر، سید علی

تخریب های اخیر و واکنش مسلمانان ← واکنش مسلمانان نسبت به تخریب های اخیر

تدمیر آل سعود للآثار الاسلامیة ← بقیع: سرگذشت ویرانی ها (کتاب)

تذکرة الطریق

تذکرة الطریق، از سفرنامه های مکه و مدینه و دارای گزارش درباره بقیع.

مؤلف این سفرنامه حافظ محمد عبدالحسین بن محمد عبدالهادی جعفری طیاری کربلایی کرناتکی هندی از امیران منطقه کرناتک و از امیران سلسله نواب ها بوده است. تاریخ تولد مؤلف مشخص نیست ولی از قرائن پیداست که در 1242ق زنده بوده است.

این خاندان شیعه و اصالتاً عراقی اند. تبار مؤلف از عراق به هند رفته و حکومت نواب ها را در سال 1102ق تأسیس کردند. (دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج1، ص296)

نام دقیق و کامل این کتاب چنان که مؤلف نوشته چنین است: تذکرة الطریق فی مصائب حجاج بیت الله العتیق و حاوی سفرنامه حج حافظ محمد عبدالحسین کربلایی هندی کرناتکی است. نیز قدیمی ترین سفرنامه حج دوره قاجاری است و دارای ارزش فراوانی است.

حافظ کربلایی بیش از سه سال را در عراق و حجاز به سر برده است، اما گزارش حاضر تنها مربوط به زمانی می شود که از کربلا راهی حجاز شده و سفرش بیش از یک سال به درازا کشیده است. او سفرش را از شوال 1230ق آغاز کرده و پیش از این سفر وی مدتها بوده که در کربلا سکونت اختیار کرده بوده است. وی خود می نویسد که از کربلا تا کربلا را به صورت روزانه گزارش کرده است.

در این سفر مادرش نیز او را همراهی می کرده و کاروان آنان راه جبل را به عنوان راه رسیدن به مکه انتخاب کرده است. جز آنکه به تدریج و ناخواسته به سمت جنوب کشیده شده و عملا گرفتار وهابی ها در راه نجد و شهرهای بُریده و درعیه شده است.

امتیاز این سفرنامه در چندین نکته بس مهم است. نخست آنکه کهن ترین سفرنامه دوره قاجاری است که در اختیار ماست. دوم آنکه نویسنده آن یک شاهزاده فرهیخته هندی است که فرهنگ بسیار ویژه شیعی دارد و علاقه مندی اش به حفظ تاریخ ها و وقایع سالها بسیار

ص: 210

گسترده و جدّی است. سوم آنکه وی تا آنجا که مؤلف این سطور می داند تنها سفرنامه ای است از سفر کسی که به هر دلیل دیر به حج رسیده و مجبور شده است قریب یک سال را در مدینه و مکه سپری کند تا موسم حج جدید فرا رسد. زندگی یک شیعه فرهیخته هندی و شاهزاده فضای خاصی را در این سفرنامه پدید آورده است.

این که حافظ کربلایی ما چرا به عراق می آید طبیعی است، زیرا شیعیان هند حتی بیش از شیعیان ایرانی بر این باورند که اگر یک سفر به این سوی می آیند، همزمان زیارت عتبات و حج را با هم انجام دهند.

بدون شک، حافظ محمد، نویسنده این اثر، سفرنامه اش را به صورت روزانه یا به قول خودش «روزنامچه یوم به یوم» نوشته است. جزئیاتی که وی در این سفرنامه به دست داده و ثبت حرکات روزانه مؤلف، حاکی از این واقعیت است. اما حدس می توان زد که کتاب را پس از بازگشت از سفر تدوین نهایی کرده و بعد از یک مرور، مطالبی بر آن افزوده است. وی با اینکه چند ماه در مدینه سکونت داشته متأسفانه اطلاعات زیاد و معتنابه عرضه نکرده است.

البته بخش مربوط به سخت گیری های وهابیون و قتل و غارت اموال حجاج عجم قابل توجه است(ص83 به بعد). این بخش عیناً و بدون کم و کاست در مقاله مصائب حجاج و زیارت بقیع آمده تا استفاده از آن برای پژوهشگران راحت باشد.

مآخذ

تذکرة الطریق فی مصائب حجاج بیت الله العتیق، حافظ محمد عبدالحسین کربلائی کرناتکی هندی، به کوشش رسول جعفریان و اسرا دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، جم-؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، 1372، ج1، ص296؛ الذریعة، آقابزرگ تهرانی، قم، اسماعیلیان، ج1، ص450، ج2، ص 458 و ج4، ص39؛ سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان و اسرا دوغان، تهران، نشر علم، 1389، ج1، ص 250-251.

نیز نک- : محمد عبدالحسین کربلایی کرناتکی

تذکرة القبور

تذکرة القبور، نشانه ها و علائم شناخت اموات در بقیع.

تذکرة القبور یکی از شاخه های دانش تاریخ است و وظیفه آن گردآوری اطلاعات افراد و شخصیت ها از راه قبرهای آنان است. تذکرة القبور را در فارسی به قبرخوانی یا قبر شناسی ترجمه کرده اند.

قبرها سه گونه علائم دارند: نوشته هاو علائم روی قبر مثلاً نوشته های حک شده روی سنگ های قبور؛ دوم علائم مربوط به شکل و نوع مواد به کار رفته در ساختمان فیزیکی قبر و سوم اطلاعات محلی یا ثبت شده در منابع.

نوشته های حک شده روی سنگ قبور در دوره اسلامی، «کتابت» (در عربی الکتابة) نامیده می شد. معمولاً نام میت، تاریخ تولد و وفات، نام پدر و امثال اینها روی سنگ قبر حک می شده است.

اما علائمی که مربوط به فیزیک قبر و به اصطلاح ساختمان قبر است، مثل گذاشتن دو سنگ متوسط در بالا و پایین قبر که نشان دهنده اینست که مرده، خانم است. ولی اگر فقط یک سنگ بالای قبر باشد، نشانگر اینست که صاحب قبر مرد است.

بر اساس گزارش مسعودی (280-345ق) سنگ مرمری بر روی مزار چهار امام شیعه و حضرت فاطمه زهرا(س) بوده که نام آنان به عربی روی آن حک شده بود. این سنگ نمونه ای از سنگ های مقابر است که در بقیع وجود داشته ولی در دوره حکومت آل سعود تخریب شده و از بین رفته است.

یا روایات متعدد درباره اینکه شکل مقابر نباید به شکل نیمه گرد باشد و نباید از سطح زمین فاصله بسیار داشته باشد، اینها همگی جزء نمادها و علائمی است که در قبور بقیع مراعات می شده است. البته در قرون متأخر وهابیون معتقد شدند ضوابط شرعی دقیقاً رعایت نشده و به این بهانه اقدام به تخریب اماکن بقیع کردند.

مهم اینست که در بقیع اولاً اسامی اموات بر اساس دانش تذکرة القبور ضبط و ثبت نشده است، ثانیاً علائم دیگری که متعارف بوده و به آن عمل می کرده اند هم توسط پژوهشگران و مؤلفین نقل و بررسی نشده و فقط به صورت پراکنده در لابلای

ص: 211

کتب مطالبی یافت می شود. دو عنوان از مهم ترین منابعی که اطلاعاتی درباره دفن اموات در بقیع عرضه کرده عبارت اند از: التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی (831-902ق)؛ 6جلد، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینه، 2007م. در این کتاب اطلاعات 4000 شخصیت آمده است و حدود 150 شخصیت را متذکر شده که در بقیع دفن شده اند. بقیع الغرقد، محمدامین الامینی، تهران، دار مشعر، 1428ق، جم-.

که بسیاری از شخصیت های مدفون در بقیع را معرفی کرده است.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1391، ص353-354؛ بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، 1428ق، جم-؛ التحفة اللطیفة، سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات، 2007م، جم- ؛ مروج الذهب، مسعودی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، 1375، ج2، ص288.

تربت فاطمه دختر رسول خدا(ص) ← شیعه و مدفن حضرت فاطمه(ع)

ترجمه خلاصة الوفاء ← خلاصة الوفاء

تزیینات

تزیینات، استفاده از تجربه های هنری برای زیباسازی بقعه ها در بقیع درگذشته.

بسیاری از کسانی که به عنوان زایر قبل از تخریب بقیع (در سال های 1221ق به بعد) از بقاع و آرامگاه های بقیع بازدید کرده اند از روپوش های زیبای پارچه ای و مخملی و ملیله دوزی یا مرواریددوزی شده، چلچراغ های بسیار زیبا، شمعدان ها، فرش ها و سجاده ها، کاشی کاری و آینه کاری ها و دیگر تزئینات خبر داده اند. نیز از خطاطی های روی کاشی یا حکاکی های روی سنگ، از بخاری و ضریح های شیک چوبی با روپوش مسی و میخ کوبی های منظم گزارش داده اند.

همه اینها گویای اینست که بقیع یک قبرستان ساده نبوده بلکه یک گنج گرانبها و یک مجموعه آثار باستانی بسیار ظریف و قیمتی بوده است. تخریب این مجموعه زیبا نشانگر سفاهت و کم خردی حاکمان وقت حجاز و دوری آنان از فرهنگ، هنر و تمدن است، زیرا این سرمایه عظیم مسلمانان را که در طی قرون فراهم آمده، نابود کرده اند.

متأسفانه تا کنون پژوهشگران رشته هنر درباره ویژگی های هنری و معماری آثار بقیع تألیفی مستقل عرضه نکرده اند. لازم است چند عنوان پایان نامه به این مبحث اختصاص یابد و نشریات هنری در این باره فعال شوند. خوشبختانه در سفرنامه ها و متون و گزارش های قدیمی که به صورت چاپی با خطی به دست ما رسیده شامل نکاتی درباره ویژگی های هنری آثار باستانی بقیع است. مهم تر اینکه اگر چند تن خیر و نیکوکار پیش قدم شوند و هزینه ای برای بازسازی این اشیاء اختصاص دهند بسیار سودمند است. یعنی پروژه ای تعریف شود که در سه مرحله مطالعات روی آثار، ساخت ماکت آثار و بالاخره نمایش آنها در موزه و نمایشگاه، اجرا گردد.

مأخذ

«فاجعه بقیع»، محمد ابراهیم فلاحی، اخبار شیعیان، ش47، بهار 1388، ص47.

تسمیه بقیع ← ریشه شناسی

تسویه قبور

تسویه قبور، دیدگاه و رویه عملی وهابیت در مسطح سازی قبور در بقیع.

وهابیون با استناد به روایتی از ابی الهیاج اسدی به نام روایت تسویه قبور، همواره اصرار نموده اند که قبر هر فرد مسلمان باید از سطح زمین بلندتر نباشد. یعنی خاک یا سنگ روی قبر نباید چندان بالا و برجسته باشد و نیز قبه و بارگاه و ساختمان روی آن نباشد چون این چیزها با دستور رسول خدا(ص) در مورد تسویه قبور منافات دارد. به همین دلیل به تدریج تمامی قبور بقیع و سایر مرقدهای شهدا و بزرگان همچون مرقد حمزه سید الشهدا و ابوطالب و ام المؤمنین خدیجه را تسویه یعنی مسطح سازی و هم سطح زمین کردند. معنای التزامی تسویه مطابق دیدگاه آنان، تخریب هرگونه بنا و ساختمان روی قبور

ص: 212

است. بر این اساس آنان تخریب ضریح و گنبد و بارگاه امامان شیعه را هم واجب دانسته اند؛ و هر اندازه قدرت داشتند، بناهای روی قبور را تخریب کرده اند.

عالمان شیعه مبانی و ادله این دیدگاه را به دقت نقد کرده اند و مقالات و کتب فراوان در ردّ این نوع برداشت ها نوشته اند.

مآخذ

الاصول من الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1375ش؛ شناخت وهابیت، نجم الدین طبسی، قم، دلیل ما، 1391، ص755-815؛ کشف الارتیاب، سیدمحسن امین عاملی، تهران، المکتبة الاسلامیة الکبری، بی تا.

نیز نک- : ادله وهابیون بر تخریب بقیع؛ روایت تسویه قبور

تشرف به مکه معظمه

تشرف به مکه معظمه، کتاب سفرنامه درباره مکه و مدینه و بقیع از سده 13ق.

مؤلف این سفرنامه مهدی قلی خان هدایت مشهور و ملقب به مخبر السلطنه(1242ش/ 1283ق-1334ش) از شخصیت های مهم دوره قاجاریه و پهلوی است.

مرحوم هدایت این سفرنامه را نخستین بار در سال 1324ش که خود زنده بود، با نام سفرنامه تشرف به مکه معظمه در مطبعه مجلس چاپ کرد. در کتاب، تصاویری هم از برخی از اماکن آمده است. کتاب یاد شده در سال 1368ش به کوشش محمد دبیر سیاقی به چاپ رسید. ترجمه عربی آن هم با عنوان الرحلة المکیه من خلال الکرة الارضیه توسط رفعت عبدالله سلیمان بن حسین در قاهره در سال (2007م) چاپ شده است. مجدداً چاپ دبیر سیاقی با ویرایش اندک در مجموعه سفرنامه های حج قاجاری به کوشش رسول جعفریان آمده است.

مخبرالسلطنه در جریان تشرف به مکه و مدینه در سال 1321ق به زیارت بقیع هم می رفت. او در سفرنامه خود از بقیع هم گزارش داده اما گزارش او از بقیع کوتاه است. وی گزارش را اینگونه شروع کرده که روز دوم اقامت در مدینه به زیارت بقیع رفته و از باب جبرئیل وارد بقیع شده است. اولین چیزی که نظر او را جلب کرد بقعه ای محصور در وسط بقیع بود که مزار ائمه هدی است. از مسیر «لدی الورود». ابتدا به قبر امام حسن مجتبی(ع) رسید، بعد از آن به مزار امام سجاد(ع)، سپس امام باقر(ع) و امام جعفرصادق(ع) را زیارت کرده است. او تأکید می کند که مادر امام صادق(ع) به نام «ام فروه» نوه ابی بکر است.

آنگاه از ضریح سخن به میان آورده و می نویسد ضریحی که دور این مقابر نصب شده توسط امین السلطنه داماد امین السلطان در ایران ساخته و به مدینه حمل شده و در آنجا نصب گردیده است.

مرحوم هدایت سپس به سراغ مزار مشهور به قبر حضرت فاطمه رفته و می گوید: قبر حضرت فاطمه(ع) در دیوار طول بنا واقع شده است. تاقچه ای بالای قبر منظور کرده و پرده گلابتان دوزی از تاقچه آویزان کرده اند. البته غیر از اینجا قبر حضرت را در منزلشان هم گفته اند. در زاویه شرقی بقیع، قبر عثمان خلیفه سوم است که ابتدا از محوطه بقیع بیرون بوده و به دستور معاویه این قطعه ملحق به بقیع شده است.

در ادامه از قبر فاطمه بنت اسد گزارش داده که او حق مادری بر گردن رسول الله دارد و رسول الله(ص) بعد از حفر قبرش برای تبرک در آن خوابیده است. تمامی گزارش او از بقیع همین اندازه است.

او پس از تحصیل در آلمان به ایران بازگشت و در مناصب مختلف مانند والی آذربایجان، وزیر علوم، نماینده مجلس شورای ملی و رئیس گمرکات مشغول بود. نیز از 1306 تا 1312 نخست وزیر رضا شاه بود. مظفرالدین شاه به پاس خدماتش او را ملقب به مخبر السلطنه نمود.

وی سفرش را در سال 1321ق آغاز کرد. خاطرات و مشاهدات خود را می نوشت و در نهایت سفرنامه ای به نام تشرف به مکه معظمه آماده و منتشر کرد. وی آثار مکتوب متعددی همچون خاطرات و خطرات نیز دارد. بالاخره در 1334چشم از جهان فرو بست.

مآخذ

خاطرات و خطرات، مهدی قلی خان هدایت، تهران، زوار، 1344، جم-.؛ دانشنامه: دانش گستر، ج17، ص853؛ سفرنامه

ص: 213

تشرف به مکه معظمه، مهدی قلی خان هدایت، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1368، مقدمه و جم-؛ سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، 1389، ج7، ص385 به بعد؛ وزیران علوم و معارف و فرهنگ ایران، اقبال یغمایی، تهران، نشر دانشگاهی، 1375، ص53-68.

تشییع جنازه ← آداب تشییع جنازه

تصویر تاریخی دورنمای بقیع

تصویر تاریخی دورنمای بقیع، عکس تاریخی متعلق به قبل از 1344ق و نشان دهنده بقعه های ائمه(ع) و عمران و آبادانی بقیع.

تصویر زیبا و واضحی که در سال 1303ق/ 1886م برداشته شده و به خوبی بقعه های ائمه(ع) در بقیع و دیگر مقابر را نشان می دهد، اخیراً در ترکیه یافت شد و نسخه ای از آن به ایران آورده شد. این تصویر متعلق به دوره حکومت عثمانی ها و سیطره آنان بر مدینه النبی است. این تصویر قبلاً همراه با عکس دیگری از بارگاه امام صادق(ع) در آرشیو شخصی سلطان عبدالحمید دوم (1258-1336ق) نگهداری می شده، بعدها به کتابخانه دانشگاه استانبول منتقل شده و فعلاً در آنجا نگهداری می شود.

در این تصویر چند بارگاه در نزدیک و چند بارگاه در مسافت دور و نیز قبور فراوانی دیده می شود و چون چهل و یک سال پیش از تخریب بقیع (شوال 1344ق) برداشته شده، ارزش تاریخی و سندی آن زیاد است چرا که بخوبی نشانگر آبادی و عمران بقیع و جلوه های چشمگیر آن است.

نسخه ای از این عکس همراه با تصویر بارگاه امام صادق(ع) توسط دبیر مجمع جهانی اهل بیت(ع) آقای محمدحسن اختری در جلسه ای به تاریخ 21 مهرماه 1388 رونمایی شد و ابعاد و محتوا و نیز آثار معنوی و حقوقی آن توضیح داده شد.

لازم به یادآوری است که این عکس متعلق به 1303ق است. یعنی زمان بین تخریب اول (1218ق) و تخریب دوم (1366ق) و حدود هشتاد و پنج سال بعد از تخریب اول بقیع این عکس گرفته شده است. پس از تخریب اول، بقیع مجدداً بازسازی شد. افراد نیکوکار و دولت ها و امرای بلاد اسلامی در بازسازی بسیار آن تلاش کردند. اما مجدداً در 1344ق تخریب کامل شد. از این نظر این عکس مهم و ارزشمند است.

مأخذ

گنجینه، ش31، مهر 1388، ص 34-35.

نیز نک- : عکس بارگاه امام صادق(ع)، رونمای اسناد قدیمی بقیع

التعریف بما أنست الهجرة (کتابی از مطری) ← بقیع در گزارش مطری؛ المطری

تعطیل ← ممنوعیت حج

تعریف بقیع

تعریف بقیع، سفرنامه محمد میرزا مهندس در سال 1292ق.

محمد میرزا مهندس فرزند محمود خان قاجار و از عالمان جغرافی دان در عصر ناصری بود. او در سال 1292ق عازم سفر حج و مدینه شد. شنیده ها و دیده های خود را در سفرنامه ای به نام الوجیز فی تعریف المدینه تألیف کرده است. بخشی از این سفرنامه درباره بقیع است. این بخش شامل مباحثی مثل محل استقرار بقیع، ائمه بقیع(ع) و اهمیت مقابر آنها برای مردم؛ تعمیر بقیع بعد از یورش نخست وهابیون، حش کوکب، مقابر صحابه، مقبره و بیت الاحزان حضرت زهرا(س).

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج3، ص522-524.

تعمیر بقیع

تعمیر بقیع، مرمت و بازسازی خرابی های ساختمان ها و سازه های بقیع درگذشته.

بقیع گورستانی ساده نبوده بلکه آخرین سازه های هنری، رفاهی و علمی در آن به کار رفته بوده است. از اینرو هر چند وقت یکبار نیاز به مرمت و تعمیر داشت زیرا حوادث طبیعی مثل بارندگی یا عوامل و موجبات صنعتی مثل خوردگی موجب فساد و از بین رفتن استحکام سازه ها می باشد.

ص: 214

بقیع در مجموع سه بار بازسازی و تعمیر اساسی شد: بار اول توسط سلطان محمد غزنوی در سده پنجم قمری؛ بار دوم توسط خلیفه عباسی المستنصر بالله در سال 619ق، بار سوم در سده 13ق توسط عثمانیها.

آل سعود در حمله به مدینه و بقیع در 1221ق، بسیاری از اماکن مدینه و بقیع را تخریب کردند اما عثمانی ها در جنگ 1227ق، مدینه را پس گرفتند و بازسازی کردند ولی در 1344ق مجدداً به دست سعودی ها افتاد و کاملاً تخریب شد.

مآخذ

البقیع: قصة تدمیر آل سعود للآثار الاسلامیة، یوسف الهاجری، بیروت، 1411ق، جم-؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1391، جم-؛ الشیعة فی مملکة العربیة السعودیة، حمزه حسن، بیروت، 2010م، ج2، ص145 به بعد؛ «فاجعه بقیع»، محمد ابراهیم فلاحی، اخبار شیعیان، ش47، بهار 1388، ص38.

تعمیم جهانی تجربه بقیع

تعمیم جهانی تجربه بقیع، توسعه فعالیت های مخرب گروهی از طرفداران وهابیت در جهان.

تخریب آثار و اماکن در بقیع تجربه ای بود که به عنوان یک وظیفه شرعی درصدد تکرار آن، در مناطق مختلف جهان بوده اند. از اینرو تخریب برخی بقعه ها و عتبات را در جاهایی مثل لیبی یا سوریه در سال های اخیر بر عهده وهابیون دانسته اند. البته این گونه اخبار نیاز به اسناد و مدارک مستحکم دارد و صرفاً به نوشته یک رسانه نمی توان اعتماد کرد اما در اینجا به ناچار فقط با استناد به رسانه ها، برخی گزارش ها نقل می شود.

البته اقدامات وهابیون و سلفی ها در سوریه، لیبی، مصر، عراق، پاکستان و اندونزی که گزارش شده، توسط نهادها یا رسانه های وهابیون تکذیب شده است.

وهابیون در سالروز حادثه غم انگیز بقیع، اقدام به تخریب یک بارگاه اسلامی در لیبی کردند. آنان بارگاه امامزاده عبدالسلام الاسمر، از امام زادگان معروف آفریقا را تخریب کرده و مقبره او را نبش قبر کردند که در این حادثه، گروهی از شیعیان این بارگاه امامزاده، شهید شدند. برخی منابع، تعداد شهدا را تا 30 نفر اعلام کرده اند. تعداد 212 نفر نیز مجروح شدند. پیش از این، مفتی های وهابی فتوای تخریب این امامزاده را صادر کرده بودند، ولی به دلیل مخالفت های مردمی نمی توانستند کاری انجام دهند؛ ولی پس از تغییر نظام و آشفتگی اوضاع لیبی، به تخریب این امامزاده اقدام کردند.

این بارگاه با قدمتی 800 ساله، در شهر زلیتن در 160 کیلومتری طرابلس واقع است و معروف ترین امامزاده شمال آفریقا و بزرگ ترین محل تجمع محبان اهل بیت(ع) محسوب می شود. حضرت عبدالسلام الاسمر، از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) در آنجا مدفون است. در جوار این حرم شریف کتابخانه بزرگی از کتب شیعی و اسناد تاریخی قدیمی نگهداری می شد.

اما بعد از تخریب حرم، این کتابخانه به عنوان بزرگ ترین کتابخانه کشور لیبی تخلیه و به آتش کشیده شد.

تخریب امامزاده ها و نبش قبر آنها پس از سقوط قذافی آغاز شد؛ به طوری که بخشی از ضریح الشعاب الدهمانی، از سادات بزرگوار حسنی و قبور ده ها سادات دیگر که در مرکز پایتخت لیبی سال ها زیارتگاه دوستداران خاندان پیامبر(ص) بوده، توسط وهابیون منهدم شده است.

نیز در سوریه طرفداران وهابیت، تاکنون اقدام به تخریب چندین بارگاه کرده اند. بارگاه موسوم به مقام محسن فرزند امام حسین(ع) در منطقه مشهد شهر حلب را ویران کردند.مقبره صحابی رسول خدا(ص) حجر بن عدی را در اردیبهشت ماه 1392 تخریب کردند و مرقد حجر را نیز نبش قبر کردند (نقش سلفیه، ص30-32).

رهبران و علمای مسلمان اعم از شیعه و سنی در برابر این حوادث عکس العمل همیشگی یعنی سکوت یا محکوم کردن و تقبیح این نوع کارها در درس یا روی منبر یا صدور بیانیه و اطلاعیه داشته اند. اما در طول یکصد سال اخیر هیچ یک از این شیوه ها نتوانسته مانع پیشرفت وهابی ها وآل سعود باشد و آنان همواره به تعمیم و بسط اقتدار و اقدامات خود پرداخته اند.

ص: 215

مآخذ

ماهنامه اخبار شیعیان، ص 19-20؛ خبرگزاری ابنا؛ نقش سلفیه تکفیری در گسترش جنگ مذهبی در سوریه، جمعی از نویسندگان، قم، دارالاعلام، بی تا، جم- .

تکاثر، سوره

تکاثر، سوره، اهمیت قرائت این سوره به هنگام ورود به بقیع.

اولیا چلبی (1020-1093ق/ 1611-1682م) سیاح مشهور ترک سال ها به گشت و سیاحت در مناطق تحت سیطره عثمانی از جمله حجاز، مکه و مدینه پرداخت و در سفرنامه اش به مکه و مدینه و بقیع هم پرداخته است.

او بخش بقیع کتاب خود را اینگونه آغاز می کند که زایران پس از طهارت و وضو گرفتن به طرف بقیع راه می افتند. وقتی به آستانه بقیع رسیدند، اینگونه سلام می دهند: السلام علیکم یا ایها المؤمنون.

و سپس سوره تکاثر را قرائت می کنند. اینکه اولیا چلبی در سفرنامه اش اعمال و مناسک مسلمانان را به هنگام زیارت بقیع گزارش می دهد، گویای اینست که در آن زمان یعنی سده 11ق/ 16م قرائت این سوره رواج داشته و به عنوان یک سنت توسط مسلمانان اجرا می شده است. البته در سخنان معصومین(ع) حدیثی دال بر ربط این سوره با بقیع نیافتم ولی به دلیل محتوای سوره تکاثر و اینکه درمان رهایی از تفاخر و غفلت و تکبر را رفتن به قبرستان و زیارت قبور دانسته، و تنها قبرستان در مدینه بقیع بوده، از اینرو یک مصداق این سوره، بقیع است و این سوره رابطه عینی و عملی با بقیع دارد.

سوره تکاثر هشت آیه دارد: أَلْهَاکُمُ التَّکاثُرُ، حَتی زُرْتمُ الْمَقَابِرَ، کَلا سوْف تَعْلَمُونَ، ثُمَّ کَلا سوْف تَعْلَمُونَ، کَلا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقِینِ، لَترَوُنَّ الجَْحِیمَ، ثُمَّ لَترَوُنهَا عَینَ الْیقِینِ، ثُمَّ لَتُسئَلُنَّ یوْمَئذٍ عَنِ النَّعِیمِ.

خلاصه معنای این آیات اینست که: تکبر و فخرفروشی موجب غفلت شما شده، برای درمان و رهایی از این بیماری باید به قبرستان رفته و به زیارت قبور بپردازید؛ به این شیوه نسبت نیکی ها و بدی ها را خواهید دانست و یقین پیدا می کنید که مرگ قطعی است و روزی درباره نعمت ها و توانایی هایی که به شما داده شده بود، مورد سؤال قرار گرفته و مؤاخذه می شوید.

به عبارت دیگر رفتن به قبرستان و مطالعه احوال مردگان و قبور آنها اولاً تکبر و تفاخر که مایه بسیاری از بدبختی ها است درمان می شود، از سوی دیگر نسبت به بسیاری از حقایق آگاه خواهید شد مثلاً می فهمید که افرادی بودند با امکانات فراوان ولی بدون اینکه به خیرات و نیکوکاری بپردازند، همه اموال خود را گذاشتند و رفتند، حتی بعداً بازخواست می شوند که چرا از داشته ها و توانایی های خودتان استفاده نکردید.

البته این سوره را به گونه ای دیگر هم تفسیر کرده و شأن نزول های مختلف برای آن گفته اند. ولی آنچه با گزارش اولیا چلبی سازگارتر است، برداشت فوق است.

مآخذ

ترجمه تفسیر المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی، 1382، ج20، ص599-602؛ تفسیر نمونه، جمعی از نویسندگان، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، قم، دارالکتب الاسلامیة، 1366، ج27، ص274-282؛ تفسیر نوین، محمد تقی شریعتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بی تا، 313-315؛ الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریب الصفصافی احمد المرسی، قاهره، دار الآفاق العربیة، 1999م، ص149-150.

تکذیب بازسازی بقیع

تکذیب بازسازی بقیع، موافقت امیرعبدالله برای بازسازی بقیع و تکذیب آن پس از درج خبر آن در جراید عراق.

پس از تخریب دوم (یوم الهدم) بقیع در هشتم شوال 1344ق، مظفر اعظم به عنوان وزیر مختار حجاز (ریاست سفارت ایران) در سال های 1330 تا 1331 بسیار کوشید تا توانست موافقت امیر عبدالله برای بازسازی حرم ائمه بقیع(ع) را به دست آورد. در مذاکره با امیرعبدالله و دیگر مقامات سعود، ایرانیان متعهد شده بودند، جلسات و تصمیم گیری ها را محرمانه و سری نگهداری نمایند و منتشر نکنند. اما پس از موافقت 17/12/1331، خبر آن ها به سرعت در عراق و ایران منتشر شد.

مراجع و روحانیون برای یکدیگر و برای مقامات ایرانی

ص: 216

پیام فرستادند. حتی یکی از کارگزاران دیپلماسی ایران با رسانه های عراق به گفتگو نشست.

رهبران وهابیت متوجه شدند که بقیع مجدداً ساخته خواهد شد، از اینرو با فشار بر دولت آل سعود، آنان را وادار به تکذیب کردند. این حادثها ی بسیار مهم بویژه در تاریخ بقیع است.

متن تکذیبیه در تاریخ 27 آوریل 1952 مطابق با اردیبهشت ماه 1331 در روزنامه شماره 1171 روزنامه البلاد سعودی (چاپ مکه مکرمه) منتشر گردید. متن عربی این تکذیب چنین است:

انتشرت بعض الصحف العراقیة واذاعت بأنّ جلالة الملک المعظم قد وافق علی اشادة قبور ائمة البقیع و أنّه قد بوشر فعلاً بالبناء فیها ذلک بناء علی المساعی التی بذلها محمد حسین کاشف الغطاء بواسطة سید العراقین الذی سافرمن النجف الی الحجاز مزوّدا بتوصیات الشیخ کاشف الغطاء و الحکومة العربیة السعودیة، إذ تکذّب هذا الخبر تکذیباً قاطعاً تؤکد بأنّها لاتوافق علی أمر یخالف الدین الإسلامی الحنیف و أوامر الرسول(ص) و ما کان علیه السلف الصالح.

ترجمه فارسی این متن چنین است:

تعمیر قبور ائمه بقیع: بعضی از روزنامه های عراق انتشار و شهرت داده اند که اعلی حضرت با تعمیر قبور ائمه بقیع موافقت کرده اند و از هم اکنون کار تعمیر و ساختمان آغاز گردیده است و این را نتیجه ی فعالیت های محمدحسین کاشف الغطاء به توسط سید العراقین که به سفارش های شیخ کاشف الغطاء از نجف به حجاز آمده بوده است دانسته اند. دولت عربی سعودی در حالی که این خبر را جداً تکذیب می نماید، تأکید می کند که هرگز با امری که مخالف دین حنیف اسلام و دستورهای حضرت پیغمبر(ص) و طریقه ی سلف صالح است موافقت نمی کند.

مأخذ

تخریب و بازسازی بقیع به روایت اسناد، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1385، ص 132-133.

تلگراف از نجف اشرف

تلگراف از نجف اشرف، اظهار همدردی سه تن از مراجع نجف با مردم ایران به مناسبت تخریب بقیع.

آل سعود و وهابیون بدون توقف در چند نوبت به تخریب اماکن و آثار اسلامی و انهدام بقعه های بقیع اقدام کردند. اما حادثه 8 شوال 1344 که تمامی ساختمان های بقیع را نابود کردند، بسیار فجیع و اندوهبار آور بود.

حوزه های علمیه شیعه، روحانیون و مراجع عالَم تشیع همواره به فکر راه کار بودند. اما حداقل کاری که می توانستند تسلی دادن به پیروان و مقلدین بود. به همین دلیل سه تن از مراجع تلگرافی را خطاب به حجت الاسلام حاجی افجه (نام صحیح او سید مهدی افجه ای است) ارسال کردند.

سید مهدی افجه ای که از رجال سیاسی، روزنامه نگار و از مشاهیر فعال در عرصه دفاع از بقیع بود، گویا از روحانیون بزرگ و مراجع نجف اشرف درخواست یاری می کند. در پاسخ او سه تن از بزرگان نجف به نام های محمد حسن فیروزآبادی، عبدالکریم غروی زنجانی و احمد آل کاشف الغطاء بیان می دارند که از اخبار وحشت آور در جسارت فرقه وهابیه به مشاهد مشرفه، درس و بحث ها در نجف تعطیل شده و مشغول اقدامات لازم هستند. ایشان حفاظت و صیانت از شعائر مقدس را از اهم فرائض دانسته اند. و مشارکت عموم مردم و روحانیون ایران را در این امر درخواست می کنند.

مأخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص96.

نیز نک- : پیام نجف اشرف

تلگراف مراجع نجف

تلگراف مراجع نجف، پیام دو تن از مراجع خطاب به مردم و دولت ایران.

با انتصاب عبدالله بن بلیهد از فقهای تندرو به منصب قاضی القضاتی توسط پادشاهی آل سعود و رفتن او به مدینه و سخنرانی های تند او علیه آرامگاههای بقیع و آثار اسلامی و شرک دانستن اینها معلوم بود که آل سعود و وهابی ها، طرح هایی در سر دارند.

ص: 217

در سال 1343ق/ 1925م برخی آثار تخریب شد و دست اندازی های به بقیع نمودند و در واکنش به آن مردم مسلمان در کشورهای مختلف اعتراض هایی داشتند. رژیم آل سعود مدتی طرح های تخریب و نابودی بقیع را مسکوت گذاشت ولی مجدداً در هشتم شوال 1344 (1305ش) تهاجم وسیعی به بقیع می شود و ظرف حدود دو ماه بقیع کاملاً تخریب و تمامی ساختمان ها نابود می گردد. خبرها با فاصله زمانی به ایران و عتبات و حوزه های علمیه عراق می رسد. به طوری که 37 روز بعد (یعنی در 15 ذی القعده 1344) امام جمعه خویی از رجال سیاسی – مذهبی ساکن تهران در مصاحبه ای اخباری اعلام می نماید و پرده از فجایع شنیع مدینه بر می دارد و از علما و مراجع شیعه استمداد می نماید.

از اینرو دو تن از مراجع مهم و مشهور شیعیان که ساکن نجف بودند به نام های آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و آیت الله محمد حسین نایینی اطلاعیه زیر را به صورت تلگراف صادر می نمایند:

حجت الاسلام امام جمعه خوئی تهران: قاضی وهابی به هدم قبه و ضرایح مقدسه ائمه بقیع حکم داده 8 شوال مشغول تخریب، مِن بعد معلوم نیست چه شده با حکومت مطلقه چنین زنادقه وحشی به حرمین اگر از دولت علیه و حکومت اسلامیه علاج عاجل نشود علی الاسلام السلام.

الاحقر ابوالحسن موسوی اصفهانی- الاحقر محمد حسین نائینی

ایشان همین تلگراف را برای حجت الاسلام سید محمد بهبهانی هم مخابره می کنند.

چند نکته در این پیام کوتاه به عنوان مهم ترین اطلاعیه مرجعیت شیعه، وجود دارد. اول اینکه هدم و نابودی قبه و آرامگاه های بقیع را منتسب به قاضی وهابی کرده است. با اینکه کل نظام آل سعود و رهبران وهابیت مسئول این اقدام بودند. دوم اینکه می فرمایند هشتم شوال مشغول بوده ولی از حوادث بعد از آن، اظهار بی اطلاعی می کنند. اگر این پیام در 15 ذیقعده باشد معنای آن اینست که ایشان مدت 37 روز از فاجعه خبر نداشتند. با اینکه مرجعیت شیعه به عنوان مهم ترین نهاد مذهبی می توانست چند تن را به عنوان نماینده به مدینه اعزام کند و به سرعت گزارشی تهیه و برای مراجع عظام بیاورند. سوم اینکه از حکومت آل سعود به مطلقه و زنادقه وحشی یاد می کند. واژه مطلقه یا مستبده از کلمات خاص مرحوم نایینی است و آن را در تنبیه الامه نیز مکرر به کار برده است. در واقع مشکل اساسی را متوجه نظام سیاسی می کند. این نکته حاکی از درایت مراجع عظام دارد. نکته چهارم از دولت ایران با وصف دولت علیه و حکومت اسلامیه یاد می کند و فقط از این دولت راه کار و علاج عاجل می طلبند. تجربه تاریخی در یک سده اخیر نشان داد که دولت های کشورهای اسلامی ظرفیت و توانایی حلّ مشکل بقیع و مهم تر وهابیت را ندارند و دل بستن به این دولت ها، کاری عبث است.

مآخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص88-89؛ جامعه شیعه نخاوله، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص78-79.

تلگراف مسلمین هندوستان

تلگراف مسلمین هندوستان، اعلام تنفر از تخریب بقیع.

در گذشته هندوستان شامل پاکستان، بنگلادش و هند بود و هم مرز با ایران ولی مستعمره انگلستان بود. مسلمین هندوستان دولت ایران را به عنوان حامی مسلمانان می شناختند و در تلگرافی به دولت ایران و دربار، از عملیات وهابی ها و هتک حرمت نسبت به بقاع متبرکه اظهار ناراحتی و تنفر کردند.

آنان از کابینه مستوفی الممالک خواسته بودند، اقدامات عاجل برای جلوگیری از شرارت های طایفه وهابی داشته باشد.

مأخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص96-97.

تلمسانی، یحیی بن محمد

تلمسانی، یحیی بن محمد، فقیه مالکی ساکن مدینه و مدفون در بقیع.

تبارش از تلمسان شهری در اندلس و شمال افریقا بودند؛ آنان به حجاز و مدینه مهاجرت کرده و با عنوان نزیل

ص: 218

المدینه یعنی ساکن مدینه مشهور شدند. غیر از تلمسانی گاه به نام أصبحی هم خوانده می شوند.

تلمسانی در فقه مالکی و نحو تبحر بسیار داشت. در 743ق متولد شد و در 809ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

او شاگردانی مثل ابن ابی السُوس (محمد بن ابی بکر) تربیت کرد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج6، ص105.

توجیه تخریب بقیع

توجیه تخریب بقیع، مجوزهای شرعی و قانونی برای تخریب آثاری مثل بقیع.

آل سعود هر دفعه برای تخریب بقیع، توجیهاتی مطرح کردند. زیرا بدون اسناد و مدارک مردم پسند نمی توانستند چنین اقدام شنیعی را انجام دهند.

بقیع در چند نوبت توسط آل سعود و وهابیون حاکم بر حجاز تخریب شده است. یورش نخست وهابیان بین سال های 1217 تا 1221ق رخ داد و در پی آن آرامگاه های ائمه(ع) و اهل بیت(ع) کاملاً ویران شد و اشیاء قیمتی آن به یغما رفت. یورش دوم در هشتم شوال 1344ق اتفاق افتاد. در این حمله که به نکبة ثانی یا یوم الهدم معروف است، باقی مانده ساختمان ها و مقابر کاملاً از بین رفت و فقط روی برخی قبور چند قطعه سنگ گذاشتند.

درحالی که مسئولان کشور عربستان سعودی هرسال با هزینه های بسیار جشنواره الجنادریه برای زنده نگه داشته آداب و رسوم خود با رقص و موسیقی تحت عنوان حفظ میراث فرهنگی به راه می اندازند؛ مسئولین عربستان گویا به فکر حمله سوم می باشند و مفتی کل عربستان سعودی با تخریب آثار اسلامی به بهانه توسعه حرمین شریفین موافقت کرده و گفته بقیع هم در محدوده آن طرح است.

عبدالعزیز بن عبدالله آل الشیخ مفتی کل عربستان سعودی، تخریب هر کدام از آثار در حرمین شریفین را ضروری دانسته است. وی آثار تاریخی و اسلامی را اشیایی نامیده که در صورت مانع توسعه بودن، تخریب آنها ضروری و بدون هیچ اشکالی است. البته مسئولان عربستانی از حدود 10 سال قبل، فاز جدید تخریب آثار اسلامی و تاریخی را آغاز کرده ا ند؛ به عنوان مثال خانه محل تولد حضرت محمد(ص) را تبدیل به کتابخانه عمومی کردند؛ و خانه همسر ایشان خدیجه(س) را تخریب کرده و به جای آن سرویس های بهداشتی عمومی ساختند. قسمتی از بقیع هم درمانگاه شده است. میادین جنگی دوران صدر اسلام از جمله محل وقوع جنگ بدر نیز به پارکینگ تبدیل شده است.

مسئولان سعودی تخریب آثار اسلامی و تاریخی را با ادعای لزوم توسعه صنعت گردشگری دینی توجیه می کنند. ولی این استدلال ذاتاً مخالف صنعت گردشگری است. چون اغلب گردشگران اصولاً برای آثار مذهبی و تاریخی می آیند و نابودی آثار تاریخی، انگیزه آمدن گردشگران را از بین می برد. بر اساس گزارش ها در عربستان 95 درصد بناهایی که عمر آنها به صدها سال پیش باز می گردد، طی دو دهه گذشته تخریب شده است. که مقامات سعودی مدعی هستند پروژه نوسازی به نفع گردشگری است و این طرحها شامل قبرستان بقیع هم می شود.

گویا در مرحله سوم تخریب بقیع قرار است، کاملاً این قبرستان از بین برود و از نقشه جغرافیا حذف گردد. وظیفه دولت ها اسلامی و تشکل های دینی اینست که تا دیر نشده اقدام نمایند. چنین می نماید که اگر تلاشی صورت نگیرد، تا چند سال آینده، دولت عربستان آخرین اقدام را برای نابودی بقیع اجرا خواهد کرد.

خلاصه اینکه تا کنون این توجیهات برای تخریب بقیع مطرح شده است: 1- بقاع و آرامگاه های داخل بقیع مخالف اهداف وقف بقیع بوده است و سازندگان به موقوفه بقیع تعدی کرده اند؛ 2- ساخت قبور و آرامگاه ها

ص: 219

بر خلاف احادیث و ضوابط مطرح شده در سنت نبوی است؛ 3- اعمال عبادی که توسط برخی مسلمانان در آرامگاه ها اجرا می شد، بدعت آمیز و شرک بوده است؛ 4- بقیع در وسط شهر مدینه قرار گرفته و برای عمران شهری باید تخریب می شد؛ 5- برای رونق صنعت گردشگری باید تخریب و بازسازی می شد.

این پنج دلیل مهم ترین توجیهاتی است که در طول 217 سال بیان کرده اند. در اواخر سال 1217ق، طائف توسط وهابیون اشغال شد و اولین تعرضات به مکه و مدینه آغاز گردید. در سال 1218ق، مکه را کاملاً اشغال کردند و در سال 1221ق پس از تکمیل تصرفات خود در مدینه، بقیع را تخریب نمودند. از اولین تعرضات در 1217ق تاکنون 217 سال می گذرد و توجیهاتی که در این مدت بیان شده توسط عالمان مسلمانان پاسخ گفته شده است.

مآخذ

پایگاه اطلاع رسانی العالم، ذی الحجه 1434؛ تاریخچه نقد و بررسی عقاید و اعمال وهابی ها، سید محسن الامین، ترجمه سید ابراهیم سید علوی، تهران، امیرکبیر، 1391، جم- ؛ تخریب و بازسازی بقیع به روایت اسناد، سیدعلی قاضی عسکر، تهران، 1391، ص 41-145؛ السعودیون والحل الاسلامی، محمد جلال کشک، بیروت، 2016م، جم- ؛ الشیعة فی المملکة العربیة السعودیة، حمزة الحسن، بیروت، 2010م، ج2، ص 230-256؛ فاجعه بقیع، جلال معاش، بیروت، مؤسسة الامامة، 2006م، ص 75-129.

نیز نک- : ادله تخریب بقیع

توحیدگرایی وهابیت

توحیدگرایی وهابیت، تعارض شعارها و عمل وهابیون و آل سعود در عرصه بقیع، کربلا و نجف اشرف.

وهابیون بیش از هر گروه دیگر اسلامی همراه خود را ضد شرک و مدافع توحید معرفی کرده اند، اما در عمل دقیقاً برعکس متضاد با توحید و ضد موحدین عمل کردند و مدافع شرک و بت پرستی بوده اند. قبرستان بقیع نشانگر هزاران موحدی است که برای توسعه پیام توحید تلاش کردند و در آنجا دفن شده اند اما رژیم عربستان و وهابیون به جای معرفی و حفظ آثار این موحدین و ترویج میراث فرهنگی آنها، به تخریب و نابودی پیام و یادگارهای آنان مبادرت ورزیدند. آنان کربلا و نجف اشرف را نیز که پایگاه عینی توحید و مبارزه با شرک و ستم است را منهدم کردند.

وهابیان با تخریب قبور اهل بیت(ع) در قبرستان بقیع و حمله نظامی به کربلا و نجف، و کشتار بی رحمانه مسلمانان و محبان اهل بیت(ع)، عملاً کینه و خصومت خود را با اهل بیت پیامبر(ص) ثابت کرده اند. این عملکرد وهابیت از تفکر انحرافی آنان، مبنی بر دشمنی با اهل بیت رسول الله(ص) به عنوان مدافعین توحید و دوستی با دشمنان اهل بیت(ع)، به عنوان مدافعین شرک ناشی می شود.

دشمنی وهابی ها با اهل بیت(ع) با لشکرکشی آنان به سرکردگی «سعود بن عبدالعزیز» به سوی کربلا و نجف آشکارتر شد. آنان، از سال 1216 تا 1225ق در ماه ذیقعده، به عراق حمله کرده، سپس وارد شهر کربلا شده و بیشتر مردم را در کوچه و بازار و خانه ها به قتل رساندند و با اموال و غنایم فراوان از شهر خارج شدند، سپس در منطقه ای به نام «ابیض» جمع شدند و خمس اموال غنیمتی خود را به «سعود» داده و بقیه را بین خود تقسیم کردند که به هر پیاده یک سهم و به هر سواره دو سهم رسید (تاریخ المملکة السعودیة، ج1، ص73).

تخریب قبر سید الشهدا و تاراج صندوق روی قبر که با زمرد و یاقوت و جواهرات دیگر مزین شده بود، توسط وهابی ها، بر اساس گزارش شیخ «عثمان بن بشیر» مورخ وهابی، فقط اثبات کننده این نکته است که وهابیون، شیعه را رقیب اصلی خود و مانع پیشرفت خود می دانستند و به هر قیمت درصدد نابودی شیعه و مفاخر و میراث بوده اند.

میرزا ابوطالب اصفهانی گردشگر هندوستانی که خود در بازگشت از انگلستان به سوی هند یازده ماه بعد از واقعه عاشورا وارد کربلا شده بود در سفرنامه اش به نام «مسیر طالبی» می نویسد:

وقتی که وهابی ها وارد شهر کربلا می شوند، ندای «اقتلوا المشرکین» را سر می دهند. آنان بعد از تخریب قبر امام حسین(ع) و کشتن مردم و به جا گذاشتن زخمی های

ص: 220

زیاد، همه چیز را غارت می کنند. این کشتار به حدی وحشیانه بوده که در صحن مقدس، خون کشته شدگان روان گشته و حجره های صحن از اجسادکشتگان پر شده بود (مسیر طالبی، ص408).

وهابی ها در سال 1342ق به شهر مدینه حمله نمودند و بعد از کشتن مسلمین این شهر، وارد مدینه شده، تمام قبه های پاک امامان معصوم(ع) و خاندان رسول الله(ص) را به کمک حامیان استعمارگران غربی خود و دیگر کینه توزان، منهدم کرده و قبرها را با خاک یکسان نمودند.

آنان حتی زمین قبرستان را که از سنگ، فرش شده بود، زیر و رو نموده، آن را به سنگ پاره و خاک و غبار تبدیل نمودند. تمام جواهرات و فرش های گران قیمت را که در ضریح ها و شبستانهای مقدس بود به سرقت و یغما بردند و به اموال آل سعود ضمیمه کردند (تاریخ المملکة السعودیة، ج2، ص381-382).

وهابیان از یک طرف مدعی ترویج توحیداند و از طرف دیگر به نابودی مظاهر توحید و کشتار موحدان و تخریب اماکن مقدس و به سرقت بردن آثار تاریخی اسلام و اموال مردم و ایجاد فتنه، ارعاب و فساد در بین مسلمین، می پردازند.

آیت الله سید محسن امین معتقد است وهابیون بر این باوراند که عموم مسلمانان پس از ایمان به کفر برگشته و از توحید به شرک برگشته اند. از اینرو جنگ با آنان واجب و ریختن خون آنان و تصرف اموالشان بر مسلمانان واقعی یا همان وهابیون حلال است (کشف الارتباب، ص127).

نتیجه اینکه شعارهای وهابیون که اساس آن ضدیت با شرک و مبارزه با ظلم و بی عدالتی و توحیدگرایی است و نیز شعار اصلاح طلبی و ترویج اسلام اصیلی را جهان و جهان اسلام بود در عمل آزموده شد و معلوم شد که تمامی این شعارها پوچ و توخالی است.

مآخذ

تاریخ المملکة السعودیة، صلاح الدین مختار، بیروت، بی نا، بی تا، ج1، ص73 و ج2، ص381-382؛ عنوان المجد فی التاریخ النجد، عثمان بن عبدالله، ریاض، مکتبه الریاض الحدیثة، 1398ق، ج1، ص121؛ کالبد شکافی عقاید وهابیت، رحمت الله ضیایی، قم، مشعر، 1391، ص160-162؛ کشف الارتیاب، سید محسن امین عاملی، قم، دارالکتاب الاسلامی، 1995م، ص127؛ مسیر طالبی، میرزا ابی طالب اصفهانی، تهران، علمی و فرهنگی، 1383، ص408.

تورات و بقیع

تورات و بقیع، معرفی بقیع بر اساس عهد عتیق.

یهودیان مدینه در دوران پیامبر(ص) در کنار مسلمانان با یکدیگر همزیستی مسالمت آمیز داشتند و مسلماً اگر گروههایی از یهود علیه پیامبر اکرم(ص) توطئه نمی کردند، حضور آنان در مدینه ادامه می یافت.

مصعب ابن زبیر از کعب الاحبار روایت کرده است «منطقه ای را در تورات یافتم که اطراف آن انبوهی از درخت های خرماست و ملائکه از آن محافظت می کنند و هرگاه که از جنازه پر شود اطراف آن را گرفته و به بهشت می برند» ابن نجار گفته است: که منظور از این منطقه بقیع است.

و از سعید مقبری نقل شده که گفته است: مصعب بن زبیر در حالی که از حج یا عمره برمی گشت همراه او رأس جالوت (دانشمند یهودی و در برخی متون ابن رأس جالوت ثبت شده است) بود که از طرف بقیع وارد مدینه شدند و هنگامی که به بقیع رسیدند رأس جالوت گفت که «این همان است» مصعب گفت: چی همان است؟ رأس جالوت گفت من در کتاب خدا اوصاف قبرستانی را دیده ام که در طرف شرق آن نخل و در طرف غرب آن خانه هایی وجود دارد و از آنجا هفتاد هزار نفر در روز قیامت برانگیخته خواهند شد که صورت همه آنها مثل ماه شب چهارده می باشد و من همه قبرستان ها را دیده ام ولی آن اوصاف را نداشت تا اینکه من این قبرستان را دیدم و در گفتاری چنین است هنگامی که رأس جالوت آنجا را مشاهده کرد گفت: این همان مکانی است که من در کتاب خدا اوصاف آن را دیده ام و قدم بر آن نمی گذارم و به خاطر احترام و تکریم از رفتن به آنجا بدون مقدمات و آمادگی لازم صرف نظر کرد.

و در تاریخ مدینه ابن شبه آمده است که خلیج بن محمد یمانی به ما چنین گفت: محمد بن سعید مقبری به ما

ص: 221

چنین گفته است که برادرم و او هم از جدش نقل کرده است که کعب الاحبار گفته است من در کتاب خدا یافته ام که قبرستان در غرب مدینه در کنار رودخانه است که از آن هفتاد هزار نفر در روز قیامت بدون حساب برانگیخته خواهند شد. اباسعید مقبری به پسرش سعید گفته است: اگر از دنیا رفتم من را در مقبره بنی سلمه همان مقبره ای که اوصافش را از کعب شنیدم دفن کنید.

در قاموس کتاب مقدس از مستر هاکس کلیدواژه های بقیع، مدینه و یثرب دیده نمی شود اما ابن نجار (مدینه شناس مشهور از سده 6 و 7ق) از قول کعب الاحبار، روحانی یهودی (درگذشت 32ق)، کفته را معادل بقیع دانسته و معتقد است در تورات کفته آمده است (الدرر، ص450).

مآخذ

البقیع قصه تدمیر آل سعود للآثار الاسلامیة فی الحجاز، یوسف الهاجری، بیروت، مؤسسة البقیع، 1411ق، ص 238؛ تاریخ المدینة المنورة، ابن شبه، به کوشش فهیم محمد شلتوت، چاپ دوم؛ الدرر الثمینة، ابن نجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه، 2006م؛ عمدة الاخبار فی مدینة الاخیار، احمد عبدالحمید العباس، به کوشش محمد الطیب الانصاری، القاهره، اسعد درابزوئی الحسینی، عدیم تاریخ.

نیز نک- : کعب الاحبار، کفته.

توسعه بقیع

توسعه بقیع، گسترش مساحت بقیع در دوره های تاریخی.

وضعیت بقیع و تحولات آن پیش از اسلام چندان مشخص نیست و اطلاعات چندانی از آن دوره به ما نرسیده است. فقط ابن نجار (مدینه شناس از سده 6 و 7ق) معتقد است معادل بقیع در تورات کفته است و باید ذیل این واژه به جستجوی اطلاعات پرداخت (الدرر الثمینه، ص450). و از قول علمای یهود مثل کعب الاحبار منقولاتی درباره بقیع هست (نک-: کفته؛ کعب الاحبار در همین دانشنامه).

اما از زمانی که رسول خدا رسماً و عملاً بقیع را به عنوان قبرستان مسلمانان شناخت و عثمان بن مظعون را در آنجا دفن کرد و پس از او ابراهیم فرزند خودش را در بقیع دفن کرد، تا کنون بقیع شاهد تحولات بسیار بوده است. هریک از مورخین و تحلیل گران به گونه ای آن تحولات را شناسایی و دسته بندی کرده اند. علی حافظ سال ها شهردار مدینه منوره و مدیر روزنامه المدینة المنوره بوده و اطلاعات سودمندی دارد. او در کتاب فصول من تاریخ المدینة، تحولات بقیع را به دو دوره تقسیم کرده است. او این توسعه ها را اینگونه توضیح داده است:

توسعه اموی: نخستین گزارش بقیع توسط بنی امیه اجرا شد. به هنگام قتل عثمان بن عفان خلیفه سوم توسط انقلابیون، آنان مانع دفن عثمان در کنار روضه نبوی یا در مسجد نبوی یا در بقیع شدند. اقوام عثمان که از بنی امیه بودند او را در نزدیکی بقیع در قطعه زمینی به نام حش کوکب دفن کردند. همانان تلاش نمودند فاصله بقیع با حش کوکب را با مردگان و مقابر پر کنند. از اینرو موجب گسترش مساحت بقیع شدند.

توسعه سعودی: علی حافظ پس از دوره اموی یکباره به سراغ دوره حاکمیت آل سعود رفته و می نویسد بقیع در این دوره در جهات مختلف توسعه یافت. اهم این توسعه ها در سه ناحیه بوده است. یکی انضمام بقیع العمات به مساحت 3493 مترمربع به بقیع. دوم حذف فاصله و دیوار بین دو بخش بقیع و یکپارچه سازی بقیع. کوچه ای بین بقیع کبیر و بقیع عمات بود که از شرق تا حره شرقیه امتداد داشت. مساحت این کوچه 824 متر بود. در سال 1373ق، شهرداری مدینه دیواری که کنار آن کوچه ساخته بودند تخریب و کوچه را هم ضمیمه بقیع نمود. سوم ضمیمه کردن زمینی به شکل مثلث به مساحت 1612 متر به بقیع که شهرداری این مثلث را که یک ضلع آن در شمال، ضلع دیگر در جنوب و ضلع سوم در غرب بقیع قرار داشت، با تخریب دیوارهای آن ضمیمه بقیع کرد. جمعاً در دوره سعودی، 5929 متر مربع به مساحت بقیع افزوده شد (فصول من تاریخ، ص169- 172).

محمد الیاس عبد الغنی پژوهشگر از عربستان سعودی معتقد است توسعه های فوق در دوره حاکمیت آل سعود کافی نبوده و مردم خواستار گسترش مساحت بقیع

ص: 222

بودند. خادم الحرمین با این درخواست موافقت کرد و بقیع در جهت جنوب و شرق توسعه قابل توجهی پیدا کرد (بیوت الصحابه، ص169).

به نظر می رسد دو نویسنده مزبور توسعه را فقط گسترش کمی و افزایش مساحت تصور کرده اند در حالی که امروزه توسعه فرهنگی و گسترش سازه ها و ساختمان ها مهم تر است. متأسفانه آل سعود تمامی آثار هنری و تاریخی بقیع را منهدم و آنجا را تبدیل به خاکستان و زمینی ساده نموده است. یعنی رفتار این رژیم کاملاً تخریبی و ضد توسعه بوده است.

مآخذ

بیوت الصحابه، محمد الیاس عبد الغنی، مدینه، فهرست مکتبة فهد الوطنیة، چاپ چهارم، 1999م/ 1420ق؛ فصول من تاریخ المدینة المنورة، علی حافظ، جده، شرکة المدینة للطباعة و النشر، 1417ق/ 1996م.

توکل

توکل، اتکال و اتکای اهل بقیع به خداوند.

یکی از فضایل بقیع در برخی روایات اعتماد و توکل خفتگان در بقیع بر خداوند شمرده شده است. جابر بن عبدالله صحابی مشهور رسول خدا(ص) از آن حضرت چنین نقل کرده است: یبعث من هذه المقبرة مائة الفٍ... وعلی ربهم یتوکلون (الاحادیث الواردة، ص607). در قیامت از قبرستان بقیع یکصد هزار تن بپا می خیزند در حال که بر پروردگارشان توکل دارند.

نیز محمد بن المنکدر از حضرت نقل کرده که: یحشر من البقیع سبعون الفاً علی صورة القمر... وعلی ربهم یتوکلون (همان).

این دو روایت هر چند از نظر سند و وجود ابن زباله در طریق هر دو و کاذب بودن او موجب ضعف آنهاست؛ اما محتوا و مفاد این روایات در روایات صحیح و حسن و معتبر دیگر تأیید شده است. کلاً روایاتی که می گوید اهل بقیع بدون حساب داخل بهشت می شوند، یا روایاتی که بر شفاعت و گواهی داشتن اهل بقیع تأکید دارند، همه اینها ویژگی و فضیلت توکل را هم در ضمن دارند. به عبارت دیگر داخل بهشت شدن دلالت التزامی بر توکل اهل بقیع دارند.

مآخذ

الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة المنورة، صالح بن حامد الرفاعی، مدینه، 1418ق، ص607؛ تاریخ المدینة، به کوشش شلوت، قاهره، 1387ق، ج1، ص93.

تهران در اعتراض به تخریب

تهران در اعتراض به تخریب، تظاهرات مردم و راه اندازی دستجات عزاداری.

تهران به دلیل اعتقادات شیعی ساکنان، از پایتخت هایی بود که زودتر و گسترده تر به تخریب بقیع در 1343ق عکس العمل نشان داد. سران حکومت چند اطلاعیه صادر کردند؛ از جمله رضاشاه که در آن زمان هنوز تاج پادشاهی را بر سر نگذاشته بود، با امضای ریاست عالیه قوا و رئیس الوزراء، اطلاعیه صادر کرد و تخریب بقیع را محکوم نمود.

وقتی خبر تخریب 1343ق/ 1925م به تهران رسید، شهر یکپارچه تعطیل شد و در غم و ماتم فرو رفت. دستجات سینه زنی و سوگواری به راه افتاد و در مسجد سلطانی تجمع کردند، در بعدازظهر آن روز حدود ده هزار نفر در دروازه دولت تجمع کردند، مداحان در مظلومیت ائمه بقیع مرثیه سرایی کردند و سخنرانان به تحلیل وقایع پرداختند.

اما به تدریج از احساسات کاسته شد چون رسانه ها، نهادهای مسئول، روحانیت و مرجعیت به عمق توطئه آگاهی نداشته و نیز برای تداوم مبارزه برنامه و استراتژی نداشتند، از اینرو نتوانستند مردم را در صحنه نگهدارند.

مأخذ

جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص78-79.

ص: 223

ج

جابر بن عبداللّه

جابر بن عبداللّه، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

جابر بن عبدالله انصاری که به نام عمرو بن حزام هم خوانده شده، از صحابه پیامبر خدا و از ارادتمندان و دوستداران خاندان عصمت و طهارت است. مادرش نسیبه، دختر عُقبه بن عدی، کنیه اش ابوعبدالله و یا ابو عبدالرحمن بوده است. او همراه پدرش با اینکه خردسال بود، در عقبه دوم حضور داشت.

او پس از رحلت پیامبر(ص) تا زمان امام باقر(ع) حیات داشته و پیامبر خدا به وسیله او به امام باقر(ع) سلام می فرستد. حضرت رسول شخصاً در بیست و یک غزوه حاضر بوده و جابر در نوزده غزوه آن شرکت داشته است. فقط در نبردهای بدر و اُحد شرکت نداشته؛ زیرا پدرش او را از جنگ منع کرد ولی او به مسلمانان و مبارزان آب می رساند. پس از رحلت پیامبر، در تمام جنگ ها حاضر بود و در نبرد صفین در رکاب امیر مؤمنان، علی(ع) افتخار حضور داشت.

عبدالله، پسر عمرو خزرجی سلمی، پدر جابر، رئیس قبیله بنی سلمه در عقبه دوم با پیامبر بیعت کرد. در جنگ بدر و اُحد، در رکاب پیامبر و ملازم آن حضرت بود و سرانجام در احد به شهادت رسید.

جابر بن عبدالله انصاری، در سلسله روات احادیث، دارای جایگاه رفیعی است. ایشان چون پیوسته در کنار پیامبر بود، احادیث نبوی فراوان در سینه اش نهفته و از رازهایی خبر داشت که از پیامبر شنیده بود. از حوادثی فتنه خیز گفت که پیامبر آگاهش کرده بود. او ماجراهای فراوانی را به چشم خود دیده بود، ماجراهای تخلّف از فرمان های پیامبر، عظمت حادثه ها، عظمت پیامبر، عظمت علی(ع)، مظلومیت و غربت خاندان پیامبر بعد از رحلت آن حضرت، ماجرای غم پنهان زهرا و علی(ع)، ماجرای رفتن علی و فاطمه به در خانه های مهاجر و انصار؛ همچنین حضور در کنار علی و همدردی با آن حضرت در ماجرای دفن فاطمه(ع)، مظلومیت و غربت بیست و پنج ساله علی(ع) و حوادث غمبار این دوره، شهادت علی(ع)؛ ماجراهای دوران امامت امام مجتبی(ع)، مسموم شدن آن حضرت؛ غم های جگرگوشه دیگر زهرا و سبط دیگر نبی، حسین بن علی(ع)، و سرهای بریده بر سرنیزه ها؛ غربت امام سجّاد(ع) دعاهای آن حضرت در کنار قبر پیامبر(ص)، و مناجات های شبانه امام سجاد و بالاخره شهادت ایشان؛ ماجرای حرّه و کشتار مردم مدینه توسط لشکر یزید؛ نیز حوادث غمبار دیگر. از همه مهمتر، زیارتش از شهیدان واقعه طف و گریستن و نالیدن بر مزاری که همه عظمت ها در آن مدفون گردید؛ مزار سبط نبی، سید شهیدان عالم انسانیت و عاقبت، رساندن سلام گرم پیامبر به باقر علوم اهل بیت(ع).

اگر روایات پیامبر و اهل بیت تا دوره امام باقر(ع)، را بنگرید، کمتر روایتی است که در سلسله روات آن، شخصیت عظیم جابر، جلوه گری نکند.

جابر ارادت عمیقی به خاندان پیامبر و اهل بیت(ع) داشت. امام صادق(ع) فرمود: «پدرم از پدرش امام زین العابدین(ع) نقل کرد، همان سالی که امام مجتبی از دنیا رفتند، من روزی پشت سر پدر و عمویم از کوچه های مدینه می گذشتیم، در آن هنگام، تازه به حدّ بلوغ رسیده یا نزدیک به بلوغ بودم، در راه به جابر بن عبدالله انصاری و انس بن مالک و جماعتی از قریش و انصار برخوردیم. جابر با دیدن امامان، حسن و حسین(ع) را می بوسید، مردی از قریش که از بستگان مروان بود بر او خرده گرفت که با این سن و موقعیتی که از مصاحبت پیامبر خدا کسب کرده ای، چنین می کنی؟ جابر گفت: اگر فضل و مقام این دو بزرگوار را می دانستی، بر من اشکال وارد نمی کردی.

جابر بن عبدالله انصاری، به دلیل عشق عمیق و وافری که به اهل بیت و خاندان عصمت و طهارت داشت،

ص: 224

همواره به انتشار فضایل علی و زهرا و اهل بیت(ع) می پرداخت. به همین دلیل حجاج بن یوسف ثقفی، هنگامی که بر مدینه مسلّط شد، جابر و گروهی دیگر را به جرم طرفدارای از علی(ع) و انتشار فضایل آنها دستگیر کرد و مورد آزار و شکنجه قرار داد.

هنگامی که عبدالله بن زبیر در مقابل عبدالملک مروان به دعوی خلافت برخاست، عبدالملک، خلیفه مروانی، حجّاج بن یوسف را برای دستگیری وی به مکه فرستاد. عبدالله به خانه کعبه پناه برد. حَجّاج خانه را آتش زد. پس از غلبه بر ابن زبیر، حکومت مکه و مدینه بر او مسلّم شد. پس از آنکه مسجد را از سنگ ها و خون ها پاک کرد، به مدینه رفت و یک ماه یا بیشتر در این شهر توقّف کرد. مردم مدینه را به جرم کشتن عثمان، با انواع شکنجه ها آزار داد. از جمله با مهر فلزّی گداخته، دست جابر بن عبدالله انصاری، آن صحابی بزرگ و یار باوفای پیامبر اسلام را مهر زد.

جابر بن عبدالله انصاری، افتخارات بسیاری کسب کرد و نامش در تاریخ اسلام بلندآوازه و ماندگار شد. او از شدت ضعف و در اثر کهولت سن، در سال 77 یا 74ق دار فانی را وداع کرد و ابان بن عثمان به عنوان امیر مدینه بر او نماز گزارد. عمر او را هفتاد و چند یا نود و چهار سال نوشته اند. جابر بن عبدالله انصاری در بقیع به خاک سپرده شد و قبر پاکش، طبق نقل های تاریخی، در ضلع شرقی بقیع است. لیکن حوادث و ماجراهای فراوانی سبب ناپیدایی قبر آن بزرگوار گردید.

درباره مدفن جابر اقوال و روایات دیگر هم هست. ابن شبه از فلیح بن محمد یمانی نقل کرده که مقبره جابر در غرب مدینه منوره در کنار مسیل قرار دارد. نیز ابن شبّه از ابوغسان روایت کرده که مرقدش در غرب مدینه در مسیر سیل و در مکانی است که هفتاد هزار نفر در قیامت از آنجا مبعوث شده و بدون حساب به بهشت می روند. روایاتی هم مدفن جابر را قبرستان بنی سلمه دانسته که در غرب مدینه بوده است. اما نظریه ای که مدفن او را بقیع می داند قوی تر و مستندتر است. مهم اینست که بقیع در شرق مدینه است ولی قبرستان بنی سلمه یا روایات دیگر مدفن جابر را در کنار مسیل دانسته اند و اینها در غرب مدینه استقرار دارند.

مآخذ

الغدیر، عبدالحسین الامینی، تهران، ج9، ص 98-100؛ بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسی، بیروت، دار العلم، 1987م، ج41، ص302 و ج16، ص 31؛ پیغمبر و یاران، محمدعلی عالمی، تهران، افتخاریان، 1346، ج2، ص 114-115؛ جابر بن عبدالله الانصاری، حسین الواثقی، قم، بوستان کتاب، 1431ق، ص114-115؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافۀ، بی تا، ص37-38؛ کتاب سلیم بن قیس الهلالی، به کوشش محمدباقر الانصاری، قم، بی نا، بی تا، ص186.

جادة العاشقین

جادة العاشقین، سفرنامه کمال الدین حسین خوارزمی شامل گزارشی درباره بقیع.

شیخ کمال الدین حسین بن احمد خوارزمی مرید حاجی محمد خبوشانی و قطب فرقه همدانیه است. تاریخ تولد او ثبت نشده است. اما فرقه همدانیه امیر سید علی همدانی عارف و صوفی نامدار ایرانی از طریقت کبرویه منشعب شد. البته تداوم فرقه همدانیه در پیروان کمال الدین خوارزمی را «حسینیه» هم نامیده اند. او سال های بسیار در خوارزم به سیر و سلوک و تربیت شاگردان مشغول بود، از اینرو به خوارزمی شهرت دارد. تخلص او حسینی است. او از سال 956ق عازم سفر حج شد و پسر و مریدش به نام شریف الدین حسین خوارزمی (درگذشت 958ق) خاطرات و مشاهدات و نیز تجارب صوفیانه و سیر و سلوکی این سفر را نوشت و سفرنامه ای به نام جادة العاشقین تدوین کرد. شریف الدین شعر می سرود و تخلص شریفی داشت. کمال الدین در سال 956ق مریدان خویش را برای سفر به حرمین دعوت کرد. آمار مریدانش که به این سفر فراخوانده شدند به سیصد نفر می رسد. چنین کاروانی در مسیر طولانی حجاز و آن هم کسانی که همگی گرایش عرفانی و صوفیانه دارند، کم سابقه و جالب است، سفرنامه و گزارش سفر اینان جالب تر می باشد. شریف الدین با مهارت تمام، گزارشی با رویکرد عرفانی از این سفر تهیه کرده است.

ص: 225

شریف الدین از بقیع هم سخن گفته و درباره گنبد و بارگاه امامان بقیع توصیفات مطلوبی دارد. از ائمه بقیع با وصف امامان معصوم یاد می کند. از ضریح و ساختمان آرامگاه ائمه بقیع یاد کرده و متذکر شده مقبره چهار امام در یک ضریح بوده و قبر عباس بن عبد المطلب در ضریح دیگر قرار دارد. نیز از زیارت قبور عثمان بن عفان، عایشه همسر رسول خدا(ص) و فاطمه بنت اسد هم یاد کرده است.

این سفرنامه نخست در مجله پیام بهارستان (سال4، ش13، پاییز 1390، ص11- 88) منتشر شد. گزارشی از آن به قلم علی صدرایی و محمود کریمیان با عنوان «حج عاشقان» با چکیده ای از سفرنامه در مجله میقات حج (ش74، ص59- 71) منتشر شد. نیز مقاله بلندی درباره مطالب دیگر این سفرنامه و غیر از بقیع در دانشنامه حج و حرمین شریفین آمده است.

مآخذ

تاریخ نظم و نثر در ایران، سعید نفیسی، تهران، فروغی، 1363، ج8، ص242- 243؛ تذکرة الشعراء، مطربی سمرقندی، تهران، آیینه میراث، 1382، ص649- 650؛ «حج عاشقان»، محمود کریمیان، علی صدرایی، میقات حج، ش74، ص59- 71؛ دانشنامه جهان اسلام، ویراسته حداد عادل، تهران، 1378؛ دانشنامه حج و حرمین شریفین، قم، پژوهشکده حج و زیارت، 1392، مدخل جاده العاشقین؛ طرائق الحقایق، محمد معصوم شیرازی، تهران، سنایی، ج2، ص334- 345؛ فهرستواره کتاب های فارسی، احمد منزوی، تهران، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، 1382، ج3، ص2094.

جاراللّه زمخشری

جاراللّه زمخشری، از عالمان مشهور اهل سنت و دارای موضع نسبت به بقیع.

محمود بن عمر زمخشری مشهور به جارالله و زمخشری در 467ق در شهر زمخشر خوارزم متولد شد. او را ادیب، مفسر و متکلم معتزلی دانسته اند. در طلب علم به بخارا و بغداد رفت. سپس راهی مکه شد و سالها در جوار خانه خدا مقیم بود. از اینرو به او جارالله می گویند. تفسیر الکشاف را در ایام مکه نوشت.

او در فروع حنفی و در کلام تابع معتزله بود. آثاری متنوع در زمینه های کلام، فقه، علوم حدیث، تفسیر، بلاغت و ادبیات دارد. او در سال 538ق در جرجانیه (گرگان) دار فانی را وداع گفت.

جارالله زمخشری در کتاب الفائق فی غریب الحدیث، مطالب قابل توجهی را درباره بقیع آورده که حاکی از عظمت بقیع در نگاه او بوده است.

مردم در دوران پیامبر خدا(ص) به علت نباریدن باران گرفتار قحطی و تنگنا شدند، پیامبر(ص) به بقیع غرقد رفته، با اصحاب دو رکعت نماز - که قرائت را مخفی می گفت - خواندند، سپس عبای خود را وارونه کردند و دست های مبارک را به سمت خدا بلند نموده، عرضه داشتند: خدایا شهرهای ما خشک شده و زمین های ما را گرد و خاک گرفته و رو به مرگ نهاده و چارپایانمان عطشان شدند، خدایا رحم کن بر چهارپایان تشنه و علف خوار ما و کودکان بی پناهمان.

همین متن را، متّقی هندی، در جلد هشتم کنز العمال، با اضافاتی نقل کرده که اضافات آن اینگونه است: پیامبر خدا(ص) در ادامه، گفتند: بار خدایا ای فرستنده برکت ها از جایگاه آن و نشر دهنده رحمت ها از معادن آن، که در آن باران های متراکم است. بار خدایا تو بخشنده گناهانی. از تو برای گناهان بزرگمان، طلب بخشش می کنیم و به تو بازمی گردیم از بزرگی گناهان. خدایا باران رحمتت را پیوسته بفرست... آنگاه که پیامبر خدا(ص) از دعا فارغ شد، آسمان بارانش را نازل کرد؛ به گونه ای که هر فردی می کوشید که سریعتر به منزل بازگردد. پس چارپایان متنعم و زمین سبزه زار شد و مردم شادمان گردید، و همه اینها به برکت وجود پیامبر(ص) و نماز و دعای ایشان در مراسم آن روز در بقیع بود.

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، ج9، ص221؛ الفائق فی غریب الحدیث، جارالله محمود بن عمر زمخشری، بیروت، دار الکتب العلمی، 1417ق، ج2، ص277؛ کنز العمال، علاءالدین علی المتقی الهندی، بیروت، مؤسسة الرسالة، بی تا، ج8، ص426 و ج15، ص 648.

ص: 226

جامعه شیعه نخاوله

جامعه شیعه نخاوله، کتابی درباره شیعیان مدینه و نقش آنها در بقیع.

ورنر اند(1)

از شیعه پژوهان جدید، از 1980م تحقیق درباره شیعیان مدینه را آغاز کرد. چند نوبت به مدینه سفر کرد تا از نزدیک زندگی و وضعیت آنان را از نزدیک مطالعه کند. مجموعه تلاش های علمی او گزارشی شد که در قالب مقاله بلند و با مشخصات زیر منتشر شد:

“The nakhamile, ashite commnnity in medina past and present”, die weit des Islam, 37, 3(brill, Leiden, 1997).

این مقاله توسط سید حسین مدرسی طباطبایی از استادان دانشگاه هستون امریکا برای رسول جعفریان ارسال گردیده، با دستیاری مترجمین، به فارسی برگردانده شده و همراه پاورقی ها و چند ضمیمه در قالب یک کتاب منتشر شده است. عنوان آن چنین است: جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره.

نویسنده در متن و آقای جعفریان در پاورقی یا در ضمائم که همراه با دو مصاحبه از رهبر شیعیان مدینه یعنی شیخ محمد علی عمری است، مطالب و نکات زیادی درباره بقیع گفته اند. سرفصل های این مطالب عبارت اند از:

سیر پیدایش جامعه نخاوله و محل زندگی و خدمات آنان به بقیع؛ طرح جامع نوسازی بقیع، لوله کشی آب در بقیع؛ مشخصات ضریح و حضرت زهرا(ع)و بقعه ائمه بقیع(ع)، اشتغال نخاوله به دربانی بقیع؛ اشراف مدینه و رابطه آنان با نخاوله؛ معرفی شخصیت هایی مثل سید منصور ناظر و مراقب موقوفات بقیع؛ آیت الله نائینی؛ آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی؛ میرزا عبدالرسول مرزبانی تبریزی؛ آقا کمال الدین شریعتمدار؛ جعفر اصفهانی؛ شیخ سعد جزاع؛ اتهام تخریب بقیع توسط نخاوله؛ دفن در بقیع و شروط آن؛ قبرستان جایگزین برای نخاوله، عزاداری نخاوله در بقیع.

هر یک از این سرفصل ها در یک مقاله مستقل آمده است. این نخستین اثری است که به زبان فارسی درباره شیعیان مدینه و نخاوله منتشر شده است.

مأخذ

جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه و ضمایم رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، 154+ 2ص.

جاهلیت

جاهلیت، بقیع در نگاه جاهلیت شناسان عرب.

بقیع در متون مربوط به جاهلیت کاربرد داشته و این نکته گویای اینست که بقیع را حتی در دوره جاهلیت می شناخته اند.

جوادعلی در فصل کشت و زرع مدینه به تفصیل به باغات یا مکان های دارای کشت و درخت کاری در دوره جاهلیت پرداخته و از بقیع هم نام برده است. بقیع قطعه زمینی بزرگ و دارای پوشش گیاهی در حاشیه مدینه بوده است؛ یعنی بعد از دیوار مدینه، و نام اصلی آن در این دوره بقیع الغَرقَد است، چون بوته یا درخچه های تیغ به نام غَرقَد داشته است.

البته به گزارش جوادعلی چند مکان در مدینه قبل از اسلام به نام بقیع بوده است. یکی از آنها بقیع الغرقد است. بقیع الخیل، بقیع الخبجبه، بقیع الزبیر و بقیع الخصمات، نام های محل های دیگر است که به نام بقیع قبل از اسلام معروف بوده است.

مآخذ

تاج العروس، مرتضی زبیدی، قاهره، المطبعة الوهبیة، 1286- 1287ق، ج5، ص280؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، جوادعلی، بیروت، 1971م، ج7، ص42؛ موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنورة، زیرنظر زکی یمانی، لندن، فرقان، 2011م، ج5، ص128 به بعد.

نیز نک- : دوره جاهلیت، بقیع در

جایگاه بقیع

جایگاه بقیع، محل استقرار و حدود جغرافیایی آن.

قبل از اسلام و حتی در قرون نخستین اسلامی، بقیع در خارج از شهر یثرب قرار داشت. اما وقتی مدینه به عنوان مرکزیت حکومت نبوی تعیین شد، جمعیت شهر یک باره چند برابر شد. برای تأمین مسکن، ساخت و ساز شروع شد و شهربسیار گسترش یافت به طوری که هم اکنون بقیع در وسط مدینه منوره قرار دارد.

ص: 227


1- . Werner Ende

وضعیت و محل بقیع در قرون نخست اسلامی اینگونه بود: در ضلع های شمال، جنوب و شرق بقیع، مزارع و باغات قرار داشتند. در غرب، حارة الاغوات و بعد از آن مسجد النبی بود. یعنی حارة الاغوات بین بقیع و مسجد النبی قرار داشت. در مدینه چند منطقه به نام حاره یا حره هست. حاره به زمین مسطحی گفته می شد که معمولاً به دلیل سنگلاخی یا ریگزار بودن، قابل کشاورزی نبود. حاره ها بر حسب نام صاحب یا طایفه ای که در آن ساکن بودند نام گذاری می شد. در حارة الاغوات، به ندرت خانه و ساختمان هایی پیدا می شد اما در عصر رسالت و در دوره خلفای تمامی حارة الاغوات ساخته شد؛ اعم از مسکن، بازار و محل کسب و کار، مدرسه و مسجد. از اینرو بین بقیع و مسجد النبی را ساختمان ها پوشانده بود. اما در یک قرن اخیر به تدریج تمامی ساختمان ها تخریب و حیاط بزرگی با همه سازه های مورد نیاز زایران مثل وضوخانه ساخته شد تا زوار به راحتی به عبادت بپردازند. بنابراین با اجرای طرح توسعه اطراف حرم نبوی، غرب بقیع متصل به مسجد النبی شد؛ البته با فاصله صحن بزرگ.

اما هم اکنون در اطراف بقیع، خیابان احداث کرده اند. نام های این خیابان ها اینگونه است: ستین، عبدالعزیز، ابوذر، باب العوالی.

شرق بقیع باغی به نام خضراء ابان بن عثمان قرار داشت و خارج از بقیع بود؛ در همین ضلع، قبرستان یهود به نام حش کوکب بود. طرفداران عثمان بن عفان و بنی امیه پس از دفن عثمان در حش کوکب، خضراء را هم خریدند و به حش کوکب ضمیمه کردند. به تدریج با دفن اموات حش کوکب به قسمت های دیگر بقیع وصل شد. اما بین آنها معبر و کوچه بود.

مأخذ

بقیع الغرقد، محمد انور البکری و حاتم عمر طه، مدینه منوره، مکتبة الحلبی، 2004م، ص21.

جبار بن صَخر

جبار بن صَخر، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

جبار بن صخر از انصار مدینه بود که در راه کمک و مساعدت به رسول الله(ص) و یاران او فراوان تلاش کرد. او ملقب به انصاری است. نامش از

پیمان عقبه سوم در منابع آمده است؛ چون یکی از هفتاد کسی بود که در سیاهی شب به نمایندگی از مردم مدینه با رسول اکرم(ص) در مکه بیعت کردند و از حضرت دعوت نمودند به مدینه هجرت فرماید. رسول اکرم(ص) بین او و مقداد بن الاسود عقد اخوت و برادری متعقد کرد. او در غزوات و جنگ های متعدد از جمله غزوه بدر حضور داشت و شجاعانه به دفاع از رسول اکرم(ص) و مسلمانان پرداخت.

وی در دوره خلافت عثمان بن عفان و در سال 30ق درگذشت و در بقیع دفن شد.

مأخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقاقة، بی تا، ص38.

جبانة البقیع

جبانة البقیع، نام دیگر قبرستان بقیع.

سرزمین بقیع، پیش از اسلام و قرون نخست اسلامی به بقیع یا بقیع الغرقد نامیده می شد. ولی پس از آن اسامی دیگر به میان آمد. البته در منابع فارسی نام قبرستان بقیع فراوان است. اما در اسناد و مدارک عربستان سعودی، در سده 20م به نام جبانة برمی خوریم. نقشه مدینه منوره مربوط به سال 1951م که توسط دولت عربستان منتشر شده اینگونه است که بقیع شامل دو قسمت کوچک و بزرگ است و وسط این دو بخش خیابان شهدا تأسیس شده بود. قسمت کوچک به جبانة البقیع القدیم و قسمت بزرگ به جبانة البقیع ثبت شده بود. جبانة از ماده جَبَن به معنای قبرستان است. دهخدا جبانه را به معنای گورستان می داند. البته معانی دیگر هم برای آن آورده است. نیز می گوید: مردم کوفه قبرستان را جبانه می نامند. در کوفه هم اماکنی هست که به این نام مشهور است. مثل جبانة السالم، جبانة عزرم. جنان و احتمالاً جنانه هم در لغت عرب به معنای بهشت و قبرستان سرسبز و بهشت گونه است.

ص: 228

مآخذ

صور من الحیاة الاجتماعیة بالمدینة المنورة، جده، 1413ق، ص64؛ فرهنگ بزرگ جامع نوین، احمد سیاح، تهران، بی تا، ج1، جنن و جبن؛ لغت نامه دهخدا، تهران، ج5، ماده جنانه و جنان و ماده جبانه.

الجَبجَبَه ← بقیع الخَبجَبَه

جبرئیل

جبرئیل، ابلاغ امر الهی به رسول خدا(ص) برای رفتن به بقیع.

یک شب وقتی رسول خدا(ص) در خانه عایشه بود، از خواب برخواست و به عایشه گفت جبرئیل آمد و امر خداوند را اینگونه ابلاغ کرد: ان ربّک یأمرک ان تأتی اهل البقیع فتستغفر لهم یعنی پروردگارت تو را امر کرد نزد اهل بقیع بروی و برای آنان طلب مغفرت نمایی.

این حدیث که در واقع سخن خداوند است که به واسطه جبرئیل ابلاغ شده، در مجامع روایی اهل سنت مثل صحیح بخاری درج شده است. در دوره های بعد فقیهان اهل سنت مثل فقهای شافعی بر اساس این امر استحباب زیارت بقیع و رفتن بدانجا را استنباط کرده اند.

مآخذ

احکام و خصائص الحرمین فی الفقه الاسلامی، علی احمد یحیی القاعدی، بیروت، مؤسسه الریان، 2008م، ص893-894؛ صحیح مسلم، مسلم بن حسین قشیری، بیروت، دارالفکر، 1978م، ج7، ص40.

جَبَلة بن عمرو انصاری

جَبَلة بن عمرو انصاری، از اصحاب رسول اکرم(ص) و از مشاهیر مدینه و مدفونین بقیع.

جَبَلة بن عَمرُو بن اوس بن عامر الساعدی الانصاری از شخصیت های یثرب بود. تاریخ تولد او معلوم نیست. پس از ظهور اسلام برای ترویج این دین کوشید و از اصحاب و یاران حضرت رسول(ص) شد.

او از فقهای صحابه است و در کنار پیامبر، در جنگ های متعدد، از جمله بدر و احد و خندق حضور داشت. از پیامبر(ص) روایات و علوم قرآنی را فرا می گرفت و آنگاه به مردم می آموخت.

پس از رحلت پیامبر(ص)، از علی(ع) جدا نشد و در جبهه آن حضرت قرار گرفت، با آن حضرت به کوفه رفت و در نبردهای جمل، صفین و نهروان حضور فعّال داشت.

او از منتقدان ماجرای سقیفه بود و همواره از مظلومیت و حقانیت علی(ع) سخن می گفت. او با توجه به اعتقاد شدید به حقانیت علی(ع) در برابر خلفا، موضع تندی داشت.

جبلة بن عمرو نخستین کسی است که بی پروا به عثمان اعتراض کرد و به نقد او پرداخت. او به عثمان گفت: باید این نورچشمی ها را طرد کنی. عثمان گفت: کدام نورچشمی ها؟ من برای انجام کارها افراد شایسته را انتخاب می کنم. جبله پاسخ داد: آیا مروان، معاویه، عبدالله بن عامری و عبدالله بن سعد ابی سرح را به دلیل شایستگی آنان انتخاب کرده ای؟ اینان کسانی هستند که قرآن و پیامبر، خون بعضی از آنان را هدر اعلام نموده است. از آن روز اعتراض ها شروع شد و مردم نسبت به عثمان جری شدند. همچنین موضعگیری تند او نسبت به عثمان در خصوص داروغه مدینه، حارث بن حکم، در تاریخ مشهور است.

جبله نه تنها در زمان حیات عثمان با او مبارزه می کرد، بلکه از آنجا که او را عنصری خطاکار می دانست، پس از مرگ وی نیز به گفته سخاوی به نقل از اخبار المدینه ابن شبه هنگامی که خواستند جنازه او را در قبرستان بقیع دفن کنند، از این کار جلوگیری کرد. از این رو، جنازه عثمان را به حش کوکب بردند و در آنجا به خاک سپردند.

جبله در سال 38ق، چشم از جهان فرو بست. مسلمانان بسیاری بر جنازه مطهّرش نماز گزاردند و در بقیع دفنش کردند. البته از برخی مطاوی تاریخی برمی آید که وی در مصر سکونت گزیده ولی هرگز اشاره ای به دفن وی در مصر نکرده اند، بلکه منابع قدیمی مثل الاستیعاب و الاصابة محل دفنش را بقیع اعلام کرد ه اند.

مآخذ

الاصابة، ج1، ص223؛ شخصیت های اسلامی شیعه، جعفر سبحانی، قم، چاپخانه علمیه، 1359، ص 107-

ص: 229

108؛ بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، دار العلم، 1987م، ج21، ص 292 و ج48، ص 297؛ بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، مشعر، 28، 1ق، ص261.

جبَلةُ بن عَمروُ انصاری

جبَلةُ بن عَمروُ انصاری، دیدگاه سخاوی.

جَبَلةُ بن عَمرو بن اوس بن عامر الساعدی الانصاری از اصحاب رسول خدا بود. تاریخ تولد او در دست نیست. اما در جنگ احد حضور داشته است. پس از رحلت حضرت رسول(ص) در جبهه دفاع از آل البیت(ع) فعال بود. سخاوی از کتاب اخبار المدینه ابن شبّه نقل کرده که گروهی از هواداران عثمان وقتی جسد او را به طرف بقیع بردند تا در بقیع دفن کنند، جبله مانع شد. به همین دلیل همراهان جسد عثمان مجبور شد او را به حش کوکب ببرند و در آنجا دفن کنند. او پس از درگذشت در بقیع دفن شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج2، ص185- 186.

جبیر بن مُطعِم

جبیر بن مُطعِم،از اصحاب رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابو محمد یا ابو عَدّی یا ابونافع جبیر بن مطعم از تیره بنی نوفل بن عبد مناف از قبیله قریش از اصحاب پیامبر خدا(ص) بود. پس از هجرت پیامبر(ص) بر روش خود که بر سیره قبایل موجود در مکه بود، ثابت ماند، او از رهبران مشهور مردم مکه بود و به دلیل مردم داری او، آحاد جامعه مکه او را دوست داشتند. ولی در ماجرای فتح مکه، در زمره طلقا بود که به دست پیامبر آزاد شد و مورد لطف آن حضرت قرار گرفت و بعد از آن، به اسلام گروید. نظر برخی از مورخین اینست که پیش از فتح مکه اسلام آورده بود. پدر او مردی بزرگوار بود که در مکه پیامبر را، هنگام بازگشت از طائف پناه داد و از این رو است که پیامبر(ص) در دوران رسالتش از مطعم بن عدی به نیکی یاد کرده است.

پرونده اقداماتش علیه رسول الله سنگین بود و اقداماتی مانند این موارد را داشت: شرکت در شورای قتل پیامبر(ص) و رأی به قتل آن حضرت؛ شرکت در جنگ بدر و اسیر شدن به دست مسلمانان، شرکت در جنگ احد و تشویق غلام وحشی خود، تا به انتقام قتل عمویش طعیه در جنگ بدر، حمزه بن عبدالمطلب را به شهادت رساند. با این حال پس از اسلام آوردن پیامبر(ص) نه تنها او را محاکمه نکرد حتی به نیت تألیف قلوب، هدایایی به اندازه صد شتر به او عنایت کرد.

جبیر بن مطعم در علم انساب مهارت فراوان داشت. برخی از مورخان او را داناترین مردم به نسب عرب دانسته اند. از این رو، بسیاری از کسانی که می خواستند از قبیله خود آگاهی یابند و بدانند که نسبتشان قرشی است یا غیر قرشی و یا از قبایل زیرمجموعه قریش بوده اند، به او مراجعه می کردند و او به درستی پاسخشان را می داد. به همین دلیل عمر درصدد بود، از نسب شناسان بزرگ عرب مثل جبیر، عقیل و مخرمه گروهی برای تدوین و ثبت نام و نسب مسلمانان تشکیل دهد.

جبیر بن مطعم، روایات فراوانی از پیامبر خدا(ص) نقل کرده است. شخصیت بزرگ جبیر بن مطعم، سبب شده است که بسیاری از مورخان او را به عنوان راوی حدیث غدیرخم به حساب آورده و از زمره هواداران آل محمد(ص) یادش کرده اند.

پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) و در دوره خلفای راشدین، از رهبران عرب و مدیران نزدیک به دربار خلافت بود. در دوره خلافت عمر چندی والی کوفه بود. در دوره خلافت عثمان هم فعالیت های سیاسی و اجتماعی داشت. پس از کشته شدن عثمان، خلیفه را کفن کرد و بر او نماز گذارد. در دوره خلافت امام علی(ع)، چند اقدام مهم داشت از جمله به پیشنهاد عمروعاص، در جریان حکمیت از هیئت مستشارین دو طرف منازعه بود.

برخی گزارش ها از زنده بودن جبیر پس از واقعه عاشورا و یاری امام سجاد(ع) حکایت می نماید. ولی دیگران این گزارش را صحیح ندانسته اند.

ص: 230

جبیر بن مطعم، روزگار خود را با عزت در کنار پیامبر(ص) سپری کرد و با حلم و بردباری ویژه ای رفتار نمود. او از بزرگان قریش بود و سرانجام در اواخر روزگار حاکمیت معاویه یعنی در سال 57 یا 58 یا 59ق در مدینه درگذشت و در بقیع مدفون گردید.

مآخذ

تقریب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، بی جا، بی نا، ج1، ص126؛ خلاصة عبقات الانوار، السید حامد النقوی، به کوشش علی حسینی میلانی، بی جا، 1404ق، ج2، ص241؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج17، ص 588 - 589؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل المنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، ص38-39؛ شرح احقاق الحق، السید مرعشی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، بی تا، ص90.

جعفر اصفهانی

جعفر اصفهانی، کفشبان بقیع.

اطلاعات چندانی درباره او در منابع نیست. از نامش پیداست که مثل بسیاری از عوامل در حرمین مکه و مدینه و بقیع به دلیل علاقه ذاتی به ائمه(ع) و حضرت فاطمه زهرا(ع) از ایران به آنجا رفته و مشغول کارها و خدمات مختلف از جمله نگهداری کفش های زائران بوده است.

جعفر اصفهانی برخورد خوبی با زایران داشت و مردم از او راضی بودند.

مأخذ

جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه و ضمیمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص125.

جعفر الصادق(ع)

جعفر الصادق(ع)، امام ششم شیعیان و مدفون در بقیع.

چهار تن از ائمه شیعیان در کنار هم در قبرستان بقیع دفن شده اند. ایشان عبارت اند از: امام حسن مجتبی(ع) امام سوم، امام زین العابدین(ع) امام چهارم، امام محمدباقر(ع) امام پنجم، امام جعفر بن محمد صادق(ع) امام ششم.

امام صادق(ع) در هفتم ربیع الاول سال 83ق در مدینه به دنیا آمده و در سال 148ق، به شهادت رسید. در آن زمان بر قبور این ائمه بزرگوار سنگ مرمری بود که بر آن این جمله حکّ شد: «بسم الله الرَّحمن الرَّحیم، الحمدللهِ مبید الاُمَمْ وَمُحْیی الرُمَمْ، هذا قَبْرُ فاطمة بِنْتِ رَسُول الله سَیدة نِساء العالمین وقَبْر الحَسن بن علی(ع) وعلی الحسین(ع) وقبر محمد بن علی(ع) وجعفر بن محمد(ع)».

مسعودی این سنگ قبر را در سال 332ق دیده است. ترتیب قبور ائمه چنین است: قبر اول از امام حسن(ع)، قبر دوم امام سجّاد(ع)، سپس امام باقر(ع) و قبر آخر نیز از امام صادق(ع) است.

امام جعفر صادق(ع) را به دلیل ارائه گسترده معارف شیعه، بنیانگذار شیعه امامیه دانسته اند و به همین دلیل شیعه را نیز جعفریه نامیده اند. نیز آرا و نظرات ایشان در زمینه های گوناگون علمی مثل پزشکی، شیمی و غیره در تاریخ علم تأثیر و اهمیت فوق العاده داشته است. کتابی با عنوان و مشخصات زیر منتشر شد که گویای ابعاد علمی ایشان است:

الامام جعفر الصادق فی نظر علماء الغرب، تعریب نورالدین آل علی، زیر نظر ودیع فلسطین، دمشق، دار الفاضل، 1995م، 453 ص.

دانشگاه استراسبورگ در مایو 1968، با دعوت 25 استاد و پژوهشگر از ایران، لبنان، امریکا، بلژیک، سوییس، بریتانیا، فرانسه و ایتالیا کنگره ای درباره نقش جعفر صادق در تاریخ تحولات علوم برپا کرد. اهمّ این استادان عبارت بودند از:

- پروفسور ارمان آبل(1) از دانشگاه بروکسل در بلژیک؛

- پروفسور ژان اوبن(2) از دانشگاه سوربن در پاریس؛

- پروفسور روبر برونشویک(3) از دانشگاه سوربن پاریس؛

- پروفسور کلود کاهن(4) از دانشگاه سوربن در پاریس؛

- پروفسور أنریکو شیروللی(5) از دانشگاه رم در ایتالیا؛

- پروفسور هنری کربن(6) از دانشگاه پاریس؛

- پروفسور توفیق فهد(7) از دانشگاه استراسبورگ در فرانسه؛

ص: 231


1- . Abel Armand
2- . Jean Aubin
3- .Robert Brunshvig
4- .Claude Cahen
5- . Enrico Cerulli
6- . Henri Corbin
7- .Tufic Fahad

- پروفسور فرانسیسکو جبرائیلی(1)

از دانشگاه رم در ایتالیا؛

و هفده تن از استادان مهم دیگر دانشگاه های کشورهای نامبرده درباره دیدگاه ها و ابعاد علمی امام صادق(ع) سخن گفتند. این مجموعه به فرانسوی در پاریس در سال 1970 چاپ شد. سپس به فارسی و عربی ترجمه گردید و در جهان منتشر شد. دکتر نورالدین آل علی این مجموعه را به عربی بازگرداند و با مشخصات مزبور منتشر کرد.

نیز همایشی در دمشق به سال 1991م با عنوان مؤتمر الامام جعفر الصادق(ع) برگزار شد و استادان چند دانشگاه از جهان درباره ابعاد علمی ایشان سخن گفتند. مجموعه سخنرانی های آنان با مشخصات زیر منتشر شد:

الامام جعفر الصادق(ع): دراسات و ابحاث، دمشق، المستشاریة الثقافیة الایرانیة فی دمشق، 1991م.

این مجموعه شامل حدود 30 مقاله از دانشمندان جهان اسلام و برخی دانشگاه های غرب درباره آن حضرت است. اینگونه آثار گویای اهمیت امام صادق(ع) در طول تاریخ و در جریان تحولات علوم است. اهمیت بقیع نیز به شخصیت هایی است که در آن آرمیده اند. امام صادق(ع) از جمله این افراد است.

آن حضرت تا اواخر امامت خود که مصادف با سقوط خلافت بنی امیه و آغاز خلافت بنی عباس بود، به نشر تعالیم دینی پرداخت و شخصیت های علمی بسیاری در علوم مختلف عقلی و نقلی تربیت کرد. تعداد شاگردان و راویان آن حضرت را بالغ بر 4 هزار تن نوشته اند. فقه شیعه امامیه که به فقه جعفری مشهور است، منسوب به اوست، زیرا بخش عمده فقه اسلامی بر طبق مذهب امامیه از این امام است و آن اندازه حدیث که از آن حضرت روایت شده، از هیچ یک از اهل بیت نقل نشده است. دوره امام صادق(ع)، عصر جنبش فکری و فرهنگی بود؛ چندان که شور و شوق علمی بی سابقه ای در جامعه اسلامی وجود داشت و علوم مختلفی اعم از علوم اسلامی همچون قرائت قرآن، تفسیر، حدیث، فقه، و کلام، یا دیگر علوم مانند طب، فلسفه، نجوم و ریاضیات پدید آمد. تفاوت دانش حضرت صادق(ع) با دیگر فقها و محدثان آن دوره در این بود که منبع علم آن حضرت فقه تابعان، محدثان و فقهای آن عصر نبودند، بلکه دانش او از پدران ایشان و پیامبر(ص) و قرآن سرچشمه می گرفت. در این دوره به سبب برخورد مسلمانان با عقاید و آرای اهل کتاب و نیز دانشمندان یونان، شبهه ها و اِشکال های گوناگونی بروز کرد، و فرقه های بسیاری پدید آمد که هر کدام عقاید خود را ترویج می کردند. از این رو، امام مسئولیت بزرگی بر دوش داشت و شبهات مختلف را پاسخ های مناسب می گفت.

مآخذ

الامام جعفر الصادق(ع)، دمشق، 1991م؛ الامام جعفر بن محمد الصادق(ع) بین الحقیقة و التقی، زهیر غزاویی، دمشق، 1998م؛ الامام جعفر الصادق فی نظر علماء الغرب، مجموعة من العلماء، تعریب نورالدین آل علی، دمشق، 1991م؛ تاریخ آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص 362-363؛ مروج الذهب، مسعودی، ج2، ص228.

نیز نک- : امام صادق(ع) از نظر اهل سنت؛ اهمیت امام صادق(ع)

جعفر بن اسماعیل برزنجی مدنی ← برزنجی، جعفر بن سید اسماعیل

جعفر نجفی ← کاشف الغطاء، جعفر

جعفریان، رسول

جعفریان، رسول، محقق و تاریخ نگار ایرانی و دارای تحقیقات و تألیفات درباره بقیع.

رسول جعفریان در 1343 در خوراسگان اصفهان

متولد شد. از سال 1355 به حوزه علمیه برای تحصیل دروس حوزوی آمد. مطالعات و تتبعات او در عرصه تاریخ اسلام و سیره نبوی از 1360 آغاز شد. نخست در محافل علمی سید جعفر مرتضی عاملی شرکت می نمود و به راهنمایی ایشان، در موضوعاتی شروع به بررسی و نوشتن کرد و آثار بسیاری پدید آورد.

ص: 232


1- . Francesco Gabrieli

هر چند از جعفریان اثر مستقلی درباره بقیع سراغ نداریم، اما در سفرنامه ها و کتاب هایی چند به بقیع پرداخته است. از جمله در کتاب آثار اسلامی مکه و مدینه بخشی مستوفی درباره بقیع دارد. نیز کتاب ورنر اند درباره شیعیان مدینه را ترجمه کرده است.

وی به عنوان رئیس کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران وابسته به مؤسسه آل البیت(ع) (به ریاست سید جواد شهرستانی)، رئیس سابق کتابخانه مجلس شورای اسلامی و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران فعالیت داشته و دارد.

مآخذ

آثار اسلامی، رسول جعفریان، مشعر، 1381؛ پایگاه دانشگاه تهران؛ پایگاه کتابخانه مجلس شورای اسلامی در شبکه جهانی اینترنت؛ جامعه شیعه نخاوله، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379.

جلال الدین وزیر

جلال الدین وزیر، از کارگزاران اتابکان موصل و مدفون در بقیع.

ابوالحسن علی ملقب و مشهور به جلال الدین فرزند ابوجعفر محمد بن علی مشهور به الجواد الاصبهانی (جواد اصفهانی) است. جد جواد اصفهانی در دربار سلطان ملکشاه سلجوقی، سمت و مقام داشت. خود جواد اصفهانی هم در دربار اتابک اصفهانی بن آق سنقر، امیر سلاجقه در موصل و بنیان گزار حکومت اتابکان موصل، به وزارت رسید و مقبولیت کامل را به دست آورد تا اینکه در 559ق چشم از جهان فرو بست و در 560 به مدینه منتقل و در بقیع به خاک سپرده شد.

پسرش جلال الدین هم در دربار اتابکان نفوذ داشت و صاحب مقامات گردید. او را از ادبا، فضلا، بلغا و اهل وجود و کرامت دانسته اند که دیوان شعر و آثار نوشتاری و رسایل داشت. ابن اثیر کاتب او بوده و با جمع آوری اشعار و نوشته هایش، کتاب الجواهر و اللآلی من املاء المولی الوزیر الجلالی را تألیف کرد. حاجی خلیفه درباره این کتاب چنین اظهارنظر کرده است: مجدالدین ابی السعادات مبارک بن محمد بن الاثیر الجزری (متوفی 606ق) با جمع آوری رسائل جلال الدین ابی الحسین علی بن جمال الدین الاصهبهانی الوزیر، کتاب الجواهر و اللآلی را ساخت (ج1، ص618).

بالاخره او در 554ق درگذشت (منظر الانسان، ج3، ص225). گویا این مطلب غلط است؛ چون پدرش جواد اصفهانی در 559ق درگذشت و مرگ پسرش جلال الدین باید بعد از این تاریخ باشد. برخی منابع نوشته اند: جلال الدین در شهر دُنیسر (دنیاوسرا) چشم از جهان فرو بست. او را به موصل بردند، سپس به مدینه حمل کردند و در بقیع در جوار پدرش به خاک سپردند (همان). او همچون پدرش خدماتی عمرانی در شهر مدینه و بقیع داشت.

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، ج1، مقالات آق سنقر، اتابکیان؛ کشف الظنون، حاجی خلیفه، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1992م، ج1، ص618؛ منظر الانسان، ابن خلکان، به کوشش فاطمه مدرسی، ارومیه، دانشگاه ارومیه، [1385]، ج3، ص223-225.

نیز نک- : جواد اصفهانی

جمال الدین محمد بن علی ← الجواد اصفهانی

جمال کازرونی، محمد بن احمد بن محمّد

جمال کازرونی، محمد بن احمد بن محمّد، از علمای شافعی مدفون در بقیع.

ابو عبدالله محمد بن احمد بن محمد بن روزبه کازرونی الاصل، المدنی الشافعی معروف به جمال کازرونی یا ابو عبدالله کازرونی در سال 757ق در مدینه متولد شد. وقتی کودک خردسال بود پدرش را از دست داد و عمویش به نام عبد السلام کفالت او را بر عهده گرفت.

کازرونی از نوجوانی در مدینه به فرا گرفتن علوم متداول پرداخت. سخاوی فهرست نام های استادان او را آورده است. برای فراگیری حدیث و سماع روایات، سفرهایی به مناطق مختلف جهان اسلام داشت.او اجازه های روایی و علمی از بزرگان دریافت کرد و بالاخره پس از عمری تلاش و فعالیت در عرصه افتا، تدریس و امور اجتماعی در 12 شوال سال 843ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

ص: 233

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج6، ص23- 28.

جمانة بنت ابی طالب

جمانة بنت ابی طالب، دختر عموی رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

برخی منابع جدید جمانه را دختر عبدالمطلب و از عمه های پیامبر(ص) ذکر کرده اند که در قسمت شمال غربی و دقیقاً پشت دیوار شمال غربی بقیع دفن شد. چون همه عمه های رسول اکرم(ص) در یک منطقه بقیع دفن شده بودند، در گذشته دیواری کشیده و این منطقه را بقیع العمات می نامیدند. البته بعداً این دیوار برداشته شد.

اما جمانه دختر ابی طالب بن عبدالمطلب و از عموزاده های رسول اکرم(ص) است. او خواهر حضرت علی(ع) و مادرش فاطمه بنت اسد است. ابن سعد صریحاً او رادر گروه دخترعموهای رسول اکرم(ص) آورده است. مسعودی هم علی، عقیل، طالب، جعفر، فاخته، جمانه را شش خواهر و برادر از ابوطالب و فاطمه بنت اسد می داند. جمانه با سفیان بن حارث ازدواج کرد و گویا همراه با سفیان به مدینه مهاجرت کرد. سپس در مدینه وفات کرد و در بقیع دفن شد.

مآخذ

البقیع قضیة کل مسلم، لندن، بی تا، ص 5-6؛ تاریخ آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص 362؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، به کوشش ریاض عبدالله عبدالهادی، پیروی، دار احیاء الترات العربی، 1995، ج8، ص266؛ مروج الذهب، مسعودی، ج1، ص 707و708.

جمعه

جمعه، تأکید بر زیارت بقیع در این روز.

ابن عساکر از محدثین سده 7ق با ذکر احادیث نبوی درباره زیارت بقیع، استحباب زیارت بقیع در روزهای جمعه را پیش کشیده و بر آن تأکید کرده است. رفتن به بقیع و زیارت مقبره های سلف در روز جمعه از سنت های رسول اکرم(ص) بوده است. پس از اتمام زیارت این دعا خوانده می شود: السلام علیکم دار قوم مؤمنین اللهم اغفر لاهل بقیع الغرقد.

مأخذ

اتحاف الزایر، ابن عساکر، به کوشش مصطفی عمار مُنلا، مدینه، مرکز بحوث و دراسات، 2005م، ص95.

جنة البقیع

جنة البقیع، از نام های قبرستان بقیع.

قدیمی ترین نام بقیع، بقیع الغَرقَد یعنی سرزمین دارای درختان متنوع خودرو و بیابانی یا به معنای سرزمین دارای درختان کوچک تیغ دار یا درخت توت است. اما در دوره اسلامی علاوه بر «بقیع الغرقد»، این سرزمین را جنة البقیع (به فارسی باغ یا بهشت بقیع) هم می نامیده اند. به ویژه پس از اینکه رسول اکرم(ص) رسماً آنجا را به عنوان قبرستان مسلمانان تأسیس کرد و به دست خود، عثمان بن مظعون را در آنجا دفن نمود، و برای این سرزمین فضایلی برشمرد، آنجا را جنة و جنة البقیع نامیدند. یعنی واژه جنة از وقتی در متون وارد شد و به عنوان اسم خاص یا لقب برای این سرزمین مطرح گردید کهبرای رسول اکرم(ص) و دیگر ائمه(ع)، مسایلی مثل شفاعت و استحقاق برخی از مسلمانان برای رفتن به بهشت به دلیل اعمالشان مطرح شد. البته هنوز معلوم نیست چه کسی و چه متنی اولین بار جنة البقیع را در دوره اسلامی به کار برد؛ اما مسلماً کاربرد این واژه در دوره متأخر کثرت و بسامدی داشته است.

بقیع را جنانة هم نامیده اند. جنان هم به معنای بهشت و جنت است (نک مقاله جبانة البقیع).

مآخذ

تذکرة الطریق، محمد عبدالحسین کربلایی، به کوشش جعفریان و اسرا دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، ص126 و 129؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، 1383، ج12، ص392؛ دائرةالمعارف تشیع، تهران، بنیاد فرهنگی شط، 1371، ج3، ص 383-385؛ دانشنامه جهان اسلام، تهران، 1376، ج3، ص640؛ موسوعة العتبات المقدسة: قسم المدینة، ج1، ص 100-107.

جنت البقیع

جنت البقیع، کتابی به اردو درباره این قبرستان.

سید ظفر حسن امروهوی از پژوهشگران و نویسندگان معاصر شیعه، چند کتاب درباره موضوعات شیعی

ص: 234

دارد. از جمله کتابی را درباره بقیع، ردّ و نقد آل سعود و وهابیون به دلیل تخریب بقیع نوشته است. نیز به معرفی مقابر بزرگان و ائمه بقیع(ع) و فاطمه زهرا(س) می پردازد. این کتاب با عنوان جنت البقیع (لاهور کراچی، 1945م، 32ص) منتشر شده است.

کتاب های دیگر به زبان اردو درباره بقیع و نقد وهابیت منتشر شده است.

مأخذ

تألیفات شیعه در شبه قاره، سید شهوار حسین نقوی، قم، دلیل ما، 1384، ص233.

جنگ احد ← اُحد

جنگ بقیع ← یوم البقیع

جنگ در بقیع

جنگ در بقیع، جنگ قبیله های متخاصم در بقیع در دوره قبل از اسلام.

در دوره جاهلیت، جنگ های بسیاری بین قبایل و طوایف عرب جریان داشت. یکی از آداب جنگ این بود که طرفین در باغ یا صحرای بزرگی مثل بقیع آنقدر با هم می جنگیدند تا یک طرف به پیروزی می رسید. به همین دلیل بقیع چون هموار و نسبتاً وسیع بود و در بیرون شهر و در عین حال نزدیک شهر بود، برای این منظور مناسب بود. چنین محل هایی به محراب و مَحرَب یعنی محل جنگ مشهور بود. پس از پیروزی یک طرف و شکست طرف دیگر، شاعران به میدان آمده و مدایح و مراثی می خواندند. عمرو ابن النعمان بیامنی برای قومش که در بقیع الغرقد شکست خورده بودند مرثیه زیر را سروده است:

خلت الدیار فَسدت غیر مسّود

ومن العناء تفردّی بالسؤدد

أین الذین عهدتهم فی غبطة

بین العقیق إلی بقیع الغرقد

کانت لهم انهاب کل قبیلة

وسلاح کل مدّرب مستنجد

نفسی الفداء لفتیة من عامر

شربوا المنیة فی مقام انکد

قوم هم سفکوا دماهم سراتهم

بعض ببعض فعل من لم یرشد

یا للرجال لفتیة من دهرهم

ترکت منازلهم کان لم تعهد

البته یاقوت حموی این اشعار را به مردی از قبیله خثعم منسوب می داند ولی با تفاوت هایی در چند بیت ابتدای آن.

مآخذ

بقیع سرگذشت اسفبار، یوسف هاجری، ترجمه محمد رضایی، قم، نشر بقیع؛ مرآة الحرمین فی الرحلات الحجازیة و الحج و مشاعره الدینیة، ابراهیم رفعت پاشا، قاهره، مطبعة دار الکتب المصریة، 1344ق، ج2، ص425؛ معجم البلدان، یاقوت حموی، ج2، ص254.

جواد اصفهانی

جواد اصفهانی، از کارگزاران و وزیران دربار اتابکان و سلاجقه و مدفون در بقیع.

ابوجعفر بن محمد بن علی بن ابی منصور ملقب به جمال الدین و مشهور به الجواد الاصبهانی (یا اصفهانی) و معروف به جمال الدین محمد اصفهانی است. جد او به نام ابومنصور یوزبان (مدیر نگهداری و تربیت یوزپلنگ و یوزهای وحشی) در دربار سلطان ملکشاه سلجوقی بود.

وقتی اتابک زنگی بن آق سنقر والی موصل شد، جواد اصبهانی را با خود به آنجا بُرد و وزیر خود نمود. از اینرو او با نام وزیر صاحب موصل هم شناخته می شود. لازم به ذکر است آق سنقر (درگذشت 488ق) ملقب به سعید و قسیم الدوله و معروف به اتابک آق سنقر پدر اتابک زنگی عمادالدین است. او که به نام عمادالدین زنگی هم شناخته می شود، بنیانگذار اتابکان موصل (حکومت 541-660ق) یا زنگیان موصل است. در دوره سلاجقه امیران به اتابک نامیده می شدند.

بهرحال اتابک زنگی بن آق سنقر به کمک جواد اصفهانی، حاکمیت زنگیان را به موصل و اطراف موصل

ص: 235

توسعه داد. وقتی پسر اتابک زنگی به نام سیف الدین غازی بن اتابک زنگی به حکومت رسید، اختیارات جواد اصفهانی خود را به عنوان وزیر خودش به طور ویژه افزایش داد. او هم آبادانی و عمران را گسترش داد. بویژه در مکه و مدینه منوره که بخشی از قلمرو حکومت آنان بود، اقدامات عمرانی فراوان برای رفاه و امنیت حجاج انجام داد. از جمله، آب آشامیدنی به عرفات آورد تا حجاج مراسم و مناسک را به راحتی انجام دهند، مساجد فرسوده در مدینه و مکه را مرمت کرد، حصار (دیوار) اطراف مدینه وبناهایی از بقیع را تقویت و مستحکم نمود. همچنین مقرر کرد هر سال اموال و لباس هایی به فقیران مکه و مدینه داده شود تا برای یک سال آنها مکفی باشد. امیر شکیب ارسلان (1286-1366ق) در سفرنامه اش، یک فصل به گزارش خدمات جواد اصفهانی در مدینه اختصاص داده است. عنوان این فصل، «الوزیر جمال الدین الجواد الاصفهانی وزیر صاحب الموصل زنکی» است (ص91-95).

وقتی سیف الدین غازی چشم از جهان فرو بست، برادرش قطب الدین مودود بن اتابک به تخت او نشست، اما وی که از جواد اصفهانی، دل خوشی نداشت، در 558ق او را به زندان انداخت. وی پس از آنکه یک سال در حبس بود؛ رحلت کرد و در موصل به خاک سپرده شد تا اینکه سال560ق در ایام مناسک حج، جسد او را به مکه بردند و پس از طواف به مدینه حمل کرده و پس از طواف در مسجد رسول خدا(ص) در بقیع دفن کردند (منظر الانسان، ج3، ص225). چون رباطی برای دفن خودش و آسایش زوار در کنار بقیع داشت که وصیت کرده بود در آنجا دفن شود.

جواد اصفهانی را به دلیل خیرات و بخشش های زیاد جواد نامیده اند. او چند پسر داشت، یکی از آنها که نامش ابوالحسن بود، جزء کارگزاران دولت زنگیان و سلاجقه بود. (همان، ص223). او را که ملقب به جلال الدین بود، از ادبا، فضلا، بلغا و کریمان آن دوره توصیف کرده اند. ابن اثیر رسائل و دیوان او را جمع آوری کرد. حاجی خلیفه درباره اثر چنین اظهارنظر کرده است: الجواهر و اللآلی من املاء المولی الوزیر الجلالی. مبارک بن محمد بن الاثیر (درگذشت 606ق) نوشته ها و رسائل جلال الدین ابی الحسن علی بن جمال الدین الاصبهانی الوزیر را در این مجموعه گردآوری کرده است. او را نیز پس از فوت، در بقیع کنار مزار پدرش دفن کرده اند.

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، ج1، مقالات آق سنقر، اتابک زنگی؛ منظر الانسان، احمد بن محمد ابن خلکان، به کوشش فاطمه مدرسی، ارومیه، دانشگاه ارومیه، [1386]، ج3، ص223-225؛ الرحلة الحجازیة المساة الارتسامات اللطاف فی خاطر الحاج الی قدس مطاف، امیر شکیب ارسلان، به کوشش حسن السماحی سویدان، دمشق، دارالنوادر، 2007م، ص91-95؛ کشف الظنون، حاجی خلیفه، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1992م، ج1، ص618.

نیز نک- : جلال الدین وزیر

جواد علی ← جاهلیت

جواد مجابی ← قوم به حج رفته

جولة فی البقیع

جولة فی البقیع، بررسی گزارش سید ابراهیم موسوی درباره بقیع.

سید ابراهیم موسوی زنجانی از روحانیون دارای اصالت ایرانی و مقیم دمشق، کتابی درباره شهرهای مذهبی و مقدس شیعه مثل قم، کربلا، کاظمین، سامرا، نجف نوشته است. او نام این کتاب جولة فی الاماکن المقدسه گذاشته و در 1404ق از تألیف آن فارغ شده است. چون یک فصل آن به بقیع اختصاص دارد، از اینرو عنوان این مدخل به «جولة فی البقیع» تغییر یافت. این فصل هر چند کوتاه است ولی گزارش کلی از بقیع عرضه کرده است. مؤلف نخست وضعیت بقیع در حال حاضر را توصیف کرده و آن را در شرق مدینه و 150 در 100متر مربع می داند. نیز به اهمیت آن پرداخته است. در ادامه فضایل بقیع و احادیثی که درباره

ص: 236

اهمیت بقیع وارد شده را یادآور می شود. از جمله روایت زیر را آورده است: هفتاد هزار نفر از بقیع محشور خواهند شد و بدون داوری وارد بهشت می شوند (ص153). سپس به توصیف قبور امام حسن(ع)، امام زین العابدین، امام باقر و امام صادق(ع) می پردازد. آنگاه اسامی مدفونین در بقیع را بیان می کند (ص154- 155).

مأخذ

جولة فی الاماکن المقدسة، السید ابراهیم الموسوی الزنجانی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1985م، ص153- 155.

جُوَیریَّة بنت حارث

جُوَیریَّة بنت حارث، همسر رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

نام اصلی و اول او بَرَّه بود، به معنای حلقه ای که برای زیبایی در بینی می کرده اند. و کنایه از زن زیبارویی است که قدرت اسارت و در بند درآوردن دیگران را دارد. اما رسول اکرم(ص) پس از ازدواج با او، نامش را تغییر داد و او را جُوَیریّه (تصغیر به قصد تحبیب) یعنی کنیز محبوب نامید.

جُوَیریه از منطقه خزاعه و از قبیله بنی مصطلق بود. لذا او را مصطلقیه و خزاعیه خوانده اند. نیز مثل دیگر همسران رسول اکرم(ص) او را به فرموده قرآن ام المؤمنین هم نامیده اند. او نخست با مشافع بن صفوان المصطلقی ازدواج نمود. اما او در غزوه بنی مصطلق (یوم المریسیع) بر اثر جراحات درگذشت و جویریه به اسارت درآمد. پیامبر او را از ثابت بن قیس خرید و آزاد کرد.

بنابر گزارش برخی مورخین، او دختر حارث بن ابی ضرار، رئیس قبیله بنی مصطلق، بود و در غزوه بنی مصطلق که همسرش کشته شد و به اسارت درآمد، از رسول اکرم(ص) درخواست کمک کرد، پیامبر وی را خرید و آزاد کرد، اما جویریه پس از آزادی، به پیشنهاد پیامبر، به عقد حضرت درآمد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به عنوان مهریه او، چهل و بنابر برخی روایت ها یکصد تن را آزاد کردند و به روایتی، مسلمانان در تأسی به پیامبر، همگی اسیران این جنگ را آزاد کردند. با توجه به این گفته جویریّه، که وی هنگام ازدواج با پیامبر بیست ساله بوده تاریخ تولد او دو سال قبل از بعثت پیامبر(پانزده سال قبل از هجرت) بوده است.

نام جویریّه در سلسله سند برخی روایات در صحیح بخاری آمده است. از جمله راویان او، عبدالله بن عباس(درگذشت حدود 70) و مجاهد بن جَبر مکی(درگذشت حدود 104) بودند.

در برخی اخبار در سبب نزول آیه 51 سوره احزاب، که پیامبر را در طلاق همسرانش مخیر کرده، جویریّه یکی از آن همسران پیامبر ذکر شده است که پس از نزول این آیه، پیامبر از آنان کناره گیری نمود.

جویریّه در سال 50 یا 56ق، در زمان خلافت معاویه(حکومت 41-60ق) در مدینه درگذشت و مروان بن حکم، والی آنجا، بر جنازه او نماز خواند و در بقیع به خاک سپرده شد. برخی نوشته اند در ایام خلافت مروان فوت کرد که اشتباه است.

مآخذ

تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، یوسف مریّ، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1422ق، ج35، ص146؛ دانشنامه جهان اسلام، ج11/ ص420؛ دیار خاطره ها، امرالله نصیری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1380، ص130-131؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص77-78؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1417ق، ج 8و7، ص303-305.

جهان اسلام

جهان اسلام، موضع گیری مسلمانان در نقاط مختلف در تخریب بقیع

پس از تخریب وسیع بقیع در شوال 1344ق/ 1304ش، خبر آن مثل بمب در جهان اسلام منتشر شد و رهبران مسلمانان اعم از شیعه و سنی به حرکت درآمدند. مسلمانان جماهیر شوروی یعنی آذربایجان، ازبکستان، ترکمنستان، قزاقستان، تاتارستان، باشقیرستان، کریمه و نیز مغولستان، ایران، ترکیه، افغانستان و چین با ارسال تلگراف اعلام نمودند؛ چون مکه معظمه و مدینه منوره با یادگارهای مقدس خود متعلق به تمام مسلمین است،

ص: 237

پس باید تمام دول جهان اسلام بر حفظ و حراست این اماکن بکوشند. این تلگراف در اسناد بایگانی شده در وزارت امور خارجه موجود است و سید علی موجانی از آن گزارش داده است (مدرس و کمیسیون، ص27 و 34).

مردم قفقاز با ارسال عریضه ای از تفلیس برای نمایندگان مجلس شورای ملی ایران از آنان درخواست مساعدت برای تحریک دولت ایران در جهت ریشه کن کردن وهابیون نمودند (همان 26).

علمای عراق پس از دریافت خبر تخریب اماکن بقیع، درس و نماز جماعت خود را تعطیل کردند و در تظاهرات علیه وهابی ها شرکت کردند (بایگانی وزارت امورخارجه به گزارش علی موجانی ص28).

شوکت علی منشی افتخاری کمیته خلافت هند خواستار همکاری ایران برای تشکیل کنفرانسی از مسلمین دنیا شد (همان ص28- 29).

مأخذ

«مدرس و کمیسیون دفاع حرمین شریفین»، سید علی موجانی، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال دوم، ش9، 1375، ص25- 36.

جهانگردان و بقیع

جهانگردان و بقیع، گزارش های جهانگردان درباره بقیع.

یک گروه از منابع علمی برای شناخت بقیع، سفرنامه های جهانگردان است، جهانگردانی که به دو دسته کلی مسلمان و غیر مسلمان تقسیم می شوند. سیاحان مسلمان که به قصد حج به سرزمین مکه و مدینه می رفته اند، معمولاً بقیع را هم زیارت می کرده اند؛ اما سیاحان غیر مسلمانان به قصد جهانگردای یا باستان شناسی به مدینه و بقیع رفته و معمولاً گزارشی از مشاهدات خود عرضه کرده اند. از اینرو سفرنامه ها شامل نکات و مطالب بدیع و سودمند فراوان می باشند.

گویا نخستین کسی که مشاهدات خود از بقیع را گزارش کرده، ابن زباله است که به سال 191ق در قید حیات بوده است. مؤلفان تا سده دهم قمری فراوان از نوشته های ابن زباله استفاده کردند؛ از جمله سمهودی در وفاء الوفا قسمت های بسیاری از کتاب تاریخ المدینه ابن زباله را آورده است. ولی در قرون متأخر از این اثر خبری نیست. پس از ابن زباله، ابوزید عمر بن شَبَّه نمیری مورخ مشهور(173-262ق)، در تاریخ المدینة یا تاریخ ابن شبه به گزارش بقیع اقدام کرده است. پس از ابن شبه، ده ها مورخ و گزارش نویس پیدا شدند و بعضاً به بقیع هم پرداخته اند. ابن قتیبه (213-276ق)، احمد بن یحیی بلاذری (170 تا 180- 279ق)، ابوحنیفه دینوری (درگذشت282ق)، یعقوبی (درگذشت 283ق)، طبری(224-310ق)، مسعودی (درگذشت 346ق)، ابوعلی مسکویه (320-421ق)، ابن اثیر (555-630ق)، ذهبی (673-748ق)، ابن خلدون (732-808ق)، میرخواند (837-903ق) و خواندمیر (880-941ق) تعدادی از مشاهیر دانش تاریخ اند.

ابن جبیر در اوایل سده 7ق، با مسافرت به مدینه و دیدار از بقیع گزارش نسبتاً جامعی از بقیع ارائه کرده است. این گزارش نمایانگر آبادانی و عمران بقیع در هشت سده پیش است. ابن نجار (درگذشت 643ق) پس از ابن جبیر به زیارت بقیع رفته، نیز ابن بطوطه پس از ابن نجار و در سده هفتم به بقیع سفر کرده و از آبادانی بقیع گزارش کرده است.

این گورستان به گفته ابن نجار دو در داشته که یک در برای رفت و آمد زوار همواره باز بوده است. اولیا چلبی که در 1082ق/ 1671م به حج رفته، قبه مقبره ائمه و عباس را وصف کرده است. برخی از رجال و دولتمردان ایرانی که در اواخر سده 13ق به حج رفته اند، در سفرنامه های خود، وصفی از اوضاع آن دوره بقیع به دست داده اند. فرهاد میرزا قاجار در 1293ق و محمدحسین خان فراهانی در 1303ق به بقیع رفته و با چشمان خود نظاره گر رخدادهای مدینه و بقیع در آستانه سفر به مکه برای گذراندن مناسک حج بوده است. سفرنامه های زیارتی- مذهبی فراوان در چهار بخش تمدنی جهان اسلام یعنی ایران اقلیم پارسی، اقلیم عربی، اقلیم ترک زبان و بالاخره

ص: 238

شمال آفریقا یا غرب جهان اسلام تألیف شده است. این سفرنامه ها اغلب شامل گزارشی درباره بقیع است. این سفرنامه ها بسیار فراوان است به طوری که دولت عربستان سعودی، مرکز مجهز و بزرگی در مدینه به نام «مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة» دایر کرده که وظیفه اصلی آن شناسایی و گردآوری سفرنامه های مربوط به مدینه و مکه است. ایرانیان در هردوره تاریخی حتی در شرایط دشوار امنیتی از سفر به مکه و مدینه خودداری نکرده و ده ها سفرنامه درباره مدینه و مکه تألیف کرده اند. اخیراً سفرنامه های ایرانیان در دوره قاجاریه در هشت جلد قطور منتشر شده است.

غیر از مسلمانان، مستشرقین و غربی ها هم در هر مقطع گزارش هایی از مدینه منوره و بقیع تألیف و منتشر کرده اند. ریچارد بورتن، جون کین و ده ها تن دیگر کارنامه های حجیمی بر جای نهاده اند. در این باره تحقیقات سودمندی منتشر شده است. بورکهارت(1)

پس از به قدرت رسیدن وهابیون، از مدینه دیداری داشته، و مشاهدات خود را نوشته است.

موارد فوق، اندکی از سفرنامه های متعلق به مدینه است که فقط برای نمونه ذکر شد. این دانشنامه به معرفی سفرنامه های مرتبط به بقیع و نویسندگان آنها می پردازد. در برخی مقالات متن برخی سفرنامه ها آورده شده است.

مآخذ

دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج12، ص 393-394؛ دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص 640-641؛ الرحالة المسلمون فی العصور الوسطی، قاهره، دارالمعارف، 1947م، جم-؛ رحلة ابن جبیر، به کوشش دخویه، لیدن، 1907م؛ سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمدعلی موحد، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1958م؛ سفرنامه میرزا محمدحسین حسینی فراهانی، تهران، 1362؛ سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389؛ مکه و مدینه از دیدگاه جهانگردان اروپایی، جعفر الخلیلی، ترجمه محمد رضا فرهنگ، تهران، مشعر، 1376، جم-؛ منابع تاریخ اسلام، رسول جعفریان، قم، 1376،جم-.

ص: 239


1- . Burchadt

چ

چاه البُصَّه

چاه البُصَّه، چاه آب واقع در مجاورت بقیع.

بُصَّه یا بوصَة یا بستان البُصَّه از باغ های قدیمی مدینه است. این باغ در کنار قبرستان بقیع قرار داشت. این باغ دارای دو چاه آب یکی کوچک و دیگری بزرگتر بوده و همه اینها وقف بود.

در حدیثی وارد شده که رسول اکرم(ص) شهداء و اموات را با آب این چاه غسل می داد. نیز خود برای نظافت شخصی و شستشوی سر و صورت از این آب استفاده می کرد. گویا غسل اموات بقیع هم با آب همین چاه ها بوده است. شیخ عزیزالدولة ریحان البدری الشهابی مسئول خادمان مسجد النبی(ص) مجموعه فوق را در سال 697ق/ 1297م برای فقرا و مساکین زائر مسجدالنبی و بقیع وقف کرد.

سید احمد یاسین خیاری (درگذشت 1380ق/ 1960م) گزارش نموده که این چاه بُصَّه، تاکنون(یعنی زمان بازدید او) در محوطه باغ بُصَّه باقی و قابل استفاده است. به گفته او با وسایل جدید آب بالا کشیده و باغات اطراف آبیاری می شده است، اما تأکید می کند که چاه کوچک قابل استفاده است ولی چاه بزرگتر بلا استفاده است. سید علی حافظ از مؤلفین و پژوهشگران معاصر گزارش نموده که این مجموعه هنوز به صورت وقفی در اختیار اداره اوقاف مسجد نبوی است. کشاورزی به نام حسن منصور لؤلؤ همراه با خانواده اش مستأجر این مجموعه است او با بهره برداری از آب همین چاه، محصولات خوبی برداشت کرده و درآمدش مطلوب است:

بهرحال آب بُصَّه (بوصَّه) از دوره رسول خدا تا چند دهه قبل دائر و برای مصارف کشاورزی استفاده می شد. اما وزارت اوقاف تصمیم گرفت بستان بُصَّه و زمین های کشاورزی اطراف آن و نیز چاه آب را تبدیل به مجتمع بسیار بزرگ مسکونی و تجاری نماید. دولت سعودی نُه برج با دویست واحد تجاری و شصت و چهار هتل-آپارتمان به جای آن ساخت و هیچ از بُصَّه، بئر بُصَّة و زمین کشاورزی النشیر باقی نگذاشت. با اینکه بسیار مناسب بود که حداقل برای باقی ماندن خاطرات و آثار رسول خدا(ص) چند متر از این مجموعه را به بنای یادبود یا یک قطعه سنگ نوشته اختصاص می دادند. متأسفانه دولت آل سعود و وهابیون حاکم بر عربستان تصمیم گرفته اند عناد و لجبازی را به حداکثر رسانده و تمامی آثار مذهبی و باستانی را که بیانگر خاطرات گذشته باشد از بین ببرند. در حالی که رویه و عرف همه جوامع و ملل متمدن مغایر این گونه اقدامات است. آنها همواره تلاش می کنند آثار تاریخی را که از ارکان فرهنگ یک ملت است حفظ کنند.

گفتنی است که حَمَد الجاسر نیز که از پژوهشگران و مدینه پژوهان بزرگ عربستان است، از این چاه به بئر البَصَّر یاد کرده است.

مآخذ

تاریخ معالم المدینة المنورة، احمد یاسین الخیاری، ریاض، الامانة العامة للاحتفال، بالنبویة، 1999م، ص265؛ التعریف بما آنست الهجرة، المطهری، به کوشش محمد بن عبدالمحسن الخیال، مدینه، المکتبة العلمیة، 1372ق؛ خلاصة الوفاء، سمهودی، به کوشش محمد الامین الجکنی، مدینه، 1998م، ج2، ص426؛ الدرة الثمینة فی اخبار المدینة، ابن النجار، به کوشش حسین محمد علی شکری، مدینه، دار مدینة المنورة، 1417ق، ص81؛ فصول من تاریخ المدینة المنورة، علی حافظ، جده، شرکة المدینة المنورة، 1984م، ص185-186؛ المدینة بین الماضی والحاضر، العیافی، مدینه، مکتبة الثقافة، 1414ق، ص131؛ المغانم المطالبة، فیروزآبادی، مدینة، مرکز بحوث و دراسات، 2002م، ج1، ص620-621؛ موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنورة، ج5، ص63-64؛ کتاب المناسک واماکن طرق الحج، حمد الجاسر، ریاض، دارالیمامه، 1401ق، ص399.

نیز نک- : بستان البُصَّة

ص: 240

چلب مصلح الدین افندی ← علمای روم

چوپان بن تدوان

چوپان بن تدوان، بر اساس گزارش سخاوی، پسر ملک بهادر بن تودان نویان و امیر دوره ایلخانی و مدفون در بقیع.

سخاوی در سده 9ق در کتاب معروف التحفة اللطیفه گزارشی از چوپان عرضه کرده است. او مشهور به امیر چوپان (قتل 728ق) و نیز مشهور به چوپان نویان است. در فرهنگ عربی او را به نام جوبان بن تدوان (در فارسی تودان) می شناسند. امیر چوپان در دوره حاکمیت ارغون خان رشادت های فراوان از خود نشان داد. نیز اقدامات او در زمان سلطنت اولجایتو در فتح گیلان موجب تقرب او در دربار شد. پس از به قدرت رسیدن ابو سعید بهادرخان تمامی امور دست امیر چوپان بود. اما به تدریج روابط امیر چوپان با ابو سعید تیره شد و سلطان ابو سعید، دمشق خواجه پسر امیر چوپان و همسر بغداد خاتون را به بهانه کشت و دستور قتل امیر چوپان را هم صادر کرد. او متواری شد و به هرات نزد ملک غیاث الدین رفت و بالاخره به دست همو در 728ق کشته شد. نیز پسر دیگر امیر چوپان تمرتاش در 728ق در هرات کشته شد.

بر اساس گزارش سخاوی این دو جسد توسط کاروان حجاج به عرفه و طواف کعبه و سپس به مدینه برده شد تا در مقبره ای که امیر چوپان تعیین کرده بود دفن شود. اما امیر مدینه از دفن آنان در مقبره تعیین شده در مسجد نبوی خودداری کرد و آنان را در بقیع به خاک سپرد.

امیر چوپان در سال 724 مدرسه بزرگ و زیبایی در مدینه بنام مدرسه الجوبانیه ساخت. سخاوی معتقد است هیچ مدرسه، رباط، خانقاه و مکان عمومی دیگر از هر جهت مثل این مدرسه در مدینه نبود و این مدرسه در کمال هنر معماری و ساختمان سازی و دیگر مزایا بود. اوقاف بسیاری نیز برای آن تعیین کرده بود.

لازم به ذکر است چوپانیان سلسله ای از امرای مغول در سده 8ق بود. نام این سلسله از امیر چوپان که در دوره الجایتو امیر الامرا و در زمان سلطان ابو سعید مسئول همه امور بود، اخذ شده است. حکومت امیران چوپانی در واقع ادامه فرمانروایی مغولان در ایران است.

مآخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج2، ص225- 232؛ دانشنامه دانش گستر، ج3، ص111.

ص: 241

ح

الحارث بن خُزَّیُمِة

الحارث بن خُزَّیُمِة، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابوبشر الحارث بن خزیمه را گاه به صورت ابن خَزّمَه ثبت کرده اند. او پس از ایمان آوردن، در راه بسط اسلام بسیار کوشید. در جنگ های مختلف از جمله غزوه بدر در کنار رسول اکرم(ص) بود و شجاعانه تلاش کرد. در بین مردم مدینه به حسن اخلاق و نیکوکاری شهرت داشت. وی در مدینه، در سال چهل قمری یعنی نخستین سال های خلافت معاویة بن سفیان درگذشت، جسد او را به قبرستان بقیع حمل کردند و پس از غسل و کفن به خاک سپردند. او در مجموع شصت و هفت سال عمر نمود. با این حساب سال تولد او چهارده سال قبل از بعثت بوده است.

مأخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص39.

حارة الاغوات، زقاق ← زقاق العمات

حاطب بن ابی بَلْتَعَه

حاطب بن ابی بَلْتَعَه، از اصحاب رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابو محمد یا ابو عبدالله حاطب بن ابی بلتعه اللخمی الخالفی از قبیله یمانی لخم، تاریخ تولدش معلوم نیست. نیز تاریخ گرایش او به اسلام ثبت نشده است.

مشهور آن است که چون حَطَب (هیزم) جمع می کرده، حاطب بر نام اصلی اش غالب شد و به تدریج آن را به فراموشی سپرد. حاطب اهل یمن بود که به مکه آمد و در مکه، چون عشیره و قبیله ای نداشت، هم پیمان زبیر بن عوام، برادرزاده حضرت خدیجه(ع) گردید و پس از آنکه پیامبر(ص) به رسالت مبعوث شد، در کنار کوه ابوقبیس، آن حضرت را ملاقات کرد، به وی ایمان آورد و شهادتین بر زبان جاری ساخت.

پس از مسلمان شدن، تماماً در خدمت ترویج اسلام قرار گرفت و از یاران باکفایت حضرت رسول بود. به همین دلیل روایاتی هم در فضیلت او از پیامبر(ص) نقل شده است. حاطب راوی احادیث پیامبر خدا(ص) بود و از آن حضرت روایات فراوانی را نقل کرده است.

از کارهای مهم و پرارزش حاطب، که معرف شخصیت وی نیز می باشد، بردن نامه پیامبر برای پادشاه مصر است. هنگامی که آن حضرت تصمیم گرفت به سلاطین و زمامداران نامه بنویسد و آنان را به آیین اسلام دعوت کند، نامه ای هم به مقوقس، حاکم مصر نوشت و به حاطب داد تا به مقوقس بدهد.

حاطب به حضور مقوقس سلطان مصر رفت و نامه پیامبر اسلام را به او داد. پس از آنکه سلطان نامه را گشود و آن را خواند، به حالت اعتراض رو به حاطب کرده، گفت: اگر کسی که این نامه را از جانبش آورده ای پیغمبر و فرستاده خدا است، چرا به کسانی که آزارش می دهند و از وطن بیرونش کرده اند نفرین نمی کند تا هلاک شوند؟

حاطب، بی درنگ در پاسخ سلطان گفت: مگر عیسی پیامبر نبود، پس چرا به یهودیانی که در مقام کشتنش بودند نفرین نکرد؟ مقوقس از پاسخ حکیمانه حاطب شادمان شد و گفت: «أحسنت، أنت حکیمٌ من عند حکیم»؛ تو حکیمی و از جانب حکیمی خردمند آمده ای.

سپس او را موعظه کرد و موعظه هایش در مقوقس تأثیری عمیق گذاشت. مقوقس، علائم و نشانه های وجودی پیامبر(ص) را از حاطب پرسید و حاطب به خوبی آنها را پاسخ داد. مقوقس به رسالت پیامبر اذعان و اعتراف کرد، ولی ایمان نیاورد. هدایایی را برای پیامبر خدا فرستاد؛ از جمله هدایا، دو خواهر بودند به نام سیرین و ماریه قبطیه که حاطب آنها را سالم به حضور پیامبر آوردند. پیامبر سیرین را به عقد حسّان بن ثابت و ماریه را

ص: 242

به عقد خود درآورد. ابراهیم پسر پیامبر(ص) از ماریه قبطیه تولد یافت.

پس از رحلت پیامبر گرامی حاطب در مدینه ماند. دوران خلافت ابوبکر را سپری کرد. دوران عمر را دید و در عصر خلافت عثمان، در سال 30ق دیده از جهان فرو بست. عثمان بر پیکر وی نماز خواند و جنازه اش در حشّ کوکب، منطقه ای از قبرستان بقیع مدفون گردید.

مآخذ

الغدیر، امینی، بیروت، دار الکتب، بی تا، ج5؛ الأَمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، جعفر سبحانی، قم، امام صادق(ع)، 1378، ج2، ص540؛ پیغمبر و یاران، جعفر سبحانی، تهران، افتخاریان، 1346، ج2، ص382؛ تاریخ المدینة المنورة، ابن شبه، به کوشش فهیم محمد شلتوت، بیروت، 1990؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلام، ج19، ص 582-583؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، به کوشش ریاض عبدالله عبدالهادی، پیروی، دار احیاء اشرات العربی، 1995، ج3، ص61؛ الفصول المهمة، السید شرف الدین، قم، البعثة، بی تا.

حافظ محمد ← محمد عبدالحسین کربلایی کرناتکی

الحاقی بقیع ← بقیع بنی امیه

حاکم نیشابوری

حاکم نیشابوری، مورخ، قاضی و محدث شافعی و دارای موضع نسبت به بقیع.

ابوعبدالله محمدبن عبدالله منبی طهمانی معروف به البَیع و مشهور به حاکم نیشابوری یا امام حاکم نیشابوری در سال 321ق در نیشابور چشم به جهان گشود. او حافظ قرآن، محدث و مورخ و اصالتاً ایرانی است. پس از تحصیل مقدمات در ایران برای تداوم تحصیلات به حجاز، عراق و ماوراءالنهر سفر کرد. از محدثان بسیار حدیث استماع کرد. گاه گفته شده که از 2 هزار نفر حدیث دریافت کرده است.

حاکمان سامانی او را به عنوان مسئول قضا در نیشابور منصوب کردند. بین سامانیان و آل بویه وساطت می کرد. از آثار او است: المستدرک علی الصحیحین، تاریخ نیشابور؛ فضائل فاطمه الزهراء(س)، معرفة علوم الحدیث. او در سال 405ق وفات یافت و کارنامه حجیمی از خدمات بر جای نهاد.

حاکم نیشابوری در مستدرک، احادیث و مطالبی در فضیلت و احترام به بقیع آورده است. یک نمونه آن این حدیث است:

عَن عِکْرَمَة، عَن ابنِ عَبّاس رَضِی اللهُ عَنهُ: مَشَی مَعَهُمْ رَسولُ اللهِ صلّی اللهُ علیهِ [وآله] وَسلّم إلَی بَقیعِ الْغَرقدِ حینَ وَجَّهَهُم ثمّ قالَ: انْطَلقُوا عَلَی اسْمِ اللهِ اللّهُمَّ أعِنْهُمْ. از عکرمه و او از ابن عباس نقل کرده، آنگاه که پیامبر آنها را بر رفتن به بقیع امر کرد، با آنها قدمی چند راه رفت و آنگاه به ایشان فرمود: بروید به نام خدا و از خدا خواستند که: خدایا آنها را یاری فرما.

حاکم نیشابوری کتاب تاریخ نیشابور یا تاریخ نیشابوریین را برای معرفی عالمان نیشابوری و زندگینامه های آنان نوشت، این کتاب شامل زندگینامه 28 تن از صحابه، 71 تن از تابعین، 83تن از اتباع التابعین، 614 تن از اتباع، 512 تن از عالمان نیشابور، 950 تن از مشایخ حدیث است. برخی از اینان در بقیع آرمیده اند. از اینرو این کتاب به طور غیر مستقیم درباره و نشانگر اهمیت آن است.

همچنین حاکم در کتاب فضائل فاطمةالزهراء(س) به محل دفن آن حضرت پرداخته و اطلاعات سودمندی عرضه کرده است. بهرحال حاکم در مجموع آثار خود به تحلیل و بررسی بقیع پرداخته و ابعاد آن را در آن دوره مطرح نموده است. کتاب مستدرک او محور مباحث و تحقیقات حدیثی در طول تاریخ بوده است و تا کنون به صورت های زیر منتشر شده است:

- ربیع بن هادی عمیر المدخلی به بررسی محتوایی آن پرداخته است:

المدخل الی الصحیح، بیروت، الرسالة، 140ق/ 274ص.

- ابراهیم بن علی الکلیب آن را تحقیق و به عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد عرضه کرده است:

ص: 243

المدخل الی معرفة الصحیحین، زیر نظر احمد معبد عبدالکریم، الریاض، جامعة الامام محمد بن سعود الاسلامیة، کلیة اصول الدین، 1404ق.

- نیز عبدالغنی بن سعید الازدی المصری (درگذشت 1409ق) بر آن مستدرک نوشته است. عمربن علی بن الملقن (درگذشت 804ق) هم استدراک جامعی بر متن آن نوشت و بین مستدرک ذهبی و مستدرک حاکم تجمیع نمود.

- این کتاب چاپ های متعدد داشته است. اولین چاپ آن در سال 1334ق در حیدرآباد دکن بوده و پس از آن در ریاض، بیروت، حلب و قاهره بارها چاپ شده است. مترجم آن به فارسی محمدرضا شفیعی کدکنی، استاد نامدار دانشگاه تهران است.

مآخذ

تاریخ نیشابور، ترجمه فارسی محمدبن حسین خلیفه نیشابوری، به کوشش شفیعی کدکنی، تهران، 1375؛ «جایگاه و عظمت بقیع در نگاه مسلمانان»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ش 63، بهار 1387، ص81؛ دانشنامه جهان اسلام، ج6، ص 256-258 و ج12، ص 435-436؛ دانشنامه دانش گستر، ج7، ص151؛ دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة، محیی الدین عطیة و دیگران، بیروت، دار ابن حزم، 1995م، جم-؛ سیر اعلام النبلاء ذهبی، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، 1402ق؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، بیروت، دار المعرفة، بی تا، ص98.

حبیب اللّه هویدا (عین الملک) ← هویدا، حبیب الله

الحجاج بن علاط السُّلمی

الحجاج بن علاط السُّلمی، از اصحاب رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابو محمد الحجاج بن علاط السُّلمی، مکنی به ابوکلاب، ابو محمد و ابو عبدالله از اهالی مدینه و جزء انصار بود. در چندین جنگ و غزوه حضور داشت؛ از جمله در غزوه خیبر شجاعانه مجاهدت کرد. البته در چند جنگ، رسول اکرم(ص) به او رخصت داد تا شرکت نکند، زیرا مشکلات و موانعی قابل قبول داشت.

خانه او در مدینه مشهورو محل مراجعات مردمی برای حل مشکلات بوده است. غیر از خانه، مسجدی هم ساخت و جزء نخستین افرادی است که مسجد ساخته اند.

او در مدینه ساکن بود و در همانجا از دنیا رفت و در بقیع دفن شد.

مأخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقاقة، بی تا، ص41.

حجّار، عبد القادر بن محمد

حجّار، عبد القادر بن محمد، از مشاهیر مدینه در سده 8ق و مدفون در بقیع.

عبد القادر بن محمد ابن النور علی بن عمر ملقب به الامام العلامه، محیی الدین، بدر الدین، القرشی، العُمری، الحرانی، المدنی، الحنبلی، الفراش بالحرم النبوی و معروف به الحجار بود. در سال 732ق در مدینه زاده شد. با کسب علوم نزد استادان بزرگ به مقام روایت حدیث رسید و از راویان بزرگ اجازه نقل حدیث دریافت کرد. نیز از او روایاتی نقل شده است.

وی در سال 799 در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج4، ص410- 411.

حجة الاسلام افجه ای ← سید مهدی افجه ای

حج نامه

حج نامه، سفرنامه سلیم خان تکابی و گزارش حرمین و بقیع.

حاجی سلیم خان تکابی نویسنده سنی و کرد این سفرنامه از خان های منطقه تکاب و شخصیت های دوره قاجاریه بود. در چند جای این سفرنامه آن را حج نامه، اسم گذاری کرده است؛ از جمله سلیم خان پس از پایان مناسک و اعمال مکه و به هنگام حرکت به سوی جدّه در بیتی چنین می گوید:

شکر که حج نامه نوشتم تمام/ تا نسک آید پی هر خاص و عام

ص: 244

مؤلف در جاهایی آن را «روزنامه» می نامد. احتمالاً روزنامه بیان وصف عمومی این متن است. یعنی حج نامه ای است که به روش روزنگار و روزنامه تنظیم و تدوین شده است.

مؤلف بخش درباره بقیع از سفرنامه را «زیارت بقیع» نامید. آن را می توان «بقیع نامه» به قرینه «حج نامه» نام گذاری کرد.

این سفرنامه دارای ساختار و تنظیمی ویژه و مطالبی متفاوت و متمایز نسبت به کارهای مشابه است. مؤلف تأکید بسیار بر مقبولیت و آداب زیارت دارد و ادعیه و زیارت نامه هایی را معرفی کرده است.

همه اینها با خط مشی و آموزه های وهابیت تعارض دارد. در این کتاب جدای از اطلاعات سفرنامه ای که صورتی از سیاحت نامه دارد؛ می توان فهرستی از احکام و مناسک حج و همین طور ادعیه و آداب زیارت را به روش اهل سنت ملاحظه کرد. بنابراین نویسنده بیشتر در پی دو هدف بوده است: یک هدف سیاحتی و دوم هدف زیارتی.

طبعاً در بخش سیاحتی آن، می توان اطلاعاتی درباره جغرافیا و شهرهای طول مسیر، آداب و رسوم ملل، اوضاع علمی و صنعتی آن روزگار و همین طور راه ها، منازل بین راه، رخدادهای طبیعی و اجتماعی را مشاهده کرد. به عنوان نمونه سلیم خان، موقعیت جغرافیایی بقیع را گزارش کرده، ابواب بقیع را معرفی می کند و امثال این مباحث.

اما مؤلف رویکرد مذهبی و زیارتی و عبادی هم دارد و با اینکه سنی مذهب و کرد است، نسبت به زیارت نگاهی بسیار مثبت دارد. او نه تنها تعالیم شیعه را درباره زیارت و توسّل به تمامی نادرست نمی داند بلکه دیدگاه های شیعیان را مشروع و صحیح می داند، از اینرو سفرنامه اش، صبغه و نظم جدید پیدا کرده است. او در چند جا به شفاعت و ذکر روایات شفاعت پرداخته است. برای نمونه این روایت نبوی را آورده است: من زار قبری وجبت له شفاعتی، من جاءنی زائراً لم تعرف حاجة الاّ زیارتی کان حقّاً علی الله تعالی ان اکون له شفیعاً یوم القیامة.

مآخذ

الاجوبة النجفیة، هادی کاشف الغطاء، قم، 1387، ص101 به بعد؛ سفرنامه حج، حاجی سلیم خان تکابی، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر مورخ، 1388، مقدمه مصحح و ص64 تا 71؛ سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج6، ص 11-12.

نیز نک- : سلیم خان تکابی

حدود بقیع ← جایگاه بقیع؛ مساحت و موقعیت

حدیث بنای سرِ قبر

حدیث بنای سرِ قبر، بررسی روایت نبوی نهی ساختمان سازی روی قبور.

وهابیون با استناد بر برخی ادله شرعی و روایات و گاه آیات، ده ها اثر مهم دینی و تاریخی را تخریب کردند؛ آثاری که میراث بزرگ مسلمانان در طول تاریخ بود و ارزش مادی و معنوی آن آنقدر زیاد است که قیمت خاصی برای آن نمی توان تعیین کرد. آثاری که در بقیع تخریب شد و اموال تزیینی که به یغما رفت بی نظیر بوده است. اما آنان برای توجیه کارشان ادله ای دارند و کارشان را مشروع می دانند. در مجموع به شش روایت نبوی استناد کرده اند: 1- نهی رسول الله(ص): ان یجصص القبر وان یبنی علیه وان یقعد علیه. این روایت به نام راوی آن یعنی جابر مشهور است. گاه متن آن را به این صورت نقل کرده اند: نهی عن تقصیص القبور (صحیح مسلم، رقم 972)؛ 2- ان النبی(ص) نهی ان یبنی علی القبر. به نام راوی آن ایس سعید مشهور است (سنن ابن ماجه، رقم 1546)؛ 3- نهی نبی الله(ص) ان یبنی علی القبور او یعقد علیها او یصلی علیها (مجمع الزوائد، ج3، ص61)؛ 4- نهی رسول الله(ص) ان یبنی علی القبر او یجصص (مسند احمد، ج6، ص299)؛ 5- نهی رسول الله(ص) عن تقصیص القبور او یبنی علیها او یجلس علیها (سنن النسائی، ج4؛ ص95)؛ 6- نهی رسول الله(ص) عن تجصیص القبور والکتابة فیها والنباء علیها والجلوس علیها (مستدرک علی الصحیحین، ج1، ص420).

پژوهشگران اهل سنت و شیعه، سند و متن (محتوای) این شش روایت را مخدوش دانسته و اشکالاتی مطرح کرده اند. از

ص: 245

نظر سند مشکل دارد چون سلسله راویان آن در طرق مختلف توسط علمای رجال قدح شده و آن ها را ضعیف و ناموثق دانسته اند. غیر از اینکه خبر واحد و روایت معنعن می باشند، راویانی غیرمعتبر مثل سلیمان موسی اموی اشدق و محمد بن مسلم مشهور به ابوزبیر در سند آنها آمده اند. اما از جهت دلالت متن حدیث چند نکته را متذکر شده اند: اول اینکه این روایات به شش صورت وارد شده و این تنوع نشانگر اضطراب متن حدیث و ضعف آن است.

دوم اینکه به فرض صحت صدور آن از پیامبر اکرم(ص)، نهی مندرج در این حدیث را نهی تنزیهی و نه تحریمی و نهایتاً برداشت از این حدیث را کراهت نه تحریم می دانند.

اما کراهت نیز در سنت با امور مهم تری رفع می گردد. مثل اینکه ایجاد بنا بر روی قبری، برای حفظ آثار اسلامی باشد و یا اظهار مودت به صاحب قبر و یا راحتی زائری که به زیارت صاحب این قبر می آید. دیگر اینکه این نهی موقت بوده و سپس برداشته شده است. تمام این موارد، کراهت موجود در این روایت را نفی می کند. نکته سوم موارد نقض است. یعنی در مواردی بر قبرسازی تأکید کرده اند. بهرحال عالمان حدیث این روایت را نپذیرفته و از جهات مختلف آنها را نقد کرده اند.

مآخذ

البناء علی اقبور، عبدالرحمن الیمانی المعلمی، به کوششاین عبیسان مطیری، ریاض، دار اطلس، 1417ق، ص 40-72؛ سنن ابن ماجه، ابن ماجه قزوینی، قاهره، مطبعة عیسی البابی، 1394ق؛ سنن النسائی، احمد بن شعیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا؛ صحیح مسلم، بیروت، بی تا؛ صیانة الآثار الإسلامیة، جعفر سبحانی، قم، 1390ش، ص67-83؛ شناخت وهابیت، نجم الدین طبسی، قم، دلیل ما، 1391، ص778-779؛ مجمع الزوائد، هیثمی، قاهره، 1418ق؛ مستدرک الصحیحین، حاکم نیشابوری، بیروت، دار احیاء التراث، بی تا؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، دمشق، 1421ق.

حدیث بیت الاحزان

حدیث بیت الاحزان، دیدگاه معصومین(ع) از منظر احادیث ایشان درباره این محل.

بیت الاحزان محلی بوده که نخست حضرت فاطمه(س) در آنجا به عبادت و مرثیه سرایی می پرداخت. پس از رحلت آن حضرت، فرزندان و نوادگان ایشان، این سنت را حفظ کرده بودند. گاه ائمه(ع) برای معرفی بیت الاحزان، احادیثی مطرح می فرمودند. از جمله در کتاب خصال شیخ صدوق ضمن روایتی با اسناد از امام صادق(ع) نقل می کند:

«و اما فاطمة فبکت علی رسول الله حتی تأذّی بها اهل المدینة فقالوا لها قد آذیتنا بکثرة بکائک فکانت تخرج الی المقابر».

یعنی پس از رحلت پیامبر اسلام(ص)، حضرت زهرا(س) به نوحه خوانی و گریه می پرداخت، به طوری که اهالی شهر مدینه از کثرت گریه های فاطمه اذیت می شدند و حضرت تصمیم گرفت به قبرستان بقیع برود و در آنجا به عزاداری و عبادت مشغول شد.

در روایت دیگر فضه(خادمه حضرت زهرا(س)) می گوید: امیرمؤمنان(ع) خیمه ای در خارج شهر و در بقیع برپا کرد و آن حضرت به همراه حسنین روزها به آنجا می آمد و پس از عزاداری به خانه برمی گشت. محل عزاداری حضرت زهرا(س) نخست به شکل خیمه و چادر بوده و بعداً احتمالاً توسط امام حسین(ع) ساختمانی در همین محل ساخته شد.

بیت الاحزان از دوره حضرت زهرا(س) تا سال 1344ق که توسط آل سعود تخریب شد، مورد احترام شیعیان بود و احترام خاصی برای آن قائل بودند و عبادت و نماز در آنجا را مهم و مایه تقرّب می دانستند. حتی عالمان بزرگ اهل سنت مثل ابوحامد غزالی بر نماز خواندن در این محل تأکید کرده و مسلمانان را به انجام عبادت در آنجا تشویق نموده اند.

مآخذ

احیاء علوم دین، ابوحامد محمد غزالی، ج1، ص260؛ «بیت الاحزان» محمد صادق نجمی، میقات حج؛ بحار الانوار، ج43، ص 177؛ وسائل الشیعة، ج2، ص932، باب 87. نیز نک- : بیت الاحزان؛ تخریب بیت الاحزان.

ص: 246

حدیث شیعی دالّ بر مشروعیت ساختمان بر قبور← ساختمان بر قبور در حدیث شیعی

حدیقه غلامیه ← بنو معاویه

حرم ائمه بقیع

حرم ائمه بقیع، آرامگاه چهار امام(ع) شیعیان.

این مقابر در سمت غربی و منتهی الیه بقیع واقع شده است. در این حرم مطهر قبر چهار تن از ائمه اهل بیت؛ امام مجتبی(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در کنار هم و به فاصله 3-2 متری این قبرها، قبر عباس عموی گرامی رسول خدا(ص) قرار گرفته و در کنار آن نیز قبر دیگری متعلق به فاطمه بنت اسد است برخی احتمال داده اند که این مقبره متعلق به فاطمه دختر رسول خدا(ص) باشد. قبل از ویرانی ساختمان این حرم مطهر، همه این قبور ششگانه در زیر یک گنبد و دارای ضریح و صندوق زیبا بودند. نیز دارای زیورآلات و تزئیناتی از طلا و نقره و سنگ های زینتی بود ولی همه آنها از سوی وهابیون به غارت رفت. سرنوشت ضریح مبهم است و دو قول درباره ضریح هست، بنابر یک قول آن را قطعه قطعه کردند و اطراف مقابر شهدای احد نصب کردند و نظر دیگری می گوید این ضریح در محل خاصی که ویژه اشیاء قیمتی است نگهداری می شود.

حرم ائمه بقیع در منابع تاریخی به نام های مشهد، حرم، مقابر و آرامگاه یاد شده است.

به دلایل مختلف از جمله فقدان منابع کافی برای یافتن واقعیت ها درباره تاریخ این حرم و اینکه پس از گذشت قریب به یک قرن از تخریب حرم مطهر ائمه بقیع و از بین رفتن تمام آثار این بنای باشکوه و معنوی نمی توان همانند سایر ابنیه تاریخی و مذهبی، از گزارش ها به قدمتش پی برد و تاریخ ساختمان آن را بدست آورد، ولی منابع مختلف موجود می تواند ما را با تاریخ و چگونگی این حرم تا اندازه ای زیاد آشنا سازد.

قراین و اطلاعات نشان دهنده اینست که قبور ائمه بقیع(ع) مکشوف و بدون دیوار و سقف نبوده؛ بلکه قبر آنان مانند تربت پاک رسول خدا(ص) و حضرت رضا(ع) از آغاز دفن اجساد مبارک و پیکر مطهرشان در داخل خانه ای که متعلق به عقیل بوده، قرار داشته است و به مرور زمان این خانه به ساختمانی مناسب، به شکل مسجد تبدیل گردیده است. سپس در محل همان ساختمان بزرگترین و مرتفع ترین گنبد و بارگاه بنا شده و در قرون متمادی دارای خادم و دربان و دارای ظریف ترین و گرانبهاترین ضریح و صندوق با زیباترین روپوش و دارای فرش و چراغ و قندیل بوده و بالاخره در هشتم شوال سال 1344ه- به وسیله وهابیان منهدم گردیده است.

مورخین از سده های نخست اسلامی تا کنون بر اساس شواهد، بسیاری از حقایق را گزارش کرده اند. سمهودی (درگذشت 911ق) در وفاءالوفاء؛ ابن شبّه (درگذشت 262ق) در تاریخ المدینة المنورة، مطری (درگذشت 741ق) التعریف بما آنست و چند کتاب تاریخی دیگر ابعاد و جوانب این حرم را معرفی نموده اند.

مآخذ

تاریخ حرم ائمه بقیع، محمدصادق نجمی، تهران، مشعر، 1391، ص60-61؛ «تاریخ حرم ائمه بقیع»، محمدصادق نجمی، میقات حج، ص175-177؛ الدرة الثمینة، ابن النجار، به کوشش صلاح الدین عباس شکر، مدینه النبی، 1427ق، ص7-8.

حرم ائمه بقیع

حرم ائمه(ع) از نگاه بورتن، گزارش از وضعیت بقعه مقابر ائمه(ع) و عباس.

سر ریچارد فرانسیس بورتن جهانگرد انگلیسی در 1853م عزم سفر مکه و مدینه نمود. او به نام عبدالله ملبس به لباس عربی و افغانی شد، خود را به عنوان مسلمان معرفی کرد و مشاهدات و خاطراتش را در سفرنامه ای با مشخصات زیر منتشر کرد. این کتاب مرجع بسیاری از پژوهشگران بوده است:

Burton, Richard F, Personal Narrative of a poligrim Al madinah and meccah, Edited by his wife Isabel Burton, London, 1856.

بورتن با وسواس و دقت و با شیوه علمی به گزارش حقایق و مسائل پرداخته است. اهمیت حرم ائمه(ع) موجب

ص: 247

شده که گزارش او در این باره، منعکس و بررسی می شود. بورتن گویا یازده بار به بقیع رفته و به بررسی اوضاع آنجا پرداخته است. او هر بار که به بقیع می رفت سری به بقعه عباس عموی رسول خدا می زد. حرم چهار امام شیعه(ع) و نیز مقبره حضرت فاطمه زهرا(ع) بر اساس یک دیدگاه در کنار ایشان است و بورتن به این مجموعه هم علاقه مند شده بود و به آن سر می زد. او می نویسد: قبه عموی رسول خدا(ص) به القبة العباسیة یا قبة العباس عم النبی مشهور است. ابتدا از آداب زیارت این قبه می نویسد و زائران را دو دسته می داند: عده ای که ابتدا اینجا را زیارت کرده سپس به سراغ دیگر مزارات مشاهیر می روند؛ اما دیگران در آخر و پس از زیارت مشاهیر به اینجا می آیند و با آرامش به زیارت مشغول می شوند.

به نظر بورتن قبه عباس در سال 519 توسط خلفای بنی العباس ساخته شد. پس از ورود به قبه، مزارات ائمه(ع) پیدا می شود. در سمت شرق قبرهای امام حسن(ع) و امام زین العابدین(ع) و امام باقر و امام صادق(ع) قرار دارند. بورتن توضیح می دهد که چون فرزندان رسول خدا در آن مکان دفن شده اند، مردم نیز بدان توجه و استقبال فراوان کرده اند و از اینرو اغلب و بسیار شلوغ است.

مآخذ

مکه و مدینه از دیدگاه جهانگردان اروپایی، جعفر الخلیلی، ترجمه محمد رضا فرهنگ، ص 147-148؛ موسوعة العتبات المقدسة، جعفر الخلیلی، بیروت، الاعلمی، 1407ق/ 1987م، ج3، ص 283-284.

حرم اسماعیل بن جعفر(ع) ← مرقد اسماعیل بن جعفر الصادق(ع)

حره، شهیدان ← شهدای حره

حریم عشق

حریم عشق، سفرنامه جهانبخش ثواقب درباره خاطرات حج و زیارت بقیع.

جهانبخش

ثواقب در 1339ش در کازرون متولد شد. تحصیلات تا متوسطه را در کازرون گذراند سپس به دانشگاه شیراز راه یافت و در رشته تاریخ، کارشناسی ارشد دریافت نمود. سپس دکترای خود را در رشته ی تاریخ ایران اسلامی از دانشگاه تربیت مدرس در تهران دریافت نمود. آنگاه به شیراز بازگشت و در دانشگاه شیراز در پست های مختلف مدیریتی، آموزشی و فرهنگی مشغول شده. تا کنون ده ها کتاب و مقاله در موضوعات دینی و تاریخی از او منتشر شده است. نیز در 1384 عازم سفر حج شد و خاطرات و مشاهدات خود را تدوین و کتاب حریم عشق: روایتی از حج را منتشر نمود. این کتاب به اسم در حریم یار: سفرنامه حج هم مشهور است.

بخشی از این سفرنامه درباره بقیع است.

و به ثبت مشاهدات مؤلف از بقیع می پردازد. اطلاعات سودمندی از برنامه ها و اقدامات دولت سعودی برای زائران در بقیع آورده است.

مآخذ

حریم عشق: روایتی از سفر حج، جهانبخش ثواقب، شیراز، نوید، 1386، ص139 و 155-157؛ navidshiraz.pvb.com

الحزامیّ، ابراهیم بن المنذر

الحزامیّ، ابراهیم بن المنذر، از ائمه حدیث در مدینه در سده 2 و 3ق و مدفون در بقیع.

ابو اسحاق ابراهیم بن منذر بن عبدالله قرشی حزامی اسدی مدنی معروف به حزامی از سفیان بن عُیَیَنَه، ابن وهب و مَعن بن عیسی و دیگر راویان حدیث، نقل روایت دارد. بخاری، ابن ماجه، احمد بن ابراهیم بُشری و بسیاری از راویان دیگر از او روایت نقل کرده اند. ابن وضاح و دیگر رجالیون او را ثقه و صدوق دانسته اند.

وقتی برای سفر حج به مدینه رفته بود یعنی در محرم 235 یا 236ق درگذشت و گویا در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص265- 266.

حسابرسی اهل بقیع ← بهشت برای اهل بقیع

حسام السلطنة، مراد میرزا ← دلیل الانام فی سبیل زیارة

حسام الشعراء ← مشهدی طوسی، محمدابراهیم

ص: 248

حسّان بن ثابت انصاری

حسّان بن ثابت انصاری، شاعر و مداح پیامبر اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابوالولید حسان بن ثابت یکی از شاعران مشهور و اصالتاً اهل شهر یثرب است. در همین شهر متولد شد تاریخ تولد او معلوم نیست ولی با قرائن می توان به دست آورد که شصت سال قبل از بعثت و هفتاد و سه سال قبل از هجرت به دنیا آمده است. چون در کتاب الروضة المستطابة، حیات او را، شصت سال در دوره جاهلیت و شصت سال در دوره اسلامی می داند. او در سال 54ق و دردوره خلافت معاویه از دنیا رفت. ولی این عدد با اعداد پیشین تناسب ندارد. او اشعاری در مدح پیامبر دارد. او را از برجسته ترین شاعران عرب مُخَضْرَم مدینه دانسته اند. مُخَضْرَمین (شاعران عرب مُخَضْرَم) به شاعرانی گویند که بخشی از عمرشان را در دوره جاهلیت سپری کرده و سالهایی از عمرشان را در دوره اسلامی زیسته اند، از نظر فنی، ضوابط ادبی جاهلی را ادامه داده ولی محتوا و مفاهیم را از آموزه های اسلامی دریافت کرده اند. مشهورترین این گروه حسان بن ثابت، عبید بن ربیعه، ابومحجن ثقفی و عروة بن حجاز می باشند.

حسّان عمری دراز داشت ولی تاریخ درگذشت وی به روشنی معلوم نیست و در حدود سال 50 یا 54ق بوده است. ولی ابن زبیر تاریخ وفات او را قطعاً سال 40ق دانسته است. محل دفن او را بقیع گزارش داده اند.

او در آغاز غسّانی های شام و مناذره حیره را مدح می گفت. معاصر نابغه ذبیانی بود و اندک زمانی پس از هجرت، اسلام آورد. پیامبر(ص) شعر حسان در ذَمّ کافران و مدح رسول خدا را خوش می داشت و همین نکته بعدها سند دفاع از شعر و شاعری در مقابل مخالفت متعصبان مذهبی قرار گرفت. حسان در سرودن ذم شیوه کهن را ترجیح می داد، زیرا تأثیرگذارتر از شعر «مذهبی تر» شاعران دیگر بود. از دیرباز برخی از اشعار را به خطا به او منسوب داشته اند. دیوان حسان، مشتمل بر اشعار پیش و پس از اسلام او بارها در هند، تونس، مصر، انگلستان (1910) و بیروت (1961) و غیره چاپ شده است.

مآخذ

تاریخ مولد العلماء و وفیاتهم، محمد بن عبدالله بن زبر الربعی، به کوشش محمد المصری، الکویت، 1410ق، ص54؛ دانشنامه دانش گستر، ج7، ص236؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص40؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، دمشق و بیروت، مؤسسة الرسالة، ج2، ص512.

الحسن

الحسن، استاد در مدرسه السراج در مدینه و مدفون در بقیع.

از سده نخست قمری به تدریج چندین مدرسه در مدینه بنا شد. استادانی از راه های دور و نزدیک فراهم شده و نیز بسیاری دانشجویان و طلاب علم می آمدند تا معارف دینی را در این مدارس فرا بگیرند. مدتها شیخی به نام الحسن در مدرسه السراج به تعلیم و تربیت شاگردان مشغول بود. متأسفانه از او هیچ اطلاعات دیگری راجع به نام یا تاریخ تولد و وفات یا تبارش در اختیار نیست. فقط گفته شده شاگردی به نام عنبر موصلی داشت که بسیار در تربیت او کوشید. بالاخره درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج2، ص335- 336.

الحسن المسوفیّ التکروریّ

الحسن المسوفیّ التکروریّ، از علمای مدینه و مدفون در بقیع.

او در 760ق به مدینه مهاجرت کرد، مجاورت گزید و به عبادت، سلوک، قناعت و زهد مشغول شد. به همین دلیل او را ملقب به متعبد، صالح، مُحبّ و عالم عاشق دانسته اند. در محل زندگی اش فقط چند جلد کتاب داشت و از دنیا به کمترین امکانات و تعدادی کتاب قناعت کرده بود. او به هنگام مجاورت و عبادت درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج2، ص335.

ص: 249

حسن برغانی (1310-1401ق) نوه ی حسن برغانی صالحی ← صالحی حائری برغانی، حسن

حسن برغانی صالحی

حسن برغانی صالحی، فقیه و عالم امامیه و مدفون در بقیع.

حسن برغانی (شهادت 1281ق) فرزند شیخ ملامحمد صالح برغانی در کربلا متولد شد. از نوادر خادمان بقیع است که در این راه به شهادت رسید. او به صالحی و هم حائری و برغانی ملقب و مشهور است.

مقدمات علوم اسلامی و ادبیات عربی را نزد علمای حائر (کربلای) شریف، فرا گرفت. سپس در اوائل عمر خود در معیت پدرش به قزوین رفت و پس از تکمیل سطوح نزد علمای قزوین، فقه و اصول را از حوزه درس پدرش و عمویش شهید ثالث فرا گرفت. سپس راهی اصفهان گردید و علوم عقلی را از محضر ملاعلی نوری (درگذشت 1246ق) تلمذ کرد و فقه و اصول را از محضر آخوند ملاآقا حکمی، شیخ یوسف حکمی قزوینی و آخوند ملاصفر علی لاهیجی قزوینی بهره مند گشت. در سال 1242ق در جنگ ایران و روسیه شرکت جست و هنگام انتقال پیکر سید محمد مجاهد به کربلا جزو هیئت تشییع کننده به حائر شریف مشرف گشت. آنگاه به حوزه درس شریف العلماء مازندرانی (درگذشت 1246ق) و سپس به حوزه سید ابراهیم قزوینی صاحب ضوابط پیوست و بعد به نجف منتقل گردید و از حوزه درس شیخ محمد حسن صاحب جواهر (درگذشت 1266ق) استفاده کرد. بعد به حوزه درس شیخ مرتضی انصاری (درگذشت 1281ق) درآمد و از خواص اصحاب او گردید و از نامزدان مرجعیت عظمی پس از شیخ انصاری بود ولی اجل او را مهلت نداد و چند ماه قبل از استادش شیخ مرتضی انصاری وفات یافت. در زمان حیات به امر استادش مشغول تدریس فقه و اصول و سایر علوم اسلامی گردید. اما به احترام استاد خود از نجف به موطن خویش کربلا بازگشت و در حائر شریف عهده دار تدریس و فتوی شد. او آوازه ای بلند یافت و طلاب علوم دینی از اطراف به محضر او می شتافتند. وی دارای ابتکارات و تحقیقات عمیقی بود. احاطه او به علوم عقلی و نقلی حوزه او را رونق خاصی بخشیده بود. در حدود سال 1278ق عازم بیت الله الحرام گردید و در حجاز اقامت نمود و در مدرسه پدرش جنب مسجد الحرام به تعمیرات پرداخت و کلام و فقه جعفری را به نحوی که موافق با مذاهب اربعه می نمود تدریس می کرد. در مدینه منوره پس از مناظره با یکی از شیوخ آن سامان و غلبه بر او، بعضی از متعصبین اهل سنت و طرفداران شیخ مدنی، به تشیع وی پی بردند و هنگام شب بعد از نماز عشا در بین راه مسجد النبی و منزلش با چوب بر سر او کوبیدند به طوری که بر اثر آسیب آن ضربه نقش بر زمین شد و روز بعد وفات یافت و پیکر او را در روضه بقیع به خاک سپردند.

چندین تألیف از او بر جای مانده است.

او از خاندان آل برغانی است که اکثر آنان از علما و فقها بوده اند. یکی از آنان به نام حسن شهیدی برغانی صالحی (1310- 1401ق) نوه شیخ حسن فرزند محمد صالح است.

مآخذ

دائرةالمعارف تشیع، ج3، ص184؛ الکرام البررة، آقا بزرگ تهرانی، به کوشش حیدر محمد علی بغدادی، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، 1427، ج1، ص327.

حسن بن حسن مجتبی(ع)

حسن بن حسن مجتبی(ع)، فرزند امام حسن(ع) و مدفون در بقیع.

حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب(ع) معروف به حسن مثنی مادرش خَولة بنت منظور و پدرش امام حسن(ع) امام دوم شیعیان بود. چند فرزند به نام های محمد، عبدالله، ابراهیم و زینب داشت که پسران او در زندان ابی جعفر منصور عباسی در کوفه شهید شدند.

همسرش فاطمه دختر امام حسین(ع) بود. در سی و پنج سالگی و در سال 97ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

شیخ مفید او را رئیس شیعیان در دوره خودش و دانشمندی فاضل، متقی و بزرگوار دانسته است. او مسئولیت اوقاف و صدقات حضرت امیر(ع) را نیز بر

ص: 250

عهده داشت. در کربلا همراه عمویش امام حسین(ع) نیز حضور داشت ولی به دلیل خردسالی در نبرد طف شرکت نداشت و شهید نشد. وی با دختر عمویش یعنی دختر امام حسین(ع) به نام فاطمه ازدواج کرد. یازده فرزند داشت که بعضاً در زندان خلیفه و امیر کوفه شهید شدند. روایات بسیاری از قول او نقل شده است.

مآخذ

اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1420ق، ج8، ص92-98؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1416ق، ج5 و 6، ص155.

حسن بن علی(ع) ← حسن مجتبی(ع)

حسن بن مانع

حسن بن مانع، امیر مدینه منوره و مدفون در بقیع.

نسب حسن بن مانع بن زبیری بن قیس به امام زین العابدین(ع) و امام علی(ع) باز می گردد. نسبت به منابع دیگر سخاوی بیشترین اطلاعات درباره او را آورده است.

در دوره امارتش به عمران مدینه اهتمام داشت و در امارت مدینه اصلاحاتی به وجود آورد.

او بعد از ثابت بن ضعیم به امارت مدینه رسید. و در دوره امارتش، پدرش اموال بیت المال را جابجا کرده بود و به همین دلیل قضات خلافت حکم به عزل حسن دادند. او در 933ق درگذشت و در بقیع دفن شد.

مآخذ

تاریخ امراء المدینة المنورة، عارف احمد عبدالغنی، دمشق، دارالکتان، 1996م، ص331؛ التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، السخاوی، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، دارالثقافة للطباعة والنشر، 1376ق/ 1975م، ج1، ص351.

حسن سعید

حسن سعید، از روحانیان فعال در دفاع از تشیع و دارای خدماتی در بازسازی بقیع.

حسن سعید در 1338ق/ 1298ش چشم به جهان گشود. دوران کودکی و نوجوانی را نزد پدرش به تعلّم و تربیت گذراند. پدرش مرحوم آیت الله میرزا عبدالله چهل ستونی بود. او سال ها در مسجدجامع تهران(مسجد امام کنونی) امام جماعت بود. سپس در حوزه ی علمیه ی قم و تهران نزد استادان مبرز کسب دانش نمود. آنگاه راهی حوزه علمیه ی نجف اشرف شد. از جمله استادان او می توان به این شخصیت ها اشاره کرد: سید محمدکاظم یزدی، میرزا محمدحسین نائینی و آقا ضیاء الدین عراقی.

آیت الله حسن سعید با درک عمیقی که از مشکلات مسلمانان، به ویژه شیعیان در سراسر جهان داشت، برای حلّ این مشکلات می کوشید. نیز درک صحیحی از وهابیت و رژیم آل سعود داشت و همواره در حال مبارزه فرهنگی و سیاسی با آنان بود.

ایشان با علما و مراجع نجف اشرف و قم در ارتباط بود و گاه به عنوان رابط بین آنان عمل می کرده از اینرو در مسائل و رخدادهای بقیع از این توانایی و استعداد خود بهره می گرفت. برای نمونه چند سند در این زمینه آورده ایم:

پس از چند سال رفت و آمد و مذاکرات فراوان، دولت عربستان قبول کرد سایه بانی بر قبور ائمه بقیع ساخته شود. انتشار خبر بازسازی بقیع، موجب خوشحالی علما، مراجع و شیعیان گردیده، برخی مطبوعات عراق اقدام به درج آن کردند و رادیو ایران نیز خبری در این زمینه منتشرکرد.

شرایط حادّ و بسیار سختی سیطره داشت، مرحوم آیت الله حسن سعید که در نجف مشغول تحصیل بود، در 23 رجب سال 1371ق در این رابطه نامه ای به این شرح خطاب به مظفر اعلم وزیر مختار ایران در جده نوشت:

به عرض می رساند مرقومه ای از جناب حجة الاسلام آقای محمدتقی طالقانی زیارت گردید که حاکی بود از تشرّف جناب عالی به مدینه ی منوّره و صدور قرار برای ساختمان سایه بان و دیوار جهت ائمه ی بقیع و حقیقتاً این خبر، مسرت و سروری در جامعه ی علمی و دینی نجف ایجاد نمود که کم سابقه بود و چه جای خوشبختی است در این موقع که حضرتعالی به عنوان سفارت تشریف برده اید، این خدمت شایان را انجام داده و این موفقیت قابل تقدیر برای جامعه ی تشیع مخصوصاً ملت ایران که همیشه پرچمدار ولای اهل بیت(ع) بوده، به وجود آمده است و راستی این بزرگترین سعادتی است که برای شخص جناب عالی، خصوصاً و

ص: 251

کسانی که در این راه سعی و کوشش نموده اند عموماً، پیش آمده و انشاء الله روزی همان اعتقاد کاملی که در کمون ذات جنابعالی موجود است، سعی بلیغ فرموده که از این فرصت حداکثر استفاده به عمل آید و قلوب شیعه که سال هایی است جریحه دار گشته، التیام پذیرد و جامعه ی تشیع مخصوصاً، ملت ایران در سایه ی توجهات ائمه اطهار(ع) به اوج عظمت و رفعتی که در خور است نایل آمد.

حضور جناب علّامه ی جلیل آقای سیدالعراقین که در این کار اقدامات مؤثری نموده و زحماتی برخود هموار ساخته اند با عرض سلام و ارادت تبریک، موفقیت کامل معظم له را خواستار، در خاتمه دوام عزت و سعادت آن جناب را از درگاه حضرت باری تعالی مسألت دارم. با تقدیم احترامات فائقه.

ضمناً بنا به اشاره ی جناب آقای طالقانی، با مراجع تقلید و بزرگان از علمای نجف مذاکراتی به عمل آمده که تلگرافات و مکاتیبی به عنوان تشکر از دولت سعودی در خصوص این عمل بشود، مضافاً بر تشکراتی که از اولیای امور دولت ایران می گردد و قرار شد که پس از شور، ترتیبی اتخاذ شود و چون ممکن است دولت سعودی اشخاص آن ها را تطبیق نموده، اعادی تلقی نمایند، لذا مستدعی است مقرر فرمایید مراقبت فرمایند که رعایت احترامات لازمه بشود. به تهران هم مکاتیبی نوشته شده و تصور می رود اقداماتی بنمایند و تلگرافات یا نامه هایی بنویسند، ولی تظاهرات عمومی به بعد موکول گردیده است. (نجف 23 رجب 1371ق، حسن سعید)

مآخذ

تخریب و بازسازی بقیع، ص 112-114؛ دانشوران قم: نگاهی به زندگی 204 تن از دانشمندان و بزرگان قمی مدفون در قم، گروهی از نویسندگان، قم، زائر، ج5، ص 105؛ گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، ج3، ص483.

حسن شیرازی

حسن شیرازی، از فقها و مراجع تقلید در سده 14ق و فعال در احیای بقیع.

سید حسن بن مهدی شیرازی حسینی (1354- 1400ق/ 1935- 1979م) در نجف اشرف متولد شد. تحصیلات را از کودکی در نجف نزد پدر و دیگر استادان فرا گرفت. در 1355ق همراه پدرش به کربلا رفت. در 1390ق به لبنان هجرت نمود؛ زیرا از ظلم و فشارهای دولت بعثی عراق خسته شد. در بیروت مقیم شد. حوزه علمیه بزرگی در دمشق در جوار مرقد السید زینب تأسیس کرد. و هر هفته از بیروت به دمشق می رفت و به رسیدگی و تدبیر امور این حوزه می پرداخت. پس از عمری تلاش در 1400ق توسط چند تن مسلح در بیروت به شهادت رسید. جسد او را به قم بردند و در قم دفن شد. آثار و تألیفات فراوان از او به یادگار مانده است. از جمله 4 جلد کتاب درباره ائمه بقیع یعنی امام حسن(ع)، امام زین العابدین(ع)، امام صادق(ع) و امام باقر(ع) تألیف کرد. در این آثار به نقد اقدامات وهابیون در تخریب بقعه های این ائمه(ع) در بقیع پرداخت. متأسفانه اسناد و مدارک مربوط به مراجع و شخصیت ها در زمینه بقیع اغلب در دسترس نیست، سید حسن شیرازی هم از این وضعیت استثنا نمی باشد. فقط نامه ای از سید روح الله خمینی به سال 1347 در مجموعه آثار ایشان یعنی در صحیفه امام آمده است. امام خمینی در این نامه از نامه ها و یادداشت های سید حسن شیرازی به پادشاه و امرای عربستان خبر داده است (صحیفه امام، ج2، ص156). نیز کتاب بقیع الغرقد از اهتمام مراجع تقلید به بقیع گزارش داده و جزء نام های مراجع از سید حسن شیرازی هم نام برده است (بقیع الغرقد، ص54).

مآخذ

اعلام الشیعه، جعفر المهاجر، بیروت، دار المورخ العربی، 2010م، ج1، ص505- 506؛ بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص54؛ صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر، 1375، ج2، ص156.

حسن صالحی حائری (1310-1401ق) ← صالحی حائری برغانی، حسن

حسن القلعی

حسن القلعی، افسر سفاک مؤثر در تخریب بقیع.

وی اصالتاً عثمانی و ترک بود. قبل از سلطه وهابیون بر مدینه، از طرف دولت عثمانی، حاکم مدینه بود. بسیار

ص: 252

مستبد و خون آشام و ظالم بود. نسبت به حجاج، ظلم می کرد، به اموال آنها دست درازی و تعدی می کرد حتی نسبت به نوامیس آنها تعدی می نمود. با آمدن وهابیون، مطیع آنها شد به شرط اینکه در پست خود بماند. وهابیون هم پذیرفتند. او در حمله به بقیع و تخریب بقیع و اداره بقیع نقش مهمی داشت.

پس از حمله مصری ها به حجاز او را دستگیر کرده و در دادگاهی به جرایم او رسیدگی و به مجازات رسید.

مآخذ

الشیعة فی المملکة السعودیة، حمزة الحسن، بیروت، 2010م، ج2، ص 234- 235؛ موسوعة العتبات المقدسة، جعفر الخلیلی، جزء المدینة المنورة، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1987، ص 258- 259.

حسن مجتبی(ع)

حسن مجتبی(ع)، امام دوم شیعیان و مدفون در بقیع.

حسن پسر بزرگ حضرت علی(ع) و مشهور به امام مجتبی، دومین امام شیعیان است. او در نیمه ماه رمضان سال 3ق متولد شد و پیامبر(ص) او را حسن نامید. آن مظلوم با توطئه معاویه توسط همسر خود «جعده بنت اشعث» مسموم و پس از چهل روز در بیست و هشتم ماه صفر سال 50 یا 49ق به شهادت رسید.

درباره اخلاقیات و محاسن نفسانی و محامد انسانی او در منابع تاریخی و متون روایی مفصل نوشته اند. حتی بزرگان اهل سنت فضایل او را مشهور و ستودنی و مهم دانسته اند.

حسن بن علی(ع) وقتی در حال احتضار بود، برادر گرامی خود حسین(ع) را فراخواند و به او فرمود: من تمایل دارم که اگر وفات یافتم کنار قبر جدّم رسول خدا(ص) دفن شوم؛ اما اگر تو را منع کردند مرا در بقیع دفن کن.

پس از رحلت، خبر تشییع و تصمیم به خاکسپاری آن امام کنار قبر پیامبر(ص) به گوش مروان، حاکم مدینه رسید. او با شدت مانع ورود جنازه آن حضرت به محوطه مسجد نبوی شد و حتی دست به سلاح برد. استدلال مروان این بود که نمی گذارم فرزند علی(ع) را جایی دفن کنند که عثمان فرزند عفان را نگذاشتند. امام حسین(ع) نیز بر اساس وصیت برادر از این حق گذشت و ایشان را در بقیع و در مقابر بنی هاشم دفن کردند.

قبر شریف آن حضرت در ابتدای بقیع و نزدیک قبر «عباس بن عبدالمطّلب» است که سه امام دیگر نیز بعدها کنار ایشان به خاک سپرده شدند. مسعودی معتقد است: امام حسن(ع) را پس از وفات نزدیک مقبره مادرش زهرا به خاک سپردند.

مقبره امام حسن(ع) دارای بارگاه و گنبد (قبه رفیعه) بود و این بنا تا نزدیک در بقیع ادامه داشت. درباره بقعه، بارگاه و آرامگاه ایشان، گزارش های قدیمی و مربوط به قرون نخستین اسلامی هست. گویا دو آرامگاه عباس و حسن(ع) وسعت بیشتری نسبت به دیگر بقعه ها داشته، به طوری که از دور برجسته و مشخص بوده است. اما همه این بناها به دست وهابیون تخریب و با خاک یکسان شد.

امام حسن مجتبی(ع) در دوره رسالت و حضور رسول اکرم(ص) به رغم کمی سن و نیز در دوره پس از رحلت آن حضرت و حضور امام علی(ع) به ویژه در دوره حکومت علوی و پس از شهادت امام علی(ع) و قبول زمامداری و امامت شیعیان، نقش و عملکرد حساس و مهمی بر عهده داشت و کارنامه ای پربار و قابل افتخار بر جای نهاد. به همین دلیل دشمنان اهل بیت(ع) که در ترور شخص او ناکام شدند، درصدد ترور شخصیت و تخریب او برآمده اند و گاه اتهامات ناروایی بر او وارد نموده اند. به ویژه در دو زمینه بسیار تلاش کرده اند:

یکی وضعیت خانوادگی و مِطلاق (پرطلاق) دانستن حضرت و دوم بستن پیمان صلح با معاویه و سازشکار دانستن ایشان. البته تمامی این شبهات و اتهامات با دلیل و مدرک پاسخ گفته شده است.

مآخذ

البقیع قضیة کل مسلم، لندن، بی تا، ص 5-8؛ تصویر امامان شیعه در دائرةالمعارف اسلام، به کوشش محمود تقی زاده داوری، قم، مؤسسه شیعه شناسی، 1385، ص116 به بعد؛ الروضة المستطابة فیض دفن بالبقیع من الصحابة، مدینه منورة، مکتبة الثقافة، ص 31-32؛ سیرة الائمة اثنی عشر، هاشم معروف الحسینی، ج1، ص564؛ مروج

ص: 253

الذهب، مسعودی، ج3، ص10؛ مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، ص 74؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، به کوشش احسان عباسی، بیروت، دارصادر، ج2، ص65-69.

حسین بن ابی الهیجاء ← ابن ابی الهیجاء

الحسین بن عبداللّه بن ضُمیرة

الحسین بن عبداللّه بن ضُمیرة، راوی و محدث و ساکن بقیع.

نام کامل او را اینگونه ثبت کرده اند: الحسین بن عبدالله بن ضُمَیرة بن ابی ضمیرة سعدٍ الحِمیریّ من آل ذی یَزنَ المدنی. او در خانه ای که در خارج مدینه و در بقیع بود سکونت داشت. از پدرش، عبد الرحمن بن یحیی بن عباد روایت نقل کرده است. ابن ابی ذئب، زید بن الحباب و ابو مصعب الزهری از او روایت نقل کرده اند. امّا برخی از دانشمندان علوم حدیث او را متروک الحدیث، منکر الحدیث و کذاب دانسته اند. در مقابل سخاوی از بعضی از حافظان و عالمان حدیث درباره ثقه و معتبر بودنش ادله و شواهدی آورده است.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج2، ص334- 343.

حسین بن علی(ع)

حسین بن علی(ع)، فرزند امام زین العابدین و مدفون در بقیع و مشهور به حسین اصغر.

حسین فرزند امام سجاد(ع) و برادر امام باقر(ع) و نوه امام حسین(ع) بود. او تابعی ای مدنی بود، 74 سال عمر کرد، در سال 157ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

او راوی، فاضل، زاهد و دانشمند بود و احادیث بسیار از طریق او نقل شده است. او را با لقب حسین اصغر از برادر بزرگترش که حسین اکبر نامیده می شد، تمییز داده اند. حسین اکبر عقیم بود ولی حسین اصغر فرزندان و نسل بسیاری در حجاز، شامات و عراق بر جای نهاد.

مآخذ

معجم رجال الحدیث، سید ابوالقاسم خویی، قم، مؤسسه آل البیت، ج7، ص46؛ اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، 1995، ج6، ص111؛ رجال طوسی، شیخ طوسی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ص182.

حسین بن علی(ع)

حسین بن علی(ع)، پسر امام سجاد(ع) و مدفون در بقیع و مشهور به حسین اکبر.

امام چهارم شیعیان علی بن حسین(ع) ملقب به زین العابدین و سجاد(ع)، چند فرزند داشت. یکی از آنان به نام حسین، مردی فاضل، ثقه، معتمد در روایت احادیث بود. احادیث بسیار از طریق او نقل شده است. به ویژه منبع قابل اعتمادی برای نقل احادیث پدرش بوده است. نیز روایت کتاب شریف صحیفه سجادیه از طریق او مورد اطمینان است. عمه او دختر سید الشهداء(ع) امام سوم شیعیان و برادرش حضرت امام باقر(ع) است. درگذشت او را مثل برادرش در سال 157ق نوشته اند. پس از وفات در بقیع به خاک سپرده شد. البته جای مقبره و مزارش معلوم نیست ولی احتمال هست در خانه عقیل و محله بنی هاشم دفن شده باشد. شیخ عباس قمی درباره او روایتی نقل کرده است:

شیخ مفید از او روایت کرده که فرمود: ابراهیم بن هشام مخزومی والی مدینه بود. او ما را جمع می کرد در روز جمعه نزدیک منبر پیغمبر(ص) پس شروع می کرد به بدگویی و شتم در حق امیرالمؤمنین(ع) تا آنکه در یکی از روزهای جمعه که ما را جمع کرده و آن مکان از جمعیت مملو شده بود، من خود را به منبر چسبانیده بودم که خوابم برد. ناگاه دیدم که قبر شکافته شد و مردی با جامه سفید از قبر بیرون آمد و به من گفت تورا محزون نمی کند کلمات این شخص؟ گفتم: بلی والله! فرمود بگشا چشمان خود را و ببین چه خواهد کرد خدا با او! پس ناگاه دیدم که ابراهیم در حالی که بدگویی می کرد به امیرالمؤمنین(ع)، از بالای منبر افتاد و مُرد.

مآخذ

تحفة الاحباب فی نوادر آثار الاصحاب، عباس قمی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ج2، ص106-107؛ الارشاد، شیخ مفید، قم، 1415ق، ص252-253.

حسین بن میرزا رفیع الدین مرعشی

حسین بن میرزا رفیع الدین مرعشی، تعمیرکننده بقعه آرامگاه ائمه بقیع.

سید ابوطالب علاء الدین حسین بن میرزا رفیع الدین

ص: 254

حسینی مرعشی آملی، اصالتاً از شهر آمل در شمال ایران است. او از جمله شیعیانی است که به مرمت و توسعه آرامگاه ائمه بقیع اقدام کرد.

مآخذ

اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ج6، ص166؛ بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، 1427ق، ص296.

حسین خزاعل

حسین خزاعل، از شخصیت های هندی و مدفون در بقیع.

شیخ حسین خزاعل همراه محمد عبد الحسین کربلایی کرناتکی در سال 1231ق/ 1816م عازم سفر حج شد. گویا او هندی الاصل و مقیم کربلا بوده است و از کربلا همراه کاروان هندی ها شد. روز هفدهم جمادی الثانیه 1231ق/ 1196ش در مدینه منوره درگذشت و جسد او را به بقیع بردند و به خاک سپردند.

مأخذ

تذکرة الطریق، حافظ محمد عبد الحسین کربلایی کرناتکی، به کوشش رسول جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، ص147.

حسین شاکری ← خاطرات حسین شاکری

حسین علاء

حسین علاء، از کارگزاران دوره پهلوی، نخست وزیر و وزیر دربار و دارای فعالیت هایی در زمینه بازسازی بقیع.

حسین علاء در سال 1263ش در تفلیس (یا در تهران) به دنیا آمد. پدرش میرزا محمدعلی خان علاءالسلطنه 17سال وزیر مختار ایران در قفقاز و سپس لندن بود. و او در کنار پدر، در قفقاز دوره کودکی را گذراند. آنگاه در لندن به مدرسه رفت و در سال 1284ش از دانشکده حقوق دانشگاه لندن فارغ التحصیل شد. حسین علاء در 23 سالگی با پایان کار پدر در لندن با او به ایران برگشت. در آن هنگام ایران درگیر انقلاب مشروطه بود و حسین علاء که از ناتوانی و ضعف ایران در رنج بود امیدوار بود که انقلاب به اوضاع ایران سامانی بدهد.

حسین علاء پس از پایان تحصیلات به استخدام وزارت امورخارجه درآمد. در سال 1296ش با قبول وزارت فواید عامه و تجارت برای اولین بار وارد میدان سیاست شد. او کوشید با بهره گیری از آنچه در غرب دیده و آموخته بود به وضع کشاورزی ایران سر و سامانی بدهد اما دریافت که کار آسانی نیست و موانع زیاد است.

با کودتای سیدضیا و رضاخان در سال 1299 ایران وارد مرحله ای جدید شد. پس از سید ضیا و آغاز نخست وزیری قوام السلطنه، علاء در سال 1300 وزیر مختار ایران در آمریکا شد.

او پس از راه نیافتن به مجلس ششم مدتی از کار دولتی برکنار بود؛ اما رضاشاه او را در سال 1306 برای مدتی کوتاه وزیر فلاحت کرد. گویا رضاشاه نتوانست او را تحمل کند و سرانجام در سال 1317 او را از شورای اقتصاد برکنار کرد. تا سقوط رضاشاه در 1320 علاء خانه نشین بود. ولی در سال 1321 علاء وزیر دربار محمدرضا شاه شد. او در زمانی که ولیعهد جوان در سویس تحصیل می کرد با او آشنا شده بود. مدت کوتاهی نخست وزیر شد. پس از سرنگونی مصدق در شهریور ماه 32 شاه باز علاء را به وزارت دربار منصوب کرد.

علاء معتقد بود که شاه نباید همه سوپاپ های اطمینان را ببندد و از برخوردهای دولت با روحانیون ابراز نگرانی می کرد. گویا در جلسه ای خصوصی از روبرویی و درگیری دولت علم با روحانیت هم انتقاد کرده بود. این سخنان وقتی به گوش شاه رسید، خشمگین شد، علاء را از وزارت دربار برکنار کرد و او را به مجلس سنا فرستاد. سرانجام علاء در سال 1343 درگذشت.

علاء در دوره وزارت دربار با جریان مذهبی در ایران مدارا و گاه همراهی می کرد و کارهای مهم او را می توان از این گزارش ها شناخت.

علاء، وزیر دربار در تلگرافی در تاریخ 3 اردیبهشت 1321 به مظفر اعلم وزیر مختار ایران در عربستان می نویسد:

از قراری که جناب آقای سید محمدتقی نماینده حضرت آیت الله آقای بروجردی به معظم له اطلاع داده اند، دولت عربی سعودی درصدد است سایه بانی برای قبرهای امامان بقیع ایجاد نماید. خواهشمند است

ص: 255

معلوم فرمایید از طرف دولت عربی سعودی چه اقدامی در این باب معمول گردیده و چه عملی از تشکر و تقدیر مناسب است که از طرف مقام سلطنت در مقابل انجام این امر از اعلی حضرت ملک ابن سعود به عمل آید؟ زودتر اطلاع دهید.(وزیر دربار شاهنشاهی، علاء)

مظفر اعلم گزارشی از اقدامات انجام شده برای وزیر دربار ارسال می دارد، امّا از آنجا که علاء، به صورت شفاف و روشن پاسخ خویش را دریافت نمی کند لذا در تاریخ 28 آوریل 1952، مطابق با 8 اردیبهشت 1331 مجدداً در نامه ای خطاب به اعلم چنین می نویسد:

جناب آقای اعلم - جده:

فعلاً که موافقت با ایجاد سایه بان شده است، اقدام فرمایید که از طرف ایرانیان هزینه آن پرداخت شود و اعلی حضرت همایونی شاهنشاهی به اعلی حضرت ابن سعود چنین پیشنهاد بفرمایند وگرنه، لااقل تحت نظر ایران، سایه بان به شکل آبرومندی درست شود. صریحاً نظر بدهید آیا اقتضا دارد که چنین تقاضایی از طرف پیشگاه بشود یا نه؟ و کار تا چه اندازه پیشرفت دارد؟ (هزار و سیصد و بیست و هفت، وزیر دربار شاهنشاهی، علاء)

اعلم پاسخ می دهد که چنین پیشنهادی صلاح نیست و با آن موافقت نمی کند.

انتشار انعکاس خبر بازسازی بقیع توسط برخی افراد ایرانی و شیعه و انتشار این خبر در رادیو و مطبوعات، موجب شد تا دولت سعودی بلافاصله عکس العمل نشان داده، آن را تکذیب نماید.

مظفر اعلم 9 اردیبهشت 1331 در این باره به وزارت امور خارجه می نویسد و رونوشت آن را برای علاء می فرستد. این گزارش مفصل است و گویای تلاش هایی است که در زمینه بازسازی و ساخت سایه بان برای ائمه بقیع توافق شده بود.

وزیر دربار آقای علاء علاقه مند به امور بقیع بوده و در ماه های نخست 1331، اجرای موافقت نامه ایران و عربستان برای ساخت سایه بان روی ائمه بقیع(ع) را پی گیری می کرده و همین نشان دهنده اهتمام او به عنوان یک کارگزار مهم ایرانی مسائل بقیع است.

مآخذ

اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، به کوشش علی محقق، تهران، 1379، جم-؛ بازیگران عصر پهلوی، محمود طلوعی، تهران، علمی، 1377، ج1، ص286؛ تخریب و بازسازی بقیع، ص128-132؛ در دهلیزهای قدرت: زندگی نامه سیاسی حسین علاء، منصوره اتحادیه (نظام مافی)، تهران، نشر تاریخ ایران، 1390، جم-؛ رجال عصر پهلوی، مصطفی الموتی، لندن، بی تا، ج2، ص102؛ شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، تهران، زوار، 1357، ج1، ص1-3.

حسینی شیرازی ← شیرازی، سید محمد

حسینی میلانی، سید مرتضی ← آثار مکه و المدینة

حسینی، سید امین ← سید امین حسینی

حسینیه ← مجلس

حشر با رسول خدا(ص)

حشر با رسول خدا(ص)، برانگیخته شدن اهل بقیع با پیامبر(ص) در قیامت.

از جمله احادیثی که در فضیلت بقیع وارد شده روایتی است که عبدالله بن عمر از رسول خدا(ص) نقل کرده است: انا اول من تنشقّ عندی الارض... ثم آتی اهل البقیع فیحشرون معی(الاحادیث الواردة، ص608). رسول خدا(ص) می فرماید من اولین کسی هستم که در قیامت پس از شکافتن زمین بیرون آمده سپس به سوی اهل بقیع می روم و آنان همراه من محشور می شوند.

حاکم از حدیث پژوهان مشهور این روایت را صحیح الاسناد می داند ولی ابن جوزی و برخی دیگر از حدیث شناسان آن را ضعیف می دانند.

ابوهریره همین مضمون را با اندک اختلاف نقل کرده است: قال رسول الله(ص): انا اول من تنشقّ الارض عندی فاکون اول من یبعث فاخرج انا و ابوبکر و عمر الی اهل البقیع فیبعثون(همان، ص611)

درباره صحت این حدیث هم بین حدیث پژوهان ما مباحث طولانی وجود دارد. ولی هر دو روایت مبعوث و محشورشدن

ص: 256

حضرت همراه با اهل بقیع را تأیید کرده است.

مآخذ

الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة المنورة، صالح بن حامد الرفاعی، مدینه، 1418ق، ص608 و 611؛ تقریب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، به کوشش محمد عوامة، بیروت، دار البشائر الاسلامیة، 1406ق، شماره3068؛ المجروحین، ابن حبان، به کوشش محمود ابراهیم زاید، حلب، 1396ق، ج2، ص102.

حشر مدفونین بقیع← برانگیختن مدفونین

حش کوکب

حش کوکب، محل افزوده شده به بقیع و دفن اموات مسلمانان در آنجا.

حش کوکب بخشی از مدینه منوره است که طی سالیان متمادی از هر نظر تحولاتی داشته است. هم اسم آن متحول شده، هم مساحت آن تغییر یافته و هم فضای آن.

حش کوکب نخستین بار با دفن عثمان بن عفان برای مسلمانان مطرح گردید. البته در برخی منابع هست که حش کوکب محلی بوده که یهود و غیر مسلمانان اموات خود را در آنجا دفن می نمودند. به همین دلیل با دیوارهایی از بقیع تفکیک شده بود. این قسمت در جنوب شرقی بقیع قرار داشت. بعدها آن دیوارها را برداشتند و حش کوکب به بقیع ملحق شد.

در این گزارش نیامده که چه زمانی یهود و غیر مسلمان قبل از ظهور اسلام و بعثت پیامبر اسلام یا بعد از آن مردگان خود را در آنجا دفن می کردند. اصغر قائدان در کتاب تاریخ و آثار اسلامی(ص353) از جمله کسانی است که در دوره جدید این گزارش را منتشر کرده است، بدون اینکه منابع خود را دقیقاً معرفی کند. این اثر چون توسط مشعر چند بار منتشر شده، تأثیر گسترده ای داشته است. دیگر منابعی که به دفن اموات یهود در حش کوکب اشاره کرده اند یکی از ابن ابی الحدید از قول مرحوم علامه امینی در الغدیر است (شرح نهج البلاغه، ج10، ص6؛ الغدیر، ج9، ص131).

اما نخستین کتاب درباره مدینه و بقیع به نام اخبار المدینه نوشته ابن زبالة (درگذشت 199ق) درباره حش کوکب اینگونه گزارش داده است: عثمان منع من البقیع فدفن فی حش کوکب. فلما استعمل معاویه مروان بن الحکم علی المدینة فی ملکه ادخل الحش فی البقیع و حمل المهراس من قبر عثمان بن مظعون الی قبر عثمان بن عفان فدفن الناس حول عثمان. حش کوکب موضع درأصل الحائط الذی فی شرق البقیع (ص209-210).

برخی منابع نسبتاً کهن، حش و جمع آن حِشان را واژه ای یهودی و به معنای باغ و بوستان دانسته و گفته اند منازل طایفه ای از یهود به نام بنی قینقاع در جوار همین بستان ها استقرار داشته است. (عمدة الاخبار از العباسی از سده 10ق، ص307).

متن ابن زباله را آوردم برای اینکه اختلاف مورخین معلوم شود. مورخین در این مسائل اختلاف دارند: کسی که اولین بار حش کوکب را خرید عثمان بود یا معاویه؟ اولین کسی که حش را ملحق به بقیع کرد عثمان بود یا مروان؟ و بالاخره سابقاً این مکان در دست چه قومی بوده است؟ ابن نجار از مدینه شناسان سده 6 و 7ق در کتاب معروفش، الدرة الثمینة چنین گزارش داده است: عثمان بن عفان وقتی در سال 35ق توسط شورشیان در مدینه کشته شد، در حُشِ کَوکَب دفن شد. اینجا توسط معاویه بن سفیان خریداری و احراز ملکیت شده بود. وقتی مروان حاکم مدینه شد، حُش را با دفن اموات در زمین بین بقیع و حش به بقیع ملحق کرد.

همو خط مشی ترویج حُش را به کار بست و مسلمانان را تحریص می نمود تا اموات خود را در حش دفن کنند.

ابن نجار درباره ماهیت این مکان می نویسد: قلتُ والحُش البستان. یعنی حُش به معنای باغ و بوستان است (الدرة الثمینة، ص463). کوکب نام صاحب این باغ بوده است. یاقوت کوکب را از انصار و نه از یهود می داند (معجم، ج2، ص262).

العیاشی از نویسندگان معاصر عربستان سعودی، درباره حش کوکب با اتکا بر منابع کهن چنین اظهار نظر کرده است:

وقتی عثمان بن عفان به دست شورشی ها کشته شد،

ص: 257

جبیر بن مطعم، حکیم بن حزام، عبدالله بن زبیر و عده ای دیگر جسد را به مسجدالنبی آوردند؛ ولی با ممانعت مردم جسد را به بقیع بردند، اما ابن بجرة الساعدی مانع دفن شد،؛ از اینرو آن را به حش کوکب بردند، ابن جبیر به آن نماز گذارد و دفن کردند.

یاقوت حموی بر خلاف دیگر مورخین معتقد است عثمان خلیفه سوم، حش را خرید و به بقیع ضمیمه نمود (معجم البلدان، ج2، ص262).

در آن زمان، حش کوکب یکی از باغ های مشهور مدینه بود. در واقع سه مکان پیشرفته در مدینه بود: الحضاری، حش کوکب و خضراء ابان.

الحضاری در شمال و شرق بقیع قرار داشت و منطقه ای خرم و سرسبز بود. دوم خضراء ابان منطقه ای در شمال شرقی بقیع و به موازات زوراء در مغرب امتداد داشته و زیبا بوده است. سوم حش کوکب محلی است که عثمان بن عفان در آنجا دفن شد. رسول خدا اینجا را قبلاً الروحاء نامیده بود. سمهودی در وفاءالوفاء هم تأیید کرده که اینجا را رسول خدا(ص)، روحاء نامید. اما روحاء همجوار با الزوراء است. جایی که ابراهیم بن رسول الله(ص) در آن مدفون است. مرقد عثمان بن مظعون هم در زوراء است.

سمهودی دفن عثمان در حش کوکب و تأسیس حش کوکب به عنوان قبرستان عمومی مسلمانان یا ضمیمه شدن آن به بقیع را اینگونه توضیح می دهد: عثمان بن عفان وقتی در قید حیات بود از عایشه، مکانی برای قبر درخواست کرده بود. عایشه هم جایی گویا در مسجدالنبی داده بود. اما پس از کشته شدن او، مردم مصر مانع شدند. به ویژه همسر رسول خدا، ام حبیبه به مسجد آمد و گفت یا از دفن عثمان در مسجد صرف نظر می کنید یا ستر رسول خدا را کشف می کنم. سپس جسد را به بقیع بردند. اما این بار بن بحره یا ابن نجدة ساعدی مانع شد. پس جسد را برداشته و به حش کوکب بردند. در روایتی آمده که حکیم بن حزام بر وی نماز گذارد. سمهودی در ادامه می گوید: حش کوکب بستانی بود که مردم از دفن مرده های خود در آنجا احتراز می کردند ولی بنی امیه آنجا را به بقیع ضمیمه کردند.

ابن سعد درباره حش کوکب می گوید این مکان امروزه یعنی در سده سوم (زمان حیات ابن سعد)، قبرستان (قطعه) بنی امیه نامیده می شود (طبقات، ج3 و 4، ص43).

با اینکه تلاش کردیم همه اقوال درباره موضوعات اختلافی مربوط به حش کوکب آورده شود ولی هنوز نیاز به تحقیقات گسترده تری هست.

مآخذ

اخبار المدینة، ابن الزبالة، به کوشش صلاح عبدالعزیز زین سلامة، مدینه، مرکز بحوث و دراسات، 2003م، ص209-210؛ اخبار مدینه، ترجمة خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفی، نورالدین سمهودی، به کوشش سید کمال حاج سید جوادی، تهران، مشعر، 1376، ص294-295؛ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص353؛ الدرة الثمینة، ابن نجار، به کوشش شکر، مدینه، 2006، ص463؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، بیروت، داراحیاء الکتب العربیة؛ الغدیر، امینی، بیروت، دارالکتاب العربی؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1996م؛ عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد بن عبدالحمید العباسی (درگذشت سده 10ق)، به کوشش محمد الطیب الانصاری، مدینه منوره، المکتبة العلمیة، بی تا، ص307؛ المدینة بین الماضی والحاضر، ابراهیم بن علی العیاشی، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، 1392ق/ 1972م، ص316-317؛ معجم البلدان، یاقوت حموی، بروت، دار صادر، 1995م، ج2، ص262.

حصار بقیع

حصار بقیع، دیوار اطراف بقیع مربوط به دوره عثمانی.

در قرون نخست اسلامی، خبری از دیوار و حصار در اطراف بقیع نیست، اما بعدها به منظور تأمین امنیت اموال مردم و قبور، حصار و دیوار به دور آن کشیده شد و نگهبانانی به نام بوّاب تعیین شدند که از سوی آنان هر ورودی زائران کنترل می شدند. گویا مهم ترین یا نخستین حصار مهم بقیع در سال 1223ق ساخته شد. این حصار به دستور سلطان محمود عثمانی (خلافت و سلطنت 1223-1255ق/ 1808-1839م) ساخته شد. او سی امین سلطان عثمانی بود و به نام محمود دوم (1999-1255ق) معروف است. نیز فرمان او مبنی بر ساختن حصار با دو در، در سنگ نبشته ای که کنار یکی از

ص: 258

درها نصب شده بود به زبان ترکی درباره فرمان دیوارکشی، زمان آن نوشته بودند. این فرمان در 1223ق و توسط سلطان محمود عثمانی و اهمیت حصار روی آن سنگ حک شده بود.

هم اکنون بقیع با حصاری جدید محصور شده است. بخش اصلی این حصار تا حدود یک متری، دیواری آجری و سیمانی و گاه با روکار سنگی است و از یک متر به بالا به اندازه حدود دو متر به صورت نرده ای آهنی است.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1391، ص350؛ سفرنامه نایب الصدر شیرازی: تحفة الحرمین، میرزا معصوم نایب الصدر شیرازی، تهران، نشر بابک، 1362، ص227.

نیز نک- : دیوار بقیع

حصار قبور ائمه بقیع

حصار قبور ائمه بقیع، سندی درباره ضریح پس از تخریب آرامگاه ائمه بقیع.

آخرین سازه ای که روی قبور ائمه بقیع نهاده بودند، ضریح پولادی است که توسط مرحوم محمدعلی امین مشهور به امین السلطنه ساخته و به بقیع برده شد و نصب گردید. حاج امین السلطنه ساخت ضریح را به هنرمندان اصفهان در سال 1312ق سفارش داد. پس از آماده شدن، ضریح به مدینه النبی حمل گردید و روی قبور چهار تن از ائمه(ع) شیعه نصب شد.

اما در شوال 1344ق، حکومت وهابی، تمامی گنبدها و قبه ها و ضریح موجود را تخریب کرد و وسایل قیمتی داخل ضریح به غارت رفت. تنها یادگار حرم بقیع، ضریح فولادی آن است که آن را هشت قسمت کردند و دور قبور شهدای احد نصب کردند. یکی از جهانگردان غربی به نام مستر ریتر(1)

که به فاصله چند ماه از ویرانی این حرم، بقیع را دید، آن را اینگونه وصف می کند:

«چون وارد بقیع شدم، آنجا را همچون شهری دیدم که زلزله شدیدی در آن به وقوع پیوسته و به ویرانه ای، مبدلش ساخته است. زیرا در جای جای بقیع، به جز قطعات سنگ و کلوخ در هم ریخته و خاکها و زباله های روی هم انباشته و تیرهای چوبی کهنه و شیشه های در هم شکسته و آجرها و سیمان های تکه تکه شده چیز دیگری نمی توان دید. ولی این ویرانی ها و خرابی ها، نه در اثر وقوع زلزله یا حادثه ای طبیعی، بلکه توسط آل سعود و وهابیون به وجود آمده و همه آن گنبد و بارگاه های زیبا و سفید رنگ که نشانگر قبور فرزندان و یاوران پیامبر اسلام بود، با خاک یکسان شده است.»

اما سند دیگری هست که در مقاله «ضریح قبور ائمه بقیع» در این دانشنامه نقل شده و می گوید ضریح قبور ائمه(ع) جمع آوری شده و در محلی امن نگهداری می شود. این نکته در اسناد وزارت امور خارجه ایران آمده است.

مآخذ

«بقیع تجلی غربت»، اندیشه صادق، بهار 1380، ص133؛ مکتب اسلام، سال 4، ش3، ص200.

حصه ای، میرزا علی ← هسته ای، میرزا علی

الحضاری

الحضاری، منطقه ای در شمال شرقی بقیع و مشتمل بر آثار مدنیت و تمدن.

منطقه ای در مدینه هست که گویا بیشترین سرزمین آن جزء قلمرو بقیع است و تا امروز به الحضاری معروف است. یعنی دارای عناصر و آثار تمدن بوده است. الحضاری خود شامل محله های خضراء ابان و حش کوکب است. گاه گفته اند علت تسمیه اینجا به حضاری (تمدنی) استقرار چاه ها و نخل های قدیمی و باقی مانده از دوره عمالقه است. یعنی صدها نسل عمر این نخل ها و چاه ها است. پیروان ادیان مختلف مثل یهود در اینجا حضور و سکونت داشته اند. اصطلاحاً اینها را آبار و صَوران می نامند.

خضراء ابان در شمال شرقی بقیع قرار دارد و متعلق به ابان بن عثمان بوده است. یعنی منطقه ای سرسبز و دارای باغات و در تملک ابان بوده و به همین دلیل آن را خضراء ابان نامیده اند. این مکان در دوره های گذشته آباد بوده است.

اما حش کوکب در اصل باغی بوده که قبلاً در مالکیت یهودیان مدینه بود. عثمان بن عفان خلیفه سوم وقتی به قتل رسید بزرگان قریش مثل جبیر بن مطعم، حکیم بن

ص: 259


1- . Riter

حزام، عبدالله بن الزبیر، ابوالجهم بن حذیفه و عبدالله بن حمل، جسد او را به مسجد النبی بردند تا در کنار رسول خدا و دو خلیفه پیشین دفن کنند، اما کسانی به ویژه ابن بجرة الساعدی مخالفت کردند و مانع شدند.

ناچار جسد را به حش کوکب که بستانی مشهور در مدینه بود بردند؛ ابن جبیر بر او نماز گذارد و همانجا دفن کردند. بعداً این باغ توسط برخی نیکوکاران خریداری و وقف شد و نیز جزء قبرستان بقیع گردید. رسول خدا(ص)، حش کوکب را الروحاء نامید.

بهرحال مجموعه ای از عناصر و آثار حیات و تمدن در شمال شرقی بقیع وجود دارد که چند قرن قدمت دارد و گویای حضور ادیان پیش از اسلام است.

مأخذ

المدینة بین الماضی والحاضر، ابراهیم بن علی العیاشی، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، 1392ق/ 1972م، ص316-318.

حضور زنان

حضور زنان، نوحه سرایی و مدیریت مراسم مرثیه خوانی توسط زنان و نیز تکریم اموات زن.

بقیع از وقتی رسماً به عنوان قبرستان مسلمانان توسط رسول اکرم(ص) افتتاح شد، زنان هم در آن با احترام و ادب دفن می شدند. پیامبر اکرم(ص) به هنگام کفن و دفن زنان مسلمان سنت حسنه ای اجرا کرد که تا ابد الگو و سرمشق مسلمانان باشد. ایشان می خواست که مسلمانان به خاطر داشته باشند جسد و میت زن مسلمان ارزش مند و دارای احترام است درست مانند شخصیت او وقتی که زنده بود.

حضرت رسول(ص) بر مزار مردان و زنان هر دو حاضر می شد و تقاوتی بین زن و مرد نمی نهاد. به همین دلیل فقیهان برخی مذاهب اسلامی حضور بر مزار زنان و مردان هر دو را مستحب دانسته اند.

در حدیثی از زید بن ثابت هست که همراه پیامبر اکرم(ص) در بقیع حرکت کردیم تا به قبر جدیدی رسیدیم. رسول خدا(ص) پرسید: این قبر کیست؟ پاسخ گفتند: فلان زن. حضرت اعتراض کرد که چرا خبر نداده اند تا مراسم کفن و دفن و نماز را خودش اجرا کند. آنگاه خود در برابر قبر ایستاد و حضار پشت سرش قرار گرفتند و نماز میت اقامه شد. این گونه رخدادها نشان دهنده اهتمام حضرت به میت زن مسلمان است.

زنان بسیاری در بقیع دفن شدند و بسیاری از آنان نامدار و مشهوراند. مثل فاطمه بنت اسد؛ او مادر امیر مؤمنان، علی(ع) است. همو علی(ع) را درون کعبه به دنیا آورد. قبرش در قبرستان بقیع نزدیک قبور مطهر امامان(ع) معروف است؛ دختران پیامبر شامل؛ زینب، رقیه و ام کلثوم؛ همسران پیامبر؛ ام سلمه، حفصه، ریحانه، زینب بنت جش، زینب بنت خزیمه، صفیه بنت حیی، عایشه و ماریه قبطیه و عمه پیامبر؛ صفیه همگی در بقیع اند. صفیه، مادر زبیر بن عوام است. او زنی شجاع، ادیب و شاعر بود که از فصاحت خاصی برخوردار بود. او در جنگ خندق حاضر بود. صفیه، در سال 20 و در سن 73 سالگی، وفات یافت. حلیمه سعدیه؛ مادر رضاعی پیامبر(ص)؛ ام کلثوم؛ دختر امیر مؤمنان(ع) و سکینه؛ دختر امام حسین(ع) هم در بقیع اند. سکینه دارای فضیلت و بخشش فراوان بود و در سال 117، در حدود 80 سالگی وفات یافت. لازم به ذکر است که به جز دو فرد اخیر، مزار سایر زنان، در بقیع، مشخص است. خود پیامبر و بعداً صحابه بر مزارات این زنان حاضر می شدند و دعا و قرآن و نوحه می خواندند.

همچنین ام البنین

، پس از حادثه غم بار عاشورا، مرتب به بقیع می رفت و در آنجا احتمالاً در کنار مقبره های اقوامش و بنی هاشم، به گریه و نوحه می پرداخت. مردم نیز گرد او جمع می شدند و می گریستند. روایت شده است که او هر روز به بقیع می رفت و ضمن همراه بردن عبدالله بن عباس، فرزند قمر بنی هاشم، در عزای فرزندش، مرثیه می خواند. مردم و از جمله مروان بن حکم نیز جمع می شدند و از سوگ و رثای او، به گریه می افتادند.

اینکه یک زن رهبری اعتراضات را در بقیع به دست گیرد یا محور و رکن مجالس باشد، قابل توجه و نشان دهنده

ص: 260

اهمیت زنان است.

پس از بازگشت کاروان حسینی از کربلا، زینب صغری، دختر عقیل بن ابی طالب، به سوی بقیع و بر مقبره پدرش آمد. او در حالی که برای شهدای کربلا می گریست، اشعاری با مضمون زیر را خواند: شما چه جوابی برای پیامبر دارید، اگر از شما بپرسد که با اهل بیت و یاران و ذریه من چه کردید؟ برخی اسیر شدند و برخی در خون خود غلطیدند. یعنی چرا حرمت و احترام این عزیزان را مراعات نکردید.

واقعیت دیگر که نشانگر تکریم زنان در بقیع است، ساختن بارگاه و بقعه بر مرقدهای زنان مشهور است. البته از گذشته های دور، گنبدهایی بر فراز مرقد شخصیت های بزرگ جهت تکریم و احترام به آنها می ساختند، در بقیع نیز گنبد بیت الاحزان؛ گنبد مقبره دختران پیامبر؛ گنبد مقبره همسران پیامبر؛ گنبد مقبره حلیمه سعدیه مشهوراند.

در سال 1344ق این بناها، توسط سران وهابیت، تخریب شد. نیز طرفداران وهابیت هم زمان، بارگاه حضرت خدیجه(س) در مکه و بقعه حوا در جده را تخریب کردند. همانطور که ساختمان های مردانی مانند حمزه سیدالشهدا در احد و ابن عباس در طائف را نیز ویران کردند.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1387، ص349-350؛ الأجوبة النجفیة عن الفتاوی الوهابیة، هادی کاشف الغطاء، قم، بوستان کتاب، 1387، ص 56و63و79؛ ام البنین، علی ربانی خلخالی، ترجمه سید علی جمالی اشرف، قم، 2007ق، جم-؛ بقیع الغرقد، محمدامین الامینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص308-311؛ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائلان، تهران، مشعر، 1382، ص365؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1417ق، ج1، ص 351-352.

نیز نک- : ورود زنان

حطاب، ابراهیم المغربی

حطاب، ابراهیم المغربی، مجاور حرم مدینه و مدفون در بقیع.

ابراهیم المغربی معروف به حطّاب ساکن مدینه بود. اطلاعات چندانی درباره او در دست نیست. کثیر الحج بوده و گویا باور به غیب گویی و علوم غریبه داشته است. از شهرتش به مغربی می توان حدس زد از بلاد مغرب جهت مجاورت به مدینه آمده و در آنجا در سال 802ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص279.

حفصه بنت عمر بن خطاب

حفصه بنت عمر بن خطاب، همسر رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

او دختر خلیفه دوم، عمر بن خطاب و زینب، خواهر عثمان بن مظعون صحابی مشهور پیامبر، بود.حفصه در سال پنجم پیش از بعثت، سال تجدید بنای کعبه، به دنیا آمد. پیش از هجرت به مدینه، با خُنَیس بن حُذافه سهمی ازدواج کرد و به هنگام هجرت پیامبر به مدینه، به همراه خنیس به مدینه کوچید. خنیس با وجود بیماری در جنگ بدر شرکت جست و چندی پس از جنگ، درگذشت.

حفصه پس از مرگ شوهرش، در شعبان سال 3ق دو ماه یا سه ماه قبل از جنگ احد، به همسری پیامبر اکرم درآمد.

به دستور پیامبر اکرم زنی به نام شفاء دختر عبدالله عَدویه، که خود در جاهلیت خواندن و نوشتن می دانست، به وی کتابت آموخت. حفصه و عایشه دو زنی بودند که مایه ی آزار پیامبر اکرم شدند و در آیه ی اول و چهارم سوره تحریم و آیات 28 تا 30 سوره احزاب به این موضوع اشاره شده است. به همین علت پیامبر اکرم وی را طلاق داد اما بعداً به توصیه جبرئیل به او رجوع کرد.

از دیگر حوادث زندگی حفصه، دستور قتل کنیزک خود بود که وی را سحر کرده بود و این مایه ی ناراحتی عثمان بن عفان شد. گفته شده است که حفصه از کاتب مصحف خواسته بود زمانی که به نگارش آیه ی 238 سوره بقره می رسد، وی را خبر دهد تا آیه را به صورتی که او می گوید کتابت کند. وی همچنین پس از مرگ عمر، به وصیت او، صحف قرآنی را که در زمان خلافت ابوبکر تدوین شده بود، نزد خود نگهداری می کرد و هنگامی که عثمان دست به تدوین نهایی قرآن و یکی نمودن مصاحف زد، آنها را در اختیار عثمان نهاد و پس از اتمام کار، آن صحف به حفصه برگردانده شد.

از دیگر رویدادهای زندگی حفصه، تصمیم وی در همراهی

ص: 261

با عایشه در خروج بر حضرت علی(ع) و وقوع جنگ جمل است که برادرش او را از این تصمیم منصرف نمود.

حفصه احادیثی از پیامبر اکرم، بیشتر درباره حج، نماز و ازدواج، روزه، نقل کرده است و کسانی چون برادرش عبدالله بن عمر، عبدالله بن صفوان جَمحی، و عمروبن رافع از او روایت کرده اند. ابن شهر آشوب از حفصه شعری در مدح حضرت فاطمه(س) نقل کرده است.

درباره تاریخ وفات حفصه اختلاف نظر وجود دارد، بیشتر مورخان، از جمله ابن سعد و زبیربن بکّار، سال 45 را ذکر کرده اند و عمر او را 63 سال دانسته اند. مروان، که در آن هنگام امیر مدینه بود، بر جنازه وی نماز خواند و جسد او را در گورستان بقیع دفن کردند.

مآخذ

اعلام الوری باعلام الهدی، ابن علی الفضل الطبرسی، به کوشش مؤسسه آل البیت، قم، 1417ق، ج1، ص277؛ ام المؤمنین حفصة بنت عمر، امینه خراط، دمشق، 1421ق، جم-؛ دانشنامه جهان اسلام، ج13، ص573- 574؛ دیار خاطره ها، امرالله نصیری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1380، ص131-132؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقاقة، بی تا، ص73؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1416ق، ج7و8، ص284- 287؛ فتوح البلدان، بلاذری، به کوشش عبدالله انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت، 1407ق، ج2، ص54؛ المنتخب من کتاب ازواج النبی(ص)، زبیر بن بکار، به کوشش سکینه شهابی، بیروت، 1983م/1403ق، ص39.

حفظ آثار رسول خدا(ص)

حفظ آثار رسول خدا(ص)، توصیه و تأکید روایات شیعی بر اهمیت آثار باقیمانده از رسول الله(ص).

ادله و استدلال های فراوانی در زمینه منع تخریب و منهدم نکردن آثار مذهبی و تاریخی و نیز نگهداری و حفاظت از آنها هست. این آثار ثروت بزرگ متعلق به جامعه اسلامی است و انهدام آنها در واقع نابودی این ثروت می باشد. دوم اینکه این آثار، امارات وعلائم راه صحیح و هدایت بندگان خداوند است. سوم اینکه این آثار جذب کننده دل ها و افکار غیر مسلمانان به اسلام و رسالت نبوی است. هزاران گردشگر غیر مسلمان هر ماه برای دیدن این آثار به مشاهده و فیلم برداری، عکاسی و تهیه گزارش می پردازند. این عکس ها و گزارش در جهان پخش می شود و خود به خود تبلیغ دین است. نیز خود گردشگران جذب معنویت و ظرافت های این آثار می شوند. مهم تر اینکه آثار باستانی دینی نشانگر اصالت و پیشینه قوی و هویت قوی دین و مذهب است. یعنی نشان می دهد که تشیع یا اسلام یا بخش هایی از آنها، متعلق به دوره های جدید نیست و پیشینه آنها به عصر رسالت باز می گردد. یعنی جعلی و مصنوعی بودن بخش هایی از اسلام توسط همین آثار ردّ و نفی می گردد. غیر از ادله عقلی که برخی از آنها بیان شده ادله نقلی هم داریم. برای نمونه امام صادق(ع) خطاب به زائران شیعه فرمود:

هل اتیتم مسجد قبا او مسجد الفُضَیح ام مشربه ام ابراهیم؟ (یعنی آیا به مسجد قبا یا مسجد فضیح یا مشربه ام ابراهیم رفتید؟)

زائران پاسخ گفتند: آری. حضرت فرمود: از آثار رسول خدا(ص) چیزی باقی نمانده مگر این چند مورد.

لحن امام صادق(ع) به گونه ای است که گویا نسبت به از بین رفتن آثار دینی– تاریخی معترض است؛ از سوی دیگر مردم را تشویق می کند تا به آثار باقی مانده اهتمام داشته، به آنجاها بروند و برای نگهداری آنها تلاش کنند.

در روایت دیگر امام صادق می فرماید از رفتن به جاهایی مثل مسجد قبا، قبور شهدا و مسجد احزاب(فتح) خودداری نکنید. سیره بزرگان و ائمه(ع) اینگونه بوده که در هر فرصت به قبرستان می رفتند. رسول خدا بسیار به بقیع و قبور مردگان سر می زد.

متأسفانه وهابیت به نام شرک و با این استدلال واهی که آثار مذهبی – تاریخی موجب فراموشی ذکر خداوند و توجه انسان به امور دیگر گردد، همواره با آثار پیشین مخالفت کرده و به تخریب آنها اقدام نموده است، در حالی که رسول خدا(ص) همواره به بقیع می رفت. به قبور احترام می گذاشت، به اهالی قبور سلام می فرستاد و برای آنان طلب غفران می کرد. از اینرو رویه وهابیون و آل سعود با سیره نبوی کاملاً در تعارض است.

ص: 262

مآخذ

بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفا، 1425ق، ج63، ص487 و ج81، ص82 و ج96، ص335 و ج97، ص213-216 و 224؛ الکافی: الفروع، کلینی، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ج4، ص559؛ الکافی، کلینی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ج4، ص560-561؛ مستدرک وسایل الشیعه، میرزا حسین نوری، تحقیق مؤسسه آل البیت(ع)، قم، 1428، ج14، ص355.

حقوق مدفونین

حقوق مدفونین، بین المللی بودن بقیع و ضرورت مراعات خواسته های همگان.

بقیع قبرستانی بین المللی است و شامل اموات و مقابری از پیروان همه مذاهب و طریقت های اسلامی است. حتی بر اساس برخی اسناد، یهود و پیروان دیگر ادیان غیر از اسلام، اموات خود را در آنجا دفن می کردند. با توجه به اینکه هر دین و مذهب آیین و آداب ویژه خود دارد و پیروان ادیان و مذهب علاقه جدی برای اجرای ضوابط خود را دارند، باید به همگان آزادی داده شود تا به اعتقادات خود عمل کنند. اما وهابیون در دویست سال اخیر تلاش کرده اند، بر اساس آرای کلامی و فقهی خود، بقیع را مدیریت کنند. وهابیان که خود را در اصل جنگی می دانند به هیچ دین و مذهبی حتی به حنابله ای که وهابی نیستند اجازه نمی دهند تا به باورها و اعتقادات خود عمل کنند. این نکته ریشه همه این مشکلات است. البته این دیدگاه وهابیون، ناشی و متخذ از اینست که آنان خود را نماینده واقعی اسلام می دانند و دیگران را منحرف و مشرک می دانند. تنها راه کار برای رفع مشکلات بقیع اینست که شورایی از نمایندگان همه ادیان و مذاهب تشکیل شود و آنان خط مشی اداره بقیع را تدبیر نمایند. یا اینکه هر قسمت به مذهبی سپرده شود و به شکل قبرستان اختصاصی و خصوصی اداره شود و هر گروه بر اساس ضوابط خودش عمل کند.

از قدیم هم هریک از قبایل مدینه بخشی از این زمین را به خود اختصاص داده بودند. همچنان که در زمانهای بعدی قسمت پیرامون قبور امامان شیعه(ع) بیشتر در اختیار شیعیان و بقیه قبرستان به پیروان سایر مذاهب اسلامی اختصاص داشته است. البته در منطقه اصلی قبرستان، که محل دفن بزرگان صحابه و امامان اهل بیت بوده، دفن مردگان انجام نمی شود. دختران حضرت رسول، پسر نوزادش ابراهیم، همسرانش (امهات المؤمنین) و نیز بازماندگانش همه، به استثنای امام علی(ع) و امام حسین(ع)، در آنجا مدفون اند. بالاخره این عرف قدیمی می تواند تبدیل به یک خط مشی و رویه گردد.

مآخذ

دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج12، ص 393؛ دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص 640.

حکم بن ابی العاص

حکم بن ابی العاص، پدر مروان خلیفه اموی و مدفون در بقیع.

حکم، پسر ابی العاص فرزند امیة بن عبد شمس از تیره بنی امیه، پدر مروان و عموی عثمان بن عفان و از مشاهیر قبیله قریش بود. از تاریخ و محل تولدش اطلاعی در دست نیست و گویا قبل از اسلام به حجامت اشتغال داشته است. او از دشمنان کینه توز و سر سخت پیامبر(ص) بود که در مکه از هرگونه اذیت و آزاری علیه شخص رسول الله(ص) و مسلمانان فروگذار نبود، به هنگام نماز بر سر حضرت، شکنبه گوسفند ریخت؛ برادرزاده خود، عثمان را با طناب بست تا از اسلام دست بردارد، در توطئه قتل پیامبر اکرم(ص) شرکت داشت؛ به محاصره خانه رسول الله اقدام کرد و حتی در توطئه قتل رسول خدا شرکت کرد. او بر کفر و عناد خود تا فتح مکه باقی ماند، تا اینکه پس از فتح مکه و پذیرش اسلام توسط عموم مردم، او هم مجبور شد به ظاهر اسلام را بپذیرد و در مدینه سکونت گزید. ولی عملاً اعتقادی به اسلام نداشت و از رفتارهای هجو آمیز و تمسخر علیه رسول الله و مسلمانان دست بر نداشت. بالاخره پیامبر اکرم(ص) او و فرزندانش را به طائف تبعید کرد و آنان تا دوره خلافت عثمان در تبعید بودند. ولی عثمان، حکم و فرزندانش را از طائف به مدینه فراخواند و صد هزار درهم به او به عنوان صله رحم داد.

حکم بن ابی العاص و فرزندانش، پس از خلافت خلیفه سوم، بر مقدرات امور مسلّط شدند و این آینده نگری پیامبر،

ص: 263

جامه عمل پوشید. حکم بن ابی العاص، کینه ای شدید از پیامبر(ص) در دل داشت و این کینه را همواره بروز می داد.

او پشت سر پیامبر(ص) راه می رفت و حضرتش را مسخره می کرد و با اشاره دست و انگشتان به پیامبر اهانت می نمود و هنگامی که رسول الله به نماز می ایستاد، پشت سر پیامبر به تمسخر می پرداخت. او در مکه همسایه پیامبر بود و آزار و اذیت های بسیاری به آن حضرت می نمود. در مکه پیش روی پیامبر آزار و اذیت می نمود و پس از اسلام آوردن ظاهری در مدینه پشت سر و پنهانی مسخره می کرد. به خاطر همین رفتارهایش پیامبر خدا(ص) درباره او پیش بینی کرد که به زودی با کتاب خدا و سنت پیامبر مخالفت خواهد کرد و از نسل وی فتنه جویانی پدیدار خواهند شد که دود فتنه آنان به آسمان می رسد.

پیامبر(ص) به دنبال کینه توزی ها و آزار و اذیت هایی که حکم بن ابی العاص می کرد، او را به طائف تبعید کرد و فرمود: تا زنده اند از تبعیدگاهشان بازگردانده نشوند. خلیفه اول و دوم شفاعت عثمان را درباره او نپذیرفتند. اما خلیفه سوم، حکم را به مدینه بازگرداند. علاوه بر آن بخشش هایی از اموال مسلمین به او کرد. ابن ابی الحدید گزارشی از سیاست و خط مشی عثمان در بازگرداندن حکم و دیگر مخالفان رسول اکرم(ص) دارد: خلیفه سوم، خمس غنایم ارمنستان را به مروان حکم بخشید. فدک را نیز به تیول او داد. به علاوه چهارصد هزار درهم نقد از خزانه به عبدالله بن خالد بن اسید اموی که از او تقاضای بخشش کرده بود، بدون هیچگونه مجوّز شرعی بخشید. به حکم بن ابی العاص که از دشمنان سرسخت اسلام و از تبعیدی های پیامبر بود به خاطر خویشاوندی صدهزار درهم عطا کرد. در آن زمان بازاری در مدینه به نام بازار «نهروز» وجود داشت که پیغمبر درآمدش را وقف بینوایان کرده بود، عثمان آن را به تیول حرث بن حکم برادر مروان بن حکم داد.

حکم بن ابی العاص، تا سال 31 یا 32ق در حیات بود و به قولی در سال 35 در مدینه از دنیا رفت. فرزندش مروان بر جنازه اش نماز گزارد و در بقیع دفن شد. عثمان برای تکریم او بر قبرش خیمه ای به عنوان سقف و سایه بان برافراشت. قبر او نزدیک مقبره عثمان است و تا سده 11ق معلوم بوده است. اولیا چلبی در سفرنامه اش از این مقبره خبر داده است.

مآخذ

انساب الاشراف، بلاذری، اورشلیم، 1936م، ج2، ص106؛ انقلاب تکاملی اسلام، جلال الدین فارسی، تهران، چاپخانه علمی، 1357، ص 499؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، دار العلم، 1994م، ج18، ص 68؛ پیغمبر و یاران، محمدعلی عالمی، قم، بصیرتی، 1346، ج2، ص 274-275؛ دانشنامه جهان اسلام، تهران، 1388، ج13، ص738-739؛ دانشنامه جهان اسلام، ج13، ص 738 - 739؛ الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریب احمد المرسی، قاهره، 1999م، ص149؛ السیرة النبویة، ابن هشام، به کوشش مصطفی سقا، قاهره، 1355ق، ج2، ص157؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، بیروت، دار العلم، 1987م، ج1، ص 98؛ شفاء الصدر فی شرح زیارت العاشور، میرزا ابوالفضل تهرانی، بی جا، بی نا، بی تا، ص 226؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، 1985م، ج3، ص55؛ الغدیر، عبدالحسین امینی، بیروت، دار الکتاب العربی، 1977م، ج1، ص 200؛ کتاب سلیم بن قیس الهلالی، به کوشش محمدباقر الانصاری، بی جا، بی نا، بی تا، ص 208.

حکم فقهی ورود زن به بقیع ← ورود زنان

حکیم بن حزام

حکیم بن حزام، از اصحاب رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

نام او حکیم بن حزام و کنیه اش ابن خویلد بود. او پسر خویلد بن اسد بن عبدالعزّی، قریشی اسدی است. او سیزده سال پیش از عام الفیل در خانه کعبه به دنیا آمد. مادرش فاخته او را در آب زمزم غسل داد. یکصد و بیست سال عمر کرد.

حکیم بن حزام برادر حضرت خدیجه کبری، همسر گرامی پیامبر خدا(ص) است. چنانکه خویلد از عالمان و حکیمان عرب و برادر خدیجه بود. او در عهد جاهلیت از بزرگان اشراف و قریش بود. طبق نقل های مکرّر تاریخی، دارالندوه، مرکز مشورتی قریش، در اختیار وی بوده که در دوران معاویه، آنجا را صد هزار درهم به وی فروخت و تمام قیمت آن را صدقه داد و میان

ص: 264

مستمندان و بینوایان مکه توزیع کرد.

حکیم بن حزام، پس از آنکه دارالندوه را به معاویه فروخت، عبدالله بن زبیر بر او طعنه زد و ایراد گرفت که «بِعتَ مَکْرُمَةَ قُریشٍ؟» یعنی عزّت و شرافت قریش را فروختی؟ وی در پاسخ گفت: «ذَهَبَتْ الْمَکارمُ إِلّا التَّقوی»؛ جز پرهیزکاری، همه عزت ها از بین رفته اند.

حکیم بن حزام در ماجرای فتح مکه مسلمانی برگزید و در شمار صحابه بزرگ پیامبر درآمد و پس از مسلمانی، به مدینه مهاجرت شخصی کرد و در کنار پیامبر همواره ملازم آن حضرت بود؛ به گونه ای که پرسش های فراوانی را از آن حضرت می کرد که پرسش های جالبی بوده و در مطاوی تاریخی و حدیثی معروف است.

حکیم، در بدر جزو لشکر قریش بود، لیکن به گونه عجیبی گریخت و از کشته شدن نجات یافت که پس از آن، سخت ترین و شدیدترین سوگندش آن بود که: «وَالّذی نَجَّانِی یومَ بَدرٍ»؛ قسم به کسی که در روز جنگ بدر مرا نجات داد.

حکیم بن حزام مردی بود با سخاوت و دارای طبعی بلند و روحی بخشنده و کریم. او به جهت شکرانه نعمت مسلمانی اش، بعد از مسلمانی و هجرت به مدینه، به حج رفت و صد شتر قربانی کرد و صد غلام را لباس احرام پوشاند تا در وقوف به عرفه آنها را آزاد کند. غلام ها را به مکه برد و در عرفه به گردن هر یک طوقی طلایی افکند که بر آنها این جمله نقش شده بود: «عُتَقاءُ الله عَن حَکیمَ بنِ حِزامٍ»؛ اینها از سوی حکیم، آزاد شده های راه خدایند.

از طبع بلند او همین بس که در زمان ابوبکر و عمر، حتی از حق خود از بیت المال هم گذشت و آن را نپذیرفت تا آنکه عمر در میان مردم اعلام کرد: مردم شما گواه باشید هرچه به حکیم اصرار می کنم، حق خود را از بیت المال بستاند، نمی پذیرد. او تا لحظه مرگ هم از کسی چیزی قبول نکرد.

از ویژگی های بارز و برجسته وی، صله رحم بود. حتی آنگاه که بنی هاشم در کنار پیامبر(ص) بودند و در شعب ابوطالب در محاصره اقتصادی به سر می بردند و کسی جرأت نداشت با مسلمانان مراوده و داد و ستد داشته باشد و مشکلی را از آنها برطرف نماید، حکیم بن حزام در چنین موقعیتی خطیر و حساس، برای زندانیان و محصور شدگان شعب، غذا می فرستاد. او آن کمک ها را به طور رایگان و به جهت صله رحم، به مسلمانان و پیامبر(ص) تقدیم می کرد.

از افتخارات بزرگ حکیم بن حزام آن است که از پیامبر(ص) روایات فراوانی را نقل کرد.

حکیم بن حزام، در جنگ بدر در سپاه کفر حضور داشته، اما دلش گواهی می داده که پیامبر(ص) از جانب خدا است و از این رو مترصد فرصت بود تا موقعیت برایش مهیا شود و به او ایمان آورد. بالاخره با شنیدن ندای وجدان خود ایمان آورد و بر آن پایدار ماند.

حکیم بن حزام، عمری طولانی داشت. بعد از رحلت پیامبر(ص) همواره در مدینه بود و تا سال 58 یا 54ق، در قید حیات بود. اهالی مدینه به امامت عثمان، بر جنازه اش نماز گزاردند و در بقیع دفنش کردند.

مآخذ

اسد الغابة، ابن اثیر جزری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1994م، ص252 و ج2، ص40؛ پیغمبر و یاران، محمدعلی عالمی، قم، انتشارات دانش، 1346، ص282؛ الخلاف، شیخ طوسی، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی، 1417ق، ص212؛ شرحُ المهذب، ابی ذکریا محیی الدین النووی، بیروت، دار الفکر، بی تا، ص246؛ المستدرک، الحاکم النیشابوری، بیروت، دار المعرفة، بی تا، ج3، ص483.

حکیم، سید محسن

حکیم، سید محسن، از مراجع شیعیان در سده چهاردهم قمری و فعال در مبارزه با وهابیون و مدافع بقیع.

سید محسن طباطبایی حکیم مشهور به آیت الله حکیم در 1267ق در نجف اشرف متولد شد و در 1348ق در بغداد درگذشت. او شاگرد ملا محمد کاظم خراسانی، آقا ضیاء عراقی و محمد حسین نائینی بود. در چند موضوع مثل طهارت اهل کتاب و جواز ازدواج با اهل کتاب فتوایی نو داد.

پس از درگذشت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی مرجعیت آیت الله حکیم با مقبولیت بیشتر مواجه شد.

ص: 265

ایشان در دوران مرجعیت خویش نهادهای فراوانی مثل کتابخانه، بیمارستان و مراکز خیریه در سراسر جهان تأسیس کردند. به دلیل کارنامه ی پر از خدمات او، ایشان را به عنوان مرجع مجدد یا امام مجدد می شناسند و دکتر تبرائیان کتابی با عنوان مرجع مجدد: امام حکیم درباره او تألیف کرد. اما کارنامه ایشان در زمینه بقیع هم مطلوب است که به برخی از موارد مهم آن اشاره می شود.

پس از انتشار خبر توافق هیئت ایرانی با دولت عبدالعزیز مشهور به ابن سعود مبنی بر قبول طرح ساختن سایه بان و مناسب سازی محوطه حرم ائمه بقیع(ع)، این خبر به سرعت در نجف و محافل شیعیان در سراسر جهان اسلام منتشر شد. و در پی آن مراجع، عالمان ورهبران شیعیان و مسلمانان پیام هاو نامه هایی ارسال کردند. از جمله مرحوم آیت الله سید محسن حکیم، از مراجع بزرگ حوزه علمیه نجف در تاریخ اول شعبان 1371ق، نامه ای در این زمینه خطاب به سفیر کبیر ایران در عربستان مرقوم فرموده و از خبر بازسازی بقیع اظهار وجد و خرسندی کردند. متن نامه به خط آیت الله حسن سعید است که احتمالاً وی آن را نوشته و مرحوم آیت الله حکیم آن را مهر و امضا کرده اند و یا اینکه آقای حسن سعید نامه را به فارسی ترجمه و با خط خود آن را نوشته است. متن نامه به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم، به عرض عالی می رساند ان شاء الله مزاج شریف سلامت است و توفیقات ربانی شامل حال می باشد. مرقومه ای از جناب مستطاب عمدة العلماء الاعلام، ملاذ الاسلام آقای حاج سید محمدتقی طالقانی (دام عزّه) واصل شده که بحمدالله والمنّه موضوع قبور ائمه بقیع(ع) به صورت بناء مظلّه و تعمیر حائط، مورد تصویب دولت قرار گرفته و شروع به عملیات نموده اند.

بی نهایت این خبر در قلوب شیعه ایجاد بهجت و سرور نموده و حقیقتاً از همه جهت سزاوار است که جامعه ی تشیع اظهار شادی نماید که خداوند متعال آن ها را موفق به چنین خدمتی نموده است. خداوند به کسانی که در طول این مدت طویل، برای انجام این کار قدم برداشته اند اجر جزیل عنایت فرماید و سرکار عالی که در این راه خدماتی انجام داده و بحمدالله توفیق پیدا کرده، که در موقع تصدّی جناب عالی این موضوع صورت عملی به خود گیرد، طول عمر عنایت فرماید که همیشه خدمات شایانی به شرع و متدینین بفرمایید و سعادت دارین را حاصل نمایید.

ضمناً چون این امر مورد علاقه جامعه شیعه، بلکه مسلمین است و باید کاملاً مورد دقت قرار گیرد تا به خواست خداوند متعال به صورتی که در خور مقام معصومین است درآید، لذا جمعی از علما و مؤمنین درخواست نمودند که علاوه بر اظهار تشکری که از دولت و اولیای امور دولت علیّه ایران می شود، تلگرافات و مکاتیبی به عنوان دولت سعودی مخابره گردد تا جلب عواطف آن ها نیز گردیده و در آینده بتوان از مساعدت آن ها استفاده نمود. بعضی هم معتقد بودند که فعلاً زود است، چون علما و مراجع بایستی در خاتمه ی عمل اقدامی به عنوان تشکر به عمل آورند، لذا بنابراین شد که از جناب عالی استفسار شود که شرح مفصل و طرز ساختمان را با هرگونه اقدامی که مقتضی می دانید که با وضعیات محلّی و طرز فکر مطابقت دارد، مرقوم داشته و خاتمه ساختمان فعلی را اعلام فرموده تا آن چه میسور است عمل شود، بلکه به خواست خداوند متعال و توجهات ائمه اطهار(ع) رفع این نگرانی عمومی شده و با حسن درایت و تدبر آن جناب به صورت مطلوبی خاتمه پیدا کند. توفیقات جناب عالی را از پروردگار مسألت دارم.

فعلاً هرگونه ابراز تشکری که صلاح است از طرف این جانب و جامعه روحانیت از دولت و کسانی که در این کار شرکت داشته اند معمول فرمایید، موجب دعاگویی است. (محسن الطباطبایی الحکیم، شنبه، غرّه شعبان 1371ق)

مظفر اعلم وزیر مختار دولت ایران در عربستان سعودی در تاریخ 16 شعبان 1371 در پاسخ به نامه مرحوم آیت الله سید محسن حکیم چنین نوشت: به عرض عالی می رساند: نامه مورخ 29 فروردین 31 غرّه برابر با (یکم) شعبان 1371 جناب عالی که دایر بر قدردانی از اقدامات برای ساختن سایبان جلو قبور مطهر ائمه اطهار بقیع(ع)

ص: 266

بود، موجب نهایت امتنان و تشکر گردید، این جانب وظیفه ی دینی خود می دانم که نهایت کوشش و جدیت را در این باره مبذول نمایم تا به یاری خداوند متعال بعدها وضع قبور ائمه اطهار(ع) به صورت رضایت بخش درآید.

آقای مظفر اعلم ضمناً در همین نامه از اطلاعیه دادن، مصاحبه با جراید و نامه نگاری اظهار شکوه و گلایه کرده و این گونه اقدامات را موجب تحریک وهابیون و در نتیجه ممانعت از پیشرفت، امور می نمایند. لذا چنین نوشته است:

اینک جمعی از علما و مؤمنین می خواهند تلگرافاً یا کتباً از دولت عربی سعودی قدردانی بفرمایند، ابداً صلاح نیست و خواهشمندم به آن ها بفرمایید که چنین کاری نفرمایند؛ زیرا موضوع را بکلّی از بین می برد و اقدامات سابق را بلا اثر می گذارد، چه، وهابی ها با تشیید قبور مخالف هستند.

این جانب از اولیای امور دولت عربی سعودی در موقع مناسب به طور مقتضی تشکر خواهم نمود و همین روزها یک نفر مهندس ایرانی را به مدینه می فرستم که نظارت نماید تا سایه بان به طور خیلی آبرومند برپا شود.

امیدوارم ادعیه ی جناب عالی و حضرات علمای اعلام و مؤمنین در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین(ع) برای این جانب بهترین موفقیت در امور خیریه نصیب نماید.

متأسفانه پیش بینی وزیرمختار، مرحوم مظفر اعلم درست بود و پس از چند مصاحبه در نجف و کربلا و چند نامه نگاری، وهابیون بیدار شده و متوجه شدند که هیئت ایرانی در مذاکرات، دولت آل سعود را قانع نموده و به زودی حداقل قسمتی از بقیع بازسازی می شود. با فشارهای وهابیون بر دولت آل سعود آنها رسماً هرگونه اقدامی درباره بقیع را تکذیب کرند و تا کنون نیز هیچ اقدامی در بقیع توسط دولت عربستان اجرا نشده است.

مآخذ

آیة الله المجاهد السید محمدباقر الحکیم، محمد اسدی، بی جا، بی نا، 1419ق؛ الاعلام، زرکلی، بیروت، دار العلم للملایین، 1986م؛ تخریب و بازسازی بقیع، ص 115-119؛ دانشنامه دانش گستر، ج7، ص 210؛ مرجع مجدد: امام حکیم زندگی و زمانه، صفاء الدین تبرائیان، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1390، جم-.

حَلیمة سَعدیه

حَلیمة سَعدیه، دایه و شیردهنده حضرت محمد بن عبدالله(ع) و مدفون در بقیع.

حلیمه مادر رضاعی حضرت رسول(ص) و بانویی از قبیله بنی سعد (سعدبن بکر) بود. او پیامبر اکرم(ص) را شیر داد و مدتی دایه و پرورش دهنده حضرت در بادیه بود و از او پرستاری می کرد. برخی مدت پرستاری حلیمه را پنج سال نوشته اند. برخی متون نوشته اند، حلیمه چون کرامت هایی از محمد دیده بود، بعد از بعثت همراه شوهرش نزد پیامبر(ص) آمد و هر دو مسلمان شدند. پیامبر اکرم(ص) همواره او را گرامی می داشت. سال وفات او معلوم نیست ولی نقل است که پس از درگذشت در بقیع دفن شد.

درباره مقبره حلیمه سعدیه گزارش ها متعدد و مختلف است. برخی وجود مقبره اش در بقیع را نفی کرده؛ ولی بسیاری از آنان تأیید کرده اند. کسانی که تأیید کرده اند، گاه از بقعه آن هم سخن گفته اند و آن را از قبور دارای قبه دانسته اند. قبر حلیمه در انتهای بقیع در سمت شمال شرقی و کمی بالاتر از شهدای حرّه واحد و موازی با قبر عثمان بن عفان در منطقه ای به نام «حش کوکب» است. این مقبره دارای قبه و گنبد بوده که توسط آل سعود تخریب شده است. قبلاً حش کوکب خارج از بقیع بود ولی با توسعه بقیع در محوطه داخلی قرار گرفت.

در سفرنامه ها و کتب مدینه شناسی کهن، مطلبی در این مورد دیده نمی شود. ابن بطوطه (درگذشت 757) در سفرنامه اش از وجود قبری منتسب به حلیمه سعدیه و فرزندش در شهر بصره، خبر می دهد ولی نویسندگان در قرون اخیر از این قبر که در بقیع بوده یاد نموده اند.

از جمله نایب الصدر شیرازی در سال 1306 در سفرنامه اش آورده است: در محاذات قبه عثمان، قبه ای است که بر سردرش این کلمه نوشته شده: «هذه قبّة حضرت حلیمة السعدیة - رضی الله عنها -» و نیز این دو بیت را نوشته اند:

یاپلدی مرضییه فخر عالمه

قبه حلیمه حضرتنه

ص: 267

قیلدی پادشه حرمت که ذاتی

در شرف دودمان مقدّسه

مضمون این دو بیت ترکی نشانگر این است که ساختمان این بقعه متعلق به دوران سلاطین عثمانی است امّا قبل از آن در چه وضعیتی بوده، برای ما روشن نیست.

حسام السلطنه(1330) در شمارش بقاع موجود در بقیع می گوید: «...نهم بقعه حلیمه سعدیه است».

ریچارد بورتون از جهانگردان غربی که در سال 1853م/ 1276ق بقیع را دیده، مقبره حلیمه سعدیه را اینگونه گزارش نموده است: «سوّمین جایی که دیدیم بقعه ای است که در روی قبر حلیمه سعدیه بنا شده است».

باید توجه داشت با اینکه از تخریب این بقاع بیش از هشتاد سال می گذرد ولی در عین حال از جمله قبوری که هنوز از بین نرفته است یکی قبر حلیمه سعدیه است که در آخر بقیع معروف، مشهور و مورد توجه زائران است و از قبرهایی است که در نقشه های موجود و تألیفات جدید، منعکس و مشخص گردیده است؛ مانند کتاب تاریخ المعالم المدینة المنوره.

سرکیس از نویسندگان جدید وقتی محل دفن احمد بن محمد قشاشی را یاد کرده، می نویسد در شرق قبه سیده حلیمه سعدیه قرار دارد و بدینگونه وجود این قبه را تأیید کرده است (معجم، ص1513).

مآخذ

«بقعه حلیمه سعدیه و صفیه»، محمدصادق نجمی، میقات حج، ص 88؛ البقیع قضیة کل مسلم، لندن، بی تا، ص5؛ بقیع الغرقد، محمد انور البکری و حاتم عمر طه، المدینة المنورة، مکتبة الحلبی، 2004ق، ص83؛ دانشنامه دانش گستر، ج7، ص324؛ رحله ابن بطوطه، ص184؛ سفرنامه حسام السلطنه، ص152؛ سفرنامه نایب الصدر شیرازی، ص230؛ معجم المطبوعات العربیة؛ یوسف الیان سرکیس، قم، کتابخانه مرعشی؛ موسوعة العتبات المقدسه، ج3، ص282.

حلیمه مرضعه، زیارت نامه ← زیارت، متون

حمام ابی قطیفه

حمام ابی قطیفه، مکانی عمومی برای استحمام عموم مردم در بقیع.

نخستین بار ابن زباله (درگذشت 199ق) در کتابش از این حمام سخن به میان آورده است. او می نویسد رسول خدا فاطمه بنت اسد مادر علی بن ابیطالب(ع) را در روحاء مقابل حمام ابی قطیفه و در کنار قبر عثمان بن مظعون دفن کرد.

محمد بن محمود بن الحسن مشهور به ابن النجار (578-643ق) به این حمام پرداخته است. ابن نجار از مدینه شناسان سده 7ق، کتابی مشهور به نام الدرة الثمینة فی اخبار المدینة تألیف کرد. او بخشی از کتابش را به بقیع و فضیلت آن اختصاص داده است. وی در آنجا گزارش می دهد که مقبره و قبّه فاطمه بنت اسد مادر حضرت علی(ع) در منطقه الروحاء در بقیع واقع است و مقابل حمام ابی قطیفه قرار دارد. در ادامه ابن نجار می گوید مقبره و قبه فاطمه بنت اسد امروزه (یعنی در سده 7ق) در مقابل مقبره فاطمه بنت اسد نخلی معروف به الحمام است.

احتمالاً در حیاط یا در کنار حمام ابی قطیفه، نخلی وجود داشته است. بعدها این حمام از بین رفته ولی نخل مانده است. قبر عثمان بن عفان هم در همان جا است. جایی که حش البستان نامیده می شده و باغ و بستان در این منطقه فراوان بوده است.

حمام دیگری منسوب به کسی به نام ولد طلحه در بقیع یاد شده است (بقیع الغرقد، ص286)

مآخذ

اخبار المدینة، ابن زبالة، به کوشش صلاح عبدالعزیز زین سلامة، مدینه، مرکز بحوث و دراسات، 2003م، ص208؛ بقیع الغرقد، محمد امین الامینی، تهران، مشعر، 1427ق، ص287-286؛ الدرة الثمینة، ابن النجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه منوره، مرکز البحوث الدراسات، 1427ق/ 2006م، ص462-463.

حمد جاسر

حمد جاسر، پژوهشگر و مؤلف معاصر از عربستان سعودی و دارای آثاری درباره مدینه و بقیع.

حمد بن محمد بن جاسر در سال 1328ق در روستای بُرو در نجد زاده شد. تحصیلات ابتدایی را در روستا و سپس در ریاض گذراند. پس از حفظ قرآن از 1346ق

ص: 268

شروع به آموختن دروس دینی کرد. نیز در المعهد الاسلامی السعودی تحقیق درباره مسائل دینی را آغاز کرد. همزمان در دانشگاه رشته ادبیات هم تحصیل می کرد. پس از فراغت از تحصیل شروع به تدریس نمود. بالاخره پس از عمری تلاش فرهنگی در 1421ق درگذشت و در ریاض به خاک سپرده شد.

جاسر مهم ترین و مشهورترین مورخ عربستان سعودی در دوره معاصر است. نویسندگی را از 1351ق با مقاله نویسی در روزنامه صوت الحجاز آغاز کرد. در بسیاری از نشریات علمی منطقه و عربستان مثل ام القری، المنهل، مدینه، البلاد، السعودیة، المجمع العلمی العربی دمشق، الرسالة دمشق و الفتح مقاله نوشته است. در کارنامه او 17 عنوان تصحیح کتاب و 28 عنوان تألیف کتاب هم هست. تحقیقاتی نیز در قالب مقاله، کتاب تألیف یا تصحیح کتاب درباره مدینه و ضمناً بقیع منتشر کرده است. از اینرو پژوهش های درباره مدینه را ارتقاء داد. عمدة الاخبار فی مدینة المختار از احمد بن عبد الحمید عباسی در تاریخ محلی مدینه به کوشش او منتشر شد؛ کتاب مؤلفات فی تاریخ المدینة، کتاب وصف المدینة المنورة فی سنة 1303ق از علی بن موسی افندی از جمله آن آثار است.

زمینه تخصصی او تاریخ و جغرافیای عربی مثل مدینه است؛ اما گرایش عقیدتی به وهابیت هم داشت و از این منظر آثار را نقد کرده است. در واقع او تئوریسین فکری حاکمیت آل سعود و مدافع باورها و مبانی وهابیت در مجامع فکری منطقه و جهان اسلام بود.

او عضو شورای سیاست گذاری مؤسسه الفرقان (لندن) بود. دولت سعودی بارها به خاطر زحمات و تلاش های علمی و فرهنگی اش از او تقدیر بعمل آورد. پس از درگذشت او، مؤسسه خیریه حمد جاسر جهت تداوم فعالیت های او تأسیس شد.

در زمینه بقیع، او مثل دیگر وهابیون و سلفی ها با زیارت، شفاعت، تبرک و توسل مخالفت داشت و چون مجری خط مشی آل سعود بود لذا تخریب بقیع را توجیه می کرد و رویه تصغیر بقیع و به فراموشی سپردن بقیع در آثارش پی گیری می شد. به همین دلیل با اینکه زمینه کاری او تاریخ محلی بود و لزوماً باید اهتمام ویژه ای به بقیع می داشت، در این باره تغافل می کرد. از اینرو لازم است همه آثارش با دقت و موشکافی از این منظر مجدداً بررسی شود.

مآخذ

حمد الجاسر، ریاض، مکتبة الملک فهد، 1426ق،جم- ؛ حمد الجاسر و مسیرة الصحافة و الطباعة، عبد العزیز صالح بن سلمه، ریاض، مکتبة الملک فهد، 1423،جم- .

حموی، محمد بن محمد ← ابن الشماع

حُوَیطِب بن عبدالعُزَّ عامری

حُوَیطِب بن عبدالعُزَّ عامری، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

حُوَیطِب بن عبدالعُزَّّّّی مشهور به ابن ابی قیس عامری از طایفه قریش است و به همین دلیل ملقب به قریشی است. روز فتح مکه اسلام آورد، در حالی که شصت سال از عمرش می گذشت. او یکی از صحابه است که عمر طولانی نمود به طوری که در هنگام مرگ 120 سال داشت. در جنگ ها و غزوات همراه رسول اکرم(ص) بود به ویژه در غزوه حنین و طائف به دلیل شجاعت ها و مجاهدتش، یکصد شتر به عنوان غنیمت، پاداش دریافت کرد.

در مدینه در سال 60ق و بنابر برخی اقوال در 54ق فوت کرد و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص42؛ مدینه شناسی، سید محمد باقر نجفی، تهران، مشعر، 1385، ج1، ص514.

ص: 269

خ

خارجة بن زید بن ثابت

خارجة بن زید بن ثابت، اهل مدینه، از فقهای سبعه و مدفون در بقیع.

ابو زید خارجة بن زید بن ثابت بن الضّحاک الانصاری، الخزرجی النجاری در سال 29 یا 30ق متولد شد. پس از هفتاد سال عمر در سال 100 یا 99ق درگذشت. در مدینه هفت فقیه مشهور به نام های عروة بن زبیر، قاسم بن محمد، سعید بن مسیب، سلیمان بن یسار، ابو بکر بن عبد الرحمن، خارجة بن زید و عبید الله بن عبد الله حضور داشتند. خارجة بن زید یکی از این فقیهان و از تابعین و نوه دختر یکی از نقبا بود. برخی او را از اتباع تابعین شمرده اند. او راوی ای مشهور و مقبول و ثقه است. پس از وفات، مردم بسیار در تشییع و خاک سپاری او مشارکت کردند و او را در قسمت اواخر بقیع دفن کردند.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج2، ص402- 404.

خاطرات حسین الشاکری

خاطرات حسین الشاکری، گزارش گر وضعیت بقیع.

حسین شاکری در شهر نجف اشرف، در 1344ق متولد شد. سفرهایی به مکه، مدینه و مناطق دیگر جهان اسلام داشت و دیده ها و شنیده های خود را در کتاب ذکریاتی: رحلة حول العالم خلال اربعین عاماً (1950-1990م) منتشر کرد.

بخشی از این کتاب درباره بقیع است. و اینگونه شروع کرده است: رسول اکرم(ص) در 622 م از مکه به مدینه مهاجرت کرد. به افتخار آن حضرت، نام این شهر از یثرب به مدینة النبی تغییر یافت. مدینه پایتخت و مرکز جهان اسلام شد. قبرستان بزرگی در زمین بقیع الغرقد توسط آن حضرت تأسیس شد. آنجا مدفن بزرگانی از اهل بیت(ع) و صحابه و شهدا است. او در کتاب خود عکس ها و نقشه هایی تاریخی نیز از بقیع آورده است.

حسین شاکری بقیع را از عتبات مقدسه دانسته؛ زیرا مرقدهای ائمه شیعیان، زوجه های پیامبر(ص)، دختران و پسر آن حضرت، اصحاب و شهدای اُحد در بقیع است. اما با سیطره وهابیون بر حجاز در سال 1344ق/ 1925م، تخریب عتبات و مراقد آغاز شد. آنان مسلمانان را از زیارت و تقرب به صاحبان عتبات منع می کردند و آن را شرک می شمردند. او تصریح می کند: نخستین بار که در سال 1375ق/ 1955 م به مدینه مشرف شدم در مقایسه با سه دهه بعد که مشرف شدم، بسیاری از اماکن و مراقد تخریب شده و چهره شهر مدینه و بقیع کاملاً دگرگون شده بود. او در مجموع دارای اطلاعات میدانی و سودمندی برای پژوهشگران است.

مأخذ

ذکریاتی: رحلة حول العالم خلال اربعین عاما (1950-1990م)، حسین الشاکری، جلد اول، قم، 1418ق، ص303 - 317.

خاطرات سفر مکه

خاطرات سفر مکه، توصیف سفرنامه احمد هدایتی و محمد علی هدایتی.

محمد علی هدایتی فرزند آیت الله سید احمد هدایتی، استاد دانشگاه و دارای مسئولیت هایی در آستان عبدالعظیم حسنی و وزارت امور خارجه، در سال 1343 عازم مکه شد. او تصمیم گرفت خاطرات و مشاهدات خود را یادداشت کند و پس از اجرای این تصمیم و بازگشت از مکه نوشته های خود را سامان دهی کرد. نیز یادداشت های پدرش (حاج سید احمد) که در سال 1299ش عازم حج شده بود را هم آماده چاپ نمود.

بهرحال کتابی به نام خاطرات سفر مکه آماده و به چاپ سپرد. این کتاب شامل دو بخش است. بخش اول سفرنامه مرحوم سید احمد هدایتی و بخش دوم سفرنامه آقای محمد علی هدایتی است. بین این دو سفر حدود

ص: 270

نیم قرن فاصله بوده و سفر اول حدود دو ماه ولی سفر دوم دو هفته طول کشیده، سفر اول با وسایلی مثل اسب، الاغ، شتر و گاه قطار و اتومبیل بوده و سفر دوم با هواپیما و در شهرها با اتومبیل بوده است. از اینرو مؤلف در مقدمه تأکید کرده که هدف اصلی من مقایسه این دو سفر است تا معلوم شود در گذشته مردم با چه مشقت هایی به حج مشرف می شدند ولی اکنون به راحتی اقدام می کنند. اما مهم تر از آن مقایسه زیارت بقیع، روضه خوانی در بقیع و اجرای مراسم مختلف در بقیع در این دو دوره است. وهابی ها هر چه مسلط تر شده اند، سخت گیری ها بیشتر شده است.

بخشی از هر دو سفرنامه که درباره بقیع و زیارت بقیع است، قابل توجه است. مرحوم سید احمد هدایتی از روحانیون مشهور و سرشناس تهران بوده و در صفحات 128 تا 130، 134 تا 137، 141 تا 143 و 147 به بقیع پرداخته است. اما پسرش محمد علی هدایتی در صفحات 210 تا 211 از بقیع گزارش داده است.

مرحوم احمد طالقانی می نویسد: پنجشنبه شانزدهم محرم مطابق هشتم میزان، صبح به خارج شهر به بقیع رفته به زیارت ائمه اربعه(ع) یعنی حضرت امام حسن مجتبی و حضرت زین العابدین علی ابن الحسین و حضرت باقر محمد ابن علی و حضرت جعفر الصادق(ع) مشغول شدیم. آنان در یک بقعه و یک ضریح مدفونند و همچنین حضرت عباس ابن عبد المطلب و حضرت فاطمه بنت اسد و در ضریح دیگری در همان بقعه مدفون می باشند.

در بقیع روضه معمولی خوانده و عرض تسلیت شهادت جد مظلوم را خدمت پسر و برادر بزرگوارش تقدیم نمودیم، بعد به حرم مطهر نبوی مشرف شده و پس از زیارت به منزل مراجعت کردیم. طرف عصر مجدداً اقامه عزا در بقیع نموده شب در مسجد نبوی مشرف شدیم.

مجدداً جمعه هفدهم محرم مطابق نهم میزان 1299، گذشته از زیارت حضرت رسالت و ائمه بقیع(ع)، حضرت صدیقه طاهره جده مظلومه(س) را زیارت کامل نمودند. یعنی آن حضرت را در موارد خمسه که موافق روایات باید مدفن آن بزرگوار در یکی از آنها باشد زیارت کردند: اول در خانه آنحضرت که داخل مسجد شده است و امروز گوشه شمالی ضریح مقدس نبوی است، دوم بین ضریح و محراب نبوی که بالای یک ستونی در آنجا حدیث (ما بین قبری و منبری روضة من ریاض الجنة) به خط درشت نوشته شده است، سوم در ضریح ائمه بقیع(ع) چهارم در ضریح عباس و فاطمه بنت اسد، پنجم در بیت الاحزان که در قبرستان بقیع واقع است، معمولاً زوار در موضع اخیر بر مظلومیت آن بزرگوار نوحه سرایی کرده و بسیار با تشریفات به مرثیه و گریه و عزاداری می پردازند.

مرحوم طالقانی شنبه هیجدهم محرم مطابق دهم میزان علاوه بر زیارت حرمین شریفین، قبرستان بقیع را مفصلاً گزارش کرده و سر قبر بزرگان فاتحه خوانده است. حضرت عقیل ابن ابیطالب که بقعه علیحده داشته و نیز حضرت ابراهیم فرزند پیغمبر که بقعه مخصوص داشته زیارت کرده و نیز بنات رسول الله زینب و رقیه و ام کلثوم را که در یک بقعه مدفونند زیارت کرد. همچنین حلیمه سعدیه را در بقعه مخصوص خودش زیارت نمود. آنگاه برای بعضی زوجات پیغمبر که هشت نفر آنها در یک بقعه مدفون و هشت قبر علیحده داشتند، فاتحه خواند. از زوجات فقط حضرت خدیجه است که در مکه در حجون مدفون است، ما بقی در بقیع اند و نیز به دیدن بقعه عثمان بن عفان که در آخر بقیع واقع است رفته و با آنکه دستگاه عالی و با شکوهی دارد ولی رفت وآمد حتی از اهل سنت در آنجا نمی شود و متروکه است. نیز در داخل حصار شهر به زیارت حضرت اسماعیل ابن جعفر الصادق رفت که بقعه بسیار با شکوهی دارد و علاوه بر جماعت اسمعلیه که آن جناب را امام منصوص میدانند و به زیارتش می روند اهل تشیع نیز بسیار آن حضرت را امام منصوص میدانند به زیارتش میروند اهل تشیع نیز بسیار آن حضرت را زیارت می کنند.

ص: 271

وی یک مورد از ضرب و شتم مردم را هم گزارش داده است. روز چهارشنبه بیست و دوم محرم مطابق چهاردهم میزان 1299 عمر به حرم ائمه بقیع مشرف شده و مشغول زیارت و عزاداری بوده است. مقارن غروب خدام درصدد برآمدند مردم را مثل روزهای گذشته بیرون کنند و در حرم را ببندند. اما تعجیل و خشونت آنها کار را به مشاجره و منازعه کشاند. جمعی به منزل قائم مقام رفتند از رفتار خدام شکایت کردند و او قول رسیدگی داد.

امروز (پنجشنبه 23 محرم/ 15 میزان 1299) عصر خبر رسید که درب ائمه بقیع از امشب به بعد تا هر وقت حجاج آنجا باشند باز خواهد بود. معلوم شد قائم مقام برای استرضاء و استمالت از حجاج شیعه در نتیجه واقعه روز گذشته این حکم را کرده است. زائران به یکدیگر اطلاع داده شب را به زیارت ائمه بقیع و اقامه عزا می پردازند. از درب مسجد نبوی تا دروازه بقیع در تمام کوچه ها چراغ نصب کرده بودند و بیرون دروازه هم تا بقعه ائمه(ع) چند مشعل و دو دستگاه چراغ بلند زنبوری گذاشته بودند که تمام محوطه روشن بود و فاصله به فاصله پلیس جهت محافظت مردم ایستاده بود. مدیریت شهر همه همتش را صرف راضی کردن زائران کرده بود تا شب جمعه خوشی داشته باشند. زائران تا ساعت چهار از شب مشغول به روضه خوانی و عزاداری بودند، در حالتی که روزهای سابق و همچنین سنوات سابقه معمولاً اول غروب درب بقعه مطهره و درب دروازه بقیع را می بستند و دیگر احدی جرأت رفت وآمد در آنجا نداشت. از این اقدام و مساعدت قائم مقام و شریف الشخاص که در نتیجه اتحاد و جدیت های حجاج و زائران بود، آنان تشکر و امتنان نمودند. ساعت چهار از شب مأمورین پلیس ما را دسته دسته با مشعل به منازل خودشان رسانیدند.

او مجدداً غروب در مسجد نبوی نماز خوانده و به زیارت ائمه بقیع مشرف می شود: آن شب هم مثل دو شب گذشته چراغهای توری و مشعلها به امر قائم مقام در بقیع روشن و پلیس ها مراقب انتظام و امنیت بودند. افسوس که این تشریفات همین چند شب برای احترامات به زوار و متصدیان حج و زیارت بعمل آمده و بعد از این باز اول غروب تمام بقیع تاریک و غیر قابل عبور و مرور خواهد گردید. باری پس از عزاداری به دستور دو شب قبل به خانه قائم مقام می روند. پس از ختم روضه و سینه زنی به منزل برگشته صرف طعام و استراحت می نمایند.

از این گزارش به خوبی پیدا است که قبل از تخریب کامل بقیع در 1304ش، یعنی حدود 5 سال قبل از تخریب کامل و در سال 1299ش حجاج آزادی نسبتاً کامل داشته اند. آداب و رسوم شیعی مثل روضه خوانی، مرثیه سرایی و کارهایی که در دهه های اخیر نه تنها ممنوع شده بلکه اگر کسی اجرا کند جرم محسوب شده و سرو کارش به دادگاه و زندان می افتد.

خلاصه اینکه گزارش سید احمد طالقانی جالب و بسیار سودمند است. اما حدود نیم قرن بعد پسرش در گزارش از بقیع اینگونه نوشته است:

حرم مطهر و خانه رسول اکرم و دخترش حضرت صدیقه طاهره که به روایتی در خانه خود در همسان حرم مدفون هستند و همچنین راجع بمقامات ابوبکر و عمر و تعمیراتی که اخیراً از طرف سعودیها در مسجد به عمل آمده است می دادند ساعت هشت و نیم از حرم خارج و به همراهی ایشان عازم زیارت مدفن چهار امام بر حق شیعیان یعنی حضرت امام حسن مجتبی و حضرت سجاد سید العابدین و حضرت امام محمد باقر و حضرت امام جعفر صادق شدیم.

بسیار جای تأسف است که غیر از چند صورت قبر که آنهم به وسیله قلوه سنگهائی نشان داده می شود حضرات فرقه وهابیه اثر دیگری از این قبور باقی نگذارده و همه را که سابقاً دارای بناها و حرم های نفیس و عالی بوده منهدم و بکلی با خاک یکسان کرده اند.

در بقیع هر چه تجسس کردم که محل دفن پسردائی فقید و شهیدم مرحوم حاج سید محمد تقی طالقانی نجل

ص: 272

برومند دائی عزیزم حضرت آیة الله حاج سید احمد طالقانی را پیدا کنم نشد. ایشان در حدود پانزده سال پیش از طرف مرحوم حضرت آیة العظمی بروجردی مأمور سرپرستی شیعیان مدینه و اعراب نخاوله که مقیم آنجا هستند شده بود ولی فعالیتهای ایشان بر وهابیها و اهل تسنن گران آمد و به قراری که بشیاع پیوست ایشان را مسموم و در بقیع دفن کردند.

مآخذ

خاطرات سفر مکه، احمد هدایتی، محمد علی هدایتی، تهران، چاپخانه حیدری، 1343، جم- ؛ سفرنامه های قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ج8، ص 555-557 و 567-569 و 689-690.

خاطرات سلطان حسین تابنده گنابادی

خاطرات سلطان حسین تابنده گنابادی، سفرنامه حج و گزارش وی درباره بقیع.

سلطان حسین تابنده گنابادی مشهور به رضا علیشاه (1293-1371) قطب سلسله نعمت اللهیه گناباد، در سفری به حج، خاطرات خود را در قالب سفرنامه و زیر عنوان خاطرات سفر حج تدوین و به چاپ سپرده است. رضا علیشاه چهار سفر مهم همراه با چهار سفرنامه دارد. سفر به افغانستان و پاکستان و دیگر سفر به اروپا که سفرنامه اش با عنوان از گناباد به ژنو در اختیار است. سومین سفر در زمستان سال 1324ش به عتبات عالیات بوده که به زیارت مراقد مطهره ائمه اطهار(ع) مشرف گردید و گزارش این سفر با عنوان یادداشت های سفر به ممالک عربی منتشر شده است. وی در این سفر از کشورهای عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و مصر دیدن کرد. بالاخره چهارمین سفر به قصد تشرّف حج در سال 1369ق/ 1329ش بود که سفرنامه آن به نام خاطرات سفر حج چند بار منتشر شده است.

این سفرنامه اهمیت ویژه ای دارد و بخشی از آن درباره بقیع است. او پس از زیارت حرم نبوی از طرف باب جبرئیل خارج و از کوچه معروف به کوچه بنی هاشم به بقیع برای زیارت رفته است. اطلاعاتی درباره لغت بقیع عرضه کرده که سودمند است. آنگاه به فضایل بقیع می پردازد و از جمله به روایت حضرت رسول(ص) که فرمود در روز قیامت از قبرستان بقیع هفتاد هزار نفر برانگیخته می شوند و صورت آنها مانند ماه شب چهارده درخشان است و بدون حساب وارد بهشت می شوند و قبور بسیاری از اولیاء و بزرگان در آنجا است پرداخته است.

مبحث بعد او مقبره حضرت فاطمه(س) در بقیع است. اقوال مختلف درباره جایگاه دفن حضرت را بر شمرده و روایات مختلف را می آورد. درباره قبور ائمه(ع) و عباس می نویسد:

در پشت سر قبر فاطمه(ع) چهار قبر در یک محل واقع شده که قبر چهار نفر از ائمه طاهرین. امام حسن مجتبی(ع) و امام زین العابدین(ع) و امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) می باشد و بالای سر آن بزرگواران قبر عباس بن عبدالمطلب می باشد و تمام این قبور در یک محوطه کوچکی واقع شده است و به طوری که در کتاب عقیدة الشیعه آخر ذکر حالات حضرت صادق(ع) می نویسد در روی قبور آن بزرگواران سنگی نصب شده و این عبارات روی آن نوشته شده است: «بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله مبیدالامم ومحیی الرمم هذا قبر فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم سیدة نساء العالمین وقبر الحسن بن علی بن ابیطالب وعلی بن الحسین بن علی بن ابیطالب و محمد بن علی و جعفر بن محمد رضی الله عنهم» ولی موقعی که ما به زیارت بقیع مشرّف شدیم سنگی نبود و چون وهابی ها آن را برداشته و همه ساختمان را خراب کرده اند و هیچ اثری از بنا نیست فقط روی هر قبر چند سنگ معمولی می باشد.

در ادامه به قبور دختران و همسران و دیگر خویشاوندان رسول خدا(ص) می پردازد و در پایان به مقابر عرفاء و متصوفه پرداخته و می نویسد:

از اولیاء و عرفاء نیز بسیاری در آنجا مدفون هستند از جمله مرحوم حاج زین العابدین شیروانی مستعلی شاه صاحب کتاب بستان السیاحه متوفی در 1253 قمری

ص: 273

که از عرفای بزرگ و از اقطاب سلسله صوفیه نعمة اللهیه بوده در قبرستان بقیع مدفون است ولی بعضی می گویند که آن جناب در راه حج مریض شده و رحلت نموده و جسد ایشان را به جدّه حمل نموده و در قبرستان معروف به قبرستان امنّا دفن شد.

مآخذ

خاطرات سفر حج، سلطان حسین تابنده گنابادی، تهران، 1357، ص 71-74؛ همان، تهران، انتشارات حقیقت، 1388، ص75-78؛ دانشنامه فرهنگ مکتوب عرفان و تصوف، مدخل رضا علیشاه؛ شرح احوال حاج سلطان حسین تابنده گنابادی، علی تابنده، تهران، انتشارات حقیقت، 1377؛ www.haqiqat.ir.

خالد بن عیسی بَلَوی ← تاج المفرق

خالص، امین الدین البهائی

خالص، امین الدین البهائی، خادم مسجد نبوی و مدفون در بقیع.

گویا در سده هشتم قمری در مدینه می زیسته است. او با تدبیر و برنامه های ابتکاری، مسجد النبی را فعال نمود. یک بخش در حرم نبوی برای قرائت قرآن ایجاد کرد. این بخش موظف بود مردم را دعوت به حضور در برنامه ها و کلاس های یادگیری قرائت، زیباخوانی، تجوید و فراگیری مفاهیم قرآنی می نماید. در کنار باب البقیع، یک رباط (خانقاه) برای تعلیم و تربیت یا استراحت مردم ساخت. اموال و دارایی های حرم نبوی و موقوفات آن را گسترش و ثبت و ضبط نمود.

او انسانی مؤدب، دارای اهتمام به امور فقرا و مساکین، متواضع، مردمی و مردم دار بود. سال هایی که مدیریت خدمات حرم نبوی بر عهده او بود، حضور مردم را بیشتر نمود و برنامه های دینی را گسترش داد. بالاخره پس از وفات در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج2، ص419- 420.

خالصی، محمد بن محمد مهدی

خالصی، محمد بن محمد مهدی، نویسنده و فعال در زمینه احیای آثار اسلامی در مدینه و بقیع.

شیخ محمد خالصی (یا خالصی زاده) در 1308ق در شهر کاظمین (کاظمیه) چشم به جهان گشود.

پدرش آیت الله محمدمهدی خالصی از مراجع مجاهد علیه ارتش اشغالگر انگلستان بود. شیخ محمد نزد استادان مبرز در حوزه های علمیه کاظمین و نجف اشرف به تحصیل پرداخت و از استادان مشهور، درجه اجتهاد دریافت کرد.

به هنگام قیام مردمی عراق علیه انگلیسی ها، او همراه پدرش در صف نخست مبارزات بود اما دولت عراق او را به ایران تبعید کرد. پدرش مهدی خالصی (1276-1343ق) (ضبط برخی منابع محمد مهدی) هم قبل از او به ایران تبعید شده بود و در مشهد اقامت داشت.

وی در سال 1953م عازم سفر مکه مکرمه و مدینه شد. در این سفر به عنوان یکی از رهبران جهان اسلام به ویژه به عنوان نماینده حوزه های علمیه شیعه در عراق، فراوان کوشید تا مزارات شیعی مثل روضات چهار امام(ع) را بازسازی کند. کوشش های او را می توان به سه دسته تقسیم کرد: برگزاری المؤتمر الاسلامی (همایش اسلامی) در ایام حج و دعوت از نخبگان جهان اسلام برای شرکت در این همایش جهت اطلاع رسانی و نیز کارشناسی راه کارهای مناسب برای جلوگیری از تخریب بیشتر و نیز بازسازی مزارات؛ دوم افزایش ارتباطات با دولت ایران و توجیه مقامات ایرانی برای فشار آوردن بر دولت عربستان سعودی جهت تعویض رویکرد و خط مشی عربستان در موضوع تخریب بقیع و آبادانی و عمران بقیع؛ و سومین نوع اقدامات مرحوم خالصی، مذاکره با مقامات عربستان برای وادار کردن آنان به انصراف از پروژه تخریب بیشتر بقیع و آبادانی بقیع بود.

بهرحال او یکی از رهبران احیای بقیع بوده است و برای تحقق این هدف مسافرت های زیادی به بلاد اسلامی

ص: 274

مثل ایران و مصر داشت، با بسیاری از سران جهان اسلام، ساعت ها مذاکره و گفتگو کرده و مکاتبات و نامه نگاری های او در این باب بسیار است.

برخی منابع او را به نام آیت الله شیخ محمد خالصی و همان کسی دانسته اند که آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی به او تلگرافی مخابره و موضوع غارت وهابی ها را به او گفت. آیت الله شیخ محمد خالصی هم به اطلاع مدرس رساند (مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص78؛ مقاله سید علی موجانی، ص27). مدرس در پاسخ آیت الله خالصی نوشت: اگر لازم باشد اطلاع دهید من با گروهی از مردم ایران حرکت خواهیم کرد (همان، ص129).

خالصی زاده در ایران، هرجا می رفت علیه رژیم شاهنشاه پهلوی تبلیغ می کرد؛ از اینرو چند بار با او برخورد شد و به چند شهر تبعید گشت و نهایتاً به عراق و شهر کاظمین بازگردانده شد. او در کاظمین مدرسه بزرگی تأسیس کرد و طلاب فراوان در این مدرسه به تعلیم و تربیت مشغول شدند. اما کرسی درس خودش از جمله جنجالی ترین درس ها در حوزه علمیه شیعه بوده است، چون فتاوا و نظریات خاصی داشت که در اصطلاحات حوزوی به آنها شاذّ گفته می شود و فردی که دارای افکار ویژه باشد به او «شذوذاتی» می گویند. در واقع هر کس رویه و فرهنگ عام و متداول را نپذیرد و مستقل فکر کند، با تهمت شذوذاتی بودن مواجه می شود.

خالصی گوشت خرگوش را حلال می دانست؛ نماز جمعه را واجب عینی می دانست. در باب شفاعت و توسل، اعتقاداتی که در روایات آمده را قبول داشت ولی رفتارهای عموم شیعیان در باب توسلات مثل پارچه بستن به در امامزاده یا به درختان و امثال اینها را شرک می دانست (نک دائرة المعارف تشیع، ج7، ص36).

از یک سو در نقد و ردّ وهابیت تلاش می کرد و برای احیای بقعه های ائمه شیعه(ع) در بقیع می کوشید، از دیگر سو توسط برخی روحانیون به وهابی بودن و سنی مسلکی متهم بود. شیخ محمد شریف رازی از روحانیون قم به هنگام تبعید و اقامت خالصی زاده در کاشان با او ملاقات و مناظره کرده و گزارش این مناظره را منتشر نموده است. شریف رازی صریحاً او را سنی مسلک و وهابی مذهب دانسته چون با اینکه شفاعت را می پذیرد ولی برخی توسلات را شرک می داند. به نظر شریف رازی، او در بین طرفدارنش، مرام مخصوصی را القا کرده و بعضی از اهل بیت(ع) را کوچک می شمارد و مقام ائمه(ع) را پایین آورده است (گنجینه دانشمندان، ج10، ص23).

عجیب است که برخی منابع مثل فرهنگ رجال معاصر عراق (به کوشش سید علی موجانی و دیگران زیر نظر سید محمد صادق خرازی) سکوت سنگینی درباره خدمات و تلاش های او در زمینه احیای بقیع دارند (نک، ص140).

مآخذ

الامام المجاهد الشیخ محمد الخالصی، هاشم الدبّاغ، تهران، 1419ق/ 1991م، ص 66-69 و 13-20؛ بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص53؛ دائرة المعارف تشیع، جلد 7، ص36؛ «مدرس و کمیسیون دفاع حرمین شریفین»، سید علی موجانی، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال2، ش9، ص28؛ گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، قم، 1357؛ مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، عبدالعلی باقی، قم، انتشارات گواه، 1370؛ مقاله شهیدی صالحی؛ فرهنگ رجال معاصر عراق، زیر نظر سید محمد صادق خرازی، تهران، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، 1390، ص140.

خان، سید صدیق حسن ← رحلة الصدیق

خان زاد، سفرنامه

خان زاد، سفرنامه، گزارش خان زاد از درباریان ناصرالدین شاه.

خان زاد مخفف خانه زاد، که البته نام کاملش در هیچ جای این سفرنامه نیامده، پس از کسب اذن از ناصرالدین شاه، سفرش به سوی حرمین شریفین مکه و مدینه را در 2 شعبان 1296ق آغاز کرد و در جمادی الآخر 1297 به تهران بازگشت.

مسیر سفر خان زاد از تهران به قصر شیرین، سپس به عتبات عراق و آنگاه از بوشهر به عدن و یمن بوده است. او سپس از آنجا به باب المندب و جده رفته و خاطرات و دیدنی های هر شهر را ثبت و ضبط کرده است.

ص: 275

بخشی از این سفرنامه درباره قبرستان بقیع است: قبرستان بقیع در خارج مدینه است. مقابل یک دروازه و کوچه ای در میان فاصله است. در این قبرستان بقعه ای است از تعمیرات سلطان محمودخان و مشتمل بر قبور مطهره چهارتن از ائمه(ع) به انضمام دو قبر دیگر، یکی قبر عباس عمّ پیغمبر(ص) و دیگر قبر فاطمه بنت اسد یا فاطمه زهرا(س). در پشت این بقعه مطهره بیت الاحزان است با فاصله قلیلی. او مقابر دیگر مدفونین مشهور را هم گزارش داده است.

مبحث بعدی او چگونگی زیارت مردم در قبرستان بقیع و سخت گیری های متصدیان قبرستان است: در قبرستان بقیع، بقعه ائمه طاهرین، بوابی کریه المنظر دارد. چماق به دست، غضب آلود از هر نفر ایرانی یک قران می گرفت. فضای مردم و فرهنگ عامیانه در مدینه و مکه به شدت ضد عجم است.

مأخذ

«سفرنامه ای شیرین و پرماجرا»، به کوشش سیدعلی قاضی عسکر، میقات حج، ش19، بهار 1376، ص165- 187.

خانه امام زین العابدین(ع)

خانه امام زین العابدین(ع)، گزارشی از خانه مستقر در مرقد اسماعیل.

در محله بنی هاشم «دار علی بن الحسین(ع)» مشهور بوده است. پس از شهادت اسماعیل فرزند امام جعفرصادق(ع) حرم و مرقد وسیعی برای مرقد اسماعیل می سازند. حرم اسماعیل بخشی از خانه امام زین العابدین(ع) بوده و اطراف حرم اسماعیل هنوز خانه امام سجاد(ع) دانسته می شده است. نیز در سمت غربی مرقد اسماعیل، مسجد کوچک و متروکی بود که به «مسجد امام زین العابدین» مشهور بوده است.

سمهودی (درگذشت 911ق) گزارش می دهد در میان درب وسطی و آخری مرقد اسماعیل، قطعه سنگی نصب شده است و در آن نوشته شده: باغ موجود در سمت غربی این حرم را حسین بن ابی الهیجاء به این حرم وقف نمود.

و در ذیل این وقفنامه آمده است که محوطه این حرم، خانه متعلق به امام زین العابدین است و مسجد هم منتسب به آن حضرت می باشد و چاه موجود در محوطه، چاهی است که از آب آن برای استشفای مریضان استفاده می شود.

سمهودی پس از نقل مطالب این قطعه سنگ، این جمله را هم می افزاید: «و نقل می کنند که امام محمّدباقر در دوران طفولیت در حالی که پدرش امام سجاد(ع) مشغول نماز بود به داخل چاه افتاد ولی امام سجاد نمازش را قطع نکرد.

سمهودی آنگاه از گفتار ابن شبّه (درگذشت 262ق) مؤیدی آورده بر اینکه او نیز در این محوّطه، خانه امام سجاد(ع) را معرفی نموده است. نیز سمهودی گزارش داده که این مسجد در 884ق تجدید بنا شده است.

مطری از مدینه پژوهان سده 7ق درباره خانه و مسجد حضرت چنین نوشته است:

من جهته الشمال الی الباب کانت دار زین العابدین علی بن الحسین و کذلک بجانب المشهد الغربی مسجد صغیر مهجور یقال انه مسجد زین العابدین (التعریف، ص43).

در روایات شیعی، خواندن نماز در خانه امام سجاد(ع) توصیه شده است. اما خانه امام سجاد(ع) در سال 1363 تخریب و هم اکنون سنگ فرش شده است. جای آن میان در اصلی بقیع تا حرم رسول خدا(ص) است.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، 1391، ص369- 370؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء ، ج97، ص225؛ «بقعه اسماعیل فرزند امام صادق(ع)»، محمدصادق نجمی، میقات حج، ص 75؛ التعریف بما آنست، المطری، مدینه، 1402ق؛ وفاء الوفاء، سمهودی، ج1، ص732-733 و ج3، ص920.

نیز نک- : مقبره اسماعیل؛ مرقد اسماعیل؛ وسعت مرقد اسماعیل؛ مسجد امام زین العابدین؛ بئر امام زین العابدین.

خانه امام صادق(ع)

خانه امام صادق(ع)، محل زندگی و گویا محل دفن امام جعفر صادق در بقیع.

ص: 276

دار جعفر بن محمد واقع در محله بنی هاشم مشهور و محل زیارت مؤمنان بود. در منابع شیعی و روایات، به نماز خواندن در این خانه توصیه شده است. این روایات نشانگر قدمت این خانه است. سمهودی در کتابش از خانه ابوایوب انصاری و خانه امام جعفر صادق(ع) در این منطقه یاد کرده است. مطری (درگذشت 741ق) درباره خانه ابوایوب انصاری که پیامبر خدا(ص) هفت ماه نخست هجرت را در آن زندگی کرد می گوید که به سمت قبله بوده است. خانه امام جعفر صادق هم در همین سمت بوده و تا زمان او، آثار محراب آن مشخص بوده است. مهم اینکه خانه امام جعفر تا قرون اخیر و محل زیارت مؤمنان بوده است. اما این اثر تاریخی و اسلامی نیز در تخریب های سعودی ها کاملاً از بین رفت و هم اکنون جای آن سنگفرش شده و میان در اصلی بقیع و مسجدالنبی قرار دارد.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1391، ص370؛ بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسی، بیروت، دارالوفاء، ج97، ص225.

خانه امام علی(ع)

خانه امام علی(ع)، محل سکونت و استراحت حضرت در بقیع.

امیرالمؤمنین نخستین امام شیعیان خانه ای در بقیع داشت. وقتی از حضرت سؤال شد چرا در اینجا خانه ساخته ای پاسخ فرمود: چون همسایگان صادق و متقی دارد و یادآور آخرت می باشد (کنز العمال، ج15، ص759).

برخی گزارش ها گویای این نکته است که امام حسن(ع) در دار امام علی(ع) به خاک سپرده شد و این دلیل و سند خوبی بر صحت این خبر است. محمد بن عبدالله مشهور به نفس زکیه نیز پس از شهادت در کوچه خانه امام علی(ع) دفن شد.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، دار مشعر، 1427ق، ص287؛ تاریخ طبری، ابن جریر طبری، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ج6، ص222؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار صادر، ج4، ص54.

خانه به خانه

خانه به خانه، گزارش سفر سید یحیی یثربی به حج و بقیع.

سید یحیی یثربی اصالتاً ترک است و در 1321 در تکاب متولد شد. علاوه بر تحصیلات دانشگاهی تا دکترای فلسفه، دروس حوزوی را در حوزه علمیه زنجان و قم تا سطوح عالی به پایان رساند. از 1357 در دانشگاه های کردستان (سنندج)، تبریز، تهران، آزاد اسلامی تدریس نموده و چند سال ریاست دانشگاه یا ریاست گروه های علمی چند دانشگاه را بر عهده داشته است. همچنین کتاب ها و مقالات فراوانی درباره عرفان، تصوف و فلسفه اسلامی تألیف و عرضه نموده است.

او در سال 1374 عازم حج شد و مشاهدات خود در این سفر را در قالب سفرنامه ای تدوین نمود. این سفرنامه با عنوان از این خانه به آن خانه منتشر شد؛ اما عنوان آن با اندکی تغییر، مدخل این مقاله شده است.

یک بخش از این سفرنامه به بقیع اختصاص دارد.

یثربی نکاتی در سفرنامه آورده که با دیگر سفرنامه ها تفاوت دارد. وی به نقد برخی رفتارهای حجاج ایرانی مثل برداشتن خاک بقیع و قبور ائمه(ع) برای تبرک می پردازد. زیرا این عمل را بزرگ کرده و موجب آبروریزی شیعیان می شود.

یثربی می نویسد خدا کند که بقیع به همین صورت حفظ شود و به سرنوشت خود مدینه دچار نشود که سراپا مرمر و سیمان گشته و اثری از آن حال و هوای صدر اسلام باقی نمانده است. آنگاه ضریحی از طلا یا هر چیز دیگر به جای این سادگی و صفا بنشیند. وی می گوید این گونه تغییر آرزوی من نیست، آرزو دارم تا دنیا دنیا است همین حال و هوا و سادگی حفظ شود. او درباره مسجدالنبی می نویسد: حال و هوا و سادگی در مسجد النبی عبادت است. حتی قبر نبی اکرم(ص) چندان مورد توجه نیست. تعدادی در مقابل ضریح ایستاده و مشغول راز و نیازند، اما اکثریت در تلاوت کلام الله و

ص: 277

نمازند. این توجه به حق تعالی و حفظ حال و هوای بندگی و پرستش، جنبه مثبت قضیه است، که ای کاش در مساجد ما هم ترویج می شد، تا مساجد ما به آسانی محلی برای گپ زدن و کارهای دیگری از قبیل عزاداری و برگزاری فاتحه خوانی که جنبه توجه به خدا و پرستش در آنها کم رنگ تر است، نمی شد.

در مساجد ما دعا و نماز هم معمولاً با ترکیبی از روضه و توسل است. به نظرم باید روضه و توسلات، خارج از چارچوب عبادات، در ایام خاصی برگزار شوند و مکان های دیگر از قبیل تکیه و حسینیه، به این امور اختصاص یابند. مساجد را بگذارند برای عبادت خدا، به گونه ای که ورود به مسجد نوعی احرام باشد. مساجد در کشورهای عربی کم و بیش چنین حال و هوایی دارند.

در مورد بوسیدن در و دیوار بقیع می نویسد: برایم جالب بود که ایرانیان حتی در غیاب پلیس هم چندان مایل به بوسیدن در و دیوار بقیع نیستند. به این دلیل که عرف و سنّت نشده است. و مردم بیشتر تابع عرف و سنّت اند. دروازه بقیع را با دورترین دروازه امام هشتم در مشهد مقایسه می کردم. با اینکه این در و دیوار به مزار چهار امام(ع) و پاکان دیگر، نزدیک تر بودند، امّا مدتها دقت کردم کسی را ندیدم که بر این در و دیوار و حتی بر در و پنجره مشرف بر مزار حضرت زهرا و فرزندانش و این همه زنان و فرزندان پیامبر(ص) و صحابه و زهّاد، بوسه زند. شاید برای اینکه اوّلاً ضریحی در کار نیست. و ما هم به ضریح عادت داریم. ثانیاً خبری از تجمل و تعلقِ چیزی به کسی نیست. بیابان است و حصاری و بس.

مآخذ

از این خانه به آن خانه، سید یحیی یثربی، تهران، 1380، مقدمه و ص 24-24؛ دانشنامه دانش گستر، تهران، 1389، ج18، ص 397.

خانه حسین الضمری

خانه حسین الضمری، منزل متعلق به او در بقیع.

حسین بن عبدالله بن ضمره حمیری ساکن مدینه و اصالتاً پدر و اجدادش اهل مدینه بودند. او در بقیع منزلی داشت که از جدش به او ارث رسیده بود.

مأخذ

بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، دار مشعر، 1427ق، ص300.

خانه زید بن ثابت

خانه زید بن ثابت، دار منسوب به او در بقیع.

ظاهراً زید بن ثابت دو خانه، یکی در بقیع و دیگری نزدیک مسجد النبی داشته است. گویا در زمان خلافت عمر بن خطاب جرمی مرتکب شد و عمر او را در خانه اش در بقیع حبس کرد.

برخی از شهدای احد، در کنار این خانه دفن شدند.

مأخذ

بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، دار مشعر، 1427ق، ص289.

خانه عقیل

خانه عقیل، محل زندگی عقیل بن ابی طالب و پس از وفات او محل دفن ائمه بقیع(ع) و برخی مشاهیر دیگر.

عقیل برادر حضرت علی(ع)، از شخصیت های مشهور صدر اسلام و از صحابه رسول اکرم(ص) بود. خانه اش از چند جهت حائز اهمیت است. در دوره حیات عقیل، این خانه محلی برای رسیدگی و رفع و فتق امور مردم بوده و پس از مرگ عقیل، این خانه آرامگاه بسیاری از بزرگان بنی هاشم و نزدیکان رسول اکرم(ص) و اهل بیت(ع) بوده است.

این خانه در نقشه های جدید در کوچه ای به نام الروحاء است. این کوچه از غرب تا شرق بقیع امتداد دارد. سه چهارراهی در این کوچه هست و خانه عقیل نزدیک چهارراه دوم و جنب قطعه همسران پیامبر(ص) واقع است. مساحت آن وسیع بوده، به طوری که یک سمت آن در قسمت شمالی است که تا جنوب بقیع امتداد دارد. خانه از در غربی تا در شمالی را شامل می شده است. چون ابراهیم فرزند حضرت رسول در سمت شمال این خانه و ائمه در سمت جنوب آن دفن شده اند. بهرحال تعیین جغرافیایی دقیق این خانه قابل بحث است.

خانه عقیل سابقه نیکویی دارد، چون محل نیایش و

ص: 278

مناجات همیشگی رسول الله در بقیع بوده؛ نیز محل زندگی عقیل برادر علی بن ابی طالب(ع) و پایگاه رسیدگی به امور بوده است. وقتی امام حسن(ع) به دستور معاویه مسموم و شهید شد، قرار بود در کنار رسول اکرم(ص) و در مرقد نبوی دفن شود ولی مخالفان مانع شدند و امام حسین(ع) به عنوان وصی مجبور شد، جسد مطهر امام حسن(ع) را به بقیع آورده و در بهترین نقطه یعنی خانه عقیل دفن نماید. پس از آن نیز جسدهای مطهر امامان زین العابدین(ع) و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در همین خانه در کنار ایشان دفن شدند.

نیز پیش از دفن چهار امام در خانه عقیل، عباس بن عبدالمطلب در اول مقابر بنی هاشم و در داخل خانه عقیل در کنار قبر فاطمه بنت اسد دفن شده است.

خانه عقیل بعد از دفن ائمه(ع) شیعیان به نام «مقبره ائمه بقیع» یا «مرقد ائمه بقیع» یا «حرم ائمه بقیع» مشهور شد. امّا قبور ائمه بقیع(ع) مانند سایر قبرها در محوطه باز و مکشوف نبوده بلکه مانند تربت پاک رسول خدا(ص) در زیر سقفی بود و اجساد مبارک و پیکر مطهرشان در داخل اتاق هایی از خانه متعلق به عقیل قرار گرفت. به مرور زمان این خانه به ساختمانی مناسب، به شکل مسجد تبدیل گردیده سپس در محل همان ساختمان، بزرگترین و مرتفع ترین گنبد و بارگاه بقیع بنا شد که در قرون متمادی دارای خادم، دربان و دارای ظریفترین و گرانبهاترین ضریح و صندوق با زیباترین روپوش و دارای فرش و قندیل بوده است. تا اینکه در هشتم شوال 1344ق توسط معتقدان به وهابیت بکلی تخریب شد.

مآخذ

اسد الغابة، ابن اثیر، تهران، المطبعة الاسلامیة، بی تا، ج2، ص 158؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمدصادق نجمی، تهران، مشعر، 1385ش؛ تاریخ المدینة المنورة، قم، دار الفکر، 1410ق، ج1، ص 127؛ عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد العباسی، بی جا، المطبعة المدنی، ص 148و152؛ وفاء الوفاء، السمهودی، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، 1401ق، ج3، ص 890و941.

نیز نک- : دار عقیل

خانه محمد بن زید

خانه محمد بن زید، محل سکونت محمد بن زید در وسط بقیع.

محمد بن زید فرزند زیدبن علی بن حسن(ع) است. زید، پدرش رهبر انقلاب زیدیه و فرزند امام سجاد(ع) بود و در 122ق به شهادت رسید. با توجه به اینکه تاریخ تولد محمد بن زید در بسیاری از منابع نیامده می توان حدس زد او در سال 122ق در قید حیات بوده است. ولی تواریخی که به نقش او در حوادث سال 274ق تأکید کرده اند (وفیات الاعیان، ج6، ص424)، درست نیست. نیز منابعی که محمد بن زید یا پدرش را از صحابه رسول خدا دانسته اند(تاریخ و آثار اسلامی، ص365) هم صحیح نیست. گاه پدرش زید را فرزند علی بن ابیطالب دانسته اند(همان)، با توجه به اینکه حضرت علی(ع) فرزندی به نام زید نداشته(نک اعلام الوری، ج1، ص395-398) این مطلب هم درست نیست.

خانه اش در وسط بقیع و در کنار خانه عقیل قرار داشت. نیز مقبره اش در نزدیک مقبره عثمان بن مظعون بود. چهار قبر به نام های محمد بن زید، سفیان بن حارث، عبدالله بن مسعود و مقداد بن اسود در کنار هم بودند و کوچه این خانه ها به نام الروحاء یا کوچه راه خانه محمد بن زید در وسط بقیع قرار داشت. او پس از درگذشت در خانه اش دفن شد، از اینرو خانه و مقبره اش یکی بود.

لازم به ذکر است که از اهل بیت(ع) دو زید در صدر اسلام بوده اند: یکی فرزند امام حسن(ع) و دوم فرزند امام سجاد(ع).

مآخذ

اعلام الوری، طبرسی، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1417ق؛ البقیع قضیة کل مسلم، لندن، بی تا، ص5-6؛ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص365؛ دانشنامه دانش گستر، مدخل زید بن علی(75-122)؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر، 1977م.

نیز نک- : الروحاء؛ محمدبن زید

خَبّاب

خَبّاب، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ص: 279

خَبّابّ مولی عتبة بن غَزوان و مکنی به ابو یحیی بود. پس از اینکه مولایش به اسلام و نبوت ایمان آورد او هم مسلمان شد. پس از آن در جنگ ها و امور اجتماعی فعالانه می کوشید. از جمله در جنگ بدر همراه عتبة بن غزوان، مولایش شرکت داشت.

در سال 19ق در دوره ی خلافت عمر بن خطاب در مدینه درگذشت. در حالی که پنجاه سال عمر داشت. عمر بن خطاب بر پیکرش نماز گزارد. و پس از غسل و کفن در بقیع به خاک سپرده شد.

ابن سعد درباره خباب اینگونه گزارش کرده است: ابویحیی خباب با تمیم مولی خراش بن الصَمّة توسط رسول خدا پیمان برادری منعقد کرد. او در بدر، خندق، احد و دیگر حوادث مهم در کنار رسول خدا حضور داشت. در سال 19ق در پنجاه سالگی درگذشت (الطبقات الکبری، ج3 و 4، ص53).

مآخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقاقة، بی تا، ص42؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1996م.

الخَبجَبَه ← بقیع الخَبجَبَه

خبر تکذیب بازسازی بقیع ← تکذیب بازسازی بقیع

خراسان و بقیع

خراسان و بقیع، مقایسه ساختمان های زیبا و انواع جذابیت های زیبای شاستان قدس رضوی با خرابی های بقیع.

مقاله ای به قلم سید هاشم الامین در دائرة المعارف الشیعیة درج شده که قسمتی از آن به مقایسه بقیع و خراسان می پردازد.

این دائرةالمعارف به کوشش سید حسن امین (متولد 1324ق) فرزند آیت الله سید محسن امین عاملی تدوین و منتشر شده است. این اثر مقاله بلندی درباره بقیع دارد که بخشی از آن درباره مقایسه بقیع با خراسان است و توسط هاشم الامین به هنگام زیارت مرقد مبارک امام رضا(ع) در مشهد سروده شده است.

جلال و عظمت امام رضا(ع) همه جا را فرا گرفته و عطرها و شمع ها، ضریح زیبایش، کرامت فراگیر حضرت به گونه ای است که همه را جذب کرده است. اما بقیع توسط غاصب تخریب شده و وضع اسفناکی دارد.

مأخذ

دائرةالمعارف الاسلامیة الشیعیة، به کوشش سید حسن امین، بیروت، دارالتعارف، 2002م، ج8، ص276-277.

خزاعل، حسین ← حسین خزاعل

خزیمة ← ابورافع

خسروشاهی، احمد

خسروشاهی، احمد، از علمای شیعه و مدفون در بقیع.

او از خاندان خسروشاهی است که اصالت ترک از آذربایجان دارند؛ اما در تهران و قم ساکن می باشند. از این خاندان عالمان و فقیهان بزرگی ظهور کرده اند. احمد خسروشاهی فرزندی به نام مرتضی داشت. او نویسنده و فقیه متبحری بود. کتابی به نام اهداء الحقیر فی معنی حدیث الغدیر نوشت که در سال 1353ق در نجف اشرف منتشر شد.

احمد خسروشاهی در 1326ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، دار مشعر، 1428ق، ص215؛ الذریعه، آقا بزرگ طهرانی، قم، 1391ق، ج2، ص482- 483.

خشونت

خشونت، شیوه تاریخی کشتن و ارعاب زوار به منظور کاهش زیارت عتبات مقدس.

حاکمان جور و ظالم با کشتن و ایجاد رعب و ترس در طول تاریخ درصدد بوده اند تا با این شیوه مانع آمدن زوار گردند یا حداقل از رونق و شلوغی حرمین و عتبات کاسته شود. این شیوه را حجاج و سپس متوکل خلیفه عباسی در مورد زوار کربلا به اجرا گذاشت ولی همه آنان نتیجه معکوس دریافت کردند و زائران عشق افزون تری پیدا کردند. اما در دوره وهابیون این شیوه وسیع تر و با استفاده از ابزار کشتار و قلع و قمع جدیدتر اجرا شده است.

ص: 280

قهر و غلبه و به کارگیری زور، شمشیر، قتل، غارت و ایجاد رعب و وحشت در همگان مؤثربود. کشت و کشتاری که وهابیان در شهرهای مختلف حجاز و شام و یمن و عراق اجرا کردند، هر انسانی را به شگفتی وامی دارد و از شنیدن این جنایات لرزه بر تن مستولی می گردد.

در زمان حاضر نیز با انواع عملیات های انتحاری مخصوصاً بر علیه شیعیان چه در کاظمین و بغداد و سامرا و چه در خود حرم امن الهی و چه در کشورهای دیگر سعی در حفظ حیات خود دارند. برای نمونه بیش از 550 هزار نفر شیعه پاکستانی در منطقه «پاراچنار» این کشور، مدت بیش از 18 ماه که در محاصره گروه های طالبان و بمباران آمریکایی ها قرار گرفته و راه های اصلی ورود آب و غذا بر روی ساکنین این منطقه بسته شده و مردم آنجا در محاصره قرار داشتند. نیروهای طالبان تنها در یک حمله 600 تن از شیعیان پاراچنار را به شهادت رسانده اند و در یک اقدام بی سابقه به قطع دستان کودکان خردسال مبادرت نموده اند.

حجاج و زائران در مکه و مدینه اگر از قوانین و احکام وهابیون در هنگام مثلاً زیارت مرقد حضرت محمد(ص) تخطی کنند با عتاب و خشم قولی یا عملی مواجه می شوند. با اینکه مسلمانان پیرو دیگر مذاهب مثلاً شافعیان می خواهند از احکام و ضوابط مذهب خودشان پیروی کنند. یک مسأله مهم، برخورد دربان های بقیع با زائران شیعه بود. دربان ها درخواست پول می کردند و اگر زائران ایرانی و شیعه نمی پرداختند یا کم می پرداختند با ضرب و شلاق های بواب ها مواجه می شدند (سفرنامه های حج قاجاری، ج6، ص672). در دهه های اخیر ده ها و صدها مسلمان به خاطر مثلاً قرائت زیارت برای ائمه(ع) بقیع در کنار دیوارهای این قبرستان به زندان رفته اند و زشت ترین بدرفتاری ها را تحمل کرده اند.

همواره مدیریت بقیع با شیعیان برخورد ایده آل نداشتند اما تا قبل از استقرار آل سعود، تعامل معقول تری داشتند؛ اگر آزار و اذیت می نمودند ولی با مذاکره و گفت وگو مسائل فیصله می یافت اما با آمدن آل سعود زورگویی و خشونت نسبت به زائران بقیع به حداکثر رسید (برای مطالعه وضعیت پیش از آل سعود نک- خاطرات سفر مکه، ص128 به بعد).

حمزه الحسن تحقیقات گسترده درباره خشونت و رفتارهای ضد انسانی وهابیون و آل سعود علیه شیعیان داشته و در کتاب الشیعیة فی المملکة السعودیة آنها را آورده است. به ویژه در بخش های الشیة والاخوان (ص 143-191)؛ تدمیر الآثار (ص 225-257)، به تفصیل رفتارهای علیه شیعیان را توضیح داده است.

مآخذ

خاطرات سفر مکه، احمد هدایتی و محمدعلی هدایتی، طهران، 1343؛ سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389؛ فاجعة البقیع، جلال معاش، بیروت، مؤسسة الامامة، 2006م؛ مجله عبرت های عاشورا، جمعه 25 بهمن 1387، ص 3.

خضراء ابان

خضراء ابان، وضعیت سابق حش کوکب، بخشی از بقیع.

حش کوکب مکانی است که عثمان بن عفان پس از کشته شدن توسط انقلابی ها در آنجا دفن شد. این مکان ابتدا در خارج از بقیع قرار داشت ولی با دفن اموات در فاصله بین بقیع و حش کوکب در واقع بقیع را توسعه دادند و حش کوکب جزء بقیع شد. البته دیواری هم وسط آن دو بود که به دستور امویان تخریب شد.

در اینکه حش کوکب قبلاً بستان و باغ زیبایی، به نام «خضراء ابان» بوده؛ چون این باغ در تملک ابان بن عثمان بود یا خضراء ابان با حش کوکب دو منطقه بوده است، دیدگاه ها متفاوت است.

دیدگاه های دیگر درباره حش کوکب هست که در مقاله حش کوکب آمده است.

مآخذ

الشیعة فی المملکة السعودیة، حمزة الحسن، بیروت، دار الساقی، 2010م، ج2، ص 144-191؛ المدینة بین الماضی والحاضر، ابراهیم بن علی العیاشی، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، 1972م/1392ق، ص316-317.

نک-: حش کوکب

ص: 281

خط مشی سکوت

خط مشی سکوت، مواضع آل سعود در مسکوت گذاشتن بقیع.

آل سعود برای ترویج نحله جدید وهابیت، چاره ای جز نابودی مذاهب رقیب را نداشت. اما رقبای وهابیت مثل شیعه یا شافعیه یا حنیفیه بسیار ریشه دار و با اصالت بودند و به آسانی نمی توانستند آنها را از میان بردارند. اولین و مهم ترین اقدام آل سعود تخریب و نابودی آثار مشهود و فیزیکی مذاهب بود. به همین دلیل بقیع و دیگر اماکن مقدس را تخریب کردند. در ادامه تلاش کردند یاد و خاطره مردم اعم از نسل کنونی و نسل های آتی را از این اماکن پاک کنند. از اینرو هرگونه گزارش و نوشته ای درباره بقیع و دیگر اماکن بود سانسور کردند.

رژیم آل سعود سازمان بزرگی به نام مؤسسه بحوث و دراسات المدینة المنورة تأسیس کرده که کارش فقط مدینه پژوهی است. این مؤسسه آثار بسیاری منتشر کرده است. نیز ناشران دیگر مستقر در این کشور آثار بسیاری درباره مدینه منتشر کرده اند ولی تماماً وقتی به بقیع رسیده اند یا به گزارش مختصری اکتفا کرده اند و یا اصلاً از بقیع یادی نکرده اند. با اینکه منابع قدیمی و متعلق به قرون سابق به تفصیل به بقیع پرداخته اند. یکی از نویسندگان سعودی به نام سید احمد یاسین در سال 1312ق کتابی به نام تاریخ المعلم المدینة منورة قدیماً و حدیثاً نوشته و تمامی موضوعات کوچک و بزرگ را بررسی و توصیف کرده ولی بقیع را به طور خیلی خلاصه در چند سطر فقط به عنوان گورستان عمومی مردم مدینه معرفی کرده است. بنابراین خط مشی دولت آل سعود مسکوت گذاشتن بقیع است تا به فراموشی سپرده شود یا حداقل به عنوان یک محل معمولی معرفی شود زیرا این محل پرچم و نمودار یک فرهنگ و معرف یک جامعه است که نزاع و اختلاف تمام عیار با مبانی وهابیت دارند.

البته وهابیون همگی یک طرز فکر و عقیده ندارند بلکه در درون وهابیت جریان هایی مثل لیبرالیسم، سلفیه جدید، قطبیه (طرفدار سید قطب)، ملکیه (درباری و طرفداران رژیم پادشاهی) هست و در مورد بقیع همگی یک طرز فکر ندارند. اما کتاب هایی که توسط مؤسسات و مراکز وابسته به دولت منتشر می شود معمولاً خط مشی سکوت در برابر بقیع را مراعات کرده اند. این جریان با اینکه هر سال مبالغ هنگفتی صرف ترویج میراث تاریخی عربستان می نماید ولی فقط جاهایی را بازسازی و مرمت و تبلیغ می کند که در راستای اهداف وهابیت و آل سعود باشد ولی هر موردی که صبغه شیعی یا غیر حنبلی و غیر سلفی و غیر وهابی داشته باشد، اصل آن تخریب و گزارش های درباره آن هم حذف می گردد. بطوری که نسل جدید اطلاع و آگاهی از آنها ندارد.

در راستای همین خط مشی کتب درسی را به گونه ای تدوین کردند که فقط وهابیت را تبلیغ می کند. بطوری که برخی مجامع اعتراض کردند و خواستار تعویض کتب شدند. برخی اسناد و مدارک در این باره گردآوری شده است (نک- حمزه الحسن، ج2، ص 524-525).

آل سعود چند خط مشی را با هم اجرا کرده است: خط مشی تبلیغ گسترده علیه شیعه؛ خط مشی تخریب و نابودی اماکن مقدس غیروهابی به عنوان مراکز تجمع شیعیان و مسلمانان؛ خط مشی سانسور مطالب درباره آثار تمدنی و تاریخی و مدنی متعلق به شیعه یا دیگر مذاهب غیر وهابی.

مآخذ

تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، 1391، ص21؛ تبدید الظلام الی خط الشیعة، ابراهیم الجبهان، مدینه، 1408ق؛ الدین و الدولة فی المملکة السعودیة، ایمن الیاسینی، لندن، 1987م؛ الشیعة فی المملکة العربیة السعودیة، حمزة الحسن، بیروت، 2010م، ج2، ص 255 و 524؛ مجله سراج المنیر، سال یکم، ش4، زمستان 1390، ص 171-196.

خُفاف بن ایمن الغفاری

خُفاف بن ایمن الغفاری، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

نام کامل و درست او، خُفاف بن ایماء بن رَحضَة بن خربة الغفاری است. او و پدرش (ایماء) و جدش (رَحَضَه)، سه نسل از صحابه حضرت بودند. در صلح حدیبیه و بیعت رضوان مشارکت فعال داشت. همان بیعتی که خداوند از آنان اعلام رضایت کرده است(سوره

ص: 282

فتح، آیه 18). پدرش از بزرگان منطقه غفار بود.

او مبلغ بود و سال های زیادی به تبلیغ اسلام پرداخت به ویژه در مسجد بنی غفار در مدینه امام جماعت و خطیب و واعظ بود. او در دوره خلافت عمر بن خطاب فوت کرد و پس از غسل و کفن در بقیع دفن شد.

مآخذ

دانشنامه سیره نبوی: صحابه رسول خدا(ص)، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1391، ج2، ص188-189؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقاقة، بی تا، ص42- 43.

خلاصة الوفاء

خلاصة الوفاء، تلخیص کتاب وفاء الوفاء توسط خود مؤلف آن.

مؤلف کتاب وفاء الوفاء و خلاصة الوفاء ابوالحسن علی مشهور به سمهودی است. امام نورالدین، ابوالحسن علی بن القاضی عفیف الدین عبدالله الحسنی، مشهور به السمهودی، منسوب به سَمهود، از شهرهای مصر است. سلسله نسب وی به حسن مُثنّی بن حسن بن علی ابی طالب(ع)، می رسد و لذا به او حسنی هم گفته می شده است.

در ماه صفر سال 844ق در سمهود متولد شد. در همان شهر علوم مقدماتی اسلامی را فرا گرفت و قرآن کریم را حفظ کرد. سپس برای تکمیل دروس به قاهره آمد و حدیث، فقه، اصول، ادبیات عرب و عرفان را نزد شمس جوهری و شریف مناوی تحصیل کرد. سپس به مدینه منوره رفت و در آنجا سی و سه سال ساکن بود. ابتدا نزد استادان مکه و مدینه مانند شهاب الابشیطی و ابوالفرج المراغی حدیث، فقه و علوم اسلامی را فرا گرفت و مدتی در کتابخانه مسجد رسول خدا(ص) به کتابداری مشغول بود، تا اینکه اجازه تدریس یافت و از علمای شافعی مذهب معروف زمان خود در مدینه شد. شاگردان فراوانی از او بهره بردند. در مواقع ضروری، فتوا صادر می کرد و به استفتائات پاسخ می گفت. در عین حال مورّخی ادیب، عارف، اهل یقین و معتقد به توسّل و زیارت بود.

وی پس از سفر به بیت المقدس و زیارت آنجا مجدداً به مدینه منوّره بازگشت و مدینه را به عنوان وطن دائمی خویش اختیار نمود، تا اینکه در همان جا در هیجدهم ماه ذیقعده سال 911ق به دیار باقی شتافت. عموم اصحاب تراجم از او به بزرگی یاد کرده و فضل و مرتبت او را تحسین کرده اند.

سمهودی در مدینه منّوره کتابهای متعددی نگاشت مانند:

جواهر العقدین فی فضل الشرفین؛ الافصاح (حاشیه ای بر الایضاح فی مناسک الحج اثر امام نووی است)؛ امنیة المعتنین بروضة الطالبین، که حاشیه ای است بر کتاب الروضه در فقه شافعی؛ الانوارالسنیة فی اجوبة الأسئلة الیمنیة.

او مدینه پژوه و بقیع شناس قابلی بود و چند کتاب درباره مدینه منوّره نوشته است:

اقتفاء الوفا، باخبار دارالمصطفی؛ این کتاب را به صورت مفصل و مشروح نگاشته، امّا موفق به اتمام آن نشد. در یکی از مسافرت هایش به مکه مُکرّمه این کتاب را همراه دیگر کتاب هایش در حجره خود در مسجد پیامبر گذاشته بود. در همین زمان، آتش سوزی مهیبی در مسجد النبی رخ داد. یعنی در سال 886ق آتش از اماکن مسجد النبی(ص) آغاز شد و موجب از بین رفتن بسیاری از اثاثیه و کتب شد. اما مؤلف تصمیم گرفت کتاب دیگری درباره مدینه بنگارد و کتاب وفاء الوفا باخبار دارالمصطفی را نوشت. این کتاب به صورت وفاء الوفی هم ثبت شده که درست است. این کتاب مهم ترین کتاب مربوط به تاریخ مدینه است. کتابی است در چهار جزء که در دو مجلد ضخیم بارها به چاپ رسیده است. استاد محمد محیی الدین عبدالحمید تصحیح دقیقی از کتاب انجام داده و مجدداً انتشار یافته است.

پس از تألیف کتاب فوق برای سهولت دسترسی زوّار و علاقه مندان، سمهودی کتاب خود را در سال 891ق تلخیص و تقریباً نیمی از آن را حذف کرد و به صورت کتاب مستقلی درآورد، اسم این کتاب گزیده عبارت است از:

خلاصة الوفا باخبار دارالمصطفی.

در کتاب خلاصة الوفا تمام مطالب مهمّ وفاء الوفا آورده شده و بعضاً از ذکر اسناد روایات طولانی و روایات گوناگون

ص: 283

که دارای یک موضوع بوده اجتناب ورزیده است، خلاصة الوفا چاپ های گوناگونی دارد، توسط شیخ ابراهیم فقیه نیز تصحیح شده و در سال 1403ق در یک مجلّد در مکه مکرّمه منتشر شده است. گویا نخستین بار در قاهره، 1285ق/ 1869م توسط دارالطباعة منتشر شد.

مؤلف مطالب را در هشت باب تنظیم کرده است:

باب اوّل: در اسامی مدینه؛

باب دوم: در فضیلت زیارت و فضل مسجد نبوی؛

باب سوم: در اخبار ساکنان مدینه از زمان قدیم تا هنگام مهاجرت رسول خدا به مدینه؛

باب چهارم: در بیان چگونگی معماری مسجد نبوی؛

باب پنجم: در مساجد نبویه مدینه یعنی مساجدی که در شهر مدینه پیامبر نماز گزارده اند؛

باب ششم: در اسامی چاه ها، چشمه ها و... مدینه منوره؛

باب هفتم: در مساجدی که پیامبر در آنجا نماز گزارده اند و این مساجد در راه مکه، در راه غزوات و... بوده اند؛

باب هشتم: در جغرافیای مدینه است.

هر کدام از این ابواب دارای فصل هایی است. برخی از این فصل ها درباره بقیع است.

از خلاصة الوفا دو ترجمه به فارسی وجود دارد:

1 - ترجمه ای از شهاب الدین احمد دولت آبادی موجود است که سال نگارش آن با تاریخ مرگ دولت آبادی در سال 849ق، مطابقت ندارد. و اطلاعاتی نیز از این مترجم در دست نداریم. یعنی این کتاب در 891ق توسط سمهودی خلاصه شده است ولی دولت آبادی در 848 یا 849ق درگذشته است. احتمالاً مترجم شهاب الدین احمد بخاری یا مترجم دیگر باشد. پس از تحقیقات فراوان در این باره هنوز به نتیجه روشنی نرسیده ایم.

2 - ترجمه دیگر به نام اخبار حسینه در اخبار مدینه نامیده شده است، کلمه حَسین بر وزن جمیل با همان معنا یعنی زیبا که در زبان فارسی امروز ایران کمتر مورد استفاده قرار می گیرد، امّا در زبان های شبه قاره هند مانند اردو بسیار زیاد به کار می رود، و این واژه از فارسی به این زبان ها راه یافته است.

حاج سید جواد مصحح برای جلوگیری از اطاله نام این ترجمه، قسمت دوم یعنی «اخبار مدینه» را به عنوان نام برگزیده است.

متأسفانه در هیچ یک از منابع موجود نامی از مترجم کتاب برده نشده امّا می دانیم که این ترجمه در شهر مکه صورت پذیرفته است. از شیوه نگارش و استفاده از واژه «حَسین» چنین بر می آید که مترجم از فارسی آموختگان شبه قاره هند و یا آسیای مرکزی بوده باشد، و از اینکه ترجمه در شهر مکه صورت پذیرفته احتمال می رود که در آن شهر مقدس زبان فارسی هم تا حدی رایج بوده بهرحال این موضوع قطعی است که مترجم کتاب آشنایی کامل با زبان فارسی و عربی داشته و با دقت و وسواس عجیبی ترجمه را انجام داده است و لذا می توان این متن را یکی از گنجینه های قیمتی دُرّ دری و احیای میراث مشترک مسلمانان محسوب کرد.

تاریخ ترجمه نسبتاً به زمان تألیف کتاب نزدیک بوده است زیرا مترجم در آخر نسخه متعلق به آستانه گولره شریف مورخ سال 1002ق نوشته است:

«شرف اتمام یافت و آفتاب اختتام برین اوراق تافت، در آخر روز چهارشنبه هفتم ماه شوال سنه تسع و ستین و تسعمائه (969) در مکه معظمه زادها الله شرفاً»

با توجه به تاریخ درگذشت سمهودی که سال 911ق است معلوم می شود که این ترجمه پنجاه و هشت سال بعد از وفات مؤلف انجام پذیرفته است. مصحح (حاج سید جوادی) نسخه ای را برگزیده که قدیمی ترین نسخه بوده و تاریخ 1002ق را دارد. یعنی کاتب سی و سه سال پس از ترجمه کتاب موفق به کتابت این کتاب شده است.

تصحیح کتاب بر اساس سه نسخه خطّی انجام شده است. این نسخه ها عبارتند از:

نسخه کتابخانه آستانه گولره شریف، راولپندی، نام کاتب احمد بن قیا بن یوسف و تاریخ کتابت 1002ق است.

دوم نسخه کتابخانه دانشگاه پنجاب، لاهور.

و سوم نسخه کتابخانه گنج بخش مرکز تحقیقات

ص: 284

فارسی، ایران و پاکستان، اسلام آباد.

سید کمال حاج سید جوادی بر اساس سه نسخه فوق ترجمه خلاصة الوفاء را تصحیح و آماده انتشار نمود و با این مشخصات منتشر کرد:

اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفی، علامه نورالدین سمهودی، تهران، نشر مشعر، 1376.

بخش هایی از این کتاب که مرتبط به بقیع است در مقالات مستقل گزینش و در این دانشنامه آمده است.

مآخذ

اخبار مدینه، مقدمه سید کمال حاج سید جوادی، تهران، مشعر، 1376، ص21-27؛ الذریعه، آقا بزرگ طهرانی، قم، اسماعیلیان، ج9، ص553-554؛ فهرست اعلام الذریعه، علینقی منزوی، تهران، دانشگاه تهران، ج2، ص1096.

خلفای مسلمان

خلفای مسلمان، مواضع و دیدگاه های خلفای راشدین، اموی و عباسی و دیگران نسبت به بقیع.

منابع فراوانی درباره خلفا و تاریخ خلفا نوشته و منتشر شده است. با مطالعه آنان در می یابیم که اغلب و اکثر آنان به تبع از پیامبر اکرم(ص)، بقیع را محترم و مکرم می شمردند. اما پادشاهان سعودی که خود را خلیفه و پاسدار حرمین شریفین می دانند، دیدگاه ها و موضع گیری های متضاد با دیگر خلفا داشته اند. مواضع وهابیون به عنوان حاکمان اسلامی یک استثنا و یک موضع گیری خلاف قاعده و رویه جاری در تاریخ اسلام است.

نقل هایی وجود دارد که حاکی است خلفا با ایجاد بنا در بقیع مخالفتی نکرده اند؛ چنانکه درباره خود پیامبر(ص) مخالفتی از آنان دیده یا شنیده نشده است. بر مضجع شریف نبوی بنایی وجود داشته و حضرت در زیر سقف و بنا، که بیت شریفش بوده، دفن گردیده است.

طبرانی در معجم الکبیر، داستانی مفصل از رفتن عمر، خلیفه دوم، به بقیع نقل می کند و در ادامه آن که بسیار طولانی است، می نویسد: پس عمر از خانه خود خارج شد و در حالی که همراهانش با او بودند، به بقیع غرقد رفتند. پس وی به همراهان گفت: هر یک از شما آرزوی خود را بگوید. مردی گفت: من آرزو دارم که مال و ثروتی داشته باشم و آن را در راه خدا انفاق کنم. فرد دیگری گفت: آرزو دارم از توان و نیروی جسمانی خوبی برخوردار باشم و از زمزم برای حاجیان و عمره گزاران آب بکشم. عمر گفت: من دوست می دارم، مردی همچون عمیر بن سعید (عامل عمر در حُمص) داشته باشم و از وجودش در راه کمک به مسلمین بهره ببرم. سپس افزود اینجا (بقیع) محل آرزو کردن و درخواست از خدا و محل اجابت آن است.

این حدیث را ابن ابی الحدید با تفاوتی اندک نقل کرده و دیگران نیز آن را با تغییرات کمی آورده اند.

نقل شده که عمر بن خطاب به بقیع رفته گفت: درود بر شما ای اهل قبور، اخباری که نزد ما است این است که زنانتان به ازدواج دیگران درآمدند و خانه هایتان به دست دیگران به سکونت درآمد و اموالتان تقسیم شد.

صدایی پاسخش داده، گفت: پسر خطاب اخبار ما این است که: آنچه از پیش فرستادیم، در اینجا آن را یافتیم و از آنچه انفاق کردیم، سود بردیم و آنچه را که به جا نهادیم، خسارت کردیم و شاعر چه زیبا سروده است: پیش از مرگ، بفرست عمل صالح را و بکوش که چاره ای جز تلاش و عمل صالح نیست.

سیره و روش خلیفه سوم (عثمان) نیز همین بود. او چنان عنایت و توجهی به بقیع داشت که به نقل بسیاری از مورّخان، حشّ کَوکَب را خرید و به خاک بقیع افزود.

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، این مطلب را آورده است: حشّ کوکب (به فتح اول و تشدید دوم)، جایگاهی است نزدیک بقیع غرقد، که عثمان خرید و به بقیع افزود و چون به قتل رسید، در همانجا دفن شد.

این قطعه تاریخی، اهتمام عثمان به بقیع را نشان می دهد که بخشی را خرید و به بقیع افزود. از بین خلفا و امیران و سلاطین کمتر کسی است که نسبت به بقیع مساعدت و بذل و بخشش نداشته باشد. این نشانگر نگاه و موضع مثبت عمومی نسبت به بقیع است.

مآخذ

الجامع لاحکام القرآن، القرطبی، بیروت، دار احیاء التراث العلمی، 1405ق، ج3، ص72؛ شرح نهج البلاغه، ابن

ص: 285

ابی الحدید، قم، منشورات مکتبة آیت الله المرعشی، 1387ق، ج16، ص12؛ مجمع الزوائد و الفواید، الهیثمی، بیروت، دار الکتب العلمیة. بی تا، ج2، ص60؛ المعجم الکبیر، سلیمان بن احمد طبرانی، القاهره، مکتبة ابن تیمیة، بی تا، ج7، ص53.

خلیفه سلطان

خلیفه سلطان، از علما و مرمت کنندگان بقعه ائمه بقیع.

محمد بن امیر شجاع الدین محمود اصفهانی مشهور به خلیفه سلطان در سال 1001ق چشم به جهان گشود. او داماد سلطان و از مدرسین مشهور و صاحب تألیفات فراوان و حوزه درسی بسیار شلوغ بود.

در سفر حج، وقتی به بقیع رفت تصمیم گرفت، آرامگاه ائمه را بازسازی و مرمت کند. او علاوه بر توسعه حرم ائمه بقیع(ع)، قبه ها را هم مرمت کرد.

مآخذ

اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ج6، ص166؛ بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، دار مشعر، 1427ق، ص296.

خلیلی، جعفر

خلیلی، جعفر، پژوهشگر و نویسنده در زمینه عتبات عراق و حجاز و نیز بقیع.

جعفر خلیلی، پسر اسدالله تهرانی پژوهشگر، تاریخ نگار، روزنامه نگار و مترجم ایرانی تبار مقیم عراق بوده است. در سال 1322ق/ 1902م/ 1281ش در نجف اشرف متولد شد. پدرش میرزا اسدالله ادیب و پزشک نامدار، نیای او میرزا علی، فقیهی بلند آوازه و پدر او میرزا خلیل(درگذشت 1280ق) از پزشکان ماهر روزگار خویش در تهران و نجف بوده است. عموی پدرش حاج میرزا حسین حاج میرزا خلیل(1326ق) از مراجع شیعه و از رهبران سه گانه جنبش مشروطیت ایران در نجف بود. جعفر در نجف درس خواند؛ سپس در مدارس این شهر تدریس می کرد. در سالی که پدرش درگذشت از کار تدریس کناره گرفت و در 1349ق/ 1930م مجله هفتگی الفجر الصادق را در نجف منتشر کرد، اما یک سال بعد به علت مشغله اداری نشر مجله را متوقف ساخت. پس از چندی هفته نامه الراعی را منتشر کرد، اما پس از یک سال که نشر آن گذشت، به دستور دولت توقیف گردید. در 1354ق هفته نامه الهاتف را در نجف به راه انداخت و آن را به بغداد منتقل کرد. این هفته نامه تا 1373ق که دولت از نشر آن جلوگیری کرد مدت بیست سال بی وقفه انتشار یافت. خلیلی در 1401ق برای اقامت در عمان عراق را ترک گفت و در 1405ق درگذشت. وی برادر عباس خلیلی، نویسنده و مترجم ایرانی و عموی بانوی شاعر سیمین بهبهانی است. آثار زیادی از او منتشر شده است که مهم ترین آنها عبارت اند از: موسوعة العتبات المقدسة که درباره آستانه های مقدس مکه، نجف، کربلا، کاظمین، مشهد رضا، سامرا و مدینه است و در چندین مجله به چاپ رسیده است (بیروت 1965-1968م)؛ هکذا عرفتهم در سه جزء که زندگینامه شماری از اشخاص است و مجلد یکم آن در بغداد و مجلد دوم آن در بیروت به چاپ رسیده است. المدن الاسلامیة و التاریخة العربیة الکبری. غالب آثار او در بغداد و نجف و بعضاً نیز در بیروت به چاپ رسیده اند.

کتاب موسوعة العتبات المقدسة، مجموعه ای 12 جلدی درباره اماکن مقدس است که با این مشخصات نشر شده است:

موسوعة العتبات المقدسة، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، الطبعة الثانیة، 1407ق/ 1987م، دوازده جلد.

مجلدات دوازده گانه عبارت اند از: جلد اول، المدخل؛ جلد دوم: مکه؛ جلد سوم: المدینة المنوره:

جلد چهارم و پنجم: القدس؛ جلد ششم و هفتم: النجف الاشرف؛ جلد هشتم: کربلا؛ جلد نهم و دهم: الکاظمین؛ جلد یازدهم، خراسان و جلد دوازدهم: سامراء.

جلد سوم ویژه مدینه (قسم المدینة) و شامل چهار بخش می باشد. یعنی در واقع مجموعه چهار مقاله بلند است: بخش اول با عنوان «المدینة المنورة قدیماً» به قلم خود جعفر الخلیلی تألیف شده و دارای مباحث مهمی درباره تاریخ مدینه، کوچ یهود به مدینه، آبار، بیابان ها، عیون، زراعت، تجارت و صنعت و مناطق مهم است. بخش دوم با عنوان المدینة المنورة فی الشعر به قلم فؤاد عباس است؛ بخش سوم با عنوان هجرة الرسول الی المدینة به قلم حسین امین و بخش چهارم (المدینة فی

ص: 286

المراجع الغربیة) به قلم جعفر الخیاط است.

این جلد چندین مبحث مفصل درباره بقیع دارد. نخست از بخش اماکن مهم مدینه، به بقیع هم می پردازد. دوم در مدینه در کتب مرجع غربی، ائمه بقیع از نگاه مستشرقین و بقیع از نظر دیگر خاورشناسان را گزارش می نماید. این بخش توسط محمدرضا فرهنگ به فارسی ترجمه شده و با عنوان مکه و مدینه از دیدگاه جهانگردان اروپایی منتشر گردیده است.

مآخذ

دائرةالمعارف تشیع، ج7، ص250-251؛ رؤوس اقلام عابرة عن جعفر الخلیلی، مشکور الأسدی، بغداد دارالمعارف، 1971م، ص7؛ مستدرک اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج2، ص21؛ معجم المؤلفین العراقیین، ج1، ص245؛ موسوعة العتبات المقدسة جعفر الخلیلی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1407ق، ج3، ص222-237 و 280-284 و 328-330؛ مکه و مدینه از دیدگاه جهانگردان اروپایی، جعفر الخلیلی، ترجمه محمدرضا فرهنگ، تهران، مشعر، 1376، ص142-150، 184-186.

خمینی، سید روح اللّه

خمینی، سید روح اللّه، فقیه تقلید، رهبر انقلاب اسلامی و مؤسس جمهوری اسلامی ایران در سده 14ش و تلاشگر در احیای بقیع.

سید روح الله مصطفوی موسوی خمینی معروف به امام خمینی و آقا روح الله (1281- 1368ش) در خمین متولد شد. در همان شهر تحصیلات اولیه را آغاز کرد. برای ادامه تحصیلات حوزوی در 1299 به اراک و سپس به قم رفت. نزد آیت الله عبد الکریم حائری یک دوره فقه و اصول تلمذ کرد. در قم علاوه بر تحصیل به تدریس هم می پرداخت. از سال 1340 مبارزات علیه رژیم پهلوی را آغاز کرد. در 1343 به ترکیه و سپس نجف اشرف تبعید گردید. بالاخره در 1357 بر آخرین شاه پهلوی غلبه کرد و پیروز شد و در 1358 نظام جمهوری اسلامی را تأسیس کرد.

امام خمینی زندگی فردی و اجتماعی پر حادثه ای داشته، آثار فراوانی پدید آورده و تا کنون چندین همایش درباره ایشان برگزار شد و نیز چندین کتاب، مقاله و پایان نامه درباره ایشان به زبانهای مختلف تألیف و منتشر شده است.

ایشان نسبت به وهابیت و آل سعود از دوره جوانی حساسیت داشت، کتاب مهمی به نام کشف الاسرار در نقد اسرار هزار ساله مرحوم حکمی تألیف کرد. در این کتاب وهابیت را نقد و ردّ کرد. نیز اقدامات تخریبی آل سعود را به شدت مورد انتقاد قرار داد. در سال 1347 هنگامی که در نجف تبعید بود، نامه ای به آل سعود نوشت و از رفتارهای این رژیم گلایه و انتقاد کرد. پس از تشکیل جمهوری اسلامی ایران و انتخاب ایشان به عنوان رهبر جمهوری اسلامی توسط مردم، اقدامات علیه آل سعود و وهابیت را گسترش داد. اولین اقدام، برنامه ریزی برای اجرای حج ابراهیمی، ارسال پیام و برائت از مشرکین بود ولی دولت عربستان با این برنامه بشدت برخورد کرد و در سال 1366 تعداد زیادی از حجاج در روز تظاهرات و برائت از مشرکین کشته شدند. امام خمینی پیام شدید اللحنی صادر کرد و بشدت وهابیت و آل سعود را مطرود و منفور اعلام کرد (نک جهان اسلام، ص219- 225). این پیام طولانی و در چند صفحه است و ایشان در آن سران دولت عربستان را مزدور امریکا و مشرک معرفی کرده است. با اینکه تمامی بندهای پیام در نقد و ردّ رفتارها و اقدامات خشونت بار دولت عربستان است، امّا معلوم نیست که چرا هیچ جا از بقیع و تخریب فرهنگ انسانی- اسلامی در بقیع صریحاً به عنوان استدلالی علیه وهابیت و آل سعود استفاده نشده است.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، دار مشعر، 1428، ص54؛ جهان اسلام از دیدگاه امام خمینی، به کوشش علی داستانی بیرکی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1382، ص211- 233؛ دانشنامه دانش گستر، ج7، ص554- 556؛ صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار، 1378، ج2، ص156؛ کشف الاسرار، سید روح الله خمینی، بی جا، بی نا، بی تا، جم- .

خندق

خندق، دفن برخی از شهدای جنگ خندق در بقیع.

غزوه احزاب یا غزوه خندق جنگ سختی بود که بین مسلمانان مستقر در مدینه به رهبری حضرت محمد بن عبدالله(ص) و سپاهیان مکه به فرماندهی ابوسفیان در

ص: 287

شوال سال 5ق آغاز شد. سپاه مکه با ده هزار مرد جنگی از قبایل و طوایف مختلف به سوی مدینه می آمدند. وقتی رسول خدا از حرکت آنان آگاه شد به پیشنهاد سلمان فارسی فرمان داد اطراف مدینه خندق حفر شود. وقتی سپاه دشمن به مدینه رسید با خندق غیر قابل عبور مواجه شد. تا اینکه پس از یک ماه محاصره مدینه به دلیل بدی آب و هوا، کمی آذوقه، خستگی روحی و جسمی مجبور به ترک محاصره شدند. گاه برخی از سپاهیان مکه از خندق عبور کرده و به نبرد تن به تن می پرداختند یا تیرهایی که می انداختند موجب جراحت و شهادت می شد. از اینرو با اینکه آمار شهدا و مجروحین زیاد نبود؛ ولی افرادی مثل سعد بن معاذ مجروح و پس از چندی شهید گردید و در بقیع به خاک سپرده شد. او از شخصیت های مهم صدر اسلام است و به همین دلیل به معرفی او می پردازیم:

سعد بن معاذ بن نعمان بن امرء القیس از انصار و از بزرگان و اعیان طایفه اوس بود. مردی رشید و تنومند و زیبا صورت بود، به پیامبر ایمان کامل آورد و در جنگ ها، همگام با پیامبر شرکت داشت.

ابن معاذ از اصحاب پیامبر و از مشاوران خاص حضرت بود که در سرنوشت بسیاری از حوادث مؤثر بود.

او به واسطه مصعب بن عمیر، راه و شیوه مسلمانی را برگزید و در عقبه با رسول خدا بیعت کرد. حضرت به او سفارش کرد قرآن قرائت کند و عقاید و احکام اسلام را فرا گیرد. او توانست در مدتی کوتاه، طایفه خود را به اسلام مؤمن سازد و خود با ایمانی پرشور، خدمات فراوانی به جامعه اسلامی نمود. از اینرو موقعیتی معنوی و خاص در میان اصحاب یافت. در بدر، پیشاپیش قبیله اوس بود. در نبرد بدر، دو پرچم وجود داشت؛ پرچم مهاجران و مکیان، که در دست علی بن ابی طالب(ع) بود و پرچم انصاریان و اهل مدینه، که سعد بن معاذ آن را در دست داشت.

سعد بن معاذ و طایفه بنی عبدالأشهل، در واقعه اُحد شرکت داشتند و هم او بود که نماینده پیامبر در مذاکره با بنی قریظه بود و از جانب آن حضرت حکمیت داشت.

در ماجرای جنگ خندق در سال 5ق حاضر بود. تیری از جانب سپاه دشمن به او اصابت کرد و مجروح شد و بر اثر همین جراحات به شهادت رسید. در هنگام شهادت 35 سال داشت. پیامبر خدا فرمان داد بدن ایشان را به مدینه آوردند. پیامبر(ص) بر او نماز خواند و دستور فرمود در بقیع به خاک سپرده شود.

روایاتی چند وارد شده که مسلمانان هنگامی که به دستور پیامبر(ص) جایگاه قبرش را حفر می کردند، بوی خوش عطر از آن به مشام حفر کنندگان می رسید و آنان از بوی خوش آن سرمست شدند.

ابن سعد از ابی سعید روایت کرده، گفت: من جزو کسانی بودم که برای سعد قبر می کندیم. هنگام حفر، بوی بسیار خوشی به ما می رسید و هرچه می کندیم، این بوی همچنان می رسید تا به نهایت حفر لحد رسیدیم.

ابن معاذ دارای اخلاق جذاب و نیکویی بود، چون از رفتار و کردار رسول خدا(ص) الگوبرداری کرده بود. درباره مناقب و صفات نفسانی او فراوان نوشته اند. در دانش های اسلامی و معارف قرآنی هم بهره کافی داشت. علاقه مند به اهل بیت(ع) بود و احترام و محبت خاصی نسبت به علی بن ابیطالب ابراز می کرد.

به دلیل شخصیت برجسته ابن معاذ، رسول خدا در بقیع به هنگام کفن و دفن او اقدامات و فعالیت هایی داشت که هر کدام تبدیل به سنت جاری برای مسلمانان شد. مثل آب پاشیدن در قبر قبل از دفن، نوحه سرایی بعد از دفن، تسبیح و تکبیر دسته جمعی به هنگام دفن به پیش خوانی رسول خدا، پا برهنه و بدون رداء در تشییع شرکت کردن و برای او طلب مغفرت کردن.

مآخذ

«خفتگان بقیع»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ش 65، پاییز 1387، ص 76-78؛ دانشنامه دانش گستر، ج 9، ص737- 738؛ «سعد بن معاذ»، حسن الحاج، شخصیات بین الحرمین الشریفین، به کوشش مرکز تحقیقات حج، تهران، مشعر، 1390، ص341-365؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1996م، ج3و4، ص223-231؛ عمدة الاخبار، احمد العباسی، مدینه، المکتبة العلمیة،

ص: 288

بی تا، ص157-158؛ وفاء الوفاء، سمهودی، بیروت، دار احیاء، 1987م، ج1، ص 285.

نیز نک- : سعد بن معاذ؛ سعد بن معاذ از نگاه ابن شبه (لوح فشرده پیوست)؛ سعد بن معاذ از نگاه سمهودی (لوح فشرده پیوست).

خنیس بن حذافه

خنیس بن حذافه، صحابه رسول الله(ص) و مدفون در بقیع.

او از یاران مهاجر پیامبر(ص) بود. پس از ایمان آوردن به اسلام در مکه، همراه با رسول الله(ص) به مدینه مهاجرت کرد. ایمان او به پیامبر(ص) و اخلاص کامل او به اسلام و قرآن ستودنی است. او در خانه ارقم بن ابی ارقم، به حضور رسول الله(ص) رسید و با شنیدن آیات قرآن، صادقانه ایمان آورد. خانه ارقم در مکه، مخفیانه در اختیار رسول الله(ص) بود. افرادی که به آنان اعتماد داشتند، به این خانه دعوت می شدند و پس از گفت و گو با پیامبر و شنیدن آیاتی از قرآن، ایمان می آوردند.

خنیس در ماجرای جنگ بدر حضور داشت و در آغاز بیست و پنجمین ماه هجرت رسول گرامی(ص) دعوت حق را لبیک گفت. پیامبر(ص) بر جنازه وی نماز گزارد و دستور داد او را در کنار قبر عثمان بن مظعون دفن نمایند.

مأخذ

الطبقات الکبری، محمد بن سعد، بیروت، دار صادر، ج3، ص 392.

خوّات بن جُبِیر

خوّات بن جُبِیر، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابوعبدالله خوّات بن جُبیر از یاران و پاسداران رسول اکرم بود. همراه برادرش عبدالله جبیر در غزوه بدر شجاعانه شرکت کرد. البته ابن اسحاق معتقد است که او در غزوه بدر حضور نداشت ولی دیگر مورخین بر اساس قرائن، حضور او را تأیید کرده اند. ابن سعد حضور او را اینگونه گزارش کرده است: خوات همراه با عده ای برای جنگ بدر از مدینه خارج شد. در منطقه روحاء بر اثر حادثه ای مضروب شد و رسول الله(ص) او را باز گرداند. ولی حضرت تیر و کمان او را برداشت و در جنگ از آن استفاده کرد. از اینرو اجر و پاداش شرکت در غزوه بدر برای خوات هم ثبت شد.

او در مدینه، در سال چهارم قمری درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد. هنگام وفات حداکثر 94 و حداقل 74 سال داشته است.

مآخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص43؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1417ق، ج3 و 4، ص250.

خوخة دار نُبَیه بن وهب ← دار نُبَیه بن وهب

خَوْلَة دختر ایاس بن جعفر

خَوْلَة دختر ایاس بن جعفر، همسر حضرت علی(ع) و مادر محمد بن حنفیه و احتمالاً مدفون در بقیع.

خَوْلَة بنت ایاس بن جعفر از قبیله بنی حنفیه بود. تاریخ تولد و درگذشت او دقیقاً معلوم نیست. ولی در سال 40ق زنده بوده است. او را از زنان صاحب فصاحت و فاضله دانسته اند. او مادر محمد بن حنفیه از اسیران قبیله بنی حنفیه بود. خالد بن ولید برای جمع کردن زکات هنگام خلافت ابوبکر وارد بر قبیله بنی حنفیه شد. پس از اطاعت قبیله و گرفتن سلاح های آنان و اقامه نماز، هنگام شب خالد به آنان حمله کرد، تمام مردان قبیله را به قتل رساند، زنان آنها را اسیر کرد، اموال قبیله را بین سپاه خود تقسیم نمود و در همان شب با همسر مالک بن نویره رئیس قبیله که در نهایت زیبایی و جمال بود همبستر شد. وقتی خبر به مدینه رسید عمر بن الخطاب خواست بر خالد حد جاری کند اما خلیفه او را بخشید و این حادثه در تاریخ از همان وقت ضرب المثل است و شعرا اشعاری را در ناجوانمردی خالد سروده اند.

شیخ حر عاملی درباره اسارت و همسری خوله برای حضرت علی(ع) چنین آورده است: وقتی آن زن را به مدینه آوردند، طلحه و خالد قصد داشتند او را در سهم خود قرار دهند، لیکن خوله نپذیرفت و گفت: کسی می تواند مالک من شود که از حال ولادت، گفتار مادرم و خاطراتم آگاهی داشته باشد و خبر دهد. پس از گفت وگویی که در این باره انجام شد، امیر مؤمنان، علی(ع) در مجلس ابوبکر حضور یافت و از آنچه آن زن خواسته بود، خبر داد. بدین ترتیب،

ص: 289

خوله را در سهم آن حضرت قرار دادند و امیر مؤمنان آن زن را به اسماء بنت عمیس سپرد و سفارش او را کرد که از وی به خوبی نگهداری کند و خوله، همچنان نزد اسماء بنت عمیس بود، تا وقتی که برادرش به مدینه آمد و علی(ع) او را به عقد خویش درآورد و مهریه ای برای او معین کرد و به عنوان زنی آزاده، او را به همسری خویش برگزید.

بعضی به امام خرده گرفته و تملک خوله را اقرار به خلافت ابوبکر دانسته اند؛ ولی فقیهان و عالمان شیعه اعتماد دارند که حضرت امیر(ع) خوله را آزاد کرد و بعد با عقد ازدواج به همسری برگزید. منابع سنی و شیعه بر کرامت و محاسن ذاتی خوله اتفاق نظر دارند.

با توجه به برخی قرائن و شواهد به نظر می رسد، خوله در بقیع دفن شده باشد. شوهرش، حضرت علی(ع) در سال 40ق در کوفه شهید شد. به نظر می رسد خوله در کوفه نمانده باشد و به مدینه رفته باشد. چون محمد حنفیه، پسرش مسئولیت ریاست قبیله بنوحنفیه را بر عهده داشت و این قبیله عمدتاً در مدینه ساکن بودند. از اینرو به احتمال بسیار قوی، خوله برای اینکه کنار محمد حنفیه و قبیله اش باشد به مدینه رفته و در همانجا پس از سال 40ق فوت کرده و در بقیع هم دفن شده است. محل دفن دیگری برای او ذکر نشده و دائرةالمعارف تشیع و اعیان الشیعه هم اشاره ای به تاریخ وفات و محل دفن او ندارند.

مآخذ

اثبات الهداة، الحر العاملی، ترجمه محمد نصراللهی، تهران، دار الکتاب الاسلامیة، 1385، ص 265؛ الاصابة، ج4، ص 281؛ اعلام النساء المؤمنات، ص 328؛ اعیان الشیعه، سیدمحسن الامینی، به کوشش سیدحسن امین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 2000م، ج10، ص 157؛ «خفتگان در بقیع»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ش 78؛ دائرةالمعارف تشیع، ج7، ص 342.

خویشاوندان پیامبر اکرم(ص) ← اقوام رسول اکرم(ص)

خویلد بن عمرو

خویلد بن عمرو، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابن سعد نام خویلد را به این صورت ثبت کرده است: خُویلد بن عمرو بن صَخر بن عبدالعَزّی بن معاویه بن المحترش بن عمرو مشهور به ابوشریح الکعبی. اما برخی مورخین شهرت او را به صورت ابوشریح الخزاعی ثبت کرده اند. او قبل از فتح مکه اسلام آورد. پس از آن در امور فرهنگی و اجتماعی مسلمانان فعال بوده است. راوی احادیثی از رسول اکرم(ص) بوده است.

پس از مهاجرت مسلمانان و انتقال مرکزیت به مدینه، در این شهر اقامت گزید و در همانجا فوت کرد. سال فوت او را 68ق نوشته اند و در بقیع دفن شده است.

مآخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص43؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1417ق/ 1996م، ج4، ص466.

خیابان های اطراف بقیع

خیابان های اطراف بقیع، معرفی شوارع و جاده های اطراف.

وضعیت بقیع در ادوار مختلف تغییر یافته و مساحت، متراژ و ابعاد آن همواره در حال دگرگونی بوده است. نقشه ای با تاریخ 1951م توسط دولت عربستان سعودی منتشر شده است. این نقشه که سند رسمی است، وضعیت خیابان های اطراف بقیع را اینگونه ترسیم کرده است:

شارع العوالی یا شارع باب العوالی در جنوب، شارع باب الصغیر در غرب و شارع الشهداء در شمال بوده است (صور من الحیاة، ص64).

اما آخرین نقشه ای که منتشر شده خیابان های اطراف را اینگونه ترسیم کرده است:

خیابان ملک عبدالعزیز در شمال، خیابان ستین در شرق، خیابان ابوایوب انصاری در جنوب (ذکریاتی، ج1، ص303).

مآخذ

ذکریاتی: رحلة حول الاعلام، حسین الشاکری، قم، 1418ق، ج1، ص303-307؛ صور من الحیاة الاجتماعیة، یاسین احمد الخیاری، جده، 1413ق، ص64.

خیاری، یاسین احمد ← یاسین احمد خیاری

خیرالدین خضر بن امام احمد اماسی ← علمای روم

ص: 290

د

دائرةالمعارف بزرگ اسلامی

دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، معرفی مقالات درباره بقیع در این مجموعه.

تألیف دائرةالمعارف بزرگ اسلامی با مدیریت سید کاظم موسوی بجنوردی از سال 1362 آغاز شد و جلد نخست آن در 10374 منتشر شد. مقاله بقیع در جلد دوازدهم این مجموعه درج شده است. غیر از آن مقالات درباره مدفونین بقیع نیز در این دائرة المعارف هست.

مقاله بقیع به قلم علی بهرامیان، بقیع را کهن ترین و مشهورترین گورستان دوره اسلامی در شهر مدینه می داند که به«بقیع الغَرقَد»، یا به ویژه در زمان متأخر به «جنة البقیع» نیز شهرت داشته است. اما حوادث قبل از اسلام را بررسی و گزارش نکرده است.

مؤلف از منابع بسیار استفاده کرده تا جوانب و ابعاد مختلف تاریخی و اعتقادی بقیع را کاوش و معرفی کند. هر چند بهتر بود حجم آن نیز تا حدی مناسب اهمیت و گستردگی بقیع باشد.

همچنین

در مجلات منتشره، درباره برخی شخصیت های مدفون در بقیع مقالاتی آمده است.

مأخذ

دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، 1383، ج12، ص392-394.

دائرةالمعارف تشیع

دائرةالمعارف تشیع، گزارش درباره بقیع بر اساس منابع شیعی.

دائرةالمعارف تشیع با هدف معرفی معارف شیعه تأسیس شد و نویسندگان آن در برخی مدخل ها و مقالات مختلف به موضوعاتی مرتبط با بقیع و ابعاد این قبرستان پرداخته اند.

عبدالحسین شهیدی مقاله نسبتاً بلندی درباره بقیع در این دایرةالمعارف نوشته است. او معتقد است بقیع غرقد یا جنة البقیع قدیمی ترین قبرستان اسلامی است که از پیش از اسلام باقی مانده است؛ و در دوره اسلامی به دستور حضرت رسول اکرم(ص) برای دفن اموات اختصاص یافت. در انتهای جنوب شرقی مدینه و در خارج از دیوار قدیمی مدینه که امروزه در وسط شهر واقع شده، قرار گرفته است.

در ادامه، نام گذاری بقیع را بررسی کرده و آن را با جنة البقیع و بقیع الغرقد تحلیل نموده است. سپس به معرفی شخصیت های مدفون در بقیع در دوره اسلامی می پردازد. آنگاه توسعه بقیع به دستور معاویه بن سفیان و در دوره های بعدی توسط دیگر حاکمان را گزارش کرده است. عظمت و شکوه بقیع و گنبد و بارگاه هایی که بر مزارهای امام حسن(ع)، امام صادق(ع) و برخی از صحابی های معروف را بر اساس اسنادی مثل سفرنامه های ابن جبیر (درگذشت 614ق) معرفی کرده است. همچنین نویسنده در فصل مستقلی با عنوان تعمیرات و عمارت های بقیع و فصل دیگری با عنوان بقیع در حال حاضر به وضعیت تاریخی و تحولات آن پرداخته است.

مأخذ

دائرةالمعارف تشیع، زیرنظر احمد صدر حاج سید جوادی و کامران فانی و بهاءالدین خرمشاهی، تهران، 1371، ج3، ص383 - 385.

دائرةالمعارف الشیعیة

دائرةالمعارف الشیعیة، معرفی مقالات مندرج در این دانشنامه.

دائرةالمعارف الاسلامیة الشیعیة به کوشش سید حسن امین (متولد 1326ق) فرزند مرجع تقلید آیت الله سید محسن امین عاملی منتشر شده است. مقاله بلندی درباره بقیع دارد که بخشی از آن درباره تخریب بقیع معروف به نکبة البقیع است. این مقاله با عنوان «نکبة البقیع الاولی» اطلاعات سودمندی درباره تخریب بقیع در سال 1221ق می دهد.

ص: 291

مقاله دیگری با عنوان محنة الاماکن المقدسة للمرّة الثانیة دارد که درباره تخریب 1344ق بقیع است.

مقاله بلندی با عنوان البقیع دارد و کلیات مباحث را در این مقاله آورده است. این مقاله نخست به معرفی مقابر صحابه و ائمه(ع) و دیگر شخصیت های مهم می پردازد. ولی بیشترین حجم مقاله اشعاری است که در طول تاریخ درباره بقیع سروده قطعه هایی از جواد بلاغی، عبدالکریم الممتن، حسن سبتی، باقر حیدر، مدین الموسوی و جودت القزوینی آورده است.

مأخذ

دائرة المعارف الإسلامیة الشیعیة، سید حسن الامین، بیروت، دارالتعاریف، 2002م، ج8، ص264-270 و 271-273.

دائرةالمعارف مکه و مدینه

دائرةالمعارف مکه و مدینه، کتابی به زبان عربی به روش دائرةالمعارف نگاری جدید و شامل مقالاتی درباره جوانب و ابعاد بقیع.

این دائرةالمعارف به نام موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنورة زیر نظر و با اشراف احمد زکی یمانی منتشر شده است. البته هنوز به پایان نرسیده و تا جلد ششم آن در ایران رؤیت شده است. زکی یمانی یکی از ثروتمندان شهر مکه است که سال ها وزارت نفت عربستان را بر عهده داشت. او یکباره از همه مناصب دولتی کناره گیری کرد و با اقامت در لندن، مؤسسه الفرقان للتراث الاسلامی را تأسیس کرد. این مؤسسه در جده مستقر است و شعبه فعالی در لندن دارد.

مؤسسه الفرقان برای حمایت از نسخه های خطی در دنیای اسلام، تصحیح متون و فهرست نویسی پدید آمد. با گذشت یکی دو دهه از تأسیس آن، به دلیل تعلق خاطر زکی یمانی، تدوین این دائرةالمعارف در دستور کار قرار گرفت.

جلد نخست این دائرةالمعارف در سال 1428ق/ 2007م منتشر شد. این دانشنامه از معدود آثاری است که بسیار به شیوه دائرةالمعارف نگاری آکادمیک نزدیک است. با صرف نظر از پاره ای اشکالات، دارای مباحثی جالب و مطلوب و سودمند می باشد. بر خلاف بسیاری از دانشنامه ها، وفادار به گزارش نگاری مانده است. یعنی در هر مقاله به جای پرداختن به محتوا و ماهیت مدخل، به اطلاعات پیرامونی آن مدخل و گزارش اطلاعات و متون موجود درباره آن موضوع می پردازد.

در جلد پنجم مقاله بلندی درباره بقیع دارد، نیز بقیع های مضاعفی مثل بقیع الزبیر را در مقالات مستقل گزارش و معرفی کرده است. از اینرو ضمن آنکه چندین بقیع معرفی شده ضمن بقیع الغرقد شرحی از بقیع با تصاویری از گذشته آن با همان مزارات قدیم که در ضمن بسیار زیبا و روشن است، درج شده است. در این قسمت روایاتی در توصیه به زیارت بقیع درج شده و روشن است که در این باره تأکید مضاعف شده است. با این حال با اشاره به تخریب بقاع بقیع توسط سعودی ها و این که این کار مطابق سنت نبوی بوده، به توسعه های مختلفی که در دوره سعودی در این قبرستان داده شده پرداخته شده و اطلاعاتی ارائه شده است. همچنین به معرفی شخصیت های معروفی که قبرشان در بقیع است پرداخته شده است. زقاق بقیع هم که ایرانی ها به آن محله بنی هاشم می گویند در مدخل «بقیع، زقاق» آمده و تصویری از آن درج شده است.

نویسندگان مقالات محدود به چند نفر می باشند. مقاله بقیع الغرقد به قلم عماد طاهر و مقالات بقیع های مضاعف به قلم عباس طاشکندی و عماد طاهر تألیف شده است. یکی از ضعف های این دانشنامه نداشتن شناسه برای هر مدخل است.

مأخذ

موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنورة، لندن، مؤسسه الفرقان، للتراث الاسلامی، 1432ق/ 2011م مقدمه و ص127 به بعد.

دائرةالمعارف های فارسی

دائرةالمعارف های فارسی، معرفی مقالات این دائرةالمعارف ها درباره مسائل و موضوعات مرتبط با بقیع.

نخستین دایرةالمعارف فارسی که بقیع را به عنوان یک

ص: 292

مدخل معرفی کرده و بر اساس ضوابط دایرةالمعارف نگاری به گزارش آن اقدام کرده، دایرةالمعارف فارسی ویراسته مرحوم غلامحسین مصاحب است.

این کتاب، بقیع را به بقیع الغَرقَد ارجاع داده و ذیل بقیع الغرقد در مقاله کوتاهی به معرفی این محل پرداخته است. اینگونه شروع می کند که البقیع قدیمی ترین گورستان اسلامی در انتهای جنوب شرقی شهر مدینه و در فاصله کمی از مقبره حضرت محمد(ص) است.

اولین مسلمانی که در این قبرستان دفن شد، عثمان ابن مظعون از صحابه بود. او در سال پنجم قمری درگذشت. پس از دفن این صحابی، مدیریت شهر مدینه به فکر افتاد، آنجا را آماده سازی و خارها را ریشه کن کنند تا برای دفن اموات مسلمانان که رو به فزونی بود مهیا شود. زیرا مدینه پایتخت و مرکز ام القرای جهان اسلام شده و مردم برای کارهای مختلف به این شهر می آمدند و جمعیت آن رو به فزونی بود.

سپس مدفونین صدر اسلام یعنی حضرت زهرا(ع)، زوجه های رسول اکرم(ص)، ابراهیم فرزند حضرت، امام حسن(ع)، امام زین العابدین(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام صادق(ع) را نام می برد.

پس از آن سه دایرةالمعارف مهم دیگر یعنی دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه جهان اسلام و دایرةالمعارف تشیع هر کدام از موضعی به بقیع پرداختند. البته مطالب مشترک هم دارند. امّا این چهار دایرةالمعارف در قلمرو فرهنگ فارسی مرجع پژوهشگران بوده است. هریک از این دایرةالمعارف ها در جای خود در این دانشنامه معرفی و گزارش شده اند.

غیر از این دائرة المعارف ها که مهم ترین آثار هستند، چندین دائرة المعارف درجه دوم ولی فارسی هم هست؛ مثل معارف یا معاریف یا دائرة المعارف جامع اسلامی ویراسته ی سید مصطفی حسینی. این دائرة المعارف ها اغلب مطالب شان را از چهار دایرة المعارف مزبور اخذ کرده اند و شامل نکات جدید و قابل توجه نمی باشند. اما دانشنامه دانش گستر که در سال های اخیر منتشر شده، شامل مقاله ای درباره بقیع غرقد است و نسبت به دیگر مقالات اهمیت بیشتری دارد.

مآخذ

دائرةالمعارف تشیع، زیر نظر احمدصدر حاج سیدجوادی، کامران فانی و بهاءالدین خرمشاهی، تهران، 1371، ج3، ص383-385؛ دائرةالمعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران، فرانکلین، 1345، ج1، ص435-436؛ دانشنامه جهان اسلام، زیرنظر غلامعلی حداد عادل، تهران، 1376، ج3، ص640-642؛ دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیرنظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، 1383، ج12، ص292-294؛ معارف و معاریف: دائرة المعارف جامع اسلامی، سید مصطفی حسینی دشتی، تهران، آرایه، 1379، ج3، ص222-223.

دار ابن افلح

دار ابن افلح، خانه ای واقع در بقیع.

این خانه در اصل از ابو ایوب انصاری معروف بود و ابن افلح آن را از مغیره خرید. بعدها این خانه را به عمر بن بزیع فروخت. این خانه شهرت خاصی دارد چون چندین حادثه تاریخی در آن به وقوع پیوست. برخی از آنها را امینی گزارش کرده است.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، 1427ق، ص287- 288؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، به کوشش علی شیری، دمشق، دار الفکر، ج60، ص73.

دار امام سجاد(ع) ← خانه امام زین العابدین(ع)

دار امام صادق(ع) ← خانه امام صادق(ع)

دار سعید بن عثمان ← سعید بن عثمان.

دار شخصیت ها

دار شخصیت ها، چندین خانه منسوب به رجال صدر اسلام در بقیع.

کسانی مثل علی بن ابی طالب(ع)، ابوبکر، زید بن ثابت و ده ها شخصیت دیگر، در بقیع خانه داشتند. پیش از ظهور اسلام چنین خانه هایی را سراغ نداریم ولی پس از

ص: 293

اسلام و مهاجرت مسلمانان از نقاط مختلف به مدینه و مرکزیت یافتن مدینه، جمعیت افزایش یافت. چون بقیع در منطقه خوبی قرار داشت، مسلمانان قطعه هایی از آن را تصرف کرده و خانه ای ساختند.

ساختار بقیع به گونه ای است که فقط قبرستان نبود بلکه در لابلای قبور خانه هم ساخته بودند. نیز خود خانه ها مثل خانه عقیل محل دفن اموات بود.

مورخان حداقل بیست خانه منسوب به شخصیت ها را نام برده اند. اهمّ آنها عبارت اند از: دار علی بن ابی طالب(ع)، دار عبیدالله بن العباس، دار عقیل، دار ابن افلح، دار زید بن ثابت، دار ضمیرة بن ابی ضمیرة الحمیری دار عثمان، دار محمد بن حنیفه، دار مغیرة بن شعبه و دار نافع.

مآخذ

الاصابة، ابن حجر، به کوشش علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب اللبنانیة، ج7، ص188 و 268؛ بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء، ج48، ص94؛ بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، 1427ق، ص287- 293؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار صادر، ج4، ص44 و 53 و 54؛ ج8، ص30 و 42و 109.

دار عقیل

دار عقیل، خانه عقیل بن ابیطالب و محل دفن او و برخی دیگر از مشاهیر صدر اسلام.

این خانه در سمت غرب بقیع، سر کوچه ای به نام الروحاء (یعنی راه خانه محمد بن زید) قرار گرفته است. عقیل برادر امام علی(ع) و از شخصیت های مؤثر در صدر اسلام، پس از فوت، در همین جا دفن شده است. بعضی محل دفن عقیل را شام دانسته اند (نزهة الناظرین، ص278). نیز مشاهیر دیگری مثل چهار امام شیعیان و عبدالله بن جعفر طیار در همین جا دفن شده اند. در حجره ای از این خانه نیز همسران رسول اکرم(ص) دفن شده اند.

ابن سعد تصریح می کند دارعقیل واسع و دارای اتاق های زیاد و نیز دارای ساکنان فراوان بود (الطبقات الکبری، ج4، ص44). این خانه هم در زمان حیات عقیل و هم پس از وفاتش، پایگاه بنی هاشم و اهل بیت(ع) بود. بقیع سه قسمت داشت، بخش اموات بنی امیه در حش کوکب، بخش بنی عباس با محوریت مقبره عباس و بخش بنی هاشم و اهل بیت(ع) با محوریت دارعقیل. تقریباً همه بزرگان اهل بیت در دارعقیل دفن شده اند. بر اساس یک نظر تاریخی، فاطمه زهرا(س)، در گوشه ای از دارعقیل دفن شد (الاصابة، ج8، ص268، بقیع الغرقد، ص291). دارعقیل به نام دارالکراحی هم نامیده می شد (بقیع الغرقد، ص292).

مآخذ

الاصابة، ابن حجر عسقلانی، به کوشش عادل احمد و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب؛ بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، مشعر، 1428ق؛ البقیع قضیة کل مسلم، لندن، بی تا، ص6؛ تاریخ آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص363؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دارصادر؛ نزهة الناظرین، برزنجی، قاهره، 1998م.

دار قوم مؤمنین

دار قوم مؤمنین، توصیف بقیع به این نام توسط رسول خدا(ص).

رسول خدا(ص) بقیع را به نام «دار قوم مؤمنین» یعنی خانه گروه مؤمنان ستود. آن حضرت به بقیع عنایت ویژه ای داشت. در مواقع و شرایط مختلف به بقیع می رفت و به نجوا با قبور می پرداخت. اغلب وقتی به زیارت بقیع می رفت، خطاب به مدفونین بقیع می فرمود:

السَّلام عَلَیکُم دارَ قَوم مُؤمِنِین، و إنّا أن شاءَ الله بِکُم لاحِقُون، اَللّهمَّ اغفّر لِأَهلِ بَقیعِ الغَرقَد. اَلّلهُمَ لا تحرمنا أَجرَهُم وَ لاتفتنّا بعدهم. اللّهُمَّ اغفِر لَنا و لَهُم.

عایشه می گوید برخی شب ها شاهد برخاستن رسول خدا(ص) به آرامی از بستر و بیرون رفتن او بوده است. یک بار در پی او را روان شده و دیده که حضرت به بقیع رفت و برای دفن شدگان آن طلب استغفار کرد. از همو نقل شده که پیامبر وقتی در آخر شب به بقیع می رفت، می فرمود: «السَّلامُ عَلَیکُمْ دارَ قَوْم مُؤْمِنِین وَ أتاکُمْ ما تُوعَدُون غَداً مُؤَجِّلُون وَ إِنّا اِنْ شاءَالله بِکُمْ لاحِقُون. اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لاَِهْلِ بَقِیعِ الْغَرْقَد».

ص: 294

این روایت در بسیاری از مجامع حدیثی اهل سنت درج شده و حدیث پژوهان اهل سنت، آن را از نظر معیارهای اعتبار سنجی روایات معتبر می دانند (الروایات الواردة، 596-599). در منابع شیعی و سنی، روایات شامل این تعبیر معرفی شده اند (بقیع الغرقد، ص68).

همچنین نقل شده است که حضرت در برابر بقیع می ایستاد و می فرمود: «السَّلامُ عَلَیکُمْ یا أَهْلَ الْقُبُور مِنَ الْمُؤْمِنِین وَ الْمُسْلِمِین».

مآخذ

بقیع الغرقد، محمد امین امینی، مشعر، 1428ق؛ التعریف بما آنست دارالهجرة، المطری، مدینه، المکتبة العلمیة، 1372ق، ص41؛ الروایات الواردة فی فشائل المدینة المنورة، صالح بن حامد بن سعید الرفاعی، مدینه، دارالخضیری، 1418ق؛ الکافی: الفروع، الکلینی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، بی تا، ج4، ص559.

دار محمّد بن ابن الحنیفه

دار محمّد بن ابن الحنیفه، خانه منسوب به او در بقیع.

وقتی محمد بن علی به مدینه آمد و قرار شد در مدینه سکونت داشته باشد، در بقیع، زمینی را تصرف کرد و خانه ای ساخت. عثمان بن مظعون اولین مدفون در بقیع در کنار همین خانه دفن شد.

مأخذ

بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، دار مشعر، 1427ق، ص292.

دار نُبَیه بن وهب

دار نُبَیه بن وهب، خانه یکی از بزرگان و مشاهیر در بقیع.

ابن النجار(578-643ق) از مدینه شناسان بزرگ سده 6و7ق و مؤلف کتاب الدرة الثمینة فی أخبار المدینة از سعید بن جبیر نقل کرده که قبر حسن بن علی را در ابتدای کوچه ای در بقیع مشاهده کردم که یک طرف آن دار نُبَیه بن وهب و طرف دیگر آن دارعقیل بن ابی طالب بود (الدرة الثمینة، ص456).

ابن نجار در ادامه می نویسد با توجه به اینکه حسن بن علی(ع) وصیت کرده بود او را در کنار مادرش در بقیع دفن کنند، پس قبر فاطمه بنت رسول الله(ص) هم باید همین جا باشد. از اینرو بر اساس این گزارش خانه عقیل و خانه نُبَیه همجوار بوده اند. مقبره امام حسن(ع) در خانه عقیل در جوار خانه نُبَیه قرار داشته است. بهجة النفوس از قول ابن نجار آورده که مقبره امام حسن مجتبی(ع) جنب حضرت مقبره حضرت فاطمه(ع) و مقابل پنجره (خوخة) از خانه نُبَیه بن وهب قرار داشت (بهجة النفوس، ج2، ص1007).

نُبَیه بن وهب بن عثمان العبدری المدنی (درگذشت 126ق) را راوی ای ثقه و مورد اطمینان دانسته اند.

گاه نامش به صورت نُبَیه بن وردان ثبت شده است.

مآخذ

بهجة النفوس والاسرار فی تاریخ دارهجرة النبی المختار، محمد بن عبدالوهاب فضل، بیروت، دارالعرب الاسلامی، ج2، ص1007؛ تقریب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، حلب، دارالرشید، 1418ق/ 1997م، ش79؛ الدرة الثمینة فی أخبار المدینة، ابن النجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه منوره، 2006م، ص456.

دارالمغیرة بن شعبة

دارالمغیرة بن شعبة، خانه مغیره واقع در بقیع.

ابوعیسی یا ابو عبدالله مغیرة بن شعبه در شهر طائف به دنیا آمد. در سال 5ق اسلام را پذیرفت. اما درباره ایمان و خلوص ایمانش شبهاتی مطرح کرده اند. در سال 49ق درگذشت و بر اساس یک دیدگاه در بقیع به خاک سپرده شد.

او خانه ای در بقیع داشت که گویا در ابتدای بقیع واقع بود. بر اساس یک روایت صفیه دختر عبدالمطلب و عمه رسول خدا(ص) در زاویه این خانه دفن شد. قبر عقیل بن ابی طالب و قبه ای که روی مقبره عقیل بود در نزدیکی یا جوار خانه مغیره قرار داشت.

مأخذ

الدرة الثمینة فی أخبار المدینة، محمد بن محمود بن النجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه منوره، مرکز بحوث والدراسات، 1427ق/ 2006م، ص456-457.

دانش امام علی(ع)

دانش امام علی(ع)، تسلط حضرت بر دانش های مختلف و بیان نمونه هایی از آن در بقیع.

متون و ادله بسیاری هست که تسلط علی بن ابی طالب(ع) بر علوم گوناگون را نشان می دهد. امام یک شب

ص: 295

با ابن عباس به بقیع رفته و در این زمینه مطالبی بیان می نماید. ابن عباس در این باره می گوید: در یک شب مهتابی علی(ع) دست مرا گرفت و به طرف بقیع برد و گفت: ای عبدالله بخوان، بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ را قرائت کردم، وی در اسرار بِسمِ اللهِ سخن گفت و گفت تا هنگامی که صبح شد و هوا روشن گردید، و فرمود: از من از اسرار کائنات سؤال کن، ما وارث علوم پیامبران هستیم.

اصبغ بن نباته نیز روایت می کند که از علی(ع) شنیدم که فرمود: رسول خدا(ص) هزار باب از علوم را به من تعلیم داد که از هر بابی هزار باب دیگر گشوده می شود، و من همه را فرا گرفتم، حوادث گذشته و آن چه که در آینده بیاید همه را می دانم.

ابن ابی الحدید گوید: من درباره کسی که همه فضایل را به او نسبت می دهند و هر گروهی خود را به او وابسته اند، چه بگویم؟ امیرالمؤمنین منبع همه فضایل و سرچشمه همه علوم و معارف است، هر کس در هر کاری نبوغ پیدا کند خود را به او نسبت می دهد و از وی پیروی می کند و خود را دنباله روی او می داند.

مأخذ

ایمان و کفر، به کوشش عزیزالله عطاردی، تهران، نشر عطارد، ج1، ص13.

دانشمندان اناطولی ← علمای روم

دانشنامه جهان اسلام

دانشنامه جهان اسلام، معرفی مقالات درباره بقیع در این دائرةالمعارف.

دانشنامه جهان اسلام با هدف معرفی موضوعات و حوادث و تبیین مباحث جهان اسلام با نگرش اسلامی و روش علمی از سال 1375 آغاز به انتشار جلد نخست نمود. بنیاد دائرةالمعارف اسلامی که متصدی تألیف این مجموعه است، در 1362 تأسیس شد. این دانشنامه در ادامه و تکمیل و توسعه دانشنامه اسلام و ایران است که به اهتمام احسان یارشاطر پیش از پیروزی انقلاب ایران، منتشر می شد. مقاله «بقیع الغرقد» در جلد سوم در سال 1376 منتشر شد. این مقاله توسط ونسینک و بزمی انصاری تألیف و حسن طارمی به ترجمه آن به فارسی اقدام کرده است. اصل آن در دائرة المعارف اسلام (EI2) منتشر شده است. نویسنده با تکیه بر منابع لاتین و اسلامی به بررسی حوادث بقیع می پردازد. البته نکته جدید در این مقاله نیست.

چون توسط پژوهشگران غیرمسلمانان و غیر شیعه تألیف شده، رویکرد آن عدم تأکید روی دغدغه های واقعی است. البته مترجم در جاهایی به ویژه در پایان با افزودن نکاتی، تلاش کرده از مشکلات آن بکاهد. مناسب بود مطالب کاملاً خطا و اشتباه مثل وقفی بودن بقیع توسط مترجم تذکر داده می شد.

مهم ترین اشکال فنی این مقاله نپرداختن به بقیع از منظر جهان اسلام است و حال آنکه انتظار بود به عنوانش وفادار بماند. حجم آن نیز مناسب اهمیت و ابعاد بقیع و حوادث آن نیست.

همچنین در جلدهای منتشر شده، مقالاتی درباره بعضی از شخصیت های مدفون در بقیع آمده است.

مأخذ

دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، 1376، ج3، ص640-642.

دانشنامه حج و حرمین شریفین

دانشنامه حج و حرمین شریفین، معرفی مقالات این دائرة المعارف.

این دانشنامه به اهتمام پژوهشکده حج و زیارت و حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج تألیف شده است. دارای مقالاتی درباره بقیع است. یکی از آنها مقاله «بنای بر قبور» به قلم طاهره کریمی محلی است. این مقاله به عنوان متن و مدرک پژوهشی برای پژوهشگران موضوعات مرتبط به بقیع سودمند است.

مقاله مهم دیگری با عنوان بارگاه های بقیع دارد و به معرفی بقعه ها قبل از تخریب پرداخته است. نیز استدلال های وهابیون برای تخریب بقعه ها را نقادی کرده است.

مأخذ

دانشنامه حج و حرمین شریفین، قم، پژوهشگاه حج و زیارت، 1392، ج4، ص168.

ص: 296

دانشنامه دانش گستر

دانشنامه دانش گستر، معرفی مقالات درباره بقیع در این دائرة المعارف.

دانشنامه دانش گستر پس از دائرة المعارف فارسی ویراسته غلامحسین مصاحب، دائرة المعارفی عمومی به زبان فارسی است و به طور کامل از حرف آ تا حرف ی را شامل است. تمامی هجده جلد این مجموعه در سال 1389 منتشر شد. یکی از مقالات این دانشنامه، بقیع است مطلب خاصی در این مقاله نیست و بیشتر به معرفی مقابر صحابه و ائمه(ع) پرداخته است.

مأخذ

دانشنامه دانش گستر، زیر نظر علی رامین، کامران فانی، محمدعلی سادات، تهران، مؤسسه علمی و فرهنگی دانش گستر، 1389، ج4، ص348-349.

داود بن عبداللّه بن موسی الجون

داود بن عبداللّه بن موسی الجون، از مشاهیر مدفون در بقیع.

داود پسر عبدالله الجون بود. پدرش یعنی عبدالله از شهرت فراوان برخوردار بود و ملقب و مشهور به البصری بود.

داود و پدرش هر دو ادیب و صاحب معارف ادبی و شاعر بودند. گویا داود در مدینه زندانی شده و در همانجا درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، دار مشعر، 1428ق، ص232.

الدجانی، احمد بن محمد ← قشاشی، احمد بن محمد

دختران رسول اکرم(ص)

دختران رسول اکرم(ص)، معرفی دختران مدفون در بقیع.

مورخین و سیره نگاران معمولاً پنج دختر برای رسول اکرم ذیل «بنات رسول الله» نام برده اند: فاطمه زهرا(س)، زینب، رقیه، ام کلثوم و اُمامه و فقط امامه را دختر خوانده دانسته اند.

اما برخی منابع جدید فقط رقیه، ام کلثوم، زینب و فاطمه زهرا(س) را نام برده اند (بقیع الغرقد، ص133-134). این دانشنامه درباره هر یک از دختران مقاله ی مستقلی عرضه کرده است ولی اینجا اجمالاً به معرفی آنان می پردازیم.

فاطمه دختر خدیجه بنت خویلد بن اسد و پنج سال بعد از بعثت در مکه متولد شد. او با حضرت علی(ع) ازدواج کرد. در دوره خلافت ابابکر و در سال 11ق رحلت یافت. جسد ایشان شبانه و دور از چشم دیگران توسط امام علی(ع) در گوشه ای از دار عقیل دفن شد. بین مزار فاطمه و جاده هفت ذرع فاصله بود (الطبقات، ج 7 و 8، ص258). اکنون محل قبرش نامعلوم است. در نظر شیعه، فاطمه هم طراز و هم رتبه با مریم، آسیه و خدیجه بلکه برتر از آنان است. او در رفتار، تفکر و رویه، الگوی متعالی برای زنان مسلمان است. چون از کمالات انسانی متعالی برخوردار بود. از حضرت رسول اکرم(ص)، احادیثی در شأن و مرتبه و فضایل فاطمه نقل شده است.

رقیه مشهور به ربیه، گاه او را دختر خدیجه و رسول اکرم(ص) معرفی کرده اند که قبل بعثت متولد شد. ولی دیگر مورخان او را دختر خواهر خدیجه و دختر خوانده حضرت دانسته اند. به هنگام مسافرت پیامبر(ص) به بدر از دنیا رفت و ایشان شاهد دفن او نبود. بهرحال او از زنان پرجاذبه و فعالّ در قرن نخست اسلامی بوده و پس از وفات در بقیع دفن شده است.

ام کلثوم را ابن سعد دختر حضرت رسول(ص) و خدیجه معرفی کرده است. ولی برخی مورخان او را فرزندخوانده حضرت دانسته اند. زینب را بزرگترین فرزند آن حضرت و یا ربیبه(دخترخوانده) حضرت معرفی کرده اند. ولی ابن سعد او را دختر آن حضرت و خدیجه دانسته که در سال 8ق درگذشت و زیر نظر حضرت در بقیع دفن شد.

ابن سعد درباره اُمامه، او را دختر ابی العباس بن ربیع و مادرش را زینب بنت رسول الله معرفی کرده است. یعنی تنها دختری که ابن سعد او را دختر خوانده دانسته همین اُمامه است. ولی بقیه را از حضرت و خدیجه می داند. اُمامه هم در بقیع دفن شده است.

غیر از فاطمه زهرا(س) که درباره محل دفن ایشان اختلاف است، مدفن دیگر دختران در بقیع مسلم است. نیز در اینکه ام کلثوم، زینب و رقیه دختران واقعی

ص: 297

حضرت هستند، اختلاف نظر هست و تحقیقات فراوان در این باره انجام گرفته و عرضه شده است. خلاصه این تحقیقات توسط آقای امینی آمده است (بقیع الغرقد، ص133-136).

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص133-136؛ تاریخ و آثار اسلامی، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص 359-360؛ دائرة المعارف تشیع، ج2، ص 489؛ دانشنامه دانش گستر، ج11، ص 584، ج8، ص 677؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، 1995، ج8، ص 252-263.

نیز نک- : فاطمه(س)، ام کلثوم، اُمامه، رقیه، زینب

دختران رسول خدا(ص)

دختران رسول خدا(ص)، گزارش ابن سعد.

ابن سعد (درگذشت 230ق) به عنوان نخستین مورخینی که از اهل بیت و دختران رسول خدا گزارش داده اند، دیدگاهش مستقلاً مطرح شده است. او فصل مستقلی به نام ذکر نبات رسول خدا گشوده و به تفصیل از پنج فرزند دختر حضرت نام برده است: فاطمه بنت رسول الله و خدیجه بنت خویلد. پس از رحلت حضرت او نتوانست این غم را به پایان برد و پس از درگذشت در گوشه ای از دارعقیل دفن شد. بین مزار فاطمه و جاده هفت زرع فاصله بود(الطبقات، ج7 و 8، ص258).

زینب بنت رسول الله و خدیجه بنت خویلد در سال 8ق درگذشت و زیر نظر حضرت کفن و در بقیع به خاک سپرده شد. رقیه بنت رسول الله و خدیجه بنت خویلد. به هنگام مسافرت حضرت به بدر، رقیه از دنیا رفت، از اینرو حضرت شاهد دفن او نبود. او در بقیع دفن شد.

ام کلثوم بنت رسول الله و خدیجه بنت خویلد پس از درگذشت در بقیع دفن شد. أمامه بنت ابی العاص بن الربیع و زینب بنت رسول الله. در واقع نوه دختری رسول خدا است. او هم در بقیع دفن شد.

از بین اینها چهار تن مادرشان خدیجه و یک تن مادرش زینب ود. نیز چهار تن پدرشان محمد(ص) و یک تن ابوالعاص بود.

دیدگاه ابن سعد توسط مورخین بعدی پذیرفته شد و به نقل آن پرداخته اند. مثل ابن شبه (درگذشت 263ق) که عین گزارش ابن سعد را آورده است.

مآخذ

تاریخ مدینه منوره، ابن شبه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، جم-؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1995م، ج7و8، ص252-263.

نیز نک- : زینب؛ فاطمه دختر رسول خدا؛ رقیه؛ أمامه، ام کلثوم؛ فرزندان رسول خدا

در البقیع ← باب البقیع

در صیران (یا باب الجمعه)

در صیران (یا باب الجمعه)، محل تردد بین قسمت جنوبی و قسمت شمالی بقیع.

در قرون نخست اسلامی قبرستان بقیع دو بخش مهم داشت: یک بخش به نام بقیع کبیر و بخش دیگر به نام بقیع العمات. این دو بخش با کوچه یا معبری به نام عمقه یا باب الجمعه یا باب (در) صیدان از یکدیگر جدا می شد. بقیع العمات از مقابر دختر و همسران رسول اکرم(ص) و مقابر ائمه(ع) با کوچه ای به نام عمقه جدا می شد. این کوچه جنوب و شمال قبرستان را جدا می کرد. اما در سال 1373ق این کوچه تخریب شد و امروزه محل تردد این دو بخش، باب (درب) صیران، باب الجمعه خوانده می شود و دو قسمت بقیع به یکدیگر ضمیمه شدند.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمد انور بکری، مدینه، مکتبة الحلبی، 2004م، ص21؛ البقیع: قصة تدمیر آل سعود، یوسف الهاجری، بیروت، 1411ق، ص 34؛ مدینة بین الماضی و الحاضر، ابراهیم بن علی العیاشی، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، 1392ق/ 1972م.

دربان بقیع ← بواب

درب های مرقد اسماعیل ← وسعت مرقد اسماعیل بن جعفر الصادق(ع)

الدرة الثمینة فی اخبار المدینة ← ابن النجار

ص: 298

درگذشت نامه

درگذشت نامه، کتابی از ابن زُبَر درباره تولد و وفات علما تا اواسط سده چهارم قمری.

گروهی از کتب تاریخ فقط به تاریخ و محل تولد و مرگ افراد پرداخته اند. این دانش که گاه آن را وفات پژوهی یا درگذشت پژوهی و آثار و ثمرات آن را وفات نگاشته یا درگذشت نامه می نامند، شعبه ای از علم تاریخ محسوب می شود.

بقیع به عنوان جایی که از دیرباز اموات و اشخاص بزرگ در آن آرمیده اند با این دانش هم سروکار دارد. یعنی برای تعیین اینکه فلان فرد در بقیع دفن شده یا نه؟ در چه تاریخی و در چه قسمتی از آن دفن شده و چه کسی بر او نماز میت خوانده و اطلاعات خاص درباره غسل و کفن اموات بقیع؟ لابدّ باید به اینگونه آثار و این دانش مراجعه کرد.

یکی از این آثار با این مشخصات منتشر شده است:

تاریخ مَولد العلماء ووفیاتهم، ابی سلیمان محمد بن عبدالله بن زُبَر الربعی (درگذشت 379ق)، همراه با دو مستدرک از عبدالعزیز الکتانی و هبةالله بن الأکفانی، به کوشش محمد المصری، الکویت، منشورات مرکز المخطوطات، 1410ق/ 1990م.

این کتاب اطلاعاتی درباره عالمانی که در بقیع دفن شده اند را آورده است. یعنی مدفونین و متوفاها از سال اول هجری تا سال 485ق را شامل است. البته دیگران اطلاعات شخصیت های دیگری را نخست تا سال 455ق به آن افزوده اند. سپس دو نفر بر آن مستدرک نوشته اند: یکی عبدالعزیز الکتانی است که مستدرکی به نام تالی کتاب تاریخ مولد العلماء لان زُبَر را بر آن افزود و اطلاعات شخصیت ها را تا 462ق ادامه داد. دوم مستدرکی به نام زیادات هبةالله بن الأکفانی است و تا 485ق ادامه داد.

محمد بن عبدالله مشهور به ابن زُبر (یا ابن زُبَرة یا ابن زُبَر) در سال 298ق در دمشق متولد شد و در همین شهر رشد و نمو یافت تا اینکه به محدث، مورخ و حافظ حدیث مشهور شد. تا بالاخره در هشتاد و یک سالگی و در سال 379ق درگذشت.

یکی از ویژگی های مهم این کتاب کهن بودن آن است و لذا اطلاعات دست اول را در اختیار پژوهشگران قرار می دهد.

مأخذ

مقدمه کتاب تاریخ مولد العلماء و وفیاتهم، مقدمه های محمد بن ابراهیم الشیبانی و محمد المصری، الکویت، 1410ق.

دریابادی، عبدالماجد

دریابادی، عبدالماجد، از علمای بزرگ اهل سنت در هند و مؤلف سفرنامه مکه و بقیع.

علامه عبدالماجد دریابادی از ادبای دارای سبک از منطقه دریاباد هندوستان است که در سال 1347ق/ 1929م به قصد انجام مناسک حج و زیارت مشاهد مکه و مدینه منوره به حجاز سفر نمود. او مشاهدات و خاطرات خود را روزانه می نوشت و با تنظیم آنها سفرنامه حجاز را تألیف نموده این سفرنامه به زبان اردو است.

المجلس الاعلی للثقافة در قاهره به مدیریت جابر عصفور امین از سال 2002م/ 1423ق درصدد برآمد سفرنامه های شرقی را به عربی ترجمه کند، تا جهان اسلام با اینگونه آثار هم آشنا شود و استفاده از آنها عمومیت و توسعه پیدا کند. بنابراین چندین سفرنامه تا کنون تعریب و منتشر شده است؛ مثل شهور فی دیار العرب از مسعود عالم الندوی که از اردو به عربی ترجمه شده است.

کتاب یابانی فی مکه از سوزوکی تاکیشی از ژاپنی به عربی ترجمه شده است. کتاب یومیات رحلة فی الحجاز از علامه رسول مهر از اردو به عربی ترجمه شده است و ده ها سفرنامه دیگر که از زبان های مختلف شرقی به عربی در همین مؤسسه ترجمه شده است. سفرنامه حجاز تألیف عبدالماجد الدریابادی، توسط سمیر عبدالمجید ابراهیم ترجمه و آقای سید سلیمان الندوی بر آن نوشته و در قاهره، 2004م منتشر شده است.

این سفرنامه دارای فصلی درباره بقیع است. نویسنده با سبک ادبی و جملاتی ادیبانه اهمیت بقیع را توصیف کرده و تخریب آنجا را نقد نموده است. در مقاله «عبدالماجد در

ص: 299

بقیع» فصلی که درباره بقیع است، نقل شده است.

مأخذ

سفرنامه حجاز، عبدالماجد الدریابادی، ترجمه سمیر عبدالحمید ابراهیم، مقدمه سید سلیمان الندوی، قاهره، المجلس الاعلی للثقافه، 2004م، مقدمه و ص201-206.

دستور خداوند برای طلب مغفرت

دستور خداوند برای طلب مغفرت، دستور خداوند درباره استغفار برای اموات بقیع.

عائشه پس از رحلت رسول خدا(ص) در جمع اصحاب و یاران حضرت می گوید آیا حدیثی از رسول خدا(ص) برای شما بگویم؟ جمع پاسخ مثبت دادند. عائشه چنین شروع کرد؛ در یکی از شب ها که رسول خدا در خانه او مانده بود، رداء و کفش ها را از تن درآورده و مدتی به خواب رفت، اما ناگهان بیدار شد و فرمود جبرئیل آمد و گفت پروردگارت امر فرموده به بقیع نزد اموات رفته و برای آنها طلب مغفرت و آمرزش نمایی. (ان ربک یأمرک ان تأتی اهل البقیع فتستغفر لهم)

عایشه به رسول خدا می گوید: اگر من بخواهم استغفار کنم چکار کنم و چه بگویم؟ رسول خدا این ذکر را به او آموزش می دهد: السلام علی اهل الدیار من المؤمنین و المسلمین و یرحم الله المستقدمین منا و المستأخرین و إنا إن شاءالله بکم للاحقون.

بعضی از فقها این امر الهی را دالّ بر استحباب می دانند و استحباب رفتن به بقیع و زیارت اموات و استغفار آنان را استنباط کرده اند. این دستور خداوند، نشانگر عنایت خداوند به بقیع است.

مآخذ

احکام و خصائص الحرمین المکی و المدنی فی الفقه الاسلامی، علی احمد یحیی القاعدی، بیروت، مؤسسه الریان، 2008م، ج2، ص894-895؛ صحیح مسلم، مسلم بن حسین قشیری، بیروت، دارالکفر، 1987م، ج7، ص40؛ فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، احمد بن علی عسقلانی، بیروت، دارالکفر، بی تا، ج1، ص125.

دعا برای اهل بقیع

دعا برای اهل بقیع، دعای رسول اکرم(ص) به طور مستمر برای اموات بقیع.

رسول اکرم(ص) برنامه همیشگی برای بقیع داشت و دائماً درصدد حضور در بقیع بود. گاه روزها و برخی مواقع شب ها در بقیع حضور می یافت و برای اهل بقیع دعا و طلب مغفرت می کرد. نیز روزی فرمود من از جانب خداوند مأمور هستم تا برای اینان دعا کنم. انّی اُمِرْتُ أن آتی أملَ البقیع فأدعولهم وأُصلّی علیهم. من مأمورم در میان اهل بقیع بیایم و برای آنها دعا کنم و برای آنها نماز بخوانم.

رسول خدا(ص) دعا و اجرای آداب نیایش و جلب توجه مسلمانان به اهمیت دعا را برای اولین بار در بقیع اجرا کرد. یعنی بقیع کارگاه عملی برای آموزش دعا و نیایش به مسلمانان بود.

خط مشی آن حضرت آموزش و هدایت زندگان از طریق توجه و اهتمام به مردگان بود. ادیان الهی سه گونه خط مشی دارند: برخی برنامه خود را بر اساس فراموشی مردگان و اهتمام به زنده ها می گذرانند و برخی اهتمام به مردگان و فراموشی زنده ها و برخی هدایت زنده ها را از طریق اهتمام به مرده ها پیش می برند. خط مشی سوم معاد را در کنار نبوت و توحید تبلیغ می کند.

وهابیت، فرقه ای است که اهتمام و توجهی به مردگان ندارد و می پندارد که فرد پس از مردن رابطه اش کاملاً با جهان و جامعه قطع می گردد. اما در سیره حضرت رسول(ص) و اهل بیت مردگان را در ارتباط با جامعه مسلمانان قرار می داده و بین آنان پیوند و ارتباط برقرار می کردند.

اهمّ برنامه های حضرت رسول(ص) در زمینه دعا جمع آوری شده است (نک بقیع الغرقد، ص63-67).

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، مشعر، 1428ق؛ تاریخ المدینة المنورة، عمر بن شبّه، قم، دار الفکر، 1368ش، ج1، ص 90و95؛ معالم المدرستین، علامه سیدمرتضی عسکری، تهران، مطبعه صدر، 1416ق، ج1، ص 70.

نیز نک- : صلاة

دعای سمات

دعای سمات، نیایش قرائت شده در بقیع.

از ادعیه مشهوری است که در ساعات آخر روزهای جمعه قرائت می شود. سمات جمع سِمَه یعنی علامت و نشانه و چون شامل نام های خداوند است و استجابتِ

ص: 300

آن دارای نشانه ها و ادله قطعی است از اینرو به سمات معروف شده است. کسانی که در پی قضای حوایج و دفع شرّ دشمنان هستند، این دعا را می خوانند.

زائران بقیع بسیار به این دعا علاقه دارند و تلاش می کنند که بویژه عصر جمعه در بقیع به تلاوت آن بپردازند و از این رو در بین زائران بقیع رواج دارد.

مأخذ

تذکرة الطریق، محمد عبد الحسین کربلایی، به کوشش رسول جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، ص135.

دعای مقابر بقیع ← زیارت، متون

دعبل خزاعی و بقیع

دعبل خزاعی و بقیع، دیدگاه او درباره ی بقیع در قصیده تائیه.

دعبل خزاعی(147-246ق) شاعر نامدار شیعی که نامش به صورت محمد بن علی، و عبل بن علی بن رزین ضبط شده و در دوره ی امام رضا(ع) می زیست. او قصیده ای معروف به قصیده تائیه درباره ی اهل بیت(ع) سروده است. دعبل در برخی از اشعارش و بویژه در این قصیده به مصیبت های اهل بیت اشاره می کند و مظلومیت آنان را بر می شمارد، در حالی که دشمنان آنان در شوکت و کاخ های مجلل زندگی می کردند.

در این قصیده از شهدای بدر، احد، خیبر و حنین یاد شده، نیز از مزار حضرت رسول خدا(ص) و مقابر بقیع در مدینه سخن به میان آمده و به صورت مرثیه، خاطره آنان یادآوری شده است.

مأخذ

راویان امام رضا(ع) در مسند الرضا، عزیزالله عطاردی، تهران، نشر عطارد، 1388، ص 172-173.

دفن در بقیع و شروط اعتقادی آن

دفن در بقیع و شروط اعتقادی آن، مشروط نمودن دفن شیعیان.

با سیطره و سلطه وهابیون و آل سعود به مدینه، شرایط سختی بر زندگی شیعیان و جامعه نخاوله چیره شد. نخاوله و شیعیان قبل از این، مدیریت و اداره برخی امور مدینه و بقیع در اختیارشان بود و زندگی نسبتاً خوبی داشتند؛ اما با روی کارآمدن وهابیون و آغاز سخت گیری ها، آنان مجبور بودند تقیه کنند و در بسیاری مواقع، خود را تابع اهل سنت و جماعت معرفی نمایند. همچنین مجبور بودند مطیع اوامر و دستورات قضات و مدیران وهابی باشند.

برتون در سفرنامه خود می نویسد، هر کس در مدینه فوت می کرد، در بقیع دفن می شد مگر نخاوله و شیعیان که به دلیل اینکه آنان را زندیق می دانستند، حق نداشتند در بقیع دفن شوند. در برخی زمان ها گردش جنازه شیعیان مشروط به این بود که او کار زشتی مرتکب نشده باشد و دفن آنان در بقیع مشروط بود به اینکه سنی مذهب باشند. از اینرو آنان مجبور بودند تشیع خود را مخفی کنند (الرحله، ج2، ص140-142). پیش از حاکمیت وهابیون، شیعیان در نزدیکی عتبات مقدسه چهار امام شیعیان دفن می شدند. حتی محل خاصی به نام خودشان در بقیع داشتند. شیخ احمد احسایی از علمای مشهور شیعه عربستان که مؤسس گرایش شیخیه است، در بقیع دفن شد ولی در دوره وهابیت او را به نام شیخ الروافض معرفی کردند و حتی سنگ قبر او را دزدیدند.

بهرحال مدیریت بقیع در دهه های اخیر به گونه ای تبلیغ کرده که قبرستان بقیع چون وقفی و موقوفه است اقتضائات خاصی دارد و ساختن آرامگاه و نیز دفن زنادقه و روافض بر خلاف آن اقتضائات است. از طرف دیگر شیعیان را هم رافضی می نامند پس نتیجه می گیرند اساساً نه در گذشته و نه الآن و نه بعداً دفن چنین امواتی مشروع نیست.

این استدلال از بنیان باطل است چون هیچ سندی دال بر وقفی بودن بقیع عرضه نشده و وقف نامه ای را که دارای چنین مضمونی باشد، کسی ندیده است. در سخنان رسول خدا(ص) و دیگر بزرگان اسلام سخنی دال بر وقفیت بقیع نیست. همچنین هیچگاه بقیع اختصاص به فرقه ای خاص از مسلمانان نداشته و از دیرباز شیعیان هم در آنجا دفن می شده اند.

ص: 301

مآخذ

جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص80-81؛ الرحلة، بیرتون، ترجمه عبدالرحمن عبدالله الشیخ، القاهرة، الهیئة العامة المصریة، 1994م، ج2، ص140-142.

دفن در بقیع

دفن در بقیع، اهمیت دفن در بقیع و درخواست برای دفن در آنجا.

به دلیل اهمیت بقیع، بزرگانی خواستار دفن در بقیع شده اند. در روایتی، عایشه در وصیت خود چنین گفته است: لا تَدفُنّی معهم تَعنی النبی(ص) و صاحبیه وادفُنی مع صواحبی بالبقیع. یعنی مرا در کنار رسول الله(ص) و دو تن از صحابه کنارش، بلکه نه در کنار صحابه و همسران پیامبر(ص) بقیع دفن کن. این روایت در صحیح بخاری (حدیث 1391) و الدرة الثمینة از ابن النجار نقل شده است.

بسیاری از بزرگان در وصیت های خود، از وارثان خواستند تا در بقیع دفن شوند. از بین بزرگان امام حسن مجتبی(ع) در چند روایت از امام حسین(ع) خواسته است تا پس از وفات در کنار رسول خدا(ص) و اگر نشد در کنار مادرش و اگر نشد در بقیع دفن کند (این روایات در کتاب بقیع الغرقد، ص134-136 جمع آوری شده است).

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، مشعر، 1428ق؛ الدرة الثمینة فی اخبار المدینة، محمد بن محمود بن النجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه منوره، مرکز بحوث و الدراسات المدینة المنورة، 1427ق/ 2006م، ص457.

دلیل الانام فی سبیل زیارة بیت اللّه الحرام

دلیل الانام فی سبیل زیارة بیت اللّه الحرام، گزارش سفر سلطان مراد میرزا حسام السلطنه (1297ق) به حرمین و بقیع.

سلطان مراد میرزا معروف به حسام السلطنه فرزند عباس میرزا، از کارگزاران و مشاهیر دولت قاجاری است. نام او به صورت های سلطان مراد میرزا حسام السلطنه، مراد میرزا، سلطان مراد میرزا هم ضبط شده است. او در 1233ق متولد شد و پسر سیزدهم یا پسر یازدهم بنابر اختلاف نقل ها است. در 1299 یا 1300ق درگذشت و در مشهد، در دارالحفاظ حرم حضرت رضا(ع) به خاک سپرده شد.

او دارای مناصب متعدد و حکمران چند ایالت بود. آخرین منصب او، حکمرانی خراسان بود که در ابتدای کار درگذشت. او پس از شکست و اعدام سالار از شورشی های خراسان در سال 1266ق به لقب حسام السلطنه مفتخر گردید.

حسام السلطنه به سال 1297(برخی منابع 1298ق) عزم سفر به عتبات و حرمین شریفین نمود. حاصل آن سفرنامه ای با عنوان دلیل الانام فی سبیل زیارة بیت الله الحرام و القدس الشریف و مدینة السلام است. این سفرنامه در 1323ق توسط کاتب خوش نویسی به نام علی علی آبادی کتابت شده و اکنون در کتابخانه مجلس شورای ملی موجود است. در 1374ق به صورت مستقل در تهران، از سوی انتشارات مشعر منتشر شد.

مجدداً رسول جعفریان آن را در مجموعه سفرنامه های حج قاجاری آورده است. این سفرنامه شامل بخشی درباره بقیع است و اطلاعات سودمندی عرضه کرده است. این بخش مستقلاً زیر عنوان سبیل زیارة البقیع در این دانشنامه آمده است.

مآخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج4، ص9-16؛ شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج2، ص104-110؛ المآثر و الآثار، محبوبی اردکانی، ج2، ص167-168.

دَماصیّ، علی بن محمد

دَماصیّ، علی بن محمد، از مشاهیر شافعی و مدفون در بقیع.

علی بن محمد بن عبدالله القاهریّ الشافعیّ معروف به الدّماصیّ و نور الدین الدّماصیّ در 825ق در دماص دهکده ای نزدیک قاهره متولد شد. در 866ق به قاهره رفت و در جامع الازهر مشغول تحصیل و سپس به تدریس پرداخت. او از خطبای مشهور الازهر محسوب می شد.

دماصی در سال 884ق همراه همسرش برای مناسک حج عازم مکه و مدینه شد. در مدینه بیمار شد و

ص: 302

درگذشت و سپس در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج5، ص160- 161.

دورنمای بقیع

دورنمای بقیع، گزارش بورتن از وضعیت این قبرستان در سده 19م.

سر ریچارد فرانسیس بورتن جهانگرد انگلیسی در 1853م به مکه و مدینه رفت. با نام عبدالله ملبس به لباس های عربی و افغانی شد و خود را به عنوان مسلمان معرفی کرد حتی در بین صفوف زائران به اجرای مناسک حج پرداخت، تا هرچه بیشتر و جامع تر حج، جامعه مکی و مدنی و مناسک و آداب این عبادات را بشناسد. آنگاه مشاهداتش را تألیف و در کتابی با مشخصات زیر منتشر کرد:

Burton, Richard F, Personal Narrative of a poligrim Al madinah and meccah, Edited by his wife Isabel Burton, London, 1856.

این سفرنامه دوجلدی دارای مطالب سودمندی برای پژوهشگران است. از اینرو بخش بقیع آن تماماً در این مقاله آورده می شود. این متن به عربی برگردانده شده و در موسوعة العتبات توسط جعفر الخلیلی آمده است. نیز ترجمه فارسی آن در کتاب مکه و مدینه از دیدگاه جهانگردان اروپایی درج شده است.

بورتون در سفرش به مدینه، از مسیر درب الجنازه که به موازات باروی جنوبی شهر است، از مدینه بیرون رفت و به بقیع وارد شد. او به هنگام رسیدن به بقیع این روایات تاریخی که هفتاد هزار قدیس یا به روایتی یکصد هزار قدیس در روز قیامت از گورستان بقیع محشور می شوند را یادآور شده است. این یادآوری، به احتمال زیاد آگاهانه بوده و می خواسته به پیشینه یهودی بودن و مسیحی بودن این سرزمین اشاره کند. در این گورستان یکصد هزار صحابی و گروه بی شماری از سادات، در طی قرن ها مدفون شده اند، لیکن به علّت آن که پیشتر علامتی بر گورها قرار داده نمی شده، از این رو آثار و شواهد این آرامگاه ها و نام مردگان آن از میان رفته است. این روایت اهل سنت که در روز قیامت نخستین انسانی که سر از خاک بر خواهد آورد پیامبر(ص) و خلفای اویند سپس دیگر مردگان بقیع وارد قیامت می شوند، را بورتن یادآور شده است. به نظر او عثمان بن مظعون نخستین مهاجری است که در مدینه درگذشت و در روز سوم شعبان سال 3ق پس از آنکه پیامبر بوسه ای بر پیشانی جنازه ی او نهاد، در دیدرس خانه اش دفن کردند. در آن روزگار بقیع دشتی بود که سطح آن را درختچه هایی به نام «غرقد» می پوشانید؛ از این رو درختچه ها را قطع نموده و عثمان بن مظعون را در میانه ی دشت به خاک سپردند.

بورتن اشاره به حادثه مهمی در جریان دفن عثمان بن مظعون کرد و آن نصب مهراس یا نصب دو قطعه سنگ بر بالای سر و پاهای او به عنوان علامت بود. اما بعدها مروان بن حکم برای از میان بردن موقعیت این قبر، این دو سنگ را برداشت و بنابر روایتی مهراس را بر قبر عثمان بن عفان نصب کرد. لیکن این کارِ نماینده ی معاویه با تنفر و اعتراض عمومی روبرو گشت. احتمالاً عثمان بن مظعون از دشمنان بنی امیه بشمار می رفته است با گذشت زمان قبه ای بر قبر عثمان ساخته شد.

به نظر بورتن، پس از عثمان دومین قبر از آن ابراهیم فرزند دوم پیامبر(ص) بود که در نزدیکی عثمان دفن شد و از آن پس بقیع گورستان مشهوری گردید. در اینجا بورتن گویا آگاهانه ابتدا می گوید این گورستان، آرامگاه اولیا و بزرگان اسلام است. ولی در ادامه به عدم نظم و فقدان طرح مهندسی و هندسی آن اشاره می کند. شاید درصدد طرح این نکته است که مسلمانان از زیربنایی ترین مقوله تمدنی یعنی نظم بی بهره بودند.

او موقعیت و وضعیت جغرافیایی بقیع را اینگونه شرح می دهد: دیوارهای محلات جنوب غربی شهر به بقیع متصل است، تنها درب باب الجنازه آن را از باروی مدینه جدا می کند. حدود دیوار شمالی بقیع جاده ای است به

ص: 303

نام «البادیة الشرقی» که آغاز آن از «باب الجمعه» باروی شهر است. او با توجه به موقعیت و جمعیت مدینه و مردگان شهر؛ اعم از افراد ساکن در مدینه و یا مسافرین و غریبانی که آرزوی دفن در بقیع را دارند- بجز رافضی ها و کافران- این گورستان را بسیار کوچک می داند. بورتن بقیع را با قبرستان های اروپایی مقایسه کرده و کنایتاً می گوید در بقیع و کلاً قبرستان های مسلمانان احترامی برای مردگانی قائل نیستند و با استفاده از آهک و مواد خاص جنازه ی مردگان در مدت کوتاهی متلاشی می گردد. نیز یادآور می شود در این گورستان خبری از سبزه و درخت و گل و گیاه و آنچه که معمولاً ملالت و غم و اندوه گورستان های مسیحیان را از بین می برد، نمی باشد، حتی ساختمان های آن نیز بقدری ساده و محقّر است که ارزش سخن درباره آنها را ندارد و همین بناهای ساده را نیز امیر سعود و پیروان وهابی او به این اعتقاد که ساختن ضریح و بنا بر روی قبور حرام است و نیکوترین قبرها گورهای مندرس است؛ منهدم نمودند. بورتن در ادامه گزارش خود از بقیع به قبور بزرگان و دیگر ابعاد بقیع می پردازد.

مآخذ

مکه و مدینه از دیدگاه جهانگردان اروپایی، جعفر الخلیلی، ترجمه محمد رضا فرهنگ، ص 124 و 142-144؛ موسوعة العتبات المقدسة، جعفر الخلیلی، بیروت، الاعلمی، 1407ق/ 1987م، ج3، ص 260 و 280-281.

نیز نک- : بورتن، سر ریچارد فرانسیس

دوره پیش از اسلام

دوره پیش از اسلام، شهرت این قبرستان در دوره قبل از بعثت.

اسناد باقی مانده از دوره جاهلیت گویای اینست که در شرق شهر یثرب، محلی به نام بقیع غرقد بوده که به عنوان قبرستان استفاده می شده است. نقشه ای متعلق به سده نخست قمری (سده 7م) یثرب را نشان می دهد و در شرق آن بقیع را هم مشخص کرده است (مدینه یثرب قبل از اسلام، ص26-27).

آقای جواد علی از پژوهشگران مشهور دوره جاهلیت تأکید می کند که در عهد جاهلیت قبرستان مشهوری در مدینه وجود داشت که آن را بقیع الغرقد می نامیدند. وی وجه تسمیه این نام گذاری را اینگونه توضیح می دهد: هر زمینی که درختان متنوع و زیاد دارد بقیع نامیده می شود و غرقد نام درختی است که در این زمین روییده بود. این درخت ها تیغ دار و کوتاه بودند. بقیع غرقد در دوره جاهلیت به عنوان قبرستان مشهور بوده است. (المفصل فی تاریخ العرب، ج7، ص42).

البته به دلیل عدم حفاری های باستان شناختی، هنوز خیلی از نکات کشف نشده است. فقط اطلاعاتی بطور پراکنده در لابلای کتب آمده است.

مسلم است که یهودیان چند قرن قبل از ظهور اسلام در یثرب حضور داشته اند. آنان به مشاغلی مثل تجارت،صرافی و کشاورزی مشغول بودند. نیز مسیحی ها در یثرب حضور داشتند و عمدتاً به کشاورزی مشغول بودند. اینکه از چه زمانی اینان به یثرب آمدند یا چگونه و چرا آمدند اقوال مختلف است. ولی تحقیقات فراوانی عرضه شده و چندین کتاب منتشر شده در این باره است.

نکته مهم دیگر اینکه پیروان یهود و مسیحیت زندگی نسبتاً پیشرفته و جامعه ای مدنی داشتند. آنان طبعاً برای دفن مردگان خود آداب و رسوم خاصی داشتند. از دیگر سو بقیع غرقد تنها مکانی است که به عنوان قبرستان در آن دوره در یثرب شهرت داشته است. با کنار هم آوردن این اطلاعات می توان نتیجه گرفت که یهودیان و مسیحیان از دیرباز مردگان خود را در بقیع دفن می کردند و به آنجا توجه داشته اند.

مآخذ

مدینه یثرب قبل از اسلام، یاسین غضبان، عمان (اردن)، دار البشیر، 1993م، ص25 تا 28 و ص83-122؛ المدینة فی عصر الجاهلی، الخطراوی، بیروت، 1995م، ص23-27؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، جواد علی، بیروت، دارالعلم للملابین، 1978م، ج7،ص42.

ص: 304

دوره جاهلیت، بقیع در

دوره جاهلیت، بقیع در؛ وضعیت سرزمین بقیع قبل از ظهور اسلام.

مردم مدینه پیش از اسلام با بقیع آشنا بودند. زمین بقیع که بعد از اسلام به عنوان قبرستان مورد استفاده قرار گرفت، در دوره پیش از اسلام، قطعه زمینی در خارج از شهر یثرب بود که پوشش گیاهی داشت. گیاه خودرو تیغداری در این زمین می روییده است که غَرقَد نامیده می شده است. به همین دلیل آنجا را بقیع الغرقد می نامیدند. برخی لغت دانان عرب، بقیع را به معنای زمینی با درختان متنوع خودرو و وحشی دانسته اند. گیاهانی که در این زمین می روییده به نام های الخیل، الخَبْخَبَه و الزبیر نامیده می شده، از اینرو این زمین را به این نام ها می شناخته اند.

مآخذ

تاج العروس، ج5، ص 280؛ ج2، ص 125؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، جوادعلی، بیروت، دارالعلم للملایین، 1971م، ج7، ص42.

نیز نک- : جاهلیت؛ یوم البقیع

دوس ← ابوهریره دوسی

دولت ایران ← رضا شاه پهلوی

دولت ایران، اطلاعیه ← اطلاعیه دولت ایران

دویش، عبداللّه بن محمد

دویش، عبداللّه بن محمد، مستدرک نویسی بر کتاب اخبار المدینة از ابن شبه.

ابوزید عمر بن شبه النمیری البصری معروف به ابن شبه (173-263ق) ادیب، مورخ و مدینه شناس معروفی است. او کتابی به نام اخبار المدینة النبویة یا تاریخ المدینة المنورة نوشت که جزء نخستین آثار در این باره است.

عبدالله بن محمد بن احمد الدویش (1373-1408ق) ذیل و مستدرکی به کتاب ابن شبه به نام الکلمات المفیدة علی اخبار المدینة نوشت.

این مستدرک در مجموعه مؤلفات الشیخ عبدالله الدویش به کوشش عبدالعزیز بن احمد المشیفح منتشر شد. بخش درباره بقیع از این مستدرک استخراج شد و در مقاله «الکلمات المفیده فی البقیع» آمده است.

مأخذ

مؤلفات الشیخ عبدالله الدویش، مجلد 6، دار العیان، ص87-98.

دهنی، یونس بن یعقوب ← یونس بن یعقوب بجلی دهنی

دیار بقیع

دیار بقیع، درباره سفرنامه امرالله نصیری و گزارش او از بقیع.

امرالله نصیری قزوینی از روحانیون حوزه علمیه قم در سال 1372ش عازم حج شد. او مشاهدات و خاطرات سفر خود را یادداشت می کرد. پس از بازگشت در ایام تعطیل و فرصت های مناسب به بازنویسی و تألیف یادداشت ها پرداخت؛ تا بالاخره در 1376 آماده چاپ گردید. وی این سفرنامه را به دفتر انتشارات اسلامی برای چاپ سپرد و در 1380 با عنوان دیار خاطره ها: سفرنامه حج منتشر شد. اما عنوان آن با اندکی تغییر و به صورت «دیار بقیع» مدخل این مقاله شده است.

این سفرنامه نه فصل دارد و در فصول متعدد به بقیع پرداخته است.

مؤلف در بخش نخست (اوضاع فعلی حجاز) به تاریخ پیدایش وهابیت، شخصیت شناسی سران وهابیت و جنایات آنان مثل تخریب و انهدام اماکن مقدس در کربلا و بقیع و دیگر شهرها می پردازد (ص28- 31).

چون اقدامات و فعالیت های وهابیون مبتنی بر عقاید و باورهای آنها است، از اینرو مؤلف عقاید وهابیون مثل حرمت تعمیر قبور و ساختن بنا روی قبر را نقادی کرده (ص32- 33) و به روشی منطقی به نقد و ردّ این دیدگاه ها پرداخته است. (ص37- 39).

در بخش چهارم (مدینه منوره)، چند صفحه درباره رضوان بقیع دارد و می گوید که در این روزها، درهای بقیع، دو ساعت عصرها باز می شود و مردم که ساعت ها پشت در منتظر بوده اند، هجوم می برند.

ص: 305

مظلومیت ائمه بقیع همه را تحت تأثیر قرار می دهد و احساسات مردم به غلیان درآمده و اغلب با شیوه و فغان و ناله اظهار ناراحتی می نمایند (ص91).

آنگاه بقیع را از نظر لغت شناسی و موقعیت آن را در مدینه توضیح می دهد. این جمله مؤلف که پیش از اسلام قبرستان بقیع وجود نداشته، درست نیست، چون روایاتی تأیید کرده اند که هزاران یهودی و برگزیدگان آنها که در بقیع دفن اند در قیامت محشور خواهند شد.

فاصله حرم مطهر پیامبراکرم تا بقیع هم اکنون حدود یکصدقدم است و قبلاً خانه های بنی هاشم و بیوت دیگر مردم در اینجا استقرار داشته است (ص93).

در ادامه مشاهیری که در بقیع دفن شده اند چون امام حسن(ع)، امام علی بن حسین(ع)، امام باقر(ع)، سعد بن معاذ و ده ها تن دیگر را نام برده است (ص94- 95).

مؤلف درباره هر یک از شخصیت ها یک بخش مستقل تألیف کرده و مفصل به زندگی و سپس دفن آنه در بقیع پرداخته است (ص140- 141).

آخرین مبحث درباره بقیع با عنوان وداع با بهشت بقیع است که در آن به زیارت ائمه(ع) و حضرت زهرا(س) پرداخته و نجواهایی که معمولاً زائران به هنگام ترک بقیع و مدینه دارند، را معرفی و گزارش کرده است (ص227- 230).

نویسنده غیر از مشاهدات عینی گاه برخی مطالب را از منابع تاریخی نقل کرده و به این روش به اثبات بعضی نکات مورد نظر خود پرداخته است.

مأخذ

دیار خاطره ها: سفرنامه حج، امرالله نصیری قزوینی، قم، انتشارات اسلامی، 1380، جم- .

دیار مؤمنین

دیار مؤمنین، از القاب بقیع در حدیث نبوی.

رسول خدا(ص) در روایتی که از طریق محمدبن قیس بن محزمۀ از عایشه نقل شده می فرماید: السلام علی اهل الدیار من المؤمنین والمسلمین... . یعنی خطاب به بقیع می فرماید سلام بر اهالی سرزمین مؤمنین و مسلمین، رحمت خداوند بر شما باد از گذشتگان و متأخرین، من هم ان شاءالله به شما ملحق می شوم.

این حدیث توسط مسلم، احمد، عمر بن شبه، نسائی، بیهقی، ذهبی، حمیدی و دیگران در اهم مجامع روایی از قدیم تا کنون درج شده است. حدیث پژوهان اهل سنت، آن را معتبر و حسن دانسته اند.

وصف و عنوان سرزمین مؤمنین، گویای مذهب و گرایش عقیدتی اموات آرمیده و خفته در بقیع است و گونه ای از تأیید آنان از سوی پیامبر(ص) می باشد.

مآخذ

تهذیب مختصر سنن ابی داود، ابن قیم جوزیه، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، مکتبة السنة المحمدیة، بی تا، ج4، ص347-350؛ الروایات الواردة فی فضائل المدینة المنورة، صالح بن حامد بن سعید الرفاعی، مدینه منوره، دار الخضیری، 1418ق، ص597-598؛ شرح الصحیح المسلم، النووی، قاهره، المطبعة المصریة، ج7، ص45.

دیار مسلمین ← دیار مؤمنین

دیوار بقیع

دیوار بقیع، حصاری در اطراف قبرستان بقیع.

موقعیت بقیع چون خارج از شهر بود و دارای بقعه ها، ضریح ها، تزیینات، زیورآلات و نذورات بود، از اینرو برای امنیت و بعدها برای کنترل زائران و دریافت مبلغی از آنها یا برای کنترل اموات، دیوارکشی شد. این دیوارها ابتدا از گل و خشت خام بود. اما در دوره عثمانی دیوار محکم تری اطراف آن ساخته شد که به جدار یا سور عثمانی معروف بود.

دولت عثمانی به حاکم مدینه امر کرد تا دیواری در اطراف بقیع بسازد تا امنیت بقیع بیشتر تأمین گردد و ثانیاً اداره آن راحت تر گردد. در دوره حاکمیت آل سعود، به علت مضاعف شدن نگرش و گرایش امنیتی، به دلیل اهتمام شیعیان و مخالفان سنی وهابیون به بازسازی بقیع و از سوی دیگر اهتمام وهابیون به تخریب بقعه ها و مسطح بودن قبور، دیوارهای اطراف بقیع مستحکم شد. البته درون قبرستان تعمیر و ترمیم شد و جاهایی از آن تعریض و توسعه پیدا کرد.

ص: 306

دیوارهای مدینه با حصارها و امنیت بقیع ارتباط دارد؛ چون بقیع به عنوان بخشی از شهر مدینه توسط دیوارهای مدینه هم حفاظت می شده است. به عبارت دیگر دیوارهای اطراف مدینه، امنیت بقیع را هم تأمین می کرده است. از اینرو به اجمال، دیوارهای شهر مدینه هم گزارش می شود:

نخستین حصار در اطراف مدینه به جنگ احزاب و حفر خندق باز می گردد. در سده سوم شرایط خاصی به مدینه حاکم شد و محمّد الجَعدی در سال 263ق دیواری در اطراف شهر مدینه به منظور دفاع از شهر ساخت. جمال الدین الاصفهانی در سال 450ق، نورالدین محمود بن زنکی در 558ق، برخی از دیگر حکام در 755ق و قرن نهم قمری، دیوار شهر را تحکیم، تجدید و تعمیر کردند. سلطان سلیمان عثمانی در 964ق دیوار محکمی با استفاده از موادی مثل سنگ، آهک و گچ با درهای بیشتری ساخت. اما در دوره حاکمیت سعودی نیازی به دیوار ندیدند و دیوارهای قدیمی برچیده شد.

بعداً حصاری در سال 1223ق به دور بقیع ساخته شد. این حصار به دستور سلطان محمود عثمانی (1255-1223ق) و به منظور امنیت بیشتر اموال مردم و جلوگیری از دزدی نسبت به اشیاء قبور ایجاد شد.

دولت عثمانی به حاکم مدینه امر کرد تا دیواری در اطراف بقیع بسازد تا امنیت بقیع بیشتر تأمین گردد و ثانیاً اداره آن راحت تر گردد. این دیوار بعداً در دوره حاکمیت آل سعود، ترمیم شد و جاهایی از آن تعریض و توسعه پیدا کرد. این دیوار گاه به «دیوار عثمانی» نامیده می شود.

پس از تخریب کامل بقیع توسط سعودی ها در سال 1344ق، منظره ناپسندی ایجاد شده بود. زائران تماماً به هنگام زیارت روضه نبوی، این وضعیت دلخراش را می دیدند. از اینرو دولت سعودی به بازسازی و زیباسازی منطقه بقیع پرداخت. نخست در اطراف دیواری ساختند که چندان فنی نبود. در دوره فهد عبدالعزیز آن دیوار تخریب شد و دیوار جدیدی که ترکیبی از دیوار آجری و نرده آهنی است، ساختند. نیز محوطه داخل را در 1418 تا 1419 سنگ فرش کردند. و خلاصه محوطه را تا حدی زیباسازی نمودند.

مآخذ

آثار المدینة المنورة، عبدالقدوس الانصاری، جده، 1420ق، ص169؛ البقیع: قصة تدمیر آل سعود، یوسف الهاجری، بیروت، 1411ق، ص34؛ مدینة بین الماضی و الحاضر، ابراهیم بن علی العیاشی، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، 1392ق/ 1972م؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1391، ص351.

دیوار بین دو بخش بقیع

دیوار بین دو بخش بقیع، تفکیک بقیع العمات و حش کوکب به عنوان دو بخش اسلامی و یهودی.

قبرستان بقیع به گزارش برخی منابع، قبل از اسلام و در دوره جاهلیت هم محل دفن اموات به ویژه دفن اموات یهود بوده است.

اما در دوره اسلامی بین بخش اسلامی و بخش یهودی آن دیوار کشیده شد. قسمت بزرگ تر که اموات مسلمانان دفن می شد، بقیع العمات و بخش کوچکتر که اموات یهود دفن می شد، حش کوکب نامیده می شد. بین این دو هم دیوار کشیده بودند. اما در دوره خلافت امویان این دیوار تخریب شد و همه بقیع به عنوان قبرستان مسلمانان شناخته شد (آثار مکه والمدینة، ص106). در گزارشی آمده که این دیوار در دوره خلافت معاویه برداشته شد (معجم، ج2، ص451).

مآخذ

آثار مکه و المدینة، سید مرتضی حسینی میلانی، تهران، مدین، 1425ق/ 2005م؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، بیروت، داراحیاء الکتب العربیة، ج10، ص6؛ بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، 1427ق، ص294؛ معجم ما استعجم، عبدالله البکری، بیروت، عالم الکتب، ج2، ص451.

ص: 307

ذ

ذخائر المدینة المنورة

کتابی درباره فضایل مدینه و بقیع.

احادیث درباره فضایل مدینه و بقیع که در کتب و مجامع روایی پیشین بوده توسط محمد سعید دفتردار جمع آوری شده و کتاب جدیدی با عنوان ذخائر المدینة المنورة را عرضه کرده است. احادیث را نقادی و جرح و تعدیل نکرده، فقط آنها را تکمیل نموده است. یعنی قسمت های پراکنده یک روایت در منابع مختلف را تجمیع کرده است. پنج روایت درباره بقیع زیر عنوان البقیع و فضله آورده است.

مآخذ

ذخائر المدینه المنوره فی اسمائها و فضائلها و ادعیه زیاره آثارها الشریفه، تنقیح و جمع محمد سعید دفتردار؛ شارک فی تخریج احادیثه الشیخان عمار الجزایری، بیروت، مطبعة الانصاف، 1390ق، ص150-157.

ذَکوان

ذَکوان، مولی عائشه و مدفون در بقیع.

ابو عمرو ذکوان مولی عائشه از اتباع التابعین است. او راوی احادیثی از راویان بزرگ بوده و نیز چندین راوی از او نقل کرده اند. برخی مورخین او را مدنی (اهل مدینه)، ثقه و از تابعین دانسته اند. نیز ابن حبان او را از ثقات می داند.

او در سال 63ق به هنگام قتل عام مردم مدینه توسط لشکر یزید به قتل رسید در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج2، ص482- 483.

ذوالقدر شجاعی، حسین← جنة البقیع

ص: 308

ر

رأس الحسین(ع)

رأس الحسین(ع)، دفن سر امام حسین(ع) در بقیع.

حسین بن علی (ع) امام سوم شیعیان در سال 61ق در کربلا به شهادت رسید. لشکر یزید سر آن حضرت را بریدند و به شام نزد یزید بن معاویه بردند. پس از آن درباره اینکه سر حضرت را به کجا بردند و در چه محلی دفن شد، اختلاف است و مورخین سه محل را گزارش کرده اند:

ابن حجر از قول ابن سعد نقل کرده که یزید، سر را برای عاملش در مدینه فرستاد. او پس از نگهداری در بقیع دفن نمود. ابن زباله (درگذشت 199ق) که قدیمی ترین مدینه پژوه و بقیع نگار شناخته شده است، نیز به عنوان یک دیدگاه مطرح کرده که رأس الحسین در بقیع دفن شد.

اما دیدگاه دیگر این است که در نجف اشرف دفن شد. البته در منابع قدیمی نجف با تعبیر الغری و الحیره یاد شده است. بالاخره نظر سوم اینست که به کربلا منتقل شد و در کنار جسد آن حضرت به خاک سپرده شد. این دیدگاه طرفدار بیشتر دارد. سید رضی الدین علی بن طاووس معتقد است علمای شیعه بر این نظراند. از علمای اهل سنت، ابن جوزی، قزوینی و بیرونی هم همین نظر را دارند. اما منشأ دیدگاه کسانی که می گویند در نجف دفن شده، روایتی از امام صادق (ع) است. مورخینی هم که اعتقاد دارند در بقیع دفن شده کم نیستند و در کتابهایی مثل شذرات الذهب، مرآة الجنان و البدایة و النهایة مطرح شده است.

مآخذ

«رأس الحسین(ع) در گلزار بقیع»، محمد نوری، بقیع نامه، ش 1 و 2، بهار و تابستان 1393، ص 7-10؛ اخبار المدینه، ابن زباله، به کوشش صلاح عبدالعزیز زین سلامة، مدینه، مرکز بحوث و دراسات، 2003م، ص208؛ حیاة الامام الحسین بن علی(ع)، باقر شریف قرشی، قم، مدرسه ایروانی، ج3، ص432؛ رحلة الحج و العمرة، محمود یاسین، بیروت و دمشق، دار الهجرة،1408ق/ 1988م، ص155-156.

رأس الحسین در گزارش سخاوی

رأس الحسین در گزارش سخاوی، دیدگاه سخاوی از مورخین سده 9ق درباره دفن رأس امام حسین(ع).

حسین بن علی(ع)، ریحانه رسول الله، فرزند فاطمه زهرا(س) دختر رسول خدا، سید شباب اهل جنت در چهارم قمری در مدینه متولد شد. او همواره نزد رسول خدا(ص) محبوب بود و از معارف آن حضرت و نیز پدرش علی فرا گرفت. پس از شهادت امام حسن(ع)، سومین امام و هادی شیعیان گردید. اما از سوی امویان نزدیک کوفه در کربلا به شهادت رسید و بدنش در کربلا دفن شد. درباره محل دفن سر آن حضرت اختلاف است و چند دیدگاه هست: بعضی نوشته اند: یزید سر مبارک را به مدینه فرستاد. نزدیکان سر مبارک را غسل دادند و در بقیع به خاک سپردند. محل آن در بقیع، نزدیک قبر مادرش فاطمه زهرا(س) است. سخاوی در ادامه به چند نظر دیگر اشاره کرده است:

سر آن حضرت به شام برده شد و در رأس عمود در مسجد جامع دمشق در عین القبله دفن شد؛ ابن حبان نویسنده کتاب الثقات می نویسد من عمود را دیدم (الثقات، ج3، ص69). اما برخی گمان برده اند سر مبارک در «البرج الثالث من السور علی باب الفرادیس» (یعنی درِ دمشق به نام باب فردوس یا بهشت و دیوار دمشق که برج های نگهبانی داشته، در برج سوم آن) دفن شده است. نیز سخاوی از ابن حبان نقل کرده که برخی معتقدند: یزید سر مبارک را کنار قبر پدرش معاویه در دمشق دفن کرد. دیدگاه دیگر که توسط برخی مصری ها مطرح شده اینست که سر مبارک به مصر برده شده در قاهره دفن گردید. اما کسانی مثل احمد ابن تیمیه این نظر را ردّ کرده اند. سخاوی در پایان این گزارش یک بیت شعر آورده است:

أترجوا امةٌ قتلت حُسیناً

شفاعةَ جدهِ یومَ الحسابِ

ص: 309

یعنی آیا امتی که حسین را کشته اند به شفاعت جدش در قیامت امید دارند؟

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج2، ص351- 352.

رافضی

رافضی، نام و لقب شیعیان توسط وهابیون به دلیل زیارت بقیع.

اولین بار، این واژه در مورد پیروان زید بن علی بن الحسین(ع) به کار رفت و بعداً لقب و نامی برای همه شیعیان از طرف مخالفانشان شد. گروهی از لشکریان کوفی تبار زید، او را به دلایل واهی مثل منع لعن شیخین رها کردند و از او جدا شدند. اینان را رافضی نامیدند. بعداً ملل و نحل نویسان سنی مذهب، مذهب و نحله ای به نام «رافضه» معرفی کردند که در واقع همان شیعیان بودند. در علت این نام گذاری می گفتند، چون شیعیان خلفای ثلاثه را ترک کردند پس رافضی هستند. اما دولت های جائر و علمای وابسته به آنها برای اینکه در بین مردم شیعیان را بد نام کرده و آنان را خارج از دین معرفی کنند تا سرکوب و قتل آنها امکان پذیر شود، این عنوان را رواج دادند. با ظهور وهابیون، آنان کسانی را که کوچکترین مخالفتی با عقاید و رفتار وهابیون داشتند رافضی می نامیدند و در دادگاه ها به همین جرم محکوم می کردند.

برخی زائران در سفرنامه های خود می نویسند وقتی وهابیون می دیدند کسی زیارت می خواند او را رافضی می خواندند (تذکرة الطریق، ص142- 143).

مآخذ

تذکرة الطریق، محمد عبد الحسین کربلایی، به کوشش جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، جم- ؛ فرهنگ فرق اسلامی، محمد جواد مشکور، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، 1387، ص199- 200؛ مکتب ها و فرقه های اسلامی در سده های میانه، مادلونگ، ترجمه جواد قاسمی، مشهد، بنیاد پژوهش ها، 1375، ص25 و 120- 121.

رافع بن خدیج

رافع بن خدیج، از تابعین مدفون در بقیع.

رافع گویا در عصر خلفای راشدین می زیست و از تابعین است. احادیثی از طریق او نقل شده است. در نقلی آمده که ابن عمر گفت روزی که جنازه این خدیج را به بقیع غرقد آوردند و دفن کردند، جمعیت می خواستند نماز میت را به تأخیر بیندازد و بعد از نماز صبح، نماز میت هم بخوانند. این عمر سر جمعیت فریاد کشید، که مگر از خداوند نمی ترسید.؟

مأخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص232.

راویان، مبلغان و قراء

راویان، مبلغان و قراء، نخبگان و متخصصان در علوم اسلامی و مدفون در بقیع.

پس از هجرت رسول اکرم(ص) به مدینه مرکزیت و پایتخت امپراطوری بزرگ اسلامی در این شهر استقرار یافت. مدارس و مراکز علمی فراوان دایر گردید و دانشمندان بسیار تربیت شده و ظهور کردند. آثار فراوانی نوشته و عرضه شد و علوم اسلامی به شکوفایی رسیدند. نمونه هایی از نخبگان و دانشمندان به شرح زیر می باشند:

عبداللّه بن مسعود؛ معاذ بن جبل؛ سالم؛ ابوالحسین یحیی النسابة العقیقی، او نخستین کسی است که در انساب سادات، کتابی تدوین نموده، و تألیفات بسیاری دارد. در کتب رجال نیز مورد تمجید و تقدیس قرار گرفته است.

سید الُمهنا بن سنان الحسین اعرجی، او کسی است که سؤال های مردم مدینه منوره را به حضور «علامه حلی(ره)» ارسال نمود، و علامه هم به وی جواب داد و اکنون آن جواب ها، به صورت کتابی بنام «اجوبة المسائل المهنائیة» معروف است.

متأسفانه دانشمندان و نخبگان مدفون در بقیع به صورت جامع شناسایی نشده و اطلاعات آنان گردآوری نشده است. مطابق گزارش های ابن بطوطه (درگذشت 779ق)، محمدبن محمود نجار (درگذشت 643ق) و ابن جبیر (درگذشت 614ق) همه قبور بقیع سنگ نوشته داشته و از این طریق قابل شناسایی بوده اند ولی بعداً با سیطره آل سعود، همه سنگ قبرها برچیده شد و بالای

ص: 310

سر هر میت یک قطعه سنگ معمولی نصب شد. از اینرو اطلاعات آنان از دست رفته است.

مأخذ

سیری در سرزمین وحی، علی اکبر حسنی، تهران، بعثه، 1371، ص38.

راه بقیع

راه بقیع ، کتابی شامل خاطرات و گزارش دیدنی های احمد تامسون در سفر حج و بقیع.

احمد تامسون(1) قبل از پذیرش اسلام، مارتین تامسون(2) نامیده می شد. او در رُدِزیای شمالی (زامبیای کنونی از کشورهای آفریقایی) به سال 1950م متولد شد. پدر و مادرش انگلیسی تبار و مسیحی بودند. آنان جهت مأموریت اداری به رُدزیا رفته بودند؛ چون پدرش کارمند اداره مستعمرات بریتانیا بود.

تامسون تا 16 سالگی در رُدزیا سکونت داشت و در سال 1966م برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت. پس از اتمام دروس دانشگاهی در رشته حقوق، به وکالت اشتغال داشت. در سال 1973م با تأثر از تعالیم شیخ عبد القادر صوفی مرابط، اسلام را پذیرفت. شیخ عبد القادر در غرب به نام Ian Dallas شناخته می شود. او در سال 1930م در اسکاتلند متولد شد و بنیان گذار جنبش مرابطین و از مشاهیر صوفیه بود. تامسون به تبع شیخ عبد القادر مالکی مذهب و صوفی مسلک بود. تامسون در عرصه امور حقوقی و وکالتی مسلمانان انگلستان خدمات بسیار داشت؛ او کانون وکلای مسلمانان انگلستان را همراه با همفکرانش تأسیس کرد تا دفاع از امور وکالتی مسلمانان تسهیل گردد. نیز دفاتر واین(3) را در شهرهای انگلستان برای ارائه مشاوره به مسلمانان انگلستان دایر کرد.

تامسون در 1977م و نیز در 2001م دو سفر به مکه و مدینه داشت. سفر 1977م همراه با همفکران و دوستان به ویژه شیخ عبد القادر از راه زمینی در هفت ماه انجام شد. خاطرات و گزارش های این سفر را در دو کتاب سفر پر مشقت(4)

و مسیر بازگشت(5)

نوشته است. بخش نخست سفرش از آغاز تا پایان اعمال و مناسک حج در کتاب اول و بخش دوم از پایان اعمال حج تا بازگشت به انگلستان در کتاب دوم آمده است.

او در جاهایی از کتابش به نقد رفتار وهابیون پرداخته است. مثلاً به هنگام زیارت شهدای بدر وقتی مشاهده می کند وهابیون از ورود زنان مانع می شوند یا درخت خرمای منسوب به رسول خدا را قطع می کنند با این توجیه که موجب ترویج شرک نشود، تامسون این رفتارهای ارتجاعی را مخالف قرآن و سنت دانسته و به نقد آنها می پردازد. او در مدینه، اغلب اوقاتش را در مسجد النبی و در کنار روضه نبوی به عبادت می گذراند و بسیار به رسول خدا(ص) و دیگر شخصیت های اسلامی علاقه داشت.

تامسون از بقیع هم گزارش داده و با تکریم این قبرستان آنجا را محل دفن شخصیت های بزرگ دوره اسلامی، صحابه و تابعین دانسته و با عظمت از بقیع و ائمه بقیع یاد می کند.

سفرنامه تامسون در دو جلد با عنوان های The Difficult Journey و The Way Back توسط انتشارات طاها(6) در لندن منتشر شد. نیز بر اساس برخی گزارش ها در سال 2001م هم به سفر حج رفته ولی از انتشار کتابی درباره این سفر خبری نیست.

مآخذ

gatewaytodivinemercy.com, Starnostar.com, ketab. ir/ bookview , Wynnechambers.co.uk

ربیعة بن کعب

ربیعة بن کعب، از اصحاب رسول خدا(ص) و مدفون در بقیع.

ابو فراس ربیعة بن کعب بن مالک بن یعمر الاسلمی المدنی، صحابی رسول خدا(ص) بود. بعضی او را اهل حجاز دانسته ولی دیگران او را اهل مدینه می دانند. در دوره رسالت از اصحاب صفه و خادم رسول خدا(ص) بود. بعد

ص: 311


1- .Ahmad Thamson
2- . Martin Thamson
3- . Wynne Chamber
4- . The Difficult Journey
5- . The Way back
6- . Ta-Ha Publisher

از رحلت حضرت مسئول برید (امور پستی) مدینه شد. روایاتی را از بزرگان نقل کرده است. او در سال 63ق در مدینه به هنگام قتل عام مردم مدینه توسط لشکر یزید معروف به یوم الحره به شهادت رسید و در بقیع دفن گردید.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج2، ص508- 509.

رحلتی الی البقاع المقدسة

رحلتی الی البقاع المقدسة، سفرنامه ای از باعزیز بن عمر و حاوی گزارش بقیع.

باعزیز بن عمر (1906- 1977م) از نویسندگان الجزایری معاصر علاقه خاصی به سفر و سیاحت به ویژه سفر برای مشاهده بقاع و مراکز مذهبی و دینی و مقدس در جهان داشته است. به بیت المقدس، دمشق، عمان، مدینه، مکه، جده و روم رفته و مشاهدات خود را ثبت و ضبط کرده و کتاب رحلتی الی البقاع المقدسه را تألیف و منتشر کرده است. این کتاب شامل بیش از ده سفرنامه به بقاع مقدس جهان است. یکی از این سفرنامه ها به مدینه منوره است. این سفرنامه شامل اطلاعاتی درباره بقیع هم هست؛ زیرا نویسنده آن چند نوبت به زیارت بقیع رفته است. او بقیع را دارای ده هزار صحابی و مدفن بهترین شخصیت های صدر اسلام توصیف می کند. می گوید رسول خدا بیش از هر جای دیگر به بقیع می رفت و علاقه خاصی به این قبرستان داشت؛ چون یاران و دوستان صدیقش، چون اقوام، همسران، فرزندان و همه بستگانش در آنجا بودند.

مسلمانان هم باید همین احساس را نسبت به بقیع داشته باشند؛ باید بقیع را آینه تمامی حوادث تاریخ صدر اسلام بدانند؛ و بالاخره مرزهای حق و باطل را در شخصیت های مطلوب و فاسد پیدا کنند.

استاد باعزیز بن عمر در جامع الزیتونه تحصیل کرد و در همانجا به تدریس می کرد و فعالیت داشت، محل اقامت و زندگی و فعالیت او شهر قسنطینه در الجزایر بود. بالاخره در 1977م درگذشت و در قبرستان همان شهر دفن شد.

مأخذ

رحلتی الی البقاع المقدسة، الجزیره، المجلس الاسلامی الاعلی، 2007م.

الرحلة الی المدینة المنورة

الرحلة الی المدینة المنورة، سفرنامه مأمون محمود یاسین به مکه و گزارش بقیع.

مأمون محمود یاسین از نویسندگان معاصر است. او 1359ق عازم مکه و مدینه شده و دیده ها و خاطرات خود را نوشته و با تنظیم آنها سفرنامه یاد شده را تدوین و عرضه نمود.

بخشی از این سفرنامه درباره بقیع است. روز پنجشنبه 2 ربیع الثانی 1359 به زیارت بقیع رفته است. نخست قبور عمات رسول خدا(ص) را زیارت کرده است. او درباره تعداد عمه های رسول خدا می نویسد:

المعروف عند أهل العلم أن عمات رسول الله(ص) ست: أم حکیم، عاتکة، برة، أروی، أمیمة وهؤلاء الخمس أشقاء لسیدنا عبدالله والده(ص). وصفیة وهی شقیقة سیدنا حمزة. ولم یُسلم من عماته(ص) اللاتی أدرکن البعثة من غیر خلاف إلا سیدتنا صفیة، وهی أم سیدنا الزبیر بن العوام، أسلمت وهاجرت وماتت فی خلافة سیدنا عمر. قیل. وأسلمت عاتکة التی هی صاحبة الرؤیا یوم بدر، وقیل وأروی. قال بعضهم: والمشهور أن عاتکه لم تسلم. قاله فی السیرة الحلبیة. قال ابن حجر علی إیضاح الإمام النووی (ص267 و268) ومشهد صفیة رضی الله عنها مشهور أیضاً (الرحلة الی المدینة المنورة، ص139).

سپس به مسجد أبی بن کعب، مقابر اهل البیت(ع) و مزار فاطمه زهرا، عباس و دیگر شخصیت های مهم مدفون در بقیع می پردازد و بجز اینها نکته خاصی ندارد.

مأخذ

الرحلة الی المدینة المنورة، مأمون محمود یاسین، چاپ اول، 1407ق/ 1987م، ص138-140.

الرحلة الحجازیة

الرحلة الحجازیة، سفرنامه خدیو دوم عباس حلمی پاشا، دارای اطلاعاتی درباره بقیع.

عباس حلمی پاشا دوم خدیو مصر در 1291ق در

ص: 312

اسکندریه مصر چشم به جهان گشود. پس از گذشت دوره طفولیت، در مدرسه کاخ عابدین که پدرش خدیو توفیق پاشا برای تعلیم و تربیت فرزندان بزرگان و مشاهیر مصر تأسیس کرده بود، به تحصیل پرداخت. سپس برای ادامه تحصیل به سوئیس رفت. با حضور چند ساله او در اروپا و مشاهده مدنیت جدید و یافتن تجارب جدید، رهیافت ها و دیدگاه های جدیدی در درون او پیدا شد.

پس از درگذشت پدرش خدیو مصر شد. خدیو لقبی برای حاکمان و پادشاهان این خاندان بود. اولین بار اسماعیل حکمران مصر در 1831م این لقب را به جای پاشا برای خود برگزید. در عصر حکومت عباس حلمی پاشا، نهضت گسترده ای در مطبوعات و چاپ و نشر پدید آمد. مصر در این دوره پیشرفت هایی قابل توجه داشت. با آغاز جنگ جهانی اول، به علت اقدامات او علیه انگلستان، دولت انگستان او را عزل و احمد فؤاد را به جای او منصوب کرد. او به اروپا و سوئیس رفت و بالاخره در 1363ق در سوئیس درگذشت. پیکرش را به مصر آوردند و در کنار قبر جدش به خاک سپردند. او همراه با هیئتی از رجال مصر در ذی العقده 1327ق عازم سفر حج شد و به مکه و مدینه رفت. محمد لبیب بتنونی (درگذشت 1350ق) مسئول دیوان ایشان تمامی حوادث این سفر را نوشته و کتابی به نام الرحلة الحجازیه فراهم ساخته است که چند بار منتشر شده است. بتنونی در جایی از این سفرنامه می نویسد: خدیو در روز سه شنبه پس از ادای نماز صبح و پس از ادای وظایف در مسجد نبوی و حجره شریفه، به زیارت بقیع رفت. خدیو در آنجا ابتدا به زیارت قبر عثمان بن عفان رفت. بتنونی موقعیت و مشخصات این مقبره را گزارش داده است. سپس به زیارت مقابر همسران رسول خدا رفت. در کنار مزار عباس عموی پیامبر(ص)، آرامگاه حضرت حسن بن علی(ع) واقع شده است، آنجا را هم زیارت نمود. گنبدی که روی این مزار قرار گرفته از بزرگترین گنبدهای قبرستان بقیع است. این گنبد به شکل مقصوره ای است که روی قبر امام مجتبی(ع) بسیار زیبا ساخته شده است. این مقصوره از جنس مس نقش دار همراه با نوشته های فارسی است. گمان می برم از ساخته های شیعیان ایران باشد. خدیو سپس به سراغ مقابر دیگر صحابه و تابعین و زیارت آنها رفت. بتنونی به دقت مشخصات مقابر آنان را گزارش داده است (ص376-375).

این سفرنامه چند بار منتشر گردیده و به فارسی هم ترجمه شده است.

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، ج11، ص216-217؛ الرحلة الحجازیة، القاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، 2006م، چاپ دوم؛ الرحلة الحجازیة، مصر، مطبعة الجمالیة، 1329ق؛ سفرنامه حجاز یا الرحلة الحجازیة، ترجمه هادی انصاری، تهران، مشعر، 1381.

الرحلة الحجازیة

الرحلة الحجازیة، سفرنامه ای از محمد السنوسی از سده 13 و 14ق.

محمد بن عثمان بن محمد السنوسی مشهور به محمد السنوسی در 1267ق/ 1851م در حاضره تونس متولد شد. خانواده او به علم و اخلاق مشهور بودند. او در چنین خانواده ای به سرعت رشد یافت و یکی از مشاهیر طریقت سنوسیه در تونس و مغرب گردید. پس از اینکه مدارج علمی و معنوی را طی کرد در همان منطقه به تدریس و ارشاد مردم پرداخت. بالاخره در 1318ق/ 1900م درگذشت.

سنوسی موفق شد عازم سفر حج گردد و خاطرات و مشاهدات خود را تألیف و سفرنامه ای به نام الرحلة الحجازیة عرضه نماید. این سفرنامه در سه جلد توسط علی الشنوفی (از استادان دانشکده ادبیات دانشگاه تونس) منتشر شده است. بخشی از آن درباره بقیع است، هرچند بسیار مختصر است ولی مشتمل بر نکات و اسامی ای است که مهم می باشند. او معتقد است که ملاح بن رباح، اسماء بنت ابی بکر، ام قاسم بنت علی المرتضی، حبیب بن مظاهر وهانی بن عروه در بقیع دفن شده اند. (ج2، ص312).

مأخذ

الرحلة الحجازیة، محمد السنوسی، به کوشش علی الشنوفی، تونس، الشرکة التونسیة، 1401ق/ 1981م، ج2، ص11 و 312.

ص: 313

الرحلة الحجازیة

الرحلة الحجازیة، گزارش سفر محمد یحیی بن محمد المختار الولاتی درباره بقیع.

مؤلف این سفرنامه، محمد یحیی بن محمد المختار الولاتی است. زندگی نامه ای در ابتدای کتاب وی آمده است، ولی از تاریخ ولادت و همچنین اساتیدی که از آنها استفاده کرده است اطلاعی در دست نیست. از خلال آثاری که از وی برجا مانده است می توان فهمید که عالم و محدث، حافظ قرآن کریم، فقیهی اصولی و ادیبی شاعر بوده است. در فقه بر طریق مالکی و در عقاید بر وفق اشعریان سلوک می کرده است. وی دارای ذهنی وقّاد و در گفتگو و مناظره با دیگران چیره دست بوده و اطلاعات وسیعی در علوم اسلامی است و در بیشتر کتابهای فقهی، اصولی، تفسیری و حدیثی از قبیل عوارف المعارف سهروردی، تفسیر الوسی، احیاء العلوم غزالی، فتح الباری ابن حجر و برتقی الاصول ابن عاصم تعلم و تحقیق داشته است. از ایشان در کتب تراجم به عنوان «اعجوبه دهر در حدت ذهن و ذکاوت، مکارم اخلاق، نیک رویی، بلندهمتی در بی نیازی از مردم و پرهیز از انجام کارهای بیهوده» توصیف شده است. نامبرده به کشورهای بسیاری از قبیل روسیه، ترکیه، سوریه و مصر مسافرت کرده و در محافل علمی این کشورها درخشیده است. حدود یکصد اثر مکتوب (علاوه بر الرحلة الحجازیة) از قبیل مصطلح الحدیث، منبع الحق و التقوی، کتاب الاطعمة والاشربة از ایشان برجای مانده است. درباره الرحلة الحجازیة: این سفرنامه، مانند دیگر سفرنامه هایی که افراد مشرف به حج، می نگارند حاوی مشاهدات نگارنده از اماکن مقدس مکه و مدینه است. ظاهراً مؤلف سفرش را از شهر خود وَلاتَت که یکی از شهرهای سودان است آغاز کرد. این سفر از روز هفتم رجب سال 1311ق/ 1894م شروع و در روز ششم شوال 1317/ 1900م خاتمه یافت، یعنی 6 سال و سه ماه به طول انجامید.

مؤلف به بقیع هم پرداخته و آنجا را یکی از مکان هایی که زائران در زمان حضور در مدینه، به زیارت آنجا می رود، یاد کرده است. زیارت وی از بقیع، روز جمعه و بعد از نماز جمعه و بعد از نماز صبح است. مشاهدات و نوشته های ایشان از بقیع در یک فصل آمده و عیناً در مقاله الرحلة البقیعیة در این دانشنامه نقل شده است.

مأخذ

الرحلة الحجازیة، محمد یحیی بن محمد المختار الولاتی، به کوشش محمد حجی، رباط، معهد الدراسات الأفریقیة بالرباط، دارالمغرب الإسلامی، چاپ اول، 1990م، مقدمه و ص 190-192.

رحلة الصدیق

رحلة الصدیق، سفرنامه سید صدیق حسن خان به مکه.

السید صدیق حسن خان از شخصیت های مصری سفری در سال 1285ق به مکه داشته و سفرنامه ای از مشاهدات خود در این سفر نوشته است. این سفرنامه در قاهره، 1427ق چاپ شده است:

این سفرنامه پنج باب دارد، پنجمین باب درباره زیارت است و به این مباحث می پردازد. همه احکام زیارت، فتاوی ابن تیمیه و دیگران درباره زیارت، آداب زیارت، زیارت قبور؛ شرعی یا بدعت آمیز، فضائل مدینه منورة، زیارت بقیع، قبور بقیع و احکام آن.

به نظر مؤلف زیارت هایی که با نیت صحیح آغاز شود و متناسب با ضوابط شرعی است مستحب است ولی اگر شرک آلود باشد و از ضوابط توحیدی خارج شده باشد حرام می باشد.

ساختار این سفرنامه متمایز و متفاوت از سفرنامه های دیگر است. نه روزنگار و نه تنظیم جغرافیایی دارد بلکه موضوعی است. عناوین پنج باب آن عبارت اند از: مکه (اسامی و القاب، مساجد، کوه ها و...)؛ حج (احکام، طواف، صفا و مروه و...)؛ سفر حج (آداب سفر، وسیله سفر، توشه راه، قربانی و...)؛ مناسک (احرام، سعی، وقوف، حلق و قصر)؛ زیارت.

این کتاب در فصل پنجم مطالبی نیز درباره بقیع و زیارت قبور بقیع دارد.

ص: 314

مأخذ

رحلة الصدیق الی البیت العتیق، چاپ اول، القاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، 2007 م/1427ق.

رحلة القلصادی

رحلة القلصادی، سفرنامه علی بن محمد القلصادی و شامل مباحثی درباره بقیع.

ابوالحسن

علی بن محمد القرشی الاندلسی البسطی مشهور به القلصادی (815 - 891ق)، سفرش را از سال 840ق آغاز کرد. هدف او بررسی آثار و مظاهر جریان های فکری در منطقه غرناطه بود. آنگاه به تلمسان و به ترتیب به تونس، طرابلس، مغرب، قاهره و حرمین شریفین رفت. او درصدد بود تصویر روشنی از حیات فکری و علمی و اجتماعی در این مناطق را عرضه کند. یعنی غرب اسلامی را به مسلمانان شرق بشناساند و با گزارشی درباره حرمین شریفین، شرق اسلامی را به مسلمانان غرب اسلامی معرفی نماید.

وی مشایخ، دانشمندان و عالمانی که به آنها برخورد کرده، اسماء کتب و مدارس آنها در آن دوره را به خوبی گزارش کرده است. وقتی به مکه و مدینه آمده، با مسلمانان مختلف که از بلاد گوناگون آمده بودند، ارتباط برقرار کرده و درباره وضعیت کشورشان با آنان گفتگو نموده است. نیز جریان های موجود در مدینه را معرفی کرده و وضعیت بقیع را گزارش نموده است. وی پس از بازگشت در سفر حج در 891ق در شهر باجه در افریقیه درگذشت. این سفرنامه دو چاپ مهم دارد:

رحلة القلصادی، ابی الحسن علی القلصادی الاندلسی، به کوشش محمد ابوالاجفان، بیروت، دار ابن حزم، 1432ق/ 2011م. نیز قبلاً با این مشخصات چاپ شده بود:

رحلة القلصادی، به کوشش محمد ابوالاجفان، تونس، الشرکة التونسیة، 1978م.

قسمت مربوط به مدینه و بقیع شامل اطلاعات سودمندی است که برای شناخت وضعیت فرهنگ و جامعه مسلمان در آن دوره ضروری است.

مآخذ

ادب الرحلات الاندلسیة و المغربیة،نوال عبدالرحمن الشوابکة، مقدمه صلاح جرار، عمان، وزارة الثقافة، 1428ق/ 2008م، ص 71؛ رحلة القلصادی، علی القلصادی الاندلسی، به کوشش محمد ابو الاجفان، بیروت، دار ابن حزم، 1432ق/ 2011م.

رحلة المکناسی

رحلة المکناسی، سفرنامه محمد المناسکی از سده 12ق درباره بقیع.

محمد بن عبدالوهاب بن عثمان (درگذشت 1213ق/ 1799م)، مکنی به ابوعبدالله و مشهور به ابن عثمان و مکناسی، اهل مِکناسه (شهری در مغرب در غرب فاس) است. او در دوره مولی محمد بن عبدالله به وزارت رسید. نیز سفیر او در اسپانیا بود. به سال 1213ق در مراکش چشم از جهان فرو بست. چندین کتاب دارد؛ از جمله رحلة الی اسپانیا؛ البدر السافر؛ رحلة الی مالطه، رحلة الی حج (احراز المعلی والرقیب).

سفر حج او در سال 1785م بوده است و سفرنامه اش با عنوان رحلة المکناسی به کوشش محمد بوکبوط منتشر شده است. بخشی از این سفرنامه درباره بقیع و گویای دیدگاه های متفکران غرب اسلامی در این باره است. او دقیقاً در صفحات 173 تا 176، 240، 259، 261 و 282 به بقیع می پردازد.

مکناسی می نویسد روزی که به بقیع رفتیم، نخست به زیارت عباس عموی رسول خدا(ص) و سپس حسن بن علی، امام زین العابدین، امام جعفر صادق، امام باقر و سیده فاطمه دختر رسول خدا(ص) را زیارت کردیم. بعد از این به سراغ دیگر مقابر مشاهیر رفته و آنها را هم نام برده است. از ویژگی های قبه ها و ضریح و نوع ساختمان هم گاه نوشته است.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، دارالعلم للملایین، ج6، ص257-258؛ رحلة المکناسی، محمد بن عبدالوهاب المکناسی، به کوشش محمد بوکبوط، ابوظبی، دارالسویدی؛ بیروت، المؤسسة العربیة للدراسات والنشر؛ عمان، دارالفارس للنشر؛ 2003م، مقدمه و ص279-282؛ مجله معهد المخطوطات، سال7، جزء2، ص430-74؛ مجله تطوان، عدد5، 1960م.

نیز نک- : المکناسی؛ احراز المعلی والرقیب

ص: 315

الرحلة النجدیة الحجازیة ← بهجة البیطار

رحله ابن بطوطه ← سفرنامه ابن بطوطه

رحمت الهی

رحمت الهی، از فضایل و محاسن بقیع.

رسول خدا(ص) بقیع را مشمول رحمت خداوند می دانست و محدثین و مورخین یکی از فضایل بقیع را همین نکته دانسته اند.

یکی از شبها که رسول خدا(ص) در خانه عایشه بوده؛ نیمه شب از خواب بیدار شده و لباس پوشیده و به بقیع می رود. عایشه هم همراه او می شود. علت آمدن به بقیع ابلاغ امرالهی بوده است؛ زیرا آن حضرت به عایشه می فرماید: فان جبرئیل أتانی و قال: ان ربک یأمرک ان تأتی اهل البقیع فتستغفر لهم. یعنی جبرئیل نزدم آمد و گفت: پروردگارت به تو مأموریت داده نزد اهل بقیع رفته و برای آنها استغفار نمایی.

عایشه از حضرت سؤال می کند که من چگونه استغفار کنم، حضرت می فرماید این ذکر را بگو: السلام علی اهل الدیار من المؤمنین والمسلمین و یرحم الله المستقدمین و المستأخرین و انا ان شاءالله بکم للاحقون.

در جمله فوق گرچه رحمت در صیغه انشاء و دعا بیان شده ولی می توان گفت انشائی است که مفاد خبری دارد. یرحم الله یعنی رحمت خداوند بر اهل بقیع باد؛ از اموات پیشین و اموات متأخر. این دعا به معنای اینست که رحمت خداوند مشمول حال اهل بقیع است، بویژه که دعای مصرانه شخص پیامبر(ص) که به دعوت الهی نیز صورت گرفته، ردّ نمی شود.

مآخذ

الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة، صالح بن حامد بن سعید الرفاعی، مدینه منوره، دارالخضیری، 1418ق، ص597؛ احکام الجنائز و بدعها، محمد ناصرالدین الالبانی، بیروت، نشر الکتب الاسلامیة، 1388ق، ص180-191؛ تهذیب مختصر سنن ابی داود، ابن قیم جوزیه، به کوشش محمد حامد الفقی و احمد شاکر، قاهره، مکتبة السنة المحمدیة، ج4، ص347-350.

رحمت اللّه بن ملا عاشور بخارایی

رحمت اللّه بن ملا عاشور بخارایی، از روحانیون بخارا و سفرنامه نویس مکه و مدینه و بقیع.

رحمت الله فرزند ملا عاشور از شهر بخارا در سال 1303ق به قصد اجرای مناسک حج از بخارا حرکت کرده بود. پدرش از عالمان دینی و روحانیون بخارا بوده است. او مشاهدات خود را در طول سفر یادداشت کرده و سفرنامه حاضر را تدوین نموده است. با اینکه خودش نامی برای آن تعیین نکرده ولی فهرست نویس فرهنگستان علوم ازبکستان آن را غرایب الخبر فی عجایب السفر می نامد.

او از عالمان روحانی شهر بخارا بوده و غیر از مرد دین بودن اهل شعر و ادب هم بوده است. وی در سروده ها خودش را با تخلص واضح می نامیده است.

تاریخ حرکت وی «یوم سه شنبه ششم ماه شعبان المبارک در سنه یک هزار و سیصد هجری از بلده مبارکه بخارای شریف که مسکن مأنوس و معهد مألوف» اوست آغاز شده است.

پایان کتاب تاریخ 1304 ثبت شده که دقیق تر می نماید. وی سال 1303 سفرش را آغاز کرده و سال بعد که بازگشته، سفرنامه خاتمه یافته و تاریخ 1304 به عنوان تاریخ ختم آمده است. در بازگشت، نوروز را در شهر مشهد بوده است. مهم ترین شاهد آن که، حاکم وقت بخارا که عبدالاحد است و وی کتاب را به نام او نوشته، سال 1303 بر سریر قدرت نشسته است.

ملارحمت الله از بخارا به سمت مشهد عزیمت کرده و پس از زیارت حضرت علی بن موسی الرضا(ع) به سوی عشق آباد رفته و با گذر از دریای خزر به سمت باکو و از آنجا به استانبول و سپس جده رفته، آنگاه پس از زیارت حرمین شریفین، از راه جبل به عتبات آمده است. وی در آنجا، به زیارت مزار امامان(ع) مشرّف شده و سپس از راه خانقین و قصر شیرین به قم آمده، عازم تهران شده، سپس به مشهد رفته و در نهایت از راه سرخس به بخارا باز گشته است.

رحمت الله یک عالم سنّی است که نه تنها هیچ گونه

ص: 316

دشمنی با شیعه ندارد بلکه در تمام این سفر، بسان یک شیعه، تمامی مزارات ائمه را زیارت کرده و بدون اظهار هیچ گونه علامت منفی یا تنفّری به بیان عقاید مردمانی که در سر راه می بیند می پردازد. یکی از اشعار برجای مانده از این شاعر در کتاب حاضر، اشعار زیبایی است که در باره امام حسین(ع) سروده است. قصیده ای هم به اقتفای شعر معروف جامی در باره امام علی(ع) سروده است.

در عین حال او یک سنی معتقد است و بر حسب این باور، نسبت به خلفا احترام کامل را مراعات داشته است.

او وقتی به زیارت قبر آمنه و ابوطالب و عبدالمطلب در قبرستان مَعلات می رود، به لحاظ مذهبی بحث ایمان پدر و مادر پیامبر(ص) را مطرح کرده و عقیده خود را دایر بر ایمان آنان مورد تأکید قرار می دهد، در حالی که بسیاری دیگر از هم مذهبانش آن بزرگواران را مشرک قلمداد کرده اند.

این سفرنامه به عبدالاحد حاکم بخارا تقدیم شده و وی درجایجای این سفرنامه یا به قول خودش «هر جا هرجا» از وی یاد و برای او دعا کرده و در پایان نیز او را مورد ستایش قرار داده است. عبدالاحد ششمین امیر منغیتیه بخارا است که از سال 1303 تا 1329 (1885-1910م) بر بخارا حکمرانی کرد. وی که خود نشان های عالی از روسیه داشت، و صاحب منصب و دارای رتبه نظامی بود، مقاومت گذشتگانش را برابر روسیه نداشت و نفوذ روسها در بخارا در روزگار او شدت یافت. وی مدافع برخی از اصلاحات بود که به دلیل نفوذ علمای سنت گرا کاری از پیش نبرد و به همین دلیل از بخارا به کرمینه رفت و آنجا را مقر خویش قرار داد.

نویسنده در همان سال نخست به قدرت رسیدن وی به سفر حج رفته و طبعاً چیز زیادی درباره وی نمی دانسته است. با این حال ارادت او استوار بوده و مرتب به دودمان سلطنت و بختیاری و پس از آوردن القاب فراوان «سید امیر عبدالأحد بهادرخان» درآمده است. اما رحمت الله بخارایی به سال 1311ق به رحمت الهی پیوست.

نسخه این سفرنامه به عنوان سفرنامه حرمین شریفین به شماره 9929 در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری می شود. سه نسخه از این اثر در فرهنگستان علوم ازبکستان (مجموعه نسخه های خطی فارسی فرهنگستان علوم ازبکستان - ترجمه عارف رمضان، تهران، 1375، ص33) معرفی شده و از آن با عنوان غرایب الخبر فی عجایب السفر یاد شده است. نسخه اول آن به خط مؤلف است.

این سفرنامه به کوشش رسول جعفریان با عنوان غرایب الخبر فی عجایب السفر در مجموعه سفرنامه های حج قاجاری منتشر شد.

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج4، ص897-908.

نیز نک- : غرایب الخبر فی عجایب السفر

رحیم، محمدرحیم خان ← تحفة الحرمین

ردیه نگاری بر وهابیت

ردیه نگاری بر وهابیت، فهرست آثار عالمان مسلمان در نقد و ردّ وهابیت.

سید عبدالله محمدعلی پس از تحقیق و جستجوهای فراوان، نخست مقاله ای نوشت و اطلاعات حدود 220 اثر در ردّ وهابیت را معرفی نمود. پس از جستجوهای بیشتر 822 عنوان اثر به زبان های فارسی، عربی، اردو و بنگالی پیدا کرد که در کشورهای مختلف در نقد و ردّ وهابیت نوشته شده است. اطلاعات این آثار را در کتاب معجم المؤلفات الاسلامیة فی الردّ علی الفرقة الوهابیة منتشر کرد. او در مقدمه انگیزه عالمان و مؤلفان مسلمان از مذاهب مختلف در نقد و رویه نگاری بر وهابیت را، عملکرد خود وهابیون می داند و فهرست بلندی از اعمال نامطلوب آنان عرضه کرده است.

اکثر قریب به اتفاق اندیشمندان مسلمان معتقدند که عملکرد و اقدامات وهابیون در بقیع و تخریب اماکن و آثار بی نظیر اسلامی ناشی از تفکر غلط آنان است، از

ص: 317

اینرو اندیشه های آنان و نیز عملکردشان در آثار معرفی شده در این فهرست، نقد و ردّ شده است.

همه کسانی که در ردّ وهابیت، اثری تألیف کرده اند، به نقادی رفتار وهابیون در زمینه تخریب بقیع هم پرداخته اند. چون تخریب بقیع حادثه بسیار تکان دهنده و مهمی است که با هیچ منطق و تفکری صحیح نیست. بی تردید تخریب مقابر هزاران صحابی و تابعی و شهید و عالم و شخصیت مهم که دستشان از دنیا کوتاه است و سنگ قبرهایشان شیرازه خاطرات ارزشمند مسلمانان است، خارج از عرف و اخلاق و اصول اسلامی و انسانی است.

اخیراً کتابشناسی دیگری توسط اباذر نصر اصفهانی با عنوان کتابشناسی نقد وهابیت منتشر شد و منابع نقد و ردّ وهابیت را به دو هزار منبع افزایش داد.

مآخذ

کتابشناسی نقد وهابیت، اباذر نصر اصفهانی، تهران، مشعر، 1391؛ «معجم ما الّفه علماء الامة الاسلامیة للردّ علی خرافات الدعوة الوهابیة»، السید عبدالله محمدعلی، مجله تراثنا، السنه 4، العدد 17، شوال 1409، ص 146-178؛ معجم المؤلفات الاسلامیة فی الردّ علی الفرقة الوهابیة، عبدالله محمد علی، قم، مرکز الزهراء؛ 2009م.

رزین سرقسطی عبدری ← اخبار دارالهجرة

رسول خدا(ص)

رسول خدا(ص)، دفن آن حضرت در بقیع.

حدیثی درباره دیدگا ه های مختلف صحابه درباره محل دفن حضرت رسول خدا(ص) در مجامع روایی آمده است. متن عربی این حدیث اینگونه است:

واختلفوا فی دفنه، فأنبأ عبدالرحمن بن علی اخبرنا ابوالحسن الفقیه .... عن عبدالرحمن بن سعید بن یربوع، قال: لما تُوفی رسول الله(ص) اختلف فی موضع قبره، فقال قائل: بالبقیع، فانّه کان یکثر من الاستغفار لم، و قال قائل منهم: عند منبره و قال قائل فی مصلاه. فجاء ابوبکر فقال: انَّ عندی من هذا خبراً و علماً. سمعت رسول الله(ص) یقول: ما قُبِضَ نبیٌ الادفن حیث توفی.

یعنی وقتی رسول خدا رحلت فرمود، اصحاب و نزدیکانش درباره اینکه حضرت را در چه مکانی دفن کنند اختلاف شد. عده ای گفتند در بقیع به خاک سپرده شود. دلیل آن را قرابت معنوی حضرت با مدفونین می دانستند یعنی حضرت برای آنها فراوان طلب بخشش می فرمود. دسته دوم گفتند: در کنار منبرش دفن شود. دسته سوم معتقد بودند در محل نماز خواندنش به خاک سپرده شود.

بالاخره ابوبکر خلیفه اول از راه رسید و گفت من خبر مهمی دارم واز رسول خدا شنیدم که می گفت: وقتی پیامبری از دنیا می رود در همانجایی که فوت کرده است، دفن شود.

مهم این است که از چهار دیدگاه، یکی بقیع را پیشنهاد می کرد. یعنی بقیع آنچنان اهمیت داشته و در نظر صحابه و نخبگان قرن اول مهم بوده که آنجا را مناسب برای دفن آن حضرت معرفی می کردند. این روایت از نظر سلسله راویان و ناقلان و جرح وتعدیل آنان و نیز از نظر محتوایی و مفاد آن بررسی شده است. ابن نجار و محقق کتاب الدرة الثمینة (تألیف ابن نجار) به تفصیل ابعاد این روایت را بررسی کرده اند.

نیز این روایت در چند مجموعه مثل دلائل النبوة از بیهقی، سنن ترمذی، الطبقات الکبری ابن سعد وارد شده است. آدرس این مجموعه ها در پانوشت های الدرة الثمینة ابن نجار آمده است.

ابن ابی الحدید ماجرای دفن حضرت را اینگونه گزارش کرده است: پس از رحلت، بین اصحاب اختلاف افتاد، عده ای گفتند: مناسب است جسد حضرت را به مکه ببریم و در آنجا دفن شود، بعضی رأی دادند در مدینه و در بقیع نزد شهدای احد دفن شود. اما علی(ع) نظر دیگری مطرح کرد و گفت در همانجایی که از دنیا رفته، دفن شود. و همه این رأی را پذیرفتند (شرح نهج البلاغه، ج10، ص184).

کلینی حادثه را اینگونه نقل کرده است: عباس نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد و گفت مردم جمع شده و

ص: 318

می خواهند رسول خدا را در بقیع المصلی دفن کنند. امیرالمؤمنین نزد مردم آمد و فرمود: در همین بقعه ای که در آن رحلت کرده، دفن خواهد شد و بر جنازه حضرت نماز گذارد و مقدمات دفن را مهیا نمود (الکافی، ج1، ص451؛ بحار الانوار، ج78، ص374).

منظور از بقیع مصلی که در کافی آمده احتمالاً بقیع الخیل است که شهدای احد در آنجا دفن شده اند. اما در بسیاری از روایات تصریح شده که مردم می خواستند حضرت را در بقیع غرقد دفن نمایند. روایات در این باره در بیش از بیست منبع قدیمی آمده است. امینی این منابع را معرفی کرده است (بقیع الغرقد، ص306-307).

مآخذ

بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء؛ بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق؛ الدرة الثمینة فی اخبار المدینة، ابن النجار (578-643ق)، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه منوره، مرکز بحوث و الدراسات المدینة المنورة، 1427ق/ 2006م، ص377-378، حدیث شماره 284؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، بیروت، دار احیاء الکتب؛ الکافی، کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1412ق.

رشید رضا، محمد

رشید رضا، محمد، از مروجان وهابیت و طرفداران دولت آل سعود در عربستان.

محمد رشید رضا، در ایران مشهور به رشید رضا و در کشورهای عربی اغلب مشهور به رضا است. او در 1865م در طرابلس لبنان متولد شد. در 33 سالگی به مصر مهاجرت کرد و به عنوان شاگرد محمد عبده از جریان اصلاح طلبی ضد استبدادی و ضد استعماری سید جمال الدین اسدآبادی و عبده تأثیر پذیرفت. سال ها در درس تفسیر قرآن محمد عبده شرکت می کرد و تمامی دروس را می نوشت. بعد از وفات عبده، تفسیر کاملی بر اساس همین املائات به نام تفسیر المنار منتشر کرد. نیز نشریه ای به نام المناریین سال های 1898-1935م منتشر کرد که تفکر سلفی گرایی یا اصلاح گرایی سلفی را نمایندگی می کرد. با داشتن زمینه های فکری و اعتقادی، در اواخر عمر مدافع و مروج جریان وهابی و سلطنت آل سعود در عربستان بود. حتی کتاب هایی با عناوین (قاهره، 1344ق) السنة و الشیعة: الوهابیة و الرافضة(قاهره، 1947م) و الوهابیون و الحجاز را تألیف کرد. او تا آنجا پیش رفت که ایران و تفکر شیعی و نیز عثمانی و حنفی را نقد کرد تا راه برای پیشرفت تفکر آل سعود باز شود. مقالات متعددی درالمنار، مجله ی ام القری، نوشت. برخی نوشته اند که برای مقالات ضد ایرانی، 4000 لیره طلا از سعودی در یافت کرد(سید علی موجانی، ص131). از میان آنها این مقالات قابل توجه است:

«الاتفاق العربی بین الملکة الحجاز و نجد و مملکة السعودیة»، المنار، ج30، ص 64، 1930م، ص 634-637؛ «استیلاء ابن سعود علی جمیع الحجاز»، مجله ام القری، 2 جمادی الثانیه1344؛ «اموال ابن السعود التی اتهم بها»، المنار، ج28، 1927م، ص 465-473؛ «انباء الحجاز: بیعة اهل الحجاز و سبب قبول سلطان لها»، المنار، ج26، 1925م، ص 779-789؛ «ایران و العراق و مملکة الحجاز و نجد»، المنار، ج30، 1929م، ص 225-232.

مجله المنار بیش از سی مقاله درباره آل سعود منتشر کرد و به عنوان ارگان رسمی و سخنگوی آنان در منطقه بود. از اینرو تأثیر ژرف و گسترده در منطقه و طوایف و پیروان مذاهب اسلامی داشت.

رشید رضا، ابایی نداشت از اینکه خطاها و مفاسد وهابیت مثل تخریب آثار اسلامی و توهین صریح به شخصیت های اسلامی را با انواع روش های تبلیغاتی موّجه جلوه دهد و توجیه شرعی کند. در چند مقاله اساساً این تخریب ها را دروغ دانست و مسئول انتشار چنین اخباری را، مخالفان آل سعود و وهابیت معرفی کرد. یا تفکر و عمل وهابیون درباره روضه ی مطهر نبوی را در مقاله ی «ماذا فعل الوهابیون بالحجرة النبویة» (المنار، ج25، 1925م، ص 707-712 ) بی اشکال دانست. او مردم حجاز را طرفدار آل سعود و وهابیت می دانست و گزارشی از بیعت مردم با عبدالعزیز مشهور

ص: 319

به ابن سعود را به دروغ آورده و دولت آل سعود را کاملاً شرعی و مقبول مردم معرفی کرد.

در ایران چون محمد رشید رضا را به عنوان شاگرد سید جمال و محمد عبده می شناسند، او از نوعی خوش نامی برخوردار است. مهم تر اینکه در کتبی که درباره رشید رضا تألیف و عرضه شده بر جنبه های منفی از شخصیت او مثل دفاع او از وهابیت مطرح نشده یا خیلی کم رنگ مطرح شده است. از اینرو اساساً هنوز ایرانیان از افکار و شخصیت رشیدرضا تلقی صحیح و مناسبی ندارند.

نخستین کسی که به طور صریح و عالمانه به نقد دیدگاه های رشید رضا پرداخت، علامه عبدالحسین امینی در کتاب الغدیر بود. امینی مواضع ضد شیعی او را نقادی کرد و داوری های ناصحیح او را نشان داد. مثلاً رشیدرضا در السنة و الشیعة، می نویسد، شیعیان معتقد به تحریف قرآن اند. نیز در همان اثر می نویسد: شیعیان عمل به کتب اربعه یعنی الکافی، لایحضره الفقیه، التهذیب و الاستبصار را واجب می دانند. علامه امینی با نقل آرای عالمان شیعه این اتهامات را رد کرده است. اما اولین نویسنده ای که به روش علمی و توصیفی رشید رضا را معرفی کرد، حمید عنایت بود. اما وی بُعد وهابیت گروی او را مطرح و بررسی نکرده است.

در جهان اسلام و کشورهای عربی درباره رشیدرضا آثار بسیاری نوشته اند برای نمونه: محمد عبدالله السلمان پایان نامه اش در دانشگاه محمد بن سعود را درباره گرایش رشید رضا به وهابیت نوشته است: رشید رضا و دعوة الشیخ محمد بن عبدالوهاب، بعداً این اثر به صورت کتاب با این مشخصات منتشر شد(الکویت، مکتبة المهلا، 1409ق، 600ص).

مآخذ

الغدیر، علامه عبدالحسین امینی، بیروت، دارالکتاب العربی، 1387ق، ج3، ص 266-287؛ اندیشه های سیاسی در اسلام معاصر، حمید عنایت، تهران، خوارزمی، 1372، ص128 به بعد؛ تخریب و بازسازی بقیع، سیدعلی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385، ص64؛ دانشنامه دانش گستر، ج8، ص 638-639؛ دین و سیاست از دیدگاه محمد رشید رضا، محمد نوری، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک، 1374، جم؛ سیری در اندیشه سیاسی عرب، حمید عنایت، تهران، امیرکبیر، 1370، ص 156-159؛ «مدرس و کمیسیون دفاع حرمین»، سیدعلی موجانی، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال 2، ش9، ص25-33؛ مأخذشناسی محمد رشید رضا، محمد نوری، همان.

رضا شاه پهلوی

رضا شاه پهلوی، واکنش نسبت به تخریب بقعه های اسلامی در عربستان به ویژه انهدام بقیع.

رضا فرزند عباسقلی خان سوادکوهی(داداش بیگ) در 1257 در آلاشت در شمال ایران متولد شد. در پانزده سالگی وارد بریگاد قزاق شد. در طی حدود سه دهه مدارج ترقی را در ارتش پیمود و به پست های بالا دست یافت. در 1299 با همکاری سید ضیاء الدین طباطبایی و هماهنگی سفارت انگلستان در تهران، کودتایی به راه انداخت و تهران را تصرف کرد. احمد شاه قاجار او را به فرماندهی کل قشون منصوب کرد و به او لقب سردار سپه داد. مدتی بعد وزیر جنگ شد و با تلاش های مستمر از وزارت جنگ در سال 1302 به نخست وزیری دست یافت و در واقع بر همه ی امور دولتی چیره و مسلط شد. تا اینکه در آذرماه 1304، مجلس مؤسسان، سلطنت را از قاجاریه به پهلوی منتقل و او رسماً تاجگذاری نمود و به عنوان شاه ایران شناخته شد.

چند ماه پیش از انتقال قدرت در ایران و وقتی که رضا شاه هنوز نخست وزیر و سردار سپه بود، حوادث دلخراش مکه و مدینه رخ داد. وهابیون با شدت تمام اماکن مقدس و بقعه های ائمه و بزرگان را در هم کوبیدند. اعتراضات گسترده مردمی و نیزاعتراضات مقامات مذهبی مثل مراجع و روحانیون جریان داشت، در شهریور 1304 سید حسن مدرس در مجلس در این باره نطق کرده بود.

با توجه به شدت و توسعه اعتراض ها، سردارسپه در مجلس قول داد تا شخصاً به این موضوع رسیدگی کند.

ص: 320

اما برخی معتقدند اسناد و مدارک نشان می دهد که وی هیچ اقدام عملی انجام نداده بلکه به تدریج روابط حسنه با دولت سعودی برقرار کرد. به طوری که برخی نمایندگان مجلس گاه اعتراض کرده اند. سید محمدعلی شوشتری نماینده گرگان در مجلس شورا در مجلس پنجم در جلسه 198 از روابط پنهان دولت ایران با سعودی ها پرده برداشت. (بازسازی و تخریب بقیع، سید علی قاضی عسکر، ص56).

اما اسناد و مدارک عرضه ی در کتاب علی محقق گویا است که در دوره رضا شاه رفت و آمد هیئت ها و کارشناسان، رد و بدل نامه ها و بررسی ها بسیار بوده و سفارت ایران در عربستان عملاً فعال بوده است.

عبدالعزیز بنیان گذار دولت سعودی، فردی زیرک، با تجربه و دغلکار بود و با نیرنگ و فریب توانست سیاهکاری ها و اقدامات تخریبی دولت آل سعود را پنهان نماید. وی که در ابتدای کار نیاز شدید به کسب وجاهت و مشروعیت داشت، بسیار کوشید تا نمایندگان کشورهای اسلامی را جذب کند و دفاتر نمایندگی و سفارت خانه ها را بازگشایی نماید. از اینرو از دولت ایران خواست تا نمایندگانی به حجاز اعزام نماید. ایران از اولین کشورهایی بود که هیأت مرکب از غفارخان، جلال السلطنه و حبیب الله خان هویدا به حجاز اعزام کند. این هیأت در 24 شهریورماه 1304 وارد جده گردید.

عبدالعزیز با گرمی تمام این هیئت را پذیرفت و در گزارش های این هیأت و اسناد بر جای مانده پیداست که عبدالعزیز تلاش می کند که خود را حامی آثار تاریخی و شیعیان حجاز معرفی کند و اصلاً تخریب ها را منکر است یا به دیگران نسبت داده است و خلاصه با نیرنگ و دو رویی تلاش کرد تا هیئت ایرانی را جذب کند.

البته هیئت ایرانی هم به دلیل نداشتن مبانی فکری و اعتقادی مستحکم و نداشتن بصیرت لازم برای درک عمق حوادث، نتوانستند مواضع اصولی و صحیحی اتخاذ نمایند.

خط مشی و سیاست دولت آل سعود در آن روزگار تثبیت حکومت با آوردن نمایندگان کشورهای اسلامی به ریاض، وقت کشی، خام کردن و فریب دادن بود.

تجربه تاریخی نشان داد آل سعود و وهابیون پس از مسلط شدن و رفع مشکلات و تحکیم سلطه ی خود در داخل و منطقه، تمامی اعتقادات و افکار تخریبی را به عیان مطرح و تبلیغ کردند ولی در ابتدای کار با احتیاط و سخنان دوگانه سعی داشتند اقدامات کشورهای اسلامی علیه خودشان را خنثی نمایند.

در ایران بین جناح سید حسن مدرس و مجلسی ها از یک طرف و دولت در مقابل آنها در زمینه ارتباط با دولت آل سعود و روش برخورد با رهبران آل سعود اختلاف بود. گروه اول معتقد بودند، آل سعود جریانی خطرناک برای جهان اسلام است و هیچ رابطه ای نباید با آن داشت و باید جهان اسلام را علیه وهابیت بسیج نمود. اما دولت دستگاه دیپلماسی دولتی در صدد بود با مذاکره و گفتگو مشکلات را مرتفع کند. در مذاکرات هم بصیرت و ژرف نگری لازم را نداشتند و اغلب فریب می خوردند. یا حداقل خط مشی مذهبی و جهان اسلامی در مذاکرات نداشتند بلکه در چارچوب مصالح تثبیت دولت پهلوی اقدام می کردند. اما گروه دوم نتوانستند موفق شوند، چون امکانات و اطلاعات عملاً در اختیار دولت بود و به اینان نمی داد و اینان با دست خالی کاری نمی توانستند کاری انجام دهند.

البته سید حسن مدرس و همفکرانش کمیسیون حرمین شریفین را تشکیل دادند ولی مجبور بودند دولتی را به عضویت بپذیرند و نیز اجرای مصوبات این کمیسیون را به دولت پهلوی بسپارند. این روش عملاً ناکارآمد بود و در عمل نتیجه ای نداشت. چون دولت معتقد به طرد و نفی یا مبارزه با دولت آل سعود به عنوان وهابیون نبود. اما در سال های 1308ش به دلیل فشارهای جهانی بر آل سعود، این رژیم در حال پذیرش شرایط و نرم شدن بود. اما درست در همین زمان با رفت و آمد گروه های سیاسی، باب همکاری و تعامل گشوده شد و سفارت

ص: 321

ایران در ریاض بازگشایی شد.

حاصل اینکه درباره نقش و کارنامه رضاشاه در زمینه وهابیت و تخریب بقیع دو دیدگاه هست: عده ای به صراحت نوشته اند که او هیچ اقدام مثبت و بازدارنده ای نداشت و حتی اقداماتی مثل برقراری ارتباط دیپلماتیک با دولت آل سعود داشت که موجب تقویت آنان شد (مقاله موجانی، ص28-30)؛ در مقابل عده ای معتقدند که پس از تخریب بقیع او عزای عمومی اعلام کرد و با درایت و تدبیر، تا حد امکان آل سعود را کنترل می کرد (مکتب اسلام، ص49-50).

مآخذ

اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، به نقل از کتاب تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسگر، ص 57-61؛ دانشنامه دانش گستر، ج8، ص650؛ رضا شاه از الشتر تا الاشت، کیوان پهلوان، تهران، آرون، 1383، جم-؛ مجله مکتب اسلام، سال 40، ش3، ص49-50؛ «مدرس و کمیسیون دفاع حرمین شریفین»، سیدعلی موجانی، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال دوم، ش9، ص26-29؛ مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، مورخ 23 شهریور1304.

نیز نک- : گزارش حبیب الله هویدا

رضا علیشاه ← خاطرات سلطان حسین تابنده گنابادی

رفاعی، سید یوسف

رفاعی، سید یوسف، از علمای کویت و منتقد وهابیت و تخریب بقیع.

سید یوسف بن سید هاشم رفاعی کتابی به نام نصیحة لاخواننا علماء نجد تألیف کرد و به تفصیل رویه و عملکرد علمای وهابی را نقد و رد کرد. به ویژه به نقد تخریب بقیع پرداخت و آن را بدعت دانست. به گزارش وی در این کتاب، دولت عربستان محاکمی در نزدیکی بقیع ایجاد کرده و هر کس توسل یا زیارت یا خشیت یا گریه داشته باشد، محاکمه می کند و به اتهام شرکت و زندقه، افراد را به بدترین جرایم محکوم می نماید.

مأخذ

فاجعة البقیع، جلال معاش، بیروت، 2006م، ص 116-125.

الرفاعی، صالح بن حامد ← الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة

رفاه زائران

رفاه زائران، اقدامات جهت راحتی زائران بقیع.

در طول تاریخ اقدامات و کارهای فراوانی برای رفاه زائران بقیع اجرا شده است. واقفان، موقوفات متعدد به این منظور اختصاص داده، نیکوکاران وسایل نقلیه یا مواد خوراکی و پوشاکی، خوابگاه و هتل، سرویس بهداشتی، وسایل خنک کننده و تأمین دیگر نیازها و ضرورت ها را به زائران اختصاص داده اند.

یک مورد قابل توجه پرداخت حقوق دربان ها، مستخدمین و دیگر عوامل بقیع توسط مردم نیکوکار بود. چون مرسوم بوده که دربان ها و مستخدمین وجوه خاص از زائران، مخصوصاً زائرین شیعه و ایرانیان دریافت می کردند. گاه اگر زائران چیزی نمی پرداختند یا کم می پرداختند دربان ها با ایشان تا حدّ ضرب و جرح برخورد می کردند. از اینرو حاج میرزا آقا امام جمعه تبریز با تلاش فراوان، سالانه هزار تومان برای خدام تهیه می کرد تا آنان به زائران شیعه و ایرانی فشار وارد نیاورند.

امین الدوله در سفرنامه اش یادآور می شود که خوب است دولت ایران حقوق خدام و بواب را پرداخت کند.

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج6، ص672.

رفتار ائمه در بقیع ← سیره بقیعیه امامان شیعه

رفعت پاشا، ابراهیم ← ابراهیم رفعت پاشا

رقیه دختر عمر

رقیه دختر عمر، از زنان مشهور و مدفون در بقیع.

چند تن به نام رقیه در تاریخ صدر اسلام شهرت دارند. یکی رقیه دختر رسول خدا(ص) و دوم رقیه دختر عمر بن خطاب خلیفه دوم است.

گویا او همسر ابراهیم بن نعیم بن عبدالله و ساکن مدینة النبی بوده است. پس از درگذشت در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص333.

ص: 322

رقیه

رقیه، دختر رسول الله(ص) و مدفون در بقیع.

رقیة بنت محمد بن عبدالله یا دخترخوانده آن حضرت که گاه او را ربیبه(دختر خوانده) می خوانند. هنگامی که رقیه وفات یافت، عده ای از زنان بر او می گریستند؛ عمر بن خطاب آنان را با تازیانه منع می کرد؛ از اینرو پیامبر(ص) دست او را گرفت و فرمود: وای بر تو ای عمر، از شیطان بپرهیز، آنچه که بر قلب و چشم جاری شود از رحمت خداوند است و آنچه از دست و زبان جاری شود از شیطان است (یعنی بگذار آنان بگریند). آنگاه فرمود: وی را به سلف ما یعنی «عثمان بن مظعون» ملحق کنید؛ لذا او را وسط قبرستان بقیع به خاک سپردند.

روایت شده است که فاطمه(س) کنار قبر رقیه می گریست و پیامبر(ص) با جامه خود اشک چشمان او را پاک می کردند. شایان یادآوری است که رقیه هنگام جنگ بدر از دنیا رفت در حالی که پیامبر(ص) بر بالین او حضور نداشت و عثمان بن عفان همسر وی که به بهانه مریضی رقیه از جهاد بازمانده بود او را به خاک سپرد.

رقیه و ام کلثوم ابتدا همسران عتیبه بن ابی لهب بودند. پس از نزول آیه تبت یدا ابی لهب، پدر عتیبه از پسرش خواست آنان را رها کند. آنان پس از جدایی از همسرانشان یکی پس از دیگری به ازدواج عثمان بن عفان درآمدند. علامه جعفر مرتضی این دو را دختر خواهران خدیجه می داند نه دختران پیامبر(ص) و خدیجه. ولی ابن سعد تصریح کرده که این دو دختر حضرت محمد(ص) و خدیجه اند.

بر اساس یک گزارش در سده 11ق، رقیه و ام کلثوم دختر رسول خدا در کنار عایشه همسر رسول خدا زیر قبه ای قرار داشتند که سلطان سلیمان خان عثمانی در سال 950ق مقبره ای برای آنان ساخت. در واقع این گزارش تأیید می کند که مقبره رقیه آرامگاه و گنبد و بارگاه داشته است (اولیا چلبی، ص150).

مآخذ

تاریخ و آثار مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص359؛ سیرة ابن هشام، ج2، ص334؛ الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، ترجمه به عربی احمد المرسی، القاهرة، 1999م، ص150؛ الصحیح من سیرة النبی، سید جعفر مرتضی؛ نسب قریش، مصعب زهری، ص22؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار الکتب العلمیة، بی تا، ج5، ص 180-182.

نیز نک- : دختران رسول اکرم(ص)

رُکانة بن عبد یزید

رُکانة بن عبد یزید، از اصحاب رسول خدا و مدفون در بقیع.

شهرت دیگر او ابن هاشم بن عبدالمطلب بود . پس از اسلام آوردن، با تمام وجود در راه ترویج اسلام کوشید. همراه رسول خدا در جنگ های بسیار شرکت کرد. بالاخره در خلافت معاویه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

مدینه شناسی، سید محمد باقر نجفی، تهران، مشعر، 1385، ج1، ص514.

رملة بنت ابی سفیان

رملة بنت ابی سفیان، همسر رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

رمله مشهور به ام حبیبه دختر ابوسفیان صخر بن حرب است. گاه به اشتباه او را هند بنت ابی سفیان ثبت کرده اند ولی نام صحیح او رمله است. او 17 سال پیش از بعثت در مکه متولد شد. با عبیدالله بن جحش ازدواج نمود و دختری به نام حبیبه از آنها متولد شد. عبیدالله بن جحش همراه ام حبیبه و دیگر مسلمانان به حبشه هجرت کرد. در آنجا تحت تأثیر تبلیغات مسیحیت قرار گرفت و از اسلام به مسیحیت تغییر دین داد و در همان جا درگذشت اما ام حبیبه بر اسلام خود ثابت قدم ماند. رسول خدا به منظور دلجویی از او، از نجاشی پادشاه حبشه خواست او را خواستگاری کند. پس از مذاکرات و طی مقدمات عقد ازدواج بین رسول خدا و ام حبیبه منعقد شد و به مدینه بازگشت. با اینکه برخی منابع نجاشی پادشاه حبشه را واسطه ازدواج ام حبیبه و حضرت محمد(ص) دانسته اند، ولی گویا یکی از اقوام ام حبیبه به نام خالد بن سعید وساطت ازدواج آنان را بر عهده داشت. درباره ابعاد و رخدادهای این ازدواج سخن ها و گزارش ها بسیار است. برخی از مفسران این ازدواج را در پیشرفت اسلام بسیار

ص: 323

مؤثر دانسته و کاهش اختلافات داخل جامعه اعراب، ایجاد مهر و محبت افزون تر بین جریان ها و قبایل عربستان و تیره های قریشی ارزیابی کرده اند. نزول آیه 17 از سوره ممتحنه را هم در همین راستا می دانند. خداوند در این آیه می فرماید: خدا میان شما و مشرکین دشمنِ شما پیوند و ارتباط دوستی برقرار کرد. یعنی ایجاد روابط دوستانه بین رسول خدا(ص) و ابوسفیان به عنوان رهبر مشرکین از طریق ازدواج با دختر ابوسفیان (ام حبیبه) درست و مشروع بوده است. ام حبیبه در سال 44 یا 45ق در حالی که هفتاد و چند ساله بود درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد. البته اقوال دیگری هم درباره سال فوت او هست. نیز بعضی محل فوت و دفن او را شام نوشته و مدفن او را در قبرستان باب الصغیر دمشق دانسته اند. سفرنامه نویسانی مثل اولیا چلبی در سده 11 از مقبره ام حبیبه در بقیع خبر داده اند. نیز عقیل به هنگام حفر چاه در خانه اش، به سنگ قبری برخورد کرد که نشانگر مقبره ام حبیبه بود. عقیل چاه را پر کرد و بقعه ای برای ام حبیبه ساخت. این رخداد توسط ابن شبه از سده دوم قمری گزارش شده است.

مآخذ

اسدالغابه، ابن اثیر، به کوشش علی محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1414ق، ج5، ص457؛ الاصابة، ابن حجر عسقلانی، به کوشش علی معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415ق، ج8، ص140؛ اعلام الوری، ابن علی الفضل الطبرسی، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1417ق، ج1، ص277 و280؛ انساب الاشراف، بلاذری، به کوشش زرکلی، بیروت، درالکفر، 1417ق، ج2، ص73 و ج1، ص440؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، 1410ق، ج4، ص132؛ تاریخ مدینه منوره، ابن شبه، مترجم حسین صاعدی، تهران، مشعر، 1391، ص125؛ الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تخریب احمد المرسی، القاهرة، 1999م، ص150؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص74؛ سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمدعلی موحد، تهران، سازمان علمی و فرهنگی، 1361، ج1، ص98؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1417ق، ج 8و7، ص292-294؛ النکت والعیون، ماوردی، بیروت، 1412ق، ج5، ص519.

روایات آمرزش

روایات آمرزش، گفتار نبوی درباره استغفار و طلب آمرزش برای اهل بقیع.

رسول خدا(ص) با دفن اموات مسلمانان در بقیع، به تدریج علاقه خاصی به این قبرستان پیدا کرد و در شرایط مختلف به آنجا می رفت. ایشان درباره آمرزش و استغفار برای آرمیدگان در این قبرستان سخنانی دارد. دسته ای از این روایات را در اینجا نقل کنیم تا پژوهشگران به راحتی از آنها استفاده نمایند.

- کان رسول الله(ص) یخرج فی ملأ من الناس من اصحابه کلّ عشیّة خمیس إلی بقیع المدنییّن، فیقول: السّلام علیکم أهل الدیار (ثلاثا)، رحمکم الله.

پیامبر گرامی(ص) در میان جمعیتی از اصحاب خودشان غروب هر پنج شنبه به بقیع مدینه می رفتند و می فرمودند: سلام بر شما اهل خانه های قبور (سه مرتبه)، خداوند رحمتتان کند. (مسند الشیعة)

- قد ورد فی صحیح مسلم عن عائشة: إنّها قالت: کان رسول الله، کلّما کان لیلتها من رسول الله، یخرج من آخر الیل إلی البقیع فیقول: السلام علیکم دار قوم مؤمنین، وأتاکم ما توعدون غداً مؤخّلون، وإنّا شاء الله بکم لاحقون، اللهم اغفر لأهل بقیع الغرقد.

وارد شده در صحیح مسلم از قول عایشه که گفته است: حضرت رسول شبهایی را که نوبت ورود به خانه عایشه بود، در آخر شب به بقیع می رفتند و می فرمودند، سلام بر شما، خانه قومی مؤمن، آمد شما را آنچه که خدا وعده تان داده بود و ما هم به خواست خدا به شما ملحق خواهیم شد. خدایا برای اهل بقیع غرقد، (مردگان آن) بخشش نما. (موسوعة الفقهیة المیسرة؛ التعریف)

- ابن شبّه نقل های تاریخی فراوان آورده که پیامبر، در طول هفته مکرر به بقیع مدینه می رفتند و دست به دعا برمی داشتند و از خدا چنین می خواستند اللهم اغفر لأهل بقیع الغرقد. خدایا اهل بقیع غرقد را ببخش (تاریخ المدینة المنورة)

ص: 324

- کان رسول الله: یخرج إلی البقیع فیقول: السلام علیکم دار قوم مؤمنین، وأنا بکم إن شاء الله بکم لاحقون، اللهم اغفر لأهل بقیع الغرقد.

پیامبر خدا - که درود خدا بر او و آلش باد - به هدف بقیع، از خانه خارج می شد و می فرمود: سلام بر شما خانه های قومی مؤمن، ما هم به خواست خدا به شما ملحق می شویم، خدایا اهل بقیع غرقد را ببخش (تاریخ المدینة المنورة).

- پیامبر(ص) خود را مأمور می دانستند که برای اهل بقیع دعا و استغفار کنند. در این باره چنین نقل شده است: عن أبی مویهبة، مولی رسول الله(ص) قال: أهبنی رسول الله(ص) من جوف اللیل فقال: إنِّ أمرت أن أستغفر لأهل البقیع، فانطلق معی، فانطلقت معه، فلمّا وقف بین أظهرهم، قال: السّلام علیکم یا اهل المقابر لیهننکم ما أصبحتم فیه ممّا أصبح الناس فیه، أقبلت الفتن کقطع اللیل المظلم، ینبع آخرها اوّلها، الأخرة شرّ من الأولی، ثمّ أستغفر لهم طویلاً.

از ابومویهبه غلام پیامبر(ص) است که گفت: پیامبر مرا فرمان داد که به ایشان باشم، و آن در دل شب بود. پس فرمود: من مأمور شده ام که برای اهل بقیع، طلب مغفرت کنم.

پس با من باش. من با ایشان شدم و رفتم؛ چون در مقابل آن ها ایستاد، فرمود: درود بر شما ای اهل قبرها، آسان صبح کردید. به خاطر آنچه که مردم، الآن در آن گرفتارند، فتنه ها همچون پاره های شب تار بر آن ها هجوم برده، سرای آخرت برای آن ها بدتر از امروزشان است. سپس برای اهل بقیع به صورتی طولانی استغفار کردند. (المجموع)

- فلما أحس بالمرض الذی عداه أخذ بید علی بن ابی طالب و اثبعه جماعة من الناس، توجه إلی البقیع، فقال الذی أتبعه، إننی قد أمرت بالاستغفار لأهل البقیع، فانطلقوا معه، حتی وقف بین أظهرهم، قل: السلام علیکم أهل القبور، لیهنئکم ما أصبحتم فیه مما فیه الناس، أقبلت الفتن کقطع اللیل المظلم، ثم استغفر لأهل البقیع طویلاً. (بحار الانوار)

در منابع تاریخی شیعه آمده است: پس از آن که پیامبر(ص) در آخر عمر شریفشان، سپاه اسامه را تجهیز نمودند و به آنها فرمان دادند که از مدینه خارج شده، به مرز روم بروند، احساس مریضی سختی نمودند و به همراه علی و عده ای از اصحاب باقی مانده در مدینه، به قبرستان بقیع رفتند.

چون پیامبر احساس بیماری کردند و با آن بیماری از دنیا رفتند، دست علی را گرفتند و در حالی که جماعتی از مردم با ایشان همراه بودند، به بقیع رفتند. به همراهان فرمودند:من مأمور شده ام برای اهل بقیع طلب مغفرت کنم. حضرت مقابل اهل قبور ایستاده، فرمودند: سلام بر شما اهل قبور، تهنیت می گویم بر شما از آنچه که شما صبح نموده و در وضع مردم قرار ندارید؛ فتنه هایی که همچون پاره های شب تار بر مردم هجوم آورده اند... سپس به صورت طولانی برای اهل بقیع مغفرت طلب کردند. (الکافی)

رسول خدا(ص) در بقیع حضور می یافت و اهل قبور را بدین گونه خطاب می کرد: السَّلامُ عَلَیکُمْ دارَ قَوْم مُؤَجِّلُون اَتانا وَ أتاکُمْ ما تُوعَدُون.

اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لاَِهْلِ بَقِیعِ الْغَرْقَد: درود بر شما ای کسانی که اجل شما و آنچه به ما و شما وعده داده اند فرا رسید. خدایا اهل بقیع غرقه را بیامرز. «إِنّی اُمِرتُ أن أدعُو لَهُم؛ همانا به من دستور داده شده برای آن ها دعا کنم.» (صحیح مسلم؛ اخبار مدینة الرسول)

مآخذ

اخبار المدینة الرسول، ابن نجار، مکه، مکتبة الثقافة، 1981م، ص157؛ بحار الانوار، تهران، 1363، ج99؛ تاریخ المدینة المنورة، ابن شبه، قم، دارالفکر، 1368، ج2، ص385 و 57؛ التعریف بما آنست دارالهجرة، المطری، مدینه، المکتبة العلمیة، 1372ق، ص41؛ الکافی: الفروع، الکلینی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب العلمیة، بی تا، ج4، ص559؛ المجموع، یحیی الدین نوویی، بیروت، داراحیاء التراث،

1989م، ج15، ص521؛ مسند الشیعة، محقق نراقی، تهران، بی نا، 1353، ج2، ص23؛ موسوعة الفقهیة المیسرة، محمد انصاری، قم، انتشارات اسلامی، 1368، ج2، ص17.

روایات ائمه(ع) درباره فضیلت بقیع ← فضیلت زیارت ائمه(ع) بقیع

ص: 325

روایات زیارت ← زیارت در منابع اهل سنت

روایت ابوسعیدخدری ← ساختمان سازی بر قبور در حدیث اهل سنت

روایت ام سلمه ← ساختمان سازی بر قبور در حدیث شیعه

روایت تسویه قبور

روایت تسویه قبور، حدیث ابی الهیاج اسدی دالّ بر وجوب مسطح سازی قبور و نقادی آن.

وهابیون با استناد بر حدیث تسویه تمامی ساختمان ها و بناهای روی قبور بقیع را تخریب کردند. آنان حتی بر اساس این روایت، تخریب ضریح و گنبد و بنای امامان(ع) را واجب می دانند. اما مفاد روایت ابی الهیاج اسدی چنین است:

قال لی علی بن ابیطالب(ع): «إنّی لابعثک علی ما بعثنی علیه رسول الله(ص)، ألا تدع تمثالاً إلا طمسته ولا قبراً مشرفاً ألا سوّیته»؛ علی بن ابیطالب به من گفت: من، تو را به کاری مأمور می کنم که رسول خدا(ص) مرا مأمور به آن فرمود آن، اینکه هر مجسمه و تمثالی را محو کنی، و هر قبر بلندی را تسویه کنی.

وهابیون با تمسک به این حدیث و اینکه «تسویه» به معنای هدم و تخریب است، اقدام به تخریب بقاع متبرکه نموده و شیعه را متّهم به شرک و بدعت نموده اند.

در صورتی که این حدیث، هم از لحاظ سند، دارای خدشه است؛ و هم از لحاظ متن و دلالت بر مدعا، نارسا است.

صاحب کشف الإرتیاب به نقل از سیوطی شارح سنن نسائی، این حدیث را خبر واحد دانسته که از راوی دیگری غیر «ابی الهیاج» نقل نشده و مهم تر اینکه از «ابی الهیاج» هم فقط همین روایت نقل شده است.

غیر از مشکلات سندی، مفهوم و مفاد تسویه هم، دیدگاه وهابیون را تأیید نمی کند. نارسایی متن و دلالت این حدیث عبارت اند از: تسویه نه در لغت و نه در استعمالات عرفی، به معنای هدم و تخریب نیامده است، بلکه معنای لغوی و عرفی آن، تعدیل است یعنی چیزی را در حد وسط قرار دادن و آن را از طرفین افراط و تفریط، دور داشتن چنانکه در آیات قرآن مثل سوره حجرت، آیه 29، نازعات، آیه 28 و اعلی، آیه 2 به معنای تعدیل آمده است.

مرحوم راغب اصفهانی، قرآن پژوه مشهور، تسویة الشئ را به معنای پرهیز از افراط و تفریط یا قرار دادن یک شئ در وسط نه بسیار بالا و نه بسیار پایین دانسته است. نیز صاحب مجمع البحرین تسویه را تعدیل ترجمه کرده است.

بهرحال هیچ یک از ادبا و لغویون و قرآن پژوهان، تسویه را به معنای برابری یک چیز با زمین و همسطحی یک شئ با زمین بدون بلندی ندانسته اند. وانگهی اصلاً محو نمودن آثار قبر و مساوی نمودن آن با زمین در شرع مقدس اسلام استحبابی ندارد بلکه ظاهراً اجماع فقهای اسلام بر این است که ارتفاع و بلندی قبر از سطح زمین فی الجمله و بنابر بعضی فتاوی و روایات تا حد چهار انگشت باز یا بسته نه تنها مُجاز بلکه از مستحبات دفن است.

بنابراین مناسب ترین و نزدیک ترین معنی از معانی محتمل نسبت به معنای لغوی تسویه که تعدیل است، همانا معنای تسطیح یعنی مسطّح نمودن و صاف کردن روی قبر می باشد که مقابل تسنیم است. زیرا آن روز از رسوم جاهلی یکی آن بوده که روی قبر را مسنّماً یعنی به صورت پشت ماهی، خیلی برجسته می ساختند و اسلام دستور داد روی قبر را مسطح بسازند.

و احتمالاً کلمه مشرفاً نیز در حدیث مزبور اشاره به همین صورت می باشد و چون این کیفیت در شرع مقدس اسلام مکروه است، از اینرو در حدیث امر به تسطیح آن شده است که در عین متمایز و بلندتر بودن از زمین، صاف و مسطح باشد.

بنا به گفته مورخان در آن زمان، به مقتضای اعتقاد سخیف بت پرستی که در افکار مردمان آن عصر رسوخ یافته بود پس از دفن اموات تمثالها و صورتهایی روی بعضی از قبرها نقش می کردند و آنها را می پرستیدند. اگر معنای التزامی تسویه را تخریب بگیریم و معتقد شویم که مسلمانان این سنت را اجرا می کرده اند، تردیدی نیست در اینکه مقصود تخریب آن نوع از قبرهایی است که روی آنها نمادهای بت پرستی ساخته بودند.

ص: 326

قرینه این برداشت خود حدیث است که در آن آمده است: ولا تمثالاً الا طمسته؛ یعنی: تو، مأموریت داری که هیچ نقش برجسته و تمثالی را مگذاری، مگر اینکه آنرا محو کنی.

غیر از این معنا و مفهوم پذیرفتنی نیست چون در همان زمان قبرهای مسلمانان در مرئی و منظر پیامبر اکرم(ص) بوده و ایشان هرگز دستور خراب کردن آنها را نداده است.

به فرض اینکه حدیث سنداً صحیح و دلالتاً نیز تمام باشد و مفاد آن، تحریم «رفع قبور» (ارتفاع دادن به قبر) باشد، با این حال ارتباطی به گنبد و صحن و رواق و ضریح نخواهد داشت، زیرا هیچ کدام از اینها خود قبر نیستند بلکه تمام اینها ساختمان هایی هستند جدا از قبر که در اطراف و یا بر فراز قبر ساخته می شوند.

قبر شریف پیامبر اکرم(ص) و ساختمان آن سندی مهمی است که طبق وصیت خود آن حضرت، ایشان را در بقعه و حجره ای دفن کردند و بعداً نیز ابوبکر و عمر در همان بقعه دفن شده اند. و از فردای رحلت و از دوره خلفای راشدین و با حضور صدها صحابی تا چندین نسل بعد کسی نگفت که باید این حجره تخریب گردد. اما مستند اینکه حضرت دستور فرموده و وصیت کرده در این حجره و با ارتفاع معتدل از زمین دفن شود، روایات متعدد است. از جمله این روایت:

قال النبی(ص) لعلی(ع): یا علی ادفنی فی هذا المکان وارفع قبری من الأرض اربع أصابع ورُشَّ علیه من الماء. پیامبر اکرم(ص) به هنگام ارتحال از دنیا به علی(ع) فرمود: ای علی، مرا در همین مکان (که هم اکنون در آن بستری هستم) دفن کن و قبرم را به قدر چهار انگشت از زمین بالا ببر و آب بر آن بپاش.

و امروز هم پس از گذشت چهارده قرن می بینیم آن قبر شریف مزین به قبّه و بارگاه و ضریح و دیگر تزیینات است و همه ساله زیارتگاه و مرکز اجتماع صدها هزار مسلمان از عارف و عامی می باشد و هیچ گاه از زمان صحابه تا به امروز این جریان مورد اعتراض مسلمانان قرار نگرفته و نه تنها موجب هیچ شرکی نشده است، بلکه منبع الهام آموزه های توحیدی و وحیانی بوده و احترام به آن حضرت و مقدسات را برانگیخته است.

اما وهابیان رسول خدا(ص) را متهم می کنند که با وصیت خود، به دفن جسد مطهرش در حجره که مرتفع بوده، بدعت نموده و تمامی اصحاب با دفن آن حضرت در میان حجره و بعد هم با دفن ابوبکر و عمر در همان بقعه به بدعت، رضایت داده اند از سوی دیگر عموم امت اسلامی که در طول پانزده قرن مرقد مطهّر رسول خدا و مدفن شیخین را، با همان بنا و ساختمان ابقا نموده و به تکریم، تزیین و توسعه آن افزوده و قبه و ضریح از برای آن ساخته اند، از نظر وهابیون، گمراه و مبتدع و حتی مشرک! بوده اند.

خلاصه اینکه روایت ابی الهیاج اسدی اشکالات فراوان سندی، متنی و مفهومی دارد و عالمان شیعه نقدهای فراوان بر آن نوشته اند که به برخی از آنها اشاره شد.

مآخذ

الاصول من الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1375ش، ج1، ص450؛ جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، محمدحسن نجمی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1373ش، ج4، ص312؛ شناخت وهابیت، نجم الدین طبسی، قم، دلیل ما، 1391، ص784-786؛ کشف الارتیاب، سیدمحسن امین عاملی، تهران، المکتبة الاسلامیة الکبری، بی تا، ص368؛ مفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، به کوشش محمد سید گیلانی، تهران، المکتبة المرتضویة.

نیز نک- : ادله وهابیون بر تخریب بقیع؛ تسویه قبور

الروحاء

الروحاء، قسمتی از قبرستان بقیع.

کلمه روحاء برای اولین بار در سخنان رسول خدا(ص) دیده شد. از بررسی همه کاربردهای این واژه در احادیث رسول خدا(ص) معلوم می شود که در وسط بقیع جایی بود که از دوره جاهلیت روحاء نامیده می شده است. نخستین مدفون بقیع یعنی عثمان بن مظعون به دستور حضرت در روحاء دفن شد. در توضیح آن گفته شده جاده ای که به خانه محمد بن زید منتهی می شده در روحاء بوده و نیز خانه عقیل هم در روحاء قرار داشته است. وقتی عثمان بن مظعون به دستور رسول خدا(ص) در آنجا دفن شد؛ نیز به

ص: 327

دستور حضرت نشانه و علامتی در پایین قبر او گذاشتند که مهراس نامیده می شد. پس از نصب این علامت، رسول خدا فرمود: لاجعلنک للمتقین اماما.

عیاشی بر این باور است که محل دفن عثمان بن عفان که در منابع حش کوکب نام داشته، الروحاء هم نامیده می شده است.

پس از فوت فاطمه بنت اسد هاشمی، رسول خدا(ص) دستور فرمود او را در بقیع، در قسمت روحاء مقابل حمام ابی قطیفه یعنی محل دفن عثمان بن مظعون و ابراهیم بن محمد(ص) دفن کنند. در متون تاریخی الروحاء در چند مورد استفاده شده است: محلی در بقیع که راههای مختلف به آنجا ختم می شد؛ راه و کوچه ای از خانه محمد بن زید تا زاویه شرقی خانه عقیل؛ و جایی در وسط بقیع که برای استراحت زائران بود.

مآخذ

اخبار المدینة، ابن زباله، به کوشش صلاح عبدالعزیز زین سلامه، مدینه، مرکز بحوث و دراسات، 2003م، ص209؛ السنن الکبری، بیهقی، ج3، ص412؛ علل الحدیث، ابومحمد عبدالرحمن رازی، ج1، ص348؛ المدینة بین الحاضر و الماضی، ابراهیم بن علی العیاشی، مدینه منوره، 1972م، ص317؛ میقات حج، مقاله «تاریخ حرم ائمه بقیع»، از محمد صادق نجمی، ص177-178.

روحانیون شیعه

روحانیون شیعه، خواست علمای مذهبی ایران و پاکستان برای فشار به دولت آل سعود و پایان دادن به وضعیت حزن انگیز بقیع.

در بهمن ماه 1349، جمعی از روحانیون شیعه پاکستانی در تهران به وزارت امور خارجه رفته و درخواست نمودند تا دولت ایران به عنوان یک دولت اسلامی و شیعی از دولت سعودی ترمیم و بازسازی بقیع را بخواهد. وزارت امور خارجه پیرو این درخواست ابتدا سفیر عربستان را دعوت می کند اما در غیاب سفیر، رایزن عربستان به وزارت امور خارجه احضار شد و درخواست علمای مسلمان و نیز دولت ایران به او ابلاغ می شود.

وزارت امور خارجه مذاکرات دو طرف را در 27 بهمن ماه 1349 به صورت گزارشی منتشر کرد. متن این گزارش که شامل درخواست ایران و روحانیون شیعه و از طرف دیگر استدلا ل های عبدالعزیز العقیل رایزن عربستان سعودی است، در این گزارش به تفصیل آمده است.

روحانیون شیعه در عراق و ایران در این موضوع بسیار فعال بوده و تلاش می کرده است که اولاً دولت آل سعود را از اقداماتی مثل تخریب بقیع بازدارد و مانع تداوم آن شود و ثانیاً در تلاش برای بازسازی بقیع بوده اند.

مآخذ

تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385، ص156-157؛ «مدرس و کمیسیون دفاع حرمین شریفین»، سید علی موجانی، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال 2، ش9، ص25-33.

نیز نک- : علمای مدینه

روز جهانی بقیع ← هشتم شوال روز جهانی بقیع

روزنامه سفر حج

روزنامه سفر حج، سفرنامه ای به قلم حاجیه خانم علویه کرمانی از زنان دوره قاجاری و دارای اطلاعات سودمند درباره بقیع.

بانو علویه کرمانی از زنان فرهیخته ای است که در سال 1309ق برای اعمال حج به مکه و مدینه سفر کرده و مشاهدات و خاطرات خود را در این سفرنامه نوشته است.

نویسنده خانمی از یک خاندان اشرافی در کرمان و از سادات است. از این نوشته چنین به دست می آید که دارای تحصیلاتی بوده است. وی قلم روان و سلیس داشته و مشاهدات خود را به آسانی مکتوب می کرده و به رغم موانع و مشکلات زیاد در جریان سفر با وسایل آن دوره، تدوین این سفرنامه را ادامه داده است. این به دلیل پشتکار، همت و علاقه او بوده است. وی درباره مسائل و موضوعات عرفی و دینی خاصی مثل آداب و رسوم اهل سنت در ایام محرم و روز عاشورا و تاسوعا در مدینه حساسیت داشته و رخدادهای مربوط را با دقت و تفصیل گزارش کرده است. نیز اعمال زیارتی شیعیان در بقیع را جزء به جزء و با ریزنگری توصیف می کند.

ص: 328

نام کامل این سفرنامه، روزنامه سفر حج، عتبات و دربار ناصری است، چون مؤلف خاطراتش را هر روز نوشته است. این خاطرات شامل سه بخش مکه و مدینه، عتبات عراق و ایران و دربار ایران است.

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج5، ص 687 - 688.

نیز نک- : علویه کرمانی

روزنامه سفر عتبات و مکه ← وقار الدولة

الروضة المستطابة

الروضة المستطابة، کتابی درباره صحابه پیامبر اکرم(ص) مدفون در بقیع.

مؤلف این اثر معلوم نیست. برخی مؤلف آن را محتملاً ابراهیم بن محمد البیهقی دانسته اند. بر اساس قراین موجود تألیف آن در سال 1175 بوده است.

عادل عبدالمنعم ابوالعباس به تحقیق این متن پرداخت و با این مشخصات آن را به چاپ رساند:

الروضة المستطابة فی من دفن بالبقیع من الصحابة، المدینة المنورة، مکتبة الثقافة، بی تا، 80 ص.

ابوالعباس در محرم الحرام 1416ق از تصحیح این اثر فراغت یافته است. اما متن این کتاب زندگینامه و تراجم نود و سه صحابی پیامبر اکرم(ص) است. در مقدمه توضیحاتی درباره صحابه آورده است. مؤلف از اهل سنت بوده و با گرایش سنی این کتاب را نوشته است. اولین مدخل، ابراهیم بن مصطفی(ص) و دومین مدخل عثمان بن عفان است. ذیل عثمان، باورها و اعتقادات اهل سنت مطرح شده است. آخرین مدخل سبیعة بنت الحارث الاسلمیة است. مؤلف 93 مدخل کتاب خود را به دو بخش مردان و خانم های اهل بقیع تقسیم کرده است.

محقق در مقدمه شناخت تاریخ صحابه را از اوجب واجبات دانسته است؛ چون از این طریق علوم شرعی، علوم قرآنی و حدیثی صحیح به دست می آید. او درباره انواع کتاب های تألیف شده درباره صحابه، صحابی در اصطلاح علماء و طبقات صحابه مطالبی را ارائه کرده است.

مأخذ

الروضة المستطابة، تحقیق عادل ابوالمنعم ابوالعباس، مدینه منوره، مکتبة الثقافة، بی تا، مقدمه و جم-.

رونمایی اسناد قدیمی بقیع

رونمایی اسناد قدیمی بقیع، گزارشی از جلسه معرفی دو تصویر تاریخی متعلق به دوره عثمانی ها.

سه شنبه 21 مهرماه 1388 در آستانه سالگرد شهادت امام جعفرصادق(ع)، از تصویر قدیمی بارگاه آن حضرت رونمایی شد. این عکس همراه با تصویر دیگری که نمای عمومی بقیع را نشان می دهد و هر دو در این مراسم در معرض دید همگان قرار گرفت، متعلق به دوره سیطره عثمانی ها بر مدینه بوده است. این دو تصویر قبلاً در آرشیو شخصی سلطان عبدالحمید دوم (1258 - 1336ق) نگهداری می شده و اکنون در کتابخانه دانشگاه استانبول نگهداری می شود. آقای سیدعلی موجانی که مشغول پژوهش درباره مدینه و بقیع بوده، آنها را یافته و نسخه ای از آنها را به ایران آورده و تحویل مجمع جهانی اهل بیت(ع) داده است.

این مجمع در 21 مهر 88 جلسه رونمایی از این دو تصویر را در تهران، اداره مرکزی خود برگزار کرد و آقای محمدحسن اختری دبیر مجمع به توضیح نکاتی درباره محتوای این تصاویر پرداخت.

او از مجامع بین المللی مثل یونسکو خواست تا اجازه ندهند دولت عربستان به تخریب بیشتر اماکن تاریخی و فرهنگی اقدام کند و نیز از مسلمانان خواست که راه های قانونی برای ساخت مجدد بناهای تخریب شده را پیدا کنند. این اماکن میراث فرهنگی مسلمانان است که با مخالفت یک گروه اقلیت وهابی مواجه شده ولی اکثریت مسلمانان شیعه و سنی خواستار احیای این سرمایه بزرگ تاریخی، باستانی و فرهنگی شده اند.

مأخذ

گنجینه، ش 31، مهرماه 1388، ص 34 - 35.

نیز نک- : عکس بارگاه امام صادق(ع)؛ تصویر تاریخی دورنمای بقیع

ص: 329

رویه مسلمانان در بقعه سازی

رویه مسلمانان در بقعه سازی، گزارش های علمای اهل سنت در ادوار مختلف مبنی بر ساخت آرامگاه در جاهای مختلف و عدم مخالفت با این رویه.

رویه ای مستمر و عملی جاری در همه دوران ها از عهد نبوی و دوره رسالت تا زمان حال وجود دارد و آن ساخت بقعه بر سر مزارات و قبور مسلمانان مشهور و نخبه است. از سوی دیگر عالمان اهل سنت از این رویه در کتب خود گزارش داده اند؛ بدون اینکه اظهار مخالفت نمایند و آن را بدعت بدانند. از اینرو این استدلال وهابیون که ساخت بقعه بدعت و حرام است و جاهایی مثل بقیع باید تخریب گردد، صحیح نمی باشد و خود نوعی بدعت است و تازگی دارد.

اکنون به اجمال و فهرست وار، گزارش های علمای اهل سنت از برخی بقعه ها نقل می شود: سمهودی، ابن خلکان شافعی و ابن بطوطه نقل کرده اند که ابراهیم فرزند رسول اکرم(ص) پس از فوت در خانه ای در بقیع دفن شد و نیز بقعه و قبه ای زیبا بر آن ساختند.

ابن تیمیه از آرامگاه هایی پیامبرانی چون داود، اسحاق، یعقوب و یوسف در سرزمین فلسطین و شامات خبر داده ولی مخالفتی با آنها نکرده است. عمر بن خطاب نیز به هنگام فتح این منطقه و دیدن این آرامگاه ها دستور تخریب آنها را صادر نکرد.

ابن خلکان شافعی، صفدی شافعی و ابن اثیر جذری از گنبد و بارگاه عباس عموی رسول خدا(ص) و ائمه(ع) مدفون در بقیع خبر داده اند و در هیچ کجای گزارش آنها مخالفت با این بقعه و قبه ها نیست.

ده ها بارگاه و گنبد دیگر در کتب اهل سنت گزارش شده، بدون اینکه با آنها مخالفتی صورت گیرد یا تعریضی دیده شود. اگر بارگاه سازی حرام بود و باید تخریب می شد، ده ها عالم دینی چرا آن را اعلام نکرده اند؟ مؤلف مقاله «قبه های بقیع» اطلاعات جامعی درباره بقعه و قبه سازی در فرهنگ اسلامی و در منابع قدیمی و علت مخالفت وهابیون با آن آورده است. منابع از سده 2 و 3ق مثل اخبار المدینه ابن زباله عمل صحابه و تابعین در قبه و بقعه سازی را گزارش داده اند. در واقع این رویه مورد قبول مسلمانان صدر اسلام بود و هرگز تا زمان سلطه وهابیون کسی به مخالفت با آن برنخاست («قبه های بقیع»، ص7 تا 11).

مآخذ

رحلة ابن بطوطه، بیروت، داربیروت، 1405ق، ص144؛ «قبه های بقیع»، محمد نوری، بقیع نامه، ش1، فروردین 1393، ص7-11؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر جزری، به کوشش علی شیری، بیروت، 1408ق، ج6، ص426؛ مجموعه الفتاوی، ابن تیمیه، به کوشش عامر جزار، بیروت، دارالوفاء، 1421ق، ج27، ص17؛ وافی بالوفیات، صفدی شافعی، بیروت، 1411ق، ج4، ص103؛ وفاءالوفاء، سمهودی، به کوشش محمد محی الدین عبدالحمید، بیروت، 1419ق، ج3، ص85؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان شافعی، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر، 1398ق، ج5، ص135 و ج3، ص269.

ره آورد حجاز

ره آورد حجاز، کتابی حاوی گزارشی از سفر حج و معرفی بقیع.

حبیب الله صابری در 1328ش در شهر مشهد مقدس چشم به جهان گشود. پس از گذراندن مقاطع ابتدایی و متوسط وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1351ش با اخذ لیسانس از دانشکده حقوق و علوم سیاسی از آن دانشکده فارغ التحصیل شد.

وی در سال 1363 به حج مشرف شد. خاطرات و مشاهداتش را جمع آوری و کتاب سفرنامه اش را تدوین کرد و آن را ره آورد سفر حج نامید. از چهار فصل کتاب او یک فصل با عنوان (غربت بقیع) تماماً درباره بقیع است (ص153- 177).

این فصل دو بخش دارد، ابتدا درباره غربت بقیع، تخریب آن و عدم اعتراض دیگران سخن گفته و در بخش دوم به خاطرات کسانی که به بقیع رفته اند و از قدیم تاکنون درباره بقیع داوری و خاطره نگاری داشته اند، پرداخته و چکیده ای از نظرات آنان را آورده است.

مأخذ

ره آورد حجاز، حبیب الله صابری، تهران، پیام عدالت، 1372.

ریتر، ایلدون ← ایدون ریتر

ص: 330

ریتر

ریتر، گزارش ایلدون ریتر از بقیع در سفرنامه اش.

ایلدون ریتر(1) سیاح انگلیسی و سفرنامه نویس در آوریل 1925م به قصد سفر به حجاز و جزیرة العرب از طریق قاهره به جده و سپس به مکه و مدینه عزیمت کرد. هدفش دیدن مراسم و مناسک حج مسلمانان و تهیه گزارش از آن بود. با اینکه برخی معتقدند او مسلمان شده و درصدد اجرای مناسک حج به عنوان یک وظیفه دینی بود، اما کسانی هم معتقدند او تظاهر به مسلمانی می کرد و در باطن به اسلام باور نداشت.

او نامش را به حاج احمد شامی (یا اهل شام) تغییر داد و در ایام حج لباس عربی حجازی بر تن داشت و مشاهدات و تجارب خود را تدوین می کرد و بالاخره کتابی با این مشخصات به عنوان سفرنامه حجش منتشر ساخت:

The Holy Cites Of Arabia, Eldon Ruttes, London, 1928- 1930.

ترجمه این کتاب: شهرهای مقدس جزیرة العرب است. نام نویسنده در متون فارسی و عربی به ایلدون ریتر یا ایلدون رتر ثبت شده است. ولی گاه به غلط ضبط انگلیسی آن را در متون فارسی یا عربی اینگونه نوشته اند: Eldon Ruttes. اما منابعی مرجع مثل راهنمای زندگینامه های مؤلفین ایندکس اسلامیکس، Eldon Ruttes ثبت کرده است. (vol2, 277p). البته ایندکس نام ریتر را با ضبط انگلیسی به صورت Rutter نوشته است. با اینکه ضبط اصلی آن Ruttes است.

بخشی از این کتاب درباره بقیع است و تعریب شده آن را آقای جعفر خلیلی در موسوعة العتبات (ج1، ص328- 330) آورده است. نیز به فارسی برگردان شده و در کتاب مکه و مدینه از دیدگاه جهانگردان اروپایی (184- 186) آمده است. این بخش تماماً در بخش پرونده علمی به نام «شهرهای مقدس جزیرة العرب» آمده است.

ریتر در زمانی به مدینه رسید که چند روزی از حمله وهابیون به این شهر و سیطره آنان می گذشت. ریتر می گوید عصر پنجشنبه ای بود که به بقیع رفتم ولی آنجا را مثل محل زلزله زده ای یافتم چون کاملاً تخریب و ویران شده بود (عتبات، ص526 به بعد). در ادامه می نویسد: «بقیع، زمینی با مساحت 120×200 یارد، دارای دیوار گلی و تخریب شده است. ده هزار صحابی در آنجا مدفون اند. با این حال وقتی به بقیع رفتم منظره شهری منهدم و زلزله زده یافتم. در سراسر بقیع هیچ چیز سالم دیده نمی شد، جز قطعه های پراکنده و شکسته ی چوب و سنگ و آهن و تپه های ماسه و شن و نخاله های ساختمانی؛ منظره ای که انسان را به یاد شهری زلزله زده می انداخت. وهابیون تمامی آثار قبور بزرگان دین را ویران کرده و از آن همه تاریخ چیزی جز تلی از خاک و گودال باقی نماند».

گزارش ریتر طولانی و با قلمی حزن انگیز و غم آلود نوشته است.

مآخذ

الشیعة فی المملکة العربیة السعودیة، حمزة الحسن، بیروت، دارالساقی، 2010م، ج2، ص237- 238؛ مکه و مدینه از دیدگاه جهانگردان اروپایی، جعفر الخلیلی، ترجمه محمد رضا فرهنگ، تهران، مشعر، 1376، ص184- 186؛ موسوعة العتبات المقدسة، بیروت، اعلمی، 1407ق، ج3، ص228- 230؛

Concise Biographical Companion to Index Islamicus, Leiden, 2004, vol2, p277.

ریحانة بنت شمعون ← ریحانه دختر زید

ریحانة دختر زید

ریحانة دختر زید، کنیز و سپس همسر رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

نام او به صورت های ریحانة بنت شمعون بن زید، ریحانة بنت زید بن عمرو بن خنافة بن سمعون بن زید ثبت کرده اند. یعنی پدر او را گاه شمعون و گاه زید نوشته اند.

ریحانه از یهودیان بنی نضیر بود و با مردی به نام الحَکم از یهود بنی قریظه ازدواج کرده بود . تا اینکه در جریان تنش و درگیری بین مسلمانان و یهود مدینه، ریحانه به عنوان کنیز به دست مسلمانان افتاد. وقایع زندگی او را از اینجا به بعد، چند جور نقل کرده اند. اما مسلماً به عنوان سُریَّه رسول الله در خانه آن حضرت حضور داشت. سُریَّه(از ریشه سرّ) به کنیز «هم بستر» یا کنیزی که فقط برای

ص: 331


1- . Rutter Eldon

همخوابی و تمتع باشد، گفته می شود.

البته ابن سعد تصریح می کند که خودش، ازدواج با آن حضرت را با اختیار پذیرفت و حضرت نیز ابتدا او را خرید و آزاد کرد و سپس با او ازدواج نمود. بعضی مورخین نوشته اند که او در سال ششم قمری با حضرت ازدواج کرد. بهرحال او را جزء همسران رسول خدا شمرده اند.

ریحانه در سال 10ق به هنگام بازگشت از حجة الوداع درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

الاصابة فی تمیز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، به کوشش علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ج8، ص146؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، به کوشش علی شیری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج5، ص327- 328؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص78؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی 1417ق، ج8، ص130 و ج7، ص310-311؛ فرهنگ فارسی، محمد معین، ج2، ص1880-1881؛ فرهنگ نوین، احمد سیاح، تهران، کتابفروشی اسلام، بی تا، ج2، ص625-626.

ریشه شناسی

ریشه شناسی، بررسی واژه بقیع بر اساس ریشه لغوی آن.

بقیع از ریشه ب ق ع است و مصدر آن را بَقع و بَقعَه دانسته اند. معنای لغوی مصدر آن، مخالف رنگ است. یعنی هر آنچه رنگش با رنگ های محیط متفاوت باشد.

بقیع به دلیل اینکه پوشیده از درخت و سبز رنگ بوده، رنگش با زمین های مجاور متفاوت بوده است. جمع بقیع بِقاع و بُقَع است.

بقیع به مکان وسیعی گفته می شد که دارای درختان یا ریشه و پایه (کُنده) درختان بود. بعداً این کلمه منقول یا مرتجل در معنای جدید گردید. یعنی عَلَم و اسم خاص برای قبرستان عمومی مدینه شد.

البته قبلاً بقیع را همراه غَرقَد به کار می برند. غرقد نوعی درخت به نام عوسج بود. اما پس از اینکه در معنای جدید تَعیُن پیدا کرد، غرقد هم در استعمالات و کاربردهای عرفی مردم حذف شد. بنابراین واژه بقیع غرقد در دوره اسلامی از نظر لغت شناسی و ریشه شناسی، دو تغییر داشت: یکی تغییر در معنا و رهاکردن معنی پیشین و نقل به معنای جدید و دوم تغییر لفظی و حذف یک بخش ترکیبی آن یا حذف غرقد از ترکیب بقیع غرقد و آوردن جنة به جای آن و ساختن جنة البقیع.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمد انور البکری و حاتم عمر طه، مدینه منوره، 2004م، ص17؛ بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص30-33؛ لسان العرب، ابن منظور، قاهره، دارالمعارف،ج1، 326-327؛ معجم المصطلحات والالفاظ الفقهیة، محمود عبدالرحمن عبدالمنعم، بیروت، دارالاضواء، بی تا، ج1، ص393.

نیز نک- : لغت نامه دهخدا؛ لغت شناسی؛ وجه تسمیه بقیع غرقد.

ص: 332

ز

زبادی، عبدالمجید بن علی ← مرادی، عبدالمجید بن علی المنالی

زبیر بن بکار ← اخبار المدینة

الزبیر بن هشام بن عروة

الزبیر بن هشام بن عروة، راوی و مدفون در بقیع.

نام کامل او الزبیر بن هشام بن عروة بن الزبیر بن العوام الاسدی المدنی است. او در محله العقیق از دنیا رفت؛ در همانجا بر او نماز گزاردند و به مدینه فرستادند، مجدداً در «موضع الجنائز» بر او نماز خوانده شد و در بقیع دفن گردید.

او راوی ای ثقه و اهل مدینه توصیف شده که از ثقات هم نقل روایت کرده است. ابن حبان در کتاب الثقات هم او را ذکر کرده است.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج3، ص15- 16.

الزبیر، بقیع ← بقیع الزبیر

زُقاق البقیع

زُقاق البقیع، کوچه ای عریض بین مسجد النبی و قبرستان بقیع.

زقاق البقیع یا زقاق العمات، معبر و کوچه ای مشهور بین دو بخش مهم بقیع بود. در قرون نخستین اسلامی، بقیع شامل یک قطعه بزرگ در جنوب و یک قطعه بنام بقیع العمات در شمال بود. و بین آنها کوچه ای به همین نام قرار داشت. مساحت این کوچه 824 مترمربع و مساحت بقیع العمات 3500 و مساحت بقیع کبیر را 80 در 80 متر نوشته اند. در سال 1373ق آن کوچه حذف گردید و این دو بخش به هم وصل شدند. سمهودی و ابن شبّه به هنگام سخن گفتن از بلاط شرق مسجدالنبی، این زقاق را هم توصیف کرده اند. بلاط در فرهنگ عربی قدیمی به معنای مکان مسطح وسیعی است که سنگ فرش شده باشد. در فارسی اغلب به آن حیاط یا صحن می گویند. در اطراف مسجدالنبی، صحن های بزرگی با سنگ فرش برای برگزاری نماز جمعه و حضور جمیعت احداث کرده بودند.

زقاق البقیع بلاط شرقی مسجدالنبی را به قبرستان بقیع مرتبط می کرده است. یک سمت آن باب جبرئیل و نیز در این معبر، خانه عثمان الکبری و خانه ابی بکر واقع شده بود. خانه عثمان روبروی خانه ابی بکر در این کوچه قرار داشتند.

این معبر عریض بود، عرض آن را بین 5 تا 7 متر گزارش نموده اند. این کوچه را زقاق حارة الاغوات هم نامیده اند. البته در هر دوره وضعیت خاصی داشته و وضعیت آن در قرون متمادی تغییر کرده است و اما در دوره جدید و پس از استقرار آل سعود با توسعه مسجدنبوی به ویژه در زمان ملک فهد این کوچه از بین رفت و بین مسجد و قبرستان بقیع فقط حیاط بزرگی احداث شد و تمامی سازه ها و ساختمان ها تخریب شد.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمد انور البکری و حاتم عمر طه، مدینه، 2004م/1424م، ص21؛ بیوت الصحابة حوا المسجد النبوی الشریف، محمد الیاس عبدالغنی، مدینه، 1420ق، ص95؛ تاریخ المدینة المنورة، ابن شبّه، به کوشش فهیم شلتوت، مدینة، بی تا، ج1، ص16و259؛ تاریخ مدینه منوره، ابن شبه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، ص237؛ موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنورة، ج5، ص141؛ وفاء الوفاء، سمهودی، به کوشش قاسم سامرائی، لندن، مؤسسه الفرقان، 2001م، ج3، ص95.

زقاق العمات ← زقاق البقیع

زقاق بنی هاشم ← محله بنی هاشم

زقاق جعفر

زقاق جعفر، شارع و کوچه متصل به خانه امام جعفر صادق(ع).

ص: 333

حرم نبوی از سمت چپ جنوب شرقی به قبرستان بقیع می رسد. فاصله بین قبرستان و حرم حدود یکصد متر است. البته در جاهایی بیشتر و در جاهایی کمتر است. این فاصله قبلاً یعنی در دوره قبل از اسلام به نام حارة الاغوات معروف بوده است. یعنی سرزمین مسطح ولی ریگزار و سخت که قابل کشاورزی نیست. در قرون نخست اسلامی در این محدوده ساخت و سازهایی صورت گرفته، خانه، مدرسه و بازار ساخته شد. بعدها در دوره عثمانی کتابخانه مشهوری هم به نام کتابخانه عارف حکمت در آنجا ساخته شد.

از جمله خانه هایی که منطقه یاد شده بود، خانه امام جعفر صادق(ع) و کوچه ای به نام «زقاق جعفر» بود که خانه آن حضرت می رسید. محله بنی هاشم و کوچه بنی هاشم هم در همین منطقه بود.

در دوره حکومت آل سعود همه آن محله منطقه تاریخی تخریب شد و تبدیل به محوطه ای وسیع برای برپایی نماز جماعت، جمعه و استراحت زائران گردید و سپس بخشی از آن جزء مسجد نبوی قرار گرفت.

مأخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1387، ص323.

زقاق عمقه ← بنو معاویه

زقاق مقداد بن اسود

زقاق مقداد بن اسود، کوچه ای در منطقه بقیع.

بعد از وفات سعد بن معاذ الاشهلی، رسول خدا بر او نماز خواند و او را در کوچه ای که خانه مقداد بن اسود در آنجا قرار داشت به خاک سپردند. در واقع اینجا در انتهای بقیع و جنب «دارافلح» بود.

کوچه مقداد بن اسود به فرعی زقاق عمقه متصل می شد و از این طریق بئر (= چاه) بنی معاویه اوسی تا جنوب و مسجد المائدة تداوم می یافت.

مأخذ

المدینة بین الماضی والحاضر، ابراهیم بن علی العیاشی، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، 1392ق/ 1972م، ص316.

زکی الدین، زیارت نامه ← زیارت، متون

زمرد خاتون

زمرد خاتون، از زنان مشهور سده 6ق و مدفون در بقیع.

زمرد خاتون ملقب به صفة الملوک دختر امیر جاولی و خواهر ملک دقاق والی دمشق و او مقیم شهر دمشق و همسر تاج الملوک بوریی بود.

این خانم که از خاندان حاکمان شام بود، خدمات عمرانی و فرهنگی بسیار داشت. در شهر دمشق مدرسه خاتونیه برانیه را ساخت. او راوی و محدث، استنساخ گر کتب و حافظ قرآن کریم بود.

پسرش،

شمس الملوک اسماعیل چند سال در مسند حکومت ماند و انواع فسادها عارض او شد. چند تن از غلامانش در سال 529ق او را به قتل رساندند. پس از او برادرش شهاب الدین ابوالقاسم محمد بن بوری جانشین او شد. ولی او هم در سال 533ق به قتل رسید و اوضاع شامات دگرگون شد. پس از آن مادرشان، زمرد خاتون راهی بغداد و مکه شد. و سرانجام در مدینه مجاورت گزید و با حداقل امکانات زندگی می کرد؛ تا اینکه در 557ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، 1995م، ج3، ص49؛ بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص233-234.

زنان صحابی

زنان صحابی، معرفی یاران زن از اصحاب رسول الله(ص) و دفن شدن در بقیع.

آمار دقیقی از زنان صحابی و مدفون در بقیع سراغ نداریم. اما مؤلفینی که درباره صحابه رسول اکرم(ص) یا درباره مدفونین در بقیع کتاب نوشته اند، همگی گزینشی کار کرده اند و هیچکدام مدعی نیستند فهرستی کامل و جامع عرضه کرده اند.

کتاب الروضة المستطابة فی من دفن فی البقیع من الصحابة که نویسنده آن معلوم نیست، فصل ویژه ای با عنوان «فی من بالبقیع من الإناث» گشوده و هجده زن صحابی و مدفون در بقیع را شناسایی و معرفی کرده

ص: 334

است. نام های اینان عبارت اند از:

فاطمه زهرا(س)، زینب بنت مصطفی(ص)، رقیه بنت مصطفی(ص)، ام کلثوم بنت رسول الله(ص)، عایشه همسر رسول خدا(ص)، حفصه بنت عمر، هند بنت ابی سفیان، هند بنت ابی امیه، زینب بنت جحش، زینب بنت خریمه، صفیه بنت حیی اسرائیلیه، جویریة بنت الحارث، صفیه ام الزبیر، ریحانة بنت شمعون، ماریه القبطیه، ام رومان، ام سلیم ملحان و سبیعة بنت الحارث.

معرفی هر یک از این زنان مستقلاً در مدخل و مقاله ای آمده است. ملاک مقاله نویسی درباره اینان دفن آنها در بقیع است.

ابن سعد یک جلد از الطبقات الکبری را به زنان صحابه اختصاص داده است. او صحابیان زن را به چند دسته زیر تقسیم کرده است:

- زنان مهاجر و انصار بیعت کننده با رسول الله (ص)، دختر رسول اکرم(ص)، عمه های رسول الله (ص)، دختر عموهای رسول الله (ص)، همسران رسول اکرم(ص)، کنیزهای رسول الله (ص)، زنان خزرج و اوس و... . اما از نظر محل دفن به تقسیم آنها نمی پردازد.

ابن سعد حدود 350 زن از اصحاب را نام برده و ذیل یکی از سرفصل های فوق جای داده است. اما اغلب از محل فوت و دفن آنان خبری نداده است.

مآخذ

الروضة المستطابة فی من دفن فی البقیع من الصحابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقاقة، بی تا، ص69- 80؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، به کوشش ریاض عبدالله عبدالهادی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1416ق/ 1995م، ج8، ص243- 477.

زنان نخبه

زنان نخبه، معرفی نخبگان زن و مدفون در بقیع.

رسول اکرم(ص) با احترام به حقوق زنان و آموزش آنان، وضعیت اجتماعی و فرهنگی ایشان را ارتقا داد و در نتیجه وضع زنان نسبت به قبل از اسلام بسیار بهتر شده بود. زنان در عرصه های مختلف حضور داشتند. حتی در جنگ ها نیز در کنار حضرت رسول(ص) به خدمات رسانی مشغول بودند. برخی از آنان عبارت اند از:

همسران پیامبر اکرم(ص) مثل عایشه، حفصه و ام سلمه یا دختران رسول خدا (ص) مثل ام کلثوم، زینب و رقیه غیر از اینکه همسر یا دختر حضرت رسول بودند، راوی حدیث و منشأ خدمات اجتماعی هم بودند. و در جامعه آن روزگار از اعتبار و حیثیت خاصی برخودار بودند.

ابن سعد یک جلد از کتاب الطبقات الکبری را به زنان اختصاص داده و آنان را در چند دسته معرفی کرده است: دختران رسول خدا(ص)؛ عمه های حضرت؛ دخترعموها؛ همسران، زنان مسلمان بیعت کرده با حضرت؛ زنان مسلمان انصار از قبایل مختلف.

در مجموع او از حدود ششصد زن (صحابی و غیره) نام برده است. البته اینان زنان مشهور و نخبه در قرون نخست اسلامی بودند که بسیاری از آنان در مدینه می زیسته و در این شهر وفات یافته و در بقیع به خاک سپرده شدند.

مآخذ

سیری در سرزمین وحی، علی اکبر حسنی، تهران، 1371؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1990، ج8، ص 249-477.

نیز نک- : همسران رسول اکرم(ص)؛ دختران رسول خدا(ص)؛ زنان صحابی

زنان و حضور در بقیع

زنان و حضور در بقیع، سیره رسول خدا(ص) در تأیید مشروعیت و اباحه تردد زنان در این قبرستان.

حضور زنان در قبرستان و از جمله در آرامستان بقیع و تردد آنان از موضوعات مورد اختلاف فقهای مذاهب اسلامی است. بسیاری از فقیهان حنبلی آن را حرام دانسته اند؛ در حالی که فقیهان شافعی اغلب به حلیت و اباحه فتوا داده اند.

سیره

رسول الله(ص) یکی از مستندات مهم فقیهان است. عایشه از رسول خدا(ص) نقل می کند که، شبی رسول خدا در خانه من بود نیمه شب بپا خواست لباس پوشید. من هم پشت سر او می رفتم تا اینکه به بقیع رسید. حضرت نماز بپا داشت سپس فرمود جبرئیل نزدم آمد و

ص: 335

گفت خداوند امر کرده به بقیع بروی و برای اموات استغفار کنی. عایشه می گوید چگونه استغفار کنم؟ حضرت می فرماید: بگو سلام بر شما ای مؤمنین و مسلمین، خداوند شما را رحمت کند (قال رسول الله: قولی السلام علی اهل الدیار من المؤمنین والمسلمین و یرحم الله).

برای جواز زیارت زنان از قبور و بقیع به این حدیث استناد شده است. چون حضرت، عایشه را از رفتن در پشت سرش به بقیع نهی نکرد حتی به عایشه روش صحیح استغفار را یاد داد در واقع به او فهماند چگونه مأموریت خداوند را اجرا کند. کسانی به این استدلال و استناد ایراد گرفته اند و گفته اند این حدیث صرفاً دلالت دارد بر مرور زنان بر قبور و بر قصد زیارت زنان از بقیع دلالت ندارد. این فقها به این روش خواسته اند بین این روایت و دیگر روایات دالّ بر منع زیارت زنان از قبور جمع کنند.

ولی روایت عایشه صراحت دارد در اینکه رسول خدا نه تنها او را منع نکرد حتی ذکر استغفار را هم به او آموزش داد. یعنی به او گفت وقتی برای زیارت قبور آمدی بگو سلام بر اهالی این قبرستان از مؤمنین و مسلمین و خداوند شما را رحمت کند. از اینرو این روایت فقط دلالت بر تردد و مرور بین قبور ندارد.

به علاوه این روایت در تمامی مجامع مهم روایی اهل سنت نقل شده و حدیث شناسان، سلسله راویان و طرق اسناد آن را حسن و معتبر دانسته اند.

روایت دیگر از ام قیس بنت محصن اسدیه است. این خانم راوی می گوید: لقد رأیتنی و رسول الله آخذ بیدی فی بعض سکک المدینة و ما فیها بیت حتی انتهینا الی بقیع الغرقد فقال یا ام قیس، فقلت لبیک یا رسول الله، قال ترین هذه المقبرة؟ قلت نعم یا رسول. قال: یبعث منها سبعون ألفاً یدخلون الجنة بغیر حساب.

این روایت در اکثر مجموعه های روایی آمده است و از نظر محدثین بزرگ بدون اشکال است. برخی از محدثین مضمون این روایت را با احادیثی که می گوید حضرت با زنان اجنبی مصافحه نمی کرد و دست آنان را لمس نمی نمود، در تضاد و تعارض می بینند. اما غیر از این نکته همراهی ام قیس با رسول الله(ص) در بقیع و گفتگو و سؤال و جواب بین آنان گویای اینست که حضور زنان در بقیع مشکلی ندارد. زیرا اگر اشکال شرعی داشت. رسول خدا(ص) نهی می کرد و ام قیس را توبیخ می فرمود، نه اینکه او را تا بقیع همراهی و راهنمایی کند.

مآخذ

الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة المنورة، صالح بن حامد الرفاعی، مدینه، 1418ق، ص597-598 و 605-606؛ احکام الجنائز و بدعها، محمد ناصر الدین الالبانی، بیروت، 1388ق، ص180-191؛ ادله تحریم مصافحة المرأة الاجنبیة، محمد بن احمد، الکویت، نشر دارالارقم، 1404ق، ص7-17؛ تهذیب مختصر سنن ابی داوود، ابن قیم جوزیه، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، مکتبة السنة المحمدیة، ج4، ص347-350؛ الثقات، ابن حبان، هند، 1395ق، ج5، ص470 و ج6، ص378؛ شرح صحیح مسلم، نووی، قاهره، مطبعة المصریة، ج7، ص45.

زنانه، سفرنامه ← سفرنامه زنانه

زنجانی، سید ابراهیم ← جولة فی البقیع زنجانی، میرزا مهدی زنجانی

زوجه میرزا خلیل رقم نویس ← شهربانو بیگم

زوجه های رسول اللّه(ص) ← همسران رسول اکرم(ص)

الزوراء

الزوراء، قسمتی از بقیع و محل دفن شخصیت های مسلمان.

زوراء قسمتی از بقیع است که مدفن ابراهیم بن محمد(ص) در آنجا واقع شده است. زوراء در مغرب به مقبره عثمان بن مظعون و به باب اللبن ختم می شود، تمامی شرق بقیع را شامل است و در سمت شرق به مسجد الاجابة و صوران (یا صورین) منتهی می شود.

روحاء هم قسمت دیگری از بقیع است که سخنانی مختلف درباره آن گفته اند و در مقاله روحاء توضیح داده شده است.

مأخذ

المدینة بین الماضی والحاضر، ابراهیم بن علی العیاشی، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، 1972م، ص316-318.

ص: 336

زهری، عبدالعزیز ← ابن ابی ثابت

زیارت از دور

زیارت از دور، زیارت نامه قبور بقیع از راه دور.

بقیع دارای فضایل و ویژگی هایی است؛ از جمله بر اساس نگرش و آموزه های پیامبر با خواندن دعایی می توان اموات بقیع را زیارت کرد. نیز در سیره رسول خدا(ص) هست که در بقیع به زیارت مقابر مکه یا اصحاب کهف پرداخت. با اینکه فاصله بقیع تا مکه یا با غار اصحاب کهف بسیار زیاد است.

آخرین بار که رسول اکرم(ص) به بقیع رفتند چند روز قبل از رحلت بود که در دل شب همراه با یکی از موالی خود به نام ابومویهبه به بقیع رفتند و در آنجا ضمن استغفار برای گذشتگان سخنان پرباری برای مسلمانان داشتند. وقتی مسلمانان بخواهند از دور پیغمبر(ص) را زیارت کنند باید چنین گویند: «السلام علی البقیع وماضمّ من الانبیاء والمرسلین والصدیقین والشهداء والصالحین» (سلام بر بقیع و بر آن پیامبران و فرستادگان و صدیقان و شهیدان و نیکان که در بقیع آرمیده اند).

رسول خدا در شبی به همراه عده ای از یارانش به بقیع رفت و سلام بر اصحاب کهف را با خواندن این دعا آموزش داد و تأیید فرمود: السلام علیکم و رحمة الله و برکاته اهل الکهف الذین آمنوا بربهم وزادهم هدی و ربط علی قلوبهم (بحار الانوار، ج31، ص624). نیز آن حضرت سلام فرستادن بر مقابر مکه را از بقیع تعلیم فرمودند (بقیع الغرقد، ص83-84).

مآخذ

بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1420ق؛ بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق؛ دائرةالمعارف تشیع، ج3، ص 383.

زیارت از نگاه وهابیون

زیارت از نگاه وهابیون، اعتقادات و آرای آنان در این زمینه.

وهابیون نظریات و آداب و سنت هایی در زمینه زیارت مقابر بزرگان دین مطرح کرده اند. گاه دیدگاه های خود را متکی بر روایات مستندسازی نموده اند. اما اهم آرای آنان اینگونه است: حرمت سفر برای قبور اولیا و بزرگان؛ حرمت مرمت و تعمیر قبور بزرگان دین؛ حرمت نماز و نیایش و دعا نزد قبور ائمه و بزرگان دین؛ حرمت طلب شفاعت از رسول خدا(ص) و ائمه(ع)، حرمت بزرگداشت برای بزرگان دین مثل بزرگداشت و تکریم به هنگام مولد یا وفات آنان.

وهابیون در آثار و کتب خودشان ادله ای روایی برای هر یک از دیدگاه های فوق آورده اند. در سنن ابن ماجه باب ماجاء فی زیارة القبور (ج1، ص500)؛ سنن نسائی (ج4، ص90)؛ باب های زیارت، کتب زاد المعاد و اغاثة اللهفان نوشته ابن قیم جوزیه و در ده ها کتاب دیگر، آرای وهابیون مطرح شده است.

از طرف دیگر مخالفان وهابیت اعم از شیعه و اهل سنت در منابع خود به تفصیل به نقد و ردّ آرای آنان پرداخته اند.

احادیثی که زیارت آرامگاه های رهبران دینی را نهی کرده از نظر محتوایی و سندشناختی مشکلات فراوان دارد. این اشکالات در چند مقاله از جمله «احادیث بقیع» مفصلاً بررسی شده است. اما احادیثی مقبول و مطابق با ضوابط هست که مسلمانان را تحریک به رفتن به بقیع و تشویق به زیارت آرامگاه های بزرگان می نماید. برخی از این روایات چنین است:

- زوروا القبور فانها تذکرکم الاخره (سنن ابن ماجه، ج1، ص500)

- زار رسول الله(ص) قبر امه فبکی و ابکی من حوله (سنن نسائی، ج4، ص90)

- کانت تزور فاطمة بنت النبی(ص) قبر عمّها حمزه کل جمعة بفاتحة الکتاب (سنن ابن ماجه، ج1، ص479)

- رسول خدا(ص) به عایشه می گوید: خداوند مرا امر کرده به بقیع بروم و برای اهل بقیع استغفار کنم. فامرنی ان اتی البقیع فاستغفر لهم (سنن نسائی، ج4، ص90)

- النبی(ص) یزور البقیع کل عشیة خمیس (کامل الزیارات، ص529)

ص: 337

و جز اینها ده ها روایت دیگر که دلالت بر صحت زیارت مقابر بزرگان و رهبران دینی دارد، در منابع معتبر هست (برای این روایات مراجعه شود به بقیع الغرقد فی دراسة شاملة، ص63 به بعد).

مآخذ

اغاثة اللهفان، ابن قیم جوزیه، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، 1357ق، ج1، ص185- 186؛ بقیع الغرقد فی دراسة شاملۀ، محمد امین الامینی، تهران، مشعر، 1428ق، جم-؛ دیار خاطره ها، امرالله نصیری قزوینی، قم، انتشارات اسلامی، 1380، ص32- 40؛ زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ابن قیم جوزیه، به کوشش ارنؤوط، بیروت، 1402ق، ص41؛ سنن ابن ماجه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا؛ سنن نسائی، بیروت، دار الکتاب العلمیة، 1399ق کامل الزیارات، ابن قولویه، به کوشش عبد الحسین امینی، نجف اشرف، مکتبة المرتضویة، بی تا، ص529- 530؛

زیارت اولیا چلبی از بقیع

زیارت اولیا چلبی از بقیع، گزارشی از بقیع به ویژه مدفونین از اهل بیت(ع) و صحابه و علما در سده 11ق.

اولیا چلبی(1)

سیاح، هنرمند و سفرنامه نویس مشهور ترک در 1020ق در استانبول زاده شد. پس از طی مدارج عملی در مدارس سنتی به دربار عثمانی راه یافت. او نزد سلطان مراد چهارم محبوبیت ویژه داشت.

چلبی به دلیل علاقه به سیر و سفر، در چهل سال تقریباً به اکثر سرزمین های قلمرو پهناور عثمانی را رفت و مشاهدات و دیدنی های خودش را در ده جلد تألیف و عرضه کرد. سفرنامه حجیم او به نام سیاحت نامه به ترکی برای اولین بار در 1314ق در استانبول منتشر شد. در قاهره، صفصفافی احمد المرسی بخش درباره حجاز (مکه و مدینه) را به عربی برگرداند و با عنوان الرحلة الحجازیه منتشر کرد. بخشی از این کتاب درباره بقیع است.

اولیا چلبی اطلاعات مهمی از بقیع عرضه کرده است. ابتدا اشاره می کند، که زائران بقیع با وضو و طهارت وارد بقیع می شوند، وقتی به آستانه بقیع می رسند می گویند السلام علیکم یا ایها المؤمنون، سپس سوره تکاثر را قرائت می کنند. او می گوید اولین مقبره ای که زیارت می شود، مزار عثمان خلیفه سوم است.

چلبی بر اساس باورهای اهل سنت مدح هایی از عثمان دارد و او را ذوالنورین و کسی که در سال 35ق به شهادت رسید، معرفی می نماید.

مقبره بعدی از ام سلمه یکی از همسران رسول خدا است، سپس مزارات حکم بن ابی العاص، ابوسعید خدری (به اشتباه خضری ثبت شده است)، جابر بن عبدالله، عایشه و عبدالله بن جعفر زیارت می شوند.

در

ادامه از امام زین العابدین، امام چهارم و امام حسن با لفظ امام یاد کرده است. اینان را با عباس بن عبدالمطلب در یک ساختمان و زیر همان قبه به خاک سپرده اند. امام محمد باقر، امام زین العابدین و امام جعفر الصادق هم زیر همان قبه هشت زاویه ای مدفون شده اند.

چلبی تأکید می کند زائران بر مزار اینان سوره یاسین تلاوت می کنند. پس از زیارت این مشاهیر از مسجدی کوچک و بدون مناره به نام سید علی یاد کرده و گزارش داده که این مسجد داخل بقعه بزرگی قرار دارد که غیر از امامان مزبور، عقیل بن ابی طالب و امام نافع قاری معروف در آن بقعه دفن شده اند.

نزدیک بقعه فوق، مقبره امام مالک صاحب مذهب مالکی و قبر واثق بالله خلیفه عباسی و مقبره سیده ام صفیه است.

چلبی تأکید می کند که آل بیت رسول خدا جمیعاً در بقیع دفن شده و همه آنها داخل یک قبه هستند مگر عایشه و ام حبیبه. سلطان سلیمان خان بن سلیم شاه ابن با یزید خان در سال 950ق برای مقبره عایشه مرقد زیبایی ساخت. در این قبه ام کلثوم دختر رسول خدا(ص)، سیده رقیه، سیده زینب و ام هانی دفن شده اند. نزدیک این قبه، سه تن از کنیزان رسول خدا دفن شده اند. نیز در همان حوالی سیده حلیمه سعدیه، والده شیر دهنده به رسول خدا و خواهر رضاعی حضرت سیده سلمه و ام ایمن دفن شده اند. چلبی معتقد است که مادر آن حضرت(ص) در راه بین مکه و مدینه وفات

ص: 338


1- . Evliva Çelebi

یافت و در محلی در آنجا دفن شد ولی در سال ششم قمری جسد آمنه به دستور حضرت به مدینه آورده شد و در بقیع و در قبه حلیمه سعدیه دفن گردید.

وی پس از گزارش فرزندان، همسران و اهل بیت رسول خدا به سراغ صحابه رفته و از سعید الخضری آغاز کرده و در ادامه به معرفی دیگر مدفونان از صحابه مثل عمر بن البربری، همسر ابوبکر، مادر عایشه، رقیه، صهیب رومی، صدیقه بنت جابر یمنی و سعد بن ابی وقاص پرداخته است. زیر قبه سعد بن ابی وقاص، سعد بن زید بن عمر، زید بن ثابت انصاری، عبدالله بن سلام انصاری و ابی بن کعب دفن شده اند.

در منطقه دیگر از بقیع علمای روم دفن شده اند. منظور از علمای روم دانشمندانی هستند که در سرزمین های غربی تحت سیطره دولت عثمانی زندگی می کرده اند. یعنی جاهایی که قبلاً زیر سلطه دولت بیزانس بود. مثل چلبی مصلح الدین افندی، سید ابراهیم مدنی، محمد افندی، مولانا سنان النهجی، مصطفی ابن قره داوود، شیخ خیرالدین خضر بن امام احمد اماسی و محمد عراف که در آنجا دفن شده اند. اینان را علمای آناطولی هم می نامند.

چلبی در بسیاری از موارد فقط از شخصیت ها نام برده و اطلاعات تفصیلی عرضه نکرده است. اما همین اندازه نیز در بسیاری از منابع دیگر نیامده، از اینرو این سفرنامه دارای سرنخ های اطلاعاتی سودمندی برای پژوهشگران می باشد.

مآخذ

دارالآفاق العربیة، 1999م، ص53-60 و 149-153؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، 1380، ج10، ص452-453؛ الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، ترجمه به عربی الصفصافی احمد المرسی، القاهرة.

نیز نک- : اولیا چلبی

زیارت جامعه

زیارت جامعه، قرائت متن این زیارتنامه در قبرستان بقیع.

در فرهنگ شیعه مرسوم است که این زیارت را پس از عرض ارادت و احترام به هر یک از ائمه(ع) به نیت تیمن و تبرک و شفاعت و احترام قرائت می کنند. چندین متن به نام زیارت جامعه هست. علامه مجلسی 12 زیارت را به این نام شناسایی کرده است. از جمله، زیارت امین الله، زیارت رجبیه و زیارت جامعه کبیره.

زیارت جامعه کبیره از امام هادی(ع) نقل و روایت شده و در جامعه شیعیان و بین علما و فقها متداول است.

شیعیان و ایرانیان و نیز ملیت های دیگر علاقه فراوان به قرائت زیارت جامعه دارند و زیارت جامعه کبیره را در بقیع بر سر مزار ائمه(ع) قرائت می کنند. محمد عبد الحسین کربلایی که در 1230ق عازم حرمین شریفین شده در سفرنامه اش می نویسد هر روزی که به بقیع می رفته، زیارت جامعه قرائت می کرده است. نیز در کاروان آنان که از هند بوده، این سنت رواج داشته است (تذکرة الطریق، ص126، 131، 133).

مآخذ

بحار الانوار علامه مجلسی، بیروت، دار الوفاء، 1998م، ج102، ص126؛ تذکرة الطریق، محمد عبد الحسین کربلائی کرناتکی، به کوشش جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، جم- ؛ دائرةالمعارف تشیع، تهران، نشر شهید محبی، 1379، ج8، ص567.

زیارت حضرت فاطمه(ع)

زیارت حضرت فاطمه(ع)، قرائت متن دعایی درباره حضرت.

با اینکه مرقد مطهر و شریف حضرت فاطمه بنت محمد(ص) معلوم نیست و بر اساس وصیت خود آن حضرت، جسد ایشان را شبانه و مخفیانه به خاک سپردند، اما در بین شیعیان مرسوم و متداول است که در چندجا به زیارت مزار حضرت شتافته و زیارت می خوانند: یکی در کنار روضه مبارکه پیامبراکرم، دوم در کنار خانه فاطمه در مسجد نبوی و سوم در بقیع.

چند زیارت نیز به نام ایشان وارد شده است. مرحوم مجلسی آنها را در بحار الانوار نقل کرده است. زائران بقیع در سفرنامه ها و نوشته های خود، اغلب از خواندن آن زیارتنامه حضرت فاطمه(ع) که در کتاب مفاتیح الجنان مندرج است خبر داده اند.

محمد عبد الحسین کربلایی، در سفرنامه اش به حرمین شریفین در سال 1230- 1231ق بارها از خواندن زیارت

ص: 339

حضرت فاطمه(ع) خبر داده است (ص134، 145، 147).

مآخذ

بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، دارالوفاء، 1998م، ج100، ص191؛ تذکرة الطریق، محمد عبد الحسین کربلایی، به کوشش جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، جم-؛ دائرةالمعارف تشیع، تهران، نشر شهید محبی، 1379، ج8، ص569؛ مستدرک الوسائل، حسین نوری طبرسی، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1414ق، ج10، ص210؛ مصباح المتهجد، شیخ طوسی، بیروت، 2002م، ص654.

زیارت در منابع اهل سنت

زیارت در منابع اهل سنت، مشروعیت زیارت در فرهنگ اهل سنت.

در بین اهل سنت، فقط وهابیون حساسیت منفی خاصی نسبت به زیارت مزارات و قبور دارند و در شرایط مختلف تلاش کرده اند آن را حرام و غیر مشروع اعلام نمایند. اما تمامی مذاهب اهل سنت کما بیش در منابع خود به ضرورت و اهمیت زیارت و نقش مؤثر آن در زندگی مسلمانان پرداخته اند. نیز نقش سازنده و تربیتی زیارت را در زندگی فردی و جامعه مسلمانان را بررسی کرده اند. منابع درباره زیارت اهل سنت چند دسته اند: منابع روایی؛ زندگی نامه صحابه، تابعین و علمای اهل سنت که گویای رویه آنان در اهتمام به زیارت است؛ سوم سفرنامه های بزرگان اهل سنت در گزارش رفتن به زیارت مقابر بزرگان و اجرای آداب و رسوم زیارت؛ و بالاخره منابع کلامی و فقهی که نشانگر مشروعیت زیارت است. روایات مختلفِ اهل سنت درباره زیارت فراوان است؛ اکنون تعدادی از این روایات معرفی می شوند. این روایات در کتاب بقیع الغرقد (محمد البکری و حاتم طه) آمده است.

عن بریدة قال: قال رسول الله(ص): «نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها» (صحیح مسلم، ج2، ص672)

وقد وردت أحادیث الأمر بالزیارة بعدة روایات ذکرها أهل الحدیث بطرقها المختلفة، «نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها فإن فی زیارتها تذکرة» (سنن ابی داوود، ج3، ص218)

وعن عائشة (رضی الله عنه) أن الرسول(ص): «رخَّص فی زیارة وتذکر الآخره» (سنن ابن ماجه، ج1، ص500)

وعن إبن مسعود(رضی الله عنه) أن رسول الله(ص) قال: «نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها فإنها تزهد فی الدنیا و تذکر الآخرة» (سنن ابن ماجه، ج1، ص501)

وعن أنس بن مالک وفیها قال: قال رسول الله(ص): «ألا إنی قد کنت نهیتکم عن ثلاث، ثم بدا لی فیهن، نهیتکم عن زیارة القبور ثم بدا لی أنها ترق القلب وتدمع العین وتذکر الآخرة فزوروها ولا تقولوا هجراً» (المسند، ج3، ص237)

وعن أبی سعید الخدری أن رسول الله(ص) قال: «نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها ولا تقولوا هجراً» (مسند الشافعی، ص361)

وعن أنس بن مالک قال قال رسول الله(ص): « إنی نهیتکم عن ثلاثٍ ثم بدا لی فیهم، نهیتکم عن زیارة القبور ثم بدا لی أنه ترق القلب وتدمع العین وتذکر...» (مسند أبی یعلی، ج6، ص373)

وعن بریده عن أبیه قال قال رسول الله(ص): «نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها فإن فی زیارتها تذکرةً» (مسند ابن جعد، ج2، ص780)

وعن أنس بن مالک قال: قال رسول الله(ص): «نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها فإنها تذکرکم الموت» (المستدرک، ج1، ص531) وفی روایة أخری عنه «کنت نهیتکم عن زیارة القبور ألا فزوروها فأنه ترق القلب وتدمع العین وتذکر الآخرة ولا تقولوا هجراً» (المستدرک، ج1، ص532)

وعن أم سلمة عنها قالت: قال رسول الله(ص): «نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها فإن لم فیها عبرة» (المعجم الکبیر، ج23، ص278)

احادیث مزبور در مقابل این حدیث است: لعن رسول الله(ص) زوارات القبور. یعنی رسول خدا(ص) زائران قبور را لعن کرده است. این حدیث با چندین حدیث بعدی که مشروعیت زیارت را تأیید کرده نسخ شده و در روایات فوق تصریح گردیده که نهی سابق موقتی بوده و لغو شده است اما وهابیون هنوز به آن استناد کرده و روایات بعدی را نادیده می گیرند.

ص: 340

دو روایت در زمینه امر به حضرت رسول(ص) به طور برای رفتن به بقیع و زیارت اموات آن هست. جبرئیل به رسول خدا ابلاغ کرد که خداوند امر می کند به بقیع بروی و برای اموات استغفار کنی (الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة المنورة، ص596-599)

غیر از احادیث مورد اهل سنت، سیره و رویه علما و رهبران اهل سنت هم گویای اینست که آنان به زیارت قبور رسول خدا(ص) و دیگر رهبران و بزرگان دینی احترام می گذاشتند و با دقت به زیارت رفته و آداب زیارت را اجرا می کردند. منابع در این زمینه فراوان است. برای نمونه سلیم خان تکابی در سفرنامه خودش یک فصل مستقل به زیارت قبور در مدینه و بقیع اختصاص داده و آداب زیارت مثل قرائت زیارت نامه و احترام به مقابر را به تفصیل گزارش داده است.

مآخذ

الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة المنورة، صالح بن حامد الرفاعی، مدینه، 1418ق؛ بقیع الغرقد، محمد انور البکری و حاتم عمر طه، مدینه منوره، مکتبة الحلبی، 1424ق/ 2004م، ص35-36؛ سفرنامه حج، حاجی سلیم خان تکابی، تهران، نشر مورخ، 1388، ص64-71.

زیارت رجب

زیارت رجب، قرائت دعا و اظهار محبت به مدفونین بقیع.

زائرانی

که در ایام ماه رجب در مدینه حضور دارند، به هنگام زیارت بقیع زیارت رجب می خوانند. این زیارت در بحار الانوار و مفاتیح الجنان وارد شده است. در بین زائران شیعه، خواندن زیارت رجب بسیار مرسوم و متداول بوده است. حتی بسیاری از آنان در ایام غیرماه رجب، متعهدند زیارت رجب را به امید ثواب آن قرائت کنند.

مأخذ

تذکرة الطریق، محمد عبد الحسین کربلایی، به کوشش جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، ص154.

زیارت عاشورا

زیارت عاشورا، قرائت این زیارت در بقیع.

در جامعه شیعیان مرسوم و متداول است که وقتی به بقیع می روند زیارت عاشورا را قرائت کنند. خواندن زیارت عاشورا از دور و نزدیک و هر روز، به خصوص روز عاشورا و شب جمعه تأکید شده است. خواندن آن موجب رفع حاجت می شود و گرفتاری ها را برطرف می نماید.

امام باقر(ع) در پی درخواست محمد بن علقمه حضرمی آن را به وی آموخت. در سند دیگر، صفوان بن مهران آن را از امام صادق(ع) شنیده و نقل کرده است.

محمد عبد الحسین کربلایی از مشاهیر هند که در سال 1230 به مدینه آمده، در سفرنامه اش متذکر شده که او و دیگر شیعیان هندی در بقیع این زیارت را می خوانده اند (تذکرة الطریق، ص132، 133).

مأخذ

تذکرة الطریق، محمد عبد الحسین کربلایی، به کوشش جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، جم- .

زیارت عموم اموات

زیارت عموم اموات، آداب و اهمیت زیارت یاران و نزدیکان رسول اکرم و عموم مدفون در بقیع.

زیارت ائمه بقیع دارای آداب خاصی است و برای آن فضیلت های ویژه ای در نظر گرفته اند. زیارت دیگر شخصیت هایی که اغلب یار و همدوش یا از اقوام نزدیک رسول اکرم(ص) بوده اند، هم آداب خاصی دارد و برای آن و آداب و کیفیت زیارت در روایات و دستورات ائمه(ع) منظور شده است. این مقاله به وظایف زائران قبور عادی و عمومی می پردازد.

علامه مجلسی از کتاب فقه الرّضا(ع) نقل کرده که چون از اعمال مسجد حضرت رسول(ص) فارغ شوی، برو به نزد قبر ائمه بقیع(ع) و پس از آنان، برو به مسجد حضرت فاطمه(ع) و دو رکعت نماز بگزار، سپس قبر حمزه و سائر شهدای احد را، زیارت کن. آنگاه به مسجد فتح، و مسجد سقیا، و مسجد قبا - که در آنها فضیلت بسیار است - و مسجد خلوت، و خانه امیرالمؤمنین(ع)، و خانه امام جعفر صادق(ع) که در جایگاه دَرِ مسجد است، برو و دو رکعت نماز در آنجا بگزار. البته بسیاری از این مکان ها قبلاً وجود داشته ولی هم اکنون تخریب شده اند.

همچنین در حدیث معتبر از ائمه(ع) منقول است که نزد قبر حمزه این زیارت خوانده شود: اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا

ص: 341

عَمَّ رَسولِ اللهِ، وَخَیرَ الشُّهداءِ، اَلسَّلامُ علیکَ یا أسَدَاللهِ وَأسَدَ رَسُولِهِ. أشْهَدُ أَنَّکَ قَد جاهَدْتَ فی اللهِ، وَنَصَحْتَ لِرَسولِ اللهِ، وَجُدْتَ بِنَفسِکَ، وَطَلَبْتَ ما عِندَ اللهِ وَرَغِبْتَ فیما وَعَدَ اللهُ. پس زائر داخل شود و نماز بگذارد؛ در وقت نماز رو به قبر نکند؛ و چون از نماز فارغ شود خود را بر روی قبر بیندازد، و بگوید:

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمّدٍ وَعَلی أهلِ بَیتِهِ. اَللّهُمَّ إنّی تَعَرَّضْتُ لِرَحْمَتِکَ بِلُزُوقِی بِقَبرِ عَمِّ نَبیکَ - صَلَواتُکَ عَلیهِ وَعَلی أهلِ بَیتِهِ - ، لِتُجِیرَنِی مِنْ نِقْمَتِکَ وَسَخَطِکَ وَمَقْتِکَ، وَمِنَ الْأَزْلالِ فی یومٍ تَکْثر فِیهِ الْمَعَرّاتُ وَالْأصواتُ، وَتَشتَغِلُ کُلُّ نَفسٍ بِما قَدَّمَت، وَتُجادلُ کُلُّ نَفسٍ عَن نَفسها، فَإن تَرْحَمْنِی الیومَ فَلاخَوفٌ عَلَی وَلاحُزْنٌ، وإنْ تُعاقبْ فَمَولای له القُدرةُ عَلی عَبدِهِ.

اَللّهُمَّ فَلا تُخَیبْنی الْیومَ وَلا تَصْرِفْنِی بِغَیرِ حاجَتی، فَقَدْ لَزِقْتُ بِقَبرِ عَمِّ نَبیک وتَقرَّبْتُ بِهِ إلیکَ ابْتِغاءَ مَرضاتِکَ وَرَجاءَ رَحمَتِکَ، فَتَقَبَّل مِنّی وَعُدْ بِحِلمِکَ عَلی جَهلی، وَبِرَأفتکَ عَلی جِنایةِ نَفسی، فقد عظُمَ جُرمی، وما أخافُ أنْ تَظْلِمَنی، وَلکن أخافُ سوءَ الْحِساب، فَانظُرِ الیومَ إلی تَقَلُّبی عَلی قبرِ عَمِّ نَبیکَ - صَلَواتُکَ علی محمّدٍ وأهلِ بَیتِهِ - فَبِهِمْ فُکَّنی، ولا تُخَیبْ سَعْیی، ولا یهُونَنَّ عَلَیکَ ابْتِهالی وَلا تَحجُبْ مِنکَ صَوتی، ولا تَقْلِبْنی بِغَیرِ حَوائِجِی.

یا غیاثَ کُلِّ مکروبٍ وَمحزونٍ، یا مُفرِّجُ عنِ الْملهوفِ الْحَیرانِ الغَریب الغریقِ، المُشرِفِ عَلَی الهلکةِ، صَلِّ علی مُحمّدٍ وأهلِ بَیتِهِ الطّاهِرینَ، وانْظُرْ الی نَظْرَةً لاأشقی بعدها أبداً، وارْحَمْ تَضَرُّعِی وغُربَتی وانْفِرادی، فَقد رَجَوْتُ رِضاک وتحَرَّبْتُ الخیرَ الَّذی لایعطیهِ أحدٌ سِواکَ، ولا تَرُدَّ أمَلِی. (تحفه الزائر، ص77-81)

در حدیثی که عُقبه از حضرت صادق(ع) چنین سؤال نمود: وقتی که من به سوی مساجد اطراف مدینه می روم، به کدام ابتدا کنم؟

حضرت فرمود: ابتدا کن به مسجد قُبا پس در آنجا نماز بپادار، چون اوّل مسجدی است که حضرت رسول(ص) در آن نماز بپاداشت.

سپس به غرفه مادر ابراهیم برو و در آنجا نماز بپادار. چون آنجا مسکن و محلّ نماز رسول خدا(ص) بوده است. این غرفه در بقیع است.

پس به مسجد فضیخ برو و دو رکعت نماز بپادار، چون پیغمبر(ص) در آنجا نماز گذارده است.

چون از اینجا فارغ شدی به جانب کوه احد برو، و ابتدا در مسجدی که در پایین تپه سنگی است، نماز بخوان.

آنگاه به سوی قبر حمزة بن عبدالمطّلب رفته و بر او سلام کن. در ادامه به سوی قبرهای شهدا رفته و بایست نزد آن قبرها و در حال ایستاده این ذکر را بخوان: اَلسّلامُ عَلیکُم یا أهلَ الدِّیارِ، أنتُم لَنا فَرَطٌ، وَإنّا بِکُمْ لاحِقُونَ.

از جمله زیارات مأثوره، زیارت ابراهیم فرزند رسول خدا(ص) در بقیع است؛ خواندن این زیارت در روز ولادت آن حضرت یعنی هیجدهم ماه رجب بر اساس قول مشهور، انسب است. البته درباره کیفیت این زیارت خبری نرسیده است.

زیارت

فاطمة بنت اسد که قبر شریفش در بقیع معروف است.

شیخ طوسی در تهذیب آورده که گویا نزد ائمه بقیع(ع) مدفون باشد. و مزاری که هم اکنون معروف است، از قبر ایشان دور است. البته بعید نیست جایی که در پیش روی ائمه بقیع(ع) به عنوان زیارت فاطمه زهرا(ع) زیارت می نمایند، محلّ قبر فاطمه بنت اسد باشد؛ که به اشتباه به فاطمه زهرا(س) نسبت داده اند.

نیز نقل شده است: مستحبّ است که نماز کند در خانه حضرت امام زین العابدین(ع) و خانه حضرت امام جعفر صادق(ع)، و مسجد سلمان فارسی، و مسجد امیرالمؤمنین - صلوات الله علیه، که محاذی قبر حضرت حمزه است.

اینها بخشی از دستورات و توصیه ها برای زوار بقیع است. از بررسی کتب حدیثی و زیارت نامه ها مطالب افزون تری به دست می آید.

مأخذ

تحفة الزائر، علامه محمدباقر مجلسی، قم، مؤسسه پیام امام هادی(ع)، 1386، ص 77-88.

نیز نک- : تحفة الزائر؛ فضیلت زیارت ائمه بقیع؛ آداب زیارت ائمه بقیع

ص: 342

زیارت محمد حنفیه

زیارت محمد حنفیه، زیارت امام حسن مجتبی(ع) از ائمه بقیع توسط محمد حنفیه.

محمدبن حنفیه، (در فرهنگ فارسی مشهور به محمد حنفیه) از مشاهیر سده یکم قمری است. او فرزند امام علی(ع) و خُوْله (دختر جعفربن قیس حنفی) است. او از شخصیت های مشهور صدر اسلام است. به ویژه نزد بنی هاشم به دلاوری، شجاعت، پرهیزگاری معروف بود. گفته اند مختار ثقفی که به انگیزه خونخواهی شهدای کربلا قیام کرد، محمد حنفیه را به عنوان رهبر و امام خود انتخاب کرد ولی خودش از این القاب ساختگی، تبری می جُست.

بهرحال او وقتی می خواست بر سر مزار برادرش امام حسن(ع) در بقیع حاضر شود، آداب زیارت را به جای آورد و وقتی بر سر مزار می رسید این زیارت را می خواند:

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بَقِیةَ المُؤْمِنِینَ، وَ ابْنَ أَوَّلِ الْمُسْلِمِینَ، وَ کَیفَ لا تَکُونُ کَذلِکَ وَ أَنْتَ سَلِیلُ الْهُدی، وَ حَلِیفُ التُّقی، وَ خامِسُ أَصحابِ الْکِساءِ، غَذَّتْکَ یدُ الرَّحْمَةِ، وَ رُبِّیتَ فی حِجْرِالْإِسْلامِ، وَ رَضِعْتَ مِنْ ثَدْی الْإِیمانِ، فَطِبْتَ حَیاً وَ طِبْتَ مَیتاً، غَیرَ أَنَّ الْأنْفُسَ غَیرُ طَیبَةٍ بِفِراقِکَ، وَلا شاکَّةٍ فی الْحَیاةِ لَکَ، یرْحَمُکَ اللهُ

امروزه زیارت خوانی بر سر مزارات و قبور، مخالفت وهابیون را به همراه دارد و گاه به ضرب و شتم و دستگیری زائر زیارت خوان می پردازند. امّا سنت و رویه مسلمانان در صدر اسلام بر خلاف منع و شدت عمل وهابیون امروز، احترام به مقام مسلمانان متوفی و ترغیب به زیارت خوانی بر سر مزارات آنان بوده است. محمد بن حنفیه نیز از جمله بزرگانی است که آداب خاص زیارت قبور و احترام به امامان را با عبارات شایسته ای اجرا می کرده است.

مآخذ

تحفةالزائر، محمدباقر مجلسی، قم، مؤسسه امام هادی، 1386ش، ص 80؛ دانشنامه دانش گستر، ج15، ص 283؛ فلسفه زیارت و آمین آن، مرتضی جوادی، قم، اسراء، 1383.

زیارت، متون

زیارت، متون، ادعیه و زیارت نامه های قرائت شده توسط اهل سنت در بقیع.

در متون حدیثی و دعایی اهل سنت، وظایف زائران بقیع را تعیین کرده، از جمله استحباب قرائت دعا و زیارت نامه را تأکید کرده اند. سلیم خان تکابی به عنوان زائر بقیع در سال 1310ق در سفرنامه خودش، متون ادعیه و زیارت برای مدفونین مختلف را آورده است.

ایشان دو متن برای حضرت فاطمه(س) و یک متن مفصل برای زیارت رسول خدا ذکر کرده و در ادامه برای منسوبین رسول خدا که در بقیع دفن شده اند این متن را آورده است:

اللهمّ یا ربّ العالمین، یا رجاء السائلین و أمان الخائفین و حِرز المتوکلین، یا حنّان یا منّان یا دیان یا سلطان یا قدیم الإحسان اللهمّ بحرمة سیدنا محمّد و أزواج سیدنا محمّد و آل سیدنا محمّد و ذریات سیدنا محمّد و سیدنا ابی بکر... و سیدنا (ص67) عمر... و سیدنا عثمان... و سیدنا علی المرتضی أنت یا الله و الربّ الأعلی فاطر السموات و الارض و بجاه سیدنا الحسن و الحسین، أنت المحسن إلینا و بجاه سیدنا اسماعیل و أنت یا الله یا سامع الدعاء اسمع دعائنا و تقبّل زیارتنا و آمِن خوفنا و استُر عیوبنا و اغفر ذُنوبنا و ارحم أمواتَنا و تقبّل حسناتنا و کفّر سیئاتنا و اجعلنا یا الله... من العائذین الفائزین الشاکرین المجتبوین، مِن الذین لاخوفٌ علیهم و لا هم یحزنون، برحمتک یا أرحم الراحمین (ص65).

در ادامه دعای زیارت عثمان بن عفان، ابراهیم فرزند رسول خدا، عباس عموی رسول خدا(ص)، عقیل، ابو سعید خُدری، اسماعیل، مالک انصاری بیرقی، زکی الدین، نافع، مالک، عایشه، همسران حضرت رسول(ص)، دختران حضرت، عمه های حضرت، فاطمه بنت اسد و حلیمه مرضعه آمده است. نیز دو زیارت نامه کلی برای مدفونین در بقیع هم آورده است (ص65 و 70).

ص: 343

اکنون این متون را عیناً می آوریم تا پژوهشگرانی که به این موضوع علاقه دارند، به راحتی به این متون دسترسی داشته باشند:

زیارت عثمان و ابراهیم: در بین اهل سنت معمول است که معمولاً از طرف باب جبرئیل به بقیع رفته، اوّل به زیارت عثمان، خلیفه سوم پرداخته و این دعا را می خوانند:

السلام علیک یا سیدنا عثمان بن عفان... و رحمة الله و برکاته (ص67).

آنگاه باز می گردند و ابراهیم ابن الرسول(ع) را زیارت کرده و این دعا را می خوانند:

السلام علیک یا ابراهیم بن رسول الله، السلام علیک یا ابن نبی الله. السلام علیک یابن حبیب الله، السلام علیک یابن المصطفی، السلام علیک و علی من حولک من أصحاب رسول الله، السلام علیکم یا أصحاب رسول الله، رضی الله تعالی عنکم و أرضاکم أحسن الرضا، و جعل الجنّة منزلکم و مسکنکم و محلّکم و مأواکم، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته (67- 68).

سپس حضرت عباس عموی رسول خدا(ص)، حضرت امام حسن، حضرت جعفر پسر امام حسن، حضرت علی اوسط، ملقّب به زین العابدین بن حضرت امام حسین، و حضرت امام محمد باقر بن امام زین العابدین، و حضرت امام جعفر صادق بن امام محمد باقر و حضرت محمد مشهور به محمد حنیفه بن حضرت امام علی و حضرت جعفر بن محمد حنفیه را زیارت می کنند که این هشت مرقد در یک بقعه و بارگاه است و نیز این دعا را می خوانند: السلام علیک یا سیدَنا عباس، یا عمّ رسول الله، السلام علیک یا عمّ نبی الله، السلام علیک یا سیدنا امام حسن المجتبی، السلام علیک یا سیدنا امام زین العابدین، السلام علیک یا سیدنا امام محمد الباقر، السلام علیک یا سیدنا امام جعفر الصادق، السلام علیکم یا أهل بیت النبوّة و معدن الرسالة، رضی الله تعالی عنکم و أرضاکم أحسن الرضا، و جعل الجنّة منزلکم و مسکنکم و محلّکم و مأواکم، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته (ص68).

بعد زیارت حضرت عقیل برادر حضرت علی را کرده، این دعا را می خوانند:

السلام علیک یا عقیل بن ابی طالب، السلام علیک یابن عمّ رسول الله، السلام علیک یابن عمّ نبی الله، السلام علیک یابن عمّ حبیب الله، السلام علیک یابن عمّ المصطفی، السلام علیک یا أخا علی المرتضی، السلام علیک و علی من حولک من أصحاب رسول الله، رضی الله تعالی عنکم و أرضاکم أحسن الرضا، و جعل الجنّة منزلکم و مسکنکم و محلّکم و مأواکم، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته (ص68- 69).

بعد بر قبر ابو سعید خُدری رفته و این دعا را می خوانند:

السلام علیک یا سیدنا ابا سعید الخُدری، السلام علیک یا راوی أحادیث النبوی، السلام علیک یا صاحب رسول الله، السلام علیک یا حبیب نبی الله، السلام علیک یا صاحب حبیب الله، السلام علیک یا صاحب المصطفی رضی الله تعالی عنک و أرضاک أحسن الرضا و جعل الجنّة منزلک و مسکنک و محلّک و مأواک، أفاض الله تعالی علینا من برکاتک و برکات علومک فی الدنیا و الاخرة، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته (ص69).

بعد به زیارت مالک انصار بیرقی پرداخته و این دعا را می خوانند:

السلام علیک یا سیدنا مالک الانصاری البیرقی، السلام علیک یا صاحب رسول الله، السلام علیک یا حبیب نبی الله، السلام علیک یا حبیب حبیب الله، السلام علیک یا صاحب المصطفی، رضی الله تعالی عنک و أرضاک أحسن الرضا و جعل الجنّة منزلک و مسکنک و محلّک و مأواک، السلام علیک و رحمة و برکاته (ص69).

بعد زیارت حضرت اسماعیل بن امام جعفر صادق را نموده و این دعا را می خوانند:

ص: 344

السلام علیک یا سیدنا اسماعیل بن امام جعفر الصادق، السلام علیک یا أهل بیت النبوّة و معدن الرسالة، رضی الله تعالی عنک تا آخر متن (ص69).

بعد به زیارت زکی الدین رفته و این دعا را خوانده:

السلام

علیک یا أهل بیت النبّوة و معدن الرسالة، رضی الله تعالی عنک و أرضاک احسن الرضا تا آخر متن (ص70)

آنگاه به زیارت نافع از قرّاء هفتگانه و مشهور رفته و این دعا را می خوانند:

السلام علیک یا سیدنا نافع، شیخ القرّاء السلام علیک یا مولی ابن عمر، رضی الله تعالی عنک و أرضاک أحسن الرضا و جعل الجنّة منزلک تا آخر متن (ص70).

قبر مالک رئیس مالکی ها در نزدیکی بقعه عقیل را هم زیارت نموده و این دعا را خوانده است:

السلام

علیک یا سیدنا امام مالک صاحب المذهب، السلام علیک یا امام دار الهجرة، رضی الله تعالی عنک و أرضاک أحسن الرضا و جعل الجنّة منزلک تا آخر متن (ص70).

بعد سایر اصحاب و شهداء مشهور را در بقیع زیارت نموده و این دعا را برای جمع آوری می خوانده اند:

السلام علیکم یا شهداء، یا سعداء، یا نجباء، یا نقباء، یا أهل الصدق و الوفاء، السلام علیکم یا مجاهدین فی سبیل الله حق جهاده، سلامٌ علیکم بما صبرتم فنعم عُقبی الدار، السلام علیکم یا شهداء أهل البقیع کافّةّ عامّةّ و رحمة الله و برکاته.

عایشه و سایر همسران رسول خدا(ص) که در یک بقعه و بارگاه اند را زیارت کرده و این دعا را می خوانده اند:

السلام علیکنّ یا ازواج نبی الله، السلام علیکنّ یا أزواج رسول الله، السلام علیکنّ یا أزواج حبیب الله، السلام علیکنّ یا أزواج المصطفی رضی الله تعالی عنکنّ و أرضاکنّ أحسن الرضا و جعل الجنّة منزلکنّ و مسکنکن و محلّکنّ و مأواکنّ، السلام علیکنّ و رحمة الله و برکاته.

در مرحله بعد دختر رسول خدا (بنات محمد بن عبدالله(ص)) را زیارت نموده و این دعا را می خوانده اند:

السلام علیکنّ یا بنات رسول الله، السلام علیکنّ یا بنات نبی الله، السلام علیکنّ یا بنات حبیب الله، السلام علیکنّ یا بنات المصطفی، رضی الله تعالی عنکنّ تا آخر متن (ص70- 71)

آنگاه عمه های رسول خدا(ص) را نیز زیارت و این دعا را بر مزار آنها خواندند:

السلام علیکنّ یا عمّات رسول الله، السلام علیکنّ یا عمات نبی ّ الله، السلام علیکنّ یا عمّات حبیب الله، السلام علیکنّ یا عمّات الصطفی رضی الله تعالی عنکنّ و أرضاکنّ (تا آخر متن).

سپس فاطمه بنت اسد مادر حضرت علی (کرّم الله وَجْهَهُ) را زیات نموده و این دعا را می خواند اند: السلام علیکِ یا زَوجَةَ عَمَّ رَسُولِ الله، السلام علیکِ یا زوجة عمّ نبی الله، السلام علیکِ یا زوجة عمّ حبیب الله، السلام علیکِ یا زوجة عمّ المصطفی، السلام علیکِ یا امّ علی المرتضی، السلام علیکِ یا من کفّنها النبی بقمیصه و لحّدها بیمینه، رضی الله تعالی عنکِ و أرضاکِ أحسن الرضا و جعل الجنّة منزلک (تا آخر متن).

و آخرین قبر متعلق به حَلیمه مُرضعه، داعی رسول خدا(ص) است. به هنگام زیارت او این دعا خوانده می شده است. السلام علیک یا سیدنا حلیمة السعدیة، یا مُرضعة نبی الله، السلام علیک یا مُرضعة حبیب الله، السلام علیک یا مرضعة المصطفی، رضی الله تعالی عنکِ تا آخر متن (ص71).

مأخذ

سفرنامه حج، سلیم خان تکابی، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر مورخ، 1388، ص67- 71.

زیارتنامه چهار امام(ع)

زیارتنامه چهار امام(ع) ، قرائت متون خاص زیارتی و دعایی بر سرمزار ائمه بقیع.

چند زیارت درباره ائمه بقیع وارد شده است. برخی متون برای هر یک از چهار امام یعنی امام حسن(ع)، امام زین العابدین، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و برای تک تک ائمه وارد شده است. نیز متون روایی شیعه در اوقات خاصی، زیارت آنان را مهم ّ تر و ثواب آن را افزون تر

ص: 345

دانسته اند. مانند نیمه ماه مبارک رمضان سالروز ولادت امام حسن(ع)، که زیارت آن حضرت را مهم تر دانسته اند.

پس از حدود یک قرن که از تخریب بقعه و حرم ائمه(ع) در بقیع می گذرد، هنوز حجاج و زائران با شور و علاقه فراوان به زیارت آنان می شتابند. متون نقل شده در زمینه زیارت آنان چند تا است که در منابع اصیل و معتبر مندرج است (مستدرک الوسائل، ج10، ص350).

زائرانی چون محمد عبد الحسین کربلایی در سفرنامه های خود چگونگی اجرای زیارت خوانی و قرائت زیارت ها را گزارش داده اند (تذکرة الطریق، ص134).

مآخذ

بحار الانوار، مجلسی، بیروت، دارالوفاء، 1998م، ج100، ص203؛ تذکرة الطریق، محمد عبد الحسین کربلایی، به کوشش جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، جم- ؛ دائرةالمعارف تشیع، تهران، نشر شهید محبی، ج8، ص569؛ مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری طبرسی، قم، آل البیت، 1408ق، ج10، ص350.

زیارت عثمان

زیارت عثمان، زیارت مقبره او در بقیع.

احمد بن عبدالحمید العباسی (درگذشت در سده 10ق) از مدینه شناسان مشهور، از عثمان بن عفان اینگونه گزارش می دهد: عایشه جایی نزدیک مرقد رسول خدا(ص) برای دفن عثمان بن عفان به او هدیه کرده بود؛ ولی پس از کشته شدن او، مردم مانع دفن او در کنار رسول خدا(ص) شدند. در این هنگام بزرگانی مثل جبیر بن مطعم و حکیم بن حزام و عبدالله بن زبیر پیشنهاد دادند، او را به بقیع بُرده و در آنجا دفن کنند، اما ابن بجرة الساعدی ممانعت کرد. از اینرو جسد را به حش کوکب بردند و در آنجا بر او نماز گذارده و به خاک سپردند.

وی می گوید که به هنگام زیارت عثمان بن عفان این سلام از سوی برخی از اهل سنت و علاقه مندان او قرائت می شود: السلام علیک یا امیرالمؤمنین، السلام علیک یا ثالث الخلفاء الراشدین، السلام علیک یا مجهز جیش العسرة عند الاعدام، السلام علیک و رحمة الله و برکاته.

مأخذ

عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد بن عبدالحمید العباسی، به کوشش محمد الطیب الانصاری و حمد الجاسر، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، بی تا، ص156-157.

زید ← زید بن علی

زید بن ثابت

زید بن ثابت، از صحابه رسول خدا و مدفون در بقیع.

زید بن ثابت از مردم مدینه و انصار بود و از تاریخ تولدش خبری در دست نیست. پس از قبول اسلام، فعالیت های گسترده ای داشت. بالاخره در سال 45ق و بنابر دیدگاه برخی مورخین در سال 50ق چشم از جهان فروبست. جسد او به بقیع منتقل شد و در آنجا به خاک سپرده شد. در قرون بعد، بعضی از زائران بقیع از مقبره او خبر داده اند. مثل اولیا چلبی در سده 11ق که محل قبر زید بن ثابت را نزدیک مقبره کعب بن عمر انصاری و ابی بن کعب گزارش کرده است.

مآخذ

الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریب احمد المرسی، القاهره، 1999م، ص151؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، بیروت، 1991م، ج3، ص92.

زید بن حسن

زید بن حسن، از تابعین، امیر مدینه منوره و مدفون در بقیع.

زید بن الحسن بن علی بن ابی طالب(ع)، فرزند ذکور امام دوم شیعیان است. نام مادرش ام بشیر فاطمه بنت ابی مسعود بود. بسیاری از منابع زندگینامه ای کهن به او پرداخته اند. مرحوم سید محسن امین نیز در اعیان الشیعه مفصلاً به او پرداخته است. مهم اینست که بین منابعی چون اعیان الشیعه و منابع اهل سنت اختلاف های فاحش وجود دارد. منابع شیعی و اهل سنت از تاریخ تولد و محل تولد او سخنی به میان نیاورده اند. اما اعیان الشیعه وفات او را در سال 120ق بین مکه و مدینه در جایی به نام «ساجز» می داند. نیز از قول ارشاد مفید و عمدة الطالب، سنوات عمر او را، 90، 95 یا 100سال دانسته است. (اعیان الشیعه، ج10، ص454). امّا عارف احمد عبدالغنی معتقد است در سال 150ق به امارت مدینه رسید. در همین سال

ص: 346

بین مکه و مدینه در جایی به نام حاجز فوت کرد و در بقیع به خاک سپرده شد. (تاریخ امراء المدینة المنورة، ص131-132). بنابراین بین این دو منبع، در زمینه تاریخ وفات، سی سال اختلاف است. نیز درباره محل فوت، آیت الله امین، آن را ساجز ولی اهل سنت، حاجز می دانند. محلی به نام «ساجز» در متون مدینه شناسی یافت نشد، اما جایی به نام حاجر نه حاجز، به عنوان محلی در غرب مدینه، نزدیک الحرة الوبرة در وادی العقیق معرفی شده است (عمدة الاخبار، ص295-296).

مرحوم امین درباره اینکه زید بن حسن والی و امین مدینه بوده، سخنی به میان نیاورده است. اما ابن سعد معتقد است، حسن فرزند زید بن حسن به ولایت مدینه در زمان ابوجعفر منصور عباسی رسید (الطبقات الکبری، ج5و6، ص154). اما عبدالغنی معتقد است زید بن حسن و حسن بن زید بن حسن هر دو به امارت مدینه رسیدند. زید بن حسن در 7رمضان 150ق، توسط منصور عباسی امیر مدینه شد، البته فقط یک روز. و حسن بن زید بن حسن در149ق توسط منصور عباسی امیر مدینه شد (تاریخ امراء المدینة المنورة، عارف احمد عبدالغنی، ص131-132).

حسن بن زید بن حسن بعد از جعفر بن سلیمان توسط ابوجعفر منصور خلیفه عباسی به امارت شهر مدینه در سال149ق برگزیده شد. او در سال168ق در حاجز (روستایی در شرق مدینه با فاصله 66 مایلی شهر مدینه) درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد (تاریخ امراء المدینة المنورة، ص132-133). اما زید بن حسن فرزند ذکور امام حسن(ع) و نوه امام علی(ع) در 7 رمضان 150ق و توسط منصور عباسی به امارت مدینه رسید (اخبار القضاة، ج1، ص224).

منصور عباسی(درگذشت 158ق)، مشهور به ابوجعفر عبدالله و ملقب به المنصور بالله و معروف به دوانیقی یا ابودوانیق دومین خلیفه عباسی است که بین سال های136 تا 158 خلافت را بر عهده داشت.

اما زید بن حسن چند فرزند مشهور داشت: محمد، حسن و نفیسه. حسن به امارت مدینه رسید و نفیسه با ولیدین بن عبدالملک بن مروان ازدواج کرد و در حیات ولید درگذشت. او در مصر دفن شد و هم اکنون مزارش محل زیارت زوار است. برخی نفیسه را دختر حسن بن زید دانسته اند که غلط است و او فرزند زید بن حسن می باشد. (اعیان الشیعه، ج10، ص456) اخلاقیات و رفتارش با مردم را نیکو دانسته و گفته اند اخلاق او مثل اخلاق جدش رسول خدا بود (الطبقات الکبری، ج5 و6، ص155) و او را نیکوکار، بخشنده و ممدوح توصیف کرده اند. بهرحال او شخصیت مهم و مؤثری بوده و علاوه بر پست های حکومتی، پست مذهبی هم داشته است؛ مثلاً ولی صدقات و موقوفات به جای مانده از رسول خدا(ص) بود. نیز از ثقات و سادات و شریف های بنی هاشم بود. (اعیان الشیعه، ج10، ص454)

یکی از حوادث مهم زندگی او همراهی نکردن با عمویش امام حسین(ع) در قیام کربلاء و عاشورا علیه خلیفه وقت یزید بن معاویه بود. اما پس از شهادت امام حسین(ع) با عبدالله بن زبیر بیعت کرد (تاریخ امراء، ص132).

به گفته ابن سعد، زید بن حسن پس از حدود یکصد سال عمر (چون عمرش را90 یا 95 یا 100 سال نوشته اند) در محلی به نام حاجر بین مکه و مدینه در سال150ق درگذشت، جسد او را به مدینه برده و در بقیع به خاک سپرده شد (الطبقات الکبری، ج5 و6، ص155). ابونصر تاریخ درگذشت او را 120ق در منطقه بطحاء در 6 میلی مدینه می داند (سر السلسلة العلویة، ص21)

زندگینامه او در منابع متعدد آمده، از جمله برخی از منابع مهم و کهن درباره زندگی او عبارت از:

اخبار القضاة، وکیع، بیروت، عالم الکتب، بی تا، ج1، ص224؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دارصادر، بی تا، ج5، ص318؛ چاپ دیگر: بیروت، دار احیاء التراث، 1995م، ج5 و 6، ص154-155؛ عمدة الطالب

ص: 347

فی انساب آل ابی طالب، ابن عنبه، تهران، دارالکتب العلمیة (افست از چاپ نجف اشرف)، ص69؛ جمهرة انساب العرب، ابن حزم اندلسی، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، دارالمعارف، 1972م، ص39؛ المجدی فی النسب، محمد العلوی النسابة، به کوشش احمد مهدوی دامغانی، تهران، 1409ق، ص19 و 20؛ سر السلسلة العلویة، ابونصر البخاری، نجف اشرف، حیدریه، بی تا؛ سیر اعلام النبلاء، الذهبی، به کوشش جمعی از پژوهشگران، بیروت، مؤسسه الرسالة، ج4، ص487؛ تاریخ البخاری، بیروت، دارالکتب العلمیة (افست از چاپ حیدرآباد دکن) ، ج2، ص392؛ تاریخ امراء المدینة المنورة، عارف احمد عبدالغنی، دمشق، دارکنان، 1996، ص131-133.

مآخذ

اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت دارالتعاف للمطبوعات، 2000م/1420م، ج10، ص454-456؛ تاریخ امراء المدینة المنورة، عارف احمد عبدالغنی، دمشق، دارکنان، 1996م، ص132-133؛ دانشنامه دانش گستر، ج16، ص58؛ سیر اعلام النبلاء، الذهبی، به کوشش جمعی از پژوهشگران، بیروت، الرسالة، ج4ص487؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دارصادر، ج5، ص318؛ عمدة الخبار فی مدینة المختار، احمد بن عبدالحمید العباسی(درگذشت سده 10ق) ، مدینه منوره، المکتبة العلمیة، بی تا؛ عمدة الطالب فی انساب آل ابی الطالب، ابن عنبه، نجف اشرف، [1374ق]، ص69؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، به کوشش ریاض عبدالله عبدالهادی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1995م/1416ق؛ المنجد فی الاعلام، بیروت، دارالمشرق، 1996م.

زید بن خالد الجُهَنّی

زید بن خالد الجُهَنّی، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابوعبدالرحمن زید بن خالد الجُهَنّی از شخصیت هایی است که در روز فتح مکه بسیار تلاش و مجاهدت کرد. در مورد کنیه او اختلاف نظر و اقوال زیاد است و چند کنیه برای او نوشته اند: ابوعبد الرحمن، ابوطلحه، ابوزرعه.

با اینکه بیشتر مورخین سال وفات او را 68ق و عمرش را 85 سال ثبت کرده اند ولی مورخین دیگر درباره محل و تاریخ وفات او چنین نوشته اند: در مصر در سال 50 ق؛ در مدینه، در سال 68ق و در 85 سالگی؛ در کوفه و در آخر خلافت معاویه.

بنابراین جمعاً چهار قول درباره وفات او هست ولی اغلب معتقدند در بقیع به خاک سپرده شده است.

مأخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص44-43.

زید بن سهل ← ابوطلحه انصاری

زید بن علی

زید بن علی، صاحب خانه ای در بقیع.

زید بن علی احتمالاً فرزند امام چهارم شیعیان، امام زین العابدین است. او با خواهرش خدیجه خانه ای در محوطه بقیع داشتند. این خانه را عمر بن عبدالعزیز خلیفه وقت، به قیمت یک هزار و پانصد دینار خرید و پس از تعمیرات آن را ضمیمه بقیع کرد. با این هدف که باقیمانده از خاندان عمر بن خطاب در اینجا دفن شوند و آن را مقبره آل عمر بن خطاب نامید. خود عمر بن عبدالعزیز نیز از نوادگان عمر است.

اینکه زید بن علی و خدیجه در محوطه بقیع صاحب خانه بودند نشان دهنده اینست که بخش هایی از بقیع به صورت زمین شخصی در اختیار افراد بوده و بعداً تماماً قبرستان شده است. اما اینکه زید بن علی و خواهرش خدیجه چگونه و به چه روش صاحب این خانه در بقیع شده بودند، در منابع گزارشی درج نشده و سندی در اختیار نیست. ابن زباله در سده 2ق فقط خرید این خانه را گزارش نموده است.

مأخذ

اخبار المدینة، ابن زباله، به کوشش صلاح عبدالعزیز زین سلامة، مدینه، مرکز بحوث و دراسات، 2003م، ص207.

زین الدین مراغی ← المراغی، ابوبکر بن حسین

زین العابدین(ع) ← علی بن حسین(ع)

زینب

زینب، فرزند خوانده رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

زینب بزرگترین فرزند خوانده (ربیبه) رسول اکرم(ص)

ص: 348

است. پس از بلوغ به همسری ابوالعاص بن ربیع درآمد. پیامبر(ص) پس از اسارت همسر او در بدر، وی را از ابوالعاص طلاق گرفت، ولی پس از آنکه شوهر او مسلمان شد وی را دوباره به ازدواج او درآورد. چنان که علامه جعفر مرتضی گوید: او دختر رسول خدا(ص) نبوده بلکه دخترخواهر خدیجه بوده است که رسول خدا(ص) او را بزرگ کرده است. از اینرو به نام دختر ایشان در منابع ضبط شده است. منابعی مانند الروضة او را دختر خدیجه و رسول الله(ص) دانسته اند.

او در سال 8ق، در حالی که 58 سال داشت، که از دنیا رفت. پیامبر(ص) نیز بر او نماز گزارد و کنار دو خواهر دیگرش و در جوار عثمان بن مظعون به خاک سپرده شد؛ با این احتساب زینب در سال 8ق یعنی هنگام مرگ تنها سه سال از پیامبر(ص) کوچکتر بوده پس نمی تواند دختر آن حضرت باشد و حتماً فرزندخوانده آن حضرت است.

اما ابن سعد درباره او اینگونه نوشته است: زینب بنت رسول الله(ص)، مادرش خدیجه بنت خویلد و از بزرگترین دختران حضرت بود. با پسرخاله اش ابوالعاص بن الربیع قبل از بعثت ازدواج کرد. ثمره ازدواج آنان دو فرزند به نام علی و أمامه بود. علی در کودکی فوت کرد ولی أمامه پس از شهادت فاطمه زهرا(س) به همسری علی بن ابی طالب درآمد.

برخی از زائران مرقد زینب، گزارشی از مقبره او نوشته اند. اولیا چلبی سیاح و زائر بقیع در سده 11ق، مقبره زینب را نزدیک ام هانی می داند.

مآخذ

تاریخ آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص 459-460؛ الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریب احمد المرسی، القاهرة، 1999م، ص150؛ الروضة المستطابة، به کوشش عامر عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص71؛ الصحیح من سیرة النبی، سید جعفر مرتضی آملی، ج1؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1995م، ج7 و 8، ص258.

زینب دختر ابوسلمة

زینب دختر ابوسلمة، راوی، فقیه و مدفون در بقیع.

پدر زینب به نام ابوسلمة بن عبدالاسد مخزومی یا عبدالله بن عبدالاسد مخزومی، پسرعمه رسول اکرم(ص) و از صحابه آن حضرت بود. او چهار فرزند داشت. یکی از آنها زینب بود که به هنگام هجرت ابوسلمه به حبشه در آنجا متولد شد. وقتی این خبر به رسول خدا رسید، او را زینب نامید.

زینب در عرصه فرهنگ اسلامی فعال بود و روایات فراوانی را نقل کرده است. روش او اینگونه است که نزد همسران رسول خدا می رفت و با استماع روایات از همسران حضرت، به تحمل و نقل آنها می پرداخت. نیز در زمینه فقه و مسائل شرعی زنان خبره بود، به همین دلیل او را فقیه ترین زن در آن روزگار خوانده اند.

فرزندانش هم در دفاع از شریعت و حریم تشیع فعال بودند. به همین دلیل دو تن از پسران زینب در نبرد با یزید و در واقعه حره در سال 64ق شهید شدند. خود زینب در سال 74ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

الاستیعاب، ابن عبدالبر، به کوشش البجاوی، بیروت، دارالجیل، 1412ق، ج4، ص1855؛ اسدالغابه، ابن اثیر، بیروت، دارالکفر، 1409ق، ج6، ص132؛ انساب الاشراف، بالاذری، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دارالکفر، 1417ق، ج1، ص236؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، ذهبی، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، 1410ق، ج5، ص406؛ جمهرة انساب العرب، ابن حزم، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1418ق، ص144؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1418ق، ج3، ص181 و ج8، ص337.

زینب دختر امام محمد باقر(ع)

زینب دختر امام محمد باقر(ع)، فرزند امام پنجم و مدفون در بقیع.

امام محمد باقر(ع) دو دختر به نام ام سلمه و زینب داشت. زینب از شاگردان پدرش در حدیث بود، از معارف پدرش بسیار استفاده می کرد و از زنان دانشمند در آن دوره بود. وی مجالس آموزش برای زنان تشکیل می داد.

ص: 349

او با پسر عمویش عبدالله بن حسین پسر امام زین العابدین(ع) ازدواج نمود. بالاخره در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

بغیة الحائر فی احوال اولاد الامام الباقر(ع)، حسین حسینی زرباطی، قم، کتابخانه آیت الله نجفی، 1392، ص155-156.

زینب دختر جحش

زینب دختر جحش، همسر پیامبر اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

نام کامل او را به این صورت ثبت کرده اند: ابن رئاب بن یعمر بن اسد بن خزیمة. مادرش اُمیمة بنت عبدالمطلب و او دختر عمه پیامبر(ص) بود. او در سال 3 یا 5ق با پیامبر ازدواج نمود. پیش از این همسر زید بن حارثه(برده آزاد شده پیامبر ص) بود. فضایلی مثل حسن همسرداری، صدق در گفتار، دارای ارتباطات اجتماعی مثبت و کثیرالصدقه به مستضعفین و مساکین برای او بر شمرده اند. حتی عایشه فضیلت هایی برای او شمرده است.

زینب بنت جحش و برادرش عبداللّه جحش از مسلمانان نخستین هستند، وی به اصرار پیامبر(ص) به عقد زید بن حارثه پسر خوانده پیامبر(ص) که از بردگان آزاد شده بود درآمد و شاید رسول خدا(ص)، می خواست با این کار، آن رسم جاهلی را که اشراف با بردگان آزاد شده ازدواج نمی کردند، بشکند.

زینب در آغاز خواستگاری، تصور کرده بود که پیامبر(ص) او را برای خود خواستگاری کرده است. او تمایل فراوان نشان داد، ولی بعداً که معلوم شد حضرت او را برای زید خواستگاری نموده است، به احترام پیامبر پذیرفت.

این ازدواج تا سال پنجم هجری ادامه داشت. ولیکن معلوم شد که زندگی آنان، سرد و بی فروغ بوده و سرانجام منجر به طلاق گردید. از سوی دیگر طبق سنّت غلط جاهلی، ازدواج مرد با همسر پسرخوانده خود ممنوع بود، ولی قرآن این سنّت را منسوخ کرد زیرا اصولاً پسرخوانده پسر واقعی انسان نیست و آثار حقوقی فرزند انسان را ندارد ولی شکستن این سنّت غلط، کار آسانی نبود. از این رو بنابه دستور وحی، این سنّت شکنی به عهده پیامبر(ص) نهاده شد. آن حضرت پس از طلاق گرفتن زینب، به امر خدا با او ازدواج کرد. و قرآن نیز در آیه 37 از سوره احزاب به این قضیه تصریح کرده است: (فلما قضی زید منها و طراً زوّجناکها یعنی هنگامی که زید او را طلاق داد، ما او را به همسری تو درآوردیم).

زینب در سال 20 هجری در سن پنجاه سالگی از دنیا رفت و در مراسم تشییع جنازه او، رجال صحابه حاضر بودند و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

تاریخ مولد العلماء و وفیاتهم، به کوشش محمد المصری؛ تفسیر نمونه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، قم، دار الکتب الاسلامیه، 1363،ج17، ص325-315؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص76-75؛ سیری در سرزمین وحی، علی اکبر حسنی، تهران، 1371، ص44؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1995م، ج 7و8، ص 295-302.

زینب دختر خُزَیمَة

زینب دختر خُزَیمَة، همسر پیامبر اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ام المساکین زینب بنت خُزَیمة نخست با عبدالله بن جحش(برادر عبیدالله بن جحش) ازدواج کرد. پس از اینکه عبدالله در غزوه اُحد شهید شد، با پیامبر اکرم(ص) ازدواج نمود. کنیه او در دوره جاهلیت ام المساکین یعنی مادر فقرا بود زیرا به محرومین و فقیران فراوان رسیدگی می کرد و به آنان صدقه و وجوهات می رساند.

پیامبر(ص) قبل از میمونه با او ازدواج نمود ولی در سال 4ق درگذشت. یعنی در واقع چند ماه بیشتر همسر پیامبر نبود. فضایل بسیاری برای او شمرده اند از جمله او را ملقب به ام المؤمنین دانسته اند. پس از درگذشت در سال 4ق و در سی سالگی، رسول اکرم(ص) بر او نماز گذارد و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص77؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1417ق، ج8 و7، ص303.

ص: 350

س

السائب بن یزید الکنانی

السائب بن یزید الکنانی، از اصحاب رسول اکرم(ص) ومدفون در بقیع.

سائب بن یزید در سال 2ق متولد شد. اما در نسبت او اختلاف است؛ به همین دلیل او را کنانی، هذلی و ازدی گفته اند. پس از تولد رسول اکرم(ص) سرش را مسح کرد، برای او دعا خواند، سپس وضو ساخت و از آب وضوی خود به دهان او ریخت.

پس از رحلت رسول اکرم(ص)، عمر بن خطاب او را به عنوان جانشین و عامل خودش در بازار مدینه منصوب کرد.

او در سال 80 یا 86 یا 91ق درگذشت، در حالی که عمرش 90 سال بود و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص 48-49.

ساختمان سازی بر قبور در حدیث اهل سنت

ساختمان سازی بر قبور در حدیث اهل سنت، بناسازی روی مقابر از نظر احادیث، قرآن و فقه به عنوان بهانه اقدامات آل سعود در بقیع.

روایات متعددی در مجموعه های روایتی اهل سنت وارد شده که از ساخت و ساز در محوطه قبر نهی شده است. ابوسعید خدری با چند واسطه از رسول خدا(ص) نقل کرده است: نهی ان تبنی علی القبر (سنن ابن ماجه، ج1، ص498). نیز از ام سلمه نقل شده که رسول الله(ص) از ساخت و ساز روی قبرها نهی کرد. متن روایت چنین است: نهی رسول الله(ص) ان تبنی علی القبر و یجصص (مسند احمد بن حنبل، ج6، ص299).

عالمان مسلمان مخالف وهابیت در سند و مفاد این روایت ها خدشه کرده اند. اما مهم ترین شاهد و سند که برداشت وهابیون را مطرود و غیر مقبول می شمارد، ساخت و ساز در دوره رسول الله(ص) بر مقابر یا دفن اموات در ساختمان، اتاق و خانه است. نیز در دوره های بعد این رویه ادامه داشته و کسی نگفت این عمل حرام است. از دوره ابن تیمیه به منظور مخالفت با شیعه و تفکرات شیعی که به مراقد و بقعه های امامان معصوم(ع) و خاندان رسول الله اهتمام خاصی داشتند، برداشت خاصی از این روایات مطرح کردند. وهابیون نهایت سوء استفاده را از این روایت ها داشته اند.

مهم تر اینکه در قرآن اجازه ساخت و ساز بر مقابر داده شده است و راجع به اصحاب کهف می فرماید: فقالوا ابنو علیهم بنیاناً ربهم اعلم بهم قال الذین غلبوا علی امرهم لنتخِذّن علیهم مسجداً. (سوره کهف، آیه21).

مردم با شنیدن ماجرای اصحاب کهف دو دسته شدند: یک دسته گفتند باید جلوی انتشار خبر را گرفت و در غار را دیوار ساخت. دسته دوم معتقد بودند روی مقبره اصحاب کهف باید مسجدی ساخت. پادشاه چون خداپرست و مؤمن بود نظر دوم را پذیرفت.

بسیاری از مفسرین اهل سنت مثل بیضاوی این آیه را اینگونه توضیح داده اند که: پس از بازگشت، اصحاب کهف از نزد پادشاه به غار بازگشتند و چشم از جهان فرو بستند. پادشاه پس از دریافت فوت آنان دستور داد سر مزار آنان مسجدی ساخته شود.

بنابراین روایات ناهی از ساخت و ساز روی مقابر بر فرض صحت سند، مفاد و مفهومی غیر از آنچه وهابیون می گویند، دارد. این روایات در شرایطی بیان شده که مخاطب درصدد عبادتگاه و پرستش گاه قراردادن خود مقابر بوده یا درصدد نوعی سوء استفاده از مقابر بوده است. و رسول اکرم(ص) از چنین عملی نهی فرموده است. اما در مورد ساختمان سازی بر مقابر ائمه و بزرگان مسلمان، نه تنها هدف پرستش آنان نیست بلکه ترویج دین اسلام و تبلیغ آموزه های خداپرستی است که هرگز منعی نشده و تشویق هم شده است.

ص: 351

مآخذ

تفسیر البیضاوی، بیروت، دارالفکر، 3 جلدی، ج3، ص487؛ تفسیر الکبیر(مفاتیح الغیب)، فخررازی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1413ق، ج21، ص105؛ سنن ابن ماجد، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دارالکفر، ج1، ص498؛ المسند، احمد بن حنبل، بیروت، دارصادر، بی تا، 6جلدی، ج6، ص299.

ساختمان سازی بر قبور در حدیث شیعی

ساختمان سازی بر قبور در حدیث شیعی، دیدگاه شیعه مبنی بر جواز و رجحان بناسازی بر قبور انبیا و رهبران مذهبی.

وهابیون معتقدند ساختن بنا بر قبور موجب احترام بر صاحب قبر و عبادت و پرستش او می شود و این شرک به خداوند است. اما قبل از ظهور اسلام بر قبور بسیاری از انبیا بناهایی ساخته شده بود و هیچگاه رسول اکرم(ص) یا دیگر بزرگان و رهبران اسلام به ردّ آن نپرداخته و یا دستور تخریب این بناها را صادر نکرده اند؛ برای نمونه مواردی از مناطق مختلف جهان اسلام معرفی می شود: قبر دانیال از پیامبران بنی اسرائیل در شوشتر یا مقابر حضرات صالح، هود، یونس و ذی الکفل در نقاط مختلف خاورمیانه. مقبره حیقوق نبی در تویسرکان نزدیک همدان در ایران، مقبره و ساختمانی روی کوهی در اردن که یهود معتقدند حضرت موسی در آن دفن شده است. شهر الخلیل در فلسطین که محل دفن حضرت ابراهیم است. حجر اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم در مکه در کنار خانه خدا که محل دفن حضرت اسماعیل و مادرش هاجر است. این موارد نشانگر اینست که استدلال وهابیون بر اینکه می گویند: بنای بر مقابر مقدمه شرک و شخصیت پرستی به جای خداپرستی است، باطل است. در هیچ منطقه از جهان اسلام موردی نمی یابیم که مردم با رفتن به بنای مقبره ای مشرک شده باشند، بلکه برای تکریم و قدردانی از آنها بدانجا می روند.

روایتی از رسول اکرم(ص) نقل شده که به وضوح استدلال وهابیون را نقض می کند و به صراحت بنای مقابر ائمه(ع) را موجب تقرب الهی و افزایش ایمان و توحید می داند. این حدیث بسیار مهم است و اگر شیعیان هیچ دلیل و مدرکی جز این حدیث نداشتند، به راحتی در مقابل استدلال های وهابیون می توانستند ایستادگی نمایند. امام صادق(ع) از جدش امیرالمؤمنین(ع) نقل می کند که رسول الله(ص) به امام علی(ع) چنین گفت: «والله لتقتلن فی أرض العراق وتدفن بها، فقلت: یا رسول الله، ما لمن زار قبورنا، وعمّرها، وتعاهدها؟ فقال: یا اباالحسن، إن الله جعل قبرک وقبر ولدیک من بقاع الجنة، وعرصة من عرصاتها، وإن الله جعل قلوب نجباء من خلقه، وصفوة من عباده، تحن إلیکم وتحتمل المذلة والأذی، فیعمّرون قبورکم، ویکثرون زیارتها تقرباً منهم إلی الله تعالی، ومودة منهم لرسوله اولئک - یا علی - المخصَّصون بشفاعتی الواردون حوضی، وهم زوَّاری غداً فی الجنة، یا علی من عمَّر قبورکم، وتعاهدها فکانما اعان سلیمان بن داود علی بناء بیت المقدس.

خلاصه این روایت اینست که امام صادق(ع) از جدش امیرالمؤمنین(ع) نقل کرده که وقتی رسول الله(ص) خطاب به علی(ع) گفت: حتماً تو را در عراق خواهند کشت و در آنجا دفن می شوی؛ علی(ع) به رسول الله گفت: چه کسی قبور ما را زیارت و تعمیر می کند و چه کسانی نسبت به ما متعهد اند؟ حضرت رسول الله(ص) در پاسخ فرمود: خداوند قبر تو و قبور دو فرزندت را از عتبات بهشتی قرار داده؛ فرهیختگان و برگزیدگان و بزرگان به رغم همه مشقت ها و مشکلات به سوی شما می آیند؛ قبور شما را آباد نگه می دارند؛ و زیارت این قبور موجب تقرب آنان به سوی خداوند و جلب مودت رسول الله نسبت به آنان می شود؛ شفاعت من شامل آنان می شود، زوار قبور شما، زوار من در بهشت اند؛ این زوار هم رتبه کسانی هستند که سلیمان بن داود را در ساختن بیت المقدس یاری رساندند.

ص: 352

مآخذ

الاجوبة النجفیة، هادی کاشف الغطاء، قم، 1429ق، ص 31 به بعد؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، تهران، مکتبة الاسلامیة، [1352]، ج100، ص 120؛ فاجعة البقیع، جلال معاش، بیروت، دار العلوم، 2006م، ص 71-72.

نیز نک- : بارگاه سازی

ساختمان مسجد اجابه

ساختمان مسجد اجابه، بنای این مسجد و تحولات آن در طول تاریخ.

این مسجد توسط معاویة بن مالک بن عوف بن عمرو در شرق مدینه یعنی همان منطقه بقیع ساخته شد، زیرا طایفه بنومعاویه مسلمان شده و در محله خود نیاز به مسجدی داشتند تا به عبادت، نماز و قرآن خواندن بپردازند. این مسجد از اینرو در زمره نخستین مساجد مسلمانان است. رسول خدا(ص) هم به این مسجد علاقه داشت و چند بار در آنجا به نماز و نیایش و عبادت پرداخت. چند بار برای مردم سخن گفت و حدیث معروف سه عامل مهلک جامعه اسلامی را در این مسجد بیان کرد (نک مقاله آسیب شناسی امت اسلامی؛ مقاله مسجد الاجابه). اما این مقاله فقط به تحولات ساختمانی این مسجد می پردازد. محل استقرار این مسجد را گاه در داخل بقیع (نک اخبار المدینه ترجمه خلاصة الوفاء، ص272-273؛ المدینة بین الماضی والحاضر، ص319-320)، و گاه مجاور بقیع نوشته اند. نخستین کتابی که از این مسجد یاد کرده گویا المناسک (قرن 3ق) است. ولی این موضوع نیاز به تحقیق و بررسی بیشتر دارد.

کتاب المناسک واماکن طرق الحج ومعالم الجزیره که مؤلف آن را ابواسحاق حربی در قرن 3ق دانسته اند (نجفی، ج1، ص344) مسجد اجابه را ذیل فصل «مساجد النبی(ص) بالمدینه» با عنوان بنی معاویه آورده و تصریح می کند: محمد رسول الله(ص) در آن مکان، نماز گزارد (المناسک، ص402). گویا این مسجد محل مباهله بوده است.

ابن نجار (درگذشت 643ق) در اخبار مدینة الرّسول پس از شرح و توصیف بنای مسجدهای معمور مدینه، به بنای مسجد اجابه اشاره می کند که در آن زمان، به استثنای آثاری از ستون ها و محراب زیبا، بقایایی از مسجد نیافته است (ص116).

این وضعیت بنا تا زمان حیات سمهودی (درگذشت 911ق) باقی ماند تا اینکه در زمان ابن نجار پس از گذشت حدود 250 سال، دستخوش فرسودگی ها و خرابی های بیشتر گردید؛ به نحوی که سمهودی خود در وفاء الوفاء بأخبار دارالمصطفی و نیز در خلاصة الوفاء مشاهدات خود را چنین نگاشته است:

«آثار

بسیار کمی از آنچه ابن نجار در مورد محراب و ستون های مسجد گفته بود، مشاهده کردم. پس از رعایت دقّت، [به این نتیجه رسیدم که] طول بنا از شرق به غرب 25 ذراع و از شمال به جنوب 20 ذراع بوده است (خلاصة الوفاء، ص272-273؛ مدینه شناسی، ج1، ص245)»

در سال 1303ق/ 1885م علی بن موسی از مسجد اجابه دیدن کرده و در وصف المدینة المنورة از موقعیت ساختمانی آن چنین گزارش کرده است:

«[این مسجد] بین باغستان های حرّه شرقی مدینه بر مکانی مرتفع واقع شده است.» وی در دو موضع؛ مسجد اجابه را یکی از نشانه های تعیین حدود شرقی بقیع و در فصلی دیگر یکی از نشانه های حدود ابواب حصار شهر مدینه می خواند (ص46).

ابراهیم رفعت پاشا در طول سال های 1318 تا 1325ق با آنکه مسجد اجابه را زیارت کرده، ولی توصیفی از وضعیت بنای آن ارائه نداده و تنها به ذکر گفته های سمهودی بسنده کرده است (مدینه شناسی، ج1، ص245).

آنچه عیان است، بنای مسجد اجابه در زمان عثمانی ها دوباره بازسازی شده بود و قبل از بنای جدید سعودی ها، دارای 10 متر طول و 8 متر عرض و گنبدی بوده است.

بنای فعلی مسجد اجابه، احیا شده بنای قدیمی توسط

ص: 353

اداره اوقاف مدینه است که در شرق شهر و حدود پانصد متری مسجد نبی واقع است.

مرحوم نجفی به جستجوی مکان مسجد پرداخته و پس از تحمل مشکلات زیاد به این نتیجه رسیده است:

جهت رفتن به مسجد اجابت (=الاجابه=بنی معاویه) دو مسیر از مرکز شهر وجود دارد؛ یکی از شارع عبدالعزیز به طریق منتهی الیه شرقی دیوار شمالی بقیع ره سپرده و از آنجا به طرف شمال به منطقه بنی معاویه می رسد. در قسمت غربی مسجد، چاهی به نام «شمّ» مشهور عموم است. دوم از نیمه راه شرقی شارع المطار در مسیر جاده فرعی آن، که به سمت جنوب کشیده شده، مسجد نمایی عیان دارد.

مسجد اجابت در میان محلّه بسیار فقیر نشین، خصوصاً از سیاهان مهاجر واقع شده است. مؤلف حقیر توفیق چهار دیدار از این مسجد را در سال های 1395/1398ق به دست آورد (مدینه شناسی، ج1، ص245-246).

او از بنای مسجد تصاویری تهیه کرده است. به طوری که در آن تصاویر پیدا است: مسجد دارای ساختمانی مربع و بدون حیاط؛ دارای مناره ای به سبک جدید است که هم شکل غالب مناره های جدید الاحداث مساجد حجاز و نجد در عصر سعودی ها است (مدینه شناسی، ج1، ص588-589).

مآخذ

اخبار مدینه ترجمه خلاصه الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، به کوشش سید کمال حاج سید جوادی، تهران، مشعر، 1376؛ المدینة بین الماضی و الحاضر، ابراهیم بن علی العیاشی، مدینة المکتبة العلمیة، 1392ق، ص319-322؛ عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد بن عبدالحمید العباسی، به کوشش محمد الطیب الانصاری و حمد الجاسر، مدینه، المکتبة العلمیة، بی تا، ص176-177؛ مدینه شناسی، سید محمدباقر نجفی، تهران، مشعر، 1392، ج1، ص244-246.

نیز نک- : بنومعاویة؛ مسجد الاجابة.

ساعدی ← جَبَلة بن عمرو انصاری

ساعدی، ابواُسید ← مالک بن ربیعه

ساعدی، سهل بن سعد ← سهل بن سعد ساعدی

السالم البانکی

السالم البانکی، مولی محمد بن علی و یابنده سندی در بقیع.

سالم بانکی عَبد محمد بن علی بود. او برای ساخت و ساز شروع به حفر چاه و مسطح کردن زمین کرده بود و به هنگام حفاری قسمتی از بقیع، سنگ نسبتاً بزرگی یافت که روی آن نوشته شده بود: «هذا قبر ام سلمة زوجة النبی(ص)».

این حفاری مقابل خانه کوچک آل نبیه بن وهب اجرا شد و سنگ حکاکی شده با کلمات مزبور یافت شد.

ابن زباله (درگذشت 199ق) حادثه حفاری و پیداشدن سنگ حکاکی شده توسط سالم بانکی را گزارش داده است.

مأخذ

اخبار المدینة، ابن زباله، به کوشش صلاح عبدالعزیز زین السلامة، مدینه، مرکز بحوث و دراسات، 2003م، ص209.

سالم بن عبداللّه

سالم بن عبداللّه، از تابعین و یکی از فقیهان مدینه و مدفون در بقیع.

نام کامل او، سالم بن عبدالله بن عمر بن الخطاب العَدَوی مکنی به ابوعمرو و ابوعبدالله است. پس از طی مدارج علمی به عالی ترین مقامات در علوم دینی دست یافت. عبارت هایی از فقیهان مدینه، از سادات و علمای ثقه درباره او گفته شده و حکایت هایی در بزرگی شأن او نقل شده است. برای نمونه گفته اند سلیمان بن عبدالملک از کارگزاران دستگاه خلافت وارد کعبه شد و با سالم بن عبدالله مواجه شد. از سالم تمنا کرد، نیازهای خود را بگوید و از او چیزی بخواهد. سالم در پاسخ گفت در خانه خدا فقط خدا را می خواهم.

او در ذی الحجه 106 یا 108ق درگذشت. خلیفه مسلمین هشام بن عبدالملک که در آن سال برای مراسم حج به مکه و مدینه آمده بود، در تشییع جنازه سالم شرکت کرد. مردم بسیاری که تا چهار هزار نفر نوشته اند برای تشییع جنازه آمده بودند و نماز میت را به امامت

ص: 354

هشام برگزار کردند. هشام رو کرد به والی مدینه، ابراهیم بن هشام مخزومی و گفت خوب است این سال «عام اربعة آلاف» نامیده شود. سالم پس از برپایی نماز بر پیکر او در بقیع دفن شد.

مآخذ

الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث، 1996م، ج5 و 6، ص195؛ وفیات الاعیان و ابناء الزمان، ابن خلکان، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر، [1969م]، ج2، ص349-350.

سایت بقیع

سایت بقیع، پایگاه فعال در شبکه جهانی اینترنت درباره بقیع.

این سایت با نشانی www.baqi.org به زبان های فارسی، عربی و انگلیسی در فضای مجازی مشغول فعالیت است. خط مشی آن اطلاع رسانی درباره ابعاد مختلف بقیع به محققین در کشورهای مختلف است.

بخش های اصلی این سایت عبارتند از: بقیع (درباره قبرستان بقیع)؛ ائمه بقیع؛ کتابخانه بقیع؛ پرسش و پاسخ؛ گالری؛ دیگر سایت ها؛ تازه های کتاب، تازه های مقالات؛ تازه های سایت؛ دعا و زیارت.

هنوز همه بخش های این پایگاه فعال نیست و برخی از بخش ها خالی و بدون مطلب است. تا کنون اطلاعات بیشتری درباره مسئولین سایت و استقلال یا وابستگی آنان و جزئیات اهدافشان به دست نیامده است.

مأخذ

www.baqi.org

سایه هیچ ← یادداشت خاطرات

سبحانی، جعفر

سبحانی، جعفر، از مرجع تقلید شیعه، پژوهشگر و نویسنده درباره وهابیت و بقیع.

آیت الله العظمی جعفر سبحانی در 28 شوال 1347ق20 فروردین 1308ش در تبریز در خانواده علم و تقوا و فضیلت دیده به جهان گشود. پدرش مرحوم آیت الله محمد حسین سبحانی خیابانی(درگذشت 1299ق) از عالمان و فقیهان تبریز بود. از هفت سالگی به تحصیل پرداخت. ادبیات فارسی و ادبیات عرب را فرا گرفت. نیز در حوزه علمیه تبریز شروع به یادگیری مقدمات و فقه و حقوق کرد. سپس تصمیم گرفت به قم کوچ کند.

در مهرماه 1325 شمسی وارد قم شد و به تکمیل سطوح، همت گماشت. باقیمانده فرائد الاُصول را نزد مرحوم آیت الله حاج میرزا محمد مجاهدی تبریزی(1327-1379ق) و آیت الله حاج میرزا احمد کافی(1318-1412ق) آموخت و کفایۀ الاُصول را هم نزد مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی(م1414ق) بیاموخت.

پس از تکمیل سطوح عالیه در 1369ق، به درسهای خارج فقه و اصول راه یافت و به خوشه چینی از محضر بزرگانی چون مرحوم آیت الله العظمی بروجردی(1292-1380ق)؛ مرحوم آیت الله حاج سید محمد حجت کوهکمری (1301-1372ق) پرداخت.

غیر از فعالیت های تحصیلی و تدریسی به فعالیت های فرهنگی و اجتماعی دیگر هم می پرداخت. در سالهای 1337 و 1338ش خلأ فکری بر جوانان کشور حاکم بود و مجلات رویکرد دینی نداشتند. به همین دلیل ایشان و گروهی از فضلای حوزه به رهبری برخی از مراجع وقت و با کمک مالی برخی از مؤمنین تصمیم گرفتند تا مجله درسهایی از مکتب اسلام یا به اختصار مکتب اسلام را تأسیس کنند.

مجله مکتب اسلام در طول سالیان مسائل اجتماعی و اعتقادی را بر اساس قرآن بررسی کرده است. نیز به عرضه ترجمه و توضیح آیات و سوره های قرآنی می پرداخت. مسئول همه اینها آقای سبحانی بود. ایشان پس از گذشت چند سال به ضرورت تفسیر موضوعی قرآن پی برد و به این نتیجه رسید که: قرآن مجید در موضوعات گوناگون به بحث و ارائه معارف پرداخته است و از اینرو تفسیر مفاهیم القرآن را تألیف کرد. در پاسخ به نیاز جامعه فارسی زبان به این گونه تفاسیر نخستین تفسیر موضوعی قرآن به زبان فارسی را نیز با عنوان منشور جاوید قرآن، عرضه کرد.

آثار علمی ایشان فراوان است و به ترتیب شاگردان بسیاری نیز همت گماشته است.

ص: 355

یکی از خدمات مهم ایشان، دفاع از باورهای عقیدتی شیعه بوده است. در این راستا کتابهای فراوانی را به نگارش درآورده و عقاید شیعه مثل شفاعت، توسل، زیارت، رجعت و امامت را توضیح داده و از آنها دفاع کرده و به نقدها، شبهات و رویه های مخالفان مثل وهابیت پاسخ گفته است. به ویژه به نقد رفتار و عملکرد آل سعود وهابیون حاکم بر عربستان درباره بقیع و دیگر آثار ارزشمند اسلامی اقدام کرد و در این راستا آثار فراوانی تألیف و عرضه کرده است.

مآخذ

پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله العظمی سبحانی (tohid.ir)؛ گلشن ابرار، جمعی از مؤلفان، قم، نشر معروف، 1384، ج5، ص587-609؛ گنجینه دانشمندان، محمد رازی، قم، 1354، ج3، ص314-315.

سبزواری، سید حسن

سبزواری، سید حسن، عابد و عالم شیعه و مدفون در بقیع.

سید میرزا حسن بن اسماعیل بن عبدالغفور سبزواری در سال 1255ق در سبزوار متولد شد. او از عالمان و فقیهان بزرگ و نیز عابد، زاهد و از عرفای بزرگ شیعه بود. برای تکمیل تحصیلات خود به نجف اشرف کوچ کرد. حدود بیست سال در نجف اقامت داشت. در درس شیخ انصاری و سید حسین کوه کمری معروف به الترک شرکت می کرد و به مقامات عالی دست یافت.

در سال 1332ق عازم سفر مکه شد. در مسیر مدینه گرفتار حرامیان و دزدان گردید و به شهادت رسید. جسدش را به مدینه برده و در بقیع به خاک سپردند.

مآخذ

اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، 1995م، ج5، ص22؛ شهداء الفضیلة، عبدالحسین امینی (علامه امینی)، قم، دارالشهاب، ص372.

سبیعة بنت الحارث الاسلمیة

سبیعة بنت الحارث الاسلمیة، از زنان راوی حدیث نبوی و مدفون در بقیع.

سُبَیعَه دختر حارث با سعد بن خَولَه ازدواج نمود. اما شوهر او درگذشت و سبیعه از رسول الله(ص) درخواست ازدواج مجدد نمود. پیامبر هم اجازه فرمود و او با ابوالسنابل ازدواج نمود. او زنی فعال در امور دینی و اجتماعی بود. روایاتی را از رسول اکرم روایت کرده و فقیهان مدینه و کوفه از او نقل روایت نموده اند.

او پس از درگذشت در بقیع دفن شد اما راجع به تاریخ وفات او مطلبی ثبت نشده است.

مآخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص80؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی 1417ق، ج8 و 7، ص393.

سجده رسول خدا(ص)

سجده رسول خدا(ص)، نیایش و سجود حضرت در بقیع.

در روایتی از عایشه، وی تأکید می کند که رسول خدا وقتی به بقیع می رسید سر بر سجده می افکند و با خداوند به نجوا و گفتگو می پرداخت. چنانچه امروز همین رفتار را یکی از زائران به محض ورود به قبرستان بقیع اجرا کند اگر وهابیون جانش را نگیرند، حداقل با محاکمه و زندان مواجه خواهد شد. از اینرو اختلافی فاحش بین سیره نبوی و رویه آل سعود هست. متن حدیث عایشه چنین است:

قالت: أتانی حبیبی رسول الله(ص) لیلة النصف من شعبان فأوی الی فراشه. ثم قام فأفاض علیه الماء ثم خرج مسرعاً فخرجت فی اثره فاذا هو ساجد بالبقیع و هو یقول: سجد لک خیالی و سوادی (بقیع الغرقد، ص70 به نقل از میزان الاعتدال 4/65 و لسان المیزان 5/426).

یعنی عایشه گفت: رسول خدا در نیمه شعبان به نزد من آمد. به بستر رفت. سپس بپا خواست و پس از طهارت به سرعت خارج شد. من پشت سرش رفتم. به هنگام رسیدن به بقیع به سجده افتاد و می گفت با تمام وجود تو را ای خداوند سجده می کنم.

این عساکر، روایت دیگری با مضمونی متفاوت نقل کرده که سجده رسول خدا(ص) به هنگام رسیدن به بقیع را گزارش کرده است (تاریخ مدینة دمشق، ج51،ص72).

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص70-71؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، به کوشش علی شیری، دمشق، دارالفکر.

ص: 356

سخاوی، محمد بن احمد

سخاوی، محمد بن احمد، از علمای مالکی و مدفون در بقیع.

شمس

الدین ابو عبدالله، محمد بن احمد بن موسی سخاوی، قاهری، مدنی مالکی معروف به سخاوی و نیز مشهور به ابن القَصَبیّ در سال 819 در سخا (از شهرهای مصر) متولد شد. در سال 831ق به قاهره هجرت کرد و حدود هفت سال در آنجا سکونت داشت و از علمای این شهر بهره بُرد. سپس به مدینه رفت. پس از درگذشت تاج عبد الوهاب بن محمد، ولایت امور قضایی در مدینه را بر عهده گرفت. نیز در مدینه کرسی تبلیغ و وعظ و تدریش داشت؛ تا اینکه در 895ق در مدینه درگذشت و در بقیع پشت ضریح امام مذهبش مالک بن انس به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج6.

سخاوی، محمد بن عبد الرحمن

سخاوی، محمد بن عبد الرحمن، مورخ، محدث، ادیب و مدینه پژوه سده 9ق و مدفون در بقیع.

شمس الدین محمد بن عبدالرحمن مشهور به سخاوی در سال 831ق در قاهره چشم به جهان گشود. او نزد استادان مشهور قاهره علوم اسلامی را فرا گرفت. به طوری که از عالمان نامدار شافعی شد. بعضی از استادان و مشایخ او عبارت اند از: ابن حجر عسقلانی، ابن البُلقینی، ابن قطلوبنا، ابن شحنه.

از نوزده سالگی شروع به تألیف کتاب نمود و تا پایان عمر، آثاری بر جای گذاشته، 190 که آنها را تا 270 عنوان شمرده اند. نیز شاگردان فراوان تربیت کرد. فهرست آثارش و نیز نام شاگردانش در مقدمه کتاب التحفه آمده است. بالاخره پس از عمری تلاش در سال 902ق در شهر مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد (مقدمه التحفه، ج1).

یکی از آثار مهم او التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة است. این کتاب شامل اسامی و معرفی 4000 شخصیت از مشاهیر و دانشمندان و عبادت کنندگان تا دزدان و راهزنان است یعنی هرکس را که در فرهنگ و مدنیت مدینه نقش داشته، آورده است. افرادی که بر اساس مستندات مستحکم دفن شان در بقیع محرز بوده، به محل دفن آنها اشاره کرده است.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، دار العلم للملایین، 1997م، ج6، ص195؛ التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2008م، ج1، مقدمه؛ دانشنامه حج و حرمین شریفین، مدخل التحفة اللطیفه؛ مؤلفات السخاوی، مشهور سلمان و احمد الشقیرات، قاهره، دار این حرم، 1419ق، ص66.

نیز نک- : التحفة اللطیفة

سخت گیری و استبداد

سخت گیری و استبداد، رویه دولت سعودی و وهابیون نسبت به مردم و حجاج به ویژه در محوطه بقیع.

وهابیت و آل سعود از ابتدا با خشونت و ایجاد منازعات و استبداد پیش رفته و توسعه یافته اند. نخستین بار سعود بن محمد (درگذشت 1137ق) از قبیله مسالخ بر درعیّه و واحدهای کوچک اطراف آن مسلط شد و امارتی تشکیل داد. سپس فرزندان او به نام محمد، ثنیان، فرحان، و مشاری، میراث پدر را پاس داشته و البته اندکی هم توسعه دادند.

محمد بن عبدالوهاب بنیان گذار وهابیت وقتی از عینیه رانده شده بود، در 1157ق به درعیه مرکز امارت آل سعود آمد. محمد بن سعود مقدم او را گرامی داشته و دعوت او را پذیرفت. البته هر دو طرف در عقد اتحادی قرار گذاشتند تا آخر حامی یکدیگر باشند. از این زمان به بعد شدت عمل و توسعه طلبی همراه با خشونت آل سعود و وهابیت آغاز شد. نخست با شدت به واحدهای اطراف درعیه حمله کردند و آنان را مطیع خودشان و منقاد وهابیت نمودند.

پس از فرزندان سعود تا دوره عبدالعزیز بن عبدالرحمن حدود دو سده گذشت و آل سعود همواره در این مدت در کار جنگ و شدت عمل بودند. تا اینکه عبدالعزیز در

ص: 357

1344ق اقدام نهایی را انجام داد. او بقیع و دیگر آثار باقیمانده تاریخی را کاملاً تخریب کرد و تمامی عربستان را با زور و فشار فرمانبردار خود ساخت و آنگاه دولت پادشاهی عربستان سعودی را اعلام نمود. از این زمان به بعد فشار بر حجاج آغاز شد. چون قبایل و طوایف و مردم داخل مطیع شده بودند و عبدالعزیز در فکر توسعه وهابیت به خارج از مرزها بود.

برای

نمونه در گزارش کنسولگری ایران در جده، به تاریخ 28 محرم 1347، چنین آمده است: مأمورین حکومت حجاز در مدینه ی منوره و در مکه مکرمه، با حجاج ایرانی بسیار سخت گیری کردند و نمی گذاشتند که حجاج به آزادی، خودشان زیارت حضرت پیغمبر (ص) و زیازت ائمه اطهار(ع) در بقیع را به عمل بیاورند و وعده هایی که حکومت داده بود، ابداً به موقع اجرا نگذاشت، بلکه به خلاف پیشتر، خیلی سخت گیری می نماید. متروکات اموات حجاج ایرانی، که همه را در مکه معظمه به واسطه ی مأمورین بیت المال ضبط کرده اند، تاکنون به جنرال قنسولگری نفرستاده اند. لهذا از برای تأمین حقوق و شؤون مذهبی رعایای دولت علیّه ایران در قطعه حجاز، بهتر آن است که مانند سال گذشته، بلکه به طور اشدّ، دولت علیّه ایران اوامر مؤکده صادر فرمایند که هیچ کس از ایران به حجار نیاید و قدغن سخت مقرر فرماید تا وقتی که مسائل مختلف فیه، به طور احسن و اکمل تسویه شود و تأمینات کافیه، به جهت حفظ حقوق و شؤون مذهبی رعایای دولت علیّه ایران در حجاز تحت یک قاعده صحیح گرفته شود. به جهت استحضار خاطر اجل عالی به عرض رسید. وکیل جنرال کنسولگری دولت علیّه ایران، محمد علی لاری.

گزارش مبسوطی از سخت گیری ها و تضییقات بر حجاج را آیت الله سید محسن امین نیز در کتاب کشف الارتیاب خود نوشته و منتشر کرده است.

مآخذ

تخریب و بازسازی بقیع، سیدعلی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385، ص 76-77؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص 24-27؛ ملاحق اعیان الشیعة: تاریخ الوهابیة، بیروت، دارالتعارف، 1413ق، ص 34 و 37-38.

نیز نک- : خشونت

سخنرانی امام جمعه تهران ← امام جمعه تهران، سید محمد

سَر امام حسین(ع)

سَر امام حسین(ع)، نظری در بین مورخین درباره به خاکسپاری سر مبارک امام حسین(ع) در بقیع.

پس از نبرد روز عاشورای سال 60ق بین لشکر یزید بن معاویه و اصحاب امام حسین(ع) و شهادت اکثر مردان و اسارت خانواده آن حضرت و دفن شهدا، درباره دفن سَر آن حضرت نظریات و روایت ها مختلف است. چون به نقل متواتر، سر حضرت از بدن جدا شده بود.

اما روایت های متفاوت درباره به خاکسپاری سر حسین(ع) عبارت اند از: 1. در کنار مرقد پدرش، امام علی(ع) در نجف اشرف؛ 2. خارج از کوفه اما نه در کنار علی(ع)؛ 3. در کربلا در کنار پیکرش؛ 4. در دمشق، اما مکان دقیق آن معلوم نیست؛ 5. در رقه؛ 6. در قاهره که گویا فاطمیون سر را به آنجا بردند؛ 7. و بالاخره یک نظر هم اینست که سر توسط خانواده پس از پایان اسارت به مدینه برده شد و در قبرستان بقیع دفن گردید.

مآخذ

اعیان الشیعة، سیدمحسن امین عاملی، بیروت، 1367ق/ 1948م، ج4، ص390-394؛ تصویر امامان شیعه در دائرةالمعارف اسلام، محمود تقی زاده داوری، قم، شیعه شناسی، 1385، ص167.

سرزمین وحی

سرزمین وحی، سفرنامه علی اکبر حسنی.

علی اکبر

حسنی در سال 1370ش عازم مکه و مدینه گردید. او از پژوهندگان و مؤلفان حوزه علمیه قم است و مشاهدات خود را در قالب سفرنامه ای به نام سیری در سرزمین وحی منتشر کرده است. بخشی از آن درباره بقیع است. مؤلف غیر از تاریخ بقیع، مشاهدات خود را از بقیع و وضعیت آنجا، نیز از مأموریت دولتی نوشته است.

مأخذ

سیری در سرزمین وحی، علی اکبر حسینی، تهران معاونت آموزش و تحقیقات بعثه، 1371، ص34-36.

ص: 358

سرگذشت اسفبار ویرانی، آثار اسلامی ← بقیع: سرگذشت ویرانی ها (کتاب)

سرمایه انسانی

سرمایه انسانی، اهتمام به شخصیت های مسلمان صدر اسلام و قرون بعد به عنوان سرمایه معنوی.

شخصیت های مسلمان اعمّ از زنده یا متوفا سرمایه بزرگی برای جهان اسلام می باشند. طرد و حذف آنها مثل تخریب اماکن و آرامگاه های آنان در واقع از دست دادن بخشی از سرمایه مسلمانان است.

همه کشورها و سرزمین ها کم یا زیاد دو گونه سرمایه و ذخایر دارند: معادن و سرمایه های مادی و سرمایه های معنوی. شخصیت ها اعم از زنده یا متوفی یکی از سرمایه های بسیار مهم معنوی جهان اسلام و کشورهای اسلامی است. چون آنان سازنده و تشکیل دهنده فرهنگ اسلامی می باشند. به همین دلیل رهبران و مسلمانان بر تکریم و تعظیم شخصیت ها تأکید کرده اند؛ برخلاف رهبران وهابیت که آن را نوعی شرک می دانند. تقی الدین احمد مشهور به این تیمیه متولد حزان از توابع شام در 661ق و درگذشته ی 728ق، از فقیهان و متکلمان حنبلی بود که افکارش در شکل گیری وهابیت بسیار مؤثر بوده است. او در چند کتاب از جمله منهاج السنه در کوبیدن علمای دین جسور و در به کارگیری الفاظ اهانت آمیز و دور از ادب نسبت به مخالفانش سرآمد بوده است. او در منهاج السنه نسبت به علّامه حلّی و شیعه و گاهی به ساحت مقدّس ائمه هدی(ع) جسارت و هتّاکی زیادی نموده است و در جای جای این کتاب و در فصول مختلف آن، تحت عناوین «حماقات الشیعه» و «الإمام المنتظر و خرافاتهم فیه» و... تهمت ها و افتراهای زیادی بر قلم رانده است.

البته این رویه این تیمیه، بر شیعه و پیشوایانشان منحصر نیست بلکه او درباره بزرگان صحابه و علمای اهل سنّت نیز این شیوه را در پیش گرفته و اعتراضات تند و جسارت های فراوان نسبت به آنان نموده است.

ابن حجر عسقلانی با وجود حمایت و خوشبینی خاصی که نسبت به ابن تیمیه دارد، درباره او اینگونه اظهارنظر کرده که تسلّط ابن تیمیه بر علوم مختلف از فقه و تفسیر و حدیث و استعداد و قدرت بی رقیب او در فن خطابه و سخنرانی، موجب پیدایش حالت عجب و خودپسندی در وی گردیده بود و لذا همه علما را از کوچک و بزرگ و ضعیف و قوی و قدیم و جدید، مورد حمله و جسارت قرار می داد.

ابن حجر، درباره ابن تیمیه نقل کرده در یک جلسه نسبت به امام غزالی جسارت و بر وی ناسزا گفت، به طوری که گروهی بر ضد او قیام کردند و نزدیک بود او را از بین ببرند ولی جان سالم به در برد. همچنین او از محی الدین عربی بدگویی می کرد و او را سبّ و لعن می نمود.

اینگونه

برخوردهای خشن طردی و حذفی نه تنها مشکلی از مسلمانان حلّ نمی کند بلکه موجب از دست دادن سرمایه ها و تقویت ادیان رقیب و دشمنان اسلام می شود. مسیحیان تمامی شخصیت های متوفای خود را با کمال احترام و بزرگداشت، حفظ کرده اند و همین نکته موجب رشد و افزایش این سرمایه آنها شده است. چون جهانگردان را جذب شخصیت ها کرده و از این طریق تبلیغ می کنند. این مبحث یکی از ریشه های مسائل و رخدادهای بقیع در دهه های اخیر است. وهابیون به بهانه های واهی، به تخریب و انهدام آثار و آرامگاه ها پرداختند. آنان در واقع خود این شخصیت ها و حیثیت، احترام و افکارشان را در فرهنگ اسلامی تخریب کردند.

مآخذ

تاریخ حرم ائمه بقیع، محمدصادق نجفی، تهران، مشعر، 1380، ص32-34؛ الدرر الکامنة، ابن حجر عسقلانی، بیروت، ج1، ص152؛ منهاج السنة، این تیمیه، بولاق، 1321ق، ج1، ص82.

سرور، خلیل احمد ← تاریخ مختصر بقیع

سعد بن ابی وقاص

سعد بن ابی وقاص، صحابی و مدفون در بقیع.

سعد (مالک) بن أبی وقاص بن أُهیب بن عَبدِ مناف، از طایفه قریش و قبیله بنی زهره است. سعد بن ابی وقاص،

ص: 359

از اسلام آورندگان نخستین است که در مکه و تحت الشجره، به پیامبر خدا(ص) ایمان آورد.

پس از هجرت پیامبر(ص) به مدینه، سعد نیز با اینکه از مشاهیر عرب بود، هر آنچه در مکه داشت وانهاد و هجرت به مدینه را برگزید. سعد در بیشتر غزوات همراه پیامبر بود و به فارس (شجاع) عرب شهرت داشت. فردی دلیر و شجاع بود. او در اُحد و بدر حاضر بود. نیز در جنگ های خیبر،احزاب، حُنین، حادثه تاریخی حجّةالوداع و فتح مکه حضور داشته است. او احادیث بسیاری را از پیامبر خدا(ص) روایت کرده و تلاش فراوان در ترویج و نشر حدیث به ویژه آرای رسول خدا درباره اهل بیتش داشت.

او پس از رحلت رسول خدا با دستگاه خلافت همکاری می کرد؛ در فتح قادسیه امیر لشکر بوده و به دلیل رشادت های او و دیگر لشگریان قادسیه فتح شد. او در این نبرد «فارس الاسلام» لقب گرفت و پس از آن به همین لقب شهرت یافت.

وی در شورای شش نفره انتخاب خلیفه، از سوی عمر بن خطاب برگزیده شد. نفسانیات حاکم بر انسان، او را هم گرفتار کرد و موجب شد که چشمانش را بر حق ببندد. او در این شورا جانب علی(ع) را نگرفت و عثمان را به خلافت برگزید، در حالی که خود یکی از راویان واقعه غدیر است.

سعد بن ابی وقاص پسری جاه طلب و دنیا دوست به نام عمر داشت که عامل حادثه کربلا بود و قلب ذریه و آل پیامبر(ص) را آزرد و خون بهترین ها را بر زمین ریخت. او به طمع حکومت ری و ریاست در دنیای فانی جنایات بزرگی مرتکب شد.

شهر کوفه را سعد بن ابی وقاص به دستور خلیفه دوم بنا نهاد. سعد پس از فتح عراق و غلبه بر ایرانیان، در مدائن فرود آمد و چند تن را به مدینه فرستاد تا مژده فتح را به عمر برسانند. عمر فرستادگان سعد را زرد و نزار دید و از ایشان سبب تغییر این حالت را پرسید. گفتند: شرایط آب و هوایی شهرها، به حال ما سازگار نیست. آنگاه عمر دستور داد سرزمینی را برای اقامت مسلمانان در نظر بگیرند که با مزاج آنان سازگار باشد. سعد زمینی را در کنار فرات، در نزدیکی حیره انتخاب کرد و در آغاز مانند بصره خانه ها را با نی ساخت. اما چون پس از چندی نی ها آتش گرفتند، با اجازه عمر، خانه ها را از خشت ساختند و کوفه بنا شد. کوفه در نزد شیعه، مقامی ارجمند دارد؛ زیرا که حضرت علی(ع) آنجا را مقر خلافت خود قرار داد و در مسجد همانجا ضربت خورد، به شهادت رسید و نزدیک آن شهر دفن شد.

سعد در اواخر عمر خود، یکی از دوستانش را به زاویه شرقی خانه عقیل، در کنار بقیع برد و از او خواست خاک های سطحی زمینی را کنار بزند، سپس چند عدد میخ که به همراه داشت، به عنوان علامت و نشانه به آنجا کوبید و وصیت کرد جنازه اش را در آن محل به خاک بسپارند و پس از مدتی که در قصر خود، در وادی عقیق و بیرون شهر از دنیا رفت، بدنش را به مدینه منتقل کردند و طبق وصیتش، در همان محل که علامتگذاری شده بود دفن نمودند.

مردم جنازه اش را تا بقیع مشایعت کردند و مروان حکم بر جنازه اش نماز گزارد. مقبره او در بیست متری شرقی مقبره مالک بن انس و در جهت شمال شرقی دار و مقبره عقیل قرار داشته است.

هر چند امروزه از مقبره او اثری نیست ولی سیاحان و سفرنامه نویسان تا قرون متأخر، از مزار او خبر داده اند. از جمله چلبی در سده 11 از قبرش گزارش داده است.

مآخذ

الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، ترجمه احمد المرسی، القاهرة، 1999م، ص151؛ اسد الغابة، ابن اثیر جزری، بیروت، مکتبة الاعلمی، 1979م، ج2، ص 293؛ تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، تهران، امیر کبیر، ج2، ص 187؛ وقعة صفین، نصر بن مزاحم، بیروت، مؤسسة العربیة الحدیثة، 1382ق، ص 528.

سعد بن حارث ← ابوهریره دوسی

سعد بن زید

سعد بن زید، از صحابه رسول خدا(ص) و مدفون در بقیع.

سعد بن زید بن عمر پسر عموی عمر بن خطاب خلیفه دوم

ص: 360

و نیز خواهرش عاتکه همسر عمر بن خطاب بود. او در سال51ق در حالی که 74 سال داشت چشم از جهان فروبست و در بقیع به خاک سپرده شد. مزارش نزدیک سعد بن ابی وقاص است. اولیا چلبی به هنگام زیارت بقیع در سده 11ق از قبه ای خبر داده که سعد بن ابی وقاص و سعد بن زید بن عمر در کنار هم زیر آن قرار داشتند. اما از معمار و سازنده این بقعه چیزی ننوشته است.

مأخذ

الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریب احمد المرسی، القاهرة، 1999م، ص151؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، بیروت، دارصادر، ج3، ص233.

سَعد بن عُبادَة

سَعد بن عُبادَة، از صحابه رسول خدا و مدفون در بقیع.

ابوثابت یا ابوقیس سعد بن عُبادة بن دُلَیم(یا دَلّهَم) بن حارثه انصاری بود. او از معدود صحابه رسول خدا(ص) بود که از آن حضرت اجازه کتابت حدیث گرفته و از نقبای (نماینده مردم مدینه برای صلح) دوازده گانه انصار؛ رئیس قبیله خزرج، و از زعمای بزرگ عرب در جاهلیت و دوره اسلام بود. چون در تیراندازی و شنا و برخی از امور دیگر مهارت داشت، او را کامل هم نامیده اند. او و پدرانش در مهمان نوازی مشهور بودند.

سعد در خاندانی شریف و بزرگوار پرورش یافت، مادرش عمره دختر مسعود بن قیس از بانوان بیعت کننده با رسول خدا(ص) بود که در سال 5ق وفات یافت، در حالی که سعد در خدمت رسول خدا(ص) به غزوه دومة الجندل رفته بودند، به درخواست سعد، حضرت پیامبر(ص) بر قبر مادرش نماز گزاردند.

سعد، برای پیامبر(ص) نیز همه روزه ظرفی پراز غذا می فرستاد. گاهی هم پیامبر(ص) و امیر مؤمنان(ع) را به منزل خود دعوت می کرد؛ همچنین هر شب حدود هشتاد تن از اصحاب صفّه را به خانه می برد و پذیرایی می کرد، در حالی که سایر انصار یکی دو نفر را همراه می بردند. طبق بعضی روایات: پیامبر(ص) بارها درباره او و خاندانش دعا کردند.

سعد، از جمله نقبای انصار است که رسول خدا(ص) به اشاره جبرئیل آنان را تعیین کرد. وی در عقبه مِنا به همراه عده ای از انصار با پیامبر(ص) بیعت کرد، و این نخستین بیعت در اسلام بود. او در تمامی غزوات رسول خدا(ص) به جز غزوه بدر شرکت داشت. سعد از پرچمداران سپاه اسلام بود، چنانکه گویند: در تمامی غزوات پرچم مهاجرین به دست امیرالمؤمنین علی(ع) و پرچم انصار به دست سعد سپرده شده بود، و در فتح مکه وقتی شعار خون ریزی و انتقام جویی سر داد، و گفتارش را به سمع پیامبر(ص) رساندند، دستور فرمود: علی(ع) خود را به او برساند و پرچم را از دستش بگیرد، و مژده رحمت و عفو اعلام کند.

پس از وفات رسول خدا(ص) سعد بن عباده با این که خود و بعضی از پسرانش حدیث غدیر و سایر احادیث فضیلت و برتری علی(ع) را شنیده و نقل کرده بود، در سقیفه بنی ساعده حضور یافت، و در امر خلافت با ابوبکر و عمرو سایر حضار گفتگو و مخالفت داشت. نیز خزرجیان می خواستند با او بیعت کنند، و مردم را به بیعت او می خواندند. وقتی سعد سخنان انصار دالّ بر بیعت مردم با او را شنید پاسخ داد: به خدا سوگند که دین خود به دنیایم نفروشم، و ایمانم را به کفر بدل ننمایم، و با خدا و رسول دشمنی نکنم. و چون انصار سخن سعد را شنیدند آرام گرفتند، و کار ابوبکر قوت گرفت. سعد، از بیعت با ابوبکر خودداری ورزید. قوم او نیز بیعت نکردند، تا این که در زمان حکومت عمر، به حَوران - یکی از نواحی شام - سفر کرد. در این سفر بر اثر تیراندازی مشکوک و ناشناسی در سال 15ق کشته شد. پیکر او را به مدینه بردند و در بقیع به خاک سپردند.

مآخذ

الاصابة، ج2، ص30؛ دانشنامه دانش گستر، ج9، ص737؛ دائرةالمعارف تشییع، ج9، ص162-163؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج3و4، ص310؛ کامل بهایی، حسن بن علی طبری، تهران، مرتضوی، 1383، ج1، ص1؛ معجم رجال الحدیث، سید ابوالقاسم خویی، قم، مرکز نشر الثقافه الاسلامیة، 1372، ج9، سعد بن عُبادَة.

ص: 361

سعد بن مالک ← ابو سعید الخُدری

سعد بن معاذ

سعد بن معاذ، از صحابه رسول خدا(ص) و شهید در نبرد خندق و مدفون در بقیع.

سعد بن معاذ بن نعمان بن امرء القیس از صحابه پیامبر اکرم(ص) و رئیس قبیله اوس و از بزرگان انصار بود. او مردی جدی، شجاع، واقف به جریان ها، عاشق اهل بیت(ع)، مشاور خاص حضرت رسول(ص)، اهل علم و متفقه در احکام و دارای صفات اخلاقی نیک بود. او منافقین را خوب می شناخت و نسبت به علی بن ابی طالب ارادت و علاقه خاص داشت. در نبرد بدر و احد شرکت داشت. اما در غزوه خندق مجروح شد و بر اثر آن در سال 5ق وفات یافت و در بقیع در پشت دیوار شمالی و دقیقاً در شمال شرقی دفن شد. قبر او در کنار مقبره ابوسعید خدری و فاطمه بنت اسد است.

رسول خدا(ص) نسبت به ابن معاذ رفتار و گفتارهای خاص دارد؛ زیرا به او علاقه ویژه داشت. به ویژه پس از شهادت و به هنگام خاک سپاری او در بقیع، سیره آن حضرت قابل توجه است. زیرا این سیره با اینکه باید مبنای عمل مسلمانان در قرون بعدی باشد، مخصوصاً در دوره حاکمیت وهابیون با آن مخالفت شده است. برای آشنایی با رفتار حضرت در جریان به خاک سپاری ابن معاذ در بقیع گزارش های مختلف از منابع گردآوری شده است.

پس از شهادت ابن معاذ، رسول خدا(ص) دستور داد او را به بقیع ببرند. خود حضرت در بقیع پا برهنه، پشت جنازه حرکت می کرد و بدون رداء، میت را تشیع فرمود. آن حضرت با همین وضع و پا برهنه و بدون ردا و اندوهگین، گاه در سمت راست تابوت و گاه در سمت چپ آن حرکت می کرد.

آنگاه پیامبر(ص) فرمود ملائکه بسیاری که تعدادشان هفتاد هزار یا نود هزار می رسد در تشیع جنازه ابن معاذ در راه تا رسیدن به بقیع و در خود بقیع حضور داشتند.

سپس رسول خدا(ص) بر جنازه ابن معاذ نماز خواند در حالی که نود هزار ملک و نیز جبرئیل در نماز رسول اکرم(ص) حضور داشتند.

نیز پیامبر اکرم(ص) در اهمیت عزای او فرمود که به هنگام وفات سعد، عرش به اهتزاز درآمد.

در روایتی، جابر بن عبدالله می گوید: وقتی سعد دفن شد، رسول خدا تسبیح(سبحان الله) می گفت و مردم هم تکرار می کردند. سپس تکبیر(الله اکبر) می گفت و مردم تکرار می کردند. عده ای از حضرت پرسیدند چرا تسبیح و تکبیر می گویی؟ در پاسخ فرمود چون فشار قبر سعد زیاد بود و با این ذکرها، فشارها از بین رفت.

رسول

خدا(ص) شخصاً مدیریت کفن و دفن سعد را بر عهده گرفت. اما حفر قبر را به ابو سعید خدری و بعضی از دیگر صحابه سپرد. آنان پس از حفر، مُشک درون آن پاشیدند. پس از آماده شدن قبر، حضرت روی آن ایستاد، نوحه خواند و عزاداری نمود و سپس برایش دعا کرد.

در روایت دیگر آمده که حضرت خطاب به سعد فرمود: خداوند تو را رحمت کند، خاری در حلق کافران بودی. اگر عمرت تداوم می یافت، مانع تحقق توطئه ها می شدی و نمی گذاشتی گوساله سامری در امت اسلامی به وجود آید آنگونه که در قوم موسی رواج یافت.

این سخنان حضرت، اشاره به رخدادهای سیاسی و اجتماعی ای داشت که بعداً تحقق یافت. در واقع آن حضرت سر قبر کسی که تازه دفن شده بود مهمترین حرف های سیاسی-اجتماعی را مطرح کرد. هم اکنون وهابیون از اینگونه رفتارها جلوگیری کرده و معتقدند که در چنین مراسمی فقط ذکر و قرائت قرآن باید داشت و از دنیا حرفی نزد و مراسم بزرگداشت را باید کنار گذاشت.

مآخذ

تاریخ آثار اسلامی در مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص 369؛ دانشنامه دانش گستر، ج9، ص 737؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص44-45؛ «سعد بن معاذ»، حسن الحاج، شخصیات من الحرمین الشریفین، به کوشش مرکز تحقیقات حج، تهران، مشعر، 1390، ص340- 365؛ السیرة الحلبیة، ج2، ص316 و 219 و 344؛

ص: 362

السیرة النبویة، ابن هشام، ج3، ص250 و ج1، ص291؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1995م، ج3و4، ص223-231؛ عمدة الاخبار، احمد العباسی، مدینه، المکتبة العلمیة، بی تا، ص157- 158.

سعید بن أبی سعید

سعید بن أبی سعید، راوی و ساکن بقیع.

امام ابو سعید، کیسان سعید بن ابی سعید از اهالی مدینه بود. او در قبرستان بقیع در خانه ای سکونت داشت. برخی خانه او را نزدیک بقیع و نه در بقیع دانسته اند. مورخان او را راوی ای ثقه و صدوق توصیف کرده با این حال بعضی از رجالیون او را قدح و تضعیف کرده اند. از پدرش، عایشه و بعضی صحابه روایت هایی نقل کرده، نیز دیگران مثل مالک، لیث و چند راوی مهم دیگر از او نقل روایت داشته اند. درباره دفن او در بقیع تصریح نشده است اما بعید است کسی که ساکن بقیع بوده در آنجا دفن نشده باشد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج3، ص160- 161.

سعید بن العاص

سعید بن العاص، امیر مدینه منوره و مدفون در بقیع.

ابو عثمان سعید بن العاص بن سعید بن العاص بن امیه القرشی الاموی از شخصیت های اموی است. مکنی به ابوعثمان و ابوعبدالرحمن نیز هست. پدرش در جنگ بدر در جبهه مشرکین کشته شد. به هنگام رحلت رسول خدا، نه ساله بود. روایاتی از رسول خدا(ص) نقل کرده است. پس از رحلت حضرت، در دوره خلفا فعال بود.

به

هنگام نبرد سپاه اسلام در طبرستان و جرجان و آذربایجان حضور داشت و مدیریت بخشی از سپاه اسلام را هم برعهده داشت. در دوره خلافت عمر بن خطاب در زمره کارگزاران دولت او بود. عثمان او را به عنوان والی کوفه تعیین کرد. در روزهای شورش علیه عثمان، مدافع او بود. حتی به جنگ علیه مخالفان پرداخت. در یوم الدار که روز کشته شدن عثمان است هم حضور داشت ولی در مقابل قیام مردم نتوانست دوام بیاورد. معاویه او را برای ولایت مدینه در سال های 49 تا 59ق تعیین کرد. با اینکه مروان بن حکم در دوره ولایتش بر مدینه با شیعیان به تندی و خشن برخورد می کرد ولی سعید بن العاص، روش نرمی و تسامح در برابر شیعیان داشت.

او در سال 58 یا 59ق در قصرش نزدیک مدینه یعنی در العرصه در سه کیلومتری مدینه درگذشت؛ جسد او را به مدینه آورده و در بقیع به خاک سپردند. قبل از فوت به پسرش، عمرو وصیت کرده بود تا در بقیع دفن شود.

مآخذ

الاصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر العسقلانی، بیروت، دارصادر، بی تا، ج2، ص48؛ انساب الاشراف، بلاذری، بیروت، 1994م، ج4، ص433؛ تاریخ امراء المدینه المنورة، عارف احمد عبدالغنی، دمشق، دارالکنان، 1996م، ص54-56؛ التحفة اللطیفه، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، 2007م، ج3، ص147-150؛ سیر اعلام النبلاء، الذهبی، به کوشش جمعی از پژوهشگران، بیروت، الرسالة، ج3، ص444.

سعید بن دوس ← ابوهریره دوسی

سعید بن زید

سعید بن زید، صحابی و مدفون در بقیع.

سعید بن زید، فرزند عمرو بن نُفیل بن عبدالعُزّی بن ریاح بن عبدالله بن قُرط است. پدرش از کسانی است که پیش از بعثت پیامبر(ص)، از پرستش بت ها دوری جست و آنگاه که آن حضرت به رسالت مبعوث شد، به آیین اسلام گروید و به پیامبر ایمان آورد.

سعید بن زید، از ایمان آورندگان نخستین در مدینه است. او پیش از خلیفه دوم، عمر بن خطاب ایمان آورد و سعید از جمله کسانی است که در آغاز بعثت و قبل از ورود پیامبر(ص) به خانه ارقم (برای تبلیغ مخفیانه دین) مسلمان شد. عمر در خانه او بود که اسلام را برگزید. پسر سعید همسر و شوهر فاطمه، خواهر عمر است.

پدر سعید از شخصیت های ممتاز مکه در دوران پیامبر(ص) بوده و قبل از بعثت، از پرستش بت ها روی گردانید و به این جهت، گفته اند که آیه شریفه 17و18 سوره زمر درباره او نازل شده است. این آیات کسانی را

ص: 363

که از عبادت طاغوت روی برگرداندند و به عبادت خداوند روی آوردند، بشارت می دهد. چون نظر برخی مفسرین هم اینست که چنانکه پیشتر اشاره شد، سعید بن زید که شوهر خواهر عمر بن خطاب بوده، در مسلمان شدن عمر تأثیر داشته است. طبق منابع تاریخی سعید بن زید در کنار پیامبر(ص) در جنگ های فراوانی شرکت داشت و پس از رحلت آن حضرت، بنابر منابع اهل سنت، در کنار خلفا در جنگ های مختلفی حضور داشت؛ مثلاً در جنگ یرموک، در کنار عمر، خلیفه دوم و در فتح دمشق حضور جدی داشته است.

زید از منظر عالمان اهل سنت دارای این ویژگی ها بوده است:

مستجاب الدعوه: در منابع مورخان اهل سنت، وی از جایگاهی برخوردار است که بسیار بلندمرتبه می نماید، چنان که آورده اند، وی مستجاب الدعوه بوده است.

سعید، در گروه عشره مبشّره: نکته دیگری که در احادیث و منابع روایی عالمان اهل سنت به چشم می خورد، فضیلتی است که برای سعید بن زید نقل گردیده، مبنی بر اینکه وی از ده نفری است که به آنها وعده بهشت داده شده و پیامبر خدا(ص) آنها را اهل بهشت خوانده است.

عشره مبشره، ترکیبی مصطلح در تاریخ و حدیث اهل سنت است، که بر طبق این حدیث، پیامبر(ص) به ده نفر بشارت بهشت داده است؛ یعنی این ده نفر قطعاً بهشتی هستند و حتی با وجود گناهان متعدد، هرگز داخل جهنّم نخواهند شد.

در مسانید اهل سنت آمده است: سعید بن زید در میدان های جنگ اُحد و خندق و بسیاری از غزوات دیگر شرکت داشته ولی در بدر حضور نیافته است؛ زیرا پیامبر(ص) ایشان و طلحه را به سرزمین های شام برای آگاهی از حرکت قریش فرستادند. آنان وقتی برگشتند، نبرد بدر پایان یافته بود.

سعید در وادی عقیق ساکن بود و در همانجا در سال 51ق بدرود حیات گفت. پیکر او را به مدینه آوردند سعد بن ابی وقاص بر وی نماز گزارد ، و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

اغتیال النبی(ص)، الشیخ نجاح الطائی، بیروت، دار المهدی، 1419ق/ 1998م، ص 17؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، المدینة المنورة، مکتبة الثقافة، بی تا، ص27-28؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار الکتب العلمیة، بی تا، ج5، ص 180-182؛ المسند، احمد بن حنبل، قاهره، دار الحدیث، 1985م، ج1، ص 193؛ نفحات الأزهار، السیدعلی المیلانی، قم، مهر، 1414ق، ج5، ص 197-198؛ یاران جوان رسول الله، یوسف عبدالکریم العیسایی، ترجمه نور النساء ملازاده، بی جا، بی تا، ص 184.

سعید بن عثمان

سعید بن عثمان، از صحابه رسول خدا و مدفون در بقیع.

ابن نجار از مدینه پژوهان مشهور در سده 7ق، کتاب مشهوری درباره مدینه به نام الدرة الثمینة دارد. بخشی از آن درباره بقیع و فضایل بقیع است. در این بخش، حدیثی از امام جعفر بن محمد صادق(ع) نقل کرده با این مفاد و محتوا:

قبر ابراهیم بن رسول الله(ص) وجاة دارسعید بن عثمان التی یقال لها الزوراء بالبقیع مرتفعاً عن الطریق. یعنی قبر ابراهیم فرزند رسول خدا در مقابل خانه سعید بن عثمان قرار دارد و این خانه منطقه زوراء در بقیع قرار دارد. زوراء نسبت به جاده ای که محل رفت و آمد مردم است، مرتفع تر است.

جزئیات زندگی سعید بن عثمان معلوم نیست و تنها سندی که درباره او هست گویای همین روایت است و نشان می دهد خانه سعید بن عثمان روبروی مقبره ابراهیم در منطقه زوراء است.

این روایت توسط ابن عساکر در کتاب اتحاف الزائر (ص116) و سمهودی در وفاء الوفاء (ج3، ص893) و ابن نجار در الدرة الثمینة نقل شده است.

مأخذ

الدرة الثمینة فی اخبار المدینة، ابن النجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه منوره، مرکز بحوث والدراسات، 1426ق/ 2006م، ص460.

ص: 364

سفارت ایران در جده

سفارت ایران در جده، گزارش اقدامات و فعالیت های این سفارت ایران در سال های 1330-1331.

مظفر

اعلم نماینده دولت ایران(وزیر مختار) در جدّه بیش از دیگر کارگزاران دولتی، علاقه مند به آثار شیعی و اسلامی بود و نسبت به بازسازی بقیع اهتمام ویژه داشت. نیز با عالمان دینی و روحانیون و مراجع پیوند و ارتباطات مثبتی داشت. از طرف دیگر علمای شیعه او را تشویق می کردند و او را به عنوان معتمد خود تعیین کرده بودند. او در تابستان و پاییز 1330ش بازدیدهایی از بقیع داشت.

چند گزارش و سند سودمند توسط این سفارت تدوین و برای مسئولین ارسال شده است. مثل گزارش بازدید مظفر اعلم از بقیع در آذر ماه 1330 و ارسال گزارش آن برای کمیسیون حج است.

مآخذ

اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، علی محقق، تهران، جم-؛ تخریب و بازسازی بقیع به روایت اسناد، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1385، ص 95 به بعد؛ فصول من تاریخ المدینة المنورة، علی حافظ، جده، 1417ق/ 1996م، جم- .

سفر بورتون به مدینه

سفر بورتون به مدینه، بررسی سفرنامه ریچارد بورتون، بخش درباره مدینه و بقیع.

سر ریچارد فرانسیس بورتن (1237- 1308ق/ 1821-1890م) جهانگرد و مأمور دولتی انگلستان، سال های زیادی به عنوان رسمی یا ناشناس و با نام مستعار عبدالله یزدی یا عبدالله افغانی در حجاز به ویژه مکه و مدینه به تحقیق و تفحص مشغول بود. او نتایج مشاهدات و بررسی های خود را در این کتاب تألیف و منتشر کرد:

Burton, Richard F.Personal Narrative of a Piligrimage to Al Madinah and Me ccah. Edited by his Wife Isabel Burtton, London 1856.

این کتاب بیش از یک سفرنامه در محافل علمی غرب مطرح بوده، و به عنوان یک کتاب مرجع برای پژوهشگران موضوعات مرتبط به مکه، مدینه، عربستان سعودی، خاورمیانه و وهابیت اهمیت داشته است. درباره این کتاب تحلیل ها و بررسی های مختلف منتشر شده، از جمله گُدسال در مجموعه مقالات زیر، مقاله ای درباره آن و آرای مورتن منتشر کرده است:

"Fact and Fiction in Richard Burton's Personal Narrative of A pilgrimage ta al- medinah and Maccah(1855-6)", J.R. Godsall, Jras, 3, iii, 1993, P331-351.

اما هنوز بررسی جامع و نقادی از این اثر به ویژه در شرق و جهان اسلام عرضه نشده است. با توجه به اهمیت این اثر و تأثیر آن در تحقیقات جدید لازم است همه بخش های آن از جمله فصل مربوط به بقیع بررسی جدی شود. برخی معتقدند مطالب خلاف واقع و حقیقت در گزارش بورتون هست و اساساً این سفرنامه با غرض ورزی تألیف شده است. البته در مقابل، دیدگاه مثبت هم در بین پژوهشگران هست. جعفر خلیلی مقاله ای درباره گزارش بورتن و دیدگاه های او در کتاب موسوعة العتبات المقدسه منتشر کرد. تحلیل او منصفانه تر تشخیص داده شد. همین مقاله در اینجا، محور قرار گرفته و آرا و دیدگاه های بورتون در کتاب سفرنامه اش به مدینه و بقیع بررسی شده است. این موسوعه توسط محمدرضا فرهنگ به فارسی ترجمه شده و با عنوان « مکه و مدینه از دیدگاه جهانگردان اروپایی» منتشر شده است. از همه این منابع استفاده شده تا تحلیل جامع و البته نقادانه ای درباره گزارش بورتن از بقیع عرضه شود.

دورنمای

شهر مدینه و بقیع: بورتن در 25 جولای 1853 از راه بندر ینبع که از بنادر دریای سرخ است به مدینه رسید. او پیش از رسیدن به شهر، دورنمای آن را این گونه توصیف می کند: در برابر دیدگانم دشتی وسیع قرار داشت که منتهی الیه آن سرزمین های نجدیان پرخاشگر است، و در سمت راست شهر تپه های سنگی تیره و عبوسی دیده می شود که کوه اُحُد است، و در دشت میان این دو مرغزار سرسبزی است که در میان آن یک یا دو گنبد سفید نمایان بود، این دشت سرسبز در سمت راست تا نخلستان ها و باغ های سرسبز قبا که همچون نگین سبز زمردی در میان دشت تیره تلألو داشت ادامه می یافت. (مکه و مدینه از دیدگاه جهانگردان اروپایی، ص125)

ص: 365

در ادامه از دورنمای مسجد النبی و قبه های بقیع گزارش می دهد: در میان قطعات تیره سنگ کوه ها و تپه ها و ساختمان های سنگی میان آن، گنبد و گلدسته های نوساز مسجد دیده می شود که تلألو خاصی دارند و در پس آن در منتهی الیه شرق مدینه جوهره اصلی شهر که همانا برج های چهارگانه(شاید مقصود او گلدسته های حرم باشد) و گنبد سبز رنگ زیبا، که در زیر آن پیامبر آرمیده است، چشم را خیره می کند، و کمی دورتر از آن، تعدادی گنبد سفید که بر روی سطحی سبز رنگ بنا دیده می شود (قبرستان بقیع) از این نقطه، و به سمت جنوب باغ ها و نخلستان های عظیمی به چشم می خورد که در تاریخ اسلام به «درختان مدینه» شهرت دارد و در پس آنها دشت هایی قرار دارد که پوشیده از سنگ های سیاه آتشفشانی است که در میان آنها راه های پر پیچ و خمی برای عبور کاروان شتران باز شده است.

بورتون آنگاه به مراسم استقبال از رسیدن او به شهر پرداخته، می گوید: عربها معمولاً در این گونه وضعیت ها از دیگر اقوام شرقی، از عواطف و احساسات بیشتری برخوردارند؛ زیرا در خمیره آنها محبت و عاطفه بیشتری نهفته است و می توانند عواطف و علاقه ی خود را به تازه وارد به بهترین شکل ابراز نمایند. (همان، ص126)

نگاه بورتن به عنوان یک مستشرق غیر مسلمان به جغرافیای طبیعی و انسانی مدینه منوره مهم است و در مجموع نکات جالبی گفته است.

بورتون در سفر خود به مدینه به دیدن قبرستان بقیع شتافته و همراه همسفران خود از مسیر درب الجنازه که به موازات باروی جنوبی شهر است، از مدینه بیرون رفته و خود را به بقیع رسانده است. او هنگامی که خود را در برابر قبرستان بقیع می یابد به نقل روایات تاریخی پرداخته و می گوید: «بنا به یک روایت هفتاد هزار قدیس و به روایتی دیگر یکصدهزار قدیس در روز قیامت سر از خاک گورستان بقیع برخواهند آورد» این سخن او اشاره به سابقه قبرستان بقیع پیش از اسلام و دفن بزرگان و مشاهیر یهود و مسیحی در آنجا دارد. او سپس چنین ادامه می دهد: «در این گورستان یکصدهزار صحابی و گروه بیشماری از سادات، در طی قرن ها مدفون شده اند. لیکن به علّت آن که پیشتر علامتی برگورها قرار داده نمی شده، از این رو آثار و شواهد این آرامگاه ها و نام مردگان آن از میان رفته است. در روز قیامت نخستین انسانی که سر از خاک برخواهد آورد، پیامبر(ص) و خلفای اویند و سپس مردگان بقیع و مدفونین «جنّة المعلا»ی مکه مکرمه وارد قیامت خواهند شد. نخستین مسلمانی که در بقیع دفن شد یکی از صحابه به نام عثمان بن مظعون است. او نخستین مهاجری بود که در مدینه درگذشت و در روز سوم شعبان سال سوم هجرت پس از آنکه پیامبر بوسه ای بر پیشانی جنازه ی او نهاد، دستور فرمود او را در دیدرس از خانه اش دفن نمایند. در آن روزگار بقیع دشتی بود که سطح آن را درختچه هایی به نام «غرقد» می پوشانید؛ از این رو درختچه ها را قطع نموده و عثمان بن مظعون را درمیانه دشت به خاک سپردند و آنگاه پیامبر(ص) با دو دست مبارک خود دو قطعه سنگ بر بالای سر و پاهای او به عنوان علامت قرار داد». بورتون به روایت هایی که در فرهنگ یهودی رواج دارد و نیز بعدها در مجامع روایی مسلمان هم وارد شده، اشاره کرده است. در این روایات گفته اند که تا هفتاد هزار تن از بقیع در قیامت برخاسته و در محشر حاضر می شوند. بورتن در جای دیگر بقیع را با قبرستان های مسیحی ها در اروپا مقایسه کرده، زیباییها، گل و درخت کارهای قبرستان های مسیحی را یادآور شده است. غربی ها با این شیوه هم زیباسازی کرده و هم به متلاشی شدن جسدها و بازشدن جا برای اموات بعدی، کمک می کنند. گزارش او درباره برخی موضوعات سودمند است: «بعدها مروان بن حکم برای از بین بردن موقعیت این قبر، این دو سنگ را برداشت لیکن این کارِ نماینده معاویه با تنفر عمومی روبرو گشت و احتمالاً عثمان بن مظعون از دشمنان بنی امیه بشمار می رفت و با گذشت زمان قبه ای بر قبر عثمان ساخته شد. (همان، ص142- 143). این گزارش بورتن اشاره به تلاش های بنی امیه برای تغییر بقیع به نفع خودشان دارد چرا که علائم قبر عثمان

ص: 366

بن مظعون که توسط رسول خدا(ص) نصب شده بود را برداشتند و بر سر قبر عثمان بن عفان نصب کردند. پس از عثمان دومین قبر از آن ابراهیم فرزند دوم پیامبر(ص) بود که نزدیک عثمان دفن شد و از آن پس بقیع گورستان مشهوری گردید. این گورستان که آرامگاه اولیا و بزرگان اسلام است فاقد نظم هندسی است و گرداگرد آن را دیواری فراگرفته که بخش هایی از آن با دیوارهای محلات جنوب غربی شهر متصل است و تنها درب الجنازه آن را از باروی مدینه جدا می کند و حدود دیوار شمالی را بقیع جاده ای است به نام «البادیة الشرقی» که آغاز آن از «باب الجمعه» باروی شهر است. و با توجه به موقعیت و جمعیت مدینه و مردگان شهر؛ اعم از افراد ساکن در مدینه و یا مسافرین و غریبانی که آرزوی دفن در بقیع را دارند- بجز رافضیها و کافران- این گورستان بسیار کوچک به نظر می آید، از این رو حتماً گورستان انباشته از جنازه ی مردگان می باشد. البته روش مسلمانان در دفن مردگان، گشایشی در برطرف نمودن این کمبود و فشردگی است و سبب می گردد که جنازه ی مردگان در مدت کوتاهی متلاشی شود. در این گورستان خبری از سبزه و درخت و گل و گیاه و آنچه که معمولاً ملالت و غم و اندوه گورستان های مسیحیان را از بین می برد، نمی باشد. حتی ساختمان های آن نیز بقدری ساده و محقّر است که ارزش سخن درباره آنها را ندارد و همین بناهای ساده را نیز امیر سعود و پیروان وهابی او به اعتقاد که ساختن ضریح و بنا بر روی قبور حرام است و نیکوترین قبرها، گورهای مندرس است؛ منهدم نمودند. اینجا بروتن از عمران و بازسازی بقیع مطالبی گفته است و از بورخارت چنین نقل می کند: منظره و دیدگاه عمومی این گورستان که بورخارت آن را پیش از سال 1814 میلادی دیده است این گونه بوده: «تپه های پراکنده ای از خاک، گودال هایی متعدد و وسیع، انواع زباله، هیچ شاهد و نشانه ای از بودن گوری...»، لیکن بعدها دو تن از خلفای عثمانی، یعنی سلطان عبدالحمید و سلطان محمود ساختمان هایی در این گورستان بنا نمودند (همان، ص143- 144). در اینجا بورتون به آداب ورود به بقیع و آداب زیارت مقابر می پردازد و نکات جالبی را گزارش کرده است: «وارد این قبرستان مقدس شدم در حالی که نخست پای راست خود را پیش برده به گونه ای که قصد وارد شدن به مسجد را داشته باشم، و پیش از وارد شدن برای پرهیز از سنخیت با رافضیان کفش های خود را از پایم درآوردم زیرا اهالی مدینه گو این که خود با کفش وارد بقیع می شوند لیکن از دیدن ایرانیان که همانند آنان با کفش وارد می شوند بسیار خشمگین می گردند، آنگاه به خواندن دعای متعارف برای مردگان پرداختم و سپس دو سوره اخلاص و شهادت را خوانده و با پایان یافتن این دعا دست های خود را بلند نمودم و سوره حمد را به آهستگی تکرار کردم و سپس دو دست را بر صورت خود کشیده و به راه خود ادامه دادم. پس از عبور از باریکه راهی که ضلع غربی بقیع را به مشرق آن وصل می کند، به قبر عثمان رسیدیم که بر گور او ساختمان بسیار ساده ای قرار داشت (این خلیفه پس از آن که به قتل رسید دوستان او تلاش فراوان نمودند تا او را درحجره مقدس (یعنی کنار مقبره شریف رسول اکرم(ص)) دفن کنند لیکن انقلابیون مصری سوگند یاد کردند که مانع این کار می شوند و تنها پس از تهدید حبیبه همسر پیامبر(ص) و دختر ابوسفیان، اجازه انتقال شبانه جنازه او را به بقیع دادند، لیکن در بقیع نیز با مقاومت مردم روبرو شده و امکان دفن او فراهم نیامد، از این رو شبانه جنازه او را در باغی که در بیرون بقیع و در سمت مشرق قرار داشت و به نام «حصن کوکب»؛ - در منابع به نام حش کوکب آمده است - معروف بود دفن کردند، و بعدها مروان آن باغ را ضمیمه بقیع نمود. ما نیز بر روی گور عثمان ایستاده و دعایی خواندیم و خادم آنجا را با دادن صدقه ای که ده قروش بود راضی نمودیم. سپس چند قدم به سوی شمال بقیع برداشته و کمی نیز به سمت شرق رفتیم آنگاه به قبر ابوسعید خدری رسیدیم او از یاران پیامبر بود و گور او در بیرون قبرستان بقیع قرار داشت. سومین جایگاهی را که زیارت کردیم قبه ای بود که در زیر آن قبر حلیمه ی بدویه(سعدیه) دایه پیامبر قرار داشت و سپس راهمان را به سوی شمال ادامه دادیم و به ساختمان کوچکی رسیدیم که بر روی زمین آن قطعات

ص: 367

سنگ گرد پراکنده شده بود، این سنگ ها نشان از گور شهدای بقیع است که به وسیله مسلم فرمانده جنایتکار خلیفه فاسق یزید بن معاویه به قتل رسیده اند. بورتون می گوید: به سبب جنایاتی که یزید بن معاویه درباره اهل بیت مرتکب شده است، مسلمانان از او نفرت دارند در حالی که او نزد مسلمانان یهودای اسخریوطی مسلمان است. از این رو امام شافعی به پیروان خود، اجازه لعن و نفرین او را داده است. علاوه بر اینان، بورتون می گوید: مسلمانان حنفی مذهب را دیده است که آرام یزید را لعن و نفرین می کنند (همان، ص145- 146).

پنجمین قبّه در بقیع که بورتون به دیدن آن رفته، از آنِ ابراهیم فرزند خردسال پیامبر بود که در 6 ماهگی درگذشت(و بنا به روایتی در دو سالگی) ابراهیم فرزند کنیزی به نام ماریه قبطیه بود که از سوی مقوقس، بزرگ قبطیهای مصر و اسکندریه به پیامبر هدیه گردید. پس از مرگ این کودک، خود پیامبر(ص) با دست های مبارکش او را در گور قرار داده و بر روی او خاک ریخت، و مقداری آب بر قبرش افشاند و سپس چند قطعه سنگ بر روی او نهاد و آخرین دعای خود را نثار او نمود. گروه بسیاری از مسلمانان مقدس در این بخش از بقیع مدفونند، زیرا هر مسلمانی آرزو دارد که در زمینی به خاک سپرده شود که دستهای پیامبر به آن شرف بخشیده است (همان، ص146).

سپس به دیدار گور نافع بن عمر، قاری مشهور رفته است. او قرآن را به تجوید و با صدای زیبا می خوانده، در نزدیکی او گور مالک بن انس قرار داشت، او زاده مدینه و از برجستگان این شهر بود. هشتمین قبّه از آن عقیل بن ابی طالب برادر امام علی(ع) بود. بورتون دیدگاههای مختلف درباره عقیل را می آورد: عقیل در عهد معاویه در شام بدرود زندگی گفت، لیکن گروهی معتقدند او در بقیع مدفون است زیرا جنازه او را پس از مرگ به مدینه آوردند و در خانه اش که به دار عقیل شهرت داشت، دفن نمودند. آنگاه به دیدار قبّه همسران پیامبر(بجز خدیجه که در مکه مدفون است) رفته است و درباره همسران می نویسد: پیامبر 15 بار ازدواج نمود و 9 تن از آنان پس از رحلت پیامبر باقی ماندند. سپس به گور دختران پیامبر که گفته می شود ده تن بودند رفته و فاتحه ای خوانده است. در ادامه از گدایان و فقیرانی که به مردم چسبیده و تقاضای کمک می کنند نوشته و انواع آنان را برمی شمرد.

او پیش از بیرون رفتن از بقیع به زیارت «القبة العباسیة» یا «قبة العباس عمّ النبی» می رود. بورتون همین جا درباره چگونگی مراسم زیارت مردگان بقیع، گزارش می دهد. سپس در توصیف قبة العباس، ساخت آن را که بزرگترین و زیباترین قبه های بقیع به شمار می رود به سال 519ق توسط خلفای بنی العباس می داند. این قبه در سمت راست کسی است که وارد بقیع می شود، و فزونی اهمیت این قبه را از تعداد فراوان گدایان اطراف آن می توان پی برد. این گدایان هنگامی که گروه های ایرانی را که در اطراف آنان تجمع نموده و به دعا و گریه و نماز می پردازند، می بینند، جایگاه مناسبی برای کاسبی خود به شمار آورده و در اطراف آنان تجمع می کنند. هنگامی که به سختی از میان جمعیت راه خود را باز نموده و از دروازه قبه به داخل آن وارد شده، در برابر خود تعدادی گور یافته که میانه ساختمان را در بر می گرفت و تنها فاصله کمی با دیوار داشت؛ بگونه ای که تنها راهرو کوچک و باریکی میان دیوار و قبور باقی می ماند که مردم می توانستند عبور کنند. اطراف این قبرها نرده بود و روی قبرها از پارچه های سبز رنگ که بر روی آنها نوشته های سفید رنگی منقوش بود پوشیده می شد و این گونه به نظر می آمد که تعداد فراوانی از این پارچه ها بر روی هم انباشته شده است. در سمت مشرق درون قبه، قبرهای امام حسن بن علی نواده پیامبر و امام زین العابدین بن الحسین و فرزند او امام محمد باقر و سپس فرزندش امام جعفر صادق قرار داشت، این افراد همگی از نسل پیامبرند که در گور عموی پیامبر دفن شده اند.

پس از بیرون آمدن از این قبّه به سوی قبر منسوب به حضرت فاطمه که در نزدیکی دیوار جنوبی است رفته و به خواندن

ص: 368

دعای معروف پرداخته است (همان، ص147-148). بورتون درباره این قبر در جلد دوم، از اختلاف مورخان مسلمان درباره قبر واقعی حضرت فاطمه(س) می نویسد؛ زیرا برخی از آنها می گویند که آن حضرت در حرم مقدس دفن شده است و دلیل آنها برخی روایت های تاریخی و مذهبی است. در این روایت فاطمه می گوید پس از مرگ مرا در اتاق خودم که نزدیک آرامگاه رسول خدا بود دفن نمایید و هنگامی که علی(ع) شوهر او بازگشت همسر خود را مرده یافت. از اینرو آخرین خواسته ی او را برآورده نمود. عمر بن عبدالعزیز، خلیفه اموی، به این روایت تاریخی معتقد بود و به همین دلیل، اتاق و حجره فاطمه(س) را به مدفن پیامبر ملحق نمود. امّا اعتقاد عمومی نزد مسلمانان بر این است که قبر فاطمه(س) در بقیع است؛ آنان به این گفتار امام حسن(ع) استدلال می کنند که فرمود: «اگر اجازه نمی دهند در قبر جدم دفن شوم مرا نزد مادرم در بقیع دفن کنید» دنباله این روایت می گوید: پس از درگذشت فاطمه(س)، علی(ع) و ام سلمه او را شستشو دادند، لیکن گروهی دیگر می گویند اسماء بنت عمیس، همسر ابوبکر، هنگام مرگ در نزدیکی فاطمه(س) بود و به او وعده داده که برای حمل جنازه او تابوتی از چوب خرما شبیه به جایگاه عروسان بسازد، آنگونه که او در حبشه دیده بود، و پس ازشنیدن این وعده، فاطمه(س) برای نخستین بار پس از مرگ پدر خود تبسم نمود، و از او عهد گرفت تا هنگامی که پیکر او در اتاق است، اجازه ی ورود به کسی را ندهد، از این رو اسماء هنگامی که عایشه قصد ورود را داشت از او ممانعت نمود و عایشه گریان نزد پدر خود رفت و از رفتار اسما شکایت نمود و بدو گفت همسرش جایگاهی همانند جایگاه عروسان برای فاطمه ساخته است تا جنازه او را در آن حمل کند؛ ابوبکر به در خانه فاطمه رفت لیکن پس از شنیدن وصیت حضرت فاطمه از همسر خود اعتراضی ننمود و به خانه اش بازگشت. پس از درگذشت فاطمه(س) مرگ او از کوچک و بزرگ پوشیده نگاه داشته شد و در نیمه شب با حضور گروه اندکی به همراه شویش حضرت علی(ع) تشییع و به خاک سپرده شد.

اما جایگاه سومی که گفته می شود در آنجا به خاک سپرده شده است، مسجد کوچکی است که در گوشه بقیع و در جنوب قبه ی عباس بن عبدالمطلب قرار دارد و به آن «بیت الحزن» گفته می شد زیرا فاطمه(س) روزهای پایانی عمر خود را به گریه و زاری بر پدر خود در آنجا بسر آورد.

امروزه زیارت کنندگان در دو جا به زیارت قبر فاطمه(س) می پردازند؛ یکی در قبرستان بقیع، در قبة العباس و دیگری در حرم پیامبر.

بورتن به هنگام بیرون آمدن از بقیع، به سوی شمال آن و در حالی که دروازه مدینه را در سمت چپ خود داشته حرکت کرده و سر راه خود، قبه کوچکی را دیده که در آن عمه های پیامبر به ویژه صفیه دختر عبدالمطلب و خواهر حمزه و یکی از زنان شجاع صدر اسلام آرمیده اند (همان،148- 150).

گزارش بورتن مشتمل بر نکات جالبی است. البته این گزارش از این نظر مهم است که مرجع پژوهشگران غربی است و اکثر نویسندگان غرب از کتاب بورتن استفاده کرده اند. گزارش بورتون دارای ریزنگری و پرداختن به جزئیات است. چون با حوصله به روش تحقیقات میدانی، اطلاعات را جستجو و گردآوری کرده است. از اینرو نکات مهمّ و سودمندی در اختیار کاربران قرار می دهد.

مآخذ

فرهنگ خاورشناسان، به کوشش پرویز مشکین نژاد، تهران، 1384، ج2، ص 217-220؛ مقاله بورتن، رحلة به قلم طاشکندی؛ مکه و مدینه از دیدگاه جهان گردان اروپایی، جعفر الخلیلی، ترجمه محمدرضا فرهنگ، تهران، مشعر، 1376، 137-149؛ موسوعة العتبات المقدسة، ج3، ص 260؛ موسوعة مکة مکرمة و المدینة المنورة، اشراف احمد زکی یمانی، ج5، ص494- 498.

نیز نک- : بورتن، سر ریچارد

سفر به بیت عتیق

سفر به بیت عتیق، سفرنامه محسن احمدوند به مکه، مدینه و بقیع.

محسن احمدوند در 1386 به حج مشرف شد و خاطراتش را پس از تدوین در کتابی با عنوان سفر به بیت عتیق منتشر کرد. او درباره بقیع غرقد آن را مقدس ترین و

ص: 369

با فضیلت ترین مکان ها پس از مدفن رسول خدا(ص) می داند. نقش رسول خدا(ص) در پیدایش این قبرستان را توضیح می دهد. به دفن مرگان یثرب پیش از اسلام اشاره کرده و می نویسد دو قبرستان بنی سلمه و بنی حرام قبل از اسلام مشهور بود ولی با اهتمام رسول خدا(ص)، دفن مردگان در بقیع رواج یافت. حضرت در هر شرایط و هر وقت، فرصت پیدا می کرد به بقیع می رفت و آداب خاصی را به مسلمانان یاد می داد. نیز اذکار و اورادی که از حضرت رسول خدا(ص) است در این کتاب درج شده است. این سفرنامه به خاطره گویی کمتر پرداخته و بیشتر به تاریخ اسلام و سیره نبوی و اصحاب رسول خدا(ص) در بقیع می پردازد.

مأخذ

سفر به بیت عتیق، محسن احمدوند، قم، میثم تمار، 1386، ص 361- 366.

سفر به قبله

سفر به قبله، خاطرات سفرهای محمد جواد مروجی طبسی به خانه خدا و بقیع.

محمد جواد مروجی طبسی از روحانیون شیعه اولین بار در سال 1361 عازم سفر مکه و مدینه شد. بعد از آن به عنوان تبلیغ یا مسئول در بعثه و حج پنجاه مرتبه مشرف شده است. او خاطراتی را که در این سفرها داشته در کتابی جمع آوری و تدوین کرده است. این کتاب با عنوان سفر به قبله منتشر شد.

بخش هایی از این کتاب درباره بقیع است و شامل نکات جدید و یا نکات قابل نقد می باشد. گزارشی از این بخش ها عرضه می گردد. این کتاب بر خلاف بسیاری از سفرنامه ها، موضوعی تنظیم شده و اولین سر فصل آن با عنوان قبرستان بقیع (ص103) اینگونه آغاز می شود: وقتی رسول خدا به مدینه هجرت کرد. مسلمانان تقدس خاصی برای بقیع قائل بودند و به همین دلیل به آنجا هجوم بُرده و با قطع درختان، زمینی را برای قبر یا خانه یا اتاق خود تصرف کردند. پس از آن اموات در بقیع دفن شدند (ص104).

سعد بن معاذ در سال پنجم هجری در جنگ خندق زخمی شد و سپس از چهارده روز به شهادت رسید. جسد او را به بقیع برند و پیامبر در تشییع جنازه او حضور داشت؛ بالاخره در بقیع دفن شد (ص104).

بقیع در سابق وسعت نداشت بلکه این مکان بیش از 3493 متر نبود ولی بعدها به بقیع اضافه شد. اول در زمان معاویه، حش کوکب به بقیع اضافه شد. سپس در زمان ملک فهد بن عبد العزیز بود که بخشی از خیابان علی بن ابی طالب به بقیع اضافه و آنجا را وسعت دادند (ص104).

در جلوی بقیع چند قبر هست که به بقیع العمات معروف است. این قبور داخل بقیع نبودند بلکه در سال 1372 دیوار آن را برداشتند و جزء بقیع شد. دو عمه حضرت به نام صفیه دختر عبد المطلب و عاتکه در آنجا دفن شدند. بعدها مادر قمر بنی هاشم نیز در آنجا دفن گردید (ص105).

مروجی طبسی در فصل (زیارت در کنار قبور ائمه بقیع)، می نویسد از سی سال پیش تا کنون سخت گیری وهابیون بیشتر شده است. قبلاً زائران به قبور ائمه نزدیک تر بودند، زیارت نامه می خواندند، مرثیه و نوحه سرایی می کردند ولی الآن مانع هستند و چند متری قبور ائمه نرده آهنی ساخته اند (ص106- 107).

محله بنی هاشم فصل بعدی است. زائران در سال 1361 در اولین سفر، برای رفتن به حرم مطهر نبوی و یا بقیع از داخل کوچه بنی هاشم به حرم و یا بقیع می رفتند؛ هر چند از کوچه های دیگر هم راه داشت. این محله در باب جبرئیل و بقیع واقع بود که امروز به بین الحرمین معروف است. این محله یک شارع اصلی داشت که به کوچه بنی هاشم مشهور بود. در سال 1361 هنوز چند خانه از بنی هاشم باقی مانده بود. مروجی به درون یکی از آنها رفته است. این خانه منسوب به ائمه معصومین و در حال فرو ریختن بوده است. مروجی در اینجا می نویسد: پس از 1361 این محله خراب شد و ای کاش زودتر خراب می شد. چرا که این خانه مرکز گدایی از زائران شده بود و هرگز با شأن بنی هاشم سازگاری

ص: 370

نداشت (ص110- 111).

مبحث بعد با عنوان «کنار قبر ام البنین» به شخصیت همسر حضرت علی(ع) و مادر ابوالفضل(ع) می پردازد. نام اصلی او فاطمه کلابیه بود ولی برای اینکه یاد و خاطره حضرت فاطمه در اذهان حسن و حسین(ع) زنده نشود، او را ام البنین صدا زد. ام البنین چهار فرزند پیدا کرد که بزرگ آنها ابوالفضل بود. هر چهارتن در کربلا حماسه آفریدند و به شهادت رسیدند (ص112- 113).

بحث بعدی درباره حضرت اسماعیل فرزند امام صادق(ع) است. پس از وفات در زمان پدرش در بیرون بقیع؛ همان جایی که امروز زائران ایرانی برای زیارت در بین الحرمین می نشینند، دفن شد. پنجاه سال قبل، به هنگام احداث خیابان ابوذر با مانع مقبره اسماعیل مواجه شدند. اما بُهره اسماعیلی تصمیم گرفتند مقبره را یکجا به بقیع منتقل کنند. اما به هنگام انتقال قبر شکافته و جسد سالم و صحیح (بعد از 11500سال) پیدا شد. مأمورین دولتی سریع اقدام کردند و او را به داخل بقیع انتقال دادند و در نزدیکی شهدای احد دفن کردند. دوست آقای مروجی، به نام آقای صادقی جاسبی که در محل حضور داشته، خودش جسد را ندیده ولی دیگران که جلوتر بودند، جسد را مشاهده کرده بودند (ص113- 114).

گزارش محل دفن شهدای حره: پس از شهادت امام حسین(ع) و خاندانش در سال 61ق، مردم مدینه در سال 63ق قیام کردند، زید سپاهی به فرماندهی مسرف یا مسلم بن عقبه به مدینه فرستاد. این فرمانده برای سه روز برای لشکر فرمان اباحه صادر کرد که هر چه می خواهند انجام دهند، آنها فراوان کشتند؛ غارت کردند، تجاوز کردند و ... . گفته اند هفتصدتن از قاریان از صحابه و تابعین کشته شدند. ابن قتیبه کشته ها را بالغ بر هزار و هفتصد نفر به غیر از زنان و کودکان می داند. سفینة البحارج، ص240.

هم اکنون قبور این شهداء در انتهای خیابان ابوذر واقع است. به دلیل عدم آشنایی، کسی به آنجا نمی رود. این قبرستان را نرده کشیده و در آن را بسته اند (ص114- 115).

آقای مروجی درباره آقای عمری رهبر شیعیان مدینه می نویسد: بارها به دیدار ایشان رفتم، شیخ محمد علی عمری از با نفوذترین چهره های مذهبی مدینه منوره است که ده ها سال رهبری شیعیان مدینه را بر عهده داشته است. او سال ها در زندان های مخوف عربستان به سر بُرد. او روابط خوبی با عالمان نجف اشرف و قم و روابط گرمی با بعثه رهبری ایران دارد. او فارسی می فهمد و به فارسی سخن می گوید. او در مدینه، باب العوالی باغ بسیار خوبی احداث کرده و در درون باغ مسجد خوبی ساخته که میعادگاه هزاران عاشق اهل بیت است. بسیاری از ایرانیان و دیگر شیعیان در ایام حج و عمره به آنجا می روند. آقای عمری پس از عمری طولانی در سال 1389ش به لقاء الله پیوست. پس از تشییع جنازه با شکوه در انتهای بقیع به خاک سپرده شد (ص154- 155).

آقای مروجی هیچ مدرک و سندی برای مباحث و گزارش های خود ذکر نکرده است.

مأخذ

سفر به قبله، محمّد جواد مروجی طبسی، قم، بوستان کتاب، 1391، جم- .

سفر قبله

سفر قبله، سفرنامه حج از هدایت الله بهبودی و یادداشت هایی از بقیع.

هدایت الله بهبودی در 1370 به حج مشرف شد و مشاهدات و شنیده های خود در هر روز را یادداشت می کرد، سرانجام، با تنظیم و تنقیح این یادداشت های روزنگار (کرونولوژی) سفرنامه ای با عنوان سفر به قبله: یادداشت های حج منتشر کرد.

سبک این سفرنامه روزنگار، احساسی و فاقد استدلال های کلامی و عقیدتی است. نثر این سفرنامه، از برخی دیگر سفرنامه ها متمایز است.

مأخذ

سفر به قبله: یادداشت های حج، هدایت الله بهبودی، تهران، حوزه هنری، 1370، ص 12-19.

ص: 371

سفرنامه ابن بطوطه

سفرنامه ابن بطوطه، گزارش ابن بطوطه از قبرستان بقیع.

ابن بطوطه (703-779ق/ 1304-1377م) در جریان سفرش به مکه و مدینه در سده 8ق، مشاهداتش از بقیع را هم گزارش نموده است. این گزارش شامل نکات مهمّ و اطلاعات سودمندی است. به همین دلیل این گزارش عیناً نقل می شود تا استفاده از آن برای پژوهشگران آسان باشد. اصل این گزارش به زبان عربی است و در متن اصلی سفرنامه ابن بطوطه به نام رحلة ابن بطوطه یا تحفة النظار فی غرائب الامصار و عجائب الاسفار آمده است. این سفرنامه توسط محمدعلی موحد به فارسی برگردان شده است:

ابن بطوطه ابتدا موقعیت بقیع را گزارش می کند: بقیع الغرقد به عنوان یکی از مشاهد متبرکه در طرف شرقی مدینه واقع شده و راه آن از دروازه مشهور به باب البقیع است. وقتی از دروازه مزبور خارج می شود، پس از آن به محل استقرار قبور مشاهیر می پردازد: در دست چپ قبر صفیه دختر عبدالمطلب که عمه پیغمبر و مادر زبیر بن العوام بود دیده می شود. روبه روی قبر صفیه قبر ابوعبدالله مالک بن انس است که گنبد مختصری هم دارد و در جلو آن قبر فرزند ارجمند پیغمبر ابراهیم واقع شده که گنبد سپیدی دارد. و در طرف راست آن تربت عبدالرحمن بن عمر بن خطاب معروف به ابی شحمه و محاذی آن قبور عقیل بن ابیطالب و عبدالله بن جعفر (ذوالجناحین) واقع است. و در محاذات این قبور مقبره ای است که می گویند قبور زنان پیغمبر در آن قرار دارد و پس از آن مقبره دیگری از آن عباس عم پیغمبر و حسن بن علی(ع) است که گنبد بلند و محکمی دارد. این مقبره در دست راست از دروازه بقیع واقع شده و قبر حسن در پایین پای عباس قرار دارد و هر دو قبر بزرگ و مقداری از سطح زمین بالاتر می باشد و روی آنها را تخته سنگهایی که با منتهای مهارت به وسیله صفحات زردرنگ ترصیع شده پوشانده است. قبور بسیاری از مهاجرین و انصار و صحابه دیگر نیز در بقیع واقع شده و غالب آنها شناخته نیست. در انتهای قبرستان بقیع قبر عثمان بن عفان است که گنبد بزرگی دارد و قبر فاطمه بنت اسد مادر علی بن ابیطالب در نزدیکی آن است (سفرنامه ابن بطوطه، ص113- 114).

گزارش ابن بطوطه به خوبی نشانگر عمران و آبادانی بقیع در آن دوره یعنی در سده هشتم قمری است. زیرا از آرامگاه ها، گنبد و گلدسته ها گزارش داده است. ظاهراً همه نکات و گزارش ابن بطوطه توسط آقای موحد ترجمه نشده است. موحد در مقدمه متذکر شده که ابتدا متن را ترجمه و سپس خلاصه سفرنامه ابن بطوطه توسط محمد بن فتح بیلیونی با عنوان المستقی در سال 1278ق در قاهره منتشر شد. همین ترجمه به پرتغالی ترجمه و در 1840م منتشر شد. نیز همان خلاصه به زبان های دیگر هم منتشر شده است. گویا ترجمه فارسی توسط آقای موحد هم بر اساس همین خلاصه باشد.

چند تن از پژوهشگران فرانسوی متن کامل سفرنامه را در 1853 تا 1858م منتشر کردند. پس از آن فؤاد افرام بستانی در 1927 و علی منتصر کتانی در 1972 و عبدالهادی التازی در 1996م متن کامل را منتشر کردند. اما از همه بهتر چاپ التازی است که در 5 جلد و مبتنی بر سی نسخه و چاپ فرانسوی در مغرب منتشر شد و قاعدتاً باید مطالب بیشتری درباره بقیع داشته باشد.

مآخذ

دانشنامه حج و حرمین شریفین، مقاله تحفة النظار فی غرائب الامصار؛ رحلة ابن بطوطة، بیروت، دار بیروت للطباعة و النشر، 1405ق/ 1985م، ص 124 به بعد؛ سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمدعلی موحد، تهران، بنگاه کتابهای جیبی، 1337، مقدمه وص 113-114.

نیز نک- : ابن بطوطه

سفرنامه اعتمادالسلطنة ← سفرنامه حج میرزا علی خان

سفرنامه امین الدوله

سفرنامه امین الدوله، گزارش مشاهدات صدر اعظم مظفرالدین شاه از مکه، مدینه و بقیع.

میرزا علی اصغر امین الدوله از شخصیت های دوره قاجاریه

ص: 372

است. او صدر اعظم سالهای نخست سلطنت مظفرالدین شاه و فرزند مجدالملک خواهرزاده میرزا آقا خان نوری بود. پدر وی به سال 1224 به دنیا آمد و رساله مجدیه از آن اوست. یکی از فرزندان پسر وی میرزا علی اصغر خان امین الدوله است که در سال 1259 متولد شد. وی نویسنده همین سفرنامه است. وی ابتدا لقب امین الملک را داشت و در سفر نخست ناصرالدین شاه به اروپا (1290ق) همراه وی بود. چنان که در سفر طولانی بعدی ناصرالدین شاه نیز همراه وی بود. پس از سلطنت مظفرالدین شاه وی به صدر اعظمی رسید، اما در شوال 1316 کنار گذاشته شد. در این وقت بود که وی به سمت لشت نشا که صاحب آن بود رفت و از همانجا بود که با کسب اجازه از شاه، و به رغم دشمنی هایی که امین السلطان با او داشت، عازم حج شد. در همین سفر بود که این سفرنامه، پدید آمد. شرحی از این رخدادها را ایرج امینی (پسر علی امینی و او پسر محسن و او پسر امین الدوله) در کتاب بر بال بحران آورده است.

امین الدوله با دقت شخصیت هایی که در مسیر با آنان برخورد یا تعامل داشته را معرفی می نماید؛ همچنین شهرها و بلاد مختلف را از منظرهای مختلف تحلیل و بررسی کرده است. این سفر در 1316ق آغاز شده و یازدهم محرم الحرام 1317 در مدینه به زیارت بقیع شتافته و به زیارت حرم ائمه هدی(ع) می رود.

گزارش امین الدوله از بقیع حدود سه صفحه متوسط است ولی مشتمل بر نکات جدید و بدیع می باشد.

مآخذ

بر بال بحران، ایرج امینی، تهران، 1388؛ سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج6، ص 288.

نیز نک- : امین الدوله در بقیع

سفرنامه بورتن ← دورنمای بقیع

سفرنامه تشرف به مکه معظمه ← تشرف به مکه معظمه

سفرنامه حاج ایازخان قشقایی← آزادی در زیارت

سفرنامه حج

سفرنامه حج، خاطرات سید عبدالمجید علوی در سفر به مکه و بقیع.

سید عبدالمجید علوی شوشتری متولد 1333، مقیم اهواز بوده است. او در سال 1382 یعنی در پنجاه سالگی عازم سفر حج شد. خاطرات و مشاهدات خود را از ابتدای سفر یعنی سوار تاکسی شدن برای رفتن به فرودگاه اهواز تا پایان سفر یعنی پیاده شدن از هواپیما در همان فرودگاه و عزیمت با تاکسی به طرف خانه نوشته و گزارش نسبتاً مطلوبی به نام سفرنامه ی حج پرداخته است. این سفرنامه در 1383 در اهواز منتشر شده است.

اهمیت آن به ریزنگری و پرداختی به نکته ها و سوژه های کوچک است. نیز مشکلات، آسیب ها و بدبختی های اجتماعی را با زبانی نرم و همراه با لطیفه و طنز بیان کرده است.

قسمتی از این سفرنامه درباره بقیع است. او در 11 مرداد 1382 به مدینه منوره وارد شده و فردای آن روز به زیارت بقیع شتافته است. در گزارش بقیع نخست به باور ها و اعمال شیعیان که موجب کینه و دشمنی می شود، می پردازد. در واقع به نوعی معتقدات، آراء و رفتار جامعه ی خودی را نقادی کرده و چنین رفتارهای خرافی و ناپسند را مهم ترین دلیل تنش بین مسلمانان به ویژه شیعیان و اهل سنت می داند. در ادامه به نقادی ادله وهابیون برای تخریب بقیع و تسویه قبور می پردازد. سپس نرم شدن پلیس امر به معروف عربستان و عدم سخت گیری آنان مثل گذشته را تحلیل کرده و ادله احتمالی آنان را بررسی می کند.

درباره بقیع اینگونه شروع می کند: پس از نماز صبح دیگر به هتل نیامدم. پس از تلاوت چند صفحه از قرآن، یکراست به بقیع رفتم. کاروان در بقیع بودند. البته فقط مردها. چون به زنها اجازه ورود به بقیع را نمی دهند. یک روز قبل از حرکتمان به سفر عمره، یکی از آشنایان که تازه از سفر عمره برگشته بود به من توصیه کرد که در بقیع نماز نخوانم چون او نماز خوانده و کتکها را خورده است.

ص: 373

در ادامه می نویسد: مرقد مطهر چهار امام معصوم(ع)، امام حسن مجتبی(ع)، امام سجاد(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع)، نه تن همسران حضرت رسول اکرم(ص)، ابراهیم فرزند رسول خدا که در یک سالگی از دنیا رفت، دو تن از دختران رسول خدا(ص) که همسران عثمان بوده اند، فاطمه بنت اسد مادر گرامی حضرت امیرالمؤمنین(ع)، ام النبین همسر حضرت امیرالمؤمنین(ع)، تعدادی از شهدای احد که مجروح بوده و پس از عزیمت بر اثر جراحات جنگ در مدینه به شهادت رسیده اند، عباس عموی پیغمبر(ص)، حلیمه سعدیه دایه حضرت رسول(ص) و تعداد زیاری از صحابه و تابعین در این قبرستان مدفون هستند. یک احتمال قوی نیز وجود دارد که مرقد مجهول المکان حضرت فاطمه زهرا(س) نیز در این قبرستان باشد.

مأخذ

سفرنامه حج، سید عبدالمجید علوی شوشتری، اهواز، مشعر، 1383، ص 94- 100.

سفرنامه حجاز

سفرنامه حجاز، گزارش سفر از عبدالماجد دریابادی از هند در سده 14ق.

علامه عبدالماجد الدریابادی از ادبا و عالمان بزرگ اهل سنت از منطقه دریاباد شبه قاره است. او در سال 1347ق/ 1939م عازم سفر حج و مکه و مدینه شد. مشاهدات و خاطرات خود را به سبک ادبی نوشت و سفرنامه حجاز را پس از بازگشت آماده چاپ نمود. این سفرنامه مثل ده ها سفرنامه شرقی دیگر تعریب شد و در قاهره منتشر گردید. فصلی از آن درباره بقیع است و به این مباحث می پردازد: اسامی بقیع، معرفی مدفونین در بقیع، حش کوکب.

مأخذ

سفرنامه حجاز، عبدالماجد دریابادی، ترجمه سمیر عبدالحمید ابراهیم، مقدمه سید سلیمان الندوی، قاهره، المجلس الاعلی للثقافة، 2004م، مقدمه ص201-206.

سفرنامه حج از ابوالقاسم مرجانی ← مرجانی آئین کلائی، ابوالقاسم.

سفرنامه حج میرزا علی خان

سفرنامه حج میرزا علی خان، درباره سفرنامه اعتمادالسلطنه و گزارش او از بقیع.

حاج میرزا علی خان ملقب به اعتمادالسلطنه و حاجب الدوله از کارگزاران وابستگان به دربار قاجاریه و مشخصاً فتحعلی شاه و محمدشاه بود. او در 1263ق همراه با مهد علیا همسر محمدشاه و مادر ناصرالدین شاه عازم مکه گردید و خاطرات و مشاهدات خود را در قالب سفرنامه ای نوشت.

این سفرنامه به کوشش سید علی قاضی عسکر در سال 1379، بر اساس نسخه خطی 4125 آستان قدس رضوی چاپ شد. به دلیل اهمیت مطالب و نکات مندرج در این سفرنامه و نیز با حذف بسیاری از پاورقی های لغوی غیرضرور و ویرایش جدید متن مجدداً در مجموعه سفرنامه های مکه قاجاری آورده شد.

سفرنامه موجود چیزی بیش از یک سفرنامه معمولی بوده و نویسنده به جز آنچه در گزارش سفر نوشته است، مباحثی در تاریخ و جغرافیای بسیاری از شهرهایی که از آنها عبور کرده به دست داده است. طبعاً این کار باید بعدها انجام شده باشد و او با استفاده از شماری از متون تاریخی و جغرافیایی، گزارش های مفصلی را به کتاب افزوده است.

سفر یاد شده دقیقا از شب شنبه 18 شعبان سال 1263 آغاز شده و در 26 جمادی الاولی 1264 با ورود به تبریز خاتمه یافته است.

مسیر حرکت وی از بغداد به سمت شمال، از شهرهای کرکوک، موصل، جزیره (شهر)، ماردین، ارفا، و سپس به حلب و از آنجا به حمص و حما و سپس دمشق رفته است. وی مسیر دمشق به سمت جنوب را شرح داده اما بدون آنکه به مدینه اشاره کند وارد بحث از مکه شده است. این در حالی است که وی الزاماً می بایست وارد مدینه منوره شده باشد، چنان که خودش هم اجمال در بیان مسیر به آن تصریح کرده است.

به نظر می رسد در ترتیبی که توسط فرزندش به مباحث

ص: 374

کتاب داده شده و اضافاتی که در آن وارد شده، این نظم و نسق سفرنامه ای بر هم خورده است. وی پس از مکه، شرحی از مدینه به دست داده و آنگاه به وصف شام و اماکن آن پرداخته است.

بازگشت وی نیز از همین مسیر بوده و نخستین گزارش سفرنامه ای او در بازگشت، جایی است که از خروج از حلب سخن می گوید. وی از حلب به سمت دیاربکر و سپس موصل آمده و از آنجا عازم وان و سپس تبریز شده و مراحل میان راه را شرح داده است.

آنچه افزون بر گزارش سفر در این کتاب آمده است، اطلاعات فراوانی درباره کشور عثمانی، و تاریخ برخی از شهرهاست که از شماری از تواریخ عمومی از جمله از تاریخ جهان نمای کاتب چلبی، رونویسی شده است.

صراحت لهجه وی در بیان برخی از مطالب عامیانه و نقد آنها نشان می دهد که متفاوت از حجاج معمولی است. وی جایی از حاجیان نقل می کند که وقتی کسوت کعبه را عوض می کنند، پرده قبلی ناله می کند و پرده جدید اظهار شعف می نماید. سپس می نویسد: «راوی این فقرات حاجی ها هستند، اگرچه حقیر ایستاده بودم و به جز صدای قرقره، چه در واکردن پوش کهنه، و چه در بالا کشیدن پوش نو چیز دیگر نفهمیدم، خدا کند این کتابچه به نظر حاجی ها نرسد، خاصّه حاجی دهاتی که حقیر را تکفیر می کنند، سهل است، جمع می شوند و شهادت می دهند که به زیارت مشرّف نشدی».

مناظره دو حاجی ایرانی جوان هم در مسجدالحرام و ورود وی به مباحث آنها و برخورد آنان به وی نیز شیرین و خواندنی است.

حضور مهد علیا در این سفر سبب شده است تا حجاج ایرانی، از حمایت برخوردار بوده و کمتر آسیبی ببینند.

بخشی از این سفرنامه درباره مشاهدات و شنیده های اعتمادالسلطنه درباره بقیع است. این بخش در مقاله ای به نام «بقیع نامه: گزارش سفر اعتمادالسلطنه» آمده است.

مآخذ

سفرنامه اعتمادالسلطنه، به کوشش سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1379؛ سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، 1389، ج1، ص 666-668.

نیز نک- : اعتمادالسلطنة

سفرنامه حج و راهنمای حاج← جنة البقیع

سفرنامه حرمین شریفین از رحمت اللّه بخارایی ← رحمت الله بخارایی؛ غرایب الخبر فی عجایب السفر

سفرنامه حسین شاکری ← خاطرات حسین شاکری

سفرنامه زنانه

سفرنامه زنانه، سفر زنان نخبه مسلمان به عتبات، بقیع و تدوین سفرنامه.

زنان شاخص و نخبه در دوره های مختلف به سفر حج رفته و پیرو آن به مدینه و بقیع رفته و بخشی از سفرنامه خود را به اماکن و مزارات بقیع اختصاص داده اند. در دوره قاجاریه تعداد زنان مسافر به مکه و نیز سفرنامه هایی که به بقیع پرداخته اند زیادتر شده است. یک دلیل آن افزایش زنان درباری است. شاهان قاجار هر کدام حرمسرایی داشته اند که حداقل پنجاه زن در آن زندگی می کرده است. و گاه تا هزار زن برای فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه نوشته اند. از سوی دیگر دوره قاجار مقارن با مشروطیت شد. آزادی زنان، حقوق زن، مساوات زن و مرد و افزایش امکان، تحصیل زنان و گسترش مراکز آموزش و بالاخره گسترش امکانات مسافرت آنان و تألیف سفرنامه از مباحث نوینی است که در این دوره پیدا شد.

از سفرنامه های مشهور دوره قاجاریه می توان به سفرنامه وقار الدوله همسر ناصرالدین شاه با عنوان روزنامه سفر عتبات و مکه در سال 1317ق؛ عصمت السلطنه دختر فرهاد میرزا و سفرنامه اش، خانم علویه کرمانی و سفرنامه اش اشاره کرد. اما از سفرنامه های دوره صفویه می توان به سفرنامه شهربانوبیگم با عنوان سفرنامه منظوم حج اشاره کرد.

ص: 375

مآخذ

سفرنامه منظوم حج، شهربانو بیگم (بانوی اصفهانی)، به کوشش رسول جعفریان، تهران، 1386؛ سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج7، ص9-10 و ج4، ص333-334.

سفرنامه عبدالمجید مجدی کردستانی

سفرنامه عبدالمجید مجدی کردستانی، گزارش سفر به مکه و مدینه و بقیع.

عبدالمجید بن کریم کردستانی سقزی مشهور به ملک الکلام و متخلص به مجدی است و در 1230ش در بانه ی کردستان چشم به جهان گشود.

او را به عنوان، ادیب و شاعر فرهیخته کرد، توصیف کرده اند که از خاندان اختیارالدینی در شهر بانه بوده است. خاندانی که تا سال 1251 حکمرانی بانه را برعهده داشته است.«مجدی» روز هشتم شعبان سال 1305ق/ 1264ش با جمعی از سنندج عازم مکه شد. پس از ده ماه و هیجده روز به ایران بازگشت.

نگارنده این سفرنامه مسافرتش به حج را در سال 1305-1306ق انجام داده و در مدت سفر دیدنی ها را یادداشت کرده، از مسافت بین منزل ها آمار تقریبی ساکنان شهر و شهرک های مسیر خبر داده، به کارخانه ها و موزه های ترکیه سر زده، از اماکن متبرکه و بناهای تاریخی دیدن کرده و هر جا از وجود دانشمندی با خبر شده به دیدارش رفته و در نهایت سفرنامه ای پرمطلب و پر از اطلاعات عرضه کرده است. وی دیوان شعری از خود بر جای گذاشت.

تاریخ وفات او را 1353ق، 1344ق و 1306ش نوشته اند. به نظر می رسد 1306ش که مستند مشاهیر ثبت کرده درست باشد.

او به دلیل اینکه شافعی مذهب بود، موضوعات و رخدادهای تاریخی را از منظر باورها و اعتقادات خودش می نگریست. از اینرو سفرنامه او حال و هوای دیگری دارد.

گزارش او از بقیع کوتاه ولی مشتمل بر نکات مستند می باشد. این سفرنامه به کوشش محمد طاهر سید زاده هاشمی به چاپ سپرده شد. در بخش بقیع نخست به فاطمه زهرا(س) و اهمیت وی و نیز مقبره اش در بقیع می پردازد. سپس برخی مقابر مهم دیگر و آداب زیارت آنها را معرفی می کند.

مأخذ

سفرنامه عبدالمجید ملک الکلام مجدی، عبدالمجید مجدی کردستانی (1230-1306ش)، به کوشش محمد طاهر سیدزاده هاشمی، تهران، توکلی، 1382، ص108و157.

سفرنامه عیاشی

سفرنامه عیاشی، تحلیل و بررسی این سفرنامه به ویژه نکات آن درباره بقیع.

محمد أمحزون استاد تاریخ اسلام در دانشگاه جدّه است، وی در سفری که به مکه و مدینه داشته، سفرنامه عبدالله بن محمد عیاشی را مورد تحقیق قرار داده، و علت این کار را جامع بودن آن سفرنامه از باب مطالب ادبی، فکری، اجتماعی، اقتصادی دانسته است. وی آن متن را جامع تر از سفرنامه های دیگر که نوعاً تاریخی، سیاسی و نظامی هستند دانسته است.

این کتاب شامل: مقدمه و سه فصل و یک تحقیق از محقق کتاب است. فصل اول شامل: عصر أبی سالم عیاشی، اوضاع مغرب در خلال قرآن یازده هجری و اوضاع مدینه زمانی که عیاشی به آن سفر کرده است. فصل دوم: معرفی عیاشی، معرفی سفرنامه ایشان، اساتید، شاگردان و تألیفات ایشان است. فصل سوم: بررسی کتابهای رحله عیاشی است که به خط ایشان و سه نسخه از آن می باشد. وی همچنین به مصادر اطلاعات وارد شده در آن سفرنامه پرداخته و نیز سفرنامه های که عیاشی نام برده، روش عیاشی و اسلوب آن را معرفی و بررسی کرده است.

در قسمت آخر به عنوان قسم المحقق مطالبی در باب مدینه، مسجد النبی(ص)، اهل مدینه، زمان ورودشان به مدینه، مدت اقامت و اماکن مدینه پرداخته است.

بقیع قبرستان قدیمی مدینه است که یهودی و غیریهودی، قبل از اسلام در آن دفن می شدند، برای آن

ص: 376

چندین نام است مانند بقیع الغرقد، چون درخت غرقد در آن وجود داشت و بقیع العمات، به دلیل دفن عمه های پیامبر(ص) که در شمال غربی آن دفن هستند. به محوطه بین بقیع و حرم پیامبر(ص) بین الحرمین می گفتند و همچنین بخشی در جوار آن که محله بنی هاشم نامیده می شد، چون بنی هاشم در آنجا ساکن بودند، مورد توجه وی بوده است.

برای بقیع فضیلت هایی است، از جمله اینکه پیامبر(ص) بسیار به زیارت این قبرستان می رفتند، در آن ائمه طاهرین، امام حسن مجتبی، امام زین العابدین، امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهم السلام دفن هستند و همچنین فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین(ع) و عباس عموی پیامبر دفن هستند، این شش نفر در یک مکان در کنار هم دفن شدند.

دختران پیامبر(ص)، رقیه، ام کلثوم، زینب؛ و نیز همسران پیامبر، ام سعد، ام حبیبه، عایشه، سوده، جویریة، حفصه، صفیه، و زینب همگی در خانه ای که متعلق به عقیل بود دفن شدند. و همچنین خود عقیل که در منزلش در بقیع دفن شد، در کتاب یاد شده اند.

عمه های پیامبر(ص)، صفیه و عاتکه و نیز فاطمه ام البنین مادر حضرت عباس از دیگر مدفونین بقیع هستند که وی نام برده است.

وی جمعاً از 35 قبر نام می برد و می افزاید که هزاران نفر از اصحاب و اهل بیت و علما و صلحا در آنجا دفن شده اند.

مأخذ

المدینة المنورة فی رحلة العیاشی، محمد أمحزون، مقدمه: سامی الصقار، کویت، دار الارقم، بی تا، 279 ص.

نیز نک- : مشاهدات عیاشی در بقیع؛ عیاشی، عبدالله بن محمد

سفرنامه محسن احمدوند ← سفر به بیت عتیق

سفرنامه محمدحسین فراهانی

سفرنامه محمدحسین فراهانی، معرفی این سفرنامه و نویسنده اش و بررسی مطالب آن درباره بقیع.

محمدحسین فراهانی (1264- 1331ق) از شخصیت های دوره قاجار و از درباریان سلطنت ناصری است. او در چند سفر همراه ناصرالدین شاه بوده است؛ از جمله در سال 1302ق به همراهان پادشاه برای سفر حج پیوست. پس از توجه شاه برای تدوین خاطرات و مشاهدات و شنیده هایش، از ابتدای سفر خود را مهیا برای تألیف سفرنامه ای متمایز نمود. از اینرو از نخستین منازل، گزارش های سودمندی عرضه کرده است. معمولاً صاحبان سفرنامه ها از وسط راه یا پس از گذشت چند منزل به فکر نوشتن سفرنامه می افتادند.

سفرنامه فراهانی دارای مقدمه ای طولانی نیست، بلکه پس از مقدمه ای مختصر، وارد خود سفرنامه می شود.

وی شب جمعه چهارم شوال 1302 از طهران حرکت کرده و پانزدهم ربیع الاخر سال 1303 به طهران بازگشت. او در شش ماه و یازده روز از راه عمومی حج یعنی مسیری که در آن زمان، حجاج تهران و شمال ایران از آن مسیر به حج مشرف شده و از همان مسیر بازمی گشتند، این سفر را به پایان رساند.

این سفرنامه یکی از بهترین و منظم ترین سفرنامه های حج است، بیشتر از این روی که نظم خاصی را در بیان مسائل مختلف مربوط به شهرها دنبال کرده و آن را از آغاز تا پایان به کار می گیرد. وی در بیان اوضاع شهرهای میان راه، تقریباً به طور یکسان از همه چیز شهر، از جمعیت، طوایف ساکن، آب و هوا، محصولات، آثار تاریخی شامل مساجد و مدارس و جز آن سخن گفته و علاوه بر آن، متین و اصولی، توصیف خود را از آن شهرها ارائه می دهد. البته درباره برخی از شهرها، به خصوص درباره لاهیجان، آن هم در بازگشت، شرح بلندی دارد، اما به طور کلی درباره شهرهای ایران، به یک قیاس، آگاهی های مفصلی ارائه داده و نه تنها از عالمان و بزرگان شهر بلکه از بسیاری از کارگزاران جزء شهر و اعضای خاندان های شناخته شده شهر نیز اطلاعاتی را ارائه می دهد.

ص: 377

یکی از جنبه های اطلاعاتی این سفرنامه که البته مانند آن در شماری دیگر هم وجود دارد، درباره شمار جمعیت شیعیان در نواحی مختلف قفقاز است. وی در این باره آگاهی هایی به دست داده و از شماری از مساجد، بویژه آنها که به دست شاه عباس ساخته شده یاد کرده است.

توجه وی درباره شیعیان سبب شده است تا از شیعیان مکه نیز گزارشی بدهد. وی درباره شمار آنان می نویسد: «و اهالی غالباً مذهب شافعی و حنفی دارند، و مالکی و حنبلی هم هست. و قریب شصت نفر شیعه دارد که اغلب همین مطوفین هستند که با عجم محشور و از سادات حسینی می باشند. و این شیعه ها چندان تقیه عجالتاً ندارند، واضح و آشکار اظهار تشیع می نمایند، و بعضی از همین شیعه ها در ایام عاشورا روضه خوانی می کنند. از جمله سید ابوالفضل که یکی از مطوفین و داماد موسی بغدادی، که موسی بغدادی نیز شیعه و از تجّار معتبر و اغلب معاملات شریف مکه و اعیان با اوست». این اطلاعات، نسبتاً تازه و جالب است.

اطلاعات

وی درباره شیعیان مدینه، یعنی نخاوله، می توانست بیش از این باشد، اما همان مقداری که آورده، بسیار سودمند است: «در شهر و قراء اطراف آن پانزده هزار خانوار سکنه دارد که قریب هشتاد هزار نفوس است. این جمعیت هفتاد هزار آن سنی اند که اغلب طریقه حنفی و شافعی دارند و قریب ده هزار آن شیعه اند. و شیعه آنها این چند طایفه است: نخاوله که خانه های آنها در جزو شهر و در بیرون سور مدینه نزدیک قبرستان بقیع است. و این طایفه اغلب فقیرند و زراعت و آبیاری اراضی و باغات دور شهر را می کنند. و حجّاج شیعه اغلب در خانه های نخاوله منزل می نمایند. بنی علی و هوب و فیروزه، این سه طایفه بعضی چادرنشین و برخی در قراء اطراف مدینه اند، و بعضی از اهالی عراق عرب اند که آباء و اجداد آنها در مدینه مجاور گشته و خودشان هم مانده و اغلب در وسط سور مدینه و بیرون مسکن دارند. و بعضی اشراف حسنی هستند که آنها هم در شهر متوقّف و از ملاک معتبر شهرند. و قریب چهار هزار شیعه در شهر و شش هزار در قراء اطراف شهر هستند».

گزارش او از بقیع مفصل است. ابتدا موقعیت جغرافیایی بقیع را توضیح داده، در ادامه برنامه روزانه بقیع در ایام حج را بیان کرده و اذعان می کند که هر روز درهای بقیع باز است و هر کس می خواهد می تواند برود و زیارت کند.

فصل بعد درباره مدفونین بقیع است و نویسنده در آن از بقعه زیبا و قبه حرم ائمه(ع) را گزارشی داده است. یک بخش سفرنامه درباره مدیریت بقیع و اخذ ورودیه از زائران ایرانی است. ورودیه یک قران تا پنج شاهی است. پس از پرداخت آن به هرگونه و به هر روشی می تواند زیارت کند و تقیه لازم نیست. آنگاه از بیت الاحزان سخن به میان آورده و اطلاعات سودمندی عرضه کرده است. سپس به بقعه ها و مقابر عثمان بن عفان، فاطمه بنت اسد و عمات حضرت رسول می پردازد و در آخر از اسماعیل و اسماعیلیه یاد کرده است.

فراهانی اطلاعات خود را نه تنها از منابع شفاهی بلکه از منابع مکتوب نیز برگرفته است. نیز از نوشته های جدید مانند سفرنامه فرهاد میرزا نیز استفاده کرده است. این استفاده، نشان می دهد که وی تحت تأثیر ادبیات سفرنامه نویسی دوره قاجاری بوده است. وی حتی از سفرنامه ناصر خسرو بهره برده و مطالبی از آن را مفصل نقل کرده است.

سفرنامه فراهانی دو بار چاپ شده است. یک بار به کوشش حافظ فرمانفرمائیان در سال 1342ش که توسط مرکز تحقیق و مطالعه تمدن و فرهنگ ایران و خاورمیانه دانشکده ادبیات چاپ شده و همراه با فهارس تفصیلی است. چاپ دوم آن به کوشش مسعود گلزاری در سال 1362ش توسط انتشارات فردوسی منتشر شده است.

مآخذ

سفرنامه فراهانی، به کوشش مسعود گلزاری، تهران، فردوسی، 1362؛ سفرنامه محمد حسین فراهانی، به کوشش حافظ فرمان فرمائیان، تهران، مرکز تحقیق و مطالعه، 1342؛

ص: 378

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج5، ص 11 - 14.

نیز نک- : محمد حسین فراهانی

سفرنامه مکناسی← احراز المعلی و الرقیب؛ رحلة مکناسی

سفرنامه مکه از مؤلف ناشناخته در 1288ق

سفرنامه مکه از مؤلف ناشناخته در 1288ق، سفرنامه ای از دوره قاجاری بعد از تخریب اول بقیع.

سفرنامه ای به نام سفرنامه مکه در مجموعه سفرنامه های حج قاجاری درج شده که توسط سید علی قاضی عسکر تصحیح شده و تاریخ اتمام سفرنامه 1288ق است. از محتوای آن پیداست که متعلق به دوره ناصری است و نویسنده آن از اعیان دربار و از شخصیت های مقرّب به ناصرالدین شاه و دارای روابط نزدیک با او است. حتی در سفر عتبات همراه ناصرالدین شاه بوده و ارادت کامل نسبت به او دارد. مؤلف از راه نجف اشرف و همراه کاروانی از این شهر عازم حرمین شده است. البته از طریق جبل رفته و برگشته است.

بخشی از این سفرنامه درباره بقیع است و مشکلات آن دوره حجاج در بقیع را به خوبی گزارش کرده است. مؤلف بعد از تخریب بقیع در 1221 و سیطره کامل آل سعود و وهابیون بر بقیع به آنجا رفته است. اما با قلم عامیانه و ساده وضعیت اسفبار بقیع را شرح می دهد. اطلاعات او بسیار سودمند است و برای طرح های تحقیقاتی مناسب است. در پایان بخش بقیع از پادشاه ایران تقاضا می کند تا مخارج ساخت بقیع را بپردازد نیز مخارج مستخدمین بقیع و مسجدالنبی را بپردازد تا اینقدر شیعیان ایرانی اذیت نشوند.

مأخذ

سفرنامه حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ج2، ص 586- 588.

سفرنامه مکه از نویسنده ناشناخته در 1299ق

سفرنامه مکه از نویسنده ناشناخته در 1299ق، گزارش سفر یک روحانی ایرانی مقیم نجف اشرف در سال 1299ق از مکه، مدینه و بقیع به صورت روزانه.

مؤلف این سفرنامه خودش را معرفی نکرده و نامش را ننوشته است؛ فقط خود و اثرش را «روزنامه سفر خیریت اثر أقل العلماء به مکه معظمه از نجف اشرف، روز دوشنبه چهارم ذیقعده سنه 1299» معرفی کرده است.

نشانه های عالم بودن او اندک است. از خود و خانواده اش شامل مادر و خواهرش، فراوان سخن گفته است. از همراهانش فراوان یاد کرده؛ اما این اشخاص تکراری و ناشناس هستند.

متن این سفرنامه در میان نسخه های خطی مرحوم میرجلال الدین محدث ارموی بوده که به کتابخانه مرکز احیاء میراث اسلامی در قم منتقل شده است.

این نسخه توسط رسول جعفریان تصحیح و در مجموعه سفرنامه های حج قاجاری آمده است.

مؤلف درباره موضوعات جغرافیایی، مثل دهات و محل های خاص اطلاعات سودمند داده است، به طوری که این سفرنامه برای پژوهشگران می تواند راه گشا باشد. در بخش بزرگی از این مسیر، طایفه حرب زندگی می کردند و بیشتر کارشان راهزنی و یا گرفتن پول زور از حجاج ازطریق رؤسا و مشایخشان بود. گاه روستای شیعه هم در این میان یافت می شد. یکی از آنها ده ابوزباح بوده که مؤلف ما در باره اش می نویسد: «این ده ابوزباح همش شیعه است و مال شیخ علی است شاگرد شیخ مرتضی. اول همگی سنی بودند، او آمد به مکه در مراجعت، این جا ماند و این ها [را که] قریب دو هزار نفر هستند، شیعه کرد. چهارطرف حربی هستند و این یک ده شیعه، قنات و باغات زیاد دارد.»

مؤلف به برخوردعربها با ایرانی ها و شیعیان اشاره می کند. خشونت، غارت اموال، باج گیری، حتی هتک ناموس و کشتن حجاج موضوعی است که توجه بسیاری از سفرنامه نویسان را جلب کرده است. این مؤلف هم مثل دیگران به این موضوع پرداخته است. مؤلف چنین نوشته است: امروز در حرم خواجه ها خیلی به عجم اذیت کردند،

ص: 379

بهانه می گرفتند، کتک می زدند، هر چه توی جیب بود خالی می کردند، و لباسش را می زدند. حتی ایلچی ها هم خیلی به ایرانی ها تعدّی کردند.

در موردی دیگر می نویسد: خواجه ها بنا کردند عجم ها را زدند. ده نفر را سر و دست شکستند و کفش های آن ها را نگاه داشتند ندادند؛ و هر که نزدیک می رفت می زدند.

آنها پانزده نفر از خواجه ها و شریف عون معتقد به تشیع را حبس نمودند. نیز حرف زدن با عجم را ممنوع کرده و در صورت تخلف پانزده روز حبس و پنجاه لیره جریمه می شود.

وی در مقایسه میان مردم مدینه و مکه، مردم مدینه را مردمانی بد و مؤذی معرفی می کند.

غیر از این مطالب، نکات دیگری درباره بقیع دارد که در مقاله جشن عاشورا آورده ایم.

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج4، ص736-739.

نیز نک- : جشن عاشورا

سفرنامه مکه تألیف عبدالحسین خان میرپنجه افشار ← عبدالحسین خان میرپنجه افشار

سفرنامه مکه تألیف میرزا علی هسته ای اصفهانی ← هسته ای، میرزا علی

سفرنامه مکه میرزا جلایر ← میرزا جلایر

سفرنامه مکه نوشته ایازخان قشقایی← آزادی در زیارت

سفرنامه مکه نوشته عصمت السلطنة ← عصمت السلطنة

سفرنامه منظوم حج، بانوی اصفهانی(شهربانو بیگم) ← شهربانو بیگم

سفرنامه میرزا داود: وزیر وظایف ← میرزا داوود

سفرنامه وزیر وظایف ← میرزا داوود

سفرنامه هدایة السبیل وکفایة الدلیل ← هدایة السبیل

سفیان بن حارث

سفیان بن حارث، از صحابه رسول خدا و مدفون در بقیع.

سفیان یکی از صحابه رسول خدا(ص) بود. درباره وی گفته اند که روزی اطراف خانه عقیل به کنجکاوی و جستجو پرداخت؛ عقیل از او پرسید دنبال چه هستی؟ گفت: دنبال محل قبری برای خود می گردم. عقیل نیز او را به خانه خود برد و قبری برای وی حفر کرد. دو روز نگذشت که سفیان بن حارث وفات یافت و این در سال بیست هجری بود؛ لذا وی را همان جا مدفون ساختند. عقیل نیز وقتی وفات یافت کنار او مدفون شد. در آن هنگام به این مکان مشهد عقیل می گفتند.

مأخذ

تاریخ آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص 366.

نیز نک- : دار عقیل

سقزی، عبدالمجید ← مجدی میرزا عبدالمجید محمود

سکین بن دومه ← ابوهریره دوسی

سکینه بنت الحسین(ع)

سکینه بنت الحسین(ع)، دختر امام حسین(ع)، و مدفون در بقیع.

سکینه دختر رباب بنت امرء القیس و حسین بن علی(ع) بود. یعنی پدربزرگ مادری او از شعرای بزرگ عرب و بسیار مشهور بود. امام حسین(ع) او را بسیار دوست می داشت. این محبت نه تنها چون دخترش بود بلکه به دلیل اخلاقیات و سجایای نیکوی سکینه بود. او دارای مکارم اخلاقی، مناقب فاخر، فضایل انسانی و کمال و جمال بود به همین دلیل او را ملقب به عقیله قریش دانسته اند. اهل ذوق و ادب بود و جلسات نقد شعر نیز برگزار می کرد.

او در حادثه کربلا 15 تا 22 ساله بود. برخی منابع نوشته اند در کربلا با عبدالله بن حسن مجتبی(ع) پسرعمویش ازدواج کرد. البته عبدالله در کربلا به شهادت رسید. سکینه سپس با مصعب بن زبیر ازدواج کرد.

سکینه در مدینه سکونت داشت و در سال 117ق در حال که 80 سال داشت درگذشت. شیبه بن نصاع المقرئ بر او نماز گذارد و در بقیع به خاک سپرده شد.

ص: 380

مآخذ

انساب الاشراف، بلاذری، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، مؤسس الاعلمی، ص197؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دارصادر، ج8، ص475؛ معجم البلدان، یاقوت حموی، قاهره، 1425ق، ج2، ص468.

سکینه سلطان ← وقار الدوله

سلام بر بقیع

سلام بر بقیع، درود رسول اکرم(ص) بر اموات و خفتگان در بقیع.

حضرت محمد(ص) همانگونه که بر مردم زنده، سلام را لازم می دانست و به هنگام دیدن هر فرد حتی افراد خردسال، به آنان سلام می کرد، وقتی به بقیع می رفت به اموات و مردگان هم سلام می نمود. در روایتی از حضرت چنین نقل شده که در بقیع خطاب به مدفونین فرمود:

« اَلسَّلامُ عَلَیکُمْ دارَ قَوْمٍ مُؤْمِنین، وَ اِنّا اِنْ شاءَ الله بِکُمْ لاحِقُون، اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لأَهْلِ بَقیع الْغَرْقَد. اَللَّهُمَّ لاتحرمنا أًجْرَهُم وَ لاتفتنّا بعدهم. اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لَنا و لَهُمْ».

از عایشه نقلی است: برخی شب ها شاهد بوده رسول خدا(ص) به آرامی از بستر بر می خاست و بیرون می رفت. یک بار او را دنبال کرد و دید که حضرت به بقیع رفت و به دفن شدگان سلام عرض کرد و برای آنان طلب استغفار کرد. از همو نقل شده است که پیامبر وقتی در آخر شب به بقیع می رفت، می فرمود: « اَلسَّلامُ عَلَیکُمْ دارَ قَوْمٍ مُؤْمِنینَ وَ اَتاکُمْ ما تُوعَدونَ غَداً مُؤَجَّلونَ وَ إِنّا اِنْ شاءَ اللهُ بِکُمْ لاحِقُون. اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لاَهْلِ بَقیع الْغَرْقَدِ».

همچنین نقل شده است که حضرت در برابر بقیع می ایستادند و می فرمودند: « اَلسَّلامُ عَلَیکُمْ یا أًهْلَ الْقُبُور مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمین».

این روایات گویای احترام و منزلتی است که حضرت برای اموات بقیع قائل بود و چون زنده ها به آنان درود و سلام می فرستاد.

رسول اکرم(ص) گویا به دستور الهی آخرین بار و چند روز قبل از رحلت، به بقیع رفت. در آنجا ضمن استغفار بر گذشتگان، سخنان پرباری بیان فرمودند نیز سلامی بر اموات گفتند که به عنوان السلام علی البقیع معروف است: السلام علی البقیع وماضمّ من الانبیاء والمرسلین والصدیقین والشهداء والصالحین. یعنی درود بر بقیع و بر آن پیامبران و فرستادگان و صدیقین و شهیدان و نیکان که در بقیع آرمیده اند.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1387، ص328؛ دائرةالمعارف تشیع، ج3، ص 383؛ التعریف بما آنست دار الهجرة، المطری، مدینه، المکتبة العلمیة، 1372ق، ص41؛ الکافی، ثقة الاسلام کلینی، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب، ج4، ص559؛ نزهة الناظرین، سید جعفر بن اسماعیل مدنی برزنجی، قاهره، 1998م، ص279.

نیز نک- : سلام در احادیث

سلام بر فاطمه(ع) در بقیع

سلام بر فاطمه(ع) در بقیع، توصیه به سلام بر فاطمه(ع) به هنگام زیارت مرقد ایشان.

شیخ ابوالعباس مرسی روایتی نقل کرده که می گوید: وقتی به زیارت بقیع رفتید و به مرقد عباس رسیدید، بر فاطمه(ع) احترام کرده و این متن را به عنوان درود بر ایشان بخوانید: السلام علیک یا فاطمه یا بنت سید المرسلین، السلام علیک یا خیر من ولدت البنات و البنین، السلام علیک یا ام سیدی شباب اهل الجنة اجمعین، السلام علیک یا سیدة نساء العالمین، السلام علیک یا حلیلة حامی حوزة الدین، السلام علیک و رحمة الله و برکاته.

این روایت را العباسی (سده 10ق) در کتاب عمدة الاخبار آورده است. این کتاب از آثار مهم بقیع شناسی است.

فاطمه(ع) بعد از وفات پدرش، هفتاد روز بیشتر زندگی نکرد، پس از درگذشت شبانه توسط مردان و زنان نزدیک، بدون اعلام عمومی و بدون اینکه مردم بدانند، بنابر نقلی به بقیع حمل شد و در محلی دفن شد که اکنون مرقد امام حسن بن علی(ع) در کنار آن است.

مأخذ

عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد بن عبدالحمید العباسی، به کوشش محمد الطیب الانصاری و حمد الجاسر، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، بی تا، ص155.

ص: 381

سلام در احادیث اهل سنت

سلام در احادیث اهل سنت، سلام رسول خدا(ص) بر خفتگان در بقیع.

حداقل دو حدیث از رسول خدا(ص) نقل شده که با واژه سلام بر اموات بقیع درود فرستاده است. این روایات معمولاً به عنوان فضایل و محاسن بقیع ذکر شده است. مهم تر اینکه این احادیث در منابع روایی وهابیت هم آمده است. سلام بر اموات، تکریم و بزرگداشت و احترام به مردگان است و در سیره رسول خدا(ص) چنین عملی به عنوان یک وظیفه شرعی مورد تأکید قرار گرفته است. به طوری که مسلمانان با اقتدا بر سیره نبوی باید همین اعمال را انجام دهند و اموات را مورد تکریم قرار داده و به آنان احترام بگذارند. در حالی که خط مشی وهابیون خلاف این است و مدعی هستند که تکریم اموات نوعی شرک است.

متن «روایات سلام بر اموات» چنین است:

عایشه از قول حضرت رسول(ص) می گوید: السلام علیکم دار قوم مؤمنین(الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة، ص596)

در روایت دیگر از عایشه نقل شده که خداوند توسط جبرئیل به رسول خدا(ص) امرکرد تا به بقیع رفته و برای اموات استغفار نماید. عایشه هم همراه حضرت روانه بقیع می شود و به هنگام رسیدن به بقیع از حضرت می پرسد چگونه برای اموات استغفار کنم. حضرت در پاسخ می فرماید بگو: السلام علی اهل الدیار من المسلمین و المؤمنین.

هر دو روایت از نظر سند و سلسله راویان مشکلی ندارد. به همین دلیل تقریباً در همه مجامع روایی مهم اهل سنت از قدیم تا کنون آمده است. اما از نظر محتوایی، سلام یعنی آرزوی سلامتی و اینکه بدون مشکل و آسیب در برزخ حیات داشته باشد، سپس در قیامت به خوبی و سعادتمندی محشور شده و در خدمت اسلام و قرآن باشند. به عبارت دیگر دلالت التزامی«سلام بر بقیع» تکریم اموات و بزرگداشت آنان است. این نکته با خط مشی وهابیت تعارض دارد. هم اکنون شرطه ها یا مأمورین امر به معروف که اطراف بقیع؛ حتی در مسجد نبوی و در کنار بقعه خضرا و حرم نبوی حضور دارند تأکید می کنند که فقط قرآن و نماز خوانده شود و با هر گونه دعا خواندن یا بردن زیارتنامه و کتب ادعیه و سلام دادن بر پیامبر(ص) و بقعه نبوی مخالفت و برخورد می نمایند.

مآخذ

الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة، صالح بن حامد سعید الرفاعی، المدینة المنورة، دارالخضیری، 1418ق، ص596-597؛ السنن الکبری، احمد بن شعیب النسائی، به کوشش سید الجلیمی و صبری الشافعی، قاهره، نشر مکتبة السنة، 1410ق، ج4، ص79 و ج5، ص249؛ عمل الیوم اللیلة، احمد بن شعیب النسائی، به کوشش فاروق حمادة، ریاض، مطبعة النجاح، 1401ق، ص279.

نیز نک- : سلام بر بقیع

سلجوقیان

سلجوقیان، اهتمام این سلسله حکومتی به عمران و آبادانی بقیع.

رکن الدین ابوالمظفر مشهور به برکیارق (474 یا 471-498ق) چهارمین پادشاه سلاجقه، بر عراق و عتبات عراق و نیز مکه و مدینه حاکمیت داشته و علاقه خاصی به عمران و شکوه مکان های مقدس داشت. در همین دوره ابوالفضل اَسْعَد مشهور به مجدالملک قمی یا مجدالملک بلاسانی را برای عمران بقیع در مدینه مأمور کرده بود. مجدالملک قمی (مقتول 492ق/ 1099م) در این زمان وزیر برکیارق بود. مجدالملک قمی کارشناس و معماری را برای تعمیر و ترمیم قبه مزار ائمه(ع) و عباس بن عبدالمطلب به مدینه اعزام کرده بود. این معمار در 495ق کشته شد. با توجه به اینکه خود مجدالملک قمی در 492ق به قتل رسیده بود، در واقع به هنگام قتل معمار و کارشناس اعزامی، خود مجدالملک قمی در قید حیات نبود و سه سال پیش از قتل معمار، خودش نیز به قتل رسیده بود.

مجدالملک از وزیران و مستوفیان کاردان دولت سلجوقی بوده و به داشتن فضل و دوستی با فضلا و شعرا

ص: 382

معروف بود و معتقد به مذهب شیعه بوده است. او برای مشاهد ائمه اطهار(ع) در بقیع، کاظمین، حضرت عبدالعظیم(ع) در ری بارگاه ساخت. پیکرش را پس از قتلش در جوار بارگاه امام حسین(ع) به خاک سپردند.

مآخذ

دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج12، ص 393؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج10، ص 352.

سلطان حسین تابنده گنابادی ← خاطرات سلطان حسین تابنده گنابادی

سلطان محمود دوم ← محمود عثمانی دوم

سلطان محمود غزنوی

سلطان محمود غزنوی، مهم ترین پادشاه ترک نژاد سلسله غزنوی در سده 4 و 5ق و تعمیر کننده بقعه حرم ائمه در بقیع.

غزنویان سلسله ای از پادشاهان بودند که بین سال های 366 تا 583ق در شهر غزنه (شهری در شرق افغانستان کنونی و 150 کیلومتری کابل) به حکومت رسیدند. سلطان محمود غزنوی قدرتمندترین پادشاه این سلسله بر نواحی وسیعی از ایران، شبه قاره، تخارستان و سیحون حکم راند. فتوحات او در هند و آسیای مرکزی، غنایم و ثروت زیادی نصیبش کرد و قدرت او را افزایش داد. سلطان محمود غزنوی بین سال های 389 تا 421ق حکومت را در دست داشت. در این دوره فرهنگ و ادبیات رشد چشمگیری کرد. چون محمود به علوم علاقه خاص داشت و از عالمان حمایت می کرد. دربارش محل رفت و آمد شعرا و دانشمندان بود. گفته اند صدها شاعر و ادیب در دربار محمود حضور داشتند. نیز اقدامات و فعالیت های مذهبی و دینی داشت. برخی اسناد اقدام او برای تعمیر بقعه حرم ائمه بقیع را تأیید کرده است.

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، تهران، 1389، ج11، ص516؛ «فاجعه بقیع: داغی فراموش نشدنی»، محمد ابراهیم فلاحی، اخبار شیعیان، ش47، مهر 1388، ص38.

سلطان مراد میرزا ← دلیل الانام فی سبیل زیارة

سلف الامة

سلف الامة، وصف مدفونین بقیع در حدیث نبوی.

بر اساس گزارش ابن عساکر (614- 686ق) در کتاب اتحاف الزائر رسول خدا(ص) در بسیاری از روزها یا شب ها برای زیارت اموات بقیع به آنجا می رفت. اموات مدفون را با عنوان سلف الامة خطاب می کرد. سلف الامة، مقلوب امت سلف یا امت پیشین به معنای گذشتگان و کنایه از پیشگامان، نخبگان و شخصیت های مؤثر و کارآمد است.

مأخذ

اتحاف الزائر، عبد الصمد بن عبد الوهاب بن عساکر، به کوشش مصطفی عما منلا، مدینه، مرکز بحوث و دراسات، 2005م، ص95.

سلمان فارسی و بقیع

سلمان فارسی و بقیع، رؤیت نشانه نبوت بر بدن رسول خدا(ص) در بقیع توسط سلمان.

سلمان فارسی ملقب به ابوعبدالله (درگذشت مدائن 36ق) از اصحاب برجسته رسول خدا(ص) بود. اصالت او از ایران و جی اصفهان یا رامهرمز بود. از نوجوانی و جوانی در پی یافتن دین صحیح بود. از اینرو به جاهای مختلف مسافرت کرد. بالاخره به حجاز رفت و به اسارت بنی کلب درآمد. رسول خدا(ص) او را خرید و در سال اول قمری آزاد کرد. او با تمام وجود در خدمت اسلام و پیامبر(ص) بود. پس از وفات آن حضرت، مدافع وصی او یعنی علی بن ابی طالب بود. بالاخره به اذن امام علی(ع) به ولایت مدائن منصوب شد و در همانجا درگذشت و نزدیک ایوان کسری به خاک سپرده شد و اکنون مرقدش در آنجا زیارتگاه است.

سلمان از بزرگان ایران شنیده بود که پیامبری با مهر و مُهْر نبوت بر کتفش ظهور می کند. او درصدد بود این علامت را ببیند. روزی رسول خدا(ص) برای تشییع و دفن یکی از انصار به بقیع آمده و در گوشه ای نشسته بود. سلمان در صدد برمی آید خاتم (مهر) نبوت را ببیند. رسول خدا(ص) متوجه شده و لباس خود را کنار می زد. سلمان با دیدن مهر نبوت روی آن افتاده و شروع به

ص: 383

بوسیدن می کند (دلائل النبوة، ص42؛ الغاراة، ص432؛ المعجم الکبیر، ج6، ص225).

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص119؛ دانشنامه دانش گستر، ج9، ص822؛ دلائل النبوة، اسماعیل بن محمد التیمی الاصفهانی، ریاض، دارطیبه، 1416ق؛ الغاراة، ابراهیم بن محمد ثقفی، ترجمه عزیزالله عطاردی، تهران، انتشارات عطارد، 1373 ؛ المعجم الکبیر، سلیمان بن احمد الطبرانی، به کوشش حمدی السلفی، بغداد، دارالعربیة للطباعة، 1399ق.

سلمة بن اکوع

سلمة بن اکوع، صحابی رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابومُسلم سلمة بن اکوع در بیعت رضوان با پیامبر بیعت کرد و تا آخر عمر در کنار آن حضرت ماند. او فردی شجاع، خبیر و آگاه بود.

سلمه بن اکوع همراه پیامبر در جنگ های مختلفی شرکت داشت. برخی مورخین غزواتی را که او در آنها حضور داشت، هفت جنگ دانسته اند. گفته خودش هم مؤکد اینست که در هفت غزوه همراه رسول اکرم(ص) بوده و در هفت مرحله با مبارزان و مجاهدان از مدینه خارج شده است. اما پس از رحلت رسول اکرم(ص) وی در کنار خلفای سه گانه وفاداری خود را اظهار نمود. او در سال 32ق بدرود حیات گفته و در بقیع به خاک سپرده شد. اما مؤلف الروضة المستطابة وفات او را در سال 74 و عمرش را هشتاد سال می داند.

مآخذ

«خفتگان در بقیع»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ش 75؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص46-47؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار الکتب العلمیة، بی تا، ج5، ص 180.

سلمة بن سلامة

سلمة بن سلامة، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابوعوف سَلَمَة بن سلامة بن وقش الانصاری یکی از هفتاد بیعت کننده با رسول اکرم در عقبه سوم است. اینان به نمایندگی از مردم مدینه به مکه رفتند و با پیامبر اکرم(ص) بیعت کردند و حضرت را به مدینه دعوت نمودند. پس از بیعت، تمامی عمرش را در راه بسط و ترویج اسلام گذراند. مورخین تصریح کرده اند در همه غزوات همراه رسول اکرم حضور داشت. البته اجماع و توافق هست که سلمه در عقبه اول همراه با شش نماینده دیگر مردم مدینه حضور داشت.

او را از فضلای صحابه دانسته اند، نیز از مجاهدینی که همه عمر را به جهاد پرداختند. چون پس از رحلت رسول الله(ص) فعالانه برای توسعه قلمرو اسلامی می کوشید و در جریان موسوم به فتوحات شرکت فعال داشت. به همین دلیل خلیفه دوم، عمر بن خطاب او را به عنوان جانشین خودش و امیر مدینه گماشت.

او در سال 45ق یا 34ق درگذشت. به هنگام وفات عمرش هفتاد سال بود. پس از تغسیل و تکفین در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص46.

سلمة بن عبداللّه

سلمة بن عبداللّه، از اصحاب پیامبر(ص) و کارگزاران دولت امام علی(ع) و مدفون در بقیع.

نام مادرش هند یا رمله مشهور به ام سلمه است که پس از درگذشت شوهرش عبدالله بر اثر جراحات جنگ احد، با رسول خدا(ص) ازدواج نمود. ام سلمه از پیشتازان در ایمان آوردن به نبوت، رسالت و اسلام بود، مخفیانه در خانه ارقم بن ابی ارقم خدمت حضرت رسید و اظهار اسلام نمود. در حالی که برادرش عبدالله و عمویش ابوجهل به شدت مخالف اسلام و مسلمانان بودند. همسر نخست او و پدر سلمه، عبدالله بن عبد الاسد مکنی به ابو سلمه پسر عمه حضرت رسول(ص) بود. پدر و مادر سلمه پیش از هجرت به حبشه ازدواج کردند و سلمه در حبشه متولد شد.

سلمه همراه پدر و مادرش پیش از پیمان عقبه اول به مکه بازگشتند؛ زیرا فکر می کردند شرایط بهتر شده

ص: 384

است. اما با مشاهده خرابی اوضاع مکه قصد مهاجرت به یثرب را داشتند که بنی مخزوم مانع شدند. ابو سلمه به تنهایی به یثرب رفت. از اینرو خویشاوندان سلمه را از مادرش گرفتند اما با مقاومت مادر، دست سلمه آسیب دید. ام سلمه حدود یک سال در بیابان های بین مکه و مدینه ماند تا اینکه فرزندش را ستاند و راهی یثرب شد. رسول خدا(ص) سلمه را بسیار گرامی می داشت (تاریخ اسلام، ج5، ص488- 489). او در دوران حکومت امام علی(ع) در کنار حضرت و از کارگزاران حضرت بود. در نبردهای جمل و صفین حضور داشت. مدتی فرماندار بحرین بود و بالاخره در سال 83ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

الاستیعاب، ابن عبد البر، به کوشش البجاوی، بیروت، 1412ق،ج3، ص1159؛ اسد الغابة، ابن اثیر، بیروت، دارالکتاب العربی، بی تا، ج5، ص560؛ الاصابة، ابن حجر عسقلانی، به کوشش علی معوض، بیروت، 1415ق، ج8، ص 404- 405؛ الامامة و التبصرة، ابن بابویه، قم، مؤسسه امام هادی(ع)، 1404ق، ص45- 46؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، به کوشش عمر عبد السلام، بیروت، 1410ق، ج5، ص488- 489؛ السیرة النبویة، ابن هشام، به کوشش محمّد محیی الدین، قاهره، 1383ق، ج2، ص321؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار صادر، بی تا، ج8، ص86 و ج3، ص239.

سلیم خان تکابی

سلیم خان تکابی، زائر بقیع در 1310ق و مؤلف گزارشی درباره این قبرستان.

حاجی سلیم خان از شخصیت های دوره قاجاریه و از خان های کرد منطقه تیکان تپه یا تکاب امروزی بوده است. او همراه با نزدیکان و اقوام به حج رفته و مشاهدات و شنیده های خود را یادداشت نموده و سفرنامه ای با عنوان حج نامه ساخته است.

سلیم خان سفرش را از ماه شعبان سال 1310 آغاز و در 28 ربیع الثانی 1311 به اتمام رسانده است. از اینرو این سفر نه ماه به طول انجامیده است.

حاجی سلیم خان در تکاب موقعیت ممتاز و منحصر به فردی داشته و در همین سفر، زمانی که به تبریز رسیده نزد مظفرالدین میرزای ولیعهد رفته و ضمن اجازه گرفتن از او برای رفتن به سفر حج، از او نشان و درجه سرتیپی و خانی دریافت کرده است. نیز ولیعهد دستور داد تا به سفیر کبیر ایران در استانبول، ناظم الدوله میرزا ملکم خان، گفته شود که احترامات لازمه را نسبت به سلیم خان مبذول دارند و او هم چنین کرده و وی در سفرنامه از این مسأله یاد کرده است.

بر اساس برخی اسناد سلیم خان پیش از سال 1326ق درگذشته است.

گزارش او از بقیع مفصل است. البته ساختار و نوع مطالب او با دیگر سفرنامه ها متمایز و متفاوت است. چون سلیم خان بیشتر زیارت نامه هایی که قرائت می کرده را گزارش کرده و روش و آداب زیارت مراقد را توضیح می دهد. بهرحال آزادی عملی که زائران داشته اند و به راحتی به زیارت می پرداخته اند، قابل توجه است. او همچنین در اثر خویش دیگر جنبه های جذاب بقیع و زیارت بقیع را توضیح می دهد.

مآخذ

تاریخ و جغرافیای میاندوآب و تکاب و شاهین دژ، جمشید محبوبی، 1370؛ تکاب افشار، علی محمدی، 1369؛ سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج6، ص 9-10.

نیز نک- : حج نامه

سلیمان الغُماری المالکی

سلیمان الغُماری المالکی، دانشمند زاهد مالکی و مدفون در بقیع.

ابو ربیع سلیمان الغماریّ المالکیّ، تاریخ تولد او در منابع نیامده اما در سده 7ق می زیسته است. او مفتی پیروان مالکیه و فقیه مالکیان در مدینه بود. نیز گرایش عرفانی و زاهدانه داشت. در مدرسه شهابیه در مدینه ساکن بود. بالاخره پس از عمری تلاش علمی و اجتماعی در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج2، ص225- 227.

ص: 385

سلیمان عثمانی قانونی

سلیمان عثمانی قانونی، از پادشاهان برجسته عثمانی و آباد کننده بقیع.

از او به نام های سلیمان اول؛ سلیمان خان اول؛ سلطان سلیمان خان بن سلیم شاه یاد شده است. دهمین و بزرگترین سلطان عثمانی است که در 900ق زاده و در 926ق بر تخت سلطنت جلوس کرد؛ و تا 974ق سال درگذشت، حاکمیت را بر عهده داشت. او سلطانی مقتدر بود؛ برای عظمت عثمانی بسیار کوشید و قلمرو عثمانی را توسعه بخشید. از سوی دیگر به ادبیات، شعر و تاریخ علاقه داشت و آثاری از او باقی مانده است. در مناطق تحت امر خود، آبادانی را رواج داد و با فقر و تبعیض مبارزه می کرد.

او به ویژه مکه و مدینه را بازسازی کرد و بر آبادانی آنها افزود. از جمله در سال 950ق مرقد عایشه را مرمت کرد و توسعه داد و جاهایی از این بقعه را کاملاً بازسازی کرد، به طوری که مقبره های ام کلثوم بنت رسول الله و رقیه در آن بقعه قرار می گرفتند.

اولیا چلبی در سده 11ق با سفر به مدینه و بقیع و مشاهده اقدامات سلطان سلیمان، گزارشی درباره آن در سفرنامه خود آورده است.

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، ج9، ص834-835؛ الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریب احمد المرسی، القاهره، 1999م، ص150.

سمرة بن جندب

سمرة بن جندب، صحابی و مدفون در بقیع.

سمرة بن جندب بن هلال بن حریج مرة بن هزن بن عمرو، مکنّی به اباسلیمان در سال دوم یا سوم قمری دعوت رسول الله(ص) را پذیرفت؛ هر چند از آغاز مسلمانی نسبت به فرایض بی مبالاتی داشت. درباره شرکت او در غزوات، گزارش روشنی در تاریخ دیده نمی شود.

زراره از حضرت امام محمدباقر(ع) نقل می کند که فرمودند: سمرة بن جندب درخت خرمایی در باغستان مردی از انصار داشت. خانه انصاری در ابتدای باغ بود و سمره هرگاه می خواست وارد باغ شود، بدون اجازه می رفت کنار درخت خرمایش. انصاری تقاضا کرد که هر وقت می خواهی داخل باغ شوی، اجازه بگیر. سمره به سخن او ترتیب اثر نداد و بدون اجازه وارد می شد. انصاری به حضرت رسول(ص) شکایت برد و جریان را عرض کرد. حضرت از پی سمره فرستاده و او را از شکایت انصاری آگاه کردند و دستور دادند هر گاه خواستی داخل شوی، اذن بگیر. سمره امتناع ورزید. آن جناب فرمود: پس درخت خود را بفروش. قیمت زیادی هم به وی پیشنهاد کردند. او راضی نشد. پیامبر(ص) قیمت پیشنهادی را بالا و بالاتر برد، اما او نپذیرفت. تا اینکه فرمودند: در مقابل این درخت، درختی در بهشت برایت ضامن می شوم. او باز از واگذاری درخت امتناع کرد. سپس رسول اکرم به صاحب باغ دستور داد برو و درخت را از جا کنده، در برابرش بینداز که در اسلام زیان و زیان رساندن به دیگران مجاز نیست.

سمرة بن جندب، حتی در دوران خلافت خلیفه دوم به فروش خمر می پرداخت. وقتی به عمر خبر رسید که سمره شراب می فروشد، گفت: خدا بکشد سمره را، مگر نمی داند که پیامبر - که درود و سلام خدا بر او باد - گفت: خدا لعنت کند یهود را، خدا بر آنها فروش پیه را حرام کرد اما آنها بردند و فروختند.

سمرة بن جندب، افزون بر فروش شراب، به دستور معاویه، آیاتی را که در فضیلت علی(ع) آمده بود در شأن ابن ملجم مطرح کرد و روایاتی را به پیغمبر خدا(ص) نسبت داد که خود، ماجرایی مفصل دارد و از حدّ نوشتار کنونی خارج است. سمرة بن جندب در کنار خلفا حضوری فعال داشت و در دوران معاویه، مدتی فرمانداری بصره به او وانهاده شد و در آنجا مسکن گزید ولکن طبق برخی نقل ها، از فرمانداری عزل گردید، مریض شد و به مدینه بازگشت.

سمرة بن جندب، نفرین شده پیامبر(ص) است؛ زیرا

ص: 386

پیامبر از احفال او ناخشنود بوده و نفرینش کرد که خداوند در دنیا نیز او را به آتش بیفکند. در اثر این نفرین او در درون خود، احساس سوزش و حرارتی شدید می کرد و همواره سعی می کرد خود را به آب سرد بیندازد تا از حرارت بدنش کاسته شود. مرگ سمره در سال 58 یا 59 هجری بود. گروهی از مورخان محل دفن وی را بصره دانسته اند، اما برخی نظیر ابن اثیر، که زندگی وی را شرح داده، می نویسد: بعد از گرفتار شدنش به مریضی، به مدینه آمد، در مدینه از دنیا رفت و در بقیع مدفون گردید.

مآخذ

احیاء علوم الدین، محمد بن محمد غزالی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا، ج1، ص 1207؛ اسد الغابة، ابن اثیر جزری، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1980م، ج7، ص 377-378؛ الایضاح، فضل بن شاذان، به کوشش جلال الدین الحسینی الارموی، بی جا، بی نا، بی تا، ص 543؛ السنن المأثورة، محمد بن ادریس الشافعی، به کوشش عبدالمعطی مقلجی، بیروت، دار المعرفة، 1406ق، ص 284؛ صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، بیروت، دار الفکر، 1401ق، ص 188؛ منهاج السنة، ابن تیمیة، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1988م، ج4، ص 293.

سمهودی از نگاه سخاوی

سمهودی از نگاه سخاوی، گزارش شمس الدین سخاوی از سمهودی.

کتاب التحفة اللطیفه نوشته شمس الدین محمد سخاوی درباره عالمان و مشاهیر مسلمان است. به ترتیب الفبای نام از آ تا یا است. زندگی سمهودی را ذیل نام علی بن عبدالله حسنی سمهودی شافعی ذیل الحرمین در حرف عین آورده است. این زندگی نامه نزدیک 20 صفحه و طولانی و مفصل ترین زندگی نامه کتاب است. سخاوی فعالیت های علمی سمهودی به ویژه تحقیقات او در عرصه مدینه شناسی را به تفصیل معرفی کرده است. در پایان می نویسد سمهودی در پنجشنبه 18 ذی القعده 911ق درگذشت، در روضه نبوی بر او نماز گذاردند و در بقیع به خاکش سپردند. محل دفن او پشت قبه امام مالک و نزدیک شیخش شهاب الدین احمد ابشیطیّ است.

پس از آن سخاوی به فرزندان و شاگردان سمهودی پرداخته و آنها را معرفی کرده است. برای شناخت مواضع سمهودی درباره بقیع مطالعه این گزارش ضروری است.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج5، ص120- 138.

سمهودی، علی بن عبداللّه

سمهودی، علی بن عبداللّه، مورخ، محدث، فقیه، بقیع پژوه و مدفون در بقیع.

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد السمهودی القاهری المدنی الشافعی منسوب به شهر سمهود مصر است. او در صفر 844ق چشم به جهان گشود. در قاهره نزد استادان مبرز، علوم اسلامی به ویژه علوم قرآن و حدیث، تاریخ و فقه را فرا گرفت. سپس به مکه و مدینه عزیمت کرد و در آنجا مقیم شد و به ارتقای مدارج علمی خود پرداخت. او علاوه بر تدریس به تحقیق و تألیف آثار اقدام کرد. آثار فراوانی تألیف کرد اما متأسفانه در آتش سوزی مسجد نبوی در سال 886ق در آتش سوخت، زیرا او در مکه مشغول زیارت بود. وی در سال ذی القعده 911ق به جوار رحمت رب شتافت و در قبرستان بقیع و در بقعه ابراهیم بن مصطفی دفن و جنب قبر امام مالک و شهاب ابشیطی (از مشایخ سمهودی) به خاک سپرده شد.

مهمترین

کتاب او در زمینه مدینه و بقیع پژوهی وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی است که در 886ق از تألیف آن فارغ شد. سپس همین اثر را خلاصه کرد و نام آن را خلاصة الوفاء لما یجب لحضرة المصطفی(ص) نهاد. این اثر به کوشش سید کمال حاج سید جوادی با این عنوان منتشر شده است: اخبار المدینه: خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفی. البته قبل از کتاب وفاء الوفاء، کتاب اقتفاء الوفاء باخبار دار المصطفی(ص) را نوشت که بسیار خلاصه و کم حجم است. نیز کتاب چهارمی به نام الوفاء بما یجب لحضرة المصطفی(ص) نوشت. این اثر را حمد الجاسر تحقیق و در مجموعه رسائل فی تاریخ المدینه

ص: 387

آورده است. به احتمال قوی کتاب اقتفاء هم در آتش سوزی مسجد النبوی سوخته شد. آنچه از سمهودی باقی مانده وفاء الوفاء و مختصر وفاء الوفاء است.

روش سمهودی در کتاب وفاء الوفاء، گردآوری گزارش ها، اقوال و آراء گذشتگان در هر موضوع بوده است. لذا هدفش مجموعه سازی از نظریات متنوع است و در این جهت موفق هم بوده است. البته در آتش سوزی مسجدالنبی(ص) در 888ق، بخش هایی از دستنوشته سمهودی در کتاب وفاءالوفاء از بین رفت.

کتاب وفاءالوفاء اولین بار در قاهره، مطبعة الآداب و المؤید در 1326ق منتشر شد. سپس توسط محمد یحیی عبدالحمید تصحیح و آماده چاپ شد و در بیروت، دارالکتب العلمیة مجدداً در بیروت، 1401ق توسط دار احیاء التراث العربی منتشر شد، اما در این چاپ نام مصحح به صوت محمد محیی الدین عبد الحمید ثبت شده است. برای بار سوم توسط محمد نظام الدین الفُتیح تصحیح و در 1429ق منتشر شد.

کتاب دیگر او خلاصة الوفاء فی اخبار المصطفی (مختصر کتاب وفاء الوفاء) است که تلخیص آن در 891ق آغاز و در 893 از آن فارغ شد. سمهودی برای دسترسی آسان زوّار و علاقه مندان تقریباً نیمی از کتاب وفاء الوفاء را حذف کرد. روایات طولانی و متنوع را که محتوای آنها تکراری بود خلاصه کرد. این کتاب جدید را خلاصة الوفاء الوفاء باخبار دار المصطفی نامید. گویا بعضی به اشتباه آن را خلاصة الوفاء لما یجب لاخبار دار المصطفی دانسته اند که در بولاق، 1285ق در 244 با هامش رساله ای از فاکهی درباره زیارت منتشر شد سپس در مدینه توسط مطبعة الامیریة بمکه در 1316 منتشر شد. چاپ تحقیقی آن توسط شیخ ابراهیم فقیه در 1403ق در مکه مکرمه منتشر شد.

اما کتاب وفاء الوفاء، دارای هشت باب و هر باب چند فصل دارد. عناوین ابواب اینگونه است: اسماء البلد، فضائلها، اخبار سکانها، مساجدها، مصلی النبی و مقابرها، آبارها، اودیتها، زیارت النبی(ص).

باب پنجم شامل چند فصل است از جمله یک فصل به بقیع اختصاص دارد و وضعیت کلی و مقابر بزرگان را توضیح می دهد.

کتاب خلاصة الوفاء دوبار به فارسی برگردان شده است. یک بار توسط شهاب الدین احمد دولت آبادی در سده نهم قمری و بار دوم توسط یک مترجم ایرانی- هندی که نامش ذکر نشده است. مترجم، اسم ترجمه را اخبار حسینیه در اخبار مدینه نامید. این ترجمه توسط سید کمال حاج سید جوادی تصحیح و در ایران منتشر شد. البته او عنوانش را به اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفی تغییر داد. قسمت هایی از این اثر در مدخل ها و مقالات مستقل نقل شده است.

مآخذ

اخبار مدینه، سمهودی، به کوشش سید کمال حاج سید جوادی، تهران، مشعر، 1376، ص21- 26؛ معجم المطبوعات العربیة و المعربة، الیان سرکیس، قم، کتابخانه نجفی مرعشی، 1480ق، ج1، ص1052-1053؛ وفاءالوفاء، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 1429ق/ 2008م، ج1، مقدمه ج3، ص185 به بعد.

نیز نک- : احادیث بقیع؛ اخبار مدینه

سنان النهجی ← علمای روم

السند، محمد← عمارة قبور النبی و اهل بیته

سندهای نخستین بقیع

سندهای نخستین بقیع، اولین مستندهای مکتوب درباره بقیع.

سندهای شفاهی یا فلکورهای مردمی درباره بقیع در اختیار نیست. اما در کتب و منابع، منقولات، روایات و گزارش ها و اظهار نظرهایی هست که مبنا و اساس پژوهش های بعدی شده است. یعنی مطالبی که در متون و کتب قرون یکم تا سوم وارد شده و اغلب به دست ما رسیده، توسط پژوهشگران و مورخان در قرون چهارم به بعد تحلیل شده و بسط یافته است.

غیر از متون و منابع دوره اسلامی، از منابع پیش از اسلام درباره بقیع فقط عهدین به ویژه تورات و اظهارنظرهای

ص: 388

عالمان یهودی را در اختیار داریم. گویا واژه بقیع در تورات نیامده و به جای آن کَفتَه آمده است. در مقاله یهود و نصارا این مستندات بررسی شده است. منبع سوم درباره بقیع ، اشعار برجای مانده از دوره جاهلیت عرب است که عمدتاً ذیل یوم البقیع وارد شده و در مقاله ای به همین نام در دانشنامه گزارش شده است.

اما مهم ترین اسناد، روایات و گزارش های قرون اولیه اسلامی است؛ اینجا تلاش می کنیم اهم منابعی که شامل و متضمن این اسناد است را معرفی کرده؛ البته اجمالاً و تفصیل آن را به مقالات مستقل واگذار نماییم. یعنی هر یک از این منابع در مقاله ای مستقل بررسی و گزارش خواهد شد.

- عبدالعزیز بن عمران الزهری المدنی مشهور به ابن ابی ثابت الاعرج (درگذشت 197ق)

- محمد بن الحسن بن زبالة المخزومی المدنی مشهور به ابن زباله (زنده در 199ق)، کتاب اخبار المدینة

- ابوالبختری بن وهب (درگذشت 200ق)، کتاب فضائل الانصار (مذکور در فهرست ابن ندیم)

- محمد بن السائب الکلبی (درگذشت 206ق)، کتاب الأوس والخزرج

- الهیثم بن عدی (درگذشت 207ق)، کتاب الحسن بن علی وخطب المصرین مکة والمدینة

- محمد بن عمر الواقدی (درگذشت 207ق)، کتاب وقعة الحرة، کتاب حرب الأوس والخزرج (فهرست ابن ندیم)

- ابوالحسن بن علی بن محمد المدائنی (درگذشت 225ق)، کتاب المدینة؛ المدینة وجبالها و اودیتها؛ حرة واقم؛ قضاة اهل المدینة (فهرست ابن ندیم)

- ابومحمد القداح الانصاری (زنده در 235ق)، کتاب نسب الانصار

- ابن حبیب السلمی (174-238ق)، کتاب اهل الصفّة

- الزبیر بن بکّار (172-256ق)، کتاب اخبار المدینة

- یحیی بن الحسین الحسینی المدنی (درگذشت 277ق)، کتاب اخبار المدینة

نوشتن و گردآوری درباره مدینه و ضمناً بقیع در سده 4ق هم تداوم یافت اما مؤلفین از سده 4 به بعد با تکیه بر منابع مزبور، آثاری را عرضه کرده اند، در واقع اصلی ترین منابع کهن و اسناد همین یازده کتاب فوق است. مطالب این کتب درباره بقیع دستمایه تمامی نویسندگان قرون بعدی است.

مآخذ

بقیع العرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، جم-؛ رسائل فی تاریخ المدینة المنورة، به کوشش حمد الجاسر، «دراسات فی تاریخ المدینة»، عاصم حمدان، جریرة المدینة، 1409ق؛ الفهرست، ابن ندیم، به کوشش رضا تجدد، تهران، 1357، جم-؛ «معجم ما الّف عن المدینة المنورة»، عبدالرزاق بن فراج الصاعدی.

سندی، محمد عابد

سندی، محمد عابد، فقیه از سده 13ق و مدفون در بقیع.

محمدعابد بن احمد بن محمد مراد بن یعقوب انصاری خزرجی سندی مدنی حنفی نقشبندی در سند هندوستان چشم به جهان گشود و در همانجا به تحصیل علوم پرداخت و رشد نمود و نزد استادان مبرز دانش آموخت. سپس برای تکمیل اندوخته ها به مصر، یمن و حجاز مسافرت کرد. تا اینکه در مدینه مقیم و مجاور شد. به ریاست و تولیت علمای مدینه انتخاب شد چون نزد علما و فقها مقبولیت داشت. بالاخره در ربیع الاول 1275ق درگذشت و در بقیع دفن شد.

مأخذ

معجم المؤلفین، عمر رضا کحاله، بیروت، داراحیاء الکتب، ج10، ص113.

سنقری، محمد علی← ملکیت قبور ائمه بقیع

سنگ بالا و پایین قبور

سنگ بالا و پایین قبور، نشان دادن زن یا مرد بودن میت با سنگ.

وهابیون در سال 1344ق تمامی بقعه ها و آرامگاه هایی که مجدداً شاخته شده بود در بقیع تخریب کردند. یعنی

ص: 389

آنان دو بار بقیع را کاملاً تخریب نمودند که به نکبت اول و نکبت دوم (النکبة ثانیه) در فرهنگ عربی مشهور است. پس از تخریب بار دوم، فقط یک سنگ بالا سر قبور برای مردان و یک سنگ در بالا سر و یک سنگ پایین پا برای تمایز زنان گذاشتند. اما هر نوع علامت و نشانه دیگر را کاملاً از بین بردند.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1381، ص351؛ البقیع قضیة کل مسلم، لندن، لجنة احیاء ذکری البقیع، بی تا، ص6.

سنگ قبر ام سلمه

سنگ قبر ام سلمه، پیدا شدن سنگ حکاکی شده در بقیع.

با حفاری مقابل خانه کوچک آل نبیه بن وهب توسط السالم البانکی مولی محمد بن علی سنگ قبر بزرگی یافت شد. روی این سنگ عبارت «هذا قبر ام سلمة زوجة النبی(ص)» حکاکی و کنده کاری شده بود.

ابن زباله (درگذشت 199ق) این حادثه را برای اولین بار در کتابش نقل کرده است. ام سلمه از همسران رسول خدا(ص) است و این اکتشاف نشان دهنده اینست که مقبره این همسر رسول خدا(ص) در بقیع بوده و سنگ و نشانه مکتوب و معتبر داشته است.

مأخذ

اخبار المدینة، ابن زباله، به کوشش صلاح عبدالعزیز زین السلامة، مدینه، مرکز بحوث و دراسات، 2003م، ص209.

سنگ مرمر بر قبور ائمه بقیع

سنگ مرمر بر قبور ائمه بقیع، مزار چهار امام شیعیان و سندی از سده چهارم قمری.

علی بن حسین مسعودی مکنی به ابوالحسن(280-345ق) مورخ و متکلم متمایل به تشیع است. او در رشته تاریخ سرآمد بود و به همین دلیل او را امام المورخین نامیده اند. کتاب مروج الذهب (به معنای، چمنزارهای طلایی، کنایه از گزارش های واقعی و صحیح تاریخی است)، حاوی تاریخ جهان از خلقت تا سال 336ق یعنی 9 سال قبل از مرگش است.

او بسیاری از حوادث تاریخ شیعه را گزارش کرده است. از این نظر منبع بی نظیری برای شیعه پژوهی و تاریخ شیعه است. از جمله مروج الذهب تنها منبعی است که از سنگ قبر چهار امام شیعیان خبر می دهد: مسعودی می گوید این سنگ را در بقیع بر سر مزار امامان شیعیان دیده است. جنس آن از مرمر و روی آن این عبارات حک شده بود:

«بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله مبید الامم و محیی الرمم. هذا قبر فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم سیدة نساء العالمین و قبر الحسن بن علی بن ابی طالب و علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب و محمد بن علی و جعفر بن محمد رضی الله عنهم».

این سنگ قبر نشانگر اطلاعات متنوع است؛ مثل تأیید دفن حضرت زهرا(س) در بقیع و وجود مقبراش در اینجا؛ و اینکه مقبره چهار امام شیعیان در کنار روضه حضرت زهرا(س) بوده و تا سده چهارم قمری محل زیارت مسلمانان بوده است؛ این مقبره مورد احترام، تکریم و تزیین بوده چون سنگ مرمر از سنگ های گران قیمت و زینتی بوده است.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، 1391، ص353-354؛ دانشنامه دانش گستر، ج15، ص532؛ مروج الذهب، مسعودی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، 1375، ج2، ص288.

السنوسی، محمد ← الرحلة الحجازیة

سؤال نمایندگان از وزیر امور خارجه

سؤال نمایندگان از وزیر امور خارجه، اعتراض نمایندگان مجلس درباره چرایی و علل ناکارآمدی و عدم موفقیت وزارت امورخارجه در بازسازی بقیع.

وهابیان نخست در 1221ق بخشی از بناهای قبرستان بقیع را تخریب کردند و بار دوم در سال 1344ق تمامی بناها و آثار بقیع را. سفارت ایران در عربستان سعودی از ابتدا پی گیر بود و در هر شرایط به اعتراض و یا مذاکره و یا به هر روش ممکن رو آوردند تا بلکه مجدداً حداقل حرم ائمه در بقیع بازسازی شود یا حداقل مسقف شود. اما در

ص: 390

هیچ دور ه ای موفق نبودند. به همین دلیل دکتر متین دفتری و دکتر فروزانفر، از وزیر امورخارجه ی وقت خواستار پاسخ گویی و توضیح شدند. وزیر خارجه، دکتر کاظمی نیز روز دوشنبه مورخ 22 اردیبهشت 1331ش. در مجلس سنا حاضر و توضیحاتی را ارائه نمود.

این رخداد نشان می دهد تخریب بقیع همه را به تلاش وا داشته اما هیچ کس حتی دولت ایران به عنوان قدرتمندترین دولت در منطقه نمی تواند دولت آل سعود را راضی به انجام تعهدات نماید.

مأخذ

تخریب و بازسازی بقیع، سیدعلی قاضی عسکر، تهران، 1385، 142-146.

سوانح حرمین شریفین

سوانح حرمین شریفین، سفرنامه رفیع الدین مرادآبادی از سده 12و13ق.

رفیع الدین بن فریدالدین مرادآبادی، نوه حاکم مرادآباد هند به نام نواب عظمة الله خان فاروقی در مرادآباد، در سال 1134ق چشم به جهان گشود. نزد شاه ولی الله دهلوی صاحب کتاب حجة الله البالغه به فراگیری علوم پرداخت. پس از طی مدارج علمی و معنوی به تدریس و تألیف روی آورد. چندین عنوان کتاب از او بر جای مانده است. بالاخره در 1223ق در 89 سالگی درگذشت و در مرادآباد به خاک سپرده شد.

مرادآبادی در سال 1201ق به هدف اجرای مناسک حج از مرادآباد به سوی مکه و مدینه سفرش را آغاز کرد. و در 1202ق به مرادآباد بازگشت. او مشاهدات و خاطرات خود را در سفرنامه ای به زبان اردو تألیف کرد و آن را مشاهدات حرمین شریفین او سوانح حرمین شریفین، نامید.

این سفرنامه در الجزیره، در المجلس الاعلی للثقافة به عربی ترجمه و با عنوان الرحلة الهندیة الی جزیرة العربیة منتشر شد.

بخشی از این سفرنامه، گزارش بقیع است. حجم این گزارش حدود سه صفحه است؛ اما نکته خاصی ندارد.

مأخذ

الرحلة الهندیة الی جزیرة العربیة، رفیع الدین المرادآبادی، ترجمه سمیر عبدالحمید ابراهیم، الجزیرة و القاهرة، المجلس الاعلی للثقافة، 2004م.

سوده بنت زمعه

سوده بنت زمعه، همسر رسول خدا(ص) و مدفون در بقیع.

ام المؤمنین سوده بنت زمعة بن قیس بن عبد شمس از همسران رسول خدا(ص) و نام پدرش زمعة بن قیس و نام مادرش شموس بنت قیس بن زید بود.

وی نخست با «سکران بن عمرو» (نامش را به صورت سکران بن عرد هم ثبت کرده اند) ازدواج کرد و با همسرش به حبشه مهاجرت نمود. ولیکن در فوت همسرش در حبشه یا مکه اختلاف است. بهرحال پس از فوت همسرش، پیامبر(ص) او را به همسری خود برگزید. او دومین زن پیامبر اسلام(ص) و اولین زنی است که آن حضرت پس از فوت خدیجه(ع)، با او ازدواج کرده است. بر اساس یک دیدگاه سوده مثل عایشه به هنگام ازدواج با رسول خدا باکره و فقط نامزد سکران بود. وی در سال 50 یا 54ق در دوره خلافت معاویة بن ابوسفیان در مدینه وفات نمود و در قبرستان بقیع دفن شد.

مأخذ

دیار خاطره ها، امرالله نصیری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1380، ص131؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1995م/ 1416ق، ج7و8، ص268-270.

سوق البقیع ← بقیع الخیل

سوق المدینه ← بقیع الخیل

سه قطعه بقیع

سه قطعه بقیع، قبرستان بقیع شامل سه قطعه کبیر، عمات، و حش کوکب.

بقیع در سده نخست اسلامی شامل سه قسمت بود. حدود و اندازه این سه قسمت دقیقاً معلوم نیست. ولی بعضی مورخین بقیع کبیر را حدود هشتاد در هشتاد متر دانسته اند.

ص: 391

مساحت آن حدود 6400 مترمربع می شد. این بخش قسمت اصلی بقیع بود. دوم قسمت کوچک بقیع که بعداً با دفن عمه های رسول خدا به بقیع العمات مشهور شد. و قسمت سوم حش کوکب بود. چند بار مساحت بقیع گسترش یافته و مساحت ها زیادتر شده است. اما در دوره جدید، مساحت بقیع عمات را حدود 3500 مترمربع دانسته اند. مساحت قسمت سوم حش کوکب را همراه با خضراء ابان حدود 3000 مترمربع تخمین زده اند. بین بقیع العمات و بقیع کبیر، کوچه ای به نام زقاق العمات بود که مساحت آن حدود 824 مترمربع است. نیز راه ها و معبرهای دیگری وجود داشت. اما مساحت سه قسمت بقیع به اضافه کوچه و راه ها به ویژه بقیع العمات، حدود 000/15 مترمربع است.

البته این سه قسمت در دوره حاکمیت آل سعود در یک قرن اخیر به یکدیگر ضمیمه شد و دیوارها و کوچه های بین آنها تخریب گردید و برداشته شد. الآن بقیع به قبرستانی گفته می شود که یکپارچه است و تا قبل از 1410ق حدود پانزده هزار مترمربع بود. ولی در توسعه 1410ق به 000/180 مترمربع افزایش یافت؛ البته با خیابان ها و معبرها و میدان های اطراف و داخل آن.

مأخذ

بقیع الغرقد، محمد انور البکری و حاتم عمر طه، مدینه منورة، مکتبة الحلبی، 2004م، ص21-22 و 25.

سَهل بن ابی حَثمَة

سَهل بن ابی حَثمَة، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابوعبدالرحمن سَهل بن ابی حَثمَة در سال سوم قمری چشم به جهان گشود. هشت ساله بود که رسول الله(ص) از دنیا رحلت فرمود. در مورد نام پدرش اختلاف است و مورخین به صورت های مختلف آن را ثبت کرده اند: سهل بن عبیدالله بن ساعدة، سهل بن عامر بن ساعدة.

سهل پس از رحلت رسول اکرم(ص) هم فعال بود و برای بسط و ترویج اسلام می کوشید. بالاخره در دوره خلافت معاویه درگذشت و پس از غسل و کفن در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص49-48.

سهل بن بیضاء

سهل بن بیضاء، از اصحاب رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

سهل، نام مادرش بیضاء و نام پدرش وهب بن ربیعه بود، در مکه اسلام را پذیرفت و عقاید خود را مخفی می کرد و در عین حال فعالیت هایی در دفاع از مسلمانان داشت و تلاش می کرد تا توطئه های قریش را خنثی نماید. اما به هنگام جنگ بدر، سران قریش او را به زور به جنگ علیه مسلمانان فرستادند. او همراه با چند تن از مشرکین اسیر شد. عبدالله بن مسعود شهادت داد که سهل در مکه نماز برپا می داشته و عبادات اسلامی را باور داشته و عمل می کرده است. همین شهادت، سرنوشت او را عوض کرد.

در دوره رسالت وقتی رسول اکرم در قید حیات بود، چشم از جهان فرو بست. پیامبر(ص) در مسجد خودش بر پیکر او نماز خواند و بعد در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص47.

سهل بن سعد الساعدی

سهل بن سعد الساعدی، صحابی پیامبر اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابوالعباس سهل بن سعد الساعدی انصاری خزرجی سال تولدش معلوم نیست ولی سال وفات او را ابو نعیم 88ق و واقدی 91ق گزارش کرده اند. از بزرگان اصحاب بود که در بیعت عقبه حضور داشت. در جنگ ها بویژه بدر و احد نیز شرکت کرد. با توجه به اینکه برخی از منابع تاریخی عمر او را به هنگام رحلت پیامبر اکرم(ص)، پانزده سال نوشته اند اما مسئولیت هایی برعهده می گرفت. از بزرگترین افتخاراتش آن است که مدتی خادم پیامبر خدا بود و گزارش ماجرای نصب علی(ع) به مقام امامت

ص: 392

مسلمانان در غدیر خم را به او نسبت داده اند، به طوری که علامه امینی او را از راویان حدیث غدیر می شمارد. وی در حدیث شاهدخواهی علی(ع) بر ماجرای غدیر و حاضران در آن، از هفده نفری است که در حضور خلیفه اول (ابوبکر) به پا خاستند و شهادت دادند و سوگند یاد کردند که به چشم خود دیدند پیامبر خدا(ص) در ماجرای غدیر خم، علی(ع) را به ولایت برگزید.

او همراهی صادق برای پیامبر(ص) در دوره رسالت بود. به گونه ای که کمتر غزوه ای است او در کنار پیامبر حضور نداشته باشد.

سهل بن سعد، یکی از راویان خاندان رسالت است. روایتگری است که ولایت علی(ع) را در دل داشت و روایات بسیاری از پیامبر خدا در امامت علی(ع) نقل کرد. او بسیاری از روایات را که نقل کرده، خود ناظر و شاهد بوده و از زبان پیامبر شنیده است.

سهل بن سعد ساعدی، خود نقل کرده که وقتی آهنگ بیت المقدس کردم. به شام که رسیدم، دیدم شهری است پر درخت و خوش آب و هوا و نیز دیدم که همه شهرها را آذین بسته اند و سردرهایی مجلّل ساخته اند. اسب ها را زین کرده، محفل هایی نصب نموده اند و مردم هلهله می کردند و جشن گرفته بودند. زنانی هم دف و چنگ می زدند و شادی را افزون می ساختند.

با خود گفتم: آیا شامیان عیدی دارند که چنین شادمانی می کنند؟ از مردی پرسیدم: مگر شما عید دارید؟ گفت: گویا شامی نیستی؟ از کدام دیاری؟ گفتم: از اهالی مدینه ام. گفت: شگفت نیست که امروز از آسمان خون ببارد و زمین اهلش را به کام خود فرو برد. سهل بن سعد ساعدی می گوید: سرها را بر نیزه دیدم و پیشاهنگ آنان، سر مطهّر عباس بن علی(ع) بود. به او نگریستم، گویا که می خندید و سر مطهر امام(ع)، پشت سر همه سرها قرار داده شده بود و پیش روی زنان حرم عصمت و طهارت آن سر مطهر مهابت و جلالتی بزرگ داشت که از آن نوری به آسمان ساطع بود؛ سری که پیری بر آن عارض گشته بود و بر درختی نهاده بودند. مردم، گرد آن سر نورانی و مطهّر جمع شده بودند و نور جلالتش را می نگریستند و آن سر مطهّر قرائت قرآن می نمود.

حجاج بن یوسف ثقفی از حاکمان پلید اموی، جنایات فراوانی را نسبت به یاران علی و طرفداران اهل بیت(ع) مرتکب شد؛ از جمله آن جنایات، فرمان به بیزاری جویی از علی(ع) توسط جابر بن عبدالله انصاری و سهل بن سعد ساعدی بود. حجاج ایشان را به جرم دوستی اهل بیت(ع) احضار کرد و فرمان داد از علی(ع)، بیزاری بجویند اما هیچ یک از آن دو شخصیت بزرگ و همراهان آنها، حاضر به چنین کاری نشدند. حجّاج دستور داد بر دست و گردن آنها آهنی سرخ شده قرار دادند. دست های هر دو بزرگوار و گردن آنها را با آهن گداخته علامت نهادند تا به زعم خود، مردم عبرت گیرند و ولایت علی(ع) را فرو نهند. اکثر گزارش ها حاکی است که سهل در صدمین سال حیاتش در سال 88 یا 91ق، دار فانی را وداع گفت و در قبرستان بقیع مدفون گردید.

مآخذ

الاصابة فی تمییزالصحابة، ابن حجر عسقلانی، به کوشش عادل احمد، بیروت، دارالکتب، ج2، ص 76؛ أضواء علی الصحیحین، الشیخ محمدصادق النجمی، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1419ق، 247ص؛ الامام الحسین(ع)، حسین الشاکری، بی جا، بی نا، بی تا، ص 224؛ تاریخ مولدالعلماء و وفیاتهم، ابن زَبْر، به کوشش محمدالمصری، الکویت، 1990م، ص 88 - 89؛ تدوین السنة الشریفة، السید محمدرضا الجلالی، بی جا، بی نا، 1412ق، ص 478؛ دائرةالمعارف تشیع، ج9، ص 444 - 445؛ دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص 640؛ دانشنامه دانش گستر، ج10، ص 195 و 794 - 795؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص47-48؛ المسانید، محمد الانصاری، بی جا، بی نا، بی تا، ج2، ص 117؛ مناقشة العقائدیة، السید بدرالدین الکاظمی، المملکة العربیة السعودیة، نشر الحجاز، 1397ق، ص9؛ المهدی المنتظر(ع)، حسین الشاکری، تهران، ستاره، 1420ق، ج1، ص 185.

ص: 393

سهلة بن مالک

سهلة بن مالک، از زنان مجاهد و مدفون در بقیع.

سهلة ام انس بن مالک مشهور به ام سُلَیم بنت مَلحان بن خالد بود. نامش را غیر از سهلة، به صورت های لغُمیصاء، الرُّمیصاء، رُمیله هم ثبت کرده اند. او با مالک بن النصر ازدواج کرد و انس بن مالک نصیب آنها شد. او در مکه اسلام را پذیرفت و با پیامبر بیعت کرد. پس از آن در عرصه های مختلف به مجاهدت و تلاش پرداخت. او و همسرش از پیامبر درخواست کردند که فرزندشان انس را به عنوان خادم بپذیرد و چنین شد. در غزوه حنین با اینکه حامله بود حضور فعال داشت؛ نیز در جنگ احد آب به سربازان می رساند و زخمی ها را مداوا می کرد.

احادیثی از طریق سهله از رسول الله(ص) نقل شده است. سال وفات وی ذکر نشده است ولی محل دفن او را بقیع اعلام کرده اند.

مآخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص79؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی 1417ق، ج 8و7، ص451-445.

سُهِیل بن بیضاء القُرشَی

سُهِیل بن بیضاء القُرشَی، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابواُمَیِّه سُهِیل بن بیضاء القُرشَی از مهاجرین و از قبیله قریش بود. او برادر سهل بن بیضاء است. بیضاء نام مادرشان است ولی نام پدرشان عبیدالله یا عامر بوده است.

در مکه اسلام را پذیرفت و به دلیل سخت گیری های سران قریش به حبشه هجرت نمود. سپس به مکه بازگشت و همراه مهاجرین به مدینه هجرت کرد.

از فضایل او یکی اینست که پاداش دو هجرت به حبشه و مدینه نصیب او شد و دوم ثواب نماز به سوی دو قبله قدس و کعبه نصیب او شد.

در سال 9ق چشم از جهان فروبست. رسول اکرم(ص) بر پیکرش نماز خواند و در بقیع دفن شد.

مأخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص49.

سید ابراهیم المدنی ← علمای روم

سید ابوالحسن اصفهانی

سید ابوالحسن اصفهانی، مرجع تقلید شیعه و معترض به اقدامات تخریبی وهابیون و فعال در بازسازی بقیع.

او در 1284ق در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. در حوزه علمیه اصفهان تا مدارج دروس عالیه تحصیل نمود. در اصفهان نزد میرزا جهانگیرخان قشقایی، ملا محمد کاشانی، ابوالمعالی کلباسی و سید محمد باقر درچه ای تحصیل کرد. سپس در سال 1307ق به عتبات عراق رفت و نزد استادانی مثل میرزا محمد تقی شیرازی، میرزا حبیب الله رشتی، سید محمد کاظم طباطبایی و آخوند خراسانی درس آموخت. از 1355ق مرجع کل یا اعلای شیعیان گردید. آثار علمی، شاگردان بسیار و اقدامات فراوان عمرانی و فرهنگی و اجتماعی داشت. او از مراجع منتقد آل سعود و وهابیت بود، به همین دلیل رضاخان را در دوره ای که رییس الوزراء و فرمانده کل قوا بود وا داشت تا اقداماتی علیه آل سعود و تخریب بقیع انجام دهد.

ایشان از مراجعی بود که وهابیون را خوب می شناخت و عملکرد آنان را زیر نظر داشت. وقتی وهابیون در 1344ق بقیع را مجدداً تخریب کامل کردند و اموال بقعه ها را به یغما بردند، تلاش هایی انجام داد. از جمله برای بسیج جهان اسلام علیه وهابیت، نامه هایی به دولت ایران، به مرحوم سید حسن مدرس نوشت و چندین تلگراف به سران و رهبران جهان اسلام مخابره کرد. و تلاش نمود چهره واقعی وهابیون و آل سعود را معرفی کند.

همچنین وقتی در پنجم خرداد 1306 (15 ذیقعده 1344) امام جمعه خویی از مراجع خواست به دلیل حادّ بودن شرایط، اقدامی انجام دهند. آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در تلگرافی مشترکاً با آیت الله نایینی خطاب به امام جمعه خویی تهران مخابره کرده و هدم بقعه و ضرایح مقدسه ائمه بقیع به دستور قاضی وهابی که از 8 شوال 1344 آغاز شده را محکوم کردند و از دولت مسلمان ایران خواستار اقدام و علاج فوری شدند. وی

ص: 394

سرانجام در ذی حجه 1365ق در شهر کاظمین رحلت کرد و با تشییعی کم نظیر در صحن حیدری امام علی(ع) در نجف اشرف دفن گردید.

مآخذ

اسناد روحانیت و مجلس، به کوشش منصوره تدین، تهران، 1379، ج4، ص102- 130؛ تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص88؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1385، ص 54؛ جامعه شیعه نخاوله، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص79؛ علماء فی رضوان الله، محمد امین نجف، نجف اشرف، 2009م/1430ق، ص 411-412؛ موسوعة مولّفی الامامیة، قم، مجمع الفکر الاسلامی، 1420ق؛ ج2، ص 132.

سید ابوطالب مرعشی ← حسین بن میرزا رفیع الدین مرعشی

سید احمد بهبهانی

سید احمد بهبهانی، روحانی مبارز در دوره مشروطیت و فعال در دفاع از بقیع.

سید احمد بهبهانی فرزند سید عبدالله از رهبران مشروطیت، در 1259ش در تهران متولد شد. پس از تحصیل دوره ی مقدماتی وارد حوزه علمیه شد. سپس به حوزه علمیه نجف اشرف هجرت کرد.

در دوره مشروطیت همکار و پیرو پدرش بود. از اینرو مدتی به دستور محمد علی شاه به زندان افتاد. در دوره ی پنجم تا چهاردهم مجلس شورای ملی، وکیل بود. وقتی مرحوم سید حسن مدرس فراکسیون اقلیت از نمایندگان مخالف رضا شاه را تشکیل داد، بهبهانی در این تشکل، نقش فعالی در توسعه جریان ضد رضا شاه داشت.

نیز در راه اندازی جریان ضد سعودی در منطقه مؤثر بود. برادرش سید محمد بهبهانی در جریان تجمع بازاریان در خانه امام جمعه تهران در اعتراض به حادثه تخریب بقیع در 8 شوال برای مردم سخنرانی کرد و از طرح مرحوم مدرس یعنی از تشکیل کمیسیون دفاع نمود. این کمیسیون توسط مجلس شورای ملی در 12 خرداد ماه 1304 با انتخاب ده نفر از جمله سید محمد بهبهانی تشکیل شد. چندی بعد سید احمد بهبهانی به عنوان نماینده مجلس شورای ملی طرحی با قید دو فوریت به مجلس تقدیم کرد. در این طرح آمده بود که کمیسیونی مرکب از 12 نفر از شعب شش گانه مجلس انتخاب و کمیسیون حرمین شریفین تشکیل گردد. وظایف این کمیسیون هم در طرح آمده است. این طرح در مجلس تصویب شد و خود سید احمد هم جزء اعضا شد. ولی سید محمد چون نماینده نبود انتخاب نشد. سید احمد از اعضای فعال کمیسیون دفاع از حرمین بود و پس از مدرس بیشتر فعالیت ها از اوست. مجلس پایگاه و رسانه ای بود که مدرس و همفکرانش به خوبی از آن استفاده می کردند. بهبهانی روزی در سخنان پیش از دستور سخنان جالبی بیان کرد. بخشی از آن چنین است:

«با تخریب آثار بقیع قلوب هر یک از مسلمانان ایرانی را مملو از خون(کرده اند)... می خواهند یک صفوف جدیدی به ملل اسلامی بیافزایند...، ایران که هم از نقطه نظر سیاسی و هم از نقطه نظر مذهبی، از جمیع فرق اسلامی بایستی علاقه مندتر باشد، در چه حال است؟ آقا بالاسرها، قیم ها، متولّی ها، سیاستمدارها، صاحب اختیارها، بالأخره آنها که همیشه خود را همه چیز و دیگران را ناچیز می شمارند، در این موقع مهم سیاسی و دیانتی، در این موقع حیاتی، در این مدت مدید(تقریباً یک سال) چه کرده اند؟ جمعی مشغول تکذیب، جماعتی بی خیال، چند نفر مشغول کار، ولی چه کار؟ نشستند و گفتند و برخاستند. از هر کس پرسیدم، گفتند: مشغول مذاکره هستیم. خلاصه تاکنون چه کرده اند؟ حرف زده اند حرف خالی و بی فایده»

بهبهانی سپس پیشنهاد مذاکره با نمایندگان کشورهای مسلمانان را برای انعقاد یک کنفرانس بین المللی می دهد تا در آن آینده سیاسی حجاز مشخص شود. او این پیشنهاد را با قید دو فوریت تقدیم مجلس کرد. این پیشنهاد در واقع قانونی کردن اقدامات کمیسیون دفاع حرمین شریفین در خارج از کشور بود. لیکن پیششنهاد او با عکس العمل شدید رضاخان به عنوان رئیس الوزرا و بعضی از نمایندگان روبه رو شد و شکست خورد.

ص: 395

سرانجام بر اثر «تعقیب مذاکرات قبل از دستور» و پافشاری اعضای کمیسیون، پیشنهاد بهبهانی با امضای 22 تن؛ از جمله مدرس، به عنوان ماده واحده در مجلس مطرح می شود. اما دولت تلاش می کند امور مرتبط به خارج از کشور از جمله پی گیری رخدادهای مدینه و بقیع را به وزارت امور خارجه بسپارد و موفق می شود مجلس را مجاب کند. از اینرو پس از آن تیم مذاکره کننده و پی گیر امور در وزارت امور خارجه تشکیل گردیده و به بررسی و تصمیم گیری می پردازد.

مآخذ

اسناد روحانیت و مجلس، به کوشش منصوره تدین پور، تهران، 1379، ج4، ص102- 104؛ تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص101؛ تخریب و بازسازی بقیع، ص 66-67؛ دانشنامه دانش گستر، ج4، ص682.

سید احمد هدایتی← خاطرات سفر مکه

سید امین حسینی

سید امین حسینی، مفتی فلسطین و تلاشگر در راه احیای بقیع.

سید امین الحسینی از شخصیت های مشهور اهل سنت است که چندین سال به عنوان مفتی در فلسطین فعالیت می کرد. اطلاعات چندانی درباره او نیافتیم. در الاعلام زرکلی و معجم المؤلفین کحاله هم درباره او چیزی یافت نشد. اسم او در کنار نام آیت الله محمد حسین کاشف الغطاء (یا آل کاشف الغطاء) و نام سید محمدتقی طالقانی آمده است. این سه نفر در همایشی به نام مؤتمر العالم الاسلامی که در سال 1371ق در کراچی پاکستان تشکیل شد شرکت کردند. این همایش به منظور محکوم کردن اقدامات آل سعود در تخریب اماکن مذهبی از جمله بقیع و یافتن راه کار مناسب تشکیل شد.

سید امین حسینی سخنرانی مهمی در نقد وهابیت و اقدامات وهابیون داشت. نیز ایشان در شامات در جهت احیای بقیع فعال بوده است.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص54؛ دائرةالمعارف تشیع، زیر نظر احمد صدر حاج سید جوادی و دیگران، تهران، بنیاد شطّ، 1371، ج3، ص384.

سید جعفر مدنی برزنجی ← برزنجی، جعفر بن سید اسماعیل

سید حسن شیرازی ← حسن شیرازی

سید صدیق حسن خان ← رحلة الصدیق

سید محمد شیرازی ← شیرازی، سید محمد

سید منصور

سید منصور، ناظر و مراقب موقوفات شیعیان در مدینه و بقیع.

شیعیان به دلیل علاقه خاص به حضرت زهرا(ع) و ائمه بقیع و دیگر مشاهیر بقیع، اموال فراوانی را وقف می کردند؛ حتی در سال های اخیر هم هنوز وقف می نمایند. متأسفانه تشکیلات و سازمان کارآمدی نبوده و نیست تا این موقوفات را ثبت و سپس بر اساس ضوابط از آنها نگهداری کرده و به سوددهی برساند. در برخی اسناد هست که شریف مدینه شخصی به نام سید منصور را برای نظارت و مراقبت موقوفات تعیین کرد؛ اما اطلاعات چندانی درباره شخصیت و عملکرد او در دست نیست. مسلماً اموال وقفی بقیع توسط آل سعود ضبط و مصادره شده است. اما آیا این اموال اسناد وقفی دارد و اگر دارد کجا است؟ هیچ معلوم نیست.

مأخذ

جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه و ضمیمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص128.

سید مهدی افجه ای

سید مهدی افجه ای، از رجال و مشاهیر مشروطه خواه و فعال در اعتراض به تخریب بقیع.

سید مهدی افجه ای فرزند سید جلال افجه ای، گویا در کسوت روحانیت بود؛ زیرا حسین مکی در یک جا از او به نام حجة الاسلام حاجی افجه یاد کرده است (تاریخ بیست ساله، ج4، ص96). او از نویسندگان، روزنامه نگاران و رجال سیاسی فعال در عرصه مشروطه خواهی بود. مدیریت جراید ایران نو، ایران نوین و رهبر

ص: 396

ایران نو را بر عهده داشت. سپس به دستگاه عدلیه یا قضایی رفت و از قضات عالی رتبه گردید. بالاخره در مرداد ماه 1325ش در تهران درگذشت.

افجه ای در اعتراض به تخریب بقیع فعالیت های گسترده ای داشت. وقتی بازاریان و کسبه تهران به منظور اعتراض به تخریب 8 شوال در خانه امام جمعه تهران تجمع کردند، مرحوم سید مهدی افجه ای برای مردم سخنرانی کرد.

همچنین رابط و واسطه علما و مراجع نجف اشرف و ایران بود. وقتی سه تن از مراجع نجف اشرف تلگراف برای تسلیت به مردم ایران و حوزه علمیه فرستادند، در ابتدای این تلگراف نام حجة الاسلام حاجی افجه ای نوشته شده است. یعنی پیام توسط ایشان دریافت و به علمای ایران تحویل می شده است.

مآخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص94 و 96؛ فرهنگ رجال و مشاهیر، ابوالفضل شکوری، قم، نشر عالمه، 1377، ج1، ص505.

سیره امام جعفرصادق(ع)

سیره امام جعفرصادق(ع)، بقیع در گفتار و رفتار امام ششم شیعیان.

جعفر بن محمد ملقب به صادق و مکنی به ابو عبدالله در سال 83 در مدینه زاده شد و در سال 148ق در همین شهر درگذشت. امام صادق(ع) نیز با تأسی به پدران بزرگوارش، در بقیع حضور می یافت، روایات و گزارش های تاریخی آنقدر زیاد است که شکی باقی نمی گذارد. زیرا هم جد بزرگوارش امام سجاد و هم امام مجتبی و هم مادرش فاطمه بنت اسد و به احتمال قوی مادرش حضرت زهرا(س) در آنجا مدفون اند و هم ذات بقیع از احترام ویژه ای برخوردار است.

سمهودی متعلق به سده نهم قمری گزارش داده که جعفر بن محمد این محل را محل استجابت دعا می دانست و فرموده است: تمام اماکنی که پیامبر خدا دعا می کرد و محل آمد و شد آن حضرت بود، برای دعا شایسته و به استجابت نزدیک است.

مآخذ

«بقیع در بستر تاریخ»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ص 105-106؛ دانشنامه دانش گستر، ج3، ص 45-46؛ وفاء الوفاء، سمهودی، ج2، ص 218.

سیره امام حسن بن علی(ع)

سیره امام حسن بن علی(ع)، جایگاه بقیع در گفتار و رفتار امام دوم شیعیان.

حسن بن علی(ع) در سال سوم قمری در مدینه متولد شد و در سال 50ق در همانجا درگذشت. ایشان امام دوم شیعیان و سبط اکبر پیامبر(ص) می باشد و نزد همه مسلمانان شخصیتی محترم و مقبول دارد. رسول اکرم(ص) او را بسیار دوست می داشت. او سیره حضرت رسول(ص) در زمینه بقیع را از نزدیک مشاهده کرده بود و از بقیع خاطرات فراوان داشت. آن حضرت، هم در کنار جدّ بزرگوارش بوده و حضور آن گرامی را در بقیع مشاهده کرده و هم گریه های پی درپی مادرش زهرا را در بقیع به خاطر دارد و نیز از سیره پدر گرامی اش آگاه است. از آن ها درس ها گرفته و به سیره آن بزرگواران اقتدا کرده است و بالأخره آن حضرت، حرمت ذاتی بقیع را به خوبی می شناخت. بنابراین، حضور آن سبط ارجمند پیامبر در بقیع، از قطعیات تاریخی است.

علاوه بر اینها، امام مجتبی(ع) از سوی پدر بزرگوارش، به همراهی مادر و حضور در بقیع مأمور شده است.

قطب الدین راوندی نقل می کند که حسن بن علی(ع) با اقتدا به سیره جدش، هر پنج شنبه به بقیع می رفت و برای اهل آن طلب مغفرت می کرد و آنجا را محل استجابت دعا می دانست و گاهی هم شب ها به تنهایی به بقیع قدم می نهاد و به دعا و مناجات می پرداخت.

گرچه خواسته و توصیه امام حسن مجتبی(ع) به برادرش حسین بن علی(ع) این بود که در صورت امکان کنار جدّ بزرگوارش دفن شود، اما با توجه به حوادثی که پیش بینی می کرد و با اهمیتی که برای بقیع قائل بود، در وصیت خویش به برادر گرامی اش امام حسین(ع) فرمود:

برادرم چون پایان مهلتم برسد، چشم مرا ببند و غسلم بده و کفنم کن و مرا بر سریری گذارده، بر سر قبر جدّم پیامبر خدا

ص: 397

ببر تا پیمانم را با ایشان تجدید کنم، سپس مرا نزد جدّه ام فاطمه (بنت اسد) ببر و در آنجا به خاکم بسپار.

و در اصول کافی است که محمد بن حسن و علی بن محمد، از سهل، از محمد بن سلیمان، از هارون بن جهم، از محمد بن مسلم نقل نموده که گفت:

شنیدم از امام باقر(ع) که می فرمود: چون زمان احتضار حسن بن علی(ع) فرا رسید، به برادرش حسین بن علی(ع) فرمود برادرم تو را سفارش می کنم به یک وصیت که حفظش نموده، به آن عمل کن. هرگاه من مردم، تجهیزم نما، سپس به سمت قبر رسول الله(ص) ببر تا تجدید عهدی کنم. سپس مرا به سوی مادرم فاطمه ببر و آنگاه به بقیع برگردان و دفنم نما.

از وصیت امام مجتبی(ع) درمی یابیم که در اندیشه نورانی آن حضرت، بقیع دارای حرمت و مکانتی ویژه بوده است.

مآخذ

«بقیع در بستر تاریخ»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ص 100 - 101؛ تفسیر نورالثقلین، شیخ الحویزی، قم، اسماعیلیان، بی تا، ج3، ص 296؛ الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، قم، مؤسسه الامام الهادی(ع)، بی تا، ص 166 و 559 تا 561.

سیره امام حسین بن علی(ع)

سیره امام حسین بن علی(ع)، جایگاه بقیع در گفتار و رفتار امام سوم شیعیان.

حسین بن علی(ع) در سال 4ق در مدینه متولد شد و در سال 61ق در کربلا به شهادت رسید. ایشان با تأسی به سیره جدّ گرامی و پدر بزرگوار و مادرش زهرا(ع) بقیع را محترم می شمرد و به حضور در این مکان اصرار داشت؛ به خصوص پس از دفن جده اش فاطمه بنت اسد و عموی بزرگوارش عباس و به ویژه پس از دفن برادر گرامی اش امام مجتبی(ع). در سیره آن بزرگوار حضور در بقیع قطعی و مشهور است. قطب الدین راوندی نقل کرده است:

آن سبط گرامی، پس از وداع با جدش پیامبر و مادرش فاطمه، راهی بقیع گردید و سخنانی را با برادرش داشت و سپس به سمت مکه خارج گردید.

البته قبل از آن که امام شهید و اسوه قیام و جهاد و شهادت به سمت مکه خارج شود، بارها به روزهای پنج شنبه در بقیع حاضر می شده است.

طبرسی روایتی به شرح زیر نقل کرده است که: امام حسن(ع) در مجلس معاویه مناظره و احتجاج کرده، فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا می دانید در روزهایی که مردم با عثمان بیعت کرده بودند، ابوسفیان روزی دست حسین را گرفت و به آن گرامی چنین گفت: پسر برادرم با من بیا تا به بقیع غرقد برویم. امام حسین همراه شد تا به وسط مقبره غرقد رسیدند. ابوسفیان با صدای بلند فریاد زد: ای اهل قبور که با ما بر سر حکومت نبرد می کردید، اکنون حکومتی که برایش با ما می جنگیدید، به دست ما افتاده و شما خاک شده اید. امام حسین(ع) فرمود: خداوند صورت تو را کریه و زشت گرداند. آنگاه با تندی دست خود را از دست ابوسفیان کشید؛ به طوری که اگر نعمان بن بشیر دست آن حضرت را نمی گرفت و آن گرامی را از آنجا خارج نمی کرد، ابوسفیان را به هلاکت می رساند. این گونه نقل ها گواهی روشن بر حضور سرور شهیدان، امام حسین(ع) در بقیع و حرمت نهادن آن حضرت به این مکان است.

مآخذ

«بقیع در بستر تاریخ»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ص 103؛ الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، قم، مؤسسه الامام الهادی(ع)، بی تا، ص 485؛ کلمات الامام الحسین(ع)، محمود شریفی و سیدحسین زینالی، دارالمعروف، بی تا، ص 122.

سیره بقیعیه امامان شیعه(ع)

سیره امام علی بن ابیطالب(ع)

سیره امام علی بن ابیطالب(ع)، جایگاه بقیع در اندیشه و عمل امام نخست شیعیان.

علی(ع) نخستین کسی است که اسلام را پذیرفت و دین و دعوت پیامبر اکرم(ص) را انقیاد نمود. او شاگرد خاص مکتب نبوی و وصی رسالت حضرت است. او نزدیک ترین فرد به پیامبر گرامی است که از آن حضرت درس ها گرفته و بر سیره او اقتدا کرده است. در زمینه بقیع هم بسیار نزدیک به افکار و رفتار آن حضرت است. ابوذر غفاری نقل کرده است: شبی دیدم پیامبر خدا(ص) از خانه خویش بیرون شدند و دست علی را گرفته، به بقیع رفتند.

ص: 398

نیز امام صادق(ع) نقل فرمود: روزی پیامبر خدا(ص) در بقیع بودند که علی(ع) خبر از پیامبر گرفتند. به وی گفته شد که پیامبر در بقیع هستند. علی به بقیع آمد و بر پیامبر سلام کرد. پیامبر فرمود: بنشین. علی در طرف راست آن حضرت نشست. سپس جعفر بن ابی طالب در جستجوی پیامبر بود که گفته شد که آن حضرت در بقیع است. جعفر هم به بقیع آمد و بر پیامبر سلام کرد.

پیامبر فرمود: بنشین. جعفر رو به روی پیامبر نشست. سپس پیامبر رو به علی کرده، فرمودند: ای علی، آیا بشارت دهم و خبری را بر تو بگویم؟ علی عرض کرد: آری، ای پیامبر. پیامبر فرمود: شب گذشته جبرئیل نزد من بود و خبر داد قائمی که در آخرالزمان قیام و زمین را پر از عدل و داد می کند، بعد از آنکه از ظلم و جور آکنده شده باشد، از نسل فرزندت حسین است... .

از این دست روایات فراوان است که پیامبر علی(ع) را با خود به بقیع می برد. در قسمت نخست به برخی از نقل های تاریخی اشاره کردیم.

بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص)، علی(ع) بر اساس درس هایی که از پیامبر گرفته بودند، در بیست و پنج سالی که در مدینه بودند، برای ستردن غم های دل خویش و برای سبک شدن روح بزرگوارش و به جهت طلب مغفرت برای خفتگان در بقیع و سلام بر صحابه بزرگوار پیامبر و مادرش فاطمه بنت اسد و عموی گرامی اش عباس و دیگران فراوان به بقیع می رفتند و برای اهل بقیع استغفار و با آنان گفتگو می کردند.

حضرت

زهرا(ع) ده روز مانده از جمادی الآخر در هیجده سالگی درگذشت. علی(ع) آن وجود مبارک را غسل داد و کسی جز فرزندانش حسن، حسین، زینب و امّ کلثوم و فضّه، کنیز زهرا و اسماء بنت عمیس حضور نداشتند. علی(ع) جنازه ای را به سمت بقیع حرکت داد و حسن و حسین همراه ایشان بودند و بر آن نماز خواندند و کسی آگاهی نیافت و بر جنازه حاضر نشد و کسی ندانست که جسد مطهر حضرت فاطمه در کجای بقیع دفن شده است. آن حضرت جایگاه قبر اصلی را مرمّت کرده و از نظرها ناپدید و مخفی نمودند. صبح که شد، صورت چهل قبر جدید در بقیع آماده گردید. مسلمانان وقتی از این خبر آگاه شدند، به بقیع آمدند و دیدند چهل قبر تازه موجود است. جایگاه قبر زهرا مخفی بود.

در برخی منابع نقل شده که علی(ع) با بقیع سخن گفته است:

یکی از آنها روایتی است که ابن حمزة طوسی در کتاب الثاقب فی المناقب آورده است که به دنبال درخواست برخی از اهالی مدینه، امیر مؤمنان، علی(ع) به بقیع وارد شد و خطاب به خفتگان آن قبرستان مطالبی را بیان داشت.

مآخذ

«بقیع در بستر تاریخ»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ص 97-98؛ الدلائل الامامة، محمد بن جریر طبری، ص 127؛ علل الشرائع، شیخ صدوق، ج1، ص 176؛ الغیبة، محمد بن ابراهیم النعمانی، مؤسسة الانوار الهدی، 1422ق، ص 555.

سیره امام علی بن حسین(ع)

سیره امام علی بن حسین(ع)، جایگاه بقیع در گفتار و رفتار امام چهارم شیعیان(ع).

امام زین العابدین(ع) ملقب به سیدالساجدین و سجاد در سال 38ق در مدینه متولد شد و در همان جا در سال 95 درگذشت.

امام سجاد(ع) با احترام بسیار به بقیع می نگریستند؛ به خصوص پس از شهادت امام حسین و ماجرای عاشورا، دو مکان برای امام سجاد، محترم و مکرم بود:

یکی کنار مرقد پیامبر گرامی اسلام، که بیشتر دعاهای صحیفه در آنجا خوانده شده و ایراد گردیده است و نیز بقیع که برخی از فقرات دعاهای صحیفه در آن ایراد گردیده است. قراین و گواهان فراوانی بر این مسأله گواهی می دهند.

پرسشگری در برخی از کوچه های مدینه می پرسید: کجایید ای اهل زهد در دنیا و راغبان به آخرت؟

پس صدایی از جانب بقیع شنیده شد ولی معلوم نبود که چه شخصی است. این شخص در واقع علی بن الحسین، امام سجاد(ع) بود.

مانند این متن را شیخ مفید هم در ارشاد آورده است:

شنیده شد که پرسشگری در دل شب فریاد می زد:

ص: 399

کجایید ای زهدپیشگان در دنیا و گرویدگان به آخرت؟ که ناگاه صدایی از سمت بقیع شنیده شد و پاسخ داد. صدا شنیده می شد ولی صاحب صدا دیده نمی شد، این صدای شخص علی بن الحسین(ع) بود.

مآخذ

الارشاد، شیخ مفید، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، بی تا، ج2، ص 144؛ شرح الاخبار، قاضی نعمان المغربی، دارالمعروف، بی تا، ص 256.

سیره امام علی بن موسی الرضا(ع)

سیره امام علی بن موسی الرضا(ع)، بقیع در گفتار و رفتار امام هشتم شیعیان.

علی بن موسی ملقب به رضا و مکنی به ابوالحسن در 148ق در مدینه متولد شد و در 203ق در توس به شهادت رسید. حضرت با اقتدای به نیاکان و پدران و اجداد طاهرشان، به بقیع می رفتند و بر مدفونین بقیع سلام می دادند و از خداوند برای اهل بقیع طلب مغفرت می کردند.

علی بن اسباط در روز عرفه خدمت امام رضا(ع) رفته و به دستور حضرت مرکبش را آماده کرده تا به بقیع برود. هدفشان زیارت و سلام بر فاطمه زهرا(ع) و بر حسن، حسین و بر علی بن الحسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر(ع) و دیگر بزرگان و سروران بود.

به خاطر عظمت و احترامی که بقیع در نزد امام رضا(ع) داشت، آن حضرت امر می کرد که دوستداران و شیعیان، اموات خود را در این مکان دفن کنند. لذا وقتی یونس بن یعقوب در مدینه از دنیا رفت، علی بن موسی الرضا(ع) افرادی را برای غسل و حنوط و کفن وی فرستادند و به دوستان خود و پدرش امر فرمودند که بر جنازه یونس بن یعقوب حاضر شوند و به آنها فرمود: این شخص از دوستداران امام صادق(ع) و از شاگردان آن حضرت است که در عراق زندگی می کرده و اکنون در مدینه از دنیا رفته است، قبرش را در بقیع حفر کنید، پس اگر اهل مدینه گفتند: او عراقی است و در بقیع دفنش نمی کنیم، به آنها بگویید او از شاگردان و یاران امام صادق(ع) است که در عراق ساکن بوده، اگر مانع ما شوید و نگذارید که او را در بقیع دفن کنیم، ما هم نخواهیم گذاشت که دوستداران و یاران خود را در بقیع به خاک بسپارید. نیز امام رضا(ع) به یکی از شاگردان خود، محمد بن حباب فرمان داد که به بقیع برود و بر جنازه یونس بن یعقوب نماز بگزارد.

مآخذ

الثاقب فی المناقب، ابن حمزه، قم، انصاریان، 1412ق، ص 472؛ خاتمة المستدرک، ج5، ص 295؛ دانشنامه دانش گستر، ج3، ص 47-48؛ رجال کشی، ج2، ص 683.

سیره امام محمد باقر(ع)

سیره امام محمد باقر(ع)، بقیع در گفتار و رفتار امام پنجم شیعیان.

محمد بن علی، ملقب به باقر یا باقرالعلوم در مدینه، به سال 57ق متولد شد و در 114ق در همین شهر به تحریک هشام بن عبدالملک به شهادت رسید. تاریخ های دیگر نیز مثل سال 117ق برای وفات حضرت ذکر کرده اند.

ایشان چون در مدینه ساکن بود، با مردم مدینه ارتباطات گسترده ای داشت. از اینرو توانست اهمیت بقیع را نه فقط در لفظ و کلام بلکه نیز در عمل به مردم بفهماند و فضایل بقیع را بیان کند.

بهرحال

بقیع در نزد امام باقر(ع) از جایگاه ویژه ای برخوردار بود و دلایلی مانند دفن پدر و عموی بزرگوار و جدّه گرامی اش فاطمه بنت اسد و به احتمال، دفن مادر ائمه، حضرت زهرای مرضیه(ع) این امر را موجب می شد، از همین رو، ایجاد یک سنت در میان شاگردان و نیز شیعیان شان برای رفتن به بقیع و محترم شمردن آن، جزو برنامه ها و دستورات ایشان بود.

در این باره احادیثی از آن حضرت در محترم شمردن اموات و مقابر مؤمنین وارد شده که احیاء و ذکر قبور با رفتن بر سر مزارات و قرائت فاتحه و قرآن را توصیه کرده است. در مجموع آداب زیارت بقیع در این احادث منقول است. پیکر امام باقر(ع) نیز پس از وفات آن حضرت به توصیه خودش در بقیع، کنار پدرش در یکی از اتاق های خانه عقیل دفن شد.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1381، ص 336 - 337؛ الارشاد، شیخ مفید، قم، مؤسسه آل البیت، بی تا؛ «بقیع در بستر تاریخ»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ص 103.

ص: 400

سیره امام موسی کاظم(ع)

سیره امام موسی کاظم(ع)، بقیع در رفتار و گفتار امام هفتم شیعیان.

امام موسی کاظم(ع) در 128 در مدینه متولد شد و در 183 در بغداد به شهادت رسید. ایشان ملقب به کاظم و مشهور به موسی الکاظم است. ایشان علاقه خاصی به بقیع داشت. شیعیان را توصیه می فرمود که از بقیع غفلت نکرده و به زیارت اموات در بقیع بروند، چنانکه اغلب احادیثی که از آن حضرت درباره اهتمام به زیارت قبور، ثواب نماز بر مردگان و رفتن به قبرستان و امثال اینها به ما رسیده، می توان بر بقیع حمل کرد.

امام کاظم چندین سال در زندان بود و سرانجام به دستور هارون خلیفه عباسی و به دست سندی بن شاهک یهودی در زندان بغداد مسموم و شهید شد. پیکر مطهر آن حضرت را در مقابر قریش در نزدیکی بغداد (شهر کاظمیه کنونی) به خاک سپردند که تا کنون یکی از عتبات مهم عراق و زیارتگاه مسلمانان بوده است.

مآخذ

«بقیع در بستر تاریخ»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ص 105؛ الثاقب فی المناقب، ابن حمزه، قم، انصاریان، 1412ق، ص 459؛ دانشنامه دانش گستر، ج3، ص 46-47.

سیره بقیعیه امامان شیعه(ع)، اوامر و نواهی و کارهای ائمه درباره بقیع.

رسول

خدا(ص) اهتمام بسیار به بقیع داشت و در هر شرایطی که مقتضی بود، به بقیع می رفت. پس از ایشان، امام علی(ع)،حضرت زهرا(ص) و امامان که از نوادگان دختری پیامبراند، همین رویه را ادامه دادند. بسیاری از حوادث صدر اسلام یا در بقیع اتفاق افتاده و یا سرنخ آن در بقیع است. از سوی دیگر امامان شیعه در حوادث پر تلاطم صدر اسلام نقش آفرین بودند. این دو عامل و متغیر مهم (یعنی ائمه شیعه(ع) و بقیع) گاه در کنار هم قرار می گرفتند. به همین دلیل، با بررسی متون تاریخی، جاهای بسیاری می یابیم که ائمه در بقیع حضور داشته یا به اجرای کاری در بقیع فرمان می دادند یا از کاری نهی می کردند. آقای امینی بیش از بیست مورد را جمع آوری کرده و با اتکا بر منابع مهم گزارش نموده است. برای نمونه چند مورد نقل می شود: حضرت علی(ع) بنابر سفارش فاطمه زهرا محلی سقف دار برای توقف و اقامه دعا و عزا برای ایشان در بقیع ساخت و مدتی بعد او را در خفا و شبانه به خاک سپرد. آن حضرت چهار قبر مشابه در بقیع ایجاد کرد تا قبر حضرت زهرا(س) معلوم نشود.

اما وقتی سران خلافت و بعضی مردم خواستند نبش قبر کنند و جسد دختر پیامبر را را یافته و بر آن نماز بخوانند و مجدداً طی مراسمی دفن کنند، امام علی(ع) بسیار ناراحت شد و زره پوش و ذوالفقار به کمر به بقیع رفت و مردم را به شدت از این کار نهی فرمود.

کلینی از عمروبن ابی المقدام نقل کرده که او همراه امام باقر(ع) به بقیع رفتند و حضرت دعای زیبا و پرمعنایی قرائت کرد.

نیز دیگر امامان هر کدام در شرایط خاصی به بقیع می رفتند و میراث خاصی از خود بر جای گذاشته اند. این میراث را می توان سیره ائمه(ع) در بقیع یا سیره بقیعیه ائمه(ع) نامید.

مأخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص102-118.

سیره حضرت زهرا(س)

سیره حضرت زهرا(س)، جایگاه بقیع در رفتار و گفتار دختر پیامبر اکرم(ص)، فاطمه زهراء(س).

فاطمه

زهرا(ع) (متولد در سال پنجم بعثت در مکه - درگذشت در 11ق) به احد و بقیع علاقه ویژه داشت. پس از شهادت حضرت حمزه و بویژه پس از رحلت پدرش، همواره به احد، سر قبر حمزه سیدالشهداء می رفت و می گریست. نیز به اقتدا و پیروی پدرش، بسیار به بقیع می رفت. این واقعیت از منابع مختلف نقل شده و دارای شهرت است و بسیاری از مورخین یادآور شده اند که فاطمه(ع) به بقیع می رفت و به مناجات، دعا و راز و نیاز و گریه می پرداخت. گریه های ممتد زهرا(ع) و عزاداری

ص: 401

ایشان را در بقیع نمی توان انکار کرد و حتی در منابع فراوانی از اهل سنت، ماجرای بیت الحزن فاطمه آمده و آنان نیز این مسأله را تقریباً مسلّم می دانند.

موضع تربتش امروزه به نام بیت الحزن یا بیت الاحزان شناخته شده است و گفته می شود آن خانه ای است که فاطمه زهرا بعد از رحلت پدرش به آنجا پناه می برد و به اندوه و غم و خواندن دعا می نشست.

مشهور درباره بیت الحزن این است که آنجا جایگاه معروفی است به نام مسجد فاطمه، در قبله مشهد حسن و عباس، و به این مطلب اشاره نموده است ابن جبیر که در جانب قبر عباس (عموی پیامبر) خانه ای است از آن فاطمه دختر پیامبر اسلام که به نام بیت الاحزان معروف و مشهور است و گفته شده: آن خانه ای است که فاطمه زهرا بعد از رحلت پدر گرامی اش به آنجا می آمده و به حزن و اندوه و گریه می پرداخته است.

مرحوم مجلسی نیز چنین آورده است: در بعضی از کتب، خبری را یافتم درباره وفات فاطمه زهرا(ع) که دوست دارم آن را نقل کنم، گرچه این خبر را از اصلی قابل تکیه و اعتماد نقل نکرده و آن را نیافته ام.

مجلسی سپس خبر را بدین گونه نقل می کند: زهرا(ع) به قبرستان بقیع می رفت و بر سر قبر شهدا و سربازان فداکار اُحد می نشست و اشک می ریخت. علی بن ابی طالب(ع) هم برای آسایش فاطمه زهرا(ع) سایبانی در بقیع بنا کرد که بعدها بیت الاحزان نامیده شد.

علی(ع) خانه ای برای زهرا در بقیع بنا نهاد که نامش بیت الاحزان شد و آن بانو صبح گاهان دست حسن و حسین را می گرفت و به بقیع می رفت و گریه می کرد.

به تناسب بحث؛ مطالبی را که نشان می دهد فاطمه زهرا(ع) به بقیع توجه داشته، نقل کردیم و در نتیجه کاوش مختصری در این زمینه انجام گرفت و بعد از این، به تفصیل در این باره خواهیم نگاشت.

نکاتی که در پی می آید، دال بر نگاه محترمانه حضرت فاطمه(ع) به بقیع بوده است:

- بیت الاحزان در دوران حسین بن علی(ع) به صورت خیمه و چادری مشخص بوده و آن حضرت اهتمام فراوانی بر حفظ این چادر و مکان شریف و سپس تبدیل آن به بنایی محکم تر داشته اند.

- بیت الاحزان بعدها به مسجد فاطمه تغییر نام یافت که خود گواهی روشن بر استمرار وجود این مکان شریف بوده است.

مورّخان اهل سنت، بر وجود آن گواهی قطعی داده اند؛ از جمله آنها سمهودی، ابن شبه، ابن عساکر و برخی دیگر می باشند.

امام ابومحمد غزالی، که یکی از شخصیت های معروف و از دانشمندان بنام اهل سنت است، در ضمن بیان وظایف زائران مدینه منوره، چنین نگاشته است: مستحب است که زائران پس از ورود بر پیامبر... در مسجد فاطمه(ع) نماز بگزارند. چهانگردانی هم در سفرنامه های خود، از بیت الاحزان و مشاهده آن سخن گفته اند.

مآخذ

احیاء علوم الدین، ابوحامد محمد غزالی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1989م، ج1، ص 260؛ بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ج33، ص 174 و ج43، ص 177؛ «بقیع در بستر تاریخ»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ص 100-101؛ بیت الاحزان، مجلسی، تهران، امیر کبیر، بی تا، ص 165؛ وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، سمهودی، ج3، ص 918.

سیره رسول خدا (ص) درباره سعد بن معاذ ← سعد بن معاذ

سیره رسول خدا در کفن و دفن ابراهیم

سیره رسول خدا در کفن و دفن ابراهیم، درگذشت فرزند پیامبر و روش آن حضرت در به خاک سپاری او در بقیع.

ابراهیم فرزند رسول خدا(ص)، از مادری به نام ماریه در سال دهم قمری در شانزده یا هجده یا بیست و دو ماهگی از دنیا رفت، پیامبر به علی(ع) فرمان داد او را غسل دهد تا دفنش کنند. آنگاه خود پیامبر او را حنوط و کفن کرد؛ سپس به علی(ع) دستور داد: حملش کند. تا به بقیع رسید؛ پیامبر(ص) وارد قبر شد و خطاب به علی(ع) فرمود: وارد قبر شود. مردم فکر می کردند جایز نیست کسی وارد قبر فرزند خود شود. پیامبر برای نفی این گمانه زنی

ص: 402

فرمود: ورود در قبر فرزند حرمت ندارد. اما از این بیمناک هستم که به هنگام کنار زدن کفن و دیدن صورت طفل، شیطان غلبه کند و بی تابی کنید. پیامبر تلقینش می کرد. چون او را در خاک نهاد، گریست و مسلمانان هم گریستند. صدای مردان بر زنان غلبه یافت. پیامبر آنان را به شدت نهی کردند و فرمودند: اشک از دیده می آید، قلب محزون می شود، اما نمی گویم چیزی را که خدا را به خشم آورد و ما در مصیبت جانکاهی هستیم و بر مرگ تو ای ابراهیم غمگین و محزونیم.

در روایت دیگر آمده که: پس از وفات ابراهیم، حضرت رسول الله(ص) فرمود: او را در بقیع دفن کنید؛ زیرا که مرضعه ای در بهشت، مدت شیرخوارگیش را تمام خواهد کرد. یعنی چند ماه بقیه را توسط مرضعه شیر داده شود.

اما وقتی فرزندش ابراهیم در حال جان کندن بود و به خود می پیچید؛ پیامبر(ص) با دیدن این صحنه، اشک در چشمانش حلقه زد. عبدالرحمن بن عوف گفت: ای فرستاده خدا، شما هم گریه می کنید؟ فرمود: دل می سوزد و چشم اشک می ریزد، اما سخنی نباید گفت که موجب خشم الهی گردد. این گریه از سر مهربانی و دلسوزی است.

پیامبر دست عبدالرحمن بن عوف را گرفته به نخلستان آمدند، وقتی دید فرزندش در دامن مادر در حال جان دادن است، او را گرفته در دامن نهاد و فرمود: ما به وضع تو ای ابراهیم غمگینیم، چشم اشکبار است و قلب اندوهبار و چیزی بر زبان نمی آوریم که خشم الهی را در پی آورد.

روزی که حضرت ابراهیم، فرزند گرامی آن رسول نور و رحمت و آگاهی از دنیا رفت، خورشید گرفت. گروهی که گرفتار خرافات جاهلی بودند، گفتند: چون ابراهیم، فرزند پیامبر(ص) مرد، خورشید غمگین شد و گرفت. پیغمبر خدا(ص) که با عقاید خرافی و جاهلی می جنگید و می خواست تفکر و عقلانیت بر باورهای مردم حاکم باشد و خرافه از زندگی اجتماعی مسلمانان رخت بربندد، بلافاصله به منبر رفته، خطبه خواندند و در خطبه چنین فرمودند: ماه و خورشید، دو نشانه و علامت، از نشانه های خدایند که به مناسبت مرگ یا تولّد کسی دچار کسوف و خسوف نمی شوند. اگر چنین پدیده ای را دیدید، دعا کنید، تکبیر بگویید، نماز بگزارید و صدقه دهید.

در این زمینه روایات فراوانی در منابع فریقین (شیعی و سنی) وجود دارد که کسوف و خسوف، دو پدیده طبیعی هستند و ربطی به حیات و مرگ انسان ها ندارند.

از نکات دیگر که فقها بر اساس آن به استنباط حکم پرداخته اند. نماز نخواندن رسول خدا(ص) بر ابراهیم بود. پس از دفن ابراهیم، در بین مردم بگو مگو بود که اولاً اگر رسول خدا(ص) پیامبر است، نباید فرزندش فوت می کرد. یعنی محمّد باید می توانست مانع مرگ او شود. دوم اینکه محمّد از شدت بی تابی و ناراحتی، فراموش کرد بر ابراهیم نماز گذارد.

اما رسول الله پس از اطلاع از افکار مردم خطاب به آنان گفت: نماز میت فقط برای افرادی واجب است که مکلف و ممیز شده باشد.

رفتارهای رسول خدا در بقیع در مورد فرزندش، مبنای استنباط های فقها شده است.

سیره پیامبر اکرم(ص) نشانگر اینست که میت انسان ها حتی طفلی صغیر هم محترم است و باید تکریم گردد و از سوی دیگر ابراز احساسات قلبی و باطنی در سیره آن حضرت وجود دارد. اما رویه وهابیت بسیاری از موارد با سیره نبوی تعارض آشکار دارد.

مآخذ

اسد الغابة، ابن اثیر، قم، اسماعیلیان، بی تا، ج1، ص156؛ الاصابة، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دار الکتب اللبنانیة، 1415ق، ج4، ص 391؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، دار العلم، 1987م، ج21، ص183 و ج6، ص 707؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، بیروت، دار الفکر، بی تا، ج5، ص 309و311؛ البقیع فضیلة کل مسلم، لندن، بی تا، ص5-8؛ تاریخ المدینة المنورة، ابن شبه، ج1، ص98؛ تاریخ المدینة، قم، دار الفکر، 1480ق، ج1، ص 97؛ تذکرة الفقهاء، علامه حلی، قم، آل البیت(ع)، 1414ق، ج4، ص167؛ الجامع الصغیر، سیوطی، بیروت، دار الکفر، 1401ق، ج2، ص433؛ جواهرالکلام، محمد حسن نجفی، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی،بی تا، ج12، ص8؛

ص: 403

الحدائق الناضرة، یوسف بحرانی، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، 1363، ج10، ص371؛ الخلاف، شیخ الطائفه طوسی، به کوشش سیدعلی خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، 1418ق، ج1، ص678؛ الصحیح، محمد بن اسماعیل بخاری، بیروت، دار الفکر، 1401ق، ص 112؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار صادر، بی تا، ج1، ص 88؛ المبسوط، شمس الدین السرخسی، بیروت، دار المعرفة، بی تا، ص 74؛ مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری طبرسی، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، 1408ق، ص 460؛ وفاء الوفاء، سمهودی، بیروت، دار الاضواء، 1386ق، ج3، ص824-826.

سیف الدوله

سیف الدوله، سفرنامه نویس از دوره قاجاریه.

محمد

سیف الدوله از شاهزادگان قاجاریه و صاحب منصب و مقام در آن دوره و یکی از شخصیت های خاندان قاجاریه است ولی درباره هویت او اختلاف است. برخی او را فرزند سی و هشتم فتحعلی شاه قاجار می دانند و گاه او را به عنوان فرزند خاقان مغفور که زمانی حاکم و والی اصفهان بوده توصیف کرده اند. عده دیگر او را برادر عین الدوله و فرزند سلطان احمد پسر فتحعلی شاه دانسته اند. در این صورت نوه فتحعلی شاه است.

او سفرش را همراه کاروانی در چهارم شعبان 1279 از مبدأ دارالخلافه طهران به سوی حرمین شریفین آغاز کرده است. و در 1280ق برگشته و به تهران رسیده است. مسیر سفرش از طهران به انزلی، لنکران، شماخی، گنجه، تفلیس و از طریق دریا به استامبول سپس اسکندریه و قاهره و از طریق دریا به جده رفته است. آنگاه از راه زمینی به مکه و مدینه عزیمت نمود. اما مسیر بازگشت او از راه عتبات عراق بوده که به کرمانشاه و از آنجا به تهران می آید.

او مشاهدات خود را تدوین و سفرنامه مکه را عرضه کرده است. روش سیف الدوله اینست که به حواشی و شهرهای در راه رفت و برگشت بیشتر از خود مکه و مدینه پرداخته است. گزارش او از بقیع کوتاه است؛ با این حال نوشته او هم دارای سبک قابل توجهی است و برای پژوهشگران سودمند است.

این سفرنامه برای نخستین بار توسط علی اکبر خداپرست تصحیح و در 1364 در تهران منتشر شد. سپس با ویرایش مجدد در مجموعه سفرنامه های قاجاری درج شد. متن گزارش درباره بقیع را از کتاب سفرنامه های حج قاجاری اخذ کردیم.

مآخذ

سفرنامه مکه، سیف الدوله، به کوشش علی اکبر خداپرست، تهران، نشر نی، 1364؛ سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ج2، ص89 و مقدمه.

سیل

سیل، بارندگی شدید و راه افتادن سیل در بقیع.

بقیع در چند دوره دستخوش حوادث طبیعی شد و آسیب دید. البته در هیچ دوره، تا روزگار آل سعود و وهابیون، دستخوش حوادث انسانی نشده بود. یعنی انسان ها هرگز به تخریب و نابودی بقیع اقدام نکرده بلکه به سازندگی و عمران آن می پرداخته اند. فقط آل سعود در چند نوبت بقیع را تخریب کرد. درباره مسیر یکی از سیل ها، ابن شبه اینگونه گزارش نموده است:

سیلی که از مَهزُور می آید از حَرّه ای که در شرق آن قرار دارد و از هکر و حره صفه سرچشمه می گیرد و به بالای حلاة بنی قریظه می رسد. سپس در آنجا از شعیب می گذرد و از میان خانه های بنی امیة بن زید در وادی مُذَینِب می گذرد، آنگاه در مشارف- دشتی از بنی خَطَمه- به سیل بنی قریظه می پیوندد و از آن پس این دو سیل یعنی مهزور و مذینب با هم پیش می روند و در اموال از همدیگر جدا می شوند و به سرزمین های صدقات پیامبر(ص) به جز مَشَربه اُمّ ابراهیم سرازیر می شوند. این سیل سپس به طرف دیوارهای قصر مروان بن حکم می رود و از آن پس در دل وادی به طرف قصر بنی یوسف پیش می رود. سپس از میان بقیع عبور می کند و از محله بنی جُدَیله بیرون می آید. در درون وادی مهزور مسجد است و انتهای آن نیز کومه ابوالحمراء است. سیل سپس به راه خود ادامه می دهد و به وادی قناة می ریزد.

مأخذ

تاریخ مدینه منوره، ابن شبه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، ص169.

ص: 404

ش

شارع الشهداء

شارع الشهداء، خیابان بین دو قطعه بقیع.

بر اساس نقشه موجود دولتی در سال 1951م، در این زمان بقیع شامل قطعه ای بزرگ تر و قطعه ای کوچک تر می شده است. قطعه کوچک تر در بخش شمالی واقع شده بود. و قطعه بزرگ تر در جنوب قرار داشت. بین این دو، خیابانی به نام شارع الشهداء بود. این خیابان به نخلستان های خرما و باغ های وقفی منتهی می شد. در این زمان قطعه کوچک بقیع به بقیع قدیم مشهور بود و قطعه بزرگ به جنانة البقیع (گورستان بقیع) شهرت داشت. در بخش کوچک، عمه های رسول خدا دفن بودند و در قطعه بزرگ مقبره های ابراهیم فرزند رسول خدا، عقیل و خانواده اش، همسران و دختران رسول خدا مستقر بودند.

مأخذ

صُوَر من الحیاة الاجتماعیة بالمدینة المنورة، یاسین احمد الخیاری، جده، دارالعلم، 1413ق/ 1993م، ص64-65.

شافعیه

شافعیه، دیدگاه فقهی فقهای شافعی درباره زیارت بقیع.

فتوای علمای شافعی در باب رفتن به قبرستان بقیع و زیارت قبور اموات بسیار با فقیهان حنبلی متفاوت است. از نظر فقهای شافعی، رفتن روزانه به بقیع مستحب و رفتن روز جمعه، به بقیع برای استغفار و دعا برای اموات و سلام گفتن به اموات مستحب مؤکد است. نماز خواندن برای اموات و اهدای ثواب نماز بر ارواح مؤمنان و زیارت قبور آنان به ویژه زیارت قبور ابراهیم بن رسول الله(ص)، اهل بیت ایشان و امهات المؤمنین در این مذهب تأکید شده است.

مآخذ

احکام و خصائص الحرمین، علی احمد یحیی القاعدی، بیروت، مؤسسه الریان، 2008م، ج2، ص895؛ بیروت، دارالکفر، 1344ق، ج8، ص275؛ المجموع شرح المهذب، محی الدین بن شرف النووی.

شاکری، پرویز ← آزادی در زیارت

شاکری، حسین ← خاطرات حسین شاکری شب نیمه شعبان

شب زنده داری

شب زنده داری، حضور شبانه در بقیع.

رسول خدا(ص) گاه در نیمه های شب به سراغ بقیع می رفت و به نیایش می پرداخت. او با صاحبان مقابر سخن می گفت و برای آنان استغفار و طلب رحمت می کرد. ایشان معمولاً این دعا را قرائت می فرمود: السلام علیکم اهل دار قوم مؤمنین، واتاکم ما توعدون غداً مؤجلون، وانا ان شاء الله بکم لاحقون اللهم اغفر لاهل بقیع الغرقد.

این روایت در منابع روایی بسیار نقل شده است (بقیع الغرقد، ص68). آن حضرت به هنگام حضور در بقیع در محلی در کنار دار عقیل می ایستاد و شروع به نیایش می کرد. این محل به موقف النبی(ص) شهرت یافت.

در روایتی آن حضرت تأکید کرده است که در شب نیمه شعبان جبرئیل نزدش آمده و او را به رفتن به بقیع امر کرده است (نک مقاله شب نیمه شعبان). از اینرو حضور در بقیع در شب نیمه شعبان یک سنت شد و هر ساله اجرا می شده است (بقیع الغرقد، ص69-70).

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق؛ مسند الامام احمد، احمد بن حنبل، بیروت، دارصادر، 1426ق، ج6، ص238.

شبکه جهانی بقیع

شبکه جهانی بقیع ، پایگاه اینترنتی درباره بقیع.

شبکه ماهواره ای بقیع پس از توصیه آیت الله سید صادق حسینی شیرازی در زمینه بازسازی قبور مطهر ائمه بقیع علیهم السلام تأسیس شده است. اهداف ایجاد شبکه جهانی بقیع عبارتند از: ایجاد جریانی برای بازسازی بقیع و نقد عقیده تخریب اماکن مذهبی، مقابله با خطر وهابیت؛ نشر معارف اهل بیت(ع)؛ پر رنگ کردن جریان

ص: 405

منتسب به حضرت زهرا(س).

گروه تهیه و تأمین برنامه شبکه جهانی بقیع قصد دارند برنامه های گوناگونی برای همه گروه های سنی کودکان، نوجوانان، جوانان و بزرگسالان تولید کنند و تمامی اهداف ذکر شده را برای همه مقاطع سنی جامه عمل بپوشانند.از دیدگاه این گروه کودکان و آموختن به این گروه به همان اندازه حائز اهمیت است که آموزش به جوانان و نوجوانان مهم است و برنامه سازی برای عامه مردم همان قدر اولویت دارد که ساخت و تولید ویژه برنامه هایی مطابق با سلیقه و پسند قشر تحصیلکرده.

بخشی از موضوعات برنامه سازی شبکه جهانی بقیع عبارتتد از: بررسی و نقد ادیان، مذاهب و فرقه های مختلف، تربیت فرزند، تقویم شیعه و بررسی رویدادهای مذهبی، خانواده در اسلام، مباحث روانشناسی، پاسخ به شبهات، مباحث قرآنی، برنامه سازی برای کودکان، مباحث اخلاقی، مباحث عقاید اسلامی، میزگرد و گفتمان جوانان.

این

شبکه دارای سایت اینترنتی به نشانی (www.baqitv.com) است که شامل بخش های زیر است:

اخبار؛ بهشت بقیع (اطلاعاتی درباره قبرستان بقیع)؛ جهنم وهابیت (اطلاعاتی درباره وهابیون)؛ مقالات؛ نگارخانه؛ صوت و تصویر؛ دلواژه.

مآخذ

«شبکه جهانی بقیع»؛ اباذر نصر، بقیع نامه، ش 1 و 2، بهار و تابستان 1394، ص64؛ سایت اینترنتی شبکه جهانی بقیع (www.baqitv.com).

شبکه وبلاگ دهی به محبان ائمه بقیع(ع)

شبکه وبلاگ دهی به محبان ائمه بقیع(ع)، پایگاه فعال در شبکه جهانی اینترنت درباره بقیع.

شبکه وبلاگ دهی به محبان ائمه بقیع(ع) با هدف زمینه سازی بازسازی حرم مطهر ائمه بقیع(ع) در اسفند 1390 راه اندازی شده است. این سامانه با هدف جمع آوری خاطرات و دل نوشته های زائران حرم مطهر ائمه بقیع(ع)، درج اشعار و آثار هنری کاربران با موضوع بقیع و همفکری کاربران اینترنتی برای زمینه سازی برای بازسازی بقیع و افزایش صفحات اینترنتی با موضوع بقیع راه اندازی شده است.

این شبکه کوشیده است با رویکردی متفاوت از قابلیت وبلاگ نویسی برای زمینه سازی در جهت بازسازی حرم مطهر ائمه بقیع(ع) بهره برداری نماید و در این مسیر از ظرفیت محققان، دانشجویان، طلاب و محبان ائمه اطهار(ع) استفاده می کند. آدرس اینترنتی این شبکه www.blog.baghi.ir است.

خط مشی این پایگاه ترویج موضوعات و مسائل مربوط به بقیع در شبکه جهانی است. این شکبه با درگیر ساختن اقشار مختلف با مسائل و طرح سؤال و مسئله بقیعی برای آنان، درصدد ایجاد رونق پیرامون بقیع است.

مأخذ

www.blog.baghi.ir

شبکه تلویزیونی بقیع

شبکه تلویزیونی بقیع، کانال تلویزیونی روی چند ماهواره.

این شبکه از آبان ماه 1391 آغاز به کار کرده است. نام آن شبکه جهانی بقیع یا بقیع است. مدیریت و مرکز این شبکه در ایران استقرار دارد و گویا در لندن هم دفتر دارد. برنامه های آن عمدتاً مصاحبه با پژوهشگران و خطبا درباره اهل بیت (ع) و نیز مداحی و مرثیه خوانی ها است.

این

شبکه در زیرنویس ها اعلام می دارد که وابسته به کمک ها و پشتیبانی های مؤمنان و مردم است و از دولت کمک دریافت نمی کند. در روزهای محرم و صفر بیشتر کلیپ ها و گزارش های تصویری مراسم عزاداری ها را پخش می کند.

از مجری های مشهور آن آقای حسین غلامی است. رویکرد این شبکه تبلیغی و فاقد مطلب علمی و تحقیقاتی و بیان دیدگاه ها و عرضه تحلیل های موافق و مخالف است، زیرا برای عموم مردم پخش می شود و لازم است اینگونه باشد. از دیگر ویژگی های این شبکه پرداختن به حوادث کربلا و عاشورا و شهادت امام حسین (ع) و یارانش است؛ رویکرد آن مثل صدا و سیمای ایران ولی بدون موسیقی و اندکی سنتی تر است. نیز مسابقات خاص مثل مسابقه کتاب برگزار می کند.

ص: 406

این شبکه توسط ماهواره هاتبرد(1) پخش می شود و در اکثر کشورها از جمله ایران قابل دسترسی است. این شبکه روی شبکه جهانی اینترنت هم، پایگاه دارد.

عناوین برنامه های این شبکه مواردی مثل تفسیر قرآن، مجالس روضه خوانی، مرثیه برای سیدالشهداء(ع) و طب سنتی است. اما هیچ سرفصلی درباره ابعاد بقیع مثل تاریخ بقیع و کتبی که درباره بقیع نوشته و منتشر شده، پخش نمی کند.

مأخذ

baqitv.com

شبهه شناسی بقیع

شبهه شناسی بقیع، کتابی درباره شبهات وهابیون و پاسخ آنها.

رضا محمدی از پژوهشگران موضوعات حج و زیارت پس از ماه ها بررسی به تألیف کتابی درباره شبهات مرتبط به بقیع پرداخته است. مرکز تحقیقات حج که سازمانی وابسته به سازمان حج و زیارت جمهوری اسلامی ایران است، این کتاب را برای آشنایی حجاج ایرانی منتشر کرده است.

در مجموع 46 شبهه همراه با پاسخ های آنها در این کتاب آمده است. بسیاری از این شبهات مرتبط با بقیع است. از جمله این شبهات مرتبط می باشد: اهل بیت(ع) مدفون در بقیع منحصر به چهار امام اند یا بیشتر می باشند؟؛ توسل و طلب نیاز از مردگان شرک است؛ طلب مغفرت از مردگان بقیع و استشفاء از آنها شرک است؛ قبر حضرت زهرا(س) در بقیع معلوم و معین است؛ ابوبکر، عمر، عثمان، علی و حسن خلفای پیامبر(ص) هستند و بقیه حاکمان گمراه اند؛ شفاعت از غیر خدا و وسیله قرار دادن بین خدا و دیگران مشروعیت ندارد؛ غلو شیعیان درباره ائمه(ع) و آنها را به اوصاف الهی مثل علم غیب و آگاهی از مکنونات انسانی متصف کردن صحیح نیست؛ گفتن یا علی(ع)، یا حسن(ع)، یا حسین و غیره به معنای کمک خواهی از غیر خداوند و شرک است؛ ساختن بارگاه و گنبد روی قبور بدعت است؛ طلب و درخواست از مردگان، مؤید این است که خداوند جاهل است و از احوال زندگان باخبر نیست.

در اثر مذکور به هریک از شبهات مزبور به تفصیل و با استناد به منابع حدیثی، تاریخی و قرآنی پاسخ استدلالی گفته شده است.

مأخذ

پندارها و پاسخ ها: پاسخ به آنچه وهابیون در بقیع می گویند، تهران، مشعر، 1388، 179 ص.

شخصیت شناسی اسماعیل بن جعفر ← اهمیت اسماعیل

الشرشورة

الشرشورة، سازمان اداری بقیع برای اداره امور آن.

با شکل گیری دولت نبوی رسول خدا(ص) در مدینه و توسعه انسانی، اجتماعی و اقتصادی این شهر، نیاز به قبرستان پیدا شده بود. از اینرو رسول اکرم(ص) پس از بررسی ها و کارشناسی و اخذ مشاوره از بزرگان، بقیع غرقد را به عنوان قبرستان انتخاب کرد. اهالی مدینه و گاه از بیرون مدینه اموات را برای دفن به بقیع حمل می کردند. اما گزارشی از سازمان و اداره بقیع در متون تاریخی وجود ندارد. در دوره جدید اداره ای ویژه بقیع آل سعود ایجاد شد که وابسته به مدیریت استان مدینه منوره (أمانة المدینة المنورة) بود. قبل از این وابسته به شهرداری مدینه (بلدیة المدینة) بود. اما بعداً نامش به «الشر شورة» تغییر یافت و مستقل تر گردید. در سال های جدید این سازمان را به «اداره خدمة الموتی» نام گذاری کرده اند. وظیفه این سازمان خدمات دهی به مردگان مسلمان از زمان مرگ تا دفن آنان در بقیع است.

مأخذ

بقیع الغرقد، محمد انور البکری و حاتم عمر طه، مدینه منوره، مکتبة الحلبی، 2004م، ص25.

شرف الموسوی

شرف الموسوی، از مشاهیر شیعه و مدفون در بقیع.

سید حسن امین، نام کامل او را السید شرف الموسوی بن عبدالله نام برده است. او در دهستان التویثید در احساء، در سال 1312ق متولد شد. در همان محل به تحصیل پرداخت و رشد یافت تا به مدارج عالی علمی و معنوی رسید. او را اغلب به عنوان یک واعظ و خطیب شیعه می شناسند.

ص: 407


1- 1. Hotbird

بالاخره در 1409ق در دهستان القاره در احساء درگذشت. پیکر او را به مدینه آورده و در بقیع به خاک سپردند.

مأخذ

مستدرکات اعیان الشیعه، سید حسن امین، بیروت، 1998ق، ج6، ص179.

شعر بقیع

شعر بقیع، سروده های شاعران درباره حوادث و مسائل بقیع.

معمولاً

موضوعات و حوادث مهیج و لذت آفرین یا وقایع ناراحت کننده در خاطره و حافظه فرهنگی ملت ها ماندگار شده و شاعران با به کارگیری آرایه های لفظی و معنایی به خلق اشعاری درباره آنها می پردازند. بقیع به عنوان یک سرزمین کهنسال با کارنامه ای از حوادث تلخ و شیرین و نیز به عنوان یک مجموعه تاریخی و فرهنگی، قلوب بسیاری از شاعران عرب زبان را تسخیر کرده و اشعار زیبایی درباره مصائب و محاسن بقیع عرضه کرده اند. گردآوری همه این اشعار ممکن نیست و فقط نمونه هایی انتخاب شده است. از طریق این اشعار به نکات بسیار و ابعاد تازه ای از بقیع می توان پی برد.

اشعار درباره بقیع آنقدر زیاد است که یک مسلک و مکتب شعری به نام شعر بقیع یا «بقیعیات» را می توان ادعا نمود. این اشعار انواع مختلف دارد؛

مثل سفرنامه های منظوم که بخشی از آنها درباره بقیع است؛ بزرگان و امامان شیعه مثل حضرت زهراء و امام حسن(ع) که در بقیع دفن شده اند و مصائب بقیع.

شاعران

فارسی زبان هم قطعه هایی درباره بقیع دارند که اغلب آنها مرثیه و نوحه است. میرزا جلایر از شخصیت های دوره قاجاریه درباره بقیع چنین سروده است:

نمودند حاجیان را ظلم بسیار

خدا داند رسولش واقف کار

بقیع ام این چنین و آن چنان بود

امامان شاهد هم این و آن

بود

این قطعه شعر از دوره جاهلیت به جای مانده است:

أین الذین عهدتهم فی غبطة

بین العقیق إلی بقیع الغرقد

حسان بن ثابت این بیت را درباره بقیع گفته است:

وجهی یقیک التُّرب لهفاً لیتنی

غُیبت قبلک فی بقیع الغرقد

ابن معصوم المدنی از قبه و بارگاه حرم ائمه(ع) در بقیع یاد کرده است:

یا عین هذا المصطفی أحمدْ

خیرُ الوری والسیدُ الأمجدْ

وهذه القبة قد أشرقت

دون علاها الشمس والفرقدْ

وهذه الروضة قد أزهرت

فیها المنی والسُّؤل والمقصدْ

هذا المصلی والبقیع الذی

طاب منه المنهل والموردْ

شیخ عبداللطیف المدنی به توصیف مراقد و مشاهیر مقدس بقیع قبل از تخریب آنها می پردازد:

ارحل لطیبةَ لاتؤمَّ سواها

وعساک أن تحظی برؤیة طاها

هی طیبةٌ طابت وطاب أصولها

ومدینةٌ ربُّ السماء بناها

وبها البقیع وأهله فی جَنَّةٍ

شهداؤها فی جنّة مأواها

کذاک عباسٌ وسیدنا الحسنْ

فی قبةٍ والنور من أعلاها

وبه الرضیة أمّ سیدنا علی

وکذا حلیمةُ إن بررتَ ثراها

ونساءُ خیر المرسلین قبورهن

مشهورة وسط البقیع تراها

سید محسن الأمین العاملی نیز از جنبه های والای بقیع و حضور امامت در بقیع چنین یاد کرده است:

یا قبةً بثری البقیع منیعةً

شاءتِ الفراقدَ والسُّهی فی مصعد

ولقبّة الأفلاک دون منالها

شأو الضلیع غدًا وسیر المجهد

ص: 408

شعّت بها أنوار آل محمد

بسنی علی طول الزمان مخلد

من کلّ فذٍّ فی البریة مغتذٍ

دََّر النبوّة بالإمامة مرتدی

فی بقعة ودت نجوم سمائها

فی الأرض من حصبائها لو تفتدی

بقیعیاتی از قبل از اسلام بر جای مانده است. اعشی شاعر بزرگ قبل اسلام (565-625م) قطعه ای درباره بقیع دارد.

و ربّ بقیع لو هتفت بجوه - اتانی - کریم ینفض الرأس مغضبا

امینی همه اشعار مهم بقیع را جمع آوری کرده و شاعرانی که درباره بقیع سروده اند، هم معرفی کرده است (بقیع الغرقد، ص 319-346).

یک مجموعه شعر بقیعی در مناقب و مراثی بزرگان شیعه مدفون در بقیع توسط آقای مجاهدی جمع آوری و منتشر شده است (مجموعه شعر بقیع، 653 ص).

برای حفظ این گنجینه بسیار مناسب است که اشعار درباره بقیع در زبان های مختلف گردآوری شود و کتاب شعر بقیعیات تدوین گردد و جای تعجب است که هنوز شخصی آستین همت بالا نزده و این پروژه را اجرا نکرده است.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، ص 319-346؛ سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج1، ص554-556؛ فاجعة البقیع، جلال معاش، بیروت، دارالعلوم، 2006م، ص 79-81؛ قبور ائمة قبل تهدیمها، سید عبدالحسین الحیدری، بیروت، [2003م]؛ مجموعه شعر: مناقب و مراثی حضرت فاطمه زهرا(س) و ائمه بقیع(ع)، به کوشش محمدعلی مجاهدی، تهران، اسوه، 1388، 656 ص.

شفاعت

شفاعت، برخورداری مدفونین بقیع از شفاعت و تأکید زائران بر شفاعت بزرگان.

اعتقاد شیعیان و اهل سنت به شفاعت به عنوان یک اصل مسلم اسلامی همواره وجود داشته است. اهل سنت در زیارت نامه های رایج در فرهنگ سنی بر شفاعت تأکید کرده اند. سلیم خان تکابی (درگذشت 1326ق) در کتاب سفرنامه حج می نویسد وقتی اهل سنت به زیارت رسول خدا(ص) می روند این متن را قرائت می کنند: السلام علیک یا ایها النبی یا سیدنا و نبینا و حبیبنا و قرة اعیننا ... السلام علیک یا شفیع المذنبین عندالله ... یا رسول الله فاشفع لی یا شفیع الامة ... فلا تردّنا عن باب شفاعتک ... یا سیدی اسألک الشفاعة و اسأل الله بک الوسیلة و الشفاعة فی یوم المشهود ... انت الشفیع یا شفیع الله،انت المشفع، انت الذی ترجی شفاعتک عند الصراط، اشهد انک یا رسول الله ... و نسألک الشفاعة ان تشفع لنا عندالله یوم العرض ... اشفع لنا و لوالدینا و لجیراننا و لمشایخنا و لاستاذنا (سفرنامه حج، ص62- 63)

در این زیارت نامه که حدود بیست سطر است نزدیک 20 بار واژه شفیع و مشتقات شفع به کار رفته و بسامدی این واژه بیشتر از واژه های دیگر است.

رسول خدا(ص) در حدیثی می فرماید: الذین یدفنون فی مقبرتنا البقیع سوف ینالون شفاعتی. یعنی کسانی که در قبرستان بقیع دفن شوند از شفاعت من برخوردار خواهند شد.

این روایت در منابع متعدد قدیم و جدید نقل شده است. از جمله آقای میلانی در کتاب خود آورده است.

شفاعت توسط عالمان اینگونه تعریف شده است: درخواست بخشش گناهان یا قضاء حوائج از خداوند متعال توسط شخصیت های وجیهی مثل رسول خدا(ص) البته آنگونه که برخی تصور کرده اند بدون ضابطه و شرایط نیست بلکه مشروط به شرایط خاصی است. در واقع شفاعت نوعی ارتباط و پیوند معنوی بین مؤمنین و رهبران دینی است. و حمایت رهبران از مؤمنین در شرایط سخت است تا مؤمنین با دلگرمی تلاش کنند.

یکی از فضایل قبرستان بقیع که در روایات به آن پرداخته اند، شفیع بودن رسول خدا برای اهل بقیع و مدفونین در بقیع است، چنانکه برخی از بزرگان دین و فرزندان پیامبر(ص) و شهدای مدفون در بقیع نیز، خود دارای مقام شفاعت بوده و می توانند شفیع دیگران باشند.

ص: 409

مآخذ

آثار مکه و المدینة، سید مرتضی حسینی میلانی، قم، مدین، 1425ق/ 2005م، ص109؛ تهذیب مختصر سنن ابن قیم جوزیه، بیروت، 1994م، ج4، ص347- 350؛ سفرنامه حج، سلیم خان تکابی، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر مورخ، 1388، ص62- 67؛ الشفاعة حقیقة اسلامیة، قم، مرکز الرسالة، 1418ق، ص9-10.

شفاعت از دیدگاه اهل سنت

شفاعت از دیدگاه اهل سنت، اعتقاد آنان به شفاعت و تأکید بر آن به هنگام زیارت.

غیر از اقلیت وهابیون، دیگر اهل سنت به تفاوت به شفاعت اعتقاد دارند. این اعتقاد را می توان در این منابع یافت: منابع روایی اهل سنت، تفاسیر قرآن اهل سنت، زندگینامه بزرگان که گویای عقاید و رویه زندگی آنها است و نیز در سفرنامه بزرگان و علمای اهل سنت به عتبات و مراقد و نیز مکه و مدینه.

سلیم خان تکابی در سال 1310- 1311ق عازم سفر حج شد و خاطرات و مشاهدات خود را در سفرنامه ای تدوین کرد. ایشان در بخش زیارت رسول الله می نویسد به هنگام زیارت مرقد مطهر رسول خدا(ص) رو به قبله ایستاده و متن دعایی را قرائت کرده که شفاعت را مورد تأکید قرار داده است: السلام علیک ایها النبی ... السلام علیک یا شفیع المذنبین عندالله ... فلا تردنا غائبین و لاعن باب شفاعتک محرومین یا سیدی یا رسول الله اسألک الشفاعة و اسأل الله تعالی بک الوسیلة و الفضیلة ... انت الشفیع یا شفیع الله، انت المشفع انت الذی ترجی شفاعتک ... و نسألک الشفاعة ان تشفع ... اشفع لنا و لوالدینا ... .

در این دعا که کلاً 23 سطر است، 20 مورد واژه شفاعت و مشتقات آن به کار رفته است. این نشانگر جایگاه ویژه و اهمیت این واژه در فرهنگ اهل سنت است.

مأخذ

سفرنامه حج، سلیم خان تکابی، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر مورخ، 1388، ص62- 63.

شفاعت از دیدگاه مالک بن انس

شفاعت از دیدگاه مالک بن انس، شفیع قرار دادن رسول خدا(ص) در آثار بنیان گذار مالکیه.

وهابیون شفاعت را شرک دانسته اند. به همین دلیل کمک خواهی از صاحبان قبور بقیع و توسل و شفیع قرار دادن قبور بقیع را حرام دانسته و به همین دلیل معتقد شدند باید بقعه ها تخریب و قبور از بین برود تا زمینه های شرک نابود گردد.

اما در بین علمای اهل سنت و حتی در میان رهبران فکری آنان کسانی مثل مالک بن انس قائل به شفاعت بوده اند.

مالک معتقد بود احترام پیامبر(ص) پس از مرگش، مانند حیاتش، بر همه مسلمانان لازم است. مسلمانان در زمان حیاتش از او استمداد می نمودند و از او راهنمایی و کمک می خواستند. آن حضرت پس از رحلت هم می تواند به مسلمانان کمک کند و در قیامت شفیع باشد.

منصور خلیفه عباسی همراه مالک در مسجد نبوی حضور داشت. از مالک پرسید: به هنگام دعا کردن رو به قبله بایستم یا رو به سوی قبر رسول خدا(ص)؟ مالک پاسخ داد:ای امیر مؤمنان، چرا از پیامبر رو بر می گردانی در حالی که او در قیامت وسیله شفاعت و آمرزش تو و پدرت آدم خواهد بود. آری، رو به سوی او کن و او را به پیشگاه خدا شفیع قرار ده تا خدا هم شفاعت او را درباره تو بپذیرد؛ زیرا خودش فرموده است: «ولو أنهم اذ ظلموا أنفسهم فاستغفروا الله واستغفر لهم الرّسول لوجدوا الله توّاباً رحیماً» (قرآن کریم)

مالک احترامی فراوان برای رسول خدا قائل بود. در مدینه از سوار شدن بر مرکب امتناع می ورزید و همیشه با پای پیاده حرکت می کرد و چنین می گفت: «لا أرکب فی مدینة دفنت جثة رسول الله فیها»؛ «در شهری که پیکر رسول خدا(ص) در آن دفن شده است سوار مرکب نخواهم شد.»

می خواست حدیث نقل کند وضو می گرفت، محاسنش را شانه می زد و با وقار و متانت در صدر مجلس می نشست... چون علت این اظهار وقار را از او جویا شدند، پاسخ داد: «أحب أن أعظم حدیث رسول خدا(ص)»؛ «دوست دارم از حدیث پیامبر(ص) تعظیم و تکریم بیشتری به عمل آورم.»

ص: 410

خلیفه عباسی ابوجعفر منصور در کنار قبر رسول خدا(ص) ایستاده بود و با امام مالک پیرامون مسأله ای بحث می کردند. منصور در این بحث گاهی با صدای بلند صحبت می کرد. مالک گفت: یا امیر المؤمنین در این مسجد نباید با صدای بلند سخن بگویی، ریرا خداوند گروهی را با این آیه نکوهش کرد:

«یا أیها الذین آمنوا لاترفعوا أصواتکم فوق صوت النبی» (قرآن کریم، حجرات)

و گروه دیگر را با این آیه مدح و تعریف نمود:

«إنّ الذین یغضّون أصواتهم عند رسول الله» (قرآن کریم، حجرات)

به دلیل همین احترام و ادبش نسبت به رسول خدا، قائل به تبرک، شفاعت و استشفاء از ایشان هم بود و معتقد بود که شخص رسول خدا(ص) چه در حیات و یا ممات دارای تأثیر و برکت در زندگی مسلمانان است.

امام مالک در چهاردهم ربیع الاول 179ق در هشتاد و پنج سالگی و به قولی نود سالگی در مدینه منوره درگذشت و در بقیع دفن شد.

مآخذ

تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دارالفکر، 1404ق، ج10، ص5-10؛ وفاء الوفاء، سمهودی، ج4، ص1376؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر، بی تا، ج4، ص135-138؛ الوهابیة فی المیزان، جعفر سبحانی، قم، مؤسسه الامام الصادق(ع)، 2012م/1434ق، ص225 به بعد.

شمّاس بن عثمان

شمّاس بن عثمان، از اصحاب رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

شمّاس بن عثمان، از قبیله بنی مخزوم و فرزند عثمان بن الشرید و صفیه بنت ربیعة بن عبد شمس است. او از بزرگان و معاریف مکه و از اشراف بلندآوازه این شهر بود که در دوران جاهلیت، به رسم آنان می زیست.

رسالت

پیامبر گرامی اسلام، باعث تحوّل عجیبی در روحیه او گردید، به محضر آن حضرت آمد و تقاضا کرد اسلام را به او معرفی کند. پیامبر خدا(ص) کلمات وحی را برای او بیان کرد. وی به محض شنیدن بخش هایی از کلمات نورانی پیامبر، ایمان آورد. در این دوره، آزار فراوانی از قبیله خود و قبیله قریش تحمّل کرد. با سختی و شدتی که یاران نخستین پیامبر داشتند، او به همراه شخصیت های بزرگی مانند جعفر بن ابوطالب، به دستور پیامبر خدا(ص)، به حبشه هجرت کرد. بدین روی، شماس بن عثمان از مهاجران نخستین است که تمام امکانات و تعلّقات خود را به خاطر ایمان خویش رها کرد. پس از هجرت پیامبر به مدینه و سپری شدن دوران رنج و شکنجه مسلمانان در مکه، به همراه مهاجران نخستین، در هجرت دوم، به مدینه رهسپار شد.

وی در ردیف اصحاب صفه درآمد و سپس به منزل مبشّر بن عبد منذر رفت و در منزل وی سکنی گزید. در ماجرای عقد اخوّت میان مسلمانان، پیامبر خدا میان او و حنظله بن ابی عامر، عقد اخوّت بست. او همراه پیامبر در نبرد بدر و احد شرکت کرد.

شمّاس

بن عثمان در جنگ احد، جراحات بسیار برداشت. به فرمان پیامبر(ص) به مدینه انتقال یافت و پس از مدتی در اثر جراحات وارده به شهادت رسید. پیامبر خدا بر جنازه وی نماز خواند و در بقیع دفنش کردند. نظر دیگری هست مبنی بر این که او همراه دیگر شهدای احد در پای کوه احد دفن شد. (بقیع الغرقد، ص242)

مآخذ

الاصابة فی تمیز الصحابة، ابن حجر، به کوشش عادل احمد عبد الموجود و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1415ق، ج3، ص289؛ بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص242؛ «خفتگان در بقیع»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ش 67، بهار 1388، ص 67.

شمس، محمد بن علی بن مسعود

شمس، محمد بن علی بن مسعود، از علمای ساکن مدینه و مدفون در بقیع.

ابو عبدالله محمد بن علی بن مسعود بن محمّد الجزیریّ المغربیّ در الجزیره متولد شد و در همانجا علوم دینی را فرا گرفت. آنگاه برای مناسک حج به حرمین رفت. سفرهای دیگری به مصر و دیگر جاها برای تکمیل دانش خود داشت. او سال 891ق در مدینه درگذشت و در

ص: 411

بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج6، ص380- 382.

الشوبکی، احمد الشهاب

الشوبکی، احمد الشهاب، از عالمان شافعی.

احمد الشهاب الشوبکی الشافعی از شاگردان خاص قاضی سراج الدین الخطیب بود. درباره سراج الدین گفته شده که اعلم مردم نسبت به مذهب شافعیه بود و شاگردان او از جمله شهاب شوبکی هم از فضلا بودند. دروس فقه و فرایض را با بیان نیکو و جذاب بیان می کرد و شیوه تدریس او شاگرد پرور بود. بالاخره پس از عمری تلاش برای ترویج دین اسلام و مذهب شافعیه در مدینه درگذشت و در بقیع دفن شد. تاریخ تولد و درگذشت او ذکر نشده ولی بر اساس قرائن در نیمه دوم سده هشتم زنده بوده است.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص467- 468.

شوشتری، سید محمد علی

شوشتری، سید محمد علی، از نمایندگان مجلس شورای ملی و فعال در بازسازی بقیع.

سید محمد علی شوشتری نماینده گرگان در مجلس پنجم بود. او طرفدار جریان مرحوم سید حسن مدرس و مخالف رضاشاه بود. از اینرو در حوادث بقیع معتقد بود دولت رضاشاه تلاشی جدی و عاجل نداشته و به موقع اقدام نکرده است.

وی در نطقی در صحن عمومی مجلس، جلسه 198، مواضع دولت رضاشاه نسبت به آل سعود را نقد کرد و به روابط دولت پهلوی با دولت سعودی اعتراض نمود. همچنین از کمیسیون دفاع از حرمین شریفین جانبداری کرد و گفت دولت ایران باید به گونه ای عمل کند که هیچ متجاوزی جرأت نکند به مکه و مدینه دست درازی کند.

اما با حذف مرحوم مدرس به عنوان رهبر جریان، عملاً از کارآیی اینگونه شخصیت ها هم کاسته شد.

مآخذ

«مدرس و کمیسیون دفاع حرمین شریفین»، سید علی موجانی، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال 2، ش9، ص28؛ مشروح مذاکرات مجلس، مورخ 23 شهریور 1304، تهران، چاپخانه مجلس، 1305، جلسه 198.

شوکت علی

شوکت علی، از شخصیت های هندی فعال علیه وهابیون و تخریب بقیع.

شوکت علی منشی افتخاری کمیته مرکزی خلافت هند بود. او در نامه ای به علمای ایران پیشنهادهای جالبی مطرح کرده است. تشکیل کنفرانسی از همه دولت ها و کشورهای اسلامی جهت بررسی وضعیت اماکن مقدس در حجاز و بقیع؛ تأسیس دولت جمهوری حجاز توسط خود مردم مکه، مدینه و حجاز و مساعدت کنفرانس مزبور جهت اداره حرمین.

اما با پیشدستی دولت سعود و برپایی کنفرانس خلافت اسلامی، پیشنهادهای فوق هم عملاً ملغا شد و به نتیجه نرسید.

مأخذ

«مدرس و کمیسیون دفاع حرمین شریفین»، سید علی موجانی، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال 2، ش9، ص28- 29.

شهاب احمد بن محمد

شهاب احمد بن محمد، خادم حرم نبوی و از علمای مدینه در سده 9ق و مدفون در بقیع.

ابو العباس، ابو الرضی احمد بن محمد بن محمد بن محمد ملقب به المدنی، الشافعی و الشهاب و نیز معروف به ابن الرَّیس و ابن الخطیب بود. تبار او مصری بودند ولی به مدینه مهاجرت کرده بودند.

شهاب علوم حدیث و قرآن و فقه را نزد استادان مبرز فرا گرفت. آنگاه به تدریس و تعلیم شاگردان روی آورد. نیز علاوه بر مشاغل علمی، سال ها رئیس مؤذنین حرم نبوی بود. بالاخره در ماه صفر 854ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

آثار علمی و نیز اشعاری از او به یادگار مانده است.

ص: 412

سخاوی نمونه ای حدود بیست بیت از اشعار او را در کتابش آورده است.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص447- 448.

شهاب الدین احمد ابشیطیّ

شهاب الدین احمد ابشیطیّ، از مشاهیر و عالمان مدینه و مدفون در بقیع.

احمد البشیطیّ مشهور به شهاب الدین در سده 7 و 8ق در مدینه زندگی می کرده است. او شیخ سمهودی مؤلف وفاء الوفاء کتاب مهم درباره تحولات تاریخی مدینه و نیز بقیع است. مقبره او در بقیع نزدیک مقبره و قبه مالک بن انس است.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج5، ص137.

الشهاب، احمد بن عبد الرحمن

الشهاب، احمد بن عبد الرحمن، از دانشمندان و مشاهیر مدینه و مدفون در بقیع.

ابو العباس الشامی المدنی الشافعی، احمد بن عبد الرحمن معروف به الشهاب در شام متولد شد و تعلیمات اولیه او در شام بود. سپس به مدینه هجرت کرد و در آنجا اقامت گزید. اطلاعاتی از او در منابع الذیل علی العبر،ج2، ص291؛ الدرر الکامنة؛ ج1، ص167 آمده است.

او در ربیع الاول سال 771ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد. الشهاب علاوه بر اینکه خودش از راویان شناخته شده است، دو پسر او به نام های جمال محمد و فخر ابی بکر از راویان مشهوراند.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص324- 325.

شهادت رسول خدا(ص)

شهادت رسول خدا(ص)، مدفونین بقیع و برخورداری آنان از گواهی تأییدآمیز آن حضرت.

رسول خدا(ص) در چند جا تعهد فرموده که اموات بقیع را تأیید کند و به اصطلاح کارنامه آنان را مردود نکرده بلکه قبول کند و بر صحت اعمال، رفتار و گفتار آنان گواهی دهد. این را در اصطلاح فرهنگ اسلامی، شهادت یا شفاعت می نامند. متن روایتی از ابوکعب القرظی اینگونه است: قال رسول الله: من دفن فی مقبرتنا هذه شفعنا او شهدنا له. هر کس در بقیع دفن شود ما شفاعت او را می نماییم یا برای او شهادت می دهیم.

چند نکته در این روایت هست: بقیع را به لفظ ما منتسب به خود و اسلام کرده و مجموعه آن حضرت و اهل البیت(ع) را در واقع صاحب و متولی معنوی بقیع دانسته است. از همین نکته می توان استفاده کرد که بقیع متعلق و در ملکیت و تسلط دولت خاص یا گروه خاص یا فرد خاصی نیست. به عبارت دیگر همه مسلمانان می توانند از آنجا استفاده کنند و خود مسلمانان بر اساس سیره نبوی و ضوابط اسلامی می توانند به اداره آنجا بپردازند. مثلاً هیئت امنایی تشکیل شود و از هر کشور اسلامی یک نماینده در آن حضور داشته باشد و برای حل مسائل مالی هم همه مسلمانان کمک کنند.

دوم اینکه حضرت خودش را شفیع و گواه بقیع دانسته است و می فرماید هذه المقبرة شفعنا او شهدنا له یعنی ما شفاعت می کنیم و گواهی می دهیم برای این قبرستان بقیع. یعنی این قبرستان مورد تأیید ما است. درباره متن این حدیث هیچ داوری نشده یا نقد و جرحی نکرده اند ولی برخی اسناد را از ثقات و برخی را مجهول دانسته اند. البته کسانی مثل ابن شبه و سمهودی هم آن را در ذیل فضایل بقیع آورده اند.

مآخذ

الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة المنورة، مدینه، 1418ق، ص611؛ تاریخ المدینة، عمر بن شبه، به کوشش فهیم محمد شلتوث، قاهره، بی تا، ج1، ص97؛ تقریب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، به کوشش محمد عوامة، بیروت، دارالبشائر الاسلامیة، 1406ق، شماره6257؛ وفاء الوفاة، سمهودی، به کوشش عبدالحمید، بیروت، 1404ق، ج3، ص889.

شهدای احد ← اُحد

شهدای بقیع، زیارت نامه ← زیارت، متون

ص: 413

شهدای حرّه

شهدای حرّه، قیام مردم مدینه علیه یزید بن معاویه و کشتار عمومی مردم و دفن آنان در بقیع.

یکی از حوادث مهم تاریخ اسلام، کشتار عمومی مردم مدینه در سال 63ق توسط والی مدینه، مسلم بن عقبه و به دستور خلیفه وقت، یزید بن معاویه است. شهدای این حادثه را گاه تا 12 هزار تن نوشته اند که همه آنان در محل ویژه ای در بقیع در کنار هم و دسته جمعی دفن شدند. این حادثه به واقع حرّه یا یوم حره مشهور است.

مردم مدینه به رهبری عبدالله فرزند حَنظَلة بن ابی عامر(غسیل الملائکه) قیام کردند. در فرهنگ عربی، سنگستان سیاه رنگ را حرّه می نامند و چون این قیام در سنگستانی در مشرق مدینه به نام حرّه واقم(منسوب به مردی از عمالیق) یا حرّه زُهره (منسوب به بنی زهره از اقوام یهود) برپا شد، به این نام معروف گردید. در بیشتر منابع، تاریخ واقعه حرّه روز دوم ذیحجه یا دو سه روز مانده به آخر ذیحجه ی 63 نوشته شده است. روایاتی که آن را در سال 62 دانسته اند، نادرست می نمایند. اگرچه ارتکاب معاصی و جرائم متعدد از سوی یزید، از جمله قتل امام حسین(ع)، در برانگیختن مردم بی تأثیر نبود، اما ریشه ی قیام به این باز می گردد که پس از قیام عبدالله بن زبیر، که مردم را به خلع یزید و جهاد با او فراخواند، مردم مدینه دعوت وی را پذیرفتند و با عبدالله بن مطیع، نماینده ی وی، بیعت و بدین گونه یزید را از خلافت خلع کردند. در پی آن، یزید از عثمان بن محمد بن ابی سفیان، والی خود در مدینه که فردی بی تجربه بود، خواست تا جمعی از بزرگان شهر را نزد او به شام بفرستد تا سخن ایشان را بشنود و از آنان دلجویی کند. برخی گزارشها نیز گویای این است که چون فرستاده ی خلیفه، برای بردن صَوافی(اموال و اشیای برگزیده برای خلیفه) به مدینه آمد، گروهی از مردم مانع وی شدند و میان آنان و عثمان بن محمد مشاجره روی داد که به شورش مردم انجامید. افزون بر این، آن گروهی از بزرگان شهر که عثمان بن محمد نزد یزید فرستاد، به رغم دلجویی های یزید، پس از بازگشت به مدینه، عیاشیها و فسادهای خلیفه را برای مردم شرح دادند. با شنیدن این اخبار، مردم شوریدند و عبدالله بن حنظله را به سرکردگی برگزیدند. عبدالله در سخنرانی خود در میان مردم ناراضی، علت قیام خود را ترس از نزول عذاب الهی به سبب معاصی یزید ذکر کرد، از اینرو مردم یزید را خلع و با عبدالله زبیر بیعت نمودند. آنگاه به اذن ابن زبیر، عثمان بن محمد را از امارت عزل کردند و بر امویان شوریدند و آنان را، که حدود هزار مرد بودند و در منزل مروان بن حَکَم گرد آمده بودند، محاصره کردند.

چون تلاش عبدالله بن جعفر که یزید از او خواسته بود مردم را به اطاعت دعوت کند و نیز نامه ی تهدید آمیز یزید و وساطت نعمان بن بشیر در فرونشاندن قیام مدینه مؤثر نیفتاد، یزید تصمیم گرفت برای سرکوب مردم مدینه لشکری تجهیز کند. بعد از امتناع عبیدالله بن زیاد از پذیرش فرماندهی لشکر، وی مسلم بن عُقبه مُرّی را مأمور این کار کرد. وقتی خبر حرکت سپاه یزید به مردم مدینه رسید، آنان گرداگرد مدینه خندق کندند و پناه گرفتند. عبدالملک بن مروان با توصیه ی پدرش به همراهی مسلم بن عقبه نقشه ی حمله به شهر را طراحی کردند. مسلم با گذر از حرّه، در مشرق مدینه پیاده شد و به مردم مدینه سه روز مهلت داد. آنگاه، پس از دور زدن خندق، از پشت سر و با کمک طایفه ی بنی حارثه، که با وعده های مالی فریفته شدند، وارد شهر شد و چندان جنایت کرد که در تاریخ کم نظیر است.

مسلم بن عقبه، به دستور یزید، سه روز جان و مال و نوامیس مردم را بر سپاهیانش حلال کرد. ابن کثیر و سیوطی غارت و جنایات سپاهیان او را مصیبتی سهمگین و وصف ناپذیر خوانده اند و مسعودی آن را فجیع ترین حادثه، پس از شهادت امام حسین(ع)، دانسته است. سپاهیان مسلم بن عقبه در آن سه روز، از ارتکاب هیچ عمل شنیعی، همچون تجاوز به نوامیس، بیرون کشیدن جنین از شکم زنان و کشتن نوزادان و توهین به مرقد پیامبر صحابه ی بزرگ پیامبر(ص)، از جمله جابربن عبدالله انصاری نابینا و

ص: 414

ابوسعید خُدری، فروگذار نکردند.

شمار کشتگان واقعه حرّه را بیش از 4000 و به قولی 11700 یا 10700 تن برآورد کرده اند. از این میان، هفتصد تن از حاملان قرآن و هشتاد صحابی رسول خدا به قتل رسیدند، به نحوی که کسی از اهل بدر(بدرّیون) باقی نماند. عبدالله بن حنظله و فرزندانش نیز کشته شدند.

مسلم پس از این جنایات، مردم شهر را جمع کرد و از آنان برای یزید بیعت گرفت، مبنی بر اینکه آنان و پدرانشان بنده ی یزید بوده اند و به تعبیر دیگر، فَیء(غنیمت جنگی) یزید هستند و هر کسی را که از این فرمان سر باز می زد، گردن می زدند.

مورخین انگیزه های دیگری برای امویان و یزید در قتل عام مدینه ذکر کرده اند؛ مثل انتقام از کشته شدن سران قریش در جنگ بدر یا قتل عثمان بن عفان در شورش مدینه در سال 35 هجری.

اما در این جریان، رهبری شیعیان یعنی امام سجاد(ع) به ناچار خود را کنار کشید، گویا می دانستند که اینگونه قیام ها به شکست منجر شده و فقط کشتن بیگناهان و نابودی امکانات مردم را درپی دارد.

شهدای مردم مدینه در بقیع به نام محل دفن شهدای حره دفن شدند. مشاهیری از صحابه مثل مُعاذ الحارث، محمد بن ابی الجهم، عبدالله بن الغیسل، محمد بن عَمرو و معقل بن سنان در این قسمت از بقیع دفن شدند و مرقد آنان سال ها، محل زیارت مسلمانان بود.

مآخذ

الامامة و السیاسة، ابن قتیبه، به کوشش طه محمد بن زینی، قاهره، 1967م، ج1، ص171؛ انساب الاشراف، بلاذری، به کوشش ماکس شلو سینگر، اورشلیم، 1938م، ج4، قسم2، ص37؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، به کوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، 1985م، ج4، جزء8، ص220؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1410ق، حوادث 61- 80ق؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافیه؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، بیروت، 1385ق، ج4، ص111- 112؛ مدینه شناسی، سید محمد باقر نجفی، تهران، مشعر، 1385، ج1، ص521- 523.

نیز نک- : مقبره شهیدان واقعه حره

شهدای یوم الدار

شهدای یوم الدار، کشته شدن تعدادی از موافقان و مخالفان خلیفه سوم و دفن آنان در بقیع.

بقیع گنجینه ای است که بسیاری از حوادث و خاطرات را در خود دارد. زیرا شهر مدینه از زمان هجرت رسول اکرم(ص) به این شهر، مرکز حاکمیت و خلافت بود واین مرکزیت حتی پس از اینکه دستگاه خلافت به شام یا بغداد منتقل شد، تا حدودی همچنان ادامه یافت. چون مدینه به عنوان یک قطب دینی، فرهنگی و علمی همواره مطرح بوده است.

یکی از وقایع مهم یوم الدار یا روزگار شورش و اعتراض مردم علیه عثمان بن عفان(6 عام الفیل-35ق)، خلیفه سوم، کشته شدن عده ای از جمله خود عثمان و دفن آنان در بقیع است. این حادثه در سال 35ق به وقوع پیوست. عثمان بن عفان ملقب به ذوالنورین، سومین خلیفه از خلفای راشدین، صحابی مشهور و به نظر اهل سنت از عشره مبشره بین سالهای 23 تا 35ق یعنی حدود 12 سال خلافت اسلامی را برعهده داشت. او تاجری ثروتمند از خاندان بنی امیه و از اشراف مکه بود که در سال های نخست دعوت در مکه به واسطه ابابکر، دین جدید را پذیرفت. از سوی دیگر او شوهر رقیه(دختر رسول خدا و خدیجه) بود.پس از وفات رقیه با ام کلثوم(دختر دیگر رسول خدا و خدیجه) ازدواج کرد. البته در حوادث مهم همچون پیکارهای سخت نامی از او دیده نمی شود. اما پس از رحلت رسول خدا، در دوره خلافت ابابکر و عمر به آنان نزدیک بود و روز به روز بر نفوذ و اقتدارش افزوده شد و بالاخره پس از فوت خلیفه دوم، توسط شورای شش نفری موسوم به شورای عمر به خلافت برگزیده شد. در دوران خلافت عثمان، سرزمین های بسیاری از جمله قفقاز، خراسان، کرمان، قبرس و بخش هایی از شمال آفریقا فتح و جزء قلمرو اسلامی قرار گرفت. بر اثر این فتوحات ثروت ها و غنایم بسیار به مدینه، مرکز خلافت می رسید. اما تقسیم آنها

ص: 415

عادلانه نبود و نزدیکان خلیفه که اغلب از بنی امیه بودند، سهم بیشتری نصیبشان می شد. از طرف دیگر فرصت ها، امکانات و مناصب دولتی به اقوام خلیفه تعلق داشت و خلیفه بذل و بخشش های بی حساب و فراوان برای آنان منظور می داشت.

مجموعه این حوادث، موجب اعتراض اصحاب خاص رسول خدا مثل عمار یاسر، ابوذر و عبدالله بن مسعود شد. با برگرداندن مطرودین و تبعیدی های دوره رسول خدا و سرکار گماردن آنان، این اعتراض ها گسترده تر و فراگیرتر شد. مخالفت عایشه، طلحه، زبیر، عبدالرحمن بن عوف و بسیاری از دیگر صحابه علنی شد و به تدریج قیام و اعتراض عمومی را پدید آورد. فراز و نشیب هایی در قیام پدید آمد ولی با سوء تدبیر دستگاه خلافت و شخص عثمان و داماد و مشاورش مروان، مثل تحت تعقیب قرار دادن مخالفان و معترضین و اذیت و آزار آنان، مردم از خلیفه خواستند خلافت را واگذار کند و کنار رود، ولی او نپذیرفت. مردم به محاصره خانه خلیفه اقدام کردند و پس از چند روز عده ای از انقلابیون به قتل خلیفه مبادرت ورزیدند. نیز تعداد دیگری مثل مغیرة بن اَخنس کشته شدند. کشته ها در بقیع دفن شدند ولی جنازه عثمان را به علت مخالفت شورشیان در خارج از بقیع و در حش کوکب که نزدیک آن بود، دفن کردند که بعداً از سوی امویان به بقیع ضمیمه شد.

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، ج11، ص265؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص61-60؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، بیروت، دار صادر و دار بیروت، 1385ق/ 1965م، ج3، ص154 به بعد.

شهربانو بیگم

شهربانو بیگم، بانوی شاعر و سفرنامه نویس مکه و مدینه در سده 11و12ق و سراینده اشعار درباره بقیع.

همسر میرزا خلیل رقم نویس، موسوم به شهربانو بیگم و مشهور به بانوی اصفهانی در دوره صفویه، عازم حرمین شریفین شده و سفرنامه ای در قالب یک هزار و دویست بیت سروده است.

شوهر شهربانو بیگم ظاهراً در دربار صفوی، پُست و منزلتی داشته و به منشی گری دربار یا فرمان نویسی مشغول بوده است. به عبارت دیگر از کارگزاران دربار و صاحب شهرت و منزلت بوده است. ولی پیش از این سفر به دیار باقی شتافته و همسرش برای فراموشی رنج فراق او اقدام به سفر حج نموده است. البته این خانم هم نکته دان، ادیب و فرهیخته بوده و احتمالاً در دربار صفوی منزلتی داشته است. نام سراینده دقیقاً معلوم نیست در جاهایی از او به زوجه میرزا خلیل رقم نویس یاد شده است. چون سال های متمادی در اصفهان اقامت داشته، می توان او را بانوی اصفهانی نامید.

سفر این کاروان بین سال های 1100 تا 1134ق بوده و هفت ماه طول کشیده است. البته تاریخ دقیق رفت و برگشت معلوم نیست.

شهربانو بیگم درباره اینکه به چه دلیل سفرنامه اش را در قالب شعر عرضه کرده، آن هم مثنوی، خودش چیزی عنوان نکرده و دیگران مثل ذبیح الله صفا در تاریخ ادبیات هم مطلبی ننوشته اند. اما این مثنوی دقیقاً ویژگی های اشعار دوره صفوی را رعایت کرده است. در این دوره شاعران تلاش می کردند از تکلف گویی و معقدسرایی و بیان عبارات، جملات و ابیات پر پیچ و خم، ثقیل برای فهمیدن، دیر یاب و دیرفهم بپرهیزند. هرچه می توانند ساده گویی و ساده نویسی داشته باشند. بانوی اصفهانی هم همین شیوه را پیش گرفت و سفرنامه اش، مجموعه ای از ابیات قابل فهم برای همگان دارد. بخشی از اشعار شهربانو درباره امامان بقیع و مظلومیت مقابر آنان است.

مآخذ

تاریخ ادبیات در ایران، ذبیح الله صفا، تهران، فردوس، 1372، ج5، قسمت1، ص552-553؛ سفرنامه منظوم حج، بانوی اصفهانی، به کوشش رسول جعفریان، تهران، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، 1386.

ص: 416

شهرزوری، ابراهیم ← ابراهیم کورانی شهرزوری

شهر عشق

شهر عشق، سفرنامه مکه از محمد حسین قدمی و گزارشی از بقیع.

محمد حسین قدمی از اصحاب هنر و رسانه در [1370] سفری به مکه و مدینه برای انجام مناسک حج داشته و خاطرات خود را یادداشت و با عنوان دو شهر عشق: سفرنامه حج منتشر کرد.

بخش بقیع این کتاب، مشتمل بر نکات خاص و نقدهایی است، که برای پژوهشگران سودمند است. عنوان آن که دو شهر عشق است را با اندکی تغییر مدخل قرار دادیم. نویسنده عمدتاً به نقد رفتارهای حجاج ایرانی در مکه و مدینه و بقیع می پردازد.

مأخذ

دو شهر عشق، محمد حسین قدمی، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات، 1373، ص 110 - 112.

شهری، محمد

شهری، محمد، مؤلف سفرنامه حج و پژوهشگر از ایران معاصر.

محمد شهری گویا در مشهد مقدس در سال 1331 چشم به جهان گشود. پس از طی مدارج علمی در زبان و ادبیات فارسی دکترا دریافت کرد و در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی به تدریس مشغول شد. نیز در عرصه پژوهش و تألیف آثاری دارد. از جمله خاطرات و مشاهدات خودش را در سفر به بلغارستان، ترکیه، قونیه و نیز مکه و مدینه نوشته و سفرنامه ای عرضه کرده است. این سفرنامه با این مشخصات منتشر شده است:

سه سفر، سه نگاه (مکه، قونیه، صوفیه)، مشهد، نشر دستور و مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، 1385.

دو صفحه اول از این سفرنامه درباره بقیع است. هفتم اسفند 1381 پس از نماز صبح به بقیع مشرف شده است. اولین نکته ای که نظرش را جلب کرده عدم اجازه ورود برای خانم ها به بقیع است.

آقای شهری به عنوان استاد دانشگاه که با گروه های مختلف برخورد و تعامل دارد نکاتی را مورد توجه قرار داده و در گزارش آورده است. او درباره بقیع نوشته است:

در بقیع قبرها هیچ آرایش یا مشخصه ای ندارد که بتوان شناخت. در مدخل این گورستان بزرگ باز هم همان تابلوی معروف به پنج زبان عربی، اردو، ترکی، انگلیسی، آلمانی قرار داد و در قسمت ائمه بقیع که ایرانیان ازدحام بیشتری دارند به فارسی که: بوسیدن قبرها، خود را به گورها مالیدن و از خاک آنجا برداشتن حرام دانسته شده است. در اطراف گورها کبوتران زیادی فارغ از هیاهوی مردم به دانه چیدن مشغولند، جز ائمه بقیع، در اطراف برخی دیگر از گورها، فرزند و همسران پیامبر، حلیمه و عثمان بن عفان، ازدحام بیشتری است، مردمی ایستاده اند و زیارتنامه و دعا می خوانند.

بقیع دشتی وسیع است پر از گورهای یکنواخت، که دور آن را دیواری بلند کشیده اند با نرده و سنگ، تنها قبور معروفتر، با دیوارچه ای کوتاه به ارتفاع هرمی 25 سانتیمتر از جنس سنگ و سیمان از دیگر قبرهای عادی مشخص است بی هیچ نوشته ای.

بیشتر

اوقات دو یا چند نفر به تناسب شخصیت صاحب قبر، مأموران امر به معروف و نهی از منکر، با لباس مخصوص در اطراف گورها ایستاده اند و بر نحوه زیارت حاضران نظارت کامل دارند تا از فعل حرام جلوگیری کنند. معمولاً هم چیزی از چشمشان پنهان نمی ماند، در زیارت قبر عثمان بن عفان پیرمردی افغانی تقریباً شصت ساله تسبیحی را که در دست داشت بر گوشه قبر مالید و به دیده کشید، مأمور بلافاصله با پرخاش تسبیح را از او گرفت و کفت: شرک، شرک مطلق، پیرمرد که جز تسلیم چاره ای نداشت لبخندی تمسخرآمیز بر لب آورد و تلاشی هم نکرد برای باز پس گرفتن تسبیح.

مأخذ

سه سفر، محمد شهری، مشهد، 1385، مقدمه و ص32-33.

ص: 417

شهید ناطق، احمد بن عبد العزیز

شهید ناطق، احمد بن عبد العزیز، از عالمان مالکی مقیم مدینه و مدفون در بقیع.

احمد بن عبد العزیز بن القاسم معروف به الشهید الناطق، مکنی به ابن القاسم و ملقب به الشهاب، الهاشمی، العَقیلیّ، الجزولیّ، النویریّ، المکیّ و المالکی از مشاهیر و فقهای مالکی و اصالتاً از فاس بود. اما بعد از سال 720ق به مکه آمده و در آنجا اقامت گزید.

روایات زیادی از التوزری، الصفی و الرضی و ... نقل کرده است. سال ها در المنصوریه در مکه تدریس داشت. سپس به مدینه منوره مهاجرت کرد و در مدینه تا هنگام رحلت اقامت داشت.

در محرم سال 737ق بر اثر بیماری در مدینه درگذشت و در بقیع روبروی قبه مالک دفن شد. در منابع مختلف او را به عنوان محب فقرا، صالح، قانع، ایثارگر و دارای خدمات به مردم و اهل عبادات و مناجات بسیار، ستوده اند.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص331- 337.

شهیدان اُحد

شهیدان اُحد، مجروحان شهید شده در جنگ احد و دفن در بقیع.

تعدادی از مجروحان نبرد احد که پس از چندی در مدینه به شهادت رسیدند، در قبرستان بقیع مدفون شدند. این شهدا که تعداد دقیق آنان معلوم نیست، سمت شمال شرقی بقیع حدود بیست متر بالاتر از قبر ابراهیم فرزند رسول خدا(ص) و سمت چپ آن به خاک سپرده شده اند.

مأخذ

بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، مشعر، 1428، ص139؛ تاریخ آثار اسلامی مکه و مدینه، تهران، مشعر، 1382، ص 466.

شیخ احمد احسایی ← احسایی، شیخ احمد

شیخ المعمرین، علی بن مطرِّف

شیخ المعمرین، علی بن مطرِّف، از مشاهیر مدینه و مدفون در بقیع.

او از مشاهیر مدینه بود، تاریخ تولد او معلوم نیست ولی ملقب به پیر سالخوردگان است. یعنی جزء کسانی بود که از دوره های بسیار قبل زنده مانده بودند. اینان چون عمری طولانی داشتند در بین مردم محترم و مقبول بودند. برخی از این گروه دارای حشمت، شوکت و عظمت بودند، املاک و دارایی فراوان داشتند و به مردم مساعدت می کردند. بالاخره در 728ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج5، ص185- 186.

شیخ جعفر نجفی کبیر ← کاشف الغطاء، جعفر

شیخ سعد جزاع

شیخ سعد جزاع، از رهبران نخاوله و مدیر بقعه های شیعی در بقیع.

نام او را به صورت جزاء و شیخ جزا هم ثبت کرده اند. او در اواخر سده 19 و اوایل سده 20م رئیس تیره احامده بود. زندگی نامه جامعی از او در اختیار نیست؛ فقط اطلاعات پراکنده از او هست. او سالها رهبری نخاوله را بر عهده داشته و در واقع مدیریت اماکن شیعی به ویژه در بقیع را عهده دار بوده، شیعیان زائر مکه و مدینه را راهنمایی می کرده و مترجم آنان بوده است.

مشیرالدوله سفیر ایران در عثمانی می خواست بین شیخ جزاع و سادات برزنجی که امارت مدینه را داشتند قراردادی برای اداره بقعه های بقیع امضا کند و با تقسیم کار، مدیریت بقیع را سامان دهی نماید. با اینکه شیخ جزاع برای همین کار به تهران آمده بود ولی به علت تسامح و کوتاهی های مشیرالدوله، این طرح اجرا نشد.

مآخذ

جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، پیوست سوم، ص139 و ص30؛ مرآة الحرمین، ابراهیم رفعت پاشا، قاهره، 1925م، ج2، ص91.

ص: 418

شیرازی، سید حسن ← حسن شیرازی

شیرازی، سید محمد

شیرازی، سید محمد، مرجع تقلید، پژوهشگر و مؤلف درباره بقیع.

آیت الله سید محمد حسینی شیرازی در نجف اشرف به سال 1347ق در خانواده علم و تقوا و مرجعیت زاده شد. در دو قرن اخیر تعدادی از مراجع شیعه از خاندان شیرازی ها بوده اند و شخصیت های مبرز این خاندان در حوادث بزرگ و کوچک جهان اسلام مثل مشروطیت در ایران مؤثر بوده اند.

آیت الله شیرازی دارای تألیفات بسیار است که گاه آنها را حدود یک هزار جلد بر شمرده اند. نیز خدمات بسیار به فرهنگ و اقشار اجتماعی شیعیان نموده است. یکی از اقدامات او مبارزه با تفکر و مذهب وهابیت است. از 1380ق که در کربلا اعلام مرجعیت نمود، بیش از گذشته احساس مسئولیت کرد و اقدامات تخریبی به ویژه تخریب بقیع توسط وهابیون را نقادی و ردّ کرده است. به نظر ایشان بقیع و دیگر آثار اسلامی، باید صیانت و نگهداری شود و حفظ آنها واجب و نابودی و تخریب آنها حرام است. از اینرو کتاب مستقلی درباره بقیع به نام بقیع الغرقد منتشر کرده و ابعاد جنایات وهابیت و اهمیت بقیع را توضیح داده است. این کتاب را به عربی در 13 ذی القعده 1419ق در قم به پایان رساند. در 1420ق در بیروت، توسط مرکز الرسول الاعظم منتشر شد. سپس توسط محمد عامر باشازاده به فارسی ترجمه و در اصفهان، نشر بینش آزادگان، 1422ق منتشر شد. عنوان فارسی آن بقیع است. عناوین فصل های این کتاب چنین است: السلطات غیر شرعیة، غلادستون و الخطة الاستعماریة، البقیع مدفن الاولیاء، القبور و القباب فی البقیع، لا لخشونة و الاسباب؛ لماذا تخریب البقیع، منع الکتاب؛ ظاهره توحید الصلاة، توسیع المسجد و هدم الآثار؛ القبور قبل الهدم، باب خیبر. وی در دوشنبه 2 شوال 1422 در قم درگذشت.

مأخذ

البقیع الغرقد، سید محمد حسینی شیرازی، بیروت، 1420ق/ 1999م، مقدمه و مؤخره؛ الامام الشیرازی نادرة التاریخ فی التألیف، بیروت، مرکز الرسول الاعظم، بی تا، 4-7؛ الموجز الجامع، به کوشش حسین شاهرودی و علی الفدائی، بیروت، 1423ق، ص285.

شیعه و محل دفن حضرت فاطمه(ع)

شیعه و محل دفن حضرت فاطمه(ع)، دیدگاه های محدثین و علمای شیعه درباره محل دفن فاطمه دختر رسول خدا(ص).

اهل سنت از قدیم معتقد بوده اند که فاطمه دختر رسول خدا(ص) در بقیع دفن شده است. حتی روی نقشه هایی که در دوره جدید در کشورهای سنی منتشر شده، جایی را به عنوان مزار ایشان تعیین کرده اند.

اما شیعیان با اقتدا و تأسی به رهبرانشان درصدد اخفا و مخفی نگاه داشتن مدفن آن حضرت بوده و گاه از سَر تقیّه جاهایی را گفته اند. از اینرو در منابع شیعی از چند جا نام برده شده است. شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه پس از نقل چند روایت، می گوید روایات درباره محل دفن فاطمه زهرا(ع) مختلف است. برخی از آنها مدفن را بقیع و برخی بین قبر و منبر و بعضی دیگر خانه آن حضرت دانسته اند. البته با توسعه مسجد در دوره امویان، خانه و مزار آن حضرت در داخل مسجد قرار گرفت. آنگاه شیخ صدوق می نویسد: این نظر و قول نزد من صحیح است. در مجموع سه نظریه مطرح است. احادیث شیعی بیشتر متمایل به خانه اند. یعنی آن حضرت در خانه خود دفن شده است.

بعضی تأکید کرده اند: محل دقیق قبر آن حضرت را فقط امام زمان(عج) می داند. ولی هر یک از سه نظریه قرائن و دلایلی ذکر کرده اند. اما چون روایات متمایل به خانه است، در احادیث شیعه محل دفن حضرت را خانه خود حضرت معرفی کرده اند. به همین دلیل علمای برجسته شیعه مثل: شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، ابن طاووس و علامه مجلسی محل دفن حضرت را خانه

ص: 419

ایشان می دانند.

در مجلسی که امام جعفر صادق(ع) و نیز عیسی بن موسی عباسی حضور داشت، شخصی پرسید که حضرت فاطمه(ع) در کجا دفن شده است. عیسی گفت: در بقیع. آن شخص از امام سؤال کرد. حضرت فرمود: عیسی پاسخ تو را داد. آن شخص گفت: از شما می پرسم و می خواهم عقیده پدرانتان را بدانم. حضرت فرمود: «دُفِنَتْ فِی بَیتِها».

ابونصر بَزَنطی از امام رضا(ع) نقل کرده است که از آن حضرت درباره محل دفن فاطمه زهرا(ع) سؤال شد. حضرت فرمود: «دُفِنَتْ فِی بَیتِهَا، فَلَمَّا زَادَتْ بَنُو أُمَیةَ فِی الْمَسْجِدِ صَارَتْ فِی الْمَسْجِدِ». حضرت در خانه اش دفن شد و زمانی که امویان مسجد را توسعه دادند، محل دفن در مسجد قرار گرفت.

البته در روایات، استدلال نشده و دلیل نقل نشده است و مفید، شیخ طوسی، ابن طاووس و علامه مجلسی هم با اعتماد به این روایات، نظریه دفن در خانه را پذیرفته اند. یعنی این مسأله تا حدّی تعبدی است.

تعبیری از امام علی(ع) که در نهج البلاغه آمده و به عنوان سخن ایشان در وقت دفن حضرت فاطمه(ع) نقل شده، می تواند مؤید نظر شیخ صدوق و دیگر علمای شیعه باشد. حضرت خطاب به رسول الله(ص) می فرماید: السلام علیک یا رسول الله، عنی و عن ابنتک النازلة فی جوارک والسریعة اللحاق بک یعنی: درود بر تو ای فرستاده خدا از من و دخترت که در کنارت آرمیده و زودتر از دیگران به تو رسیده است.

محلی که به عنوان قبر آن حضرت در بقیع مشخص شده، نزدیک قبور ائمه چهارگانه شیعه است.

اما اینکه برخی پژوهشگران معاصر احتمال داده اند: منظور از فاطمه، فاطمه بنت اسد است، با قرائنی مثل موردی که مسعودی مؤلف مروج الذهب نقل کرده، سازگاری ندارد. مسعودی از سنگ مرمری در بقیع خبر می دهد که روی آن چنین حک شده است: «هذا قبر فاطمه بنت رسول الله(ص) سیدة نساء العالمین وقبر الحسن بن علی بن ابی طالب وعلی بن الحسین بن علی بن ابی طالب ومحمد بن علی وجعفر بن محمد رضی الله عنهم».

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1391، ص353-354؛ تاریخ المدینة المنورة، ابن شبّه، قم، دارالفکر، 1368، ج1، ص107؛ عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، تهران، اعلمی، بی تا، ج1، ص311؛ مروج الذهب، مسعودی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، 1375، ج2، ص288؛ من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، به کوشش حسن خرسان، بیروت، دارالاضواء، ج2، ص572؛ نهج البلاغه، امام علی بن ابی طالب، به کوشش فیض الاسلام، خطبه شماره 202.

نیز نک- : سنگ مرمر؛ فاطمه زهرا(ع)

ص: 420

ص

صافی گلپایگانی، لطف اللّه

صافی گلپایگانی، لطف اللّه، مرجع تقلید شیعیان، پژوهشگر و سفرنامه نویس درباره بقیع.

آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی از مراجع تقلید کنونی شیعیان در قم، در سال 1297ش در گلپایگان دیده به جهان گشود. پدرش ملا محمد جواد صافی از طفولیت در تربیت دینی او کوشید. مقدمات علوم دینی را در گلپایگان نزد پدرش و دیگر اساتید آموخت و در 1319ش عازم حوزه علمیه قم شد. نزد استادانی چون آیت الله بروجردی، سید محمد تقی خوانساری، آیت الله حجت و آیت الله صدر تحصیل نمود و به مراتب بالای علمی دست یافت. چند سالی هم به نجف اشرف کوچ کرد و در حوزه آنجا به تکمیل دانش دینی خود پرداخت. نیز به تدریس دروس سطح عالی و خارج اقدام کرد.

او در سال 1358 به عضویت مجلس خبرگان قانون اساسی درآمد و در 1359 توسط رهبر جمهوری اسلامی ایران به عضویت شورای نگهبان قانون اساسی منصوب شد. پس از رحلت آیت الله سید محمد رضا گلپایگانی، رساله عملیه خود را منتشر کرد. وی کتب متعددی تألیف و عرضه کرده است. از جمله سفر نامه حج اوست که دارای گزارش مکه و مدینه و بقیع است. آثار دیگری در نقد وهابیت و دفاع از باورهایی مثل زیارت مقابر رهبران اسلامی دارد. بخشی از سفرنامه حج او که حاوی گزارش بقیع است جداگانه در مقاله وضعیت بقیع آمده است.

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، ج10، ص778-777؛ سفرنامه حج، لطف الله صافی گلپایگانی، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار آیت الله صافی، 1389، ص155 به بعد؛ گلشن ابرار، جمعی از مؤلفان، قم، انتشارات نور سجاد، 1388، ج6، ص392- 405.

نیز نک- : مواضع آیت الله صافی گلپایگانی

صالح بن حامد الرفاعی ← الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة

صالحی حائری برغانی، حسن

صالحی حائری برغانی، حسن، فقیه و عالم امامیه در سده 14ق و پژوهشگر بقیع.

حسن صالحی برغانی حائری (1310- 1401ق) فرزند شیخ علی نقلی بن شیخ حسن بن محمد صالح برغانی است. او از خاندان مشهور برغانی است که عالمان و فقیهان بسیار از آنجا برخاسته اند. او در کربلا متولد شد و بسیاری از خاندان او کربلایی هستند از اینرو به حائری ملقب شده اند. نیز تبارش از شهرستان برغان (بین تهران و قزوین) بوده اند. پدربزرگش (حسن) خدمات فراوانی در بقیع و بازسازی بقیع داشت و تنها روحانی و فقیه امامیه است که به هنگام احیای بقیع به شهادت رسید. همینطور جد او (محمد صالح) در احیا و مرمت بقیع بسیار کوشید.

وی که از علمای مبارز شیعه است، ولادت و نشأت او در کربلا بود. مقدمات علوم اسلامی و ادبیات عربی را نزد علمای حائر شریف فرا گرفت. در اوائل کودکی پدر خود را از دست داد و جزء اطرافیان شیخ عیسی فرزند شهید ثالث (درگذشت 1339ق) درآمد و در معیت او به قزوین رفت. فقه و اصول را از وی اخذ کرد و از اصحاب خاص وی گردید. حدود یک سال در زنجان نزد علمای آن سامان به کسب دانش پرداخت، سپس در حدود سال 1336ق به زادگاه خویش کربلا بازگشت و به حوزه درس میرزای دوم محمد تقی شیرازی (درگذشت 1338ق) ملحق گردید و هنگام انقلاب عراق به رهبری استادش بر ضد انگلیسیها جنگید. وی از مؤسسین مجلس انقلاب عراق در کربلا بود. هنگامی که انگلیسیها می خواستند او را دستگیر نمایند به ایران پناهنده شد و پس از تشکیل دولت عراق در حدود سال 1340ق به موطن خود کربلا بازگشت. در حوادث فلسطین و تأسیس دولت اسرائیل در سرزمین اسلامی فلسطین، خطر صهیونیسم و یهود را در اشغال قدس اعلام نمود. وی در اواخر عمر خود به اعتکاف و زهد اشتغال یافت؛ گاه در کربلا و مدتی در مکه و مدینه و زمانی در سامراء رحل اقامت

ص: 421

می افکند تا اینکه در فتنه اخیر ضد شیعیان عراق که در سال 1391ق به اوج خود رسید از عراق به ایران آمد و تهران را مسکن خویش قرار داد تا زمانی که وفات یافت. از مؤلفات وی الغرر و الدرر (در دو مجلد بزرگ مجلد اول به عربی و مجلد دوم به فارسی شامل حوادث تاریخی و شرح حال علما) است. مهم تر اینکه کتابی به نام بقیع غرقد یا فضایل بقیع درباره وضعیت و تاریخ تحولات آنجا نوشت. این کتاب گویا هنوز منتشر نشده و نزد خانواده او است. با توجه به اینکه چند نسل خاندان برغانی در بازسازی و تعمیرات بقیع مشارکت داشته اند و اطلاعات اقدامات و خدمات آنان به مرحوم حسن صالحی برغانی منتقل شده، او بر اساس این اطلاعات کتاب بقیع غرقد را تألیف کرد و از اینرو این اثر علی القاعده باید جذاب و پر محتوا باشد.

مأخذ

دائرةالمعارف تشیع، مقالات حسن برغانی و بقیع غرقد، ج3، ص184- 185 و 385.

نیز نک- : فضائل البقیع

صبری پاشا، ایوب ← گزارش ایوب صبری پاشا

صحابه رسول خدا(ص) و بقیع

صحابه رسول خدا(ص) و بقیع، آثار و میراث اصحاب در قبرستان بقیع.

حوادث تاریخ ساز و مهمی در صدر اسلام، قرون یکم و دوم در بقیع اتفاق افتاد. عامل یا قهرمان برخی از این حوادث رسول خدا(ص)، ائمه(ع) و یا صحابه، تابعین و دیگر اقشار مردم بودند. اما حوادثی که اصحاب در بقیع آفریدند، بسیارند و گزارش همه آنها در یک مقال مقدور نیست. از اینرو فقط به برخی از آنها اشاره می کنیم:

به هنگام بیماری فاطمه زهرا(س) که پس از مدتی هم درگذشت، ابوبکر و عمر طلب اجازه می کنند تا به عیادت او بروند. اما آن حضرت اجازه نداد و پس از چند بار اصرار و ردّ درخواست آنها ابوبکر قسم خورد که زیر سقف نخوابد تا به ملاقات دختر رسول خدا مشرف شود. از اینرو شب اول به بقیع رفت و زیر آسمان خوابید (مجمع النورین، ص143).

خلیفه مسلمانان جهت رسیدن به خواسته اش باید به جایی برود و در جایی بست بنشیند که توجه عمومی را جلب کند و ایشان بقیع را انتخاب کرد. لذا معلوم می شود بقیع اهمیت اساسی و باصطلاح استراتژیک داشته است.

برخی منابع رفتارها و گفتارهای صحابه ای مثل عمر، ابابکر، عثمان، سلمان فارسی، عبیدالله بن عمر، ابن زبیر، ابو هریره و عبدالله بن جعفر را در بقیع گزارش کرده اند (نک بقیع الغرقد، ص119- 131).

رفتار اصحاب در بقیع مختلف بوده است: برخی از آنها به شکل گفتگوهای مهم بوده است. مثل گفتگوی عمر با ابن عباس درباره جانشین رسول خدا(ص) پس از رحلت حضرت و اعتراف ضمنی به صلاحیت علی بن ابی طالب برای خلافت و وصایت.

گاه حضور در بقیع به مسائل شخصی و یا آروزهای افراد بر می گشت. برای نمونه، روزی عمر با گروهی از یارانش پیاده به سوی بقیع به راه افتادند. در راه عمر به آنان گفت هر کس آرزوی خود را بگوید. وقتی نوبت به عمر رسید. او گفت آرزو دارم فردی مثل عمیر بن سعد در کنارم بود تا در امور به من کمک می کرد (شرح نهج البلاغه، ج12، ص116؛ مجمع الزوائد، ج9، ص384).

عمیر بن سعد والی منصوب از طرف عمر برای شهر حمص بود. او در روز قادسیه کشته شد و از دوستداران معاویه بود (الطبقات الکبری، ج3و4، ص502؛ تهذیب التهذیب، ج8، ص128).

بعضی اخبار مربوط به عبادت اصحاب در بقیع و برخی در زمینه حوادث و اعمال اجتماعی مثل تعقیب دزدی در بقیع توسط بن زبیر و کشتن او است (سیر اعلام النبلاء، ج3، ص366؛ کنز العمال، ج5، ص756).

مآخذ

بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، مشعر، 1428ق؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دار الفکر، 2002م؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت، مؤسسه الرسالة، بی تا؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، بیروت، دار احیاء الکتب العربیة، 1415ق؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1417ق؛ کنز العمال، متقی هندی، بیروت، مؤسسه الرسالة، 1418ق؛ مجمع الزوائد، نور الدین علی بن ابی بکر الهیثمی، بیروت، دار الکتب العلمیة؛ مجمع النورین و ملتقی البحرین، ابوالحسن المرندی، بیروت، 1398ق.

ص: 422

صحابه

صحابه، اهمیت بقیع در شناسایی صحابه.

صحابه جمع صاحب، در لغت به معنای یار و ملازم و همنشین است. در اصطلاح علم رجال بنابر مشهور، صحابی مسلمانی است که پیامبر اکرم(ص) را ملاقات کرده و مسلمان مرده باشد، البته اقوال بسیار در تعریف صحابه گفته اند و شروط مختلف ذکر شده است به طوری که در باب موضوعاتی مثل دراز بودن مدت ملاقات یا مصاحبت طولانی با پیامبر(ص)، یا نقل روایت از آن حضرت و یا شرکت در یکی از غزوات در منابع صحابه شناسی بسیار بحث شده است. نیز درباره اعتقادات، عدالت و منزلت اخلاقی آنان آثار بسیاری تألیف کرده اند. نیز عالمان شیعه به نقد نظریه عدالت همگانی صحابه پرداخته اند و معتقدند کارنامه و عملکرد هر یک از صحابه باید جداگانه بررسی شود و داوری کلی و همگانی درباره همه آنان درست نیست.

دانشمندان

مسلمان از سده دوم به بعد ده ها عنوان کتاب همچون الاصابه، اسدالغابه و الاستیعاب درباره صحابه نوشته اند و ابعاد مختلف حیات و عملکرد آنان را تحلیل کرده اند.

همه اینها گویای اهمیت پدیده دینی، سیاسی و اجتماعی صحابه و نیز اهمیت صحابه پژوهی در فرهنگ اسلامی است. اما مهم تر اینکه قبرستان بقیع به عنوان محل زندگی برخی از آنان، یا محل عبادت و نیایش گروه دیگر از آنان، سپس خانه ابدی و محل آرمیدن و دفن آنان است.

امروزه اگر درباره یک قشر اجتماعی، ده ها اثر علمی و پژوهشی تألیف و عرضه شود؛ مورخان، فقیهان، متکلمان و رجالیون در اغلب آثار خود از حیث جمعی و کلی یا فردی، آنان را با ضوابط سخت علمی تجزیه و تحلیل نمایند، همگان محیط زندگی و محل دفن آنان را به نیکی و احترام یاد خواهند کرد و آثار برجای مانده و یادگارهای آنان را پاس خواهند داشت.

همین وضعیت درباره صحابه و بقیع صادق است. بقیع از صحابه منفک نیست و نیز صحابه از بقیع نمی تواند مجزا باشد و هرگونه خشونت و بی حرمتی نسبت به بقیع، در حقیقت اهانت و ظلم در حق صحابه و یاران گرامی رسول خداست که در نزد او و خداوند و مسلمین عزیز و محترم بوده اند.

مآخذ

اسد الغابة، ابن اثیر جزری، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و دیگران، بیروت، 1415ق؛ الاصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر، به کوشش عادل احمد عبدالموجود، بیروت، 1415ق؛ دانشنامه دانش گستر، ج10، ص 794-795؛ دانشنامه سیرة نبوی، ج1، ص 1 به بعد؛ دایرةالمعارف فارسی، غلامحسین مصاحب، ج1، ص 161.

صحابه پژوهی و بقیع

صحابه پژوهی و بقیع، استفاده از واقعیت های موجود در بقیع برای پیشرفت دانش صحابه شناسی.

صحابه جمع صحابی در لغت به معنای پیرو، یار و همنشین، اسم خاص و علم برای نامیدن یاران و پیروان حضرت پیامبر اکرم محمد بن عبدالله(ص) شده است.

مسلمانان در سده های نخست اسلامی، تحقیقات و تألیفات فراوان درباره صحابه داشته اند. به ویژه مسلمانان سنی که صحابه برایشان جایگزین اهل بیت(ع) و ائمه(ع) در شیعه بوده است.

صحابه

از نظر تعداد، آمار و نام ها و مشخصات صوری آنان که اصطلاحاً به آن دانش تسمیه گویند، نیز از نظر ایمان و اعتقادات که دانش رجال متکفل جرح و تعدیل آنان است؛ و بالاخره سومین جنبه این طبقه و قشر از مسلمانان یعنی تفکر علمی مثل اندیشه و مکتب فقهی و کلامی یا وابستگی به جریان فکری و ادبی آنان، مسلمانان را به پژوهش ها و بررسی های گسترده واداشته است.

به نظر می رسد واقعیت های میدانی که از طریق تذکرة القبور یا قبرخوانی کشف می گردد، کمک خوبی برای پژوهشگران صحابه نگار است. بقیع تنها قبرستانی است که بیشترین صحابه را در خود جای داده و قطعاً سرنخ ها و واقعیت هایی را شامل بوده است. اما به دلایلی که بعضاً به آن اعتراف شده، برخی از پژوهشگران اهل سنت به ویژه در دوره جدید از این مجموعه اطلاعات راه گشا خود را محروم کرده اند.

کتابهایی که در دهه های اخیر در عربستان سعودی درباره مدینه یا صحابه منتشر شده به خوبی نمایانگر عدم استفاده

ص: 423

از واقعیت های میدانی بقیع است. مرکز بحوث و دراسات المدینة المنوره و الجامعة الاسلامیة، المدینه المنوره دو نهادی است که در سه دهه اخیر کتاب های فراوانی منتشر کرده اند و به عیان فاقد شیوه های علمی استفاده از حقایق علمی در بقیع برای اثبات پاره ای مسایل یا جهت تبیین مسایل دیگر مربوط به صحابه است.

در حالی که در گذشته کتاب هایی درباره صحابه مدفون در بقیع تألیف و عرضه شده است. یکی از این آثار، کتاب الروضة المستطابة فیمن دفن بالبقیع من الصحابه است. این کتاب به 93 صحابی دفن شده در بقیع پرداخته و آنان را معرفی کرده است.

مآخذ

ابحاث المؤتمر، الجامعة الاسلامیة، المدینة المنورة، 2009م/ 1430ق؛ اثر الوقف الاسلامی فی الحیاة العلمیة بالمدینة المنورة، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2003م/ 1424ق؛ دانشنامه سیره نبوی، ج1، ص6 به بعد.

نیز نک- : الروضة المستطابة

صحیفه سجادیه

صحیفه سجادیه، قرائت این اثر به هنگام زیارت بقیع.

این کتاب شامل 54 دعا از امام سجاد(ع) امام چهارم شیعیان است. به دلیل محتوای عمیق و عبارات زیبا و شیوای صحیفه آن را اخت القرآن و انجیل اهل البیت و زبور آل محمد(ص) لقب داده اند. گاه آن را صحیفه کامله سجادیه می نامند، چون هر دعای آن تأثیر کامل دارد. البته این عنوان گاهی هم به دلیل آن است که برخی از نسخه های صحیفه شامل دعاهای بیشتری از امام سجاد(ع) نیز هست. این ادعیه از چند طریق و با سلسله راویان و اسناد معتبر نقل شده است. نیز ترجمه های فراوان، شروح و چاپ های متعدد دارد.

زائران بقیع به ویژه شیعیان شبه قاره بسیار به این ادعیه علاقه داشته و تلاوت آن در بقیع در میان آنان رونق دارد. به ویژه دعای عافیت و دعای علقمه را بیشتر می خوانند. شاید به دلیل این بوده که در زمان های گذشته ناامنی و بیماری بیشتر بوده است. ضمناً دعای چهارم صحیفه درباره اصحاب پیامبر(ص) و یاران انبیاست. همان اصحابی که بسیاری از آنان در بقیع آرمیده اند و وهابیون آثار آنها را محو و نابود کرده اند.

مأخذ

تذکرة الطریق، محمد عبد الحسین کربلایی، به کوشش جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، ص135- 136، 140، 152.

صَخر بن حرب ← ابوسفیان

صدر العلما، یوسف

صدر العلما، یوسف، از فقیهان و علمای دوره قاجاریه و مدفون در بقیع.

میرزا یوسف صدر العلما فرزند شیخ میرزا محمد اسحاق پیش خدمت بود. ناصرالدین شاه قاجار به او لقب صدر العلما داد و او به این لقب مشهور شد. او از فقیهان و مدرسانی ایرانی بود که در نجف اشرف سکونت و اقامت داشت. وی در مسیر بازگشت از حج در سال 1372ق، در مدینه درگذشت و در حرم ائمه بقیع(ع) به خاک سپرده شد.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمد امین الامینی، تهران، مشعر، 1348، ص283؛ الذریعه، آقا بزرگ طهرانی، بیروت، دار الاضواء، ج11، ص339 و ج26، ص271.

صدر، محمد بن عبداللّه

صدر، محمد بن عبداللّه، از مشاهیر سده 6ق و مدفون در رباط جنب بقیع.

ابوبکر

المراغی، محمد بن عبدالله بن عبد الرحیم ملقب به الصدر از مشاهیر زمان خودش و قاضی مراغه بود. برخی مورخین او را فقیه، فاضل، صاحب حشمت و ریاست دانسته اند. در سال 538ق یعنی به هنگام نوجوانی برای تکمیل دانش ها و اندوخته هایش به بغداد رفت. سپس به بلاد خودش رفت ولی چندی بعد عازم حج شد. او در حرمین و در چند شهر دیگر موقوفات و اموال صدقه ای فراوان بر جای گذاشت. رباطی در مکه ساخت تا جنائز در آنجا نگهداری شود و در سال 575ق آن را وقف کرد. او در شهر خودش در سال 590ق درگذشت، جنازه او را به مدینه برده و در رباطی که گویا خودش در کنار مسجد النبی و بقیع ساخته بود دفن کردند.

ص: 424

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج6، ص218- 219.

صدرالدین صدر

صدرالدین صدر، از مراجع شیعه و نویسندگان و فعالان در احیای بقیع در سده 14ق.

سید محمد علی بن سید اسماعیل موسوی عاملی (1299- 1373)، مکنی به ابوالرضا و ملقب و مشهور به صدرالدین و صدر یا صدرالدین صدر یا سید صدرالدین صدر از مجتهدین، فقها، محدثین و ادبای بزرگ شیعه و از سادات صدرالدینی در جنوب لبنان بود.

او در کاظمین متولد شد. دروس ابتدایی و متوسطه را در آنجا فرا گرفت. سپس به کربلا رفت و در حوزه علمیه کربلا نزد استاد مبرز مثل آیت الله حسن کربلایی، آیت الله آقا ضیاء الدین عراقی به تحصیل سطح پرداخت. سپس به مرحله بالاتر راه یافت و در این مرحله از درس آخوند خراسانی و سید محمد کاظم یزدی استفاده کرد. مدتی به خراسان رفت ولی مجدداً به عراق بازگشت. اما چند ماه بعد شیخ عبد الکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم از او خواهش کرد به قم برود. با مهاجرت به قم، فصل جدیدی در زندگی او آغاز شد و پس از فوت حائری همراه با آیت الله خوانساری و آیت الله حجت زعامت حوزه علمیه قم را بر عهده گرفت. بالاخره در 1373ق در قم درگذشت و در مسجد بالاسر دفن گردید. آیت الله سیدرضا صدر از استادان برجسته حوزه علمیه قم و امام موسی صدر رهبر پیشین شیعیان لبنان از فرزندان اویند.

سید صدرالدین در فقه، اصول، ادبیات و شعر تبحر داشت. اشعاری در اخلاص و ارادات نسبت به اهل البیت(ع) دارد. بعضی ابیات را به هنگام ویرانی و تخریب بقیع سرود که بسیار زیبا است. مجموعه اشعارش درباره اهل بیت در یک دفتر در عراق منتشر شد؛ امّا دولت عراق به جمع آوری این دیوان پرداخت. برخی از ابیات آن چنین است:

لعمری انّ فاجعة البقیع

یشیب لهولها فود الرضیع

و سوف تکون فاتحة الرزایا

اذا لم نصحُ من هذا الهجوع

فهل من مسلم لله یرعی

حقوق بنیه الهادی الشفیع

این اشعار در برخی کتب جدید نقل شده است (نک بقیع الغرقد، ص53).

صدرالدین

صدر کتاب های مهمی تألیف و منتشر کرد مثل: اصول دین، حقوق زن، حج و صوم و تقیه. مهم تر اینکه کتابی با عنوان ردّ شبهات وهابیه در نقد باورها و رفتارهای وهابیون به ویژه تخریب بقیع توسط وهابیون نوشت. او از مراجع تقلید و علمایی است که در طول حیات پربار خویش برای احیای بقیع کوشش بسیار داشت.

مآخذ

آثار الحجة، محمد شریف رازی، قم، 1357، ج1، ص20؛ بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، مشعر، 1428ق؛ دایرة المعارف تشیع، ج10، ص297؛ «السید صدر الدین الصدر»، احمد عارف الزین، العرفان، سال 2، آذار 1954، ص115؛ معجم المؤلفین، عمر کحاله، بیروت، دار احیاء التراث، بی تا، ج5، ص17.

صفویه و بقیع

صفویه و بقیع، اقدامات شیعیان در این دوره برای عمران بقیع.

دولت

صفویه (905-1148ق) با تدبیرهای عاقلانه توانست، اقتصاد را سامان داده، به طوری که سطح زندگی مردم افزایش و رفاه گسترش یافت. مردم اغلب اقدام به سفر به عتبات و اماکن مقدسه می نمودند. به ویژه اینکه پادشاهان و کارگزاران صفوی درصدد رواج مذهب تشیع، تجدید بنای بقاع امامان، امامزادگان، بزرگان و مشاهیر شیعه بودند.

مکه و مدینه در این دوره زیر نفوذ پادشاهی عثمانی رقیب سرسخت صفویه بود. ولی در بسیاری از موارد با هم توافق داشتند و تعارض جدی و جدال همه جانبه بین آنها نبود؛ آنگونه که در دوره حاکمیت آل سعود وجود داشته است.

ص: 425

عثمانی ها و هم صفویه علاقه مند به عمران و آبادانی بقیع و دیگر اماکن مذهبی بودند و از هم سبقت می گرفتند. صرفاً گاه در اجرای برخی دستورالعمل ها، منازعات جزئی پیش می آمد و به سرعت حل و رفع می شد.

گفتنی است که ایرانی ها به ویژه اشراف، بزرگان و تاجران و بازاریان همیشه در اندیشه بهبود بخشیدن اوضاع ساختمانی بقعه ائمه بوده و برای آن هزینه می کرده اند. زمانی که یک زائر اصفهانی در اواخر دوره صفوی به زیارت بقعه امامان شتافت، و سادگی آن را دید، از شاه ایران چنین خواست تا برای آبادی آن چاره ای اندیشیده و کمک کند:

میان یک ضریحی چهار مولای

گرفته هر یکی در گوشه ای جای

زمینی کو بدی بالاتر از عرش

به کهنه بوریایی گشته بد فرش

مکانی را که بد توأم به جنت

ندادندیش از قندیل زینت

نسیما سوی اصفاهان گذر کن

در آن سلطان ایران را خبر کن

بگو که ای شاه عادل در کجایی

از این جنت سرا غافل چرایی؟

بیا بنگر بر اولاد پیمبر

بدان رخشنده کوکبهای انور

که مسکن کرده اند در یک سرایی

ضریح از چوب و فرش از بوریایی

روان کنای غلام آل حیدر

فروش لایق آن چار سرور

ز بهر زینت آن خلد رضوان

قنادیل طلا چون مهر رخشان

صفویه در 1134ق منقرض شد. آخرین پادشاه صفوی سلطان حسین بود. و آل سعود در 1148ق توسط محمد بن سعود در نجد (بخشی از عربستان سعودی) پایه گذاری شد، یعنی فاصله رفتن صفویه و آمدن آل سعود، چهارده سال است. محمد بن عبدالوهاب (1115-1206ق) در دوره صفویه متولد و رشد و نمو یافت و فعالیت خود در نشر و ترویج وهابیت را آغاز کرد. اما در اسناد و مدارکی که به دست ما رسیده جایی پیدا نمی کنیم که صفویه نسبت به محمد بن عبدالوهاب بنیان گزار وهابیت شناخت و خط مشی خاصی داشته باشند. یعنی صفویه به عنوان بزرگ ترین حامی تشیع و وهابیت به عنوان بزرگ ترین دشمن شیعه در دهه های آخر صفویه یکی در نجد و حجاز و یکی در ایران حضور داشته اند ولی از یکدیگر خبر و شناختی هم نداشته اند.

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، ج10، مقاله صفویه؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج1، آل سعود؛ سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج1، ص98-100.

الصَّفی، احمد بن محمد

الصَّفی، احمد بن محمد، راوی و فقیه شافعی در سده 8ق و مدفون در بقیع.

ابو العباس، ابن الشمس ابی الایادی، احمد بن محمد بن روزبه ملقب به الکازرونی الاصل و المدنی و الشافعی و مشهور به الصَّفی در 733ق چشم به جهان گشود. در خردسالی شروع به حفظ قرآن و حدیث و فراگیری علوم شرعی نمود. سپس متون اصلی فقه شافعی مثل الحاوی را نزد استادان مبرز تلمذ کرد تا اینکه به مدارج عالی نایل شد و او را فقیه خطاب می کردند. تدریس فقه در مراکز را شروع و شاگردان بسیار تربیت کرد.

در اخلاقیات او را متصف به خصال حمیده و اخلاق نیک و آرای مقبول دانسته اند. بالاخره در 14 محرم سال 764 درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص400- 405.

صَفیة بنت حُیَیّ

صَفیة بنت حُیَیّ، همسر رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

او دختر حی بن اخطب یهودی و خودش هم معتقد به دین یهود بود. ملقب به اسرائیلیه و از ذریه هارون برادر موسی(ع) و از طایفه بنی نضیر بود. نخست همسر

ص: 426

«ابوعبید سلام بن مشکم یهودی» بود. سلام از نخبگان و شاعران یهود در مدینه بود.

سپس با کنانة بن ابی الحقیق ازدواج نمود. اما کنانه در جنگ خیبر به قتل رسید. پیامبر صفیه را پس از کشته شدن شوهرش بین آزاد شدن و رفتن به خاندان و طایفه خودش یا مسلمان شدن و به همسری پیامبر(ص) درآمدن مخیر نمود. صفیه راه دوم را برگزید و در سال 7ق در 17 سالگی با پیامبر ازدواج نمود. ثمره و نتیجه این ازدواج، مسلمان شدن افراد بسیاری از طایفه بنی نضیر بود.

او در رمضان سال 50 یا 52ق در 67 سالگی درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص77؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1417ق، ج8 و 7، ص305-310؛ دیار خاطره ها، امرالله نصیری قزوینی، قم، انتشارات اسلامی، 1380، ص133- 134.

صفیة بنت عبدالمطلب

صفیة بنت عبدالمطلب، عمه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ام الزبیر صفیه دختر عبدالمطلب یکی از عمه های پیامبر(ص) است. آن حضرت بر اساس گزارش ابن سعد شش عمه داشته است. نام کامل صفیه چنین است: صفیه بنت عبدالمطلب بن هاشم بن عبدالمناف بن قصّی. نام مادرش، هالة بنت وهیب بن عبدالمناف بود.

صفیه خواهر حمزة بن عبدالمطلب بود. در دوره جاهلیت با الحارث بن حرب بن أمیه ازدواج کرد. تولد صفیه ثمره این ازدواج است. سپس با العوام بن خویلد ازدواج نمود. زبیر، سائب و عبدالکعبه ثمرات این ازدواج بودند.

صفیه اسلام را پذیرفت و با رسول الله(ص) بیعت کرد. بعداً همراه مسلمانان به مدینه هجرت کرد. او عمری نسبتاً طولانی داشت و در 73 سالگی، در سال 20ق درگذشت. در بقیع و در نزدیک مقبره المغیرة بن شعبه دفن شد. مؤلف الروضه معتقد است، صفیه تنها عمه حضرت است که اسلام آورد. اما ابن سعد تصریح دارد از شش عمه سه تن اسلام را پذیرفتند و سه تن دیگر یا در جاهلیت فوت کرده بودند یا به هر دلیل دیگر اسلام نیاوردند.

مآخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص78؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی 1417ق، ج8 و 7، ص263-265.

نیز نک- : مدفن صفیه بنت عبدالمطلب؛ بارگاه و بقعه صفیه

صلاة غایب

صلاة غایب، اقامه نماز بر میت غیر حاضر، نجاشی در بقیع.

رسول اکرم(ص) در ماه رجب سال نهم قمری، یکی از حامیان جدی خود را از دست داد. پادشاه و امپراطور حبشه که در جریان شعب ابیطالب و محاصره شدید اقتصادی و اجتماعی مسلمانان توسط کفار قریش و مهاجرت گروهی از مسلمانان به حبشه. از آنان در برابر قریش دفاع و حمایت کرد.

اما درباره مسلمانی و ایمان نجاشی اقوال مختلف است. به طوری که پس از برپایی نماز، منافقین مسلمانان را مسخره می کردند که برای یک مسیحی نماز خوانده اند. اما گزارش هایی هست که او در دوره رسالت اسلام آورد. (اسدالغابه، ج1، ص119؛ بقیع الغرقد، ص80)

وقتی در سال نهم قمری، خبر رسید که نجاشی امپراطور حبشه وفات کرده است، به دستور رسول اکرم(ص) مسلمانان در بقیع تجمع کردند تا نماز میت برپا کنند. چون جسد متوفی در این مراسم حضور نداشت، نماز غایب اقامه کردند.

ابن ماجه روایتی با این مضمون نقل کرده است: رسول خدا(ص) خبر فوت نجاشی را دریافت کرد. سپس همراه اصحابش به سوی بقیع رفتند. حضرت ایستاد و مسلمانان پشت سر حضرت صف کشیدند، حضرت چهار تکبیر گفت. (سنن ابن ماجه، ج1، ص490). احادیث درباره برپایی نماز برای نجاشی به چند طریق

ص: 427

نقل شده است (نک بقیع الغرقد،ص80- 82).

مآخذ

اسد الغابة، ابن اثیر، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1415ق؛ دائرةالمعارف تشیع، ج12، ص 383؛ سنن ابن ماجه، بیروت، 1415ق، بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، مشعر، 1428ق.

صلاة میت

صلاة میت، اجرای حکم واجب نماز میت در بقیع.

رسول خدا(ص) نخستین کسی بود که نماز میت را در بقیع ترویج کرد و این سنت را در جامعه اسلامی مطرح نمود. هر وقت می شنید میتی را به بقیع برده اند یا حتی میتی را دفن کرده اند، سریعاً به بقیع رفته و نماز میت را برپا می داشت. در این زمینه روایات فراوان است. البته دیگر ائمه(ع) هم همین سنت و رویه را تداوم بخشیدند. عبدالرزاق (درگذشت 211ق) می گوید: رسول خدا(ص) از بقیع می گذشت، به قبر تازه ای برخورد کرد. درباره او پرسید. گفتند: یا رسول خدا(ص) این قبر برای زنی به نام سویداء از قبیله بنی غنم است. دیشب فوت کرد و شبانه دفن شد. آنگاه حضرت برای این خانم نماز گذارد (المنصف، ج3، ص502).

ابوأمامه بن مسهل می گوید: زنی از روستای عوالی (نزدیک شهر مدینه) از وضعیت مشکلات خود شکایت کرد. رسول خدا(ص) درباره او از یارانش پرسید و گفت اگر فوت کرد او را دفن نکنید تا اینکه بر او نماز گذارم. اتفاقاً آن زن درگذشت. جنازه اش را به مدینه آوردند ولی رسول خدا(ص) به خواب رفته و مردم از بیدار کردن حضرت کراهت داشتند. بالاخره بر آن زن نماز گذاردند و به خاک سپردند. هنگام صبح پیامبر از آن زن پرسید و اصحاب ماجرا را بازگو کردند. اما حضرت به بقیع آمد و مجدداً بر او نماز میت گذارد (سبل الهدی، ج7، ص154).

در برخی منابع، گلچینی از روایات درباره نماز میت جمع آوری و متن آنها هم آمده است (بقیع الغرقد، ص71-72).

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص71-72؛ سبل الهدی والرشاد، صالحی شامی، به کوشش عبدالموجود و معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1419ق؛ المنصف، عبدالرزاق بن همام صنعانی، به کوشش عبدالرحمن الاعظمی، قم، المکتب الاسلامی، 1392ق.

صلاح عبدالعزیز زین سلامة ← اخبار المدینة

صندوق ائمه

صندوق ائمه، نصب ضریح حرم ائمه بقیع پس از تخریب اول.

پس از تخریب نخست بقیع و غارت اموال آنجا، با تلاش های عمومی مسلمانان و رهبران مسلمانان در کشورهای مختلف و فشارهای دولت عثمانی به دولت آل سعودِ وهابی، تصمیم می گیرند خرابی ها بازسازی و ترمیم شود. بر اساس گزارش یکی از زائران در سال 1230 و 1231ق بیت الاخران حضرت زهرا را مجدداً می سازند.

وقتی محمد عبد الحسین کربلایی از مشاهیر هند در مدینه مشغول زیارت بوده و به زیارت بقیع می رفته، مشاهده می کرده که بیت الاحزان را می ساختند. همو گزارش می دهد که روز 22 جمادی الاولی 1231ق وقتی به بقیع رفتیم مشاهده کردیم ایرانیان و به تعبیر او عجم ها در حال نصب صندوق مبارک ائمه اربعه می باشند. یعنی ضریح ائمه بقیع را ساخته و نصب می کردند (تذکرة الطریق، ص139). همو می نویسد صبح روز 23 جمادی الاولی وقتی به زیارت حرم ائمه رفتیم متوجه شدیم ضریح کاملاً نصب شده، بسیار خوشحال شدیم و شکر خدا به جا آوردم (همان، ص139).

همچنین محمد عبد الحسین چند جا در سفرنامه خود از «ضریح سیدة النساء» نام برده (ص123- 124) که در همان سال 1231ق مشغول ترمیم و ساخت آن بوده اند.

مأخذ

تذکرة الطریق، محمد عبد الحسین کربلایی، به کوشش جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، ص139- 140 و 123- 124.

ص: 428

صندوق چوبی

صندوق چوبی، صندوق نصب شده روی قبور ائمه(ع) و حضرت زهرا(س).

مسعودی(درگذشت

345ق) نخستین کسی است که از سنگ قبر مرمر بر مقابر ائمه بقیع(ع) و حضرت زهرا(س) در سده چهارم قمری خبر داده است. گزارش او به دلالت التزامی، اشاره به بقعه، آرامگاه و ساختمان هم دارد ولی به صراحت از بقعه سخنی به میان نیاورده است. راجع به شکل مقابر ائمه بقیع و فاطمه زهرا(س) غیر از اینکه مسعودی گفته سنگ قبری با فلان مشخصات داشته، دیگران هم در هر دوره مشخصاتی گزارش کرده اند. در سده سیزدهم میرزا عبدالحسین خان افشار از دو صندوق چوبی خبر داده که روی مقابر چهار امام و قبر فاطمه زهرا گذاشته بودند. معمولاً و با گذشت سال ها، مقابر در گودی واقع می شود چون سطح زمین بالا می آید. برای اینکه مقبره را از گودی بالا بیاورند، شکل قبر را با چوب ساخته و روی قبر می گذاشتند و اصطلاحاً به این سازه، صندوق روی قبر می گفتند.

میرزا عبدالحسن خان که به سال 1299ق به حج مشرف شده چنین گزارش داده است: وقتی وارد بقیع شدیم، چند قدم جلوتر به روضه مبارکه ائمه بقیع(ع) رسیدیم. بقعه و گنبدی داشت که در وسطش یک صندوق بسیار بزرگ چوبی است. در میان صندوق مبارک امام حسن مجتبی(ع)، علی بن الحسین(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) و عباس، این پنج تن در میان یک صندوق اند.در مقابل در، شاه نشین مانندی است که در آن جا صندوق خاتون قیامت فاطمه زهرا(س) است. هرکس وارد آن بقعه شود از کوچکی بقعه و صندوق مبارک بی بی زهرا که پس از رحلت پدرش در آنجا مشغول مرثیه و گریه و زاری بود، محزون می شود.

مآخذ

سفرنامه مکه میرزا عبدالحسین خان افشار، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1386، ص168-169؛ مروج الذهب، مسعودی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، 1375، ج2، ص288.

نیز نک- : حرم ائمه بقیع؛ قبه عالیه، قبه مرتفعه

صندوق دار، ابراهیم

صندوق دار، ابراهیم، از شخصیت های هندی و مدفون در بقیع.

ابراهیم صندوق دار همراه محمد عبد الحسین کربلایی کرناتکی در سال 1231ق/ 1816م عازم سفر حج شد. او در روز جمعه بیست و ششم جمادی الثانیه 1231ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

تذکرة الطریق، حافظ محمد عبد الحسین کربلائی کرناتکی، به کوشش رسول جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، ص150- 151.

صوران

صوران، قسمتی از بقیع و دارای سایبان.

صورین یا صوران تثنیه صور به معنای دیوار یا سایه بان است. در روایتی مجموعه درخت های نخل را صورین می گفتند. یعنی جایی که در آخر بقیع قرار داشت و شامل درختان نخل و پر ازدحام بود.

بهرحال جایی از بقیع صورین نامیده می شد، یا به دلیل دیوارهایی که مردم در پناه و سایه آنها استراحت می کردند و یا به دلیل وجود درختان نخل متراکم شبیه دیوار و حصار دیده می شد.

مآخذ

بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء، ج96، ص376؛ مسند الامام احمد، احمد بن حنبل، بیروت، دارصادر، 1426ق، ج6، ص9؛ معجم البلدان، یاقوت حموی، تهران، 1355، ج3، ص432.

صهیب بن سنان

صهیب بن سنان، از اصحاب رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابویحیی صهیب بن سنان رومی در مکه اسلام آورد و به نبوت محمد بن عبدالله اعتقاد پیدا کرد. پری یا عمویش عامل کسری بود. منزل او در سرزمین موصل در قریه شط الفرات بوده است. رومیان بر این ناحیه دست یافتند و وی به اسارت آنان درآمد و به روم برده شد. دوران کودکی و جوانی اش را در روم گذراند. طایفه بنی کلب او را خریده، به مکه آوردند. پس از آن، عبدالله جدعان او را از

ص: 429

بنی کلب خرید و مدت ها برده عبدالله جدعان بود. چون پیامبر به رسالت برگزیده شد، به آن حضرت ایمان آورد و با عبدالله جدعان به مخالفت برخاست. از دست او آزار و اذیت فراوان دید. با پیامبر به مدینه هجرت کرد. او از مستضعفان و رجال صفّه بود.

بر اساس گزارش برخی از مورخان، صهیب بن سنان از اصحاب صفه بوده و جزو کسانی است که شب ها را به عبادت می پرداخت و روزها را در میدان های نبرد و جهاد در رکاب پیامبر با مشرکان می جنگید. برخی او را خدمتکار پیامبر خدا و از موالی یا مَوْلَی رسول الله دانسته اند.

پیامبر خدا(ص) درباره فضایل او سخنانی دارد که در جامع الکبیر سیوطی و صحیح مسلم ذیل فضایل صهیب آمده است.

همچنین در روایاتی دیگر از علی(ع) درباره صهیب، به نکاتی بدیع اشاره شده که دلالت بر عظمت شأن و والایی جایگاه او در نزد پیامبر و علی(ع) دارد. با اینکه برخی متون تاریخی او را دارای مواضع مخالف امامت پس از رحلت رسول اکرم(ص) می دانند؛ اما اکثر مورخین اعتقاد دارند صهیب از کسانی بود که در فتنه های مدینه از آنها کناره گرفت و به علی(ع) روی آورد.

البته در برخی منابع روایی آمده که صهیب، در اواخر عمر از مسیر حق انحراف یافت و به مخالفت با بیعت با علی(ع) پرداخت.

برخی مورخین او را با کنیه ابویحیی و به نام صهیب بن سنان نمری، از تیره نمره بن قاسط خوانده اند. صهیب رومی، به هفتاد سالگی رسید. عادت او این بود که با حنا خضاب می کرد.

سرانجام در مدینه در سال 38ق، در زمان خلافت علی(ع) از دنیا رفت. حاکم مدینه و برخی از مسلمانان بر او نماز گزاردند و در بقیع، دفنش کردند.

برخی از سفرنامه نویسان در قرون میانی، مزار او را دیده و زیارت کرده اند؛ اولیا چلبی در سده 11ق از مقبره او گزارش داده است.

مآخذ

اسد الغابة، ابی الحسن علی بن محمد ابن اثیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا، ج10، ص 257؛ بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، دارالعلم، 1987م، ج41، ص 326؛ التحریر الطاووسی، الشیخ حسن صاحب المعالم، به کوشش فاضل الجواهری، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، 1411ق، ص 92؛ تحفة الحوذی، ابن عبدالرحیم المباکفوری، [بی جا]، دار الکتب العلمیة و التبیان، 1283ق، ج2، ص 303-304؛ التحفة اللطیفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، 2007م، ج3، ص334- 335؛ الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریب احمد المرسی، القاهره، 1999م، ص151.

صیانة الآثار الإسلامیة

صیانة الآثار الإسلامیة، کتابی به عربی درباره ضرورت حفظ و نگهداری اماکن و آثار تاریخی و مذهبی.

آیة الله جعفر سبحانی(متولد 1308ش) این کتاب را به منظور بیان ضرورت حفظ و صیانت از آثار باقیمانده از دوران صدر اسلام و بعد از آن نوشته است. نویسنده از علما و مراجع تقلید فعلی حوزه علمیه قم می باشد که آثار متعددی در زمینه های مختلف علمی از قبیل فقه، اصول، تفسیر و کلام از جمله نقد آرا و رفتار وهابیت به رشته نگارش درآورده است.

مخاطب اصلی این کتاب کسانی هستند که امروزه به نام مذهب وهابیت به تخریب آثار اسلامی دست زده و می زنند. مؤلف بعد از آن که در فصول یک تا سه، مؤیدات دینی در حفظ آثار مقابر انبیا و اولیا را آورده و نشان داده که در کتاب و سنت هیچ نهی ای از بزرگداشت قبور انبیا و اولیا نیامده است. در فصل سوم به بزرگداشت این مقابر در سیره مسلمانان در خلال قرون گذشته پرداخته است. مؤلف به این نکته اشاره می کند که هنگامی که ابن تیمیه، فتوا به هدم آثار و مقابر بزرگان دین داد، از شرق و غرب جهان اسلام علیه این تفکر برخاستند و آن را تفکری انحرافی از مسیر شرع اعلام کردند. در جای دیگر مؤلف، سیره سلف صالح را متذکر می شود و برای نمونه به رفتار مسلمانان بعد از فتح شام می پردازد به این بیان که بعد از اینکه مسلمانان شام را

ص: 430

فتح کردند به قبور انبیایی برخوردند که دارای بناهای شامخ و با شکوهی بودند، اما به خاطر هیچ یک از آنان – و در رأس ایشان خلیفه دوم عمر بن خطاب- خطور نکرد که این بناهایی که بر قبور انبیا ساخته شده، امری غیر دینی و غیر شرعی است که نابودی آنها واجب باشد. نویسنده در ادامه یادآور می شود که سنت مسلمانان از عصر رسول اکرم(ص) و صحابه و تابعین همواره بر حفظ آثار بزرگان دین بوده و این عمل را نوعی اظهار محبّت و دوستی به این بزرگان می دانسته اند. برای مثال مسلمانان، جسد نبی مکرم(ص) را در اتاقی مسقّف قرار دادند و حتی عمر بن خطاب در اطراف آن دیوار ساخت و اندکی بعد ابوبکر و چند سال پس از آن خود او را هم در آنجا دفن کردند.

مؤلف یک فصل با عنوان «وصف مشاهد بقیع در کلمات مورخان قرون اولیه اسلام» آورده و تلاش کرده، ادله و شواهدی از مورخان اولیه در وصف مشاهد بقیع بیاورد؛ از جمله: مسعودی(درگذشت 345ق) در مورد بقیع این گونه نویسد:

و علی قبورهم فی هذا الموضع من البقیع رخامة مکتوب علیها: بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله مبید الأُمم و محیی الرمم، هذا قبر فاطمة بنت رسول الله(ص) سیدة نساء العالمین و قبر الحسن بن علی ابن أبی طالب، و علی بن الحسین بن أبی طالب، و محمّد بن علی و جعفر ابن محمد.

ابن الجوزی نیز از بقیع زیارت نموده و چنین می گوید:

وقبر الحسن بن علی عن یمینک إذا خرجت من الدرب ترفع إلیه قلیلاً، علیه مکتوب: هذا قبر الحسن بن علی، دفن إلی جنب أُمّه فاطمة رضی الله عنها و عنه.

نوشته مسعودی و ابن جوزی نشانگر اینست که شخصیت ها در بقیع دارای قبر و آرامگاه بوده اند و بزرگان دین هم با این مسأله مخالفت نداشته اند. امّا وصف ابن جبیر مفصلتر از بقیه است؛ ابن جبیر که محمد بن احمد جبیر اندلسی است یکی از علمای بزرگ اندلس در قرن 6ق بوده است. وی سه بار به سفر رفته و در نوشته های خود بناهای زیارتی و ابنیه هایی که بر قبور انبیا، صالحان، پیامبر اکرم(ص)، اهل بیت(ع) او و صحابه و تابعین بوده را حکایت کرده است. مهمترین سفر او بیش از سه سال طول کشیده که از ماه شوال سال 578ق شروع شده و در روز بیست و دوم محرم سال 581ق پایان یافته است. از جمله مکانهایی که ابن جبیر در سفرنامه خود آورده، مشهد رأس الحسین در قاهره و دیگر مشاهد انبیا و بزرگان در مصر و همچنین مشاهیر مکّه و مدینه و کوفه بوده است. در گزارش وی از مشاهیر مدینه و از بقیع یاد شده و پس از ذکر اماکن دینی و تاریخی بقیع اینگونه اظهار نظر می نماید: مشاهد هذا البقیع أکثر من أن تُحصی، لأنّه مدفن الجمهور الأعظم من الصحابة المهاجرین و الأنصار، این کتاب با ذکر ادله عقلی و نقلی، صیانت و حفظ آثار باقیمانده تاریخی- اسلامی را لازم و ضروری می شمارد.

مأخذ

صیانة الآثار الاسلامیة، جعفر سبحانی، قم، معاونة التعلیم و البحوث الإسلامیة، 1415ق، جم- .

ص: 431

ض

ضرب و شتم از نظر یعقوب میرزای تبریزی ← کتک زائران

ضرب و شتم عجم

ضرب و شتم عجم، گزارش محمد عبد الحسین کربلایی از اذیت و آزار مردم غیرعرب در بقیع.

محمد عبد الحسین کربلایی بن نواب عبد الهادی خان از امیران سلسله نواب ها در منطقه کرناتکی هند بوده است. او در 1230 عازم سفر حج شد. سفرش تا 1231ق طول کشید. او خاطرات سودمندی درباره وضعیت حجاج در مدینه و در بقیع دارد. در آن دوره تبلیغات فراوان و پرحجمی برضد ایرانیان و عجم ها در بین مردم بود. زیرا وهابی ها و آل سعود نگاه مثبتی نسبت به شیعیان و ایرانیان نداشتند. روز 12 ربیع الثانی 1231 وقتی او به زیارت بقیع می رود با صحنه زدن زائران عجم مواجه می شود (ص124) چون از آنان پول می خواستند.

نیز روز دوم جمادی الثانی 1231 وقتی چندتن از عجم در حرم زیارت عاشورا می خواندند، عجم ها را زدند و بیاض را نزد قاضی بردند (ص141- 142). با اینکه مردم جاهای دیگر مثل هند نیز زیارت عاشورا را می خواندند. البته محمد عبد الحسین که اصالتاً هندی است گاه متهم به رافضی بودن شده است (ص143).

مأخذ

تذکرة الطریق، محمد عبد الحسین کربلایی، به کوشش جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، جم- .

ضرورت مذهب

ضرورت مذهب، تأکید بر زیارت بقیع به ویژه ائمه بقیع به عنوان ضرورت دینی.

بسیاری از علمای شیعه به استحباب زیارت بقیع تأکید کرده و نیز این استحباب را ضروری مذهب می شمارند. آیت الله سید احمد موسوی خوانساری (درگذشت 1363) از مراجع تقلید معاصر در تهران استحباب زیارت ائمه بقیع را از ضرورت های مذهب دانسته است. دلیل و مستند او نصوص و روایات متواتر در این زمینه است (جامع المدارک، ج2، ص554). پیش از خوانساری، صاحب جواهر چنین گفته است:

یستحب زیارة الائمة بالبقیع اجماعاً او ضرورة من المذهب او الدین (جواهر الکلام، ج20، ص87).

سنت رسول اکرم(ص) و تأکید و اهتمام آن حضرت برای رفتن به بقیع و زیارت اموات کاملاً واضح است. اما با دفن شخصیت های مهم تر مثل ائمه(ع) در بقیع این اهتمام و تأکید زیادتر شده است. به همین دلیل فقها زیارت ائمه بقیع را مستحب مؤکد و اجماعی و ضروری دانسته اند. علامه حلی و ابن فهد حلی از جمله فقیهانی هستند که به استحباب مؤکد زیارت ائمه بقیع و ضروری بودن این فتوا، حکم داده اند (تبصره، ص107؛ المهذب، ج2، ص221).

فقیهان بسیار به زیارت ابراهیم بن رسول الله، عبدالله بن جعفر، فاطمه بنت اسد و بسیاری از صحابه، تابعین و شهدا و استحباب این زیارت فتوا داده اند. قاضی ابن براج (المهذب، ج1، ص283)؛ ابن فهد حلی (الرسائل، ص272)؛ شهید اول (الدروس، ج2، ص20) و ده ها فقیه دیگر و از فقهای معاصر کسانی مثل آیت الله حکیم و آیت الله گلپایگانی به ضرورت استحباب مؤکد زیارت بقیع فتوا داده اند (بقیع الغرقد، ص44-45).

معنای فتوای این فقیهان این است که رفتن به زیارت بقیع یا ائمه بقیع رجحان دارد ولی ترک آن هم امکان پذیر است. اما متون و ادله موجود در فرهنگ شیعه آنقدر زیاد است که استنباط فتوای استحباب یا استحباب مؤکد، با اندک تأملی به دست می آید و بداهت دارد؛ به عبارت دیگر فتوای استحباب زیارت بقیع ضروری مذهب است.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص43-46؛ تبصرة المتعلمین، علامه حلی، به کوشش سید احمد حسینی و محمدهادی یوسفی، قم، 1424ق؛ جامع المدارک، سید احمد موسوی خوانساری، تهران، 1419ق؛

ص: 432

جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، محمدحسن نجفی، طهران، دارالکتب الاسلامیة؛ الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة، شهید اول، قم، مؤسسه النشر الاسلامی؛ الرسائل العشر، ابن فهد الحلی، به کوشش سید مهدی رجایی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی؛ المهذب البارع، ابن فهد الحلی.

ضریح ائمه(ع) و تحولات تاریخی

ضریح ائمه(ع) و تحولات تاریخی، محصورسازی اطراف قبور ائمه(ع) در طول تاریخ.

قبل از تخریب بقیع، همه زائران و جهانگردانی که مطلبی درباره بقیع نوشته اند، از ضریح زیبای مقابر ائمه(ع) و مقبره عباس گزارش نموده اند. هر چند معلوم نیست اولین اقدام برای گذاشتن صندوق روی مقابر آنان در چه زمانی بوده است.

ضریح های

امروزی که به صورت اتاقک ها با سازه های فلزی یا چوبی مشبک است، قطعاً در زمانهای دورتر این گونه نبوده است. بلکه برای بزرگ کردن مساحت مقبره تا چند نفر همزمان بتوانند به زیارت بپردازند و نیز به دلایل هنری صندوق های چوبی ولی بسیار زیبا ساخته و روی قبور گذاشته بودند.

قبور چهار امام شیعیان(ع) و قبر عباس نزدیک به هم می باشند و ضریح آنها از قدیم یکی بوده است. برخی پژوهشگران سه مرحله تاریخی برای ضریح آن بزرگواران در نظر گرفته و گزارش نموده اند. بعضی از پژوهشگران چهار یا پنج مرحله گزارش کرده اند.

مرحله

نخست دفن ائمه(ع) در اتاقی در خانه عقیل و با امکانات ابتدایی بوده است. این مرحله با اقدام مجدالملک در نیمه دوم سده پنجم خاتمه می یابد و او اولین کسی است که بقعه و قبه ساخته و صندوق روی قبور قرار می دهد. با توجه به اینکه شهادت امام صادق(ع) و دفن حضرت در بقیع به سال 148ق بوده است، تا اقدامات مجدالملک حدود سیصد سال می گذرد. در طول این قرون، دار عقیل آرامگاه خصوصی و خانوادگی آنان تلقی می شده و این خانه در کنار محله بنی هاشم و خانه های شیعیان امنیت کامل داشته است. از طرف دیگر احتمالاً بزرگان و رهبران شیعه، مصلحت را در نساختن آرامگاه و بقعه عالی و بزرگ می دانستند. چون حاکمیت در اختیار مخالفان اهل بیت بود و باید به گونه ای که موجب تحریک حاکمیت نشود، برخورد و تدبیر می نمودند. اگر شیعیان در زمان خلافت امویان، مقبره چشمگیری برای ائمه(ع) می ساختند، قطعاً با واکنش دستگاه خلافت مواجه می شدند.

مرحله

دوم نصب صندوق قدیمی روی مقابر ائمه(ع) بود. قبور ائمه بقیع و جناب عباس، آیا یک صندوق و یک ضریح داشتند؟ به نظر می رسد به دلیل نزدیکی و اتصال قبور ائمه(ع) همه آنها در داخل یک ضریح و قبر جناب عباس به علت فاصله آن با این قبور، دارای ضریح مستقل بوده است. اما در قرنهای اخیر دو صندوق عباس و چهار امام(ع) در درون یک ضریح مشبک و چوبین بزرگ قرار داشته اند.

این دو صندوق از نظر تاریخی دارای قدمت و از نظر استحکام، ظرافت و زیبایی جالب توجه بوده است. بطوری که مؤلفان و تاریخ نویسان در وصف ظرافت و زیبایی های آنها گزارش داده اند. گویا اوّلین بار ابن جبیر (درگذشت 614ق) صندوقِ قبورِ ائمه و ظرافت و زیبایی آن را گزارش و توصیف کرده است. او جهان گرد معروف و نویسنده سفرنامه معروف ابن جبیر است. گزارش او اینگونه است:

«قبرشان

بزرگ و از سطح زمین بلندتر و دارای ضریحی از چوب می باشد که بدیعترین و زیباترین نمونه است از نظر فن و هنر، و نقوشی برجسته از جنس مس بر روی آن ترسیم و میخکوبی هایی به جالبترین شکل در آن تعبیه شده است که نمای آن را هر چه زیباتر و جالبتر نموده است».

در ادامه می نویسد: ضریح ابراهیم فرزند رسول خدا هم به همین شکل است (رحلة ابن جبیر، ص144).

پس از ابن جبیر، خالد بن عیسی البلوی در سال 740ق این ضریح را زیارت کرده و چنین گزراش می دهد: «والقبران [قبر العبّاس و الائمة الأربعة] مرتفعان عن الأرض متسعان مُغَشَّیان بألواح ملصقة ابدع الصاق مرصعةٌ بصفائح الصفر و مکوکبة بمسامیر علی أبدع صفة و أجمل منظر» (تاریخ المفرق، ج1، ص288- 289).

ابن بطوطه جهانگرد معروف در 757ق می نویسد: «و رأس

ص: 433

الحسین الی رجلی العبّاس و قبراهما مرتفعان عن الأرض مستعان مغشّیان بالواح بدیعة الالصاق مرصعة بصفائح الصفر البدیعة العمل» (رحلة ابن بطوطه، ص119).

سمهودی مورخ و مدینه شناس معروف (درگذشت 911ق) می نویسد: «و قبر العبّاس و قبر الحسن مرتفعان من الأرض متسعان مغشّیان بالواح ملصقة ابدع الصاق مصفحة بصفائح الصفر مکوکبة بمسامیر علی أبدع صفة و أجمل منظر» (وفاء الوفاء، ج3، ص916).

همه گزارش ها تقریباً یک محتوا دارد و معلوم می شود، در طول سال های سده 5 تا سده 11ق دو صندوق روی قبور بوده و تغییر نکرده است. البته هیچیک به تاریخ ساخت صندوق ها و ضریح اشاره نکرده اند، ولی به نظر می رسد آنها را مجدالملک براوستانی ساخته و نصب کرده است. مجدالملک نهضت بقعه سازی برای همه مقابر بزرگان را راه انداخت. به کوشش او آرامگاه کاظمین، آرامگاه عبدالعظیم حسنی، آرامگاه ابراهیم فرزند رسول خدا، آرامگاه عثمان بن مظعون و آرامگاه ائمه(ع) در بقیع ساخته و به بهترین شیوه معماری گردید تا موجب آبروی شیعیان باشد. از آنجا که به نظر می رسد او همه این امور را مدیریت و سامان دهی کرد، حتماً ضریح و صندوق های قبور عباس و ائمه(ع) را هم به کوشش او ساخته و نصب شده اند. البته هیچ مدرک و سند قطعی در اختیار نداریم، و صرفاً از طریق استدلال عقلی می توان به این نتیجه رسید. مجدالملک در نیمه دوم سده پنجم قمری این اقدامات را انجام داده است.

مرحله سوم، از سده 12و13ق گزارش هایی رسیده که قبر عباس و مقابر چهار امام هر کدام در یک صندوق جای گرفته و یک ضریح هم روی این دو صندوق قرار گرفته است. بر خلاف مرحله پیش که قبر عباس یک صندوق و مقابر چهار امام هم یک صندوق داشتند و ضریحی هم نداشتند. ولی در این مرحله دو صندوق و یک ضریح دارند.

سید اسماعیل مرندی در کتاب توصیف مدینه (تألیف 1255ق) می نویسد:

«هر چهار تن مطهر در یک ضریحند از چوب مشبک، و عباس در بالای سر ائمه اربعه واقع شده و قبرش علی حده است. (میقات حج، ش15، ص118)».

مرحوم فرهاد میرزا می گوید: صندوق ائمه اربعه در میان صندوق بزرگ است که عباس عمّ رسول الله نیز در آن صندوق قرار گرفته است. متولّی آنجا درِ صندوق را باز کرده به میان ضریح رفتم و دور ضریح طواف کردم، میان صندوق و ضریح کمتر از نیم ذرع است که به زحمت می توان حرکت کرد بلکه برای آدمهای قطور متعسر است (سفرنامه فرهاد میرزا، ص140).

میرزا محمد حسین فراهانی (1264- 1331ق) می نویسد: در وسط این بقعه مبارک صندوق بزرگی است از چوبِ جنگلی بسیار ممتاز و در وسط این صندوق بزرگ دو صندوق چوبی دیگر است و در این دو صندوق پنج نفر مدفونند یکی امام ممتحن حسن(ع) (سفرنامه فراهانی، ص228).

سخن شاهدان واضح است ولی متأسفانه از تاریخ ساخت این ضریح و سازنده آن سخنی به میان نیامده است. اما برخی نوشته اند: که مسلّماً پس از قرن دهم ساخته شده است (تاریخ ائمه بقیع، ص105).

مرحله چهارم با ساختن ضریح بسیار زیبا توسط بانی آن حاج امین السلطنه از رجال دوره قاجاریه در اصفهان آغاز می شود. این ضریح که دارای انواع هنرها و آب طلاکاری و خطوطی زیبا بوده، پس از اتمام با هماهنگی دولت عثمانی به مدینه ارسال می شود. ولی سران قبایل و طوایف شهر مانع ورود آن به مدینه می شوند. این ضریح سه سال در جده متوقف بوده، تا بالاخره با پرداخت مبلغ بسیار به سران مردم مدینه، ضریح به آنجا می رسد. اما مجدداً سران مردم اجازه نصب نمی دهند. این بار بهانه آورده که صندوق موجود روی مقبره، وقفی است و نمی توان آن را جابجا کرد. پس از مدتی گفتگو قرار می شود ضریح روی صندوق نصب شود. ولی چون ابعاد آن به اندازه صندوق نبوده، قسمت هایی از آن باید کم و زیاد می شده است. بالاخره با وصله و ترمیم ضریح آن را مناسب قرار دادن

ص: 434

روی صندوق موجود کردند. از اینرو برخی افراد مثل سید محسن امین که در 1321ق ضریح را دیده است، به وصله های ناجور اشاره کرده است (کشف الارتباب، ص324).

این ضریح را بتنونی مصری هم دیده و گزارش کرده است.

بتنونی مصری که در سال 1327ق عازم سفر حجّ شد. در همان سال به بقیع رفته و درباره ضریح می نویسد: «و مقصورة سیدنا الحسن فیها فخمیةٌ جدّاً و هی من النحاص المنقوش بالکتابة الفارسیة و أظنّ أنّها من عمل الشیعة الأعجام» (رحلة بتنونی، ص237). یعنی ضریح حضرت حسن(ع) در داخل این بقعه، خیلی جالب و زیبا است و از فلز ساخته شده و خطوطی فارسی بر آن نقش بسته است و به گمانم از آثار شیعیان عجم باشد.

این ضریح تا سال 1344ق مستقر بود و در تخریب 8 شوال 1344 منهدم گردید. سندی در مرکز اسناد ایران هست که می گوید این ضریح هنوز سالم و نزد کسی در مدینه است. ولی پس از تحقیق مدعی شده اند که این ادعا صحیح نیست (نک مقاله ضریح قبور ائمه بقیع).

گزارش دیگری از این ضریح هست که می گوید این ضریح به چند قطعه تقسیم شده و در حرم حمزه و حرم شهدای احد استفاده شده است. مؤلف کتاب تاریخ حرم ائمه بقیع می نویسد:

نوشته فراهانی که این ضریح «شبکه» از آهن است، منظور وی فلزی بودن آن است؛ زیرا این ضریح از فولاد ناب و از نظر فنی دارای ظرافت و استحکام فوق العاده بوده و در عین حال تنها اثر و یادگار موجود و بجای مانده از حرم ائمه بقیع(ع) می باشد که وهابیان به هنگام تخریب این حرم شریف، در 8 شوال 1344ق این شبکه را هفت قطعه نموده، شش قطعه آن را در بالای دیوار سمت راست و چپ درب ورودی محوطه حرم حضرت حمزه و قطعه دیگر را در سمت قبور شهداء در احد نصب نموده اند و این که می بینیم قطعات این ضریح پس از گذشت هفتاد سال تحت تأثیر شرایط جوی قرار نگرفته و هوای مرطوب و متغیر مدینه کوچکترین تغییری در آن به وجود نیاورده است، دلیلی است بر اصالت و خالص بودن فولاد این شبکه (تاریخ حرم ائمه بقیع، ص108- 109).

بالاخره مرحله پنجم پس از تخریب کامل بقعه و قبر و تمامی ساختمان و نابودی ضریح آغاز شده و تا کنون ادامه دارد.

مآخذ

تاج المفرق فی تحلیة علماء مشرق، مغرب، مطبعة فضالة، 1405ق؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، 1391؛ میقات حج، ش5، ص118؛ رحلة ابن جبیر، بیروت، دار الکتاب اللبنانیه، 1986م، رحلة ابن بطوطه، بیروت، دار التراث، 1992م؛ سفرنامه فرهاد میرزا، تهران، چاپ علمی، 1366؛ سفرنامه میرزا محمد حسین فراهانی، به کوشش حافظ فرمان فرمائیان، تهران، مرکز تحقیق و مطالعه، 1342؛ کشف الارتیاب، سید محسن امین، بیروت؛ مکتب اسلام، سال 4، ش 3، ص200؛ رحلة بتنونی، قاهره، 1329ق؛ وفاء الوفاء، سمهودی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1995م.

ضریح حضرت زهرا(س)

ضریح حضرت زهرا(س)، توصیف محمد علی عمری از این ضریح در بقیع.

محمد علی عمری یا عمراوی رهبر شیعیان مدینه در مصاحبه ای در سال 1375 درباره بارگاه و ضریح حضرت زهرا(س) می گوید: در سنین کودکی وقتی به بقیع می رفتیم به بارگاه حضرت زهرا سلام الله علیها هم می رفتیم. آرامگاه ایشان، ضریح زردرنگ و طلایی داشت. ضریح حضرت زهرا مستقل و جدای از ضریح ائمه(ع) و عباس بود. البته فاصله آنها حدود پانزده متر بود.

مأخذ

جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنراند، ترجمه و ضمیمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص125.

ضریح قبور ائمه بقیع

ضریح قبور ائمه بقیع، سندی درباره این ضریح و محل نگهداری آن.

ضریح قبور ائمه بقیع نشانگر وجود ساختمان و بقعه در محل قبور بوده است. سفیر کبیر ایران در جده، ضیاء الدین قریب در سند ذیل از وجود این ضریح خبر می دهد. این گزارش به تاریخ 21 مهر ماه 1341 به وزارت امور خارجه ارسال شد و متن آن اینگونه است:

/ عطف به نامه ی شماره 1/3843/22689 مورخ

ص: 435

19/12/1340 و رونوشت نامه آقای حسین امین، ضمیمه آن در مورد ضریحی که سابقاً پدر ایشان مرحوم محمد علی(حاج امین السلطنه) جهت قبور ائمه بقیع(ع) که به مدینه منوره حمل و نصب گردیده و بعداً از طرف مقامات دولتی سعودی آن را جمع آوری و در محلی نگاه داشته اند زحمت اشعار می دهد: سفارت کبرا موضوع را کتباً از آقای سید مصطفی عطار، دلیل حجاج ایرانی و متولی آسایشگاه حجاج ایرانی در مدینه منوره که آقای حسین امین در نامه خود مورخ 12 شهریورماه 1341 [اظهار] داشته اند، ضریح صحیح و سالم در تصرف مشارالیه است تحقیق و چند مرتبه هم تأکید شد هر چه زودتر از جریان امر این سفارت کبرا را مستحضر دارید.

اما پاسخ این نامه کاملاً مأیوس کننده است و سید مصطفی عطار اظهار بی اطلاعی کرده است.

اکنون پاسخ از نامبرده رسیده که ترجمه و رونوشت آن برای مزید استحضار به پیوست ایفاد می گردد. چنان که ملاحظه می فرمایند، سید مصطفی عطار از این موضوع به کلی اظهار بی اطلاعی کرده است. (سفیر کبیر- ضیاء الدین قریب)

در واقع نکات فوق نخست در کمیسیون دائمی حج مطرح شده و این کمیسیون از وزارت امور خارجه در خواست کرده که در این باره تحقیق شود.

مآخذ

تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1385، ص 155-156؛ مکتب اسلام، سال 40، ش3، ص200.

نیز نک- : ضریح ائمه(ع) و تحولات تاریخی آن ضریح منسوب به حضرت فاطمه

ضریح منسوب به حضرت فاطمه، ضریح نصب شده بر روی قبر ایشان بر اساس برخی اسناد.

محمد صادق نجمی بقیع پژوه معاصر درباره مقبره حضرت زهرا(س) و ضریح آن به منابع و مدارک مختلف مراجعه کرده و پس از تحقیقات مفصل چنین گزارش می دهد:

از مجموع این مطالب و بر اساس نقل نویسندگانی که خود شاهد عینی بودند، معلوم می شود که قبر منتسب به فاطمه زهرا(س) یا فاطمه بنت اسد، در عین حال که در داخل بقعه ائمه بقیع قرار داشت، اما نه در وسط این حرم شریف، بلکه در سمت جنوبی آن و در داخل طاقنمایی در مقابل محراب قرار گرفته بود و گر چه از سطح زمین قدری بلندتر و مشخص و مورد احترام زائران بوده و زیارت حضرت زهرا(س) در کنار این قبر خوانده می شده، ولی دارای ضریح معمولی، همانند قبور حضرت عباس و ائمه(ع) نبوده، بلکه یک روپوش قیمتی و گلابتون به روی این قبر کشیده می شده، آن هم ظاهراً به هنگام موسم حج و در مواقع کثرت زائران و در قرن های اخیر در قسمت مقدّم این طاق نما، شبکه ای از فولاد به صورت حائلی در میان این قبر و فضای عمومی داخل حرم، تعبیه گردیده بود که این شبکه در اصطلاح عامه، به «ضریح حضرت فاطمه» معروف بود؛ همانگونه که محراب به عنوان «محراب فاطمه» معروف شده است و این قسمت از حرم دارای تزیینات مختصری مانند شمعدان و چلچراغ بوده است (تاریخ حرم، ص107).

سپس او به شاهدانی که مقبره و ضریح را دیده گزارش داده اند می پردازد:

میرزا حسین فراهانی می گوید: در وسط همین بقعه متبرکه در طاقنمای غربی [جنوبی] قبری است که دیوار یک طرف آن را ضریح آهنی ساخته اند و می گویند قبر فاطمه زهرا(س) است. در این بقعه مبارکه دیگر زینتی نیست مگر دو چلچراغ کوچک و چند شمعدان برنجی، و فرش زمین بقعه حصیر است (سفرنامه میرزا محمد حسین فراهانی، ص228).

نایب الصدر شیرازی می گوید: و آثاری در آن بقعه در پیش روی ائمه به طرف دیوار؛ مانند شاه نشین ضریح و پرده دارد، می گویند جناب صدیقه طاهره(س) مدفون است (تحفة الحرمین، ص227).

سید اسماعیل مرندی می گوید: و محراب قبر حضرت فاطمه(س) را زیارت می کنند، لیکن قبر فاطمه بنت اسد است و هم پرده دارد. و در مورد فرش حرم می گوید: چون که حضرت در میان اهل سنت افتاده اند هیچ

ص: 436

زینت ندارند، فرش مستعمل دارد، امسال از یزد یک نفر کلان دوز فرش بسیار خوب فرستاده بود، نینداخته بودند، در بالای هم مانده بود (میقات حج، ص118).

فرهاد میرزا می نویسد: مرقد مطّهر حضرت صدیقه در بقعه بقیع روبه روی ضریح ائمه اربعه(ع) و عباس بن عبد المطلب عمّ رسول الله است یک پرده از گلابتون آویخته اند و در آن پرده نوشته اند سلطان احمد بن ... سنة احدی و ثلاثین و مأة بعد الألف (1131). در این مدّت که فزون از یکصد و شصت سال است آن پرده خوب مانده چندان کهنه نشده چنین معلوم است که در ایام آمدن حجاج می آویزند و بر می دارند (سفرنامه فرهاد میرزا، ص156).

و سیف الدوله می نویسد: هم در این بقعه علامتی از قبر صدیقه طاهره هست (سفرنامه سیف الدوله، ص143).

تمامی اطلاعاتی که آقای نجمی توانسته گردآوری کند همین نکاتی است که همراه با اسنادشان آورده شد (تاریخ حرم ائمه بقیع، ص107- 108).

مآخذ

تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، 1391؛ تحفة الحرمین، محمد معصوم نایب الصدر شیرازی، تهران، بابک، 1362؛ سفرنامه سیف الدوله (سفرنامه مکه)، سلطان محمد میرزا سیف الدوله، 1364؛ سفرنامه فرهاد میرزا، تهران، چاپ علمی، 1366؛ سفرنامه میرزا محمد حسین فراهانی، به کوشش حافظ فرمان فرمائیان، تهران، مرکز تحقیق و مطالعه؛ میقات حج، ش5، ص118.

ضریح

ضریح، محفظه بزرگ مشبک شامل انواع هنرهای اسلیمی نصب شده روی قبور بزرگان بقیع.

این واژه عربی در اصل به معنای گورکندن، شکافتن زمین برای دفن مرده است ولی ضریح در فرهنگ فارسی و عربی متأخر به معنای محفظه یا صندوق یا خانه کوچک است که روی قبر نصب می شود. معادل انگلیسی آن Shrine و Grave است.

به چند دلیل از جمله بزرگتر کردن حجم مقبره برای اینکه زائران بیشتر بتوانند بر مزار حاضر شوند و زیارت کنند؛ زیباسازی محیط با استفاده از انواع هنرها و جمع آوری نذورات، ضریح سازی رواج یافت. پیش از ساخت ضریح، روی قبور بزرگان، صندوق چوبی که پنج طرف آن بسته و فقط یک طرف آن باز بود می گذاشتند یعنی قبر در درون این صندوق قرار می گرفت. بعدها همین صندوق را هنری تر و مزین تر و اندکی بزرگ تر می ساختند و به آن محجر می گفتند. اما این دو، برخی نیازها و اهداف را تأمین نمی کرد. به تدریج هنرمندان و صنعت گران ضریح را ساختند و جایگزین صندوق و محجر نمودند. ضریح های اولیه، دارای ارتفاع کوتاه، طول و عرض کمتر، آرایه های هنری کمتر و فاقد فلزات و سنگ های گران قیمت مثل طلا و نقره بود. ولی امروزه، در ساخت هر ضریح از انواع هنرها و هنرمندان استفاده می شود.

نخستین ضریح مورد استفاده در بقیع توسط محمد علی مشهور به حاج امین السلطنه در ایران ساخته و به مدینه حمل شد و روی قبور ائمه بقیع(ع) نصب گردید. عکس این ضریح در اختیار است. شکل آن تقریباً بیضی است و مکعب مستطیل یا مکعب مربع نیست. جنس آن از چوب و بدون روپوشی از فلزات گران قیمت است.

مهدیقلی خان هدایت در سفرنامه خود ساخت ضریح ائمه بقیع را به کوشش امین السلطنه داماد امین السلطان می داند. این ضریح توسط او در ایران ساخته و به مدینه حمل گردید و روی قبور ائمه نصب شد. پس از تخریب بقیع، مدتی از این ضریح خبری نبود، بعداً کشف شد که این ضریح در محل امنی نگهداری می شود. سفیر کبیر ایران در جده در 21 مهرماه 1341 طی گزارشی به وزارت امورخارجه از وجود و محل نگهداری این ضریح گزارش داده است.

مآخذ

دائرةالمعارف تشیع، مقاله ضریح، ج10، ص413-415؛ سفرنامه تشرف به مکه معظمه، مهدیقلی خان هدایت، به کوشش رسول جعفریان، در مجموعه سفرنامه های حج قاجاری، تهران، علم، 1389، ج7، ص385-388؛ موسوعة العتبات المقدسة، خلیلی، نجف اشرف، 1412ق، ج8، ص363.

ص: 437

ط

طالقانی، سید محمدتقی

طالقانی، سید محمدتقی، نماینده مرجعیت شیعه در مدینه و فعال در بازسازی بقیع.

سید محمدتقی طالقانی در 1280ش در تهران متولد شد. او فرزند ارشد سید احمد حسینی طالقانی، امام جماعت و روحانی معتمد و مقبول مردم، نیز برادر جلال آل احمد و شمس آل احمد بود. چون نام پدرشان، احمد بود، آنان به آل احمد هم مشهور شده اند. اما محمدتقی برخلاف دو برادر در جامعه حوزوی و فرهنگی به طالقانی، مشهورتر است. برخلاف این دو برادر که در دانشگاه تحصیل کرده بودند، محمدتقی در حوزه علمیه تهران، قم و نجف اشرف تحصیل کرد.

اقلیت شیعیان مدینه که به نخاوله مشهوراند در اثر جور حکام ضدشیعه، وضعیت اجتماعی و اقتصادی مطلوبی نداشتند. اغلب آنان با مشاغل پست مثل گدایی زندگی می کردند. محله آنان جنب بقیع و شامل خانه های کوخ مانند بود. از اینرو نخاوله موجب تخفیف و بدنامی شیعه شده بودند و در انظار مسلمانانی که از سراسر جهان می آمدند، سیمای خوبی نداشت. شیعیان نخاوله با اقتصادی ضعیف یا متوسط اغلب شاغل در کشاورزی یا دامپروری کوچک، در کنار بقیع و در همسایگی آن بودند. از اینرو مرحوم طالقانی نخستین کسی بود که از طرف مرجعیت شیعه برای رسیدگی به وضع آنان مأموریت داشت، و در اینکه آیت الله بروجری رسماً به او مأموریت داد، اختلاف است.

همچنین آیت الله بروجردی پس از وفات سید محمدتقی طالقانی، مرحوم سید احمد لواسانی را مأمور کرد تا به شیعیان مدینه رسیدگی نماید. اما سید محمدتقی طالقانی در سال 1330/1969م توسط ایادی ملک فیصل مسموم و به دیار باقی شتافت. از اینرو برخی منابع نوشته اند: در سال 1330 به مدینه آمد تا اینکه اندکی بعد ناگهان فوت کرد.

نام مرحوم سید محمدتقی طالقانی در اسناد و مدارک بقیع فراوان به چشم می خورد. این اسناد گویای نکات و واقعیت های بسیار است. از گزارشی که وزیر مختار ایران، آقای مظفر اعظم به تاریخ 21 آذرماه 1330 خطاب به کمیسیون دائمی حج به مدیریت آقای فضل الله نبیل نوشته، اینگونه استفاده می شود که مرحوم سید محمدتقی درصدد تقویت شیعیان نخاوله ی مدینه بوده تا از این طریق بقیع را حراست و نگهبانی نماید. چون خانه های نخاوله در همسایگی بقیع بوده و آنان به راحتی می توانستند از تخریب بیشتر بقیع و آسیب رساندن به بقیع ممانعت به عمل آورند. فقر نخاوله گاه موجب مشکلاتی می شد و سعودی ها از این وضعیت سوء استفاده می کردند. به همین دلیل خط مشی سید محمدتقی، ابتدا فقرزدایی و تأمین زندگی آنان بود. از اینرو از مراجع و به ویژه از آیت الله سید ابوالحسن درخواست مساعدت می کرد.

فضل الله نبیل معاون وزارت امور خارجه در پاسخ نامه مظفر اعلم به تاریخ 20 بهمن ماه 1330 از سید محمدتقی طالقانی و اقداماتی که در ترویج دین مبین اسلام بین جمعیت نخاوله داشته یاد کرده و اقدامات او را مایه افتخار ایرانیان توصیف می کند. نامه ای را مرحوم آیت الله حسن سعید خطاب به مظفر اعلم وزیر مختار ایران در عربستان به تاریخ 23 رجب 1371ق نوشته، و از مرحوم طالقانی و مرحوم مظفر اعلم به خاطر متقاعد کردن دولت عربستان برای ساختن سایه بانی بر روی قبور ائمه بقیع تشکر کرده است.

مرحوم آیت الله العظمی آقای سید محسن حکیم، از

ص: 438

مراجع بزرگ حوزه ی علمیه نجف نیز در تاریخ اول شعبان 1371ق، نامه ای در زمینه بازسازی بقیع مرقوم فرموده و از خبر بازسازی بقیع اظهار خرسندی می کند.

وی در ابتدای نامه چنین نوشته است: به عرض عالی می رساند ان شاء الله مزاج شریف سلامت است و توفیقات ربانی شامل حال می باشد. مرقومه ای از جناب مستطاب عمدة العلماء الاعلام، ملاذ الاسلام آقای حاج سید محمدتقی طالقانی(دام عزّه) واصل شده که بحمدالله و المنّة موضوع تعمیر قبور ائمه بقیع(ع) به صورت بناء مظلّه و تعمیر حائط، مورد تصویب دولت قرار گرفته و شروع به عملیات نموده اند.

بی نهایت این خبر در قلوب شیعه ایجاد بهجت و سرور نموده و حقیقتاً از همه جهت سزاوار است که جامعه ی تشیع اظهار شادی نماید که خداوند متعال آن ها را موفق به چنین خدمتی نموده است.

جلال آل احمد نویسنده مشهور ایرانی در سفرنامه اش به مکه و مدینه (خسی در میقات) از تلاش های برادرش، سید محمدتقی در سنگ چین کردن قبور ائمه(ع) و بزرگان در بقیع یاد کرده است. این اقدام موجب فراموش نشدن این مقابر و زنده شدن یاد و خاطره آنان شده است.

این اسناد گویای اهتمام و فعالیت های همه جانبه مرحوم طالقانی در عرصه بازسازی بقیع است. بهرحال اسناد و مدارک نام آن مرحوم را در زمره ی فهرست خادمان بقیع ثبت کرده است.

سید محمدتقی پس از درگذشت ناگهانی در مدینه به سال 1332ش، یا بنابر گواهی همسر و فرزندش مبنی بر مسمومیت و شهادت او، در قبرستان بقیع به فاصله چند متری ائمه بقیع(ع) به خاک سپرده شد. امام جماعت حسینیه شیعیان در مدینه، گفته است که او به مرگ طبیعی فوت کرده و به شهادت نرسیده است. ممکن است وی این موضع را از ترس وهابیون اتخاذ کرده باشد.

مآخذ

آشنایی با مشاهیر طالقان، اسماعیل یعقوبی، انتشارات محسنی، 1373، ص273؛ از چشم برادر، شمس آل احمد، قم، کتاب سعدی، 1369، ص194؛ با کاروان عشق، تهران، مشعر، 1372، ص360؛ تخریب و بازسازی بقیع، ص91 به بعد؛ جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنه اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، 1379، ص122-123؛ خاطرات سفر مکه، احمد هدایتی و محمدعلی هدایتی، تهران، 1343، ص210؛ خسی در میقات، جلال آل احمد، تهران، ص 40و66 و 167؛ زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، علی دوانی، تهران، نشر مطهر، 1372، ص 257-252؛ گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، قم، (1354)، ج2، ص 349؛ ج4، ص 506 و692؛ ج7، ص66؛ مقالات تاریخی، رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1387، ج17، ص321.

طاهر بن احمد بن محمد خِجندی حنفی

طاهر بن احمد بن محمد خِجندی حنفی، از مشاهیر حنفی مدینه و مدفون در بقیع.

ابو المعالی ابن العلامة الجلال ابی الطاهر، طاهر بن احمد بن محمد ملقب به الزیّن، الامام عز الدین، المحب، البدر و منسوب با الخجندی، المدنی، الحنفی است. او در 770ق در مدینه منوره متولد شد. ادبیات، علوم قرآن و علوم حدیث را نزد استادان مشهور فرا گرفت. نیز اجازاتی از بزرگان علمی دریافت نمود. سپس به تربیت شاگردان در حوزه فقه و علوم حنفی ها پرداخت. برای ترویج فقه حنفی فراوان کوشید. بالاخره در 841ق در مدینه درگذشت، در روضه نبوی بر او نماز خواندند و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج3، ص359- 360.

طباطبایی تبریزی

طباطبایی تبریزی، نویسنده سفرنامه حج و بقیع.

محمدرضا بن عبدالجلیل حسنی حسینی طباطبایی تبریزی از مشاهیر سده سیزدهم قمری ساکن تبریز بوده است. اوصاف شخصی مانند تاریخ تولد او در منابع از

ص: 439

جمله در کتاب مستند المشاهیر نیامده است. اطلاعاتی که خودش در ابتدای همین سفرنامه آورده مبنای پژوهش های بعدی شده است.

وی عضو خاندان سادات طباطبایی تبریز است. پدرش از کارگزاران دولتی و مسؤول چاپارخانه های بین راهی تهران- تبریز بود. گاه نام پدرش را میرزا عبدالجلیل چاپارباشی ثبت کرده اند. محمدرضا علاوه بر تحصیل درس های قدیم مثل صرف و نحو و منطق، به دلیل علاقه شخصی، فراگیری زبان و ادبیات فرانسه، نیز دروس جدید مثل حساب، هندسه و جغرافیا هم روی آورد. از نظر فکری و اعتقادی از مریدان ثقة الاسلام و سید کاظم رشتی بوده است. به همین دلیل او را پیرو شیخیه شمرده اند.

او در سفر حج همراه و ملازم ثقة الاسلام (1277-1320ق) از رهبران شیخیه و از آزادیخواهان و رؤسای مشروطیت بود. وی گزارش مشاهدات و شنیده های خود را گردآوری و در قالب سفرنامه ای به نام هدایة الحجاج تدوین می کرد. این سفرنامه به کوشش رسول جعفریان با عنوان هدایةالحجاج منتشر شده است.

این اثر از سفرنامه های فارسی سده 13ق است که نویسنده در آن با آگاهی نسبت به موضوعات قدیم و جدید، درباره علل عقب ماندگی مسلمانان در دوره ی معاصر و وضعیت سوق الجیشی و جغرافیایی کشورهای اسلامی مطالبی آورده است. مطالب نویسنده درباره بقیع کوتاه است ولی به دلیل گرایش شیخی داشتن مؤلف و شامل برخی نکات مهم بودن، اهمیت خاصی پیدا کرده است.

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، ج6، ص 412-413؛ هدایة الحجاج، محمدرضا طباطبایی تبریزی، به کوشش رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1386؛ مقدمه و ص 211-212؛ سفرنامه حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ج3، ص538 و 801.

الطبقات الکبری

الطبقات الکبری، کتاب مشهور نوشته ابن سعد.

ابوعبدالله محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری مشهور به ابن سعد زهری یا ابن سعد واقدی یا کاتب واقدی در 168ق در بصره چشم به جهان گشود. و در 230ق چشم از جهان فروبست. مهم ترین اثر او کتاب الطبقات الکبری است که به رسول خدا(ص)، خویشاوندان و اهل بیت(ع) حضرت و نیز صحابه و تابعین می پردازد. بخش هایی از این اثر درباره بقیع است. یک قسمت از آن که درباره رفتن رسول خدا(ص) به بقیع برای استغفار اهل بقیع است و در جاهای دیگر به مدفونین مثل همسران رسول خدا(ص) و فرزندان حضرت می پردازد.

مآخذ

الطبقات الکبری، ابن سعد، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1990م/1410ق، ج2، ص156-158؛ طبقات، محمد بن سعد کاتب واقدی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، 1374، ص196-198.

طرح جامع بازسازی بقیع

طرح جامع بازسازی بقیع، نقشه ساخت بقعه ها، گنبد و گلدسته، حجرات و اماکن بهداشتی در بقیع.

یکی از خیرین اصفهان به نام آقا کمال الدین شریعتمدار پسر آقا نجفی اصفهانی در سال 1339ق عازم حج شد. او با بذل و بخشش های فراوان و رسیدگی به امور فقرا و مدیران خانه خدا توانست در دربار شریف مکه جایگاهی کسب کند و به عنوان شیخ العجم و رئیس الشیعه شهرت کسب نماید. وی در مدینه مبالغ فراوانی به عوامل حکومت حجاز داد و نظر آنان را جلب کرد تا بقیع، به ویژه بقعه های ائمه را بازسازی کند. به این منظور طرح جامعی به کمک مهندسین آماده کرد. در این طرح همه جاها و بخش ها پیش بینی شده بود. پس از موافقت امیر مدینه، پروژه شروع شد و جهت تسطیح و توسعه فضای بقعه ائمه، چند قبر و استخوانهای آنها مکشوف شد. همین مسئله موجب توقف کار و تعقیب آقا کمال الدین شد. او با پرداخت وجوه فراوان توانست از مدینه گریخته و به ایران بازگردد، چون اگر به چنگ قضات آل سعود می افتاد قطعاً کشته می شد. اهمیت این پروژه در این بود که برای اولین بار راه کار طرح

ص: 440

بازسازی بقیع از طریق پول فراوان تجربه شد و البته شکست خورد.

مآخذ

جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، قم، دلیل ما، 1379، ص129-130؛ مکارم الآثار، معلم حبیب آبادی، به کوشش محمد علی روضاتی، اصفهان، انجمن کتابخانه های اصفهان، بی تا، ج7، ص2531-2532.

طرح دربانی بقیع

طرح دربانی بقیع، اشتغال نخاوله برای دربانی این محل.

با کوشش های امین الدوله (حاجی میرزا علی خان صدراعظم) طرحی در دولت ایران به تصویب رسید و قرار شد دولت ایران از این طرح پشتیبانی مالی کند. در این طرح قرار بود که شیعیان ساکن مدینه مشهور به نخاوله به عنوان بواب بقیع به کار مشغول شده و در واقع جایگزین دربان های سنی مذهب شوند.

چون گزارش های متعددی رسیده بود که دربان های سنی مذهب هم از زائران رشوه دریافت کرده و هم زوار را اذیت می کنند. اما با کنار رفتن امین الدوله از صدرالاعظمی این طرح هم متوقف شد.

مآخذ

جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص30-31؛ سفرنامه امین الدوله، تهران، 1354ش، ص254و279.

طریق البقیع

طریق البقیع، راهی میان بعضی از خانه های مدینه و بقیع.

راه و جاده ای مشهور به طریق البقیع بوده که اولین بار ابن زباله (درگذشت 199ق) گزارش کرده و دیگر مورخین از کتاب ابن زباله نقل کرده اند. خانه ریطه، خانه جبله، خانه ابی بکر خلیفه اول و خانه عثمان در این طریق بوده و نهایتاً به بقیع منتهی می شده و این مسیر هفت ذرع یا پنج ذرع عرض داشته است.

ریطه بنت ابی العباس و دیگر بزرگانی که نام برده شد در این شارع بوده است. شاید شهرت آن به دلیل بزرگان و مشاهیری بوده که در آنجا خانه داشته اند.

مأخذ

اخبار المدینه، محمد بن الحسن ابن زباله، به کوشش صلاح عبد العزیز زین سلامة، مدینه، مرکز بحوث و دراسات، 1424ق، ص135.

طریقت عزمیه

طریقت عزمیه، دیدگاه های این طریقت صوفیانه در ردّ وهابیت و تخریب بقیع.

این طریقت کتابی با عنوان انوار الحقائق الجلیّة فی کشف زندقة الوهابیة منتشر کرد و نظریات سران طریقت عزمیه درباره بقیع را در آن درج کرده است. این طریقت یکی از فرقه های مسلمان دارای گرایش عرفانی و صوفیانه است.

از نظر مشایخ عزمیه، حفظ و نگهداری آثار بر جای مانده از قدیم لازم و واجب است. ایشان رفتاری که حاکمان آل سعود در تخریب و نابودی قبور صحابه از مهاجر و انصار و اهل البیت(ع)، تابعین و شهدا در بقیع داشتند را به شدت محکوم کرده اند(ص185).

اینان معتقدند که آل سعود و وهابیون مساجد، قبور شهدا، مقابر صحابه، دانشمندان و اولیاء الله را تخریب کردند ولی از آثار یهود و منافقین حمایت کرده و این آثار را بدون تخریب بر جای نهادند. وهابیان دیواری در اطراف بنای کعب بن اشرف از مشاهیر یهود در زمان حضرت رسول ساخته و تابلویی نصب کردند که روی نوشته شده: توجه منطقه باستانی (تحذیر: منطقة آثار). یعنی هر کس به دیوار کعب بن اشرف کمترین آسیبی برساند، قانون مجازات آثار باستانی 1392ق در مورد او اجرا می گردد.

وهابیون مسجد قبا را و حتی محراب آن را تخریب کردند و هیچ اثری از این بنا باقی نگذاشتند. اما ساختمان جدیدی در محل مسجد قبا ساختند و تا مکان مسجد ضرار آن را امتداد دادند. به طوری که مسجد ضرار داخل این ساختمان واقع می شود. بر اساس نص صریح قرآنی این اقدام حرام است. چون می فرماید بعد از تخریب، مسجد ضرار تا ابد نباید بنا گردد. ولی وهابیون بدون توجه به آیه (لا تَقُم فیه ابداً) مسجد ضرار را ساختند.

ص: 441

در این کتاب موارد فراوانی مطرح و معرفی شده که وهابیون بر خلاف روایات و قرآن عمل کرده اند و بقیع و دیگر آثار مذهبی و اسلامی را از بین بردند.

مأخذ

انوار الحقائق الجلیّة فی کشف زندقة الوهابیة، لجنة البحوث و الدراسات بالطریقة العزمیة، القاهرة، مشیخة الطریقة العزمیة، 1425ق/ 2004م، مقدمه و 185-186 و 160-162.

طلب مغفرت

طلب مغفرت، درخواست بخشایش و استغفار برای اموات بقیع.

پیامبر(ص) تا آخر عمر شریف نسبت به حضور در بقیع به ویژه بعدازظهر پنجشنبه اهتمام فراوان داشت. حضرت در آنجا حاضر شده و ابتدا بر اهل بقیع سلام می فرستاد آنگاه برایشان دعا و استغفار می نمود. نیز چنان که خود به تصریح فرمودند، به امر پروردگار برای طلب غفران و بخشایش الهی برای اموات بقیع، به آنجا رفتند. حضرت در حدیثی می فرماید: من مأمور شده ام برای اهل بقیع طلب مغفرت کنم. توجه ایشان به بقیع در حدی بود که پس از وفات پیامبر(ص) برخی از اصحاب، به دفن پیکر آن حضرت در گورستان بقیع نظر داشتند. چندین حدیث با این مضمون از رسول خدا نقل شده است:

اللهم اغفر لاهل بقیع الغرقد.

این سنت به صورت یک رویه در بین مسلمانان درآمده است. و حتی امروزه مسلمانان شب جمعه و بعدازظهر پنجشنبه یا بعدازظهر جمعه ها به قبرستان محل زندگی خود رفته و برای صاحبان مقابر طلب مغفرت می نمایند.

مآخذ

بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ج99؛ دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص 640؛ المجموع، یحیی الدین نووی، بیروت، دار احیاء التراث، 1989م، ج15، ص521؛ مسند الشیعة، محقق نراقی، تهران، بی نا، 1353، ج2، ص22؛ موسوعة الفقهیة المیسرة، محمد تقی انصاری، قم، مرکز انتشارات اسلامی، 1368، ص17.

نیز نک- : روایات آمرزش

ص: 442

ظ

ظهیرالملک، محمدرضا

ظهیرالملک، محمدرضا، از شخصیت های دوره قاجاریه و سفرنامه نویس.

محمدرضا ملقب به ظهیرالملک از اهالی کرمانشاه و شغل او فرماندهی ارتش بود. از اینرو گاه او را ظهیرالملک سرتیپ یا سرتیپ نامیده اند. او را از اشراف و اعیان کرمانشاه دانسته اند.

او در سال 1306ق سفری به مکه و مدینه منوره داشت و مشاهدات و خاطرات خود از جمله به هنگام زیارت بقیع را در رساله ای به نام سفرنامه مکه نوشته است. بخش بقیع را عیناً آوردیم، هرچند گزارش او از بقیع بسیار کوتاه است.

در سفرنامه مشکوة المسافرین درباره کاروانسرای جدیدی که قرار بود در قریه تپه گلچه بسازند نوشته است: در این قریه کاروانسرای جدیدی می سازند؛ بانی آن حسین خان معاون نظام و محمدرضا خان ظهیرالملک کرمانشاهی است.

در دوره قاجاریه جریان عمومی سفرنامه نویسی پدید آمد، بانی و مشوق آن ناصرالدین شاه قاجار بود و شخصیت های این دوره با اقتدا و تأسی به پادشاه، به گزارش سفرهای خود پرداخته اند. ناصرالدین شاه که گزارش سفرهای خود را به تمامی نقاط و از جمله فرنگستان می نوشت و عتبات عراق، دست به تألیف این اثر زده است.

از جمله ظهیرالملک همانند برخی از چهره های فرهنگی دوره قاجاری، گزارش سفرهای خود و نیز سفر حج را نوشت.

ظهیرالملک از سفرنامه ناصرالدین شاه که در سال 1288 در جریان سفر به فرنگستان نوشته یاد کرده و آن را انگیزه خود در نوشتن گزارش سفر حج خود که در سال 1306 انجام شده عنوان می کند. وی ابتدا عازم عتبات عالیات شده است، اما با تأسف گزارش این بخش از سفر را ننوشته و تنها در وقت حرکت از کاظمین - علیهماالسلام - نوشتن سفرنامه را آغاز کرده است. وی در مقدمه دلیل آن را ذکر کرده و آن اینکه ناصرالدین شاه در سفرنامه عتبات خود شرح این اماکن را آورده و نیازی نیست تا او در این باره چیزی بنویسد.

این سفر با حرکت از ایران آغاز شده و در مجموع ده ماه به طول انجامیده، نخستین تاریخ رمضان سال 1306 و پایان آن محرم سال 1307 است.

مسیری که این مسافر طی کرده به این شرح است: کرمانشاه، کاظمین، فلوجه، رمادی، هیت، بغدادیه، عانه، قایم، صالحیه، میادی، قشله، سنج، حمام علی، مسکنه، دیر حافظ، حلب، طرابلس، بیروت، عکا، (با کشتی) پورت سعید، اسکندریه (با قطار) به قاهره، (با قطار) سوئز، جده، جحفه، مکه، مدینه، بازگشت از راه جبل، عتبات، کرمانشاهان.

ظهیرالملک روز دوشنبه ششم محرم الحرام سال 1307ق وارد مدینه طیبه شد. وی این بخش از سفرنامه را اینگونه گزارش کرده است:

هوا در نهایت گرمی است، حاج شامی که با ما حرکت کرده بودند از راه دیگر قبل از حاج جبلی وارد شده بودند، در عرض راه در چهار منزلی مدینه منوره آنها را سموم (باد گرم) زده بود. اگرچه دویست سیصد می گفتند، لکن به قسم اصح بدون مبالغه از شصت الی هفتاد نفر را زده فوراً مرده بودند، شکر خدا را که ما سالماً غانماً رسیده درک سعادت این نعمت عظمی و عطیه کبری را نمودیم. الحمدلله الذی وفّقنا لآمالنا ونسأله أن یقْبل بفضله أعمالنا.

ص: 443

مدینه مقدسه نیز از اقلیم دویم و جزء حجاز میمنت طراز است. طول 75 درجه و بیست دقیقه، عرض 25 درجه است، از زمان هجرت تاکنون آباد و هوای آن گرم است. بالجمله مدت هفت روز در مدینه منوره توقف و به دفعات مکرره نایل به آستان بوسی حضرت سیدالمرسلین و سایر ائمه بقیع - سلام الله علیهم اجمعین - شده با کمال حسرت و تأسف روز دوشنبه 13 محرم حرکت و وداع نموده، جمعه 24 وارد جبل شدیم، هشت روز در جبل توقف شد.

او و همراهان از مسیر جبل به عتبات عراق رفته و سپس به ایران بازگشته است.

مآخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج5، ص 645-647 و 679؛ مآثر و الآثار، محمدحسن خان اعتمادالسلطنة، تهران، چاپ سنگی، 1307ق؛ نیز به اهتمام ایرج افشار با عنوان: چهل سال تاریخ ایران در دوره های پادشاهی ناصرالدین شاه، تهران، 1386.

ص: 444

ع

عاتکه بنت عبدالمطلب

عاتکه بنت عبدالمطلب، عمه رسول اکرم(ص) و بر اساس برخی نظرات، مدفون در بقیع.

عاتکه دختر عبدالمطلب و یکی از عمه های رسول اکرم(ص) است. برخی نوشته اند: او در کنار دیگر عمه های حضرت نزدیک دیوار شمال غربی بقیع مدفون است و به همین دلیل این بخش به نام بقیع العمات حصارکشی شده بود. البته بعداً این دیوارها برداشته شد.

اما دیدگاه دیگر اینست که فقط یکی از عمه های حضرت به نام صفیه در بقیع دفن است و اساساً در اسلام و هجرت عاتکه به مدینه و سپس دفن او در بقیع شک و تردید جدی هست. این دیدگاه جدیداً توسط آقای نجمی مطرح شده است.

همو معتقد است: اصطلاح بقیع العمات در سده های اخیر در افواه مردم رایج شد و علّت آن، دفن فرد دیگری در کنار قبر صفیه بوده است و آن دو قبر را متعلق به دو عمه پیامبر(ص) صفیه و عاتکه دانسته اند. لیکن تا نیمه قرن سیزدهم، هیچ یک از نویسندگان، نه از عاتکه یاد کرده اند و نه تعبیر بقیع العمات را آورده اند این خود حاکی از آنست که قبر دوّم متعلق به هرکسی که باشد، پس از این تاریخ به وجود آمده است. این تعبیر با گذشت زمان به بعضی از کتابها و سفرنامه ها، که جدیداً نوشته شده، راه یافته است. در صورتی که هیچ منبع تاریخی و مبنای صحیح علمی ندارد؛ مثلاً رفعت پاشا (1325ق) در معرفی گنبدهای بقیع و اطراف آن، می گوید: «والّتی علی یمین البرجین لعاتکة و صفیة عمّتی الرسول(ص)» یعنی گنبدی که در سمت راست دو برج قرار گرفته به عاتکه و صفیه، عمه های رسول خدا تعلّق دارد.

و همچنین بیست و هفت سال قبل از وی، حسام السلطنه در سفرنامه اش از بقعه خارج بقیع به عنوان «بقعه صفیه و عاتکه» نام می برد.

نیز علی حافظ از نویسندگان اخیر و از اهالی مدینه می نویسد: «در این محل دو قبر وجود دارد؛ یکی قبر صفیه و دیگری در میان مردم مدینه شهرت دارد که به عاتکه متعلق است. به همین دلیل این بخش را بقیع العمات می گویند. در ادامه می نویسد ولی از نظر تاریخی هجرت عاتکه به مدینه معلوم نیست و حتّی پذیرفتن اسلام از سوی وی نیز مورد اختلاف است.

نیز عزالدین جزری، درگذشت 630ق، می گوید: «و اسلمت عمّه صفیة اجماعاً و اختلفوا فی اروی و عاتکه» و ابن عبدالبر (463ق) می گوید: «اختلف فی اسلام عاتکه والاکثر یأبون ذلک»

ابن حجر عسقلانی اوّل به اختلاف موجود در اسلام عاتکه اشاره می کند و سپس می گوید: «ابن اسحاق به صراحت گفته است که از عمه های رسول(ص) بجز صفیه هیچ یک ایمان نیاورده ولی بعضی درباره عاتکه با استناد به شعری که در وصف پیامبر سروده است، معتقدند که او نیز ایمان آورده است.»

بهرحال اولاً: از نظر تاریخی، اسلام عاتکه معلوم نیست بلکه احتمالی ست ضعیف.

ثانیاً احتمال هجرت او به مدینه از اسلامش هم ضعیفتر است.

و ثالثاً اگر همه این احتمالات را بپذیریم، مستندات و دلیل مهم و قابل توجهی نداریم که دفن او در بقیع یا دفن او در کنار صفیه را تأیید کند.

تا اینجا استدلال های آقای نجمی بود که کاملاً آورده شد. ولی ایشان فقط مدارک موافق دیدگاه خودش را جمع آوری کرده است و به آرا و گزارش های افرادی مانند ابن سعد (درگذشت 230ق) از اقدمین توجه نکرده که اولاً بخشی از کتاب الطبقات الکبری را «ذکر عمات رسول الله» گذاشته؛ دوم اینکه از شش عمه، سه تن به نام های صفیه، عاتکه، و أروی را مسلمان و مهاجر به

ص: 445

مدینه دانسته است. البته سه تن دیگر به نام های ام حکیم، أمیمه و برّة را هم غیر مسلمان دانسته است. به احتمال زیاد عاتکه و أروی به قرینه مهاجرت و سکونت در مدینه، در بقیع دفن شده اند. البته ابن سعد بر این نکته تصریح نکرده است. بهرحال ابن سعد زندگینامه مفصلی درباره أروی آورده و او را مسلمان و مهاجر به مدینه می داند.

در دوره جدید هم منابع بسیاری هست که به وجود مقبره عاتکه در بقیع اشاره کرده اند مانند کتاب بقیع الغرقد از حاتم عمرطه و آثار اسلامی از رسول جعفریان.

مآخذ

آثار اسلامی، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1387، ص34؛ اسدالغایة، بیروت، ج1، ص 40؛ الاصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، به کوشش علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، 1412ق، ج3، ص 357؛ بقیع الغرقد، حاتم عمرطه، مدینه منوره، 2004م، ص86؛ تاریخ آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص 362؛ سفرنامه مکه، حسام السلطنه، به کوشش رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1374، ص 152؛ الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، بی تا، ج8، ص263-266؛ فصل من تاریخ المدینة، علی حافظ، جده، شرکة المدینة المنورة، 1405ق، ص 170؛ مرآت الحرمین، ابراهیم رفعت پاشا، القاهره، 1344ق، ج1، ص 426؛ مروج الذهب، مسعودی، ج2، ص 2.

نیز نک- : بقیع العمات

عالمان بقیع پژوه اهل سنت

عالمان بقیع پژوه اهل سنت، مواضع و دیدگاه های مورخان، فقیهان، محدثان و متکلمان اهل سنت نسبت به بقیع.

به نظر می رسد عالمان اهل سنت بیشتر در قالب فضایل نگاری به بقیع پرداخته اند و فضیلت هایی که رسول خدا(ص) بر شمرده را آورده و بررسی نموده اند؛ اما عالمان شیعه بیشتر از منظر امامت شیعی و عتبات چهار امام(ع) به بقیع پرداخته اند. البته لازم است تمامی منابع اهل سنت گردآوری و با روش کتاب سنجی (ببلیومتریکس) به تجزیه و تحلیل آنها اقدام شود.

علماء و مؤلفین اهل سنت هر چند کتاب مستقل درباره بقیع به ندرت تألیف کرده اند امّا ضمن کتب تاریخی، فقهی، جغرافیایی، تفسیری و روایی به بقیع هم پرداخته اند. مثل آثار المدینة المنورة از عبد القدوس انصاری؛ الآثار النبویة از عمر عبد القادر المغربی؛ الطبقات الکبری، ابن سعد؛ وفاء الوفاء از سمهودی و ده ها کتاب دیگر.

یک مؤلف شیعه هم کتابی درباره آرای اهل سنت درباره ائمه بقیع زیر عنوان ائمة البقیع فی مصادر اهل السنة نوشته که اثری مهم است.

فضای کلی از عهد رسول اکرم(ص) در فرهنگ و جامعه اسلامی، احترام به بقیع و مدفونین آنجا و نیز مکرم شمردن مزارات و مقابر و صاحبان مقابر بوده است. فقط وهابیون این قاعده کلی و سنت معتبر را نقض کردند.

غیر از عالمان شیعه، بسیاری از عالمان و بزرگان اهل سنت، مانند احمد بن حنبل در مسند، بخاری در صحیح و نیز مسلم در صحیح خودش، نسایی در مسند و بسیاری دیگر، در جای خود، از فضیلت و عظمت بقیع سخن گفته اند و سیره و سنت پیامبر نسبت به حضور در بقیع و تکریم آن را مطرح کرده اند.

مواضع عالمان مهم اهل سنت مثل جارالله زمخشری، ابوحاتم البُستی، ابن راهویه، نووی، ابن شَبَّه، ابن ماجه، احمد بن حسین بیهقی و حاکم نیشابوری در مقالات مستقل معرفی و بررسی شده است.

مهمّ ترین منابعی که دیدگاه های اهل سنت را درباره بقیع منعکس می کند، به شش دسته قابل طبقه بندی است: منابع حدیثی؛ منابع تاریخ محلی مدینه، سفرنامه های حرمین؛ تراجم و بیوگرافی ها؛ منابع عمومی درباره شهر مدینه؛ منابع مرجع.

مآخذ

ائمة البقیع فی مصادر اهل السنة، بی نا، بی تا، 94ص؛ تاریخ المدینة المنورة، ابن شبه، به کوشش شلتوت، 1399ق؛ رحلة ابن بطوطه، بیروت، دار بیروت، 1985م؛ رحلة ابن جبیر، بیروت، 1384ق؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، 1417ق؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل ابوالمنعم ابوالعباس، مدینه منوره، مکتبة الثقافة، بی تا؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، بیروت، دار صادر.

ص: 446

عالمان شیعه در عربستان سعودی

عالمان شیعه در عربستان سعودی، بیانیه آنان در ضرورت التزام زائران به آداب زیارت.

پیروان تشیع در عربستان سعودی اغلب در احساء، قطیف و مدینه منوره مقیم و ساکن هستند. عده ای از رهبران شیعیان عربستان در بیانیه ای، دیدگاه های وهابیون و آل سعود را تکرار کرده اند. این بیانیه تأکیدی بر ضرورت التزام زائران مسجد رسول خدا(ص) و قبور اهل بیت(ع) در بقیع بر رعایت آداب و قواعد و ضوابط زیارت است.

به احتمال زیاد این بیانیه با فشار دولت آل سعود بر علمای شیعه منتشر شده است. هر چند متن این بیانیه شامل نکات ضد شیعی نیست بلکه صرفاً توصیه های اخلاقی است که رعایت آنها مطلوب است. اما متن این بیانیه چنین است:

بسم الله الرحمن الرحیم؛ الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی نبینا محمد وآله الطاهرین وصحبه الطیبین ومن تبعهم بإحسان إلی قیام یوم الدین. وبعد نوجه أنظار أبنائنا وإخواننا المؤمنین الزائرین لمسجد رسول الله(ص) ولقبره الشریف وقبور أئمة أهل البیت(علیهم السلام)، فی البقیع الغرقد إلی ضرورة مراعاة الأمور التالیة:

أولاً: الالتزام بتعالیم الإسلام وأحکامه فی الستر والعفاف وغض البصر عما یحرم، فإن الزیارة مستحبة، بینما رعایة هذه الأحکام الإسلامیة واجب ومخالفتها حرام موجب للإثم والفساد وقد قال الله تعالی: (قُل لِلمُؤمِنِینَ یغُضُّوا مِن أَبصَارِهِم وَیحفَظُوا فُرُوجَهُم ذَلِکَ أَزکَی لَهُم إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یصنَعُونَ وَقُل لِلمُؤمِنَاتِ یغضُضنَ مِن أَبصَارِهِنَّ وَیحفَظنَ فُرُوجَهُنَّ وَلاَ یبدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنهَا وَلیضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیوبِهِنَّ وَلاَ یبدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ) الآیة.

وقد جاء عن رسول الله(ص): «من ملأ عینیه من امرأة حراماً حشاهما الله یوم القیامة بمسامیر من نار»، وروی عن الإمام جعفر الصادق عن آبائه(ع) عن جده رسول الله(ص) أنه «نهی أن تتزین المرأة لغیر زوجها فإن فعلت کان حقاً علی الله أن یحرقها بالنار».

لذلک یجب علی الآباء والأمهات الاهتمام بسلوک أبنائهم وبناتهم فإن بعض العناصر السیئة قد تستغل مثل هذه الظروف لتلویث تلک الأجواء الطاهرة ببعض السلوکیات المخالفة للتعالیم والأحکام الدینیة.

ثانیاً: ینبغی أداء مراسیم زیارة رسول الله وآل بیته الطاهرین (صلوات الله وسلامه علیهم جمیعا)، بهدوء وسکینة ووقار کما ورد فی أکثر من حدیث حول آداب الزیارة لمراقد الأئمة (علیهم السلام)، ویلزم مراعاة الأجواء العامة، واجتناب ما قد یؤدی إلی ردود فعل سلبیة، وتکریس نظرة خاطئة تجاه أتباع أهل البیت(ع).

وقد وردت عن الأئمة الطاهرین(علیهم السلام) روایات کثیرة تؤکد علی حسن الأخلاق والحفاظ علی السمعة الحسنة. کالحدیث المروی عن الإمام الصادق(ع): «معاشر الشیعة کونوا لنا زیناً، ولا تکونوا علینا شیناً، قولوا للناس حسناً، واحفظوا ألسنتکم، وکفوها عن الفضول وقبیح القول».

وعنه(ع): «رحم الله من إستجر مودة الناس إلی نفسه وإلینا، بأن یظهر لهم ما یعرفون ویکفّ عنهم ما ینکرون».

ثالثاً: إن الحوار والنقاش فی المسائل المختلف علیها بین المذاهب أمر جید فی الوقت والمکان المناسب بین العلماء والباحثین أما الجدال فی مثل هذه الأماکن العامة، فهو لایوصل إلی نتیجة مفیدة، بل قد یؤدی إلی المشاحنة والانفعال، والتأثیر علی الأجواء الروحیة المبارکة التی یجب أن تسود فی تلک البقاع المقدسة. فینبغی الحذر من الاستدراج لمثل هذه الحالات.

روی عن الإمام موسی بن جعفر الکاظم(ع) أنه قال لعلی بن یقطین: «مر أصحابک أن یکفوا ألسنتهم ویدعوا الخصومة فی الدین ویجتهدوا فی عبادة الله عزوجل».

إن

الأمة الإسلامیة تمر الآن بظروف خطیرة حساسة تستوجب توثیق عری الوحدة بین المسلمین ورصّ صفوفهم، وحمایة الأمن والاستقرار فی أوطانهم، وتفویت الفرصة علی أی جاهل أو مغرض یسعی لإثارة الفتن والخلافات.

نسأل الله تعالی أن یحفظ بلادنا وجمیع بلاد المسلمین

ص: 447

من المکاره والأخطار، وأن یجمع کلمة المسلمین علی التقوی إنه سمیع مجیب، والحمد لله رب العالمین. 8 شعبان 1424ق.

امضاء

کنندگان این بیانیه عبارت اند از: السید طاهر السید هاشم السلمان (الاحساء)؛ الشیخ محمد علی العمری (المدینة المنورة)؛ الشیخ محمد الشیخ عبدالله اللویم - قاضی محکمة الاوقاف والمواریث بالنیابة (الاحساء)؛ الشیخ عبدالله الخنیزی - قاضی محکمة الاوقاف والمواریث (القطیف)؛ السید علی السید ناصر السلمان (الدمام)؛ الشیخ حسن موسی الصفار (القطیف)؛ السید محمد علی السید هاشم العلی (الاحساء)؛ الشیخ فوزی محمد تقی السیف (القطیف)؛ الشیخ حسن الشیخ باقر بوخمسین (الاحساء)؛ الشیخ صالح محمد صالح الجدعان (المدینة المنورة).

مأخذ

www.albaqeea.com

عالمان و بیت الاحزان

عالمان و بیت الاحزان، گزارش ها و دیدگاه های عالمان.

بیت الاحزان ابتدا توسط حضرت زهرا(س) پس از رحلت پدرش، پیامبر اسلام(ص) برای عزاداری برای پدرش و عبادت دایر شد.

فضایی که پس از سقیفه حاکم شده بود و جریان های اقتدار طلب و انحصارگرا تبلیغات مسمومی علیه حضرت علی(ع) و خانواده او به راه انداخته بودند، مضافاً بر اینکه حضرت زهرا (س) پدرش را از دست داده بود، همه اینها بر حزن و ناراحتی های حضرت زهرا(س) افزوده بود و مدام از خانه آن حضرت صدای شیون و ناله و گرایه به گوش می رسید.

به طوری که مردم برخی مدینه گاه معترض شده بودند. از اینرو حضرت زهرا(س) خیمه ای در بقیع برپا کرد و هر روز صبح با حسن(ع) و حسین(ع) به آنجا می رفت و به عزاداری و عبادت می پرداخت.

نخستین مورخی که از بیت الاحزان خبر داد، ابن شبه نمیری (173-262ق) است. البته شاید برخی متون پیش از ابن شبه بوده ولی چون هم اکنون به آن متون دسترسی نداریم، از محتوای این آثار خبری نداریم، اما متن کتاب ابن شبه در دسترس است.

ابوزید عمر بن شبه نمیری فقیه و محدث و مورخ، در کتاب تاریخ المدینة المنورة گزارشی درباره بیت الاحزان آورده است. این کتاب در 1399ق به کوشش فهیم محمد شلتوت در چهار جزء منتشر شده است.

ابوحامد محمد غزالی(450-505ق) از شخصیت های معروف و از دانشمندان اهل سنت، در ضمن بیان وظائف زائران مدینه منوره و کسانی که به زیارت بقیع مشرف می شوند می گوید: «مستحب است که زائران، هر روز صبح، پس از زیارت قبر حضرت رسول(ص) به بقیع رفته و پس از زیارت قبور پیشوایان دینی و صحابه در مسجد فاطمه(علیها سلام) نماز مستحب بخوانند».

ابن

جبیر، جهانگرد معروف و دانشمند اسلامی(540-614ق) از جمله کسانی است که از بیت الأحزان خبر داده است. نام کامل او ابوالحسین احمد بن جبیر اندلسی است. در ماه محرم سال 580ق وارد مدینه شده و بقیع را زیارت نموده است. گزارش او اینگونه است: در کنار قبّه عباسیه، خانه ای قرار گرفته است که به فاطمه دختر رسول خدا(ص) منتسب می باشد، می گویند این همان خانه ایست که فاطمه زهرا به آنجا می آمد و در آنجا اقامت و حزن و اندوه خود را در مرگ پدر بزرگوارش ابراز می نمود.

شخصیت و مورخ دیگری که وجود بیت الأحزان را تأیید و تثبیت نموده است؛ مقتدا و پیشوای مورخان، نورالدین علی بن احمد سمهودی مصری (844-911ق) است که در کتاب وفاء الوفا، گزارشی از بیت الأحزان عرضه کرده است:

مشهور در بیت الأحزان، همان محلی است که به مسجد فاطمه معروف و در اطراف قبه حرم (امام) حسن و (جناب) عباس واقع گردیده است.

بیت الأحزان در محل همان بیت و مسکنی است که علی بن ابی طالب(ع) آن را در بقیع آماده ساخت.

از شخصیت های جهانگرد غربی نیز کسانی مشاهدات خود را از بیت الأحزان بیان کرده اند.

ص: 448

سر ریچارد بورتون در (1853م/1276ق) به مکه و مدینه مسافرت نموده و در سفرنامه خود از آثار و ابنیه حجاز و از اخلاق مرسوم در موسم حج و از جزئیات زندگی مردم حجاز سخن گفته است. از جمله حرم ها و گنبدها و بارگاه های موجود در بقیع را معرفی و با قلم خود ترسیم و تصویر نموده است. سر ریچارد بورتون جهانگرد انگلیسی است که در سال 1853م - تقریباً 140 سال قبل- بقیع را از نزدیک مشاهده نموده است. او درباره بیت الأحزان چنین گفته است: «در بقیع مسجد کوچکی است که در سمت جنوبی گنبد عباس بن عبدالمطلب واقع گردیده و این مکان را بیت الأحزان نیز می نامند؛ زیرا فاطمه زهرا آخرین روزهای عمر خویش را در این محل بسر می برد و برای از دست دادن پدر عزیزش نوحه سرایی می نمود.»

فرهاد میرزا معتمدالسلطنه نیز که در 18 ذیقعده 1292، به زیارت بقیع رفته، پس از بیان زیارت حرم، ائمه بقیع و قبور علما که در کنار این حرم واقع بودند، به بیت الأحزان رفته است.

بیت الأحزان یکی از سمبل های علاقه و محبت اهل بیت منتسب به حضرت رسول(ص) بوده است. اگر این مکان تخریب نشده بود، زائران با رفتن به آنجا و با برگزاری مراسم عبادی، تمرین تقریب و مؤدت می کردند. لذا نه تنها بدآموزی نداشت بلکه کارگاه آموزش معنویت و تقرب برای زائران بود. ولی این مکان پرمعنویت و سابقه مند و ریشه دار در 1344ق توسط آل سعود تخریب و با خاک یکسان شد.

مآخذ

احیاء علوم الدین، ابوحامد غزالی، ج1، ص260؛ الأصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، ج3، ص305؛ تاریخ المدینة المنورة، ابن شبه نمیری، به کوشش محمد شلتوت، ریاض، 1399ق، 1396ص؛ رحلة ابن جبیر، لیدن، ص196؛ وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، نورالدین علی بن احمد سمهودی، بیروت، دارالأحیاء التراث العربی، 1915م؛ هدایة السبیل، فرهاد میرزا اعتماد السلطنة، تهران، مطبوعاتی علمی، بی تا.

نیز نک- : بیت الأحزان، تخریب بیت الأحزان

عامر بن عبد ذی الشری ← ابوهریره دوسی

عامر بن عبد غنم ← ابوهریره دوسی

عایشه بنت ابی بکر

عایشه بنت ابی بکر، همسر رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

او به نام عایشه الصدیقة بنت الصدیق یا الحبیبه بنت ابی بکر و ام المؤمنین هم خوانده شده است. در سال دهم بعثت و سه سال قبل از هجرت، رسول اکرم(ص) با او عقد ازدواج برقرار کرد. به هنگام عقد کم سال و حتی گفته اند که شش – هفت ساله بود. پس از هجرت به مدینه بود که نه ساله شد و ازدواج صورت گرفت. وقتی رسول خدا رحلت فرمود، هجده ساله بود و پس از رسول اکرم چهل و چند سال دیگر در قید حیات بود. خودش و عده ای از اهل سنت معتقد بوده اند که رسول الله(ص) فقط با او به عنوان دختر باکره ازدواج کرد ولی در این مطلب جای تردید است.

اهل سنت فضایل زیادی برای او نوشته اند، در حالی که علمای شیعه به دلیل مواضع تند عایشه در مقابل امام علی(ع) و اهل بیت به ویژه راه اندازی جنگ جمل علیه آن حضرت، او را قدح کرده اند. عایشه در سال 57ق چشم از جهان پوشید. در حالی که وصیت کرده بود در بقیع دفن شود. ابوهریره بر او نماز خواند و در بقیع به خاک سپرده شد. چند حدیث از قول عایشه درباره بقیع در مجامع روایی نقل شده است.

یکی از پادشاهان عثمانی به نام سلطان سلیمان خان بن سلیم شاه در سال 950ق بقعه و مرقد عایشه را مرمت کرد و توسعه داد. یکی از سیاحان دوره عثمانی به نام اولیا چلبی در سفرنامه اش این اقدام را گزارش نموده است.

مآخذ

الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریب احمد المرسی، القاهره، 1999م،ص150؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص73-72؛ صحیح مسلم، باب فضل عایشه، ج4، ص1889؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1995م/ 1416ق، ج7 و 8، ص271- 283.

نیز نک- : بقعه عایشه

ص: 449

عباس بن عبدالمطلب

عباس بن عبدالمطلب، عموی رسول خدا(ص) و از مدفونین در بقیع.

عباس، فرزند عبدالمطّلب و کنیه اش ابوالفضل است. مادر وی نُتیله دختر خباب بن کلیب، نخستین زنی است که کعبه را با پارچه های حریر و دیبا پوشانید. روزی عباس در حالی که کودک بود، مفقود شد. همه در جستجویش برآمدند اما اثری از وی نیافتند. مادرش نذر کرد که اگر فرزندش را بیابد، کعبه را با جامه های حریر و دیبا بپوشاند. پس از پیدا شدن او، مادرش به نذر خود وفا کرد.

عموی پیامبر اسلام، از بزرگان قریش بوده و جدّ خلفای عباسی است. او سه سال پیش از عام الفیل در مکه به دنیا آمد. در زمان جاهلیت تاجری توانگر بود. در غزوه بدر به جنگ مسلمانان رفت و اسیر شد و با پرداخت فدیه آزاد شد. به هنگام آمدن نمایندگان یثرب به مکه، بین آنان رابطه برقرار کرد. درباره زمان اسلام آوردن او اختلاف است. برخی گفته اند، پس از رهایی از اسارت، اسلام آورد؛ بهرحال اندکی پیش از فتح مکه به مسلمانان پیوست و حضرت محمد منصب میقات را به او سپرد. او در غزوه حنین شرکت کرد. ابن معتز، شاعر و ادیب پرآوازه عباسی قصیده ای درباره او سروده است. او در سال 32ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

عباس محاسن اخلاقی، شخصیت تأثیرگذار و کارآیی داشت.

پدرش از شخصیت های بزرگ مکه بود. عباس پس از وفات پدر، مناصب مهمی را در مکه به ارث برد که از آن جمله بود: سقایت حاجیان و عمارت مسجدالحرام.

سقایة الحاج، عبارت بود از: در اختیار داشتن چاه زمزم، به عنوان منبع آب منحصر به فرد شهر مکه. او خود در کنار چاه می ایستاد و حاجیان را از آب و شربت های گوناگون سیراب می کرد و گاهی هم به جای آب و شربت، شیر و عسل به مردم می داد.

عمارت مسجدالحرام به سوگند و پیمان جمعی از اهالی مکه می گفتند، که از بیان کلام لغو و سخن بیهوده بر زبان آوردن و یا ناسزا گفتن در مسجدالحرام ممانعت می نمودند. اگر کسی چنین رفتار و اعمالی داشت، از مسجدالحرام بیرونش می کردند. رئیس این جمعیت عباس بن عبدالمطلب بود. وی این منصب ها را پس از وفات پدرش عبدالمطّلب به عهده گرفت، با آنکه از همه برادرانش کوچکتر بود.

عباس مردی عاقل، زیرک، باتدبیر و مهمان دوست بود. به خصوص نسبت به خویشان و بستگانش بسیار مهربانی می کرد و به آنها یاری می داد. از این رو، مورد تجلیل و اکرام پیامبر(ص) قرار می گرفت و گاه او را اینگونه ستوه است: «هذا العباس بن عبدالمطّلب أجود قریش کفاً وأوصلها رحماً»؛ او عباس، فرزند عبدالمطلب است که از همه قریش، سخی تر و نسبت به خویشان مهربان تر است.

عباس، عموی گرامی پیامبر(ص) پس از هجرت، از آن حضرت اجازه خواست که به مدینه بیاید و در آنجا آیین مسلمانی را برگزیند، اما از آن جهت که عباس، نسبت به پیامبر ارادتی شدید داشت و محبّت ایشان در دلش بود و اخبار مکه را به آن حضرت منتقل می کرد، پیامبر(ص)، ماندن در مکه و انتقال اخبار مکه به ایشان را وظیفه او دانست. او تا پیش از جنگ بدر در مکه ماند، اما در دلش به پیامبر ایمان داشت و ایمان خود را مخفی می کرد. بعد از آنکه همه بنی هاشم اسلام را پذیرفتند، پیامبر دستور دادند که همگی به مدینه هجرت کنند. عباس هم پس از جنگ بدر به مدینه هجرت کرد.

ایشان پس از هجرت، مجدداً شهادتین گفت و وفاداری خود را مجدداً اثبات کرد. عباس عبدالمطلب در نظر پیامبر(ص) جایگاهی والا و رفیع داشت. که روایت ها و گزارش های زیر مؤید آنست:

جابر بن عبدالله انصاری می گوید: روزی عباس نزد پیامبر(ص) آمد و او مرد خوش هیکل و بلند بالایی بود. پیامبر وقتی ایشان را دیدند، فرمودند: «ای عمو، تو بسیار

ص: 450

زیبایی، عباس پرسید: ای فرستاده خدا، جمال مرد به چیست؟ پیامبر فرمودند: به راستگویی حقیقی؛ آنگاه پرسید: پس کمال کدام است؟ حضرت فرمود: به تقوای مرد و به اخلاق نیکویش.

رسول اکرم(ص) در روایات فراوانی به بیان جایگاه و موقعیت عباس پرداخته و جملاتی همانند این سخن را فرموده است: مَن سَبِّ العَبّاسَ فَقَد سَبِّنی. هرکس به عباس دشنام دهد، به من دشنام داده است.

عباس پس از مهاجرت به مدینه، یار و یاور رسول خدا(ص) بود، در جنگ هایی که پیش آمد، شرکت جست، در جنگ حنین وجود او نقش پررنگی داشت؛ آنگاه که همه مسلمانان پا به فرار نهادند، او پایداری کرد و استقامت ورزید. تنها ده نفر با پیامبر(ص) ماندند که نُه نفر از بنی هاشم و دهمین آنها ایمن، پسر امّ ایمن بود که در این جنگ به شهادت رسید. امیر مؤمنان(ع) در پیش روی حضرت می جنگید. عباس، دهنه اسب پیامبر را برای کنترل آن در دست داشت. ابوسفیان بن حارث، پسر عموی پیامبر نیز رکاب حضرت را در دست داشت.

برای عباس بن عبدالمطّلب فضایل فراوان در منابع ذکر شده است که برخی از آنها چنین است:

ضیافت عباس در آغاز رسالت در مکه: عباس، به افتخار پیامبر(ص) و ایجاد زمینه ای برای تبلیغ دعوت و دین جدید، خویشاوندان را دعوت کرد و مهمانی مطلوبی برای آنان ترتیب داد.

بخشیدن بازار عکاظ به عباس توسط پیامبر(ص) به فرمان جبرئیل: در فتح مکه، جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت: عباس بر شما حق بزرگی دارد. توقع وی این است که بازار عکاظ را به وی واگذاری. پیامبر چنین کرد و مانعین هدیه بازار عکاظ به عباس و نیز ستاننده بازار عکاظ از عباس را لعنت کرد.

بخشیدن خانه خود به مسجدالنبی(ص)؛ عمر خلیفه دوم تصمیم بر توسعه مسجدالنبی گرفت، او خانه های اطراف مسجد را خرید و فقط حجره زنان پیغمبر(ص) و خانه عباس بن عبدالمطلب باقی ماند. عمر از عباس خواست تا خانه اش را برای توسعه مسجد بفروشد. ولی عباس نپذیرفت، امر به حکمیت منتهی شد. ابی بن کعب در حکمیت، دست عباس را باز گذاشت. در این هنگام عباس آزادانه خانه اش را جهت توسعه مسجدالنبی به مسلمانان بخشید.

وصی پیامبر(ص) پس از رحلت؛ پیامبر خدا(ص) در وصیت خود، عباس را مأمور نمود که پس از رحلت، وعده های پیامبر به مردم را ادا نماید و قرض های آن حضرت را پرداخته و امور باقی مانده شخصی پیامبر را اجرا کند.

طرفداری از امیر مؤمنان علی(ع)؛ در ماجرای مظلومیت علی(ع) عباس در کنار علی(ع) از مدافعان حریم ولایت علوی بود.

دعا برای باریدن باران: در سال 17ق، خشکی و خشکسالی سرتاسر حجاز و جزیرةالعرب را فرا گرفت. مردم در قحطی شدیدی گرفتار شدند، جمعی به خانه عباس رفتند و از او تقاضای رفتن به مسجد و درخواست بارش باران از خداوند کردند. پس از حمد و ثنای پروردگار، ابرها از اطراف به حرکت آمد و به هم پیوست و باران آغاز شد. آنقدر بارید که همه جا را فرا گرفت و تمام گودال ها را پر کرد.

عباس روز جمعه، چهاردهم رجب سال 32ق در خلافت عثمان درگذشت، در حالی که 88 یا 87 سال سن داشت و در بقیع در مقبره بنی هاشم دفن شد. منابع مهمی مثل الطبقات الکبری گزارش کرده اند که عباس علی(ع) را وصی برای غسل و به خاک سپاری خود نمود و او را به عنوان رهبر بنی هاشم مطرح کرد. اما در برخی منابع آمده که:

عثمان در بقیع بر وی نمازگزارد؛ اما به دلیل کثرت جمعیت، صدای امام به مأمومین نمی رسید. همه مردم مدینه بر جنازه وی حاضر شدند و بر وی نماز گزاردند.

ص: 451

مآخذ

بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق، ج8، ص 245؛ البقیع قضیة کل مسلم، لجنة احیاء ذکری البقیع، لندن، بی تا، ص5؛ پیغمبر و یاران، محمدعلی عالمی، قم، مکتبة بصیرتی، 1386ق، ج4، ص 78و89 و 94-95 و 104؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، دمشق، دار الفکر، 1417ق، ص12؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، دمشق، دار الفکر، 1404ق، ص 108؛ دانشنامه دانش گستر، ج11، ص216؛ سیره ابن هشام، عبدالملک ابن هشام، قاهره، مکتبة علی صبیح، 1383ق، ج1، ص 189؛ الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، بی تا، ج4، ص 10-13و 18و22و29 تا 34.

نیز نک- : بقعه عباسیه

العباس بن محمد القرشی الشافعی

العباس بن محمد القرشی الشافعی، راوی و قاضی شافعیان و مدفون در بقیع.

ابو البرکات ابن الجمال ابی السعود، العباس بن محمد بن محمد ملقب به الکمال ابوالفضل القرشی، المکی در 815ق در قاهره متولد شد. مادرش او را به مکه آورد و در مکه نزد بزرگان ادبیات و علوم شرعی فرا گرفت. نزد ابن سلامه، ابی داود، ابن ماجه و ترمذی روایت سماع کرد. نیز از او راویان به نام روایت نقل کرده اند.

ابوالبرکات سال ها در قاهره متصدی امور قضا بود تا اینکه به دلایل نامعلومی عزل شد و برای زیارت به مدینه مسافرت کرد. اما در مدینه اقامت گزید و در سال 864ق درگذشت و در بقیع نزدیک قبه عثمان بن عفان دفن شد. همچنین همسرش دو سال بعد برای زیارت به مدینه آمد و او نیز در مدینه درگذشت و در بقیع دفن شد. نام همسر ابوالبرکات، بنت ام هانیّ علیّ بود.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج3، ص425- 427.

عباس حلمی دوم

عباس حلمی دوم، خدیو مصر و دارای سفرنامه به مکه و مدینه و گزارش بقیع.

او در اسکندریه مصر در 1291ق متولد شد. در مدرسه کاخ عابدین که پدرش خدیو توفیق پاشا مخصوص فرزندان اشراف و بزرگان تأسیس کرده بود، تحصیل نمود. برای ادامه تحصیل به سوئیس و سپس وین رفت. حضور چند ساله او در اروپا، موجب تغییر نگرش او شد.

پس از درگذشت پدرش، خدیو مصر شد. خدیو لقبی برای حکمرانان مصر بود. اولین بار اسماعیل حکمران مصر در 1831م این لقب را به جای پاشا که پیش از آن معمول بود، برای خود اختیار کرد. بعدها یعنی از دوره عباس حلمی پاشا، لقب مَلِک به جای خدیو به کار رفت.

عصر حکومت عباس حلمی پاشا، نهضت گسترده ای در مطبوعات و چاپ و نشر پدید آمد. مشاهیر بزرگی مثل محمد عبده در این شرایط رشد و نمو کردند. او نقش مهمی در تأسیس دانشگاه قاهره در 1908 م/1326ق داشت. به هنگام جنگ جهانی اول مردم را، بر ضد انگلستان و استعمار بریتانیا می شوراند. از اینرو انگلستان او را عزل کرد. به جای او احمد فؤاد به اداره امور می پرداخت. در 1363ق در سوئیس از دنیا رفت، پیکرش را به مصر آوردند و جنب قبر جدش به خاک سپردند.

او سفرنامه ای دارد که به قلم محمد لبیب البتنونی نگارش یافت و چندبار منتشر شده است؛ از جمله الرحلة الحجازیة، مصر، مکتبة الجمالیة، 1329ق؛ و الرحلة الحجازیة، القاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، چاپ دوم، 2006م/ 1427ق.

نیز توسط هادی انصاری به فارسی ترجمه شده:

سفرنامه

حجاز یا الرحلة الحجازیة، تهران، مشعر، 1381، 472ص.

محمد لبیب البتنونی کاتب سفرنامه خدیو بود. او در دیوان خدیو مصر، عباس پاشا حلمی دوم اشتغال داشت و در ذی القعده 1327ق به موجب فرمان پادشاه با خدیو مصر عازم سفر حج شد. او کتابهای دیگری مثل رحلة امریکا و الرحلة الاندلسیة دارد. در 1350ق درگذشت. نام کامل کتاب او چنین است:

الرحلة الحجازیة لولی النعم الحاج عباس حلمی باشا

ص: 452

الثانی خدیو مصر، محمد لبیب البتنونی، قاهره، دارالکتب و الوثائق القومیة، 2008م. 10+334 ص.

این کتاب دارای اطلاعات سودمندی درباره بقیع نیز می باشد.

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، ج11، ص 216-217؛ الرحلة الحجازیة، عباس حلمی پاشا، به کوشش محمد لبیب البتنونی، قاهره، 2008م، ص 244 و 257؛ مقدمه هادی انصاری بر سفرنامه حجاز، ص12- 13.

نیز نک- : الرحلة الحجازیة

عباس، زیارت نامه ← زیارت، متون

عباسیان

عباسیان، اقدامات برای عمران بقیع در این دوره.

عباسیان سلسله ای از خلفای مسلمان اند که بعد از امویان به خلافت دست یافتند. نخستین خلیفه عباسی، سفاح بود که در سال132ق بر تخت خلافت نشست. نسب عباسیان به عباس بن عبدالمطلب عموی رسول خدا می رسد و بین علویان (خاندان علی بن ابی طالب(ع)) و عباسیان رابطه نسبی و گاه سببی هست و آنان، دو تیره مهم از بنی هاشم می باشند.

موضوع امویان در بقیع، فقط رسیدگی به بخشی از این قبرستان یعنی حش کوکب بود. چون عثمان بن عفان در آنجا دفن شده بود. در واقع بقیع نماد و سمبل شیعه و حش کوکب نماد امویان بود. اما عباسیان خط مشی دیگری داشتند و تلاش کردند، اماکن مرتبط به عباسیان را بازسازی و آباد کنند. از اینرو ساختمانی روی قبر عباس ساختند. اما چون مقبره عباس در کنار مقابر چهار امام شیعیان و قبر منسوب به حضرت زهرا بود ساختمان بزرگ تر و شامل تری ساختند به طوری که همه این مقابر را شامل می شد. نیز قبه (گنبد و بارگاهی) بر فراز آنها بنا کردند که تا قرنها برقرار بود.

همچنین در این دوره بقعه هایی برای همسران پیامبر، عمه ها و مالک بن انس ساخته شد.

بالاخره خط مشی عباسیان تکریم، عمران و زیباسازی بقیع بود. مسافران و جهانگردان آن دوره از این اقدامات خبر داده اند و گزارش هایی در سفرنامه های خود عرضه کرده اند.

مآخذ

التعریف بما آنست دارالهجرة، محمد بن احمد المطری، مدینه منوره، 1372ق، ص43؛ وفاءالوفاء باخبار دارالمصطفی، نورالدین علی سمهودی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1995م، جم-.

عبداللّه بن ابی بکر

عبداللّه بن ابی بکر، فرزند خلیفه اول ابوبکر واز اصحاب رسول اکرم(ص).

عبدالله

پسر ابوبکر از شخصیت های سابق در ایمان آوردن به رسول اکرم(ص) و اسلام بود. در سال نخست خلافت پدرش در جنگ طائف مشارکت کرد و بر اثر اصابت تیری کشته شد. اما ابن خلکان، ماجرا را اینگونه گزارش کرده است: عبدالله در جنگ طائف در دوره رسول خدا(ص) شرکت داشت. مجروح شد و در زمان خلافت پدرش فوت کرد (وفیات الاعیان، ج3، ص69). تاریخ دقیق شهادت او شوال سال یازدهم قمری بود. پدرش بر او نماز گذارد و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقاقة، بی تا، ص32؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر، بی تا.

عبداللّه بن احمد بن محمد طبری

عبداللّه بن احمد بن محمد طبری، محدث، راوی و مدفون در بقیع.

سخاوی نامش را اینگونه ثبت کرده است: عبدالله بن احمد بن محمد بن احمد، العفیف ابو محمد ابن الزین الجمال ابن الحافظ المحبّ ابی محمّد ابن ابی طاهر الطبری ثم المکی. او در 723ق در مکه متولد شد. از پدرش، عیسی حجیّ، امین آقشهری، وادی آشی و دیگران سماع حدیث داشت. سال هایی از عمرش در هند به تدریس فقه، تعلیم حدیث و موعظه مردم اشتغال داشت. مدتی ولایت قضا در جیله را بر عهده داشت. حدود ده سال در دهکده ای در حجاز به عبادت و ریاضت مشغول بود، سپس به مکه بازگشت. هنگامی که

ص: 453

ساکن مکه بود برای زیارت به مدینه رفت. در مدینه به سال 787ق درگذشت و در بقیع نزدیک مقبره ابراهیم بن النبی(ص) به خاک سپرده شد. او را از عباد صالحین خداوند و از فقهای بزرگوار دین لقب داده اند.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج3، ص435.

عبداللّه بن الغسیل

عبداللّه بن الغسیل، از صحابه رسول الله(ص) و مدفون در بقیع

ابوحنظلة عبدالله بن الغَسیل از شخصیت های مشهور است که در سال 3ق چشم به جهان گشود و به هنگام رحلت رسول اکرم(ص)، هفت ساله بود. لازم به ذکر است عبدالله فرزند حنظله غسیل الملائکه است و نیز خودش دو پسر به نام های رحمن و حنظله داشت.

پدر عبدالله، حنظله غسیل الملائک است که در غزوه احد به شهادت رسید و آنقدر مقامش متعالی بود که خبر دادند ملائکه او را غسل دادند. کنیه و شهرت عبدالله، ابوحنظله است چون نام پسرش را هم حنظله نهاد.

نام کامل عبدالله چنین است: عبدالله بن حنظله بن ابی عام الراهب. او در دوره خلافت یزید بن معاویه، به عنوان یکی از بزرگان مدینه علیه یزید اقدام به قیام و اعتراض کرد. یزید دستور داد او و یارانش را در منطقه ای به نام حره به قتل برسانند.این روز به یوم الحرة و این حادثه به واقعه حره مشهور شد. عبدالله در این هنگام امیر معترضین بود. این حادثه در سال 63ق اتفاق افتاد. در حالی که عمر عبدالله 56 یا 57 ساله بود. پس از شهادت همچون بسیاری از یارانش در بقیع دفن شد.

مآخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص52؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1995م، ج 5 و 6، ص33- 34.

عبداللّه بن امّ مکتوم

عبداللّه بن امّ مکتوم، از اصحاب رسول الله و مدفون در بقیع.

نامش عبدالله فرزند عمرو است. او در مکه به دنیا آمد و در همان شهر زیست تا آن که پیامبر خدا(ص) رسالت یافت و مبعوث گردید. پس از شنیدن دعوت پیامبر، به جمع یاران آن حضرت پیوست و مسلمانی برگزید و شیفته آیات وحی شد.

ابن امّ مکتوم، صحابی پیامبر، همواره در کنار آن حضرت بود و چون آن گرامی، به مدینه هجرت کرد، ابن امّ مکتوم هم پس از چند روز، همراه با کاروان مهاجران، به مدینة النبی هجرت نمود و همواره صداقت و ارادتش به پیامبر را حفظ کرد و تا پایان عمر آن حضرت و پس از رحلت ایشان، ملازم آرمان هایش بود.

پیغمبر خدا(ص) دو مؤذن داشت: 1. مؤذنی مشهور و نامدار به نام «بلال بن رباح حبشی» 2. عبدالله ابن امّ مکتوم.

در واقع، اذان ابن امّ مکتوم به معنای اعلام این نکته بوده که مردم بدانند دارند وارد صبح می شوند، مواظب باشند که بعد از او بلال اذان نماز را خواهد گفت.

به خوبی می دانیم که شأن مؤذن پیامبر(ص) در صدر اسلام، شأن والایی بوده و مقامی معنوی است که پیامبر خدا این مقام معنوی را به افرادی خاص می دادند.

عبدالله ابن امّ مکتوم، فردی نابینا بوده که به دستور پیامبر(ص) برای مردم اقامه جماعت می کرد؛ زیرا او هم دارای تقوا و ملکه عدالت نفسانی بود و هم در نماز قرائتی زیبا داشت و از همین رو، هنگامی که برخی از یاران پیامبر از ایشان درباره امامت جماعت به وسیله ابن امّ مکتوم پرسیدند: حضرت فرمود: «یؤُمُّکُمْ أَقْرَؤُکُم»؛ باید با قرائت ترین و خوشخوان ترین شما بر شما امامت کند.

و آنگاه که افراد از پیامبر می پرسیدند: آیا می شود نابینا بر مردم اقامه جماعت کند؟ می فرمود: «إِمَامَةُ ابنَ اُمِّ مَکتُوم فَضلٌ لَکُم»؛ امامت ابن امّ مکتوم فضیلتی است برای شما.

روزی ابن امّ مکتوم به خانه پیامبر رفت. زمانی که او وارد خانه شد، دو تن از همسران پیامبر نزد پیامبر بودند. آنها پوشش و حجاب نگرفتند، پیامبر به آنان دستور داد که حجاب خود برگیرند. آن دو گفتند: ای فرستاده خدا، او نابینا است پیامبر پرسید: آیا شما هم نابینا هستید؟

ص: 454

مرحوم طبرسی نقل کرده که گفته شده، آیات اول سوره عبس، درباره عبدالله ابن امّ مکتوم نازل شده است؛ در زمانی که پیامبر خدا(ص) با عتبه، ابوجهل بن هشام، عباس ابن عبدالمطلب و امیة بن خلف، گفتگو می کرد تا آنها را ارشاد و هدایت کند و به اسلام فرا بخواند، که در این هنگام، عبدالله ابن امّ مکتوم وارد شد و گفت: ای پیامبر، بخوان بر من آنچه را که بر تو نازل شده و آموزشم ده. این سخن را مکرر با صدای بلند می گفت و نمی دانست که پیامبر مشغول گفتگو و ارشاد دیگران بود، که نوعی کراهت در چهره حضرت ظاهر شد، به خاطر آنکه کلام رسول را قطع نمود. پس در این هنگام آیات نخست سوره عبس نازل شد. پیامبر بعد از این ماجرا او را احترام می کردند و هرگاه ایشان را می دیدند، می فرمودند: درود بر کسی که خدا درباره او به من عتاب کرد و خطاب به او می فرمود: ای ابن امّ مکتوم، آیا حاجتی داری از من بخواهی؟ پیامبر ابن امّ مکتوم را چندبار به جای خود بر مدینه جانشین ساختند.

برخی از مفسران نقل کرده اند که کراهت در چهره حضرت رسول نبود بلکه در چهره امیة بن خلف بود که نابینایی وارد شد و...

ابن امّ مکتوم، حافظه ای قوی و سرشار داشت. با اینکه چشمانش نمی دید، قرآن را حفظ بود و می توانست به افراد دیگر بیاموزد و پیامبر خدا(ص) هم به ابن امّ مکتوم دستور دادند که او قرآن را به دیگران بیاموزد.

بخاری

به اسناد خود، از ابن اسحاق، از براء بن معرور آورده است که می گفت: از اصحاب نبی گرامی(ص) نخستین کسانی که در مدینه بر ما وارد شدند، مصعب بن عمیر و عبدالله بن امّ مکتوم بودند که قرآن کریم را بر ما می آموختند و ما هم به سخنان آنها گوش فرا می دادیم و قرآن را از آن دو فرا گرفتیم. ابن امّ مکتوم، بعد از رحلت نبی گرامی(ص) تا سال 23 ق. در قید حیات بود. منابع تاریخی از زندگی او پس از رحلت پیامبر نقل چندانی ندارد، جز اینکه در نقل ها وارد شده که او در جنگ قادسیه هم حضور داشت، اذان می گفت و قرآن تلاوت می کرد.

او در زمان خلافت عمر، زندگی را بدرود گفت. عمر بن خطاب بر جنازه اش نماز گزارد و در بقیع مدفون گردید.

مآخذ

بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1983م، ج17، ص 78 و ج80، ص 111؛ تفسیر المیزان، قم، انتشارات اسلامی، 1376؛ الحدائق الناظرة، یوسف بحرانی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، بی تا، ج7، ص 338؛ کشف اللئام، بهاءالدین محمد بن حسن اصفهانی معروف به فاضل هندی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، 1405ق، ج1، ص 207؛ مکاتیب الرسول، علی الاحمدی المیانجی، قم، مرکز تحقیقات الحج، 1998م، ص 49.

عبداللّه بن بحینة

عبداللّه بن بحینة، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

نام پدرش مالک و نام مادرش بحینة بود. مورخین عبدالله را همراه نام مادرش آورده اند؛ چون مادرش به عنوان بنت حارث بن مطلب بن عبد مناف مهمتر و مشهورتر بود.

عبدالله دارای صفات بارز اخلاقی بود و او را دائم الصوم و فاضل و عبادت کننده دائمی می دانند. روایات متعدد در باب نماز، وضو و غیره از رسول اکرم(ص) نقل کرده است. او در سال 50ق درگذشت. ابن سعد تصریح کرده که در خلافت معاویه بن ابی سفیان درگذشت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص51؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، 1995م، ج 3 و 4، ص488.

عبداللّه بن بلیهد

عبداللّه بن بلیهد، از نوادگان سعود، فعال در ترویج وهابیت و عامل تخریب آرامگاهای مذهبی و بقیع.

شیخ عبدالله بن سلیمان بن سعود، مشهور به ابن بلهید و آل بلیهد در 1284ق در شهر القرعاء واقع در شمال منطقه قمیم متولد شد. جدش از قضات در دوره امام ترکی بن عبدالله، پدر و برادرانش هم درس آموخته در مدارس اسلامی این منطقه بودند.

ص: 455

عبدالله در شهرهای المذنب، البریدة و الریاض نزد استادان مشهور آن دوره مسائل و علوم دینی را فرا گرفت و به شهرت رسید. استادان و مشایخ او همگی از مروجان وهابیت بودند. برخی از منابع او را به عنوان فقیه اصلاح طلب و فقیه حنبلی نجدی و تجددگرا در دعوت دینی توصیف کرده اند.

علاوه بر تدریس، به سمت قضا هم رسماً اشتغال داشت. عبدالملک عبدالعزیز پادشاه عربستان او را در سال 1333ق به قضاوت منسوب کرد. به همین دلیل در حوادث قبل و بعد تخریب گسترده آثار اسلامی (1344ق) نقش داشت. او در 1343ق به مدینه آمد و با نظرخواهی از مردم درباره مشروعیت بقعه ها و آثار دینی و زیارت آنها و سپس صدور حکم قضایی در حرمت بقعه ها و آرامگاههای بقیع و دیگر جاها، راه را برای تخریب آثار و بقعه های اسلامی در مکه و مدینه و بقیع باز کرد. او مردم ساکن و مقیم مناطق مورد هجوم وهابیون را آماده می کرد و با سخنرانی های ماهرانه آنان را وا می داشت تا خودشان بقعه ها و مزارها را تخریب کنند یا با ایادی و عوامل وهابی همکاری نمایند. به مردم می گفت تاکنون در شرک و بت پرستی بوده اید و تلاش کنید موحد و خداپرست باشید و تنها راه آن تخریب اماکن مقدس است. به همین دلیل دولت عربستان او را مأمور کرد تا به عنوان امر به معروف و مفتی به روستاها و شهرستان ها برود و مردم را نصیحت و ارشاد کند تا از شرک به توحید روی آورند. نیز ملک عبدالعزیز به او مأموریت داد در همایش ها و سمینارهایی که مصری ها، ایرانیان، لبنانی ها، سوری ها، عراقی ها و غیره در ایام حج تشکیل می دهند، شرکت کند و با خطابه هایی مؤثر، خطاهای آنان را گوشزد نماید و به اصطلاح راه درست را به شرکت کنندگان نشان دهد.

او شاگردهای زیادی داشت که هر کدام در پست ها و مصدرهای امور مختلف فرهنگی و سیاسی قرار گرفتند. بالاخره در 1359ق، در هفتاد و پنج سالگی در طائف فوت کرد و در همانجا دفن شد.

ابن بلیهد تأثیر اساسی و جدی بر تحکیم بنیان های قدرت و اقتدار دولت آل سعود و نیز ترویج و گسترش وهابیت داشت و از چهره های مهّم کشور عربستان سعودی در دوران معاصر محسوب می شود. به همین دلیل در کشورهای اسلامی سهمی بر او نوشته اند. در جامعه شیعه محمدعلی غروی اردوبادی تبریزی (1273-1339ق) نخستین کسی از اولین کسانی است که کتابی در نقد او نوشت.

مآخذ

الاسماء الاستنادیة، ریاض، 1430ق، 2009م، ص61؛ الاعلام، زرکلی، بیروت، دارالعلم للملایین، 1986م، ج4، ص91؛ تاریخچه ... وهابی ها، سید محسن امین، ترجمه سید ابراهیم سید علوی، تهران، امیرکبیر، 1391، ص76- 77؛ الرد علی الوهابیة: الرد علی ابن بلیهد القاضی، محمدعلی غروی اردوبادی تبریزی، نجف اشرف، 1345ق، جم-؛ روضة الناظرین عن مآثر علماء نجد و حوادث السنین، محمد القاضی، قاهره، مطبعه الحلبی، 1403ق؛ مشاهیر علماء نجد و غیرهم، عبدالرحمن آل شیخ، ریاض، دارالیمامه، 1394م؛ معجم الکتاب و المؤلفین فی المملکة العربیة السعودیة، الریاض؛ معجم المؤلفین، عمر رضا کحاله، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا، ج3، ص61؛ مکتب اسلام، سال 40، ش3، ص46- 47.

عبداللّه بن جعفر

عبداللّه بن جعفر، عموزاده، صحابی رسول اکرم(ص)، همسر زینب کبری و مدفون در بقیع.

ابوجعفرعبدالله بن جعفر بن ابی طالب (1 - 85 یا80ق) پسر جعفر طیار بود که در سال یکم قمری متولد شد. ابوطالب عموی رسول اکرم(ص) بود و عبدالله نوه ابوطالب بود. مادرش اسماء بنت عُمَیس بود. در پی مهاجرت پدر و مادرش به حبشه، عبدالله نخستین نوزاد مسلمان بود که در آن دیار متولد شد. هنگام فتح خیبر با پدر و مادرش به مدینه آمد. بارها مورد عنایت خاص رسول اکرم(ص) قرار گرفت. در جنگ نهروان و صفین از همراهان امیرالمؤمنین علی(ع) بود. او همسر حضرت زینب(س) بود و دو یا سه تن از پسرانش در کربلا شهید شدند. در فقه و تفسیر تبحر داشت و از طریق او احادیث فراوان رسیده است.

ص: 456

از نسل او جمعی از علما به نام جعفری و زینبی شهرت دارند. او در سال 80 یا 85ق درگذشت. در صورتی که به هنگام رحلت هشتاد یا نود ساله بوده است. پس از رحلت در بقیع در دار عقیل به خاک سپرده شد.

محاسن اخلاقی و فعالیت های اجتماعی: عبدالله بن جعفر شخصیتی نام آور و مشهور، راوی صادق و محبوب پیامبر و بسیار وفادار به خاندان رسالت و امامت بود.

پدرش جعفر بن ابی طالب از سرداران شهیدی است که خداوند به برکت دعای پیامبر(ص) دو بال در برزخ و بهشت به او عنایت کرد، و به نام جعفر ذوالجناحین معروف شد. مادرش، اسماء بنت عمیس سال ها در سرزمین حبشه در غربت، پشت و پناه و غم خوار مهاجران مسلمان بود. رنج های فراوان و غم هایی جانکاه به جان خرید و پس از بازگشت به مدینه، در کنار پیامبر(ص) رنج و غم شهادت همسرش جعفر بن ابی طالب را در موته متحمّل شد و همواره ثابت قدم بود. عبدالله در دامان چنین پدر و مادری ولادت یافت و تربیت شد.

او نخستین نوزاد مسلمان مهاجر است که در سرزمین حبشه، در دوران مهاجرت نخستین مسلمانان، دیده به جهان گشود. به هنگام رحلت پیامبر(ص) حدود ده تا یازده سال داشته، از اینرو بنابر نقل ها در یکی دو سال نخستین هجرت پیامبر(ص) متولد شده است.

بیعت با پیامبر در کودکی: در صدر اسلام، چند نفر انگشت شمار، در کودکی به پیامبر(ص) ایمان آورده و بیعت کرده اند. نخستین نفر از میان آنان، علی(ع) است که در دوران طفولیت ایمان آورد و با پیامبر(ص) بیعت کرد. سپس امام حسن مجتبی و بعد امام حسین(ع) و آخرین آنها، عبدالله، فرزند جعفر طیار است.

دیگر امتیاز و ویژگی برجسته عبدالله بن جعفر آن است که ایشان، هم از صحابه پیامبر(ص) بود و هم جزو اصحاب علی(ع)، امام مجتبی، امام حسین، امام سجاد و امام باقر(ع) به شمار می آمد با اینکه در عصر رسول الله(ص) خردسال بود ولی نامش را در شمار صحابه آورده اند.

امّا مامقانی نیز به شیخ طوسی اعتراض کرده که چرا شیخ طوسی از آوردن نام عبدالله، در ردیف یاران امام حسین(ع) خودداری کرده است در حالی که او با فرستادن فرزندانش عون و محمد، که در کربلا به شهادت رسیدند، با امام حسین(ع) مواسات کرد و به خاطر عذری که داشت، خودش نتوانست در کربلا حضور یابد.

عبدالله بن جعفر از چند جهت، با شهدای بزرگی نسبت دارد. پدرش جعفر بن ابی طالب، ملقّب به «ذوالجناحین» و مشهور به «طیار» پس از مراجعت از حبشه، در کنار پیامبر(ص) بود تا اینکه در غزوه موته، فرماندهی سپاه اسلام را به دست گرفت. حتی وقتی دو دست او در این جنگ از تن جدا شد، همچنان می کوشید پرچم را حفظ کند که در همین حال به شهادت رسید.

فرزندانش، عون، عبدالله و محمد در کربلا به شهادت رسیدند. همسرش، زینب کبری، عقیله بنی هاشم، یار برادرش امام حسین(ع) در حادثه کربلا بود و سالی بعد از آن بر اثر مصائب کربلا به شهادت رسید. از اینرو عبدالله فرزند، همسر و پدر شهیدان است. او پس از حادثه عاشورا، به دلیل عشق وافری که به خاندان عصمت و طهارت داشت، به تبلیغ می پرداخت، مرثیه ها سرود و جلسات سوگواری برای شهدای کربلا برگزار کرد.

او در سلسله راویان پیامبر و امامانی است که در کنارشان بوده است. این روایات در مجامع روایی آمده است. جود و کرامت، از جمله خصلت های بارز او بود. از زمان شهادت پدرش جعفر در جنگ موته، عبدالله پیوسته مورد تفقّد و دلجویی پیامبر خدا(ص) بود.

شجاعت عبدالله جعفر: عبدالله بن جعفر، شخصیتی بلندهمت، دارای روحیه ای قوی و اوصاف اخلاقی نیکو بود و در حمایت از حریم دیانت و ولایت علوی همتی والا و شجاعانه داشت. او بارها در مقابل تبلیغات و حرکت های معاویه و اعوانش با شجاعت ایستادگی کرد و از حق اهل بیت(ع) دفاع نمود. اما همراه نبودن عبدالله بن جعفر با امام حسین(ع) در کربلا، از پرسش های

ص: 457

مهمی است که درباره وی مطرح است. پژوهشگران و مورخان درباره علل حضور نداشتن وی در کربلا دلایل گوناگون و متفاوتی را ارائه کرده اند که عبارت اند از:

مشکلاتی مثل کهولت سن، بیماری یا نابینایی مانع حضور در کربلا بود، در حالی که قلباً تصمیم داشت در کربلا حضور داشته باشد ولی نتوانست. اما برخی دیدگاه متفاوت وی نسبت به حادثه کربلا را عامل عدم همراهی او با آن حضرت دانسته اند.

برخی مأموریت وی از جانب امام حسین(ع) را مطرح کرده اند که او باید در مدینه می ماند و از جان بنی هاشم حمایت می کرد. زیرا با خروج امام از مدینه، احتمال هرگونه دسیسه و توطئه ای نسبت به فرزندان هاشم و یاران امام حسین(ع) وجود داشت. بنابراین، وی برای حمایت و دفاع از بنی هاشم در مدینه ماند و بر این کار مأموریت داشت.

دیگران به دلیل دیگری اشاره کرده اند و عبدالله بن جعفر را دارای روحیه صلح جویانه دانسته اند. به همین دلیل بود که با بنی امیه هم تعاملاتی داشت، اما در عین حال، در این تعاملات، هرگز اجازه نمی داد بر شأن و جایگاه والای امامان خدشه وارد شود و در جلسات فراوانی به دفاع جانانه پرداخت و بنی امیه را خوار و بی مقدار کرد. با این حال زن و فرزندان خود را به یاری امام حسین(ع) فرستاد و هرچند قبل از عاشورا با زبان از حضرت دفاع می کرد ولی پس از عاشورا با فعالیت های گسترده تبلیغی و برگزاری مجالس، عملاً از امام دفاع می نمود.

عبدالله بن جعفر نسبت به علی(ع) و خاندان رسالت عشق می ورزید و مدت زمانی کارگزار علی(ع) بود. کتابت فرمانها و نامه ها به وی وانهاده شد. در جنگ جمل به دفاع از علی(ع) برخاست و فرماندهی بخشی از سپاه علی(ع) را در جنگ صفین بر عهده داشت. در جریان حکمیت موضع گرفت و همچنین در دفاع از امام مجتبی(ع) تلاشی همه جانبه داشت و فرزندانش در کربلا به شهادت رسیدند و بنیان خانواده و همه هستی اش را فدای آرمان های بلند پیامبر(ص) کرد. بالاخره در سال 80 یا 85ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

اسد الغابة، ابن اثیر، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1980م، ج3، ص 135؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج45، ص 122؛ البقیع قضیة کل مسلم، لجنة احیاء ذکری البقیع، لندن، بی تا، ص5-6؛ پیغمبر و یاران، محمدعلی عالمی، قم، بصیرتی، بی تا، ج4، ص 131؛ التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، محمد سخاوی، مدینه، 2007م، ج3، ص461- 463؛ دانشنامه دانش گستر، ج11، ص241؛ دائرةالمعارف اعلمی، تهران، بی تا، ج12، مدخل عبدالله بن جعفر؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، بیروت، دار احیاء الکتب العربیة، 1959م، ج2، ص 169؛ عمدة المطالب، ابن عنبه، نجف اشرف، مطبعه الحیدریة، 1961م، ص 67؛ عیون الاخبار، ابن قتیبه، دمشق، دار الفکر، ج3، ص40؛ الغارات، ابراهیم ثقفی، ترجمه عطاردی، تهران: انتشارات عطارد، 1373، ص463؛ فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، قم، انتشارات اسلامی، بی تا؛ مجمع الزوائد، هیثمی، بیروت، دار الکتب العلمیة، بی تا، ج9، ص 26 و 282 و ج3، ص 11 و ج6، ص 25 و ج9، ص 273؛ معجم رجال الحدیث، ج10، ص 142؛ المغازی، واقدی، به کوشش مارسدن جونز، بیروت، الاعلمی، 1409ق، ج2، ص 762؛ وفاء الوفاء، سمهودی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1981م، ج3، ص 911.

عبداللّه بن سلام

عبداللّه بن سلام، از اصحاب رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابو یوسف عبدالله بن سلام از یاران مخلص، باوفا و صادق پیامبر خدا(ص) از میان یهودیان مدینه بود. ابتدا به آیین یهود اعتقاد داشت؛ امّا با شنیدن دعوت پیامبر خدا و اینکه در مکه، مردی از عرب به رسالت برانگیخته شده و نامش «محمد» است، به سوی مکه رهسپار شد تا به حضور آن حضرت برسد و با توجه به اخباری که در تورات خوانده بود، می خواست نشانه هایی که تورات درباره پیامبر خاتم آمده بود را بررسی کند.

عبدالله بن سلام وقتی مسلمان شد، به مدینه بازگشت و چون در میان یهودیان می زیست اسلامش را کتمان کرد؛ نمازش را مخفیانه می گزارد و منتظر بود که پیامبر خدا به مدینه هجرت کند. وقتی شنید، پیامبر خدا به مدینه

ص: 458

هجرت کرده، به استقبال حضرت رفت. چون پیامبر او را دید احوال پرسی و مزاح کرد؛ سپس پیامبر(ص) او را در کنار خود نشاند و دست مبارکش را بر سرش کشید و نامش را یوسف خطاب کرد. عبدالله بن سلام، پس از هجرت پیامبر(ص)، همواره در کنار آن حضرت بود و در بسیاری از نبردها، در رکابش حضور داشت.

وی در حفر خندق، در ماجرای غزوه احزاب، در کنار پیامبر(ص) و علی(ع) بود و در هنگام حفر خندق، اشعاری در دفاع از پیامبر به صورت حماسی می سرود.

او روایات فراوانی را از پیامبر خدا حفظ بود و در هر مجلسی آنها را بیان می کرد. بدین روی، در کتب روایی معتبر، عبدالله بن سلام، از راویان برجسته پیامبر خدا(ص) معرفی گردیده است.

پس از رحلت رسول خدا، با علی(ع) همگامی داشت. ولی در ماجرای انقلاب مردم علیه عثمان، از اینکه خلیفه کشی در میان مسلمانان رایج شود، به شدت بیمناک بود و مردم را از آن برحذر می داشت.

علی(ع) درباره او، جمله «او از ما اهل بیت است»، را بیان کرد.

فضایل عبدالله سلام فراوان است و او در واقع، عالم به شریعت بود و جزو کسانی است که معاذ بن جبل همواره دیگران را سفارش می کرد که از علم عبدالله بن سلام بهره گیرند. از اینرو عبدالله بن سلام را جزو کسانی که «عنده علم الکتاب»؛ در نزد او علم کتاب است، نامیده اند. عبدالله سلام، به مناسبت اسم گذاری ای که پیامبر برای او کرد، نام فرزند بزرگ خود را یوسف نهاد و یوسف نیز شخصیتی ممتاز در نزد رسول خدا محسوب می گردید.

او به عنوان یکی از بهترین صحابه پیامبر خدا در سال 43ق، در مدینه درگذشت. مسلمانان پیکر او را با اندوه به بقیع برده و بر آن نماز گزارده و در بقیع در کنار سعد بن زید و سعد بن ابی وقاص به خاک سپردند.

برخی از زائران بقیع در قرون گذشته از مقبره او خبر داده اند مثل چلبی که در سده 11ق قبر او را نزدیک زید بن ثابت انصاری و کعب بن عمر انصاری زیارت کرده است.

مآخذ

«خفتگان در بقیع»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ش 69، پاییز 1388، ص 84-89؛ الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، ترجمه احمد المرسی، القاهرة، 1999م، ص151؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار صادر، بی تا، ج4، ص 427-428؛ مدینه شناسی، سید محمد باقر نجفی، تهران، مشعر، 1385، ج1، ص515.

عبداللّه بن سلیمان بن سعود ← عبدالله بن بلیهد

عبداللّه بن عامر ← ابوهریره دوسی

عبداللّه بن عبد الرحمن انصاری

عبداللّه بن عبد الرحمن انصاری، راوی ای از مشاهیر مدینه و مدفون در بقیع.

عبدالله بن عبد الرحمن بن کعب بن مالک الانصاری اهل مدینه و راوی احادیث رسول خدا(ص) است. ابن حبان او را ثقه دانسته است. در آشوب روز کشته شدن عثمان خلیفه سوم مشهور به یوم الدار کشته شد و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج4، ص20.

عبداللّه بن عبدالاسد

عبداللّه بن عبدالاسد، پسر عمه و صحابی رسول خدا(ص) و مدفون در بقیع.

عبدالله بن عبدالاسد بن هلال عبدالله بن عمر معروف به ابوسلمه، تاریخ تولد او معلوم نیست. او از تیره بنومخزوم از قبیله قریش بود. ولی به کنیه اش مشهور بود. مادرش، بره دختر عبدالمطلب، جد پیامبر(ص) است. از این رو، ابوسلمه پسر عمه رسول خدا(ص) و نیز برادر رضاعی آن حضرت و حمزه شمرده می شد که ثوبیه، کنیز ابولهب، آنان را شیر داده بود. ابوسیرة بن ابی رهم، برادر مادری او بود. ام سلمه همسر او بود که بعدها به همسری پیامبر درآمد و فرزندانش سلمه، عمر زینب - متولد در حبشه - و دره بودند.

ص: 459

ابوسلمه در دار ارقم اسلام آورد و او را دهمین یا یازدهمین مسلمان شمرده اند. بنا به نقلی، وی همراه چند نفر نزد رسول خدا(ص) آمد و آن حضرت اسلام را بر آنان خواند و آنها هم اسلام را پذیرفتند وی همراه همسرش ام سلمه به حبشه هجرت کرد. - خبری حکایت از آن دارد که وقتی ابوسلمه - به سبب شایعه سجده کردن پیامبر بر خدایان قریش - از حبشه به مکه بازگشت، آنجا در پناه و جوار دایی اش ابوطالب قرار گرفت تا از آزار و اذیت مشرکان در امان باشد. قبیله بنی مخزوم نزد ابوطالب آمدند تا ابوسلمه را از او تحویل بگیرند، ولی ابوطالب به آنان گفت که پسر خواهرم را همانند برادرزاده ام رسول خدا(ص) حمایت کرده و به شما تحویل نمی دهم.

ابوسلمه از نخستین افرادی بود که پیش از بیعت عقبه، با اجازه آن حضرت به مدینه هجرت کرد. علت هجرت او به مدینه فرار از آزار مشرکان بود. ابونعیم به سبب هجرت ابوسلمه به حبشه و مدینه، به او لقب «ذوهجرتین» داده و هجرت او را همراه همسرش دانسته است. برخی هم گفته اند بدون همسرش به مدینه هجرت کرد.

در جریان عقد اخوت، رسول خدا(ص) میان او و سعد بن خیثمه پیمان برادری بست. آن حضرت زمین هایی را برای اسکان مهاجران از جمله ابوسلمه - در کنار محله بنی عبدالعزیز - مشخص کرد و او در آنجا با همسرش ام سلمه ساکن شد. آنها مدتی بعد آن خانه را فروختند و به محله بنی کعب رفتند.

وی در جنگ احد به دست ابواسامه جشمی، از ناحیه بازو مجروح شد و نیز در غزوه حمراء الاسد و غزوه ابوسلمه در ماه محرم سال چهارم، در حالی که سی و پنج ماه از هجرت رسول خدا(ص) گذشته بود، شرکت کرد. در جریان تقسیم غنایم غزوه بنی نضیر (سال چهارم) که سی و هفت ماه از هجرت گذشته بود، رسول خدا(ص) به او و زبیر بن عوام، بُوَیله - جایی از زمین های بنی نضیر - را داد.

وی مدتی پس از آنکه در احد مجروح شد، محل جراحتش سر باز کرد. رسول خدا(ص) هنگام احتضار ابوسلمه، بر بالینش آمد. ابوسلمه هنگام رحلت دعا کرد خداوند برای خانواده اش جانشین خوبی قرار دهد. مدتی بعد، رسول خدا(ص) با ام سلمه ازدواج کرد و او لقب ام المؤمنین گرفت و سرپرست فرزندان ابوسلمه شد.

ابوسلمه در جنگ احد مجروح شد و سال چهارم هجری بر اثر همان جراحت به شهادت رسید و در محله بنی امیه بن زید غسل داده و در بقیع دفن شد.

مآخذ

اسد الغابه، ابن اثیر، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1414ق، ج3، ص295 و ج6، ص148؛ الاصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415ق، ج4، ص133؛ دانشنامه سیره نبوی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1389، ج1، ص358-359؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1410ق، ج3، ص180.

عبداللّه بن عتیک

عبداللّه بن عتیک، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

عبدالله بن قیس بن اسود، از طایفه بنی سلمه، مردی انصاری و اهل مدینه است. او از نامداران مدینه و از یاران باوفای پیامبر خدا(ص) و مشهور به ابن عتیک بوده است.

عبدالله بن عتیک، با تبلیغات مُصعب بن عمیر، در جریان رسالت پیامبر قرار گرفت. او برای دیدن پیامبر(ص) به مکه رفت و آن حضرت را در عقبه ملاقات کرد و اسلام آورد.

عبدالله بن عتیک، دارای روحیه جهادگر و مبارز بود و از این رو، در بیشتر جنگ ها شرکت داشت و خود در سریه ای پیشگام بود و آرمان پیامبر را محقّق ساخت.

سریه ای از سریه ها، در تاریخ به نام عبدالله بن عتیک معروف است. این سریه، در منابع مختلف تاریخی ضبط گردیده و مورخان اتفاق نظر دارند که عبدالله بن عتیک در آن نقشی اساسی داشت و ابن ابی الحقیق را به قتل رساند.

بعد از قتل کعب بن اشرف، که بر ضدّ پیامبر توطئه های فراوان داشت، جمعی از یاران آن حضرت به حضورش

ص: 460

رفتند و اجازه مبارزه با ابن ابی حقیق رهبر توطئه گران را خواستند. او مخفیانه بر ضدّ پیامبر توطئه می کرد و زمینه را برای جنگ و توطئه قریش بر ضدّ آن حضرت آماده می ساخت. پس لازم بود که شرّش از سر مسلمانان برطرف شود؛ لذا پیامبر(ص) اراده کرد و اصحاب یاد شده و در رأس آنها عبدالله بن عتیک رفتند و شرّ ابن ابی حقیق را از پیامبر و اسلام کوتاه کردند. این حادثه در سال ششم قمری، در ماه رمضان رخ داد.

معروف شدن این سریه به سریه عبدالله بن عتیک، نشان از آن دارد که ابن عتیک، شجاعت و دلیری فوق العاده ای داشته و پیامبر او را سردسته گروه انصار نمود تا برای انجام آن مأموریت بروند. در دیگر متون تاریخی، ماجرای سریه یاد شده، مفصل آمده و نقش عبدالله بن عتیک به صورت پررنگی مطرح گردیده است که در این نوشتار، جهت یادآوری عظمت عبدالله بن عتیک، به همین حد اکتفا کردیم.

عبدالله بن عتیک، در نبرد بدر و احد و خندق و بسیاری از نبردهای دیگر شرکتی فعال داشته و پیامبر بارها در سخنان خود از او به نیکی یاد کرده است.

عبدالله بن عتیک، روایات فراوانی را از قول پیامبر(ص) نقل کرده و همین معنا، ملازمت و همراهی ایشان با پیامبر را حکایت می کند. برخی از مورّخان، مانند خیرالدین زرکلی نگاشته اند که او در یمامه به شهادت رسید، اما مورّخان نام آور دیگر، چون طبری، مقریزی، حاکم حسکانی و نیشابوری، نامش را در ردیف کسانی ثبت کرده اند که در مدینه وفات یافت. طبق گزارش آنان ابن عتیک در خلافت عمر از دنیا رفت، عمر بر جنازه اش نماز گزارد و در بقیع مدفون گردید.

مآخذ

اخبار مدینة المنورة، ابوزید عمر بن شبه النمیری البصری، ج2، ص 463؛ تفسیر القرطبی، محمد بن احمد انصاری قرطبی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق، ج12، ص 89؛ سبل الهدی و الرشاد، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1993م، ص 95؛ موارد الظمآن، محمد بن حبان الهیثمی، بی تا، بی نا، ص 319.

عبداللّه بن عمر البَسکری المِغراوی

عبداللّه بن عمر البَسکری المِغراوی، از عرفای مشهور سده 7 و 8ق و مدفون در بقیع.

ابو محمد عبدالله بن عُمَر بن موسی البَسکریّ المِغراویّ اصالتاً از بِسکره شهری در مغرب قدیم که جزء الجزایر کنونی بوده است. سال های زیادی از عمرش را در مدینه مجاورت گزید و به عبادت مشغول بود. او در مدینه در مدرسه شهابیه همراه با صوفیان دیگر به ریاضت مشغول بود. آنان به حداقل خوراک و طعام قناعت می کردند و در مغرب نیز رباطی (نخانقاه) به نام رباط دکاله داشتند. اعضا و یاران این رباط دسته جمعی به مدینه می آمدند و به مجاورت و عبادت مشغول می شدند. از مال، منصب و خانواده و همه متعلقات دنیوی گسسته و با زندگی فقیرانه می ساختند و شبانه روز به عبادت و خدمت به مردم مشغول بودند.

او را رجلی صالح و دارای حسن خلق، کرامات، آگاهی به غیب، خدمت به مردم، شفقت بر ضعفا و مساکین دانسته اند و در منابع عرفانی و صوفیانه فراوان درباره او نوشته اند.

وی در سال 710ق عازم حج شد، پس از مناسک حج به مدینه رفته و در این شهر مجاورت گزید. سرانجام در مدینه فوت کرد و در بقیع به خاک سپرده شد. تاریخ دقیق تولد و مرگ او ذکر نشده است.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج4، ص64- 74.

عبداللّه بن عمر العَبَلی

عبداللّه بن عمر العَبَلی، راوی اهل مدینه، صحابی رسول خدا و مدفون در بقیع.

او از طایفه العبلات است و به همین دلیل العَبَلی نامیده شده و از عبید بن حنین، عبدالله بن عمرو بن العاص و ابو مویهبه روایت نقل کرده است. واقدی نامش را در المغازی آورده که در جنگ ها همراه رسول خدا(ص) بوده است. ابن حبان جزء طبقه دوم ثقات نامش را آورده است. او را

ص: 461

اهل مدینه دانسته اند ولی زندگی نامه کامل او در منابع نیامده است. به دلیل اینکه فقط یک قبرستان در مدینه بوده و معمولاً همه اموات در آنجا دفن می شدند از اینرو عبدالله هم در بقیع دفن شده است.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج4، ص63- 64.

عبداللّه بن قیس بن اسود ← عبدالله بن عتیک

عبداللّه بن کَعب

عبداللّه بن کَعب، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابوالحارث عبدالله بن کعب الانصاری از اهالی مدینه و انصار رسول اکرم(ص) و در قرائت قرآن مشهور بود. او در بسیاری از غزوات به ویژه در جنگ بدر همراه رسول اکرم(ص) حضور داشت.

او در مدینه اقامت داشت و در دوره خلافت عثمان بن عفان در سال 30ق درگذشت. پس از اینکه عثمان به او نماز خواند، در بقیع به خاک سپرده شد.

ابن سعد او را از طایفه خزرج دانسته و هفت فرزند به نام های عایشه، عمره، خارجه، نعمان، معقل، معمر و عبدالرحمن برایش بر شمرده است. همو درباره پدرش می نویسد: کعب کور شده بود و عبدالله راهنما و عصاکش او بود. عبدالله راوی و ناقل احادیثی از رسول خدا(ص) است و او را ثقه شمرده اند (طبقات کبری، ص135).

مآخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص53؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1995م، ج 5 و 6، ص135.

عبداللّه بن محمد

عبداللّه بن محمد، امیر مدینه منوره و مدفون در بقیع.

عبدالله بن محمد بن یوسف (بن ابراهیم) بن موسی بن عبدالله بن الحسن از امیران شهر مدینه منوره بود. او علاوه بر مدینه به اداره شهر مکه هم می پرداخت. اگر والی ای بر هر دو شهر مدینه و مکه مدیریت داشته باشد، اداره اش الولایة الفخریة نامیده می شود. و امیر باید نایب و جانشینی در مکه و مدینه انتخاب نماید. او ابوساج، حارث بن اسد را به عنوان نایب خودش در مدینه انتخاب کرده بود. اما در دوره خلافت مهتدی عباسی در سال 255 تا 256ق یا خلافت معتمد عباسی در سال 266ق توسط امیر جدید به نام ابوالساج دیو داد بن دیوست برکنار شد. ابوالساج به برکناری او قناعت نکرد، او را زندانی نموده و او در حبس ماند تا اینکه محمد بن احمد بن منصور به ولایت مدینه منصوب شد و والی جدید هم دستور ادامه حبس را صادر کرد. اما او در زندان به رحمت خدا پیوست و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، دار مشعر، 1428ق، ص254- 255؛ تاریخ امراء المدینة المنورة، عارف احمد عبدالغنی، دمشق، دارکنعان، 1996م، ص189-191؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، بیروت، دار صادر، 1965م، ج7، ص422-424؛ مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، قم، 1369، ص439؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر، ج2، ص249-250.

عبداللّه بن مسعود

عبداللّه بن مسعود، از اصحاب رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

عبدالله بن مسعود الهذلی مکنی به ابوعبدالرحمن از صحابه ممتاز رسول خدا(ص) و از پیشگامان در پذیرش اسلام بود. وی در حال احتضار وصیت کرد که او را کنار قبر عثمان بن مظعون دفن کنند. عبدالله بن مسعود یکی از صحابه بزرگ رسول خدا(ص)، فقیه، قاضی، قاری و معلم قرآن و از یاران و شیعیان علی(ع) بود که به سبب اعتراض به اعمال سوء عثمان خلیفه سوم، و استفاده های نابجای او و عمالش از بیت المال، مورد ضرب و شتم او قرار گرفته و پس از سه روز وفات یافت. این حادثه در سال 32ق رخ داد و او وصیت کرد خلیفه بر جنازه اش حاضر نشده و وی را شب هنگام به خاک سپارند.

ص: 462

مآخذ

التحفة اللطیفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، 2007م، ج4، ص139- 140؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، بی تا، ص30-31؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، 1996م، ج2، ص422-423؛ وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، علی بن احمد سمهودی، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، السعاده، 1374ق؛ الوفاء بمایجب بحضرة المصطفی، علی بن احمد سمهودی، به کوشش حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه، 1393م.

عبداللّه دهش

عبداللّه دهش، متصوف و عارف از دوره معاصر، مؤلف سفرنامه مکه، مدینه و سراینده اشعار درباره بقیع.

عبدالله دهش یا شیخ عبدالله دهش کرمان در 1 مرداد 1289 (27 شعبان 1329ق)، در خنامان از توابع شهرستان رفسنجان استان کرمان متولد شد. همو در 5 فروردین 1366، در شهر کرمان درگذشت. او یکی از شاعران، نویسندگان و عارفان برجسته ی کرمان در دوران معاصر است. وی جزو مشایخ و سران دراویش سلسله نعمت اللهی به شمار می آمد و بیش از سی سال، شیخیت خانقاه کرمان را برعهده داشت.

عبدالله دهش، در سن شش سالگی روانه مکتب ملااحمد شهر بابکی شد و بواسطه نبوغ ذاتی ظرف کمتر از شش ماه مقدمات فارسی و دروس ابتدایی و خواندن تمام قرآن را فراگرفت و با علاقه و جدیت به آموختن علوم ادبی، در نزد پدر و سپس در مکتب همت گماشت. وی سپس به منظور فراگیری اصول صرف و نحو و تفسیر، رهسپار مکتب آخوند میرزا احمد، که از فقها و دانشمندان زمان بود، شد. پس از رحلت آخوند میرزا احمد و تعطیلی مکتب درس او، عبدالله دهش به مکتب شیخ محمد خراسانی راه یافت و چون مقصود خویش را در او نیافت، در طلب تحصیل علم، به جستجو پرداخت. این مقصود را وی، در محضر و مکتب شیخ عبدالله آموزگار، در منطقه رباط (از توابع کرمان) یافت و در حالی که تنها 18 سال داشت، ضمن سفر به آن دیار، مقدمات علوم عربی و قسمتی از فقه و اصول را از آن مرد فاضل و دانشمند فرا گرفت.

در عرصه اداری و اجتماعی، وی ضمن تصدی مشاغل اداری مهمی در مالیه(دارایی) و عدلیه(دادگستری) کرمان، از اعضای شاخص دادگستری این استان محسوب می شد و از جمله مدتها ریاست دفتر دادگستری و دادگاههای استان کرمان را عهده دار بود. برخی دیگر از مناصب اداری، فرهنگی و اجتماعی او عبارتند از: مدیریت و سرپرستی کانون تربیتی و پرورشی نونهالان دیلمقاتی، ریاست انجمن ادبی کرمان، ریاست انجمن تبلیغات اسلامی استان کرمان، عضویت و ریاست انجمن ادبی خواجوی کرمانی، عضویت و ریاست هیئت امنای مشتاقیه کرمان، عضویت در هیئت امنای دراویش اداره کننده بارگاه شاه نعمت الله ولی در ماهان و چند شهر دیگر. او در هر یک از این مشاغل و مناصب منشأ اثرات و خیرات و برکات متعددی بوده است.

وی

علاوه بر مجموعه اشعاری مشتمل بر بیش از ده هزار بیت در قالبهای شعری مختلف، و دیوان غزلیاتی مشتمل بر اشعار نغز عاشقانه و عارفانه، آثاری همچون سفرنامه منظوم حج(به نظم) و تذکره شعرای کرمان (به نثر) و چند اثر دیگر نیز، از خود به یادگار گذاشته که اکثر قریب به اتفاق آنها چاپ ومنتشر شده اند. اما سفرنامه حج او شامل هفتصد بیت در 59 صفحه است. گویا این اثر در نسخ معدود و به صورت عکس از دستنویس نه به روش تایپ و چاپ عمومی منتشر شده است. ادبیات چندی از آن درباره بقیع است. به دلیل اهمیت سراینده و نیز مضامین خود ابیات این قسمت گزینش و نقل می گردد.

کنار بقیع

مدینه بود مرقد مجتبی

امام حسن سیّد دوسرا

بودجای نشو و نمای حسین

رسولخدا را بهین نور عین

بود مدفن خسروی شه نژاد

که موسوم باشد به

ص: 463

زین العباد

دگر باقر و حضرت جعفر است

که

خفته در این خاک پرگوهر است

درآن کرده عباس نشو و نما

ابوالفضل سقّای دشت بلا

از اینجا سوی کوفه گشته گسیل

بامر ولّی مسلم بن عقیل

از این سرزمین قاسم بن حسن

شده رهسپار و دیار محن

زمنبر برو سوی قبر رسول

که آنجا بود جسم پاک بتول

درآن فاصله مرقد و منبرش

بود مرقد و مدفن دخترش

بود مرقد فاطمه در میان

شده روضه ای از ریاض چنان

زهی آنکه او در مزار بقیع

رود زیر خاک دیار بقیع

دو هفته که در این مکان رفیع

مرا بود مسکن کنار بقیع

مکرر به توفیق ربّ جلیل

به مسجد شدم از در جبرئیل

به باب النّساء و به باب السّلام

قدم می نهادم به صد احترام

هم از باب رحمت نظر کردمی

ز ابواب دیگر گذر کردمی

طلب کردم از پیشگاه رسول

من از هر پشت هر باب اذن

دخول

در آغاز خواندم دو رکعت نماز

سعادت طلب کردم از کار ساز

سوی حجره سید المرسلین

نهادم سربندگی بر زمین

پس آنگاه گفتم درود و سلام

به اخلاص کامل به خیر

الانام

شدم زائر مرقد اطهرش

سپس زائر مرقد دخترش

ز حق خواستم کاشرف کائنات

شود شافعم در حیات و ممات

مرا روز محشر بخواند به پیش

مرا روز محشر نراند ز خویش

به زیر لوایش مرا جا دهد

سکونم به فردوس اعلا دهد

به اولاد من نیز رحمت کند

چنین فیض ارزنده قسمت کند

بردشان همه در ره راستی

نیاید در ایمانشان کاستی

دعا بر پدر کردم و مادرم

بسی یاد کردم من از همسرم

همه دوستان مرده و زنده ها

صمیمانه کردم به هر یک دعا

چنین بود برنامه ام روز و شب

که با احترام و کمال ادب

گهی زائر مصطفی می شدم

به عشقش سرا پا صفا می شدم

گهی می شدم در مزار بقیع

مشرف به چندین مقام رفیع

گه از روی روزن گه از پشت بام

مرا بود بر لب درود و سلام

گهی می نشستم به مهمانسرا

مقابل به بقعه رسول خدا

به دستم همی کاغذ و خامه بود

در اندیشه تنظیم حج نامه

بود

که شد موقع حرکت این گروه

گروهی همه در کمال شکوه

گه حرکت و وقت تودیع بود

که طبع دهش این غزل را سرود

ص: 464

مآخذ

دانشنامه فرهنگ مکتوب عرفان و تصوف، به کوشش محمد نوری و سید مصطفی مطبعه چی، مدخل عبدالله دهش.

عبداللّه العیاشی ← العیاشی، عبدالله بن محمد

عبدالباسط ابن الزین عمر بن عبد العزیز المدنی

عبدالباسط ابن الزین عمر بن عبد العزیز المدنی، از شخصیت های مشهور مدینه و دارای مسئولیت آرامگاه امام حسن(ع) و عباس در بقیع.

نامش عمر بن عبد العزیز ملقب به عبد الباسط و کنیه اش را ابن الزین و ابن الزبیر نوشته اند. او سال ها خادم و مدیر آرامگاه (قبه) عباس عموی پیامبر و حسن بن علی(ع) امام دوم شیعیان در بقیع بود.

وی نزدیک سال 830ق در مدینه چشم به جهان گشود. از خردسالی شروع به حفظ قرآن کرد. در درس عمویش کمال محمد بن عبد العزیز حاضر می شد. از جمال و فرزندنش کازرونی روایاتی نقل کرده است.

او پس از فوت پدرش مسئولیت رسیدگی به قبه ها را بر عهده گرفت یعنی از سال 857ق به بعد مدیریت قبه ها به او واگذار شد. بالاخره در ذی الحجه 898ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد. پس از او برادرش مدیریت امور قبه ها را بر عهده گرفت.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج4، ص184.

عبدالباسط بدر ← التاریخ الشامل

عبدالحسین خان میرپنجه افشار

عبدالحسین خان میرپنجه افشار، از کارگزاران و مشاهیر دوره قاجاریه، مؤلف سفرنامه مکه و گزارش نویس بقیع.

میرزا عبدالحسین خان میرپنجه افشار اهل ارومیه و از ایل افشار ارومی است. گاه از او به نام میرزا عبدالحسین خان سرتیپ یاد کرده است. ایل در خراسان مستقر بود ولی به دستور شاه عباس اول (996-1038ق) به سرحدات غربی ایران اعزام شد. عبدالحسین خان یکی از سران ایل بود که بعدها با ادغام ایل در ارتش، جزء فرماندهان ارتش شد. مدتی فرمانده فوج مراغه یا فرمانده فوج مظفر مراغه یا فرمانده توپخانه مبارکه شد. به هنگام عزیمت به مکه، منصب«میرپنج» داشته است. یعنی بالاتر از سرتیپ و پایین تر از امیر تومان بوده است. البته هم اکنون بالاتر از سرتیپ سرلشکر و بالاتر از سرگرد را میرپنج می گویند که معادل سرهنگ است.

او در 18 جمادی الثانیه 1299/ تیرماه 1261ش از تهران به قصد حج حرکت کرده و در 18 جمادی الثانیه 1300/ اردیبهشت 1362 به تهران بازگشته است. خاطرات و مشاهداتش را روزانه ثبت و ضبط می کرده و نام آن را سفرنامه مکه نهاده است. نسخه خطی آن در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است.

این سفرنامه از نمونه سفرنامه های رایج در دوره قاجاری است که بسیاری از فرهیختگان اشرافی و اداری این دوره دست به تألیف آن ها می زدند.

مسیر حرکت وی از تهران به قزوین، رشت، انزلی و بادکوبه و از آنجا به سمت تفلیس، باطوم و استانبول بوده است. پس از اقامت حدوداً 45 روزه در استانبول، از آنجا با کشتی به جدّه و سپس مکه رفته است. با پایان یافتن اعمال حج راهی مدینه منوّره شده و سپس از راه جبل به سماوه و از آنجا از راه فرات به نجف می رود. پس از زیارت نجف، به کربلا، کاظمین و سامرا رفته، سپس به بغداد بازگشته، از راه بعقوبه، خانقین، قصرشیرین، کرمانشاهان و قم به تهران باز می گردد.

سبک نگارش وی به اصطلاح روزنامه ای، یعنی روزانه است که آن زمان سبکی شناخته شده در ادبیات سفرنامه نویسی بود و در نوع سفرنامه ها مورد استفاده قرار می گرفت. بنابرین گزارش این ده ماهه، تقریباً به طور کامل و بدون یک روز افتادگی در اینجا درج شده است. البته نگارش آن از استانبول به بعد بر اساس تقویم قمری بلاد عثمانی است.

ص: 465

نمونه های رایج این قبیل سفرنامه ها، سفرنامه معتمدالدوله فرهاد میرزا، برادر او حسام السلطنه، حاجی عبدالله خان قراگوزلو، امین الدوله و بسیاری دیگر است که از دهه پایانی قرن سیزدهم هجری و گاه پیش از آن آغاز و پس از آن تا حوالی سالهای 1320 فراوان نوشته شده است. این «مجموعه سفرنامه ها» مجموعه ای ارزشمند و حاوی نکات تاریخی دینی، فرهنگی و اجتماعی فراوانی است.

البته این تنها اشراف قاجاری نبودند که سفرنامه می نوشتند، بلکه برخی از طبقات دیگر از جمله دانشمندان و عالمانی هم که به تدریج با ادبیات سفرنامه نویسی آشنا شده بودند، دست به نگارش سفرنامه زدند. طبیعی است که سبک و سیاق هر کدام از این سفرنامه ها، بسته به دانش یا شغل نویسنده متفاوت با دیگران بوده و هر کدام از منظر خاص خود به آنچه در اطرافشان می گذشت توجه داشته و آنها را ثبت می کردند. خواهیم دید که نویسنده ما به دلیل این که یک فرد نظامی است، هم اخلاق و منش وی و هم دیدگاه هایش در نگارش این سفرنامه تأثیر گذاشته است.

آنچه جالب است این که ادبیات سفرنامه نویسی حج در دوره قاجاریه، ادبیاتی بسیار زنده و پویاست. این سبک نگارش بعدها در دوره پهلوی از میان رفت و مانند بسیاری از سنت های علمی دیگر، برای چند دهه ریشه کن شد. دلیلش هم تفاوت های فرهنگی این دو دوره بود.

بخشی از این سفرنامه درباره بقیع است و اطلاعات سودمندی درباره زیارت بقیع آورده است.

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج4، ص440-444.

عبدالرحمن ابوعَبْس ← اَبوعَبْس، عبدالرحمان

عبدالرحمن المغربی ← آدم المغربی النجار

عبدالرحمن اوسط بن عمر بن خطاب ← ابوشحمه، عمر بن خطاب

عبدالرحمن بن جبر ← ابو عبس عبدالرحمن

عبدالرحمن بن عمرو انصاری

عبدالرحمن بن عمرو انصاری ، از شخصیت های مدینه و مدفون در بقیع.

عبد

الرحمن بن عمرو بن زید بن جُشم بن حارثه الانصاری اصالتاً از قبیله خزرج و از انصار حضرت رسول(ع) بود. یعنی پنج نسل پیش از او خزرجی بوده اند. تاریخ دقیق تولد و مرگ او ذکر نشده است. ولی در زمان خلافت عثمان خلیفه سوم از دنیا رفت و عثمان بر او نماز خواند. از شخصیت های انصار رسول خدا(ص) بود. ولی پس از رسول خدا(ص) گویا در کنار بنی امیه و عثمان ایستاد و مدافع آنان بود. به همین دلیل پس از مرگ وی، عثمان بر او خواند گزارد. با اینکه تصریح شده که در بقیع دفن شد ولی محل دفن او در بقیع را ذکر نکرده اند.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج4، ص286.

عبدالرحمن بن عوف

عبدالرحمن بن عوف ، از اصحاب معروف پیامبر(ص) و مدفون در بقیع.

عبدالرحمان بن عوف الزهری، نسبش به چند واسطه به مرّة بن کعب می رسد. مادرش امّ کلثوم، دختر عتبه است. او از صحابه پیامبر(ص) بوده و هشتمین فردی است که اسلام آورد. عبدالرحمان 21 سال پیش از بعثت به دنیا آمد. نامش در جاهلیت «عبد عمرو» بود که پیامبر(ص) آن را به عبدالرحمان تغییر داد. او از قبیله بنی زهره، پسر عموی سعد بن ابی وقاص، داماد عثمان و از نخستین مهاجران به مدینه است. او در مهاجرت به حبشه نیز حضور داشته است.

عبدالرحمان بن عوف، آنگاه که مسلمان شد، در صحنه های مهم، حضوری فعال داشت. در نبردهای بدر و احد، از کسانی بود که در میدان جهاد، مقاومت و رشادت از خود بروز داد. نیز درباره او نوشته اند که کثیر الصدقه بود و برای فقرا فراوان بخشش داشت. نیز

ص: 466

گفته اند که سی هزار کنیز را خرید و آزاد کرد.

او رئیس شورای شش نفری عمر برای تعیین خلیفه پس از عمر بود و با تلاش او عثمان به عنوان خلیفه سوم برگزیده شد.

در سال های نخست خلافت عثمان، عبدالرحمان در حد افراط، از عطایایی بهره مند شد. عثمان 000/560/2 دینار به وی بخشید، اما در اواخر عمر خلافت عثمان، بر سر مسائلی، از جمله مسأله خلافت بعد از عثمان، او به مخالفت با عثمان پرداخت و از انتخاب او اظهار پشیمانی می کرد.

گزارش ثروت انبوه عبدالرحمان و بخشش های بی جهت خلیفه به وی را، همه مورخان نوشته اند. بیشتر ثروت عبدالرحمان را خلیفه سوم به او بخشیده بود.

عبدالرحمان، در زمان خلافت عثمان بیمار شد. عثمان به عیادتش رفت اما از آنجا که وی طمع در خلافت داشت و عثمان روی خوش به وی نشان نداده بود، از عثمان روی گرداند و با وی سخن نگفت.

عبدالرحمان بن عوف در سال 31 یا 32ق دوران خلافت عثمان، در مدینه از دنیا رفت. خلیفه بر او نماز گزارد و در بقیع در زاویه شرقی دار عقیل به خاکش سپردند.

مآخذ

الامامة و السیاسة، ابن قتیبة الدینوری، قم، انتشارات الشریف الرضی، 1413ق، ج1، ص 22؛ پیغمبر و یاران، محمدعلی عالمی، قم، بصیرتی، بی تا، ج5، ص 272؛ تاریخ المدینة المنورة، عمر بن شبّه النمیری، قم، دار الفکر، 1368ش، ج1، ص 115؛ التحفة اللطیفه، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، 2007م، ج4، ص288- 291؛ الروضة المستطابة، مدینه، بی تا، ص28-29؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، 1987م، ج4، ص24؛ الغدیر، عبدالحسین امینی، بیروت، 1995م، ج7، ص 133؛ وضوء النبی، السیدعلی الشهرستانی، بیروت، 1415ق، ج1، ص73.

عبدالرحمن بن عوف

عبدالرحمن بن عوف،

دیدگاه و گزارش ابن شبّه و سمهودی.

ابوزید عمر بن شَبَّه نمیری معروف به ابن شَبَّه(173-263ق) ادیب، مورخ و راوی حدیث، کتاب تاریخ المدینة المنورة را به منظور معرفی تحولات و ابعاد شهر یثرب (مدینه در دوره اسلامی) نوشت. این اثر از نخستین آثار در عرصه مدینه پژوهی است. بخشی مهمی از آن درباره بقیع است.

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد سمهودی (844-911ق) از مدینه پژوهان سرشناس مصری است. او سال ها در مدینه النبی اقامت داشته و به تدریس و تألیف مشغول بود. چندین عنوان کتاب درباره مدینه تألیف کرد؛ از جمله وفاء الوفا را درباره مدینه و بقیع نوشت. در مدینه درگذشت و در بقیع در بقعه ابراهیم بن مصطفی(ص) به خاک سپرده شد.

او بخشی از کتابش را به عبدالرحمن بن عوف اختصاص داده است. اما گزارش او مانند ابن شبه است.

درباره عبدالرحمن بن عوف و اینکه با عایشه تبانی کرده بودند در روضه رسول خدا(ص) دفن شود، گزارش های فراوان هست، اما ابن شبه و سمهودی نوشته اند:

عبدالرحمان بن عوف وصیت کرده بود که اگر در مدینه بمیرد در جوار عثمان بن مظعون به خاک سپرده شود. پس چون درگذشت در گوشه ی شرقی خانه ی عقیل برایش قبری کندند و او را در حالی که بردی راه راه به وی پیچیده شده بود، در آنجا به خاک سپردند. شک دارم که در این برد قطعه ای از طلا هم بود یا نه.

مآخذ

تاریخ مدینة منورة، ابن شبّه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، ص120-121؛ وفاء الوفا، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، 2008م، ج3، ص 211- 212.

عبدالرحمن بن محمد کنانی مدنی

عبدالرحمن بن محمد کنانی مدنی، از شخصیت های مدینه در سده 8 و 9ق و مدفون در بقیع.

ابو الفرج، ابن التقی عبد الرحمن بن محمد بن صالح ملقب به ناصر الدین و الکنانی و المدنی، مثل پدرش معروف به ابن صالح است. در مدینه متولد شد و در همانجا به تحصیل علوم پرداخت. از راویان بزرگ، روایت نقل کرده است. مثل پدرش در مدینه به مقام قضاوت، خطابه و امامت جماعت رسید. چون شافعی بود، برای

ص: 467

شافعیان قضاوت و امامت داشت. چندی با ریاست عالی حرمین بر سَر این پست ها منازعه داشت. بالاخره در 826ق درگذشت و در بقیع دفن شد. پس از او پسرش، ابو الفتح محمد، مسئولیت های پدر را بر عهده گرفت.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج4، ص301- 304.

عبدالرزاق موسوی مقرم

عبدالرزاق موسوی مقرم، از فقها و مراجع پژوهشگر بقیع.

سید عبدالرزاق موسوی مُقرّم فرزند سید محمد در 1316ق در نجف متولد شد. برخی منابع به اشتباه تاریخ تولد او را 1312ق نوشته اند (بقیع الغرقد، ص55؛ الذریعه، ج17، ص271).

خاندان

المقرم اصالتاً از الدغارة (روستای نزدیک کوفه) می باشند. از خردسالی نزد جد مادری خود سید حسین مقرّم (درگذشت 1334ق/ 1915م) به فراگیری علوم پرداخت. نیز دیگر استادان او عبارت اند از: حسن حلی (درگذشت 1394ق)، محمدحسین نایینی (درگذشت 1355ق)، ضیاء الدین عراقی (درگذشت 1361ق)، سید ابوالحسن اصفهانی (درگذشت 1365ق)، سید ابوالقاسم خویی (درگذشت 1413ق). پس از عمری تلاش در 1391ق درگذشت و در نجف به خاک سپرده شد.

او در سیره نبوی و ائمه(ع) و تاریخ اسلام و نیز در فقه، اصول و رجال تبحر کافی داشت او را در زمره علما و فقهای شیعه که برای احیای بقیع تلاش فراوان داشت، نام برده اند. نیز جزء اولین کسانی است که کتاب مستدل درباره بقیع نوشت. کتاب ثامن شوال او به روش تاریخی بقیع را معرفی کرده و تخریب بقیع را ضربه ای مهلک به مسلمانان دانسته است. نیز المقرّم شبهات و دلایل وهابیون و احکام و فتاوی آنان مثل فتوای ابن بلیهد در تخریب بقیع را به نحوی مستدلس رد کرده است (الذریعه، ج17، ص271).

مآخذ

اعلام الشیعه، جعفر المهاجر، بیروت، دارالمورخ العربی، 2010م، ج2، ص818؛ بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص55؛

الذریعه، آقا بزرگ تهرانی، تهران، کتابخانه اسلامیة، ج17، ص271؛ مرجع مجدد امام حکیم، صفاء الدین تبرائیان، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب، 1390، ص102.

عبدالسلام بن محمد مُضریّ

عبدالسلام بن محمد مُضریّ، از شخصیت های مجاورنشین در سده 7ق و مدفون در بقیع.

ابو محمد عبد السلام بن محمد بن مزروع ملقب به عفیف مُضریّ بَصریّ در سال 625ق در شهر بصره متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در همان جا گذراند. سپس به مدینه رفت و مجاور و ساکن مدینه شد. روایاتی از روایان بزرگ نقل کرده است. او چهل حج و زیارت پشت سر هم از مکه و مدینه انجام داد.

وی در سال 699ق یا 995ق در مدینه فوت کرد و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج4، ص358- 360.

عبدالصمد بن عبد الوهاب شافعی

عبدالصمد بن عبد الوهاب شافعی، از مشاهیر مدینه و مدفون در بقیع.

ابو الیمن ابن التاج ابن عساکر الدمشقی، عبد الصمد بن عبد الوهاب الشافعی در 614ق متولد شد. او از جدش ابن قدامه و چندین محدث مشهور دیگر سماع داشته و نیز بزرگان و مشاهیری چون الرضی ابن خلیل از او روایت شنیده اند. ابو حیان او را ثقه، فاضل، عالم، صاحب دین و عبادت و دیگر محامد اخلاقی و شخصیتی دانسته است. مدتی مجاور خانه خدا شد و همزمان به عنوان شیخ حجاز منصوب شد. اما در 73 سالگی به سال 686ق در مدینه درگذشت و در بقیع پشت قبه عباس به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج4، ص360- 364.

ص: 468

عبدالعزیز بن عبدالرحمن

عبدالعزیز بن عبدالرحمن، معرفی شخصیت و فعالیت های عبدالعزیز در زمینه گسترش وهابیت و تخریب بقیع.

عبدالعزیز فرزند عبدالرحمن مشهور به ابن سعود در 1301ق/ 1880م (زرکلی تاریخ تولد او را اینگونه نوشته است: 1293ق/ 1876م) در ریاض زاده شد. پدرش، عبدالرحمن امیر منطقه نجد در عربستان مرکزی بود. در آن زمان، ریاض پایتخت نجد بود. جدش به نام سعود (1293-1373ق)، سرسلسله آل سعود است. اهمیت عبدالعزیز در چند نکته است. اولاً او نخستین پادشاه عربستان سعودی و بنیان گذار «المملکة العربیة السعودیة» در سال 1932م است. دوم اینکه با تلاش های او، وهابیت به عنوان مذهب رسمی در عربستان سعودی عملاً مطرح شد و تمامی قوانین و فعالیت های حقوقی و فرهنگی این کشور براساس وهابیت پی ریزی شد. از اینرو او در تخریب اماکن و بقاع پیشین در بقیع و جاهای دیگر نقش اساسی داشت.

البته خاندان سعود از اواسط قرن 18م/12ق به ترویج و گسترش وهابیت و آرای بنیادگرایانه این فرقه مشغول بودند و زمینه ها برای اعمال قدرت و اجرای دولت وهابی عبدالعزیز مهیا شده بود.

پیش از آل سعود، خاندان رشیدی بر بخش های مهمی از شبه جزیره عربستان سلطه داشتند. دولت رشیدی در سال 1891م، ابن سعود را همراه با پدرش، به کویت تبعید کرد. ولی عبدالعزیز با سازمان دهی و حمایت از طوایف ساکن در عربستان مرکزی، آنان را به قیام ترغیب کرد. تا اینکه ابن سعود در 1902م/ 1319ق، ریاض را تصرف و زمینه های تشکیل دولت سعودی - وهابی، به وجود آمد. ابن سعود تا 1914م بیشتر سرزمین های مرکزی و ساحلی خلیج فارس را تصرف کرد. در 1915م توسط انگلستان، به عنوان امیر احساء(عربستان شرقی) و نجد شناخته شد. سپس به سراغ حسین بن علی شریف مکه رفت و در جدال دو ساله با او، بالاخره در 1926 مناطق مختلف مکه، مدینه و جده را تا کرانه های دریای سرخ تصرف کرد و در ژانویه 1926 در مکه، پادشاهی خود بر حجاز و نجد را اعلام نمود. سرانجام با گسترش فعالیت های خود در سال های بعد، شالوده های حقوقی، بین المللی و داخلی دولت سعودی را استحکام بخشید و در 1932 دولت المملکة العربیة السعودیة را اعلام کرد.

اما سرزمین عربستان به دلیل فقدان منابع مالی و معادن شناخته شده، ضعیف و فقیر بود تا اینکه در سال 1938 نفت کشف شد و با صادرات نفت، دولت سعودی به یکی از قدرت های بزرگ منطقه ای تبدیل شد و توانسته در سطح جهان به تبلیغ وهابیت بپردازد.

ابن سعود، 43 پسر داشت که در بسط اقتدار دولت سعود بسیار مؤثر بودند. پس از مرگ ابن سعود در سال 1372ق/ 1953م یکی از پسران او به نام ملک سعود پادشاه عربستان شد.

عبدالعزیز ابتدا ریاض را تصرف کرد؛ سپس احساء و قطیف دو مرکز شیعه نشین و سوق الجیشی و نفت خیز را تصرف و به منطقه تحت فرمان خود ضمیمه کرد. بعد از آن به حجاز لشکر کشید و حسین بن علی، شریف مکه را که از طرف عثمانی تعیین می شد، شکست داد و خود را به عنوان سلطان و شاه حجاز، نجد و احساء معرفی نمود. آنگاه با اتحاد سه امارت حجاز، نجد و احساء، کشور جدید و یکپارچه ای با عنوان المملکة العربیة السعودیة را اعلام نمود.

سپاه سعودی در 19 جمادی الاولی 1344 به مقاومت ده ماهه مردم مدینه پایان دادند و پس از تصرف شهر، افراد زیادی را کشتند. نیز بر اساس فتوای شیخ محمد بن عبدالوهاب نجدی (1115- 1206ق) مؤسس مذهب وهابی، ساخت عمارت بر روی قبور و بالا آوردن مقبره بیش از چهار انگشت یعنی حدود ده سانتیمتر را حرام و نامشروع اعلام کرد. در مورد بقاع متبرکه، تبرک، توسل و زیارت آنها را نه تنها مکروه بلکه حرام دانست. تکریم اهل قبور و توسل به

ص: 469

آنان را نوعی شرک و حرام اعلام کرد و بر اساس این فتاوی، بقیع را تخریب کرد. ساختمان هایی که به عنوان آرامگاه بر روی قبور ساخته بودند و طی چندین سده، فقیهان از مذاهب مختلف به صراحت یا به روش تقریر، مشروعیت آن را تأیید کرده بودند، همگی تخریب گردید؛ نیز تزیینات آنها اعمّ از فرش ها، طلاجات و جواهرات و تمامی هدایای مردمی به یغما رفت. مهم تر از جواهرات، اصل بناها و سازه های باستانی و تاریخی بود که اکثر آنها بدیل و همانندی در جهان اسلام نداشت و از میراث عظیم فرهنگی مسلمانان محسوب می شد.

با اینکه سیره رسول اکرم(ص) اینگونه بوده که گاه در یک ماه چندین بار به بقیع می رفته و به زیارت و تکریم قبور می شتافته و به طلب مغفرت برای اموات مسلمانان می پرداخت، اما معلوم نیست چرا و بر اساس کدام سند و مدرک شرعی، ناگهان چنین معامله خشن و بی رحمانه ای با بقیع شد.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، دار العلم للملایین، 1986م، ج4، ص19- 21؛ حاضر العالم الاسلامی، استودارد، ترجمه حجاج نویهض، قاهره 1343ق؛ دانشنامه دانش گستر، ج1، ص 684؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص 1-6؛ دائرةالمعارف تشیع، ج3، ص 383؛ شبه الجزیرة فی عهد الملک عبدالعزیز، خیرالدین زرکلی، بیروت، بی تا، ج1، ص 150-152؛ الشیعة فی المملکة العربیة السعودیة، حمرة الحسن، بیروت، دار الساقی، 2010م، جم- ؛ کشف الارتباب، سیدمحسن امین، تهران، 1347.

عبدالعزیز، نامه به فتحعلی شاه ← مسیر طالبی

عبدالغفار نجم الملک منجم باشی ← منجم باشی، عبدالغفار نجم الملک

عبدالغنی دهلوی

عبدالغنی دهلوی، فقیه و محدث در سده 13ق و مدفون در بقیع.

عبدالغنی در سال 1235ق در دهلی هندوستان چشم به جهان گشود. همانجا به تحصیل پرداخت و به مدارج علمی و معنوی رسید. عضو «جماعة من العلماء» در شبه قاره شد. در منطقه خود با عناوین محدث، مجدد و فقیه خوانده می شد. سپس به حرمین شریفین مهاجرت کرد و در مدینه متوطن و ساکن شد و به تدریس، تألیف و تهذیب نفس مشغول شد. کتابهایی مثل حاشیه علی سنن ابن ماجه نوشت. بالاخره در 1296ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

معجم المؤلفین، عمر کحاله، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1425ق، ج5، ص274.

عبدالقادر الحسنی

عبدالقادر الحسنی، فقیه و قاضی حنابله و مدفون در بقیع.

محیی الدین ابوصالح عبدالقادر بن عبداللطیف بن محمد بن احمد الحسنی اصالتاً اهل فاس بود ولی خانواده او به مکه کوچ کرده و او در سال 842ق در مکه به دنیا آمده بود.

پس از تحصیل علوم شرعی به مدارج عالی رسید. مهم ترین مقامات او، اداره امور قضای حنابله در مکه از سال 863ق و نیز اداره قضای حنابله در مدینه از سال 865ق و تدریس فقه و افتاء بوده است.

برای رسیدگی به امور قضایی در شهر مدینه، همیشه به این شهر می رفت، اما در سفری در 898ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص253-254؛ موسوعة طبقات الفقهاء، جعفر سبحانی، قم، مؤسسه امام الصادق، 1430ق، ج9، ص131.

عبدالقادر الشلبی

عبدالقادر الشلبی، شاعر و فقیه حنفی و مدفون در بقیع.

عبدالقادر بن توفیق الشلبی در طرابلس شام در سال 1295ق متولد شد. در همانجا به کسب معارف و علوم شرعی همت گمارد. در 1317ق به مدینه منوره مهاجرت کرد و به تدریس و کارهای علمی پرداخت. ریاست حنفی ها در مدینه را پذیرفت. نیز از طرف دولت عثمانی رئیس «جماعة التنقیب من الآثار» شد.

کتاب هایی چون دیوان شعر، الاجازات الفاخره، قصائد

ص: 470

فی المدیح النبوی، رسالة فی حکم استعمال الادویة الافریجیة علی القواعد المذاهب الاربعة تألیف و عرضه کرد. بالاخره در مدینه درگذشت و در بقیع دفن گردید.

مأخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، 1995، ج4، ص48.

عبدالقادر النقیب

عبدالقادر النقیب، فقیه حنفی از سده 11ق و مدفون در بقیع.

زرکلی نامش را عبدالقادر بن یوسف النقیب الحلبی ضبط کرده و در ادامه می نویسد: گاه او را نقیب زاده نامیده اند. مشهور به ابن النقیب است. او در حلب چشم به جهان گشود و در همانجا به کسب معارف و علوم دینی پرداخت. تا اینکه به مقامات علمی قابل توجه رسید و فقیه حنفی ها شد. از سال 1060ق ساکن شهر مدینه شد. در همانجا درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد. کتاب هایی مانند لسان الاحکام؛ معرفة الرمی بالسهام و شرح شواهد الرضی علی الکافیه از او به یادگار مانده است.

مأخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، 1995، ج4، ص48.

عبدالقادر بن عبد اللطیف حسینی فاسی

عبدالقادر بن عبد اللطیف حسینی فاسی، از مشاهیر سده 9ق و مدفون در بقیع.

عبد القادر بن عبد اللطیف الاصغر المحیویّ الحسینیّ الفاسیّ الاصل المکیّ الحنبلیّ، نیاکان او اصالتاً از مغرب و شهر فاس بودند و پدرش از مغرب به مکه آمده بود. پدرش در خردسالی او فوت کرد و چیزی هم برای بچه هایش برجا نگذاشته بود. لذا آنان روزگار را به سختی گذراندند.

او در مکه ادبیات، علوم حدیث و علوم قرآن را فرا گرفت و به سرعت مدارج علمی را طی کرد، اجازات علمی و روایی دریافت کرد و نقل روایت را آغاز نمود. مسئولین حرمین، او را به جای پدرش به عنوان امام جماعت حنابله در مسجد الحرام تعیین کردند. نیز مسئولیت قضای حنابله را در مکه بر عهده گرفت.

در فقه، کلام، اصول فقه، علوم قرآن به مدارج عالی و استادی رسید و شروع به تدریس کرد.

در مدارس مهم آن روز مثل مدرسه البنجالیه (که توسط اعظم شاه صاحب بنگاله هند در مکه و مدینه تأسیس شده بود)؛ مدرسه الاشرفیه (مدرسه ای که توسط سلطان اشرف تایتبای بعد از حریق مسجد نبوی در سال 886ق تأسیس شده بود) تدریس می کرد.

در دهه آخر عمرش، هر سال به مدینه می رفت، چند ماه می ماند و به امور علمی و عبادی می پرداخت. نیز به تألیف کتاب مشغول بود، به طوری که چند عنوان کتاب از او باقی مانده است. وی در 895ق در مدینه درگذشت و در بقیع در کنار مادرش و خواهرش به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج4، ص404- 410.

عبدالقدوس انصاری← آثار المدینة المنورة

عبدالکریم بن عبدالمعزّ واسطی

عبدالکریم بن عبدالمعزّ واسطی، عارف و صوفی از سده 8ق و مدفون در بقیع.

وی اهل عبادت، زهد و سیر و سلوک بود. از واسط یا شهر دیگر به مدینه آمده و هنگامی که وارد حرم نبوی از مسیر دار السلام شد، هیبت و معنویت آنجا، او را تحت تأثیر قرار داد و تصمیم گرفت در مدینه سکونت اختیار کند.

او را اهل علم و عمل، عارف، فقیر الی الله و تارک الدنیا خوانده اند.

او در مدینه مجاورت گزید و مشغول عبادت و تهجد گردید. محل سکونت او رباط دَکاله (دکاله) بود. این خانقاه توسط مغربی هایی که به مدینه مهاجرت کرده بودند بدل رباط دکاله که در فاس مغرب بود، ساخته شده بود. اغلب اهالی مغرب و تونس و الجزایر که به مدینه می آمدند در این خانقاه سکونت می گزیدند. اینان را بربر می نامیدند.

او در 735ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

ص: 471

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج4، ص414- 419.

عبدالکریم حائری یزدی

عبدالکریم حائری یزدی، از مراجع تقلید شیعه در سده 14ق و تلاشگر در احیای بقیع.

عبدالکریم فرزند محمد جعفری (1276-1355ق/ 1859-1936م) ملقب به حائری یزدی و مشهور به حاج شیخ الکریم، بنیان گذار حوزه علمیه قم است.

پدرش کشاورزی در روستای مهرجرد میبد یزد بود و عبدالکریم در همان روستا متولد شد. به رغم کمبودهای روستا، در کودکی به تحصیل روی آورد. مقدمات علوم را در اردکان از محضر مجدالعلماء اردکانی و بعضی دیگر فرا گرفت. آن گاه به شهر یزد عزیمت کرد و در مدرسه خان سکنی گزید و به حلقه تدریس حاج میرزا سید حسن وامق، و آقا سید یحیی کبیر مجتهد یزدی، پیوست. سپس برای ادامه تحصیل به عراق رفت، و در سامرا - که در آن موقع مرکز بزرگ علمی شیعه بود، اقامت گزید و در حوزه های درسی علما و مراجع بزرگی همچون آیت الله مجدد، میرزا محمد حسن شیرازی، صاحب فتوای تحریم تنباکو و میرزای دوم شیرازی و عده ای دیگر از استادان تلمذ کرد. تا اینکه به درجات عالیه علم و فقاهت نایل گشت. پس از وفات میرزای بزرگ شیرازی، به نجف اشراف هجرت فرمود و محضر درس آخوند خراسانی، صاحب کفایة الاصول را نیز درک کرد و در زمان حیات آخوند خراسانی به کربلای معلا رفت و به تشکیل حوزه درسی و تربیت طلاب علوم دینی پرداخت، و تا سال 1332ق مقیم آن عتبه مقدسه بود، و از همین روی به «حائری» ملقب گردید. حائر یکی از نام های کربلا است که به دلیل گود بودن، زمین کربلا به این اسم نامیده شده است.

آیت الله حائری اوایل سال 1333ق به قصد زیارت حضرت امام رضا(ع) به ایران آمد، و همه جا با استقبال اهل علم مواجه بود، در اثنای این سفر به تقاضای بعضی از بزرگان اراک - سلطان آباد سابق - به این شهر کوچید، و حوزه علمیه ممتازی دایر ساخت، به طوری که جمعی از طلاب و فضلای شهرهای دیگر نیز رهسپار اراک شدند. تا آنکه در سال 1340ق هنگام مسافرت زیارتی به قم، با اصرار شدید علما و بزرگان این شهر - که مقام برجسته علمی و حسن تدبیر او را به خوبی شناخته بودند - در این شهر اقامت کرد و حوزه علمیه مهمی را در این دیار بنیان نهاد، که او را از آن پس «مؤسس - یا مجدّد- حوزه علمیه قم» لقب دادند.

مرجعیت و ریاست حاج شیخ عبدالکریم، همزمان با روی کار آمدن دولت رضا خان و خاندان پهلوی بود. از اینرو باید در کمال متانت و بردباری، و پرهیز از جنجال های سیاسی به تقویت حوزه و آموزش و پرورش طلاب همت می گماشت.

آیت الله حائری در مقام مرجعیت اعلای شیعه، و بزرگترین شخصیت روحانی ایران ، در نهایت زهد و سادگی و به دور از هر گونه تشریفات زندگی می کرد، او نسبت به صرف وجوهات شرعیه در مخارج خانوادگی به شدت احتیاط داشت، تا آنجا که پس از درگذشت او معلوم شد مبلغی بدهکار است. از ویژگی های حائری، اظهار علاقه شدید به ساحت مقدس ائمه اطهار(ع) به خصوص سالار شهیدان حسین بن علی(ع) بود.

از حائری، آثار علمی ارزشمندی نیز بر جای مانده است که منعکس کننده آرای فقهی و اصولی اوست. شاگردان بسیاری را نیز تربیت کرد که مهم ترین و نامدارترین انها امام خمینی(ره) است. فرزند بزرگش شیخ مرتضی به مرجعیت رسید و فرزند دیگرش مهدی حائری از استادان بزرگ حوزه و دانشگاه بود. برخی دیگر از نوادگان او نیز از اساتید و نامداران اند.

همچنین به تأسیس و یا تجدید بنای چندین مؤسسه خیریه همت کرد، از یادگارهای او در این زمینه: سد روخانه قم که پس از جریان سیلی ویرانگر و خرابی بسیاری از منازل انجام گرفت، تأسیس بیمارستان سهامیه، تأسیس دارالایتام، تعمیر مدرسه فیضیه و دارالشفاء و تأسیس

ص: 472

کتابخانه فیضیه است. و سرانجام در سن هفتاد و نه سالگی زندگی را بدرود گفت. . پس از تشییع مفصلی که در شرایط سخت آن روزگار بی نظیر بود، در جوار مرقد حضرت معصومه(س) در مسجد بالاسر به خاک سپرده شد (دائرةالمعارف تشیع، ج6، ص44-45).

یکی از اقدامات آیت الله حائری تلاش برای احیای بقیع بود. وقتی خبر تخریب بقیع و انهدام بقعه های ائمه(ع) بقیع را شنید، به شدت گریه کرد و درسش را تعطیل نمود. معمولاً تعطیلی درس مراجع به ندرت و در اعتراض به یک حادثه مهم رخ می دهد. بازاریان قم هم تبعیت کردند و بازار را تعطیل نمودند و همراه با مردم در تظاهرات و تجمعاتی جهت اعتراض به اقدامات دولت سعودی و اعلام محکومیت و انزجار نسبت به آن شرکت کردند (بقیع الغرقد، ص54).

مآخذ

آینه دانشوران، سید علیرضا ریحان یزدی، به کوشش ناصری باقری بیدهندی، قم، کتابخانه مرعشی، 1372، ص21-90؛ اعلام الشیعة، جعفر المهاجر، بیروت، دارالمورخ العربی، 2010م/1431ق، ج2، ص839-840؛ بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق؛ دائرةالمعارف تشیع، مقاله حائری یزدی تألیف سید مهدی حائری، ج6، ص44-45؛ مجله نور علم، ش11، ص105؛ مکارم الآثار، معلم حبیب آبادی، اصفهان، نشاط، 1364، ج6، ص2118-2120.

عبداللطیف بن محمد

عبداللطیف بن محمد، از شخصیت های سده 9ق و مدفون در بقیع.

السراج ابن ابی السرور، عبد اللطیف بن محمد بن عبد الرحمن الحسینی الفاسیّ المکیّ المالکی، تبارش اصالتاً از فاس مغرب می باشند. او در 803ق در مکه متولد شد. در مراکز علمی مکه علوم شرعی متداول آن زمان را فرا گرفت و به درجه سماع حدیث نایل شد. با اجازه بزرگان حدیث به فعالیت در این زمینه پرداخت.

از 842ق امامت جماعت و جمعه مالکی های ساکن مکه یا زایران را پذیرفت. نیز چندین سال مسئول حمل زائران از مصر، تونس، یمن، شام و غیره به حرمین بود و مدیریت کاروان های حجاج را بر عهده داشت. بالاخره پس از یک عمر تلاش در سال 864ق در مدینه درگذشت و پس از نماز خواندن بر او در روضه نبوی، در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج4، ص429- 431.

عبدالمجید بن علی المنالی ← مرادی، عبدالمجید بن علی المنالی

عبدالوهاب بن هبة اللّه

عبدالوهاب بن هبة اللّه، مدفون در بقیع.

ابوالفرج عبدالوهاب بن هبة الله بن السیبی به شغل تعلیم و تربیت فرزندان بزرگان و نیز قضاوت مشغول بود. بر اساس یک سند، خلیفه در محرم سال 504ق، فرزندش را به منظور تربیت و تأدیب به او می سپارد. او ساکن و مقیم بغداد بود. و به هنگام برگشت از مکه و در راه مدینه بیمار و به رحمت الهی پیوست. جسد او را به مدینه حمل کرده و در بقیع به خاک سپردند.

مأخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص260.

عبدالهادی الصقلی

عبدالهادی الصقلی، قاضی، مؤلف و مدفون در بقیع.

ابوالتقی عبدالهادی بن احمد الحسینی الصقلی، در شهر فاس به قضاوت مشغول بود و سال ها متولی امور قضایی در این شهر بود. او در مذهب مالکی تألیفاتی دارد. از جمله کتابی درباره مشاهیر مالکی و شمال آفریقا تألیف کرد.

صقلی در سال 1311ق به سفر حج عزیمت کرد. پس از برگشت از مکه، در مدینه بیمار شد و به رحمت الهی پیوست و در بقیع دفن شد.

مأخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، 1995، ج4، ص172.

ص: 473

عبیداللّه بن عَدی قرشی نوفلی

عبیداللّه بن عَدی قرشی نوفلی، از اهالی مدینه در سده یکم قمری و مدفون در بقیع.

نام کامل او را اینگونه ثبت کرده اند: عبیدالله بن عَدیّ الاکبر بن الخیار بن عَدیّ بن نوفل القرشی النوفلی. از فقهای قریش و از توابع تابعین مدینه و اهل مدینه بود. وی نوه دختری عثمان بن عفان بوده و او را ثقه و بهترین تابعین دانسته اند. در زمان رسول خدا متولد شد.

او در زمان خلافت ولید بن عبد الملک در سال 95ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج4، ص506- 507.

عبیداللّه بن محمد باقر

عبیداللّه بن محمد باقر، فرزند امام پنجم شیعیان و مدفون در بقیع.

عبیدالله چهارمین فرزند از هفت فرزند امام باقر(ع) است. مادرش خدیجه بنت زین العابدین(ع) است. یعنی هم از جانب پدر و هم از طرف مادر به مقام امامت متصل بود. خودش هم شخصیتی مشهور، معتبر و ثقه در میان مردم بود.

عبیدالله با عمه ابو جعفر منصور خلیفه عباسی ازدواج کرد. برخی نوشته اند صاحب فرزند نشد ولی در برخی منابع از فاطمه و ام حسن به عنوان دو فرزند او یاد شده است. او در حیات پدرش بر اثر بیماری در شهر مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع به خاک سپرد شد. هم اکنون جای مزار او به دقت معلوم نیست.

مآخذ

بغیة الحائر فی احوال اولاد الامام الباقر(ع)، حسین حسینی زرباطی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، 1392، ص155-156؛ فرزندان چهارده معصوم(ع)، حسن جلالی عزیزیان، قم، 1382،ص103؛ منتهی الآمال، عباس قمی، به کوشش ناصر باقری بیدهندی، قم، دلیل ما، 1379، ج2، ص1329.

عبد عمرو بن عوف ← عبدالرحمان بن عوف

عثمان بن عفان از دیدگاه بورتن

عثمان بن عفان از دیدگاه بورتن، گزارش او از وفات و ماجراهای مرتبط به دفن عثمان.

سر ریچارد فرانسیس بورتن جهانگرد انگلیسی در 1853م عزم سفر مکه و مدینه نمود. او به نام عبدالله ملبس به لباس عربی و افغانی شد و خود را به عنوان مسلمان معرفی کرد. سپس مشاهدات و خاطراتش را در سفرنامه ای با مشخصات زیر منتشر کرد. این کتاب به عنوان یک اثر مرجع در تحقیقات پژوهشگران مؤثر بوده است:

Burton, Richard F, Personal Narrative of a poligrim Al madinah and meccah, Edited by his wife Isabel Burton, London, 1856.

او درباره بسیاری از مسائل و شخصیت ها اظهار نظر کرده است. درباره عثمان بن عفان می نویسد: باریکه راهی در ضلع غربی بقیع به سمت مشرق هست که زائران را به مزار عثمان می رساند. بر قبر او ساختمانی ساده قرار داشت. بورتن درباره تاریخ ساخت این بنا اظهار نظر نکرده است.

بورتن ادامه می دهد، پس از قتل خلیفه سوم عثمان، دوستان او از بنی امیه تلاش کردند جسد او را در کنار رسول خدا دفن کنند، اما انقلابیون مصری مانع شدند. حتی ام حبیبه همسر رسول خدا(ص) و دختر ابوسفیان هم مخالف دفن او در کنار پیامبر بود. از اینرو جنازه را شبانه به بقیع آوردند، لیکن در اینجا هم مردم مانع دفن او شدند. از اینرو جنازه را شبانه به باغی در بیرون و در سمت مشرق بقیع برده و در آنجا دفن کردند. نام این باغ، حش کوکب یا حصن کوکب بود. گویا حصن نام عربی و حش نام عبری و یهودی آن است. بعدها با توسعه عمدی بقیع، از سوی بنی امیه این باغ جزء بقیع شد.

بورتن می گوید وقتی به قبر عثمان رسیدیم دعا و فاتحه خواندیم و خادم آنجا را با دادن ده قروش راضی کردیم.

مآخذ

مکه و مدینه از دیدگاه جهانگردان اروپایی، جعفر الخلیلی، ترجمه محمد رضا فرهنگ، ص 124 و 143؛ موسوعة العتبات المقدسة، جعفر الخلیلی، بیروت، الاعلمی، 1407ق/ 1987م، ج3، ص 281.

ص: 474

عثمان بن مظعون

عثمان بن مظعون، نخستین مهاجر دفن شده در بقیع.

عثمان بن مظعون (درگذشت 2ق/ 624 م یا 3ق) صحابی و برادر رضاعی محمد بن عبدالله(ص) بود در بقیع دفن شد. نام کامل او را عثمان بن مظعون بن حبیب بن وهب الجمحی، مکنی به ابوالسائب از صحابه رسول اکرم(ص) بود. او را از حکیمان عرب در دوره جاهلیت دانسته اند. پس از سیزده نفر که اسلام آورده بودند، اسلام آورد. گرایش به گوشه گیری، زهد و دوری از جامعه و رهبانیت داشت. در این هنگام پیامبر(ص) به دیدار او رفت و او را از رهبانیت و تصوف منع کرد و به او گفت ترک دنیا و رهبانیت در اسلام نیست بلکه اسلام دینی آسان (سمحه) و حنیف است. پس از مرگ، رسول اکرم(ص) او را به بقیع برد، رو به قبله نمود و به خاک سپرد. او نخستین مهاجری است که در مدینه از دنیا رفت و در بقیع دفن شد.

پس از دفن، رسول خدا علامتی به نام مهراس در کنار او نهاد و فرمود: لاجعلنک للمتقین اماماً. یعنی این قبر شاخص است و مردم مردگان خود را در کنار او دفن کنند. ولی در دوره معاویه، مروان بن

حکم والی مدینه، مهراس را بر سر قبر عثمان بن عفان برد تا مردمم اموات خود را در کنار او دفن کنند.

او به امر پیامبر اکرم(ص) به حبشه مهاجرت کرد. در کتب شیعه و سنی، روایات فراوانی از او نقل شده است.

مآخذ

اخبار المدینة، ابن زباله، به کوشش صلاح عبد العزیز زین سلامة، مدینه، مؤسسه بحوث و دراسات، 2003م، ص208؛ الاصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، قاهره، 1323ق؛ الاعلام، خیرالدین زرکلی، بیروت، دارالعلم للملایین، 1986م، ج4، ص214؛ حلیة الاولیاء، ج1، ص102؛ دانشنامه دانش گستر، ج11، ص266.

عثمان بن عفان

عثمان بن عفان، خلیفه سوم پس از رحلت پیامبر(ص) و مدفون در بقیع.

عثمان بن عَفان سومین خلیفه از خلفای راشدین (حکومت 23-35ق)، صحابی مشهور بود. عثمان در زمره کسانی بود که در سال های نخست به دعوت ابوبکر، اسلام آورد. برخی مسلمان شدن او را به سبب ازدواج وی با رقیه دختر رسول خدا دانسته اند. وی تاجری ثروتمند از خاندان بنی امیه و از اشراف مکه بود. پس از رقیه، با ام کلثوم، دختر دیگر رسول خدا که هر دو از خدیجه بودند، ازدواج کرد و از این جهت به ذوالنورین (صاحب دو نور) ملقب شد. چندی از ازدواج با آنها نگذشته بود که رقیه و ام کلثوم درگذشتند. عثمان از جمله کسانی بود که به حبشه هجرت کرد، اما اندکی پس از هجرت به مکه بازگشت و سپس به مدینه رفت. به سبب بیماری همسرش رقیه در جنگ بدر شرکت نداشت و در جنگ احد نیز در شمار فراریان بود. به طور کلی عثمان در زمان پیامبر اسلام(ص) و در جنگ ها نقش عمده ای نداشت و جز در صلح حدیبیه که به عنوان پیک نزد مشرکان رفته بود و برخی کمک های مالی، نامی از او در تاریخ دیده نمی شود. وی در حکومت ابوبکر از اشخاص نزدیک به خلیفه بود و کاتب وی به شمار می رفت. در دوره عمر بن خطاب نیز نفوذ داشت و نماینده و سخنگوی بنی امیه بود. بعد از قتل عمر بن خطاب، عثمان از بین شورای شش نفره ای که عمر تشکیل داده بود، با قبول شرط عبدالرحمان بن عوف مبنی بر عمل به کتاب خدا، سنت پیامبر و سنت شیخین (ابوبکر و عمر) به خلافت برگزیده شد؛ چرا که حضرت علی(ع) کتاب خدا و سنت پیامبر و اجتهاد خویش را کافی شمرده و شرط عمل به سنت شیخین را نپذیرفته بود. در خلافت عثمان سرزمین های بسیاری از جمله قفقاز، خراسان، کرمان، قبرس و بخش هایی از شمال افریقا فتح شد. در روم و ایران نیز فتوحات مسلمانان ادامه یافت و یزدگرد سوم در حدود مرو به قتل رسید. بر اثر این فتوحات، ثروت ها و غنایم بسیاری به مرکز خلافت سرازیر شد. اما تقسیم ناعادلانه غنایم، در کنار بدعت های دینی، واگذاری فرمانداری شهرها به خاندان بنی امیه، بذل و بخشش های بی حساب عثمان به اعضای خاندان اموی و آزار بعضی از اصحاب بزرگ رسول خدا مانند ابوذر، عبدالله بن مسعود و عمار یاسر، از جمله عواملی بود که در بروز شورش علیه او نقش مؤثری

ص: 475

داشت. او در دوره خلافتش، خویشاوندان خود از بنی امیه و نیز کسانی که مطرودین از سوی رسول خدا بودند را در مناصب مهمی گمارد؛ از جمله مروان بن حکم را بر امور مسلط کرد. بدین سبب، بسیاری از بزرگان صحابه چون طلحه، زبیر، عمار یاسر، عبدالرحمان بن عوف و به ویژه عایشه به شکلی تند و علنی با او مخالفت کردند. رفته رفته اعتراض ها بالا گرفت و اهل بصره، کوفه و مصر علیه وی شوریدند و اصرار به عزل و استعفای او داشتند و چون مقاومت کرد درصدد قتل او برآمدند. ابتدا حضرت علی شورشیان را متفرق کرد و مقرر شد که از آن پس عثمان در کارها با صحابه مشورت، و بنی امیه را از خود دور کند. اما این پیمان شکست و حتی مخالفان و شورشیان آزار و اذیت شدند. این بار، شورشیان از خلیفه خواستند که از خلافت کنار رود، و چون او نپذیرفت به مدینه رفتند، خانه اش را محاصره کردند و پس از چند روز عده ای از شورشیان او را به قتل رساندند. مخالفان حضرت علی(ع)، از جمله طلحه و زبیر و عایشه، که خود در دشمنی با عثمان اصرار داشتند، قتل عثمان را دستاویزی برای جنگ با علی قرار دادند که به جنگ جمل انجامید. در خلافت عثمان، کار جمع آوری قرآن که در اواخر دوره پیامبر(ص) و ابوبکر انجام شده بود، به رسمیت و همشکل سازی رسید و به شکل کنونی آن ترتیب و تکثیر یافت.

عثمان در سال 35 قمری درگذشت و در روضه ای در خارج از بقیع دفن شد ولی با توسعه بقیع، این روضه جزئی از بقیع شد. گزارش دیگر درباره محل دفن عثمان اینست که یهودیان قبل از اسلام، اموات خود را محلی به نام حش کوکب که چسبیده به بقیع بود دفن می کردند. پس از مخالفت عده ای از مسلمانان جهت دفن عثمان در کنار قبر حضرت محمد(ص) او را در حش کوکب دفن کردند.

مآخذ

اندیشه صادق، بهار 1380، ص 136؛ البقیع قضیة کل مسلم، لجنة احیاء ذکری البقیع، لندن، بی تا، ص5-6؛ تاریخ تکاملی اسلام، جلال الدین فارسی، بی جا، 1356، جم-؛ دانشنامه دانش گستر، ج11، ص265؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، 1996م، ج3، ص30-44.

العدوی، سالم ← سالم بن عبدالله

العُریان، ابراهیم الرومی

العُریان، ابراهیم الرومی، صوفی مجاور حرم نبوی و مدفون در بقیع.

او

اصالتاً از روم بود ولی به مدینه آمد و بیش از پنجاه سال در مدینه مجاورت گزید و در مدرسه شیرازیه مجرد سکونت داشت. چون در تابستان و زمستان عریان بود، در بین مردم مشهور به عریان بود. همیشه بر سر کلاه پشمی داشت. در رفتار و رویه اش گرایش صوفیانه داشت.

آثار عمرانی و خوبی در مدینه بر جای گذاشت و در بین مردم به اخلاق نیکو و معاشرت مطلوب معروف بود. مدرسه ای را که ساکن آن بود، تعمیر کرد. درخت نخل در آن کاشت و وقف کرد. او مدرسه را محل تجمع نیکوکاران، اخیار و صالحان کرده بود.

او در سال 73ق در مدینه درگذشت و در بقیع دفن شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص279- 281.

العزّ الاُسوانی

العزّ الاُسوانی، از علمای مدینه و مدفون در بقیع.

الحسن بن علیّ بن سید الکلّ مشهور به العزّ الاسوانیّ از علمای مشفق مدینه بود. او را کثیر الصدقه، عابد و سالک و زاهد دانسته اند. او سال ها مجاور حرم نبوی در مدینه بود. پس از وفات در شرق قبه ابراهیم پسر رسول خدا در بقیع دفن شد. همچنین برادرش به نام زبیر در همانجا دفن شده است.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج2، ص309- 312.

عزاداری در بقیع

عزاداری در بقیع، اجرای سنت عزاداری در این قبرستان.

شیعیان در شهرهایی مثل قم، نجف و کربلا در ایام سوگواری، از قدیم دسته های عزادار سینه زنی را به آرامگاههای مقدس هدایت می کردند. اما شیعیان

ص: 476

مدینه دسته های عزاداری را به سوی بقیع حرکت می دادند. بزرگان شیعه در جلوی دستجات حرکت می کردند. اشراف و سادات مدینه هم در این دستجات حضور فعال داشتند.

بنابراین بقیع در روزهای تاسوعا و عاشورا و دیگر ایام مهم اینچنین محل تجمع دستجات عزاداری و عزاداران مدینه بود.

مأخذ

جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه و ضمیمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص127-128.

عزاداری در دوره هاشمیان

عزاداری در دوره هاشمیان، وضعیت آزادی مذهبی و برپایی مراسم در بقیع در این دوره.

خاندان هاشمیه یا هاشمیان که از خاندانهای حکومتگر حجاز و از سادات بودند، در 1948م کشور اردن تماماً به دست آنها افتاد و به نام المملکة الاردنیة الهاشمیة نام گذاری شد. سلطان حسین هاشمی و پس از او پسرش امیر عبدالله امیر و والی مدینه را تعیین می کرد و او زیر نفوذ هاشمی ها فعالیت می کرد.

امیر عبدالله پسر سلطان حسین در 1299ش از مدینه بازدید داشت. این شهر را برای او با طاق نصرت ها و انواع چراغانی ها پوشش داده بودند. با خط درشت او را به عنوان خلیفه رسول خدا معرفی کرده بودند (خاطرات سفر مکه، ص140). در آن زمان فردی به نام شریف الشخاص احمد بن منصور از طرف دولت هاشمیه به عنوان امیر مدینه و فردی دیگر به نام قائم مقام حاکم مدینه بود (همان، ص130- 131).

زوار به ویژه شیعیان و ایرانیان هر مشکلی در زیارت بقیع و دیگر بقعه ها داشتند به سراغ امیر یا حاکم می رفتند و آنان هم معمولاً به شکایات ترتیب اثر می دادند. گاه مأمورین با زائران برخوردی مطلوب نداشتند. سید احمد هدایتی در سفرنامه اش می نویسد بیست و دوم محرم 1299ق وقتی زائران در بقیع مشغول عزاداری بودند، نزدیک غروب خادمین خواستند مردم را به زور بیرون کنند و بین آنها مشاجره و منازعه رخ داد. زوار نزد قائم مقام رفتند و از سوء رفتار مأمورین شکایت کردند (ص134- 135). فردا شب اعلام شد درهای بقیع تا وقتی زائر در بقیع باشد باز است. نیز مأمورین و پلیس با چراغ های زنبوری بقیع و راه های تردد مردم را روشن کرده و تا نیمه شب امنیت مردم را پاسداری کردند. مردم هم تا ساعت 4 صبح در بقیع به عزاداری و روضه خوانی مشغول بودند (ص137)

مردم در بقیع انواع زیارت نامه ها و انواع شیوه های عزاداری اعم از فردی و جمعی و نیز برپایی مجالس روضه عمومی داشتند و آزادانه این مراسم را اجرا می کردند و کسی به آنها کاری نداشت. گزارش عزاداری و روضه خوانی زوار در بقیع را مرحوم احمد هدایتی به تفصیل در سفرنامه خودش آورده است.

مقامات ارشد شهر یعنی امیر مدینه و حاکم مدینه هم در بقیع در عزاداری شیعیان شرکت می کردند. هدایتی از قول قائم مقام (حاکم مدینه) نقل می کند که شب گذشته در عزاداری بقیع بوده و مستفیض شده است. خانه حاکم که باغچه ای مصفا بوده در ایام محرم با شرکت اهل سنت و شیعیان و نیز حضور شریف اشخاص امیر مدینه، شب ها عزاداری و مجلس وعظ و روضه خوانی بوده است (ص138). هدایتی درباره این مجالس می نویسد: قائم مقام و پسرهایش و امیرمدینه با نهایت خوش رویی و تواضع از واردین پذیرایی می کردند (همان). روضه خوان ها از عجم و عرب بودند. حتی برنامه سینه زنی هم بود. شیخ عباسعلی خراسانی آخرین واعظ و سخنران این مجلس بوده و درباره فضایل ائمه(ع)، مظلومیت ائمه(ع) و لزوم وحدت مسلمانان سخن می گفت ولی مهارت خاصی داشت و هر دو گروه شیعه و سنی را راضی نگه می داشت (همان، ص139). آقای هدایتی اینگونه اقدامات را ظاهرسازی و برای جلب زائران شیعه و ایرانیان می داند.

البته چندسال بعد هرگونه روضه خوانی و زیارت و زیارت نامه خواندن توسط وهابیون آل سعود بکلی ممنوع شد.

ص: 477

مأخذ

خاطرات سفر مکه، احمد هدایتی و محمد علی هدایتی، تهران، چاپخانه حیدری، 1343، ص128- 147.

عزای عمومی

عزای عمومی، اعلام عزا و انزجار اجتماعی در ایران پس تخریب بقیع.

با سیطره آل سعود بر نجد و حجاز و ائتلاف آنان با رهبران وهابیت، اقدامات شدید در تخریب آثار به ویژه بقیع در 1304ش/ 1342ق اوج گرفت و حتی گلوله باران شهر مدینه و تعرض به مسجدالنبی هم صورت گرفت. مردم مسلمان در نقاط مختلف جهان اعتراض هایی را به اینگونه حرکات شروع کردند؛ نیز در ایران علاوه بر عالمان و مراجع شیعه، دولت ایران و رضاخان، به عنوان رئیس الوزراء و رئیس کل قوا بخش نامه ای صادر کرد و اقدامات آل سعود را محکوم کرد. در همین بخش نامه، اعلام عزای عمومی برای یک روز در سراسر ایران شد. از اینرو روز شانزدهم صفر 1343 تعطیل شد، دستجات عزاداری در تهران به راه افتاد و با تجمع در مساجد و حسینیه ها و تکایای بزرگ جمع شدند. علمای تهران هم در همان روز در مسجد سلطانی تهران جمع شدند.

اجتماع مردم در مسجد سلطانی و در دروازه دولت چشمگیر بود، خطبا و ناطقین سخنرانی های مهیج داشتند و اقدامات آل سعود را محکوم کردند.

برخی از پژوهشگران منتقد رژیم پهلوی در ایران معتقدند، رضاشاه هیچ اقدام مناسبی در این مورد نداشت. (سیدعلی موجانی، ص28) و عامل عزای عمومی را مرحوم سید حسن مدرس دانسته و جریان را اینگونه گزارش داده اند: مدرس با اعلام عزای عمومی در شنبه 16 صفر/ 15 شهریور از مردم خواست تا در اجتماعاتی که به همین منظور تشکیل می شود شرکت کنند. به همین مناسبت در ساعت 9 صبح آن روز مجلسی در مسجد شاه (امام کنونی) بازار تهران تشکیل شد (مقاله موجانی، ص27- 28).

مآخذ

«مدرس و کمیسیون دفاع حرمین شریفین»، سیدعلی موجانی، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال 2، ش9، 1375ش، ص26- 28؛ مکتب اسلام، سال 40، ش3، ص49-50.

عسقلان ← آرامستان عسقلان

عشیه پنج شنبه

عشیه پنج شنبه، رویه رسول خدا(ص) در رفتن به بقیع در این زمان.

رسول خدا(ص) در هر فرصتی که برایشان پیش می آید به بقیع می رفت. نیز عادت داشت هر پنجشنبه به هنگام عشاء (عشیه) به قبرستان بقیع می رفت و به دعا و نیایش می پرداخت. هرچند دهخدا عشیه را شبانگاه و شب معنا کرد. ولی معنای درست آن اول شب یا همان زمانی که در فرهنگ ایرانی به مغرب معروف است، می باشد (لغت نامه، واژه عشیه). در روایات فقط واژه عشیه کنار پنجشنبه (خمیس) آمده است:

صفوان الجمال از امام صادق(ع) روایت کرد: کان رسول الله(ص) یخرج فی ملأ من الناس من اصحاب کلّ عشیة خمیس الی بقیع المدنیین (تفصیل وسائل الشیعة، ج3، ص224).

یعنی رسول خدا(ص) در میان انبوه جمعیت از اصحاب هر اول شب پنجشنبه به بقیع می رفت. در ادامه حدیث آمده: حضرت می فرمود:

السلام

علیکم یا اهل الدیار ثلاثاً رحمکم الله ثلاثاً (همان)

درود بر شما ای اهل این سرزمین (سه بار) و خداوند بر شما رحمت کند (سه بار). این روایت در بسیاری از منابع روایی مهم مثل کامل الزیارات (ص529)؛ بحار الانوار (ج99، ص296)؛ مستند الشیعه (ج3، ص320) آمده است.

فقها بر اساس این روایت، استحباب زیارت قبور در روز پنجشنبه را مطرح کرده اند (همان، ص223-224؛ جواهر الکلام، ج4، ص321).

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق،

ص: 478

ص67؛ تفصیل وسائل الشیعة، محمد بن الحسن الحر العاملی، قم، مؤسسه آل البیت، 1416ق؛ جواهر الکلام، محمدحسن نجفی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1355.

عصمت السلطنه

عصمت السلطنه، از شخصیت های قاجاری و نویسنده گزارش سفر به مکه و مدینه و بقیع.

حاجیه مهرماه خانم عصمت السلطنه دختر فرهاد میرزا در 1297ق عازم حرمین شریفین شد. پدرش فرهاد میرزا معتمد الدوله(1233-1315ق) فرزند عباس میرزا بود. فرهاد میرزا از کارگزاران و مشاهیر دولت قاجاری است. مادر عصمت السلطنه، جهان آرا خانم (درگذشت 1301ق) دختر شاهزاده محمدعلی میرزای دولتشاه بود.

عصمت السلطنه سه بار ازدواج کرد. بار اول با میرزا محمد قوام الدوله آشتیانی ازدواج کرد. او در 1290م درگذشت و در قم دفن شد. بار دوم با میرزا موسی وزیر لشکر پسر میرزا هادی آشتیانی ازدواج کرد او هم در 1298ق یعنی وقتی همسرش در سفر حج بود درگذشت. شوهر سوم او میرزا عبدالوهاب خان آسف الدوله بود. او در 1304ق درتهران درگذشت. او به دلیل داشتن پدر و شوهرهای صاحب منصبش نفوذ و اعتبار خاص داشت. و بر اثر ارتباطات با شخصیت ها، از فرهیختگی و دانش ویژه برخوردار شده بود، به طوری که در زمره معدود زنانی است که سفرنامه مکه نوشت.

عصمت السلطنه در 1297ق عازم مکه شد و از ابتدای سفر، گزارش سفرش را روزانه نوشت. مشکلات در راه، عجایب و دیدنی های در بین راه و بعداً از مکه و مدینه را گاه به تفصیل و گاه به اجمال نوشته است. وی نام سفرنامه اش را سفرنامه مکه گذاشته است.

او ابتدا به عتبات عراق رفته، سپس از راه معروف به جبل به مکه و مدینه می رود. در بازگشت هم به جده و باکشتی به شهر بوشهر، آنگاه به شیراز و تهران می رود. در جاهای مختلف به نقد فرهنگ عمومی و رفتار اجتماعی ایرانیان پرداخته است. البته سخت گیری و مشکلاتی که اهالی مکه و مدینه برای کاروان ها به ویژه شیعیان ایجاد می نمایند، را به تفصیل گزارش کرده است. حتی مراسم شور و شادی بسیاری از مردم مدینه در شب عاشورا و دف زدن و هلهله و شادی آ نان در شب شهادت امام سوم شیعیان را گزارش کرده است.

بخشی از سفرنامه درباره بقیع است و درباره «بیت الاحزان» اطلاعات سودمندی داده است.

این سفرنامه یک نسخه دارد که در کتابخانه مجلس شورا نگهداری می شود. آن را رسول جعفریان آماده چاپ نمود و در مجموعه سفرنامه های حج قاجاری منتشر کرد.

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج4، ص335-339.

عُقبَة بن عمرو

عُقبَة بن عمرو، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابومسعود عقبة بن عمرو البدری از انصار و اهل یثرب بود. به همین دلیل ملقب به انصاری شده است. اما راجع به لقب بدری برخی معتقدند اساساً او در غزوه بدر حضور نداشت ولی بسیاری از مورخین، حضور او را تأیید کرده و آن را دلیل نامیدن او به البدری دانسته اند.

او در عقبه، غزوه احد و بسیاری از حوادث مهم دوره رسالت همراه پیامبر حضور داشت. در دوره خلافت معاویه ودر سال 41 یا 42ق در مدینه از دنیا رفت و پس از مراسم در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص54.

عُقبة بن مسعود

عُقبة بن مسعود، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابوعبدالله عُقبة بن مسعود الهذّلی از کسانی است که در مکه اسلام را پذیرفتند و به همین دلیل او را مسلمان قدیمی لقب داده اند. همراه با گروهی از مسلمانان مکه به حبشه هجرت کرد. سپس به مدینه مهاجرت نمود. در غزوه احد و بسیاری از غزوات همراه رسول الله(ص) مشارکت داشت.

او در خلافت عمر بن خطاب، چشم از جهان فرو بست،

ص: 479

خلیفه بر او نماز خواند و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص54.

عقیل بن ابی طالب

عقیل بن ابی طالب، برادر حضرت علی(ع) و مدفون در بقیع.

عقیل فرزند ابوطالب و برادر حضرت علی(ع) بود. دومین فرزند خانواده بود که در سال 590 میلادی در مکه به دنیا آمد. پدرش ابوطالب از شخصیت های نام آور و بزرگ تاریخ اسلام و مادرش فاطمه بنت اسد است. و سه برادر تنی عقیل عبارت اند از: طالب، جعفر و علی(ع) که «أُمُّهُم جَمیعاً فاطمة بِنت أسد» هریک از این برادران، ده سال از دیگری کوچکتر است.

عقیل، دارای سیزده پسر و هفت دختر بود که بزرگترینش یزید نام داشت و از همین رو، وی را ابویزید خوانده اند.

عقیل

خانه ای در بقیع یا به نظر برخی بین بقیع و مسجد النبی(ص) داشته که به دار عقیل معروف بوده است. هنگامی که از دنیا رفت او را در همان خانه مدفون ساختند. بعدها بیشتر بنی هاشم نیز کنار او در همین خانه به خاک سپرده شدند. موقعیت آن در سمت چپ قبور همسران رسول الله(ص) بوده و کنار آن عبدالله بن جعفر طیار و سفیان بن حارث نیز مدفون اند. بر قبر آنان یک بقعه و گنبد قرار داشته است. البته احتمال داده اند عقیل در شام مدفون شده باشد، چون در سال های آخر عمر در شام می زیست.

اخلاقیات، شخصیت و خدمات اجتماعی: عباس بن عبدالمطّلب با اینکه پیش از جنگ بدر مسلمان شد لیکن به فرمان پیامبر(ص) برای انتقال اخبار مکه به آن حضرت، در مکه ماند و قریش در ماجرای جنگ بدر او و عقیل و چند تن دیگر را به اجبار به بدر آوردند. پس عقیل و همچنین عباس به اجبار قریش به اطراف مدینه آورده شدند تا در جنگ بدر حضور داشته باشند.

عقیل و عباس عموی پیامبر، که ناگزیر در جنگ حضور یافته بودند، هر دو اسیر شدند. هنگامی که بنا شد از اسیران فدا و عوض بگیرند و ایشان را آزاد کنند، چون عقیل مال و ثروتی نداشت، عباس به دستور پیامبر، فدای او را نیز داد و هر دو با هم آزاد شدند. عقیل بار دیگر به مکه بازگشت و در سال ششم، قبل از صلح حدیبیه مسلمان شد و در سال دوم قمری و به نظر برخی سال هشتم به مدینه هجرت کرد و پیامبر از اراضی خیبر، یکصد و چهل وسق به او داد. او در غزوه موته با برادرش جعفر شرکت نمود. و پس از مراجعت بیمار شد؛ لذا در فتح مکه و طائف، نام وی به چشم نمی خورد.

در منابع تاریخی آمده است که عقیل، عالم انساب عرب بود و در مسجد پیامبر تخت پوستی می انداخت تا بر آن نماز بگزارد. مردم پیرامون وی اجتماع کرده و از انساب و تاریخ می پرسیدند و از او بهره می بردند، لیکن چون از بدی های آنان نیز یاد می کرد، از او بد می گفتند و نسبت های ناروا می دادند.

با اینکه عباس و عقیل، به جبر و اکراه قریش در جنگ بدر حضور یافته بودند، اما پیامبر(ص) چون می خواست میان اسیران به عدالت رفتار شود به آنان فرمود: باید فدیه دهید. آنان گفتند: یا رسول الله، قلب ما با شما بوده است و ما به جبر آمده ایم، پیامبر طبق اندیشه عدالت خواهی اش فرمود: در عین حال، برای آزادی باید فدیه دهید. اینجا بود که آیه نازل شد: «یا أیها النّبی قُلْ لِمَن فی أیدیکُم مِنَ الأسری إِن یعلَمِ الله فی قُلُوبکم خیراً یؤتِکُم خیراً مِمّا أخذ منکم ویغفر لکم والله غفور رحیم». ای پیامبر، به کسانی که در دست شما اسیرند بگو: اگر خدا در دل های شما خیری سراغ داشته باشد، بهتر از آنچه از شما گرفته شده، به شما عطا می کند و بر شما می بخشاید و خدا آمرزنده مهربان است.

عقیل، از دیدگاه پیامبر(ص): پیامبر خدا، علاقه وافری به عقیل داشتند و ایشان را فردی محترم می شمردند. علی(ع) از پیامبر پرسیدند: ای فرستاده خدا، آیا شما عقیل را دوست می دارید؟ فرمود: آری، به خدا سوگند او را از دو جهت دوست می دارم؛ یکی از جهت ابوطالب؛ یعنی از آن

ص: 480

جهت که مورد علاقه ابوطالب بود، و دیگر آنکه فرزندش در راه دوستی فرزندت حسین(ع) کشته می شود و دیدگان مؤمنان بر او می گریند و فرشتگان مقرب پروردگار بر او درود می فرستند. (پیامبر چنان گریست که اشک از محاسن شریفش بر سینه مبارکش فرو ریخت)، سپس فرمود: «إلَی اللهِ أشْکُو ما تَلقَی عِتْرَتی مِن بَعدی»؛ یعنی از آنچه خاندانم پس از من می بینند، به خدا شکایت می برم.

علاقه ابوطالب به عقیل: حضرت ابوطالب، عقیل را بسیار دوست می داشت. از این رو، هیچگاه به مفارقت از او راضی نمی شد. نقل شده که در ماجرای قحطی مکه، به دلیل اینکه حضرت ابوطالب، فرزند بسیار داشت، پیامبر و عمویش عباس بر آن شدند که کفالت فرزندانش را بر عهده بگیرند. آنان پیش ابوطالب رفته، مقصود خویش را بیان کردند. ابوطالب گفت: عقیل را برایم بگذارید و در زمینه دیگران سخنی ندارم، پیامبر(ص) علی را و عباس جعفر را با خود به خانه برد و بدینسان، علی(ع) تحت کفالت و سرپرستی پیامبر درآمد. از این نقل، دانسته می شود که ابوطالب(ع) به عقیل علاقه بسیار داشته است!

میهمانی عقیل در خانه علی(ع): در دوران خلافت علی(ع) عقیل از مدینه عازم کوفه شد. عقیل بر برادرش علی(ع) وارد شد، در حالی که حضرت در صحن مسجد کوفه (برای تمشیت امور) نشسته بود، گفت: سلام بر تو ای امیر مؤمنان و رحمت و برکاتش بر تو. حضرت فرمود: سلام بر تو ای ابایزید، سپس حضرت به حسن بن علی(ع) فرمود: عمویت را به خانه ببر. حسن بن علی، عموی خویش را به خانه برد و برگشت، حضرت فرمود: برایش پیراهن و عبا و کفش وزیرجامه جدیدی بخر، و حسن چنین کرد. روز بعد عقیل بر علی(ع) در همین لباس وارد شد و گفت: درود بر تو ای امیر مؤمنان. حضرت پاسخ داد. عقیل گفت: غذای شما همان غذایی بود که در سفره شبانه دیدم، من خلافت تو را نمی پسندم. و چون توقع مادی ای که داشت برآورده نشد از نزد آن حضرت خارج شد و به سوی معاویه رفت. عقیل درخواست کرده بود که حضرت قرضش را از بیت المال ادا کند و حضرت نپذیرفت.

عقیل در حضور معاویه: هنگامی که عقیل بر معاویه وارد شد، معاویه او را فوق العاده تکریم و احترام کرد. وقتی معاویه شنید عقیل آمده، برای او جایگاهی ترتیب داد و افرادی نشستند و هنگامی که معاویه وارد شد، دستور داد صد هزار درهم به عقیل بدهند. سپس گفت: عقیل لشکر من و لشکر برادرت علی را دیدی؟ آنها را برایم توصیف کن. (معاویه تصور کرد با دادن صد هزار درهم او را خریده و زبانش را به نفع خود استخدام کرده است) عقیل گفت: روزهای لشکریان مانند روز پیامبر(ص) و شب های ایشان مانند شب های او بود، جز اینکه پیامبر در میان آنها نبود. صدایی جز صدای تلاوت قرآن از آنان شنیده نمی شد و عملی جز نماز مشاهده نمی شد.

اما لشکرگاه شام شامل گروهی از منافقان است، همان کسانی که در لیله عقبه شتر پیامبر را رم دادند و روز و شب آنها مانند روزهای تو و ابوسفیان بود؛ جز آنکه ابوسفیان در میان ایشان نیست. سپس عقیل از معاویه پرسید: آنکه در طرف راست تو نشسته کیست؟ معاویه گفت: او عمرو بن عاص است. عقیل گفت: او همان کسی است که شش نفر مدعی فرزندی او بودند! تا اینکه قصاب قریش بر دیگران پیروز شد و او را فرزند خود خواند. آن دیگری کیست؟ معاویه گفت: ضحاک بن قیس است. عقیل گفت: «وَاللهِ لقد کانَ أبُوهُ جَیدَ الأخذِ خَسیسَ النّفسِ فمن هذا الآخرُ قالَ أبوموسی الأشعری: قالَ هذا ابنُ الْمَراقة...». به خدا پدرش، دست گیرنده ای داشت ولی نفس پست و فرومایه ای. پس این دیگری کیست؟ معاویه گفت: ابوموسی اشعری است. عقیل گفت: این پسر آن زنی است که زیاد دزدی می کرد. معاویه وقتی دید اطرافیانش خشمگین شدند و می دانست که اگر نوبت به خودش برسد، بیش از آنها به او خواهد گفت؛ در عین حال گفت: «یا أَبا یزِیدَ ما تَقولُ فِی»؛ ای ابا یزید، درباره من چه می گویی؟ گفت: «دَعْ عنکَ»؛ مرا از خودت معذور دار. معاویه گفت: باید بگویی؟ عقیل گفت: آیا حمامه را می شناسی؟ معاویه گفت: حمامه کیست؟ عقیل گفت: همین اندازه بس است! درباره او

ص: 481

تحقیق کن، معاویه سراغ نسّابه شامی فرستاد. او را به حضورش آوردند. پرسید: حمامه کیست؟ نسّابه (عالم بن انساب عرب) گفت: مرا معذور داری تا بگویم. نسّابه گفت: حمامه مادر ابوسفیان است که در دوران جاهلیت، یکی از زنان فاحشه ای بود که پرچم و بیرقی بر بام خانه اش داشت. معاویه به اطرافیان گفت: ناراحت نباشید، من هم با شما مساوی، بلکه بیشتر از شما رسوا شدم.

عقیل در حضور علی(ع): عقیل که در ایام خلافت حضرت، در حضور علی(ع) بود، به آن حضرت گفت: ای امیر مؤمنان از زندگی بی تو بیزارم و برایم خوش نخواهد بود. تاریخ گواهی می دهد که عقیل ارادت فراوانی به علی(ع) داشت اما کوتاهی های اندکی هم داشت که علی(ع) در نهایت، رضایت خود از عقیل را ابراز کرده است.

داستان آهن گداخته: از داستان های جالب زندگانی عقیل، ماجرای آهن گداخته (حدیدة محماة) است، که علی(ع) خود ماجرا را شرح می دهد: به خدا سوگند برادرم عقیل را در شدت فقر و پریشانی دیدم که مقدار یک من گندم (از بیت المال) شما را از من تقاضا می کرد و اطفالش را با موهای ژولیده و پریشان دیدم که صورتشان خاک آلود و تیره بود، گویی با نیل سیاه شده بود (عقیل ضمن نشان دادن آنها به من) خواهش خود را تأکید و تقاضایش را تکرار می کرد و من هم به سخنانش گوش می دادم. گمان می کردم دینم را به او فروخته و از او پیروی نموده و روش خود را رها کرده ام. پس قطعه آهنی را در آتش گداختم. سرخ که شد نزدیکش بردم تا از درد آن عبرت بگیرد. او از سرخی اش فریاد کرد و نزدیک بود که از حرارتش بسوزد، به او گفتم: ای عقیل، مادران، در عزایت گریه کنند آیا تو از پاره آهنی که انسانی آن را به بازیچه و شوخی گداخته، فریاد می کنی ولی مرا به سوی آتشی که خداوند جبّار آن را برای خشم و غضبش افروخته می خوانی؟ آیا تو از این آتش ضعیف می نالی و من از آتش قهر الهی و جهنمش ننالم؟

عقیل کینه دشمنان علی را در دل داشت و بر عشق مولا و سرور و برادرش قلباً ثابت و استوار بود.

خانه عقیل، محل دعای پیامبر(ص): عقیل خانه ای داشت که محل دعای پیامبر هم بود و مورخان بسیاری نگاشته اند که پیغمبر(ص) بسیاری از مواقع، شب ها به خانه عقیل می آمدند و در آنجا دعا می خواندند و مناجات می کردند.

مورخ و مدینه شناس اهل سنت سمهودی به این موضوع توجه جدّی داشته و از ابن زباله، متوفای 199ق، چنین نقل می کند: «خالد بن عوسجه می گوید: شبی رو به سوی زاویه خانه عقیل دعا می کردم. جعفر بن محمد(ع) به همراه اهلش، عازم عُریض بود. مرا دید و پرسید: آیا در مورد این محل، خبر و مطلب خاصی شنیده ای؟ گفتم: نه. فرمود: اینجا محل دعای پیامبر خدا است؛ زیرا شب ها برای استغفار اهل بقیع می آمد و در اینجا به توقف می ایستاد».

او ادامه می دهد: «این خانه، متعلق به عقیل است. او و برادرزاده اش جعفر در آنجا دفن شده اند و استادم می گفت: بهتر است که مسلمانان در این محل به دعا و مناجات بپردازند. و من از افراد زیادی از اهل دعا و معنا شنیده ام که می گفتند: دعا در کنار این خانه و نزد این قبر (قبر عقیل) مستجاب است و این استجابت شاید به برکت وجود قبر عقیل و یا عبدالله بن جعفر باشد که بسیار بذل و بخشش داشت».

به این دلیل شخصیت های متعددی همچون سعد بن ابی وقاص و ابوسفیان بن حارث و دیگران وصیت می کردند که در زاویه دار عقیل دفن شوند.

وفات عقیل و دفن در دار عقیل (بقیع): عقیل در زمان پیری نابینا شد و در دوران خلافت معاویه بن ابوسفیان، در حالی که کینه او را به دل داشت و در عشق و حب علی(ع) می سوخت، دار فانی را وداع کرد و در بقیع مدفون گردید.

مآخذ

اخبار مدینة الرسول، ابن شبه نمیری، ص 154؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق، ج19، ص 301 و ج44، ص 287 و ج35، ص 118 و ج33، ص 119-200 و 202؛ پیغمبر و یاران، محمدعلی عالمی، قم، بصیرتی، 1389ق، ج4، ص 280؛ تاریخ آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص 364-365؛ تاریخ ائمة البقیع، محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، 1380، ص65؛

ص: 482

الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار صادر، بی تا، ج4، ص43-44، ص 280؛ نهج البلاغه صبحی صالح، مرکز البحوث الاسلامیة، 1395ق، ص 346؛ وفاء الوفاء، سمهودی، بیروت، دار الاضواء، 1386ق، ج2، ص 889.

نیز نک- : دار عقیل

عکس بارگاه امام صادق(ع)

عکس بارگاه امام صادق(ع)، تصویری متعلق به بقعه این امام و عمران و آبادانی بقیع در سال 1308ق.

تصویر زیبا و واضحی که در سال 1308ق/ 1891م برداشته شده و به خوبی بنای زیبای ساخته شده بر مزار امام صادق(ع) و عباس عموی پیامبر اکرم(ص) و اطراف آن را در سال 1308ق نشان می دهد.

این تصویر متعلق به دوره حکومت عثمانی ها و سیطره آنان بر مدینه النبی(ص) است؛ که قبلاً همراه با عکس دیگری از بقیع در آرشیو شخصی سلطان عبدالحمید دوم (1258 - 1336ق) نگهداری می شده و اکنون در کتابخانه دانشگاه استانبول نگهداری می شود.

نسخه ای

از این عکس تاریخی، توسط سیدعلی موجانی پژوهشگر معروف عتبات و بقاع متبرکه، تهیه گشته و به ایران آورده شد و به مجمع جهانی اهل بیت(ع) تحویل گردید که در جلسه ای به تاریخ 21 مهرماه 1388 توسط دبیر مجمع آقای محمدحسن اختری طی مراسمی از آن رونمایی شد.

این عکس از نظر تاریخی نشان نجوبی نشان می دهد که عمران و آبادانی بقیع و استقرار بارگاه هایی بر مزار مشاهیر اسلام 36 سال قبل از تخریب اماکن تاریخی بقیع (شوال 1344) چگونه بوده است. نیز گویای اهمیت و جایگاه امام صادق(ع) در میان اهل سنت و جهان اسلام می باشد.

مأخذ

گنجینه، ش31، مهر 1388، ص 34-35.

نیز نک- : تصویر تاریخی دورنمای بقیع؛ دورنمایی اسناد قدیمی بقیع

علامت نبوت ← سلمان فارسی و بقیع

علاء الدین حسین مرعشی ← حسین بن میرزا رفیع الدین مرعشی

علامة القبر ← مهراس

عَلقَمة بن وقاص

عَلقَمة بن وقاص، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابوعمر عَلقَمة بن وقاص اللیثی، در دوره رسالت و حیات پیامبر(ص)، متولد شد. برخی او را از تابعین و نه صحابه، دانسته ولی بسیاری از رجالیون و مورخین او را صحابی شمرده اند. او از عمر بن خطاب روایاتی نقل کرده است. هر چند قلیل الحدیث بوده ولی ثقه دانسته شده است.

عمرش طولانی شد و در دوره عبد الملک بن مروان(86-40)ق هم زنده بود. عبد الملک پنجمین خلیفه از سلسه امویان بود که بین سال های 65 تا 86 زمام خلافت را در دست داشت. عَلقمه در مدینه اقامت داشت و پس از وفات در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، ج11، ص250؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص55-54؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، 1995م، ج 5 و 6، ص31.

علمای روم

علمای روم، دانشمندان غرب اسلامی مدفون در بقیع.

خاندان پادشاهان عثمانی قرن ها بر مدینه و بقیع سیطره و سلطه داشتند. حاکمان و مدیران ارشد مدینه و بقیع توسط دربار عثمانی عزل و نصب و حمایت می شدند. ارتباطات و ترددهای فراوان وجود داشت، دانشمندانی از مدینه به شهرهای عثمانی برای تدریس یا تبلیغ یا دیگر امور فرهنگی می رفتند و نیز دانشمندانی از مراکز علمی عثمانی برای تدریس یا تکمیل تحصیلات به مدینه مسافرت می نمودند. بعضی از آنها به هر دلیل وفات یافته و در بقیع دفن می شدند.

مناطق و شهرهای فراوانی که قبلاً زیر سلطه دولت بیزانس بود با تلاش های عثمانی ها تصرف و جزء قلمرو عثمانی درآمد. محمد فاتح دوم از کسانی بود که قسطنطنیه و مناطقی از اروپا را تصرف کرد. دانشمندان مسلمان این مناطق یعنی غرب اسلامی را علمای روم یا علمای آاناطولی می نامند. بخشی از بقیع هم که برای دفن آنان

ص: 483

اختصاص یافته بود، به نام بخش علمای روم در بقیع شهرت یافته بود. آنا طول (اناضول به عربی)، نامی برای شبه جزیره محصور شده با دریای اژه، دریای مرمره و دریای سیاه است؛ گاه آن را آسیای صغیر می نامند. گاه دامنه این آناطولی تا اواسط اروپا پیش رفته است. در دوره عثمانی دانشمندان بسیار از آناطولی ها ظهور کردند و برخی از آنها در بقیع مدفون می باشند. شیخ محمد عراف، چلبی مصلح الدین افندی، سید ابراهیم مدنی، محمد افندی، مولانا سنان النهجی، مصطفی ابن قره، داوود و خیر الدین خضر بن امام اماسی کعبنی از مدفونین در بقیع می باشند که هویت آنان از آناطولی است.

اولیا چلبی سیاح و سفرنامه نویس ترک، مقبره های اینان را زیارت کرده و در سده 11ق گزارش نموده است.

مأخذ

الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریف احمد المرسی، القاهره، 1999م، ص152-153.

علمای شیعه

علمای شیعه، موضع گیری نسبت به تخریب بقیع توسط وهابیون حجاز.

تخریب های گسترده وهابیون در مکه و مدینه و به ویژه در بقیع و غارت همه اثاثیه و اموال بقعه های ائمه بزرگان و صحابه، واکنش شدید علمای اسلام را به همراه داشت. وقتی خبر تخریب بقیع به عراق رسید، علما و آیات عظام درس و نماز جماعت خود را تعطیل کردند.

مراجع، علما و حوزه های علمیه نیز پیوسته با ارسال نامه و مخابره ی تلگراف، خواستار برخورد قاطع با عوامل تخریب قبور اماکن متبرکه هستند. مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، تلگرافی به آیت الله شیخ محمد خالصی در کاظمین مخابره کرده و او نیز بلافاصله مسأله غارت وهابیان را به اطلاع مرحوم مدرس می رساند.

مدرس در پاسخ آیت الله خالصی نوشت: اگر لازم باشد، اطلاع دهید من با گروهی از مردم ایران حرکت خواهیم کرد.

به دنبال ارسال پاسخ مرحوم مدرس، در عراق شایع شد که مدرس از تهران حرکت کرده و حدود 200 هزار نفر نیرو آماده شد.

اما روحانیت شیعه در عرصه سازندگی و بازسازی بقیع هم فعال بوده است، هر چند موانع فراوان بوده و رهبران وهابیت اجازه نداده اند. گزارش این فعالیت ها در چند مقاله آمده است.

مآخذ

تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1385، ص 54 به بعد؛ مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، عبدالعلی باقی، ص 78و 129؛ «مدرس و کمیسیون دفاع حرمین شریفین»، سید علی موجانی، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال 2، ش9، ص28-29.

نیز نک- : روحانیون شیعه؛ سید ابوالحسن اصفهانی

علمای مدینه و تخریب بقیع

علمای مدینه و تخریب بقیع، دیدگاه فقیهان وهابی در زمینه مشروعیت تخریب آرامگاههای این قبرستان.

از وقتی که عبدالله بن بلیهد به عنوان قاضی القضات از طرف آل سعود انتخاب شد، به مدینه کوچ کرد و شروع به زمینه چینی برای انهدام کامل بقیع و دیگر آثار اسلامی در 1344ق نمود. او در مدینه برای اقشار مختلف سخنرانی می کرد و با استفاده از روش های تبلیغی مؤثر، ساخت آرامگاه بر مزار بزرگان را شرک توصیف می کرد. دیگر اقدام مهمّ او استفتا از علمای مدینه بود.

متن استفتا شامل مجموعه پرسش هایی از عالمان مدینه است. اهم این پرسش ها عبارت اند از: ساختن بنا بر روی مقابر و مسجد قراردادن قبرها آیا جایز است؟؛ اگر جایز نیست، آیا ویران کردن آنها و جلوگیری از نمازگزاردن در این مکان ها مشروع است؟ اگر این ساختمان ها در اماکن موقوفه بنا شده باشد همچون قبرستان بقیع، آیا حکم غصبی دارد؟ و آیا باید به صاحبان وقف مسترد گردد؟ نیز اعمالی که توسط برخی مردم جاهل در کنار این قبور اجرا می شود مانند بوسیدن، دعا خواندن به طرف ضریح، ضریح ساختن، چراغ روشن نمودن، نذر کردن، مس و دست کشیدن که در مشروعیت و مجاز بودن آنها شک و شبهه هست. لطفاً نظر خود را مرقوم فرمایید.

متنی در پاسخ این استفتا منسوب به علمای مدینه منتشر شد که ساختن آرامگاه بر مقابر را حرام و تخریب آنها را لازم

ص: 484

شمرده و بیان داشته است که مسجد نمودن قبرستان و نمازخواندن در آنجا صحیح نیست. نیز گفته است که ساختن ضریح، مس و دست کشیدن بر ضریح، روشن کردن چراغ، نذر و قربانی و دعاخواندن در کنار این ضریح ها حرام است. برای هر یک از این احکام هم روایاتی آورده است.

پس از انتشار این پرسش و پاسخ، علمای بی طرف مسلمان با دیده شک و تردید به آن نگاه کردند. چون ساختار متن استفتا گویای اینست که با هدف خاص و مغرضانه تدوین شده، واقعی به نظر نمی آید و ساختگی است. به نظر می رسد همان کسی که پرسش ها را نوشته، پاسخ ها را هم نوشته است. چون اوصاف و ویژگی های متنی و قلمی هر دو مشابه است. ظاهراً هر دو متن توسط خود وهابیون تنظیم شده است. اما پیش از انتشار این متون، فضا را آماده کرده بودند. مردم را نسبت به عقایدشان مردد نموده، علما را به شدت ترسانده بودند و جو وحشت و رعب را در همه جای مدینه گسترانده بودند. برخی از علما را هم با پول خریده و تطمیع نموده بودند. در این شرایط کسی اعتراض و مخالفت نکرد و لشکر وهابیون به سرعت بقیع و دیگر آثار را تخریب و غارت کردند، حتی کشتند و تجاوز کردند، بدون کوچکترین مقاومت و اعتراض.

مهم تر اینکه رهبران شیعه در نجف و دیگر مراکز شیعی از اهداف و اقدامات وهابیت بی اطلاع بودند و هیچ عکس العملی در ایام تخریب نداشتند. البته بعد از تخریب بهت زده و غافلگیرانه فریاد زدند و اعتراض کردند.

بسیاری از عالمان شیعه بر متن استفتا و جواب ها، نقدهای جدی و مفصل نوشته و منتشر کردند. یکی از این نقدها توسط آیت الله سید محسن امین از علما و مراجع تقلید جبل عامل تألیف و منتشر شد. این متن به چند زبان نیز ترجمه شده است.

مآخذ

تاریخچه... وهابی ها، سید محسن امین، ترجمه سید ابراهیم سید علوی، تهران، امیرکبیر،1391، ص336-339؛ ملاحق اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، دار التعارف، 1993م، ص125.

علوی شوشتری، عبدالمجید← زیارت ائمه بقیع(ع)

علوی، محمد

علوی، محمد، نویسنده و پژوهشگر درباره مدینة النبی و بقیع.

سید محمد علوی (یا حسین پور) متولد 1324 به دلیل علاقه به معتقدات و آداب و رسوم شیعی در ایران زمینه مطالعات و تحقیقات فراوان داشته است. او کتابی با عنوان ولایت اقربین در غدیر خم (به ضمیمه مناظرات و مختصری از تاریخ ائمه بقیع(ع) در سال 1386 (قم، انتشارات نغمات) به چاپ سپرد. این مؤلف به دفاع از عقاید شیعی پرداخته و باورهای دیگر نحله ها را رد نموده است. به ویژه به تاریخ و عقاید شیعه و نقد وهابیت می پردازد. ابتدا مفهوم شیعه و امام از نظر لغوی و اصطلاحی تعریف شده بعد دلایل و روایات مربوط به امامت حضرت علی(ع) ذکر شده است. آیه تبلیغ، آیه اکمال و آیه سؤال از جملات آیات قرآنی درباره خلافت و ولایت حضرت علی و غدیر است.

این کتاب شامل سه بخش اصلی است: بخش اول بررسی واژه های شیعه و امام، ادله امامت و فضایل معصومین(ع) است؛ بخش دوم شامل چند مناظره جالب و مستدل درباره نبوت و امامت است؛ بخش سوم با عنوان فضیلت بقیع به این مباحث می پردازد: مقبره های خانوادگی در بقیع؛ خانه عقیل؛ قبرهای فاطمه بنت اسد، امام مجتبی و دیگر بزرگان شیعه؛ استحباب و استجابت دعا در بقیع؛ سیره رسول خدا(ص)؛ تاریخ حرم ائمه بقیع(ع)؛ ساختمان ها و گنبد و بارگاه ائمه(ع)؛ تزیینات حرم بقیع؛ ضریح های ائمه بقیع؛ قبر حضرت زهرا(س) و دیدگاه ها؛ بیت الاحزان؛ زندگانی و آرامگاه حضرت حمزه(س).

مآخذ

ولایت اقربین در غدیر خم، سید محمد علوی، قم، نغمات، 1386، جم- ؛ IslamicdataBank.com.

علویه کرمانی

علویه کرمانی، از خانم های مشهور دوره قاجاریه و سفرنامه نویس برای بقیع.

ص: 485

نام کامل ایشان را در جایی نیافتیم، فقط به صورت علویه کرمانی و حاجیه خانم علویه کرمانی ثبت شده است. اهمیت اثر او در اینست که در شُمار سفرنامه های اندکی است که به دست خانم ها تألیف شده است. ولی اطلاعات چندانی درباره زندگینامه و سایر فعالیت های او یافت نشد. منبع مهمی که شامل پاره ای از اطلاعات درباره اوست، سفرنامه خودش است. او در سال 1309ق به طرف مکه و مدینه سفر کرده است. از این سفرنامه به دست می آید که او به همراه چند نفر از نزدیکان راهی سفر مکه و مدینه شده است. نام این افراد چنین است: ولیخان، همسر ولیخان، زنی به نام فاطمه و کنیزی به نام تغافل. سرگذشت هر کدام از اینها را نویسنده کم و بیش گزارش کرده است.

او ضمن برشمردن همراهان از چند نفر دیگر هم یاد کرده و اطلاعات چندان راهگشایی از آنها نمی دهد. این خانم نویسنده، در بخش نخست سفرنامه از سه تن از فرزندان خود با عنوان و نام های «نورچشمی آقامیرزا غلام حسین، و میرزا عبدالله و میرزا علی» یاد کرده است که به مشایعت او آمده اند.

عجالتاً نویسنده پس از سفر حج و عتبات، در بازگشت به ایران وقتی به قم می رسد، عوض آمدن به کرمان به تهران می رود. چون در آنجا آشنایان زیادی دارد که مهم ترین آنها به قول خودش حضرت والا حشمت السلطنه و غلامحسین خان و شماری دیگر از کسانی است که روزگاری در کرمان صاحب منصب بوده اند. علیه خانم دختر این حضرت والا، یکی از زنان ناصرالدین شاه بوده و رابطی است که حاجیه خانم را به اندرون می برده است.

بنابراین حاجیه خانم علویه کرمانی از خانواده اشراف و بزرگان کرمان بوده و نیز روابط و مناسباتی با مقامات دولتی و لشکری در تهران داشته است.

زندگی

او، وضع لباس پوشیدن و ساختار خانه او چنانکه از این سفرنامه پیدا است، اشرافی است. ولی در عین حکومتی و اشرافی بودن، متدین و اهل دعا و قرآن و زیارت نامه است. البته سیده بودن او در مذهبی بودنش مؤثر بوده است.

او در 1309ق به مدینه منوره و مکه رفته است و می نویسد روز چهارشنبه نهم محرم به بقیع مشرف شده و به زیارت حرم مطهر ائمه بقیع رفته است. از جشن و برگزاری عید در نهم و دهم محرم یعنی روز تاسوعا و عاشورا توسط گروهی از اهل مدینه هم گزارش داده است.

این اثر از جمله متونی است که به جای پرداختن به موضوعات کلی، به رخدادهای جزئی و خُرد می پردازد و از اینرو اطلاعات راهشگا و موردی و میدانی خوبی عرضه کرده است.

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج5، ص 683 - 685.

نیز نک- : زیارت بقیع در 1309ق؛ روزنامه سفر حج

علی بن ابراهیم عَجَمی جُوَیمیّ

علی بن ابراهیم عَجَمی جُوَیمیّ، عالم و فقیه شافعیِ مدفون در بقیع.

او در دهکده ای به نام جُوَیم در شیراز متولد شد. اما سال تولد او ذکر نشده است. سالهایی از عمرش را در شیراز به فراگیری علوم گذراند. فقه شافعی را فرا گرفت و از فقهای شافعی شد. در سال 853ق الزین عبد الباسط در کنار باب السلام در مدینه مدرسه باسطیه را بنا کرد و از علی بن ابراهیم دعوت کرد تا مسئولیت آن را بر عهده گیرد. چون بانی آن، مدرسه را فقط برای علی بن ابراهیم وقف کرده بود. او در این مدرسه برنامه های وسیعی برای تعلیم و تربیت شاگردان طراحی کرد تا آنجا که یکی از بهترین مدارس در مدینه شد.

او بعد از عمری تلاش و کوشش در سال 860ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج5، ص95- 97.

ص: 486

علی بن ابی طالب(ع)

علی بن ابی طالب(ع)، نخستین امام شیعیان و بر اساس یک نظر مدفون در بقیع.

با اینکه مشهور است که امام علی(ع) پس از ضربت خوردن وصیت نمود پس از شهادت در شب و مخفیانه در نقطه ای در بیرون کوفه به خاک سپرده شود؛ از بیم آنکه مبادا خوارج به پیکر آن حضرت آسیب رسانده یا آن را به سرقت ببرند. فرزندان ارشد آن حضرت یعنی امامان حسن و حسین به وصیت عمل کردند و در نجف کنونی ایشان به خاک سپرده شد. تا چند دهه کسی از جای دفن خبر نداشت تا اینکه بعدها توسط زعما و رهبران شیعه مکشوف شد.

اما برخی منابع، رأی دیگری نوشته اند و معتقدند حضرت دوست داشت در کنار فاطمه زهرا(س) در بقیع خاک شود و جسد را به مدینه آورده و در بقیع به خاک سپردند و بنابر نقلی، برای مخفی نگه داشتن قبر اصلی، به ظاهر فقط تابوتی به سوی مدینه حرکت داده شد.

احمد بن عبدالحمید العباسی (درگذشت در سده 10ق) از مدینه پژوهان مشهور می گوید نقل شده که حسن و حسین، پس از رحلت پدرشان علی بن ابی طالب(ع) جسد ایشان را به مدینه حمل کرده و در بقیع در کنار مرقد فاطمه بنت رسول الله(ص) دفن کردند.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمد انور البکری و حاتم عمر طه، مدینه منورة، مکتبة الحلبی، 1424ق/ 2004م، ص43؛ عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد بن عبدالحمید العباسی، به کوشش محمد الطیب الانصاری و حمد الجاسر، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، بی تا، ص155.

علی بن ابی طالب (ع) و بقیع

علی بن ابی طالب (ع) و بقیع، حوادث مرتبط به آن حضرت در بقیع.

بقیع در بسیاری از حوادث صدر اسلام نقش داشته است. در دوره حضرت علی(ع)، چند رخداد در ارتباط با حضرت نقل شده است. برخی از مورخین حادثه هایی که حضرت در آنها نقش داشته و در بقیع اتفاق افتاده را ثبت کرده اند (بقیع الغرقد، ص103-108).

در متون روایی و تاریخی در مواردی، از فعالیت های حضرت در بقیع گزارش شده است. برخی از این موارد عبارت اند از:

حضرت بعد از عشاء در بقیع برای ابن عباس تفسیر بسم الله می گفت (ینابیع المودة، ج1، ص214)؛ در برخی روایات آمده که حضرت، جسد فاطمه زهرا(ع) را شبانه و به دور از چشم مردم در بقیع دفن کرد؛ سپس چهل قبر مشابه و جدید ایجاد کرد که مردم نتوانند قبر فاطمه را شناسایی کنند. نیز امام علی(ع) در مقابل کسانی که می خواستند نبش قبر کنند ایستادگی کرد (بحار الانوار، ج29، ص390 و ج30، ص349)؛ علی بن ابی طالب در پاسخ اینکه چرا همسایگی بقیع را پذیرفته ای فرمود: چون بقیع سیئات را می پوشاند و آخرت را به یاد می آورد (کنزالعمال، ج15، ص759)؛ زلزله شدیدی در زمان خلافت عمر در بقیع رخ داد و با دعای آن حضرت زمین آرام گرفت (بحار الانوار، ج48، ص298 و ج41، ص272)

محمدامین امینی حوادث دیگری به حضرت علی(ع) نسبت داده که در بقیع رخ داده است (بقیع الغرقد، ص103-108).

مآخذ

بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء؛ بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق؛ کنزالعمال، المتقی الهندی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی؛ ینابیع المودة لذوی القربی، سلیمان بن ابراهیم القندوزی الحنفی، به کوشش سید علی اشرف حسینی، تهران، دارالاسوة، 1374ش.

علی بن احمد الحُریشی

علی بن احمد الحُریشی، فقیه مالکی و مدفون در بقیع.

نام کامل او را به این صورت نوشته اند: ابوالحسن علی بن احمد الحُریشی در فاس متولد و در همانجا سکونت داشت. نیز در همین شهر به کسب علوم و معارف پرداخت تا اینکه به رتبه فقاهت نائل گردید و به عنوان فقیه مالکیان خدمت می کرد.

برخی آثار تألیفی از او به یادگار مانده است همچون؛ شرح الشفاء للقاضی عیاض و شرح منظومه ابن زکری فی مصطلح الحدیث.

ص: 487

او در سال 1145ق برای مناسک حج عازم مکه شد. پس از مناسک برای زیارت به مدینه رفت اما در آنجا درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، 1995، ج4، ص259؛ معجم المؤلفین، عمر رضا کحاله، بیروت، داراحیاء العربی، ج7، ص13.

علی بن جعفر عریضی

علی بن جعفر عریضی، فرزند امام جعفر صادق(ع) و مدفون در بقیع.

علی کوچکترین فرزند امام صادق(ع) است. به هنگام تولد، پدرش رحلت نموده بود. از اینرو او نزد برادرش امام هفتم، موسی بن جعفر(ع) رشد و نمو و تربیت شده بود.

العُرَیض(به زبان محلی اهالی مدینه العُرَیض) درگذشته دهکده ای بیرون مدینه بود ولی اکنون جزء شهر مدینه شده است. همچنان سرسبز و دارای باغات نخلستان است. امام باقر(ع) عریض را خرید و پس از او در تملک امامان شیعه بود. در واقع عریض منبع و پایگاهی برای شیعیان بود.

ساکنان آنجا اغلب سادات عریضی و منسوب به علی بن ابی طالب(ع) می باشند. اما علی بن جعفر عریضی در عصری زندگی می کرد که خلافت همه راه ها را بر روی اهل بیت(ع) بسته بود و مانع هرگونه فعالیت آنان می شد؛ فقط اندکی نشر حدیث امکان پذیر بود. علی بن جعفر از همین طریق به فعالیت و نشر مکتب اهل بیت(ع) پرداخت. او در مدینه فعالیت مستمر داشت. در مسجدالنبی به ترویج حدیث می پرداخت. نیز به طور منظم به کوفه مسافرت می کرد و در آنجا مجالس حدیث بر پا می کرد. مدتی هم در قم به تدریس و ترویج حدیث پرداخت. او علاوه بر مقام علمی قابل توجه؛ دارای خصال و اخلاقیات و فضایل بسیار بوده و مهم تر اینکه مورد تأیید ائمه(ع) بود زیرا که امام صادق(ع)، امام کاظم(ع)، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) درباره او سخنان تأییدآمیز دارند.

علی بن جعفر به هنگام شهادت امام هادی(ع) زنده بوده است. با توجه به شهادت امام(ع) در 254ق در می یابیم که او بیش از یکصد سال عمر نموده است. البته تاریخ وفاتش به درستی معلوم نیست؛ همانطور که تاریخ تولدش ثبت نشده است. اما با توجه به قرائن، تاریخ تولد او را حدود 135و تاریخ وفاتش را حدود 255ق گفته اند. اقوال دیگر هم هست: مثل ذهبی و ابن حجر که وفات او را 210ق نوشته اند. برخی از شیعیان تاریخ درگذشت او را 220ق ثبت کرده اند.

اما درباره آرامگاه او هم اختلاف است. قم، سمنان و عریض سه شهری است که به عنوان محل آرامگاه او نوشته اند، مرحوم سید محسن امین و مرحوم محدث نوری مزار او در عریض را زیارت کرده و هر دو، به علاوه رفعت پاشا مقبره او را در عریض معرفی کرده اند. ایشان وجود قبه یعنی گنبد و بارگاه و آرامگاهی عالی روی مقبره او را گزارش کرده اند. (مستدرک الوسائل، ج3، ص626، اعیان الشیعه، ج8، ص177)

اما در مرداد 1381 آرامگاه علی بن جعفر در عریض و نیز مسجد، قلعه و کتابخانه منسوب به او توسط عوامل دولتی آل سعود تخریب شد(حسین واثقی، ص131). اما گزارش دیگری هست که آرامگاه و دیگر اماکن منسوب به ایشان را در شهریور 1381 تخریب کردند و پس از نبش دو قبر در یکی مقداری استخوان یافتند و در دیگری جسدی تازه بود که هر دو را با آمبولانس به بقیع منتقل کردند و در قسمت ائمه اطهار به خاک سپردند(محمد رضا نعمتی، 133).

شیخ حسین راضی از علمای احساء و شیخ حسین رضوانی مسئول بعثه رهبری در مدینه شاهد جسد سالم علی بن جعفر و انتقال آن به بقیع بودند. با اینکه هم اکنون مزار علی بن جعفر(ع) در بقیع ناشناخته است اما در قم در آخر خیابان چهارمردان،در کنار گلزار شهدا بقعه و بارگاه قدیمی ای به نام علی بن جعفر(ع) هست که از قدیم علاقه مندان به اهل بیت آنجا را زیارت می کنند. علامه محمد تقی مجلسی همان را مقبره علی بن جعفر(ع) می داند ولی پسرش محمد باقر آن را نفی کرده است. نیز در بیرون شهر سمنان، آرامگاهی به نام علی بن جعفر هست. به

ص: 488

احتمال زیاد این آرامگاه ها متعلق به فرزند یا نوادگان علی بن جعفر یا فردی همنام او از امامزادگان می باشد.

مآخذ

الارشاد، شیخ مفید، قم، کنگره شیخ مفید، ج2، ص214؛ بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، دارالوفاء، ج26، ص215 و ج96، ص375، ج63، ص202، ج48، ص100، ج48، ص20، ج50، ص36؛ تاریخ قم، ص224؛ دائرةالمعارف تشیع، تهران، محبی، ج2، ص458-459؛ رجال نجاشی، به کوشش علامه امینی، ص176؛ «عریض نزهتگاه امامان و مقبره علی بن جعفر»، حسین واثقی، میقات حج، ش41، پاییز1381، ص131-143؛ «علی بن جعفر پاسدار حریم ولایت»، میقات حج، ش44، تابستان1382، ص126-136؛ مرآت الحرمین، رفعت پاشا، ج1، ص427؛ اعیان الشیعه، ج8، ص177؛ مسائل علی بن جعفر، به کوشش حسینی جلالی، قم، آل البیت(ع)؛ مستدرک الوسایل، چاپ سنگی، ج3، ص626؛ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، قم، دلیل ما، ج3، ص439.

علی بن حسین(ع)

علی بن حسین(ع)، چهارمین امام شیعیان و مدفون در بقیع.

ایشان ملقّب به زین العابدین، سیدالسّاجدین و سجاد و دارای شهرت و کنیه ابومحمد علی بن حسین بن علی و از امامان دوازده گانه شیعیان، و ششمین معصوم از چهارده معصوم است. امام سجاد(ع) در مدینه متولد شد و دوره کودکی خود را در مدینه گذراند و حدود دو سال از خلافت جدش امام علی(ع) را درک کرد و پس از آن ده سال شاهد حوادث دوره امامت عمویش امام حسن(ع) بود. پس از شهادت امام حسن(ع)، در دوره امامت پدرش امام حسین(ع) در کنار او بود. در محرم 61ق، همراه با فرزندش محمدباقر(ع)، در جریان قیام و شهادت پدرش در واقعه کربلا حضور داشت. آن حضرت در روز عاشورا بیمار و بستری بود و به همین سبب دشمن از کشتن او چشم پوشید. نقش عمده امام سجاد(ع) در نهضت عاشورا، پیام رسانی خون شهیدان کربلا و حفظ دستاوردهای آن از تباه شدن و تحریف بود. این رسالت، در قالب ایراد خطبه ها و روشنگریها توسط آن حضرت و عمه اش زینب(س) انجام گرفت. پس از شهادت امام حسین(ع) که امامت شیعیان به او رسید، همراه با دیگر اسیران کربلا به کوفه و از آنجا به شام برده شد. در کاخ یزید خطبه بسیار مهمی ایراد کرد. سخنان امام در بارگاه یزید، چنان یزید را به خشم آورد که دستور کشتنش را داد، ولی حضرت زینب(س) مانع از آن شد. امام در مدینه بسیار مورد احترام بود و همگان به بزرگ منشی، خوش خلقی، علم و پرهیزگاری آن حضرت اذعان داشتند. امام زین العابدین پس از 35 سال امامت، با دسیسه ولید بن عبدالملک، در سال 95ق به شهادت رسید و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. آن حضرت از همسران خود فرزندان بسیار داشت که معروف ترین آنها امام محمد باقر(ع) و زید بن علی بودند. امام سجاد(ع) به زهد، حلم و پارسایی، و دستگیری از فقیران و نیازمندان شهرت داشت. امام را سجاد (به معنی بسیار سجده کننده) و ذوالثفنات (ثفنه به معنی پینه زانو و سینه شتر است) می گفتند، زیرا زانوها و دیگر سجده گاه های آن حضرت به سبب سجده های زیاد پینه بسته بود. او فاضل ترین و دانشمندترین مرد زمان خود بود. از جمله آثار او صحیفه سجادیه و رساله حقوق است. صحیفه سجادیه مشتمل بر 54 دعا درباره دقیق ترین و عمیق ترین معارف الهیه است و از فرط زیبایی و محتوای دعاها زبور آل محمد لقب گرفته است. رساله حقوق نیز رساله ای در قواعد اخلاقیات فردی و اجتماعی مشتمل بر 50 حق است که رعایت آنها ضروری است. تاکنون ترجمه های فراوان شروح مفصل و متعددی بر صحیفه سجادیه و رساله حقوق نوشته شده است.

ایشان در تفسیر قرآن، عرفان، اخلاق، در فقه و احکام و علوم دیگر، اعلم زمان خود بود. قبرستان بقیع متبرک به مجموعه ای از چنین شخصیت ها است و بزرگی و اهمیت آنان بر اهمیت بقیع هم می افزاید.

آن امام از نظر عرفان و معنویت به اندازه ای تقرب پیدا کرده بود که از بس نماز می گزارد پاهایش ورم می کرد. تواضع و صبرش تا جایی بود که او را راهب اهل بیت لقب دادند، از سوی دیگر نه تنها سربار دیگران نبود و کارهای خود را خود انجام می داد، بلکه به دیگران نیز

ص: 489

خدمت می کرد. خادمه اش روایت کرده که هیچ وقت نمی گذاشت برای او غذا ببرم یا رختخواب بگسترم. هرگز در رسیدگی به مردم و تأمین نیازهای نیازمندان بی توجه نبود؛ روایاتی هست که به موجب آن امام در تفقد حال فقرا و مسکینان شهر مدینه کوشا بود و کوچکترین غفلتی نداشت. بنا بر روایتی پس از مرگ او بر پشت مبارکش اثر کیسه های خواربار و طعام را که به خانه بیوه زنان در شبها حمل می کرد مشاهده کردند. یونس بن بکیر از محمد بن اسحاق مؤلف سیره پیامبر(ص) روایت می کند که جماعتی از مردم مدینه نمی دانستند معاششان و زندگیشان از کجا تأمین می شود زیرا کسی شبها معاش آنها را به در خانه شان می برد. پس از وفات امام چون کسی چیزی به در خانه شان نبرد معلوم شد که آن شخص امام زین العابدین بوده است. بنا بر روایت دیگر آن حضرت معاش صد خانه را تأمین می فرمود.

شاهد مراتب فضل و دانش آن حضرت صحیفه سجادیه و رساله الحقوق است. صحیفه سجادیه یا صحیفه کامله، مجموعه دعاها و مناجات آن حضرت است که آن را انجیل آل محمد نیز گفته اند و دارای مضامین و نکات عالی معنوی است و در مناسبات خاص گفته شده است. این ادعیه در میان شیعه بسیار معروف است و مؤمنان با خواندن آن در مواضع و مناسبات مخصوص تقرب می جویند و تیمن و تبرک می کنند. این کتاب بارها چاپ شده است و بعضی از علمای شیعه از جمله سیدعلی خان مدنی و شیخ بهاءالدین عاملی آن را شرح کرده اند. شیخ حر عاملی مستدرکی بر آن به عنوان الصحیفة الثانیة السجادیة نوشته است. مستدرک دیگر از میرزا عبدالله افندی اصفهانی صاحب ریاض العلماء است که نام آن را الدرر المنظومة المأثورة گذاشته است و به الصحیفة السجادیة الثالثه معروف است. صحیفة سجادیة چهارم را حاج میرزا حسین نوری (متولد 1325ق) ترتیب داده است است که مشتمل بر هفتاد و هفت دعا است. پس از او سید محسن امین مؤلف اعیان الشیعة مستدرکی با عنوان «الصحیفة السجادیة الخامسة» را ترتیب داده است. به گفته مؤلف الذریعة این صحیفه مشتمل بر صحیفه سوم و چهارم با اضافه پنجاه و دو دعا است. مستدرکات دیگری هم بر صحیفه فراهم کرده اند که مجموع دعاهای آن امام را به بیش از 200 دعای کوتاه و بلند می رساند و ترجمه هم شده اند.

امام

سجاد(ع) در سال 95ق به دستور خلیفه اموی مسموم و به شهادت رسید. شخصیت جذاب و مقبول او، باعث شد پس از رحلت هم بر مزارش آرامگاه و بارگاهی بنا کنند. بسیاری از سیاحان و مورخان از بنای قبه رفیع و باشکوهی بر مزارش یاد کرده اند. به طوری که حتی هم اکنون نیز آثار و بقایای چنان بنایی نمایان و از سایر بقیع متمایز است.

مآخذ

البقیع قضیة کل مسلم، لندن، بی تا، ص 5-7؛ تاریخ آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص 362؛ تاریخ المدینة المنورة، ابن شبه النمیری، به کوشش محمد شلتوت، بیروت، دارالتراث، 1410ق، ج1، ص 127؛ دائرةالمعارف تشیع، تهران، بنیاد خیریه فرهنگی شط، 1372، ج2، ص 355-356؛ الذریعه، آقابزرگ تهرانی، ج13، ص 345 و ج15، ص18؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج4، ص 393.

علی بن محمد بن عبداللّه ← دَماصیّ، علی بن محمّد

علی بن محمد بن علی زرندی حنفی مدنی

علی بن محمد بن علی زرندی حنفی مدنی، از مشاهیر حنفی و مدفون در بقیع.

ابو الحسن، علی بن محمد بن علی بن یوسف مشهور به قاضی نور الدین و منسوب به انصاری حنفی مدنی و زرندی است. او در 775ق متولد شد. در خردسالی پدرش را از دست داد و نزد عمویش قاضی زیّن عبدالرحمن بزرگ شد و به فراگیری علوم شرعی پرداخت. پس از فوت عمویش در 817ق متولی قضاوت در مدینه شد. او را امامی عالم، بارع، متدین و متبحر در علوم و ادبیات عرب، علوم حدیث و قرآن دانسته اند. شاگردان بسیاری نیز تربیت کرد. بالاخره پس از عمری تلاش و خدمت در 823ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج5، ص163- 165.

ص: 490

علی بن محمد بن محمد خشبی مدنی

علی بن محمد بن محمد خشبی مدنی، از علمای شافعی و مدفون در بقیع.

ابو الحسن علی بن محمد بن محمد بن یحیی، ملقب به النور، الخشبیّ و المدنی از علمای مدینه است. علوم شرعی را در مدینه فرا گرفت، سپس به تربیت شاگردان پرداخت. بالاخره در جمادی الاول 775 بر اثر بیماری درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج5، ص174- 175.

علی حسین

علی حسین، مسافر حرمین شریفین، مؤلف سفرنامه منازل قمریه و گزارش نویس درباره بقیع.

سید علی بن حسین بن السید خیرات علی از شخصیت های هندی شیعه است. او به «مولانای بزرگ» و سید علی حسین شهرت داشته است. در 9 شوال 1310ق درگذشت و در مقبره خانوادگی در شهر زنگی پور به خاک سپرده شد. وی پس از تحصیلات نزد استادان برجسته در زنگی پور به عنوان عالم شیعه هندی مشهور شده و در شعبان 1289ق راهی عتبات و حج شد. او مشاهدات خود را می نوشت و سفرنامه ای به نام منازل قمریه فی سوانح سفریه عرضه نمود. مسیر سفرش از بمبئ به سمت بصره و از آنجا به سوی عتبات بوده است. پس از اقامت چند ماهه در عتبات عراق به حرمین عزیمت کرده است. بازگشت او از همین مسیر بوده و در 1290ق سفر او به پایان رسیده است. رسول جعفریان پس از تصحیح این سفرنامه، آن را در مجموعه سفرنامه های مکه قاجاری منتشر کرده است. بخشی از این سفرنامه درباره بقیع است و در مقاله مستقلی آورده شده است.

مأخذ

سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ج2، ص 613 به بعد.

نیز نک- : قبرهای بقیع، نوشته علی حسین

عمادزاده، حسین ← تاریخ جغرافیایی مکه معظمه و مدینه طیبه.

عمارة قبور النبی و اهل بیته

عمارة قبور النبی و اهل بیته، کتابی درباره آرامگاه ها و بقعه های معصومین(ع) و علل مخالفت وهابیت با آنها.

آیت الله شیخ محمد سند در 1382ق در بحرین متولد شد. پدرش تاجر و مذهبی بود. به دلیل نبوغ و استعداد مطلوب، پنج سالگی دبستان را شروع و در پانزده سالگی دبیرستان را به پایان برد. با بورس تحصیلی به لندن رفت تا در دانشکده دیویدگیم در رشته مهندسی تحصیل نماید و ظرف یک سال فارغ شد. چون دغدغه ذاتی او دفاع از عقاید شیعه بود، به حوزه علمیه قم آمد و دروس سطح را در چهار سال به پایان رساند و به دروس خارج استادان بزرگ راه یافت. اکنون مشغول تدریس و کارهای فرهنگی و تألیف کتاب و مقاله است.

این کتاب در اصل درس گفتار های آیت الله شیخ محمد السند است که توسط یکی از شاگردانش به نام ابراهیم حسین البغدادی تحریر و به صورت کتاب حاضر عرضه شده است.

این کتاب شامل چهارفصل و یک ضمیمه است. فصل اول ادله عام قرآنی برای مشروعیت توسل، نذر، توجه به رسول خدا(ص) و اهل بیتش و استشفاء از آنان است. فصل دوم ادله خاصی مطرح شده در قرآن در موارد فوق را می آورد. فصل سوم آرامگاه سازی و ساختن عمارت بر قبور را در روایات بررسی می کند. حکم حرمت بناسازی آرا که وهابیون گفته اند را نقد کرده است. فصل چهارم درباره وجوب و ضرورت ساختن عمارت بر قبر رسول خدا و دیگر اهل بیتش است. بیش از ده دلیل از قرآن و سیره آورده که ساختن آرامگاه بر مقابر معصومین(ع) واجب است.

اما در ضمیمه، فتوای وهابیون به حرمت قبور و لزوم تخریب آنها را آورده و به نقد آن می پردازد. در ادامه گزارشی از سیره نبوی از رفتن به بقیع و احترام به قبور آورده و این سیره را با شیوه و رویه وهابیون در برخورد با بقیع مقایسه می کند. و بالاخره در پایان مقابری که تخریب کرده اند و ظلم و جوری که به آثار و فرهنگ اسلامی نموده اند را معرفی می کند.

در واقع این کتاب در نقد مبانی فکری و عقیدتی تخریب

ص: 491

بقیع است و در مقابل ادله دفاع از بقیع را مطرح و بررسی دقیق نموده است. مؤلف نخست به روایات درباره سیره رسول خدا(ص) در زمینه بقیع را آورده و به شرح و توضیح آنها می پردازد. مثل روایات درباره استغفار حضرت برای اهل بقیع، سپس به مشاهد و مقابر بزرگان در بقیع پرداخته و پس از معرفی آنها، اقوال و روایات در این باره را آورده است؛ آنگاه فتوای وهابیون مبنی بر تخریب بقیع را از جهات مختلف بررسی و نقادی می کند.

مآخذ

عمارة قبور النبی و اهل بیته، محمد السند، تقریر ابراهیم حسین البغدادی، بیروت، الامیرة للطباعة و النشر، 2010م/ 1431ق، ص 167- 196؛ فصلنامه امامت پژوهی، شماره 2.

عمدة الاخبار فی مدینة المختار

عمدة الاخبار فی مدینة المختار، کتابی به زبان عربی درباره مدینه منوره و بقیع از سده 10ق.

احمد بن عبدالحمید العباسی (درگذشت سده 10ق) این کتاب را تألیف کرده است. از تاریخ تولد و وفات عباسی و زندگینامه او خبری نیست. حتی منابع زندگی نامه ای عمومی مثل الاعلام زرکلی از او خبری نداده اند.

اما کتاب عمدة الاخبار از هر نظر قابل توجه است. مؤلف به روش علمی و با اتکا بر ضوابط منطقی تاریخ نگاری این اثر را آماده انتشار نموده است. چند نویسنده و پژوهشگر مشهور مثل احمد بن ابراهیم الغزاوی، امیر شکیب ارسلان، محمد حسین بک هیکل و سید اسعد درابزونی حسینی بر این کتاب تقریظ و مقدمه نوشته اند اما هیچکدام اطلاعات جامعی درباره مؤلف عرضه نکرده اند.

ناشر چاپ مدینه را چهارمین نوبت نشر این اثر دانسته است. بر اساس برخی قرائن چاپ نخست آن در 1359ق بوده است. گویا چاپ نخست از روی یک نسخه آماده شده است.

این کتاب شامل پنج باب است: فضیلت زیارت و آداب آن؛ تاریخ مدینه منوره، اسمای مدینه؛ فضایل این شهر در احادیث مأثور؛ اماکن، مساکن، معاهد، مساجد، مشاهد، خانه ها و دیگر اماکن و بخش های شهری.

بخش هایی از این کتاب درباره بقیع و رخدادهای مرتبط به این قبرستان است.

سرفصل های مرتبط به بقیع عبارت اند از: ذکر مقبرة البقیع (ص148 تا 160)؛ مسجد البلغه (ص175)؛ مسجد الاجابة (ص176)؛ مسجد البقیع (ص186)؛ زیارة البقیع و آدابها (ص30). هر یک از این بخش ها به صورت یک مقاله مستقل عرضه خواهد شد. مسجد البلغه ذیل مسجد بنی ظفر آمده و زیارة البقیع و آدابها ذیل استحباب زیارت شبانه بررسی شده است.

مأخذ

عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد بن عبدالحمید العباسی، به کوشش محمد الطیب الانصاری و حمد الجاسر، مدینه منوره، المکتبة العلمیة، بی تا، جم- .

نیز نک- : بقیع در سده دهم؛ مسجد بنی ظفر؛ مسجد الاجابة، مسجد البقیع.

عمر الزواویّ

عمر الزواویّ، از علمای ساکن مدینه و مدفون در بقیع.

ابو حفص عمر الزواوی تبارش از مغرب بودند و از مغرب به مدینه مهاجرت کرد. تاریخ هجرت او مشخص نیست. پس از تحصیل، او را فقیه و عالم و پس از سیر و سلوک او را عابد صالح نامیده اند.

او در مدینه در رباط دکاله سکونت داشت. با قناعت، صبر و زاهدانه زندگی می کرد. پس از فوت، در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج5، ص355.

عمر بن ابوسلمه مخزومی

عمر بن ابوسلمه مخزومی، راوی، از تابعین و مدفون در بقیع.

عمر(عمرو) بن ابوسلمه عبدالله بن عبدالاسد در سال 2ق در مدینه منوره متولد شد. در علوم حدیث خبرویت داشت، احادیث فراوانی از رسول خدا(ص) نقل کرده است. حدیث کساء، حدیث غدیرخم و حدیث ائمه اثنی عشر از طریق او نقل شده است.

شهرت و کارآیی او به دوره پس از رحلت رسول اکرم(ص) به ویژه در دوره خلافت امام علی(ع) باز

ص: 492

می گردد، چون از یاران فعال و مشهور و ثقه ایشان بوده است. او در جنگ جمل حضور داشت.

سپس توسط حضرت به ولایت بحرین منصوب شد. پس از مدتی به امر ولایت فارس تعیین گردید.

پیش از نبرد صفین، امیرالمؤمنین از او خواست در جنگ صفین مشارکت داشته باشد و آماده جنگ شود. امام در نامه ای به او، الفاظ و عبارات زیبایی به کار برد و فرمود تو کسی هستی که پشتم به تو گرم است و موجب تقویت سپاه اسلام می شوی.

عمر ولایت بحرین را به دیگری سپرد و به سوی کوفه آمد. نیز در زمان امام حسن(ع) فعال بود. از شاهدان صلح بین معاویه و امام حسن(ع) بود. بالاخره در سال 83ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

اسدالغابة، ابن اثیر، بیروت، دارالفکر، 1409ق، ج1، ص490؛ الاصابة، ابن حجر عسقلانی، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، 1415ق، ج4، ص487؛ انساب الاشراف، بلاذری، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دارالفکر، 1417ق، ج2، ص386؛ الخصال، شیخ صدوق، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، 1416ق، ص477؛ سبل الهدی، محمد بن یوسف صالحی، به کوشش عادل احمد، بیروت، 1414ق، ج11، ص444؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، 1418ق، ج3، ص8؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، نجف اشرف، 1376ق، ج3، ص196 و ج2، ص228.

عمر بن خطاب، آرامگاه خانوادگی ← آرامگاه خانوادگی عمر بن الخطاب

عمران ← آبادانی بقیع

عمران بقیع در دوره اتابکان ← الجواد اصفهانی

عمران بقیع در دوره سلاجقه ← سلجوقیان

عمربن عبدالعزیز

عمربن عبدالعزیز، خلیفه اموی و آبادگر بقیع.

عمر بن عبدالعزیز بن مروان بن الحکم بن ابی العاص در مدینه به سال 62 متولد شد. به وصیت پسرعمو و خلیفه پیشین، سلیمان بن عبدالملک در سال 99ق به حکومت رسید و تا هنگام مرگ یعنی 101ق در مسند خلافت حضور داشت. او در میان خلفای اموی خوشنام است و دوره کوتاه خلافتش، با حوادث بسیار و اصلاحات فرهنگی و اجتماعی همراه بود. بدعت اموی لعن بر امام علی (ع) در منابر را ممنوع کرد. این رسم از زمان معاویه و با تأکیدات او برقرار شده بود. این خلیفه فدک را نیز به فرزندان زهرا (س) بازگرداند. پرداخت حقوق بنی هاشم، اجازه کتابت حدیث و چندین اقدام دیگر از اقدامات او است.

از جمله کارهای نیک او برکنار کردن کارگزاران فاسد و گماشتن امیران لایق و بازسازی و عمران شهرها و روستاها است. او بقیع را با اجرای طرح های عمرانی، آباد کرد. از جمله خانه زید بن علی و خواهرش خدیجه را که در بقیع بود خرید و پس از تغییر کاربری از مسکونی به قبرستان تبدیل کرد و آنجا را آرامگاه خانوادگی عمر بن خطاب قرار داد و «مقبره آل عمر و بن خطاب» نامید. این خانه را یک هزار و پانصد دینار خرید و مبلغی فراوان خرج ساختمان آن نمود و خود پس از درگذشت در همانجا دفن شد. مادر این خلیفه نوه عمر بن خطاب بود و خودش از نبیره های عمر بن خطاب محسوب می شد.

مآخذ

تاریخ امراء المدینة المنورة، عارف احمد عبدالغنی، دمشق، دار کنان، 1996م، ص86-87؛ دانشنامه دانش گستر، ج11، ص440؛ الدرة الثمینة، ابن نجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس بن شکر، مدینه منوره، مرکز بحوث و الدراسات، 1427ق، ص264-265.

عمرو بن ابی سَرح

عمرو بن ابی سَرح، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابوسعید عمرو بن ابی سَرح القرشی در مکه اسلام را پذیرفت، از اینرو او را قدیم الاسلام دانسته اند. جزء گروهی بود که ظلم و ستم قریش در مکه را نتوانست تحمل کنند و به حبشه مهاجرت کردند. در غزوه بدر و بسیاری از دیگر غزوات مشارکت فعال داشت.

او در دوره خلافت عثمان بن عفان، چشم از جهان فرو بست و در بقیع به خاک سپرده شد.

ص: 493

مأخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص53.

عَمرو بن امیه

عَمرو بن امیه، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابواُمیه عَمرو بن خویلد بن امیه الضَمَریّ پس از غزوه احد، مسلمان شد. او از بنی ضمرة بود. قبل از آن، در جنگ های بدر و اُحد در لشکر مشرکین شرکت داشت.

پس از مسلمان شدن فعالانه در امور اجتماعی و دینی مشارکت داشت. به همین دلیل رسول اکرم(ص) در امور مختلف به او مأموریت می داد.

پس از رحلت حضرت، خلیفه اول، ابوبکر و خلیفه دوم، عمر به او مأموریت هایی محول می کردند.

او در مدینه اقامت داشت. بالاخره در زمان خلافت معاویه بن ابی سفیان درگذشت. پس از وفات در بقیع دفن شد. یک نظر هم این است که او در حِمص اقامت داشت.

مأخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص53؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، 1995م، ج 3 و 4، ص443- 444.

عَمرو بن حزم

عَمرو بن حزم، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابو ضحاک عَمرو بن حزم انصاری در پانزده سالگی در غزوه خندق شرکت داشت. رسول اکرم(ص) پس از اینکه قابلیت ها و توانایی های او را مشاهده کرد، او را به عنوان مبلغ و مسئول امور دینی نجران منصوب کرد. وظیفه او افزایش آگاهی های دینی مردم، آموزش قرآن کریم و اخذ صدقات بود.

قبل از او خالد بن ولید به این منطقه اعزام شده و ندای اسلام را به آنجا رسانده بود. او در سال 51ق وقتی که عمرش شصت و چند سال بود، چشم از جهان فرو بست و در بقیع دفن شد.

مأخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص53-54؛ مدینه شناسی، سید محمد باقر نجفی، تهران، مشعر، 1385، ج1، ص517.

عَمری

عَمری، رهبر شیعیان مدینه در سده چهاردهم و مدفون در بقیع.

آیت الله

عَمری رئیس شیعیان مدینه در بهمن ماه 1389 چشم از جهان پوشید. او با مدیریت و حوصله فراوان در طول سالها در جهت حفظ و تقویت جامعه شیعیان مدینه تلاش کرد و در ارتقا و بهبود وضعیت دشوار آنان موفق بود. عرف مدینه در دفن اموات اینگونه است که اهل سنت می توانند، اموات خود را در بخش اهل سنت یا در جوار مقابر اهل سنت دفن کنند؛ همچنین شیعیان می توانند اموات خود را مثلاً در جوار ائمه بقیع دفن نمایند. از نظر مدیریت قبرستان بقیع این عرف پذیرفته شده است و دیگر شیعیان را هم روزانه در محدوده مقابر شیعی دفن می نمایند. از اینرو وقتی آیت الله عَمری در بهمن 1389 رحلت کرد او را در جوار ائمه بقیع دفن کردند.

مأخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1391، ص349

عمقه

عمقه، کوچه ای داخل بقیع بین دو بخش آن.

کوچه عمقه یا زقاق العمات، بین بقیع العمات یعنی قسمتی که عمه های رسول اکرم(ص) در آن دفن شده بودند، و مقابر قسمت جنوبی و جنوب غربی که آن را بقیع کبیر می نامیدند، بود و آنها را جدا می کرد. در واقع این کوچه شمال و جنوب را از یکدیگر جدا می کرد. اما در سال 1373ق این کوچه را حذف کرده و دو قسمت بقیع را به هم وصل کردند. اکنون به نام درب صیران یا باب الجمعه یا باب الصیران خوانده می شود.

مآخذ

البقیع: قصة تدمیر آل سعود، یوسف الهاجری، بیروت، 1411ق، ص 34؛ بقیع الغرقد، محمد انور بکری، مدینه، مکتبة الخانجی، 2004م، ص21.

عویم بن ساعده

عویم بن ساعده، از اصحاب رسول خدا(ص) و مدفون در بقیع.

ص: 494

ابن سعد نام کامل او را اینگونه ثبت کرده است: عُویم بن ساعدة بن عائش بن قیس مکنی به ابوعبدالرحمن. او از انصار فعال بود و در جریان دعوت و مهاجرت رسول خدا به مدینه نقش فعال داشت. در انعقاد پیمان عقبه بین نمایندگان مردم مدینه و پیامبر(ص) و تجمع افراد آن گروه در عقبه شرکت فعال داشت. پس از مهاجرت آن حضرت به مدینه با همه امکانات در خدمت رسانی به مسلمانان کوشید. و درنبردهای بدر، احد و خندق حاضر بود.

پیامبر بین او و حاطب بن ابی بلتعه، عقد اخوت بست. پس از رحلت آن حضرت هم در راه ترویج اسلام کوشا بود. بالاخره در دوره خلافت عمر بن خطاب در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد. او دو فرزند به نام عتبة و سوید داشت. سوید در جریان کشتار حره به شهادت رسید و او نیز در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دارالکتاب العربی، 1987م، ج8، ص174؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، 1995م، ج 3 و4، ص242؛ مدینه شناسی، سید محمدباقر نجفی، تهران، مشعر، 1385، ج1، ص519.

العیاشی، عبداللّه بن محمد

العیاشی، عبداللّه بن محمد، مسافر به مدینه منوره و بقیع و نویسنده مشاهدات و خاطرات خود در سفرنامه ای به نام رحلة العیاشیة.

عبدالله بن محمد بن ابی بکر العیاشی مکنی به ابوسالم و مشهور به العیاشی و عبدالله العیاشی در 1037ق/ 1090ق در فاس زاده شد. او از قبیله ای از نژاد بَربَر به نام آل عیاش بود که در صحرای منطقه اهواز در شهر سجلماسه استقرار داشتند. عیاشی سفر به ویژه سفر به شهرهای مذهبی را خیلی دوست می داشت. چندین سال از عمرش به سفر گذشت و دیده ها و شنیده های خود را در سفرنامه ای به نام الرحلة العیاشیة یا رحلة العیاشی یا ماء المواد نوشت. این کتاب در دو جلد چاپ شده است. کتاب های دیگری هم دارد که اغلب منتشر نشده و خطی است.

عیاشی در سال 1073ق به مدینه منوره و بقیع رفته و مشاهدات خود را به تفصیل در کتاب رحلة العیاشی آورده است. او در 1090ق/ 1679م درگذشت.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، 1986م، دار العلم للملایین، ج4، ص 129؛ صفوة من انتشر من اخبار صلحاء القرن الحادی عشر، محمد صغیر الإقرانی، چاپ سنگی، بی جا، بی تا، ص 191؛ فهرس الفهارس و الاثبات و معجم المعاجم، محمد عبدالحی بن عبدالکبیر الادریسی الکتانی، فاس، 1346-1347ق، ج2، ص 211؛ الیواقیت الثمنیة فی اعیان مذهب عالم المدینة، محمد بشیر ظافر الازهری، مصر، 1324ق، ص 178.

نیز نک- : سفرنامه عیاشی؛ مشاهدات عیاشی در بقیع

عید، برگزاری نماز

عید، برگزاری نماز، برپایی نماز توسط رسول خدا(ص) به هنگام عید در بقیع.

رسول خدا(ص) به مناسبت های مختلف به بقیع می رفت. وقتی کسی فوت می کرد برای نماز میت یا به هنگام عید، برای تجمع مردم و برپایی نماز و نیایش یا جهت استغفار برای اموات به بقیع می رفت و این نشانگر اهمیت بقیع بوده است. در روایاتی تصریح شده که رسول اکرم(ص) در اعیادی که در مدینه حضور داشت برای برگزاری نماز عید که ترجیح می داد خارج از شهر و در فضای باز باشد، مردم را به تجمع در بقیع فرا می خواند و با برپایی نیایش و نماز بقیع را نیز تکریم و احترام می فرمود.

مآخذ

بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1363، ج22، ص466 و ج18، ص130؛ مجله میقات حج، ش58.

عین الملک ← هویدا، حبیب الله

ص: 495

غ

غارت اموال

غارت اموال، سرقت و بردن اموال منقول مثل تزیینات، جواهرات، طلاجات از بقیع.

آل سعود در 1205ق حملات برای تصرف مکه و مدینه را آغاز کردند؛ اما در 1220 و 1221ق توانستند مکه و مدینه و اماکن مقدس این دو شهر را به طور کامل تصرف کنند. روش آل سعود و وهابیون اینگونه بوده که هر جا وارد می شدند سه اقدام را شروع می کردند: کشتار وسیع مردم و قتل عام؛ غارت و بردن اموال؛ و بالاخره تخریب اماکن بر جای مانده.

آنان

در 1221ق، مدینه و به تبع آن بقیع را کاملاً تصرف کردند و همین کارها را در مقیاس وسیع انجام دادند. اما نسبت به اموال چون در مدینه، اشیاء بی نظیری بود که مثل و مانند در جهان نداشت، به طوری که آنقدر گران قیمت بوده که نمی توانستند برای آنان قیمت تعیین کنند، از اینرو حساسیت وهابیون به مدینه بیشتر بود. برای نمونه در مدینه و در مسجدالنبی(ص)، گنجینه هایی به نام «خزائن النبی(ص)» وجود داشت که پر از اشیاء مهمّ و بسیار گران قیمت بود. مثل «تاج کسری انوشیروان» که مسلمانان به هنگام فتح مدائن به دست آورده بودند؛ یا شمشیر هارون الرشید و جواهراتی که پادشاهان و سران هند و دیگر کشورها برای حضرت محمّد(ص) و دیگر خلفای پس از حضرت فرستاده بودند. چهار شمعدان از زمرد که به جای شمع، قطعه ای الماس بزرگ و مستطیل شکل داشت، و ده ها شمشیر طلا و جواهر نشان که قیمتی برای هر کدام نمی توانستند تعیین کنند، و بسیاری از اشیاء دیگر در بقعه ابراهیم فرزند رسول خدا(ص) و بقعه های امام حسن(ع)، امام سجاد(ع)، امام صادق(ع) و دیگر بقاع و اماکن و در خود مسجدالنبی وجود داشت که تماماً به غارت رفت.

مشهور است که حاکم سعودی از خادمان حرم می خواهد گنجینه ها را نشان دهند؛ ولی خدام مقاومت کرده و از راهنمایی سران لشگر وهابی خودداری می کردند. حاکم سعودی دستور داد آنان را آنقدر بزنند و حبس و تهدید به مرگ کنند. بالاخره به همه اموال دسترسی پیدا کردند.

وهابیون گاه ادعا کرده اند، این اموال مصرف فقراء و مساکین شد. اما واقعیت اینست که بعد از تصرف هر مکان مهم، اموال بین سران تقسیم می شد. به طوری که وقتی مصری ها، شهر درعیه را در سال 1233 از وهابیون پس گرفتند، حاکم سعودی به نام عبدالله بن سعود دستگیر شد. وی برای آزادی خود، جواهرآلات گران قیمت که از پدرش به او رسیده بود را به مصری ها داد.

اموال به غارت رفته در جریان چند دهه جنگ در مدینه و بقیع، هیچ جا به طور کامل معرفی نشده است. زیرا این اموال فهرست و سیاهه نداشته یا اگر داشته در جریان تخریب ها و غارت ها از بین رفته است و سرنوشت بسیاری از آنها هنوز معلوم نیست.

اساساً تعدی و تعرض وهابیون به بقیع و هتک حرمت ائمه بقیع(ع) و همسران و خویشاوندان رسول خدا(ص) و صحابه و تابعین عالیقدر آن چنان عظیم بوده که کسی به فکر اموال نبوده است و اغلب از اصل تعرض به حریم این بزرگواران سخن گفته شده است. اما لازم است پژوهشگران به این جنبه از فجایع هم بپردازند؛ زیرا این اموال، تماماً میراث بشری و حداقل میراث مسلمانان است.

وهابیون به هنگام حمله به کربلا و حرم حسینی هم اموال بسیار به غارت بردند. این رویه را امروزه داعش هم اجرا می کند و با غارت اموال، خود را تقویت کرده و به قتل و کشتار و سلطه خود می افزایند.

مآخذ

الشیعة فی المملکة السعودیة، حمزة الحسن، بیروت، دار الساقی، 2010م، ج2، ص 231- 233؛ لمع الشهاب فی

ص: 496

سیرة الشیخ محمد بن عبدالوهاب، به کوشش احمد مصطفی ابو حاکمه، بیروت، 1967م، ص 108- 109؛ الدولة السعودیة الاولی، عبدالرحیم عبدالرحمن عبدالرحیم، بیروت، 1995م، ص136؛ فاجعة البقیع، جلال معاش، بیروت، 2006م، ص 100-107.

غرایب الخبر فی عجایب السفر

غرایب الخبر فی عجایب السفر، سفرنامه رحمت الله بخارایی در سال 1303ق به مکه و مدینه و گزارش بقیع.

رحمت الله بن ملا عاشور بخارایی(درگذشت 1311ق) از روحانیون اهل سنت و عالمان شهر بخارا در ازبکستان کنونی بوده است. او در 1302ق به قصد مناسک حج از بخارا حرکت کرده، از طریق مشهد و پس از زیارت آستان مقدس حضرت علی بن موسی الرضا(ع) پس از رفتن به عراق و زیارت عتبات به مکه و مدینه رفته است. سفرش در 1304ق به اتمام رسید. او مشاهدات و خاطرات خود را نوشته و سفرنامه ای ساخته است. خودش اسمی برای آن انتخاب نکرده ولی فهرست نویس فرهنگستان علوم ازبکستان آن را غرایب الخبر فی عجایب السفر نامیده است.

بخشی از آن درباره بقیع است. این بخش از چند جهت اهمیت دارد. از جمله اینکه شرح و گزارش دقیق بقیع از منظر یک عالم و شاعر سنی مذهب است.

بخارایی می نویسد، روز جمعه برای زیارت بقیع رفته، نخست موقعیت جغرافیایی و مکانی بقیع را توضیح داده، سپس به معرفی قبه ها و مقابر شخصیت های مدفون می پردازد. امام حسن(ع)، امام زین العابدین(ع)، امام محمد باقر(ع)، امام جعفر الصادق(ع) و عباس عموی رسول خدا را می گوید هر پنج تن در یک صندوق آسوده اند. از روضه مبارکه دیگری که به نام فاطمه زهرا(ص) است یاد کرده و می نویسد: چون دفن آن حضرت در شب واقع شده، و خلاف اصحاب افتاده لهذا در دو جای مدفن ایشان را قرار داده اند. هر دو موضع زیارتگاه است. سپس از محل بیت الاحزان یاد کرده است. پس از آن، مقابر همسران و فرزندان و دیگر خویشان حضرت رسول(ص) و اهل بیت(ع) و نیز صحابه و تابعین را زیارت کرده و ویژگی های هر یک را گزارش نموده است.

اهمیت این سفرنامه در اینست که بعد از تخریب نخست و قبل از تخریب دوم بقیع توسط آل سعود و وهابیون بوده است.

این سفرنامه با عنوان غرایب الخبر فی عجایب السفر در مجموعه سفرنامه های حج قاجاری به کوشش رسول جعفریان منتشر شده است.

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج4، ص 897- 908.

غرقد

غرقد، وصف و ویژگی بقیع.

نام بقیع در اصل بقیع غرقد است. در شهر مدینه چند جا به نام بقیع معروف است. اما تمایز این مکان ها با وصفی است که پس از بقیع می آید مثل بقیع الزبیر، بقیع الخلیل، بقیع الخبجبه. این وصف ها گویای ویژگی های خاص هر منطقه و مکان است.

بعضی بقیع را به معنای مکانی که در آن اُروم (کُنده و ریشه درخت) یعنی بقایایی از درختان مختلف باقی مانده، می دانند.

و منظور از غرقد، عوسج های بزرگ است. عوسج جمع عوسجه به معنای درختان کوچکی است از نوع بادمجان که شاخه های آن خاردار و گل های آن رنگارنگ است.

همچنین درباره غرقد گفته شده که آن درختی است از نوع درخت غضا، درختی خاردار که چوب آن محکم و زغال آن هم سخت است.

کتاب عمدة الاخبار فی مدینة المختار معنای لغوی بقیع را مکان می داند و غرقد گویای درختان و نوع پوشش گیاهی این مکان است. اما گروهی گویند: بقیع به مکانی گفته می شود که در آن درخت باشد و بقیع غرقد هم به دلیل درختان خاص به این اسم نامیده شده

ص: 497

است. البته درختها از بین رفت ولی نام آنها باقی مانده است. در واقع به نظر اینان نوعی قید توضیحی است چون بقیع به معنای مکان دارای درخت و غرقد هم به معنای درخت خاص است.

دیدگاه دیگری هست که بقیع زمینی است که در آن گیاهی دارویی به نام ذرّق می روییده که همان غرقد است.

یاقوت حموی در کتاب معجم البلدان گفته است: بقیع در لغت آن مکانی است که در آن بقایایی از درخت های گوناگون باشد، و به همین جهت بقیع را غرقد گویند و غرقد عوسج های بزرگ را گویند. و راجز گفته است: اَلِفنَ ضالاً ناعماً وغرقدا.

وخطیم عکلی گفته است:

اواعس فی برث من الارض طیب/ وأودیة ینبتن سدراً وغرقداً

و لفظ بقیع بر برخی از مکان های مدینه و غیر مدینه نیز اطلاق شده است. یکی از آنها بقیع الزبیر که در مدینه است و در آن خانه هایی وجود دارد. و یکی دیگر هم بقیع الخلیل، که این هم در شهر مدینه نزدیک خانه زید بن ثابت است و این مکان، بازاری نزدیک بقیع و به سوق الخلیل معروف است و پسران سلیم اسب، شتر، گوسفند و روغن را در آنجا برای فروش می آوردند و اغلب در آنجا حیوانات خرید و فروش می شوند.

مؤلف کتاب معجم ما استعجم بکری، معتقد است: بقیع الخبجبه جایی در مدینه و نزدیک چاه ابی ایوب واقع است. خبجبه درختی است که در آنجا می روید و بعضی آن را خبجبه نامیده اند.

دائرةالمعارف اسلامیه تعریفی از بقیع عرضه کرد که در جای دیگر نیامده است: بقیع گورستان مدینه است و این اسم دلالت بر زمینی دارد که در اصل پوشیده از درختان بلند توت باشد.

اما در دوره اسلامی کُنده (باقی مانده پایین درختان) به دستور رسول اکرم(ص) پاکسازی شد و این زمین آماده دفن مردگان مسلمان گردید. این گورستان که هنوز پا بر جاست در شرق مدینه النبی واقع است. البته در سده های اخیر کمتر آن را بقیع غرقد می نامند مکر اینکه بخواهند این مکان را از بقیع های دیگر متمایز کنند.

گاه به تبعیت از قرآن، این گورستان را کَفتَه نامیده اند. این نام از آیه الم نجعل الارض کفاتا احیاء و امواتاً اخذ شده است. علت این نام گذاری این است که مردگان مدفون در این قبرستان از آتش جهنم حفظ خواهند شد.

مآخذ

دائرةالمعارف الاسلامیة، ص350؛ سرگذشت اسفبار ویرانی آثار اسلامی حجاز به دست آل سعود، یوسف الهاجری، ترجمه محمد محمدرضایی، تهران، نشر بقیع، 1370، ص28-30؛ عمدة الاخیار فی مدینة المختار، ص148، تحفة الحرمین وسعادة الدارین، ص226؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد والمواضع، بکری، جزء اول ص256؛ المنجد، الشرتونی، ص425.

نیز نک- : لغت شناسی بقیع

غزنوی، محمود ← سلطان محمود غزنوی

غزوه احد ← اُحد

غسل زیارت

غسل زیارت، استحمام و شستشوی بدن جهت احترام به صاحبان مقابر.

زائران بقیع در قرون مختلف ابتدا غسل کرده، سپس به زیارت مقابر بقیع می پرداختند. این نکته در نوشته ها و سفرنامه های آنان هست. محمد عبد الحسین کربلایی از مشاهیر هندوستان که در سال 1230ق عازم حرمین شریفین شده در سفرنامه خود می نویسد: هر دفعه که می خواهیم به بقیع برویم غسل می کنیم و با غسل به زیارت بقیع می رویم و به خواندن زیارت عاشورا، زیارت جامعه و قرآن می پردازیم (تذکرة الطریق، ص134).

مأخذ

تذکرة الطریق، محمد عبد الحسین کربلایی، به کوشش جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، جم- .

غفارخان جلال السلطنه

غفارخان جلال السلطنه، وزیر مختار ایران در مصر و عضو هیأت ایران برای بررسی تخریب های وهابیون در

ص: 498

حجاز به ویژه بقیع.

در آستانه سقوط حکومت هاشمی در حجاز، در تاریخ شانزدهم تیرماه1303ش، منتخب الدوله به سمت سرپرست اتباع و حجاج ایرانی منصوب و وارد مکه گردید. پس از روی کار آمدن عبدالعزیز مشهور به ابن سعود و انتشار اخباری مبنی بر تخریب اماکن مقدس دو شهر مکه و مدینه نگرانی هایی در کشورهای اسلامی به خصوص ایران به وجود آمد. از آنجا که هنوز حکومت سعودیان استقرار لازم را نداشت، عبدالعزیز این اخبار را تکذیب و از دولت های اسلامی خواست تا نمایندگانی را برای پیگیری موضوع به حجاز اعزام دارند. ایران از جمله اولین کشورهایی بودکه هیأتی مرکب از غفارخان جلال السلطنه (وزیر مختار ایران در مصر) و حبیب الله خان هویدا به حجاز اعزام کرد و این هیأت در تاریخ 24 شهریور 1304ش وارد جده گردید.

عبدالعزیز پذیرایی گرمی از این هیأت به عمل آورده و براساس گزارش هویدا اظهار تمایل زیادی به رابطه نزدیک با ایران از خود نشان می داد. وی یک شبانه روز در جده متوقف و دو دفعه با ابن سعود ملاقات داشت. هر دفعه عبدالعزیز فوق العاده احترام و محبت می نمود و اظهار تمایل به تقرب به دولت ایران می کرد.

او تخریب قبور را به دیگران نسبت داد. البته از مبانی اعتقادی و فکری وهابیون هم دفاع نمود.

حبیب الله هویدا چند روزی با غفارخان وزیر مختار ایران در مصر بود. چون هویدا پس از درخواست دولت ایران در 15 مهرماه (در برخی اسناد 15 شهریور است) 1304 از شام به مصر رفت و در 19 مهر با کشتی خدیوی به طرف جده حرکت و در 24 مهرماه وارد جده شدند. سپس با اتومبیل به طرف مکه حرکت کردند. چند روزی در مکه بودند و هر کدام گزارشی برای وزارت امور خارجه ایران ارسال کردند. سپس به جده بازگشته، غفارخان به مصر رفت و هویدا برای گزارش از مدینه به این شهر رفت.

هویدا در گزارش خود، غفارخان را دیپلماتی تجربه دیده، هوشیار، با متانت و عاقبت اندیش می داند. نیز از نوشته ی هویدا پیداست که غفارخان علاقه ای به وهابیت و آل سعود نداشته و برعکس طرفدار افشا شدن فضایح آنان بود.

مآخذ

اسناد و روابط ایران و عربستان سعودی، علی محقق، ص 50 به بعد؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1385، ص78 به بعد.

غلام أبی الأذنان

غلام أبی الأذنان، فقیه و عارف مدفون در بقیع.

ابو الحسن احمد بن محبوب بن سلیمان مشهور به غلام ابی الأذنان (در تاریخ بغداد ابی الادیان) از فقها و مشایخ مشهور صوفیه در سده 4ق است. بسیار از متصوفه شام و مصر او را به عنوان شیخ خود پذیرفته بودند. روایاتی از محمد بن احمد بن اسحاق البزّاز روایت و نقل کرده است. او را ثقه دانسته اند. سالها ساکن مکه و مجاور کعبه بود. به سال 359ق در مدینه منوره درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

بر اساس گزارش التحفة اللطیفة، زندگی نامه او در منابع زیر آمده است:

العقد الثمین، فاسی، ج3، ص180؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج5، ص380؛ الضوء اللامع، ج2، ص67.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 1429ق، ج1، ص377.

ص: 499

ف

فاتحه

فاتحه، خواندن سوره حمد در بقیع.

فاتحه خواندن بر سر قبور در بین بیشتر مسلمانان، مشهور و متداول است؛ به ویژه شیعیان این سنت را از قدیم داشته اند. بسیاری از شیعیان در سفرنامه ها وگزارش سفرشان از بقیع، فاتحه خواندن، در بقیع را به عنوان رسمی رایج، گزارش داده اند. محمد عبد الحسین کربلایی از شیعیان هند که در 1230- 1231 عازم سفر حرمین شریفین بود در سفرنامه اش بارها از فاتحه خوانی در بقیع گزارش داده است.

مآخذ

تذکرة الطریق، محمد عبد الحسین کربلایی، به کوشش جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، ص134؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن والسنة، محمد الصادقی، قم، شکرانه، 1434ق، ج1، ص69 تا 72.

فاجعة البقیع

فاجعة البقیع، کتابی به عربی درباره مصایب بقیع و ظلم و تعدی وهابیون بر بقیع.

جلال معاش گویا نامی مستعار است که در کتاب خود به ابعاد مختلف بقیع و عمدتاً از موضع نقد و ردّ عملکرد وهابیت نسبت به بقیع می پردازد. عنوان این کتاب چنین است: فاجعة البقیع

کتاب دارای چهار فصل است: تأملات عقائدیة: درباره باورهای وهابیون و فقه آنها، که در آن استحباب دعا، وجود شفاعت، جواز زیارت قبور و بنای بر قبور را از منظر عقاید شیعی اثبات کرده است.

فصل دوم به زیارت قبور بزرگان و ائمه دین و مشروعیت آن و ردّ عقاید وهابیون در این باره می پردازد. فصل سوم درباره تاریخ و جغرافیای بقیع غرقد است. و بالاخره فصل چهارم به انعکاس آرا و نظریات درباره بقیع می پردازد. در پایان کتاب عکس هایی دالّ بر عمران و آبادانی بقیع قبل از تسخیر وهابیون آمده است.

مأخذ

فاجعة البقیع، جلال معاش، بیروت، دار العلوم و مؤسسة الامامة، 1427ق/ 2006م، 192 ص.

فارس بن شامان زیانیّ

فارس بن شامان زیانیّ، از کارگزاران عباسیان و مدفون در بقیع.

فارس بن شامان بن زهیر بن سلیمان الزّیانیّ گویا در 859ق متولد شد؛ از کارگزاران بنی عباس بود. البته تبارش از آل زیان بود و بسیاری از افراد لایق آل زیان را به دربار برد. شریف محمد او را جانشین خودش و به عنوان امیر مدینه تعیین کرد.

در 910ق در پست امارت مدینه حضور داشت ولی مرگ به سراغش آمد و در بقیع نزدیک قبه سید عباس به خاک سپرده شد. پس از او پسرش ولایت مدینه را بر عهده گرفت و جانشین پدر شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج5، ص401- 402.

فاطمة بنت ابی طالب ← ام هانی

فاطمه بنت اسد

فاطمه بنت اسد، مادر علی بن ابیطالب(ع) و مدفون در بقیع.

او دختر اسد بن هاشم بن عبدمَناف از قبیله قریش از شاخه بنی هاشم بود. مادرش فاطمه بنت هِرَم بن رَواحة بن حجر و همسرش ابوطالب (عبدالمناف) بن عبدالمُطلّب عموی رسول الله(ص) می باشند. چهار پسر به نام های طالب، عقیل، جعفر و علی(ع) و سه دختر به نام های جُمانه، امّ هانی و رَبطه داشت؛ که همگی منشأ آثار و خدمات فراوان بودند.

فاطمه اولین زن هاشمی است که فرزند هاشمی به دنیا آورد و تنها کسی است که دیوار کعبه برایش شکافته شد و در خانه خدا وضع حمل کرد و به همین جهات و به دلیل پرهیزگاری و پاکیش شهرتی خاص یافت و علی(ع) با همه فضایل به داشتن چنین مادری نیز

ص: 500

مفتخر بوده و ستوده شده است. فاطمه مادر ولیّ رسول خدا(ص)، علی مرتضی(ع) و بلکه مادر ائمه اِثنی عشر است و نیز در حق پیامبر مادری کرد و آن حضرت را بر فرزندان خود مقدم داشت؛ لذا همواره رسول خدا(ص) به دیدن وی می رفت و در خانه اش توقف می کرد و او را بسیار محترم می داشت. زمانی که حضرت خدیجه(س) از دنیا رفت و فاطمه زهرا(س) خردسال بود فاطمه بنت اسد برای زهرا مادری می نمود. نخستین بانویی است که پس از خدیجه کبری مسلمان شد. اولین بانویی است که با پای پیاده هجرت کرد و در مدینه بر رسول خدا(ص) وارد شد.

فاطمه بنت اسد در سال 4ق در مدینه از دنیا رفت و در بقیع به خاک سپرده شد؛ پیامبر پیراهن خویش را کفن وی قرار داد و جنازه فاطمه را تا قبرستان حمل کرد. ابتدا خود در قبر او دراز کشید و سپس بر جنازه اش نماز گذارد و در حالی که می گریست جنازه را در قبر گذاشت.

حضرت او را بعد از ابوطالب از همه مهربان تر به خود می دانست و بر همگان مقدم می داشت. جبرئیل به رسول الله(ص) خبر داد که فاطمه اهل بهشت است. ابن سعد او را بانویی صالح می دانست که همواره رسول خدا(ص) به ملاقاتش می رفت و در خانه اش استراحت می کرد.

او را از راویان حدیث پیامبر(ص) بوده و 46 حدیث از آن حضرت روایت نموده است. متون و مدارک کهن فاطمه را از صحابه رسول الله(ص) شمرده و فضایل بسیار برای او برشمرده اند. البته این فضیلت های شخصی غیر از خدمات و محاسن اخلاقی بسیاری است که برای فرزندان او به ویژه پسرانش و بالاخص علی بن ابیطالب(ع) برشمرده اند. در واقع این خانم بعد از فاطمه زهرا(س) از مؤثرترین زنان در صدر اسلام بوده است.

درباره مرقد او سخن بسیار گفته اند. ولی قرائن موجود، ثبوت قبری را که در نزدیکی قبور ائمه(ع) است، تأیید می کند. اما دیگران محل دفن وی در نزدیکی قبر سعد بن معاذ و ابوسعید خُدری در انتهای بقیع دانسته اند. در قرن هفتم، زمانی که ابن النجار (درگذشت 643) کتاب خویش را نگاشت، مردم قبر فاطمه بنت اسد را در نزدیکی قبر سعد بن معاذ و عثمان زیارت می کردند، اما سمهودی در کتاب وفاء الوفا آن سخن را نادرست دانسته و قبر وی را در نزدیکی بقعه ابراهیم فرزند رسول خدا(ص) دانسته است. مَطَری (درگذشت 741) نیز قبر او را در شمال قبر عثمان، یعنی کنار سعد بن معاذ دانسته و گفته است که قُبّه ای روی آن است. آن زمان، آنجا انتهای بقیع بوده است.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1391؛ التبرک، حسین علی احمدی میانجی، تهران، مشعر، 1380، ص194، 362؛ ترغیب اهل المودة والوفاء، اسماعیل بن عبدالله اسکداری، به کوشش عادل ابوالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص94؛ التعریف بما آنست دارالهجرة، المطهری، مدینه، المکتبة العلمیة، 1372ق، ص43؛ دائرة المعارف تشیع، ج12، ص 177-178؛ وفاء الوفاء، نورالدین سمهودی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1995م، ج3، ص 897-898؛ چاپ محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 1429ق، ج3، ص206.

نیز نک- : قبه فاطمه بنت اسد

فاطمه دختر امام حسین(ع)

فاطمه دختر امام حسین(ع)،خانم فاضله و مدفون در بقیع.

امام حسین(ع) سومین امام شیعیان پس از ازدواج با ام اسحاق دختر طلحة بن عبیدالله، صاحب فرزندی شد، به پاس احترام به مادرش، او را فاطمه نامید. کنیه اش ام عبدالله و ام سلمه و لقبش فاطمه صغری است. زیرا نسبت به فاطمه زهرا(س) کوچکتر بود ولی چون نسبت به فاطمه دختر امام باقر(ع) و فاطمه دختر امام صادق(ع) و فاطمه دختر امام رضا(ع) بزرگتر بود گاه او را فاطمه کبری خوانده اند.

هفتاد سال عمر نمود و دوره امام صادق(ع) را درک کرد. او از زنان متخلق به اخلاقیات نیک و عالم به مسائل و علوم اسلامی بود. مسعودی گزارش داده، فاطمه کتابی تألیف کرده که مجموعه ای از علوم مختلف را شامل می شد. زهد و عبادت فاطمه مشهور بود. چندین روایت

ص: 501

از طریق او نقل شده است. او شاهد حوادث کربلا و شهادت پدرش و اسارات و حوادث کوفه و شام و پیام آور این حوادث بود.

او با حسن مثنی فرزند امام حسن(ع) ازدواج کرد و پنج فرزند از حسن مثنی به دنیا آورد. سپس با عبدالله بن عمرو ازدواج کرد و سه فرزند از او داشت. این خانواده حوادث بسیاری در دوره خلافت عباسیان داشت. بعضی از آنها قیام کردند و شهید شدند.

وی در سال 117ق در مدینه درگذشت. درباره محل دفن او چند نقد هست ولی بنابر نظر صحیح برخی پژوهشگران او در بقیع دفن شده است.

مأخذ

فاطمة بنت الحسین(ع)، جعفر النقدی (درگذشت 1370ق)، قم، المکتبة الحیدریة، بی تا، ص 9- 119.

فاطمه زهرا(س)

فاطمه زهرا(س)، دختر محمد بن عبدالله و خدیجه و دارای آثار خاص در بقیع.

فاطمه

زهرا(س) تنها دختر رسول خدا(ص)، همسر علی بن ابیطالب(ع) و مادر حسنین(ع)، از شخصیت های مؤثر در صدر اسلام بوده است. در سال ولادت حضرت فاطمه اختلاف است، از سال پنجم پیش از بعثت تا سال پنجم پس از بعثت رسول خدا گفته اند.

پیامبر گرامی(ص) دخترش را فاطمه نامید. واژه فاطمه به معنی بریده از شیر یا هر چیز دیگری است. از امام صادق(ع) روایت شده است که فاطمه در پیشگاه خدای عزّ و جلّ نُه نام دارد: فاطمه، صدّیقه، طاهره، زکیّه، راضیه، مرضیّه، مُحدّثه، بتول، و زهرا؛ و برای هر یک شرحی روایت شده است.

دوران کودکی و نوجوانی فاطمه به سختی گذشت، زیرا پدرش، رسول خدا(ص) از آغاز دعوت با آزار و عناد قریش رو به رو گردید؛ آنان هر روز بر اذیت و ستیزه جویی خود می افزودند و علیه پیامبر گرامی دسیسه ها می کردند و نقشه ها می کشیدند و فاطمه کوچک شاهد این جوّ هراسناک بود و آزارهایی را که بر پدرش وارد می کردند می دید و پیوسته چشمانی اشکبار داشت و با دستان کوچکش گرد غم از چهره پدر می زدود.

او حوادث و سختی های شعب ابیطالب را دیده بود. مادرش خدیجه پس از خروج از محاصره قریش در شعب ابیطالب بیمار شد و بالاخره درگذشت. غم از دست دادن مادر بر ناراحتی های فاطمه افزود. اندکی پیش از آن عموی مهربانش ابیطالب را نیز از دست داده بود.

رسول خدا با دعوت مردم مدینه، تصمیم به هجرت مردم گرفت و بالاخره مخفیانه با عده ای از یارانش به مدینه رفت.

پیامبر علی(ع) را در جای خود خوابانید و خود در نیمه شب به همراه ابوبکر، از بیراهه عازم شد. قریش که خانه را در محاصره داشتند، سپیده دم با ناشکیبایی به درون تاختند تا پیامبر را بکشند، اما همین که بالای بستر رسول خدا(ص) رفتند، علی(ع) برخاست و آنان دریافتند که پیامبر از چنگشان بیرون رفته است، از این روی با شتاب از خانه بیرون آمده به پیگرد وی رفتند. علی(ع) پس از بازگردانیدن امانات مردم که نزد پیامبر گذاشته بودند و پرداخت بدهی های پیامبر و انجام دیگر کارهایی که بر عهده اش گذاشته شده بود با زنان مهاجر، از جمله: فاطمه دختر پیامبر، فاطمه دختر اسد، مادرش؛ فاطمه دختر زبیر بن عبدالمطلب و عایشه دختر ابوبکر، از بیراهه عازم یثرب شد. قریش که از این هجرت باخبر شدند سر راه بر علی بستند تا مانع رسیدن آنان به یثرب شوند، لیکن با شمشیر آخته علی رو به رو گردیدند و جرأت نکردند یا مصلحت ندیدند که بیشتر ایستادگی کنند. علی(ع) به راه خود ادامه داد، اما برای گمراهی و ناآگاه گذاشتن دشمن، شب ها راه می سپرد و روزها استراحت می کرد، تا در قُبا به پیامبر اکرم(ص) که منتظر آنان بود پیوست. پیامبر روز دوازدهم ربیع الاول به همراه مهاجران به یثرب درآمد. این شهر از آن هنگام «مدینة النّبی» نامیده شد. پیامبر گرامی(ص) بر ابوأیّوب انصاری وارد شد و فاطمه را در منزل مادر ابوایّوب انصاری جای داد.

ص: 502

پس از هجرت، ابوبکر به خواستگاری فاطمه(س) آمد، رسول خدا(ص) گفت: فاطمه صغیر است، سپس عمر به خواستگاری فاطمه رفت، پیامبر به او هم جواب رد داد. سپس علی(ع) برای خواستگاری نزد پیامبر خدا رفت. پیامبر(ص) به خانه رفت و خواستگاری علی را با فاطمه در میان نهاد و به او گفت: فاطمه، خویشی و فضل و اسلام علی پسر ابی طالب را که به خوبی شناخته ای و من از پروردگار خواستم که تو را به ازدواج بهترین آفریده اش درآورد و کسی را نصیب تو کند که از همگان در نزد او محبوبتر است، اکنون علی به خواستگاری تو آمده است، نظرت چیست؟ فاطمه خاموش مانده، رویش را برنگردانید و رسول خدا(ص) کراهتی در چهره اش مشاهده نکرد، پس برخاسته فرمود: الله اکبر، سکوت او پذیرش او است.

پیامبر نزد علی برگشت و موافقت فاطمه را به اطلاع او رسانید و از میزان آمادگی او و امکاناتش برای ازدواج پرسید، زیرا پرداخت یا به عهده گرفتن مَهر در شرع و عرف بایسته است و این ازدواج به ویژه در درازنای تاریخ بشریت نمونه ای آموزنده و سرمشقی بزرگ برای همه روزگاران است و همه جنبه های آن باید در نظر گرفته شود. پیامبر(ص) از علی پرسید: آیا چیزی داری که با آن ازدواج کنی؟ علی گفت: پدر و مادرم فدایت باد، خودتان بهتر می دانید که من جز شمشیرم و زرهم و شتر آبکشم چیزی ندارم. پیامبر با روی باز گفت: شمشیرت را نگاه دار که با آن با دشمنان خدا می جنگی و شتر آبکِشَت را هم برای آب دادن خودت و نخلت داشته باش و در مسافرت هم بر آن سوار می شوی، اما فاطمه را در برابر زره به ازدواج تو در می آورم و به همان رضایت می دهم، آن را بفروش و بهای آن را بیاور. این زره را علی(ع) به عنوان یکی از غنائم جنگ بدر از دست رسول خدا(ص) دریافت کرده بود. آن را به چهارصد و هشتاد یا پانصد درهم فروخت و نزد پیامبر برد و تحویل داد.

فاطمه در خانه شوهر؛ با رفتن فاطمه به خانه علی، نمونه عملی دیگری از اخلاق عملی اسلام در تاریخ بشریت ثبت شده است. در تفسیر عیاشی از امام محمد باقر(ع) نقل شده است که فاطمه(س) کار کردن در خانه و خمیر ساختن، نان پختن و جارو کردن را به عهده گرفت و علی(ع) کارهای بیرون خانه مانند آوردن هیزم و خوراکی را متعهد گردید. معلوم نیست که علی(ع) و فاطمه(س) تا چه مدت در خانه حارثة بن نعمان زندگی می کردند، لیکن پیامبر(ص) خانه ای چسبیده به مسجد، مانند حجره های همسرانش، برای آنان ساخت که درِ آن به مسجد باز می شد و راه گذر خانه از راه مسجد بود و آن دو به این خانه منتقل شدند.

یکبار پیامبر گرامی(ص) به سفر رفته بود، چون بازگشت، شنید که فاطمه(س) نخستین فرزند خود را به دنیا آورده است. به خانه فاطمه آمد و گفت: پسرم را به من نشان دهید. چون او را آوردند از علی پرسید: چه نامی برایش تعیین کردی؟ علی گفت: من در نامگذاری او از شما پیشی نمی جویم. پیامبر او را «حسن» نامید، در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفت. در روز هفتم، پیامبر(ص) گوسفندی برای او عقیقه کرد و سرش را تراشید و هم وزن مویش نقره صدقه داد و گفته اند: تولد حسن در نیمه رمضان سال سوم هجرت بود. هنوز یک سال از زایش حسن نگذشته بود که «حسین»، در سوم شعبان سال چهارم هجرت، پا بدین جهان گذاشت. او را نیز پیامبر اکرم(ص) حسین نامید و برای او هم در روز هفتم ولادت عقیقه کرد، سرش را تراشید و همسنگ موی او نقره صدقه داد. سومین فرزند علی و فاطمه، زینب بود که به گفته بسیاری از مورخان، در سال پنجم هجرت پا بدین جهان گذاشت. چهارمین فرزند آنان ام کلثوم است که تاریخ ها درباره تولد او چیزی ننوشته اند. منابع اهل سنت از ازدواج ام کلثوم با عمر بن خطاب پس از دوران پیامبر(ص) سخن می گویند، لیکن منابع شیعی در این باره سکوت کرده اند.

ص: 503

فضیلت ها و امتیازاتی که پیامبر اکرم(ص) و دیگران درباره فاطمه(س) گفته اند فقط به علت انتساب او به پدر، همسر و فرزندان نیست. این انتسابها افتخاراتی است که جا دارد هر کسی که یکی از آنها را داشته باشد، در برابر دیگران به خود ببالد، لیکن فضایلی که فاطمه را فاطمه کرده است، از دستاوردهای خود اوست.

ابن حجر می گوید فاطمه(س) یکی از راویان پیامبر(ص) بوده است. مُسنَد فاطمه حدود 29 راوی برای فاطمه زهرا(س) ذکر می کند. عده ای دیگر جمعاً 85 حدیث از فاطمه زهرا(س) نقل کرده اند.

رسول خدا(ص) چندی پس از بازگشت از حجة الوداع و ماجرای غدیر بیمار شد. شب پیش از بیماری به قبرستان بقیع رفت و برای مردگان دعا کرد و از خدا برایشان آمرزش خواست. چون تب و سر درد پیامبر(ص) شدت یافت، از دیگر همسران خود اجازه خواست که در خانه عایشه بماند. همه آنان اجازه دادند. از عایشه نقل است که فاطمه زهرا(س) به دیدار پدر آمد. پیامبر به او خوش آمد گفت، سپس او را در طرف راست خود نشاند، در گوش او سخنی گفت که فاطمه به گریه افتاد. سپس پیامبر سخن دیگری در گوش او گفت که فاطمه خندید. پس از درگذشت رسول خدا(ص) از فاطمه پرسیدم: راز آن خنده و گریه چه بود؟ گفت: بار اول در گوشم گفت: جبرئیل در هر سال قرآن را یک بار بر من عرضه می داشت و امسال دو بار عرضه داشته است و علت آن را جز این نمی دانم که مرگم فرا رسیده است و تو نخستین کس از خاندانم هستی که به من می پیوندی و من بهترین درگذشته پس از آن برایت هستم. من گریستم. سپس گفت: آیا خشنود نیستی که سرور زنان این امت می باشی؟ و زود از دیگران به من ملحق می شوی؟ بدان جهت من خندیدم.

رسول خدا روز شنبه 28 صفر (به قول شیعه) و 12 ربیع الأول (به گفته اهل سنت) سال یازدهم هجرت درگذشت. علی و عباس بن عبدالمُطّلب او را شستشو داده و کفن کردند، سپس مسلمانان را که همچنان منتظر بودند، فرا خواندند تا بر جنازه پیامبر(ص) نماز بخوانند و با او وداع کنند. سپس پیامبر اکرم(ص) را در همانجا که قبض روح شده بود دفن کردند. در همان هنگام که علی به شستشو و تجهیز پیامبر(ص) سرگرم بود، خبر رسید که جمعی در سقیفه بنی ساعده گرد آمده اند که درباره جانشینی رسول خدا(ص) تصمیم بگیرند. پس از مشاجره ای غیر دوستانه، مهاجران با استناد به خویشی داشتن با رسول خدا(ص) و قُرَشی بودنشان و اینکه عرب زیر بار فرمانروایی غیر قرشی و غیر خویشاوند با پیامبر نمی رود، در این مشاجره پیروز شدند و پس از تعارفی کوتاه در میان خودشان سه نفر، سرانجام عمر بن خطّاب و ابوعبیده جرّاح با ابوبکر بیعت کردند.

امام علی(ع) از بیعت کردن با ابوبکر خودداری ورزید و گفت: من به بیعت کردن از شما شایسته ترم و سخنانی تند میان او و عمر بن خطّاب مبادله شد. ابوبکر گفت: ترا به بیعت مجبور نمی کنم. علی بیرون رفت و شبانه فاطمه را بر چارپایی سوار کرده به مجالس انصار می برد و از آنان یاری می خواست.

فاطمه(س) در بقیع محلی به نام بیت الاحزان داشت که هر روز به آنجا می رفت و به مرثیه خوانی برای پدرش می پرداخت.

آنگاه با فشار فراوان به خانواده علی(ع) و حتی حمله به خانه فاطمه(س) علی را وادار به بیعت کردند.

جدایی جانکاه رسول خدا(ص) و محروم شدن علی(ع) از حق جانشینی پیامبر و گرفتن فدک از فاطمه برخورد شدید با وی که همه غیر منتظره بودند، مقدمات بیماری و شهادت آن بانو را تشکیل می دهند. زنان مهاجر و انصار به عیادت فاطمه رفتند و گفتند: چگونه شب را به صبح رسانیده ای دختر رسول خدا(ص)؟ در پاسخ احوالپرسی آنان، سخنان فصیح و مؤثر در مظلومیت خاندان خودش و اهل بیت(ع) و اینکه حقوق

ص: 504

علی(ع) تضییع شده و جمعی از اصحاب از توصیه های اکید پیامبر غفلت کرده اند.

زنان مهاجرین و انصار این سخنان را برای مردانشان نقل کردند، از این روی گروهی از شخصیت های مهاجر و انصار عذرخواهان به نزد فاطمه(س) آمده گفتند: سرور زنان، اگر ابوالحسن، پیش از آنکه پیمان بعیت را استوار کنیم، این موضوع را به ما گفته بود، هرگز دست از او بر نمی داشتیم و به دیگری روی نمی نهادیم. گفت: از من دور شوید، بعد از آن کار عذری پذیرفته نیست و پس از تقصیری که ورزیدید کاری ساخته نیست.

خبر بیماری فاطمه(س) در مدینه پیچید. عده ای به عیادت می آمدند. از امام حسین(ع) نقل شده که وقتی فاطمه دختر رسول خدا بیمار شد، به علی(ع) وصیت کرد که امرش را مکتوم و خبرش را مخفی دارد، و بیماریش را به هیچ کس اعلام نکند. علی در پنهان نگاه داشتن آنچه وصیت کرده بود همکاری می کرد. همین که به حال احتضار افتاد، به امیرالمؤمنین وصیت کرد که کار تجهیز او را شخصاً بر عهده گیرد، و شبانه او را دفن کند و قبرش را محو سازد و امیرالمؤمنین(ع) چنین کرد.

در روایت دیگر چنین آمده است: چون وفات فاطمه در رسید، به علی گفت وسایل غسل کردن را برایش فراهم سازد، پس غسل کرد، سپس پارچه های کفن خود را خواست، پارچه خشنی برایش آوردند آنها را پوشید و حَنوط بر آن ریخت، آنگاه به علی دستور داد که وقتی قبض روح شد، لباسش را بیرون نیاورد و کفنش را به همین شکل که پوشیده است دور او پیچد.

در تاریخ دقیق شهادت فاطمه زهرا(س) سخت اختلاف است. دلائل الامامه می نویسد: هفتاد و پنج روز پس از رحلت پدرش زندگی کرد و در روز سه شنبه سوم جمادی الاخرای سال 11ق در مدینه وفات کرد. ابوعبدالله حاکم می گوید که فاطمه سه شب از ماه رمضان گذشته در سن بیست و نه سالگی فوت کرد و ابوجعفر محمد بن علی(ع) نقل می کند که فاطمه سه ماه پس از پیامبر فوت کرد، اما عایشه گفته است هشت ماه، و به طریق دیگر از عایشه روایت کرده است شش ماه پس از پیامبر(ص).

چون فاطمه(س) درگذشت، امیرالمؤمنین(ع) او را دفن و محل قبر را به دست خود محو کرد، سپس برخاسته روی خود را به طرف قبر پیامبر(ص) برگردانید و گفت: درود بر تو ای فرستاده خدا از من و از دخترت که به دیدار تو آمده و امشب را در کنارت به سر می برد و با شتاب پیوستن به تو را خدا برایش برگزیده است.

فاطمه(س) به بقیع علاقه خاص داشت، چون یادگار نیکان و محل راز و نیاز پدرش بود. خودش هم در بقیع بیت الاحزان دایر کرده بود و اوقات فراغت خود را با سرزدن به مقابر بزرگان و شهدا طی کرد. فرزندانش را نیز با خود بدانجا می برد. محل دفن او هم احتمالاً در بقیع است.

مآخذ

البقیع قضیة کل مسلم، لجنة احیاء ذکری للبقیع، لندن، بی تا، ص6-15؛ تصویر حضرت محمد(ص) و حضرت زهرا(س) در دائرة المعارف اسلام، زیر نظر محمود تقی زاده داوری، قم، مؤسسه شیعه شناسی، 1388، ص 214-216؛ دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة، حسن الامین، بیروت، دارالتعارف، 1992م، ج1، ص284؛ دائرة المعارف تشیع، ج12، ص184 به بعد؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص)، جعفر مرتضی العاملی، قم، 1400ق؛ فاطمه زهرا(س) ام السبطین، سلمان هادی آل طعمه، تهران، دار محبّی الحسین، 2002م؛ فاطمه زهرا(س) بانوی نمونه اسلام، ابراهیم امینی، قم، شفق، 1373، جم-؛ فاطمه(س) و فدک، محمدحسین ضیایی بیگدلی، قم، دارالعلم، 1375.

نیز نک- : بیت الاحزان؛ مرقد فاطمه زهرا(س) از نگاه ابن شَبَّه؛ مدفن فاطمه زهرا(س) از دیدگاه های مختلف؛ شیعه و مدفن حضرت فاطمه(ع)

فاطمه زهرا(س)، پنج محل دفن

فاطمه زهرا(س)، پنج محل دفن، دفن حضرت در پنج محل احتمالی.

بعضی از علما سه محل و برخی پنج محل را برای دفن حضرت معرفی کرده اند. نخست خانه حضرت

ص: 505

فاطمه(س) که اکنون جزء مسجد نبوی است. و محل دقیق آن گوشه شمالی ضریح نبوی است. دوم دفن بین ضریح و محراب نبوی مطرح شده است. در بالای ستونی در آن جایگاه این جمله ثبت شده است: ما بین قبری و منبری روضة من ریاض الجنة این دو موضع نزدیک یکدیگر قرار دارند.

سوم در کنار ائمه بقیع دفن شده و محل آن در ضریح ائمه(ع) چهارگانه بقیع بوده است. چهارم در کنار عباس عموی رسول خدا(ص) و فاطمه بنت اسد و در ضریح آنها دفن شده است. و بالاخره پنجم در بیت الاحزان واقع در قبرستان بقیع دفن شده است. این سه محل اخیر، نیز بسیار به هم نزدیک اند.

مأخذ

خاطرات سفر مکه، احمد هدایتی و محمد علی هدایتی، تهران، چاپخانه حیدری، 1343، ص129.

فاطمه زهرا(س)، زیارت اهل سنت

فاطمه زهرا(س)، زیارت اهل سنت، اعتقاد ایشان به زیارت آن حضرت و اجرای آداب و رسوم آن.

در منابع روایی و ادعیه شیعه در باب قرائت متون دعا و زیارت به هنگام زیارت مرقد احتمالی حضرت فاطمه(ع)، آداب و رسوم و نیز متونی درج شده است. برای نمونه شیخ عباس قمی در مفاتیح که کتابی در دسترس همگان است، چند متن را آورده است. اهل سنت هم متون خاصی برای قرائت بر سر مزار احتمال حضرت دارند. سلیم خان تکابی از مشاهیر اهل سنت غرب ایران که در سال 1310- 1311ق مشرف حج شده و خاطرات و مشاهدات خود را در کتابی به نام سفرنامه حج تدوین کرده، در بخش زیارت فاطمه زهرا(س) می نویسد؛ بر مرقد حضرت فاطمه(س) که در شمال مسجد النبی در گوشه شباکّ اول است، این دعا خوانده می شود: السلام علیک یا سیدتنا فاطمة الزهرا یا بنت رسول الله، السلام علیک یا بنت نبی الله، السلام علیک یا بنت حبیب الله السلام علیک یا خامسة اهل الکساء، السلام علیک یا زوجة امیرالمؤمنین سیدنا علی المرتضی کرم الله تعالی وجهه فی الجنة، السلام علیک یا ام الحسن و الحسین السیدین الشهیدین الکوکبین القمرین النیرین الشبابین ... رضی الله عنک و ارضاک احسن الرضا و جعل الجنة منزلک ... (ص64).

نیز در بقیع، چند محل به عنوان مدفن حضرت هست. سلیم خان این دعا را در بقیع جهت زیارت حضرت زهرا(س) قرائت کرده است: السلام علیک یا بنت رسول الله، السلام علیک یا بنت نبی الله السلام علیک یا بنت حبیب الله، رضی الله عنک و ارضاک احسن الرضا و جعل الجنة منزلک و مسکنک و محلک و مأواک، السلام علیک و رحمة الله و برکاته (ص68).

مأخذ

سفرنامه حج، سلیم خان تکابی، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر مورخ، 1388.

فاطمه زهرا(ع) و بقیع

فاطمه زهرا(ع) و بقیع، حوادث مرتبط به فاطمه زهرا(س) در بقیع.

منابع فقهی، تاریخی و روایی چند مسأله مهم اجرا شده در بقیع را منسوب به حضرت می دانند. ارتباط آن حضرت با بقیع بسیار نزدیک و جانسوز است. مهم ترین مسأله تاریخی مقبره فاطمه زهرا(س) است که عده ای معتقدند که غریبانه در بقیع به خاک سپرده شده است. اقوال مورخین درباره این رخداد در مقاله «مدفن فاطمه زهرا(س)» و مقاله «شیعه و مدفن حضرت فاطمه(س)» آمده است و اینجا تکرار نمی شود.

رخداد مهم دیگر، بیت الاحزان است. این موضوع هم در مقاله «بیت الاحزان» گزارش شده است. موضوع دیگر گریه و عزاداری فاطمه به هنگام مرگ رقیه دختر کوچک رسول خدا(ص) بود. فاطمه(ع) سر قبر رقیه فراوان اشک ریخت. شیخ صدوق هرگاه به زیارت ائمه بقیع می رفت چهار نماز دو رکعتی در مکانی که به مسجد فاطمه زهرا(س) مشهور بود به جای می آورد (نک بقیع الغرقد، ص109).

ص: 506

آن حضرت هم در همین جا نماز می گذارد (من لایحضره الفقیه، ج2، ص577)

به نظر می رسد بخشی قابل توجه و آموزنده از زندگی آن حضرت در ارتباط با بقیع بوده است.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص108-111؛ من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1412ق.

فاطمه زهرا(س) و قبور مشابه

فاطمه زهرا(س) و قبور مشابه، دفن حضرت در بقیع و مخفی سازی قبرش.

علی بن ابی طالب(ع) به وصیت فاطمه زهرا(س) عمل کرد و پس از رحلتش، او را در شب و بدون اعلام و خبررسانی دفن نمود. در برخی روایات آمده که امام علی(ع)، قبر حضرت زهرا(س) را در بقیع مخفی کرد و چهل قبر جدید مثل هم ایجاد کرد تا قبر حضرت زهرا(س) معلوم نشود.

وقتی

مسلمانان از وفات و دفن حضرت زهرا با خبر شدند به بقیع آمدند؛ ولی با چهل قبر جدید مواجه شدند و تشخیص قبر اصلی آن حضرت مشکل بود. مردم خود و یکدیگر را ملامت می کردند و می گفتند رسول خدا(ص) فقط یک دختر داشت، اما در وفات و دفن و نماز بر او ما شرکت نداشتیم. در این زمان، کارگزاران خلافت که زیر سؤال رفته بودند، آمدند و گفتند باید نبش قبر کنیم تا قبر حضرت معلوم شود سپس بر جسد او نماز گذارده و به خاک بسپاریم.

علی بن ابی طالب(ع) با شنیدن این خبر بسیار ناراحت و چشمانش قرمز شد. ناگهان ایشان را دیدند که زره جنگ و عبای زرد که معمولاً در جنگ ها می پوشید، بر تن کرده و ذوالفقار به دست وارد بقیع شده و به خداوند قسم می خورد که هر کس این قبور را تغییر دهد با شمشیر مواجه می شود. در نتیجه جماعت منصرف و متفرق شدند.

مآخذ

بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، ج29، ص390 و ج30، ص394 و ج43، ص171؛ بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، دارالحکمة، ص185.

فاطمه زهرا(س) و محل دفن او از نگاه بورتن

فاطمه زهرا(س) و محل دفن او از نگاه بورتن، گزارش رحلت حضرت زهرا(س) و دیدگاه های مختلف درباره محل دفن.

سر ریچارد فرانسیس بورتن جهانگرد انگلیسی در 1853م عزم سفر مکه و مدینه نمود. او به عنوان مسلمان و با لباس افغانی یا عربی به سفر پرداخت و توانست با زائران و مردم مدینه و مکه ارتباط مؤثری برقرار کرده و اطلاعات سودمندی به دست آورده و در سفرنامه اش درج نماید. این سفرنامه در دو جلد با مشخصات زیر منتشر شده است:

Burton, Richard F, Personal Narrative of a poligrim Al madinah and meccah, Edited by his wife Isabel Burton, London, 1856.

یکی از بخش های مهم این سفرنامه اطلاعاتی است که درباره حضرت زهرا(س) و مدفن ایشان داده است. بورتن درباره مقبره حضرت چنین اظهار نظر کرده که مورخان مسلمان از تردید و ابهام درباره محل قبر حضرت شادمان هستند (مکه و مدینه از دیدگاه جهانگردان، ص148).

این داوری بورتن قابل تأمل است. اگر منظورش اینست که قبر کشف نشد و خانواده حضرت با مخفی کردن قبر به اهداف خود رسیدند و موفق شدند، درست است ولی این به معنای شادمانی نیست. جعفر الخلیلی کلمه بهجت و ابتهاج را به کار برده است. بهرحال چه شادمانی و چه ابتهاج، هیچکدام تعبیر و داوری درستی نیست. در ادامه بورتن اختلاف مورخین مسلمان را گزارش کرده است:

برخی از آنها می گویند که آن حضرت در حرم مقدس دفن شده است. دلیل آنها این روایت تاریخی است که می گوید هنگامی که فاطمه(س) مرگ خود را نزدیک دید بسیار شادمان گردید و آنگاه برخاست و غسل بزرگ را انجام داد و لباس های پاکیزه ای در بر نمود و آنگاه حصیری را بر روی زمین اتاق خود که در نزدیگی آرامگاه پیامبر بود انداخت و بر روی آن به سوی قبله آرمید و به اطرافیان خود گفت: من

ص: 507

پاکیزه ام و جامه های پاک در بردارم، پس به کسی اجازه ندهید که بر بدن من نظاره کند و پس از مرگ مرا در همین جا دفن نمایید و هنگامی که علی(ع) شوهر او بازگشت همسر خود را مرده یافت. از اینرو آخرین خواسته ی او را برآورده نمود و او را در همانجا دفن کرد. عمر بن عبدالعزیز - خلیفه اموی - که به این روایت تاریخی معتقد بود اتاق و حجره فاطمه(س) را به مدفن پیامبر ملحق نمود. اعتقاد عمومی نزد مسلمانان بر این است که قبر فاطمه(س) در بقیع است و به این گفتار امام حسن استدلال می کنند که فرمود: «اگر اجازه نمی دهند در قبر جدم دفن شوم مرا نزد مادرم در بقیع دفن کنید.» دنباله این روایت می گوید: پس از درگذشت فاطمه(س)، علی(ع) و ام سلمه او را شستشو دادند، لیکن گروهی دیگر می گویند اسماء بنت عمیس، همسر ابوبکر، هنگام مرگ در نزدیکی فاطمه(س) بود و به او وعده داده که برای حمل جنازه او تابوتی از چوب خرما شبیه به جایگاه عروسان بسازد، آنگونه که او در حبشه دیده بود، و پس ازشنیدن این وعده، فاطمه(س) برای نخستین بار پس از مرگ پدر خود تبسم نمود، و از او عهد گرفت تا هنگامی که پیکر او در اتاق است، اجازه ی ورود به کسی را ندهد، از این رو اسماء هنگامی که عایشه قصد ورود را داشت از او ممانعت نمود و عایشه گریان نزد پدر خود رفت و از رفتار اسماء شکایت نمود و بدو گفت همسرش جایگاهی همانند جایگاه عروسان برای فاطمه ساخته است تا جنازه او را در آن حمل کند؛ ابوبکر به در خانه فاطمه رفت لیکن پس از شنیدن وصیت حضرت فاطمه، به همسر خود اعتراضی ننمود و به خانه اش بازگشت. پس از درگذشت فاطمه(س) مرگ او از کوچک و بزرگ پوشیده نگاه داشته شد و در نیمه شب با حضور گروه اندکی به همراه شویش حضرت علی(ع) تشییع و به خاک سپرده شد.

اما جایگاه سومی که گفته می شود در آنجا به خاک سپرده شده است، مسجد کوچکی است که در گوشه بقیع و در جنوب قبه ی عباس بن عبدالمطلب قرار دارد و به آن «بیت الحزن» گفته می شد زیرا فاطمه(س) روزهای پایانی عمر خود را به عزاداری و گریه بر پدر خود در آنجا به سر آورد.

امروزه زیارت کنندگان در دو جا به زیارت قبر فاطمه(س) می پردازند؛ یکی در قبرستان بقیع، در قبة العباس و دیگری در حرم پیامبر (همان، ص148-149).

مآخذ

مکه و مدینه از دیدگاه جهانگردان اروپایی، جعفر الخلیلی، ترجمه محمد رضا فرهنگ، ص 148-149؛ موسوعة العتبات المقدسة، جعفر الخلیلی، ج3، ص 284-285.

فاطمیان و آرامگاه اسماعیل

فاطمیان و آرامگاه اسماعیل، نقش دولت فاطمی مصر در گسترش مرقد اسماعیل.

در دوره خلافت فاطمیان (297- 567ق) که بر بخش وسیعی از شمال آفریقا به ویژه مصر سیطره داشتند به دلیل اینکه مذهبشان اسماعیلی بود و به اسماعیل بن جعفر(ع) عنایت ویژه داشتند، آرامگاهی با شکوه و عظمت بر مزار اسماعیل ساختند. این بنای بزرگ، سفید رنگ و دارای گنبد و گلدسته رفیع به دستور حاکمیت فاطمیان بنا شد. این بنا به عنوان اصلی ترین زیارتگاه فاطمیان پس از مرقد پیامبر(ص) و ائمه پیشین محسوب می شد. دارای بخش های مختلف برای استراحت زائران و تفرجگاه در کنار آن برای گردش زائران در نظر گرفته بودند. مسجدی کوچک منسوب به امام سجاد(ع) در کنار آن قرار داشت. این مسجد به سال 284ق ساخته شده بود و سمهودی (درگذشت 911ق) از آن گزارش داده است (وفاء الوفاء، ج3، ص306).

عیاشی در سده 3و4ق از رونق این آرامگاه و آمدن زائران بسیار از عراق و جاهای دیگر برای زیارت اسماعیل خبر می دهد. نیز زیارت نامه خاصی را قرائت می کردند. متن این زیارتنامه چنین است:

السلام علیک یا سیدنا اسماعیل و نشهد انک علی دین أخیک موسی الکاظم رضی الله عنه و نشهد انک غیر مخالف له (المدینة المنورة فی رحلة العیاشی، ص95).

ص: 508

پس از سیطره وهابیون، گویا این آرامگاه در دو مرحله تخریب شده است. مطابق برخی گزارش ها از اواخر سده چهاردهم، چهار دیواری بدون در و پنجره مشهور به مرقد اسماعیل در پانزده متری دیوار بقیع در جهت غرب و روبروی قبرهای ائمه(ع) وجود داشت که نیمی از آن در خیابان و نیمی در پیاده رو بود. مردم در پیاده رو، پشت دیوار آن به زیارت می پرداختند (تاریخ حرم ائمه بقیع(ع)، ص289-290). به هنگام تعریض و زیرسازی خیابان غربی بقیع در سال 1394ق بر اساس برخی گزارش ها، جسد اسماعیل بدون پوسیدگی و تازه مکشوف شد و مسئولین محلی و دولتی عربستان با شاهد گرفتن بزرگان اسماعیلیه، جنازه را به بقیع منتقل کردند و در حوالی قبر ام البنین یا نزدیکی شهدای حره و در ده متری قبر حلیمه سعدیه در محوطه ای در انتهای بقیع به خاک سپردند (همان، ص291).

از قول یک روحانی شیعه به نام محمد حسین اشعری نقل شده که چند سال پیش از پیروزی انقلاب، هنگامی که در مدینه مشرف بوده در نیمه شب بر اثر سر و صدا بلند شده و از پنجره بیرون را نگریسته و دیده اطراف بقعه اسماعیل شلوغ است. پایین آمده و دیده است که بزرگان اسماعیلیه را دعوت کرده اند تا در حضور آنها قبر اسماعیل را به داخل بقیع منتقل کنند. پس از آن، آن را برداشته و در حوالی جایی که قبر ام البنین شناخته می شود، دفن کردند (آثار اسلامی مکه و مدینه، ص365-366).

لازم به ذکر است که در کنار درب وسطی مرقد اسماعیل که به میدان باز می شده قطعه سنگی نصب شده که روی آن جمله «عمّره حسین بن ابی الهیجاء سنة ستّ واربعین وخمسمأة» حکاکی شده بوده است. عده ای فکر می کردند که فاطمیان در 564ق آرامگاه اسماعیل را ساخته است، در صورتی که بسیار پیش از این تاریخ احداث شده و این نوشته فقط دلالت به تعمیر و مرمت و نه ساخت و تأسیس دارد.

چون ابن ابی الهیجاء حاکم حجاز توسط فاطمیان منصوب شده بود، بعضی از مورخین حدس زده اند که این مرقد به دست فاطمیان ساخته شده است. اما عبارت تصریح دارد که او تعمیر کننده بوده و قبلاً این بنا وجود داشته است. حداقل این مرقد پنجاه سال زودتر از تعمیر ابن ابی الهیجاء ساخته شده و او به تعمیرش پرداخته و به احتمال بسیار زیاد متعلق به سده پنجم قمری است. در واقع این بنا مثل حرم شریف ائمه(ع) از قدیمی ترین بناهای بقیع است که حدود نه قرن بعد توسط وهابیان تخریب و نابود شده است.

مآخذ

«بقعه اسماعیل فرزند امام صادق(ع)»، محمدصادق نجمی، میقات حج، ص 73-74؛ دائرةالمعارف وجدی، ج7، ص 314 - 325؛ عمدة الاخبار، احمد عباسی، ص158؛ وفاء الوفاء، سمهودی، ج3، ص920.

نیز نک- : مرقد اسماعیل؛ اسماعیل بن جعفر الصادق(ع)؛ مشهد اسماعیل

فتح اللّه الحلبی ← ابن نحاس الحلبی

فتحعلیشاه قاجار

فتحعلیشاه قاجار، اعتراض به رفتارهای خشونت بار وهابیون حجاز و پاسخ دولت عربستان.

نامه ای به امضای عبدالعزیز بن محمد بن سعود (حکومت 1179- 1218ق/ 1766- 1803م) به عنوان دومین رهبر سلسله آل سعود خطاب به فتحعلیشاه قاجار (1185- 1250ق) دومین پادشاه سلسله قاجار در منابع درج شده است. از مفاد و محتوای این نامه می توان فهمید که گویا پادشاه قاجار به رفتار و رویه آل سعود اعتراض داشته و عبدالعزیز بدون عقب نشینی از مواضع اعتقادی، به توجیه رفتارهای خود می پردازد.

عبدالعزیز نقشی بی بدیل در گسترش قلمرو جغرافیایی آل سعود داشت و شهرها و مناطق را یکی بعد از دیگری فتح می کرد. زیرا با روش خشونت و قساوت تمام، کشتار و غارت مردم را در مناطق مختلف ترسانده و آنان را رام و مطیع لشکر آل سعود می نمود. خط مشی دولت

ص: 509

عبدالعزیز علاوه بر گسترش قلمرو، حذف شیعیان از نقشه منطقه بود. او با شیعیان، رهبران شیعه و اماکن منسوب به شیعه با قساوت و بی رحمی کامل رفتار می کرد. طوائف و خاندان های شیعی ساکن در مدینه و اطراف بقیع را با این روش مطیع ساخت. او لشکری به سوی کربلا فرستاد، این لشکر در 18 ذیحجه 1216ق وارد کربلا شدند و هجوم به مردم کوچه و بازار و کشتار آنان و نیز به تخریب و غارت اموال آرامگاه حسینی پرداختند. به طوری که گزارش ها تأیید کرده اند که جوی خون از جای جای حرم حسینی سرازیر بود.

فتحعلی شاه به رغم گرایش به عیش و عشرت، علاقه مندی های مذهبی داشت، اشعار مذهبی می سرود، مدرسه فیضیه را در قم توسعه داد و مرمت کرد و نیز حرم حضرت معصومه را توسعه داد و گنبد آن را مطلا نمود. به همین دلیل به حمله و هجوم آل سعود به کربلا اعتراض کرد. امّا پاسخ عبدالعزیز در نامه به فتحعلی شاه آمده است. او می نویسد حضرت محمد با بت و بت پرستی در صدر اسلام مبارزه کرد و در این دوره مردم کربلا و نجف هم بت پرست شده اند، وقتی به عتبه حسینی می روند به خاک افتاده و سجده می کنند. لذا همانطور که محمد(ص) با بت پرستی مبارزه کرد امروز هم باید با شرک و الحاد شیعیان مبارزه کرد. حمله به کربلا هم در این راستا بوده است (مسیر طالبی، ص412).

این نامه سند عجیبی است؛ چون با صراحت کامل عقاید و باورهای وهابیت را بر ملا ساخته است.

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، ج11، ص422؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص26-27؛ مسیر طالبی یا سفرنامه میرزا ابوطالب خان، کوشش حسین خدیوجم، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی،1352، ص412.

فتوح الحرمین

فتوح الحرمین، سفرنامه منظوم متعلق به سده 9و10ق.

سراینده این کتاب محیی لاری از مشاهیر نیمه دوم سده نهم و اوایل سده دهم قمری و گویا اصالتاً از لارستان شیراز است. آقابزرگ طهرانی و دیگران نامش را به همین صورت یعنی محیی لاری ضبط و ثبت کرده اند (الذریعه، ج16، ص119). اما مصحح این اثر یعنی علی محدث محیی الدین لاری ضبط کرده است (فتوح الحرمین، به کوشش علی محدث). او شاگرد ملاجلال الدین دوانی (درگذشت 902 یا 907ق) بوده و سلطنت شاه طهماسب صفوی (919- 984ق) را درک کرده است. آقابزرگ درباره تاریخ مرگ او اظهار بی اطلاعی می کند ولی پسرش احمد منزوی سال فوتش را 933ق دانسته است (فهرست نسخه ها، ج4، ص3013).

محیی لاری پس از بازگشت از سفر حج، خاطرات و دیده ها و شنیده های خود را در قالب مثنوی، به نام سلطان مظفر بن محمودشاه (حکومت 917- 932ق در احمدآباد گجرات هند) سروده است. تاریخ سرودن اشعار را 911 یا 914ق نوشته اند.

محیی لاری سنی ای معتدل است؛ از یک سو خلفای راشدین را قبول دارد و از سوی دیگر به مدح چهارده معصوم(ع) پرداخته است. این کتاب علاوه بر اینکه صبغه ادبی دارد، با استفاده از صنایع و آرایه های ادبی به گزارش رخدادهای تاریخی و مناسک حج و زیارت مدینه پرداخته است. نیز اطلاعات سودمندی از قبرستان بقیع و مدفونین در آنجا عرضه کرده است. صفحات 86 تا 88 این کتاب تماماً درباره بقیع است.

ابتدا یک قطعه شعر با عنوان «توجه به جانب قرة العین رسول یعنی قبول» درباره حضرت فاطمه و مدح آن حضرت دارد. سپس یک قطعه بلند با عنوان «توجه به جانب بقیع مرقد ارباب قبول» سروده و سرزمین بقیع را ستوده سپس به سراغ قبور چهار امام شیعه رفته و به توصیف آنها اقدام کرده است در ادامه بیت الاحزان و دیگر مدفونین را معرفی می کند.

در پایان کتاب تصاویر رنگی به صورت نقاشی آورده است. دومین تصویر درباره بقیع است.

ص: 510

نسخه های این کتاب فراوان است. نیز دوبار به زیور چاپ آراسته شده است. بار اول در هند و بار دوم به اهتمام آقای رسول جعفریان بر اساس چند نسخه آماده چاپ شده است. نیز مقدمه نسبتاً مفصلی بر آن نوشته است. چاپ و تصحیح انتقادی دیگری نیز با تحقیق و مقدمه علی محدث دارد که انتشارات اطلاعات آن را منتشر کرده است (فتوح الحرمین، به کوشش علی محدث)..

مآخذ

آتشکده آذر، آذر بیگدلی، تهران، 1335، ص305؛ تحفه سامی، سام میرزا صفوی، به کوشش وحید دستگردی، تهران، فروغی، 1314، ص129- 130؛ توصیف آثار تاریخی مکه و مدینه و فلسفه مناسک حج در فتوح الحرمین، محیی لاری، به کوشش رسول جعفریان، قم، انصاریان، 1373، جم- ؛ الذریعه، آقابزرگ طهرانی، قم، دارالکتب العلمیة، بی تا، ج16، ص119- 120 و ج19، ص1016- 1017؛ ریحانة الادب، محمد علی مدرس تبریزی، تهران، 1333، ج5، ص251؛ فتوح الحرمین، به کوشش علی محدث، تهران، انتشارات اطلاعات، 1366؛ فهرست کتابهایی چاپی، خان بابامشار، تهران، بی تا، ص3654؛ فهرست نسخه های خطی فارسی، احمد منزوی، تهران، 1388، ج4، ص3016؛ کشف الظنون، حاجی خلیفه، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1992م، ج2، ص1240.

فحش زائران بقیع ← کتک زائران

فخر رازی و استحباب زیارت

فخر رازی و استحباب زیارت، تأکید بر مستحب بودن زیارت مقابر ائمه بقیع.

ائمه بقیع یعنی امام حسن مجتبی(ع)، امام زین العابدین(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اعتبار، احترام و کرامت ویژه ای نزد همه مسلمانان داشته اند؛ و مسلمانانِ مذاهب مختلف، زیارت مقابر آنان را در بقیع محترم می شمرده اند؛ تا جایی که امام المشککین فخر رازی که از بزرگان علمای اهل سنت است، زیارت مقابر آنان را مستحب می شمارد: «یستحب أن یزور قبر الحسن بن علی وفیه أیضاً علی بن الحسین ومحمد بن علی وجعفر بن محمد رضی الله عنهم»؛ یعنی: مستحب است زیارت قبر حسن بن علی و همچنین در آنجا است قبر علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد که خدای تعالی از ایشان راضی باشد.

مآخذ

«بررسی تاریخ حرم ائمه بقیع»، اصغر اصغرزاده، سایت سازمان حج و زیارت، بخش آموزش؛ شفاء السقام فی زیارة خیر الانام، تقی الدین سبکی شافعی، المطبعة الکبری الامیریة، 1318 ق.

فرزندان امام محمد باقر(ع) در بقیع

فرزندان امام محمد باقر(ع) در بقیع، دفن بعضی از فرزندان حضرت در آنجا.

امام پنجم شیعیان پنج پسر و دو دختر داشت. ابن شهر آشوب معتقد است که همه آنها غیر از امام صادق(ع) از دنیا رفتند. نام های آنان چنین اند: جعفر صادق(ع)، عبدالله، ابراهیم، عبیدالله، علی، ام سلمه و زینب

جعفر بن محمد در هفدهم ربیع الاول سال 83ق در شهر مدینه متولد شد. 65 سال زندگی کرد و 34 سال امامت را بر عهده داشت. پس از شهادت در کنار پدرانش در بقیع دفن شد... بالاخره پس از شهادت عبدالله در دمشق دفن شد و آرامگاه او هم اکنون در دمشق زیارتگاه است. ابراهیم در حیات پدرش رحلت نمود و در مدینه و به احتمال قوی در بقیع دفن شد.

عبیدالله فرزند دیگر امام است. در زمان حیات پدرش درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد. علی فرزند دیگر امام محمد باقر(ع) است. او ملقب به علی طاهر بود. آرامگاه او در شهر بغداد در محله جعفریه قرار دارد. نزدیک کاشان هم امامزاده ای به نام مشهد اردهال هست که می گویند مزار سلطان علی پسر محمد باقر(ع) است و هر ساله مراسم قالیشویان در آنجا اجرا می شود.

ام سلمه از زنان محدثه و دانشمند شیعه در سده 2ق بود. و بالاخره زینب دختر دیگر امام محمد باقر(ع) و از شاگردان پدرش در حدیث است. زینب با پسر عمویش عبدالله بن حسین پسر امام زین العابدین(ع) ازدواج کرد. در شهر مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

بنابراین از فرزندان امام، چهارتن از آنان در بقیع دفن

ص: 511

شده اند. هم اکنون فقط مزار امام صادق(ع) معلوم است.

مآخذ

الارشاد، شیخ مفید، ترجمه سید هاشم رسولی، ج2، ص172؛ بغیة الحائر فی احوال اولاد الامام الباقر(ع)، حسین حسینی زرباطی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، 1392، ص155-156؛ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ص807.

فرزندان رسول خدا(ص)

فرزندان رسول خدا(ص)، دختران و پسران حضرت و مدفون در بقیع.

ابن سعد پنج دختر و یک پسر برای حضرت شمارش و نام های آنها را اینگونه ضبط کرده است: ابراهیم، فاطمه زهرا(س)، زینب، رقیه، ام کلثوم و أمامه. البته ذیل هر کدام گزارشی عرضه کرده و معتقد شده که فقط أمامه دخترخوانده حضرت است و بقیه فرزندان اصلی حضرت می باشند. اینک به معرفی اجمالی آنان می پردازیم:

ابراهیم: او از فرزندان حضرت محمد(ص) و مادرش، ماریه قبطیه بود، در ذی الحجه سال 8ق، به دنیا آمد. پیامبر(ص) به وی علاقه زیادی داشت. او یک سال و ده ماه در کنار پدر بزرگوار و مادرش بود و سپس در سال 10ق فوت کرد، و در بقیع دفن شد. رسول خدا(ص) در فوت او بسیار ناراحت گردید.

ام کلثوم: ام کلثوم یکی از دختران رسول خدا بود که با یکی از دو پسر ابولهب به نام عتیبه ازدواج کرده بود، با نزول سوره: «تبّت یدا ابی لهب...» و قطع رابطه ام جمیل و ابولهب با پیامبر(ص)، ابولهب فرزندش را به طلاق دادن ام کلثوم مجبور کرد، از آن پس وی در خانه پدر، همراه فاطمه(س) بود که تا پس از مرگ «رقیه» (دختر دیگر پیامبر و همسر قبلی عثمان بن عفان) بنا به نقلی به همسری عثمان درآمد.

وی تا سال 9ق زنده بود ولیکن فرزندی برای عثمان به دنیا نیاورد و پس از آن درگذشت. اسماء بنت عمیس و صفیة بنت عبدالمطلب او را غسل دادند و در بقیع، در مقبره بنات رسول اللّه(ص) دفن شد.

زین--ب: مورخین او را بزرگترین دختر حضرت رسول(ص) و خدیجه(س) می دانند که پیش از بعثت متولد شد.

او همسر ابوالعاص فرزند ربیع و مادر ابوالعاص نیز«هاله» خواهر خدیجه بود. زینب بعد از ظهور اسلام مسلمان شد ولکن شوهرش به شرک باقی بود، وی بعد از هجرت پیامبر(ص) با شوهرش در طائف ماند.

سرانجام زینب به مدینه هجرت کرد، و ابوالعاص نیز بعدها به مدینه آمد و مسلمان شد. و چون تاجر پیشه بود به مکّه برگشت و اموال مردم را رد کرد و پس از تسویه حساب، به مردم چنین گفت: من مسلمان شدم. و سپس به مدینه آمد و مجدّداً با زینب ازدواج کرد.

بهرحال زینب در سال 8ق از دنیا رفت و پیامبر(ص) بر او نماز گذارد و در بقیع دفن شد.

رقیه: رقیه دختر رسول خدا(ص) که به نقلی همسرش «عتبه» پسر ابولهب بود و او(مانند برادرش عتیبه) با فشار پدرش ابولهب، رقیه را طلاق داد. و بعد از مدتی رقیه با عثمان ازدواج، و با او به حبشه هجرت کرد، و سپس همراه پیامبر(ص) به مدینه بازگشت و در سال دوم هجرت در مدینه فوت کرد.

دختر دیگر أمامه و آخرین ایشان فاطمه زهرا(س) است.

یک وجه عمده اهمیت قبرستان بقیع، وجود آرامگاه های فرزندان رسول خدا(ص) در آنجا است.

مآخذ

سیری در سرزمین وحی، علی اکبر حسنی، تهران، 1371، ص35-38؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1995م، ج7 و 8، ص252-262.

نیز نک- : فاطمه زهرا(س)؛ ام کلثوم؛ أمامه؛ رقیه؛ ابراهیم بن محمد؛ زینب

فرزندان و نوادگان ائمه(ع)

فرزندان و نوادگان ائمه(ع)، بستگان نسبی امامان شیعه(ع) به عنوان مدفون در بقیع.

ائمه دوازده گانه شیعیان از علی بن ابی طالب (23 قبل از هجرت - 40ق) تا محمد بن حسن عج (متولد 255ق)، اغلب در مدینه زندگی می کرده اند. نیز فرزندان و نوادگان آنان در مدینه بوده و پس از فوت در بقیع دفن

ص: 512

می شده اند. اسامی برخی از آنان عبارت اند از:

محمد حنفیه، فرزند علی(ع)؛ حسن مثنی و جعفر و زید فرزندان امام مجتبی(ع)؛ چهارتن از فرزندان امام سجاد(ع)؛ به نام های عمرالاشرف، عبدالله باهر، حسین اکبر، حسین اصغر (احسین اصغر متولی موقوفات جدش علی(ع) بوده که از موقعیت والایی نیز برخوردار بوده است)؛ از فرزندان امام باقر(ع). ابراهیم، عبدالله، زینب و ام سلمه؛ از فرزندان امام صادق(ع) اسماعیل و عبدالله افطع؛ عبیدالله و اسحق از فرزندان امام کاظم(ع). نیز فرزندان حضرت ابوالفضل العباس(ع) و امام زادگان دیگری چون عبدالله امیر العارفین از فرزندان حسین اصغر، حسن مثلث فرزند حسن مثنی در بقیع دفن شده اند.

مآخذ

سیری در سرزمین وحی، علی اکبر حسنی، تهران، بعثه، 1371، ص37؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1996م، جم- .

فروزانفر و سؤال از وزیر درباره بازسازی بقیع ← سؤال نمایندگان از وزیر امور خارجه

فرهاد میرزا معتمد الدوله

فرهاد میرزا معتمد الدوله ، از شاهزادگان قاجاری و سفرنامه نویس مدینه و بقیع.

فرهاد

میرزا معتمد الدوله (1233-1305ق) فرزند عباس میرزای ولیعهد، دانشمند، مورخ، جغرافی دان، سیاستمدار و ادیب. وی که عموی ناصرالدین شاه بود، نزد او محبوبیت داشت، به طوری که در سفر فرنگستان او را جانشین خود قرار داد ولی وی دلخوری هایی از کاستی ها و نواقصی داشت.

فرهاد میرزا آثاری چون قمقام زخار (وصمصام تبار)و جام جم و منشآت را نوشت وآثار با ارزشی در زمینه تاریخ و جغرافیا برجای گذاشت. فرهاد میرزا در عین تدین و علاقه به ملیت، با فرهنگ جدید نیز آشنا بود و می کوشید تا در نوشته های خود دانش غربی و شرقی را با یکدیگر نزدیک کند. نیز سال ها حاکم فارس بود.

فرهاد میرزا سفرش را در 1292 آغاز کرد و در 1293 به پایان رسید. او سفرنامه خویش را به طور روزانه و در هر نقطه ای که مناسبت دیده نوشته است.

گویا این سفرنامه در همان سال بازگشت یعنی 1293 چاپ شده و مؤلف حواشی و اضافاتی بعد از آن بر این کتاب افزوده که تاریخ 1294 را دارد. آن را هدایة السبیل وکفایة الدلیل نامید. این سفرنامه، دو چاپ انتقادی دارد: یکی به کوشش اسماعیل نواب صفا در سال 1366 توسط انتشارات زوار با یک مقدمه 25 صفحه ای درباره سفرنامه. کل صفحات کتاب 394 صفحه است که ضمائمی از جمله فرهنگ لغات مشکله و فهارس شامل اعلام و امکنه دارد. چاپ انتقادی دوم متعلق به آقای غلامرضا طباطبایی است که توسط مؤسسه مطبوعات علمی باز در همان سال 1366 به چاپ رسیده است. مقدمه آن سال 63 در دو صفحه و مقدمه دیگری سال بعد از آن چهار صفحه برای آن نوشته شده است. علی القاعده این دو نفر از کار یکدیگر اطلاعی نداشته اند. به همین دلیل در آغاز و پایان اختلافاتی میان این دو نسخه چاپ شده دیده می شود. چاپ سوم توسط رسول جعفریان در مجموعه سفرنامه های حج قاجاری آمده است. این چاپ از روی چاپ طباطبایی آماده شده اما پاره ای اصطلاحات ویرایشی اجرا شده است.

در میان سفرنامه های فارسی عصر قاجار، جایگاه این سفرنامه، جایگاهی متفاوت و قابل توجه است. این تفاوت هم به لحاظ نویسنده ادیب آن و هم طول و تفصیلی است که وی در شرح دیدارها و شنیده های خود دارد. افزون بر اینها، او یک رجل سیاسی و فردی محترم است و از این زاویه، با سفرنامه نویسانی همچون برادرش حسام السلطنه، و همین طور امین الدوله قابل مقایسه است. این ویژگی ها، موقعیت او را بالا برد و آن را متمایز از سفرنامه نویسان عامی دوره قاجاریه نموده است.

این سفرنامه پر است از نکات بدیع و آموزنده، اطلاعات تاریخی و اجتماعی جذاب و نسبت به همه سفرنامه های دوره قاجاری برتری دارد. فصل جامع و مفصلی هم درباره بقیع دارد. این فصل در مقاله «هدایة السبیل» عیناً آمده است.

ص: 513

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ج3، ص9-12.

نیز نک- : هدایة السبیل

فرهنگ اعلام

فرهنگ اعلام، بررسی واژه بقیع و کاربردهای مختلف آن.

فرهنگنامه ای به زبان عربی در توضیح واژگان مندرج در سنت و سیره نبوی، با عنوان المعالم الاثیرة فی السنة والسیرة تألیف محمد محمد حسن شراب منتشر شده است. این اثر توسط حمیدرضا نعمتی به فارسی ترجمه شد و با نام فرهنگ اعلام جغرافیایی-تاریخی در حدیث و سیره نبوی منتشر گردید.

مدخلی از این فرهنگنامه، بقیع است. نویسنده درباره بقیع چنین می نویسد: بقیع در لغت به معنای جایی است که در آن انواع درخت باشد. این کلمه همراه با نام هایی هم به کار رفته است. از جمله: بقیع بُطحان: منظور از بطحان همان وادی بطحان پیش گفته است.

بقیع الخَبجَبة: (به فتح خاء وسکون باء و فتح جیم): خبجبه درختی بوده که این محل به نام آن شهرت یافت. بقیع مذکور در مدینه و در سمت چپ بقیع الغرقد قرار داشته است. در باب زکات سنن ابی داود از این محل نام برده شده است.

بقیع الخیل: جایی بوده در مدینه نزدیک خانه زید بن ثابت. سمهودی می نویسد: محل بازار مدینه در مجاورت مصلّی بوده است.

بقیع الزُّبیر: مقصود از زبیر در اینجا، زبیر بن عوام است. او از پیامبر(ص) تقاضا کرد که این مکان را به اقطاع وی دهد و پیامبر(ص) تقاضای او را پذیرفت. بقیع زبیر در مدینه و احتمالاً در نواحی بقیع الغرقد بوده است.

بقیع الغَرقَد: غرقد در لغت به معنای گیاه دیوخار است. بقیع الغرقد همان قبرستان معروف مدینه است که نام آن برای همگان آشناست و در سمت شرق مسجدالنبی قرار دارد. (ص77-78)

مآخذ

فرهنگ اعلام جغرافیایی-تاریخی در حدیث و سیره نبوی، ترجمه محمد محمد حسن شراب، ترجمه حمیدرضا نعمتی، تهران، نشر مشعر؛ المعالم الاثیرة فی السنة والسیرة، محمد محمد حسن شراب، دمشق، دارالقلم، بیروت، دارالشامیة.

فصول من تاریخ المدینة المنورة

فصول من تاریخ المدینة المنورة، کتابی درباره تحولات تاریخی- اجتماعی شهر مدینه و نیز بقیع.

علی حافظ مؤلف این کتاب، در مدینه منوره، در سال 1327ق، متولد شد. پس از طی مدارج علمی سال ها در مدارس مدینه به تدریس مشغول بود. سپس به مشاغل دیگر روی آورد، مثل کاتب در محکمه شرعیه، ریاست کتابخانه، شهردار مدینه منوره، تأسیس جریده المدینة المنورة و مدیریت آن و عضویت در مؤتمر الادباء السعودیین (منعقد در دانشگاه ملک عبدالعزیز در 1394ق).

وی چند عنوان کتاب تألیف کرده، از جمله فصول من تاریخ المدینة المنورة را در سال 1388ق، به چاپ سپرد، سپس آن را در سال 1405ق، تجدید چاپ کرد. نیز برای بار سوم با این مشخصات آن را منتشر کرد: فصول من تاریخ مدینه المنوره، 1996م.

بخش هایی از این کتاب درباره بقیع، قبور صحابه، توسعه بقیع، تعمیر و بازسازی بقیع است. اقدامات دولت آل سعود در بقیع مثل احداث سایه بان در سال 1373ق، ساختمان برای کارکنان و خدمه، جاده داخل بقیع و سنگ فرش کردن آن، دیوارکشی، نصب دو در بزرگ در شمال، توسعه مساحت بقیع را توضیح داده است (ص 169-172).

مأخذ

فصول من تاریخ مدینة المنورة، جده، شرکة المدینة المنورة للطباعة والنشر، 1417ق/ 1996م، ص 169-172.

فضایل اخلاقی امام صادق(ع)

فضایل اخلاقی امام صادق(ع)، معرفی آن حضرت به عنوان عابد و دارای اخلاقیات نیک در منابع اهل سنت.

امام

صادق(ع) فرزند امام باقر(ع)، ششمین امام شیعیان و مدفون در بقیع است. ایشان نه تنها در بین شیعیان محبوبیت ویژه داشته و به عنوان مؤثر در تأسیس مذهب

ص: 514

شیعه مطرح بوده و شیعه با لقب جعفری تعریف شده است؛ در میان اهل سنت هم مقبولیت خاص داشته و به عنوان دانشمند در بسیاری از علوم و عابد و زاهد شناخته شده است. در منابع تسنن، بیاناتی از آن حضرت درباره تواضع، اجتناب از معاصی، تقوا، عزت، راه های رسیدن به سعادت و امثال اینها آمده است. اهل سنت علاقه مند اند به توصیه های آن حضرت عمل نمایند.

مآخذ

الامام الصادق(ع)، عبدالحلیم الجندی، قاهره، 1998م؛ حلیة الاولیاء، ابونعیم اصفهانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج3، ص 203؛ سیر اعلام النبلاء، الذهبی، بیروت، مؤسسه الرسالة، ج6، ص 262؛ نور الابصار، مؤمن بن حسن شلبنجی شافعی، بیروت، دار الفکر، ص 98-100.

نیز نک- : امام صادق(ع) در نگاه اهل سنت، اسماعیل بن جعفر الصادق(ع)، اهمیت امام صادق(ع)، عکس بارگاه امام صادق(ع)

فضایل البقیع

فضایل البقیع، کتابی درباره تاریخ تحولات، اماکن و عتبات مقدس بقیع.

حسن صالحی حایری برغانی (1310-1401ق) فرزند شیخ علی نقی بن حسن بن محمد صالح برغانی حایری این کتاب را به زبان عربی درباره تاریخچه و نیز اهمیت بقیع نوشته است. این کتاب گویا هنوز منتشر نشده و به صورت خطی مورد استفاده است. یک نسخه از آن نزد عبدالحسین شهیدی است که در کتابخانه شخصی خانواده ایشان در کربلا نگهداری می شود.

مؤلف قسمتی از کتاب خود را هنگام اقامت خود در مدینه نگاشته است. تاریخ بقیع از بدو تأسیس در عصر حضرت رسول اکرم(ص) تا زمان تألیف مورد توجه مؤلف بوده است. وی دقیقاً اماکن و مواضع بقاع متبرکه شیعه و تاریخ بنای عمارت آستانه های بقیع را ضبط کرده، سپس به حمله اول وهابیون در سال های 1218-1221ق اشاره نموده و بعد به تعمیرات و بازسازی های بقاع متبرکه بقیع پرداخته است. سپس حمله دوم وهابیان در سال های 1343-1344ق و سقوط شهر مدینه پس از مقاومت ده ماهه اهل مدینه به دست وهابیان مطرح شده است. وی در این فصل فجایع لشکر وهابی و تخریب بقیع در روز 8 شوال سال 1344ق و غارت نفایس بقاع متبرکه شیعه توسط آل سعود و سپاه فاتح وی را یاد کرده و در فصل آخر کتاب اشعار شعرای شیعه که این فاجعه را در قصاید و سروده های خود یاد کرده اند، ثبت کرده است. سپس به شرح حال شعرای مذکور پرداخته و در پایان به نقل فضایل بقیع از طریق فریقین سنی و شیعی پرداخته است.

مأخذ

دائرةالمعارف تشیع، تهران، 1371، ج3، ص385.

نیز نک- : صالحی حائری برغانی، حسن

فضائل المدینة المنورة

فضائل المدینة المنورة، کتابی درباره فضیلت های مدینه و بقیع.

خلیل ابراهیم ملاخاطر مقیم شهر مدینه منوره و از پژوهشگران و نویسندگان معاصر در عربستان سعودی، پس از چند سال تحقیق درباره فضایل مدینه منوره کتاب حاضر را در سه جلد تألیف کرد. بخشی از آن درباره فضایل بقیع است. در این بخش 22 روایت نبوی آمده و اطلاعات سودمندی درباره صحابه، اقوام رسول خدا و شخصیت های مشهور مدفون در بقیع در این بخش آمده است.

مأخذ

فضائل المدینة المنورة، خلیل ابراهیم ملاخاطر، جده، دار القبلة، بیروت، مؤسسه علوم القرآن، 1413ق/ 1993م، ج3، ص273-298.

فضایل نگاشته ها

فضایل نگاشته ها، کتب درباره فضایل بقیع.

از سده های نخست اسلامی، تحقیقات و آثاری درباره فضیلت های برخی از شهرها و امکنه شکل گرفت. مسلمانان با تأسی به رسول خدا و قرآن کریم، درباره مکه، مدینه، قدس، قم و مشهد کتابها و رساله هایی تألیف و عرضه کردند. این روند هنوز تداوم دارد. البته ساختار و روش کتب اولیه صرفاً نقلی و جمع آوری احادیث بود ولی به تدریج تحلیل های عقلی و روش های تطبیقی یا شیوه نقد هم به آن افزوده شد.

ص: 515

درباره بقیع فضایل نگاری های مستقل، انگشت شمار است؛ با اینکه احادیث و مأثورات و نیز تاریخنگاری ها درباره بقیع از نظر کمیت و کیفیت آنچنان است که ظرفیت ترویج و توسعه فضایل نگاری بقیع را دارد. ولی چون ساختار این گونه آثار از اول مبتنی بر عناصر محدود بوده، از اینرو کسانی به فکر توسعه عناصر درونی و ساختاری آن نبوده اند.

عناصر ساختار بقیع نگاشته ها را اینگونه می توان توسعه داد:

در بخش شخصیت ها به دلیل کثرت شخصیت هایی مدفون و اهمیت آنان می توان به تحلیل عملکرد، افکار و خدمات آنان پرداخت؛ دوم بناها و ساختمان ها از نظر هنر معماری و خصایص مهندسی و نیز از منظر معماران مشهوری که آنها را ساخته اند و طرح هایی که در قبه، بقعه و بخش های مختلف به کار برده اند، قابل بررسی و تحلیل است؛ سوم موضوعات و رخدادهایی است که در پانزده سده در بقیع اتفاق افتاده است؛ کتب درباره بقیع و بررسی و نقادی آنها و بالاخره جنبه پنجم احادیث درباره بقیع است که قابل بررسی از منظر درایه و رجال است. البته تعداد این احادیث هم کم نیست. بهرحال از این پنج جهت می توان بقیع نگاشته ها را توسعه داد. اما بقیع نگاشته ها از قدیم فقط با اتکا بر احادیث و اندکی تحلیل عقلی عرضه شده اند. مهم این است اگر این رشته توسعه می یافت، استقلال هم پیدا می کرد.

مبحث بعد درباره مدینه نگاری ها و فضایل نگاشته های مدینه است که شامل بقیع هم می شده است. اغلب آثاری که به فضایل مدینه پرداخته اند یک بخش به فضیلت های بقیع اختصاص داده اند. البته یک رده آثار دیگر یعنی اخبار مدینه یا تاریخ مدینه هم دارای بخش هایی درباره فضیلت بقیع است. اما اینجا فقط آثاری معرفی می شود که درباره فضایل مدینه است و ضمناً به بقیع هم پرداخته اند:

کتاب فی فضایل المدینة، محمد بن احمد تستری (273-345ق)

- فضایل المدینة، ابو سعید مفضل بن محمد جَنَدی (درگذشت 308ق)

- فضایل المدینة، ابو محمد قاسم بن علی مشهور به ابن عساکر (درگذشت 600ق)

- الدلائل المتینة فی فضایل المدینة، یحیی بن علی قرشی رشیدالدین عطار (درگذشت 662ق)

- اربعون حدیثاً فی فضایل المدینة، محمد بن احمد خصاصی شاذلی (1107ق)

- فضایل المدینة المنورة، محمد بن یوسف صالحی شامی (درگذشت 942ق)

- نفحات الرضا و القبول فی فضایل المدینة، احمد بن محمد حضراوی

- مئة فضیلة من فضایل المدینة المنورة، عبدالرحمن الکوثر محمد عاشق الهی البرنی

- فضایل المدینة المنورة، خلیل ابراهیم ملاخاطر

- الاحادیث الواردة فی فضایل المدینة، صالح بن حمامد الرفاعی

- النبذة اللطیفة فی فضایل المدینة الشریفة، احمد بن محمد بن شحاتة الفی

- التحفة الزکیة فی فضایل المدینة المنورة، عبدالرحمن عبدالحمید البّر (استاد دانشگاه الازهر)

- تحقیق النصرة بتلخیص معالم دارالهجرة، زین الدین ابوبکر بن حسین مراغی (727-816ق)

- فضایل مکة و المدینة (مؤلف مجهول تاریخ نسخ 836ق)

- فضایل تمر المدینة و ترابها، جمال الدین بن حمزة العمری

- فضایل المدینة، ابن جوزی (درگذشت 597ق)

- فضایل المدینة المنورة،یوسف الصالحی (درگذشت 942ق)

- الاصول فی فضایل مدینة الرسول، ابوالخیر صلاح بن محمد کرنبه

- رسالة فی فضل المدینة و ساکنها، شهاب الدین احمد بن عمر خفاجی (977-1069ق)

- رسالة فی فضل المدینة و اهلها، عبدالکریم بن عبدالله عباسی خلیفتی مدنی (1133ق)

ص: 516

هر کدام از این آثار بخشی درباره فضایل بقیع دارد. و اهمّ این آثار مستقلاً معرفی شده اند.

مآخذ

الاحادیث الواردة فی فضایل المدینة، صالح بن حامد الرفاعی، مدینه، دارالخضیری، 1418ق، ص9-10؛ اخبار المدینة، سمهودی، ص545؛ «معجم مالف عن المدینة المنورة»، عبدالرازق بن فراج الصاعدی، مجله العرب، سال 31، 1416ق، ص 453-455.

فضل اللّه نبیل

فضل اللّه نبیل، از کارمندان و معاونان وزارت امور خارجه ایران و فعال در عرصه بقیع.

فضل الله نبیل در 1275ش متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدارس قاجاریه، شرف و دارالفنون طی کرد و وارد مدرسه علوم سیاسی شد. پس از پایان دوره مزبور در 1296ش به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. اولین شغل خارج از کشور وی، نیابت سوم ژنرال قنسولگری ایران در تفلیس بود و سپس در سفارت ایران در مسکو نایب سوم شد. چندی هم نایب دوم سفارت ایران در پاریس گردید. در تهران مدیر شعبه اطلاعات و دفتر محرمانه و رمز شد و سرانجام به ریاست اداره سوم سیاسی رسید و در همین سمت به مقام وزیر مختاری رسید. وی چندی سفیر کبیر ایران در سوئد و بعد لهستان بود.

نبیل از معدود مدیران ارشد وزارت امور خارجه بود که به رخدادهای بقیع اهتمام خاص داشت. به ویژه چند سالی که به عنوان معاون وزارت امور خارجه و نیز به عنوان رئیس «کمیسیون دفاع از حرمین و بقیع» فعالیت می کرد و در زمینه بازسازی بقیع تلاش کرد. مظفر اعلم وزیر مختار ایران در عربستان فراوان کوشید تا بقیع را بازسازی کند چون پشت گرم به تشویق های علمای قم و نجف بود. اما در 21 آذرماه 1330 خطاب به فضل الله نبیل به عنوان رئیس کمیسیون دائمی حج و دفاع از حرمین چنین نوشت:

روز چهارشنبه ششم آذرماه 1330 برای زیارت مدینه ی منوره به آن جا رفتم. نتیجه ی مطالعات خود را ذیلاً به عرض می رساند:

1. وضعیت بقیع بعد از خرابی تمام ساختمان های قبور ائمه ی اطهار بسیار دلخراش است و عبارت از قبرستان پست و بلند عمومی است که هیچ فرق وامتیازی بین قبور بزرگان دین و عامّه ی ناس باقی نیست و اگر توفیق حاصل شود که موافقت اولیای دولت سعودی برای ساختن دیواری با پنجره های آهنی، گرد محوطه مدفن مطهر ائمه هدی تحصیل شود که اقلاً این قبور در میان این چهار دیوار محفوظ بماند، قدم بزرگی در حفظ شعائر اسلام برداشته شده است. امیدوارم در مواقع مقتضی در مذاکره با اولیاء مؤثر و متنفذ، کوتاهی نشود. شاید بتوان فعلاً تا این اندازه حفاظت قبور منظور را، که عبارت از محوطه ای به وسعت 120 متر مربع است تأمین نمود و نیز سایه بانی در مقابل این محوطه مانند سایه بان بین صفا و مروه ساخته شود.

2. حضرت آقای سید محمدتقی طالقانی که از طرف حضرت آیت الله بروجردی برای سرپرستی و هدایت جماعت شیعی مدینه موسوم به نخاوله، که عبارت از پنج الی شش هزار نفر از عناصر کارآمد و مؤثر مدینه می باشند، اعزام شده اند، موقعیت خوبی در میان آن ها احراز نموده و با کمال جدیت مشغول انجام وظیفه می باشند. در این چند روز با استفاده از دید و بازدیدها، ایشان را با مقامات رسمی مدینه مربوط نموده و از همه تقاضا شد لازمه ی مساعدت را درباره ایشان دریغ ننمایند.

یک روز هم به اتفاق وزیر مختار مصر به بازدید ایشان به تکیه نخاوله رفتیم که جمعی از رؤسای آن ها، آن جا را به طور آبرومندی آراسته بودند و از هر دو پذیرایی صمیمانه ای به عمل آمد. فعلاً وضعیت ایشان در مدینه بسیار راحت و خوب و موردتوجه می باشند و الحق از حیث رفتار و اخلاق و متانت نیز بهترین انتخابی بوده است که از طرف حضرت آیت الله العظمی به عمل آمده است. (وزیر مختار شاهنشاهی، مظفر اعلم)

آقای فضل الله نبیل، معاون کلّ وزارت امور خارجه و رییس کمیسیون دائمی حج به تاریخ 20 بهمن ماه 1330

ص: 517

خطاب به آقای مظفر اعلم می نویسد:

بازگشت به نامه شماره 402 مورخه 21/9/1330 اشاره ای دارد:

1. راجع به وضع تأسف انگیز قبور ائمه اطهار(ع) در بقیع، که از نزدیک ناظر آن بوده اید، البته آن منظره مایه کدورت خاطر جمیع شیعیان می باشد و امید است با جدیت کامل و کوشش اولیای وقت در مرکز، همان طور که پیشنهاد فرموده اند موافقتی از دولت عربستان سعودی تحصیل و آن قبور را از حال فعلی خارج نمایند.

2-

درباره آقای سید محمدتقی طالقانی و اقداماتی که نامبرده در ترویج دین مبین اسلام بین جماعت نخاوله ی مدینه نموده، اشاره شده بود. این موضوع مایه افتخار ایرانیان و بنابر تذکری که در آخر نامه ی فوق الذکر داده بودید، به خدمت جناب آیت الله العظمی آقای بروجردی معروض گردید و رونوشت آن نیز از نقطه نظر تشویق آقای طالقانی توسط آن سفارت شاهنشاهی به ایشان ابلاغ می گردد.

ضمناً به اطلاع جناب عالی می رساند که وصول نامه ی 402 و اقداماتی که برای مشاهده مدینه طیبه و قبور ائمه اطهار در بقیع فرموده بودید، مورد تمجید و تحسین کلیه ی علاقه مندان و اعضای کمیسیون دائمی حج قرار گرفت. (معاون کل وزارت امور خارجه، فضل الله نبیل)

این سند بخوبی گویای فعالیت های او در عرصه بقیع و ناراحتی او از وضع موجود بقیع است.

مآخذ

شرح رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج3، ص 91؛ تخریب و بازسازی بقیع، ص96-97.

فضیلت دار عقیل

فضیلت دار عقیل، این خانه محل دفن شخصیت های بزرگی بوده و رسول خدا(ص) به آن نظر عنایت داشته است.

خانه عقیل به دلیل شخصیت خود عقیل و موقعیت آن و نقشی که در تاریخ اسلام ایفا کرد و پایگاه شیعیان بود، اهمیت فوق العاده دارد. نیز رسول خدا زاویه ای از دار عقیل را انتخاب کرده و در آن به دعا و نیایش می پرداخت و می فرمود دعا در آن استجابت می شود. اما اهمیت مهم تر دار عقیل در اینست که چهار امام شیعه در اینجا دفن شده اند. شخصیت های بزرگی که عمری برای ترویج تشیع و اسلام راستین تلاش کردند و نهایتاً به دست دشمنان شهید شدند. نیز چند شخصیت دیگر در آن جایگاه دفن شده اند.

مأخذ

تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، 1391، ص78-79.

فضیلت دفن در بقیع

فضیلت دفن در بقیع، ادله و احادیث دالّ بر اهمیت و ثواب به خاک سپاری اموات در این قبرستان.

احادیث فراوانی درباره فضیلت دفن در بقیع روایت شده و افراد بسیاری در مدینه یا عربستان یا دیگر کشورها خواهان دفن در بقیع پس از فوت هستند، چون فضیلت این قبرستان مورد تأیید احادیث است. این احادیث تأیید کرده اند: مسلمانی که در آنجا دفن شود از لطف و فیض خداوند بهره مند می گردد. تربت این قبرستان مبارک است. ویژگی های این قبرستان در روایات چنین توصیف شده اند:

- بهره مندی از شفاعت رسول اکرم(ص)؛ عبدالله بن عمر از قول رسول خدا(ص) نقل کرده که شفاعت حضرت شامل مدفونین بقیع می شود(مسند احمد، ج2، صحیح ابن حبان، ج9، ص57)

- بهره مندشدن اموات بقیع از شهادت تأییدآمیز نبی اکرم(ص) (سنن ابن ماجه، ج2، ص1039)

- دعا و استغفار و نماز رسول خدا(ص) برای اموات بقیع (سنن ابن ماجه، ج1، ص489؛ صحیح مسلم ج2، ص669، السنن الکبری ج5، ص288).

- بقیع در قیامت، نخستین قبرستانی است که مدفونین آن پس از رسول خدا(ص) محشور می شوند(مستدرک حاکم، ج2، ص55؛ صحیح ابن حبان، ج15، ص324).

- مؤمن و آمن مبعوث شدن در قیامت(سنن الدار قطنی، ج2، ص278؛ سنن بیهقی، ج5، ص245)

ص: 518

همسران، فرزندان و خویشاوندان رسول اکرم(ص)، نیز عمه ها و بسیاری از صحابه و تابعین در بقیع دفن شده؛ بسیاری از اولیاء و صالحین و نیکوکاران در آنجا مدفون است. حتی بنابر یک نظر علی ابن ابی طالب(ع) امام اول شیعیان در بقیع دفن شده است(بقیع الغرقد، محمد انور الکبری، ص43) . از اینرو این قبرستان متبرک و مقدس و محبوب مسلمانان است و همگان آرزو دارند پس از مرگ در جوار آن بزرگان و پیشگامان دفن شوند.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمد انور الکبری و حاتم عمرطه، مدینه منوره، مکتبة الخانجی، 1424ق/ 2004م، ص41-43؛ منابع مذکور در متن.

فضیلت زیارت ائمه(ع) بقیع

فضیلت زیارت ائمه(ع) بقیع، روایات درباره آثار معنوی، اهمیت و آداب زیارت بقیع.

روایات بسیاری در فضیلت و ثواب زیارت ائمه بقیع وارد شده است. در مجموعه های روایی این احادیث گردآوری و تنظیم شده است. علامه مجلسی در جلد یکصدم بحار الانوار فصلی به فضیلت زیارت ائمه بقیع اختصاص داده است.

کتاب تحفة الزائر از علامه محمدباقر مجلسی (1037-1110ق) در فصل مستقلی روایات در زمینه اهمیت و تأثیر معنوی و فضیلت رفتن به بقیع یا از دور به زیارت ائمه(ع) شیعه پرداختن را آورده است. خلاصه ای از این روایات چنین است:

در روایتی از حضرت صادق(ع) منقول است که: هرگاه احدی از شما حج کند، باید که ختم کند حجّش را به زیارت ما؛ زیرا که این از اتمام حج شمرده می شود.

و در حدیث دیگر فرمود که رسول خدا(ص) فرمود که: هرکه مرا زیارت کند در حیات من، یا بعد از فوت من، شفیع او می گردم در روز قیامت.

و به چندین سند معتبر از حضرت صادق(ع) منقول است که: حضرت امام حسن(ع) از حضرت رسول(ص) پرسید که: چه ثواب دارد کسی که تو را زیارت کند؟

فرمود که: ای فرزند، هرکه مرا زیارت کند در حال حیات من یا بعد از موت من، یا پدرت را زیارت کند یا برادرت را زیارت کند یا تو را زیارت کند، لازم است بر من که او را زیارت کنم در روز قیامت، تا خلاص گردانم او را از گناهانش، و او را داخل بهشت گردانم.

و ایضاً در احادیث معتبره منقول است که: روزی حضرت امام حسن(ع) در دامن حضرت رسول(ص) نشسته بود، پرسید که ای پدر، چه ثوابی است کسی را که تو را بعد از موت تو زیارت کند؟

فرمود که: ای فرزند، هرکه مرا بعد از موت من زیارت کند، از برای او است بهشت.

و هرکه پدرت را بعد از موت او زیارت کند، از برای او بهشت است.

و هرکه برادرت را بعد از موت او زیارت کند، از برای او بهشت است.

و هرکه تو را بعد از موت تو زیارت کند، از برای او بهشت است.

و در حدیث معتبر از علی بن الحسین - صلوات الله علیه - منقول است که حضرت رسول(ص) فرمود که: هرکه قبر مرا زیارت کند بعد از موت من، چنان است که هجرت کرده باشد به سوی من در حیاتم. و اگر نتوانید، از دور سلام به سوی من بفرستید که به من می رسد.

و در حدیث معتبر منقول است که: شخصی به خدمت حضرت فاطمه زهرا - صلوات الله علیها - رفت، حضرت از او پرسید که برای چه آمده ای؟

گفت: از برای طلب برکت و ثواب.

فرمود که: پدرم(ص) مرا خبر داد که هرکه بر او و بر من سه روز سلام کند، حق تعالی بهشت را از برای او واجب گرداند.

آن شخص گفت که: در حیات او و شما؟

فرمود که: در حیات ما و بعد از موت ما.

و در حدیث معتبر از عبدالله بن عبّاس منقول است که حضرت رسول(ص) فرمود که: هرکه حضرت امام حسن(ع) را در بقیع زیارت کند، قدمش بر صراط ثابت

ص: 519

باشد در روزی که قدمها از آن لغزد.

و از حضرت امام جعفر صادق(ع) منقول است که فرمود که: هرکه مرا زیارت کند گناهانش آمرزیده شود، و پریشان نمیرد.

و از حضرت امام حسن عسگری(ع) منقول است که: هرکه زیارت کند حضرت امام جعفر صادق و پدرش حضرت امام محمّد باقر(ع) را، آزار چشم نکشد، و بیماری و دردی به او نرسد، و مبتلا به بلای بدی نشود تا بمیرد.

و در حدیث معتبر از هشام منقول است که به حضرت صادق(ع) عرض نمودم که: آیا پدرت را زیارت می باید کرد؟ فرمود: بلی.

گفتم: چه ثوابی است کسی را که او را زیارت کند؟

فرمود که: بهشت ثواب او است اگر اعتقاد به امامت او داشته باشد و متابعت او کند. و هرکه نخواهد زیارت او را و ترک کند، در روز قیامت حسرت خواهد داشت.

مآخذ

بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، بیروت، دار الوفاء، ج100، ص139؛ تحفة الزائر، علامه محمدباقر مجلسی، قم، مؤسسه پیام امام هادی(ع)، 1386ش، ص 44-47.

نیز نک- : تحفة الزائر؛ آداب زیارت ائمه بقیع

فعالی، محمدتقی ← اسرار بقیع

فقه مقارن

فقه، تأثیر بقیع در استنباط فروع فقهی.

علما و فقها در مذاهب فقهی، احکام مختلف در کتب خود درباره تدفین و تکفین اموات در بقیع را آورده اند. در اینجا با جستجو در منابع فقهی، برخی مسائل فقهی مرتبط به بقیع را یافته و معرفی می کنیم:

- خرید و فروش اشجار بقیع در برخی منابع فقهی نهی شده است. شیخ عبد الحمید شروانی و شیخ احمد عبادی در کتاب الحواشی علی تحفة المحتاج از ابن حجر هیتمی (ج4، ص242) به این مسأله پرداخته اند.

-

استحباب دفن اقارب بر اساس روایت نبوی «ادفن للیله من مات من اهله» (اقوام و نزدیکان متوفی او را در بقیع دفن کنند) توسط برخی از فقهای شیعه تأکید شده است. آنان این حکم را اینگونه تعلیل کرده اند: چون زیارت این اموات توسط نزدیکان آسان تر است. علامه حلی، شهید اول و نراقی این حکم را بیان کرده اند (تذکرة الفقها، ج1، ص53؛ الذکری، ص65؛ مستند الشیعه، ج3، ص284).

- فقهای شیعه بر اساس دو روایت، دفن اموات در قبرستان بقیع را افضل از دفن در خانه می دانند. یکی روایت رسول خدا است که مسلمانان را به دفن امواتشان در بقیع تأکید می کرد. دوم روایتی از امام رضا(ع) است که به هنگام فوت یونس بن یعقوب در مدینه فرمود قبر او را در بقیع حفر کرده و او را دفن نمایید (تذکرة الفقها، ج2، ص100؛ الذکری، ص65؛ مستند الشیعه، ج3، ص284).

- برخی فقهای شیعه در باب اندازه گود کردن قبر، با توجه به اینکه زمین بقیع سست است، گفته اند قبرها باید بیشتر گود شود (مستند الشیعه، ج3، ص270؛ جواهر الکلام، ج4، ص300).

- رسول خدا پس از دفن اموات در بقیع، مقداری آب روی قبر می پاشید. نیز امام علی بن موسی الرضا پس از دفن یونس بن یعقوب در بقیع امر کرد یک روز یا چهل ماه (تردید از روای است) روی قبر او آب بپاشند (بحار الانوار، ج79، ص26؛ مستدرک سفینة البحار، نمازی، ج8، ص368).

- مشروعیت نماز خواندن بر جنازه در میان قبرستان و وسط قبور بقیع (مصنف عبد الرزاق، ج1،ص407 و ج3، ص525؛ مجمع الزوائد، ج9، ص228؛ المغنی)

- استحباب زیارت قبرستان بقیع در بعدازظهر و مغرب پنجشنبه هر هفته، بر اساس رویه و سنت رسول خدا(ص) و حضرت فاطمه(س) که هر پنجشنبه به زیارت بقیع می رفتند (جواهر کلام، ج4، ص321؛ فتح الباری، ج11، ص4).

- استحباب زیارت قبور و دعا به روش ایستاده و نیز به هنگام خروج از بقیع (حاشیه رد المختار، ابن عابدین، البحر الرائق، ابن نجیم، ج2، ص343).

- درباره کندن زمین بقیع و استفاده از خاک بقیع در ساختمان سازی، فقها نظرات مختلفی گفته اند. برخی معتقدند بقیع حبس و وقف است و نمی توان از خاک آن استفاده کرد (مواهب الجلیل، ج4، ص242). برخی

ص: 520

مشروط کرده اند به عدم دفن اموات. یعنی اگر چند سال و بعضی گفته اند چهل سال مرده دفن نشود، می توان از خاک آن استفاده کرد (همان)

- اقامه نماز بر متوفای غایب و نیز دعا خواندن بر متوفای غیرحاضر در بقیع مورد بحث فقها است. رسول خدا(ص) به هنگام فوت نجاشی پادشاه حبشه در بقیع بود و در همانجا و از راه دور برایش نماز و دعا بر پا داشت (احکام الجنائز و بدعها، الالبانی، ص89).

- استحباب و ثواب نمازخواندن در بیت الاحزان در بقیع توسط فقیهان اهل سنت مثل ابوحامد غزالی (احیاء علوم الدین، ج1،ص260) مطرح شده است. شیعیان اعم از فقها، مراجع و عامه شیعیان نماز خواندن در بیت الاحزان را مطلوب می دانستند و عمل می کردند.

موارد

فوق برخی از مباحث و احکام فقهی متعلق به بقیع است و احکام دیگری در منابع عمومی، تاریخی و گاه فقهی بحث شده است. استحباب استغفار، ورود در قبر پس از کندن قبر، مرثیه و نوحه سرایی، نماز استسقا، سجده، تشییع جنازه تا ورود به قبر و حجامت در بقیع بعضی از دیگر احکام متعلق به بقیع است. البته همانطور که فقها گفته اند این احکام در بقیع بیان شده یا در بقیع اجرا شده ولی با الغای خصومیت آنها، در همه جا و همه شرایط قابل عمل و اجرا است و ویژه بقیع نیست.

مبحث وقف بودن بقیع و احکام وابسته به وقفیت آن بسیار اختلافی است. وهابیان به موقوفه بودن آن تأکید دارند با اینکه هیچ دلیل و مدرکی عرضه نکرده اند. مهم اینست که پس از طرح موقوفه بودن بقیع، ساخت وساز بر قبور را حرام دانسته اند. چون مخالف نظر واقف است. اما شیعیان ادله بسیار عرضه کرده اند که اولاً وقفی نیست ثانیاً رسول خدا و اصحاب اهل البیت(ع) اموات را در اتاق مسقف و بناها دفن می کردند یا وقتی دفن می کردند، بنا و آرامگاهی می ساختند. نیز قرآن کریم آرامگاه داشتن برای اموات را جایز دانسته است.

مسائل و احکام فقهی بقیع نیاز به پژوهش و تدوین یک کتاب مستقل دارد و امید است که در آینده از سوی کارشناسان و محققان صورت پذیرد.

مآخذ

احیاء علوم الدین، ابو حامد محمد غزالی، قاهره، 1992م؛ ؛ بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء، بی تا؛ جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، تهران، دار الکتب العلمیة؛ الحواشی علی تحفة المحتاج، ابن حجر هیتمی، حاشیه عبد الحمید شروانی و احمد عبادی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ الذکری، شهید اول، تهران، بی تا؛ تذکرة الفقها، علامه حلی، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1425ق؛ فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دار المعرفة، بی تا؛ مجمع الزوائد، علی بن ابی بکر هیثمی، بیروت، دار الکتب العلمیة؛ مستدرک سفینة البحار، شیخ علی نمازی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، بی تا؛ مستند الشیعه فی احکام الشریعه، احمد بن محمد مهدی نراقی، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1430ق؛ مصنف عبد الرزاق، قاهره، 1997م؛ المغنی، ابن قدامه، بیروت، دار الکتاب العربی، 1418ق.

فقه مقارن، احکام فقهی مرتبط به بقیع و مقایسه آرای مذاهب فقهی.

بررسی مقایسه ای احکام و فتاوای فقهای مذاهب مختلف درباره رفتن به بقیع و دیگر اعمال بقیعیه، در دانشی به نام فقه مقارن انجام می شود. فقه مقارن، شاخه ای از دانش فقه است که وظیفه اش تجزیه و تحلیل تطبیقی یافته ها و استنباطات فقها است.

بعضی موضوعات فقهی به صورت گسترده در فقه مقارن بررسی شده، ولی پاره ای مباحث چون فقها در مذاهب مختلف کمتر به آن پرداخته اند، در فقه مقارن کم بنیه و کم حجم تر است. مجموعه احکام مرتبط به بقیع در فقه مقارن مثل احکام زیارت بقیع، کفن و دفن اموات در بقیع، نماز و نیایش برای اموات و دیگر اعمال بقیع در منابع فقه مقارن گاه مورد بررسی قرار گرفته است. برای نمونه دکتر علی احمد القاعدی در کتاب احکام و خصائص الحرمین فی الفقه الاسلامی: دراسة مقارنة بررسی شده است. اما هنوز این بررسی ها و تحلیل ها پر حجم و پر دامنه نیست بلکه فقیر است. به ویژه لازم است دیدگاه های فقهای مسلمان با آرای فقهی وهابیون مقایسه ای کار شود تا ضعف مبانی و دلایل

ص: 521

آنان و بسیاری از حقایق معلوم گردد.

مأخذ

احکام و خصائص الحرمین فی الفقه الاسلامی: دراسة المقارنة، علی احمد یحیی القاعدی، بیروت، مؤسسه الریان، 2008م، ج2، ص891-895.

فقه

فقیهان اهل سنت

فقیهان اهل سنت، دیدگاه های این فقها در زمینه رفتن به بقیع و زیارت مقابر.

فقهای بزرگ اهل سنت با تعابیر مختلف مشروعیت زیارت بقیع را مطرح کرده اند. محمد بن الشربینی در مغنی المحتاج (ج1، ص513) و بهوتی در کشف القناع (ج2، ص601) می نویسند: یسّن زیارة البقیع.

یعنی

زیارت بقیع سنت رسول خدا(ص) و مستحب است.

بکری دمیاطی در حاشیة اعانة الطالبین (ج2، ص357) و عده ای دیگر از فقیهان نوشته اند: یسّن زیارة البقیع فی کل یوم.

نووی در المجموع (ج8، ص275) چنین نوشته است: یستحب ان یخرج کل یوم الی البقیع خصوصاً یوم الجمعة.

دیگر فقیهان مثل فاکهی، غزالی، صالحی شامی، ابن الحاج همین تعابیر را با اندکی اختلاف در کتب فقهی خود آورده اند (نک بقیع الغرقد، ص45-47).

صالحی شامی به عنوان دلیل استحباب از این روایت استفاده کرده است: زوروا القبور فانها تذکرکم الآخرة (سبل الهدی والرشاد، ج12، ص381-382).

برخلاف ادعای وهابیان که زیارت اموات و بقیع محتوای شرک دارد و برای پرستش اموات اجرا می شود، بر اساس این روایات زیارت محتوایی الهی، توحیدی و اخلاقی دارد و به همین دلیل فقها فتوا به مشروعیت و استحباب آن داده اند.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق؛ حاشیة اعانة الطالبین، ابوبکر السید البکری الدمیاطی، بیروت، دارالفکر؛ سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، محمد بن یوسف الصالحی الشامی، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب

العلمیة؛ کشف القناع، البهوتی، دمشق، 122ق؛ المجموع، نووی، القاهره، 1395ق؛ مغنی المحتاج، محمد بن الشربینی، دمشق، 1388ق.

ص: 522

ق

قائم مقام

قائم مقام، مسئول امور اجرایی شهر مدینه و بقیع.

برخی

سفرنامه ها از سمتی به نام «قائم مقام» در اواخر سده سیزدهم شمسی یاد کرده اند. سید احمد هدایتی از روحانیون سرشناس و مشهور تهران در سفرش به حرمین در سال 1299ش در سفرنامه اش می نویسد: مشکلات و ظلم هایی که در سفر به مدینه یا بقیع وجود داشت را ابتدا به حاکم مدینه به نام قائم مقام عرض کرده اگر او توجه نمی کرد، به امیرمدینه کتباً یا شفاهاً عرض می کردند. از اینرو معلوم می شود حداقل در آن دوره شخصی به عنوان امیرمدینه بوده که مقام رسمی و تصمیم گیری عالی شهر بر عهده اش بوده است. سید احمد هدایتی نام او را شریف الشخاص احمد بن منصور ذکر می کند (خاطرات سفر مکه، ص131).

اما قائم مقام وظایف اجرایی را بر عهده داشته است. تقریباً از این دو امیر مثل استاندار و قائم مقام مثل شهردار در این دوره عمل می کرده اند. یعنی یکی مقام ارشد و رسمی و دومی پُست اجرایی و معاونت داشته است. البته واژه «قائم مقام» لقب بوده است و نامش چیز دیگری است که مرحوم هدایتی ذکر نکرده است.

درباره عملکرد قائم مقام، هدایتی گزارش های فراوان نوشته است: اگر افراد تحت امر قائم مقام رفتارهای خشن با زائران داشتند، خودش جبران می کرد. مثلاً درهای بقیع را تا صبح باز می گذاشت تا زائران به راحتی بتوانند زیارت کنند (همان، ص136- 137).

یک شب قائم مقام دستور داد رضایت حجاج به ویژه زائران ایرانی را به دست آورند. نه تنها درهای بقیع باز گذاشت بلکه بقیع و از بقیع تا حرم نبوی و کوچه های محل تردد زائران را با چراغ های زنبوری روشن کرد، علاوه بر آن در تمامی این محل ها مأمور گذاشت تا مردم در کمال آسایش و امنیت در نیمه شب رفت وآمد کنند (همان، ص137).

هدایتی می نویسد در آن شب زائران تا ساعت 4 نیمه شب به عزاداری و روضه خوانی در بقیع مشغول بودند (همان). البته در برخی شب ها درهای بقیع را می بستند و احدی جرأت رفت وآمد در آنجا را نداشت.

هدایتی این گونه اقدامات قائم مقام را نتیجه پی گیری زائران و اتحاد آنان و رفتن نزد امیر مدینه و بالاخره پی گیری های مداوم توسط زائران می داند (همان).

قائم مقام گاه در خانه خودش مراسم عزاداری و روضه خوانی برای مصائب ائمه(ع) و رسول خدا و یارانش برگزار می کرد و زائران ایرانی و غیرایرانی را هم دعوت می نمود. گویا در ایام محرم همواره در خانه قائم مقام روضه خوانی برگزار بود. حتی وعاظ و مداحان را از ایرانیان دعوت می کرد. مثلاً در سال 1299ش شیخ عباسعلی خراسانی واعظ مشهور ایرانی منبر می رفت (ص141). موضوع بحث او فضایل اهل بیت بود.

سید احمد هدایتی معتقد است احتمالاً قائم مقام این گونه اقدامات را با هدف ظاهرسازی و جلب توجه زائران شیعه و ایرانی انجام می دهد (ص141).

لازم به ذکر است مسئولین ارشد مکه و مدینه در این دوره توسط خاندان هاشمیان اردن تعیین می شدند که از سادات بوده اند.

مأخذ

خاطرات سفر مکه، احمد هدایتی و محمد علی هدایتی، تهران، چاپخانه حیدری، 1343، جم- .

قاجاریه، بقیع در دوره

قاجاریه، بقیع در دوره، تأثیر سیاست های قاجاری بر عمران یا تخریب بقیع.

سلسله قاجاریه یا دولت قجرها، گروهی از شاهان ایران منسوب به ایل ترک قاجاریه می باشند که با تلاش های آقا محمدخان قاجار در 1210ق حکومت را به دست گرفتند و آخرین آنان، احمدشاه قاجار بود که در 1343ق حکومت را از او به سلسله پهلوی واگذار کردند.

ص: 523

این دوره که حدود 13دهه طول کشید از پرحادثه ترین و پرفراز و نشیب ترین دوره ها در تاریخ ایران است. روسیه در حال گذر به ابر قدرت شدن و سیطره بر منطقه بود، از سوی دیگر غرب و کشورهای اروپایی هم در رقابت با هم به ایران چشم طمع دوخته بودند. جامعه ایران بیدار شده و به عقب ماندگی و بدبختی های خود واقف شده و اقدام به انقلاب فراگیر فرهنگی و اجتماعی مشروطیت کرده بود.

در همین دوره آل سعود در حال پیشروی و بسط قدرت در حجاز بودند. مهم ترین پادشاه آل سعود، عبدالعزیز بن عبدالرحمن بود که بین سال های 1319 تا 1372ق حکومت را در دست داشت. البته آل سعود از 1148ق، به تدریج، بر بخش هایی از حجاز تسلط یافتند. ولی عبدالعزیز بنیان گذار دولت پادشاهی آل سعود و کشور عربستان سعودی است. حکومت او مقارن با پادشاهی مظفرالدین شاه(1249-1264ق) بود.

سران و کارگزاران قاجاریه معتقد به تشیع بودند و علاقه مند به عتبات مقدسه عراق و حرمین مکه و مدینه و سفر به این مشاهد و اماکن مقدس بودند. اما شناخت عمیق و جامعی از وهابیت و آل سعود و خط مشی آنها نداشتند. از اینرو در دوره قاجار دیپلماسی سنجیده و کارشناسی شده لی نسبت به دولت آل سعود مشاهده نمی شود. البته سفر مقامات و کارگزاران برای مناسک حج و زیارت مدینه منوره هر سال جریان داشته است و اقدامات موردی یا تصمیمات جزئی هم داشته اند. آنان اغلب در سفرنامه های خود از وضعیت نابسامان مزارات و اماکن مقدس گلایه و شکوه کرده اند ولی به ریشه های مشکلات و اقدامات اساسی نپرداخته اند.

شیعیان در هر مقام و موقعیت اشتیاق ویژه به زیارت بیت الاحزان و حرم ائمه بقیع داشتند. اما آل سعود به دلیل وهابیت گرایی آنان مخالف اینگونه رفتارهای شیعیان بودند ولی گاه به دلیل ضعف و ترس از دولت ایران جرأت جسارت و مخالفت علنی نداشتند. با این حال بسیاری از اماکن مقدس در مکه و مدینه به ویژه در بقیع در دوره قاجارها تخریب و منهدم شد و دولت شیعه قاجاریه، عکس العمل سریع و مناسب نداشت.

امین السلطنه، داماد امین السلطان، ضریحی از فولاد در اطراف قبور ائمه بقیع نصب کرده بوده است. این ضریح باید همان ضریحی باشد که بعدها با پیشنهاد شهردار مدینه یعنی سید مصطفی عطار، در روی دیوار مقبره حمزه در احد نصب گردید.

در پشت دیوار قبور ائمه بقیع، قبر شیخ احمد احسایی بوده که برخی از زائران ایرانی آنجا را نیز زیارت می کرده اند. ملا ابراهیم کازرونی و نایب الصدر شیرازی، شعر روی سنگ قبر احسایی را نقل کرده اند. فراهانی متن سنگ قبر احسایی و شعر را آورده که سال فوت احسایی در آن(1243) حک شده است، وی ادامه می دهد که وهابی ها آن را مقبره شیخ الروافض می دانند. وی کرامتی نیز درباره شیخ نقل کرده که مربوط به دزدانی است که می خواسته اند سنگ قبر شیخ را از جا کنده و ببرند. همو افزوده که قبر شیخ الاسلام شیراز نیز که در سال 1286درگذشته، کنار قبر احسایی است.

نایب الصدر در سفرنامه خود، به تفصیل از بقعه های موجود در بقیع سخن گفته و کتیبه های ترکی را که در بالای هر بقعه بوده، عیناً نقل کرده است. سفرهای ایرانیان به مکه و مدینه در دوره قاجاریه افزایش چشمگیر داشته است. یعنی در دوره ای که باید حکومت آل سعود تضعیف می شد و از نظر مالی به آل سعود کمک نمی شد. ولی زائران ایرانی با بردن مبالغ زیاد و خرج در مکه و مدینه در واقع ندانسته دولت آل سعود را تقویت می کردند.

بسیاری از سفرنامه های این دوره در هشت جلد قطور توسط رسول جعفریان منتشر شده است و گویای نکات فراوانی است. سزاوار است کارشناسان یک دور این سفرنامه ها را از منظر کمک به آل سعود و تقویت این دولت مطالعه کنند اما اجمالاً پیدا است دولت قاجاریه سیاست و تدبیر عاقلانه ای در برابر آل سعود که به سرعت مشغول گسترش نفوذ خود بود، نداشت.

ص: 524

مآخذ

سفرنامه محمدحسین فراهانی، به کوشش حافظ فرمان فرمائیان، تهران، 1342، جم-.؛ سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج1، مقدمه حج گزاری ایرانیان در دوره قاجار و ص97 به بعد.

نیز نک- : مظفر اعلم

قادری، محمدرحیم خان ← تحفة الحرمین

قاضی عسکر، سید علی

قاضی عسکر، سید علی، پژوهشگر در عرصه بقیع و خادم در احیای آنجا.

سید علی قاضی عسکر در خرداد ماه 1333 برابر با رمضان 1373ق در یک خانواده مذهبی در خیابان مسجد سید اصفهان متولد شد. تحصیلات دوره ابتدایی را در دبستان جعفری وابسته به تعلیمات اسلامی که در محله بیدآباد اصفهان واقع شده بود، سپری کرده و دوره راهنمایی را نیز در مدرسه احمدیه که مدیریت آن را یک نفر روحانی به نام حجت الاسلام آقای سید ابوالحسن بدری بع عهده داشت گذرانده است. پدرش سید مصطفی قاضی عسکر کارمند یکی از کارخانه های صنایع پشم اصفهان و فردی مذهبی بود. سید مصطفی به دلیل علاقه به روحانیت، سید علی را در سن 15 سالگی به حوزه علمیه اصفهان فرستاد. پس از یک سال به دلیل شهرت حوزه قم، به قم آمده و در دروس مقدماتی اساتید بزرگواری از جمله مرحوم کافی اصفهانی، شهید سید حسن بهشتی، آقای حجازی اصفهانی، مرحوم یحیی سلطانی ... فرا گرفت. سپس دروس سطوح عالی را از مرحوم آیت الله ستوده، آیت الله خزعلی، آیت الله انصاری شیرازی و آیت الله حاج شیخ یوسف صانعی بهره گرفت. سپس در دروس خارج آیت الله فاضل لنکرانی، آیت الله منتظری، آیت الله حاج شیخ جواد تبریزی حاضر شده و سالها از محضر این اساتید بهره مند شد. نیز از دروس تفسیر و اخلاق و غیره استفاده می کرد.

از سال اول تحصیل با قیام مرحوم آیت الله خمینی آشنا شده، و در برخی فعالیت ها مثل پخش بیانیه ها مشارکت داشت. گاهی شبها نوارهای کاست که از نجف ارسال شده بود را همراه با تنی چند از طلاب آن روز مدرسه که حاوی سخنرانیهای امام خمینی(ره) بود استماع و در توزیع اعلامیه های ایشان مشارکت داشت، و پس از آنکه به قم رفت به دلیل این فعالیتها با برخی چهره های انقلابی حوزه آشنا و با آنها همکاری داشت.

او از ابتدای شکل گیری بعثه آیت الله سید علی خامنه ای به عنوان یکی از مدیران رده بالا مشغول به کار بوده است.

اما در دی ماه 1388 به دلیل کناره گیری نماینده ولی فقیه پیشین، به عنوان نماینده ولی فقیه در حج و زیارت و سرپرست حجاج ایرانی منصوب شد. پیش از این، معاون آموزش و تحقیقات بعثه مقام معظم رهبری بود. البته غیر از معاونت، سمت های دیگری نیز برعهده داشت.

به دلیل فعالیت در این سمت، به مسائل مختلف حج و زیارت و موضوعات مرتبط به مدینه و بقیع روی آورد و گاه مقالات خود را منتشر کرده است. او در سال 1384 کتابی درباره تاریخ تحولات بقیع از نظر سازندگی یا تخریب منتشر کرد. با اینکه کتاب او از نظر ظاهری کم حجم است ولی از نظر علمی ابتکاری است.

مآخذ

تخریب و بازسازی بقیع به روایت اسناد، سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، چاپ دوم، 1385؛ خبرگزاری حج (hajj.ir)

قاضی نور الدین، علی بن یوسف بن حسن

قاضی نور الدین، علی بن یوسف بن حسن، از علمای حنفی مدینه و مدفون در بقیع.

ابو الحسن ابن العّزّ ابی المظفر علی بن یوسف بن الحسن بن محمد الانصاری الزرندی در سال 703ق در مدینه چشم به جهان گشود. پس از تحصیل در علوم دینی، ولایت قضای حنفی های مدینه، تدریس فقه و حدیث حنفی و نیز مسئولیت امور حسبی را بر عهده گرفت. پس از عمری تلاش در 772ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج5، ص194- 202.

ص: 525

قاضی، عبدالوهاب ← عبدالوهاب بن هبة الله

قُبه مرتفع حسن بن علی(ع)

قُبه مرتفع حسن بن علی(ع)، بنایی شامل گنبد، سردر و ایوان.

نزدیک

یکی از درهای بقیع به نام باب البقیع قبه بلندی بر مقبره حسن بن علی(ع) امام دوم شیعیان وجود داشت. این بنا تا قبل از تخریب نخست وهابیون به نام نکبة البقیع الاولی وجود داشت و با سیطره وهابیون بر مدینه آن را تخریب کردند.

این بنا در گزارش های سده چهارم به بعد توصیف شده است. مسعودی(درگذشت 345ق) از سنگ قبر مرمر در بقیع خبر می دهد که روی آن اسامی فاطمه زهرا(س) و چهار امام شیعیان حک شده بود. با توجه به اینکه سنگ مرمر و زیبا معمولاً در زیر سقف کاربرد دارد و در فضای آزاد از این نوع سنگ استفاده نمی شود. از اینرو همین گزارش التزاماً دلالت دارد بر اینکه در اینجا آرامگاه و بقعه وجود داشته است. نیز ابن جبیر (540 - 626ق) در سفرنامه اش به آن پرداخته و از این قبه گزارش داده است. ابن نجار(درگذشت 643ق) به نام قبه عالیه بر روی قبر چهار امام(ع) گزارش نموده است. مَطَری(درگذشت 741ق) از قبه عالیه روی قبر ائمه گزارش داده و مؤسس آن را ناصر خلیفه عباسی می داند.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، 1391، ص353-354؛ البقیع قضیة کل مسلم، لجنة احیاء ذکری البقیع، لندن، بی تا، ص5-6؛ رحلة ابن جبیر، قاهره، ص153 - 154؛ مروج الذهب، مسعودی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، 1374، ج2، ص288.

نیز نک- : قبه عالیه؛ امامان شیعه؛ حرم ائمه بقیع

قبر ابوسعید الخدری، بخشی از کتاب وفاء الوفاء ← ابوسعید الخدری

قبر أسعد بن زراره، بخشی از کتاب وفاء الوفاء ← أسعد بن زرارة

قبر ام کلثوم ← آرامگاه ام کلثوم

قبر ام البنین

قبر ام البنین، دیدگاه ها درباره محل مقبره همسر امام علی(ع).

در مقاله ام البنین زندگینامه، خدمات و اخلاقیات ایشان گزارش شد و اکنون می پردازیم به محل دفن ایشان.

کتاب هایی

مثل آثار اسلامی مکه و مدینه از رسول جعفریان؛ تاریخ آثار اسلامی مکه و مدینه از اصغر قائدان از جمله آثاری است که بر وجود مقبره ام البنین در بقیع تأکید کرده اند. اما در مقابل پژوهشگرانی مثل محمد صادق نجمی، وجود این مقبره در بقیع را بی اساس و ساخته ذهن مداحان و نوحه سرایان می دانند. اینان معتقدند، مسأله قبر «امّ البنین» اخیراً پدید آمده است. چون بعضی از زائران ایرانی به هنگام زیارت قبر صفیه، در مقابل قبر دیگری که در کنار آن است ایستاده و به عنوان قبر امّ البنین همسر امیرالمؤمنین نوحه سرایی کرده، ناله و ضجه سر می دادند و به سر و سینه می زدند. بر همین روش کم کم این قبر به نام ام البنین ثبت و مشهور شد. در صورتی که هیچ سند و شاهد تاریخی ندارد. در منابع اصیل بلکه حتی در سفرنامه هایی که به زبان فارسی و غیر فارسی، که در یکی دو قرن اخیر نگاشته شده، از این مطلب خبری نیست و شاید پیدایش آن به ربع قرن هم نرسد ولی مانند قبر عاتکه به سرعت و سینه به سینه منتشر شده و حتّی به بعضی از کتابها راه یافته است. مثل برخی از حوادث عاشورا و کربلا که نخست توسط مداحان مطرح شده سپس مردم تلقی به قبول کردند، آنگاه مؤلفین در آثار خود آوردند.

البته شخصیت ام البنین اهمیت و تأثیر زیاد داشته و در مقاطع مهم تاریخی، دوره خانه نشینی و سکوت امام علی(ع) یار و غمخوار او و مادر مهربان برای فرزندان حضرت زهرا(س) بوده؛ در دوره زمامداری حضرت و مصائب و جنگ های حضرت در کنار او بود؛ در دوره امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و کربلا، فرزندانش به دفاع از امام پرداختند و شهید شدند. از اینرو او را بانوی نمونه در صبر و استقامت دانسته اند. بهرحال اگر هم آن نقطه معین، مرقد ام البنین نباشد، با توجه به سکونت دراز مدت ایشان در مدینه، دفن ایشان در بقیع طبیعی بوده است.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1387، ص 349؛ تاریخ آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص 264؛ التعریف بما انسب، محمد بن احمد مطری، مدینه، المکتبة العلمیة، 1372ق، ص43؛ دانشنامه دانش گستر، ج3، ص 21؛ مجله میقات حج، شماره 19، بهار 1376، ص 92-93.

نیز نک- : ام البنین

ص: 526

قبر صفیه بنت عبدالمطلب ← صفیه بنت عبدالمطلب

قبر عبدالرحمن بن عوف، بخشی از کتاب تاریخ مدینه ← عبدالرحمن بن عوف

قبر عثمان بن عفان ← عثمان بن عفان

قبرسازی ← بارگاه بر قبر

قبرستان جایگزین

قبرستان جایگزین، تلاش برای عدم دفن اموات شیعه در جایی غیر از بقیع.

بر اساس برخی گزارش ها در زمین مسجد ضرار و در نزدیکی مسجد قبا، قبرستانی برای شیعیان در نظر گرفته بوده اند. وهابیون و آل سعود برای ممانعت از دفن اموات شیعیان و نخاوله در بقیع، زمین مسجد ضرار را برای این منظور آماده کردند.

مسجد ضرار در سال نهم قمری به دستور رسول خدا(ص) تخریب شد. محمد حسنین هیکل (درگذشت 1956م) در سال 1936م از این محل بازدید کرده و تأیید می کند که شیعیان اموات خود را محل مسجد ضرار دفن می کردند. نیز یوسف الخویی در 1996م بازدید کرده و آنجا را قبرستان بزرگ شیعیان توصیف می کند. به نظر می رسد رژیم آل سعود در سه دهه اخیر خط مشی ممانعت از دفن شیعیان در بقیع را اجرا کرده و قبرستان دیگری را جایگزین کرده اند تا اموات شیعه در آنجا دفن شوند.

مأخذ

جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص81-82.

قبرستان یهود

قبرستان یهود، حش کوکب به عنوان محل دفن اموات یهودی و انضمام آن به بقیع.

یهودیان ساکن مدینه پیش از اسلام اموات خود را در محلی به نام دره حش کوکب یا حصن کوکب دفن می کردند. این قبرستان چسبیده به بقیع بود و بعد از ظهور اسلام و پس از هجرت مسلمانان به مدینه دیوار بین بقیع و حش کوکب را برداشتند و قبرستان یهود متصل به قبرستان بقیع گردید. حش کوکب در شرق بقیع قرار دارد.

گویا نخستین میت مسلمانان که در حش کوکب پس از الحاق به بقیع دفن شد، عثمان بن عفان خلیفه سوم راشدین بود. چون برخی مسلمانان مانع دفن او در کنار قبر رسول الله شدند. از اینرو جسد او را در حش کوکب دفن گردید. گزارش دیگر اینگونه است که عثمان بن عفان پس از فوت در باغی در کنار بقیع دفن شد ولی بعداً این روضه از سوی امویان به بقیع ضمیمه گردید.

مآخذ

اندیشه صادق، بهار 1380، ص 136؛ البقیع قضیة کل مسلم، لندن، بی تا، ص 5 - 6؛ دانشنامه دانش گستر، ج11، ص 265.

قبور ائمه بقیع ← حرم ائمه بقیع

قبور شناخته شده کنونی

قبور شناخته شده کنونی، وضعیت مقابر کنونی در بقیع و تعداد آنها.

در نقشه منتشر شده در کتاب آقای اصغر قائدان، نمای قبرستان بقیع بین خیابان ابوذر و خیابان عبدالعزیز نمایش داده شده است.

بر اساس این نقشه چهل و سه مقبره فردی هست. اما مقبره های جمعی عبارت اند از (از شمال به طرف غرب): شهدای احد (نام ها و مقابر مشخص نیست)؛ شهدای واقعه حره (نام ها و مقابر مشخص نیست)؛ بقیع العمات (نام ها مشخص ولی مقابر معلوم نیست)؛ همسران پیامبر(ص) (نام های افراد مشخص است)؛ دختران پیامبر(ص) (نام های ایشان مشخص است)؛ امامان چهارگانه شیعیان (نام های افراد مشخص است).

مآخذ

بقیع الغرقد، حاتم عمر محمد و محمد انور البکری، المدینةالنورة، مکتبة الحلبی، 2004م؛ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص1376.

نیز نک- : آمار؛ قبور شناخته شده

قبور شناخته شده

قبور شناخته شده، آمار قبور بقیع در متون و منابع.

بر اساس اسناد، مدارک و متون برجای مانده مقابر این

ص: 527

اشخاص در بقیع قابل شناسایی است:

عثمان بن مظعون، ابراهیم بن محمد النبی(ص)، رقیه بنت محمد، ام کلثوم دخترخوانده رسول اکرم(ص)، زینب بنت محمد(ص)، فاطمه بنت اسد، امام حسن بن علی(ع)، امام زین العابدین(ع)، امام باقر(ع)، امام صادق(ع)، عباس بن عبدالمطلب، قبور همسران رسول اکرم(ص) (ام سلمه، سوده، صفیه، ام حبیبه، جویریه، زینب، عایشه، حفصه، ماریه قبطیه)، صفیه بنت عبدالمطلب، عاتکه بنت عبدالمطلب، جمانه بنت عبدالمطلب، ام البنین، عقیل بن ابی طالب، عبدالله بن جعفر بن ابی طالب، محمد بن زید بن علی(ع)، مالک بن انس، نافع الفقیه، سفیان بن حارث، مجروحان احد (تعدادی از مجروحان نبرد احد که به شهادت رسیدند و در سمت شمال شرقی بقیع حدود بیست متر بالاتر از قبر ابراهیم بن محمد(ص) به خاک سپرده شدند)، شهدای واقعه حره (قتل عام مردم مدینه در سال 63ق توسط مسلم بن عقبه مرّی و به دستور یزید در محل حرّه واقعه و دفن حدود هفت هزار جسد در قسمتی از قبرستان بقیع)، عثمان بن عفان، عبدالله بن مسعود، ابوسعید خُدری، حلیمه سعدیه، اسماعیل بن جعفر الصادق، سعد بن معاذ، ابن بن کعب، مقداد بن اسود، مالک اشتر، خالد بن سعید، مالک بن حارث، مالک بن نویره، جابر بن عبدالله انصاری، خزیمة ذوالشّهادتین، زید بن حارثه، ابودجانه انصاری، سعد بن عباده خزرجی، زید بن ارقم، حسان بن ثابت، حمیده همسر مسلم بن عقیل، رقیه همسر عبدالرحمان بن عقیل، حسن مثنی، زید بن علی بن الحسین(ع)، جعفر بن حسن(ع)، خنیس بن حذافه، صهیب بن سنان، ابوطلحه انصاری، اسید بن حضیر، سکینه دختر امام حسین(ع)، فاطمه دختر امام حسین(ع)، قتادة بن نعمان، ارقم بن ابی ارقم، مسطح بن اثاثه، زید بن ثابت، محمد بن مسلمه، فرزندان امام باقر(ع)، فرزندان امام موسی الکاظم(ع)، نوادگان امام سجاد(ع)، نوادگان امام صادق(ع)، فرزندان عباس بن علی(ع)، معاذ بن جبل، سالم غلام ابی حذیفه، ابوالهیثم التیهان، حکیم بن حزام، اروی بنت کریز، ام رومان، عویم بن ساعده.

در مجموع 72 مقبره به نام افراد است. البته مطابق برخی مدارک، سر حضرت امام حسین(ع) نیز در بقیع دفن شده است و با احتساب آن، 73 مقبره به نام افراد خواهیم داشت. و 8 مقبره جمعی هست که به این صورت می باشد:

- مجروحان و شهدای جنگ احد

- شهدای قتل عام مردم مدینه توسط یزید به نام واقعه حره

- قبور همسران رسول اکرم(ص)

- فرزندان امام موسی الکاظم(ع)

- نوادگان امام صادق(ع)

- فرزندان امام باقر(ع)

- نوادگان امام سجاد(ع)

- فرزندان عباس بن علی(ع)

البته جایگاه و محل دقیق مقابر همه این اشخاص دقیقاً معلوم نیست. یعنی فهرست این اسامی به معنای بیانگر وضعیت موجود و کنونی نیست بلکه به معنای اسامی مقابر موجود در متون است. اما مقابر شناخته شده کنونی در مقاله دیگری معرفی می شوند.

مأخذ

تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص358-372.

نیز نک- : قبور شناخته شده کنونی

قبور همسران رسول اللّه(ص) ← همسران رسول اکرم(ص)

قبوری

قبوری، به زعم وهابیون، تعظیم کنندگان و پرستندگان قبور.

وهابیون و آل سعود احترام به مقبره و قبرهای رسول خدا(ص)، اصحاب رسول خدا(ص)، اهل بیت(ع)، صحابه و اولیاء را تعظیم مقابر آنان و آن را همان پرستش و عبادت این قبور دانسته اند. این گونه عبادت را نیز به اجماع مسلمانان شرک، زندقه و کفر می دانند و هر کسی چنین باوری دارد مستحق قتل و سلب اموال و اهدار خونش است.

ص: 528

کسانی که چنین اعتقادی دارند و به نام «قبوری» و جامعه ی دارای این عقیده را «قبوریین» نامیدند. این واژه ساخته وهابیون است و نام مختصری برای کسانی است که اعتقاد به احترام و تعظیم مقابر دارند.

چنین واژه ای در تاریخ اسلام سابقه ندارد و در قرآن و سنت و احادیث کاربرد نداشته؛ حتی در کتب فقهاء و متکلمین و دیگر دانشمندان مسلمان هم نیامده است. علاوه بر این مسلمانان اعم ّاز شیعه و اهل سنت به تفصیل پاسخ وهابیون را در این زمینه داده و به ردّ این دیدگاه پرداخته اند.

مآخذ

الشیعة فی المملکة العربیة السعودیة، حمزة الحسن، بیروت، دارالساقی، 2010م، ج2، ص230؛ شناخت وهابیت، نجم الدین طبسی، قم، دلیل ما، 1391، ص755 به بعد؛ الاجوبة النجفیة، هادی کاشف الغطاء، قم، 1429ق، جم- .

قبه ابراهیم ← بقعه البیضاء

قبة الحزن

قبة الحزن، گنبد و بارگاه بیت الاحزان منسوب به فاطمه زهرا(س).

در کنار مقبره عباسیه، محلی منسوب به دختر رسول خدا(ص)، فاطمه زهرا(س) قرار داشت که به بیت الحزن یا بیت الاحزان معروف بود. بعدها ساختمانی در محل بیت الاحزان با گنبد و بارگاهی ساخته شد. این گنبد در متون تاریخی به قبة الحزن معروف شده است.

البته گاه در برخی متون به اشتباه به جای بقعه حزن، قبه حزن به کار رفته است. بقعه به معنای ساختمان و بنا تقریباً به معنای بیت است. از اینرو در اصل بقعه حزن یعنی بیت الحزن بوده و به غلط بقعه تصحیف و تبدیل به قبه شده است.

مأخذ

رحلة ابن جبیر، چاپ لیدن، ص196.

قبه بنات الرسول(ص)

قبه بنات الرسول(ص)، گنبد بالای مقابر دختران رسول خدا(ص).

تعداد دختران رسول خدا(ص) در منابع با اختلاف آمده است. ابن سعد از پنج دختر یاد کرده است. نیز اینکه کدامیک از قبور دختران، قبه و آرامگاه و ساختمان داشته نیز اختلافی است. اما یک گزارش از سده 11ق به صراحت از قبه ای بر مزار ام کلثوم، رقیه و زینب خبر می دهد. البته این قبه را همان قبه عایشه می داند که این سه دختر هم زیر آن قرار گرفته اند. بانی و سازنده آن سلطان سلیمان عثمانی در سال 950ق بوده است. نیز یک سند مربوط به سال های اخیر هم همین دیدگاه را دارد و می گوید سه دختر رسول خدا(ص) به نام های رقیه، ام کلثوم و زینب در کنار هم در بقیع دفن شد و دارای قبه بوده اند؛

رقیه: همسر عثمان بن عفان، با او در مدینه زندگی می کرد. وقتی جنگ بدر رخ داد، او به سختی مریض شد و تا قبل از بازگشت رسول خدا(ص) به مدینه، درگذشت. رسول خدا(ص) او را در بقیع دفن کرد.

امّ کلثوم: پس از رقیه، او نیز به همسری عثمان بن عفان درآمد. و در سال 9ق درگذشت و در بقیع دفن شد.

زینب: پیش از بعثت، همسر ابوالعاص بن ربیع بود. پس از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه، او در مکه نزد همسرش نگه داشته شد. ابوالعاص در جنگ بدر در کنار مشرکان شرکت کرد و اسیر شد. همسرش زینب گلوبند خود را به عنوان فدیه وی فرستاد. رسول خدا(ص) فرمود تا گلوبند را پس فرستادند و ابوالعاص را نیز به شرطی آزاد کرد که همسرش را طلاق دهد و راهی مدینه کند و بدین ترتیب زینب به رسول خدا(ص) ملحق شد. چند سال بعد، ابوالعاص ایمان آورد و به مدینه آمد و مجدداً با زینب ازدواج کرد. زینب در سال 8ق درگذشت.

این سه خواهر در کنار یکدیگر دفن شده اند و بر روی قبور آنان قبّه ای زیبا ساخته بودند. بقعه و آرامگاه آنان به عنوان یکی از زیارتگاه های مدینه در بقیع بود. ولی در جریان تخریب سعودی ها، این قبه و آرامگاه تخریب شد. اکنون این چهار قبر با چند تکه سنگ مشخص شده اند.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1391، ص360-361؛ الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی،

ص: 529

تعریب احمد المرسی، القاهره، 1999م، ص150؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1995م، ج 7 و 8، ص252- 263.

نیز نک- : فرزندان رسول خدا؛ دختران رسول خدا

قبه سعد ابن ابی وقاص

قبه سعد ابن ابی وقاص، گنبد و بارگاه بر مزار تعدادی از صحابه در بقیع.

برخی از نویسندگان طرفدار وهابیت با نادیده انگاشتن واقعیت های تاریخی، ادعاهای عجیبی نموده و در کتب خود نوشته اند. محمد الیاس عبدالغنی (درگذشت 1417ق) از نویسندگان پرکار وهابی در عربستان معاصر مدعی است که صحابه و تابعین قبه و آرامگاه بر مزارهای خودشان نمی ساختند. چون رسول خدا(ص) در چند روایت قبه سازی را غیرمشروع دانسته است. در واقع عبدالغنی می گوید در بقیع هیچ قبه ای ساخته نشده است (بیوت صحابه، ص168). اما زائران، سیاحان، سفرنامه نویسان و مورخان از ده ها قبه و ساختمان در بقیع خبر داده اند. یکی از اینها قبه سعد است که اولیا چلبی در سفرنامه خود در سده 11ق گزارش کرده است. چلبی می نویسد، زیر قبه سعد بن ابی وقاص، اصحاب دیگر مثل سعد بن زید، زید بن ثابت انصاری و عبدالله بن سلام انصاری دفن شده اند.

مآخذ

بیوت الصحابه، محمد الیاس عبدالغنی، مدینه، مکتبة الملک فهد الوطنیة، 1420ق/ 1999م، ص168؛الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریب احمد المرسی، القاهرة، 1999م، ص151.

نیز نک- : بیوت الصحابة؛ قبه عثمان

قبه عالیه

قبه عالیه، گنبد و بارگاه بنا شده روی قبور ائمه بقیع.

عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر(ص) و چهار امام شیعیان و فاطمه زهرا(س) مجموعاً بقعه ای داشتند که نسبت به بقعه های بقیع بزرگترین آنها بود. اما تاریخ ساخت پایانی این بقعه معلوم نیست. گویا مسعودی (280-345) نخستین فردی است که با گزارش از سنگ مرمر دارای اسامی حضرت زهرا(س) و چهار امام(ع) حک شده روی آن در سده چهارم از این بقعه خبر داده است.

برخی اخبار از قبه ای مرتفع نام می برند، اما ابن نجار(درگذشت 643) از قبه عالیه یاد می کند که روی مزار ائمه بقیع(ع) ساخته بودند و مردم به زیارت آن می شتافتند. محمد بن احمد مَطَری(درگذشت 741ق) نیز از این قبه، به نام «قبه عالیه» نام می برد و معتقد است توسط ناصر عباسی (خلافت از 575 تا 622ق) ساخته شده است. برخی سلسله ها و پادشاهان یا امیران دیگر هم در تعمیر یا گسترش این بقعه و قبه نقش داشتند. اما عثمانی ها آن را کاملاً دگرگون ساخته و گسترش دادند. تا اینکه توسط وهابی ها تخریب شد.

حاجیانی که پیش از تخریب به زیارت بقیع رفته اند و سفرنامه نوشته اند، از این قبه هم گزارش داده اند. میرزا عبدالحسین خان افشار یکی از آنها است که در 1299ق به زیارت بقیع رفته است.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، 1391، ص353-354؛ التعریف بماآنست دارالهجرة، المطری، مدینه منوره، 1372، ص43؛ الدرةالثمینة، ابن نجار، مکه، مکتبة النهضة، ص455؛ مروج الذهب، مسعودی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، 1375، ج2، ص288.

نیز نک- : حرم ائمه بقیع؛ سنگ قبور ائمه شیعه، قبه مرتفعه قبه عباسیه

قبه عباسیه، سقف و ایوانی بر روی مقبره عباس بن مطلب.

قبر عموی رسول خدا(ص) در مقابر بنی هاشم و کمی جلوتر از قبور چهار امام شیعه قرار دارد که سنگ آن نیز بزرگتر از آنها است. قبر فاطمه بنت اسد نیز در سمت راست آن قرار دارد. این مکان قبلاً مسجد بنی قباله بوده است. عباس سه سال قبل از عام الفیل به دنیا آمد یعنی سه سال از رسول خدا(ص) مسن تر بوده است. وی در دوازدهم رجب سال 32ق در سن 87 یا 88 سالگی درگذشت و در بقیع دفن شد.

در برخی منابع از قبه عباسیه گزارش شده است. یعنی بارگاه و سقفی مشترک بر مقبره امام زین العابدین و مقبره عباس بن عبدالمطلب و مقبره امام حسن(ع) وجود داشت زیرا قبور چهار امام شیعیان جلوی مقبره عباس اند.

ص: 530

این بنا را القبة العباسیة می نامیدند. علت اینکه قبه و بارگاه عباس از دیگر قبه ها بزرگتر و زیباتر بوده را دو چیز دانسته اند: یکی اهتمام شیعیان به این قبه به دلیل اینکه شامل مقبره های ائمه(ع) هم می شد؛ دوم اهتمام عباسیان به این بقعه بود. زیرا عباسیان پس از کسب قدرت خلافت و برکنار کردن امویان، تأکید و عنایت خاصی بر حفظ و تکریم مقبره جدشان در بقیع داشتند. شاید این عنایت به دلیل تبلیغ و ترویج طایفه آل عباس در مقابل امویان و دیگر طوایف عرب و نیز طرح مکتب خاص در برابر دیگر مذاهب بود. اما در زمان ناصر عباسی (575 - 622ق) که گرایش به مذهب تشیع داشت، بارگاه و بقعه و قبه ای برای عباس و چهار امام(ع) ساخته شد.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1381، ص 345؛ البقیع قضیة کل مسلم، لندن، بی تا، ص 5؛ رحلة ابن جبیر، بیروت، دار صادر، 1964م، ص 385.

نیز نک- : عباس بن عبدالمطلب

قبّه عثمان بن عفان

قبّه عثمان بن عفان، گنبد و بارگاه بنا شده بر مقبره یکی از صحابه در بقیع.

عثمان سومین خلیفه راشدین بین سال های23 تا 35ق خلافت جهان اسلام را برعهده داشت. او تاجری ثروتمند و از مشاهیر بنی امیه و از اشراف مکه بود. در اواخر خلافت او مشکلات ناشی از تبعیضات و بی عدالتی ها و انحراف از سیره رسول خدا(ص) بسیار شد و مردم انقلاب و شورش کردند و بالاخره عثمان در سال 35ق کشته شد. جسد او را نتوانستند در بقیع دفن کنند و در زمینی بیرون از بقیع به نام حُش کوکب دفن کردند. بعداً آرامگاهی برای او ساختند و بر روی آن آرامگاه گنبد و بارگاهی ساختند که به نام قُبّه نزدیک قبه فاطمه بنت اسد بود. این دو قّبه در روحاء و جنب حمام ابن قطیفه مستقر بودند. ابن نجار در سده 7ق گزارش داده که در روزگار او این حمام از بین رفته ولی نخل آن به نام الحمام باقی مانده است. نیز ابن نجار گزارش داده که در زمان او حُش کوکب به حَشّ بستان تغییر نام داده و به این نام مشهور شده است.

مأخذ

الدرة الثمینة فی اخبار المدینه، ابن النجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه منوره، مرکز بحوث والدراسات، 2006م، ص463.

نیز نک- : عثمان بن عفان.

قبه فاطمه بنت اسد

قبه فاطمه بنت اسد، گنبد و بارگاه بنا شده بر مقبره ایشان.

فاطمه دختر اسد مادر امام علی بن ابی طالب(ع) در سال 4ق در مدینه از دنیا رفت و در بقیع به خاک سپرده شد. رسول خدا(ص) از پیراهن خود به عنوان کفن او استفاده کرد. او خدمات فراوانی برای بسط و ترویج اسلام داشت.

ابن نجار گزارش کرده که مقبره فاطمه دختر اسد در آخر بقیع است و بر آرامگاه او قُبّه ای قرار دارد. با توجه به زندگی ابن نجار بین 587 تا 643ق این قبه باید در سده 7ق بوده باشد. نکته مهم دیگر هر جا قّبه یعنی گنبد و گلدسته باشد، حتماً آرامگاه و بقعه هم هست و قبه روی ساختمانی مستقر می گردد.

ابن نجار در همین گزارش آورده که فاطمه بنت اسد توسط رسول خدا(ص) در منطقه روحاء در بقیع و مقابل حمام ابی قطیفه دفن شد. سپس ابن نجار می گوید اما امروز یعنی در سده 7ق مقابل مقبره فاطمه نخلی معروف به الحمام مستقر است. در ادامه می گوید قبر عثمان بن عفان قبل از قبه فاطمه بنت اسد قرار دارد.

مأخذ

الدرة الثمینة فی اخبار المدینة، ابن النجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه منوره، مرکز بحوث و الدراسات، 2006م، ص462-463.

نیز نک- : فاطمه بنت اسد

قتادة بن نعمان

قتادة بن نعمان، از اصحاب پیامبر(ص) و مدفون در بقیع.

قتادة بن نعمان پسر زید بن عامر انصاری و برادر ابوسعید خدری از طرف مادر و از طایفه خزرج است. او از انصار مدینه بود. قتاده همراه اهل مدینه، در عقبه، خدمت پیامبر رسید و مفتخر به پذیرش اسلام شد. در

ص: 531

جنگ های فراوانی در کنار آن حضرت بود؛ مانند بدر، اُحد، خندق، حنین، تبوک.

در فتح مکه همراه پیامبر بود و پرچم بنی ظفر را در دست داشت و در میان یاران آن حضرت، از تیراندازان بنام و معروف محسوب می شد.

در جنگ احد تیری به چشمش اصابت کرد و آن را از حدقه بیرون آورد. قتادة بن نعمان انصاری خزرجی، از راویان صادق پیامبر(ص) است که روایات فراوانی در سلسله روات شیعه و اهل سنت، از او نقل گردیده و معلوم است که در حفظ کلام رسول الله(ص) اصرار بلیغی داشت.

قتادة بن نعمان، بعد از پیامبر(ص) در مدینه مرارت های زیادی را شاهد بود و همه را تحمل کرد و هرگز در ایمانش خللی ایجاد نگردید. قتادة در سال 23ق، در 65 سالگی از دنیا رفت. عمر بر جنازه او نماز گزارد و در قبرستان بقیع مدفون گردید.

ابن زُبَر تأکید دارد او در مدینه درگذشته ولی از محل دفن او سخنی به میان نیاورده است.

مآخذ

اسد الغابة، ابن اثیر، بیروت، دار احیاء، 1970م؛ پیغمبر و یاران، جعفر سبحانی، تهران، افتخاریان، 1346، ج5، واژه قتاده؛ تاریخ مولد العلماء و وفیاتهم، ابن زُبَر، به کوشش محمد المصری، الکویت، 1410ق، ص44؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص 55-56؛ مجمع الزوائد، علی بن ابی بکر الهیثمی، بیروت، دار الکتب، بی تا.

قدمت بقیع

قدمت بقیع، از دیدگاه کتاب مدینه شناسی درباره پیشینه این قبرستان در روزگار جاهلیت.

سید محمد باقر نجفی (1325-1381ش) مدینه شناس ایرانی که بیش از سه دهه از عمرش را به بررسی موضوعات مرتبط به مدینه النبی پرداخت، حاصل کارش کتابی مفصل در دو جلد به نام مدینه شناسی است. یک بخش مهم و قابل توجه از این کتاب درباره بقیع است. در قسمتی از این نوشتار پژوهشی و گزارشی از سابقه بقیع قبل از اسلام عرضه می کند و می نویسد:

قدمت این گورستان به تاریخی تاریک در عصر جاهلیت باز می گردد و پژوهندگان مدینه شناس نتوانسته اند اسناد تاریخی این قدمت را به ما ارائه دهند. شاید هم نخستین بار دو واژه ی غرقد را در مرثیه منظوم«عمرو بن نعمان بیاضی» یافته اند که از قدمت و اصالت آن در بافت منطقه ی یثرب، یادی کوتاه است.

ابن اثیر ضمن شرح تاریخ عرب در سال های طولانی جاهلیت از نبردهای دو طائفه خزرج به سیادت«عمرو بن نعمان بیاضی» و اوس به ریاست «حُضَیر بن سماک الأشهلّی» یادها کرده است.(الکامل فی التاریخ، ج1، صص 671، 679 و 681، چاپ: دار صادر، بیروت 1982م)

در این ماجراها عمرو بن نعمان ضمن وصف یکی از نبردها اشعاری سروده است که فیروزآبادی آن را چنین ثبت کرده است:

خَلسّتِ الدیارُ فُسدتُ غیر مُسَوَّدِ

ومنَ العناءِ تفرُّدی

بالسُّؤدُدِ

أینَ الذینَ عَهِدتُهُم فی غِطةِ

بین العقیق إلی بقیع

الغرقَدِ

(المغانم المطابه، ص61)

«ابو

تمام» متوفّای 226ق صاحب «دیوان الحماسه» که به اشعار شعرای جاهلی شناخت و توجّه دقیق داشته، درباره این شعر به اظهارنظر پرداخته و آن را به فردی از«بنو خَثعم» نسبت داده است.(ت: ابو تمام، «دیوان الحماسه»، چاپ: دار المعارف، مصر. نیز درباره ابوتمام نک-: بروکلمان، «تاریخ الأدب العربی»، جزء الأوّل، ص77، دارالمعارف، مصر، ترجمه عربی: دکتر عبدالحلیم النّجار. نیز: دکتر شوقی ضیف، «تاریخ الأدب العربی، العصر العبّاسی الأوّل»، جلد 3، ص 268، چاپ: دارالمعارف مصر، چاپ 6. همچنین: ابن نباته مصری، «سرح العیون»، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم، ص 324، چاپ 1964م. قاهره: دارالفکر العربی. درباره «بنو بیاضه» نک: سمعانی، «الأنساب» الیاضی، چاپ مرجلیوت. نیز: ابن سعد، «الطبقات الکبری»، ج3، ص 131. و درباره

ص: 532

«خثعم»و «الخثعمی» نک: سیوطی، «لبّ اللّباب»، چاپ ایتالیا، افست: مکتبة المثنی)

مأخذ

مدینه شناسی، سید محمدباقر نجفی، تهران، مشعر، چاپ دوم، 1386، ج1، ص415-439.

قدمی، محمد حسین ← شهر عشق

قرآن کریم و آرامگاه سازی

قرآن کریم و آرامگاه سازی ، دیدگاه قرآن درباره مشروعیت یا عدم مشروعیت ساخت و ساز بر مقابر.

پس از روی کار آمدن وهابیون و آل سعود در حجاز و تخریب گسترده اماکن مقدس، بقعه ها و مساجد در بقیع، مسلمانان و عالمان مسلمان در سراسر جهان این اقدامات را محکوم کردند و در ردّ آنها کتابها و مقالات فراوان تألیف و عرضه کردند. اما وهابیون با کمک امکانات دولتی و ثروت بیکران نفت مشغول به توجیه شدند. آنان از اساس ساخت و ساز روی مقابر را بدعت، نامشروع و مخالف سنت نبوی اعلام کردند.

در مقابل مخالفان وهابیت به ردّ آرای آنان پرداخته و استدلال های آنان به ویژه در زمینه ساخت و ساز را سخیف دانستند. زیرا قرآن کریم در ماجرای اصحاب کهف می فرماید: فَقَالُوا ابنُوا عَلَیهِم بُنیناً رَّبُّهُم أَعلَمُ بِهِم قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَی أمرِهِم لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیهِم مَّسجِداً (سوره کهف آیه21).

بر اساس اقوال موجود در تفسیر آیه کریمه، مردم دیار و سرزمینی که ماجرای اصحاب کهف در میان آن ها به وقوع پیوسته بود، پس از اطلاع و آگاهی از سرنوشت اصحاب کهف، دو دسته شدند. گروهی معتقد بودند برای جلوگیری از انتشار ماجرای اصحاب کهف و عدم اطلاع مردم، باید درِ ورودی غار را با دیوار بست؛ اما گروه دیگر بر این باور بودند که باید بر روی قبور اصحاب کهف مسجدی ساخته شود و چون سلطان آن دیار مسلمان و خداپرست بود، نظر گروه دوم را پذیرفت و بر روی قبور اصحاب کهف مسجدی ساخته شد.

بیضاوی از مفسرین اهل سنت(درگذشت 682ق) ذیل تفسیر این آیه معتقد است، اصحاب کهف پس از ملاقات با پادشاه، به غار برگشتند و در همان جا از دنیا رفتند. پادشاه نیز آنان را در همان غار دفن کرد و بر روی قبور آنان مسجدی ساخت.

همین آموزه قرآنی در زمان پیامبر اکرم(ص) و صحابه مبنای عمل قرار گرفت و هنگامی که افراد از دنیا می رفتند، بسیاری از آنان در خانه های مسکونی و مسقف خود به خاک سپرده می شدند. اگر آنگونه که وهابیون می گویند بنای بر قبور حرام بود، دفن کردن اموات در خانه های مسکونی و مسقف نیز جایز نبود و مسلمانان و صحابه باید ابتدا خانه ها را خراب می کردند و سپس اموات را در آن دفن می کردند؛ چون ملاک حرمت در آن جا نیز مطرح می شود.

بنابراین آیه قرآنی مزبور نه تنها در دوره اصحاب کهف اجرا شد بلکه در دوره های بعد و عهد رسول خدا(ص) مبنای عمل عرف بوده است.

مآخذ

تفسیر البیضاوی، بیروت، دارالفکر، 3جلدی، ج3، ص487؛ شناخت وهابیت، نجم الدین طبسی، قم، دلیل ما، 1391، ص799-800.

قرآن و عبداللّه بن عمرو

قرآن و عبداللّه بن عمرو، از صحابه رسول خدا(ص) ، مدفون در بقیع و نزول سوره عبس در شأن او.

شخصیت های

مهمی در بقیع دفن شده اند و به همین دلیل، بقیع اهمیت فوق العاده دارد. عبدالله بن عمرو از شخصیت هایی است که سوره ای از قرآن به نام سوره عبس درباره او و ترجیح او به بزرگان قریش نازل شده است. او به نام های ابن شریح بن قیس و ابن ام مکتوم هم معروف بوده است. از صحابه بزرگ رسول خدا(ص) بود. بنابر رأی اکثر مفسرین، سوره عبس و تولی در شأن او نازل شد. زیرا او نابینا بود و به محلی که رسول خدا(ص) و عده ای از اشراف قریش نشسته بودند وارد شد. با سر و صدا خواست افراد آن جلسه را جذب خودش کند ولی آن افراد به او توجهی نکردند. در این هنگام سوره عبس نازل شد و خداوند شرکت کنندگان در آن جلسه را به دلیل عدم توجه به یک نابینای ژنده پوش توبیخ

ص: 533

کرد. گاه به دستور رسول خدا(ص) و در غیاب حضرت به جای ایشان، امامت نماز را بر عهده می گرفت. در قادسیه شرکت داشت و پس از بازگشت به مدینه، در دوره خلافت عمر بن خطاب درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

سوره روشندلان، قدرت الله عفتی و محمد نوری، قم، دفتر فرهنگ معلولین، 1391؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج3، ص353؛ مدینه شناسی، سید محمدباقر نخل، تهران، مشعر، 1385، ج1، ص515.

نیزنک-: عبدالله ابن ام مکتوم

قرة العین

قرة العین، سفرنامه سید عبدالله بن علی حضرمی به مکه.

سید عبدالله بن علی بن الشیخ ابی بکر الحضرمی در 1382ق برای ادای مناسک حج به مکه و مدینه رفته و مشاهدات، شنیده ها و اعمالی که در این سفر داشته را نوشته و سفرنامه ای به این مشخصات منتشر ساخته است:

قرة العین فی الرحلة الی الحرمین الشریفین، بیروت، الدار العربیة للموسوعات، 2011م/ 1432ق.

این سفرنامه دارای این موضوعات است: مقدمات سفر و لزوم یادگیری نکاتی درباره حج، جده و بیتوته در این شهر، ادله وجوب حج، حکمت احکام حج، حکمت طواف، حکمت رمی جمره، حکمت قربانی و دیگر مناسک، واجبات و مکروهات و مستحبات و محرمات در سفر حج، حج از غیر و نیابتی، قصد اصحاب فیل، حجر اسماعیل، حجر اسود، مقام ابراهیم، بناء کعبه، تاریخ کعبه قبل از اسلام، مسجد الحرام در دوره های خلفا و ملوک و سلاطین، مراحل اجرای مناسک، زیارت مدینه منوره، حرم مدنی، حجره شریفه، منبر نبوی، مقبره غرقد (قبرستان بقیع)، مسجد قباء، رهیل احد، غزوه فتح، غزوه بنی قریظه، نهایة سفر.

درباره بقیع نکات و گزارش جالبی دارد که بیانگر دیدگاه مسلمانان اهل سنت به ویژه اهل سنت حنفی است.

مأخذ

قرة العین فی الرحلة الی الحرمین الشریفین، الحضرمی السید عبدالله بن علی، الطبعة الاولی، بیروت، الدار العربیه للموسوعات، 2011 م/1432ق، مقدمه و ص 239 - 245.

قزوینی، امراللّه ← دیار بقیع

قشاشی، احمد بن محمد

قشاشی، احمد بن محمد، مؤلف و دانشمند مدفون در بقیع.

صفی الدین احمد بن محمد بن یونس الدجانی البدری الحسینی الانصاری المدنی الیمنی المالکی مشهور به القشاشی در شهر مدینه متولد شد. در بسیاری از علوم تبحر یافت. نیز به عرفان و تصوف گرایش داشت. کتاب های فراوان برای او شمرده اند. سرکیس آثارش را تا 50 عنوان شمرده است. برخی از آثارش عبارت اند از: حاشیة علی الشفاء، حاشیة علی المواهب اللدنیة، شرح الحکم العطائیه، حاشیة علی الانسان الکامل الجیلی، بستان العارفین.

پس از عمری تلاش و کوشش در 1071ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد و در شرق قبر سیده حلیمه سعدیه به خاک سپرده شد.

مآخذ

معجم المطبوعات العربیة، یوسف الیان سرکیس، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، ج2، ص1513؛ معجم المؤلفین، عمر رضا کحاله، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1425ق، ج2، ص170.

قشقایی، ایازخان ← آزادی در زیارت

قصة تدمیر آل سعود للآثار الاسلامیة ← بقیع: سرگذشت ویرانی ها (کتاب)

قصر بنی یوسف

قصر بنی یوسف، ساختمانی در شرق بقیع.

در شرق بقیع محلی به نام قصر بنی یوسف بوده است. سمهودی در کتاب وفاء الوفاء در سده 9ق این محل را تأیید کرده و گزارشی از آن داده است. (وفاء الوفاء، ص1290).

امروزه این محل به عثامین مشهور است. چون منطقه متعلق به آن عثمان بوده و قصر بنی یوسف در گوشه ای از این منطقه قرار داشته است.

هم اکنون آثاری از این قصر در نزدیکی مدفن ابو سعید الخدری در شمال شرقی بقیع وجود دارد. بئر قصر هم در همین جا بوده است.

ص: 534

مأخذ

المدینة بین الماضی والحاضر، ابراهیم بن علی العیاشی، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، 1392ق/ 1972م، ص318-319.

قطب الدین بن علاءالدین ← تاریخ المدینة

قطب الدین حنفی ← تاریخ المدینة

قطب هزار جیبی

قطب هزار جیبی، سازنده ضریح حرم ائمه(ع) بقیع.

سیدعلی مازندرانی حائری مشهور به قطب هزار جیبی از علاقه مندان به ائمه و خادمان بقعه ائمه بقیع است. در یکی از سفرهای حجش تصمیم به ساختن ضریح فولادی با شبکه های جدید برای حرم ائمه نمود. این ضریح را در ایران ساخت ولی وقتی به مدینه برد وهابیون آن را مصادره کرده و قطعه قطعه کردند. از شیخ عمری رهبر شیعیان مدینه نقل است که پنجره های فولادی اطراف شهدای احد و حمزه سید الشهداء، همان قطعه های ضریح مزبور است.

مآخذ

اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ج8، ص301؛ بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1427ق، ص269-270.

قفقاز

قفقاز، اعتراض مردم قفقاز به تخریب بقیع.

منطقه بین دریای خزر و دریای سیاه شامل آذربایجان، ارمنستان وگرجستان را قفقاز(1) می نامند. از دوره خلافت عثمان در 32ق مسلمانان به شناسایی این منطقه و تلاش برای تصرف آن داشتند. تصرف کامل آن تا دوره عباسیان و 183ق طول کشید. چندبار مسلمانان از سپاه و حاکمان این منطقه شکست خورند. پس از تجربه امپراطوری اسلامی چندبار حاکمیت قفقاز دست به دست شد: گاه دولت مستقل تشکیل می شد؛ گاه حکومت های وابسته به سلسله های ایرانی یا وابسته به عثمانی یا خلافت بغداد شکل می گرفت. بالاخره در 945ق در دوره صفویه این منطقه زیر سلطه ایران قرار گرفت. اسلام در این منطقه ریشه ها و عمق بسیار دارد و مردم به دلیل اعتقاد جدی به اسلام در بسیاری از حوادث موضع داشته اند.

پس از حاکمیت وهابیون و تخریب بقیع یکی از مناطقی که اهل آن اعتراض شدید کردند و ایستادگی نمودند، مردم قفقاز بودند. رهبران مذهبی در تفلیس جلساتی داشتند و عریضه ای برای نمایندگان مجلس شورای ملی ایران فرستادند و از ایشان خواستند که با توجه به جسارت و بی ادبی های طایفه وهابی، دولت ایرن را جهت ریشه کن کردن این منبع فساد راهنمایی کنند.

این سند در مرکز اسناد تهران نگهداری می شود و آقای موجانی آن را مطالعه کرده وگزارش از آن نوشته و در مقاله «مدرس و کمیسیون دفاع حرمین» (ص26) آورده است. قفقازی ها در عریضه خود ویژگی هایی برای حاکمیت حجاز به کار برده اند که نشانگر اطلاع دقیق و بصیرت آنان است. ایشان وهابیون را فرقه ضاله و رهبری آن را ملعون و مردود دانسته اند و دولت ایران را موظف و متعهد به همکاری با سایر دول اسلامی کرده اند برای اینکه این منبع فساد و دشمن حق و انصاف را ریشه کن و خاک پاک حرمین را از لوث آنها تطهیر نمایند.

سید حسن مدرس نماینده مجلس پنجم شورای ملی، در صحن علنی مجلس پنجم نطقی ایراد کرد و ضمن پاسخ گفتن به عریضه مردم قفقاز، راجع به وضعیت جهان اسلام و خطرات مهمی که مسلمانان جهان را تهدید می کند توضیح داد، نیز وظیفه دولت را تحقیق و بررسی و سپس اقدام دانسته است. یک نکته بسیار مهم که مرحوم مدرس تأکید کرده اینست که درست است که دولت ایران بخشی از دول اسلامی و جهان اسلام است ولی حفظ قومیت و حفظ ملیت و حفظ دیانت خودمان هم مهم است و نباید کاری کنیم که ضرر عظیم تر بر ایران مترتب گردد.

مآخذ

«مدرس و کمیسیون دفاع حرمین شریفین»، سید علی موجانی، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال 2، ش9، ص25- 36؛ مشروح مذاکرات مجلس، مجلس پنجم، 1304ش، تهران، چاپخانه مجلس، ص85- 87.

ص: 535


1- 1. Caucasus

القلصادی، علی بن محمد

القلصادی، علی بن محمد، سفرنامه نویس بقیع.

ابوالحسن علی بن محمد بن محمد القرشی الاندلسی البسطی، به سال 815ق یا 814ق در بسطه متولد شد. او مشهور به القلصادی یا ابوالحسن القلصادی یا قلصادی اندلسی است. به سال 891ق در باجه از شهرهای افریقا درگذشت. مهم ترین اثر او سفرنامه ای به نام رحلة القلصادی است که در سده 9 قمری تألیف کرده است.

سفرش را از 840ق و از تلمسان و تونس آغاز کرد و به حرمین شریفین ختم نمود. او مشاهدات خود را با بیان نکات سودمند از بقیع نوشته است. البته بخش بقیع آن چندان گسترده و طولانی نیست.

مآخذ

ادب الرحلات الاندلسیة و المغربیة، نوال عبدالرحمن الشوابکة، مقدمه صلاح جرار، عمان، وزارة الثقافة، 1428ق/ 2008م، ص 71؛ رحلة القلصادی، علی القلصادی الاندلسی، به کوشش محمد ابو الاجفان، بیروت، دار ابن حزم، 1432ق/ 2011م.

نیز نک- : رحلة القلصادی

قمی، مجدالملک ← مجدالملک قمی

قوم به حج رفته

قوم به حج رفته، گزارش حج و بقیع از جواد مجابی.

جواد مجابی، نویسنده، شاعر و از روزنامه نگاران و فعالان عرصه فرهنگ از دهه چهل و پنجاه شمسی به بعد است. او در سال 1351 به سفر حج مشرف شده و در جریان سفرش، مشاهدات خود را می نوشته است. این نوشته ها بعداً با عنوان و مشخصات کتابشناختی زیر منتشر شد:

سفرنامه حج: ای قوم به حج رفته، تهران، انتشارات موج، چاپ اول، 1352، 90 ص.

این سفرنامه ابتدا به صورت مجموعه مقالاتی در 1350 و 1351 در روزنامه اطلاعات منتشر شده است.

بخشی از آن درباره بقیع و تدوین شنیده ها و دیده های خود مؤلف است.

مأخذ

ای قوم به حج رفته، جواد مجابی، تهران، 1352، مقدمه و ص 36-39.

قیام نفس زکیه

قیام نفس زکیه، شکل گیری و بسط قیام مردم مدینه در سال 145ق و نقش احتمالی بقیع در این قیام.

مردم مدینه در سال 145ق به رهبری محمد بن عبدالله معروف به نفس زکیه علیه منصور عباسی قیام کردند. تعداد زیادی در هر دو طرف سپاه منصور عباسی و سپاه نفس زکیه در این قیام مشارکت داشتند که گاه تا ده هزار نفر نوشته اند، اما در منابع تاریخی از کشته ها و دفن آنها در بقیع یا جای دیگرمطلبی درج نشده، فقط گاه از دفن نفس زکیه رهبر قیام جنب کوه سلع مطلبی آمده است. این سانسور و بایکوت خبری گویای این نکته است که خلافت عباسی نمی خواسته مقابر شهدای این قیام را تبدیل به زیارتگاه نماید و جایگاه دیگری در بقیع یا جای دیگر علیه خودش ایجاد نماید.

بر اساس قرائن و شواهد، بخشی از کشته ها (حداقل) در بقیع دفن شدند و مردم تلاش کردند یاد این قیام را زنده نگاه دارند. برای آگاهی از اهمیت و ابعاد این قیام و نقش تاریخی بقیع، گزارشی تقدیم می گردد.

رهبری قیام: محمد بن عبدالله محض ملقب به نفس زکیه همراه با برادرانش به ویژه ابراهیم بن عبدالله رهبری این قیام را بر عهده داشتند. این اولین قیام در مقابل خلافت تازه به دوران رسیده عباسی به شمار می آید. هر چند این قیام به شکست انجامید، اما نتایج هر قیام مردمی را به همراه داشت و آن، به زیر سؤال بردن و رسوا کردن رژیمی بود که داعیه جانشینی پیامبر و خلافت دینی را با خود داشت.

در اواخر سلطه جابرانه امویان که ظلم و اجحاف به حدی رسیده بود که «هر طایفه در پی بهانه و منتظر قیام فردی بودند که هواخواه اهل بیت باشد تا او را پشتیبانی و قیام کنند»، عباسیان از فرصت به دست آمده سود جسته و با یادآوری مظلومیت شهدایی چون حسین(ع) و زید و یحیی، کوشیدند دعوت خود را با شعار «الرضا من آل محمد» پیش ببرند.

در چنین موقعیت بحرانی اواخر دوره امویان که مصادف با

ص: 536

سلسله شورش های خوارج در عراق و حجاز بود و دامنه آشو ب شان، ارمنستان و آذربایجان را فراگرفته بود و از طرف دیگر حکومت اموی گرفتار آتش تنازعات و تعصبات فراگیر قبیله ای بود، فرصتی پدید آمد تا هاشمیان به مبارزات خود تشکل جدیدی دهند تا همچون قیام زید و یحیی که به علت عدم سازمان دهی دقیق به شکست انجامیده بود، آن تجربه تلخ تکرار نشود؛ لذا در اجتماعی که در «ابواء» با حضور بزرگان بنی هاشم تشکیل شد و بزرگان آل عباس چون ابراهیم امام، سفاح، منصور و صالح بن علی حضور داشتند، نظر به شخصیت ممتاز و برجسته محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن(ع) با وی بیعت کردند. حتی برخی از محققان بر این نظرند که منصور خلیفه عباسی قبل از آن که رهبری از جنبش علویان به عباسیان منتقل شود دو بار با محمد بیعت کرد. (تاریخ تشیع، خواجویان، ص125؛ تاریخ الطبری، ج5، ص180)

محمد با نظر به فضایل و سجایای اخلاقی که در میان هاشمیان داشت، لقب «نفس زکیه» را پیدا کرده بود. و همچنین ملقب به «المهدی» بود.

عامل دیگری که زمینه ساز ادعای مهدویت برای نفس زکیه گردید، نامه ابوسلمه خلال همدانی معروف به وزیر آل محمد به عبدالله پدر نفس زکیه بود که این دعوت از طرف وی به فال نیک گرفته شد و در جواب این پیشنهاد، امامت را به پسرش محمد حواله داد که امام صادق(ع) با ملاحظه این ساده اندیشی به او هشدار داد. (مروج الذهب، ج2، ص259).

در قیام نفس زکیه با دو تفکر جدی در تاریخ روبرو هستیم: تفکر و دیدگاهی که وی را از سران زیدیه معرفی می کند: در دیدگاه دوم به نهضت وی در راستای حرکت امامان اهل بیت(ع) و به عنوان سپری برای حفظ امام معصوم نگریسته می شود.

اما دیدگاه اول که بیشتر در تاریخ نمایان و جلوه گر است این است که رهبر جامعه و امام باید در هر موقعیتی قیام به سیف کند. این تفکر که مردم را به مقابله با ظلم و ستم فرا می خواند و مطلوب و آرمان مردم ستمدیده محسوب شود همان تفکر و عقیده زیدیه است.

از طرف دیگر عقاید زیدیه از لحاظ اصول و فروع نیز تا حد زیادی به عقیده اهل سنت نزدیک بود. وجود این اشتراکات مذهبی باعث شد که عوام و خواص اهل سنت از این نهضت ها استقبال کنند و حداقل برخورد منفی با این قیام را نداشته باشند.

اما دیدگاه دوم که به منابع متأخر تعلق دارد، نه تنها نفس زکیه و برادرانش را زیدی معرفی نمی کند، بلکه اینان را از پیروان اهل بیت می داند. و اگر قدحی نسبت به اینان وارد شده در مقام تقیه بوده است. در مقابل، اخبار بسیاری در مدح ایشان وارد شده است. مثل اخباری از امام صادق(ع) که پس از دستگیری آل حسن تعزیه نامه ای به عبدالله محض فرستاده و از وی تعبیر به «عبد صالح» نموده است.

از طرف دیگر ابوالفرج و سید بن طاووس اخبار بسیاری را نقل کرده اند که عبدالله محض و سایر اهل بیت او انکار داشتند از آن که محمد نفس زکیه مهدی موعود باشد و می گفتند مهدی موعود(ع) غیر او است.

شکل گیری

قیام: منصور در سال 144ق بعد از بازگشت از حج به مدینه آمد و درصدد برآمد تا محمد بن عبدالله را دستگیر کند و چون بر او دست نیافت، جمعی از خویشاوندان وی از جمله پدرش عبدالله محض را دستگیر کرد و به حیره فرستاد. (المعارف، ابن قتیبه، ص231). در آن موقع گزارش هایی از خراسان به منصور می رسید که تمایل خراسانیان را به این شخصیت علوی نشان می داد لذا منصور برای اینکه هیجانات و احساسات مردم آن منطقه دور دست را بخواباند، دستور داد محمد بن عبدالله عثمانی را که برادر مادری عبدالله محض و مادرش فاطمه دخت امام حسین(ع) بود و در زندان به سر می برد، بکشند و سر بریده وی را به آنجا بفرستند و برای مردم آنجا قسم یاد کردند که این سر محمد بن عبدالله است و مادرش فاطمه دختر پیغمبر است. (تاریخ سیاسی اسلام، حسن ابراهیم حسن، ص137).

ص: 537

منصور ریاح بن عثمان بن حیان، پسر عم مسلم بن عقبه، جانی معروف دوره اموی را به عنوان عامل خود در مدینه تعیین کرده بود که با اهتمام تمام محمد و یارانش را تعقیب و دستگیر کند. این شدت عمل باعث شد که محمد پیش دستی کند و به فعالیت های خود سر و سامانی دهد و گروه های بسیاری از مردم و بزرگان مکه و مدینه را سوی خود جلب کند. به زودی مدینه به دست وی و هوادارانش افتاد و عامل منصور هم دستگیر و زندانی شد. عده کثیری از فقهای مدینه نیز وی را یاری دادند، به طوری که در مدت کوتاهی تمام حجاز و یمن او را به خلافت پذیرفتند. زیدیه و معتزله کوفه و بصره نیز آمادگی خود را برای یاری وی اعلام داشتند. بنابراین، او برادرش ابراهیم را به بصره و محمد بن حسن بن معاویه را به مکه، قاسم بن اسحاق را به یمن و موسی بن عبداله را به شام به عنوان والیان خود اعزام داشت. مقرر گردید دو برادر قیام را همزمان در دو جبهه آغاز کنند اما به دلایلی قیام نفس زکیه زودتر آغاز شد. زمان قیام او را رمضان یا ذیعقده سال 145ق ضبط کرده اند. (المعارف، ص378)

منصور عیسی بن موسی را به مدینه اعزام داشت. عیسی با فرستادن نامه هایی به مردم مدینه و دادن وعده های دروغین آنان را از طرف وی پراکنده ساخت. پس از آن دو سپاه در 14 رمضان سال 145ق مصاف دادند و جنگ خونینی رخ داد که با وجود شهامت و رشادت محمد و یارانش به شکست مردم مدینه انجامید و خود نفس زکیه هم در منطقه «احجار الزیت» به شهادت رسید. (الکامل، ج5، ص12؛ تاریخ سیاسی اسلام، ص135)

منصور پس از پیروزی، از اهل مدینه و بصره بنای کینه جویی و گرفتن انتقام را گذاشت. بسیاری از مردم بصره را کشت، خانه های آنها را با خاک یکسان ساخت و در مدینه تمام املاک بنی الحسن و بنی الحسین را ضبط کرد.

در اینجا نمی خواهیم همه ابعاد قیام نفس زکیه بررسی شود بلکه درصدد نشان دادن سیمای کلی از این قیام و پرداختن به وضعیت بقیع در سرنوشت این قیام هستیم.

مسلم است که تعداد کثیری از مردم عادی و طرفداران قیام و نیز سربازان سپاه خلافت در شهر مدینه و اطراف آن کشته شدند. بهرحال منصور فرمان قتل عام مردم شهر را صادر کرده بود. از اینرو غیر از چهاردهم رمضان سال 145ق، که دو سپاه در مقابل هم به نبرد پرداختند، روزهای بعد هم طرفداران خلافت شادی کنان به قلع و قمع مردم اقدام کردند.

قطعاً بسیاری از این اجساد در قبرستان عمومی شهر یعنی بقیع دفن شده اند. چنانکه برخی از جنازه ها در خانه ها و دیگر اماکن دفن شدند. اما چرا مورخین از دفن اجساد در بقیع گزارش ننوشته اند؟

پاسخ این پرسش را می توان اینگونه مطرح کرد: همانگونه که دستگاه خلافت با پول و تطمیع و یا با رعب و ایجاد وحشت، سران قبایل و بسیاری از مردم را از همراهی قیام دور می کند، به راحتی می تواند مورخین را هم با استفاده از همین روشها قانع کند که از دفن کشته ها مطلبی ننویسند و با سانسور، جو عمومی را به نفع خود تغییر دهد. اما لابلای گزارش های متون قدیمی، مطلب و نکاتی هست که نشان می دهد، آثاری از این قیام وجود داشته؛ ولی این آثار بدست وهابیون و آل سعود در دوره جدید نابود شده است. صرفاً به یک گزارش از سده 8ق اشاره می کنیم: مطری در کتاب التعریف (درگذشت 741ق). در پایان بخش بقیع از مقبره نفس زکیه یاد می کند. این مقبره در شمال مدینه منوره و جنب کوه سلع و شرق این کوه است. فاصله این مقبره با بقیع اندک است و به راحتی می توانستند کشته ها را به بقیع منتقل کنند. البته کشتار عمومی مردم مدینه چون در یک مکان متمرکز نبوده، بنابراین شامل بقیع و پیرامون بقیع هم می شده و کشته های در آنها حتماً در بقیع دفن شده اند. مطری نیمه اول در سده هشتم از مزار نفس زکیه بازدید داشته و گزارشی اینگونه نوشته است:

بر مزار نفس زکیه ساختمان بزرگی از سنگ ساخته شده است. نیز درصدد ساختن گنبد و بارگاه (قبه) بر این مزار

ص: 538

بوده اند. ولی به دلیل اختلافات و عدم اتفاق این طرح اجرا نشده است. با توجه به اینکه این بنا های بزرگ زیر نظر و با اذن و اجازه والی و حاکمیت اجرا می شده، نیز افراد خیر بزرگ اغلب در این پروژه ها مشارکت داشته اند، از اینرو اختلاف در چنین مواردی، حاکی از منازعات بین دست اندرکاران دولتی و مردمی است.

به عبارت دیگر موضوع مهمی بوده و مثلاً دولتی ها نمی خواسته اند، بقعه و زیارتگاه ساخته شود و اراده آنان بر مسکوت گذاشتن و به فراموشی سپردن کشتار مردم بوده است.

مطری می نویسد مزار نفس زکیه در مسجدی بزرگ ساخته شده از با سنگ قرار داشت. برکه آبی زیبا و چشمه آبی در این مسجد بوده است. از سوی دیگر این مسجد سر راه کاروان های حجاج به سوی شامات قرار داشت؛ وقتی به آنجا می رسیدند برای استراحت و اقامت در آن مدتی می ماندند.

منظور اینکه مزار نفس زکیه در یک منطقه مهم استقرار داشت و توانایی بسیج مردم و تبلیغ علیه خلافت عباسی و سامان دهی آن را داشت، از اینرو خلافت تلاش کرده آنجا توسعه پیدا نکند.

پس از حاکمیت آل سعود و وهابیون هم آن مرقد رشد و توسعه نیافت چون دیدگاه زیدی و شیعی بودن نفس زکیه قوی بود و وهابیان اساساً با چنین بقعه ای مخالف اند.

خلاصه اینکه بر اساس قرائن و شواهد در جریان قیام نفس زکیه، اجسادی در بقیع دفن شده اند. نیز خود محمد بن عبدالله مشهور به نفس زکیه و بخشی از شهیدان طرفدار او در کنار او آرمیده اند. ولی در دوره خلافت عباسی و هم در دوره حاکمیت آل سعود، اراده جدی بر توسعه و مطرح شدن شهدا و کشته شدگان این قیام وجود نداشته است.

مآخذ

الارشاد، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1351؛ اعیان الشیعه، سید محسن امین، به کوشش حسن الامین، بیروت، دارالتعارف، بی تا؛ انساب الاشراف، بلاذری، به کوشش عبدالعریزه الدروی، بیروت، 1398ق؛ تاریخ الطبری، طبری، بیروت، مکتبه خیاط، بی تا؛ تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه، فرای، ترجمه حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، 1363؛ تاریخ تشیع، محمدکاظم خواجویان، مشهد، انتشارات جهاد دانشگاهی، 1376؛ تاریخ سیاسی اسلام، حسن حسن ابراهیم، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، 1376؛ تجارب السلف، هندوشاه نخجوانی، ترجمه عباس اقبال، تهران، کتابخانه طهوری، 1375؛ التعریف بما آنست، مطری، به کوشش محمد نور القلمبانی الاندونیسی، مدینه منوره، 1402ق، ص44؛ التنبیه والشراف، مسعودی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: علمی و فرهنگی، 1381؛ توضیح الملل، شهرستانی، ترجمه مصطفی خالقداد هاشمی، به کوشش سید محمدرضا جلالی، بی جا، بی نا، 1361؛ سیره و قیام زید بن علی(ع)، حسین کریمیان، تهران، علمی و فرهنگی، 1364؛ سیری در فرهنگ: تاریخ تشیع، تهران، سعید محبی، 1373؛ الفخری فی الاداب السلطانیه والدول الاسلامیه، ابن طقطقی، محمدعلی بن طباطبایی، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1350؛ فرق الشیعه، حسن بن موسی نوبختی، تصحیح و ترجمه محمدجواد مشکور، تهران: علمی و فرهنگی، 1361؛ فرهنگ فرق اسلامی، محمدجواد مشکور، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375؛ «قیام محمد بن عبدالله(نفس زکیه)»، محمدرضا مهدوی عباس آباد، نشریه دانشکده علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه تبریز؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، بیروت، دارالکتاب العربیه، 1387ق، ج5؛ مروج الذهب، مسعودی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی و فرهنگی، 1374؛ مروج الذهب ومعادن الجوهر، مسعودی، بیروت، نشر دارالاندلس، بی تا؛ المعارف، ابن قتیبه، به کوشش ثروت عکاشه، بیروت، دارالکتب، 1960م؛ «موضع پیشوای ششم در برابر انقلاب محمد نفس زکیه»، مهدی پیشوایی، مکتب اسلام، سال بیستم، ش12، ص805-808.

قیس بن سعد

قیس بن سعد، از اصحاب رسول الله(ص) و مدفون در بقیع.

نامش قیس، کنیه اش ابو عبدالله یا ابوالفضل، پدرش سعد بن عباده، رئیس قبیله خزرج بود و مادرش فکهیه نام داشت. ولادتش را اندکی پیش از ظهور اسلام دانسته اند. او در همان روزهای نوجوانی و در سن 12 سالگی به پیامبر خدا(ص) گرایش یافت و به گروه مسلمانان پیوست و از صحابه مکی پیامبر شمرده می شود.

او با پیامبر خدا به مدینه هجرت کرد و پس از غزوه بنی المصطلق، در همه جنگ های آن حضرت شرکت

ص: 539

داشت. در مکه کنار رسول الله و در مدینه همگام با آن حضرت بوده و خدمات فراوانی را در جبهه های جنگ به اسلام و پیامبر نموده است.

او در واقعه غدیر حضور داشت و با توجه به ایمان عمیقی که به پیامبر و بیانات آن حضرت داشت، یکی از دوازده نفری است که با ابوبکر، رویاروی شد و در اثبات فضیلت و حقانیت علی(ع) دفاعیه های فراوانی را ارائه کرد. علی(ع) او و همراهانش را به آرامش دعوت کرد و آنان به اعتراض کلامی بسنده کردند.

قیس بن سعد در نبردهای جمل، صفین و نهروان، حضوری چشمگیر داشت و به جانبازی پرداخت و جراحاتی برداشت. او در دوران علی(ع) به فرماندهی شرطةالخمیس رسید و از یاران باوفای علی(ع) بود. او در کنار علی(ع) افتخار می کرد و به خود می بالید که همگام با شخصیتی است که محبوبترین فرد در نزد خدا و رسول است.

ایشان، همچنین مدتی را از ناحیه علی(ع) فرماندار آذربایجان بود و در زمان امام مجتبی(ع) از فرماندهان و پیشقراولان سپاه آن حضرت به شمار می رفت و پس از امام مجتبی(ع) جزو محبّان و پیروان امام حسین(ع) بوده است.

قیس در سال 19ق، در فتح مصر شرکت کرد و مدتی را همانجا ساکن شد تا اینکه در ماجرای اعتراض و شورش مردم مدینه علیه عثمان و قتل وی و خلافت علی(ع) به مدینه بازگشت. او همچنین در کوفه، در کنار امیر مؤمنان بود و پس از شهادت آن حضرت، به مدینه بازگشت و در آغاز امامت امام حسین(ع) سال 60 یا 61ق، در مدینه دار فانی را وداع گفت و در بقیع مدفون گشت.

مآخذ

اسد الغابة، ابن اثیر، بیروت، دار احیاء، 1970م، حرف «ق»؛ پیغمبر و یاران، محمدعلی عالمی، تهران، افتخاریان، بی تا، ج4، ص 232؛ «خفتگان در بقیع»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ش 67، ص 70.

قیس بن عاصم مِنقّری

قیس بن عاصم مِنقّری، از اصحاب رسول الله(ص) و مدفون در بقیع.

قیس بن عاصم بن سنان بن خالد بن منقر بن عبید بن مقاعس التمیمی المنقری، کنیه اش، ابوعلی و یا ابوطلحه و یا ابوقبیصه بوده که بیشتر مورخان نام آور گفته اند: او همان ابوعلی، قیس بن عاصم منقری است.

به این دلیل که فردی عاقل و خردمند بود و ضررهای شراب را می دانست، پیش از ظهور اسلام، خوردن شراب را بر خود حرام کرد و دیگر لب و دهان خویش را بر آن آلوده نمی ساخت و می گفت: شراب زایل کننده خرد و اندیشه است. تحریم شراب از این رو بود که او در دوره جاهلیت تجارت شراب داشت، روزی به اندازه ای شراب آشامید که از خود بی خود شد؛ لذا در حال مستی گریبان ناموس خویش گرفت و بر وی سخنان بیهوده گفت و به ماه می نگریست و یاوه می گفت، چون به هوش آمد، ماجرای سخنان بیهوده اش را به وی گفتند. از کار خویش به شدّت نفرت یافت همانجا شراب ها را بریخت و افراد گماشته بر شراب را آزاد کرد، پول های کسب شده از راه تجارت شراب را به مستمندان داد و آن را بر خود تحریم کرد و سوگند خورد که هرگز لب به شراب آلوده نسازد.

انسان های خردمند و باهوش همواره در پی کسب معرفت اند و در هر مرتبه ای از دانش که باشند باز هم می کوشند تا از افراد لایق و اندیشمند بهره ببرند. قیس که خود مردی حکیم است، همین که به پیامبر خدا(ص) دست می یابد، همواره در کنار آن حضرت قرار می گیرد و ملتمسانه می خواهد که از شریعه علم نبی بهره گیرد. قیس در جلسه نخست پس از مسلمانی اش، از محضر پیامبر خدا، تقاضای پند و موعظه کرد.

در تاریخ عرب، حلم و بردباری را به احنف بن قیس مثال می زنند لیکن با این حال وقتی از احنف بن قیس پرسیدند حلم را از که آموختی؟ گفت: از قیس بن عاصم منقری. یک بار او را دیدم که روبه روی خانه اش تکیه به شمشیر کرده و مردم را پند و اندرز می داد. در این میان، کشته ای را با مردی که دستهایش را بسته بودند، آوردند.

ص: 540

به قیس گفتند: این پسر برادر تو است که پسرت را کشته است، اما به خدا سوگند، قیس نه تکیه اش را از شمشیر گرفت و نه سخنش را قطع کرد، بلکه به سخنانش ادامه داد و بی آنکه حواسش به هم بریزد و یا لکنتی به او دست دهد، سخنش را به پایان رساند. چون از سخنرانی فارغ شد، متوجه پسر برادرش گردید و گفت: پسر برادرم بد کاری مرتکب شدی، خدایت را نافرمانی کردی، رحِم و خویشاوندی خود را بریدی، تیر خود را درباره خودت به کار انداختی و افرادت را کم کردی. سپس پسر دیگرش را طرف سخن قرار داد و گفت: بازوهای پسر عمویت را باز کن و برادرت را به خاک بسپار و صد شتر دیه برادرت را از مال من به مادرت تقدیم کن؛ زیرا او از عشیره و فامیلی دیگر است.

قیس بن عاصم در سال 9ق، به پیامبر خدا(ص) ایمان آورد، اما در عین حال، بسیاری از مورخان نوشته اند که ایمان او در سال هشتم و قبل از فتح مکه رخ داده و لذا در فتح مکه هم شرکت داشت و در حنین و طائف نیز با پیامبر خدا بود و در کنار پیامبر با دشمنان او جنگید.

در سال نهم قمری پیامبر(ص) چند نفر را به دربار هِرَقل فرستاد که نامه پیامبر را به او برسانند و به اسلام دعوتش کنند، در میان آن چند نفری که به دربار هرقل رفتند، قیس بن عاصم منقری، فرد دانای حلیم و بردبار بود.

قیس بن عاصم، تا سال 20ق در قید حیات بود و در دوره خلافت عمر، خلیفه دوم، بدرود زندگی گفت. عمر با گروهی از مسلمانان بر او نماز گزاردند و در بقیع دفنش کردند.

مآخذ

الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر، ج1، ص 400؛ اسد الغابة، ابن اثیر جزری، بیروت، دار احیاء التراث، 1994م، ج3، ص 224-229 و ج4، ص 322؛ اعلام الدین فی صفات المؤمنین، حسن بن ابی الحسن دیلمی، قم، مؤسسه آل البیت، بی تا، ص 332-333؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1996م، ج3، ص 214.

ص: 541

ک

کارگزاران دیپلماسی ایران در عربستان

کارگزاران دیپلماسی ایران در عربستان، کارنامه نمایندگان سیاسی ایران در عرصه بقیع.

نمایندگان و سفیر ایران، مهم ترین مسئول تصمیم گیرنده در زمینه بقیع می باشند. این مقاله صرفاً به معرفی اجمالی آنها، از آغاز تخریب کلی بقیع تا اوایل انقلاب اسلامی ایران می پردازد و کارنامه تفصیلی هر یک ذیل نام خودشان آمده است. منتخب الدوله در 16 تیرماه 1303 به سمت سرپرست حجاج و اتباع ایرانی وارد مکه شد. در این زمان هنوز وهابیون بر مکه و مدینه سلطه نداشتند و شریف حسین(حسین بن علی هاشمی1854-1931م) به عنوان شریف مکه حکومت داشت. او در واقع کارگزار عثمانی ها در مکه بود و روابط مناسبی با ایران و در حکومت قاجاریه داشت.

در 1303 جنگ بین شریف حسین و وهابیون و آل سعود تشدید شد. ابن سعود(عبدالعزیز) مناطقی را به اشغال درآورد و به سرعت در حال پیشروی برای تسخیر تمامی مناطق حجاز و نجد بود. در پی بحرانی شدن وضعیت عربستان، رضا شاه به تاریخ 24 مهرماه 1304 هیئتی به سرپرستی حبیب الله هویدا ملقب به عین الملک و غفارخان جلال السلطنه مأمور کرد تا پس از بررسی به ویژه درباره صحت و سقم اخبار مربوط به تخریب و انهدام و بقعه های بقیع گزارش بفرستند. حبیب الله هویدا (پدر امیرعباس، نخست وزیر پهلوی دوم)، پس از چند سالی از فعالیت در منطقه به عنوان وزیر مختار تعیین شد و مأمور تأسیس سفارت ایران در جده در سال 1309 گردید. او تا سال 1312 وزیرمختار (سفیر کبیر) ایران بود. فعالیت های او در زمینه بقیع مفصّل است که در مقاله مربوط به او گزارش شده است.

پس از هویدا، محمد علی مقدم از آذر 1312 تا 1314 وزیر مختار بود. ولی پس از این تا 1323 روابط ایران و عربستان پر از تنش و چند سالی قطع بود. تا اینکه در 1326، هیئت حسن نیتی از عربستان به ایران امد و روابط بین دو کشور از 1326 مجدداً برقرار شد. سفیر ایران در جده از 18 اسفند 1328 عبدالحسین صدیق اسفندیاری بود و مأموریت او تا آبان 1329 ادامه داشت.

مظفر اعلم از مرداد 1330 تا مرداد 1332 یعنی در دوره ی نخست وزیری محمد مصدق به عنوان وزیر مختار بود و در زمینه بقیع فعالیت های گسترده داشت. پس از او حسین دیبا از آذر 1332 تا اسفند 1334 مسئولیت سفارت ایران در عربستان را بر عهده داشت.

محمود صلاحی از 24 اسفند 1334 تا شهریور 1337 سفیر کبیر ایران بود. دیگر افراد عبارت بودند از: ضیاء الدین قریب (آذر1337 تا دی 1341)؛ افراسیاب نوایی (اسفند 1341 تا دی 1342)، محمدحسین مشایخ فریدنی(شهریور 1342 تا شهریور 1347)، محمد قوام (شهریور 1347 تا اسفند 1348)، عباس فرزانگان (اسفند 1348 تا دی 1350)، جعفر زائد (دی 1350 تا اول انقلاب اسلامی)، پس از انقلاب اسلامی، سفیر به کاردار تقلیل یافت و هادی صادقی تا مرداد 1358 در مقام کاردار موقت فعالیت داشت.

در طول حدود شش دهه، شخصیت های متعددی مسئولیت اداره ی سفارت خانه را برعهده داشتند وبر حسب شخصیت، اعتقادات و باورهای مذهبی خود، هر یک در زمینه بقیع کارنامه ای به جا گذاشته اند. البته فعالیت های آنان در عرصه بقیع به بسیاری از عوامل و علل بستگی داشت ولی در مجموع وهابیون و آل سعود، سیاست های خود را با استفاده از انواع حیله ها، ترفندها، وعده ها و دسیسه های مزّورانه به پیش برده اند و سفیران و نمایندگان ایران در عربستان در عمل نتوانسته اند بقیع را بازسازی کنند.

ص: 542

مآخذ

اسناد و روابط ایران و عربستان سعودی، علی محقق، تهران، 1379، ص 327 و جم؛ حقوق دیپلماتیک و کنسولی، جواد صدر، تهران، دانشگاه تهران، 1374، ص 621 به بعد

کازرونی، محمد بن روزبه

کازرونی، محمد بن روزبه، از مشاهیر مدینه و مدفون در بقیع.

ابو الایادی، ابن الجمال، ابو الثناء محمد بن روزبه محمود ملقب و منسوب عبد السلام الماضیین، والد الصفی احمد، المدنی و الشافعی معروف به کازرونی بود. تبارش از کازرون نزدیک شیراز در ایران بودند ولی به مدینه آمده بودند. کازرونی در 751ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج6، ص150- 151.

کاشف الغطاء، جعفر

کاشف الغطاء، جعفر، فقیه و عالم برجسته شیعی در سده های 12و13ق و مبارز علیه وهابیت و احیاگر بقیع.

جعفر بن شیخ خضر جناحی نجفی معروف به کاشف الغطاء در 1154ق در نجف اشرف متولد شد. از کودکی نزد پدرش به تحصیل روی آورد. سپس از محضر و درس آقا محمدباقر وحید بهبهانی و سید مهدی بحرالعلوم استفاده کرد. علت شهرت او به نام کاشف الغطاء، کتابی با عنوان: کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغرّاء؛ یعنی به معنای کنار زدن پرده از ابهامات شریعت روشن، و کاشف الغطاء به معنای: کنار زننده پرده ها است. شیخ جعفر این کتاب را هنگام یکی از سفرهایش نوشته و کتابی مهم در فقه شیعه است. کاشف الغطاء به احکام دین آشنایی و معرفت عمیق و کامل داشت و از استادان فقه و کلام شمرده می شد و در زمان خود بسیار مورد تقدیر و احترام عام و خاص بود. از آنجا که شیخ جعفر دارای حمیت و غیرت دینی بارزی بود، در یورش وهابی ها به نجف و عتبات، به شدت ایستادگی کرد و با اتحاد علما و مردم، آنها را از نجف راند. نیز در مقابل کج روی های درون جامعه شیعه، سرسختانه مبارزه می کرد. مقابله معروف او با میرزا محمد اخباری است. میرزا محمد از مخالفان جدی مراجع و فقهای شیعه بوده و به تبلیغ اخباری گری افراطی می پرداخته است. کاشف الغطاء برای مقابله با او به جاهای مختلف از جمله ری سفر کرد. او نامه ها و رساله های مفصلی در رد میرزا محمد اخباری و مذهب او نوشته است. همچنین نویسندگان سیره علما، اخلاق او را بسیار ستوده اند و از وارستگی، تواضع و سخاوتمندی او سخن ها گفته اند.

علاوه بر آثار علمی و کتب فقهی، یکی دیگر از آثار و باقیات مهم کاشف الغطاء تربیت فرزندانی برجسته و فقیه است که هر یک بحری از علم و دانش بوده اند.

از شیخ جعفر تألیفات مؤثر و سودمندی در دست است؛ وی کم می نوشت ولی هر چه می نوشت مستحکم و سودمند بوده است. مهمترین کتابهای وی، عبارت اند از: کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغرّاء در فقه عبادات تا آخر باب «جهاد» و در آخر نیز کتاب «وقف» را بر آن افزوده است؛ شرح قواعد علامه، کتاب الطهارة، بُغیةُ الطالب در طهارت و نماز، العقاید الجعفریة فی اصول الدّین، غایة المأمولِ فی علم الاصولِ، شرحُ الهدایة، الحق فی تصویب المجتهدین و تخطئة الاخباریین، که کتابی استدلالی در رد اخباریان و اخباری گری است و رساله مَنهَجُ الرَّشادِ لِمَن اَرادَ السِّدادَ که در رد وهابیون است. کاشف الغطاء منهج الرشاد را در پاسخ به پادشاه آل سعود عبدالعزیز آل سعود نوشت. عبدالعزیز (درگذشت 1218ق) فرزند محمد بن سعود بنیانگزار دولت آل سعود است و دومین پادشاه آل سعود می باشد. در دوره زمامداری 39 ساله عبدالعزیز قلمرو این دولت توسعه یافت و اقتدارش تکمیل شد. عبدالعزیز نامه ای به شیخ کاشف الغطاء می نویسد و از رفتار زائران شیعه در مکه و مدینه انتقاد می کند و این گونه رفتارها را مساوی شرک معرفی می کند.

ص: 543

کاشف الغطاء بسیار محترمانه این رساله را در معرفی اعتقادات مسلمانان بر اساس روایات نبوی می نویسد و برای او ارسال می کند. پاسخ او هم با احترام است. شیخ جعفر همچنین دارای قریحه ای سرشار بوده و دیوان شعری از او موجود است که در آن اشعار بسیار جالبی سروده است. شیخ جعفر کاشف الغطاء پس از عمری خدمت در راه آرمانهای اسلامی در 1228ق پس از هفتاد و اندی سال، چشم از جهان فرو بست.

او در کتاب منهج الرشاد، مبانی وهابیت را نقد و رد کرده است. اولین تخریب گسترده و سازماندهی وهابیون به بقیع در 1221ق اتفاق افتاد. یعنی 7 سال قبل درگذشت شیخ جعفر، یا به عبارت دیگر هفت سال بعد از نکبت اول (تخریب و غارت بقعه های بقیع)، شیخ جعفر درگذشت. از اینرو شاهد اقدامات وهابیون از نزدیک بود.

کتاب منهج الرشاد در سال 1210ق تألیف شده است یعنی شش سال قبل از حمله وهابیون به کربلا در 1216ق و 11 سال قبل از تخریب نخست بقیع در 1221ق.

با این حال کاشف الغطاء گویا حوادث آینده را می دانسته و با طرح روایات نبوی، با آل سعود و وهابیون اتمام حجت کرده است.

لازم به ذکر است که وهابیون پس از غارت و تخریب بقیع در سال 1221ق با اجیر کردن اعراب بیابان گرد، به عتبات عراق به ویژه نجف اشرف و کربلای معلا حمله ور شدند. البته در سال های پیش از این، چند بار به نجف حمله کرده بودند و همواره شیخ جعفر در مقابل آنها ایستادگی می کرده است. اما از 1221ق یعنی نکبت اول یا تخریب و غارت گستره بقیع و در همان سال حمله به نجف اشرف تا سال فوت شیخ جعفر یعنی 1228ق، هر سال حمله وهابیون به نجف در ابعاد کوچک یا گسترده جریان داشت. حتی چند ماه قبل از درگذشت او، وهابیون به نجف حمله ور شدند. از اینرو شیخ جعفر در مبارزه با وهابیون که بیش از سه دهه جریان داشت کار آزموده شده بود و تجربیات خود را در کتاب منهج الرشاد ثبت کرده است. به ویژه مبانی فکری و توجیه های اعتقادی که برای تخریب بقیع استفاده می کنند، در این کتاب به روش علمی و اجتهادی نقادی شده است. آیت الله سید محسن امین کتاب منهج الرشاد را نخستین اثر تألیفی در نقد وهابیت دانسته است (اعیان الشیعه، ج6، ص150).

مآخذ

اعیان الشیعه، سید محسن الامین، بیروت، دارالتعارف، ج6، ص143-154؛ دائرةالمعارف تشیع، ج13، ص443-444؛ الذریعه، آقا بزرگ طهرانی، ج23، ص186؛ روضات الجنات، خوانساری، قم، اسماعیلیان، مدخل کاشف الغطاء؛ «منهج الرشاد لمن اراد السَّداد»، به کوشش جودت القزوینی، مجله میقات الحج، سال 8، عدد 85، 1422ق، ص 139-167.

نیزنک-: منهج الرشاد

کاشف الغطاء، محمدحسین

کاشف الغطاء، محمدحسین، فقیه و مرجع تقلید شیعیان در سده 14ق و تلاشگر برای احیای بقیع.

محمدحسین کاشف الغطاء (1294-1373ق) در نجف اشرف در خانواده ای مشهور از علمای شیعه عراق متولد شد. جدّ و تبارش یعنی شیخ خضر بن یحیی از شهر جَناحَه در جنوب حله به نجف آمده بود. پسر شیخ خضر، یعنی شیخ جعفر کبیر کتاب کاشف الغطاء را نگاشت و این خاندان به نام آل کاشف الغطا و کاشف الغطاء مشهور شدند.

در این خانواده دانشمندان و علمای بزرگ و ادبای نامی بسیار مثل محمدحسین ظهور کردند. او مقدمات دروس خود را در نجف اشرف به پایان رساند سپس قدم در جلسات بحث دانشمندان بزرگ عصر خود نهاد. علم اصول را از محضر «آخوند محمدکاظم خراسانی» و فقه را از «حاج آقا رضا همدانی» و «سید محمدکاظم یزدی» آموخت.

خداوند بهره فوق العاده ای از هوش، ذکاوت و استعداد به شیخ محمدحسین داده بود. او در مدت کوتاهی در علوم مختلف پیشرفت نموده و در همان اوان جوانی، موقعیت علمی پیدا کرد تا آنجا که او و برادرش شیخ احمد مورد اعتماد عامّه مخصوصاً مرجع بزرگ وقت سید محمد کاظم

ص: 544

یزدی قرار گرفتند و پاسخ بسیاری از سؤالات علمی و استفتائات به آنها واگذار می شد. پس از وفات سید محمدکاظم یزدی، عداه ای از مردم عراق در امر تقلید به کاشف الغطاء رجوع کرده و بالاخره مقام مرجعیت در عراق برای او محرز گردید. ده ها جلد کتاب از تقریرات جلسات دروس محتلف او به وسیله شاگردانش جمع آوری شد. او بیان شیرین، مؤثر و نافذی داشت. وی همچنین در دانشگاه ها و مراکز بزرگ علمی چون قاهره، قدس، بغداد، کراچی، تهران و نجف سخنرانی داشته است.

نخستین سفر از مسافرت های فراوان او در 1328ق برای حج بود سپس به صَیدا رفت و تعدادی از تألیفات خود را در همانجا به چاپ رسانید. پس از صیدا به قاهره رفت و با علماء الاَزهَر مباحثاتی داشت و جلسات درسی در الازهر تشکیل داد و نیز در چند کلیسا سخنرانی هایی برای مسیحیان ایراد کرد: سپس به فلسطین سفر کرد و در کنگره اسلامی شهر قدس در 1350ق شرکت نمود؛ آنگاه به ایران و شهرهای مختلف آن سفر کرد و در تمامی این شهرها اقامه جماعت و نیز سخنرانی نمود. در 1366ق دوباره به ایران سفر کرد. سومین سفر او به ایران در 1367ق برای زیارت بارگاه امام رضا(ع) بود. در 1370ق به شدت بیمار شد و برای معالجه به سوریه و لبنان رفت. در 1371ق برای شرکت در کنگره اسلامی پاکستان رفت.

شیخ محمدحسین در اواخر عمر به شدت بیمار شد. پس از چندی بستری شدن، بالاخره در ذیعقده 1373ق در سد هفتاد و نه سالگی درگذشت. جنازه او را به بغداد حمل کردند و از آنجا تا نجف تشییع باشکوهی نمودند و در آرامگاه وادی السّلام دفن گردید. او به زبان فارسی تسلط کامل داشت.

کاشف الغطای ثانی، در غالب جنبش های ملی عراق و جنبش های ملی کشورهای اسلامی شرکت نمود و سهم مؤثری در همکاری، تقویت و راهنمایی این نهضت ها داشت. او با شروع جنگ جهانی اول به شهر کوت رفت تا در جهاد آزادی بخش ملت عراق در برابر انگلیسی ها شرکت کند و نیز در نبرد اهالی نجف بر ضد نیروهای استعمار شرکت داشت.

شیخ محمدحسین به رغم مراجعات مختلف دینی و داشتن مقام مرجعیت فتوی، در تألیف و تصنیف نیز پرکار بود و آثار علمی فراوان به یادگار گذاشت.

مرحوم کاشف الغطاء نکبت نخستین بقیع را ندیده بود، چون بعد از آن متولد شده بود ولی نکبت دوم را دیده بود و انواع اقدامات تخریبی وهابیون و آل سعود را تجربه کرده بود. از اینرو از هر فرصت برای نقد و ردّ وهابیت استفاده می کرد. کتابی در نقد وهابیت نوشت که با این مشخصات منتشر شد: نقض الفتاوی الوهابیة، به کوشش دارالغدیر البیروتیه، بیروت، 1419ق، نیز جدیداً به عنوان بخشی از کتاب الآیات البینات در بیروت مجدداً منتشر شده است (الامام کاشف الغطاء، ص189).

او در همایش کراچی که برای پیدا کردن راه کار برای پایان دادن به اقدامات تخریبی آل سعود در 1371ق تشکیل شده بود، سخنرانی مهمی ایراد و تخرییب بقیع را محکوم کرد (دائرةالمعارف تشیع، ج3، ص385).

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، دارالعلم للملایین، ج6، ص106-107؛ الامام کاشف الغطاء، محمد جاسم الساعدی، تهران، الجمع العالمی للتقریب، 1386ش، جم-؛ دائرةالمعارف تشیع، ج3، ص385 و ج13، ص445-446؛ الذریعه، آقا بزرگ تهرانی، قم، اسماعیلیان، بی تا، جم-؛ معجم المطبوعات العربیة والمعربة، الیان سرکیس، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، ج2، ص1649.

کتابشناسی اخبار المدینة ابن زباله ← اخبار المدینة ابن زبالة، مأخذشناسی

کتاب شناسی بقیع

کتاب شناسی بقیع، معرفی منابع درباره بقیع.

بقیع به لحاظ جغرافیایی و فرهنگی بخشی از مدینه و در قدیم یثرب محسوب می شده است.

از اینرو کتب مربوط به مدینه، به بقیع هم پرداخته اند.

ص: 545

بقیع پژوهی یا بقیع شناسی هنوز به صورت یک رشته ی علمی مستقل ظهور نکرده بلکه در ضمن آثار مدینه پژوهی است. از سوی دیگر بقیع شناسی، دانشی میان رشته ای است و به چند دانش مختلف بستگی دارد. از یک جهت به اصحاب مرتبط است واز سوی دیگر به مدینه و عربستان و از طرف دیگر به عبادت، حج، زیارت و نیز به دانش تاریخ و جغرافیا وابستگی دارد.

اما کتب کهن و اصلی مدینه شناسی که به بقیع هم پرداخته اند عبارت اند از:

- نخستین کسی که درباره مدینه نوشت محمد بن حسن معروف به ابن زباله(درگذشت 199ق) بود. او کتاب اخبار المدینة را نوشت و سبک جدیدی در مدینه شناسی گشود. به طوری که بسیاری از متفکران و نویسندگان بعدی از او اقتباس کرده اند.

- زبیر بن بکّار(درگذشت 265ق) از تأثیر پذیرفتن از ابن زباله نیز کتاب اخبار المدینة را نوشت.

- ابو زید عمرو بن شبة النمیری البصری(درگذشت 262ق) از ابن زباله تأثیر پذیرفت و کتاب تاریخ المدینة را تألیف کرد.

- یحیی بن حسن علوی(درگذشت 277ق) معاصر ابن شبه ولی از اصحاب ابن زباله بود و کتاب اخبار المدینة را تألیف کرد.

- ابو اسحاق ابراهیم حربی (درگذشت 285ق) را برخی نویسنده ی کتاب المناسک و اماکن طرق الحج و معالم الجزیره دانسته اند. اما دیگران قاضی وکیع شاگرد ابراهیم حربی را مؤلف آن اثر دانسته اند.

- مفضل بن محمد جندی یمنی (درگذشت 308ق)، فضایل المدینة را نوشت.

- حافظ قاسم ابن عساکر (درگذشت 600ق)، الانباء المدینة عن فضل المدینة را عرضه کرده است.

بین جندی تا ابن عساکر حدود سه قرن، اثری عرضه نشده است. درباره علل و عوامل این که چرا در این قرون، اثری نداشته ایم، کسی چیزی نگفته است.

- محمد بن محمود مشهور به ابن النجار (578-643ق) کتاب الدرة الثمینة فی اخبار المدینة را نوشت. این اثر به دلیل روشمندی خاصی که دارد تأثیر جدی در آثار بعدی و جریان مدینه پژوهی گذاشت.

- جمال الدین محمد بن احمد مطری (درگذشت 741ق)، کتاب التعریف بما اَنست الهجرة من معالم دارالهجرة را عرضه کرد.

- عبدالله بن محمد المرجانی (درگذشت 769ق)، کتاب بهجة النفوس و الاسرار فی تاریخ هجره النبی المختار را تألیف کرد.

- امام زین الدین مراغی (درگذشت 816ق)، کتاب تحقیق النصرة بتلخیص معالم دارالهجرة را با تلخیص کتاب التعریف از مطری و نیز با اتکاء بر کتاب الدرة الثمینة فی اخبار المدینة از ابن النجار نوشت.

- نورالدین علی بن احمد سمهودی (درگذشت 911ق)، کتاب وفاء الوفاء بأخبار دارالمصطفی را عرضه کرد. او شیوه ابن زباله را کمال بخشید و کتابش از مشهورترین و مؤثرترین آثار در این زمینه شد. به طوری که پژوهشگران بعدی بسیار از آن تأثیر پذیرفته اند.

- احمد بن عبدالحمید عباسی از مورخین سده دهم، کتاب عمدة الخبار فی مدینة المختار را نوشت.

- قطب الدین نهروانی (درگذشت 988ق) کتاب تاریخ المدینة را تألیف کرد.

- محمد کبریتی (درگذشت 1070ق) کتاب الجواهر الثمینه فی محاسن المدینة را نوشت.

- علامه اسماعیل بن عبدالله نقشبندی اسکداری (درگذشت 1182ق) کتاب ترغیب اهل المودة و الوفاء فی سکنی دار الحبیب المصطفی را عرضه کرد.

اما آثاری که در دوره جدید عرضه کرده اند عبارت انداز:

المدینة بین الماضی و الحاضر از ابراهیم بن علی العیاشی

آثار المدینة از عبدالقدوس انصاری

الدرالثمین فی معالم دارالرسول الامین(ص) از غالی محمد امین شنقیطی

ص: 546

الاحادیث الواردة فی فضایل المدینة، صالح بن حامد الرفاعی

فضائل المدینة المنور، از خلیل ابراهیم ملاخاطر

التاریخ الشامل للمدینة از عبدالباسط بدر

تاریخ معالم المدینة المنورة از احمد یاسین خیاری حسینی مدنی (درگذشت 1380) ریاض، الامانة العامةللاحتفال بمرور مائة عام علی تأسیس المملکة، 1419ق (1999م).

مدینه شناسی از دکتر سید محمد باقر نجفی در 2 مجلد

قطعاً اینها همه آثار مدینه پژوهی نیست ولی اهم آنها همین آثار است. این آثار را می توان اهم آثار بقیع پژوهی هم محسوب کرد. البته فقط از این حیث که بقیع بخشی از شهر مدینه است.

مأخذ

الدرة الثمینة، ابن النجار، به کوشش صلاح الدین عباس شکر، مدینة النبی(ص)، 1627ق، ص7-8.

نیز نک- : بقیع پژوهی

کتابشناسی نقد وهابیت

کتابشناسی نقد وهابیت، معرفی منابع منتقدین به ویژه در زمینه بقیع.

اباذر نصر اصفهانی (متولد 1358) پژوهشگر حوزه فرهنگ اسلامی، با جستجو در کتابخانه ها و پایگاه های اطلاع رسانی به دو هزار عنوان کتاب و مقاله و پایان نامه دست یافته که در ردّ و نقد وهابیت تألیف و عرضه شده است. در بسیاری از این منابع تخریب بقیع و رفتار وهابیون نسبت به بقیع نقادی شده است. زیرا بقیع از اماکن محترم و مقدس در فرهنگ اسلامی و نزد همه مسلمانان بوده است و تخریب آن، تاراج اموال آن و بی احترامی به قبور صحابه و ائمه(ع) و بزرگان با هیچ منطقی سازگار نیست و توجیه بردار نیست.

اطلاع کتاب ذیل سرفصل های تألیفات اهل سنت، تألیفات مستبصرین، تألیفات شیعه طبقه بندی شده است.

مأخذ

کتابشناسی نقد وهابیت: معرفی آثار اندیشمندان مسلمان، اباذر نصر اصفهانی، قم، پژوهشکده حج و زیارت، 1391.

کتک زائران

کتک زائران، ضرب و شتم، فحش به زوار بقیع بر اساس گزارش یعقوب میرزای تبریزی (منصور) از سده 13ق.

یعقوب میرزای تبریزی مشهور به منصور تبریزی یا منصور (درگذشت 1327ق) که امیرزاده و فرهیخته ای از تبریز بود، در سال 1385ق به قصد اجرای مناسک حج عازم مکه و مدینه شد. سفرش هفت ماه طول کشید.

از ابتدای سفر تصمیم گرفت که همه وقایع و خاطرات و مشاهداتش را بنویسد. از اینرو به سبک خاص خودش و با شجاعت و حریت، حوادث ریز و درشت را ثبت کرده و وضعیت مسلمانان از منظر رفاه و مدنیت را توضیح داده است. گزارش نحوه تعامل و برخورد مردم مکه و مدینه با کاروان های ایرانی و برخوردهای ناپسند آنان با ایرانیان از نکات خواندنی این سفرنامه است.

گزارش مؤلف درباره بقیع کوتاه است ولی اطلاعات مهمی دارد. چون هنوز وهابیون بقیع را کاملاً تخریب نکرده بودند و آثار تاریخی و قدیمی هنوز پابرجا بوده است. از اینرو گزارش منصور تبریزی برای مقایسه وضعیت قدیم و جدید بقیع سودمند است. منصور درباره ضوابط ورودی و چگونگی معماری آرامگاه ائمه(ع) در بقیع می نویسد:

بقیع قبرستانی بزرگ و روضه ائمه(ع) در بقیع است. گنبدی از گچ و آجر دارد. دم در روضه مبارکه، دو نفر ملعون نشسته اند، آدم ها را نمی گذارند بروند مگر تا از نفری یک هزار دینار می گیرند. اگر کسی از روضه برون آید و بخواهد برگردد، باز علی حِدَه یک هزار خواهند گرفت. این قرار را برای آن گذاشته اند که افراد کمتر به زیارت حضرات بروند لیکن نمی دانند که برای حجاج یک هزار سهل است که اگر صد هزار جان هم بخواهند مضایقه نخواهد کرد.

اما خود روضه مبارکه، گنبدی است سفید و اندرون روضه مبارکه ضریحش از چوب و در میان ضریح، دو صندوق به هم وصل است: یکی برای حضرت عباس عموی رسول الله و دیگری صندوق حضرات است. وقتی به زیارت مشغول بودیم، یکی از پدرسوخته ها

ص: 547

مسخره می کرد و به ما می خندید. یک حاجی خواست که وارد روضه مبارکه شود، در انگشتش نگین فیروزه ای داشت و در میان عرب از فیروزه عزیزتر چیزی را نمی دانند. تا انگشت را دید، خواست انگشتر او را درآورد، اما حاجی دستش را رهانیده، عرب چند تپانچه پر زوری بر روی حاجی بیچاره زد. خون از دهن و دماغ ریزان شد. حاجی کتک خورده برگشت و صورتش را شست و به حرم بازگشت. اما همان عرب مجدداً از او یک هزار گرفت.

عرب های اهل مدینه منوّره، اینطور بلاها بر سر حاجیان عجم می آورند. همه این اذیت ها به جهت زیارت ائمه بقیع است که بلکه اذیت زیاد دیده، زیارت کم کنند. اما حاجیان با غیرت اگر روزی یک دفعه به زیارت رسول الله روند، سه دفعه به زیارت ائمه بقیع می روند و اذیت را نوش جان می کنند.

وی درباره بیت الاحزان حضرت فاطمه(س) می نویسد: آنجا سی قدم از روضات ائمه دور است و آنجا به جهت ناله و زاری بر رسول خدا(ص) درست شده است. قبرستان بقیع، زیارتگاه های زیاد دارد و حاجیان ممکن نیست به همه آنجاها رفته زیارت کنند. چون از عرب ها می ترسند و نیز دو روز یا سه روز بیشتر در مدینه منوره نمی مانند. بهرحال اطلاعاتی که منصور بیان کرده سند مناسبی در زمینه آزار و اذیت های حاکمان سعودی و مردم فریب خورده از سوی آنان است.

مأخذ

سفرنامه حاج منصور، یعقوب میرزای تبریزی (منصور)، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1388، ص212-214.

نیز نک- : خشونت

کربلایی کرناتکی ، محمد عبدالحسین ← محمد عبدالحسین کربلایی کرناتکی

کشف الارتیاب

کشف الارتیاب،کتابی

از سید محسن امین در ردّ و نقد وهابیت.

آیت الله سید محسن امین عاملی (1281-1370ق) از علمای برجسته شیعه در جبل عامل و لبنان بود که بیشتر عمرش را از نجف اشرف گذراند. او پیشرو بسیاری از حرکت های مردمی و اسلامی در منطقه و از جمله پیش آهنگ مبارزه با وهابیت و وهابیون بود. کتاب های کشف الارتیاب و وهابی ها را در ردّ این جریان نوشت. او ویرانی های وهابیون و آل سعود را در حجاز و به ویژه بقیع را گزارش و نقادی کرده است. بخشی از این کتاب درباره تخریب بقیع است و می نویسد:

وقتی وهابیون وارد طائف شدند، گنبد مدفن ابن عباس را خراب کردند، چنانکه یک بار دیگر نیز این کار را کرده بودند. آنان هنگامی که وارد مکه شدند، گنبدهای قبر عبدالمطلّب، ابوطالب و خدیجه امّ المؤمنین(ع) را ویران نمودند و زادگاه پیامبر(ص) و فاطمه ی زهرا را به خاک یکسان کردند و آنگاه که وارد جده شدند، گنبد و قبر حوّا را خراب کردند و به طور کلّی، تمام مقابر و مزارات را در مکه، جده، طائف و نواحی آن ها ویران نمودند و زمانی هم که مدینه ی منوره را محاصره کردند، به ویران کردن مسجد و مزار حمزه پرداختند.

پس از تسلّط وهابیون بر مدینه ی منوره، قاضی القضات وهابیان، شیخ عبدالله بن بلیهد، در رمضان 1344ق از مکه به جانب مدینه حرکت و اعلامیه ای صادر و ضمن آن، جواز ویران کردن گنبدها و زیارتگاه ها را از مردم سؤال کرده بود، بسیاری از مردم از ترس به آن پاسخ نداده و برخی نیز لزوم ویران کردن را خواستار شده بودند البته هدف او از این اعلامیه و سؤال، نظرخواهی واقعی نبود، بلکه می خواست در میان مردم آمادگی ایجاد کند، چون وهابیان در هیچ یک از اعمال خود و در ویران کردن گنبدها و ضریح ها، حتی گنبد مرقد حضرت رسول(ص) منتظر نظر مردم نبودند زیرا این اعمال، پایه مذهب آنان است (تاریخ الوهابیة، ملحق اعیان الشیعه، ص37- 44- 45). در ادامه به نقادی این اقدامات پرداخته و با مدارک و دلیل های شرعی و عرفی آنها را محکوم می کنند.

ص: 548

در جاهای دیگر این اثر اقدامات دیگر وهابیون مثل حمله به کربلا و نجف را با استدلال و منطق نقادی کرده است.

مأخذشناسی: کتاب کشف الارتیاب همواره مورد توجه پژوهشگران بوده و به زبان های مختلف منتشر شده است. این اثر با عنوان تاریخ الوهابیه هم منتشر شده است. اما اهمّ چاپ های آن اینگونه است:

کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، دمشق، مطبعه ابن زیدون، 1346ق، 532ص.

به ضمیمه این کتاب رساله «العقود الدریة فی رد شبهات الوهابیه» از سید محسن امین نیز آمده است.

تجدید چاپ کشف الارتیاب، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ 1، 1382ق/ 1952م، 413ص؛ تهران، غدیر (مکتبة الاسلامیة الکبری)، 1347؛ قم، انصاریان، 1410ق/ 1368، 429ص؛ قم، دارالکتاب الاسلامی، 1995م/1374، 427ص؛ یمن، مکتبة الیمن الکبری، 505+ 18ص؛ این کتاب با عنوان تاریخ الوهابیة در مستدرک اعیان الشیعه هم منتشر شده است:

ملاحق اعیان الشیعة، به کوشش حسن امین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1413ق/ 1993م، ص125 به بعد و ص37 تا 45.

ترجمه فارسی:

1- تاریخ و نقد وهابیت: ترجمه کشف الارتیاب، ترجمه علی اکبر فائزی پور تهرانی، قم، مطبوعات دینی، چاپ 1، 1387، 695ص.

این ترجمه در مجله آینه پژوهش معرفی شده است: «تاریخ و نقد وهابیت (ترجمه ی کشف الارتیاب و تألیف علامه سید محسن امین، ترجمه ی حاج شیخ علی اکبر فائزی پور تهرانی)»، حمیدرضا میرمحمدی، آینه پژوهش، ش115، فروردین و اردیبهشت 1388، ص60- 61.

2- تاریخچه، نقد و بررسی عقائد و اعمال وهابی ها، ترجمه و نگارش سید ابراهیم سید علوی، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ 5، 1386، 536ص.

فراسوی پرده ها: تلخیص و ترجمه از کتاب کشف الارتیاب، ترجمه حسن افتخارزاده سبزواری، تهران، کتابخانه بزرگ اسلامی، 1353، 365ص.

مآخذ

تاریخ الوهابیة، ملاحق اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، دارالتعارف، 1413ق، ص 37 و 44-45؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385، ص 41-44؛ کتابشناسی وهابیت، اباذر نصر، قم، پژوهشکده حج و زیارت، 1391، ص 172- 173.

کعب الاحبار

کعب الاحبار، بیان ویژگی های بقیع در دیدگاه دانشمند یهودی.

شهر یثرب محلی برای سکونت قبایل و خانواده های یهودی بود. مبدأ تاریخی ورود یهود به این منطقه معلوم نیست ولی آنان در کنار موحدان، بت پرستان و مسیحیان، زندگی مسالمت آمیزی داشتند و منازعه های خونین و شدید بین معتقدان این ادیان گزارش نشده است. گویا همه اینان، اموات خود را در یک قبرستان دفن می کردند. البته چند تن از عالمان یهود در این عهد مثل کعب الاحبار اظهار نظرهایی دارند.

از قول کعب الاحبار یهودی چنین نقل شده است: در تورات آمده است که قبرستانی در غرب شهر مدینه هست که از آنجا هفتاد هزار در روز قیامت محشور می شوند. نیز از سعید المقبریی نقل شده است: مصعب بن زبیر همراه با ابن رأس الجالوت (از دانشمندان یهود) از سفر حج بازمی گشتند. در حالی که از مسیر بقیع وارد مدینه می شدند، ابن رأس الجالوت گفت: اننا نجد فی کتاب الله (التوراة)

صفة مقبرة فی شرقیها نخیل وغربیها بیوت، یبعث منها سبعون الفاً کلهم علی صورة القمر لیلة البدر.

ام قیس روایتی با همین مضمون از رسول اکرم(ص) نقل کرده است: قال(ص): یبعث من هذه البقعة و من هذا الحرم یوم القیامة سبعون الفاً یدخلون الجنة بغیر الحساب، کان وجوههم القمر لیلة البدر.

یعنی عبدالله بن مسعود از رسول اکرم(ص) نقل کرده

ص: 549

است که: از این بقعه و حرم، در روز قیامت هفتاد هزار تن بدون حساب وارد بهشت می شوند. سیمای اینان چون ماه در شب بدر است.

مآخذ

فاجعة البقیع، جلال معاش، بیروت، دار العلوم، 2006م/ 1427ق، ص78؛ قاموس کتاب مقدس، مستر هاکس، تهران، اساطیر، 1377، کلید واژه های یثرب، بقیع و...؛ قبور ائمه البقیع قبل تهدیمها، سید عبدالحسین الحیدری، بیروت، [2003م]؛ مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، قم، آل البیت(ع)، 1407ق، ج2، ص 308-309.

کَعب بن عُجزَة

کَعب بن عُجزَة، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابومحمد کَعب بن عُجزَة بن اُمیة از اهالی یثرب(مدینه) برخی او را هم پیمان با انصار(حلیف انصار) و نه از خود انصار دانسته اند. نزدیک فتح مکه اسلام آورد و در بیعت رضوان حضور داشت و با پیامبر بیعت کرد.

او ساکن و مقیم مدینه بود، البته برخی از مورخین او را ساکن کوفه دانسته اند که بعداً به مدینه رفته ست. بهرحال در سال 53ق در حالی که 75 سال عمر داشت، چشم از جهان فرو بست و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص57.

کعب بن عمرو الخُزاعی

کعب بن عمرو الخُزاعی، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابوشریح کعب بن عمرو از قبیله خزاعه مشهور به ابوشریح الکَعبی در سال 68ق درگذشت. ایشان غیر از کعب بن عمرو مشهور به ابوالیسر انصاری است که در سال 55ق درگذشت. البته هر دو در بقیع دفن شده اند.

مورخان و رجالیان درباره نام ابوشریح کعبی اختلاف دارند؛ این نام ها برای او ثبت شده است: خولید بن عمرو، عمرو بن خولید، هانی بن عمرو، و به نظر می رسد که خولید بن عمرو از همه صحیح تر است.

او قبل از فتح مکه اسلام را پذیرفت و پس از آن با سخت کوشی به بسط اسلام پرداخت. بالاخره در 8ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص63-64.

کعب بن عمرو

کعب بن عمرو، از اصحاب رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

کعب بن عمرو بن عباد الانصاری السلمی مشهور به ابو الیسْر، دارای پیشینه ای نیک و از اصحاب باوفای پیامبر خدا بوده است.

کعب از کسانی است که همراه با یثربیان، در آخرین پیمان عقبه حضور داشته و با پیامبر خدا(ص) بیعت می کند. مسلمانی او در یثرب، به وسیله مُصعب بن عُمیر بوده است.

حضور او در بیعت رضوان و بدر از افتخارات او است. اکثر کسانی که در بدر حضور و مشارکت داشتند، بعدها در جنگ جمل و اغلب در صفین در کنار حضرت علی(ع) هم حاضر بودند. او نیز در جنگ صفین همراه با حسن و حسین(ع) زیر پرچم حضرت علی(ع) حاضر بود.

کسانی مثل اُسید بن ثعلبة انصاری، ثابت بن عبید انصاری، کعب بن عمرو، ابوالیسر یا ابوزعنه ملقب به بدری بودند. البته کعب علاوه بر لقب بدری افتخار حضور در بیعت رضوان را هم داشت.

کعب بن عمرو در میدان های رزم و نبرد، دلاوری بزرگ و فردی شجاع بود که در ماجرای اسیر گرفتن گروهی از کفار قریش، پیامبر خدا او را مدد داده شده توسط فرشتگان توصیف کرد. کعب بن عمرو، یا ابوالیسر، از راویان احادیث پیامبر خدا(ص) بود که از او روایات فراوانی در مسانید صحیح فریقین باقی مانده است.

کعب بن عمرو (ابوالیسر) در سال 55ق در مدینه وفات یافت و در بقیع دفن شد. لازم به توضیح هست کعب بن عمرو دیگری هست که در سال 68ق وفات یافت و کنیه او ابوشریح است.

ص: 550

مآخذ

تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دار الکتاب العربی، 1987م، ج8، ص 437؛ الروضة المستطابة، به کوشش عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص67؛ سیر اعلام النبلاء، الذهبی، بیروت، ج2، ص 418؛ الغدیر، عبدالحسین امینی، بیروت، دار الکتاب العربی، 1397ق، ج9، ص 267.

کَعب بن مالک

کَعب بن مالک ، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابوعبدالله کعب بن مالک انصاری از اهالی یثرب (مدینه)، در عقبه دوم حضور داشت و با پیامبر(ص) بیعت نمود.

او یکی از شعرایی است که درباره حضرت محمد(ص) ابیاتی سروده است. به همین دلیل مشرکین او را آزار و اذیت می رساندند. پیامبر، بین او و طلحه بن عبیدالله پیمان اخوت منعقد کرد. اما او یکی از سه انصار است که از غزوه تبوک تخلف کردند و آیه 118 سوره توبه درباره آنان نازل شد و خداوند خواستار توبه آنان گردید. این سه نفر عبارت بودند از: کعب بن مالک، هلال بن امیه و مرارة بن ربیعة. او در سال 50ق در هفتاد و هفت سالگی درگذشت و در بقیع دفن شد.

مآخذ

تفسیر المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا، ذیل سوره توبه، آیه 118؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص56-57.

کَفتَه

کَفتَه، نام دیگر بقیع غرقد به ویژه در فرهنگ یهودی.

کَفتَه از ریشه عربی کَفت، دارای معانی مثل پودر شدن، خاک شدن جسد آدمی، شکافته شده، ترکیده، شکفته، کوفته، کوبیده، فرسوده و سحق و آرد شده است.

دهخدا پس از ذکر این معانی می نویسد، کفته نام گورستان مدینه طیبه هم هست. اما علت نامیدن این قبرستان به کفته، شوره زار بودن زمین آن است و اینکه مردگان دفن شده را به سرعت، به پودر و خاک تبدیل می کند (لغت نامه به نقل از منتهی الارب، ص16237) واژه کَفتَه در ادبیات فارسی هم کاربردهای فراوان دارد، فردوسی، رودکی، فرخی و سوزنی در اشعار خود ار آن استفاده هم کرده اند. از روایات علمای یهود مثل کعب الاحبار پیداست که معادل عبری کفته در تورات و تفسیرهای تورات استعمال داشته و در دوره اسلامی مترجمین آن واژه عبری را به کفته ترجمه کرده اند. اینک به برخی از این روایت ها اشاره می شود: ابن نجار از مدینه شناسان مشهور سده 6 و 7ق از قول کعب الاحبار (درگذشت 32ق) چنین روایت کرده است: قال کعب الاحبار: نجدُها فی التوراةِ کفتهٌ (اسم بقیع الغرقد قد لانها تکفت الناس او لانها تأکل المدفون سریعاً لانها سَبخته) محفوفة بالنخیل وموکلٌ بها ملائکةٌ کلما امتلأت أخذوا باطرافها فکفؤوها فی الجنة. البته دکتر صلاح الدین بن عباس شکر مصحح کتاب الدرة الثمینة از ابن نجار معتقد است این روایت ار حیث سند ضعیف است (الدرة الثمینة، ص450). ولی در منابع متعدد قدیم و جدید آمده که کفته نام دیگر بقیع است.

طریحی ذیل ماده کفت چنین اظهار نظر کرده است: آیه 77 از سوره 25 قرآن: الم نجعل الارض کفاتاً، کفاتاً از همین ماده و به معنای ظرف است. ظرف یعنی افزودن یا ضمیمه چیزی به چیز دیگر.

بقیع الغرقد را هم کفته نامیده اند چون ظرف برای دفن اموات و ضمیمه مردگان به آن است. (مجمع البحرین، ج2، ص216)

عبدالحمید

بن جعفر (درگذشت 153ق) از پدرش نقل کرده که روزی همراه ابن رأس الجالوت به سوی بقیع می رقتیم، وقتی نزدیک بقیع رسیدیم، ابن رأس جالوت گفت: هذه التی نجدها فی کتاب الله کفتهٌ یعنی این جا را در تورات به نام کفته می یابیم (الدرة الثمینة، ص450).

اگر کفته ریشه یهودی داشته و در متون یهود استعمال شده است، بعدها در فرهنگ اسلامی هم کاربرد پیدا کرد. برای نمونه جابر بن عبدالله از قول پیامبر(ص) می گوید: یبعث هذه المقبرة و اسمها کفته مائة الف،

ص: 551

کلهم علی صورة القمر ... و علی ربهم یتوکلون.

مآخذ

اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء باخبار دارالمصطفی، نورالدین علی سمهودی، به کوشش سید کمال حاج سید جوادی، تهران، مشعر، 1376، ص406؛ الدرة الثمینة، ابن النجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه منوره، مرکز بحوث والدراسات، 2006م، ص450؛ لغت نامه، علی اکبر دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 1373، ج11، ص16236-16237؛ مجمع البحرین، فخرالدین الطریحی، قم، المکتبة المرتضویة، 1362، ج2، ص216.

کفن و دفن رأس الحسین

کفن و دفن رأس الحسین، اجرای مراسم دفن برای سر امام حسین(ع) در بقیع.

احمد بن عبدالحمید العباسی (درگذشت سده 10ق) از مدینه شناسان مشهور از قول ابن سعد می نویسد: یزید بن معاویه سر امام حسین(ع) را برای عمرو بن سعید بن العاس عاملش در مدینه فرستاد. او سر مبارک را بر اساس ضوابط اسلامی، غسل و کفن کرد و در بقیع، نزدیک قبر مادرش فاطمه(ع) بنت رسول الله(ص) دفن کرد.

مأخذ

عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد بن عبدالحمید العباسی، به کوشش محمد الطیب الانصاری و حمد الجاسر، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، بی تا، ص155.

کلثوم ابن الهدم

کلثوم ابن الهدم، صحابی رسول خدا(ص) و مدفون در بقیع.

بعضی

این شخص را نخستین مدفون از مهاجرین در بقیع می دانند. البته این قول را غیر مستند و شاذ شمرده اند. اما در روایتی نقل شده که صاحب خانه کلثوم بن الهدم پس از اندک زمانی از آمدن حضرت محمد(ص) به مدینه، درگذشت و پس از او، اسعد بن زراره درگذشت.

او از شخصیت های مُکَرم و بزرگ مدینه بود. بزرگ و رهبر قبیله عمرو بن عوف بود. این قبیله از شعبه های قبیله اوسی بود. در قبا می زیست و در آنجا از سران و افراد بانفوذ آن منطقه بود. مقبولیت او در میان مردم به اندازه ای بود که همگان سخن و داوری او را قبول داشتند. او در ماجرای پیمان عقبه، قبل از هجرت رسول اکرم(ص) مسلمان شد.

هنگام ورود رسول اکرم(ص) به مدینه، وقتی به قبا رسید، به خانه کلثوم بن هدم وارد شد. او در بقیع دفن شد و نخستین کسی است که پیش از اسعد بن زراره در بقیع دفن شد.

مآخذ

بقیع الغرقد، تهران، نشر مشعر، 1428ق، ص 213 و ص268-269؛ سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، محمد بن یوسف صالحی شامی، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ج12، ص53؛ المعارف، ابن قتیبه، دمشق، دار الفکر، بی تا، ص 126-128.

کمیسیون دفاع از بقیع

کمیسیون دفاع از بقیع، کار گروه برای کارشناسی، تصمیم گیری و هماهنگی اقدامات علیه تخریب آثار اسلامی در حجاز و بقیع.

آل سعود و هابیون حاکم بر حجاز (یا کشور جدید عربستان سعودی) در چند نوبت به آثار اسلامی و آرامگاه های بهترین شخصیت های مسلمانان دست اندازی کردند و بسیاری را تخریب و کاملاً منهدم کردند. اما اوج این اقدامات با حکم رسمی حاکم شروع و قاضی القضات رژیم آل سعود یعنی ابن بلیهد در هشتم شوال 1344ق اجرا شد و ساختمان های قبرستان بقیع را کاملاً از بین بردند و همه را با خاک یکسان کردند. مسلمانان با بهت زدگی و اعجاب این حوادث را نگاه می کردند و هیچیک اعم از مسئولین و رهبران، نخبگان و عموم مردم نمی دانستند در مقابل رژیم آل سعود چه موضعی داشته باشند؟ بهترین و ابتکاری ترین موضع را مرحوم سید حسن مدرس برای اولین بار مطرح کرد. حدود یک ماه بعد از 8 شوال در تجمع بازاریان، روحانیون و عموم مردم در خانه امام جمعه تهران (سید محمد امام جمعه) به تاریخ 11 خرداد 1304، چند تن برای مردم سخنرانی کردند، از جمله مرحوم سید حسن مدرس گفت در این شرایط نیاز به تشکیل کمیسیونی هست که با بررسی حوادث راه درست و صحیح را شناسایی و ابلاغ کند و همگان هم به رأی و نظر این کمیسیون عمل کنند.

ص: 552

پس از مدرس، سید محمد بهبهانی از روحانیون سرشناس تهران سخن گفت و او هم از لزوم تشکیل کمیسیون دفاع کرد. یک روز بعد یعنی 12 خرداد در مجلس شورای ملی، کمیسیونی مرکب از ده نفر به نام های امام جمعه تهران، میر سید محمد بهبهانی، آیت الله زاده خراسانی، میرزا محمدرضا کرمانی، سید حسن مدرس، امام جمعه خویی، مستوفی الممالک، وثوق الدوله، محتشم السلطنه، مخبر الدوله و احتشام السلطنه تشکیل شد. این کمیسیون ترکیبی از شخصیت های شاغل در پست های دولتی، نمایندگان مجلس و شخصیت های مردمی و روحانی بود.

همان روز نخستین جلسه برپا شد، اخبار مرور شد و پس از بررسی سیر حوادث رأی کمیسیون بر این شد که پرونده ها و اسناد از دفتر شاه و وزارت امور خارجه به کمیسیون آورده شود. نیز تلگرافی از طرف کمیسیون به تمام ولایات و ایالات ایران مخابره شد تا عموم مردم را از حوادث مطلع نمایند.

جلسه بعد 13 خرداد تشکیل شد. ابتدا مدرس به مستوفی الممالک پیشنهاد داد تا پست ریاست الوزرایی را بپذیرد و در این شرایط سخت که کشور نیاز به اقدامات جدی دارد این مقام مهم به کس دیگر سپرده نشود. مستوفی الممالک ابتدا استنکاف می کرد ولی با اصرار حضار، پذیرفت.

کمیسیون تا 18 خرداد چند جلسه دیگر داشت و به بررسی حوادث می پرداخت. در یکی از جلسات از مستشار الدوله دعوت کرد تا در جلسات کمیسیون شرکت نمایند. نیز تصمیم گرفتند هر هفته سه جلسه در روزهای یک شنبه، سه شنبه و پنجشنبه داشته باشد.

در جلسه 17 خرداد 1304 مقرر گردید از نمایندگان سیاسی دولت در جاهای نزدیک به مدینه منوره خواسته شود اطلاعات و اخبار و مشاهدات خود را برای کمیسیون بفرستند. گویا در شهریور ماه همین سال طرحی در قالب ماده واحد با قید دو فوریت از طرف یکی از نمایندگان به نام سید احمد بهبهانی به مجلس تقدیم می شود و خواستار تشکیل کمیسیون 82 نفره منتخب از شعب شش گانه مجلس با عنوان کمیسیون حرمین شریفین می شود. مدرس از همان جلسه در تأیید طرح اظهاراتی بیان می کند:

مرکز ثقل تمام امور ملکت ایران، مجلس شورای ملی است و تمام قضایای مهم باید در مجلس شورای ملی طرح و بحث شود. این مسئله (تخریب بقیع و دیگر آثار اسلامی در مکه و مدینه) مربوط به عالم اسلام است و در این مدت که کمیسیون در خارج [مجلس] تشکیل بوده است، از تمام مسلمین دنیا، تلگرافی به ما رسیده است و اظهار همدردی شده است. این مسئله سیاستاً و عظمتاً برای ایران نافع است و چون مقتضی است مجلس شورای ملی در این امر دخالت نماید و باید تعقیب کرد تا نتیجه گرفت.

پس از بیانات مدرس رأی گیری شد و طرح مزبور به تصویب رسید.

این تشکیلات که به نام کمیسیون حرمین شریفین یا کمیسیون دفاع از حرمین و بقیع یا کمیسیون حج تأسیس شده است، دارای این هدف ها بوده است: هماهنگی بین مجلس، دولت و نهادهای مختلف جهت مقابله با دولت آل سعود و جلوگیری از تخریب بیشتر آثار اسلامی، بقعه ها و مزارات و رهایی بقیع از دست آنان. یکی از تصمیم ها و خط مشی ها تشکیل این کمیسیون بود.

با تشکیل این کمیسیون جبهه مجلس پیروز شد. در ایران آن زمان دو جریان نسبت به مسائل حجاز و وهابیت وجود داشت، یکی مجلس به رهبری مدرس بود. اینان معتقد بودند مجلس با هماهنگی دولت می تواند مانع دولت سعودی شود و نیز بقیع را بازسازی کند. اما دولت به تنهایی ظرفیت و استعداد رفع مشکلات را ندارد. اما جبهه دولت و رضاخان معتقد بودند، وزارت امور خارجه باید عنان کار را به دست گیرد و با مذاکره با دولت سعودی، مشکل را حل کند.

ص: 553

دولت وهابی در واکنش نسبت به اقدامات کمیسیون، فعالیت گسترده ای را آغاز کرد. شیخ رشید رضا، صاحب امتیاز مجله ی المنار، به نقد اقدامات ایران پرداخت و ایران را متهم به زندقه نمود. البته در مقابل این خدمت، پاداش خود را از سعودی ها دریافت نمود؛ به مکه معظمه دعوت شد و مجلس درسی در صحن کعبه ی معظمه دایر کرد. زیرا دولت سعودی علاقه مند به مذاکره با وزارت امور خارجه بود و تمایل به ارتباط با کمیسیون و جبهه مجلس نداشت. اسناد موجود هم نمایانگر این حقیقت است که روابط دربار پهلوی و ابن سعود کاملاً دوستانه بوده است و در پناه این دولتی تنها چیزی که قربانی می شد، بقیع و اماکن و آثار اسلامی بود که بدون مدافع نابود می شد.

فشارها بر طرفداران جبهه مجلس و کمیسیون به هنگام اصرار مرحوم مدرس و همفکرانش در دفاع از ماده قانونی که دست کمیسیون را برای اجرای طرح ها و تصمیم های علیه وهابی باز می کرد، تشدید شد و بالاخره چند ماه بعد یعنی در آبان ماه 1305 مدرس در تهران ترور شد. و عملاً چند ماه نتوانست در مجلس حضور داشته باشد.

گویا این کمیسیون بعدها یعنی با فروکش کردن التهابات تخریب بقیع، به کمیسیون حج تغییرنام می دهد و وظیفه آن صرفاً در چارچوب حج گزاری تغییر می کند و به دست دولت هم می افتد.

مآخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، 1361، ج4، ص93- 96 و 101- 102؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385، ص 52-54و 63-54 و 105؛ فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال دوم، ش9، ص 29-33؛ مدرس قهرمان آزادی، ج2، ص 684؛ «مدرس و کمیسیون دفاع حرمین شریفین»، سید علی موجانی، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال 2، ش9، ص25- 36.

کنفرانس مکه

کنفرانس مکه، محلی برای منازعات نمایندگان وهابیت با نمایندگان کشورهای خواستار آزادی و امنیت برای زائران.

در دوره عبدالعزیز بن عبدالرحمن معروف به ابن سعود (حکومت 1319-1372ق) بنیان گذار کشور عربستان سعودی و نخستین پادشاه عربستان سعودی که بیش از نیم قرن بر این کشور حکومت داشت، دولت او کنفرانس ها و همایش های بین المللی متعددی برگزار کرد. یکی از این همایش های بین المللی «کنفرانس مکه» است.

حسین مکی به نقل از صدای برلن در دوشنبه 19 خرداد 1305 چنین نوشته است: ابن سعود پادشاه حجاز کنفرانسی مرکب از ممالک اسلامی در مکه تشکیل داد. این کنفرانس مأمور و موظف است قضیه تجدید خلافت و تکلیف اماکن مقدسه مکه و مدینه را معین و تصمیم لازم اتخاذ نماید. یک نفر از کشورهای عربی به سِمَت ریاست و رؤسای هیئت های روسیه و ترکیه به سمت نواب رئیس کنفرانس انتخاب شدند.

جمعاً پنجاه و نه نفر به عنوان نماینده از یازده مملکت اسلامی شرکت داشتند. حسین مکی به نقل از جراید ترکیه می نویسد: یکی از منازعات و درگیری ها در این کنفرانس «موضوع آزادی مذهب» است. چون فشارهای دولت وهابی بر زائران همه را به ستوه آورده است. مردم حق ندارند مثلاً سر قبر اموات در بقیع بروند و فاتحه بخوانند یا آنگونه که در مذهبشان متعارف و مشروع است زیارت نمایند. وهابیها درصدد تحمیل عقاید خود بر سایر مسلمین می باشند. از اینرو حوادث ناگواری رخ داده است. این همایش بخشی از وقت خود را به این موضوع اختصاص داد.

کفایت الله خان نماینده هند پیشنهادی تقدیم می کند که تمام مذاهب اسلامی در حجاز دارای احترام باشند و هیچگونه تقیدی برای پیروان مذاهب نباشد. این پیشنهاد را بسیاری از هیئت های شرکت کننده مثل موسی جارالله افندی از یمن، ژنرال جیلان خان از افغانستان پذیرفتند.

پس از آن با آمادگی جو همایش، این پیشنهاد را پذیرفتند و نمایندگی ها بر آن پافشاری کردند. ادیب ثروت نماینده ترکیه در بیاناتی آزادی مذهب را یک ضرورت جدی دانست و گفت تمامی مسلمانان باید در عقاید مذهبی خود آزاد باشند. شیخ ظواهری نماینده مصر از آزادی مذهب دفاع کرد و از خشونت وهابی ها نسبت به زائران مصری گفت. اگر

ص: 554

وهابی ها توسل به حضرت رسول(ص) را قبول ندارند، نباید زائران مصری را اذیت کنند و کتک بزنند که چرا به آن حضرت توسل می نمایید.

مشاور ابن سعود با توضیحاتی خواست موضوع را منحرف کند و گفت: خوب است این موضوع را به هیئتی از علما محول کنیم. به هنگام رأی گیری با اینکه این موضوع رأی بیشتر داشت اما ردّ شد. در این موقع، مولانا علی نماینده هند اعتراض نمود و گفت با اینکه کشورهای مختلف طرفدار این موضوع هستند چرا ردّ می کنید؟

ژنرال جیلان خان نماینده افغانستان در سخنان مهمی گفت: تأمین اتحاد مسلمین و رفع اختلاف مهم ترین وظیفه همگان است و تنها با آزادی بیان و آزادی مذهب می توان به اتحاد رسید. در حالی که کشور مهم ایران را به اتهام شیعه بودن راه نمی دهیم و اختلافات را دامن می زنیم. اراضی حجاز مال مشاع و مشترک مسلمین بوده و باید توسط همه مسلمانان اداره شود. دولت جدید عربستان باید به همه مذاهب و افکار و عقاید احترام بگذارد وگرنه مسلمین از این دولت روگردان می شوند.

این سخنان جنجال و تنش وسیعی در همایش ایجاد کرد. مجدداً نماینده هند به نام مولانا محمد علی اظهار نمود: در حجاز آزادی مذاهب ابداً مراعات نمی شود و مهم ترین دلیل آن تخریب مقابر و مشاهد است. اما سخنان نماینده هند که درد دل همه بود، به جو علیه حکومت عربستان دامن زد و جلسه عملاً تعطیل شد.

فردای آن روز، مدیریت همایش آزادی مذاهب که قبلاً ردّ شده بود را در دستور کار گذاشتند و به تصویب رساندند. این مصوبه به این صورت است: تمامی مذاهب اعتقادی و فقهی، دارای احترام خواهند بود.

دولت عربستان مانع انتشار اخبار این کنفرانس بود، از اینرو اخبار آن در منابع کمتر آمده است.

ولی همین اندازه که هست نشانگر جو کشورهای اسلامی و مخالفت وسیع و شدید آنان با اقدامات یک جانبه دولت حجاز به ویژه تخریب بقیع است.

مآخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص96 و 99-101؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص30-31.

نیز نک- : کنگره خلافت اسلامی

کنگره خلافت اسلامی

کنگره خلافت اسلامی، برپایی همایشی در عربستان توسط آل سعود به منظور زمینه چینی برای تخریب بقیع.

کنفرانس خلافت اسلامی یا کنگره خلافت اسلامی توسط عبدالعزیز بن عبدالرحمن معروف به ابن سعود هجدمین امیر و فرمانروای آل سعود در عربستان تشکیل شد. او در ذیقعده 1344ق/ 13 مه 1926 دوره ی زمامداری او از 1319ق شروع و تا 1372ق تداوم یافت. در دوره او تخریب بقیع در 1344ق به وقوع پیوست و نیز دیگر تخریب ها و ویرانی ها در دوره ی او بوده است.

عبدالعزیز پس از سرکوب مخالفان وسیطره بر مناطق مختلف حجاز در 22 جمادی الثانی 1344/ 7 ژانویه 1926، به عنوان سلطان حجاز و نجد و ملحقات آن به تخت نشست. یک ماه پس از آن، دولت اتحاد شوروی، به عنوان نخستین کشور با اعزام هیأت نمایندگی سیاسی، فرمانروایی او را به رسمیت شناخت.

نیز دولت عربستان برای کسب مشروعیت و دریافت رسمیت منطقه ای وجهانی، همایشی با عنوان مؤتمر الخلافة الاسلامیة برگزار کرد و از همه کشورهای اسلامی دعوت نمود تا در این همایش شرکت کنند.

مرحوم سید حسن مدرس با نطقی در مجلس خواهان عدم شرکت کشورهای اسلامی در این کنگره شد. اما با حضور گروه هایی از چند کشور از جمله سوریه این همایش برپا شد. این همایش نه تنها مانع کار سعودی ها و وهابی ها در نابودی آثار و اماکن اسلامی نشد بلکه آنان با اقتدار بیشتر راه گذشته را ادامه دادند. از اینرو معلوم شد نظر مدرس مبنی بر توطئه بودن این همایش صحیح بوده است. یعنی حاکمان عربستان با اجرای این

ص: 555

همایش می خواستند مشروعیت لازم را کسب کرده، سپس اقدامات خود را گسترش دهند.

عبدالعزیز در رجب 1345 یعنی چند ماه پس از تخریب بقیع، پادشاهی رسمی ابن سعود را بر حجاز و نجد و مناطق پیوسته آن اعلام کرد. و کشور پادشاهی عربستان سعودی رسماً اعلام شد.

آل سعود مجدداً در محرم 1346 همایشی در مکه با نمایندگان اکثر کشورهای اسلامی برگزار کردند. در اختتامیه قطعنامه ای صادر شد و عبدالعزیز بن عبدالرحمن را حافظ عتبات مقدسه اسلامی اعلام کردند. در جمادی الاول 1352، عبدالعزیز فرمان یکپارچه کردن سرزمین های تحت سلطنت شاه را صادر کرد و کشور پادشاهی عربستان سعودی رسماً اعلام گردید.

این فرایند به تثبیت خاندان آل سعود و و هابیت منجر شد. پس از آن دولت های مسلمان به اکراه و دیگر دولتهای جهان با بی تفاوتی به همزیستی مسالمت آمیز با این رژیم تن دادند و از حذف و نفی آن دست کشیدند و مرحله ی جدیدی در روابط و مناسبات در جهان اسلام آغاز شد.

مآخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص96 و 99- 101؛ تخریب و بازسازی بقیع، سیدعلی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385، ص62-63؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص 30-32؛ «مدرس و کمیسیون دفاع حرمین شریفین»، سید علی موجانی، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال 2، ش9، ص30.

نیز نک- : کنفرانس مکه

کوچه البَقَّال

کوچه البَقَّال، از کوچه های قدیمی مدینه منوره و محل رفت و آمد به قبرستان بقیع.

زقاق البقّال در جهت مشرق به بقیع زبیر متصل بوده و مطابق برخی گزارش ها در جهت جنوب شرقی به بقیع الغرقد ختم می شده است. ابن زباله از مدینه شناسان قدیمی گزارش کرده که قبور همسران پیامبر اکرم(ص) موسوم به امهات المؤمنین در کنار این کوچه قرار داشته است. بر این اساس باید گفت حتماً این کوچه از قبرستان بقیع گذر می کرده است. ابن شبه از خانه های بزرگان مثل دار ام کلثوم بنت ابی بکر و قصر بنی یوسف از این کوچه تردد داشته اند. نیز تأکید می کند اما هم اکنون یعنی در نیمه سده سوم قمری اثری از این خانه ها و این ساختار نیست.

سمهودی مدینه شناس دیگر در سده 9 و 10ق گزارش کرده که منازل بنی مبذول و بنی النجار از قبیله اوس در زقاق البقّال بوده است. مبذول لقب مالک بن عمرو بن النجار است.

اما ابن زباله معتقد است در ناحیه زقاق البقّال مقابر برخی فرزندان علی بن ابی طالب(ع) (احتمالاً منظورش حسن بن علی(ع)، علی بن حسین(ع) و امام سجاد(ع) است، چرا که خانه زین العابدین بن الحسین(ع) و پس از او نوادگانش از جمله محمد بن زید در آنجا سکونت داشتند، جایی که سپس مشهد اسماعیل بن جعفر الصادق(ع) شد) استقرار داشت.

بنابراین کوچه(زقاق) البقّال بسیار مهم بوده و محل سکونت و تردد عده ای از بزرگان صدر اسلام بوده است.

مآخذ

تاریخ المدینةالمنورة، ابن شبّه، به کوشش فهیم شلتوت، مدینه، بی تا، ج1، ص265؛ المدینة المنورة بین الماضی والحاضر، ابراهیم بن علی العیاشی، مدینه، مکتبة الثقافیة، 1414ق، ص170-171؛ المغانم المطابة فی معالم طابة، محمد بن یعقوب فیروزآبادی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 1423ق/ 2002م، ج2، ص682؛ موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنورة، ج5، ص125؛ وفاء الوفاء، السمهودی، به کوشش قاسم السامرائی، لندن، مؤسسه الفرقان، 2001م، ج3، ص100 و 307، ج4، ص167-169 و ج1، ص380.

کوچه بقیع ← زقاق البقیع

کوچه جعفر ← زقاق جعفر

کورانی، ابراهیم ← ابراهیم کورانی شهرزوری

کتاب المدینه ← تاریخ مدینه منوره

کتب درباره فضایل بقیع ← فضایل نگاشته ها

ص: 556

کرامت بقیع

کرامت بقیع، از فضایل و محاسن این قبرستان.

یکی از راویان حدیث به نام عطاء نقل کرده که، روزی عایشه از من درباره عسقلان پرسید؟ گفتم چه شده از عسقلان سؤال می کنی؟ عایشه رخدادی را اینچنین گزارش کرد که در شبی رسول خدا(ص) نزد من بود، با گذشت پاسی از شب آماده شد و به بقیع رفت. من هم پشت سر او می رفتم. حضرت فرمود: ای عایشه در تمام عالم از شرق و غرب قبرستانی با کرامت تر از بقیع نیست مگر قبرستان عسقلان(یا عائشه أما انه لیس بین المشرق و المغرب مقبرة اکرمَ علی الله مِن الذی رایت الّا أن تکون مقبرة عسقلان)

این پرسش پیش می آید که از چه جهت مثل بقیع در جهان وجود ندارد؟ و مگر بقیع یا عسقلان چه خصوصیتی دارد که اکرم(با کرامت ترین یا کریم ترین) توصیف شده است؟

به نظر می رسد در سخن حضرت، جواب پرسش بالا یافت شود؛ آنجا که می فرماید فقط گورستان عسقلان قابل مقایسه با بقیع است عسقلان در اصل شهری برای استراحتگاه(رباط) مسافران بین جاده ای بوده و قبرستانی داشته که روز قیامت هفتاد هزار شهید از آنجا محشور می شوند.

عسقلان شهری قدیمی در فلسطین بوده که تماماً تخریب و نابود شده است. ولی بر خرابه های آن شهر المِجْدل را ساختند که در 25 کیلومتری غزه قرار دارد. این شهر قبرستانی داشته که ویژگی های مزبور را داشته و همین نکته را می توان دلیل اهمیت قبرستان عسقلان دانست و حتماً همین ویژگی ها در بقیع بوده که مقایسه شده اند. یعنی بقیع هم قبرستان قدیمی و شامل مقابر هزاران تن از بزرگان است. (عسقلان رباط للمسلمین قم یم یبعث الله منها یوم القیامة سبعین الف شهید).

بقیع و عسقلان هر دو قدیمی بوده و هر دو مشتمل بر هزاران میت خفته بر سینه خاک اند. اما بقیع مشهورتر است و قبل از اسلام بیشتر مطرح بوده است. شاید به همین دلیل حضرت با لفظ اکرم با کرامت تر و کریم تر آن را بیان کرده است.

با اینکه از نظر محتوا نقد و جرحی به این روایت وارد نشده ولی سند آن را حدیث شناسان بزرگ اهل سنت مردود دانسته اند. ابن حبان این روایت را جزء مجروحین و ابن جوزی جزء موضوعات (= روایات جعلی) آورده اند. چون گفته شده ابن معین که در سند هست، کذاب می باشد.

مآخذ

الاحادیث الواردة فی فضایل المدینة المنورة، صالح بن حامد الرفاعی، مدینه، 1418ق، ص613-614؛ المجروحین، ابن حبان، به کوشش محمود ابراهیم زاید، حلب، نشر دارالوعی، 396ق، ج3، ص58؛ الموضوعات، ابوالفرج عبدالرحمن ابن جوزی، به کوشش عبدالرحمان محمد عثمان، مدینه، المکتبة السلفیة، 1386ق، ج2، ص54-55.

کشتار مردم

کشتار مردم، سیاست و خط مشی وهابیون در کشتار عامه مردم در مناطق مختلف.

رویه عملی وهابیون مباح دانستن بلکه وجوب و استحباب ریختن خون مسلمانان است. مرحوم آیت الله سید محسن امین اظهار می دارد که وهابیان معتقدند عموم مسلمانان پس از ایمان به کفر برگشتند و پس از توحید به شرک گراییدند. به همین دلیل در عموم مردم بدعت های فراوان دیده می شود. پرستش انبیا و صالحین، تعظیم رهبران و غلو درباره آنها در مردم رواج دارد. از اینرو ریختن خون آنان، تصرف اموالشان و جنگ با آنان بر مسلمانان واقعی (همان وهابیان) حلال و لازم است (کشف الارتیاب، ص147). عبدالعزیز پادشاه وهابی در نامه ای به فتحعلیشاه قاجار صریحاً می نویسد مردم شیعه در کربلا و نجف در بقعه ها به خاک می افتند و سجده می کنند درست مانند مردم صدر اسلام که بت پرست بودند و محمد بن عبدالله(ص) با آنان جنگید، من هم لشکر به کربلا و نجف فرستادم تا مانع بت پرستی شوم (مسیر طالبی، ص412).

بر اساس مبنای فکری و عقیدتی فوق وهابیان هر جا

ص: 557

توانستند و مانعی در کار نبود اقدام به کشتار مردم می کردند. با این طرز فکر جاهلی و بدوی لشکر وهابی ها متشکل از مردم نجد و عشایر در ذیقعده 1262ق وارد شهر کربلا شد. هر کَس را که سر راه آنان بود می کشتند. به وسط شهر و بازار کربلا رسیدند، علاوه بر کشتار مردم در خیابان ها و کوچه ها به خانه ها وارد شده و با کمال خشونت و وقاحت مردم را به قتل می رساندند. میرزا ابوطالب اصفهانی (1166- 1221ق) از سیاحان مشهور ایرانی و اصفهانی ساکن لکهنو هندوستان به هنگام حمله وهابیون به کربلا در این شهر حضور داشته و گزارشی از وقایع این دوره در سفرنامه خود آورده است. میرزا ابوطالب می نویسد: هیجدهم ذیحجه روز غدیرخم اکثر مردم کربلا برای زیارت به نجف رفته بودند. حدود بیست و پنج هزار وهابی سوار اسب های عربی و شترها وارد نواحی شهر کربلا شدند. بعضی از آنها قبلاً در لباس زوار و مردم کربلا در مناطق مختلف کربلا مستقر شده بودند. عمرآغا حاکم کربلا به دلیل سنی بودن با وهابیون ارتباط داشت. این لشکر از همه اطراف شهر با شعار «اقتلوا المشرکین»، «اذبحوا الکافرین» وارد شده و شروع به تخریب و کشتار کردند. وقتی به عتبه حسینی رسیدند با کلنگ، تبر و دیگر وسایل خشت های طلا را می کندند و نیز ضریح را تخریب کردند. چندین هزار نفر کشته شدند و در صحن و دیگر جاهای حرم حسینی جوی خون روان بود. (مسیر طالبی، ص408-409) در حمله به مدینه و بقیع هم همین وضعیت بود. در هشتم شوال 1344 وهابیون به بقیع رفته و هر جای معمور و هر مکان آباد و محترمی بود، تخریب کردند و اگر انسان زنده ای هم یافت می شد، کشته می شد.

مآخذ

تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، 1391، ص50-51؛ کشف الارتیاب، سید محسن امین عاملی، قم، دار الکتاب الاسلامی، 1995م، جم- ؛ مسیر طالبی یا سفرنامه میرزا ابوطالب خان، کوشش حسین خدیوجم، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی،1352، ص 408- 412.

کهف، سوره

کهف، سوره، خواندن این سوره در بقیع.

این سوره مکی است و شامل 110 آیه است. سرگذشت اصحاب کهف در این سوره آمده است. نیز چندین آیه درباره قیامت و انذار و بشارت دارد. مهم اینست که شیعیان به هنگام زیارت مزارات و بقعه های بقیع این سوره را تلاوت می کردند. در سفرنامه های زائران و حجاج فراوان گزارش شده که در فلان روز پس از زیارت بقیع، سوره کهف را تلاوت کرده اند. طبعاً باید نسبتی بین اصحاب کهف و اصحاب پیامبر(ص) که بسیاری از آنها در بقیع مدفونند، دیده باشند.

مآخذ

تذکرة الطریق، محمد عبد الحسین کربلایی، به کوشش جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، ص135- 137؛ ترجمه تفسیر المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1363، ج13، ص325 به بعد.

ص: 558

گ

گزارش ایوب صبری پاشا

گزارش ایوب صبری پاشا، درباره بقیع از سفرنامه یکی از فقیهان و کارگزاران مصری.

ایوب صبری رومی (درگذشت 1308ق/ 1890م) از فقیهان حنفی، امیر لواء و رئیس محاسبات در وزارت دریایی مصر بود. او در نقد وهابیت آثاری منتشر کرده است. از جمله کتابی به نام تاریخ الوهابیة دارد. اما مهم ترین اثر او کتابی در پنج جلد با عنوان مرآة الحرمین است. این اثر درباره مکه، مدینه، حرم نبوی و بیت الله الحرام است.

کتاب تاریخ الوهابیة گزارشی درباره تخریب قبور بقیع و دیگر مقابر و زیارتگاه ها عرضه کرده است. این گزارش به قلم یکی از مخالفان وهابیت از اهل سنت است و از نظر سندیت اهمّیت فراوان دارد. از اینرو متن آن، البته ترجمه فارسی آن از کتاب تخریب و بازسازی در اینجا آورده می شود. همین متن در کشف الارتباب از سید محسن امین و ترجمه فارسی آن از سید ابراهیم سید علوی نیز آمده است.

شریف غالب(امیر مدینه)، پس از اطمینان یافتن به نفرستادن نیرو و امکانات لازم، به ناچار برادرش، شریف عبدالمعین را به قائم مقامی خود برگزید و مهمان سرای خویش- واقع در دامنه ی کوه جیاد- را منهدم ساخت و دست زن و بچه اش را گرفته، رهسپار جدّه شد.

شریف عبدالمعین، جمعی از علمای مکه، چون شیخ محمد طاهر، سید محمد ابوبکر میرغنی، سید محمد عطاسی و عبدالحفیظ عجمی را نزد سعود بن عبدالعزیز فرستاد و از او تقاضای عفو و امان کرد (1218ق).

سعود تقاضای شریف عبدالمعین را پذیرفت و به همراه علمایی که از مکه به نزدش آمده بودند و با سپاه گرد آمده، به سوی مکه معظمه حرکت نمود.

سعود، قائم مقامی عبدالمعین را پذیرفت و با صادر کردن فرمان هدم قبور و تخریب گنبدها و بارگاه ها، از میزان قساوت و شقاوت خود پرده برداشت.

وهابی ها می گفتند: اهالی حرمین شریفین، به جای خداوند یکتا، گنبد و بارگاه ها را می پرستند. اگر گنبدها تخریب گردد و دیوارهای مشاهد مشرّفه برداشته شود، تازه اهالی حرمین از دایره شرک و کفر بیرون آمده، در مسیر پرستش خداوند یکتا قرار خواهند گرفت.

سعود پس از محاصره ی طولانی شهر مدینه و پیدا شدن آثار تسلیم مردم شهر، شروطی برای آنان تعیین کرد که در صورت پذیرش آن ها، تعرّضی نسبت به اهل مدینه نداشته باشد. آن شروط عبارت بودند از:

1. باید پرستش پروردگار متعال بر اساس احکام و معتقدات آیین وهابیت انجام پذیرد.

2. باید احترام حضرت رسول(ص) براساس معیارهایی که از طرف پیشوایان وهابیان معین و مقرر گشته، رعایت گردد.

3. باید گنبد و بارگاه همه ی مقابر و مراقدی که در داخل مدینه ی منوره و یا در نواحی آن موجود است، تخریب گردد؛ یعنی سقف و دیوارشان برداشته شده، همه ی آن ها بدون ضریح و صندوق، صاف و به صورت پشت ماهی درآورده شود.

4. همه باید دین و آیین نیاکان خود را ترک نموده، به دین و آیین وهابیت درآیند و پس از این، براساس آیین وهابیت به احکام دین عمل نمایند.

5. هر کس باید معتقد شود که به محمد بن عبدالوهاب از سوی خداوند رحمان الهام شده، آیین او مذهب حق می باشد و باید او را به عنوان مجدّد دین و احیاگر مذهب بشناسد.

ص: 559

6. کسانی که در دین نیاکان خود پایداری نشان دهند و آیین وهابیت را نپذیرند، باید با ابراز خشم و غضب و اجرای جور و ستم در تنگنا قرار گیرند و اهانت و تحقیر شوند.

7. علمایی که از پذیرش آیین وهابیت سرباز می زنند را باید به قتل برسانند و یا مخفی گاه آنان را به امرای وهابی گزارش کنند.

8. وهابیانی را که برای حفاظت از حصار مدینه تعیین خواهند شد، به داخل حصار راه دهند.

9. هرگونه امر و نهی که از طرف وهابیان، در مورد مسائل مذهبی، و یا سیاسی اعلام شود، هر قدر سخت و توان فرسا باشد، باید از صمیم دل پذیرا شوند و مو به مو اجرا کنند و در احترام فوق العاده امرای وهابیان بکوشند.

سعود پس از پذیرش این شروط از سوی مردم، تخریب گنبد و بارگاه قبور را به عهده ی خود مردم گذاشت و آنان نیز به دلیل محاصره ی شدید اقتصادی و ستم های گوناگونی که متحمّل شدند، بخشی از آن را پذیرفته و به اجرا گذاشتند.

ایوب صبری پاشا، متن نامه ی منسوب به مردم مدینه، خطاب به سعود بن عبدالعزیز را نقل کرده که در قسمتی از آن آمده است:

فرمان داده بودید که گنبدها و بارگاه های موجود بر فراز قبور مطهره را تخریب کنیم، آن را نیز به تبعیت از حدیث مشهور انجام دادیم. هر فرمانی از طرف شما صادر شود، علی رغم خواسته ی این و آن، در حق ما نافذ است.

این نامه به دست سعود بن عبدالعزیز رسید، لیکن وی نمایندگان اهلی مدینه را به حضور نپذیرفت و بر شدّت تضییقات خود افزود و در لحظه ی ورود به مدینه منوره، دستور داد که باید بقایای گنبدها و بارگاه ها به طور کامل ویران شود.

از دستورات اکید سعود، این بود که باید هر گنبدی به دست خادمین آن مرقد مطهر تخریب گردد. از این رهگذر، خدمتگزاران اماکن متبرکه به ناچار به این جنایت هولناک اقدام می کردند.

ایوب صبری پاشا در بخش دیگری از کتاب خود می نویسد:

هنگامی

که قافله ی شام چند منزل از مدینه دور شدند، سعود در محکمه حضور یافته، دستور داد که همه ی زر و زیور و جواهرات گران بهای موجود در روضه مطهر و گنجینه ی حرم نبوی را غارت کنند. سپس فرمان داد گنبدهایی را که تاکنون تخریب کرده اند، بکلی منهدم سازند. فقط گنبد مطهر حضرت رسول(ص) را بر اساس تقاضای اهالی مدینه اجازه داد که به همان حال باقی بماند.

در سخنرانی برای مردم چنین گفت: ایستادن در پیش روی رسول الله(ص) و سلام کردن به رسم سابق، در مذهب ما ممنوع است و این نوع تعظیم و تجلیل در مذهب وهابی، نامشروع است و چنین اقدامی از دیدگاه وهابی بدعت، زشت، ناپسند و ممنوع است. کسانی که از پیش روی مبارک عبور می کنند، باید بدون توقف حرکت کنند و فقط در حال عبور بگویند: «السلام علی محمّد» و همین مقدار بنابر اجتهاد پیشوای ما کافی است.

وقتی نسبت به حضرت رسول(ص) و مزار شریف آن حضرت چنین تضییقات و شدت هایی داشتند، حتماً درباره حرم ائمه در بقیع را و بقعه های موجود در بقیع شدت بیشتری اعمال می کردند. بدین ترتیب و در ظرف چند روز بقیع که دارای بناهای بلند و ساختمان های مجلل بود با خاک یکسان نمودند و فقط صورتی از مقبره ها به صورت خاکی و بدون سنگ قبر باقی گذاشتند.

مآخذ

تاریخچه، نقد و بررسی وهابی ها، سید محسن امین، ترجمه سید ابراهیم علوی، تهران، امیرکبیر، 1367؛ تاریخ وهابیان، ص 81 و 88 و 92-94؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385، ص 44-49؛ کشف الارتیاب، سید محسن امین، بیروت، دارالغدیر، بی تا؛ معجم المؤلفین، عمر رضا کحاله، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا، ج3، ص30.

گزارش بورتن از بقیع ← دورنمای بقیع

ص: 560

گزارش بورخارت

گزارش بورخارت، دیدگاه های جهانگرد سوئیسی به نام بورخارت درباره بقیع.

جان

لوئیس بورخارت(1) از جهانگردان اروپایی است که به ادعای خودش اسلام را پذیرفته و نام خود را به شیخ ابراهیم تغییر داد. او ابتدا از اروپا به مصر رفت و در دربار محمدعلی پاشا نفوذ پیدا کرد و روابط نزدیکی با محمدعلی پاشا برقرار نمود. او در بهار 1813م به حجاز وارد شد و چند ماهی با سربازان مصری که علیه وهابیون می جنگیدند، همراه بود. بالاخره در 18 تموز 1814 به جده و از آنجا به مکه برای اجرای مناسک حج مشرف شد. پس از اجرای حج به مدینه رفت. به دلیل ابتلا به مالاریا مدت زیادی در این شهر ماندگار شد. به همین دلیل تمامی امکنه مذهبی و تاریخی شهر از جمله بقیع را دید و از همه جزئیات آنها گزارش تهیه کرد. او مشاهداتش را تألیف و بعداً با این مشخصات منتشر کرد:

Travels in Arabia, Comprehending on Account Of Territories in Hedyaz Which Mohammadans Regard as Socred.

جعفر الخلیلی بخش هایی از آن را به عربی ترجمه کرده و در موسوعة العتبات (ج3)؛ نیز محمدرضا فرهنگ به فارسی ترجمه کرده و در کتاب مکه و مدینه آورده است. بوخارت در بررسی رخدادها و تاریخ تحولات بقیع به نکات مهمی اشاره کرده است.

بوخارت

مثل دیگر زائران، وقتی از زیارت حرم و ضریح مقدس پیامبر فارغ شد، به زیارت قبرستان بقیع، رفت. به نظر او، این قبرستان در بیرون باروی شهر و در نزدیکی باب الجمعه است و به نام «مقبرة البقیع» مشهور است. این قبرستان فضایی است مربع شکل به مساحت چند صد قدم و گرداگرد آن دیواری است که از سوی جنوب به دیوار خانه های حومه ی شهر و از دیگر اطراف به دیوار باغ ها و نخلستان ها چسبیده است. بوخارت نکته مهمی را یادآور شده که با توجه به والایی، و بزرگی و قداست مقام مدفونین در بقیع ولی برخی آن را حقیر می شمارند و شاید کثیف ترین جا، قبرستان شهر مدینه به عنوان مهم ترین شهر در مشرق زمین به نظر می آید؛ چون هیچیک از قبرها ساختمان مناسبی ندارد بلکه قبرها که عبارتند از تپه ای خاکی با قطعه سنگی بر روی آن به طور نامنظم در گوشه و کنار پراکنده اند (مکه و مدینه، ص120). اگر وهابیون همچون یک مؤلف غربی اندکی عقلانیت و درایت داشتند همین داوری بوخارت به عنوان یک پژوهشگر و مؤلف غربی کافی بود تا در رفتار خود تجدیدنظر کنند. در واقع بوخارت می گویند بقیع دالّ و نشانگر توحش و عقب ماندگی مدیران حجاز است. در حالی که جوامع متمدن به مردگان خود هم احترام گذاشته و قبرستان های منظم و زیبا دارند. البته بوخارت مثل دیگر تحلیل گران رفتار وهابیون را از دیگر مسلمانان تفکیک کرده و همه نابسامانی های بقیع را به دلیل تعصبات و رفتارهای غیر مدبرانه وهابیون می دانند. به همین دلیل می نویسد: وهابیون گنبدها و ساختمان های که بر روی قبر عباس و دیگر امامان و حضرت فاطمه و عموهای پیامبر(ص) قرار داشته تخریب کرده اند.

بورخارت وضعیت کنونی بقیع را عبارت از تپه هایی پراکنده از خاک و حفره ها و انباشته های زباله و ... می داند آنگاه نام بزرگانی را که در بقیع دفن شده اند می آورد، لیکن هنگام برشمردن نام امامان مدفون در بقیع، به اشتباه قبر امام حسن(ع) را به امام حسین(ع) سید الشهدا نسبت داده و می گوید:

در این قبر تنها جسم او قرار دارد ولی سر او بعدها به قاهره برده شد و در مسجد ویژه ای که برای حفظ آن ساخته شد قرار گرفت. آنگاه به دیدار خود از کوه احد و مسجدی که بر روی قبر حمزه و دیگر شهیدان احد، مثل مصعب بن عمیر و جعفر بن شماس و عبدالله بن جحش ساخته شده می پردازد و تخریب های گسترده وهابیون در منطقه احد را گزارش کرده است (همان، ص120-121).

ص: 561


1- 1. John Lewis Burchardt

در ادامه وحشی گری ها، بی رحمی و شقاوت وهابیون در مدینه، نسبت به حرم نبوی و بقیع و دیگر آثار اسلامی را به تفصیل گزارش کرده است و می نویسد:

وهابیون و آل سعود به منظور از پای درآوردن و شکستن مقاومت مردم مدینه و تسلیم نشدن آنان در برابر اعتقادات وهابیت، این شهر را ماه ها محاصره کردند و پس از تضعیف مردم، به داخل شهر رفته و تعداد بسیاری را کشتند و به سرعت اماکن و آثار را تخریب و اشیاء نفیس که سال ها و قرن ها توسط بزرگان هدیه شده و جمع شده بود به تاراج بردند. اطلاعاتی که بورخارت عرضه کرده و به ویژه راجع به اموال به غارت رفته کمتر در منابع دیگر یافت می شود و واقعاً اعجاب انگیز است: بورخارت می نویسد سپس به محاصره شهر مدینه توسط وهابیان و ورود آنان به شهر، ابتدا ابن سعود عبدالعزیز به داخل حجره مطهر رفت و هر آنچه از نفایس در آنجا باقی مانده بود، غارت نمود. او بخشی از نفایس غارت شده را به شریف مکه فروخت و باقی مانده ی آن را به همراه خود به درعیه برد. از جمله اشیای گران قیمتی که در این حمله به غارت رفت (و در واقع قیمتی ترین تحفه ی مسجد بود) عبارت بود از ستاره براقی که از قطعات الماس لؤلؤ ساخته شده که تلألو این جواهرات چشم را خیره می کرد و بر روی قبر مطهر پیامبر(ص) آویزان بود و در میان مردم به «الکوکب الدرّی» شهرت داشت. علاوه بر این نفایس، در داخل حجره ی مطهر تعداد زیادی از ظروف و کاسه های طلایی، گردنبندها، دستبندها، سینه بندها که همگی به همراه نفایس دیگر از سوی ثروتمندان و امیران مسلمان، به ویژه امپراتوران عثمانی به آرامگاه مقدس حضرت هدیه شده بود و بی تردید این مجموعه ی کم نظیری بود که نمی شد برای آن قیمتی تخمین زد و گفته می شد که بزرگان مدینه برابر با پنجاه هزار دلار کاسه و ظروف طلایی برداشتند.

اما درباره آنچه که امیر سعود با خود به یغما برد؛ گفته می شود ارزش جواهرات و لؤلؤ و مرجان هایی که او برداشته، برابر با قیمت نفایسی است که به شریف مکه فروخته است. و شاید بتوان گفت ارزش مجموع نفایس و جواهراتی که در این حوادث به یغما رفت برابر با سیصد هزار دلار بوده است، لیکن قراین و شواهد فراوانی است که نشان می دهد مجموع آنچه که مسلمانان در طی قرن ها و نسل ها به این مکان مقدس هدیه نموده اند، مبلغی به مراتب فراتر از مبلغی است که بوخارت تخمین زده است. به احتمال قوی، بخش عظیمی از این هدایا از سوی حکام مدینه که تا اندازه ای از استقلال عمل برخوردار بوده و تولیت ضریح مقدس را نیز به عهده داشته اند دزدیده شده است، کاری که علمای مکه در سیصد سال قبل انجام داده و بنا به روایت مورخ؛ قطب الدین، آنان تعداد زیادی از چراغ های مطلّا و شمعدان های طلایی کعبه و حرم را در میان لباس های خود قرار داده و به بیرون از حرم می بردند. لیکن بخشی از ظروف طلایی ارزشمند حرم مدینه، بعدها و پس از استیلای طوسون پاشا بر شهر مدینه و جستجوی او در خانه های شهر، جمع آوری و به قیمت ده هزار دلار از دارندگان آنها خریداری کرد و بار دیگر به ضریح مقدس بازگردانده شد.

بورخارت در ادامه ی توصیف حرم می گوید: بر روی حجره مطهر گنبد زیبایی قرار دارد که از تمام گنبدهای متعدد مسجد که سقف مسجد را تشکیل داده اند، بزرگتر بوده از فاصله بسیار دور قابل دیدن است، قسمت خارجی گنبد با سرب پوشیده شده و در بالاترین نقطه آن گویی طلایی و هلال طلایی بزرگی قرار دارد که تلألؤ طلای هر دو، خیره کننده است و به دستور سلطان سلیمان قانونی و در استانبول ساخته شده است. اما ساختمان گنبد و حرم از آن سلطان قایتبای پادشاه مصر است که میان سال های 881 و 892ق ساخته شده است. و هنگامی که وهابیان بر مدینه مستولی شددند، تلألؤ طلای گنبد و دستور سران آن ها به تخریب گنبدها و قبرها آنان را وسوسه نمود، از این رو برای سرقت طلا و انهدام گنبد تلاش نمودند، لیکن

ص: 562

استحکام ساختمان گنبد و حرم و وجود پوشش سربی بر روی گنبد مانع از انجام خواسته آنان شد، علاوه بر این دو تن از وهابیان که برای سرقت طلا خود را به نوک گنبد رسانده بودند بر اثر از دست دادن تعادل، به پایین سرنگون شدند که این سرنگونی را اعراب وهابی نشانه معجزه پیامبر دانسته و از تلاش برای انهدام گنبد دست برداشتند.

در درون حجره پیامبر و در نزدیکی پرده قبر (ستّنا فاطمه) قرار دارد که با پوششی از حریر سیاه طلادوزی شده، پوشیده است، اینها هم به یغما رفت (همان، ص121).

در بقیع هم بقعه هایی ساخته شده بر روضه های ائمه شیعیان و دیگر شخصیت ها بود که در داخل آنها صدها قطعه نفیس نگهداری می شد و همه این ها غارت شد. این ها فقط بخشی از جنایات وهابیون علیه میراث بشری بوده که بوخارت گزارش کرده است.

مآخذ

الشیعة فی المملکة العربیة السعودیة، حمزه الحسن، بیروت، دارالساقی، 2010م، ج2، ص225-255؛ مکه و مدینه از دیدگاه جهانگردان اروپایی، جعفر الخلیلی، ترجمه محمدرضا فرهنگ، تهران، مشعر، 1376، ص 119-121 و 112-114؛ موسوعة العتبات المقدسة: قم المدینة، جعفر الخلیلی، بیروت، مؤسسه الاعلمی، 1407ق/ 1987م، ج3، ص253-255.

نیز نک- : بورخارت، جان لویس

گزارش حبیب اللّه هویدا (عین الملک)

گزارش حبیب اللّه هویدا (عین الملک)

حبیب الله هویدا ملقب به عین الملک پسر میرزا قناد از بهائیان متعصب و از فدائیان عباس افندی محسوب می شد. عباس افندی به پاس خدمات میرزا قناد، مخارج تحصیل پسرش، حبیب الله را تقبل کرد. او را برای تحصیل به اروپا فرستاد. حبیب الله بر چند زبان تسلط داشت؛ به همین دلیل، به هنگام بازگشت به عنوان مترجم در تشکیلات سردار اسعد بختیاری، مشغول به کار شد. نیز برای روزنامه رعد مقاله و گزارش می نوشت. چندی بعد در وزارت امور خارجه مشغول و به شامات اعزام شد. سپس مأمور به خدمت در جده شد. امّا به علت سوء مدیریت، به تهران برگردانده شد. مجدداً به عکا (شهری در فلسطین اشغالی و مرکز فعالیت های بهایی ها) رفت.

عین الملک دو پسر داشت: امیر عباس و فریدون. امیر عباس، چندین سال نخست وزیر محمدرضا شاه بود. بالاخره در سال 1357 پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، محاکمه و اعدام شد.

جهت اطلاع از مواضع عین الملک، بخش های مرتبط با بقیع آورده می شود. این گزارش به تاریخ 11 دیماه 1304، درباره وقایع حجاز و رخداد تخریب بقیع به وزارت امور خارجه ایران ارسال شده است.

مقام منیع وزارت جلیله امور خارجه دامت شوکته: بر حسب اوامر متعدده ی تلگرافی وزارت جلیله ی متبوعه، روز 15 مهرماه 1304، مطابق 7 اکتبر 1925 از شام به مصر و از آن جا در معیت جناب غفارخان وزیر مختار مصر، در روز 19 مهرماه با کشتی خدیوی به طرف جده حرکت و روز 24 مهرماه وارد جده شده(روز) 29 با اتومبیل های سلطان نجد به طرف مکه معظمه رهسپار شدیم. ابن سعود در میان راه جده و مکه، در محلی که به اسم بحره معروف است، برای پذیرایی از نماینده انگلستان (مستر کلایتون)، که برای عقد معاهده آمده بود، چادرهای متعدد افراشته بود و خود نیز چون آنجا بود، اول برای ملاقات او رفته، پس از صرف ناهار و چای، چهار بعد از ظهر با یک نفر مهماندار مخصوص و چهارنفر گارد مخصوص، در حالتی که محرم بودیم، پس از وصول به مکه معظمه و ادای وظایف دینیه ی عمره، به خانه ای که معین کرده بودند رفته، روز بعد برای مشاهده و زیارت مقامات و قبور مهدومه، که در قبرستانی که در منتهی الیه یک طرف شهر در دامنه ی کوهی واقع است رفتیم.

قبر حضرت خدیجه و حضرت آمنه و قبر عبدالرحمن بن ابی بکر و قبور بنی هاشم و مسجد جن و قبر عبدالله بن الزبیر و قبور شهدا و قبور سایر ناس که در آن قبرستان بود، وهابی ها همه را خراب و مهدوم کرده اند.

مولد حضرت پیغمبر و خانه ی حضرت خدیجه که ولادتگاه حضرت صدیقه طاهره(س) بوده است، همه را

ص: 563

مهدوم و با خاک یکسان کرده اند. عمارت و قبه های مراقد حضرت خدیجه و آمنه را که با خاک یکسان کرده اند سهل است، قبر حضرت خدیجه را نبش کرده بودند و معلوم بود که دوباره با خاک و گل پر کرده اند.

خانه ی متولّی قبر خدیجه را منهدم و تمام دارایی او را به یغما برده اند و خانه ی متولّی در همان قبرستان، پهلوی قبر حضرت آمنه و خدیجه بوده است.

البته راجع به این معاهدات و تفصیل ملاقات و مذاکرات با سلطان ابن سعود، جناب اجل غفارخان وزیر مختار راپرت مفصل تقدیم نموده اند و احتیاج به تکرار فدوی نیست زیرا مأموریت فدوی فقط برای مدینه ی منوّره است.

]توضیح اینکه اعتراف هویدا به تخریب قبور در مکّه به دلیل آن بوده که قبلاً گزارش آن توسط غفارخان به تهران ارسال گردیده و او می دانسته اگر ننویسد از طریق گزارش غفارخانه واقعیت ها به تهران منعکس خواهد شد.[

این گزارش طولانی و حدود 15 صفحه معمولی است. بخش اول سفر را که از مصر به جده و از جده به مکه بوده، هویدا همراه با سفیر مختار ایران در مصر به نام غفارخان بوده است. مجدداً به جده برگشته و غفارخان به مصر بازگشته، ولی هویدا به سمت مدینه حرکت می کند و در ادامه مشاهداتش از مدینه ثبت می شود. این بخش گزارش برای ما مهم تر است. ولی بسیار زیرکانه و متن آن گویا است که به قصد فریب و نیرنگ به خواننده تدوین شده است. نکات مهم آن اینگونه است:

1. هر جا با مشکلی مواجه می شده با عبدالعزیز تماس گرفته و عبدالعزیز هرگونه نیازی داشتند، مثل تأمین وسایلی مثل ماشین، سرباز برای حفاظت جان و اموال مرتفع نمود.

2. هویدا می نویسد، قبل از رسیدن به مدینه، در ملاقاتی، عبدالعزیز چنین گفت:

ما با دولت ایران هم جواریم و به قدر سی هزار نفر شیعه در نجد، و در احساء نزد من هستند، می توانید از آن ها تحقیق نمایید، آن چه در حق ما شهرت می دهند اکثر تهمت و افتراست، ان شاء الله شما به مدینه رفته، خواهید دید که آنچه گفته اند دروغ است، من صریحاً به شما می گویم و شما هم به دولت علّیه بنویسید که من حرمین شریفین را به جان و مال و اولاد خود حافظ و حارسم، مهدومات مکه نیز قبل از ورود من بوده است، بلی وهابی ها اعتقاد به تعمیر قبور و قبّه ها ندارند و بدعت می دانند و «خیر القبور الدوارس» را، حدیث معتبر می شناسند. مع هذا بعد از ورود خودم فوراً جلوگیری کرده ام. و حالیه نیز با کمال اصرار و الحام منتظرم که دول و ملل اسلامی، نماینده های خود را بفرستند و در امور حجاز قراری دهند و برای تعمیر این قبور نیز اگر مصمم شوند ممانعت نمی کنم سهل است، مساعدت خواهم کرد، حتی اگر خروج مرا نیز از حجاز مقرر دارند، فوراً بیرون می روم.

ابن سعود از یک طرف بر مواضع وهابیت اصرار و تأکید می کند و از طرف دیگر نکاتی جهت جذب دولت ایران و هیئت ایرانی بیان کرده است.

3. هویدا در چند جا آورده که عبدالعزیز از او چند بار خواسته که برای تقریب و مودت و نزدیکی عربستان و ایران کوشش کند. معلوم است که ابن سعود به شدت به روابط ایران با دولت ها به ویژه ایران احتیاج داشته است.

اما دولت ایران و نمایندگی ایران از این فرصت تاریخی نتوانسته بهره برداری کند و فقط مطیع آل سعود یا در برابر آن منفعل بوده است.

4. فاصله جده تا مدینه که با شتر طی کردند و چند روز طول کشید، به تفصیل و در چند صفحه گزارش شده است. ولی در مدینه که باید حداقل به دیدن بقیع می رفت، حتی یک کلمه از بقیع سخنی به میان نیاورده است.

5. هویدا می نویسد سه روز در مدینه توقف کردیم، یک روز به دیدن قبه مطهر (گنبد و بارگاه نبوی) رفته است. چون شایع بوده که وهابیون به طرف قبه خضرا تیراندازی و حتی گلوله توپ شلیک کرده اند. قبلاً این قسمت گزارش را آوردیم و هویدا درصدد است که اولاً حادثه را غیرعمدی و سهوی و خیلی کوچک جلوه دهد.

6. هویدا از تعداد زیادی تفنگدار و افراد مسلح یاد می کند که در طول سفر به کاروان آنان ملحق شده اند. به نظر می رسد ابن سعود جهت به رخ کشیدن قدرت خود،

ص: 564

اینان را اعزام کرده است.

7. هویدا به اجمال از مقبره حمزه عموی پیامبر(ص)، عقیل نامی از اصحاب، و نیز از بقعه عبدالله بن عبدالمطلب پدر حضرت رسول اکرم(ص)، گزارشی کرده است و ملک عبدالعزیز در پایان مأموریت حبیب الله هویدا رسماً از او تشکر نموده است. متن نامه ی وی خطاب به شاه از این قرار است:

بسم الله الرحمن الرحیم، از عبدالعزیز بن عبدالرحمان الفیصل آل سعود پادشاهی عربستان، به جناب آقای اعلی حضرت رضا شاه پهلوی پادشاه ایران، برادر عزیزم، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

پیام حضرتعالی که حاکی از انتقال جناب آقای حبیب الله خان هویدا کاردار نمایندگی ایران در جده از کشورمان بود، دریافت نمودیم و به این مناسبت لازم است خشنودی خودمان را از مأموریتی که جناب کاردار نامبرده در جهت توسعه ی روابط و پیوندهای حسنه بین دو کشور انجام دادند ابراز نماییم که این تلاش ها دارای آثار مثبتی بوده است.

فرصت را مغتنم شمرده، برای حضرتعالی آرزوی دوام صحت و برای ملت نجیبتان رفاه و خوشبختی(آرزو) داریم.

این پیام امروز پانزدهم ماه محرم سال هزار و سیصد و پنجاه و سه قمری در کاخ مکه معظمه تنظیم گردید.

8. نخاوله یا شیعیان مدینه در مذاکرات فیما بین غایب اند. اساساً هویدا با آنان هیچ تماس و ارتباطی نداشته است.

بهرحال حبیب الله هویدا (عین الملک) در نه سال (1344 تا 1353) مأموریت خود به نفع آل سعود و وهابیت تلاش کرد و نام خوشی از خود در تاریخ تشیع و دفاع از عقاید و باورهای ملت ایران از خود باقی نگذارد.

مآخذ

اسناد و روابط ایران و عربستان سعودی، علی محقق، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1379، ص50 به بعد؛ امیرعباس هویدا، عباس میلانی، تهران، ص 14و15؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1385، ص 77 به بعد؛ جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص75- 82.

گزارش سفر به عربستان نوشته مسیح مهاجری ← بوسیدن ضریح رسول خدا(ص)

گزارش سیف الدوله از بقیع ← سیف الدوله

گزارش مطری

گزارش مطری، گزارشی از کتاب التعریف بما آنست نوشته مطری؛ بخشی درباره بقیع در سده 8ق.

محمد بن احمد المطری (درگذشت741ق) در سال 673 یا 671 یا 676 (بر اساس اختلافات مورخان) در مدینه منوره متولد شد. علاقه فراوان به تاریخ و تحولات مدینه داشت. از اینرو در این باره به مطالعه پرداخت و یکی از کتاب های مهم و مرجع را درباره مدینه به نام التعریف بما آنست تألیف کرد.

این کتاب شامل 35 بخش است. یکی از آنها با عنوان زیر، درباره بقیع است: «ذکر البقیع و ماورد فی فضله و ذکر من یعرف فیه من الصحابة واهل البیت(ع)» (ص41 تا 44)

مطری مثل دیگر پژوهشگران مدینه و با تأسی به روش مدینه نگاران مثل ابن زباله به نقل احادیث بسنده کرده است. حدود دوازده حدیث درباره فضائل و اهمیت بقیع، کسانی که در بقیع آرمیده اند و وضعیت قبور آنان نقل کرده است.

حدیث نخست از عایشه همسر رسول خدا(ص) است. عایشه می گوید شب هایی که حضرت به خانه می آمد، در آخر شب به بقیع می رفت و به اموات سلام می فرستاد و برای آنان طلب مغفرت می کرد.

حدیث دوم هم از قول عایشه است. او می گوید یک شب که پیامبر برخاست و آهسته لباس پوشید و به سمت بقیع رفت، من هم او را تعقیب کردم. وقتی به قبور رسید شروع کرد به نیایش و مناجات و استغفار کردن. در ادامه فرمود جبرئیل مرا مأمور کرده که بیایم و برای مردگان استغفار و طلب رحمت را داشته باشیم.

حدیث دیگر درباره محشور شدن اموات بقیع در هفتاد هزار نفر به شکل ماه شب چهارده است. سپس از ابوهریره نقل می کند که رسول خدا(ص) فرمود: در

ص: 565

قیامت، اول من از قبر بپاخاسته و محشور می شوم، بعد از من ابابکر و عمر. ما سه نفر به سوی بقیع رفته و سپس آنان مبعوث خواهند شد، آنگاه کسانی که در مکه دفن شده اند محشور می شوند.

روایت بعدی از رسول اکرم(ص) است که می فرماید دو قبرستان هست که اهل آسمان را نورانی می کند همانطور که خورشید و ماه زمین را روشن می نمایند.

حدیث دیگر از کعب الاحبار است که می گوید در تورات قبرستانی به نام کفته هست که همان بقیع می باشد: این قبرستان وقتی پر شد، ملائکه اطراف آن را گرفته و در بهشت می تکانند.

آخرین حدیث درباره محمد نفس زکیه است که در سال 145ق علیه منصور خلیفه عباسی قیام کرد و شهید شد و در بقیع دفن شد.

در مجموع مطری اطلاعات جزئی و بسیار سودمندی در هر زمینه در قالب حدیث آورده است.

مأخذ

التعریف بما آنست الهجرة من معالم دار الهجرة، المطری، به کوشش محمد نور القلمبانی الاندونیسی، مدینه منوره، المکتبة العلمیة، 1402ق، ص 41-44.

نیز نک- : المَطَری

گزارش مظفر اعلم ← سفارت ایران در جده

گزارش ناصر بن سلیمان العمر

گزارش ناصر بن سلیمان العمر، تبیین وضعیت شیعه و بقیع در عربستان.

یکی از علمای وهابی به نام ناصر بن سلیمان العمر گزارشی با عنوان «وضعیت رافضیان در سرزمین توحید» برای عبدالعزیز بن عبدالله بن باز تهیه کرد. فارسی شده این گزارش در مجله میقات حج به کوشش رسول جعفریان منتشر شد.

این گزارش دارای سرفصل های متعدد است، مثل فعالیت های علمی و آموزشی رافضی ها، فعالیت های اداری آنان، مساجد و مدارس و حسینیه ها، نمایشگاه کتاب و جمعیت های خیریه. اما ذیل «مظاهر شرک و بدعت گذاری» سنت های شیعیان در زمینه دفن اموات، ساختن قبور و زیارت قبور را نقد کرده و این گونه آداب و رسوم را مشرکانه دانسته است. در پایان می نویسد: شیعیان درصدد هستند قبور امامان در بقیع را بازسازی کنند،در ساختن مساجد و حسینیه آزاد باشند و دولت سعودی، تشیع را به عنوان یک مذهب رسمی قبول کند.

جوهره اصلی این گزارش اینست که شیعه در عربستان رو به پیشرفت و گسترش است و جامعه شیعی به سرعت رو به ازدیاد و توسعه مدنی است و رهبران وهابیت و آل سعود باید مانع این اقدامات بشوند.

مآخذ

جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، پیوست چهارم، قم، دلیل ما، 1379، ص148-154؛ مجله میقات حج، ش10، ص94-174.

گزارش وزارت امور خارجه ایران ← سفارت ایران در جده

گنبد دختران رسول خدا(ص) ← قبه بنات الرسول

گنبد و بارگاه

گنبد و بارگاه، آثار ذکر شده در منابع تاریخی.

با سیری کوتاه در منابع موجود و تصاویر ارائه شده از سوی سیاحان، سفرنامه نویسان و منابع و متون، این مسأله آشکار است که بیشتر قبور بقیع تا دوران سعودی دارای گنبد و ضریح آهنین، مسی یا نقره ای بوده و کتیبه ها و سنگ نبشته هایی نیز داشته اند که نام و نشان صاحب قبر بر آن ثبت شده بوده است.

متأسفانه با تسلّط عوامل وهابیت در سرزمین حجاز، همان گونه که تاکنون گفتیم آنان بر اساس معتقدات خود به تخریب بسیاری از آثار تاریخی که در اعتقادات ایشان جایگاهی نداشته است پرداخته اند. آنان پس از تسلط بر حجاز به هتک حرمت قبور مقدّس بقیع و سایر بقاع مدینه اعم از شهدای احد و حضرت حمزه سلام الله علیه، محمد نفس زکیه، عبدالله، پدر گرامی رسول خدا(ص) و... نیز بقاع مکه و سایر نقاط پرداختند. آنان هرگونه اثر و نشانی که بر این قبور موجود بوده را تحت عنوان شرک و بدعت

ص: 566

تخریب کرده اند که به نظر می رسد این اقدام را از اسلاف خود یعنی بنی امیه گرفته باشند؛ زیرا مروان بن حکم نخستین کسی بود که به برداشتن سنگ قبر اولین مدفون بقیع یعنی «عثمان بن مظعون» اقدام کرد که سنگ قبر او با دست مبارک رسول خدا(ص) نهاده شده بود. بقیع دارای قبور و مقابری با بقعه و بارگاه بوده که در این دوران دستخوش تخریب واقع شده اند.

قبل از اینکه برفراز قبور ائمه شیعه گنبد و بارگاهی ساخته شود، سنگ نبشته ای بر آن بوده است که بعضی از سیاحان و مورخان آن را دیده اند. قدیمی ترین منبعی که از این سنگ نبشته گزارش می دهد مروج الذهب است. مؤلف آن گوید: بر قبور ایشان سنگ نبشته ای دیدم که بر آن نوشته بود: «بسم الله الرَّحمن الرَّحیم الحمدلله مبید الاُمَمْ ومُحیی الرُّمَمْ هَذا قُبر فاطمه بنتِ رَسُول الله وقبر الحسن بن علی بن ابی طالب(ع) و علی بن الحسین(ع) و محمد بن علی(ع) و جعفر بن محمد(ص)».

ابن نجّار (متوفی 643ق) از بنای گنبد و بقعه ای در ابتدای بقیع یاد می کند که هر روز صبح درهای آن برای زیارت باز می شده است. بدیهی است که بقعه موردنظر جز قبور ائمه شیعه نبوده است. مطری گوید: گنبد آن توسط خلیفه النّاصر عباسی ساخته شده بود.

ابن جبیر و ابن بطوطه نیز از گنبد مرتفعی که بر قبر عباس و امام حسن(ع) قرار داشته است گزارش داده اند.

میرزا حسین فراهانی نیز در سفرنامه خود می نویسد: چهار ائمه اثنی عشر در بقعه بزرگی که به طور هشت ضلعی ساخته شده واقع اند و گنبد اندرون آن سفیدکاری است. بنای این بقعه معلوم نیست که از چه وقت بوده است.

علی بن موسی قبه و بارگاه اهل البیت را بزرگترین قبه های بقیع ذکر کرده است که بعضی از سادات علوی و بزرگان و امرای مدینه کنار آن به خاک سپرده شده اند.

همچنین منابع دیگری از گنبد و بارگاه برخی قبور دیگر گزارش داده اند. این مقابر عبارتند از:

1. دختران و همسران پیامبر(ص). 2. عقیل و مالک بن انس. 3. ابراهیم فرزند رسول خدا(ص). 4. فاطمه بنت اسد.

5. عثمان بن عفان. 6. عثمان بن مظعون و چند مقبره دیگر.

عکس های گنبدها و بارگاه های یاد شده در برخی متون آمده است.

مآخذ

اخبار مدینة الرسول، ابن نجار، ص45؛ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص355-357؛ الرحلة، ابن بطوطة، ص113-155؛ رسالة فی وصف المدینة المنورة، علی بن موسی، ص7؛ سفرنامه میرزا حسین فراهانی، ص281؛ مروج الذهب، مسعودی، ج2، ص288.

گنجینه های ویران

گنجینه های ویران، کتابی درباره تخریب اماکن و آثار مذهبی و فرهنگی توسط آل سعود در مکه، مدینه و بقیع.

مرحوم محمد عبایی خراسانی و سیدرضا حسینی نسب مؤلف این اثر می باشند. این کتاب با هدف معرفی یکی از جنایات بر بشریت تألیف شده است. حفظ آثار تاریخی از نظر مؤلفین ارزش والایی دارد، چون موجب شناسایی اصالت و ریشه های تاریخی ملت خواهد شد.

نویسندگان، دیدگاه قرآن و اسلام درباره ضرورت حفظ آثار اسلامی و آثار قدیمی را یادآور شده اند. آنگاه به سراغ آثار ویران شده در حرمین مکه و مدینه رفته و یکی یکی آثار تخریب شده توسط آل سعود را معرفی می نمایند. کتاب از خانه ها آغاز کرده و ابتدا خانه ارقم را توضیح می دهد.

نیز به تخریب آثار بقیع پرداخته و تخریب خانه ها و حرم های خویشاوندان حضرت رسول(ص) را گزارش کرده است. البته با اینکه نام کتاب دال بر ویرانی و تخریب آثار است ولی گزارش ها در این جهت نیست. یعنی مثل وفاء الوفاء سمهودی یا آثار دیگر مدینه شناسی فقط متذکر شده که مثلاً محمد حنفیه یا فاطمه بنت اسد در بقیع دفن شده است. اما درباره خود تخریب، تاریخ تخریب، روش و چگونگی تخریب توضیح نمی دهد.

مأخذ

گنجینه های ویران، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، بی تا، جم-

.

ص: 567

ل

لدی الورود

لدی الورود، مسیر زیارت قبور بقیع.

زائران شیعه به ویژه ایرانیان آداب و رسوم خاصی را به هنگام زیارت مزارات و مقابر مراعات می کردند. این آداب و رسوم جایی مصوب و مکتوب نشده یا توسط بزرگان و رهبران مذهب تبیین نشده است، بلکه طی قرون و با توجه به ضوابط و قواعد دینی ساخته و پرداخته شده است. از جمله این آداب، لدی الورود است. بر اساس گزارش مهدی قلی خان هدایت زائران ابتدا به زیارت مرقد شریف نبوی رفته، پس از زیارت و گزاردن نماز زیارت، از طریق باب جبرائیل به بقیع می آمدند. مزارات بقیع را به ترتیب از قبر امام حسن مجتبی(ع) آغاز کرده و پس از خواندن فاتحه و آیاتی دیگر (حمد و سوره) به مزار امام سجاد(ع) می رفتند. آنگاه به ترتیب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را زیارت می کردند. دیگر مزارات ترتیب خاصی نداشت. این آداب و ترتیب زیارت ها نزد عامه مردم به لدی الورود شناخته و نام گذاری شده است.

زائران شیعه در دوره قاجار چنین ترتیبی را مراعات می کردند و نام آن را لدی الورود گذاشته بودند، اما در دوره های بعد یا قبل چه ترتیبی مراعات شده و نام نظم و ترتیب اجرای اعمال بقیع چه بوده یا الآن آن را چه می نامند؟ اطلاعات در این باره اندک است و نیاز به تحقیق بیشتر هست.

مأخذ

سفرنامه تشرف به مکه معظمه، مهدی قلی خان هدایت، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، 1368، ص185-186.

لغت شناسی بقیع

لغت شناسی بقیع، تاریخ کاربرد واژه بقیع.

بقیع در لغت به جایی گفته می شود که ته، بن یا کُنده درخت در آن باشد. یعنی درختان از بین رفته یا قطع شده ولی ته آنها باقی است (لغت نامه دهخدا، واژه بقیع). قدمت و سابقه کاربرد واژه بقیع معلوم نیست ولی از وقتی اسم خاص برای گورستانی در شهر یثرب یا مدینه شد، کاربرد آن شناخته شده تر گردید. سرزمین این گورستان را بقیع نامیدند چون بن درختان آنجا مانده بود. از اینکه به آنجا بقیع غرقد گفته اند معلوم می شود، آن درختان، غرقد بوده است. اما درباره هویت خود غرقد اختلاف است. سابقه واژه بقیع غرقد به عصر جاهلیت می رسد. پیش تر از آن سابقه ای در اختیار نداریم.

مرحوم نجفی می گوید شاید نخستین بار دو واژه بقیع غرقد در مرثیه منظوم عمرو بن نعمان بیامنی آمده باشد (مدینه شناسی، ج1، ص416). در ادامه از ابن اثیر نقل کرده که سال ها دو طایفه اوس و خزرج در مدینه با هم می جنگیدند. رهبر اوس، «عمرو بن نعمان بیامنی» و رهبر خزرج «حُضَیر بن سماک الاشهلّی» بود. عمرو بن نعمان ضمن توصیف یکی از جنگ ها به بقیع الغرقد اشاره کرده است. این توصیف به زبان شعر است. اما ابوتمام صاحب دیوان الحماسه و از متخصصین شعر جاهلی، این اشعار را از عمرو بن نعمان نداشته و معتقد است اینها را شاعری به نام «بنو خَثعَم» سروده است (همان، ص417).

این اثیر ذیل «یوم البقیع» گزارش می دهد اوس و خزرج به بقیع رفته و شروع به جنگ کردند. این نزاع و قتال بسیار شدید بود و اوس در ابتدا به پیروزی رسید. عبید بن ناقد اوسی از شعرای اوس، در نه بیت صحنه کارزار را توصیف کرده است. البته در این ابیات از بقیع یاد نکرده است. شاعری از خزرج به نام «عبدالله بن راحله الحارثی» در دو بیت پاسخ او را داده است. در این پاسخ هم واژه بقیع نیامده است.

ابن اثیر در ادامه گزارش می نویسد در این جنگ، رئیس اوس، ابوقیس بن الأسلت الوائلی بود. پس از او حَضیر الکتائب بن السماک الاشهلی رئیس اوس بود (الکامل، ج1، ص673-675). بنابراین گزارش ابن اثیر با گزارش مرحوم نجفی اندکی تفاوت دارند.

ص: 568

تاکنون مجموعه اشعار و احتمالاً متون درباره بقیع که از دوره جاهلیت به یادگار مانده باشد به طور کامل جمع آوری نشده است. فقط آقای امینی قطعه هایی از حسان بن ثابت (تولد حدود 563م - درگذشت پیش از 661م یا 40ق)، عمرو بن نعمان بیامنی، زهیر، معن بن اوس مزنی، محمد بن ایاس، ابومعروف احد بنی عمرو، عبدالله بن عامر بن ربیعه و چندین شاعر دیگر را جمع آوری کرده است. در همه این ابیات واژه بقیع و بقیع غرقد هست (بقیع الغرقد، ص341-346).

این اشعار تنها اسناد و مدارکی است که نشان می دهد بقیع الغرقد در فرهنگ جاهلی شناخته شده و معروف بوده و شاعران در اشعار خود به آن استشهاد می کرده اند. البته چند سند روایی هست که بقیع در کتاب مقدس به نام کفته به کار رفته و درباره بقیع (یا کفته) مطلبی آمده است (نک مقاله کفته).

اما در دوره اسلامی، نخستین منبع، روایات نبوی است. آنگونه که خود پیامبر(ص) فرمود، او مأمور بوده که به سراغ بقیع رفته و در واقع می بایست بقیع را احیا و ترویج کند (نک مقاله مأموریت).

ظاهراً این محل رسماً توسط رسول اکرم(ص) به عنوان قبرستان مسلمانان تعیین شد. برخی معتقدند این مکان وقف برای دفن اموات مسلمانان گردید. پس از آن بود که درخت های قبلی قطع و درختان مختلفی در آن کاشته شد، فضای سبز آن توسعه یافت و به اسم جنة البقیع هم نامیده شد.

برخی اسناد گویای این نکته است که پس از فوت برخی اصحاب و دفن آنان در بقیع، رسول اکرم(ص) دستور فرمود، بوته های خار یا غرقدها را ریشه کن کنند و به جای آن درخت بکارند. زیرا قبرستان مسلمانان آن هم در شهری به عنوان مرکز جهان اسلام، با آن وضعیت شایسته نبود.

برخی منابع تأکید کرده اند، بقیع به معنای زمین دارای انواع درخت به ویژه دارای درخت غَرْقَد است. مسلمانان شبه قاره هند، این قبرستان را جنة البقیع نامیده اند، چون باغستانی از باغات بهشت به دلیل کثرت صحابه و تابعین مدفون در آن است.

نیز یاقوت حموی در معجم البلدان بقیع را مکانی وسیع که در آن درخت، ریشه و کُنده آن باشد گفته است. این درختان در مکان های مختلفی وجود داشته و به غرقد معروف بوده اند؛ لذا قبرستان عمومی مدینه را که زمینی مملو از آن درختان بوده بقیع الغرقد نامیده اند. برخی مثل ابن منظور در لسان العرب بقیع را از بقعه گرفته، زیرا قبور این قبرستان دارای بقعه بوده است. مساحت آن را در صدر اسلام 3500 مترمربع نوشته اند.

مآخذ

اسد الغابة فی معرفة الصحابة، علی بن ابی الکرم، ابن اثیر جزری، قاهره، المطبعة الوهبیة، 1286ق، ج1، ص86-87؛ الاصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر العسقلانی، قاهره، 1323ق، ج1، ص50؛ بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص16-17؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمدصادق نجمی، تهران، مشعر، 1391، ص57-58؛ تاریخ نگارش های عربی: شعر، فؤاد سزگین، ترجمه مؤسسه نشر فهرستگان، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد، 1380؛ دائرةالمعارف الاسلامیة، قاهره، 1413ق، ج7، ص462؛ دائرةالمعارف تشیع، تهران، 1371، ج3، ص383؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، بیروت، دارصادر، 1965م/1385ق؛ لسان العرب، ابن منظور، ج1، ص463؛ لغت نامه دهخدا، تهران، 1373، ج3، ص4259؛ لغت نامه، علی اکبر دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 1375؛ مدینه شناسی، سید محمد باقر نجفی، تهران، مشعر، 1392؛ معجم البلدان، یاقوت حموی، ج2، ص373.

نیز نک- : وجه تسمیه بقیع غرقد، ریشه شناسی

لغت شناسی بقیع

لغت شناسی بقیع، دیدگاه لغوی ها درباره این واژه.

در دوره اسلامی بقیع به تدریج اسم خاص برای قبرستانی در مدینه و نزدیک مسجد نبوی شده است. اما دیدگاه دیگری هست و بقیع را دارای معنای لغوی عام یعنی مکان دارای درختان دانسته؛ ولی در جایی چون درخت غَرقَد (نوعی درخت کوتاه خاردار) داشته، آن را بقیع الغرقد نامیده و در جای دیگر، زمینی متعلق به قبیله زبیر بوده، از اینرو آن را بقیع الزبیر هم نامیده اند. بقیع به وصف های دیگر هم هست که هر کدام اسم خاص برای مکانی در مدینه می باشد؛ مثل بقیع الزبیر که زمینی محل چرای اسب ها بوده و به همین دلیل آن را

ص: 569

بقیع الخیل نامیده و همینطور بقیع الخَبْجَبه و بقیع العقیق، که به جهت ویژگی آن به صورت ترکیبی استعمال شده است. اما در مورد بقیع غرقد به تدریج، وصف آن به فراموشی سپرده شده و هم اکنون بقیع در معنای قبرستان مشهور مسلمانان در مدینه و واقع در جنوب شرقی شهر، کثرت استعمال پیدا کرده است.

ظاهراً پس از اینکه این محل رسماً توسط رسول اکرم(ص) به عنوان قبرستان مسلمانان تعیین شد (البته اهل سنت معتقدند وقف برای دفن اموات مسلمانان شده است)، درخت های قبلی قطع و درختان جدید و مختلفی در آن کاشته شد و فضای سبز آن توسعه یافت، به اسم جنة البقیع هم نامیده شد.

برخی اسناد گویای این نکته است که پس از فوت برخی اصحاب و دفن آنان در بقیع، رسول اکرم(ص) دستور فرمود، بوته های خار یا غرقدها را ریشه کن کنند و به جای آن درخت بکارند. زیرا قبرستان مسلمانان آن هم در شهری به عنوان مرکز جهان اسلام، با آن وضعیت شایسته نبود.

برخی منابع تأکید کرده اند، بقیع به معنای زمین دارای انواع درخت به ویژه دارای درخت غَرْقَد است. مسلمانان شبه قاره هند، این قبرستان را جنة البقیع نامیده اند، چون باغستانی از باغات بهشت به دلیل کثرت صحابه و تابعین مدفون در آن است.

نیز

یاقوت حموی در معجم البلدان بقیع را مکانی وسیع که در آن درخت و ریشه و کُنده آن باشد گفته است. این درختان در مکان های مختلفی وجود داشته و به غرقد معروف بوده اند؛ لذا قبرستان عمومی مدینه را که زمینی مملو از آن درختان بوده بقیع الغرقد نامیده اند. برخی مثل ابن منظور در لسان العرب بقیع را از بقعه گرفته، زیرا قبور این قبرستان دارای بقعه بوده است. مساحت آن را در صدر اسلام 3500 مترمربع نوشته اند.

مآخذ

اسد الغابة فی معرفة الصحابة، علی بن ابی الکرم، ابن اثیر جزری، قاهره، المطبعة الوهبیة، 1286ق، ج1، ص86-87؛ الاصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر العسقلانی، قاهره، 1323ق، ج1، ص50؛ دائرةالمعارف الاسلامیة، قاهره، 1413ق، ج7، ص462؛ دائرةالمعارف تشیع، تهران، 1371، ج3، ص383؛ لسان العرب، ابن منظور، ج1، ص463؛ لغت نامه دهخدا، تهران، 1373، ج3، ص4259؛ معجم البلدان، یاقوت حموی، ج2، ص373.

نیز نک- : ریشه شناسی؛ غرقد

لغت نامه دهخدا

لغت نامه دهخدا، گزارش بقیع در این اثر.

علی اکبر دهخدا (1258-1334)، از لغت نامه نویسان مشهور ایرانی است. او یک مدخل مستقل به بقیع اختصاص داده که در اینجا گزارشی از آن مدخل عرضه می شود. دهخدا بقیع را نام جایی می داند که دارای ته درخت (بیخ یا کُنده درخت) است. بقیع به صورت ابن بقیع مجازاً در معنای سگ به کار رفته است.

نیز نام دهی از دهستان ماروسک در بخش سرولایت شهرستان نیشابور است (به نقل از فرهنگ جغرافیایی ایران، ص9). در فرهنگ و ادبیات عرب قدیم، نامی برای محلی از بنی عقیل و نام نهر آبی از بنی عجل است (به نقل از منتهی الارب).

دهخدا در چهار مورد، بقیع را در ترکیب با کلمات دیگر معرفی کرده است. بقیع الخَبْجَبَه (برخی مثل ابن اثیر آن را بقیع الخَبْخَبَه آورده اند) نام مکانی در مدینه است. بقیع الخَیل، مکانی در مدینه، نزدیک خانه زید بن ثابت و محل دفن کشتگان جنگ احد است. سوم بقیع الزُبَیر، نام محلی در مدینه بوده است. بالاخره بقیع الغَرقَد گورستان مشهور مدینه است. اغلب به صورت غیر ترکیبی و بقیع به کار رفته است. چون درخت غَرقَد در آنجا رشد و نمو داشته، به نام آن مشهور شده است. درخت غَرقَد، نوعی درختچه یا درخت کوتاه تیغ دار است.

این قبرستان به دلیل اینکه رسول اکرم برای مردگان آن استغفار کرده و به دلیل دفن افرادی مثل ابراهیم بن محمد(ص) و چهار تن از ائمه شیعیان، مقدس شمرده شده است.

این قبرستان در شرق شهر واقع است. همچنین دهخدا منابع قدیمی که اطلاعاتی از بقیع عرضه کرده اند را معرفی کرده است.

مأخذ

لغت نامه دهخدا،تهران، دانشگاه تهران، 1373، ج3، ص4259.

ص: 570

لوح فاطمیه

لوح فاطمیه، کشف لوح مکتوبی در حفاری بقیع دال بر مرقد فاطمه زهرا.

ابن نجار از مدینه شناسان سده6 و 7ق از حفاری ای در بقیع خبر داده که طی آن سنگ نوشته ای از قبر فاطمه زهرا(س) پیدا شده است. ابن نجار از فائد مولی عبادل روایت کرده که حفاری مأمور شده بود منطقه ای از بقیع را برای یافتن کسی حفاری کند. در این حفاری ها قبری به اندازه هفت ذرع کشف می شود. روی اتاق قبر لوح مکتوبی یافت شده که روی آن این عبارت بوده است: هذا قبر فاطمه بنت رسول الله(ص).

سلسله سند این روایت شامل دو تن و متن این روایت چنین است: روی فائد مولی عبادل، قال حدَّثنی الحفار انه حفر القبر فوجد قبراً علی سبعة أذرع من خوخة بیته مشرفاً علیه لوح مکتوب علیه: هذا قبرُ فاطمهُ بنت رسول الله(ص) (الدرة الثمینة، ابن نجار، ص456)

مصحح کتاب الدرةالثمینة می گوید فائد صادق و صدوق است. نیز می نویسد: این روایت را سمهودی در وفاء الوفاء(ج3، ص902)، مراغی در تحقیق النصرة (ص126)، ابن عساکر در اتحاف الزائر(ص116)، فیروزآبادی در المغانم المطابة(ج2، ص510)، ابن شبه در تاریخ المدینة(ج1، ص106، ص107 و 111)، ابن الضحاک در اخبار المدینة آورده اند. همین روایت در کتاب بهجة النفوس(ج2، ص1007) نیز آمده است.

اما درباره شخصیت فائد، او مولای عَبادِل (عبیدالله بن علی بن ابی رافع المدنی) است و در منابع مختلف او را ثقه و بدون مشکل دانسته اند. مولا (در عربی مولی) او واژه های دارای معنی متضادِ آقا(سرور، مخدوم) و بنده(نوکر، خادم) است. به قرینه اینکه گفته مولای رسول خدا(ص) هم بوده، بنابراین در اینجا به معنای خادم است. یعنی فائد نوکر و خادم عبادِل بوده است.

از فائد چند روایت نقل شده است. در روایتی از حفاری نقل کرده که وقتی مقبره را حفاری کرده دو قبر پوشیده با سنگ پیدا شده. یکی قبر عایشه و دوم قبر حسن بن علی بوده است (جمهرة نسب قریش، ج2، ص602).

تاریخ تولد و زندگی فائد معلوم نیست اما با توجه به نقل ابن شبه و زندگی او در سده2 و 3ق، احتمالاً فائد پیش از قرن 2ق می زیسته است و ماجرای حفاری هم در اواخر سده اوّل تا اواخر سده دوّم بوده است.

مآخذ

بهجة النفوس و الاسرار فی تاریخ دار هجرة النبی المختار، محمد بن عبدالوهاب فضل و عبدالله بن عبدالملک مرجانی، بیروت، دارالخرب الاسلامی، ج2، ص1007؛ تقریب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، شماره 5375؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی (درگذشت 852ق)، به کوشش صدقی جمیل العطار، ج6، شماره5563؛ جمهرة نسب قریش و اخبارها، زبیر بن بکار، به کوشش محمود محمد شاکر، ریاض، داریمامه، ج2، ص602؛ فضائل الثقلین من کتاب توضیح الدلائل علی ترجیح الفضائل، حسین حسنی بیرجندی و احمد بن محمد ایجی، تهران، المجمع العالمی للتقریب، 1392، ج1، ص494؛ وفاءالوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، به کوشش خالد عبدالغنی محفوظ، تهران، دارالکتب العلمیة، ج3، ص90.

لوله کشی آب به بقیع

لوله کشی آب به بقیع، اجرای طرح آبیاری درختان و نصب شیرآلات.

قبرستان بقیع به رغم مساحت بسیار و گسترده آن دارای امکانات رفاهی و بهداشتی نبوده است. در دوره معاصر یکی از خیرین اصفهان به نام آقا کمال شریعتمدار پسر آقا نجفی اصفهانی به کمک مهندسین طرح جامعی برای بازسازی بقیع طراحی کرد ولی به دلیل موانع، اجرای آن در شروع پروژه متوقف گردید. اما آوردن آب به داخل بقیع برای آبیاری و برای آشامیدن و شستشو را با موفقیت اجرا کرد و بقیع از این امکانات بهره مند گردید.

مآخذ

تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، مصلح الدین مهدوی، اصفهان، 1375، ج3، ص147-148؛ مکارم آثار، معلم حبیب آبادی، به کوشش محمد علی روضاتی، اصفهان، انجمن کتابخانه های اصفهان، بی تا، ج7، ص2531، 2532.

ص: 571

م

مؤتمر اسلامیة

مؤتمر اسلامیة، نشست دول اسلامی برای مقابله با اقدامات تخریبی وهابیون.

پس از تخریب های گسترده وهابیون در مکه و مدینه و بقیع، سید حسن مدرس و یارانش خواهان تشکیل کمیسیونی برای هماهنگی بین دولت و مجلس برای مقابله با اقدامات تخریبی وهابیون شدند. پس از مدتی زمزمه تشکیل مؤتمر اسلامیه (کنفرانس اسلامی) توسط چند دولت مطرح شد. هدفشان جذب نمایندگان از همه کشورهای اسلامی و نیز نمایندگانی از حجاز و تشکیل جمهوری اسلامی توسط نمایندگان حجاز بود. اما با عدم هماهنگی بین دولت ها و مانع تراشی های فراوان دولت آل سعود، این کنفرانس هیچ اقدام عملی نتوانست انجام دهد. شوکت علی منشی افتخاری کمیته مرکزی خلافت هند در نامه ای برای رهبران ایران، به ضرورت تشکیل مؤتمر اسلامیه اشاره کرد و اینکه ملت متدین و شجاع ایران ابتکار این مؤتمر را به دست گرفته را به فال نیک گرفته است.

مآخذ

تخریب و بازسازی بقیع، سیدعلی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385، ص 57 و61-62؛ فصلنامه تاریخ خارجی، سال2، ش9، ص 28-29.

مؤتمر لاحیاء قبور الائمة الاطهار(ع) ← همایش احیای قبور ائمه بقیع

مؤسسة البقیع لاحیاء التراث

مؤسسة البقیع لاحیاء التراث، مؤسسه فرهنگی با خط مشی احیاء و معرفی آثار و اماکن شیعی عربستان سعودی و نیز بقیع.

این مؤسسه در 1407ق/ 1987م تأسیس شد. ریاست آن را همواره یک طلبه حجازی به نام «حبیب آل جمیع» بر عهده داشته است. در معرفی خط مشی آن در سایت مؤسسه چنین آمده است: میراث اسلامی در شبه جزیره عربستان در حال از بین رفتن و انهدام است. متفکرین و پژوهشگران هم به این موضوع کمتر پرداخته اند. از اینرو این مؤسسه تشکیل شده تا به معرفی ابعاد میراث شیعی و اسلامی، اماکن و آثار اسلامی که تخریب و منهدم شده یا در حال نابودی است بپردازد. برای رسیدن به این هدف، قبل از هر چیز کتابخانه ای تأسیس شده تا کتب چاپی و خطی و نیز نشریات و اسناد و مدارک را گردآوری کنیم. تا کنون 1600 پرونده علمی برای شخصیت های شیعه عربستان از گذشته تا حال آماده شده است. یکصد و چهل عنوان مخطوط و حدود 700 عنوان کتاب چاپی جمع آوری شده است.

چهار هدف برای این مؤسسه در نظر گرفته اند شناسایی و جمع آوری اسناد و مدارک درباره عالمان شیعه و کارنامه و آثار فکری آنان از گذشته تا حال؛ بررسی زندگی نامه شخصیت ها و مشاهیر و تدوین موسوعه ای شامل همه آنان؛ نگهداری کتب چاپی و خطی و تحقیق مخطوطات؛ تحریک جوانان برای اهتمام به میراث گذشتگان و تلاش برای حفظ این میراث.

اما کارهایی که تا کنون اجرا شده است: تألیف مقالاتی درباره شخصیت های مشهور شیعه از عربستان. تا کنون چند مقاله در نشریات الموسم (بیروت)، العرفان (بیروت)، المنهل (عربستان)، والبقیع (ایران و فارسی)، منتشر شده است.

علاوه بر آن چند کتاب آماده چاپ شده است. و کتاب الشیعة فی السعودیة در دو جلد و 968 صفحه منتشر شد. راه اندازی کتابخانه با آثار فراوان خطی و چاپی این آثار را منتشر کرده است:

البقیع، تألیف یوسف الهاجری؛ الشیخ علی البلادی

ص: 572

القدیحی تألیف حسن الصفار؛ الشیخ حسن علی آل بدر القطیفی تألیف فؤاد الاحمد؛ الشیعة فی المملکة العربیة السعودیة تألیف حمزة الحسن؛ تبصرة المهتدی والنص الجلّی تألیف موسی بو خمیس؛ معجم المؤلفات الشیعیة فی المملکة العربیة السعودیة، تألیف حبیب آل جمیع.

چند اثر خطی تحقیق و به چاپ سپرده است مثل: الفرقة الناجیة، از ابراهیم القطیفی؛ دعوة الموحدین الی حمایة الدین از شیخ حسن علی آل بدر قطیفی.

درباره شالکه و فعالیت های این مؤسسه گفتنی است که با اینکه نامش بقیع است ولی فعالیت های آن عام بوده و محدود به بقیع نمی باشد. با اینکه مؤسساتی که فعالیت عام درباره اسلام و شیعه داشته باشند فراوان اند ولی مؤسسه ای که صرفاً درباره بقیع کار علمی و فرهنگی و تخصصی کند، نیست. از طرف دیگر ده ها نوع کار فرهنگی و علمی و هنری درباره بقیع هست که متصدی ندارد.

مأخذ

شبکه راصد الاخباریة، 18/5/2004م.

مؤلف ناشناخته از دوره ناصری ← وضعیت بقیع در 1288ق.

مأخذشناسی اخبار المدینة ابن زباله ← اخبار المدینة ابن زباله، مأخذشناسی

مأخذشناسی ها

مأخذشناسی ها، معرفی کتابشناسی های درباره بقیع و مدینه منوره.

مدینه منوره یا یثرب یا مدینة النبی(ص) نخستین پایتخت جهان اسلام بود. رسول خدا(ص) بنیان گذار جامعه اسلامی، اولین دستگاه اداری و سیاسی را در این شهر پی ریزی کرد. از اینرو مدینه از ابتدا مورد توجه پژوهشگران بوده است. و در طول پانزده قرن میراث عظیمی از تحقیقات و کتب و اسناد درباره مدینه پدیدار گشته است.

کثرت منابع و صعوبت جستجوی آنها عده ای را واداشته تا به تدوین کتابشناسی بپردازند. تا کنون چند کتابشناسی عرضه شده است.

البته دلایل مختلف از جمله منع آل سعود و وهابیون تاکنون درباره بقیع، کتابشناسی عرضه نشده و اطلاعات درباره بقیع ذیل مدینه آمده است. البته از قدیم آثاری درباره بقیع بوده است؛ مثل الروضة المستطابة فیمن دفن بالبقیع من الصحابه (مدینه منوره، بی تا)؛ البقیع قضیة کل مسلم (لندن، بی تا)؛ بقیع سرگذشت اسفبار و ویرانی آثار اسلامی حجاز (قم، 1370). اما مأخذشناسی و کتابشناسی های در این باره تماماً ذیل مدینه شناسی و کتابشناسی مدینه آمده است. گاه نیز برخی آثار درباره بقیع ذیل صحابه شناسی رفته است.

بنابراین اطلاعات درباره منابع بقیع یا ذیل مدینه منوره و یا ذیل صحابه آمده است و هنوز مأخذشناسی جامع و مستقلی درباره بقیع عرضه نشده است. منابع درباره صحابه در چند مجموعه معرفی شده است. یکی در مقدمه دانشنامه سیره نبوی و دوم در مقدمه کتابهایی مثل الاصابة فی معرفة الصحابة تألیف ابن حجر و الاستیعاب فی معرفة الاصحاب از ابن عبدالبر و أسد الغابة فی معرفة رجال اصحابة از ابن اثیر نیز چند فهرست در زمینه منابع مدینه منوره عرضه شده است. مهم ترین و آخرین آنها «معجم ما الّف عن المدینة المنورة»، که توسط عبدالرزاق بن فراج الصاعدی تألیف شده بود و مؤلف 276 اثر را در آن معرفی کرده است.

دیگر کتابشناسی ها عبارت اند از:

- «من اوّل من الّف فی تاریخ المدینة؟»، السید عبید مدنی، مجله المنهل، ذی الحجة 1383ق.

- «المؤلفات العربیة عن المدینة والحجاز»، صالح العلی، مجلة المجمع العراقی، المجلد 11، 1384ق، ص118-157.

- «دراسات فی تاریخ المدینة»، عاصم حمدان، جریدة المدینة، 1409ق. اعاد نشرها فی کتاب المدینة المنورة بین الأدب والتاریخ.

- «معجم ما الّف عن المدینة المنورة»، عبدالرزاق بن فراج الصاعدی، جریدة المدینة، 8714 (9 رمضان

ص: 573

1411)؛ 8721 (16 رمضان 1411)؛ 8728 (23 رمضان 1411)؛ 8749 (15 شوال 1411). نیز در مجلة العرب، سال 31، 1416ق، ص49 به بعد.

- «وقفات مع مؤرخی المدینة المنورة عبدالعصور»، عبدالله عبدالرحیم عسیلان، ملحق التراث، من العدد 8658، 1411ق، الخ.

- «المدینة المنورة: مصادر شفهیة ومفقودة فی تاریخها»، عبدالله عبدالرحیم عسیلان، مجله المنهل، 499، المجلد 54، الربیعان 1413.

اما مقدمه های بعضی کتب یا انتهای آنها فهرست منابعی معرفی شده است:

- «مخطوطات فی تاریخ المدینة المنورة»، ذیل کتاب التاریخ الشامل للمدینة المنورة، عبدالباسط بدر.

- مقدمه کتاب المغانم المطابة فی معالم طابة، المجد فیروزآبادی، به کوشش حمد الجاسر.

- مقدمه کتاب رسائل فی تاریخ المدینة المنورة، مؤلفین مختلف، به کوشش حمد الجاسر.

نیز برخی کتب در ضمن و مثلاً فصلی از آن، معرفی کتب درباره مدینه منوره است مثل الاعلان بالتوبیخ لمن ذمّ التاریخ، شمس الدین السخاوی (درگذشت 902ق)، صفحات 273 تا 275 در معرفی کتب درباره مدینه است.

بسیاری از منابعی که توسط فهرست های فوق معرفی شده اند، بخشی درباره بقیع دارند و به اوصاف، مدفونین، زوایا، تحولات تاریخی و دیگر ابعاد بقیع هم پرداخته اند.

منابع معرفی شده در این فهارس معمولاً درباره یکی از این موضوعات است:

- مباحث عمومی یا پرداختن به همه ابعاد مدینه منوره از جمله بقیع.

- تاریخ مدینه و بقیع مثل اخبار المدینه از ابن زباله و اخبار المدینة از ابن شبهة

- بررسی یکی از بخش ها یا تحولات تاریخی مدینه مثل کوه ها، دشت ها چاه ها، نخلستان ها مثل حِمی المدینة وجبالها و اودیتها از ابوالحسن المدائنی یا یکی از اقوام و قبایل مثل کتاب الاوس و الخزرج از ابوعبیدة معمر بن المثنی

- شخصیت شناسی درگذشتگان و نخبگان مثل کتاب تراجم الفضلاء من المدینة از محمد کبریت.

- فضایل مدینه و بقیع مثل فضل المدینة علی مکة از ابوبکر محمد الابهری؛ فضائل المدینة از ابن جوزی

کتب درباره فضایل اغلب از احادیث استفاده کرده اند و اهمیت مثلاً مسجد النبی یا زیارت آنجا را بیان نموده اند.

کتب و منابع در قرون نخستین اسلامی به روش حدیثی و روایی بود، اما از سده چهارم قمری به بعد به تدریج تحلیل و بررسی های تعلیلی و تحلیلی وارد منابع شده است.

از نظر تاریخی اولین نسل از کتب درباره مدینه و به تبع آن درباره بقیع، منابع درباره فضایل مدینه و بقیع بود. از سده سوم قمری به بعد نسل دیگری از کتب به نام تاریخ و اخبار مدینه عرضه شده است. اما در دوره معاصر نسل جدیدی از منابع درباره مدینه و بقیع ذیل ردیه نگاری یا دفاع از وهابیت عرضه شده است. یعنی منتقدین و مدافعین وهابیت ضمناً به بقیع هم پرداخته اند. نیز مأخذشناسی های درباره وهابیت، بخشی را به بقیع و فاجعه تخریب آن اختصاص داده اند.

مآخذ

رسائل فی تاریخ المدینة المنورة، به کوشش حمد الجاسر کتابشناسی وهابیت، اباذر نصر، قم، پژوهشکده حج و زیارت، 1392؛«معجم ما الّف عن المدینة المنورة»، عبدالرزاق بن فراج الصاعدی؛ المغانم المطالبة، مجد الفیروزآبادی.

نیز نک- : کتابشناسی بقیع؛ بقیع پژوهی

ماریه قبطیه

ماریه قبطیه، از همسران رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ام ابراهیم ماریه قبطیه از قبطیان مصر بود که توسط مقوقس حاکم مصر (صاحب اسکندریه)، همراه نامه ای برای حضرت محمد(ص) فرستاده شد. ماریه و خواهرش دو کنیز بودند که مقوقس آنها را همراه با هزار مثقال طلا و بیست دست لباس مطلوب به پیامبر اکرم(ص) اهدا کرد. خواهر ماریه قبطیه «سیرین» بود. نیز غلامی به نام جریح را مأمور کرد که خدمتگزار آنان باشد. حاکم مصر گرچه با همه احترام این

ص: 574

هدایا را فرستاد، لیکن اسلام را نپذیرفت و مسلمان نشد.

ماریه از اهل کتاب بود؛ لذا پیامبر او و خواهرش سیرین را به عنوان هدیه پذیرفت. آن حضرت ماریه را به عقد خویش و سیرین را به عقد حسّان بن ثابت درآورد.

رسول اکرم(ص) در سال 6ق، سفیرانی را به سوی فرمانروایان کشورهای مختلف فرستاد و آنان را به آیین توحید و اسلام دعوت کرد؛ از جمله نامه ای به مقوقس، فرمانروای مصر، نوشت. او یک سال بعد یعنی در سال 7ق ضمن آنکه نامه پیامبر را با احترام پاسخ داد، هدایا و از جمله این دو کنیز خواهر را برای رسول خدا فرستاد. چون هر دو خواهر مسلمان شدند، پیامبر(ص) ماریه را در یکی از خانه های حارثة بن نعمان که نزدیک مسجد بود، جای داد. ماریه که زنی شایسته و نزد پیامبر محترم بود، مورد حسادت برخی از همسران آن حضرت قرار گرفت. این آزارها به حدی بالا گرفت که آن حضرت او را به منزل دیگری که به نام خود او، مشربه ام ابراهیم نامیده می شد انتقال داد. ماریه در 8ق ابراهیم، تنها پسر پیامبر اکرم(ص)، را به دنیا آورد که در خردسالی درگذشت و طی مراسمی با حضور پیامبر(ص) در بقیع دفن شد. ماریه پس از رحلت پیامبر، در خلافت ابوبکر و عمر نیز حرمت فراوان داشت. او در سال 16ق درگذشت؛ عمر بر او نماز گزارد و در قبرستان بقیع در قسمت همسران رسول الله به خاک سپرده شد.

مآخذ

اسد الغابة، ابن اثیر، قم، اسماعیلیان، بی تا، ج1، ص 156؛ تاریخ مولد العلماء و وفیاتهم، ابن زُبَر، به کوشش محمد المصری، الکویت، مرکز المخطوطات، 1410ق، ص40؛ دانشنامه دانش گستر، ج14، ص 779؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل المنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، ص 78-79؛ سیر اعلام النبلاء، به کوشش جماعة، دمشق و بیروت، الرسالة، بی تا، ج2، ص 103 و 557؛ وفاء الوفاء، سمهودی، بیروت، دار الاضواء، 1386ق، ج3، ص 826.

نیز نک- : مخیریق؛ ابراهیم بن محمد(ص)

مالک بن التیهان

مالک بن التیهان، مالک بن التیهان از اصحاب رسول الله(ص) و یار امام علی(ع) و مدفون در بقیع.

نام ابوالهیثم بن التیهان انصاری الاشهلی، مالک بوده و از یاران و صحابه پیامبر اکرم(ص) است. البته درباره نام، کنیه و نسبتش اختلاف است. گروهی نام او را مالک دانسته اند. او در عقبه اول و دوم به حضور پیامبر(ص) رسید و از انصار شمرده شد. او را از طایفه بنی عبدالأشهل از قبیله اوس دانسته اند. گویا پیش از اسلام نقیب مدینه بوده و حتی او را پیش از اسلام، اهل توحید و یگانه پرست دانسته اند، در بدر و احد و بسیاری از غزوات دیگر حضور داشت و شجاعانه می جنگید.

او در کنار ابی بن کعب جزء دوازده نفری است که در روز حاکمیت ابوبکر، به او اعتراض و از حق غصب شده علی(ع) دفاع کرد. روزی که ابوبکر خطبه خلافت پس رحلت پیامبر(ص) را برای اوّلین بار خواند، مالک اعتراض کرد و به شدت به حمایت از علی(ع) برخاستند.

در تاریخ وفات یا شهادت ابن تیهان، اختلاف وجود دارد و این اختلاف در همه منابع به چشم می خورد. حاکم نیشابوری آن را در سال 20ق، در دوران خلافت عمر ثبت کرده است. ولی از برخی متون برمی آید که او در جنگ صفین، در رکاب علی(ع) شرکت داشت و در صفین به شهادت رسیده است.

بنابراین برخی منابع، مانند حاکم نیشابوری، وفات او را در سال 20ق و برخی دیگر سال 37ق نوشته اند. از متن برخی گزارش های مورخین استفاده می شود که ابوالهیثم در سال 20ق از دنیا رفت و در بقیع مدفون گردید. چنانکه حاکم نیشابوری در مستدرک این نظر را اثبات کرده است.

همچنین سعید بن راشد از صالح بن کیسان نقل کرده که گفت: ابوالهیثم بن تیهان در دوره خلافت عمر بن خطاب در مدینه وفات یافت و عمر بر او نماز گزارد و در بقیع مدفون گردید.

مآخذ

اسدالغابة، ابن اثیر، قاهره، 1280ق؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1983م، ج28، ص 228؛ «خفتگان بقیع»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ش 68،

ص: 575

تابستان 1388، ص 100-102؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج6، ص 410-411؛ مدینه شناسی، سیدمحمد باقر نجفی، تهران، مشعر، 1385، ج1، ص519؛ المستدرک علی الصحیحین، ابی عبدالله حاکم نیشابوری، بیروت، دار المعرفة، بی تا، ج2، ص 285.

مالک بن انس

مالک بن انس، بنیان گذار فقه مالکی و مدفون در بقیع.

مالک بن انس در سال 93 یا 95ق در مدینه متولد شد و در 179ق در همان شهر وفات یافت و در بقیع به خاک سپرده شد. او فقیه، محدث و پیشوای مذهب فقهی مالکی و بنابر مشهور از یمنی های مهاجر به مدینه بود. نزد امام صادق(ع)، ربیعة بن عبدالرحمان معروف به ربیعة الرأی (درگذشت 136ق)، نافع بن مولی عبدالله بن عمر (درگذشت 120ق)، ابوبکر عبدالله بن یزید معروف به ابن هرمز (درگذشت 148ق)، ابن شهاب زهری (درگذشت 124ق) به تحصیل پرداخت. در مسجد نبوی، کرسی تدریس و افتا داشت. البته در فتوا و سیاست بسیار محتاط بود. پس از روی کار آمدن عباسیان در قیام محمد بن عبدالله (درگذشت 145ق) معروف به نفس زکیه، جز پاسخ به استفتای اهل مدینه درباره جواز شکستن بیعت منصور عباسی، دخالت دیگر نداشت. به همین دلیل یا به دلیل دیگری که روشن نیست جعفر بن سلیمان والی وقت مدینه پس از شکست نفس زکیه بر او شلاق زد.

مهم ترین اثر او کتاب موطأ است. پس از مرگ در 179ق، در قبرستان بقیع در جوار ابراهیم فرزند رسول خدا(ص) دفن شد.

مآخذ

البقیع قضیة کل مسلم، لجنة احیاء ذکری البقیع، لندن، بی تا، ص5-6؛ دانشنامه دانش گستر، ج15، ص49؛ وفیات العیان و انباء ابناء الزمان، ابن خلکان، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر، بی تا، ج4، ص135-138.

مالک بن رَبیعة

مالک بن رَبیعة، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابوأُسید مالک بن ربیعه الانصاری الساعدی از قبیله بنی ساعده، مشهور به ابوآسید الساعدی و از اهالی یثرب(مدینه) بود. در بسیاری از غزوات به ویژه غزوه بدر حضور و مشارکت داشت و مجاهدات فراوان او ثبت شده است. گویا به دلیل حضور او در میادین جنگ بینایی خود را از دست داد و چند دهه با کم بینایی و نابینایی سپری کرد و در حالی که 55 ساله بود چشم از جهان فرو بست. بعضی مثل ابن سعد معتقدند در 78 سالگی درگذشت. البته در سال وفات او اختلاف است. عده ای معتقدند در سال 60ق و عده دیگر قائل اند در سال 30ق وفات نمود. البته اختلاف این دو تاریخ بسیار است و احتمالاً به دلیل تصحیف در نگارش منابع اشتباه رخ داده است. بهرحال پس از درگذشت و اجرای مقدمات در بقیع دفن شد.

مآخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص60؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1996م/1417ق، ج3 و 4ق، ص285-286.

مالک بن عَمرو

مالک بن عَمرو، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

نام کامل او مالک بن عَمرو بن عتیک بن مبذول از اهالی مدینه بود که در حوادث مختلف در کنار رسول اکرم(ص) بود. در جریان غزوه اُحد هم، در روز جمعه آماده و مهیا شده بود تا به جبهه رود و لباس رزم پوشیده بود که روح از بدنش مفارقت نمود و به رحمت ایزدی پیوست. این رخداد در سال 3ق بود.

رسول اکرم(ص) اسب او را سوار شد و به کارزار اُحد رفت تا بلکه ثواب این غزوه به او برسد. پس از وفات، غسل و کفن شده و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص60.

مالک بن قیس

مالک بن قیس، از اصحاب پیامبر(ص) و مدفون در بقیع.

مالک بن قیس، اهل مدینه و از طایفه خزرج است. کنیه اش ابوخیثمه و به کنیه شهرت دارد. او از یاران باوفای پیامبر بود، در جنگ احد، خندق، حنین، ذات السلاسل، ذات العشیره و حمراء الاسد، در حالی که

ص: 576

جراحاتی از جنگ احد به تن داشت شرکت کرد.

ابوخیثمه در جنگ تبوک، مانند چند تن دیگر از خواص یاران پیامبر(ص) از رفتن به میدان جنگ خودداری کرد ولی پس از ده روز از حادثه تبوک و رفتن پیامبر به میدان جنگ، به شدت پشیمان شد و به سمت تبوک حرکت کرد.

ابوخیثمه در سال 25ق در اواخر خلافت عمر از دنیا رفت و در بقیع مدفون گردید.

مآخذ

پیغمبر و یاران، جعفر سبحانی، تهران، 1346، ج5؛ السیره، ابن هشام، [بی جا، بی نا، بی تا]، ج4، ص 163؛ نیل الاوطار، محمد بن علی الشوکانی، بیروت، دار الجلیل، 1973م، ج5.

مالک بن ابی وقاص ← سعد بن ابی وقاص

مأمورالخَصی

مأمورالخَصی، خادم اهدایی مقوقس برای رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

مقوقس حاکم مصر و اسکندریه دو کنیز به نام ماریه و خواهرش سیرین همراه با یک برده مرد به نام مأمور الخَصی، برای رسول اکرم(ص) فرستاد. این هدیه در سال 7ق به هنگامی که پیام رسول الله(ص) توسط حاطب بن ابی بلتعه به مقوقس تقدیم شد، تحویل حاطب شد.

مسلماً مأمورالخَصی لقب اواست و نامش چیز دیگری بوده است. او تا دوره خلافت عمر در قید حیات بود و پس از فوت عمر بر او نماز خواند، سپس در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص62-63.

مأموریت رسول خدا(ص) در بقیع

مأموریت رسول خدا(ص) در بقیع، ابلاغ مأموریت الهی به حضرت برای استغفار در بقیع.

حداقل دو روایت سراغ داریم که صریحاً رسول خدا مأمور شده و خداوند به او امر کرده به بقیع برود و اعمالی انجام دهد. یک روایت از ابو مُویهِبَه مولی رسول خدا(ص) به این صورت است: از ابو مُویهِبَه نقل شده که رسول الله مرا در وسط شب بیدار کرد و فرمود: یا ابا مویهبه انی قد اُمِرتُ ان استغفرَ لاهل هذا البقیع فانطلق معی. فانطلقت معه، فلما وقف بین اظهرهم قال: السلام علیکم یا اهل المقابر لِیَهنیء لکم ما اصبحتم فیه مما اصبح الناس فیه.

یعنی رسول خدا(ص) به ابو مویهبه می فرماید: همانا من مأموریت دارم برای اموات بقیع استغفار کنم. پس با من بیا. او می گوید با آن حضرت رفتم، بین قبور ایستاد و فرمود: سلام بر شما ای خوابیدگان در این قبور، وضع خوب و گوارایی نسبت به مردم دیگر دارید.

این روایت از طرق مختلف نقل شده است و با اینکه رجالیون برخی سندها را ضعیف دانسته اند ولی از سوی دیگر یکدیگر را جبران و تقویت کرده اند. از اینرو در مجموع این روایت را حسن دانسته اند. از رجالیون قدیم مثل ابن عبدالله و از علمای جدید همگی بر حسن بودن آن گواهی داده اند.

روایت دیگر از قول عایشه است که خطاب به جمعی گفت: الا احدثکم عنی و عن رسول الله، قلنا بلی، قالت: لما کانت لیلتی التی کان النبی(ص) فیها عندی انقلب فوضع رداءه وخلع نعلیه.

یعنی در شبی که رسول خدا در خانه من(عایشه) بود لباس ها را درآورد و خوابید، ناگهان بیدار شد و فرمود باید همراه من به بقیع بیایی، همراه حضرت رفتم، حضرت شروع به نیایش و استغفار نمود. سپس فرمود: فان جبرئیل أتانی فنادانی، فأجبتُه، فقال: انّ رَبک یأمرک ان تأتی اهل البقیع فتستغفرلهم.

یعنی جبرئیل نزدم آمد و مرا صدا زد و گفت پروردگارت به تو دستور داده تا برای اهل بقیع استغفار کنی.

عایشه به حضرت می گوید، چگونه؟ حضرت می فرماید: باید بگویی: السلام علی اهل الدیار من المؤمنین و المسلمین، یرحم الله المستقدمین منا و المستأخرین و انا ان شاءالله بکم للاحقون

این حدیث نشانگر این است که امر الهی را جبرئیل به پیامبر ابلاغ کرده و آن حضرت مأمور رفتن به بقیع و

ص: 577

طلب رحمت برای اموات بقیع می شود.

راویان فراوانی این روایت را نقل کرده اند ولی همه آنها به محمد بن قیس بن مَخزمة می رسند. یعنی محمد بن قیس از عایشه نقل کرده سپس دیگران از محمد بن قیس نقل کرده اند. محدثین بزرگ اهل سنت مثل مسلم، ابن حبان، نسائی، حاکم و غیره اسناد این روایت را تأیید کرده و آن را صحیح الاسناد و خود روایت را حداقل حسن دانسته اند.

مآخذ

الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر، به کوشش البجاوی، قاهره، مکتبة نهضهة، ج4، ص1764، الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة، صالح بن حامد بن سعید الرفاعی، المدینه المنوره، دار الحضیری، 1418ق، ص597-603.؛ التمهید فی الموطأ من المعانی و الاسانید، ابن عبدالبر، به کوشش جمعی از پژوهشگران، مغرب، وزارة الاوقاف، 1411ق، ج20، ص111؛ سنن الکبری، احمد بن حسین بیهقی، بیروت، دارَ الغرقه، بی تا، ج4، ص79؛ شرح صحیح مسلم، نووی، قاهره، المطبعة المصریة، بی تا، ج7، ص42-43.

ماه شب بدر

ماه شب بدر، حشر مدفونین بقیع به شکل ماه شب بدر.

ام قیس از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمود: یبعَثُ منها (مقبرةالبقیع) یوم القیامة سبعون الفاً علی صورة القمر لیلة البدر یدخلون الجنة بغیر حساب. یعنی از قبرستان بقیع در روز قیامت هفتاد هزار نفر به شکل ماه شب چهارده محشور شده و بدون حساب رسی وارد بهشت می شوند.

این روایت در مجامع روایی زیادی مثل المعجم الکبیر از طبرانی، مجمع الزوائد از هیثمی، الثقات از ابن حبان آمده است. آدرس و مشخصات این مجامع در کتاب الدرة الثمینة ابن نجار(ص447) آمده است. ابن نجار این روایت را به عنوان فضیلت بقیع یاد کرده و نشان دهنده اهمیت بقیع در فرهنگ اسلامی دانسته است.

روایت دیگری توسط ابن نجار نقل شده، البته از طریق ابن رأس الجالوت، متن آن اینگونه است. مصعب بن الزبیر همراه ابن رأس الجالوت از حج باز می گذشتند و از مسیر بقیع به سوی شهر مدینه می رفتند، وقتی به قبور بقیع رسیدند، ابن رأس جالوت گفت: انّا نجد فی کتاب الله صفة مقبرة شرقیها نخلٌ و غربیها بیوت یبعث منها سبعون الفاً کلهم علی صورة القمر لیلةَ البدر (الدرةالثمینة، ص451) یعنی در تورات از قبرستانی یاد شده که در شرق آن نخلستان و در غرب آن خانه های مردم است. از این قبرستان هفتاد هزار نفر که همگی به شکل ماه شب چهارده هستند، در قیامت محشور می شوند.

این روایت در تاریخ المدینة ابن شبه، وفاءالوفاء سمهودی هم وارد شده است ولی علمای حدیث آن را به دلیل بعضی از ناقلان، ضعیف دانسته اند(همان).

روایاتی که از طریق علمای یهود که مسلمان شده اند نقل می شود، معمولاً ضعیف است و مشتمل بر نکات و رهیافت هایی است که در عهدین موجود است. بعضی معتقدند کسانی چون کعب الاحبار درصدد ترویج یهودیت به نام روایات اسلامی بوده است (دانشنامه دانش گستر، ج13، ص158).

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، ج13، ص158؛ الدرة الثمینة فی اخبار المدینة، محمد بن محمود بن النجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه منوره، 2006م، ص446-447 و 451.

نیز نک- : کعب الاخبار؛ برانگیخته شدن مدفونین

متراژ بقیع ← مساحت و موقعیت

متوکل بودن اهل بقیع ← توکل

متولی قبرستان بقیع

متولی قبرستان بقیع، مدیریت بقعه ها و کفن و دفن اموات در این قبرستان در ادوار مختلف تاریخ.

شبه جزیره عربستان، به ویژه منطقه مکه و مدینه تا قبل از استقرار دولت آل سعود، زیر نفوذ دولت های مقتدر منطقه اداره می شد. اگر دولت ایران، در دوره ای اقتدار افزونتر داشته، فردی را به عنوان حاکم این منطقه تعیین می کرد و از طریق این فرد مسائل را رفق و فتق می نمود. چنانکه در دوره آل بویه چنین بود. در ادوار دیگر عثمانی ها یا مملوکان و فاطمیان مصر بر این منطقه سیطره داشتند. البته غیر از دوره خلافت راشدین که

ص: 578

خلیفه در خود مدینه استقرار داشت، پس از راشدین امویان شام و بعد از آنها عباسیان، بغداد، سپس حکومت های مقتدر ایرانی بر منطقه حاکمیت داشتند. مکه و مدینه به عنوان دو مادر شهر، از مناطق مهم و سوق الجیشی در جهان اسلام محسوب می شود و هر دولتی بر آنجا سیطره داشته باشند گویا بر کل جغرافیای جهان اسلام تسلط دارد. از اینرو دولت های اسلامی، به این دو شهر، اهتمام ویژه ای داشتند؛ دولت ها و حاکمان درصدد سیطره بر مکه و مدینه بودند؛ و اگر توانایی سلطه نداشتند؛ درصدد نفوذ برمی آمدند و باز اگر توانایی آن را هم نداشتند با روابط گرم با حاکم مدینه و مکه، به اعمال قدرت در این دو شهر می پرداختند.

والیان مدینه هم تلاش داشتند محوطه مقابر اهل بیت (ع)، همسران رسول اکرم(ص)، فرزندان و یاران پیامبر(ص) و تابعین مشهور و مدفون در بقیع را به خوبی نگهداری و اداره کنند. بناها را آباد و معمور نمایند، خرابی ها را بازسازی کنند، اماکن و تمهیدات رفاهی برای زائران فراهم آوردند و نظم و امنیت را به خوبی تأمین نمایند.

سفرنامه نویسان و زائران بقیع تا پیش از سلطه ی آل سعود و وهابیون، از آبادانی بقیع، بقعه های زیبا، با کاشیکاری های هنری گزارش نموده اند. تصویربرداران، تصاویر روشن و گویا از این قبرستان و بناهای ساخته شده در آن برداشته که نمونه هایی از آن را ابراهیم رفعت پاشا در سال های 1318 تا 1325ق و محمد لبیب بک در سال 1377ق از خود به یادگار گذاشته اند. این تصاویر گویای توجه همگان بویژه همت متولیان و مدیران بقیع در آبادانی این قبرستان بوده است.

مآخذ

تاریخ حرم ائمه بقیع، ص87؛ تخریب و بازسازی بقیع، سیدعلی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385، ص39-40؛ مدینه شناسی، ج1، ص333.

متین دفتری و سؤال از وزیر درباره بازسازی بقیع ← سؤال نمایندگان از وزیر امور خارجه

مثنوی درباره بقیع ← شهربانو بیگم

مجابی، جواد ← قوم به حج رفته

مجدالملک قمی

مجدالملک قمی، از دولتمردان ایرانی در دوره سلجوقیان و فعال در آبادانی بقیع.

مجدالملک قمی براوستانی (ابن اثیر بلاوسانی ثبت کرده است، الکامل، ج10، ص353 ) یا مجد الملک قمی، نام کوچک او ابوالفضل اَسْعَد (درگذشت 492ق) و نام کامل او شمس الدین ابوالفضل اسعد بن محمد بن موسی است، هر چند تاریخ تولد او معلوم نیست. ابن اثیر ضمن وقایع سال 495ق از قتل معماری که مجدالملک قمی (مقتول 492ق/ 1099م) برای تعمیر و ترمیم قبه مزار ائمه(ع) و عباس بن عبدالمطلب، به مدینه فرستاده بود، سخن به میان آورده است. این قبه را پیش از این، خلفای بنی عباس برای بزرگداشت نیای خویش در تاریخی اینک نامعلوم، برپا کرده بودند. چون در گزارش های ابن نجار و ابن بطوطه از آن یاد شده است.

مجدالملک قمی از بلاسان یا براوستان از روستاهای قم بود. نخست در دیوان استیفا، سمت مستوفی کل دستگاه ملکشاه سلجوقی را بر عهده داشت. وی با برخی از کارکنان دربار در ساقط کردن خواجه نظام الملک همکاری داشت. چون مؤیدالملک به وزارت برکیارق رسید، مجدالملک در برانداختن او با زبیده خاتون، مادر برکیارق، همکاری می کرد تا سرانجام سلطان در 484ق، مؤیدالملک را از وزارت برداشت و برادرش، فخرالملک، را به جای او نشاند. در وزارت دو ساله فخرالملک، کارها عملاً در دست مجدالملک بود. او در این دوره وزیر زبیده خاتون و رئیس دیوان استیفا بود. در 490ق، مجدالملک به وزرات رسید و تا شوّال 492ق که به دست امرای برکیارق کشته شد با مشارکت زبیده خاتون امور کشوری را بخوبی اداره کرد. بهرحال مجدالملک از مستوفیان و وزرای کاردان دولت سلجوقی و مدتی وزیر برکیارق سلجوقی بود. او دارای فضل و

ص: 579

به دوستی با فضلا و شعرا ممتاز و پیرو مذهب شیعه بود؛ عتبات ائمة اطهار(ع) در بقیع و کاظمین و نیز حضرت عبدالعظیم(ع) در ری را بازسازی کرد و توسعه داد. پیکرش را پس از قتلش در جوار بارگاه امام حسین(ع) به خاک سپردند.

ابن اثیر رخداد مربوط به مجدالملک را اینگونه گزارش کرده است که معمار چیره دستی را مجدالملک برای آبادانی قبه ساخته شده بر مقابر حسن بن علی و عباس به مدینه فرستاد و او را به امیر مدینه به نام منظور بن عمارة الحسینی معرفی کرد. اما هنگامی که برکیارق مجدالملک را برکنار کرد و توسط سربازان و با توطئه امرا کشته شد، منظور حاکم مدینه هم معمار قمی را کشت.

مجدالملک وزیر و مستوفی و دستیار ملک شاه سلجوقی (447-485ق) و برکیارق سلجوقی بود و بدون اطلاع آنان نمی توانست به اقدامات در بقیع و دیگر جاها بپردازد. خود ملک شاه بسیار علاقه مند به عمران و آباد کردن قلمرو تحت فرمانش بود.

نیز برکیارق (474/471- 498ق) یا رکن الدین ابوالمظفر چهارمین پادشاه سلاجقه (486-498ق)، همین ویژگی را داشت و علاقه مند به عمران بود. هرچند در دوره او قلمرو یکپارچه سلجوقی، تجزیه شده و اقتدار بلامنازع سلاجقه ضعیف شده بود اما هنوز اقدامات عمرانی وجود داشت.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1391، ص357؛ تاریخ ادبیات ایران از فردوسی تا سعدی، براون، ترجمه مجتبایی، تهران، مروارید، 1926م، ج3، ص5؛ تاریخ سلسله سلجوقی، فتح بن علی بنداری اصفهانی، ترجمه جلیلی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1356، ص69؛ تاریخ قم، حسن بن محمد قمی، به کوشش انصاری، قم، کتابخانه نجفی، 1385، ص123 و 520؛ دانشنامه دانش گستر، ج4، ص 177؛ و ج15، ص 212 و 805؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج12، ص 393؛ سیری در تاریخ ایران بعد از اسلام، لمبتون، ترجمه یعقوب آژند، تهران، امیرکبیر، 1385، ص98؛ الکامل فی التاریخ، ج10، ص 352؛ نور باقر(ع) مروری بر زندگی علی بن باقر، علی محسنی، قم، مشهور، 1383، ص103.

نیز نک- : تاریخ تحولات؛ سلجوقیان

مجدی، میرزا عبدالمجید محمود

مجدی، میرزا عبدالمجید محمود، شاعر و ادیب در دوره قاجاریه و سفرنامه نویس.

نام کامل او میرزا عبدالمجید محمود بن عبدالکریم سقزی مجدی است. اصالتاً کرد و از شهرستان سقز از کردستان ایران می باشد و در همین شهر در 1268ق به دنیا آمد. تخلص خودش را در اشعارش مجدی نهاده، نیز گاهی به ملک الکلام مجدی مشهور بوده است.

مجدی در 1305ق به سفر حج رفته و مشاهدات و خاطرات تألیف کرده است. عنوان آن، سفرنامه مکه و عتبات است و به دلیل ویژگی های آن، همواره مورد توجه بوده است و دو بار منتشر شده است. هر چند گزارش مجدی از بقیع، چند سطر بیشتر نیست ولی حتی عدم ذکر پاره ای واقعیت ها و مسکوت گذاشتن آنها، خود اهمیت خاص دارد.

سفرنامه مجدی، بسیار مفصل است و بخشی از آن به عنوان سفرنامه مکه از متن اصلی استخراج شده است. این سفرنامه به دلیل ابتکارات و تازگی های آن از متون سودمند دوره قاجاریه است. اهمیت آن به این نکات وابسته است: به قلم یک کردِ فارسی نویس، ادیب و شاعر از اهل سنت و در عین حال عاشق اهل بیت(ع) و در واقع عارف و صوفی نوشته شده است. وی به وضوح یک سنی دوازده امامی است. نیز به دلیل مطالعات فراوانی که داشته، اطلاعات نسبتاً وافر و بدیعی آورده است.

نویسنده خود را عبدالمجید محمود فرزند میرزا عبدالکریم سقزی می نامد و زمانی که به این سفر رفته، 36 ساله بوده است. او به همراه همسر 26 ساله و فرزندش ابوسعید سه سال عازم این سفر شده است. این نویسنده در سال 1268ق در سقز به دنیا آمده و به دلیل تخصصی که در مدت تحصیل در انشا و نامه نگاری به دست آورد، در سنندج به کارهای دبیری در حکومت گماشته شد. با امارت حسنعلی خان امیرنظام گروسی به حکومت کردستان در سال 1309ق میرزا عبدالمجید به

ص: 580

ریاست دارالانشاء منصوب شده و بعدها در دوران ابوالقاسم خان ناصرالملک نیز همین سمت را در این منطقه داشته است. وی بعدها به تهران رفت و همانجا مقیم شد. بالاخره در سه شنبه 17 خرداد ماه 1305ش مطابق با 26 ذی قعده سال 1344ق از دنیا رفت و در قبرستان آب انبار قاسم خان به خاک سپرده شد.

وی شاعری توانا بوده و چنان که گفته شده از وی بیش از یک صد هزار بیت شعر برجای مانده است. تخلص وی مجدی است و به ملک الکلام مجدی شهرت یافته است.

سفر مجدی جمعاً ده ماه و هیجده روز طول کشید. مسیری که وی انتخاب کرده از کردستان به سمت زنجان، از آنجا اردبیل و آستارا، سپس روسیه و عبور با قطار به سمت دریای سیاه بعدا با کشتی به استانبول و از آنجا مجدداً با کشتی به سمت جده و مکه بوده است. وی سپس عازم مدینه شده و از بندر ینبع به جده آمده و پس از اقامت دو ماهه و انجام عمره دوباره با کشتی مسیر دریای سرخ را به سمت باب المندب ادامه داده، از طریق اقیانوس هند به دریای عمان، خلیج فارس و بصره بازگشته و سفر عراق خود را به شهرهای مختلف بغداد، کاظمین، نجف و کربلا ادامه داده از راه قصر شیرین و کرمانشاهان به ایران بازگشته و به سنندج که وطن مألوف او بوده بازگشته است. بخشی از این سفرنامه درباره اماکن مقدس در مدینه و بقیع است. او درباره ساختن آرامگاه های بقیع اطلاعات مهمی آورده است:

«بنای ابنیه مقدّسه به اهتمام مرحوم سلطان عبدالحمید خان غازی بوده است. از قرار ثبت دفتر دولتی علاوه بر جواهر و کتب و پرده های نفیسه، دو کرور و دویست و نود و شش هزار لیرای عثمانی که معادل هشت کرور و پنجاه هزار تومان ایران است، خرج ابنیه عالیه متبرّکه شده است».

او درباره برخی مساجد، مشاهد و اماکن طیبه معروف در مدینه می نویسد:

مسجد الغمامه، و بقعه و بارگاه حضرت سیدنا عبدالله والد ماجد حضرت رحمة للعالمین - علیه الصلاة و السلام - و چهار باب مساجد خلفای اربعه، و بقعه سیدنا مالک بیرق دار، و زیاویه سیدنا عبدالقادر جیلانی - رضی الله عنهم - است. مدرسه سلطان محمود خان غازی و کتابخانه آن، و کتابخانه شیخ الاسلام، و تکیه محمدعلی پاشای خدیو مصر که محل اطعام و سکونت خارجه و داخله است، معروف و مشهورند.

قبرستان بقیع که مدفن خلفا و ائمه هدی و آل البیت(ع) و زوجات طاهرات و اکابر دین - رضوان الله تعالی علیهم اجمعین - است، در خارج شهر است.

بنابراین حجم مطالب او درباره بقیع بسیار اندک است ولی اطلاعات و نکاتی که آورده مهم است.

این اثر نخست با این مشخصات منتشر شده است:

سفرنامه ملک الکلام مجدی، به کوشش محمد طاهر سیدزاده هاشمی، تهران، 1382.

دفعه دوم آقای جعفریان بر اساس نسخه دست نوشته ای در کتابخانه ملی به شماره 5124 تصحیح و در مجموعه سفرنامه های حج قاجاری آورده است.

مآخذ

«زندگینامه مرحوم مجدی»، مجله ماد، شماره نخست، مقدمه سیدزاده هاشمی بر سفرنامه ملک الکتاب مجدی، تهران، 1382؛ سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج5، ص 542-544 و 601؛ سفرنامه عبدالمجید ملک الکلام مجدی، عبدالمجید مجدی کردستانی، به کوشش محمدطاهر سیدزاده هاشمی، تهران، توکلی، 1382، ص 108 و 157.

مجلس

مجلس، نامی برای مساجد.

در مدینه، شیعیان چندان جایی به نام مسجد ندارند. چون بعد از تسلط آل سعود و وهابیت، اگر جایی به اسم مسجد باشد، دولت دست روی آن می گذارد، برایش امام جماعت تعیین می کند و برنامه های آنجا را کنترل می کند. به همین دلیل مرکزی که کارکرد و عملکرد مسجد را دارد مجلس یا حسینیه می نامند. تبلیغات و خط مشی ترویج بقیع و مظلومیت ائمه(ع) در بقیع را در همین مجلس ها و حسینیه ها اجرا می کنند. البته کارکرد

ص: 581

و نقش حسینیه در مدینه کلاً با دیگر مناطق شیعه نشین مثل ایران تفاوت دارد.

مآخذ

دائرةالمعارف جهان نوین اسلام، به کوشش جان اسپوزیتو، ترجمه حسن طارمی و دیگران، تهران، نشر کتاب مرجع، 1388، ج3، ص435-438؛ «مصاحبه با محمد علی عمری»، جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص128.

محاسن اخلاقی امام محمدباقر(ع)

محاسن اخلاقی امام محمدباقر(ع)، معرفی ایشان به عنوان عابد، عارف و دارای اخلاق و کردار نیک در منابع اهل سنت.

امام محمدباقر(ع) فرزند امام زین العابدین(ع)، پنجمین امام شیعیان است که در بقیع مدفون می باشد. علاوه بر شیعیان و دانشمندان شیعه که از او به نیکی یاد کرده اند و کتب شیعی از فضایل آن امام آکنده است، منابع اهل سنت هم او را به عنوان انسانی اسوه و خداگرا، عابد، اهل نیایش و دعا، دارای اخلاقیات نیکو و ایمانی سرشار نسبت به ارزش ها و مسائل اسلامی معرفی کرده اند.

مآخذ

البدایة و النهایة، ابن کثیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1354ش؛ سیر اعلام النبلاء، الذهبی، بیروت، مؤسسة الرسالة، ج4، ص 401-402؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، قاهره، مکتبة النهضة.

محاکمه بنی قریظه

محاکمه بنی قریظه، مجازات یهودیان پیمان شکن در بقیع.

رسول خدا(ص) با یهود بنی غریظه پیمان و معاهده ای داشت. اما آنان بر خلاف پیمان شروع به همکاری با مشرکان بر ضد مسلمانان و در نتیجه پیمان شکنی و خیانت و حیله نمودند. و خودشان راضی شدند که پرونده آنان توسط سعد بن معاذ داوری گردد و هر چه حکم کرد اجرا شود. سعد چنین حکم کرد: مردان آنان کشته و اموال آنان مصادره و بین انصار و مهاجرین تقسیم شود.

پس از تأیید حکم توسط رسول خدا(ص)، سران بنی قریظه را در بقیع گردآوری کردند، خیانتکاران را کشته و در گودالی دفن کردند.

مآخذ

بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء، ج20، ص236؛ تفسیر نور الثقلین، شیخ عبد علی بن جمعة عروسی حویزی، قم، مؤسسه اسماعیلیان، ج4، ص263؛ الصحیح من سیدة النبی الاعظم(ص)، سید جعفر مرتضی عاملی، بیروت، دار سیره، ج11، ص174.

محاکمه در قیامت ← بهشت برای اهل بقیع

محبوبیت ائمه بقیع

محبوبیت ائمه بقیع، کتابی درباره چهار امام شیعیان مدفون در بقیع.

سید حسین اسحاقی (متولد 1341) به قصد معرفی امام حسن(ع)، امام زین العابدین(ع)، امام محمدباقر(ع) و امام صادق(ع) که در بقیع مزار دارند و نیز بررسی وضعیت اخلاقی آنان در منابع اهل سنت کتابی با عنوان محبوبیت ائمه بقیع نزد اهل سنت، تألیف کرده است.

این کتاب شامل چهار فصل است. فصل نخست درباره امام حسن مجتبی(ع)، تاریخ تولد، نامگذاری، سیره و صورت، همسران و فرزندان، امام حسن از دیدگاه صحابه رسول خدا(ص) و بالاخره شخصیت ایشان در منابع اهل سنت و تأکید آنان بر اخلاق مقبول، دانش، سخنوری، شجاعت، حلم، تواضع، سخاوت و دیگر حسنات آن حضرت است.

فصل دوم درباره زندگانی امام سجاد(ع) و سپس اخلاقیات نیک آن حضرت مثل دانش، عبادت، سخاوت و تواضع ایشان از نگاه اهل سنت است. فصل سوم درباره امام محمدباقر(ع) و زندگانی آن حضرت و نیز محاسن اخلاقی آن حضرت از نگاه اهل سنت است و بالاخره فصل چهارم درباره امام صادق(ع) و زندگانی ایشان و نیز محاسن و کرامات اخلاقی آن حضرت از دیدگاه اهل سنت است.

مأخذ

محبوبیت ائمه بقیع نزد اهل سنت، سید حسین اسحاقی، تهران، مشعر، 1388، 251ص.

محدثین شیعه و مدفن فاطمه زهرا ← شیعه و مدفن حضرت فاطمه(ع)

ص: 582

محسن احمدوند ← سفر به بیت عتیق

محشور شدن هفتاد هزار تن ← برانگیخته شدن مدفونین

محقق، علی ← اسناد روابط ایران و عربستان سعودی

محل استجابت دعا ← موقف النبی(ص)؛ موقف رسول خدا(ص)

محل ایستادن رسول خدا در بقیع ← موقف النبی(ص)

محل دفن فاطمه زهرا(س)

محل دفن فاطمه زهرا(س)، دیدگاه ها و گزارش های مختلف درباره مزار و مدفن ایشان.

گویا حضرت علی(ع)، همسر فاطمه(ع) و دیگر خویشاوندان آن حضرت پس از رحلت ایشان عمداً درصدد مخفی نگاه داشتن محل دفن فاطمه زهرا(س) بودند.

حضرت فاطمه(س)یکی از زنان برگزیده عالم و مورد علاقه شدید رسول خدا(ص) و مورد احترام ویژه از سوی مسلمانان بود. درباره آن گرامی، فرزندان و همسرش امام علی(ع)، فضایل بی شماری از رسول خدا(ص) نقل شده است. یکی از آنها همان روایت مشهور است که پیامبر(ص) او را پاره تن خود خواند و آزار به او را آزار خود شمرد. حضرت فاطمه(س)، پس از ماجرای سقیفه، به مخالفت آشکار با حاکمیت وقت پرداخت و در باقی عمر خویش، حاضر به حرف زدن با آنان نشد. آن حضرت وصیت کرد تا دور از چشم دیگران و شب هنگام دفن شود و این کار را به عنوان اظهار قهر و مخالفت و نشان دادن مظلومیت خود در برابر خلفا انجام داد. بنابراین دفن مخفیانه به توصیه خود فاطمه زهرا بوده است.

از اینرو درباره محل دقیق مزار آن حضرت اختلاف است و چند نظر هست. یعنی متفکران نخستین شیعه مثل شیخ صدوق روایات درباره مدفن فاطمه زهرا(س) را اینگونه آورده اند: برخی روایات بقیع را به عنوان مدفن حضرت زهرا(س) دانسته اند، دیگر روایات بین قبر و منبر را محل دفن دانسته اند؛ روایات دیگر، مدفن را خانه حضرت تأیید کرده اند. روایاتی که خانه را محل دفن دانسته نزد عالمان شیعه قوی تر است. در حالی که اهل سنت، روایات دفن در بقیع را ارجح می دانند. بنابراین سه نظریه درباره محل دفن فاطمه زهرا(س) در روایات و در متون تاریخی مطرح شده است؛ بقیع، بیت و حجره شریف، بین منبر و قبر رسول خدا(ص).

محدثان و مورخان اهل سنت از قرون نخست اسلامی محل دفن حضرت را در بقیع دانسته اند.اما عالمان شیعه احتمال وجود دفن حضرت را در خانه اش بیشتر می دانند چون، در احادیث امامان شیعه بیشترمحل دفن، خانه خود حضرت معرفی شده است.

در مجلسی با حضور امام جعفر صادق(ع) و نیز عیسی بن موسی عباسی، شخصی پرسید که حضرت فاطمه(س) در کجا دفن شده است. عیسی گفت: در بقیع. آن شخص از امام سؤال کرد. حضرت فرمود: عیسی پاسخ تو را داد. آن شخص گفت: از شما می پرسم و می خواهم عقیده پدرانتان را بدانم. حضرت فرمود: «دُفِنَت فِی بَیتِها» ابونصر بَزَنطی از امام رضا(ع) نقل کرده است که از آن حضرت درباره محل دفن فاطمه زهرا(س)سؤال شد. حضرت فرمود: «دُفِنَت فِی بَیتِهَا، فَلَمَّا زَادَت بَنُو أُمَیةَ فِی المَسجِدِ صَارَت فِی المَسجِدِ». حضرت در خانه اش دفن شدو زمانی که امویان مسجد نبوی را توسعه دادند، محل دفن در مسجد قرار گرفت.

اینگونه، روایات نظر علمای برجسته شیعه نظیر شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، ابن طاووس و علامه مجلسی را به وجود مرقد ایشان در خانه خودش جلب کرد.البته اکنون این محل درمسجد یا در حاشیه مسجد قرار گرفته است.

شیخ صدوق می نویسد: روایات درباره مدفن فاطمه زهرا(س) مختلف است. برخی از آنها مدفن را بقیع و برخی دیگر بین قبر و منبر می دانند. برخی هم مدفن را خانه آن حضرت می دانند که وقتی امویان مسجد را بزرگ کردند، قبر آن حضرت، داخل مسجد شد. این قول نزد من صحیح است.

ص: 583

تعبیری از امام علی(ع) که در نهج البلاغه آمده و به عنوان سخن ایشان در وقت دفن حضرت فاطمه(س) نقل شده، می تواند مؤید نظر شیخ صدوق و دیگر علمای شیعه باشد. حضرت خطاب به رسول الله(ص) می فرماید: السلام علیک یا رسول الله، عنی و عن ابنتک النازلة فی جوارک و السریعة اللحاق بک؛ درود بر تو ای فرستاده خدا از من و دخترت که در کنارت آرمیده و زودتر از دیگران به تو رسید.

محلی که به عنوان قبرآن حضرت در بقیع مشخص شده، پایین تر از قبور ائمه چهارگانه، در قسمت راست (شمال غرب) آنها قرار گرفته است. اما در صورتی که قبر فاطمه زهرا(س) را جای دیگر بدانیم، مقبره به نام فاطمه در بقیع به احتمال قوی از فاطمه بنت اسد است.

تا چندی قبل در بین زائران ایرانی و شیعه، رسم بوده که پنج جا را به عنوان محل دفن علی البدل نه علی التعیین زیارت می کردند. سید احمد هدایتی که در سال 1299ش عازم حج بوده، در سفرنامه اش می نویسد، ما پنج موضع را به عنوان محل دفن زیارت کردیم.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، 1391، ص358-359؛ تاریخ المدینة المنورة، ابن شبه، قم، دارالکفر، 1368ش، ج1، ص104-110؛ سفرنامه مکه، سید احمد هدایتی و سید محمدعلی هدایتی، تهران، حیدری، 1343، ص134-136؛ عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، تهران، اعلمی، ج1، ص311؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، به کوشش سید حسن خرسان، بیروت، دارالاضواء، 1405ق، ج2، ص572.

محل زندگی نخاوله

محل زندگی نخاوله، خانه های شیعیان در بقیع یا جنب بقیع.

شیعیان مدینه در گذشته منحصر به نخاوله بودند و کمتر با اقوام و قبایل دیگر اختلاط پیدا می کردند. جمعیت آنان را هم از 4000 نفر تا 100000 نفر البته در سنوات و دوره های مختلف احصا کرده اند. اما درباره محل زندگی آنها، طبیعی است که بسیاری از آنان برای اشتغال و به تبع کسب و درآمد در شهر مدینه سکونت دارند. بسیاری از آنان هم در روستاهای اطراف مدینه به کشاورزی و دامپروری اشتغال دارند. عده ای از آنان نیز که تعداد آنان سرشماری نشده در قبرستان بقیع مشغول به کار بوده اند. کارهایی اعم از مدیریت قبرستان تا نظافت، کفن و دفن اموات و غیره بر عهده آنان بوده است. محل سکونتشان هم جنب قبرستان بوده است. چون پیرامون بقیع باغات و نخلستان هایی بود که اتاق ها و امکاناتی برای سکونت داشتند و اینان به راحتی می توانستند زندگی کنند. نیز در کنار قبرستان هم ساختمان هایی برای نگهبانی و مدیریت بود و آنان همراه با خانواده در آنجاها می توانستند زندگی کنند. چون بقیع نزدیک شهر و امکانات شهری مثل بازار بوده، از اینرو زندگی پیرامون بقیع هم مشکل چندانی نداشت.

برخی باغات نزدیک بقیع، وقف بقیع بوده و کسانی به عنوان نگهداری از موقوفه تعیین می شدند و در همان جا زندگی می کردند. گاه محل زندگی آنها را محل دفن زباله ها یا محل انباشت زباله های شهر دانسته اند. گزارش برتون نخستین سندی است که زندگی نخاوله در محله کثیف و زباله دانی را مطرح کرده است. (الرحلة، ج2، ص164-165 و 141-142، جامعه شیعه نخاوله، ص80-81)

در برخی گزارش ها آمده که سه باغ نسبتاً بزرگ در جنوب بقیع در اختیار نخاوله بود، این باغ ها را با ساخت اتاق و امکانات رفاهی آماده برای پذیرایی زائران می کردند. بیشتر زائران ایرانی بودند. نام این باغ ها، مرجان، ملائکه و صافیه است. از زمان ائمه(ع)، نخاوله عامل و کشاورز باغ های جنب بقیع بودند. حتی باغ های ائمه(ع) در دست اینان اداره می شد.

مآخذ

با کاروان عشق، رسول جعفریان و محمدعلی مهدوی راد، تهران، مشعر، 1372، ص361-362؛ جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص75-77 و 80-81؛ الرحله، بیرتون، ترجمه عبدالرحمن عبدالله الشیخ، القاهرة، الهیئته العامة المصریة، 1994م، ج2، ص164-165 و 141-142؛ الشیعة فی المملکة العربیة السعودیة، حسن حمزه، بیروت، مؤسسه بقیع، 1413ق، ج1، ص68.

ص: 584

محله بنی هاشم

محله بنی هاشم، خانه های بنی هاشم در جوار بقیع قدیم و اکنون بخشی از سرزمین بقیع.

در غرب و شمال غربی بقیع تا مسجدالنبی(ص)، خانه های بنی هاشم استقرار داشت. حتی تا چند دهه پیش در این منطقه کوچه، بازار، خانه ها و کتابخانه عارف حکمت استقرار داشت. اما با توسعه بقیع و نیز توسعه حرم نبوی، محله بنی هاشم و خانه های آنان تخریب شد و هم اکنون به صورت فضای باز سنگ فرش است. اما وهابیون چرا و بر اساس چه انگیزه ای اینجا را تخریب کرده اند؟ آیا نمی خواسته اند هیچ اثری از خاندان اهل بیت و یا جایی برای توجه و تجمع شیعیان و علاقمندان به اهل بیت وجود داشته باشد؟ یا دلیل دیگری در ذهن آنان بوده است؟

در این محله خانه ای مشهور به خانه امام جعفر صادق(ع) و نیز کوچه تنگ به نام«زقاق جعفر» گزارش شده است. نیز کوچه ای به نام زقاق بنی هاشم در این محله بوده است.

مأخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1391، ص346.

محمد افندی ← علمای روم

محمد الحنفیه

محمد الحنفیه، فرزند حضرت علی(ع) و مدفون در بقیع.

محمد بن علی بن ابی طالب(ع) مکنی به ابوالقاسم و نام مادرش خوله و ملقب به حنفیه، است. او از فرزندان شجاع و وارسته علی(ع) است و دلیری، بزرگواری و شجاعت را از پدر دارد. او در جنگ های جمل و صفین، پرچمداری علی(ع) را بر عهده داشت و مورد علاقه آن حضرت و خاندان نبوت بود. مادرش «خوله» دختر ایاس ابن جعفر است. بعضی نام مادرش را اینگونه ضبط کرده اند: خوله بنت جعفر بن قیس. او نیز در فضل و کمال شهرتی داشته و زنی بلیغ و صاحب نطق گویا بوده است.

سخاوی نامش را اینگونه ثبت کرده است: محمد بن علی بن ابی طالب، ابوالقاسم، و ابوعبدالله الهاشمی، المدنی ، یعرف بابن الحنفیه (التحفة، ج6، ص370).

خوله را از جمله زنان اسیری دانسته اند که زمان پیامبر خدا(ص) به اسارت درآمد و اسارتش زمانی اتفاق افتاد که پیامبر(ص)، علی(ع) را برای سرکوب بنی زبیه، که مرتد شده بودند، فرستاد. علی(ع) خوله را - که از بنوحنفیه بوده و بنی زبیه در غارتی که از بنی حنفیه داشتند، او را به اسارت نزد خود برده بودند - یافت و به مدینه آورد و هنگام تقسیم غنایم، آن زن در سهم علی(ع) قرار گرفت و پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: اگر این زن برای تو پسری آورد، نام و کنیه مرا بر او بگذار و آن زن پس از رحلت فاطمه زهرا(ع) پسری به دنیا آورد و علی(ع) نام او را محمد نهاد و کنیه اش را ابوالقاسم.

محمد حنفیه را از مردان بزرگ، سرآمد و در علم، زهد، شجاعت و عبادت و پارسایی دانسته اند. او نزد پدر و دو برادر خود، امام مجتبی و حسین بن علی(ع) تعلیم دیده و پیش آنان محبوبیتی ویژه داشت.

آن دو امام نیز نسبت به وی نهایت علاقه و محبت را ابراز می کردند و در تصمیمات و اقدامات، به نظرات او بها داده، و احترام می نهادند. در بزرگی و جایگاه معنوی محمد حنفیه همین بس که پیامبر خدا(ص) ولادت او را از خوله به علی(ع) بشارت داد بود.

از ابهامات مهم درباره زندگی محمد حنفیه، حضور نیافتن او در کربلا و به ظاهر یاری نرساندن به امام حسین(ع) است. با توجه به شخصیت محمد حنفیه، محرز است که او مخالفتی با امام حسین(ع) و امام حسن(ع) نداشته است. اسناد و نقل های تاریخی گواه آن است که وی به شدت دلبسته امام خود، حسین(ع) بوده است. مرحوم علامه حلّی معتقد است، محمد حنفیه در آن ایام به سختی مریض بوده است. امام حسین(ع) هنگام خروج از مدینه، وصیت نامه معروف

ص: 585

خود را به وی سپرد و حرکت اعتراضی خود را اصلاح طلبانه معرفی کرد.

محمد حنفیه، در قیام مختار بن عبیده ثقفی نقش مؤید و پشتیبان داشت. پس از حادثه عاشورا و فاجعه بزرگی که در تاریخ اسلام توسط امویان رخ داد، مختار به انگیزه خونخواهی از قاتلان آن حضرت و پس از قیامی که سلیمان بن صرد خزاعی انجام داد و منجر به شهادت وی و یارانش گردید، آهنگ قیام نمود. وی پس از آزادی از زندان، از مدینه به کوفه رفت و در منزل ابراهیم بن مالک اشتر اقامت گزید و در مقام دفاع از اهل بیت(ع) از محمد بن حنفیه الهام می گرفت و هدف و آرمان خود را با او در میان می گذاشت. سران کوفه نزد محمد حنفیه رفتند و از او درباره قیام مختار نظر خواستند. محمد حنفیه قیام مختار را کاملاً تأیید کرد. پس از این حمایت، مردم کوفه با قیام مختار همراه شدند.

برخی درباره اعتقاد محمد حنفیه به امامت سیدالشهدا و امام سجاد(ع)، شبهه ای را مطرح کرده اند که اجمال آن چنین است: «وی، به امامت آن دو امام بزرگ، اعتقادی نداشته است». اما علمای شیعه این شبهه را کاملاً مغرضانه و یا جاهلانه دانسته اند.

اما کیسانیه اعتقاد دارند، محمد حنفیه زنده است و در کوه رضوی اقامت دارد و روزی ظهور خواهد کرد.

محمد حنفیه تا سال 81ق در قید حیات بوده و ماجراهای غمبار فراوانی را دید. سرانجام در همان سال وفات یافت و در بقیع مدفون گردید. اما مکان دقیق آن در بقیع مشخص نیست.

وی در زمان وفات، 65 سال سن داشت و در زمان امامت حضرت سجاد(ع) و خلافت عبدالملک مروان وفات یافت. ابان بن عثمان والی مدینه بر جنازه اش نماز گزارد.

مآخذ

اثبات الهداة، الحر العاملی، ترجمه محمد نصراللهی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1385ش، ص 265؛ اخبار المختار، علی بن عبدالله مدائنی، بی جا، بی تا، ص 240؛ الاعلام من الصحابة و التابعین، الحاج حسین الشاکری، بی جا، 1418ق، ج1، ص 97؛ التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، محمد سخاوی، مدینه، 2007م؛ تنقیح المقال، مامقانی، النجف الاشرف، 1352ش، ج3، ص 112؛ الروائع المختارة، السید مصطفی الموسوی، 1395ق، القاهره، مطبوعات النحاج، ص31؛ سخنان امام حسین(ع)، محمدصادق نجفی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1368، ص25؛

سفینة البحار، عباس قمی، تهران، 1363ش، ج1، ص 322؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، قم، کتابخانه آیت الله نجفی مرعشی، 1404ق، ج7، ص 321؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، القاهرة، مکتبة الخانجی، بی تا، ج5، ص 116؛ اللهوف، سید بن طاووس، ترجمه عقیقی بخشایشی، قم، نشر مؤید اسلام، 1378ش، ج5، ص 274؛ مناقب، ابن شهر آشوب، نجف اشرف، مطبعة الحیدریة، ج4، ص53؛ دانشنامه دانش گستر، ج15، ص283.

محمد السند ← عمارة قبور النبی و اهل بیته

محمد السنوسی ← الرحلة الحجازیة

محمد بن ابراهیم کنانی مصری

محمد بن ابراهیم کنانی مصری، از علمای ساکن مدینه و مدفون در بقیع.

ابو عبدالله محمد بن ابراهیم بن محمد ملقب به جمال و منسوب الکنانیّ و المصریّ و المدنیّ در 621ق در قاهره چشم به جهان گشود. در قاهره نزد کسانی مثل ابن عساکر علوم حدیث و دیگر علوم دینی را فرا گرفت.

کنانی به مدینه مهاجرت کرد و در مدینه دارای مسئولیت هایی مثل مؤذن و رئیس مؤذنین و چند مسئولیت دیگر بود. او در 729ق چشم از جهان فرو بست و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج5، ص523- 526.

محمد بن ابی الجَهم بن حُذَیفَة

محمد بن ابی الجَهم بن حُذَیفَة، از صحابه رسول الله(ص) و مدفون در بقیع.

نامش را به این صورت هم ثبت کرده اند: محمد بن ابی الجهم عامر عَدویّ قُرشیّ او در دوره رسالت در مدینه

ص: 586

متولد شد. یعنی تولد او پس از هجرت مسلمانان به مدینه بوده است. اما تاریخ دقیق تولد او معلوم نیست. از اینرو در صحابی بودن وی اختلاف است. با اینکه کسانی مثل مؤلف الروضة المستطابة او را صحابی دانسته اند ولی برخی مورخین او را از تابعین یا از بزرگان تابعین شمرده اند.

او پس از رحلت رسول الله(ص) به جریان امامت شیعی اعتقاد داشت و در این زمینه فعال بود. به ویژه در دوره خلافت یزید بن معاویه در اعتراض علیه او نقش داشت. به همین دلیل در جریان حادثه حره مشارکت فعال داشت و در یوم الحرة توسط سپاه یزید به شهادت رسید. تاریخ شهادت او سال 63ق بود، در حالی که عمرش هم تقریباً همین اندازه بود.پس از شهادت در بقیع در کنار دیگر شهیدان واقعه حره به خاک سپرده شد.

مآخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج6، ص126- 127؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص59.

محمد بن اُبَی بن کَعب

محمد بن اُبَی بن کَعب، از صحابه و مدفون در بقیع.

ابو معاذ محمد بن أبی بن کعب در دوره ی رسالت و حیات رسول الله(ص) متولد شد. اما سال تولد او را دقیقاً ذکر نکرده اند. معمولاً شخصیت هایی که در سال 10ق متولد شده باشند، در صحابی بودن آنان تشکیک شده است.

پدرش از صحابه و قاری قرآن کریم بود؛ و در قرائت، مهارت و تخصص بالایی داشت. از اینرو او را أقرأ الصحابه توصیف کرده اند. در سال 63ق در واقعه حره یا قیام مردم مدینه علیه یزید بن معاویه، به شهادت رسید؛ در حالی که عمرش هم تقریباً حدود شصت سال بود. سپس در کنار دیگر شهدای این واقعه مهم در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقاقة، بی تا، ص 59-60؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، بیروت، 1385- 1386ق، ج4، ص 111-112.

محمد بن احمد ← ألفا هاشم

محمد بن احمد بن امین آقشهری

محمد بن احمد بن امین آقشهری، از علمای ساکن مدینه و مدفون در بقیع.

ابو عبدالله، ابو طیبه محمد بن احمد بن امین بن معاذ ملقب به آقشهری، قونوی، خلاطی در آقشهر قونیه در 665ق متولد شد. سفرهایی به مصر، مغرب و برخی مناطق دیگر جهان اسلام داشت سپس به مدینه رفت و در آنجا ساکن شد.

او کتابی به نام الروضه درباره بقعه های بقیع و مدفونین بقیع نوشت. گاه نام این کتاب را الروضة الفردوسیة و الحظیرة القدسیة ضبط کرده اند. این کتاب دارای پنج فصل بوده است: الزیارة قبر رسول الله، کیفیة الصلاه و السلام، زیارة اهل بیته و اولاده و اقربائه؛ فصل دوم درباره ذکر رسول الله(ص) و ابناء و جدات و آبائه و ازواجه و خلقائه؛ فصل سوم درباره وقایع مثل احد و احزاب است؛ فصل چهارم معرفی صحابه مشهور است؛ فصل پنجم معرفی معاریف و مشاهیری که در مدینه فوت کرده اند از علما و صلحا است. فصل دوم به معرفی 51 تن و فصل چهارم به معرفی 240 صحابی یا شهید است. وی جمعاً 700 تن را معرفی کرده است که در بقیع دفن شده اند. مؤلف در سال 718ق از تألیف آن فارغ شده است. ولی گویا در آتش سوزی مسجد نبوی از بین رفته است.

او در 729ق در مدینه درگذشت و در اشرف بقعه ها به نام الروضه دفن شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج5، ص528- 536.

محمد بن احمد بن محمد ← جمال کازرونی

محمد بن احمد سخاوی← سخاوی، محمد بن احمد

محمد بن احمد سلیمانیّ

محمد بن احمد سلیمانیّ، از علمای ساکن مدینه و مدفون در بقیع.

ص: 587

سخاوی در کتاب التحفة اللطیفه اطلاعات اندکی از این شخص داده و ارجاع به المَطَری داده است. بهرحال سلیمانیّ گویا تبارش کرد و از سلیمانیه کردستان می باشند ولی جهت فراگیری علوم یا مجاورت و عبادت به مدینه هجرت کرده است. بالاخره در ربیع الآخر 765ق درگذشت و بعد از نماز ظهر در بقیع دفن شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج6، ص53.

محمد بن احمد قرشی جمحی

محمد بن احمد قرشی جمحی، مفتی مدینه و از مشاهیر این شهر و مدفون در بقیع.

محمد بن احمد بن یزید القرشی الجُمَحیّ المدنیّ فقیه و مفتی مدینه بود. پس از درگذشت ابو مصعب از بزرگان راوی و حدیث شناس، روایاتی نقل کرده، نیز دیگران از او نقل کرده اند. ابن حبان او را ثقه و صدوق دانسته است.

او اصالتاً از مکه و قریشی است ولی به مدینه آمد و در آن سکونت گزید و با پشت کار به مدارج علمی عالی رسید. بالاخره در 255ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج6، ص48- 49.

محمد بن اسماعیل

محمد بن اسماعیل، نوه امام صادق(ع) و مدفون در بقیع.

اسماعیل بن جعفر صادق، پسر بزرگ امام ششم(ع) و برادر امام هفتم موسی بن جعفر است. مادرش فاطمه دختر امام حسین(ع) است. اسماعیل در زمان حیات پدرش در سال 138ق در عریض درگذشت. فرزند اسماعیل محمد از نظر علمی و معنوی دارای مقامی عالی در بین مردم مدینه بود. به طوری که یعنی مردم پس از رحلت امام ششم امام جعفر صادق(ع)، معتقد به امامت محمد شدند. او پس از درگذشت در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

الانساب السمعانی، ج1، ص156؛ بغیة الحائر فی احوال اولاد الامام الباقر(ع)، حسین حسینی زرباطی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، 1392، ج1، ص92-93؛ الرجال، شیخ طوسی، ص280؛ عمدة الطالب، ص233؛ مشاهد العترة، ص67.

محمد بن امیر شجاع الدین ← خلیفه سلطان

محمد بن جعفر

محمد بن جعفر، فرزند امام جعفر صادق(ع) و برادر امام موسی کاظم(ع) امام هفتم و مدفون در بقیع.

علی بن حسین مسعودی مکنی به ابوالحسن(280-345ق) مورخ و متکلم شیعی مذهب است. در رشته تاریخ سرآمد بود و به همین دلیل او را امام المورخین لقب داده اند. کتاب مروج الذهب (چمنزارهای طلایی کنایه از گزارش های تاریخی واقعی و مهم) و چند اثر تاریخی دیگر تألیف کرده است. گزارش بسیاری از حوادث تاریخی را که در منابع دیگر یافت نمی شود، مسعودی آورده است.

مسعودی ذیل اخبار ابوجعفر منصور از خلفای عباسی، به بیان استبداد و کشتارهای او می پردازد. در همان جا گزارش می دهد: در سال دهم خلافت منصور یعنی سال 148ق ابوعبدالله محمد بن جعفر بن محمد در شصت و پنج سالگی وفات یافت. اما مشهور آنست که توسط عوامل منصور مسموم و به شهادت رسید. پس از رحلت در بقیع در جوار پدر و جدش امام صادق(ع) و امام باقر(ع) به خاک سپرده شد.

همینجاست که مسعودی از سنگ قبر مرمر بر مزار چهار امام شیعیان با حک نامشان و نیز از نام حضرت زهرا بر آن سنگ مزار یاد کرده است.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، 1391، ص353-354؛ مروج الذهب، مسعودی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، 1375، ج2، ص288.

محمد بن حبان ← ابوحاتم البُستی

محمد بن حسن زبالة ← اخبار المدینة

ص: 588

محمد بن زید بن علی(ع)

محمد بن زید بن علی(ع)، نواده امام سجاد و دارای مقبره در بقیع.

محمد بن زید نواده بزرگوار امام سجّاد(ع)، خانه ای کنار خانه عقیل داشته است. اطلاعات چندانی درباره او در دسترس نیست. برخی منابع به حوادثی در سال 274ق که محمد بن زید در این حوادث حضور داشته پرداخته اند (وفیات الاعیان، ج6، ص424). ولی به نظر می رسد این گزارش صحیح نباشد. چون پدرش زید در سال 122ق شهید شد و نهایتاً محمد تا پنجاه سال بعد از پدرش در قید حیات بوده است. هنگامی که وی در خانه خود مشغول حفاری بود به سنگ قبری برخورد کرد که بر آن نوشته بود: «هذا قبر اُمّ سَلَمَه زوجُ النبی(ص)» پس وی وصیت کرد او را همان جا دفن کنند و چنین کردند.

خانه او در وسط بقیع بود و کوچه ای که به خانه اش می رسید الروحاء نام داشت. بعضی منابع جدید او را از صحابه رسول خدا دانسته اند (تاریخ و آثار، ص365) که قطعاً غلط است. و حتی پدربزرگش یعنی امام سجاد(ع) هم در زمان رسول اکرم(ص)، حضور نداشته است.

مآخذ

البقیع قضیة کل مسلم، لجنة احیاء ذکری البقیع، لندن، بی تا، ص5-6؛ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر، 1997م.

نیز نک- : الروحاء؛ خانه محمد بن زید

محمد بن سعد اللّه الحرانی الدمشقی

محمد بن سعد اللّه الحرانی الدمشقی، فقیه و مؤلفی مدفون در بقیع.

او پس از تحصیل در علوم شرعی به عنوان فقیه و مفسر مشهور شد. سال هایی از عمرش را به تدریس و تألیف گذراند. از جمله آثارش الکفایة فی الفقه است. پس از بازگشت از حج در وادی بنی سالم درگذشت. جسدش را به مدینه برده و در بقیع به خاک سپردند.

مأخذ

معجم المؤلفین، عمر رضا کحاله، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1425ق، ج10، ص23.

محمد بن سفیان قیروانی

محمد بن سفیان قیروانی، فقیه مالکی مدفون در بقیع.

او در قیروان متولد و همانجا نشو و رشد یافت و به کسب معارف دینی پرداخت. در رشته های قرائت و فقه به کمال رسید و به عنوان فقیه و مقری شهرت یافت. استادانش کسانی چون ابوالحسن قابسی و ابن غلبون بودند. چند اثر تألیفی از او به یادگار مانده از جمله الهادی فی القراءات السبع است. او در سفر 415ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، 1995م، ج6، ص146؛ معجم المؤلفین، عمر رضا کحاله، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1425ق، ج10، ص41.

محمد بن سلیمان کردی

محمد بن سلیمان کردی، فقیه شافعی و مدفون در بقیع.

او اصالتاً کرد بود و در دمشق متولد شد و پس از چندی به مدینه منوره هجرت کرد. از اینرو ملقب به مدنی و کردی شده است. در مدینه از استادان بزرگ علم فراوان آموخت و رشد و نمو یافت. تولیت افتای شافعیان به او سپرده شد. بالاخره در مدینه درگذشت و در جوار قبه عباس در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص278؛ معجم المطبوعات العربیة، یوسف الیان سرکیس، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، ج2، ص1555.

محمد بن عبد الوهاب بن علی بن یوسف انصاری زرندی

محمد بن عبد الوهاب بن علی بن یوسف انصاری زرندی، از علمای حنفی و مدفون در بقیع.

ابو الفتح ابن القاضی تاج الدین ابن القاضی نور الدین، محمد بن عبد الوهاب بن علی بن یوسف الانصاری، الزرندی، المدنی به سال 780ق در مدینه متولد شد. پس از کسب علوم و طی مدارج علمی، بلقینی، ابن ملقن، هیثمی، حلاوی و چند تن از علمای برجسته دیگر به او اجازه روایت و افتا دادند. او مسئولیت امور قضایی حنفیه را در مدینه بر عهده داشت. نیز پس از درگذشت پسر عمویش، قاضی نجم الدین یوسف

ص: 589

مسئولیت امور حسبی را هم بر عهده گرفت.

در سال 838ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج6، ص332- 333.

محمد بن عبداللّه بن زکریا یمنیّ بَعدانیّ

محمد بن عبداللّه بن زکریا یمنیّ بَعدانیّ، از علمای شافعی ساکن مدینه و مدفون در بقیع.

او اصالتاً از بعدان شهری در یمن است. خانواده اش به حرمین شریفین مهاجرت کردند. اما محمد بن عبدالله در مدینه ساکن شد. او گرایش به فقه و تصوف داشت و عمرش را بر سر این دو رشته علماً و عملاً گذاشت. سی سال در مجاورت حرمین به ویژه حرم نبوی به عبادت و سلوک و نیز آموختن و آموزش دادن گذراند. محل سکونت او در رباط دکاله بود. بالاخره در سال 810ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج6، ص209- 210.

محمد بن عبداللّه تکروریّ

محمد بن عبداللّه تکروریّ، از علمای ساکن مدینه و مدفون در بقیع.

تبارش از شهر تکارِرَه بودند. درباره این شهر مطلبی یافت نشد. در پاورقی کتاب تحفه هم مطلبی ذکر نشده است. او مشهور به ابو عبدالله تکروریّ هم بوده است. در آن شهر خطیب مشهوری بود. سپس به حج رفته و در مدینه مقیم و ساکن شد. در مدینه درگذشت و در بقیع کنار قبر عثمان دفن شد.

او سال ها مجاور حرم نبوی بود، خانه ای در کنار محل بیتوته خدام ساخته و در آنجا سکونت داشت. او را با عناوینی چون شیخ بزرگ، عالم عامل، خطیب، محب مردم، دارای برّ و احسان و صدقه توصیف کرده اند.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج6، ص243- 244.

محمد بن عبداللّه(ص)، دفن در بقیع← رسول خدا(ص)

محمّد بن عبدالوهاب

محمّد بن عبدالوهاب، بنیان گذار فرقه وهابیت و مروج عقیده فقدان مشروعیت بقعه و آرامگاه و ضرورت تخریب آن.

محمّد بن عبدالوهاب، عقاید و افکار پراکنده در فرهنگ حنابله و سلفیه به ویژه آراء شاذ را سازمان داد و مرتب کرد و به صورت یک مکتب درآورد. بخشی از این مکتب ردّ و تقبیح ساختن آرامگاه و اهتمام به حقوق مردگان و احترام به آنها است. بر اساس همین دیدگاه، بقیع با همه ساختمان هایی که بر مزارات بزرگان ساخته شده بود باید تخریب و با خاک یکسان می شد. باورمندان به وهابیت هم این نظر را اجرا کردند. از اینرو ریشه بسیاری از مسائل و اقدامات در شخصیت و افکار محمّد بن عبدالوهاب است.

شیخ محمّد بن عبدالوهاب تمیمی نجدی، نسبت وهابی او از نام پدرش «عبدالوهاب» گرفته شده است. گرچه وهابی ها این نسبت را قبول ندارند و می گویند «وهّابی» را دشمنان آنان به آنها اطلاق نموده و خود را گاهی به اعتبار محمّد عبدالوهاب «محمّدی» و گاهی به اعتبار پیرویشان از صحابه و سلف صالح به اعتقاد خودشان «سلفیه» می نامند. شیخ محمّد در سال 1115ق در شهر «عُیینیه» از توابع نجد حجاز تولّد یافت. پدرش در آن شهر قاضی بود و از علمای حنبلی به شمار می رفت.

شیخ محمّد در دوران کودکی به مطالعه کتاب های مذهبی؛ از تفسیر، حدیث، فقه و همچنین مطالعه آرا و عقاید سخت علاقه مند بود. او فقه حنبلی را در زادگاهش و در نزد پدر آموخت. سپس برای تکمیل معلومات رهسپار مدینه منوّره گردید و در آنجا به تحصیل پرداخت.

ص: 590

محمّد بن عبدالوهاب چندی بعد، مدینه را به سوی نقاط دیگر ترک کرد. چهارسال در بصره و پنج سال در بغداد و یک سال در کردستان و دو سال در همدان و اندک زمانی هم در اصفهان و قم رحل اقامت افکند، آنگاه به «حریمله» زادگاه پدرش رفت. ولی پس از درگذشت پدرش به سال 1153 که شیخ محمد 38 سال داشت عقاید خود را علنی کرد و تبلیغات او در این شهر افکار عمومی را بر آشفت؛ به گونه ای که ناگزیر شد این شهر را به عزم اقامت در «عُیینیه» زادگاهش ترک کند. پس از مدت کوتاهی این شهر را نیز به اجبار ترک نمود و به ناچار نقطه سومی به نام «درعیه» را که محمّد بن سعود جدّ آل سعود به عنوان رییس قبیله بر آن منطقه حکومت می کرد، برای خود برگزید.

او دعوت خود را با حاکم درعیه در میان نهاد و پس از مذاکرات هر دو پیمان بستند که امور فرهنگی و اعتقادی توسط محمّد بن عبدالوهاب و امور حکومت توسط محمّد بن سعود اداره شود. نیز برای استحکام این روابط، ازدواجی نیز میان دو خانواده صورت گرفت. محمّد بن عبدالوهاب تبلیغ خود را در پرتو قدرت حاکم آغاز کرد و به زودی هجوم به قبایل اطراف و شهرهای نزدیک شروع شد و سیل غنایم از اطراف و اکناف به شهر درعیه که شهر فقیر و بدبختی بود سرازیر گردید. و این غنایم جز اموال مسلمانان منطقه نجد بود که متّهم به شرک و بت پرستی شده بودند و از اینرو اموال و ثروتشان بر سپاه محمّد بن عبدالوهاب حلال شده بود. این تهاجم ها و قتل و غارت ها از سوی وهابیان توسعه و ادامه یافت تا در حجاز یک حکومت سیاسی - مذهبی که مذهب آن وهابیگری و اجرای عقاید و آرای ابن تیمیه بر اساس تفسیر و برداشت محمد بن عبدالوهاب بود، به وجود آمد.

ترویج و گسترش: متأسفانه وهابیت به سرعت در حجاز پیش رفت. طرفداران آن می گویند علت ترویج، روح منطقی و استدلال های مبتنی بر شریعت و قرآن و آموزه های دینی است. در حالی که این گفته با واقعیت های موجود انطباق ندارد. مورخین بی طرف علل ترویج سریع را می دانند از جمله: فقر فرهنگ دینی که مهم ترین عامل بود. کتبی که فقیهان و علما در قاهره، شامات و عراق نوشته بودند به نجد نرسیده یا اگر رسیده بود، سطح سواد مردم در حدی نبود که از آن استفاده کنند. از سوی دیگر روحانیون که در رسانه های واقع گرا کم بودند یا در آن زمان اصلاً حضوری نداشتند. مردم از نظر روانی دارای ذهنی بسیط و ساده بودند. از اینرو استدلال های به ظاهر توحید گرایی و ضد شرک محمد بن عبدالوهاب را می پذیرفتند.

استبداد و زور، وهابیت با کمک زور سیاسی و نظامی ابن سعود و زور سر نیزه پیش رفت. هیچ کس حق نداشت با رویه وهابیت و آموزه های تند و یکسویه آن مخالفت کند. هر کس اندک مخالفتی می کرد سریعاً و شدیداً منکوب و سرکوب می شد.

رسیدگی مالی به طرفداران، هر کس طرفدار وهابیت می شد، صاحب ثروت و مکنت می گردید. زیرا آل سعود با تسخیر بقعه ها و تصرف مزارات و آرامگاه ها و غارت و مصادره اموال، به ثروت بسیار دست یافته بود و به طرفداران خود بسیار رسیدگی می کردند.

عوامل فوق و دیگر حمایتهای پیدا و پنهان قدرتها کافی بود تا وهابیت سریعاً ترویج شود و به سرعت بر سراسر حجاز سیطره پیدا کند. به طوری که صدای مخالفان وهابیت حتی پدر و برادر محمّد بن عبدالوهاب که مخالف او بودند و حتی برادرش کتابی با عنوان الصواعق الالهیه علیه شیخ محمد و وهابیت نوشت، به گوش مردم نمی رسید. چون مردم از یک طرف زیر سلطه استبداد بودند و از طرف دیگر سواد و دانش لازم نداشتند و نیز با طرفداری از وهابیت به ثروت می رسیدند.

کشتار وهابیان:

یکی از زشت ترین کارهای وهابیان، قتل عام مردم در شهر طائف بود که بر صغیر و کبیر رحم نکردند. حتی

ص: 591

طفل شیرخوار را بر روی سینه مادرش سر می بریدند. جمعی را که مشغول فرا گرفتن قرآن بودند، همه را کشتند. چون در خانه ها کسی باقی نماند به دکان ها و مساجد رفتند و هر که بود حتّی گروهی را که در حال رکوع و سجود بودند کشتند. کتابها را که در میان آنها تعدادی مصحف شریف و نسخه هایی از صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتب حدیث و فقه بود، در کوچه و بازار افکندند و پایمال کردند. این واقعه در ذیقعده سال 1217 اتفاق افتاد.

تهاجم وهابیان به عتبات عالیات:

کشتار وهابیان در عتبات عالیات، صفحه ای سیاه در تاریخ اسلام و بشریت است. در سال 1216ق امیر سعود با لشکری متشکل از مردم نجد و عشایر جنوب و حجاز و تهامه و دیگر نقاط، به قصد عراق حرکت کرد. وی در ماه ذیقعده به شهر کربلا نزدیک شد و آنجا را محاصره کرد. سپاهش برج و باروی شهر را خراب کرده، به زور وارد آن شدند و بیشتر مردم را، که در کوچه و بازار و خانه ها بودند، به قتل رساندند و سپس نزدیک ظهر با اموال و غنایم فراوان از شهر بیرون رفتند و در منطقه آبی به نام ابیض گرد آمدند. خمس اموال غارت شده را خود سعود برداشت و بقیه به نسبت هر پیاده یک سهم و هر سواره دو سهم بین مهاجمین تقسیم شد.

تعداد کشته شدگان را از اهالی کربلا و زائران ایرانی و غیر ایرانی بیست هزار نفر دانسته اند پس از اینکه امیر سعود از کارهای جنگی فراغت یافت به طرف خزینه های حرم رفت. این خزاین از اموال فراوان، هدایا و اشیای نفیس انباشته بود. وی هر چه در آنجا یافت تصاحب کرد. می گویند او درِ مخزنی را باز کرد که سکه های بسیار در آن گردآوری شده بود. از جمله چیزهایی که به چنگ آورد، گوهر درخشان بسیار بزرگ و بیست قبضه شمشیر که همه با طلا زینت یافته و با سنگ های قیمتی مرصع شده بود، ظرف های زرّین و سیمین، فیروزه و الماس و ذخایر گران قیمتِ دیگر، همه را برداشت. همچنین چهار هزار شال کشمیری، دو هزار شمشیر طلا، تعداد زیادی تفنگ و سلاح دیگر، همه به غارت رفت.

در ماه جمادی الأولی 1223 امیر سعود مجدداً و با نیروی بسیار به عراق و به شهر کربلا یورش برد. ولی این بار مردم این شهر در اثر ثمرات تلخ حمله پیشین از آمادگی کامل برخوردار بودند. نیروهای وهابی شهر را به گلوله بستند، امّا نتوانستند وارد آن شوند و لذا از محاصره کربلا صرف نظر کرده و آنجا را ترک نمودند. امیر سعود پس از قتل عام مردم کربلا بارها به شهر نجف نیز حمله برد و گاهی به افرادی که در بیرون شهر دست می یافت، می کشت ولی در اثر آگاهی و آمادگی مردم نجف و مخصوصاً علما و در رأس آنها عالم بزرگ شیعه مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء، سپاه وهابی سرافکنده، مجبور به عقب نشینی شد.

همه این حوادث موجب ترویج و گسترش وهابیت و آرا و رویه محمّد بن عبدالوهاب شد.

یک نکته این است که مسأله تخریب بقعه و آرامگاه در پیشرفت وهابیت تأثیر جدی؛ هم از نظر عملی و به دست آوردن ثروت های زیاد از آرامگاه های بزرگان و خرج این ثروت ها در راه بسط وهابیت و هم از نظر نظری و شرک دانستن این اماکن و تبلیغ در این زمینه و جذب مردم ساده دل با این تبلیغات، بسیار مؤثر بوده است.

نکته دیگری که کمتر در تحلیل ها آمده، این نکته است که با غارت و مصادره اموال و نفایس اماکن و بِقاع، زمینه های تضعیف شیعیان و تشیع پدید می آمد. فقدان منابع مالی علاوه بر اینکه موجب فقر و فساد اجتماعی می شود از دیگر سو، مایه از بین رفتن پژوهش و نشر شیعی، از بین رفتن نشریات، کتابخانه ها و ده ها پروژه فرهنگی و اجتماعی شیعه می گردد.

محمّد بن عبدالوهاب با برنامه ریزی دقیق با ابن سعود کنار آمد و توانستند رقیبان خود به ویژه شیعیان را از هر نظر تضعیف کنند و از نظر دیگر وهابیت را در همه ابعاد

ص: 592

تقویت نمایند. اما رهبران شیعه تحلیل و دیدگاه منسجم، جامع و واقعی از اوضاع نداشتند. مثلاً هیچ تدبیری برای نگهبانی، نگهداری، دفاع و حراست از مخازن مالی، موقوفات و نذورات در امکنه مقدس نداشتند و به راحتی میلیاردها دلار اموال را در اختیار سران و رهبران وهابیت قرار دادند.

کتب و مقالات فراوانی از منظرهای مختلف در نقد و ردّ وهابیت توسط اهل سنت و شیعیان تألیف و عرضه شده است. برای اطلاع از این آثار به مأخذشناسی های منتشر شده مراجعه شود.

مآخذ

الصواعق الالهیة فی الردّ علی الوهابیة، شیخ سلیمان بن عبدالوهاب، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، جم-؛ تاریخ المملکة الغربیة السعودیة، ناصر السعید، ریاض، 1998م، ج3، ص73؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمدصادق نجمی، تهران، مشعر، 1391، ص35-40؛ کتابشناسی وهابیت، اباذر نصر، قم، پژوهشکده حج و زیارت، 1392؛ کشف الارتیاب، سید محسن الامین، ملاحق اعیان الشیعة، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1413ق، جم-.

محمد بن علی وزیر اتابکان ← الجواد اصفهانی

محمد بن علی

محمد بن علی، از مشاهیر مدفون در بقیع.

جمال الدین محمد بن علی بن ابی منصور، از مشاهیر موصل در سده ششم قمری بود. او در 559ق درگذشت و در قبرستان موصل موقتاً به خاک سپرده شد.

سپس پیکرش همراه حجاج عازم مکه، به مکه ارسال شد و پس از چند روز طواف به مدینه برده شد و پس از مراسمی در رباطی که برای خودش بنا کرده بود و در شرق مسجد النبی قرار داشت به خاک سپرده شد. اما نظر دیگری از ابن خلکان هست که می گوید در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص277؛ الغدیر، علامه عبدالحسین امینی، بیروت، دارالکتاب العربی، ج5، ص81.

محمد بن عمرو

محمد بن عمرو، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابو عبد الملک محمد بن عمرو بن حزم انصاری در سال 10ق در نجران متولد شد. پدرش عامل رسول الله(ص) در نجران بود. او راجع به اسم پسرش نامه ای به حضرت نوشت. حضرت در پاسخ او را راهنمایی کرد که نام نوزادش را محمد و کنیه او را ابو عبد الملک بگذارد. نظریه دیگر در بین مورخین هست که محمد بن عمرو دو سال قبل از رحلت رسول اکرم(ص) متولد شد. به دلیل تاریخ ولادت او، در صحابی بودن او شک هست و برخی او را از تابعین شمرده اند. ولی مؤلف الروضة المستطابة او را در زمره صحابه آورده است.

او در سال 63ق همراه با معترضین و مردم مدینه علیه یزید به پا خواست و توسط سپاه والی مدینه یعنی مسلم بن عقبه به شهادت رسید. به هنگام شهادت 53 سال داست. پس از شهادت در قطعه شهدای واقعه حره در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

تاریخ الاسلام، ذهبی، به کوشش عمر عبدالسلام، تدمری، بیروت، 1410، حوادث 61-80ق؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص59.

محمد بن محمد مجاهدی حموی ← ابن الشماع

محمد بن مَسلَمة

محمد بن مَسلَمة، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابوعبدالرحمن محمد بن مَسلَمة انصاری از اهالی یثرب(مدینه) و از بزرگان انصار بود. پس ا ز مسلمان شدن فعالیت های بسیاری در بسط اسلام داشت. در جنگ های مختلف، به ویژه جنگ بدر همراه رسول اکرم(ص) حضور فعال داشت. یکی از افتخارات او این است که کعب بن الاشرف یهودی را به قتل رساند. زیرا کعب همواره علیه مسلمانان و رسول اکرم(ص) توطئه و دشمنی می کرد. نیز دائم العبادة، و اهل خلوت و راز و نیاز با

ص: 593

معبود خود بود. از دیگر ویژگی های او کنارگیری از فتنه ها است. از اینرو رسول اکرم(ص) به او اعتماد داشت.

محمد بن مَسلَمة در صفر سال 43ق در حال که 77 سال عمر داشت، چشم از جهان فرو بست. یک دیدگاه این است که توسط بعضی از اهالی شام کشته شد. امیر شهر مدینه در آن روزگار، مروان بن حکم بر پیکر او نماز گذارد، سپس در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص58؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج1 و 2، ص265-266؛«محمد بن مَسلَمَه» محمد نقدی، مجله میقات حج، ش19، بهار 1376، ص79-86؛ مدینه شناسی، سید محمدباقر نجفی، تهران، مشعر، 1385، ج1، ص519؛ المغازی، واقدی، به کوشش مارسدن جونس، قم، نشر دانش اسلامی، 1405ق، ج1، ص183-192.

محمد حسین فراهانی

محمد حسین فراهانی، از شخصیت های دوره قاجاریه و سفرنامه نویس درباره بقیع.

میرزا محمد حسین فراهانی فرزند محمد مهدی ملک الکتاب فراهانی (درگذشت 1270) در سال 1264 در روستای آهنگران فراهان به دنیا آمد. در سال های نوجوانی به تهران آمد و تحصیلات خود را آغاز کرد. پس از فراغت نسبی از تعلیم و تربیت به کارهای دولتی و درباری روی آورد. میرزا صادق خان ادیب الممالک در مقدمه کتابی از فراهانی با نام حالت اطلاعات سودمندی عرضه کرده است و اندیشه، باورها و نیز زهد و تهجّد او را گزارش نموده است.

همو اطلاع داده که بیشتر آثار فراهانی در رویدادی از بین رفت. در سال 1300 همراه ناصرالدین شاه قاجار به زیارت مشهد رفت و در تدوین مطلع الشمس به اعتمادالسلطنه کمک کرد. برای دومین بار در سال 1302ق به سفر حج رفت و به پیشنهاد شاه این سفرنامه را نوشت و به همین، لقب ملک الکتاب را به او داد. او در سال 1331ق درگذشت.

مهم ترین اثر باقی مانده از فراهانی همین سفرنامه او است. در این سفرنامه اطلاعات میدانی و مشاهدات عینی فراوانی گاه همراه با تجزیه و تحلیل عرضه شده است. او مراقد و بقاع موجود در قبرستان بقیع، مقبره های علما مثل مقبره شیخ احمد احسائی، قبرهای رهبران تشیع و دیگر مسائل و ابعاد بقیع را با دقت توصیف و گزارش کرده است.

مآخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج5، ص9؛ سفرنامه محمد حسین فراهانی، به کوشش حافظ فرمانفرمائیان، تهران، مرکز تحقیق و مطالعه، 1332؛ مقدمه میرزا صادق خان ادیب الممالک بر کتاب حالت نوشته محمد حسین فراهانی، به کوشش خان ملک ساسانی، تهران، 1311ق.

نیز نک- : سفرنامه محمد حسین فراهانی

محمد حسین قدمی ← شهر عشق

محمد سعید البوطی

محمد سعید البوطی، نظریات و دیدگاه او درباره تخریب بقیع توسط وهابیون.

دکتر محمدسعید البوطی از علمای اهل سنت سوریه در مقدمه کتاب نصیحة لاخواننا علماء نجد، رفتار و دیدگاه وهابیون حاکم بر عربستان در جهت تخریب مساجد و بقیع و منع از زیارت بقیع را کفرآمیز، بدعت و گمراهی و ضلالت شمرده است.

مأخذ

نصیحة لاخواننا علماء نجد، یوسف بن هاشم ارفاعی، مقدمه البوطی، دمشق، دار اقراء، 1998م.

محمد سیف الدوله ← سیف الدوله

محمد عابد سندی ← سندی، محمدعابد

محمد عبدالحسین کرناتکی

محمد عبدالحسین کرناتکی، از امیران سلسله نواب های هند و مسافر به مکه و مدینه و نویسنده گزارشی درباره بقیع.

حافظ محمد عبدالحسین مشهور به رئیس الامراء مؤلف سفرنامه ای به نام تذکرة الطریق فی مصائب حجاج بیت الله

ص: 594

العتیق است. او در مقدمه، خودش را چنین معرفی می کند: خاکسار تراب اقدام المؤمنین، حافظ محمد عبدالحسین بن محمد عبدالهادی جعفری طیاری کربلایی هندی کرناتکی بن نواب افتخارالملک صمصام الدوله خیرالدّین خان بهادر صمصام جنگ عرف نواب عبدالهادی خان [بن] مرحوم مغفور مبرور نواب والاجاه امیر الهند عمدةالملک محمدعلی خان بهادر ظفر جنگ صوبه دار ملک کرناتک ملک پایان کهاتهه معروف و مشهور به آرکات، از ممالک وسیع هندوستان.

در متون تاریخی جدید نامش اینگونه معرفی شده است: حافظ محمد عبدالحسین کربلایی بن نواب عبدالهادی خان بن محمدعلی خان بهادر که همان محمدعلی والاجاه است.

شیخ آقابزرگ ضمن معرفی کتابی از او چنین می نویسد: للمولوی الحافظ محمد عبدالحسین بن محمدعلی الهادی الجعفری الطیاری الهندی الکربلایی. بنابراین وی خود را از سادات جعفری می دانسته است. اما وی در این سفرنامه به این نسب خود اشاره ای ندارد.

او از خاندان نواب آرکات بوده و خود را نواده محمدعلی والاجاه معرفی کرده است. محمدعلی والاجاه هم امیر این خاندان بوده است.

اطلاعات چندانی درباره او نیست. تاریخ تولد و وفات او معلوم نیست ولی کتاب انیس الشیعة را به یاد فتحعلی شاه و عباس میرزا در 1241 نوشته است و در 1242ق مطالبی بر آن افزوده است. لذا معلوم می شود در این سال زنده بوده است.

خاندان مؤلف از جمله خاندان های امیر الامرایی یا در اصطلاح «نوّاب»هاست که در منطقه ای در جنوب هند با نام کرناتک با مرکزیت شهر آرکات حکومت می کرد. خاندان نواب های کرناتک میان سال های 1690 تا 1855 (1102-1272) حکومت کردند و طبعاً زمانی با دولت مغولی هند و سپس با آصفجاهیان که در حیدرآباد دکن حکمرانی داشتند، در ارتباط بودند. پیش از آنکه در زمان سعادت الله خان، از نواب های بزرگ این سلسله، آرکات مرکز حکومت ایشان قرار گیرد، مرکزیت دولت کرناتک شهر گنگی بود. از دیگر شهرهای مهم آنان مدراس بود. سلسله جدید آنان با نوّاب انورالدین آغاز شد و محمدعلی والاجاه یکی از برجسته ترین آنها بود که چهل سال حکومت کرد. در این دوره انگلیسی ها در این منطقه به شدّت فعال بوده و با این سلسله ارتباط مثبت داشتند. حافظ محمد عبدالحسین کربلایی کرناتکی در سال 1230 به سفر حج مشرف شد و این سفر تا 1231ق به طول انجامید. در طول سفر مشاهدات خود را نوشت و سفرنامه ای با عنوان تذکرة الطریق فی مصائب حجاج بیت الله العتیق ساخته است.

بخشی از این سفرنامه درباره بقیع است. با اینکه چند ماه در مدینه اقامت داشت ولی اطلاعات بسیار و متنوع جمع آوری و عرضه نکرده است. فقط درباره سوء رفتار وهابیون با ایرانیان و شیعیان اطلاعات سودمندی عرضه کرده است (ص83 به بعد).

مآخذ

تذکرة الطریق، به کوشش رسول جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، جم-؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج1، ص296؛ اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، دارالتعارف، بی تا، ج9، ص380؛ الذریعه، آقابزرگ تهرانی، قم، اسماعیلیان، ج1، ص450 و ج2، ص 458 و ج4، ص 39؛ سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان و اسراء دوغان، تهران، 1389، ج1، ص 248-249.

نیز نک- : تذکرة الطریق؛ مصائب حجاج و زیارت بقیع

محمد علی بن حسن همدانی سنقری ← ملکیت قبور ائمه بقیع

محمد علی لاری

محمد علی لاری، رئیس کنسولگری ایران در نجد و فعال در عرصه بقیع.

محمدعلی لاری از کارگزاران وزارت امور خارجه در دولت پهلوی بود. او به دلیل داشتن مهارت، تجربه و کفایت سیاسی توسط وزیر امور خارجه وقت برای کنسولگری نجد انتخاب شد.

ص: 595

لازم به ذکر است که در سال 1309ش روابط ایران و عربستان به سطحی از مودت و همکاری رسید که سفارت خانه ی ایران در حجاز و در شهر جده دایر شد. تیمورتاش وزیر وقت دربار، حبیب الله هویدا ملقب به عین الملک را به عنوان سفیر کبیریا وزیر مختار برگزید و به عربستان فرستاد تا سفارت خانه را تأسیس و سامان دهی نماید. پس از آن محمد لاری به عنوان سرکنسول ایران در ریاض انتخاب شد.

عربستان دارای دو سرزمین نجد و حجاز با سرزمین نجد، حجاز و عسیر است. نجد از شمال به عراق و اردن و از خاور به احساء از جنوب به ربع الخالی و از باختر به حجاز محدود می شود. مهم ترین شهر نجد، ریاض است. پایگاه اصلی وهابیت، نجد بوده است. محمدعلی لاری در شهر ریاض کنسولگری ایران را دایر کرد و یکی از فعالین برای بهبود روابط و نیز تعدیل وهابیون افراطی بود. اما پس از چند سالی کوشش و تلاش در گزارشی می نویسد: دولت و مأمورین عربستان وعده هایی که داده بودند عمل نکرده بلکه روش های خشونت آمیز خود را تشدید کردند، زائران ائمه بقیع را اذیت و آزار می رساندند. وعده ها و طرح هایی که در مذاکرات، برای بازسازی و مسقف کردن بقیع مصوب شده بود، اجرا نکردند.

محمد علی لاری این گزارش را به تاریخ 28 محرم 1347ق برای وزارت امورخارجه ایران ارسال کرده است.

او در دوره خدمتش در این پست توانست خدماتی انجام دهد. مهم ترین کارش افشای سخت گیری ها و خشونت های مأمورین وهابی با زائران ایرانی بود، زیرا به عنوان کنسول بیشتر با حجاج در ارتباط بود.

مآخذ

اسناد و روابط ایران و عربستان سعودی، علی محقق، تهران، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، 1379، ص55؛ تخریب و بازسازی بقیع به روایت اسناد، ص 76-77؛ سایت اینترنتی پژوهشکده باقرالعلوم، payoohe.com ؛ سیاستگزاران و رجال سیاسی در روابط خارجی ایران، تهران، وزرات امور خارجه، 1365، ص63.

محمد علی هدایتی ← خاطرات سفر مکه

محمد معصوم نایب الصدر شیرازی

محمد معصوم نایب الصدر شیرازی، از شخصیت های دوره قاجاریه و سفرنامه نویس درباره بقیع.

محمد معصوم به سال 1270 در شیراز به دنیا آمد. اعقاب وی از قزوین و مهاجر به عتبات بودند که در حوالی سال 1217 از عراق برگشته در شیراز سکونت کردند. جدش حاج محمدحسن در شیراز از تجار خیر بود که آثاری از خود برجای گذاشت. پدرش زین العابدین (ملقب به رحمت علی شاه و درگذشت 1287ق) به تصوف گروید و مرید مجذوب علی شاه و مست علی شاه (حاج زین العابدین شیروانی) شد و در سلسله نعمت اللهی مقام پیدا کرد و منصب نایب الصدری از طرف محمدشاه به رحمت علی شاه رسید، لقبی که بعدها ناصرالدین شاه به محمد معصوم داد. گاه او را به جای محمد معصوم، معصوم یا معصوم علی شاه می نامند.

محمد معصوم پس از تحصیلات مقدماتی، در سال 1278 عازم عتبات شد و در آنجا دروس حوزوی را نزد اساتید برجسته وقت از جمله میرزای شیرازی و سید علی یزدی گذراند. چهار سال بعد، از فقر، به شیراز برگشت. در سال 1294 عازم اصفهان و سپس تهران شد و مدتی در درس علمای تهران آقاعلی مدرس، میرزا ابوالحسن جلوه و آقا محمدرضا قمشه ای حاضر گردید. پس از گرفتن لقب نایب الصدر از ناصرالدین شاه، در سال 1297 عازم هندوستان شد و چنان که در همین سفرنامه اشاره کرده، سفرهای پرطول و درازی را طی کرد. در سال 1303 به گناباد رفت و دل به ملا سلطانعلی گنابادی (م 1327ق) سپرد. ملا سلطانعلی او را معصومعلی شاه لقب داد. در سال 1313ق کتاب طرائق الحقائق را که بزرگترین اثر او در شرح حال و تراجم علمای متصوفه و همین طور شرح برخی از سفرهای معنوی او بود به چاپ رساند. در جریان مشروطه، مشروطه خواه شد و در بحبوحه نبرد میان محمدعلی شاه و مجلس، در حالی که در تابوتی جای گرفته بود، از معرکه

ص: 596

جان سالم به در برد. بعدها مدتی رئیس اوقاف گرگان و گناباد بود. سپس به مشهد رفت و در یازدهم شعبان 1344ق درگذشت. این حوادث هر کدام، به گونه ای در ذهن و گرایش فکری او تأثیر گذاشته و در جای جای سفرنامه و گزارش او از بقیع این تأثیرات پیدا است.

معصوم علی شاه یا نایب الصدر شیرازی یک دانشمند شرح حال نگار و متخصص در تاریخ عارفان و اندیشه های عرفانی - فلسفی است و بزرگترین نوشته او هم در این زمینه طرائق الحقایق است که در دانش شرح حال نگاری سودمند است. از همان اثر می توان دریافت که وی به دلیل سابقه خانوادگی و تربیت علمی در فرهنگ تصوف که علاقه خانوادگی شاه هم بود رشد کرده و به مدارج علمی و عملی رسیده بود.

معصوم علی شاه با همین افکار و گرایش فکری وقتی به حج رفت و به دلیل آنکه با سفر و سفرنامه نگاری آشنا بود، خاطراتش را نوشت. اما سفرنامه او، رنگ و بوی عرفانی و صوفیانه داشت. البته دارای مطالب فلسفی، ادبی، فقهی، تاریخی و حتی طنز و انتقادهای اجتماعی خلاقانه هم هست.

هنر وی در سفرنامه نویسی، برگرفته از سنت سفرنامه نویسی دوره قاجاریه و نیز شرح حال نگاری شیخ محبوب پدرش یعنی ملا زین العابدین شیروانی (صاحب بستان السیاحه، ریاض السیاحه، و حدائق السیاحه) است، وی این شیوه را در تحفه الدارین دنبال کرده و افزون بر آن، از روش جدید نویسندگی هم استفاده کرده است؛ مثلاً با مطالعه منابع تکمیلی پس از بازگشت از سفر، اطلاعات و مطالب جدید به متن افزوده است. سبک او از شیوه های جدید محسوب می شود.

او در سال 1305 - 1306 به حج رفته و نیز چند روزی در مدینه بوده و مشاهدات و خاطرات خود را از بقیع نوشته است. اطلاعات او از بقیع تفصیلی و شامل نکات فراوان و بدیع است. این سفرنامه با عنوان تحفة الحرمین و سعادة الدارین چند بار منتشر شده است. استقبال نخبگان مانند فروغی از این سفرنامه گویای روش مند بودن آن است. قسمت درباره بقیع هم دارای همین ویژگی ها است و آن را در گفتاری مستقل آورده ایم.

مآخذ

تحفة الحرمین و سعادة الدارین، محمد معصوم نایب الصدر شیرازی، تهران، بابک، 1362؛ دانشنامه دانش گستر، ج16، ص646-647؛ سفرنامه مکه، محمد معصوم نایب الصدر شیرازی، تهران، نشر پانیذ، 1383؛ سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج5، ص 302-306.

نیز نک- : تحفة الحرمین و سعادة الدارین؛ قبرستان بقیع در سال 1305-1306ق

محمد میرزا مهندس ← مهندس، محمد میرزا

محمد، عراف ← علمای روم

محمدتقی عرفانی ← اسرار بقیع

محمدحسین نایینی

محمدحسین نایینی، از مراجع تقلید و روحانیون فعال در جریان مشروطیت و معترض به تخریب بقیع.

نام او به صورت میرزا حسین نایینی و یا با شهرت میرزای نائینی هم ثبت شده است. ولی خود در پای اطلاعیه اعتراض به واقعه تخریب بقیع محمد حسین نائینی امضا کرده است. او در 1279ق در نایین (شهری نزدیک اصفهان و در وسط ایران) چشم به جهان گشود. پس از تحصیل در مدارس طلبگی در ایران به عتبات عراق رفت. به ویژه در سامرا نزد میرزای شیرازی و سید اسماعیل صدر تلمذ کرد و به مراتب بالای علمی رسید. از نزدیکان و مشاورین آخوند خراسانی در جنبش مشروطیت بود. نایینی، چند کتاب مهم دارد. از جمله تنبیه الامه و تنزیه المله را به هنگام تعطیلی مجلس در لزوم مشروطیت و دفاع از مساوات و تقنین، آزادی و محدود کردن قدرت سلطان نوشت که بارها چاپ شده و مورد بحث و شرح و بسیار اثرگذار بوده است. اما پس از فتح تهران به دست مشروطه خواهان و کم توجهی به خواسته های شرعی رهبران روحانی، از فعالیت های مشروطه خواهی کناره گیری کرد.

در جریان فعالیت های شنیع وهابیون، او یکی از مراجع

ص: 597

فعال و منتقد سیاست های آل سعود و وهابیون بود. او از رضاخان خواست که اقدامی انجام دهد. رضاخان که در آن زمان فرمانده قوا و رئیس الوزراء بود اطلاعیه داد، یک روز را به عنوان عزای عمومی تعطیل اعلام کرد و از مردم خواست با برپایی مجالس سوگواری به ابراز احساسات و اعتراض و تنفر نسبت به اقدامات آل سعود بپردازند.

نیز در روز پنجشنبه 5 خرداد 1304 (15 ذیقعده 1344) امام جمعه خویی مدیران جراید را دعوت کرد و درباره اهمیت حوادث برای آنان گفت. نیز از رهبران روحانی و مراجع درخواست کرد تا اقداماتی انجام دهند. گویا برای مراجع نجف هم تلگرافی مخابره کرده و از آنان استدعا نمود.

در پاسخ آیت الله نایینی و آیت الله سید ابوالحسن موسوی اصفهانی، تلگرافی خطاب به حجت الاسلام امام جمعه خویی تهران مخابره کردند. این پیام چهار سطر است و در آن هدم قبه و ضرایح مقدسه ائمه بقیع را منسوب به قاضی وهابی دانسته اند و اینکه در 8 شوال تخریب آغاز و تا کنون معلوم نیست چه شده است. در ادامه می نویسند: با حکومت مطلقه چنین زنادقه وحشی به حرمین اگر از دولت علیه و حکومت اسلامیه علاج عاجل نشود علی الاسلام السلام. بدین ترتیب حکومت آل سعود را وحشی و از زنادقه ولی دولت ایران را حکومت علیه و اسلامیه دانسته اند. نیز تنها راه کاری که معرفی می نمایند علاج عاجل از دولت ایران است.

آیت الله نائینی مثل همین تلگراف را برای حجت الاسلام سید محمد بهبهانی مخابره کرده است. آیت الله نایینی بالاخره در 1355ق در نجف اشرف درگذشت. او چند سال مرجعیت و رهبری شیعیان را بر عهده داشت و رساله عملیه او وسیلة النجاة نام داشت

مآخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص88؛ جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص79.

محمدرحیم خان قادری ← تحفة الحرمین

محمدرضا ظهیرالملک ← ظهیرالملک، محمدرضا

محمدعلی بن محمدرضی بروجردی ← بزم غریب

محمدعلی پاشا

محمدعلی پاشا، حاکم مصر و خادم بقیع.

محمدعلی

پاشا (1769-1849م) والی و حاکم مصر و بنیان گذار سلسله خدیوها در مصر است.در کاوالا بندر کوچکی در حاشیه دریای سیاه (اکنون تعلق به یونان دارد) به سال 1769م چشم به جهان گشود. در جوانی به ارتش عثمانی پیوست. برای مقابله با حمله ناپلئون به مصر رفت و فرماندهی ارتش عثمانی را به دست گرفت. در 1805م به سبب حمایت مصریان، محمدعلی رئیس حکومت مصر شد. در دوره او خدمات بسیاری برای توسعه و نوسازی مصر صورت گرفت. نیز در سرزمین حجاز کوشید تا وهابیون و آل سعود به قدرت دست نیابند. چندین عملیات علیه وهابیون داشت. همچنین در تأمین امنیت راه های مکه و مدینه فراوان کوشید. مهم تر اینکه برای عمران دو شهر مکه و مدینه تلاش کرد. یکی از اقدامات مؤثر او بازسازی، مرمت و توسعه حرم ائمه بقیع بود. این اقدام در 1244ق به دستور سلطان محمود عثمانی دوم (1199-1255ق) اجرا شد. هدفش آسایش و آرامش مردم به هنگام زیارت آرامگاه ائمه در بقیع بود.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1391، ص350؛ دانشنامه دانش گستر، ج15، ص296.

نیز نک- : بازسازی بقعه ائمه بقیع؛ محمود عثمانی دوم

محمدعلی میرزا قاجار

محمدعلی میرزا قاجار، از شخصیت های قاجاریه، فرزند فتحعلی شاه قاجار و سفرنامه نویس مکه و مدینه و بقیع.

محمدعلی میرزا در سال 1260ق عازم حج شده و مشاهدات خود را در قالب کتابی به نام سفرنامه مکه تدوین نموده است. او در 1203ق در تهران متولد و در 1281 درگذشته است.

نسخه ای از این سفرنامه در کتابخانه مدرسه شهید مطهری (سپهسالار قبلی) و نسخه دیگری در کتابخانه مجلس وجود دارد.

ص: 598

گویا این سفر در زمان سلطنت محمدشاه صورت گرفته است و نسخه دیگری از این رساله در کتابخانه ملک به شماره 3732 (فهرست 3/465) موجود است، رسول جعفریان بر اساس این سه نسخه، آن را تصحیح و منتشر کرده است.

گذشت که مؤلف سفرنامه مذکور، محمدعلی میرزای قاجار فرزند فتحعلی شاه قاجار است. وی از چهره های بنام دولت قاجاری است که سال های متمادی در برخی از شهرها حکومت کرده و شرح حال مفصّل وی را مهدی بامداد و مرحوم معلم حبیب آبادی در مکارم الاثار آورده است.

وی در سال 1213 به سن یازده سالگی به سمت والی سمنان منصوب شد، پس از آن در سال 1218 در سن شانزده سالگی به حکومت خراسان رسید، وی تا سال 1231 حکومت خراسان را داشته و پس از چند سال بیکاری در سال 1238 به حکومت یزد گماشته شد که این حکومت تا سال 1243 ادامه داشت. محمدعلی میرزا در سال 1279 به عضویت دارالشورای کبری انتخاب شده و عاقبت در سن 79 سالگی یا بر اساس نظر دیگر در سن 77 سال و هشت ماهگی و در سال 1281ق درگذشته است. او 46 فرزند داشته است.

وی مشاهدات خود را در سفرش به مکه در سال 1260ق یادداشت کرده است. بخشی از آن درباره بقیع است.

مآخذ

سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج1، ص 498 - 500؛ شرح حال رجال ایران، بامداد، ج4، ص 145 - 146؛ فهرست کتابخانه سپهسالار، محمدتقی دانش پژوه و منزوی، ج5، ص 107؛ المآثر و الآثار، ج1، ص 267؛ مکارم الآثار، معلم حبیب آبادی، تهران، ج4، ص 296.

محمود خان ← مدیر الدولة

محمود خان غازی ← محمود عثمانی دوم

محمود عثمانی دوم

محمود عثمانی دوم، سی امین سلطان عثمانی و دارای اقدامات عمرانی در بقیع.

او را سلطان محمود دوم یا محمد خان غازی هم نامیده اند. او پسر عبدالحمید یکم بود که در 1199ق چشم به جهان گشود. در 1223ق/ 1808م به حکومت عثمانی رسید و تا 1255ق/ 1839م یعنی هنگام وفاتش بر سر قدرت بود. با اینکه از اهل سنت و حنفی مذهب بود ولی با وهابیت و وهابیون حجاز بشدت مخالف بود. تلاش فراوانی داشت تا آل سعود در حجاز به قدرت نرسند. به همین منظور حجاز را تصرف کرد و به سرکوب گسترده وهابیون اقدام نمود.

همچنین در مکه و مدینه اقدامات عمرانی و فعالیت هایی برای تأمین امنیت زائران داشت. یکی از اقدامات معروف او، فرمان مبنی بر ساختن حصار بر دور بقیع در سال 1223ق و اقدام دیگر او این بود که به والی مصر دستور داد تا بقعه و آرامگاه ائمه بقیع را به طور اساسی بازسازی و تعمیر کند. این اقدام در 1234ق اجرا شد. اقدام دیگر او نصب خاندان کرد برزنجی به عنوان متولی رسمی بقیع و متولی بقعه ائمه(ع) بود. بالاخره در جبهه نبرد در سال 1255ق/ 1839م درگذشت.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1391، ص350؛ دانشنامه دانش گستر، ج15، ص313-314.

نیز نک- : بازسازی بقعه ائمه بقیع؛ حصار بقیع

محمود غزنوی ← سلطان محمود غزنوی

محنت اول بقیع ← نکبت اول

محنت دوم بقیع

محنت دوم بقیع، تخریب و انهدام بقیع توسط وهابیون.

با سیطره و تسلط وهابیون بر مدینه در 1221ق، بقیع را کاملاً تخریب کردند. اما دولت عثمانی که در آن زمان بر حجاز تسلط داشت، به جنگ با وهابیون پرداخت و با استقرار نسبی حاکمیت عثمانی در مدینه به بازسازی اماکن بقیع پرداخت. در این بازسازی ها، سبک معماری عثمانی اجرا شد و جهانگردان غربی مثل جان کین که در این دوره به مدینه رفته اند و به ویژه در سال های

ص: 599

1877-1878م برای حج مشرف شده و به مدینه نیز سفر کردند، مدینه را شبیه استانبول یا یکی از شهرهای زیبای دیگر در سرزمین عثمانی توصیف کرده اند.

اما وهابیون مجدداً در سال 1343 و 1344ق مدینه را محاصره کردند. پانزده ماه این محاصره طول کشید و مردم در شرایط سختی قرار داشتند. پس از آن شهر مجدداً اشغال شد و این بار بدتر از بار اول، بقیع تخریب شد. این حادثه را محنت دوم بقیع (محنة البقیع الثانیه) نامیده اند.

مآخذ

البقیع قضیة کل مسلم، لندن، لجنة احیاء ذکری البقیع، بی تا، ص10-12؛ الشیعة فی المملکة السعودیة، حمزة الحسن، بیروت، 2010م، ج2، ص 235- 244؛ موسوعة العتبات المقدسة: المدینة المنورة، جعفر الخلیلی، بیروت، مؤسسة الاعلی، 1987م، ص254 و 329-330.

المَحیویّ الحورانی

المَحیویّ الحورانی، قاضی مدینه و مدفون در مدفون در بقیع.

یحیی بن زکریا الحورانی الشافعی مشهور به المَحیَوی الحورانی از فقها و علمای شافعی ساکن مدینه است. قاضی السراج عمر بن احمد بن الخضر او را قائم مقام خودش در مدینه نمود. او در سال 721ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج2، ص309- 310.

محیی لاری ← فتوح الحرمین

مخبرالسلطنة ← هدایت، مهدی قلی خان

مَخرَمَة بن نوفل القرشی

مَخرَمَة بن نوفل القرشی، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابوصَفوان مَخرَمَة بن نوفل مکنی به ابوصفوان و ابوالمسور از اهالی مکه و از قبیله قریش بود. مادرش رقیه دختر ابوصیفی بود. روز فتح مکه اسلام را پذیرفت. پس از آن در غزوات مسلمانان از جمله غزوه حنین در کنار رسول اکرم(ص) حضور داشت. از مهم ترین و عالم ترین دانشمندان نسب شناس قریش بود. در اواخر عمر بینایی خود را از دست داد و چند سال با نابینایی زندگی می کرد. در دوره خلافت معاویه سال 54ق در حالی که 114 سال داشت، دار فانی را وداع گفت و در بقیع به خاک سپرده شد. برخی مورخین عمر او را 115 سال نوشته اند.

مآخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص61-62؛ مدینه شناسی، سید محمدباقر نجفی، تهران، مشعر، 1385، ج1، ص517.

مخیریق

مخیریق، از بزرگان یهود مدینه از گروندگان به اسلام و مدفون در بقیع.

مخیریق از یهودیان بنی نضیر مدینه و از عالمان ثروتمند آنها بود. او به هنگام جنگ احد اقوام و عشیره اش را جمع کرد و به آنان هشدار داد که محمّد(ص) همان پیامبری است که ما و پدرانمان منتظرش بودیم. اکنون او ظهور کرده و بر ما واجب است دعوت او را پذیرفته و او را یاری کنیم. پس به پا خیزید و از وی در مقابل دشمنانش دفاع کنید. یهودیان در پاسخ مخیریق بهانه آوردند که امروز شنبه است و به عقیده یهود در این روز جنگ جایز نیست. مخیریق در پاسخ آنها گفت: وای بر شما دیگر شنبه ای نیست و دین یهود با آمدن پیامبر اسلام منسوخ گردید. مخیریق وقتی دید موعظه اش در هم کیشانش مؤثر واقع نمی شود، خود آماده جنگ با مشرکان شد و هنگام رفتن به احد، این گونه وصیت کرد: اگر من در این جنگ کشته شدم، همه ثروت من از آن محمّد(ص) است و هرگونه صلاح بداند تصرف خواهد کرد. او سرانجام در جنگ اُحد به شهادت رسید و پیامبر خدا(ص) پس از شهادتش فرمود: «مخیریقُ خیرُ یهودٍ»؛ مخیریق، بهترین یهودی بود. بدین گونه، املاک و باغ های مخیریق که هفت قطعه و از جمله آنها مشربه امّ ابراهیم بود، در اختیار پیامبر(ص) قرار گرفت.

ص: 600

باغ مشربه پیش از اینکه در اختیار رسول اکرم(ص) قرار گیرد، ملک شخصی مخیریق بود. اما حضرت پس از تصرف هدیه های مخیریق آنها را وقف برای اهداف اسلامی نمود. نیز باغ مشربه را مدتی سکونت گاه ماریه قبطیه همسرش قرار داد.

برخی معتقدند این اموال وقف عمومی نشد بلکه ملک شخصی حضرت شد. اما مخیریق وقتی در جنگ احد شهید شد در قسمت شهدای جنگ احد در قبرستان بقیع دفن گردید.

مآخذ

«اموال موقوفه رسول اکرم(ص)»، محمد نوری، وقف و تمدن اسلامی: وقف در قرآن و سیره، اصفهان، سازمان اوقاف و امور خیریه، 1387، ج1، ص 65- 89؛ «خفتگان در بقیع»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ش 76.

مدارک عمران بقیع

مدارک عمران بقیع، اسناد آبادانی، رونق و عظمت بقیع تا قبل از تسلط وهابیون.

هم اکنون بقیع هیچ بنایی در خود ندارد؛ دارای کف خاکی و سقفی از آسمان است. اما در زمانی که معمور و آباد بوده، اسناد باستان شناسی به گزارش آن پرداخته اند. مورخان در مکتوبات متعدد و سیاحان در گزارش مشاهدات خود، به آبادانی بقیع پرداخته اند. جهانگردان و سفرنامه نگارانی مثل ابن بطوطه و ابن جبیر به توصیف آنجا پرداخته اند. با این حال آگاهی های ما از نشانه های ظاهری و تحولات این گورستان در طول تاریخ اندک، و بسی پراکنده است. یکی از کهن ترین توصیفات از اوضاع ظاهری مدفن مشاهیر در بقیع، از آنِ مسعودی (درگذشت 346ق/ 957م) است که در کتاب خویش خطوط منقور بر سنگ مزار ائمه را ثبت کرده است.

نیز مورخان از تجدید بنای مزار همسران حضرت رسول(ص) به دست سلطان سلیمان قانونی در 950ق، بنا بر کتیبه موجود در آنجا، سخن به میان آورده اند. گنبدها و بناهایی که در سال 1221ق توسط نخستین گروه از وهابیون ویران شده بود، به دستور عبدالحمید دوم سلطان عثمانی مرمت گردید، اما در 1344 دوباره به دست امیرمحمد حاکم مدینه و به دستور پدرش عبدالعزیز آل سعود ویران شد. برای موجه و مشروع جلوه دادن تخریب بقیع، پیش از اقدام به تخریب، دولت آل سعود، قاضی القضات حکومت را به نام، عبدالله بن سلیمان بن بلیهد، را به مدینه اعزام می کند. او در نامه ای رسمی نظر علمای مدینه را درباره ساختن بنا بر قبور جویا شد. در پاسخ نامه، که گفته می شود با اجبار و تهدید همراه بوده است، به حرمت بنا بر قبور، و نیز موقوفه بودن بقیع (مَسْبله) اشاره شده است. در پی انتشار این پاسخ، بقیع ویران شد که اعتراض شدید مسلمانان را در پی داشت. به نوشته سیدمحسن امین عاملی (ص 60) اقدام پادشاه سعودی، علمای مذهبی و مقامات دولتی ایران را نگران کرد و هیئتی رسمی راهی حجاز شد. آل هیئت گزارشی از اقدامات ویرانگر آل سعود، تهیه کرد. همچنین اضطرابات شدیدی در هند پدید آمد و هیئتی به نمایندگی از آنجا به مکه رفت تا شدیداً به این اقدام اعتراض کند. با این همه سلطان وهّابی تسلیم خواسته های آنان نشد و هنوز هم مقابر بدون گنبد و بارگاه اند. روی قبرها تکه سنگهایی نصب کرده اند که نه نوشته ای دارند و نه کتیبه ای. روتر که در 1305ش، یعنی اندکی پس از دومین غلبه وهابیان از گورستان دیدن کرده، آن را به ویرانه های شهری تشبیه می کند که گرفتار زلزله شده است. در 1333 ش بر اثر فشار مراجع دینی و اقدامات سیاسی، به دستور سعود بن عبدالعزیز پیاده روهایی از سیمان ساختند تا آمد و شد زائران را تسهیل کند. در زمان فیصل بن عبدالعزیز نیز درِ بزرگی برای آن تهیه شد و سالها بعد سایه بانی در ضلع غربی بقیع تعبیه شد.

ابن جبیر در سفرنامه خود از گنبدها و بارگاه های بزرگی خبر می دهد. مثلاً گنبد مقبره امام حسن(ع) و عباس، بسیار مرتفع بود. در نیمه اول قرن هشتم، بقیع را چنین دیده است: قبر مالک بن انس با گنبدی کوچک، قبر ابراهیم با گنبدی سپید، مقبره ای متعلق به همسران پیغمبر، مقبره

ص: 601

عباس و امام حسن(ع) با گنبدی بلند و محکم، قبر خلیفه سوم با گنبدی بزرگ و قبر فاطمه بنت اسد در نزدیکی آن. صَفَدی اشاره کرده که مدفن چهار امام شیعه و عباس عموی پیامبر اکرم دارای گنبد بوده است. فرهاد میرزا قاجار در 1293 و محمدحسین خان فراهانی در 1303 بقیع را چنین وصف کرده اند: بقعه ای پیرامون قبور چهار امام(ع) وعباس و قبر منسوب به حضرت زهرا با یک پرده گلابتون دوز بر ضریح حضرت زهرا، اهدایی سلطان احمد عثمانی در 1131، بقعه ای بر روی قبور دختران پیامبر و بقعه ای بر روی قبور همسران آن حضرت و بقعه های دیگر. اما بورکهارث که پس از به قدرت رسیدن وهابیان از بقیع دیدن کرده، بقیع را به صورت یکی از حقیرترین گورستان های شرق توصیف کرده است. بقیع؛ مقبره حمزه در احد، مسجد قبا در حومه شهر، در شمار مکان های مقدسی است که حاجیان زیارت آنها را از اعمال عبادی می دانند. لذا برخی از حاجیان پس از بازدید، گزارش هایی از مشاهدات خود را منتشر کرده اند.

چنانکه از متون کتب حدیث و اخبار فریقین نمایان است، بقیع در عصر رسول الله(ص) و در عهد ائمه معصومین(ع) مورد توجه خاصی بوده و همین امر باعث گردیده بود که حاکمان هر عصر توجه خاص به بقیع داشته باشند و محققین اتفاق نظر دارند که بقیع تا قبل از حمله دوم وهابیون به مدینه منوره آباد بود و شکوه و عظمت خاصی داشت. آرامگاه ها و گنبدهای مجللی که بر روی قبور ائمه و صحابه برپا بوده و گنبدهای مرقدهای امام حسن (ع)، امام سجاد (ع)، حضرت باقر(ع) و حضرت صادق(ع) به دلیل مرتفع تر بودن بر شکوه و عظمت بقیع افزوده بود. مورخین و سیاحان مثل ابن جبیر، (درگذشت 614ق) در کتاب ها و سفرنامه خویش از آبادانی بقیع یاد کرده اند: ابن جبیر چنین گزارش داده است: «بقیع الغرقد واقع در شرق شهر مدینه و هنگام خروج از دروازه شهر در سمت شرق، به نام باب البقیع شهرت دارد، دارای بقعه های فراوانی برای مزارات شخصیت های صدر اسلام است».

بهرحال در طول تاریخ چند نوع سند وجود دارد که دلالت بر عمران و آبادان بقیع تا قبل از سده 13ق و نیز تخریب و ویرانی آنجا پس از سده 13ق تا کنون می نماید: یک دسته سفرنامه ها و مشاهده مسافران از نزدیک است؛ دسته دوم متون جغرافیایی و تاریخی (تاریخ محلی یا تاریخ مدینه منوره) است. عمده و اهم اسناد را در این دو نوع می توان یافت. اما دسته سوم اسناد دیوانی است که کارگزاران دولتی به عنوان گزارش وضعیت به مقامات مافوق یا به دولت متبوع نوشته اند؛ دسته چهارم اسناد مذهبی مثل وقف نامه ها است. بالاخره همه این اسناد و مدارک گویای آبادانی بقیع در دوره اسلامی از سال های نخست هجرت رسول خدا(ص) به مدینه تا سده 13 و 14ق یعنی دوره سیطره آل سعود و وهابیون بر حجاز و مدینه و بقیع دارد. این دانشنامه در بسیاری از مقالات به گزارش آبادانی در آن دوره و تخریب در دوره سیطره آل سعود پرداخته است.

مآخذ

دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص 621؛ دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج12، ص 393-394؛ دائرةالمعارف تشیع، ج3، ص 384-385؛ رحلة، ابن جبیر، بیروت، 1384ق؛ سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمدعلی موحد، تهران، 1337؛ مروج الذهب، مسعودی، ج4، ص 132-133؛ نیز منابع معرفی شده در متن.

مدرس، سید حسن

مدرس، سید حسن، فقیه و سیاستمدار نامدار، از علمای مبارز و قانونگذار فعال در مبارزه علیه وهابیون و تلاش برای محکوم کردن تخریب کنندگان بقیع.

پس از تعرض گسترده به بقیع و دیگر آثار و اماکن مذهبی در سراسر حجاز و گسترش درگیری های بین سعودی ها و ملک حسین شریف مکه در سال 1304ش/ 1344ق، بسیاری از شخصیت ها در جهان اسلام اعتراض کردند. سید حسن مدرس به عنوان روحانی خوش نام و نماینده مردم تهران در مجلس شورای ملی به دو روش مسائل حجاز و وهابیت را تعقیب می کرد: یکی با استفاده از امکانات دولتی و دوم با حضور در مردم و آگاهی دادن به آنان و بسیج مردمی.

ص: 602

او در جمع کسبه و بازاریان در خانه امام جمعه تهران در 11 خرداد ماه 1304 اولین بار سخن از تشکیل یک کمیسیون ویژه به میان آورد و راه حل اصلی را تشکیل جمعی از نخبگان به نام کمیسیون دانست که دائم به رصد حوادث بپردازند و تصمیم گیری نمایند. در 12 خرداد ماه مجلس کمیسیونی مرکب از ده نفر از جمله مرحوم مدرس تشکیل داد. این کمیسیون کارهای بزرگی انجام داد. در هشتم شهریور 1304 در مجلس شورای اسلامی نطقی در محکومیت آل سعود ایراد کرد. نیز در پاسخ آیت الله شیخ محمد خالصی در کاظمین که مسأله غارت وهابیان را به اطلاع مرحوم مدرس رسانده بود، نوشت: اگر لازم باشد اطلاع دهید من با گروهی از مردم ایران حرکت خواهیم کرد. نیز یک روز در ایران به عنوان اعتراض تعطیل عمومی اعلام شد. به دنبال این نوشته ی مرحوم مدرس در عراق شایع شده بود که مدرس از تهران حرکت کرده و حدود 200 هزار نفر نیرو آماده حرکت شده اند.

مدرس در برخورد با مسائل و حوادث جهان اسلام، خط مشی خاصی داشت. او ایران و مصالح مسلمانان ایران را مقدم بر هر چیز می دانست. البته اهتمام به امور دیگر مسلمانان را هم لازم می دانست ولی تندروی و نادیده گرفتن مصالح ایران را صحیح نمی دانست. این نکته را در پاسخ به مسلمانان قفقاز گفته است (مقاله مدرس و کمیسیون، ص26).

در جلسه193 دوره 5 مجلس (سه شنبه 10 شهریور 1304) به ریاست مؤتمن الملک برای بررسی تعرض های مجدد به حرم نبوی توسط وهابی ها تشکیل شد. در این جلسه سید احمد بهبهانی نماینده تهران، ماده واحده ای به قید دو فوریت با این مضمون مطرح کرد: کمیسیونی 12 نفره به نام کمیسیون حرمین شریفین از شعب شش گانه مجلس تشکیل شود و به مسائل حجاز و بقیع رسیدگی کند. مدرس از این طرح دفاع کرد و خود نقش فعالی در کمیسیون حرمین شریفین برای ایجاد وحدت رویه و هماهنگی بخشیدن به اقدامات مؤثر داشت.

نیز از هر فرصت استفاده می کرد و به روشنگری مردم می پرداخت. در اواخر سال 1344ق در چند جلسه از جمله در مسجد مروی تهران بر منبر رفت و شرح مفصلی از وقایع دردناک مثل تخریب بقیع را برای مردم بازگفت.

با اصرار مدرس ماده ای در مجلس تصویب می شود مبنی بر اینکه کمیسیون دفاع از حرمین حق داشته باشد مستقیماً اقدام نماید و منتظر اجرا و تصمیم دولت نماند. پس از تصویب این ماده فشارها بر جناح مدرس و خود مدرس تشدید شد و مدرس چند ماه بعد یعنی در آبان 1305 در راه مدرسه سپهسالار (شهید مطهری) ترور شد.

جریان مدرس و نمایندگان مجلس با جریان دولت و رضاخان در مسأله حجاز و تخریب آثار اسلامی به دست وهابیون اختلاف اساسی داشتند. دولت معتقد بود، این مسائل باید در وزارت امور خارجه و نهایتاً هیئتی که وزارت خارجه تعیین می کند پی گیری شود. اما مدرس و مجلس خواستار کمیسیونی متشکل از نمایندگان دولت و مجلس بودند و معتقد بودند که دولت به تنهایی ظرفیت و توانایی حلّ این مشکل را ندارد. در جدال آن دو، دولت پیروز شد. اما تجربه تاریخی گویای این است که پس از چند دهه مذاکره و رفت و آمد هیئت ها، ثمره عملی و نتیجه ای نداد و نتوانستند مانع اقدامات بعدی دولت آل سعود باشند.

مدرس هرچند از این ترور جان سالم به در برد ولی نتوانست حداقل در ده جلسه مجلس شرکت کند تا تصمیم های جدی بگیرند و در نتیجه دولت، با قدرت به ایفای نقش پرداخت.

از نوشته یک تن از بازاری های مشهور خطاب به مدرس پیداست که عموم مردم از فجایع وهابی ها مطلع و ناراحت بودند به ویژه از تخریب بقیع عصبانی بودند. در این نوشته یکی از تجار تهران در سال 1305ش/ 1345ق به مدرس می نویسد: اگر دولت ایران اقدام جدی و مقتضی نداشته باشد، مسلمانان سرشکسته خواهند شد و مفاسدی در پی خواهد داشت. وهابی ها با تداوم

ص: 603

حملات خود، مایه تباهی مسلمانان را فراهم آوردند.

مدرس در حاشیه این نامه با کنایه متذکر می شود که مشکلات و موانع زیاد است و به راحتی و بدون همیاری نمی تواند اقدام و تصمیمی داشته باشد.

مآخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص94-95، 101 تا 110؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1385، ص49 به بعد؛ مدرس در تاریخ و تصویر، محمد گلبن، تهران، 1367، جم-؛ مدرس قهرمان آزادی، ج2، ص 682؛ مدرس در تاریخ و تصویر، محمد گلبن، تهران، 1379، ص103؛ مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، عبدالعلی باقی، ص 78و129؛ «مدرس و کمیسیون دفاع حرمین»، سید علی موجانی، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، ش9، ص25-37؛ مدرس و مجلس، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1373، ص21-22 و ص172-174.

مدفن صفیه بنت عبدالمطلب

مدفن صفیه بنت عبدالمطلب، دیدگاهها و آرای مورخین، سفرنامه نویسان و مدینه پژوهان درباره شخصیت و مقبره صفیه.

صفیه دختر عبدالمطلب بن هاشم، عمه پیامبر(ص)، بانوی خردمند، ادیب و باشهامت و شجاع صدر اسلام بود. او در دوره جاهلیت با حارث بن حرب و پس از مرگ او با عوام بن خویلد ازدواج کرد که زبیر از ایشان متولد شد. در غزوه های خندق و احد مشارکت فعال داشت. در احد هنگام فرار کردن جمعی از مسلمانان با نیزه ای به مشرکین یورش برد. در موقع شهادت برادرش حمزه بر بالین او حضور یافت. روایات و اشعاری از او نقل شده است.

سال وفات او را بیستم قمری دانسته اند. قبر او در بقیع، نزدیک ورودی خانه «مغیرةبن شعبه» و متصل به دیوار شرقی بقیع بوده است. هنگامی که مغیره این خانه را از عثمان بن عفان به اقطاع گرفت، عمّه رسول خدا(ص) رو به روی در این خانه مدفون بود. هنگامی که دیوار آن را می ساخت «زبیربن عوام» با مغیره درگیر شد و به او گفت دیوار خانه ات را از قبر مادر من کنار ببر و او را با شمشیر تهدید کرد. مغیره نیز از روی ترس ناچار شد دیوار خانه را مقداری منحرف سازد. این قسمت در گذشته از بقیع جدا بوده و به «بقیع العمّات» مشهور شده است. قبر «صفیه» در شمال غربی بقیع و کنار دیوار شرقی است؛ یعنی سمت چپ کسی است که از در کنونی، وارد قبرستان می شود.

برخی بر اساس مستندات معتبر او را تنها عمه رسول اکرم(ص) دانسته که در بقیع دفن شده است و اصطلاح «بقیع العمات» را صحیح نمی دانند بلکه معتقدند چون یک عمه به نام صفیه در بقیع دفن شده، بقیع العمه درست است.

دیدگاه های مورخین، مدینه پژوهان و سفرنامه نویسان

در بقیع قبری است منسوب به صفیه، عمّه پیامبر(ص) و مادر زبیر بن عوام و آن از جمله قبوری در بقیع است که از قرون اوّل اسلام تا به امروز مورد توجه پژوهشگران و سفرنامه نویسان بوده است. این مقاله به انعکاس دیدگاه های آنان پرداخته است.

ابن شبّه مدینه شناس معروف (درگذشت 262ق) از عبدالعزیز، اولین مدینه شناس و مؤلف در این موضوع، نقل می کند: چون صفیه عمّه رسول خدا(ص) از دنیا رفت، پیکر او را در آخر کوچه ای که به بقیع منتهی می شود دفن نمودند و این قبر در کنار درب خانه ای است که به مغیرة بن شعبه منسوب است و چسبیده به دیوار این خانه است و این همان خانه ای است که مغیره در زمینی که عثمان به وی اقطاع کرده بود، احداث نمود. ابن شبه در نقل خود اضافه می کند: «هنگامی که مغیره این ساختمان را درست می کرد عبور زبیر از آنجا افتاد و خطاب به مغیره گفت: مغیره ریسمانت را از قبر مادر من کنار بکش. مغیره خواست با استفاده از موقعیت خود در نزد عثمان، نسبت به زبیر بی اعتنایی کند لیکن وقتی خبر به عثمان رسید به مغیره دستور داد طبق درخواست زبیر عمل کند و مغیره عقب نشینی کرد و لذا در این قسمت از دیوار خانه انحراف وجود دارد.

ص: 604

ابن نجار (درگذشت 643ق) می گوید: وقبر صفیه بنت عبدالمطلب عمة النبی فی تربة فی أوّل البقیع.

سمهودی (درگذشت 911ق) آورده است: «از مشاهد و مدفن های معروف، مدفن صفیه عمه پیامبر و مادر زبیر بن عوام است. این مدفن، آنگاه که از باب البقیع خارج شدید در دست چپ شما قرار می گیرد. این مدفن بنایی از سنگ دارد ولی گنبدی در روی آن نیست.

همو از قول مطری نقل می کند که قرار بود گنبد کوچکی نیز بر آن بنا کنند ولی انجام نگرفت.

مشابه همین جمله را صاحب عمدة الاخبار، که از علمای اواخر قرن دهم است، آورده و می گوید: وقبرها أوّل ما تلقی عن یسارک عند خروجک من باب البقیع.

باب بقیع در منابع تاریخی در معنای باب شرقی بقیع به کار رفته است.

اما جهانگردان و زائران هم مشاهدات خود را در این باره ثبت کرده اند:

1. ابن جبیر (درگذشت 614ق) در سیاحت نامه اش آورده است: بقیع در شرق مدینه واقع است. پس از خروج از دروازه بقیع، اوّلین محلی که با آن مواجه می شوید مدفن صفیه عمه رسول خدا(ص) و مادر زبیر است.

2. ابن بطوطه (درگذشت 779ق) می نویسد: البقیع وتخرج علیه علی باب یعرف بباب البقیع وأوّل ما یلقی الخارج الیه علی یساره عند خروجه من الباب قبر صفیة بنت عبدالمطلب وهی عمة رسول الله.

3. سید اسماعیل مرندی در سفرنامه خود با عنوان توصیف المدینه (1255ق) قبه حضرت صفیه بنت عبدالمطلب عمه حضرت رسول و مادر زبیر را معرفی می کند.

این بود نظریه مدینه شناسانی از قرن اوّل تا یازده قمری و همچنین نظریه سه تن از جهانگردان مسلمان و زائران «مدینة الرسول» از اوائل قرن هفتم تا اواسط قرن سیزدهم قمری. از مجموعه این گزارش ها چند نکته به دست می آید:

1. قبر صفیه پیشتر در خارج از بقیع ولی در کنار آن قرار داشته است.

تاریخ نگاران در نگاشته های خود تصریح کرده اند آن بخش از بقیع که قبر صفیه در آن واقع است، پیشتر خارج از اصل بقیع قرار داشته و در داخل کوچه ای که بعدها مغیره در آنجا خانه ساخت، بوده است تا اینکه اخیراً به بقیع ضمیمه شده است و تاریخ این انضمام را 1373ق نوشته اند.

علی حافظ از نویسندگان اخیر می گوید: «بقیع العمات قبلاً جدا از بقیع بود و کسی پیکر مرده خود را در آنجا دفن نمی کرد و در فاصله آنجا با بقیع کوچه ای وجود داشت که به حرّه شرقی متصل می شد تا اینکه در حوالی سال 1373ق شهرداری مدینه با برداشتن دیوارها، این بخش و کوچه را به بقیع منضم ساخت و مساحت بقیع العمات که اضافه شده، 3494 مترمربع می باشد.

نکته دیگر اینکه قبر صفیه پس از قرن دهم دارای گنبد شده است. چون سمهودی (درگذشت اوائل سده دهم قمری) چنین گنبدی را تأیید و گزارش نکرده است. از گفتار سید اسماعیل مرندی نیز برمی آید که در زمان او؛ یعنی اواسط قرن سیزدهم، این قبر دارای گنبد بوده گرچه تاریخ دقیق بنای آن روشن نیست. و طبق گفتار رفعت پاشا این گنبد در آخرین سال زیارت او (1325ق) و یکصد و هفتاد و پنج سال پس از دیدار مرندی همچنان پابرجا بوده است.

مآخذ

اخبار مدینة الرسول، ص154؛ «بقعه حلیه سعدیه و صفیه عمه رسول خدا»، محمد صادق نجمی، میقات حج، ش19، 1376، ص 91-92؛ البقیع قضیة کل مسلم، لندن، بی تا، ص5-6؛ تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدی، تهران، 1382، ص 364؛ دانشنامه دانش گستر، ج11، ص7-8؛ رحله ابن بطوطه، ص 119؛ رحله ابن جبیر، ص 144؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، 1995م، ج7و8، ص 263-364؛ عمدة الاخبار فی مدینة المختار، ص156؛ فصلنامه میقات حج، شماره 5، ص 118؛ فصول من تاریخ المدینه، ص 173؛ وفاء الوفاء، ج3، ص919.

نیز نک- : عاتکه؛ بقیع العمات؛ بارگاه و بقعه صفیه؛ صفیه بنت عبدالمطلب

مدفن فاطمه دختر رسول خدا(ص) ← شیعه و مدفن حضرت فاطمه(ع)

ص: 605

مدفونین خانه عقیل

مدفونین خانه عقیل، قدیمی ترین اسناد درباره دفن عباس، فاطمه بنت اسد و چهار امام شیعه در خانه عقیل.

خانه عقیل به عنوان مهم ترین آرامگاه خانوداگی شیعه با دفن فاطمه بنت اسد شکل گرفت. اما در اسناد قدیمی نکاتی هست که عیناً نقل می شود.

ابن شبه (درگذشت 262ق) قدیمی ترین مورخ و مدینه شناس می گوید: «دُفِنَ الْعَبّاسُ بنُ عَبْدِالْمُطَلّب عند قَبْرِ فاطمة بِنْتْ اَسَدِبْنِ هاشِمْ فی اَوّلِ مَقابِر بَنی هاشِم اَلّتی فی دارِ عَقیل»؛ «عباس بن عبدالمطلب در اول مقابر بنی هاشم و در داخل خانه عقیل در کنار قبر فاطمه بنت اسد دفن شده است.» (تاریخ المدینة، ج1، ص127)

عباس عموی رسول خدا(ص) در ماه رجب و یا در ماه رمضان سال سی و دو وفات یافت. مرحوم شهید ثانی در دروس به استحباب زیارت او تصریح نموده و در زیارت رسول خدا از دور آمده است: «السلام علی عمّک سیّد الشهداء، السلام علی عمّک العباس بن عبدالمطلب» (محدّث قمی، تحفة الأحباب، ص241)

فاطمه بنت اسد مادر امام علی(ع) و عقیل، در سال 4ق و بنابر قول دیگر در 8ق چشم از جهان فروبست. مورخ و مدینه شناس معروف سمهودی و مدینه شناس دیگر احمد بن عبدالحمید عباسی مثل گزارش ابن شبه را در کتاب خود نقل نموده اند.

قبر امام مجتبی(ع) و دیگر امامان: «عباسی» پس از تصریح به اینکه قبر فاطمه و عباس در داخل خانه عقیل قرار گرفته است، می گوید: مؤید این حقیقت تاریخی، مطلبی است که ابن حِبّان آورده و آن این که پس از اقامه نماز به جنازه حسن بن علی(ع) بدن او در بقیع و درکنار جده اش فاطمه بنت اسد دفن گردید. (عمدة الاخبار، ص153)

در منابع دیگر، آمده است که حسن بن علی(ع) به برادرش وصیت نمود بدن او را در کنار قبر جدش رسول خدا(ص) به خاک سپارد، سپس فرمود اگر بنی امیه مخالفت کنند در کنار مادرم فاطمه دفن کنید و طبق وصیت آن حضرت در مقبره بنی هاشم و در کنار قبر فاطمه به خاک سپرده شد. (فَدُفِنَ فی الْمَقْبِرَةِ اِلی جَنْبِ فاطِمةِ). (تاریخ المدینة، ج1، ص111)

شیخ مفید و طبرسی این وصیت را چنین نقل نموده اند که آن حضرت فرمود: «ثُمّ رُدّنی اِلی جَدّتی فاطِمة بِنْتْ اَسَدْ فَادْ فِنّی هُناکَ». (ارشاد مفید، ص192؛ اعلام الوری، ص211)

ابن نجار (درگذشت 643ق) می گوید: قبر عباس عموی پیامبر(ص) و قبر حسن بن علی بن ابی طالب در زیر یک قبه مرتفع و قدیمی قرار گرفته اند. سپس می گوید: «وَ مَعَهُ فی الْقَبْرِ اِبْنُ اَخیه عَلیّ بْنِ الْحُسینِ زَیْنُ الْعابِدینَ و اَبو جَعْفرْ مُحَمّدِ بِن علی الباقرِ وَاِبْنُهُ جَعْفَر اَلصّادقِ». (اخبار المدینة، ص153)

آرامگاه امامان(ع) در بقیع در نزد همه طوایف شیعه مشهور بود و همگان بر اهمیت زیارت این قبور تأکید می کردند. ابو حامد غزالی زیارت این آرامگاه را مستحب می داند: «وَ یُسْتَحَبُّ اَنْ یَزُورَ قَبْرَ الحَسَن بْنِ عَلیّ وَ فِیهِ أیضاً قبر علیّ بْنِ الْحُسینِ وَ مُحَمّدُ بْنِ عَلیّ وَ جَعْفَرُ بنُ مُحَمَّد - رَضی الله عَنْهُم». (احیاء علوم الدین، ج1، ص260).

مسعودی مورّخ معروف (درگذشت 346ق) درباره امام سجاد(ع) می گوید: «وَ فی سَنَةِ خَمْسَ وَ تِسْعینَ قُبِضَ عَلیّ بْنُ الْحُسَین وَ دُفِنَ فی بَقیعِ الْغَرقَدِ مَعَ عَمّهِ الحَسَن بْنِ عَلیّ». (مروج الذهب، ج3، ص169)

همو درباره وفات امام باقر(ع) می گوید: «وَ دُفِنَ بِالْبَقیعِ مَعَ أَبیهِ عَلِیّ بْنِ الْحُسَین».

و در مورد وفات امام صادق(ع) می گوید: «تُوفّی اَبَو عَبْدُاللهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمّد سَنَة ثَمان وَ أَرْبَعینَ وَ مِاَةْ وَ دُفِنَ بِالْبَقیعِ مَعَ أَبیهِ وَ جَدِّهِ». (مروج الذهب، ص232 و 297)

این نمونه های تاریخی، بیانگر این نکته است که بدن فاطمه بنت اسد و عباس در محوطه باز و بدون دیوار و سقف دفن نشده اند؛ بلکه از ابتدا در زیر سقف و در داخل خانه ای متعلّق به عقیل بن ابی طالب به خاک

ص: 606

سپرده شده اند و پس از این دو بزرگوار، بدن پاک و مطهر ائمه چهارگانه اهل بیت(ع) نیز در کنار آن دو قبر و در همان خانه و در زیر همان سقف دفن گردیده اند.

وضعیت این آرامگاه نه آنگونه بوده است که در قرون جدید، سران وهابیت گفته اند؛ مثلاً عبدالعزیز این آرامگاه را بتکده های صدر اسلام تشبیه کرده و خواهان تخریب و نابودی همه آرامگاههای اینچنینی شده است؛ در حالی که این مقبره ها از آغاز نزد پیامبر(ص)، اصحاب، تابعین و دیگر مسلمانان عزیز و مکرم بوده و همگان با احترام با آنها رفتار می کردند. قدیمی ترین اسناد گویای نکات زیبایی درباره مدفونین و آرامگاه آنان است.

مآخذ

اخبار مدینة الرسول، ابن نجار، مکه، مکتبة الثقافیة، 1981م، ج1، ص153؛ الارشاد، شیخ مفید، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1413ق، ص192؛ اعلام الوری، شیخ طبرسی، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1417ق، ص211؛ تاریخ المدینة، ابن شبه، به کوشش فهیم شلتوت، بیروت، 1410ق، ج1، ص127 و 111؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، 1391، ص66-68؛ عمدة الاخبار، عباسی، المدینه، المکتبة العلمیة، بی تا، ص153-154؛ وفاء الوفاء، سمهودی، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، 1430ق.

مدنی برزنجی، جعفر ← برزنجی، جعفر بن سید اسماعیل

المدنی، سید ابراهیم ← علمای روم

مدیر الدوله

مدیر الدوله، از رجال دولت قاجار و سفرنامه نویس درباره بقیع و مدینه در سال 1321ق.

میرزا محمود خان مدیر الدوله برادر میرزا احمد خان مشیر السلطنه بود. هر دو از افراد با نفوذ و صاحب منصب در عهد قاجاری بودند. مدیر الدوله در سلطنت مظفر الدین شاه، تولیت آستان قدس رضوی را بر عهده داشت. او از ذی حجه 1314ق به این منصب تعیین شد. این شغل را متولی باشی نامیدند. سپس وزیر لشکر شد. قبل از این در آذربایجان مشاغلی داشت.

او را فردی دیندار، خداترس، امین و خیرخواه ملت و دولت توصیف کرده اند. پادشاه به پیشنهاد اتابک اعظم او را به وزارت داخله منصوب کرد. نیز در 1320ق به ریاست اوقاف و وزارت استیفای وظایف نصب شد.

این سفرنامه مثل اغلب سفرنامه های حج دوره قاجاری است که توسط یکی دیگر از صاحب منصبان این دولت نوشته شده و مسیر او نیز درست مانند غالب افرادی که این زمان از تهران به حج رفته اند، از طریق شمال ایران به سمت دریای سیاه و از آنجا به استانبول، اسکندریه، کانال سوئز و سپس جده و بازگشت از همان طریق بوده است. این سفرنامه به تفصیل سفرنامه های مفصل این دوره مانند فرهاد میرزا، امین الدوله، میرزا عبدالحسین خان افشار و ... نیست اما به رغم اختصار حاوی نکات جالبی در باره مسیر راه و حرمین است.

نسخه ای از این سفرنامه در 17 صفحه به شماره 3899 در کتابخانه ملک نگهداری شده و در فهرست آن کتابخانه (ج3، ص366) معرفی شده است. نسخه مزبور اندکی بد خط است و تصویری که در اختیار قرار داشت، کم رنگ و رو بود و به همین جهت کلماتی ناخوانا ماند.

این سفر در شعبان 1321 قمری آغاز شده و تا صفر 1322 به طول انجامیده است. تاریخ پایان سفرنامه اول شهر صفر المظفر 1323 (شاید: 1322) است که علی القاعده یا باید سال مذکور 1323 باشد یا اگر در 1322 است باید اول آن نه بلکه دست کم پس از روز پنجم باشد که روز ورود او به تهران است.

این سفرنامه که در فهرست کتابخانه ملک به نام تفصیل سفر مکه معظمه ضبط شده چند سطری درباره بقیع گزارش دارد.

او در 16 ذیقعده در مدینه بود و به زیارت بقیع رفته است. چهار ساعت به غروب مانده، وارد مدینه منوّره شد. مجدداً روز پنجشنبه هفدهم بعد از غسل و تطهیر نمودن در حمام، به زیارت حضرت رسول(ص) و ائمة طاهرین(س) و حضرت فاطمه زهرا(س) در بقیع

ص: 607

مشرّف شد. عادت و متعارف بود که برای اقوام دعا می کردند و خواستار طلب حوایج آنان می شدند. مدیر الدوله هم همین کار را کرد و برای مشیرالسلطنه و اولاد و دوستان و اقربا دعا کرد.

آنگاه در روضه منوره ائمه طاهرین در بقیع شرکت کرد. او می نویسد که گریه زیادی نموده و به وجود فائض الجودِ همایونی - ارواحنا فداه - دعا نموده، سلامت ذات مقدّس را از خداوند عالم - جلّ شأنه و عظمته - مسألت کرده، پس از روضه، به سید گفتم ذات مقدّس ملوکانه را در ملأ دعا کرد. سپس برای استراحت به منزل مراجعت نمود.

تمامی گزارش او از بقیع همین چند نکته بود. چنین شخصیتی با نخبگان مسلمان که از سراسر جهان آمده بودند، هیچ دیالوگ و تعاملی نداشت. گویی که از نگاه او در جهان اسلام هیچ مشکل و مسأله بحرانی ای نبوده است.

مآخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج7، ص368-369 و مقدمه؛ مرآت الوقایع، عبدالحسین خان ملک المورخین، تهران، میراث مکتوب، 1386، ص85-86 و 126؛

مدینه شناسی نوشته سید محمد باقر نجفی ← نجفی، سید محمد باقر

مذاکره کاردار سعودی و سفیر ایران در جده ← گزارش سفارت ایران در جده

مرآة الحرمین

مرآة الحرمین، سفرنامه ابراهیم رفعت پاشا در سده 13و14ق.

ابراهیم بن شریف سویفی مشهور به ابراهیم رفعت پاشا در 1273ق در اسیوط مصر متولد شد. در جوانی به مدرسه جنگ (حربیه) پیوست. پس از تحصیل در رشته نظامی گری در 1319ق به مقام سرلشگری ترفیع یافت و به عنوان امیر الحاج مصر در سال های 1320 و 1321 و 1325 (سه سال) تعیین شد.

او در حالی که به مسائل و تحصیلات نظامی می پرداخت، در الازهرهم به تحصیل معارف اسلامی و فقه اقدام کرد. در سال هایی که در عربستان بود، خاطرات و دیده های خود را تدوین کرد و با عنوان مرآة الحرمین در سال 1344ق به چاپ سپرد. این کتاب توسط دکتر هادی انصاری به فارسی ترجمه شده است.

بخشی از این کتاب درباره بقیع است و به ابعاد مختلف آن می پردازد.

مأخذ

مرآة الحرمین، ابراهیم رفعت پاشا، ترجمه فارسی هادی انصاری، تهران، نشر مشعر، 1377، ص13-14 و 477-480.

نیز نک- : ابراهیم رفعت پاشا

مراد میرزا ← دلیل الانام فی سبیل زیارة

مرادی، عبدالمجید بن علی المنالی

مرادی، عبدالمجید بن علی المنالی، سفرنامه نویس، پژوهشگر و فقیه از سده 12ق.

ابومحمد

عبدالمجید بن علی المنالی الزبادی الحسنی الادریسی، ملقب به مرادی و فاضل (درگذشت 1163ق/ 1750م)، اهل فاس از شهرهای مغرب (مراکش) بود. او در دهکده ای به نام مناله از قریه های سوس مراکش به دنیا آمد.

در سوس و فاس به تحصیل پرداخت و پس از تکمیل مدارج علمی به مقام فقاهت رسید و به عنوان فقیه مالکی ها به پاسخگویی به مسائل شرعی و قضاء پیروان مذهب مالکی می پرداخت. نیز آثار علمی به صورت شعر و نظم و نیز کتاب هایی به نظر العروض، افاده المراد بالتعریف ابن عیاد عرضه کرده است. اما مهم تر سفرنامه اش به حجاز و مکه است که آن را بلوغ المرام بالرحلة بیت الله الحرام نامید. نسخه عکسی از بلوغ المرام در معهد المخطوطات العربیه هست. اصل آن در الخزانه در شهر رباط است. دکتر محمد زینهم محمد عزب بر اساس همین نسخه آن را تحقیق و به چاپ سپرد. بخشی از این کتاب درباره بقیع است. در واقع منعکس کننده نظریات اهل سنت شعبه مالکیه است. اینان نظری مخالف با سران مذهب حنابله به ویژه شعبه وهابیت دارند.

ص: 608

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، دارالعلم للملایین، 1986م، ج4، ص149؛ بلوغ المرام، عبدالمجید بن علی المرادی المنالی، تحقیق محمد زینهم عزب، قاهره، الدارالثقافیه للنشر، 2005م، ص6-7؛ معجم المؤلفین، کحاله، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا، ج6، ص169.

المراغی، ابوبکر بن الحسین

المراغی، ابوبکر بن الحسین، مورخ، محدث، فقیه، مدینه شناس، بقیع پژوه از سده 8و9ق و مدفون در بقیع.

زین الدین

ابی بکر بن الحسین المراغی العمانی الشافعی معروف به ابن الحسین المراغی و ابوبکر المراغی منسوب به شهر المراغه در مصر بود. این شهر در استان سوهاج در ساحل نیل شرقی قرار دارد. اما مراغی در سال 727ق، در قاهره چشم به جهان گشود. در الازهر علوم اسلامی فرا گرفت و رشد و نمو یافت و سپس به تدریس و تربیت شاگرد روی آورد. با پرورش شاگردانی چون ابوحامد مطری، مدینه پژوهی توسعه یافت.

در پی علاقه او به رخدادها و تاریخ تحولات شهر مدینه، به این شهر کوچ کرد و حدود پنجاه سال در این شهر اقامت داشت. در حرم نبوی تدریس می کرد، امام جماعت مسجد النبی بود و مدیریت دستگاه قضایی مدینه را بر عهده داشت؛ نیز به پژوهش و تألیف می پرداخت. تا بالاخره در شهر مدینه به سال 816ق وفات یافت و در بقیع به خاک سپرده شد.

چند عنوان کتاب دارد ولی کتاب تحقیق النصرة بتلخیص معالم دار الهجرة از دیگر آثارش مشهورتر است. این اثر خلاصه کتاب التعریف بما آنست الهجرة من معالم دار الهجرة از عبدالله بن محمد المطری است.

بخش هایی از این کتاب درباره بقیع است و از منابع مادر و اصلی در این زمینه است. به طوری که پژوهشگران چندین قرن از آن بهره برده اند.

مآخذ

تحقیق النصرة،به کوشش ابویعقوب نشأت کمال، الفیوم، دارالفلاح، 2009، مقدمه؛ معجم المؤلفین، عمر رضا کحاله، بیروت،داراحیاء التراث العربی، بی تا، ج3، ص60؛هدیة العارفین، اسماعیل باشا بغدادی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ص236.

نیز نک- : تحقیق النصرة

مرجانی آیین کلایی، ابوالقاسم

مرجانی آیین کلایی، ابوالقاسم، مسافر حرمین شریفین و مؤلف سفرنامه حج و گزارش درباره بقیع.

ابوالقاسم مرجانی آیین کلایی از روحانیون طالقان بوده که در 1331ق عازم سفر مکه و مدینه شده است. اصالتاً از روستاهای مرجان و آیین کلا (از قرای طالقان) بوده است. طالقان در دامنه کوه های البرز و در شرق قزوین مستقر است و شهری سرسبز و کوهستانی می باشد. او از رمضان 1331 سفرش را آغاز و در محرم 1332 به پایان برده است.

مسیر سفر او از باکو و تفلیس و از طریق دریای سیاه به استامبول بوده، آنگاه از راه دریای مدیترانه به بیروت و دمشق رفته و از آنجا با قطار به مدینه رفته است. اما در بازگشت از جده و از راه دریای عمان و خلیج فارس به بصره و از آنجا عازم ایران و طالقان شده است.

مرحوم ابوالقاسم مشاهداتش را نوشته و سفرنامه حج را ساخته است. این سفرنامه به کوشش رسول جعفریان تصحیح و در مجموعه سفرنامه های مکه قاجاری آورده شده است. بخشی از آن درباره بقیع است که در مقاله دیگری نقل شده است.

مأخذ

سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ج7، ص741 به بعد.

نیز نک- : تشرف به مکه

مرجعیت شیعه

مرجعیت شیعه، واکنش مرجعیت به تخریب بقیع و دیگر آثار اسلامی.

با آمدن ابن بلیهد قاضی القضات آل سعود از مکه به مدینه در رمضان 1344ق اقدامات برای تخریب بقیع آغاز شد (سید محسن امین، ص125). ورنراند تاریخ شروع اقدامات برای تخریب بقیع را 1343ق/ 1925م نوشته است (ص78). بهرحال خبر این اقدامات به ایران و حوزه های علمیه رسید و در اوایل شهریورماه 1304 که خبر هولناک تسلط وهابی ها بر مدینه به ایران رسید، علما دست به تشکیل جلسات مشورتی زده و شروع به رایزنی کردند. برخی

ص: 609

از مراجع و علمای بزرگ از دولت خواهان عکس العمل شدند. دولت به ریاست رضاخان که در آن زمان فرمانده قوا و رئیس الوزراء بود، اطلاعیه ای صادر کرد و روز شانزده صفر را به عنوان عزای عمومی تعطیل اعلام نمود.

در متن این اطلاعیه این نکته هست که «با توافق نظر آقایان حجج اسلام مرکز تصمیم گرفته شد که...» یعنی رضاخان با علما در این مسأله هماهنگ بوده است.

پس از یک روز عزای عمومی و چند روز تظاهرات و تجمعات، برای مدتی اوضاع آرام شد ولی با تخریب بقیع در 8 شوال مجدداً از خرداد 1305 جو جامعه ملتهب شد. روحانیون در منبر و خطابه های خود به فاجعه تخریب بقیع می پرداختند. دو تن از مراجع یعنی سید ابوالحسن اصفهانی و شیخ محمدحسین نایینی از نجف اشرف، تلگرافی به تهران و دولت رضاخان مخابره کرده و از دولت خواستند که چنین وحشی گری هایی علاج عاجل شود. از قول دیگر مراجع هم، در ردّ این اقدامات، سخنانی منتشر شده بود. سید محمد بهبهانی و سید محمد امام جمعه از جمله روحانیون فعال در بسیج مردم بودند.

البته هیچ راه کار اساسی و کارشناسی شده در پیام کتبی مراجع یا در اخبار افواهی به چشم نمی خورد. مثلاً اگر مراجع و حکومت تماماً محکم مقاومت می کردند و مردم را از رفتن به حج منع می کردند، شاید رژیم آل سعود عقب نشینی می کرد.

مآخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص88-89 و 93-94؛ جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص79.

مرزبانی تبریزی، میرزا عبدالرسول

مرزبانی تبریزی، میرزا عبدالرسول، از روحانیون مشهور و مدفون در بقیع.

او از روحانیون صاحب نام و مشهور در تهران و تبریز بود. به سال 1393ق عازم حج گردید اما در شهر مدینه منوره به رحمت الهی پیوست. پیکر او پس از مراسم غسل و تکفین در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، قم، 1356، ج7، ص99، جامعه شیعه نخاوله، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص81.

مرشدی، محمد بن ابی بکر بن علیّ

مرشدی، محمد بن ابی بکر بن علیّ، مدفون در بقیع.

ابو

عبدالله محمد بن ابی بکر بن علی بن یوسف ملقب به جمال، ذرویّ، انصاریّ مکیّ در 763ق در مکه متولد شد. اصالتاً تبارش از ذِروه (شهر در مصر) بودند؛ اما جد یا پدرش به مکه مهاجرت کرده و در آنجا سکونت داشتند. مرشدی از کودکی شروع به آموختن قرآن نمود. پس از طی مدارج علمی، در دانش های مختلف دینی به مقام عالی استادی رسید. شخصیت اخلاقی جذابی داشت، متواضع، بردبار، زاهد و خادم فقرا و مساکین بود.

او در رمضان سال 829ق در مدینه منوره درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج6، ص102- 104.

مرعشی، سید ابوطالب علاء الدین حسین ← حسین بن میرزا رفیع الدین مرعشی

مرقد اسماعیل و فاطمیان← فاطمیان و آرامگاه اسماعیل

مرقد اسماعیل

مرقد اسماعیل، تاریخ ساختن بقعه بر مزارش و تحولات تاریخی تا تخریب آن.

مرقد اسماعیل توسط دولت فاطمیان مصر (302- 564ق) به احتمال زیاد در سده چهارم قمری بنا شد و مورخان تاریخ مدینه، همواره از این مرقد و بقعه به عظمت و بزرگی یاد کرده اند. در سال 546ق، حسین بن ابی الهیجاء، آن را تعمیر و توسعه داد. و تا سال 1353 ش/1394ق هنوز کامل تخریب نشده بود. و زائران به انجام زیارت می پرداخته؛ و حتی برخی از آنها در خاطرات خود، مشخصات بنای آن را گزارش کرده اند.

ص: 610

این آرامگاه بر اساس منابع قدیمی مثل سفرنامه عیاشی (درگذشت 320ق) رونق داشته؛ مردم از نقاط مختلف از جمله عراق برای زیارت به آنجا می رفتند و متن خاصی را به عنوان زیارتنامه قرائت می کردند. در کنار آرامگاه، باغی برای استراحت زوار وقف شده بود و در واقع تفرجگاه عمومی بود.

بعضی از متون تاریخی حرم اسماعیل را کبیر (بزرگ) دانسته و برای آن سه در گزارش کرده اند. درب جنوب شرقی؛ سمهودی گزارش داده که این درب به طرف دیوار شهر مدینه در سمت جنوب شرقی قرار گرفته و مردم از این درب به داخل مدینه می روند. حرم اسماعیل قبل از دیوارهای شهر مدینه وجود داشته و بعداً دیوار جنوب شرقی در کنار آن ساخته شده بود.

درب دوم یا باب وسطی به طرف بیرون شهر مدینه باز می شد. در جلوی این درب میدانی بود و در آن میدان چاه آبی حفر شده که مردم از آب آن برای تبرک و تیمن استفاده می کردند، ولی سنگ در آن ریخته بود و حسین ابن ابی الهیجاء در سال 564ق آن را تعمیر کرد.

درب سوم حرم اسماعیل در طرف راست قرار داشته و در کنار آن سنگ نوشته ای نصب شده و روی آن جملاتی دال بر وقف باغی که در مغرب حرم بود، برای مرقد اسماعیل می نماید.

علت یا علل توسعه حرم اسماعیل در چند نکته نهفته است؛ مهم ترین عامل، فاطمیان مصر بودند که به مدینه سیطره داشتند و معتقد به کیش اسماعیلی بودند و اسماعیل بن جعفر الصادق(ع) را رهبر و مقتدا و بنیان گذار مذهب خود می دانستند.

دلیل دیگر آن نداشتن مانع طبیعی و جغرافیایی برای توسعه بود. چون از یک طرف، به فضای باز و باغات و از طرف دیگر، به خانه های مسکونی مدینه محدود می شد. از اینرو باغ و نخسلتانی وقف این مرقد کردند و فضای آن را توسعه دادند.

البته شخصیت اسماعیل به اعتبار پدرش و اینکه امام صادق(ع) او را تأیید کرده بود، مورد توجه مسلمانان از نحله ها و مذاهب مختلف بود و به مرقد او اهتمام خاص داشتند.

مقبره اسماعیل پس از احداث خیابان های اطراف بقیع در خارج بقیع و در سمت غربی آن، در محاذات قبور ائمه(ع) به فاصله پانزده متر از دیوار بقیع قرار گرفته بود، در محوطه ای سه متر در سه متر، با دیواری به ارتفاع دو و نیم متر که حدود نصف آن در فضای پیاده رو و نصف دیگرش در داخل خیابان واقع شده بود. بعداً این خیابان جزو محوطه و میدان وسیع مسجدالنبی قرار گرفت. و پیاده رو به صورت محلی مرتفع در کنار بقیع برای استفاده زائران درآمد. دیوار مقبره، هیچ درب پنجره و منفذی نداشت و از اینرو وضع داخلی آن و اصل قبر معلوم نبود. زائران از پشت دیوار و در محوطه پیاده رو به زیارت و دعا می پرداختند و گاهی در اثر ازدحام، از طرف مأموران ممانعت به عمل می آمد.

در ایام حج در سال 1353 ش، تصمیم به تعریض خیابان گرفته و درصدد خاکبرداری و زیرسازی خیابان بودند ولی به مناسبت ایام حج و کثرت جمعیت عملیات متوقف شده بود.

سال بعد یعنی 1354 ش/1395ق حجاج مواجه شدند که این مقبره تخریب شده و قبر اسماعیل در جای پیشین نیست. البته مشاهدات برخی از زائران گویای این است که به هنگام خاکبرداری قبر اسماعیل مکشوف و جسد به صورت سالم پیدا شده است. بار دیگر جسد را در داخل بقیع در سمت شرقی قبور شهدا به طرف قبر حلیمه سعدیه به فاصله ده قدم معمولی (حدود 8- 7 متر) دفن کردند. علامت قبر جدید سنگ های بزرگ و متمایزی در اطراف آن بود ولی در سال های بعد به دلیل تعریض پیاده رو میان این قبر و قبور شهدا و از بین رفتن علائم به ویژه آن سنگ های بزرگ، گویا این قبر هم به فراموشی سپرده شده است.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1391، ص365- 366؛ «بقعه اسماعیلی فرزند امام

ص: 611

صادق(ع)»، محمدصادق نجمی، میقات حج، ص 71-72؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، قم، مشعر، 1380، ص289- 291؛ التعریف بما آنست الهجرة، محمد بن احمد المطری، به کوشش الرحیلی، الریاض، 1426ق، ص121؛ المدینة المنورة فی رحلة العیاشی، عیاشی، به کوشش محمد محزون، کویت، دار ارقم، 1406ق، ص95؛ وفاء الوفاء، السمهودی، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، 2006م، ج3، ص306 و 920.

نیز نک- : مرقد و بقعه اسماعیل فرزند امام صادق(ع)؛ اسماعیل بن جعفر الصادق(ع)؛ فاطمیان و آرامگاه اسماعیل؛ مشهد کبیر

مروان بن حکم

مروان بن حکم، والی مدینه و ترویج کننده مقبره عثمان در بقیع.

او در سال 2ق به دنیا آمد. با اینکه در دوره رسول خدا(ص) چشم به جهان گشوده بود ولی حضرت را رؤیت نکرده بود، چون همراه پدرش حکم بن ابی العباس به فرمان حضرت به طائف تبعید شد. عثمان خلیفه سوم آنان را که خویشاوند او بودند، از تبعید بازگرداند و به مدینه آورد و مورد اکرام قرار داد. مروان آنچنان به عثمان نزدیک شد که عثمان دخترش را به ازدواج او درآورد و در امور مملکتی همه نوع اختیاری به او داد. مروان با شروع خلافت علی بن ابی طالب (ع) علیه ایشان اقداماتی داشت و در جنگ جمل و صفین در صف دشمنان امام بود. پس از صلح امام حسن(ع) از سوی معاویه فرماندار و والی مدینه شد. به مدت چند ماه در بین 64 تا 65ق جزء خلفای اموی، خلافت را بر عهده داشت و پدر و جد خلفای بعدی موسوم به مروانیان بود.

اما از اقدامات مهم او، کارهایی بود که در بقیع انجام داد. او به دستور معاویه حش کوکب محل دفن عثمان بن عفان را با خرید زمین های اطراف آن توسعه داد. سپس مروان به تبلیغ پرداخت تا مردم اموات خود را در اطراف عثمان دفن کنند و فاصله حش کوکب و بقیع را که زمین بایر بود پر از قبور نمود. در واقع حش کوکب را به بقیع ضمیمه نمود. مانع دفن امام حسن(ع) در کنار پیامبر(ص) شد و در نتیجه طبق وصیت آن امام(ع) که از خونریزی منع کرده بود، پیکر مطهرش در بقیع دفن شد.

همچنین مروان علامتی که رسول خدا(ص) بر مزار عثمان بن مظعون نصب کرده بود و آن را مهراس می نامیدند و رسول خدا پس از نصب آن فرمود: لا جعلنک للمتقین اماما، از مزار عثمان بن مظعون برداشت و بر مزار عثمان بن عفان نصب کرد و به مردم گفت این امام و اسوه شما است. سرانجام مروان در سال 65ق توسط کنیزانش کشته شد.

مآخذ

اخبار المدینه، ابن زباله، به کوشش صلاح عبدالعزیز زین سلامة، مدینه، مرکز بحوث و دراسات، 2003م، ص208-210؛ دانشنامه دانش گستر، ج15، ص457-458.

مزار فاطمه دختر رسول خدا(ص) ← شیعه و مدفن حضرت فاطمه(ع)

مساحت و موقعیت

مساحت و موقعیت، متراژ مربع و حدود بقیع.

جنت البقیع از جهت جنوب شرقی در نزدیکی مسجد نبوی و خارج دیوار قدیمی مدینه که اکنون از بین رفته است و از جهت شرقی دربی در آن دیوار است که بقیع را به مدینه وصل می کند و بنام درب بقیع معروف است. مطابق برخی گزارش ها بقیع در قرون نخست اسلامی دارای فضایی 80×80 متر بود. این فضا متعلق به یک قسمت از بقیع که به بقیع کبیر معروف بود، اختصاص داشت و قسمت دیگری در شمال غربی بقیع بود که به بقیع عمات معروف بود. این قسمت حدود 3500 مترمربع بود. بین این دو قسمت کوچه ای به نام «زقاق العمات» بود. این دو قسمت در سال 1373ق یعنی در دوره حکومت سعودی به هم پیوست و کوچه و نیز دیوارهای بین آنها برداشته شد. اما بقیع در آن زمان بیرون شهر قرار داشت.

اکنون بقیع داخل مدینه قرار دارد و خیابان هایی آن را از چهار طرف احاطه کرده است و حدود 150×100 متر می باشد که اکنون از همه اطراف با دیوار سنگی و گچی احاطه شده است. جدیداً دیوارهای آن تعمیر شده و راه های سیمانی برای سهولت رفت و آمد و تدفین بخصوص در زمستان

ص: 612

احداث شده است و زمین های جدیدی جزء آن شده و نیز اکنون توسعه بیشتری پیدا کرده است.

در گزارش دیگر هست که مساحت بقیع عمات حدوداً 3493 مترمربع است و کوچه ای که دو قسمت بقیع را از هم جدا می کرد، «عمقه» نامیده می شد و مساحت آن 824 مترمربع بود.

امروزه دو بقیع به هم متصل شده است و طول کوچه از بین رفته است. آن محدوده امروزه بنام رب صیران و باب الجمعه معروف است و سعودی ها دیوار را در سال 1373ق برداشتند.

اکنون دیواری از زمان عثمانی بقیع را از چهار طرف احاطه کرده است و بعدها سعودی ها آن را ترمیم کرده اند.

در شمال بقیع زمینی است که عثمان بن عفان برای مغاربه وقف کرده بود. در دوره جدید اداره توسعه و نوسازی آن را تصاحب کرده و نرده های آهنی اطراف آن کشیده است و در شمال همین زمین، زمین دیگری است که برای اشراف بوده است که فردی آن را خریداری و ملکیت آن را به حکومت سعودی واگذار کرده است.

در گزارش دیگر «بقیع» را زمینی مستطیل شکل که در سده های متمادی، خارج از حصار مدینه قرار داشته و در یکی دو قرن اخیر در محدوده شهر مدینه قرار گرفته، دانسته اند. مساحتش را در بیشترین متراژ، پانزده هزار متر مربّع دانسته اند. این قبرستان به صورت کنونی، مسطّح و قبور موجود در آن ساده و بی نام و نشان است. والیان مدینه در طول تاریخ، مقابر اهل بیت، همسران، فرزندان و یاران پیامبر و تابعین مشهور و مدفون در این قبرستان را با سنگ نبشته های هنری و بناهای عظیم و ضریح های ثمین و سیمین، مشخص می کردند و حراست و حفاظت از آنها را بر عهده می گرفتند. بازآفرینی و بازسازی ها این آثار، همواره سنتی رایج بود. این سنت در رابطه با قبوری که از نظر غالب مذاهب اسلام، متبرک هستند، پیوندی معنوی بین فرقه ها به وجود آورده بود. وهابیون همواره کم و کیف این بناها و قبه ها و آرایش و تزئین آن ها در قیاس با «سنت» و «سیره» پیامبر مورد پرسش قرار می داده اند. البته با این توضیح که مزار و روضه نبوی را تلاش کردند به همان کیفیت قدیمی نگهدارند و بازسازی نکنند تا اینکه تزئینات دیگر بقعه ها را زیر سؤال ببرند. بهرحال از نظر فقهی، کلامی و عرفانی عالمان مذاهب اسلامی در اصل بناسازی بر فراز قبور فراوان بحث کرده اند و به شبهات وهابیان پاسخ داده اند.

وجود ظاهری زیبا برای بقیع در روند تاریخی - که مجموعه ای از آثار، قبه ها، کتبیه ها و... بوده است و مورخان و سیاحان و زائران مدینه شناس به آن گواهی ها داده اند، قطعی است.

خلاصه اینکه از نظر مساحت، بقیع همواره روبه گسترش بوده است، چند بار تعریض شده و مساحت آن افزایش یافته است. یعنی از سده نخست اسلامی تا 1412ق حداقل پنج بار مساحت آن گسترش یافت و تقریباً سه برابر شده است. از اینرو اعداد و ارقامی که برای مساحت بقیع گفته اند ثابت نبوده و تغییر یافته است.

مآخذ

آثار المدینة المنورة، عبدالقدوس انصاری، ص175؛ بقیع الغرقد، محمد انور البکری و حاتم عمر طه، مدینه منورة، مکتبة الخانجی، 2004م، ص21-25؛ بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص34-36؛ سرگذشت اسفبار ویرانی آثار اسلامی حجاز به دست آل سعود، یوسف الهاجری، ترجمه محمد محمدرضایی، تهران، نشر بقیع، 1370، ص34؛ مدینة بین الماضی والحاضر، ابراهیم بن علی العیاشی، ص169؛ مدینه شناسی، سید محمدباقر نجفی، تهران، نشر مشعر، 1385، ج1، ص420-421.

مستنصر باللّه

مستنصر باللّه، خلیفه عباسی و دستور دهنده برای تعمیر بقعه های بقیع.

ابوجعفر منصور بن ظاهر ملقب به المستنصر بالله سی و ششمین و آخرین خلیفه عباسی بود که بین سال های 623 تا 640ق خلافت را بر عهده داشت. خلافت وی همزمان با حمله وحشیانه مغول ها به ایران و عراق از شرق و حمله صلیبی ها از غرب بود.

ص: 613

وی علاقه بسیار به فرهنگ و علم داشت. دستور ساخت مدرسه مستنصریه بر ساحل شرقی دجله در بغداد را داد. طلاب چهار مذهب به چهار روش، فقه مذهب خود را می آموختند. نیز بیمارستان مجهزی در کنار آن مدرسه ساخت. موقوفات فراوانی نیز برای آنها قرار داد تا اداره آنها براحتی اجرا شود. بین النهرین و عراق و مکه و مدینه زیر سلطه خلافت عباسی بود. او برای عمران و آبادانی مکه و مدینه فراوان کوشید. از جمله بقعه های بقیع را تعمیر و بازسازی کرد.

سمهودی مدینه پژوه از سده 10ق در مسجد بنی ظفر سنگ رخامی دیده که روی آن این جمله حک شده بوده است: خلد الله ملک الامام ابی جعفر المستنصر بالله امیرالمؤمنین عمرّ سنة ثلاثین وستمأة.

یعنی این مسجد که در حاشیه بقیع در کنار خانه های بنوظفر واقع شده در سال 630ق توسط مستنصر تعمیر و مرمت شده است. عبدالقدوس انصاری هم در چند دهه قبل می گوید این سنگ را دیده ام ولی نه سمت راست محراب که در 930ق نصب شده بود بلکه در سنگ کاری نمای این مسجد. یعنی یک بار دیگر حک و مرمت یا جابجا شده است.

مآخذ

آثار المدینة المنورة، عبدالقدوس انصاری، جده، 1406ق، ص130-131؛ دانشنامه دانش گستر، ج15، ص496؛ «فاجعه بقیع»، محمد ابراهیم خلافی، اخبار شیعیان، ش47، بهار 1388، ص38.

مستوفی الممالک، میرزا حسن

مستوفی الممالک، میرزا حسن، از رجال و کارگزاران دولت های قاجاریه و پهلوی و فعال در زمینه اعتراض به وهابیون و حوادث بقیع.

میرزا حسن (1254-1311ش) پسر مستوفی مشهور میرزا یوسف مستوفی الممالک معروف به آقا یا جناب آقا است. مستوفی یا مستوفی باشی یا مستوفی الممالک منصب های مهم اجرایی از دوره ی صفویه به بعد بوده است. وظیفه گردآوری انواع مالیات ها و محاسبه مخارج مختلف کشوری و لشکری و تأمین آنها از منابع و در واقع وظایف وزارات دارایی کنونی بر عهده مستوفی بود. میرزا حسن مستوفی الممالک، اطلاعیه ها و نامه های خود را به اسم حسن ابن یوسف رئیس الوزراء امضاء می کرد.

پدر حسن، یعنی یوسف از رجال با نفوذ دوره ی ناصری بود، از نظر اخلاقیات و رعایت شرع، مشهور بود، لذا در بین رجال از حسن شهرت و پاک بودن در امور فردی و اجتماعی مقبول همگان بود. همین ویژگی ها به فرزندش حسن هم رسیده بود. به همین دلیل مرحوم مدرس اغلب او را برای ریاست وزرایی باصلاحیت و مناسب می دانست. پس از رسیدن به این سمت در دوره ی رضا شاه هم خدمات مناسبی داشت. از جمله در حوادث حجاز و روی کارآمدن آل سعود و گسترش وهابیت با جریان مذهبی ها و مدرس در ایران هماهنگ بود. مهم ترین اقدام او یکی تحریم رفتن حجاج به حجاز و دوم دادن اطلاعیه در مرداد 1305 به منظور اطلاع رسانی و بسیج جهانی مسلمانان برای مقابله با آل سعود و وهابیت بود. متن کامل این اطلاعیه در مقاله «اطلاعیه دولت ایران» آمده است. اما پس از اینکه پاره ای از مذاکرات با رژیم آل سعود نتیجه نداد، جریان مذهبی در ایران تصمیم گرفت حج را تحریم کند و رژیم وهابی را در جهان اسلام منزوی گرداند. از سوی دیگر آل سعود در صدد گسترش روابط خود با کشورهای اسلامی و از این طریق توسعه مقبولیت و مشروعیت خود بود.

مجلس به رهبری مرحوم مدرس، پیش قدم شد و به دولت و مستوفی الممالک فشار آورد که روابط را قطع کند و حتی حج را تحریم نماید. از اینرو حسن مستوفی الممالک در 15 اسفند 1304 خطاب به وزارت امور خارجه ایران نوشت:

مراسله نمره (22584) راجع به لزوم ادامه ممنوعیت عزیمت حجاج بیت الله الحرام برای الزام امیر نجد به ایفای وعده خود در جلسه یازدهم اسفند1304 قرائت گردید و دولت با نظر آن وزارت جلیله موافقت نمود. مقتضی است که به اطلاع عامه برسانید که دولت از امنیت و آسایش حجاج در حج نگران است و توصیه می کند

ص: 614

که امسال از حج خودداری نمایند ( اسناد و روابط ایران و عربستان، ص66 ).

البته

دولت ایران تحریم حج را ادامه نداد و مجدداً روابط حسنه با عربستان برقرار کرد. به طوری که پیرنیا سفیر ایران در جده در سندی می نویسد اگر ایران دو یا سه سال حج را تحریم کرده بود، آل سعود شرایط ایران را می پذیرفت.

اما مهمتر اعلامیه عمومی مستوفی الممالک با امضای حسن بن یوسف رئیس الوزراء است که کارنامه و رویه دولت وهابی آل سعود را به نقد کشانده و روش تخریبی آنان را در بقیع ردّ و اینگونه کارها را موجب تأثر مسلمانان و مؤمنین و مخالف با اصول تمدن و حیثیات دیانت دانست. در جای دیگر از این اطلاعیه آورده است:

در عصری که هر یک از ملل شیعه از برای آثار و قبور حکما و بزرگان و ارباب شعر و صنعت هر چند که منسوب به ملل دیگر باشند، هزارگونه احترام قائل می شوند و از این لحاظ بین ملیت، نژاد و قومیت فرقی قائل نمی گذارند، یک طایفه فقط به استمساک تعالیم و مبادی خود، آثار ائمه هدی و اولیای خدا را که در روح و قلب کرورها نفوس جای دارند منهدم می سازند. دولت ایران این رفتار را از مقوله ی تجدید اعمال ادوار توحش و جاهلیت تلقی نموده و بر این کردار فجیع شدیداً اعتراض می نماید (اسناد روابط ایران و عربستان، ص68).

البته این اطلاعیه مانع اقدامات خودسرانه وهابیون نشد بلکه مطابق اسناد موجود، سخت گیری ها و لجاجت را بیشتر نمودند. حتی در محرم 1306ق به مجلس عزاداری ایرانیان حمله کردند و وسایل آنان را به یغما برده، غارت کردند و برخی از حجاج ایرانی را زندانی نمودند. اما تلاش های مستوفی الممالک و اقدامات آنان به صورت اسناد تاریخی در تاریخ ثبت شد.

مآخذ

اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، به کوشش علی محقق، ص 66-69 و ص 73-74؛ تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص102-108؛ تخریب و بازسازی بقیع، ص 65 به بعد؛ جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص81؛ دانشنامه دانش گستر، ج15، ص 498-499؛ شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج4، ص478-490.

مسجد أبی بن کعب

مسجد أبی بن کعب، محلی برای عبادت روبروی قبور ائمه(ع) و سمت راست در ورودی بقیع.

اُبی بن کعب مکنی به ابوالمنذر و ملقب به سید القراء از صحابه رسول اکرم(ص) بود. او خانه ای در محوطه بقیع داشت که پس از درگذشت در آنجا دفن شد و به توصیه او این خانه تبدیل به مسجد گردید. اما اخیراً از این مسجد و قبر ابی بن کعب خبر و اثری نیست و کاملاً از بین رفته است.

این مسجد معروف به مسجد البقیع و مسجد بنی حدیله است. پیامبر در این مسجد نماز گزارده است. درباره موقعیت آن نوشته اند: سمت راست در غرب بقیع واقع است. حمد الجاسر (از مرجع نگاران عربستان معاصر) درباره این مسجد چنین گزارش داده است: رسول خدا(ص) در هیچیک از مساجد داخل مدینه نماز نگذارد، مگر مسجد بنی حُدَیلَه (یا مسجد ابی ابن کعب). این مسجد اول بقیع، نزدیک در جمعه واقع بود. گاه به صورت جُدَیله نوشته اند که تصحیف است.

درباره ابی بن کعب و نیز درباره مسجد او و محل استقرار آن نکات مهمی هست. ابن سعد اُبیّ بن کعب را از بنو عمرو بن مالک بن نجار و بنو عمرو از بنو حُدَیله (الطبقات الکبری، ج3 و4، ص259) دانسته است. همو درباره اُبَیّ می نویسد: معدود افرادی که در دوره جاهلیت خواندن و نوشتن می دانستند، یکی از آنها ابیّ بود. به همین دلیل رسول خدا(ص) او را به عنوان کاتب وحی تعیین کرد. بعداً در دوره خلافت عثمان هم، خلیفه از او خواست عضو گروه گردآورنده قرآن باشد (همان، ص259-261).

حُدَیله یکی از محله های مدینه بود و اُبَیّ از بزرگان این محله بود. بنی حدیله داخل محله سکونت خود، مسجدی بنا کرده بودند و این از نخستین مساجد مدینه بوده که رسول خدا(ص) چند بار در آنجا نماز گذارده است. به نظر می رسد این محله تا داخل بقیع امتداد داشته

ص: 615

است و مسجد اُبیّ بن کعب را بر اساس گزارش های قرن 2 و 3ق در بقیع ساخته بودند. سمهودی از ابن زباله (درگذشت 199ق) نقل کرده که این مسجد در ابتدای بقیع، سمت راست و در غرب مقبره عقیل و مقبره امهات المؤمنین مستقر بوده است. اما استنباط برخی از محققان مثل مؤلف مدینه شناسی این است که این مسجد در مجاورت بقیع بوده است (مدینه شناسی، ج1، ص280-281). همین مؤلف از علی بن موسی (قرن 13ق)، نایب الصدر شیرازی (زائر بقیع در 1305 و 1306ق) و رفعت پاشا (زائر بقیع در 1318ق) که این مسجد را دیده اند و گزارش هایی هم تهیه کرده و در سفرنامه های خود آورده اند، مطالبی نقل کرده است. وی از قول نایب الصدر می نویسد: وقتی وارد بقیع شده مسجدی مثل یک اتاق دیده که بر سر آن نوشته بودند: «هذا مسجد ابیّ بن کعب و صلی فیه النبی(ص) غیر مرّة»

و از قول رفعت پاشا نقل کرده که مسجد ابیّ بن کعب خرابه شده و آلات و وسایل حفاری را در آن می گذارند (یعنی انبار شده است) ولی دولت عثمانی تعمیر و مرمت آن را آغاز کرده است (همان، ص282).

بنابراین از همه گزارش ها معلوم می شود که مسجد ابی ابتدا در مجاورت بقیع بوده ولی با توسعه بقیع داخل آن قرار گرفته است.

مرحوم

نجفی در چند سفر به مدینه و رفتن به بقیع تلاش کرده محل دقیق این مسجد و وضعیت کنونی آن را کشف کند. او تلاش های خود را اینگونه گزارش کرده است:

تطبیق نشانی آرای متأخرین از موقعیت و بنای مسجد مزبور با شهر مدینه امروزی که بهرحال دستخوش تغییرات فراوانی شده است، چندان مشکل نیست.

خیابان بقیع - امتداد خیابان ابوذر - که از مجاورت سمت غربی قبرستان بقیع، از شمال به جنوب امتداد دارد و مکرّراً توسط دولت سعودی تعریض و تجدید شده است، حدود تقریبی دیوار غربی قبرستان بقیع را، که در کناره حصار قدیمی مدینه جای داشته، معلوم و مشخص می سازد. با این همه و با توجه به این که فاصله چندانی بین بقاع اهل بیت و عقیل و حدّ نهایی سمت غربی آن نبوده است، می توان اطمینان داشت که مکان مسجد، همان بنایی است که در سمت جنوبی بنای سایبان حفارین که در سال 1373ق تأسیس گشته، قرار دارد. این بنا که پشت آن به خیابان بقیع متصل است، در همان محدوده 30 متری «مظلّه» (محل برگزاری مراسم فاتحه خوانی و زیارت اهل بقیع) جای دارد.

متأسفانه تهیّه عکس و اسلاید در خیابان های اطراف بقیع، ممنوع، بسیار سخت و غیر ممکن بود. با این همه، با توجه به نقشه دقیق بقیع، عکس هایی که از نمای عمومی قبرستان و از طبقه پنجم ساختمانی در خیابان بقیع در سال 1395ق تهیه کرده ام، موقعیت و نشانی «مسجد ابیّ ابن کعب» را به خوبی نشان می دهد.

با این شناسایی معلوم می گردد، برج یا کوشک «بنوحدیله» که به تصریح فیروزآبادی به مشعط مشهور بوده، مقابل سمت غربی مسجد جای داشته است و این که مطری گفته است: «و فی غربی مسجد أبیّ یقع اطما (حصن) بنی حدیلة و أحدهما مشعط» با بافت منازل طوایف «بنی معاویه» از «بنو نجار» در شهر مدینه مطابقت دارد و سمهودی جزم دارد که مشعط کمرفق. و گفته است «اُطُم لبنی حدیلة غربی مسجد أبیّ بن کعب» (مدینه شناسی، ج1، ص282-283).

مؤلف، عکس زیبایی را که نشان می دهد مسجد أبیّ در داخل حصار بقیع واقع است، نیز آورده است (همان، ص598-599).

احمد بن عبدالحمید العباسی از مدینه پژوهان سده 10ق مدعی است، مسجد ابیّ بن کعب در این زمان (یعنی سده 10ق) به نام مسجد البقیع در بین مردم مشهور است. متن گزارش او چنین است: مسجد البقیع و هو مسجد أبیّ بن کعب علی بمین الخارج من درب البقیع غربی مشهد عقیل وامهات المؤمنین (عمدة الاخبار، ص186).

ص: 616

مآخذ

تاریخ آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص 369؛ دانشنامه دانش گستر، ج1، ص 778؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1996م؛ عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد بن عبدالحمید العباسی، به کوشش حمد الجاسر و محمد الطیب الانصاری، مدینه، المکتبة العلمیة، بی تا؛ کتاب مناسک و اماکن طرق الحج، حمد الجاسر، ریاض، دارالیمامه، 1401ق، ص400؛ مدینه شناسی، سید محمدباقر نجفی، تهران، مشعر، 1392؛ موسوعة مکة المکرمة والمدینة المنورة، اشراف احمد زکی یمانی، ج3، ص331.

مسجد الاجابة

مسجد الاجابة، مسجدی در نزدیکی بقیع و بازسازی شده توسط اوقاف.

دو مسجد به نام مسجد الاجابه یکی در مکه، محله المعابده، بین مکه و منی و دوم مسجدی در مدینه منوره در محله الاجابه (حی الاجابه) در قسمت شمال بقیع واقع است. این مسجد فاصله اندکی با مسجد نبوی دارد. و درب اصلی آن در خیابان ملک فیصل (مشهور به شارع الستین) باز می شود.

این مسجد توسط معاویه بن مالک بن عوف بن عمرو از قبیله اوس در دوره رسالت ساخته شد. این طایفه قبل از اسلام، در شرق یثرب منزل داشتند. اما با ظهور اسلام بسیاری از این طایفه اسلام آورده و برای انجام وظایف دینی مسجدی ساختند تا مردم طایفه بنو معاویه از قبیله اوس در آنجا به عبادت بپردازند. قبلاً به نام مسجد معاویه یا بنو معاویه مشهور بود. ولی الآن به مسجد اجابه شهرت دارد. البته این معاویة بن مالک غیر از معاویة بن ابی سفیان است. این مسجد در بین شیعیان به مسجد مباهله مشهور است. رسول اکرم(ص) با گروهی از همراهان در این مسجد دو رکعت نماز گذارد. لذا از معدود مساجدی است که در زمان پیامبر(ص) ساخته شده است. اما اینکه معاویه، آن را با اموال وقفی ساخته، اگر منظور معاویة بن مالک باشد درست است. البته بعدها توسط عبدالله بن عمر با مصالح مثل خشت و گچ ساخته شد.

ابن نجار (درگذشت 643ق) این مسجد را دیده و چنین گزارش کرده است: دو مسجد نزدیک بقیع است یکی از آنها معروف به مسجد الاجابه است. دارای ستون های قائمه و محرابی ملیح است. اما دیگر قسمت های آن، خراب شده است.

المطری (درگذشت 741ق) این مسجد را اینگونه معرفی می کند: مسجدی در شمال بقیع مشهور به مسجد الاجابه قرار دارد که توسط معاویه ساخته شد؛ ولی امروزه خرابه هایی از آن باقی مانده است. نیز گزارش سمهودی در نیمه دوم سده نهم قمری مثل گزارش های بالا است.

مسلماً این مسجد از سده 12ق دیوار و سقف نداشته و کاملاً تخریب شده بود، تا اینکه در دوره عثمانی ها توسط اداره اوقاف و با هزینه های وقفی بازسازی و تعمیر شد.

اداره اوقاف عثمانی بر اساس الگوی عثمانی و شکل دیگر مساجد عثمانی برای آن گنبد و بارگاه، شبستان و غیره ساخت. بر اثر حوادث طبیعی مجدداً ویران شد تا اینکه وزارت اوقاف کشور سعودی در دوره ملک فهد بن عبدالعزیز آن را بازسازی کرد و توسعه داد. هم اکنون مسجدی زیبا با شبستان های زنانه و مردانه مجزا، سرویس های بهداشتی مدرن و دیگر قسمت های مورد نیاز شده است.

اسماعیل الاسکداری (درگذشت 1182ق) از سده 12ق گزارش داده که هرگاه مردم مدینه درصدد برگزاری نماز باران بودند، به مسجد الاجابه می رفتند. پس از برپایی نماز، معمولاً دعای آنان اجابت می شود (ترغیب اهل المودة و الوفاء، ص134). البته بر اساس نظر سمهودی علت نام گذاری آن به اجابه به ماجرایی باز می گردد که رسول خدا در آنجا نماز گذارد و مدتی طولانی به عبادت پرداخت. سپس برای مردم سخن گفت. فرمود آیا می دانید در عبادتم با خدا چه می گفتم؟ سه خواسته از خداوند داشتم: عدم هلاکت امّت توسط سیل، خشکسالی و حرب. خداوند دو تای اول را اجابت کرد ولی سومی را نپذیرفت (مدینة بین الماضی، ص319-321).

ص: 617

نجفی درباره مسجد اجابت چنین گزارش داده است: طایفه بنومعاویه بن مالک بن عوف غیر از طایفه معاویة بن عمر بن مالک بن نجار و غیر از طایفه بنو حدیله خزرجی است. این مسجد در کتاب المناسک(قرن 3ق) معرفی شده و در دیگر منابع مثل اخبار مدینة الرسول (قرن 7ق) هم آمده است. مرحوم نجفی منابع را به ترتیب تاریخی معرفی نکرده و خودش پس از تلاش های بسیار جای آن را مشخص و از آن عکس گرفته و در کتابش آورده است (مدینه شناسی، ص244-346 و 588)

مآخذ

اشهر المساجد فی الاسلام، سید عبدالمجید بکر، جده، دار القبلة للثقافة الاسلامیة، بی تا، ص240؛ بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، دارالوفاء، بی تا، ج97، ص225؛ تاریخ المدینة المنورة، ابن شبّه، قم، دارالفکر، 1368، ج1، ص75؛ ترغیب اهل المودة و الوفاء، الاسکداری، به کوشش عادل ابوالمنعم ابوالعباس، مدینه منوره، مکتبة الثقافة، بی تا؛ التعریف بما آنست دارالهجرة، محمد بن احمد المطری، به کوشش محمد نور الفلمبانی، 1402ق، ص53 و 47؛ المدینة بین الماضی والحاضر، ابراهیم العیاشی، مدینه، المکتبة العلمیة، 1392ق، ص319-322؛ مدینه شناسی، سید محمدباقر نجفی، تهران، مشعر، 1392؛ المساجد الاثریة فی المدینة المنورة، محمد الیاس عبدالغنی، 1421ق، ص33؛ موسوعة مکة مکرمة و مدینة المنورة، زکی یمانی، ج3، ص2-3؛ نماذج من جهود حکومة المملکة العربیة السعودیة فی بناء المساجد، وکالة الوزارة المساعدة لشؤون المساجد، الریاض، وزارة الشؤون الاسلامیة والاوقاف والدعوه والارشاد، 1419ق، ص243؛ وفاءالوفاء، سمهودی، بیروت، داراحیاء التراث، 1995م، ج3، ص828.

نیز نک- : بنومعاویه؛ ساختمان مسجد اجابه

مسجد البلغه← مسجد بنی ظفر

مسجد المائده ← مسجد بنی ظفر

مسجد امام زین العابدین(ع)

مسجد امام زین العابدین(ع)، گزارشی از مسجد منسوب به آن حضرت در محوطه مرقد اسماعیل.

اسماعیل فرزند امام جعفر صادق(ع) دارای حرم و مرقد وسیعی در کنار بقیع در سمت غربی بوده است. این حرم دارای محوطه ای وسیع بوده که بخشی از آن باغ و نخلستان موقوفه بوده است.

بر اساس گزارش های سده نهم و دهم قمری در سمت غربی این محوطه خانه و مسجد امام زین العابدین(ع) قرار داشته است.

مطری

مدینه پژوه از سده 7ق درباره این مسجد چنین نوشته است: کان بجانب المشهد الغربی مسجد صغیر مهجور یقال انه مسجد زین العابدین (التعریف، ص43)

سمهودی (درگذشت 911ق) از وقفنامه ای سخن به میان آورده که بر روی سنگی حک شده بود و یک باغ برای اسماعیل، یک خانه و مسجدی برای امام زین العابدین(ع) را وقفی دانسته است. آن امام، اغلب در این مسجد مشغول نیایش و عبادت بوده است. سمهودی از ابن شبّه (درگذشت 262ق) قرینه و مؤیدی هم آورده است.

این مسجد در 884ق تجدید بنا و تعمیر شده است.

مآخذ

«بقعه اسماعیل فرزند امام صادق(ع)»، محمدصادق نجمی، میقات حج، ص 75؛ التعریف بما آنست الهجرة، محمد بن احمد المطری، به کوشش محمد الخیال، مدینه، المکتبة العلمیة، 1372ق؛ وفاء الوفاء، سمهودی، ج3، ص 920.

نیز نک- : مرقد اسماعیل

مسجد بقیع← مسجد ابی بن کعب

مسجد بنی حُدَیله ← مسجد ابی بن کعب

مسجد بنی ظفر از نظر العباسی

مسجد بنی ظفر از نظر العباسی، گزارش عمدة الاخبار از احمد بن عبدالحمید العباسی درباره مسجد البغله یا بنی ظفر.

احمد بن عبدالحمید العباسی (درگذشت سده 10ق) از مدینه پژوهان مهم است. درباره خودش اطلاعاتی در دست نیست. ولی کتابش برخوردار از روش علمی و شیوه ای مطلوب می باشد.

بخشی از این کتاب درباره «مسجد البلغه» واقع در بقیع است. این گزارش گویای دیدگاه های مؤلف به عنوان یک دانشمند و مورخ سنی مذهب در این مسجد است.

این مسجد در شرق بقیع در طرف «الحرة الشرقیه» قرار

ص: 618

گرفته و مشهور به مسجد بلغه است. وجه تسمیه به بلغه (استر و قاطر) این است که قاطر پیامبر(ص) را در آنجا بسته بودند و او سم های خود را در سنگ کف زمین فرو برد و اثری بر جای گذاشت.

زبیر نقل کرده که رسول خدا(ص) روی سنگی در مسجد بنی ظفر نشسته بود، زیاد بن عبیدالله چند تن را اجیر کرد تا این سنگ را بشکنند، اما بزرگان بنی ظفر رسول خدا(ص) را از این توطئه آگاه کردند.

در این مسجد آثاری از رسول خدا هست مثل اثر انگشتان و اثر ساق دست حضرت روی دو قطعه سنگ موجود در مسجد.

العیاشی از قول سمهودی ابعاد این مسجد را، طولش در سمت قبله تا شام 21 ذرع و مشرق تا مغرب آن را هم 21 ذرع می داند. از اینرو محیط آن مربع است.

یکبار رسول خدا(ص) به مسجد بنی ظفر آمد، چند تن از صحابه همراه حضرت بودند، آنگاه دستور فرمود قاری آیاتی از قرآن را تلاوت کند. وقتی به آیه اذا جئنا من کل امة بشهید رسید آن حضرت بسیار گریه کرد به طوری که ریش ایشان تکان می خورد و می فرمود: در امتی که حضور دارم اینگونه است، چه رسد به امتی که بعد می آید و آن را ندیده ایم!

مأخذ

عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد بن عبدالحمید العباسی، به کوشش محمد الطیب الانصاری، حمد الجاسر، مدینه منوره، المکتبة العلمیة، بی تا، ص175-176 و مقدمه.

مسجد بنی ظفر

مسجد بنی ظفر، از مساجد مدینه واقع در شرق بقیع.

گویا این مسجد توسط طایفه بنی ظفر بنا شده است. البته آن را مسجد البلغة هم نامیده اند. موقعیت آن در سمت حره شرقی در شرق بقیع مستقر است. ابن شبه از حارث بن سعید بن عبید الحارثی نقل کرده که رسول خدا(ص) در مسجد بنی ظفر نماز گذارد.

ابن زباله نخستین کسی است که از این مسجد گزارش داده است. اما کتب او به دست ما نرسیده ولی کتابی که سلامه بر اساس قطعه های مندرج در منابع بازسازی کرده درباره این مسجد چنین دارد: مسجد بنی ظفر از اوس است و امروزه به نام مسجد البغله شناخته می شود. این مسجد به طرف حره شرقی در شرق بقیع است و راهش از قبه فاطمه بنت اسد به سوی انتهای بقیع است. یحیی بن جعفر روایت کرد که رسول خدا(ص) در این مسجد نماز گزارده است (اخبار المدینه، ص142).

علت نام گذاری بغله (استر، قاطر) را چند نکته نوشته اند: مطری وجه تسمیه را بستن قاطر رسول خدا در آنجا و اثر گذاشتن جای پای آن بر روی سنگ زیر پایش دانسته است. بعضی علت این نامگذاری را دفن قاطر رسول خدا به نام «دلدل» در این جا می دانند. العیاشی این مسجد را المائده نامگذاری کرده و نام دیگر آن را المائده دانسته است. اما به نظر نجفی ویژگی هایی که برای مسجد المائده از قول ابراهیم رفعت پاشا نقل شده با مسجد بنی ظفر تطابق ندارد (مدینه شناسی، ج1، ص251).

این مسجد در همسایگی و در شرق بقیع یا در محوطه شرق بقیع استقرار داشته است. این مسجد در تاریخ کاملاً شناخته شده است؛ گرچه بسیار کوچک و در دوره های طولانی بدون سقف بوده است. سمهودی (درگذشت 911) در آن جا کتیبه ای دیده که نام خلیفه عباسی المستنصر بالله با تاریخ 630 بر روی آن بوده و حکایت از بازسازی مسجد در آن زمان داشته است.

به نظر می رسد غیر از ابوجعفر منصور مستنصر بالله چند بار دیگر افراد و بزرگان به ترمیم و تعمیر این مسجد پرداخته باشند. اما قطعه سنگی که به نام مستنصر بالله روی آن حک شده و متعلق به 630ق است هم اکنون در «دارالکتب والوثائق القومیه» در قاهره نگهداری می شود. البته عبدالقدوس انصاری سنگ نوشته دیگری هم پیدا کرده است. آثاری از این مسجد توسط آقای نجفی در حره شرقی بر بلندی عرصه معاویه به طول 70/3 متر و عرض همین مقدار گزارش شده است (مدینه شناسی، ج1، ص252).

ص: 619

رسول خدا(ص) بر اساس برخی روایات در این مسجد نماز گذارده و برای مردم تفسیر قرآن گفته است. نیز در این مسجد صخره ای بوده که پیامبر روی آن می نشسته است. همین امر سبب آمدن مردم به این مسجد و تبرک جستن به این صخره بوده است. حتی گفته شده است در آنجا سنگی دیگر هست که آثار انگشتان حضرت هم بر آن بوده است. مسؤولان امر به معروف و نهی از منکر سعودی دستور از بین بردن مسجد و بنای ساختمان امر به معروف را به جای آن داده اند.

در منابع شیعه، به مسجد بنوظفر عنایت و توجه ویژه ای شده و توصیه گردیده است که زائران در آن نماز بخوانند.

این مسجد که روزگاری جمعیت زیادی را به خود جذب می کرد، در حال حاضر تخریب شده و به جای آن ساختمان «امر به معروف و نهی از منکر» در ابتدای خیابان ملک عبدالعزیز، پس از گذشتن از دیوار شرقی بقیع و وارد شدن به خیابان یاد شده - حدود دویست متر بعد از فندق الدخیل - ساخته شده است.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1387، ص282-283؛ آثار المدینة المنورة، عبدالقدوس انصاری، مدینه منوره، 1420ق، ص130-131؛ اخبار المدینه، ابن زباله، به کوشش صلاح عبدالعزیز زین سلامة، مدینه، مرکز بحوث و دراسات، 1424ق؛ بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء، بی تا، ج82، ص81؛ تاریخ المدینة المنورة، ابن شبّه، قم، دارالفکر، 1368، ج1، ص66؛ ترغیب اهل المودة و الوفاء، اسماعیل بن عبدالله الاسکداری، به کوشش عادل ابوالمنعم ابوالعباس، مدینه منوره، مکتبة الثقافة، بی تا، ص133؛ مدینه شناسی، محمدباقر نجفی، تهران، مشعر، 1391.

نیز نک- : بنوظفر

مسجد علی(ع)

مسجد علی(ع)، بنایی به این نام در بقیع.

اولیا چلبی سیاح و سفرنامه نویس ترک در سده 11ق از ساختمانی کوچک خبر داده که در بقعه شش ضلعی ائمه شیعیان(ع) بوده است و مردم آن را به نام مسجد علی(ع) می شناختند. او تأکید می کند که امام صادق(ع)، امام محمد باقر(ع)، امام زین العابدین(ع)، امام حسن و عباس جمعاً یک آرامگاه با ساختمانی شش ضلعی داشتند. چلبی به هنگام مسافرت به بقیع در نیمه دوم سده 11ق یعنی بعد از 1050ق بوده، این بقعه و این مسجد را دیده و گزارش کرده است.

چلبی می نویسد مسجدی صغیر بدون مناره در گوشه ای از بقعه امامان به نام مسجد علی بود.

مأخذ

الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریب احمد المرسی، قاهره، 1999م، ص150.

مسجدسازی بر قبور

مسجدسازی بر قبور، دلیل وهابیون بر حرمت ساختن بنا بر قبور مسلمانان.

وهابیون با استناد بر روایاتی حضرت رسول(ص) در زمینه ساختن مسجد بر مقابر این عمل را حرام دانسته اند. این روایات به نام «روایات اتخاذ قبور به مسجد» معروف است. آنان نهی مندرج در این روایات و اینکه این عمل را از سنت های یهود و نصارا دانسته (مثل این روایت: لعن الله الیهود والنصاری اتخذوا قبور انبیائهم مسجداً)، هرگونه آرامگاه سازی و مقبره سازی را مخالف دین و توحید می دانند.

وهابیون

ساختمان سازی بر سر مقابر را همان مسجدسازی دانسته و اینگونه روایات را دلیل حرمت ساختن آرامگاه می دانند.

حداقل

سه روایت مشهور به نام «روایت مسجد» یا روایت «اتخاذ قبور مسجداً» هست که به آن استناد شده و بر همین اساس بقیع را تخریب کرده اند. این روایات اینگونه است:

روایت اول: «أَلا وإنَّ من کان قبلکم کانوا یتخذون قبور أنبیائهم وصالحیهم مساجد، ألا فلاتتخذوا القبور مساجد، إنّی أنهاکم عن ذلک».

روایت دوم: «لعن الله الیهود والنصاری اتخذوا قبور أنبیائهم مساجد».

روایت سوم: «لعن الله زوارات القبور والمتخذین علیها المساجد والسرج».

ص: 620

اما مخالفین وهابیت، نقدهای فراوانی به این استدلال نوشته اند. خلاصه این نقدها اینگونه است:

اول اینکه این روایات هیچ ربطی به ساختن گنبد و بنا بر روی قبور ندارد، بلکه مفاد این دسته از روایات این است که مسلمانان از مسجد قرار دادن قبور پرهیز کنند، نه از ساختن گنبد و بنا که نوعی تعظیم شعائر الهی و بزرگداشت مقام انبیا و اولیا و جلوگیری از فراموش شدن آنان است.

دوم این روایات ناظر به اعمال و رفتار یهودیان و نصارا است و مسلمانان را از انجام اعمالی که شبیه اعمال یهود و نصارا است، نهی می کند، نه مطلق مسجد قرار دادن. یهودیان و نصارا قبور انبیایشان را به عنوان قبله قرار می دادند و به سمت قبورشان نماز می خواندند و به عبادت و پرستش قبور انبیایشان می پرداختند. این روایات نیز از قبله قرار دادن و نماز خواندن به سمت قبور انبیا و عبادت کردن و پرستش آنان نهی می کند، نه از ساختن گنبد و بنا بر روی قبور.

سوم شواهد تاریخی نیز نشان می دهد که مسلمانان در همان صدر اسلام بر روی قبور صحابه و بزرگان، خیمه و سایبان درست می کردند و حتی سال ها در همان خیمه و سایبان می ماندند و در زیر همان خیمه و سایبان نماز می خواندند و مورد اعتراض کسی نیز قرار نمی گرفتند. اگر مسجد قرار دادن قبور جایز نباشد، خیمه زدن بر روی قبور و نماز خواندن در زیر خیمه نیز نباید جایز باشد.

به عنوان نمونه هنگامی که عثمان بن عفان به قتل رسید و در حش کوکب دفن شد، اقوام و طرفدارانش مقبره ای بر قبرش ساختند (نک مقاله عثمان و مقاله قبه و بقعه). نیز هنگامی که حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب(ع) (سال 97ق) از دنیا رفت، همسرش (فاطمه بنت الحسین که دختر عمویش نیز بود) بر روی قبر او خیمه ای برپا کرد و یک سال در همان خیمه ماند. مهم تر از همه مورد خود رسول خدا(ص) است. پس از درگذشت آن حضرت، به پیشنهاد علی بن ابی طالب(ع)، حضرت را در همان اتاق خودش به خاک سپردند و اتاقش، آرامگاه حضرت شد (نک مقاله قبه).از اینگونه نمونه ها در تاریخ اسلام فراوان به چشم می خورد.

از اینرو برخی از فقیهان مسلمان معتقد شده اند: مطلق مسجد قرار دادن قبور انبیا در صورتی که دارای مفسده باشد حرام است و اگر مفسده نداشته باشد، اشکالی ندارد.

نکته آخر اینکه این روایات با صریح آیه «فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیهِم بُنْیانًا رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیهِم مَّسْجِدًا» (سوره کهف، آیه 21) در تضاد است.

درباره مطالب و مسائل مزبور فراوان بحث و بررسی شده و جوانب و ابعاد آن را تحلیل کرده اند. اینجا فقط اجمالاً ادعای وهابیون و نقدهای وارد بر آن گزارش شد.

مهم آنست که وهابیون با استناد به «روایات اتخاذ مسجد» یا «روایات مسجد» تلاش کرده اند اقدام شنیع تخریب آرامگاه های بزرگان و رهبران مسلمانان در بقیع را توجیه کرده و این عمل را مشروعیت ببخشند.

مآخذ

السنن الکبری، بیهقی شافعی، بیروت، دارالفکر، 1419ق، ج5، ص458؛ شناخت وهابیت، نجم الدین طبسی، قم، دلیل ما، 1391، ص763-765؛ صحیح بخاری (الجامع الصحیح)، محمد بن اسماعیل بخاری، بیروت، دارالمعرفة، ج1، ص230؛ فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ابن حجر عسقلانی، قاهره، درالریان، 1407ق، ج3، ص238.

مسطح بن اُثاثه

مسطح بن اُثاثه، از اصحاب رسول خدا(ص) و مدفون در بقیع.

نام

کامل او، مسطح بن اُثاثة بن عباد بن المطلب بن عبد مناف بن قضی، مکنی ابی ابوعباد از اصحاب رسول خدا بود. پس از پذیرش اسلام، با سخت کوشی تمام کنار رسول خدا بود و در نبرد های فراوان در کنار حضرت حضور داشت. به ویژه در جنگ بدر و خندق فراوان کوشید.

پس از رحلت رسول خدا معتقد به ولایت و امامت علی بن ابی طالب(ع) بود، از اینرو در کنار حضرت در صفین شرکت فعال داشت. بالاخره در 56 سالگی در سال 34ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

تاریخ مولد العلماء و وفیاتهم، ابن زبد الربعی، به کوشش محمد المصری، الکویت، 1410ق/ 1990م، ص50؛

ص: 621

مدینه شناسی، سید محمدباقر نجفی، تهران، مشعر، 1385، ج1، ص518.

مسکین، محمد بن عبداللّه بن عبد الرحمن

مسکین، محمد بن عبداللّه بن عبد الرحمن، از علمای ساکن مدینه و مدفون در بقیع.

ابو عبدالله محمد بن عبدالله بن عبد الرحمن ملقب به مسند، معمر، شمس و بعدانی الاصل و معروف به مسکین است. تبارش از بعدان شهری در یمن بودند امّا خودش در مدینه در سال 791ق متولد شد. در مدینه نزد بزرگان، علوم دینی را آموخت. سپس به شهرهایی مثل قاهره و شام مسافرت کرد و با عالمان ملاقات داشت. او در 858ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج6، ص217- 218.

مسلمانان و تخریب های اخیر ← واکنش مسلمانان

مسیح مهاجری ← بوسیدن ضریح رسول خدا(ص)

مسیر طالبی

مسیر طالبی، سفرنامه میرزا ابوطالب و گزارشی درباره وهابیت و اقدامات آنها.

مسیر طالبی یا سفرنامه میرزا ابوطالب خان از سفرنامه های معروف اواخر قرن دوازدهم قمری است. این کتاب توسط یک ایرانی اصفهانی ساکن و مقیم هند نوشته شده که صاحب جاه و مقام بوده است. ایرج افشار در سال 1352 این کتاب را در «مجموعه منابع و اسناد تاریخی در دوره قاجار» منتشر کرد. مسیر طالبی نخست در 1812 در کلکته توسط فرزند مؤلف منتشر شد. سپس خلاصه آن دو بار در سال های 1827م و 1836م در همان شهر منتشر شد. نیز توسط C. Stewart به انگلیسی ترجمه و در لندن، 1810م منتشر شد. همچنین توسط میرزا علی مخزون مرادآبادی به اردو ترجمه و در مرادآباد، 1904م منتشر شد؛ توسط J.C.J به فرانسه نیز ترجمه و در پاریس، 1819 منتشر شد؛ به زبان آلمانی هم ترجمه و در وین، 1813 منتشر شد (مقدمه ایرج افشار بر مسیر طالبی، صفحه 8-7).

میرزا

ابوطالب پسر حاجی محمد بیک خان از ترکان آذربایجان بود که در اصفهان متولد شد. او در جوانی به هند رفت، در کسب ثروت و تجارت به مقامی رسیده بود. بالاخره در 1183ق در مرشدآباد درگذشته است. پسرش، میرزا ابوطالب به سال 1166 در شهر لکهنو به دنیا آمد. وی در دربار حاکم بنگال نفوذ یافت و موقعیت و ثروتی به دست آورد. بالاخره در 1221ق در لکهنو درگذشت. میرزا ابوطالب در سالهای 1213- 1218ق به سفری به دور دنیا رفت. از جمله مدتی در کربلا اقامت داشت، شاهد حمله وهابی ها به عتبات بود و گزارش آن را در سفرنامه خود آورده است. این گزارش عیناً تقدیم می گردد.

ابوطالب

چند روزی در کربلا اقامت داشته و گزارشی از حمله وهابی ها در 1216ق را ثبت کرده است. از کشته شدن پنج هزار نفر، سر بریدن مردم مثل گوسفند، کندن طلاهای گنبد و تخریب قبر امام حسین(ع) و دیگر فجایع را نوشته است. سپس به تاریخچه پیدایش وهابیت، عقاید و افکار آنان می پردازد. از جمله باورهای آنها، تعظیم به مقابر و ساختن گنبد و بارگاه را شرک و کفر می دانند را به تفصیل توضیح داده است. نیز نامه عبدالعزیز به فتحعلی شاه قاجار را آورده است و از سجده مردم کربلا و نجف در بارگاه امام علی(ع) و امام حسین(ع) گلایه می کند و خود را مأمور پاکسازی آنان می داند و علت حمله به نجف و کربلا را شیوع بت پرستی در این مناطق می داند. در آخر هم می گوید اگر پادشاه عجم هم چنین عقایدی دارد باید، توبه کند. این قسمت سفرنامه مطالبی برای شناخت وهابیت سودمند است. البته جایی از بقیع یاد نکرده چون هنوز بقیع را تخریب نکرده بود ولی برای اعتقادات وهابیون درباره قبور بقاع و عکس العمل مردم به آنان مهم است.

مأخذ

مسیر طالبی یا سفرنامه میرزا ابوطالب خان، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، شرکت سهامی حبیبی، 1352، با مقدمه ایرج افشار، ص 408- 414 و مقدمه افشار؛ «میرزا ابوطالب اصفهانی»، شهریار نقوی، ارمغان، سال 1341.

ص: 622

مشاهد از دیدگاه سمهودی ← بقعه سازی در سده 9 و 10ق

المشاهد المکرمة ببقیع ← رحلة ابن جبیر

مشاهدات عیاشی در بقیع ← رحلة العیاشی

مشتری طوسی، محمد ابراهیم

مشتری طوسی، محمد ابراهیم، مسافر حج و گزارش نویس درباره حج و بقیع.

محمدابراهیم در 1264ق چشم به جهان گشود: او ملقب و مشهور به مشتری طوسی، مشتری خراسانی، مشتری مشهدی، حسام الشعرا و نجم الشعرا است. لقبش ضیاء الدین، تخلصش مشتری بود و در مشهد مقدس اقامت داشت. پدرش از شیراز بود و تبار مادرش به چهار واسطه به میرزا طاهر وحید وزیر شاه طهماسب صفوی منتهی می شود.

او شرحی از چگونگی زندگی ادبی وی و محبوبیتش نزد امیران و بزرگان آورده و از سفرها و اقامت های طولانیش در عتبات و نیز نکاتی درباره سفر حج او در آغاز نسخه خطی دیوان او به شماره 3307 کتابخانه مجلس آمده است.

مشتری طوسی در سال 1297ق عازم حج شده است. این همان سالی است که تعداد زیادی از شاهزادگان قاجاری از جمله حسام السلطنه (متولد 1300) و دختر فرهاد میرزا به حج رفته بودند. او مشاهدات خود را در قالب سفرنامه حج به نظم سروده است.

نسخه خطی این سفرنامه در کتابخانه مجلس موجود است. اما اشعار او چندان عمیق و مطلوب نیست. حتی مصحح آن رسول جعفریان از این مجموعه رضایت کامل ندارد. تک بیت هایی درباره بقیع لابلای ابیات او هست که اغلب قوت لازم را هم ندارد.

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج4، ص413-414.

مشروعیت بارگاه بر قبر ← بارگاه سازی

مشهد ائمه بقیع ← حرم ائمه بقیع(ع)

مشهد اسماعیل بن صادق(ع)

مشهد اسماعیل بن صادق(ع)، از دیدگاه سمهودی گزارش کتاب اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء درباره این مقبره.

ابوالحسن علی مشهور به سمهودی، مدینه پژوه مشهور، مؤلف کتاب وفاء الوفاء است. او سپس آن را تلخیص کرد و آن را خلاصة الوفاء نامید. آنگاه مترجمی ناشناس آن را به فارسی برگرداند. بخشی از آن اثر درباره مزار اسماعیل است. او موقعیت مشهد اسماعیل را در مقابل مشهد عباس می داند. این مقبره در جهت مغرب در رکن قلعه مدینه و درش از درون قلعه است. در ادامه از معمار و سازنده آن گفته و حسین بن ابی الهیجاست وزیر عبیدیین را به عنوان سازنده معرفی کرده است. او در 546ق چاهی در آنجا را حفر کرد. سمهودی چاه زین العابدین را در همین ساختمان و در میان در اول و مشهد اسماعیل می داند. مردم از آن چاه برای امراض تداوی امراض استفاده کنند.

مأخذ

اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش سید کمال حاج سید جوادی، تهران، مشعر، 1376، ص297.

نیز نک- : مشهد کبیر؛ اسماعیل بن جعفر الصادق(ع)

مشهد اهل بیت ← حرم ائمه(ع)

مشهد عقیل ← دار عقیل

مشهد کبیر

مشهد کبیر، آرامگاه اسماعیل فرزند بزرگ امام صادق(ع).

اسماعیل (105-143ق) فرزند بزرگ امام صادق(ع) دو سال پیش از درگذشت پدرش، در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد. از ابتدا چند عامل موجب اهمیت و بزرگنمایی اسماعیل و رونق آرامگاه او شد. از اینرو آرامگاه او مشهد کبیر خوانده شد.

بعضی از شیعیان به رغم تأکید های امام صادق(ع)، رحلت و مرگ اسماعیل را باور نکردند و او را جانشین امام صادق (ع) دانسته و فرزندانش را امامان پس از او دانستند.

ص: 623

این اعتقاد به تدریج تبدیل به یک جریان فکری و عقیدتی شد و فرقه اسماعیلیه یا باطنیان شکل گرفتند. بر اساس نگرش همین فرقه در سده سوم قمری، دولت فاطمیان در مصر و شمال آفریقا تأسیس شد. شخصیت اسماعیل و آرامگاه او برای اینان یک قطب بزرگ بود. از اینرو بسیار به آنجا رسیدگی می کردند و موجب رونق آنجا شده بودند.

مطری (درگذشت 741ق) می گوید در زمان او، این آرامگاه به «مشهد کبیر»، یعنی مزار بزرگ معروف بود. آن مزار در غرب قبه عباس و چهار امام قرار داشت. قبر اسماعیل از سوی محبان اهل بیت(ع) از شیعیان، به ویژه اسماعیلیه زیارت می شد و بر اساس گزارش عیاشی در قرن 11ق بسیار پر رونق بود. همان گونه که مطری یادآور شده، بقعه اسماعیل در زمان فاطمیان مصر بنا گردیده است. در قرن دوازدهم که اطراف بخش اصلی شهر مدینه حصار بوده، مقبره اسماعیل داخل این حصار و در واقع خارج از بقیع بوده، و محل آن برابر مقبره عباس و ائمه بقیع قرار داشته است.

در توسعه جدید، این مقبره از میان رفته، و بنا به اظهار برخی از ناظران، محل قبر و آنچه در آن بوده به داخل بقیع انتقال داده شده است.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1391، ص365-366؛ ترغیب اهل المودة و الوفاء، اسماعیل بن عبدالله الاسکداری، به کوشش عادل ابوالمنعم ابوالعباس، مدینه منوره، مکتبة الثقافة، ص96؛ المدینة المنورة فی رحلة العیاشی، محمد أمحزون، کویت، دارالارقم، ص175.

نیز نک- : اسماعیل بن الصادق؛ مرقد اسماعیل؛ فاطمیان و بقعه اسماعیل؛ مشهد اسماعیل

مشهد نفس زکیه

مشهد نفس زکیه، بخشی از کتاب اخبار مدینه؛ ترجمه خلاصة الوفاء از سمهودی.

ابوالحسن علی مشهور به سمهودی، مدینه پژوه مشهور کتاب وفاء الوفاء را نوشت. سپس آن را تلخیص کرد و آن را خلاصة الوفاء نامید. آنگاه مترجمی ناشناس آن را به فارسی برگرداند. بخشی از آن درباره یکی از مزارات بقیع است که بدون دخل و تصرف نقل می شود:

مشهد نفس زکیه محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی(ع) است که در ایام منصور خلیفه عباسی مقتول شده بنابر آنکه بسیاری از مردم به او بیعت کرده بودند و او بر منصور مذکور خروج کرده بعد از آنکه مدتی از برای پدر و اقارب دیگر محبوس شده بود، پس منصور عمّ خود عیسی بن موسی را با چهار هزار کس تجهیز کرده به سراغ او فرستاد. گویند که در نزد احجار زیت، یعنی موضع مشهد مالک بن سنان مقتول شد و در بقیع دفن کردند، اما مشهور در میان اهل مدینه چنان که مطری و اتباع او گفته اند آن است که مشهد شریفش در شرقی جبل سلع است و در قبله مشهد شریف او منهل عین ازرق است.

مأخذ

اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش سید کمال حاج سید جوادی، تهران، مشعر، 1376، ص297.

مصایب حُجاج در زیارت بقیع

مصایب حُجاج در زیارت بقیع، گزارش مشاهدات محمد عبدالحسین کربلایی به هنگام زیارت بقیع و سفر به مدینه منوره.

محمد عبدالحسین کربلایی بن نواب عبدالهادی خان بن محمدعلی والاجاه از امیران سلسله نوابها در منطقه کرناتکی هند بود که در 1230ق عازم سفر حج شد. این سفر تا 1231ق طول کشید. او مشاهدات خود را در سفرنامه ای با عنوان تذکره الطریق فی مصائب حجاج بیت الله العتیق نوشته است.

بخشی از این سفرنامه درباره بقیع و رفتار خشن وهابی ها با حجاج عجم است. این بخش ها را بدون حذف و اضافه آوردیم تا پژوهشگران به راحتی استفاده کنند. اطلاعات سودمندی در این سفرنامه آمده است که در مقاله تذکرة الطریق آمده است.

نهب بر خیام عجم ها نمودند؛ و هرچه می یافتند می بردند و می زدند. مبارک حربی وهابی در این باره، در

ص: 624

طول راه بر حجاج عجم سخت می گرفت. محصّل های مبارک بر عجم ها شدّت می نمایند؛ و گریه حاجیان بیت الله الحرام به بیت المعمور رسانیده و فریاد یا الله یا الله بلند و در کوهسار پیچیده. عجب حالتی است که به شرح نخواهد گنجید.

در مدینه هم، مردمان متعصّب آن کار را بر زائران عجمی سخت می گرفتند. مؤلف می نویسد: وقت عصر در مسجد نبی(ص) رفتم و نماز خواندم. مزوّر (خادم زیارت یا زیارت خوان) آمده زیارت خوانید. امّا مردم بسیار متعصّب اند و عجم را نمی گذارند، بسیار تشدّد می کنند.

برخورد تحقیرآمیز با عجم ریشه در گرایش آنان به تشیع دارد، والاّ دیگر اقوام غیر عرب از هندی و افغانی و غیره، اگر سنی بودند، رفتار زشتی با آنان صورت نمی گرفت. همین امر سبب می شد تا نویسنده ضمن اینکه خود را هندی معرفی می کند، در انجام اعمالش ابراز تقیه هم بکند. وی از اینکه برخی از عجم ها به خواندن برخی از دعاها پرداخته و آشکارا خود را در معرض خشم سنیان قرار می دهند گلایه می کند. با این حال، در پرده تقیه، همه اعمال و اوراد و زیاراتش را به آرامی می خواند و در این زمینه، هیچ گاه گرفتار مشکلی نمی شود.

ذیل رویدادهای روز 22 جمادی الاولی سال 1231 از دو رویداد همزمان در ارتباط با بقیع یاد می کند. یکی آنکه، یک عجم را بسیار در حرم زدند؛ وقتی که بیاض می خواند، در آن زیارت و غیره بود و نکته دیگر آنکه وقت عصر عجم ها صندوق مبارک ائمه اربعه - علیهم السلام - در بقیع نصب کردند. الحمدلله ربّ العالمین. به مناسبت روز 25 همان ماه می نویسد: ضریح جناب سیدة نساء العالمین - صلوات الله علیها وعلی ذرّیتها - در بقیع نصب کردند، و پیشتر صندوق مبارک ائمه - علیهم السلام - نصب شده بود.

بیستم جمادی الاولی روز مبارک جمعه: پیش از نماز صبح به حرم محترم رفته، نماز صبح سجده گاه خاک شفا داشته خوانده، و زیارت حضرت سید المرسلین و سیدة نساء العالمین - صلوات الله علیهما - خوانده، از آنجا به بقیع رفته، زیارت جامعه کبیر و زیارت عاشورا و زیارت طولانی حضرت فاطمه و دعای صحیفه کامله خوانده، از آنجا باز به حرم محترم آمده، زیارت کرده، سوره «کهف» خوانده، به خانه آمدم. بعد به نماز جمعه رفتم. نماز و زیارت کرده، به خانه آمدم. باز به وقت عصر به حرم شریف رفته، زیارت سید الانبیاء و سیده زنان بهشت - صلوات الله علیها - از آنجا به بقیع رفته، زیارت جامعه صغیر خوانده، و زیارت مختصر جناب بتول العذرا - علیهاالسلام - خوانده، نماز مغرب خوانده، باز به حرم شریف آمده، نماز عشا کرده و زیارت سلطان الانبیا کرده و زیارت «بضعة منّی» کرده و لعن بر دشمنان آل محمّد - علیهم السلام - کرده، به خانه - بفضله - آمدم. حاجی ابراهیم کافوری فوت کرد. در بقیع دفن کردند. بسیار مرد خوب بود. از بغداد همراه ما آمده بود و در بریده بیماری شدید شده بود. شفا یافت و باز بیمار شد؛ و خوبی او همین بود که پایین پای مبارک ائمه اربعه - علیهم السلام - دفن شد. خدا بیامرزد او را و جمیع مؤمنین و مؤمنات.

بیست و یکم جمادی الاولی روز شنبه: وقت نماز صبح در مسجد مبارک رفته، نماز واجبی خوانده، زیارت کرده، به بقیع رفته، زیارت جامعه کبیر خوانده و زیارت عاشورا و صحیفه کامله خوانده، نماز کرده، به خانه آمدم. سید حسن صاحب خراسانی تشریف آورده بودند. و بعدازظهر من و عمه بیگم صاحبه قبله به حرم شریف مشرّف شدیم. در آنجا نماز ظهر و عصر خوانده، زیارت سید کائنات کرده، قرآن مجید خوانده و زیارت بضعه رسول کرده، به بقیع رفته، زیارت جامعه صغیر خوانده، از آنجا به بیت الاحزان رفته، نماز زیارت کرده، باز به قبّه مبارک ائمه اربعه - علیهم السلام - آمده، زیارت کرده، به خانه آمدم. و بیگم صاحبه باز به حرم رفته، نماز کرده، به خانه آمدند. و سید حسین بسیار فساد کردند. نماز فرض را شکسته، بی دماغ شده از من ترسیدند، رفتند.

ص: 625

بیست و دویم جمادی الاولی روز یکشنبه: صبحی به حرم شریف رفته، نماز و زیارت کرده، از آنجا به بقیع رفته، زیارت جامعه کبیر خواندیم. نماز صبح واجبی هم در بقیع خوانده، به خانه آمدم. برای دیدن برادر محمّد صاحب رفته بودم. آقا رجبعلی معه پسران و میرزا اسماعیل ناظرشاه و آخوند ملا محمّد لواسانی و احمد خان کُردی و آقا حسن و سید حسن صاحب خراسانی تشریف آورده بودند که مهمان کرده بودم. نهار خورده، رفتند. قریب مغرب به حرم شریف رفته نماز مغرب و خفتن خوانده، زیارت کرده، آمدم. یک عجم را بسیار در حرم زدند؛ وقتی که بیاض می خواند، در آن زیارت و غیره بود. وقت عصر عجم ها صندوق مبارک ائمه اربعه - علیهم السلام - در بقیع نصب کردند. الحمدلله ربّ العالمین.

بیست و سیوم جمادی الاولی روز دوشنبه: امروز صبحی در حرم محترم رفته، نماز صبح واجب خوانده، زیارت اشرف انبیاء و اشرف زنان - صلوات الله علیهما - کرده و دعای «صنمی قریش» خوانده، به بقیع رفته، صندوق مبارک را دیده، بسیار بسیار خوش شدم و شکر خدا به جا آوردم. خدای تعالی اسباب کند که گنبد مبارک هم ساخته شود و من ببینم؛ ان شاء الله تعالی، زیارت جامعه صغیر چار بار خواندم. از آنجا به سر چاه رفته «که حضرت رسول(ص) آب دهن مبارک خود را در آن چاه انداخته بوده است» از باب شامی به خانه آمدم. و از عجم خط پادشاه ایران آمده بود. نزد میرزا رضا قلی طلبانیده نقل کرده؛ خط پادشاه نبود، خط محمدخان بود که درعیه رفته است. و رستم خان به مصر نزد محمّد علی پادشاه رفته برای وصول کردن پول حجّاج از ابن سعود نامسعود.

بیست و چارم جمادی الاولی روز سه شنبه: صبحی به حرم شریف رفته، از آنجا به بقیع رفته، زیارت جامعه کبیر خوانده، به خانه خود آمده. میر یوسف علی عبث عبث حاجی مهدی را دشنام ها مغلّظه دادند. میر سبحان علی منع کردند که خلاف شرع است. یوسف علی گفت که از شرع پروا ندارم. الی بعده، باز من و بیگم صاحبه به حرم شریف رفتیم. و والده صاحبه به بقیع مشرّف شدند. من نماز عصر در حرم خوانده، آمدم. ضریح جناب سیده نساء العالمین - صلوات الله علیها و علی ذریتها - در بقیع نصب کردند، و پیشتر صندوق مبارک ائمه - علیهم السلام - نصب شده بود.

بیست و پنجم جمادی الاوّل روز چهارشنبه: امروز وقت صبح در حرم شریف رفته، از آنجا به بقیع رفته، نماز صبح خوانده، زیارت جامعه کبیر و عاشوره و غیره خوانده، به خانه خود آمدم. میرزا ابراهیم خان نجفی و ملاّ علی نقی آمده بودند. و محمّد صاحب هم بودند. باز وقت نماز مغرب رفته بالای سر حضرت اشرف انبیا نماز مغرب و عشا خوانده، زیارت دو معصوم کرده، به خانه آمدم.

بیست و ششم جمادی الاولی روز پنج شنبه: امروز صبحی به حرم نبی رفته، نماز صبح و زیارت خوانده، از آنجا به بقیع رفته، زیارت جامعه کبیر و زیارت ششم حضرت امیرالمؤمنین - صلوات الله علیه و أولاده - و زیارت عاشوره و دعای علقمه و غیره ادعیه صحیفه کامله خوانده، به خانه آمدم. بعده سید زین العابدین عرف عرب صاحب معه خطوط و تبرّکات هند روانه کردم. وقت عصر به حرم شریف رفته، داخلی در روضه مطهّره سید الانس و الجنّ کرده، چراغ روشن کرده، نماز مغرب همراه جماعت اهل سنّت کرده، به بقیع رفته، نماز مغرب و عشا همراه سید حسن خراسانی با جماعت کرده زیارت جامعه کبیر خوانده، دعای کمیل بن زیاد و سوره «بنی اسرائیل» و سوره «واقعه»، سوره «ملک»، دعای «صنمی قریش» و غیره خوانده، از بیرون شهر به خانه آمدم. امروز سالگرد بیگم صاحبه قبله است.

بیست و هفتم جمادی الأولی روز مبارک جمعه: صبحی به حرم شریف رفته، زیارت کرده، به بقیع رفته، زیارت جامعه کبیر و زیارت عاشوره و سوره «کهف» و «یسین» (و سوره «والضحی») و سوره «دهر» خوانده و دعای

ص: 626

بالای سر خوانده، نزد حضرت ابراهیم بن رسول الله(ص) رفته، زیارت کرده، به خانه آمده و باز به خانه شیخ الحرم رفتم. در خانه حضرت عثمان رفته، «خانه ای که حضرت عثمان بن عفان در همان خانه کشته شده بودند و هیچ کس را نمی گذارند که در آنجا برود. این جانب را شیخ الحرم برد». دیده، باز به خانه آمده، بعده باز برای نماز جمعه به مسجد مبارک رفته، خطبه شنیده، نماز جمعه کرده، زیارت به جا آورده، به خانه آمدم. وقت عصر باز به حرم شریف رفته، از آنجا به بقیع رفته، تمام بقیع را گردیده، وقت غروب آفتاب در قبه مطهّره ائمه طاهرین - صلوات الله علیهم اجمعین - آمدم. زیارت ربانی کرده، دعا خوانده، در حرم شریف رفته، نماز مغربین کرده، زیارت کرده، به خانه آمدم. اسماعیل بسیار شرارت کرد. می گویند یوسف علی [را] زده.

بیست و هشتم جمادی الأولی روز شنبه: امروز صبحی به حرم شریف رفته، نماز صبح کرده، زیارت کرده، به بقیع رفته، زیارت جامعه کبیر خوانده، زیارت عاشوره و غیره ادعیه خوانده، به خانه آمدم. علویه جناب بیگم صاحبه بسیار بیمار است، خدا شفا دهد. وقت مغرب به حرم شریف رفته، نماز مغرب و عشا کرده، زیارت کرده، به خانه آمدم.

مأخذ

سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان و اسرا دوغان، تهران، نشر علم، 1389، ج1، ص 261 و 378-381.

نیز نک- : محمد عبدالحسین کربلای کرناتکی؛ تذکرة الطریق

مصدق، محمد

مصدق، محمد، تلاش برای بازسازی بقیع در دوره نخست وزیری.

محمد مصدق (1261-1345ش) فرزند میرزا هدایت از رجال سیاسی دوره ی پهلوی در جوانی به جای پدرش، مستوفی خراسان شد و لقب مصدق السلطنه گرفت. در دوره اول مجلس شورای اسلامی ملی به نمایندگی مردم اصفهان انتخاب شد ولی اعتبارنامه اش به علت نرسیدن سن او به حدّ نصاب قانونی ردّ شد. در 1288ش برای تحصیل حقوقی عازم سوئیس و سپس فرانسه شد. پس از فراغت از تحصیل به ایران آمد و به عنوان استاد در مدرسه عالی علوم سیاسی مشغول شد. نیز مدتی والی فارس شد ولی به علت مخالفت با کودتای 1299ش از کار برکنار گردید.

در دوره شانزدهم مجلس، رهبری نمایندگان «جبهه ملی» را بر عهده گرفت و به ریاست کمیسیون نفت مجلس برگزیده شد. با تلاش های او در مجمع طرح «ملی شدن صنعت نفت» در همین مجلس در اسفند 1329ش تصویب شد. نیز در اردیبهشت 1330 از سوی مجلس، به نخست وزیری برگزیده شد. در تیر 1331 از نخست وزیری استعفا داد. ولی مجدداً در مرداد 1331 به نخست وزیری برگزیده شد و در مرداد 1332 با کودتای نظامی برکنار شد.

اما در دوره نمایندگی و نخست وزیری از هر کوششی برای ترمیم و بازسازی بقیع فروگذار نبود. او از جمله بهترین راه کار برای حل مشکل بقیع را دعوت امیرفیصل دانست. از اینرو به عنوان نخست وزیر دولت ایران نامه ای برای امیرفیصل در تاریخ 31 خرداد 1331 نوشت و او را دعوت به آمدن به ایران نمود. مظفر اعلم وزیر مختار شاهنشاهی ایران این نامه را به محضر امیرفیصل برد.

مآخذ

تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسگر، تهران، 1385، ص 146؛ دانشنامه دانش گستر، ج15، ص 586-587.

مصطفی ابن قره داوود ← علمای روم

المَطَری

المَطَری، مدینه پژوه و مؤلف درباره بقیع از سده 7و8ق و مدفون در بقیع.

محمد بن احمد بن خلف بن عیسی بن عساس الانصاری الخزرجی العبادی الساعدی المدنی الشافعی معروف به مطری است. جدش از شهر المَطَریة (شهری در استان الدّقهلیة در مصر در ساحل دریایی منزله) است که به مدینه منوره مهاجرت کرده و در آنجا ساکن شده است. محمد المطری در سال 673 یا 671 یا 676ق بر اساس اختلاف دیدگاه های مورخین به دنیا آمد. در قاهره و مدینه به تحصیل پرداخت و در ادبیات عرب، علوم حدیث و

ص: 627

علوم قرآن به مدارج عالی معنوی و علمی رسید. علاقه خاصی به شهر مدینه داشت و درصدد برآمد، جوانب مختلف آن را به اختصار معرفی کند. خودش در مقدمه می نویسد به امید ثواب و دستیابی به شفاعت رسول خدا(ص). در قیامت، این کتاب را تألیف و آن را التعریف بما آنست (یا أنَست) الهجرة من معالم دارالهجرة نامیده است. المطری در سال 741ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد(التحفة اللطیفة، ج5، ص539؛ نصیحة المشاور، ص28). مطری مؤذن مسجد النبی و نیز امام جماعت شد و پس از پدرش ریاست مؤذنان بر عهده او بود. عبدالله بن فرحون معاصر و هم دوره مطری است و از او به نیکی یاد کرده است (نصیحة المشاور، ص151-154).

بخشی از کتاب او درباره بقیع است؛ و به بیان فضایل بقیع می پردازد. در بخش فضایل عمدتاً به مدفونین از اهل بیت(ع) پرداخته است (ص115-122). این اثر در واقع سندی مهم از سده هشتم قمری است که باقی مانده و شامل مطالب مهمی است. کتاب التعریف به کوشش محمد نور بن عبدالله الفلمبانی الاندونیسی در 1368ق آماده چاپ شد. و در سال 1372ق از چاپ بیرون آمد و منتشر شد. این چاپ مجدداً با این مشخصات منتشر شده است:

التعریف بما آنست الهجرة من معالم دارالهجرة، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، 1402ق. و چند چاپ دیگر در بیروت دارد. به دلیل مشکلات چاپ مزبور توسط سلیمان رحیلی تصحیح و همراه با پاورقی های توضیحی و انتقادی در ریاض، 1426ق منتشر شد.

مآخذ

بخش درباره للمطری توسط محمد نور الفلمبانی در مقدمه کتاب التعریف آورده شده است؛ التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، سخاوی، مدینه منوره، مرکز بحوث و دراسات، 2007م، ج5، ص538-542؛ التعریف بما انست، تصحیح سلیمان رحیلی، ریاض، دارالملک عبدالعزیز، 1426ق/ 2005م، جم-؛ التعریف بما آنست، به کوشش محمد نور الفلمبانی، مدینه، المکتبة العلمیة، 1402ق، جم-؛ نصیحة المشاور: تاریخ المدینة المنورة، ابن فرحون، به کوشش علی عمر، قاهره، 1427ق، جم-.

نیز نک- : گزارش مطری

مظفر اعلم

مظفر اعلم، از کارگزاران دولت پهلوی و مذاکره کننده با دولت آل سعود برای احیای بقیع.

او در 1261 در قفقازیه متولد شد. پدرش میرزا علی اکبرخان معتمد الوزاره قزوینی از اعضای برجسته وزارت امور خارجه بود و مدتی در بادکوبه، اسلامبول، دمشق و بغداد مقام کنسولی داشت.

مظفر تحصیلات مقدماتی را در بادکوبه و تهران به اتمام رسانید و برای ادامه تحصیل به کشور عثمانی رفت و مدرسه حربیه آن کشور را به پایان رسانید. سپس برای ادامه تحصیل به فرانسه اعزام شد و دانشکده افسری سن سیر پاریس را طی نمود. پس از ورود به ایران به استخدام در وزارت امور خارجه درآمد و مدتی کنسول در دمشق بود. در 1289 از وزارت امور خارجه استعفا داد و در دوران وزارت جنگ احمد قوام السلطنه در همان سال با درجه سرهنگی به فرماندهی قوای خراسان منصوب شد و در این سمت توانست امنیت نسبی در منطقه برقرار نماید. در این سمت لقب «سالار مظفر» و درجه سرتیپی گرفت.

در 1290 به حکومت کردستان منصوب شد ولی رفتار و اعمال وی مورد پسند مردم واقع نشد و مآلاً اهالی او برشوریدند. در این شورش جمعی از همراهان او مقتول شده و خود از بیراهه به تهران گریخت و جان به سلامت برد.

پس از کشته شدن یپرم خان ارمنی، رییس نظمیه در جنگ با سالارالدوله که در حوالی کرمانشاه رخ داد، سالار مظفر به ریاست نظمیه گمارده شد. در این سمت تلاش بسیار کرد و تهران را که دستخوش ناامنی بود امنیت بخشید، مخصوصاً در مبارزه با فساد و فحشا توفیق زیادی پیدا کرد و از سلطان احمدشاه به پاس خدماتش درجه سرداری و لقب «سردار انتصار» گرفت و به ریاست بریگاد مرکزی که از اهم مشاغل قزاقخانه بود، منصوب شد.

در 1297 وثوق الدوله رییس الوزراء او را برای سرکوبی سمیتقو یاغی کرد که قسمتی از آذربایجان را مورد تاخت وتاز قرار داده بود و بعضی از دهات را غارت کرده

ص: 628

بود، با سمت ریاست قشون به آذربایجان فرستاد و پس از ورود نیابت حکومت هم به او سپرده شد. سردار انتصار پس از ورود به آذربایجان شرفخانه اردو زد و به جمع آوری قوا پرداخت و با حمایت از طرف حزب دموکرات که لیدر آن شیخ محمد خیابانی بود قوای سمیتقو را شکست داد و با وی قرارداد عدم تعرض به ایران انعقاد نمود. پس از ماموریت آذربایجان به حکومت و فرماندهی قشون اصفهان منصوب گردید.

در 1302 نظمیه تهران توطئه ای را کشف کرد که در حال تکوین بود. در این توطئه قصد این بوده است که سردار سپه رضاخان وزیر جنگ را به قتل برسانند. در رابطه با این موضوع عده ای از جمله قوام السلطنه نخست وزیر سابق و مظفرخان سردار انتصار بازداشت شدند. قوام به اروپا تبعید شد، ولی سردار در زندان باقی ماند و پس از مدتی آزاد شد.

در 1303 برای بار دوم به حکمرانی کردستان منصوب شد، چون در حکومت مرکزی قدرتی به هم زده بود چند سالی بلامعارض در آنجا حکومت کرد. سپس به حکومت بنادر جنوب و خلیج فارس، حکومت بروجرد و لرستان، استانداری فارس، استانداری آذربایجان غربی منصوب شد و سرانجام در 1314 به ریاست اداره کل تجارت برگزیده شد و در این سمت به ریاست هیأتی برای توسعه مبادلات بازرگانی به شوروی سفر کرد و زمینه قرارداد پایاپای بین ایران و شوروی را فراهم نمود.

مظفر اعلم چندی در سمت ریاست اداره کل تجارت باقی ماند تا با عنوان وزیر مختار به بغداد رفت.

در 1317 به تهران احضار و در کابینه محمود جم به وزارت امور خارجه منصوب و معرفی شد و این سمت را در کابینه های دکتر احمد متین دفتری و علی منصور حفظ کرد. در 1319 از خدمت وزارت امور خارجه معاف شد و بعد مجدداً استاندار آذربایجان غربی گردید.

اعلم پس از شهریور 1320 به چند مأموریت موقت برای تعیین حدود مرزی به اروپا و آسیا اعزام شد. در سال 1330 امیرالحاج و وزیر مختار ایران در عربستان شد. در این دوره فراوان تلاش کرد تا مسئولین و دربار عربستان را متقاعد کند تا بقیع بازسازی و احیا گردد. سرانجام در حکومت دکتر محمد مصدق به وزیر مختاری ایران در عربستان سعودی منصوب گردید. در سال 1332 وزیر مختار ایران در بغداد شد. روز 25 مرداد 1332 پس از کودتای نافرجام لشکر گارد شاه از رامسر به بغداد رفت. دکتر حسین فاطمی وزیر امور خارجه وقت تلگرافی به اعلم اطلاع داده بود که شاه منعزل است هیچ گونه استقبال و تماسی با وی نباید گرفته شود. اعلم با توجه به دستورالعمل وزارت امور خارجه برخلاف تأکید و اصرار نوری سعید پاشا، نخست وزیر عراق در استقبال از شاه به فرودگاه نرفت. پس از کودتای 28 مرداد 1332 محمدرضا شاه پهلوی از رم به بغداد بازگشت. در فرودگاه بغداد نوری سعید پاشا و وزیران کابینه وی حضور به هم رسانیدند. مظفر اعلم هم در فرودگاه حاضر شد و بین او و نوری سعید پاشا مشاجره تندی رد و بدل شد. اعلم همان روز ورود شاه به بغداد عراق را ترک کرد و به سوریه رفت. مدتی در آنجا اقامت داشت سپس چندی در اروپا گذرانید و چندین عریضه به حضور شاه تقدیم داشته ولی مؤثر واقع نشد و اجازه ورود به ایران به وی ندادند. اقدامات برادرش دکتر امیر اعلم نیز به جایی نرسید. سرانجام در سال 1350 اجازه ورود به ایران داده شد. دو سالی در اختفا زندگی می کرد تا اینکه در سن 90 سالگی درگذشت.

مآخذ

تاریخ هفتاد سال پلیس ایران، پاشالوا مختاری، ص20-22؛ روزنامه دنیای اقتصاد، شماره 2515، به تاریخ آذر ماه 1390، ص31؛ زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، حسن مرسلوند، ص213؛ قیام شیخ محمد خیابانی، احمد کسروی، ص140-147؛ نظم و نظمیه در ایران، سید مرتضی تفرشی، ص237؛ (سایت مؤسسه مطالعات معاصر ایران) www.iichs.org.

مظلومیت بقیع

مظلومیت بقیع، احساس اندوه شدید شیعیان نسبت به بی حرمتی به آرامگاههای امامان(ع) در این قبرستان.

تخریب قبرستان بقیع توسط آل سعود و وهابی های

ص: 629

عربستان و فقدان کوچکترین امکانات و احترامات و نبود حداقل ملزومات تزیینات و حتی سبنگ قبر موجب حزن و اندوه عمیق شیعیان شده است. آنان قبرستان بقیع و مقابر چهار امام(ع) را با نجف، کربلا، مشهد و کاظمین مقایسه می کنند؛ گنبد و بارگاه و آرامگاههای پر از نور و جذابیت هایی که شیعیان با رضایت کامل و عشق و علاقه ساخته اند ولی آرامگاههای بقیع فقط مشتی از خاک است و یک شمع هم ندارد. این مقایسه ها روحیه شیعیان را در هم شکسته است. به ویژه اینکه همه راهها را تجربه کردند و نتوانستند آل سعود را راضی کنند و الآن راه نرفته وجود ندارد. از اینرو گرد ملامت و دل شکستگیر جامعه شیعیان فرو نشسته و بر تداوم این ستم افسوس می خورند.

مأخذ

جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص12-13.

مُعاذ بن الحارث

مُعاذ بن الحارث، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابو الحارث مُعاذ بن الحارث انصاری از اهالی مدینه و رهبران انصار رسول اکرم(ص) بود. او برادر مُعَوَّذ بن الحارث و آن دو از قبیله بنی نجار بودند. به دلیل قرائت خوب قرآن کریم، ملقب به معاذ القاری شده بود. گویا به همین دلیل عمر بن خطاب او را مأمور برگزاری نماز تراویح در ماه رمضان کرد.

او پس از اسلام آوردن با تمامی وجود در راه بسط فرهنگ اسلامی کوشید. در غزوات متعدد از جمله غزوه خندق در کنار رسول اکرم(ص) مجاهدت کرد از رهبران مردم در اعتراض و قیام علیه یزید بن معاویه در واقعه حره بود که طی آن والی مدینه مسلم بن عقبه معترضین را کشت. معاذ هم در این امور در سال 63ق به شهادت رسید و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

الامامة و السیاسة، ابن قتیبه، به کوشش طه محمد زینی، قاهره، 1967م، ج1، ص179؛ البدایة والنهایة، ابن کثیر، به کوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، 1985م، ج4، جزء8، ص220؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقاقة، بی تا، ص60.

معاذ بن عمرو بن الجموع

معاذ بن عمرو بن الجموع، از شخصیت های معلول و مدفون در بقیع.

او از صحابه و یاران رسول خدا(ص) بود و در شرایط سخت و جنگ ها در کنار آن حضرت به مجاهدت و کوشش می پرداخت. در جنگ بدر از ناحیه پاها علیل شد. تا دوره خلافت عثمان بن عفان زنده بود و در مدینه سکونت داشت. در سال 14ق در مدینه درگذشت. عثمان بر او نماز گزارد و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص280؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، قاهره، 1430ق، ج3، ص425.

معاویة بن سفیان

معاویة بن سفیان، از خلفای دوره حاکمیت بنی امیه و توسعه دهنده بقیع.

پس از هجرت پیامبر(ص) به مدینة النبی، توسط رسول اکرم(ص)، زمین بزرگ و بایر بقیع الغَرْقَد به عنوان قبرستان مسلمانان وقف شد و اولین متوفایی که در آن به دست خود پیامبر اکرم دفن شد، عثمان بن مظعون بود. این قبرستان در دوره رسول اکرم(ص) چندان توسعه نیافت. اما پس از کشته شدن عثمان بن عفان خلیفه سوم راشدین و اینکه قاتلان او اجازه ندادند در بقیع دفن شود، جنازه عثمان را به باغی نزدیک بقیع به نام «حش کوکب» دفن کردند. وقتی معاویة بن ابوسفیان به قدرت رسید، حکم کرد تا بقیع را توسعه دهند و در فاصله بین قبر عثمان و بقیع، آنقدر مرده دفن کنند تا اینکه قبر عثمان جزء بقیع گردد. این قسمت را گاه بقیع بنی امیه یا قسمت الحاقی نامیده اند.

مآخذ

تاریخ المدینة المنورة، ابن شبه، ج1، ص 111 به بعد؛ دائرةالمعارف تشیع، ج3، ص 383-384؛ ناسخ التواریخ، سپهر.

ص: 630

معبر بقیع ← زقاق البقیع

معجم البلدان

معجم البلدان، گزارش و دیدگاه یاقوت حموی درباره بقیع.

امام شهاب الدین ابو عبدالله یاقوت بن عبدالله حموی رومی بغدادی (آناتولی575- حلب626ق) معروف به یاقوت حموی و یاقوت رومی، چند اثر مهم از جمله معجم البلدان دارد. در این کتاب گزارشی از بقیع تألیف کرده است و این قسمت بدون کم و کاست در اینجا نقل می شود:

بَقیعُ الغَرْقَدِ: بالغین المعجمة؛ أصل البقیع فی اللغة: الموضع الذی فیه أرومُ الشجر من ضروب شتی، وبه سمی بقیع الغَرقَد. والغرقد: کبار العَوسج؛ قال الراجز: ألفن ضالا ناعماً وغرقدا

وقال الخطیم العکلی:

أَوَاعسُ فی بَرثٍ من الأَرض طیب

وأَودیة ینبِتنَ سِدراً وغَرقدا

وهو مقبرة أهل المدینة، وهی داخل المدینة، قال عمرو بن النعمان البیاضی یرثی قومه وکانوا قد دخلوا حدیقة من حدائقهم فی بعض

حروبهم وأغلقوا بابها علیهم ثم اقتتلوا فلم یفتح الباب حتی قتل بعضهم بعضاً، فقال فی ذلک:

خَلَتِ الدیارُ فسُدتُ غیر مُسوَّد

ومن العناء تفرّدی بالسُّودَد

أین الذین عَهِدتُهم فی غِبطَة

بین العقیق إلی بقیع

الغرقد؟

کانت لهم أَنهابُ کل قبیلة

وسلاحُ کل مدَرّب مستنجد

نفسی الفداءُ لفِتیةٍ، من عامر

شربوا المنیة فی مقام أَنکَد

قومٌ هُمُ سفکوا دماء سراتهم

بعضٌ ببعض فِعلَ من لم یرشَد

یا للرجال لعَثرة من دَهرهم

ترکت منازلَهم کأن لم تُعهَد

وهذه الأبیات فی الحماسة منسوبة إلی رجل من خثعَم وفی أولها زیادة علی هذا، وقال الزبیر: أعلی أَودیة العقیق البقیع، وأنشد لأبی قطیفة:

لیتَ شعری وأین منی لیت

أَعَلی العهد یلبَنٌ فبرَامُ

أم کعهدی العقیقُ أم غیرَته

بعدی الحادثات والأَیام؟

وبقیعُ الزبیر: أیضاً بالمدینة فیه دور ومنازل. وبقیع الخیل: بالمدینة أیضا عند دار زید بن ثابت.

وبقیعُ الخبْجَبَة: بفتح الخاء المعجمة، والباء الموحدة، وفتح الجیم، وباء أخری: ذکره فی سنن أبی داود.

والخبجبة: شجرٌ عُرف به هذا الموضع، قال ذلک السهیلی فی شرح السیرة، وهو غریب لم أَجده لغیره، والرواة علی أنه بجیمین.

عبدالمؤمن بن عبدالحق (درگذشت 739ق) به تلخیص معجم البلدان پرداخته و آن را مراصد الاطلاع نامیده است.

خلاصه مدخل بقیع در معجم البلدان (به نقل از مراصد)

(بقیع الغَرقَد) أصلُ البقیع فی اللغة: الموضع الذی فیه أُرومُ الشجر من ضروبٍ شتی. والغَرقَد: کبارُ العَوسَج، وهو مقبرة أهل المدینة. وقیل: أعلی أودیة العقیق البقیع. وبقیعُ الزُّبَیر: المدینة أیضاً فیه دورٌ ومنازلُ.

وبقیع الخیل: بالمدینة أیضا عند دار زید بن ثابت. وبقیعُ الخبجَبَة، بفتح الخاء المعجمة، والباء الموحدة، وفتح الجیم، وباء أخری، ذکره فی سُنَن أبی داود.

والخَبجِب: شجرٌ عُرِفَ به هذا الموضع، قال ذلک السُّهَیلی. فی شرح السیرة، وهو غریب لم أجده لغیره، والرواة علی أنه بجیمین.

بُقَیع: بلفظ التصغیر: موضع من دیار بنی عقیل وراء الیمامة متاخم لبلاد الیمن، له ذکر فی أشعارهم. وبقیع أیضا: ماء لبنی عجل. (مراصد الاطلاع، ج1،ص213)

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، ج19، ص370-371؛ مراصد الاطلاع علی اسماء الامکنة والبقاع: مختصر البلدان، صفی

ص: 631

الدین عبدالمؤمن بن عبدالحق بغدادی، به کوشش علی محمد البیجاوی، بیروت، دارالمعرفة، بی تا، چاپ اول: 19950م/ 1374ق؛ معجم البلدان، یاقوت حموی، بیروت، دارالفکر و دارصادر، بی تا، ج1، ص473-474.

معصوم علی شاه نایب الصدر ← محمد معصوم نایب الصدر شیرازی

مَعقل بن سنان

مَعقل بن سنان، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابو عبدالرحمن یا ابو یزید معقل بن سنان اشجعی، از انصار و اهالی یثرب(مدینه) بود که در حوادث مهم مختلف حضور داشت. ازجمله در فتح مکه فراوان کوشید. وی از نظر اخلاقی، فردی خود ساخته و متقی بود. او در کوفه اقامت داشت، ولی به مدینه کوچ کرد و در این شهر اقامت داشت تا اینکه قیام حرّه و اعتراضات مردم مدینه علیه یزید بن معاویه پیش آمد. او مانند دیگر مردم به قیام و اعتراض مبادرت ورزید ولی نیروهای والی مدینه مسلم بن عقبه به سرکوب مردم و کشتار وسیع مردم پرداختند به طوری که تعداد کشته ها را تا 12 هزار نفر نوشته اند. معقل هم در آن روز کشته و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

انساب الاشراف، بلاذری، به کوشش ماکس شلوسینگر، اورشلیم، 1938م؛ ج4، قسم 2، ص37؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص61.

معمار قمی

معمار قمی، سازنده و تعمیرکننده بقیع در سده 5ق.

معماری که نامش در منابع ذکر نشده و از اهالی قم ایران بوده، در نیمه دوم سده پنجم قمری توسط یکی از وزرای مشهور سلجوقی به نام ابوالفضل اسعد مشهور به مجدالملک قمی(درگذشت 492ق) به مدینه اعزام می شود تا بقعه و قبه ائمه(ع) و به ویژه امام حسن(ع) را مرمت و تعمیر کند.

مجدالملک دارای اصالت قمی است و از روستای براوستان یا بلاوسان یا بلاسان قم بوده است. اینکه معمار هم قمی بوده، احتمالاً آن دو با هم پیوندی داشته اند؛ نیز گویای اینست که در آن زمان قم دارای شخصیت هایی بوده که بتوانند در عرصه های جهانی عرض اندام نمایند.

گزارش ابن اثیر به گونه ای است که گویا مجدالملک، معمار قمی را به امیر مدینه، منظور بن عمارة الحسینی معرفی می کند؛ یعنی دربار سلاجقه با امیر مدینه برای آبادانی بقیع ارتباط و مذاکره داشته اند.

اما وقتی مجدالملک توسط برکیارق کشته می شود، امیر مدینه، معمار قمی را احضار می کند. ولی گویا معمار متوجه شده که توطئه ای برای قتل او در جریان است، از اینرو به مکه فرار می کند. ولی حاکم مدینه به وی امان می دهد و می گوید امنیت جانی دارد، اما پس از آمدن به مدینه و معرفی خود کشته می شود. امیر مدینه هم در سال 495ق فوت کرده و پسرش جانشین او می شود.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1391، ص357؛ سیری در تاریخ ایران، لمبتون، ترجمه یعقوب آژند، تهران امیرکبیر، 1385، ص98؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، بیروت، دار صادر، 1966م/1386ق، ج10، ص352.

مغاربه، وقف

مغاربه، وقف، قسمتی از بقیع برای دفن اموات مغاربه.

قطعه زمینی در شمال بقیع بود که توسط عثمان بن عفان وقف مغاربه برای دفن امواتشان شد. اما در دوره اخیر، اداره توسعه و نوسازی آن را تصاحب کرده و آن را با نرده های آهنی از دیگر قسمت ها جدا کرده است.

مأخذ

البقیع: قصة تدمیر آل سعود للآثار الاسلامیة فی الحجاز، یوسف الهاجری، بیروت، مؤسسة البقیع لاحیاء التراث، 1411ق/ 1990م، ص 37.

مغرب پنجشنبه و زیارت قبور ← عشیه پنجشنبه

مغربی، عبدالرحمن ← آدم المغربی، النجار

مغلبای، احمد

مغلبای، احمد، متکلم و دانشمند سده 11و12ق.

احمد بن ابی الغیث مشهور به المغلبای الحنفی در 1070ق در مدینة النبی متولد شد. پس از تحصیل در رشته های دینی

ص: 632

و طی مدارج علمی، به مقامات علمی و معنوی چون متکلم، ادیب، خطیب و مدرس دست یافت. کتاب هایی به قلم او مثل شرح عقیده السنوسی را فهرست کرده اند.

او سال ها در مسجد نبوی به تدریس علوم شرعی مشغول بود؛ بالاخره در همانجا در سال 1134ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1427ق، ص216؛ معجم المؤلفین، عمر رضا کحاله، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج2، ص40.

مغیرة بن الأخنس

مغیرة بن الأخنس، از اصحاب رسول اکرم و مدفون در بقیع.

مغیرة بن أخنس ثقفی در دوره رسالت و حضور رسول الله(ص) مجاهداتی داشت. پس از رحلت آن حضرت هم فعالیت هایی داشته است ولی عمده کارهای او در دوره عثمان بن عفان، خلیفه سوم بود. او از نزدیکان خلیفه محسوب می شد. عثمان به مدت دوازده سال یعنی از 23 تا 35ق زمام امور را به دست داشت و به دلیل بی عدالتی و تبعیض ها، ناراحتی و خشم و اعتراض مردم را موجب شده بود. سرزمین های بسیاری از ایران، آسیای میانه تا هندوستان و از آن طرف تا مصر و اروپا فتح شده بود و غنائم فراوان به دربار خلافت می رسید. عثمان خویشاوندان خود از بنی امیه و نیز برخی مطرودین را در رأس کارها گما شته بود. از اینرو بسیاری از صحابه مثل طلحه، زبیر، عمار یاسر، عبدالرحمن بن عوف و عایشه ابتدا به نصیحت او و سپس به اعتراض علنی پرداختند. به تدریج اعتراض ها عمومی شد و همه جامعه را فرا گرفت. روز قتل عثمان در سال 35ق در مدینه را «یوم الدار» گویند. در این حادثه مغیره بن اخنس نخست کوشید قیام را خنثی نماید ولی نتوانست و با شمشیر به مردم حمله کرد. کسی از معترضین هم به او حمله ور شد و او را کشت. سپس معترضین خود عثمان را کشتند. بنابراین قتل مغیره در روز کشتن عثمان بوده است. پس از آن در بقیع دفن شد.

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، ج11، ص265؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص60-61.

مغیرة بن شعبه

مغیرة بن شعبه، صحابی و مدفون در بقیع.

مغیرة بن شعبه، ابن ابی عامر، بن مسعود ثقفی (ابوعیسی یا ابو عبدالله)، در شهر طائف به دنیا آمد. او پسر برادر عروة بن مسعود ثقفی، دیگر صحابی پیامبر(ص) بود. در سال پنجم هجرت، آیین مسلمانی برگزید.

به دلیل اینکه تزویر و مکر، جزو سرشت و ذات مغیره بود، طبق نقل های مورّخان، مسلمان شدنش هم واقعی نبوده است؛ زیرا در سفری که با گروهی از قبیله بنی ثقیف به مصر، نزد مقوقس داشتند، با خود هدایایی می برند و مقوقس هم به آنان هدایایی می دهد. هدایا فراوان بوده و مغیره که در آن جمع، از همه فروتر بوده،از سر مکر، دستمالی بر سر می بندد و خود را به مریضی می زند. آنها که شراب همراه داشتند و می خواستند بیاشامند، به مغیره تعارف کردند اما او عذر آورد و گفت: سردرد دارم، نمی توانم بیاشامم، معذورم دارید. در عوض، من جام های شما را پر از شراب می کنم. آنان پذیرفتند و مغیره از سر مکر، به آنها شراب فراوان خوراند تا آنجا که بی هوش افتادند اینجا بود که همه را کشت و هدایا را صاحب شد و از ترس قبیله بنی ثقیف، به طائف نرفت بلکه راهی مدینه شد و نزد پیامبر(ص) رفت. پیامبر که از ماجرای وی آگاه بود، او را نکوهش کرده، اسلامش را پذیرفت. بنابراین، مسلمانی اش از سر مکر و تزویر بود و حقیقت نداشت.

مورخین کارنامه مغیره را با مسلمانی او سازگار ندانسته و در منابع تاریخی سرفصل های متعددی از کارهایی که در تعارض با ضوابط و قواعد اسلام است، معرفی کرده اند. برخی از این موارد را معرفی می کنیم:

با جریان مخالف اهل البیت(ع) و وصایت نبوی در سقیفه رابطه و پیوند داشت؛ با تغییر دهندگان مسیر خلافت، از علی(ع) به دیگران همگامی داشت؛ در هجوم به خانه فاطمه زهرا(س) مشارکت داشت؛ از شرکت در جیش اسامه سرپیچی کرد و در برنامه ریزی برای خلافت یزید نقش داشت.

ص: 633

مغیرة بن شعبه، با حمله کنندگان به خانه علی و فاطمه(ع) همراه شد. آنان به خانه فاطمه هجوم بردند و مغیره با لگد در خانه را شکست که به پهلوی آن حضرت خورد. مورخین نام مهاجمان به خانه فاطمه(س) را شامل این افراد دانسته اند: خالد بن ولید، قنفذ، عبدالرحمان بن عوف، سلمة بن سلامه، مغیرة بن شعبه. نیز گاه مهاجمان را 22 نفر و مغیره را شکننده در خانه دانسته اند.

او در زمان خلافت خلیفه دوم و سوم، مدتی نسبتاً طولانی، حاکم شهرهای بصره و کوفه بوده و در این مدت، اعمالی مرتکب شد که از مهم ترین نقاط تاریک زندگی اش محسوب می شود. به طوری که مردم بصره و کوفه به مخالفت عمومی با امارت او رو آوردند.

از عملکرد مغیره یکی طرح و جا انداختن موضوع ولایتعهدی یزید بود و در واقع این کار، با طرّاحی و نقشه ریزی مغیره انجام شد. در سال چهل و نهم قمری، در کوفه طاعون آمد و جمعی فراوان به آن مرض مردند. مغیره که استاندار کوفه بود، برای حفظ جان خویش به قصد مدینه، از کوفه بیرون رفت، غافل از اینکه گرفتار طاعون شده بود. او با خواری تمام چشم از جهان بست و در گورستان بقیع به خاک سپرده شد.

البته درباره محل دفن و مرگ او اختلافی در تاریخ وجود دارد؛ برخی مرگ او را در همان کوفه دانسته اند اما کتبی مانند استیعاب، الکامل و قاموس نوشته اند که مرگ او در مدینه بوده است.

مآخذ

«خفتگان در بقیع»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ش 72، تابستان 1389، ص 92-94؛ زندگی ابابکر و بستگانش، الشیخ نجاح الطائی، بی جا، 1380ش، ص 93؛ الهجوم علی بیت فاطمة. عبدالزهرا مهدی، بی جا، 1421ق، ص 118.

مغیرة بن عبدالرحمن

مغیرة بن عبدالرحمن، از تابعین و مدفون در بقیع.

مغیرة بن عبدالرحمن بن سعد المخزومی در دوره پس از رسالت به دنیا آمد و رشد و نمو یافت، از اینرو در زمره تابعین است. او ساکن مدینه منوره بود. به عنوان نظامی و فرمانده در لشکر اسلام بارها به سوی سرزمین های شامات و مردم کوچ کرد. یک بار در روم اسیر شد و به زندان افتاد. نیز در همین نبردها یک چشم خود را از دست داد.

او راوی احادیث هم هست و علمای رجال او را ثقه دانسته اند. وصیت کرده بود، پس از رحلت، در کنار شهدای احد دفن شود، اما به دلیل محظوراتی، بازماندگان پیکر او را به بقیع برده و در آنجا دفن کردند. در دوره خلافت یزید یا هشام بن عبدالملک چشم از جهان فرو بست.

مآخذ

تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، به کوشش علی شیری، دمشق، دارالفکر، ج60، ص70؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار صادر، دار صادر، ج5، ص210؛ کتاب الثقات، ابن حبان، حیدرآباد دکن هند، 1959م، ج5، ص407؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، بیروت، دارصادر، ج4، 68.

مفتی اعظم فلسطین ← سید امین حسینی

مقابر ائمه بقیع ← حرم ائمه بقیع

مقابر بقیع، زیارت نامه ← زیارت، متون

مقابر بنی هاشم

مقابر بنی هاشم، شخصیت های بنی هاشم مدفون در بقیع.

بنی هاشم، خاندانی وسیع و دارای اعتبار بودند و بسیاری از شخصیت های بانفوذ و مشهور صدر اسلام از بنی هاشم بوده اند. اما راجع به دفن اموات و مشاهیر، بنی هاشم توصیه های رسول اکرم(ص) را اطاعت کردند و بقیع را به عنوان قبرستان برای دفن اموات خود انتخاب کردند. به نظر می رسد رهبران بنی هاشم درصدد بوده اند اموات هاشمی را نزدیک به هم و در یک منطقه دفن کنند. چون بقیع سرزمین بایر و خارستان یا دارای ریشه های درخت و مخروبه بوده و هر فرد یا رهبری هر طایفه و قبیله می توانست به پاکسازی و آماده سازی بقیع بپردازند و عملاً آن منطقه را در تملک یا در انحصار و تصرف خود درآورد. هرچند برخی منابع از وقفیت بقیع توسط رسول اکرم(ص) سخن گفته اند. یعنی ایشان، بقیع را با روش وقف کردن تغییر کاربری داده و از بایر به

ص: 634

دایر تبدیل کرده است. اما با مطالعات گسترده اسناد و مدارک، نکته حقوقی خاصی یافت نشد. فقط این نکته قطعی است که افراد حقیقی یا حقوقی مثل عقیل یا مسئول شهدای احد قطعه ای را با احیا یا تحجیر و حصارسازی به تصرف خود درمی آوردند. بنی هاشم هم قطعه ای به نام مقابر بنی هاشم داشتند، یعنی به نام این قوم ثبت است. به نظر می رسد رهبران بنی هاشم یا با همان روش هایی که گفته شد مثل احیا و پاکسازی این قطعه را تصرف کرده اند یا اموات بنی هاشم را نزدیک به هم دفن کرده اند و پس از مثلاً نیم قرن یا یک سده، قطعه ای شامل مقابر بنی هاشم ایجاد شده است و تَعَیناً این قطعه به نام بنی هاشم شده است.

مقبره بنی هاشم

مقبره بنی هاشم، آرامگاه متعلق به این خاندان در بقیع.

محل دفن عباس عموی رسول خدا(ص) و اطراف آن به عنوان قطعه بنی هاشم یا آرامگاه اختصاصی خاندان بنی هاشم معروف شده بود. عباس در دوره خلافت عثمان در سال 32ق در آنجا به خاک سپرده شد. و در آن زمان این نام هنوز متداول نشده بود. پس از چندی و به ویژه با اقدامات خلفای بنی هاشم به مقبره بنی هاشم شهرت یافت. چنانکه آرامگاه های بنی امیه و دیگر اقوام و مذاهب هم در سده های بعد و با تلاش های مدافعان و طرفداران شهرت پیدا کرد.

«مقابر بنی هاشم» شامل قبور ائمه معروف به ائمه بقیع؛ قبر عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر(ص)، فاطمه بنت اسد مادر حضرت علی(ع)؛ همسرانی از رسول الله(ص) یا دختران آن حضرت مثل ام کلثوم و رقیه؛ عقیل بن ابی طالب؛ عبدالله بن جعفر طیار و عمه های رسول اکرم(ص) یعنی ام البنین، صفیه و عاتکه است.

اکثر این شخصیت ها یعنی غیر از عمه ها تماماً در منطقه ای که به نام دار عقیل معروف است، دفن شده اند. به عبارت دیگر به استثنای عمه های رسول اکرم(ص)، خانه عقیل و مقابر بنی هاشم از نظر جغرافیایی یک قسمت از بقیع را شامل است.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1427ق، ص300؛ تاریخ المدینة المنورة، عمر بن شبّه، قم، دار الفکر، 1410ق؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمدصادق نجمی، تهران، مشعر، 1385ش؛ عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد العباسی، بی جا، المطبعة المدنی، بی تا؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دمشق، 1427ق، ج3، ص321.

نیز نک- : محله بنی هاشم

مقبره آل عمر بن خطاب ← آرامگاه خانوادگی عمر بن خطاب

مقبره ابراهیم ← بقعه بیضاء

مقبره ام حبیبه، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره ← ام حبیبه

مقبره بنی امیه

مقبره بنی امیه، آرامگاه خانوادگی منسوب به این خاندان.

حش کوکب به معنای بوستان در مالکیت فردی به نام کوکب، در خارج از قلمرو بقیع قرار داشت. این باغ توسط عثمان خریداری شد و وصیت کرد در آنجا به خاک سپرده شود (النهایة فی غریب الحدیث، ص376).

ابن ابی الحدید گزارش نموده که حش کوکب در اصل باغی بوده که یهود مردگان خود را در آنجا دفن می کردند (شرح نهج البلاغه، ج10، ص6). وقتی معاویه به خلافت دست یافت، آنجا را توسعه داد و تلاش کرد متصل به بقیع گردد و دیوارها هم برداشت تا با بقیع یکی شود (الغدیر، ج9، ص212؛ معجم ما استعجم، ج2، ص451).

ابن سعد که در سده 2 و 3 قمری می زیست گزارش داده که در زمانش قسمت حش کوکب به مقبره یا گورستان بنی امیه مشهور بوده است و مردم آنجا را به نام آرامگاه خاندان اموی می شناختند (الطبقات الکبری، ج3، ص77).

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص293-294؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، بیروت، داراحیاء الکتب العربیة؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دارصادر؛ الغدیر، عبدالحسین امینی، بیروت، دارالکتب العربی، 1998م؛ معجم ما استعجم، عبدالله البکری، بیروت، عالم الکتب؛ النهایة فی غریب الحدیث، ابن اثیر، قاهره، 1418ق.

ص: 635

مقبره خانوادگی در بقیع

مقبره خانوادگی در بقیع، وضعیت و ویژگی های دفن اموات در مقابر خصوصی.

از دوره جاهلیت مردم مکه و مدینه به دفن اموات خود در خانه های شخصی علاقه مند بودند. برعکس ایرانیان باستان که به نوعی از میت ترس داشته و از حضور اموات در محل زندگی خود واهمه و وحشت داشتند.

به عنوان مثال مقبره عبدالله پدر گرامی رسول خدا(ص) در خانه نابغه و رافع بن مالک، انصاری بزرگوار و از صحابه و یاران با وفای پیامبر اکرم(ص) است که پس از شهادت در جنگ احد و انتقال به مدینه در خانه آل نوفل دفن شدند. همچنین دفن شدن خلیفه اول و دوم در داخل بیت رسول الله(ص) و پیشنهاد دفن امام مجتبی(ع) در همانجا از همین نمونه ها است، اساساً هم دفن شدن رسول خدا(ص) یا فرزندش در داخل بیت و حجره خویش از نظر اجتماعی نه تنها یک مسأله تازه و بی سابقه نبوده، بلکه نسبت به شخصیت آن دو بزرگوار، یک عمل عادی و طبیعی به حساب می آمد.

از سوی دیگر مردم مدینه از قبرستان ترسی نداشتند. ایرانیان حتی امروز هم کمتر حاضرند خانه خود را کنار یا نزدیک قبرستان بسازند چه برسد به اینکه در داخل قبرستان خانه داشته باشند. ولی مردم مدینه خانه ها و منازل خود را تا بقیع امتداد داده بودند و بقیع از طرف غرب در پشت منازل مدینه قرار داشت و کوچه های متعددی این منازل را به همدیگر وصل می نمود و به محل بقیع منتهی می گردید. مهمّ تر اینکه برخی از خانواده ها قسمتی از زمین بقیع را گرفته بودند و در آن اتاق یا خانه ساخته بودند. یعنی خانه مردم با قبور مردگان در کنار یکدیگر قرار داشت.

بنابراین مردم به مقبره خانوادگی در بقیع دست می یافتند. یعنی به دو روش این مقبره ها تهیه می شد. قبل از پرداختن به این دو روش باید به تعریف مقبره خانوادگی یا مقبره شخصی پرداخت. مقبره عمومی یا گورستان عمومی محلی برای دفن اموات همه مردم است ولی مقبره یا گورستان خانوادگی یا شخصی در تصرف و مالکیت فرد خاص است و او تصمیم می گیرد اموات منسوب و متعلق به خانواده خودش را در این خانه دفن نماید. چنین مقبره هایی در بقیع وجود داشت. امّا مردم به دو شیوه به مقبره خانوادگی می رسیدند: سرزمین بقیع بایر و پر از ریشه و خار بود، ظاهراً هر کس قسمتی از این بقیع را پاکسازی و آماده سازی می کرد، این قسمت در تصرف یا مالکیت او درمی آمد و دیوار و چند اتاقی احداث می کرد و در آنجا زندگی را آغاز می نمود. به ویژه پس از ازدیاد و افزایش جمعیت مدینه و کمبود زمین، مردم به ویژه افراد کم درآمد و عیالوار مثل عقیل بن ابی طالب با این روش خانه دار می شدند. آنگاه در اواخر عمرشان وصیت می کردند که در همین خانه دفن شوند.

روش دوم، خانه های ساخته شده در فضای شهری یعنی در کوچه و خیابان شهر مدینه اما در نزدیکی بقیع بود. پس از توسعه بقیع این خانه ها در محدوده قبرستان واقع می شد. بر اساس اطلاعات نقشه های باقی مانده، مساحت بقیع از ابتدا تاکنون حدود ده برابر شده است. از اینرو خانه های داخل محدوده شهری، داخل محدوده بقیع و آماده دفن اموات می شد. مهمّ تر اینکه گویا مردم مسلمان در آن روزگار در مدینه از قرار گرفتن خانه هایشان در محدوده قبرستان استقبال می کردند و آن را بهتر و مطلوب تر می دانستند، برخلاف مردم این دوره.

بهرحال مقبره های خانوادگی یا خصوصی در بقیع پدیده ای قابل بررسی از زوایای مختلف جامعه شناسی، حقوقی، فقهی، تاریخی و غیره است.

نکته مهمّ این است که بین تلقی و تفکر مردم آن زمان در مدینه و تفکر وهابیون این دوره اختلاف و تعارض هست. مردم آن زمان اموات خود را در اتاق نشیمن یا اتاق های دیگر منزل خود دفن می کردند چون می خواستند او را گرامی داشته و تکریم نمایند؛ ثانیاً اتاق بنایی بر مقبره بود. اما امروزه وهابیون هیچیک از هر دو

ص: 636

اندیشه مزبور را نمی پذیرند. مهمّ تر اینکه سیره رسول الله و رویه و عرف صحابه مؤید و مُثْبِت ذهنیت و تفکر مردم آن دوره بود و آنچه این فرقه نوپدید می گویند، بدعت و خلافت سنت محسوب می شود.

مآخذ

تاریخ المدینة المنورة، عمر بن شبّه، قم، دار الفکر، 1410ق؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمدصادق نجمی، تهران، مشعر، 1385ش؛ عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد العباسی، المطبعة المدنی، بی تا؛ معالم مدرستین، علامه سیدمرتضی عسکری، قم، مطبعة صدر، 1416ق.

مقبره سعد بن معاذ ← سعد بن معاذ، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره

مقبره شهدای احد ← اُحد

مقبره شهیدان واقعه حره

مقبره شهیدان واقعه حره، محل دفن کشته شدگان در قتل عام مردم مدینه.

بین سال های 61 تا 63ق در پی حادثه کربلا و شهادت امام حسین(ع) و یارانش، در شهر مدینه مخالفت های علیه امویان زیادتر شد. عبدالله بن زبیر رهبری مخالفان را بر عهده داشت. عده زیادی از مردم با عبدالله بیعت کرده و شروع به قیام نمودند. یزید بن معاویه در سال 63ق دستور داد، «مسلم بن عقبة مُرّی» برای سرکوبی مردم مدینه به این شهر برود. چون نخست عبدالله بر سپاه یزید چیره شد و والی و بسیاری از امویان مدینه به اسارت گرفته شده بودند. از اینرو یزید مسلم بن عقبه را با نقشه حساب شده اعزام کرد. سپاه اموی از راه «حرّه واقم» به شهر مدینه نفوذ کرد. حره واقم زمین مسطح ولی دارای سنگ های سیاه و سخت بود و از این نظر به آن حره می گفتند. مسلم به قتل عام مردم مدینه پرداخت. در این قتل عام تعداد کشته شدگان را به هفت هزار نفر از ساکنان شهر رسول خدا(ص) که عمدتاً از انصار، مهاجر، سادات و شیعیان بودند شمرده اند. نوامیس مردم مورد تجاوز سپاه بنی امیه قرار گرفت به طوری که دیگر در مدینه دختر باکره ای یافت نمی شد. شهدای حرّه را در قبرستان بقیع کمی بالاتر از قبور مجروحان احد به خاک سپردند.

از آنجا که بیشتر این شهدا قابل شناسایی نبودند یا امکان دفن مستقل هر یک از آنان نبود، لذا به صورت دسته جمعی دفن شدند. مقبره آنان در 75 متری شرق قبر عثمان بن مظعون و 135 متری غرب مقبره عثمان بن عفان جای داشت. بعدها سالن بزرگی برای این مقبره همراه با سقف و ملزومات دیگر، ساخته شد. اما در دوره آل سعود تخریب گردید.

مآخذ

تاریخ آثار اسلامی مکه و مدینه، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1382، ص 366-367؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج4، ص 114؛ مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، ص 123؛ مدینه شناسی، سید محمد باقر نجفی، تهران، مشعر، 1385، ج1، ص521- 527.

نیز نک- : شهدای حرّه

مقبره عباس از دیدگاه سمهودی

مقبره عباس از دیدگاه سمهودی، گزارش کتاب وفاءالوفاء سمهودی درباره این صحابی مدفون در بقیع.

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد سمهودی (844-911ق) از مدینه پژوهان سرشناس مصری است. او سال ها در مدینة النبی اقامت داشته و به تدریس و تألیف مشغول بود. چندین عنوان کتاب درباره مدینه تألیف کرد؛ از جمله وفاء الوفا را درباره مدینه و بقیع نوشت. در مدینه درگذشت و در بقیع در بقعه ابراهیم بن مصطفی(ص) به خاک سپرده شد.

کتاب وفاء الوفا از آثار مرجع و مهمّ در مطالعات و پژوهش های مدینه و بقیع شناسی محسوب می شود و چندین قرن مورد اعتماد و استفاده مؤلفان بوده است.

گزارش سمهودی درباره مقبره عباس بن عبدالمطلب خیلی مختصر اما شامل چند نکته مهم است.

سمهودی از ابن شبه نقل کرده که مقبره عباس در کنار فاطمه بنت اسد مادر حضرت علی(ع) قرار گرفته است. فاطمه بنت اسد اولین شخصیت از بنی هاشم است که در بقیع دفن شد. محل دفن او در دار عقیل بود. دار عقیل محل اصلی دفن اموات بنی هاشم بود. سمهودی همیجا اشاره

ص: 637

می کند که درباره محل دفن عباس نظر دیگر هست و می گوید او را در وسط بقیع دفن کردند.

سمهودی از مسجدی خبر داده که در مقابل مقبره عباس ساخته بودند.

مأخذ

تاریخ المدینة، ج1، ص127؛ وفاء الوفا باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 2008م/ 1429ق، ج3، ص327.

نیز نک- : عباس بن عبدالمطلب؛ السمهودی، علی بن عبدالله

مقبره عبدالرحمن بن عوف ← عبدالرحمن بن عوف، بخشی از کتاب وفاء الوفاء

مقداد بن اسود

مقداد بن اسود، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ابوسعید مقداد بن اسود، با نام کامل مقداد بن عمرو بن ثعلبة بن مالک بن ربیعة بن عامر بن مطرود البهرانی الکندی مشهور به ابن الاسود، از صحابه بزرگوار پیامبر اسلام است. او از حضرموت به مکه آمد و از نخستین گرویدگان به پیامبر بزرگوار اسلام و از کسانی است که تا پایان عمرش، بر ایمان خود استوار ماند. پس از رحلت پیامبر(ص) در کنار علی(ع) بود و جزو شیعیان و پیروان آن حضرت شمرده می شد. در همه غزوات در کنار رسول الله(ص) بود. او اجر دو هجرت به حبشه و مدینه و نیز سابقه نماز خواندن بر دو قبله بیت المقدس و کعبه را داشت.

بعد از رویداد غدیر و نصب علی(ع) به ولایت مسلمانان، به وسیله پیامبر(ص)، آن حضرت به گروهی که نامشان را بردند، فرمان دادند: برخیزند و بر علی، به خاطر امیری اش بر مسلمانان تبریک بگویند و مقداد جزو آنان بود. آنان از جای برخاسته، بر علی(ع) سلام دادند و بیعت کردند. مقداد در آن روز با علی بیعت کرد و تا آخر عمرش بر این بیعت استوار ماند و پیمان را نشکست و در هر شرایطی مدافع ولایت حضرت بود.

علی(ع) در امر خلافت، مدافعان اندکی مانند سلمان، مقداد و ابوذر را داشت. پس از ماجرای سقیفه، در هر جمعی که یاران علی(ع) حضور داشتند، از آن حضرت دفاع می کردند. مقداد، به لحاظ معیشت، در سختی روزگار می گذراند و بر این عسرت، شاکر و صبور بود؛ چنانکه نقل است که علی(ع) در دوران پیامبر اسلام(ص)، در خانه چیزی نداشت و به نزد ابی ثعلبه جهنی برای قرض دیناری جهت خرید نیازهای زندگی رفت. زیرا او و زهرا(س) و بچه ها سه روز بود که چیزی در خانه برای رفع گرسنگی نداشتند. علی پول را گرفت و به سمت بازار رفت تا چیزی تهیه کند؛ هنگام گذر از راهی، مقداد را دید، در سایه دیواری نشسته و چشمانش به گودی نشسته و در کاسه سر فرو رفته است. پرسید: ای مقداد، چرا وسط ظهر در اینجا نشسته ای؟ مقداد گفت: ای ابا الحسن، به تو می گویم آنچه را که عبد صالح به خدا گفت، که ای خدا، من به لقمه ای نان محتاجم. علی پرسید: از چه زمانی غذا نخورده ای؟ مقداد گفت: چهار روز است. علی فرمود: ما سه روز است که غذا نخورده ایم و تو چهار روز پس آن دینار را به مقداد داده فرمودند: تو به این پول سزاوارتری.

مقداد در حالی که روزگار به عسرت و سختی می گذراند، همواره صابر و سپاسگزار بود. مقداد در ماجرای دفن شبانه زهرا(ع) در کنار علی(ع) حضور داشت و هرگز روی خوش به مخالفان علی نشان نداد.

او در سال 33ق، در منطقه جرف، سه فرسنگ بیرون مدینه، از دنیا رفت. مردان مسلمان او را بر دوش خود حمل نموده، به مدینه آوردند. روزی که از دنیا رفت، هفتاد سال داشت. عثمان بر او نماز گزارد و در بقیع مدفون گردید.

مآخذ

الاختصاص، شیخ مفید، به کوشش علی اکبر الغفاری، قم، انتشارات اسلامی، بی تا، ص 11؛ تحفة الاحباب فی نوادر آثار الاصحاب، عباس قمی، قم، دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص523- 524؛ شرح اصول کافی، مولی صالح مازندرانی، قم، [بی نا، بی تا]، ج12، ص 464-465؛ شرح الاخبار، قاضی نعمان المغربی، قم، انتشارات اسلامی، بی تا، ج2، ص 26-

ص: 638

28؛ الغدیر، عبدالحسین الامینی، ج5، ص 68؛ الهدایة الکبری، حسین بن همدان الخصیبی، بیروت، مؤسسة البلاغ، 1991م، ص 102.

مقدسی و بقیع

مقدسی و بقیع، دیدگاه مقدسی درباره بقیع در کتاب احسن التقاسیم.

ابوعبدالله محمد بن احمد المقدسی (درگذشت 380ق/ 990م ) جغرافی دان، مورخ و جهانگرد معروف عرب است که در بیت المقدس متولد شد. درباره تاریخ تولد و وفات او اختلاف است برخی تولد او را 336 و وفاتش را حدود 391ق ثبت کرده اند ولی به نظر می رسد نظریه کسانی که وفاتش را 380ق دانسته اند، درست تر باشد.

مهم ترین کتاب او احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم است . این کتاب برای اولین بار توسط دی گویه (دی جویه) آماده نشر شد و در مطبعه بریل در سال 1324ق/ 1906م منتشر گردید. پس از چندی، مجدداً محمد مخزوم آن را تصحیح و در بیروت، 1408ق/ 198م منتشر کرد.

مقدسی در گزارشی از مدینه منوره به بازارها، باغ ها، مساجد، مسجد نبوی و نیز قبرستان بقیع می پردازد. گزارش او مثل دیگر مدخل ها کوتاه است چون این کتاب در واقع فرهنگنامه فشرده جغرافیایی است. مقدسی می گوید بقیع در شرق شهر مدینه قرار دارد. سپس به مقابر ابراهیم بن محمد و حسن بن علی(ع) و عده ای دیگر از صحابه اشاره کرده است.

مآخذ

احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، محمد بن احمد المقدسی، به کوشش محمد مخزوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق/ 1987م، ص75-84 و 90-102؛ دانشنامه دانش گستر، ج15، ص704؛ موسوعه مکه المکرمة والمدینة المنوره، ج2، ص124.

نیز نک- : البشاری، محمد بن احمد؛ احسن التقاسیم

مقدسی، ابوعبداللّه محمد ← البشاری محمد بن احمد

مکارم شیرازی، ناصر

مکارم شیرازی، ناصر، پیام به مناسبت تخریب های وهابیون در بقیع.

آیت الله ناصر مکارم شیرازی از مراجع مذهبی حی و معاصر شیعیان و از مدرسان و مؤلفان بنام است که به مناسبت هشتم شوال 1344 بیانیه ای در فقدان مشروعیت چنین رفتارهایی و نیز ضرورت قیام مسلمانان جهان علیه این اقدامات و دیگر ابعاد حادثه مهم تخریب بقیع منتشر کرد. برای آگاهی پژوهشگران، قسمت هایی از این پیام عیناً آورده می شود:

هشتم شوال یادآور خاطره بسیار دردناکی برای جهان اسلام مخصوصاً پیروان مکتب اهل بیت است، زیرا می دانیم وهابی های متعصب و نادان در حدود 80 سال قبل در یک جنایت بزرگ تمام قبور ائمه بقیع(ع) و بنای تاریخی آن را ویران کردند و آثار آن را محو نمودند. البته چیزی از مقام والای آن بزرگان دین و اهل بیت پیغمبر اکرم(ص) با این اهانت زشت و ناجوانمردانه کاسته نمی شود و خفاش صفتان قادر به محو نور آفتاب نیستند ولی این کار نشانه روشنی از حماقت و سستی پایه های عقاید و انحراف آنها از اصول اسلام است. در ادامه این پیام آمده است: آنها نه تنها این اثر بزرگ و مقدس تاریخی را ویران کردند بلکه در هر جای عربستان اثر برجسته تاریخی از زمان پیامبر اسلام(ص) و قرون نخستین وجود داشت، در یک حرکت کاملاً جاهلانه ویران کردند. این در حالی است که در تمام دنیا هر سال هزینه های زیادی برای حفظ و مرمت آثار تاریخی خود - اعم از دینی و غیردینی - می کنند و مردم دنیا را به بازدید از آنها دعوت می نمایند و به آن افتخار می کنند، زیرا این آثار گویای سابقه تمدن و فرهنگ ملت هاست. در ادامه بیان شده است: در اینجا نکته مهمی وجود دارد که تاکنون مسلمانان غالباً بی تفاوت از کنار آن گذشته اند و آن اینکه این آثار تعلق به عربستان سعودی یا وهابی های بی منطق حاکم بر آن کشور ندارد بلکه متعلق به تمام جهان اسلام و مسلمین و ذخایر بسیار گرانبهای آنهاست. نباید اجازه می دادند که یک گروه اقلیت نادان گرانبهاترین آثار تاریخی پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت و صحابه آن حضرت را

ص: 639

ویران کنند و مسلمانان را از این یادگارهای گرانبها و باعظمت محروم سازند. متأسفانه هم اکنون نیز هر جا اثر تاریخی از آن زمان پیدا کنند ویران می کنند و سبب سرافکندگی مسلمانان جهان می شوند. آیا نباید سیل اعتراض از جهان اسلام و مخصوصاً علمای دین به سوی آنها سرازیر شود که اینها فقط مربوط به شما نیست؟ آیا نباید آنها را مجبور سازند تا در محل همان آثار تجدید بنایی به همان صورت نخستین و باشکوه تر بنا شود؟ در ادامه تأکید شده است: اگر خدای نکرده روزی عالم نمایان وهابی فتوا دهند که طواف به دور کعبه و بوسیدن حجرالاسود نیز نوعی شرک و بت پرستی است و تصمیم به ویران ساختن خانه خدا بگیرند، آیا باز هم علمای اسلام سکوت اختیار می کنند؟ امیدواریم با کوتاه شدن دست وهابیان در آینده نزدیک از این اماکن مقدس اسلامی، این خواسته عمومی مسلمانان جامه عمل به خود بپوشد و مسلمانان راحت شوند.

مآخذ

پایگاه اطلاع رسانی makaremshirazi.org

مکناسی، محمد بن عبدالوهاب

مکناسی، محمد بن عبدالوهاب، زائر و گزارش نویس مکه و مدینه و بقیع.

ابوعبدالله محمد بن عبدالوهاب بن عثمان المکناسی مشهور به ابن عثمان مکناسی یا مکناسی(درگذشت 1213ق/ 1799م) سفرش را از محرم 1200ق آغاز و در شوال 1202ق به سفرش پایان داد.

وی فقیه، ادیب، نویسنده و کارگزار در دولت پادشاهان علوی مغرب بوده است. در اواسط سده 12ق/ 18م. در مِکناس مراکش زاده شد. پدرش صحاف و واعظی در یکی از مساجد مکناس بود. او نیز در روزگار جوانی، به صحافی می پرداخت؛ سپس به کتابداری مشغول بود. بعدها به منصب کتابت در دربار سلطان محمد بن عبدالله(محمد اول) (حکومت 1757-1790م) روی آورد. نیز مدتی والی تطوان بود. در سال 1193ق برای عقد قرارداد صلح میان مغرب و اسپانیا به آن کشور رفت و توانست روابط سیاسی و اقتصادی دو کشور را اصلاح کند. موفقیت های وی در این مأموریت سبب شد که پس از بازگشت، به وزارت برگزیده شود. سه سال بعد برای پیگیری مأموریت صلح و تفاهم و نیز آزادسازی اسیران الجزایری به مالت و ناپل اعزام شد.

ابن عثمان پس از درگذشت سلطان محمد و در زمان حکومت فرزندان وی یزید(حکومت1790-1792م. ) و سلیمان(حکومت1792-1822م. ) نیز در سیاست داخلی و خارجی مغرب مؤثر بود؛ اما بیشترین نقش را در زمان سلطان محمد ایفا نمود که به دانش و دادگری شهرت داشت و دوران حکومت او را بهترین دوره در تاریخ معاصر مغرب دانسته اند. این پادشاه میان مردم خویش تبعیض روا نمی داشت و با پیروان ادیان گوناگون به تساوی رفتار می کرد؛ و به مسلمانان عنایت ویژه داشت.

مکناسی در هنگامی که سفیر مغرب در آستانه(استانبول کنونی) بود از راه مصر به شام و از آنجا به حج رفت. او مشاهدات و خاطرات خود را در سفرنامه ای تدوین کرد. این سفرنامه گاه رحلة المکناسی و در جاهایی رحلة الحجاز نامیده اند. ولی با عنوان احراز المعلی و الرقیب فی حج بیت الله الحرام و زیارة القدس الشریف و الخلیل و التبرک بقبر الحبیب توسط محمد بوکبوط تصحیح و در 2003م در ابوظبی منتشر شده است.

مآخذ

اتحاف اعلام الناس، عبدالرحمن بن زیدان، به کوشش التازی، مطابع ادیال دارالبیضاء، 1410ق، ج4، ص159-163؛ احراز المعلی و الرقیب، مکناسی، به کوشش محمد بوکبوط، ابوظبی، دار السویدی، 2003م، مقدمه و جم- ؛ الاستقصاء لاخبار دول المغرب الاقصی، احمد بن خالد الناصری، به کوشش الناصری، وزارة الثقافة و الاتصال، 2001م، ج7، ص76؛ تاریخ مکه، احمد السباعی، نادی مکة الثقافی، 1404ق، ص440 و 448؛ الترجمانة الکبری فی اخبار المعمور براً و بحراً، ابوالقاسم الزیانی، به کوشش الفیلانی، رباط، دار النشر للمعرفه، 1833م، ص86، 96-97 و 631-633؛ «رحلة المکناسی و چند سفرنامه حج و حجاز»، رسول جعفریان، میقات حج، ص165-166؛ الکاتب المغارب فی العهد العثمانی، به کوشش عبدالرحمن، رباط، کلیة الآداب، 1995م، ص39؛

ص: 640

الوزیر محمد بن عثمان المکناسی، مجله معهد المخطوطات، ج7، ج2، ص65.

نیز نک- : احراز المعلی و الرقیب؛ رحلة المکناسی

ملا محمد ابراهیم کازرونی

ملا محمد ابراهیم کازرونی، از عالمان و روحانیون شیرازی در دوره قاجاریه و دارای سفرنامه به حج و بقیع.

ملا محمد ابراهیم کازرونی شیرازی در برخی منابع ملا ابراهیم بن درویش محمد کازرونی نامیده شده است. از جمله آقابزرگ طهرانی در الذریعه همین ضبط را آورده است.

ملا محمد ابراهیم در سال 1274 یا 1275 چشم به جهان گشود و در چهارم ربیع الثانی 1334 وفات یافته و جمعاً حدود شصت سال عمر داشته است. او با خواهر علامه شیخ یوسف صاحب حدائق ازدواج کرد.

ملا محمد ابراهیم متبحر و متخصص در فقه، اصول فقه، کلام، ادبیات و شعر بود. او سفرنامه اش را در سال 1315 - 1316ق نوشت.

وی همراهان خود را نیز در این سفر در لابلای مباحث و مطالب معرفی کرده است. شخصیت های مهم و مشهوری مثل آیت الله سید عبدالحسین لاری در گروه همراهان او بودند.

کازرونی آگاهی های سودمندی در این سفرنامه عرضه کرده و همانند برخی از سفرنامه های حج برای پژوهندگانی که درباره آثار مکه و مدینه تحقیق می کنند، بسیار سودمند است. وی درباره داخل کعبه، قبرستان ابوطالب، مولد النبی، خانه حضرت خدیجه و همچنین در مدینه از بقیع و نیز مرقد حوّا در جدّه اطلاعات خوبی را به دست می دهد. اطلاعی نیز درباره سنگ قبر شیخ احمد احسایی که در بقیع، در پشت دیوار مرقد امامان مدفون بوده به دست داده که البته در منابع دیگر سفرنامه ای آمده است. دو بیت شعری را نیز که در محوّطه مرقد رسول خدا(ص) درباره فاطمه زهرا(س) بوده عیناً آورده است.

گزارش او از چگونگی زیارت حضرت زهرا(س) و دیگر شخصیت های مدفون در بقیع و آداب زیارت آنان به تفصیل آمده است. این گزارش عیناً در مقاله سفرنامه بقیع آمده است.

مآخذ

الذریعة، آقابزرگ طهرانی، قم، اسماعیلیان، بی تا، ج14، ص 105؛ سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج6، ص 207 - 210؛ فهرست کتابخانه مدرسه شهید مطهری (سپهسالار)، ابن یوسف شیرازی، تهران، مدرسه سپهسالار، بی تا.

ملائکه موکل

ملائکه موکل، حفاظت و پاسداری از بقیع توسط ملائکه.

یکی از فضایل بقیع با این عبارت بیان شده است: موکل بها الملائکه. احادیثی ملائکه را موظف به حمایت و پاسداری از بقیع دانسته اند. محمد بن حسن بن زباله از کعب الاحبار نقل می کند: نجدها فی التوارة کفته، محفوفة بالنخیل و موکل بها الملائکة کلما امتلأت اخذوا باطرافها فکفؤوها فی الجنة. یعنی توارة بقیع را کفته نامیده، آنجا پر از درخت خرما است و ملائکه حفاظت و مدیریت معنوی آنجا را بر عهده دارند. هر وقت با دفن اموات پر می شود، اطراف آن را گرفته و در بهشت می تکانند.

مآخذ

الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة المنورة، صالح بن حامد الرفاعی، مدینه، 1418ق، ص613؛ الدرة الثمینة فی اخبار المدینة، ابن نجار، به کوشش صالح جمال، بیروت، دارالفکر، 1391ق، ص151.

ملک الکتاب مجدی ← مجدی میرزا عبدالمجید محمود

مُلْکْ، سوره

مُلْکْ، سوره، تلاوت این سوره در بقیع.

این سوره مکی است و دارای 30 آیه است. نام دیگر آن، منجیه، واقیه و مانعه است. البته در حدیث نبوی چنین آمده است: من قرأ سورة تبارک فکأنما احیا لیلة القدر. از این رو نام دیگرش تبارک است.

آیات این سوره دارای سه محور است: چند آیه درباره مبدأ و معاد و نظام خلقت و آفرینش، است؛ بحث هایی پیرامون معاد، عذاب دوزخ، مأمورین و جهنم دارد؛ سوم آیاتی درباره انذار و تهدید کافران وظالمان به انواع عذاب ها دارد.

ص: 641

در بین زائران بقیع متعارف و مرسوم است که به هنگام زیارت بقیع این سوره را تلاوت می کنند. گویا زائران شبه قاره بیش از دیگر ملت ها در بقیع این سوره را می خوانده اند. چون محمد عبد الحسین کربلایی در بسیاری از روزهایی که به بقیع می رفته، گزارش داده که پس از زیارت مزار و مقابر بزرگان، سوره مُلْک را می خواندند.

مآخذ

تذکرة الطریق، محمد عبد الحسین کربلایی، به کوشش جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، جم- ؛ تفسیر نمونه، جمعی از نویسندگان، قم، دار الکتب، 1366، ج24، ص311- 313.

ملکیت قبور ائمه بقیع

ملکیت قبور ائمه بقیع، دلالت اسناد بر مالکیت بنی هاشم، بر خلاف ادعای وهابیون دال بر موقوفه بودن بقیع.

وهابیون بدون اینکه سند و مدرکی عرضه کنند، در منابع خودشان نوشته اند، که بقیع موقوفه است و استفاده از آن را تابع شرایط خاصی می دانند و مدعی اند که نمی توان برای مقابر هر یک از ائمه بقیع به طور نامحدود استفاده کرد. اما حتی علمای اهل سنت معتقد هستند، زمین مقابر ائمه شیعه وقفی نیست. برای مثال محمد علی بن حسن همدانی سنقری کردستانی (1293- 1378ق) از علمای اهل سنت کردستان ایران کتابی با این مشخصات نوشت: الوهابیون و البیوتات و المرفوعة (کردستان ایران، 1345ق). فصل در این کتاب با عنوان «قبور ائمه البقیع ملک بنی هاشم» گشود (ص87) و با ادله مختلف به اثبات مالکیت بنی هاشم بر محل مقابر ائمه بقیع پرداخته است. نیز از خود مؤلفین و علمای اهل سنت مثل ابن جوزی و طبری شواهدی آورده که ملک خانه عقیل که این مقابر در آنجا دفن شده اند، و بنابراین ملک عقیل بن ابیطالب در تملک شخصی بزرگانی از بنی هاشم بوده است.

مؤلف به سال 1393ق در سنقر در کردستان ایران متولد شد. او در حوزه علمیه شافعیه تحصیل نمود و مدارج علوم دینی را تا مراحل عالی گذراند. او آثار متعددی در زمینه علوم دینی تألیف کرده است. در مقدمه همین کتاب زندگی نامه اش نیز آورده شده است.

مأخذ

الوهابیون و البیوت المرفوعة، محمد علی بن حسن همدانی سنقری کردستانی، سنقر، 1345ق، ص87- 88.

ممنوعیت حج

ممنوعیت حج، عدم برگزاری مناسک و مراسم حج به دلیل مخالفت با تخریب بقیع.

حج از تکالیف و وظایف واجب برای مسلمانان است، امّا گاه در طول تاریخ به دلایل مختلف این وظیفه اجرا نشده است؛ حتی در برخی سال ها اجرای این حکم نه تنها وجوب نداشته بلکه حرام هم بوده است. بر اساس نظر فقیهان اگر اجرای مناسک حج موجب اضرار فردی یا مخالفت با مصالح امت اسلامی باشد، نباید آن را به جا آورد. احادیث به تفصیل در این باره تکلیف را روشن نموده و فقیهان به صورت های مختلف مسأله را تبیین کرده اند (مستند الشیعه، ج11، ص26- 65؛ الفقه الاسلامی و ادلته، ج3، جم؛ مستمسک العروة، ج10، ص171؛ المغنی، ج3، ص167- 168).

نا امنی راه، عدم امنیت جانی یا مالی در حرمین، قحطی، بیماری و ضرر داشتن برای بدن، تأیید حاکمان ظالم، کمک به حاکمان جور با اجرای مناسک حج و رعایت مصالح امت اسلامی، می تواند از علل تعطیل حج باشد. تعطیلی یا تعطیل حج اصطلاحی است فقهی و به معنای به جا نیاوردن و اجرا نکردن مناسک و احکام حج است.

حکومت آل سعود به دلیل داشتن گرایش وهابی دارای اعتقادات و افکار خاص و مخالف با اکثریت مسلمانان، نه تنها دارای تفکر و باورهای ویژه است و به ترویج گرایش خود می پردازد، بلکه با زور و جبر اولاً مانع عمل مسلمانان به باورهای خود می شوند و ثانیاً هر مسلمانی به مذهب خود عمل کند، با بی احترامی و هتک حرمت آل سعود مواجه می شوند. از اینرو فقیهان و نخبگان شیعه و اهل سنت با استفاده از حکم «تعطیل حج» در شرایطی تلاش کردند اولاً حکومت آل سعود را

ص: 642

تقویت نکنند؛ ثانیاً راهی برای استیفای حقوق مسلمانان در ایام حج پیدا کنند. این اندیشه پس از تخریب بقیع در چند نوبت فراگیرتر شد.

البته پیش از روی کارآمدن وهابیت و سیطره آنان بر حرمین، در مقاطعی در تاریخ، این اندیشه مطرح بوده است. سیطره دولت عثمانی بر حرمین و تعصبات شدید سنی گرایی عثمانی ها و اختلافاتشان با دولت شیعی صفوی موجب آزار و اذیت حجاج شیعه را فراهم می آورد و فقیهان شیعه مسأله تعطیلی حج را مطرح می کردند.

در دوران صفویه، مسیر حج ایرانیان از کشور عثمانی می گذشت و سفر ایرانیان به کشور متخاصم به ویژه هنگام نبرد میان دو دولت، با موانع و مشکلاتی روبه رو بود. به سال 1042ق به دلیل تصرف بغداد به دست ایرانیان، دولت عثمانی ایشان را از سفر حج بازداشت و در سال 1047ق به فرمان سلطان سلیم عثمانی، ایرانیان از مکه خارج شدند. (تاریخ مکه، ص271؛ مفتاح الکرامة، ج4، ص182).

در آن دوران حج گزاری ایرانیان مایه سرازیر شدن اموال فراوان به کشور دشمن آنها می شد. از اینرو شاه عباس صفوی، با مشورت فقیهان، حج را برای چند سال تعطیل کرد (تاریخ منتظم، ج2، ص1037).

مخالفت دولت عثمانی و دانشمندان متعصب سنی با حاجیان ایرانی و دانشوران شیعه مقیم حرمین از دوره صفویه به بعد، به بدرفتاری با ایرانیان شیعه و قتل دانشورانی مانند استرآبادی (درگذشت 945ق)، معصوم بیک صفوی (درگذشت 976ق) و میرزا زین العابدین کاشانی (درگذشت 1040ق) گشت. (تاریخ مکه، ص444؛ خلاصة الکلام، ص75).

سال ها این بدرفتاری تداوم یافت و در سال 1088ق به بهانه آن که شیعیان پرده کعبه را نجس کرده اند، در این شهر شیعه کشی به راه افتاد و دانشمندی با نام سید محمد مؤمن رضوی را در پشت مقام ابراهیم کشتند. به سال 1101ق یا 1105ق دانشوری دیگر با نام شیخ حسین بن ابراهیم تنکابنی را گرفته و سخت کتک زدند که بیمار شد و در راه مدینه درگذشت. این اختلاف ها در دوره افشاریه سخت تر شد و به سال 1157ق که نادرشاه با دولت عثمانی درگیر بود، در حرمین اعلام شد که همه خطیبان به طور رسمی در منابر شیعیان را لعن کنند (صفویه در عرصه، ج2، ص840؛ تاریخ مکه، ص428).

این مشکلات در دوره قاجاریه نیز ادامه یافت و در سال های آغازین این حکومت، مایه تعطیلی حج ایرانیان گشت. امنیت حاجیان، رفتار نامناسب، و مالیات بسیار زیاد راه از حاجیان ایرانی، از جمله موضوعات اختلافی بود. (تاریخ منتظم، ج3، ص1561 و 1682).

اما ظهور وهابیت و روی کارآمدن دولت آل سعود موجب حادّ شدن اختلافات، عمق پیداکردن و گسترش تنش ها شد. رفتارهای آل سعد و وهابیون آنقدر غیر منطقی و مخالف شریعت و عرف بود که هیچکس نمی توانست از آنها دفاع کند. این بار تخریب اماکن مقدس مثل قبور بزرگان و مرقدهای صحابه و افراد محترم در بقیع پدیده شوم و نوظهوری بود که فقیهان شیعه و بسیاری از اهل سنت را وا داشت تا مسأله تعطیلی حج را مطرح کنند.

البته منازعات بین آل سعود و حاکمان قانونی شهرها و مناطق حجاز بین سال های 1219 تا 1230ق و درگیری های شدید در شهرهای مختلف موجب شد حتی اهالی شهرهای عربستان هم نتوانند به حج بروند و عملاً حج تعطیل یا نیمه تعطیل بود (کشف الارتیاب، ص31؛ تاریخ حج گزاری، ص221- 226). پس از تخریب های گسترده آل سعود، سلطان عثمانی، محمد علی پاشا حاکم مصر را در رجب 1223 به جنگ با آل سعود فرستاد. سپاه محمد علی مدینه را محاصره کرد و بسیاری از وهابیون کشته شدند و اما این منازعات موجب تعطیلی حج را فراهم می کرد. مرحله دوم تخریب بقیع که

ص: 643

تقریباً از 1340ق آغاز شد، در سال 1344ق با فتوای قاضی وهابی ابن بلیهد تمامی بقیع به طور کامل تخریب شد. این رخداد موجب شد دولت رضاشاه، آیت الله سید حسن مدرس و بسیاری از مراجع و فقها و نیز دولت ها تعطیلی حج را اعلام نمایند (خاطرات سرهارد، ص11- 12؛ خزانة التواریخ، ج4، ص 174؛ تاریخ مکه، ص603 و 723- 753؛ تخریب و بازسازی؛ جم-).

مآخذ

تاریخ حج گزاری ایرانیان، اسراء دوغان، تهران، مشعر، 1389؛ تاریخ مکه، احمد السباعی، مکه مکرمة، نادی مکه الثقافی، 1404ق؛ تاریخ منتظم ناصری، اعتماد السلطنة، تهران، دنیای کتاب، 1367؛ تخریب و بازسازی بقیع به روایت اسناد، سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1386؛ خاطرات سرهارد فورد جونز، ترجمه مانی صالحی علامه، تهران، نشر ثالث، 1386؛ خزانة التواریخ النجدیة، عبدالله بن عبد الرحمن بن صالح آل سبام، 1419ق؛ خلاصة الکلام فی بیان امراء البلد الحرام، احمد بن زینی دحلان، مصر، المطبعة الخیریة، 1305ق؛ الشیعة فی المملکة السعودیة، حمزه الحسن، بیروت، 2010م، ج2، ص231؛ صفویه در عرصه دین- فرهنگ و سیاست، رسول جعفریان، تهران، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379؛ الفقه الاسلامی و ادلته، وهبة الزحیلی، دمشق، دار الفکر، 1418ق؛ کشف الارتیاب، سید محسن الامین، به کوشش سید حسن امین، بیروت، 1382ق؛ مستمسک العروة الوثقی، سید محسن حکیم، قم، مکتبة النجفی المرعشی، 1404ق؛ مستند الشیعة، احمد النراقی، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1415ق؛ المغنی، ابن قدامه، بیروت، دار الکتب العلمیة، بی تا؛ مفتاح الکرامة، سید محمد جواد العاملی، به کوشش خالصی، قم، نشر اسلامی، 1419ق.

منابع روایی و بقیع

منابع روایی و بقیع، بررسی بقیع در کتب اصلی روایی اهل سنت و شیعه.

محمدباقر نجفی به معرفی منابع و مآخذ روایات درباره درباره بقیع پرداخته است. در مجموع شش دسته منبع و مأخذ معرفی کرده است. این بخش از کتاب مدینه شناسی آورده می شود.

پس از هجرت مکّیان به مدینه و تشکیل جامعه ی مسلمانان، بقیع تنها قبرستان مسلمانان شد و به گذر زمان بسیاری از اهل بیت، صحابه، تابعین، زهّاد و مشهورترین را در سینه ی خود جای داد و بدین منوال، موقعیتی خاص و برخوردار از معنویت دینی یافت و بسان«معلاء مکّه» مقدّس ترین مقابر مسلمانان در عالم اسلام گردید.

اهمیت این تقدّس، مستند به رفتار و گفته هایی است که همواره محمّد پیامبر اسلام(ص) نسبت به آن اعمال و اظهار می داشته است و گفتار و احادیث نبوی در صحیح مسلم، سنن نسایی، سنن ابن ماجه، الموطأ مالک، الطبقات الکبری از ابن سعد و الکافی کلینی آمده است. همه این روایات در آثار فوق توسط مرحوم نجفی معرفی شده است.

مأخذ

مدینه شناسی، سید محمدباقر نجفی، تهران، مشعر، چاپ دوم، 1386، ج1، ص415-439.

منازل قمریه

منازل قمریه، سفرنامه سید علی حسین درباره مکه و مدینه و بقیع.

سید علی بن حسین بن السید خیرات علی از شخصیت های هندی شیعه است. او از علمای بنام شهر زنگی پور هند است و در شعبان 1289ق سفرش را از بمبئی به بصره و از آنجا به عتبات و از راه جبل به حرمین شریفین آغاز کرد.

وی مشاهدات خود را در سفرنامه ای به نام منازل قمریه فی سوانح سفریه نوشته که بخشی از آن درباره بقیع است. وی به رخدادهای تاریخی مثل دفن اولین صحابی و دیگر شخصیت های مهم در بقیع، رفتار خدام سنی بقیع با شیعیان، سخت گیری نسبت به شیعیان می پردازد.

مأخذ

سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ج2، ص613-615 و 630 و 716.

المنالی، عبدالمجید بن علی ← مرادی، عبدالمجید بن علی المنالی

ص: 644

منجم باشی، عبدالغفار نجم الملک

منجم باشی، عبدالغفار نجم الملک، از رجال دوره قاجار و سفرنامه نویس بقیع.

میرزا عبدالغفار نجم الملک منجم باشی پسر آخوند ملاعلی محمد اصفهانی است. او به سال 1255 به دنیا آمد و در سال 1326 درگذشت. وی از رجال فرهنگی دوره قاجاری بوده و پس از تحصیل در دارالفنون، خود به تدریس ریاضی و جغرافی در این مدرسه مشغول شد. کتابهایی چون کتاب کافی (تألیف در 1278)، رساله شهب و کرات آتشی (تألیف 1303) و کفایة الجغرافی (تألیف1319) از آثار اوست. وی کار منجمی ناصرالدین شاه را نیز برعهده داشته است.

سفرنامه حج او نخستین بار در روزنامه ایران (شماره 423 مورخ یکشنبه 25 رجب 1297) یعنی همان سال بازگشت وی از حج منتشر شد. بعد ها بر اساس نسخه در کتابخانه ملی متن آن را حجت الاسلام والمسلمین قاضی عسکر به همراه دو سفرنامه دیگر تحت عنوان حدیث قافله ها (مشعر، 1382) منتشر کرد. بعداً به کوشش رسول جعفریان با اندکی تغییرات در مجموعه سفرنامه های حج قاجاری آمده است.

نجم الملک سفر خود را از تهران به سمت خانقین و از آنجا به عتبات عراق شروع کرد. سپس از بغداد با کشتی به بصره رفته، از آنجا سوار کشتی شده از راه خلیج فارس و دریای عمان به سمت باب المندب و از آنجا به جده می رود. سپس از آنجا عازم مکه برای انجام اعمال حج شده است.

بازگشت وی از راه جبل است که در آنجا شرح مظالمی را که امیر جبل و نماینده وی بر حجاج روا می دارد، گزارش داده است. وی شاهد از بین رفتن شمار زیادی از حجاج پیاده بر اثر ستم امیر جبل بوده است.

مؤلف این سفرنامه به دلیل مطلع و نخبه بودن توانسته گزارش جامع و جذاب وسودمندی در حجم کم عرضه کند.

سفر وی در سال 1296-1297 بوده و همان طور که اشاره شد، سفرنامه وی در اواخر رجب سال 1297 در روزنامه ایران چاپ شده است. البته متن این سفرنامه با دیگر سفرنامه های معمول و متداول متفاوت است. چون با هدف گزارش نگاری برای سران حکومتی و مدیران ارشد کشور تألیف شده است.

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج3، ص805-807.

منشی، محمد

منشی، محمد، فقیه حنفی و مدفون در بقیع.

محیی الدین محمد بن بدر الدین رومی آقا حصاری حنفی مشهور به منشی است. او در آق حصار از توابع صاروخان (مغنیسا) متولد شد و در آنجا رشد و نمو یافت. و به مفسر، اخلاقی و فقیه مشهور شد.

در سال 982ق به تولیت مشیخه حرم نبوی منصوب شد و در مدینه سکونت گزید. در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، 1995م، ج6، ص51.

منشی زاده، محمد حسین

منشی زاده، محمد حسین، از روحانیون دوره قاجار و مؤلف سفرنامه حج.

محمد حسین منشی زاده از روحانیون دوره ی قاجاریه و از اهالی یزد است که در 26 رمضان 1339ق (خرداد 1300ش) همراه کاروانی به قصد حج و اجرای مناسک آن از یزد عازم مکه و مدینه شده است.

وی پس از طی مسیر یزد به شیراز و از آنجا به کازرون و برازجان، به بندر بوشهر رفته، از آنجا با کشتی به جده سفر کرده است. منشی زاده پس از اعمال حج تمتع، عازم مدینه منوره شده، از آنجا به ینبع و پس از آن به جده آمده با کشتی و گذر از عدن، به سمت بمبئی می رود. پس از آن باز کشتی سوار شده راهی خلیج فارس و از آنجا به بصره رفته عازم ناصریه شده و از آنجا به نجف اشرف و کربلا رفته است. آنگاه از طریق دریا باز به بمبئی بازگشته و سپس از طریق کویته و زاهدان و بیرجند راهی مشهد شده و آنگاه از نیشابور و سبزوار و شاهرود به تهران و از آنجا به قم و کاشان رفته و در

ص: 645

نهایت به یزد بازگشته است. نویسنده در سال 1323ش در گذشته است.

سفرنامه او به دلیل تنوع مسیرهایی که در آن طی کرده و از آنها گزارش داده قابل توجه است. بخش هایی به جده، مکه، مدینه، شهرهای داخلی ایران و هند اختصاص دارد. روش او گزارش و شرح جزئیات در کنار برخی از مسائل شخصی است. از اینرو این سفرنامه، پر محتوا و دارای مطالبی متنوع است. نویسنده مشکلات سفر دریایی در این سفر را به خوبی توضیح داده است. سیر دریایی بوشهر، جده، بمبئی و بصره.

در آن زمان از راه های مهم تجاری و مسافرتی بوده و همیشه ازدحام مسافر داشته و از طرف دیگر همیشه مشکلات بهداشتی، مرگ و میر های دسته جمعی، امنیتی مثل حمله راهزنان و کمبود وسایل دریانوردی در کمین مسافران بوده است. علت سفر منشی زاده به بمبئی، بازدید اقوام و بستگان به ویژه رسیدگی به امور مالی برادرش که به تازگی از دنیا رفته بود و تسلیت به فرزندان و خانواده او و نیز حمل جسد برادرش به یزد بوده است. از بقیع هم گزارش داده است.

مأخذ

سفرنامه حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ج8، مقدمه و ص45.

المنظمة العالمیة للدفاع عن الاماکن المقدسة

المنظمة العالمیة للدفاع عن الاماکن المقدسة، تشکیلاتی برای دفاع از بقیع.

عده ای از مسلمانان برای دفاع از بقیع و تلاش برای بازسازی آن، سازمانی در لندن، 1422ق تأسیس کرده اند. خط مشی و اهداف این سازمان عبارت است از: برگزاری نشست ها و همایش ها برای بسیج افکار عمومی و هم اندیشی نخبگان و رسیدن به راه کاری برای تعمیر و بازسازی بقیع و محکومیت جهانی وهابیت به عنوان مخربین بقیع؛ پژوهش و تألیف کتاب درباره بقعه های بقیع و شخصیت های مدفون؛ انتشار مجله؛ ارسال پیام و بیانیه و نامه برای سازمان های بین المللی و تحریک آنها جهت دفاع از بقیع؛ انتشار آلبوم از عکس های پیش از تخریب و پس از تخریب و نشان دادن عمق فاجعه، تأسیس جمعیت ها مثل جمعیت حقوق دانان، جمعیت بازاریان و غیره با هدف مشارکت همگانی برای بقیع. این سازمان کتابی با عنوان البقیع المنور: قبور ائمة اهل البیت(ع) فی البقیع بعد الهدة (لندن، 1420ق، 42ص) در لندن منتشر کرد.

مآخذ

فاجعة البقیع، جلال معاش، بیروت، مؤسسة الامامة، 2006م، ص 97-99؛ کتابشناسی نقد وهابیت، اباذر نصر اصفهانی، قم، پژوهشکده حج و زیارت، 1391، ص411.

نظور بن عماره

منظور بن عماره، امیر مدینه و مانع آبادانی بقیع در سده 5ق.

منظور بن عمارة الحسینی (درگذشت 495ق) امیر مدینه منوره بود و در دوره حاکمیت بلا منازع سلاجقه بر منطقه، امارت مدینه را بر عهده داشت. از حوادث مهمی که در دوره او اتفاق افتاد، قتل معمار قمی بود که توسط مجدالملک قمی وزیر مشهور سلجوقی (درگذشت 492ق) برای آبادانی بقیع و تعمیر قبه و بقعه امام حسن(ع) و عباس(س) به مدینه اعزام شده بود.

مجدالملک اصالت قمی داشت و از روستای براوستان یا بلاوسان یا بلاسان قم بود و به همین دلیل او را مجدالملک براوستانی یا بلاسانی هم نامیده اند. او به دلیل اعتقادات شیعی، علاقه خاص به آبادانی عتبات مقدس معصومین(ع) داشت. از اینرو با هماهنگی امیر مدینه معمار قمی را به مدینه فرستاد ولی پس از قتل مجدالملک در سال 492ق، منظور امیر مدینه، معمار قمی را احضار کرد. اما او به مکه فرار کرد، امیر به او امان داد، اما وقتی بازگشت، او را در 495ق به قتل رساند. این حادثه گویای این است که امیر به هر دلیل مانع آبادانی بقیع بوده است.

پس از فوت منظور بن عماره در 495ق پسرش به جای او امارت مدینه را بر عهده گرفت.

ص: 646

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1391، ص357؛ سیری در تاریخ ایران، لمبتون، ترجمه یعقوب آژند، تهران، امیر کبیر، 1385، ص98؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، بیروت، دارصادر، 1966م/1386ق، ج10، ص351.

مِنقَری، قیس بن عاصم ← قیس بن عاصم مِنقری

منهج الرشاد

منهج الرشاد، نخستین کتاب در نقد باورهای وهابیون در موضوعات زیارت مقابر و غیره.

علامه سید محسن امین این کتاب را نخستین نقد جامع و استدلالی و رسمی شیعه علیه عقاید وهابیون می داند (اعیان الشیعه، ج6، ص150). نیز آقا بزرگ همین عقیده را دارد (مقدمه جودت) البته پیش از تخریب نخستین بقیع (نکبت اولی) در 1221ق بود و هنوز مسأله بقیع فراگیر نشده بود، از اینرو از خود بقیع سخنی به میان نیاورده است. ولی مسائلی مثل زیارت قبور، احترام به مقابر بزرگان، تبرک به قبور، بناء بر قبور و تعمیر قبور را بررسی کرده و روایات نبوی را در هر زمینه آورده است. نیز در همه این موضوعات از بقیع هم سخن گفته است.

شیخ جعفر کاشف الغطاء (1154- 1228ق یا آل کاشف الغطاء) و ملقب به جناحی، نجفی، حلاوی و حلی از رهبران و مراجع شیعه در نیمه دوم سده 12 و اوائل سده 13ق و مهم ترین شخصیت در این دوره بود. به همین دلیل رهبر اصلی وهابیون و آل سعود یعنی عبدالعزیز فرزند سعود نامه ای به او نوشت و به نقد رفتار زائران شیعه پرداخت و شیعیان را متهم به شرک نمود. شیخ جعفر رساله ای در پاسخ او با عنوان منهج الرشاد لمن اراد السداد نوشت.

عبدالعزیز (درگذشت 1218ق) دومین رهبر و پادشاه عربستان و در دوره پادشاهی 39 ساله او، دولت آل سعود تثبت شد و بسیاری از سرزمین ها را به قلمرو خود افزود. در دوره زمامداری عبدالعزیز (1179- 1218ق)، حمله به کربلا، نجف اشرف و تعرض به بسیاری از اماکن مقدس وجود داشت. در 1216ق یعنی 2 سال قبل از وفات عبدالعزیز به کربلا تعرض کرد و کشتار و غارت وسیع داشت. شیخ جعفر به عنوان رهبر سپاه در مقابل لشگر عبدالعزیز ایستادگی کرد. اما کتاب منهج الرشاد در سال 1210ق یعنی قبل از منازعات گرم و فیزیکی و در شرایطی مجادلات تبلیغاتی نوشته شده است (مقدمه جودت القزوینی).

کاشف الغطاء رساله را با احترام آغاز می کند و با استدلال های مکرر و استفاده بسیار از روایات به توضیح اعتقادات شیعه می پردازد وی خطر سلطه وهابیون و تهدید وهابیت در منطقه را درک می کرده است. زیرا حاکمان عراق و دیگر مناطق در مقابل لشگر جرار وهابیت، توان مقاومت نداشتند. از اینرو تلاش کرده با دلیل و استدلال عبدالعزیز را قانع کند و کاری کند تا از باورهایش برگردد یا حداقل در آنها تشکیک نماید.

شیخ جعفر در همه جا از روایات صحاح سته استفاده کرده تا با خصم همراهی کند و عقاید شیعه را موافق روایات مندرج در صحاح نشان دهد. او در گذشته در مکاتبه با شیخ عبدالوهاب همین روش را به کار گرفت و نیز هدایایی برای او فرستاد و موجب دوستی فیمابین آنها شد. زیرا درصدد بود از این طریق کیان شیعه و هویت شیعیان را تحکیم بخشد (مقدمه جودت القزوینی) عبدالعزیز بن سعود به هنگام دریافت این اثر پاسخی برای مؤلف نوشت که احترام آمیز است (مقدمه جودت).

شیخ قاسم الدلبزی شاگرد کاشف الغطاء، کتاب منهج الرشاد را از روی نسخه اصلی و تألیفی در سال 1210ق استنساخ کرد و تعلیقاتی بر آن نوشت. این نسخه مطابق با اصل است و همگان آن را به عنوان اصل می شناسند. شیخ دلبزی در سال 1231ق/ 1816م زنده بوده و بعضی منابع گویای اینست که در 1247ق/ 1831م به سبب طاعون درگذشت. اطلاعات چندان دیگر درباره او وجود ندارد.

این کتاب به کوشش سید عباس التبتی در سال 1342ق/ 1924م در نجف اشرف، المطبعة الحیدریة منتشر شد. پس از آن چاپ های متعدد داشته و به چند

ص: 647

زبان هم ترجمه شده است. اما چاپ های مهم این کتاب عبارت است از:

به کوشش مهدی رجایی (متولد 1336)، قم، مجمع عالمی اهل بیت، 1414ق/ 1372، 199ص؛ نیز در قم (مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، 1384ش)؛ قم (مرکز الغدیر، 1420ق)؛ بیروت (دارالثقلین، 1994م/ 1414ق)؛ به کوشش جودت القزوینی (به صورت مقاله در مجله میقات الحج، شماره 15 و 16 و 17، 1422 و 1423ق).

حداقل سه ترجمه فارسی دارد که با مشخصات زیر منتشر شده است: پاسخ نامه شیخ جعفر کاشف الغطاء به عبدالعزیز بن سعود، ترجمه محمدتقی صابری (متولد 1352)، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، 1387.

پیرامون مسائل استغاثه، توسل و شفاعت، ترجمه مرتضی قاسمی کاشانی، کاشان، مرسل، 1373.

ترجمه منهج الرشاد لمن اراد السداد: پاسخ به شبهات وهابیان، ترجمه رئوف حق پرست، اصفهان، کهن دژ، 1384.

شیخ جعفر مطالب را اینگونه تنظیم کرده است: نخست سه فصل به عنوان مقدمه آورده است: الافعال و الکلمات تختلف باختلاف المقاصد و النیات؛ اختلاف ظواهر الآیات و الروایات؛ المیزان التی یُرجع الیها اذا تشابهت الامور.

مقصد اول شامل این مباحث است: ضروب الکفر؛ معنی العبادة؛ الذبح لغیرالله؛ النذر لغیرالله؛ القسم بغیرالله؛ الاستغاثه؛ التوسل؛ الشفاعة.

خاتمه شامل این مباحث است: حیات الاموات بعد موتهم؛ حیاة سائر الشهداء و الانبیاء؛ حیاة سائر الموتی؛ الزیارات؛ زیارت القبور؛ التبرک بالقبور؛ بناء قبور الانبیاء و الاولیاء و تعمیرها و تشیید ارکانها.

در هر یک از مباحث فوق به قبرستان بقیع پرداخته است.

مآخذ

«منهج الرشاد لمن اراد السداد»، با مقدمه و به کوشش جودت قزوینی، مجله میقات الحج، ش15 تا 17، 1422 و 1423ق؛ اعیان الشیعه، سید محسن الامین، بیروت، دارالتعارف، ج6، ص 143-154؛ الذریعة، آقا بزرگ طهرانی، ج23، ص186؛ دائرة المعارف تشیع، ج13، ص 443-444.

مواضع آیت اللّه صافی گلپایگانی

مواضع آیت اللّه صافی گلپایگانی، پیام به مناسبت تخریب های وهابیون در بقیع.

آیت الله شیخ لطف الله صافی از مراجع معاصر و از مدافعان سرسخت بقیع و آثار فرهنگی و تاریخی بقیع است. ایشان به مناسبت سالروز تخریب بقیع در هشتم شوال 1344 بیانیه ای خطاب به ملت ایران و مسلمانان جهان و شیعیان صادر نمود.

برای اطلاع پژوهشگران از متن این پیام، جاهایی که مستقیماً مرتبط با بقیع است را عیناً آورده ایم:

بقیع عنوان بقعه ای از بقاع مدینه طیبه است که حافظ آثار بخش های مهمی از تاریخ صدر اسلام است و در طول چهارده قرن و اندی که از هجرت می گذرد، همواره یادآور روزهای بزرگی است که هر کدام در معرفی اسلام و رسالت الهی حضرت رسول اکرم(ص) از اسناد مهم تاریخ است. پاسداری از این آثار و حفاظت از آن، پاسداری از مبانی دعوت به توحید و قرآن کریم است. این آثار و سایر آثار تاریخی که در حرمین شریفین قرار دارد، همواره بین مسلمانان، با عظمت و قداست و مورد احترام بوده و هست و مردم، سیره پیغمبر، مجاهدات پیغمبر، غزوات پیغمبر، اهل بیت پیغمبر و اصحاب پیغمبر(ص) را در آنها می دیدند و از اعتبار بالا و بی مانندی برخوردار است.

این مرجع عالیقدر در بخش دیگری از پیام خود تصریح کرد: در دنیای کنونی که دولت ها و مردم به حفظ سوابق فرهنگی و مواریث افتخارآمیز خود اهتمام دارند، این مواریث عزیز منهدم گردید و یا نام آنها را عوض نمودند. هیچ امت و هیچ فرد آگاهی، تاریخ خود را این گونه ضایع نمی سازد. قرآن مجید، «بیت» را به وجود آیات بینات و مقام ابراهیم، معزز و مکرم معرفی نموده و مقام ابراهیم(ع)، به این نسبت مورد احترام است. حرمین شریفین، بقعه هایی دارد که بسیاری از آنها منسوب به خاتم الانبیاء،

ص: 648

حضرت محمد(ص) است. سزاوار است که مقامات جلیله و کریمه ای که همه مضاف به محمد است، به مرور اعصار باقی بماند و مقامات در مکه و در مدینه همچون مقام ابراهیم باید معروف و مشهور باشد. آیت الله صافی گلپایگانی تأکید کرد: روز هشتم شوال، روزی است که ویران گری های این گروه از بقیع شروع شد و مراقد مطهر و نورانی اهل البیت(ع) را تخریب نمودند و به هویت اسلام عزیز تاختند. لذا لازم است که همه مسلمانان، اعم از شیعه و سنی و مذاهب مختلف، این روز را جهانی و جنایات آنان را محکوم نمایند و همه با هم تجدید بنای این مشاهد عزیز و احیای سوابق درخشان اسلام را مطالبه نمایند.

مأخذ

پایگاه اطلاع رسانی saafi.net

نیز نک- : صافی گلپایگانی، لطف الله

الموسوعة الذهبیة للبقیع

الموسوعة الذهبیة للبقیع، معرفی مقالات درباره بقیع در این مجموعه.

دکتر فاطمه محجوب پژوهشگر و نویسنده مصری دائرةالمعارف نسبتاً جامعی درباره علوم اسلامی تألیف و به چاپ سپرده است. این دائرةالمعارف با این مشخصات منتشر شده است:

الموسوعة الذهبیة للعلوم الاسلامیة، قاهره، دارالغد العربی.

در جلد نهم، مقاله نسبتاً بلندی مطولی درباره بقیع نوشته است. این مقاله درباره لفظ بقیع، جغرافیا، تحولات تاریخی، قبور مشاهیر مثل همسران و فرزندان رسول اکرم(ص) و دیگر ابعاد بقیع است.

مأخذ

الموسوعة الذهبیة للعلوم الاسلامیة، فاطمه محجوب، قاهره، دارالغد العربی، ج9، ص326-333.

موسوعة مکة و المدینة

موسوعة مکة و المدینة، معرفی مقالات بقیع از این دائرةالمعارف.

این دائرةالمعارف نخستین مجموعه ای است که به شیوه جدید دائرةالمعارف نگاری و مبتنی بر ضوابط علمی مدرن در حال تدوین است. تا کنون 6 جلد آن رؤیت شده است. یکی از مقالات آن، با عنوان بقیع الغرقد است که از موضع و منظر پژوهشگران عربستان سعودی تألیف شده است. این مقاله علاوه بر اینکه شامل اطلاعات جزئی دقیق و نیز عکس های مهم است، مواضع عقیدتی نسبتاً مناسبی هم دارد البته در مواردی نقصان ها و مشکلاتی دارد ولی در مجموع منبع مهمی برای پژوهشگران می باشد.

این مقاله همانطور که در طلیعه تذکر داده شد، شامل اطلاعات سودمندی است ولی از برخی واقعیت ها غفلت نموده است. اولاً نویسنده تلاش کرده جنبه های تاریخی بقیع را برجسته کند و بُعد اهل بیتی و شیعی بقیع را به حاشیه براند؛ ثانیاً به تخریب بقیع به دست وهابیون و آل سعود و از بین بردن ساختمان های تاریخی با قدمت چندین سده بی توجهی شده است. این بناها میراث فرهنگی- تاریخی متعلق به بشریت بود و تخریب آنها، نوعی جنایت علیه انسانیت محسوب می شود. و عدم توجه به این رخداد عظیم در یک دائرةالمعارف پسندیده نمی باشد.

مأخذ

موسوعة مکه المکرمة و المدینة المنورة، اشراف احمد زکی یمانی، لندن، مؤسسة الفرقان للتراث الاسلامی، 2011م/ 1432ق، ج5، ص133-140.

موسوی زنجانی، سید ابراهیم← جولة فی البقیع

موقعیت جغرافیایی

موقعیت جغرافیایی، وضعیت بقیع در مدینه النبی.

بقیع الغرقد یا خارستان یا سرزمین پوشیده با بوته ها یا درخچه های تیغ دار در منتهی الیه جنوب شرقی این شهر، نزدیک حرم حضرت محمد(ص) و بیرون باروی شهر که اینک ویران است یا به قول برخی به صورت دیوار قدیمی ای در وسط شهر بوده است، قرار داشت. یکی از دروازه های شهر که همان باب البقیع است، به جانب این گورستان باز می شود. برخی موقعیت بقیع را در شرق مدینه می دانند. مهم ترین سند درباره موقعیت و وضعیت قبرستان بقیع و شهر مدینه،

ص: 649

نقشه ای است که کایتانی(1)در سالنامه اسلام(2)(ج2، ص173) منتشر کرده است. بنابر این نقشه، در دهه های اخیر بر اثر گسترش شهر، بقیع در داخل شهر قرار گرفته و مسجد و قبرستان با خیابانی از هم جدا می شوند.

مآخذ

دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج12، ص 392؛ دائرةالمعارف تشیع، ج3، ص 383؛ دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص 464؛ Annali dell Islam, Leone caetani, Milano, 1905 – 1926.

موقعیت شهری بقیع

موقعیت شهری بقیع، ویژگی های اجتماعی بقیع در جامعه مدینه.

گورستان ها معمولاً یا بیرون شهر است به طوری که فاصله جغرافیایی بین شهر و قبرستان وجود دارد. نوع دیگری از قبرستان ها هست که در درون شهر قرار دارند. اما بقیع شبیه هیچیک از دو مدل فوق نیست بلکه چسبیده به شهر و حایل بین بخش مسکونی و خانه های شهر و بخش کشاورزی، باغات و مزارع مدینه بوده است. مردم برای رفتن به باغات باید از بقیع گذر می کردند و بقیع چسبیده به خانه های مدینه بود. خانه ها و منازل مدینه تا بقیع امتداد داشت. در شرق بقیع نخلستان ها و در غرب آن بیوت بود. مورخین و جغرافی دانان در معرفی بقیع گفته اند: «شَرقیّها نَخلُ وَ غَربیّها بُیُوت» (وفاء الوفاء، ج3، ص889؛ اخبار المدینة، ج1، ص152). از طرف غرب در پشت منازل مدینه قرار داشت و کوچه های متعددی این منازل را به همدیگر وصل می نمود و به محل بقیع منتهی می گردید. بعضی از این منازل به تدریج برای دفن افراد متشخص مورد استفاده قرار می گرفت. و بعضی از آنها هم تخریب و به بقیع منضم گردیده است.

یک دلیل این است که در کتب تاریخ مدینه، «روحاء» به عنوان بخشی از بقیع اینگونه معرفی شده است:

«الرّوحاء

اَلمَقبرَة اَلّتی وَسَطَ اَلبَقیعِ یُحیطُ بِها طُرُقُ مُطرَقة»

«روحاء مقبره ای عمومی در بخش میانی بقیع می باشد که کوچه های راههای متعددی آنجا را احاطه نموده است.»

نیز در بعضی از منابع، روحاء را چنین معرفی کرده اند:

«اَلرّوحاء کُلُ ما حاذَت اَلطریقَ مِن دارِ مُحَمَدبنِ زَید اِلی زاویَة دارِ عقیل الیَمانِیّة الشّرقِیة».

«روحاء» آن بخش از بقیع است که در محاذی (کوچه ای) که از خانه محمد ابن زید به زاویه شرقی خانه عقیل منتهی می گردد قرار گرفته است. (تاریخ المدینه، ج1، ص101)

اینکه در بقیع کوچه ها و شوارع بوده و حتی هم اکنون هم هست، نشانگر این است که بقیع به قسمت های مختلف تقسیم می شده و این کوچه ها به کوچه هایی که خانه های مردم در آنها بوده وصل می شده است. این وضعیت در شناخت و تحلیل بقیع بسیار مؤثر است. اولین نکته که این وضعیت می فهماند این است که آنگونه وهابیون به اشتباه گفته اند بقیع موقوفه است، ولی اینگونه نبوده است. چون بقیع یکپارچه نبوده و نمی توانستند تمامی آن را یکجا وقف کنند.

مآخذ

اخبار المدینة، ابن نجار، مکه، مکتبة الثقافیة، 1981م، ج1، ص152 و 156؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، 1391، ص62-63؛ عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد بن عبدالحمید عباسی، مدینه، المکتبة العلمیة، بی تا، ص151 و 152؛ وفاء الوفاء، سمهودی، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، 1430ق، ج3، ص889.

موقف النبی(ص)

موقف النبی(ص)، محل ایستادن رسول خدا(ص) در بقیع برای نیایش و دعا.

رسول خدا برخی شب ها به آرامی بستر را ترک کرده و به بقیع می رفت؛ برای دفن شدگان طلب استغفار کرد، به مردگان سلام داده سپس در برابر قبور بقیع و در محل خاصی می ایستاد و می فرمود: «السلام علیکم یا اهل القبور من المؤمنین والمسلمین».

مردم برای یادبود و تبرک جستن به محل ایستادن حضرت(ص)، در آن محل سنگی گذاشته بودند. چون آن محل را مناسب برای استجابت دعا می دانستند. ابن

ص: 650


1- 1. Caetani
2- 2. Annali dell Islam

نجار از عوسجه نقل کرده که از آن محل به نام موقف نبی الله یاد کرده است و آنجا می ایستاده و برای اهل بقیع استغفار می کرده است.

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، 1391، ص347-348؛ اخبار مدینة الرسول، ابن نجار، مکه، مکتبة الثقافة، 1981م؛ الکافی، فروع، کلینی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ج4، ص559؛ نزهة الناظرین، جعفر بن اسماعیل مدنی البرزنجی، قاهره، 1998م، ص279.

نیز نک- : استجابت دعا

موقف رسول خدا

موقف رسول خدا، محل ایستادن حضرت از نظر احادیث.

گزارش های

تاریخی و روایات متعدد تصریح کرده اند که رسول خدا(ص) در اوقات مختلف در کنار بقیع قرار می گرفت و در آنجا به مناجات می پرداخت و بر اهل بقیع دعا و از خداوند متعال برای آنان استغفار و استرحام می نمود و گاهی نیمه های شب برای همین مقصود، رختخواب خویش را ترک و به سوی بقیع حرکت می نمود.

در ارتباط با این مطلب و راجع به محل توقف و جایگاه دعای آن حضرت در کنار بقیع روایتی در منابع مدینه شناسی و از علما و نویسندگاه اهل سنت نقل گردیده که دارای اهمیت است.

سمهودی به نقل از اولین مدینه شناس و مورّخ یعنی «ابن زباله» (زنده در 199ق) اینگونه گزارش نموده است:

عَن خالِدِبنِ عَوسَجة: «کُنتُ اَدعُو لَیلَة إلی زاوِیة دار عَقیلِ بنِ اَبی طالِب اَلّتی تَلی بابَ الداّر فمَرّ بی جَعفَر بنُ مُحَمّد(ص) یریدُ العُرَیضَ مَعَهُ اَهلُهُ فَقالَ لی اَعَن اَثَر وَقَفتَ هیهنا؟ قُلتُ: لا. قالَ: هذا مَوقِفُ نبی الله(ص) بالّلیل اِذا جاءَ لِیستَغفِرَ لأَهلِ البَقیع». (وفاء الوفاء، ج3، ص890)

خالدبن عوسجه می گوید: «شبی رو به سوی زاویه خانه عقیل که در جنب درب این خانه قرار گرفته است، دعا می کردم جعفر بن محمد(ع) که به همراه خانواده اش عازم عُرَیض بود، مرا در آن حال دید و پرسید آیا درباره این محل خبر و مطلب خاصی شنیده ای؟ گفتم: نه، فرمود: اینجا جایگاه دعای رسول خداست، زیرا آن حضرت شب هنگام که برای استغفار اهل بقیع می آمد در اینجا توقف می نمود.»

سمهودی پس از نقل این روایت از ابن زباله، توضیح می دهد که: این خانه متعلق به عقیل و همان خانه است که او وبرادر زاده اش عبدالله بن جعفر در آن دفن شده اند و استادم (زین مراغی) می گفت: بهتر است مسلمانان در این محل به دعا و مناجات بپردازند و من شخصاً از افراد زیادی از اهل دعا و معنا شنیده ام که دعا در کنار این خانه و در نزدیکی این قبر مستجاب است. آنگاه اضافه می کند: و این استجابت دعا شاید به برکت وجود قبر عقیل و یا به جهت قبر عبدالله بن جعفر است که خداوند به پاداش کثرت بذل و جودش استجابت دعا و قضای حوایج را در کنار قبر وی قرار داده است.

مورخ

شیعی معاصر آقای نجمی، تحلیل سمهودی و ابن زباله را نقادی کرده و می نویسد: سمهودی پس از بیان تعلیل و توجیه ابن زباله و با قبول اصل روایت و استجابت دعا در این جایگاه و در کنار این خانه، به ردّ گفتار ابن زباله پرداخته، می گوید: من تا کنون در گفتار هیچ یک از مورخان و مدینه شناسان دلیل و نشانی از دفن شدن عبدالله بن جعفر در این محل نیافته ام، بلکه مورخان در اصل محل دفن وی، اختلاف نظر دارند که آیا در مدینه یا در ابواء است. و ادامه می دهد اما دلیل استجابت دعا در این محل نه دفن شدن عبدالله بن جعفر بلکه همان است که در گفتار جعفر بن محمد(ع) آمده است که این محل جایگاه دعای رسول خدا(ص) بوده است و در تأیید آن اضافه می کند: و از اینجاست که دعاکردن در تمام اماکن و نقاطی که پیامبر(ص) در آنها دعا نموده است مستحب و مستحسن است؛ زیرا در این اماکن به برکت دعای آن حضرت امید اجابت دعا و نیل به آمال بیش از نقاط دیگر است.

اما دلیل استجابت دعا نه به دلیل دفن عبدالله آنگونه که ابن زباله گفته و نه فقط به دلیل ایستادن رسول خدا(ص) در اینجا و دعاخواندن آنگونه که سمهودی می گوید، است بلکه

ص: 651

به دلیل اینست که آن جایگاه مزار چهارتن از امامان برگزیده و شهید شده و نیز مدفن بزرگان دیگر است.

امام صادق(ع) در این روایت بر همین نکته تأکید فرموده است: «هذا مَوقِفُ نَبِی اللهِ بِالَّلیل اِذا جاءَ لِیستَغفِرَ لِأَهلِ البَقیعِ» پس از اینکه آن حضرت از خالدبن عوسجه پرسید: آیا راجع به این محل که ایستاده ای و مشغول خواندن دعا هستی خبر و مطلب خاصی برای تو نقل شده است؟ و او جواب منفی داد، امام(ع) فرمود: این محل جایگاه همیشگی پیامبر است و شب هنگام که برای استغفار بر اهل بقیع می آمد در این محل توقف می فرمود.

رسول خدا(ص) محل خاصی را در مقابل درب خانه عقیل جهت دعای خود انتخاب کرده بود و در دل شبها در این جایگاه مخصوص و در کنار این خانه با خدای متعال به راز و نیاز می پرداخت.به نظر آقای نجمی این نکته علت اصلی استجابت دعا است.

مآخذ

اخبار المدینة، ابن نجار، مکه، مکتبة الثقافیة، 1981م، ج1، ص157؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، 1391، ص70- 72؛ وفاء الوفاء، سمهودی، بیروت، 1430ق، ج3، ص890.

موکل بقیع ← ملائکه موکل

مویهبه، روایت

مویهبه، روایت، حدیثی از رسول خدا(ص) درباره فضیلت بقیع.

مویهبه

خادم رسول خدا(ص) درباره اهمیت و فضیلت بقیع می گوید: نیمه شبی بود، رسول خدا(ص) مرا صدا زد و فرمود برخیز تا برویم بقیع چون من مأمور هستم برای اهل بقیع استغفار کنم. برخاستم و با آن حضرت رفتم. ایشان کنار قبری ایستاد و فرمود السلام علیکم با اهل المقابر.

متن این روایت اینگونه است:

یقول

(مُویهبة) خادم رسول الله(ص): أیقضنی رسول الله(ص) نصف اللیل من النوم، وقال لی: «قم معی إلی البقیع، فإنّنی مأمور أن أستغفر لأهل البقیع»، قمت وذهبت معه، فوقف علی المقبرة وقال: « السّلامُ عَلیکُم با أهلَ المقابر، لهین لکم ما أصبحتُم فیه ممّا أصبحَ النّاس فیه إقبلت الفتن کقطع اللیل المظلم یتبعُ آخرها أوّلها، والآخرة شرّ من الاُولی»، وبعد ذلک وقف مدّة من الزمن یستغفر لهم، وکان(ص) یذهب لیلة لزیارة قبور البقیع.

مآخذ

آثار مکه و المدینة، سید مرتضی حسینی میلانی، قم، مدین، 1425ق/ 2005م؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج2، ص203.

مهاجری، مسیح ← بوسیدن ضریح رسول خدا(ص)

مهدی قلی خان ← هدایت، مهدی قلی خان

مهر نبوت ← سلمان فارسی و بقیع

مهراس

مهراس، علامت و نشانه برای تعیین قبر در بقیع.

هر جامعه، آداب و رسوم خاصی برای مردگان و قبرستان خود دارند. نشانه ها و تندیس هایی که برای مردگان و قبور استفاده می شود متفاوت است. اما وقتی جامعه اسلامی در مدینه شکل گرفت و با رحلت برخی اصحاب، نیاز به قبرستان احساس شد، محل بقیع برای قبرستان مطلوب تشخیص داده شد و رسول خدا(ص) با رفتن به محل و بررسی از نزدیک آنجا را مناسب دانست. اولین میت، عثمان بن مظعون از یاران رسول خدا بود. پس از دفن، رسول خدا علامتی در پایین قبرش به نام مهراس گذاشت تا قبرش بر اثر عوارض طبیعی مثل باد و باران گم نشود. و مردم، دیگر اموات را در کنار او دفن کنند. پس از نصب مهراس و علامت حضرت فرمود: لاجعلنک للمتقین اماماً. یعنی هر آینه تو را برای متقین به عنوان امام تعیین می کنم.

اما در خلافت معاویه و تعیین مروان بن حکم به عنوان والی مدینه، او حش کوکب را که زمینی در کنار بقیع بود و عثمان بن عفان را در آنجا دفن کرده بودند، ضمیمه بقیع نمود و مهراس رسول خدا(ص) در کنار قبر عثمان مظعون را تغییر مکان داد و به کنار قبر عثمان بن عفان نصب کرد. و گفت پس از این مردم باید اموات خود را در اطراف عثمان بن عفان دفن کنند.

ص: 652

گزارش این حادثه را نخستین بار ابن زباله (درگذشت 199ق) در کتاب اخبار المدینه آورده است. این اثر اولین کتاب درباره مدینه النبی و بقیع است و پس از او دیگران از او نقل کرده اند.

مأخذ

اخبار المدینة، ابن زباله، به کوشش صلاح عبدالعزیز زین سلامة، مدینه، مرکز بحوث و دراسات، 2003م، ص209-210.

مهرماه خانم عصمت السلطنة ← عصمت السلطنه

مهندس، محمد میرزا

مهندس، محمد میرزا، از نخبگان قاجاریه در عهد ناصری و سفرنامه نویس مدینه و بقیع.

محمد میرزا مهندس فرزند محمود خان قاجار و از عالمان جغرافی دان عصر ناصری است. از او آثار تألیفی به یادگار مانده است. او به مهندسی و نقشه کشی مشغول بوده و به همین دلیل به شهرهای بسیاری سفر کرده و گزارش برخی از این مسافرتها را نیز نگاشته است. مثل جغرافیای عراق عرب و عجم، جغرافیای رودبار قصران، جغرافیای آذربایجان و اهرام مصر. کتاب اخیر با عنوان راپورت سیاحت مصر به کوشش خانم اکرم حسن آبادی چاپ شده است. سفرنامه مشهد او نیز در اختیار آقای روشنی بوده و زمانی مشغول آماده سازی برای چاپ آن بوده اند.

مهندس سفرنامه مکه اش را الوجیزه فی تعریف المدینه نام گذاری کرده است. این رساله شامل یادداشت های او در سفرش به مدینه در سال 1392 و سال 1294 است.

وی در سال 1292 به سفر حج مشرف گردیده و در مدینه نقشه ای از مسجدالنبی به قلم خود کشیده است. برخی از آگاهی های وی در این رساله جالب توجه است. از آن جمله اشاراتی است که به سلطان عبدالمجید عثمانی و خدمات وی در آبادی مسجد نبوی و برخی از اماکن دیگر دارد. در صحن مسجد هم در بالای ستون ها اسامی عشره مبشره، ائمه اثنی عشر و حضرت حمزه و عباس را در روی سنگ با آب طلا نوشته اند و هیچ متعرض اسم معاویه نشده است.

مهندس از همراهی خود با شاهزاده معتمدالدوله فرهاد میرزا یاد کرده و همراه هم به نماز و نیایش رفته اند.

فرهاد میرزا نیز در همان سال 1292 تا 1293ق که مهندس به سفر مکه رفته، عازم مکه بوده است.

فرهاد میرزا در سفرنامه خود در وقت بازدید از اهرام مصر می نویسد: «روز دوشنبه بیست و نهم شوال: به تماشای اهرام رفتیم. به ده باشی اصغر گفتم: باید به شهر بروی، هر جا که باشد محمد میرزای مهندس را پیدا کنی و بیاوری.»

و در ادامه می نویسد: «وقتی که در اهرام به عمارت خدیو برای صرف نهار برگشتم محمد میرزا را دیدم که ده باشی در شهر [او را] پیدا کرده [و] به عمارت نزهت آورده است. به یکی از درشکه ها - که برای عمله جات حاضر کرده تا هر وقت به شهر بروند معطّل نباشند - او را سوار کرده با قراول به اهرام فرستاده است. معلوم شد که دیشب از اسکندریه آمده است. گفتم: «دیدن اهرام بهتر از خوردن طعام است.» [و] به حسن پاشا گفتم: «چهار نفر عرب به دست او [بده] که در صعود و نزول و عروج و خروج همراه او باشند.» [محمد میرزا] سال ها در دارالفنون زحمت کشیده. وقت مراجعت ان شاء الله از افادات هندسی ارمغانی ببرد».

جالب آن که مؤلف رساله حاضر در همین اثر از سفرنامه فرهاد میرزا مطلبی را نقل کرده است. از این سفرنامه نسخه هایی به شماره 2480 در کتابخانه آیت الله مرعشی و نسخه ای به شماره 697 در کتابخانه ملک وجود دارد.

نسخه مرعشی با نسخه ملک تفاوت هایی دارد و چنین به نظر می رسد که نسخه ملک توسط شخص دیگری ویرایش مختصری شده و مؤلف نیز بعداً آن را ملاحظه کرده و مطالبی بر آن افزوده است. به کوشش آقای جعفریان، بر اساس دو نسخه فوق این متن فراهم آمده است.

درباره اهمیت این رساله باید گفت: که عمده مطالب آن مشاهدات شخصی مؤلف بوده، و در واقع تحقیق میدانی است.

ص: 653

این سفرنامه شامل یک بخش درباره بقیع است. برای استفاده راحت تر پژوهشگران، این بخش بدون کم و کاست در مقاله تعریف البقیع آمده است.

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج3، ص489-495.

نیز نک- : تعریف بقیع

میت، نماز ← نماز میت

میراث فرهنگی

میراث فرهنگی، آثار ادیان و فرهنگ های مختلف در بقیع و تخریب آنها توسط آل سعود و وهابیت.

قبرستان بقیع کنونی و بقیع الغرقد پیشین دارای سابقه و پیشینه ای از ادیان مهم جهان است. یعنی آثاری از یهود، مسیحیت و اسلام در آنجا یافت می شود. بنابراین تخریب و انهدام اینجا به معنای مخالفت با «میراث فرهنگی بشریت» و «تخریب فرهنگی بشریت» است. اگر افکار عمومی جهان متوجه شوند که اولاً بقیع چیست؟ و چه سابقه ای در ادیان دارد؟؛ ثانیاً آل سعود چه بلایی بر سر بقیع آورده؟ حتماً نگران و بسیج خواهند شد. حتی آل سعود را می توان در دادگاه بین المللی به محاکمه کشاند و این رژیم را وادار کرد که اولاً جبران کند و به مرمت و بازسازی آثار کهن بقیع بپردازد؛ ثانیاً در حفظ و نگهداری آثار کنونی و باقیمانده تلاش نماید.

در فرهنگ یهودی و تورات، نام بقیع، «کَفته» است. یعنی مفهومی دال بر دفن اجساد در قبرستان و سیطره خاک و فضای این قبرستان به مردگان و نابودی جسم آنان به دلیل شوره زار بودن خاک آن در زبان عبری هست که مترجمان به کفته برگردانده اند. کَفتِه واژه ای عربی است. و در اصل به معنای شکفته، کوبیده و پودر شده است. نیز به مرور زمان نام خاص برای قبرستان بقیع در منابع عربی یهود شده است. دهخدا می گوید شاید به دلیل اینکه قبرستان شوره زار بوده، اجساد مردگان را سریع تبدیل به خاک می کرده و آنان را پودر می نموده، از اینرو آن را کفته نامیده اند. (لغت نامه دهخدا، ج11، ص16237)

ابن نجار از دانشمند یهودی به نام کعب الاحبار (درگذشت 32ق) چنین نقل کرده است:

قال کعب الاحبار: نجدها فی التوراةِ کفتهٌ محفوفةٌ بالنخیل وموکلٌ بها ملائکة کلّما امتلأت اخذوا بأطرافها فکفؤها فی الجنة (الدرة الثمینة، ابن النجار، ص450)

دکتر صلاح الدین بن عباس شکر تعلیقه هایی بر این روایت دارد: الکفته اسم بقیع الغرقد است. وجه تسمیه آن این است که این سرزمین مردم دفن شده را تبدیل به خاک و پودر می کرده و جسد آنان را از بین می برده است. (نقل از القاموس المحیط، ص195، ماده کفت؛ الدرة الثمینة، ابن النجار، ص450).

ابن نجار درباره این روایت توضیح می دهد که: بقیع وقتی از اموات پر می شده، ملائکه موظف بوده اند اطراف بقیع را گرفته و در بهشت بتکانند.

کعب

الاحبار و دیگر دانشمندان یهود درباره بقیع سخنانی دارند که گویای اهمیت این سرزمین در فرهنگ یهود است. نیز بت پرستان و بت پرستی، نصرانیه و نصارا، مجوس و زرتشتی ها و صابئه و صابئین در دوره جاهلیت و به هنگام بعثت رسول خدا به رسالت و سال های رسالت در شبه جزیره و در مدینه و مکه، حضور داشته اند و بقایای آثاری از این ادیان قابل توجه است. هرچند مطالعات اساسی و جامع در این باره هنوز اجرا نشده است. مهم آنست که بقیع مجموعه ای از میراث ادیان مختلف حاضر در صحنه شبه جزیره را در خود داشته است. ولی وهابیون و آل سعود با تخریب و انهدام این آثار زمینه های دیدارها، مطالعات و بررسی ها را در این باره کور کردند و در نتیجه لطمه ای جبران ناپذیر و خیانت بزرگی به فرهنگ انسانی صورت گرفته است.

مسلمانان در فتح مدائن به عنوان پایتخت بزرگترین قدرت آن روز در جهان، غنایمی مثل تاج کسری انوشیروان و صدها قطعه بی نظیر دیگر که برای آنها نمی توان قیمت تعیین کرد به دست آوردند. نیز در تمامی فتوحات گسترده که از یک طرف تا اروپا و از طرف دیگر تا شبه قاره هند

ص: 654

می رسید، آثار مهمی به دست آنها افتاد. بسیاری از این آثار در گنجینه های عتبات عراق و حجاز بود. یعنی مسلمانان به هر دلیل غنایم خود را بعدها توسط خودشان یا فرزندانشان به گنجینه مسجدالنبی(ص) یا عتبات بقیع مثل بقعه ابراهیم فرزند رسول خدا(ص) یا نجف و کربلا و دیگر عتبات سپردند. متأسفانه همه اینها به دست وهابیون و آل سعود به غارت رفت. در واقع میراث فرهنگی ایران و روم و بلاد تحت سیطره این دو قدرت، نیز میراث خود مسلمانان طی چند قرن تماماً به غارت رفت. آن گنجینه ها، شامل کتب خطی و دست نوشته های ائمه(ع) و معصومین(ع) تا صدها قطعه مهم و بی نظیر می شد که در صورتی که امروزه در اختیار بود، رمز و رازها و اسرارهای فراوانی در علوم قرآن و دیگر علوم گشوده می شد. اشیاء تاریخی که پادشاهان و سران قبایل برای رسول خدا(ص) و خلفای سه گانه و بعد از آنها خلفای بنی امیه و بنی عباس فرستاده بودند، از حیث قیمت مادی و از نظر تأثیر و ارزش معنوی، بدیل و معوض ندارد. چهار شمعدانی از زمرد که به جای شمع، دارای الماس مستطیل بود یک نمونه است که چنین قطعه ای در طول تاریخ نظیر ندارد. از اینرو وهابیون ضربه سهمگینی بر میراث فرهنگی بشریت وارد نمودند که به هیچ وجه قابل جبران نیست.

فقط اندکی از اینها را محمدعلی پاشا پس از جنگ با وهابیان در 1233ق و دستگیری عبدالله بن سعود، از عبدالله گرفت.

مآخذ

الدرة الثمینة، ابن النجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه منوره، مرکز بحوث والدراسات، 2006م، ص450؛ الشیعة فی المملکة السعودیة، حمزة الحسن، بیروت، 2010م، ج2، ص 231- 233؛ لغت نامه، علی اکبر دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 1373، ج11، 16236 تا 16237؛ مدینه شناسی، سید محمدباقر نجفی، تهران، مشعر، 1386، ج1، ص 432-439؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، جواد علی، بیروت و بغداد، دارالعلم للملایین ومکتبة النهضة، 1973م، ج6، جم-؛ موسوعة الیهود و الیهودیة والصهیونیة، عبدالوهاب المیسری، بیروت، دارالشروق، 2008م، ج1، ص425 به بعد.

میرپنجه افشار، عبدالحسین ← عبدالحسین خان میرپنجه افشار

میرزا ابوطالب اصفهانی ← مسیر طالبی

میرزا جلایر

میرزا جلایر، از شخصیت های دوره قاجار و گزارش منظوم از مشاهدات خود در سفر حج.

هدف میرزا جلایر اطلاع رسانی به دربار و شخص محمدشاه قاجار (1250 - 1264) درباره مشکلات حج بوده است. وی که همانند دیگر درباریان با اذن و اجازه شاه سفر کرده ضمناً اشاره دارد که اعیان و شاهزادگان بسیاری در این سفر حضور داشته اند. گزارش رفتن در مسیر حج را که از راه جبل و به سمت مکه بوده در آغاز نوشته و از همانجا به باج گیری ها و دزدی های طول مسیر و ظلم و ستمی که امیر عبدالله، امیر جبل دارد اشاره می کند. بخش دیگر این سفرنامه درباره اعمال و مناسک حج است.

پس از پایان مناسک فصلی کوتاه را به شرح وضعیت شهر مکه اختصاص می دهد. از نظم و انضباط شهر سخن می گوید و اینکه مکه با آن شلوغی وضعیتی آرام دارد و کسی در حق دیگری ستم نمی کند. مهم تر آنکه هیچ عربی به هیچ عجمی ستم نمی ورزد و همه اینها به خاطر وجود شریف مکه است. وی می گوید که به تقیه خود را شافعی و به اصطلاح چهار یاری نشان داده و توانسته است در یکی از مجالس انس شریف مکه هم شرکت کند و از او محبت ببیند.

میرزا جلایر همراه با محمل شامی مکه را به قصد مدینه ترک می کند. اما مشکلات عجم در مدینه یکی از مهم ترین نقاط حساس این سفرنامه است. وی به عکس رضایتش از اوضاع مکه و شریف آن، در اینجا از رفتار مردم کینه توز مدینه ناراحت است. حجاج عجم در این شهر خوار و زار بودند، کتک می خوردند و تحقیر می شدند. سنیان متعصب مدینه به صراحت عجم را کافر می دانستند و ریختن خون او را جایز. یک روز هم در مدینه شایع شد که

ص: 655

عجم روی قبر عثمان نجاست ریخته اند و به قبر شیخین جسارت کرده اند. این شایعه که به نظر شاعر ما هیچ اساسی نداشت و با ادب ایرانی ناسازگار، سبب شد تا عرب ها به جان عجم ها افتاده آنان را اذیت کنند.

بالاخره کاروان، مدینه را به سمت عراق ترک می کند و اینجاست که حجّاج دوباره در راه گرفتار اعراب شده و چند جا و هر کجا به بهانه ای، مجبور به پرداخت مالیات عبور یا پول زور می شوند و شاعر ما مبالغ آن را هم معین می کند.

این ادامه دارد تا به فرات رسیده و از طریق کشتی عازم نجف می شوند.

در اینجا از برخی از بدعت های رومیان یا دولت عثمانی در شهرهای عراق سخن می گوید. بر اساس این خبر، اخیراً قاضیانی از طرف دولت عثمانی نصب شده اند که اختیارات فراوانی به آنان داده شده است و عملاً برای بستن دست مراجع و روحانیون شیعه اعزام شده اند.

در مسیر دیگر، کسانی از شاهزادگان و اعیان که از راه شام رفتند به سلامت به شام رسیده و از آنجا به حلب رفتند و سپس از راه کرکوک و موصل به عراق برگشتند. اما آنان هم در طول راه به علت نداشتن راهنمای مناسب، گرفتار اعراب راه شده و مجبور به پرداخت باج و خراج شدند و ستم فراوان دیدند.

وی در پایان نسخه شرحی نیم صفحه ای درباره وضعیت عتبات و دشواری های پدید آمده برای ایرانیان نوشته است. سه مشکل عمده فرار عده ای از سربازان آذربایجانی به این نواحی است که سببش نپرداختن حقوق آنهاست. دیگر گرفتن پول از نعش های ایرانی در هر جا و به هر بهانه و سوم هم، همین آمدن قاضیان بوده که عرصه را بر علما تنگ کرده اند.

نسخه این رساله به شماره 837 در کتابخانه ملی نگهداری شده است. آقای جعفریان بر اساس همین نسخه، سفرنامه را منتشر کرده است.

سفرنامه سرایی یا سفرنامه منظوم کمابیش از دوره صفویه به بعد مرسوم بوده است. گویا نخستین سفرنامه منظوم در دوره صفوی، توسط یک زن اصفهانی سروده شد. این سفرنامه با چاپ منقح آن در سال 1387 توسط سازمان جغرافیایی وزارت دفاع منتشر شد. در دوره قاجاری هم چندین سفرنامه منظوم وجود دارد که یکی همین سفرنامه مکه میرزا جلایر است. دیدگاه مؤلف درباره بقیع در قالب اشعار زیر بیان شده است.

که این بدکاری از آن نابکار است

بسی افساد و ظلم او را شعار است

زدند روزی عجم ها را به خواری

به چوب و لطمه از مسجد به زاری

قریب مرقد پاک پیمبر

شکستند دست و پا، پهلو و هم سر

برون کردند از مسجد زن و مرد

به ضرب چوب سر پرخون و دل درد

نمودند منع، زوّار از زیارت

عجب بردیم سودی زین تجارت

بگفتندی عجم هستند کافر

بباید کشت ایشان را سراسر

بکشتند کربلا زین قوم افگار

ببردند بس اسیر و مال بسیار

کُشیم این جمله را باشد ثوابی

کسی نبود زما پرسد جوابی

نَشاید این ستم کردن به کافَر

خدا دانا و آگه شد پیمبر

حرم بود امن هر کس در حرم بود

مگر ناامن از بهر عجم بود

نمودند حاجیان را ظلم بسیار

خدا دانا رسولش واقف کار

بقیع ام این چنین و آن چنان بود

امامان شاهد هم این و آن بود

اگرچه طی شد آن راه درازش

در آن مسجد نشد از دل نمازش

ص: 656

گهی نزد پیمبر شد شکایت

گهی سوی

بقیعم این حکایت

چه ایشان واقف از هر کار و

بارند

نظر بر

دیده های اشکبارند

ز دل آگه چه لازم عرض اظهار

چو

می دانند حال زارِ زوّار

پیمبر رحمةً للعالمین است

گراو

خواهی بدان صبرش چنین است

ستم ها دید و کرد او صبر

چندین

اَغِثنی

یا غیاثَ المستغیثین

چه کردند و کنند بر آل پاکش

خدا

دانای قلب دردناکش

بقیعم نور چشمانش دفین است

به پهلو

خصم او کی همنشین است

قرار روزگار زال بدکار

چنین

بودست او را رسم و کردار

دو سه تن کشته شد بشنیدم از

حاج

زدند و

شد لباس بعض تاراج

شریف مکه با پاشای شامی

نمی شد،

کشته می شد خاص و عامی

عجم را افترا گفتند و بهتان

نجاست

کرده اندر قبر عثمان

قریب قبر ابوبکر و عمر نیز

نجس

کرده عجم بی خوف و پرهیز

مآخذ

سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج1، ص 553 - 556 و 565؛ فهرست کتابخانه ملی، ج2، ص374.

میرزا داوود

میرزا داوود، سفرنامه نویس و از کارگزاران دوره قاجاریه در مشهد مقدس در سده 19و20م.

داود بن علینقی بن اسمعیل بن علی اکبر، معروف به میرزا داود حسینی و نیز مشهور به وزیر وظایف آستان قدس رضوی، گزارش سفر ده ماهه اش از مشهد مقدس تا مکه و مدینه و برعکس تا مشهد مقدس را گزارش کرده است. گزارش او شامل توصیف عتبات مشهد، شام، کربلا، نجف اشرف، کاظمین، سامرا، قم، ری، مکه و مدینه و نیز بقیع می شود. گزارش هر یک از شهر های دارای عتبه بویژه بقیع مستقلاً از این کتاب استخراج و در مقاله ویژه خود آورده شده است. زیرا میرزا داود نکات فراوان ولی به اجمال و با قلمی روان و بی تکلف آورده است؛ مطالبی که برای پژوهشگران بسیار نافع و سودمند می باشد.

میرزا داود در حکومت آصف الدوله (عبدالوهاب بن محمد جعفر یزدانی شیرازی معروف به آصف الدوله و نصیر الدوله 1252-1328ق) در خراسان جایگاه و موقعیتی خاص داشت. میرزا غلامرضا خان آصف الدوله در آن زمان ریاست خراسان و تولیت آستان قدس رضوی را بر عهده داشت و مرحوم میرزا داود وزیر او در آن آستان مقدس بود. در آن زمان چنین وزیری را «وزیر وظایف آستان قدس رضوی» می نامیدند؛ که در واقع تمشیت امور مختلف حرم رضوی را عهده دار بود. به دلیل آمدن علما و شخصیت ها به عنوان زائر به مشهد و تردد و رفت و آمدها اطلاعات وسیعی از نقاط مختلف جهان داشت که در این سفر فراوان از آن اطلاعات بهره برد و به هر شهری می رسید به دیدار عالمان می رفت و با آنان به گفتگو می پرداخت. برای نمونه در نجف اشرف، آخوند ملا محمدکاظم خراسانی همراه با طلاب و شاگردان خود به دیدار ایشان آمدند. (سفرنامه میرزا داود، ص19)، نیز با آقایان صدر، شیخ حسن بن الشیخ، سید محمد نخل زکی و بسیار دیگر از عالمان و بزرگان نجف ملاقات داشت(همان). چون میرزا داود از نوادگان مرحوم شهید میرزا محمد مهدی از علمای اصفهان، ساکن مشهد مقدس بوده، از اینرو علما او را به خوبی می شناختند. لازم به ذکر است میرزا محمد مهدی در سال 1218ق به دست نادر میرزای افشار پسر شاهرخ که به مشهد سیطره یافته و امارت مستقلی بنیان نهاده بود، به جرم همکاری با قاجاریان شهید شد(همان، ص20). نام کامل

ص: 657

او شهید سید محمد مهدی خراسانی معروف به شهید ثالث(1152-1218ق) و از شاگردان وحید بهبهانی است. از آثار مهم او دو اثر درباره نوروز و شرح کفایه شیخ محمدباقر خراسانی است. اما سفرنامه میرزا داود دارای دو بخش گزارش حج و مناسک حج است. البته بخش دوم را مصحح، سید علی قاضی عسکر در چاپی که با این مشخصات است، نیاورده است:

سفرنامه میرزا داود: وزیر وظایف، به کوشش سیدعلی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1391، 262ص.

میرزا داوود در ماه شوال 1322ق در سن چهل و پنج سالگی سفر حج را آغاز کرد. دو ماه سفرش طول کشید و پس از سفرش در 15 شوال 1324ق از تحریر آن فارغ شد. البته کاتب تنها نسخه ی آن در کتابخانه ی آستان قدس رضوی، محمدرضا بن محمد حسین خراسانی در 16 رمضان 1324ق کتابت آن را به پایان برد. امضای میرزا داوود، وزیر الوظایف خادم عتبة العلیة الرضویة است.

بخشی از این سفرنامه درباره بقیع است و نکات سودمندی درباره نخاوله، وضع اجتماعی و اقتصادی آنها، وضعیت راه ها و کوچه ها، خانه های مهم در بقیع مثل خانه عباس، روش برخورد خدام بقیع با زائران، حجره حضرت فاطمه، ابواب بقیع و دیگر ابعاد بقیع را نوشته است.

مآخذ

دائرة المعارف تشیع، ج3، ص 589؛ سفرنامه میرزا داوود، به کوشش سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، چاپ چهارم، 1391، ص 15-24؛ علماء فی رضوان الله، محمدامین نجف، قم، انتشارات الامام الحسین(ع)، 2009م، ص 239-242؛ فهرست مستند اسامی مشاهیر و مؤلفان، تهران، کتابخانه ملی ایران، 1382، ماده آصف الدوله و یزدانی شیرازی.

میرزا عبدالغفار نجم الملک منجم باشی ← منجم باشی، عبدالغفار نجم الملک

میرزا علی اصفهانی هسته ای ← هسته ای، میرزا علی

میرزا علی خان ← اعتمادالسلطنه

میرزا محمود خان ← مدیر الدوله

میرزا مهدی زنجانی

میرزا مهدی زنجانی، از تجار تهران و علاقه مند به بازسازی بقیع.

پس از تخریب بقیع در 1344ق/ 1304ش در ایران دو موضع وجود داشت. یکی موضع و دیدگاه دولت پادشاهی ایران بود که می خواست از طریق مذاکره و گفتگو به حداقل شرایط دست یابد. منظور از حداقل شرایط یعنی سایه بانی روی قبور حرم ائمه بقیع نصب کنند و سنگ فرش نمایند. و در پی ساخت بقعه بلند و بزرگ مثل گذشته نبودند. بر خلاف این ها، جریان دیگری طرفدار تحریم رژیم آل سعود و برخورد جدی تر با این رژیم بودند. در رأس این جریان مرحوم سید حسن مدرس بود و نمایندگانی از مجلس و بسیاری از بازاریان طرفدار این جریان بودند. سندی متعلق به سال 1345ق/ 1305ش وجود دارد که گویای همین نکات است. در این سند، میرزا مهدی زنجانی از تجار تهران پیامی با مضمون زیر برای مدرس می فرستد:

«چنانکه یک اقدامی از طرف دولت ایران در مقابل وهابیت نشود، اسباب سرشکستگی مسلمین و موجب تولید مفاسد خواهد شد. این کاغذ را به شما محرمانه نوشتم... شهد الله تعالی، می ترسم این قضیه (حمله وهابی ها) تعاقب شود و بالمره موجب تباهی مسلمین شود.»

مدرس در حاشیه ی این نامه، تنها به نگارش بیتی بسنده می کند که خود نشانگر دشواری های موجود و مسائل پشت پرده است:

از قیامت خبری می شنوی/ دستی از دور بر آتش داری!

مآخذ

تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1385، ص 68-69؛ فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال2، ش9، ص29-33.

میقات تا میعاد

میقات تا میعاد، سفرنامه لفته منصوری و یادداشت ها درباره مظلومیت بقیع.

ص: 658

لفته منصوری در سال 1344 در یکی از شهرهای استان خوزستان به دنیا آمد. پس از طی تحصیلات و مدارج علمی به فعالیت های فرهنگی پرداخت تا آنجا که یکی از شخصیت های فرهنگی این استان محسوب می شود. او پست ها و سمت های فرهنگی و اجتماعی متعدد در این استان داشته و خدمات زیادی عرضه کرده است، مثل ریاست سازمان ایرانگردی و جهانگردی خوزستان و معاونت فرهنگی- هنری اداره کل ارشاد اسلامی.

وی در سال 1385 عازم سفر حج تمتع شد و دیده ها و شنیده های خود را با قلمی نو و روشی جدید گردآوری و تدوین نمود. این نوشته ها را بعداً ویرایش و با عنوان از میقات تا میعاد: سفرنامه حج منتشر کرد.

سبک و شیوه نویسنده، روزنگاری و ثبت وقایع و خاطرات هر روز است. این شیوه بیشتر در مسؤولین کشوری و دیوانیان مرسوم بوده است. اما در قسمت درباره بقیع علاوه بر نقادی تفکر و رفتارهای وهابیون در بقیع به تاریخ بقیع هم پرداخته است.

نویسنده به دلیل تسلط بر چند زبان به راحتی با زایران دیگر کشورها ارتباط برقرار کرده و بسیاری از این اطلاعات را در سفرنامه اش آورده؛ از مکتب تشیع و باورهای شیعی دفاع کرده و تلاش نموده انحراف فکری و عقیدتی وهابیان را تحلیل و معرفی نماید.

مأخذ

از میقات تا میعاد: سفرنامه حج، لفته منصوری، تهران، ندای مهر آفرین، 1386، ص33-36 و ص45-51.

میلانی، سید مرتضی ← آثار مکه و المدینة

میمونه

میمونه، همسر رسول خدا(ص) و مدفون در بقیع.

نام کامل او را ابن سعد اینگونه ثبت کرده است: میمونه بنت الحارث بن حزن بن بجیر بن الهزم. نام اصلی او بره بود و رسول خدا نامش را به میمونه تغییر داد. نام پدرش حارث و نام مادرش هند بود. همسر اول او، ابو رهم بن عبد العزّی یا فروة بن عبد العزی بود. پس از درگذشت همسرش، به اسلام ایمان آورد. او علاقه داشت در خدمت رسول خدا(ص) باشد یا افتخار همسری او را داشته باشد. تا بالاخره حضرت او را به عقد خود درآورد و چهارصد درهم به عنوان مهریه او قرار داد. او یازدهمین همسر حضرت بود. میمونه چند دهه پس از رحلت رسول خدا(ص) زنده بود و بالاخره در هشتادسالگی در سه فرسخی مدینه در محلی به نام سرخه درگذشت. او را به بقیع آوردند و پس از اقامه نماز میت توسط ابن عباس، به خاک سپرده شد.

مآخذ

اعلام الوری، طبرسی، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1417ق، ج1، ص278 و 280؛ دیار خاطره ها، امرالله نصیری، قم، انتشارات اسلامی، 1380، ص134- 135؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1995م/ 1416ق، ج7 و 8، ص311- 312.

ص: 659

ن

ناصر الدین محمد بن ابی بکر بن الحسین

ناصر الدین محمد بن ابی بکر بن الحسین، فقیه و عالم اهل مدینه و مدفون در بقیع.

ابو الفرج محمد ملقب به ناصر الدین یکی از سه برادر و نام پدرشان شمس محمد بن محمد است. پدر و سه برادر همگی اهل مدینه و از علما و مشاهیر مدینه بودند. ناصر الدین محمد در 806ق در مدینه متولد شد. در همانجا قرآن، تجوید و حفظ قرآن آموخت. در بیست سالگی به مکه رفت و نزد علمای مکه حدیث و فقه فرا گرفت. او از علمای همه مذاهب اهل سنت اجازه دریافت کرد. برای نمونه برخی از عالمان و فقیهان شافعی مثل ابن الجَزریّ، الولیّ العراقی و شهاب ابن المحمره اجازه علمی برای نقل حدیث و صدور فتوا به او دادند. همچنین از علمای حنفی، مالکی و حنبلی اجازه هایی دریافت کرد. اسامی آنها را سخاوی به تفصیل آورده است. نیز عالمانی از او سماع داشته اند. سخاوی اسامی اینان را هم آورده است.

او به تدریس علوم حدیث، علوم قرآن و فقه می پرداخت و کتابهایی که به عنوان متن درسی از آنها استفاده می کرد، توسط سخاوی معرفی شده است. پس از عمری تلاش و خدمت بالاخره در جمعه بیستم محرم سال 880ق درگذشت و در بقیع دفن شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج6، ص93- 102.

ناصرالدین اسد، خلیفه عباسی

ناصرالدین اسد، خلیفه عباسی، مرمت کننده و سازنده بقعه بر مزار ائمه بقیع.

عباسیان سلسله ای از خلفای مسلمان بودند که از سال132ق تا 656 یعنی بیش از پنج سده حکومت جهان اسلام را در اختیار داشتند. جمعاً 37 خلیفه در این سلسله، قدرت یافتند. ناصر عباسی ملقب به الناصرلدین الله سی و چهارمین خلیفه عباسی بود که بین سال های 575 تا 622ق خلافت را دست داشت. پدرش مستضیء عباسی بود که نه سال یعنی566 تا 575ق خلیفه بود. اما ناصر نزدیک به نیم قرن یعنی دقیقاً 47 سال خلیفه بود و به دلیل هوش و تدبیر، درایت، کاردانی، شجاعت و فصاحت در سخنوری توانست تحولات اساسی ایجاد کند. اقتدار خلافت را احیا کرد، مناطقی مثل اصفهان و ری که در دوره های قبل از خلافت عباسی جدا شده بود، به قلمرو خود بازگرداند.

البته در میان مورخین کسانی بوده اند که ناصر را ظالم، غاصب و محرک مغولان برای حمله به سرزمین های اسلامی دانسته اند. اما مهم این است که او کارنامه طولانی ای از خدماتش بر جای نهاده است. مطری از مدینه شناسان در سده 7ق درباره ناصر می نویسد: آرامگاه، گنبد و بارگاه عالی و با عظمت بر مقبره های امام حسن(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) ساخت (التعریف، ص43). شاید به دلیل همین اقدامات، او را معتقد به تشیع دانسته اند. البته دفاع او از شیعه چنان بوده که کسی جرأت مدح سران اهل سنت را نداشت؛ یا فرمان داد در سامرا میان صفحن و سرداب مقدس در و پنجره ای بسیار زیبا بسازند و نصب کنند.

برخی منابع نوشته اند، ناصرلدین الله در سال 560ق اقدام به تعمیر آرامگاه ائمه بقیع نمود، (بقیع الغرقد،ص296)، ولی بر اساس قرائن این تاریخ اشتباه است.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، 1428ق؛ التعریف بماآنست، المطری، به کوشش محمدنور الفلمبانی الاندونیسی، مدینه منوره، 1402ق؛ دانشنامه: دانش گستر، ج16، ص599-600؛ فهرس التراث، سید محمد حسین حسینی جلالی، قم، دلیل ما، ج1، ص549؛ منتخب التواریخ، محمد هاشم خراسانی، تهران، انتشارات العلمیة الاسلامیة، ص101.

ص: 660

نافع الفقیه

نافع الفقیه، از تابعان و مدفون در بقیع.

ابوعبدالله از تابعان و پیشوایان آنان بود که به نافع الفقیه شهرت داشت. در سال 117 و 120ق، درگذشت. او به نام نافع المدنی هم شهرت داشته است. او را در مجاورت قبر مالک بن انس به خاک سپردند که بر قبور هر دو، یک بقعه ساخته شد.

مأخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، 1985م؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، 2001م.

نافع بن عبدالرحمان

نافع بن عبدالرحمان، از قرای سبعه و مدفون در بقیع.

او قاری برجسته قرآن و از قرای سبعه و مشهور بود. تاریخ تولد او معلوم نیست. در اصفهان می زیست. احتمالاً از مبلغان مهاجر به اصفهان بود. اما بعداً به مدینه رفت و در آنجا می زیست. قرائت را از مولی بن سَلَمه، فرزند همسر رسول اکرم(ص) فرا گرفت. از راویان قرائت او می توان، محمد بن اسحاق مسیبی، اصمعی، عثمان بن سعید معروف به ورش، مولی بن زهره مونی معروف به قالون و عیسی بن سینا بن وردان را نام برد.

او در سال 169 قمری در مدینه درگذشت و در بقیع دفن شد. قرآن موجود بر اساس هفت قرائت مشهور تدوین و اعراب گذاری شده است که یکی از آنها قرائت نافع است.

مآخذ

البقیع قضیة کل مسلم، لجنة احیاء ذکری البقیع، لندن، بی تا، ص5-6؛ دانشنامه دانش گستر، ج16، ص607.

نام آوران و مشاهیر

نام آوران و مشاهیر، ارتباط مشهورترین شخصیت های صدر اسلام با بقیع.

این سخن مشهور که ارزش هر ظرف به محتوای آن بستگی دارد، در مورد بقیع هم کاربرد دارد. اهمیت بقیع به شخصیت های بزرگی است که در آنجا مدفون اند. از این نظر بقیع منحصر به فرد است. رسول اکرم(ص) برای بقیع احترام خاصی قائل بود و از بقیع به بزرگی و کرامت یاد می کرد. همین نکته هم دلیل دیگری بر عظمت و اهمیت بقیع است.

بقیع در طول سال ها و قرنها مدفن بسیاری از نام آوران از اصحاب و تابعان و دیگر مسلمانان بود، از آن جمله ابن مسعود، صهیب رومی، مقداد بن اسود و سعد بن ابی وقاص را می توان نام برد. برخی از همسران رسول خدا(ص) همچون ام سلمه، صفیه، حفصه و عایشه نیز در همان جا به خاک سپرده شدند. نیز از جمله صحابه و تابعین که در آنجا مدفون اند، این کسان را می توان نام برد: جعفر بن ابی طالب، برادرش عقیل، عثمان بن عفّان، مالک بن انس و استادش نافع، حلیمه سعدیه - دایه پیغمبر - و عباس عموی آن حضرت. کم کم، دفن شدن در آن گورستان میان اهل البیت و ائمه و مقدسین مایه شرف و افتخار گردید. در کتب سیره آمده است که حضرت رسول(ص) در یکی از آخرین شب های زندگی به بقیع رفتند و برای مدفونان در آن استغفار کردند. بی تردید این اقدام رسول خدا - که به گفته خودشان از طرف خدا به آن مأمور بودند - در این گرایش مؤثر بوده باشد.

به روایتی حضرت فاطمه زهرا(س) و بنا به بعضی روایات رقیه و ام کلثوم و تمامی زوجات رسول الله(ص) به استثنای خدیجه کبری(ع) - که در قبة المعلی در مکه مدفون است - همه در بقیع مدفونند. همچنین در بقیع مرقد مطهر چهار امام شیعیان امام حسن مجتبی(ع) و امام زین العابدین(ع) و امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) در کنار یکدیگر در ضلع جنوب غربی واقع است و مدفن عباس عم پیغمبر(ص) و جد خلفای بنی عباس و عبدالله بن مسعود و سعد بن ابی وقاص و انس بن مالک. تا آنجا که در مرآة الحرمین و آثار المدینة المنورة یاد شده، تعداد اصحاب رسول الله(ص) که در بقیع مدفون هستند به ده هزار صحابی بالغ گردیده است.

مآخذ

دائرةالمعارف تشیع، ج3، ص 383-384؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج12، ص 393-394.

ص: 661

نامه عبدالعزیز به فتحعلی شاه ← مسیر طالبی

نایب الصدر شیرازی ← محمد معصوم نایب الصدر شیرازی

نایینی، محمدحسین ← محمد حسین نایینی

النَبْتِیتی، احمد بن موسی بن محمد

النَبْتِیتی، احمد بن موسی بن محمد، از مشاهیر ساکن در مدینه در سده 9ق و مدفون در بقیع.

او اصالتاً مصری و از دهکده ای به نام النَّبْتِیت است. در خردسالی نزد عالِم نابینایی به نام ابن الشیخ النبتیتی در نبتیت قرآن فرا گرفت. سپس همراه با یک هیئت مذهبی که برای مناسک حج از مصر عازم حج بودند، احمد بن موسی به مدینه رفت. در مدینه به فراگیری علوم شرعی پرداخت. نیز به عبادت در مسجد نبوی اهتمام داشت. تا اینکه بیمار شد و در 937ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد. در تشییع جنازه او مردم بسیار حضور داشتند.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص455- 456.

النبذة اللطیفة

النبذة اللطیفة، کتابی درباره فضائل مدینه و بقیع.

ابو محمد احمد بن محمد بن شحاتة الألفی کتاب النبذة اللطیفة را درباره فضایل مدینه نوشت. بخشی از این کتاب درباره فضایل بقیع است. فضایل بقیع را در سه باب عرضه کرده است:

(1) باب أمر الله تعالی نبیه(ص) أن یستغفر لأهل البقیع؛ (2) باب خروج النَّبیِّ(ص) کلما کانت لیلته من عائشة من آخر اللی-ل إلی البقی-ع ودعائه لأهل البقی-ع؛ (3) باب تشییع النَّبیِّ(ص) للجنائز بالبقیع، وإتیانه قبورهم للموعظة والتذکی-ر بالآخرة.

ذیل هر باب چند حدیث آورده و در توضیحات، نقادی های مطاوی احادیث نیز بعد از هر حدیث می آید.

مأخذ

النبذة اللطیفة فی فضائل المدینة الشریفة، ابو محمد احمد بن محمد بن شحاتة الألفی، بیروت، دار ابن حزم، 1425ق/ 2005م، ص127-138.

نبرد بقیع ← یوم البقیع

نجاشی پادشاه حبشه

نجاشی پادشاه حبشه، برگزاری نماز میت برای ایشان در بقیع.

تعدادی از مسلمانان در شرایط سخت مکه و فشارهای شدید قریش، مجبور شدند به حبشه مهاجرت کنند. پادشاه حبشه نجاشی برخورد و تعاملی مثبت با آنان داشت و آنان را مورد حمایت قرار داد. اما پس از فوت نجاشی با اینکه او مسیحی بود پیامبر(ص) و مسلمانان متأثر شدند. البته برخی منابع معتقدند نجاشی قبل از فتح مکه مسلمان شده بود (بقیع الغرقد، ص80- 81). همین که این خبر از طریق وحی به رسول خدا رسید، آن حضرت مردم مدینه را در بقیع گرد آورد و بر نجاشی، که در حبشه بود، از قبرستان بقیع نماز خواند.

متن عربی این روایت متواتر اینگونه است:

قَتَادَةُ وَجَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ فِی قَوْلِهِ: (وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکتابِ لَمَنْ یؤْمِنُ بِاللَّهِ) نَزَلَتْ فِی النَّجَاشِی لَمَّا مَاتَ نَعَاهُ جَبْرَئِیلُ إِلَی النَّبِی(ص) فَجَمَعَ النَّاسَ فِی الْبَقِیعِ وَکشِفَ لَهُ مِنَ الْمَدِینَه إِلَی أَرْضِ الْحَبَشَه فَأَبْصَرَ سَرِیرَ النَّجَاشِی وَصَلَّی عَلَیهِ فَقَالَتِ الْمُنَافِقُونَ فِی ذَلِک فَجَاءَتِ الْأَخْبَارُ مِنْ کلِّ جَانِبٍ أَنَّهُ مَاتَ فِی ذَلِک الْیوْمِ فِی تِلْک السَّاعَة وَمَا عَلِمَ هِرَقْلُ بِمَوْتِهِ إِلاَّ مِنْ تُجَّارٍ رَأَوْا مِنَ الْمَدِینَة.

یعنی قتاده و جابر بن عبدالله انصاری، درباره قول خدای متعال نقل نمودند که فرمودند که: همانا، از اهل کتاب است کسی که به خدا ایمان دارد. این آیه درباره نجاشی نازل شده است؛ آنگاه که نجاشی از دنیا رفت، جبرئیل مرگ وی را بر پیامبر ابلاغ کرد. و آن حضرت، مردم را در بقیع گرد آورد. تخت و تابوت نجاشی برای پیامبر ظاهر شد و تخت او را می دید در حبشه و بر جنازه نجاشی نماز خواند، منافقین سخن ها گفتند. پس خبرها از هر ناحیه ای می آمد که نجاشی مرده است، و هرقل هم از طریق اخباری که از مدینه شنیده بود، از مرگ نجاشی آگاه شد.

از امام صادق(ع) و بعضی از ائمه دیگر نیز روایاتی رسیده که مضمون همه آنها این است که رسول اکرم(ص) بر

ص: 662

نجاشی نماز گذارد. این روایات گردآوری و از نظر رجالی و درایه ای بررسی شده اند (نک بقیع الغرقد،ص80- 82)

مآخذ

بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1363، ج22، ص466؛ ج18، ص130؛ بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص80- 82؛ مجله میقات حج، ش58.

النجدیة الحجازیة، الرحلة ← بهجة البیطار

نجفی، جعفر ← کاشف الغطاء، جعفر

نجفی، سید محمد باقر

نجفی، سید محمد باقر، کتابشناس، مدینه شناس و پژوهشگر درباره بقیع.

سید

محمد باقر نجفی در 1325 در شهر خرمشهر در استان خوزستان متولد شد. چند سالی در دانشگاه های ایران و مصر در چند رشته ی علوم انسانی مشغول آموزش و پژوهش بود و درجه دکتری دریافت کرد. اما در جریان جنگ تحمیلی عراق و اشغال خرمشهر، کتابخانه کم نظیر و آثارش از بین رفت. و در 1363 وقتی به خرمشهر بازگشت، خانه و کتابخانه اش را تلی از خاک دید. در سال 1369 ضرورت های خانوادگی و شخصی ایجاب کرد به آلمان برود و در آنجا مقیم شود. آثار متعددی از او منتشر شده است.

دغدغه فکری و پژوهشی او از قدیم دو موضوع ایران شناسی و مدینه شناسی بود. مدینه شناسی را از سال 1353 با مشاوره ی مرحوم مرتضی مطهری، سید محمد حسینی بهشتی، مرحوم محمد تقی جعفری، سید غلامرضا سعیدی، مرحوم عباس زریاب خویی و مرحوم احمد مطهری آغاز کرد. در 1363 نخستین جلد مدینه شناسی عرضه شد. البته پس از آن هم شروع به تکمیل آن نمود.

نتایج

تحقیقاتش در کتابی بزرگ و مفصل به نام مدینه شناسی، اولین بار در بن در سال(1377) منتشر شد. گویا آن را آکادمی اسلامی وابسته به پروفسور عبدالجواد فلاطوری منتشر کرد. برای بار دوم در تهران با مشخصات زیر منتشر شد:

مدینه شناسی، سید محمد باقر نجفی، 2 جلد، تهران، مشعر، چاپ دوم، 1387، 505 + 640ص.

این اثر ارزشمند او در زبان فارسی یکی از مفصلترین آثار مدینه پژوهی است.

در ابتدای کتاب غیر از مقدمه کوتاه ناشر و مقدمه ی مؤلف، مصاحبه مجله میقات حج با مؤلف در سال 1379، شماره 33 نیز آمده است. این مصاحبه شامل مطالبی درباره زندگی نامه مرحوم نجفی، سبک و شیوه او در عرصه مدینه پژوهشی، انگیزه و علل رویکرد او به مدینه پژوهی، تاریخ تحولات در این موضوع است.

کتاب مدینه شناسی، شامل پنج بخش اصلی(یا کتاب) است: مسجدهای مدینه، خانه های مدینه، چاه های مدینه، مقابر مدینه. این چهار بخش در جلد نخست درج شده است. اما بخش(کتاب) پنجم، عنوان «غزا دفاعی برای صلح»، تمامی جلد دوم را فرا گرفته است. کتاب او دارای تصاویر فراوان و ارزشمندی از مدینه و بقیع نیز می باشد.

بخش مقابر مدینه شامل این مباحث است: دیرینه و آثار، مقابر اهل بیت(ع)، مقابر فرزندان پیامبر، مقابر همسران پیامبر، مقابر بنی هاشم، مقابر عمه های پیامبر، مقبره عبدالله پدر پیامبر، مقابر یاران پیامبر، مقبره شهیدان حرّه، دیگر مقابر مشاهیر تاریخ اسلام.

مبحث نخست یعنی دیرینه و آثار که به موقعیت تاریخی و جغرافیایی بقیع، تخریب بقیع و محو آثار اسلامی در بقیع، شخصیت و افکار وهابیون نجد و علل مخالفت با آثار اسلامی چون گزارش جامعی از کلیات و تاریخ تحولات بقیع است در یک مقاله مستقل عیناً و بدون دستکاری عرضه می شود. تا پژوهشگران به راحتی بتوانند از آن استفاده کنند. این مقاله زیر عنوان «دیرینه و آثار بقیع»، در واقع قسمتی از بخش چهارم کتاب مدینه شناسی تألیف سید محمدباقر نجفی است. نجفی در سال 1381 درگذشت.

مآخذ

مدینه شناسی، سید محمد باقر نجفی، تهران، مشعر، 1386، ص 415-439؛ «مصاحبه با سید محمد باقر نجفی»، میقات حج، ش33، 1379.

نیز نک- : قدمت بقیع

ص: 663

نجفی مرندی، ابوالحسن

نجفی مرندی، ابوالحسن، پژوهشگر و مؤلف درباره بقیع.

ابوالحسن نجفی مرندی دولت آبادی (درگذشت 1349 یا 1352ق)، وی فرزند محمد از پژوهشگران ایرانی و در زمره نخستین کسانی است که به تألیف آثاری درباره بقیع و نقد وهابیت در ایران پرداخته است. او را باید نخستین منتقد وهابیت در زمینه نقد رویه وهابیون در تخریب بقیع و قبور دانست. سه اثر برای او در این زمینه شمرده اند:

صواعق سبعة علی مفارق زنادقة خارجة وهابیة در حادثه انهدام قبه ائمه بقیع(ع)؛ صواعق محرقة فی علائم الظهور و ردّ الوهابیة فی تخریب البقاع المتبرکة؛ فجایع الدهور فی انهدام القبور در علائم الظهور.

تاریخ کتاب اول و سوم 1344ق/ 1304ش، همان سال تخریب گسترده بقیع در نوبت دوم (نکبت ثانی) است. این نشانگر به روز بودن برخی پژوهشگر در آن زمان است. یعنی به محض اطلاع از تخریب بقیع، آثاری در این زمینه تألیف کرده اند.

مآخذ

الذریعه، آقا بزرگ تهرانی، ج15، ص94؛ صواعق سبعة علی مفارق زنادقة خارجة وهابیة در حادثه انهدام قبه ائمه بقیع(ع)، ابوالحسن نجفی مرندی، بی جا، مطبعة حاجی عبدالرحیم، 1344ق/ 1304ش، 48ص، چاپ سنگی؛ فجایع الدهور فی انهدام القبور در علائم الظهور، همو، تهران، چاپ سنگی، 1344ق، 143ص؛ صواعق المحرقة فی علائم الظهور و ردّ الوهابیة فی تخریب البقاع المتبرکة ، همو، تهران، بی نا، 1376ق؛ کتابشناسی نقد وهابیت، اباذر نصر، قم، پژوهشکده حج و زیارت، 1391، ص245.

نجم الملک منجم باشی، عبدالغفار ← منجم باشی، عبدالغفار نجم الملک

نجمی، محمد صادق

نجمی، محمد صادق ، بقیع پژوه و مؤلف کتاب و مقاله درباره بقیع.

محمد صادق نجمی در فروردین 1315 در هرسین از توابع شبستر در نزدیکی تبریز متولد شد. پدرش حجة الاسلام میرزا احمد هریسی و مادرش از سادات کوه کمری است. در خردسالی نزد پدرش آموختن قرآن و ادبیات را فرا گرفت و به مکتب خانه هرسین رفت. برای ادامه تحصیل در پانزده سالگی به مدرسه طالبیه تبریز رفت. پس از فراگیری متون و دروس سطح در 1332ش به قم کوچ کرد و در حوزه علمیه قم که زیر نظر آیت الله بروجردی اداره می شد مشغول دیگر مدارج و علوم شد.

در کنار تحصیل به تدریس، تبلیغ و امور اجتماعی هم می پرداخته است. برخی از اهم مسئولیت ها و فعالیت های ایشان عبارت است از: امامت جمعه سلماس، امامت جمعه خوی، نمایندگی مردم آذربایجان در مجلس خبرگان. نیز آثاری در قالب مقاله یا کتاب تألیف و منتشر کرده است. از جمله کتاب تاریخ حرم ائمه بقیع(ع) را تألیف و عرضه کرد. به دلیل چند دهه پژوهش و نگارش در موضوعات مرتبط به بقیع، او را باید از بقیع شناسان و بقیع پژوهان بزرگ معرفی کرد. حتی چندبار به مدینه و مکه رفته تا از نزدیک به بررسی مسایل مدینه و بقیع بپردازد.

مآخذ

تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، 1391، جم- و مقدمه؛ پایگاه ائمه جمعه در اینترنت.

نیز نک- : تاریخ حرم ائمه بقیع.

النحام، ابراهیم بن نُعیم

النحام، ابراهیم بن نُعیم، از مشاهیر مدینه و مدفون در بقیع.

ابراهیم بن نُعیم بن عبدالله قرشی عدوی مدنی معروف به النحام و ابن نعیم، پدرش از صحاب رسول خدا(ص) بود و در زمان خلافت عمر در جنگ یرموک در سال 15ق به شهادت رسید.

ابراهیم در مدینه رشد و نمو یافت و عمدتاً از شخصیت های اجتماعی و سیاسی بود. او به ابن نعیم و نحام و ابن مجاهد شهرت داشت. مروان خانه نحام را در مدینه به سی هزار درهم خرید. این نشانگر اینست که خانه ای بزرگ و زیبا داشته است.

نحام در دوره خلافت یزید بن معاویه از معترضین به یزید و شهادت امام حسین(ع) بود. یزید در لشکرکشی به مدینه، افراد بسیاری از مردم مدینه و رهبران آنها را به

ص: 664

شهادت رساند. اینان در قطعه ای از بقیع دفن شدند و به نام شهدای حره (واقعه حرّه) معروف اند. از جمله این افراد نحام بود که به شهادت رسید و در بقیع دفن شد.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج1، ص267- 269.

نخاوله

نخاوله، شیعیان یا سادات شیعه مقیم مدینه و دارای خدماتی در بقیع.

ریشه کلمه نخاوله و سابقه تاریخی آن چندان معلوم نیست، برخی مدعی هستند نخاوله از ریشه نخل است و نخاوله به کشاورزانی گفته می شود که به نخل کاری و پرورش نخل مشغول اند. گاه آنها را نخوله می نامیدند.

مجموعه شیعیان مقیم مدینه در سال 1375 که به نخاوله مشهوراند، بیست و پنج هزار نفر تخمین زده شده اند. البته آمارهای دیگر تا یکصد هزار نفر هم برای نخاوله نوشته اند.

نخاوله در مدینه حوزه علمیه برای طلاب ندارند و علاقه مندان به تحصیلات دینی به قطیف، احسا، دمشق و قم می روند. بیشتر طلاب شیعه مدنی در حوزه علمیه ای در زینبیه دمشق زیر نظر علامه سید محمد حسین فضل الله تحصیل می کنند.

نماینده مراجع در نخاوله، مرحوم سید محمد تقی طالقانی برادر جلال آل احمد بود که پس از رحلت در بقیع دفن شد. در چند دهه اخیر شیخ محمد علی عمراوی (یا العمروی، متولد 1330ق) امام جماعت و روحانی معروف شیعیان مدینه بوده است. او در نجف اشرف تحصیل کرده است.

نخاوله اقلیتی مظلوم و به دور از امکانات مدنی بوده اند. البته با مقاومت در برابر سختی ها و بی حرمتی ها در دهه های اخیر توانسته اند با تدبیر و با رهبری مدبرانه، سر و سامانی به نظام اجتماعی، معیشتی و فرهنگی خود بدهند. به همین دلیل بعضی از تندروهای وهابی احساس ترس کرده اند. برای نمونه در گزارشی که توسط یکی از مشاهیر تندرو تدوین شده پیشرفت های جدید شیعیان را خطرناک دانسته است.

البته داوری مستشرقین درباره نخاوله پر از ابهامات و متناقض است؛ برای نمونه بورکهارت(1) سیاح سویسی می گوید که نخاوله در نخلستان های اطراف مدینه، خودشان را شیعه معرفی می کنند ولی وقتی به شهر مدینه می آیند تظاهر به باور به عقاید و آداب و رسوم اهل سنت می نمایند. برخی از مستشرقین مثل رُتِر نخاوله را پول دوست و کسانی که هر کاری برای پول انجام می دهند، می دانند به همین دلیل در 1343ق/ 1925م عامل دست وهابی ها شدند و با اخذ پول، اقدام به تخریب بقعه های بقیع زدند (جامعه شیعه به نقل از رتر، ص78). به نظر می رسد انتساب این اعمال به همه این جامعه صحیح نیست. اگر اصل اتهام کذب نباشد، همه آنها در تخریب بقیع قطعاً مشارکت نداشته اند. در برخی گزارش ها آنان را انسان های شرافتمند که از ابتدا در باغات امام زین العابدین و دیگر ائمه(ع) کار می کرده و خدمتگزار ائمه بودند می دانند. الآن هم چهار باغ در جنوب بقیع دست آنها است. و این باغ ها را برای پذیرایی از زائران آماده می کنند. (با کاروان عشق، ص361-362)

نخاوله اموات خود را در گوشه ای از بقیع که به نام آنها است دفن می کنند. البته آداب و رسوم جامعه عربستان را مراعات می نمایند. اما کسانی مثل سید محسن امین پس از پژوهش اعلام کردند اینان شیعه و دارای اعتقادات شیعی اصیل می باشند.

در طرحی که توسط دولت ایران پشتیبانی مالی می شد، نخاوله به عنوان دربانان بقیع مشغول به کار می شدند و در واقع می بایست جایگزین بوّاب های سنی می شدند.

مآخذ

اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، 1986م، ج1، ص200 و 208؛ با کاروان عشق، رسول جعفریان، محمد علی مهدوی راد، تهران، مشعر، 1372، ص361-362؛ جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص8 و 14-15 و 17-18 و 31و78؛ سفرنامه امین الدوله، تهران، 1354ش، ص254و279.

ص: 665


1- 1. T.L.Burckhardt

نخاوله و بقعه ائمه(ع)

نخاوله و بقعه ائمه(ع)، اداره و نگهداری آرامگاههای شخصیت های شیعی در بقیع.

نخاوله نامی برای جمعیت شیعیان مدینه است. قبل از تخریب بقیع، نخاوله مسئولیت اداره، نگهبانی و تعمیرات مراقد و بقعه های امامان شیعه و دیگر اماکن منسوب به شیعه را بر عهده داشتند. در واقع نخاوله نمایندگان شیعیان جهان در شهر مدینه و در بقیع بودند.

امین الدوله از طرحی خبر داده که قرار بوده، سفیر ایران در عثمانی، یعنی مشیرالدوله، به صورت قراردادی بین سران نخاوله و سادات برزنجی به عنوان امیران شهر مدینه منعقد کند و مدیریت نخاوله بقاع بقیع را قانونی و مشروع نماید. اما کوتاهی و تسامح حاجی محسن خان مشیرالدوله سبب شد که نخاوله به جایی نرسند و این قرارداد امضا نشود.

شیخ جزاء رهبر نخاوله یک طرف این قرارداد و سادات برزنجی از جانب عثمانی ها، طرف دیگر در این قرارداد بودند و قرار بود با تقسیم کارها، هر دو طرف با کمک یکدیگر بقعه های بقیع را به خوبی اداره نمایند.

مأخذ

جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، پیوست سوم، ص139.

نخاوله و تبلیغ بقیع

نخاوله و تبلیغ بقیع، برنامه های عزاداری و تبلیغی شیعیان مدینه به ویژه جهت معرفی ائمه بقیع(ع).

شیعیان مدینه مشهور به نخاوله به رغم تلاش های آل سعود در استحاله کردن آنان به سنت های شیعی پایبند بوده، در محرم و صفر به عزاداری و مرثیه سرایی می پردازند و برای غربت و مظلومیت خفتگان بقیع نوحه خوانی می نمایند. ایشان یاد و فضایل شخصیت حضرت زهرا(ع) و ائمه بقیع را همواره زنده نگه داشته و مناقب آنان را معرفی می کنند.

مرحوم محمد جواد مغنیه عالم شیعه لبنانی به دعوت شیخ محمد علی العَمری گاه برای سخنرانی در ایام عزاداری و سوگواری مدینه مسافرت می کرد و اغلب در حسینیه شیعیان در مدینه مراسم اجرا می کرد. البته شیعیان ده ها حسینیه در مدینه دارند ولی شکل بیرونی و نمای خارجی این حسینیه ها، شبیه مساجد یا حسینیه های در دیگر کشورها نیست. زائران حج ایرانی، لبنانی، افغانی و دیگر کشورها اغلب در مراسم این حسینیه ها شرکت می کنند و نخاوله با اجرای برنامه های سازنده و مؤثر، به تبلیغ معارف و امامت شیعی می پردازند. مهم ترین برنامه های آنان معرفی فضایل ائمه بقیع(ع) و مظلومیت و غربت است.

مآخذ

احکام حج و اسرار آن، حاج حسن بیگلری، تهران،

1345، ص353؛ تجارب محمد جواد مغنیه بقلمه، به کوشش عبدالحسین مغنیه، بیروت، دارجواد، 1980م، ص365-380؛ خاطرات سفر حج، سلطان حسین تابنده گنابادی، تهران، 1357، ص80 و 84؛ هذه هی الوهابیة، محمد جواد مغنیه، بیروت، 1964م، ص50.

نخستین تخریب بقیع ← نکبت اول

نخستین عارف مسلمان

نخستین عارف مسلمان، عثمان بن مظعون نخستین زاهد و عارف مدفون در بقیع.

عثمان بن مظعون، شخصیتی بزرگ و از اصحاب پیامبر اسلام بود. کنیه وی ابوالسّائب (پدر سائب) است. وی چهاردهمین شخص از مسلمانان بود که با عشق، خلوص و آگاهی تمام به پیامبر ایمان آورد و در راه آرمان های آن حضرت، مقاومت ها و جانفشانی ها کرد. ابن مظعون از افرادی است که پس از تحمّل سختی های دوران اولیه عسرت ها، همگام با دیگر مهاجران اولیه، به حبشه مهاجرت کرد. فرزند او «سائب» نیز همراه وی بود. او پس از تحمل سختی های این هجرت، که دوری از رسول گرامی و خانواده و شهر محبوبش (مکه) را به همراه داشت، به مدینه هجرت کرد. در نبرد سرنوشت ساز و حماسه آفرین بدر شرکت داشت و با پهلوانان و شجاعان سپاه کفر، پنجه در پنجه انداخت و افتخار و حماسه آفرید.

ص: 666

او فردی عارف و عابد بود و در عبادت تلاش و مداومت بسیار داشت. همواره شب ها را به عبادت مشغول بود و روزها را روزه می گرفت. به پا دارنده نماز شب و روزه در روز و جهاد در راه حق بود.

به دلیل کثرت عبادت و ریاضت، پیامبر اسلام(ص) او را از روش صوفیانه نهی کرد او تا هنگام بدرود زندگی، در کنار حضرت رسول، کمر به اطاعت و خدمت بست. از شهوات دوری کرد و کمتر با زنان معاشرت داشت. چنان که گفته اند: باز هم از پیامبر تقاضا کرد که اجازه دهد ترک دنیا کند اما رسول الله منعش نمود.

عثمان بن مظعون کسی است که پیش از نزول آیات بر حرمت شراب، خود با درک بدی و فساد شراب، آن را بر خود حرام کرد و چنین گفت: «لا أشرب شراباً یذهب عقلی ویضحک بی مَن هُوَ أَدنَی مِنّی»؛ شراب نمی آشامم، زیرا عقلم را از بین می برد و می دانم کسانی که از من پایین ترند بر من خواهند خندید.

عثمان بن مظعون از صحابه زهاد و عرفا بود. در واقع او نخستین کسی است که شیوه زهدپیشگی و عرفان گرایی را ترویج می کرد. به دلیل زهد و عرفان و دنیاگریزی او، رسول الله بسیار او را دوست می داشت و به او علاقه خاص داشت. از عایشه نقل است که پس از وفات عثمان، رسول الله(ص) بسیار برای او گریست و از چشمان مبارک حضرت اشک جاری بود.

بهرحال بر اساس متون و اسناد مستحکم، عثمان بن مظعون نخستین زاهد و عارف مسلمان است که در بقیع دفن شد. البته نه آنگونه که برخی گفته اند که رسول الله روش زندگی او را دوست نداشت بلکه بسیار او را دوست می داشت و برایش بسیار گریست.

مآخذ

تاریخ المدینة المنورة، ابوزید عمر بن شبّه النمیری، قم، دار الفکر، 1365ش؛ تعجیل المنفعة، ابن حجر عسقلانی، بیروت، 1987م؛ وفاء الوفاء، نورالدین علی بن احمد سمهودی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1987م، ج2، ص85؛ «خفتگان در بقیع»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ش 65، پاییز 1387، ص 67-69.

نخستین کتاب درباره بقیع

نخستین کتاب درباره بقیع، معرفی کتاب اخبار المدینة از ابن زباله.

محمدبن الحسن بن زبالة مشهور به ابن زبالة (درگذشت 199ق یا بعد از این تاریخ) از شاگردان مالک بن انس، نخستین کتاب را درباره مدینة النبی و بقیع نوشت. پیش از او کسی را سراغ نداریم که دست به تألیف کتاب درباره مدینه منوره یا بقیع برده باشد.

البته سده اول تا دوره معاصر هیچ اثری به نام بقیع سراغ نداریم، یعنی ابن ندیم در الفهرست، شیخ طوسی در الفهرست و آثار بزرگ طهرانی در الذریعه، اثری به نام بقیع یا تاریخ بقیع یا هر اثری که در عنوان آن بقیع باشد فهرست نکرده اند. نیز فهرست ها و کتابشناسی های بعدی هم چنین اند. مباحث درباره بقیع در ضمن کتب درباره مدینه منوره درج شده است. اما در دوره جدید بیش از ده عنوان کتاب به زبان های عربی و فارسی و اردو تألیف شده است.

ادله اینکه مباحث درباره بقیع در ضمن کتب مدینه آمده و مستقلاً طرح نشده، یکی این است که علما و مورخین فکر می کردند، بقیع ظرفیت طرح مستقل نداشته و در حدّ و قواره یک کتاب مستقل نیست؛ اما مهم تر اینکه ابن زباله اولین مورخی که درباره مدینه کتاب نوشت، بقیع را هم به عنوان یک بخش از مدینه دید و نظری مستقل نسبت به بقیع نداشت. چون مکتب و نحله تاریخ نگاری ابن زباله در مورخین بعدی تأثیر نهاد و آنان از ابن زباله اقتباس پذیرفتند، از اینرو دیگر مورخین هم نگاه مستقل به بقیع نداشتند. ابن شبه شاگرد بدون واسطه ابن زباله، تاریخ المدینة المنورة را نوشت و یک بخش به بقیع اختصاص داد. دیگر مورخین پس از ابن زباله از او مرویات و اقتباساتی در روایت یا در سبک، شیوه نگارش و پژوهش داشته اند. ابن زباله کتابش را بر اساس گزارس بروکلمان در صفر199ق به اتمام رساند. این اثر در آتش سوزی مسجدالنبی در866ق/ 1481م مفقود شد و هنوز به دست نیامده است. اما با تلاش های وستنفلد مستشرق آلمانی با

ص: 667

جستجو در کتاب وفاء الوفاء سمهودی ونیز با جستجوهای صلاح عبدالعریز زین سلامة در کتب سمهودی، ابن نجار، مراغی، ابن شبهّ، عباسی، رافعی، زبیربن بکار و مطری، کتاب ابن زباله را بازسازی و باز تولید کردند. وستنفلد نام آن را تاریخ المدینة المنورة نهاد و در سال1864م به چاپ سپرد. صلاح عبدالعزیز به نام اخبارالمدینة المنورة من تاریخ ابن زباله به عنوان پایان نامه کارشناسی خودش در سال1421ق در دانشگاه ام القری دفاع کرد. بخشی از این کتاب درباره بقیع است که در مقاله مستقلی نقل شده است.

مآخذ

اخبار المدینة المنورة، ابن زباله، به کوشش صلاح عبدالعزیز زین سلامة، مقدمه عبدالباسط بذر، مدینه منوره، 1424ق/ 2003م، مکه مکرمه وص205-210؛ تاریخ الادب العربی، کارل بروکلمان، ترجمه عربی محمود فهمی حجازی و دیگران، قاهره، 1992م، ج3و4، ص25؛ موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنورة، اشراف احمد زکی بمانی، لندن، مؤسسه الفرقان، ج2، ص197-198.

نیز نک- : ابن شبّه، عمربن شبّه

نخستین نماز میت در قبرستان بقیع

نخستین نماز میت در قبرستان بقیع، اسعد بن زراره از صحابه پیامبر(ص) و نخستین نماز میت اقامه شده بر جنازه او.

اسعد بن زراره انصاری خزرجی، از قبیله بنی نجار و از بزرگان این قبیله بود. فتنه ها و درگیری های داخلی مدینه، شخصیت بزرگی را می طلبید که اهل مدینه زمام امور خویش را به او بسپارند. آوازه پیامبر(ص) در مدینه پیچید. آنان افراد شاخصی را به مکه فرستادند تا برآوردی از وضعیت رسول الله داشته باشند. اسعد بن زراره نقیب طایفه بنی النجار بود که به همراهی گروهی، به مکّه اعزام شدند تا از نزدیک پیامبر را ببینند. این گروه پیامبر را در عقبه مشاهده کردند. نتیجه این ملاقات، انعقاد پیمان عقبه نخستین بود. سال بعد نیز اسعد بن زراره پیامبر را به همراهی دوستانش در عقبه ملاقات کرد و پیمان عقبه نخستین بود. سال بعد نیز اسعد بن زراره پیامبر را به همراه دوستانش در عقبه ملاقات کردند و پیمان عقبه دوم انعقاد یافت و نیز در سال بعد، پیمان عقبه سوم منعقد شد. اسعد بن زراره در پیمان های سه گانه عقبه شرکت داشت و با پیامبر پیمان بست. او را انصاری و خزرجی و از بزرگان و برجستگان در شب عقبه دانسته اند. او اول کسی از اهل مدینه است که با پیامبر(ص) بیعت کرد تا از وضعیتی ناپسند رها شود. او علاوه بر حضور در سه عقبه، نقیب طایفه بنی نجار بود. اسعد اول کسی است که نماز جمعه را در مدینه به پا داشت و کمک های شایانی به هجرت پیامبر کرد و آماده کننده زمینه برای حضور پیامبر در مدینه بود. وی منزلت والایی در نزد رسول الله داشت. اسعد بن زراره در میان صحابه پیامبر دارای چند اولویت و امتیاز بود: از جمله اینکه او نخستین شخصی بود که پیامبر(ص) بر او نماز میت خواند. همچنین او اولین کسی است که پیامبر خدا پیشاپیش جنازه اش حرکت کرد و برای او در بقیع دعا و استغفار نمود.

نیز اولین صحابی پاکباخته ای است که به دستور پیامبر در مقبره مطهر بقیع دفن گردید. البته بیان این نکته لازم است که اختلافی میان مورخان، در مدفون اول بقیع وجود دارد، بسیاری را عقیده بر آن است که اوّلین مدفون بقیع عثمان بن مظعون بود و شاید بتوان به نوعی میان روایات متعارض جمع کرد و آن اینکه گفته شود، اولین مدفون از مهاجرین، عثمان بن مظعون است و اولین مدفون از انصار اسعد بن زراره.

اسعد اولین کسی است که پیامبر(ص) احکام غسل میت و کفن سه تکه را شخصاً در مورد او اجرا کرد.

همه مورخان بر این عقیده اند که اسعد بن زراره پس از نه ماه از هجرت وفات یافت. اگر این نقل درست باشد، باید گفت که او در بدر حاضر نبوده و از آنجا که عثمان بن مظعون در بدر حضور داشته، باید گفت: اسعد بن زراره نخستین فرد از میان صحابه است که پس از هجرت، دعوت الهی را لبیک گفت.

در کتاب کنز العمال نقل شده که اسعد بن زراره در آغاز ماه نهم، پس از هجرت، دعوت الهی را لبیک گفت.

ص: 668

بغوی گوید: به من خبر رسیده او اولین شخص از صحابه است که پس از هجرت وفات یافت و اولین کسی است که پیامبر بر او نماز میت گزارد و اول کسی است که در بقیع مدفون گردید.

روحاء در وسط بقیع قرار داشت. همانجا که راه های گوناگون به سمت آن بوده است و همانجا که عثمان بن مظعون نیز در آنجا مدفون گردید. قبر اسعد بن زراره هم طبق نقل مورخان، در روحاء بقیع واقع گردیده است.

واقدی نقل کرده که پیامبر خدا(ص) اسعد بن زراره را در روحاء بقیع دفن کرد. نویسنده و مورخ معاصر محمدامین امینی، در کتابش درباره بقیع، پس از بررسی چگونگی شکل گیری بقیع و بررسی این نکته که چه کسی اولین بار در بقیع دفن شد: اسعد بن زراره یا عثمان بن مظعون؟ می نویسد: قبر آن دو شخصیت (عثمان بن مظعون و اسعد بن زراره) در روحاء، در وسط بقیع واقع است. ابن شبّه از ابوغسان روایت کرده که همواره می شنیدم قبر عثمان بن مظعون و اسعد بن زراره، در روحاء بقیع است و روحاء مقبره ای است در وسط بقیع که راه های گوناگون بر آن می رسد.

یک نکته مجهول در منابع گزارش نشده است و آن محل غسل اموات یا به اصطلاح جای غسالخانه در بقیع معلوم نیست. در نقشه های بقیع هم هیچ جا به عنوان غسالخانه و محل تجهیز و کفن و شستن اموات مشخص نشده است.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمدامین الامینی، تهران، دار مشعر، 1428ق، ص40؛ تاریخ المدینة المنورة، ابوزید عمر بن ابی شبه، قم، دار الفکر، 1365ش، ص 100-102؛ تعجیل المنفعة بزوائد رجال الائمة الاربعة، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دار الکتب العربی، 1987م، ص 32؛ «خفتگان در بقیع»، علی اکبر نوایی، میقات حج، شماره 65، پاییز 1387، ص 70-73؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دار صادر، 1996م، ص 611؛ کنز العمال، المتقی الهندی، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1975م، ص 219.

نزول آیه عسر

نزول آیه عسر ، نزول بخش هایی از قرآن در بقیع.

روزی رسول خدا(ص) در گوشه ای از بقیع نشسته بود، به دیوار تکیه زده و خطاب به مردم درباره سختی ها و مشکلات سخن می گفت. آن حضرت به مردم می فرمود: اگر در برابر سختی ها صبور باشند، آسانی به سراغشان خواهد آمد. در همین زمان این دو آیه نازل شد: فانّ مع العسر یسرا؛ انّ مع العسر یسرا (سوره انشراح، آیه 5- 6).

مآخذ

بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، دار مشعر، 1427ق، ص310؛ الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، تهران، دار المکتبة الاسلامیة، 1415ق، ج6، ص364.

نزهة البقیع

نزهة البقیع، کتابی درباره مسجدالنبی و بقیع از برزنجی.

سید جعفر بن اسماعیل برزنجی (1250-1317ق) در منطقه برزنجه عراق متولد شد. پس از تحصیل و طی مدارج علمی به مناصب و مشاغل بالایی مثل مفتی شافعیه، قضاء، امامت و خطابه در حرم نبوی دست یافت. چند عنوان کتاب تألیف کرده است. از جمله درباره مسجد النبی و پیرامون آن کتاب نزهة الناظرین را نگاشت. بخشی از این کتاب درباره بقیع است. مطالب بر اساس روایات نبوی است و عمدتاً به معرفی شخصیت های مدفون و سیره نبوی می پردازد.

مأخذ

نزهة الناظرین فی تاریخ سید الاولین والآخرین، جعفر بن السید اسماعیل البرزنجی، به کوشش احمد بن سعید بن سلم، مدینه منوره و قاهره، مکتبة بن سلم و مکتبة الرفاعی، 1418ق/ 1998م.

نساء، سوره

نساء، سوره، قرائت این سوره بر اموات به ویژه همسران رسول خدا در بقیع.

یکی از آداب بقیع که حداقل در دوره هایی متداول بوده، قرائت سوره نساء بر مقبره همسران رسول خدا(ص) است. اولیا چلبی از سیاحان سده 11ق در سفرنامه اش گزارشی از قرائت سوره نساء توسط او و زائران همراهش در بقیع بر سر مقابر همسران رسول خدا(ص) عرضه کرده است. در ادامه می نویسد هدفش تأسی به این ارواح

ص: 669

مطهر و استمداد از آنان بوده است.

سوره نساء در مدینه نازل شده و اکثر آیات آن درباره شأن، حقوق زن مسلمان، ویژگی های زنان مطلوب و راههای رهایی از رذایل اخلاقی در زنان و دیگر مباحث مرتبط به زنان است. در روایاتی بر قرائت آن تأکید شده و معصومین(ع) توصیه فرموده اند برای عبرت آموزی در قبرستان خوانده شود. به همین دلیل، قرائت آن در بقیع بر سر مزار زنان مشهور و بزرگ متعارف و متداول بوده است.

مآخذ

تفسیر نمونه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، قم، دارالکتب الاسلامیة، 1353، ج3، ص241-244؛ الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریب احمد المرسی، القاهرة، 1999، ص151.

نسل کشی

نسل کشی، قتل انسان ها و کشتار عمومی به هنگام تسلط بر بقیع.

وهابیون پس از تسلط بر هر شهری، به غارت اموال و کشتار مردم می پرداختند. به هنگام حمله به مدینه و بقیع به ویژه در 1221ق و 1343ق/ 1924م، کشتار مردم وحشیانه تر و گسترده تر بود. درباره آن گفته اند: لشگر وهابی هر کس را در خیابان و کوچه مدینه می یافتند می کشتند. به خانه ها رفته، زنان و بچه ها را کشته و اموالشان را سرقت می کردند. یکی از اشراف به نام عون بن هاشم می گوید: خون مثل جوی آب که در نخلستان جاری می شود، جاری بود. حتی مشاهیر ریش سفیدی که کاری به وهابیون نداشتند و علی القاعده باید به دلیل پیری و شیخوخت باید امنیت می داشتند، اما آنها را هم رها نکردند و کشتند.

رهبران مذهبی مثل مفتی شافعیان را کشتند. گاه زنان و بچه ها را جمع کرده و در محلی بدون آب و غذا حبس می کرد و به این روش آنها را شکنجه داده و می کشتند.

بر اساس یک گزارش، جمعیت مدینه در آن زمان 70 تا 80 هزار نفر بود و پس از قتل عام وهابیون، به 6 هزار نفر تقلیل یافت. بقیه کشته شده یا فرار کرده بودند؛ بعضاً در جریان فرار از گرسنگی و تشنگی در بیابان ها هلاک می شدند. غیر از اماکن مقدس و بقعه های داخل بقیع خانه های اطراف بقیع که متعلق به خدام و کارکنان بقیع بود، تماماً تبدیل به تل خاک شده بود. به طوری که نشانی از آبادی و زندگی در مدینه و اطراف بقیع به چشم نمی خورد. در گزارش های جهانگردان غربی مثل بورتن و فیلپی به این نسل کشی اشاره شده است. اما مسلمانان در سراسر جهان نسبت به این واقعیت ها اطلاع رسانی نکردند و جهانیان را از این فجایع آگاه نکردند. اگر چنین حادثه ای در جای دیگری اتفاق افتاده بود، صدها فیلم و گزارش، ده ها کتاب و صدها مقاله، چندین آلبوم عکس، چندین موزه، پژوهشکده هایی برای بررسی و تحقیق عرضه شده بود. ولی نسبت به بقیع و مدینه بسیار اندک کار شده است. مجامع حقوقی و تشکل های حقوق دانان در کشورهای اسلامی می توانستند برای نسل کشی و کشتار مسلمانان در مدینه و بقیع پرونده ای تهیه و برای مجامع جهانی ارسال کنند. سازمان هایی مثل حج و زیارت در ایران می توانست پیگیری کند و اسناد و مدارک این حوادث هولناک را جستجو نماید. اما متأسفانه به مقوله نسل کشی اندک توجه و عنایتی نشده است؛ آنقدر که به تخریب بقاع توجه شده است. در برخی کتاب هایی که مسئولین ارشد حج و زیارت نوشته اند اساساً به این موضوع اشاره هم نشده است.

مآخذ

الشیعة فی المملکة السعودیة، حمزة الحسن، بیروت، 2010م، ج2، ص 230- 244؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1391، جم- ؛ مسیر طالبی، میرزا ابوطالب خان، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، شرکت سهامی کتاب های جیبی، 1352، ص 408- 412؛ تاریخ ائمه بقیع(ع)، محمدصادق نجمی، تهران، مشعر، 1391، ص 50-51.

نشانه نبوت ← سلمان فارسی و بقیع

نصارا و پیروان دیگر ادیان

نصارا و پیروان دیگر ادیان، ارتباط پیروان ادیان با بقیع.

ارتباط پیروان ادیان با بقیع، منوط به حضور و سکونت آنان در شهر یثرب دارد. یعنی باید نخست ثابت کرد پیروان مسیحیت و یهود و دیگر ادیان در یثرب، اقامت

ص: 670

داشته اند، آنگاه به سراغ ارتباط آنان به بقیع برویم.

عباسی(درگذشت سده 10ق) از مدینه پژوهان و مؤلف کتاب عمده الاخبار فی مدینة المختار، یک بخش از این کتاب را به تاریخ یثرب بعداز طوفان نوح تا بعثت رسول خدا(ص) اختصاص داده است.

عباسی معتقد است پس از فرو نشستن طوفان نوح و پیاده شدن مردم از کشتی، عده ای به نام عمالقه به یثرب کوچ کردند. آنان به گروه ها و دسته ها و خانواده های مختلف در طی قرون تکثیر شدند و گروه هایی از آنها در مکه و مدینه و دیگر مناطق و شهرهای حجاز ساکن شدند. پس از بعثت موسی(ع)، او گروهی را به حجاز فرستاد تا مردم را دعوت به یهود نماید. اما ساکنان حجاز با فرستادگان موسی جنگیدند و آنها را کشتند. این گزارش گویای این است که حضرت موسی برای ترویج وگسترش یهود در حجاز و مکه و مدینه، تلاش هایی داشته است (عمدة الاخبار، ص36-37) عباسی در ادامه، به مهاجرت گروه هایی از یهود به حجاز به ویژه یثرب و مکه می پردازد. درباره علت این مهاجرت چند نظریه مطرح شده است؛ از جمله اینکه علمای یهود وقتی صفات رسول خدا را در تورات مشاهده کردند، به حجاز آمدند تا به او ایمان بیاورند(همان، ص37). به غیر از ادله و انگیزه های مذهبی و دینی، اهمیت منطقه حجاز از نظر اقتصادی و سلطه بر بازار این منطقه حایز اهمیت است.

پس از ظهور حضرت عیسی(ع)، نصارا و مسیحیون هم به حجاز کوچ کردند و در یثرب ساکن شدند(همان ص40-42)

از بین دو طایفه مهم ساکنان یثرب یعنی اوس و خزرج، برخی پیروان یهود و مسیحیت بودند، و خاندان هایی از آن دو طایفه، به ویژه اوس مثل بنوظفر در بقیع سکونت داشتند. (همان، ص45).

همچنین در منازعات و درگیری ها مسیحیون و یهودی ها حضور داشتند و جنگ ها و کشتارهایی شدیدی بین آنان پیش از اسلام جریان داشته است(ایام العرب، ص72).

مآخذ

ایام العرب فی الجاهلیة، جادالمولی و دیگران، قاهره، دارالباز، 1361ق، ص72؛ عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمدبن عبدالحمید العباسی، مدینه منوره، المکتبة العلمیة، بی تا، جم-؛ الکامل فی التاریخ، ابن ایثر، بیروت، دارصادر، 1965م، ج1، ص673-675؛ مدینه شناسی؛ محمدباقر نجفی، کن، 1363، جم-.

نیز نک- : یوم البقیع

نصیری، امراللّه ← دیار بقیع

نطق امام جمعه تهران ← امام جمعه تهران، سید محمد

النفخة المسکینة

النفخة المسکینة، سفرنامه عبدالله سویدی به مکه و بقیع از سده 12ق.

ابوالبرکات عبدالله بن حسین السویدی البغدادی (1104-1174ق) در بغداد به سال 1692م/ 1104ق متولد شد. نزد پدرش و دیگر استادان مشهور کسب علم نمود و پله های ترقی را طی کرد تا به مدارج عالی معنویت و دانش دست یافت.

او در سال 1157ق/ 1744م از بغداد عازم سفر مکه برای مناسک حج شد. مشاهدات و خاطرات خود را در سفرنامه ای با عنوان «النفخة المسکینة فی الرحلة المکیة» تدوین کرد.

درباره بقیع، گزارش مفصلی ندارد و در برخی جاها اشاره ای به مدفونین بقیع کرده است. این سفرنامه توسط عماد عبدالسلام رؤوف تحقیق و منتشر گردید.

مأخذ

النفخة المسکینة فی الرحلة المکیة، عبدالله بن حسین السویدی البغدادی، به کوشش عماد عبدالسلام رؤوف، ابوظبی، المجمع الثقافی، 2003م، جم-.

نفس زکیه

نفس زکیه، از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) و رهبر قیام مدینه در 145ق و مدفون در بقیع.

محمدبن عبدالله بن حسن بن امام حسن مجتبی(ع) مشهور به نفس زکیه، از بزرگان علویان و از نوادگان امام حسن(ع)، اهل مدینه بود. کسانی از کودکی برخی بنابر

ص: 671

نشانه هایی احتمال می دادند همان مهدی موعود باشد. از این رو پس از قتل ولید بن یزید(126ق) خلیفه بنی امیه، به تشویق پدرش، خاندان بنی هاشم و بسیاری از بزرگان با وی بیعت کردند و مالک بن اَنس به اطاعت از وی فتوا داد و معتزله از او حمایت کردند حتی کسانی چون ابراهیم امام، ابوالعباس سفاح، و ابوجعفر منصور، سه برادری که در رأس سلسله بنی عباس قرار گرفتند، با او بیعت کردند و تنها امام جعفرصادق(ع) ازبیعت سر باز زد و فرمود این کار صورت نخواهد گرفت و خلافت از آن بنی عباس خواهد شد. او در ماه رجب 145در مدینه قیام نمود و مردم این شهر و مکه و یمن با وی بیعت نمودند. منصور ولیعهد و برادرزاده خویش، عیسی بن موسی را به همراه شش هزار تن به مدینه اعزام کرد. محمد و یارانش غسل نموده و کفن پوشیدند و خود را معطر کردند و در میان او و نیروهای عیسی جنگ سختی در گرفت تا به احجار زیت کشیده شد.نفس زکیه و همراهانش در این نقطه پس از مقاومت شدید به شهادت رسیدند.

سر او را نزد منصور فرستادند و پیکرش به وسیله خواهرش زینب و دخترش فاطمه در بقیع دفن گردید. می گویند بر بدن وی آنقدر زخم وارد شده بود که به هر عضوی از اعضایش دست می زدند، متلاشی و از تنش جدا می گردید، شهادت نفس زکیه در چهاردهم ماه رمضان145- بوقوع پیوست. شرایط تاریخی که شهادت او را قطعی می کرد چنین بود. . . پس از انقراض بنی امیه و روی کارآمدن بنی عباس، سفاح خلیفه اول عباسی، کاری با او نداشت اما چون منصور به خلافت رسید با توجه به این که خود از بیعت کنندگان با محمدنفس زکیه بوده و از محبوبیت او نزد اهل مدینه و حمایت بزرگان قوم از او خبر داشت، از وی به وحشت افتاد و سرانجام در 145ق با اعزام سپاهی مرکب از 4 هزار نفر به مدینه، او و یارانش را شکست داد و سر از بدن وی جدا کردند و نزد منصور فرستادند. برادرش، ابراهیم قتیل باخمرا، نیز در درگیری نظامی که با سپاه منصور در باخَمرا(دهی در 16 کیلومتری کوفه) پیدا کرد، کشته شد.

مآخذ

البدایة والنهایه، ابن کثیر، به کوشش احمدابوملحم و دیگران، بیروت، 1409ق، حوادث سال 145؛ التعریف بما آنست، محمدبن احمدالمطری(درگذشت 741ق)، به کوشش محمدنور الفلمبانی الاندونیسی، مدینه منوره، المکتبة العلمیة، 1402ق، ص44؛ دانشنامه: دانش گستر، ج16، ص385؛ الکامل فی التاریخ، ابن ایثر، حوادث145، بیروت، دارصادر؛ مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، به کوشش کاظم المظفر، قم، منشورات الرضی، 1405ق، ص161.

نقشبندی، محمد عابد ← سندی، محمدعابد

نقشه بقیع

نقشه بقیع، راهنمای بقیع همراه با توضیحات از کتاب تاریخ معالم المدینة المنورة.

احمد یاسین الخیاری الحسینی المدینی(درگذشت 1380ق) کتابی درباره شهر مدینه با عنوان تاریخ معالم المدینة المنورة نوشته و در پانزده فصل به معرفی برجستگی های شهر مدینه مثل کوه ها، چاه ها، آثار باستانی، مساجد و نیز بقیع می پردازد. گزارش او از بقیع کوتاه است ولی چون از طرف دولت عربستان سعودی منتشر می شود سندیت آن رسمیت دارد. مهم ترین مطلب در این گزارش، نقشه ای است که آورده و قسمت های مختلف بقیع را ترسیم نموده است.

مأخذ

تاریخ معالم المدینة المنورة: قدیماً وحدیثاً، الریاض، الامانة العالمة بلاحتفال بمرور مائة عام علی تأسیس المملکة، 1419ق/ 1999م، ص 351-353.

نقشه کایتانی

نقشه کایتانی، نخستین نقشه دقیق و علمی بقیع و مدینه.

مهمّ ترین نقشه بقیع که از نظر مقیاس های علمی، نخستین نقشه بقیع محسوب می شود، نقشه ای است که لئون کایتانی(1)در

کتاب سالنامه اسلام(2) به زبان ایتالیایی منتشر کرد. این نقشه حدود یک سده پیش با این مشخصات منتشر شده است:

ص: 672


1- 1. Leone Caetani
2- 2. Annali dell Islam

Annali dell Islam, Leone Caetani, Milano, 1905 – 1926.

مأخذ

دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص 640-641.

نقض فتاوی الوهابیة

نقض فتاوی الوهابیة، کتابی در ردّ وهابیت.

نویسنده آن محمدحسین کاشف الغطاء، مرجع دینی شیعیان است. او در 1294ق/ 1876م در نجف اشرف متولد شد، پدرش آیت الله محمدرضا کاشف الغطاء از روحانیون و مراجع تقلید مشهور نجف اشرف بود.

از 10 سالگی تحصیلات حوزوی را آغاز کرد. در آغاز جوانی اش خطیبی سرآمد و شاعر و ادیبی نامدار شد و گفته اند که از حیث قدرت خطابه و تأثیر در مردم، هیچ یک از مراجع شیعه، به رتبه او نرسیده اند. در فقه شاگرد مشهور سید محمدکاظم یزدی و در اصول از شاگردان نامدار ملا محمدکاظم خراسانی بود. در 1330ق از نجف به مکه مکرمه، از آن جا به دمشق و بیروت رفت و سه سال در این منطقه(بلاد شام) ماند و در این مدت، به مصر هم سفر کرد و در آن جا گفتارهایی برای دانشجویان دانشگاه الزهرا تدریس کرد. در 1350ق، در کنفرانس اسلامی قدس در فلسطین شرکت کرد. در مسجدالاقصی، خطبه ای طولانی که به «خطبه تاریخی» معروف شده است، فی البداهه القا کرد و به شدت به کشورهای استعمارگر و اشغالگران صهیونیست تاخت. در 1352ق، وارد ایران شد و شش ماه در ایران ماند و در شهرهای مختلف سخنرانی های پرشوری القا و با محمدرضا پهلوی، شاه ایران، دیدار کرد و او را به جدا نشدن از کشورهای اسلامی و حمایت و دفاع از فلسطین تشویق کرد. شمار تألیفات او بیش از 80 کتاب و رساله بوده است. تحقیقات و تألیفات او اغلب در مسائل و موضوعات مبتلا به جهان اسلام و شیعیان است. از جمله آل سعود و وهابیت به عنوان آسیب مهمی برای مسلمانان مورد توجه او قرار گرفته و به نقادی آن پرداخته است. فعالیت های مرحوم کاشف الغطاء در عرصه نقادی و رفتارهای آل سعود، در دو عرصه مباحث تئوریک و تحلیل های نظری و دوم اقدامات عملی و ایجاد فضای اجتماعی بوده است. فعالیت های نوع اول او منجر به تألیف کتابی درباره وهابیت شد که مشخصات آن چنین است: نقض فتاوی الوهابیة، به کوشش عبدالحلیم کاشف الغطاء، قم، دارالکتاب، در 109 صفحه این کتاب با تحقیق علی جلال باقر، غیاث طعمه منتشر شده و دارای چاپ های متعدد و ترجمه های فارسی، انگلیسی و اردو نیز می باشد. یکی از چاپ های مهم آن دارای این مشخصات است: نقض فتاوی الوهابیة، بیروت، دارالغدیر، 1419ق. این کتاب به نقد اقدامات تخریبی آل سعود در بقیع هم پرداخته است.

پیش از او، هادی کاشف الغطاء(1872-1942م) کتابی با عنوان الاجوبة النجفیة عن الفتاوی الوهابیة نوشت که چندین چاپ دارد(کتابشناسی فقه وهابیت، ص149). نسبت این دو اثر مهم قابل بررسی است.

اما زمینه دوم فعالیت های او نقد تخریب بقیع در منبر و خطابه، تحریک رؤسا و مسئولین در کشورهای اسلامی به هنگام ملاقات با آنها و نیز نامه نگاری با شخصیت های مؤثر است. که در اینجا برای نمونه یک مورد آن گزارش می شود. یک بار سفیر کبیر ایران یعنی آقای مظفر اعلم با ملک عبدالله ولیعهد پادشاهی عربستان برای بازسازی مقابر بقیع به نتیجه رسیدند. ظاهراً یک نفر نفوذی یا ساده دل به نام سید العراقین با مصاحبه اعلان خبر و بزرگ نمایی این مسأله در جراید و رسانه ها، وهابیون تندرو را تحریک کرد. خلاصه اینکه فضای جدیدی به وجود آمد و این معاهده اجرا نشد. از سوی دیگر دولت عربستان هم تکذیب کرد.

در این هنگام مرحوم کاشف الغطاء بیانیه ای صادر کرد و مسئولین مربوط را به دقت و داشتن فطانت و کیاست فرا خواند.

کاشف الغطاء در 1373ق/ 18 ژوئیه 1954. در شهر کرند در غرب ایران درگذشت. جسد او را به نجف منتقل کردند و با تشییعی باشکوه و احترامات کامل، در وادی السلام نجف اشرف به خاک سپرده شد.

ص: 673

مآخذ

تاریخ الوهابیة، ملاحق اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، 1993، ص37 و 44؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1385، ص119؛ علماء فی رضوان الله، محمد امین نجف، قم، انتشارات امام حسین(ع)، 2009م، ص441-444؛ فرهنگ رجال معاصر عراق، زیر نظر سید محمد صادق خرازی، به کوشش سیدعلی موجانی و دیگران، تهران، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، 1390، ص319؛ کتابشناسی نقد وهابیت، اباذر نصر اصفهانی، قم، مشعر، 1391، ص147-148؛ نقض فتاوی الوهابیة، محمدحسین آل کاشف، بیروت، دارالغدیر، 1419ق.

نکبت اول

نکبت اول، تخریب بقیع توسط وهابیون در سال 1221ق.

رهبران و بنیان گذاران وهابیت معتقد بوده اند که تعظیم قبور و احترام به آنها، نوعی شرک است و گاه حتی آن را کفر و زندقه می دانند. مهم تر اینکه اگر کسی که این کارها را انجام دهد، او را سزاوار قتل و مصادر اموال می دانند.

نیز معتقداند قبور حرمت و فضیلت ویژه ای ندارد و مسلمان دفن شده در قبور هم حرمت خاصی ندارد. بر این اساس، هر کجا سیطره می یافتند، نخست مقابر را تخریب می کردند. بین سال های 1205 تا 1217ق وهابیون تلاش کردند بر حجاز سیطره پیدا کنند، جنگ های متعددی داشتند، گاه این جنگ ها را تا پنجاه نبرد شمرده اند که عده بسیاری از دو طرف کشته شدند. در این جنگ ها اشراف مکه و مدینه تضعیف شدند. و بالاخره در 1217ق طائف توسط وهابیون اشغال شد و کشتار وسیعی در شهرها به راه انداختند و اماکن مذهبی را تخریب نمودند. در 1218ق مکه کاملاً به اشغال آنان درآمد. در برخی گزارش ها هست که بسیاری از قبه ها و مقبره ها را تخریب و حتی چاه زمزم را پر کردند. شریف و متولی مکه با دیدن این وضعیت با وهابیون سازش و صلح کرد و تلاش کرد به این روش مانع تخریب بیشتر شود. اما وهابیون این صلح نامه را نقض کردند و مجدداً در 1122ق مدینه را اشغال کرده، بقیع را کاملاً تخریب کردند و حتی به مسجدالنبی(ص) تعرض کردند. این تعرضات بر بقیع در تاریخ به نکبت اول بقیع (نکبة الاولی للبقیع) مشهور شد.

عکس العمل مسلمانان در کشورهای مختلف که از 1220ق شروع شده بود در 1221ق تشدید شد و قرار شد کشورهای اسلامی، ارسال کاروان های حج را تعطیل کنند. ایران، سوریه، عراق و مصر در این امر پیشگام بودند.

مآخذ

البقیع قضیة کل مسلم، لندن، لجنة احیاء ذکری البقیع، بی تا، ص7-8؛ دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة، سید حسن امین، بیروت، دار المتعارف، 2002م، ص271- 273؛ الشیعة فی المملکة السعودیة، حمزة الحسن، بیروت، 2010م، ج2، ص 230- 235؛ موسوعة العتبات المقدسة: المدینة المنورة، جعفرالخلیلی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1987م، ص253-255.

نیزنک-: تخریب نخست

نماز باران

نماز باران، برپایی صلاة استسقاء در بقیع.

در سالی از زمان رسالت و حضور حضرت رسول اکرم(ص)، قحطی و خشکسالی همه مدینه را فرا گرفت. رسول خدا(ص) به بقیع غرقد رفت در حالی که عمامه مشکی پوشیده و دو طرف عمامه آویزان بود و عصایی هم در دست داشت. آن حضرت رو به قبله ایستاد، مردم پشت سر ایشان تکبیر گفتند و به او اقتدا کردند. آنگاه دو رکعت نماز بپا داشت. در رکعت اول، سوره الشمس و رکعت دوم، سوره والضّحی را قرائت فرمود. سپس ردای خود را وارونه پوشید تا نشانه پریشانی و دگرگونی وضع مردم باشند. آنگاه حمد و ثنای خداوند را بیان کرد و دستهایش را به سوی آسمان دراز کرد و بیاناتی ایراد فرمود.

پس از تمام شدن نماز طلب باران، آسمان شروع به باریدن کرد، گیاهان رویید، و حیوانات علوفه کافی پیدا کردند و خلاصه وضع معیشت و زندگی مردم خوب شد.

مأخذ

کنز العمال، المتقی الهندی، بیروت، مؤسسه الرسالة، 1993م، ج8، ص436.

نماز بر نجاشی ← نجاشی پادشاه حبشه

ص: 674

نماز زیارت

نماز زیارت، به جاآوردن دو رکعت نماز جهت طلب مغفرت و شفاعت از خداوند.

مرسوم و متداول است که زائران دو رکعت با نیت نماز زیارت برای ائمه بقیع و دیگر مدفونین به جا می آورند. این نماز مستحبی و مندوب است. ولی در منابع ادعیه و روایی شیعیان روی آن تأکید شده است.

زائران و حجاج در سفرنامه های خود، اقامه نماز زیارت را گزارش کرده اند. محمد غلامحسین کربلایی در سفرنامه اش می گوید که روز سیزدهم جمادی الاولی به بقیع رفتیم و نماز زیارت برپا کردیم (ص135).

مأخذ

تذکرة الطریق، محمد عبد الحسین کربلایی، به کوشش جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، جم- .

نماز عید ← عید، برگزاری نماز

نماز مستحبی رسول خدا(ص)

نماز مستحبی رسول خدا(ص)، برگزاری نماز و نیایش برای مغفرت اموات بقیع.

رسول خدا(ص) در هر فرصت به بقیع رفته و برای اموات نیایش و دعا می خواند. نیایش حضرت شامل استغفار برای اهل بقیع؛ سلام و درود گفتن بر آنها؛ نماز گزاردن؛ طلب رحمت برای اموات بوده است. این موارد با مطالعه همه احادیث وارد شده در این زمینه به دست آمده است.

اما این صلاة و نماز غیر از نماز میت و دیگر نمازهای واجب است. بلکه این نماز مستحب است و صرفاً برای اهدای ثواب آن به ارواح اموات و طلب مغفرت برای اموات برگزار می شود. اینک چند روایت درباره صلاة برای اموات گزینش و تقدیم می گردد:

أمر رسول الله(ص) ان یصلی علی اهل البقیع، فصلی علیهم ثلاث مرات (مجمع الزوائد، ج9، ص24).

رسول خدا(ص) دستور فرمود بر اهل بقیع نماز گزارده شود، آنگاه خود حضرت سه باز نماز گزارد.

انی بعثت الی اهل البقیع لأصلی علیهم (کنز العمال، ج12، ص262؛ مسند احمد، ج6، ص92).

همانا من برای اهل بقیع و برگزاری نماز بر آنها مبعوث شده ام.

حضرت در چند روایت هدف بعثت خودش را برپایی نماز برای اموات بقیع دانسته است (بقیع الغرقد، ص93- 95).

این نماز غیر از نماز میت است که واجب می باشد بلکه مستحبی است و صرفاً جهت مغفرت و دعا برای اموات خوانده می شود.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، مشعر، 1428ق؛ کنز العمال، المتقی الهندی، بیروت، مؤسسه الرسالة، 1418ق؛ مجمع الزوائد، علی بن ابی بکر الهیثمی، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1415ق؛ مسند الامام احمد، احمد بن حنبل، بیروت، دار صادر، 1426ق.

نیز نک- : دعا

نماز میت

نماز میت، برگزاری نماز برای اموات قبل از دفن آنها در بقیع رسول اکرم(ص) در فرصت ها و روزهای بسیار برای برگزاری نماز میت به بقیع می رفت. وقتی می شنید کسی فوت کرده، اگر در مدینه حضور داشت و کار ضروری هم نداشت حتماً برای نماز میت شرکت می نمود. گاه خبردار می شد که کسی فوت کرده و او برای نمازش نرفته، ناراحت می شد و به اطرافیان می فرمود برای نماز میت مرا خبر کنید.

مآخذ

الاجوبة النجفیة، هادی کاشف الغطاء، قم، بوستان کتاب، 1387، ص56 و 63 و 79؛ بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1363، ج22، ص466؛ ج18، ص13؛ حدائق الناظرة، یوسف بحرانی، قم، مؤسسه نشراسلامی، 1386، ج10، ص266؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1417ق، ج1، ص351-352؛ مجله میقات حج، ص58.

نوفل بن حارث

نوفل بن حارث، از اصحاب رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

نوفل بن حارث بن عبدالمطلب در نزد پیامبر(ص) شخصیتی محترم و معزّز داشت. او پسر عموی آن حضرت بود و از تمام افراد بنی هاشم که شیوه مسلمانی بر گزیده بودند، سن و سال بیشتری داشت. او هم سن

ص: 675

عباس عموی پیامبر بود.

نوفل بن حارث بر اثر تعصب ویژه ای که داشت، در مکه مسلمان نشد، لیکن همواره اسلام را محترم می شمرد.

نوفل، ناگزیر همراه مشرکان در جنگ بدر حضور یافت، لیکن اشعاری از او نقل شده که نشان می دهد وی به پیروزی پیامبر و لشکر اسلام یقین داشته است. او در جنگ بدر اسیر شد. پیامبر به وی پیشنهاد کرد که فدیه خود را بپردازد و آزاد شود. نوفل گفت: مال و ثروتی ندارم. پیامبر(ص) به او فرمود: نیزه هایی را که در جدّه داری بده. نوفل هزار عدد نیزه در جده داشت که احدی از آن آگاه نبود. در این هنگام خطاب به پیامبر گفت: اکنون یقین کردم که تو پیامبر خدایی؛ زیرا هیچ کس جز خدا نمی دانست که من در جده چه دارم. آن نیزه ها را داد و آزاد شد و آیین اسلام را برگزید.

بر اساس شواهد تاریخی، پیامبر(ص) در چندین مورد به نوفل بن حارث لطف فراوان نمود و این به خاطر نقشی است که نوفل در دادن ابزار جنگی به پیامبر ایفا کرده بود؛ چه آنکه در جنگ حنین، سه هزار نیزه فراهم ساخت و به پیامبر بخشید تا آنها را میان سربازان جبهه اسلام تقسیم کنند. بسیاری از افراد در جنگ حنین پا به فرار گذاشتند اما نوفل جزو ده نفری بود که استقامت ورزیدند، در مقابل دشمن ایستادند و از نبرد نگریختند.

اشاره شد که در برابر از خود گذشتگی ها و کمک های قابل توجه نوفل به مسلمانان، مانند دادن وسایل دفاعی به آنان، پیامبر خدا(ص) به وی لطف فراوان کرد؛ از جمله اینکه، پس از هجرت نوفل به مدینه، پیامبر(ص) در نزدیکی مسجد، خانه ای به او و عباس بخشید که با یک دیوار از هم جدا می شد. او تا زمانی که زنده بود، در آن خانه زیست و همواره آن خانه را از الطاف پیامبر به خودش می دانست و در نزد همگان به آن افتخار می کرد.

نوفل بن حارث، در قضایای دوره خلافت، بی طرف ماند ولی در دل، حق را به علی(ع) و خاندان رسالت می داد. عاقبت در سال 15ق در زمان خلافت عمر، از دنیا رفت، عمر بر پیکر او نماز خواند و در بقیع دفن شد.

مآخذ

پیغمبر و یاران، محمدعلی عالمی، قم، بصیرتی، بی تا، ج5، ص296؛ «خفتگان در بقیع»، علی اکبر نوایی، میقات حج، ش70، زمستان 1388، ص 63؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، قاهره، مرکز الدراسات مصر، 1976م، ج3، ص 686.

نوفل بن معاویه

نوفل بن معاویه، از صحابه رسول اکرم(ص) ومدفون در بقیع.

او از قبیله بنی الدیل بن بکر است، از اینرو به الدیلی ملقب شده است. شصت سال قبل از بعثت در مکه متولد شد. شصت سال از عمرش در دوره جاهلیت گذشته و نیز شصت سال در دوره اسلامی گذران عمر نمود. بنابراین یکصد و بیست سال عمر داشت و بالاخره در سال 61ق در دوره خلافت یزید بن معاویه چشم از جهان فروبست.

در حوادث بسیاری حضور و مشارکت داشت؛ مثل حادثه فتح مکه، در حجة الوداع و نصب علی بن ابیطالب(ع) به ولایت. از افتخارات او یکی این است که در حجة الوداع در سال 10ق همراه حضرت محمد(ص)، مناسک حج را به جای آورد. بالاخره در سال 61ق درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مأخذ

الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص62-63.

نووی، یحیی بن شرف

نووی، یحیی بن شرف، فقیه، محدث، از عالمان بزرگ شافعی و دارای مواضع خاص درباره بقیع.

یحیی بن شرف بن مری بن حزام النووی الدمشقی الشافعی ملقب به محیی الدین و مکنی به ابوزکریاء در 631ق/ 1233م در منطقه ای نزدیک دمشق به نام نوی زاده شد. در فقه، حدیث، لغت و ادبیات و علوم قرآن سرآمد دیگر دانشمندان شد.

نزد استادان بزرگی مثل کمال الدین اسحاق المغربی و

ص: 676

عبدالعزیز الحموی تلمذ کرد؛ تا اینکه به مقامات عالی علمی، قضایی و حسبی واصل شد. ولایت مشیخه دارالحدیث را پس از رحلت شهاب الدین ابی شامه قبول کرد. بالاخره در نوی به سال 677ق/ 1278م درگذشت و در همان جا دفن شد.

آثار علمی فراوان از او بر جای مانده است. از جمله: الاربعون النوویة فی الحدیث؛ روضة الطالبین؛ تهذیب الاسماء؛ ریاض الصالحین؛ المنهاج فی شرح صحیح مسلم.

نووی، شارح صحیح مسلم، درباره بقیع و اهمیت آن مطالبی نگاشته است.

وی به تأسی از عالمان دیگر اهل سنت، این دیدگاه را درباره بقیع ارائه می کند که بقیع در نظر پیامبر خدا(ص) دارای مکانت و جایگاه عظیمی بوده و به دلیل اهمیتی که در نظر پیامبر(ص) داشته، ایشان کراراً به بقیع رفته اند و سیره شان همین بوده که به بقیع فراوان بها دهند.

ایشان حدیث معروف عایشه را نیز در جلد هفتم شرح مسلم آورده و سپس توضیحاتی را در آن باب مطرح کرده است که حاکی از نگاه احترام آمیز به بقیع از سوی ایشان بوده است: «یخْرُجُ رسول الله (ص) مِنْ آخِرِ اللَّیلِ إِلَی الْبَقیعِ فَیقُولُ: اللّهُمَّ اغْفِرْ لأَهلِ بَقیعِ الغَرْقَدِ». پیامبر(ص) در آخر شب به بقیع رفته و به درگاه پروردگار عرضه می داشت: خدایا اهل بقیع غرقد را بیامرز.

نووی احادیث و مطالب فراوانی درباره بقیع یادآور شده که در مناسبت های دیگر مطرح شده و آوردن همه آنها موجب تکرار و تطویل خواهد شد.

مآخذ

شرح صحیح المسلم، النووی، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407ق، ج7، ص 41؛ معجم المطبوعات العربیة و المعربة، یوسف سرکیس، قاهره، مطبعة سرکیس، 1346ق/ 1928م، ج2، ص 1871-1873؛ معجم المؤلفین، عمررضا کحاله، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج13، ص 202-203.

نهروانی، قطب الدین ← تاریخ المدینة

نیایش برای اهالی بقیع

نیایش برای اهالی بقیع ، نماز و نیایش رسول اکرم(ص) برای اموات بقیع.

حضرت رسول(ص) خود را مأمور می دانست تا همیشه و مستمر در بقیع حضور یابد و به اموات رسیدگی کند. گویا دو وظیفه همزمان داشت یکی رسیدگی به جامعه زنده و تمشیت امور دنیوی و دینی آنان و دوم رسیدگی به امور آن جهانی مردگان و درخواست از خداوند برای رفع گرفتاری های آنان. از اینرو می فرمود: إنی أُمِرْتُ أن أتِی اهل البقیع فأدعو لهم وأصلّی علیهم. من مأمور هستم در میان بقیع آمده و برای آنها دعا کنم و برای آنها نیایش داشته باشم.

برخلاف دیدگاه وهابیت که به مردگان و اموات اهتمامی نداشت و حتی الآن اثر و جسد آنان را نابود می کنند تا مردم هیچ توجه و خاطره ای و احساسی نسبت به آنان نداشته باشند، رسول اکرم(ص) احساس جدی به اموات داشت و گویا آنان زنده می باشند و ایشان در کنار آنان زندگی می کند.

مآخذ

تاریخ المدینة المنورة، عمر بن شبّه، قم، دار الفکر، 1368ش، ج1، ص 90 و 95؛ کشف الارتیاب، سیدمحسن امین آملی، تهران، نشر المکتبة الاسلامیة الکبری، بی تا.

نیایش خانه پیامبر اکرم(ص)

نیایش خانه پیامبر اکرم(ص)، محل نیایش، دعا و نماز رسول اکرم(ص) در بقیع.

رسول الله(ص) همواره و مدام بر خود وظیفه می دانست به بقیع برود و به نیایش بپردازد، برای اموات دعا و نیایش و نماز بخواند و از خدا طلب مغفرت نماید. او می فرمود من مأمورم که به بقیع بیایم و برای اهل بقیع دعا خوانده و نماز گزارم.

محلی که اغلب در بقیع به آنجا می رفت و به نیایش می پرداخت خانه عقیل بود. در گزارش های تاریخی و نیز روایات مختلف آمده که پیامبر اکرم(ص) در اوقات مختلف به بقیع قرار می رفت و در آنجا به مناجات می پرداخت؛ بر اهل بقیع دعا و از خداوند متعال برای

ص: 677

آنان استغفار و استرحام می نمود و حتی گاهی نیمه های شب برای همین مقصود، رختخواب خویش را ترک و به سوی بقیع حرکت می نمود.

در روایت است که: عن خالد بن عوسجه: «کنت أدعو لیلة الی دار عقیل بن أبی طالب الّتی تلی باب الدار فمرّ بی جعفر بن محمد(ع) یریدُ العریض معه أهله فقال لی أعَنْ أثر وقفت هاهنا؟ قلت: لا. قال: هذا موقف نبی الله(ص) باللیل اذا جاء لیستغفر لأهل البقیع».

خالد بن عوسجه می گوید: شبی رو به زاویه خانه عقیل که در جنب در این خانه قرار گرفته است، دعا می کردم. جعفر بن محمد(ع) که به همراه خانواده اش عازم عُریض بود، مرا در آن حال دید و پرسید آیا درباره این محل خبر و مطلب خاصی شنیده ای؟ گفتم: نه. فرمود: اینجا جایگاه دعای رسول خداست، شب هنگام که برای استغفار اهل بقیع می آمد در اینجا توقف می نمود.

مآخذ

احیاء علوم الدین، ابوحامد غزالی، بیروت، دار المعرفة، بی تا، ج1، ص260؛ الارشاد، شیخ مفید، به کوشش سید کاظم الموسوی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1377ق، ص 175؛ تاریخ المدینة المنورة، عمر بن شبّه، قم، دار الفکر، 1410ق، ج1، ص111؛ عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد العباسی، بی جا، المطبعة المدنی، ص153؛ وفاء الوفاء، السمهودی، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، 1401ق، ج3، ص890.

نیز نک- : حرم ائمه بقیع؛ سنگ قبور ائمه شیعه؛ قبه عالیه

نیمه شعبان

نیمه شعبان، حضور رسول خدا(ص) در بقیع، در شب نیمه شعبان.

از رسول خدا(ص) نقل شده که می فرمود: کنت نائماً النصف من شعبان، فأتانی جبرئیل(ع)، قال: یا محمد(ص) اتنام فی هذه اللیلة؟ فقلت یا جبرئیل و ما هذه اللیله؟ قال: هذه اللیلة النصف من شعبان، قم یا محمد. ثم ذهب الی البقیع، ثم قال لی ارفع رأسک، فان هذه اللیلة تفتح ابواب السماء، فیفتح فیها ابواب الرحمة و باب الرضوان، وباب المغفرة و باب الفضل و باب التوبة و باب النعمة والجود والاحسان (بحار الانوار، ج95، ص413).

یعنی رسول خدا(ص) فرمود: در نیمه شب شعبان خواب بودم، جبرئیل آمد و گفت ای محمد! آیا در این شب خوابیده ای؟ پرسیدم مگر این شب چیست؟ گفت امشب، نیمه شعبان است، بپاخیز ای محمد. سپس مرا به بقیع برد و گفت سرت را بالا ببر، امشب درهای آسمان باز خواهد شد. در این شب، درهای رحمت، رضوان، مغفرت، فضیلت، توبه، نعمت، جود و احسان باز می شود.

این روایت با مضامین دیگر در سنن ابن ماجه (ج1، ص444)، سنن ترمذی (ج2، ص121)، الدر المنثور (ج6، ص26) و چند اثر دیگر روایی آمده است (نک بقیع الغرقد، ص69-70).

مآخذ

بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1994م؛ بقیع الغرقد، محمدامین امینی، تهران، مشعر، 1427ق، ص69-70؛ الدر المنثور، سیوطی، تهران، دارالمکتبة الاسلامیة، بی تا.

نیز نک- : شب زنده داری

ص: 678

و

واثق عباسی

واثق عباسی، از خلفای عباسی و مدفون در بقیع.

ابوجعفر هارون ملقب به الواثق بالله و در فرهنگ فارسی معروف به واثق عباسی نهمین خلیفه عباسی است. او به سال 198ق متولد شد و 227ق پس از فوت پدرش معتصم، بر تخت خلافت جلوس کرد تا 232ق یعنی حدود 5 سال خلافت را بر عهده داشت. وی در 34 سالگی بر اثر بیماری درگذشت.

بر اساس برخی گزارش ها مقبره او در بقیع نزدیک مقبره های مالک بن انس بنیان گذار مذهب مالکیه و ام صفیه است. اولیا چلبی سیاح و سفرنامه نویس ترک، در سده 11ق در سفر به بقیع از محل مقبره او گزارش داده است.

مأخذ

الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریب احمد المرسی، قاهره، 1999م، ص150.

واقعه، سوره

واقعه، سوره، مرسوم بودن تلاوت این سوره در بقیع.

سوره واقعه مکی و دارای 96 آیه و چهل وچهارمین سوره ای است که بر رسول خدا نازل شد. این سوره درباره قیامت، تقسیم مردم در قیامت به جهنمی و بهشتی و عذاب مردم در جهنم و متنعم بودن مردم بهشتی است و از اینرو مناسب است در قبرستان خوانده شود.

به همین دلیل قرائت آن در بقیع متداول و مرسوم بوده است. زائران بر سر مزار ائمه بقیع، عباس و دیگر مشاهیر مدفون رفته و این سوره را تلاوت می کرده اند (برای نمونه نک سفرنامه تذکرة الطریق، ص140).

مآخذ

تذکرة الطریق، محمد عبد الحسین کربلایی، به کوشش جعفریان و اسراء دوغان، تهران، نشر مورخ، 1386، جم- ؛ تفسیر نمونه، قم، دار الکتب الاسلامیة، 1365، ج23، ص193- 195.

واکنش مسلمانان

واکنش مسلمانان، بازتاب خبر تخریب بقیع در 1344ق/ 1304ش در جوامع اسلامی و عکس العمل مردم و عالمان دینی.

پس از اینکه آل سعود و وهابیون همه ی بقعه های مزارات را تخریب کردند و تمامی اموال و دارایی های اماکن و آثار را به غارت بردند، خبر و جزئیات آن به تدریج در مناطق جهان منتشر شد و مسلمانان عکس العمل هایی نشان دادند. اما با انتشار خبر تخریب ابنیه ی حرم ائمه در بقیع افکار عمومی در ایران به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و شیعیان از خود واکنش های شدیدی نشان دادند به گونه ای که رئیس الوزرای وقت، مجبور شد روز شانزدهم صفر 1344 را عزای عمومی اعلام کند. در آن زمان اطلاعیه ای توسط دولت منتشر شد و روز شنبه، 16 صفر را روز تعطیل و عزاداری اعلام شد.

به دنبال اطلاعیه دولت، روز شنبه شانزدهم صفر(15 شهریور)، تعطیل عمومی شد و از طرف دسته جات مختلف تهران، مراسم سوگواری و عزاداری به عمل آمد و طبق دعوتی که به عمل آمده بود، در همان روز، علما در مسجد سلطانی اجتماع نمودند و دسته جات عزادار، با حال سوگواری، از کلیه ی نقاط تهران به طرف مسجد سلطانی عزیمت کرده، در آنجا از عاملان فاجعه اعلان انزجار کرده و از مصیبت پیش آمده اظهار تأسف و تأثر فراوان نمودند.

عصر همین روز، مردم مجدداً در دروازه دولت و مسجد سلطانی بازار تجمع کردند. میرزا عبدالله واعظ معروف در منبر به تهدید و نقادی عوامل تخریب بقیع پرداخت.

مرحوم حسن مدرس در روز هشتم شهریور 1304 در مجلس شورای ملی نطقی ایراد کرد و اقدامات وهابیون را محکوم نمود.

مراجع، علما و حوزه ی علمیه با ارسال نامه و مخابره تلگراف خواستار برخورد با عوامل تخریب اماکن متبرکه به ویژه بقیع بودند. مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، تلگرافی به آیت الله شیخ محمد خالصی در

ص: 679

کاظمین مخابره کرد و با او همدردی نمود.

از طرف دیگر آیت الله شیخ محمد خالصی به علمای ایران تلگراف هایی مخابره و آنان را در جریان وقایع گذاشت.

همچنین مسلمانان منطقه ی قفقاز و مناطق دیگر، مانند مسلمان های تمام جماهیر متحده؛ یعنی آذربایجان، ازبکستان، ترکمنستان، قزاقستان، تاتارستان، یاشقیرستان و اتباع دول ایران، ترکیه، افغانستان، چین، مغولستان هم با ارسال تلگرافی اعلام نمودند که:

مکه معظمه و مدینه منوّره را یادگارهای مقدس و متعلق به تمام مسلمین دانسته و از تمام دول جهان اسلام، حفظ و حراست این اماکن مقدس را خواستار بوده اند. اما با اقدامات تخریبی وهابیون در مناطق مختلف جهان، مسلمانان جهان متوجه شدند آل سعود و وهابیون قانع به تخریب های گذشته نبوده و تصمیم دارند، تمامی عتبات را در سراسر جهان تخریب کنند.

چون در سال های اخیر، بقعه های کسانی مثل حجر بن عدی در دمشق، جعفر بن ابی طالب (جعفر طیار) را در اردن و چندین آرامگاه دیگر را تخریب کردند. به مناسبت تخریب برخی اماکن مذهبی در لیبی، سوریه و برخی جاهای دیگر در سالهای اخیر و نیز همزمان با سالروز تخریب بارگاه ائمه معصومین(ع) در بقیع، برنامه ها و تظاهرات متعددی در نقاط مختلف جهان به ویژه منطقه شبه قاره از سوی دوستداران اهل بیت(ع) برگزار شد. زعمای شیعی نیز در سخنان و پیام های خود خواستار تجدید بنای این بارگاه معظم و میراث باارزش اسلامی شدند.

نیز آیت الله صافی گلپایگانی و آیت الله مکارم شیرازی بیانیه های مفصل و مهمی درباره همین حوادث منتشر کرده اند.

مآخذ

اخبار شیعیان، ص 20؛ اسناد روحانیت و مجلس، به کوشش منصوره تدین پور، تهران، 1379، ج4، ص103- 106؛ تخریب و بازسازی بقیع، سیدعلی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385، ص 49-51؛ مدرس قهرمان آزادی، به کوشش، ج2، ص 682.

وجوب بازسازی بقیع

وجوب بازسازی بقیع، دیدگاه مراجع تقلید درباره وضعیت این قبرستان.

پس از تخریب کامل بقیع در سال 1344ق، عالمان دینی و به ویژه مراجع تقلید اهتمام خاصی به بازسازی بقیع داشته اند؛ استفتائاتی درباره موضوعاتی مثل جواز بنای بر قبور، نذر بر مقابر و اموات و زیارت مقابر اموات از مراجع نجف، پس از حمله و تخریب بقیع شده است. پاسخ این استفتائات از منظر تشیع توسط آیت الله هادی کاشف الغطاء در یک جلد جمع آوری شد و عرضه و چاپ شد (الاجوبة، ص31 به بعد). نیز کسانی مثل آیت الله سید هبة الدین شهرستانی، آیت الله میرزا عبدالجواد چهل ستونی، آیت الله سید محسن حکیم، آیت الله حسن سعید، آیت الله سیستانی و آیت الله گلپایگانی، در این زمینه فتوا داده و بازسازی و احداث بنا بر روی قبور بقیع را واجب دانسته و اجازه داده اند با استفاده از سهم امام(ع) و با روش های مسالمت آمیز نسبت به ساخت بنا بر روی قبور اقدام شود.

در تهران آیات عظام مثل آیت الله بهبهانی و آیت الله زاده خراسانی با جلسات متعدد اولاً دولت و مجلس شورای ملی را وادار به عکس العمل در برابر تخریب بقیع می کردند، ثانیاً برای آینده به تدبیر و برنامه ریزی می پرداختند (اسناد روحانیت،ج4، ص103- 105؛ چهارده قرن، ص246- 247).

گروهی از مراجع تقلید در پاسخ به این پرسش که: آیا تلاش برای بازسازی قبور ائمه بقیع(علیهم السلام) لازم است؟ چنین فتوا داده اند:

آیت الله فاضل لنکرانی: اگر تلاش به شکل مسالمت آمیز باشد اشکالی در آن نیست بلکه برهمه ی مسلمانان واجب است.

آیت الله مکارم شیرازی: تلاش برای بنای قبور ائمه بقیع(ع) واجب کفایی است.

آیت الله صافی گلپایگانی: تجدید بنای قبور ائمه(ع) از شعایر اسلام است و حفظ آن و تلاش در جهت تجدید بنای آن از واجبات است.

ص: 680

آیت الله سیستانی: صرف حقوق شرعیه با اذن حاکم شرعی در بنای قبور ائمه بقیع جایز است.

آیت الله سید کاظم حائری: بدون شک این تلاش از تعظیم شعایر الهی بوده، پس هر مقدار که امکان دارد کوشش برای ساخت بقیع سزاوار است. اینها برخی از فتاوای مراجع تقلید شیعیان در یک سده اخیر است.

علمای

اهل سنت هم در ردّ وهابیت و نقد اقدامات تخریبی آنان، موضع گیری کرده اند: محمد سعید رمضان البوطی از علمای بزرگ حنفی سوریه و السید هاشم الرفاعی از علمای بزرگ کویت از جمله کسانی هستند که در مصاحبه ها، مقاله ها و کتب خود به ردّ مواضع وهابیت پرداخته اند (فاجعة البقیع، ص110- 118).

مآخذ

الاجوبة النجفیة عن الفتاوی الوهابیة، آیة الله الشیخ هادی کاشف الغطاء، قم، بوستان کتاب، 1429ق، جم- ؛ اسناد روحانیت و مجلس، به کوشش منصوره تدین پور، تهران، 1379؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1385، ص 1360؛ چهارده قرن تلاش شیعه، روح الله حسینیان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382؛ فاجعة البقیع، جلال معاش، بیروت، دار العلوم، 2006م.

وجه تسمیه بقیع غرقد

وجه تسمیه بقیع غرقد، کاربردهای واژه بقیع در فرهنگ عربی و اسلامی و علل آن.

بقیع گاه به صورت منفرد و تک واژه ای به کار می رود و گاه به صورت ترکیبی مثل بقیع غرقد (در عربی بقیع الغرقد) یا بقیع الخیل. اگر تنها و تک واژه استفاده شود منصرف به قبرستان بقیع در شرق مدینه است و نیز بقیع غرقد هم به معنای قبرستان بقیع است.

بقیع به معنای قبرستان مشهور در دوره قبل از اسلام به صورت بقیع الغرقد استفاده می شد. اما در دوره اسلامی غیر از واژه بقیع الغرقد، جنة البقیع و قبرستان البقیع (در عربی مقبرة البقیع) کاربرد داشته است. چند دیدگاه درباره وجه تسمیه بقیع غرقد هست:

- غرقد گونه ای درخت کوتاه خاردار یا تیغ دار (در عربی شوک) است. چون در آنجا این گیاه به صورت خودرو وجود داشته، به این نام مشهور شده است. هر چند این گیاه در آنجا زایل شده و در دوره رسالت به دستور رسول خدا(ص) یا به صورت خود جوش توسط مسلمانان به تدریج از این گیاه پاکسازی شد، با این حال این نام روی این محل تداوم یافته است (لسان العرب، ابن منظور؛ تاج العروس، واژه غرقد).

- برخی از علمای لغت مثل خلیل، گفته نوعی درخت در آنجا می روییده ولی نام این نوع را بیان نکرده اند (العین، واژه غرقد).

- فیومی می نویسد: غرقد به معنای عوسج بزرگ و عظیم که اصطلاحاً به آن شجر عظام هم گفته اند، است (المصباح المنیر، واژه غرقد).

- برخی دیگر مثل جلیل، غرقد را درخت عوسج نامیده اند. عوسج درختی خاردار است که میوه و برگ آن طبی است و از شیره عناب می باشد (مواهب الجلیل، ج7، ص607).

- بقیع الغرقد به جایی وسیع پوشیده از درختان مرتفع توت گفته می شود (دائرةالمعارف الاسلامیة، ج4، ص35).

- اولین کسی که می خواستند در بقیع دفن کنند؛ یعنی عثمان بن مظعون را؛ غرقدات (درختچه ها) را قطع کردند. به همین دلیل این محل را بقیع الغرقد نامیدند. بکری و ابن سید الناس این نکته را از اصمعی نقل کرده است (معجم ما استعجم؛ عیون الاثر، واژه غرقد) ولی به نظر می رسد درست باشد، زیرا قبل از اسلام و قبل از دفن عثمان، اینجا را بقیع غرقد می نامیدند.

- فیروزآبادی علت نام گزاری به بقیع غرقد را، کُندِه (بن) های درختان از انواع مختلف در آنجا، دانسته اند. یعنی بقیع غرقد به جایی گفته شده که دارای «اروم الشجر من ضروب شتی (کُندِه های درختان از انواع مختلف)» باشد.

اروم جمع ارم یعنی کنده و بُنِ درخت را گویند (المغانم، ص61). جوهری نیز همین نظر را پذیرفته است: ان البقیع موضع فیه اروم الشجر من ضروب شتی و به سمّی بقیع الغرقد (صحاح اللغة، واژه بقع).

ص: 681

- اما ابن فارس درصدد برآمده بین همه دیدگاه هایی که در وجه تسمیه به درخت اشاره کرده اند، جمع کند، از اینرو در معرفی بقیع الغرقد چنین گفته است: البقیع من الارض موضع اروحُ شجر من ضروب شتّی و به سمی بقیع الغرقد بالمدینة (معجم مقاییس، ج1، ص281).

یعنی بقیع جایی است که درختان گوناگون در آن رشد و نمو می کنند؛ از اینرو آنجا را بقیع غرقد نامیده اند و در مدینه است.

- همه این هشت نظر به نحوی در وجه تسمیه درخت و رویش درخت را آورده اند. شاید به همین دلیل ابن فارس بن زکریا (درگذشت 395ق) از نخستین لغت شناسان عرب درباره بقیع اینگونه توضیح می دهد:

بقیع البقعة من الارض و الجمع بقاع و البقیع المکان المتسع. قال قوم: لا یکون بقیعاً الا و فیه شجر و بقیع الغرقد، کان ذا شجر، ثم ذهب الشجر فبقی الاسم.

همین نکته را لغویون بعدی هم گفته اند؛ ابن منظور در لسان العرب و زبیدی در تاج العروس همین سخن ابن فارس را تکرار کرده اند. نیز ابن اثیر در النهایة می نویسد: ولا یسمی بقیعاً الاّ و فیه شجر او اصولها (النهایة، واژه بقع).

بر اساس نظریات مزبور بقیع به محلی گفته شده که درختانی در آن روییده باشد و غرقد نوع این درختان را مشخص می کند.

کسانی هم بر خلاف نظر پیش، بقیع را با بقعه هم خانواده و هم ریشه دانسته و وجه تسمیه آن را وجود بقعه ها و ساختن بقعه بر سر مقابر دانسته اند (لسان العرب، واژه بقع).

گاه در برخی متون آنجا را کفته نامیده اند. کفت به معنای پیوست؛ شامل شدن و ضمیمه کردن است. چون این محل شامل اموات است و مردگان را حفظ و حفاظت می کند به همین دلیل، آنجا را کفته نامیده اند (معجم البلدان، ج4، ص468؛ مجمع البحرین، واژه غرقد).

اما بعضاً به جای بقیع غرقد، جنة البقیع را در دوره اسلامی به کار می برند. برای وجه تسمیه جنت را دو مطلب بیان شده است. یکی اینکه پس از کندن درختان تیغ و خاردار از بقیع، درختان زیبا کاشته شد تا فضای سبز مدینه هم تأمین گردد؛ نیز در مجاورت بقیع، باغات فراوانی وجود داشت، به این دو دلیل آنجا را جنت یا باغستان نامیدند. مطلب دوم اینکه که در برخی روایات آمده این است که بقیع در قیامت، بخشی از بهشت است. به ویژه پس از دفن چهار تن از امامان شیعه(ع) و دیگر شخصیت های مهم در آنجا، این معنا در فرهنگ شیعه بسیار مطرح شد.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، مشعر، 1428ق، ص15- 17؛ بقیع الغرقد، محمد انور البکری و حاتم عمرطه، مدینه منوره، 2004م، ص1؛ تاج العروس، محمد مرتضی حسینی واسطی زبیدی، بیروت، مکتبة الحیاة، واژه غرقد؛ دائرةالمعارف الاسلامیة، ترجمه ابراهیم زکی خورشید و دیگران، بیروت، دار المعرفة؛ العین، خلیل الفراهیدی، به کوشش مهدی المخزومی، بغداد، 1981م؛ واژه غرقد؛ عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، محمد بن عبدالله مشهور به ابن سید الناس، بیروت، مؤسس عزالدین؛ لسان العرب، ابن منظور، به کوشش عبد الله علی الکبیر و دیگران، القاهره، دار المعارف، بی تا، واژه غرقد؛ مجمع البحرین، الطریحی، به کوشش سید احمد حسینی، تهران، المکتبة المرتضویة؛ المصباح المنیر، الفیومی، القاهره، 1415ق؛ معجم البلدان، یاقوت حموی، بیروت، 1430ق؛ معجم المصطلحات و الالفاظ الفقهیة، محمود عبد الرحمن عبد المغنم، بیروت، دار الاضواء، بی تا، ج1، ص393؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، بکری، به کوشش مصطفی السّقا، قاهره، 1945م؛ معجم مقاییس اللغة، ابن فارس، به کوشش عبد السلام محمد هارون، قاهره؛ مواهب الجلیل، الحطاب الرعینی، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1419ق؛ النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ابن اثیر، دمشق، 1399ق.

الوجیز فی تعریف المدینه ← مهندس، محمد میرزا

ورود زنان

ورود زنان، دیدگاه فقهی درباره رفتن زنان به بقیع.

از نظر فقیهان امامیه زیارت قبور مسلمانان اعم از زن و مرد مستحب مؤکد است. حتی بعضی از فقها و متکلمین شیعه آن را از ضروریات مذهب دانسته اند. اما بعضی فقهای اهل سنت رفتن نساء به قبرستان و زیارت قبور توسط زنان را از گناهان کبیره می دانند. ابن حجر

ص: 682

هیثمی بر اساس حدیث نبوی به طریق ابن عباس معتقد به کبیره بودن زیارت قبور توسط زنان شده است. گویا قائلین به حرمت، فقط به یک روایت استناد کرده اند (لعن الله زائرات القبور). در این روایت لعن و دوری از رحمت الهی را برای زنان زائر قبور مطرح کرده است. به نظر بسیاری از فقیهان لعن و دوری از رحمت دلالت بر حرمت ندارد بلکه دلالت بر کراهت و انزجار می نماید. آن هم فقط شامل زنانی می شود که با شرایط خاص مانند آرایش و تبرج های جاهلی وارد قبرستان می شدند یا زنانی که افعال خاص مانند گریه و زاری های پر صدا یا مرثیه سرایی هایی که منجر به زخمی شدن بدن و صورت می شد از آنان بروز می کرد. علاوه بر آن رویه وسیره همسران پیامبر اکرم(ص) یا فرزندان حضرت به ویژه فاطمه زهرا(س) که در منظر و مرآی رسول الله اجرا می شده، در تعارض با روایت مزبور است. همسران رسول اکرم(ص) همراه با ایشان مکرر به بقیع می رفتند؛ یا فاطمه زهرا(س) در بقیع خیمه زده بود و از صبح تا شام به عبادت و مرثیه سرایی برای اموات مشغول بود.

به نظر مخالفان، احادیث دیگری هست که غیر مستقیم بر نهی از ورود زنان به قبرستان دلالت دارد؛ مانند این روایت: النساء حی وعورة، فاستروا عیهنّ بالسکوت وعوراتهنّ فی البیوت.

اما موافقین دلالت اینگونه احادیث را بر حرمت نپذیرفته اند. با قدرت یافتن وهابیت و دولت آل سعود، مباحث فقهی پیشین به نفع مخالفان حضور زنان تمام شد. چون اصل حضور و ورود را حرام می دانستند، از اینرو نشانه ها و سازه ها و بناهایی مانند بیت الاحزان که نشانگر حضور زنان در بقیع بوده را هم تخریب کردند، زیرا این نمادها با دیدگاه آنها در تعارض بود.

مآخذ

الأجوبة النجفیة، هادی کاشف الغطاء، قم، 1429ق، ص 63و76؛ احیاء علوم دین، ابوحامد غزالی، قاهره، الوهبیة، 1282ق، ج4، ص422-423؛ الزواجر عن اقتراف الکبائر، ابن حجر مکی هیثمی، قاهره، 1356ق، ج1، ص134.

وسعت بقیع

وسعت بقیع، گسترش ارضی و تحولات کمی بقیع.

گورستان بقیع در شرق مدینه و به فاصله اندکی از مزار حضرت رسول(ص) واقع شده، و در روزگاران دور، خارج از حصار قدیم مدینه که اکنون تقریباً از میان رفته، قرار داشته است و مساحت آن در حال حاضر به 180 هزار مترمربع می رسد. در زمان حیات حضرت رسول(ص) بقیع بسیار کوچک بود، قبر عثمان بن عفان و حلیمه سعدیه در درون حصار آن قرار نداشت. عثمان نخست در حَشّ کوکب مدفون بود که بعدها، بنی امیه آن را به بقیع افزودند. نیز تعدادی از کسانی که به هنگام اشغال مدینه به دست امویان کشته شدند در محدوده ای مدفون اند که آن خود خارج حصار کنونی بقیع قرار دارد.

بقیع در عصر پیغمبر(ص) و حتی در عهد خلفای راشدین چندان وسعتی نداشت و قبر حلیمه سعدیه دایه رسول الله(ص) و قبر عثمان بن عفان خلیفه سوم نیز در خارج از بقیع قرار داشت. چون مورخین فریقین سنی و شیعی یاد کرده اند که قاتلان عثمان اجازه ندادند که جنازه عثمان در بقیع دفن گردد. ناچار او را شبانه در باغی نزدیک بقیع به نام باغ حَشّ کوکب به خاک سپردند. سپهر در ناسخ التواریخ از طریق خاصه آورده است هنگامی که معاویه به قدرت رسید حکم کرد تا بقیع را توسعه دهند و در زمین بین قبر عثمان و بقیع آنقدر مرده دفن کنند تا قبر عثمان جزء بقیع گردد. گاه این قسمت الحاقی را بقیع بنی امیه نهاده اند. همین معنی را ابن شبه (173-262ق) در کتاب خویش تاریخ المدینة المنورة گزارش کرده است.

بهرحال بقیع هم مانند دیگر امکنه عمومی و مقدس در طول تاریخ تحولاتی داشته است. اما حوادث و تحولات در دوره جدید و حاکمیت وهابیون شتاب گرفت و مضاعف شده و از نظر توسعه و وسعت چند برابر شده است. هر چند از نظر کیفی و تحولات درونی کاملاً تخریب شد.

مآخذ

تاریخ المدینة المنورة، ابن شبه، ج1، ص111 به بعد؛ دایرةالمعارف تشیع، ج3، ص 383-384؛ ناسخ التواریخ، سپهر، دوره معاویه بن سفیان.

ص: 683

وضعیت بقیع در 1288ق

وضعیت بقیع در 1288ق، سفرنامه از مؤلفی ناشناخته در سده 13ق.

سفرنامه ای به نام سفرنامه مکه در مجموعه سفرنامه های حج قاجاری درج شده که توسط سید علی قاضی عسکر تصحیح شده و تاریخ اتمام سفرنامه 1288ق است. از محتوای آن پیداست که متعلق به دوره ناصری است و نویسنده آن از اعیان دربار و از شخصیت های مقرّب به ناصرالدین شاه و دارای روابط نزدیک با او است. حتی در سفر عتبات همراه ناصرالدین شاه بوده و ارادت کامل نسبت به او دارد. مؤلف از راه نجف اشرف و همراه کاروانی از این شهر عازم حرمین شده است. البته از طریق جبل رفته و برگشته است.

بخشی از این سفرنامه درباره بقیع است و مشکلات آن دوره حجاج در بقیع را به خوبی گزارش کرده است.

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ج2، ص586-588 و مقدمه سفرنامه به قلم سید علی قاضی عسکر.

وضعیت کنونی

وضعیت کنونی، بقیع در شرایط کنونی و نیز در دو دهه اخیر.

بقیع قبلاً دارای رونق، عمران و آبادانی بوده، اما هم اکنون نه تنها عمران ندارد بلکه از سطح قبرستان های دور افتاده در جهان اسلام هم عقب تر است. هم اکنون این قبرستان به شکل مستطیل، حدود یکصد و پنجاه متر طول و یکصد متر عرض دارد و دارای ورودی بزرگ غربی که در سال 1385ق بر اساس اصرار دولت ایران احداث گشت. این در مقابل قبه خضرا و روضه مطهر نبوی واقع است. دیوار دو طرف دارای نرده آهنین می باشد و هنگامی که در ورودی بقیع بسته است زائرین از پشت این نرده ها زیارت می کنند و فعلاً در اوقات معین در را برای زائرین باز نموده و فقط مردان زائر را به داخل بقیع راه می دهند. اهل سنت و وهابیان ورود زن را به بقیع و هر قبرستانی دیگر حرام می دانند، لذا از ورود زنان به قبرستان بقیع بکلی جلوگیری می گردد و زنان مسلمان و شیعه هنگام حج و در مراسم غیر از حج از پشت نرده های آهنین دیوان غربی بقیع به زیارت می پردازند. قبور ائمه اطهار(ع) و فاطمة زهرا(س) و سایر صحابه به شکل مستطیل با سنگ در اطراف قبر مطهر به ارتفاع چهار انگشت از سطح زمین مرتفع است. بالای سر هر کدام از قبور تکه سنگی کوچک بدون علامت دیگر و یا لوح قبر مشخص شده است. از مشهورترین قبور علمای شیعه در قرن سیزدهم قمری در بقیع قبر شیخ احمد احسایی (م 1241ق) و قبر شیخ حسن بن ملامحمد صالح برغانی (م 1281ق) در نزدیکی قبر مطهر حضرت امام حسن مجتبی(ع) است.

دولت عربستان سعودی دارای آرا و نظریات سلفی گری است و یکی از نظریات فقهی و کلامی آنان مطرود بودن توسل و پناه بردن به قبور هر چند مقبره رسول اکرم(ص) باشد، است. در مقابل معتقدان باید فقط از خداوند استمداد نمود و فقط بر او توسل پیدا کرد.

به دلیل اهمیت بقیع و جوانب تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و جهانی آن، لازم است چند کارشناس از رشته های مختلف جنبه های کنونی بقیع را بررسی و کتاب جامعی تألیف و منتشر کنند. علی حافظ تنها شهرداری است که درباره مدینه (بقیع) کتاب نوشته است.

مآخذ

البقیع، یوسف الهاجری، بیروت، 1411ق، جم- ؛ «بقیع در گذر زمان»، محمد امین پور امینی، افق حوزه، ش226، اردیبهشت 1388، ص4- 5؛ دائرةالمعارف تشیع، تهران، 1371، ج3، ص 385؛ سفرنامه حج، آیت الله لطف الله صافی، قم، 1389، جم- ؛ فصول من تاریخ المدینة، علی حافظ، مدینه، 1996م.

وضو

وضو، تأکید وضو گرفتن به هنگام رفتن به بقیع.

فقیهان وضو گرفتن به هنگام رفتن به حرم امامان(ع) و رسول خدا(ص) را مستحب می دانند، بعضی از فقها رفتن به امکنه مقدس مثل قبرستان بقیع را هم نیازمند گرفتن وضوی مستحبی است.

ص: 684

برخی از سفرنامه نویسان به هنگام گزارش از بقیع نوشته اند مردم با وضو وارد بقیع می شدند. اولیا چلبی در ابتدای گزارش بقیع می نویسد زائران اول وضو ساخته سپس وارد بقیع می شدند.

مآخذ

الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریب احمد المرسی، قاهره، 1999م، ص149؛ رساله توضیح المسائل، آیت الله لنکرانی، قم، مطبوعاتی امیر، 1378، ص71.

وعده های آل سعود

وعده های آل سعود، سند گویای عدم وفای وهابیون و آل سعود به قول ها و وعده های خود در خصوص بازسازی بقیع.

سند مهمی هست که نشان دهنده ماهیت رژیم آل سعود می باشد. در این سند وزیر امور خارجه ایران از نمایندگی های خود در چند کشور می خواهد که درباره قول و قرارهای آل سعود تحقیق نمایند.

در پی شایعات مبنی بر توافق دولت افغانستان با دولت آل سعود در زمینه بازسازی بقیع وزارت خارجه ایران به تاریخ 23 دی ماه 1332 با ارسال نامه زیر از سفارت خانه های ایران در قاهره، جده و کراچی می خواهد در زمینه تعمیر قبور بقیع استعلام نمایند. متن این نامه اینگونه است:

به طوری که استحضار دارند، کلیه کشورهای اسلامی و مخصوصاً کشور ایران سال ها است کوشش می نمایند به هر وسیله ممکن شود، ساختمان بقاع متبرکه که در شهر مدینه به صورتی که قبلاً اولیای کشور عربستان سعودی با آن موافقت نموده اند، یعنی بنای یک مسجد در محوطه بقیع و یک سایه بان در اطراف آن انجام گردد. ولی اولیای کشور عربستان سعودی همیشه به تعلل و مسامحه گذرانده، نه خودشان این ساختمان را به نحو مذکور شروع نموده و نه حاضر شده اند به سایر کشورهای اسلامی اجازه دهند مستقیماً و به خرج خودشان ساختمان را به نحو مذکور شروع نمایند. اخیراً به طور تواتر از خبرگزاری های جراید اطلاع رسید در ملاقاتی که بین نخست وزیر کشور افغانستان و اولیای کشور عربستان سعودی در موقع حج سال گذشته روی داده است، اعلی حضرت فعلی پادشاه کشور عربستان سعودی که در آن موقع با سمت ولایت عهد و نیابت سلطنت امور کشور را زیر نظر داشته به جناب آقای نخست وزیر صریحاً وعده داده اند که این منظور را انجام دهند.

چون در سنوات سابقه هم، مکرر اولیای کشور عربستان سعودی، مواعید مساعد به نمایندگان دولت شاهنشاهی ایران داده و به سایر کشورهای اسلامی هم که در این مورد اظهاری نموده اند وعده ی مساعده داده، ولی تاکنون هیچ یک را عملی ننموده اند و مقصود آن ها تسامح بوده است. بنابراین خواهشمند است از هر مقامی که ممکن است تحقیقات عمیق به عمل آورده، در صورتی که واقعاً اولیای کشور عربستان سعودی به قول خود وفا و این مقصود را عملی نمایند، مراتب را اعلام فرمایئد و اگر مثل تعهدات و قول های سابق خواسته اند این بار هم مثل گذشته به تسامح و تعلل بگذرانند، مطلب را معلوم و اعلام فرمایند.(وزیر امور خارجه)

مآخذ

البقیع قصة تدمیر آل سعود، یوسف الهاجری، بیروت، 1411ق، جم- ؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1385، ص 153-154؛ چهارده قرن تلاش شیعه، روح الله حسینیان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص346- 347.

وقار الدوله

وقار الدوله، همسر ناصرالدین شاه، مسافر مدینه و گزارش نویس بقیع.

سکینه سلطان ملقب و مشهور به وقارالدوله همسر ناصرالدین شاه قاجار در سال 1317ق عازم مکه و مدینه شد. او خاطرات و مشاهدات خودش را در مکه و مدینه می نوشت. نیز وقتی از مزارات و جاهایی مثل بقیع وقتی دیدار می نمود، گزارش آن را می نوشت. این نوشته ها تبدیل به سفرنامه شد. این سفرنامه را مؤلف، روزنامه نامیده است. وی که در تهران می زیست در سال 1317یعنی چهار سال پس از کشته شدن ناصرالدین شاه،

ص: 685

مصمم به سفر عتبات و حج شد. همراه وی برادر او آقا میرزا محمد علیخان بود. از زمان تصمیم به رفتن، نگارش این سفرنامه را شروع کرد. پیش از این کتاب سفرنامه سکینه سلطان وقار الدوله که سفرنامه ای از تهران به شیراز است توسط جناب آقای دکتر کیانی به چاپ رسیده است. (تهران، 1384) آن سفرنامه که یک صد روز به طول انجامید، داستان بردن یک عروس به خانه بخت است. آغاز سفرش پنج شنبه 17ربیع الاول 1323 است. پس از اقامت بیست روزه در شیراز به تهران بازگشته و روز پنج شنبه 7 رجب همان سال به تهران وارد شدند.

اطلاعاتی از زندگی وی در دست نیست، هر چند تصویری از وی به همراه سه زن دیگر ناصرالدین شاه در کتاب سیاست و حرمسرا (تهران، 1379) به چاپ رسیده است.

آغاز سفرحج وی سه شنبه 26 جمادی الاولی سال 1317 و آخرین بار که تاریخ گزاری کرده، روز سه شنبه 5 ذی حجه سال 1318 است. او چند روز بعد از سفر که معمولاً به دید و بازدید می گذرد را هم گزارش کرده است.

در پایان سفرنامه چنین آمده است: «تمام شد سفرنامه سکینه سلطان خانم اصفهانی ملقّب به حاجیه وقارالدوله حرم مرحوم جنت مکان خُلد آشیان شاهنشاه شهید - نورّالله مضجعه و مرقده - به تاریخ یوم الاحد فی هشتم شهر جمادی الثانیه سال 1319». این تاریخ مربوط به اتمام نگارش آن در جمادی الثانی سال بعد در سفر بوده است.

در صفحه نخست سفرنامه چنین آمده است: «سکینه سلطان خانم اصفهانی کوچک - دامت عفّتها - که از جمله حرم های شاهنشاه سعید شهید - نوّرالله مضجعه - بوده و بعد از شاه شهید از عنایت و مرحمت شاهنشاه عالم پناه اعلی حضرت قدر قدرت شهریاری ظلّ اللهی مظفرالدین شاه - خلدالله ملکه و شید ارکان دولته - ملقّبه به لقب وقارالدوله گردیده و با این عنایت شاهانه سرافراز شده و در سنه1317هزار و سیصد و هفده هجری به مکه معظّمه مشرّف گردیده و این مختصر روزنامه را قلمی نمود».

براساس آنچه از این سفرنامه به دست می آید وی پس از کشته شدن ناصرالدین شاه، به عقد میرزا اسماعیل خان معتصم الملک درآمده و تا سال 1323 که به سفر شیراز رفته، همچنان همسر وی بوده است، زیرا ریاست آن کاروان را همین معتصم الملک بر عهده داشته است.

درباره سفرنامه: مؤلف درباره این سفرنامه، اطلاعات جالبی عرضه کرده است. او درصدد نوشتن نوآوری ها بوده؛ چیزهایی که دیده و دیگران ندیده اند؛ چیزهایی که تازه وارد دیگر ملل و جوامع اسلامی شده، به ویژه مستحدث هایی که از غرب جدید آمده است. اما بهرحال، در نگارش جزئیات به خصوص آنچه که از نظر وی جالب بوده، اقدام کرده است. وقار الدوله، شعر هم گفته و چندین بیت از اشعار خود را که به اعتراف خودش بسیار ساده است، در این سفرنامه آورده است. در این باره توضیحات خودش جالب است. «من از بس که دلم گرفته بود از شدّت گرما با قلم شکسته چند فرد شعر ناموزون بی مزه و بی معنی گفتم برای خنده، و خواندنش خوب است و عقلا خواهند بخشید. چون که روز اوّل من عقلم کم بود امروز که دیگر شدّت گرما و طول ایام دریا با دل پریشان نوشته ام. شعر که برای نوّابه علّیه شرف السلطنه به نظم آورده شد».

اجل بده تو امانم به سوی مکه رسم

ادای حج بنمایم

که هست ایمانم

پس از طواف و زیارت خدا مرا برسان

به آستان آن

خاتم رسولانم

زیارت نبی و فاطمه و چهار امام

نصیب و قسمت من

کن به حق قرآنم

پس از زیارت ایشان به سوی شام روم

به نزد حضرت

زینب تصدقش جانم

بقیع: او درباره زیارت از مزارات بقیع، گزارش مختصری نوشته است. گویا چون حالش خوب نبوده، زیاد تفصیل نداده است. مشرف شدنش به بقیع را اینگونه شرح می دهد: وقتی به بقیع مشرّف شدم. با چشم هایم بهشت

ص: 686

را دیدم. خدا همه را هم با صحّت بدن برساند که من از بی احوالی زیارت چهار امام مشرّف شوم.

او یک شنبه، سیزدهم، صبح بعد از نماز، به زیارت حضرت صدّیقه طاهره(س) و زیارت چهار امام غریب مشرّف شده؛ اما تأکید می کند که حضرت صدیقه که قبرش معلوم نیست. درباره ائمه هم می گوید: این امام ها چه قدر غریبند. چون روزها یک ساعت به غروب مانده، در را می بندند نمی گذارند کسی برود. چراغ هم ندارد. صبح هم دو ساعت از روز رفته، در را باز می کنند. یک لنگه باز با زحمت زیاد مردم می روند، زیارت نموده، بر می گردند.

او شش روز در مدینه منوّره بوده، سه مرتبه به زیارت بقیع و زیارت چهار امام(ع) رفته و دو روز به زیارت حضرت رسول الله مشرّف شده است.

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1388، ج7، ص9-14 و 100.

وقف بقیع

وقف بقیع، وضعیت وقفی این قبرستان.

بقیع یا جنة البقیع و یا بقیع الغَرقَد، قطعه زمینی نسبتاً بزرگ در انتهای جنوب شرق مدینه است. این زمین قبل از اسلام بایر بوده و به دلیل رویش بوته یا درختچه های خاردار به نام غَرقَد آن را بقیع الغرقد می نامیده اند. اما رسول اکرم پس از هجرت به مدینه و تأسیس دولت نبوی در این شهر، جایی برای دفن اموات می خواستند. پس از درگذشت ابراهیم فرزند رسول اکرم(ص) و چند تن از همسران و نیز اصحاب آن حضرت، این زمین توسط رسول اکرم(ص) به دفن اموات اختصاص یافت. ولی وهابیون معتقداند اینجا توسط حضرت وقف شد.

پس از آن دستور دادند خارهای آن را ستردند و درخت کاری کردند. نام این محل که قبل از اسلام بقیع الغرقد بود، به جنة البقیع تغییر یافت و پس از سیطره وهابیت بر دولت عربستان و تخریب بناها و تبدیل آن به سرزمینی بایر و بدون پوشش گیاهی، اغلب آن را بقیع به جای جنة البقیع نامیده اند. وقف نامه یا سندی که ابعاد وقفیت بقیع را نشان دهد، هنوز یافت نشده است.

مآخذ

الاصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، قاهره، 1323ق، ج1، ص50؛ دائرةالمعارف تشیع، تهران، 1371، ج3، ص383.

وقفیت بقیع

وقفیت بقیع، اختلاف فقیهان وهابی با دیگر فقیهان مسلمان درباره وقف بودن بقیع.

اینکه بقیع یک زمین موقوفه است یا نه بین شیعیان و وهابیون اختلاف است. موضع بعضی از پژوهشگران و فقهای شیعه این است که بقیع وقف نیست. چون وقف فرع بر مالکیت واقف و ملکیت عین است و حضرت رسول(ص) مالک بقیع نبوده تا آن را وقف کند. ولی وهابیون می گویند بقیع وقف است و به همین دلیل نزدیکان اموات حق نداشتند، زمین بقیع را گرفته و ساخت و ساز نمایند.

ولی فقهای شیعه گفته اند، سندی دالّ بر وقفیت آن نیست زمین بایر بدون مالکی در بیرون شهر بوده، مردم خارهای آن را پاکسازی می کردند و خانه می ساختند یا مقبره ایجاد می کردند.

به نظر می رسد مسأله وقفیت بقیع بسیار پیچیده است و به راحتی نمی توان له یا علیه آن داوری نمود. اولاً چه قسمتی و چه محدوده ای از بقیع وقفی است؟ چون بقیع نخستین تقریباً یک دهم بقیع کنونی است، چون اگر هم احتمالاً بقیع وقف شده ولی مردم زمین های نزدیک بقیع را تصرف کرده و خانه می ساختند یا مقبره ایجاد می کردند و اموات خود را دفن می نمودند. بعدها این زمین ها در محدوده بقیع قرار گرفت چون بقیع توسعه یافته بود.

در قانون مدنی ایران و متون فقهی شیعه تصریح شده که وقف فرع بر ملکیت است. یعنی از نظر فقهی در این مسأله فقیهان شیعه و حنبلی اتفاق نظر دارند. ولی در مورد مصداق بقیع اختلاف هست که شیعیان آنجا را غیر وقفی ولی حنابله، وقفی می کنند. البته در این شبهه

ص: 687

مصداقیه فرض های مختلف می توان مطرح کرد.

ممکن است مسأله را اینگونه فرض کرد که بقیع توسط پیامبر اکرم(ص) پاکسازی شده و از حالت بایر خارج شده و به تصرف و مالکیت رسول الله(ص) درآمده سپس وقف شده، آنگاه بر اساس تشخیص مصلحت و منافع و مصالح افراد، قسمت هایی از آن را به افراد داده تا ابد یا برای مدت معین. بهرحال می توان گفت که بقیع هیچگاه وقف مؤبّد (ابدی) نبوده که نتوان در آن مسجد ساخت یا بناسازی دیگر کرد.

مآخذ

«بقیع در گذر زمان»، محمدامین پورامینی، افق حوزه، ش 226، اردیبهشت 1388، ص4؛ موسوعة الوقف فی الفقه الاسلامی، یعقوب جعفری، زیر نظر محمدعلی خسروی، تهران، سازمان اوقاف، 1347ق، ج10، ص 202و236؛ وقف سنت ماندگار، سعید معراجی، تهران، آوای امید، 1389، ص 163.

ولی قلی شاملو

ولی قلی شاملو، کارگزار دولتی، شاعر و مدفون در بقیع.

از زندگی او اطلاعات چندانی در دست نیست. مستوفی مالیات و امور مالی در سیستان بود. آنگاه به قندهار رفت و در دستگاه ذوالفقارخان والی قندهار خدمت می کرد. به ادبیات و شعر هم علاقه داشت. دیوان اشعارش با عنوان دیوان ولی قلی شاملو در دست است.

به هنگام بازگشت از سفر حج در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، دار مشعر، 1428ق، ص283؛ الذریعه، آقا بزرگ طهرانی، قم، اسماعیلیان، ج11، ص339 و ج 26، ص271.

ص: 688

ه

هاشمی رفسنجانی، اکبر

هاشمی رفسنجانی، اکبر، بررسی سفر ایشان به دعوت ملک عبدالله و حضور او در بقیع.

اکبر هاشمی رفسنجانی در دوره ریاست جمهوری (1368-1376) سه بار به دعوت پادشاهان عربستان سعودی به این کشور مسافرت کرد. بار اول به دعوت ملک فهد بن عبدالعزیز و سفر دوم و سوم به دعوت ملک عبدالله بن عبدالعزیز بود.

هدف ریاست جمهوری ایران گسترش روابط و مناسبات ایران با همسایگانش بود. سفر سوم خرداد 1387 همراه با هیئتی به عربستان رفت. هدف آقای هاشمی حضور در اجلاس بین المللی گفت وگوی اسلامی و نیز زیارت حرمین و بقیع بود.

مسیح مهاجری (متولد1327) یکی از همراهان آقای هاشمی بود. او مشاهدات خود را در قالب سفرنامه ای به نام گزارش سفر به عربستان منتشر کرد. این سفر ده روز، از 13 تا 23 خرداد 1387 طول کشید. همایش بین المللی گفت وگوی اسلامی به منظور ارتقای وجهه عربستان و دولت آل سعود در سطح بین الملل و ترمیم افراطی گری ها و تندروی های سلفیون، 15 تا 17 خرداد 1387 در مکه برگزار شد.

این سفرنامه گویای تلاش های هاشمی رفسنجانی برای بازگشایی و عمران بقیع و نیز عمران دیگر آثار و اماکن اهل بیت(ع) است. بخشی از این سفرنامه گزارش درباره بقیع است که اینگونه آغاز شده است:

آقای هاشمی و همراهان ساعت 11 شب شنبه 18 خرداد که شب شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) (سوم جمادی الثانی) بود برای زیارت به حرم نبوی مشرف شدند. هرچند حرم را برای آنان خلوت کرده بودند ولی عده ای از ایرانی ها هم وارد حرم شدند. این هیئت در قسمت روضه کنار ضریح مطهر حضرت رسول(ص) نشستند و پس از ذکر مصیبت و زیارت و نمازهای مستحبی در مکان هایی مثل ستون توبه و محراب حضرت رسول عازم بقیع شدند.

فقط آقای هاشمی رفسنجانی ضریح حضرت رسول را بوسید. این بوسه و ذکر مصیبت حضرت زهرا، مأموران امر به معروف و نهی از منکر را خشمگین کرد ولی نمی توانستند کاری انجام دهند.

به هنگام حرکت به طرف بقیع، جمعیت ایرانی ها در بین الحرمین با شعارهای: «هاشمی هاشمی خدا نگهدار تو - صلی علی محمد بوی خمینی آمد - صل علی محمد یاور رهبر آمد» ایشان را تا بقیع همراهی کردند. مأموران سعودی در مغتسل را برای ورود به بقیع در نظر گرفته بودند. شاید یک علت این بود که این در کوچک تر است و کنترل جمعیت برای جلوگیری از ورود افرادی که عضو هیئت همراه نیستند، آسان تر بود.

برخلاف پیش بینی مأموران، وقتی مردم به در مغتسل رسیدند به قدری فشرده و منسجم هجوم آورند که هیچ کاری از مأموران برنمی آمد. مأموران تلاش کردند بلافاصله بعد از ورود آقای هاشمی رفسنجانی و تعدادی از همراهان در را ببندند ولی مردم با فریاد«یا زهرا» مانع بسته شدن در شدند.

گریه خانم های ایرانی فضای بقیع را دگرگون کرده بود و فضای حزن انگیزتر و معنوی ایجاد شده بود.

شب های دوم و سوم جمعیت همراه آقای هاشمی رفسنجانی چند برابر شد و در غلغله ای که برای ورود به بقیع در نیمه شب های فاطمیه برپا می شد کسی به کسی نبود و همراهان ایشان معمولاً پشت در می ماندند و مردهای زائر هم سعیشان بر این بود که راه را برای زنها باز کنند تا آنها که از رفتن به داخل بقیع در مواقع معمولی محرومند بتوانند از این فرصت استثنایی استفاده کنند

ص: 689

و به داخل بقیع بروند. خود آقای هاشمی رفسنجانی هم در شب های دوم و سوم بیرون ماندند تا خانم ها بروند و زیارت کنند سپس خود ایشان وارد بقیع شدند.

روز سوم اقامت در مدینه مسئولان ارشد دولت سعودی از جمله وزیر کشور وزیر همراه و مسئولان امنیتی پیغام دادند که امشب ما برای آقای هاشمی رفسنجانی احساس خطر می کنیم و بهتر است ایشان از رفتن به بقیع خودداری کنند.

در مذاکرات و مشورت هایی که عصر روز سوم صورت گرفت نظر اطرافیان این بود که آقای هاشمی رفسنجانی توصیه مسئولان سعودی را بپذیرند ولی ایشان قبول نکردند و گفتند امشب بعد از زیارت حضرت رسول من در بین الحرمین میمانم تامردم به زیارت بقیع بروند و بعد از پایان زیارت مردم نوبت زیارت ما بشود و همین کار را هم کردند.

در مدت حضور آقای هاشمی رفسنجانی در مدینه در مورد بقیع، چند حادثه رخ داد: یکی ورود زائران به بقیع به هنگام شب و بویژه ورود خانم ها به داخل بقیع بود. دوم امتیازی که سفر عمره قبلی ایشان برای زائران ایرانی ایجاد کرد این است که به خواست ایشان و دستور ملک عبدالله اولاً نوبت عصر به باز شدن در بقیع و تشرف زائران به زیارت افزوده شد و ثانیاً به خانم ها هم اجازه داده شد به بالای پله ها و ایوان بقیع بروند و از پشت نرده ها به زیارت مشغول شوند امری که تا سال 1384 صورت نمی گرفت و از آن سال تاکنون پابرجاست.

مأخذ

گزارش سفر به عربستان، مسیح مهاجری، تهران، روزنامه جمهوری اسلامی، 1387، ص63-66.

هبة الدین شهرستانی

هبة الدین شهرستانی، از علمای شیعه و شخصیت فرهنگی فعال در عرصه بازسازی بقیع.

سید محمد علی (هبة الدین) حسینی شهرستانی مشهور به سید هبة الدین شهرستانی یا هبة الدین شهرستانی در 1301ق در سامرا متولد شد. نزد پدرش و دیگر استادان مبرز در سامرا، کربلا و نجف اشرف به تحصیل علوم اسلامی مبادرت نمود. استادانی چون آخوند خراسانی وشیخ الشریعه اصفهانی در ذهن و تفکر او مؤثر بوده و او را به سوی اصلاح گرایی دینی سوق دادند.

یکی از خدمات او، انتشار و مدیریت چند نشریه مثل العلم بود که با اطلاع رسانی صحیح و به موقع توانست فرهنگ دینی مسلمانان را ارتقا دهد. در زمان حکومت فیصل، وزارت معارف را بر عهده گرفت و توانست تحولات عمیقی در نظام آموزش و پرورش عراق ایجاد نماید. نیز در پست های و سمت های دیگر مثل نمایندگی مجلس شورای ملی عراق منشأء خدمات بسیار بوده است. اما در عرصه مقابله با وهابیت در عربستان و بازسازی آثار و اماکن تاریخی و مسلمانان و نیز بقیع تلاش هایی داشته است.

مرحوم آیت الله سید هبة الدین شهرستانی نیز در تاریخ 30 شعبان 1371ق، از بغداد نامه ای خطاب به مظفر اعلم سفیر کبیر ایران در عربستان نوشت.

این نامه در شرایط تاریخی بسیار مهم نوشته شده، و هبة الدین علل و حوادثی که منجر به تکذیبِ بازسازی حرم ائمه بقیع شد را شرح می دهد. خلاصه ی حوادث این است که: پس از چند سال تلاش سفارت ایران در عربستان و شخص مظفر اعلم(سفیر کبیر یا وزیر مختار ایران) بالاخره امیرعبدالله با ساخت سایه بان و سامان دهی به حرم ائمه بقیع موافقت می کند. ولی با انتشار خبر آن در جراید عراقی به ویژه با نشر مطالبی توسط سید العراقین از همفکران و دوستان مظفر اعلم، با بزرگ نمایی هایی بی مورد، دولت عربستان سعودی با انتشار بیانیه موافقتِ امیر عبدالله با بازسازی بقیع را تکذیب کرده و اساساً آن را مخالف با مبانی مذهب وهابیت می داند.

پس از انتشار این تکذیب در نشریات و رسانه های

ص: 690

عربستان، جو عمومی و فضای حوزه های علمیه نجف اشرف و کربلا علیه هبة الدین شهرستانی و چند تن دیگر تحریک گردید و آنان را عامل اصلی این شکست دانستند. اما سید هبة الدین در نامه 30 شعبان 1371 حوادث را توضیح داد و نوشت او هیچ دخالتی در حادثه نداشته و فقط سیدالعراقین را به دولت عربستان معرفی کرده تا کارها سریع تر پیشرفت داشته باشد؛ ولی بعداً متوجه شده سیدالعراقین، مشکلاتی دارد که به سهو یا عمد موجب اخلال در امور شده است. از اینرو به افشای ماهیت این شخص مبادرت می نماید. اما مظفراعلم در تاریخ شنبه 29 رمضان 1371 برابر با یکم تیرماه 1331 در پاسخ، نامه ای خطاب به آیت الله سید هبة الدین شهرستانی نوشته و پس از تعارفات و سپاسگزاری از الطاف و سجایای کریمه او، اظهار امیدواری کرده که بعد از ادای فریضه ی حج، زیارتی نصیب او شده تا چند روزی به زیارت عتبات عالیات و تجدید دیدار آیت ا لله هبة الدین موفق شود. راجع به بنای سایه بان در برابر قبور ائمه بقیع(ع) هم مأیوس نیست و می نویسد: با نهایت جدیت، کوشش می کنم که سر و وضعی به آن جا داده شود و مطمئن هستم دعای علمای و مؤمنین و صالحین در پایان مرا موفق به این امر خیر خواهد نمود.

مجدداً سید ابراهیم شهرستانی، یکی از منسوبین به سید هبة الدین شهرستانی، نامه ای به مظفر اعلم، سفیر کبیر یا وزیر مختار ایران در عربستان نوشته و تلاش نموده از ناراحتی های سفیر در باب شکست مذاکرات بکاهد و دل او را به دست آورد.

آقای مظفر اعلم به نامه آقای سید ابراهیم شهرستانی پاسخ پرمهر و عطوفت نوشت. مهم اینکه جایی از نامه اشاره به شکست های گذشته و تجربه آموزی و اصلاح رفتارشان دارد. یک بند نامه چنین است:

برای تعمیر بقعه ی مطهر بقیع، کوشش های خود را بی سر و صدا و آرام ادامه می دهیم و امیدواریم به تدریج موفقیت هایی به دست آوریم، البته یاوری و همراهی دعوات برادران با ایمان و انفاس علمای بزرگوار دین شرط است و چون هدفی که ما داریم، بی شک موردپسند خدای جهان و اولیا مقدس و معظم اوست، رجای واثق داریم که دیر یا زود به مقصود برسیم، از لطف و مهربانی حضرت علّامه، آقای سید هبة الدین شهرستانی نهایت تشکر و امتنان را دارم و خواهشمندم مراتب ارادت و عرض سلام مرا به خدمت ایشان تقدیم دارید. (مظفراعلم).

این اسناد گویای اهتمام سید هبة الدین به مسائل بقیع و پی گیری امور مربوط به آنست. امّا هبة الدین در سال های 1321 تا 1327ق مشغول تحقیق و تألیف بوده است. درست در همین دوره یعنی در 1321 تا 1322ق وهابیون به بقیع حمله کردند و آنجا را تخریب نمودند. اما در آثار تألیفی هبة الدین مطلبی در این باره نمی یابیم. مطالب فراوانی در نقد مسیحیت و میسیونری دارد. نیز در دور دوم حملات به بقیع و تخریب مجدد بقیع در 1344ق، هبة الدین به عنوان وزیر معارف عراق و نیز رئیس دیوان عالی تمیز مشغول بود ولی اسناد و مدارکی دالّ بر فعالیت های او علیه وهابیون در این باره نیافتیم. به احتمال بسیار قوی فعالیت هایی داشته ولی مدارک و اسناد آن یا هنوز منتشر نشده، یا مفقود شده است. بهرحال مطالعه ی هبة الدین از منظر مبارزات او با وهابیت در کتاب هایی که درباره او نوشته اند و اسناد و مدارکی که تاکنون در اختیار پژوهشگران قرار گرفته، غایب است. از نود عنوان کتابی که برای او شمرده اند، هیچ یک درباره وهابیت یا تخریب آثار و بقیع نیست.

وهابیون در سال های 1345-1346ق یعنی یک سال بعد از تخریب کامل بقیع و در دولت فیصل به عراق حمله کردند. بسیاری از مردم را کشتند و اموال زیادی را غارت کردند. فیصل به دولت انگلستان پناه برد و

ص: 691

خواستار مداخله شد. اما با تهدید انگلستان، عبدالعزیز مشهور به ابن سعود مدعی شد، حمله کنندگان تحت فرمان دولت او نبوده و خود سر می باشند.

مآخذ

تاریخ پانصد ساله خاندان شهرستانی، محمدقاسم هاشمی، اصفهان، 1381، ص 465-496؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1385، ص 119 به بعد؛ دانشنامه دانش گستر، ج10، ص373؛ ملاحق اعیان الشیعه: تاریخ الوهابیة، سید محسن امین، بیروت، 1993م، ص 37و44.

هدایة الحجاج

هدایة الحجاج، سفرنامه ای به مکه و مدینه و حاوی گزارش بقیع از سده 13 و 14ق.

محمدرضا بن عبدالجلیل حسنی حسینی طباطبایی تبریزی از مشاهیر سده سیزدهم قمری ساکن تبریز بوده است. مشخصات فردی مانند تاریخ تولد او در منابع از جمله در کتاب مستند المشاهیر نیامده است. اطلاعاتی که خودش در ابتدای همین سفرنامه آورده مبنای پژوهش های بعدی شده است.

وی عضو خاندان سادات طباطبایی تبریز است. پدرش از کارگزاران دولتی و مسؤول چاپارخانه های بین راهی تهران- تبریز بود. گاه نام پدرش را میرزا عبدالجلیل چاپار باشی ثبت کرده اند. محمدرضا علاوه بر تحصیل درس های قدیم مثل صرف و نحو و منطق، به دلیل علاقه شخصی، فراگیری زبان و ادبیات فرانسه، نیز دروس جدید مثل حساب، هندسه و جغرافیا هم روی آورد. از نظر فکری و اعتقادی از مریدان ثقة الاسلام و سید کاظم رشتی بوده است. به همین دلیل او را پیرو شیخیه شمرده اند.

در سفر حج همراه و ملازم ثقة الاسلام (1277-1320ق) از رهبران شیخیه و از آزادیخواهان و رؤسای مشروطیت بود. گزارش مشاهدات و شنیده های خود را گردآوری و در قالب سفرنامه ای به نام هدایة الحجاج تدوین می کرد. این سفرنامه به کوشش رسول جعفریان با مشخصات زیر منتشر شده است:

هدایةالحجاج: سفرنامه مکه، تهران، مشعر، 1386، 274ص.

این اثر از سفرنامه های فارسی سده 13ق است که به دلیل آگاهی نویسنده به موضوعات قدیم و جدید، درباره علل عقب ماندگی مسلمانان در دوره ی معاصر و وضعیت سوق الجیشی و جغرافیایی کشورهای اسلامی مطالبی آورده است. نیز درباره بقیع گزارش کوتاهی دارد که عیناً در بخش اسناد آورده شده است.

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، ج6، ص 412-413؛ مقدمه و ص 211-212؛ سفرنامه حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ج3، ص538 و 801؛ هدایة الحجاج، محمدرضا طباطبایی تبریزی، به کوشش رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1386.

هدایة السبیل

هدایة السبیل، سفرنامه ای درباره مکه و مدینه و بقیع از سده 13ق.

مؤلف این سفرنامه، فرهاد میرزا معتمد الدوله(1233-1305ق) فرزند عباس میرزا ولیعهد است. او بر خلاف بسیاری از شاهزادگان قاجاری، برای کسب دانش فراوان کوشید. از اینرو او را دانشمند، مورخ، سیاستمدار و ادیب لقب داده اند. در خاندان قاجاری، از محبوبیت خاصی برخوردار بود؛ حتی ناصرالدین شاه گاه به هنگام سفر، او را به عنوان نایب خود انتخاب می کرد. فرهاد میرزا در سال 1292ق از طریق روسیه، قفقاز و ترکیه به سفر حج رفت و در 1293ق بازگشت دیده ها، شنیده ها و تجارب خود را روزانه می نوشت و سفرنامه ای به نام هدایة السبیل و کفایة الدلیل ساخت. این سفرنامه شامل

اطلاعات دقیق و جذابی است. سه بار این سفرنامه منتشر شده است: یک بار توسط اسماعیل نواب صفادر 1366، دو بار توسط غلامرضا طباطبایی در همان سال 1366 و سوم به کوشش رسول جعفریان در مجموعه سفرنامه های حج قاجاری در 1389 درج شده است. یک بخش آن درباره بقیع است.

او روز جمعه 18 ذی القعده 1292 به هنگام طلوع آفتاب به

ص: 692

زیارت بقیع می رود. قبل از آن به زیارت حضرت رسول(ص) رفته، سپس از باب جبرئیل به طرف بقیع می رود. مثل دیگر شیعیان نخست به زیارت ائمه چهارگانه شیعیان رفته و مختصری از زندگی هریک و سپس پاره ای از فضایل و مناقب آنان را گزارش داده است.

فرهاد میرزا آنگاه به آبادانی و تعمیر بقعه ها پرداخته و از آبادگران می نویسد. در ادامه از شخصیت های مدفون مثل شیخ احمد بحرینی، شیخ ابوالقاسم شیخ الاسلام شیراز را معرفی کرده است. در مجموع اطلاعات سودمندی درباره مدفونین در بقیع و دیگر جنبه های این قبرستان عرضه کرده است.

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج3، ص194-199.

نیز نک- : فرهاد میرزا معتمدالدوله

هدایت، مهدی قلی خان

هدایت، مهدی قلی خان، از کارگزاران دوره قاجار و پهلوی و سفرنامه نویس درباره مدینه و بقیع.

او در دوره قاجاریه ملقب به مخبرالسلطنه شد. فرزند علی قلی خان مخبرالدوله است و در 1242ش/ 1283ق در تهران چشم به جهان گشود. پس از پایان تحصیلات مقدماتی، برای ادامه تحصیل به آلمان رفت. بعداز بازگشت به ایران در دارالفنون، معلم زبان آلمانی و سپس مترجم ناصرالدین شاه شد و منصب سرتیپی گرفت. در 1315ق مظفرالدین شاه به وی لقب مخبرالسطنه داد و او را به ریاست گمرکات و پست خانه آذربایجان منصوب کرد. در دوران انقلاب مشروطیت از طرفداران نظام مشروطه بود و در اولین کابینه مشروطیت وزیر علوم شد. در کابینه های ناصرالملک و حسین قلی خان نظام السلطنه بر این مقام باقی بود و تا کودتای3 اسفند 1299ش سه بار به والیگری آذربایجان منصوب شد و قیام شیخ محمد خیابانی را سرکوب کرد(1338ق). در دوره چهارم مجلس شورای ملی نماینده مردم تهران بود. هدایت در کابینه های مستوفی الممالک وزیر فواید عامه و تجارت شد پس از آن به ریاست دیوان عالی کشور منصوب گردید و سپس در خرداد1306به نخست وزیری رسید و تا شهریور1312در آن پست باقی بود. مخبرالسلطنه، علاوه بر زبان و ادبیات فارسی، به زبان های عربی، آلمانی و فرانسوی مسلط بود. بالاخره در 1334چشم از جهان فرو بست.

سفرنامه مکه: مخبر السلطنه چند تألیف از جمله سفرنامه مکه دارد. سفرش را از 1321ق/ 1903م آغاز کرد. اتابک هم در این سال از منصب صدرات اعظمی استعفا داد و با کسب اجازه از مظفرالدین شاه به یک سفر دور دنیا دست زد. لذا آن دو، در بخشی از سفر با هم بودند. آنان از راه انزلی به مسکو رفته از آنجا به سیبری و سپس عازم چین شدند. سپس به ژاپن رفته و پس از آن به امریکا رفته و سپس عازم اروپا شده وارد پاریس شدند. سپس به ایتالیا رفته و با کشتی به اسکندریه آمده بعد از دیدار از قاهره از آنجا با سفر دریایی به جده رفتند و به حج مشرف شدند. پس از انجام حج عازم مدینه منوره شده و سپس از طریق راه شمال به سوی شام رفته، از دمشق و بیروت دیدن کرده سپس از طریق دریا به استانبول آمدند. در ادامه، مخبرالسلطنه همراه با اتابک به وین رفته در آنجا از وی جدا می شود و اندکی بعد در حالی که اتابک عازم تونس می شود، وی به ایران باز می گردد.

او مشاهدات و خاطرات خود را می نوشت و در نهایت سفرنامه ای به نام سفرنامه به مکه معظمه آماده کرد. خودش آن را در سال 1324ش به چاپ سپرد. در مقدمه چاپ ترجمه عربی اولین چاپ این کتاب را 1945م نوشته است.

این اثر چاپ های متعدد داشته و نیز به عربی ترجمه شده است. رفعت الله سلیمان حسین آن را تعریب و با این مشخصات منتشر کرد: الرحلة المکیة من خلال الکرة الارضیة، القاهره، ایتراک للطباعة و النشر، 2008م، 352ص.

شخصیت: مخبرالسلطنه از شخصیت های مؤثر در تاریخ معاصر ایران است. او را از لابلای آثارش مثل

ص: 693

خاطرات و خطرات، افکار امم و گزارش ایران می توان شناخت. با اینکه سال هایی برای تحصیل در اروپا می زیست؛ نیز در مشاغل مختلف دولتی از جمله ریاست مدرسه نظامی، عضویت در هیئت تنظیم و تدوین قانون انتخابات مجلس شورای ملی، وزارت علوم، وزارت دادگستری استانداری آذربایجان و فارس و نیز نخست وزیری حضور داشت ولی تا آخر عمر انسان اخلاقی و ملتزم به مبانی و اصول اخلاقی و نیز متدین واهل عبادت باقی ماند. نیز به رغم آشناییش با عالم جدید، تمایلات سنت گرایانه هم داشت و دیندار باقی ماند. وی حتی پس از شهریور بیست علایق مذهبی خود را حفظ کرده و ارتباط با برخی از مطبوعات دینی از جمله نشریه آیین اسلام داشت. انتقادهای وی از برخی از رفتارهای تجددگرایانه رضاشاه از جمله درباره کشف حجاب، در برخی از نوشته های وی انعکاس یافته است. همین شخصیت در سفرنامه حج او هم متجلی است و وقتی به بقیع می رسد با احساس خاصی به مسائل این قبرستان می پردازد.

مناسب است راجع به کتاب خاطرات و خطرات گفته شود، این اثر در واقع زندگینامه خود نوشت و روزشمار فعالیت های او در دوره شش پادشاه قاجاری و پهلوی است. از اینرو کتابی مهم و بسیار سودمند می باشد.

زیارت بقیع: بخشی از سفرنامه مخبرالسلطنه درباره بقیع است. او گزارشی از مقابر امامان شیعه داده؛ آنگاه ضریح ساخته شده در ایران و نصب شده بر مزار ائمه ی بقیع را معرفی کرده است. در ادامه به معرفی قبر حضرت فاطمه زهرا(س) و مقبره فاطمه بنت اسد می پردازد.

زندگینامه مهدی قلی خان هدایت و فعالیت ها و افکارش کمتر سوژه و موضوع پایان نامه های دانشگاهی و مقالات پژوهشی بوده است. با اینکه در بین شخصیت های معاصر، بسیار قابل توجه است. بالاخره در سال 1334ش درگذشت.

مآخذ

خاطرات و خطرات، مهدی قلی خان هدایت، تهران، زوار، 1344، جم- ؛ دانشنامه: دانش گستر، ج17، ص853؛ سفرنامه تشرف به مکه معظمه، مهدی قلی خان هدایت، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1368، مقدمه و جم- ؛ سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، 1389، ج7، ص385 به بعد؛ وزیران علوم و معارف و فرهنگ ایران، اقبال یغمایی، تهران، نشر دانشگاهی، 1375، ص53-68.

نیز نک- : تشرف به بقیع

هدایت اللّه بهبودی ← سفر قبله

هدایتی، سید احمد ← خاطرات سفر مکه

هدایتی، محمد علی ← خاطرات سفر مکه

هراس القبر ← مهراس

هسته ای، میرزا علی

هسته ای، میرزا علی، از روحانیون منبری در دوره قاجار و مؤلف گزارشی درباره بقیع.

میرزا علی هسته ای اصفهانی معروف به هسته ای از واعظان و منبری های مشهور مقیم نجف اشرف، در سال 1331ق عازم مکه شد. مبدأ سفر او و همراهان، شهر نجف اشرف در عراق بود. آنان از نجف به شام رفته و از دمشق تا مدینه با قطار رفتند. او مشاهدات و تجارب خود را به نام سفرنامه مکه نوشته است.

سید محمد طباطبایی (درگذشت 1334) دستیار و خدمتگزار آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی صاحب کتاب العروة الوثقی و از مراجع نجف اشرف همراه مرحوم هسته ای بود و هسته ای درباره او اطلاعاتی در سفرنامه اش داده است.

نسخه خطی این سفرنامه در اختیار مرحوم سید عبدالعزیز طباطبایی(1308-1374ش) بوده و رسول جعفریان آن را امانت گرفته و تحقیق کرده است. سپس در مجموعه سفرنامه های حج قاجاری جلد 7 آورده است. گویا پیش از این مستقلاً به کوشش همو منتشر شده است.

ص: 694

درباره شهرت میرزا علی به هسته ای، لازم به ذکر است، نسل جدید اینان مثل فرزند میرزا علی، حصه ای ضبط شده است. در مستند مشاهیر هیچ یک یعنی حصه ای یا هسته ای ضبط نشده است.

این سفرنامه شامل اطلاعات جالبی درباره روحانیون معاصر مؤلف به ویژه روحانیونی است که همراه او بوده اند. نیز درباره بقیع چند سطر گزارش دارد، هر چند مختصر است ولی اطلاعات سودمندی دارد. مرحوم هسته ای به عنوان روحانی در حسینیه نخاوله منبر می رفته است. از خدمات نخاوله به حجاج ایرانی و از برخورد مدیریت بقیع یعنی اشراف(یا شرفاء) مطالبی دارد.

مآخذ

جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص21 به بعد؛ سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ص702 و مقدمه سفرنامه.

هشتم شوال روز جهانی بقیع

هشتم شوال روز جهانی بقیع، به مناسبت تخریب بقیع در 1344ق.

آل سعود خاندانی منسوب به سعود بن محمد از سال 1148ق تلاش کردند بر حجاز و شبه جزیره عربستان حاکم و مسلط شوند. آنان نخست بر نجد تسلط یافتند. بنیان گذار وهابیت یعنی محمد بن عبدالوهاب (1115-1206ق) در تابستان 1157ق در درعیه با محمد بن سعود به مذاکره پرداخت و عقد اخوت و اتحاد بین آنان منعقد شد و قرار گذاشتند با مساعدت یکدیگر وهابیت را به عنوان یک تفکر جدید به پیش برده و در همه جا ترویج نمایند، و نیز دولت آل سعود را بر حجاز توسعه دهند. آنان یکی یکی شهرها را فتح کرده و هرجا مردم یا اسیران مقاومت می کردند به روش ارعاب و کشتار جمعی و تخریب عمومی متوسل می شدند. آل سعود بار نخست در 1221ق بخش هایی از بقیع را ویران و تخریب کرد، سپس با تسلط به مناطق مختلف 8 شوال 1344ق تمامی بقیع و تمامی ساختمان های موجود در بقیع را ویران کردند؛ نیز در کل مدینه هرجا بقعه و اماکنی مقدسی بود تخریب و منهدم کرده و اشیای آن را به یغما بردند.

رهبران و نخبگان مسلمان به ویژه شیعه، همایش ها و سمینارهایی برپا کردند و اطلاعیه هایی صادر کردند و اقدامات آل سعود را تماماً نقد و ردّ کرده و آنها را مخالف اصول و قواعد شریعت دانستند. تا اینکه در همایشی که در مدینه در 1344 توسط آیت الله العظمی شیرازی برپا شده بود، هشتم شوال را سالروز جهانی بقیع اعلام نمودند. از آن تاریخ مسلمانان کما بیش این روز را گرامی داشته و به اطلاع رسانی مسلمانان می پردازند. البته مسلمانان و شیعیان تمام قد و با تمام نیرو از این روز بهره برداری نکردند.

اگر تخریب بقیع با اقدامات یهودیان به مناسبت هولوکاست مقایسه گردد، و با توجه به اینکه بین نکبت آل سعود در 1344ق (نابودی و انهدام میراث فرهنگی و مذهبی و اجتماعی اهل بیت(ع) و شیعه توسط آل سعود) و هولوکاست (نسل کشی و انهدام میراث فرهنگی یهود توسط نازی ها) تشابه هایی هست، باید هزاران مقاله، کتاب، پایان نامه و تحقیق عرضه می کردند و با تمامی امکانات به بهره برداری از هولوکاست می پرداختند؛ اما تقریباً بهره برداری از نکبت آل سعود در حد صفر بوده است.

مآخذ

اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، به کوشش علی محقق، تهران، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، 1379، جم-؛ بقیع الغرقد، سیدمحمد حسینی شیرازی، بیروت، 1420ق/ 1999م، مقدمه و ص4-10؛ تخریب و بازسازی، سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385، جم-؛ دانشنامه دانش گستر، ج6، ص644-648 و ج18، ص26؛ شیعیان عرب، گراهام ای فولر، رند رحیم فرانکه، ترجمه خدیجه تبریزی، قم، مؤسسه شیعه شناسی، 1384، ص351-368؛ فاجعه البقیع، جلال معاش، بیروت، دارالعلوم، 1427ق/ 2006م، جم-.؛ «نقدی بر اندیشه وهابیت به انگیزه هشتم شوال سالروز تخریب بقیع»، خیمه، ش45، مهر 1387، ص14.

ص: 695

هفتاد هزار محشور

هفتاد هزار محشور، برانگیخته شدن و حشر اموات بقیع در قیامت.

یکی از فضایل بقیع این است که هفتاد هزار تن در قیامت محشور شده و بدون حسابرسی به بهشت می روند. (یبعث من البقیع سبعون الفا یدخلون الجنة بغیر حساب)

ام قیس بنت محصن الاسدیه می گوید همراه رسول خدا(ص) بودم در حالی که دستم را گرفته بود و در بقیع گردش می کردیم. وقتی به پایان بقیع رسیدیم حضرت فرمود: ای ام قیس؛ گفتم بله یا رسول خدا؛ فرمود: این قبرستان را می بینی؟ گفتم، بله یا رسول خدا، فرمود: یبعث منها سبعون الفاً وجوههم کالقمر لیلة البدر، یدخلون الجنة بغیر حساب.

سخن ام قیس که می گوید رسول خدا دستم را گرفت با توجه به مس دست زن نامحرم با ضوابط شرعی مخالف است و بعید، به نظر می رسد. شاید هم آستینش را گرفته اند. غیر از این اشکال، حدیث پژوهان پس از بررسی های مفصل درباره اسناد و محتوای این روایت، آن را مردود نکرده اند. از دیگر سو این حدیث توسط محدثین بزرگ اهل سنت مثل ابن حبان، ابن نجار، ابوعبدالله حاکم و طبرانی نقل شده و در جامع روایی مشهور درج شده است.

روایت دیگر تقریباً با همین مضمون ولی با اندک اختلاف از محمد بن المنکدر نقل شده است. او می گوید رسول خدا فرمود: یُحشر من البقیع سبعون الفاً علی صورة القمر لیلة البدر، کانوا لا یکتوون ولایتطیرون و علی ربهم یتوکلون.

اما این حدیث را ضعیف و غیر معتبر دانشته اند؛ چون سند آن دارای مشکلات جدی است (الاحادیث الواردة، ص607).

المُطَلبِ بن حَنُطب نیز از رسول خدا چنین نقل کرده است: یحشر من مقبرة المدینة یعنی البقیع سبعون الفاً لا حساب علیهم تضیء وجوههم غُمد ان الیمن. یعنی از بقیع هفتاد هزار تن محشور می شوند و حساب رسی هم ندارند، صورت های آنان مثل قصر مشهور در صنعای یمن نور می دهد. این قصر که به غُمدان مشهور است توسط سلسمان از پادشاهان یمن قبل از اسلام ساخته شد و دارای چراغ های فراوان و پر نور بود.

در از سند این روایت ابن زباله حضور دارد که به دروغگویی مشهور بوده، از اینرو این روایت هم ضعیف است (همان، ص608).

بر اساس برخی منقولات از علمای یهود، این نکته یعنی محشور شدن هفتاد هزار میت از بقیع نخستین بار در تورات آمده است. از ابن رأس الجالوت از علمای یهود نقل شده که روزی در راه بقیع، مصعب بن زبیر از او شنید: بقیع به عنوان یک قبرستان در تورات به نام کفته معرفی شده و از ویژگی های آن محفوف بودن به درختان نخل و استقرار بین دو حره و محشور شدن هفتاد هزار تن از آن در قیامت است.

مآخذ

الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة المنورة، صالح بن حامد الرفاعی، مدینه، 1418ق، ص605-609؛ تاریخ المدینة، ابن شبه، به کوشش شلتوت، قاهره، 1384ق، ج1، ص91-93 و ج6، ص378؛ الثقات، ابن حبان، هند، دائرةالمعارف عثمانیة، 1393ق، ج5، ص470؛ الجرج والتعدیل، ابن ابی حاتم، بیروت، دارالکتب العلمیة، بی تا، ج8، ص453؛ المعجم الکبیر، ابوالقاسم الطبرانی، به کوشش حمدی السلفی، بغداد، وزارة الاوقاف، 1978م، ج25، ص181.

نیز نک- : یکصد هزار محشور.

هلاکت امت اسلامی ← آسیب شناسی امت اسلامی

همایش احیای قبور ائمه بقیع

همایش احیای قبور ائمه بقیع، گزارشی از این کنگره برگزار شده در بعثه آیت الله سید صادق شیرازی در سال 1425ق.

آیت الله سید صادق حسینی شیرازی از مراجع تقلید، برگزاری این همایش و پشتیبانی از آن را بر عهده داشت. او روز اجلاس برای مدعوین سخنرانی کرد و تخریب کنندگان بقیع را بی خرد و نادان دانست. زیرا انسان عاقل

ص: 696

این همه ثروت را نابود نمی کند، ثروت ها و آثاری که گویای تمدن مسلمانان بود.

وهابیون با اتکا بر دلایل واهی و غیر معقول به تخریب آثار پرداخته اند، هم عقل و هم شرع مخالف چنین اقدامات است. زیرا حداقل موجب ضرر مالی به خود و جامعه شده است.

با جمع بندی مجموع سخنرانی ها و مقالات این همایش، این پیشنهادات و نظریات به دست می آید. یعنی برای حل مشکل بقیع و بازسازی آن این راه کارها مطرح شد:

- تأسیس سازمان بین المللی برای دفاع از عتبات مقدسه به ویژه از بقیع و دفاع از بازسازی آن.

- انتشار نشریات و مجلات در کشورها و شهرها جهت اطلاع بقیع و آگاهی دادن به مردم دنیا.

- استفاده از هر فرصت و هر ابزار اطلاع رسانی و تبلیغی در سراسر جهان.

- ایجاد سایت های مختلف در اینترنت به زبان های مختلف.

- استفاده از هر فرصت حقوقی در جهان و استفاده از تجارب حقوق دانان جهان برای محکوم کردن آل سعود و حمایت از بازسازی بقیع.

- بسیج همه مردم جهان، یعنی هر فرد را به سازمان ها نامه نوشته و از دولت خود بخواهد که در این عرصه فعال باشد.

- تشکیل تشکل های مردمی از دانشجویان، دانش آموزان یک مدرسه، کارگران یک کارخانه و پی گیری بازسازی بقیع.

- تشکیل سمینارها و همایش ها و جلسات در جاهای مختلف و خواستار عمران بقیع شدن.

- جمع آوری اسناد و مدارک مثل نقشه ها، عکس های تاریخی و انتشار مجموعه ها در آنها.

- جمع آوری دیدگاه ها و نظریات و تحلیل های نخبگان و انتشار کتب از این مجموعه ها.

- معرفی آثار پیشین و تخریب شده مثل مساجد، گنبدها، عتبات و خلاصه مکان ها و انتشار این معرفی ها.

- بزرگداشت هشتم شوال در هر سال به عنوان سالگرد تخریب بقیع.

- برپایی همایش ها، سمینارها، چاپ نشریات، کتب و ویژه نامه ها درباره 8 شوال در هر سال.

- استفاده از ایمیل، نامه، پیام کوتاه تلفنی، چاپ پوستر، کارت پستال و دیگر روش های اطلاع رسانی.

- ساخت فیلم و تدوین فیلم نامه.

- نشر فتاوای مراجع و عالمان دین در ضرورت عمران بقیع.

- ارسال شکایت به محاکم حقوقی بین المللی در خصوص بقیع و خیانت به بشریت و نابودی فرهنگ بشریت.

- تنظیم طوماری در اینترنت و امضای حداقل سیصد میلیون مسلمان در خواستاری از عمران بقیع.

- مذاکره با وزرا، رؤسای جمهورها و مدیران دولت ها و خواهش از آنها برای پی گیری بقیع.

- نامه نگاری نخبگان و مشاهیر جهان اسلام به مراکز بین المللی و جهانی.

- راه اندازی طومار نیم میلیاردی عمران بقیع، یعنی پانصد میلیون مسلمان خواهان آبادانی بقیع را امضاء کنند و برای مجامع ارسال نمایند.

- انتشار آلبوم عکس و نیز مجموعه های مختلف عکس ها.

- ایجاد تشکیلات مردمی برای عمران بقیع. یعنی مجموعه ای از عوامل مردمی از بناها، معماران، تأمین کنندگان مالی و غیره تشکیلاتی برای آبادانی و بازسازی ایجاد می کنند.

- نشر فتاوای دال بر استحباب عمران بقیع بلکه وجوب آن. یعنی باید از برخی مراجع فتاوایی دال بر وجوب یا استحباب گرفته شود.

نام عربی این همایش چنین بود: مؤتمر لاحیاء قبور الائمة الاطهار علیهم السلام فی البقیع.

مآخذ

بقیع نامه، ش 1 و 2، بهار و تابستان 1393، ص 60-61؛ www.albaqeea.com

ص: 697

همدانی کردستانی، محمد علی ← ملکیت قبور ائمه بقیع

همسران رسول اکرم(ص)

همسران رسول اکرم(ص)، زوجه های اصلی رسول خدا(ص) و دفن آنان در بقیع.

در فرهنگ اسلامی همسران حضرت رسول(ص)، اصطلاحاً ام المؤمنین به معنای مادران مؤمنین نامیده شده اند. این لقب نخست در قرآن (سوره احزاب، آیه 6) آمده است. اغلب مسلمانان از یازده تن به نام های زیر به عنوان ام المؤمنین نام برده اند: خدیجه دختر خویلد، صفیه دختر حُیی بن اخطب، میمونه دختر حارث، زینب دختر جحش، سوده دختر زمعه، عایشه دختر ابوبکر، حفصه دختر عمر، ام سلمه دختر ابوامیه، ام حبیبه دختر ابوسفیان، زینب دختر خزیمه، جویره دختر حارث.

ابن سعد ذیل ازواج(همسران) رسول الله(ص)، از دوازده خانم نامبرده است. نام های آنان اینگونه است: خدیجه بنت خویلد، سوده بنت زمعه، عائشه بنت ابی بکر، حفصه بنت عمر، ام سلمة بنت ابی امیه، ام حبیبه بنت ابی سفیان، زینب بنت جحش، زینب بنت خزیمه، جویریه بنت الحارث؛ صفیه بنت حُیی؛ ریحانه بنت زید، میمونه بنت الحارث. البته ابن سعد غیر از این فصل، دو فصل دیگر درباره همسران رسول خدا دارد: «ذلک من تزوّج رسول الله من النسأ فلم یجمعهن و من فارق منهن»؛ «ذکر من خطب النبی من النساء فلم یتم نکاحه و من وهب نفسها من النساء لرسول الله(ص)». در فصل اول شش زن و در فصل دوم، ده خانم را نام برده است. یعنی زنانی که به هر دلیل ازدواجشان با رسول خدا به اتمام نرسید یا زنانی که ازدواجشان با حضرت مورد تردید است. نام های اینان اینگونه است: اسماء، فاطمه بنت ضحاک، ریحانه بنت شمعون، ملیکه، عالیه، قتیله، سنا بنت صلت، فاطمه بنت شریح، ام شریک، خوله، شراف، عمره، امیمه.

اما چند تن را رسول خدا از آنان خواستگاری کرد ولی به عقد و نکاح منجر نشد: لیلی بنت خطیم، ام هانی، ضباعه و صفیه. نیز کنیزی داشت که به همسری حضرت درآمد: ماریه قبطیه.

دو تن از همسران حضرت به نام زینب بودند و هر دو در بقیع دفن شده اند. زینب بنت جحش(درگذشت 20ق) بنابر نقل کنز العمال (ج16، ص304 و سیری در، ص43) و زینب بنت خزیمه بنابر نقل ابن سعد (الطبقات الکبری، چاپ داراحیاء التراث العربی، ج7 و 8، ص303) در بقیع دفن شدند.

اما در بقیع نه قبر متعلق به زوجه های پیامبر اسلام(ص) در کنار هم به صورت مقبره جمعی وجود دارد. در طرف راست این قبور، دار عقیل قرار داشته است. بنابر یک گزارش، سنگ قبور آنان، بعدها در همین مکان پیدا شده است. غیر از میمونه و خدیجه، سایر همسران رسول خدا(ص) در این محل مدفون اند. ولی اگر گزارش ابن سعد را بپذیریم که از 12 همسر نام برده، باید، ده قبر باشد. مگر اینکه احتمال بدهیم دو تن از زوجه ها که نامشان زینب است یکی شمرده شده اند.

بنابراین

همسران رسول خدا به نام های ام سلمه، ام حبیبه، عایشه، سوده، جویریه، حفصه، صفیه، زینب بنت خزیمه، زینب بنت جحش در بقیع دفن شده اند؛ اما دو تن دیگر به نام های خدیجه و میمونه در مکه دفن شدند.

این قبور همگی در کنار یکدیگر و کمی بالاتر از قبور دختران پیامبر(ص) قرار دارند. جلوی این مقابر، چهار مقبره از محمد بن زید، سفیان بن حارث، عبدالله بن مسعود و مقداد بن اسود قرار دارد.

در سال 905ق، سلطان سلیمان عثمانی بر مقابر عایشه، ام هانی، رقیه و زینب قبه و آرامگاهی ساخت. این بنا در سده 11ق توسط چلبی گزارش شده است.

قبور همسران در سمت غرب بقیع قرار گرفته است. به نظر می رسد این قبور در جایی مثل سالن یا اتاق بزرگی دفن شده ولی بعدها این بنا توسط وهابیون تخریب شده است.

ص: 698

مآخذ

الاستیعاب، ابن عبد البر، به کوشش البجاوی، بیروت،دار الجیل، 1412ق، ج1، ص46؛ اسد الغابة، ابن اثیر،بیروت، دار الفکر، 1409ق، ج1، ص40- 41 و ج5، ص439؛ الاصابة، ابن حجر عسقلانی، به کوشش علی معوض، بیروت، 1415ق، ج8، ص324؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، بیروت، مکتبة المعارف،[بی تا] ، ج6، ص225؛ البقیع قضیة کل مسلم، لندن، بی تا، ص6؛ الدرة الثمینة، ابن النجار به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه، مرکز بحوث و الدراسات، 2006م، ص458؛ الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، ترجمه احمد المرسی، القاهره، 1999م، ص150؛ شخصیات من الحرمین الشریفین، جمعی از نویسندگان، تهران، دارمشعر، 1433ق، جم- ؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1418ق، ج8، ص102، 112، 115، 117 تا 119، 122 تا 123، 126 تا 127؛ الطبقات الکبری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج7 و 8، ث303؛ کنز العمال، علی المتقی الهندی، بیروت، الرسالة، 1404ق، ج16، ص304.

هند بن حارثه

هند بن حارثه، از صحابه رسول اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

نام کامل او هند بن حارثه الأشکمی است. نیز ملقب به حِجازی می باشد. در بیعت رضوان همراه با هفت تن دیگر به عنوان نمایندگان مردم یثرب(مدینه) حضور داشت.

او را از اهل صفه شمرده اند ولی بعید است. نیز از افتخارات او این است که خادم رسول اکرم(ص) بوده است.

او ساکن مدینه بود تا اینکه در دوره خلافت معاویة بن ابی سفیان چشم از جهان فرو بست و در بقیع به خاک سپرده شد.

مآخذ

الاستیعاب، ابن عبدالبر، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415ق، ج4، ص1544؛ الاعلام، زرکلی، بیروت، دارالعلم للملایین، 1986م، ج8، ص97؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص63.

هند بنت ابی اُمیه

هند بنت ابی اُمیه، همسر پیامبر اکرم(ص) و مدفون در بقیع.

ام سلمة هند یا رَمْله دختر سهیل یا حذیفه معروف به ابواُمیه بن مغیره مخزومی و مشهور به «زاد الرکب» بود. ام سلمه ده سال قبل از بعثت متولد شد و از سابقون در ایمان آوردن به رسول خدا(ص) و اسلام است و مخفیانه در خانه ارقم بن ابی ارقم خدمت پیامبر رسید. با اینکه برادرش عبدالله و عمویش ابوجهل از دشمنان سرسخت اسلام بودند. ام سلمه و همسرش ابوسلمه اولین کسانی بودند که به حبشه مهاجرت کردند و در راه اسلام پایداری می نمودند. و از این دو، چهار فرزند متولد شدند.

پس از شهادت عبدالله شوهر ام سلمه بر اثر جراحات جنگ احد، با رسول خدا(ص) ازدواج نمود. زیبایی، کاردانی، تیزهوشی و پختگی او زبانزد بود و گاه حسادت دیگر همسران رسول خدا(ص) را بر می انگیخت. او در رخدادهای مهم مثل فتح مکه، نبرد خیبر، نبرد حنین در کنار رسول خدا بود. ام سلمه در بین همسران حضرت رسول(ص) از همه به علی و زهرا و اهل بیت(ع) نزدیک تر و در بحران ها و شرایط خاص مدافع آنان بود. در مراسم خاکسپاری حضرت زهرا حضور داشت و از محل دفن او آگاه بود. روایات فراوانی از طریق او نقل شده است.

ام سلمه در سال 60 یا 63 یا 64ق در مدینه درگذشت و در بقیع دفن شد. برخی گزارش ها نوشته اند: ابوهریره یا سعید بن زید حاکم مدینه نماز بر او گذارد. اما به نظر می رسد هر دو گزارش مغرضانه و دروغ است.

مآخذ

الاستیعاب، ابن عبدالبر، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415ق، ج4، ص1920 و 1939؛ اعلام الوری، طبرسی، قم، آل البیت(ع)، 1417ق، ج1، ص264؛ الاعلام، زرکلی، بیروت، دارالعلم للملایین، 1986م، ج8، ص98-97؛ الامامة و التبصرة، ابن بابویه، قم، مدرسه امام هادی(ع)، 1404ق، ص45- 46؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، 1391، ص225؛ دلائل الامامة، طبرسی شیعی، قم، بعثت، 1413ق، ص124 و 132؛ دیار خاطره ها، امرالله نصیری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1380، ص133؛ الروضة المستطابة، به کوشش عادل عبدالمنعم ابوالعباس، مدینه، مکتبة الثقافة، بی تا، ص75؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، 1378ق، ج6، ص217؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، داراحیاء التراث

ص: 699

العربی، 1417ق، ج7و8، ص291-287؛ المعارف، ابن قتیبه،به کوشش عکاثه، قم، الرضی، 1373ش،ص136؛ المعجم الکبیر، طبرانی، به کوشش حمدی عبدالممجید، بیروت، 1405ق، ج3، ص52- 53 و ج23، ص246 به بعد؛ المغازی، واقدی، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، 1409ق، ج1، ص407 و ج2، ص467 و 574.

هندوستان

هندوستان، واکنش مردم شبه قاره نسبت به تخریب بقیع توسط آل سعود در 1344ق.

شیعیان شبه قاره دارای بنیان های قوی فرهنگی و اعتقادی می باشند. از اینرو در طول تاریخ همواره از تندروی دوری و با جریان های افراطی مبارزه کرده اند. مردم این منطقه هم مثل دیگر مسلمانان در جاهای مختلف جهان به شکل های مختلف اعتراض خود را نسبت به تخریب آثار مقدس اسلامی در حجاز و بقیع اعلام کردند. موسوله آقای شوکت علی منشی افتخاری کمیته مرکزی خلافت هند، خطاب به زعمای ایران خواهان همکاری برای تشکیل کنفرانس اسلامی برای حلّ اساسی مشکل وهابیت شد.

نیز محمدعلی الهندی یکی از رهبران مسلمانان در هند بود که در ردّ و مخالفت با وهابیت و آل سعود تلاش می کرد. او در آگاهی مردم و بیدارسازی مسلمانان فراوان می کوشید. اما متأسفانه مثل همیشه، فردی ناآگاه یا مزدور پیدا می شود و دستاوردهای تلاش ها را خنثی می نماید. در آن زمان هم محمد رشید رضا اقدامات مخالفان وهابیت را خنثی می کرد و از وهابیت دفاع می نمود. او در مقاله ای در مجله ی المنار به شدت محمدعلی الهندی را نقد و رد کرد.

علاوه بر اقدامات عملی علیه آل سعود و وهابیت، علمای شبه قاره تحقیقات و کتاب هایی در نقد این جریان منتشر کرده اند.

مآخذ

تألیفات شیعه در شبه قاره هند، سید شهسوار حسین نقوی، قم، دلیل ما، 1384، جم- ؛ تخریب و بازسازی بقیع، سیدعلی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385، ص 56-57؛ «الروّ علی الزعیم محمدعلی الهندی فی موضوع ملک الحجاز عبدالعزیز و قومه و خلافته و حکومته»، محمد رشید رضا، المنار، ج29، 1928م، ص 162-180؛ فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال دوم، ش9، ص 28-29؛ فهرست آثار چاپی شیعه در شبه قاره، سیدعارف حسین تقوی، اسلام آباد، مرکز تحقیقات، 1350، ج1، ص124-175.

هویدا، حبیب اللّه

هویدا، حبیب اللّه، سفیر ایران در عربستان سعودی و مسئول مذاکره با دولت آل سعود در زمینه بازسازی بقیع.

حبیب الله هویدا ملقب به عین الملک پسر میرزا قناد از بهائیان متعصب و از فدائیان عباس افندی محسوب می شد. عباس افندی به پاس خدمات میرزا قناد، مخارج تحصیل پسرش، حبیب الله را تقبل کرد. او را برای تحصیل به اروپا فرستاد. حبیب الله بر چند زبان تسلط داشت؛ به همین دلیل، به هنگام بازگشت به عنوان مترجم در تشکیلات سردار اسعد بختیاری، مشغول به کار شد. نیز برای روزنامه رعد مقاله و گزارش می نوشت. چندی بعد در وزارت امور خارجه مشغول و به شامات اعزام شد. سپس مأمور به خدمت در جده شد. امّا به علت سوء مدیریت، او را به تهران برگردانده شد. مجدداً به عکا (شهری در فلسطین اشغالی و مرکز فعالیت های بهایی ها) رفت.

عین الملک دو پسر داشت: امیر عباس و فریدون. امیر عباس، چندین سال نخست وزیر محمدرضا شاه بود. بالاخره در سال 1357 پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، محاکمه و اعدام شد.

اما حبیب الله هویدا در سال هایی که در جده مشغول بود، درباره بقیع و بازسازی بقیع مذاکراتی با مقامات عربستان داشت. در پی انتشار اخباری در ایران و جهان اسلام مبنی بر اجرای تخریب های فراوان در حجاز به ویژه در بقیع در سال 1304ش/ 1344ق، جریان های مردمی و دولت های اسلامی و نیز دولت ایران به تکاپو افتادند تا دولت آل سعود را تحریم کنند. از اینرو عبدالعزیز آل سعود پادشاه وقت حجاز پیش دستی کرد و

ص: 700

از ایران درخواست اعزام هیئتی به مکه و مدینه برای مشاهده واقعیت ها نمود. چون آل سعود تبلیغ می کردند که تخریب ها اولاً زیاد، ثانیاً عمدی و سازمان یافته و ثالثاً توسط دولت نبوده است. بلکه گروه های مردمی و خودسر این کارها را کرده اند. از اینرو ایران هیئتی مرکب از حبیب الله هویدا و غفارخان جلال السلطنه وزیر مختار ایران در مصر را به حجاز در تاریخ 24 شهریور ماه 1304 اعزام کرد. این هیأت گزارشی از مشاهدات خود را منتشر کرد که در مقاله مستند گزارش عین الملک آمده است.

از سوی دیگر مرحوم سید حسن مدرس خط مشی دیگری را نمایندگی و رهبری می کرد. این جریان درصدد برخورد شدید با دولت آل سعود و اجرای تصمیم هایی مثل تحریم آل سعود در جهان اسلام بود. اما دولت پهلوی و نمایندگی این دولت در عربستان به سرپرستی حبیب الله هویدا خط مشی گفتگو با آل سعود را تعقیب می کرد جریان دولت، درصدد مذاکره با آل سعود و ایجاد ارتباطات مسالمت آمیز و دوستانه با سعودی ها بود.

حسین پیرنظر از مدیران سفارت ایران در مصر درباره این جریان اینگونه داوری کرده است: دولت ایران اگر به ایجاد روابط حسنه نمی پرداخت و یکی دو سال رفتن حج را منع می کردند و اندکی رویه مماشات را کنار می گذاشت، آل سعود تضعیف می شدند.

امّا متأسفانه، مدیریت امور به دست عین الملک بود و او در صدد اجرای خط مشی تعاملات دوستانه با آل سعود بود. چون خود عواطف مذهبی و مشکل عقیدتی نداشت. حاصل و نتیجه این تلاش ها فقط برقراری ارتباط رسمی بین ایران و عربستان در خرداد 1308 و اجرای اولین مراوده رسمی دیپلماتیک میان ایران و حکومت عبدالعزیز اجرا شد. و در شهریور همین سال، معاهده ی دوستی ایران و حجاز امضا و در فروردین سال 1309ش. حبیب الله هویدا با عنوان نماینده ی ایران و با سمت کاردار وارد جدّه شد.

تأسیس سفارت ایران در عربستان، که به نوعی تقویت حکومت عبدالعزیز را در پی داشت، به حدّی برای عبدالعزیز مهم بود که هویدا پس از ملاقات با وی، از قول کفیل وزارت خارجه عربستان نوشته است که اعلی حضرت بسیار شاد و مسرور بوده و ملاقات هویدا با او و دریافت نامه ی همایون شاهنشاهی او را بسیار شاد و مسرور کرده بود.

حبیب الله هویدا در ایجاد این ارتباط نقش مهمّی داشته و از این رو دولت حجاز به مسؤولان وزارت خارجه خود دستور داده بود که همیشه او را راضی و خرسند نگاه دارند تا اسباب تکدّر خاطر و دلتنگی برای او فراهم نشود و تمام مطالب و تقاضاهای او را به فوریت انجام دهند.

با توجه به اینکه حبیب الله هویدا به عنوان نماینده ایران برای بررسی حمله ی وهابی ها و تخریب اماکن مقدس پس از چند سال، فعالیت های او نتیجه عینی و عملی در پی نداشت و اینکه ملک عبدالعزیز، هویدا را از خود می دانست؛ حتی به او می گفت: شما را مثل سایر نمایندگان اجانب نمی دانم و برای آمدن نزد من لزوم به اجازه نیست، هر وقت که میل دارید، به دیدن ما بیایید، معلوم می شود اعتماد زیادی به هویدا داشته و از سوی دیگر باید به خط مشی او شک کرد.

اعتماد ملک عبدالعزیز به دولت ایران و نماینده این دولت یعنی هویدا چنان مشهور و رایج شده بود که جراید جهان عرب هم در این باره اظهار نظر می کردند؛ برای نمونه روزنامه الوطن(چاپ بغداد)، در تاریخ 20 ربیع الاول 1348ق، در زمینه به رسمیت شناختن دولت حجاز توسط ایران درباره نماینده ی ایران، حبیب الله خان عین الملک معروف به هویدا مطلبی منتشر کرد.

هویدا تا سال 1353ق به عنوان نماینده ی ایران در حجاز مشغول به کار بود. وی در مأموریتش به مدینه منوره و بررسی تخریب و کشتار، برای کسب اطلاع از میزان خرابی ها، اولاً این حادثه ی مهم را بسیار کمرنگ جلوه دهد؛

ص: 701

دوم اینکه در صدد تبرئه وهابیان بود. برای نمونه درباره تیراندازی به گنبد قبه نبوی چنین گزارش داده است:

بالای مناره، قبّه مطّهر صعود کردیم، یکصد و سی و سه پله بالا رفتیم و از آن جا قبه ی مطهر را زیارت نمودیم (زیرا صعود بالای قبه غیر ممکن است) از آن جا مشاهده نمودیم که فقط پنج گلوله تفنگ به قبه ی مطهر اصابت نموده و اندکی سوراخ کرده است و ابداً خرابی وارد نیامده است. اولاً نمی شود حتم کرد که این گلوله ها از طرف وهابی ها بوده است؛ ثانیاً بر فرض اینکه از طرف آنها بوده باشد، واضح است عمدی نبوده است و در اثنای تیراندازی به همدیگر خطاءً به قبه مطهر اصابت کرده است. دلیل صحت این نظریه این است که قبه ی مرقد مطهر، خیلی عظیم و بزرگ است و وهابی ها هم در پشت دروازه و قلعه شهر بوده اند و تعدادشان بیش از سه- چهار هزار بوده است؛ اگر قصد اصابت می داشتند. اقلاً دو سه هزار گلوله به قبه ی مطهر می رسید.

به دلیل مشکلاتی که در جریان مذاکرات دولت ایران و آل سعود وجود داشت، عملاً بازسازی بقیع به نتیجه نرسید و با گذشت حدود یک قرن، هنوز، این مشکل حلّ نشده است.

مآخذ

اسناد و روابط ایران و عربستان سعودی، علی محقق، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1379، ص50 به بعد؛ امیرعباس هویدا، عباس میلانی، تهران، ص 14و15؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1385، ص 77 به بعد؛ جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ورنر اند، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص75- 82.

هیأت علمیه نجف

هیأت علمیه نجف، تشکلی از روحانیون نجف اشرف برای مقابله با تهاجمات و تخریب های وهابیت در مکه و مدینه و بقیع.

روحانیت شیعه در مقابل خود دشمن سر سخت و دارای تشکیلات وسیع با امکانات فراوان به نام وهابیت را داشت. به ویژه وقتی وهابیت با آل سعود پیمان استراتژیک منعقد کرد و قدرت مضاعف پیدا کردند. از اینرو روحانیت باید حساب شده و با دقت موضع گیری می کرد. مهم تر اینکه باید تشکل و تشکیلات مناسبی را ایجاد می کردند. روحانیونی مثل مدرس با همین تفکر وارد مبارزه با وهابیت شدند و کمیسیون دفاع از محرومین را تأسیس نمود. وقتی خبر تشکیل کمیسیون دفاع از حرمین شریفین به نجف اشرف رسید، بزرگان حوزه علمیه هم درصدد آمدند تا تشکلی به نام هیأت علمیه نجف تأسیس کردند. اینان با ارسال تلگرافی برای سید حسن مدرس، ضمن اعلام انزجار از عملیات وهابیون در بقیع، خواهان مقابله همه جهان اسلام با وهابیت شدند. در واقع می خواستند روحانیون قم و نجف در یک تشکیلات سازمان دهی شوند. متأسفانه تاریخ یک قرن اخیر گویای این نکته است که بسیاری از این ایده ها و اندیشه ها در حدّ حرف و سخن یا نوشته ی روی کاغذ ماند و اجرا نشد. اگر روحانیت تشکیلات جامع و کارآمدی ایجاد می کردند و از همه ظرفیت ها مثلاً از سازمان ملل، از یونسکو، از مجامع حقوقی در جهان، از دولت های پیشرفته و توسعه یافته استفاده می شد، حتماً نتایج مطلوبی به دست می آمد. اما تشکلی که به نام هیأت علمیه نجف تأسیس شد کارآیی و اقدامات آن در تاریخ ثبت نشده است. ضروری است اسناد و مدارک این تشکل ها جمع آوری و تحلیل و نقادی شود.

مآخذ

البقیع المنور، تألیف المنظمة العالمیة للدفاع عن الاماکن المقدسة، 1420ق/ 2000م، ص15-27؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1385، ص 65؛ الشیعة فی المملکة العربیة السعودیة، حمزة الحسن، بیروت، دارالساقی، 2010م، ج2، ص145-155 و 227-235 و 430-435؛ «مدرس و کمیسیون دفاع حرمین»، سید علی موجانی، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال2، ش9، ص32.

ص: 702

ی

یادداشت خاطرات

یادداشت خاطرات، سفرنامه محمد حمید یزدان پرست در 1383.

محمد

حمید یزدان پرست (متولد 1344) به هنگام سفر حج، خاطراتش را تدوین و بالاخره کتابی با عنوان سایه هیچ: یادداشت ها و خاطرات سفر حج در 1383 منتشر کرد. روش او در نگارش خاطرات اولاً روزانه نگاری رخدادها و حوادث و ثانیاً جزئی نگری و پرداختن به سوژه های خُرد بوده است. از اینرو یادداشت های او درباره بقیع جالب و سودمند است. برای نمونه می نویسد: به هنگام زیارت بقیع جمعیت چند ملیتی فراوان بودند؛ اما خیل چفیه قرمزها گُله گُله ایستاده و مدام تذکر می دادند که: دعا نخوانید، نماز حرام است، گریه نکنید و ... .

مأخذ

سایه هیچ: یادداشت ها و خاطرات سفر حج، محمد حمید یزدان پرست، تهران، اطلاعات، 1383، ص 281- 284.

یار کجاست

یار کجاست، سفر نامه رحیم مخدومی در سال های نخست دهه هشتاد.

رحیم مخدومی در 1345 در ورامین متولد شد. تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی در رشته علوم تربیتی ادامه داد و به شغل شریف معلمی روی آورد. چندین عنوان کتاب به سبک رمان و داستان نگاری از او منتشر شده است. از جمله دو کتاب سکوت بقیع: سفر نامه حج و یار کجاست: سفر نامه حج از او منتشر شده است. کتاب یار کجاست؟ هم یک فصل با عنوان سکوت بقیع دارد.

مخدومی

تاریخ سفر حج را در جایی ذکر نکرده ولی قراین گویای اینست که آن سفر بین سال های 1370 تا 1372 و در فصل بهار بوده است. متأسفانه بسیاری از جنبه ها و ابعاد بقیع مورد توجه پژوهشگران نبوده است. هنر، معماری، ادبیات، شخصیت شناسی، تأثیرات اجتماعی و اخلاقی و بسیاری از دیگر موضوعات می تواند موضوع پژوهش های نوین باشد. از اینرو متون ادبی درباره بقیع هم می تواند سودمند باشد.

مآخذ

سکوت بقیع: سفر نامه حج، مشهد، ملک اعظم، 1387، 196ص؛ یار کجاست: سفر نامه حج، رحیم مخدومی، تهران، حوزه هنری، 1373، ص37-40؛ تجدید چاپ: مشهد، انتشارات ملک اعظم، 1388؛ تهران، مؤسسه قدر ولایت، 1383.

یاسین احمدخیاری

یاسین احمدخیاری، مدینه پژوه و مؤلف درباره بقیع.

السید یاسین احمد یاسین خیاری مدنی ازهری حسینی در 1321 یا 1353ق در مدینه منوره متولد شد. پس از طی مدارج علمی و گذر از مراحل عالی دانشگاهی در مدینه و نیز در الازهر قاهره، در مراکز فرهنگی و علمی به کار مشغول شد. وی هم اکنون از شخصیت های علمی و فرهنگی و مدیران ارشد فرهنگی در عربستان سعودی است.

از خدمات فرهنگی اوست: تکمیل و تجهیز کتابخانه مسجد نبوی؛ تدریس قرائت قرآن. او آثاری درباره قرآن کریم و علوم قرآنی تألیف و عرضه کرده و آثاری به صورت مقاله و کتاب درباره مدینه منوره و بقیع منتشر کرده است. یکی از آثار او با این مشخصات منتشر شده است:

صُوَر من الحیاة الاجتماعیة بالمدینة المنورة، به کوشش عبیدالله محمدامین کردیی و سمیرا نورعدنان عشقی، جده، دارالعلم، 1413ق/ 1993م.

بخش هایی از این اثر درباره بقیع است. مهم این است که مؤلف بر اساس تحقیقات جدید و استفاده از نقشه ها و آمارهای جدید، به بررسی موضوعات پرداخته است.

کتاب دیگری به نام تاریخ معالم المدینة دارد و اطلاعات سودمندی در آن عرضه کرده است. او در سال 1380ق درگذشت.

مآخذ

تاریخ معالم المدینة، سید یاسین احمد خیاری، به کوشش عبیدالله محمد امین کردی، جده، دار العلم، 1410ق، جم- ؛ صور من الحیاة الاجتماعیة بالمدینة المنورة، جده، 1413ق و ص65 و جم- ؛ معجم ما کتب فی الحج و الزیارة، عبدالجبار الرفاعی، تهران، مشعر، 1421ق، ص42؛ نشر الریاحین، البلادی، مکه، 1414ق، ج1، ص200.

ص: 703

یاسین، محمود

یاسین، محمود، نویسنده، سفرنامه نویس به مکه، مدینه و بقیع از سده 14ق.

محمود یاسین مشهور به محدث شام (متولد 1888م)، در پنجاه سالگی قصد عزیمت به مکه و انجام مناسک حج نمود. او در 27 ذی القعده 1356/9 کانون ثانی (ینایر) 1938 از دمشق عازم عربستان سعودی گردید. او خاطرات و مشاهدات خود را هر روز می نوشت. در نهایت آنها را تنظیم و به نام رحلة الحج والعمرة به چاپ سپرد.

این سفرنامه دارای مطالب بسیار متنوع و نکات فراوان است به ویژه گزارش هایی درباره اهل بیت(ع) و خاندان رسول خدا(ص) دارد که به مواضع شیعیان نزدیک است. از اینرو مطالب درباره بقیع، از این کتاب استخراج و در مقاله «رحلة البقیع» آمده است.

مأخذ

رحلة الحج والعمرة، محمود یاسین، بیروت و دمشق، دارالهجرة، 1408ق/ 1988م، مقدمه و جم-..

یاقوت حموی

یاقوت حموی، مورخ و جغرافی دان در سده 6و7ق و پژوهشگر درباره بقیع.

امام شهاب الدین ابوعبدالله یاقوت بن عبدالله حموی رومی بغدادی (آناتولی 575- حلب 626ق) معروف به یاقوت حموی و یاقوت رومی از اتباع و شهروندان روم شرقی بود و به همین دلیل رومی خوانده شده است.

او در خانواده ای مسیحی متولد شد؛ ولی به هنگام کودکی اسیر شد و در بغداد به تاجر مسلمانی به نام عسکر حموی به عنوان برده فروخته شد. براساس ضوابط متعارف، خریدار نام او را به ابن عبدالله تغییر داد. نزد مولایش دانش و مهارت بازرگانی آموخت و در منطقه خلیج، سوریه و عمان به بازرگانی مشغول شد. عسکر او را در 595ق آزاد ساخت، و او به کتابفروشی و نساجی روی آورد. تا اینکه در حمله مغول به حلب گریخت و تا آخر عمر در این شهر سکونت داشت.

چند اثر مهم و مرجع تألیف کرد: معجم الادباء، معجم البلدان، کتاب الارشاد، کتاب المشترک. و در کتاب معجم البلدان، بخشی به بقیع اختصاص داد.

این کتاب شامل صدها مدخل درباره امکنه و شهرها به ترتیب حروف الفبا است. در حرف باء، گزارشی از بقیع عرضه کرده است. این گزارش بدن کم و کاست در مقاله «بقیع در معجم البلدان» آمده است. این کتاب خلاصه و شرح هایی مثل مراصد الاطلاع دارد.

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، زیر نظر کامران فانی و محمدعلی سادات، تهران، 1389، ج19، ص370-371؛ مراصد الاطلاع علی اسماء و الامکنة: مختصر معجم البلدان، صفی الدین عبدالمؤمن بن عبدالحق بغدادی (درگذشت 739ق)، بیروت، دارالمعرفة، بی تا، ج1، ص213؛ معجم البلدان، یاقوت حموی، بیروت، دارالکفر و دارصادر، بی تا، ج1، ص473-474.

یثربی، سید یحیی ← خانه به خانه

یحیی بن شرف النووی ← النووی، یحیی بن شرف

یحیی بن معین

یحیی بن معین، از حافظان احادیث، دانشمند علوم حدیث و مدفون در بقیع.

ابوزکریا یحیی بن معین بن عون بن زیاد بن بسطام المری البغدادی مشهور به ابن معین یا حافظ ابن معین است. او دانشمندی حافظ و متقی بود. در دهکده نقیا در شهر انبار عراق در 158ق زاده شد.

پدرش مسئول خراج گیری در ری بود و پس از فوت برای ابن معین هزاران درهم به ارث گذاشت. اما ابن معین همه این مبلغ را در راه ضبط، گردآوری و حفظ حدیث خرج کرد.

ابن معین با تلاش فراوان به مدارج بالای علوم حدیث رسیده به طوری که احمدبن حنبل می گوید هر حدیثی که ابن معین، قبول نکند، در واقع حدیث نیست. او پس از اجرای مناسک حج در سال 233ق در مدینه درگذشت در این هنگام 75 یا 77 سال داشت و پس از وفات حاکم مدینه بر او نماز گذارد و در بقیع دفن شد.

مآخذ

تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، بیروت، دارالکتاب العربی، ج14، ص177؛ طبقات الحنابله، ابن ابی یعلی، قاهره،

ص: 704

1952م، ص268؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، به کوشش احسان عباسی، بیروت، دارصادر، ج6، ص139-141.

یزدان پرست، محمدحمید ← یادداشت خاطرات

یزدان پرست لاریجانی، محمد حمید ← خاطرات سفر حج

یزید و بقیع

یزید و بقیع، تجاوز به زنان مسلمان در بقیع.

در

حادثه حرة که مردم مدینه به دستور یزید بن معاویه قتل عام شدند، علاوه بر کشتار و غارت اموال مردم به زنان مسلمان هم تجاوز شد. گویا تعداد زیادی از زنان مسلمان به بقیع رفته و به آنجا پناه برده بودند ولی سپاهیان یزید در بقیع به زنان تجاوز کردند. این نکته را مقریزی در کتاب النزاع و التخاصم و ابن قتیبه دینوری در الامامة و السیاسة گزارش کرده اند.

مأخذ

بقیع الغرقد، محمد امین امینی، تهران، دار مشعر، 1427ق، ص310- 311.

یس، سوره

یس، سوره، قرائت این سوره توسط زائران بقیع.

برخی از سفرنامه نویسان در قرون گذشته از سنت تلاوت سوره یس برای اموات و مدفونین بقیع گزارش داده اند. اولیا چلبی سیاح و سفرنامه نویس مشهور ترک در سده 11ق از بقیع بازدید داشته و در سفرنامه خود می نویسد به هنگام زیارت مقابر عباس بن عبدالمطلب، امام محمد باقر، امام زین العابدین، امام جعفر الصادق، امام حسن که همه آنان در قبه هشت گوش دار بودند، سوره یس قرائت شد.

چلبی با اینکه معتقد به اهل سنت و حنفی مذهب است ولی از ائمه شیعیان با لفظ امام یاد کرده است.

قرائت

سوره هایی از قرآن در قبرستان ها متداول بوده است ولی در آن دوره خواندن یس در بقیع متعارف بوده است. شاید علت اهتمام مردم به سوره یس روایت رسول خدا(ص) باشد که فرمود: خواندن سوره یس در قبرستان موجب آرامش اموات و تخفیف عذاب آنها می شود و حسنات فراوان برای آنان ثبت می شود. (بحار الانوار، ج79، ص63).

مآخذ

بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسی، بیروت، دارالوفاء، ج79، ص63؛ الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریف احمد المرسی، القاهرة، 1999م، ص150؛ عدة الداعی ونجاح الساعی، ابن فهد حلی، تهران، دارالکتاب الاسلامی، 1407ق، ص146.

یکصد فضیلت

یکصد فضیلت، کتابی درباره فضائل مدینه و بقیع.

عبدالرحمن الکوثر محمد عاشق الهی البرنی استاد بررسی های اسلامی در دانشگاه مدینه منوره کتابی با عنوان مئة فضیلة نوشت و یکصد فضیلت درباره مدینه جمع آوری کرد. دو فضیلت از آنها درباره بقیع و مبتنی بر دو روایت نبوی است. این روایات را از صحیح مسلم نقل کرده و توضیحاتی هم داده است.

مأخذ

مئة فضیلة من فضائل المدینة المنورة، عبدالرحمن الکوثر محمد عاشق الهی البرنی، المدینة المنورة، مطابع الرشید، 1432ق/ 2010م، ص92-93.

یکصد هزار محشور

یکصد هزار محشور، برانگیخته شدن و حشر اموات زیاد از بقیع.

یکی از فضایل و محاسن بقیع را، حشر جمعیت انبوه، در برخی روایات هفتاد هزار تن و در روایت دیگر یکصد هزار تن شمرده اند.

جابر بن عبدالله از رسول خدا نقل می کند که فرمود: یبعث من هذه المقبرة و اسمها کفته مائة الفٍ کلهم علی صورة القمر لیلة البدر لایسترقون و لایکتوون و لایتداوون وعلی ربهم یتوکلون. از این قبرستان که نامش کفته است، یکصد هزار محشور می شوند، همه آنان صورت های ماه گون چون شب چهارده دارند، اینان عبد و ذلیل نیستند و بر پروردگارشان توکل دارند.

این حدیث را سمهودی در وفاء الوفاء نقل کرده ولی ابن حجر معتقد است چون در سند آن ابن زباله دروغگو هست، ضعیف می باشد.

مآخذ

الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة المنورة، صالح بن حامد الرفاعی، مدینه، دار الخضری، 1418ق، ص607-608؛ تقریب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، به کوشش محمد عوامه؛ بیروت، دارالبشائر، 1406ق، شماره 5815؛ وفاء الوفاء باخبار المصطفی، علی بن احمد سمهودی، به

ص: 705

کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1404ق، ج3، ص887.

یوسف بن سلام ← عبدالله بن سلام

یوسف صدر العلماء ← صدر العلماء، یوسف

یوسف هاجری ← بقیع: سرگذشت ویرانی ها

یوم البقیع

یوم البقیع، از حوادث دوره جاهلیت و منازعه بین دو طایفه اوس و خزرج در مدینه.

عرب ها در دوره جاهلیت حوادث مهم را یوم می نامیدند و آثاری درباره ایام جاهلیت تألیف و عرضه شده است. البته یوم و ایام در قرون بعد فقط جنبه تاریخی ندارد بلکه به عنوان یک عنصر مهم فرهنگی اهمیت می دادند. مورخان در توصیف آن دوره، یوم های فراوانی را معرفی کرده اند. منظور از یوم، حادثه بزرگ و معتنابه مثل جنگ بین دو قبیله اوس و خزرج و کشتار فراوان یکدیگر است. حادثه و جنگ در هر محلی بوده، آن را یوم همان منطقه می نامیدند؛ مثل حادثه نزاع شدید اوس و خزرج چون در بقیع بوده، آن را یوم البقیع نامیده اند. در این روز، جنگ بزرگی بین دو طایفه بزرگ در مدینه رخ داده است؛ اما مهم تر این که یوم البقیع تبدیل به یک رخداد فرهنگی شده و پیرامون آن شاعران به سرودن ابیات پرداخته اند. و هر طایفه، محاسن آن را از خود دانسته و به آن افتخار می نمایند. ابن اثیر ده ها یوم را شناسایی و گزارش نموده است؛ از جمله یوم البقیع؛ نیز اشعار و قطعه های ادبی را هم معرفی کرده است.

نکته مهمّ این است که برای مردم مدینه، بقیع اهمیت خاصی داشته است. زیرا یومی را به نام بقیع گزارش کرده است.

در اشعار منسوب به این روز از آن یاد کرده اند. پس از مرگ عثمان بن مظعون در 3ق/ 624م، پیامبر اکرم(ص) که گویا در جستجوی جای خاصی برای دفن پیکر اصحاب خویش بودند، ناحیه بقیع را پسندیدند و عثمان بن مظعون را در آن دفن کرد.

اشعاری که عرب جاهلی برای ایام سروده مشتمل بر آرایه ها و عناصر خیال است. به همین دلیل گاه، برخی فکر کرده اند اصل ایام خیالی و غیر واقعی است. در صورتی که ایام، حوادث واقعی تاریخ جاهلی است ولی شاعران با بهره گیری از قدرت تخیل، شعرهای خیال پردازانه درباره حوادث ایام سروده اند.

یکی از شاعران عرب به نام عبید بن ناقد اوسی اینگونه سروده است:

لما رأیت بنی عوفٍ وجمعَهم

جاءوا وجمع بنی النجار قد حفلوا

دعوتُ قومی وسهّلتُ الطریقَ لهم

إلی المکانِ الذی أصحابُه حَلُلوا

جادت بأنفسِها من مالکٍ عصَبٌ

یوم اللقاءِ فما خَافوا ولا فشِلوا

وعاورُوکم کؤوسَ المَوتِ إذا برَزُوا

شطر النهارِ وحتّی أدبرَ الأصل

حتی استقاموا وقد طالَ المراسُ بهم

فکلّهم من دماءِ القَومِ قد نهَلوا

تکشّفُ البیضَ عن قتلی أولی رحمٍ

لولا المسالمُ والأرحامُ ما نقَلوا

تقولُ کل فتاةِ غاب قیمها

أکلُّ من خلَفَتا من قومِنا قُتلوا؟

لقد قتلتم کریماً ذا محافظةٍ

قد کان حالفه القیناتُ والحلل

جزلٌ نوافله حُلوٌ شمائلُه

ریانُ واغلُه تشقَی به الإبل

شاعر دیگر عبدالله بن رواحه خزرجی در پاسخ او می گوید:

لما رأیت بنی عوفٍ وإخوتهم

کعباً وجمعَ بنی النجارِ قد حفِلُوا

قدماً أباحوا حمَاکم بالسیوفِ ولم

یفعل بکم أحدٌ مثلَ الذی فعَلوا

مرثیه مشهور دیگری درباره بقیع هست. بعضی این مرثیه را از عمرو بن نعمان بیاضی و برخی از مردی منسوب به قبیله خثم دانسته اند.

ص: 706

خلت الدیار فَسدت غیر مسوّد

و من العناء نفردّی بالسؤدد

أین الذین عهدتهم فی غبطة

بین العقیق إلی بقیع الغرقد

کانت لهم انهاب کل قبیلة

وسلاح کل مدرّب مستنجد

نفسی الفداء لفتیة من عامر

شربوا المنیة فی مقام انکد

قوم هم سفکوا دماهم سراتهم

بعض ببعض فعل من لم یرشد

یاللرجال لفتیة من دهرهم

ترکت منازلهم کان لم تعهد

مآخذ

ایام العرب فی الجاهلیة، جاد المولی و دیگران، قاهره، دارالباز، 1361ق/ 1942م، ص72؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج12، ص 392؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، بیروت، دار صادر، 1965م/ 1385ق، ج1، ص 673-675؛ مدینه شناسی، محمدباقر نجفی، کلن (آلمان)، 1363؛ معجم البلدان، یاقوت حموی، بیروت، دارصادر، بی تا، ج1، ص 473؛ موسوعة مکة المکرمة و مدینة المنورة، ج5، ص142.

یوم الدار

یوم الدار، روز کشته شدن عثمان توسط معترضین و دفن کشته شدگان آن روز در بقیع.

معترضین به رویه عثمان عفان خلیفه سوم، چند بار رویه ظالمانه و ضد عدالتی او را تذکر دادند ولی توجه نکرد. با آمدن انقلابیون مصری جبهه مخالفین تقویت شد و وارد خانه عثمان شدند. بین مخالفین و موافقین و نیز محافظین خانه عثمان درگیری هایی وجود داشت و افرادی از دو طرف کشته شدند؛ مانند عبدالله بن عبد الرحمن بن کعب انصاری. اینان در بقیع دفن شدند. اما مخالفین مانع دفن عثمان در مسجد النبی و در کنار روضه نبوی و نیز در بقیع شدند، از اینرو مجبور شدند او را در حش کوکب، باغستانی در نزدیکی بقیع دفن نمایند.

این روز را یوم الدار نامیده اند چون خانه عثمان در محاصره بود و سپس شورشیان وارد خانه او شدند. کشته شدگان در بقیع قطعه ای به نام مقتولین یوم الدار داشتند که کاملاً از بین رفته است.

مأخذ

التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، شمس الدین محمد سخاوی، مدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 2007م، ج4، ص20.

یومیه

یومیه، تأکید بر زیارت روزانه بقیع.

ابن عساکر از محدثین سده 7ق با ذکر احادیث نبوی در زمینه زیارت بقیع می نویسد: «یستحب له الخروج فی کل یوم الی البقیع لزیارة من فیه من سلف الامة» یعنی رفتن هر روز به بقیع برای زیارت مدفونین از شخصیت ها و مشاهیر امت مستحب است.

در ادامه آورده که احادیث وارده درباره زیارت اهل بقیع مشهور و زیاد است. در واقع استنباط استحباب زیارت روزانه بقیع مبتنی بر روایات متکثر نبوی است. و این سیره نبوی با منع و زجر وهابیون نسبت به زائران بقیع منافات و تعارض دارد.

مآخذ

اتحاف الزائر، ابن عساکر، به کوشش مصطفی عمار مُنلا، مدینه، مرکز بحوث و دراسات، 2005م، ص95؛ شناخت وهابیت، نجم الدین طبسی، قم، دلیل ما، 1391، ص627- 629.

یونس بن یعقوب بجلی دهنی

یونس بن یعقوب بجلی دهنی، از اصحاب امامان شیعه و مدفون در بقیع.

او پسر خواهر معاویة بن عمار و در زمان امام موسی کاظم(ع) و امام رضا(ع) می زیست و از اصحاب این دو امام(ع) بود (معجم رجال الشیعه، ج21، ص240). داوری علما درباره او مختلف است: شیخ طوسی او را ثقه نمی داند و در چند موضع او را تعدیل کرده است. شیخ مفید او را از فقهای اصحاب و فقیه بزرگ شمرده، اما شیخ نجاشی او از خواص حضرت صادق و کاظم(ع) و وکیل حضرت موسی بن جعفر(ع) در مدینه دانسته است؛ نیز یونس صاحب منزلت نزد امام رضا(ع) و نزد او موثق بود. برخی به دلیل اعتقاد به امامت عبدالله افطح، به نقد او پرداخته اند. ابوجعفر بن بابویه او را فطحی مذهب دانسته است. (تنقیح المقال، ج3، ص345-344؛ رجال الکشی، ج2،

ص: 707

ص686-682؛ رجال النجاشی، ص446؛ رجال الطوسی، ص363، 427 و 428).

امّا روایاتی هم در مدح او وارد شده است. در ایام حضرت رضا(ع) در مدینه وفات کرد آن حضرت امور کفن و دفن و جمیع مایحتاج او را تقبل کرد. نیز امر کرد همه موالی پدر و جدش در تشییع جنازه او حاضر شوند و به آنان فرمود این میت مولای حضرت صادق(ع) است که در عراق ساکن بوده است. برای او در بقیع قبر آماده کنید. اما اگر اهل مدینه به دلیل عراقی بودن او، مانع دفن او در بقیع دفن شدند، بگویید این مولای حضرت صادق(ع) است و در عراق سکونت داشته و اگر مانع دفن او در بقیع شوید. ما هم نخواهیم گذاشت که موالی شما در بقیع دفن شوند. با این استدلال، اهالی مدینه، دفن او را در بقیع پذیرفتند و او در بقیع دفن شد.

محمّدبن الولید نقل کرده: روزی سر قبر یونس رفته بودم؛ صاحب مقبره یعنی مباشر قبرستان نزد من آمد و گفت این شخص کیست که حضرت علی بن موسی الرضا(ع) مرا فرموده بر قبر او چهل ماه یا چهل روز آب بپاشم؟ هر روز یک مرتبه (شک از راوی است).

مآخذ

اختیار معرفة الرجال، کشی، تهذیب و شرح شیخ طوسی، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، ج2، ص683؛ بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء، ج66، ص298 و ج79، ص26؛ تحفة الاحباب فی نوادر آثار الاصحاب، عباس قمی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ج1، ص586-588؛ خاتمة مستدرک الوسائل، حسین نوری طبرسی، ج5، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1416ق، ص391؛ علی بن موسی، امام رضا(ع)، مرضیه محمدزاده، قم، دلیل ما، 1385، ص356؛ معجم الرجال الشیعه، سید ابوالقاسم خویی، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1420ق، ج21، ص240.

یهود

یهود، سکونت پیروان یهود در مدینه منوره و دفن امواتشان در بقیع.

بسیاری از منابع تاریخی بر حضور یهودیان در حجاز و شهر یثرب تأکید دارند. حتی ابن نجار از محله های یهودی نشین در مدینه در سده 6و7ق خبر می دهد. همو گزارش هایی از سکونت یهودیان قبل از اسلام دارد. مهم این است که سکونت و اقامت یهودیان در مدینه نشان دهنده دفن امواتشان در بقیع است. یعنی به دلالت التزامی می توان فهمید که اقامت آنان در مدینه به دفن امواتشان در بقیع مرتبط است.

ممکن است اشکال گرفته شود که اقامت یهودیان به دفن امواتشان در بقیع ربطی ندارد؛ چون احتمال قبرستان دیگر وجود دارد و شاید بقیع اساساً پیش از اسلام قبرستان نبوده است. در پاسخ می توان گفت ادله ای داریم که ثابت می کند از روزگاران قبل از اسلام، بقیع قبرستان بوده و مردم مردگان را در بقیع دفن می کرده اند؛ حتی در منابع جدید تصریح شده که بقیع پیش از اسلام قبرستان بوده است (آثار اسلامی، جعفریان، ص345). برای نمونه از قول علمای یهود نقل شده که هفتاد هزار تن از بقیع محشور می شوند. این روایت از قول رسول خدا(ص) هم نقل شده است.

حتی پژوهشگران جدید تصریح کرده اند که بقیع پیش از اسلام، محل دفن مردگان بوده و گاه گفته اند تنها و مهم ترین قبرستان شهر بوده است (برای نمونه جعفریان، ص345).

روایت دیگری از رأس جالوت است و می گوید در کتاب مقدس هست که در قبرستانی (منظور بقیع است) هفتاد هزار نفر با صورت هایی به شکل ماه شب چهارده در قیامت محشور می شوند. ابتدای این روایت چنین است: «انا نجد فی کتاب الله صفة مقبرة شرقیها نخل و غربیها بیوت». یعنی قبرستانی که شرق آن نخلستان و غرب آن خانه ها بوده در کتاب مقدس گزارش شده است. یعنی این قبرستان در منطقه ای آباد مستقر بوده است. به عبارت دیگر یهودیان در خانه های بسیار سکونت داشتند، اموات خود که خوبان آنها به هفتاد هزار تن می رسد. صاحب را در بقیع دفن می کردند و نوعی مدنیت در بقیع بودند.

ابن نجار از محله های یثرب که ساکنان آن از یهود بنی اسرائیل بودند، بازارها و مراکز تجاری داشت. حتی روستایی

ص: 708

یهودی نشین وجود داشت خبر می دهد. شخصیت های مهم یهودی و ساختار طوایف یهودی را برمی شمارد. (الدرة الثمینه، ص72-85). یهود معاد، نظام مبلغان و کاهنان داشتند، یثرب را تبدیل به قطب و مرکز مبادلات تجاری در منطقه کرده بودند و مراکز آموزشی داشتند. خلاصه اینکه یهود یثرب پیش از اسلام، دارای مدنیت، نهادهای مدنی و شهرنشینی کامل بودند. قرائن نشانگر این است که مردگان خود را در بقیع دفن می کردند.

به نظر جعفر الخلیلی قصرها، قلعه ها و دژهای نگهبانی و دیگر نظام اقتصادی و زراعی، چاه های آب، قنات ها و امثال اینها نشانگر وجود تمدنی پویا و جامعه در مدینه است. نظام آب رسانی و آبیاری در یثرب هم گویای مدنیت یهود و دیگر ساکنان این شهر است (ص34).

جعفر الخلیلی گزارش جامعی از تاریخ تحولات یهود در یثرب از زمان آمدن و سکونت در این شهر تا ظهور اسلام عرضه کرده است. او یهودیان یثرب را دارای 59 مجتمع مسکونی بزرگ یا قلعه (اطم) دانسته است (ص27).

مآخذ

آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1391، ص345؛ اخبار المدینة: ترجمه الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، به کوشش سید کمال حاج سید جوادی، تهران، مشعر، 1376، ص288؛ الدرة الثمینة، ابن نجار، به کوشش صلاح الدین شکر، ص79-85 و ص446-447 و ص72-78 و ص91-97؛ مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، قم، آل البیت(ع)، ج2، ص308-309؛ موسوعة العتبات المقدسة: قم المدینة، جعفر الخلیلی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1407ق/ 1987م، ج3، ص25- 30.

یهودیت حش کوکب

یهودیت حش کوکب، تحولات تاریخی بخشی از بقیع به نام حش کوکب.

حَش یا حُش واژه ای با اصالت یهودی به معنای باغ و آبادی است. حش کوکب باغی در تملک فردی به نام کوکب بوده است. این باغ نخست در کنار بقیع قرار داشت. سابقه آن با پاسخ گویی به این پرسش ها روشن می گردد؛ آیا محل دفن مردگان بوده یا نه؟ اگر محل دفن بوده، در چه زمانی و در چه دوره ای دفن شده؟ و از چه زمانی مردگان دفن نشدند و تبدیل به باغ شده؟ صاحب آن چه افرادی بوده اند؟ کی و چه کسی آن را خرید و تبدیل به قبرستان نمود؟ آیا توسط عثمان بن عفان یا معاویة بن سفیان خریداری شد؟

البته انتظار اینکه اطلاعات بسیار دقیق به دست آید، دور از واقع است؛ اما پاره ای نکات در منابع آمده که گویای برخی واقعیت ها است. یاقوت حموی از پژوهشگران و مورخان 6و7ق معتقد است این باغ در تملک یکی از انصار مدینه به نام کوکب بود مثل حشّ طلحه که در مالکیت طلحه بود. عثمان آنجا را خرید و به بقیع ضمیمه کرد. (معجم البلدان، ج2، ص262). دیدگاه دیگری هست که می گوید معاویه بن ابی سفیان این باغ را خرید.

عیاشی معتقد است حش کوکب را، رسول خدا(ص) روحاء می نامید. و در گزارش دیگر آمده است که حش کوکب، قبرستان ویژه یهود بوده و مردگان خود را در آنجا دفن می کردند. به همین دلیل در دوره اسلامی این قسمت را از بقیع تفکیک کردند. سپس در دوره امویان با تخریب دیوار به بقیه ملحق شد. گاه بنی قینقاع را مالک حش کوکب در دوره پیش از اسلام دانسته اند.

وقتی مروان حاکم مدینه شد، مردم را تحریض می کرد تا اموات خود را منطقه حش کوکب دفن کنند. گویا سیاست و خط مشی امویان ترویج حش کوکب در مقابل بقیع بود. چون اکثر قسمت های بقیع صبغه بنی هاشم و اهل بیت(ع) داشت.

مآخذ

اخبار مدینة: ترجمه خلاصة الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، به کوشش حاج سید جوادی، تهران، مشعر، 1376، ص294-295؛ عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد العباسی، به کوشش محمد انصاری، مدینه منوره، المکتبة العلمیة، بی تا، ص7؛ المدینة بین الماضی والحاضر، ابراهیم العیاشی، مدینه منوره، المکتبة العلمیة، 1392ق، ص316-317.

ص: 709

ص: 710

در آینه تصویر

اشاره

ص: 711

ص: 712

جنت البقیع قبل از تخریب

تصویر

ص: 713

تصویر

ص: 714

تصویر

ص: 715

تصویر

ص: 716

تصویر

ص: 717

تصویر

ص: 718

تصویر

ص: 719

تصویر

ص: 720

جنت البقیع بعد از تخریب

تصویر

ص: 721

تصویر

ص: 722

تصویر

ص: 723

ص: 724

پرونده علمی (لوح فشرده پیوست)

اشاره

ص: 725

ص: 726

فهرست مدارک و متون لوح فشرده پیوست

آبادانی بقیع، بخشی از کتاب فصول من تاریخ المدینة المنورة از علی حافظ درباره ساخت سازه ها و ایجاد شارع و درهای جدید در دوره آل سعود.

آثار البقیع، بخشی از کتاب آثار المدینة المنورة درباره مسایل بقیع.

آداب زیارت، قسمتی از سفرنامه محسن احمدوند به مکه و مدینه و بقیع.

آرامگاه ائمه(ع)، بخشی از کتاب تاریخ جغرافیایی مکه معظمه و مدینه طیبه از حسین عمادزاده.

آرامگاه حسن بن علی، بخشی از کتاب وفاء الوفا از سمهودی درباره امام دوم شیعیان و مدفون در بقیع.

آرامگاه حضرت زهرا(س)، بخشی از کتاب تاریخ جغرافیایی مکه معظمه و مدینه طیبه از حسین عمادزاده.

آرامگاه سفیان بن الحارث، بخشی از کتاب وفاء الوفا از سمهودی درباره یکی از صحابه مدفون در بقیع.

آرامگاه همسران رسول خدا، بخشی از کتاب وفاء الوفا از سمهودی درباره مقبره های زوجه های رسول خدا.

آزادی زیارت، بخشی از سفرنامه ایازخان.

آمنه، مادر رسول اکرم(ص) و بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره از ابن شبه درباره ایشان.

ابوسعید الخدری، بخشی از کتاب وفاء الوفاء از سمهودی درباره یکی از صحابه ی مدفون در بقیع.

ابوسعید خدری، بخشی از کتاب المدینة بین الماضی والحاضر نوشته ابراهیم بن علی العیاشی.

ابوسفیان بن حارث، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره از ابن شبّه درباره یکی از صحابه مدفون در بقیع.

اتحاف الزائر، بخشی از کتاب متعلق به سده 7ق نوشته ابن عساکر درباره زیارت بقیع.

احادیث بقیع، بخشی از کتاب الدرة الثمینة ابن النجار و شامل مجموعه ای از روایات درباره اهمیت و فضایل این قبرستان.

احادیث بقیع، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره نوشته ابن شَبَّه درباره فضایل، محاسن و ویژگی های بقیع.

احادیث بقیع، بخشی از کتاب وفاء الوفاء از علی بن عبدالله سمهودی درباره اهمیت بقیع.

احادیث بقیع، بخشی از کتاب الاحادیث الواردة فی فضائل المدینه از صالح بن حامد بن سعید الرفاعی.

احسن التقاسیم، بخشی از کتاب احسن التقاسیم الی معرفة الاقالیم از مقدسی بشاری درباره بقیع.

احضار رایزن عربستان به وزارت امور خارجه، دعوت رایزن و ابلاغ خواست قلبی مردم ایران و پاکستان به ویژه علمای مسلمان مبنی بر ناراحتی از وضعیت بقیع.

اخبار البقیع، قدیمی ترین و اولین کتاب درباره بقیع، بخشی از کتاب اخبار المدینة از ابن زبالة.

ارمغان سفر، گزارش سفر حج و بقیع و بخشی از سفرنامه مرحوم هاشمی.

أسعد بن زراره، بخشی از کتاب وفاء الوفاء از سمهودی درباره یکی از صحابه.

اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، بخشی از این کتاب درباره بازسازی بقیع و دیگر رخدادهای مرتبط به بقیع در چارچوب روابط ایران و عربستان سعودی.

أشهر مواقع المدینة و الحجاز، بررسی تاریخی و جغرافیایی بقیع به عنوان مشهورترین مکان در شهر مدینه و حجاز.

اعلامیه ریاست وزراء، متن اطلاعیه دولت ایران در محکوم کردن تخریب بقیع.

اقامت یهود، بخشی از کتاب الدرة الثمینة از ابن نجار درباره اقامت یهود در حجاز.

ام حبیبه، همسر رسول خدا، بخش مربوط به وی از ترجمه کتاب تاریخ مدینه منوره، تألیف ابن شبه.

امین الدوله در بقیع، گزارش سفر او به حج و زیارت بقیع.

اهمیت بقیع، بخشی از سفرنامه عبدالمجید مجدی کردستانی.

بارگاه صفیه بنت عبدالمطلب، بخشی از کتاب وفاء الوفا سمهودی درباره یکی از همسران رسول الله.

بقعه رقیه بنت رسول الله، بخشی از کتاب وفاء الوفاء از سمهودی درباره مزار یک از دختران پیامبر.

بقعه فاطمه بنت اسد، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره از این شبّه درباره مادر امام علی(ع).

ص: 727

بقعه فاطمه بنت رسول الله(ص)، بخشی از کتاب الوفاء الوفا از سمهودی درباره وضعیت مقبره و روضه ایشان.

بقعه سازی در سده 9و10ق، بخشی از کتاب وفاء الوفاء از سمهودی درباره وضعیت و آبادانی آرامگاه های بقیع.

بقیع از نگاه میرزا داوود، گزارش ایشان از وضعیت بقیع در سده 14ق.

بقیع در دایرةالمعارف الشیعیة، بخشی از مقاله مندرج در این اثر درباره اهمیت و توسعه و تحولات تاریخی بقیع.

بقیع در سده دهم، بخشی از کتاب عمدة الاخبار از احمد بن الحمید عباسی درباره وضعیت بقیع.

بقیع، متن مقاله بقیع از دانشنامه حج و حرمین شریفین.

بقیع از نظر فراهانی، گزارش محمدحسین فراهانی از جنبه های مختلف این قبرستان.

بقیعِ دوره رسول خدا و دوره وهابیون، بخشی از کتاب عمارة القبور النبی و اهل بیته در مقایسه بقیع با عصر رسالت و احترام رسول الله به آن و هدم و تخریب و بی احترامی در دوره حاکمیت آل سعود.

بقیع الغرقد، بخشی از کتاب فصول من تاریخ المدینة المنورة از علی حافظ درباره مقابر مشاهیر.

بلوغ المرام بالرحلة الی البقیع، بخشی از کتاب بلوغ المرام از مرادی منالی از سده 12ق.

بنو عبدالأشهل، بخشی از کتاب المدینة بین الماضی والحاضر نوشته ابراهیم بن علی العیاشی.

بنومعاویه خزرجی، بخشی از کتاب المدینة بین الماضی والحاضر نوشته ابراهیم بن علی العیاشی.

بوسیدن ضریح رسول خدا(ص)، بخشی از سفرنامه مسیح مهاجری، درباره دعوت ملک عبدالله از اکبر هاشمی رفسنجانی و حضور او در بقیع.

بیت الاحزان، بخشی از سفرنامه عصمت السلطنة درباره بقیع در سال 1297ق.

بیوت الصحابه، بخشی از کتاب بیوت الصحابة درباره گنبد و بارگاه در بقیع و تخریب آنها.

تاریخ بیست ساله، بخشی از این کتاب درباره تخریب بقیع در 1344ق.

تخریب قبور، مقاله ای از دانشنامه حرمین شریفین درباره انهدام بارگاه های حرمین به ویژه بقیع به دست وهابیان.

تشرف به بقیع، بخشی از سفرنامه مهدی قلی خان هدایت با عنوان تشرف به مکه معظمه.

تشرف به بقیع، بخشی از سفرنامه حج از ابوالقاسم مرجانی آیین کلایی درباره زیارت بقیع و مشکلات آن.

تعریف بقیع، بخشی از سفرنامه محمد میرزا مهندس در سال 1292ق.

التعریف بما أنست الهجرة، بخشی از کتاب التعریف از مطری از سده 7و8ق.

توسعه بقیع در دوره آل سعود، بخشی از کتاب بیوت الصحابه درباره گسترش ابعاد بقیع.

توسعه بقیع، بخشی از کتاب فصول من تاریخ المدینة المنورة از علی حافظ درباره گسترش بقیع در دوره های مختلف.

جشن عاشورا، بخشی از سفرنامه متعلق به مؤلفی ناشناخته در 1299ق.

جنة البقیع، سفرنامه مکه، مدینه و بقیع نوشته حسین ذوالقدر شجاعی.

جنت البقیع، بخشی از کتاب تاریخ جغرافیایی مکه معظمه و مدینه طیبه از حسین عمادزاده.

حریم عشق، بخشی از سفرنامه جهانبخش ثواقب درباره بقیع.

حسین الشاکری، بخشی از سفرنامه نویسنده عراقی فعال در عرصه فرهنگ.

حشّ کوکب، بخشی از کتاب المدینة بین الماضی والحاضر نوشته ابراهیم العیاشی.

حشّ کوکب در معجم البلدان، بخشی از کتاب معجم البلدان از یاقوت حموی درباره قسمتی از بقیع.

خاطرات سفر حج، بخشی از سفرنامه حرمین و بقیع از سلطان حسین تابنده گنابادی.

خاطرات سفر حج، بخشی از سفرنامه و یادداشت های محمد حمید یزدان پرست درباره بقیع.

خریطة بقیع، نقشه بقیع همراه با توضیحات از کتاب تاریخ معالم المدینة المنورة.

خس چل ساله، بخشی از سفرنامه حج درباره بقیع.

دانشنامه جهان اسلام، متن مقاله درباره بقیع در این دائرةالمعارف.

دانشنامه دانش گستر، متن مقاله درباره بقیع در این دائرة المعارف.

دائرةالمعارف الاسلامیة الشیعیة، مقاله ای درباره بقیع مندرج در این مجموعه.

دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، مقاله درباره بقیع در این مجموعه.

ص: 728

دائرةالمعارف تشیع، متن مقاله درباره بقیع در این کتاب مرجع.

درب البقیع، بخشی از کتاب المدینة بین الماضی والحاضر نوشته ابراهیم بن علی العیاشی.

دیار خاطره ها، سفرنامه نوشته ی امرالله نصیری قزوینی و بخشی از آن درباره بقیع.

دیدگاه های دانشمندان مسلمان، بخشی از کتاب مدینه شناسی در نقل آرا و گزارش های نویسندگان مشهور.

ذخائر المدینة المنورة، بخشی از این کتاب درباره فضایل و آثار و زیارت بقیع.

رأس الحسین رضی اللّه عنه، بخشی از سفرنامه محمود یاسین درباره بقیع.

رأس الحسین(ع)، بخشی از کتاب حیاة الامام الحسین بن علی(ع) از باقر شریف قرشی درباره سرنوشت سر مبارک امام حسین(ع) و گزارش سه نظریه مورخین.

رحلة ابن جبیر، بخشی از این سفرنامه درباره بقیع.

رحلة البقیع، بخشی از سفرنامه محمود یاسین درباره بقیع.

الرحلة البقیعیة، بخشی از کتاب الرحلة الحجازیة از محمد یحیی المختار الولاتی درباره بقیع.

الرحلة البقیعیه، بخشی از سفرنامه اولیا چلبی به حجاز و بقیع در سده 11ق.

الرحلة الحجازیة، سفرنامه ای به زبان عربی از عباس حلمی پاشا دوم دارای اطلاعاتی درباره بقیع.

رحلة العیاشی، بخشی از این سفرنامه درباره بقیع.

الرحلة العیاشیة، بخشی از سفرنامه عبدالله العیاشی به مکه و گزارشی درباره بقیع.

رحلة القلصادی، بخشی از سفرنامه علی بن محمد القلصادی درباره بقیع.

روضه ام سلمه، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره از ابن شبّه درباره همسر رسول اکرم، ام سلمة و مقبره او.

زیارت ائمه بقیع، بخشی از سفرنامه عبدالمجید علوی.

زیارت بقیع، بخشی از سفرنامه عبدالحسین خان پنجه افشار در سال 1299ق.

زیارت بقیع، بخشی از سفرنامه میرزای تبریزی ← مشکلات زیارت بقیع

زیارت در سیره نبوی، بخشی از کتاب عمدة الاخبار ار احمد بن عبدالحمید العباسی درباره فضیلت زیارت و آداب آن.

زیارت نیابتی، بخشی از سفرنامه ی مکه نوشته سید فخرالدین جزایری و معرفی آن.

زیباسازی مقابر، بخشی از کتاب مدینه شناسی درباره تاریخ تحولات نوسازی، تزیین بقاع و ادله روایی.

زیارت بقیع در 1309ق، بخشی از سفرنامه بانو علویه کرمانی درباره بقیع.

زیارت بقیع، بخشی از سفرنامه سلیم خان تکابی درباره بقیع و زیارت مراقد آن.

سابقه آرامگاه سازی در اسلام، بخشی از کتاب تاریخچه وهابی ها در باب فقدان مشروعیت ساختمان بر قبور به دلیل سابقه در دوره رسالت و صحابه نداشتن.

ساختمان سازی بر قبور، متن مقاله بنای بر قبور از دانشنامه حج و حرمین شریفین.

سبیل زیارة البقیع، بخشی از سفرنامه سلطان مراد میرزا حسام السلطنه در سال 1297ق.

سرزمین بقیع، بخشی از سفرنامه علی اکبر حسنی.

سعد بن ابی وقاص، بخشی از کتاب اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء از سمهودی.

سعد بن معاذ از نگاه ابن شبّه، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره از ابن شَبَّه درباره یکی از صحابه رسول خدا.

سعد بن معاذ از نگاه سمهودی، بخشی از کتاب وفاء الوفاء درباره یکی از صحابه مدفون در بقیع.

سفر به قبله، سفرنامه حج از هدایت الله بهبودی و یادداشت هایی از بقیع.

سفرنامه بقیع، گزارش سفر ملا محمد ابراهیم کازرونی شیرازی به حج و زیارت بقیع.

سفرنامه حج، بخشی از سفرنامه حج نوشته آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی درباره بقیع.

سفرنامه محمد حسین منشی زاده، بخشی از این سفرنامه درباره بقیع.

سفرنامه هسته ای، گزارش میرزا علی هسته ای درباره بقیع.

سکوت بقیع، بخشی از سفر نامه رحیم مخدومی در سال های نخست دهه هشتاد.

سکونت یهود در یثرب، بخشی از کتاب الدرة الثمینة از ابن نجار درباره سکونت یهودیان در محله های یثرب.

ص: 729

سؤال از علمای مدینه و جواب آنها، متن بخشی از کتاب کشف الارتیاب در فتاوای علمای مدینه در مشروعیت تخریب بقیع.

سؤال نمایندگان از وزیر امور خارجه، اعتراض نمایندگان مجلس درباره چرایی و علل ناکارآمدی و عدم موفقیت وزارت امورخارجه در بازسازی بقیع.

سید ابراهیم المدنی ← علمای روم

سیره نبوی درباره ابراهیم، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره از ابن شبّه، مجموعه روایات رسول خدا(ص) درباره کفن و دفن فرزندش.

سیف الدوله، بخشی از سفرنامه او درباره بقیع.

شهر عشق، سفرنامه مکه از محمد حسین قدمی و گزارشی از بقیع.

شهربانو بیگم، بانوی شاعر و سفرنامه نویس مکه و مدینه در سده 11و12ق و سراینده اشعار درباره بقیع.

شهرهای مقدس جزیرة العرب، بخشی از سفرنامه ایلدون ریتر سفرنامه نویس اروپایی در سده بیستم میلادی.

ضریح ائمه معصومین(ع)، بخشی از سفرنامه مؤلف ناشناخته درباره بقیع و حرم ائمه(ع).

الطبقات الکبری، بخشی از این کتاب نوشته ابن سعد درباره بقیع.

عبدالرحمن بن عوف، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره نوشته ابن شبّه.

عبدالرحمن بن عوف، بخشی از کتاب وفاء الوفاء از سمهودی درباره یکی از صحابه و مدفون در بقیع.

عبدالله بن مسعود، بخشی از کتاب وفاء الوفاء از سمهودی درباره یکی از صحابه و مدفونین در بقیع.

عبدالماجد در بقیع، بخشی از سفرنامه حجاز از عبدالماجد دریابادی از هند در سده 14ق.

عثمان بن عفان، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره نوشته ابن شَبَّه درباره خلیفه سوم و دفن او در بقیع.

عثمان بن مظعون در احادیث نبوی، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره، نوشته ی ابن شَبَّه.

عمارة قبور النبی و اهل بیته، کتابی درباره آرامگاه ها و بقعه های معصومین(ع) و علل مخالفت وهابیت با آنها.

عمارة قبور النبی و اهل بیته، بخشی از این کتاب درباره بقیع.

فاطمه بنت رسول الله(ص)، بخشی از کتاب اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء از سمهودی.

فتاوای علمای مدینه در تخریب بقیع و نقد آن، بخشی از کتاب کشف الارتیاب سید محسن امین عاملی شامل استفتا و فتوا برای زمینه چینی تخریب 1344ق.

فضائل المدینة المنورة، بخشی از این کتاب درباره فضیلت های بقیع.

فضیلت های بقیع تا سده نهم قمری، بخشی از کتاب تحقیق النصرة از ابوبکر بن حسین مراغی از سده 9ق، مجموعه ای از احادیث و دیدگاه ها درباره فضایل بقیع.

فعالیت سفارت ایران در جده، گزارش اقدامات و فعالیت های سفارت ایران در جده به ریاست مظفر اعلم در سال های 1330-1331.

قبر ابراهیم بن رسول الله، بخشی از کتاب وفاء الوفا از سمهودی درباره مقبره فرزند پیامبر اکرم(ص).

قبر ابراهیم بن رسول(ص) و عثمان بن مظعون، بخشی از کتاب اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء از سمهودی درباره دو مقبره مزبور.

قبر حضرت فاطمه زهرا در بقیع، بخشی از کتاب بیوت الصحابه از سده 14ق.

قبر رُقیه بنت رسول الله(ص)، بخشی از کتاب اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء از سمهودی درباره مقبره دختر رسول خدا(ص).

قبر سعد بن ابی وقاص، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره از ابن شبّه درباره یکی از صحابه رسول خدا.

قبر سعد بن ابی وقاص، بخشی از کتاب وفاء الوفاء از سمهودی درباره یکی از صحابه و مدفون در بقیع.

قبر صفیه بنت عبدالمطلب، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره از ابن شبّه درباره یکی از عمه های رسول خدا مدفون در بقیع.

قبر فاطمه بنت اسد، بخشی از کتاب اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء از سمهودی درباره این مقبره.

قبرستان بقیع، بخشی از سفرنامه رحمت الله بخارایی در سال 1303ق.

ص: 730

قبرستان بقیع، بخشی از کتاب هدایة الحجاج از محمدرضا طباطبایی تبریزی.

قبرستان بقیع در سال 1305- 1306ق، گزارشی از وضعیت عمومی این محل و بخشی از کتاب تحفة الحرمین و سعادة الدارین.

قدمت بقیع، بخشی از کتاب مدینه شناسی درباره پیشینه این قبرستان در روزگار جاهلیت.

قرة العین فی الرحلة، سفرنامه سید عبدالله بن علی حضرمی به مکه.

قوم به حج رفته، سفرنامه حج نوشته جواد مجابی و گزارشی از بقیع.

کفته در منابع مرجع اسلامی، بررسی این واژه در فرهنگ ها، تفاسیر و دیگر مآخذ مرجع.

الکلمات المفیدة فی البقیع، بخشی از مستدرک دویش بر کوشش اخبار المدینه از ابن شبه.

گزارش از بقیع، بخشی از سفرنامه عبدالغفار نجم الملک منجم باشی.

گزارش سفارت ایران در جده، متن نامه وزارت امور خارجه به تاریخ 20 مرداد 1322 در مورد تخریب بقیع.

گزارش سمهودی از فاطمه بنت اسد، بخشی از کتاب وفاء الوفاء از سمهودی درباره مادر علی بن ابیطالب(ع)، مدفون در بقیع.

گزارش سید محسن امین، بخشی از کتاب کشف الارتیاب درباره تخریب و انهدام آثار و بناهای مذهبی در بقیع.

گزارش محمدعلی میرزا از بقیع، بخشی از سفرنامه حج محمدعلی میرزا قاجار درباره بقیع.

گنبد و بارگاه بر قبور، متن مقاله «بقیع، بارگاه ها» از دانشنامه حج و حرمین شریفین.

گورستان بقیع، بخشی از سفرنامه مرآة الحرمین نوشته ابراهیم رفعت پاشا در سده 13و14ق.

لاری، محیی ← فتوح الحرمین

محنة البقیع در دایرةالمعارف الشیعیه، بخشی از مقاله مندرج در این دانشنامه درباره تخریب اماکن و بقعه های بقیع برای بار دوم.

مدرس و کمیسیون دفاع حرمین، متن مقاله درباره تاریخ تحولات مواضع شخصیت ها و دولت ها.

مدفن صحابه و اهل بیت در خارج بقیع، بخشی از کتاب فصول من تاریخ المدینة المنورة از علی حافظ درباره وضعیت قبور خارج از قلمرو بقیع.

مرادی، عبدالمجید بن علی المنالی، سفرنامه نویس، پژوهشگر و فقیه از سده 12ق.

مرقد فاطمه زهرا(س)، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره از ابن شَبَه درباره دختر رسول خدا(ص) و دارای آثاری در بقیع.

مزار حسن بن علی(ع)، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره از ابن شَبَّه درباره یکی از اهل بیت پیامبر(ص) و امام دوم شیعیان و مدفون در بقیع.

مزار خنیس بن حذافه، بخشی از کتاب وفاء الوفاء از سمهودی، درباره یکی از صحابه و مدفون در بقیع.

مزار عباس بن عبدالمطلب، بخشی از کتاب تاریخ مدینة منوره از ابن شَبَّه درباره یکی از صحابه مدفون در بقیع.

مزار عثمان بن عفان، بخشی از کتاب الوفاء الوفاء از سمهودی درباره یکی از صحابه و خلیفه سوم مدفون در بقیع.

مزار عثمان بن مظعون، بخشی از کتاب الوفاء الوفاء از سمهودی درباره مقبره یکی از صحابه و اولین مهاجر مدفون در بقیع.

مسجد الاجابة، بخشی از کتاب اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء از سمهودی.

مسجد الإجابة، بخشی از کتاب المدینة بین الماضی والحاضر نوشته ابراهیم بن علی العیاشی.

مسجد الإجابة، بخشی از کتاب عمدة الاخبار از احمد العباسی درباره مسجدی در بقیع.

مسجد البقیع، بخشی از کتاب عمدة الاخبار از احمد العباسی درباره مسجدی در بقیع.

مسجد بقیع، بخشی از کتاب اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء از سمهودی درباره مسجد بقیع.

مسیر طالبی، بخشی از سفرنامه میرزا ابوطالب خان درباره رفتار خشونت آمیز وهابی ها نسبت به شیعیان.

مقبرة البقیع، بخشی از کتاب موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنورة درباره تاریخ بقیع و رویه رسول خدا(ص) درباره بقیع و اهمیت آن.

مقبره بنی سلمه، بخشی از کتاب تحقیق النصرة از ابوبکر بن حسین مراغی از سده 9ق درباره مرقد بنی سلمه.

ص: 731

منابع حدیثی، بخشی از کتاب مدینه شناسی در بررسی بقیع در کتب اصلی روایی اهل سنت و شیعه.

منازل قمریه فی سوانح سفریه، بخشی از سفرنامه منازل قمریه فی سوانح سفریه از سید علی حسین درباره بقیع.

الموسوعة الذهبیة للبقیع، مقاله ای از الموسوعة الذهبیة للعلوم الاسلامیة.

موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنورة، مقاله ای از این دائرةالمعارف نوشته عماد طاهر درباره بقیع.

میقات تا میعاد، بخشی از سفرنامه لفته منصوری درباره مظلومیت بقیع.

مئة فضیلة من فضائل المدینة المنورة، بخشی از این کتاب درباره بقیع.

النبذة اللطیفة فی فضائل المدینة الشریفة، بخشی از این کتاب درباره بقیع.

نزهة البقیع، بخشی از کتاب نزهة الناظرین فی تاریخ مسجد سید الاولین والآخرین از برزنجی.

نقض فتاوی الوهابیة، کتابی در دفاع از وهابیت.

نکبة البقیع در دائرةالمعارف الشیعیة، بخشی از مقاله مندرج در این دانشنامه درباره تخریب بقیع توسط آل سعود.

واژه بقیع، بخشی از کتاب مدینه شناسی از سید محمد باقر نجفی درباره لغت شناسی و ریشه لغوی بقیع.

وصف بقیع، گزارش بقیع توسط محمدعلی بروجردی در سفرنامه ای از دوره قاجاریه.

وضعیت بقیع در 1288ق، بخشی از سفرنامه از مؤلفی ناشناخته در سده 13ق.

وهابیون و محو آثار، بخشی از کتاب مدینه شناسی درباره کردار و شیوه رهبران آل سعود و وهابیت در انهدام و تخریب بقیع.

هدایة السبیل، بخشی از سفرنامه فرهاد میرزا معتمدالدوله به مکه و مدینه و بقیع در 1292ق.

هویت بقیع، بخشی از مقاله بقیع در بستر تاریخ نمونه ای از نثر و قطعه ادبی در بقیعیات.

یهود و نصارا، بخشی از کتاب الدرة الثیمیة از ابن نجار درباره حضور مسیحیان و یهودیان در مدینه.

ص: 732

ص: 733

المقدمة

1. إن مقبرة «البقیع» کما تشتهر بأنها «جنة البقیع»، أو «بقیع الغَرقَد»، تحظی باهتمام بالغ وکبیر من لدن المسلمین، وذلک لما لها من قیمة کبیرة لدی الأمة الإسلامیة. و حسب المصادر التاریخیة و الروائیة إنها من أعرق المقابر الإسلامیة و أقدمها. تقع المقبرة فی المدینة المنورة، فهی من أقرب الأماکن التاریخیة إلی مبنی المسجد النبوی وقبر الرسول الأکرم (ص).

بعد هجرة الرسول الأعظم(ص) إلی المدینة وتوسع المجتمع المدنی الیثربی کدولة أقامها النبی فی یثرب، التی أصبح أسمها «المدینة»، وتکوین المؤسسات المدنیة التی کانت تعمل للمسلمین لتحسین ظروفهم المعیشیة والاقتصادیة والاجتماعیة؛ تمّ تخصیص البقیع لدفن موتی المسلمین من قبل النبی الأکرم(ص) بعد أن کانت أرضها غیر الصالحة للزراعة وأرضها بور لا تنبت. وسمّی البقیع باسم «بقیع الغرقد» لنموّ نوع من الأشجار ذات الأشواک فیه، وتسمّی هذه الأشجار باسم «الغرقد».

و تکشف المصادر والوثائق والمستندات التأریخیّة عن أنّ أهل الیثرب قد اهتمّوا علی مدی الأعصار بها، ومن هنا یعود تاریخ مقبرة البقیع إلی العصر الجاهلی قبل الإسلام.

هذا وقد کانت هذه البقعة من الأرض علی مرّ الزمان موضع رعایة ومزید من الاحترام الخاصّ من قبل المسلمین من مختلف الأئمة والمذاهب، کما أنها کانت موضع إهتمامهم بدفن أمواتهم فیها وبموتی البقیع الغرقد. والجدیر بالذکر أنها مقبرة فریدة لانظیر لها من هذه الناحیة. فضلا عن ذلک بقیع الغرقد هی المقبرة الرئیسة من بین المزارات والأماکن الإسلامیة المقدسة لأن ترابها الطهور تضمّ نخبة من أبرز الشخصیات الدینیة والإسلامیة.

تأسیسا علی ذلک تعتبر البقیع من تراثنا الإسلامی والتاریخی والدینی والمعنوی المقدس الذی لا یشاکله نظیر عالمی قط. ولکن مع الأسف الشدید إنّ السلطات السعودیة والوهابیة الحاکمة علی الحجاز والمدینة کانت تمارس سیاسة تخریب وهدم البقیع وإزالة أثرها طوال القرنین المنصرمین، دون التفات إلی الخلفیة التاریخیة والدینیة لهذه البقعة المبارکة. لقد تعرضت قبور البقیع للهدم والنهب والاحتلال للمرة الأولی عام 1220 للهجرة . والیوم تمرّ 215سنة علی کارثة باتت تعرف بالنکبة الأولی.

علی مرّ القرون کان البقیع معظماً لدی جمیع مذاهب المسلمین وفِرَقهم وشعوبهم، وعندما کانوا یسافرون إلی الحجاز، ویقصدون زیارة الأماکن المقدّسة، یعتبرون زیارة البقیع وموتاها واجبا شرعیا علی أنفسهم.

هذا علاوة علی وجود الوثائق التی تدل علی أن المسلمین سنة وشیعة وطیلة التاریخ کانوا دوما یترددون علی البقیع جنبا إلی جنب دون أیة خلافات ملحوظة بینهم. و لم یلبث أن رفع الأمویون الحصار الذی فرضوه علی البقیع فی الفترة الزمنیة القصیرة والمحددة، فجمع شمل المسلمین من جدید.

إن مقبرة البقیع إنما تعید إلی الأذهان السیرة النبویة العطرة، ورمز الوحدة بین المسلمین، کما أنها تعید إلی الأذهان أنواع التضحیة والفداء التی قدمها أبناء الأمة الإسلامیة. لأجل ذلک کان المسلمون یهتمون بها علی مدی الأعصار، فأشادوا القبب علی قبور الأئمة والصحابة والأولیاء، احتراماً وتکریماً للذین صنعوا التاریخ ومجد الإسلام.

کانت مقبرة البقیع طیلة القرون المنصرمة رمزا للتقارب و التجاوب والاتحاد بین المسلمین من جمیع أرجاء العالم. إن الشخصیات المدفونة فی البقیع کالإمام الحسن بن علی علیهما السلام والإمام جعفر الصادق علیه السلام ومالک بن أنس وعثمان بن مضعون، تنسب إلی جمیع المذاهب الإسلامیة، وکلهم مرآة کاملة للبشریة والرجولة.

إن البقیع مجموعة من الإیجابیات والکرامات والمقدسات، و أفضل مکان لذکر الله عزوجل وذکر النشور والبعث، ومکان عرفت فیه الشخصیات المثالیة الإسلامیة الخالدة الحق. لاتعتبر مقبرة البقیع عند المسلمین من

ص: 734

المعالم والآثار الإسلامیة المهمة والمقدسة فحسب، بل إنها ذات أبعاد ومعان متعددة.

فمن ناحیة إنها أرشیف إسلامی ضخم ویحتوی علی مجموعة کبیرة من الشخصیات الدینیة البارزة فی القرون الإسلامیة الأولی. یضم بقیع الغرقد رفات الآلاف المؤلفة من أهل المدینة ومن توفی فیها من المجاورین والزائرین، أو نقل جثمانهم علی مدی العصور الماضیة، وفی مقدمتهم الصحابة الکرام، وخیرة التابعین وأهل بیت النبی(ص).

بصفة عامة تمثل الخلفیة الثقافیة التی تعود إلی الجاهلیة وعصر ماقبل الإسلام، أحد الأبعاد المهمة فی مکانة البقیع. کان الشعراء الجاهلیون یهتمون بشأنه. فإن هذه المقبرة کانت تحظی بثقة واحترام الشعراء القبلیین و الشعراء الغنائیین الذین کانوا ینظمون الأشعار الملحمیة.

وللبقیع مکانة خاصة عند أیام العرب أو التاریخ الثقافی الجاهلی، وهی وقائع العرب قبل الإسلام، وتشتمل علی وقعات وغارات ومعارک دارت بین العرب فی العصر الجاهلی تناقل الرواة قصصها مع ما صحبها من أشعار. فقد نظم فحول شعراء العرب الجاهلیین قصائد رائعة عن «یوم البقیع».

لقد انصب حقد الوهابیین فی کل مکان سیطروا علیه، علی هدم قبور الصحابة والتابعین وأهل بیت النبی(ص)، وکان بقیع الغرقد هو من أکثر الأماکن تعرضا لهذه المحنة العصیبة.

إن تدمیر وتخریب هذه البقعة أثارت غضب علماء المسلمین آنذاک، فاعتبروا هذه الجریمة حقدا دفینا ورثه الوهابیون ضد الحضارة والمدنیة الإسلامیة. ردود الفعل الغاضبة شملت الشیعة والسنة علی حد سواء، وشارک جمیع المذاهب الإسلامیة فی الاحتجاج إعلامیاً وسیاسیاً. إن الوهابیین ضللوا الرأی العام الإسلامی للتغطیة علی جرائمهم، فأغمضوا عینهم عن جرائمهم النکراء.

إن هذه المجموعة من السمات و الخصائص الممیزة تجعل البقیع فذّا متمیزا من نوعه، لأنه لا تتمیز أیة مقبرة من مقابر العالم الإسلامی بهذه المواصفات الخاصة والسمات الممیزة. لذلک تطرق إلیه الباحثون والمؤلفون. فهناک بعض الأساتذة من کتبوا وانجزوا کثیراً من المؤلفات عن هذه المقبرة.

إن المؤلفات والبحوث فی مجال البقیع تشتمل علی المصادر الروائیة و کتب السیرة النبویة والصحابة ومعرفة المدینة أو علم المدینة وتاریخ الإسلام والرحلات ومعرفة الشرق الأوسط أو الدراسات بشأن الشرق الأوسط والإسلام وعلوم القرآن والأدب العربی والأدب الفارسی والأدب الأردی وعلم الکلام والجغرافیا والتراجم والسیر والمزارات وما شاکل ذلک.

حالیا هناک مجموعة من المؤلفات الضخمة والمصادرالمتنوعة فی مجال البقیع أصبحت فی متناول ید القاری ء الکریم بسهولة. وفی الحقیقة بإمکاننا أن نقترح علما أو نتاجا علمیا وتاریخیا اسمه «علم البقیع» أو «معرفة البقیع» کحقول متداخلة أو تعددیة التخصصات.

هناک فروع ومجالات لها صلة وثیقة بالبحوث حول البقیع، لأنه هناک مصادر فی هذه الفروع والمجالات العلمیة ترتبط بعضها أو کلها بالبقیع، وهی کالتالی: تاریخ الإسلام، الدراسات بشأن الشرق الأوسط، الأبحاث والدراسات الوهابیة، بحوث ودراسات فی السلفیة، معرفة الشیعة والتشیع، الدفاع الفکری عن الدین والرد علی الشبهات، علم الکلام وعلم الکلام الجدید، الأدب الجاهلی والأدب الإسلامی.

و من جهة أخری إن البقیع یملک قدرا عالیا من القابلیة والکفاءة العلمیة والثقافیة والتاریخیة حیث ینبغی أن تصدر حوله موسوعة ضخمة لتکون مرجعا علمیا وعملیا شاملا لکافة المجالات العلمیة والتاریخیة والثقافیة. فمن الضروری أن تکون القضایا و الموضوعات التی یتناولها البقیع کثیرة ومتنوعة، کما أن جمع وتصنیف البیانات أو المعطیات المتعلقة به ضرورة حیویة لابد منها.

2. لقد تصدی الکثیر من زعماء العالم الإسلامی وقادته لهذه الممارسات غیر الإنسانیة للوهابیین، فور اطلاعهم علی الأعمال التخریبیة الأولی أو ما تسمی بالنکبة الأولی.

وفی رد فعلهم الأول دعا عدد من زعماء العالم الإسلامی مواطنیهم إلی مقاطعة الحج وترکه إلی مکة احتجاجاً علی هدم السلطات السعودیة.

کان رد فعلهم الثانی هو

إقامة المظاهرات والاعتصامات والإضرابات و إقامة الندوات و المؤتمرات ضد آل سعود والوهابیین فی مختلف البلدان الإسلامیة وإدانة الجرائم الوهابیة بحق البقیع وتخریبه.

ثم أنهم طلبوا من الوهابیة أن تساهم فی ترمیم وإعادة إعماره. ثم جاء رد فعلهم الثالث الذی کان یشمل علی ممارسة الضغط علی حکومات البلدان الإسلامیة لأجل تفعیل السیاسة الخارجیة لهذه الدول بهدف التصدی لدولة آل سعود.

علماً أن هذه الممارسات والردود الفعل العالمیة لم تغیِّر کثیراً من مواقف آل سعود وممارساته التخریبیة تجاه البقیع والأماکن المقدسة فی الحجاز مع أن کانت لها آثار إیجابیة قصیرة الأمد.

بما أن المتتبع فی شؤون البقیع أصبح یدرک جلیاً أن ممارسات العالم الإسلامی وزعمائه لم تستطیع أن تحیی

ص: 735

ماضیه البعید والتلید، یبدو أن الآلیة الوحیدة بهذا الصدد هی حشد الرأی العام العالمی فی شتی أرجاء المعمورة.

لنیل هذا الهدف یجب أولا أن تتجه أذهان الخبراء والنخب وأصحاب الرأی فی شتی أرجاء العالم دائمًا إلی مدی أهمیة البقیع، ثم یجب أن یطرح البقیع فی الأوساط العالمیة کقضیة ثقافیة وتاریخیة تتعلق بالبشریة جمعاء. لأنه تقول التجربة بأن کلما أزیلت غفلة الخبراء والنخب و أدرکوا مدی أهمیة قضیة، کلما استقدموا جمیع شرائح المجتمع إلی ساحات الاحتجاج والإضراب والإعتصام، ومهّدوا الأرضیة للنشاط والتوسعة والإزدهار والانتعاش.

إن حشد الرأی العام العالمی فی شتی أرجاء المعمورة هو أهم آلیة لأجل تشجیع المؤسسات الدولیة وحثها علی التصدی للممارسات التخریبیة الواسعة النطاق من قبل آل سعود والسلطات الوهابیة. فمن الممکن حشد الخبراء والنخب والرأی العام العالمی عن طریقین رئیسیین هما:

أولا: بشکل عفوی (کالخروج بمسیرات جماهیریة حاشدة).

وثانیا: عبر التخریط و وضع البرامج.

تحشد وسائل الإعلام والصحفیون والمراسلون فی البعد التخطیطی لحشد الخبراء والنخب والرأی العام العالمی، لکنه لیس لهذا المنهج الکفاءة أو الفاعلیة العالیة بسبب سیطرة الوهابیة علی مختلف وسائل الإعلام والقنوات الفضائیة مثل قناة الجزیرة و العربیة و غیرها.

تکمن الآلیة الأخری بهذا الصدد فی نقل وإعطاء المعلومات المتعلقة بتخریب البقیع وتاریخه إلی الخبراء والنخب عبر أنواع أخری من وسائل الإعلام کأعمال مراجع، ثم تکبیر الممارسات التخریبیة وتضخیمها وإبرازها فی أذهان الرأی العام العالمی.

وبمساعدة الخبراء یمکن تضخیم الممارسات التخریبیة المتعلقة بالبقیع وإبرازها بسهولة. فمن الممکن تضخیم جمیع الأبعاد المهمة للبقیع بسرعة وفی بضعة أشهر عبر هذا الأسلوب ومستعینا بالشبکة الألکترونیة العالمیة.

إن المراد من تضخیم الممارسات التخریبیة المتعلقة بالبقیع إنما هو تحلیل العواقب المحتملة والآثار السلبیة للأعمال التخریبیة تجاه البقیع والأماکن المقدسة، وعلی العکس التعریف بالآثار الإیجابیة فی حالة عدم تنفیذ هذه الممارسات والإجراء ات التخریبیة من قبل آل سعود والسلطات الوهابیة.

ثم بعد تضخیم هذه الأبعاد یأتی دور طرح وإدراج التحلیل والدراسات العلمیة. یتم دراسة أبعاد البقیع السالفة ذکرها عبر کتابة المقال، المقابلات الصحفیة، کتابة التقاریر، انتشار الصور والأفلام، بالإضافة إلی عشرات ومئات أسالیب نقل المعلومات والطرق الفنیة و الإعلامیة من شأنها أن تبحث مجالات البقیع المتنوعة.

یتم حشد أذهان الخبراء والنخب بعد اجتیاز هذه المراحل، ثم یتم إثارة الرأی العام العالمی علی حد قول الخبراء السیاسیین، وبالتالی من هنا یبدأ رد فعل الرأی العام بشأن الأعمال التخریبیة التی تقوم بها آل سعود تجاه البقیع.

لکنه انتشار أعمال المراجع حول البقیع کالموسوعات تعمق تثقیف الناس وزیادة وعیهم وحشد الرأی العام العالمی بشأن مخاطر الأعمال التخریبة، فیحقق الهدف المنشود.

وفی الظروف التی فقدت الحکومات الإسلامیة الکفاءة أو الفاعلیة العالیة بهذا الصدد لأسباب مختلفة أو تفکّر فی کثیر من الأحیان إلی المصالحة السیاسیة فی المجالات الاقتصادیة والسیاسیة، لا یبقی مفرّا من اللجوء إلی جماهیر الناس، من ثم یجب أن یبدأ الحراک منهم.

لکنه تستطیع القواعد الشعبیة والدینیة أمثال مراجع الدین والزعماء الروحیین وقادة الفکر الدینی والسیاسی للمسلمین والشیعة أن تلعب دورا بارزا وهاما فی حشد الرأی العام العالمی.

یجب علی جماهیر الشعب والمجتمع بما فیهم السوقیین والمعلمین ورجال الدین والمبلغین والصحفیین والعمال وغیرهم أن یشارکوا فی الحشد الشعبی، لکن من الواجب علی الجمیع أن یتبنوا وظیفة ومسؤولیة تتناسب مع قدراتهم ومواهبهم الشخصیة. وبالتالی إما یجب علی الذین قاموا بتخریب ونهب الثروات العامة للمسلمین أن یغیروا مواقفهم وسیاساتهم، أو تهمشهم أعمالهم التخریبیة، فیفقدون شعبیتهم.

مهما یکن من أمر فإن قیادة آل سعود ما دامت تمارس هذه الممارسات التخریبیة، فإن آل سعود وقیادته المرکزیة ستخسر مصداقیتها وشرعیتها وشعبیتها فی المجتمع وفی الساحة الدولیة.

3. إن أول حاجة بالنسبة للبقیع لأجل حشد الرأی العام العالمی فی کافة أنحاء العالم تکون وسائل الإعلام التی لا ترتبط بآل سعود ولا تتابع أغراض الوهابیة، کالدوریات والإذاعة والتلفیزیون والشبکة الألکترونیة العالمیة والقنوات الفضائیة وأعمال مراجع کالقوامیس اللغویة والموسوعات.

تکون وسائل الأعلام الخاصة بالبقیع کالدوریات التی تختص بالبقیع وتتطرق إلیه فقط، ذات أهمیة بالغة والکفائة العالیة. تقوم موسوعة البقیع کسائر وسائل الإعلام بنقل وإعطاء المعلومات المتعلقة بتخریب البقیع، وتعرض ماضی البقیع وتراثه و تطوره العمرانی والمعماری، ثم بعد ذلک تعرض بشکل وثائقی التخریب العمدی للأماکن المقدسة وهدمها، وهی ذات قیمة تاریخیة ومخزون عمرانی تراثی کبیر فی هذه البقعة.

ص: 736

بما أن لم تقدم وسائل الإعلام للرأی العام العالمی أی معلومات عن البقیع، ولم تنشر فی العالم أی معلومات حول هذا المکان المقدس، لم تستنکر الأوساط والمنظمات الدولیة الأعمال التخریبیة التی ارتکبتها حکومة آل سعود بحق البقیع، بل ولم تقم بواجباتها إزاء هذه الجریمة، مع أنه مهمة منظمة الیونسکو إنما هی حمایة التراث الثقافی، والبقیع أهم مقبرة تضم رفات آلاف نخبة من النخب السیاسیة والدینیة المسیحیة والیهودیة والإسلام.

لذا فمن الواجب علی منظمة الیونسکو أن تتصدی لقتل المدنیین ونهب التراث الثقافی اللامادی والاستثمار البشری. أو علی أقل التقدیر یجب علیها أن تقوم لجنة التراث العالمی فی الیونسکو بإدراج البقیع ضمن برنامج مواقع التراث الدولیة التی تدیره الیونسکو، ثم تشترک فی الحمایة والحفاظ علی هذه المعالم الثقافیة والدینیة المقدسة.

وفی ما تسمی بنکبة البقیع، فقتل فی هذه الهجمة التاریخیة المشهورة الآلاف من المدنیین العزّل، واستولی الوهابیّون علی أملاک وخزائن حرم النبی (ص)، فنهبوا الکنوز الأثریة القیّمة کتاج خاص للساسانیین باسم التاج الساسانی، (وقد کان للتاج الساسانی قدسیة خاصة عند کل الملوک الساسانیین)، سیف هارون الرشید وآلاف القطع الأثریة النفیسة من الإرث الحضاری والتاریخی للشعوب الإسلامیة.

وقد قامت هذه الموسوعة بالتعریف بالبقیع من ضمن مئات مدخل من مداخل الموسوعة. إنها تقوم بتقدیم التقاریر والمعلومات عن تطور هذه الأجزاء بأسلوب تاریخی کمعجم أثری کبیر یتکون من آلاف الأجزاء. وجمیع هذه التقاریرأمثال مرآة کاملة للواقع والحقائق. فضلا عن ذلک فإن هذه الموسوعة قد قامت بالتعریف بوثائق وشهادات التطورات والأحداث قدر الإمکان.

لذلک لیست لدی المنظمات الدولیة أیة ذریعة بشأن عدم القیام بواجبها تجاه الحفاظ علی البقیع، وعلی هذا یجب علیها أن تلبی الطلبات العامة للرأی العام العالمی.

یتصور البعض بأن الوهابیة هی واحدة من الفرق والمذاهب الإسلامیة، من هنا فمن اللازم المداراة والتعایش السلمی مع أتباعها. فإن الوهابیة لا تحظی بالقبول لدی المذاهب الإسلامیة سنة وشیعة، کما أن رؤیة المذاهب الإسلامیة بالنسبة إلی البابیة لاتختلف عن ذلک، لإنها منظومة فکریة وعقائدیة خاصة منبوذة ومرفوضة بإجماع المسلمین.

مع الأسف لم تکن تقدیم المعلومات والتقاریر بشأن الأعمال والممارسات الوهابیة عاما وشاملا لحد الآن. إن هذه الموسوعة للمرة الأولی بصدد تقدیم المعلومات المرتبطة بالبقیع لعموم شرائح المجتمع بما فیهم من المسلمین وغیرالمسلمین بأسلوب سلس ناضج وقلم سیال یجمع فی کتابته السهولة . فیما یتعلق بالمعلومات المرتبطة بقبل تخریب البقیع، فإننا قمنا بتخریج المصادر الأولیة، مع أننا قدمنا المعلومات المتعلقة ببعد تخریب البقیع قدر الإمکان.

إن الحصول علی الوثائق والشهادات المتعلقة ببعد تخریب البقیع صعب جدا، لأنه تکون الکثیر من هذه الوثائق والمستندات فی حیازة الحکومة السعودیة والمنظمات الحکومیة کأمانة منطقة المدینة المنورة وإمارتها، وتخزن قسم آخر منها فی الأرشیفات الأوروبیة والأمریکیة. بما أن تم إصدار هذه الموسوعة بالمصروفات والنفقات الشخصیة، کان الحصول علی هذه الوثائق والشهادات وابتیاعها تحتاج إلی مصروفات باهضة لاتسمح الأوضاع المالیة للباحث أن یحصل علیها ویدفع مصروفاتها. مع ذلک کله لقد استفدنا من هذه الشهادات والمستندات قدر الإمکان.

یعتقد البعض بأن کلما کانت نصوص الموسوعة أکثر تعقیدا وغموضا، کلما کانت أکثر اعتبارا وأکثر موضوعیة ومصداقیة فی میادین العلم والمعرفة. وعلی العکس کلما کانت نصوص الموسوعة أسهل و الأکثر قابلیة للفهم، کلما تبتعد کل البعد عن الموضوعیة والاعتبار والمصداقیة فی میادین العلم والمعرفة. لکنه علی عکس هذا الرأی وما یتصور البعض، فإننا حاولنا أن نقدم موسوعة ذات نصوص سهلة وقابلة لفهم الجمیع وبعیدة کل البعد عن التعقید والغموض المؤدیان إﻟﯽ المشاکل الکبیرة.

وقد اهتممنا بکیفیة محتویات الموسوعة وانتشار المعلومات، مع أننا قد قدمنا الموسوعة بأسلوب سهل یجری مع الطبع.

4. لیس البقیع مقبرة فحسب، بل إنما هو بمثابة تاریخ الشعوب القاطنة فی المنطقة، والذی تعود خلفیته إلی بضعة آلاف من السنین. کذلک تعکس هذه الموسوعة الأحداث والتطورات المتعلقة بتاریخ البقیع الطویل. علی هذا تقدم الموسوعة الحدود الموضوعیة للدراسة فی هذه المجالات:

تاریخ التطورات والأحداث، الجغرافیا، العلوم القرآنیة(القرّاء، المفسرین المدفونین، الأحداث القرآنیة)، علوم الحدیث، الأدعیة و الزیارة؛ المزارات و البقاع و تذکرة المقابر؛ الفقه و الحقوق؛ الکلام و العقائد (التیارات المتطرفة والوسطیة والاعتدال)؛ الأدب (الأدب المنثور،الأدب المنظوم أو الشعر، البقیعیات، شعراء الرثاء)؛

ص: 737

الملل و النحل (الدفاع الفکری عن الدین والرد علی الشبهات، المنازعات، افتراقات وانشعابات الفرق)؛ الأدیان (الیهود، المسیحیة، سائر الأدیان)؛ الاقتصاد (الذخائروالمخزونات والخزائن، الخسائر والأضرار الفادحة الناجمة عن التخریب)؛ العصر الجاهی (أیام البقیع، أشعار عصر ما قبل الإسلام، المعارک)؛ القضاء و الجزاء (العقوبة بحق المخربین، الإبادة الجماعیة وعقوبة المجرمین، تشجیع الجهات المعنیة بتوفیر الحمایة اللازمة للبقیع کالتراث البشری، المرممین والعمران)؛ الندوات و المؤتمرات حول البقیع؛ المراکز والمؤسسات والاجتماعات؛ البحوث والدراسات بشأن البقیع؛ کتابة الذکریات؛ إصدار الدوریة الخاصة (بایران، الولایات المتحدة الأمریکیة، العالم الإسلامی؛ الأوروبا)؛ المتحف وصناعة المتاحف (المقتنیات الأثریة المرتبطة بالبقیع)؛ الفن (الفلم، الرسم، التصویر والصورة و ...)؛ صناعة الأضرحة؛ عمارة مبانی البقیع؛ الوثائق والشهادات المکتوبة أوالتصویریة(کاصور والأفلام)؛ بیبلوجرافیا الآثار؛ معرفة المخطوطات؛ معرفة المقال؛ معرفة الرسائل الجامعیة؛ کتابة أعمال مراجع؛ النصوص والوثائق الدبلوماسیة؛ الرحلات (النصوص، الرحالین)؛ المواقع الألکترونیة (الموقع، المدونات الألکترونیة، الأنترنت)؛ القمر الاصطناعی أو الساتل الفضائی (القنوات). والجدیر بالذکر أن مداخل هذه الموسوعة حتی الآن ما یربو علی1700 فقرة تتطرق إلی جمیع المحاور والمجالات العلمیة.

5. لقد صدرت هذه الموسوعة بأسلوب تسلط الضوء علی نقل وإعطاء المعلومات. حاولنا أن نجمع المعلومات المتعلقة بکل موضوع، ثم تطرقنا إلی معالجة البیانات، ثم بعد ذلک قمنا بصیاغتها، وأخیرنا قدمنا مقال قصیر وهام عن جمیع الموضوعات المتعلقة بالبقیع. ومن هذا المنطلق انتهجت موسوعة البقیع الأهداف الرئیسیة التالیة لتتمکن من تأدیة واجبها الرسالی:

1. الهدف الرئیسی لموسوعة البقیع یکمن فی نقل وإعطاء المعلومات. أی لیس الهدف الأساسی هو إصدار وکتابة مقالات ذات الموضوعات الجدیدة، أو التنظیر أو جمع مجموعة من المقالات، بل إننا نهدف إعطاء المعلومات إلی جمیع شرائح المجتمع فی کافة أنحاء العالم حول مختلف أبعاد البقیع وتطوراته التاریخیة.

2. تمحور الأوضاع الثقافیة والعقلیة للمستخدمین والمخاطبین.

3. نقد المخربین وتقدیم البراهین لهم بشأن التداعیات غیر المتوقعة والمؤلمة.

4. تضخیم جمیع أبعاد البقیع وتبیین أهمیته العالمی.

5. توثیق الموضوعات وتقدیم المعلومات مصحوبة بوثائقها.

وقد أثرت هذه المتغیرات الخمس علی انتخاب نوع طراز الموسوعة. لکن کانت هناک عوائق أمام القیام بکتابة هذه الموسوعة، وکان من الضروری أن نقوم برفع العوائق الموجودة أمام إصدار الموسوعة بالحکمة واتخاذ الإجراءات والتدابیر اللازمة.

فمن جملة هذه العوائق المؤثرة فقدان مکنز شامل لأجل التغطیة الشاملة لمبحث البقیع، لأنه لم یکن لدینا مصطلح خاص لبعض المباحث حتی نستفیده کمدخل. من هنا فی البدایة کان القیام بصناعة المصطلحات الجدیدة لبعض المباحث ضرورة حیویة. أما المشکلة الأخری تکمن فی استعمال المصطلحات الحدیثة، لأنها لاتستخدم بکثرة فی مختلف المجالات، وإن استخدمت فإن استخدامهاوتداولها قلیلة جدا.

لقد جاء فی دلیل الأسلوب للکثیر من الموسوعات بأنه لا یجوز أن یقوم الباحث بالاقتباس المباشر. لکنه یجوز للباحث أن ینقل حرفیا من الآیات القرآنیة والروایات والأشعار وبعض الملاحضات والنقاط الهامة. ومن حیث المبدأ لیست لدینا آیة قرآنیة أو حکم شرعی قطعی الصدور بشأن الاقتباس المباشر. لکنه إذا ما اقتضت الحاجات العلمیة أو الظروف والمصالح، یجوّز العقل استخدام الاقتباس لأجل تضخیم الوثائق المتعلقة بالبقیع.

لقد اظطررنا فی هذه الموسوعة إلی نقل بعض الوثائق والأقوال بهدف التاثیر العمیق فی وجهات نظر المستخدمین، مع أننا حاولنا أن نستفید من جمیع المصادر القدیمة والحدیثة، لأن الغایة من إصدار هذه الموسوعة هی ترویج البقیع. وإحدی طرق الترویج هی التعریف بالمراجع والمصادر الدراسیة للباحثین والنخب.

مع الأسف الشدید لقد جرت العادة فی إصدار الموسوعات بأن الباحثین یستفیدون من المصادر الجدیدة، بل فی کثیر من الأحیان یقومون بنسخها، لکنهم لا یدوّنون المصادر، ولایدرجون المعلومات التفصیلیة عن المصدرفی قائمة المصادر والمراجع، وبذلک لاتتحقق الأمانة العلمیة، لأنه من أبرز مظاهر سوء الخلق.

بالنسبة إلی الموضوعات الجدیدة والمستحدثة التی مصادرها جدیدة أیضا، لقد استفدنا من المصادر الجدیدة فقط.

ص: 738

هناک موضوعات لاتوجد إلا فی المصادر القدیمة، فبالتالی إننا استفدنا من المصادر القدیمة بشأنها. وهناک مداخل تطرقت إلیها المصادر القدیمة والجدیدة علی حد سواء. لذلک تختلف المصادر المختارة بمقتضی نوع المدخل. لکننا إذا کنا بصدد نقد مصدر، قد قمنا بالتعریف بمصدر خاص. تمت الاستفادة من المصادر بشأن البقیع دون أی انتقاء خاص.

إن المصادر التی استفدناها فی هذه الموسوعة علی سبیل المثال لا الحصر هی: التراجم، قراءة النصوص المکتوبة علی شواهد القبور، النصوص التاریخیة، أعمال المراجع، کالموسوعات، بیبلوجرافیا، المواقع الألکترونیة، الرحلات، الدوریات، الصور، الخرائط، وغیرها من الوثائق والمستندات.

ملخص القول فی هذه الموسوعة هو أن: تمّ إدراج کل مصدر یحتوی علی معلومات حول البقیع. ولأجل حصول الباحثین، الأساتذة المحترمین والطلاب السهل،

تم جمع النصوص والمصادر والوثائق والصور الأصلیة، ثم قدمت فی قسم آخر من الموسوعة.

لم تطرق هذه الموسوعة إلی الکتب والمقالات الخاصة بالبقیع فحسب، بل إنما تطرقت إلی الوثائق والمستندات التی یدور قسم منها حول البقیع. المهم أننا لم نأت بالمعلومات الخام والنصوص، بل إنما قدمت النصوص مصحوبة بالتوضیح والملاحضة.

قدمت فی هذا القسم من الموسوعة أقدم المصادر وأحدثها. وقد سمینا هذا القسم «الملف العلمی للبقیع». وقد قدمت معلومات هذا القسم علی القرص المضغوط، حتی لایدفع المستخدم المصروفات الباهضة، وتکون الاستفادة منه أسهل. یعرض هذا القرص بصحبة نصوص الموسوعة. وقد جاء فهرس محتویات القرص المضغوط فی نهایة الموسوعة.

وفضلا عن النصوص والوثائق والشهادات المکتوبة حول البقیع، إننا عرضنا صور هذه البقعة فی هذا القرص. هذه الخدمات والمحاولات تسهل حصول الباحثین علی المعلومات أکثرفأکثر.

إن النصوص والوثائق والصور المعروضة علمیة ومصحوبة بمعرفة المصادر. تم التعریف بالطبعات المختلفة للکتب فی قسم معرفة المصادرإذا طبع کتاب فی عدة طبعات. لکن قد انتخب الموضوعات المرتبطة والمفیدة، ولم تقدم المطالب الأخری. أی أننا لم نزید حجم الملف عبثا.

وأخیرا استودع کل من ساعدنی فی إنجاز هذه الموسوعة، وخطی خطوات عملیة تجاه هذه الموسوعة عبر تشجیعه وارشاداته والتعریف بالمصادر وغیرها من الإجراءات، إلی مالک الکون، الإله السرمدی، لأننی أصغر من أن أتقدم بالشکر إلیه وأقدّر جهوده المضنیة.

إذا کانت فی هذه الموسوعة مشکلة، فهذه المشکلة ترجع إلیّ. ومن ناحیة أخری تحتاج هذه الأعمال إلی المصروفات والنفقات الباهضة، لذلک اظطرت أن أحذف بعض الأبعاد، فضلا عن أن هنالک أعمال ومشاریع لا یمکن إنجازها بالنفقات الشخصیة.

أقدّم جزیل شکری و تقدیری إلی جمیع أفراد أسرتی لأجل أنهم رافقونی ودعمونی، وحرموا من الإجازات والعطل الأسبوعیة کیوم الجمعة، وکل العطل الرسمیة والأعیاد وکل جوانب الرفاه المادی والتفرج، حتی لا نکون مدینین لمهمتنا الرسالیة تجاه البقیع. نرجوا أن تنال هذه الجهود رضا سادة المدفونین فی البقیع، لاسیما أئمة البقیع(علیهم السلام) وفاطمة الزهراء(س). هنا نعتذر من جدید إذا لم نستطیع أن نتطرق إلی هذه الموسوعة بشکل أحسن وأفضل.

نقدم مرة أخری أسمی آیات الشکر لجمیع الجهات المعنیة التی بذلت قصاری جهدها لأجل إنجاز هذا الکتاب. مع أن من الواجب أن نذکر أسمائهم الکریمة، لکن بما أن لیس بمقدورنا، فإننا نغض النظر عن ذکر أسمائهم. کل ما نأمل أن ینالوا رضا أئمة البقیع(علیهم السلام) وأمّهم فاطمة الزهراء(س)، بضعة رسول الله(ص) کصاحب هذا المشروع والأثر.

محمد نوری

شهر تموز/رمضان 1436 للهجرة

ص: 739

Introduction

1. According to historical evidences and traditions, the Baqi’ graveyard, famously known as Jannat ul-Baqi’ and Baqi’ ul-Gharqad, is the first Muslim graveyard. This graveyard is positioned near Masjid ul-Nabi, close to the Buq`at ul-Nabi in Medina (aka Medinat ul-Nabi). The Baqi’ graveyard, is placed in an infertile dry land, covered with a thorned plant called Nitraria (Gharqad), and was chosen by the Prophet (s) as the graveyard where Muslims were to be burried, after he emigrated to Medina from Mecca, expanding the urban population of Yasrib, founding the prophetic government and civil institutions to organize daily, social, and civil affairs of Muslims.

Some historical documents show that this piece of land was recognized by the populace of Yasrib before Islam as well. This means that the history of Baqi’ goes back to before Islam.

Apart from its antiquity, Baqi’ is unique in the attention which it has received and the insistence of followers of different Islamic sects and groups to bury their dead in there. No other place in the Islamic lands holds in itself so many scholars and scientific elites, thus making Baqi’ a historic, religious, and spiritual treasure for Muslims. The Wahhabi ideology of the ruling Saudi dynasty in Arabia however, has always insisted on demolishing and destructing Baqi’.

The first attack and invasion of Medina and expanded destruction of Baqi’ occurred in 1121 Lunar . This event is remembered as Nikbat al-Ula and 250 years have passed from it.

Muslims from every sect, tribe, and nationality, throughout numerous centuries have respected Baqi’ and have had it upon themselves to visit Baqi’ on their trips to Medina, while visiting Masjid ul-Nabi. Their travel to and from Baqi’ occurred without any evident dispute. Even during a small period of the Umayyad era, walls were created for Baqi’ and the graveyard was segregated. The walls were quickly removed however, and Muslims visited the graveyard unsegregated once again. Baqi’ is the reminder of the prophetic tradition. It is the embodiment of Muslim unity and a remembrance of the Islamic history. For this reason Muslims have respected Baqi’ and have spent much effort in expanding and flourishing it. During the previous centuries Baqi’ has been the symbol of fellowship and single heartedness. Personalities who have been buried in Baqi’, from imam Hasan (a) to imam Ja’far al-Sadiq (a), from Malik b. Anas to Uthman b. Madh’un and Fatima bint Asad and Abdullah ibn Omm Maktum are all full reflecting mirrors of humanity and magnificence, and belong to different sects. Baqi’ is a collection of goodness and munificence, it is the center of remembering god and the hereafter, a place of

ص: 740

mysticism and knowing ideal and role-model figures. Baqi’ is not just a graveyard, but rather it has various dimensions. On one hand it is an archive, and a great collection of the early Islamic centuries. Many of the companions of the prophet, the Tabe’in and the family of the Prophet of Islam (s) are buried there. An important dimension of Baqi’ is its position before Islam. Even during the era of Jahiliyya, Baqi’ was important and had the attention of Arab epicists and poets. During great Jahiliyya events of Arabic Baqi’ in history, Baqi’ had a special position. Great Arab poets composed many poems for Yawm al-Baqi’ (Day of Baqi’), until unfortunately with the beginning of Wahhabi rule over Baqi’ the destruction of holy sites began. Muslims from all over the globe stood up against Wahhabi leaders and believed the destruction of Baqi’ is a non-civil and non-Islamic act, but unfortunately Wahhabi leaders, even to this day, ignored the general opinion of the Muslims. This set of characteristics has made Baqi’ unique because there is no other place in the Islamic world which has the prominances and the characteristics of Baqi’. This is why researchers and authors have paid so much attention to Baqi’. Researches and publications about Baqi’ include, books of narrations, traditions of the Prophet, Medinology, Islamic history, itineraries, Middle East studies, Qur’anic studies, Arabic, Farsi, and Urdu literature, Kalaam, geology, translation, Personality Studies, Epitaphs and other things. Currently, we have access to a large collection of scripts about Baqi’. The reality is, in essence, we can introduce a new field of science in history called Baqi’ Studies, as an interdisciplinary subject.

Subjects such as Islamic history, history of the Middle East, Wahhabiology, Salafism, Shiaology, Apologism and Criticism, Kalaam and modern Kalaam, Jahiliyya literature, and Islamic Arab literature are related to Baqi’ studies because some of the sources of these subjects are partially or completely related to Baqi’. On the other hand, the scientific, cultural, and historical potential that exists in Baqi’ is so much that we can publish an encyclopedia about it. The volume and diversity of information on Baqi’ necessitate collecting and classifying this information.

2. Leaders of Muslims began their opposition as soon as they were informed of the first decisions the Wahhabi rulers had made. Their first measure was to sanction and block the hajj pilgrimage. Their second measure was to organize protests, lectures and conferences against the Saud dynasty and the Wahhabis, to denounce their destruction of the Baqi’ and demand it be revived and reconstructed. Their third measure was to pressure Islamic countries by activating in the foreign policy of these countries against the government of the Saud dynasty. Although these measures had temporary effects, but they have failed to change the position of the Saud dynasty in this regard to this day.

Since these measure have failed to revive Baqi’, it seems that the only way left is to mobilize public opinion around the world. For this, we should first mobilize the academic elites of the world. We must introduce Baqi’ as a historical and cultural issue that belongs to everyone in the world. Experience has shown that whenever the

ص: 741

elites have been enlightened about something, and have realized its importance, they have lead other groups of people, forming the grounds needed for single-hearted movements and activities to flourish. Mobilizing public opinion is the most important tool to stimulate international agencies to prevent further plans to destruct Baqi’ by the Saud dynasty. Mobilizing the elites and the general population of the world can either be spontaneous or controlled. In the latter way, media outlets, journalists and reporter are facilitated. Since Wahhabism controls Medias such as Aljazeera and Al-Arabiya, etc. this method is practically not possible. Another method is to inform academic elites through reference books, and then creating the question and projecting the issue into their minds. Projecting the issue will be an easy task with the help of specialist. All of Baqi’s important characteristics can be easily and quickly projected within a couple of months through the internet. By projecting, we mean analyzing the consequences and outcomes of destroying Baqi’, and the positive effects and results if the destructions are prevented. Next, we should begin to introduce scientific studies and analyses. We can do so by the means of articles, interviews, reports, pictures, films and many other tools.

3. In order to mobilize general opinion around the world, the first thing that is needed are journals, television and radio, internet, satellite receivers, and reference books such as lexicons, and encyclopedias,. Media outlets which specialize on Baqi’, such as journals that specialize on Baqi’ are more important and efficient.

The encyclopedia of Baqi’ provides information similar to other informative medias; the history of Baqi’, flourishing and construction, and later its destruction and purpose demolition of its structures and highly valuable remnants in a documented way. Since little enlightenment has been done on Baqi’ and the world has little knowledge about it, the people who destructed Baqi’ have not been reprimanded by the international community and international societies and organizations, even though UNESCO has the duty to preserve and guard human cultured heritages and Baqi’ is the most important place where thousands of Jewish, Christians and Islamic elites have been buried. Therefore it is the duty of UNESCO and the United Nations to prevent the killing and pillaging of people. The least of their duty is to record and guard such places. During the attack on Medina, thousands of people were killed and many valuable treasures, such as the crown of the Sassanid king, the sword of Harun al-Rashid, and thousands of unique pieces were looted. This encyclopedia introduces Baqi’ in hundreds of entries, and like a great ancient culture which has thousands of sections, reports each section in a historical kind of way. These reports are a full reflecting mirror of the events and the truth.

The documents and evidences have also been presented as much as possible.

Some people think that Wahhabism is one of the Islamic sects, and thus their leaders and followers should be treated with compromise and coexistence. But similar to Babism, Wahhabism is not accepted by Sunnis or Shias. It is a special kind of school of thought which has been dismissed by Muslims together. However, up to

ص: 742

this day, the actions of Wahhabis has not been public and informative. This encyclopedia attempts to inform the public about Baqi’ through a simple and fluent language to Muslims and non-Muslims alike. We have tried to extract and provide information about post-destruction times from people who have first-hand information, as much as possible. Access to evidence and documents of this period is hard because much of this information is under the control of the Saudi government, government offices, and the Municipality or Governance of Medina. Another set of these information are in the archives of Europe and America. Access to these documents required great amounts of budget, which could not be provided by the personal finance of the researcher. Nevertheless we tried to benefit from these documents as much as possible.

Some people think that the complexity of the language used in an encyclopedia shows how academic and scientific it is, while using simple, easy-to-understand language shows the opposite. However, we have used a simple language and distanced our texts from complexity, while at the same time focusing on its quality and capability to inform.

4. Baqi’ isn’t just a graveyard, it is a site that holds in itself thousands of years of history of the people of its area. This encyclopedia reflects on the events and incidents relating to the long history of Baqi’. We therefore cover our studies under the titles below:

History of events and incidents, Geography, Qur’anic Science (buried reciters and interpreters, events relating to the Qur’an), Science of Hadith, Invocations and Pilgrimages, Shrines, mausoleum and memorials about graves), Jurisprudence and Law, Theology (extremist and moderate movements), literature (prose, poems, Baqi’yat, elegists) Nations and Sects (Apologism and Criticism, disputes, sectarian splits), Religions (Judaism, Christianity, other religions), Economy (Treasuries and savings, damages because of destruction), the Jahiliyya Era (Days of Baqi’, pre-Islamic era, battles), Jurisdiction and Punishment (Punishment of destructors, genocide and punishment of criminals, rewarding guards of the human heritages of Baqi’, restoration workers and civil engineering), Congresses and Assemblies, Centers, institutes and Lectures, Research on Baqi’, Diaries, Special Journals (Iran, United States of America, the Islamic World, Europe), Museums and Curating (objects belonging to Baqi’), Art (Films, paintings and drawings, photographs and photography), Construction of Shrines, Architecture of the Baqi’ structure, Written Documents and Photographs, Bibliography of Publications, Article Studies, Thesis Studies, Referencing, Diplomatic Documents, Itineraries (Writings, travelers), Internet Sites (Sites, Weblogs, Internet), Satellite Receivers (Satellite Channels).

The encyclopedia has 1700 entries which cover all the topics above.

5. The information of this encyclopedia is provided in the form of a short article after all relating data is collected, processed, and rewritten.

In respect to its goals, the Encyclopedia of Baqi’ has been designed in the form

ص: 743

below:

1. The main goal is to access to information. This means that the goal is not to provide new theories or contents or collect articles, rather it aims to inform all groups of the society across the globe about the historical events and dimensions of Baqi’.

2. The cultural and intellectual status of its users and readers is put in the center of how the encyclopedia has been designed.

3. Analysis of the destructors of Baqi’ and the outcome of their action

4. To elucidate on and project the global value of Baqi’

5. Documenting the context and providing information with their documents.

These five elements have influenced the structure of this encyclopedia. Nevertheless, some obstacles existed which required our measurements and consideration to remove, one of which was the absence of a comprehensive thesaurus which covers the issue of Baqi’. In some subjects, no specific expression existed that required an entry. Therefore, we had to innovate expressions. The problem with this solution was that since theses expressions were new, they had little or no immediacy or dissemination.

According to the method of many encyclopedias, using direct quotes is incorrect, except in cases of verse, poems, or few other issues. However, there is no divine law for this prohibition, to the contrary, common sense rules that if our goals or scientific needs require quoting, it is permitted.

In order to project the articles of this encyclopedia and allow them to have a deeper effect on their audiences, in some cases we had to quote documents, personalities, and etc.

We have tried to use all sources, whether new or old, because the goal is to promote Baqi’ and one of the methods to do so is to introduce the research sources and references for the researchers and elites.

Unfortunately using modern sources and plagiarism has become a culture amongst some encyclopedias. This method is a kind of clear misbehavior.

Clearly, in regards to new subjects or newly occurred events we only used modern sources. On the other hand, some subjects can only be researched in old sources, which we used old sources for. Some subjects can be researched in both modern and old sources, for which we used both sources.

Therefore, with respect to the type of subjects, sources for research vary. However, in cases where we were attempting to analyze a source, we used only one reference. Sources relating to Baqi’ have been chosen without any specific system of selection. Translated books, epitaphs, historic writings, reference books such as encyclopedias and bibliographies, internet sites, itineraries, publications, photographers, maps, other documents, and basically any piece of information relating to Baqi’ therefore have been considered.

In order to give easy access to the respected researchers, students, and teachers, the original scripts, sources, documents and photographs relating to Baqi’ have been gathered in a separate section of the encyclopedia. In addition to books and articles

ص: 744

which are completely about Baqi’, even those of which are partially related to Baqi’ have been gathered. What is important is that we have not only provided raw material, but we have added an explanation on it too. All the sources, from the newest to the oldest, exist in this section.

We have named this section “Baqi’s Academic File” and published it on a compact disk in order to ease access. This compact disk is distributed with the encyclopedia book. The content of the compact disk have been listed at the end of the encyclopedia.

In addition to texts and written documents on Baqi’, we have added images and pictures of Baqi’ in the compact disk too. All these add to the easiness of access to information for its users.

Texts, documents, and images in the Baqi’ Academic File have been documented with their bibliography, which also introduce every edition of books with multiple editions. However, content which is related and is more useful have been selected, therefore omitting the extras and refraining from increasing the size of the disk for no reasonable cause.

Finally, I entrust all of the people who have helped us in this encyclopedia with their support, guidance, introducing sources, and other means, to the owner of creation, the Undying God, for I am myself too little to be able to thank them as they deserve for their great help. The possible mistakes and deficiencies of this book are because of my weaknesses. On the other hand, such projects are expensive, and hence I had to omit parts that could not be funded with personal finance.

I would also like to thank my family who missed all their holidays, comfort, and joy so that we do not stay indebted to Baqi’. I hope that the great people who rest in Baqi’, especially the Imams of Baqi’ (a) and Lady Fatima al-Zahra (a) will be satisfied with me, and I apologize for not being able to perform better.

I would like to thank all the people who helped in the making of this book once again, but although courtesy requires I name them one by one, but since it is not possible, I shall forgo. I hope that the Imams of Baqi’ (a) and their mother, the daughter of the Prophet (s), who are the true owners of this book, will be satisfied by it.

Muhammad Nori

July, 2015

ص: 745

پیوست

فصل نخست: مدارک و متون

ص: 746

آبادانی بقیع، بخشی از کتاب فصول من تاریخ المدینة المنورة از علی حافظ درباره ساخت سازه ها و ایجاد شارع و درهای جدید در دوره آل سعود.

کتاب فصول من تاریخ المدینة به تحولات مدینه و توسعه و عمران بقیع در دوره معاصر پرداخته است. برای دسترسی پژوهشگران به این منبع، بخشی درباره بقیع ذیلاً از این کتاب نقل می­شود. نویسنده چون سالها شهردار و مدیر روزنامه المدینة المنوره بوده، بر اخبار و اوضاع بقیع اشراف دارد و اطلاعات خوبی درباره مقابر و توسعه بقیع در دوره های مختلف عرضه کرده و به ویژه تحولات جدید بقیع را گزارش کرده است.

سازه های جدید در دوره آل سعود

/ مظلة: و بنت الحکومة السعودیة حوالی سنة 1373ق، مظلة تقوم علی سبعة أعمدة من الإسمنت المسلح أمام باب البقیع الغربی علی رصیف الشارع لوقایة الناس من الشمس والمطر أثناء الغراء الذی اعتاد أهل المدینة اجراءه هناک بعد دفن الموتی، طولها 30 متراً و عرضها نحو مترین إلا ربع و فی محرم سنة 1386ق، أزیلت للاستغناء عنها بسبب تکاثف الناس تحتها أیام الموسم و تعرضهم لأخطار السیارات.

مبنی للحفارین: و بنت البلدیة حوالی سنة 1373ق، شبه مظلة لاستراحة الحفارین و حفظ الاتهم وقد أشیر ذلک عند الکلام عن قبر السیدة صفیة.

طرق أسمنتیة: لوحظ تعذر المرور أیام الأمطار فی البقیع والمتاعب التی یلقاها الحفارون والناس أثناء دفن الموتی فأنشأت الحکومة السعودیة طرقاً اسمنتیة تبدأ من باب البقیع الغربی الجنوبی حتی آخر البقیع جنوباً و من باب البقیع فجنوباً حتی الجنوب الشرقی، کما أقمت طریقاً علی أعمدة اسمنتیة مسلحة من جدار البقیع الشمالی حتی اتصل بالطرق الاسمنتیة، فسهل ذلک مرور الناس والدفن أیام الأمطار و غیرها.

و عرض هذه الطرق الاسمنتیة متر و نصف و طول مجموعها (950) متراً و عملت لها حواجز (بردورات) من الجانبین عرضها 30 سانتیماً و ارتفاعها 30 سنتیماً تقریباً.

عمارة سور البقیع: وطرأ علی بعض سور البقیع خراب فعمرته الحکومة السعودیة وحسنت سور البقیع الغربی. و کان ذلک حوالی سنة 72-1373ق.

فتح بابین للبقیع فی الشمال: یزدحم بابا البقیع الغربیان الشمالی و الجنوبی أثناء الموسم بالحجاج دخولاً و خروجاً و وقوفاً بالمآت و یتعرضون لأخطار السیارات لأن الشارع الذی فیه البقیع شارع حساس یؤدی

ص: 747

آبادانی بقیع، بخشی از کتاب فصول من تاریخ المدینة المنورة از علی حافظ درباره ساخت سازه ها و ایجاد شارع و درهای جدید در دوره آل سعود.

کتاب فصول من تاریخ المدینة به تحولات مدینه و توسعه و عمران بقیع در دوره معاصر پرداخته است. برای دسترسی پژوهشگران به این منبع، بخشی درباره بقیع ذیلاً از این کتاب نقل می­شود. نویسنده چون سالها شهردار و مدیر روزنامه المدینة المنوره بوده، بر اخبار و اوضاع بقیع اشراف دارد و اطلاعات خوبی درباره مقابر و توسعه بقیع در دوره های مختلف عرضه کرده و به ویژه تحولات جدید بقیع را گزارش کرده است.

سازه های جدید در دوره آل سعود

/ مظلة: و بنت الحکومة السعودیة حوالی سنة 1373ق، مظلة تقوم علی سبعة أعمدة من الإسمنت المسلح أمام باب البقیع الغربی علی رصیف الشارع لوقایة الناس من الشمس والمطر أثناء الغراء الذی اعتاد أهل المدینة اجراءه هناک بعد دفن الموتی، طولها 30 متراً و عرضها نحو مترین إلا ربع و فی محرم سنة 1386ق، أزیلت للاستغناء عنها بسبب تکاثف الناس تحتها أیام الموسم و تعرضهم لأخطار السیارات.

مبنی للحفارین: و بنت البلدیة حوالی سنة 1373ق، شبه مظلة لاستراحة الحفارین و حفظ الاتهم وقد أشیر ذلک عند الکلام عن قبر السیدة صفیة.

طرق أسمنتیة: لوحظ تعذر المرور أیام الأمطار فی البقیع والمتاعب التی یلقاها الحفارون والناس أثناء دفن الموتی فأنشأت الحکومة السعودیة طرقاً اسمنتیة تبدأ من باب البقیع الغربی الجنوبی حتی آخر البقیع جنوباً و من باب البقیع فجنوباً حتی الجنوب الشرقی، کما أقمت طریقاً علی أعمدة اسمنتیة مسلحة من جدار البقیع الشمالی حتی اتصل بالطرق الاسمنتیة، فسهل ذلک مرور الناس والدفن أیام الأمطار و غیرها.

و عرض هذه الطرق الاسمنتیة متر و نصف و طول مجموعها (950) متراً و عملت لها حواجز (بردورات) من الجانبین عرضها 30 سانتیماً و ارتفاعها 30 سنتیماً تقریباً.

عمارة سور البقیع: وطرأ علی بعض سور البقیع خراب فعمرته الحکومة السعودیة وحسنت سور البقیع الغربی. و کان ذلک حوالی سنة 72-1373ق.

فتح بابین للبقیع فی الشمال: یزدحم بابا البقیع الغربیان الشمالی و الجنوبی أثناء الموسم بالحجاج دخولاً و خروجاً و وقوفاً بالمآت و یتعرضون لأخطار السیارات لأن الشارع الذی فیه البقیع شارع حساس یؤدی

ص: 748

للمسجد النبوی و کثیراً ما یتوقف المرور فیه لکثرة الجاج ففتحت البلدیة فی شهر ذی­الحجة سنة 1385ق، بابین للبقیع فی جداره الشمالی فصار للبقیع أربعة أبواب بابان غربیان و بابان شمالیان.

فتحت البابین علی الساحة الواسعة المساة بمیدان البقیع بعیداً عن ضغط المرور، وقد بنیت للأبواب بتراً اسمنتیة مسلحة و عملت لها أبواب حدیدیة وهی:

1. باب بعد رکن البقیع الشمالی الغربی بنحو ستة أمتار و عرضه ثلاثة أمتار وله عشرة درجات اسمنتیة و یدخل الانسان منه علی بقیع العمات الذی الحق بالبقیع حیث قبر السیدة صفیة علی یمینه و یمر فی ممر اسمنتی ثم یصعد ثمانیة درجات الی البقیع الکبیر.

2. باب بعد رکن البقیع المذکور بنحو 60 متراً وله سبعة عشر درجة اسمنتیة حتی یصل الإنسان إلی المر الإسمنتی القائم علی أعمدة إلی أن یتجاوز بقیع العمات للبقیع الکبیر و یتصل بمر اسمنتی یؤدی الی قبر عثمان بن عفان و فاطمة بنت أسد.

الطریق للبقیع: من شارع أبی ذر من جهة طریق المطار و من شارع العوالی المنطلق من الناخة من کل هذه الشوارع و من غیرها یصل الإنسان للبقیع و هو علی بعد نحو 200 متر من باب الملک عبدالعزیز ( من المسجد النبوی)./

مأخذ

فصول من تاریخ المدینة المنورة، علی حافظ، جده، شرکة المدینة المنورة للطباعة والنشر، 1417ق، 1996م، ص169-172.

آثار البقیع، بخشی از کتاب آثار المدینة المنورة درباره مسایل بقیع.

عبدالقدوس الانصاری ادیب، نویسنده، مدیر نشریه المنهل، از کارگزاران دولتی در عربستان سعودی و دارای مناصب متعدد در این دولت بوده است.

به منظور تبیین و گزارش برخی حقایق تاریخی درباره مدینه منوره و اهمیت این شهر این کتاب را تألیف و در سال 1353ق/ 1935م آن را به چاپ سپرد. مجدداً در سال های 1378ق، 1393ق، 1406ق و 1420ق در مدینه منوره منتشر شد. چون مسلمانان در داخل و خارج از آن استقبال نمودند. بخشی از این کتاب درباره بقیع است که عیناً نقل می شود:

/ البقیع فی اللغة هو الموضع الذی یکون به أصول الشجر المختلفة.

والبقیع هو مقبرة المدینة الوحیدَة منذ عصر الرسالة إلی یوم، دفن فیه ما یقرب من عشرة آلاف صحابی و صحابیة. ودُفِنَ به أمهاتُ المؤمنین وأبناء النبی صلی الله علیه وسلم وبناتُه. ومن أجَلّ الصحابة المدفونین به: الخلیفةُ الثالثُ عثمان بن عفان رضی الله عنه.

ص: 749

أما الخلیفتان: الأول والثانی: أبو بکر وعمر رضی الله عنهما فهما مدفونان مع النبی صلی الله علیه وسلم فی الحجرة العاطرة بالمسجد النبوی.

وفیه من التابعین: نافع شیخُ الإمامِ مالکِ بن أنسٍ، ومن تابعی التابعین: مالکُ بنُ أنَسٍ وغیرهما.

والبقیعُ عبارة عن بقعة مستطیلة بشرقی المدینة خارجَ سورها قربیة من باب الجمعة. وطُولُها 150 متراً فی عرض 100 متر، وهو مُسوّرٌ من جمیع النواحی، وعلی بابه کتابة تدل علی أن هذا التسویر من آثار دولة بنی عثمان.

هذا وقد رُمّمَ سُورُ البقیع فی عهد الدولة السعودیة. وکانت بجانبه من الناحیة الشّمالیة ملتصفةبه أرضٌ تابعة لوقفِ عثمان بن عفان التابع للمغاربة. أخذها مکتب مشروع التئسعة لنبقی سوحاً وقد أحاطتها إدارة أوقاف المدینة بسیاجٍ حدیدی لِصَونِها .. وتقع بعدها مباشرة إلی الشمال أرض کبیرة کانت ملکاً للأشراف وقد امتلکها بالشراء منهم الأستاذ عبد الحق نقشبندی، ثم أخذت منه بتعویض مالی وسُجّلَت وقفیتها علی مصالح المسجد النبوی وهی باقیة سُوحاً، کما کانت تعلوها أکوام عالیة ومزمنة من قمائم البلد فأزیلت منها القمائم المتراکمة علیها وبذلک زادت مساحة البقیع کثیراً عما کانت علیه فی العهود السابقة./

مأخذ

آثار المدینة المنورة، عبدالقدوس الانصاری، جده، 1420ق، مقدمه و ص171-172.

آداب زیارت، قسمتی از سفرنامه محسن احمدوند به مکه و مدینه و بقیع.

محسن احمدوند در سفر عبادی به مکه، مشاهدات و خاطرات خود را تدوین کرده و با عنوان سفر به بیت عقیق (در سال 1386) به چاپ سپرد.

بخشی از این سفرنامه درباره بقیع است. این نوشتار دارای چندین مطلب جدید نسبت به دیگر سفرنامه ها است؛ به طوری که برای پژوهشگران می تواند سودمند باشد. از اینرو این قسمت ذیلاً نقل خواهد شد.

بقیع

/ «بقیع الغرقد» مقدس ترین و با فضیلت ترین مکان ها، پس از مدفن رسول خدا(ص) در مدینه ی منوره است. اولین مدفنی است که به دستور پیامبر اکرم(ص) مسلمانان صدر اسلام به وجود آوردند.

بقیع حرم مطهر چهار امام معصوم(ع) و مدفن همسران و فرزندان و اقوام و عشیره پیامبر(ص) و جمع کثیری از صحابه و یاران آن حضرت و تعداد بی شماری از شهدا و علما است، لذا از بعد معنوی دارای جایگاه والا و از نظر تاریخی از ارزش فوق العاده برخوردار است.

ص: 750

«بقیع» به معنای زمین گسترده ای است که در آن درخت یا ریشه ی درخت باشد. و غرقد نوعی درخت خاردار است که ریشه های آن در بقیع بود لذا آن مکان را «بقیع الغرقد» می نامیدند. (نهایه، واژه بقیع؛ معجم البلدان، واژه بقیع)

گفتنی است پیش از آن اهل مدینه مردگان خویش را در دو قبرستان، به نام «بنی سلمه» و «بنی حرام» دفن می کردند که پس از دفن عثمان بن مظعون در بقیع هریک از اقوام و قبایل گوشه ای از آن زمین را برای دفن اقوام خویش آماده ساخت و رفته رفته آن دو قبرستان متروک شد.

اولین شخص از انصار که در بقیع دفن شد اسعد بن زراره و از مهاجران عثمان بن مظعون می باشد. (ابن شبه، تاریخ، ج1، ص96)

موقعیت بقیع نسبت به مسجدالنبی: در بین بقیع که زمینی با گیاهان خاردار بود و مسجد النبی، قطعه زمینی وجود داشت، که پیامبر اکرم(ص) آن را قطعه بندی نمود و در اختیار مهاجران قرار داد. آخرین قطعه ی آن که به بقیع متصل بود خانه ی عقیل گردید که در سال دوم هجرت به مدینه مهاجرت نمود. و بعدها مقبره ی خانوادگی فرزندان علی بن ابی طالب(ع) و فاطمه بنت اسد(ره)و عباس عموی پیامبر(ص) شد و به ترتیب سال وفات ابتدا فاطمه بنت اسد در سال چهارم یا ششم و سپس عباس عموی رسول خدا(ص) در سال سی و دو (وفاء الوفاء، ج3، ص 910) و پس از آن امام مجتبی، امام زین العابدین، امام باقر و امام صادق(ع) (اخبار مدینه الرسول، ص 153) در آن دفن شدند.

با توجه به آن چه گذشت روشن گردید که خانه عقیل خارج از بقیع بود که بعدها همین خانه تعمیر و گنبد و بارگاه بر آن ساخته شد که در سال های نه چندان دور توسط وهابیون تخریب گردید و به بقیع منضم شد و از سوی دیگر قبر عثمان بن عفان که بیرون از قبرستان مسلمانان دفن شد با تلاش بنی امیه به بقیع متصل شد و سنگ قبری که توسط پیامبر(ص) بر روی قبر عثمان مظعون قرار داده شده به قبر عثمان منتقل گردید.

کنار خانه عقیل محل دعای پیامبر: در کتب حدیث و تاریخ روایات متعددی آمده است که پیامبر اکرم(ص) در اوقات مختلف در کنار خانه عقیل که در کنار بقیع قرار داشت می ایستاد و برای اهل بقیع دعا نموده و برای آنان استغفار و استرحام می نمود. به این روایت توجه کنید:

خالد بن عوسجه می گوید: «شبی رو به سوی زاویه ی خانه عقیل که در جنب درب این خانه قرار گرفته است، دعا می کردم که جعفر بن محمد را که همراه خانواده اش عازم عریض بود مرا در آن حال دید و پرسید آیا درباره این محل (که برای دعا ایستاده ای) خیر و مطلب خاصی شنیده ای؟ گفتم بله، فرمود:

ص: 751

این جا جایگاه دعای رسول خداست، شب هنگام که برای استغفار اهل بقیع می آمد. در اینجا توقف می فرمود» (وفاء الوفاء، ج2، ص110)

بدون شک انتخاب محلی دائمی و همیشگی برای دعا و استغفار از جانب پیامبر اکرم(ص) نمی تواند بدون حکمت باشد. محلی که بعدها، به محل دفن چهار تن از جانشینان و خلفای او تبدیل گردید وبیت عقیل به بیتی مبدل شد که «أذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه» مکانی شد برای تسبیح و تهلیل ملائکه و مهبط و محل نزول فرشتگان الهی.

زیارت ائمه بقیع(ع): چون خواستی این بزرگواران را زیارت کنی، آن چه در آداب زیارت ذکر شد(از غسل، طهارت، پوشیدن جامه های پاک و پاکیزه، استعمال بوی خوش و اذن دخول و امثال آن) این جا نیز به جای آور، و در اذن دخول بگو:

یا مَوالِی یا اَبْناءَ رَسُولِ اللّهِ * عَبْدُکُمْ وَابْنُ اَمَتِکُمْ الذَّلیلُ بَینَ اَیدیکُمْ وَالْمُضْعَفُ فی عُلُوِّ قَدْرِکُمْ وَالْمُعْتَرِفُ بِحَقِّکُمْ * جاءَکُمْ مُسْتَجیراً بِکُمْ *قاصِداً اِلی حَرَمِکُمْ * مُتَقَرِّباً اِلی مَقامِکُمْ مُتَوَسِّلاً اِلَی اللّهِ تَعالی بِکُمْ *أَأدْخُلُ یا مَوالِی * أَأدْخُلُ یا اَوْلِیاءَ اللّهِ * أَأدْخُلُ یا مَلائِکَهَ اللّهِ الْمُحْدِقینَ بِهذَا الْحَرَمِ الْمُقیمِینَ بِهذَا الْمَشْهَدِ.

و بعد از خضوع و رقّت قلب داخل شو و پای راست را مقدّم بدار و بگوید:

اللّهُ أکْبَرُ کَبیراً وَالْحَمْدُ لِلّهِ کَثیراً وَسُبْحانَ اللّهِ بُکْرَهً وَاَصیلاً * وَالْحَمْدُ لِلّهِ الْفَرْدِ الصَّمَدِ * الْماجِدِ الْمُتَفَضِّلِ الْمَنّانِ الْمُتَطَوِّلِ * الْحَنّانِ الَّذی مَنَّ بِطَوْلِهِ وَسَهَّلَ زِیارَهَ ساداتی بِاِحْسانِهِ * وَلَمْ یجْعَلْنی عَنْ زِیارَتِهِمْ مَمْنُوعاً بَلْ تَطَوَّلَ وَمَنَحَ.

پس نزدیک قبور مقدّس ایشان برو، و پشت به قبله و رو به قبور ایشان کن، و بگو:

السَّلامُ عَلَیکُمْ اَئِمَّهَ الْهُدی * السَّلامُ عَلَیکُمْ اَهْلَ التَّقْوی * السَّلامُ عَلَیکُمُ ] أیها [الْحُجَجَ عَلی اَهْلِ الدُّنْیا * السَّلامُ عَلَیکُمْ اَیهَا الْقُوّامُ فِی الْبَرِیهِ بِالْقِسْطِ السَّلامُ عَلَیکُمْ اَهْلَ الصَّفْوَهِ * السَّلامُ عَلَیکُمْ آلَ رَسُولِ اللّهِ * السَّلامُ عَلَیکُمْ اَهْلَ النَّجْوی * اَشْهَدُ اَنَّکُمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَنَصَحْتُمْ وَصَبَرْتُمْ فی ذاتِ اللّهِ وَکُذِّبْتُمْ وَاُسیءَ اِلَیکُمْ فَغَفَرْتُمْ * وَاَشْهَدُ اَنَّکُمُ الاَْئِمَّهُ الرّاشِدُونَ الْمَهْتدِونَ، وَاَنَّ طاعَتَکُمْ مَفْرُوضَهٌ * وَاَنَّ قَوْلَکُمْ الصِّدْقُ * وَاَنَّکُمْ دَعَوْتُمْ فَلَمْ تُجابُوا وَاَمَرْتُمْ فَلَمْ تُطاعُوا * وَاَنَّکُمْ دَعائِمُ الدّینِ وَاَرْکانُ الاَْرْضِ * لَمْ تَزالُوا بِعَینِ اللّهِ ینْسَخُکُمْ مِنْ اَصْلابِ کُلِّ مُطَهَّر وَینْقُلُکُمْ مِنْ اَرْحامِ الْمُطَهَّراتِ * لَمْ تُدَنِّسکُمُ الْجاهِلِیهُ الْجُهَلاءُ وَلَمْ تُشْرِکْ فیکُمْ فِتَنُ الاَْهْواءِ * طِبْتُمْ وَطابَ مَنْبَتُکُمْ * مَنَّ بِکُمْ عَلَینا دَیانُ الدّینِ فَجَعَلَکُمْ فی بُیوت اَذِنَ اللّهُ اَنْ تُرْفَعَ وَیذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ * وَجَعَلَ صَلَواتِنا عَلَیکُمْ رَحْمَهً لَنا وَکَفّارَهً لِذُنُوبِنا * إذْ اخْتارَکُمُ اللّهُ لَنا * وَطَیبَ خَلْقَنا بِما مَنَّ عَلَینا مِنْ وِلایتِکُمْ * وَکُنّا عِنْدَهُ مُسَمِّینَ بِعِلْمِکُمْ مُعْتَرِفینَ بَتَصْدِیقِنا اِیاکُمْ * وَهذا مَقامُ مَنْ اَسْرَفَ وَاَخْطَأَ *

ص: 752

وَاسْتَکانَ وَاَقَرَّ بِما جَنی * وَرَجَی بِمَقامِهِ الْخَلاصَ * وَاَنْ یسْتَنْقِذَهُ بِکُمْ مُسْتَنْقِذُ الْهَلْکی مِنَ الرَّدی * فَ-کُونُوا لی شُفَعاءَ * فَقَدْ وَفَدْتُ اِلَیکُمْ اِذْ رَغِبَ عَنْکُمْ اَهْلُ الدُّنْیا * وَاتَّخَذُوا آیاتِ اللّهِ هُزُواً وَاسْتَکْبَرُوا عَنْها *یا مَنْ هُوَ قائِمٌ لا یسْهُو * وَدائِمٌ لا یلْهُو وَمُحیطٌ بِکُلِّ شَیء * لَکَ الْمَنُّ بِما وَفَّقْتَنی وَعَرّفتَنی بِما اَقَمْتَنی عَلَیهِ * اِذْ صَدَّ عَنْهُ عِبادُکَ وَجَهِلُوا مَعْرِفَتَهُ *وَاسْتَخَفُّوا بِحَقِّهِ وَمالُوا اِلی سِواهُ * فَکانَتِ الْمِنَّهُ مِنْکَ عَلَی مَعَ اَقْوام خَصَصْتَهُمْ بِما خَصَصْتَنی بِهِ * فَلَکَ الْحَمْدُ إذْ کُنْتُ عِنْدَکَ فی مَقامی هذا مَذکُوراً

مَکْتُوباً فَلا تَحْرِمْنی ما رَجَوْتُ * وَلا تُخَیبْنی مِمّا دَعَوْتُ *بِحُرْمَهِ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرینَ وَصَلَّی اللّهُ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد.

پس دعا کن برای خود به هر چه خواهی.

شیخ طوسی رحمة الله در تهذیب فرموده: بعد از آن هشت رکعت نماز زیارت بکن، یعنی از برای هر امامی دو رکعت.

به تصریح اکثر بزرگان بهترین زیارت برای ائمه بقیع(ع) همان زیارت جامعه ی کبیره است. متن این زیارت در مفاتیح الجنان و دیگر منابع دعایی آمده است./

مأخذ

سفر به بیت عتیق، محسن احمدوند، قم، انتشارات میثم تمار، 1386، 361-366.

آرامگاه ائمه(ع)، بخشی از کتاب تاریخ جغرافیایی مکه معظمه و مدینه طیبه از حسین عمادزاده.

حسین عمادزاده (1284- 1369) در اصفهان متولد شد. در حوزه علمیه نزد استادان مبرز، علوم دینی را فرا گرفت. چندبار به سفر حج مشرف شد. آنگاه تجارب سفرهای خود را در کتابی با عنوان تاریخ جغرافیایی مکه معظمه و مدینه طیبه در سال 1327 (چاپ اول) منتشر کرد. بخشی از این کتاب درباره آرامگاه های چهار امام شیعیان در بقیع است. این گزارش شامل نکات سودمندی است که عیناً برای پژوهشگران نقل می شود.

آرامگاه حضرت مجتبی(ع) در جنّت البقیع: ابو محمّد حسن المجتبی بن علی بن ابیطالب(ع) سبط اکبر از مشرق را فاطمه زهرا(س) به نقل شیخ بهائی در شب جمعه سوّم شعبان سال دوّم هجرت در مدینه طیّبه نور پاک حسن طلوع نمود.

47 سال و 9 ماه و 10 روز زندگانی کرد و در روز پنجشنبه 28 ماه صفر سال پنجاهم هجرت در مدینه به زهر الماس ریزه معاویه بدست جعده بنت اشعث بن قیس مسموم و از جهان رخت بربست. حضرت مجتبی(ع) 4 زن نکاحی علی التعاقب غیر از کنیزان و غیر مدخوله داشت و سبب کثرت آنها این بود که بسیاری مردان آنها بدست پدرش علی بن ابیطالب(ع) کشته شده بودند و برای آنکه زندگانی آنها مختل

ص: 753

نشود بدون سرپرست نباشند حضرت مجتبی(ع) آنها را به ذیل عنایت خود معطوف میداشت از این زنها 15 پسر و 7 دختر پیدا کرد- حضرت مجتبی(ع) مسافرت بسیار بمصر و ایران نمود و بنابر مقتضی زمان با معاویه به مصالحه پرداخت و اسرار صلح آن حضرت بسیار است که ما، در آن موضوع کتاب مفصلّی پرداخته ایم بس نیکو. در بقیع آرامگاه حضرت امام حسن مجتبی(ع) است. زندگانی امام حسن مجتبی از دوره 14 معصوم

«عمده علّت تعدّد زوجات آنحضرت کما اینکه مورّخین فریقین تصریح نموده اند این بود که (ص403) پدران آن زنها یا خودشان با اصرار و کمال اشتیاق بجهت افتخار وصلت با خاندان رسالت(ص) قبول ازدواج می نمودند»

آرامگاه حضرت سجاد(ع) در بقیع: آرامگاه چهارتن از ائمه اطهار در بقیع است از آنجمله (ص404) حضرت ابوالحسن علی بن الحسین السجّاد زین العابدین امام چهارم است که در روز جمعه 15 جمادی الاولی سال 38 هجرت در مدینه از ملکه ایرانی نژاد شهربانو دختر یزدجرد بدنیا قدم نهاد و اوّلین امامی است که از دو طرف شاهزاده می باشد و پس از 57 سال و 5 ماه و 25 روز در روز شنبه 25 محرّم سال 110 هجرت در مدینه طیّبه به زهر جفای هشام بن عبد الملک از جهان رخت بربست و در جنّة البقیع مدفون گشت. حضرت سجّاد(ع) 11 پسر و دختر داشت و زندگانی او سر تا سر رقّت بار و اندوهناک است زیرا 22 ساله بوده کربلا مصائب گوناگون را مشاهده نموده و پس از آن اسارت از کربلا تا شام را دید و بقیّه عمر را بر فقدان پدر و برادران و عموها و سایر خویشاوندان گریان و سوزان بود(1).

و در حقّ آن بزرگوار ابن جوزی گفته اگر علی بن الحسین زین العابدین(ع) نبود مسلمین نمیدانستند با خدای خود چگونه باید تکلّم و عرض حاجت نمایند و آن بزرگوار این رشته را به مردم تعلیم فرمود چنانچه توبه بنمایند چنین بگوئید و چنانچه از دشمن خوف داشته باشید چنین بگوئید و هکذا پس سیّد الساجدین حق تعلیم بزرگی بر مسلمین دارد. حضرت سجاد با ادب و آداب و انشاء همان سیاست پدر را تعقیب کرد.

آرامگاه حضرت باقر العلوم در بقیع: حضرت ابو جعفر امام محمّد باقر علی بن الحسین الشهید(ع) که در روز جمعه سال 58 هجرت اوّل ماه رجب در مدینه از ام عبدالله دختر امام حسن مجتبی(ع) متولد گردید و پس از 57 سال و 5 ماه و 7 روز دوشنبه 7 ذی حجة الحرام (ص405) سال 119 هجرت در مدینه از سم ابراهیم بنولید والی مدینه از جهان برفت آن حضرت 6 زن نکاحی غیر از کنیزان داشت 5

ص: 754


1- . مرآت العقول، ص395.

پسر و دو دختر پیدا کرد در سفر کربلا با جدش حضرت حسین(ع) بود و با پدر بمدینه برگشت و مسافرتش چندین سفر از مدینه بمکّه و از مکّه بشام و عراق و کربلا بود.

«در شأن آن بزرگوار علماء عامّه کلماتی و تألیفاتی دارند از جمله فخر رازی در تفسیر کوثر احتمالاتی ذکر می نماید یکی از این احتمالات آنست که مراد به کوثر حضرت صدیقه طاهره باشد و این احتمال را تقویت مینماید و میگوید کفایت مینماید در کوثریت او بودن مثل علی بن الحسین زین العابدین و ابو جعفر محمّد باقر و ابو عبدالله الصادق از ذرّه آن مخدّره عالمه بهترین نمونه است».

و ملیحة شهدت لها ضراتها/ والفضل ما شهدت به الاعداء

آرامگاه حضرت جعفر الصادق(ع) در بقیع: حضرت ابو عبدالله جعفر بن محمّد الصادق محمّد باقر بن علی بن الحسین الشهید(ع) روز دوشنبه 17 ربیع الاولی سال 80 هجرت یعنی سال قحطی مدینه از مادرش ام فروه بنت قاسم بن محمّد بن ابی بکر معروف بقریبه متولد گردید و پس از 64 سال و 7 ماه و 8 روز در روز دوشنبه 25 شوال سال 148 هجرت به زهر منصور خلیفه عباسی از جهان رخت بربست و در روضه منوّره حضرت امام حسن مجتبی(ع) در بقیع مدفون گردید پهلوی جد و پدر خود، آن حضرت 2 زن نکاحی غیر از کنیزان داشت و با آنکه حضرت صادق بیش از همه ائمه ما عمر کرد و آسایش او هم تا حدی بیشتر بود اولادش کم بود 7 پسر و 3 دختر بیش نداشت. ولی بیست هزار شاگرد و فرزند روحانی داشت.

«و علوم ائمه اربعه عامّه بآن بزرگوار منتهی می شود چه بلا واسطه مستقیم از او اخذ نموده اند یا مع الواسطه و روایات مأثوره از آنحضرت در معالم دین و اخلاقیات و فنون علم بی حدّ و حصر می باشد و کاری کرده که شیعه اثنی عشریه را از دلائل عقلیه در اثبات احکام مستغنی نموده پس از آن بزرگوار را قطع نظر از مقام امامت و جلالت حق عظیمی است بر مسلمین و او را در حق تعلیم می باشد و لذا مذهب اثنی عشری به اسم و لقب مذهب جعفری در اقطار عالم معرفی شد» (ص406)

مأخذ

تاریخ جغرافیایی مکه معظمه و مدینه طیبه، حسین عمادزاده، تهران، مکتب قرآن و عترت، 1354، ص403- 406.

آرامگاه حسن بن علی، بخشی از کتاب وفاء الوفا از سمهودی درباره امام دوم شیعیان و مدفون در بقیع.

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد سمهودی(844-911ق) از مدینه پژوهان سرشناس مصری است. او سال ها در مدینة النبی اقامت داشته و به تدریس و تألیف مشغول بود. چندین عنوان کتاب

ص: 755

درباره مدینه تألیف کرد؛ از جمله وفاء الوفا را درباره مدینه و بقیع نوشت. سمهودی، عاقبت در مدینه درگذشت و در بقیع در بقعه ابراهیم بن مصطفی(ص) به خاک سپرده شد.

کتاب وفاء الوفا از آثار مرجع و مهمّ در مطالعات و پژوهش های مدینه و بقیع شناسی محسوب می شود و چندین قرن مورد اعتماد و استفاده مؤلفان بوده است.

بخش از آن، گزارش سمهودی درباره روضه ی مبارکه ی امام حسن(ع) است. این گزارش ذیلاً عرضه می شود تا دسترسی پژوهشگران به اطلاعات درباره این باره آسان تر گردد.

قبر الحسن بن علی

/ ما روی من نقل بَدَن عَلّی و رأس الحسین إلی البقیع روی ابن شبة عن فائد مولی عبادل أن عبیدالله بن علی أخبره عمن مضی من أهل بیته أن حسن بن علی رضی الله عنهما أصابه بطن، فلما حَزَبَه و عرف من نفسه الموت أرسل إلی عائشة رضی الله عنهما أن تأذن له أن یدفن مع رسول الله(ص)، فقالت له: نعم، ما کان بقی إلا موضع قبر واحد، فلما سمعت بذلک بنو أمیة استلأموا هم و بنوهاشم للقتال، و قالت بنو أمیة: والله لایدفن فیه أبداً، فبلغ ذلک حسن بن علی رضی الله عنهما، فأرسل إلی أهله أما إذا کان هذا فلا حاجة لی به، ادفنونی فی المقبرة إلی جنب أمی فاطمة، فدفن فی لمقبرة إلی جنب فاطمة رضی الله عنها (تاریخ المدینة 1/111؛ و حزبه الأمر: نابه و اشتد علیه).

و عن نوفل بن الفرات نحوه، و فیه: أن الحسن قال للحسین: لعل القوم أن یمنعوک إذا أردت ذلک کما منعنا صاحبهم عثمان بن عفان، و مروان بن الحکم یومئذ أمیر علی المدینة، و قد کانوا أرادوا دفن عثمان فی البیت فمنعوهم، فإن فعلوا فلا تلاحهم فی ذلک و ادفنِّی فی بقیع الغرقد، ثم ذکر منع مروان، و أن الحسین لما بلغه ذلک استلأم فی الحدید واستلأم مروان فی الحدید أیضاً، فأتی رجل حسیناً فقال: یا أبا عبدالله، أتعصی أخاک فی نفسه قبل أن تدفنه؟ قال: فوضع سلاحه، و دفنه فی بقیع الغرقد (المصدر السابق 1/110- 111).

وفی روایة لابن عبد البر أنهم لما استلأموا فی السلاح بلغ ذلک أبا هریرة فقال: والله ما هو إلا ظُلم، یمنع الحسن أن یدفن مع أبیه؟ والله إنه لابن رسول الله(ص)، ثم انطلق إلی الحسین و کلمه و ناشده الله و قال له: ألیس قد قال أخوک: إن خفتَ أن یکون قتال فردونی إلی مقبرة المسلمین؟ فلم یزل به حتی فعل (الاستیعاب 1/392).

وذکر ابن النجار أن مع الحسن رضی الله عنه فی قبره ابن أخیه زین العابدین علی بن الحسین، و أبا جعفر الباقر محمد بن زین العابدین، و جعفراً الصادق بن الباقر، رضوان الله علیهم (الدرة الثمینة/307/؛ و تبعه المطری/43/؛ والمراغی/126/؛ والمجد 2/511). وذکر الغزالی نحوه (الإحیاء 1/307).

ص: 756

وروی الزبیر بن بکار من طریق شریک بن عبدالله عن أبی روق قال: حَمَل الحسن بدنَ علی بن أبی طالب فدفنه بالبقیع (کذا أیضاً عن ابن زبالة الذی یروی عنه الزبیر: فی تحقیق النصرة/128/. ورواه ابن النجار من غیر طریقه عن ابن شریک لکنه صحف سنداً و متناً، وانظر الدرة الثمینة 310-311. و حکاه المراغی عنه علی الصحیح، کما رواه الخطیب فی تاریخ بغداد 1/137. وانظر بهجة النفوس/501/).

قلت: و قد اتفق فی سنة بضع وستین و ثمانمائة حفر قبر بمشهد الحسن و العباس أمام قبلته، فوجدوا فسقیة فیها تابوت من خشب مُغَشًّی بشیء أحمر یشبه اللباد الأحمر مسمر بمسامیر لها بریق و بیاض لم تصدأ، و تعجب الناس لکونها لم تصدأ ولعدم بلاء ذلک الغشاء.

وأخبرنی جمع کثیر ممن شاهد ذلک، و أن علی مدخل تلک الفسقیة أحجاراً من المسن، فلعله بدن علی رضی الله عنه.

وذکر محمد بن سعد أن یزید بن معاویة بعث برأس الحسین رضی الله عنه إلی عمرو بن سعید بن العاص، و کان عامله علی المدینة، فکفنه و دفنه بالبقیع عند قبر أمه فاطمة بنت رسول الله(ص) (ذکره ابن کثیر فی البدایة والنهایة 8/206 عن ابن سعد).

لکن ذکر ابن أبی الدنیا أنهم وجدوا فی خزانة لیزید رأس الحسین فکفنوه و دفنوه بدمشق عند باب الفرادیس (المصدر السابق عن ابن أبی الدنیا).

وقیل غیر ذلک، و لا بأس بالسلام علی هؤلاء کلهم عند زیارة هذا المشهد./

مأخذ

وفاء الوفا باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 2008م/1429ق، ج3، ص225-227.

نیز ﻧﮑ: حسن بن علی؛ السمهودی، علی بن عبدالله

آرامگاه حضرت زهرا(س)، بخشی از کتاب تاریخ جغرافیایی مکه معظمه و مدینه طیبه از حسین عمادزاده.

حسین عمادزاده (1284- 1369) در اصفهان زاده شد و در حوزه علمیه نزد استادان مبرز علوم دینی را فرا گرفت. چندبار به سفر حج مشرف شد و تجارب خود را برای راهنمایی حجاج و مدیران کاروان ها در کتابی به نام تاریخ جغرافیایی مکه معظمه و مدینه طیبه در سال 1327 (چاپ اول) منتشر کرد. بخشی از این کتاب درباره آرامگاه حضرت فاطمه در بقیع است و چون مطالب سودمندی داشت که برای پژوهشگران مهم می باشد، در اینجا عیناً آورده ایم.

/ آرامگاه حضرت زهرا(س) در جنت البقیع

ص: 757

آرامگاه حضرت فاطمه زهرا صدیقه طاهره(س) بر حسب وصیت خودش مخفی است که در زیارت آن حضرت خوانده می شود – (المَجهَولةِ قَدراً وَالمَخفیةِ قَبراً) ولی بظنّ قوی مزار مبارک یگانه دختر 18 ساله پیغمبر خدا(ص) که مهد تربیت ائمه اطهار بوده در جنب قبر پیغمبر است برخی در بقیع می دانند.

«شواهد تاریخیه بر این مطلب هست و علاوه بعضی از اخبار معتبره هم دلالت دارد زیارت اکابر اهلبیت آن مخدره را در بقیع دلیل قوی بر این مطلب می باشد و انصافاً بقول شیخ عبد الاسلام سنندجی کردستانی شافعی که در سرمن رأی در سنه 1339 با او ملاقات شد می گفت این سرشکست و ننگ برای مسلمین تا قیامت بس است که یک دختر از رسول اکرم(ص) بیشتر باقی نماند و قبر او هم معلوم نیست کجاست با آنکه قبور طبقات نازله مردم معلوم است چه برسد بقبور شراف غرض مضمون قریب بقطع این است که قبر آن مخدّره در بقیع است اخیراً نظریه نگارنده عوض شده و در کتاب مستقلّ مفصل بحث کرده ام. (ص390) مؤیّدات عدم دفن حضرت زهرا(س) نزدیک قبر پدر بزرگوارش بسیار است منجمله تعدد قبور و در خانه آن حضرت که جنب مسجد بوده و بعداً داخل مسجد شده وسعتی نبوده و منجمله فرمودند شب خلوت باشد و عادة مسجد النبی هیچ زمانی خالی از اشخاص نبوده و غیرها» و الله اعلم

مرقد حضرت فاطمه زهرا(س): چنانچه آرامگاه رسول الله(ص) را یک مخمّس فرض کنیم که ضلع شمال آن مستقیم و محلّ تقاطع دو ضلع دیگر در جنوب باشد در قسمت خارج از تقاطع قبر حضرت فاطمه زهرا(س) می باشد.

در شرح حال حضرت زهرا می بینیم که وصیّت فرمود مرا شب دفن کنید تا دشمنان بجنازه ام حاضر نشوند. حضرت امیرالمؤمنین(ع) چنین فرمود و چهل صورت قبر ساخت تا ندانند فاطمه(س) کجاست. صبحگاه که ابابکر و عُمَر از دفن فاطمه مطلّع شدند گفتند باید نبش قبر کنیم و بر جسد دختر پیغمبر(ص) نماز بگذاریم، امیرالمؤمنین علی(ع) لباس زردی که علامت غضب بود پوشید و با شمشیر برهنه آمد بالای سر این قبور ایستاد فرمود بحقّ خدائی که جان علی در قبضه قدرت اوست اگر کلوخی از این قبور برداشته شود ازدم ذوالفقار بردارنده آن را میگذارنم، اصحاب گفتند پیغمبر فرمود بترسید از آن روزی که علی(ع) سوار اسب خاکی شود و غضب کند و بهتر است از این قضیّه بگذرید. عمر و ابابکر صرف نظر نمودند، قبر فاطمه(س) مخفی بود جز علی(ع) و حسنین و زینبین(ع)، مردم نمیدانستند قبر حضرت فاطمه کجا می باشد.

در حدیث نبوی دارد که فرمود «بَین قبری وَ منبَری روضَة مِن ریاضِ الجَنةَ» و ظنّ قوی برخی از علمای شیعه برآنست که مدفن حضرت صدیقه(س) بین قبر و منبر پیغمبر(س) است. (ص391)

ص: 758

برخی را عقیده برآنست که قبر حضرت زهرا(س) در بقیع است چانچه آنجا هم اکنون قبری بنام مدفن فاطمه(س) دختر پیغمبر(ص) می باشد که سابقاً قبّه و بارگاه داشته است و اینک مانند سایر قبور ویران فقط باندازه چهار انگشت بسته از سنگ سیاه علامت قبر گذاشته اند در هر حال در منزل رسول خدا در قسمت جنوبی نزدیک درب جبرئیل داخل محجّر آهن قبر بسیار مجللّی است بارتفاع دو متر که اطراف آن از شبکه نقره پوشیده و روپوش حریری در آن است و این بنا را در تاریخ ابن ایاس(1) از زمان قایتبای میداند و مینویسد یک شبکه مستقلّی او از شام با محمل در سال 888 با مقداری کافی از قندیلهای قیمتی و زینت های زنانه از جواهرات گرانبها بوسیله چهار قنطار حمل بر هفتاد شتر نموده و قرآن بزرگی که بی نظیر بود بر یک شتر مخصوص نهاده و این قرآن بخط شاهین نوری بوده که شیخ خطاب پس از خویش بامر سلطان آن را تمام کرده است بمدینه فرستاد و این ضریح مخصوص مرقد حضرت زهرا(س) بوده که اکنون هم هست.

روپوش این مرقد را برخی نسبت بخیزران و بعضی نسبت بهارون الرّشید داده اند و پس از آن پادشاه مصر پارچه از دیبا و ابریشم سفید که بطلا دوخته و بحریری الوان قرمز و سبز و بنفش تزئین شده بود تقدیم داشت که بسیار گرانبها و پرقیمت و بدیع بافته شده است پس از آن خلیفه الناصر از حریر مشکی روپوش تقدیم داشته و از آن پس در هر 6 سال روپوش حریر بافته مخصوص تقدیم میدارند که ملیله دوخته و ملکلّل بجواهر است. (ص392)

بین منبر و قبر: در حدیث نبوی هست که فرمود بین منبر و قبر من روضه از روضات بهشت است فاصله این روضه 22 متر طول و 15 متر عرض دارد که دو باب از راست و چپ محراب دارد و در این قسمت روضه ستونهای آن از مفرغ و بسیار در رنگ آمیزی جالب توجّه است و رنگ این ستونها که بالغ بر 16 عدد میشود با سایر ستونها امتیاز دارد و محلّ استجابت دُعا می باشد.

بنابراین مقدّمات یکی از سه محلّ بظنّ قوی طبق اخبار آرامگاه حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) یگانه دختر پیغمبر(ص) می باشد.

1- آرامگاه کنونی در پائین حجره پیغمبر(ص) که دارای ضریح و مرقد بارتفاع دو متر میباشد و قندیل طلا و چراغهای برق و روپوش حریر در حل و قرآن بسیار ظریف و قدیمی از آثار قدرت و صنعت و خطوط صدر اسلام بر روی قبر مطهّر میباشد.

2- بین منبر و قبر مبارک که بنام روضه منوّره معروف است و از سنگ مرمر بسیار عالی فرش شده و اطراف آن تابلوهای نفیس از آیات و احادیث قرآن نوشته شده است و فرشهای عالی همه یک رنگ

ص: 759


1- . تاریخ ابن ایاس، ص220 ص232 کتابخانه بیت الله الحرام.

برای آنجا بافته شده و تقدیم نموده اند، که ظنّ قوی علمای شیعه از روی اجتهاد و اخبار آل محمّد(ص) این است که در این فاصله آرامگاه حضرت زهرا میباشد.

3- قبرستان بقیع است که برخی اصرار دارند بگویند آنجا مدفن است و برخی بکلی انکار نموده اند. از آنجمله اخبار در تاریخ مدینه روایت میکند که حضرت مجتبی(ع) وصیت فرمود مرا در مقبره پهلوی مادرم دفن کنید و شیخ ابی العباس المرسی(1) موقعیکه به زیارت بقیع میرفته در مقابل قبّه عبّاس بن عبد المطلّب می ایستاد و زیارت فاطمه(س) را میخوانده است (ص393) به این نحو:

اَلسّلامُ عَلَیکِ یا خَیر مَن وُلدتَِ البناتَ والبنینَ اَلسّلامُ عَلیکَِ یا امُ سَیدی شَبابِ اَهلِ الجَنّةِ اجَمعینَ اَلسّلامُ عَلیکِ یا سَیدةِ نِساءِ العالَمین اَلسّلامُ عَلیکِ یا حَلیلَة حامی حُوزَةِ الّدین اَلسّلامُ عَلیکِ وَ رَحمة الله وَ برکَاته

ابن سعدان مینویسد یزید بن معاویه نوشت به عاملش عمرو بن سعید بن العاص بمدینه که سَر حسین را کفن کن و دفن کن پهلوی قبر مادرش فاطمه دختر رسول الله(2)

و در تاریخ مدینه روایت دیگری نقل میکند که از جمله مشاهد بقیع مشهد فاطمه بنت رسول الله(ص) است که داخل قبه عبّاس بن عبد المطلب است و یکطرف آن قبر حضرت مجتبی(ع) است. هنگامی که حضرت حسن حس کرد خواهد از دنیا رفت، گفت مرا پهلوی قبر مادرم فاطمه دفن کنید و چون نگذاشتند سر قبر جدّش دفن شود در قبرستان قریش در بقیع دفن نمودند.

در روایت دیگر مینویسد عُمَر بن عبد العزیز با عطف توجّه باین نکات قبر حضرت فاطمه(س) را در خانه خودش میدانست و او جسد مبارک را بمسجد نقل کرد ولی مورّخ خود میگوید این خبر مرجوح است و قول آرامگاه در بقیع ارجح میباشد.

ابن شُبّه از محمّد بن علی بن عمرانه نقل میکند که قبر حضرت فاطمه دختر پیغمبر در زاویه منزل عقیل طرف راست بقیع واقع می باشد.

سمهُودی نیز مرقد شریف حضرت زهرا(ع) را در بقیع غرقد میداند (ص394).

اخبار شیعه در مدفن حضرت فاطمه(س): علمای شیعه را عقیده آنست که پس از پیغمبر فاطمه آرام نداشت شب و روز گریه میکرد مردم مدینه خدمتش جمع شدند عرض کردند ای دختر پیغمبر خدا آرام ما را برطرف کردی یا روز گریه کن شب آرام باش یا شب گریه کن روز آرام بگیر حضرت فاطمه پس

ص: 760


1- . شیخ ابی عبّاس المرسی از بزرگان علمای عامّه و از اهل مدینه بوده است.
2- . تاریخ عمدة الاخبار، ص130.

از مصیبت فراق پدر قرار داد روزها گریه کند و شب آرام بگیرد و بهمین ترتیب که عرض شد اکثر روزها را میرفت در بقیع دار الحزن یا قبّه الحزن و آنجا برای فرقت پدر عزاداری می فرمود.

تا بنا بر اختلاف روایات از 45 روز تا 95 روز بنا بر اصحّ اقوال مرض حضرت فاطمه(س) شدّت کرد و در نتیجه سقط محسن و درهم شکستن پشت و پهلویش بین درب و دیوار در روز دوشنبه سوّم جمادی الثانی سال 11 طرف عصر مرضش شدّت کرد، در خانه جنب مسجد که اکنون درب آن در مسجد نزدیک درب روضه منوّره میباشد بوده و چون حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) از خانه بیرون رفت حضرت فاطمه زهرا اسماء بنت عمیس را طلبید فرمود جبرئیل چهل درهم کافور برای پدرم از بهشت آورد که آنرا سه قسمت فرمود قسمتی برای خود و قسمتی بجهت شوهرم علی(ع) نهاد و قسمتی بمن داده است اینک وعده وفات بمن رسید کافور را بگیر چون وفات نمایم احدی را مگذارید نزد من آید سوای علی و حسنین، تو و امیرالمؤمنین مرا غسل دهید و فرمود نمیخواهم نعش مرا کسی ببیند.

اسماء آمد چهارچوب در چهار گوشه نصب کرد و جامه بر اطراف و رویش انداخت مانند هودج و گفت خود در حبشه دیده ام آنگاه حضرت زهرا(س) فرمود اسماء آب حاضر کن (ص395) آن حضرت غسل کرد و جامه های نو پوشید فرمود درب حجره را ببندید و رختخواب مرا در وسط اتاق بینداز و پارچه سفیدی روی من بکش در موقع نماز مرا صدا کن اگر جواب نشنیدی امیرالمؤمنین(ع) را خبر کن، اسماء چنان کرد فرموده بود چون رو بقبله خوابید روح مبارکش قبض شد. اسماء حضرت امیر را خبر کرد تشریف آورد و برحسب وصیت او که میل نداشت ابوبکر و عمر و سایر مخالفین بجنازه اش حاضر شوند در پاسی از شب گذشته باتّفاق اسماء بنت عمیس آنحضرت را غسل داد و حنوط فرمود و با حسنین و چند نفر اصحاب خاص بر حضرت زهرا(س) نماز خواندند و در قبری که حضرت حفر فرموده بود خود امیرالمؤمنین(ع) با عبّاس عم خود و فضل پسرش داخل قبر شدند و شخصاً حضرت علی(ع) جسد فاطمه را در قبر نهاد و لحد را گذاشت و با دیده گریان از مفارفت فاطمه از قبر بیرون آمد و رو بروضه پیغمبر(ص) ایستاد و عرض کرد (بنابر روایتی): اَلسّلامُ عَلَیکَ یا رَسُولُ الله عَنّی وَ عَنِ ابنَتِکَ عَن ضَیفِک صَبری وَ رِقته عَنها جِلدی تا آنجا که فرمود اِنّا لِلّهِ وَ انِا اِلیه راجِعوُن (مناقب ابن شهر آشوب - کتاب فاطمه زهرا)

سلام و درود و تحیت بر تو ای پیامبر خدا از من و از فرزندت که هم اکنون مهمان تست، صبر و شکیبائی من از فرقت او برفت، ما همه از خدائیم و بسوی او بازگشت مینمائیم.

آنگاه عرض کرد یا رسول الله بودیعه ایکه بمن سپرده بودی رجوع فرما امانت خود را از من گرفتی مفارقت تو و او برای من حزن ابدی ایجاد کرد و شبهای من به بی کَسی مبّدل گشت انتظار میبرم که تا

ص: 761

خدا مرا بسوی تو انتقال دهد ای رسول خدا(ص) دخترت تو را خبر میدهد از جفای امّت تو وطول مفارقت تو بر من ناگوار است.

این قبر در مدینه در خانه حضرت و بقولی در بقیع و اصحّ ما بین قبر و منبر است طبق (ص396) حدیث ما بَینَ قَبری وَ مِنبَری رَوضَة مِن رِیاضِ الجَنَّةَ وَ مِنبَری عَلی تُرعَةٍ مِن تُرعِ الجَنَّة(1). شیخ صدوق میفرماید نزد اینجانب موضع قبر فاطمه بین منبر و قبر است.

شیخ در مصباح میفرماید: در زیر ناودان مسجد پیغمبر(ص) در مقام جبرئیل و آنجائی است که جبرئیل در وقت ورود آنجا می ایستاد و اجازه میگرفت آنجا محل روضه منّوره است و نزد اصحاب ما اصحّ روایات نزد روضه منّوره زیر ناودان در مقام جبرئیل است.

علّامه مجلسی در مزار(2)

روایتی نقل میکند و آنجا میفرماید که محل دفن در خانه بوده و از آنجا بمسجد انتقال داده اند و اصح اقوال نزد ما مدفن حضرت در مسجد است.

در کافی روایت میکند از محمّد بن یحیی از احمد بن محمّد از ابن حضال از جمیل مسجد از ابی بکر حضرمی از ابی عبدالله(ع) که فرمود: قالَ رَسُولُ الله(ص) ما بَینِ بَیتی و َ مِنبَری رَوضَة مِن رِیاضِ الَجَنّةَ وَ مِنبَری عَلی تُرعَةٍ مِن تُرَعِ الجَنَّة وَ قوائمُ مِنبَری ربیت فِی الجَنَّة قالَ قُلتُ هِیَ رَوضَةٌ الَیوم قالَ نِعَم اِنَّهُ لَو کُشِفَ الغِطاَء لَراَیتَهُم آنگاه روایات بسیاری باسناد خود روایت میفرماید که نماز در روضه معادل با هزار نماز در خارج است غیر از مسجد الحرام. مجلسی در بحار هشت صفحه فضایل زیارت حضرت رسول(ص) و ائمه بقیع را بیان میکند اینک فقط ما بیک روایت اکتفا میکنیم علّامه مجلسی از حضرت فاطمه زهرا روایت میکند که فرمود پدرم بمن فرمود هر که بر تو صلوات بفرستند بیامرزد حق تعالی او را و ملحق سازد او را بمن در هر کجا باشم! (ص397)

مأخذ

تاریخ جغرافیایی مکه معظمه و مدینه طیبه، حسین عمادزاده، تهران، مکتب قرآن و عترت، 1354، ص390- 397.

آرامگاه سفیان بن الحارث، بخشی از کتاب وفاء الوفا از سمهودی درباره یکی از صحابه مدفون در بقیع.

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد سمهودی(844-911ق) از مدینه پژوهان سرشناس مصری است. او سال ها در مدینة النبی اقامت داشته و به تدریس و تألیف مشغول بود. چندین عنوان کتاب

ص: 762


1- . ج22 بحار مزار مجلسی، جنات الخلود.
2- . مزار، ص27.

درباره مدینه تألیف کرد؛ از جمله وفاء الوفا را درباره مدینه و بقیع نوشت. در مدینه درگذشت و در بقیع در بقعه ابراهیم بن مصطفی(ص) به خاک سپرده شد.

کتاب وفاء الوفا از آثار مرجع و مهمّ در مطالعات و پژوهش های مدینه و بقیع شناسی محسوب می شود و چندین قرن مورد اعتماد و استفاده مؤلفان بوده است.

بخشی از آن، گزارش سمهودی درباره مقبره سفیان بن الحارث بن عبدالمطلب است. این گزارش ذیلاً عرضه می شود:

/ قبر سفیان بن الحارث بن عبدالمطلب

ما قیل فی قبر عقیل و ابن أخیه عبدالله بن جعفر، رضی الله عنهم. قال ابن شبة: قال عبدالعزیز: بلغنی أن عقیل بن أبی طالب رأی أباسفیان ابن الحارث یجول بین المقابر، فقال: یا ابن عَمِّ مالی أراک هنا؟ قال أطلب موضع قبر، فأدخله داره و أمره بقبر فحفر فی قاعتها، فقعد علیه أبوسفیان ساعة ثم انصرف، فلم یلبث إلا یومین حتی توفی فدفن فیه (تاریخ المدینة 1/127).

وقال الموفق بن قدامة: قیل عن أبی سفیان: إنه حفر قبره بنفسه قبل موته بثلاثة أیام، قال: و کان سبب موته أنه حجَّ فلما حَلَّقَ الحلاق رأسه قطع ثُؤلُولاً کان فی رأسه، فلم یزل مریضاً حتی مات بعد مقدمه من الحج سنة عشرین، و دفن فی دار عقیل، وصلی علیه عمر رضی الله عنهم (انظر مکان الدفن ابن سعد 4/53. و فی سبب الوفاة مستدرک الحاکم 3/256).

قلت: والظاهر أنه بامشهد المنسوب الیوم لعقیل؛ لأن ابن زبالة و ابن شبة لم یذکرا قبر عقیل بالبقیع، وکذا الغزالی لما ذکر فی الإحیاء من یزار بالبقیع لم یذکره، بل المنقول الذی ذکره ابن قدامة و غیرهأن عقیلاً توفی بالشام فی خلافة معاویة، فکان سبب اشتهار ذلک المشهد به کون الدار التی هو بهاله؛ و یحتمل علی بُعدٍ أنه نقل من الشام و دفن بذلک المحل أیضاً.

و أولُ من رأیته ذکر أنه بذلک المشهد ابن النجار، قال: و قبر عقیل بن أبی طالب أخی علی رضی الله عنهما فی قبة أول البقیع، و معه فی القبر ابن أخیه عبدالله ابن جعفر الطیار بن أبی طالب، و هو الجوار المشهور.

وقد ذکر أبوالیقظان أن عبدالله بن جعفر الجوار کان أجود العرب، و أنه توفی بالمدینة وقد کبر (الدرة الثمینة/309/؛ بهجة النفوس/489/؛ المغانم المطابة 2/513-514).

وقال غیره: توفی و دفن بالأبواء سنة تسعین، ویقال: إنه کان ابن عشر سنین حین قُبض رسول الله(ص) (الدرة الثمینة/308/؛ بهجة النفوس/489/؛ المغانم المطابة 2/513)./

مأخذ

ص: 763

وفاء الوفا باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 2008م/ 1429ق، ج3، ص229-230.

نیز ﻧﮑ: سفیان بن حارث؛ السمهودی، علی بن عبدالله

آرامگاه همسران رسول خدا، بخشی از کتاب وفاء الوفا از سمهودی درباره مقبره های زوجه های رسول خدا.

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد سمهودی(844-911ق) از مدینه پژوهان سرشناس مصری است. او سال ها در مدینة النبی اقامت داشته و به تدریس و تألیف مشغول بود. چندین عنوان کتاب درباره مدینه تألیف کرد؛ از جمله وفاء الوفا را درباره مدینه و بقیع نوشت. در مدینه درگذشت و در بقیع در بقعه ابراهیم بن مصطفی(ص) به خاک سپرده شد.

کتاب وفاء الوفا از آثار مرجع و مهمّ در مطالعات و پژوهش های مدینه و بقیع شناسی محسوب می شود و چندین قرن مورد اعتماد و استفاده مؤلفان بوده است.

بخشی از آن، گزارش سمهودی درباره مقبره های همسران رسول اکرم(ص) و نیز آرامگاه جمعی آنان است. این گزارش ذیلاً عرضه می شود تا دسترسی پژوهشگران به اطلاعات درباره آنها آسان تر گردد.

قبور أزواج النبی(ص)

/ روی ابن زبالة عن محمد بن عبیدالله بن علی قال: قبور أزواج النبی(ص) من خوخة نبیه إلی الزقاق الذی یخرج إلی البقال مستطیرة (الدرة الثمنیة/308/؛ المغانم المطابة 2/514-515).

وترجم ابن شبة لقبر أم حبیبة زوج النبی(ص)، ثم روی عن یزید بن السائب قال: أخبرنی جدی قال: لما حَفَر عقیل بن أبی طالب رضی الله عنه فی داره بئراً وقع علی حجر منقوش مکتوب فیه: «قبر أم حبیبة بنت صخر بن حرب» فدفَنَ عقیل البئر، و بنی علیه بیتاً، قال یزید بن السائب: فدخلت ذلک البیت فرأیت فیه ذلک القبر (تاریخ المدینة 1/120).

قلت: فهذا و ما قبله أصلٌ فی زیارتهن بالمشهد المعروف بهن فی قبلة مشهد عقیل رضی الله عنه، والظاهر أن خوخة نبیه فی غربی المشهد المذکور، و کذا الزقاق الذی یخرج إلی البقال؛ لما سیأتی فی ترجمته، فیکون بعضهن بقرب الحسن و العباس رضی الله عنهما.

ولهذا روی ابن شبة عن محمد بن یحیی قال سمعت من یذکر أن قبر أم سلمة رضی الله عنها بالبقیع حیث دُفن محمد بن زید بن علی قریباً من موضع فاطمة بنت رسول الله(ص)، و أنه کان حفر فوجد علی ثمانی أذرع حجراً مکسوراً مکتوباً فی بعضه: «أم سلمة زوجة النبی(ص)»، فبذلک عرف أنه قبرها، وقد أمر

ص: 764

محمد بن زید بن علی أهله أن یدفنوه فی ذلک القبر بعینه، و أن یحفر له عمقاً ثمانی أذرع، فحفر کذلک و دفن فیه.

وروی ابن زبالة عن إبراهیم بن علی بن حسن الرافعی قال: حفر لسالم البانکی مولی محمد بن علی فأخرجوا حجراً طویلاً فإذا فیه مکتوب: «هذا قبر أم سلمة زوجة النبی(ص)». و هو مقابل خوخة آل نبیه بن وهب، قال: فأهیل علیه التراب و حفر لسالم فی موضع آخر.

و عن حسن بن علی بن عبیدالله بن محمد بن عمر بن علی أنه هدم منزله فی دار علی بن أبی طالب، قال فأخرجنا حجراً مکتوباً فیه: «هذا قبر رملة بنت صخر»، قال فسألنا عنه فائداً مولی عبادل فقال: هذا قبر أم حبیبة بنت أبی سفیان، و یخالفه ما تقدم من أن قبرها فی دار عقیل، و لعله تصحف بعلی.

وفی صحیح البخاری أن عائشة رضی عنها أوصت عبدالله بن الزبیر لاتدفنی معهم- تعنی النبی(ص)- وادفنی مع صواحبی بالبقیع (صحیح البخاری کتاب الجنائز، باب ما جاء فی قبر النبی(ص) و أبی بکر و عمر رضی الله عنهما(1391))./

مأخذ

وفاء الوفا باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 2008م/ 1429ق، ج3، ص30-32.

نیز ﻧﮑ: همسران رسول اکرم(ص)؛ السمهودی، علی بن عبدالله

آزادی زیارت، بخشی از سفرنامه ایازخان.

ایازخان از ایل قشقایی(متولد 1287ق/1248ش) ساکن سمیرم و از رؤسای طایفه قشقایی بود. در 1341ق/ 1301ش به قصد حج گزاری عازم مکه و مدینه شد و خاطرات و مشاهدات خود را نوشت و کتابی به نام سفرنامه حج ساخت. بخشی از آن درباره بقیع است و مشکل بر نکات سودمند و بدیع می باشد و لذا این بخش عیناً نقل می شود.

زیارت بقیع

/ بعدازظهر برخاسته به حرم حضرت رسول رفتیم؛ نماز ظهر و عصر با جماعت ادا کرده. بعد دو سه نماز قضا خواندم بعد رفتیم نزدیک بارگاه حضرت، زیارت کرده زیارت نامه خوانده. بعد دو رکعت نماز زیارت در نزد منبر حضرت هدیه کرده. بعد زیارت حضرت صدیقه(س) کرده و دو رکعت نماز زیارت هدیه نموده.

ص: 765

و بعد شیشه عطر گل به همراه برای همین نیت برداشته بودم، برده در بالاسر معجر و مقبره حضرت رسول، دهن در شیشه باز کرده، به در و دیوار فقل نذراً مالیده. بعد برده در مقبره حضرت فاطمه زهرا(س) هم عطرپاشی کرده و نذر حضرت فاطمه(س) به متولّی های خودش داده شد.

و بعد با جناب حاج و سایر همراهان از در حضرت جبرئیل بیرون رفته، روانه ائمه بقیع(ع) شده. دم دروازه ائمه بقیع(ع) رسیده، اذن دخول خوانده، مگر به خواست خداوند دیدن نصیب شود.

و حضرت امام حسن(ع) و حضرت امام زین العابدین(ع) و حضرت امام محمد باقر(ع) و حضرت امام جعفر صادق(ع) و حضرت علیه عالی مرتبه فاطمه زهرا و حضرت علیه فاطمه بنت اسد مادر حضرت امیرالمؤمنین(ع) در یک بقعه و بارگاه هستند، ولی مدفن هر کدام معلوم است.

اول زیارت نامه ی جامعه دارد، خوانده. بعد زیارت نامه ی علی حده دارد، تمام سوا سوا و آن هم خوانده. بعد هر کدام دو رکعت نماز زیارت دارد، هدیه کرده که مغرب شده و در همان مکان شریفه نماز مغرب و عشا با جماعت ادا کرده. با دل خوش با شوق ذوق به منزل آمده راحت شده و آن شب سیزدهم و روز چهارشنبه محرّم الحرام می باشد.

سیزدهم محرّم الحرام: و صبح گاه برخاسته، وضو ساخته با جناب حاج{ملاباشی} از باب جبرئیل داخل شده، تکبیرگویان در مسجد رفته. اول نماز فجر با جماعت ادا کرده و بعد آمده بالای سر حضرت رسول(ع) زیارت کرده، آمده دو رکعت نماز زیارت هدیه کرده. ثانیاً زیارت حضرت فاطمه زهرا(س) کرده و نماز زیارت به جهت آن علیا مخدّره عالی مرتبه هدیه کرده.

و بعد در منزل آمد، ثانیاً هم خیلی زیارت نامه خوانده و مطالعه کرده، مشغول کارها بوده تا ظهر و ده رکعت نماز زیارت به اسم امامان(ع)و فاطمه زهرا که در ائمه بقیع(ع) مدفن هستند خوانده{کذا}

و بعد از ظهر با جناب حاج{ملاباشی} وضو ساخته، در ائمه بقیع رفته، ثانیاً تجدید نیت کرده، مشغول شده و اول نماز ظهر و عصر با جماعت ادا کرده. بعد زیارت نامه جمع خوانده و بعد زیارت نامه فرد فرد در رساله ها بود خوانده چون چهار امام بوده و یکی هم عباس عم حضرت رسول و حضرت فاطمه(س) و حضرت فاطمه بنت اسد مادر حضرت امیرالمؤمنین، که هفت امام و عم حضرت رسول(ص) دو نفر هم آن علیا جنابه(ع) باشند. چهارده رکعت نماز زیارت، اسم بر اسم هر یک ادا کرده و هدیه نموده.

و بعد شیشه عطر گل که داشتم، به جهت همان ها برده بودم. در شیشه باز کرده و بر معجر و مرقد، صندوق و قفل امامان(ع) و آن علیا جنابه بی بی های اعظم عطر پاشی نموده و زوار که داخل بودند همه دست مالیده و صلوات بر محمد و آل محمد فرستادند.

ص: 766

بعد از آن جا فارغ شده، به بیت الحزان که به یک روایت حضرت فاطمه زهرا(س) در آن جا مدفن است رفته زیارت نموده، دو رکعت نماز زیارت خوانده وثواب او را هدیه آن حضرته نموده.

و بعد رفته در بقعه حضرت ابراهیم(ع) که ولد صغیرالسّن حضرت رسول(ص) بود، در طفلی از دنیا رحلت کرده، به زیارت آن مشرّف شده. زیارت نامه با چشم گریان خوانده و دو رکعت نماز هم هدیه نموده.

و از آنجا رفته، در بقعه عبدالله بین جعفر طیار که برادرزاده حضرت امیر بود و حضرت عقیل ابن حضرت ابی طالب زیارت نامه خوانده و چهار رکعت نماز به امی و نیت هر دو خوانده که غروب شده. به تعجیل رفته، از در جبرئیل اذن دخول خوانده، داخل حرم حضرت رسول شده. در مسجد حضرت نماز مغرب و عشا با جماعت ادا کرده و بعدآمده بالای سر آن حضرت پهلوی ستون ایستاده، زیارت نامه مختصری خوانده و مراجعت به منزل نموده، خیلی کار به حمله دار و جمّال داشتم آمده و آن شب چهاردهم شهر محرّم الحرام بود و روز پنجشنبه.

و حضرات سیدهای نخاوله که در مدینه منوره ساکنند، خوب روضه داشتند و سایر نخاوله و عرب و عجم، چه ایرانی و چه سایر دُوَل ها، ساکن[یا] که زوار بودند، یک روضه خوانی و نوحه خوانی و ابیات خوانی و مرثیه خوانی و سینه زنی در کوچه های شهر مدینه شد که تا به حال کسی در هیچ شهری ندیده. تمام کوچه های شهر مدینه از صدا و از گریه و سینه زنی در تزلزل بود. خصوصاً در ائمه بقیع(ع) تا دم دروازه های خود حضرت رسول(ع) تا البته صبح.

و در مسجد ها و در بقعه های حضرت رسول و امامان، تفصیل نماز کردن را عرض کنم. مهر و تسبیح همین جور علنی و آشکار گذاشته، نماز می خواندیم و کسی هم اثنی عشری و شیعه علی ولی الله بود، ندیدم که تقیه کند و دست بسته نماز نماید و مزاحم چیزی هم کسی را ندیدم و زیارت نامه هم هر کس هر جور می خواست می خواند.

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ص 453-455 و 337-338.

نیزنک: آزادی در زیارت

آمنه، مادر رسول اکرم(ص) و بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره از ابن شبه درباره ایشان.

ابن شبه(173-263ق) از مدینه پژوهان مشهور کتاب تاریخ المدینة المنوره را نوشت. بخشی از این اثر قدیمی و مرجع درباره بقیع و نیز شخصیت ها است. هفت روایت درباره قبر آمنه مادر رسول خدا آورده که شامل نکات سودمند پژوهشی است.

ص: 767

آمنه وقتی محمد شش ساله بود او را به مدینه برای دیدن اقوام برد، در راه بازگشت در جایی به نام ابواء بیمار شد و سپس درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد. حضرت رسول در سال ششم قمری جسد آمنه را به مدینه برد و در بقیع دفن کرد.

اما دیدگاه دیگری هست که می گوید در سال حجة الوداع یعنی سال آخر عمر شریف رسول خدا، بر سر قبر آمنه در ابواء رفت و مرثیه سرایی کرد. این دو دیدگاه تا کنون در منابع هست. ابن شبه ضمن آوردن هفت روایت درباره مقبره آمنه، در واقع دیدگاه دوم را تقویت کرده است. برای سهولت دسترسی پژوهشگران به منابع، متن ابن شبه را عیناً آوردیم. اما برای دریافت دیدگاهی که می گوید آمنه در بقیع دفن شده به مقاله آمنه مراجعه گردد.

/ قبر آمنه، مادر پیامبر(ص)

صدقة بن سابق برای ما نقل کرد و گفت: بر محمد بن اسحاق قرائت کردم که(نوشته بود) عبدالله بن ابی بکر بن محمد بن عمرو بن حزم برایش نقل کرده که مادر پیامبر(ص) در زمانی که پیامبر(ص) شش ساله بود در اَبْواء؛ جایی میان مکه و مدینه درگذشت. او پیامبر(ص) را با خود به مدینه و نزد دایی هایش بنی عدی بن نجار آورده بود تا او را به ایشان بنمایاند. اما در راه بازگشت به مکه بدرود حیات گفت.(1)

احمد بن ابراهیم برای ما نقل کرد و گفت: نوح بن قیس برای ما نقل حدیث کرد و گفت: ولید بن یحیی، از فرقد سبخی، از مردی، از عبدالله بن مسعود نقل کرده است که گفت: روزی با رسول خدا(ص) راه می رفتیم که به قبری برخورد. پرسید: آیا می دانید این قبر کیست؟ گفتیم: خدا و رسول او بهتر می دانند. فرمود: « این قبر آمنه است که جبرئیل[ع] جای آن را به من نموده است.»

قبیصة بن عقبه برای ما نقل کرد و گفت: سفیان، از علقمه بن مرثد، از ابو (سلیمان بن ابی بریده)(2)،

از پدرش نقل کرد که گفته است: چون پیامبر(ص) مکه را فتح کرد به کنار قبری آمد و نشست. مردم نیز پیرامون او نشستند پس آن قبر را مخاطب خود قرار داد و سپس مقابل آن ایستاد و گریست. عمر که بیش از همه در برابر آن حضرت جرأت داشت جلو رفت و پرسید: ای رسول خدا (ص) پدر و مادرم به فدایت، چه چیز تو را به گریه وا داشته است؟ فرمود: «این قبر مادر من است، از خداوند زیارت او را خواسته بودم و برایم چنین تقدیر کرد. پس او را به یاد آوردم و ایستادم و گریستم.»

ص: 768


1- . این حدیث را بنگرید در: استیعاب، ج1، ص14 و اسد الغابه، ج1، ص15.
2- . نام وی در متن ابی شبه در اثر تصحیف، «ابی بریده» آمده، ولی درست همان سلیمان بن بریده است.

(راوی گوید:) من هیچ روزی پیامبر(ص) را بیش از این گریان ندیدم.(1)

هارون بن معروف برای ما نقل کرد و گفت: ابن جریج، از ایوب بن هانی، از مسروق بن اجدع، از عبدالله بن مسعود نقل کرد که گفته است: روزی پیامبر(ص) بیرون رفت و ما نیز با او روانه شدیم. رفتیم تا به گورستان رسید. ما را فرمود و نشستیم. سپس یک یک از قبرها گذشت تا به قبری رسید و آنجا نشست و مدتی دراز با آن نجوا کرد. پس از چندی صدای ناله رسول خدا(ص) بلند شد. ما نیز به گریه آن حضرت گریستیم. او، به سوی ما آمد. عمربن خطاب رو به روی حضرت ایستاد و پرسید: ای رسول خدا(ص)، چه چیز تو را به گریه وا داشته است؟ این گریه ما را اندوهگین ساخت و به گریه انداخت. پیامبر(ص) دست عمر را گرفت و سپس رو به ما کرد و پرسید: گریه من شما را آزرده خاطر ساخته است؟ گفتیم: آری. فرمود: قبری که دیدید با آن سخن می گویم قبر آمنه دختر وهب است. من از خدای خود اجازه آمرزش خواستن برای او طلبیدم، اما مرا اجازه نفرمود و این آیه را فرو فرستاد که{ما کانَ لِلنَّبیِّ وَالَّذینَ آمَنوا اَنْ یَسْتَغفِروا لِلمُشْرِکینَ}(2) تا آیه{وَما کانَ اسْتِغْفارُ اِبراهیمَ لأَِبِیهِ}(3)را

نسخ کند. چنین بود که دلم سوخت، آن سان که هر فرزندی بر پدر و مادر دل بسوزاند. این بود که گریستم.(4)

فلیح بن محمد یمانی برای ما نقل کرد و گفت: سعید بن ابی سعید مقبری برای ما حدیث کرد و گفت: پدرم، از جدش، از ابوهریره نقل کرده که گفته است: پیامبر(ص) زمانی که در مکه بود بر سر قبری از قبرهای مردگان ایستاد و فرمود: « هان، بدانید! این قبر مادر محمد است. از پروردگارم اجازه خواستم که بر سر قبر او بیایم، سلام دهم و آمرزش بطلبم. خداوند اجازه فرمود بر سر قبر بیایم.»(5)

سُوَید بن سعید برای ما نقل کرد و گفت: اسد بن راشد، از کُرَیْب بن شُرَیْح، از بُشر نَدْبی، از ابوسعید خدری حدیث کرد که گفته است: همراه پیامبر(ص) بودیم که از ناقه خود فرود آمد و مهار آن را به دست مردی داد و ناقه - که البته اگر مهارش را به دست منافقی می دادند آرام نمی گرفت - آرام گرفت و آن مرد سرش را بوسید. پیامبر(ص) به گورستان نزدیک شد و به دعا کردن پرداخت، آن سان که گمان

ص: 769


1- . سند حدیث منقطع است. ذهبی در میزان (ش3430) می گوید: سلیمان بن بریده ثقه است. بخاری گوید: به یاد ندارد که وی از پدرش حدیث شنیده باشد.
2- . توبه/113: بر پیامبر(ص) و کسانی که ایمان آورده اند سزاوار نیست که برای مشرکان طلب آمرزش کنند.
3- . توبه/114: طلب آمرزش ابراهیم برای پدرش جز برای وعده ای که به او داده بود نبود.
4- . حاکم در مستدرک( ج2، ص336) و واحدی در اسباب النزول( ش532) این حدیث را آورده، حاکم آن را صحیح دانسته و ذهبی درباره آن چنین اظهار نظر کرده است: ایوب بن هانی[از رجال این حدیث] راویی ضعیف است.
5- . مسلم(105 و 108)، ابوداوود(3234)، نسائی( ج4، ص90 )، ابن ماجه (1569 و 1572) و احمد (ج2، ص441) این حدیث را آورده اند.

کردیم درباره ما آیاتی از قرآن نازل شده است. عمر پیش رفت و چون پیامبر(ص) او را دید به سمت ما روی برگرداند و فرمود: «این قبر آمنه بنت وهب زهری، مادر رسول خدا (ص) است.»(1)

عبدالواحد بن غیاث برای ما نقل کرد و گفت: حسن بن ابی ابراهیم برای ما حدیث کرد و گفت: فرقد سبخی، از ابراهیم نخعی نقل کرد که پیامبر(ص) در حجة الوداع همراه با صحابه خود راهی گورستان شد. او به جست و جو در میان قبرها پرداخت و سرانجام در کنار یکی از قبرها نشست. سپس در حالی که می گریست برخاست. فرمود: «این قبر مادرم آمنه است.»(2)

مأخذ

تاریخ مدینه منوره، ابن شبه، ترجمه و تلخیص حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، ص122-125.

نیزنک-: آمنه بنت وَهب

ابوسعید الخدری، بخشی از کتاب وفاء الوفاء از سمهودی درباره یکی از صحابه ی مدفون در بقیع.

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد سمهودی(844-911ق) از مدینه پژوهان سرشناس مصری است. او سال ها در مدینة النبی اقامت داشته و به تدریس و تألیف مشغول بود. چندین عنوان کتاب درباره مدینه تألیف کرد؛ از جمله وفاء الوفا را درباره مدینه و بقیع نوشت. در مدینه درگذشت و در بقیع در بقعه ابراهیم بن مصطفی(ص) به خاک سپرده شد.

کتاب وفاء الوفا از آثار مرجع و مهمّ در مطالعات و پژوهش های مدینه و بقیع شناسی محسوب می شود و چندین قرن مورد اعتماد و استفاده مؤلفان بوده است.

در ذیل بخشی از کتاب وفاء الوفاء که گزارش سمهودی درباره مقبره ابوسعید الخدری است را می خوانید.

قبر أبی سعید الخدری

/ روی ابن شبة عن عبدالحرمن بن أبی سعید الخدری قال: قال لی أبی: یا بنی، إنی قد کبرت، وذهب أصحابی و حان منی، فخذ بیدی، فأخذت بیده حتی جئت إلی البقیع، فجئت أقصی البقیع مکاناً لا یدفن

ص: 770


1- . سند حدیث ضعیف است؛ مشتمل است بر بشر بن حرب ندبی که ذهبی در میزان(ج1، ص314) درباره اش گوید: علی و یحیی او را ضعیف دانسته اند؛ احمد گفته است: قوی نیست؛ و ابن خراش گفته: متروک است.
2- . مرسل و ضعیف است؛ مشتمل است به حسن بن ابی ابراهیم، و او - چنان که ذهبی در میزان(ش 1819) می گوید مجهول است. همچنین مشتمل است بر فرقد سبخی و درباره او چنین اظهار شده است: ابن حجر در تقریب(5401 ) گوید: صدوق و عابد است اما خطای بسیار دارد؛ و ذهبی در میزان(ج3، 346) گفته است: ابوحاتم گفته، قوی نیست، ابن معین گفته: ثقه است، بخاری گفته: در احادیث او حدیث منکر هست، نسائی گفته: ثقه نیست و همو و نیز دار قطنی گفته اند ضعیف است.

فیه، فقال: یا بنی، إذا هلکت فاحفر لی ههنا، ولا تبک علی باکیة، ولا یضرَبَنَّ علی فسطاط، ولا یمشی معی بنار، ولا تؤذنن أحداً، واسلک بی زقاق عمقة، ولیکن مشیک بی خَبَباً.

وفی روایة: ثم اتکأ علّی فأتی البقیع حیث لا یدفن أحد، فقال: إذا مت فادفنی ههنا، واسلک بی زقاق عمقة، وزاد: ولا تبک علّی نائحة، وامشوا بی الخبب، ولا تؤذنوا بی أحداً، قال فیأتینی الناس متی یخرج؟ فأکره أن أخبرهم لِما قال لی، فأخرجته فی صدر النهار، فأتیت البقیع وقد مُلیء ناساً./

مأخذ

وفاء الوفا باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 2008م/1429ق، ج3، ص236- 237.

نیز ﻧﮑ: ابوسعید خدری؛ السمهودی، علی بن عبدالله

ابوسعید خدری، بخشی از کتاب المدینة بین الماضی والحاضر نوشته ابراهیم بن علی العیاشی.

ابراهیم بن علی العیاشی از مؤلفان و پژوهشگران معاصر عربستان سعودی است و پس از چند سال مطالعه درباره مدینه منوره کتابی با عنوان المدینة بین الماضی والحاضر نوشت. این کتاب تمایز جدی با دیگر آثار دارد و در هر فصل و بخش، اطلاعات بسیاری که گاه حاصل تحقیقات میدانی اوست را عرضه کرده است. کتاب مذکور در زمینه بقیع نیز اطلاعات فراوانی در بردارد.

یک مبحث آن درباره ابوسعید خدری (سعد بن مالک بن سنان) است که عیناً نقل می گردد.

ابوسعید الخدری

/جاه فی الاستیعاب ما نصه «اسمه سعد بن مالک بن سنان بن ثعلبة بن عبید إبن الابجر، و هو خدره بن عوف بت الحارث بن الخزرج الانصاری الخدری، وأمه أنیسه بنت أبی حارثة من بنی عدی بن النجار، وخدره، وخدارة اخوان، بطنان من الانصار، وکان یقال لسنان جد أبی سعید الخدری الشهید، وقتادة بن النعمان أخو أبی سعید الخدری لأمه، وهو ممن رد یوم احد، واجیز فی بنی المصطلق ومات سنه اربع وسبعین وقبره مقابل الرکن الشمالی الشرقی من البقیع، مع سعد بن معاذ الاشهلی، وفاطمة بنت أسد خارج البقیع الیوم»/.

توضیح: نویسنده اکثر این مطالب را از کتاب وفاء الوفاء سمهودی (ج4، ص1671) آورده است.

مأخذ

المدینة بین الماضی والحاضر، ابراهیم بن علی العیاشی، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، 1392ق/ 1972م، ص137.

ابوسفیان بن حارث، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره از ابن شبّه درباره یکی از صحابه مدفون در بقیع.

ص: 771

ابوزید عمر بن شَبَّه نمیری معروف به ابن شبّه (173-263ق) ادیب، مورخ و راوی حدیث، کتاب تاریخ المدینة المنورة را به منظور معرفی تحولات و ابعاد شهر یثرب (مدینه در دوره اسلامی) نوشت. این اثر از نخستین آثار در عرصه مدینه پژوهی است. بخشی مهمی از آن درباره بقیع است که در چند مقاله عرضه شده است. هدف از این مقاله علاوه بر معرفی ابوسفیان و مقبره او، دسترسی آسان تر پژوهشگران به متون قدیمی است، بلکه از این طریق بقیع پژوهی رواج و گسترش یابد. مؤلف به دلیل نزدیکی به دور ه ی رسالت و زمان ابوسفیان، اطلاعات مستند و سودمندی عرضه کرده است.

عبدالعزیز گفت: به من رسیده است که عقیل بن ابی طالب، ابوسفیان بن حارث را دید که در میان قبرها می گردد. او را گفت: ای عموزاده، از چه سبب تو را اینجا می بینم؟ گفت: در پی جای قبری می گردم. عقیل او را به خانه ی خود برد. فرمود در حیاط خانه قبری کندند. ابوسفیان لختی بر این نشست و سپس برخاست و رفت. پس از آن، دو روز بیشتر به درازا نکشید که ابوسفیان درگذشت و در همین قبر به خاک سپرده شد.

مأخذ

تاریخ مدینة منورة، ابن شَبَّه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، ص131.

نیز ﻧﮑ: ابوسفیان بن حارث؛ ابن شَبَّه، عمر؛ تاریخ مدینه منوره

اتحاف الزائر، بخشی از کتاب متعلق به سده 7ق نوشته ابن عساکر درباره زیارت بقیع.

عبد الصمد بن عبد الوهاب بن ابی البرکات الحسن بن محمد مشهور به ابن عساکر دمشقی از علمای شافعی و همجوار مکه بود. او در 614ق در دمشق چشم به جهان گشود. دمشق در سده 6و7ق مرکز علوم و حوزه های علمیه بود. خاندان آل عساکر هم به داشتن دانشمندان مختلف شهرت جهانی کسب کرده بودند و ابن عساکر در چنین شرایطی آغاز به رشد و پیشرفت کرد. او علاوه بر تحصیل نزد استادان مبرز به سراسر جهان مسافرت نمود و در هر نقطه جهان از محضر محدثین، مورخین و دانشمندان استفاده کرد. بالاخره در 686ق در مدینه درگذشت و در بقیع پشت قبه عباس به خاک سپرده شد. (مقدمه اتحاف الزائر، ص42)

ابن عساکر دارای تألیفات متعدد و متنوع است، از جمله کتاب اتحاف الزائر و اطراف المقیم للسائر را به منظور معرفی سیره رسول خدا و زیارت مقابر تألیف کرده است.

این کتاب توسط مصطفی عمار منلا در مرکز بحوث و دراسات المدینة المنوره، تصحیح و منتشر شده است.

بخشی از این کتاب درباره بقیع است که برای سهولت دسترسی پژوهشگران تقدیم می گردد.

ص: 772

البقیع

/ ویستحبُّ لهُ الخُرُوجُ فی کل یومٍ إِلَی البَقِیعِ لِزِیارَةِ مَن فیهِ مِن سَلَفِ الأُمَّة -رضوان الله علیهم- سِیمَا یوم الجُمُعَة، ولیکن ذلک بعد السَّلام علی رَسُولِ الله(ص)، فإذا انتهی إلیه قال: «السَّلامُ عَلَیکم دَارَ قَومٍ مُؤمِنِینَ، اللَّهُمَّ اغفِر لأَهلِ بَقِیعِ الغَرقَدِ».

والأحادیثُ الواردةُ الثَّابِتَةُ فی زِیارَتِهِ(ص) أَهلَ الَبقیعِ مَشهُورَةٌ، ولسنا نطول بإیرادها.

وعن جدی(1)

- رحمه الله- عن عمی(2) - رحمه الله- ، عن أبو المظفر ابن القُشَیری، عن أبو سعید الخیروردی، عن أبو عمرو الُمقرِئ(3)،

عن أبو یعلَی التَّمیمی(4)، عن یحیی بن أیوب(5)،

عن إسماعیل بن جعفر(6)،

عن شَریک بن عبد الله بن أبی نَمِر(7)، عن عَطاء بن یسَار(8)،

عن عائشة - رضی الله عنها- أنها قالت: کاَن رَسولُ الله(ص) کلَّمَا کانَت لَیلَتُهَا مِن رَسُولِ الله(ص) یخُرجُ مِن آخِرِ اللَّیلِ إلی البَقِیعِ فیقولُ: «السَّلاَم عَلَیکم دَارَ قَومٍ مُؤمِنِینَ، أَتَاَکم مَا تُوعَدُونَ، غَداً مُؤَجَّلُون، وَإِنَّا إِن شَاءَ اللهُ بِکم لاَحِقُونَ، اللَّهُمَّ اغفِر لأَهلِ بَقِیعِ الغَرقَد».(9)

رواه مسلم فی صحیحه، عن یحیی بن أیوب، أبو زکریا البغدادی(10).

وشَریک هو ابن عبد الله بن أبی نَمِر.

وفی روایة لمسلم: «وَإِنَّا وَإِیاکم مُتَوَاعِدُونَ غَداً وَمُؤَجَّلُونَ»(11).

ص: 773


1- . الحسن بن محمد بن الحسن، أبو البرکات،ثقة.
2- . هبة الله بن الحسن بن هبة الله، أبوالحسین، صائن الدین.
3- . محمد بن أحمد بن حمدان، أبو عمرو الحیری المقرئ النحوی، ثقة، توفی سنة 376ق الأنساب 4/288، سیر 16/356.
4- . أحمد بن علی بن المثنی، أبو یعلی الموصلی، الإمام الحافظ.
5- . یحیی بن أیوب، أبو زکریا المقابری، البغدادی، ثقة، توفی سنة 234ق تاریخ بغداد 14/188، تهذیب 11/188، شذرات 2/79.
6- . اسماعیل بن جعفر، أبو إسحاق الأنصاری الزرقی، ثقة ثبت، توفی سنة 180ق الجرح 2/168، تاریخ بغداد 6/218، تهذیب 1/287.
7- . شریک بن عبدالله بن أبی نمر، أبو عبدالله، المدنی، صدوق یخطئ،توفی قبل 140ق الجرح 4/363، تهذیب 4/337.
8- . عطاء بن یسار، أبو محمد المدنی، ثقة.
9- . رواه مسلم، فی الجنائز، عن یحیی بن یحیی التمیمی، و یحیی بن أیوب أبو زکریا، وقتیبة بن سعید، عن إسماعیل، 7/40. والنسائی فی الجنائز: 4/93، عن علی بن حجر، عن أسماعیل. و رواه ابن شبه 1/90، وأبو یعلی 8/199، وابن حبان 5/69، والبیهقی فی الکبری 4/79. کلهم من طریق شریک، به.
10- . فی الأصل: یحیی بن أیوب بن أبی زکریا، والمثبت هو الصواب.
11- . رواه مسلم 7/41 بلفظ: «وأتاکم ما توعدون، غدًا مؤجلون»، والنسائی 4/94 بلفظ: «وإنا و إیاکم متواعدون غدًا أو مواکلون».

قال الخطابی: فیه من الفقه أن السَّلاَمَ عَلَی الَموتَی کالسَّلامِ عَلَی الأَحیاءِ فی تقدیم الدعاء علی الاسم، وکذلک کلٌ دُعَاءٍ بِخَیر، کقوله سبحانه: «رَحمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ عَلَیکم أَهلَ البَیتِ»(1) ، وکذلک «سَلاَمٌ عَلَی نُوحٍ فی العَالَمِین»(2) ، انتهی کلامه.

وأما فی الشَّرَّ وَالذَّمَّ فیقدم الضمیر علی السلام، کقوله سبحانه: «وإنّ علیک لعنتی»(3)،

«علیهم دائرةُ السّوء»(4).

والسلام مشتق من السلام وهو اسم الله سبحانه، وسمی به لسلامته من العیوب والنقص.

وقیل: معناه اسم السلام علیک، أی اسم علیک إذا کان اسم الله سبحانه یذکر علی الأعمال توقعاً لاجتماع معانی الخیرات فیه، وانتفاء عوارض / الفساد عنه.

وقیل: معناه أن الله مطلعٌ علیکم، فلا تغفلوا.

وقیل: معناه سلمت منی، فاجعلنی أسلم منک.

وقیل: هو مشتقٌ من السلامة بمعنی السلم.

ویقال: السلام علیکم، وسلام علیکم بحذف ألفیه ولامه، ولم یرد فی القرآن إلا منکراً غالباً.

فأما فی التشهد فی الصلاة فیقال فیه معرفاً ومنکراً.

والظاهر الأکثر من مذهب الشافعی أنه اختار التنکیر، وأما السلام الذی یخرج به من الصلاة فروی الربیع عنه أنه قال: أقل ما یکفیه أن یقول: السلام علیکم، فإن نقص من هذا حرفاً عاد فسلم.

ووجهه أن یکون أراد بالسلام اسم الله سبحانه، فلم یجز حذف الألف واللام منه، وکانوا یستحبون أن یقولوا فی الأول سلام علیکم، وفی الآخر: السلام علیکم، وتکون الألف واللام للعهد؛ یعنی السلام الأول.

وأما قوله(ص) لما سلم علیه جابر بن سلیم(5)، فقال: علیک(6)

السلام، قل: السلام علیک، فإن علیک السلام تحیة الموتی(7).

ص: 774


1- . هود: 73.
2- . الصافات: 79.
3- . ص: 78.
4- . التوبة: 98.
5- . تحرفت فی الأصل إلی: سحیم. وهو جابر بن سلیم، أبو جری الهجیمی، صحابی. الإصابة 1/542، 7/55.
6- . تحرفت فی الأصل إلی:علیکم.
7- . حدیث جابر بن سلیم أبو جری الهجیمی: أخرجه أبو داود، فی الأدب، باب کراهة قول: علیک السلام، رقم 5167. والترمذی، فی الاستئذان، باب ما جاء فی کراهیة أن یقول علیک السلام مبتدئاً، رقم 2721 مطولاً، و 2722 مختصراً. وقال: حدیث حسن صحیح.

فإنه أشار إلی ما جرت به عادتهم فی المراثی، کانوا یقدمون ضمیر المیت علی الدعاء، کقول الشماخ:

علیک سلام من أمیر وبارکت / ید الله فی ذاک الأدیم الممزق

وقول الآخر:

علیک سلام الله قیس بن عاصم / ورحمته ما شاء أن یترحما

وإنما فعلوا ذلک؛ لأن المسلم علی القوم یتوقع الجواب، وأن یقال له: علیک السلام، فلما کان المیت لا یتوقع له جواب جعلوا السلام علیه کالجواب عنه.

ولیس المراد منه أن السنة فی تحیة الموتی أن یقول: علیک(1) السلام؛ لما قدمناه فی الحدیث. وقیل: أراد بالموتی کفار الجاهلیة.

ولیس هذا الاستثناء باستثناء شک، لکنه جری علی عادة المتکلم یحسن به کلامه، کقول الرجل لأخیه: إن ائتمنتنی لم أخنک إن شاء الله.

وفیه دلیل علی أن استعمال الاستثناء مستحب فی الأحوال کلها، وإن لم یکن فی الأمر شک تبرأ عن الحول والقوة إلا بالله، کما أخبر الله سبحانه عن أنبیائه، وکما علم نبیه محمداً(ص) وعلیهم أجمعین. وقیل: هو راجعٌ إلی استصحاب الإیمان إلی الموت، أی: نلحق بکم مؤمنین إن شاء الله، ولا یرجع إلی نفس الموت. والأخبار والآثار فی فضل مقبرة البقیع کثیرةٌ؛ سنوردها فی أحادیث فضل المدینة إن شاء الله سبحانه. ویزور القبور الطاهرة؛ کقبر إبراهیم ابن رسول الله(ص)، وقبر عثمان / بن مظعون.

روینا عن صالح بن قدامة(2)

قال: حدثنی أبی(3)

أن رسول الله(ص) دفن إبراهیم إلی جنب عثمان بن مظعون، وقبره حذو زاویة دار عقیل بن أبی طالب من ناحیة دار محمد بن زید(4).

وروینا عنه أیضاً: أول ما دفن رسول الله(ص) بالبقیع عثمان بن مظعون، فلما توفی ابنه إبراهیم قالوا: یا رسول الله؛ فأین نحفر له، قال: عند قبر فرطنا(5)

عثمان بن مظعون(6).

ص: 775


1- . تحرفت فی الأصل إلی: علیکم.
2- . صالح بن قدامة بن إبراهیم القرشی الجمحی، المدنی، مقبول. التقریب ص273.
3- . قدامة بن إبراهیم بن محمد بن حاطب الجمحی، مقبول، من صغار التابعین. التقریب ص454.
4- . رواه ابن زبالة، عن صالح، عن قدامة، به، کما فی وفاء الوفا 3/893. وفیه: ابن زبالة، کذبوه. و سنده منقطع. وأصح ما ورد فی هذا: مارواه البراء رضی الله عنه قال: مات إبراهیم و هو ابن ستة عشر شهراً. فقال رسول الله(ص): «ادفنوه فی البقیع». أخرجه ابن شبة 1/97، و سنده جید.
5- . أی سابقنا و متقدمنا. انظر: القاموس (فرط) 879.
6- . رواه ابن زبالة، عن قدامة بن موسی. کما فی وفاء الوفا 3/891- 892.

وقبر عبد الرحمن بن عوف أیضاً إلی جنب قبر عثمان بن.

وکذلک یزور قبر الحسن بن علی، والعباس؛ عم رسول الله(ص)، وینوی زیارة قبر فاطمة رضوان الله علیها.

فقد روینا عن سعید بن محمد بن جبیر(1) قال: رأیت قبر الحسن بن علی بن أبی طالب عند فم الزقاق الذی بین دار نبیه وبین دار عقیل بن أبی طالب.

وقیل لی: دفن عند قبر أمه(2). وکذلک قبر عقیل بن أبی طالب.

وقبر عثمان بن عفان رضی الله عنه.

ویزور قبر صفیة عمة رسول الله(ص)، فقد روینا عن جعفر بن محمد(3)

أن قبر فاطمة - رضوان الله علیها- عند موضع المسجد الذی بالبقیع.

وأن قبر صفیة عند موضع الوضوء الذی عند دار المغیر بن شعبة.

وأن قبر إبراهیم ابن رسول الله(ص) وجاه دار سعید بن عثمان التی یقال لها: الزوراء(4).

وینوی زیارة قبور أزواج النبی(ص).

فقد روینا عن محمد بن عبید الله(5) بن علی قال: قبور أزواج النبی(ص) من خوخة نبیه إلی الزقاق الذی [یخرج](6)

إلی البقال مستطیرة(7)

(8).

وروینا عن إبراهیم بن علی الرافعی(9) قال: حفر لسالم البانکی مولی محمد بن علی، فأخرجوا حجراً طویلاً، فإذا فیه مکتوب: هذا قبر أم سلمة زوج النبی(ص)(10).

ص: 776


1- . فی الأصل: محمد بن سعید بن جبیر. والمثبت هو الصواب. انظر: الجرح و التعدیل 4/57، المغانم 2/515. و هو: سعید بن محمد بن جبیر بن مطعم النوفلی، المدنی، من طبقة صغار التابعین. الجرح 4/75، التقریب ص240.
2- . رواه ابن زبالة، عن سعید به. کما فی المغانم 2/515.
3- . جعفر بن محمد بن علی بن الحسین، أبو عبدالله، الصادق.
4- . رواه ابن زبالة، عن جعفر، کما فی وفاء الوفا 3/893، 901.
5- . فی الأصل: محمد بن عبدالله، وهو خطأ.
6- . سقط فی الأصل، وأثبتها کما فی المغانم، و وفاء الوفا.
7- . أی: ممتدة و منتشرة.
8- . رواه ابن زبالة، عن محمد بن عبیدالله، به. المغانم 2/514، وفاء الوفا 3/911.
9- . فی الأصل: الرافقی، وهو خطأ. وهو: إبراهیم بن علی الرافعی، ابن أبی رافع المدنی، من الطبقة الصغری لأتباع التابعین. المیزان 1/49، التقریب ص92.
10- . فی الأصل: هذا قبر أم حبیبة رملة بنت صخر. والمثبت هو الصواب. انظر المغانم 2/513- 514، وفاء الوفا 3/912. أما ما روی فی قبر أم حبیبة رملة بنت صخر، فقد رواه الزبیر بن بکار عن حسن بن علی بن عبیدالله بن محمد بن عمر بن علی. المغانم 2/513، وفاء الوفا 3/912. وأصح ما ورد فی هذا حدیث أم المؤمنین عائشة رضی الله عنهما، أنها أوصت عبدالله بن الزبیر رضی الله عنهما: لا تدفنی معهم، تعنی النبی(ص) و صاحبیه، وادفنی مع صواحبی بالبقیع. أخرجه البخاری فی الجنائز (1391) 3/301. قال الآقشهری: أزواج النبی(ص) جمیعهن بالبقیع، ما خلا خدیجة رضوان الله علیها، فأنها بالحجون، وکذلک میمونة بنت الحارث بسرف. الروضة الفردوسیة 45/أ.

وروی مالک بن أنس أن زینب بنت جحش توفیت فی زمان عمر رضی الله عنه فدفنها بالبقیع، وضرب علی قبرها فسطاطاً ثلاثاً(1).

أخبرنی عبد الله بن عمر(2)

بخطه، عن أبی الفتوح محمد بن علی(3)، أنا الحسن بن أحمد(4)،

أنا أبو نعیم الحافظ(5)، أنا جعفر بن محمد(6)،

أنا محمد بن عبد الرحمن(7)، أنا الزبیر بن بکار(8)،

نا محمد بن زبالة(9)

قال: وحدثنی محمد بن إسماعیل(10)، عن فائد مولی عبادل(11)، أن عبید الله بن علی(12) أخبره وغیره ممن مضی من أهل بیته أن حسن بن علی بن أبی طالب - رضوان الله علیهما أصابه بطن، فلما عرف بنفسه الموت(13)

ص: 777


1- . ذکره ابن النجار، عن مالک ص234. وروی نحو ابن سعد من طرق کثیرة عن عبدالرحمن بن أبزی 8/110. ورواه الحاکم فی المستدرک 4/25- 26 فی أثر طویل، من طریق الواقدی. ورواه ابن سعد 8/112 من حدیث ابن المنکدر.
2- . عبدالله بن عمر بن علی بن زید، أبو المنجی، ابن اللتی، البغدادی الحریمی القزاز، السمند رحلة الوقت، قال ابن النجار: کان سماعه صحیحاً، توفی سنة 653ق سیر 23/15، شذرات 5/171.
3- . محمد بن علی بن المبارک، أبو الفتوح، البغدادی، ابن الجلاجلی، المقرئ، صادق، ت: 612ق سیر 22/52، شذرات 5/53.
4- . الحسن بن أحمد، أبو علی الحداد، شیخ أصبهان.
5- . أحمد بن عبدالله، أبو نعیم، الحافظ الأصبهانی.
6- . جعفر بن محمد بن نصیر، أبو محمد الخلدی، وثقه الخطیب، توفی سنة 348ق حلیة الأولیاء 10/381، تاریخ بغداد 7/226، سیر 15/558.
7- . محمد بن عبدالرحمن، أبو یزید المخزومی.
8- . الزبیر بن بکار، أبو عبدالله القرشی الأسدی الزبیری، الحافظ النسابة، ثقة، توفی سنة 265ق الجرح 3/585، تاریخ بغداد 8/647، تهذیب 3/312.
9- . محمد بن الحسن بن زبالة المخزومی، أبوالحسن المدنی، کذبوه، توفی قبل المائتین. الجرح 7/227، تهذیب الکمال 25/60.
10- . محمد بن إسماعیل بن أبی فدیک، صدوق.
11- . فائد مولی عبادل، اسمه: عبیدالله بن علی بن أبی رافع المدنی، صدوق. میزان 3/340، تهذیب الکمال 23/142.
12- . عبیدالله بن علی بن أبی رافع المدنی، یعرف بعبادل، لین الحدیث. میزان 3/14، التقریب ص373.
13- . فی روایة ابن شبة 1/111: فما حزبه، وعرف من نفسه الموت.

أرسل إلی عائشة أن تأذن له أن یدفن مع رسول الله(ص)، فقال: نعم، ما کان بقی إلا موضع قبر واحد، فلما سمعت بنو أمیة استلموا / السلاح هم وبنو هاشم للقتال، وقالت بنو أمیة: والله لا یدفن فیه أبداً، فبلغ ذلک الحسن بن علی، فأرسل إلی أهله: أما إذا کان هکذا فلا حاجة لی به، ادفنونی إلی جنب أمی فاطمة، فدفن فی المقبرة إلی جنب فاطمة، قال فائد: فأخبرنی مولای ومن سبق من أهلی ممن مضی أن قبر فاطمة(ع) مواجه الخوخة التی فی دار نبیه بن وهب، وأن طریق الناس بین قبر فاطمة وبین خوخة نبیه، قال: أظن الطریق سبع أذرع، قال فائد: وقال لی منقذ الحفار: وفی المقبرة قبران مطابقان بالحجارة، قبر حسن بن علی، وقبر عائشة زوج النبی(ص)، فنحن لا نحرکهما(1).

واعلم أن أکثر الصحابة رضوان الله علی جمیعهم مدفونون بالبقیع، وکذلک أزواج النبی(ص) فیه، ما خلا خدیجة رضوان الله علیها، فإنها بالحجون.

وأخبرنا الحسین(2)،

أنا عبد الأول(3)،

أنا عبد الرحمن(4)،

أنا عبد الله(5)،

أنا محمد(6)،

أنا محمد(7)،

نا عبید بن إسماعیل(8)،

نا أبو أسامة(9)

عن هشام(10)،

عن أبیه(11)،

عن عائشة قالت لعبد الله بن الزبیر: ادفنی مع صواحبی، ولا تدفنی مع النبی(ص) فی البیت؛ فإنی أکره أن أزکی(12).

ص: 778


1- . فی هذا الإسناد: محمد بن زبالة؛ کذبوه، وفیه: عبیدالله بن علی: لین الحدیث، وروی من طرق أخری: فقد رواه ابن شبة 1/111 عن محمد بن یحیی، عن محمد بن إسماعیل، به. ورواه أیضاً مختصراً 1/106- 107 عن أبی غسان، عن محمد بن إسماعیل. ومداره فی الطریقین علی عبیدالله بن علی.
2- . الحسین بن المبارک، أبو عبدالله، الربعی، ابن الزبیدی.
3- . عبدالأول بن عیسی، أبوالوقت، السجزی.
4- . عبدالرحمن بن محمد بن المظفر، أبوالحسن، الداودی.
5- . عبدالله بن أحمد بن حمویه، السرخی.
6- . محمد بن یوسف الفربری، أبو عبدالله.
7- . محمد بن إسماعیل، الإمام البخاری.
8- . عبید بن إسماعیل القرشی الهباری، ثقة، توفی سنة 250ق التقریب ص376.
9- . حمادبن أسامة، أبو أسامة.
10- . هشام بن عروة بن الزبیر بن العوام الأسدی، ثقة فقیه ربما دلس، توفی سنة 145 أو 146ق تاریخ بغداد 14/47، سیر 6/34، تهذیب 11/48.
11- . عروة بن الزبیر.
12- . رواه البخاری فی الاعتصام بالکتاب والسنة (7327)، عن عبید بن إسماعیل، به، وفی الجنائز رقم (1391) عن فروة، عن علی، عن هشام.

وکذلک فیه أیضاً قبور جماعة من سادات التابعین، و من بعدهم من العلماء و الزهاد المشهورین لا تعرف قبورهم.

فینبغی للزائر أن یسلّم علیهم أجمعین، فیقول: السلام علینا و علی عبادالله الصالحین.

ولیس بالبقیع قبر یعرف سوی سبعة قبورٍ؛ قبر العباس، وقبر الحسن بن علی، ومعه فی القبر ابن أخبه علی بن الحسین زین العابدین، وأبو جعفر محمد بن علی الباقر، وابنه جعفر الصادق- رضوان الله علیهم أجمعین- ، وعلیهم قبة عالیة فی الهواء، قدیمة البناء، فی أول البقیع.

وقبر عقیل بن أبی طالب أخو علی فی قبة أیضاً، ومعه فی القبر ابن أخیه عبد الله بن جعفر الطیار، الجواد المشهور، وقبر إبراهیم ابن رسول الله(ص)، وقبر صفیة عمة رسول الله(ص)، وقبر فاطمة بنت أسد؛ أم علی بن أبی طالب فی آخر البقیع عند نخلٍ یعرف بالحمام(1)،

وقبر مالک بن أنس الإمام فی قبة فی أول البقیع. ونبأنی محمد بن محمود(2)

بخط یده عن أبی القاسم بن أسعد(3)، عن الحسن(4)،

عن أحمد بن عبد الله(5)، عن جعفر بن محمد(6)،

نا محمد بن عبد الرحمن(7)، نا الزبیر بن بکار(8)،

نا محمد بن الحسن(9)،

عن محمد بن عبد الرحمن(10)، عن شریک بن عبد الله(11)، عن أبی روق(12)

قال: حمل الحسن / بن علی بن بدن علی بن أبی طالب فدفنه بالبقیع بالمدینة(13).

ص: 779


1- . خالفه السمهودی، ورجح أن قبرها فی أول البقیع. انظر وفاء الوفا 3/896.
2- . محمد بن محمود بن حسن، أبو عبدالله، محب الدین، ابن النجار، الحافظ المؤرخ، توفی سنة 643ق سیر 23/131، البدایة 13/169، شذرات 5/226.
3- . یحیی بن أسعد بن یحیی، أبوالقاسم، ابن بوش، الأزجی الخباز، صحیح السماع، توفی سنة 593ق سیر 21/243، شذرات 4/315.
4- . الحسن بن أحمد، أبو علی الحداد.
5- . أحمد بن عبدالله، أبو نعیم الأصبهانی.
6- . جعفر بن محمد بن نصیر، أبو محمد الخلدی.
7- . محمد بن عبدالرحمن المخزومی.
8- . الزبیر بن بکار بن عبدالله، أبو عبدالله.
9- . محمد بن الحسن ابن زبالة المخزومی، کذبوه.
10- . محمد بن عبدالرحمن بن حارثة بن النعمان الأنصاری، أبو الرجال، ثقة. ثقات ابن حبان 7/366، تهذیب الکمال 25/602.
11- . شریک بن عبدالله بن أبی نمر النخعی، صدوق یخطئ کثیراً.
12- . عطیة بن الحارث، أبو روق الهمدانی الکوفی، صاحب التفسیر، صدوق. نقات ابن حبان 7/277،تهذیب الکمال 20/144.
13- . رواه ابن النجار فی الدرة ص237، عن أبی القاسم، وفی هذا الإسناد ابن زبالة، کذبوه، فلا یعتد بخبره. وقد ذکره السمهودی فی وفاء الوفا 3/909، ثم أضاف: وقد اتفق فی سنة بضع وستین و ثمانمائة حفر قبر بمشهد الحسن والعباس أمام قبلته، فوجدوا فسقیة، فیها تابوت من خشب مغشی بشئ أحمر یشبه اللباد الأحمر، مسمر بمسامیر لها بریق وبیاض لم تصدأ، و تعجب الناس لکونها لم تصدأ، وأخبرنی جمع کثیر ممن شاهد ذلک، فلعله بدن علی رضی الله عنه. وهذه الأخبار لا یعتمد علیها فی تحدید مکان قبر علی رضی الله عنه، فمن المشهور عند أهل العلم أن قبره فی الکوفة، والله أعلم.

ویزور قبر عثمان بن عفان رضی الله عنه، فإنه ظاهر؛ علیه قبة عالیة، ولکنه لیس بالبقیع. فقد روینا عن الزهری وعروة قالوا: لما قتل عثمان عنه منعته الأنصار أن یدفن بالبقیع، فدفن فی حش کوکب(1)

(2).

وکان عثمان بن مظعون رضی الله عنه أول من دفن بالبقیع، فجعل رسول الله(ص) أسفل مهراس(3)

علامة یدفن الناس حوله، وقال: لأجعلنک للمتقین إماماً.

فلما ملک معاویة واستعمل مروان علی المدینة أدخل ذلک الحش فی البقیع، وحمل المهراس فجعله علی قبر عثمان بن عفان، فقال: عثمان وعثمان، فدفن الناس حول عثمان(4)/.

مأخذ

اتحاف الزائر و اطراف المقیم للسائر، عبد الصمد بن عبدالوهاب بن عساکر، به کوشش مصطفی عمار مُنلا، مدینه منوره، مرکز بحوث و دراسات، 1426ق/ 2005م، ص95- 108 و مقدمه.

نیز ﻧﮑ: ابن عساکر

احادیث بقیع، بخشی از کتاب الدرة الثمینة ابن النجار و شامل مجموعه ای از روایات درباره اهمیت و فضایل این قبرستان.

ابن نجار(محب الدین محمد بن محمود) از حدیث شناسان و علمای بزرگ علوم حدیث و تاریخ در سده 6 و7ق کتابی به نام الدرة الثمینة فی اخبار المدینة دارد. این کتاب در زمره آثار مدینه شناسی است که بخشی از آن درباره بقیع است. مؤلف یک فصل مستقل با عنوان ذکر البقیع و فضله (درباره بقیع و خوبی های آن) به بقیع اختصاص داده است. نیز فصل دیگری با عنوان «فضل زیارة النبی(ص) و السلام علیه» (یعنی فضیلت زیارت مرقد رسول اکرم(ص) و سلام بر آن حضرت) دارد. محتوای این دو فصل، با آموزه ها و رهیافت های وهابیون در تعارض است. با توجه به اینکه هم ابن نجار عمرش به حدیث شناسی گذشت و در این زمینه متخصص و استاد به نام بود و هم کتاب الدرة الثمینة همواره مورد

ص: 780


1- . حش کوکب: بستان فی المدینة یقع شرقی البقیع. ابن شبة 1/112- 113. وضبطه فی القاموس بضم الحاء، وذکر فی الهامش أن الصاغانی ضبطه بالفتح و هو الأصوب.
2- . رواه ابن شبة الزهری 1/111، وعروة بن الزبیر 1/113، ورواه الزبیر بن بکار فی الإصابة 2/463.
3- . زاد السمهودی فی وفاء الوفا 3/914: علی قبره.
4- . رواه ابن زبالة، عن الزهری. وفاء الوفا 3/914. وابن زبالة: کذبوه.

توجه دانشمندان اسلامی بوده است؛ از اینرو سند معتبر و قدیمی است که پژوهشگران بر مبنای آن می توانند به اظهار نظر و داوری بپردازند.

اما شیوه ابن نجار حدیثی و تکیه بر روایات است. یعنی همانگونه که ذیل نماز، روایات مربوط به آن را نقل می کند، ذیل موضوعات مرتبط به بقیع یا تاریخ محلی مدینه هم روایات و مأثورات را آورده است. در باب «ذکر البقیع و فضله» جمعاً 27 حدیث نقل کرده است. این فصل به تمامی نقل می شود تا پژوهشگران امکان دسترسی به آن را داشته باشند. اما اطلاعات درباره ابن نجار و کتاب الدرة الثمینة در مقاله ابن نجار آمده است.

فی ذکر البقیع و فضله

/ أنبأنا القاسم بن علی، أنبأنا أبو محمد [الدارانی]، أنبأنا أبو الفرج الإسفرائینی، أنبأنا محمد بن الحسین، حدثنا أبوالطاهر القاضی، أنبأنا محمد بن عبدوس، حدثنا سعد بن زیاد، أبو عاصم، قال: زعم نافع [مولی حمنة بنت شجاع] قال: [حدثتنی] أم قیس (الصحابیة الجلیلة: أم قیس بنت محصن الأسدیة، أخت عکاشة بن محصن، أسلمت بمکهة، و بایعت و هاجرت. الطبقات الکبری 8/242، الستیعاب 4/1951، الإصابة 8/280) بنت محصن، قالت: «لَو رَأیتَنی و رسُول الله(ص) اخذٌ بیدی فی سِکَّةِ المدینة، حتی انتهی إلی [بقیع] الغرقد، فقال: «یا أم قیس». قلت: لبیک یا رسول الله و سعدیک، [قال: ] «تَرَینَ هَذِهِ المقبرة؟». قُلتُ: نعم یا رسول الله، قال: «یبعَثُ مِنها یومَ القِیامةِ سَبعُونَ ألفًا علی صُورةِ القَمَرِ لَیلةَ البَدرِ یدخُلُونَ الجنَّةَ بِغَیرِ حِساب». (تخریج الحدیث رقم(347): إسناد الحدیث ضعیف، فسعد بن زیاد أبو عاصم لیس بلمتین. أخرجه الطبر انی فی لمعجم الکبیر 425، 25/181، حدثنا عبدالله بن ناجیة، حدثنا عبیدالله بن عمر القواریری، قالا: حدثنا سعد أبو عاصم، حدثنا نافع مولی حمنة بنت شجاع. و قال الهیثمی فی مجمع الزوائد 4/13: فیه من لم أعرفه. أخرجه عمر بن شبه النمیری فی تارخ المدینة 1/91-92. و ذکره بان حبان فی الثقات 5/470-471، فقال: رواه التبوذکی، قال: حدثنا سعد أبو عاصم مولی بنی هاشم قال: زعم نافع مولی حمنة بنت شجاع قال: حدثتنی أم قیس بنت محصن. أخرجه الحاکم فی مستدرکه، ح رقم 6934/2532، 4/77، من طریق محمد بن موسی الحرشی، قال: حدثنا سعید أبو غانم، مولی سلیمان بن علی، حدثنا نافع، أن أم قیس حدثته) أنبأنا أبو محمدبن أبی القاسم فی کتابه، أنبأنا أبو القام السوسی، أنبأنا جدی أبو محمد، أنبأنا أبو الحسن [الربیعی] إجازة، أنبأنا عبدالوهاب بن جعفر (عبدالوهاب بن جعفر بن علی الدمشقی المیدانی، فیه تساهل، ولد سنة 338ه-، و توفی سنة 418 ه-.ذیل مولد العلماء، تاریخ دمشق 37/311، سیر أعلام النبلاء 17/499)، حدثنا أبو هاشم الإمام (أبو هاشم الإمام: عبد الجبار بن عبد الصمد بن إسماعیل بن علی السلمی المؤدب، ولد سنة 286 ه-، و توفی سنة 364 ه-، و کان ثفة

ص: 781

مأمونًا. ذیل مولد العلماء، ص 99، تاریخ دمشق 34/27، شذرات الذهب 2/48)، حدثنا معاویة بن محمد حدثنا الحسن بن جریر الصوری، حدثنا محمد بن عثمان، حدثنا أبی (عثمان بن خالد بن عمر بن عبدالله بن الولید بن عثمان بن عفان الأموی العثمانی، أبو عفان المدنی، متروک الحدیث. تقریب التهذیب، برقم 4464)، عن عبدالرحمن بن أبی الزناد (عبدالرحمن بن أبی الزناد؛ عبدالله بن ذکوان، المدنی، صدوق تغیر حفظه لما قدم بغداد، و کان فقیهًا. تقریب التهذیب، برقم 3861) عن أبیه، عن الأعرج (عبدالرحمن بن هرمز، أبو داود المدنی، ثقة ثبت عالم، توفی سنة 117 ه-. تقریب التهذیب، برقم 4033)، عن أبی هریرة(ع) أنَّ رسول الله(ص) قال: «أنَا أوَّل مَن تَنشقُّ عَنهُ الأرض، فَأکونُ أوَّلَ مَن یبعَث، فَأخرجُ أنا و أبوبکر و عُمرَ إلی أهلِ البقیع، فَیبعَثونَ، ثُمَّ یبعثُ أهلُ مَکَّةَ، فَأحشَرُ بَینَ الحَرَمین».

أنبأنا أبوالقاسم بن کامل، عن أبی علی الحداد، عن أبی نعیم الحافظ. عن أبی محمد الخلدی، أنبأنا محمد بن عبدالرحمن، أنبأنا الزبیر بن بکار، حدثنا محمد بن الحسن، عن محمد بن إسماعیل، عن حکام أبی عبدالله الشامی، عن أبی عبدالملک، أنه حدثه حدیثًا یرفعه إلی رسول الله(ص) أنه قال: «مقبرتانی تضیئان لأهل السماء کما تضیء الشمس و القمر لأهل الدنیا[مقبرتنا] بالبقیع؛ بقیعَ المدینة، و مقبرةٌ بعسقلان». (تخریج الحدیث رقم(349): الحدیث مرسل و ضعیف؛ لأجل محمد بن الحسن بن زبالة، فهو متروک و متهم بالکذب، و حکام أبو عبدالله الشامی، و أبو عبدالملک مجهولان. ذکره صالح الرفاعی فی فضائل المدینة، و قال: و المتن لوائح الوضع علیه ظاهرة، ص 614. و ذکره الزین المراغی فی تحقیق النصرة، ص 125، نقلاً عن ابن النجار. و ذکره السمهودی فی وفاءالوفا 3/889، عن ابن زبالة)

و حدثنا محمد بن الحسن، عن عیسی بن عبدالله، عن أبیه، قال: قال کعب الأحبار: نجدها فی التوراة کفته محفوفةٌ بالنخیل، و موکلٌ بها ملائکةٌ، کلما امتلأت أخذوا بأطرافها فکفؤها فی الجنة.

قلتُ: یعنی البقیع.

و حدَّثَ محمد بن الحسن، عن عبدالله بن نافع، عن سلیمان بن زید، عن شعیب، وأبی عبادة، عن ابن کعب القرظی، أن النبی(ص) قال: «من دفناه فی مقبرتنا هذه شفعنا له [أو شهدناله]». (تخریج الحدیث رقم (351): رجال الإسناد فی الحدیث ما بن متروک و متهم بالکذب و مجهول، فهو ضعیف. رواه عمر بن شبه النمیری فی تاریخ المدینة 1/97، من طریق شعیب أبی عبادة، ع أبی کعب القرظی به. ورواه المطری فی التعریف، ص 42، عن ابن کعب القرظی. ذکره السمهودی فی وفاء الوفا 3/889، فقال: وروی ابن شبه و ابن زبالة عن ابن کعب القرظی. و قال الرفاعی فی فضائل المدینة، ص611: فابن کعب: هو محمد بن کعب القرظی، من ثفات التابعین، کما فی التقریب لا بن حجر 6257، فروایته مرسلة، و شعیب لم أعرفه، فالحدیث ضعیف بهذا الإسناد) و حدَّثنا محمد بن الحسن، عن محمد بن إسماعیل، عن داود بن خالد،

ص: 782

عن[المقبری] أنَّهُ سَمِعَهُ یقولُ: قَدِمَ مصعبُ بنُ الزبیر حاجًا أو معتمرًا، وَ مَعَهُ ابنُ [رأسِ] الجالوت، فَدَخَلَ المدینةَ مِن نَحوِ البقیع، فَلَمَّا مَرَّ بالمقبرةِ، قَالَ ابنُ رأسِ الجالوت: إنَّها لَهِی قالَ مُصعب: وَ ما هِی؟ قَالَ: إنَّا نَجدُ فی کتابِ الله صِفَةَ مقبرةٍ شرقیها نَخلٌ، و غربیها بیوتٌ یبعَثُ مِنها سَبعَونَ ألفًا کُلَّهُم عَلَی صورةِ القمر لیلةَ البدر، فَطُفتُ مقابرَ الأرضَ فلم [أرَ] تِلکَ الصفة حتی رأیتُ هذِهِ المقبرة (تخریج الأثر رقم (352): الأثر ضعیف الإسناد لأجل محمد بن الحسن بن زبالة، فهو متروک و متهم بالکذب. ذکر ذلک السمهودی فی وفاء الوفا 3/889 عن المقبری. و رواه ابن شبه النمیری فی تاریخ المدینة 1/93)

و حدثنا محمد بن الحسن، عن[العلاء] بن إسماعیل، عن عبد الحمید بن جعفر (عبداحمید بن جعفر بن عبدالله بن الحکم بن رافع الأنصاری، صدوق ربما و هم، توفی سنة 153 ه-. تقریب التهذیب، برقم 3756)، عن أبیه قال: أقبَلَ [ابنُ] رأس الجالوت، فلما أشرف علی البقیع قال: هذه التی نجدها فی کتاب الله کفته لا أطؤها، قال: فانصرف عنها إجلالاً لها (تخریج الأثر رقم (353): الأثر ضعیف الإسناد؛ لأجل محمد بن الحسن بن زبالة، فهو متروک، و متهم بالکذب، و لاعلاء بن إسماعیل مجهول. ذکر هذا الأثر السمهودی فی وفاء الوفا 3/889)

روی مسلمُ فی الصحیح مِن حدیث عائشة/ رضی الله عنها قَالت: کانَ رسولُ الله(ص) کُلَّما کانت لیلتی مِنهُ یخرُجُ مِن آخر اللیلِ إلی البقیع فیقولُ: «السلامُ عَلَیکُم دارَ قومٍ مؤمنین، وأتاکُم ما تُوعَدُون، و إنَّا إن شَاءَاللهُ بِکُم لاحقون، اللهمَّ اغفر لأهلِ بقیعِ الغَرقَد». (تخریج الحدیث رقم(354): حدیث صحیح أخرجه مسلم، ح رقم 102/974، ص 462، باب مایقال عند دخول لاقبور و الدعاء لأهلها. حدیث صیحیح، أخرجه النسائی فی سننه، ح رقم 2039، 4/93-94، باب الأمر بالاستغفار للمؤمنین. أخرجه ابن حبان فی صحیحه، ح رقم 3172، 7/444. أخرجه ابن ماجه فی سننه، ح رقم 1546، ص 227، باب ماجاء فیها یقال إذا دخل المقابر. محمد بن سعد فی الطبقات الکبری 2/204. عمر بن شبه فی تاریخ المدینة 1/90)

ورودی فی الصحیح ایضًا من حدیثها قالت: «لَّما کَانَت لَیلَتِی التی فیها رسولُ الله(ص) عِندی، انقَلَبَ فَوَضَعَ رِدَاءَ هَ وَ خَلَعَ نَعلَیهِ فَوَضَعَهُمَا عِندَ رِجلَیهِ، وَبَسَطَ طَرَفَ إزارِهِ علی فراشِهِ و اضطَّجَعَ، فَلَم یلبَث ألاّ رَیثَما ظَنَّ أنی قَد رَقَدت، فَأخَذَ رِدَاءَهُ[رُوَیدًا و انتَعَلَ] رُوَیدًا، فَخَرَجَ ثُمَّ أجَافَهُ رُوَیدًا، وجَعَلتُ دِرعی فی رَأسِی، و اختَمَرتُ وَ تَقَنَّعتُ إزاری، ثُمَّ انطَلَقتُ فی أثَرِهِ حتی جَاءَ البقیعَ، فَقَامَ فَأطَالَ القیامَ، ثُمَّ رَفَعَ یدَیهِ ثلاثَ مرارٍ، ثُمَّ انحَرَفَ فَانحَرَفتُ، فََأسرَعَ فَأسرَعتُ، فَهَروَلَ فهرولتُ، فَأحضَرَ فَأحضَرتُ، فَسَبَقتُهُ فَدَخَلتُ، فلیس إلا أن اضطَجَعتُ فَدَخَلَ فَقَالَ: «ما لَکِ یا عائشةُ حَشیا رابیة؟» قالَت: قُلتُ: لا شَیء، قَالَ:

ص: 783

«لِتُخبرِنی أو لَیخبِرَنی اللطیفُ الخبیرُ». فَأخبَرتُهُ قَالَ: «فَأنتِ السَّوادُ الذی رَأیتُ أمَامی». قُلتُ: نَعَم، فَلَهَدَنِی لهدةً فی صدری أو جَعَتنِی [ثمَّ] قَالَ: «أظَنَنت أن یحِیفَ اللهُ علیکِ وَ رَسُولُهُ؟».

قَالَت: قُلتُ: مَهمَا یکتُمِ النَّاسُ یعلَمهُ الله(ع) قَالَ: «فَإنَّ جِبریلَ أتانی حِینَ رأیتِ، فنادانی فَأخفا مِنکَ، فَأجَبتُهُ فَأخفَیتُهُ، وَ لَم یکُن یدخُل علیکِ وَ قَد وَضعِت ثیابِکِ، وَ ظَنَنتُ أن قَدرَقَدتِ، وَ کَرِهتُ أن أوقِظَکِ، وَ خَشِیتُ أن تَستَوحِشِی، فَقَالَ: إنَّ رَبَّکَ یأمُرکَ أن تَأتی أهلَ البقیعِ فَتَستَغفِرِ لَهُم». قَالَت: قُلتُ: کَیفَ أقولُ یا رسولَ الله، قَالَ: «قولی: السلامُ عَلَیکُم أهلَ الدیار مِنَ المؤمنین وَ المسلمین، وَرَحِمَ اللهُ المتقدِمینَ مِنَّا و المستأخرین، و إنَّا إن شَاءَاللهُ بِکُم لا حقون». قُلتُ: و اعلَم أنَّ أکثَر الصَّحابةِ مدفونونَ بالبقیعِ، کَذَلِکَ جمیعُ أزواج/ النَّبی(ص) سوی خدیجة، فَإنَّها بمکَّة مدفونة، و میمونةُ[بنتُ الحارث بِسَرِف، ععلی عشرةِ أمیالٍ مِن مَکَّة، فی الَموضِع الدی بنی بها فیه رسولُ الله(ص)]، و بالبقیع سَادَةٌ مِنَ التَّابعینَ، وَ مَن بَعدَهُم من الزُّهَّاد[و العلماء] و المشهورین الآن قُبورُهُم لا تُعرَفُ فی یومِنَا هذا، فَمَن حَضَرَهَا و سَلَّمَ علی مَن بِهَا فَقَد أتَی بالمقصود، وَ لَیسَ بَها فی یومِنا هذا قَبرٌ مُعَینٌ إلا تِسعَةَ قبور: قَبرُ العباسِ بنِ عبدِالمطلب عَمِّ النَّبی(ص)، وَعَلَیهِ مَلبَنُ سَاج، وَ قَبرُ الحسنِ بنِ علی بن أبی طالب رَضِی اللهُ عنهما، وَ عَلَیهِ مَلبَنُ سَاج، وَ مَعَهُ فی قَبرِهِ ابنُ أخیه عَلی بنُ الحُسَین زَین العابدین، و أبو جعفر مُحَمَّد بنُ علی الباقر، و ابنُهُ جعفرِ الصادق، و القبران فی قُبَّةٍ کبیرةٍ عالیة قدیمةٍ البناءِ فی أولِ البقیع، و علیها بابان: یفتَحُ أحَدُهُمَا کل یوم وَرُوِی عَن[عبیدِالله] بن علی الحسنَ بنَ علی رضی اللهُ عنهما قَالَ: ادفنونی ألی جَنبِ أمِّی فاطمة بالمقبرة. قال: فَدُفِنَ بالمقبرة إلی جَنبِهَا.

و قالَ سَعیدُ بن جُبَیر: رَأیتُ قَبرَ الحسنَ بنَ علی بنَ أبی طالب رضی اللهُ عنهما عِندَفم الزقاق الذی بَینَ دار نُبَیه بنِ وَهب وَ بَینَ دارِ عقیلِ بنِ أبی طالب، و قیل: دُفِنَ عِندَ قَبرِ أمِّهِ.

وروی فائدٌ مولی عبادَل، قال: حَدَّثنی الحفارُ أنَّهُ حَفَرَ القَبرَ فَوَجَدَ قبرًا علی سبعةِ أذرعٍ مِن خَوخَةِ بَیتِهِ مُشرِفًا لَوحٌ مکتوبٌ علیه: هذا قَبرُ فاطمةُ بِنتُ رسولِ اللهِ(ص)

قلت: فعلی هذا هی مع الحسن فی القُبَّة، فینبغی أن یسَلَّمَ عَلَیهَا هُنالک.

و قَبرُ صفیة بنتِ عبدالمطلب عمّةِ النبی(ص) فی تربةٍ فی أولِ البقیع.

و قال محمد بن موسی بن أبی عبدالله: کان قَبرُ صفیة بنتِ عبدِالمطلب عندَ زاویةِ دار المغیرة بن شعبة (المغیرة بن شعبة بن مسعود بن معتب الثقفی، صحابی مشهور، أسلم قبل الحدیبیة، و ولی إمرة البصرة، ثم الکوفة، مات سنة خمسین علی الصحیح. ع. تقریب التهذیب، ترجمة رقم 6840، ص 543)، وَ قَبرُ عقیل بن أبی طالب[أخی] علی(ع) فی قُبَّةٍ فی أول البقیع أیضًا/ وَ مَعَهُ فی القبرِ ابنُ أخیه عبدُالله بنِ جعفرِ الطیار بنِ أبی طالب؛ الجواد المشهور.

ص: 784

و قُبور أزواج النبی(ص)، و هی أربعة قبورٍ ظاهرة، ولا یعلَمُ تحقیقُ مَن فیهَا مِنهُنَّ.

و قدروی البخاری فی الصحیح أنَّ عائشةَ رضی اللهُ عنها أوصَت عبدَالله ابنَ الزبیر (الصحابی الجلیل: عبدالله بن الزبیر بن العوام القرشی الأسدی، أبوبکر، و أبو خبیب – مصغرّا، کان أول مولود فی الإسلام بالمدینة من المهاجرین، و ولی الخلافة تسع سنین إلی أن قتل فی ذی الحجة سنة 73 ه-. تقریب التهذیب، ترجمة 3319، ص 303): «لا تَدفنِّی مَعَهُم، تَعنِی النَّبی(ص) و صاحبیه، و ادفُنِّی مَعَ صَواحِبی بالبقیع».

وَرُوِی عن فَائدٍ مولی عبادل قال: قلا لی مُنقٍذُ الحفار: فی المقبرةِ قبران مطالبقان باحجارة: قُبرُ حسنِ بنِ علی، و قَبرُ عائشةَ زوجِ النَّبی(ص)، فنحن لا نحرکهما.

و قدرَوی مالکُ بنُ أنس: أنَّ زینب بنت جحش تُوفِیت فی زَمَنِ عمرَ بنِ الخطاب(ع)، فَدَفَنَها بالبقیع.

وروی محمد بن عبدالله بن علی أنه قال: قبورُ أزواج النبی(ص) مِن خوخةِ بَیتِهِ إلی الزقاق یعنی بالبقیع.

وروی عن الحسن بن علی بن عبد الله بن محمد بن عمر بن علی بن أبی طالب أنَّهُ هَدَمَ مَنزِلَهُ فی دار عَلی بن أبی طالب، قال: فأخرجنا حجرًا علیه مکتوبٌ: ههذا قَبرُ رَملَة بنتِ صخرٍ، فسألنا عنه فائدًا مولی عبادل، فَقال: هذا قَبرُ أمِّ حبیبة[ابنةِ] أبی سفیان.

وروی عن إبراهیم علی الرافعی أنه قال: حُفِرَ لسالم البانکی مولی محمدبن علی، قال: فأخرجوا حجرًا طویلاً، و فیه مَکتوبٌ: هذا قَبرُ أمِّ سلمةَ زوج النَّبی(ص)، و هو مقابلُ خوخةِ آل نُبَیه بنِ وَهَب، قال فَأهیلَ علیه التراب. و حُفِرَ لسالم فی موضع آخر.

و قَبرُ إبراهیمَ ابنِ النَّبی(ص) و علیهِ قُبَّةٌ و ملبنُ ساج.

وَرَوَی إبرهیمُ بنُ قُدامة عن أبیه قال: «أولُ مَن دَفَنَ رسولُ الله(ص) بالبقیع عثمانَ بن مظعون، فَلمَّا توفی ابنُهُ إبراهیمُ، قالوا: یا رسولَ الله؛ فَأینَ نَحفِرُ لَهُ؟ قال: «عِندَ[فَرَطِنَا] عثمان بن مظعون».

قال: فَدَفَنَهُ رسولُ الله(ص) إلی جنبِ عثمانَ بنِ مظعون، و قَبرُهُ حذو زاویة دار عقیل/ بن أبی طالب».

و قال جعفرُ بنُ محمد الصادق(ع): قَبرُ إبراهیمَ ابنِ رسولِ الله(ص) وِجاهَ دار سعیدِ بنِ عثمان التی یقال لها الزواءَ بالبقیع مرتفعًا عن الطریق.

و أنبأنا أبوالقاسم الأزجی، عن أبی علی الأصبهانی، عن أبی نعیم الحافظ، عن أبی محمد الخواص، حدثنا محمد بن عبدالرحمن المخزومی، قال: حدثنا الزبیر بن بکار، حدثنا محمد بن الحسن، عن صالح بن قدامة، عن أبیه، عَن عائشةَ بنتِ قُدامة، قالت: کانَ القائمُ یقومُ عِندَ قبرِ عثمانَ بنِ مظعون، فَیری بیتَ النَّبی(ص) لیسَ دونَهُ حِجاب.

ص: 785

و حدثنا محمد بن الحسن، حدثنا سلیمان بن سالم، عن عبدالحمن بن حمید، عن أبیه قال: أرسَلَت عائشةُ رضی اللهُ عنها إلی عبدِالرحمن بنِ عوفٍ حینَ نَزَل بهِ الموتُ أن هَلُمَّ إلی رسولِ الله(ص) و إلی إخوتِک، فَقَالَ: ما کُنتُ مضیقًا علیکِ بَیتَکِ، إنِّی کُنتُ عَاهَدتُ ابنَ مظعون أینا ماتَ دُفِنَ إلی جَنبِ صاحبِهِ.

قلت: فعلی هذا قبرُ ابنُ مظعون و ابن عوف عِندَ قبرِ إبراهیم، فینبغی أن یزاروا هناک.

«وَ قَبرُ فاطمةَ بنتِ أسد أم علی بن أبی طالب رضی الله [عنهما] و علیها قُبَّةٌ وهی فی آخرِ البقیع.

وروی عیسی بنُ عبدِالله بن محمد عن أبیه (عیسی بن عبدالله بن محمد بن عمر بن علی بن أبی طالب، متروک، یروی عن آبائه أشیاء موضوعة. لسان المیزان 4/399) عن جده، قال: دَفَنَ رسولُ الله(ص) فاطمَةَ بنتَ أسدِ بنِ [هاشم]، و کانت مهاجرةً مبایعَةً بالروحاءِ مقابلَها حمامِ أبی قطیفة».

قلت: والیوم مقبلَها نخل یعرفَ بالحمام.

و قبر عثمان بن عفان(رض) و علیه قُبَّةٌ عالیة، وَ هُوَ قَبلَ قُبَّةِ فاطمةَ بنتِ أسد بقلیل، وَ حَولَهُ نخلٌ.

روی ابنُ شهاب أنَّ عثمانَ لَّما[قُتِلَ] دُفِنَ فی حُش کَوکَب، فَلَمَّا [مَلَکَ مُعَاویةُ] و استعملَ مروانَ علی المدینةِ أدخَلَ ذلک الحشَ فی البقیع، وَ دَفَنَ الناسُ حَولَهُ.

قُلتُ: والحَشُّ البستان.

و قبرُ مالکِ بنِ أنسٍ إمامِ دارِ الهجرةِ (رض) فی أولِ البقیع، علی الطریق.

فَهذِهِ القبورُ المشهورةُ بالبقیع، والباقی سَبخة لایعرف/ فیه قَبرُ أحدٍ بعینِهِ.

و قد أخبرنا أبوالقاسم بن أسعد بخطه عن الحسن بن أحمد، عن أحمد بن عبدالله، عن جعفر بن محمد، حدثنا محمد بن عبدالرحمن، حدثنا الزبیر بن بکار، حدثنا محمد بن الحسن عن محمد بن عبدالرحمن، عن شریک بن عبدالله (شریک بن عبدالله النخعی الکوفی، القاضی بواسط ثم الکوفة، أبو عبدالله، صدوق یخطی کثیرا، و کان عابدا فاضلا، توفی سنة 177ه-. تقریب التهذیب، برقم 2788)، عن أبی روق، قال: حَمَلَ الحَسَنُ بنُ علی بَدَنَ علی بنِ أبی طالب(رض) فَدَفَنَهُ بالبقیع بالمدینة. (تخریج الأثر رقم (372): هذا الأثر ضعیف بسبب ابن زبالة. أخرج هذا الأثر ابن عساکر فی إتحاف الزایر فی نفس الإسناد عن ابن النجار، قال: حمل الحسن بن علی علی بدن فدفن بالبقیع بالمدینة»، ص 121. و مفهومه أن الحسن بن علی حُمِلَ علی نوق و دفن بالمدینة. ذکره السمهودی فی وفاء الوفا 3/909 عن الزبیر بن بکار، من طریق شریک بن عبدالله، عن أبی روق قال: «حمل الحسن بدن علی بن أبی طالب فدفنه بالبقیع»، و عنون الهذه الروایة بالهامش: (دفن علی بالبقیع))

و حدثنا محمد بن الحسن، عن عیسی بن عبد الله، عن أبیه، قال: ابتاع عمر بن عبد العزیز من زید بن علی و أخته خدیجة دارهما بالبقیع بألف و خمسمائة دینار، و نقضها وردها فی البقیع، فهی مقبرة آل عمر بن

ص: 786

الخطاب. (تخریج الأثر رقم(373): الأثر ضعیف لأجل محمدبن الحسن بن زبالة، فهو متروک و متهم بالکذب، و لکنه عاللم بأخبار المدینة النبویة الشریفة، و فیه أیضا عیسی بن عبدالله، و هو متروک. (أخبار المدینة لا بن زبالة، ص 208)

و جدثنا محمد[بن] عیسی، عن خالد، عن عوسجة قال: کنت أدعو لیلة إلی زاویةدار عقیل بن أبی طالب التی تلی باب الدار، فمر بن جعفر بن محمد، فقال لی: عن أثر وقفت هاهنا، قلت: لا، قال: «هذا موقف النبی(ص) باللیل إذا جاء یستغفر لأهل البقیع». (تخریج الحدث رقم (374): أخرجه الزین المراغی فی تحقیق النصرة، ص 126. ذکره السمهودی فی وفاءالوفا 3/890. ذکره الفیروآبادی فی المغانم المطابة 2/505، و قدجاء فی سند السمهودی و الفیروزآبادی قالا: وروی ابن زبالة: عن خالد بن عوسجة بدلاً من قوله: (عن خالد عن عوسجة)، و سنده ضعیف بسبب ابن زبالة. قلت: وداره الموضع الذی دفن فیه.

مأخذ

الدرة الثمینة فی الخبار المدینة، محمد بن محمود معروف به ابن نجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینة النبی(ص)، مرکز بحوث و الدراسات المدینة المنورة، 1427ق/ 2006م، ص446-465.

نیز ﻧﮑ: ابن النجار

احادیث بقیع، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره نوشته ابن شَبَّه درباره فضایل، محاسن و ویژگی های بقیع.

ابوزید عمر بن شَبَّه نمیری معروف به ابن شَبَّه (173-263ق) ادیب، مورخ و راوی حدیث، کتاب تاریخ المدینة المنورة را به منظور معرفی تحولات و جوانب مدینه نوشت. این اثر از نخستین آثار مدینه پژوهی و عمدتاً متکی بر روایات نبوی است. بخشی از آن درباره بقیع است. این بخش بدون کم و زیاد برای استفاده بهتر پژوهشگران نقل می شود؛ تا آنان به دیدگاه ها و گزارش های سده دوم و سوم که بسیار نزدیک به دوره رسالت بود، دسترسی داشته باشند.

/ محمد بن یحیی برای ما نقل کرد و گفت: عبدالعزیز بن عمران، از پدرش، از محمد بن اسحاق، از عبدالله بن عمر بن علی، از عبیدالله بن جبیر وابسته حکم بن ابی عاص، از ابن ابی مُوَیْهَبه غلام رسول خدا(ص) نقل کرد که گفت: رسول خدا(ص) نیمه شبی مرا از خواب بیدار کرد و فرمود: «من فرمان یافته ام که برای مردگان بقیع آمرزش طلبم: با من همراه شو». من با او روانه شدم. چون میان آنان قرار گرفت فرمود: «درود بر شما ای اهل قبور، باید وضعی که در آن هستید برای شما آسان تر از وضعی باشد که مردم بدان درآمده اند؛ فتنه ها به سان پاره های شبی تاریک روی کرده و یکی در پی دیگر می رسد، یکی بدتر از دیگری است». سپس مدتی طولانی برای مردگان آمرزش طلبید (احمد(ج2،

ص: 787

صص 488-489)، بزار(863) و طبرانی در معجم الکبیر(ج23، ص871) این حدیث را نقل کرده و هیثمی در مجمع(ج3، ص59) گفته است: «سند احمد و بزار، هر دو ضعیف است».

اسماعیل بن ابی طرفه حرانی برای ما نقل کرد و گفت: محمد بن سلمه، از محمد بن اسحاق، از عبدالله بن عمر بن علی، از عبید بن جبیر، وابسته حکم بن ابی عاص، از عبدالله بن عمرو بن عاص، از ابومُوَیهَبه نقل کرد که گفته است: رسول خدا(ص) نیمه شبی مرا بیدار کرد و فرمود:«ای ابومُوَیهَبه، من فرمان یافته ام که برای ساکنان این بقیع آمرزش بطلبم» من با او روانه شدم و چون کنار قبور آنان قرار گرفت فرمود: «سلام بر شما ای اهل قبور کاش می دانستید خداوند شما را از چه نجات داده است؛ آنچه شما بدان درآمده اید باید آسان تر از آن باشد که مردم بدان درآمده اند؛ فتنه ها چون پاره های شب ظلمانی روی کرده، یکی در پی دیگری می رسد و یکی بدتر از دیگری است». سپس برای آنان آمرزش طلبید و آنگاه فرمود: «ای ابومویهبه، کلیدهای همه گنج های دنیا و کلید جاودانگی در دنیا به من داده شده و میان این و لقای پروردگار و سپس بهشت مخیر داشته شده ام». گفتم، پدر و مادرم به فدایت کلیدهای گنج های دنیا و ماندگاری را بگیر و سپس بهشت را. فرمود: «نه، به خدا سوگند نه، ای ابومویهبه. من لقای پروردگار خود و سپس بهشت را برگزیده ام.»

آنگاه رسول خدا(ص) بازگشت و از همان هنگام بود که بیماری رحلت او آغاز شد. (این حدیث را احمد(ج3، ص489) و طبرانی در معجم الکبیر(ج22، ص872) نقل کرده و هیثمی در مجمع (ج9، ص24) درباره آن گفته است: احمد و طبرانی این حدیث را با دو سند نقل کرده اند و رجال یکی از این دو ثقه اند البته با این تفاوت که سند احمد از عبید بن حنین، از عبدالله بن عمرو بن عاص، از ابومویهبه، و سند طبرانی از عبید بن حنین، از ابومویهبه است. گفتنی است: برخلاف این اظهار هیثمی در سند احمد، عبید بن جبیر آمده است. حدیث احمد را دارمی(79)، دولابی در الکنی (57 و 58) و حاکم(ج3، صص 55 و 56) نقل کرده اند و حاکم آن را بر شرط و شیوه مسلم صحیح دانسته است.)

هارون بن معروف برای ما نقل کرد و گفت: عبدالله بن وهب برای ما حدیث کرد و گفت: ابن جریج، از عبدالله بن کثیر بن مطّلب نقل کرد که از محمد بن قیس شنیده است که می گوید: از عایشه شنیدم که می گفت: آیا تو را از آنچه میان من و رسول خداست گذشت نیاگاهانم؟ گفتم: چرا. گفت چون شب نوبت من فرا رسید رهایی جست. او کفش های خود را کنار پاهایش و ردای خویش را نیز در جوار خود گذاشت و کناره اِزار خود بر بستر پهن کرد[و دراز کشید]. سپس دیری نپایید که گمان کرد من خفته ام. آهسته آهسته کفش پوشید. با آهستگی ردای خود برداشت، سپس به آهستگی در را گشود و آنگاه بیرون رفت و آهسته روانه شد. من رو سری بر سر نهاده و مقنعه پوشیدم و جامه بر میان بستم و

ص: 788

در پی او روانه شدم تا به بقیع رسید. سه بار دست های خود بلند کرد و مدتی طولانی ایستاد. سپس راه خود را به سویی کج کرد و من نیز راه خود را به همان سوی کج کردم، تندتر رفت و من هم نیز تندتر رفتم، هَروَلَه کرد و من نیز هروله کردم و آهنگ بازگشت کرد و من نیز راه بازگشت در پیش گرفتم. در راه بر او پیشی گرفتم و خود را به خانه رساندم. هنوز دراز نکشیده بودم که آن حضرت نیز درآمد. پرسید: عایشه چه خبر است؟ می بینم به نفس افتاده ای؟ گفتم: چیزی نیست. فرمود: یا به من می گویی و یا خدای لطیف و خبیر مرا می آگاهاند. گفتم: ای رسول خدا(ص) پدر و مادرم به فدایت... و آنگاه ماجرا را برایش باز گفتم. فرمود: پس تو بودی همان سیاهیی که در جلوی خویش دیدم؟ گفتم: آری. پیامبر(ص) بر سینه ام نواخت، چونان که درد آن را احساس کردم. فرمود: آیا گمان کردی خداوند و پیامبر او بر تو ستمی روا دارند و از تو پنهان کنند؟ عایشه گفت: هر چه مردم بپوشانند خداوند آن را می داند. فرمود: آری، چنین است. سپس فرمود: هنگامی که تو دیدی جبریل بر من نازل شد، چون تو جامه فرو نهاده بودی نمی توانست بر من وارد شود. پس مرا بانگ زد و من این را از تو پنهان داشتم. او را پاسخ گفتم و این را نیز از تو پنهان داشتم، و گمان بردم تو خفته ای. از همین روی دوست نداشتم تو را بیدار کنم و ترسیدم بر من بترسی. جبریل مرا فرمود تا به نزد اهل بقیع بروم و برای آنان آمرزش بطلبم.

عایشه پرسید: من [برای استغفار] چه بگویم؟ پیامبر(ص) فرمود: بگو «السلام علی أهل الدیار من المؤمنین و المسلمین و یرحم الله المستقدمین منّا و المستأخرین وَاِنّا إن شاءَ الله للاحقون». (این حدیث را مسلم(974)، نسائی(ج4، صص 91 و 93 و 94)، همو در عمل الیوم و اللیله(1092)، ابن ماجه(1546)، احمد(ج6، صص 71، 180، 111، 221)، عبدالرزاق(6722)، بیهقی(ج4، ص79)، ابن حبان(3172) و ابن سنی(596) نقل کرده است. ترجمه دعا چنین است: «سلام بر مؤمنان و مسلمانانی که در این خانه هایند. خداوند آنانی از ما را که پیشتر رفته اند وآنان راکه در پی ایشان رفته اند رحمت کناد ما به خواست خداوند به شما خواهیم پیوست.»

قعنبی برای ما نقل کرد و گفت: عبدالعزیز محمد دَراوَردی، از علقمة بن ابی علقمه، از مادرش، از عایشه نقل کرده است که گفت: رسول خدا(ص) در حالی که بر بستر خوابیده بود، بناگاه برخاست و جامه خود بر تن کرد. من که بیدار بودم کنیز خود بُرَیرَه را در پی او فرستادم تا بنگرد که کجا می رود. عایشه گفت: او به سمت بقیع رفت، بقیع الغَرقَد. در نزدیکی بقیع ایستاد و سپس دست خود به آسمان بلند کرد و آنگاه بازگشت. کنیز به نزد من بازگشت و آنچه را گذشته بود به من خبر داد. من در این باره سکوت گزیدم و چیزی از آن حضرت نپرسیدم تا هنگامی که صبح شد. چون صبح فرا رسید از او پرسیدم: ای رسول

ص: 789

خدا(ص)، دیشب کجا رفتی؟ فرمود: به سوی اهل بقیع برانگیخته شدم تا برایشان دعا کنم. (این حدیث را مسلم (ص 974، ح 103)، نسائی (ج7، صص 72 - 75 و ج4، ص92)، مالک (ج1،242) و عبدالرزاق (ج2، ص67) نقل کرده و ابن حبان (3748) و حاکم (ج1، ص488) آن را صحیح دانسته اند، حاکم گفته: سندش صحیح است؛ و ذهبی نیز با او همرأی شده است)

قَعنَبی برای ما نقل کرد و گفت: عبدالعزیز، از شریک، از عطاء بن یسار، از عایشه نقل کرد که گفت: رسول خدا(ص) هر شب که نوبت عایشه بود در پایان شب روانه بقیع می شد و آنجا(خطاب به مردگان) می فرمود: «سلام بر شما ای خفتگانِ سرای مؤمنان. آنچه وعده داده می شوید ما و شما را رسیده است و(ما) فردایی را مهلت داریم و به خواست خداوند به شما می پیوندیم. خداوندا اهل بقیع غرقد را بیامرز.»

ابوغسان برای ما نقل کرد و گفت: عبدالعزیز بن عمران، از عبدالرحمان بن ابی زناد، از هشام بن عروه، از پدرش، از عایشه نقل کرد که گفت: رسول خدا(ص) از نزد من بیرون شد و گمان کردم که نزد یکی دیگر از زنان خود می رود. از همین روی در پی او رفتم تا آن که به بقیع غرقد رفت، آنجا بر مردگان درود فرستاد و بر ایشان دعا کرد و سپس بازگشت. از او پرسیدم: کجا بودی؟ فرمود:«فرمان یافته ام که نزد اهل بقیع بروم، برای آنان دعا کنم و بر آنان درود بفرستم».

عبدالله بن نافع وقعنبی و محمد بن خالد بن عثمه برای ما از مالک بن انس، از علقمة بن ابی علقمه، از مادرش، از عایشه نقل کردند که گفته است: شبی رسول خدا(ص)برخاست، جامه خویش برتن کرد و بیرون رفت. من از کنیزم بُرَیره خواستم تا او را تعقیب کند. کنیز او را تعقیب کرد تا آن که به بقیع رفت. نزدیک بقیع ایستاد - ابن نافع و قعنبی افزوده اند: قدری که خدا خواست - و سپس بازگشت.

محمد بن خالد گوید: بریره پیش از آن حضرت بازگشت. اما به روایت قعنبی و ابن نافع، کنیز بر او پیشی گرفت و مرا (= عایشه) خبر داد. من برای آن حضرت هیچ نگفتم تا آن که صبح شد. چون صبح فرا رسید آنچه را گذشته بود یادآور شدم. فرمود: من فرمان یافته ام که نزد اهل بقیع بروم و بر آنان درود بفرستم. ابن نافع و قعنبی در روایت خود آورده اند:«به سوی اهل بقیع برانگیخته شده ام تا بر آنان درود بفرستم».

محمد بن سنان، از شریک، از عاصم بن عبیدالله، از عبدالله بن عامر، از عایشه نقل کرده است که گفت: شبانگاه پیامبر(ص) بیرون رفت و من در پی او روانه شدم به بقیع - یا گفت به گورستان - رفت و فرمود: «سلام بر شما خفتگان سرای مؤمنان، ما به شما خواهیم پیوست. شما پیشقراولان مایید. خداوندا ما را از پاداشی که به آنان داده ای محروم مدار و پس از آنان ما را به فتنه گرفتار مساز». سپس پیامبر(ص) روی خود برگرداند و مرا دید.

ص: 790

موسی بن اسماعیل برای ما نقل کرد و گفت: ابوعاصم سعد برای ما حدیث کرد و گفت: نافع وابسته حمنة دختر شجاع، مرا حدیث آورد و گفت: ام قیس دختر محصن برایم نقل کرد: کاش می دیدی که رسول خدا(ص) در یکی از کوچه های مدینه، جایی که همه مردم هستند، مرا با خود می برد تا به بقیع رسیدیم. آنجا فرمود: «ای مادر قیس، از این قبرها هفتاد هزار تن برانگیخته می شوند و بی حساب به بهشت می روند؛ گویا که چهره هایشان ماه شب چارده است». راوی گوید: پس مردی برخاست و پرسید: ای رسول خدا(ص)، حتی من؟ فرمود: و تو. آنگاه یکی دیگر برخاست و گفت: ای رسول خدا(ص)، و من؟ فرمود: عُکّاشه بر تو پیشی گرفته است.

سعد می گوید از آن زن (= ام قیس) پرسیدم چرا به آن دیگری هم نگفت(تو هم به بهشت روی؟) گفت: گمان می کنم او منافق بود.

حسن بن عثمان برای ما نقل کرد و گفت: ابوعاصم سعد بن زید وابسته سلیمان ابن علی برایمان حدیث کرد و گفت: نافع - البته مقصود نافع وابسته ابن عمر نیست - حدیثی همانند این برایم نقل کرد، با این تفاوت که عبارت اخیر - یعنی از آن زن پرسیدم... در این روایت نیامده است. (طبرانی این حدیث را در معجم الکبیر (ج25، ح 445) نقل کرده و هیثمی در مجمع(ج4، ص13) گفته است: سند حدیث مشتمل بر راویی است که او را نمی شناسم.)

فلیح بن محمد یمانی برای ما نقل کرد و گفت: محمد بن سعید مقبری برای ما حدیث کرد و گفت: برادرم، از جدش نقل کرده است که کعب الأحبار گفت: در تورات چنین می یابیم که در سمت غربی مدینه و بر کنار گذر سیل، قبرستانی است که از آن هفتاد هزار برانگیخته شوند که هیچ حسابی بر آنان نیست.

ابوسعید مقبری به فرزند خود سعید گفت: اگر من مُردم، مرا در مقبره بنی سلمه که درباره اش از کعب شنیده ام به خاک بسپار.

ابوغسان برای ما نقل کرد و گفت: عبدالعزیز بن عمران، از عبدالعزیز بن مبشر، از مقبری، از پدرش از ابوهریره نقل کرد که گفته است: رسول خدا(ص) فرمود: در سمت غرب مدینه گورستانی است که سیل از سمت چپ آن می گذرد. از این گورستان فلان تعداد برانگیخته شوند که هیچ حسابی بر آنان نباشد.

ابن مبشر می گوید: من آن عدد را به خاطر ندارم.

عبدالعزیز برایم از حماد بن ابی حُمید، از ابن منکدر نقل کرد که گفته است: رسول خدا(ص) فرمود: از بقیع هفتاد هزار تن به صورت ماه شب چهارده برانگیخته شوند. آنان کسانی هستند که نه خشم می کردند و نه فال بد می زدند و بر پروردگارشان توکل می کردند (در وفاء الوفا (ج2، ص81) به صورت مرسل از

ص: 791

مطّلب بن حنطب نقل شده است که گفت: از گورستان مدینه - یعنی بقیع - هفتاد هزار تن برانگیخته شوند که بر آنان حسابی نیست و نور سیمایشان خیمه های یمن را روشن می کند).

راوی گفت: پدرم به مامی گفت که مُصعب بن زبیر درحالی که ابن رأس الجالوت با او بود، از راه بقیع به مدینه وارد شد. مصعب که پشت سر او بود شنید هنگامی که وی گورستان را دید می گوید: این همان است. مصعب از او می پرسد: چه می گویی؟ می گوید: نشانه این گورستان را در تورات می یابیم؛ گورستان میان دو دشت که نخل ها آن را در میان گرفته و نامش«کفته» است. خداوند از این گورستان هفتاد هزار تن به صورت ماه برمی انگیزاند. (ت: حدیث مرسل و ضعیف است. همچنین سند مشتمل بر عبدالعزیز بن عمران است و او چنان که گذشت جاعل حدیث است)

ابوغسان، از راوی ثقه، از ابن ابی دُرّه سُلمی، از عقبة بن عبدالرحمان بن جابربن عبدالله و از ابن ابی عتیق و دیگر راویان بنی حرام، از رسول خدا(ص) نقل می کند که فرموده است: گورستانی است غربی و میان دو سیلگاه. نور آن در روز قیامت از آسمان تا زمین می درخشد. (بنگرید به: عمدة الاخبار، ص126; وفاء الوفا ج2، ص81; کفته بر وزن لخته یکی از نام های بقیع است و بدان باز می گردد که گورستان مردگان را حفظ می کند. از همین روی از ریشه «ک ف ت» این نام گرفته شده؛ چرا که بازداشتن، منع کردن و حفظ کردن است. بنگرید به: معجم البلدان، ذیل همین ماده؛ مراصد الاطلاع، ج3، ص1169)

عبدالعزیز، از ابومروان بن ابی جبر، از عادل بن علی، از ابورافع وابسته رسول خدا(ص) نقل کرد که (رسول خدا)(2) به بقیع آمد و آنجا ایستاد، دعا کرد و آمرزش طلبید. (سند این حدیث ضعیف و در بردارنده راویان مجعول است)

هودة بن خلیفه برای ما نقل کرد و گفت: عوف، از حسن حدیث کرد که پیامبر(ص) در کنار قبور مردگان بقیع ایستاد و فرمود: «درود بر شما ای مؤمنان و مسلمانان ساکن قبرها، کاش می دانستید خداوند شما را از چه چیزهایی که پس از شما رخ خواهد داد رهایی بخشیده است» سپس در اصحاب خود نگریست و فرمود: اینان از شما بهترند. گفتند: ای رسول خدا(ص)، چه چیز آنان را بر ما برتری می بخشد؟ ما اسلام آورده ایم. آن سان که آنها اسلام آورده اند، هجرت کرده ایم آن سان که هجرت کرده اند و انفاق کرده ایم آن سان که انفاق کرده اند؛ پس چه چیز آنان را برتری می دهد؟ فرمود: اینان رفته اند و از پاداش اخروی خود هیچ(در این دنیا) نخورده اند و من نیز بر ایشان گواهی می دهم. اما شما پس از اینها پاداش خود را خوردید و نمی دانم پس از من چه خواهید کرد». (محققان متن عربی این کلمه را به اقتضای سیاق در متن گنجانده اند)

ص: 792

ابوداوود برای ما نقل کرد و گفت: مبارک برای ما حدیث کرد و گفت: حسن ما را حدیث آورده و گفته است: رسول خدا(ص) به بقیع غرقد آمد و ایستاد. پس فرمود:

«سلام بر شما ای اهل قبور - سه بار - کاش می دانستید خداوند چگونه شما را از آنچه پس از شما رخ خواهد داد نجات بخشیده است». راوی گوید: سپس برگشت و به ما که پشت سر ایشان بودیم فرمود: اینان از شما بهترند. گفتیم: ای رسول خدا، آنان نیز برادران مایند. ایمان آورده ایم چنان که ایمان آورده اند، انفاق کرده ایم چنان که انفاق کرده اند، جهاد کرده ایم چنان که جهاد کرده اند. اما آنان را زندگی به پایان آمد. و ما در انتظاریم. فرمود:«اینان رفته اند و هیچ از پاداش خود نخورده اند. اما شما پاداش خود را خورده اید و من نمی دانم که پس از من چه خواهید کرد». (سند حدیث بی اعتبار است؛ چه، مشتمل بر عبدالعزیز بن عمران، جاعل حدیث است.)

احمد بن عیسی برای ما نقل کرد و گفت: عبدالله بن وهب یعنی; ابن محمد از عبدالله بن ابی بکر، از پدرش نقل کرده که رسول خدا(ص) به بقیع می رفت و برای مردگان دعا می کرد. عایشه در این باره از آن حضرت پرسید. در پاسخ فرمود: من فرمان یافته ام که برایشان دعا کنم». (حدیث مرسل و ضعیف است؛ به احادیث مرسل حسن بصری استناد نمی شود و همه مراسیل او، چنان که عالمان حدیث و رجال گویند، ضعیف است.)

موسی بن اسماعیل برای ما نقل کرد و گفت: عبدالرحمان بن ابی رجال ما را حدیث کرد و گفت: عماره بن غزیه، از عبدالرحمان بن ابی سعید خدری برایم نقل کرد که گفته است: پدرم به من گفت: فرزندم، من پیر شده ام و همسالانم رفته اند و برای من هم نزدیک شده است. دستم را بگیر (تا با هم به جایی روانه شویم). من دست او را گرفتم و با هم به بقیع رفتیم. او را به دورترین نقطه بقیع، جایی که قبری نبود بردم. مرا گفت: فرزندم، چون مُردم در اینجا برایم قبری بکن، مباد بر من کسی بگرید، مباد بر قبر من خیمه زنی، مباد آتشی با من همراه سازی، مباد کس را بیازاری، مرا از کوچه های دور و خلوت به گورستان ببر، و آهسته و بی صدا برو.

فلیح بن محمد برای ما نقل کرد و گفت: حاتم بن اسماعیل ما را حدیث کرد و گفت: هشام بن عروه، از پدرش نقل کرد که گفته است: دوست ندارم در بقیع به خاک سپرده شوم. اگر در جایی دیگر به خاک سپرده شوم برایم دوست داشتنی تر است. هر که در آنجاست بر یکی از این دو حالت است: یا ستمگر است که دوست ندارم با او در قبرش باشم و یا درستکار است که دوست ندارم استخوانهای او برای من برانگیخته شود.

ص: 793

واقدی نقل کرد و گفت: عبدالملک بن محمد، از عمارة بن غزیه، از محمدبن عبدالرحمان بن سعد بن زراره نقل کرد که نخستین مرده انصار در مدینه ابوامامه اسعد بن زراره بود که در بقیع به خاک سپرده شد؛ پیش از آن بر مردگان نماز خوانده می شد.

سُوَید بن شعبه برای ما نقل کرد و گفت: ابن ابی رجال، از عمارة بن غزیه، از عبدالرحمان بن ابی سعید نقل کرد که گفت: پدرم گفت: فرزندم من پیر شده ام و همسالانم رفته اند و مرگ به من نزدیک شده است. سپس بر من تکیه زد و به بقیع رفت، جایی از بقیع که در آن مرده ای به خاک سپرده نمی شد. پس گفت: چون مُردم مرا در اینجا به خاک بسپار و مرا از کوچه ای دور و خلوت به گورستان ببر. نه بر قبر من خیمه برپا کنید، نه در پی ام آتشی بفرستید و نه کسی بر من گریه و شیون کند. جنازه ام را آرام و آهسته ببرید و به سبب من کسی را میازارید.

راوی گوید: (پس از آن که در گذشت) مردم از من پرسیدند: جنازه چه هنگام بیرون می آید؟ من به واسطه آنچه او به من گفته بود دوست نداشتم به مردم در این باره خبر دهم. پس او را در میانه روز به سمت گورستان بردم و چون به بقیع رسیدم دیدم مالامال از مردم است.

محمد بن یحیی برای ما نقل کرد و گفت: عبدالله بن نافع، از ابوعباده شعیب، از ابوکعب قرَطی نقل کرد که پیامبر(ص) فرمود:«هر کس در این گورستان ما به خاک سپرده شود برای او شفاعت کنیم - یا شهادت دهیم»

محمد بن یحیی برای ما نقل کرد و گفت: عبدالعزیز بن محمد، از ابونَمِر شریک بن عبدالله، از عطاء بن یسار نقل کرد که گفته است: پیامبر(ص) به بقیع آمد و (خطاب به مردگان) فرمود: «سلام بر شما ای کسانی که مهلت یافته اید. آنچه به ما و شما وعده داده شده بود فرا رسید. خداوندا اهل بقیع غرقد را بیامرز» (احمد(ج6، ص252) این حدیث را نقل کرده است)/.

مأخذ

تاریخ مدینة منوره، عمربن شبّه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، ص95-105.

نیز ﻧﮑ: ابن شبّه؛ تاریخ مدینه منوره، قبور صحابه، فرزندان رسول خدا؛ بقیع

احادیث بقیع، بخشی از کتاب وفاء الوفاء از علی بن عبدالله سمهودی درباره اهمیت بقیع.

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد سمهودی (844-911ق) از مدینه پژوهان سرشناس مصری است. او سال­ها در مدینه اقامت گزید و به تدریس و تألیف مشغول بود. کتابهای فراوان از جمله وفاء الوفاء را درباره مدینه و بقیع تألیف کرد. در پایان عمرش، در مدینه درگذشت و در بقیع در بقعه ابراهیم بن مصطفی به خاک سپرده شد.

ص: 794

کتاب وفاء الوفاء از آثار مرجع در مطالعات و پژوهش­های مدینه و بقیع شناسی محسوب می شود و چندین قرین مورد اعتماد و استفاده مؤلفان بوده است. بخشی درباره بقیع ذیلاً عرضه می­شود تا دسترسی پژوهشگران آسان گردد.

مقابر البقیع من وجهة نظر رسول الله (ص)

/ روینا فی صحیح مسلم و النسائی عن عائشة رضی الله عنها قالت: «لما کان لیلتی التی رسول الله(ص) فیها عندی، انقلب فوضع رداءه و خلع نعلیه فوضعهما عند رجلیه و بسط طرف إزاره علی فراشه فاضطجع، فلم یلبث إلا ریثما ظن أنی قد رقدتُ، فأخذ إزاره رویداً، وانتعل رویداً، وفتح الباب فخرج، ثم أجافه رویداً، و جعلتُ درعی فی رأسی، واختمرت، و تقنعت إزاری، ثم انطلقت علی أثره حتی جاء البقیع فقام، فأطال القیام، ثم رفع یدیه ثلاث مرات، ثم انحرف فانحرفتُ، فأسرع فأسرعت، فهرول فهرولت، فأحضر فأحضرت، فسبقته فدخلت، فلیس إلا أن اضطجعت فدخل فقال: مالک یا عائش حَشیاً رابیة، قلت: یا رسول الله بأبی أنت و أمی، فأخبرته، قال: فأنت السواد الذی رأیت أمامی؟ قلت: نعم، فلهزنی فی صدری لهزة أو جعتنی، ثم قال: أظننتِ أن یحیف الله علیک و رسوله؟ قالت: مهما یکتم الناسُ یعلمه الله، قال: نعم، قال: فإن جبریل علیه السلام أتانی حین رأیتِ فنادانی فأخفاه منک، فأخفیة منک، ولم یکن یدخل علیک و قد وضعتِ ثیابک، وظننتُ أن قد رقدت فکر هتُ أن أوقظک، وخشیتُ أن تستَوحشی، فقال: إن ربکَ یأمرکَ أن تأتی أهل البقیع فتستغفر لهم، قالت: قلت: کیف أقول لهم یا رسول الله؟ قال: قولی: السلام علیکم أهل الدیار من المؤمنین و المسلمین، ویرحم الله المستقدمین و المستأخرین». (صحیح مسلم کتاب الجنائز، باب ما یقال عند دخول القبور و الدعاء لأهلها (974). و سنن النسائی 4/91-92 فی الجنائز، باب الأمر بالاستغفار للمؤمنین. و معنی (انقلب) أی رجع من صلاة العشاء. و کان فی الأصول: (انفلت). و (أجافه): أغلقه. و (الإحضار): العدو و الرکض. و (حشیاً رابیة): متهیجة سریعة النفس. و (لهزنی) هذه روایة النسائی، و فی مسلم (لهدنی): دفعنی و ضربنی بجمع الکف. و (الحیف): الجور)

و فی روایة أیضاً قلت: «کان رسول الله صلی علیه و سلم کلما کانت لیلتی منه یخرج من آخر اللیل إلی البقیع فیقول: السلام علیکم دار قوم مؤمنین، وأتاکم ما توعدون، غدا مؤجَّلون، وإنا شاء الله بکم لاحقون، اللهم اغفر لأهل بقیع الغرقد» (صحیح مسلم من الحدیث السابق).

و خرجه فی الموطأ بلفظ: قالت عائشة: قام رسول الله صلی الله علیه و سلم ذاتَ لیلةٍ، فلبس ثیابه، ثم خرج، فأمرتُ جاریتی بریرةَ تتبعه، فتبعته حتی جاء البقیع، فوقف فی أدناه ماشاء الله أن یقف، ثم انصرف

ص: 795

فسبقته، فأخبرتنی، فلم أذکر [له] شیئاً حتی أصبح، ثم ذَکرتٌ له، فقال: إنی بُعِثتُ إلی أهل البقیع لأصلی علیهم» (الموطأ کتاب الجنائز، باب جامع الجنائز (1/242)).

وفی روایة للنسائی: السلام علیکم دار قوم مؤمنین، و إنا وإیاکم متواعدون غداً و مواکلون (سنن النسائی الموضع السابق 4/94).

و فی روایة لابن شبة قالت: خرج رسول الله صلی الله علیه و سلم من عندی، فظننت أنه خرج إلی بعض نسائه، فتبعته حتی جاء البقیع، فسلم و دعا ثم انصرف، فسألته: أین کنت؟ فقال: إنی أمرت أن آتی أهل البقیع فأدعولهم (تاریخ المدینة 1/90).

و فی روایة له أنه قال فی دعائه: اللهم لا تحرمنا أجرهم، ولا تَفتِنَّا بعدهم (المصدر السابق 1/91).

و فی روایة للبیهقی قالت: «دخل علی رسول الله صلی الله علیه و سلم، فوضع عنه ثوبیه، ثم لم یستتم أن قام فلبسهما، فأخذتنی غیرة شدیدة ظننتُ أنه یأتی بعض صویحباتی، فخر جتُ أتبعه، فأدرکته بالبقیع بقیع الغرقد یستغفر للمؤمنین و المؤمنات و الشهداء..» الحدیثَ، و فیه بیان أن ذلک کان فی لیلة النصف من شعبان (شعب الإیمان 3/384 (3837)).

و فی جامع الترمذی عن ابن عباس رضی الله عنهما «أن رسول الله صلی الله علیه و سلم مَرَّ بقبور أهل المدینة، فأقبل بوجهه فقال: السلام علیکم یا أهل القبور، ویغفر لله لنا ولکم، أنتم لنا سَلَف و نحن بالأثر» (سنن الترمذی کتاب الجنائز، باب ما یقول الرجل إذا وصل المقابر (1053) و قال: حسن).

وروی ابن شبة عن أبی مویهبة مولی رسول الله صلی الله علیه و سلم قال: أهَبَّنی رسول الله صلی الله علیه و سلم من جوف اللیل، فقال: إنی أُمرت أن أستغفر لأهل البقیع فانطلق معی، فانطلقت معه، فلما وقف بین أظهر هم قال: السلام علیکم یا أهل المقابر، لیهن لکم ما أصبحتم فیه مما أصبح الناس فیه، أقبلتِ الفتن کقطع اللیل المظلم یتبع آخرها أولها، الآخرة شر من الأولی، ثم استغفر لهم طویلاً (تاریخ المدینة 1/86-87 واختُلف فی ضبط اسم أبی مویهبة رضی الله عنه: موهوبة. موهبة).

و فی روایة: ثم استغفر لهم، ثم قال: یا أبا مویهبة أنی قد أوتِیتُ مفاتیح خزائن الدنیا و الخلد فیها، فخیرتُ بین ذالک و بین لقاء ربی ثم الجنة، قلت: بأبی و أمی خذ مفاتیح خزائن الدنیا و الخلد فیها ثم الجنة، قال: لا والله یا أبا مویهبة، لقد اخترت لقاء ربی ثم الجنة، ثم رجع رسول الله صلی الله علیه و سلم فُبِدی به وَجَعُه الذی قُبض فیه (المصدر السابق 1/87. والحدیث رواه الإمام أحمد 3/488-489. والدارمی (79). والطبرانی فی الکبیر 22/346-348 (871) و (872). و صححه الحاکم 3/55-56 وأقره الذهبی، وحسنه ابن عبدالبر فی التمهید 20/111. وانظر مجمع الزوائد 9/24).

ص: 796

و عن عطاء بن یسار قال: أتی النبی صلی الله علیه و سلم البقیع فقال: السلام علیکم قوم مؤجلون، أتانا و أتاکم ما توعدون، اللهم اغفر لأهل بقیع الغرقد (تاریخ المدینة 1/97 وانظر 1/90).

و عن الحسن قال: أتی النبی صلی الله علیه و سلم علی بقیع الغرقد فقال: السلام علیکم یا أهل القبور، ثلاثاً، لو تعلمون ما الذی نجاکم الله منه مما هو کائن بعدکم، قال: ثم التفت فقال: هؤلاء خیر منکم، قالوا: یا رسول الله إنما هم إخواننا آمنَّا کما آمَنوا، وأنفقنا، وجاهدنا کما جاهدوا، وأتوا علی أجلهم و نحن ننتظر، فقال: إن هؤلاء قد مَضَوا لم یأکلوا من أجورهم شیئاً، وقد أکلتم من أجورکم، ولا أدری کیف تصنعون بعدی (المصدر النفسه 1/94-95).

وروی ابن زبالة عن أبی هریرة رضی الله عنه أن رسول الله صلی الله علیه و سلم خرج إلی المقبرة فقال: السلام علیکم دار قوم مؤمنین، وإنا إن شاءالله بکم لاحقون، وددت أنی قد رأیت إخواننا، قالوا: یا رسول الله ألسنا إخوانک؟ قال: أنتم أصحابی، وإخواننا الذین لم یأتوا بعد، وأنا فرطهم علی الحوض، قالوا: یا رسول الله کیف تعرف مَن یأتی بعدک من أمتک؟ قال: أرأیت لو کان لرجل خیل غُرُّ مُحَجَّلة فی خیل دُهم بُهم ألا یعرف خیله؟ قالوا: بلی، قال: فإنهم یأتون یوم القیامة غرًّا مُحجلین من الوضوء، وأنا فرطهم علی الحوض، ولَیذادن رجالٌ عن حوضی کما یذاد البعیر الضال، فأنادیهم: ألا هلمّ، ألا هلمّ، ألا هَلُمَّ، فقال: إنهم قد بَدَّلوا، فأقول: فسُحقاً، فسُحقاً، فسحقاً.

وروی الطبرانی فی الکبیر، ومحمد بن سنجر فی مسنده، وابن شبة فی أخبار المدینة من طریق نافع مولی حمنة عن أم قیس بنت محصن، وهی أخت عُکاشة، أنها خرجت مع النبی صلی الله علیه و سلم إلی البقیع، فقال: یحشر من هذه المقبرة سبعون ألفاً یدخلون الجنة بغیر حساب، کأن وجوهم القمر لیلة البدر، فقام رجل فقال: یا رسول الله وأنا، فقال وأنت، فقام آخر فقال: یا رسول الله وأنا، قال: سبقک بها عُکاشة، قال: قلت لها: لِمَ لَم یقل للآخر؟ فقالت: أراه کان منافقاً (المعجم الکبیر 25/181-182 (445). وتاریخ المدینة 1/91-92. ومحمد بن سنجر الحافظ الکبیر الجرجانی المصری صاحب المسند، له ترجمة فی تذکرة الحفاظ، توفی سنة 258 ق).

وذکر الهیثمی تخریج الطبرانی له و قال: فی إسناده مَن لم أعرفه (مجمع الزوائد 4/13).

وذکره الحافظ ابن حجر فی شرح البخاری، وسکت علیه (فتح الباری کتاب الرقاق، باب یدخل الجنة سبعون ألفاً بغیر حساب، عند شرح الحدیث (6541)).

ودخولُ سبعین ألفاً الجنة بغیر حساب من هذه الأمة من غیر تقیید بالبقیع موجود فی الصحیح، بل جاء أزید منه:

ص: 797

فروی أحمد والبیهقی عن أبی هریرة مرفوعاً: «سألتُ ربی عز و جل، فوعدنی أن یدخل الجنة من أمتی، وذکر نحو روایة الصحیح (من عدة أحادیث، انظرها فی جامع الأصول 7/570-574. و 9/189-191)، وزاد: فاستزدت ربی، فزادنی مع کل ألف سبعین ألفاً» (المسند 2/359. والبیهقی فی البعث والنشور (416)).

قال الحافظ بن حجر: وسَنَده جید، قال: وفی الباب عن أبی أیوب عند الطبرانی، وعن حذیفة عند أحمد، وعن أنس عند البزار، وعن ثوبان عند أبی عاصم، قال: فهذه طرق یقوی بعضها بعضاً فی الزیادة المذکورة (الفتح الموضع السابق).

قال: وجاء فی أحادیث أخری أکثر من ذلک أیضاً، فأخرج الترمذی وحَسَّنه والطبرانی وابن حبان فی صحیحه عن أبی أمامة رفعه: وعَدَنِی ربی أن یدخل الجنة من أمتی سبعین ألفاً مع کل ألفٍ سبعین ألفاً، لا حساب علیهم ولا عذاب، وثلاث حَثَییات من حثیات ربی (المصدر النفسه، وانظره فی سنن الترمذی أبواب صفة القیامة، باب یدخل من هذه الأمة سبعون ألفاً دون حساب (2439). والمعجم الکبیر 8/181 (7665). والإحسان 16/230 (7246). والبیهقی فی البعث والنشور (134)).

وفی صحیح ابن حبان والطبرانی [من حدیث عتبة بن عبد] بسند جید نحوه (الإحسان 16/231 (4247). والمعجم الکبیر 17/127 (213)).

ثم ذکر الحافظ ابن حجر ما یقتضی زیادة علی ذالک أیضاً، وأن مع کل واحد سبعین ألفاً؛ فیتأید بذلک روایة اختصاص البقیع بسبعین ألفاً لا حساب علیهم؛ فالکرم عَمیم، والجاه عظیم (انظر الفتح الموضع السابق).

وروی ابن شبة عن ابن المنکدر رفعه مرسلاً: یحشَر من البقیع سبعون ألفاً علی صورة القمر لیلة البدر، کانوا لا یکتوون، ولا یتطیرون، وعلی ربهم یتوکلون.

قال: و کان أبی یخبرنا أن مصعب بن الزبیر دخل المدینة من طریق البقیع و معه ابن رأس الجالوت، فسمعه مصعب و هو خلفه حین رأی المقبرة یقول: هی هی، فدعاه مصعب فقال: ماذا تقول؟ فقال: نجد هذه المقبرة فی التوراة بین حَرَّتین محفوفة بالنخل اسمها کفتة، یبعث الله منها سبعین ألفاً علی صورة القمر (تاریخ المدینة 1/93).

وسیأتی من روایة ابن زبالة عن المقبری نحوه.

وروی ابن زبالة عن جابر مرفوعاً: یبعث من هذه المقبرة- واسمها کفتة- مائةُ ألفٍ کلهم علی صورة القمر لیلة البدر، لا یسترقُون، ولا یرقون، ولا یتداوون، وعلی ربهم یتوکلون (المغانم المطابة 2/506. وتحقیق النصرة/125/).

ص: 798

و عن المطلب بن حنطب رفعه مرسلاً: یحشر من مقبرة المدینة- یعنی البقیع – سبعون ألفاً لا حساب علیهم، تضیء وجوههم غمدان الیمن (المغانم المطابة 2/505-506. وغمدان قصر مشهور بالیمین).

وجاء ما یقتضی أن هذا العدد یبعث من مقبرة بنی سلمة، وهی عند منزل بنی حرام منهم:

فروی ابن شبة عن أبی سعید المقبری أن کعب الأخبار قال: نجد مکتوباً فی الکتاب أن مقبرةً بغربی المدینة علی حافة سیلٍ، یحشر منها سبعون ألفاً لیس علیهم حساب.

وقال أبوسعید المقبری لابنه سعید: إن أنا هلکتُ فادفِنّی فی مقبرة بنی سلمة التی سمعت من کعب (تاریخ المدینة 1/92).

وعن أبی هریرة رضی الله عنه أنه قال: قال رسول الله صلی الله علیه و سلم: مقبرة بغربی المدینة یقرضها السیل یساراً، یبعث منها کذا و کذا لا حساب علیهم، قال عبدالعزیز بن مبشر: لا أحفظ العدد (تاریخ المدینة 1/92-93).

وعن عقبة بن عبدالرحمن بن جابر بن عبدالله، وعن ابن أبی عتیق و غیرهما من مَشیخة بنی حرام أن رسول الله صلی الله علیه و سلم قال: مقبرةٌ بین سَیلَین غربیة یضیء نورُها یوم القیامة ما بین السماء إلی الأرض (المصدر السابق 1/94. وذکره المراغی/130/ عن ابن زبالة. ودور بنی سلمة تقع بین سیلی العقیق وبطحان).

وروی ابن زبالة عن سهل عن أبیه عن جده قال: دُفن قتلی من قتلی أحد فی مقبرة بنی سلمة.

وعن یحیی بن عبدالله بن أبی قتادة قال: أصیب أبو عمرة بن السکن یوم أحد، فأمر به رسول الله(ص) فنقل، فکان أول من دفن فی مقبرة بنی حرام (تحقیق النصرة/130/).

وفی الکبیر للطبرانی – وفیه یعقوب بن محمد الزهری فیه کلام کثیر، وقد وثق – عن سعد بن خیثمة قال: قال رسول الله(ص): رأیت کأنّ رحمةً وقعت بین بنی سالم و بنی بیاضة، قالوا: یا رسول الله أفننتقل إلی موضعها، قال: لا، ولکن اقبروا فیها، فَقَبُروا فیها موتاهم (المعجم الکبیر 6/30 (5416). وانظر مجمع الزوائد 4/13).

قلت: وهذه المقبرة لا تعرف الیوم، وکذا مقبرة بنی سلمة، لکن تعرف جهتهما مما تقدم فی المنازل.

وتقدم فی الحث علی الموت بالمدینة حدیث: ما علی الأرض بقعة أحبُّ إلی مِن أن یکون قبری بها منها، یعنی المدینة، یرجَّعها ثلاثَ مرات (انظر الفصل الثالث من الباب الثانی، وخرجته هناک فی الموطأ 2/260).

وحدیث: مَن استطاع أن یموت بالمدینة فلیمت بها، فإنی أشفع لمن یموت بها (انظر الموضع السابق، وخرجته هناک عند الترمذی وابن حبان وابن ماجه والبیهقی).

ص: 799

وفی روایة: فإنی أشهد لمن یموت بها.

وفی أخری: فإنه من مات بها کنت له شهیداً، أو شفیعاً، یوم القیامة.

ورواه رزین بنحوه، وزاد: وإنی أول من تنشقُّ عن الأرض، ثم أبوبکر، ثم عمر، ثم آتی أهل البقیع فیحشرون، ثم أنتظر أهل مکة فأحشر بین الحرمین.

وفی روایة لابن النجار: فأخرج أنا وأبوبکر و عمر إلی أهل البقیع فیبعثون، ثم یبعث أهل مکة (انظر جمیع هذه الروایات فی الموضع السابق. وقد خرجتها هناک).

وروی ابن شبة وابن زبالة عن ابن کعب القرظی أن النبی(ص) قال: «من دفن فی مقبرتنا هذه شفعنا له، أو شهدنا له» (تاریخ المدنیة 1/97. وعن ابن زبالة انظر تحقیق النصرة/125/).

قال صلی الله علیه و سلم: «ومن مات فی أحد الحرمین بعث من الآمین یوم القیامة» (انظره فی أخبار مکة للفاکهی 3/69. وشعب الإیمان للبیهقی 3/490. ومثیر العزم الساکن لابن الجوزی 2/309. وشفاء الغرام للفاسی 1/138).

وروی ابن زبالة عن أبی عبد المللک یرفعه قال: «مقبرتان تضیئان لأهل السماء کما تضیء الشمس والقمر لأهل الدنیا، مقبرتنا بالبقیع بقیع المدینة، ومقبرة بعسقلان» (الدرة الثمینة/303/. والتعریف/42/. وتحقیق النصرة/125/. والمغانم المطابة 2/503).

وعن کعب الأحبار قال؛ نجدها فی التوراة کفتة محفوفة بالنخل و موکل بها الملائکة، کلما امتلأت أخذوا بأطرافها فکفؤوها فی الجنة (المصادر السابقة).

قال ابن النجار: یعنی البقیع (الدرة الثمینة/304/).

وعن المقبری قال: قدم مصعب بن الزبیر حاجاً أو معتمراً ومعه ابن رأس الجالوت، فدخل المدینة من نحو البقیع، فلما مر بالمقبرة قال ابن رأس الجالوت: إنها لهی، قال مصعب: و ما هی؟ قال: إنا نجد فی کتاب الله صفة مقبرة فی شرقیها نخل و غربیها بیوت، یبعث منها سبعون ألفاً کلهم علی صورة القمر لیلة البدر، فطفت مقابر الأرض فلم أرتلک الصفة حتی رأیت هذه المقبرة (المصدر السابق 304-305. والمغانم المطابة 2/503).

وعن عبد الحمید بن جعفر عن أبیه قال: أقبل ابنُ رأس الجالوت، فلما أشرف علی البقیع قال: هذه التی نجدها فی کتاب الله کفتة، لا أطؤها، قال: فانصرف عنها إجلالاً لها (المصدرین السابقین).

وفی کتاب الَحرَّة للواقدی عن عثمان بن صفوان قال: لما حجَّ مصعب بن الزبیر و معه ابن رأس الجالوت، فانتهی إلی حَرَّة بنی عبد الأشهل، وقف ثم قال: بهذه الحرة مقبرة؟ نعم، فقال: هل من وراء المقبرة حَرَّة أخری سوی هذه الحَرّة؟ قالوا: نعم، قال: إنا نجد فی کتاب الله أنها تسمی کَفتة، - قال الواقدی: یعنی

ص: 800

تسرع البلی – وکُفیتة، یبعث الله منها یوم القیامة سبعین ألفاً کلهم وجوههم علی صورة البدر لیلة أربع عشرة من الشهر.

وروی ابن زبالة عن خالد بن عوسجة: کنت أدعو لیلةً إلی زاویة دار عقیل بن أبی طالب التی تلی باب الدار، فمرّ بی جعفر بن محمد یرید العریض معه أهله، فقال لی: أعَن أثر وقفت ههنا؟ قلت: لا، قال: هذا موقف نبی الله صلی الله علیه و سلم باللیل إذا جاء یستغفر لأهل البقیع (الدرة الثمینة/311/. وتحقیق النصرة/126/. والمغانم المطابة 2/505).

قلت: وسیأتی أن من دار عقیل الموضع المعروف بمشهده، وأنّ به قبرَ ابن أخیه عبدالله بن جعفر علی ما ذکره ابن النجار (الدرة الثمینة/308/).

و قال عقب إیراد هذا الخبر: ودار عقیل الموضع الذی دُفن فیه (المصدر السابق/311/. وانظر بهجة النفوس/480/).

قال الزین المراغی: فینبغی الدعاء فیه، قال: وقد أخبرنی غیرُ واحد أن الدعاء عند ذلک القبر مستجاب، ولعل هذا سببه، أو لأن عبدالله بن جعفر کان کثیر الجود فأبقی الله قضاء الحوائج عند قبره، ومن غریب ما اتفق ما أخبرنی به من أثق بدینه أنه دعا فی هذا المکان، وتذاکر مع رفیق له ذلک، فرأی ورقة علی الأرض مکتوبة، فأخذها تفاؤلاً لذلک، فإذا فیها (وَ قَالَ رَبُّکُمُ اَدعُونِی أستَجِب لَکُم) من جهتیها، انتهی (تحقیق النصرة/126/. والآیة من سورة غافر (60)).

قلت: ولم أقف فی کلام المتقدمین علی أصل فی دفن عبدالله بن جعفر هناک، بل اختلف فی أنه دفن بالمدینة أو بالأبواء، والمعتمدُ فی سبب الاستجابة هناک ما ذُکر أولاً، ولهذا یستحَبُّ الدعاء فی جمیع الأماکن التی دعا بها النبی صلی الله علیه و سلم، وکلها مواطن إجابة.

توضیح: سمهودی در جاهای مختلف کتاب وفاء الوفاء به بقیع پرداخته است. اما یک قسمت از این کتاب را که درباره فضایل و اهمیت بقیع است، اینجا آورده ایم. چند مطلب دیگر نیز درباره مدفونین بقیع و مسجد بقیع از ترجمه فارسی وفاء الوفاء در جای خود نقل می شود.

مأخذ

وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 1429ق/ 2008م، ج3، ص 185-198.

نیز ﻧﮑ: السمهودی، علی بن عبدالله؛ اخبار مدینه

احادیث بقیع، بخشی از کتاب الاحادیث الواردة فی فضائل المدینه از صالح بن حامد بن سعید الرفاعی.

ص: 801

صالح بن حامد بن سعید الرفاعی هم اکنون پژوهشگر در «مرکز خدمت السنه و السیرة النبویة» و دانش آموخته دانشگاه اسلامیه(الجامعه الاسلامیة) در مدینه منوره است. او از کتاب الاحادیث الواردة به عنوان پایان نامه دکترای خود در سال 1411ق در این دانشگاه دفاع کرده است. این پایان نامه بعداً حداقل سه نوبت در سال های 1413، 1415 و 1418ق منتشر شده است.

یک بخش آن درباره محاسن و اهمیت بقیع است که شامل 16 روایت نبوی است. متن این بخش عیناً تقدیم می گردد تا پژوهشگران به راحتی بتوانند به محتوای این اثر دسترسی داشته و استفاده کنند:

/ الاحادیث الواردة فی فضائل البقیع

زیارته(ص) لأهل البقیع واستغفاره لهم: عن عائشة رضی الله عنها قالت: کان رسول الله(ص) – کلما کان لیلتها من رسول الله(ص) – یخرج من آخر اللیل إلی البقیع، فیقول: (السلامُ علیکْم دارَ قوم مؤمنین، وأَتاکُمْ ما تُوعَدُون غَدا، مُؤَجَّلُون، وإنّا إنْ شَاء اللَّهُ بِکم لاحِقون، اللّهم اغفرْ لأَهلِ بقیعِ الغَرْقَدِ).

رواه مسلم(1)-

واللفظ له-، ومحمد بن سعد(2)، وعمر بن شبة(3)،

والنسائی(4)،

وأبو یعلی(5)،

وابن حبان(6)،

وأبو بکر بن السُّنِّی(7)، والبیهقی(8)،

وابن عبدالبر(9)،

وأبو محمد البغوی(10)،

ورواه الإِمام أحمد(11) دون الجملة الأخیرة.

کلهم من طریق شریک بن عبدالله بن أبی نَمِر عن عطاء بن یسار عن عائشة به.

زاد ابن السنی – بعد قوله: (اللّهمَّ اغْفرْ لأَهلِ بقیعِ الغَرْقَدِ)- یستغفر لهم مرتین أو ثلاثا.

ورواه عمر بن شبة(12)

من طریق أبی غسان محمد بن یحیی الکنانی عن عبدالعزیز ابن محمد الدراوردی، عن شریک عن عطاء مرسلا بمعناه. ورواه ابن حبان وابن عبدالبر من طریق الدراوردی به موصولا علی الصواب کما تقدم.

ص: 802


1- . صحیح مسلم: (رقم: 974).
2- . الطبقات الکبری: (2/204).
3- تاریخ المدینة: (1/90).
4- . سنن النسائی: (4/93-94).
5- . مسند أبی یعلی: (8/199، 249، رقم: 4758، 4831).
6- . الإِحسان للفارسی: (5/69، 7/27).
7- . عمل الیوم واللیلة: (ص: 279، رقم: 592).
8- . السنن الکبری: (4/79، 5/249).
9- . التمهید: (20/240).
10- . شرح السنة: (5/471، رقم:1556).
11- . المسند: (6/180).
12- . تاریخ المدینة: (1/97).

عن محمد بن قیس بن مَخْرمة بن المطلب أنه قال. . . قالت عائشة رضی الله عنها:«ألا أحدثکم عنی و عن رسول الله(ص)، قلنا: بلی، قال: قالت: لما کانت لیلتی التی کان النبی(ص) فیها عندی انقلب فوضع رداءه وخلع نعلیه. . » فذَکَرت قصة خروجه(ص) إلی البقیع، ثم قالت: «ثم انطلقت علی إثره حتی جاء البقیع، فقام، فأطال القیام، ثم رفع یدیه ثلاث مرات. . . » الحدیث.

وفیه قوله: (ص): (فإنَّ جبریلَ أَتانی- حین رأیتِ- فنادانی فأَخْفَاهُ منکِ، فأَجَبْتُهُ. . . فقال: أنَّ ربَکَ یأمرکَ أنْ تأتیَ أهَلَ البقیعِ فتستغفرَ لَهُمْ).

قالت عائشة رضی الله عنها: قلت: کیف أقول لهم یارسول الله؟

قال: (قولی: السلامُ علی أَهلِ الدیارِ من المؤمنینَ والمسلمینَ، ویَرحمُ اللهُ المستقدمینَ منا والمستأخرینَ، وإنَّا أنْ شَاَء اللَّهُ بکم لَلَاحِقُون)(1).

رواه مسلم(2)-

واللفظ له-، وعبدالرزاق(3)، والإِمام أحمد(4)،

وعمر بن شبة(5)،

والنسائی(6)،

والبیهقی(7)،

ومحمد بن أبی نصر الحمیدی(8)، وشمس الدین الذهبی(9).

کلهم من طریق محمد بن قیس به.

وقد تکلم بعض العلماء فی روایة مسلم لهذا الحدیث بما لا یقدح فیه(10).

ورواه الإمام مالک(11)،

وابن سعد(12)،

وإسحاق بن راهویه(13)،

والإمام أحمد(14)،

وعمر بن شبة(15)،

والنسائی(16)،

وابن حبان(17)،

والحاکم(18)،

من طریق علقمة بن أبی علقمة عن أمه، أنها قالت: سمعت عائشة زوج النبی(ص)

ص: 803


1- . احتج بحدیث عائشة هذا من قال بجواز زیارة النساء للقبور وأجیب عن هذا الحدیث بأنه یُحمل علی مرور النساء علی القبور لا قصد زیارتهن لها، جمعا بینه و بین الأحادیث الواردة فی منعهن من زیارة القبور. انظر لمزید تفصیل: شرح مسلم للنووی: (7/45) وتهذیب مختصر سنن أبی داود لابن القیم: (4/374-350)، وأحکام الجنائز لناصر الدین الألبانی: (ص: 180-191).
2- . صحیح مسلم: (رقم: 974).
3- . المصنف: (3/570-571، رقم: 6712).
4- . المسند: (6/221).
5- . تاریخ المدینة: (1/87-89).
6- . سنن النسائی: (4/91-92)، وعشرة النساء: (رقم:25، 26).
7- . السنن الکبری: (4/79)، وکتاب الآداب: (رقم: 379).
8- . التذکرة:(ص:169-172).
9- . معجم الشیوخ:(2/109-110).
10- . انظر شرح صحیح مسلم للنووی:(7/42-43).
11- . الموطأ: (1/242 کتاب الجنائز، رقم:(55).
12- . الطبقات الکبری: (2/203).
13- . مسند إسحاق بن راهویه (مسند عائشة) رقم: (485).
14- . المسند: (6/92).
15- . تاریخ المدینة: (1/89، 91).
16- . سنن النسائی: (4/93).
17- . الإحسان للفارسی: (6/24، رقم: 3740).
18- . المستدرک: (1/488).

تقول: قام رسول الله(ص) ذات لیلة، فلبس ثیابه ثم خرج، قالت: فأمرت جاریتی بَریرة تتبعه، فتبعته، حتی جاء البقیع فوقف فی أدناه ما شاء الله أن یقف، ثم انصرف، فسبقته بَریرة، فأخبرتنی، فلم أذکر له شیئا حتی أصبح، ثم ذکرت ذلک له، فقال: (إنِّی بُعِثْتُ إلی أهلِ البقیعِ لأُصلّیَ علیهم).

قال الحاکم: «هذا حدیث صحیح الإِسناد، ولم یخرجاه». وأقره الذهبی(1).

وقال ناصر الدین الألبانی: «إسناده حسن»(2).

وقوله(ص): (لأُصلّیَ علیهم) معناه: الدعاء والاستغفار کما فی الروایات السابقة(3).

وفی روایة محمد بن قیس السابقة ذکرت عائشة رضی الله عنها أنها هی التی تبعت النبی(ص)، وفی هذا الروایة أَمرت بَریرة تتبعه، ویُحمل هذا الاختلاف علی تعدد القصة.

وقد ورد حدیث عائشة- رضی الله عنها هذا من طرق أخری عنها مختصرا ومطولا، وفیها قوله(ص): (إنی أمرتُ أن أدعو لهم)(4)، وورد من طرق أخری مختصرا ولیس فیها هذه الجملة(5).

- عن أبی مویهبة مولی رسول الله(ص) قال: بعثنی رسول الله(ص) من جوف اللیل فقال: (یا أَبا مُویْهِبَةَ إنِّی قد أُمِرتُ أنْ أستغفرِ لأهلِ هَذا البقیع، فانْطَلِقْ معی)، فانطلقت معه، فلما وقف بین أظهرهم قال: (السلامُ علیکُمْ یا أهلَ المقابِر، لِیهْنیء لکمْ ما أًصْبَحتُمْ فیهِ مما أَصبحَ الناسُ فیهِ، أَقْبَلَتْ الفِتنُ کقطع اللیل المظلم، یتبعُ آخرُهَا أَولَها، الآخِرةُ شرٌ من الأولَی)، ثم أقبل علیَّ فقال: (یا أبا مُویْهِبَةَ إنِّی قَد أُوتیتُ مفاتیحَ خزائنِ

ص: 804


1- . تلخیص المستدرک: (1/488) بهامش المستدرک).
2- . أحکام الجنائز: (ص: 194) وذکره فی سلسلة الأحادیث الصحیحة:(4/376-377 رقم: 1774).
3- . انظر: الموضع السابق فی السلسلة الصحیحة.
4- . انظر: طبقات ابن سعد: (2/204)، ومسند إسحاق بن راهویه: رقم(572)، ومسند أحمد: (6/252)، وتاریخ المدینة لابن شبة(1/90، 95).
5- . انظر: مسند الطیالسی: (رقم: 1429)، ومصنف عبدالرازق: (3/575)، وطبقات ابن سعد: (2/203)، ومسند ابن راهویه(رقم: 307)، ومسند الإِمام أحمد(6/71، 76، 111، 238) والمنتخب من مسند عبد بن حمید(رقم: 1507)، وتاریخ المدینة لابن شبة(1/91)، وسنن ابن ماجة(رقم: 1546)، ومسند أبی یعلی: (8/69، 85، 87، 190 رقم: 4593، 4619، 4620، 4748)، والمعجم الصغیر للطبرانی(رقم: 688)، وعمل الیوم واللیلة لابن السنی(رقم: 591)، والتمهید لابن عبدالبر: (20/241).

الدنیا والخلدَ فیها، ثم الجنةَ، فَخُیِّرت بین ذلک، وبین لقاءِ ربی والجنةِ). قال: فقلت بأبی أنت و وأمی، فخذ مفاتیح خزائن الدنیا والخلد فیها ثم الجنة، قال: (لا واللهِ یا أَبا مُویْهِبَةَ، لقد اخترتُ لقاءَ ربی والجنةَ).

ثم استغفر لأهل البقیع، ثم انصرف، فبدأ برسول الله(ص) وجعه الذی قبضه الله فیه».

رواه عبدالملک بن هشام(1)-

واللفظ له-، والإِمام أحمد(2)، والدارمی(3)،

والبخاری فی«الکنی»(4)،

وعمر بن شبة(5)،

وحماد بن إسحاق(6)،

وابن أبی عاصم(7)،

والبزار(8)،

وأبو جعفر الطبری فی«تاریخه»(9)، والدولابی(10)،

ومحمد بن هارون الرویانی(11)، والطبرانی(12)،

وأبو عبدالله الحاکم(13)، وأبو نعیم الأصبهانی فی«المعرفة»(14)، والبیهقی فی «الدلائل»(15)، وابن عبدالبر(16)،

وعز الدین بن الأثیر(17).

کلهم من طریق محمد بن إسحاق قال: حدثنی عبدالله بن عمر العبلی(18)،

عن عبید بن جبیر، مولی الحکم بن أبی العاص، عن عبدالله بن عمرو بن العاص عن أبی مویهبة به.

وفی إسناده عبید بن جبیر وعبدالله بن عمر العَبَلی، ذکرهما ابن حبان فی«الثقات»(19)

ولم أقف علی من وثقهما غیره، فهما فی عداد المجهولین.

ص: 805


1- . السیرة النبویة: (4/642).
2- . المسند: (3/489).
3- . سنن الدارمی: (1/38، رقم: 79).
4- . الکنی للبخاری: (رقم الترجمة: 692).
5- . تاریخ المدینة: (1/87).
6- . ترکة النبی(ص):(ص: 51-52).
7- . الآحاد والمثانی: (ق 46/أ).
8- . کشف الأستار للهیثمی: (1/408)، رقم: 863).
9- . تاریخ الرسل والملوک: (3/188).
10- . الکنی والأسماء: (1/57-58).
11- . مسند الرویانی: (ق: 254/ب).
12- . المعجم الکبیر: (22/346 رقم:871).
13- . المستدرک: (3/55-56).
14- . معرفة الصحابة: (2/287/أ).
15- . دلائل النبوة: (7/162-163).
16- . التمهید: (20/111).
17- . أسد الغابة: (5/309).
18- . العَبلی بفتح العین المهملة والبا المنقوطة بواحدة بطن من بنی عبد شمس بن عبد مناف، یقال لهم العبلات: انظر: الأنساب للسمعانی: (9/209-210).
19- . ثقات ابن حبان: (5/135، 7/36، 49).

والحدیث ذکره الهیثمی وعزاه لأحمد والبزار ثم قال: «وإسناد أحمد والبزار کلاهما ضعیف»(1).

ووقع فی بعض الطرق السابقة عبید بن حنین، وهو تصحیف، قاله الحافظ ابن حجر(2).

وفی روایة عند الحاکم من طریق ابن إسحاق قال: «حدثنی عبیدالله بن عمر بن حفص عن عبید بن حنین» و هو وهم قاله الحافظ ابن حجر أیضا(3).

والصواب: «عبدالله بن عمر، عن عبید بن جبیر» کما تقدم، ولذلک قال الحاکم: »هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم، إلا أنه عجب بهذا الإِسناد، فقد حدثنا أبو العباس محمد بن یعقوب. . . » فساقه من طریق محمد بن إسحاق علی الصواب، إلا أنه قال: «عن محمد بن إسحاق عن عبدالله بن ربیعة، عن عبید بن عبدالحکم». فقوله: «عن عبدالله بن ربیعة» کأنه نسبه إلی جده الأعلی، ویؤید ذلک أنه ورد عند الدولابی والبیهقی: «عن عبدالله بن عمر بن ربیعة»، وقوله: «عن عبید بن عبدالحکم» الصواب: عبید مولی الحکم نبه علی ذلک الحافظ ابن حجر(4).

وتصحیح الحاکم مبنی علی ظاهر الإِسناد: «عبیدالله بن عمر بن حفص عن عبید بن حنین»، وقد تقدم ما فیه.

ورواه عمر بن شبة(5)

من طریق عبدالعزیز بن عمران عن أبیه، عن محمد بن إسحاق، عن عبدالله بن عمر بن علی، عن عبید بن جبیر، عن أبی مویهبة به. لم یذکر عبدالله بن عمرو بن العاص، وعبدالعزیز«متروک»(6)،

وأبوه«منکر الحدیث»(7).

ولمحمد بن إسحاق إسناد آخر لهذا الحدیث، فقد رواه الدولابی(8)،

وأبو نعیم(9)

من طریق محمد بن سلمة الحرانی عنه، عن أبی مالک بن ثعلبة بن أبی مالک، عن عمر بن الحکم بن ثوبان، عن عبدالله بن عمرو بن العاص عن أبی مویهبة به.

وهذا الإِسناد ضعیف لعدة أمور:

ص: 806


1- . مجمع الزوائد: (3/59)، وأعاده فی(9/24)، وذکر خلاف الحکم السابق والصواب قوله الأول.
2- . الإِصابة: (7/394)، وانظر تعلیق المعلمی الیمانی علی الجرح والتعدیل لابن أبی حاتم(5/403-404).
3- . الإِصابة: (7/393).
4- . المصدر السابق: وانظر تعلیق المعلمی الیمانی علی ترجمة عبدالله فی الجرح والتعدیل: (5/108-109).
5- . تاریخ المدینة: (1/86، ووقع فی إسناده کلمات لیست منه).
6- . التقریب لابن حجر: (رقم: 4114).
7- . انظر: لسان المیزان:(4/347).
8- . الکنی والأسماء: (1/58).
9- . حلیة الأولیاء:(2/27)، ومعرفة الصحابة: (2/ق 287/ب).

1- لأن محمد بن سلمة قد خالف عامة أصحاب ابن إسحاق حیث انفرد عنه بهذا الإِسناد، ومع ذلک فقد اختلف علیه فی إسناد هذا الحدیث، فرواه علی بن الحسن بن شقیق وعبدالعزیز بن یحیی الحرانی عنه عن محمد بن إسحاق، عن أبی مالک بن ثعلبة کما تقدم.

ورواه عمر بن شبة(1)

عن إسماعیل بن عبید بن أبی کریمة عنه عن محمد بن إسحاق، فوافق روایة الجماعة.

2- لم یصرح ابن إسحاق بالتحدیث عن أبی مالک، وابن اسحاق مدلس لا یُقبل منه إلا ما صرح فیه بالتحدیث(2).

3- أبو مالک بن ثعلبة، ویقال: مالک بن ثعلبة القرظی، لم أقف علی من وثقه وقال فیه الحافظ ابن حجر: «مقبول»(3) یعنی إذا توبع.

والحدیث رواه أیضا: أبوبکر بن أبی شیبة(4)، والإِمام أحمد(5)،

وأبو سعید أحمد بن محمدبن الأعرابی(6)، والطبرانی(7)،

والخطیب البغدادی(8)،

کلهم من طریق الحکم بن فضیل عن یعلی بن عطاء عن عبید بن جبیر عن أبی مویهبة به.

وعند ابن أبی شیبة فی«المصنف» «عتیک بن جبیر» وهو تحریف وفی «مسنده» «عبید بن حنین»، وکذا عند الطبرانی، والصواب ما تقدم.

وعند ابن الأعرابی و الخطیب: «عبید بن جبر»، وقد ورد فی ترجمة عبید أنه یقال فیه: «ابن جبیر» ویقال: «ابن جبیر»(9).

وقد سئل الدارقطنی عن هذا الحدیث، فقال: «یرویه عبید بن جبر- ویقال ابن جبیر- مولی الحکم بن أبی العاص، واختلف عنه، فرواه یعلی بن عطاء، عن عبید بن جبیر، عن أبی مویهبة، قال ذلک الحکم بن

ص: 807


1- . تاریخ المدینة: (1/87)، وتحرف فیه ابن أبی کریمة إلی«ابن أبی طرفة».
2- . انظر تعریف أهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس لابن حجر: (ص: 132، حیث ذکره فی المرتبة الرابعة).
3- . التقریب: (رقم: 6428).
4- . المصنف: (3/340-341)، والمسند له: (ق11/أ-ب).
5- . المسند: (3/488).
6- . معجم شیوخه: (رقم: 92).
7- . المعجم الکبیر: (22/347، رقم: 872).
8- . تاریخ بغداد: (8/222).
9- . انظر: الجرح والتعدیل لابن أبی حاتم مع تعلیق المعلمی الیمانی علیه: (5/403-404).

فضیل، عن یعلی بن عطاء، وقال سلیمان بن خالد- شیخ واسطی- عن یعلی بن عطاء عن أبیه عن عبید عن أبی مویهبة.

وروی هذا الحدیث محمد بن إسحاق، عن عبدالله بن عمر العَبَلی، عن عبید بن جبیر، عن عبدالله بن عمرو بن العاص، عن أبی مویهبة، زاد فیه عبدالله بن عمرو، والله أعلم بالصواب، ویشبه أن یکون القول قول ابن إسحاق»(1).

وسلیمان بن خالد ضعفه الدارقطنی(2)، ولم أقف علی روایته المذکورة.

والحدیث رواه أیضا ابن سعد(3)

من طریق الواقدی، عن إسحاق بن یحیی بن طلحة، عن عمروبن شعیب، عن أبیه، عن جده، عن أبی مویهبة به.

والواقدی: «متروک»(4)،

وإسحاق: «ضعیف»(5).

وهذه الأسانید المتقدمة کلها ضعیفة، لکن یقوی بعضها بعضا، وللحدیث شواهد أیضا، منها حدیث عائشة المتقدم فی الاستغفار لأهل البقیع، فالحدیث حسن بمجموع طرقه، وشواهده، وقد حسنه ابن عبدالبر(6).

- عن عطاء بن یسار أن رسول الله(ص) أُتی فقیل له: اذهب فصل علی أهل البقیع، ففعل ذلک، ثم رجع فرقد، فقیل له: اذهب فصل علی أهل البقیع، فذهب فصلی علیهم فقال: (اللَّهمَّ اغفرْ لأَهلِ البقیعِ) ثم رجع فرقد، فأُتی فقیل له: اذهب فصل علی الشهداء، فذهب إلی أُحد، فصلی علی قتلی أُحد، فرجع معصوب الرأس، فکان بدء الوجع الذی مات فیه(ص).

رواه محمد بن سعد(7)

من طریق هشام بن سعد عن زید بن أسلم.

ومن طریق الواقدی عن أسامة بن زید بن أسلم عن أبیه عن عطاء به.

والواقدی«متروک»(8)،

وأسامة بن زید«ضعیف من قبل حفظه»(9)، لکن تابعه هشام بن سعد فی الطریق الأول، ومع ذلک فالحدیث ضعیف بهذا الإِسناد لأنه مرسل، ولم أجد من تابع عطاء علی هذا السیاق.

ص: 808


1- . العلل: (7/31-32، سؤال رقم: 1184).
2- . الضعفاء للدارقطنی: (رقم: 250)، وانظر: المیزان للذهبی: (2/200).
3- . الطبقات الکبری: (2/204).
4- . التقریب لابن حجر: (6175).
5- . المصدر السابق: (رقم: 390).
6- . التمهید:(20/111)، والاستیعاب:(4/1764).
7- . الطبقات الکبری: (2/204-205).
8- . التقریب لابن حجر:(رقم: 6175).
9- . المصدر السابق:(رقم: 315).

وقد وردت أحادیث أخری فی زیارته(ص) للبقیع، ولیس فیها أنه(ص) أُمر بذلک، فأکتفی بالإِشارة إلیها هنا دون التطویل بذکرها. فمنها:

1- حدیث أبی هریره عند مسلم والإِمام مالک و عبدالرزاق و غیرهم(1)

2- حدیث بشیر بن الخصاصیة عند الطبرانی، وأبی نعیم الأصبهانی(2)

3- حدیث ابن عباس عند الترمذی و الطبرانی(3).

4- حدیث عبدالله بن عمر بن الخطاب عند البزار(4).

5- حدیث أبی رافع عند عمر بن شبة(5).

6- حدیث الحسن البصری(مرسلا) عند عمر بن شبة(6).

ما ورد فی أنه یُبعث من البقیع سبعون ألفا یدخلون الجنة بغیر حساب:

- عن أم قیس بنت محصن الأسدیة قالت: لقد رأیتنی و رسول الله(ص) آخذ بیدی فی بعض سکک المدینة، وما فیها بیت، حتی انتهینا إلی بقیع الغرقد فقال: (یا أُمَّ قیسٍ)، فقلت: لبیک یا رسول الله و سعدیک، قال: (تَرینَ هذِهِ المقبرةَ)؟، قلت: نعم یا رسول الله.

قال: (یُبعثُ منها سَبعونَ ألفاً وجوهُهُمْ کالقمرِ لَیلةَ البَدْرِ، یدخلون الجنةَ بغیرِ حسابٍ).

فقام رجل فقال: یا رسول الله، وأنا، قال: (و أَنْتَ)، فقام آخر فقال: وأنا یا رسول الله؟، قال: (سَبقکَ بها عُکاشَةُ).

رواه أبو داود الطیالسی(7)-

واللفظ له- ، وعمر بن شبة(8)، وابن حبان فی «الثقات»(9)- تعلیقا- ، والطبرانی(10)، وأبو عبدالله الحاکم(11)، وابن النجار(12).

ص: 809


1- . صحیح مسلم(رقم: 249)، والموطأ(1/28 الطهارة رقم27)، ومصنف عبدالرازق: (3/575، رقم: 6719)، وانظر: إرواء الغلیل للألبانی(3/235).
2- . المعجم الکبیر للطبرانی:(2/33 رقم: 1236)، والحلیة لأبی نعیم(2/26)، وانظر: مجمع الزاوئد للهیثمی: (3/60).
3- . جامع الترمذی: (3/360، رقم: 1053)، والمعجم الکبیر للطبرانی: (12/107 رقم: 12613). وانظر: أحکام الجنائز لناصر الدین الألبانی:(ص:197).
4- . کشف الأستار للهیثمی: (1/408 رقم:864)، وانظر مجمع الزوائد للهیثمی: (3/60)، ووقع «عن عمر» والصواب: «عن ابن عمر» کما تقدم.
5- . تاریخ المدینة: (1/94)، وفی إسناده عبدالعزیز بن عمران وهو «متروک».
6- . المصدر السابق: (1/94-95).
7- . مسند الطیالسی: (ص: 227، رقم: 1635).
8- . تاریخ المدینة: (1/91-92).
9- . ثقات ابن حبان: (5/470).
10- . المعجم الکبیر: (25/181، رقم: 445).
11- . المستدرک: (4/68).
12- . الدرة الثمینة: فی أخبار المدینة: (ص: 150).

کلهم من طریق أبی عاصم سعد بن زیاد مولی بنی هاشم، عن نافع مولی حمنة بنت شجاع، عن أم قیس به.

زاد عمر بن شبة- فی روایة- : «فقلت لها: ما له لم یقل للآخر؟، قالت: أراه کان منافقا».

والحدیث سکت عنه الحاکم والذهبی فی «تلخیصه». وقال الهیثمی: «رواه الطبرانی فی الکبیر وفیه من لم أعرفه»(1).

وفی سنده أبو عاصم سعد بن زیاد، قال فیه أبو حاتم الرازی: «یکتب حدیثه، ولیس بالمتین»(2).

وذکره ابن حبان فی الثقات(3). و نافع مولی حمنة ذکره البخاری وابن أبی حاتم ولم یذکرا فیه جرحا ولا تعدیلا(4).

و ذکره ابن حبان فی الثقات(5). ولم أقف علی توثیق فیه لغیره(6).

فالإِسناد ضعیف بسبب لین أبی عاصم وجهالة نافع مولی حمنة، وفی «مسند الطیالسی»: «حدثنا عاصم المدنی مولی نافع مولی أم قیس بنت محصن الأسدی، عن نافع قال: أخبرتنی أم قیس. . . » ولم أجد ترجمة لعاصم مولی نافع، ولا لنافع مولی أم قیس فلا أدری أوقع تحریف فی السند، أم هذا إسناد آخر؟.

ووقع عند ابن النجار: «عن نافع مولی ابن عمر» و هو غلط، فقد ورد فی روایة لعمر بن شبة، عن أبی عاصم قال: أخبرنی نافع- ولیس بنافع مولی ابن عمر-.

ودخول سبعین ألفا الجنة تضیء وجوههم إضاءة القمر لیلة البدر، ثابت فی الصحیحین من حدیث أبی هریرة و غیره، وفیه قصة عکاشة بن محصن(7) ولیس فیه أنهم یُبعثون من البقیع(8).

وقول أم قیس: «لو رأیتنی و رسول الله(ص) آخذ بیدی. . . » فهذا اللفظ منکر مخالف لما صح عنه(ص) أنه کان لا یمس أیدی النساء الأجنبیات ولا یصافحهن(9)،

وقد روی البخاری(10)

عن عائشه رضی الله عنها أنها قالت: (. . . ما مست ید رسول الله(ص) ید امرأة إلا امرأة یملکها).

ص: 810


1- . مجمع الزوائد: (4/13).
2- . الجرح والتعدیل لابن أبی حاتم: (4/83).
3- . ثقات ابن حبان: (6/378).
4- . التاریخ الکبیر للبخاری: (8/83)، والجرح والتعدیل لابن أبی حاتم: (8/453).
5- . ثقات ابن حبان: (5/470).
6- . تقدمت ترجمته فی حدیث رقم: (56).
7- . انظر صحیح البخاری:(11/405-406 رقم: 6541-6543)، صحیح مسلم رقم: (216-220).
8- . انظر فتح الباری: (11/413)، والمقاصد الحسنة للسخاوی: (رقم: 554).
9- . انظر کتاب «أدلة تحریم مصافحة المرأة الأجنبیة لمحمد بن أحمد بن إسماعیل(ص: 7-17).
10- . صحیح البخاری:(13/203، رقم: 7214).

- عن محمد بن المنکدر قال: قال رسول الله(ص): (یُحشرُ من البقیعِ سبعونَ ألفاً علی صُورةِ القَمرِ لیلةَ البدرِ، کانوا لا یکْتَوونَ ولا یَتطیرونَ، وعلی ربهِم یتوکلونَ).

- رواه عمربن شبة(1)

من طریق عبدالعزیز بن عمران الزهری، عن حماد بن أبی حمید عن ابن المنکدر به.

قال عبدالعزیز: وکان أبی یخبرنا أن مصعب بن الزبیر دخل المدینة فدخل من طریق البقیع، ومعه ابن رأس الجالوت، فسمعه مصعب- و هو خلفه- حین رأی المقبرة یقول: هی هی. فدعاه مصعب فقال: ماذا تقول؟.

قال: نجد صفة هذه المقبرة فی التوارة، بین حرتین، محفوفة بالنخل اسمها کَفْته، یبعث الله منها سبعین ألفا علی صورة القمر.

وعبدالعزیز بن عمران «متروک»(2)،

وحماد بن أبی حمید هو محمد بن إبراهیم الأنصاری الزُرَقی، لقبه «حماد» «ضعیف»(3)،

وابن المنکدر من التابعین، فحدیثه مرسل.

فالحدیث ضعیف جدا بهذا الإِسناد.

- عن جابر بن عبدالله رضی الله عنه عن النبی(ص)، قال: «یُبعثُ من هذه المقبرة واسمها کَفْتة مائةُ ألفٍ، کلُهم علی صورةِ القمرِ لیلةَ البدرِ، لا یَسترقونَ، ولا یَکتَوونَ، ولا یتداوون، وعلی ربهم یتوکلون».

- وعن المطَّلِب بن حَنْطَب، عن النبی(ص) قال: (یُحشر من مَقْبرَةِ المدینة – یعنی البقیع- سبعونَ ألفاً لا حسابَ علیهم، تُضیءُ وجوهُهُمْ غُمْدَانَ(4) الیمن).

ذکر هذین الحدیثین السمهودی(5) و عزاهما لابن زبالة، ولم أقف علی إسنادیهما، والثانی مرسل، وابن زَبَالة«کذبوه»(6).

فالحدیثان ضعیفان جدا بسبب ابن زَبَالة.

ومما ورد فی فضل البقیع أیضا:

ص: 811


1- . تاریخ المدینة:(1/93).
2- . التقریب لابن حجر: (4114).
3- . المصدر السابق: (5836).
4- . غُمْدان هو قصر صنعاء المشهور، بناه أحد ملوک الیمن قبل الإِسلام، وقیل: بناه سلیب= ابن داود علیه السلام لبلقیس، وهدم فی عهد عثمان بن عفان رضی الله عنه، ومکانه معروف بجوار جامع صنعاء الکبیر، انظر البلدان الیمانیة عند یاقوت الحموی للقاضی إسماعیل الأکوع (ص: 219-221).
5- . وفاء الوفاء: (3/887).
6- . التقریب لابن حجر: (رقم: 5815).

- عن عبدالله بن عمر رضی الله عنهما، قال: قال رسول الله(ص): (أَنا أَولُ من تَنشَقُّ عنه الأَرضُ، ثم أبوبکر ثم عمر، ثم آتی أهلَ البقیعِ فیحشرون معی، ثم أنتظر أهلَ مکةَ حتی أُحشر بین الحرمین).

رواه الترمذی(1)،

ومحمدبن إسحاق الفاکهی(2)، وابن أبی الدنیا(3)،

وعبدالله بن أحمد بن حنبل فی زوائده علی فضائل الصحابة لأبیه(4)،

وابن حبان(5)،

والطبرانی(6)،

وابن عدی(7)،

وأبوبکر أحمد بن جعفر القَطیعی فی زیاداته علی فضائل الصحابة للإِمام أحمد(8)،

وأبو عبدالله الحاکم(9)، وأبو نعیم الأصبهانی فی«الدلائل»(10)، وابن الجوزی(11)

فی «العلل المتناهیة» و «مثیر العزم الساکن». ومدار أسانیدهم کلها علی عاصم بن عمر بن حفص العُمَری وهو«ضعیف»(12).

قال الترمذی: «هذا حدیث غریب، وعاصم بن عمر لیس بالحافظ»(13).

وقال الحاکم: «هذا حدیث صحیح الإِسناد، ولم یخرجاه»، فتعقبة الذهبی، فقال: «عاصم هو أخو عبدالله ضعفوه»(14).

وقال ابن الجوزی: «هذا حدیث لا یصح ومدار الطریقین علی عبدالله بن نافع، قال یحیی: لیس بشیء. وقال علی: یروی أحادیث منکرة. وقال النسائی: متروک. ثم مدارها أیضا علی عاصم بن عمر ضعفه أحمد و یحیی، وقال ابن حبان: «لا یجوز الاحتجاج به»(15).

ص: 812


1- . جامع الترمذی: (5/622 رقم: 3692).
2- . أخبار مکة: (3/70-71 رقم: 1814-1816).
3- . ذکره ابن کثیر فی الفتن والملاحم: (1/206).
4- . فضائل الصحابة:(1/231، رقم: 283).
5- . الإحسان للفارسی: (9/24، رقم: 6860).
6- . المعجم الکبیر: (12/305، رقم: 13190).
7- . الکامل: (5/1870، 1872).
8- . فضائل الصحابة: (1/150، 351 رقم: 132، 507).
9- . المستدرک: (2/465/466، 3/68).
10- . دلائل النبوة: (1/74، رقم: 26).
11- . العلل المنتاهیة: (2/432)، ومثیر العزم الساکن: (2/ق 143/ب).
12- . التقریب لابن حجر: (رقم:3068).
13- . فی النسخة الأخری بتحقیق الدعاس(رقم:3693)، وکذا فی تحفة الأشراف: (5/457) «حسن غریب»، ویُرحِّج ما أثبته أن الترمذی ذکر عاصماً فی موضع آخر(4/193)، فقال: «وعاصم بن عمر العُمَری ضعیف فی الحدیث لا أروی عنه شیئا». فیبعد أن یحسن حدیثه.
14- . تلخیص المستدرک: (3/68).
15- . العلل المتناهیة:(2/432-433).

وعبدالله بن نافع الذی ذکره ابن الجوزی و نقل کلام ابن معین وابن المدینی والنسائی فیه هو عبدالله بن نافع العدوی مولی ابن عمر(1)، وهو غیر عبدالله بن نافع الوارد فی أسانید هذا الحدیث، وراوی هذا الحدیث هو عبدالله بن نافع بن أبی نافع الصائغ، کما صُرِّح بذلک فی روایة الترمذی و عبدالله بن أحمد و القَطیعی و غیرهم. والصائغ«ثقة»، والعدوی «ضعیف» کما ذکره ابن الجوزی(2).

وقد تابع الذهبی ابن الجوزی فی هذا الوهم فی بعض کتبه(3).

فالحدیث إسناده ضعیف، لضعف عاصم بن عمر، وبالأضافة إلی ذلک فقد اضطرب عاصم فی إسناده اضطرابا شدیدا.

فعند الترمذی و الفاکهی- فی روایة- وابن حبان وابن عدی والحاکم وابن الجوزی من طریق عاصم عن عبدالله بن دینار عن ابن عمر.

وعند عبدالله بن أحمد و روایة للقَطیعی عن عاصم عن أبی بکر بن عبدالله عن ابن عمر.

وعند القَطیعی وأبی نعیم عن عاصم عن أبی بکر بن عبدالرحمن عن سالم عن أبیه.

وعند الفاکهی والحاکم: عن أبی بکر بن سالم عن سالم عن أبیه.

وفی روایة للفاکهی- أیضا- عن أبی بکر عن سالم عن النبی(ص) مرسلا.

وعند ابن أبی الدنیا والطبرانی وابن عدی وابن الجوزی: عن عاصم عن أبی بکر بن عمر بن عبدالرحمن بن عبدالله بن عمر، عن سالم، عن أبیه.

فهذا الاضطراب فی الأسناد یزیده ضعفا إلی ضعفه السابق.

وقال الذهبی: «هو حدیث منکر جدا»(4).

وذکره السیوطی فی«الجامع الصغیر» فی موضعین، ورمز له فی الموضع الأول بالحسن، وفی الثانی بالضعف.

وتعقبه المناوی فی الموضع الأول بذکر کلام ابن الجوزی والذهبی(5).

وقال ناصر الدین الألبانی: «ضعیف»(6).

ص: 813


1- . انظر الضعفاء لابن الجوزی: (2/144).
2- . انظر التقریب لابن حجر: (رقم: 3659، 3661).
3- . المیزان: (2/466)، وتلخیص المستدرک: (2/466).
4- . المیزان: (2/446).
5- . انظر فیض القدیر للمناوی: (3/41، 91).
6- . ضعیف الجامع الصغیر: (رقم: 1407، 2143).

والحدیث ذکره الذهبی فی ترجمة عبدالله بن عمر بن حفص العُمَری، فقال: «سریج بن النعمان- ثقة-. حدثنا عبدالله بن عمر عن سالم بن عبدالله بن عمر، عن أبیه مرفوعا. . . » فذکره، ثم قال: رواه ابن الجوزی فی «العلل المتناهیة»(1).

کذا قال رحمه الله، والذی فی العلل المتناهیة من طریق سریج بن النعمان قال: حدثنا عبدالله بن نافع عن عاصم بن عمر، عن أبی بکر بن عمر بن عبدالرحمن بن عبدالله بن عمر بن الخطاب، عن سالم عن ابن عمر، کما تقدم و رواه أیضا الطبرانی والحاکم وأبو نعیم الأصبهانی، من طریق سریج و لیس عند أحد منهم ذکر عبدالله بن عمر عن سالم عن أبیه.

وخلاصة القول : أن هذا الحدیث ضعیف لا تقوم به حجة، والجملة الأولی منه ثابتة فی صحیح مسلم(2)

من حدیث أبی هریرة ولفظه : (أَنا سیدُ ولدِ آدمَ یومَ القیامةِ، و أَولُ مَن ینشقُّ عنه القبرُ، و أَولُ شَافعٍ، وأَولُ مُشَفَّعٍ).

- عن أبی هریرة رضی الله عنه أن رسول الله(ص) قال: (أَنا أَولُ من تنشق الأَرضُ عنه، فأکونُ أولَ مَن یبعثُ، فأَخرُجُ أنا و أبوبکرٍ وعُمرُ إلی أهلِ البقیعِ، فَیبعثونَ، ثم یبعَثُ أهلُ مکةَ، فأُحشَرُ بین الحرمین).

رواه ابن النجار(3)

من طریق محمد بن عثمان بن خالد العثمانی، عن أبیه، عن عبدالرحمن بن أبی الزناد، عن أبیه، عن الأعرج، عن أبی هریرة به.

وفی إسناده: عثمان بن خالد العثمانی«متروک الحدیث»(4)، وقال ابن حبان: «کان ممن یروی المقلوبات عن الثقات، ویروی عن الأثبات أسانید لیس من روایاتهم، کأنه یقلب الأسانید، لا یحل الاحتجاج بخبره»(5).

فهذا الحدیث ضعیف جدا بهذا الإِسناد، لا یعتبر به.

- عن أبی کعب القرظی، أن رسول الله(ص) قال: (مَن دُفِنَ فی مَقبرتِنا هذِهِ شَفَعنا- أو شَهدنا- له).

رواه عمر بن شبة(6)

من طریق شعیب أبی عبادة عن أبی کعب القرظی به.

وأبو کعب لم أقف له علی ترجمة لا فی کتب معرفة الصحابة ولا فی کتب الکنی.

ص: 814


1- . المیزان:(2/465- 466)، وفیه: «شریح بن النعمان» وکذا فی «العلل المتناهیة»، وهو تصحیف، والصواب: «سریج» بالسین المهملة والجیم.
2- . صحیح مسلم: (رقم: 2278).
3- . الدرة الثمینة فی أخبار المدینة: (ص: 151).
4- . التقریب لابن حجر: (رقم: 4464).
5- . المجروحین: (2/102).
6- . تاریخ المدینة: (1/97).

والحدیث ذکره السمهودی فقال: «وروی ابن شبة وابن زبالة عن ابن کعب القرظی. . . »(1).

فإن کان الصواب ما ذکره السمهودی، فابن کعب هو محمد بن کعب القرظی من ثقات التابعین(2)،

فروایته مرسلة، وشعیب لم أعرفه.

فهذا الحدیث ضعیف جدا بهذا الإِسناد.

- عن سعد بن خیثمة الأنصاری رضی الله عنه قال: قال رسول الله(ص): (رَأیتُ کأنَّ رحمةً وَقعت بینَ بَنی سالمٍ و بَنی بیاضة)(3).

فقالو: یا رسول الله، أفننتقل إلی موضعها؟، قال: (لا، ولَکن اقْبروا فیها)، فقیروا فیها موتاهم(4).

رواه صاحب کتاب«المناسک»(5)،

والطبرانی(6)،

وأبو نعیم فی«المعرفة»(7) واللفظ لهما.

کلهم من طریق یعقوب بن محمد الزهری قال: حدثنی إبراهیم بن عبدالله بن سعد بن خیثمة، حدثنی أبی عن أبیه به.

ویعقوب قال فیه الحافظ ابن حجر: «صدوق، کثیر الوهم والروایة عن الضعفاء»(8).

وإبراهیم لم أجد من وثقه غیر ابن حبان حیث ذکره فی الثقات(9).

ولم یذکروا فی الرواة عنه غیر یعقوب بن محمد الزهری، فهو مجهول.

فالحدیث ضعیف بهذا الإِسناد.

ص: 815


1- . وفاء الوفاء:(3/889).
2- . التقریب لابن حجر: (رقم: 6257).
3- . بنو سالم بن عوف من الخزرج کانوا یسکنون شمال مسجد قباء و قد توقف= رسول الله(ص) بدارهم عند توجهه من قباء إلی المدینة فی أول قدومه إلیها، وصلی عندهم صلاة الجمعة. انظر: السیرة النبویة لابن هشام: (2/494)، ووفاء الوفاء للسمهودی: (1/199). وبنو بیاضة بن عامر من الخزرج أیضا، ودارهم شمال دار بنی سالم بن عوف ممتدة فی الحرة الغربیة، کما فی وفاء الوفاء للسمهودی: (1/205).
4- . صرح صاحب المناسک أن المقبرة المذکورة هی البقیع، وذهب السمهودی الی أنها مقبرة أخری فقال: «وهذه المقبرة لا تعرف الیوم.. . » وفاء الوفاء: (3/888).
5- . المناسک وأماکن طرق الحج: (ص:404).
6- . المعجم الکبیر: (6/37، رقم: 5416).
7- . معرفة الصحابة: (1/ق 272/ب).
8- . التقریب: (رقم: 7834).
9- . ثقات ابن حبان: (8/58).

- رُوِِی عن النبی(ص) أنه قال: (الَحجونُ والبقیعُ یؤخذانِ بأطرافِهما و ینثرانِ فی الجنةِ). و هما مقبرة مکة و المدینة.

قال السخاوی: «أورده الزمخشری فی «الکشاف» وبیض له الزیلعی فی تخریجه، وتبعه شیخنا»(1).

یعنی الحافظ ابن حجر فی: «الکافی الشاف فی تخریج أحادیث الکشاف».

وذکره ملا علی القاری فی«الأسرار المرفوعة» وفی«المصنوع فی معرفة الحدیث الموضوع». وقال فی«المصنوع»: لا یعرف له أصل(2).

وذکره أیضا الشوکانی فی«الفوائد المجموعة فی الأحادیث الموضوعة»(3).

- وروی محمد بن الحسن بن زبالة عن عیسی بن عبدالله، عن أبیه قال: (قال کعب الأحبار: نجدها فی التوارة کَفتة(4) محفوفة بالنخیل، و موکل به الملائکة، کلما امتلأت أخذوا بأطرافها فکفؤوها فی الجنة). رواه ابن النجار من طریق الزبیر بن بکار عن ابن زبالة به.

قال ابن النجار: یعنی: البقیع(5).

ومحمد بن زبالة«کذبوه»(6).

- عن عطاء قال: سألتنی عائشة عن عسقلان(7)؟، قلت: ما تسألینی عن عسقلان؟، قالت: کان رسول الله(ص) عندی فی لیلتی، فلما کان بعض اللیل قامِ فخرج إلی البقیع، فأدرکتنی الغیرة فخرجت فی أثره، فقال: «یا عائشةُ أَمَا إنِّه لیس بین المشرقِ و المغربِ مقبرةٌ أکرمَ علی اللهِ من الذی رأیتِ، إلا أَن تکونَ مقبرةَ عسقلان.»

قلت: وما مقبرة عسقلان؟، قال: (رباطٌ للمسلمینَ قدیمٌ، یبعثُ اللهُ منها یومَ القیامةِ سبعینَ ألفَ شَهیدٍ، لکلِ شهیدٍ شفاعةٌ لأهلِ بیتهِ).

ص: 816


1- . المقاصد الحسنة:(رقم:392).
2- . الأسرار المرفوعة فی الأخبار الموضوعة(رقم: 169)، والمصنوع(رقم: 108).
3- . الفوائد المجموعة:(رقم: 320).
4- . کَفْتة: «اسم بقیع الغرقد، لأنها تکفت الناس- یعنی: تضمهم- أو لأنها تأکل المدفون سریعا، لأنها سبخة». قاله الفیروزابادی فی القاموس المحیط(ص:203).
5- . الدرة الثمینة فی أخبار المدینة: (ص:151).
6- . التقریب لابن حجر: (رقم: 5815).
7- . عسقلان: مدینة قدیمة فی فلسطین، وقد خَربت تماما، ونُقلت حجارتها، ولم یبق منها شیء، وتقع خرائبها بالقرب من مدینة المِجْدَل و تبعد المِجْدَل خمسة وعشرین کیلا شمال غزة. انظر: معجم البلدان فلسطین، لمحمد شُرَّاب(ص:533-534، 645).

رواه ابن حبان فی «المجروحین»(1)- وعنه ابن الجوزی فی«الموضوعات»(2)- من طریق نافع بن هرمز أبی هرمز الجمال عن عطاء به.

ونافع قال فیه ابن حبان: «روی عن عطاء وابن عباس وعائشة نسخة موضوعة منها عن عطاء قال: سألتنی عائشة. . . » فذکر هذا الحدیث.

وقال ابن الجوزی: «هذا الحدیث لا یصح عن رسول الله(ص). . . فیه نافع أبوهرمز، قال یحیی- یعنی: ابن معین- «هو کذاب».

وقال النسائی: «لیس بثقة». وقال الدارقطنی: «متروک»(3).

والحدیث موضوع کما قال ابن حبان وابن الجوزی رحمهما الله(4).

- عن أبی عبدالملک- یرفعه إلی النبی(ص) أنه قال: (مَقبرتانِ تُضیئانِ لأهلِ السماءِ کما یضیءُ الشمسُ والقمرُ لأَهلِ الأرضِ: مقبرتُنا بالبقیعِ- بقیع المدینة- ومقبرةٌ بعسقلان).

رواه ابن النجار(5)

من طریق الزبیر بن بکار، قال: حدثنا محمد بن الحسن عن محمد بن إسماعیل، عن حکام أبی عبدالله الشامی، عن أبی عبدالملک به.

ومحمد بن الحسن هو ابن زبالة کذبه ابن معین وأبو داود و غیرهما(6)

وفی الإِسناد أیضا حکام وأبوعبدالملک لم أعرفهما. والمتن لوائح الوضع علیه ظاهرة.

مأخذ

الاحادیث الواردة فی فضائل المدینة، صالح بن حامد بن سعید الرفاعی، المدینه المنوره، دارالحضیری، 1418ق، ص596-614.

نیز نک-: الاحادیث الواردة فی المدینه المنورة

احسن التقاسیم، بخشی از کتاب احسن التقاسیم الی معرفة الاقالیم از مقدسی بشاری درباره بقیع.

ص: 817


1- . المجروحین: (3/58).
2- . الموضوعات: (2/54-55).
3- . ترجمة نافع بن هرمز فی المیزان للذهبی: (4/243)، ولسان المیزان: (6/146).
4- . انظر عن أحادیث فضل عسقلان «القول المسدد فی الذب عن مسند الإِمام أحمد» لابن حجر: (ص:69-71)، واللآلی المصنوعة للسیوطی: (1/460-463)، والفوائد المجموعة للشوکانی(رقم: 1233) وفیه تعقیب علی ما ذکره الحافظ ابن حجر فی«القول المسدد».
5- . الدرة الثمینة فی أخبار المدینة: (ص:151).
6- . انظر: تهذیب التهذیب: (9/116).

ابوعبدالله محمد بن احمد بن البناء البشاری مشهور به مقدسی در بیت المقدس به سال 336ق/947م متولد شد. او از جغرافی دانان و جهانگردان معروف متعلق به غرب اسلامی است. با مسافرت به سرزمین های مختلف جهان اسلام، تجربیات خود را زیر عنوان احسن التقاسیم الی معرفة الاقالیم نوشت. این کتاب به دلیل دقت های مؤلف و اطلاعاتی که به روش میدانی کسب کرده، در ده قرن گذشته منبع اصلی برای پژوهشگران جغرافیای جهان اسلامی بوده است. او سفری به جزیرة العرب داشت و گزارش جامعی از مکه، مدینه و دیگر مناطق حجاز داده است. مطلب زیر درباره بقیع از آن عیناً نقل می گردد:

البقیع

/ شرقی المدینة، ملیحة التربة، فیه قبر ابراهیم بن النبی(ص) والحسن وعدَّة من الصحابة وقبر عثمان فی اقصاه. قَبَا: قربة علی میلین علی یسار طریق مکَّة، بها بنیان کثیر من الحجارة، وثَمَّ مسجد التقوی عامر قدَّامه رصیف وفضاءٌ حسن وآثارات و وماءٌ عذب، وبها مسجد الضِّرَار یتطوَّع العوامُّ بهدمة.

أُحُد: جبل علی ثلاثة امیال، قبلة قبر حمزة فی مسجد قدَّامة بئر ثم بعده حظیرة فیها قبور الشهداء، وفی الجبل موضع اختبأ فیه النبی(ص) وهو أقرب الجبال إلی المدینة. العَقِیق: قربة علی میلین، عامرة من نحو مکّة بها ینزل السلطان، وماؤُها عذب، وما بین لا بتی المدینة حرم کحرم مکُّة./

مآخذ

احسن التقاسیم الی معرفة الاقالیم، ابوعبدالله محمد مقدسی بشاری، بیروت، 1408ق، ص 5-11 و 83؛ دانشنامه دانش گستر، زیر نظر محمدعلی سادات و دیگران، تهران، 1389، ج15، ص704.

نیز ﻧﮑ: البشاری، محمد بن احمد

احضار رایزن عربستان به وزارت امور خارجه، دعوت رایزن و ابلاغ خواست قلبی مردم ایران و پاکستان به ویژه علمای مسلمان مبنی بر ناراحتی از وضعیت بقیع.

جمعی از روحانیون پاکستان به وزارت امور خارجه ایران آمده و در خواست نموده اند که از دولت سعودی ترمیم بقیع خواسته شود، نیز همین درخواست را مکرراً علمای شیعه هم داشته اند. از اینرو در غیاب سفیر عربستان، رایزن این سفارت به وزارت امور خارجه دعوت شده و این درخواست به او ابلاغ شد. مباحثی که در این جلسه ردّ و بدل شده را وزارت امور خارجه به صورت گزارش در 27 بهمن ماه 1349 منتشر کرده است:

گزارش

در اجرای دستور جنابعالی، دائر به مذاکره با مقامات سفارت سعودی پیرامون تقاضای جمعی از روحانیون پاکستان در خصوص ترمیم قبور ائمه اطهار در جنة البقیع، (موضوع مرقومه شماره 10651

ص: 818

مورخ 22/11/49 ریاست محترم مجلس سنا به عنوان جناب آقای وزیر امور خارجه) استحضار می دهد:

با توجه به غیبت سفیر عربستان سعودی، آقای عبدالعزیز العقیل، رایزن آن سفارت به وزارت امور خارجه فراخوانده شد و ساعت 30/11 صبح امروز با این جانب ملاقات نمود.

در این ملاقات نظریات علمای شیعه و جامعه ی روحانیت ایران و پاکستان در خصوص لزوم ترمیم روضه ی مطهر بقیع به رایزن سعودی ابلاغ و خاطر نشان گردید که صدور اجازه ی تعمیر بقاع متبرکه و قبور ائمه اطهار(ع) در بقیع، خواست قلبی عالم تشیع است، زیرا وضع کنونی روضه بقیع قلوب میلیون ها شیعه را جریحه دار می سازد.

آقای العقیل گفت: «قبرستان مطهر بقیع دارای در ودیوار و مأمور مراقب و نظافت چی است، ولی روی قبور، بقعه و بارگاه و سنگ و علامتی چنان که خواست شیعیان است قرار ندارد و این به مقتضای آیین فرقه وهابی است.»

نامبرده افزود: «در آیین وهابی گذاشتن علامت و نام و نشان روی قبور حرام است و قبرها باید با زمین هم سطح باشند، به همین جهت در حال حاضر حتی قبر اعلی حضرت فقید ملک عبدالعزیز بن سعود مؤسس کشور عربستان سعودی هم معلوم نیست، البته قبرستانی که در آن دفن شده اند معلوم است، اما قبر ایشان معلوم نیست، زیرا بی نام و نشان است و به همین ترتیب است وضع سایر پیروان مذهب وهابی.

بنابراین گمان نمی رود که انجام تقاضای جامعه ی روحانیون شیعه میسر باشد، زیرا هرگونه اقدامی در این مورد با مخالفت و عکس العمل شدید علمای وهابی مواجه خواهد شد.»

رایزن سفارت سعودی افزود: «اولین بار نیست که چنین تقاضایی از طرف روحانیون شیعه عنوان می شود، ولی هیچ گاه اقدامی در قبال این تقاضا میسور نگردیده است، مع ذلک اگر یادداشتی در این مورد از طرف وزارت امور خارجه به سفارت داده شود، به مقامات مربوطه منعکس خواهیم کرد اما پاسخ آن مثبت نخواهد بود.»

این جانب متذکر شدم: «علمای شیعه از مخروبه شدن روضه ی مطهر بقیع و لزوم تعمیر و ترمیم آن صحبت می کنند و مسأله ایجاد بقعه و بارگاه مطرح نیست.»

آقای العقیل جواب داد: «قبرستان بقیع به هیچ وجه مخروبه نیست و همان طور که گفتم در و دیوارها، مأمور نظافت چی دارد و شیعیان در پوشش تعمیر و ترمیم، فصد تصرف در وضع قبور را دارند و این

ص: 819

امری است که با معتقدات وهابی ها مغایرت دارد، ولی همان طور که گفتم اگر در این مورد یادداشتی بفرستید ما به مقامات متبوع خود منعکس می کنیم.»

البته صدور یادداشت در این مورد بستگی به نظر اولیای محترم وزارت متبوع دارد، ولی از برداشت سخن رایزن سفارت و سابقه ی امر چنین برمی آید که نتیجه ی مثبتی بر آن مترتب نخواهد بود. سابقه امر منضم این گزارش است. (سرپرست اداره دوم سیاسی- قاسمی)

مآخذ

اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، علی محقق، تهران، 1379، جم- ؛ تخریب و بازسازی بقیع، سیدعلی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385، ص156-158.

اخبار البقیع، قدیمی ترین و اولین کتاب درباره بقیع، بخشی از کتاب اخبار المدینة از ابن زبالة.

محمد بن حسن بن زباله مشهور به ابن زباله (درگذشت 199ق یا بعد از این سال) از قدیمی ترین مدینه پژوهان است. زباله جایی در شمال مدینه منوره و در فاصله یثرب قدیمی و شمال شهر جدید است. امروزه آن را عتاب می نامند. نخستین کتاب شناخته شده درباره مدینه را او تألیف کرد. این اثر به نام اخبار المدینه یا تاریخ المدینة است. لاجرم اولین کسی که درباره بقیع، مطلب نوشته هموست. مؤلفان و پژوهشگران بعد از ابن زباله تماماً از کتاب او استفاده کرده اند. اما کتاب ابن زباله در آتش سوزی مسجد النبی(ص) در سال 886ق/1418م مفقود شد و هنوز به دست نیامده است. تا اینکه اولین بار وستنفلد خاورشناس آلمانی قطعه های آن را در کتاب سمهودی شناسایی و استخراج و کتابی به نام تاریخ المدینة المنورة با مقدمه آلمانی در سال 1281ق/1864م به چاپ سپرد.

در سال های اخیر آقای صلاح عبدالعزیز زین سلامة، با جستجو در تمامی متون پس از ابن زبالة؛ پاره های پراکنده را یافت و کتاب نسبتاً قابل قبولی با عنوان اخبار المدینة النبویة من تاریخ ابن زبالة، جمع النصوص و دراسة المنهج به عنوان پایان نامه در سال 1421ق عرضه کرد. همین پایان نامه توسط مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة در سال 1424ق به چاپ سپرده شد. اکنون قسمت هایی درباره بقیع از این کتاب استخراج و نقل می گردد. این متن در واقع نخستین نوشته درباره بقیع در دوره اسلامی است.

/ فضل البقیع: قال محمد بن الحسن عن محمد بن إسماعیل عن حکام أبی عبدالله الشامی عن أبی عبدالملک أنه حدثه حدیثاً یرفعه إلی رسول الله(ص) أنه قال: مقبرتان تضیئان لأهل السماء کما یضیء الشمس والقمر لأهل الدنیا: مقبرتنا بالبقیع بقیع المدینة و مقبرة بعسقلان (رواه ابن النجار فی الدرة الثمینة

ص: 820

من طریق الزبیر بن بکار، ثنا ابن زبالة عن محمد بم اسماعیل عن حکام به(229) وفیه ابن زبالة، کذبوه (المغانم 2/506)

وروی ابن زبالة عن جابر مرفوعاً: یبعث من هذه المقبرة - واسمها کفته مائة ألف کلهم علی صورة القمر لیلة البدر، لا یسترقون، ولا یکتوون، ولا یتداوون، وعلی ربهم یتوکلون (رواه ابن زبالة کما فی وفاء الوفاء 3/887 (المغانم 2/506).

وروی ابن زبالة عن ابن کعب القرظی أن النبی(ص) قال: من دفن فی مقبرتنا هذه شفعناله أو شهدناله (رواه ابن شبة 1/97، وابن زبالة (کما فی الدرة ص230، والتعریف ص42) کلاهما من طریق محمد بن کعب، به، ومحمد بن کعب القرظی من ثقات التابعین الترقریب(504) برقم (6257) روایته مرسلة، فسنده ضعیف.(المغانم2/503).

وقال محمد بن الحسن عن عیسی بن عبدالله عن أبیه قال: قال کعب الأحبار نجده فی التوراة کفتة محفوفة بالنخل و موکل بها الملائکة کلما امتلأت أخذوا بأطرافها فکفوها فی الجنة، قلت یعنی البقیع (ابن النجار: ص151).

وروی ابن زبالة عن العلاء بن إسماعیل عن عبدالحمید بم جعفر عن أبیه قال: أقبل ابن رأس الجالوت فلما أشرف علی البقیع قال: هذه التی نجدها فی کتاب الله کفتة لا أطأها قال: فانصرف عنها إجلالاً لها (ابن النجار: ص152).

وروی ابن زبالة عن ابن المنکدر: یحشر من البقیع سبعون ألف علی صورة القمر لیلة البدر، کانوا لا یکتوون، ولا یتطیرون، وعلی ربهم یتوکلون. قال: وکان أبی یخبرنا أن مصعب بن الزبیر دخل المدینة من طریق البقیع ومعه ابن رأس الجالوت، فسمعه مصعب وهو خلفه حین رأی المقبرة یقول: هی هی فدعاه مصعب فقال: نجد هذه المقبرة فی التوراة بین حرتین محفوفة بالنخل اسمها کفته، یبعث الله منها سبعین ألفاً علی صورة القمر (ابن النجار: ص151، والمراغی: ص125، والسمهودی: 3/887؛ ورواه ابن شبة بطریق مختلفة، 1/93).

خروج النبی لیلاًً إلی البقیع و استغفاره لأهلها: روی ابن زبالة عن أبی هریرة(رضی الله عنه) أن رسول الله(ص) خرج إلی المقبرة فقال: السلام علیکم دار قوم مؤمنین، وإنا إن شاء الله بکم لاحقون، وددت أنی قد رأیت إخواننا، قالوا: یا رسول الله ألسنا إخوانک؟ قال: أنتم أصحابی، وإخواننا الذین لم یأتوا بعد، وأنا فرطهم علی الحوض، قالوا: یا رسول الله کیف تعرف من یأتی بعدک من أمتک؟ قال: أرأیت لو کان لرجل خیل غر محجلة فی خیل دهم بهم ألا یعرف خیله؟ قالوا: بلی، قال: فإنهم یأتون یوم القیامة غراً محجلین من الوضوء، وأنا فرطهم علی الحوض، ولیذادن رجال عن حوضی کما یذاد البعیر الضال، فأنادیهم: ألاهلمّ

ص: 821

ألاهلمّ، ألاهلمّ، فیقال: إنهم قد بدلوا، فأقول: فسحقاً، فسحقاً فسحقاً (رواه بهذا اللفظ ابن زبالة کما فی وفاء الوفاء 3/885 و رواه مسلم والنسائی من طریق عاشئة بلفظ: (قالت: کان رسول الله(ص) کلما کان لیلتی منه یخرج من آخر اللیل إلی البقیع فیقول: السلام علیکم دار قوم مؤمنین، وأتاکم ما توعدون غداً، مؤجَّلون، وإنا إن شاء الله بکم لاحقون، اللهم اغفر لأهل بقیع الغرقد) أخرجه مسلم فی الجنائز باب ما یقول عند دخول القبر والدعاء لأهلها رقم (974) 2/669. وأخرجه النسائی فی الجنائز باب لأمر بالاستغفار للمؤمنین رقم 2039 المغانم 2/500).

ونقل ابن النجار تبعاً لابن زبالة عن عوسجة قال: کنت أدعوا لیلة إلی زاویة دار عقیل التی تلی باب الدار فمر بی جعفر بن محمد فقال لی: أعن أثر وقفت هاهنا، قلت لا، قال: هذا موقف النبی(ص) من اللیل إذا جاء یستغفر لأهل البقیع (ابن النجار: ص151؛ والمراغی: ص126، والسمهودی: 3/890؛ والاسکداری: ص36).

من دفن بالبقیع من الصحابة وأهل البیت:

1- قبر إبراهیم ابن رسول الله(ص): روی ابن زبالة عن قدامة بن موسی أن أول من دفن رسول الله(ص) بالبقیع عثمان بن مظعون، فلما توفی ابنه إبراهیم قالوا: یا رسول الله أین نحفرله؟ قال: عند فرطنا عثمان بن مظعون (السمهودی: 3/891).

وروی ابن زبالة عن عبیدالله بن أبی رافع قال: بلغنی أن إبراهیم ابن رسول الله(ص) لما مات قالوا: یا رسول الله، أین ندفن إبراهیم؟ قال: عند فرطنا عثمان بن مظعون، ودفن عثمان بن مظعون عند کتاب بنی عمرو بن عثمان (السمهودی: 3/892).

وروی ابن زبالة عن سعید بن محمد بن جبیر أنه رأی قبر إبراهیم عند الزوراء (السمهودی: 3/893؛ وانظر حول هذا عند ابن شبة: 1/97).

2- قبر عثمان بن مظعون: روی ابن زبالة عن عائشة بنت قدامه قالت: کان القائم یقوم عند قبر عثمان بن مظعون فیری بیت النبی(ص)، ولیس دونه حجاب (ابن النجار: ص155، السمهودی: 3/894. و عثمان بن مظعون: هو السائب عثمان بن مظعون بن حبیب بن وهب الجمحی کان من السابقین إلی الإسلام وقیل إن عثمان بن مظعون و عبیدة بن الحارث و عبدالرحمن بن عوف وأبا سلمة وأبا عبیدة(رضی الله عنهم) أتوا رسول الله(ص) فأسلموا فی ساعة واحدة فی أول الإسلام قبل دخول الرسول(ص) دار الأرقم وإن عثمان بن مظعون هاجر الهجرتین وإنه حرم الخمر فی الجاهلیة. انظر: مصطفی الرافعی: عنوان النجابة فی معرفة من مات بالمدینة من مشاهیر الصحابة، الکتب العلمیة، المدینة، ط1، 1404، ص168).

ص: 822

3- مقبرة آل عمر بن الخطاب: روی محمد بن الحسن عن عیسی بن عبدالله عن أبیه قال: ابتاع عمر بن عبدالعزیز من زید بن علی وأخته خدیجة داراً لها بالبقیع بألف وخمس مائة دینار و نقضها و زادها فی البقیع فهی مقبرة آل عمر بن الخطاب(رضی الله عنه). (ابن النجار: ص156)

4- قبر الحسن و الحسین: نقل ابن زبالة عن أبی روق قال: حمل الحسن بن علی بن أبی طالب(رضی الله عنه) فدفن بالبقیع بالمدینة، ویقال: إن رأس الحسین أیضا حملت إلیه والله أعلم. (المراغی: ص128)

5- قبر فاطمة بنت أسد أم علی بن أبی طالب: روی ابن زبالة عن محمد بن عمر بن علی بن أبی طالب(رضی الله عنه) قال: دفن رسول الله فاطمة بنت أسد هاشم بالروحاء مقابل حمام أبی قطیفة وهو الموضع الذی دفن فیه عثمان بن مظعون. (المراغی: ص128)

و روی ابن زبالة عن محمد بن عمر بن علی بن أبی طالب قال: دفن رسول الله فاطمة بنت أسد هشام و کانت مهاجرة مبایعة، بالروحاء مقابل حمام أبی قطیفة، قال: وثم قبر إبراهیم ابن النبی(ص) و قبر عثمان بن مظعون. (السمهودی: 3/895)

6- قبر عبدالرحمن بن عوف: روی ابن زبالة عن حمید بن عبدالرحمن قال: أرسلت عائشة إلی عبدالرحمن بن عوف حین نزل به الموت أن هلم إلی رسول الله(ص)، وإلی أخویک، فقال: ما کنت مضیقاً علیک بیتک، إنی کنت عاهدت ابن مضعون أینا مات دفن إلی جانب صاحبه، قالت: فمروا به علیها فصلت علیه. (السمهودی: 3/899، وقد روی ابن شبة الحدیث باختلاف السند والمتن: 1/115)

7- قبر صفیة بنت عبدالمطلب: روی ابن زبالة عن محمد بن موسی ابن أبی عبدالله قال: کان قبر صفیة بنت عبدالمطلب عند زاویة دارالمغیرة بن شعبة - التی أقطعه عثمان بن عفان(رضی الله عنهم) (ابن شبة: 1/126) -، فلما بنی المغیرة داره أراد أن یقیم المطمر علیه، قال: فقال الزبیر: لا، والله لاتبنی علی قبر أمی فکف عنه (السمهودی: 3/910، نقلاً عن ابن زبالة؛ وانظر ابن شبة: 1/126).

8- قبر أمهات المؤمنین: روی ابن زبالة عن محمد بن عبیدالله بن علی قال: قبور أزواج النبی(ص) من خوخة نبیه إلی الزقاق الذی یخرج إلی البقال مستطیرة (السمهودی: 3/911). و روی ابن زبالة عن إبراهیم بن علی بن حسن الرافعی قال: حفر السالم البانکی مولی محمد بن علی فأخرجوا حجراً طویلاً فإذا فیه مکتوب (هذا قبر أم سلمة زوج النبی(ص)) و هو مقابل خوخة آل نبیه بن وهب (السمهودی: 3/912). و روی ابن زبالة عن فائد مولی عبادل قال: قال لی منقد الحفار: فی المقبرة قبران مطابقان بالحجارة: قبر حسن بن علی، وقبر عائشه زوج النبی(ص)، فنحن لا نحرکها (السمهودی: 3/913، وحول موضوع قبور أمهات المؤمنین انظر ابن شبة: 1/120).

ص: 823

9- قبر الشهید عثمان بن عفان: و روی ابن زبالة عن ابن شهاب وغیره أن عثمان منع من البقیع، فدفن فی حشّ کوکب، وکان عثمان بن مظعون أول من دفن بالبقیع، فجعل رسول الله(ص) أسفل مهراس علامة علی قبره لدفن الناس حوله، وقال: لأجعلنک للمتقین إماماً، فلما استعمل معاویة مروان بن الحکم علی المدینة فی ملکه أدخل الحش فی البقیع، وحمل الهراس فجعله علی قبر عثمان، وقال: عثمان و عثمان، فدفن الناس حول عثمان(رضی الله عنه). وحش کوکب: موضع فی أصل الحائط الذی فی شرقی البقیع (السمهودی: 3/914، نقلاً عن ابن زبالة، و دفتردار: ص52، انظر ما کتبه ابن شبة حول هذا الموضوع: 1/115).

10- قبر مالک بن سنان الخدری: ومن القبور التی فی غیر البقیع قبر مالک بن سنان، والد أبی سعید الخدری، وهو فی غربی المدینة ملاصقاً للسور، وفی روایة ابن زبالة أنه دفن عند مسجد أصحاب العباء (أصحاب العباء:ای الذین ییعن العبی وذلک المحل من سوق المدینة القدیم. انظر السمهودی: 3/923، والورثیلانی: ص466)

عن أبی سعید الخدری قال: أمر رسول الله(ص) من نقل شهداء أحد إلی المدینة أن یدفنوا حیث أدرکوا، فأدرک أبی مالک بن سنان عند أصحاب العباء، فدفن، ثم قال ابن أبی فدیک: فقبره فی المسجد الذی أصحاب العباء فی طرف الحناطین ورواه ابن زبالة بنحوه، إلا أنه قال: فوافوه بالسوق، فدفن مالک عند مسجد أصحاب العباء، وهناک أحجار الزیت (السمهودی: 3/941).

11- ما جاء فی مقبرة بنی سلمة: نقل ابن زبالة قال کعب الأحبار: إنا نجد فی کتاب الله مقبرة بحافة غربی المدینة یحشر منها سبعون ألفاً لا حساب علیهم. وروی أیضاً عن مشیخة بنی حرام أن رسول الله(ص) قال: (مقبرة بین سیلین (قوله: (بین سیلین) هما سیل العقیق الذی یمر غربی مسجد القبلتین، وسیل رانونا وجفاف المسمی الآن بأبی جیدة لأنه یمر بمساجد الفتح من جهة المغرب فتکون المقبرة بینهما، والظاهر أنها بین مساجد الفتح ومسجد القبلتین. انظر المراغی: ص130) غریبة یضیء نورها یوم القیامة ما بین السماء ألی الأرض ولما أصیب أبو عمرة بن السکن یوم أحد نقل إلیها بأمر النبی(ص) فدفن، فکان أول من دفن فیها، ودفن فیها أیضاً أبوسعید المقبری بوصیة) (المراغی: ص130) /

مآخذ

اخبار المدینة، محمد بن الحسن ابن الزبالة، به کوشش صلاح عبدالعزیز زین سلامة، مقدمه عبدالباسط بدر، مدینه منوره، مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 1424ق/ 2003م، مقدمه و ص205-210؛ المدینة بین الماضی والحاضر، ابراهیم بن علی العیاشی، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، 1972م، ص514.

نیز ﻧﮑ: اخبار المدینة؛ پاره های اخبار المدینة

ص: 824

ارمغان سفر، گزارش سفر حج و بقیع و بخشی از سفرنامه مرحوم هاشمی.

سید اسماعیل هاشمی (1282- 1378) از روحانیون مشهور اصفهان و امام جماعت مسجد آتش در اصفهان بوده است. ایشان در 1404ق (1363ش) عازم سفر حج شده و خاطرات و مشاهدات خود را نوشته بود بعداً با این مشخصات منتشر کرده است:

ارمغان سفر حج، اصفهان، نقش ما تا، چاپ اول، 1379، 264ص.

بخشی از این سفرنامه درباره بقیع است: این بخش عیناً آورده می شود.

نظری به قبرستان بقیع

/ دو قبرستان مقدّس تاریخی به نام «بقیع» و «اُحُد» در مدینه ی طیبه می باشد. در مشرق مدینه ی منوره قبرستانی است وسیع و متصل به شهر به نام «قبرستان بقیع» که از زمان پیغمبر اکرم(ص) تا کنون معروف و باقی است و آن حضرت به این قبرستان تشریف فرما می شد و به مردگان سلام می کرد و برای آنان طلب مغفرت می نمود.

«بقیع» در لغت به معنای زمین وسیعی است که دارای درخت فراوان یا ریشه ی آن باشد و چون سابقاً در این مکان درختان خاردار معروف به «غَرقَد» بوده است به این جهت این مکان را بقیع گفتند.

و قبرستان بقیع پیش از سلطه ی وهابی ها وسیعتر از این بوده و اکنون آن را محصور کرده اند و در این قبرستان هیچ سایبان و سقف و بنایی وجود ندارد. هنگام شب هم تاریک و بدون چراغ است. این قبرستان سابق بر این دو در داشته و در سال 1385 ق دو در دیگر به آن اضافه شد و فعلاً دارای چهار در می باشد که قبل از تاریخ نگارش این اوراق، صبح و عصر در را باز و از یکی داخل و از دیگری خارج می شدند اکنون همه ی درها را بسته و از پشت دیوار و پنجره زیارت می خوانند و ورود مرد و زن به قبرستان ممنوع می باشد.

قبرستان بقیع از مقدس ترین قبرستانهای اسلامی است. چه اجساد طیبه و طاهره اهل بیت اطهار(ع) و متجاوز از ده هزار نفر بزرگان دین و صحابه ی خاتم النبیین(س) و علمای اسلام را در آغوش خود جا داده که به معدودی از آنها به اختصار اشاره می شود:

1- مرقد منوّر ائمه ی بقیع: چهار نفر از ائمه ی معصومین(ص) در محوطه ی 8×4 متری در مغرب قبرستان بقیع متصل به هم که به نام «ائمه ی بقیع» معروف می باشند، مدفون اند. به ترتیب از جنوب به شمال: اول: امام دوم؛ امام حسن مجتبی ابن علی بن ابیطالب(ع) اولین فرزند امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا(س) که در پانزدهم ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه طیبه متولد گردید و در هفتم یا بیست و

ص: 825

هشتم ماه صفر سال 50 هجری در 47 سالگی در مدینه به تحریک معاویه به دست همسرش جُعده دختر اشعث بن قیس، مسموم شد و به شهادت رسید.

دوم: امام چهارم؛ امام زین العابدین(ع) علی بن الحسین؛ مادرش شهربانو دختر یزدجرد پادشاه عجم، آخرین پادشاه سلسله ی ساسانی که در پنجم شعبان المعظّم سال 38 هجری در مدینه متولد گردید و در 25 محرم سال 95 هجری در 57 سالگی بر اثر زهر ولید بن عبدالملک مروان اموی، در مدینه از دنیا رحلت فرمود.

سوم: امام محمد باقر(ع)؛ امام پنجم شیعیان فرزند امام زین العابدین(ع)؛ مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبی(ع) است که در روز اول ماه رجب سال 57 سالگی به دستور هشام بن عبدالملک مروان اموی، مسموم شد و در مدینه از دنیا رحلت فرمود.

چهارم: امام ششم جعفر بن محمد(ع) فرزند امام پنجم و مادرش اُمّ فروه دختر قاسم بن محمد بن ابوبکر است که در روز 17 ربیع الاول سال 83 هجری در مدینه متولد گردید و در 25 شوال سال 148 هجری در 65 سالگی به تحریک ابو جعفر منصور دوانیقی دومین حاکم عباسی، مسموم شد و در مدینه از دنیا رحلت فرمود. این بزرگوار پیشوای مذهب جعفری است و شیعه ی دوازده امامی به جعفری معروف است. چون ترویج و بیان اصول فروع این مذهب اکثراً به وسیله این امام بزرگوار انجام گرفت چون که فرصتی کامل برای تشکیل مجلس درس و دانشگاه اسلامی جهت آن حضرت به واسطه ی سرگرمی دولت به تغییر رژیم حکومت اموی به عباسی فراهم گردید.

این چهار امام معصوم مدفون در بقیع، مانند باقی امامان وارثین و نمایندگان واقعی پیغمبر اکرم(ص) و از جانب خداوند منصوب به مقام اولوالامری و وجوب اطاعت گردیدند و مظاهر روح توحید و خداپرستی بودند که حقایق قرآن و معارف حقه را به مردم آموختند و بر تمام مسلمانان جهان، حقّ تعلم و تربیت دارند و علما و فقهای اسلام از سرچشمه علوم آن بزرگواران بهره مند شدند.

رؤسای چهار مذهب اهل سنت بی واسطه یا مع الواسطه از شاگردان امام صادق(ع) بوده اند، ولی آب صافی علوم آن حضرت را آلوده و گل آلود ساختند و به آرای هوی و هوس و سلیقه های کج و فاسد خود از اصل واقع منحرف شدند و منحرف کردند، ضَلُّوا و اَضَلُّوا کَثیراً منَ النّاس.

قبور مقدس این بزرگواران سابقاً گنبد و بارگاه داشته و در هشتم شوّال 1344 هجری قمری به دست وهابی ها خراب گردید و اکنون حتی سایبان هم ندارند و برای هر یک فقط قطعه سنگی حجّاری نشده بالای سر آن بزرگواران گذاشته اند تا از یکدیگر متمایز باشند.

ص: 826

مشاهده این منظره رقّت بار، آتش به تار و پود هر بیننده و همه مسلمانان می زند و صدای ضجّه و ناله آنان بلند می گردد و بیش از همه دود آه از دل شیعیان برمی خیزد و بر جگر گوشه های رسول اکرم(ص) اشک می ریزند و ناله و فغان می کنند. روی زمین داغ و آفتاب سوزان با خواندن زیارت و قرآن ادای احترام می نمایند. مأموران سعودی در اطراف مراقب اند و گاهی توهین هم می نمایند و با نظر بغض آلود به زایرین نگاه می کنند.

دیگر؛ قبر عباس بن عبدالمطلب عموی پیغمبر(ص) بالای سر قبور ائمّه ی بقیع واقع است و همچنین قبر فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین(ع) در مزار ائمه ی بقیع واقع است.

دیگر قبر ابراهیم فرزند شانزده ماهه ی پیغمبر(ص) و قبر عثمان بن مظعون برادر رضاعی پیغمبر و اول مسلمان مدفون در بقیع تقریباً در وسط قبرستان واقع است و بعضی قبر فاطمه بنت اسد را نزدیک این دو قبر معرفی می کنند.

قبور همسران پیغمبر اکرم(ص) غیر از حضرت خدیجه(س) و میمونه و امّ سلمه و امّ حبیبه نیز در مرکز قبرستان بقیع واقع و معرفی می شوند و قبل از وهابی ها دارای ضریح بوده اند و قبر حضرت خدیجه(س) در مکه ی معظمه و قبرستان بنی هاشم و قبر میمونه در مشرق- پنج کیلومتری- مسجد تنعیم است و درباره مدفن بعضی از زوجات پیغمبر(ص) نیز اختلاف است.

مدفن امّ سلمه و امّ حبیبه را در شام معرفی می کنند چنانکه گذشت و بعضی برآن اند که چهار نفر از زوجات در بقیع مدفون اند.

قبور مکرّمات حضرات زینب و امّ کلثوم و رقیه دختران پیغمبر(ص) در قسمت غربی بقیع واقع است و قبل از وهابی ها دارای ضریح بوده است.

قبر صفیه دختر عبدالمطلب، عمّه ی پیغمبر و فاطمه ام البنین مادر حضرت ابوالفضل(ع) هر دو در قسمت شمال غربی بقیع در یک محل می باشد.

قبر حلیمه ی سعدیه مادر رضاعی حضرت رسول(ص) در آخرین قسمت شمالی قبرستان بقیع واقع است.

قبر محمد حنفیه فرزند امیرالمؤمنین(ع) در بقیع است و به قولی در طایف مدفون است.

قبر عقیل برادر امیرالمؤمنین(ع) و برادرزاده اش عبدالله جعفر شوهر حضرت زینب(س) در قسمت غربی بقیع واقع است، بعضی قبر عبدالله را در شام معرفی می کنند چنانکه گذشت.

قبر حسن بن امام حسن مجتبی(ع) و نیز مقداد بن اسود و جابر بن عبدالله انصاری در قبرستان بقیع و بسیاری دیگر واقع است.

ص: 827

وظایف زایرین افرادی که به بقیع می روند سزاوار است این اعمال را انجام دهند:

1. زیارت جگرگوشه ی رسول خدا، فاطمه زهرا(س).

2. زیارت چهار امام معصوم(ع) که در کتب زیارات مأثور است.

3. زیارت قبر عباس بن عبدالمطلب، عمّ پیغمبر اکرم(ص).

4. زیارت فاطمه بنت اسد، مادر امیرالمؤمنین(ع).

5. زیارت ابراهیم، فرزند گرامی رسول الله(ص).

6. زیارت حضرات زینب و امّکلثوم و رقیه، دختران رسول خدا(ص).

7. زیارت صفیه، عمّه ی آن حضرت و زیارت ام البنین مادر حضرت ابوالفضل(ع).

8. خواندن فاتحه و قرآن و اهدای آن به روح مؤمنین و مؤمنات مدفون در بقیع، هر چه بتواند و انجام آداب زیارت قبور مؤمنین.

در روایت است هر کس آیه ای از قرآن در قبرستان مؤمنین، تلاوت کند خدا برای او اجر و پاداش هفتاد پیغمبر می نویسد./

مأخذ

ارمغان سفر حج، سید اسماعیل هاشمی، اصفهان، 1379، مقدمه و ص 215- 218.

أسعد بن زراره، بخشی از کتاب وفاء الوفاء از سمهودی درباره یکی از صحابه.

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد سمهودی(844-911ق) از مدینه پژوهان سرشناس مصری است. او سال ها در مدینه النبی اقامت داشته و به تدریس و تألیف مشغول بود. چندین عنوان کتاب درباره مدینه تألیف کرد؛ از جمله وفاء الوفا را درباره مدینه و بقیع نوشت. در مدینه درگذشت و در بقیع در بقعه ابراهیم بن مصطفی(ص) به خاک سپرده شد.

کتاب وفاء الوفا از آثار مرجع و مهمّ در مطالعات و پژوهش های مدینه و بقیع شناسی محسوب می شود و چندین قرن مورد اعتماد و استفاده مؤلفان بوده است.

بخشی از آن، گزارش سمهودی درباره مقبره اسعد است. این گزارش ذیلاً عرضه می شود تا دسترسی پژوهشگران به اطلاعات درباره او آسان تر گردد

قبر أسعد بن زراره

/ أحد بنی غنم بن مالک بن النجار شهد العقبتین کما تقدم، وتوفی فی الأولی من الهجرة والمسجد یبنَی.

قال ابن شبة: قال أبو غسان: وأخبرنی بعض أصحابنا قال: لم أزل أسمعُ أن قبر عثمان بن مظعون و أسعد بن زرارة بالروحاء من البقیع، والروحاء: المقبرة التی بوسط البقیع یحیط بها طرق مطرقة وسط البقیع.

ص: 828

قلت: فینبغی أن یسلّم علی هؤلاء کلهم عند زیارة مشهد سیدنا إبراهیم بالبقیع./

مآخذ

تاریخ المدینة، 1/101؛ وفاء الوفا باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 2008م/1429ق، ج3، ص214.

نیز ﻧﮑ: السمهودی، علی بن عبدالله؛ أسعد بن زراره

اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، بخشی از این کتاب درباره بازسازی بقیع و دیگر رخدادهای مرتبط به بقیع در چارچوب روابط ایران و عربستان سعودی.

اسناد فراوانی در آرشیو های عثمانی، ترکیه، ایران، عربستان و دیگر کشورها درباره رخدادها و تاریخ تحولات بقیع به صورت طبقه بندی شده هست. این اسناد گویای بسیاری از واقعیت ها است ولی تاکنون مجموعه آنها یکجا منتشر نشده است. علی محقق در کتاب اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، فصل چهارم (اسناد قبور متبرکه بقیع) را به اسناد بقیع اختصاص و در مجموع هفت سند عرضه کرده است. اینک عین متن آنها بدون حذف و کم و کاست:

سفارت ایران در قاهره به تاریخ 24 شهریور ماه 1322، گزارش ذیل را برای وزارت امور خارجه ایران درباره تعمیر ابنیه و بقاع متبرکه بقیع با نوع طبقه بندی محرمانه ارسال کرده است.

سند یکم

وزارت امور خارجه: نامه شماره 2100 مورخ 20/5/1322 با رونوشت نامه وزارت دربار شاهنشاهی در خصوص استدعای حضرت آیت الله قمی از پیشگاه اعلی حضرت همایون شاهنشاهی، راجع به تعمیر ابنیه و بقاع متبرکه مدینه منوره رسید. با وجود این که معلوم بود دولت عربی سعودی با انجام این تقاضا مطابق منظور حضرت آیت الله قمی موافقت نمی کند، به خیال این که هرقدر در این موضوع پیشرفت شود و وضعیت قبور و بقاع متبرکه مزبور بهبودی یابد، منظور آقایان علما تا اندازه ای عملی می شود، کاردار سفارت عربی سعودی را ملاقات و پس از ذکر مقدمه مناسبی راجع به روابط حسنه بین ایران و کشور عربی سعودی و رابطه اسلامیت که دو ملت برادر را به هم ارتباط داده و تشریح همبستگی و علاقه فوق العاده ایرانیان به مکه معظمه که کعبه تمام مسلمانان است و به مدینه منوره که مرقد حضرت پیغمبر اسلام در آنجاست، مطلب را آغاز و اظهار نمودم: به طوری که اطلاع دارید در آغاز ورود اعلی حضرت ملک ابن السعود به حجاز، ابنیه ای که روی قبور بقیع بود ویران گردید و این قبور که متعلق به بزرگان اسلام و افتخار عالمیان است، بیم آن می رود که به مرور به کلی نابود گردد و هیچ علامت و مشخصاتی که آنها را از سایر قبور مشخص و متمایز نماید ندارد. اگر دولت عربی

ص: 829

سعودی موافقت نماید، خیلی مایه خرسندی دولت ایران و تمام ایرانیان خواهد بود که این اماکن متبرکه را تعمیر نمایند. نامبرده اظهار داشت که بنای ابنیه روی قبور مطابق احادیث صحیحه ممنوع و برخلاف شرع است(احادیثی هم در تأیید اظهارات خود ایراد کرد) و گفت به علاوه، دور این قبور سنگ چینی شده و معروف است که قبور متعلق به چه اشخاصی است. لذا موردی نیست که برای تشخیص قبور مزبور از سایر قبور اقدامی شود. در پاسخ گفتم البته در اجرای این تقاضا اوامر شرع باید کاملاً اجرا شود، دولت ایران نیز که کاملاً پایبند شرع و مطیع اوامر آن می باشد، هیچ وقت تقاضای مخالف شرع نمی نماید.

البته در اساس اسلام اختلافی بین مذاهب مختلف نیست، ولی راجع به امور فرعی ممکن است اختلاف نظریه هایی بین علما وجود داشته باشد و در تشخیص صحت و یا عدم صحت احادیث نبوی نیز نظر متفاوت است و در نتیجه این اختلاف نظر، قسمت اعظم مسلمانان عالم، مانند مسلمانان مصر و عراق و ایران و سوریه و افغانستان بنای ابنیه را روی قبور بزرگان مخالف شرع نمی دانند، مشروط بر این که نسبت به قبور مزبور بیش از آن که شرع اجازه می دهد در تجلیل و تقدیس اغراق نشود. منظور ما از این تقاضا این نیست که قبور مزار اشخاص گردد، مقصد اصلی آن است که با بنای مختصری در روی قبور مزبور و تشخیص آنها و ذکر صاحبان قبور از فقدان اثر و مجهول گردیدن صاحبان قبور جلوگیری شود. البته چون فعلاً تاریخ وجود ابنیه بر روی قبور مزبور نزدیک است و بیش از چند سال از ویران شدن آن نگذشته است و قبور مشخص و صاحبان قبور معروف همگان می باشند، ولی به متمادی ایام ممکن است این موضوع از نظرها محو گردد. کاردار سعودی در پاسخ گفت البته تا آن جایی که شرع اجازه دهد در انجام تقاضای دولت شاهنشاهی موافقت می شود و اضافه نمود که تشخیص قبور به وسیله سنگ چینی اطراف آن و گذاردن سنگ قبر شرعاً مانعی ندارد، ولی بیش از آن مطابق مذهب وهابی که مذهب رسمی دولت عربی سعودی است ممنوع می باشد و در هر حال اجرای این امر هم تا حدودی که شرع اجازه می دهد به هزینه خود دولت عربی سعودی انجام خواهد شد و به هیچ وجه اجازه نمی دهند سایرین به هزینه خود این کار را بکنند. در خاتمه مذاکرات و اصرار اینجانب قرار شد در این باب یادداشت کتبی به سفارت عربی سعودی نوشته شود که به وسیله مقتضی به وزارت خارجه عربی سعودی ابلاغ نمایند. یادداشت تهیه و ارسال گردید. تصور نمی کنم به این ترتیب نتیجه به دست بیاید، اگر موافقت فرمایند که امسال شخصاً به حجاز و مکه مشرف شوم، ممکن است با امیر فیصل نایب السلطنه و وزیر خارجه حجاز که قدری افکارش روشن تر از پدر است مذاکراتی بنمایم. شاید بعون الله نتیجه به دست آید.

ص: 830

اگر رفتن اینجانب تصویب گردد، باید قبل از وقت اعتبار مسافرت کافی حواله شود. (سفیر کبیر ایران، محمود جم)

سند دوم

سفارت ایران در قاهره، گزارش زیر را به تاریخ 6 مهر ماه 1322 خطاب به وزارت امور خارجه درباره پیگیری وعده ابن السعود در مورد تعمیر قبور بقیع به صورت محرمانه فرستاده است.

وزارت امور خارجه: پیرو گزارش شماره 135 محرمانه حجاز مورخه 24/6/1322 راجع به استدعای حضرت آیت الله قمی از پیشگاه اعلی حضرت همایون شاهنشاهی درباره تعمیر ابنیه و بقاع متبرکه مدینه منوره اشعار می دارد:

بطوری که آگهی دارند پس از ورود وهابی ها به مکه و وصول خبر ویران نمودن بعضی از بقاع متبرکه در آنجا در موقعی که هنوز بین سلطان ابن السعود و ملک علی فرزند شریف حسین جنگ ادامه داشت، جناب آقای غفار جلال، وزیر مختار دولت شاهنشاهی در مصر، از طرف دولت شاهنشاهی برای رسیدگی به اوضاع و اجرای مذاکرات لازمه، مأمور مسافرت به حجاز شد، آقای محمدرضا گلستانه مأمور محاسبات این سفارت که به سمت مترجم عربی در مصاحبت جناب آقای جلال به حجاز مسافرت نموده بودند اظهار می دارد، به طوری که در خاطر دارد در آن موقع پس از مذاکرات زیاد در این باب، سلطان ابن السعود از رفتار وهابیان که بعضی از بقاع متبرکه (قبر و خانه حضرت خدیجه و غیره) را خراب کرده بودند عذرخواهی نموده و وعده داده بودند که اگر دولت شاهنشاهی مایل به تعمیر خرابی ها باشد ممانعت ننماید. و به قراری که از پرونده امر فهمیده می شود عین مراسلات ابن السعود خطاب به والاحضرت اقدس پهلوی که در آن موقع نیابت سلطنت عظمی را داشتند به پیوست گزارش شماره 230 مورخه 27 آبان ماه 1304 به وزارت امور خارجه فرستاده شده است (رونوشت نامه مزبور برای مزید آگهی به پیوست تقدیم می گردد.)

متمنی است با مراجعه به پرونده های موجوده، رونوشتی از مکاتبات نامبرده تهیه و به این سفارت ارسال فرمایند تا در صورتی که حقیقتاً مدرک صحیحی راجع به وعده های ملک ابن السعود در دست باشد مورد استفاده قرار دهد. (سفیر کبیر)

سند سوم

[سفارت ایران در جده خطاب به دفتر مخصوص شاهنشاهی در تهران نامه ای در موضوع تشکر بابت موافقت با ساختن سایبان در بقیع ارسال کرده است.]

ص: 831

دفتر مخصوص شاهنشاهی- تهران: پس از موافقت امیر فیصل و پسرش امیر عبدالله با ساختن سایبانی مقابل قبرهای امامان بقیع و مرمت دیوارهای آنجا اینجانب به نام دولت شاهنشاهی به طور مقتضی تشکر کرده ام. تصور می کنم همین قدر کافی است. گزارشهای مربوط به وزارت امور خارجه تقدیم کرده ام. (اعلم)

سند چهارم

[سفارت ایران در جده برای وزارت امور خارجه در موضوع تعمیر قبور بقیع و پیشنهاد کمک ایرانیان در تاریخ 23 اردیبهشت ماه 1331 به صورت محرمانه فرستاد.]

وزارت امور خارجه- اداره اول سیاسی: پیرو گزارش محرمانه شماره 17 مورخ 16/2/1331 اشعار می دارد که عصر چهارشنبه 17 ماه جاری، بنا به تعیین وقت قبلی با والاحضرت امیرعبدالله فیصل کفیل نیابت سلطنت حجاز و وزیر کشور و بهداری ملاقاتی دست داد. در این ملاقات موضوع اعزام آقای حاج رضا مهرآئین مهندس ایرانی از طرف سفارت برای نظارت و راهنمایی در ساختمان دیوار و سایبان بقیع از نو مطرح و مورد تأیید ایشان واقع گردید و قرار شد سفارشی به اولیای امور محلی مدینه منوره بنویسند تا وسایل تسهیل کار آقای حاج رضا مهندس را فراهم کنند.

راجع به کمک ملت ایران به این ساختمان با وجود اینکه این جانب پیش بینی می نمودم که بعید است چنین تقاضایی پذیرفته شود و سابقه تعمیر و مرمت حرم مطهر حضرت پیغمبر اکرم(ص) که اعلی حضرت ملک عبدالعزیز بن السعود حاضر نشد اعانه و کمک مصری ها و سایر مسلمانان جهان را قبول کند، این ظن و پیش بینی را تقویت می کرد، مع ذلک احساسات پاک هم میهنان را در این باره تشریح نمودم و بیان داشتم که چقدر مایه مسرت و سرافرازی ایرانیان می شود که بتوانند در این عمل خیر کمک کنند.

والاحضرت امیرعبدالله در پاسخ فرمودند: این کار کوچک است و ارزش کمک را ندارد و ما همه در این جا خدمتگزاران عالم اسلام هستیم و پول ما و پول شما با هم فرقی ندارد و امیدواریم در کارها و نقشه های بزرگ تری بتوانیم از کمک های بی دریغ ملت ایران برخوردار شویم و بدین ترتیب با لحن مؤدبانه و آراسته ای از قبول پیشنهاد ما معذرت خواستند

پس از این ملاقات، نامه شماره 432/5376 مورخ 16/2/31 که مبنی بر تقدیر از کوشش های این سفارت و ترغیب و تشویق در احراز موفقیت های بیشتری در این باره بود رسید.

ص: 832

اینجانب با اظهار تشکر و امتنان بی پایان از طرف خود و کلیه کارمندان این سفارت، از این ابراز توجه و تقدیر معروض می دارد که این سفارت با استفاده از فرصت و مواقع مناسب، کوشش های مداوم خود را در این راه ادامه خواهد داد تا حتی الامکان نتیجه بهتر و بیشتری گرفته شود.

ولی به عقیده این سفارت بهتر است برای احتراز از تحریک احساسات تعصب آمیز وهابیها و علمای نجد، حتی المقدور در اطراف این موضوع کمتر صحبت شود و کمتر گفت و گوی آن در مطبوعات و رادیوها منعکس گردد.

راجع به ارسال نقشه دیوار و سایبان که درنظر است ساخته شود، چون آقای حاج رضا مهندس ایرانی از طرف این سفارت در تهیه نقشه مذکور شرکت خواهد کرد، از این رو به دست آوردن و ارسال نقشه ساختمان مذکور اشکالی نخواهد داشت، فعلاً این سفارت منتظر رسیدن اعتبار دویست لیره ای است که برای این منظور از کمیسیون حج خواسته است و برای این که فرصت از دست نرود، بهتر است که از محل موجودی کمیسیون دائمی حج یا از هر محل دیگری که میسر باشد در ارسال وجه مزبور تسریع شود تا بلکه به محض صدور حکم و توصیه از طرف والاحضرت امیرعبدالله بتوان آقای مهندس را برای منظور فوق به مدینه منوره اعزام نمود.(وزیر مختار شاهنشاهی، مظفر اعلم)

سند پنجم

[وزیر امور خارجه، آقای حسین دیبا، نظریه های سفارت خانه های ایران در قاهره و کراچی و جده در خصوص استعلام در باب اخبار مربوط به تعمیر قبور بقیع به تاریخ 23 دی ماه 1332 جویا شد و استحضار زیر را برای آنان فرستاده است.]

سفارت کبرای شاهنشاهی ایران - قاهره/ سفارت کبرای شاهنشاهی ایران - کراچی/ سفارت کبرای شاهنشاهی ایران - جده: بطوری که استحضار دارند کلیه کشورهای اسلامی و مخصوصاً کشور ایران سال ها است کوشش می نمایند به هر وسیله ممکن شود، ساختمان بقاع متبرکه در شهر مدینه به صورتی که قبلاً اولیای کشور عربستان سعودی با آن موافقت نموده اند، یعنی بنای یک مسجد در محوطه بقیع و یک سایه بان در اطراف آن انجام گردد.ولی اولیای کشور عربستان سعودی همیشه به تعلل و مسامحه گذرانده، نه خودشان این ساختمان را شروع نموده و نه حاضر شده اند به سایر کشورهای اسلامی اجازه دهند مستقیماً و به خرج خودشان ساختمان را به نحو مذکور شروع نمایند.

اخیراً به طور تواتر از خبرگزاری های جراید اطلاع رسید در ملاقاتی که بین نخست وزیر کشور افغانستان و اولیای کشور عربستان سعودی در موقع حج سال گذشته روی داده است، اعلی حضرت فعلی پادشاه کشور عربستان سعودی که در آن موقع با سمت ولایت عهد و نیابت سلطنت امور کشور را

ص: 833

زیرنظر داشته به جناب آقای نخست وزیر پاکستان [احتمالاً منظور افغانستان بوده است] صریحاً وعده داده اند که این منظور را انجام دهند.

چون در سنوات سابقه هم، مکرر اولیای کشور عربستان سعودی مواعید مساعد به نمایندگان دولت شاهنشاهی ایران داده و به سایر کشورهای اسلامی هم که در این مورد اظهاری نموده اند وعده مساعد داده، ولی تاکنون هیچ یک را عملی ننموده اند و مقصود آنها تسامح بوده است. بنابراین خواهشمند است از هر مقامی که ممکن است، تحقیقات عمیق به عمل آورده، در صورتی که واقعاً اولیای کشور عربستان سعودی به قول خود وفا و این مقصود را عملی نمایند، مراتب را اعلام فرمایید و اگر مثل تعهدات و قول های سابق خواسته اند این بار هم مانند گذشته به تسامح و تعلل بگذرانند، مطلب را معلوم و اعلام فرمایند. نیز وزیر امور خارجه این یادداشت را زیر آن نوشته است:

حاشیه: در جلسه کمیسیون [کمیسیون دایمی حج] که به طور فوق العاده از اعضای سابق و با حضور آیت الله نوری در منزل جناب آقای [...] تشکیل گردید موافقت بعمل آمد که این تحقیق یعنی تصمیم فوق در واقع مصوبه کمیسون دائمی حج است.

سند ششم

[سفارت ایران در جده به تاریخ 21 مهرماه 1341 خطاب به وزیر امور خارجه در موضوع ضریح قبور ائمه بقیع چنین نوشته است.]

وزارت امور خارجه- اداره اول سیاسی: عطف به نامه شماره 1/3843/22689 مورخ 19/12/1340 و رونوشت نامه جناب آقای حسین امین، ضمیمه آن در مورد ضریحی که سابقاً پدر ایشان مرحوم محمد علی (حاج امین السلطنه) جهت قبور ایمه بقیع(ع) که به مدینه منوره حمل و نصب گردیده و بعداً از طرف مقامات دولتی سعودی آن را جمع آوری و در محلی نگاه داشته اند زحمت اشعار می دهد:

سفارت کبرا موضوع را کتباً از آقای سید مصطفی عطار، دلیل حجاج ایرانی و متولی آسایشگاه حجاج ایرانی در مدینه منوره که آقای حسین امین در نامه خود مورخ 12 شهریور ماه 1341 داشته اند، ضریح صحیح و سالم در تصرف مشارالیه است تحقیق و چند مرتبه هم تاکید شد هرچه زودتر از جریان امر این سفارت کبرا را مستحضر دارد. اکنون پاسخی از نامبرده رسیده که ترجمه و رونوشت آن برای مزید استحضار به پیوست ایفاد می گردد. چنانکه ملاحظه می فرمایند، سید مصطفی عطار از این موضوع به کلی اظهار بی اطلاعی کرده است. (سفیر کبیر - ضیاءالدین قریب)

سند هفتم

ص: 834

[اداره اول سیاسی وزارت امور خارجه ایران به سرپرستی آقای قاسمی خطاب به مقامات مسئول در وزارت امور خارجه در مذاکره با رایزن سفارت عربستان در ایران درباره تعمیر قبور بقیع به تاریخ 27 بهمن ماه 1349 چنین نوشته است.]

گزارش: در اجرای دستور جنابعالی، دائر به مذاکره با مقامات سفارت سعودی پیرامون تقاضای جمعی از روحانیون پاکستان در خصوص ترمیم قبور ائمه اطهار در جنة البقیع، (موضوع مرقومه شماره 10651 مورخ 22/11/49 ریاست محترم مجلس سنا به عنوان جناب آقای وزیر امور خارجه) استحضار می دهد:

با توجه به غیبت سفیر عربستان سعودی، آقای عبدالعزیز العقیل، رایزن آن سفارت به وزارت امور خارجه فراخوانده شد و ساعت 30/11 صبح امروز با اینجانب ملاقات نمود.

در این ملاقات نظریات علمای شیعه و جامعه روحانیت ایران و پاکستان در خصوص لزوم ترمیم روضه مطهر بقیع به رایزن سعودی ابلاغ و خاطرنشان گردید که صدور اجازه تعمیر بقاع متبرکه و قبور ایمه اطهار علیهم السلام در بقیع، خواست قلبی عالم تشیع است، زیرا وضع کنونی روضه بقیع قلوب میلیون ها شیعه را جریحه دار می سازد.

آقای العقیل گفت: «قبرستان مطهر بقیع دارای در و دیوار و مامور مراقب و نظافت چی است، ولی روی قبور، بقعه و بارگاه و سنگ و علامتی چنان که خواست شیعیان است قرار ندارد و این به مقتضای آیین فرقه وهابی است.»

نامبرده افزود: «در آیین وهابی گذاشتن علامت و نام و نشان روی قبور حرام است و قبرها باید با زمین هم سطح باشند، به همین جهت در حال حاضر حتی قبر اعلی حضرت فقید ملک عبدالعزیز بن سعود موسس کشور عربستان سعودی هم معلوم نیست، البته قبرستانی که در آن دفن شده اند معلوم است، اما قبر ایشان معلوم نیست، زیرا بی نام و نشان است و به همین ترتیب است وضع سایر پیروان مذهب وهابی. بنابراین گمان نمی رود که انجام تقاضای جامعه روحانیون شیعه میسر باشد، زیرا هرگونه اقدامی در این مورد با مخالفت و عکس العمل شدید علمای وهابی مواجه خواهد شد.»

رایزن سفارت سعودی افزود: «این اولین بار نیست که چنین تقاضایی از طرف روحانیون شیعه عنوان می شود، ولی هیچ گاه اقدامی در قبال این تقاضا میسور نگردیده است، مع ذلک اگر یادداشتی در این مورد از طرف وزارت امور خارجه به سفارت داده شود، به مقامات مربوطه منعکس خواهیم کرد اما پاسخ آن مثبت نخواهد بود.»

ص: 835

اینجانب متذکر شدم: «علمای شیعه از مخروبه بودن روضه مطهر بقیع و لزوم تعمیر و ترمیم آن صحبت می کنند و مساله ایجاد بقعه و بارگاه مطرح نیست.» آقای العقیل جواب داد: «قبرستان بقیع به هیچ وجه مخروبه نیست و همانطور که گفتم در و دیوارها، مأمور نظافتچی دارد و شیعیان در پوشش تعمیر و ترمیم، قصد تصرف در وضع قبور را دارند و این امری است که با معتقدات وهابی ها مغایرت دارد، ولی همان طور که گفتم اگر در این مورد یادداشتی بفرستید ما به مقامات متبوع خود منعکس می کنیم.» البته صدور یادداشت در این مورد بستگی به نظر اولیای محترم وزارت متبوع دارد، ولی از برداشت سخن رایزن سفارت و سابقه امر چنین بر می آید که نتیجه مثبتی بر آن مترتب نخواهد بود. (سرپرست اداره اول سیاسی - قاسمی)

دیگر اسناد:

این کتاب شامل چهارفصل است. فصل چهارم تماماً درباره بقیع است. اما فصول دیگر با اینکه تماماً درباره بقیع نیست اما متضمن اسنادی درباره بقیع هم هست. مثلاً در فصل اول، مسند مذاکرات حبیب الله هویدا درباره بقیع را آورده است (ص46-54).

مأخذ

اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، علی محقق، تهران، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، 1379، ص 249-261.

نیز ﻧﮑ: مدارک عمران بقیع

أشهر مواقع المدینة و الحجاز، بررسی تاریخی و جغرافیایی بقیع به عنوان مشهورترین مکان در شهر مدینه و حجاز.

جعفر الخلیلی در کتاب موسوعة العتبات المقدسة، گزارشی درباره بقیع آورده است. نیز در بخش های دیگر این کتاب به سفرنامه های زایران غربی پرداخته است. اما به دلیل اهمیت این گزارش و نیاز پژوهشگران به آن، متن آن بدون کم و زیاد آورده می شود.

بقیع الغرقد

أشهر موقع من مواقع المدینة، بل من اشهر مواقع الحجاز قاطبة، و بقیع الغرقد هذا هو الذی ورد ذکره فی مرثیة عمرو بن النعمان البیاضی لقومه وکانوا قد دخلوا فی بعض حروبهم حدیقة من حدائقهم واغلقوا بابها علیهم - علی ما یروون - ثم اقتتلوا فلم یفتح الباب الا بعد ان قتل بعضهم بعضاً فقال فی ذلک:

خَلتِ الدیارُ فَسُدتِ غیرَ مسوَّدِ/ ومن العناءِ تفرّدی بالسؤددِ

أین الذین عهدتُهم فی غبطةٍ/ بین(العقیق) إلی بقیع الغرقدِ

کانت لهم أنهاب کل قبیلةٍ/ وسلاحُ کل مُدرَّبٍ مستنجدِ

ص: 836

نفسی الفداءُ لفتیة من عامرٍ/ شربوا المنیة فی مقام انکدَ

یاللرجال لفتیةٍ من دهرهم/ تُرکتُ منازلُهم کأن لم تعهد (مرآة الحرمین، ج1، ص425، مط دار الکتب المصریة بالقاهرة)

و اتخذ البقیع مقبرة و سمیت ببقیع الغرقد لأنها کانت مغطاة بالنباتات الشوکیة المعروفة بالغرقد. أما کلمة البقیع فمعناها المکان المزروع بعدد من أنواع الشجر ولذلک سماها الرحالة السویسری(برخارت) (جنة البقیع) .

وشهرة البقیع قد رافقته منذ أن أصبح مدفناً لعدد من عظماء المسلمین وأئمتهم واعلام الانصار والمهاجرین، وکان النبی(ص) یقصد البقیع یؤمّه کلما مات أحد من الصحابة لیصلی علیه ویحضر دفنه، وقد یزور البقیع فی أوقات أخری لیناجی الأموات من أصحابه ویطلب لهم الرحمة.

وقد روی مسلم فی الصحیح عن عائشة أنها قالت: کان رسول الله(ص) کلما کانت لیلتی منه یخرج من آخر اللیل إلی البقیع فیقول: (سلام علیکم دار قوم مؤمنین، وأتاکم ما توعدون، وإنّا إن شاء الله بکم لاحقون اللهم انظر لاهل بقیع الغرقد). وحدث محمد بن عیسی عن خالد عن عوسجة قال: کنت أدعوا لیلةً إلی زاویة دار عقیل بن أبی طالب التی تلی باب الدار فمرّ بی جعفر ابن محمد(ع) فقال لی:

- أعن أثر وقفت ها هنا؟

- قلت: لا...

- قال: هذا موقف نبی الله(ص) باللیل إذا جاء یستغفر لأهل (الدرة الثمینة فی تاریخ المدینة لابن النجار، ص402)

لذلک کبر شأن البقیع، وکثر رواده بقصد الدعاء والاستغفار أو التسلیة إذ أصبح ملتقی الجماعات وأشبه ما یکون بالمنتدی والمجلس العام لاجتماع الناس فی أوقات فراغهم، فقد روی أن عمر بن الخطاب(ض) أمر الذین یریدون أن عدد یتحدثوا فی أمور دنیاهم فی المسجد أن یخرجوا إلی البقیع لیتحدثوا هناک بشؤونهم الخاصة.

واتسعت رقعة البقیع وعظم شأنها حتی قیل أن عدد الذین دفنوا فیها من الصحابة کان عشرة آلاف صحابی (آثار المدینة المنورة، ص122، عبدالقدوس الأنصاری؛ فی مرآة الحرمین، ج1، ص125، مط دار الکتب بمصر؛ فی منزل الوحی، ص523)

والظاهر أن هذه المقبرة ظلت عامرة باضرحتها وأبنیتها الضخمة، والقبب القائمة علی مدافن المشاهیر والأعلام حتی قیام الوهابیة التی کان من مذهبها تسویة القبور بالأرض فسویت تلک الأضرحة والمدافن کضریح العباس بن عبدالمطلب والسیدة فاطمة الزهراء(ع) وابراهیم ابن النبی(ص) والخلیفة عثمان بن

ص: 837

عفان(ض) والامام الحسن بن علی بن أبی طالب(ع) وعدد کبیر من التابعین أمثال نافع شیخ الإمام مالک، ومن تابعی التابعین أمثال مالک إمام المدینة.

وعمر ابن جبیر الرحالة فی القرن السادس الهجری بالبقیع فیصف المقبرة وصفاً خلاصته: أن بقیع الغرقد واقع شرقی المدینة تخرج الیه علی باب یعرف بباب البقیع، وأول ما تلقی عن یسارک عند خروجک من الباب المذکور مشهد صفیة عمة النبی (ص) وهی أمّ الزبیر بن العوام، وأمام هذه التربة قبر مالک بن انس الإمام المدنی وعلیه قبة صغیرة مخنصرة البناء وامامه قبر السلالة الطاهرة: ابراهیم ابن النبی(ص) وعلیه قبة بیضاء وعلی الیمین تربة ابنٍ لعمر بن الخطاب(ض) اسمه عبدالرحمن الأوسط وهو المعروف بأبی شحمة، وهو الذی جلده أبوه الحدّ فمرض ومات. وبازائه قبر عقیل بن أبی طالب(ص) وعبدالله بن جعفر الطیار(ض) وبازائهم روضة فیها ازواج النبی(ص) وبازائها روضة صغیرة فیها ثلاثة من أولاد النبی(ص) وتلیها روضة العباس ابن عبدالمطلب(ض) والحسن بن علی(ع) وهی قبة مرتفعة فی الهواء علی مقربة من باب البقیع المذکور وعن یمین الخارج منه، ورأس الحسن(ع) الی رجلی العباس(ض) وقبراهما مرتفعان عن الأرض متسعان مغشّیان بألواح ملصقة أبدع الصاق، مرصّعة بصفائح الصفر ومکوکبة بمسامیره علی أبدع صفة و أجمل منظر، وعلی هذا الشکل قبر ابراهیم بن النبی(ص) ویلی هذه القبة العباسیة بیت ینسب لفاطمة بنت رسول الله(ص) ویعرف(ببیت الحزن) (ویسمیه البعض ببیت الأحزان) یقال انه البیت الذی آوت الیه والتزمت فیه الحزن علی موت ابیها المصطفی(ص)، وفی آخر البقیع قبر الخلیفة عثمان(ض) وعلیه قبة صغیرة مختصرة، وعلی مقربة منه مشهد فاطمة بنت أسد أم علی بن ابی طالب(ع).

ثم یقول بن جبیر: ومشاهد هذا البقیع أکثرمن أن تحصی لأنه مدفن الجمهور الأعظم من الصحابة والمهاجرین والأنصار، وعلی قبر فاطمة المذکورة - بنت اسد - مکتوب: ماضم قبر أحد کفاطمة بنت أسد رضی الله عنها وعن بنیها. (رحلة ابن جبیر، ص153 وما بعدها، مط عبدالحمید أحمد حنفی بمصر)

ویمر ابن بطوطة بعد ابن جبیر بما یقرب من 150 سنة بالبقیع فیصف البقیع وصفاً مطابقاً لوصف ابن جبیر فی تحدید هذه المشاهد والقبور والقبب والأضرحة. (رحلة ابن بطوطة، ج1، ص76، ط1، مط الأزهریة بمصر)

و علی مرور الزمن نال البقیع بسبب الإهمال و عوادی الدهر ما ذهب بروعة هذه البقعة من الشجر والکثیر من الأبنیة والغالب أن هذه الإهمال قد لحق البقیع بعد القرن السابع الهجری. والغریب فی الأمر أن یزور صاحب کتاب الاستبصار فی عجائب الامصار (کتاب حققة وعلق علیه الدکتور سعد زغلول عبدالحمید مدرس التاریخ الإسلامی بکلیة الآداب بجامعة الاسکندریة، وهو من منشورات هذه الکلیة و مطبوعات الاسکندریة، وقال محققة الدکتور سعد عن مؤلف الکتاب المجهول: أنه کاتب مراکشی من کتاب القرن

ص: 838

السادس الهجری، والذی یقرأ وصف البقیع ألی ما یقرب القرن الثامن الهجری عند الرحالة والمؤرخین یجد تبایناً کبیراً بین الوصف البقیع عندهم ووصغه صفه عند مؤلف هذا الکتاب من حیث خراب القبور واندراسها و تلاشی معالمها وتبعثر الجماجم والعظام بحیث یحار القاریء فی کیفیة التوفیق بین آراء أولئک وفی طلیعتهم ابن النجار(القرن السابع) ورأی هذا الکاتب المراکشی صحیح أن ابن النجار ینفی وجود المعالم القبور العامة فی القرن السابع ولکنه لا یذکر شیئاً ولا بعض شیء مما ورد فی الکتاب الاستبصار المذکور إضافة إلی أنه یصف الروضات وصفاً تاماً ویمین مثلا روضة الإمام الحسن بن علی(ع) والمدفونین فی قبته، ویسهب فی تعیین مواقع هذه الأضرحة، فأذا صح ما روی الکاتب المراکشی فی کتاب الاستبصار فیجب أن تکون هنالک حوادث وقتیة حدثت فآلت إلی مثل ذلک الخراب الشامل والحرث الذی أخرج الجماجم والعظام و بعثرها ثم عاد البقیع بعد ذلک ألی ما کان علیه مما فاتنا نحن الوقوف علی أخباره) فی القرن السادس والبقیع علی ما تتقل الروایات فی ذلک العصر کان فی ازهی أدواره فیقول عنه: «بقیع المدینة من ناحیة الشرق، فأول ما تلقی إذا خرجت إلی البقیع: قبر مالک(ض) وهو قبر مهمل مبنی بالحجر والطین، مزتفع من الأرض نحو 4 أشبار، وعند رأسه حجر أدکن منقوش تاریخه من یوم مات، ثم تسیر منه قلیلاً وقد بصقت القبور موتاها

ورفضت الأرض جمیع ما دفن فیها من صغیر وکبیر ولم یبق فی بطنها منهم شیء إلا رفضته علی وجهها، فلم یبق عضو من أعضائها، ولا عظم من عظامها ولو کان مقدار خردلة إلا وخرج علی الأرض من ناس أهل المدینة خاصة وتری البقیع شبه المقتلة من دفن قدیم وحدیث، وجماجم الموتی بالیة قدیمة، وأخری حدیثة، فهذا عبرة لمن اعتبر ثم تسیر قلیلاً فتلقی روضة العباس بن عبدالمطلب(ض) ثم روضة إبراهیم ولد النبی عم، ثم روضة عثمان بن عفان، وروضات کثیرة». (کتاب الاستبصار فی عجایب الامصار، ص42، مط جامعة الاسکندریة)

وفی اوائل القرن التاسع عشر المیلادی زار الحاج عبدالله بورخارت البقیع وقیل بل کان اسمه الحاج بورخارت ابراهیم فقال عنه ما ملخصه: «فی الیوم الذی یلی أداء الحاج واجباته للمسجد والحجرة، تجری العادة بذهابه الی مقبرة المدینة تکریماً لذکری القدیسین الکثیرین المدفونین بها، وهی تجاور أسوار البلد علی مقربة من باب الجمعة وتسمی(البقیع) صورتها مربع مکوّن من بضع مئات من الأذرع یحیط به جدار یتصل من الجنوب بضاحیة المدینة، وتحیط به من سائر نواحیه مزارع النخیل. وهذا المکان حقیر جداً بالنظر الی قداسة الأشخاص الذین یحتوی رفاتهم ولعله أشد المقابر قذارة وحقارة بالقیاس الی مثله فی أیة مدینة شرقیة فی حجم(المدینة) فلیس به متر واحد حسن البناء، کلا بل لیست به أحجار کبیرة علیها کتابة اتخذت غطاءا للقبور انما هی اکوام من تراب احیطت باحجار غیر ثابتة». (ت: راجع الأصل

ص: 839

الانکلیزی لحولات (برخارت) فی بلاد العرب، ج2، ص222، وما بعدها - أخرجه الدکتور محمد حسین هیکل فی کتابه (فی منزل الوحی)، ص516، مط دار الکتاب المصریة)

وزیارة(برخارت) الحجاز کان بعد غزوة الوهابیین الذین سوّوا هذه القبور مع الأرض وحین عاد الأمر للعثمانیین بعد أجلاء الجیوش المصریة للوهابیین أعادوا بناء کثیر من القباب وشادوها علی صورة من الفن تتفق مع ذوق العصر وقد ذکر صاحب(مرآة الحرمین) هذه الأضرحة والقبب وصورها فی کتابه، وحین عاد الوهّابیون الی الحجاز بعد أکثر من مائة سنة علی حملتهم الأولی عادوا إلی هدم تلک القبب والأضرحة وساووها بالأرض.

ویزور الدکتور محمد حسین هیکل البقیع بعد(برخارت) بما یقرب من 125سنة فیقول انه لم یجد فی البقیع بقیة لبناء أو قبة علی الأجداث مما حمل برخارت علی ان یسمی هذا المکان(جنة البقیع) کذلک یقول أنه لم یجد بها أکواماً من التراب ولا حفراً ولا حثالة، وإنما وجد بها قبوراً مسوّاة بالأرض یحیط بکل قبر منها أحجار صغیرة تُعلمُه فلولا أنک تعرف أن هذا المکان هو البقیع، وأن به رفاتاً خلّف اصحابها علی التاریخ أعظم الذکر، ولولا هذه الأحجار المحیطة بکل قبر لَخلتها - یقول هیکل - فضاء مسوّراً لا شیء فیه البتة.

مأخذ

موسوعة العتبات المقدسة، جعفر الخلیلی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1407ق، ج3، ص100-106.

نیز ﻧﮑ: خلیلی، جعفر؛ ایدون ریتر

اعلامیه ریاست وزراء، متن اطلاعیه دولت ایران در محکوم کردن تخریب بقیع.

در تاریخ یکم تیرماه 1305ش دولت ایران با صدور اطلاعیه ای رسمی، صریحاً به اقدامات دولت سعودی در تخریب اماکن اسلامی و قبور ائمه بقیع اعتراض و اعمال وهابیان را محکوم نمود. این اطلاعیه با امضای حسن بن یوسف رئیس الوزراء مشهور به مستوفی الممالک است. حسین مکی اولین کسی است که این اطلاعیه را در کتابش با عنوان اطلاعیه ریاست الوزراء آورده است. متن آن دقیق و محکم است و نشانه ای از سازشکاری در آن مشاهده نمی شود. برخی معتقدند، دولت پهلوی موضع سازشکارانه و نهایتاً خیانت آمیز داشت و با محکوم نکردن آل سعود دست آنان را در تداوم تخریبها، کشتارها و اذیت ها بازگذاشت. اما این اطلاعیه گویای اینست که حداقل افرادی در بدنه دولت بوده اند که موضع اصولی داشته و به باورهای مذهبی اعتقاد داشتند. این اطلاعیه از اسناد مهم تاریخی و حداقل بیانگر حمایت تنها دولت شیعی در جهان از اعتقادات ضد وهابی است، از اینرو متن آن جهت استفاده پژوهشگران آورده می شود:

ص: 840

اهالی مملکت و عموم مسلمین

/تعدیات و تجاوزاتی که نسبت به عالم دیانت و عقاید فِرَق مسلمین، از مدتی قبل، طایفه وهابیه به عمل آورده اند و هتک حرمتی که نسبت به حرمین شریفین که قبله و معبد کافه مؤمنین و مرکز اتحاد روحانی تمام مسلمین است مرتکب شده اند، عموم مسلمین را مضطرب و نگران ساخته است و عبارتی که از طرف آن ها نسبت به بقاع متبرکه بزرگان دین در بقیع به ظهور رسیده و قاطبه ی مومنین را متأثر و سوگوار نموده است، معلوم خاطر عموم اهالی مملکت می باشد.

دولت ایران از بدو تجاوزات این طایفه، همیشه بر این گونه عملیات که مخالف آداب و حیثیات دیانتی و مناقض با اصول تمدن است اعتراضات شدید نمود تا اینکه از طرف عبدالعزیز بن سعود، رییس آن طایفه ابراز مواعیدی شد که این گونه فجایع و تجاوزات که بی احترامی صریح به عقاید و شعائر ملی عالم اسلام است، ار تکاب و تکرار نشود.

ولی برخلاف انتظار، عملیاتی اخیراً منافی با مواعید خود از آن ها به ظهور رسید که قلوب اسلامیان را متأثر و متألم نمود و سبب گردید که دولت ایران دعوت ابن سعود را برای شرکت در مجمع عمومی حجاز قابل قبول ندانسته و رد نماید.

از آنجا که تجلیل اماکن مقدسه که کرورها نفوس از روی عقیده و ایمان، آن نقاط شریفه را مهبط انوار رحمانی و منبع فیض آسمانی می دانند، از شعائر ملی اسلامی است و مخصوصاً در این برهه از زمان، که عصر احترام عقاید و آداب دیانتی است و تمام ملل متمدنه ی عالم، از هر قوم و ملت، سعی دارند که معتقدات مذهبی دیگران را تعظیم و تکریم نمایند و تعدّی و تحمیل بر شعائر دینی سایر ملل را منسوخ سازند. بدیهی است دولت و ملت ایران نمی توانند ساکت نشسته و تحمل نماید یک فرقه ی معدود که نسبت به ملل اسلامی در حکم اقل قلیل هستند، عقاید خود را بر تمام عالم اسلام تحمیل نمایند. و حقیقتاً جای بردباری و تحمل نیست. در عصری که هر یک از ملل حیه، از برای آثار و قبور حکما و بزرگان و ارباب شعر و صنعت، هر چند که منسوب به ملل دیگری باشند، هزارگونه احترامات قائل می شوند و از این لحاظ، مابین ملیت و قومیت و نژاد فرقی نمی گذارد، یک طایفه فقط به استمساک تعالیم و مبادی خود، آثار ائمه هدی و اولیای خدا که در روح و قلب کرورها نفوس جای دارند، منهدم سازند.

دولت ایران این رفتار را از مقوله ی تجدید اعمال ادوار توّحش و جاهلیت تلقی نموده و بر این کردار فجیع شدیداً اعتراض می نماید.

ص: 841

در همان حال، به قاطبه ی مسلمانان عالم خطاب و اعلام می دارد که، به حکم وحدت عقیده ی اسلامی، متفقاً به وسائل ممکنه از این عملیات تجاوزکارانه جلوگیری به عمل آورند و از آنجا که حرمین شریفین، حقیقتاً به تمام عالم اسلام تعلق دارد و هیچ ملت مسلمان دون ملت دیگر، حق ندارد این نقاط مقدسه را که قبله ی جامعه ی مسلمانان و مرکز روحانیت اسلام است به خود اختصاص داده، تصرّفات کَیفَ ما یشاء نماید و اصول تعالیم خود را بر عقاید دیگران تحمیل کند.

بنابراین، از تمام ملل اسلامیه تقاضا می شود که در یک مجمع عمومی بزرگ اسلامی، مقدّرات حرمین شریفین را حل و تسویه نمایند و قوانین و نظاماتی وضع گردد که تمام مسلمانان بر طبق عقاید مختصه ی خود، بتوانند آزادانه از برکات روحانی و فیوض آسمانی اماکن مقدسه ی مکه ی معظمه و مدینه طیبه برخوردار و متمتع شوند و این سرچشمه فیض و سعادت الهی تمام طوایف مسلمانان عالم را بدون تبعیض و استثناء سیراب سازد.

امیدواریم که ملل و دول اسلامی، این تقاضای دینی و ملی را به سمع قبول اجابت کرده و راضی نشوند بیش از این بر مقدسات ملی و شعایر مذهبی آنان لطمه وارد آید. (حسین بن یوسف رئیس الوزراء)/.

داوری آقای قاضی عسکر اینست که: پس از صدور این اطلاعیه، هیچ گونه حرکت جدّی در جهان اسلام برای وادار کردن سعودیان در پذیرش ترمیم قبور و حفظ آثار تخریب شده مشاهده نشد. بلکه برعکس فشار دولت سعودی بر شیعیان افزایش یافت؛ برای نمونه در شب هفتم محرم 1347ق مدیر شرطه سعودی با تعدادی سرباز به محل برگزاری عزاداری شیعیان ایران حمله و اسباب و وسایل آنجا را غارت می کند و سیدی از سادات حجاج، به نام حاجی سید محمد باقر را با کمال اهانت و زجر کشیده به زندان می برد. و سخت گیری نسبت به حجاج ایرانی روز به روز بیشتر شد.

امّا از آقای قاضی عسکر به عنوان کسی که چند دهه مدیریت و مسئولیت حج و روابط با عربستان را در اختیار داشته انتظار می رفت دقیق تر به داوری بپردازد. انصافاً این اطلاعیه نسبت به همه اطلاعیه هایی که از طرف روحانیون و مراجع شیعه در این زمینه صادر شده، قوی تر، مبنایی تر است. چرا که بر چند نکته کلیدی انگشت گذاشته و مباحث ریشه ای و اساسی را با تعابیر دقیق و صریح پیش کشیده است. سخن نویسنده این مقاله اینست که از روحانیون معظم انتظار می رود که منصفانه قوت های هر کس ولو دشمن را بگویند.

مأخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص97-99؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1385، ص 73-76.

ص: 842

نیز ﻧﮑ: اطلاعیه دولت ایران

اقامت یهود، بخشی از کتاب الدرة الثمینة از ابن نجار درباره اقامت یهود در حجاز.

از دیر باز آثاری از یهود، مسیحیت، مسلمانان و برخی دیگر ادیان و پیروان آنها در بقیع بوده و در جریان تخریب از بین رفته است. از اینرو آل سعود و وهابیون نه تنها آثار حرم ائمه ر که شیعیان و گروه هایی از مسلمانان نسبت به آن تعلق خاطر دارند، از بین بردند بلکه آثار دیگر ادیان را هم تخریب و نابود کرده اند؛

آثاری که از هر نظر بی بدیل و بی نظیر بوده اند و مهم تر اینکه این رویه را ادامه می دهند. در واقع دولت سعودی رژیمی است که تخریب میراث فرهنگی را بشر را وظیفه خود می داند.، چون فقط خودش را مشروع و محق و دیگران را باطل و نامشروع دانسته و مدعی است باید همه آنها نابود شود.

برای اثبات اینکه آثاری از یهود و نصارا در بقیع بوده، لزوماً باید اقامت و سکونت پیروان این ادیان را برای قرون متمادی یادآور شویم. ابن نجار (578-643ق) مدینه شناس مشهور در کتاب مشهورش، از اقامت یهود و حوادث مربوط به آنها در مدینه گزارش آورده است. این گزارش بدون دخل و تصرف نقل می شود:

ذکر سکنی الیهود الحجاز / وإنما کان سُکنی الیهود الحجاز (الحجاز: بالکسر، قال أبوبکر الأنباری: فی الحجاز و جهان: یجوز أن یکون مأخوذًا من قول العرب: حجز الرجل بعیره یحجزه إذا شده شدًا یقیده به، و یقال للجبل: حجاز، و یجوز أن یکون سمی حجازًا لأنه یحتجز بالجبال، والذی أجمع علیه العلماء أنه من قولهم حجزه یحجزه حجزًا أی منعه. والحجاز: جبل ممتد، حالُّ بین الغَور؛ غَور تهامة و نجد، فکأنه منع کل واحد منهما أن یختلط بالآخر، فهو حجاز بینهما. معجم البلدان2/218. و إقلیم الحجاز معروف الآن فی المملکة العربیة السعودیة، و یشمل مکة المکرمة، والمدینة المنورة، وجدة، والطائف، و تبوک، و بلاد عسیر و تهامة، وبلاد بیشة. المعالم الأثیرة فی السنة و السیرة، لشُرَّاب، ص97.) أنَّ موسی علی نبینا و علیه السلام - لما أظهَره اللّهُ علی فِرعون و أهلَکَهُ و جُنودَهُ، وطئَ الشامَ (والشام: تشمل الآن سوریة و لبنان و الأردن و فلسطین. انظر: معجم البلدان3/312.) وَ أهلَکَ مَن بِها، و بَعَث بعثًا منَ الیهودِ إلی الحجاز، و أمرهم أن لایستبقوا من العمالیق أحدا بلغ الحلم، فقدموا علیهم فقتلوهم، و قتلو ملکهم بتیماء (و تیماء: بالفتح والمد: بلید فی اطراف الشام، بین الشام و وادی القری، علی طریق حاج الشام و دمشق. و هی مدینة حجازیة، تقع شمال المدینة، علی بعد420 کم، علی بعد266 کم من شرق وجنوب تبوک. بتصرف عن معجم البلدان لیاقوت2/67، و المعالم الأثیرة فی السنة و السیرة لشراب، ص67.) و کان یقال له الأرقم بن أبی الأرقم و أصابوا له ابنا، کان شابا من أحسن الناس، فضنّوا به عن القتل، فقالوا: نستحییه

ص: 843

حتی نقدم به علی موسی، فیری فیه رأیه، فأقبلوا و هو معهم، و قبض اللّه موسی قبل قدومهم، فلما سمع الناس بقدومهم تلقوهم، فسألوهم ، فأخبروهم عن أمرهم، فأخبروهم بفتح اللّه علیهم، و قالوا: لم نستبق منهم أحدا إلا هذا الفتی، فإنا لم نر شابا أحسن منه، فاستبقیناه حتی نقدم به علی موسی، فیری فیه رأیه، فقالت لهم بنو إسرائیل: إن هذه لمعصیة منکم؛ لما خالفتم من أمر نبیکم، لا و اللّه لا تدخلوا علینا بلادنا، فحالوا بینهم و بین الشام، فقال الجیش: ما بلد إذ منعتم بلدکم خیر من البلد الذی خرجتم منه؟. قال: و کانت الحجاز إذ ذاک أشجر بلاد اللّه، و أظهره ماء، قالوا: و کان هذا أول سکنی الیهود الحجاز بعد العمالیق. [بل کان علماؤهم یجدون فی التوراة أنّ نبیا یهاجر من العرب ألی بلد فیه نخل بین حرتین، فأقبلوا من الشام یطلبون صفة البلد، فنزل طائفة بتیماء و توطنوا نخلا، و مضی طائفة، فلما و افوا خیبر ظنوا أنها البلدة التی یهاجر إلیها، فأقام بعضهم بها، ومضی أکثرهم و أشرفهم، فلما رأوا یثرب سبخة و حرة و نخلاً قالوا: هذا البلد الذی یکون فیه مهاجر النبی إلیها، فنزلوه، فنزل النضیر بمن معه بطحان، فرکحوا] فنزلوا منها حیث شاءووا،/ و کان جمیعهم بزهرة (زهرة: موضع بالمدینة، بین الحرة و السافلة. قال الزبیر کانت زهرة أعظم قریة بالمدینة، و کان بها جماع مادة جمع (أی أخلاط) من الیهود، وقد بادوا، و کان فیها ثلاثمائة صائغ: المغانم المطابة2/832. القاموس المحیط ص710.)، و هی ثبرة بین الحرة و السافلة [مما یلی القف(القف بالضم و تشدید الفاء» علم لواد من أودیة المدینة، علیه مال لأهلها.

والقف فی الأصل: ما ارتفع من الأرض و غلظ، و لم یبلغ أن یکون جبلاً، و حجارة غاص بعضها ببعض لا تخالطها سهولة، و هو جبل، غیر أنه لیس بطویل فی السماء فیه إشراف علی ما حوله. مادة(قفف). القاموس المحیط، ص846، و المغانم المطابة 3/1048. و وفاء الوفاء للسمهودی 4/1291)، و کانت لهم الأموال بالسافلة]، و نزل جمهورهم بمکان یقال له یثرب، بمجتمع السیول؛ سیل بطحان و العقیق (العقیق: بفتح أوله و کسر ثانیه، وقافین، بینهما مثناة تحتیة: اسم لکل مسیل ماء شقه السیل فی الأرض، فأنهره و وسعه، وعلم لواد عظیم، علیه أموال المدینة، و هو علی ثلاثة أمیال من المدینة أو میلین، أوستة، أوسبعة.

قال عیاض: عقیق المدینة: أعقة: أحدها: العقیق الأصغر، و هو الذی عق عن حرتها، أی قطع، و فیه بئر رومة، و العقیق الأکبر بعد هذا، وفیه بئر عروة، و عقیق آخر أکبر من هذین، و فیه بئر علی مقربة منه، و هو من بلاد مزینة، و هو الذی أقطعه رسول الله(ص) بلال بن الحارث المزنی، ثم أقطعه عمر رضی الله الناس، فعلی هذا یحمل الخلاف فی المسافات، و منها العقیق الذی جاء فیه «صل فی هذا الوادی المبارک»، و هو الذی ببطن وادی ذی الحیلفة، و هو أقرب الثلاثة. معجم البلدان لیاقوت 4/138-139. المغانم المطابة 3/948-949).، و سیل قناة (قناة: قال یاقوت: وقناه أحد أودیة المدینة الثلاثة علیه حرث ومال. قالوا: سمی قناة لأن تبعا مر به فقال هذه قناة الأرض معجم البلدان 4/401 و قال العیاشی فی کتابه(المدینة بین

ص: 844

الماضی و الحاضر) ص456: وادی قناة؛ یقع فی الناحیة الشمالیة من المدینة، و یبعد عنها بأربعة کیلومترات و نصف فی طریق الشهداء، و یقع فی شماله جبل أحد، ویبعد عنه بنحو کیلومتر واحد تقریبا، و قناة: یأتی من الشمال الشرقی، من جبل تیم، ثم یملا حوض العاقول فی قسمیه الرمرام و أم القروان، ثم یأتی ماضیا ألی الشمال، فی موازاة الحرة حتی یرجع ألی جهة المغرب ، مقابل جبلی و عیرة و وعرة، و یکون جبل أحد من المشرق، و عند ما یقابل قهوة رشوان یمضی لحف حرة النار «و هی الشظاة» فیطلق علیه وادی الشظاة، فی حدود حرة النار، و یبقی اسم قناة علیه حتی یفیض إلی جهة برکة الزبیر.) مما یلی زغابة (زغابة: کسحابة ،والغین معجمة، مجتمع السیول، آخر العقیق، غربی قبر حمزة رضی الله تعالی عنه، وهی أعلی إضم، و إن ابن إسحاق قال: نزلت قریش بمجتمع الأسیال من رومة، بین الجرف و زغابة، قال أبو عبیدالبکری فی ضبطه: زعایة بالضم و إهمال العین، و قال محمد بن جریر: الراویة الجیدة بین الجرف و الغابة: لأن زغابة لا تعرف، قال یاقوت: لیس کذلک، فإن فی الحدیث أنه(ص) قال: «ألا تعجبون لهذا الأعرابی؟ أهدی ألیَّ ناقتی أعرفها بعینی، ذهبت منی یوم زعابه، و قد کافأته بست - أی بست بکرات - فسخط» و جاء ذکر زغابة فی حدیث آخر، فکیف لا یکون یعرف. معجم البلدان 3/141. ووفاء الوفا 4/1227-1228).

قالوا: و خرجت قریظة (قریظة: حی من الیهود، قالوا: عندما نزلت الیهود یثرب، تفرقت فی أنحائها، فنزلت قریظة فی العالیة، علی وادی مذینیب و وادی مهزور، ویوجد جبل لیس بالعالی شرق العوالی بالمدینة، یسمی قریظة، فیه آثار، هذا کان منزلهم، ولما جاء الإسلام، عاملت قریظة کبقیة الیهود الإسلام بالمکر و الخداع والکید، و تآمرت علیه، فغزاهم رسول الله(ص) و حکم فیهم سعد بن معاذ؛ أن یقتل الرجال، و تقسم الأموال، و تسبی الذریة.

و قد ذکر ذلک محمد بن کعب القرظی، و هو ثقه عالم، کما فی تقریب التهذیب 6257، وفاء الوفا 1/161. معجم قبائل الحجاز ص422.) و إخوانهم بنو هدل(بنو هدل: حی من الیهود، هم إخوة بنی قریظة، و إنما سمی هدلاً لهدل کانت فی شفته، وکانو یسکنون مع بنی قریظة ثم أسلموا، فبقوا فی المدینة بعد جلاء یهود، ثم کانوا سادتهم فی الإسلام. السیرة النبویة، لابن هشام1/232، عمدة الاخبار، للعباسی، ص39، معجم قبائل الحجاز، ص547، وفاءالوفا 1/163.) و عمرو أبناء الخزرج (عمرو بن الخزرج: بطن من الأنصار، وهم بنو عمرو بن الخزرج بن ساعدة بن کعب بن الخزرج، من الأزد القحطانیة. معجم قبائل الحجاز، للبلادی، ص352.) ابن الصریح بن التوم بن السبط بن الیسع بن سعد بن لاوی ابن جبر بن النحام بن سخوم بن عازر بن هارون بن عمران، و النضر بن النحام بن الخزرج بن الصریح بعد هؤلاء، فتبعا آثارهم، فنزلوا بالعالیة علی وادیین، یقال لهما مذینیب (مذینیب: قال یاقوت: واد بالمدینة یسیل بماءالمطر

ص: 845

خاصة. معجم البلدان 5/9 و یقال مذینب، و هو شعبة من سیل بطحان، یأتی مذینیب إلی الروضة؛ روضة بنی أمیة، ثم یتشعب من الروضة نحوا من خمسة عشر جزءا فی أموال بنی أمیة، ثم یخرج من أموالهم حتی یدخل بطحان و صدیر، مذینب و بطحان یأتیان من الحلابین، حلابی صعب علی سبعة أمیال من المدینة أو نحو ذلک، و مصبهما فی زغابة، حیث تلتقی السیول. وفاء الوفا 3/1075.

و قال المطری: مذینب شرقی جفاف، یلتقی هو و جفاف فوق مسجد الشمس، ثم یصبان فی بطحان، ویلتقیان مع رانوناء ببطحان، فیمران بالمدینة غربی المصلی، مراده جفاف أصل مسیل بطحان. التعریف، ص60.) و مهزور(مهزور: بفتح أوله و سکون الهاء، و ضم الزای، بعدها و او وراء، من: هزره یهزره: ضربه بالعصا علی ظهره و جنبه، و هو اسم واد بالمدینة، و مهزور و مذینیب یسیلان بماء المطر خاصة. المغانم المطابة 3/1110.

وذکر العیاشی أنه یعه فی الجنوب الشرقی من المدینة، فی أقصی منطقة العوالی، و یقع فی جنوبهم، فی خط عام للمنزل القاع الأحمر، وقاع الهیلاء، کما تقع حلیة قریظة فی نفس الاتجاه. و یقول المطری: شرقی العوالی، شمالی مذینیب، و یشق فی الحرة الشرقیة إلی العریض، ثم یصب فی وادی الشظاة. معجم البلدان(5/234)، التعریف للمطری ص60، المدینة فی الحاضر و الماضی، للعیاشی، ص499)، فنزلت بنو النضیر(بنوالنضیر: حی من الیهود، قیل عند ما نزلت یهود أرض یثرب تفرقت، فنزلت بنو النضیر وادی مذینیب و اتخذوا علیه الأموال، ولما جاء الإسلام، عاملت بنو النضیر کبقیة الیهود المسلمین بالمکر والخداع، و ظاهروا علی رسول الله(ص) فقاتلهم و أجلاهم سنة4ه-. معجم قبائل الحجاز ص529.) علی مذینیب، و اتخذوا علیه الأموال، و نزلت قریظة و هدل علی مهزور، واتخذوا علیه الأموال، و کانوا أول من احتفر بها [الآبار] و اغترس الأموال، و ابتنوا الآطام(الآطام: والأُطُم: بضمة و بضمتین: القصر، وکل حصن مبنی بحجارة، وکل بیت مربع مسطح، جمعها آطام و اطوم. مادة(أطم). القاموس المحیط، ص1076، وانظر: محمد حسن شراب: الأُطُم: هوالحصن، وأکثر ما یقال ذلک لحصون أهل المدینة فی الجاهلیة، وکل قبیلة من قبائل الأنصار(الأوس و الخزرج) کان لهم أطم أو آطام تتخذ لوقب الحرب. المعالم الأثیرة فی السنة والسیرة، لشراب، ص30.) و المنازل، قالوا: فجمیع ما بنی الیهود بالمدینة تسعة و خمسون أطما(بعد کلمة(أطما) زیادة فی(ج)9/ب: (قال عبد العزیز بن عمران: و قد نزل المدینة قبل الأوس و الخزرج أحیاء من العرب، منهم أهل التهمة، تفرقوا بیالت(وبلقین) إلی المدینة، فنزلت ما بین مسجد الفتح إلی یثرب فی الوطا، و جعلت الجبل بینها و بین المدینة، فأبرت بها الآبار والمزارع).

مخطوطة(ج) من منتصف السطر الخامس إلی نهایة السطر العاشر ص9/ب، و یوافق فی مخطوطة(د) من السطر التاسع إلی نهایة السطر الثانی عشر، ص6/أ، وفی(د): (انتقلت) بدل (بلقین).

ص: 846

و عبدالعزیز بن عمران بن عمر عبدالرحمن بن عوف الزهری المدنی، المعروف بابن أبی ثابت، متروک الحدیث، احترقت کتبه، فکان یحدث من حفظه، مات 197ه-. تهذیب التهذیب2/591.)/.

مأخذ

الدرة الثمینة فی اخبارالمدینة، محمدبن محمود بن الحسن بن النجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه منوره، مرکز بحوث و دراسات، 1427ق/ 2006م، ص72-78.

نیز ﻧﮑ: ابن نجار؛ سکونت یهود در یثرب؛ یهود و نصاری

ام حبیبه، همسر رسول خدا، بخش مربوط به وی از ترجمه کتاب تاریخ مدینه منوره، تألیف ابن شبه.

ابوزید عمر بن شَبَّه نمیری معروف به ابن شَبَّه(173-263ق) ادیب، مورخ و راوی حدیث، کتاب تاریخ المدینة المنورة را به منظور معرفی تحولات و ابعاد شهر یثرب(مدینه در دوره اسلامی) نوشت. این اثر از نخستین آثار در عرصه مدینه پژوهی است. بخشی مهمی از آن درباره بقیع است که در چند مقاله عرضه شده است. هدف از این مقاله دسترسی آسان تر پژوهشگران به متون قدیمی است تا از این طریق بقیع پژوهی رواج و گسترش یابد. مؤلف به دلیل نزدیکی به دوره رسالت و زمان عباس، اطلاعات مستند و سودمندی عرضه کرده است.

/ محمد بن یحیی برای ما نقل کرد و گفت: عبدالعزیز بن عمران، از یزید ابن سائب نقل خبر کرد که گفته است: جدم برایم نقل کرد و گفت: هنگامی که عقیل ابن ابی طالب در خانه ی خود چاهی کند، به سنگی رسید که بر آن چنین نوشته بود: «قبر امّ حبیبه، دختر ابوسفیان صخر بن حرب». عقیل چاه را پر کرد و بر روی آن خانه ای ساخت. یزید بن سائب گوید: من خود بدان خانه رفته و آن قبر را دیده ام./

البته مصحح یا مترجم این کتاب سند این حدیث را ضعیف می داند.

مأخذ

تاریخ مدینة منورة، ابن شبّه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، ص125.

نیز ﻧﮑ: رملة بن ابی سفیان

امین الدوله در بقیع، گزارش سفر او به حج و زیارت بقیع.

میرزا علی اصغر امین الدوله از شخصیت های دوره قاجاریه و از درباریان ناصرالدین شاه و وزیر اعظم مظفرالدین شاه بود. او در 1259ق چشم به جهان گشود. در پنجاه و پنج سالگی یعنی در سال 1316 به سفر حج مبادرت کرد. او مشاهدات خود را زیرعنوان سفرنامه مکه با نثری قابل توجه و تحسین تألیف کرد. بالاخره در ادامه سفر در یازدهم محرم 1317 به بقیع رسید و به زیارت، مراقد و بقعه ها و مزارات

ص: 847

بقیع رفت. متن گزارش که بخشی از سفرنامه او است عیناً و بدون کم و کاست ذیلاً عرضه می شود تا پژوهشگران به مطالب آن دسترسی آسانتر داشته باشند.

وضعیت بقیع

/ یکشنبه یازدهم محرم الحرام 1317، علی الصّباح مُحرِم کعبه مقصود و فوز به مقام محمود شدم و از دل و جان به آن آستان نماز آوردم. هوا روشن شد. هوای بقیع و زیارت ائمه هدی کردم. آنجا جز حاجی صادق یزدی و یک ضعیفه سیاه کفش دار و یک سقا کسی نبود. کلیددار و متولی و زیارتنامه خوان حضور نداشتند و درب بقعه متبرّکه بسته و مقفل بود. بی آنکه سبب معلوم شود از بیرون سر بر آستان نهاده زیارت خواندم و نماز زیارت گذاشته، برگشتم.

در داخل شهر اماکن مقدّسه را دیدار نموده به زیارت قبر حضرت عبدالله(ع) پدر بزرگوار سید المرسلین - ارواحنا فداه - مشرّف شده، به منزل آمدم. چند نفر از حاجی ها و همسفرهای ایرانی شرف حضور داده، بسته بودن درب حرم ائمه را - صلوات الله علیهم اجمعین - به تواتر گفتند و بیان می شد که این معامله به عمد است. در این اثنا شیخ جزا و حاج صادق آمدند و خلاصه تحقیقات آنها اینکه حضرت شریف به جناب شیخ الحرم شرحی نوشته، توصیه کرده اند که چون ذوات کرام و مردم جلیل و نبیل از ایرانیان به مدینه طیبه می آیند، اهتمام کنید خدّام و کلیدداران و متولّیان بدطوری و طمع و توقّع بیجا و اخذ و عمل ناروا نکنند. شیخ الحرم نظر به توصیه شریف قدغن کرده اند از زوّار چیزی گرفته نشود و چون در بقعه بقیع بر سبیل مقطوع از هر کس چند قروش گرفته می شد، سید عبدالکریم برزنجی کلیددار بقعه شریفه از حکم شیخ الحرم اعراض کرده در خانه خود نشسته و به بقیع نیامده است که در به روی زوّار بگشاید.

در این مبحث بودیم که سید حسن هم وارد شد و گفت قصه همین است. گفتم این چه شیخ الحرم است که حکمش در سید عبدالکریم به نقیض مقصود اثر می کند. می گوید هیچ یک ازین شیخ ما حساب نمی برند. خواستم در ضمن بازدید شیخ الحرم قرار این کار را بدهم. سید حسن فرستاد خبر بدهند. فرستاده برگشت که شیخ الحرم بعد از خدمت صبح و برداشتن چراغ ها به خارج شهر به باغ خود رفته است. امروز دیگر به اصلاح این کار و گشودن باب رحمت دسترس نداریم و به قدری اوقاتم تلخ است که به وصف نمی آید. به سید حسن گفتم به شیخ الحرم پیغامی بفرستد. چیزی بنویسد. می گوید فایده ندارد و تا خودش به شهر برنگردد جواب نمی دهد.

لاجرم در بیچارگی امروز به آه و دریغ هموطنان و تأسّف به ذلّت و بی شأنی ایرانیان کفایت غذایی صرف کردیم و مختصر تمدّدی به عمل آمد. درین ضمن به خاطرم گذشت از در تخویف و تشر برآییم

ص: 848

که لاف در غربت گاهی بی اثر نیست. به سید عبدالکریم پیغام فرستادم که فضایل و کمالات شما را از دور شنیده بودیم و می گفتند نسبت به ایرانی ها چه تحقیر و توهین می کنید و همیشه درب حرم ائمّه هدی(ع) بسته است. حالا به رأی العین دیدم و اگر زنده به اسلامبول رسیدم تکلیف این قسم کلیدداری را معلوم خواهم کرد.

دوشنبه دوازدهم محرم، سحرگاه از بام فرود آمدم همه در خواب بودند پس از شست وشو و وضو حاج ملاباشی و حاج شیخ را آواز کردم و قدری معطّل آنها شدم. آمدند و به حرم مبارک رفتیم. نماز بامدادی و تعقیبات آن بجا آمد اصحاب هم رسیدند و زیارت را به جماعت خواندیم. به بقیع مشرّف شدیم. همچنان در بسته و کلیددار غائب بود. از خارج بقعه آستان را بوسیده زیارت خواندیم. به منزل معاودت کردم.

چای صرف شد. سیف الدّوله آمدند که با من به بازدید شیخ الحرم بیایند. متّفقاً رفتیم و پس از طی تعارفات از رفتار سید عبدالکریم و کار بقیع گفتم که حرکت او بی اعتنایی به حکم شماست. وانگهی چرا راه انتفاع خود را این مرد نمی داند. از هر زوّار چند قروش به طور مقطوع خواستن به رسومات گمرکی می ماند. اگر به ادب و انسانیت با ایرانی ها برخورد کند البتّه به رغبت و میل اضعاف این مبلغ را خواهند داد. شیخ الحرم پس از شنیدن ملامت های من قدری سکوت کرد و گفت راست است. بد حرکت کرده است. امّا تولیت او هم مثل مأموریت من به موجب فرمان سلطانی است و به او اقتداری ندارم. بالصّراحه اظهار عجز کرد. دیگر چیزی نگفتم. شربتی خوردیم و برخاستیم.

به منزل که آمدم سید عبدالکریم و دو نفر دیگر از اعیان خدّام آمده بودند. آقا سید حسن هم بود. مبلغی سید را ملامت کردم که عواید تواوقاتی که حجّاج و زوار ایرانی زیاد بیایند، در سال چه می شود. این مبلغ را ممکن است که قرار بدهیم مستمراً به تو برسد و آنچه اعیان و معاریف و اغنیا هدیه و انعام کنند بر این علاوه می شود. به نقد هم زوار ایرانی از اداء چند قروش مضایقه ندارند. تخلّف از حکم شریف مکه و شیخ الحرم را خوب بود به صورتی قرار می دادی که مردم از زیارت باز نمی ماندند. من ناگزیر باید در ورود استانبول از رفتار تو و خودسری که کردی شکایت کنم و ترتیب درستی در باب زیارتگاه مسلمانان داده شود./

مأخذ

سفرنامه های مکه قاجاریه، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج6، ص 525-528.

نیز ﻧﮑ: سفرنامه امین الدوله

اهمیت بقیع، بخشی از سفرنامه عبدالمجید مجدی کردستانی.

ص: 849

عبدالمجید بن کریم کردستانی سقزی مشهور به ملک الکلام و متخلص به مجدی است و در 1230ش در بانه ی کردستان چشم به جهان گشود.

او را به عنوان، ادیب و شاعر فرهیخته کرد، توصیف کرده اند که از خاندان اختیارالدینی در شهر بانه بوده است. خاندانی که تا سال 1251 حکمرانی بانه را برعهده داشته است.«مجدی» روز هشتم شعبان سال 1305ق/1264ش با جمعی از سنندج عازم مکه شد. پس از ده ماه و هیجده روز به ایران بازگشت.

نگارنده این سفرنامه مسافرتش به حج را در سال 1305-1306ق انجام داده و در مدت سفر دیدنی ها را یادداشت کرده، از مسافت بین منزل ها آمار تقریبی ساکنان شهر و شهرک های مسیر خبر داده، به کارخانه ها و موزه های ترکیه سر زده، از اماکن متبرکه و بناهای تاریخی دیدن کرده و هر جا از وجود دانشمندی با خبر شده به دیدارش رفته و در نهایت سفرنامه ای پرمطلب و پر از اطلاعات عرضه کرده است. وی دیوان شعری از خود بر جای گذاشت.

تاریخ وفات او را 1353ق، 1344ق و 1306ش نوشته اند. به نظر می رسد 1306ش که مستند مشاهیر ثبت کرده درست باشد.

او به دلیل اینکه شافعی مذهب بود، موضوعات و رخدادهای تاریخی را از منظر باورها و اعتقادات خودش می نگریست. از اینرو سفرنامه او حال و هوای دیگری دارد.

گزارش او از بقیع کوتاه ولی مشتمل بر نکات مستند می باشد. این سفرنامه به کوشش محمد طاهر سید زاده هاشمی به چاپ سپرده شد. گزارش او از بقیع عیناً و بدون دخل و تصرف عرضه می شود تا استفاده پژوهشگران آسان تر گردد.

فاطمه زهرا رضی الله عنها و بقیع

/ در ظهر حجره سعادت حجره ای دیگر و آن مدفن سیدتنا فاطمه ی زهرا رضی الله عنها و پرده های قیمتی و شمعدان و قندیلهای طلا و نقره مرصّع به جواهر در آن بسیار است. بر همه ابواب حرم و محرابهای مسجد و شبکه های حجره ی سعادت پرده های زربفت قیمتی را که عقل از دیدن آنها خیره است آویخته اند. کتابخانه ی حرم که مملو از هرگونه کتب قدیمه و جدیده و اشیای نفیسه است مستغنی از شرح و بیان است. چهل نفر خواجگان جلیل القدر که هر یک از جانب رولت صاحبان مناصب هستند شب و روز در حرم به عبادات و جان نثاری اقدام دارند، همه ی اجزا و خدّام حرم از ائمة و خطباء و مدرّسین و سقا با این چهل نفر خواجها یکهزار و پنجاه نفرند. بنای این همه ابنیه ی مقدّسه چنانکه ذکر شد از مرحوم سلطان عبدالحمید خان غازی قدّس سرّه العزیز است. از قرار ثبت دفتر دولتی علاوه بر

ص: 850

جواهر و کتب و پرده های نفیسه دو کرور و دویست و نود شش هزار لیرای عثمانی که معادل هشت کرور و پنجاه هزار تومان ایران است خرج این ابنیه عالیه متبرکه شده است.

از مساجد و مشاهد و اماکن طیبه معروفه در این شهر: مسجدالغمامه، و بقعه و بارگاه حضرت سیدنا عبدالله والد ماجد حضرت رحمة للعالمین علیه الصلوة والسلام چهار باب مساجد خلفای اربعه، و بقه سیدنا مالک بیرقدار، و زاویه ی سیدنا عبدالقادر جیلانی رضی الله تعالی عنهم است، مدرسه ی سلطان محمدخان غازی و کتابخانه ی آن و کتابخانه ی شیخ الاسلام و تکیه ی محمد علی پاشای خدیو مصر که محلّ اطعام و سکونت خارجه و داخله است معروف و مشهورند. قبرستان بقیع که مدفن خلفاء و ائمه ی هدی و آل بیت و زوجات طاهرات و اکابردین رضوان تعالی علیهم اجمعین است در خارج شهر است، راقم اشعاری چند است خطاب به مدینه ی منوّره زادها الله تشریفاً و تکریماً.

راجع به مدفن حضرت فاطمه زهرا (س) حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب الاصابة فی تمییز الصّحابه آورده است که: واقدی گفت: عبدالله بن ابی الموالی را گفتم که مردم می گویند: قبر فاطمه در بقیع است. گفت: وی جز در زاویه ی خانه ی عقیل در هیچ جای دیگر دفن نشده است و بین قبر او و راه عمومی هفت ذرع است./

ای قوم به حج رفته ← قوم به حج رفته

مأخذ

سفرنامه عبدالمجید ملک الکلام مجدی، عبدالمجید مجدی کردستانی (1230-1306ش)، به کوشش محمد طاهر سیدزاده هاشمی، تهران، توکلی، 1382، ص108و157.

بارگاه صفیه بنت عبدالمطلب، بخشی از کتاب وفاء الوفا سمهودی درباره یکی از همسران رسول الله.

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد سمهودی(844-911ق) از مدینه پژوهان سرشناس مصری است. او سال ها در مدینه النبی اقامت داشته و به تدریس و تألیف مشغول بود. چندین عنوان کتاب درباره مدینه تألیف کرد؛ از جمله وفاء الوفا را درباره مدینه و بقیع نوشت. در مدینه درگذشت و در بقیع در بقعه ابراهیم بن مصطفی(ص) به خاک سپرده شد.

کتاب وفاء الوفا از آثار مرجع و مهمّ در مطالعات و پژوهش های مدینه و بقیع شناسی محسوب می شود و چندین قرن مورد اعتماد و استفاده مؤلفان بوده است.

بخشی از آن، گزارش سمهودی درباره مقبره صفیه همسر پیامبر(ص) است. این گزارش ذیلاً عرضه می شود تا دسترسی پژوهشگران به اطلاعات درباره او آسان گردد.

قبر صفیه بنت عبدالمطلب

ص: 851

/ قال عبدالعزیز فیما نقله ابن شبة: توفیت صفیة فدفنت فی آخر الزقاق الذی یخرج إلی البقیع عند باب الدار التی یقال لها دار المغیرة بن شعبة التی أقطعه عثمان بن عفان لازماً بجدار الدار، قال عبدالعزیز: فبلغنی أنالزبیر بن العوام اجتاز بالمغیرة و هو یبنی داره، فقال: یا مغیرة ارفع مطمرک عن قبر أمی، فأدخل المغیرة جداره، فالجدار الیوم منحرف فیما بین ذلک الموضع و بین باب الدار.

قال عبدالعزیز: وقد سمعت من یذکر أن المغیرة بن شعبة أبی أن یغعل ذلک لمکانه من عثمان، فأخذ الزبیر السیف ثم قام علی البناء، فبلغ الخبر عثمان، فأرسل إلی المغیرة یأمره بالمصیر إلی ما أمره به الزبیر، ففعل (تاریخ المدینة، ج1،ص126-127).

روی ابن زبالة عن محمد بن موسی بن أبی عبدالله قال: کان قبر صفیة بنت عبدالمطلب عند زاویة دار المغیرة بن شعبة الوضوء علیه (یعنی موضع الوضوء کما سیأتی عند المراغی و المجد)، فلما بَنَی المغیرة داره أراد أن یقیم المطمر علیه، قال الزبیر: لا والله لا تبنی علی قبر أمی، فکفَّ عنه (انظر الدرة الثمینة/307؛ تحقیق النصرة 128-129. وذکره کاملاً المجد فی المغانم المطابة ج2، ص515-516).

قلت: والمعروف أن ذلک هو المشهد الآتی ذکره بخارج باب البقیع، والله أعلم./

مأخذ

وفاء الوفا باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 2008م/ 1429ق، ج3، ص218-219.

نیز ﻧﮑ: السمهودی، علی بن عبدالله؛ صفیة بنت عبدالمطلب

بقعه رقیه بنت رسول الله، بخشی از کتاب وفاء الوفاء از سمهودی درباره مزار یک از دختران پیامبر.

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد سمهودی(844-911ق) از مدینه پژوهان سرشناس مصری است. او سال ها در مدینه النبی اقامت داشته و به تدریس و تألیف مشغول بود. چندین عنوان کتاب درباره مدینه تألیف کرد؛ از جمله وفاء الوفا را درباره مدینه و بقیع نوشت. در مدینه درگذشت و در بقیع در بقعه ابراهیم بن مصطفی(ص) به خاک سپرده شد.

کتاب وفاء الوفا از آثار مرجع و مهمّ در مطالعات و پژوهش های مدینه و بقیع شناسی محسوب می شود و چندین قرن مورد اعتماد و استفاده مؤلفان بوده است.

بخشی از آن، گزارش سمهودی درباره مقبره رقیه دختر رسول خدا است. این گزارش ذیلاً عرضه می شود تا دسترسی پژوهشگران به آن آسان گردد.

قبر رقیه بنت رسول الله(ص)

ص: 852

/ روی الطبرانی برجال ثقات، وفی بعضهم خلاف، عن ابن عباس فی حدیث قال فیه: فلما ماتت رقیة بنت رسول الله(ص) قال: الحقی بسلفنا عثمان بن مظعون (المعجم الکبیر 9/25(8317). وقال الهیثمی فی المجمع 9/302: ورجاله ثقات وفی بعضهم خلاف).

ورواه ابن شبة ولفظه: لما ماتت رقیة بنت رسول الله(ص) قال رسول الله(ص): الحقی بسلفنا الخیر عثمان بن مظعون، قال: وبکی النساء، فجعل عمر یضربهن بسوطه، فأخذ النبی(ص) بیده و قال: دعهن یا عمر، وإیاکن وعیق الشیطان، فإنه مهما یکن من العین و القلب فمن الله من الرحمة، و مهما یکن من اللسان و من الید فمن الشیطان، قال: فبکت فاطمة رضی الله عنها علی شفیر القبر، فجعل النبی(ص) یمسح الدموع عن عینیها بطرف ثوبه.

قال ابن شبة عقبه: ورُوی خلافه، أی من حیث حضوره(ص) لذلک.

ثم رَوَی عن عروة أن رسول الله(ص) خَلَّف عثمان بن عفان و أسامة بن زید علی رقیة و هی وجِعَة أیام بدر.

و عن الزهری أن زید بن حارثة جاء بشیراً بوقعة بدر، و عثمان قائم علی قبر رقیة یدفنها (تاریخ المدینة 1/102- 104).

قلت: هذا هو المشهور، والثابت فی الصحیح أنه(ص) حضر دفن ابنته أم کلثوم زوجة عثمان رضی الله عنهما (انظر صحیح البخاری کتاب الجنائز، باب قول النبی(ص): المیت یعذب ببعض بکاء أهله(1285) وانظر تعلیق الحافظ علیه)، فلعل الخبر الأول فیها، أو فی زینب أختها (هذا الذی جاء فی روایة الإمام أحمد 1/237- 238. والحاکم فی المستدرک 3/190 حیث خرجا حدیث ابن عباس رضی الله عنهما)، فإنها توفیت سنة ثمان بالمدینة، والظاهر أنهن جمیعاً عند عثمان بن مظعون؛ لما تقدم من قوله(ص): «وأدفن إلیه مَن مات من أهلی»، و یحتمل أن بعضهن هی التی وجد قبرها عند حفر الدعامة التی أمام المصلی الشریف، کما سیأتی فی قبر فاطمة الزهراء، وحصل الوهم فی نسبته لفاطمة، والله أعلم./

مأخذ

وفاء الوفا باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 2008م/ 1429ق، ج3، ص204- 206.

نیز ﻧﮑ: رقیه بنت رسول الله(ص)؛ السمهودی، علی بن عبدالله

بقعه فاطمه بنت اسد، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره از این شبّه درباره مادر امام علی(ع).

ابوزید عمر بن شَبَّه نمیری معروف به ابن شَبَّه(173-263ق) ادیب، مورخ و راوی حدیث، کتاب تاریخ المدینة المنورة را به منظور معرفی تحولات و ابعاد شهر یثرب(مدینه در دوره اسلامی) نوشت. این اثر از

ص: 853

نخستین آثار در عرصه مدینه پژوهی است. بخشی مهمی از آن درباره بقیع است که در چند مقاله عرضه شده است. هدف از این مقاله دسترسی آسان تر پژوهشگران به متون قدیمی است تا از این طریق بقیع پژوهی رواج و گسترش یابد. مؤلف به دلیل نزدیکی به دوره رسالت و زمان عباس، اطلاعات مستند و سودمندی عرضه کرده است.

اما درباره فاطمه بنت اسد مادر علی بن ابی طالب(ع)، از عبدالعزیز، از عبدالله بن جعفر بن مِسوَر بن مَخَرمَه، از عمرو بن ذُبیان، از محمد بن علی بن ابی طالب(ع) نقل کرده است که گفت: چون مرگ فاطمه مسجّل شد و رسول خدا(ص) از این آگاهی یافت فرمود: چون درگذشت به من خبر دهید.

پس هنگامی که فاطمه درگذشت رسول خدا(ص) خود برای تشییع او بیرون آمد. فرمود قبر او را درجای مسجدی که امروزه قبر فاطمه نامیده می شود کندند، سپس برای او لحد گذاشت و البته در قبر او ضریح (لحد شکافی در کناره قبر و ضریح شکاف میانی آن است) قرار نداد. چون این کار را به پایان رساندند به درون قبر فرود آمد در لحد خفت وقدری قرآن خواند. آنگاه پیراهن خویش را درآورد و فرمود فاطمه را در آن کفن کنند. سپس بر او در جوار قبر نماز خواند پس نُه تکبیر گفت و فرمود: «هیچ کس از فشار قبر بر کنار داشته نشده است مگر فاطمه بنت اسد». پرسیده شد: ای رسول خدا(ص) حتی قاسم فرمود: «و حتی ابراهیم»- ابراهیم فرزند کوچکتر آن حضرت بود-. (ت: حدیث مرسل است و در وفاء الوفا (ج2، ص88) به روایت ابن شبه از محمد بن علی بن ابی طالب نقل شده است)

عبیدالله بن اسحاق فطار برای ما نقل کرد و گفت: قاسم بن محمد بن عبدالله بن محمد بن عقیل گفت: پدرم عبدالله بن محمد- عبدالله گوید: قاسم همواره عبدالله بن محمد را پدر خویش می خواند با آن که جّد او بود- گفت: جابر بن عبدالله انصاری برای ما چنین حدیث کرد: با رسول خدا(ص) نشسته بودیم که کسی درآمد و گفت: ای رسول خدا(ص)، مادر علی(ع) و جعفر و عقیل بدرود حیات گفته است. رسول خدا(ص) فرمود: برخیزید و با من همراه شوید تا به نزد مادرم برویم. همه برخاستیم و چونان آرام که گویا بر سر همراهان پرنده ای نشسته است بدان سوی رفتیم. چون بر در سرای رسیدیم پیامبر(ص) پیراهن خویش از تن درآورد و فرمود: چون او را غسل دادید، این پیراهن را در زیر کفن بر او بپوشانید. چون جنازه او را بیرون آوردند رسول خدا(ص) گاه زیر جنازه را می گرفت، گاه پیشاپیش حرکت می کرد و گاه در پس جنازه می آمد. تا آن که به قبر او رسیدیم. پیامبر(ص) خویش را بر لحد مالید و سپس بیرون آمد و فرمود: به نام خدا و با تکیه بر نام خدا او را به قبر درآورید.

هنگامی که او را به خاک سپردند پیامبر(ص) در کنار قبر ایستاد و فرمود: «ای مادر و ای پرورنده، خداوند تو را سزای خیر دهاد که برایم شایسته مادر و شایسته پرونده ای بودی».

ص: 854

راوی گوید: به پیامبر(ص) گفتیم- یا گفتند-: ای رسول خدا(ص)، دو کار انجام دادی که هیچ ندیده بودیم همانندش را انجام داده باشی. فرمود: کدام کارها؟ این که پیراهن خویش را درآوردی و این که خود را بر لحد مالیدی.

فرمود: «اما پیراهنم بدان سبب بود که به خواست خداوند هرگز آتش دوزخ به او نرسد. این هم که خود را بر لحد مالیدم بدان هدف بود که خواستم خداوند قبر را بر گشاده قرار دهد (ت: این حدیث از حدیث هایی است که فقط مؤلف آن را روایت کرده و در دیگر منابع حدیث روایت نشده، هر چند در وفاء الوفا (ج2، ص88) با همین متن و سند و با اختلاف اندک در عبارت از بن شبه نقل شده است)./

مأخذ

تاریخ مدینة منورة، ابن شبّه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، ص128- 129.

نیز ﻧﮑ: فاطمه بنت اسد؛ ابن شبّه؛ تاریخ مدینه منوره

بقعه فاطمه بنت رسول الله(ص)، بخشی از کتاب الوفاء الوفا از سمهودی درباره وضعیت مقبره و روضه ایشان.

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد سمهودی(844-911ق) از مدینه پژوهان سرشناس مصری است. او سال ها در مدینه النبی اقامت داشته و به تدریس و تألیف مشغول بود. چندین عنوان کتاب درباره مدینه تألیف کرد؛ از جمله وفاء الوفا را درباره مدینه و بقیع نوشت. در مدینه درگذشت و در بقیع در بقعه ابراهیم بن مصطفی(ص) به خاک سپرده شد.

کتاب وفاء الوفا از آثار مرجع و مهمّ در مطالعات و پژوهش های مدینه و بقیع شناسی محسوب می شود و چندین قرن مورد اعتماد و استفاده مؤلفان بوده است.

بخشی از آن، گزارش سمهودی درباره مقیره و آرامگاه دختر گرامی رسول اکرم(ص) است. این گزارش شامل اطلاعات بسیار دقیق و ذیقیمتی و هدف از نقل آن دسترسی آسان تر پژوهشگران به آن است.

بیان قبر فاطمه بنت رسول الله(ص)

/ مَن عُرفت جهة قبره بالبقیع من بنی هاشم، وأمهات المؤمنین، غیرهم. روی ابن شبة عن محمد بن علی بن عمر أنه کان یقول: إن قبر فاطمة بنت رسول الله(ص) زاویة دار عقیل الیمانیة الشارعة فی البقیع.

و عن عمر بن علی بن حسین بن علی: أن قبرها حذو الزقاق الذی یلی زاویة دار عقیل، قال غسان بن معاویة بن أبی مزرد: إنه ذرع من حیث أشار له عمر بن علی فوجده خمسة عشر ذراعاً إلی القناة.

و عن عمر بن عبدالله مولی غفرة: أن قبرها حذو زاویة دار عقیل ممایلی دار نبیه.

ص: 855

و عن عبدالله بن أبی رافع: أن قبرها مخرج الزقاق الذی بین دار عقیل ودار أبی نبیه، وذکر إسماعیل راویه أنه ذرع الموضع الذی ذکر له أبوه، فوجد بین القبر و بین القناة التی فی دار عقیل ثلاثاً وعشرین ذراعاً، و بین القناة الأخری سبعاً و ثلاثین ذراعاً (انظر جمیع هذه الروایات عن ابن شبة فی تاریخه 1/105-106).

قال أبو غسان: وأخبرنی مخبر ثقة قال: یقال: إن المسجد الذی یصلَّی إلی جنبه شرقیاً علی جنائز الصبیان کان خیمة لامرأة سوداء یقال لها رقیة، کان جعلها هناک حسین بن علی تبصر قبر فاطمة، و کان لایعرف قبر فاطمة غیرها.

قال: وأخبرنی عبدالعزیز بن عمران عن حماد بن عیسی عن جعفر بن محمد عن أبیه قال: دَفن علی فاطمةَ لیلاً فی منزلها الذی دخلَ فی المسجد، فقبرها عند باب المسجد المواجه دار أسماء بنت حسین بن عبدالله، أی و هو الباب الذی کان فی شامی باب النساء فی المشرق کما تقدم.

قال ابن شبة عقبه: وأظن هذا الحدیث غلطاً؛ لأن الثبت جاء فی غیره (تاریخ المدینة 1/106).

ثم روی بسند جید عن فائد مولی عبادل، و هو صدوق، أن عبیدالله بن علی أخبره عمن مضی من أهل بیته أن الحسن بن علی قال: ادفنونی فی المقبرة إلی جنب اُمی، فدمن فی المقبرة إلی جنب فاطمة موجه الخوخة التی فی دار نبیه بن وهب، طریق الناس بین قبرها و بین خوخة نبیه، أظن الطریق سبعة أذرع.

قال فائد: و قال منقذ الحفار: إن فی المقبرة قبرین مطابقین بالحجارة قبر حسن ابن علی، و قبر عائشة زوجة النبی(ص)، فنحن لانحرکهما.

فلما کان زمن حسن بن زید و هو أمیر علی المدینة استعدی بنو محمد بن عمر بن علی بن أبی طالب علی آل عقیل فی قناتهم التی فی دورهم الخارجة فی المقبرة، و قالوا: إن قبر فاطمة رضی الله عنها عند هذه القناة، فاختصموا إلی حسن، فدعانی حسن فسألنی فأخبرته عن عبیدالله بن أبی رافع و من بقی من أهلی، و عن حسن بن علی و قوله: «ادفنونی إلی جنب أمی»، ثم أخبرته عن منقذ الحفار و عن قبر الحسن أنه رآه مطابقاً، فقال حسن بن زید: أنا علی ما تقول، واقر قناة آل عقیل (المصدر السابق 1/107).

ثم ذکر ابن شبة أن أبا غسان حدثه عن عبدالله بن إبراهیم بن عبیدالله أن جعفر ابن محمد کان یقول: قبر فاطمة فی بیتها الذی أدخله عمر بن عبدالعزیز فی المسجد.

قال: و وجدت کتاباً کُتب عن أبی غسان فیه أن عبدالعزیز بن عمران کان یقول: إنها دفنت فی بیتها، وصُنع بها ما صُنع برسول الله(ص)، إنها دفنت فی موضع فراشها، و یحتج بأنها دُفنت لیلاً، و لم یعلم بها کثیر من الناس (المصدر نفسه 1/107- 108).

ص: 856

ثم أشار ابن شبة إلی رد ذلک بما حدثه أبو عاصم النبیل قال: حدثنا کهمس بن الحسن قال: حدثنی یزید قال: کمدت فاطمة رضی الله عنها بعد وفاة أبیها سبعین بین یوم و لیلة، فقالت: إنی لأستحیی من جلالة جسمی إذا أخرجت علی الرجال غداً، و کانوا یحملون الرجال کما یحملون النساء، فقالت أسماء بنت عمیس أو أم سلمة: إنی رأیت شیئاً یصنع بالحبشة، فصنعت النعش، فاتُّخذ بعد ذلک سُنَّة (تاریخ المدینة 1/108).

وسیأتی من روایة ابن عبدالبر ما یؤیده.

وروی ابن شبة عن سلمی زوج أبی رافع قالت: اشتکت فاطمة بنت رسول الله(ص)، فأصبحت یوماً کأمثل ما کانت تکون، و خرج علی فقالت: یا أمتاه اسکبی لی غسلاً، ثم قامت فاغتسلت کأحسن ما کانت تغتسل ثم قالت: هاتِ ثیابی الجدد، فأعطیتها إیاها، فلبستها ثم جاءت إلی البیت الذی کانت فیه فقالت: قدمی الفراش إلی وسط البیت، فقدمته فاضطجعت و استقبلت القبلة و وضعت یدها تحت خدها ثم قالت: یا أمتاه إنی مقبوضة الآن، و إنی قد اغتسلت فلا یکشفنی أحد، قال: فقُبضت مکانها، و جاء علی فأخبرته فقال: لاجرم، والله لا یکشفها أحد، فحملها بغسلها ذلک فدفنها (المصدر السابق 10/-109).

ثم روی ابن شبة عقبه ما یعارضه عن أسماء بنت عمیس قالت: غَسَّلتُ أنا و علی بن أبی طالب بنت رسول الله(ص) (المصدر نفسه).

وروی البیهقی بإسناد حسن عن أسماء بنت عمیس: أن فاطمة أوصت أن تغسلها هی و علی، فغسلاها (السنن الکبری 3/396. و معرفة السنن و الآثار 3/131).

ثم تعقبه بأن هذا فیه نظر؛ لأن أسماء فی هذا الوقت کانت عند أبی بکر الصدیق، وقد ثبت أن أبابکر لم یعلم بوفاة فاطمة؛ لما فی الصحیح أن علی دفنها لیلاً، ولم یعلم أبابکر، فکیف یمکن أن تغسلها زوجته و هو لا یعلم؟

وأجاب فی الخلافیات باحتمال أن أبابکر علم بذلک، وأحب أن لا یرد غرض فی کتمانه منه، قال الحافظ ابن حجر: ویمکن بأن أبابکر علم بذلک وظن علیاً سیدعوه لحضور دفنها لیلاً، وظن علی أنه یحضر من غیر استدعاء منه.

وقد حتج بحدیث بنت عمیس هذا أحمد و ابن المنذر، وفی جزمهما بذلک دلیل علی صحته عندهما، فیبطل ما روی أنها غسلت نفسها و أوصت أن لایعاد غسلها، وقد رواه أحمد، وأورده ابن الجوزی فی الموضوعات، وأفحش القول فی ابن إسحاق راویه، و تولی ردَّ ذلک علیه ابن عبدالهادی فی التنقیح (انظر التعقیب علی حدیث البیهقی بکامله هکذا فی تلخیض الحبیر للحافظ ابن حجر 2/150-151. وانظر المسند 6/461-462. والموضوعات 3/277. والعلل المتناهیة 1/259. ونصب الرایة 2/250-251).

ص: 857

قلت: وعلی کل تقدیر فحدیث بنت عمیس أرجح؛ للأدلة الدالة علی وجوب غسل المیت مطلقاً، ولیس فی حدیث الصحیح أن أبابکر ما علم بوفاة فاطمة، بل إن علیاً دفَنها و لم یعلِمه (انظر حدیث الصحیح فی البخاری کتاب المغازی، باب غزوة خیبر (4240)(4241)).

وقد روی ابن عبدالبر خبر أسماء بأتمَّ من ذلک، وفیه عِِلمُ أبی بکر بموتها، وذلک من طریق عون بن محمد بن علی بن أبی طالب عن أمه أم جعفر بنت محمد بن جعفر، وعن عمارة بن المهاجر عن أم جعفر أن فاطمة بنت رسول الله(ص) قالت لأسماء بنت عمیس: یا أسماء، إنی قد استقبحتُ ما یصنع بالنساء، إنه یطرح علی المرأة الثوب فیصفها، قالت أسماء: یا ابنة رسول الله ألا أریک شیئاً رأیته بأرض الحبشة؟ فدعت بجرائد رطبة فحنتها ثم طرحت علیها ثوباً، فقالت فاطمة: ما أحسن هذا و أجمله؟ تعرف به المرأة من الرجل، فإذا أنا مت فاغسلینی أنت و علی، ولا تُدخل علی أحداً، فلما توفیت جاءت عائشة تدخل فقالت أسماء: لا تدخلی، فَشَکَت إلی أبی بکر قالت: إن هذه الخثعمیة تحول بیننا و بین بنت رسول الله(ص)، و قد جعلت لها مثل هودج العروس، فجاء أبوبکر فوقف علی الباب فقال: یا أسماء، ما حملک علی أن منعت أزواج النبی(ص) أن یدخلن علی بنت رسول الله(ص) وجعلت لها مثل هودج العروس؟ فقالت: أمرتنی أن لایدخل علیها أحد، وأریتها هذا الذی صنعت و هی حیة فأمرتنی أن أصنع ذلک لها، قال أبوبکر: فاصنعی ما أمرتک، ثم انصرف، و غسلها علی و أسماء رضی الله عهنما (الاستیعاب 4/1897-1898).

وقد خرّج الدولابی معنی ذلک مختصراً، وفیه أنه لما أرتها النعش تبسمت، و ما رؤیت متبسمة- یعنی بعد النبی(ص)- إلا یومئذ (الذریة الطاهرة للدولابی حدیث (212). وانظر ذخائر العقبی/103/).

و خرّج أیضاً أن الوصیة کانت إلی علی بأن یغسلها هو و أسماء، و یجوز أن تکون أوصت إلی کل منهما (الذریة الطاهرة(211). وانظر الذخائر الموضع السابق).

قال ابن عبدالبر: فاطمة أول مَن غُطِّی نعشها من النساء فی الإسلام علی الصفة المذکورة فی الخبر المتقدم، ثم بعدها زینب بنت جحش صنع بها ذلک، و توفیت فاطمة یوم الثلاثاء لثلاث خلت من شهر رمضان سنة إحدی عشرة، و کانت أشارت علی زوجها أن یدفنها لیلاً (الاستیعاب الموضع السابق).

قلت: لعلها أرادت بذلک المبالغة فی التستر، و هو السبب فی عدم إعلام أبی بکر رضی الله عنه. ویتأید بذلک روایة دفنها بالبقیع، و هو مقتضی صنیع ابن زبالة فی إیراد الروایات الدالة علی ذلک.

وقال المسعودی فی مروج الذهب: إن أبا عبدالله جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی رضی الله عنهم توفی سنة ثمان و أربعین و مائة، و دفن بالبقیع مع أبیه و جده، قال: وعلی قبورهم فی هذا الموضع من البقیع رُخامة علیها مکتوب: بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد الله مبید الأمم، ومحیی الرمم، هذا قبر فاطمة

ص: 858

بنت رسول الله(ص) سیدة نساءالعالمین، وقبر الحسن بن علی، وعلی بن الحسین ابن علی، و قبر محمد بن علی، و جعفر بن محمد، علیهم السلام، انتهی (مروج الذهب 3/348. عند الحدیث عن خلافة أبی جعفر المنصور).

وذکر ما یقتضی أنه حین ذکر هذا کان فی سنة اثنتین و ثلاثین و ثلاثمائة.

وإنما أوجب عدم العلم بعین قبر فاطمة رضی الله عنها و غیرها من السلف ما کانوا علیه منعدم البناء علی القبور و تجصیصها، مع ما عرض لأهل البیت رضی الله عنهم من معاداة الولاة قدیماً و حدیثاً، حتی ذکر المسعودی أن المتوکل أمر فی سنة ست و ثلاثین و مائتین المعروفَ بالزبرج بامسیر إلی قبر الحسین بن علی رضی الله عنهما و محو أرضه و هدمه و إزالة أثره، و أن یعاقب من وجد به، فبذل الرغائب لمن یقدم علی ذلک، فکل خشی عقوبة الله فأحجم، فتناول الزبرج مسحاة و هدم أعالی قبر الحسین، فحینئذ أقدم الفعَلة علی العمل فیه، وانتهوا إلی الحفیرة و موضع اللحد فلم یجدوا فیه أثر رِمَّة ولا غیرها، ولم یزل الأمر علی ذلک حتی استخلف المنتصر، النتهی (لم أجد هذا الخبر فی مروج الذهب لا عند ترجمة المتوکل، ولا عند ترمجة الحسین رضی الله عنه، ولکن خبر هدم قبر الحسین رضی الله عنه من قبل امتوکل مذکور فی کتب التاریخ کالطبری 9/185. والمنتظم 11/237. والکامل 6/108- 109).

ویتلخص مما تقدم أن المعتمد أن قبرها بالبقیع عند قبر الحسن، وقیل: فی بیتها، ویتفرع علیه قولان:

أحدهما: ما تقدم عن عبدالعزیز من أن محله من المسجد ما یقابل الباب الذی یواجه دار أسماء بنت حسین، یعنی شامی باب النساء و هو بعید جداً.

ثانیهما: حکاه العزّ بن جماعة وقال: إنه أظهر الأقوال: و هو أنه فی بیتها، و هو مکان المحراب الخشب الذی داخل مقصورة الحجرة الشریفة من خلفها، وقد رأیت خدام الحجرة یجتنبون دوس ما بین المحراب المذکور و بین الوضع المزور من الحجرة الشریفة الشبیه بالمثلث، و یزعمون أنه قبر فاطمة رضی الله عنها.

وقد سبق فی الفصل التاسع من الباب الرابع أنهم لما أسسوا دعائم القبة الکبری المحاذیة لأعلی الحجرة الشریفة، أسسوا أسطوانة هناک زادوها عند الصفحة الشرقیة من الموضع الشبیه بالمثلث خلف الحجرة، فوجدوا قبراً بدا لحده و بعض عظامه، و حصل للناس فی ذلک الیوم أمر عظیم و مشقة زائدة زائدة فیما أخبرنی به شیخ الخدام السیفی قانم و غیره.

وحکی ابن جماعة فی قبر فاطمة رضی الله عنها قولین آخرین:

أحدهما: أنه الصندوق الذی أمام مصلی الإمام بالروضة الشریفة، قال: وهو بعید جداً.

قلت: لم أقف له علی أصل، ولعله اشتبه علی قائله بالمحراب المتقدم ذکره ببیتها؛ لأن عنده مصلَّی شبه حوض کالمصلَّی بالروضة، وأمامه صندوف هو المحراب المذکور، لکن سبق فی الفصل الثالث من الباب

ص: 859

الرابع أنهم لما أسسوا فی محل الصندوق المحترق للدعامة التی بها محراب المصلَّی النبوی، وهو مصلی الإمام، وجدوا هناک قبراً بدا لحده مسدوداً باللبِن أخرجوا منه بعض العظام، و أن الأقدمین حرفوا أساس الأسطوانة عنده عنه، فالله أعلم.

وثانیهما: أنه بالمسجد المنسوب إلیها بالبقیع، یعنی الذی بالقرب من قبة العباس رضی الله عنه من جهة القبلة جانحاً إلی المشرق.

وقد ذکر الغزالی هذا المسجد فی زیارة البقیع فقال: ویستحب له أن یخرج کل یوم إلی البقیع بعد السلام علی رسول الله(ص)، وذکر القبور التی تزال، وقال عندذکر قبر الحسن: ویصلی فی مسجد فاطمة رضی الله عنها (إحیاء علوم الدین 1/307).

وذکره غیره أیضاً وقال: إنه المعروف ببیت الحزن؛ لأن فاطمة رضی الله عنها أقامت به أیام حزنها علی أبیها(ص)، ولم یذکر دفنها به، والقول بذلک من فروع القول بدفنها بالبقیع، لکنه بعید من الروایات السابقة لبعده جداً من دار عقیل و عن قبر الحسن (النظر المغانم المطالبة 2/509).

وقال المحب الطبری فی«ذخائر العقبی فی فضائل ذوی القربی»: أخبرنی أخ لی فی الله أن الشیخ أبا العباس المرسی رحمه الله تعالی کان إذا زار البقیع وقف أمام قبلة قبةالعباس و سلم علی فاطمة(س)، ویذکر أنه کُشف له عن قبرها هناک.

قال الطبری: فلم أزل أعتقد ذلک لاعتقادی صدق الشیخ، حتی وقفت علی ما ذکره ابن عبدالبر من أن الحسن لما توفی دفن إلی جنب أمه فاطمة رضی الله عنها، فازددت یقیناً (ذخائر العقبی/104/؛ وحکاه عنه المطری/43/؛ والمرجانی/484/؛ والمراغی/126/؛ وذکره المجد 2/510).

قلت: و هو أرجح الأقوال، والله أعلم./

مأخذ

وفاء الوفا باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 2008م/1429ق، ج3، ص214- 224.

نیز ﻧﮑ: فاطمه زهرا(س)؛ السمهودی، علی بن عبدالله

بقعه سازی در سده 9و10ق، بخشی از کتاب وفاء الوفاء از سمهودی درباره وضعیت و آبادانی آرامگاه های بقیع.

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد سمهودی(844-911ق) از مدینه پژوهان سرشناس مصری است. او سال ها در مدینه النبی اقامت داشته و به تدریس و تألیف مشغول بود. چندین عنوان کتاب

ص: 860

درباره مدینه تألیف کرد؛ از جمله وفاء الوفا را درباره مدینه و بقیع نوشت. در مدینه درگذشت و در بقیع در بقعه ابراهیم بن مصطفی(ص) به خاک سپرده شد.

کتاب وفاء الوفا از آثار مرجع و مهمّ در مطالعات و پژوهش های مدینه و بقیع شناسی محسوب می شود و چندین قرن مورد اعتماد و استفاده مؤلفان بوده است.

بخشی از آن، گزارش سمهودی درباره این قبرستان در دوره ی حیات سمهودی یعنی قرن 9 و 10ق است. او مشاهدات خود از این قبرستان در دقیقاً و با ذکر جزئیات بنت کرده است. درباره بقعه ها و ساختمان های روی بقاع، اطلاعات جالب و مهمی عرضه کرده است. سه سده بعد تمامی این ساختمان ها توسط وهابیون تخریب شد. این گزارش ذیلاً عرضه می شود تا دسترس پژوهشگران به اطلاعات درباره این بقعه ها و ساختمان ها آسان تر باشد.

بیان المشاهد المعروفة الیوم بالبقیع و غیره من المدینة الشریفة

/ اعلم أن أکثر الصحابة رضی الله عنهم- کما قال المطری- ممن توفی فی حیاة النبی(ص) وبعد وفاته مدفونون بالبقیع، وکذلک سادات أهل بیت النبی(ص) وسادات التابعین (التعریف/42/).

وفی مدارک عیاض عن مالک: أنه مات بالمدینة من الصحابة نحو عشرة آلاف، وباقیهم تفرقوا فی البلدان (ترتیب المدارک 1/46. وحکاه عنه المراغی/125/).

وقال المجد: لاشک أن مقبرة البقیع محشوة بالجماء الغفیر من سادات الأمة، غیر أن اجتناب السلف الصالح من المبالغة فی تغظیم القبور و تجصیصها أفضی إلی انطماس آثار أکثرهم، فلذلک لا یعرف قبر معین منهم إلا أفراد معدودة (المغانم المطابة 2/508. ورفع(الأفراد) هنا جائز علی البدلیة).

قلت: وقد ابتُنی علیها مشاهد: منها مشهد علی یمینک إذا خرجت من باب البقیع قبلی المشهد المنسوب لعقیل بن أبی طالب و أمهات المؤمنین، تحوی العباس بن عبدالمطلب عم رسول الله(ص)، والحسن بن علی، ومن تقدم ذکره معه، وعلیهم قبة شامخة فی الهواء.

قال ابن النجار: وهی کبیرة عالیة قدیمة البناء و علیها بابان یفتح أحدهما فی کل یوم، ولم یذکر الذی بناها (الدرة الثمینة/307/).

وقال المطری: بناها الخلیفة الناصر أحمد بن المستضیء (التعریف/43/. وتبعه المراغی/126/. والمجد 2/508).

قلت: وفیه نظر؛ لأن الناصر هذا کان معاصراً لابن النجار؛ لأنه توفی سنة اثنتین وعشرین و ستمائة، ووفاة ابن النجار سنة ثلاث و أربعین وستمائة، وقد قال ابن النجار: إن هذه القبة قدیمة البناء، ووصفها بما هی علیه الیوم.

ص: 861

ورأیت فی أعلی محراب هذا المشهد: أمر بعمله المنصور المستنصر بالله، ولم نذکر اسمه ولا تاریخ العمارة، فلعله المنصور الذی هو ثانی خلفاء بنی العباس، لکنه لا یلقب بالمستنصر بالله، ولم أر مَن جمع بین هذین اللقبین، وعلی ساج قبر العباس أن الآمر بعمله المسترشد بالله سنة تسع عشرة و خمسمائة، ولعل عمارة القبة قبله.

وقبر العباس و قبر الحسن مرتفعان من الأرض متسعان مُغَشَّیانِ بألواح ملصقة أبدع إلصاق مصفحة بصفائح الصُّفر مکوکبة بمسامیر علی أبدع صفة و أجمل منظر.

وینبغی أن یسَلِّم زایرهما علی من قدمنا ذکر دفنه عندهما فی قبر فاطمة والحسن رضی الله عنهما، وهناک قبور کثیرة لأمراء المدینة و أقاربهم من اأشراف یدفنون بهذا المشهد.

وفی غربیه قبر ابن أبی الهیجاء وزیر العبیدیین، علیه بناء، وقبر آخر یعرف بابن أبی النصر علیه بناء أیضاً.

وفی شرقی المشهد بعیداً منه حظیرتان فی إحداهما الأمیر جوبان صاحب المدرسة الجوبانیة، وفی الأخری بعض الأعیان ممن نقل إلی المدینة، وإنما نبهت علی ذلک خوفاً من الالتباس علی طول الزمان.

ومنها: مشهد فی قبلة المشهد المنسوب لعقیل متصل به، قال المطری: یقال إن فیه قبور أزواج رسول الله(ص).

وقال ابن النجار فی القبور المعروفة فی زمانه ما لفظه: وقبور أزواج النبی(ص) وهن أربعة قبور ظاهرة، ولا یعلم تحقیق من فیها منهن (الدرة الثمینة/308/).

قلت: باطن هذا المشهد کله أرض مستویة لیس فیها علامة قبور، وکان حظیراً مبنیا بالحجارة کما ذکره المطری، فابتنی علیه قبة الأمیر بردبک المعمار سنة ثلاث و خمسین و ثمانمائة.

ومنها: مشهد عقیل بن أبی طالب علی ما ذکره ابن النجار، وتبعه من بعده، قال و معه فی القبر ابن أخیه عبدالله الجواد بن جعفر الطیار، کما قدمناه عنه فی قبر أبی سفیان ابن الحارث، مع بیان أن ذلک المشهد من دار عقیل، وأن الذی نقل دفنه هناک إنما هو أبوسفیان بن الحارث بن عبدالمطلب، وأن عقیلاً مات باشام خلاف قول المطری: إن المنقول دفنه فی داره، وجوزنا أن یکون نُقل مِن الشام إلیها، فینبغی السلام علی الثلاثة المذکورین هناک، وتقدم التجابة الدعاء عند زاویة الدار المذکورة.

ومنها: روضة بقرب مشهد عقیل، یقال: إن فیها ثلاثة من أولاد النبی(ص)، کذا قاله المجد (المغانم المطابة 2/511)، جعله مما یعرف فی زمنه بالبقیع، ولم أره فی کلام غیره، ولولا ذکره لمشهد سیدنا إبراهیم قبل ذلک لحملنا کلامه علیه، ولیس بقرب مشهد عقیل إلا القبة المتهدمة التی فی غربی مشهد أمهات المؤمنین، ولا یعرف من بها، فلعلها مراده، أو القبة الآتی ذکرها فی مشهد الإمام مالک فی رکنه الشرقی الشمالی، فإن کلاً منهما یصح وصفها بالقرب من مشهد عقیل.

ص: 862

ثم تبین أن مراده الأولی التی فی غربی مشهد أمهات المؤمنین، فإن ابن جبیر ذکر فی رحلته روضة عقیل، ثم روضة أمهات المؤمنین، ثم قال: وبإزائها روضة صغیرة فیها ثلاثة من أولاد النبی(ص)، ویلیها روضة العباس بن عبدالمطلب، إلی آخره، فهذا مأخذ المجد (وانظر رحلة ابن جبیر/155/).

ومنها: مشهد سیدنا إبراهیم بن سیدنا رسول الله(ص)، وقبره علی نعت قبر الحسن و العباس، وقو ملصق إلی جدار المشهد القبلی، وفی هذا الجدار شباک، قال المجد: وموضع تربته یعرف ببیت الحزن، یقال: إنه البیت الذی أوَت إلیه فاطمة رضی الله عنها، والتزمت الحزن فیه بعد وفاة أبیها سیدالمرسلین(ص)، النتهی (المغانم المطابة 2/509).

والمشهور ببیت الحزن إنما هو الموضع المعروف بمسجد فاطمة فی جیة قبلة مشهد الحسن و العباس، وإلیه أشار بان جُبیر بقوله: ویلی القبة العباسیة بیت لفاطمة بنت الرسول(ص)، ویعرف ببیت الحزن، یقال: إنه الذی أوَت إلیه والتزمت الحزن فیه عند وفاة أبیها(ص)، انتهی (رحلة ابن جبیر الموضع السابق).

وفیه قبرها علی أحد الأقوال کما قدمناه، وأظنه فی موضع بیت علی بن أبی طالب الذی کان اتخذه بالبقیع، وفیه الیوم هیئة قبور.

وفی شامی قبر سیدنا إبراهیم بمشهده صورة قبرین حادثین لم یذکرهما ابن النجار، ولا من تبعه، إنما ذکروا ما قدمناه من کونه إلی جانب عثمان بن مظعون، وأن عبدالرحمن بن عوف أوصی أن یدفن هناک، وأنه ینبغی زیارتهما معه.

قلت: وکذا کل من قدمنا ذکر دفنه هناک.

ومنها: مشهد صفیة بنت عبدالمطلب عمة رسول الله(ص)، أم الزبیر بن العوام، علی یسارک عند ما تخرج من باب البقیع، وهو بناء من حجارة لاقُبَّة علیه، قال المطری: وأرادوا عقد قبة صغیرة علیه فلم یتفق ذلک (التعریف/43/).

ومنها: مشهد أمیر المؤمنین عثمان بن عفان رضی الله عنه، وعلیه قبة عالیة ابتناها أسامة بن سنان الصالحی أحد أمراء السلطان السعید صلاح الدین یوسف بن أیوب فی سنة إحدی وستمائة، قاله المطری.

قال الزین المراغی: ونقل أبو شامة أن البانی لها عز الدین سلمة (تحقیق النصرة/127/).

قلت: ولم یذکر ابن النجار هذه القبة، مع ذکره لقبة الحسن والعباس وسیدنا إبراهیم و غیرهما مما کان فی زمنه، وقد أدرک التاریخ الذی ذکره المطری و بعده بکثیر.

وبمشهد سیدنا عثمان قبر خلف قبره یقال: إنه قبر متولی عمارة القبة.

ص: 863

وقد حدث فی زماننا أمام المشهد فی المغرب بناء مربع علیه قبو علیه قبو فیه امرأة کانت أم ولد لبعض بنی الجیعان توفیت بالمدینة الشریفة، وإلی جانبه حظیرة فیها امرأة لبعض الأتراک، وبین هذا البناء و بین المشهد أیضاً حظیرة أخری بها أخت صاحبنا قاضی الحرمین العلامة محیی الدین الحنبلی أمتع الله به.

ومنها: مشهد فاطمة بنت أسد أم أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب رضی الله عنهما بأقصی البقیع، علی ما فیه مما تقدم فی ذکر قبرها، وینبغی أن یسلم هناک علی سعد بن معاذ لما سبق.

ومنها: مشهد الإمام أبی عبدالله مالک بن أنس الأصبحی إمام دارالهجرة، إذا خرجت من باب البقیع کان مواجهاً لک علیه قبة صغیرة، وإلی جانبه فی المشرق و الشام قبة لطیفة أیضاً، لم یتعرض لذکرها المطری و من بعده، فیحتمل أن تکون حادثة، ویقال: إن بها نافعاً مولی ابن عمر.

وفی کلام ابن جبیر عند ذکر المشاهد المعروفة فی زمنه ما یؤخذ منه أن بین مشهد سیدنا إبراهیم علیه السلام و بین مشهد مالک تربة عن یمین مشهد سیدنا إبراهیم، وأنها تربة ابن لعمر رضی الله عنه اسمه عبدالرحمن الأوسط، قال: وهو المعروف بأبی شحمة، و هو الذی جلده أبوه الحدَّ فمرض و مات، وما ذکره ینطبق علی القبة المذکورة (رحلة ابن جبیر/155/).

ومنها: مشهد إسماعیل بن جعفر الصادق، وهو کبیر یقابل مشهد العباس فی المغرب، وهو رکن سور المدینة الیوم من القبلة و المشرق، بنی قبل السور، فاتصل السور به، فصار بابه من داخل المدینة، قال المطری: بناه بعض العبیدیین من ملوک مصر.

قلت: علی باب المشهد الأوسط الذی أمامه الرحبة التی بها البئر التی یتبرک بها حجر فیه: أن حسین بن أبی الهیجاء عمره سنة ست و أربعین و خمسمائة، ولعل المطری نسب ذلک لبعض العبیدیین؛ لأن ابن أبی الهیجاء کان من ورائهم.

قال المطری: ویقال إن عرصة هذا المشهد و ما حوله من جهة الشمال إلی الباب کانت دار زین العابدین علی بن الحسین رضی الله عنهما، وبین الباب الأول و باب المشهد بئر منسوبة إلی زین العابدین، وبجانب المشهد الغربی مسجد صغیر مهجور یقال: إنه مسجد زین العابدین (المصدر السابق/44/).

قلت: علی یمین الداخل إلی المشهد بین الباب الأوسط والأخیر حجر منقوش فیه وقف الحدیقة التی بجانب المشهد فی المغرب علی المشهد: وقفها ابنُ أبی الهیجاء، ونسبة المسجد الذی بطرف الحدیقة بجانب المشهد لزین العابدین، وأن عرصة المشهد داره، وأن بئره تلک یتداوی بها.

ویقال: إن ابنه أبا جعفر الباقر سقط بها وهو صغیر و زین العابدین یصلی فلم یقطع صلاته.

وفی کلام ابن شبة ما یصلح أن یکون مستنداً فی نسبة تلک العرصة لزین العابدین؛ لذکره داراً تقرب من وصفها، ونسبها لولده فقال: واتخذت صفیة بنت حُیی دار زید بن علی بن حسین بن علی، وقد صارت

ص: 864

دارین، وهما جمیعاً دار واحدة، بَنَی زید بن علی شقها الشرقی الذی یلی البقیع، وبنی آل أبی سوید الثقفی شقها الغربی الذی یلی دار السائب مولی زید بن ثابت، فیحتمل أنه نسبها لولده لکونه بناها و کانت لأبیه.

وقال أیضاً: واتخذ جعفر بن أبی طالب داراً بین أبی رافع مولی النبی(ص) بالبقیع و بین دار أسماء بنت عُمَیس التی فی شامی دار أبی رافع تحت سقیفة محمد بن زید بن علی بن حسین (سقط من کتاب ابن شبة المطبوع الکلام المتعلق ببیوت أزواج النبی(ص) و کذا دور بنی هاشم، والله أعلم).

وبَین ابن شبة أن دار أبی رافع ناقل بها سعد بن أبی وقاص أبا رافع، فدفع لأبی رافع داره بالبقال (انظر تاریخ المدینة 1/235).

وقد تقدم ذکر الشارع الذی یخرج إلی البقال فی قبور أمهات المؤمنین، وأنه فی غربی المشهد المعروف بهن؛ لما سیأتی فی ترجمة البقال، وقد جُدِّد مسجد زین العابدین سنة أربع و ثمانین و ثمانمائة./

مأخذ

وفاء الوفا باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 2008م/ 1429ق، ج3، ص237- 245.

نیز ﻧﮑ: سمهودی، علی بن عبدالله؛ دار عقیل

بقیع از نگاه میرزا داوود، گزارش ایشان از وضعیت بقیع در سده 14ق.

داوود بن علینقی بن اسمعیل بن علی اکبر، معروف به میرزا داود حسینی (متولد 1277ق) ولی مشهور به وزیر وظایف آستان قدس رضوی، گزارش سفر ده ماهه اش از مشهد مقدس تا مکه و مدینه و برعکس تا مشهد مقدس را گزارش کرده است. گزارش او شامل عتبات مشهد، شام، کربلا، نجف اشرف، کاظمین، سامرا، قم، ری، مکه، مدینه و بقیع می شود. گزارش هر یک از شهرهای دارای عتبه مستقلاً از این کتاب استخراج و در مقاله ویژه ی خود آورده می شود. زیرا میرزا داوود نکات فراوان ولی به اجمال و با قلمی روان و بی تکلف آورده است؛ مطالبی که برای پژوهشگران نافع و سودمند می باشد.

اما سفرنامه میرزا داوود دارای دو بخش گزارش حج و مناسک حج است. (البته بخش دوم را مصحح، سید علی قاضی عسکر در این چاپ نیاورده است) و با این مشخصات منتشر شده است.

سفرنامه میرزا داوود: وزیر وظایف، به کوشش سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1391، 262ص.

مجدداً به همین چاپ با ویرایش مقدمه توسط رسول جعفریان در مجموعه سفرنامه های حج قاجاری (تهران، 1389، ج7) آمده است.

میرزا داوود در ماه شوال 1322ق در سن چهل و پنج سالگی سفر حج را آغاز کرد. دو ماه سفرش را طول کشید و پس از سفرش در 15 شوال 1324ق از آن فارغ شد. البته کاتب تنها نسخه ی آن در

ص: 865

کتابخانه آستان قدس رضوی، محمدرضا بن محمدحسین خراسانی در 16 رمضان 1324ق کتابت آن را به پایان برد. امضای میرزا داوود، وزیر الوظایف خادم عتبة العلیة الرضویة است. او در محرم 1323ق وارد مدینه منوره شد. و در محله نخاوله یعنی در کنار بقیع منزل گرفت. او تقریباً هر روز به بقیع می رفت و به زیارت قبور و مراقد بزرگان می پرداخت، گزارش او از بقیع اینگونه است:

گزارش میرزا وظایف

روز هفتم محرم الحرام 1323 مطابق بیست و چهارم حوت وارد مدینه منوره شدیم و در محله نخاوله که طایفه شیعی و مردمان فقیر خوبی داشتند منزل حاجی محمدحسین نامی که مشتمل بود بر پنج اتاق و باغچه کوچک و سه حوض آب که به پنج لیره برای ما منزل گرفته بودند.

روز تاسوعا در بقیع: روز دیگر که «روز تاسوعا» بود، صبح برخاسته چون خیلی در راه کثیف شده بودم، به ناچار حمامی رفتم، حمامی داخل شهر نزدیک مسجد دارد که معروف به«حمام نبی» است، ازدحام زیاد بود، همه حاج آمده بوند، و بیرون آمدن به درستی ممکن نبود، خلوتی کوچک و خوبی داشت. قرق کردم، دلاکی خواستم آمد کیسه کند، خوب بلد نبود، صابونی زدم، آن وقت او را هم بیرون کردم، دم خلوت هم که پرده زده بودم، خودم قدری صابون زدم، و شستشویی کردم و بیرون آمدم و به حرم مبارک مطهر «ائمه بقیع» مشرف شدم، و جبهه خود را بر آن عتبه عرش درجه ساییده، و از طرف ولی نعمت کل «امام ثامن»(س) بر آن بزرگواران سلام کردم، خداوند قبول کند.

به زیارت حضرت «عقیل بن ابیطالب» و «عبدالله بن جعفر» هم مشرف شده، و از آنجا به حرم مبارک «حضرت رسول» مشرف شده، نماز ظهر و عصر را خوانده مراجعت به منزل کردم، شب که از حرم مراجعت می کردم، «حاجی آقا نورالدین گنابادی» را دیدم، جویای احوالات برادرش«آقا جلال الدین» شدم، گفت از دیروز که آمده است، ناخوش افتاده است، روز قبل از ورود، ظهر که برای ناهار پیاده شدیم، کجاوه آنها هم نزدیک به ما بود، او را دیدم و احوال پرسی کردم، فی الجمله ورمی در زیر چشم و پای او بود، گفتم شما را چه می شود، گفت: احوالم خوب نیست، و اسهال داشتم، گفتم: یقین سد کرده اید که ورم آمده، گفت چنین است، گفتم خوب نکردید، و البته در «مدینه» روغن کرچکی بخورید، به حرف نکرده بود، رفتم به احوال پرسی، دیدم افتاده است رو به قبله، و مشاعر از او رفته، طبیبی برای او آورده بودند، مشمع خردل بر پاهای او انداخته بود، دیدم مردنی است، قلیانی کشیده آمدم منزل، روضه خوان آمده بود، روضه ای خواندیم، بعد هم رفتم به «محله نخاوله» روضه آنها تمام شده بود، ولی سی چهل نفری جمعیت هنوز بودند، دوباره خواهش کردم یک نفر رفت روضه خوانی«شیخ جابر» نام آورد، جوانکی بود، روضه خوبی هم خواند، دوباره اقامه مجلس تعزیه کردیم دو سه تومان به روضه خوان و

ص: 866

قهوه چی دادم، آمدم ساعت شش منزل، لقمه نانی خورده خوابیدم، صبح زود آمدند که «آقا جمال» مرحوم شده است. خوشا به حال او شب جمعه و عاشورا، خداوند نخواست که دوباره مراجعت به«ایران» کرده و اعمال خود را از سر بگیرد، خواست که آمرزیده شود، برخاسته رفتم جمع آوری جنازه او را کرده، در «بقیع»، وصل به حرم محترم در طرف قبله جلو قبر«حضرت فاطمه بنت اسد»(س) مدفون شده، از طرف اداره احتساب آمده بودند که مال و پول او را بیاورید، بیت المال سیاهه کند چند تشری زدم و از قضا مثمر شده، همین قدر اسم او را نوشته و رفتند. سه چهار لیره هم می خواستند. او را هم نگذاشتم چیزی بدهد.

هدایای امین الحرم: آمدم منزل از طرف «امین الحرم رئیس المطوفین»، گوسفندی و جوجه و بادنجان و نارنج و کدو و سبزی تعارف آورده بودند، قبول کردیم، روز بعد هم خود او دیدن آمد، جوانکی معقول است، نوشته رضایت نامه خواست، به جناب «سفیر کبیر» نوشته دادم، انگشتری هم فیروزه که دو سه لیره ارزش داشت، به او تعارف کردم، خیلی ممنون شد، آدمی دو ریال از حجاج ایرانی می گیرند، او را هم به سر وقت ما نیامدند، آدمی خوب بود، چند تومانی نذر«نخاوله» داشتم دادم، کم کم فقراء «نخاوله» مطلع شدند و ازدحام کردند، به هر قسم بود، آنها را کمی زیادی دادیم، حقیقتاً چیز دادن به آنها خیلی ثواب دارد، پنج روز تمام در «مدینه منوره» اقامت کردیم، روز یکشنبه سه به غروب مانده، مطابق دوازدهم محرم بیست و هشتم حوت، با حمل شامی حرکت کردیم.

وداع با بقیع: صبح را که به جهت وداع به حرم محترم «بقیع» رفتم، قریب سی چهل نفر از «حاجی یزدی» و «اصفهانی» و «سلطان آباد» دیدم، درب حرم جمع شده و می خواهند چیز ندهند و مشرف شوند، کلید دار هم مانع است و آنها را با چوب دستی(تعلیمی) که در دست داشت می زد، بدم آمد، به فارسی گفتم آخر شما ها مبلغی خرج کرده اید، این یک قروش هم که ده شاهی می شود بدهید، و این ذلت را نکشید، یکی از آنها با حقیر هم تندی کرد که پول داری و دلت گرم است، گفتم الحمدلله که دارم؛ آن وقت به عربی گفتم«خَلَّیهُم یرُحُون، حاسب عَلَی»، بگذار بروند و با حقیر محسوب دار، جلو آنها را ول داد رفتند، و یکی یک قروش حقیر دادم، خیلی خشنود شدم، روز جمعه را رفتم تماشای نمازجمعه را کردم، در «مدینه» گویا حقیر را سنی گمان می کردند، که در وقت صلواتشان ابداً معترض حقیر نمی شدند و احترام می کردند، ولی باقی مردم عجم را وقت نماز از مسجد بیرون می کردند، حقیر هم در نماز اقتدا می کردم، روز جمعه رفیق پهلوی حقیر، که وصل به «ستون ابولبابه» بودم، دستمال خود را آورده و جلو حقیر روی سنگ را جاروب کرد که نماز کنم، کتاب دعای خود را داد که بخوانید، صلوات

ص: 867

مستحبه در روز جمعه بود، چون در وقف حرکت کلمه را ظاهر نکردم، غلط گرفت، گفتم وقف است و اظهار حرکت جایز نیست، تحسین کرد و معذرت خواست و. گفت«انت رجلُّ عالم».

باب بقیع: پشت «حجرات مطّهرات» که طرف پایین پای مبارک باشد، هم باز است، و درِ حجره ی مطهّره«حضرت فاطمه»، از همان جا است، «باب بقیع» هم در طرف پایین پای مبارک، که طرف چپ مسجد است، دری کوچکتر از «باب السلام» است واقع است، دور مسجد ستون های آن مختلف است، طرف وصل به حرم محترم ده طاق است، هر طاقی سه ذرع و نیم است، ضلع مقابل که ضلع آخری باشد، هفت طاق است، هر طاقی پنج ذرع، ضلع طرف چپ که متصل به «باب جبرئیل» و «باب بقیع» است، دو ستون دارد، که مشتمل بر سه طاق است، و طرف راست سه ستون که مشتمل بر چهار طاق است، گویا ظرف چپ را خواسته اند با حرم محترم قرینه باشد، طول مسجد هم هر طرفی ده ستون، هر ستونی تا ستون دیگر تقریباً سه ذرع و نیم است، در حقیقت صحن مسجد قریب به مربع است، دور همه جا اطراف خیابانی به عرض یک ذرع و نیم، سنگ فرش از سنگ سیاه است، باقی صحن مسجد را ریگ های نرم ریخته اند.

در یک کنار وصل به ضلع چپ، تقریباً در وسط ضلع باغچه ای است مشتمل بر چهار اصله نخل خرما، دو اصله زیتون، سقّاخانه ای هم ساخته اند از سنگ مرمر، که آب دارد و جام ها از مس گذارده اند که مردم آب می خورند.

خانه عباس بن عبدالمطلب: در دم «باب بقیع» که «باب جبرئیل» هم همان است، وصل به دیوار مسجد، یک ستون فاصله از حجرات مطّهرات، خانه کوچکی است که چراغ ها را در او می گذارند، و خانه «حضرت عباس بن عبدالمطلب»، عموی «حضرت رسالت» است، گویا مدفن آن جناب هم همان جا است، و زیارت برای او می خوانند، قطعه های بزرگ روی تخته زیر آئینه گذارده، به خط نسخ و نستعلیق خوب، «اسماء الله» نوشته اند و نصب کرده اند، در بالای ستون های صحن مسجد، به خط نسخ اسامی خلفا و عشره ی مبشره ائمه معصومین را، با امام عصر که به اسم مبارک «ابن الحسن» به اضافه «مهدی» نوشته اند، در ستون بالای سر مبارک قطعه بزرگی منصوب و نوشته اند، «اللّهمَّ صَلِّ عَلی نَبینا مُحَمِّدٍ الّذی أخبر فی الخَبَرِ الصَّحیح بأن تَعالی ستّین ألفِ(عامل) حولَ العرشِ یستَغفرون لِمُحِبِّ أبی بکر و عمر، و یلعَنونَ علی مَبغض ابی بکر و عمر» (ت: در کتاب «داستان باریافتگان» به نقل از مرحوم سید احمد هدایتی این عبارت چنین آمده است: انّ حول العرش، ستون ألف عالم یستغفرون لمحب ابی بکر و عمر، ویلعنون مبغض ابی بکر و عمر. توضیح این که، این حدیث از احادیث جعلی ساخته شده توسط

ص: 868

معاویه و طرفداران او است تا بدین وسیله احادیثی که در مدح علی بن ابی طالب(ع) با همین عبارت و مضامین نقل شده است را تضعیف نموده، و یا از اعتبار ساقط کنند).

در دم دروازه طرف دست چپ کوچه ای است، قدری که می رود خانه کوچکی و بقعه کوچکی، «مدفن حضرت عبدالله بن عبدالمطلب» است، به زیارت مشرف شده صندوق چوبی به وضع شیروانی دارد، دو سه قندیل زمینی و فرش قالی بخارائی بود، «عبدالله بن عبدالمطلب»، در شش هزار و یکصد و سی و هشت سال بعد از «هبوط آدم» متولد گردید، و بیست و پنج سال شریف آن بزرگوار بود که با «حضرت آمنه» ازدواج فرمود و بعد از شش ماه به بازرگانی به سفر«شام» تشریف فرما گردید، و در مراجعت در «مدینه منوّره»، مزاج مبارکش از صحّت به گشت، و در «مدینه» توقف فرمود، رفقا خبر ناخوشی آن بزرگوار را به«حضرت عبدالمطلب» رسانیدند. آن بزرگوار «حارث» که برادر بزرگتر بود، به «مدینه» روان فرمود که بزرگوار را به «مکه» بیاورد، چون «حارث» رسیده بود، آن بزرگوار از دار دنیا رحلت فرموده بود و هنوز حضرت «خاتم الانبیاء» تولد نیافته بود و این واقعه در «عام الفیل» است.

قبرستان بقیع: «قبرستان بقیع» که در کنار شهر قدیم«مدینه»، در کنار خندق واقع است، قبرستانی خیلی بزرگ است و دیواری در اطراف از سنگ و گچ دارد، و بقعه های بسیار است و مشاهد منوره«حضرت حسن بن علی» و «علی بن الحسین» و «محمد بن علی» و «جعفر بن محمد»(س) در بقعه ای که بزرگترین بقاع است در او است، بقعه چندان کوچک نیست، ولی ضریح مطهر چون خیلی بزرگ، فضای حرم را کوچک و تنگ کرده است، دو در دارد یکی در گوشه راست رو به قبله، و دیگری در گوشه چپ، پشت قبله، ضریح مطهر از فولاد، و در اصفهان ساخته شده است، در طرف قبله که پیش رو باشد، وصل به دیوار، ضریحی دارد دو صندوق است، یکی قبر مطهر «حضرت فاطمه صدیق کبری»(س) است. (ت: قبر مطهّر زهرا(س) نامشخص بوده، قبر موجود منسوب به فاطمه بنت اسد است) بنا به روایتی، و یکی هم قبر مطهر «فاطمه بنت اسد»، صدف گوهر ولایت(رضوان الله علیها) است، که در سنه چهار هجرت از دار دنیا رحلت فرمودند، از نسوان سابقات به اسلام، و از مهاجرین است، حضرت ختمی مرتبت آن مخدّره را به ردای مبارک کفن فرموده و نماز خواندند، و بر او ترحم و گریه فرمودند، سلام الله علی ابنها و علیها الی یوم القیامه.

بقعه کوچکتر که مدفن زوجات «حضرت رسالت» است دم در او نوشته اند به، ترکی که، «محمود پاشا» این بقعه را ساخته و امید به شفاعت «عایشه» دارد، بقعه دیگر کوچک تر قبر حضرت «عقیل بن ابی طالب» و «عبدالله بن جعفر» است، بقعه دیگر قبر «ابراهیم بن رسول الله»(س) است، بقعه ای هم قبر «مالک» امام جماعت مالکی است، که فوت او را در سنه یکصد و هفتاد و نه هجری اتفاق افتاد، کنیت

ص: 869

او را «ابوعبدالله» و اسم پدرش «انس بن مالک» است، و هفتاد و چهار مرحله از مراحل زندگی طی کرده بود که وفات یافت.

«ابن خلّکان» می نویسد: وی سه سال در شکم مادر بود و هشتاد و چهار سال عمر کرد، «جعفر بن سلیمان بن عبدالله بن عباس»، وی را هفتاد تازیانه زد، برای دو شکایتی که از او کرده بودند، قبری هم وصل به دیوار بقعه مطهره «ائمه معصومین»، در طرف بالای سر خارج بقعه از «شیخ احمد بن زین العابدین» مخترع مذهب شیخیه است، قبه ای هم مربع است در قبله حرم محترم که «بیت الأحزان» است، قبه ای هم بزرگ در آخر قبرستان از دور دیده می شد که می گفتند از «عثمان بن عفان» است، نرفتم ملاحظه کنم، حشّ کوکب و قبرستان سابقی اهل مدینه بوده است، که قبل از اسلام اموات خود را دفن می کردند (ت: .«حشّ کوکب» قبرستانی متعلّق به یهودیان و غیرمسلمانان بوده که مردگان خویش را در آن دفن می کردند. از اینرو اظهار مؤلف که قبرستان اهل مدینه بوده صحیح نیست)، و در زمان خلافت خود، «معاویه» این قبرستان را جزء «قبرستان بقیع» کرد، احوالات«عثمان» را هم نوشته اند و حقیر در کتاب خود نمی نویسم، شرح «مدینه منوره» را بیش از این نوشتن طولانی می شود.

روز جمعه که از دروازه «بقیع» از حرم محترم«حضرت رسالت» برمی گشتم، نهار نخورده بودم، از در «بقیع» که رد می شدم، به قبه مطهره ائمه نگاه می کردم، جوانکی خوش لباس هم میان کوچه می رفت، به عربی گفت به این بقعه زیارت رفته ای، اینجا اهل بیت رسالت مدفون هستند، گفتم بلی رفته ام، گفت اینها را می شناسی، گفتم البته می شناسم خیلی بهتر از تو می شناسم، و خواندم شعرهای فرزدق را به اندک تغییری که گفتم:

هم الذی تعرف البطحاءُ وطأتهم/ والبیت یعرفهم والحِلُّ و الحَرَمُ (ت: اصل این بیت چنین است: هذا الذی تعرف البطحاء وطأته/ والبیت یعرفه والحل و الحرم)

نگاهی طولانی به حقیر کرد و گفت: «انت رافضی»، در جواب گفتم:

ان کان رفضا حب آل محمد/ فلیشهد الثقلان أنی رافضی

و از هم جدا شدیم.

مآخذ

دائرة المعارف تشیع، ج3، ص 589؛ سفرنامه میرزا داوود، به کوشش سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، چاپ چهارم، 1391، ص 15-24 و 155 به بعد؛ علماء فی رضوان الله، محمدامین نجف، قم، انتشارات الامام الحسین(ع)، 2009م، ص 239-242؛ فهرست مستند اسامی مشاهیر و مؤلفان، تهران، کتابخانه ملی ایران، 1382، ماده آصف الدوله و یزدانی شیرازی.

نیز ﻧﮑ: میرزا داوود

ص: 870

بقیع در دایرةالمعارف الشیعیة، بخشی از مقاله مندرج در این اثر درباره اهمیت و توسعه و تحولات تاریخی بقیع.

دایرةالمعارف الاسلامیة الشیعیة به کوشش سید حسن امین(متولد 132ق) فرزند مرجع تقلید آیت الله سید محسن امین عاملی تدوین و منتشر شده است. مقاله بلندی درباره بقیع دارد که در بخشی از آن به اهمیت و توسعه و تحولات بقیع می پردازد و عیناً نقل می گردد:

اهمیة البقیع

/ من أکثر الأمور التی نتجت عین سیطرة الوهابیین علی الحجاز أهمیة.. تدمیر الآثار الإسلامیة، الذی تجلی فی تدمیر مقبرة المعلّی فی مکة المکرمة، والبقیع فی المدینة المنورة.. حیث یعدّ الأخیر أکثر أهمیة من سابقه، لأنه یضم رفات الآلاف من الصحابة و التابعین.

ویطلق الکثیرون خصوصاً مسلمو القارة الهندیة علی البقیع اسم «جنة البقیع»، ربما لأنهم عدّوه روضة من ریاض الجنة لکثرة من دفن فیه من الصحابة و التابعین، و ربما کانت التسمیة راجعة إلی الزرع المنتشر حیث کان المکان جنّة خضراء.

و لم تکن للبقیع قیمة إلاّ بعد أن أصبح مقبرة تضم رفات خیرة الصحابة و الأئمة و الأولیاء و الصالحین و الشهداء... و اول من دفن فیه هو الصحابی عثمان بن مظعون و هو أول صحابی یتوفی من المهاجرین، و کان ذلک فی الثالث من شعبان للسنة الثالثة من الهجرة - کما تقول الروایات - .. و یومها أمر رسول الله(ص) بأن تُقطع بعض أشجار الغرقد لیدفن ابن مظعون فی وسطها، و وضع(ص) بیدیه حجرین شاهدین عند رأسه و قدمه، ازالهما فیما بعد والی معاویة علی المدینة مروان ابن الحکم، وقد لقی هذا الفعل استهجان البقیة الخیرة من الصحابة، وفی السنوات التالیة توفی ابن رسول الله(ص) (إبراهیم) ودفنه بیدیه وبک علیه، وعلم القبر.. فأصبح البقیع مع الأیام مدفناّ لأهل یثرب، حیث رغب الناس فی أن یدفنوا موتاهم فی تلک البقعة المبارکة التی کان رسول الله(ص) قد دفن خیرة أصحابه فیها، والتی کان یزورها فی آخراللیل ویستغفر لأهلها بقوله «سلام علیکم دار قوم مؤمنین.. و أنّا إن شاءالله بکم لاحقون، اللهم اغفر لأهل بقیع الغرقد».

وهکذا اتسعت مساحة البقیع، التی حوت ما یزید علی قبور سبعة آلاف صحابی، عدا من دفن فیها من أهل البیت والکثیر من التابعین.. ففیها دفن الإمام الحسن(ع) بعد أن منع الامیون دفنه إلی جانب جده رسول الله(ص) ورشقوا جنازته بالنبل، وقبله دفُنت الزهراء(س) - علی أقرب الروایات إلی الصحة-، ودفن فیها الإمام زین العابدین علی بن الحسین(ع)، والامامان محمد الباقر و جعفر الصادق(ع)، وضمّ البقیع رفات زوجات النبی وأبنائه الآخرین وعماته وأعمامه.. فهناک قبر صفیة بنت عبدالمطلب، وقبرالعباس بن

ص: 871

عبدالمطلب، وقبر فاطمة بنت أسد أم الإمام علی(ع)، وقبر عبدالله بن جعفر بن أبی طالب.. هذا اضافة إلی قبر حلیمة السعدیة مرضعة الرسول(ص)، وقبر الخلیفة عثمان الذی کان خارج البقیع فوّسع لیدخل فیه، وقبر الإمام مالک بن أنس ونافع شیخ القّراء.. وکذلک قبور الآلاف من التابعین.

و علی مرّ القرون، کان البقیع - کما مقبرة المعلّی بمکة المکرمة - معظماً لدی المسلمین الذین أشادوا القبب علی قبور الصحابة والأئمة والأولیاء احتراماً وتکریماً وتقدیساً لمن صنعوا التاریخ ومجد الإسلام. ولم یتعرّض البقیع للأذی، ولرفات هؤلاء بالانتقاص والمتهان إلا فی عهد الوهابیین.

وبقی البقیع علی حاله هذه تقریباً، معه ملاحظة تعمیرة بین مدة و أخری.. إلی أن جاءت نکبة الوهابیین فی مطلع القرن التاسع عشر المیلادی فدمروا المشاهد وأهانوا الموتی والشهداء والصالحین، و تعرضوا لبقیة المسلمین بالتکفیر والحرب والقتال، بما لم یفعله مسلم ولا کافر فی التاریخ من قبل./

مأخذ

دایرة المعارف الاسلامیة الشیعیة، سید حسن الامین، بیروت ، دارالتعارف، 2002م، ج8، ص270-271.

نیز ﻧﮑ: الامین، سید حسن؛ دایرة المعارف الاسلامیة الشیعیة

بقیع در سده دهم، بخشی از کتاب عمدة الاخبار از احمد بن الحمید عباسی درباره وضعیت بقیع.

احمد بن عبدالحمید العباسی (درگذشت سده10ق)، کتابی با عنوان عمدة الاخبار فی مدینة المختار به زبان عربی، درباره مدینه منوره و بقیع نوشت.

کتابی از هر نظر شایسته توجه و امعان نظر است. البته درباره خود عباسی هیچ اطلاعاتی نداریم، در منابع و متون قدیم و جدید هم به او نپرداخته اند. یک فصل (ص148-160) از این کتاب درباره بقیع است.

ساختار کتاب اینگونه است: شامل 7 باب است. باب چهارم درباره فضائل اماکن مهم شهر مدینه مثل فضایل مسجدالنبی و یک فصل هم درباره فضایل بقیع است. متن این فصل، عیناً چنین است:

فی ذکر مقبرة البقیع وما ورد فی فضلها و تسمیة المشاهد المعروفة و تغییر مواضعها و أهلها

/عن أم المؤمنین عائشة الصدیقة رضی الله عنها قالت: لما کان لیلتی التی کان النبی(ص) فیها عندی انقلب فوضع رداءه و خلع نعلیه فوضعهما عند رجلیه و بسط طرف إزاره علی فراشه فاضجع، فلم یلبث إلا ریثما ظن أن قد رقدت، فأخذ رداءه رویداً و انتعل رویداً، و فتح الباب رویداً، فخرج ثم أجافه رویداً، فجعلت درعی فی رأسی و اختمرت و تقنمت إزاری، ثم نطلقت علی أثره حق جاء البقیع فقام فأطال القیام، ثم رفع یدیه ثلاث مرات ثم انحرف فانحرفت، فأسرع فأسرعت، فهرول فهرولت، فأحضر فأحضرت فسبقته فدخلت، فلیس إلا أن اضطجعت فدخل فقال: مالک یا عائش حشیا رابیة، قالت: قلت

ص: 872

لا شیء. قال: لتخبرینی أو لیخبرنی اللطیف الخبیر. قالت: قلت یارسول الله بأبی أنت و أمی فأخبرته. قال: فأنت السواد الذی رأیت أمامی قلت: نعم، فلهزنی فی صدری لهزة أو جعتنی. ثم قال: أظننت أن یحیف الله علیک و رسوله، قالت: مهما یکتم الناس یعلمه الله، نعم. قال: فإن جبریل علیه السلام أتانی حین رأیت فنادانی، فأخفاه منک فأجبته فأخفیته منک، ولم یکن یدخل علیک، و قد وضعت ثیابک و ظننت أن قد رکضت فکرهت أن أوقظک؟ و خشیت أن تستوحشی فقال: إن ربک یأمرک أن تأتی أهل البقیع فتستغفر لهم قالت: کیف أقول لهم یا رسول الله؟ قال: قولی السلام علیکم أهل الدیار من المؤمنین و المسلمین و یرحم الله المستقدمین و المستأخرین و إنا إن شاء الله بکم للاحقون. رواه مسلم فی صحیحه والنسائی قوله: حشیاً بفتح الحاء المهملة و إسکان الشین المعجمة، مقصور معناه قد وقع علیک الحشا و هو الربو و التهیج الذی یعرض للمسرع فی مشیته، والمجتهد فی کلامه، من ارتفاع النفس و تواتره، و قوله رابیة أی مرتفعة البطن و قولها: لهدنی فی صدری بالدال المهملة، قال أهل اللغة: لهزه و لهده بتخفیف الهاء و تشدیدها، أی دفعه، و یقال: لهزه بالزای المعجمة إذا ضربه بجمع کفه فی صدره، و قولها «مهما یکتم الناس یعلمه الله» نعم هکذا هو فی الأصل و هو صحیح. و کأنها لما قالت «مهما یکتم الناس یعلمه الله» صدقت نفسها فقالت: نعم. ولفظ الحدیث الذی فی صحیح مسلم قالت عائشة: ألا أحدثکم عنی و عن رسول الله(ص)، قلنا بلی، قالت لما کانت لیلتی الخ.

و عن ابن عباس رضی الله عنهما أن رسول الله(ص) مر بقبور أهل المدینة فأقبل علیهم بوجهه فقال: «السلام علیکم یا أهل القبور و یغفر الله لنا ولکم أنتم لنا سلف و نحن بالأثر» أخرجه الترمذی فی جامعه.

البقیع: فی اللغة المکان، وقال قوم: لا یکون بقیعاً إلاّ وفیه شجر، وبقیع الغرقد کان ذا شجر، وذهب الشجر وبقی الإسم، وهو مقبرة بالمدینة الشریفة من شرقها، ویقال لها کفته بفتح أوله وإسکان ثانیه بعدها تاه معجمة باثنین من فوقها: اسم لبقیع الغرقد وهی مقبرة قد تقدم ذکرها. وهذا الاسم مشتق من قوله الله عزوجل «ألم نجعل الأرض کفاتاً أحیاء وأمواتاً» سمیت بذلک لأنها تکفت الموتی أی تحفظهم وتحرزهم.

فضل بقیع الغرقد عن النبی(ص) أنه قال: «أنا أول من تنشق عنه الأرض فأکون أول من یبعث أهل مکة» و قیل: إن أول من تنشق عنه بعدالنبی(ص) نوح علیه السلام: و هو أول من یسأل من الرسل، و أول من یساق إلی الحساب إسرافیل ثم جبریل ثم الرسل «و عن الشیخ ناصر الدین محمد بن محمد بن علی الکنانی، و عن أم قیس بنت محصن. قالت: لو رأیتنی و رسول الله(ص) آخذ بیدی فی سکة المدینة حتی انتهی إلی البقیع - بقیع الغرقد- فقال: یا أم قیس قلت: لبیک یا رسول الله و سعدبک، قال: ترین هذه المقبرة، قلت: نعم قال: یبعث الله یوم القیامة منها سبعین ألفاً علی صورة القمر لیلة البدر یدخلون الجنة بغیر حساب البقیع یضیء لأهل السماء کما تضیء الشمس لأهل الدنیا. ورواه الحافظ ابن حجر فی شرح

ص: 873

البخاری و سکت علیه و دخول سبعین ألفاً الجنة بغیر حساب من هذه الأمة من غیر تقیید بالبقیع موجود فی الصحیح. بل جاء أزید منه فروی أحمد و البیهقی عن ابی هریرة مرفوعاً «سألت ربی عزوجل فوعدنی أن یدخل من أمتی» و ذکر نحو روایة الصحیح، وزاد فیه: فاستزدت ربی فزادنی مع کل ألف سبعین الفاً. قال الحافظ ابن حجر و سنده جید. قال: وفی الباب عن أبی أیوب عند الطبرانی، و عن حذیفة عند احمد، و عن أنس عندالبزار و ثوبان، عندابی عاصم قال فهذه طرق یقوی بعضها بعضاً فی الزیادة المذکورة. قال: و جاء فی أحادیث أخری أکثر من ذلک أیضاً، فأخرج الترمذی و حسنه الطبرانی و ابن حبان فی صحیحه عن ابی أمامة رفعه، «وعدنی ربی أن یدخل الجنة من أمتی سبعین ألفاً مع کل الف سبعون الفاً، لا حساب علیهم و لا عذاب؛ و ثلاث حثیات من حثیات ربی».

وفی صحیح ابن حبان والطبرانی بسند جید نحوه ثم ذکر الحافظ ابن حجر ما یقضی زیادة علی ذلک أیضاً، و أن مع کل واحد سبعین ألفاً فیتأید بذلک روایة اختصاص البقیع بسبعین ألفاً لا حساب علیهم فالکرم عمیم و الجاه عظیم انتهی. کذا ذکره السید السمهودی فی تاریخه (وفاء الوفاء) وروی الزبیر بسنده إلی عبدالله عن عبدالملک أنه حدثه حدیثاً یرفعه إلی النبی(ص) قال: «مقبرتان یضیئان لأهل السماء کما تضیء الشمس و القمر لأهل الدنیا، مقبرة البقیع بقیع المدینة، و مقبرة بعسقلان».

وروی بسنده عن جابر رضی الله عنه قال: قال رسول الله(ص): «یبعث الله من هذه المقبرة و اسمها کفتة مائة ألف، کلهم علی صورة القمر البدر لا یسترقون و لا یرقون و لا یتداوون و علی ربهم یتوکلون» وروی ابن الزبیربسنده عن کعب الأحبار، قال: «نجدها فی التوارة کفتة محفوفة بالنخیل و موکل بها ملائکة، و کلما امتلأت أخذوا بأطرافها فکفؤوها فی الجنة». قال ابن النجار: یعنی البقیع؛ وروی عن سعید المقبری قال: قدم مصعب بن الزبیر حاجاً أو معتمراً ومعه ابن رأس الجالوت، فدخل المدینة من نحو البقیع، فلما مر بالمقبرة قال ابن رأس الجالوت: إنها لهی، قال مصعب: و ما هی قال: انا نجد فی کتاب الله صفة مقبرة فی شرقیها نخل، و غربیها بیوت، یبعث منها سبعون ألفاً کلهم علی صورة القمر لیلة البدر، و قد طفت مقابر الأرض فلم أر تلک الصفة حتی رأیت هذه المقبرة، وفی لفظ لما أشرف ابن رأس الجالوت علی البقیع قال: هذه التی نجد فی کتاب الله کفتة لا أطؤها؛ قال: فانصرف عنها إجلالاً لها.

وأما أول من دفن بالبقیع من الصحابة، أبو أمامة أسعد بن زرارة هذا من الأنصار، و أول من دفن بها من المهجارین، عثمان بن مظعون، دفنه رسول الله(ص) و قال: أجعلک إمام المتقین فلما توفی ابنه إبراهیم علیه السلام قالوا: یا رسول الله أین نحفر له؟ قال: عند فرطنا عثمان بن مظعون، فرغب الناس فی البقیع و قطعوا الشجر و اختارت کل قبیلة ناحیة، فمن هنالک عرفت کل قبیلة مقابرها، و قال رسول الله(ص)

ص: 874

للموضع الذی دفن فیه عثمان هذه الروحا: و أما من دفن بالبقیع فأکثر الصحابة ممن توفی فی حیاة رسول الله(ص) وبعده، وفی مدارک عیاض عن مالک أنه مات بالمدینة من الصحابة نحو عشرة آلاف انتهی.

وکذا سادات أهل البیت و التابعین غیر أن غالبهم لا یعرف عین قبره و لاجهته لاجتناب السلف البناء و الکتابة علی القبور مع طول الزمان، فمن المعروف عینا أو جهة مشهد إبراهیم بن رسول الله(ص)، و عثمان بن مظعون، و یقال فی قبة إبراهیم غیرهذین القبرین المذکورین قبر أبی أمامة أسعد بن زرارة، وقبر سعدبن أبی و قاص مات بالعقیق، فحملوه و دفنوه هنالک، وقبر عبدالرحمن بن عوف. وقبر عبدالله بن مسعود، و قبر خنیس بن حذاقة السهمی، فهذه القبور المذکورة فی مشهد سیدنا إبراهیم بن النبی علیه السلام حذاء زاویة دار عقیل بن أبی طالب. عن ابن عباس رضی الله عنهما لما ماتت رقیة بنت رسول الله(ص) قال: الحقی بسلفنا عثمان بن مظعون، ورواه ابن شبة وزاد و أن فاطمة رضی الله عنها بکت علی شفیرالقبر فجعل النبی(ص) یمسح الدموع عن عینها بطرف ثوبه، ثم أشار ابن شبة إلی روایة ما یخالفه من أنه(ص) خلف عثمان و أسامة بن زید علی رقیة، وهی وجعة أیام بدر و أن زید بن حارثة جاء بشیراً بوقعة بدر، و عثمان قائم علی قبر رقیة یدفنها، والثابت فی الصحیح أنه(ص) حضر دفن ابنته أم کلثوم زوجة عثمان فلعل ما تقدم فیها وفی أختها زینب، والظاهر أنهن جمیعاً عند عثمان بن مظعون لقوله(ص) لما وضع الحجر عند رأس عثمان بن مظعون و قال: أتعلم بها قبر أخی و أدفن إلیه من مات من أهلی، وقال فی حقه: أنت فرطنا. رواه ابن ماجة والحاکم ثم نقل ابن شبة ما یقتضی أن ذلک الحجر فضل من حجارة لحده لما لحده رسول الله(ص) فحمله رسول الله(ص) فوضعه علی قبره عند رأسه، و أن مروان لما ولی المدینة مر علیه فأمر به فرمی، وقیل: جعله مروان علی قبر عثمان بن عفان رضی الله عنه، مع أنه قیل له أنه وضعه رسول الله(ص)، و منها مشهد فاطمة بنت أسد أم علی بن أبی طالب رضی الله عنهما، لابن زبالة عن محمد بن عمر بن علی بن أبی طالب قال: دفن رسول الله(ص) فاطمة بنت أسد ابن هاشم بالروحاء، مقابل حمام أبی قطیفة، وقال: ثم قبر إبراهیم بن النبی(ص) و عثمان بن مظعون و سیأتی ما نقله ابن شبة فی قبرالعباس من أنه عند قبر فاطمة بنت أسد فی أول مقابر بنی هاشم التی فی دار عقیل.

ذکر السید السمهودی فی تاریخه(وفاء الوفاء)، قبر العباس بن عبدالمطلب رضی الله عنه فیما نقله عن أبی غسان، قال عبدالعزیز: دفن العباس بن عبد المطلب عند قبر فاطمة بنت أسد بن هاشم فی أول مقابر بنی هاشم التی فی دار عقیل فیقال إن ذلک المسجد بنی مقابلة قبره، قال: وقد سمعت من یقول دفن فی موضع من البقیع متوسطاً، انتهی. ویؤیده ما نقله الشیخ ابن حبان، أنه لما أتی بالحسن لیصلی علیه قال: الحسین لسعید بن العاص أمیر المدینة: تقدم فلولا أنها سنة ما قدمتک. فصلی علیه سعید بن العاص و دفن بالبقیع عند جدته فاطمة بنت أسد بن هاشم انتهی.

ص: 875

و کله صریح فی مخالفة ما علیه الناس الیوم فی المشهد المنسوب إلیها و یبعد کل البعد أن یدفنها(ص) فی قسم زقاق أقصی البقیع، بل لیس منه و یترک ما قارب عثمان بن مظعون، مع قوله: و أدفن إلیه من مات من أهلی و نقل ابن شبة أن النبی(ص) لم ینزل فی قبر أحد إلا خمسة قبور قبر خدیجة بمکة، وأربعة بالمدینة. قبر ابن لخدیجة کان فی حجر النبی(ص) و هو علی قارعة الطریق بین زقاق عبدالدار و بین البقیع الذی یدفن فیه بنو هاشم، و قبر عبدالله المزنی الذی یقال له ذو البجادین(الکسأ ذو البجادین أی ذو الکسأین.)، وقبر أم رومان أم عائشة بنت أبی بکر، وقبر فاطمة بنت أسد أم علی بن أبی طالب رضی الله عنهم، ثم روی عن محمد بن علی بن أبی طالب أنه قال: لما توفیت خرج رسول الله(ص) فأمر بقبرها فحفر ثم لحد لها لحداً، فلما فرغ نزل فاضطجع فی اللحد وقرأ فیه القرآن الکریم ثم نزع قمیصه فأمر أن تکفن فیه، ثم صلی علیها عند قبرها فکبر تسعاً وقال: ما أعفی أحد من ضغطة القبر إلا فاطمة بنت أسد. قیل یا رسول الله(ص) و لا القاسم؟ قال: ولا إبراهیم و کان إبراهیم أصغرهما. عن أنس قال: لما ماتت فاطمة بنت أسد دخل علیها رسول الله(ص) فجلس عند رأسها وقال: رحمک الله یا أمی بعد أمی، وذکر ثناءه علیها و تکفینها ببرده، وأمره بحفر قبرها، فلما بلغوا الحد حفره(ص) بیده الشریفة وأخرج ترابه بیده، فاما فرغ دخل رسول الله(ص) فاضطجع فیه ثم قال: الله الذی یحیی و یمییت و هو حی لایموت، إغفر لأمی فاطمة بنت أسد، و وسع مدخلها فإنک أرحم الراحمین.

وعن جابر فی هذا حدیث طویل قلت: فهؤلاء الذین ذکرناهم کلهم ینبغی السلام علیهم عند زیارة مشهد سیدنا إبراهیم، ولذا قدمنا ذکرهم معه، ومنها مشهد فاطمة بنت رسول الله(ص) و هو داخل قبة العباس و إلی جانبها ابنها الحسن رضی الله عنهما، لما ورد أن الحسن بن علی رضی الله عنهما حین أحس بالموت قال: ادفنونی جنب أمی فاطمة وذلک بعد أن منع من عند جده(ص)، وجاء من طریق آخر أن قبر فاطمة رضی الله عنها فی بیتها الذی أدخله عمر بن عبدالعزیز فی المسجد، وهذا قول مرجوح و الله أعلم. و أن القول بأنها بالبقیع هو الأرجح، ولابن شبة عن محمد بن علی بن عمر أنه کان یقول إن قبرها زاویة دار عقیل الیمانیة الشارعة بالبقیع ،وذکر السید السمهودی فی تاریخه(وفاء الوفاء)، أن الحسن قال للحسین: لعل القوم أن یمنعوک إذا أردت ذلک کما منعنا صاحبهم عثمان، ومروان بن الحکم یومئذ أمیر علی المدینة و کانوا ارادوا دفن عثمان فی البیت فمنعوهم، فإن فعلوا فلا تلاججهم فی ذلک و ادفنی فی بقیع الغرقد، ثم ذکر منع مروان و أن الحسین لما بلغه ذلک استلام (استلام فی الحدید: أی لبس لامة الحرب و تهیاً لأخذ السلاح و دفن الحسن رضی الله عنه قرب جده بالسیف لو لا تذکره قول أخیه قبل الوفاة. وقد استلام أیضاً مروان فی الحدید). فی الحدید أیضاً فأتی رجل حسیناً فقال: یا أبا عبدالله أتعصی أخاک فی نعشه قبل أن تدفنه؛ فوضع سلاحه و دفنه فی بقیع الغرقد.

ص: 876

وفی روایة لابن عبد البر: أنهم لما استلاموا فی السلاح بلغ ذلک أبا هریره فقال: والله ما هو إلا الظلم یمنع الحسن أن یدفن مع أبیه والله إنه لابن رسول الله(ص) ثم انطلق إلی الحسین فکلمه وناشده الله، وقال له ألیس قال لک أخوک إن خفت أن یکون قتال فردنی إلی مقبرة المسلمین، فلم یزل له حتی فعل انتهی.

وروی أن الحسن بن علی قال ادفنونی فی المقبرة إلی جنب أمی، فدفن فی المقبرة إلی جنب فاطمة مواجهة الخوخة التی فی دار نبیه، وروینا أن الشیخ أبا العباس المرسی کان إذا زار البقیع وقف عند مشهد العباس وسلم علی فاطمة علیها السلام [السلام علیک یا فاطمة یابنت سیدالمرسلین، السلام علیک یا خیر من ولدت البنات والبنین، السلام عیلک یا أم سیدی شباب أهل الجنة أجمعین، السلام علیک یا سیدة نساءالعالمین، السلام علیک یا حلیلة حامی حوزة الدین، السلام علیک و رحمة الله وبرکاته].

وروی أنها کمدت علیها السالم بعد وفاة أبیها سبعین یوماً و لیلة فقالت: إنی لأستحی من جلالة جسمی إذا أخرجت علی الرجال غداً، و کانوا یحملون النساء کما یحملون الرجال فدفنت لیلاً، و لم یعلم بها کثیر من الناس، قرب قبر الحسن. و منها روضة مشهد العباس بن عبدالمطلب عم رسول الله(ص) والحسن ابن علی بن أبی طالب رضی الله عنهما، و علی بن الحسین زین العابدین بن علی بن أبی طالب، وابنه محمد الباقر، وابنه جعفر الصادق، وبنیهم و رأس الحسن ألی رجلی العباس، وذکر ابن سعد أن یزید بن معاویة بعث بر أس الحسین رضی الله عنه إلی عمرو بن سعید بن العاص عامله علی المدینة، فکفنه و دفنه بالبقیع عند قبر أمه فاطمة بنت رسول الله(ص)، ونقل أن جثة علی بن أبی طالب کرم الله وجهه نقلها الحسن و الحسین و دفناه هناک، ومنها مشده أزواج النبی علیه السلام و أمهات المؤمنین ما عدا خدیجة فبمکة، و میمونة فبسرف. فی الصحیح أن عائشة رضی الله عنها أوصت عبدالله بن الزبیر: لاتدفنی معهم تعنی النبی(ص) و صاحبیه، وادفنی مع صواحبی بالبقیع، ولابن زبالة عن محمد بن عبدالله بن علی قال: قبور أزواج النبی(ص) من خوخة نبیه إلی الزقاق الذی یخرج إلی البقال مستطیرة، ولابن شبة عن زید بن السائب قال: أخبرنی جدی قال: لما حفر عقیل بن أبی طالب فی داره بئراً وقع علی حجر منقوش مکتوب فیه قبر أم حبیبة بنت صخر بن حرب أم المؤمنین، فدفن عقیل فی البئر و بنی علیه بیتاً. قال ابن السائب: فدخلت ذلک البیت فرأیت فیه ذلک القبر فهو الأصل فی زیارتهن بالمشهد المعروف بهن فی قبلة مشهد عقیل، و قد یذکر أن قبر أم سلمة بالبقیع قریباً من موضع فاطمة بنت رسول الله(ص)، و منها مشهد صفیة بنت عبدالمطلب عمة النبی(ص) أم الزبیر بن العوام، وقبرها أول ما تلقی عن یسارک عند خروجک من باب البقیع، و أمام هذه التربة قبر مالک بن أنس الإمام المدنی، و منها مشهد أبی سفیان بن الحارث بن عبدالمطلب قال ابن شبة: قال عبدالعزیز: قال یا ابن عم مالی أراک هنا قد أطالب رأی أباسفیان بن

ص: 877

الحارث یجول بین المقابر، قال یا ابن عم مالی أراک هنا قد أطلب موضع قبری، فأدخله داره وأمر بقبر، فحفر فی قاعتها فقعد علیه أبوسفیان ساعة، ثم انصرف فم یلبث ألایومین حتی توفی و دفن فیه.

وذکر ابن النجار قال: و معه فی القبر ابن أخیه عبدالله بن جعفر الطیار بن أبی طالب الجواد المشهور، و قد ذکر أبو الیقظان: أنه کان أجود العرب، و أنه توفی بالمدینة و قال غیره: دفن بالأبواء سنة تسعین ه- : و منها روضة بقرب مشهد عقیل یقال أن فیها ثلاثة من أولاد النبی(ص)، و بجانبها من المشرق و الشام. قبر نافع مولی ابن عمر شیخ الإمام مالک، و اقتضی کلام ابن جبیر أن بین مشهد مالک و مشهد سیدنا إبراهیم تربة فیها ولد عمر بن الخطاب یعرف بأبی شحمة و اسمه عبدالرحمن الأوسط و هو المعروف بأبی شحمة، جلده أبوه الحد فمرض و مات، و منها مشهد أمیر المؤمنین عثمان بن عفان رضی الله عنه شرقی البقیع فی موضع یعرف بحش کوکب، ولا بأس أن یقول عند زیارته [السلام علیک یا امیرالمؤمنین، السلام علیک یا ثالث الخفاء الراشدین، السلام علیک یا مجهز جیش العسرة عند الإعدام، السلام علیک و رحمة الله و برکاته]، نقل ابن شبة أنهم لما أرادو دفن عثمان مع النبی(ص) و کان قد استوهب من عائشة موضع قبر فوهبته له، فأبوا یعنی المصلین، وقالوا: والله لانصلی علیه و أن الزهری قال: جاءت أم حبیبة فوقفت علی باب المسجد فقالت: لیخلین بینی و بین دفن هذا الرجل أو لأکشفن ستر رسول الله(ص) فخلوها، فجاء جبیر بن مطعم و حکیم بن حزام، و عبدالله بن الزبیر فی آخرین، فحملوه إلی البقیع فمنعهم من دفنه ابن بجرة الساعدی، فانطلقوا به إلی حش کوکب فصلی علیه جبیر و حکیم بن حزام و أدخل بنو أمیه حش کوکب فی البقیع، فکان عثمان یقول: یوشک أن یهلک رجل صالح فیدفن هناک، فکان عثمان أول من دفن به. ومنها مشهد سعد بن معاذ سید الأوس رضی الله عنه، لابن شبة عن عبدالعزیز أنه أصیب فی الخندق(فدعی: و هذا دعاه:[اللهم إن کنت أبقیت من حرب قریش شیئاً فأبقنی لها. و إن کنت وضعت الحرب بیننا و بینهم فافجرها، ولا تمتنی حتی تقر عینی من بنی قریظة فأجبیب دعاءه].) فحبس الله عند الدم حتی حکم فی بنی قریظة ثم انفجر کلمه، أی جرحه، فمات فی منزله فی بنی عبدالأشهل، فصلی علیه رسول الله(ص) و دفنه فی طرق الزقاق الذی بلصق دار المقداد(هو المقداد بن عمرو. و إنما تبناه الأسود بن عبد یفوث الزهری) بن الاسود التی یقال لها دار بنی أفلح فی أقصی البقیع انتهی. و هو صادق علی المشهد المنسوب الیوم لفاطمة بنت أسد رضی الله عنهما، فلعله قبره، قلت: جاء جبریل علیه السلام لیلة مات سعد فقال: یا رسول الله(ص) من مات اللیلة من أصحابک قد اهتز عرش الرحمن لموته، واشتاقت الملائکة لقدومه، فأسرع النبی(ص) و هو یجر إزاره و قال: هو سعد بن معاذ، وصلی علیه و تبع جنازته و کانت جنازته سریعة السیر فی المشی إلی المشهد فقال المنافقون: هذا سبب أنه حکم فی بنی قریظة فذکروا ذلک للنبی(ص) فقال(ص) اتبع جنازة سعد بن معاذ سبعون ألف ملک، و یوم حکم فی بنی

ص: 878

قریظة قال له رسول الله(ص) حکمت بما حکم الله به فی سبع أرقعة، وفی لفظ: حکمت بحکم الله فی سبع أرقعة و الرقیع: السماء لأنها رقعت بالنجوم، و وقع فی البخاری قال: قضیت فیهم بحکم الله، و ربما قال بحکم الملک بکسر اللام، و فی روایة محمد بن صالح لقد حکمت الیوم فیهم بحکم الله الذی حکم به من فوق سبع سموات انتهی. بحروفه من کتاب (المواهب المدینة بالمنح المحمدیة) تألیف العلامة محمدبن أحمد بن أبی بکر الخطیب القسطلانی، و یوم و صل إلیهم فی بنی قریظة قال علیه السلام، «قوموا لسیدکم» و قال(ص): «لمنادیل سعد أحسن و ألین من هذا» یوم أهدی إلیه الهدیة الحدیث - و منها مشهد أبی سعید الخدری رضی الله عنه لابن شبة عن عبدالرحمن بن أبی سعید الخدری قال: قال لی أبی یا بنی إنی قد کبرت و ذهب أصحابی و خادمی، فخذ بیدی فأخذت بیده حتی جاء إلی البقیع، فجئت به أقصی البقیع مکاناً لا یدفن فیه، فقال: یابنی إذا هلکت فاحفر لی هاهنا و اسلک بی زقاق عمقة، و لا تبک علی باکیة و لاتضربن علی فسطاطاً، و لا تمش معی بنار، و لا تؤذین أحداً ولیکن مشیک بی خبباً.

و منها مشهد إسماعیل بن جعفر الصادق رضی الله عنه غربی مشهدالعباس رضی الله عنه، هو رکن سور المدینة الیوم من جهة القبلة و الشرق، و بابه من داخل المدینة بناه بعض ملوک مصر العبیدیین.

و یقال: إن هذه العرصة التی فیها هذا المشهد و ما حولها من جهة الشمال إلی الباب کانت دار زین العابدین علی بن الحسین رضی الله عنهما، و بین الباب الأول و باب المشهد بئر منسوبة إلی زین العابدین. و کذلک بجابب المشهد الغربی مسجد صغیر مهجور یقال له مسجد زین العابدین أیضاً مشهد مالک بن سنان والد أبی سعید الخدری غربی المدینة بلصق السور و محله من سوق المدینة القدیم. عن أبی سعید الخدری قال: أمر النبی(ص) من نقل من شهداء أحد إلی المدینة أن یدفنوهم حیث أدرکوا فأدرک أبی مالک بن سنان عند أصحاب العباء - أی الذین یبیعون العباء - و هنالک کانت أحجار الزیت. وروی أنه قال علیه السلام:«من أحب أن ینظر الی من خالط دمه دمی فلینظر إلی مالک ابن سنان و من مس دمه دمی لم تصبه النار». قلت: إن مالک بن سنان مص دمه یوم أحد، وأما الشاهد التی بظاهر المدینة و لیست بالبقیع فمنها مشهد سیدالشهداء حمزة بن عبدالمطلب عم رسول الله(ص) رضی الله عنه و معه ابن أخته عبدالله ابن جحش، و منها مقابر الشهداء شمالی مسجد سیدنا حمزة رضی الله عنهم مرضومة بالحجارة غیر معینة أصحابها.

وفی الجملة فإن زیارتهم و التسلیم علیهم و الترضیة عنهم مندوبة مستحبة و قد ورد عن رسول الله(ص) أنه لما انصرف من أحد مر علی مصعب بن عمیر و هو مقتول فوقف علیه و دعا له، ثم قرأ(من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه) الآیة - . ثم قال: إن رسول الله(ص) یشهد أن هؤلاء شهداء عنه الله یوم القیامة، فزوروهم و سلموا علیهم فوالذی نفسی بیده لایسلم علیهم أحد إلی یوم القیامة إلا ردوا علیه. رواه

ص: 879

الثعلبی فی التفسیر و عن أبی إسحاق بن سفیان قال: کان رسول الله(ص) یأتی کل عام قبور الشهداء یرفع صوته و یقول:[سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار] و فعله الثلاثة بعده، و حج معاویة فأتاهم وفعل ذلک، رواه ابن الحاج فی مناسکه، وروی أن النبی(ص) لما أبلغه أن أناساً من المسلمین احتملوا قتلاهم من أحد إلی المدینة فدفنوهم بها نهاهم عن ذلک وقال: ادفنوهم حیث صرعوا، و عن أبی جعفر أن فاطمة بنت رسول الله(ص) کانت تزور قبر حمزة رضی الله عنه، والمشهور أن الذین أکرموا بالشهادة یومئذ سبعون رجلاً، حمزة بن عبد المطلب، و عبدالله بن حجش، و هو ابن أخت حمزة، و مصعب بن عمیر، دفنا تحت المسجد الذی بنی علی قبر حمزة، و لیس مع حمزة أحد فی القبر. قلت: فینبغی للزایر أن یسلم علی الثلاثة بمشهد حمزة رضی الله عنهم أجمعین، و سهل بن قیس من بنی سلمة، قال أبو غسان: إنه دبر قبر حمزة شامیاً بینه و بین الجبل، عمرو بن الجموح، و عبدالله بن عمروبن حرام، فی الموطاً أنهما کانا فی قبر واحد مما یلی المسیل، فحفر عنعما لیغیرا عن مکانهما فوجدا لم یتغیرا کأنما ماتا بالأمس، و کان أحدهما قد جرح فوضع یده علی جرحه فدفن و هو کذلک فأمیطت یده عن جرحه ثم أرسلت فرجعت کما کانت، و کان بین یوم أحد و یوم حفر عنهما ستة و أربعون سنة انتهی. و للواقدی نحوه، و إن عبدالله أصابه جرح فوضع یده علی جرحه، فأمیطت فانبعث الدم فردت إلی مکانها فسکن الدم و خارجة بن زید، وسعد ابن الربیع، و النعمان بن مالک، و عبدالله بن الحساس، و أبو الیمن، و خلاد بن عمر الجموح، و هؤلاء بالربوة غربی المسیل الذی هناک و بحری العین بقربهم، و رافع بن مالک الزرقی دفن فی بنی زریق بدار آل نوفل بن مساحق، فإذا عرفت هذا فلترجع إلی الأصل/.

مأخذ

عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد بن عبدالحمید العباسی، به کوشش محمد الطیب الانصاری، حمد الجاسر، مدینه منوره، المکتبة العلمیة، بی تا، ص 148-160 و مقدمه.

نیز ﻧﮑ: عمدة الاخبار فی مدینة المختار

بقیع، متن مقاله بقیع از دانشنامه حج و حرمین شریفین.

این دانشنامه در پژوهشکده حج و زیارت و حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج تألیف شده است. یکی از مقالات این دانشنامه به نام بقیع است که برای سهولت استفاده پژوهشگران نقل می شود. تمامی مقالات دانشنامه و دائرةالمعارف ها در بخش اسناد دانشنامه بقیع جمع آوری شده و روی لوح فشرده ضمیمه دانشنامه عرضه می شود. هدف اینست که تمامی اسناد و مدارک و متون پژوهشی یا انتقادی گردآوری و مجموعه سازی شود تا پژوهشگران به راحتی استفاده کرده و بستر لازم برای گسترش تحقیقات بقیع پژوهی فراهم آید. این مقاله به امضای گروه جغرافیا است و به مباحث عمومی بقیع

ص: 880

می پردازد. شامل این سرفصل ها است: سیر شکل گیری و تحول بقیع؛ فضیلت و اهمیت؛ آداب و کیفیت زیارت، شیوه دفن، مدفونان؛ اهل بیت و بستگان رسول خدا(ص)؛ صحابه و تابعین؛ علماء سران و شخصیت های اسلامی؛ بقعه های بقیع، تخریب بقیع؛ وضعیت کنونی؛ تک نگاری های درباره منابع

در این دانشنامه مقاله دیگری مقاله دیگری با عنوان «بقیع، بارگاه ها» آمده است که در جای خودش عیناً نقل می شود.

/ بقیع

بافضیلت ترین قبرستان مدینه بقیع از ریشه بَقَع به زمینی گفته می شود که با زمین های مجاور متفاوت باشد و نیز زمینی که درختانش یا ریشه آن ها به صورت پراکنده در آن وجود داشته باشد.(1)

در منابع اسلامی به قبرستان مشهور مدینه بقیع گفته می شود که به علت رویش درختان خاردار غَرقَد درآن، با نام «بقیع الغرقد» نیز خوانده شده است.(2)

افزون بر درختان غرقد، وجود چشمه سار و شوره گزهایی نیز در آن گزارش شده است. همچنین آورده اند که پشه های این قطعه از زمین چنان فراوان بود که هنگام غروب آفتاب، همچون دودی غلیظ به نظر می رسید.(3)

مکان های گوناگون در مدینه و پیرامون آن بقیع خوانده شده که از آن جمله می توان به بقیع الخیل (بازاری در مدینه)(4)،

بقیع الزبیر (منطقه ای در مدینه)(5)، بقیع الخبجبه(6)،

بقیع المصلی (محل برگزاری نمازهای عید در غرب مدینه)(7)،

بقیع بُطحان (وادی ای در مدینه)(8) و بقیع الخضمات (دهی نزدیک مدینه) اشاره کرد.(9)

برخی بقیع الخبخبه یعنی محل رویش درختان خبخبه را به عنوان نام دیگر قبرستان بقیع برشمرده اند.(10)

اما به عقیده گروهی دیگر، این محل جایی جز بقیع و نزدیک چاه ابی ایوب در مدینه است.(11)

ص: 881


1- . العین، ج1، ص184، «بقع».
2- . العین، ج1، ص184؛ النهایه، ج 1، ص146، «بقع».
3- . الطبقات، ج3، ص303.
4- . تاریخ المدینه، ج1، ص306.
5- . معجم البلدان، ج1، ص474.
6- . معجم ما استعجم، ج1، ص266؛ معجم البلدان، ج2، ص343.
7- . معجم البلدان، ج5، ص82 .
8- . الطبقات، ج4، ص80؛ معجم ما استعجم، ج1، ص258.
9- . معجم ما استعجم، ج1، ص266؛ معجم البلدان، ج5، ص302.
10- . الطبقات، ج3، ص303؛ المستدرک، ج3، ص190.
11- . معجم ما استعجم، ج1، ص265.

در دوره های بعد که در پیرامون مدینه دیوارهایی برای پاسداری از شهر کشیده شد، بقیع همچنان بیرون از حصار شهر بود.(1) نام گذاری یکی از دروازه های مدینه به نام بقیع، به علت نزدیکی این در به قبرستان بقیع بود.(2)

همچنین یکی از درهای مسجدالنبی نیز به باب البقیع مشهور است.(3)

بقیع مسیر دسترسی به قبایل یهودی نشین(4) و مجاور گورستان یهودیان(5) و قبیله بنی قریظه بوده است.(6) منابع از «یوم البقیع» به عنوان زمان یکی از جنگ های خونین میان دو قبیله اوس و خزرج در این منطقه یاد کرده اند.(7)

ƒسیر شکل گیری و تحول بقیع: با هجرت پیامبر به مدینه و گسترش این شهر، تعیین قبرستانی برای دفن اموات مسلمانان ضرورت یافت. از این رو، پیامبر(ص) در پی بازدید از مناطق گوناگون مدینه، بقیع را که در فاصله ای اندک از جنوب شرقی مسجد نبوی و در مسیر باب جبرئیل مسجد قرار داشت(8)،

برگزید و فرمود: «من به این مکان فرمان یافته ام.»(9) از زمان این رویداد گزارشی در دست نیست؛ ولی با توجه به هنگام وفات اسعد بن زراره خزرجی در شوال سال اول قمری و دفن او در بقیع، شاید بتوان تعیین بقیع به عنوان قبرستان مسلمانان را به سال اول قمری و پس از بنای مسجد و یا هم زمان با آن دانست.(10)

برخی نویسندگان به قرینه مرثیه عمرو بن نعمان بیاضی، تاریخ دفن مردگان در بقیع را پیش از اسلام یاد کرده و گفته اند که با ظهور اسلام این آرامگاه به مسلمانان اختصاص یافت.(11)

در این دوره، بقیع پر از درختان غرقد بود. از این رو، اصحاب برای دفن مردگان خود برخی درختان را قطع می کردند.(12) پس از دفن عثمان بن مظعون جُمحی در ذی حجه سال دوم قمری و تأکید پیامبر بر

ص: 882


1- . معجم البلدان، ج5، ص82؛ المسالک و الممالک، ص18.
2- . احسن التقاسیم، ص82؛ امتاع الاسماع، ج14، ص627.
3- . احسن التقاسیم، ص82؛ نزهة المشتاق، ص143.
4- . الطبقات، ج3، ص241؛ سبل الهدی، ج5، ص22.
5- . تاریخ نامه طبری، ج5، ص1398.
6- . الطبقات، ج3، ص241.
7- . تاریخ یعقوبی، ج2، ص37؛ الکامل، ج1، ص673.
8- . بقیع الغرقد، ص34.
9- . الطبقات، ج3، ص303؛ المستدرک، ج3، ص189-190.
10- . الطبقات، ج3، ص459؛ الاستیعاب، ج4، ص1600.
11- . معالم مکة و المدینه، ص420.
12- . تاریخ المدینه، ج1، ص100-101.

مقام و جایگاه او(1)،

مسلمانان برای دفن مردگان خود در بقیع ترغیب شدند. با وفات ابراهیم، فرزند پیامبر، به سال دهم قمری و دفن وی نزدیک قبر عثمان بن مظعون، اقبال اصحاب بیشتر شد و قبایل گوناگون مدینه نیز قسمت هایی از بقیع را برای دفن مردگان خود اختصاص دادند و درختان آن را قطع کردند. بدین سان، بقیع شکل قبرستانی با مقبره های خانوادگی یافت.(2)

دفن فاطمه بنت اسد مادر علی(ع)، عباس عموی پیامبر(3)و نیز امامان شیعه(4)

در خانه عقیل بن ابی طالب که در غرب بقیع و در منطقه میان بقیع و مسجد قرار داشت، بیانگر آن است که مسلمانان همچنان مردگان خود را بیرون از قبرستان بقیع و در خانه های خود دفن می کردند؛ با مرگ عثمان بن عفان، از دفن وی در بقیع پیشگیری شد. به ناچار او در حش کوکب، بستانی کنار ضلع جنوب شرقی بقیع، که محل دفن یهودیان بود، دفن گشت.(5)

به گزارشی، معاویه در فرمانی به مروان بن حکم، او را مأمور الحاق حَش کوکب به قبرستان کرد.(6)

ابن عساکر که گرایش اموی دارد، خرید و الحاق حش کوکب به بقیع را به عثمان نسبت داده(7)

و ابن شبه این الحاق را بدون یاد کردن از نام معاویه، به بنی امیه نسبت داده است.(8)

این مکان بعدها به آرامگاه بنی امیه تبدیل شد. بر پایه گزارشی، هنگام وفات ابو سعید خُدری به سال 74ق(9)

هنوز در بقیع که در آن هنگام افزون بر وسعت دوران پیامبر، حش کوکب هم به آن پیوسته بود، جای خالی یافت می شد؛ زیرا بر پایه وصیت ابوسعید، او را در دورترین نقطه بقیع که کسی دفن نشده بود، به خاک سپردند.(10)

به تدریج خانه هایی که برخی صحابه در بقیع یا زمین های میان بقیع و مسجدالنبی ساخته بودند و برخی از آن ها به صورت آرامگاه خانوادگی درآمده بود، همچون خانه های عقیل بن ابی طالب(11)،

محمد بن

ص: 883


1- . الطبقات، ج1، ص115.
2- . تاریخ المدینه، ج1، ص121؛ وفاء الوفاء، ج3، ص83.
3- . تاریخ المدینه، ج1، ص127.
4- . تاریخ المدینه، ج1، ص111؛ مروج الذهب، ج3، ص285.
5- . تاریخ طبری، ج4، ص412؛ تاریخ المدینه، ج4، ص1241.
6- . شرح نهج البلاغه، ج10، ص7.
7- . تاریخ دمشق، ج39، ص520.
8- . تاریخ المدینه، ج1، ص113.
9- . البدایة و النهایه، ج9، ص4؛ شذرات الذهب، ج1، ص311.
10- . تاریخ المدینه، ج1، ص97.
11- . الطبقات، ج4، ص33.

حنفیه(1)

و ابن افلح(2)

به قبرستان افزوده شد. از زمان دقیق این گسترش ها گزارشی در دست نیست؛ خانه ها و کوچه هایی که به تدریج بقیع العمات (محل دفن عمه های پیامبر) را از قبرستان بقیع جدا کرده بودند، به سال 1373ق(3)

ویران شدند. این بخش به مساحت تقریبی 3500 متر مربع و نیز کوچه میان آن ها که زقاق العمات نام داشت، با مساحت 824 متر مربع به بقیع پیوست و مساحت بقیع به 15000متر مربع (150× 100 متر) افزایش یافت.(4) به سال 1385ق قطعه ای مثلث شکل در شمال بقیع که متعلق به شهرداری بود، با مساحت 1612 متر مربع افزوده شد.(5) با گسترش دوم سعودی، مساحت بقیع به 180000متر مربع افزایش یافت.(6)

بقیع اکنون در شرق مسجدالنبی و تقریباً در فاصله 100 متری آن و وسط شهر مدینه قرار دارد. خیابان های ستین، عبدالعزیز و ابوذر آن را در برگرفته اند و خیابان باب العوالی از آن آغاز می شود.(7)

ƒفضیلت و اهمیت بقیع: از پیامبر(ص) گزارش شده که به وی امر شد تا برای اهل بقیع آمرزش بخواهد و بر آن ها درود فرستد.(8)

در روایتی دیگر از وی آمده که هفتاد هزار تن با صفات نیکو از بقیع محشور می شوند.(9)

بر پایه گزارشی دیگر، او بشارت داد که کسانی که در بقیع دفن شوند، مورد شفاعت یا گواهی وی قرار خواهند گرفت.(10) پیامبر هر شبِ جمعه به بقیع می رفت و برای اموات بقیع طلب آمرزش می کرد.(11)

گزارش هایی بسیار از حضور پیامبر و سخنان(12) و نمازهای او از جمله نماز استسقاء(13) و نماز عید(14)

در بقیع حکایت دارند. پیامبر در واپسین سال زندگانی خود از سوی خداوند

ص: 884


1- . الطبقات، ج5، ص83.
2- . تاریخ طبری، ج7، ص587؛ مقاتل الطالبیین، ص372.
3- . بقیع الغرقد، ص36.
4- . بقیع الغرقد، ص35-36؛ معالم مکة و المدینه، ص420.
5- . فصول من تاریخ المدینه، ص173؛ معالم مکة و المدینه، ص420.
6- . المجموعة المصوره، ج3، ص461.
7- . آثار اسلامی، ص322.
8- . الارشاد، ج1، ص181؛ وفاء الوفاء، ج3، ص77.
9- . تاریخ المدینه، ج1، ص89-90؛ وفاء الوفاء، ج3، ص79.
10- . تاریخ المدینه، ج1، ص97.
11- . کامل الزیارات، ص530.
12- . تفسیر فرات الکوفی، ص200-201.
13- . کنز العمال، ج8، ص435-436.
14- . الکافی، ج3، ص460؛ التهذیب، ج3، ص129.

دوبار مأمور شد تا به بقیع رود و برای اموات بقیع طلب آمرزش کند. در دومین حضور، در حالی که مریض بود، همراه با حضرت علی(ع) و فضل بن عباس وگروهی از صحابه به بقیع رفت و اموات را با عباراتی خطاب نمود و از وفات خود خبر داد.(1)

بر پایه گزارش برخی منابع، حضرت فاطمه دخت گرامی پیامبر پس از رحلت پدر بزرگوارش هر روز با دیده گریان به بقیع می رفت و در بیت الاحزان به سوگواری برای او می پرداخت.(2)

محل نماز خواندن حضرت زهرا در مسجدی در بقیع مشخص بوده است.(3)

بقیع مورد توجه اهل بیت: نیز بوده و گزارش هایی از زیارت بقیع از جانب اهل بیت در منابع یاد شده است.(4)

همچنین برخی منابع کراماتی از امامان را که در بقیع ظهور یافته، ثبت کرده اند.(5)

دانشورانی بسیار از شیعه(6) و سنی(7)

به استحباب زیارت بقیع فتوا داده اند؛ اهمیت بقیع نزد مسلمانان به گونه ای بود که برخی با صرف هزینه های بسیار، به رغم نبود امکانات، جنازه عزیزانشان را برای دفن در بقیع از دورترین نقاط جهان اسلام بدان جا منتقل می کردند. از آن جمله می توان به انتقال جنازه امیر چوپان به بقیع اشاره کرد.(8)

با توجه به تأکیدهای پیامبر، زیارت قبور بقیع در طول تاریخ اسلام همواره مورد اهتمام مسلمانان بوده و حاکمان نیز به آن توجه نشان داده اند. در دوره امویان، حش کوکب به بقیع پیوست و سنگی که به دست پیامبر بر قبر عثمان بن مظعون قرار داده شده بود، به قبر عثمان بن عفان انتقال یافت.(9)

نخستین گنبد بر حرم امامان بقیع و قبر عباس بن عبدالمطلب به دست مجدالملک براوستانی، وزیر برکیارق سلجوقی (حک: 486-498ق) ساخته شد.(10) در سال 519ق به دست مسترشد بالله (حک: 485-529ق) و میان سال های 623-640ق به دست مستنصر بالله (حک: 623-640ق) تعمیراتی در آن انجام گرفت.(11)

فاطمیان نیز به ساخت قبه و بارگاهی بر قبر اسماعیل فرزند امام صادق(ع) پرداختند.(12)

بر پایه

ص: 885


1- . ارشاد القلوب، ج1، ص33.
2- . رحلة ابن جبیر، ص155.
3- . من لا یحضره الفقیه، ج2، ص577.
4- . البدایة و النهایه، ج8، ص228؛ القاب الرسول، ص58.
5- . الثاقب، ص370-371؛ بحار الانوار، ج48، ص85.
6- . المهذب، ج1، ص283؛ شرائع الاسلام، ج1، ص210؛ الرسائل العشر، ص272.
7- . مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ کشاف القناع، ج2، ص601.
8- . وفاء الوفاء، ج3، ص100.
9- . وفاء الوفاء، ج3، ص98-99.
10- . الکامل، ج8، ص214.
11- . وفاء الوفاء، ج3، ص100.
12- . وفاء الوفاء، ج3، ص103.

گفته رفعت پاشا (م. 1353ق) مردم مدینه هر پنجشنبه به زیارت اهل قبور بقیع می رفتند و بر قبرها دسته های ریحان و بر کنار آن ها شاخه های گل می چیدند. شیعیان برای زیارت قبور امامان بقیع باید پنج قروش به نگهبانان می دادند.(1) گویا پول ستاندن از شیعیان برای زیارت بقیع پیش از آن نیز مرسوم بوده است. محمد ولی میرزا به سال 1260ق از پرداخت مبلغی برای زیارت امامان بقیع گزارش داده است.(2)

ƒآداب و کیفیت زیارت بقیع: از جمله آداب زیارت بقیع، به غسل نمودن(3)

و خواندن هشت رکعت نماز زیارت (برای هر امام دو رکعت) اشاره شده است.(4)

عباراتی از پیامبر(ص) در زیارت اهل بقیع گزارش شده است؛ از جمله: «السّلام علیکم أهل الدیار رحمکم الله»؛ «سلام بر شما اهل قبور؛ خداوند رحمتتان کند.»(5)

در گزارشی دیگر، پیامبر اموات بقیع را با این عبارت خطاب نمود: «السَّلَامُ عَلَی أَهْلِ الدِّیَارِ مَنْ فِیهَا مِنَ المُسْلِمِینَ، دَارِ قَوْمٍ مَیِّتِینَ، وَإِنَّا فِی آثَارِهِمْ - أَوْ قَالَ - : فِی آثَارِکُمْ لَلَاحِقُونَ»؛ «سلام بر مسلمانان از این سرزمین و بر کسانی که در خانه های مردگان مسکن دارند و ما نیز پس از آنان روانیم».(6)

عایشه از حضور شبانه پیامبر در بقیع و آمرزش خواهی برای اموات آن گزارش داده است. آن گاه که وی چگونگی زیارت بقیع را از پیامبر جویا شد، او در جواب فرمود: «قولی: السَّلَامُ عَلَی أَهْلِ الدِّیَارِ مِنَ المُؤْمِنِینَ وَالمُسْلِمِینَ وَیَرْحَمُ اللهُ المُسْتَقْدِمِینَ مِنَّا وَالمُسْتَأخرین وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللهُ بِکُمْ لَلَاحِقُونَ»(7)؛

«بگو: سلام بر اهل سرزمین از مؤمنان و مسلمانان. خداوند رحمت کند پیشی گیرندگان بر ما و کسانی را که پس از ما خواهند آمد. ما به خواست خدا به شما خواهیم پیوست».

برای زیارت امامان بقیع آداب و زیارتنامه ویژه روایت شده است.(8)

ابراهیم فرزند رسول خدا و نیز فاطمه بنت اسد مادر گرامی امیرالمؤمنین دارای زیارتنامه های ویژه هستند.(9)

ص: 886


1- . مرآة الحرمین، ج1، ص480.
2- . پنجاه سفرنامه، ج1، ص62.
3- . التهذیب، ج6، ص79؛ المقنعه، ص475؛ المختصر النافع، ص98.
4- . من لا یحضره الفقیه، ج2، ص577؛ منتهی المطلب، ج2، ص894.
5- . کامل الزیارات، ص530.
6- . المصنف، عبدالرزاق، ج3، ص574.
7- . صحیح مسلم، ج2، ص64.
8- . الکافی، ج4، ص559؛ المقنعه، ص475-476.
9- . بحار الانوار، ج97، ص217-219.

شیوه دفن در قبرستان بقیع: پیامبر(ص) پس از دفن عثمان بن مظعون، سنگی را بالای قبرش گذاشت تا قبرش شناخته شود و دیگر مسلمانان کنار او دفن شوند.(1) این سنگ بزرگ تا هنگام حکمرانی مروان بر مدینه وجود داشت. او این سنگ را به گوشه ای پرتاب کرد تا قبر عثمان بن مظعون مشخص نباشد.(2)

پیامبر(ص) فرزندش ابراهیم را همانند عثمان دفن کرد و بدن او را در لحد با آجر پوشاند و پس از دفن، بر آن آب پاشید و بالای قبرش ایستاد و بر او سلام داد.(3)

در بقیع مردگان با فاصله بسیار از یکدیگر دفن می شدند و قبر مردان با یک سنگ در بالای سر و قبر زنان با دو سنگ در بالا و پایین مشخص می شد.(4)

بر سنگ مزارهای بقیع مطالبی نیز نگاشته می شد که از آن جمله می توان به برخی ابیات شاعر تونسی ابوالبرکات سعدی (م. 734ق) اشاره کرد:

حضرنا مسجد الهادی الشفیع

وجئنا لندفن بالبقیع

إذا کان قبری فی البقیع بطیبه

فلا شک أنی فی حمی صاحب القبر

نبی الهدی المبعوث من آل هاشم

علیه صلاة الله فی السر والجهر(5)

به پیشگاه راهنمای شفاعتگر آمدیم تا در بقیع دفن شویم. اگر قبرم در بقیع در مدینه باشد، بی تردید درحمایت پیامبر هستم؛ پیامبری که از خاندان هاشم مبعوث شد و درود خداوند در نهان و آشکار بر او باد!

مدفونان بقیع: گزارش ها از اسعد بن زراره* خزرجی(6) یا عثمان بن مظعون قرشی صحابی مشهور(7) به عنوان نخستین مدفون در بقیع یاد کرده اند. ابن شبه، اسعد را نخستین انصاری و عثمان را نخستین مهاجر

ص: 887


1- . الطبقات، ج3، ص305.
2- . تاریخ المدینه، ج1، ص102.
3- . تاریخ المدینه، ج1، ص99؛ وفاء الوفاء، ج3، ص82 .
4- . آثار اسلامی، ص332.
5- . التحفة اللطیفه، ج1، ص206.
6- . الثقات، ج1، ص135-136؛ المستدرک، ج3، ص186.
7- . المصنف، ابن ابی شیبه، ج7، ص264؛ معجم البلدان، ج4، ص471؛ فتح الباری، ج9، ص102.

مدفون در بقیع دانسته است.(1) بقیع آرامگاه برخی امامان شیعه، گروهی از صحابه رسول خدا، تابعان، دانشوران و سادات است که از آن جمله اند:

‚1.اهل بیت و بستگان رسول خدا(ص): امام حسن مجتبی(ع)، امام علی بن حسین زین العابدین(ع)، امام محمد باقر(ع) وامام جعفر صادق(ع) همراه فاطمه بنت اسد مادر امام علی(ع)(2)

و عباس عموی پیامبر(3)

که روبه روی در ورودی اصلی بقیع به سوی جنوب در سمت راست دفن شده اند.(4)

دختران رسول خدا زینب(5)، رقیه(6)

و ام کلثوم(7)

در برابر در اصلی با اندک فاصله ای از آن دفن شده اند. عقیل بن ابی طالب(8)،

عبدالله بن جعفر بن ابی طالب، (9)حلیمه سعدیه دایه رسول خدا(10) و صفیه عمه پیامبر(11) نیز از مدفونان بقیع هستند.

با وجود شهرت دفن عاتکه عمه دیگر پیامبر در بقیع(12) منابع تاریخی گزارشی در این زمینه ارائه نداده اند. ام سلمه، حفصه، زینب بنت جحش، زینب بنت خزیمه، صفیه بنت حیی، عایشه بنت ابی بکر، و ماریه قبطیه از همسران پیامبر در شمال قبور دختران پیامبر در فاصله هشت متری سمت راست دفن شده اند.(13)

‚2. صحابه و تابعین: ابوسعید خُدری(14)، عثمان بن عفان(15)،

سعد بن ابی وقاص(16)،

سعد بن معاذ(17)،

عبدالله بن مسعود(18)،

کلثوم بن هِدم(19)،

خنیس بن حذافه(20)،

مقداد بن عمرو(21)و

نیز برخی شهدای اُحد (3ق)(22) از جمله صحابه مدفون در بقیع هستند.

ص: 888


1- . تاریخ المدینه، ج1، ص96، 102.
2- . وفاء الوفاء، ج3، ص85، 95.
3- . الطبقات، ج4، ص24؛ وفاء الوفاء، ج3، ص95.
4- . مروج الذهب، ج3، ص286.
5- . الاستیعاب، ج4، ص1853؛ اسد الغابه، ج6، ص130؛ الاصابه، ج8، ص151.
6- . الاستیعاب، ج4، ص1839-1840؛ اسد الغابه، ج6، ص114-115.
7- . الاستیعاب، ج4، ص1839-1841؛ اسد الغابه، ج6، ص113-114؛ الاصابه، ج8، ص138-139.
8- . وفاء الوفاء، ج3، ص96؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، ص250.
9- . الغارات، ص694؛ وفاء الوفاء، ج3، ص97.
10- . الاستیعاب، ج4، ص1813؛ اسد الغابه، ج6، ص67-68؛ ج8، ص87.
11- . اسد الغابه، ج6، ص172-173.
12- . فصول من تاریخ المدینه، ص170.
13- . الطبقات، ج8، ص37.
14- . وفاء الوفاء، ج3، ص199.
15- . اسد الغابه، ج3، ص491؛ الاصابه، ج4، ص379؛ الاعلام، ج4، ص210.
16- . الاستیعاب، ج2، ص610؛ البدایة و النهایه، ج8، ص78.
17- . المنتظم، ج3، ص247.
18- . الاستیعاب، ج3، ص994.
19- . سبل الهدی، ج12، ص53.
20- . الطبقات، ج3، ص300.
21- . الثقات، ج2، ص254.
22- . المغازی، ج1، ص312.

‚3. علما، سران و شخصیت های اسلامی: مالک بن انس (م. 179ق) رئیس مذهب مالکی(1)،

محمد بن علی بن ابی منصور مشهور به جمال الدین جواد اصفهانی (م. 559ق) وزیر زنگیان موصل و شام(2)،

ابوشجاع ظهیرالدین (م. 488ق)(3) وزیر آل بویه و نویسنده ذیل تجارب الامم، سمهودی (م. 911ق) مؤلف وفاء الوفاء(4)،

ابوالفضل شهاب الدین نویری از مجاوران بیت الله الحرام که در مدینه وفات یافت(5)،

جعفر بن حسن برزنجی (م. 1317ق) مؤلف مولد النبی(6)،

عبدالقادر بن توفیق شلبی (م. 1369ق) رئیس حنفیان مدینه(7)

و سید محمد تقی طالقانی* (م. 1376ق) نماینده آیت الله بروجردی در مدینه(8)

از جمله مدفونان بقیع به شمار می روند.

ƒبقعه های بقیع: به تدریج بر برخی از قبور بقیع، گنبدها و نشانه هایی ساخته شد. ابن شبه به گزارش از ابن زباله (م. 200ق) از وجود مسجدی بر قبر عباس بن عبدالمطلب و امامان شیعه خبر می دهد.(9)

سفرنامه نویسانی چون ابن جبیر (م. 612ق)(10)، ابن نجار (م. 643ق)(11)

و ابن بطوطه (م. 779ق)(12) نیز از این آثار یاد کرده اند. از جمله این گنبدها و نشانه ها می توان به گنبدی بر قبور امامان چهارگانه: و نیز

ص: 889


1- . المعارف، ص498-499؛ وفاء الوفاء، ج3، ص102.
2- . وفیات الاعیان، ج5، ص143.
3- . سیر اعلام النبلاء، ج19، ص30؛ البدایة و النهایه، ج12، ص150.
4- . عبقات الانوار، ج8، ص359.
5- . التحفة اللطیفه، ج1، ص114.
6- . الکنی و الالقاب، ج2، ص77؛ الذریعه، ج5، ص21-22.
7- . الاعلام، ج4، ص38.
8- . گنجینه دانشمندان، ج7، ص66.
9- . تاریخ المدینه، ج1، ص126-127.
10- . رحلة ابن جبیر، ص155.
11- . اخبار مدینة الرسول، ص153.
12- . رحلة ابن بطوطه، ج1، ص360-361.

سنگی بر قبر فاطمه بنت اسد و امامان بقیع با عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للَّه مُبِید الأمم و محیی الرمم هذا قبر فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و سلم سیدة نساء العالمین و قبر الحسن بن علی بن ابی طالب و علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب و محمد بن علی و جعفر بن محمد رضی الله عنهم»(1) و نیز گنبد قبرهای عثمان بن عفان(2)، عقیل بن ابی طالب(3)،

قبور همسران پیامبر(4)،

عبدالله بن جعفر طیار(5)، ابراهیم فرزند رسول خدا(6) و همچنین گنبد قبر امیر چوپان از امیران ایلخانی(7) اشاره کرد.

ƒتخریب بقیع: با قدرت گرفتن وهابیان در عربستان که زیارت قبور را شرک و وجود بقعه ها و ضریح در پیرامون قبور را از مظاهر شرک می دانند، رویکرد به بقیع و دیگر زیارتگاه ها دچار تحول شد؛ در سال 1220ق مدینه به محاصره نیروهای وهابی درآمد. پس از تسلیم شدن شهر، سعود بن عبدالعزیز همراه توقیف و تصرف همه اموال موجود در خزائن حرم نبوی، دستور ویران کردن همه گنبدهای بقیع را صادر کرد.(8)

با توجه به موج اعتراض مسلمانان کشورهای اسلامی به اهانت های سعودیان، دولت عثمانی که تمایل به باز پس گرفتن حرمین داشت، لشکری انبوه برای تصرف مدینه فرستاد و در ذی حجه 1227ق آن شهر را باز پس گرفت. برخی از آن بقعه ها در سال 1234ق به دستور سلطان محمود ثانی (حک: 1223-1255ق) بازسازی شد.(9) اما با حمله دیگر بار وهابیان به سال 1344ق همه آثار تاریخی این قبرستان به فتوای شیخ عبدالله بلیهد، قاضی القضاة سعودی، به بهانه شرک و بدعت بودن زیارت قبور در هشتم شوال این سال ویران شد.(10)

این بار نیز ویرانی بقیع واکنش های بسیاری را میان مسلمانان جهان برانگیخت. دولت ایران روز 16 صفر سال 1344ق را به مناسبت هتک حرمت به بقیع، عزای عمومی اعلان کرد و آیت الله مدرس به تلاش هایی برخاست و مجلس ایران کمیسیونی را برای بررسی موضوع تشکیل داد. مسلمانان در کشورهایی چون هند، پاکستان و نیز کشورهای استقلال یافته شوروی سابق با برپایی تجمعات و ارسال

ص: 890


1- . مروج الذهب، ج3، ص285؛ التنبیه و الاشراف، ص260.
2- . وفاء الوفاء، ج3، ص102.
3- . وفاء الوفاء، ج3، ص100.
4- . وفاء الوفاء، ج3، ص100-101.
5- . وفاء الوفاء، ج3، ص82، 101.
6- . وفاء الوفاء، ج3، ص101-102.
7- . وفاء الوفاء، ج3، ص100.
8- . من اخبار الحجاز و النجد، ص104؛ البقیع قصة التدمیر، ص84.
9- . پنجاه سفرنامه، ج3، ص196.
10- . البقیع قصة التدمیر، ص113-139؛ بقیع الغرقد، ص49.

پیام به این اقدام اعتراض کردند. دولت سعودی برای پیشگیری از خشم مسلمانان و توجیه کارهای خود، نمایندگان دولت های مسلمان را به مکه فراخواند. از ایران هیأتی مرکب از غفار خان جلال السلطنه، وزیر مختار ایران در مصر، و حبیب الله خان هویدا در تاریخ 24/6/1304ق وارد جده شد. با ترفندهای دولت سعودی و عدم پیگیری جدی از سوی مقام های کشورهای اسلامی، این قضیه مسکوت ماند.(1)

پس از گذشت حدود 40 سال از این حادثه، حکومت سعودی پس از تلاش ها و پیگیری های شیعیان عراق به رهبری شیخ کاشف الغطاء و پیگیری های امیر اعلم، سفیر ایران در حجاز، سایبانی کنار این مقابر مطهر ساخت و راهی سنگچین برای عبور و مرور افراد در بقیع ایجاد کرد.(2)

نیز دیوار بقیع در دوران ملک فهد بن عبدالعزیز به شکلی زیبا بازسازی گشت و سپس در سال های 1418-1419ق مسیرهای درون بقیع برای رفت و آمد زایران سنگفرش شد.(3) ƒوضعیت کنونی بقیع: بقیع دارای سه در است که یکی از آن ها در دیوار شرقی و دیگری در دیوار شمالی و در سوم در سمت غرب آن قرار دارد. در سمت غرب، در اصلی است و برای ورود جنازه و زایران بقیع باز می شود.(4)

در دوره های گذشته نیز زیارت بقیع با مشکلاتی همراه بود و زایران شیعی برای دریافت اجازه زیارت ناچار به پرداخت باج به دربانان و مأموران بودند؛ اما زیارت قبور بقیع با ممنوعیت کلی روبه رو نبود. اکنون درهای بقیع در ساعات ویژه از روز (بعد از نماز صبح و پس از نماز عصر حدود دو ساعت)گشوده می شود و زایران مرد می توانند به درون بقیع روند و زیارت کنند. با وجود برخی گزارش ها از حضور حضرت فاطمه(س) در بقیع در روزگار پیامبر و هنگام تدفین رقیه دختر رسول خدا(ص)(5) و نیز تداوم زیارت بقیع از جانب زنان در دوره های گوناگون که در سفرنامه ها بازتاب یافته(6)،

آل سعود به پشتوانه احادیثی از پیامبر(ص) ورود زنان به بقیع را ممنوع می شمرند و حتی هنگام ورود مردان، از گرد آمدن زنان پشت دیوارهای بقیع پیشگیری می کنند.(7)

اداره ای مشهور به اداره امر به معروف

ص: 891


1- . نک-: تخریب و بازسازی بقیع، ص41-60.
2- . اسناد روابط ایران و عربستان، ص248-260؛ نک: تخریب و بازسازی بقیع، ص98-147.
3- . آثار اسلامی مکه و مدینه، ص332.
4- . التاریخ الامین، ص356.
5- . الکافی، ج3، ص241.
6- . پنجاه سفرنامه، ج5، ص750-751؛ سفرنامه منظوم حج، ص70-71.
7- . حج26، ص359.

و نهی از منکر نزدیک در اصلی بقیع مستقر شده است که از نزدیکی زایران به قبور و تبرک جستن به آن ها پیشگیری می نماید و به تبلیغ باورهای وهابیان می پردازد.(1)

تک نگاری ها درباره بقیع: با توجه به اهمیت و فضیلت بقیع، برخی محققان تک نگاری هایی را در موضوع بقیع به رشته نگارش درآورده اند که از مهم ترین آن ها می توان به این موارد اشاره کرد: البقیع قصة تدمیر آل سعود للآثار الاسلامیه فی الحجاز، یوسف الهاجری؛ بقیع الغرقد، مهندس حاتم عمر طه و دکتر محمد انور البکری؛ البقیع الغرقد، سید محمد حسینی شیرازی؛ تخریب و بازسازی بقیع به روایت اسناد، سید علی قاضی عسکر.

منابع

آثار اسلامی مکه و مدینه: رسول جعفریان، قم، مشعر، 1386ش؛ احسن التقاسیم: المقدسی البشاری (م.380ق)، قاهره، مکتبة مدبولی، 1411ق؛ ارشاد القلوب: حسن بن محمد الدیلمی (م.841ق)، قم، الرضی، 1412ق؛ الارشاد: المفید (م.413ق)، بیروت، دار المفید، 1414ق؛ الاستیعاب: ابن عبدالبر (م.463ق)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق؛ اسد الغابه: ابن اثیر (م.630ق)، بیروت، دار الفکر، 1409ق؛ الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م.852ق)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق؛ الاعلام: الزرکلی (م.1396ق)، بیروت، دار العلم للملایین، 1997م؛ امتاع الاسماع: المقریزی (م.845ق)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق؛ بحار الانوار: المجلسی (م.1110ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛ البدایة و النهایه: ابن کثیر (م.774ق)، بیروت، مکتبة المعارف؛ بقیع الغرقد: محمد امین الامینی، مشعر، 1386ش؛ پنجاه سفرنامه حج قاجاری: به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389ش؛ تاریخ بلعمی (تاریخنامه طبری): بلعمی (م.325ق)، به کوشش روشن، سروش، 1378ش. و البرز، 1373ش؛ تاریخ حرم ائمه بقیع: محمد صادق نجمی، قم، المعارف الاسلامیه، 1429ق؛ تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م.310ق)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م.571ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛ تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّه (م.262ق)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، 1410ق؛ تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.292ق)، بیروت، دار صادر، 1415ق؛ التحفة اللطیفه: شمس الدین السخاوی (م.902ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛ تفسیر فرات الکوفی: الفرات الکوفی (م.307ق)، به کوشش محمد کاظم، تهران، وزارت ارشاد، 1374ش؛ التنبیه و الاشراف: المسعودی (م.345ق)، بیروت، دار صعب؛ تهذیب الاحکام: الطوسی (م.460ق)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش؛ الثاقب فی المناقب: ابن حمزه (م.560ق)، به کوشش علوان، قم، انصاریان، 1412ق؛ الثقات: ابن حبان (م.354ق)، الکتب الثقافیه، 1393ق؛ خلاصة عبقات الانوار: علی الحسینی المیلانی، تهران، بعثت، 1405ق؛ الذریعة الی تصانیف الشیعه: آقا بزرگ تهرانی (م.1389ق)، بیروت، دار الاضواء، 1403ق؛ رحلة ابن جبیر: محمد بن احمد (م.614ق)، بیروت، دار مکتبة الهلال، 1986م؛ الرسائل العشر:

ص: 892


1- . با کاروان صفا، ص135-137.

ابن فهد الحلی (م.841ق)، به کوشش رجایی، قم، مکتبة النجفی، 1409ق؛ سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م.942ق)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛ سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م.942ق)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛ سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م.748ق)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، 1413ق؛ شذرات الذهب: عبدالحی بن العماد (م.1089ق)، به کوشش الارنؤوط، بیروت، دار ابن کثیر، 1406ق؛ شرائع الاسلام: المحقق الحلی (م.676ق)، به کوشش سید صادق شیرازی، تهران، استقلال، 1409ق؛ شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید (م.656ق)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، 1378ق؛ صحیح مسلم: مسلم (م.261ق)، بیروت، دار الفکر؛ الطبقات الکبری: ابن سعد (م.230ق)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛ العین: خلیل (م.175ق)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، 1409ق؛ الغارات: ابراهیم الثقفی الکوفی (م.283ق)، به کوشش المحدث، بهمن، 1355ش؛ فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م.852ق)، بیروت، دار المعرفه؛ فصول من تاریخ المدینة المنوره: علی حافظ، جده، المدینه، 1405ق؛ القاب الرسول(ص) و عترته: بعض المحدثین و المورخین (م. قرن4ق)، مکتبة النجفی، 1406ق؛ الکافی: الکلینی (م.329ق)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛ کامل الزیارات: ابن قولویه القمی (م.368ق)، به کوشش القیومی، قم، نشر الفقاهه، 1417ق؛ الکامل فی التاریخ: ابن اثیر (م.630ق)، بیروت، دار صادر، 1385ق؛ کشاف القناع: منصور البهوتی (م.1051ق)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛ کنز العمال: المتقی الهندی (م.975ق)، به کوشش السقاء، بیروت، الرساله، 1413ق؛ الکنی و الالقاب: شیخ عباس القمی (م.1359ق)، تهران، مکتبة الصدر، 1368ش؛ المجموعة المصورة لأشهر معالم المدینة المنوره: عبدالعزیز کعکی، المدینه، دار احیاء التراث العربی، 1419ق؛ المختصر النافع: المحقق الحلی (م.676ق)، تهران، البعثه، 1410ق؛ مرآة الحرمین: ابراهیم رفعت پاشا (م.1353ق)، قم، المطبعة العلمیه، 1344ق؛ مروج الذهب: المسعودی (م.346ق)، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، 1409ق؛ المسالک و الممالک: ابراهیم الفارسی الاصطخری (م.346ق)، به کوشش الحسینی، وزارة الثقافة و الارشاد، 1381ق؛ المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (م.405ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛ المصنّف: ابن ابی شیبه (م.235ق)، به کوشش سعید محمد، دار الفکر، 1409ق؛ المصنّف: عبدالرزاق الصنعانی (م.211ق)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی؛ المعارف: ابن قتیبه (م.276ق)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، 1373ش؛ معالم مکة و المدینه بین الماضی و الحاضر: یوسف رغد العالمی، بیروت، دار المرتضی، 1418ق؛ معجم البلدان: یاقوت الحموی (م.626ق)، بیروت، دار صادر، 1995م؛ معجم ما استعجم: عبدالله البکری (م.487ق)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، 1403ق؛ المغازی: الواقدی (م.207ق)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق؛ مغنی المحتاج: محمد الشربینی (م.977ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق؛ مقاتل الطالبیین: ابوالفرج الاصفهانی (م.356ق)، به کوشش سید احمد صقر، بیروت، دار المعرفه؛ المقنعه: المفید (م.413ق)، قم، نشر اسلامی، 1410ق؛ من لا یحضره الفقیه: الصدوق (م.381ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404ق؛ المنتظم: ابن جوزی (م.597ق)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق؛ منتهی المطلب: العلامة الحلی (م.726ق)، چاپ سنگی؛ المهذب: القاضی ابن البراج (م.481ق)، قم، نشر اسلامی، 1406ق؛ نزهة المشتاق: شریف الادریسی (م.560ق)، بیروت، عالم

ص: 893

الکتب، 1409ق؛ النهایه: مبارک ابن اثیر (م.606ق)، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، 1367ش؛ وفاء الوفاء: السمهودی (م.911ق)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 2006م؛ وفیات الاعیان: ابن خلکان (م.681ق)، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر.

گروه جغرافیا

مأخذ

دانشنامه حج و حرمین شریفین، پژوهشگاه حج و زیارت؛ قم، 1392، ج4، ص156- 168.

بقیع از نظر فراهانی، گزارش محمدحسین فراهانی از جنبه های مختلف این قبرستان.

محمدحسین فراهانی متولد 1264ق از شخصیت های دوره قاجاریه و از کارگزاران دولت ناصرالدین شاه قاجار است. او در 1302ق جزء همراهان شاه در سفر حج بوده و مشاهدات خود را در سفرنامه ای با عنوان سفرنامه مکه تألیف و منتشر کرد.

فراهانی با دقت قبایل و جوامع و نیز شهرها، روستاها و جاده های بین راه را از نگاه مسائل اجتماعی و جغرافیایی بررسی و گزارش کرده است. نیز ساختار و آسیب ها یا قوت های برخی جامعه ها را توضیح می دهد. آنگاه به مکه و مدینه پرداخته و در مدینه مشاهدات خود در بقیع را گزارش می نماید.

به دلیل اهمیت اطلاعات او درباره بقیع برای پژوهشگران و تأثیر این گزارش در عموم مردم، متن گزارش را عیناً آورده ایم، تا استفاده و بهره برداری از نکات و اطلاعات آن به سادگی و درستی امکان پذیر باشد.

/ جغرافیای بقیع: قبرستان بقیع قبرستان وسیعی است که در شرقی سور مدینه متصل به دروازه سور واقع شده و دور تا دور آن را دیوار سه ذرعی از سنگ و آهک کشیده اند. و چهار در دارد و درب آن از طرف غرب و در کوچه پشت سور است، و یک درب طرف جنوب و درب دیگر آن شرقی و طرف حش کوکب است که در کوچه باغ های بیرون شهر است. و از بس در این قبرستان سر هم دیگر دفن کرده اند، اغلب قبرستان یک ذرع متجاوز از سطح زمین ارتفاع به هم رسانیده است.

و در اوقات آمدن حجّاج به مدینه همه روزه درهای این قبرستان تا وقت مغرب باز است و هر کس می خواهد می رود، و در غیر وقت حاج، ظهر روز پنجشنبه باز می شود تا نزدیک غروب روز جمعه، بعد بسته است مگر آنکه کسی بمیرد و در آنجا دفن کنند.

مدفونین مشهور قبرستان بقیع: اوّل چهار نفر از ائمه اثناعشر - صلوات الله علیهم اجمعین - است که در بقعه بزرگی که به طور هشت ساخته شده واقع اند و اندرون و گنبد او سفیدکاری است. و بنای این بقعه معلوم نیست از که و چه وقت بوده، اما محمدعلی پاشای مصری، در سنه هزار و دویست و سی و چهار

ص: 894

به امر سلطان محمود خان عثمانی تعمیر کرده و بعد همه ساله از جانب سلاطین عثمانی این بقعه مبارکه و سایر بقعه جات واقعه در بقیع تعمیر می شود.

و در وسط این بقعه مبارکه صندوق بزرگی است از چوب جنگلی خیلی ممتاز. و در وسط این صندوق بزرگ دو صندوق چوبی دیگر است، و در این دو صندوق پنج نفر مدفونند: یکی امام ممتحن حضرت حسن - سلام الله علیه - است، و یکی حضرت سید سجاد - علیه الصلاة والسلام - است، و یکی حضرت امام محمد باقر - صلوات الله علیه - است، و یکی حضرت جعفر صادق - علیه التحیة والسلام - است، و یکی عباس عمّ رسول(ص) است که بنی عباس از اولاد اویند.

و در وسط همین بقعه متبرکه در طاقنمای غربی، مقبره ای است که به دیوار یک طرف او را ضریح آهنی ساخته اند و می گویند قبر فاطمه زهرا(س) است.

مرقد فاطمه زهرا(س): بعد از رحلت حضرت صدیقه کبری(س) حضرت امیرالمؤمنین(ع) از دل شکستگی از حرکات منافقین و بنابر وصیت صدیقه طاهره، جسد مبارک را شبانه دفن کرده اند و مرقد مبارکش را پنهان داشته. و چند محل است که مشهور به مقبره صدیقه طاهره است: یکی در وسط مسجد رسول در جنب قبر مبارک است که خانه خود حضرت فاطمه بوده و الان مقبره ساخته اند، و اهل تسنّن غالباً اعتقادشان بر آن است. و یکی در وسط مسجد در بین قبر رسول(ص) و منبر آن بزرگوار است و حدیث شریف «مابین قبری ومنبری روضة من ریاض الجنّه» را به همین تعبیر کرده اند. این مکان مقبره معینی نیست اما می گویند. و یکی در بقیع در حجره ای که بیت الاحزان می گویند. و به همین ملاحظه اغلب در بیت الاحزان نیز زیارت صدیقه کبری را می خوانند. و یکی هم در همین بقعه متبرکه بقیع در همین مکان مبارک است که مقبره ساخته شده و سنی و شیعه در اینجا زیارت می خوانند. و در جلو همین قبر مبارک پرده گلابتون دوز کهنه آویخته و از گلابتون بیرون آورده که «سلطان احمد بن سلطان محمد بن سلطان ابراهیم بن سلطان احمد بن سلطان عثمان، سنة احدی وثلاثین ومائة بعد الالف 1131».

و بعضی را عقیده این است که این مقبره مدفن حضرت فاطمه بنت حضرت امام حسن مجتبی(ع) است که مادر حضرت امام محمدباقر(ع) باشد.

و در این بقعه مبارکه دیگر زینتی نیست مگر دو چهل چراغ کوچک و چند شمعدان برنج. و فرش زمین بقعه حصیر است. و چهار پنج نفر متولی و خدام دارد که اباًعن جد هستند و مواظبتی ندارند و مقصودشان اخذ تنخواه از حجّاج است.

ص: 895

گرفتن ورودی از حجّاج شیعه: حجّاج اهل تسنّن بر سبیل ندرت در این بقعه متبرکه به زیارت می آیند و برای آنها ممانعتی در زیارت نیست و تنخواهی از آنها گرفته نمی شود. اما حجّاج شیعه هیچ یک را بی دادن وجه نمی گذارند داخل بقعه شوند، مگر آنکه هر دفعه که می خواهند به زیارت بروند و داخل بقعه شوند تقریباً از یک قران الی پنج شاهی به خدام بدهند. و از این تنخواهی که به این تفصیل خدام از حجّاج می گیرند باید سهمی به نایب الحرم و سهمی به سیدحسن پسر سید مصطفی که مطوف عجم است، برسد. و بعد از دادن تنخواه هیچ نوع تقیه در زیارت و نماز نیست و هر زیارتی سرّاً یا جهراً می خواهد بکند آزاد است و ابداً لساناً و یداً صدمه به حجّاج شیعه نمی رسانند.

مقبره شیخ احمد احسائی: و پشت بقعه متبرکه بقیع در پایین پا در زیر ناودان گنبد مطهر، مقبره شیخ احمد احسائی است که شیخیه به او ارادت دارند و ضریح آهنی دارد. و قبر را از گچ و آجر، یک ذرع بالا آورده و سفید کرده و سنگ مرمر بزرگی بر روی او است که به خط نستعلیق این عبارات مرتسم است:

«المرقد المطهر للشیخ العظیم الشأن، الساطع البرهان مؤمن الدهر وتاج الفخر وعلامة العصر مرجع علماء الاسلام مجدد ماة الثالثه عشر مولانا ومولی المسلمین احمد بن زین الدین الاحسائی - قدّس سرّه وعطر رمه - وقد تُوُفّی اعلی الله مقامه فی سنه الف ومأتین ثلاثه واربعین. هذا مادّة تاریخ اجل الله شأنه

قد سألت الفکر عن تاریخه یوماً فانشد

فزت بالفردوس فوزاً یابن زین الدین احمد

و بغل همین مقبره سنگ دیگر مرمر چسبانیده و این دو شعر تاریخ نوشته اند:

لزین الدین احمد نور فضل

تضاء به القلوب المدلهمّه

یرید الحاسدون لیطفئوه

ویأبی الله الا ان یتمّه

و مابین سنی ها معروف به مقبره شیخ الروافض است، مع هذا سنی و شیعه بر این قبر فاتحه می خوانند. و در مدینه کرامتی از او مشهور است: در چند سال قبل که تازه این سنگ را بر روی این قبر نصب کرده بودند، دو نفر از اعراب که کارشان سنگ قبر کندن است، این سنگ را که مرمر می بینند با هم قرار می گذارند که شبانه در قبرستان بقیع از دیوار آمده و سنگ را از آنجا بکنند و به خانه خود ببرند و خطوط او را حک نموده در پشت او اسم کس دیگر مرتسم نموده به قیمت گزاف بفروشند. شب از دیوار به قبرستان بقیع می روند و یکی همین که کلنگ را به قبر می زند تا سه دفعه آوازی از قبر می آید

ص: 896

که «خلل الحجر». اینها به خیالشان این آواز از خارج بقیع است که کسی دیده و این عبارت را می گوید. بالاخره دست و پا و زبان آنکه کلنگ می زده از کار افتاده و حالت استرخاء و لغوه به هم می رساند. رفیقش مضطرب شده او را به دوش گرفته خواست از دیوار قبرستان به زحمت پایین بیاید که سه چهار نفر از مقدسین مدینه آن شب به جایی موعود بودند، می رسند و آن عرب را می گیرند که نصب شب در قبرستان بقیع به این حال به چه کاری رفته بودی؟ بعد از دو روز حبس، رفیقش که فلج شده بود می میرد و خود او تفصیل را گفته و مستخلص می شود. العهدة علی الروات.

مقبره شیخ الاسلام شیراز: و پهلوی قبر مرحوم شیخ احمد، قبر شیخ ابوالقاسم شیخ الاسلام شیراز است که او بدون ضریح، و سنگ کوچکی دارد. و وفات او در سنه هزار و دویست و هشتاد و شش است.

بیت الاحزان: و پشت گنبد ائمه بقیع، همین سمتی که مقبره مرحوم شیخ احمد است، بقعه کوچکی است که بیت الاحزان حضرت فاطمه زهرا (س) است، و یک ضریح کوچکی از آهن در این بقعه است. می گویند در وسط این ضریح جای نخلی است که به معجز حضرت صدیقه سبز شده بوده.

قبور دختران حضرت رسول(ص): و در جنوب بقعه ائمه بقیع، بقعه ای است سفیدکاری و ضریحی برنجی دارد و قبور زینب و رقیه و ام کلثوم، بنات رسول الله که دو نفر از آنها زن عثمان بوده اند.

درباره فرزندان خدیجه و محمّد(ص): در روایتی از امام صادق(ع) آمده که: رسول الله(ص) از خدیجه کبری(س) قاسم و طاهر، که نام او عبدالله بوده، و فاطمه(س) و ام کلثوم و زینب و رقیه به دنیا آورد. فاطمه(س) را به حضرت امیرالمؤمنین(ع) تزویج فرمودند و زینب را به ابوالعاص بن ربیع که از بنی امیه بود و ام کلثوم را به عثمان بن عفان و رقیه را به عتبه بن ابی لهب. و قبل از آنکه ام کلثوم به خانه عثمان برود وفات یافت و عتبه قبل از دخول، رقیه را طلاق داد. بعد رقیه را به عثمان تزویج فرمودند و او هم در حیات رسول الله(ص) در مدینه وفات یافت. و این چهار دختر همگی در مدینه منوره مدفون اند. و قاسم و عبدالله هر دو در مکه معظمه رحلت کرده و در آنجا مدفون اند. و در مدینه طیبه از ماریه قبطیه ابراهیم متولد شد و در مدینه وفات یافت و در قبرستان بقیع مدفون گشت. و ماریه قبطیه را پادشاه اسکندریه به جهت حضرت هدیه فرستاده بود. (قرب الاسناد)

مسجد ابن ابی کعب: و در سمت غرب این بقعه بنات رسول(ص) مسجدی است سرپوشیده مثل اطاق کوچکی که بر در او نوشته اند: هذا مسجد اُبیّ بن کعب و صلّی رسول الله فی هذا المسجد.

قبور زنان: در سمت جنوب شرقی این بقعه بنات نبی، بقعه سفیدکاری است و ضریحی دارد که قبور هشت نفر از ازواج نبی(ص) است، و اسامی هر یک را بر تخته ای، جدا جدا نوشته و بالای ضریح آویخته اند. و به واسطه زیارت عایشه، سنی ها خیلی در آنجا زیارت می روند.

ص: 897

قبر عقیل: و قریب به این بقعه، بقعه دیگر است سفیدکاری که ضریحی برنجی دارد و قبر عقیل بن ابی طالب است.

قبر عبدالله جعفر: و قریب به این بقعه، بقعه دیگر است سفیدکاری که قبر عبدالله جعفر است.

سه بقعه دیگر: و قریب به این بقعه، بقعه دیگر است که قبر نافع است که از قراء سبعه بوده. و قریب به این بقعه، بقعه مالک است که رئیس طریقه مالکی است. و قریب به اینها بقعه ای است سفیدکاری و ضریحی برنجی دارد و این مقبره پسرهای حضرت رسول(ص) است.

مقبره حلیمه سعدیه: و در گوشه قبرستان بقیع در شمال شرقی، بقعه کوچک سفیدی است که ضریحی چوبی دارد و مقبره حلیمه سعدیه دایه ی حضرت ختمی مآب است.

قبر عثمان بن عفان: و در کنار قبرستان بقیع در سمت شرقی، گنبد بزرگ سفیدکاری نقاشی است که می گویند قبر عثمان بن عفان است. معروف این است، این مکان ابتدا حش کوکب نام داشته و در جزو قبرستان بقیع نبوده و از قراری که اهل سیر نوشته اند، قبر عثمان در حایط مابین قبرستان بقیع و قبرستان یهود بوده، معاویة بن ابی سفیان به ملاحظه خویشاوندی، آنجا را در جزو محوطه بقیع کرده است. و بعضی را عقیده این است که این قبر عثمان بن مظعون است. چون قبر عثمان بن عفان هیچ معلوم نبوده، این قبر او تصور کرده و بقعه ساخته و داخل قبرستان بقیع نموده اند، و این قول ضعیف است.

قبر فاطمه بنت اسد: و در پشت قبرستان بقیع در همین سمتی که بقعه حلیمه خاتون است، بقعه کوچک سفیدکاری است. و در او دو قبر است که متصل به یکدیگر و به قدر یک ذرع از زمین با گچ و آجر بالا آورده. از در که وارد می شوی طرف یمین قبر حضرت فاطمه بنت اسد(س) است، که مادر حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است.

بقعه عمّات رسول اکرم(ص): و در پشت قبرستان بقیع به فاصله کوچه ای که ده ذرع و قریب به دروازه شهر است، بقعه ای است سفیدکاری که عمّات حضرت رسول(ص) در آنجا مدفونند.

و در قبرستان بقیع بعضی بقعه های کوچک است که رؤسای تسنّن در آنجا مدفونند و آنها قابل شرح و بسط نیستند.

مقبره اسماعیل بن جعفر الصادق: و از این دروازه شهر که طرف قبرستان بقیع است همین که داخل سور شدی در کوچه پشت، بدنه گنبد عالی است و جلوخان و صحن و ضریحی از برنج دارد و مقبره حضرت اسماعیل بن جعفر الصادق صلوات الله علیه است که رئیس طائفه اسماعیلیه. و متولی و خدامی دارد و غالباً زیارتگاه بحره و خوجه است.

ص: 898

بحره [بهره] و خوجه دو طایفه از اسماعیلی است که اینها اغلب در هند و سند و مصر و توابع متوقّف اند. و مابین این دو طایفه از یک صد و پنجاه سال قبل اختلاف به هم رسیده، خوجه ها مرید آقاخان محلاتی و آباء و ابناء او هستند، و بحره ها به این فقره معتقد نیستند و به ملاجی بحره و آباء و ابناء او معتقدند.

و هر دو طایفه حضرت اسماعیل را منقرض الطاعه می دانند، و هرچه بگذرد پسر بزرگ و پسر پسر بزرگ را جانشین می دانند، چنانچه آقاخان پسر بزرگ شاه خلیل الله بود و جانشین گشت و پسر بزرگ آقاخان که علی شاه بود جانشین و بعد از فوت علی شاه با آنکه از آقاخان دو پسر بزرگ قابل بود، مع هذا حسین شاه پسر علی شاه جانشین است.

مآخذ

حالت، محمدحسین فراهانی، مقدمه [درباره فراهانی] از میرزا صادق خان ادیب الممالک، به کوشش خان ملک ساسانی، تهران، 1311ق؛ سفرنامه محمدحسین فراهانی، به کوشش حافظ فرمانفرمائیان، تهران، 1342؛ سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج5، ص 237-243.

نیز ﻧﮑ: محمدحسین فراهانی؛ سفرنامه محمدحسین فراهانی

بقیعِ دوره رسول خدا و دوره وهابیون، بخشی از کتاب عمارة القبور النبی و اهل بیته در مقایسه بقیع با عصر رسالت و احترام رسول الله به آن و هدم و تخریب و بی احترامی در دوره حاکمیت آل سعود.

آیت الله محمد سند درسهایی درباره علل فقهی و کلامی تخریب بقیع و نقد آن داشته که توسط ابراهیم حسین البغدادی تقریر و تبدیل به کتاب شده است. بخشی از این کتاب مقایسه بقیع در دوره صدر اسلام با بقیع در سده 14 و 15ق است. این بخش عیناً آورده می شود.

/ مقبرة البقیع:

روی أبن سعد والحاکم النیسابوری بأسناده عن عن عبید الله بن أبی رافع عن أبیه قال کان: رسول الله(ص) یرتاد لأصحابه مقبرة یدفنون فیها(1)، فکان قد جاء نواحی المدینة وأطرافها، قال: ثم قال: (أُمرت بهذا الوضع). وکان یقال بقیع الحبخبة، وکان أکثر نباته الغرقد،... فکان أول من قبر هناک عثمان أبن مظعون، فوضع رسول الله(ص) حجراً عند رأسه وقال: (هذا قبر فرطنا) فکان إذا مات المهاجر بعده، قیل

ص: 899


1- . الشرح الکبیر ج2: 389، المستدرک علی الصحیحین ج3: 189.

یا رسول الله، أین ندفنه؟ فیقول: (عند فرطنا عثمان بن مظعون(1)).

وروی عن أمیرالمؤمنین علی(ع) : (أول من دفن بالبقیع عثمان بن مظعون، ثم أتبعه إبراهیم أبن رسول الله(ص)(2).

النبی(ص) یستغفر لأهل البقیع:

روی فی صحیح مسلم والنسائی عن عائشة قالت: لما کان لیلتی التی رسول الله(ص) فیها عندی أنفلت فوضع رداءه، وخلع نعلیه فوضعهما عند رجلیه وبسط طرف إزاره علی فراشه فاضطجع، فلم یلبث إلا ریثما ظن أنی قد رقدت، فأخذ أزاره رویداً، وأنتعل رویداً، وفتح الباب، فخرج ثم أجافه رویداً، وجعلت درعی فی رأسی، وأختمرت، وتقنعت إزاری، ثم أنطلقت علی أثره حتی جاء البقیع فأقام، فأطال القیام، ثم رفع یدیه ثلاث مرات، ثم أنحرف فأنحرفت، فأسرع فأسرعت، فهرول فهرولت، فأحضر فأحضرته، فسبقته فدخلت، فلیس إلا أن أضطجعت، فدخل فقال: مالک یا عائش حشیاً رابیة قلت یا رسول الله بأبی أنت وأمی، فأخبرته، قال: فأنتِ السواد الذی رأیت أمامی؟ قلت: نعم، فلهزنی فی صدری لهزة أوجعنی، ثم قال: أظننت أن یحیف الله علیک ورسوله؟ قلت: مهما یکتم الناس یعلمه الله، قال: نعم، قال: فإن جبریل(ع) أتانی حین رأیت فنادانی فأخفاه منک فأخفیته منک،... فقال: إن ربک یأمرک أن تأتی أهل البقیع فتسغفر لهم قال: قلت کیف أقول لهم یا رسول الله؟. قال: قولی السلام علیکم أهل الدیار من المؤمنین والمسلمین، ویرحم الله المستقدمین والمستأخرین(3).

وغیر ذلک من الأحادیث المرویة من الفریقین، وقد ذکر السمهودی مواقع القبور والقبب وهذا مما یعنی أن القبب والقبور کانت عامرة ومشیدة فی زمانه حیث کانت سنة وفاته فی (911ه-) وذکر الحافظ الذهبی فی ترجمة العباس عم النبی: «ودفن بالبقیع وعلی قبره الیوم قبة عظیمة من بناء خلفاء آل العباس»(4).

روی صفوان الجمال عن الصادق(ع) : «کان رسول الله(ص) یخرج فی ملأ من الناس من أصحابه کل عشیة خمیس إلی بقیع المدنیین»(5).

وروی أبن حجر عن محمد بن هیصم عن أبیه عن جده: أن رسول الله(ص) أشرف علی وسط البقیع، فصلی فیه(6).

وأخیراً فعلوها:

ص: 900


1- . الطبقات الکبری ج3: 397. المستدرک علی الصحیحین ج3: 190، سیر أعلام النبلاء ج1: 155، تاریخ الطبری ج2: 177.
2- . معجم البلدان ج4: 471.
3- . وفاء الوفاء، ج3: 77.
4- . سیر أعلام النبلاء الترجمة 11، العباس عم النبی، 2/97.
5- . کامل الزیارات: 529، مستند الشیعة ج3: 320.
6- . الأصابة 7: 367.

وبعد کل هذه الأحادیث النبویة قامت هذا الفئة الضالة بهدم هذه البقاع الطاهرة والتی کانت عامرة ومشیدة بالقباب العالیة، یقول الرحالة ریتشارد بورتون: «وقبل أن نترک البقیع وقفنا الحادیة عشرة عند القبة العباسیة أو قبة العباس عم النبی، وهی أکبر وأجمل جمیع القبب الأخری...

وتوجد فی القسم الشرقی قبور الحسن بن علی سبط النبی، والإمام زین العابدین بن الحسین، وأبنه محمد الباقر، ثم أبنه الإمام جعفر الصادق، وهؤلاء جمیعاً من نسل النبی وقد دفنوا فی نفس المرقد الذی دفن فیه العباس»(1).

ویصف أبن بطوطة قبة الإمام الحسن(ع) فیقول: «هی قبة ذاهبة فی الهواء بدیعة الأحکام»(2).

ویقول رتر عند زیاره المدینة سنة (1925) أی بعد أن أحتل الوهابیون المدینة:

... وحینما دخلت إلی البقیع وجدت منظره کأنه منظر بلد قد خُربت عن آخرها فلم یکن فی أنحاء المقبرة کلها ما یمکن أن یری أو یشاهد، سوی أحجار مبعثرة و أکواء صغیرة من التراب لا حدود لها.

ثم یقول: فقد هدمت و اختفت عن الأنظار القباب البیضاء التی کانت تدل علی قبور آل البیت النبوی فی السابق...(3).

مشاهد مشاهیر البقیع:

ونذکر الآن القبور التی هدمتها هده الشرذمة:

1- قبر الإمام الحسن بن علی بن أبی طالب(ع).

2- قبر الإمام علی ابن الحسین(ع).

3- قبر الإمام محمد الباقر بن الإمام زین العابدین(ع).

4- قبر الإمام جعفر الصادق بن الإمام محمد الباقر(ع).

5- عباس عم رسول الله(ص).

وکانو کلهم فی قبة واحدة والتی کانت من اکبر القباب فی البقیع.

ویقول السمهودی: وعلیهم قبة شامخة فی الهواء.

وقال ابن النجار: وهی کبیرة عالیة قدیمة البناء و علیها بابان یفتح احدهما کل یوم(4).

6- فاطمة بنت أسد الهاشمیة.

ص: 901


1- . دائرةالمعارف الإسلامیة، ج8: 273.
2- . رحلة ابن بطوطة.
3- . موسوعة العتبات المقدسة ج3: 329.
4- . وفاء الوفاء ج3، ص100.

وهی أم الإمام علی(ع)، ومربیة رسول الله(ص) عن جابر بن عبدالله قال:

بینا نحن جلوس مع رسول الله(ص) إذ آتاه آت وقال: یا رسول الله، أن أم علی وجعفر وعقیل قد ماتت فقال رسول الله(ص) فقال رسول الله(ص): قوموا إلی أمی، فقمنا وکأن علی رؤوس من معه الطیر، فلما انتهینا إلی الباب نزع قمیصه فقال: إذا غسلتموها فأشعروها إیاه تحت أکفانها، فلما خرجوا بها جعل رسول الله(ص) مرة یحمل، ومرة یتقدم، ومرة تیأخر حتی انتهینا إلی القبر فتمعک فی اللحد ثم خرج فقال: أخلوها باسم الله وعلی اسم الله، فلما أن دفنوها قام قائما فقال: جزاک الله من أم وربیبة خیراً، فنعم الأم ونعم الربیبة کنت لی، قال: فقلنا له أو قیل له، یا رسول الله(ص) لقد صنعت شیئین ما رأیناک صنعت مثلهما قط، قال: ما هما؟.

قلنا: نزعک قمیصک وتمعکک فی اللحد، قال(ص): أما قمیصی لا أرید أن تمسها النار أبداً إنشاء الله تعالی، وأما تمعکی فی اللحد فأردت أن یوسع الله علیها فی قبرها(1).

لیت رسول الله(ص) حاضر الیوم لیری حال قبر أمه وربیبته(ص)، فقد هتکوا حرمته رجال مروان ابن الحکم الیوم. وضیعوا علامته علی محبیها و محبی ولدها علی(ع).

7- بنات رسول الله(ص)، أو ربائبه.

أ- زینب

ب- رقیة

ج- أم کلثوم

8- زوجات رسول الله(ص). وهن:

- أم سلمة.

- حفصة.

- ریحانة بنت زید.

- زینب بنت جحش.

- زینب بنت خزیمة.

- صفیة بنت حیی.

- عائشة بنت أبی بکر.

- ماریة القبطیة.

9- عمات رسول الله(ص).

ص: 902


1- . وفاء الوفاء ج3، ص87.

- صفیة بنت عبد المطلب.

- عاتکة بنت عبد المطلب.

10- عقیل بن أبی طالب.

11- عبدالله بن نجعفر بن أبی طالب.

12- أم البنین:

وهی فاطمة الکلابیة، زوجة الإمام علی(ع)، وأم العباس بن علی(ع).

13- إبراهیم ابن رسول الله(ص).

مات وهو صغیر، وحزن علیه رسول الله(ص). کثیراً وهو ثانی من دفن فی البقیع بعد عثمان بن مظعون وأمه ماریة القبطیة.

یقول السمهودی: مشهد سیدنا إبراهیم بن سیدنا رسول الله(ص). وقبره علی نعت قبر الحسن والعباس(ع)، وهو ملصق إلی جدار المشهد القبلی، وفی هذا الجدار شباک(1).

وهذا یعنی قبر سیدنا إبراهیم بن رسول الله(ص) کان یشبه قبور أئمة

البقیع(ع) من ناحیة القبة والبناء حیث یقول: (علی نعت قبر الحسن والعباس) بل هناک شباک کما یقول وهذا یدل علی أن قبورهم کانت مشیدة.

14- حلیمة السعدیة- وهی مرضعة رسول الله(ص).

15- أبو سعید الخدری

16- محمد بن الحنفیه ابن الإمام علی بن أبی طالب(ع).

17- عثمان بن مظعون:

وعن شیخ من بنی مخزوم بدعی عمر قال:کان عثمان بن مظعون أول من مات من المهاجرین، فقالوا: یا رسول الله أین ندفنه؟ قال(ص): ندفنه بالبقیع.

قال: فلحد له رسول الله(ص) و فضل حجر من حجارة لحده، فحمله رسول الله(ص) فوضعه عند رجلیه، فلما ولی مروان بن الحکم المدینة مر علی ذلک الحجر فأمر به فرمی به، وقال: والله لا یکون علی قبر عثمان بن مظعون حجر یعرف به، فأتته بنی أمیة فقالوا: بئس ما صنعت، عمدت إلی حجر وضعه النبی(ص) فرمیت به، بئس ما عملت، فمر به فلیرد، فقال: أما والله إذ رمیت به فلا یرد(2).

ص: 903


1- . وفاء الوفاء ج3: 101.
2- . وفاء الوفاء ج3: 84.

وفی روایة أخری عن ابن شهاب وغیره أن عثمان (بن عفان) منع من البقیع، فدفن فی حش کوکب، وکان عثمان بن مظعون أول من دفن بالبقیع، فجعل رسول الله(ص) أسفل مهراس علامة علی قبره لیدفن الناس حوله، وقال: لأجعلنک للمتقین أماماً، فلما استعمل معاویة مروان بن الحکم علی المدینة فی ملکه ادخل الحش فی البقیع، وحمل المهراس وجعله علی قبر عثمان، وقال: عثمان وعثمان..(1).

من هنا حصل الخلط بین القبرین والی الآن هذه الشبهة موجودة، وعلی ضوء هذا- وهذا هو المعروف- إن القبر الذی ینسب الیوم إلی عثمان بن عفان هو فی الحقیقة قبر عثمان بن مظعون رضی الله عنه.

18- شهداء الحرة:

استشهد هؤلاء فی سنة (63ق) فی معرکة الحرة بأمر من یزید بن معاویة وعلی ید مسلم بن عقبة، عندما هجم علی مدینة رسول الله(ص)، وقتل حوالی سبعة آلاف نفر من أهل المدینة وکلهم من المهاجرین والأنصار والسادات و شیعة رسول الله(ص). وانتهک حرمة النساء، واحرق الحرث والنسل، ومکان قبورهم فی بقعة خاصة من شهداء احد وسط المقبرة.

19- سعد بن معاذ الاشهلی رضی الله عنه.

وقد صلی علیه ودفنه رسول الإنسانیة محمد(ص).

20- مالک بن انس الاصبحی: (تلمیذ الإمام الصادق(ع) وإمام المالکیة) علیه قبة صغیرة وإلی جانبه فی المشرق والشام قبة لطیفة أیضاً... ویقال إن بها نافعاً مولی أبن عمر(2).

21- عبدالله بن مسعود.

22- أسعد بن زرارة: أول من دفن فی البقیع من الأنصار.

23- مالک بن نویرة.

24- جابر بن عبدالله الأنصاری.

25- زید بن أرقم.

وغیر ذلک من الصحابة الأجلاء لرسول الله(ص) ک- - (حسان بن ثابت، وزید بن ثابت، وزید بن حارثة).

وکذلک دفن فی البقیع أکثر أولاد الإئمة المعصومین(ع) کأبناء الإمام الباقر(ع) وسکینة و فاطمة (بنتا الإمام الحسین(ع) ) وأبناء الإمام السجاد(ع) وکذلک شهربانوا أم الإمام السجاد و غیرهم.

إسماعیل أبن الإمام جعفر الصادق(ع) :

توفی سنة 133ه- فی حیاة أبیه الإمام الصادق(ع) بعشرین سنة.

ص: 904


1- . المصدر السابق: 99.
2- . أعیان الشیعه: ج3: 316.

قال السید الأمین: قبره الآن خارج البقیع، بینهما الطریق: بجانب سور المدینة المنورة، ولعله کان داخلاً فیه قبل جعل هذا الطریق، وهو مشید علیه قبة عظیمة هدمها الوهابیون فی هذا العصر(1).

ویقول السمهودی: مشهد إسماعیل بن جعفر الصادق(ع)، وهو کبیر یقابل مشهد العباس فی المغرب، وهو رکن سور المدینة الیوم من القبلة والمشرق، بنی قبل السور فأتصل السور به، فصار بابه من داخل المدینة، قال المطری: بناه بعض العبیدیین من ملوک مصر(2).

وقال الشیخ المدنی: وکان یقع (قبر إسماعیل) فی الوسط بین الحرم النبوی والبقیع.

وأنا شاهدت هذا القبر قبل طمسه وهدمه(3).

ومن خلال هذا یتضح أن قبر إسماعیل أبن الإمام الصادق(ع) کان مشیداً وعلیه قبة ویزار، ولکن ید الضلال نبشت القبر سنة (1427ق) خلال التوسعة الأخیرة للمسجد النبوی، وهناک جماعة من المؤمنین شاهدوا نقل جثمانه الطاهر إلی البقیع وکان الجسد الشریف طریاً ولم یبلَ، ودفنوه شرق شهداء الحرة، ولکن الوهابیة أزالت العلامة والأثر، کما هو دأبهم. والیوم موجود فی مکان القبر القدیم صندوق (کشک) أو صندوقین یباع فیها المصحف الشریف.

علی أبن الإمام جعفر الصادق(ع) :

وهو أبن الإمام الصادق(ع) ویلقب بالعریضی نسبة إلی العریض وهی قریة تقع علی بُعد أربعة أمیال من المدینة، مات أبوه وهو طفل، وأخذ العلم عن أخیه الإمام موسی الکاظم(ع).

«کان علی بن جعفر(ع) سیداً جلیل القدر، عظیم الشأن، شدید الورع، عالماً کبیراً، روایة للحدیث، کثیر الفضل، أدرک الإمام الجواد(ع) بل یقول صاحب (عمدة الطالب): أدرک الهادی(ع) وتوفی فی أیامه، لزوم موسی أخاه(ع) وأخذ عنه معالم الدین ومن برکاته (مسائل علی بن جعفر) الذی بین أیدینا، ونقلها العلامة المجلسی (علیه الرحمة) فی المجلد الرابع من(البحار). وأجمالاً فجلالة شأن هذا الرجل الکبیر أعظم من أن یتسع لها المقام وقد أثنی علیه علماء الرجال ثناءاً بلیغاً.

وذکر الشیخ الکشی أنه لما عزم الطبیب علی فصد الإمام محمد الجواد(ع) وأقترب بالمبضع منه تقدم علی بن جعفر فقال للطیب: ابدأ بفصدی کی لا تؤلمه حدة المبضع ولما نهض الجواد(ع) لیخرج قدم له علی بن جعفر نعلیه فوضعهما أمام قدمیه فی حین انه کان شیخاً محترماً وکان الجواد(ع) ما یزال حدثاً.

ص: 905


1- . وفاء الوفاء ج3، 103.
2- . التاریخ الأمین: 342.
3- . منتهی الآمال ج2: 214.

ویروی الشیخ الکلینی عن محمد بن الحسن بن عمار انه قال: کنت عند علی بن جعفر بن محمد(ع) جالساً وکنت أقمت عنده عشر سنین أکتب عنه وما سمع من أخیه (یعنی أبا الحسن) إذ دخل علیه أبو جعفر محمد بن علی الرضا(ع) المسجد مسجد رسول الله(ص) فوثب علی بن جعفر بلا حذاء ولا رداء فقبل یدیه وعظمه.

فقال له أبو جعفر(ع) : یا عم اجلس رحمک الله فقال: یا سیدی کیف أجلس وأنت قائم؟ فلما رجع علی بن جعفر إلی مجلسه جعل أصحابه یوبخونه ویقولون: أنت عم أبیه وأنت تفعل به هذا الفعل؟! فقال: اسکتوا إذا کان الله عزوجّل- وقبض علی لحیته – لم یؤهل هذه الشیبة و أهل الفتی ووضعه حیث أنکر فضله؟ نعوذ بالله مما تقولون بل أنا له عبد»(1).

قال النمازی: من أصحاب أبیه و أخیه الکاظم والرضا والجواد والهادی (صلوات الله علیهم)، جلیل القدر عظیم الشأن ثقة بالاتفاق. له کتاب المناسک والمسائل، وکتاب المسائل معروف مشهور روی عنه فی الوسائل والبحار وغیرهما.

وبالجملة سکن العریض فنسب ولده إلیها. ونقل المامقانی قصته مع مولانا الجواد(ع) الدالة علی حسنه وکماله وجلالته، وعمره أزید من مائة وعشرین سنة(2).

وعن علی بن محمد عن موسی بن جعفر بن وهب. عن علی بن جعفر قال: کنت حاضراً أبا ألحسن(ع) لما توفی ابنه محمد فقال للحسن: با بنی أحدث لله شکرا فقد أحدث فیک أمراً(3).

وهذا ما یدلل علی انه أدرک الإمام علی الهادی(ع).

وان قصته مع الإمام الجواد(ع) یدل علی عظمة إیمانه، وتقواه، وکذلک یدلل علی أن أمر الإمامة أمر وحیانی وأمر الهی وسماوی، ولیست قضیة الإمامة هی أمر تشهی أو تزعم أو ترأس أو انتخاب، فلو کان هکذا لنازع فی الأمر کما نازع هابیل قابیل، أو جعفر بن الإمام علی الهادی(ع).

فموقفه هذا- أی علی ابن جعفر- فی ذروة الإیمان ویمثل مدرسة تربویة علی الإیمان فی تاریخ مذهب التشیع ومذهب أهل البیت(ع) وهو یشابه موقف أبی الفضل العباس(ع) مع أخیه الإمام ألحسین(ع) فی التبعیة والطاعة.

والمهم إن علی بن جعفر(ع) توفی فی منطقة العریض وهی قریة علی بعد ثلاثة أمیال من المدینة المنورة(4)

ومات بها، وعلیه بها قبة عظیمة (علیه وعلی آبائه ألصلاة والسلام)(5).

ص: 906


1- . مستدرکات علم الرجال ج5: 319. رقم 9770.
2- . الکافی ج1: 326.
3- . أن الآتی من مطار المدینة المنورة بأتجاه الحرم علی یمین الطریق یشاهد منطقة العریض.
4- . هامش تهذیب التهذیب ج7: 258.
5- . مستدرک الوسائل ج3: 626.

قال المحدث النوری: الحق أن قبره بالعریض، کما هو معروف عند أهل المدینة، وقد نزلنا فیه فی بعض أسفارنا، وعلیه قبة عالیة(1).

کان قبره سابقاً یزار من بعض المؤمنین وکان فی مسجد قدیم، وکان مدفون معه ابنه أو حفیده، فی سنة (1423ق) امتدت الید العدوانیة بهدم المسجد وقبره الطاهر، بل نبشوا القبر الشریف ونقلوا الجثمان الطاهر إلی البقیع ودفن بالقرب من الجدار المطل علی قبور الأئمة الأطهار وذلک حسب ما نقل أحد ألثقاة من أهل المدینة.

وکان احد المؤمنین القاطنین فی المدینة المنورة من ضمن طاقم العمل وذکر إن الجسد الشریف لم یبلّ وذکر أن الیوم الذی نقل فیه الجسد الشریف إلی البقیع، کأنما هو یوم من حیاة الإمام الصادق(ع) حیث جدد التشیع مجددا /.

مأخذ

عمارة قبور النبی(ص) و اهل بیته، محمد السند، تقریر ابراهیم حسین البغدادی، بیروت، الامیرة للطباعة والنشر، 1431ق/ 2010م، ص173-183.

فتوای تخریب بقیع و رد آن، بخشی از کتاب عمارة قبور النبی و اهل بیته.

مهم ترین عامل در تخریب بقیع فتواهایی بود که فقیهان وهابی دادند. کتاب عمارة قبور النبی و اهل بیته در یک فصل به بیان این فتاوا و رد آنها می پردازد. این کتاب حاصل جلسات درسی آیت الله محمد السند بوده که توسط ابراهیم حسین البغدادی تحریر شده است.

/ فتوی هدم القبور الطاهرة

ذکرت أحدی الجرائد(2)

الصادرة آنذاک علی سؤال نصه هذا: غادر مکة فی شهر رمضان الماضی الشیخ عبدالله بن بلیهد، قاضی قضاة الوهابیین فی الحجاز، قاصداً المدینة المنورة، وقد تلقّت جریدة أم القری من مکاتبها فی المدینة أن الشیخ أبن بلیهد أجتمع بعلماء المدینة وباحثهم فی أمور کثیرة، ثم وجه إلیهم السؤال الآتی:

ص: 907


1- . الأبواء سمیت الأبواء لتبوء السیول بها، وقیل الأبواء جبل علی یمین آرة، ویمین الطریق إلی مکة من المدینة، وهناک بلد ینسب إلی هذا الجبل. قال السکری: الأبواء جبل شامخ مرتفع لیس علیه شیء من البنات غیر الخزم والبشام وهو لخزاعة وضمرة. معجم البلدان ج1: 79.
2- . هی جریدة أم القری، العدد 69، بتاریخ 17 شوال 1344ق. أی بعد هدم قبور البقیع بتسعة أیام.

بسم الله الرحمن الرحیم، ما قول علماء المدینة المنورة – زادهم الله فهماً و علماً – فی البناء علی القبور واتخاذها مساجد، هل هو جائز أم لا؟

واذا کان غیر جائز، بل ممنوعٌ منهی عنه نهیاً شدیداً، فهل یجب هدمها و منع الصلاة عندها أم لا؟

وإذا کان فی البناء مسبّلة – کالبقیع- وهو مانع من الأنتفاع بالمقدار المبنی علیه، فهل هو غصب یجب رفعه، لِما فیه من ظلم المستحقین و منعهم الستحقاقهم، أم لا؟ وما یفعله الجُهّال عند هذه الضرائح، مِن التمسّح بها، ودعائها مع الله، والتقرب بالذبح والنذر لها، وإیقاد السُرُج علیها، هل هو جائز أم لا؟

وما یفعل عند حجرة النبی(ص)، من التوجه إلیها عند الدعاء وغیره، والطواف بها و تقبیلها والتمسّح بها، وکذلک ما یفعل فی المسجد الشریف، من الترحیم والتذکیر بین الأذان و الإقامة وقبل الفجر و یوم الجمعة، هل هو مشروع، أم لا؟

أفتونا مأجورین، وبینوا لنا الأدلة المستند إلیها، لا زلتم ملجأ للمستفیدین.

وهذا نصّ الجواب:

أما البناء علی القبور، فهو ممنوع إجماعاً؛ لصحّة الأحادیث الواردة فی منعه، وبهذا أفتی کثیر من العلماء بوجوب هدمه؛ مستندین علی ذلک بحدیث علی(ع) عنه أنه قال لأبی الهیاج: «ألا أبعثک علی ما بعثنی علیه رسول الله(ص)، أن لا تدع تمثالاً إلا طمسته، ولا قبراً مشرفاً إلا سوّیتهؤ رواه مسلم(1).

وأما اتخاذ القبور مساجد، والصلاة فیها، فممنوع مطلقاً، وإیقاد السُرُج علیه ممنوع أیضاً؛ لحدیث ابن عباس: «لعن رسول الله(ص) زایرات القبور، والمتخذین علیها المساجد والسُرُجؤ. رواه أهل السُنن.

وأما ما یفعله الجُهّال عند الضرائح، من التمسح بها، والتقرب إلیها الذبائح والنذور، ودعاء أهلها مع الله، فهو حرامٌ، ممنوع شرعاً، لا یجوز فعله أصلاً.

وأما التوجه إلی حجرة النبی(ص) عند الدعاء، فالأولی منعه، کما هو معروف من فقرات کتب المذهب؛ ولأن أفضل الجهات جهة القبلة. وأما الطواف بها و التمسح بها وتقبیلها، فهو ممنوع مطلقاً.

وأما ما یفعل من التذکیر والترحیم والتسلیم فی الأوقات المذکورة، فهو مُحدثٌ. هذا ما وصل إلیه علمنا السقیم.

وبلی ذلک توقیع 15 عالماً.

وقد علّقت جریدة أم القری علی هذه الفتوی بمقالة أفتتاحیة قائلة: (إنّ الحکومة ستسیر فی تنفیذ أحکام الدین رضی الناس أم کرهوا). أنتهی(2).

ص: 908


1- . صحیح مسلم ج2: 666. ح93/ 969.
2- . موسوعة العلامة البلاغی ج6: 319.

وهنا ینقل الشیخ البلاغی مقالة صادرة فی بعض الجرائد المصریة حیث یقول: وأطلعت أیضاً علی مقالة فی بعض الجرائد المصریة(1).

وهذا نصّها:

تغلب الوهابیون علی الحجاز، فأوفدت حکومة أیران وفداً – علی رأسه حضرات أصحاب السعادة: میرزا غفار خان جلال السلطنة، وزیرها المفوض فی مصر، ومیرزا حبیب الله خان هویدا عین الملک، قنصلها الجنرال بالشام- إلی الحجاز؛ لیتبینوا وجه الحقیقة فیما أُذیع علی العالم الأسلامی أجمع من فضائع الوهابیین فی البلاد المقدسة، وأتم هذا الوفد الرسمی مهمته، ورفع تقریره إلی حکومته.

ولما تجدد نشر الإشاعات بأن الوهابیین هم هم.

وأن التطور الذی غشی العالم أجمع لم یصلح من فساد تطرفهم شیئاً.

وأنهم هدموا القباب والمزارات المبارکة المنبثة فی أرجاء ذلک الوادی المقدس. وأنهم ضیقوا الحریة المذهبیة الإسلامیة، نشراً لمذهبهم، وتوسیعاً لنطاق نحلتهم، فی الوقت الذی تقوم فیه جمیع حکومات العالم علی رعایة الحریات المذهبیة.

أصدرت أمرها بوقف التصریح بالسفر للحجاز، حمایةً لرعایاها، وحفظاً لهم من قصدِ بلادٍ لم یعرف تماماً کُنه الحکم فیها.

وعادت فأوفدت سعادة میرزا حبیب الله خان هویدا، قنصلها الجنرال فی الشام ثانیةً، للتحقق من مبلغ صدق تلک الإشاعات، فإذا بها صحیحة فی جملتها!

لم تمنع الحکومة الإیرانیة رعایاها من السفر إلی الحجاز؛ لأن حکومته وهابیة فحسب، ولکن الإیرانیین ألفوا فی الحجّ والزیارة شؤوناً یعتقدون أنها من مستلزمات أداء ذلک الرکن، ویشارکهم فی ذلک جمهور المسلمین من غیر الوهابیین، کزیارة مشاهد أهل البیت، والأستمداد من نفحاتهم وزیارة مسجد منسوب للإمام علی(ع).

وقد قضی الوهابی علی تلک الآثار جملةً، وقضی رجاله- وکل فرد منهم حکومة قائمة- علی الحریة المذهبیة.

ومن قرآ الفاتحة علی مشهد من المشاهد جلد.

ومن دخیل سیجارة أو نرجیلةً، أهین وضرب وزُج فی السجن فی الوقت الذی تحصّل فیه إدارة الجمارک الحجازیة رسوماً علی واردات البلاد من الدخان والتمباک.

ص: 909


1- . هی جریدة المقطم فی عددها الصادر 22 شوال سنة 1344ه- .

ومن أسنتجد بالرسول المجتبی(ص) بقوله: (یا رسول الله) عدَّ مشرکاً. ومن أقسم بالنبی أو بآله، عدَّ خارجاً عن سیاج الملّۀ.

وما حادثة السید أحمد الشریف السنوسی(1) – وهو علم من أعلام المسلمین المجاهدین- ببعیدة، إذ کان وقوفه وقراءته الفاتحة علی ضریح السیدة خدیجة (رضوان الله علیها) سبباً کافیاً فی نظر الوهابیین لإخراجه من الحجاز.

کل هذا حاصل فی الحجاز لا ینکره أحد، ولا یستطیع الوهابی ولا دعاته ولا جنوده أن یکذّبوه.

انتهی ما أردنا نقله من تلک الجریدة(2).

فکانت بعض الدول تستنکر ما فعلته الحکومة الوهابیة، وأن زیارة النبی(ص) وأهل بیته(ع) من المعتقدات الحقة المسلّمة بین المسلمین وکما تقول الجریدة - و یشارکهم فی ذلک جمهور المسلمین من غیر الوهابیین کزیارة مشاهد أهل البیت، والأستمداد من نفاحتهم – بینما یری الوهابیة ذلک من الکفر والضلالة وقد أستنکرت ذلک هذه الجریدة التی تصدر من مقربة من جامع الأزهر.

هدم القبور:

لقد أنهالت معاول الجهل والعصبیة علی العتبات والمراقد المقدسة فی المدینة المنورة والتی کان یؤمها المسلمون لیروا من خلالها معالم تأریخهم وآثار سلفهم الصالح... ولیؤدوا أمامهم مراسیم التحیة والإجلال لرسول الإسلام العظیم النبی محمد ولآل بیته الطاهرین(صلوات الله علیهم أجمعین).

وبمبررات واهیة ودعاوی زائفة، قام الجهلة المتعصبون بهدم الأضرحة المبارکة والبیوت المشرفة، التی أذن الله أن ترفع ویذکر فیها أسمه ضمن مقبرة البقیع أنحاء المدینة والحجاز بشکل عام.

ولقد فوجیء المسلمون فی العالم بذلک الأعتداء الأثیم الذی أستهدف تاریخهم ومقدساتهم وتراثهم من قبل فئة محدودة لا یصح لها أبداً مهما کانت مبرراتها أن تفرض رأیها فی قضیة و موضوع یرتبط بکل المسلمین.

ص: 910


1- . هو السید احمد الشریف بن محمد بن محمد بن علی السنوسی (1284-1351ه-) ولد وتفقَّه فی (الجغبوب) من أعمال لیبیا، قاتل الأیطالیین فی حربهم مع الدولة العثمانیة سنة 1339ه- دُعی إلی اسلامبول بعد عقد الصلح بین أیطالیا والعثمانیین، ثم رحل منها إلی الحجاز، کان من أنبل الناس جلالة قدر و سراوة حال ورجاحة عقل، وکان علی علم غزیر، وقد صنّف فی أوقاف فراغه کتباً عدیدة. أنظر الأعلام للزرکلی 1: 135.
2- . موسوعة العلامة البلاغی ج6: 319.

ولکن أولئک القائمین بجریمة هدم المقدسات استبدوا برأیهم، وخالفوا إجماع الأمامة، وجرحوا مشاعرها، ورفضوا أی دعوة للحوار والنقاش حول الموضوع، کما لم یبالوا بصرخات الأعتراض والغضب التی عمت أجواء المسلمین(1).

فأول ما بدئوا بمدینة رسول الله(ص) ثم باقی أرض الحجاز حتی أمتدت أیدیهم إلی خارجها، ومن هنا سوف نبدأ بعرض ما فعلوه فی المدینة المنورة، ثم مکة المکرمة ثم باقی البقاع.

أ- المدینة المنورة:

1- قبر النبی(ص):

کانت هناک مجموعة من المجوهرات الثمینة علی قبر النبی(ص)، وهذه المجوهرات کانت تهدی إلی قبر النبی منذ وفاته وإلی یوم الثامن من شهر شوال سنة 1344ق.

فقد ذکر السمهودی تحت عنوان حکم معالیق المسجد النبوی، قال:

«أما حکم هذه المعالیق ونحوها من تحلیة الصندوق المتقدم ذکره- وهو الصندوق الذی فی الحجرة الشریفة – والقائم الذی بأعلاه فحکم معالیق الکعبة الشریفة وتحلیتها، وقد تکلم السبکی فی حکم قنادیل الکعبة وحلیتها والقنادیل التی حول الحجرة الشریفة، وألف فی ذلک کتاباً سماه (تنزل السکینة علی قنادیل المدینة)...»(2).

وقد ذکر السمهودی ما شاهده من القنادیل الذهبیة والفضیة التی لا یمکن أحصاء ثمنها.

ثم ینقل عن السبکی حکمها فیقول: «وأما القنادیل التی فیها والصفائح التی علیها فلا یصرف منها شیء، بل تبقی علی حالها، وقول عمر (لقد هممت أن لا أدع فیها صُفراً ولا بیضاء) محتمل للنوعین أی الذهب والفضة...»(3).

ثم قال: وقد سئلت عن جواز بیعها لعمارة المسجد النبوی، فأنکرته وأستقبحته، وکیف یبلغ ملوک الأرض أنا بعنا قنادیل نبینا لعمارة حرمه ونحن نفدیه بأنفسنا فضلاً عن أموالنا؟ وما برحت الملوک یفتخرون بعمارته.

ماذا یقول بورخارت:

کان جون لویس بورخارت الرحالة السویسری حج إلی مکة بعدما أعلن أسلامه، وقد زار المدینة المنورة وبعد أن یصف بورخارت سائر أجزاء الحرم والضریح المطهر، وما یوجد حوله من القبور الأخری یقول:

ص: 911


1- . یوم البقیع للأمینی: 6.
2- . وفاء الوفاء ج2: 145.
3- . المصدر السابق: 146.

إن نفائس الحجاز کانت تحفظ فی السابق حول هذه القبور إما معلقة بحبال من حریر یمتد فی داخل المبنی، أو مودعة فی صنادیق خاصة موضوعة علی الأرض.

ثم یتطرق إلی ذکر حصار الوهابیین للمدینة، وإلی أن یقول: أن شیئاً کثیراً من هذه النفائس، ولا سیما الأوعیة الذهب منها، أستولی علیها رؤساء البلدة بحجة توزیعها علی الفقراء لکنهم تقاسموها فیما بینهم بعد ذلک. وحینما دخل الأمیر سعود الوهابی إلی المدینة وأستولی علیها دخل الحجرة النبویة نفسها ووصل إلی ما وراء الستائر فوضع یده علی جمیع النفائس التی وجدها هناک. وقد باع قسماً منها إلی شریف مکة و حمل الباقی إلی الدرعیة معه. ومن الأعلاق النفیسة التی أخذها، وهی أغلی من أی شیء آخر، النجمة البراقة المتلألئه بالماس واللؤلؤ التی کانت معلقة فوق القبر المقدس مباشرة، وقد کانت تسمی (الکوکب الدری) وقد کانت تودع فی هذا المکان جمیع أنواع الأوعیة والأوانی الثمینة المطعمة بالجواهر، والأقراط، والأساور، والقلائد، وسائر النفاس التی کانت تهدی من جمیع أنحاء الأمبراطوریة العثمانیة ویأتی بها الحجاج فی أثناء زیارتهم للمدینة، ولا شک أن ذلک کله کان یؤلف مجموعة ذات قیمة غیر یسیرة، لکنها لا تکاد تقدر بثمن.

ولا یعتقد بورخارت بأن الزینة التی وجدها فی جهة الروضة وحول الضریح المطهر تناسی المقام المقدس. ولذلک یری بأن أی کنیسة من الکنائس الکاثولیکیة فی أوربا تبدو أفخم وأجمل عند المقارنة، وإن المسلمین غیر میالین إلی التضحیة بأموالهم فی هذا الشأن مثل ما یفعله الکاثولیک، وحتی البروتستانت من النصاری.

ولم یکتفوا بذلک بل دخلوا الوهابیة مدینة کربلاء مغتنمین فرصة غیاب جل الأهلین فی النجف لزیارة الغدیر ثم دخلها جیش الوهابیة یوم 18 ذی الحجة عنوة وأعمل فی أهلها السیف فقتل منهم ما بین أربعة الآف إلی خمسة آلاف وقتل الشیوخ والأطفال والنساء ولم ینج منهم إلا من تمکن من الهرب أو أختبأ فی مخبأ ونهب البلد ونهب الحضرة الشریفة وأخذ جمیع ما فیها من فرش و قنادیل وغیرها وهدم القبر الشریف وأقتلع الشباک الذی علیه وربط خیله فی الصحن المطهر ودق القهوة وعملها فی الحضرة الشریفة ونهب من ذخائر المشهد الحسینی الشیء الکثیر ثم کر راجعاً إلی بلاده.

مأخذ

عمارة قبور النبی(ص) و اهل بیته، محمد السند، تقریر ابراهیم حسین البغدادی، بیروت، الامیرة للطباعة والنشر، 1431ق/ 2010م، ص167-173.

بقیع الغرقد، بخشی از کتاب فصول من تاریخ المدینة المنورة از علی حافظ درباره مقابر مشاهیر.

ص: 912

علی حافظ متولد 1327ق (در مدینه منوره) از شخصیت­های فرهنگی مدینه منوره است. او سال­ها به عنوان مدرس و مدیر روزنامه و دیگر پست­های فرهنگی فعالیت داشته است.

کتاب فصول من تاریخ المدینة به تحولات مدینه و توسعه و عمران بقیع در دوره معاصر پرداخته است. برای دسترسی پژوهشگران به این منبع، بخشی که درباره بقیع است ذیلاً از این کتاب نقل می­شود. نویسنده چون سالها شهردار و مدیر روزنامه المدینة المنوره بوده، بر اخبار و اوضاع بقیع مسلط است و اطلاعات خوبی درباره مقابر و توسعه بقیع در دوره های مختلف عرضه کرده و به ویژه اغلب تحولات جدید بقیع را گزارش کرده است.

وضعیت تاریخی و عمرانی بقیع

عن عایشه / قال رسول الله صلی الله علیه و سلم: «کنت رسول الله صلی الله علیها و سلم کلما کانت لیلتی منه یخرج فی آخر اللیل إلی البقیع فیقول: السلام علیکم قوم مؤمنین و أتاکم ما توعدون غداً مؤجلون وإنا ان شاءالله بکم لاحقون اللهم اغفر لأهل بقیع الغرقد».

وللترمذی عن ابن عباس: «ان رسول الله صلی الله علیه و سلم مر بقبور أهل المدینة فأقبل علیهم بوجهه فقال السلام علیکم یا أهل القبور ویغفر الله لنا ولکم أنتم لنا سلف ونحن بالأثر».

بقیع: یقع بقیع الغرقد: بالغین المعجمة کبار العوسج کان نابتاً به فقطع واتخذ مقبرة.

یقع بقیع الغرقد فی الجهة الجنوبیة الشرقیة للمسجد النبوی. وفی الجهة الشرقیة للمدینة المنورة وفی غربه مبانی حارة الأغوات. یفصل بین حارة الأغوات و بین البقیع الشارع المؤدی لشارع أبی ذر والی مسجد أبی ذر والی شارع العوالی.

ویجاور البقیع فی الجهة الجنوبیة الشرقیة مبنی مصلحة الموتی «الشرشورة» محل غسل الأموات وتکفینهم، ومبنی مخفر الشرطة.

أهل البیت والصحابة والتابعون: ذکر المؤرخون ان کثیراً من الصحابة وأهل البیت ممن توفوا فی حیاة رسول الله صلی الله علیه و سلم و بعد وفاته دفنوا فی بقیع الغرقد.

و نقل فی مدارک القاضی عیاض عن مالک:

«أنه مات فی المدینة المنورة من الصحابة نحو (10000) عشرة آلاف دفنوا فی بقیع الغرقد و تفرق الباقون فی البلدان.

أول من دفن فی البقیع من الأنصار والمهاجرین: وأول من دفن فی البقیع من أصحاب رسول الله من الأنصار أسعد بن زرارة الأنصاری، وأول من دفن فیه من المهاجرین عثمان بن مظعون رضی الله عنهما.

ص: 913

المعروفة قبورهم من أهل البیت والصحابة والتابعین: لیس فی البقیع قبور معرفة بالتأکید، وقد نقل بعض المؤرخین وشاع عند الناس تعریف بعض القبور وفیما یلی أذکر ذلک مراعیاً الترتیب علی أساس الدخول للبقیع من بابه الجنوبی الغربی.

قبر عقیل بن أبی طالب و من معه: علی بعد نحو 40 متراً من الباب الغربی الجنوبی وأنت فی المر الأسمنتی تجد القبور الآتیة:

قبر عقیل بن أبی طالب؛ قبر سفیان بن الحارث بن أبی طالب؛ قبر عبدالله بن جعفر الطیار جواد العرب المشهور.

قبور زوجات رسول الله: وعلی بعد نحو خمسة أمتار من قبر عقیل فی نفس المرتجد قبور زوجات رسول الله(ص) فی یسارک جنوب قبر عقیل وهن:

السیدة عائشة بنت أبی بکر الصدیق؛ السیدة سودة بنت زمعة العامریة؛ السیدة حفصة بنت عمر بن الخطاب؛ السیدة زینب بنت خزیمة الهلالیة؛ السیدة أم سلمة بنت أبی أمیة المخزومیة؛ السیدة جویریة بنت الحارث المصطلقیة؛ السیدة أم حبیبة رملة بنت أبی سفیان؛ السیدة صفیة الاسرائیلیة بنت حیی بن أخطب.

أما السیدة خدیجة بنت خویلد والسیدة میمونة بنت الحارث الهلالیة زوجتاه علیه الصلاة والسلام فإن الأولی دفنت بمکة المکرمة فی العلاة والثانیة فی سرف (سرف بفتح فکسر موضع علی سنة أمیال من مکة وقیل تسعة واثنا عشر. تزوج رسول الله فی سرف میمونة بنت الحارث وهناک بنی بها وهناک توفیت «معجم البلدان»).

قبور بنات رسول الله: و علی بعد نحو عشرة أمتار من قبور زوجات الرسول صلی الله علیه و سلم جهة غرب وأنت فی المر الاسمنتی تجد قبور بنات رسول الله وهن: أم کلثوم؛ رقیة؛ زینب.

قبور أهل بیت النبی صلی الله علیه و سلم: و علی بعد نحو (25) متراً من قبور بنات رسول الله جهة الجنوب مع لیل للشرق تجد مدفن أهل البیت. بیت النبی صلی الله علیه و سلم و فیه القبور الآتیة: 1- العباس بن عبدالمطلب عم رسول الله(ص)؛ الحسن بن علی بن أبی طالب؛ فاطمة بنت رسول الله(ص) علی ما رجحه بعض المؤرخین؛ محمد الباقر بن زین العابدین؛ زین العابدین بن الحسین بن علی بن أبی طالب؛ جعفر الصادق بن محمد الباقر رضی الله عنهم أجمعین؛ رأس الحسین بن علی بن أبی طالب. فقد روی السید السمهودی فی وفاء الوفاء و فی الخلاصة ذکر ان یزید بن معاویة بعث برأس الحسین رضی الله عنه إلی عمر بن سعد بن العاص عامله علی المدینة و یقال له الأشدق فکفنه ودفنه فی البقیع عند القبر المنسوب لأمه فاطمة الزهراء رضی الله عنها؛ جسد علی بن أبی طالب رضی الله عنه وقد روی السمهودی

ص: 914

فی وفاء الوفاء والخلاصة ان الزبیر بن بکار روی عن طریق شریک بن عبدالله عن أبی روق ان الحسن ابنه نقله إلی هنا ودفنه فی البقیع.

قبر مالک بن أنس ونافع مولی عمر: علی بعد نحو (50) متراً شرق باب البقیع وفی الجهة الشرقیة الشمالیة لقبر عقیل بن أبی طالب عند الموضع الذی یتقارب فیه الخطان الاسمنتیان تجد القبرین التالیین:

قبر مالک بن أنس امام المذهب؛ قبر نافع مولی عمر شیخ الإمام مالک.

قبر عثمان بن مظعون: وعلی بعد نحو 20 متراً من قبر مالک بن أنس وأنت علی خط الاسمنت الأیسر تجد علی یمینک القبور الآتیة:

قبر عثمان بن مظعون أول مهاجر دفن بالبقیع؛ قبر ابراهیم بن رسول الله صلی الله علیه و سلم فقد سئل رسول الله أین یدفن عند موته فقال عند فرطنا عثمان مظعون (والفرط بفتح الاثنین: المتقدم قومه للماء)؛ عبدالرحمن بن عوف؛ سعد بن أبی وقاص؛ سعد بن زرارة؛ خنیس بن حذافة السهمی؛ فاطمة بنت أسد والدة الإمام علی بن أبی طالب علی ما رجحه المؤرخون.

مدفن شهداء الحرة: وعلی بعد نحو (75) متراً مقبر عثمان بن مظعون وأنت علی خط الاسمنت الأیسر تجد المکان الذی یقال انه مدفن شهداء الحرة الشرقیة الذین استشهدوا أیام یزید بن معاویة دفاعاً عن المدینة، وعن مثلها العلیا.

وهو عبارة عن غرفة مسقوفة سقفها یکاد یساوی مستوی أرض البقیع الیوم.

قبر عثمان بن عفان: فی آخر البقیع علی بعد نحو (135) متراً من قبور شهداء الحرة، تجد قبر عثمان بن عفان و تصل إلیه من خط الاسمنت الأیمن.

قبر فاطمة بنت أسد وسعد بن معاذ: فی شمال قبر عثمان بن عفان وعلی خط إسمنتی تصل الی رکن البقیع الشرقی فی الشمالی وعنده وعلی بعد نحو (50) متراً من قبر عثمان بن عفان تجد القبرین التالیین.

قبر سعد بن معاذ الأنصاری؛ قبر فاطمة بنت أسد.

وقد قال بعض المؤرخین «واشتهر عند الناس ان قبر فاطمة بنت أسد هنا ورجح المؤرخون ان قبرها عند قبر عثمان بن مظعون کما تقدم».

قبر صفیة عمة رسول الله: عند باب البقیع الغربی الشمالی و علی یسار الداخل یوجد مبنی بأعمدة أنشیء فی العهد السعودی لاستراحة الحفارین وحفظ آلاتهم ملاصق لجدار البقیع و بجوار هذا المبنی من شمال و علی بعد نحو 15 متراً من باب البقیع تجد:

1- قبر صفیة بنت عند المطلب عمة رسول الله(ص).

ص: 915

2- قبر عاتکة أخت صفیة عمة رسول الله کما هو المتواتر عند أهل المدینة و لهذا سمی الناس هذا البقیع (بقیع العمات) وکان مفصولاً عن بقیع الغرقد الکبیر ثم ألحق به فی العهد السعودی کما یأتی، ولم یثبت ان السیدة عاتکة هاجرت إلی المدینة وقد اختلف فی أسلامها. وجاء فی الاصابة فی تمییز الصحابة (وذکر الزبیر بن بکارانها شقیقة أبی طالب و عبدالله. و قال ابن أسعد أسلمت عاتکة بمکة وهاجرت للمدینة).

مأخذ

فصول من تاریخ المدینة المنورة، علی حافظ، جده، شرکة المدینة المنورة للطباعة والنشر، 1417ق، 1996م، ص169-172.

نیز ﻧﮑ: فصول من تاریخ المدینة المنورة

بلوغ المرام بالرحلة الی البقیع، بخشی از کتاب بلوغ المرام از مرادی منالی از سده 12ق.

عبدالمجید بن علی المنالی الزمادی الحسنی مشهور به المرادی (درگذشت 1163ق/1750م) از فاس مراکش و از دهکده ای به نام مناله است. در سفر به مکه و حجاز، سفرنامه ای به نام بلوغ المرام بالرحلة الی بیت الله الحرام تألیف کرد. این سفرنامه توسط دکتر محمد زینهم محمد عزب تحقیق و به چاپ سپرده شد. بخشی از این سفرنامه درباره بقیع است و نشانگر دیدگاه بخشی مهمی از اهل سنت و مذهب مالکی درباره مسایل و جوانب بقیع است و ارزش خاص خود را دارد. متن این بخش از آن سفرنامه عیناً نقل می شود:

خرجنا البقیع

/فزرنا خصوصاً من عرفنا، و عموماً لمن لم نعرف، وعظم علی المشی خلال مقابره لتراکمها، وضیق المحل فیغلب علی الظن، أن ما فی موطئ إلا وفیه عظام الخیار، فتخطیت حتی زرت عثمان بن مظعون ومن معه، وبنات النبی(ص)، ورضی عنهن ومالکاً ونافعاً وعقیلاً، ومشهد العباس ومن معه رضی الله عنهم جمیعًا.

ثم کبر علی ذلک نرجعت إلی باب البقیع، ووقفت أسال عن من هنالک من المشاهد، فأسلم علیه وترضی عنه، کمشهد عثمان رضی الله عنه، فإذا رأیته ولم أصل إلیه لعبده عن هذه المشاهد المذکورة فإنها متجمعة و متقاربة، وهو بعید عنها فلا أصل إلیه حتی أتخطی کثیراً من الأخیار، وأنا لا أدری.

فترکت ذلک وسلمت علی من بعید، وهو لی أسوة فیما فعلت فإنه دخل مکة فی الحدیبیة، ولم یطف بالبیت أدبَا مع النبی(ص)، لأنه منع من ذلک، ولم یعتب علیه ذلک رسول الله(ص)، بل ناب عنه فی البیعة إذا حضرت بیعة الرضوان، وهو غائب فقال(ص):

«هذه ید عثمان»

ص: 916

فجعل(ص)، یده الشریفة بدلاً من یده، والی هذا المعنی أشار البوصیری رحمه الله فی همزیته بقوله:

وأبی یطوف بالبیت إذ/ لم یدن منه إلی النبی بناء

أدب عنده تضاعفت الأعمال/ بالترک حبذا الأدباء

فجزته عنّا بیعة رضوان ید عن نبینا بیضاء

ثم سلمت علی جمیع أهل البقیع، المجاورین للشفیع، وترضیت عن جمیعهم، وتوسلت إلی بجاههم، جعلنا الله فی زمرتهم بفضله وکرمه آمین.

وانما اختصرت الکلام علی المشاهد التی زرتها لأنی أحببت أن أنقل هنا کلام الشیخ أبی سالم رحمه الله فی رحلته، لأنه مختصر مفید، وقد بالغ فی تخفیفه الجهد الجهید، ونصه:

«وقد استوفی السید السمهودی فی تاریخ المدینه ذکر المشاهد الظاهرة بالبقیع أحسن استیفاء، فلیراجعه من أراد تحقیق ذلک، ولنذکر نحن بعض المشاهد ممن زرناه، وإلا فمقبرة المدینة لا مقبرة علی وجه الأرض أشرف منها بالإجماع، فهی خارجة من الخلاف الذی فی تفضیل المدینة علی مکة إذ لا تعلم مقبرة علی مجه الأرض مثلها أو قریبا منها من سادات هذه الأمة وأفاضلها من الصحابة، خصوصاً الخلفاء وأزواج النبی(ص)، وأولاده وأکابر أهل بیته، وسادات التابعین، وتابعیهم بإحسان.»

فَهُم أول زمرة تحشر مع رسول الله(ص)، فیهم خلفاؤه وأعمامه وعماته، وبناته وولده أبراهیم، وأزواجه وأکابر أهل بیته، والجم الغفیر من أصحابه وأنصارهم وأولادهم وأتباعهم.

ولا یشک مسلم أن لیس فی أمة النبی(ص)، أفضل من الزمرة التی تبعث من المدینة، وقد روی عن الإمام مالک رضی الله عنه أنه قال:

«دفن بالمدینة أکثر من عشرة آلاف من الصحابة، وبها شهداء أحد، ولیس فی غزواته علیه السلام أکثر من هذه الغزوة شهید، وبها شهداء الخندق، وبها شهداء الحرة، ولیس فیمن استشهد فی الفتن بعد النبی علیه السلام أکرم منهم بشهید، وکم فیها من مآثر ومشاهد یعلم بعضها بالنظر فی تألیف من ألف فی فضلها».

فأول ما یلقاک من المشاهد إذا خرجت علی باب المدینة المسمی بباب البقیع قبة فیها «صفیة بنت عبدالمطلب» علی یسارک وأنت ذاهب فی الزقاق الذی فی وسط البقیع إلی ناحیة المشرق، وإن ملت إلی الیمین مع سور المدینة فهناک مسجد صغیر قیل فیه:

«إنّ فیه مواقف النبی(ص) حین خرج یستغفر لأهل البقیع» وقیل:

«هو زاویة دار عقیل بن أبی طالب التی دفن فیها، وفیها دفن کثیر من أهل البیت.»

روی خالد بن عوسجة، قال:

ص: 917

«کنت أدعو لیلة إلی زاویة دار عقیل، فمرّ بی جعفر بن محمد فقال لی: أعن أثر وقفت هنا؟ قلت: لا قال: هذا موقف نبی الله ص باللیل إذا خرج یستغفر لأهل البقیع».

قال المراغی:

وقد أخبرنی غیر واحد أنّ الدعاء هناک مستجاب، فإذا مررت کذلک تحت سور المدینة یمیناً إلی أن توازی قریباً من زاویة سور المدینة الذی فیه مشهد السید إسماعیل، فهناک علی یسارک القبة الکبیرة المائلة فی الهواء، وفیها مشهد العباس، والحسن بن علی، ومشهد أمه رضی الله عنهم علی المشهور، ومشهد زین العابدین ومحمد الباقر وجعفر الصادق وکثیر من أهل البیت.

وبین هذا المشهد وزاویة دار عقیل، مشاهد متعددة إلی جهة المشرق منها أمهات المؤمنین، وقیل: أنّ فیه أمهات المؤمنین کلّهن، ما عدا خدیجة ومیمونة وهو فی قبلة المشهد المنسوب لعقیل، ومنها المشهد المنسوب لعقیل، وفیه قبر ابن عمه أبی سفیان بن الحارث.

روی أنّ عقیل بن أبی طالب رأی أباسفیان بن الحارث یجول بین المقابر فقال: یا ابن عمی مالی أراک هنا؟ قال أطلب موضع قبر، فأدخله داره وأمر بقبر فحفر فی قاعتها، فقعد علیه أبوسفیان ساعة ثم انصرف، فلم یلبث إلا یومین حتی توفی ودفن فیه.

ومنها مشهد یقال: إنّ فیه بنات النبی(ص)، ماعدا فاطمة رضی الله عنهن، وهو قرب مشهد عقیل، ولا شک أنّ من مات من أهل بیت النبی(ص)، فی حیاته کان یدفنه فیه قرب قبر عثمان بن مظعون، لما ورد فی الأحادیث الصحیحة:

أنّ النبی(ص) لما مات عثمان بن مظعون وضع عند رأسه حَجَراً وقال:

«أعلم به قبر أخی وأدفن إلیه من مات من أهلی(1)» وهذا المشهد قریب من ذلک.

ومنها: مشهد سیدی إبراهیم ابن النبی(ص) فیه قبره وقبر عثمان بن مظعون، علیهما السلام فقد جاء فی الحدیث: «أنّ أول من دفنه رسول الله(ص) بالبقیع عثمان بن مظعون(2)»

فلما توفی ابنه إبراهیم قالوا یا رسول الله، أین نحفر له؟ قال: «عند مرصد عثمان بن مظعون».

وفی الحدیث ما یدل علی أنّ بنات النبی(ص) هنالک فقد روی الطبرانی: عن ابن عباس:

«لما ماتت رقیة بنت رسول الله(ص)، رضی الله عنها قال:

«ألحقی بسلفنا عثمان بن مظعون»، والثابت فی الصحیح أنّ النبی(ص)، لم یحضر موت ابنته رقیة لغیبته فی بدر وأنه حضر ابنتیه أم کلثوم وزینب».

ص: 918


1- . ورد فی صحیح مسلم
2- . ورئ فی سنن الدار قطنی

قال السید السمهودی: وأصل المروی فی الطبرانی وارد فی أحداهما، ثم قال: والظاهر أنهن جمیعاً عند عثمان بن مظعون لقوله علیه السلام لما وضع الحجر عند رأس عثمان بن مظعون: «أعلم به قبر أخی، وأدفن إلیه من مات من أهلی». رواه ابن ماجه والحاکم.

وفی ذلک المشهد أیضاً: قبر فاطمة بنت أسد أم علی رضی الله عنه، کما حقق السید واستدل لذلک بأحادیث، ثم قال وهذا صریح فی مخالفة ما عند الناس الیوم فی المشهد المنسوب إلیها.

قلت: والمشهد المنسوب إلیها الیوم فی فم زقاق إقصی البقیع من شرفیة، بل لیس من البقیع علی ما حق، وفی هذا المشهد ایضًا قبر عبدالرحمن بن عوف - رضی الله عنه - فقد روی عن حمید بن عبدالرحمن قال: أرسلت عائشة إالی عبدالرحمن بن عوف حین نزل به الموت: أن هَلُمَّ إلی رسول الله(ص) وإلی أخویک، فقال: «ما کنت مضیقًا علیک بیتک، إنی کنت عاهدت ابن مضعون، أینا مات دفن إلی جنب صاحبه».

وفی هذا المشهد أیضًا: سعد بن أبی وقاص رضی الله عنه روی عن ابن دهقان قال:

«دعانی سعد بن أبی وقاص، فخرجت معه إلی البقیع، وخرج بأوتاد حتی إذا جاء موضع زاویة دار عقیل الشرفیة الشامیة، أمرنی فحفرت حتی إذا بلغت باطن الأرض ضرب فیها الأوتاد ثم قال:

«إن هلکت فأدخلهم علی هذا الموضع یدفنونی فیه» فلمّا هلک، قلت ذلک لولده: فخرجنا حتی دللتهم علی ذلک الموضع، فوجدوا الأوتاد، فحفروا له هنالک وفی هذا المشهد أیضًا:

قبر عبدالله بن مسعود رضی الله عنه فقد روی ابن سعد فی طبقاته: أن ابن مسعود قال: «ادفنونی عند قبر عثمان بن مظعون» وفی المسند أیضًا قبر جنیس بن حذافة السمهی زوج حفصة قبل النبی(ص) فقد روی أنه دفن عند عثمان بن مظعون، وفیه أیضًا قبر أسعد بن زرارة رضی الله عنه.

قال السید السمهودی بعد ذکره لما تقدم مبسوطاً بأدلته: «فینبغی السلام علی هولاء کلهم عند زیارة مشهد سیدنا إبراهیم معه فاطمة بنت رسول الله(ص)، علی القول بأنها بالبقیع وهو الأرجح قلت: وقد تقدم أنها فی قبة العباس مع اینها الحسن وذریته، وهو الأولی إن شاء الله تعالی».

ومنها: مشهد امیرالمؤمنین «عثمان بن عفان» رضی الله عنه بموضع یسمی «حشر کوکب» فی أقصی البقیع من ناحیة المشرق، علیه قبة عظیمة مائلة قد جدد بناؤها فی هذه السنین القربیة العهد.

وفی قبلته خارجه محوط، من حشب مخروط، فیه قبر شیخ مشایخنا السید آدم الحُسینی النقشبندی رضی الله عنه.

ص: 919

ومنها: مشهد ینسب ینسب لحلیمة السعدیة مرضعة النبی(ص)، شامی مشهد عثمان إلی جانب الطریق علیه قبة لطیفة، وفی قبلته دکة محوط علیها بأحجار فیها قبر شیخنا صفی الدین القشاشی رضی الله عنه، وهو الذی اتخذ هذه الدکة له من أصحابه، وکان أصحابه قبل ذلک یدفنون خارج قبة إبراهیم ابن النبی(ص)،

وهنالک: قبور کثیرة من مشایخهم أصحاب سلسلة الغوث رضی الله عنهم، منهم: الشیخ الشناوی، وشیخه السید صبغة الله الحسینی، وکثیر من أصحابهم، ولما رأی الشیخ رضی الله عنه، فی ذلک المکان من الضیق المؤدی إلی الدفن علی الموتی قبل ذهاب أجسادهم اتخذ هذه الدکة فی آخر البقیع، وکان مدفنه فیها رضی الله عنه.

ومنها: مشهد الإمام مالک بن انس - رضی الله عنه - إذا خرجت من باب البقیع، کان مواجهًا لک علی یمین زقاق البقیع الذی ینسق وسطه وإلی جانبه قبة یقال لها: إنها لنافع مولی ابن عمر، وقیل: لبعض ولد عمر بن الخطاب رضی الله عنه، وعن جمیعهم ومنها:

المشهد المنسوب لفاطمة بنت أسد بأقصی البقیع وقد سبق عدم ارتضاء السید لذلک، قال عند ذکره لهذا المشهد: والظاهر أنه مشهد سعد بن معاذ الأنصاری رضی الله عنه.

ومنها: المشاهد التی هی قریبة من البقیع، إلا أنها لیست فیه مشهد سیدنا إسماعیل ابن جعفر الصادق، وهو کبیر یقابل مشهد العباس فی المغرب، وهو رکنی سور المدینة الیوم هناک، وبنی قبل السور، فصار بابه من داخل المدینة، والمشهد الذی بجانب المشهد لزین العابدین وعرضه الشمس داره، والبئر التی بین الباب الأول والمشهد بئره، وقد ذکره أنه یتداوی بها.

قلت: وهناک بئر أخری فی الرحبة الواسعة التی هی خارج المشهد، یقال إنها: هی التی یستسقی بمائها.

ومنها: مشهد علی یسارک وأنت مآثر فی زقاق البقیع، یقال إنه: لأبی سعید الخدری رضی الله عنه، وقد ذکر السید السمهودی المشاهد التی ذکرناها کلها إلا هذا المشهد، والمشهد المنسوب لحلیمة فلم یذکرهما، ولا أدری هل حدث بناؤهما بعده، أم لم یتضح له صحة نسبتهما لمن ذکر مع أن السید قد ذکر أبا سعید فیمن دفن بالبقیع.

روی عن عبد الرحمن بن أبی سعید قال: قال لی أبی: «یا بنی إنی قد کبرت، وذهب أصحابی وحان موتی فخذ بیدی» فأخذت بیده حتی جاء إلی البقیع فجئت أقصی البقیع مکانًا لا یدفن فیه، فقال «یا بنی إذا هلکت فاحفر لی ههنا، فإذا أثبت أن قبره فی أقصی البیقع، فلا یبعد أن یکون هذا قبره».

وأما قبر حلیمة فلم أر أحدًا ذکر أنها دفنت بالبقیع والله أعلم وعلی کل حال فیزار کل مشهد له نسبة إلی منتسب إلی الله. إلی رسوله، ولو لم تصح نسبة المشهد إلیه، فإن لمجرد النسبة أثرًا فی حصول البرکة کما قررنا قبل هذا.

ص: 920

تتمیم: قد بقی من المشاهد التی ذکر السید أنها تزار بالمدینة ثلاثة لیست، بالبقیع:

أحدها: مشهد مالک بن سنان، والد أبی سعید الخدری، وهو من شهداء أحد رضی الله عنهم، ومشهده غربی المدینة یلصق السور من داخله، وعلیه قبة قدیمة البناء، ومحله من سوق المدینة القدیم.

روی عن أبی سعید الخدری رضی الله عنه أنه قال: «أمر رسول الله(ص)، من نُقِلَ من شهداء أحد إلی المدینة آن یدفنوا حیث أدرکوا أبی مالک بن سنان عند أصحاب العیاء،ای الین یبیعون العیاء فی طرف المناظیر».

ولابن زید له: «فوافوه بالشوق، فُدفِن عند مسجد اصحاب العیاء، وهنالک کانت أحجار الزیت».

ثانیها: مشهد النفس الزکیة: وهو محمد بن عبدالله بن حسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب - رضی الله عنهم - وهو أخو السید إدریس، أول أهل البیت قدوماً إلی المغرب، وعامة شرفاء المغرب من نسله، إلا شرفاء سجلماسة فإنهم من نسل النفس الزکیة، استوطن أسلافهم الینبع فقدم جدهم منه إلی المغرب فی السابغة والله أعلم.

ومشهده: بناء فی جوف مسجد کبیر شرقی سلع، وفی قبلة المسجد منهل من عین الأرز، وهذا هو المستفیض بین أهل المدینة.

قال السید: وذکر سبط ابن الجوزی أن کثیرًا من الناس، کان قد بایعه فخرج علی المنصور بعد حبسه لأبیه وأقاریه، فجهّز إلیه المنصور عمه عیسی بن موسی فی أربعة الآف وذکر قتله عند أحجار الزیت،ای عند مشهد مالک بن سنان، وأن جسده دفن بالبقیع وکان معه ذوالفقار سیف علی، ثم انتقل إلی الرشید، فعلی هذا فقبره بالبقیع، والمستفیض ما تقدم والله أعلم.

وثالثها: مشهد سید الشهداء «حمزة» رضی الله عنه وهو بأحد، وسیأتی ذکره عند ذکرنا لزیارته، فهذه المشاهد المعروفة بالمدینة فینبعی لزایرها أن یزورها، ویسلم علی أصحابها، ویتوسل بهم إلی الله تعالی فی بلوغ مآربه.

انتهی: ما احتجت ألیه من الرحلة العیاشیة لشیخ شیوخنا أبی سالم رحمه الله تعالی ورضی عنه.

قلت: ولما أطلعت علی ما اشتملت علیه القبة العباسیة من المشاهد، حملنی الشغف بها، أن قلت فیها:

نفسی الفداء لقبة أکرم بها/ جمعت من آل البیت سنة أبُحرِ

عباس عم المصطفی ونصیره/ والسبط نجل علی المستوزرِ

سمو حسن ابن فاطمة وفاطمة/ وعلی بن حسین السبط البر

والباقر المسمی محمداً ابنه/ والصادق النجل الشهیر بجعفر

منی علیهم ألف ألف تحیة/ مضروبة فی ألف ألف آعطر

ص: 921

وقلت فیها أیضًا:

وفی البقیع قبة قد جمعت سنًا/ من آل البیت أهل الإصطفا

عباس عم المصطفی وحسن/ وأمه الزهراء بنت المصطفی

ثم علی بن الحسین السبط/ من یدعی بزین العابدین العُلَما

ثم ابنه محمد الباقر ثم/ جعفر الصادق رأس الکَرما

ثم بعد ذلک: توسلت بهم إلی الله - تعالی - فی دفن فتن وأهوال، ثارت بفاس فی رمضان سنة 1146ه- ج.

فقلت:

رب بجاه المصطفی والصحب/ وآله وکل أهل العرب

أنج الذین استضعفوا فی الارض/ ودرهقوا فی طولها والعرض

خلصهم من فتنة الزمان/ وجُد لهم بالیمین والأمان

رب نحن فی قبة العباس/ أنج العباد من ضروب الناس

بجاهه و حسن وفاطمة/ ذات المزایا والطوایا السالمة

ویعلی بن الحسین السبط، مع/ ولده الباقر خیرُ مَن تَبع

وأنجنا من فجعة الأهوال/ وسطوة الزمان والرجال

بجاه من فی الأرض من ولی/ أو عارف مُقرّب مرضی

اسمح لنا وجدلنا بالعظمة/ وامنح جمیعنا فسیح الرحمة

وصل یا رب وسلم سرمدا/ علی الرسول العربی أحمدا

ثم رجعت للبیت الشریف، ولازمت الاستظلال بظله الوریف، مقتصرًا علی الجلوس فی ثلاثه أماکن، فإما عند المواجهة، وإما عند رجل الضریح الکریمة، .إما بین الحجرة والمنبر، الذی هو روضة من ریاض الجنة.

وقد قال الشیخ عبدالله بن عبد الحق الزلابی مقری الحرم للشیخ المحدث الروایة «أبی عبدالله الوادیامی» إذا صلیت فی روضة الجنة، وهی ما بین القبر والمنبر فأنشد:

خلیلی هذا بیت عزة فأعقلا/ لو صیکما ثم انزلا حیث حلّت

ولا تیأسان أن یعفوا الله عنکما/ إذا أنتما صلیتما حیث صلّت

قلت: وقد کنت أنشدهما هنالک، وفی المسجد الحرام عند الکعبة وخلف المقام، والبیت الأول لکثیر عزة من قصیدة له مشهورة، والثانی لست أدری لمن ولکنه کان یجری علی لسانی هکذا:

ولا تیأسا أن یمحوا الله عنکما/ ذنوبا إذا صلیتما حیث صلّت

ص: 922

وکنت فی الحالات الثلاث أستقبل النبی(ص)، ولا استقبل القبلة إلا فی الصلاة ، وقد سئلت عن ذلک، هنا و هنالک؟ فأجبت بما فی الشفاء عن مالک:

وذلک أن أبا جعفر المنصور قال لمالک رضی الله عنه «یا أباعبدالله، استقبل القبلة وأدعوا؟ أم أستقبل الرسول(ص)؟ فقال: «ولم تصرف وجهک عنه وهو وسیلتک ووسیلة أبیک آدم علیه السلام إلی الله یوم القیمة، بل استقبله واستشفع به فیشفُعَه الله فیک».

مآخذ

بلوغ المرام بالرحلة الی بیت الله الحرام، عبدالمجید بن علی منالی مرادی، تحقیق محمد زینهم محمد عزب، قاهره، الدارالثقافیه للنشر، 2005م ص5-7 و 131-140؛ الاعلام، زرکلی، بیروت، 1986، ج4، ص149.

نیز ﻧﮑ: عبدالمجید بن علی، مرادی

بنو عبدالأشهل، بخشی از کتاب المدینة بین الماضی والحاضر نوشته ابراهیم بن علی العیاشی.

ابراهیم بن علی العیاشی از پژوهشگران و مؤلفان معاصر عربستان سعودی است. او پس از چند سال مطالعه درباره مدینه، کتاب المدینة بین الماضی والحاضر را نوشت. بخشی از آن درباره عبدالأشهل از شعبه های قبیله اوس است. این خاندان در گوشه ای از بقیع سکونت داشتند که نشانگر وسعت بقیع در صدر اسلام نیز هست.

عیاشی اطلاعات سودمندی درباره این خاندان عرضه کرده است که در اینجا نقل می شود:

بنو عبدالأشهل

/هم بنو عبدالأشهل بن جشم بن الحارث بن الخزرج الأصغر بن عمرو بن مالک بن الأوس.

یقول السمهودی نقلاً عن المطری: «ونزل بنو عبدالأشهل مع بنی حارثة قبلی بنی ظفر، مع طرف الحرة الشرقیة».

أقول أن ما قاله السید المطری لایصح، إذ أن الأثر الباقی والمحافظ علیه، منذ زمن الهجرة حتی الیوم هو المساجد الأثریة، التی حققها السلف، وبذلوا فی تحقیقها الجهد الکبیر، فدار بنی ظفر. أبقی الله لها فی هذا الزمن الطویل: أربعة عشر قرناً، مسجد المائدة، وهو فی الجنوب الغربی من بئر دشم، وهو فی منزلهم بدون ریب و لا شک، بینما الأدلة فی الآثار والمساجد التی لبنی عبدالأشهل، وما فی حدود بنی ظفر، ما ینفی ما قاله المطری، ویثبت العکس، والصواب الذی لامراء فیه ما قاله السید السمهودی بنصه، والذی یظهر لنا، أن منازلهم کانت قریبة من منازل بنی ظفر فی شامیها، وتمتد إلی الحرة المعروفة الیوم بدشم وما حولها، وسیأتی فی ترجمة الخندق أن منازلهم کانت بالقرب من الشیخین ا ه- .

ص: 923

تحلیل لما قاله السید السمهودی: بئر دشم موجودة العین و معروفتها، وتقع من المسجد النبوی شرقاً علی بعد کیلومتر واحد، یمر علی صوران بنی غنم، ثم علی دار بنی معاویة، فی خطها الشمالی، کما یمر علی مسجد المعاویة والبئر و المزرعة فی حرة واقم، وقوله تمتد إلی الحرة المعروفة بدشم، فیه تعیین للحد الجنوبی الشرقی، من منزل بنی عبدالأشهل، علی أن دارظفر فی الجنوب الغربی من مسجدهم کما یأتی، لأن دار بنی معاویة شقت ما بین بنی عبدالأشهل وبنی ظفر وکان فی مغرب امتداد دار معاویة، دار لبنی غنم فی الصوران المعروفة بصوران باب جمعه، کما أن موقع البقیع یکمل خط دار بنی معاویة، لیجعل دار بنی ظفر فی جنوبه، وفی هذا الخط یقع مقبر أبی سعید الخدری وسعد بن معاذ الأشهلی ففی زقاق عمقه.

وبالتحدید الموجه هذا، یتبین أن حد بنی عبدالأشهل الجنوبی، کل ما کان فی شمال بئر دشم فی الحرة، وکلما کان فی شمال مسجد الإجابة، إلی حدود الشیخین، أعنی ما فی جنوب مسجد الدرع.

الأسواف فی بنی عبدالأشهل وبنی ظفر:

یقول السید السمهودی قیه: الأسواف موضع شامی البقیع: أقول هذا التعریف لایفید التعیین وإنما یفید التوجیه فقط، وفیما أورده السید السمهودی وابن إسحاق ما یدل علی التعیین، یقول السید السمهودی قال ابن عبدالبر: به صدقة زید بن ثابت، أقول وصدقة زید بن ثابت وهو نجاری عدوی خزرجی، موجودة العین فی غربی البحیری البستان، وهی عائدة لعبد الفتاح وعبدالهادی طنطاوی الغائبین عن مدینة، وهی الأسواف وبها سمیت المنطقة وسأمر علی ما أورده السید فیما بتعلق بها.

- یقول السید: وفی طبقات ابن سعد، عن خارجه بن زید، عن أبیه زید ابن ثابت؛ أن عمر بن الخطاب کان یستخلفه عن المدینة» فقلَّ سفر یرجع «منه» إلا اقطع له حدیقة من نخل، أقول ومن الأسراف البحیری وهو لسعد بن الربیع وفیه أورد السید السمهودی ما نقله.

وفی الأوسط للطبرانی عن جابر: قال: خرج رسول الله(ص) زایراً لسعد ابن الربیع الأنصاری، ومنزله بالأسواف، فبسطت امرأته لرسول الله(ص) تحت صور من نخل، فجلس وجلسنا معه فقال لی رسول الله(ص) یطلع علیکم رجل من أهل الجنة «الحدیث»، ورواه الطبرانی مطولاً، وسیأتی فی مسجد الأسواف تسمیة نخل سعد بن الربیع بالبحیری.

مأخذ

المدینة بین الماضی والحاضر، ابراهیم بن علی العیاشی، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، 1392ق/ 1972م، ص323-325.

بنومعاویه خزرجی، بخشی از کتاب المدینة بین الماضی والحاضر نوشته ابراهیم بن علی العیاشی.

ص: 924

ابراهیم بن علی العیاشی از پژوهشگران و مؤلفان معاصر عربستان سعودی است. او پس از چند سال تحقیق کتاب المدینة بین الماضی والحاضر را نوشت. بخشی از این اثر درباره خاندان معاویه از قبیله خزرج است که در بقیع سکونت داشتند. قبیله اوس هم، شعبه ای به نام بنومعاویه داشت که در مقاله دیگری معرفی شده اند.

بنومعاویة النجاریین، قسم الخزرج

/قال السید السمهودی (وفاء الوفاء، 1/211) فیما نقل عن ابن زبالة: وابتنی بنوحدیلة «بضم الحاء» وهو لقب معاویة بن عمرو بن مالک بن النجار، أطماً یقال له «مِشعط» کان فی غربی مسجد أبی «بن کعب» وفی موضعه بیت یقال له بیت أبی نُبَیهٍ.

فیما قدمت من نقل، عینان، زالتا من الوجود، تحتاجان الی بحث دقیق، هما أطم مشعط ودار أبی نبیه، ویقول السید فی تعریفه (وفاء الوفاء، 1307)، أنه فی غربی مسجد أبی بن کعب، وفی موضعه بیت أبی نبیه، أقول: الأطم الذی صار بیتاً لابی نبیه زال عن الوجود، فألتمس التوجیه بالعین الثالثة، وهو مسجد أبی ابن کعب، وهذا یقول فیه السید السمهودی (وفاء الوفاء، 852): ومنها مسجد علی یمین الخارج من درب البقیع، علی ما ذکره البرهان بن فرحون، وأنه لم یرد فیه شیء یعتمد علیه، وکذلک المسجد الذی فی أول البقیع علی یمین الخارج من درب الجمعة، اقول: مما اوردت من نص فیما نقله السید السمهودی عن ابن فرحون، وما اضافه هو بقوله کذلک، فکلاهما محدَّد علی یمین الخارج من درب البقیع و اول البقیع، ولا یعنی وجود مسجدین قطعاً، وإن کان النص یقتضی ذلک، الا أن یکون ما أراده ابن فرحون، هو مسجد زین العابدین، فهذا کان فی الدار التی یسکنها ابوربیعه النجار، وهی فی الشمال الغربی من مدفن اسماعیل بن جعفر الصادق، وقد أزیلت الدار بما فیها من مسجد، لصالح التوسعة فی الشوارع، وهذه هی منطقة البقال، هذا ایضاح لما قاله ابن فرحون، وهو علی یمین الخارج من درب البقیع.

اما قول السید السمهودی: إنه أی المسجد فی أول البقیع علی یمین الخارج من باب جمعه، فهذا یصور لنا ان السید السمهودی لم یحضر بناء جدار البقیع الذی بنته الدولة الترکیة، وجاء فی لتعیین قول ابن فرحون فی أول البقیع، فان کان المقصود بالدرب الطریق الموجودة داخل البقیع، من جهة اوله مما یلی الغرب، فهذا منطبق علی مسجد ابی بن کعب، وان کان المقصود بدرب البقیع خارجه، فأرجو ان اوضح درب البقیع الذی کان، لأن درب البقیع الیوم صار من شارع الملک عبدالعزیز، لانه أسهل وأقرب/.

توضیح: العیاشی بسیاری از مطالب خود را از وفاء الوفاء سمهودی اقتباس کرده است.

مأخذ

المدینة بین الماضی والحاضر، ابراهیم بن علی العیاشی، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، 1392ق/ 1972م، ص167-

ص: 925

168.

بوسیدن ضریح رسول خدا(ص)، بخشی از سفرنامه مسیح مهاجری، درباره دعوت ملک عبدالله از اکبر هاشمی رفسنجانی و حضور او در بقیع.

اکبر هاشمی رفسنجانی در دوره ریاست جمهوری خود (1368-1376) سه بار به دعوت پادشاهان عربستان سعودی به این کشور مسافرت کرد. بار اول به دعوت ملک فهد بن عبدالعزیز و سفر دوم و سوم به دعوت ملک عبدالله بن عبدالعزیز بود.

هدف ریاست جمهوری اسلامی ایران گسترش روابط و مناسبات ایران با همسایگانش بود. سفر سوم وی در خرداد 1387ش بود که همراه با هیئتی به عربستان رفت. هدف آقای هاشمی حضور در اجلاس بین المللی گفت وگوی اسلامی و نیز زیارت حرمین بود.

مسیح مهاجری (متولد1327) سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی یکی از همراهان آقای هاشمی بود. او مشاهدات خود را در قالب سفرنامه ای به نام گزارش سفر به عربستان منتشر کرد. این سفر ده روز، از 13 تا 23 خرداد 1387 طول کشید. همایش بین المللی گفت وگوی اسلامی به منظور ارتقای وجهه عربستان و دولت آل سعود در سطح بین الملل و ترمیم افراطی ها و تندروی های سلفیون، 15 تا 17 خرداد 1387 در مکه برگزار شد.

این سفرنامه گویای تلاش های هاشمی رفسنجانی برای بازگشایی و عمران بقیع و نیز عمران دیگر آثار و اماکن اهل بیت(ع) است. بخشی از این سفرنامه گزارشی درباره بقیع است که در اینجا عیناً می آید چون مشتمل بر نکات مهمی است.

فریاد«یا زهرا» در بقیع

/ ساعت 11 شب شنبه 18 خرداد که شب شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) (سوم جمادی الثانی) بود برای زیارت به حرم نبوی مشرف شدیم. هرچند حرم را برای آقای هاشمی رفسنجانی خلوت کرده بودند ولی عده ای از ایرانی ها هم به همراه ما وارد حرم شدند. در قسمت روضه کنار ضریح مطهر حضرت رسول(ص) نشستیم و ذکر مصیبتی توسط یکی از مداحان اهل بیت شد و بعد از زیارت و نمازهای مستحبی در مکان های سفارش شده مثل ستون توبه و محراب حضرت رسول و ... عازم بقیع شدیم.

فقط آقای هاشمی رفسنجانی ضریح حضرت رسول را بوسیدند. هم این بوسه و هم آن ذکر مصیبت حضرت زهرا در کنار تربت پیامبر اکرم که شور و حال زیادی در حضار ایجاد کرده بود مأموران امر به معروف و نهی از منکر را خشمگین کرد بطوری که عصبانیت در چهره آنها موج می زد. یکی از آنها

ص: 926

وقتی دید آقای هاشمی رفسنجانی صورت خود را به ضریح نزدیک می کنند حرکتی کرد تا طبق عادتی که دارد و نمی گذارد کسی ضریح را ببوسد مانع ایشان هم بشود ولی خیلی سریع متوجه موقعیت شد و خود را پس کشید هرچند نتوانست خشم شدید خود را پنهان کند.

وقتی به طرف بقیع حرکت کردیم جمعیت ایرانی ها هر لحظه زیادتر می شد. زایران ایرانی در بین الحرمین آقای هاشمی رفسنجانی را در میان گرفتند و با شعارهای: «هاشمی هاشمی خدا نگهدار تو - صلی علی محمد بوی خمینی آمد - صل علی محمد یاور رهبر آمد» ایشان را تا بقیع همراهی کردند. مأموران سعودی در مغتسل را برای ورود به بقیع در نظر گرفته بودند. شاید یک علت این بود که این در کوچک تر است و کنترل جمعیت برای جلوگیری از ورود افرادی که عضو هیئت همراه نیستند آسان تر بود. بین مغتسل و قبرستان هم یک در دیگر وجود دارد که آنهم کوچک است و کنترل را آسان تر می کند.

برخلاف پیش بینی مأموران وقتی به در مغتسل رسیدیم جمعیت - که حالا دیگر زیادتر هم شده بود - به قدری فشرده و منسجم هجوم آورد که هیچ کاری از مأموران برنمی آمد. مأموران تلاش کردند بلافاصله بعد از ورود آقای هاشمی رفسنجانی و تعدادی از همراهان در را ببندند ولی مردم که اینجا شعارهایشان عوض شده بود و درحالی که شور و حال غیرقابل توصیفی داشتند با فریاد«یا زهرا» به پیش می رفتند به همدیگر گفتند «نگذارید در را ببندند» و سیل جمعیت وارد مغتسل شد و همین موج ایجاد شده از بسته شدن در دوم هم جلوگیری کرد و زن و مرد وارد بقیع شدند.

بقیع در آن نیمه شب پرسوز و گداز که گریه خانم های ایرانی فضای آنرا دگرگون کرده بود بسیار حزن انگیزتر و معنوی تر از آنچه همیشه هست شده بود. اصلاً نمی شد فهمید این زنها که گریه می کنند اشک شوق می ریزند که توانسته اند وارد بقیع شوند یا این اشک وجود حزن آلود آنهاست که بعد از قرن ها محرومیت اکنون آب می شود و خاک تفتیده بقیع را نمناک می کند. راستش را بخواهید ما هم نمی دانستیم تربت فاطمه زهرا(س) را در حرم نبوی که در ذکر مصیبت شب شهادتش حضور داشتیم زیارت کرده ایم یا اکنون در بقیع باید جگر گوشه پیامبر را زیارت کنیم.

شب های دوم و سوم جمعیت همراه آقای هاشمی رفسنجانی چند برابر شد و در غلغله ای که برای ورود به بقیع در نیمه شب های فاطمیه برپا میشد کسی به کسی نبود و همراهان ایشان معمولا پشت در میماندند و مردهای زایر هم سعیشان بر این بود که راه را برای زنها باز کنند تا آنها که از رفتن به داخل بقیع در مواقع معمولی محرومند بتوانند از این فرصت استثنائی استفاده کنند و به داخل بقیع بروند. خود

ص: 927

آقای هاشمی رفسنجانی هم در شب های دوم و سوم بیرون ماندند تا خانم ها بروند و زیارت کنند سپس خود ایشان وارد بقیع شدند.

روز سوم اقامت در مدینه مسئولان ارشد دولت سعودی از جمله وزیر کشور وزیر همراه و مسئولان امنیتی پیغام دادند که امشب ما برای آقای هاشمی رفسنجانی احساس خطر می کنیم و بهتر است ایشان از رفتن به بقیع خودداری کنند. نکته ای که روی آن تکیه می کردند این بود که احتمالا تعدادی از تندروهای وهابی به داخل جمعیت نفوذ خواهند کرد و شعارهائی علیه شما خواهند داد تا احساسات مردم را تحریک کنند و درگیری ایجاد نمایند و ممکن است جان شما در این میان به خطر بیافتد.

در مذاکرات و مشورت هائی که عصر روز سوم صورت گرفت نظر اطرافیان این بود که آقای هاشمی رفسنجانی توصیه مسئولان سعودی را بپذیرند ولی ایشان قبول نکردند و گفتند امشب بعد از زیارت حضرت رسول من در بین الحرمین میمانم تامردم به زیارت بقیع بروند و بعد از پایان زیارت مردم نوبت زیارت ما بشود و همین کار را هم کردند. شب چهارم که آخرین شب بود جمعیت فوق العاده زیاد بود و همه چیز حکایت از این داشت که نگرانی مسئولان ارشد سعودی چندان هم بی مورد نبود.

در اینجا شاید توضیح این نکته لازم باشد که آنچه در مدت حضور آقای هاشمی رفسنجانی در مدینه در مورد بقیع رخ داد ورود زایران به بقیع به هنگام شب و بویژه ورود خانم ها به داخل بقیع بود. این امتیازی است که مخصوص زمان حضور آیت الله هاشمی رفسنجانی در مدینه است ولی امتیازی که سفر عمره قبلی ایشان برای زایران ایرانی ایجاد کرد و هنوز هم باقی است اینست که به خواست ایشان و دستور ملک عبدالله اولاً نوبت عصر به باز شدن در بقیع و تشرف زایران به زیارت افزوده شد و ثانیاٌ به خانم ها هم اجازه داده شد به بالای پله ها و ایوان بقیع بروند و از پشت نرده ها به زیارت مشغول شوند امری که تا سال 1384 صورت نمی گرفت و از آن سال تاکنون پابرجاست.

مأخذ

گزارش سفر به عربستان، مسیح مهاجری، تهران، روزنامه جمهوری اسلامی، 1387، ص63-66.

بیت الاحزان، بخشی از سفرنامه عصمت السلطنة درباره بقیع در سال 1297ق.

مهرماه خانم عصمت السلطنة دختر فرهاد میرزا معتمدالدولة (1233-1305ق) و جهان آرا خانم (درگذشت 1301ق) بود او از زنان مشهور و فرهیخته دوره قاجار و از معدود زنان مؤلف سفرنامه به عتبات مکه و مدینه است. او در 1297ق عازم سفر مکه شد و مشاهداتش را روزانه می نوشت. بخشی از این سفرنامه درباره بقیع است. از این جهت که رخدادها و مشکلات از نگاه یک زن نوشته می شود و

ص: 928

زیارت آزادانه زنان را در بقیع پیش از وهابیون نشان می دهد، اهمیت دارد و برای پژوهشگران سودمند است. از اینرو متن این گزارش بدون دخل و تصرف آورده شد تا دسترسی پژوهشگران راحت تر باشد.

مدینه منوره

/قدری که گذشتیم، گنبد حرم مبارک که گنبد سبز است، با گلدسته های حرم نمایان شد. بعد از حمد الهی که خداوند این نعمت عظمی را نصیب این بنده روسیاه کرده، سجده شکر بجا آوردم.

چهار ساعت از روز یکشنبه، نهم محرم گذشته، وارد شهر «مدینه منوره» شدیم. نزدیک حرم مبارک خانه مکبِّر که خطیب است منزل نموده، در بالاخانه که رو به باغ بود و کوه احد هم مقابل بود، سکنی گرفته، عجب صفا و هوای خوبی دارد مدینه در حقیقت مثل بهشت است. این کوهها به حدی باشکوه است که هوش از سر آدم بیرون می برد. الآن که آخر قوس است، همه چیز بهم می رسد. از قبیل باقلای تازه و بادنجان و سبزیهای خوب که مثل زمرد سبز است.

پس از ورود در منزل ناهار خورده، غسل کرده، به حرم مبارک مشرف شدیم. آستان مبارک را بوسیده، زیارت خوانده، به حرم بقیع مشرف شده زیارت نموده مراجعت کردیم.

اول شب از باب الرحمه به حرم مبارک مشرّف شدیم. بعد از خواندن زیارت تا چهار ساعت از شب گذشته در حرم مبارک بودیم. تمام گلدسته ها را چراغان کرده بودند. از کوچه بسیار با شکوه به نظر می آمد. آن گلدسته هایی که چراغان کرده بودند، سه طبقه است، هشت مناره دارد که هر طبقه البته به قدر دویست چراغ می سوزد. در حرم مبارک هم چراغ زیاد بود. از خانه ها هم آواز کیل کشیدن که عربها دارند و آواز ساز بلند بود. در حرم مبارک بعد از نماز عشا روبروی مسجد زنانه مقابل منزل خواجه های حرم، جمعی نشسته ذکر می گفتند. یک دسته هم روبروی حرم مبارک مشغول ذکر بودند و به لحن خوش لا اله الا الله می گفتند. در حقیقت خالی از تماشا نیست. به قدری این اسم مبارک را ادا می کنند که از نفس می افتند و غش کرده به زمین می افتند و از عرقهای آنها، حضرات هم جنسها به جهت تبرک بر سر و صورت خود می مالند. محمل حضرت رسول (ص) و محمل دیگر در حرم مبارک مقابل ضریح مبارک بود.

صبح دوشنبه که روز قتل است، بعد از مشرف شدن به حرم مبارک و خواندن زیارت و زیارت عاشورا، سوار گاری شده به]مرقد] حمزه مشرف شدیم. آن جایی که جای دندان مبارک است، زیارت کردیم، از آنجا رفتم بالا سایر شهدا را زیارت کرده تا نزدیک کوه که مسجد کوچکی است و محرابی هم دارد. داخل شده، دو رکعت نماز خواندیم. در این کوه درختی از لای سنگ ها درآمده است. گفتند اینجا بر

ص: 929

حضرت ختمی مرتبت نازل گشته است. قدری بالا رفتیم تا آن که به شکاف کوه رسیدیم. آنجا هم زیارت نموده مراجعت کردیم.

شب سه شنبه، یازدهم شهر محرم الحرام 1298 از در باب الرحمه به حرم مبارک مشرف شده زیارت حضرت نبوی(ص) و صدیقه طاهره(س) را خوانده نزد ستون توبه آمده نماز خوانده دعای ستون را هم خوانده مراجعت کردم. صبح سه شنبه، یازدهم از باب جبرائیل به حرم مشرف شدیم. بعد از زیارت به «بیت الاحزان» آمده، روضه خواندیم. پس از استماع ذکر مصیبت در «مقبره مرحوم شیخ احمد احسائی» که پشت بقعه مبارک چهار امام است، فاتحه خوانده، بعضی جای دیگر هم فاتحه خوانده، زیارت حضرت فاطمه بنت اسد را در دو جا بجا آوردم، اول در بقعه ای که پشت بقیع است و شیخ ابوسعید هم در آنجا مدفون است، زیارت نموده، ثانیاً در حرم مبارک حضرت امام حسن(ع) زیارت حضرت فاطمه بنت اسد(س) را بجا آورده مراجعت به خانه کرده، پس از صرف ناهار به زیارت حضرت عبدالله(ع) پدر حضرت رسول(ص) مشرف شدم. زیارت نموده مراجعت کردم. شب چهارشنبه، دوازدهم شهر محرم، بعد از نماز عشا، حضرات به حرم مبارک مشرف شده، بعد از زیارت حضرت خاتم انبیا(ص) و صدیقه طاهره(س) به خانه مراجعت کردیم. صبح چهارشنبه از باب جبرائیل به حرم مبارک مشرف شده، از آنجا به بقیع رفته زیارت ائمه بقیع را نموده مراجعت به منزل کردم. شب پنج شنبه را بعد از نماز به حرم مشرف شده، زیارت کرده، مراجعت به منزل کردم. صبح پنج شنبه، سیزدهم محرم از باب جبرائیل به حرم مبارک مشرف گشته، پس از زیارت، به بقیع رفته ائمه بقیع(ع) را زیارت کرده، وقت مراجعت در میان کوچه، حجاج را دیدم که تازه وارد می شدند، به خانه آمده شب جمعه چهاردهم، بعد از نماز از در باب السلام به حرم مشرف گشته زیارت حضرت ختمی مآب(ص) و حضرت صدیقه طاهره(س) را بجا آورده نماز نزدیک ستون ابولبابه کرده، دعا خوانده مراجعت کردیم.

صبح جمعه حاجی شاهزاده خاله که همراه حجاج جَبَل آمده بود، دیدن آمده، عصری به زیارت ائمه بقیع(ع) رفته سرکار حضرت والا حسام السلطنه در بقیع بودند. از آنجا به زیارت حضرت رسول(ص) مشرف گشته یک ساعت از شب شنبه گذشته، همراه حجاج شامی از راه شام تشریف فرمای گشته، بنا به خواهش آقاحسن وکیل الدوله که آمده بود در منزل عمله جات و به جهت من پیغام فرستاده بود که شما خدمت حضرت والا عرض کنید که مرا مرخص بفرماید که در خدمت شما باشم، عریضه خدمت ایشان عرض کرده، جواب فرمودند که وکیل الدوله مرا تنها نخواهد گذاشت. همه این حجاج از مکه معظمه پس از توکل به خدا و به امیدواری حضرت والا آمده بودند. همه را گذاشته و تشریف بردند و همه را مأیوس از خود کردند. هیچ شایسته نبود که در غیاب ایشان مردم بدحرفی بکنند. صبح شنبه

ص: 930

پانزدهم، به قاعده مستمر، به زیارت حضرت رسول(ص) و صدیقه طاهره(س) مشرف شده، پس از زیارت مراجعت به منزل کرده، شب یک شنبه و شب دوشنبه و شب سه شنبه هیجدهم را هم هر روز و هر شب بحمدالله تعالی به حرم مبارک مشرف گشته محمل حضرت پیغمبر(ص) و محمل عایشه را که بردند، شب را بر حسب قاعده سابق نمی گذارند حجاج عجم تا ساعت چهار در حرم نزدیک ضریح مبارک بروند. خیلی عجب است که این اشخاص از هیچ نجاست احتیاط ندارند، بزهای ایشان در کوچه ها ویلو می باشند و شب را هم به خانه صاحب می رود بدون این که کسی سرقت کرده باشد/.

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج4، ص366-369 و مقدمه.

نیز ﻧﮑ: عصمت السلطنه

بیوت الصحابه، بخشی از کتاب بیوت الصحابة درباره گنبد و بارگاه در بقیع و تخریب آنها.

محمد الیاس عبدالغنی (درگذشت 1417ق) از نویسندگان معاصر عربستان سعودی است. چند سال از عمرش را به پژوهش درباره مدینه پرداخت و کتاب بیوت الصحابة را نوشت. قسمتی از این کتاب درباره قبه های بقیع و تخریب آنها توسط آل سعود است. این گزارش عیناً نقل می گردد. ایشان مدعی است که صحابه ای که در عهد رسول خدا(ص) فوت می کردند یا تابعین که بعد از این دوره فوت می کردند از ساختن قبه و بنا اجتناب می کردند. چون در چند روایت، پیامبر(ص) از این کار نهی کرده بود. این ادعا با واقعیت های تاریخی و گزارش هایی که زایران در سفرنامه های خود نوشته اند، کاملاً در تعارض است. مثلاً اولیا چلبی از سیاحان سنی مذهب در سده 11ق از قبه ها خبر داده است. نیز سید علی بن حسین از زایران هندی از قبه ها خبر داده است.

القباب فی البقیع وهدمها

/إن عدداً کبیراً من الصحابة رضی الله عنهم ماتوا فی عهد النبی(ص) أو بعده ودفنوا فی البقیع لکن لم بین أحد من الصحابة والتابعین بناء أو قبة علی بعده ودفنوا فی البقیع لکن لم بین أحد من الصحابة التابعین بناء أو قبة علی قبورهم الشریفة لأن النبی(ص) نهی عن ذلک. کما روی الإمام مسلم عن جابر قال: نهی رسول الله(ص) أن یجصص القبر و أن یقعد علیه وأن یبنی علیه.

ورغم ذلک کله قام بعض الناس فی القرون المتأخره بعمل قباب علی بعض القبور الشریفة بالبقیع، وبقیت هذه القباب إلی أن تسلَّم رجال الملک عبدالعزیز آل سعود زمام الحکم فی الحجاز فأمرو بهدمها لأن الشریعة الإسلامیة لاتقرها، فهدمت جمیع القباب التی بالبقیع بعد سنة 1344ه-/ 1925م وبقیت القبور

ص: 931

الشریفة علی ما کانت علیه فی عهد النبی(ص) وعصر الصحابة والتابعین ومن بعدهم فی العصور المفضلة (ص168)/.

توضیح: در منابع مختلف روایات بنا بر قبور و روایت تجصیص قبور نقد و رد شده است. این نقد و ردها در همین دانشنامه ها در چند مدخل نقل شده است.

مآخذ

بیوت الصحابة، محمد الیاس عبدالغنی، مدینه منوره، مکتبة الملک فهد الوطینة، چاپ چهارم، 1420ق/1999م؛ صحیح مسلم، کتاب الجنائز، باب النهی عن تجصیص القبر، ج11، ص970؛ الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریب احمد المرسی، القاهرة، 1999م، ص150- 151؛ سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ج2، ص630 و 716.

نیز ﻧﮑ: الرحلة البقیعیة، بخشی از سفرنامه اولیا چلبی (نرم افزار)؛ قبه عثمان بن عفان، قبه عالیه

تاریخ بیست ساله، بخشی از این کتاب درباره تخریب بقیع در 1344ق.

حسین مکی (1292-1378ش) تاریخ نگار، نماینده مجلس شورای ملی و از مشاهیر ایران معاصر است. تحصیلات خود را در دارالمعلمین در 1320 به پایان رساند و در ادارات دولتی مشغول شد. در 1322 در کابینه سهیلی بازرس نخست وزیری؛ سپس معاون شهرداری تهران شد. در دوره پانزدهم نماینده مردم اراک در مجلس شورای ملی بود. در دوره شانزدهم به عنوان نماینده مردم تهران وارد مجلس شد. در این دوره همراه جمعی دیگر به تأسیس جبهه ملی اقدام کرد. طرح اصلی آنها ملی کردن صنعت نفت ایران بود. در زمان خلع ید استعمار از نفت ایران، او از طرف دکتر محمد مصدق مأمور شد تا در آبادان ناظر خلع ید باشد. اما در مجلس هفدهم به مخالفان مصدق و طرفداران کاشانی پیوست.

کتاب هشت جلدی تاریخ بیست ساله ایران، گزارشگر حوادث از کودتای 1299 و روی کارآمدن رضاشاه تا رفتن او از ایران است. حادثه مهم تخریب آثار اسلامی در حجاز و از همه مهم تر تخریب بقیع در همین دوره اتفاق افتاد. حسین مکی در این کتاب، بازتاب های این حادثه مهم را در ایران هر روز پی گیری کرده و گزارش نموده است. از اینرو بهترین منبع در این زمینه است. برای استفاده پژوهشگران متن این بخش از کتاب به تمامی آورده می شود.

فاجعه مدینه منوره

/ روز 5 شنبه پنجم خرداد (15 ذیقعده 1344) حاج امام جمعه خوئی بعضی از مدیران جراید مرکز را بمنزل خود دعوت نمود و دو تلگراف زیر را که متضمن خبر فاجعه مدینه منوره بود برای اطلاع عموم برای آنان قرائت و ضمناً لزوم توجه عامه مسلمین را به اهمیت این قضیه و بروز احساسات اسلامی و

ص: 932

تنفرات ملی از این پیش آمد متذکر و بطوریکه اعلام نمود حضرات علمای اعلام دعوت شده اند و در این باره جلساتی تشکیل داده اند و مشغول اقداماتی گردیده اند.

تلگلراف از نجف اشرف: حجت الاسلام امام جمعه خوئی تهران: قاضی وهابی بهدم قبه و ضرایح مقدسه ائمه بقیع حکم داده 8 شوال مشغول تخریب من بعد معلوم نیست چه شده با حکومت مطلقه چنین زنادقه وحشی بحرمین اگر از دولت علیه و حکومت اسلامیه علاج عاجل نشود علی الاسلام السلام.

الاحقر ابوالحسن موسوی اصفهانی- الاحقر محمد حسین نائینی

عین همین تلگراف بعنوان حجت الاسلام سید محمد بهبهانی مخابره گردیده است.

تلگرافهای فوق الذکر از فاجعه تألم انگیزی که در مدینه منوره رخ داده بود خبر میداد و از دوره بربریت و اعاده اعصار امویان و عباسیان حکایت میکرد. مطابق خبر مزبور قاضی وهابی حکم داده است قبه و ضرایح مقدسه ائمه اطهار را در بقیع تخریب نمایند. تاریخ از این فجایع بسیار بخاطر دارد ولی تصور نمی رفت در قرن بیستم و دوره تمدن و آزادی جماعتی پیدا شوند که بعناوین مختلفه بمراکز و مشاهدی که محل احترام و تقدیس صدها ملیون نفوس است دست تعدی و جسارت دراز نمایند. در زمان بنی امیه یک دفعه امرای اموی هتک حرمت مشاهد مقدسه و حرمین شریفین را نمودند، حجاج بن یوسف ثقفی بامر عبدالملک مروان کعبه و خانه خدا را به منجنیق بسته قسمتی از آن مکان مقدس را تخریب و در همان محل امن و امان عده زیادی از مسلمین را بقتل رسانید و همچنین در زمان یزید بن معاویه به بهانه طغیان اهالی مدینه بر آن شهر مقدس حمله کرده و اهانتهای بسیار بر مسجد نبوی و ضریح مقدس وارد آوردند. بعد از آن تاریخ حرمت اماکن مقدسه کاملا رعایت گردیده فقط گاهی هم اگر توهینی میشده نسبت باشخاص بوده نه اماکن مقدسه مثل اینکه حجاج جسد عبدالله زبیر را آویخته و مدتها بهمان حال باقی نهاد.

در زمان هشام ابن عبدالملک شیعیان جنازه زید بن علی بن الحسین را از ترس زشتگاری بنی امیه مخفی کرده در زیر نهری بخاک سپردند و روی آن را آب جاری کردند معذلک جاسوسان بنی امیه جنازه را کشف و مدتها مصلوب کرده و بالاخره بآتش کشیدند.

زمان بنی عباس از این حرکات زشت زیاد دیده میشود که صفحات تاریخ از آن ها پراست ولی نقاطی که محل احترام طوایف مسلمین بود یعنی مکه و مدینه از هر نوع تطاولی محفوظ میشد فقط یکمرتبه قرامطه حرکت زشتی کرده بخانه خدا ریختند و عده ای حجاج را کشته در چاه زمزم ریختند و اشیاء نفیسه و جواهرات و شمعدانها و سایر اشیاء قیمتی را به غارت بردند. اما خلیفه فاطمی معزالدین الله که

ص: 933

قرامطه بنام او دعوت میکردند شرحی عتاب آمیز بدانها نوشته و از این حرکت تقبیح کرد و جداً اصرار نمود که باید هر چه بغارت برده اند مسترد دارند و صریحاً نوشت که این حرکت الحاد و کفر شما را ثابت کرده و مرا نیز متهم میسازد و بدین جهت قرامطه بعدها متعرض نشدند و حرمت مکه و مدینه محفوظ بود فقط حاکم بالله فاطمی که ششمین خلیفه فاطمی در مصر بود در حدود سال چهارصد هجری درصدد بر آمده مخفیانه از خانه یکنفر علوی که نزدیک مسجد و قبر پیغمبر منزل داشت نقب زده جنازه خلیفه اول و دوم را بیرون آورد ولی مطابق نص تاریخ وقوع صاعقه و تاریکی عظیم و حوادث خوفناک جوی موجب فسخ این عزیمت شده از خیال خود منصرف گردید.

از آن تاریخ تا این تاریخ حدود 900 سال بود که دیگر از این حرکات وحشیانه دیده نمی شد. باید دانست که شهر مدینه در سمت شرقی دارای قبرستانی است که بقیع نام دارد از زمان حضرت پیغمبر ببعد محل قبور اشخاص بزرگ اسلام بوده است مطابق مستندات تاریخ و جغرافی قبور زیادی در آنجا است منجمله قبر ابراهیم فرزند رسول اکرم(ص) که در صغر سن وفات یافت و جمعی از صحابه پیغمبر از قبیل عباس ابن عبدالمطلب و اسعد ابن زراره که اول صحابه ایست در بقیع مدفون شده و سهل ابن سعد آخرین صحابه مدفون در بقیع و از ائمه اثنی عشر علیهم السلام مقبره شریفه چهار امام در بقیع است، حضرت امام حسن(ع) اما زین العابدین(ع) امام محمد باقر(ع) امام جعفر صادق(ع).

حمدالله مستوفی در نزهت القلوب و سایر مورخین می نویسد که چون عثمان رضی الله عنه را کشتند اجازه ندادند او را در بقیع دفن کنند و در محلی که فاصله زیادی داشت او را دفن کردند و معاویه در دوره خود حکم کرد مسلمین را در نزدیکی قبر عثمان دفن کنند تا کم کم متصل به بقیع گردد. از علماء سنت نیز جماعتی در آنجا مدفون اند منجمله امام مالک بن انس که بزرگ یکی از مذاهب اربعه اهل سنت است، دیگری نافع است که از قراء سبعه قرآن می باشد و در حقیقت این شرافتی بوده است از برای اشخاص بزرگ اسلام که در این قبرستان مدفون گردند. شیعیان چون دسترسی کامل بدانجا نداشتند نمیتوانستند مقبره ائمه اربعه خودشان را مثل نجف و کربلا و مشهد و کاظمین و غیره مجلل کرده گنبد طلا و ضریح های نقره ساخته و مزین نمایند ولی با این حال مقبره ائمه مشهود و معلوم و محل زیارت شیعیان بوده و تقریباً ظاهر قبور مزبور بشکل مقابر امامزاده های ایران جلوه میکرد و تمام طوایف زیارت قبور را جایز دانسته نهایت بعضی زیارت های مفصل خوانده و برخی بهمان فاتحه قناعت میکردند.

احمد بن تیمیه حرانی که معاصر با سلاطین ممالک بحری مصر بوده است اول کسی است در اسلام که فتوا داد زیارت قبر حضرت نبی اکرم و ائمه اطهار و صحابه جایز نیست و نمیتوان بدانجا رفت و با

ص: 934

وجود کثرت علم و فضل بواسطه این فتوا و یکی دو فقره دیگر مورد غضب گردیده پادشاه مصر و شام او را حبس کرده و در حبس درگذشت.

سپس این رأی متروک گردید تا آنکه متجاوز از دویست سال قبل یعنی اواسط قرن 12 هجری یک نفر بنام محمد بن عبدالوهاب نجدی قیام کرده فتاوی غریبی اظهار کرد از جمله آنکه زیارت همه قبور حتی قبر انبیاء و ائمه حرام است و تعظیم صاحبان آنها در حدود کفر و شرک است. بلند ساختن قبرها را از سطح زمین بدعت شمرده و بنای گبند و قبه و بارگاه را حرام دانست همانطور استعمال دخانیات را نیز منع کرد و در جزیرة العرب به نشر دعوت خود برخاسته جمعی از قبایل عرب بدو گرویدند و چون برای پیشرفت دعوت خود محتاج یکنفر متنفذ بود ابن سعود جد اعلای پادشاهان سعودی را بطرف خود متمایل نموده و بدو وعده داد که اگر آن دعوت را قبول کند سلطنت روی زمین به او خواهد رسید.

چون در آنموقع سلطنت آل عثمان دچار انواع اختلالات و اضطرابات داخلی و خارجی گشته بود، ابن سعود فرصت یافته قسمت مهمی از نجد را متصرف شد و سپس بمدینه منوره و مکه معظمه حمله کرد، هر چند روایات در این قضیه مختلف است و نسبتهای زیاد به او میدهند ولی آنچه مسلم و محقق است در حین تصرف مدینه جواهرات و ظروف طلا و نقره و اشیاء قیمتی را که سلاطین اسلام و متمولین در طول قرون هدیه ضریح مقدس نبوی کرده بودند بغارت برد و سپس به بین النهرین نیز حمله و بشرحی که در کتب تاریخ مسطور است در کربلای معلی جمع کثیری را در حرم حضرت سیدالشهداء به قتل رسانید و از زمانی که متوکل عباسی به ضریح مقدس حسینی اهانت کرده و حکم داد حایر مقدس را شخم و زراعت کنند دیگر نظیر این حادثه واقع نشده بود. خلاصه این حرکات وهابی ها موجب شد که دولت عثمانی بقلع و قمع آنها تصمیم گرفت و حکم داد محمد علی پاشا خدیو مصر قشون به عربستان کشیده آنها را دفع کند.

محمد علی پاشا و پسرش اگر چه زحمات فراوان متحمل شدند ولی بالاخره ابن سعود را دستگیر کرده به مصر بردند و از آنجا به اسلامبول فرستادند و مدت ها این فتنه خاموش بود، اگر چه فامیل ابن سعود در نجد حکومت داشتند ولی از حدود عقل و ادب خارج نمی شدند تا آنکه جنگ بین الملل اول (1914-1918م) دست ترکان را از شبه جزیره عربستان کوتاه کرد و ابن سعود در نجد استقلال یافت و حجاز مستقل و متعلق بسلطان حسین شریف مکه گردید. ابن سعود که قدرت خود را زیادتر از سلطان حسین دیده و نمی خواست در عربستان دو سلطنت برقرار باشد کدورت و ضدیت دولت انگلیس را نسبت به سلطان حسین برای خود موقع مساعد تشخیص داد و به حجاز حمله کرد و بشرحی که دیده شد ابتدا شهر طائف را که ییلاق مکه است متصرف شد و بهمان قاعده وهابی ها قبر عبدالله ابن عباس را

ص: 935

خراب و با زمین مساوی کرد سپس بر مکه مسلط شده و قلیان ها را در همه قهوه خانه ها و منازل برچید و استعمال دخانیات را بکلی منع کرد ولی در ظاهر ابن سعود منکر بود که از حدود ادب خارج شده(1) در موقع حمله به مدینه باز از هر طرف شایعاتی منتشر شد که به ضریح حمزه عم پیغمبر شلیک کرده اند و بمقابر توهین نموده اند. باز ابن سعود انکار کرد و از طرف ایران و مصر و غیره جمعی مأمور شدند بحجاز رفته تحقیق کنند و صدق و کذب شایعات را معلوم نمایند. از طرف دولت ایران در سال 1304 یا 1305 عین الملک که قنسول سوریه و شامات بود مأمور شد و از قرار اظهار داشته بود که شخص ابن سعود از حرکات بی رویه مشایخ و بزرگان شکایت میکرده است و خود مایل به این حرکات نبوده است تا اینکه تلگراف مراجع تقلید حاکی از آن بود که در عتبات باز همان رویه دیرین را تعقیب کرده است و حکم به تخریب مقابر ائمه بقیع(ع) و صحابه گرامی را داده است.

اقدامات حجج اسلام: در نتیجه اخباری که از هدم بقاع ائمه هدی(ع) واصل گردیده بود عصر روز چهارشنبه یازدهم خرداد در خانه امام جمعه تهران وجوه علما کلا و پیشنمازها و جمعی از وجوه کسبه بازار و تجار و اصناف اجتماعی نموده، بدواً امام جمعه تهران (سید محمد) خطابه ای بیان نموده که خلاصه آن بدین قرار است:

«اخباری که از آقایان علماء نجف اشرف رسیده و مضمون آن خبر این است: «قاضی القضات وهابی ها حکم داده است به هدم بقاع ائمه هدی(ع) و محققاً مشغول بعملیات شده اند، زاید بر این خبر نرسیده است که نتیجه چه شده است». من در صحت و سقم قضیه صحبت نمی کنم ولی میدانید که این امر در صورتیکه حقیقت داشته باشد یک امری است بزرگ که از واقعه ای که در سنه 61 هجری واقع شده الی زمانناهذا هیچ وقعه مثل این واقعه در اسلام واقع نگردیده، این قضیه علاوه بر اینکه هتک شعائر اسلام را نموده موجب انهدام اسلام و زوال اسلام خواهد بود. این امر راجع است بعموم مسلمین خصوصاً علماء اعلام که باید از برای جلوگیری از وقوع یک واقعه بدتر از این فکر علاجی بنمایند. من تعجب دارم که یک واقعه کمتر از این سابقاً در ایران پیدا میشد عموم ایرانیان آنچه لازمه دیانتشان بود عمل می کردند نمیدانم چه شده است که بعد از ورود خبر این قضیه تا بحال از طرف مسلمین اقداماتی نشده، استدعا دارم از عموم آقایان و سایر طبقات که حاضر در این مجلس هستیم نشسته در این باب فکر بنمائیم و آنچه بنظر آقایان میرسد اظهار دارند تا اقدام جدی بشود.»

پس از آن سید مهدی افجه ای بیاناتی نمود.

ص: 936


1- . نگارنده در سال 1344ش که به مکه معظمه و مدینه طیبه مشرف شدم مکرر دیدم که مأمورین حکومتی کسانی را که میخواستند حجرالاسود و ضریح حضرت پیغمبر را ببوسند با شلاق می زدند و مانع میشدند.

بیانات مدرس: مدرس در این مورد نطق مفصلی نمود که خلاصه آن این بود که شاه کمیسیونی معین کند از جمعی از آقایان علماء و جمعی از رجال که نشسته در این موضوع مذاکرات لازمه را بنمایند و آنچه در کمیسیون رأی داده بشود بهر مرتبه که باشد شاه بر طبق رأی کمیسیون اقدام جدی بنمایند.

بعداً میر سید محمد بهبهانی در همین زمینه بیاناتی نمود.

بالاخره قرار شد که علماء جلسه تشکیل داده در صورتیکه لازم شود اهالی تهران را در مسجد شاه دعوت نمایند تا عموم مسلمین از وقایع مستحضر و آنچه باید در این باب اقدام شود اعلام کنند.

تشکیل کمیسیون در مجلس: عصر روز 5 شنبه 12 خرداد کمیسیونی مرکب از: امام جمعه تهران- میر سید محمد بهبهانی- آیت الله زاده خراسانی- حاج میرزا محمد رضا کرمانی- مدرس- امام جمعه خوئی- مستوفی الممالک- وثوق الدوله- محتشم السلطنه= مشیرالدوله- احتشام السلطنه در مجلس شواری ملی تشکیل شده و موضوع مذاکره تلگرافهای واصله از آقایان علماء راجع به هدم بقاع ائمه هدا(ع) بوده است و بالاخره نتیجه رأی کمیسیون بر این شد که پرونده هائی که از سال گذشته در موضوع وهابی ها در وزارت امور خارجه و دفتر مخصوص شاه موجود می باشد یکی از آقایان مراجعه و آنچه از این پرونده ها برای کمیسیون لازم باشد بیاورد، و نیز تلگرافی از طرف کمیسیون بتمام ولایات و ایالات ایران مخابره شد و عموم مسلمین را از این واقعه اطلاع دادند و بالاخره جلسه ساعت 6 بعد از ظهر ختم و جلسه آینده بروز جمعه 13 خرداد موکول گردید. در همین جلسه مدرس به مستوفی الممالک پیشنهاد نمود که در این موقع حساس بهتر است شخص شما عهده دار پست ریاست وزراء شده و در این باره اقدامات جدی معمول دارید. مستوفی الممالک نخست استنکاف ولی بر اثر تقاضای حاضرین قبول نمود. مستوفی الممالک دربادی امر از قبول هر کاری تا افتتاح دوره ششم پرهیز میکرد ولی بالاخره مدرس و سایرین او را وادار کردند که قبول کند.

در تعقیب کمیسیون 5 شنبه کمیسیون دو سه جلسه دیگر تشکیل داد. و در یکی از جلسات که با حضور مدرس- حاج امام جمعه خوئی- میر سید محمد بهبهانی، آیت زاده خراسانی- حاج شیخ اسحاق، حاج میرزا محمد رضا کرمانی- حاج آقا جمال- مستوفی الممالک، وثوق الدوله، احتشام السلطنه، حاج محتشم السلطنه، مشیرالدوله، مؤتمن الملک تشکیل یافته بود مقرر شد که مستشارالدوله، حاج مخبرالسلطنه، ممتازالدوله و نصیرالدوله هم دعوت شوند تا در جلسات آینده شرکت نمایند. و در جلسه چهارشنبه 18 خرداد تصمیم گرفته شد که جلسات این کمیسیون در هفته روزهای یکشنبه- سه شنبه و پنج شنبه مرتباً تشکیل و تصمیم نهائی اتخاذ گردد.

ص: 937

در جلسه سه شنبه 17 خرداد 5 ساعت بعد از ظهر کمیسیونی مرکب از 12 نفر از اعضاء تشکیل و پرونده های واصله قرائت و در اطراف آن مذاکراتی صورت گرفت و مقرر گردید تلگرافهائی به نمایندگان سیاسی دولت در امکنه قریب بمدینه منوره مخابره و دستور داده شد که در اطراف واقعه تحقیقات نموده نتیجه مطالعه و مشاهدات خود را تلگرافی اعلام دارند تا تصمیم قاطع از طرف کمیسیون اتخاذ و بموقع اجرا گذارده شود.

کنفرانس در مکه: »بی سیم برلن روز 9 ژوئن (دوشنبه 19 خرداد) خبر زیر را منتشر کرده بود:

مکه- پادشاه حجاز ابن سعود روز سه شنبه کنفرانسی مرکب از ممالک اسلامی در مکه تشکیل داد، کنفرانس مأمور است قضیه تجدید خلافت و تکلیف اماکن مقدسه مکه و مدینه را معین و تصمیم لازم اتخاذ نمایند. یک نفر از اعراب بسمت ریاست و رؤسای هیئتهای اعزامی روسیه و ترکیه بسمت نواب رئیس کنفرانس انتخاب گردیدند، پنجاه و نه نفر بسمت نمایندگی یازده مملکت اسلامی در کنفرانس شرکت داشتند.

تلگراف از نجف اشرف: «توسط حجت الاسلام حاجی افجه: حضرات حجج الاسلام دامت برکاتهم وصول اخبار موحشه از مدینه طیبه در موضوع جسارت فرقه وهابیه نسبت بمشاهد مشرفه سلب قرار از عموم نموده عموماً درس و بحث را تعطیل مشغول باقدامات لازم هستیم چون صیانت شعائر مقدسه اسلام و مدافعه از این حرکات وحشیانه از اهم فرایض است لذا مشارکت آن ذوات محترمه و عموم عالم اسلامی را در این موضوع انتظار داریم.

محمد حسین الفیروزآبادی- عبدالکریم غروی زنجانی- احمد آل کاشف الغطاء»

تلگراف مسلمین هندوستان: تلگرافی از مسلمین هندوستان (در آنموقع هند مستعمره انگلستان و شامل کشور پاکستان- بنگلادش و هند بوده است) بدولت مخابره و درباره عملیات وهابی ها و هتک احترام نسبت ببقاع متبرکه اظهار تنفر شده و از کابینه مستوفی خواسته بودند اقدامات عاجلی برای جلوگیری از شرارت طایفه وهابی بعمل آورد.

مستوفی الممالک در 25 خرداد بمأمورین مصر، شامات، اسلامبول و سایر نقاط تلگرافهائی مخابره نموده که اطلاعات جامعی از واقعات مدینه و بقیع و مکه معظمه و عملیاتی که وهابی ها در این مدت نموده تهیه و فوراً گزارش دهند.

اعلامیه ریاست وزراء: «تعدیات و تجاوزاتی که نسبت بعالم دیانت و عقاید فرق مسلمین از مدتی قبل طایفه وهابیه بعمل آورده اند و هتک حرمتی که نسبت به حرمین شریفین که قبله و معبد کافه مؤمنین و مرکز اتحاد روحانی تمام مسلمین است مرتکب شده اند عموم مسلمین را مضطرب و نگران ساخته است

ص: 938

و جسارتی که از طرف آنها نسبت ببقاع متبرکه بزرگان دین در بقیع بظهور رسیده و قاطبه مؤمنین را متأثر و سوگوار نموده است معلوم خاطر عموم اهالی مملکت می باشد.

دولت ایران از بدو تجاوزات این طایفه همیشه براین گونه عملیات که مخالف آداب و حیثیات دیانتی و ناقض اصول تمدن است اعتراضات شدید نموده تا اینکه از طرف عبدالعزیز ابن سعود رئیس آن طایفه ابراز مواعیدی شد که اینگونه فجایع و تجاوزات که بی احترامی صریح بعقاید و شعائر ملی عالم اسلام است ارتکاب و تکرار نشود. ولی برخلاف انتظار عملیاتی اخیراً منافی با مواعید خود از آنها بظهور رسیده که قلوب اسلامیان را متأثر و متألم نموده و سبب گردید که دولت ایران دعوت ابن سعود را برای شرکت در مجمع عمومی حجاز قابل قبول ندانسته و رد نماید.

از آنجا که تجلیل اماکن مقدسه که کرورها نفوس از روی عقیده و ایمان آن نقاط شریفه را مهبط انوار رحمانی و منبع فیض آسمانی میدانند از شعائر ملی اسلامی است و مخصوصاً در این برهه از زمان که عصر احترام عقاید و آداب دیانتی است و تمام ملل متمدنه عالم از هر قوم و ملت سعی دارند که معتقدات مذهبی دیگران را تعظیم و تکریم نمایند و تعدی و تحمیل بر شعائر دینی سایر ملل را منسوخ سازند بدیهی است دولت و ملت ایران نمی تواند ساکت نشسته و تحمل نماید که یک فرقه معدودی که نسبت بملل اسلامی در حکم اقل قلیل هستند عقاید خود را بر تمام عالم اسلامی تحمیل نماید و حقیقتاً جای بردباری و تحمل نیست در عصری که هر یک از ملل حیه از برای آثار قبور حکما و بزرگان و ارباب شعر و صنعت هر چند که منسوب به ملل دیگر باشند هزار گونه احترامات قائل میشوند و از این لحاظ مابین ملیت و قومیت و نژاد فرقی نمیگذارند یک طایفه فقط باستمساک تعالیم و مبادی خود آثار ائمه هدی و اولیای خدا را که در روح و قلب کرورها نفوس جای دارند منهدم سازند.

دولت ایران این رفتار را از مقوله تجدید اعمال ادوار توحش و جاهلیت تلقی نموده و براین کردار فجیع شدیداً اعتراض مینماید در همان حال بقاطبه مسلمانان عالم خطاب و اعلام میدارد که بحکم وحدت عقیده اسلامی متفقاً بوسایل ممکنه از این عملیات تجاوزکارانه جلوگیری بعمل آوردند. و از آنجا که حرمین شریفین حقیقتاً بتمام عالم اسلام تعلق دارد و هیچ ملت مسلمان دون ملت دیگر حق ندارد این نقاط مقدسه را که قبله جامعه مسلمانان و مرکز روحانیت اسلام است بخود اختصاص داده تصرفات کیف ما یشاء نماید و اصول تعالیم خود را بر عقاید دیگران تحمیل کند. بنابراین از تمام ملل اسلامیه تقاضا میشود که در یک مجمع عمومی ملل اسلامی مقدرات حرمین شریفین را حل و تسویه نمایند و قوانین و نظاماتی وضع گردد که تمام مسلمانان برطبق عقاید مختصه خود بتوانند آزادانه از برکات

ص: 939

روحانی و فیوض آسمانی اماکن مقدسه مکه معظمه و مدینه طیبه برخوردار و متمتع شوند و این سرچشمه فیض و سعادت الهی تمام طوایف مسلمانان عالم را بدون تبعیض و استثناء سیراب سازد.

امیدوارم که ملل و دول اسلامی این تقاضای دینی و ملی را بسمع قبول اجابت کرده و راضی نشوند بیش از این بر مقدسات ملی و شعائر مذهبی آنان لطمه وارد آید.

حسن ابن یوسف- رئیس الوزراء

نقل از جراید ترکیه:

در کنگره مکه: مناقشات آزادی مذهب: یکی از مسائل مهمی که در کنگره مکه موضوع بحث شده قضیه آزادی مذهب می باشد زیرا وهابیها بواسطه اینکه همیشه در این صددند که عقاید خود را بر سایر مسلمین تحمیل نمایند از این جهت بعضی پیش آمدهای سوئی رخ میدهد. برای رفع این وضعیات ناگوار کنگره مکه یکی از جلسات خود را تخصیص به این مسئله نموده است.

کفایت الله خان از نمایندگان هند در پیشنهاد خود که بکنگره تقدیم نمود درخواست میکند که تمام مذاهب اسلامی در حجاز دارای یکنوع احترام و هیچگونه تقیدی برای سالکین آن مذاهب وجود نداشته باشد. تمام نمایندگان هند پیشنهاد مشارالیه را تأیید بعلاوه موسی جارالله افندی نماینده یمن و ژنرال جیلان خان نماینده افغانستان نیز بر له آن پیشنهاد رأی داده اند.

ادیب ثروت بیک نماینده ترکیه در اطراف پیشنهاد نماینده هند بیاناتی نموده و چنین گفته است: »پیشنهاد مینمایم کنگره مخصوصی برای تدقیق اختلافات مذهبی تشکیل شود و بایستی تمام مسلمین در عقاید مذهبی خویش آزاد باشند.»

در اطراف این پیشنهاد مناقشات زیادی رخ داده شیخ طواهری نماینده مصر نطقی ایراد نموده و از آزادی مذهب دفاع کرد، مشارالیه در نطق خود چنین گفت:

«دیروز من در حرم شریف مشغول طواف بودم یکدفعه مشاهده کردم چند نفر وهابی یکنفر مصری را دور کرده و بعنوان اینکه دو کلمه «یا رسول الله» گفته بروی حمله می نمایند. ممکن است بعقیده وهابی ها توسل بحضرت رسول مقبول نباشد ولی آیا سزاوار است علیه کسی که «یا رسول الله» گفته هجوم آورد؟ در صورتیکه جلو چشم من بآن مصری بدبخت حمله کردند و او هم با انکار این مسئله خود را از دست مهاجمین خلاص کرد. هر روز نظیر این وقایع تکرار میشود. لازم است بخاطر خدا و رسول از این وقایع جلوگیری نمود.»

مشاور ابن السعود در این موضوع اظهاراتی کرده درخواست نمود که این پیشنهاد به هیئتی از علماء محول شود و بعد از نظریات آنان پیروی نمائیم.

ص: 940

وقتیکه قرار شد به پیشنهاد مزبور رأی گرفته شود از 27 رأی در مقابل 12 رأی علماء وهابی رد شد. در این موقع مولانا علی نماینده هند اعتراض نموده نماینده افغان هم اظهار نمود در صورتیکه پیشنهاد فوق از طرف هیئت نمایندگان هند- یمن- ترکستان- افغانستان و ترکیه تصویب گردیده چگونه میشود آنرا رد نمود. بر اثر بیانات مشارالیه مناقشات کسب شدت نموده بالاخره ژنرال جیلان خان نماینده افغان چنین اظهار داشت:

«وظیفه ما تأمین اتحاد مسلمین و رفع اختلافات است که اجانب از آن استفاده می نمایند درصورتیکه من می بینم یک کتله اسلامی مهمی مانند ایران را برای اینکه دارای شیعه می باشد از خودمان کنار کرده ایم و با اجتماع در اینجا نمی توانیم از این قبیل اختلاف و تفرقه خلاص شویم. اراضی حجاز مال مشترک مسلمین بوده هرگاه آزادی مذهب قولاً و عملاً در این جا برقرار نشده و کاملا اجرا نگردد تفرقه و نفاق میان مسلمین ریشه خواهد گرفت.

امروزه در اینجا دولت عرب جدیدی تشکیل میشود و ما هم برای ازدیاد دول مستقل اسلامی حاضریم آنرا تقویت نمائیم بنابراین لازم است این دولت جدید آزادی مذهب را اهمیت کامل بدهد تا بتواند میان سایر مسلمین محبوبیتی یافته و مورد مظاهرت آنها گردد.

در صورتیکه اگر بآزادی مذاهب احترام نگذارند مسلمین از این دولت روگردان خواهند شد، پس اشخاصی که علیه آزادی مذاهب میباشند دشمن این دولتند».

بیانات نماینده افغان قیل و قال و جنجال بزرگی تولید کرد که متعاقب آن مولانا محمد علی نماینده هند اظهار نمود که در حجاز آزادی مذاهب ابداً مراعات نمی شود و بزرگترین دلیل این مسئله خراب کردن بعضی از مشاهد مقدسه می باشد. بواسطه این که جنجال و قیل و قال بعد از بیانات فوق زیاد شده بود جلسه تعطیل گردید.

فردای آن روز کنگره مجدداً تشکیل شد و پیشنهاد آزادی که روز قبل رد شده بود بشکل دیگری مطرح و تصویب گردید.

در این تصمیم چنین بیان شده بود که تمام مذاهب اعتقادی و فقهی دارای احترام خواهند بود.

کمیسیون دوازده نفری: طرحی از طرف سید احمد بهبهانی و جمعی از نمایندگان بقید دوفوریت تقدیم و بتصویب رسید.

ماده واحده

مجلس شورایملی تصویب می نماید که کمیسیونی مرکب از 12 نفر منتخبه از شعب شش گانه مجلس در تحت عنوان «کمیسیون حرمین شریفین» تشکیل و با شرکت دولت در قضیه ظهور طایفه وهابیه و

ص: 941

تجاوزات مستقیم و غیرمستقیم آن ها و تعیین تکلیف آتیه خطه حجاز مطالعات لازمه نموده نتیجه را بمجلس اطلاع دهد. کمیسیون مزبوره بتوسط دولت میتواند لدی الاقتضا با مقامات روحانیت و دول اسلامی مذاکره نموده نظریات آنها را جلب نماید.

مدرس: در تأیید طرح مزبور اظهار داشت:

مرکز ثقل تمام امور مملکت ایران مجلس شواریملی است و تمام قضایای مهمه باید در مجلس شورایملی طرح و بحث شود. این مسئله مربوط بعالم اسلام است و در این مدت که کمیسیون خارج تشکیل بوده است از تمام مسلمین دنیا تلگرافاتی بما رسیده است و اظهار همدردی شده است. این مسئله سیاستاً و عظمتاً برای ایران نافع است و چون این منظور نظر است حتماً مقتضی است که مجلس شورایملی در این امر دخالت نماید و باید تعقیب کرد تا نتیجه گرفت.

پس از بیانات مدرس رأی گرفته شد و طرح مزبور بتصویب رسید./

مأخذ

تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، تهران، نشر ناشر، 1361، ج4، ص88-102؛ دانشنامه دانش گستر، ج15، ص772.

تخریب قبور، مقاله ای از دانشنامه حرمین شریفین درباره انهدام بارگاه های حرمین به ویژه بقیع به دست وهابیان.(1)

منظور از تخریب قبور، ویران کردن مقبره ها، گنبدها، بناها، بارگاه ها و آثاری است که بر قبر بزرگان ساخته شده است. وهابیان با تبرک به قبر پیامبر(ص) و صالحان(2)

که سنتی جاری در میان مسلمانان بوده، مخالفند(3) (← تبرک) و ساختن حرم و بارگاه بر قبر را حرام می دانند.(4) آنان دو بار در آغاز تسلط بر شهرهای حجاز، با حمایت و همراهی آل سعود (حک: 1344 ق) به ویران سازی قبرها و بارگاه های حرمین دست زدند. بر خلاف نظر وهابیان، بنا ساختن بر قبرهای صالحان با قصد احترام و با هدف عبادت خداوند، نه تنها مصداق شرک و بت پرستی نیست، بلکه ارزش معنوی دارد و کاری مستحب است.(5) (← بنا بر قبور)

ص: 942


1- . دانشنامه حرمین شریفین، مدخل تخریب قبور.
2- . بقیع الغرقد، ص8- 10.
3- . اثارة الترغیب، ج2، ص352.
4- . شرح العقیدة الطحاویه، ج1، ص32.
5- . التاریخ الامین، ص431- 450؛ بقیع الغرقد، ص12.

در گذشته، تنها رخدادهای طبیعی همچون سیل و زلزله، موجب ویرانی قبرها می شد.(1)

گویا وهابیان نخستین گروهی هستند که با دیدگاه مذهبی، مراقد و بارگاه ها را ویران کردند. گاه کسانی جز وهابیان، به بهانه وجود کتاب هایی در نکوهش خلفا در حرم بقیع، کوشیدند این بارگاه ها را ویران کنند؛ اما موفق نشدند.(2) وهابیان افزون بر ویرانی قبرهای طائف، جده، کربلا و جاهای دیگر(3)،

مهم ترین هدف خود را در ویران کردن بارگاه ها و گنبدهای معلات در مکه و بقیع در مدینه متمرکز ساختند.

ƒقبرستان معلات: آرامگاه جنة المعلاة در بخش شمالی مکه، به آرامگاه مطیبین(4)

و مقبرة الحجون(5)

شهرت دارد. در روزگار جاهلیت، مردگان را در دهانه شعب ابی ذئب نزدیک حجون دفن می کردند؛ اما چون پیامبر از شعب المعلاة به بزرگی یاد کرد و جایگاهش را ستود، آن جا قبرستان تازه مکیان شد.(6)

این قبرستان که به بنی عبدمناف تعلق داشت(7) و مورد توجه صحابه و مردم مکه بود(8)، محل قبر عبدمناف، عبدالمطلب، ابوطالب، خدیجه، برخی پسران پیامبر(ص)، صحابه، تابعین، و دانشوران بود.(9)

گنبد قبر حضرت خدیجه را محمد بن سلیمان در سال 950ق ساخت.(10)

وهابیان در آغاز هجوم به شهرهای حجاز، با سلاح فتوا و مناظره اهداف خود را در ویرانی قبرها محقق می ساختند. آن ها در 1210-1211ق. پس از مذاکره با شریف غالب امیر مکه، در مناظره با دانشوران آن شهر، در گرفتن فتوای حرمت ساخت و تعمیر بارگاه ها از این دانشوران اصرار ورزیدند؛ اما با مخالفت آنان روبه رو شدند و به همین روی، با جسارت و شدت بیشتر به تخریب و قتل و غارت دست زدند.(11) نخستین حمله وهابیان به رهبری سعود بن عبدالعزیز در 1218ق. به حرمین رخ داد. او مکه را محاصره کرد(12)

و در نامه ای به مردم، همانند مشرکان با آن ها سخن گفت. سپس وارد مکه شد و

ص: 943


1- . نک: اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص317؛ اتحاف الوری، ج3، ص213.
2- . صفویه در عرصه فرهنگ، ج2، ص783، 842.
3- . عجائب الآثار، ج3، ص409؛ کشف الارتیاب، ص15، 19- 21.
4- . اخبار مکه، فاکهی، ج4، ص60؛ الجامع اللطیف، ص307؛ تحصیل المرام، ج2، ص669.
5- . نک: الامکنة و المیاه، ج1، ص346؛ ج2، ص418.
6- . اخبار مکه فاکهی، ج4، ص59؛ شفاء الغرام، ج1، ص284.
7- . نک: التاریخ القویم، ج6، ص167.
8- . اخبار مکه، ج2، ص209؛ الزهور المقتطفه، ص103- 104؛ التاریخ التقویم، ج6، ص165.
9- . بقیع الغرقد، ص43.
10- . تاریخ مکه، ص572.
11- . نک: تاریخ الجزیرة العربیه، ص368- 378.
12- . عجائب الآثار، ج2، ص573.

مردم را به نابودی مراقد و گنبدها فراخواند. آن گاه ساختمان زمزم، بناهای پیرامون کعبه،گنبدها و مرقدهای بسیار را ویران کرد. وی حدود20 روز در مکه ماند و در نامه ای به سلطان عثمانی، اعلام کرد که نشانه های شرک را از میان برده است.(1) برخی تاریخ نگاران در رخدادهای سال 1221ق. آورده اند که پس از موسم حج ، وهابیان با قرائت آیه برائت از مشرکان هشدار دادند که سال دیگر به هیچ مشرکی اجازه حج نخواهند داد.(2)

برخی بارگاه ها مانند گنبد آمنه و خدیجه که پس از حمله اول وهابیان بازسازی شدند(3)،

در حمله دوم در 1343-1344ق از میان رفتند. گزارشگران غربی، رفتار وهابیان در ویران کردن بارگاه ها، غارت اموال، نابودی شهرها و کشتار مردم را بازگو کرده اند.(4)

ƒقبرستان بقیع: ناحیه ای است در شرق مدینه که به سبب گیاهان خاردار بسیار به بقیع الغرقد شهرت یافت.(5)

قبرستانی است مستطیل شکل به طول 150 و عرض 100 متر که پیشینه آن به آغاز اسلام می رسد.(6)

حدیثی از پیامبر، بقیع را روشنایی بخش آسمان و زمین دانسته است.(7)

آورده اند که پیامبر(ص) برای نشانه گذاری محل دفن عثمان بن مظعون، سنگ بزرگی روی قبر وی نهاد و مروان بن حکم در دوران امارتش آن را جابه جا کرد یا به روی قبر عثمان بن عفان منتقل نمود.(8)

نیز در قطعه سنگ مرمرینی به تاریخ 332ق با این نوشته که این قبر فاطمه دختر رسول خدا است(9)،

نشانه هایی برای تمایز محل قبرها و بارگاه ها دیده می شود. درگزارشی از سده ششم قمری. وجود بنا و بارگاه پیرامون شماری از قبرهای بقیع تأیید شده است. این منبع گزارش می دهد که قبر مالک بن انس را با سنگ و گل به قدر چهار وجب از زمین برجسته کردند و در سنگ نوشته ای سال و روز وفاتش را ثبت نمودند. سپس از روضه عباس، روضه ابراهیم و عثمان بن عفان که وضعی همانند داشته اند، یاد کرده است.(10) مجدالملک براوستانی قمی (م.492ق)، مستوفی کل سلجوقیان، بارگاهی شکوهمند بر

ص: 944


1- . عجائب الآثار، ج2، ص585؛ تاریخ الجزیرة العربیه، ص377- 378.
2- . عجائب الآثار، ج3، ص193.
3- . افادة الانام، ج2، ص170؛ موسوعة العتبات المقدسه، ج2، ص303.
4- . نک: موسوعة العتبات المقدسه، ج3، ص333.
5- . الصحاح، ج3، ص1187؛ لسان العرب، ج8، ص18؛ القاموس المحیط، ج3، 6، «بقیع».
6- . مرآة الحرمین، ج1، ص425؛ آثار المدینة المنوره، ص171- 172؛ بقیع الغرقد، ص34.
7- . الدرة الثمینه، ص164؛ اثارة الترغیب، ج2، ص347.
8- . موسوعة مرآة الحرمین، ج4، ص721.
9- . موسوعة مرآة الحرمین، ج4، ص728.
10- . الاستبصار، ص42.

قبرهای امامان بقیع و نیز عثمان بن عفان یا عثمان بن مظعون با معماری و تزئینات ویژه ساخت. یک سده پس از این ساخت، گزارش ابن جبیر (م.614ق) نشان می دهد که هنوز بارگاه امامان بقیع برپا و برجا بوده است. بارگاه امامان بقیع را کسی جز براوستانی نساخته است. از این رو، وصف ابن نجار (م.643ق) از مراقد بقیع که در باور او، بنایی مستحکم و کهن و استوار داشته(1)،

اشاره به همین بارگاه است. وصف ابن بطوطه (م.779ق) نشان می دهد در دوره او بر قبرهای گوناگون بقیع، بارگاه و گنبد برپا بوده است.(2)

درگزارش سمهودی (م.911ق) نیز وجود بارگاه و بنای مستحکم بر قبرهای امامان بقیع: تأیید شده است.(3)

این بارگاه مقدس و دیگر مراقد حرمین که مورد توجه مردم و سفرنامه نویسان بوده، در حمله نخست وهابیان به سال های 1218-1221ق از میان رفت. به گزارش عبدالرحمن جَبَرتی، نیروهای وهابی پس از یک سال و نیم محاصره و ایجاد قحطی در مدینه وارد شهر شدند و جز مرقد نبوی دیگر بارگاه ها را از میان بردند.(4) ایجاد قحطی منحصر به مدینه نبود؛ بلکه جده و مکه و هر شهر دیگر که مردمش مقاومتی نشان دادند، به قحطی و قتل و غارت دچار شد.(5)

در این حمله، بارگاه امامان بقیع و گنبد حضرت زهرا(س) نابود شد و دیگر مکان های مقدس نیز از تعرض بی نصیب نماندند.(6) وهابیان گوهرها، یاقوت ها، زمردها، نقره ها، قندیل ها، پرده ها و شمشیرهای گوهرنشان متعلق به شاهان و خلفای گذشته در مرقد نبوی و اشیای گرانبهای مرقد بقیع(7)

را بار شتران کردند و با خود بردند و میان قوم و قبیله خویش و شیوخ وهابیان تقسیم نمودند.(8)

سپس آنان به بنا و بارگاه شهیدان احد هجوم بردند وآن را با خاک یکسان کردند.(9)

به دنبال ویرانی بسیاری از بناها و مرقدهای متبرک، ناخرسندی عمومی مسلمانان، سلطان عثمانی را واداشت که محمد علی پاشا را به نبرد با سعود بن عبدالعزیز بفرستد. محمد علی پاشا، حاکم مصر، در

ص: 945


1- . الدرة الثمینه، ص166.
2- . رحلة ابن بطوطه، ج1، ص360- 361.
3- . وفاء الوفاء، ج3، ص100.
4- . عجائب الآثار، ج3، ص91.
5- . نک: عجائب الآثار، ج2، ص604؛ ج3، ص11.
6- . خطر الوهابی، ص193.
7- . رسائل فی تاریخ المدینه، ص65؛ خاطرات سرهارد فورد، ص10.
8- . دائرةالمعارف تشیع، ج3، ص385، «بقیع».
9- . عتبات عالیات عراق، ص111.

18 رجب 1223ق یا 1232ق(1) ارتشی را به فرماندهی پسرش ابراهیم پاشا روانه نبرد با وهابیان کرد.(2)

آنان مدینه را محاصره کردند و بسیاری از وهابیان را کشتند و شماری انبوه را پس از پناه بردن به قلعه نزدیک باب الشامی، دستگیر کردند.(3) سعود بن عبدالعزیز شکست خورد و تلاشش برای راضی کردن محمد علی پاشا که او و یارانش را نزد سلطان عثمانی نفرستد، بی ثمر ماند.(4) سعود بن عبدالعزیز و همراهان دستگیر شده اش نزد سلطان عثمانی فرستاده شدند و سپس همگی در استانبول اعدام گشتند؛ اما نهضت وهابیان در میان فرزندان و بستگان ابن سعود ریشه دواند. در مرحله بعد، قیامی تازه صورت گرفت و آنان در 1343ق. با غلبه بر شریفان هاشمی، به تدریج بر عربستان چیره شدند و در 1351ق المملکة العربیة السعودیه در هیئت سیاسی خود شکل یافت و همه مکان های مذهبی را زیر نفوذ گرفت و ویران سازی بارگاه ها را کامل نمود.(5)

پس از حمله اول وهابیان، عثمانی ها بسیاری از این گنبدها را به درخواست عمومی بازسازی کردند.(6)

محمد علی پاشا بخش های ویران شده مرقد نبوی را بازسازی نمود.(7)

در سال 1233ق. به دستور سلطان محمود عثمانی، گنبد بیت الاحزان متعلق به حضرت زهرا(س)، قبه زوجات الرسول و نیز گنبد عثمان بن عفان بازسازی شد.(8)

تصاویری از وضع این بارگاه ها پیش از ویرانی دوم، در منابع آمده است.(9)

در حمله دوم وهابیان به فرماندهی عبدالله بن سعود در هشتم شوال 1344ق. به مدینه، دانشوران وهابی، به ویرانی گنبدها و بارگاه های شهر فتوا دادند.(10)

آورده اند که امیر سعودی در خطابه ای، مردم و دانشوران مدینه را واداشت تا خود به گونه مستقیم مرقدها و گنبدها را ویران کنند.(11) در گزارش دیگری آورده اند که وهابیان قاضی القضات خود، شیخ عبدالله بُلَیهِد، را نزد دانشمندان مدینه فرستادند و در جلسه ای از آن ها در باره ویرانی قبرها و بارگاه ها نظر خواستند و ادعا نمودند که دانشمندان شهر با نظر

ص: 946


1- . خاطرات سرهاردفورد، ص11.
2- . تاریخ مکه، ص603.
3- . خزانة التواریخ النجدیه، ج4، ص174.
4- . رسائل فی تاریخ المدینه، ص66؛ مدینه شناسی، ص338- 339.
5- . تاریخ مکه، ص723- 753؛ روزشمار تاریخ معاصر ایران، ج1، ص266؛ سلسله های اسلامی جدید، ص235.
6- . نک: موسوعة مرآة الحرمین، ج4، ص534.
7- . رسائل فی تاریخ المدینه، ص66.
8- . مرآة الحرمین، ج1، ص426.
9- . التاریخ الامین، ص479.
10- . خزانة التواریخ النجدیه، ج8، ص159.
11- . تاریخ مکه، ص587.

وهابیان موافق هستند. وهابیان در این حمله، همه مرقدها و گنبدهای عموها و عمه ها و همسران و فرزندان پیامبر(ص)، بارگاه صحابه، تابعان، صالحان، و دانشوران را هر جا یافتند، منهدم کردند و هیچ اثری از بارگاه و گنبد در بقیع بر جای نگذاشتند.(1)

صندوق ها و ضریح های مرقدهای بقیع را یکسره نابود کردند و تنها قطعه ای سنگی به نشانه روی قبرها نهادند. واپسین نشانه های آثار گذشته و حتی دیوارها و قبه های ورودی بقیع در این حمله نابود گشت.(2) وهابیان سپس به سوی مرقد نبوی تیراندازی کردند. آورده اند که دانشوران وهابی موافق ویرانی مرقد نبوی بودند؛ اما امیر عبدالله بن سعود با اندیشیدن به فرجام کار و بیم از مسلمانان، از این کار خودداری کرد.(3)

برخی رفتار وهابیان در ویرانی قبرها را به دستور انگلستان دانسته اند.(4)

در گزارشی به پشتوانه اسناد آورده اند که اروپاییان سده نوزدهم م. که با سختکوشی در جست وجوی آثار باستانی، بارگاه ها، سنگ نگاره ها و کتیبه های نجد و حرمین بودند، با نفرت و واکنش سخت وهابیان و نجدیان روبه رو شدند. این نجدیان شماری از محققان غربی جستجوگر ناشناخته های عربستان را کشتند.(5) از این رو، چه بسا انگیزه وهابیان در ویرانی قبرها را بتوان همین دانست. البته بدون شک، مهم ترین انگیزه وهابیان، دیدگاهشان در باره بنا بر قبرها است. (← بنا بر قبور)

تخریب های وهابیان منحصر به بارگاه ها نبود.آنان افزون بر ویرانی قبور، بسیاری از آثار تاریخی چون خانه امام سجاد(ع)، خانه امام صادق(ع)، مَشربه ام ابراهیم، مسجد فاطمه، مَبرک ناقه پیامبر، محل عَرِیش پیامبر، خانه اَرقم بن اَرقم، خانه ابوایوب انصاری، مرقد علی عُرَیضی، و مساجد شیعیان و اهل سنت را از میان بردند.(6)

کسانی از حج گزاران و رجال سیاسی دوره قاجار که هم زمان با این ایام مسافر حرمین بوده اند، وضع اندوه زای بقیع را وصف کرده اند.(7) دیدن بقیع در این وضع، موجب ناخرسندی زایران می شد. آنان ضمن بازگویی اندوه خود، آرزوی ساختن بارگاه ها را در خاطراتشان می نوشتند.(8) کسانی از غربیان نیز پس از

ص: 947


1- . کشف الارتیاب، ص6.
2- . معالم المدینه، ج3، ص213.
3- . موسوعة العتبات المقدسه، ج3، ص218.
4- . مراقد المعارف، ج2، ص282.
5- . بررسی های تاریخی، ش65، ص74- 75، «روابط ایران با حکومت مستقل نجد».
6- . التاریخ الامین، ص365- 366؛ بقیع الغرقد، ص49- 51؛ معالم المدینه، ج3، ص213.
7- . سفرنامه فرهاد میرزا، ص170؛ سفرنامه مکه حسام السلطنه، ص151- 152؛ چهل سال تاریخ ایران، ج2، ص624.
8- . تذکرة الطریق، ص139.

ویرانی این مرقدها از آن ها دیدار کرده و وضع را گزارش نموده اند.(1)

سر هارد فورد در خاطراتش به ویرانی گنبدهای امامان بقیع و چپاول گوهرهای مرقد نبوی اشاره کرده است.(2)

ریتر، رفتار وهابیان در ویرانی مرقدهای بقیع را به زلزله ای ویرانگر تشبیه کرده است. دونالدسون نیز وضع ناگوار پس از اقدام وهابیان در ویرانی قبرها را وصف کرده است.(3)

انتشار گزارش ویرانی قبرها و مکان های مقدس و مساجد، موجی از خشم و نفرت و نگرانی را در میان مسلمانان برانگیخت. بسیاری از سران و نمایندگان سیاسی و مذهبی کشورهای اسلامی به این رفتار وهابیان واکنش نشان دادند و آن را محکوم کردند. هراس وهابیان از قیام عمومی مسلمانان، مانع ویرانی مرقد نبوی شد؛ اما آنان همچنان به حرام بودن ساخت هر گونه مرقد و بارگاه باور دارند.(4)

اندکی پس از این تخریب ها، کسانی از خود وهابیان و سعودی ها به مخالفت با سران خویش پرداختند و کارهای تندروانه آن ها را محکوم کردند.(5)

از کشورها و شهرهای دور و نزدیک نیز به شکل های گوناگون به ویرانی گنبدها و مکان های متبرک اعتراض نمودند. مردم آذربایجان شوروی، ازبکستان، ترکمنستان، ایران، ترکیه، افغانستان، عراق، چین، مغولستان، و هند در نامه ها و مکاتبات بسیار، ضمن اظهار تأسف و محکومیت، به فرجام ویرانی مرقد نبوی هشدار دادند.(6) سید ابوالحسن اصفهانی و دیگر دانشوران و بزرگان نجف و قم بر ضد وهابیان موضع تند گرفتند. آورده اند که گزارش ویرانی آرامگاه های بقیع، گریه آیت الله حائری، بنیان گذار حوزه علمیه قم، را بر منبر درس برانگیخت و او درس خود را تعطیل کرد و بازار قم تعطیل شد.(7)

در کنفرانس اسلامی کراچی نیز دانشورانی چون محمد حسین کاشف الغطاء و محمد تقی طالقانی، نماینده آیت الله بروجردی، با نماینده سعودیان گفت وگو نمودند و بر لزوم بازسازی آرامگاه های بقیع تأکید کردند.

خبر هتک حرمت به امامان بقیع، در ایران موجب نگرانی عمومی شد. نمایندگان در مجلس شورای ملی به آل سعود اعتراض کردند و با تشکیل کمیسیونی، هیئتی برای تحقیق در 1304ش. به حجاز

ص: 948


1- . موسوعة العتبات المقدسه، ج3، ص218- 219.
2- . خاطرات سرهاردفورد، ص10.
3- . الموسوعة العتبات المقدسه، ج3، ص218، 330.
4- . تاریخ حرم ائمه بقیع، ص51- 52.
5- . نک: خزانة التواریخ النجدیه، ج8، ص159- 160.
6- . تخریب و بازسازی بقیع، ص55- 56؛ بقیع الغرقد، ص52- 53.
7- . بقیع الغرقد، ص53.

فرستادند.(1)

در روزنامه ها و نشریات ایران از طرح هایی در رویارویی با آل سعود سخن می رفت.(2)

آورده اند که آیت الله بروجردی، نماینده خود، محمد تقی طالقانی (آل احمد)، را برای بررسی امور به مدینه فرستاد. سید محسن امین برای بررسی اوضاع به حجاز رفت و نتیجه تحقیق خود را به مسلمانان عرضه کرد. (← کشف الارتیاب) همچنین شماری از فقیهان به لزوم بنای مجدد بارگاه های بقیع فتوا دادند.(3)

از دیگر واکنش ها به ویرانی قبور، نگارش کتاب و رساله در تحکیم مبانی فقهی بنا بر قبور بود. محمد جواد بلاغی در رساله رد الفتوی بهدم قبور الائمة فی البقیع زیربنای اندیشه وهابیان در جواز ویرانی قبرها را مخدوش ساخت.(4) نیز کتاب هایی در گزارش سوگمندانه ویرانی قبرهای بقیع نوشته شد. از جمله عبدالرزاق موسوی آل مقرم در کتاب ثامن شوال رخداد سال1343ق. را به تفصیل گزارش کرد.(5)

در البقیع قصة تدمیر آل سعود للآثار الاسلامیه نوشته یوسف هاجری و قبور ائمة البقیع قبل تهدیمها اثر عبدالحسین حیدری موسوی، روند ویرانی بارگاه امامان بقیع بازگو شده است. کتاب بقیع الغرقد نوشته حسن آل برغانی تاریخچه حمله نخست وهابیان به مدینه و ویرانی قبرهای بقیع را آورده است. (← آل برغانی، حسن) واکنش سوگوارانه دیگر مسلمانان به این رفتار وهابیان، اظهار ناخرسندی در قالب سروده ها است. شاعران بسیار، ناخرسندی خود را از ویرانی قبرها در قالب اشعار بازگو کرده اند.(6)

هشتم شوال به یوم الهَدم شهرت یافت(7) و در خاطر شیعیان باقی ماند. آنان همواره یاد کرد ویرانی قبرهای بقیع را در مراسم سوگ گرامی می دارند و هر سال در هشتم شوال با برپایی مجالس به مرثیه خوانی برای امامان بقیع می پردازند و با یادآوری ویرانی قبرهای بقیع، در انتظارند تا فرصتی فراهم آید و مطالبه بازسازی آن مرقدها محقق گردد.(8)

منابع

آثار المدینة المنوره: عبدالقدوس الانصاری، مدینه، المکتبة السلفیه، 1393ق؛ اتحاف الوری: عمر بن محمد بن فهد

ص: 949


1- . دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج12، ص393، «بقیع».
2- . گزیده مقالات و روزنامه های مهم، ص195.
3- . بقیع الغرقد، ص55.
4- . معجم ما کتب فی الحج، ص171.
5- . معجم ما کتب فی الحج، ص85.
6- . التاریخ الامین، ص366- 368؛ بقیع الغرقد، ص335- 341؛ نک: دائرةالمعارف تشیع، ج3، ص385، «بقیع غرقد».
7- . www.Shia- news.com/fa/news/40072
8- . www.baghi.ir/content/view/941/52

(م.885ق)، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعة ام القری، 1408ق؛ اثارة الترغیب: محمد بن اسحق الخوارزمی (م.827ق)، به کوشش الذهبی، مکه، مکتبة نزار مصطفی الباز، 1418ق؛ اخبار مکه: الازرقی (م.248ق)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، 1415ق؛ اخبار مکه: الفاکهی (م.279ق)، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، 1414ق؛ الاستبصار فی عجائب الامصار: نویسنده مراکشی (م. قرن6ق)، به کوشش سعد زغلول، بغداد، دار الشؤون الثقافیه، 1976م؛ افادة الانام: عبدالله بن محمد الغازی (م.1365ق)، به کوشش ابن دهیش، مکه، مکتبة الاسدی، 1430ق؛ الامکنة و المیاه و الجبال و الآثار: نصر بن عبدالرحمن اسکندری (م.561ق)، ریاض، مرکز الملک فیصل، 1425ق؛ بررسی های تاریخی (مجله)؛ بقیع الغرقد فی دراسة شامله: محمد امین امینی، تهران، مشعر، 1428ق؛ التاریخ الامین لمدینة سید المرسلین: عبدالعزیز المدنی، مطبعة الامین، 1418ق؛ تاریخ الجزیرة العربیة فی عصر شیخ محمد بن عبدالوهاب: حسین خلف شیخ خزعلی، بیروت، مکتبة الهلال، 2008؛ التاریخ القویم: محمد طاهر الکردی، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، 1420ق؛ تاریخ حرم ائمه بقیع: محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، 1386ش؛ تاریخ مکه: احمد السباعی (م.1404ق)، نادی مکة الثقافی، 1404ق؛ تحصیل المرام: محمد بن احمد الصباغ (م.1321ق)، به کوشش ابن دهیش، 1424ق؛ تخریب و بازسازی بقیع به روایت اسناد: سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1386ش؛ تذکرة الطریق: حافظ محمد کربلایی کرناتکی (م. قرن 13ق)، به کوشش اسرا دوغان، قم، نشر مورخ، 1386ش؛ الجامع اللطیف: محمد ابن ظهیره (م.986ق)، به کوشش علی عمر، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، 1423ق؛ چهل سال تاریخ ایران: حسین محبوبی اردکانی، تهران، اساطیر، 1374ش؛ خاطرات سر هارد فورد جونز: سر هارد جونز، ترجمه: مانی صالحی علامه، تهران، نشر ثالث، 1386ش؛ خزانة التواریخ النجدیه: عبدالله بن عبدالرحمن بن صالح، آل سبام، 1419ق؛ خطر الوهابی ثلاث رسائل ضد الوهابیه: صالح الوردانی؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی: زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ، 1372ش؛ دائرةالمعارف تشیع: زیر نظر سیدجوادی و دیگران، تهران، نشر شهید سعید محبی، 1375ش؛ الدرة الثمینه: محمد ابن النجار (م.643ق)، بیروت، دار الارقم؛ رحلة ابن بطوطه: ابن بطوطه (م.779ق)، به کوشش التازی، الرباط، المملکة المغربیه، 1417ق؛ رسائل فی تاریخ المدینه: حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه؛ روزشمار تاریخ معاصر ایران: حسن فراهانی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1385ش؛ الزهور المقتطفة من تاریخ مکة المشرفه: فأسی (م.832ق)، به کوشش ذهبی، ریاض، مکتبة نزار، 1418ق؛ سفرنامه فرهاد میرزا: (م.1305ق)، به کوشش طباطبایی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، 1366ش؛ سفرنامه مکه حسام السلطنه: رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1374ش؛ سلسله های اسلامی جدید راهنمای گاه شماری و تبارشناسی: ادموند کلیفورد باسورت، ترجمه: فریدون بدره ای، تهران، مرکز باستان شناسی اسلام و ایران، 1381ش؛ شرح العقیدة الطحاویه: عبدالرحمن بن البراک، به کوشش عبدالرحمن السدیس، التدمریه، 1429ق؛ شفاء الغرام: محمد الفأسی (م.832ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1421ق؛ الصحاح: الجوهری (م.393ق)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق؛ صفویه در عرصه فرهنگ: رسول جعفریان، تهران، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379ش؛ عتبات عالیات عراق: اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1387ش؛ عجائب الآثار: عبدالرحمن الجبرتی (م.1237ق)، بیروت، دار الجیل؛ القاموس المحیط: الفیروزآبادی (م.817ق)، بیروت، دار العلم؛ کشف الارتیاب: سید محسن الامین (م.1371ق)، به کوشش امین، مکتبة الحریس، 1382ق؛ گزیده مقالات و روزنامه های

ص: 950

مهم در باره خلیج فارس: امیر هوشنگ انوری، مقدمه و بازبینی حسن حبیبی، تهران، بنیاد ایران شناسی، 1387ش؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ مدینه شناسی: سید محمد باقر نجفی، تهران، شرکت قلم، 1364ش؛ مراقد المعارف: محمد حرزالدین (م.1365ق)، به کوشش محمد حسین حرزالدین، قم، سعید بن جبیر، 1371ش؛ مرآة الحرمین: ابراهیم رفعت پاشا (م.1353ق)، قم، المطبعة العلمیه، 1344ق؛ معالم المدینة المنوره: عبدالعزیز، بیروت، مکتبة الهلال، 1419ق؛ معجم ما کتب فی الحج: عبدالجبار الرفاعی، تهران، مشعر، 1427ق؛ موسوعة العتبات المقدسه: جعفر خلیلی، بیروت، اعلمی، 1407ق؛ موسوعة مرآة الحرمین الشریفین: ایوب صبری پاشا (م.1290ق)، قاهره، دار الآفاق العربیه، 1424ق؛ وفاء الوفاء: السمهودی (م.911ق)، به کوشش خالد عبدالغنی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 2006م.

www.shia-news.com , www.baghi.ir.

علی احمدی میرآقا

تشرف به بقیع: بخشی از سفرنامه مهدی قلی خان هدایت با عنوان تشرف به مکه معظمه.

مهدی قلی خان هدایت ملقب به مخبرالسلطنه (1242ش/1283ق-1334ش) از تحصیل کردگان در اروپا و صاحب مشاغل و پست های مختلف در دوره ی قاجاریه و پهلوی از جمله پست نخست وزیری است.

او از شخصیت های مؤثر در تاریخ معاصر ایران بوده و با فعالیت ها و تألیفات خود توانست خدماتی داشته باشد. سفرش به مکه و مدینه را در 1321ق آغاز کرد. مشاهدات و خاطرات خود را در سفرنامه ای به نام تشرف به مکه معظمه به چاپ سپرده و حداقل سه بار در ایران چاپ شده است.

مسیر طولانی این سفر را در مقاله «هدایت، مهدیقلی خان» آمده است. اما به دلیل علاقه به مکه و اجرای مناسک به سفر حج هم مشرف شد. خاطرات و تجربیات خود را در سفرنامه ای تألیف کرد بخشی از این سفرنامه، گزارش مسجد النبی و بقیع است.

گزارش مسجد النبی و بقیع: نوشته مرحوم هدایت را عیناً نقل می کنیم تا سطح دید و فهم او برای پژوهشگران این دوره سنجیده شود. گزارش او درباره بقیع کوتاه است. از تربت رسول اکرم(ص) شروع می کند و مشاهدات خود را چنین یادآور می شود:

/ پارچه ای هم روی قبر کشیده بودند، چراغی از وسط سقف آویزان است و بخوردانی چند در اطراف نهاده، گفتند دانه الماس هم از سقف آویخته است. در حاشیه شرقی شبستان، زیر گنبد، سه اطاق کوچک سه ذرع در سه ذرع باقی است که محل سکنای حضرت رسول (حجره عایشه)، منزل حضرت زهرا(ع) و علی مرتضی(ع) بوده است. بالای مزار رسول، قبه ای از طاق های دیگر بلندترست. جنب باب

ص: 951

جبرائیل مناره ای از پنج مناره. خواستیم از مسجد عکسی برداریم، چند لیره خرج برداشت تا «لایجوز» «یجوز» شد. شبانه عبدالله خان در گلدسته پنهان شد و سحر عکس برداشت.

در مکه اعمال آزاد است. در مدینه تعصب بیشتر، خصوص در مردم بخارا که همیشه جمعی مجاورند. بیرون باب جبرائیل آب انباری است. شیرها دارد برای وضو، رفتم برای ورود به حرم وضو بسازم، غواصی که همراه بود گفت: آقا عجله نکن. متوجه شدم چند نفر بخارایی دیدم که غضب آلوده در من می نگرند. محل تأسف است که اختلاف تعبیر لفظ «الی» که از برای انتها است یا انضمام، این اندازه مغایرت بین برادران دینی انداخته باشد.

روز دوم از باب جبرائیل به زیارت بقیع رفتیم. محوطه ای است محصور در اواسط محوطه بقعه است که مزار ائمه هدی است، در ردیف «لدی الورود» اول قبر حضرت امام حسن(ع) سپس قبر حضرت سجاد(ع) و حضرت باقر(ع) که شریف الطرفین است. مادرش دختر حضرت حسن است. معروف است که حضرت رسول(ص) به جابر بن عبدالله انصاری فرمود که او را ملاقات خواهی کرد، از من سلام برسان. آخر قبر حضرت جعفر صادق(ع) است که مذهب جعفری منسوب به او است. مادر آن بزرگوار «امّ فروه» نوه ابوبکر است.

دور این قبور مرحوم امین السلطنه، داماد امین الاسلطان، ضریحی از پولاد نصب کرده، یک ذرع کسر داشت که بعداً بدان ملحق کردند. خواسته بود از نقره بسازد ممنوع بود.

قبر حضرت فاطمه(ع) در دیوار طولی بناء واقع شده است. تاقچه ای بالای قبر منظور کرده اند، پرده گلابتان دوزی از تاقچه آویخته اند. قبر حضرت زهرا را در منزل خودشان هم گفته اند.

در زاویه شرقی محوطه، قبر عثمان است که از محوطه خارج بوده است. معاویه داخل کرده است. قبر فاطمه بنت اسد در خارج حصار است که رسول الله در میان آن خوابید و فرمود حق مادری بر من دارد./

مآخذ

سفرنامه تشرف به مکه معظمه، مهدی قلی خان هدایت، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، 1368، مقدمه و جم-؛ سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، 1389، ج7، ص385 به بعد.

نیز ﻧﮑ: هدایت، مهدیقلی خان

تشرف به بقیع، بخشی از سفرنامه حج از ابوالقاسم مرجانی آیین کلایی درباره زیارت بقیع و مشکلات آن.

ص: 952

ابوالقاسم مرجانی آیین کلایی از روحانیون طالقان در رمضان 1331 عازم حرمین شریفین مکه و مدینه شد و سفرش را در محرم 1332 به پایان رساند. او مشاهدات و تجارب خود را با عنوان سفرنامه حج تألیف کرد. بخشی از آن درباره بقیع است و مشتمل بر نکات مهم می باشد و عیناً نقل می شود.

/ پس در آن روز ورود همانقدر که مسمّای زیارت و عبودیت را در آن مکان مقدّس که منتهای مقصود ما فقرا بود به عمل آمد و رخصت حاصل نموده، از آنجا برای تقبیل عتبه طاهره ائمه اربعه بقیع(ع) که از مسجد نبوی(ص) تا آن مقام قرب سیصد قدم بیش نبوده است، شتافتیم. بدواً به حکم قانون بدعتی، هر نفری یک مجیدی دادیم. بلیت اجازه زیارت همه روزه آن حجج اربعه الهیه را دریافت نمودیم. از ملازمین خوش عقیدت خوش انصاف آن بقعه گرفتم. بعد از تشرّف به آن بقعه منوّره و دست دادن رقّت و خشیت بی نهایت، پس فی الجمله دلی در زیارت و گریه و زاری در آن بقعة منوّره خالی نمودیم و آن روز را مراجعت به منزل کردیم و راحت نمودیم.

روز دیگر قبل از طلوع فجر ثانی از ذوقی که در دل بود برای فریضة صبح، اوّل به مسجد مقدس شتافتیم و ادای فریضه نموده بعد به زیارت تفصیلی موفق گردیدیم و جبهة تضرّع منوّر سودیم از نَعَمات عظمای الهیه آن که بسط قواعد مشروطه صحیح عثمانیه معارضات و معاندات ظاهری بین عامه و خاصه را که از بدو رحلت حضرت نبوت تا چند سال قبل از تقیه و اذیت های فوق العاده به حاج شیعه را مرتفع ساخت؛ به طوری که همه کس در همه وقت آزاد و ماها را همه ساعت در نماز و زیارت به طریق مذهب حنیف جعفری(ع) ابداً معارض و مانعی نبود الاّ آنکه درحین انعقاد صفوف جماعت فرایض به واسه کثرت مأمومین عامه درحالتی که چهار امام جماعت از چهار مذهب عامه فرداً فرد امامت می کردند در آن حین عموم زایرین خاصه را از اناث و ذکور و وضیع و شریف؛ هرچه بودند اوّل ارفاقاً، بعد عُنفاً از مسجد اخراج می کردند ولی غیر از هنگام انعقاد جماعت، دیگر به ظاهر ابداً تعرّضی به کسی نداشتند. این بود که ماها در همه روزه در اوّل وقت فریضه صبح به لطایف الحیل خود را وارد حرم محترم می نمودیم و به ادای فریضه در آن مکان مقدس موفق، بعد از ادای فریضه از ترس اخراج که هنگام جماعتشان بود خود را در زوایای مسجد مختفی می داشتیم و به ادای قضای نیابتی از والدین و خود مشغول می شدیم. بعد از ادای یک صد رکعت نماز قضای یومیه آن وقت به فراغ خاطر اوّلاً نیم جزو از کلام الله مجید را در محاذات رأس مطهّر قرائت میکردم وثوابش را ایثار روح مقدّس حضرت نبوت مینمودیم و بعد در کمال آسایش به وظایف مفصّله زیارت حضرت ختمی مرتبت، بعد از زیارت حضرت خاتون قیامت مشغول می شدیم و غالباً من بنده به نیابت مخصوصه از عموم احبّاء و اقربا و

ص: 953

سفارش کننده ها زیارت خاصه به جا می آوردم. بعد از خدمت حضرت رسالت، به تشرف زیارت ائمه اربعه بقیع می پرداختیم.

بعد از ورود به آن آستان عرش نشان و دعای ورود، اوّلاً یک زیارت مجموعه می خواندیم ونماز زیارت به جا می آوردیم. بعد زیارت مستقله مخصوص جداگانه برای فرد فرد از ائمه اوّلاً زیارت حضرت امام مجتبی، رابع اصحاب کسا با نماز زیارت ادا می شد. بعد زیارت اوّل آل عبا حضرت سید الساجدین با نماز آن، بعد زیارت حضرت امام محمد باقر علوم النبیین با نماز آن، بعد از آن زیارت مخصوصه مأثوره امام سادس حضرت بحق ناطق جعفربن محمد بن الصادق(ع) که تمامی چهار تن، که هر یک جانِ تمام عالم اند مرادف هم در میان یک ضریح نورانی فولادی مزین به ملیله های نقره که تخمیناً پنجاه هزار تومان خرج صنعت و نصب وی از جناب حاجی امین السلطنه ایرانی آن شده، هر یک به فاصله نیم ذرع از دیگری پهلوی هم خوابیده و انوار باهره از آن قبور اربعة طاهره علناً متصاعد از عرش اعظم تا تخوم ارض آن مکان مقدّس را فرا گرفته و فیض می رساندند. بعد یک زیارت مخصوص مقابل ضریح مقدس که وصل به دیوار طرف شرقی آن بقعه منوّره است و معروف به ضریح صدیقه است، نسبت به خاتون قیامت با نماز زیارت به جا آورده می شد. هرچند مرحوم مجلسی را اعتقاد این است که آنجا قبر فاطمه بنت اسد است و غلطاً به قبر فاطمه زهرا(س) اشتهار یافته است. این بودکه بعد از مسجد رسول(ص) به موجب ظنّ متآخم به علم، زیارت آن معصومه مظلومه در بیت الأحزانش که در ظَهر بقعه مطهّره ائمه اربعه قرب سی قدم فاصله واقع هست و بوی آن مخدره از آنجا علناً استشمام می شد به جا می آوردیم و بعد از آن یک زیارت مخصوصه هم به ابراهیم پسر پیغمبر(ص) که بقعه مبارکه اش چهل قدم فاصله در پیش روی بقعه ائمه است با زیارت حضرت عقیل که بقعه آن جناب در جنب بقعه ابراهیم است عمل می آمد و بعد هم دعای مخصوصی درباره بانیان تزیین رواق مبارک چهار امام که فی الجمله ایشان را از غریبی درآوردند، به جا آورده می شد ولی افسوس که این مصیبت آن چهار تن معصوم که فی الحقیقه در خانه خود قرار دارند وبه آن درجه ابتذال و ذلّت و اهانت نسبت به مرقد منوّرشان به کار می زنند که نمی گذارند کسی به توسیع و تزیین آن به مانند بقاع سایر ائمه بپردازند./

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ج7، ص774-776 و مقدمه سفرنامه.

نیز ﻧﮑ: مرجانی آیین کلایی، ابوالقاسم

تعریف بقیع، بخشی از سفرنامه محمد میرزا مهندس در سال 1292ق.

ص: 954

محمد میرزا مهندس فرزند محمود خان قاجار و از عالمان جغرافی دان در عصر ناصری بود. او در سال 1292ق عازم سفر حج و مدینه شد. شنیده ها و دیده های خود را در سفرنامه ای به نام الوجیز فی تعریف المدینه تألیف کرده است. بخشی از این سفرنامه درباره بقیع است. این بخش به دلیل اشتمال به اطلاعات سودمند عیناً نقل می شود.

/بقیع در میان مدینه طیبه

در میان جنوب و شرق حرم رسول الله به بعد سه دقیقه تقریباً، متصل به خارج قلعه شهر، قبرستان بقیع واقع گردیده که طولش چهارصد قدم و عرضش سیصد قدم که در این طول و عرض، دیوار مخروبه کوتاهی دارد و ساختن این دیوار بسیار لازم است که مسلمین بزودی بانی شده، همت در انجامش بنمایند که چنین قبرستانی که بانی ندارد اینطور مخروبه نماند و چندان مخارج هم ندارد. و در جنوب و مغرب این قبرستان فقط اطاقی ساخته اند که مقبره چهار امام بزرگوار: امام حسن مجتبی، امام زین العابدین، امام محمدباقر، امام جعفرصادق(ع) و عباس عمّ حضرت رسول است که این چهار امام در یک صندوق و عباس هم در یک صندوق است، ولی این دو صندوق را در میان یک صندوق گذارده اند.

در سنه هزار و دویست و سی و چهار هجری [1234] محمدعلی پاشای مصری به امر سلطان محمود عثمانی بقعه ائمه بقیع را تعمیر کرده است، ولی یک ایوان رواق مانندی در دورش خیلی لازم است علی العجاله در دور اطاق ائمه بقیع بسازند. و در این بقعه محتملاً جده ی ائمه اطهار(ع) می باشد. و چند اطاق کوچک هم در اطراف شمالی ائمه بقیع دارد که مقبره بعض از زوجات و اولاد و احفاد حضرت رسالت است و هفت نفر هم از زوجات حضرت در یک ضریح و اسامی آنها بالای قبرشان در روی تخته نوشته اند و بنات رسول الله، ام کلثوم، و رقیه و زینب هم در یک بقعه می باشند، و در آخر زاویه شمال و مشرق قبرستان بقیع، حلیمه سعدیه دایه حضرت رسول الله، مدفون و بقعه هم دارد. اطاقی هم در غایت ضلع شرقی قبرستان ساخته اند که خلیه سیم مدفون است، چون سابقاً این مقبره در « حشّ کوکب »(1) و خارج از قبرستان بقیع بوده، معاویه بن ابی سفیان در زمان خود این مقبره را متصل به آخر بقیع کرده است.

ص: 955


1- . گویا کسی که به احتمال نسخه را برای مؤلف ویرایش می کرده در کنار نسخه نوشته: معنای حش کوکب را نفهمیدم، و مؤلف در جواب وی آورده: حش کوکب مقابر یهود بوده است و این قبر که به اسم خلیفه ثابت است قبر عثمان بن مظعون است برادر رضاعی حضرت رسول، مشتبه کرده اند.

و در این قبرستان جمعی از صحابه عالی مقدار و فضلای روزگار، مثل سعد بن معاذ(1)

و مرحوم شیخ احمد احسائی(2) و شیخ ابوالقاسمِ مرحوم - شیخ الاسلام شیراز - و غیره مدفونند. این دو نفر شیخ بزرگوار در هزار و دویست و چهل و دو و [هزار و دویست و ] هشتاد و شش وفات نموده اند.

و بیت الاحزان در بقیع و مقبره فاطمه بنت اسد، والده حضرت امیرالمؤمنین خارج از دیوار بقیع واقع گردیده و حضرت رسول در قبر او داخل شده است.

در میان جنوب و مغرب مسجد رسول الله در میان شهر در سوق الطّوال به فاصله سه دقیقه، سیدنا عبدالله پدر حضرت رسول الله مدفون است، معروف به بیت ابی النبی و در پهلویش سیدنا مالک علمدار رسول پروردگار مدفون است، یک بقعه خوبی دارند.

و مصلی در میان مسجد مصلی است که آن را مسجد غمامه نیز گویند که در خارج سور شهر به فاصله چهار پنج دقیقه در جهت جنوب و مغرب مدینه واقع گردیده و متصل بدین مسجد قریب به هم در مناخة المدینه در خارج قلعه شهر، مساجد خلفاء اول و دویم و حضرت امیرالمؤمنین و مسجد حضرت بلال واقع است./

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج3، ص522-524.

نیز ﻧﮑ: مهندس، محمد میرزا

التعریف بما أنست الهجرة، بخشی از کتاب التعریف از مطری از سده 7و8ق.

محمد بن احمد بن خلف بن عیسی، معروف به المطری از قبیله خزرج، انصار و شافعی مذهب است. جدش از شهر المَطَریة (شهری در استان الدّقهلیّة مصر در ساحل دریای المنزلة) به مدینه منوره مهاجرت کرد و در اینجا ساکن شد. از این زمان به المطری معروف شدند.

ص: 956


1- . در نسخه مرعشی سعد بن عباده بوده که اشتباه است و در نسخه ملک سعد بن عباده خط خورده و سعد بن معاذ آمده است.
2- . در حاشیه نسخه ملک آمده: ماده تاریخ تولد جناب اوحد شیخ احمد اعلی الله مقامه «انقض المدینه» می باشد در اشعارش، جناب حسن مجتبی(ع) در خواب به او تعلیم فرمودند، معروفست به واسطه خواندن همان فتوحات علمیه بر او منکشف گردید و کتب بسیار از آن عالی مقدار در دست است. دو دفعه به مکه مشرف شدند و سفر آخر در سنه هزار و دویست و چهل و سه در یک منزلی مدینه وفات نموده، آوردند در قبرستان بقیع متصل به مقبره جناب حسن مجتبی(ع) زیر... رحمت، سه چهارک به دیوار مانده، مابین بقعه حسنیه و بیت الاحزان دفن شده، ماده تاریخ این است: فزت بالفردوس فوزاً یابن زین الدین احمد، رحمت الله علیه.

محمد المطری بر اساس اختلاف دیدگاه ها، به تاریخ 673 یا 671 یا 676ق چشم به جهان گشود. پس از طی مدارج علمی در مدینه و قاهره به مقامات فرهنگی نائل آمد. یکی از اقدامات او تألیف کتاب التعریف بما آنست الهجرة من العالم دارالهجرة است. المطری در 741ق درگذشت. این کتاب به کوشش محمد نور عبدالله الفلمبانی الاندونیسی در سال 1368ق آماده چاپ شد. و در 1372ق منتشر گردید. بار دوم در 1402ق در مدینه منوره چاپ شد. بخشی از این کتاب درباره بقیع است. در واقع سندی باقی مانده از سده 7 و 8ق و شامل مطالب مهمی می باشد، اکنون متن این بخش درباره بقیع بدون کم و کاست برای راحتی استفاده پژوهشگران تقدیم می گردد.

ذکر البقیع و ما ورد فی فضله وَ ذِکر من یعرف فیه من الصَحابة وأهل البَیت

/حدثنا الشیخ الامام ابو محمد عبدالسلام بن محمد البصری قال حدثنا الشیخ الامام ابوعبدالله محمد بن عبدالله السلمی المرسی حدثنا الامام ابوالحسن المؤید بن محمد الطوسی حدثنا الامام ابوعبدالله محمد بن المفضل الصاعدی العراوی عن الامام ابی الحسن عبدالغافر ابن محمد الفارسی عن ابی احمد محمد بن عیسی الجلودی عن الامام الزاهد ابی اسحق ابراهیم ابن محمد النیسابوری عن الامام أبی الحسین مسلم بن الحجاج الشقیری قال حدثنا یحیی بن یحیی التمیمی ویحیی بن أیوب وقتیبة بن سعید قال یحیی بن یحیی أخبر انا وقال الآخران حدثنا إسمعیل بن جعفر عن شریک وهو ابن أبی نمیر عن عطاء بن یسار عن عائشة أنها قالت کان رسول الله(ص) کلما کان لیلتها من رسول الله(ص) یخرج من آخر اللیل إلی البقیع فیقول السلام علیکم دار قوم مؤمنین وأتاکم ما توعدون غدا مؤجلون وإنا إن شاء الله بکم لاحقون اللهم اغفر لأهل بقیع الفرقد، ولم یقم قتیبة قوله وأتاکم وبه الی مسلم وحدثنی هارون بن سعید الایلی حدثنا عبدالله بن وهب انا ابن جریج عن عبدالله بن کثیر بن المطلب انه سمع محمد بن قیس یقول سمعت عائشة رضی الله عنها تحدث فقالت الا احدثکم عن رسول الله(ص) وعنی قلنا بلی ح وحدثنی من سمع حجاجا الاعور واللفظ له حدثنا حجاج بن محمد حدثنا ابن جریج اخبرنی عبدالله رجل من قریش. عن محمد بن قیس بن مخرمة بن المطلب بن عبدمناف أنه قال یوما الا احدثکم عنی وعن امی قال فظنناانه یرید امه التی ولدته قال قالت عائشة رضی الله عنها الا احدثکم عنی وعن رسول الله(ص) قلنا بلی قال قالت لما کانت لیلتی التی کان النبی(ص) فیها عندی، انقلب فوضع رداءه وخلع نعلیه فوضعهما عند رجلیه وبسط طرف إزاره علی فراشه واضطجع فلم یلبث إلا ریث ما ظنّ أن قد رقدت فأخذ رداءه رویدا وانتعل رویدا وفتح الباب فخرج ثم أجافه رویدا وجعلت درعی فی رأسی واختمرت وتقنعت إزراری ثم انطلقت علی اثره حتی جاء البقیع فقام فأطال القیام ثم رفع یدیه ثلاث مرات، ثم انحرف فانحرفت فأسرع فأسرعتُ فهرول فهرولتُ فأحضر فأحضرتُ فسبقته فدخلت فلیس إلا أن اضطجعت فدخل فقال مالک

ص: 957

یا عائش حشیا رابیة قالت قلت لا شیء، قال: لتخبرینی أو لیخبرنّی اللطیف الخبیر، قالت قلت یا رسول الله، بأبی أنت وأمی، فأخبرتُهُ فقال فأنت السواد الذی رأیت أمامی؟ قلت: نعم، فلهزنی فی صدری لهزة أوجعتنی، ثم قال: أظننت أن یحیف الله علیک ورسوله؟ قالت: مهما یکتم الناس یعلمه الله؟ قال: نعم، قال: فإن جبریل(ع) أتانی حین رأیتِ، فنادانی فأخفاه منک، فأجبته فأخفیته منک، ولم یکن یدخل علیک وقد وضعتِ ثیابک، وظننتُ أن قد رقدتِ، فکرهتُ أن أوقظکِ، وخشیت أن تستوحشی، فقال: إن ربّک یأمرک أن تأتی أهل البقیع فتستغفر لهم، قالت قلت: فکیف أقول لهم یا رسول الله؟ قال: قولی السلام علیکم أهل الدیار من المؤمنین والمسلمین، ویرحم الله المستقدمین منا والمستأخرین، وإنا إن شاء الله بکم للاحقون وحدثنا الشریف العدل تاج الدین ابوالحسن علی بن احمد بن عبدالمحسن حدثنا الامام محب الدین ابوعبدالله محمد ابن محمودبن محاسن أنا القاسم بن علی أخبرنا أبومحمد الدارانی، أنا أبوالفرج الإسفرائینی أنا محمد بن الحسین، حدثنا أبو الطاهر القاضی أنا محمد بن عبدوس حدثنا سعید بن زیاد وأبوعاصم قال زعم مولای قال حدثتنی أم قیس بنت محصن قالت لو رأیتنی و رسول الله(ص) اخذ بیدی فی سکة المدینة حتی أنتهی إلی بقیع الغرقد فقال یا أم قیس فقلت لبیک یا رسول الله وسعدیک قال ترین هذه المقبرة قلت نعم یا رسول الله قال یبعث الله منها یوم القیامة سبعین ألفا علی صورة القمر لیلة البدر یدخلون الجنة بغیر حساب وبه قال لشیخ محب الدین أنا ابومحمد بن ابی القاسم فی کتابه انا أبوالقاسم السوسی أنا جدی أبومحمد أنا أبوالحسن الربعی إجازة أنا عبدالوهاب بن جعفر حدثنا أبوهاشم الإمام حدثنا معاویة بن محمد حدثنا الحسن بن جریر الصوری حدثنا محمد بن عثمان حدثنا أبی عبدالرحمن بن أبی الزناد عن أبیه عن الأعرج عن أبی هریرة رضی الله عنه أن رسول الله(ص) قال أنی أول من تنشق عنه الأرض فأکون أول من یبعث فأخرج أنا وأبوبکر وعمر إلی أهل البقیع فیبعثون ثم یبعث أهل مکة فأحشر بین الحرمین وبه قال رحمه الله أنا أبوالقاسم بن کامل عن أبی الحداد عن أبی نعیم الحافظ عن أبی محمد الخلدی أنا محمد بن عبدالرحمن أنا الزبیر بن بکار حدثنا محمد بن الحسن عن محمد بن إسماعیل عن حکام أبی عبدالله الشامی عن أبی عبدالملک أنه حدثه حدیثا یرفعه إلی رسول الله(ص) أنه قال مقبرتان تضیئان لأهل السماء کما تضیء الشمس والقمر لأهل الدنیا البقیع بقیع المدینة ومقبرة بعسقلان وبه الی الزبیر بن بکار قال حدثنا محمد بن الحسن عن عیسی بن عبدالله عن أبیه قال قال کعب الأحبار نجدها فی التوراة کفتة محفوفة بالنخیل فیوکل بها الملائکة کلما امتلأت أخذوا بأطرافها فکفؤها فی الجنة، قلت یعنی البقیع وروی بسنده الی محمد بن الحسن عن عبدالله بن نافع عن سلیمان بن زید عن شعیب وأبی عبادة عن ابن کعب القرظی أن النبی(ص) قال من دفناه فی مقبرتنا هذه شفعنا له قلت واکثر الصحابة ممن توفی فی حیاة رسول الله(ص) وبعد وفاته مدفونون بالبقیع وکذلک سادات اهل

ص: 958

بیت والتابعین رضوان الله علیهم اجمعین و کذلک ازواج رسول الله(ص) امهات المؤمنین غیر خدیجة فانها بمکة ومیمونة بسرف غیر ان قبورهم لا یعرف منها الیوم الا قبر ابی الفضل العباس عم رسول الله(ص) وابی محمد الحسن بن علی بن ابی طالب رضی الله عنهم وقد ورد ان الحسن بن علی رضی الله عنه حین احس بالموت قال ادفنونی الی جنب امی فاطمة فیکون قبره عند قبرها رضوان الله علیهما ورحمته وبرکاته وجاء من طریق آخر ان قبر فاطمة رضی الله عنها فی بیتها الذی ادخله عمر بن عبدالعزیز فی المسجد وذکر الشیخ محب الدین الطبری فی کتابه ذخائر العقبی فی فضایل ذوی القربی من تألیفه رحمه الله قال اخبرنی اخ لی فی الله تعالی ان الشیخ اباالعباس المرسی کان اذا زار البقیع وقف امام قبلة قبة العباس وسلم علی فاطمة رضی الله عنها ویذکر انه کشف له عن قبرها هناک والله اعلم ومع الحسن رضی الله عنه ابن اخیه علی بن الحسین زین العابدین وابنه الباقر وابنه جعفر بن محمد الصادق رضی الله عنهم وعلیهم ثم قبر عقیل بن ابی طالب ومعه فی القبر ابن اخیه عبدالله بن جعفر بن ابی طالب رضی الله عنهم وعلیهم قبة والمنقول ان قبر عقیل فی داره ثم قبر ابراهیم بن سیدنا رسول الله(ص) وعلیه قبة فیها شباک من جهة القبلة وهو مدفون عند جنب عثمان بن مضعون رضی الله عنه کما ورد فی الصحیح ان رسول الله(ص) حین مات ابراهیم علیه السلام انهم قالوا این نحفر له قال عند فرطنا عثمان وورد ایضاً عن عبدالرحمن بن عوف حین نزل به الموت ارسلت الیه عائشة رضی الله عنها ان هلم الی اصحابک یعنی النبی(ص) وابابکر وعمر رضی الله عنهما فقال لست بمضیق علیک بیتک انی کنت قد عاهدت ابن مظعون اینا مات دفن الی جنب صاحبه ادفنونی الی جنب عثمان فدفن الی جانبه فعلی هذا یزار مع ابراهیم علیه السلام وفی قبة عقیل رضی الله عنه حظیر مبنی بالحجارة یقال فیه قبور ازواج رسول الله(ص) فیسلم علیهن هناک ثم قبر امیرالمؤمنین ابی عمرو عثمان بن عفان رضی الله عنه شرقی البقیع فی موضع یعرف بحش کوکب وعلیه. ثم قبر ام المؤمنین علی بن ابی طالب وهی فاطمة بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف رضی الله عنه وعنها فی آخر البقیع شمالی قبة عثمان رضی الله عنه فی موضع یعرف بالحمام وعلیها قبة صغیرة ثم قبر ام الزبیر صفیة بنت عبدالمطلب رضی الله عنها علی یسار الخارج من باب المدینة ویقال انها دفنت عند موضع الوضوء عند دارالمغیرة بن شعبة رضی الله عنه وعلیها بناء من حجارة ارادوا این یعقدوا علیه قبة صغیرة فلم یتفق ذلک لقربها من السور والباب ثم قبر الإمام أبی عبدالله مالک بن أنس الأصبحی إمام دار الهجرة فی قبة صغیرة إذا خرج الانسان من باب المدینة کان مواجها له من جهة الشرق ثم قبر إسماعیل بن جعفر الصادق فی مشهد کبیر مبیض غربی قبة العباس رضی الله عنه هو رکن سور المدینة من جهة القبلة والشرقی وبابه من داخل المدینة بناه بعض ملوک مصر العبیدیین ویقال ان هذه العرصة التی فیها هذا المشهد وما حولها من جهة الشمال الی الباب هی کانت دار زین العابدین علی بن الحسین رضوان الله

ص: 959

علیهم اجمعین وبین باب الاول وباب المشهد بئر منسوبة الی زین العابدین وکذلک بجانب المشهد الغربی مسجد صغیر مهجور یقال إنه ایضا مسجد زین العابدین. ولیس بالبقیع قبر معروف للسلف الصالح غیر ما ذکر وسمی وفی شمال المدینة علی طریق الحجاج الشامیین من خارج سور المدینة قبر النفس الزکیة محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب رضی الله عنهم المقتول فی ایام ابی جعفر المنصور عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن العباس شرقی جبل سلع وعلیه بناء کبیر بالحجارة ارادوا ان یعقدوا علیه قبة فلم یتفق وهو داخل مسجد کبیر محجور فیه محراب وفی قبلة المسجد منهل عین الارزق الخارجیة من المدینة علیه بناء مدرج بدرج من جهة الشرق والغرب والعین فی وسطه تجری الی مفیضها من البرکة التی ینزلها الحجاج عند ورودهم وصدورهم./

مأخذ

التعریف بما آنست الهجرة من العالم دارالهجرة، محمد بن احمد المطری، به کوشش محمد نور بن عبدالله الفلمبانی الاندونیسی، مدینه منوره، 1402ق، ص41-44.

نیز ﻧﮑ: المَطَری؛ بقیع در گزارش مطری

توسعه بقیع در دوره آل سعود، بخشی از کتاب بیوت الصحابه درباره گسترش ابعاد بقیع.

محمد الیاس عبدالغنی (درگذشت 1417ق) از نویسندگان معاصر عربستان سعودی است. چند سال از عمرش به پژوهش درباره مدینه پرداخت و کتاب بیوت الصحابه را نوشت. یک قسمت از این کتاب درباره توسعه بقیع است که بدون دخل و تصرف در اینجا نقل می شود:

توسعة البقیع فی العهد السعودی

/ لقد تمت توسعة البقیع مرتین فی العهد السعودی، وکانت التوسعة الأولی فی عهد الملک فیصل بن عبدالعزیز آل سعود طیب الله ثراه، حیث ضُمَّ إلی بقیع الغرقد (5929) م2 وهو مجموع مساحة بقیع العمَّات والزقاق والمثلث، وفیما یلی تفصیل ذلک:

بقیع العمات و مساحته (3493 م2) وسمی بذلک لأن صفیة بنت عبدالمطلب وأختها عاتکة من عمات النبی(ص) مدفونتان هناک. وکان بقیع العمَّات فی الجهة الشمالیة من بقیع الغرقد وقد ضم إلی البقیع الزقاق الذی بین بقیع العمَّات وبقیع الغرقد ومساحته (824) م2 وکان فی شمال البقیع مثلث من الأرض مساحته (1612) م2 وضم إلی البقیع الغرقد، فأصبح إجمالی مساحة البقیع (150م) فی عرض (10م)، وأحیطت المقبرة بسور خرسانی سنة 1390ه- وأنشئت طرق إسمنتیة داخلها لیسهل مرور الناس للدفن أیام الأمطار.

ص: 960

التوسعة الثانیة: نظراً لزیادة سکان المدینة ظهرت الحاجة إلی توسعة مقبرة البقیع، فأصدر خادم الحرمین الشریفین حفظه الله تعلیمات بتوسعتها، وقد تم ذلک بإضافة مساحات إلیها فی کل من الجهة الجنوبیة والشرقیة.

فأصبح إجمالی مساحتها بعد التوسعة (962ر74ر1م2). وأحیطت بسور یبلغ ارتفاعه (4م) وطوله (1724م) وغطی بالرخام ویتألف هذا السور من سلسلة أقواس و مربعات یشغل فراغها شبابیک معدنیة سوداء، وقد تم إنشاء بوابة رئیسیة ومداخل بانحدارات مناسبة (ص169)/.

مآخذ

فصول من تاریخ المدینة المنورة، علی حافظ، جده، 1996م/1417ق، ص158-160؛ بیوت الصحابة، محمد الیاس عبدالغنی، مدینة منوره، فهرسة مکتبة الملک فهد الوطنیة، چاپ چهارم، 1420ق/1999م، ص169.

توسعه بقیع، بخشی از کتاب فصول من تاریخ المدینة المنورة از علی حافظ درباره گسترش بقیع در دوره های مختلف.

کتاب فصول من تاریخ المدینة به تحولات مدینه و توسعه و عمران بقیع در دوره معاصر پرداخته است. برای دسترسی پژوهشگران به این منبع، بخش درباره بقیع ذیلاً از این کتاب نقل می­شود. نویسنده چون سالها شهردار و مدیر روزنامه المدینة المنوره بوده، بر اوضاع و اخبار بقیع مسلط است و اطلاعات خوبی درباره مقابر و توسعه بقیع در دوره های مختلف عرضه کرده و به ویژه تحولات جدید بقیع را گزارش کرده است.

التوسعة الأمویة للبقیع: أول التوسعة جرت فی بقیع الغرقد هی توسعة بنی أمیة. فقد جاء فی خلاصة الوفاء (ان عثمان بن عفان بعد أول قتل شهیداً فی داره بالمدینة- کما هو معروف تاریخیاً – أرادوا دفنه فی الحجرة الشریفة وکان قد استوهب من عائشة رضی الله عنها موضع قبر فوهبته له، فأبی المصریون وقالوا لا نصلی علیه، وقال الزهیری: جاءت أم حبیبة علی باب المسجد فقالت التخلین بینی و بین دفن هذا الرجل أو لأکشفن ستر رسول الله صلی الله علیه و سلم فخلوها وجاء جبیر بن مطعم، و حکیم بن حزام و عبدالله بن الزبیر فی آخرین فحملوه فانتهوا به الی البقیع فمنعهم من دفنه ابن بحرة. ویقال ابن نجدة الساعدی فانطلقوا به إلی حش کوکب و هو بستان فصلی علیه جبیر، و فی روایة حکیم بن حزام و أدخل بنو أمیة حش کوکب فی البقیع، و هو فی أصل الحائط – البستان – الذی یقال له خضرا أبان بن عثمان، و فی طبقات ابن سعد عن مالک بن أبی عامر قال: کان الناس یتوقون أن یدفنوا موتاهم فی حش کوکب. فکان عثمان یقول: یوشک أن یهلک رجل صالح فیدفن هناک فیتأسی به الناس. قال فکان عثمان أول من دفن فیه).

ص: 961

توسعة الحکومة السعودیة للبقیع: جرت فی بقیع الغرقد عدة توسعات واصلاحات، و تحت الدراسة الآن توسعة من الجهة الشرقیة. وقد رفعت تلک المنطقة مساحیاً و فیما یلی التوسعات والإصلاحات التی جرت فیه.

ضم بقیع العمات للبقیع: کان یوجد فی شمال بقیع الغرقد الکبیر – بقیع العمات، و فی رکنه الغربی الجنوبی قبران: واحد قبر السیدة صفیة عمة رسول الله صلی الله علیه و سلم و الثانی یقال انه قبر أختها عاتکة.

و ما کان الناس یدفنون فی بقیع العمات، بل کانوا یدفنون فی بقیع الغرقد الکبیر و مساحة بقیع العمات 3493 متراً. وفی العهد السعودی ضم هذا البقیع لبقیع الغرقد.

وضم زقاق بین بقیع العمات والبقیع الکبیر: وکان یوجد زقاق بین البقیع الکبیر و بقیع العمات یتجه شرقا حتی یصل الی الطریق المؤدی للحرة الشرقیة و مساحة هذا الزقاق (824) متراً.

و حوالی سنة 1373ق - فی العهد السعودی- قامت بلدیة المدینة بضم بقیع العمات والزقاق المذکورین الی بقیع الغرقد الکبیر بإزالة الجدار الفاصلة، و تسویة الأرض و بناء السور اللازم فی أول الزقاق و آخره.

ضم مثلث من الأرض للبقیع: وکان یوجد مثلث من الأرض مساحته (1612) متراً یقع فی شمال البقیع تابع للبلدیة. یحده من الجنوب البقیع و من الغرب البقیع بعد ضم بقیع العمات للبقیع و من الشرق رأس المثلث المتصل بجدار البقیع، و من الشمال الطریق الموصل للطریق المتجه شرقاً الموصل للحرة الشرقیة.. وقد قامت البلدیة فی أوائل سنة 1385ق، بضم هذا المثلث للبقیع و أزالت جدار البقیع الفاصل بین المثلث و البقیع و بنت جداراً ضمت به المثلث للبقیع فبلغ ما ضم للبقیع فی العهد السعودی لتوسیعه (5929) متراً، و هی مساحة المثلث والزقاق و بقیع العمات.

مأخذ

فصول من تاریخ المدینة المنورة، علی حافظ، جده، شرکة المدینة المنورة للطباعة والنشر، 1417ق، 1996م، ص169-172.

جشن عاشورا، بخشی از سفرنامه متعلق به مؤلفی ناشناخته در 1299ق.

سفرنامه ای با مطالب نسبتاً سودمند ولی نثر نه چندان مطلوب از نویسنده ای ناشناخته در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران هست. مؤلف این سفرنامه خودش را معرفی نکرده و نامش را ننوشته است. فقط سفرنامه خودش را اینگونه معرفی می کند: «روزنامه سفر خیریت اثر اقل العلماء به مکه معظمه از نجف اشرف روز دوشنبه چهارم ذیقعده سنه 1299».

از این جمله معلوم می شود او از طلاب و روحانیون ایرانی ساکن نجف اشرف است که سفرش را در ذیقعده 1299 آغاز کرده است.

ص: 962

درباره بقیع داوری ها و اظهارنظرهایی دارد که عیناً نقل می شود. با این هدف که پژوهشگران دسترسی آسان تری به مطالب او داشته باشند. او مدعی است اهل مدینه روز عاشورا را جشن می گیرند. این نکته را می توان به تخریب و انهدام بقیع ربط داد. اینکه مردم مدینه نسبت به تخریب بقیع حساسیت جدی نشان نداده اند شاید علتش خوشحالی آنان باشد.

/ اهل مدینه روز عاشورا را عید می گیرند ولباس های گلی می پوشند و شیرینی می دهند. اهل [اینجا] آخر تابع [یزید] هستند. ساعت هفت از شب گذشته خواجه ها آمدند، نفری دو ریال از حاجی ها به ضرب چماق گرفتند، ولی از حکام نگرفتند. ما آسید رضا و حاجی قنبر را حکام قلم دادیم. شب گفتند والی مدینه حکم کرده که به جهت ناخوشی وبا که هست فردا حاج بروند. می گویند بُلاشوق(آلوده) می شود ولایت. من فرستادم نزد سید صلاح نایب عجم که ما نمی رویم. به هزار مرافعه تا روز جمعه ما را مهلت دادند، ولی بیرق روز پنجشنبه می رود. بعد من قیلان کشیده ساعت هشت خوابیدم. امشب ملا حسن روضه خوان با والی، شام خوردن منزل من مهمان بودند به قورمه سبزی؛ خیلی خوب هم بود. جای همگی خالی بود صرف شد و خوابیدیم.

صبح برخاستم نماز کرده،چای صرف شد. من خواستم بروم به باغ فدک و مسجد قبا والده نگذاشتند، بعد رفتیم حرم زیارت کرده، همگی را دعا کردم. بعد به بقیع رفتیم زیارت کردیم و همگی را دعا کردیم. بعد رفتیم بنات حضرت رسول(ص) را زیارت کردیم. از آن جا ابراهیم پسر حضرت را زیارت کردیم. بعد عقیل را زیارت نمودیم. بعد حلیمه مادر رضاعی حضرت را زیارت کردیم. بعد از درب پهلوی قبر عثمان از بقیع بیرون رفتیم، بیرون بقیع بقعه فاطمه بنت اسد زیارت کردیم. از بیرون درب آن بسته بود، بعد باز کردند. از آن جا آمدیم قبر عبدالله والد رسول الله(ص) در توی شهر بود نزدیک درب باب السلام حیات کوچکی دارد، و ضریح آهنی و روی صندوق آن بزرگوار مفتول دوزی مثل پرده های حرم بود، و پارچه آن هم اطلس سبز بود. بعد از آن جا منزل آمدیم، معلوم شد که حاج شامی هم آمده بودند پهلوی دروازه ما افتاده بودند. بعد ناهار صرف شد، من خوابیدم، عصری برخاسته نماز کردم و چای صرف شد. بعد حرم مشرف شدیم. نماز مغرب را اول با سنی ها کردم، بعد خودم کردم، و زیارت کردم مراجعت به منزل نمودیم. شام صرف شد من مشغول روزنامه نویسی شدم. گفتند آدم به طهران می رود. حضرات خوابیدند من نشستم کاغذها را نوشتم. بعد از تمام شدن خوابیدم. ان شاء الله تفصیل مسجد و قبر حضرت را فردا خواهم نوشت.

صبح برخاستم، نماز کرده، چای صرف شد. مشرف شدم من تنها به بقیع . یک دانه قران قلب داشتم، به مردی که دم بقیع دادم، رفتم اندرون. زیارت کردم و همگی را دعا کردم و خلعت های خودم را تبرک

ص: 963

کردم. بعد به حرم حضرت رسول مشرف شدم. حرم حضرت رسول پنج در دارد: یکی باب السلام است که از بازار وارد می شود؛ و یکی درب مجیدی است که سلطان عبدالمجید پهلوی باب السلام ساخته، و توی مسجد بالای سر حضرت رسول باز می شود. یکی باب الرحمن است که طرف صحن و باغ باز می شود، پایین پاست، و یکی باب النساء است که طرف پایین پا باز است پهلوی مقام خواجه ها، و مسجد زنانه باز می شود و یکی باب جبرئیل است که روبروی درب ضریح حضرت فاطمه(س) باز می شود./

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج4، ص 797-798.

نیز ﻧﮑ: سفرنامه مکه از نویسنده ناشناخته در 1299ق

جنة البقیع، سفرنامه مکه، مدینه و بقیع نوشته حسین ذوالقدر شجاعی.

حسین فرزند محمد هاشم مشهور به ذوالقدر شجاعی، کارمند و مدیر وزارت دارایی در تهران بود. او در ذیحجه 1374ق (تیر ماه 1334 ش) عازم سفر مکه و اجرای مناسک حج شد، نیز در مدینه به بقیع شتافت و مجموعه خاطرات و مشاهدات خود را در کتابی به نام سفرنامه حج و راهنمای حاجّ (تهران، 1334) منتشر کرد. گزارش او از بقیع کوتاه است و چون نگاه زایران در دوره ی پهلوی را نشان می دهد، آوردیم. این متن عکس العمل حاجیان در برابر تخریب بقیع در شصت سال قبل را به خوبی نشان می دهد.

جنت البقیع

/ بقیع نام قبرستان بزرگ و قدیمی مدینه است که فعلا بدون آنکه کوچک ترین اثری از بقاع متبرکه در آن دیده شود. محصور بدیوار بلندی است و فقط یک درب ورودی دارد قبل از تسلط وهابی ها و انهدام آن برای سبط اکبر حضرت امام حسن مجتبی امام دوم و حضرت سجاد امام زین العابدین علی بن الحسین امام چهارم و حضرت محمدباقر امام پنجم و حضرت جعفر بن محمد الصادق امام ششم علیهم السلام و ابراهیم و رقیه فرزندان پیغمبر اکرم(ص) و فاطمه بنت اسد والده ی ما جده ی شاه ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) و حضرت عباس بن عبدالمطلب عموی پیغمبر و زوجات آن حضرت و عده ای از بزرگان بنی هاشم و صحابه آرامگاه های متناسب وقبه و ضریح های با شکوه بوده که اکنون از بین رفته و کوچک ترین علامتی از مزارها باقی نیست و زایرین هنگام ورود به آن محل بی اختیار از غربت ائمه بقیع با ریختن اشک تأثر و حسرت در گوشه و کنار ایستاده و با قرائت زیارت نامه و فاتحه ادای احترامات نموده و خارج می شوند./

ص: 964

مأخذ

سفرنامه حج و راهنمای حاج، حسین ذوالقدر شجاعی، تهران، چاپ خرمی، 1334، مقدمه و ص73.

جنت البقیع، بخشی از کتاب تاریخ جغرافیایی مکه معظمه و مدینه طیبه از حسین عمادزاده.

حسین عمادزاده (1284- 1369) در اصفهان متولد شد. در حوزه علمیه نزد استادان مبرز علوم دینی را فراگرفت. چندبار به سفر حج مشرف شد و تجربه های خود را جهت راهنمایی حجاج و مدیران کاروان ها نوشت و کتاب تاریخ جغرافیایی مکه معظمه و مدینه طیبه را در سال 1327ش (چاپ اول) منتشر کرد. بخشی از این کتاب درباره بقیع است که عیناً نقل می شود:

جنّت البقیع سرزمینی که اکنون بجنّت البقیع معروف است یک قسمت از قبرستان مدینه منوّره می باشد که بقبرستان مدینه- قبرستان بقیع- بقیع غرقد- جنّت البقیع- معروف است بقیع یک زمین ناهموار تقریباً مستطیلی است در مشرق مدینه خارج از سور بفاصله (ص398) چند قدم واقع شده است طول این زمین 150 متر و عرض آن 100 متر می باشد وجه تسمیه آن به بقیع غرقد آنست که در زمین آن درختی می روید که معروف بغرقد است و از این گیاه در آنجا فراوان است و چون قطع می کنند بزرگ نمی شود و بیش از یک متر بلند نمی باشد و عمرو بن نعمان بیاضی در قصیده وصف آن را نموده است می گوید:

خلت الدیار قسدت غیر مسعود/ و من العناء تفردی بالسؤدد

این الذی عهدتم فی غبطة / بین العقیق الی بقیع الغرقد

در بقیع مقابر بسیاری از صحابه و تابعین می باشد و آرامگاه بسیاری از بزرگان و کبار مسلمین است و می نویسند بالغ بر ده هزاز نفر از اصحاب پیغمبر(ص) در زمین بقیع مدفون شدند(1)

و اوّل کسی که از صحابه در بقیع مدفون شد ابو امامه اسعد بن زراره انصاری می باشد و اوّل کسی که از مهاجرین مدفون شد عثمان بن مظعون است که پیغمبر(ص) او را دفن کردند(2).

مقابر بقیع اینک آنها را که لازم است در این رساله نام ببریم از نظر خوانندگان می گذرانیم:

1- قبر ابراهیم و رقیّه و فاطمه اولاد رسول الله(ص).

2- فاطمه بنت اسد مادر علی بن ابیطالب(ع).

3- حضرت امام حسن مجتبی(ع) سبط اکبر.

4- حضرت امام زین العابدین علی بن الحسین(ع) است.

ص: 965


1- . تاریخ عمدة الاخبار، ص125؛ مرآت الحرمین، ج 1، ص 425.
2- . عمدة الاخبار ص126.

5- حضرت امام محّمد باقر(ع) می باشد. (399)

6- حضرت امام جعفر صادق(ع).

7- حضرت عبّاس بن عبد المطلب و خواهرش صفیّه عمو و عمه پیغمبر(ص).

8- زوجات پیغمبر غیر از خدیجه کبری که در جنت المعلّی در مکّه است و غیر از میمونه می باشد.

بقاع بقیع:

1- قبّه حضرت عبّاس بن عبد المطلب و حضرت امام حسن مجتبی(ع) و امام زین العابدین علی بن الحسین(ع) و امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) دختر پیغمبر(ص) در یک قبّه بوده و اکنون جز آثار قبری بیش ندارد.

2- قبّه ابراهیم و عثمان بن مظعون در یک جا بوده است.

3- قبّه زوجات و قبه اسماعیل بن جعفر الصادق رئیس اسماعیلیه در یک جا بوده است.

4- قبّه امام مالکی.

5- قبه نافع شیخ قرار که بقبّة الحزن معروف است و آنجا محل آسایش حضرت زهرا(س) بوده که بعد از پدر در طول 95 روز زندگانی روزها می آمد در این قبّه و به گریه و زاری مشغول بوده می نویسند- چون حضرت فاطمه پس از پدر بسیار گریست و مردم مدینه از گریه او تنگ آمدند بحضرت علی(ع) شکایت نمودند فاطمه برای آنکه تنها باشد در بقیع می رفت و گریه و عزاداری می فرمود.

6- قبّه عقیل برادر علی(ع).

7- قبّه دخترهای رسول خدا رقیّه و زینب امّ کلثوم. (ص400)

8- قبّه اهل بیت عاتکه و صفیّه عمه پیغمبر(ص) و از اصحاب معروف قبر ابی سعید خدری و عثمان بن مظعون- عبد الرحمن بن عوف- خنیس بن خذاقه سهمی عبدالله بن مسعود می باشد- و قبر عثمان بن عفان خلیفه سوم و ابوسفیان بن حارث بن عبد المطلب و سعد بن معاذ می باشد.

«قبور جمعی که فعلاً در نظرم هست که در بقیع مدفون میباشند در صفحات بعدی ذکر نموده ام»

فضیلت زمین بقیع: ابن عباس روایت میکند که رسول خدا ببقیع عبور فرمود آنگاه ایستاد و رو به قبور فرمود و گفت:

السَّلامٌ عَلَیکُم یا اَهلَ القُبورُ وَ یَغفِرُالله لَنا وَ لَکُم اَنتُم لَنا سَلَف وَ نَحن بالاثَر

سلام بر شما ای آرمیدگان در بقیع خداوند شما و ما را بیامرزد شما بر ما پیشی گرفته اید و ما پشت سر شما هستیم

ص: 966

ترمذی در جامعه بقیع در ذیل لغت مینویسد بقیع سرزمینی است که دارای شجر غرقد است و این اسم مشتق از قول خدای تعالی می باشد که فرمود:

الَم نَجعَلِ الارضَ کفاتاً اَحیاًء وَ اَمواتاً که زنده روی زمین و مرده در زیر آن آرام گیرند

وجه تسمه آن این است که مرده ها را در آن کفن میکنند و در زیرخاک حفظ مینمایند چه قبل از اسلام زنده زنده بگور میکردند و مرده ها را نمی شستند و آداب غسل و حنوط و کفن و دفن از آئین مقدّس اسلامی است.

روایتی از رسول خدا(ص) در فضیلت زمین بقیع غرقد نقل میکنند که فرمود:

زمین بقیع اوّل زمینی است که روز قیامت باز میشود و اموات آن سر از خاک بیرون (ص401) می آورند و پس از آن زمین مکّه و در روز قیامت هفتادهزار نفر از بقیع در قیامت می آیند که صورتشان مانند ماه شب چهارده میدرخشند و آنها بی حساب داخل بهشت میشوند و نور صورت آنها مانند نور آفتاب روشنی دارند.

سمهودی در تاریخ وفاء الوفاء روایتی نقل میکند که پیغمبر(ص) فرمود و قبرستان است که برای اهل آسمان میدرخشد مانند نور آفتاب و ماه برای اهل زمین اوّل مقبره بقیع مدینه است دوّم مقبره عسقلانست اهل مدینه عادت کرده اند در روزهای پنجشنبه از صدر اسلام تا کنون بزیارت قبور بقیع بروند.

اوّلین ساعتی که نگارنده پس از زیارت مرقد مطهّر رسول خدا(ص) و قبّه و بارگاه با عظمت و مسجد بی نظیر مدینه بطرف بقیع رفتم تا چشمم بر آن قبرستان بمعنی حقیقی افتاد بی اختیار شده مدّتی از خود بیخود بودم اینک قبّه و بارگاه و ضریح حضرت عباس بن عبد المطلب و حضرت فاطمه زهرا(س) و چهار امام دیگر که همه در زیر قبّه و بارگاه بود ویران و به یک نیم دایره که اطراف آنرا از سنگهای سیاه روی هم نهاده اند و یک سمت آن باز است می بینیم و اخیراً که یکی از دوستان و شیعیان از هند دو لک روپیه تقدیم داشته تا ابن سعود اجازه داده است برای این قبور از سنگ سیاه بقدر چهار انگشت بسته صورت قبر نهاده اند و حتّی غروب که میشود عبور از آنجا بسیار وحشتناک و یک شمع روشن بر فراز قبور این ائمه دینی دیده نمیشود زهی تأسّف و تأثّر که اگر یکی از علمای مادی دنیا خدمتی کرده باشد مجسّمه آن را از برنز و طلا میگیرند و به افتخار او نصب میکنند. (ص402)

مأخذ

تاریخ جغرافیایی مکه معظمه و مدینه طیبه، حسین عمادزاده، تهران، مکتب قرآن و عترت، 1354، ص398- 402.

حریم عشق، بخشی از سفرنامه جهانبخش ثواقب درباره بقیع.

ص: 967

جهانبخش ثواقب در 1339ش در کازرون متولد شد. تحصیلات تا متوسطه را در کازرون گذراند سپس به دانشگاه شیراز راه یافت و در رشته تاریخ، کارشناسی ارشد دریافت نمود. سپس دکترای خود را در رشته ی تاریخ ایران اسلامی از دانشگاه تربیت مدرس در تهران دریافت نمود. آنگاه به شیراز بازگشت و در دانشگاه شیراز در پست های مختلف مدیریتی، آموزشی و فرهنگی مشغول شده. تا کنون ده ها کتاب و مقاله در موضوعات دینی و تاریخی از او منتشر شده است. نیز در 1384 عازم سفر حج شد و خاطرات و مشاهدات خود را تدوین و کتاب حریم عشق: روایتی از حج را منتشر نمود. این کتاب به اسم در حریم یار: سفرنامه حج هم مشهور است.

بخشی از این سفرنامه درباره بقیع است که بدون دخل و تصرف در اینجا نقل شده است.

برنامه زیارت بقیع

/ پس از استقرار در مدینه، اولین جلسه ی گروهی دیدار کاروان از مسجدالنبی همراه با مدیر و روحانی کاروان در عصر روز یکشنبه 25/10/84، انجام گرفت. در کنار مسجدالنبی، حاج آقا زبرجد روحانی محترم، قبوری که در این مسجد قرار دارد، ارائه داد، سپس به کنار قبرستان بقیع که در نزدیک مسجد قرار دارد مشرف شدیم و آنجا نیز توضیحات اجمالی درباره بقیع داده شد. پس از آن در حالتی که زایران رو به بقیع داشتند زیارتنامه ی ائمّه ی بقیع خوانده شد. آنگاه زایران از باب بلال وارد مسجدالنبی شده و هر کدام در گوشه ای از مسجد، دو رکعت نماز تحیت مسجدالنبی، دو رکعت نماز زیارت رسول الله(ص)، دو رکعت نماز زیارت حضرت فاطمه زهرا(س)، و دو رکعت نماز ائمّه ی بقیع گزاردند.

روز دوشنبه 26/10/84، شانزدهم ذیحجّه، پس از گزاردن نماز صبح در مسجدالنبی، طبق قرار قبلی، اعضای کاروان از مسجد خارج شده و از باب 26 در محوطه ی بین حیاط مسجد و دیوار بقیع جمع شده و سپس همراه دیگر مشتاقان زیارت بقیع به زیارت مشغول شدند. مأموران سعودی به گونه ای مستقر بودند که مانع از ورود زایران به محوطه ی قبور شوند. زایران تنها می توانستند در کنار نرده ها، اظهار ارادت به ارواح بزرگان خفته در بقیع نمایند و دعا بخوانند و نیز در مسیرهای مشخص شده بین محوطه های قبور رفت و آمد داشته باشند. تعدادی از مأموران سعودی از جمعیت زایران و اعمال آنان فیلمبرداری می کردند (برای تبلیغات بعدی خود) اما از گرفتن فیلم و عکس توسط زایران به شدّت ممانعت می کردند. در این حال و هوا، هر کس دعایی بر لب داشت و ذکری را زمزمه می کرد، اشک ها از دیده ها سرازیر بود و شیعیان زیارتنامه ی ائمّه ی بقیع را سر می دادند. البته جوانب احتیاط را نیز نگاه می داشتند زیرا در برنامه های آموزشی سفر حج به زایران توصیه هایی شده بود که آنها را در خاطره داشتند، از این قبیل:

ص: 968

- پرهیز از نماز خواندن کنار قبرستان بقیع.

- خودداری از تجمّع در جلوی بقیع به هنگام نماز جماعت.

- خودداری از فریادزدن، ایجاد سر و صدا، سینه زنی، نوحه خوانی با صدای بلند و شعار دادن در مسجدالحرام و مسجدالنبی(ص).

- پرهیز از عکس گرفتن در اماکن مقدّس، بوسیدن درها و حرم نبوی یا دیوار بقیع، دخیل بستن، خاک برداشتن از قبور، تبرّک کردن لباس و پارچه ها.

- اجتناب از زیارت عاشورا و دعای توسّل با نوحه خوانی با بلندگو.

- خودداری از انداختن پول، عریضه، کاغذ، طلا، و ... در ضریح مطهر نبی اکرم(ص) و قبور ائمّه(ع) و سایر اماکن.

قبرستان بقیع: یکی از پرخاطره ترین مکان های مدینه، بقیع است، جایی که نخست آن را «بقیع اللغرقد» می نامیدند. غرقد، درخت بوده که در گذشته، در محل این قبرستان و یا در کنار آن قرار داشته و احتمالاً به تدریج با گسترش قبرستان، آن درخت ها از میان رفته است. بقیع، پیش از اسلام، گورستان مردم یثرب بوده و پس از اسلام نیز به عنوان مهمترین گورستان مدینه شناخته شده است. این گورستان با وسعت نسبتاً زیاد خود، در طول سده های مختلف اسلامی مدفن صحابه، تابعین و مهم تر از همه، چهار تن از امامان(ع) بوده و از این رو محلّ زیارت تمامی زایران مدینه ی منوّره بوده است. بقیع در ناحیه ی شرقی مسجدالنبی و تقریباً در فاصله ی دویست متری آن قرار گرفته است. این قبرستان تا یکصد سال پیش خارج از حصار مدینه قرار داشت، اما اکنون تقریباً در میان شهر مدینه قرار گرفته و به چهار خیابان محاصره شده است: ستین، عبدالعزیز، ابی ذر، باب العوالی.

بقیع در زمان رسول الله(ص) نیز زیارتگاه بوده و آن حضرت برخی شب ها خانه را ترک کرده و تنها به بقیع می رفته و در آنجا به راز و نیاز با خدا می پرداخته است. قبرستان بقیع تا قبل از تسلّط دولت سعودی، قبه های متعددی داشت که بر روی قبور خاصی ساخته شده بود. اما اکنون به صورت فضای باز و ساده ای درآمده است و قبرها جز نشانی ساده، به صورت سنگی که بالای سر آنها گذاشته شده، چیزی ندارد. با وجود این، تعلّق خاطر مسلمانان به مدفون شدگان بقیع باعث گردیده است تا قبر عده ای از بزرگان مدفون مشخص باقی بماند، گرچه به مرور زمان، قبور صدها بلکه هزاران تن از صحابه و تابعین به دست فراموشی سپرده شده و قبر آنان نامشخص مانده است. در این قبرستان چهارتن از امامان معصوم شیعه به خاک سپرده شده اند: امام مجتبی(حسن بن علی(ع) )، امام سجاد(ع) چهارمین امام شیعه، امام باقر(ع) پنجمین امام شیعه، امام صادق(ع) ششمین امام معصوم.

ص: 969

از دیگر قبور این قبرستان: سه دختر رسول الله(ص) به نام های رقیه، ام کلثوم و زینب. ابراهیم فرزند رسول الله(ص)، فاطمه بنت اسد مادر حضرت علی(ع)، عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر(ص)، تعدادی از همسران رسول خدا(ص): زینب بنت خزیمه، ریحانه فرزند زبیر، ماریه ی قبطیه، زینب بنت جحش، ام حبیبه دختر ابوسفیان، حفصه دختر عمر، سوده، صفیه، جویریه، عایشه و ام سلمه.

محمد حنفیه فرزند حضرت علی(ع)، عقیل بن ابی طالب، عبدالله بن جعفر، اسماعیل بن جعفرالصادق(ع)، صفیه دختر عبدالمطلب و عمه رسول الله(ص)، عاتکه دختر عبدالمطلب و از عمه های رسول خدا(ص)، عثمان بن عفّان، عثمان بن مظعون، ام البنین همسر حضرت علی(ع)، محمد بن زید بن علی، مالک بن انس، سفیان بن حارث، عبدالله بن مسعود، ابوسعید خُدری، حلیمه ی سعدیه، سعد بن معاذ، ابی بن کعب، مقداد بن اسود، ابودجانه ی انصاری، مالک اشتر، صهیب بن سنان، سعد بن عباده، حسّان بن ثابت، و تعداد زیادی دیگر ...

مآخذ

حریم عشق: روایتی از سفر حج، جهانبخش ثواقب، شیراز، نوید، 1386، ص139 و 155-157؛ navidshiraz.pvb.com

حسین الشاکری، بخشی از سفرنامه نویسنده عراقی فعال در عرصه فرهنگ.

حسین شاکری در نجف اشرف در سال 1344ق/1925م در محله حویش متولد شد. از 1941م به بغداد رفت و در آنجا ساکن شد. وی نخستین بار در سال 1375ق به سفر حج رفت و بعد از آن چند بار دیگر به حج و عمره رفته است. او خاطراتش را در این کتاب نوشته است:

ذکریاتی: رحلة حول العالم خلال اربعین عاماً (1950-1990م)، جلد اول، قم، 1418ق.

مطالبی که درباره بقیع نوشته عیناً نقل می شود تا ارزش ان معلوم شود و استناد و ارجاع به مطالب امکان پذیر باشد. شاکری در قالب خاطره نگاری، آن هم از منظر توسعه و عمران، مطالب سودمندی نوشته که با اینکه فقط حدود نیم قرن از آن می گذرد و نسبتاً متأخر است، ارزش علمی آن فراوان است.

خاطرات و مشاهدات

/المدینة المنورة، أقدس المدن الإسلامیة بعد مکّة المکرّمة، تقع فی الحجاز فی الجزء الغربی من المملکة. البقیع فی المدینة المنورة. ایضاً مسجد الرسول الأعظم(ص)، الذی یعتبر ثانی الحرمین الشریفین، والذی یضمّ فی رحابه مرقده الشریف(ص) ورفاته الطاهر.

هاجر إلیها من مکّة عام 622م، فعرفت عندئذٍ بالمدینة المنوّرة، بعدما کانت تعرف ب- (یثرب)، وکانت عاصمة الدولة الإسلامیة فی عصره وبعده.

ص: 970

هذه مقبرة عظیمة تعرف ب- (بقیع الغرقد)، واسم الغرقد لشجرة شوکیة صحراویة لاتنبت إلاّ فیها.

وهی مدفن معظم أهل البیت(ع) والصحابة والشهداء، وفی مقدّمتهم مدفن العباس بن عبدالمطّلب، وأئمّة أهل البیت(ع): الإمام الحسن السبط والإمام زین العابدین والإمام محمد بن علی الباقر والإمام جعفر بن محمد الصادق(ع).

وقبل الدخول فی التفاصیل، بودّی أن اُشیر إلی ما قبل استیلاء الحکم السعودی علی الحجاز والعتبات المقدّسة التی هدّمها فی عام 1345ق/ 1925م.

کانت الحجاز والعتبات المقدّسة تحت حکم الأشراف الحسنیین، وعلی رأسهم الشریف حسین بن علی، وکانت جمیع العتبات المقدّسة مصونة ومشیّدة وعامرة بالزوّار وقبابها شامخة، ومقصد الزوّار من أهل البلد والحجّاج والمعتمرین علی حدّ سواء، وحریة التطواف بینها والصلاة والزیارة فیها مسموحة والزایر له کلّ الحریة فی أداء مراسیم الزیارة والدعاء وتقبیلها، کما فی العتبات المقدّسة فی العراق وإیران وغیرها، لاسیّما مراقد أئمّة أهل البیت(ع) فی البقیع، وزوجات النبی الأکرم وبناته، وأصحابه وغیرهم، وکذا مراقد الشهداء فی واقعة اُحد، وفی طلیعتهم سیّدالشهداء حمزة بن عبدالمطّلب وعبدالله بن جحش ومصعب بن عمیر وغیرهم رضوان الله تعالی علیهم، کما فی الحجون بمکّة المکرّمة «مقابر قریش»، مرقد هاشم بن عبد مناف، وعبدالمطّلب بن هاشم جدّ النبیّ، وأبوطالب عمّه(ص)، وزوجته السیّدة اُمّ المؤمنین خدیجة بنت خویلد، وغیرهم.

وما أن استولی عبدالعزیز بن سعود والوهابیون علی الحجاز عام 1345ق/ 1925م، کان أوّل عمل قاموا به هو هدم جمیع أبنیة العتبات المقدّسة والقباب المشیّدة علیها، وترکوها أنقاضاً أثراً بعد عین، ومنعوا جمیع المسلمین من زیارتها والتقرّب إلیها، وأحاطوا البقیع بسیاجٍ عالٍ لمنع الزوّار، وهذه وصمة عار علی جبین السعودیة والوهابیة، لاتزول مدی الدهر، ولاتطهّرها میاه البحر.

کما همّت الحکومة السعودیة الوهابیة بإزالة معالم الضریح الطاهر للنبیّ(ص) وأصحابه، وإزالة ضریح السیّدة فاطمة الزهراء وبیتها أو بناء جدار سمیک عالی حولها حتّی لایری أی معلم من معالمها، غیر أنّ العالم الإسلامی حینذاک ثار بوجه الحکّام السعودیین، ومنعوهم من الإقدام علی مثل هذا العمل، وکان فی مقدّمتهم الحکومة المصریة وشعبها، حیث کانت لها الید الطولی فی مساعدتهم مالیاً وفنیاً فی کلّ مرفق من مرافق الدولة التی کانت مفتقرة لأبسط الاُمور، لاسیّما فی حقل الصحّة والتعلیم وغیرها، بالإضافة إلی إهداء وتقدیم (کسوة الکعبة المشرّفة) کلّ عام، بمحمل جلیل ومهیب یتقدّمه أمیر الحاجّ من مصر.

ص: 971

هذه توطئة موجزة عمّا کانت علیه السعودیة، إبّان حکمها فی الثلاثینات من القرن العشرین المیلادی، وقد حدّثنی المرحوم والدی بذلک منذ صبای، کما کانت عندی صور نادرة لمراقد الأئمة الطاهرین فی البقیع بقبابها الشامخة المشیّدة قبل هدمها، غیر أنّی ترکتها فی بغداد.

أمّا المعالم التی شاهدتها بنفسی عندما تشرّفت المرّة الاُولی لحجّ بیت الله الحرام وزیارة مرقد الرسول الأعظم وأهل بیته الطاهرین(ص) فی المدینة المنوّرة عام 1375ق/ 1955م ومن ثمّ أداء العمرة الرجبیة المفردة بعدها فی عام 1378ق/ 1958م والتی اُزیلت معالمها عن بَکْرَة أبیها فیما بعد، یمکننی وصفها بصورة موجزة لاُقرّبها إلی ذهن المطالع الکریم ولیقارن بین الماضی القریب والحاضر.

فأقول: کانت مدینة مکة حینذاک عشر معشار ما علیها الآن من السعة والعمران، وکانت لاتتجاوز مقابر قریش فی الحجون من جهة الشرق، ولا تتجاوز منطقة أجیاد من جهة الغرب، ویحدّها جبل أبوقبیس من الجنوب المطلّ علی البیت، وکذلک من الشمال.

أمّا الآن، فامتدّ العمران إلی عشرات الکیلومترات حتّی تجاوز منی والتنعیم، وجعلها ضمن مدینة مکّة، وکذلک الأطراف المحیطة بمکّة عبر أنفاق تخترقها، وجسور تعلوها، وشوارع واسعة ممتدّة إلیها وموصلة بینها.

أمّا البیت الحرام فکانت الأبنیة والمحالّ التجاریة ملتقصقة بجدار البیت المشیّد من قبل السلطان عبدالمجید العثمانی عام 1265-1277ق، وکذلک المسعی بین الصفا والمروة کان سوقاً تجاریاً عامراً علی جانبیه المحالّ التجاریة والبیع والشراء قائم علی قدم وساق لیلاً ونهاراً، والناسکین والساعین بین ذاهب وآیب وساعٍ ومهرول یخترقون الناس، وربما یعطش الساعی فیقف أمام إحدی الحوانیت لینتهل ویروی ظمأه، حتّی إنّی اصطدمت بالناس فی مسعای عدّة مرّات.

أمّا المعالم الأثریة التی اُزیلت عن بکرة أبیها فی المدینة المنوّرة، فأبتدئ أوّلاً من المسجد النبویّ الشریف.

کان لفاطمة الزهراء(ع) بقیّة لبستانها الواقع خلف دکّة الصفوة، والذی هو خلف بیتها(ع)، وشاهدت الباقی منه بمساحة لایتجاوز المائة والخمسین متراً مربعاً محاطاً بسیاج من حدید مربّع الشکل، وشاهدت النخلات التی کانت فیه وبعض الزرع، وکان فی وسطه بئر، یسمّی بئر فاطمة، وکان ذلک فی سنة 1375ق/ 1955م، والآن هو داخل المسجد النبویّ.

کما إنّی زرت المرقد الطاهر لعبدالله بن عبدالمطلب والد الرسول الأعظم(ص) عدّة مرّات فی حی بنی النجّار أخواله، والواقع فی السوق الممتدّ بین الحرم ومسجد الغمامة من جهة الغرب، واُزیل الآن أثره نهائیاً واُدخل ضمن المسجد مؤخّراً، أو الساحة الغربیة من المسجد الشریف ولم یُعلَّم بأیّ علامه تدلّ علیه وقد توسّع المسجد والساحات المحیطة به حتّی أصبح من البقیع شرقاً إلی مسجد الغمامة، ومسجد الإمام

ص: 972

علی(ع) غرباً، کما اُزیل زقاق الهاشمیین - الذی شاهدته - کان الطریق الوحید والموصل بین باب النساء وباب جبرائیل من المسجد النبوی الشریف إلی البقیع، وکذلک اُزیلت معالم دار الإمام الصادق(ع) الواقع فی قبلة المسجد من جهة المرقد الطاهر للنبیّ(ص) والذی شاهدته وکان مشیّداً بمکانه مکتبة عامة باسم (مکتبة عارف عاکف) أحد الولاة الأتراک حینذاک أو قوّاده.

فی داخل المسجد النبویّ الشریف معالم لاتزال بعضها مؤشّرة علی أعمدة المسجد وحدودها، أصف بعض ما أستطیع وصفه بصورة موجزة، ومن یرد التفصیل فلیراجع المصادر المختصّة بها، مثل: «أخبار مکّة» لأبی الولید الإزرق، و «تأریخ المسجد النبوی» لمحمد إلیاس عبدالنبی، و «تأریخ المدینة»، وقد لخّصت معظم ما جاء من المصادر المهمّة بهذا الشأن فی الجزء الأوّل من «موسوعة المصطفی والعترة - محمّد رسول الله».

أوّلاً: حدود الضریح المطهّر للنبی(ص)، وبحانبه بیت السیّدة الطاهرة فاطمة الزهراء(ع) فی بنایة واحدة داخل المسجد، وروایات کثیرة تقول إنّ قبرها فیه.

ثانیاً: الروضة المطهّرة، حیث قال رسول الله(ص): ما بین قبری و منبری روضة من ریاض الجنّة، وأعمدتها مکسوّة برخام أبیض ومعلَّم علیها.

ثالثاً: حدود مسجد الأصلی الذی بناه النبیّ(ص)، معلّم علی وسط أعمدتها وأعلاه.

رابعاً: حدود التوسعة للمسجد فی حیاته(ص)، معلّم علی وسط وأعلی أعمدتها.

خامساً: معلّم علی خصوصیات بعض الأعمدة، مثل: اسطوانة التوبة، واسطوانة الوقود، واسطوانة السریر، واسطوانة التهجّد.

سادساً: إشارة إلی التوسعات قبل الأخیرة فی الخارطة المرفقة.

أمّا الآثار الباقیة لحدّ الیوم والمحیطة بالمدینة المنوّرة، والتی تعتبر من المزارات، فمنها: مسجد قبا، والمساجد السبعة فی موقع معرکة الخندق أو الأحزاب، ومسجد القبلتین، وموقع معرکة اُحد وجبالها، ومسجد الغمامة، وإلی جنبه مسجد الإمام علی(ع)، ومسجد أبابکر، ومسجد عمر، ومشربة اُمّ إبراهیم، ومسجد الفضیخ، وجمیع هذه المعالم والآثار أصبحت داخل حدود المدینة وبین عماراتها.

أمّا بقیع (الغرقد) فکان ولا یزال کما هو منذ أن هدمه السعودیون وأزالوا معالمه، غیر أنّ التوسّعات والتغییرات التی حصلت فی السیاج الخارجی المحیط به فقط.

أصبحت المدینة المنوّرة السابقة کلّها مساحةً لمسجد الرسول(ص)، وتوسّعت المدینة المنوّرة بعد ذلک حتّی امتدّت إلی عشرات الکیلومترات المحیطة بها من کلّ جانب حتّی أنّ مسجد قبا الذی کان یبعد عن المدینة المنوّرة بسبع أو ثمان کیلومترات أصبح ضمن التوسعة الجدیدة للمدینة بل تعدّاه إلی مسجد

ص: 973

الشجرة (المیقات) الذی یبعد عن المدینة أکثر من عشرین کیلومتراً، وکذلک شملت التوسعة جمیع الأطراف الاُخری المحیطة بالمدینة.

هذا وصف موجز لمعالم المدینة المنوّرة التی شاهدتها قبل إزالة معالمها فی التوسّعات الأخیرة، وأمّا المعالم التی اندرست فی القرون والأجیال الغابرة فهی غیر موجودة الاّ فی الکتب والمصادر التی کتبها الکاتبون من انباء البلد وغیرهم./

مآخذ

ذکریاتی: رحلة حول العالم خلال اربعین عاماً، حسین الشاکری، قم، 1418ق، ج1، ص 303-309؛ موسوعة المصطفی والعترة محمد رسول الله(ص)، حسین الشاکری، جلدهای 1 تا 5.

نیز ﻧﮑ: خاطرات حسین الشاکری

حشّ کوکب، بخشی از کتاب المدینة بین الماضی والحاضر نوشته ابراهیم العیاشی.

ابراهیم بن علی العیاشی مؤلف و پژوهشگر معاصر عربستان سعودی است. او چند سال از عمرش را به تحقیق تاریخ و تحولات تاریخی مدینه گذراند. چند اثر درباره مدینه تألیف و عرضه کرد. از جمله کتاب فوق را نوشت. بخشی از آن درباره حش کوکب است که بدون دخل و تصرف نقل می گردد:

حش کوکب

/جاء فی کتاب السید السمهودی شیخنا وصاحب الفضل بعد الله علی، قال فی الصحیفة 913 فی قبر عثمان بن عفان رضی الله عنه؛ روی ابن شبه: عن الزهری قال: جاءت أم حبیبة بنت أبی سفیان رضی الله عنهما فوقفت علی باب المسجد، «وکانت دارها فی محل الشرشورة التی ازیلت، وادخلت فی المسجد النبوی، وکانت لشرجبیل بن حسنه» فقالت لتخلن بینی و بین دفن هذا الرجل، تعنی عثمان بن عفان رضی الله عنه، أولا کشفن ستر «قبر» رسول الله(ص)، فخلوها فلما أمست جاء جبیر بن مطعم، وحکیم بن حزام، وعبدالله بن الزبیر، وأبوالجهم بن حذیفة، وعبدالله ابن حمل فحملوه، فانتهوایه إلی البقیع، فمنعهم ابن بجرة الساعدی، فانطلق به إلی حش کوکب، وهو بستان بالمدینة. فصلی علیه ابن جبیر، ودفنوه وانصرفوا.

جاء فیما قدمت ثلاثة أعیان الحضاری، وحش کوکب وخضراء ابان، وهذه تحتاج الی تعیین فندع النصوص جانباً لعدم الاطالة والتکرار، ولکن مما یستفاد منها:

الحضاری: کلها فی شمال البقیع و شرقیه من مناطق فیها آبار و صوران.

خضراء ابان: المنطقة التی یلیها الرکن الشمالی الشرقی من جوف البقیع ویحذوها من المغرب الزوراء.

حش کوکب: التی فیها مدفن عثمان بن عفان رضی الله عنه، وسماها النبی(ص) بالروحاء.

ص: 974

وقد ذکرت الزرواء، وهذا داخل البقیع، وفیه ما یحتاج الی تعریف، ما دمت فی هذه المنطقة اجوبها للتفصیل.

الزوراء ما فیه مدفن إبراهیم بن سیدنا رسول الله(ص)، واورد السید السمهودی فیه: ما رواه عن ابن شبه وعن سعید بن جبیر، وابن زبالة وعن جعفر بن محمد ان قبر ابراهیم بن سیدنا رسول الله(ص) بالزوراء، اقول: وهو فی المغرب من مدفن عثمان بن مظعون قریباً من باب اللبن.

کل هذه الاعیان فی المنطقة الشرقیة وفی مغرب المائدة والاجابة کانت وما حولها تعرف بالصوران أو «الصورین»/.

مأخذ

المدینة بین الماضی والحاضر، ابراهیم بن علی العیاشی، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، 1392ق/ 1972م، ص316-317.

حشّ کوکب در معجم البلدان، بخشی از کتاب معجم البلدان از یاقوت حموی درباره قسمتی از بقیع.

شهاب الدین ابوعبدالله یاقوت بن عبدالله حموی (آناتولی575- حلب626ق) معروف به یاقوت حموی از دانشمندان سده 6و7ق است.

برخی از مورخان زادگاه او را حماه یا حماة از بلاد شام دانسته اند. شهر مزبور در مقابل حمص و حلب بوده و به سبب لطافت آب و هوا مردم آن به زیبارویی شهرت داشته اند. یاقوت که بر حسب نوشته متن های معتبر، رومی نژاد بوده و در آن سرزمین متولد شده، در خردسالی وی را با گروهی از مردم روم اسیر و به بغداد آورده و در آنجا فروختند. خریدار وی بازرگانی به نام عسکر حموی بوده و بدین سبب یاقوت را به وی نسبت داده اند و به حموی شهرت یافته است.

او چند اثر مشهور از جمله معجم البلدان و معجم الادباء دارد.بخشی از البلدان درباره بقیع و حش کوکب است. به دلیل اهمیت مطالب این اثر و مرجع بودن این کتاب، مباحث درباره بقیع و حش کوکب در دو مدخل «بقیع در معجم البلدان» و «حش کوکب در معجم البلدان» عرضه خواهد شد.

حَشُّ کَوکَب

/بفتح أوله، و تشدید ثانیه، ویضم أوله أیضا، والحشّ فی اللغة: البستان، و به سمّی المخرج حشّا لأنهم کانوا إذا أرادوا الحاجة خرجوا إلی البساتین، و کوکب الذی أضیف إلیه اسم رجل من الأنصار: و هو عند بقیع الغرقد، اشتراه عثمان ابن عفان، و زاده فی البقیع، و لما قتل ألقی فیه ثم دفن فی جنبه. وحشّ طلحة: موضع آخر فی المدینة./

ص: 975

گزارش یاقوت حموی با گزارش ابن زباله تفاوت و اختلاف فاحش دارد. یاقوت می نویسد حش کوکب را عثمان بن عفان خرید و به بقیع افزود. ولی ابن زباله می گوید در زمان معاویه توسط مروان بن حکم به بقیع افزوده شده است (اخبار المدینه، ص209-210)؛ ابن نجار هم معتقد است حش کوکب را معاویه خرید (الدرة الثمینة، ص463).

مآخذ

معجم البلدان، یاقوت حموی، بیروت، دارصادر، 1995م، ج2، ص262؛ دانشنامه دانش گستر، ج19، ص370-371؛ الدرة الثمینة، ابن نجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه، 2006م، ص463؛ اخبار المدینة، ابن زباله، به کوشش سلامه، مدینه، 2003م، ص209-210.

خاطرات سفر حج، بخشی از سفرنامه حرمین و بقیع از سلطان حسین تابنده گنابادی.

سلطان حسین تابنده گنابادی مشهور به رضا علیشاه (1293-1371) قطب سلسله نعمت اللهیه گناباد، در سفری به حج، خاطرات خود را در قالب سفرنامه تدوین کرده و با این مشخصات و به چاپ سپرده است:

خاطرات سفر حج، سلطان حسین تابنده گنابادی ملقب به رضا علیشاه، تهران، سازمان فارابی، چاپ دوم، 1357، چاپ اول، 1337ش/ 1399ق، چاپ سوم همراه با اضافات و استدراکات: تهران، حقیقت، 1388.

رضا علیشاه چهار سفر مهم همراه با چهار سفرنامه دارد. سفر به افغانستان و پاکستان و دیگر سفر به اروپا که سفرنامه اش با عنوان از گناباد به ژنو در اختیار است. سومین سفر در زمستان سال 1324ش به عتبات عالیات بوده که به زیارت مراقد مطهره ائمه اطهار(ع) مشرف گردید و گزارش این سفر با عنوان یادداشت های سفر به ممالک عربی منتشر شده است. وی در این سفر از کشورهای عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و مصر دیدن کرد. بالاخره چهارمین سفر به قصد تشرّف حج در سال 1369ق/1329ش بود که سفرنامه آن به نام خاطرات سفر حج چند بار منتشر شده است.

این سفرنامه اهمیت ویژه ای دارد. در مقدمه چاپ سوم ویژگی ها و اهمیت آن توضیح داده شده است. بخشی از سفرنامه وی که درباره بقیع است، چنین است:

زیارت بقیع

پس از زیارت حرم نبوی از باب جبرئیل خارج و از کوچه معروف به کوچه بنی هاشم به بقیع برای زیارت رفتیم. بقیع در لغت زمین وسیعی را گویند که دارای درخت یا ریشه آن باشد و این مکان چون مشتمل بر درخت خاردار معروف به غرقد بوده از این رو آن را بقیع الغرقد می گفتند. بقیع از سابق

ص: 976

قبرستان مدینه و مورد علاقه و توجه عموم مسلمین بوده و می باشد و فضایل زیادی برای آن رسیده از جمله از حضرت رسول(ص) روایت شده که فرمود در روز قیامت از قبرستان بقیع هفتاد هزار نفر برانگیخته می شوند و صورت آنها مانند ماه شب چهارده درخشان است و بدون حساب وارد بهشت می شوند و قبور بسیاری از اولیاء و بزرگان در آنجا است از جمله حضرت فاطمه زهرا(ع) دختر رسول خدا بنا به قولی در این قبرستان مقدس مدفون است و هر چند درباره قبر آن حضرت اختلاف است و به طوری که در تواریخ شیعه مذکور است حضرت مولی(ع) جسد آن مخدره را در شب دفن نمود و چند صورت قبر ساخت که کسی از محل قبر آگاه نشود از اینرو قبر آن حضرت به طور صحیح معلوم نیست ولی محلی هم که فعلاً در بقیع معروف است چون در جلو قبور ائمه طاهرین واقع شده با علاقه کاملی که آنها به آن مخدره داشتند این طور به نظر می رسد که محل فعلی نیز به واسطه انتساب محترم باشد هرچند که در پشت سر حضرت در خود حرم و بین حجره و منبر نیز قولی در این باب هست بلکه بسیاری از محققین معتقدند که قبر فاطمه(ع) در خانه خودش بوده که اکنون جزء حجره مقدسه است و از امام هفتم نیز روایتی در این باب رسیده (رهنمای حج) از حضرت رضا(ع) نیز قبلا روایتی نقل کردیم و این دسته معتقدند که قبری که به نام فاطمه در محوطه قبور ائمه(ع) معصومین بقیع واقع است قبر فاطمه بنت اسد می باشد و از جهاتی اقرب به نظر می رسد.

در پشت سر قبر فاطمه(ع) چهار قبر در یک محل واقع شده که قبر چهار نفر از ائمه طاهرین. امام حسن مجتبی(ع) و امام زین العابدین(ع) و امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) می باشد و بالای سر آن بزرگواران قبر عباس بن عبدالمطلب می باشد و تمام این قبور در یک محوطه کوچکی واقع شده است و به طوری که در کتاب عقیدة الشیعه آخر ذکر حالات حضرت صادق(ع) می نویسد در روی قبور آن بزرگواران سنگی نصب شده و این عبارات روی آن نوشته شده است: «بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله مبیدالامم ومحیی الرمم هذا قبر فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم سیدة نساء العالمین وقبر الحسن بن علی بن ابیطالب وعلی بن الحسین بن علی بن ابیطالب و محمد بن علی و جعفر بن محمد رضی الله عنهم» ولی موقعی که ما به زیارت بقیع مشرّف شدیم سنگی نبود و چون وهابی ها آن را برداشته و همه ساختمان را خراب کرده اند و هیچ اثری از بنا نیست فقط روی هر قبر چند سنگ معمولی می باشد.

در قسمت دیگر قبر دختران پیغمبر(ص) زینب و رقیه و ام کلثوم می باشد و در محل دیگر قبور زوجات پیغمبر(ص) که علامت قبور در آنجا نه است در صورتی که قبر خدیجه در مکه و قبر عایشه هم بنا به قولی در مدینه نیست ولی سایر زوجات پیغمبر(ص) در همان محل مدفونه می باشند.

ص: 977

محل دیگر قبر عقیل بن ابیطالب و عبدالله بن جعفر طیار شوهر حضرت زینب(ع) قرار گرفته و جای دیگر قبر ابراهیم پسر پیغمبر(ص) است.

و در قسمت دیگر قبر عاتکه و صفیه عمه های پیغمبر(ص) و قبر ام البنین مادر ابی الفضل العباس(ع) می باشد که در یک محل قرار گرفته و در انتهای قبرستان نیز در گوشه مجزی بنا به قولی قبر فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین علی(ع) واقع شده است.

و در انتهای یک قسمت قبرستان قبر خلیفه سوم عثمان را نشان می دهند.

قبور بسیاری از صحابه نیز در آنجا قرار گرفته و بعداً هم قبور تابعین در آنجا واقع شده و از اولیاء و عرفاء نیز بسیاری در آنجا مدفون هستند از جمله مرحوم حاج زین العابدین شیروانی مستعلی شاه صاحب کتاب بستان السیاحه متوفی در 1253 قمری که از عرفای بزرگ و از اقطاب سلسله صوفیه نعمة اللهیه بوده در قبرستان بقیع مدفون است ولی بعضی می گویند که آن جناب در راه حج مریض شده و رحلت نموده و جسد ایشان را به جدّه حمل نموده و در قبرستان معروف به قبرستان امنّا دفن شد.

مآخذ

خاطرات سفر حج، سلطان حسین تابنده گنابادی، تهران، 1357، ص 71-74؛ همان، تهران، انتشارات حقیقت، 1388، ص75-78؛ دانشنامه فرهنگ مکتوب عرفان و تصوف، مدخل رضا علیشاه؛ شرح احوال حاج سلطان حسین تابنده گنابادی، علی تابنده، تهران، انتشارات حقیقت، 1377؛ www.haqiqat.ir.

نیز ﻧﮑ: سفرنامه مکه

خاطرات سفر حج، بخشی از سفرنامه و یادداشت های محمد حمید یزدان پرست درباره بقیع.

محمد حمید یزدان پرست لاریجانی متولد 1344 در سفرش به مکه، خاطراتش را با مشخصات زیر به چاپ سپرده است:

سایه هیچ: یادداشت ها و خاطرات سفر حج، محمد حمید یزدان پرست لاریجانی، تهران، انتشارات روزنامه اطلاعات، 1383، 298 ص.

مؤلف مشاهدات خودش را هر روز یادداشت و سپس در فرصت مناسب ویرایش و تنقیح کرده است. روش نویسنده جزئی نگری، توجه به سوژه های کوچک و پرداخت آنها است. از اینرو برای سهولت استفاده عموم، بخش های درباره بقیع را نقل می کنیم تا پژوهشگران به راحتی از آن استفاده نمایند یا به نقد بپردازند. این سفرنامه نمایانگر طرز فکر بسیاری از حجاج ایرانی است که به جای مطالعه و زیارت عالمانه، بیشتر به احساسات و گریه اهمیت می دهند.

یادداشت هایی درباره بقیع

ص: 978

[دوستم] در حیاط زیارت وداع را خواند، چند عکسی گرفتیم و به سوی بقیع رفتیم. آنجا هم بیرون ایستاد و با ائمه خداحافظی کرد و ما را هم بدرود گفت و رفت. من و دلاوری نیز وارد بقیع شدیم. جمعیت چند ملیتی موج می زد و کنار تربت ائمه که دو تن دیگر هم مدفونند: فاطمه بنت اسد (مادر حضرت علی(ع)) و عباس (عموی پیامبر(ص))، جمعیت فشرده بود و عمدتاً هم ایرانی. البته با هفت - هشت متری فاصله و نرده دوباره ای که کشیده اند و خیل چفیه قرمزها که گُله به گُله ایستاده اند و مدام تذکر می دهند: «دعا نخوانید، توقف نکنید، نماز حرام است، گریه نکنید و...» همه این کارها حرام است و بزرگ ترین منکری است که روی زمین اتفاق می افتد واقعاً تحولی که بن لادن در میان این خشک مغزها به وجود آورد و سطح امر به معروف و نهی از منکر را ارتقا بخشید و آنها را متوجه آمریکا و اسرائیل کرد، کاری بزرگ و در خور توجه است.

باری، در محضر ائمه چهارگانه ایستادیم و چون نمی توانستم چیزی بخوانم، جورش را باز دلاوری کشید و آرام زیارتنامه ها را خواند و من تکرار کردم. و چون محل دیگر قبور را نمی دانستیم، سایر زیارتنامه ها را نیز همان جا خواندیم. در آن گرگ و میش صبحگاهی که حیاط مسجد غرق نور بود و بقیع با همه گستردگی چشمگیرش خاموش بود و تازه به نرمی از تیرگی شبانه سر بر می آورد، گریه زایران و مویه زیارتنامه خوانان و همهمه مردها و ضجه زن ها که حق ورود ندارند، همه و همه فضای خاصی ایجاد می کرد که حاکی از غربت دیرپای آن دیار بود. در همین وقت یک گروه افغان هم آمدند که عمدتاً پیر و شکسته بودند و سر و وضعشان داد می زد گروهی زحمتکش و رنجدیده اند. آخوند مسن و سیدی راهنمایی شان را به عهده داشت که لباسهایش کهنه و مندرس بود، با لبه های رفته و وصله بزرگ روی شانه. با حزن زیارتنامه ائمه را برایشان خواند و آنگاه گفت: «برویم خدمت ام البنین، مادر حضرت عباس». ما هم دنبالشان رفتیم. آن زن بزرگ در کنار صفیه و عاتکه - عمه های پیامبر - به خاک سپرده شده است. قبرشان هم از سطح سایر قبرها پایین تر است و می شود کاملاً نزدیکشان شد. گرچه چفیه قرمزها ایستاده اند و از درنگ چند ثانیه بیشتر جلوگیری می کنند. آنقدر مردم گندم ریخته اند که تقریباً خاکی دیده نمی شود. ایستادیم و زیارتنامه را خواندیم و من رفتار آن بزرگوار پس از واقعه کربلا را به خاطر آوردم که به یاد چهار پسرش، چهار قبرگونه درست کرده بود و عزاداری می کرد. شعرهایش چنان سوزناک و تأثیرگذار بود که کسی مثل مروان را که دشمن اهل بیت بود، به گریه می انداخت. احساس کردم بر مزار او نوعی انقلاب روحی در مردم ایجاد می شود. شعرش را به خاطر آوردم که:

لاتدعونی ویکَ اُمّ البنین

ص: 979

تُذَکّرینی بِلیوث العرین

کانت بَنون لی ادعی بهم

والیومَ اصبحتُ ولا مِن بنین...

یا لیت شعری اَکَما اَخبروا

باَنّ عباساً قطیع الیمین

(دیگر مرا ام البنین مخوانید که شیران شرزه را به یادم می آورید.

پسرانی داشتم که مرا به وجودشان ام البنین (مادر پسران) می نامیدند.

زیارت مجدد

بقیع باز بود و دو مرتبه نزد ائمه رفتم. جمع انبوهی ایستاده بودند و اکثریت غالب ایرانی. چند نفر برای دیگران بلند بلند می خواندند. مردی هم فریادزنان می خواند و می گریست و یا تباکی می کرد. ابتدا فکر کردم برای جمعی می خواند؛ اما بعد متوجه شدم کسی همراهش نیست. آهسته در گوشش گفتم: «اگر برای خودتان می خوانید، کمی آرامتر» او هم صدایش را پایین آورد.

بر حضرت فاطمه بنت اسد - مادر امیر مؤمنان(ع) - نیز درود فرستادم. قبر عباس - عموی پیامبر گرامی - هم کنار همسر برادرش فاطمه اسد(ع) است؛ اما چون هیچ علاقه ای به او و خاندان ستمگرش (به جز آن پسر مفسر و زبان آور) ندارم و زیارتی هم در مفاتیح برایش نیست، گذشتم و دوباره همان آخوند افغان دیروز را دیدم. کنار تربت حضرت ام البنین و دو عمه پیامبر(ص) رفتم. محیط محزونی است.

برخاستم و از کنار قبر عقیل و عبدالله جعفر گذشتم، در حالی که از هر دو گلایه مند بودم؛ اولی از برادری چون امیر مؤمنان برید و به سراغ معاویه رفت و دومی هم برادر زنی چون امام حسین(ع) و همسری چون حضرت زینب(ع) را تنها گذاشت؛ در حالی که پدرش جعفر طیار را مانند ائمه دوست دارم و احترام زایدالوصفی برایش قائلم. جمعیت بسیاری کنار مزار ابراهیم پسر پیامبر(ص) ایستاده بودند. آنجا رفتم. دیگر چشمانم به کلی درد گرفته بود؛ اما مرد افغانی آمد و گفت: «من بیسوادم، می شود زیارتنامه ابراهیم را برایم بخوانی؟» خواندم و بیچاره به گریه می افتاد و درست و غلط همراهی می کرد: «...اشهد انک قد اختارَ الله لکَ دار اِنعمه قبل آن یکتب علیک احکامکه او یکلفک حلاله وحرامه...: گواهی می دهم که خدا برای تو بهشت پرنعمتش را برگزید، پیش از آنکه احکام و تکالیف حرام و حلال بر تو واجب گردد. پس تو را پاک و پاکیزه و خشنود به سوی خود برد، در حالی که پیراسته از هر ناپاکی و دور از هر پلیدی بودی...» دورتر هم قبر کس دیگری بود که چون از او ناخرسندم، نخواستم حتی در شمار سیاهی لشکر زایرانش باشم و کنارش بروم. ایرانی ها کمی دورتر

ص: 980

بودند و به طور تحریک کننده ای صلوات می فرستادند و یکی از چفیه قرمزها بالای بلندی رفته بود و گلو پاره می کرد و احتمالاً آنها را از شرک و بدعت باز می داشت. اما ایرانی ها با صدای بلند و پشت سر هم صلوات می فرستادند و من منتظر وقوع حادثه ای بودم که به خیر گذشت.

به هتل برگشتم و بار و بندیلم را بستم که تحویل بدهم. مفاتیحی را که از کتابخانه گرفته بودم، باید باز می گرداندم. دلاوری هم کتابی را که گرفته بود، آورد. به او گفتم که دیشب به یک کتابفروشی نزدیک حرم سر زدم که عمدتاً کتابهایش اعتقادی بود و چندتایش را که ورق زدم، اینها بود: «امام محمد عبدالوهاب، مظلوم و مفتریّ علیه» و به زندگی بنیانگذار وهابیت و چگونگی روی کار آمدن آل سعود پرداخته بود و زحماتی که این مجدد دین کشیده و افتراهایی که شنیده. یکی دیگر در مورد بهائیت بود؛ یکی در مورد «الشیعه و السنه» که مجال نیافتم تورقش کنم؛ یکی هم که چند صفحه اش را خواندم. «الشیعه و القرآن» بود که به عقیده شیعیان در مورد تحریف قرآن می پرداخت؛ کاش می شد مسابقه ای گذاشت و به هر کس که چنین شیعه ای را یافت، جایزه ای به عنوان حق الکشف داد تا قال قضیه برای همیشه کنده شود دلاوری می گفت: «وهابیان تبلیغات گسترده ای در برخی کاروانهای ایرانی می کنند و کتاب های متعددی به زبان فارسی در اختیارشان می گذارند». اما حاجیان ما به امان خدا رهایند و من طی این ایام سی روزه حتی یک روحانی شیعه ایرانی ندیدم که با کسی بحث کند و به ذهنیت آنها بزند، در حالی که آنها حتی نشریه «به گمانم روزنامه» فارسی زبانی هم پخش می کنند.

مأخذ

سایه هیچ، محمد حمید یزدان پرست لاریجانی، تهران، 1383، ص 265-266 و 281-284.

خریطة بقیع، نقشه بقیع همراه با توضیحات از کتاب تاریخ معالم المدینة المنورة.

احمد یاسین الخیاری الحسینی المدینی(درگذشت 1380ق) کتابی درباره شهر مدینه نوشته که با این مشخصات منتشر شده است:

تاریخ معالم المدینة المنورة: قدیماً وحدیثاً، الریاض، الامانة العالمة بلاحتفال بمرور مائة عام علی تأسیس المملکة، 1419ق/1999م.

مؤلف در پانزده فصل به معرفی برجستگی های شهر مدینه مثل کوه ها، چاه ها، آثار باستانی، مساجد و نیز بقیع می پردازد. گزارش او از بقیع کوتاه است ولی چون از طرف دولت عربستان سعودی منتشر می شود سندیت آن رسمیت دارد. در واقع این گزارش توضیح نقشه ی بقیع است که عیناً و بدون کم و کاست نقل می شود.

نقشه خوانی

ص: 981

/البقیع فی اللغة: هو کل مکان فیه أروم الشجر من ضروب شتی، و به سمی بیقع الغرقد. والغرقد کبار العوسج، و هو اسم لشجر شوکی ینبت فی البقیع المذکور بکثرة، ویسمی شجر الیهود. و هذا المکان هو مقبرة أهل المدینة المنورة، وکان خرج المدینة، و قد أصبح فی داخلها؛ لاتساعها بعد هدم السور، و لا یزال مدفن أهل المدینة المنورة. و قد ضم إلیه فی العهد السعودی البقیع المعروف ببقیع العمات، أی: عمات رسول الله(ص)، کما جدد بناء سوره للمحافظة علیه. فجزی الله حکومتنا خیر الجزاء، ووفقها لما فیه الخیر و الصلاح.

دلیل الأرقام فی خریطة بقیع الغرقد:

دعوی تحدید القبر و اسم صاحبه المقبور فیه قی هذه المقبرة غیر ممکنة لا سیما مع تطاول العهد.

1. قبور آل البیت وهم: العباس، و فاطمة الزهراء، و الحسن بن علی، و علی بن الحسن زین العابدین، و محمد الباقر زین العابدین، و جعفر الصادق.

2. قبر صفیة بنت عبدالمطلت عمة الرسول(ص)

3. قبور بنات النبی(ص): أم کلثوم، و رقیة، وزینب.

4. قبور أزواج النبی(ص): عائشة، وسودة، و حفصة، وأم سلمة، وصفیة، وجویریة، وأم حبیبة، وزینب بنت خزیمة، وزینب بنت جحش.

5. قبر عقیل بن أبی طالب، و سفیان بن الحارث بن أبی طالب، و عبدالله بن جعفر الطیار، و سعد بن أبی وقاص.

6. قبر الإمام مالک بن أنس إمام دار الهجرة، قبر نافع مولی عبدالله بن عمر شیخ القراء.

7. قبر إبراهیم ابن رسول الله(ص)، عثمان بن مظعون، و عبدالرحمن بن عوف، وأسعد بن زرارة، و خنیس بن حذافة، و فاطمة بنت أسد(علی الأرجح).

8. قبور شهداء الحرة.

9. قبر عثمان بن عفان.

10. القبر امنسوب إلی السیدة حلیمة مرضعة الرسول(ص).

11. قبر أبی سعید الخدری، و سعد بن معاذ.

مأخذ

تاریخ معالم المدینة المنورة، احمد یاسین الخیاری الحسینی المدنی، الریاض، الامانة العاریات لاحتفال، 1419ق/ 1999م، ص351-353.

خس چل ساله، بخشی از سفرنامه حج درباره بقیع.

ص: 982

سید محمد بیطرف ساکن تهران در 1383 عازم حج واجب شده و خاطرات خود را به صورت روزانه تألیف و سفرنامه ای به نام خس چل ساله: سفرنامه مکه ساخته است.

مؤلف با اقتباس از سفرنامه خسی در میقات از جلال آل احمد، این سفرنامه را خَس چل ساله نامیده است. چون معتقد است دو چیز داد جلال را درآورده بود: انتظار و نبود امکانات. اکنون از سفر جلال چهل سال می گذرد و لازم است ببینیم چه چیزی عوض شده است.

چِل واژه عوامانه چهل و منظور از خَس حاجیانی چون او و یا دیگر حجاج متوسط یا عادی است. این اثر در حج سال 1383 مکتوب شده و دو سال هم ویرایش و آماده سازی آن طول کشیده و بالاخره 1386 از چاپ خارج شد و به ویترین کتابفروشی ها راه یافت.

بیطرف شب جمعه 16 بهمن ماه 1383 برای نخستین بار پس از نماز مغرب وارد بقیع می شود. او وضعیت بقیع را اینگونه توصیف می کند:

آسانسورهای هتل خلوت بود. رفتم طرف بقیع. در ضلع غربی آن مغازه ساخته اند یک طبقه و در یک ردیف و همه همان خِرت و پِرت فروشی ها. گمانم اینها در گذشته همان جا دست فروشی داشته اند و بعد از بازسازی، صاحب مغازه شده اند. در سمت دیواره غربی (جنوب غربی) رو به گنبد سبز دو پله بزرگ یکی شمالی و یکی جنوبی است که یک رَمپ هم حتماً برای راحت تر بردن جنازه ها کنار راه پله هست. مأموران نظامی هم ایستاده اند. (ص115)

آنگاه از دروغ گویی ایرانیان برای رفتن به زیارت بقیع و خشونت نگهبانان بقیع چنین می نویسد:

چه عجز و لابه ای ایرانی های زن و مرد در جلوی در ورودی پله سمت جنوب می کردند و اجازه ورود می خواستند. گاهی نگهبان نظامی لای در را باز می کرد و مردها خارج می شدند. ندیدم کسی تو برود و حاجی ایرانی زار می زد که فقط چند دقیقه دیگر هواپیما دارم و وقت ندارم و باز هم ایستاده بود و نمی رفت. همین طور زن ها با همین حرف ها. من ایستادم به شنیدن پاسخ و دیدن واکنش نگهبان که بدون عصبانیت و راحت می گفت نمی شود و اشاره کرد بروید کنار و ایرانی ها که گویی با یک ایرانی نگهبان در مقبره ای در بهشت زهرای تهران حرف می زنند همچنان اصرار بی فایده می کردند و نمی شود را نمی توانستند بفهمند. نگهبان به عربی می گفت چهار صبح فردا. بالاخره یک سرباز آلاپلنگ پوش باتوم به دست آمد به کمک او و جمعیت را درو کرد و من هم خداحافظ. برای اولین بار سربازان آلاپلنگ پوش و سلاح بسته و باتوم به دست دیدم که در همان خیابان ضلع جنوبی بقیع ولو بودند (ص115).

او درباره سبک معماری هم نکته جالبی دارد:

ص: 983

رفتم به سمت جنوب مسجد و ساختمان های تجاری و مسکونی سوق الحرم. ظاهراً این دور و برها حرم است و ساختمان ها همه جدید با طراحی های حساب شده و طاق های رومی. نمونه معماری عثمانی گرفته شده از روم شرقی. نه عرب ها معماری داشتند نه ترک ها. نه پولش را داشتند و نه حکومتش را. خاصه در مکه و مدینه. چوب نخل بوده است و برگ خرما و حداکثر خشتی و گِلی. بعد از فتوحات صدر اسلام مکه و مدینه رها شد به حال خود برای حج و زیارت اهل قبور و مسلمان ها کشیدند به شمال و شرق و غرب و سنت معماری را زا آنها گرفتند. مدائن و دمشق سرمشق شد (ص115-116).

بیطرف گزارش دیگری از زیارت بقیع در 17 بهمن ماه 1383 (26 ذی الحجه) نوشته است:

هفت و نیم صبح رفتم برای بقیع که بسته بود. رفتم حرم. قسمت زنان را جدا کرده اند و چه حمام زنانه پر همهمه ایست. از دور صدای کندوی زنبوران عسل را می دهد. دور ضریح خلوت بود و از نیمه مردانه و باب البقیع آمدم بیرون. حالا روی پله های بقیع کسی نیست و همه رفته اند. برای تو رفتن باید چهار صبح آمد. اینجا سطح بقیع حدود دو و نیم متر بلندتر از اطراف است. به این نکته در هیچ جا اشاره ای ندیده ام (ص119).

بیطرف در جای دیگر از مغازه ها و نیز از سبک زیارت اندونزیایی ها گزارش می دهد:

از در و دیوار مغازه های زیر راهروی دیوار بقیع تسبیح های مختلف آویزان است. از مهر نماز خبری نیست. یک گروه اندونزیایی را رهبر گروه جمع کرده پشت دیوار مسجد دارد دعایی می خواند. مثل اذن دخول و آنها کلمه به کلمه تکرار می کنند. لباس ها همان است که در مکه دیدم. سفید و یکدست و برخی رنگی. هیچ کدام را هیچ وقت دور و بر بقیع ندیدم. (ص120)

شیعیان اندونزیا بسیاراند ولی در تقیه و خفا زندگی می کنند، احتمالاً زایران مزبور هم شیعیانی باشند که به دلیل تقیه به این روش متوسل شده اند.

مأخذ

خس چل ساله: سفرنامه حج، سید محمد بیطرف، تهران، پازینه، 1388.

خیمه قبر حکم بن ابی العاص، افراشتن چادرهایی جهت تکریم برای اموات بقیع.

حکم بن ابی العاص بن امیه پدر مروان خلیفه اموی و عموی عثمان بن عثمان و از مشاهیر قبیله قریش بود. تاریخ و محل تولد او معلوم نیست. شغل اصلی او حجامت و درمان برخی بیماری ها بود.

پس از آشکار شدن دعوت رسول خدا(ص)، حکم صریحاً و با تمام امکانات به دشمنی با حضرت می پرداخت. حتی در توطئه قتل رسول خدا(ص) شرکت کرد. تا اینکه در جریان فتح مکه به رغم میل

ص: 984

باطنی خود، اسلام آورد. به مدینه کوچ کرد و حتی در دوره حضور در مدینه هم علیه رسول خدا(ص) تلاش می کرد تا اینکه به طائف تبعید شد. تا خلافت عثمان در تبعید بود اما عثمان او را به مدینه برگرداند و صد هزار درهم به او صله رحم بخشید.

حکم در سال 31 یا 32 و بنابر قولی در 35ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد. مقبره اش نزدیک قبر عثمان بوده است. عثمان روی مقبره اش خیمه ای برافراشت و بدین وسیله او را تکریم نمود. لازم به ذکر است چادرهای نصب شده روی قبور بقیع دو گونه بوده است؛ برخی خیمه ها مثل خیمه حضرت فاطمه(ع) برای ایمنی و استراحت بود. خیمه حضرت زهرا(س) را علی(ع) برافراشت تا فاطمه(ع) و اطفالش با راحتی و آسایش به تعزیه و عزاداری مشغول باشند. اما خیمه هایی هم بوده که صرفاً علامت تکریم و نیکو داشت و یا جهت تزیین و زیباسازی بوده است. خیمه حکم بن ابی العاص از نوع دوم بوده است.

قبر او تا سده 11ق معلوم بوده است. اولیا چلبی در سفرنامه خود از این مقبره خبر داده است.

مآخذ

الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریب احمد المرسی، قاهره، 1999م، ص149؛ دانشنامه جهان اسلام، تهران، 1388، ج13، ص738-739؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، 1985م، ج3، ص55؛ السیرة النبویة، ابن هشام، به کوشش مصطفی سقا، قاهره، 1355ق، ج2، ص157؛ انساب الاشراف، بلاذری، اورشلیم، 1936م، ج2، ص106.

دانشنامه جهان اسلام، متن مقاله درباره بقیع در این دائرةالمعارف.

دانشنامه جهان اسلام با هدف معرفی موضوعات و حوادث و تبیین مباحث جهان اسلام با نگرش اسلامی و روش علمی از سال 1375 آغاز به انتشار جلد نخست نمود. بنیاد دائرةالمعارف اسلامی که متصدی تألیف این مجموعه است، در 1362 تأسیس شد. این دانشنامه در ادامه و تکمیل و توسعه دانشنامه اسلام و ایران است که به اهتمام احسان یارشاطر پیش از پیروزی انقلاب ایران، منتشر می شد. مقاله «بقیع الغرقد» در جلد سوم در سال 1376 منتشر شد. این مقاله را عیناً نقل می کنیم و در پایان مقاله، اشکالات و نادرستی های آن نیز معرفی خواهد شد تا کاربران به روش صحیح تری از آن استفاده کنند.

/ بقیع الغَرقَد (جنه البقیع/ بقیع)، نخستین و کهن ترین گورستان اسلامی مدینه. این کلمه، نخست بر قطعه زمینی اطلاق می شد که در اصل نوعی گیاه تیغ دار به نام «غرقد» آن را پوشانده بود. سپس آن را از خارها پاک کردند و به دفن مسلمانانی که در مدینه درمی گذشتند اختصاص دادند. چندین «بقیع» دیگر از همین نوع در مدینه وجود داشت، اما آن که گورستان شد، در منتهی الیه جنوب شرقی این شهر

ص: 985

نزدیک حرم حضرت پیغمبر(ص) و بیرون باروی شهر که اینک ویران است قرار دارد. یکی از دروازه های شهر که همان باب البقیع باشد به جانب این گورستان باز می شود (نقشه مدینه که کایتانی در سالنامه اسلام (Caetani, Annali dell' Islam)، ج2، ص173 انتشار داده است) [در سالهای اخیر بر اثر گسترش شهر، بقیع در داخل شهر قرار گرفته و محوّطه مسجد نبوی توسعه یافته و مسجد و قبرستان با خیابانی از هم جدا می شوند.] نخستین کس از مهاجرین که در آن به خاک سپرده شد، عثمان بن مَظعون، صحابی پیغمبر بود که در سال دوم هجرت وفات یافت. [ولی به نوشته ابن عبدالبرّ (ج1، ص81)، بین مهاجران و انصار در این باره اختلاف بوده و انصار اولین مدفون در بقیع را اسعد بن زراره، از اصحاب بیعت عقبه اولی و ثانیه و متوفی پیش از غزوه بدر، می دانسته اند. همچنین آخرین صحابی پیامبر(ص) را که در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد، سهل بن سعد ساعدی، متوفای 91 می دانند. گویا هر یک از قبایل مدینه بخشی از این زمین را به خود اختصاص دادند، همچنانکه در زمانهای بعدی قسمت پیرامون قبور امامان شیعه(ع) بیشتر در اختیار شیعیان و بقیه قبرستان به پیروان سایر مذاهب اسلامی اختصاص داشته است.

البته در منطقه اصلی قبرستان، که محل دفن بزرگان صحابه و امامان اهل بیت بوده، دفن مردگان انجام نمی شود.] دختران حضرت رسول، پسر نوزادش ابراهیم، همسرانش(امهات المؤمنین) و نیز بازماندگانش همه، به استثنای امام حسین(ع)، در آنجا مدفون اند. اما محل دقیق قبر فاطمه زهرا(س) نیز مورد گفتگوست. [مسعودی به مناسبت یادکردِ وفات امام صادق(ع)، به سنگ مرمری که بر روی آن نام حضرت زهرا(س) و چهار تن از امامان شیعه نوشته شده بوده است، اشاره می کند(ج3، ص297).] از جمله صحابه و تابعین که در آنجا مدفون اند، این کسان را می توان نام برد: جعفر بن ابی طالب، برادرش عقیل، عثمان بن عفّان، مالک بن أَنس و استادش نافع، حلیمه سعدیه - دایه پیغمبر - و عباس عموی آن حضرت. کم کم، دفن شدن، در آن گورستان میان اهل البیت و ائمه و مقدسین مایه شرف و افتخار گردید [در کتب سیره آمده است که حضرت رسول(ص) در یکی از آخرین شبهای زندگی به بقیع رفتند و برای مدفونان در آن استغفار کردند (حلبی، ج3، ص343). شاید این اقدام رسول خدا - که به گفته خودشان از طرف خدا به آن مأمور بودند - در این گرایش مؤثر بوده باشد.]

روی مقبره اعیان وفیات، گنبدها و بارگاههای بزرگی ساختند، مثلاً گنبد مقبره امام حسن(ع) و عباس، بنا به قول ابن جبیر، بسیار مرتفع بود. [ابن بطوطه (ج1، ص128) در نیمه اول قرن هشتم، بقیع را چنین دیده است: قبر مالک بن انس با گنبدی کوچک، قبر ابراهیم با گنبدی سپید، مقبره ای متعلق به همسران پیغمبر، مقبره عباس و امام حسن(ع) با گنبدی بلند و محکم، قبر خلیفه سوم با گنبدی بزرگ و قبر

ص: 986

فاطمه بنت اسد در نزدیکی آن. صَفَدی (ج4، ص103، ج11، ص127) اشاره کرده که مدفن چهار امام شیعه و عباس عموی پیامبر اکرم دارای گنبد بوده است. فرهاد میرزا قاجار در 1293 (ص170-173، 190) و محمدحسین خان فراهانی در 1303 (ص228- 234) بقیع را چنین وصف کرده اند: بقعه ای پیرامون قبور چهار امام علیهم السلام و عباس و قبر منسوب به حضرت زهرا با یک پرده گلابتون دوز بر ضریح حضرت زهرا اهدایی سلطان احمد عثمانی در 1131، بقعه ای بر روی قبور دختران پیامبر و بقعه ای بر روی قبور همسران آن حضرت و بقعه های دیگر.] اما بورکهارت (Burckhardt) که پس از به قدرت رسیدن وهابیان از آن دیدن کرده، ملاحظه کرده که بقیع به صورت یکی از حقیرترین گورستان های شرق درآمده است. این گورستان مانند مقبره حمزه در اُحُد، یا نخستین مسجد اسلام در قبا که از محله های حومه شهر است، در شمار مکان های مقدسی است که حاجیان زیارت آنها را از اعمال عبادی می دانند.

در زمان حیات حضرت رسول(ص)، بقیع بسیار کوچک بود، قبر عثمان بن عفان و حلیمه سعدیه در درون حصار آن قرار نداشت. عثمان نخست در حَشّ کوکب مدفون بود که بعدها، بنی امیه آن را به بقیع افزودند. نیز تعدادی از کسانی که به هنگام اشغال مدینه به دست امویان کشته شدند [واقعه حَرّه] در محدوده ای مدفون اند که آن خود خارج حصار کنونی بقیع قرار دارد. گنبدها و بناهایی که در 1221 نخستین دسته های وهابی ویران کردند، به دستور عبدالحمید دوم سلطان عثمانی مرمت گردید، اما در 1344 دوباره به دست امیرمحمد حاکم مدینه و به دستور پدرش عبدالعزیز آل سعود ویران شد [پیش از این اقدام و به منظور پیشگیری از اعتراضات مسلمانان دنیا و خصوصاً شیعیان، قاضی القضاة حکومت سعودی، عبدالله بن سلیمان بن بلیهد، شخصاً به مدینه رفت و با نامه ای رسمی نظر علمای مدینه را درباره ساختن بنا بر قبور جویا شد. در پاسخِ نامه، که گفته می شود با اجبار و تهدید همراه بوده است، به حرمت بنا بر قبور، و نیز موقوفه بودن بقیع(مَسْبله) اشاره شده است. در پی انتشار این پاسخ، بقیع ویران شد که اعتراض شدید مسلمانان را در پی داشت. به نوشته سید محسن امین عاملی(ص60) اقدام پادشاه سعودی علمای مذهبی و مقامات دولتی ایران را نگران کرد و هیئتی رسمی راهی حجاز شد و گزارشی از کارهای انجام شده تهیه کرد.] همچنین اضطرابات شدیدی در هند پدید آمد و هیئتی به نمایندگی از آنجا به مکه رفت تا شدیداً به این اقدام اعتراض کند. با اینهمه سلطان تسلیم خواسته های آنان نشد و هنوز هم مقابر بدون گنبد و بارگاه اند. روی قبرها سنگ هایی نصب کرده اند که نه نوشته ای دارند و نه کتیبه ای. روتر(Rutter) که در 1305ش، یعنی اندکی پس از دومین غلبه وهابیان از گورستان دیدن کرده، آن را به ویرانه های شهری تشبیه می کند که گرفتار زلزله شده است. در 1333ش [بر اثر فشار

ص: 987

مراجع دینی و اقدامات سیاسی] به دستور سعودبن عبدالعزیز گذرگاه هایی از سیمان ساختند تا آمد و شد زایران را تسهیل کند. [در زمان فیصل بن عبدالعزیز نیز درِ بزرگی برای آن تهیه شد و سالها بعد سایه بانی در ضلع غربی بقیع تعبیه شد. علاوه بر آن، چند تن از علمای اسلامی درباره ادعاهای وهابیان نسبت به تخریب قبور، و از جمله بقیع، کتابهایی نوشتند که از آن جمله است: کشف الارتیاب نوشته سیدمحسن امین عاملی؛ دعوی الهدی الی الدرع فی الافعال و التقوی، نوشته محمد جواد بلاغی، و نیز: «معجم ما الفّه علماء الاسلام رداً علی الوهّابیه» در مجله تراثنا، سال چهارم، (شوال 1409، ش 17)]

منابع:

ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمدعلی موحد، تهران 1361ش؛ ابن جبیر، رحله ابن جبیر، چاپ دخویه، لیدن 1907، ص195 به بعد؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت 1412/1992؛ ابن نجار، اخبار مدینة الرسول، مکه 1366/1947، ص127-130؛ محسن امین، کشف الارتیاب، تهران 1347؛ عبدالقدّوس انصاری، آثارالمدینة المنوّرة، دمشق 1353/1934؛ محمدلبیب بتنونی، الرحلة الحجازیة، قاهره 1329، ص256-257؛ علی بن ابراهیم حلبی، السّیرة الحلبیة، بیروت[بی تا.]؛ علی بن عبدالله سمهودی، وفاءالوفا، قاهره 1326/1908، ص78-104؛ خلیل بن ایبک صفدی، کتاب الوافی بالوفیات، ویسبادن 1381-1408/1962-1988؛ احمدبن عبدالحمید عباسی، عمده الاخبار فی مدینة المختار، دمشق 1371/1951،ص93-102؛ عبدالحق بن سیف الدین عبدالحق دهلوی، جذب القلوب الی دیار المحبوب، کانپور 1311/1893، ص149-173؛ یوسف عبدالرزاق، معالم دارالهجرة، قاهره [بی تا]، ص297-299؛ محمدحسین بن مهدی فراهانی، سفرنامه میرزامحمدحسین حسینی فراهانی، چاپ مسعود گلزاری، تهران 1362ش؛ فرهاد میرزا قاجار، سفرنامه فرهاد میرزا معتمدالدوله، چاپ اسماعیل نواب صفا، تهران 1366 ش؛ ابوبکربن حسین مراغی، تحقیق النصرة، مدینه 1374/1955، ص123-129 و فهرست؛ علی بن حسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر، چاپ محمدمحیی الدین عبدالحمید، قاهره 1384- 1385/ 1964-1965؛ محمدبن احمد مطری، التعریف بمااَنَسَتِ الحُجره من معالم دارالهجره، دمشق 1372/1952، ص36-40؛ عبدالسلام ندوی، تاریخ الحرمین الشریفین (به زبان اردو)، پندی بهاءالدین 1342/1932، ص209، 218؛

Burckhardt, Travels in Arabia, London 1829, II, 222-226; R. F. Burton, Pilgrimage to el-Medinah and Meccah, London 1855, II, 300-320; Leone Caetani, Annali dell' Islam, Milano 1905-1926; E. Rutter, The Holy cities of Arabia, New York 1928, II 256 ff.; A. J. Wensinck, Mohammed en de Joden te Medina, Leiden 1908, 15; Wustenfeld, Geschichte der Stadt Medina, Gottingen 1860, 140 ff.

ونسینک و بزمی انصاری(د. اسلام) و [حسن طارمی]/

این مقاله ترجمه و بازنگری مقاله بقیع مندرج در دائرةالمعارف اسلام ویرایش دوم به زبان انگلیسی است و چون توسط پژوهشگران غیرمسلمانان و غیر شیعه تألیف شده، رویکرد آن عدم تأکید روی دغدغه های واقعی است. البته مترجم در جاهایی به ویژه در پایان با افزودن نکاتی، تلاش کرده از

ص: 988

مشکلات آن بکاهد. مناسب بود مطالب کاملاً خطا و اشتباه مثل وقفی بودن بقیع توسط مترجم تذکر داده می شد.

مهم ترین اشکال فنی این مقاله نپرداختن به بقیع از منظر جهان اسلام است و حال آنکه انتظار بود به عنوانش وفادار بماند. حجم آن نیز مناسب اهمیت و ابعاد بقیع نیست.

مأخذ

دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، 1376، ج3، ص640-642.

دانشنامه دانش گستر، متن مقاله درباره بقیع در این دائرة المعارف.

دانشنامه دانش گستر پس از دائرة المعارف فارسی ویراسته غلامحسین مصاحب، دائرة المعارفی عمومی به زبان فارسی است و به طور کامل از حرف آ تا حرف ی را شامل است. تمامی هجده جلد این مجموعه در سال 1389 منتشر شد. یکی از مقالات این دانشنامه، بقیع است که عیناً در اینجا درج می شود.

هدف دانشنامه بقیع ایجاد بستر مناسب برای توسعه بقیع پژوهی است؛ به همین دلیل تلاش شده، همه متون، اسناد و مدارک قابل توجه به راحتی در اختیار پژوهشگران قرار گیرد.

/بقیع، (یا: بقیع الغرقد یا جنة البقیع) اولین و مشهورترین قبرستان اسلامی از زمان حیات حضرت محمد(ص) تا کنون، واقع در مدینه، در نزدیکی مسجدالنبی و بقعه پیامبر اکرم(ص).

این محل قبلاً در خارج از دیوار شهر مدینه قرار داشت بعد از هجرت پیامبر اسلام(ص) از مکه به مدینه، ایشان این محل را که پوشیده از بوته های خار بود و به همین سبب غرقد نامیده می شد، به قبرستان مسلمانان اختصاص داد. اولین صحابه پیامبر(ص) از میان انصار در بقیع دفن شد، اسعد بن زراره انصاری خزرجی و نخستین کسی از میان مهاجرین، عثمان بن مظعون برادر رضاعی پیامبر(ص) بود. ابراهیم پسر خردسال پیامبر(ص) و دختران و زوج های ایشان، جز خدیجه کبری که در قبة المُعَلّی است در مدینه مدفون اند. بنا به احتمالی حضرت فاطمه زهرا(س) دختر پیامبر(ص) نیز در بقیع مدفونند. مرقد امام حسن(ع)، امام زین العابدین(ع)، امام محمدباقر(ع) و امام صادق(ع) که به ائمه بقیع مشهورند، نیز در کنار یکدیگر در ضلع جنوب غربی بقیع واقع است. همچنین مدفن عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر(ص) و جدّ خلفای عباسی، عبدالله بن مسعود، سعد بن ابی وقاص و انس بن مالک در بقیع قرار دارد. تعداد اصحاب پیامبر اکرم(ص) را که در بقیع مدفونند، بالغ بر 10 هزار تن نوشته اند. بقیع در زمان پیامبر و خلفای راشدین وسعت چندانی نداشت. در عهد معاویه بر وسعت آن افزودند تا قبر عثمان نیز که در خارج از بقیع قرار داشت، در داخل بقیع قرار گیرد. این بخش الحاقی را بقیع بنی امیه نامیدند. بعد

ص: 989

از به قدرت رسیدن آل بویه و تسخیر بغداد، آنان در ساختن بقعه بر فراز قبور ائمه اطهار(ع) و تعمیر مسجد نبوی همت گماردند. در دوره صفویه نیز تعمیرات و تزیینات مناسبی ایجاد شد و سلاطین عثمانی هم در آبادانی بقیع کوشیدند. در نیمه دوم قرن 13ق از سوی ملا محمد صالح برغانی و سپس فرزندش شیخ حسن مرمت هایی در قبور بقیع انجام شد. سعود بن عبدالعزیز، امیر نجد، در سال های 1218 و 1221ق دو بار به مکه و مدینه حمله کرد و خرابی های زیادی به آستانه های بقیع وارد آورد و بخشی از اشیای قیمتی آن ها را به غارت برد. این دو یورش به حمله اول وهابیون به بقیع معروف است. پس از قلع و قمع وهابیون به فرمان محمدعلی پاشا، خدیو مصر، این خرابی ها توسط سلطان عبدالحمید دوم پادشاه عثمانی ترمیم شد. بعد از قیام عبدالعزیز بن عبدالرحمان (1293-1373ق)، از احفاد سعود که شورش او منجر به برقراری مجدد امارت آل سعود در 1319ق و تصرف شهر ریاض شد، وی سه امارت حجاز، نجد و احسا را کشور واحدی به نام «المملکة العربیه السعودیه» اعلام کرد. لشکریان او به مقاومت ده ماهه اهل مدینه پایان دادند و در هشتم شوال 1344ق طبق فتوای شیخ محمد بن عبدالوهاب نجدی (1115-1206ق) مؤسس فرقه وهابیه که عمارت بر روی قبور را حرام می دانست، همه بقعه ها و آستانه های بقیع را ویران و اموال و نفایس آن را غارت و بین آل سعود و شیوخ وهابی تقسیم کردند. این یورش به حمله دوم وهابیون به بقیع شهرت دارد. هم اکنون بقیع دارای در ورودی بزرگ غربی است که در 1385ق با پافشاری دولت ایران احداث شد. چون وهابیون ورود زنان را به قبرستان حرام می دانند، از ورود آنان به بقیع جلوگیری می کنند. قبرهای بقیع جز سنگ کوچکی بر بالای آن ها که فاقد هرگونه علامت و نوشته است، نشانه دیگری ندارد و مأموران دولت سعودی نیز مانع از نزدیک شدن زایران قبور می شوند.

مأخذ

دانشنامه دانش گستر، زیر نظر علی رامین، کامران فانی، محمدعلی سادات، تهران، مؤسسه علمی و فرهنگی دانش گستر، 1389، ج4، ص348-349.

دائرةالمعارف

الاسلامیة الشیعیة، مقاله ای درباره بقیع مندرج در این مجموعه.

این دایرة المعارف نخستین مجموعه ای است که به معرفی شیعه به روش و با ضوابط دایرة المعارف نگاری می پردازد و به کوشش سید حسن الامین (متولد 1236ق) در 11 جلد رحلی منتشر شده است. دائرة المعارف مذکور مقاله بلندی درباره بقیع دارد که عیناً نقل می شود:

/ البقیع

ص: 990

البقیع أشهر موقع من مواقع المدینة، بل من أشهر مواقع الحجاز قاطبة ویطلق علیه اسم بقیع الغرقد، وهو الذی ورد ذکره فی مرثیة عمرو بن النعمان البّیاضی لقومه، وکانوا قد دخلوا فی بعض حروبهم حدیقة من حدائقهم وأغلقوا بابها علیهم - علی ما یروون - ثم أقتتلوا فلم یفتح الباب إلاَّ بعد أن قتل بعضهم بعضاً فقال فی ذلک:

خَلَتِ الدیارُ فَسُدت غیرَ مسّودِ/ ومن العناءِ تفردی بالسُؤددِ

أین الذین عدتُهم فی غبطة/ بین (العقیق) إلی بقیع الغرقدِ

کانت لهم أنهابُ کل قبیلة/ وسلاحُ کل مُدرَّبِ مستنجدِ

نفسی الفداءُ لفتیة من عامرٍ/ شربوا المنیة فی مقامٍ أنکدِ

قومٍ ُهُم سفکوا دماء سُراتهم/ بعضٍ ببعضٍ فعلَ من لم یرشدِ

یا للرجال لفتیة من دهرهم/ تُرِکت منازلُهم کأن لم تُعهدِ

واتخذ البقیع مقبرة، وسمیت ببقیع الغرقد، لانها کانت مغطاة بالنباتات الشوکیة المعروفة بالغرقد، أما کلمة البقیع فمعناها المکان المزروع بعدد من أنواع الشجر، ولذلک سمّاها الرحالة السویسری (برخارت) (جنة البقیع).

یعنی الحدیقة أو البستان المسمی بالبقیع، وشهره البقیع قد رافقته منذ أن أصبح مدفناً لعدد من عظماء المسلمین وأئمتهم وأعلام الأنصار والمهاجرین. وکان النبی(ص) یقصد البقیع یؤمّه کلما مات أحد من الصحابة لیصلی علیه ویحضر دفنه، وقد یزور البقیع فی أوقات أخری لیناجی الأموات من أصحابه ویطلب منهم الرحمة.

وقد روی مسلم فی الصحیح عن عائشة أنها قالت: کان رسول الله(ص) کلما کانت لیلتی منه یخرج من أخر اللیل الی البقیع فیقول:

«سلامٌ علیکم دار قومٍ مؤمنین، واتاکم ماتوعدون، وانّا إن شاء الله بکم لاحقون، اللهم أغفر لاهل بقیع الغرقد».

وحدّث محمد بن عیسی عن خالد عن عوسجة قال: کانت أدعو لیلة الی زاویة دار عقیل بن أبی طالب التی تلی باب الدار فمرّ بی جعفر بن محمد(ص) فقال لی:

- أعن أثر وقفت هاهنا؟

- قلت: لا...

قال: هذا موقف نبی الله(ص) باللیل إذا جاء یستغفر لأهل البقیع.

ص: 991

لذلک کبر شأن البقیع، وکثر رواده بقصد الدعاء والاستغفار أو التسلیة إذ أصبح ملتقی الجماعات، وأشبه ما یکون بالمنتدی والمجلس العام لاجتماع الناس فی أوقات فراغهم، فقد روی أن عمر بن الخطاب أمر الذین یریدون أن یتحدثوا فی أمور دنیاهم فی المسجد، أن یخرجوا إلی البقیع لیتحدثوا هناک بشؤونهم الخاصة.

واتسعت رقعة البقیع وعظم شأنها حتی قیل إن عدد الذین دُفنوا فیها من الصحابة کان عشرة آلاف صحابی.

وهذه المقبرة ظلت عامرة بأضرحتها، وأبنیتها الضخمة، والقبب القائمة علی مدافن المشاهیر والأعلام حتی قیام الوهابیة فهدمت تلک الأضرحة والمدافن کضریح العباس بن عبدالمطلب، والسیدة فاطمة الزهراء(ع) وإبراهیم النبی(ص) والإمام الحسن بن علی بن أبی طالب(ع)، وعدد کبیر من الصحابة والتابعین وتابعی التابعین.

وعبر ابن جبیر الرحالة فی القرن السادس الهجری بالبقیع فیصف المقبرة وصفاً خلاصته: أن بقیع الغرقد واقع شرقی المدینة تخرج إلیه علی باب یعرف بباب البقیع، وأول ما تلقی عن یسارک عند خروجک من الباب المذکور مشهد صفیة عمة النبی(ص) وهی أم الزبیر بن العوام، وأمام هذه التربة مالک بن أنس الإمام المدنی وعلیه قبة صغیرة مختصرة البناء، وأمامه قبر السلالة الطاهرة: إبراهیم بن النبی(ص) وعلیه قبة بیضاء وعلی الیمین منها تربة أبن لعمر بن الخطاب أسمه عبد الرحمن الأوسط وهو المعروف بأبی شحمة، وهو الذی جلده أبوه الحدّ فمرض ومات، وبإزائه قبر عقیل بن أبی طالب، وعبدالله بن جعفر الطیار، وبازائهم روضة فیها أزواج النبی(ص)، وبازائها روضة صغیرة فیها ثلاثة من أولاد النبی(ص) وتلیها روضة العباس بن عبدالمطلب(ص)، والحسن بن علی(ع) وهی قبة مرتفعة فی الهواء علی مقربة من باب البقیع المذکور وعن یمین الخارج منه، ورأس الحسن(ع) إلی رجلی العباس(ص)، وقبراهما مرتفعان عن الأرض متسعان، مغشیان بألواح ملصقة أبدع إلصاق، مرصّعة بصفائح الصفر، ومکوکبة بمسامیره، علی أبدع صفة وأجمل منظر، وعلی هذا الشکل قبر إبراهیم بن النبی(ص) ویلی هذه القبة العباسیة بیت ینسب لفاطمة بنت رسول الله(ص) ویعرف ب- «بیت الحزن» یقال إنه البیت الذی آوت الیه والتزمت فیه الحزن علی موت أبیها المصطفی(ص)، وفی آخر البقیع قبر الخلیفة عثمان وعلیه قبة صغیرة مختصرة، وعلی مقربة منه مشهد فاطمة بنت أسد أم علی بن أبی طالب(ع).

ثم یقول أبن جبیر: ومشاهد هذا البقیع أکثر من أن تحصی لأنه مدفن الجمهور الأعظم من الصحابة المهاجرین والأنصار، وعلی قبر فاطمة المذکورة - بنت أسد - مکتوب: «ما ضم قبر أحد کفاطمة بنت أسد رضی الله عنها وعن بنیها».

ص: 992

ویمر أبن بطوطة بعد أبن جبیر بما یقرب من 150 سنة بالبقیع فیصف البقیع وصفاً مطابقاً لوصف إبن جبیر فی تحدید هذه المشاهد والقبور والقبب والأضرحة.

والکثیر من الأبنیة والغالب ءن هذا الإهمال قد لحق البقیع بعد القرن السابع الهجری، والغریب فی الأمر أن یزور صاحب کتاب الاستبصار فی عجائب الأمصار(1)

فی القرن السادس والبقیع علی ما تنقل الروایات فی ذلک العصر کان فی أزهی أدواره فیقول عنه:

«بقیع المدینة من ناحیة الشرق، فأول نا تلقی إذا خرجت، إلی بقیع: قر مالک وهو قبر مهمل مبنی بالحجر والطین، مرتفع من الأرض نحو 4 أشبار، وعند رأسه حجر أدکن کنقوش تاریخه من یوم مات، ثم تسیر منه قلیلاً وقد یصقت القبور موتاها ورفضت الأرض جمیع ما دفن فیها من ناس أهل المدینة خاصة؟ وتری البقیع شبه المقتلة من دفن قدیم وحدیث، وجماجم الموتی بالیة قدیمة، وأخری حدیثة، فهذا عبرة لمن اعتبر ثم قلیلاً فتلقی روضة العباس بن عبدالمطلب(ص) عم النبی ثم روضة إبراهیم وُلِد النبی، ثم روضة عثمان بن عفان، وروضات کثیرة.»

فقد دفن فیه لأول مرّة الصحابی عثمان بن مظعون أول من توفی من المهاجرین فی المدینة وذلک فی الثالث من شعبان للسنة الثالثة من الهجرة، ویومها أمر رسول الله(ص) أن تقطع بعض أشجار الغرقد لیدفن ابن مظعون فی وسطها، ووضع رسول الله(ص) بیدیه حَجَربن شاهدین عند رأسه وقدمه، وقد أزالهما بعد ذلک مروان بن الحکم والی معاویة علی المدینة لأمر فی نفسه. وقد استنکر الصحابة فعلة مروان هذه، ثم ما لبث أن آعیدت العلامات لقبر عثمان بن مظعون وابتنیت علیه قبة.

وفی العام الثامن من الهجرة توفی إبراهیم ابن الرسول(ص)، فدفنه رسول الله(ص) بیده فی البقیع، ویمرور الأیام أصبح البقیع مدفناً لأهل یثرب، حیث رغب الناس فی أن یدفنوا موتاهم فی تلک البقعة المبارکة، التی کان رسول الله(ص) قد دفن فیها خیرة أصحابه والتی کان یرزوها فی آخر الیل ویتغفر لأهلها.

ص: 993


1- . کتاب حققه وعلّق علیه الدکتور سعد زغلول عبدالحمید مدرّس التاریخ الاسلامی بکلیة الآداب بجامعة الإسکندریة، وهو من منشورات هذه الکلیة ومطبوعات جامعة الإسکندریة، وقال کحققه الدکتور سعد عن مؤلف الکتاب المجهول: إنه کاتب مراکشی من کتاب القرن السادس الهجری، والذی یقرآ وصف البقیع إلی ما یقرب القرن الثامن الهجری عند الرحالة والمؤرخین یجد تبایناً کبیراً بین وصف البقیع عندهم ووصفه عند مؤلف هذا الکتاب من حیث خراب القبور واندراسها وتلاشی معالمها وتبعثر الجماجم والعظام بجیث یُحار القارئ فی کیفیة التوفیق بین آراء أولئک وفی طلیعتهم ابن النجار (القرن السابع) ورأی هذا الکاتب المراکشی. صحیح أن ابن النجار ینفی وجود المعالم للقبور العامة فی القرن السابع ولکنه لا یذکر شیئاً ولا بعض شیء مما ورد فی کتاب الستبصار المذکور إضافة إلی أنه یصف الروضات وصفاً تاماً ویعین مثلاً روضة الإمام الحسن بن علی(ع) والمدفونین فی قبته، ویسهب فی تعیین مواقع هذه الأضرحة، فإذا صح ما روی الکاتب المراکشی فی کتاب الاستبصار فیجب أن تکون هنالک حوادث وقتیة حدثت فآلت إلی مثل ذلک الخراب الشامل والحرث الذی أخرج الجماجم والعظام وبعثرها ثم عاد البقیع بعد ذلک إلی ما کان علیه مما فاتنا نحن الوقوف علی أخباره.

وبتقادم الأیام اتسعت مساحة البقیع التی حوت ما یزید علی سبعة آلاف من قبور الصحابة، عدا من دُفن فیها من أئمة أهل البیت(ع) وعدد کبیر من التابعین.

فأول من دُفن فیه من قرابة الرسول إبنه ابراهیم - کما تقدم - الذی وُلِد فی المدینة المنورة، من ماریة القبطیة، عن عمر قارب السنتین.

و فی البقیع دُفنت إبنة الرسول(ص) السیدة فاطمة الزهراء(س) - علی بعض الروایات - والسبط الأکبر للرسول(ص)، الحسن(ع)، وزین العابدین علی بن الحسین(ع)، ومحمد بن علی الباقر(ع)، وجعفر بن محمد الصادق(ع)، وصفیة بنت عبدالمطلب (عمة الرسول(ص))، وعاتکة بنت عبدالمطلب (عمة الرسول(ص))، والعباس بن عبدالمطلب (عمة الرسول(ص))، وعبدالله بن جعفر بن أبی طالب، وعقیل بن أبی طالب.

دفن عدد من أزواج النبی(ص)، أمهات المؤمنین: زینب المتوفاة سنة 4ه- ، وریحانة المتوفاة سنة 8ه-، وماریا القطبیة المتوفاة سنة 16ه-، وأم حبیبة المتوفاة سنة 43/44ه-، وحفصة المتوفاة سنة 45ه-، وصفیة المتوفاة سنة 50ه-، وجویریة المتوفاة سنة 50/56ه-، وعائشة المتوفاة سنة 52ه-، وأم سلمة المتوفاة سنة 61ه-.

ولا یخفی أن قبر السیدة خدیجة فی مکة لأنها توفیت قبل الهجرة، وقبرها فی شعب إبی طالب، وقبر میمونة بسرف.

وقد کان هدم قبور أئمة البقیع(ع) بأیدی الوهابیین یوم 8 شوال سنة 1344ه- وفی ذلک یقول الشیخ جواد البلاغی من وفی ذلک یقول الشیخ جواد البلغی من قصیدة مطلعها:

دهاک ثامن شوّال بما دهما/ فحقّ للعین إهمال الدّموع دما

وفیها یقول:

یوم البقیع لقد جلّت مصیبته/ وشارکت فی شجاها کربلاء عظما

وقال السید رضا الهندی وقد وقف علی البقیع بعد تهدیم قبور الأئمة:

أعز اصطباری وأجری دموعی/ وقوفی ضحی فی بقاع البقیع

علی عترة المصطفی الأقربین/ وأمهم بنت طه الشفیع

هم آمنوا الناس من کل خوف/ وهم أطعموا الناس من کل جوع

وهم روعوا الکفر فی بأسهم/ علی أن فیهم أمان المروع

وقفت علی رسمهم والدموع/ تسیل ونار الجوی فی ضلوعی

وکان من الحزم حبس البکاء/ لو أن هنالک صبری مطیعی

وهل یملک الصبر من مقلتاه/ تری مهبط الوحی عافی الربوع

ص: 994

وقیمه یمنع الزایرین/ من لثم ذاک المقام المنیع

إذا همّ زواره بالدنو/ یذودونهم عنه ذود القطیع

وهذا مقام یذم الصبور/ علیه ویحمد حال الجزوع

ویا لیت شعری ولا تبرح اللیالی تجییء/ بخطب فظیع

أکان إلیهم أساه النبی/ فیجزونه بالفعّال الشنیع

لئن کان فی مکة صنعهم/ بحجاجها نحو هذا الصنیع

فلست أری الحج بالمستطاع/ ولا واجد المال بالمستطیع

و قال الشیخ موسی الهر فی حادثة تهدیهم ضرائح البقیع:

مصاب دهی الاسلام و الشرعة الغرّا/ فأمست برغم الدین أدمعها عبرا

مصاب له عین النبی بکت دماً/ وحیدرة ئالطهر فاطمة الزهراء

وقامت أصول الدین تنعی فروعه/ بحادثة فقماء زلزلت الغبرا

فأضحت عیون الرشد تهمل بالدما/ وأصبح وجه الغی منتسماً ثغرا

فهل نابها من فادح الدهر فادح/ أسال عقیق الدمع من مضر الحمرا

وعادت لنا الأیام یوم مذلة/ به أصبح الإسلام منتصماً ظهرا

أجل جلّ رزء الدهر هدم قبورهم/ له انبجست عین الوری أدمعاً حمرا

أثامن شوال غدوت محرماً/ وقد نصبت منک المآتم فی الشعرا

وقال الشیخ عبدالکریم الممتن مؤرخاً هدم قبور الأئمة فی البقیع من قصیدة:

قباب ب-رغم العلی هُدّمت/ وهیهات ثاراتها تذهب

إلامَ معاشر أهل الابا/ یصول علی الاسد الثعلب

لئن صعب الامر فی درکها/ فترک الطلاب بها أصعب

ألیس کما قال تاریخه/ بتهدیمها انهدام المذاهب

وقال أیضاً:

خلیلی اهجرا طیب الهجوع/ وتذکار الأحبة والربوع

مجدا بالمیسر بیعملات/ برئن من البری ومن النسوع

یجوب مدید أربعها طویلاً/ خفیفاً عاد بالسیر السریع

إلی نادی الذین إذا ینادی/ بهم لبسوا القلوب علی الدروع

فقولا یا حماة الدین هبوا/ أصیب الدین بالخطب الفظیع

ص: 995

دهی الإسلام رزء قام یدعوا/ مؤرخه لتارات البقیع

وقال شاهر آخر:

لمن أبقیت وکاف الدموع/ أما تبکیک فاجعة البقیع

وقال الشیخ حسن سبتی:

سل طیبة عنهم لا طالب عیشهم/ فکم بها هدموا قبراً لکل أبی

من عالم او صحابی وذی شرف/ وهاشمی منافی ومطلبی

فیا له حادثاً قد عمّ فادحه/ کل البریة من عجم ومن عرب

وفجعة ذابت الصم الصلاد لها/ فأی قلب بهذا الزرء لم یذب

ومکبة عمت الأقطار قاطبة/ ما مثلها نکبة فی سالف الحقب

وینفرد الشیعة فی إفریقیا الشرقیة بإحیائهم ذکری یوم 8 شوال، یوم هدم القبور باحتفالات شجیة.

ومن الشعر الذی ورد فیه ذکر البقیع قبل هدم القبور قول الفقیه العراقی الشیخ باقر حیدر المتوفی سنة 1333ه- من قصیدة:

یا رسولی إلی الرسول المفدَّی/ فوق کوماء مثل قصر مشید

قف بهاء فی البقیع لوث إزار/ مستفزاً بنی نزار الرقود

یا اسود العرین شم العرانین/ وعز الذلیل غیظ الحسود

إن حرباً شنت علیکم حروباً/ شاب منها أو کاد رأس الولید

وقال الشاعر العراقی مدین الموسوی وقد زار قبر النبی(ص) ثم زار البقیع فی شهر ذی القعدة سنة 1413ه-:

وقفت علی قبر النبی و أعینی/ تکاد بأن تأتی علیها دموعها

وأرخیتُ أجفانی لتسکُبَ عبرةً/ تفجَّر من أرض العراق نقیعها

بکیتُ بها حزناً لآل محمّدٍ/ وقد راعنی فی کلّ أرض مضیعُها

لماذا خَبَت منهم شموس وغُیّبت/ بدورٌ مع القرآن کان طلوعها

اُسائل عن نارٍ ببابک لم تزَل/ تُحرّق أکباداً تضرّی صریعها

أسائل عن أرضٍ وقد ضمَّ تربها/ طهارة اجداثٍ عبیراً تضوعها

فما راعنی إلاّ صدیً جاوبَ الصدی/ وقد صُمَّ من تلک القلوب سمیعها

هی الآن قاعاً صفصفاً غیر أنّها/ تُحشّدُ أملاک السماء ربوعها

سلاماً أبا الزهراء إن عصابة/ توالت علی إیذاک ساء صنیعها

ص: 996

وأنّ یداً أعفت قبوراً بطیبَةٍ/ وباسمک بعد الله زال خنوعها

لها من اکف سالفات وراثة/ غداة أحاطت بالحسین جموعها

وأنَّ اَکُفّاً أضرمت باب حیدرٍ/ بنارٍ وللزهراء راحت تروعها

هی الآن تمری الضرع سُمَاً تدوفه/ فتقطر من حقد علینا ضروعها

تبادلنا کأساً بکأسٍ نقیعةٍ/ فنسکرها حُبّاً ویطغی نقیعها

لقد رویت منّا دماءً ولم یزل/ یُطارد أشلاء الملایین جوعها

وقد قطعت منّا رؤوساً کریمةً/ وقد أضرمت ناراً ترامی وسیعها

فمنّا بکوفان اُبیحت حرائرٌ/ وبغدادُ ما زال تسیل صدوعها

وفی کربلا حیث الزمان تفصّمت/ عراة وقد جلّی السماء صدیعها

وفی أرض فخٍّ لا تزال جماجم/ معلّقة مالت علیها جذوعها

وقد حسبَت أنّا إذا السیف حُکّمَت/ قواعده فینا تطول قطوعها

وقد حسبَت أنّا إذا غاب بعضنا/ فأخلی لها درباً یسود جمیعها

وما علِمَت انّا بقیّة صرخة/ تردّد فی صُمِّ الزمان رجیعها

وانّا غراس ثابتات بأصلها/ وقد ناطحت هام السماء فروعها

عزاءً أبا الزهراء لستُ معزّیاً/ سواک بمَن یوم الحساب شفیعها

بأمّة ظلم اجمعت فیک رأیها/ وعنک تخلّی جلفها ومطیعها

وطال بوجه الله عمداً وقوفها/ وفی حضرة الشیطان دام رکوعها

غداة أزاحت عن علاها علیّها/ ورُفِّع من جهلٍ علیها وضیعها

وراحت تکافیک الصنیع فتارة/ بنار وأخری سُمُّها ونقیعها

وفی کربلا لم تُبق منک بقیّةً/ لیفنی علیها شیخها ورضیعها

وأخری وقد لاحت لآلک قبَّةٌ/ یُلامِس أبراج السماء سطوعها

عفَتها لتعفی نورها وسموَّها/ وقد خاب، إلاّ تطولَ، صنیعها

عزاءً أبا الزهراء فی کل بقعةٍ/ تساوی علیها طفُّها وبقیعها

وقال الدکتور جودت القزوینی عندما زار البقیع سنة 1413ه- (1993):

طوالُ اللحی، و قصارُ الثیابِ/ یظنون ذلک عین الصواب

ویمشون فی الأرض (کالخنفساء)/ إذا اصطدمت بمهیل التراب

تراهمه فتبصر وجه الزمان/ کالبوم یحیا بدرض الخراب

ص: 997

کأنهم فی (صحاری) الخیال/ یعیشون فی ماتقی کالذئاب

(عقال) مهیب بتلک الرؤس/ لکنَّما العقلُ عقل الغُراب

رأیتُهم فوقَ قبر(النبی)/ کلاباً تُبرِّرُ فِعلَ الکلاب

لقد حجبوا قبرهُ المُستنیرَ/ عن أُمَّةِ آمنت (بالکتاب)

وَیرمون (بالشِرکِ) کلَّ الأنام/ وهم وحدَهُم شرِّفوا بالصواب

فیا قبر (أحمد) خیر الأنام/ أحاطوکَ (أعرابُنا) بالحِراب

ویا بُقعة من (بقیع) الهوان/ جَردَآءَ محفوفةً بالخراب

دنَونتُ إلیها بقلب کسیر/ والحُزنُ مُنحَبِسٌ فی إهابی

وَشارَفَنی الذُلُّ حَتَّی غَدا/ نَشیجی یعبِّرُ حُزناً لِما بِِی

أتَرضَی أنوف بنی (هاشم)/ یرغُها (وَغدُ) تلک الشعاب/

مأخذ

دایرة المعارف الإسلامیة الشیعیة، سید حسن الامین، بیروت، دارالتعاریف، 2002م، ج8، ص264-270.

نیز ﻧﮑ: الامین، سید حسن؛ البقیع فی دایرة المعارف الشیعیة

دائرةالمعارف

بزرگ اسلامی، مقاله درباره بقیع در این مجموعه.

تألیف دائرةالمعارف بزرگ اسلامی با مدیریت سید کاظم موسوی بجنوردی از سال 1362 آغاز شد و جلد نخست آن در 1374 منتشر شد. مقاله بقیع در جلد دوازدهم این مجموعه درج شده است. برای تکمیل دانشنامه بقیع و اشتمال آن بر همه مقالات مهم و سودمند، نیز اینکه پژوهشگران همه منابع و اسناد و متون مهم را یکجا در اختیار داشته باشند، این مقاله هم آورده می شود. هدف دانشنامه بقیع زمینه سازی برای تسریع، گسترش و ترویج امور پژوهشی، علمی و فرهنگی درباره بقیع است. به همین دلیل تلاش کرده ایم اسناد، مدارک و متون سودمندی را هم در اختیار مؤلفین قرار دهیم تا با دسترسی راحت تر زودتر و بهتر به اهداف پژوهشی خود نایل شوند.

/ بقیع، کهن ترین و مشهورترین گورستان دوره اسلامی در شهر مدینه که به«بقیع الغَرقَد»، یا به ویژه در زمان متأخر به «جنة البقیع» نیز شهرت داشته است.

با توجه به اقوال لغت شناسان در توضیح «بقیع الغرقد»، چنین به نظر می رسد که محل گورستان بقیع، در دوره پیش از اسلام خارستانی در اطراف شهر یثرب یا مدینه بعدی بوده است (ابوعبید،1/265؛ یاقوت،1/703؛ برای رواج این نام در اخبار سال های نخستین هجری، نک-: واقدی، 1/190، 2/462؛

ص: 998

ابن سعد، 2/204). این بقیع غیر از مواضع دیگری در مدینه، چون بقیع زبیر و بقیع الخیل (حازمی، 133؛ یاقوت، 1/704) بوده است.

گورستان بقیع در شرق مدینه و به فاصله اندکی از مزار حضرت رسول(ص) واقع شده، و در روزگاران دور، خارج از حصار قدیم مدینه که اکنون تقریباً از میان رفته، قرار داشته است و مساحت آن در حال حاضر به 180 هزار متر می رسد (هاجری،36-37).

در روایات ِ افسانه مانندِ ایام العربِ پیش از اسلام، از «یوم البقیع» به عنوان یکی از جنگ های اوس و خزرج نام برده شده است و در اشعار منسوب به این روز از آن یاد کرده اند(یاقوت، 1/703؛ ابن اثیر، 1/673؛ نیز نک-: نجفی،320 ؛ هاجری، 33. پس از مرگ عثمان بن مظعون در 3ق/624م، پیامبر اکرم(ص) که گویا در جست و جوی جای خاصی برای دفن پیکر اصحاب خویش بودند، ناحیه بقیع را پسندیدند. نیز گفته اند: نخستین کسی که در بقیع دفن شد، عثمان بن مظعون بود (ابن سعد، 1/141، 3/397؛ نیز نک-: ابن قتیبه،422)؛ گر چه در این باره میان مهاجران و انصار اختلاف نظر وجود داشت و به ویژه انصار از اسعد بن زراره به عنوان نخستین مدفون بقیع نام می بردند (ابن سعد، 3/612؛ ابن شبه، 1/96).

مشهورترین مدفون بقیع در عهد رسول اکرم(ص)، ابراهیم فرزند خردسال آن حضرت بود (ابن سعد، 1/141). پیامبر(ص) در اواخر عمر شریف نیز چنان که خود به تصریح فرمودند، به امر پروردگار برای طلب غفران و بخشایش الهی برای اموات بقیع، به آنجا رفتند (همو، 2/203-205؛ بلاذری، 2/213-214؛ ابن شبه، 1/86-91؛ نیز نک: شیخ مفید، الارشاد، 1/181). پس از وفات پیامبر(ص)، برخی از اصحاب، به دفن پیکر آن حضرت در گورستان بقیع نظر داشتند(ابن سعد، 2/292؛ نیز نک-: شیخ مفید، المقنعة، 457).

این گورستان در طول سالهای بعد مدفن بسیاری از نام آوران از اصحاب و دیگر مسلمانان بود، از آن جمله ابن مسعود، صهیب رومی، مقداد بن اسود و سعد بن ابی وقاص (ابن سعد،3/160،163،230،6/13) را می توان نام برد. برخی از همسران رسول خدا ص همچون ام سلمه، صفیه، حفصه و عایشه نیز در همان جا به خاک سپرده شدند (همو 8/77، 86، 96، 129)؛ حتی بنابر برخی روایات، پیکر حضرت فاطمه زهرا(ع) در بقیع دفن شد (همو، 5/238، 8/30)، گرچه شماری از علمای شیعه این احتمال را بعید دانسته اند نک-: شیخ طوسی، 1/386؛ صاحب جواهر، 20/86؛ قس: مجلسی، 43/178؛ برای زیارت نامه آن حضرت در بقیع، نک: شیخ مفید، المزار، 178؛ برای تفصیل در این باب، مثلاً نک-: نجمی، 2 بب-).

ص: 999

گورستان بقیع همچنین به سبب دفن پیکر چهار تن از ائمه، امام حسن مجتبی (دینوری، 221؛ یعقوبی، 2/267؛ شیخ مفید، الارشاد،2/19)، امام سجاد (ابن سعد، 5/221؛ ابن قتیبه، 215)، امام باقر (شیخ مفید، همان، 2/158) و امام صادق (همو، 2/180) علیهم السلام، نام بردار بوده، و به همین سبب-، بر استحباب زیارت بقیع تأکید بسیار شده است(نک-: ابن براج، 1/279-280؛ ابن قولویه، 53-55؛ محقق حلی، 1/210؛ برای معاصران، مثلاً نک-: حکیم، 262؛ برای تفصیل، نک-: هاجری، 65 بب-).

گوشه هایی از بقیع، به سبب دفن اعضای مشهور از یک خانواده، اندک اندک صورت مقبره اختصاصی یافت، مانند قطعه ای که مدفن امامان چهارگانه و عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر(ص) بود و ظاهراً مقبره بنی هاشم شمرده می شد (ابن سعد،4/31؛ اخبار...،24)؛ یا مدفن عثمان بن عفان در بستان حَش َّ کوکب، در کنار بقیع که جزو این گورستان گردید و بعدها به صورت مقابر بنی امیه درآمد (ابن سعد، 3/77؛ بلاذری، 6/205؛ برای فهرستی از مشاهیر مدفون در بقیع، نک-: سخاوی، 1/71 73؛ هاجری، 53 بب-).

به رغم شهرت سزاوار بقیع، آگاهیهای ما از نشانه های ظاهری و تحولات این گورستان در طول تاریخ اندک، و بسی پراکنده است. یکی از کهن ترین توصیفات از اوضاع ظاهری مدفن مشاهیر در بقیع از آن ِ مسعودی (د 346ق/ 957م) است که در کتاب خویش خطوط منقور بر سنگ مزار ائمه را ثبت کرده است (4/132-133).ابن اثیر ضمن وقایع سال 495ق از قتل معماری که مجدالملک قمی (مق492ق/1099م) وزیر برکیارق برای تعمیر و ترمیم قبة مزار ائمه و عباس بن عبدالمطلب، به مدینه گسیل کرده بود، سخن به میان آورده است (10/352). بسیار محتمل است که این قبه را خلفای بنی عباس برای بزرگداشت نیای خویش در تاریخی اینک نامعلوم، برپا کرده باشند. ابن جبیر(ه- م) در اوایل سده 7ق قبه های موجود در بقیع را وصف کرده است (ص 73-74). وصف این قبه ها در سخن ابن نجار (د 43ق/ 1245م)و پس از او، ابن بطوطه(ه- م)، در سده 7ق، نیز کمابیش با وضع مشابه آمده است (1/143). این گورستان به گفته ابن نجار دو در داشته که یک در برای رفت و آمد زوار همواره باز بوده است (ص231-234). اولیا چلبی که در 1082ق/ 1671م) به حج رفته، قبة مقبره ائمه و عباس را وصف کرده، و از تجدید بنای مزار همسران حضرت رسول ص به دست سلطان سلیمان قانونی در 50ق، بنا بر کتیبه موجود در آنجا، سخن به میان آورده است (ص149-150).

در 1221ق/1806م که وهابیان بر مدینه دست یافتند، به بقیع هجوم بردند و کلیه قبه های موجود در آنجا را تخریب، و اموال و تزیینات را دستخوش غارت کردند (علی بن موسی، 65-66؛ امین،34-35؛ نیز نک: هاجری، 79بب-)؛ اما پس از آنکه ابراهیم پاشا(ه م) برای مقابله با وهابیان به حجاز لشکر کشید

ص: 1000

و ایشان را به سختی شکست داد، به امر سلطان محمود عثمانی، بار دیگر قبه های بقیع را تجدید بنا کرد(علی بن موسی، همانجا؛ نیز نک-: امین، 45بب-؛ برای عباراتی از کتیبه سلطان محمود، نک-: معصوم علیشاه، 227). برخی از رجال و دولتمردان ایرانی که در اواخر سده 3ق به حج رفته اند، در سفرنامه های خود، وصفی از اوضاع آن دوره بقیع به دست داده اند(مثلاً نک-: فرهاد میرزا، 170بب-؛ حسام السلطنه، 151-152؛ هدایت، 167-168).

تسلط مجدد وهابیها در 1343ق/ 1924م بر حجاز، تهاجم دیگری را از سوی آنها بر گورستان بقیع در پی داشت( امین، 60؛ هاجری، 107بب-). خبر این ویرانی و هتک حرمت از مقابر ائمه و دیگر نام آوران تاریخ صدر اسلام، در ایران و برخی کشورهای اسلامی موجی از نگرانی و نفرت پدید آورد (امین، همانجا)؛ به ویژه در ایران موضوع مذکور در مجلس شورای ملی مطرح شد(«مذاکرات...»؛ نیز نک-: هاجری، 147بب-) و سپس هیأتی رسمی برای تحقیق در این موضوع، در 1304ش به حجاز رفت(محقق، 26-27؛ نیز نک-: اسناد...، 46بب-). در طول سالیان بعد نیز علما و رجال سیاسی ایران از پی گیری موضوع تجدید بنای گورستان بقیع چنان که شایسته آن است، باز نایستاده اند(برای اسناد رسمی، نک-: همان، 49 بب-؛ برای کوششهای علمی دایر بر لزوم تجدید بنای بقیع و زیارت آنجا، نک-: امین، 57 بب-؛ سبحانی، 3 بب-).

باید گفت: در مجامیع حدیثی هم فضایل منسوب به بقیع به تفصیل آمده است (مثلاً نک-: مراغی، 357؛ فاسی،/402بب-؛ سمهودی، 3/888-889). همچنین درباره بقیع پاره ای آثار اختصاصی نگارش یافته که از آن جمله است: البقیع قصة تدمیر آل سعود للآثار الاسلامیة، نوشته یوسف هاجری بیروت، 1411ق/ 1990م؛ قبور ائمة البقیع قبل تهدیمها، اثر عبدالحسین حیدری موسوی (بیروت، 1420ق/ 1999م)، و البقیع الغرقد، از محمد حسینی شیرازی بیروت، 1420ق/ 1999م).

منابع: ابن اثیر، الکامل؛ ابن براج، عبدالعزیز، المهذب، قم، 1406ق/ 1986م؛ ابن بطوطه، رحلة، به کوشش علی منتصر کتانی، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ ابن جبیر، محمد، رحلة، بیروت، 1384ق/ 1964م؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر؛ ابن شبه، عمر، تاریخ المدینة المنورة، به کوشش فهیم محمد شلتوت، قم، 1410ق/ 1990م؛ ابن قتیبه، محمد، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1960م؛ ابن قولویه، جعفر، کامل الزیارات، به کوشش عبدالحسین امینی تبریزی، نجف، 1356ق/ 1937م؛ ابن نجار، محمد، الدرة الثمینة، به کوشش محمد زینهم محمد عزب، قاهره، 1416ق/ 1995م؛ ابوعبید بکری، عبدالله، معجم مااستعجم، به کوشش مصطفی سقا، قاهره، 1364ق/ 1945م؛ اخبار الدولة العباسیة، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت، 1971م؛ اسناد روابط ایران و عربستان سعودی (1304-1357ش)، به کوشش علی محقق، تهران، 1379ش؛ امین، محسن، کشف الارتیاب، تهران، کتابخانه بزرگ اسلامی؛ اولیا چلبی، الرحلة الحجازیة، ترجمه احمد مرسی، قاهره، 1420ق/

ص: 1001

1999م؛ بلاذری، احمد، جمل من انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، 1996م؛ حازمی، محمد، الاماکن، به کوشش حمد جاسر، حجاز، 1415ق؛ حسام السلطنه، سلطان مراد، سفرنامه مکه، به کوشش رسول جعفریان، قم، 1374ش؛ حکیم، محسن، دلیل الناسک، تهران، 1389ق؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1959م؛ سبحانی، جعفر، الوهابیة فی المیزان، قم، 1407ق؛ سخاوی، محمد، التحفة اللطیفة، به کوشش اسعد طرابزونی، 1399ق/ 1979م؛ سمهودی، علی، وفاء الوفا، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، 1404ق/ 1984م؛ شیخ طوسی، محمد، المبسوط، به کوشش محمدتقی کشفی، بیروت، 1412ق/ 1992م؛ شیخ مفید، محمد، الارشاد، قم، 1413ق؛ همو، المزار، به کوشش محمدباقر ابطحی، قم، 1409ق؛ همو، المقنعة، قم، 1410ق؛ صاحب جواهر، محمد حسن، جواهر الکلام، به کوشش عباس قوچانی، تهران، 1392ق؛ علی بن موسی، «وصف المدینة المنورة»، رسائل فی تاریخ المدینة المنورة، به کوشش حمد جاسر، ریاض، دارالیمامه؛ فاسی، محمد، شفاء الغرام، بیروت، رسائل فی تاریخ المدینة المنورة دارالکتب العلمیه؛ فرهاد میرزا قاجار، سفرنامه، به کوشش اسماعیل نواب صفا، تهران، 1366ش؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، 1403ق/1983م؛ محقق، علی، «بررسی تطبیقی شکل گیری دو نظام جدید»، «اسناد روابط ایران...» (هم-)؛ محقق حلی، جعفر، شرایع الاسلام، به کوشش صادق شیرازی، تهران، 1409ق؛ «مذاکرات مجلس شورای ملی»، اطلاعات، 31 شهریور 1305ش، س1، شم- 5؛ مراغی، ابوبکر، تحقیق النصرة، به کوشش محمد عبدالجواد اصمعی، بیروت، 1401ق/ 1981م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، 1973م؛ معصوم علیشاه، محمد معصوم، سفرنامه، تهران، 1362ش؛ نجفی، محمدباقر، مدینه شناسی، کلن، 1364ش؛ نجمی، محمد صادق، «تاریخ حرم ائمة بقیع»، میقات حج، 1373ش، س2 ، شم-7؛ واقدی، محمد، المغازی، به کوشش مارسدن جونز، لندن، 1966م؛ هاجری، یوسف، البقیع، بیروت، 1411ق/ 1991م؛ هدایت، مهدیقلی، سفرنامه، تهران، مطبعه مجلس؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، به کوشش هوتسما، لیدن، 1969م؛ نیز:

www.imaratalmadinah.gov.sa/fadealwamaalim2.html

علی بهرامیان/

مؤلف این مقاله از منابع مطلوبی استفاده کرده تا جوانب و ابعاد مختلف تاریخی و اعتقادی بقیع را کاوش و معرفی کند. از اینرو در مجموع مقاله موفقی شده است، هر چند بهتر بود حجم آن نیز تا حدی مناسب اهمیت و گستردگی بقیع باشد.

مأخذ

دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، 1383، ج12، ص392-394.

دائرةالمعارف تشیع، متن مقاله درباره بقیع در این کتاب مرجع.

دائرةالمعارف تشیع با هدف معرفی شخصیت ها، مراکز، منابع و معارف شیعی به روش علمی امروزی از سال 1361 با تأسیس بنیاد طاهر شروع به تألیف نمود. مقاله حاضر در جلد سوم این دائرةالمعارف

ص: 1002

درج شده است. برای اینکه پژوهشگران همه متون مهم درباره بقیع را در اختیار داشته باشند، این مقاله را هم آورده ایم. درپایان مقاله نیز توضیح کوتاهی درباره آن آورده ایم.

/ بَقیع [=بقیع غَرقَد = جنة البقیع]، نام مشهورترین و قدیمی ترین قبرستان اسلامی از زمان حضرت رسول(ص) تا عصر حاضر، واقع در انتهای جنوب شرقی مدینه به فاصله کمی از مسجدالنبی و بقعه مطهر حضرت پیغمبر(ص)، در خارج از دیوار قدیمی مدینه که امروزه در وسط شهر قرار دارد. لفظ بقیع به معنی زمین وسیعی است که دارای انواع درختان باشد لذا آن را جنة البقیع (باغستان بقیع) نیز می نامند. بقیع غرقد نامیدن آن بدین سبب بوده که غرقد نوعی خاربن است که پس از خرابی آن در این مکان روئیده و فراوان بوده است. باید در نظر داشت که چندین بقیع از این گونه بقیع زبیر و بقیع خیل و بقیع خنجنه که هر یک نام محله ای بوده است. اراضی مرتفع وادی عقیق در حومه مدینه را هم بقیع می گفتند. پس از هجرت پیغمبر(ص) از مکه به مدینه چون مسجد مشهور مدینه ساخته شد، آن را وقف بر قبرستان مسلمانان قرار دادند و نخستین صحابی رسول اکرم(ص) از انصار که در بقیع غرقد به خاک سپرده شد اسعد بن زراره انصاری خزرجی قدیم الاسلام و نقیب قبیله خود و نیز نخستین شخصی بود شب عقبه در مکه با رسول الله(ص) بیعت نمود و به مدینه بازگشت و در سال اول هجرت درگذشت و حضرت رسول اکرم(ص) او را در بقیع به خاک سپرد (الاصابة، 1/50؛ اسدالغابة، 1/86-87) سپس پیغمبراکرم(ص) دستور دادند آنجا را از بوته های خار ستردند و به مسلمانان ساکن مدینه اختصاص داده شد. نخستین شخصی که از مهاجرین در بقیع مدفون شد عثمان بن مظعون(م 7ق) برادر رضاعی رسول الله(ص) بود و نیز ابراهیم پسر پیغمبر(ص) و به روایتی حضرت فاطمه زهرا(س) و بنا به بعضی روایات رقیه و ام کلثوم و تمامی زوجات رسول الله(ص) به استثنای خدیجه کبری(س) - که در قبة المعلی در مکه مدفون است - همه در بقیع مدفونند. همچنین در بقیع مرقد مطهر چهار امام شیعیان امام حسن مجتبی و امام زین العابدین و امام محمدباقر و امام جعفرصادق(علیهم السلام) در کنار یکدیگر در ضلع جنوب غربی واقع است و مدفن عباس عم پیغمبر(ص) و جد خلفای بنی عباس و عبدالله بن مسعود و سعد بن ابی وقاص و انس بن مالک. تا آنجا که در مرآة الحرمین(1/425) و آثار المدینه المنورة(122) یاد شده، تعداد اصحاب رسول الله(ص) که در بقیع مدفون هستند به ده هزار صحابی بالغ گردیده است. بقیع در عصر پیغمبر(ص) و حتی در عهد خلفای راشدین چندان وسعتی نداشت و قبر حلیمه سعدیه دایه رسول الله(ص) و قبر عثمان بن عفان خلیفه سوم نیز در خارج از بقیع قرار داشت. چون مورخین فریقین سنی و شیعی یاد کرده اند که قاتلان عثمان اجازه ندادند که جنازه عثمان در بقیع دفن گردد. ناچار او را شبانه در باغی که نزدیک به بقیع داشت به نام باغ حشّ کوکب به خاک سپردند (تاریخ الخلفاء، 162؛

ص: 1003

الدرة الثمینة فی تاریخ المدینة، 404). سپهر در ناسخ التواریخ از طریق خاصه آورده است هنگامی که معاویه به قدرت رسید حکم کرد تا بقیع را توسعه دهند و در فاصله بین قبر عثمان و بقیع آنقدر مرده دفن کنند تا اینکه قبر عثمان جزء بقیع گردد که این قسمت الحاقی را بقیع بنی امیه نام دادند و همین معنی را ابن شبه (173-262ق) در کتاب خویش تاریخ المدینة المنورة (1/111-115) از طرق مختلف ضبط کرده است.

پیغمبر اکرم(ص) علاوه بر اینکه مکرر بر تشییع و نماز میت و تدفین جنازه نزدیکان و صحابه به بقیع می رفتند. اوقاتی هم برای زیارت اهل قبور و طلب مغفرت برای یاران و مسلمانان به آنجا می رفتند. در ماه رجب سال نهم هجری هنگامی که نجاشی امپراطور حبشه وفات کرد رسول الله(ص) مسلمانان را در بقیع جمع آورده و صلاه غایب گزاردند. آخرین بار که رسول اکرم(ص) به بقیع رفتند چند روز قبل از رحلت بود که در دل شب همراه با یکی از موالی خود به نام ابومویهبه به بقیع رفتند و در آنجا ضمن استغفار برای گذشتگان سخنان پرباری راندند که در کتب سیره مندرج است. از طریق شیعه روایت شده (سفینة البحار، 1/91) که وقتی مسلمانان بخواهند از دور پیغمبر(ص) را زیارت کنند باید چنین گویند: «السلام علی البقیع وماضم البقیع من الانبیاء و المرسلین و الصدیقین و الشهداء والصالحین» (سلام بربقیع و بر آن پیامبران و فرستادگان و صدیقان و شهیدان و نیکان که در بقیع آرمیده اند).

چنانچه از متون کتب حدیث واخبار فریقین نمایان است بقیع در عصر رسول الله(ص) و در عهد ائمه معصومین(ص) مورد توجه خاصی بوده و همین امر باعث گردیده بود که حاکمان هر عصر توجه خاص به بقیع داشته باشند و محققین اتفاق کلمه دارند که بقیع تا قبل از حمله دوم وهابیه به مدینه منوره آباد بود و شکوه و عظمت خاصی داشت و آستانه و گنبدهای مجلل که بر روی قبورائمه و صحابه برپا بوده و گنبدهای مرقد مطهرامام حسن و امام سجاد و حضرت باقر و حضرت صادق(ع) که در یک مکان مدفون هستند از تمام گنبدها مرتفع تر بوده و این شکوه و عظمت را مورخین قرن به قرن یاد کرده اند که بعضی از اقوال آنها را ذکر می کنیم.

ابن جبیر(م 614ق) در سفرنامه خویش چنین یاد کرده است: «بقیع الغرقد واقع در شرق شهر مدینه است و هنگام خروج از دروازه شهر مدینه که به نام باب البقیع شهرت دارد در مقابل قرار دارد واولین بقعه در سمت چپ هنگام خروج از دروازه مدینه، بقعه صفیه عمه پیغمبر(ص) و مادر زبیر بن العوام است و در مقابل آن بقعه مالک بن انس واقع است که برفراز آن گنبد کوچکی دارد و عمارت مختصر و در مقابل آن بقعه سلاله طاهره حضرت ابراهیم فرزند پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) که بر روی قبر مطهر وی گنبد سفید داشت و بر سمت دست راست بقعه عبدالرحمن اوسط فرزند عمربن الخطاب که

ص: 1004

معروف به ابی شحمه است و این همان فرزند عمر است که در زیر تازیانه فوت کرد و در موازات آن بقعه عقیل بن ابی طالب(ع) سپس بقعه عبدالله بن جعفرالطیار(ع) می باشد و در آن بقعه زوجات پیغمبر(ص) و در همان ردیف بقعه سه تن از فرزندان رسول الله(ص) واقع است. سپس بقعه عباس بن عبدالمطلب و بقعه حضرت امام حسن بن علی(ع) گنبد بزرگ و مرتفعی دارد و در نزدیکی در بقیع واقع است و بر روی قبر صندوقی از چوب منبت کاری نصب شده و دارای ضریح است.»

یکصد و پنجاه سال بعد از این تاریخ، ابن بطوطه (م 777ق) وارد بقیع می گردد و همانند ابن جبیر که در اواخر قرن ششم به توصیف مشاهدات خود از بقیع پرداخته بود، او نیز این محل تاریخی را به دقت وصف می کند و چنین می گوید:«از جمله مشاهد متبرکه مدینه بقیع الغرقد است که در طرف شرقی مدینه واقع شده و راه آن از دروازه مشهور به باب البقیع است وقتی از دروازه مزبور خارج می شوی در دست چپ قبر صفیه دختر عبدالمطلب که عمه پیغمبر(ص) و مادر زبیر بن العوام بود دیده میشود. روبروی قبر صفیه قبر ابوعبدالله مالک بن انس است که گنبد مختصری هم دارد و در جلوی آن قبر فرزند ارجمند پیغمبر(ص) ابراهیم(ع) واقع شده که گنبد سپیدی دارد و در طرف راست آن تربت عبدالرحمن بن عمربن خطاب معروف به ابی شحمه و محاذی آن قبور عقیل بن ابی طالب و عبدالله بن جعفر ذوالجناحین واقع است. و در محاذات این قبور مقبره ای است که می گویند قبور زنان پیغمبر(ص) در آن قرار دارد و پس از مقبره دیگری از آن عباس عم پیغمبر(ص) و حسن بن علی(ع) است که گنبد بلند و محکمی دارد و این مقبره در دست راست از دروازه بقیع واقع شده و قبر حسن در پایین پای عباس قرار دارد هر دو قبر بزرگ و مقداری از سطح زمین بالاتر می باشد و روی آنها را تخته سنگ هایی که با منتهای مهارت به وسیله صفحات زرد رنگ ترصیع شده پوشانده است. قبور بسیاری از مهاجرین و انصار و صحابه دیگر نیز در بقیع واقع شده و غالب آنها شناخته نیست. در انتهای قبرستان بقیع قبر عثمان بن عفان است که گنبد بزرگی دارد و قبر فاطمه بنت اسد مادر علی بن ابی طالب(ع) در نزدیکی آن است(سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه، 113-114)

تعمیرات و عمارت های بقیع: از عصر رسول الله(ص) بقیع مورد توجه همگان بوده و هر قبیله بر قبور زعما و صحابه خود یادگار و عمارت بنا کرده بودند. پس از به قدرت رسیدن بنی امیه قسمت حش کوکب که مدفن عثمان خلیفه سوم بود به بقیع ملحق گشت و عمارتی برفراز قبر وی بنا کردند و بنی عباس نیز تعمیرات زیادی انجام دادند و عمارتی بر قبر جد خویش عباس بن عبدالمطلب بنا نمودند. شیعیان عمارت های مجلل بر بقعه ها و قبور ائمه معصومین در بقیع بنا کرده بودند. پس از تسخیر بغداد به دست آل بویه اهمیت خاصی به راه مکه دادند، تعمیرات مناسبی در بقیع و مسجد نبوی شریف انجام

ص: 1005

دادند و مستمری ماهانه برای علویان مدینه تعیین داشتند. مورخین، گنبد و آستانه حضرت امام حسن(ع) را در این عصر بلندترین و عظیم ترین گنبد وصف کرده اند. در قرون متمادی شیعیان همچنان قبور را تزیین می کردند. در عصر صفوی و در زمان قاجاریه تعمیرات و تزیینات بسیاری در بقیع انجام گشت. همچنین سلاطین عثمانی نیز به امر آبادانی بقیع اهتمام داشتند در نیمه دوم قرن سیزدهم هجری تعمیرات وسیعی از طرف ملا محمدصالح برغانی (م 1271ق) سپس توسط فرزندش شیخ حسن برغانی در آستانه های ائمه شیعه در بقیع انجام گردید و تزیینات زیادی یافت.

سعود بن عبدالعزیز بن محمد بن سعود (1163-1229ق) امیر نجد که پس از به قتل رسیدن پدرش در سال 1218ق قدرت را به دست گرفت، دو بار یکی در سال 1218ق و دیگری در سال 1221ق مکه و مدینه را مورد هجوم قرار داد و این دو حمله را به مدینه حمله اول وهابیه به بقیع می نامند. در این حمله با حملات آسیب و خرابیهای بسیاری به آستانه ها و بقاع متبرکه بقیع وارد آوردند و قسمتی از نفائس آستانه ها را غارت نمودند. ولی بعد از بازگشت سعود بن عبدالعزیز به نجد، شریف مکه از محمد علی پاشا خدیو مصر، برای راندن سعودیان از سرزمین حجاز و دفع تجاوزات آنها استمداد نمود و او پسرش ابراهیم پاشا را همراه سپاه مجهز به عربستان فرستاد که نجد و حجاز را فتح کردند و امرای سعودی را بعضی مقتول و جمعی را اسیر نموده به مصر و آستانه فرستادند و بعضی از امرای آل سعود به کویت نزد آل صباح پناهنده گردیدند. سلطان عبدالحمید دوم پادشاه عثمانی به تعمیرات و نوسازی و تزیینات لازم در بقیع و مسجد نبوی اهتمام کرد. عبدالعزیز بن عبدالرحمن، از احفاد سعود (1293-1373ق) که در کویت پناهنده بود در سال 1309ق قیام نمود و مجدداً امارت آل سعود را در سال 1319ق برقرار کرد و شهر ریاض را تصرف نمود و در سال 1330ق احساء و قطیف دو مرکز شیعه نشین و نفت خیز را منضم به ملک خویش ساخت. سپس به حجاز لشکر کشید و حسین بن علی شریف مکه را شکست داد و دولت هاشمی حجاز را ساقط نمود و مکه را فتح و آن را پایتخت خویش اعلام کرد و خود را سلطان و شاه حجاز و نجد و احساء معرفی نمود و سه امارت حجاز و نجد و احساء را کشور واحدی به عنوان «المملکة العربیة السعودیة» اعلام داشت. سپاهیان وی به فرماندهی پسرش محمد در روز شنبه 19 جمادی الاولی سال 1344ق به مقاومت ده ماهه اهل مدینه با شقاوت و قساوت پایان دادند و شهر مدینه را متصرف شد و در هشتم شوال سال 1344ق طبق فتوای شیخ محمد بن عبدالوهاب نجدی (1115-1206ق) مؤسس مذهب وهابیه که بالا آوردن و عمارت بر روی قبور و بنا کردن و حفظ بقاع متبرکه را نه مکروه بلکه حرام می دانست تمامی آستانه ها و بقاع متبرکه بقیع را ویران و منهدم کرده و تمام اموال و اشیاء نفیس و خزینه آن را غارت نمودند و بین قبیله خویش آل

ص: 1006

سعود و شیوخ وهابیین تقسیم کردند. شیعیان جهان روز هشتم شوال هر سال را روز عزا اعلام نمودند و بازار و خیابانها را تعطیل می کردند و خطبای منبر حسینی این فاجعه را گوشزد کرده و شعرای شیعه در ذم آل سعود و خرابی قبور بقیع قصیده می سرودند.

از جمله علامه سیدرضا هندی که پس از هدم قبور بقیع از مدینه منوره دیدار داشته قصیده ای مرثیه وار سروده است. همچنین شیخ موسی آل هر و شیخ حسن سبتی و شیخ عبدالکریم ممتن قصایدی در سوگ ویرانی قبور بقیع سروده اند. این مصیبت و فاجعه عظمی، جهان تشیع را وادار به اعتراضات شدید و ابراز تنفر از تصرفات وحشیانه آل سعود و ویرانی عتبات مقدسه شیعه در بقیع نمود و این قیام و جنبش اجتماعی شیعیان جهان مخصوصاً ایران و عراق ارکان دولت جدید التأسیس سعودی را لرزاند. ملک عبدالعزیز آل سعود که مصمم بود قبه خضراء و روضه مطهر نبوی را نیز ویران کند، پس از این جنبش عظیم که مسلمانان جهان، مخصوصاً ایران و مصر بانگ اعتراض بلند نمودند، سرانجام وی ناگزیر شد دست از نیت خود بردارد. شرح این حوادث و نمونه های فراوانی از اشعار شعرای شیعه را شیخ حسن صالحی (م 1401ق) در کتابی تحت عنوان البقیع جمع نموده است. نویسندگان و محققانی که پس از حمله دوم وهابیه از مدینه دیدار کرده اند این شهر را به«شهرزلزله زده» وصف نموده اند. در سال 1371ق کنگره اسلامی(مؤتمر عالم اسلامی) در کراچی تشکیل شد شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء و مفتی اعظم فلسطین حاج سید امین حسینی و سید محمد تقی طالقانی از طرف آیت الله بروجردی شرکت داشتند. بر اثر فشار دیپلماتیک دولت ایران جهت تعمیر بقاع متبرکه بقیع که اسناد آن در بایگانی وزارت خارجه ایران محفوظ است، سعود بن عبدالعزیز رسماً وعده کرده بود قبور ائمه را در بقیع تعمیر نماید. در سال 1374ق نیز راهروهای بقیع که منتهی به بقعه حضرت فاطمه زهرا(س) و ائمه اطهار(ع) می شد به دستور وی آسفالت شد و درب کوچکی برای رفت و آمد زایران شیعه گشودند که در ساعات معین از روز باز بود. در سال 1385ق بر اثر اصرار دولت ایران دروازه ای بزرگ برای بقیع بازکردند تا زوار به راحتی اعتاب مقدسه بقیع را زیارت کنند. ولی علی رغم فشار شیعیان جهان مخصوصاً دولت ایران جهت ایجاد تسهیلات و عمارت و یا سایبان و سرپناه بر قبور ائمه اطهار بقیع و تمام مواعید، دولت سعودی هنوز هیچ گونه عملی انجام نداده است و قبور ائمه اطهار بقیع(ع) بدون سقف و سایه بان و تأسیسات لازم است.

بقیع در حال حاضر: این قبرستان به شکل مستطیل، حدود یکصد و پنجاه متر طول و یک صد متر عرض دارد و دارای ورودی بزرگ غربی که در سال 1385ق بر اساس اصرار دولت ایران احداث گشت. این در مقابل قبه خضراء و روضه مطهر نبوی واقع است. دیوار دو طرف دارای نرده آهنین

ص: 1007

می باشد و هنگامی که در ورودی بقیع بسته است زایرین از پشت این نرده ها زیارت می کنند و فعلاً در اوقات معین در را برای زایرین باز نموده و زایرین را به داخل بقیع راه می دهند. لیکن اهل سنت و وهابیان ورود زن را به بقیع و هر قبرستانی دیگر حرام می دانند، لذا ورود زنان به قبرستان بقیع جلوگیری می گردد و زنان شیعه هنگام حج و در مراسم غیر از حج از پشت نرده های آهنین دیوار غربی بقیع به زیارت می پردازند. قبور ائمه اطهار(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) و سایر صحابه به شکل مستطیل با سنگ در اطراف قبر مطهر به ارتفاع چهار انگشت از سطح زمین مرتفع است. بالای سر هر کدام از قبور سنگ کوچک بدون علامت دیگر و یا لوح قبر مشخص شده است. از مشهورترین قبور علمای شیعه در قرن سیزدهم هجری در بقیع قبر شیخ احمد احسائی (م 1241ق) در سفره ابی طالب و قبر شیخ حسن بن ملا محمد صالح برغانی(م 1281ق) در نزدیکی قبر مطهر امام حسن مجتبی(ع) است.

منابع: جز آنجه در متن آمده؛ احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، 83؛ فضائل البقیع(خطی)، شیخ حسن صالحی؛ چهارده معصوم، 2/312-314؛ ملحق شفاء الغرام؛ دائرةالمعارف الاسلامیة الشیعة، 4/326؛ دائرةالمعارف الاسلامیة، 4/35؛ مرآة الحرمین، 1/425؛ معجم البلدان، 2/253-254؛ موسوعة العتبات المقدسة، قسم المدینة، 1/100-107؛ نزهة القلوب، 14؛ رحلة، ابن جبیر، 153. عبدالحسین شهیدی/

مقاله مزبور تلاش کرده از منظر تشیع و معارف شیعی به رخدادها و تاریخ بقیع نظر افکنده و به معرفی بقیع می پردازد. هم اکنون بقیع محل تلاقی و نقطه تضارب دو طرف فکر در فرهنگ اسلامی یعنی شیعه و اهل سنت معتدل از یک طرف و وهابیت و اهل سنت تند و افراطی در سوی دیگر قرار دارد. از اینرو بقیع از نظر فرهنگی و اعتقادی و نیز صف بندی ها در جهان اسلام بسیار مهم است اما این مقاله اگرچه از مدخل بقیع دائرة المعارف بزرگ اسلامی مفصل تر است، از این زاویه به بقیع کمتر توجه کرده است.

مأخذ

دائرةالمعارف تشیع، زیر نظر احمد صدر، حاج سید جوادی، کامران فانی و بهاء الدین خرمشاهی، تهران، 1371، ج3، ص383-385.

درب البقیع، بخشی از کتاب المدینة بین الماضی والحاضر نوشته ابراهیم بن علی العیاشی.

ابراهیم بن علی العیاشی از پژوهشگران و مؤلفان معاصر عربستان سعودی است. او پس از چند سال مطالعه درباره مدینه، کتاب المدینة بین الماضی والحاضر را نوشت. او در این کتاب مباحث فراوانی درباره بقیع دارد. مبحث او درباره درب البقیع اینجا نقل می گردد:

درب البقیع:

ص: 1008

/کان یبدأ فی زقاق بنی غنم مما یواجه باب جبرییل من الشرق، ثم یمیل قلیلاض الی الجنوب، ثم یمضی تارکاً دارعثمان رضی الله عنه التی کانت منها رباط العجم ورباط المغاربة، والدار التی بینها علی الیمین، ثم ینعطف الی الشمال بنحو عشرة أمتار، تم یتجه شرقاً إلی رحبه الخدامین، «برحة الأغوات» وفیها منهل العین الزرقاء، ولها درج، وتعرف الیوم بعین الأغوات، وهنا تنتهی منازل بنی غنم، وعلی یمین المار الی البقیع بقیع الزبیر، ثم یضیق الشارع حتی ینتهی بحوش لغنم الاغوات، فینسد الطریق لوجود السور العثمانی هناک، ویکون الباب المسمی باب الجمعة وله فتحة من هذه الناحیة الی الشمال وله فتحة مقابلة من الجنوب تمضی فی البقال، وتنتهی عند قبر إسماعیل بن جعفر الصادق، الذی هو الیوم فی براح مما یلی زقاق النخاوله، ومغسل الاموات، والمقبر عنده تقاطع الطرق الیوم.

ولباب جمعه فتحة ثالثة کانت تخرج الی زقاق عمقه، وزقاق عمقه یفصل بین البقیع العام و بقیع العمات، وقد ضُمَّ البقیعان الیوم الی بعضهما، وأزیل زقاق عمقه، وهو ما نسیمه الیوم درب صیران باب الجمعه. وعلی هذا العتبار یکون مسجد ابی علی یمین الخارج، من باب جمعه، مع ملاحظة ان باب البقیع الذی ادرکناه فی الجنوب الشرقی عن باب جمعه، وبالمناسبة فقد کان نجاف الباب حجر سقف به الباب علی بعد شقی الباب اقدره بنحو ستة أمتار.

وهنا لا بد ان اذکر ان مکان باب الجمعه هنا فی شرقی دار الشیخ عبدالقادر عبدالحکیم ناظر وقف الجبرت، وامام مسجد فاطمة الذی بخارج باب المصری وهنا ایضاً اذکر للقاریء إن نجاف الباب الشرقی علیه لوحة حجریة بعرض الباب داخلة فی الجدارین الشمالی والجنوبی مکتوب فیها نقشاً جمیلاً «انه من سلیمان وانه بسم الله الرحمن الرحیم» اشارة الی انه احد باب المدینة، وکذلک باب المصری، وهما بین برجین عظیمین شمالی و جنوبی، وینعطف جدار السور الجنوبی الی المغرب قلیلا، وسط هذه العطفة، یقابلها من الشرق باب البقیع وفی تشکیلة هذه العطفه فی داخل مثلها المکونة من الانعطاف، کانت مقبرة جماعیة نسمیها الفاسقیة ثم فی جنوب المثلث برج کان علی ما یظهر لی من التخطیط فی مکان أصم مشعط، وهو فی غربی مکان أهل البیت، ومسجد ابی فی شرقی هذا البرج داخل البقیع.

مسجد أبی هذا وضعته ادلة الترکیة علی یمین الداخل من الباب الشمالی من الجدار الغربی علی مسافة نحو من ثلاثین متراً الی الجنوب، وقد أدرکه الخراب، وهو صغیر، وقد استعمله الحفارون مخزناً لأدوات الحفریات، واذکر ونحن أطفال صغار، ان أهل البیت یکلمون أحد مشایخ الکتاتیب أن یأتی بصبیانه مع الجنازة فیصیحون یا حنان، یا منان، ارحم عبدک بالغفران، وکنت ذات مرة معهم، نتقدم الجنازة بالهتاف الحار، وأدخلنا مسجد أبی هذا بعد أن أدخلت الجنازة ووزع علینا ارغفة الخبز والتمر.

ص: 1009

أعوذ فأقول: إن کان أبی بن کعب من بنی معاویة فالمنزلة هنا، بجوار بنی غنم النجاریین شأنه شأن أنس بن مالک وبئره وحدیقته، فکلهم من بنی النجار، وفی خلال هذا یقول السید السمهودی وفی کلام ابن شبة: ما یقتضی مجاورة البقیع لبنی حدیله «هؤلاء» واتصالهم به ا ه-، وهنا اوضح ان البقال وبقیع عبدالله ابن أبی وبقیع الزبیر بن العوام، کلها مما یلی غربی البقیع، وهذه الثلاث بین بنی مبذول وبنی غنم وبنی معاویة «حدیلة» وفی دار بنی معاویة الرُّومیة والاباریة والسنبلیةوما فی شمائلها، وفی هذه المناطق فندق التیسیر، وفندق الزهراء، وفنادق بهاء الدین، وفندق التونسی، وفندق المدینة، وفندق الحرم، وغیرها من الفنادق وکانت هناک حدائق کثیرة منها السنبلیة وفی مکانها الیوم فندق بهاء الدین، وفندق الزهراء، وفندق الدکتور عبدالرحمن، أما الرومیه ففی مکانها الیوم رباط النجار وأنت ذاهب الی المشرق، حیث فندق السعد وما حوله/.

مأخذ

المدینة بین الماضی والحاضر، ابراهیم بن علی العیاشی، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، 1392ق/1972م، ص168-170.

دیار خاطره ها، سفرنامه نوشته ی امرالله نصیری قزوینی و بخشی از آن درباره بقیع.

امرالله نصیری قزوینی از روحانیون حوزه علمیه قم است که در 1372 به قصد اجرای مناسک، عازم مدینه و مکه شد. خاطرات و مشاهدات خود را یادداشت و سفرنامه ای در نه فصل تدوین نموده است. این سفرنامه در سال 1380 توسط دفتر انتشارات اسلامی منتشر شده است.

نویسنده در فصل چهارم (مدینه منوره) و فصل پنجم (زیارت مشاهد و اماکن مقدسه مدینه منوره) به بقیع پرداخته است. این قسمت شامل نکات و مطالب سودمند است و می تواند مستند برخی پژوهش ها باشد. از اینرو بدون کم و کاست نقل می کنیم.

گزارش بقیع

/کلمه «بقیع» چنانچه در بعضی از کتب لغت مسطور است، به جایی می گویند که درختان زیاد و گوناگونی داشته باشد. نام سابق بقیع، «بقیع الغرقد» بوده و «غرقد» نیز نام درختی بوده است. اکنون بقیع، تقریباً در میان مدینه است و به چهار خیابان محدود می شود؛ خیابان ابوذر، عبدالعزیز، ستین و باب العوالی. قبل از حاکمان جدید و وهابی حجاز، قبرستان بقیع، دارای قبه های متعددی بوده است که همه ی آنها توسط وهابی ها تخریب شد و اکنون وضع بقیع بسیار ساده است و بر روی قبور نیز تنها سنگ کوچکی وجود دارد، حتی بر روی قبور ائمه معصوم نیز وضع به همین منوال است. شاید حاکمان

ص: 1010

فعلی حجاز قصد دارند بزرگان مدفون در بقیع را به دست فراموشی بسپارند، اما علاقه و تعلق خاطر مسلمین به بزرگان بقیع، موجب شده تا قبور ائمه معصومین(ع) باقی بماند و زیارتگاه مسلمین گردد.

قبرستان «بقیع» در مدینه و گورستان «حجون یا ابوطالب» در مکه دو قبرستان مشهور و معروفی هستند که از صدر اسلام تا به حال، به خاطر فضیلتی که این دو گورستان دارند، مسلمانان، اموات خود را در آنجا به خاک می سپارند، هنگامی که پیامبر اسلام(ص) از مکه مکرّمه به مدینه ی طیبه هجرت نمود، قبرستان بقیع وجود نداشت و اینجا مملوّ از درختان گوناگون و خاردار بوده است.

برحسب نقل بعضی از روایات، اولین مهاجری که در این قبرستان به خاک سپرده شد «عثمان بن مظعون» و از انصار، «اسعد بن زراره» بود. بعد از دفن این دو صحابی بزرگوار، اندک اندک، بقیع، تبدیل به قبرستان شد.

در کتاب «مرآة الحرمین» می گوید: «صدها نفر از صحابی رسول خدا در این گورستان به خاک رفته اند». قبرستان بقیع بعد از تخریب کوچه ی بنی هاشم و بیوت اطراف آن، کاملاً مقابل تربت پاک رسول خدا(ص) قرار گرفته است.

فاصله ی حرم مطهر پیامبر اکرم با بقیع شاید بیش از صد قدم نباشد. دور تا دور بقیع را دیوار بلندی احاطه نموده است و درهای متعددی دارد اما فقط یکی از آنان که از همه وسیعتر است، باز و بسته می شود. زنها حق ورود به بقیع را ندارند و آنان پشت دیوارها و یا پشت یکی از درها که در جنوب بقیع است و از پشت آن در، داخل بقیع قابل رؤیت است، اظهار علاقه و محبت به اهل بیت می نمایند. این قبرستان در قسمت شرقی مدینه واقع است و امروز این قبرستان بسیار وسیع است که در صدر اسلام کوچک بوده و کم کم بدان افزوده اند تا به وضع فعلی درآمده است. امسال نیز گویی در قسمت شرقی قبرستان، مقداری بر بقیع افزوده بودند و اکنون این قبرستان، وضعی بسیار اسف بار و حزن انگیز دارد که قلب هر مسلمان و زایری را سخت به درد می آورد. توهین به قبور منتسب به اهل بیت پیغمبر اکرم و دیگر بزرگان اسلام. مأمورین مزدور و بی ادب وهابیها نیز با کلمات توهین آمیز و بی ادبانه، سخت انسان را آزار می دهند و قلب انسان را آکنده از غم و اندوه و تأسف می نمایند. با کلماتی مثل این خاک است و خاک که احترامی ندارد و یا این سنگ و حجر است، تلاش می کنند زایران را از آن تربتهای پاک دور سازند و اگر بگویی یا علی و یا حسن بن علی یا علی بن حسین و ... فوری متهم به شرک می شوی و با کلماتی مثل: تو مشرک هستی، از زایران، پذیرایی می کنند. همانطور که سابقاً عرض کردیم، در این قبرستان صدها صحابی و دیگر بزرگان اسلام به خاک رفته اند، اینک به برخی از آنان اشاره می نمایم. از رجال، بزرگانی مانند:

ص: 1011

سید شباب اهل جنت و سبط اکبر، فرزند دلبند فاطمه ی زهرا حضرت امام حسن(ع)؛ امام علی بن حسین، زین العابدین(ع)؛ امام محمد باقر(ع)؛ کشاف حقایق؛ امام جعفر صادق(ع)؛ حضرت عباس، عموی پیامبر گرامی اسلام(ص)؛ حضرت عقیل(ع)، عمو زاده ی حضرت رسول اکرم(ص)؛ حضرت عبدالله جعفر، همسر حضرت زینب قهرمان نینوا(س)؛ حضرت ابراهیم فرزند رسول خاتم پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص)؛ عثمان بن مظعون؛ صحابی بزرگ پیامبر؛ نافع، بزرگ قرّاءِ؛ ابو سعید خدری، صحابی بزرگ و از طرفداران جدّی علی(ع)؛ برخی از شهدای احد؛ سعد بن معاذ.

و از نسوان: (بنا به قولی) ام الائمه، صدیقه طاهره، زهرای مرضیه، حضرت فاطمه دخت گرامی پیامبر اسلام(س)؛ مادر گرامی امیرامؤمنین علی(ع) فاطمه بنت اسد؛ دختران پیامبر اکرم، رقیه، ام کلثوم و زینب؛ همسران پیغمبر اکرم: جویریه، سوده، عایشه، میمونه، حفصه، ام حبیبه، ام سلمه، صفیه و زینب؛ عمه های حضرت رسول اکرم، عاتکه و صفیه؛ ام البنین، مادر حضرت ابی الفضل قمر بنی هاشم(س)؛ حلیمه سعدیه؛ مرضعه ی پیامبر اکرم(ص)/.

مأخذ

دیار خاطره ها: سفرنامه حج، امرالله نصیری قزوینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1380، ص92-95.

نیز ﻧﮑ: رضوان بقیع

دیدگاه های

دانشمندان مسلمان، بخشی از کتاب مدینه شناسی در نقل آرا و گزارش های نویسندگان مشهور.

موقعیت و آثار تاریخی

«بقیع» زمینی است مستطیل شکل که در سده های متمادی، خارج از حصار مدینه قرار داشت و مساحتش بیش از پانزده هزار متر مربّع نبود. این قبرستان به صورت کنونی، مسطّح و قبور موجود در آن ساده و بی نام و نشان نبود. والیان مدینه در طول تاریخ، مقابر اهل بیت، همسران، فرزندان و یاران پیامبر و تابعین مشهور و مدفون در این قبرستان را با سنگ نبشته های هنری و بناهای عظیم و ضریح های ثمین و سیمین، مشخص می کردند و حراست و حفاظت از آنها را بر عهده می گرفتند. بازآفرینی و بازسازی ها این آثار؛ همواره سنّتی رایج بود. این سنّت در رابطه با قبوری که از نظر غالب مذاهب اسلام، متبرّک هستند، پیوندی معنوی بین فرقه ها به وجود آورده بود. البته همواره کم و کیف این بناها و قبّه ها و آرایش و تزئین آن ها در قیاس با «سنّت» و «سیره» پیامبر مورد پرسش قرار می گرفت؛ ولی پاسخ همگان از چشم اندازهای فقهی، کلامی و عرفانی یکسان نبود.

ص: 1012

مذاهب اسلامی در اصل بناسازی بر فراز قبور، برخوردی متفاوت داشتند و شرایط معیشت و آگاهی مردم و خزائن و بودجه ی حکومت ها، در نحوه ی آراء، تأثیر فراوانی می نهاد. از این رو اولاً یافتن حدّ میانه آن آراء در سده های اسلامی ممکن نیست. و ثانیاً در جمع بندی آنها نمی توان به نتیجه ی مطابق نص دست یافت.

بهرحال به ظاهر بقیع در روند تاریخی که مجموعه ای از آثار، قبّه ها، کتبیه ها و... بوده است و مورّخان و سیاحان و زایران مدینه شناس به آن گواهی ها داده اند، نظری می افکنیم.

ارائه همه ی گواهی ها با رعایت اختصار کلام مناسبت ندارد؛ لذا مجملی از آن را به حدّ کفایت بیان می کنیم؛ تا ویرانه ی امروز را با آثار گذشته ی بقیع تطبیق دهیم:

دیدگاه های یازده مورخ

1- «ابوالحسن علی بن حسین مسعودی» متوفّای 345ق به مقبره اهل بیت در قبرستان بقیع اشاره نموده، می نویسد:

«و علی قبورهم فی هذا الموضع من البقیع رخامة مکتوب علیها: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله مبیدا لأمم و محیی الرمم هذا قبر فاطمة بنت رسول الله(ص) سیدة النساء العالمین و قبر الحسن بن علیّ أبی طالب و علیّ بن الحسین بن علیّ بن ابی طالب و محمد بن علیّ و جعفر بن محمد رضی الله عنهم.» (ت: «بر روی قبرهای آنها در این موضع از بقیع، سنگی قرار دارد که روی آن چنین نوشته شده است: بسم الله الرحمن الرحیم، حمد و سپاس خداوند نابودکننده ی ملّت ها و زنده کننده استخوان های پوسیده ی این آرامگاه را فاطمه دختر رسول الله، سیده ی نساء العالمین و آرامگاه حسن فرزند علی ابی طالب و علی بن ابی طالب و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد(ع) است». مروج الذّهب و معادن الجوهر، ج2، ص 288. همچنین نک-: سبط ابن جوزی متوّفای 654ق«تذکرة الخواص»، ص 311، چاپ بیروت1981م به نقل از واقدی)

2- محمد بن ابی بکر تلمسانی ضمن وصف مدینه قرن 4 قمری، درباره «بقیع الغرقد» گفته است:

«و قبر الحسن بن علیّ عن یمینک إذا خرجت من الدرب ترتفع إلیه قلیلاً علیه مکتوب: هذا قبر الحسن بن علیّ دفن إلی جنب أمّة فاطمة رضی الله عنهاو عنه.» (ت: «...آرامگاه حسن بن علی در سمت راست مسیر، کمی به طرف بالا قرار دارد و روی آن نوشته شده است: این آرامگاه، حسن فرزند علی است که در کنار مادرش فاطمه(س) دفن گردیده است.» نک-: «وصف مکّة شرّفها الله و عظمها و وصف المدینة الطیبة کرّمها الله و وصف بیت المقدّس». (المبارک ما حوله)، به اهتمام حمد الجاسر، بر اساس نسخه

ص: 1013

خطی 404 اسکوریال، اسپانیا، مندرج در «مجلّة العرب»، ریاض، شماره5/6، ذوالقعده، ذوالحجّه ی 1393ق و نیز ﻧﮑ: ورق 50)

3- حافظ محمّد بن محمود بن نجّار متوّفای 643ق ضمن وصف مقابر بقیع در اواخر سده 6هجری از قبّه ها و بناهای بقیع خبر داده، از جمله می نویسد:

«فی قبّة کبیرة عالیة قدیمة البناء فی اوّل البقع و علیها بابان یفتح أحدهما فی کلّ یوم للزیارة رضی الله عنهم أجمعین.» (ت: «در ابتدای بقیع، گنبد بزرگ و مرتفع و قدیمی قرار دارد و دارای دو در است؛ یکی از آن دو، روزانه برای زیارت مردم از اهل بقیع(ع) گشوده می گردد. در «اخبار مدینة الرسول»، ص 153، به اهتمام: صالح بن محمد جمال، براساس نسخه ی خطّی 1217ق استنساخ 975ق، چاپ مکّه: 1366ق)

سپس از لوحی که در جریان حفّاری به دست آمده بود، یاد کرده، می نویسد:

«علیه لوح مکتوب: هذا قبر فاطمة بنت رسول الله».

همچنین از گنبد اوّل بقیع که بر فراز مزارهای«عقیل بن ابی طالب» و «عبدالله بن جعفر» بنا شده و گنبد برافراشته بر قبر ابراهیم و بنای مرقد فاطمه بنت اسد و... ما را مطّلع می کند.

4- ابن جبیر متوّفای 614ق که در سال های 578/ 581ق به سیاحت جهان اسلام همّت گماشت، در سفرنامه ی خود که بعدها به عنوان«رحلة ابن جبیر» مشهور شد، از شهر مدینه ی سده 6 قمری یادها کرده که در کتاب حاضر به آن ها استنادها کرده ایم.

وی درباره، قبرستان بقیع و موقعیت و آثار آن، توصیف نسبتاً جامعی ارائه کرده است: بقیع الغرقد را در شرق مدینه و خارج از حصار شهر، مجاور راهی که به باب بقیع مشهور بوده، دانسته است. از بنا و گنبدی که بر فراز قبر مالک بن انس ساخته شده بود، یاد کرده و آنگاه می نویسد:

مقابل قبر مالک: «قبر السّلاله الطّاهرة ابراهیم ابن النّبیّ(ص)، علیه قبّة بیضاء» (ت: «آرامگاه پاک سرشت ابراهیم، فرزند پیامبر، که بر فراز آن گنبد سفیدی قرار دارد.») قرار داشته است و «علی الیمین منها تربة ابن لعمر بن الخطّاب و بإزائة قبر عقیل بن أبی طالب رضی الله عنه و عبدالله بن جعفر طیار رضی الله عنه. و بإزائهم روضة فیها أزواج النّبیّ(ص) و یلیها روضة العبّاس ابن عبدالمطلّب و الحسن بن علیّ رضی الله عنهما و هی قبّة مرتفعة فی الهواء علی مقربة من باب البقیع المذکور و عن یمین الخارج منه، و رأس الحسن إلی رجلی العبّاس رضی الله عنهما و قبراهما مرتفعان عن الأرض متسعان مغشیان بألواح ملصقة أبدع الصاق، مرصّعة بصفائح الصُّفر و مکوکبة بمسامیره علی أبدع صفة و أجمل منظر و علی هذا الشکل قبر إبراهیم ابن النّبیّ(ص) و یلی هذه القبّة العباسیة بیت ینسب لفاطمة بنت الرسول(ص) و یعرف

ص: 1014

بیت الحُزن و فی آخر البقیع قبر عثمان و علیه قبّة صغیرة مختصرة و علی مقربة منه مشهد فاطمة ابنة أسد أمّ علی رضی الله عنها و عن بنیها.»

و مشاهد هذا البقیع أکثر من أن تحصی لأنّه مدفن الجمهور الأعظم من الصحابة المهاجرین و الأنصار: رضی الله عنهم أجمعین و علی قبر فاطمة المذکورة مکتوب: ما ضمّ قبر أحد کفاطمة بنت أسد رضی الله عنها و عن بنیها». (ت: «آرامگاه های بقیع بسیارند، بطوری که خارج از حصر و شمارش اند؛ زیرا آنجا مدفن قسمت اعظم یاران پیامبر از مهاجرین و انصار رضی الله عنه است. بر روی آرامگاه فاطمه نوشته شده است: مهمترین قبر موجود در بقیع قبر فاطمه(س) و فرزندان او است»)

5- ابن بطوطه متوفّای 770/779ق در سال 726ق به قصد زیارت مکّه به مدینه سفر کرده و این شهر را توصیف کرده است. وی درباره بناهای قبرستان بقیع، چنین گفته است:

«روبروی قبر صفیه، قبر ابوعبدالله مالک بن انس است که گنبد مختصری هم دارد و در جلو آن قبر فرزند ارجمند پیغمبر: ابراهیم واقع شده که گنبد سپیدی دارد و در طرف راست آن، تربت عبدالرّحمن بن عمر بن خطّاب - معروف به ابی شحمه - و محاذی آن، قبور عقیل بن ابی طالب و عبدالله بن جعفر واقع است و در محاذات این قبور، مقبره ای است که می گویند قبور زنان پیغمبر در آن قرار دارد و پس از آن، مقبره دیگری از آن عبّاس عموی پیغمبر و حسن بن علی است که گنبد بلند و محکمی دارد. این مقبره در دست راستِ دروازه بقیع واقع شده و قبر حسن در پایین پای عبّاس قرار دارد و هر دو قبر، بزرگ و مقداری از سطح زمین بالاتر می باشد و روی آنها را تخته سنگ هایی که با منتهای مهارت به وسیله ی صفحات زردرنگ ترصیع شده، پوشانده است. در انتهای قبرستان بقیع، قبر عثمان بن عفّان واقع است که گنبد بزرگی دارد و قبر فاطمه بنت اسد مادر علی بن ابی طالب در نزدیکی آن است». (سفرنامه ابن بطوطه، ص113و114؛ ترجمه ی فارسی، چاپ 1337ش)

6- «نور الدّین علی بن احمد سمهودی» متوفّای 911ق در سال 872ق قاهره را به سوی مدینه ترک کرد تا در آنجا رحل اقامت گزیند.

سمهودی مؤلف کتاب مشهور و محققانه «وفاء الوفا باخبار دارالمصطفی» است و شهر مدینه را در قرن 9 هجرت، به استادی تمام وصف کرده و اطّلاعات جامعی در این خصوص در دسترس ما قرار داده است. در این کتاب وی مشاهدات عینی خود را تؤام با نقد و بررسی آراء مورّخان مدینه در خصوص بناهای ساخته شده بر مقابر مشهور قبرستان بقیع، ذیل فصلی مستقل با «بیان المشاهد المعروفة الیوم بالبقیع» به رشته تحریر در آورده است. سمهودی می نویسد:

ص: 1015

«... قد ابتنی علیها مشاهد: منها مشهد... المشهد المنسوب لعقیل بن أبی طالب و أمهات المؤمنین تحوی العباس... و الحسن بن علیّ... و علیهم قبّة شامخة فی الهواء. قال ابن النجّار: و هی کبیرة عالیة قدیمة البناء و علیها بابان یفتح أحدهما فی کلّ یوم. و قال المطری: بناها الخلیفة الناصر أحمد بن المستقضیء و قبر العبّاس و قبر الحسن مرتفعان من الأرض متّسعان مغشّیان بألواح ملصقة أبدع الصاق مصفحة بصفائح الصُّفر مکوکبة بمسامیر علی أبدع صفة و أجمل منظر...» (ت: «آرامگاه هایی در آن ساخته شد؛ از جمله آرامگاه منسوب به عقیل فرزند ابوطالب و همسران پیامبر است. همچنین آرامگاه عباس و حسن که بر روی آن گنبد بلندی قرار دارد. این نجار گوید: این گنبد مرتفع و قدیمی، دارای دو در است که یکی از آن دو، روزانه گشوده می شود...». مطری گوید: «این گنبد توسط خلیفه الناصر احمد بن امستضی ساخته شد... آرامگاه عباس و حسن و سیع و مرتفع تر از زمین اند و پوشیده از تخته چوب هایی که به بهترین نحو به همدیگر چسبانده شده و دارای لایه های مسی است که با میخ هایی به طرز جالبی میخکوبی شده اند.» نک-: وفاء الوفاء، صص 916-919، جزء سوم، اهتمام: محمّد محیی الدّین عبدالحمید، بیروت، 1393ق)

و درباره بنای قبر صفیه می گوید: «و هو بناء من حجارة قبّة علیه».

و بنای قبر عثمان بن عفان را چنین توصیف کرده است:

«و علیه قبة عالیة ابتناها اسامة بن سنان الصالحی احد امراء السلطان السعید صلاح الدین یوسف بن ایوب فی سنة احدی و ستمائه». (ت: «بر فراز آن گنبدی قرار دارد که توسط اسامی بن سنان صالحی، یکی از امرای سلطان سعید صلاح الدین یوسف بن ایوب، به سال 611هجری بنا گردید است.»)

7- میرزا حسین فراهانی در میانه ی سال های 1302/1303ق از قفقاز و استانبول به اسکندریه و جدّه و مکّه و مدینه رفته و شرح مسافرتش را تحت عنوان«سفرنامه ی میرزا حسین فراهانی» به رشته ی تحریر درآورده است.

وی درباره قبرستان بقیعِ آن ایام که موقعیت قدیمی و آثار دستخوش حملات پیروان و هابیان گردید، سخن می گوید و به تفصیل از قبور و بناهای ساخته شده بر آنها یاد می کند که نکات ارزشمندی را می توان در نثر مطوّل آن یافت:

«اوّل چهار نفر از ائمه اثنا عشر که در بقعه بزرگی که به طور هشت ضلعی ساخته شده واقعند و اندرون بقعه و گنبد آن سفیدکاری شده است. معلوم نیست که بنای بقعه از چه زمانی بوده است. در وسط همین بقعه متبرّکه که در طاقنمای غربی آن، مقبره ای است که بر دیوارِ یک طرف آن ضریحی آهنی ساخته اند و می گویند قبر فاطمه زهرا(س) است.»

ص: 1016

در بقعه مبارکه زینت دیگری نیز وجود ندارد؛ مگر دو چلچراغ کوچک و چند شمعدان برنج، فرش زمین بقعه، حصیر است.

در جنوب بقعه ائمه، بقعه ای است سفیدکاری شده و دارای ضریحی برنجی که قبور زینب، رقیه و امّ کلثوم (بنات رسول الله) در آن واقع است. در سمت جنوبی شمالی بقعه بنات نبی، بقعه سفیدکاری شده ای با ضریح، وجود دارد و قریب به این بقعه، بقعه دیگر است سفیدکاری شده که ضریحی برنجی دارد و قبر عقیل بن ابی طالب است. قریب به این بقعه، بقعه دیگری است سفیدکاری شده که قبر عبدالله جعفر است. در کنار قبرستان بقیع در سمت شرقی، گنبد بزرگ سفیدکاری شده و تزئین شده ای با نقاشی است که می گویند قبر عثمان بن عفّان است. در پشت قبرستان بقیع به فاصله ی کوچه ای ده ذرعی که قریب به دروازه ی شهر است، بقعه ای است سفیدکاری که عمّات حضرت رسول الله(ص) در آنجا مدفون اند.» (سفرنامه میرزا حسین فراهانی، به کوشش: فرمانفرئیان، براساس نسخه ی خطّی کتابخانه ی ملّی ایران، صص 281-289)

8- نایب الصّدر شیرازی= معصوم علیشاه (1270/1344ق) از صوفی مشربان و صاحب منصبان فارس بود که به سیاحت، شوق خاصّی داشت. او از شوّال 1305ق به قصد زیارت قبله و سیاحت در حجاز و ایران و هند، عازم شبه جزیره شد و از این سفر گزارشی تحت عنوان «تحفة الحرمین و سعادة الدّارین» به شیوه سفرنامه نویسی رایج در سده گذشته به یادگار گزارد. وی در این کتاب، ضمن شرح و وصف مدینه ی 1305ق از اماکن و مقابر این شهر عموماً و بقیع خصوصاً یادها کرده است که بعضی از نکات آن در میان کتاب های مشابه عربی استثنایی است. («تحفة الحرمین و سعادة الذّارین»، چاپ سنگی، بمبئی، 1306ق، رقمی، 402ص)

او از وضعیت عمومی بناهای بقیع در 1305ق اظهار تأسف کرده که مدت هاست این اماکن، مرمّت نشده و مقامات محلّی ترک و عرب از اقداماتی که ایرانیان در این خصوص به آن مصمّم بودند، ممانعت به عمل می آورند. نقل می کند:

«عبدالحسین امین التجّار شیرازی ساکن بمبئی» می خواست مختصر مرمّتی در بقاع متبرّکه انجام دهد که جز با پرداخت رشوه های زیاد (به اصطلاح آن زمان: تعارف) میسر نشد. حتی تلاش های وزیر اعظم دولت ایران: امین السّطان جهت بازسازیی بقاع، بی نتیجه ماند.

بهرحال در توصیف قبرستان از تعابیری همچون: «عبرت انگیز» و «گورستان وحشت آمیز» استفاده شده است؛ زیرا «اطرافش باغات نخلیات بسیار و بساتین(وجود دارد) که متّصل می شود به احد و از یک طرف به قبا.» می گوید:

ص: 1017

برای حصار بقیع دو در نصب نموده اند؛ یکی محاذات بقعه متبرّکه ائمّه و غالباً مسدود است و دیگر به دروازده شهر نزدیک است. سنگ بقاع قبرستان بقیع و نیز سایر بُقاعِ اطراف مدینه مشرّفه را این شخص به نظم درآورده است. در بالای هر بقعه، اسم صاحب بقعه را منظوماً بر سنگ تراشیده اند. بر سر در بقیع، قصیده ای طولانی به زبان تُرکی نوشته اند که به بیت آخر آن که سال تعمیر و نام سلطان و ناظم را معلوم می کند، اکتفا می شود:

شفیع أوله ساکه عزت بقاده و تاریخ/ بقیع ایتدی معلّی بنای شه محمود(سنة 1223) (همان، صص226و227)

نایب الصّدر، بقعه ائمّه بقیع را در یک ضریح وصف می کند و از آثاری که بر دیوار داخلی بقعه مانند شاه نشین ضریح و پرده وجود داشته است، می گوید و ابراز می کند که جناب صدیقه طاهره(س) در همین مکان مدفون هستند و این کلمات و چند شعر ترکی بر سر در این بقعه و دیگر نقاط آن نقش است:

«هذا قبة حضرة عبّاس و أهل البیت رضی الله عنهم».

یاپلوب قبر پاک عمّ نبی أهل بیت ایله قیلدی استیناس/ پادشاه جهانه یاور اوله سید النّاس حضرة عبّاس (تحفة الحرمین و سعادة الدّارین، ص227)

وی درباره دیگر بناهای بقیع می گوید:

«بقعه بنات الرّسول هم آنجاست و اسامی همه را بر سردر نوشته اند. آن تعداد از زوجات آن حضرت هم که در مدینه وفات یافته اند، در یک بقعه می باشند. بر سردرِ بقعه ابراهیم ابن النّبی چند شعر ترکی وجود دارد که یک مصرع آن فارسی است که اینگونه نقل می شود:

«شهزاده سلطان رسل ابراهیم»

جناب عقیل هم بقعه دارند. دو قبّه متّصل به یکدیگر یکی از مالک بن انس و دیگری از نافع است.

در آخر قبرستان بقیع که سابقاً جزو قبرستان است، جناب موسی بن عمران بوده و به اتّفاقِ ذوالنّورین (ت: ظاهراً منظور، عثمان بن عفّان است) آثاری به اسم دارند. سابقاً دیوار بقیع، این ناحیه را به دو قسمت تقسیم کرده بود؛ بعد از تعمیر، دیوار را برداشته و محوّطه آن سوی دیوار را جزء بقیع نموده اند.

در قبّه عثمان قبّه ای است که بر سر درش این کلمه نوشته شده است:

«هذه قبة حضرة حلیمة السعدیّة رضی الله عنها.»

در آخر بقیع به سمت باغات که دو کوچه وجود دارد، دو قبّه نزدیک به هم به چشم می خورد. بر سردرِ یکی که مؤخّر است، نوشته شده:

«هذا قبة سعید الخدری.» و به تُرکی دو بیت بر سنگ نقش است.

ص: 1018

قبّه مقدّم متعلّق است به حضرت طاهره مطهّره فاطمه بنت اسد.

از طرف دست راست در هنگام خروج از بقیع، بقعه ای است که می گویند عمّات نبی در آن دفن شده اند. در وقت دخول از دروازه جنایز به دست چپ صحن و قبّه با روح بزرگی است که می گویند از جناب اسماعیل ابن امام جعفر الصادق(ع) است.

بعد از زیارت ائمّه بقیع و جناب عبدالله سلام الله علیهم بسیار متأسّف و متألّم بودم که صنمی قریش باید چراغ و بناهای رفیع داشته باشند؛ امّا جناب بتول و سبط رسول و پدر بزرگوارش در شب چراغی نداشته باشند و آثار کهنه و بنای مختصری داشته باشند. افٍّ لک یا دهر»

9. علی بن موسی یکی از نویسندگان عثمانی است که در نیمه اوّل سده 14ق در مدینه بسر می برده است، در رساله ای به نام «وصف المدینة المنوّره» (به اهتمام عبید مدنی، بر اساس نسخه خطّی شماره 31690 و 1644. تاریخ دارالکتب المصریّه، چاپ دارالیمامه للبحث و الترجمة و النشر، ریاض، 1392ق) توصیفی کامل از بافت شهر مدینه در سال 1300/1303ق ارائه داده است. در این رساله پیرامون چگونگی بقاع بقیع و آثار بجای مانده از زمان های گذشته می نویسد:

«ثمّ من شرقی البقیع قبّتین احداهما فیها مرقد الصحابی الجلیل سیّدنا أبی سعید الخدری الأنصاری و بجانبها قبّة سیّدتنا فاطمة بنت أسد.»

آنگاه به وصف بنای بقعه اهل بیت پرداخته، می نویسد: در سمت قِبلی مسجد ابی بن کعب:

«قبّة آل البیت العظام و هی أکبر القباب عنه عتبة بابها الشامی فسقیة یدفن فیها بعض السادة العلویة و عند بابها الغربی طاجن فیه مدافن لبعض أمراء المدینة المنورة من أشراف بنی حسین.» (ت: «گنبد خاندان پیامبر بزرگترین گنبدها است. در آستانه شمالی اش آرامگاه بعضی از سادات علوی و در آستانه غربی اش مدفن بعضی از بزرگان مدینه منوره از اشراف بنی حسین است.»)

وی تصریح می کند: بر فراز کلیّه قبور ازواج النبی: «حملهم سبغة فی قبة واحده».

به همین سان از گنبد و بناهای ساخته شده بر قبور عقیل، سفیان بن حارث و عبدالله بن جعفر و مالک بن انس، نافع، عثمان بن مظعون و عبدالرّحمن بن عوف می گوید. «علی بن موسی» درباره مقبره عثمان بن عفّان می نگارد:

«و فی آخر البقیع الشریف من جهة الشرقیّة قبّة عظیمة دون قبة آل البیت الجسامة و فیها مرقد ذی النّورین سیّدنا عثمان بن عفان... ». (ت: «در انتهای بقیع از طرف مشرق، گنبد عظیمی، کوچکتر از گنبد خاندان پیامبر، واقع است که در آن آرامگاه عثمان بن عفان می باشد.»)

ص: 1019

10. «محمّد لبیب بک بَتَنُونی» متوفّای 1357ق از ادباء مصر، در اوائل نیمه اول سده قرن 14 هجرت، در سال 1327ق در معیّت «عبّاس حلمی پاشا ثانی خدیو مصر» (1874/1914م) حجاز را سیاحت نمود و گزارش سفر خود را از مصر تا حجاز، به رشته تحریر درآورد.

وی در سفرنامه اش: «الرّحلة الحجازیّه» («الرّحلة الحجازیّه، لولی النعم الحاج عبّاس حلمی باشا الثانی خدیو مصر»، مطبعة مدرسة والدة عبّاس الأوّل، چاپ اوّل 1328ق. چاپ دوم، مطبعة الجمالیّه، مصر، 1329ق) به استادی شهر مدینه را شناسانده است؛ به نحوی که حتّی «فرید وجدی» پژوهنده مشهور مصر در «دائرةالمعارف القرن العشرین» ج8، ص528/529، ذیل کلمه مدینه، ضمن استناد به گفته های او کتابش را به تجلیل ستوده است.

«محمّد لبیب بک» در کتاب خود ضمن توصیف احوال و تاریخ و آثار مدینه و مدنی ها، مشاهدات خود را از قبرستان بقیع به نگارش درآورده است و تصریح می کند: «کان بالبقیع قباب کثیرة.» (همان، ص225)

تفصیل این بیان را در صفحه 206 کتابش چنین می خوانیم:

«ثمّ قصد زیارة البقیع و هو مقبرة المدینة فابتدأ بزیارة قبّة سیّدنا عثمان بن عفّان و هی فی الشرق ثمّ قبّة سیّدنا الإمام مالک و هی فی وسطها ثمّ قبّة سیّدنا إبراهیم ابن النّبیّ(ص) ثمّ قبة زوجات الرسول علیهنّ رضوان الله ثمّ قبة سیدنا العباس و سیدنا الحسن بن علی فی الزاویة القبلة الغربیة بالبقیع و هی أفخم القباب الموجودة به. و مقصورة سیدنا الحسن فیها فخیمة جداً و هی من النحاس المنقوش بالکتابة الفارسیة و أظنّ أنّها من عمل الشیعة الفارسیین». (ت: «سپس به قصد زیارت بقیع، که گورستان مدینه است، روانه شد. ابتدا آرامگاه عثمان بن عفان، که در مشرق است، به چشم می خورد. سپس آرامگاه امام مالک که در وسط بقیع است. پس از آن، گنبد ابراهیم فرزند پیامبر(ص) و پس از آن، گنبد همسران پیامبر رضوان الله علیهنّ اجمعین، سپس گنبد عباس و حسن در منتهی الیه قسمت غربی بقیع، که عظیم ترین گنبدهای بقیع است، قرار دارد. آرامگاه حسن بسیار عالی و مجلّل و از مس با خط فارسی تزیین شده است. گمان می کنم این کار، از ساخت شیعیان فارسی زبان باشد.»)

«محمّد لبیب بک» در سیاحتنامه اش، عکسی از قبرستان بقیعِ سال 1327ق تهیّه کرده که به خوبی نمایشگر موقعیّت و شکل آثار بُقاع و بناهای متبرّکه بقیع در آن سنواتِ دور می باشد. این تصویر، به علّت منحصر به فرد بودن و عدم دسترسی به منابع مشابه، برای همه مدینه شناسان از ارزش زیادی برخوردار است. نک-: پیکره 1-1

ص: 1020

11. «ابراهیم رفعت پاشا» (1273/ 1353ق) نویسنده و پژوهنده مصری است که در خلال سال های 1318/ 1325ق «امیرالحج و قومندان حرس المحمل» مصریان را عهده دار بود. وی گزارش سفرهای پرصعوبت خود را در سال های مذکور، جمع آوری و آن را با نام «مرآة الحرمین» (قاهره، 1344، دارالکتب المصریّه، 2 جلد) منتشر نمود.

اطّلاعات تاریخی و اسلامی وی که از مصاحبت با دانش پژوهان ازهر، پربار شده بود، در کتاب وی تجلّی یافته و به سیاحتنامه اش جامعیّتی خاص بخشیده است.

«ابراهیم رفعت پاشا» ذیل عنوان «مقابر المدینه» به تفصیل از آثار و تاریخ قبرستان بقیع، با دقّت و رعایت اختصار، یادها کرده است. از جمله درباره بقاع بقیع می نویسد:

«و العباس و الحسن بن علی و من ذکرناه معه تجمعهم واحدة هی أعلی القباب التی هنالک کقبة ابراهیم و قبّة عثمان التی بناها السلطان محمود سنة 1233ق. و قبّة الزوجات و قبة اسماعیل بن جعفر الصادق و قبة الإمام أبی عبدالله مالک بن انس الأصبحی إمام دارالهجرة و قبّة نافع شیخ القراء.» (ت: «عباس و حسن و کسانی که قبلا همراه اینان نام بردیم، زیر یکی از بلندترین گنبدهای بقیع اند؛ همچون گنبد ابراهیم و عثمان، به سال 1233ق. سلطان محمود آن را بنا کرد و نیز گنبد همسران پیامبر و گنبد اسماعیل بن جعفر الصادق و گنبد امام ابو عبدالله مالک بن انس اصبحی در مقابل دارالهجره و گنبد نافع شیخ القراء می باشد.»)

«ابراهیم رفعت پاشا» از این آثار در سال 1321ق دو عکس بسیار باارزش و منحصر به فرد تهیّه کرده است که به خوبی موقعیّت بناهای بقیع را قبل از ویرانی نشان می دهد. («مرآة الحرمین، تصاویر: 170 و 171، ج1، ص426)

مأخذ

مدینه شناسی، سید محمدباقر نجفی، تهران، مشعر، چاپ دوم، 1386، ج1، ص415-439.

ذخائر المدینة المنورة، بخشی از این کتاب درباره فضایل و آثار و زیارت بقیع.

احادیث درباره فضایل مدینه و بقیع که در کتب و مجامع روایی پیشین بوده توسط محمد سعید دفتردار جمع آوری شده و کتاب جدیدی با عنوان ذخائر المدینة المنورة را عرضه کرده است. احادیث را نقادی و جرح و تعدیل نکرده، فقط آنها را تکمیل نموده است. یعنی قسمت های پراکنده یک روایت در منابع مختلف را تجمیع کرده است. بهرحال پنج روایت درباره بقیع زیر عنوان البقیع و فضله دارد که عیناً برای استفاده پژوهشگران اینجا آورده می شود.

البقیع و فضله

ص: 1021

/ أنبأنا القاسم بن علی، أخبرنا أبو محمد الدارانی، أخبرنا أبو الفرج الإسفرائینی، أخبرنا محمد بن الحسین، أخبرنا أبو طاهر القاضی، أنبأنا محمد بن عبدوس، حدثنا سعد بن زیاد وأبو عاصم قال: زعم نافع مولی ابن عمر قال: حدثتنی أم قیس بنت محصن قالت: لو رأیتنی و رسول الله(ص) آخذ بیدی فی سکة المدینة حتی أنتهی إلی بقیع الغرقد فقال: یا أم قیس قلت: لبیک یا رسول الله وسعدیک قال: ترین هذه المقبرة؟ قلت: نعم یا رسول الله قال: یبعث منها یوم القیامة سبعون ألفاً علی صورة القمر لیلة البدر یدخلون الجنة بغیر حساب. أخبرنا محمد بن أبی القاسم السوسی، أخبرنا جدی أبو محمد، أخبرنا أبو الحسن الربیعی إجازة، أخبرنا عبد الوهاب بن جعفر، حدثنا أبو هاشم الإمام، أخبرنا معاویة بن محرر، حدثنا الحسن بن جریر المنصوری، حدثنا محمد بن عثمان، حدثنا أبی عن عبد الرحمن بن أبی الزناد عن أبیه عن الأعرج عن أبی هریرة أن رسول الله قال: أنا أول من تنشق الأرض عنه فأکون أول من یبعث؛ فأخرج أنا وأبو بکر وعمر إلی أهل البقیع فیبعثون ثم یبعث أهل مکة فأحشر بین الحرمین.

أنبأنا أبو القاسم بن کامل عن أبی الحداد عن أبی نعیم الحافظ عن أبی محمد الخلدی قال: أخبرنا محمد بن عبد الرحمن، حدثنا الزبیر بن بکار، حدثنا محمد بن الحسن عن محمد عن إسماعیل عن حکام أبی عبد الله الشامی عن أبی عبد الملک أنه حدثه حدیثا یرفعه إلی رسول الله أنه قال: مقبرتان تضیئان لأهل السماء کما یضیء الشمس والقمر لأهل الدنیا: مقبرتنا بالبقیع بقیع المدینة ومقبرة بعسقلان. وحدثنا محمد بن الحسن عن عیسی بن عبد الله عن أبیه قال: قال کعب الأحبار نجدها فی التوراة کفتة محفوفة بالنخیل و موکل بها الملائکة کلما امتلأت أخذوا بأطرافها فکفوها فی الجنة، قلت: یعنی البقیع. وحدثنا محمد بن الحسن عن عبدالله بن نافع عن سلیمان بن زید عن شعیب وأبی عبادة عن أبی بن کعب القرظی أن النبی قال: من دفناه فی مقبرتنا هذه شفعنا له أو شهدنا له. وحدثنا محمد بن الحسن عن محمد بن إسماعیل عن داود بن خالد عن المقبری أنه سمعه یقول قدم مصعب بن الزبیر حاجاً أو معتمراً ومعه ابن رأس الجالوت فدخل المدینة من نحو البقیع فلما مر بالمقبرة قال ابن رأس الجالوت: إنها لهیَ! قال مصعب: وما هی؟ قال: إنا نجد فی کتاب الله صفة مقبرة شرقیها نخل وغربیها بیوت یبعث منها سبعون ألفا کلهم علی صورة القمر لیلة البدر فطفت مقابر الأرض؛ فلم أر تلک الصفة حتی رأیت هذه المقبرة، وحدثنا محمد بن الحسن عن العلاء بن إسماعیل عن عبد الحمید بن جعفر عن أبیه قال: أقبل ابن رأس الجالوت فلما أشرف علی البقیع قال: هذه التی نجدها فی کتاب الله کفتة لا أطأها قال: فانصرف عنها إجلالاً لها.

وروی مسلم فی الصحیح من حدیث عائشة قالت: کان رسول الله(ص) کلما کانت لیلتی منه یخرج من آخر اللیل إلی البقیع فیقول: سلام علیکم دار قوم مؤمنین وأتاکم ما توعدون وإنا إن شاء الله بکم لاحقون اللهم اغفر لأهل بقیع الغرقد. وروی فی الصحیح أیضاً من حدیثها قالت: لما کانت لیلتی التی فیها رسول

ص: 1022

الله(ص) عندی انقلب؛ فوضع رداءه وخلع نعلیه فوضعهما عند رجلیه وبسط طرف إزاره علی فراشه واضطجع فلم یلبث إلا بقدر ما ظن أننی قد رقدت فأخذ رداءه وبدأ، وفتح الباب رویداً فخرج، ثم أجافه رویدا؛ فجعلت درعی فی رأسی واختمرت وتقنعت إزاری، ثم انطلقت علی أثره حتی جاء البقیع؛ فقام فأطال القیام ثم رفع یدیه ثلاث مرات ثم انحرف فانحرفت فأسرع فأسرعت فهرول فهرولت فأحضر فأحضرت فسبقته فدخلت؛ فلیس إلا أن اضطجعت فدخل فقال: مالک یا عائشة حساً رأیته قالت: لا شیء قال: لتخبرنی أو لیخبرنی اللطیف الخبیر فأخبرته فقال: فأنت السواد الذی رأیت أمامی قلت: نعم، فلهزنی فی صدری لهزة

أوجعتنی، ثم قال: أظننت أن یحیف الله علیک ورسوله؟ قالت: قلت: مهما یکتمه الناس یعلمه الله عز وجل قال: فإن جبریل أتانی حین رأیت فنادانی فأخفا منک؛ فأجبته فأخفینا منک ولم یکن یدخل علیک، وقد وضعت ثیابک وظننت أن قد رقدت وکرهت أن أوقظک وخشیت أن تستوحشی فقال: إن ربک یأمرک أن تأتی إلی أهل البقیع وتستغفر لهم قالت: قلت: کیف أقول یا رسول الله قال: قولی: السلام علی أهل الدیار من المؤمنین والمسلمین ویرحم الله المستقدمین منا والمستأخرین وإنا إن شاءالله بکم لاحقون. واعلم أن أکثر الصحابة رضی الله عنهم مدفون بالبقیع، وکذلک جمیع أزواج النبی(ص) سوی خدیجة. فإنها بمکة مدفونة، وبالبقیع سادة من التابعین ومن بعدهم من الزهاد والعلماء والمشهورین إلا أن قبورهم لا تعرف فی یومنا هذا فمن حضرها وسلم علی من بها فقد أتی بالمقصود ولیس فی یومنا هذا معین إلا تسعة قبور: قبر العباس بن عبد المطلب عم النبی وعلیه طین ساج وقبر الحسن بن علی بن أبی طالب ومعه فی القبر ابن أخیه علی بن الحسین زین العابدین وأبو جعفر محمد بن علی الباقر وأبوه جعفر الصادق، والقبران فی قبة کبیرة عالیة قدیمة البناء فی أول البقیع وعلیها بابان یفتح أحدهما فی کل یوم للزیارة رضی الله عنهم أجمعین. وروی عن عبید الله بن علی بن الحسن بن علی قال: ادفنونی إلی جنب أمی فاطمة بالمقبرة فدفن إلی جنبها بالمقبرة. وقال سعید بن محمد بن جبیر: رأیت قبر الحسن بن علی بن أبی طالب رضی الله عنه عند فم الزقاق الذی بین دار نبیه وبین دار علی بن أبی طالب، وقیل لی دفن عند قبر أمه. وروی قائد مولی عبادل قال: حدثنی الحفار أنه حفر لإنسان فوجد قبراً علی سبعة أذرع من خوخة بیته مشرقاً علیه لوح مکتوب هذا قبر فاطمة بنت رسول الله(ص) قلت: فعلی هذا هی مع الحسن فی القبة فینبغی أن یسلم علیها هنا لک وقبر صفیة بنت عبد المطلب عمة النبی فی تربة فی أول البقیع. وقال محمد بن موسی بن أبی عبدالله: کان قبر صفیة بنت عبد المطلب عند زاویة دار المغیرة بن شعبة وقبر عقیل بن أبی طالب أخی علی رضی الله عنه فی قبة فی أول البقیع أیضا، ومعه فی القبر ابن أخیه عبد الله بن جعفر الطیار وابن أبی طالب الجواد المشهور وقبور أزواج النبی وهن أربعة قبور ظاهرة ولا یعلم

ص: 1023

تحقیق ما فیها منهن. وقد روی البخاری فی الصحیح أن عائشة رضی الله عنها أوصت عبدالله بن الزبیر: لا تدفنی معهم تعنی النبی وصاحبیه وادفنی مع صواحبی بالبقیع.

وروی عن قائد مولی عبادل قال: قال لی منقذ الحفار: فی المقبرة قبران مطابقان بالحجارة قبر حسن بن علی وقبر عائشة زوج النبی(ص) فنحن لا نحرکهما. وقد روی مالک بن أنس أن زینب بنت جحش توفیت فی زمان عمر بن الخطاب فدفنها بالبقیع. وروی عن محمد بن عبد الله بن علی أنه قال: قبور أزواج النبی(ص) من خوخة بیته إلی الزقاق یعنی البقیع، وروی عن الحسن بن علی بن عبید الله بن محمد بن عمر بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب أنه هدم منزله فی دار علی بن أبی طالب قال: فأخرجنا حجراً مکتوباً علیه هذا قبر رملة بنت صخر فسألنا عنه قائد مولی عبادل فقال: هذا قبر أم حبیبة بنت أبی سفیان. وروی عن إبراهیم بن علی الرافعی أنه قال: حفر لسالم البابلی مولی محمد بن علی قال: فأخرجوا حجراً طویلاً وفیه مکتوب هذا قبر أم سلمة زوج النبی(ص) وهو مقابل خوخة آل نبیه بن وهب فأهیل علیه التراب وحفر لسالم فی موضع آخر. وقبر إبراهیم ابن النبی وعلیه قبة وملبن ساج. وروی إبراهیم بن قدامة عن أبیه قال: دفن رسول الله(ص) بالبقیع عثمان بن مظعون قال: فدفنه «أی ابنه إبراهیم» رسول الله إلی جنب عثمان بن مظعون، وقبره حذاء زاویة عقیل بن أبی طالب قال جعفر بن محمد الصادق رضی الله عنهما: قبر إبراهیم ابن رسول الله(ص) وجاه دار سعید بن عثمان التی یقال لها الروراء بالبقیع مرتفعاً عن الطریق، وأنبأنا أبوالقاسم الأزجی، عن أبی علی الأصبهانی، عن أبی نعیم الحافظ، عن أبی محمد الخواص، حدثنا محمد بن عبد الرحمن المخزومی، حدثنا الزبیر بن بکار، حدثنا محمد بن الحسن عن صالح بن قدامة عن أبیه عن عائشة بنت قدامة قالت: کان القائم یقوم عند قبر عثمان بن مظعون فیری بیت النبی(ص) لیس دونه حجاب. وحدثنا محمد بن الحسن، حدثنا سلیمان بن سالم عن عبد الرحمن بن حمید عن أبیه، قال: أرسلت عائشة إلی عبد الرحمن بن عوف حین نزل به الموت أن هلم إلی رسول الله(ص) وإلی إخوانک، فقال: ما کنت مضیقا علیک بیتک إنی کنت عاهدت ابن مظعون أینا مات دفن إلی جنب صاحبه قلت: فعلی هذا قبر ابن مظعون وابن عوف عند إبراهیم علیه السلام فینبغی أن یزار هناک وقبر فاطمة بنت أسد أم علی بن أبی طالب رضی الله عنهما فی قبة فی آخر البقیع. روی عیسی ابن عبد الله بن محمد عن أبیه عن جده قال: دفن رسول الله(ص) فاطمة بنت أسد بن هاشم وکانت مهاجرة مبایعة بالروحاء مقابلها حمام أبی قطیفة. قلت: والیوم مقابلها نخل یعرف بالحمام وقبر عثمان بن عفان رضی الله عنه وعلیه قبة عالیة وهو قبل قبة فاطمة بنت أسد بقلیل وحوله نخل. روی ابن شهاب أن عثمان لما قتل دفن فی حش کوکب فلما ملک معاویة واستعمل مروان علی المدینة أدخل ذلک الحش فی البقیع فدفن الناس حوله. قلت: والحش البستان وقبر مالک بن أنس أمام دار الهجرة رضی الله عنه فی أول البقیع

ص: 1024

علی الطریق فهذه القبور المشهورة والباقی سبخة لا یعرف فیها قبر أحد بعینه. وأخبرنا أبوالقاسم بن سعد بخطه عن جعفر بن محمد حدثنا محمد بن عبدالرحمن عن شریک عن عبدالله بن أبی روق قال: حمل الحسن بن أبی طالب فدفنه بالبقیع بالمدینة. وحدثنا محمد بن الحسن عن عیسی بن عبدالله عن أبیه قال: ابتاع عمر بن عبدالعزیز من زید بن علی وأخته خدیجة داراً لهما بالبقیع بألف وخمسمائة دینار ونقضها وزادها فی البقیع فهی مقبرة آل عمر بن الخطاب. وحدثنا محمد بن عیسی عن خالد عن عوسجة قال: کنت أدعو لیلة إلی زاویة دار عقیل بن أبی طالب التی تلی باب الدار فمرّ بی جعفر بن محمد فقال لی: أعن أثر وقفت هاهنا قلت: لا قال: هذا موقف نبی الله صلی الله علیه وسلم باللیل إذا جاء یستغفر لأهل البقیع قلت وداره الموضع الذی دفن فیه/.

مأخذ

ذخائر المدینه المنوره فی اسمائها و فضائلها و ادعیه زیاره آثارها الشریفه، تنقیب و جمع محمد سعید دفتردار؛ شارک فی تخریج احادیثه الشیخان عمار الجزایری، بیروت، مطبعة الانصاف، 1390ق، ص150-157.

رأس الحسین رضی الله عنه، بخشی از سفرنامه محمود یاسین درباره بقیع.

محمود یاسین مشهور به محدث شام (متولد 1888م) در 1356ق/ 1938م قصد زیارت مکه، مدینه و بقیع نمود. او مشاهدات و خاطرات خود را روزانه می نوشت. در آخر آنها را تنظیم کرد و سفرنامه ای به نام رحلة الحج والعمرة به چاپ سپرد. بخشی از این سفرنامه درباره بقیع و رأس الحسین است. اهمیت این گزارش در این است که مؤلف آن از اهل سنت و منعکس کننده دیدگاه های آنان است. بخش درباره رأس الحسین عیناً نقل می گردد:

رأس سیدنا الحسین رضی الله عنه

/وقال ابن حجر: وذکر ابن سعد أن یزید بعث برأس الحسین رضی الله عنه إلی عامله فکنفه ودفنه فی البقیع فینبغی أن یسلم علی هولاء کلهم ومشهد العباس رضی الله عنه، وهو معروف عند قبر الحسن وعلیهما قبة قدیمة وفی غربیها بناء قبة بعض الوزراء، ومشهد أزواجه(ص) معروف أیضاً إلا خدیجة فهی بمکة ومیمونة بِسَرِف وهو معروف مشهور.

مأخذ

رحلة الحج والعمرة، محمود یاسین، بیروت و دمشق، دارالهجرة، 1408ق/1988م، مقدمه و ص155-156.

نیز ﻧﮑ: یاسین، محمود؛ رحلة البقیع

رأس الحسین(ع)، بخشی از کتاب حیاة الامام الحسین بن علی(ع) از باقر شریف قرشی درباره سرنوشت سر مبارک امام حسین(ع) و گزارش سه نظریه مورخین.

ص: 1025

باقر شریف قرشی (متولد 1344ق) پژوهشگر موضوعات شیعی به ویژه تاریخ امامت و ائمه شیعه و نویسنده آثار متعدد در این باره است. او در کتاب حیاة الامام الحسین راجع به سر امام حسین(ع) و محل دفن آن تحقیقات مفصلی داشته است.

باقر شریف قرشی در خانواده علم و روحانیت در شهر مقدس نجف اشرف چشم به جهان گشود. پس از تحصیل دوره ابتدایی در مکتب خانه به حوزه علمیه نجف رفت و نزد استادان متبحر مدارج علمی را طی کرده و به مقامات عالی در علم، پژوهش و تألیف رسید. حدود پنجاه عنوان کتاب تألیف و منتشر کرده است (گلشن ابرار، ج6، ص406-412).

پس از شهادت امام و یارانش در روز عاشورای سال 63ق، جسد مبارک حضرت در گودال قتلگاه دفن شد. اما لشگر یزید، رأس آن حضرت را بر سر نیزه به شام بردند. اما پس از شام چه سرنوشتی داشت و کجا دفن شد؟

در پاسخ به این پرسش ها سه نظریه در بین مورخین هست. آقای باقر شریف قرشی این سه نظریه را توضیح داده است. عده ای معتقدند سر را به کربلا بازگردانده و در کنار بدن حضرت به خاک سپردند، نظر دوم اینست که به مدینه اش بردند و در بقیع به خاک سپردند و نظر سوم می گوید سر، در نجف به خاک سپرده شد. متن این کتاب بدون دخل و تصرف برای استفاده پژوهشگران نقل می شود:

مصیر الرأس العظیم:

وانطوات السنون والاجیال والناس یتساءلون بلهفة این دفن رأس الحسین؟ بعد ما أصبح جسده الطاهر مزارا فی کربلا یطیف به الناس متفقین ومختلفین، وقد کثرت اقوال المؤرخین فی المکان الذی حظی به وهذه بعضها:

1- فی کربلا: المشهور عند الشیعة الامامیة ان الراس العظیم اعید الی کربلا، ودفن مع الجسد الطاهر، وقد ذکر السید رضی الدین علی بن طاووس ان عمل الطائفة علی ذلک و ممن نص علی ذلک المجلسی وابن نما کما اشتهر ذلک عند فریق کبیر من علماء السنة منهم الشبراوی وابن الجوزی و البیرونی والقزوینی وغیرهم ومما لاشبهة فیه ان علماء الشیعة الامامیة معنیون بالاهتمام والبحث عن هذه الجهة اکثر من غیرهم، فهم ادری بواقع الحال واکثر وقوفا علیه من أی باحث أخر.

أما کیفیة نقل الرءوس الشریفة الی کربلا ودفنها مع الاجساد الطاهرة ففیما نحسب انه یحتمل أحد أمرین:

الأول - ان الامام زین العابدین التمس من یزید أن یسمح له بذلک فاجابه إلیه، وقد اخذ یزید یتطلب مرضاة الامام بعد ان نقم علیه علیه المسلمون وکرهوا خلافته، وعلی هذا فیطرح ما روی ان الامام(ع) لما طلب منه ان یریه وجه أبیه فلم یجبه إلی ذلک، ویحتمل انه أجابه إلیه بعد رفضه.

ص: 1026

الثانی - ان الامام زین العابدین طلب من حاکم المدینة حینما حملت إلیه الرؤوس أن یواریها مع الأجسام فأجابه الی ذلک، فأخذها و رجع الی کربلا و واراها مع الاجساد الطاهرة.

2- فی البقیع: ذهب فریق من المؤرخین الی ان الرأس الشریف دفنه حاکم المدینة فی البقیع الی جانب أمه(ع). هذا الرأی کُتِبَت فی هذه الکتب: شذرات الذهب(1/67)، مرآة الجنان(1/146-136)، البدایة والنهایة(8/204)، وسیلة المال(ص194) المنتظم(5/344)، طبقات(5/238).

3- فی النجف: اثرت مجموعة من الاخبار عن الامام الصادق(ع) تنص علی أن الرأس الشریف دفن فی الغری.

روی عمرو بن طلحة قال: قال لی أبوعبدالله

وهو بالحیرة أما ترید ما وعدتک قلت: بلی - یعنی الذهاب الی قبر امیرالمؤمنین(ع) قال فرکب.

کتاب باقر شریف القرشی توسط حسین محفوظی موسوی به فارسی ترجمه شده است: البته همراه با تلخیص و حذف بعضی جملات. ترجمه فارسی این قسمت چنین است:

فرجام سر مبارک امام حسین(ع): سالها گذشت و نسل ها و مردم، همچنان با اشتیاق می پرسند که سر امام حسین در کجا به خاک سپرده شد؟ پس از آنکه بدن پاکش زیارتگاهی در کربلا واقع شد و مردم از موافق و مخالف آن را طواف می نمایند. گفته های مورخان در مورد محلی که به این شرافت، دست یافت فراوان است، بعضی از آنها بدین قرار می باشد:

1- در کربلا

2- در بقیع؛ گروهی از مورخان عقیده دارند که حاکم مدینه، آن سر شریف را در بقیع در کنار مادر آن حضرت(ع) به خاک سپرد.

مآخذ

حیاة الامام الحسین بن علی(ع)، باقر شریف قرشی، قم، مدرسه علمیه ایروانی، ج3، ص432؛ زندگانی حضرت امام حسین بن علی(ع)، باقر شریف قرشی، ترجمه حسین محفوظی موسوی، جلد3، ص518؛ گلشن ابرار، جمعی از مؤلفان، قم، انتشارات نور سجاد، 1385، ج6، ص406-414؛ «رأس الحسین و بقیع»، محمد نوری، بقیع نامه، ش1، فروردین 1393، ص15-20.

رحلة ابن جبیر، بخشی از این سفرنامه درباره بقیع.

ابوالحسین محمد بن احمد بن جبیر (540-614ق) در بلنسیة(Valencia) واقع در شرق اندلس در کشور اسپانیای کنونی به دنیا آمد. ابن جبیر مانند پدرش در دولت های حاکم بر اندلس به دبیری و کتابت اشتغال داشت. اقتضای چنین شغلی نگارش سفرنامه ها یا تنظیم و نهایی سازی سفرنامه دیگران است. او

ص: 1027

سفرش را در جمعه 8 شوال 578 به قصد حج از غرناطه شروع کرد. پس از ادای مناسک حج در محرم 580 عازم شهر مدینه شد و چند روز در این شهر بود. او مشاهدات و شنیده های خود در مدینه و به ویژه درباره بقیع را ذیل عنوان «اهم المشاهد المکرمة التی ببقیع الغرقد» گزارش کرده و مطالب، نکات و اطلاعات سودمندی ثبت و ضبط کرده است. از اینرو این قسمت عیناً آورده می شود.

اهم المشاهد المکرمة التی ببقیع الغرقد

فأوّل ما نذکر من ذلک مسجد حمزة، رضی الله عنه، وهو بقِبْلی الجبل المذکور، والجبل جوفی المدینة، وهو علی مقدار ثلاثة أمیال. وعلی قبره، رضی الله عنه، مسجد مبنی. والقبر برحبة جوفی المسجد، والشهداء، رضی الله عنهم، بإزائه، والغار الذی أوی إلیه النبی(ص)، بإزاء الشهداء أسفل الجبل. وحول الشهداء تربة حمراء هی التربة التی تُنْسَب إلی حمزة ویتبرّک الناس بها.

وبقیع الغرقد شرقی المدینة، تخرج إلیه علی باب یعرف بباب البقیع، وأوّل ما تلقی عن یسارک عند خروجک، من الباب المذکور، مشهد صفیة عمّة النبی(ص)، أمّ الزبیر بن العوام، رضی الله عنه، وعلیه قبّة صغیرة مختصرة البناء، وأمامه قبر السلالة الطاهرة إبراهیم ابن النبی(ص)، وعلیه قبّة بیضاء. وعلی الیمین منها تربة ابن لعمر بن الخطاب، رضی الله عنه، اسمه عبدالرحمن الأوسط، وهو المعروف بأبی شَحمة، وهو الذی جلده أبوه الحَدّ، فمرض ومات، رضی الله عنهما. وبإزائه قبر عقیل بن أبی طالب، رضی الله عنه، وعبدالله بن جعفر الطیار، رضی الله عنه. وبإزائهم روضة فیها أزواج النبی(ص). وبإزائها روضة صغیرة فیها ثلاثة من أولاد النبی(ص)، ویلیها روضة العبّاس بن عبدالمطلب والحسن بن علی، رضی الله عنهما، وهی قبّة مرتفعة فی الهواء علی مقربة من باب البقیع المذکور وعن یمین الخارج منه، ورأس الحسن إلی رجلی العبّاس، رضی الله عنهما، وقبراهما مرتفعان عن الأرض متّسعان مُغشّیان بألواح ملصقة أبدع إلصاق، مرصّعة بصفائح الصّفر، ومکوکبة بمسامیر علی أبدع صفة، وأجمل منظر. وعلی هذا الشکل قبر إبراهیم ابن النبی(ص). ویلی هذه القبّة العبّاسیة بیت ینْسَب لفاطمة بنت الرسول(ص)، ویعرف ببیت الحزن، یقال: إنّه الذی أوت إلیه والتزمت فیه الحزن علی موت أبیها المصطفی(ص)، وفی آخر البقیع قبر عثمان الشهید المظلوم ذی النّورین، رضی الله عنه، وعلیه قبّة صغیرة مختصرة. وعلی مقربة منه مشهد فاطمة بنت أسد أمّ علی، رضی الله عنها وعن بنیها.

ومشاهد هذا البقیع أکثر من أن تُحصی لأنّه مدفن الجمهور الأعظم من الصحابة المهاجرین والانصار، رضی الله عنهم أجمعین. وعلی قبر فاطمة المذکورة مکتوب: «ما ضمّ قبر أحد کفاطمة بنت أسد» رضی الله عنها وعن بنیها.

ص: 1028

وقُباء قبلی المدینة، ومنها إلیها نحو المیلین، وکانت مدینة کبیرة متّصلة بالمدینة المکرّمة. والطریق إلیها بین حدائق النخل المتّصلة. والنخیل محدق بالمدینة من جهاتها، وأعظمها جهة القبلة والشرق، وأقلّها جهة الغرب. والمسجد المؤسَّس علی التقوی بقباء مجدّد، وهو مربّع مستوی الطول والعرض. وفیه مئذئة طویلة بیضاء تظهر علی بعد، وفی وسطه مَبرک الناقة بالنبی(ص)، وعلیه حَلَق (حائط مستدیر أو حظیرة. من حلّق أی صارت حوله دائرة) قصیر شبه روضة صغیرة یتبرّک الناس بالصلاة فیه. وفی صحنه، ممّا یلی القبلة، شبه محراب علی مصطبة، هو أول موضع رکع فیه النبی(ص). وفی قبلته محاریب، وله باب واحد من جهة الغرب، وهو سبعة بلاطات فی الطول، ومثلها فی العرض.

وفی قبلة المسجد دار لبنی النجّار، وهی دار أبی أیوب الانصاری. وفی الغرب من المسجد رحبة فیها بئر، بإزائها علی الشفیر حجر متّسع شبیه البیلة (الحوض «معربة») یتوضأ الناس فیه. ویلی دارَ بنی النجّار دارُ عائشة، رضی الله عنها، وبإزائها دار عمر ودار فاطمة ودار أبی بکر، رضی الله عنهم، وبإزائها بئر أریس حیث تَفَل النبی(ص)، فعاد ماؤها عذباً بعدما کان أجاباً، وفیها وقع خاتمه من ید عثمان، رضی الله عنه، والحدیث مشهور.

وفی آخر القریة تلّ مشرف یعرف بَعرَفات، یدخل إلیه علی دار الصّفة حیث کان عمّار وسلمان وأصحابهما المعروفون بأهل الصفّة. وسمّی ذلک التلّ عرفات لأنّه کان موقف النبی(ص)، یوم عرفة ومنه زُویت له الأرض فأبصر الناس بعرفات. وآثار هذه القریة المکرمة ومشاهدها کثیرة لاتُحصی.

وللمدینة المکرّمة أربعة أبواب، وهی تحت سورین، فی کلّ سور باب یقابله آخر، الواحد منها کلّه حدید، ویعرف باسم باب الحدید، ویلیه باب الشّریعة ثمّ باب القبلة، وهو مغلق، ثمّ باب البقیع، وقد تقدّم ذکره. وقبل وصولک سور المدینة، من جهة الغرب بمقدار غلوة تلقی الخندق الشهیر ذکره الذی صنع النبی(ص)، عند تحزُّب الأحزاب. وبینه وبین المدینة عن یمین الطریق، العین المنسوبة للنبی(ص)، وعلیها حلق عظیم مستطیل، ومنبع العین وسط ذلک الخلق کأنّه الحوض المستطیل. وتحته سقایتان مستطیلتان باستطالة الحلق. وقد ضُرب بین کلّ سقایة وبین الحوض المذکور بجدار، فحصل الحوض مُحدقاً بجدارین. وهو یمدّ السقایتین المذکورتین، ویهبط الیهما علی أدراج عددها نحو الخمسة والعشرین درجاً. وماء هذه العین المبارکة یعمّ أهل الارض فضلاً عن أهل المدینة، فهی لتطهّر الناس واستقائهم وغسل أثوابهم. والحوض المذکور لایتناول فیه غیر الاستقاء خاصّة صوناً له ومحافظةً علیه. وبمقربة منه، ممّا یلی المدینة، قبّة حجر الزیت، یقال: إن الزیت رشح للنبی(ص)، من ذلک الحجر. ولجهة الجوف منه بئر بُضاعة، وبإزائها لجهة الیسار جبل الشیطان حیث صرخ، لعنه الله یومَ أُحُد، حین قال: قُتِل نبیکم.

مآخذ

ص: 1029

ادب الرحلات الاندلسیة و المغربیة، نوال عبدالرحمن الشوابکة، عمان، وزارة الثقافة، 2007م؛ رحلة ابن جبیر، محمد بن احمد بن جبیر، به کوشش معین الشریف، بیروت و صیدا، المکتبة العصریة، 2010م/1431م، 133-135.

نیز ﻧﮑ: ابن جبیر

رحلة البقیع، بخشی از سفرنامه محمود یاسین درباره بقیع.

محمود یاسین مشهور به محدث شام (متولد 1888م) در 1356ق/1938م قصد سفر به مکه، مدینه و بقیع نمود. او مشاهدات و خاطرات خود را تدوین و سفرنامه ای با عنوان رحلة الحج والعمرة منتشر نمود. بخشی از آن درباره بقیع است که عیناً نقل می گردد:

بقیع الغرقد

/یوم السبت 26 ذی الحجة الحرام سنة 1356ه- 26شباط سنة 1938: قبل طلوع الشمس من هذا الیوم قصدنا إلی زیارة البقیع وهو مقبرة أهل المدینة المنورة فی الجهة الشرقیة من المسجد الشریف. قال فی کتاب دلیل الحاج ص116 وهو محل مستطیل خارج عن سور المدینة من الجهة الشرقیة طولة مئة وخمسون متراً فی عرض مئة قد تهدمت قبابه کلها وحفرت أرضه، وأصبح لایعرف فیها قبر معین. وصارت أرضها منخفضة ومرتفعة فهناک وهدة وهنا تلة، وثمة مجتمع أحجار، وقریب منه محل أتربة والمزوّرون یقولون هذا قبر السیدة فاطمة الزهراء، وقریب منه قبور ساداتنا جعفر والباقر وزین العابدین ومالک صاحب المذهب ونافع القاریء وبعید منها فی آخر البقیع قبر محاط بأحجار ورمل قالوا إنه قبر سیدنا عثمان بن عفان وبعید عن البقیع قبر قالوا إنه قبر سیدنا أبی سعید الخدری. وفی أول البقیع قبور یزعمون أنها قبور بناته(ص) رقیه وأم کلثوم وعمته عاتکة وقبور زوجاته الطاهرات أمهات المؤمنین رضوان الله تعالی علیهم أجمعین.

ما یقوله العلم فی زیارة بقیع الغرقد: قال فی الإیضاح ص267-268: یستحب أن یخرج کل یوم إلی البقیع خصوصاً یوم الجمعة ویکون ذلک بعد السلام علی رسول الله(ص) فإذا انتهی إلیه قال: السلام علیکم دار قوم مؤمنین، وإنّا إن شاء الله بکم لاحقون، اللهم اغفر لأهل بقیع الغرقد، اللهم اغفر لنا ولهم، ویزور القبور الظاهرة فیه کقبر إبراهیم ابن رسول الله(ص) وعثمان والعباس والحسن بن علی، وعلی بن الحسین، ومحمد بن علی وجعفر بن محمد وغیرهم ویختم بقبر صفیة رضی الله عنها عمة رسول الله(ص) وقد ثبت فی فضل قبور البقیع وزیارتها أحادیث کثیرة. قال ابن حجر علی قوله (ویزور القبور الظاهرة): اعلم أن کثیراً من الصحابة ممن توفی فی حیاته(ص) وبعده مدفون بالبقیع، ومن ثم قال مالک: مات بالمدینة من الصحابة نحو عشرة آلاف، وغالبهم لا یعرف عین قبره ولا جهته. أما ما عرف عیناً أو جهة: مشهد سیدنا إبراهیم ابن رسول الله(ص) وفیه رقیة أخته وسیدنا عثمان بن مظعون، وفاطمة بنت أسد (أم

ص: 1030

سیدنا علی رضی الله عنه) وعبدالرحمن بن عوف وسعد أبی وقاص، وعبدالله بن مسعود، وحبیش بن حذافة السهمی، وأسعد بن زرارة، رضوان الله تعالی علیهم أجمعین.

وینبغی لزایر سیدنا إبراهیم أن یسلم علی هولاء کلهم ویدعولهم، ومشهد الحسن بن علی رضی الله عنهما وبجنبه قبر أمه فاطمة رضی الله عنهما علی الأرجح وقیل بمقدمة شامی باب النساء مکان المحراب الخشب خلف الحجرة داخل مقصورتها ورجحه ابن جماعة./

مأخذ

رحلة الحج والعمرة، محمود یاسین، بیروت و دمشق، دارالهجرة، 1408ق/1988م، مقدمه و ص154-155.

نیز ﻧﮑ: یاسین، محمود؛ رأس الحسین

الرحلة البقیعیة، بخشی از کتاب الرحلة الحجازیة از محمد یحیی المختار الولاتی درباره بقیع.

محمد یحیی بن محمد المختار الولاتی در 1311ق/1894م عازم سفر حج و زیارت مدینه شد. وی از فقیهان و عالمان مالکی از شهر وَلاتَت سودان است. او خاطرات و مشاهدات خود را در این سفر یادداشت و سفرنامه ای به نام الرحلة الحجازیة عرضه کرده است. بخشی از آن درباره بقیع است که اهمیت آن در انعکاس دیدگاه یک دانشمند و فقیه مالکی از غرب اسلامی است. این بخش عیناً نقل می شود:

/فلما جاء یوم الجمعة زرنا البقیع فتوجهنا إلیه بعد أن صلینا صلاة الإشراق فی المسجد النبوی. فلما دخلناه من بابه الغربی قلنا: السلام علیکم دار قوم مؤمنین، وإنّا إن شاء الله بکم لاحقون. اللهم اغفر لأهل بقیع الغرقد، اللهم لا تحرمنا أجرهم ولا تفتنا بعدهم. ثم مشینا ذات الیمین فدخلنا قبة آل النبی(ص) فسلّمنا علیهم، وزرنا فیها عمّه أباالفضل العباس، وسبطه الحسن، وبنته فاطمة، وزین العابدین بن الحسین، وابنه محمد الباقر، وابنه جعفر الصادق(رضی الله عنهم أجمعین)، وتوسلنا إلی النبی(ص) بجاههم وبه إلی الله تعالی، ودعونا کما تقدم. ثم خرجنا منها فزرنا قبة بنات النبی(ص) رقیة وزینب وأم کلثوم، ووقفنا بباب القبة وسلّمنا علیهن(رضی الله عنهن) وتوسلنا بهن إلی أبیهن نبی الله(ص) وبه إلی الله عزّ وجلّ فی قضاء مآربنا کلّها ودعونا کما تقدم. ثم زرنا قبة أزواج النبی(ص) وقفنا ببابها وسلّمنا علیهن کلّهن، وهن عائشة، وحفصة، وأم سلمة، وزینب بنت خزیمة، وزینب بنت جحش، ورملة بنت أبی سفیان، وسودة بنت زمعة، وصفیة بنت حیی(رضی الله عنهن)، وتوسّلنا بهن کما تقدم. ثم دخلنا قبة سیدنا إبراهیم(ع) ابن نبینا (علیه الصلاة والسلام)، فسلّمنا وعلی الصحابة الذین معه فی القبة عثمان بن مظعون، وعبد الله بن مسعود، وخنیس بن حذافة، وأسعد بن زرارة(رضی الله عنهم) وتوسّلنا بالجمیع کما تقدم. ثم دخلنا قبة عقیل بن أبی طالب وعبد الله بن جعفر(رضی الله عنهما) فسلّمنا علیهما وعلی من معهما فی القبة من الصحابة کأبی

ص: 1031

سفیان بن الحارث بن عبدالمطلب، وعبدالرحمان بن عوف، وسعد بن أبی وقاص(رضی الله عنهم) وتوسّلنا بهم ودعونا کما تقدم.

ثم مشینا إلی قبة خلیفة رسول الله(ص) عثمان بن عفان فی منتهی البقیع فمررنا بقیة الإمام مالک بن أنس(رضی الله عنه) وقبة نافع(رضی الله عنه) فسلّمنا علیهما ودخلنا القبتین وزرناهما وتوسلنا إلی الله عزوجل بهما کما تقدم.

فلما وصلنا قبة الخلیفة البِّردی النورین دخلناها وسلّمنا علیه وتوسنا به إلی النبی(ص) وبه إلی الله عزوجل ودعونا کما تقدم. ثم مشینا إلی قبة حلیمة مرضعة رسول الله(ص) فوقفنا بباب القبة وسلّمنا علیها وتوسّلنا بها ودعونا کما تقدم.

ثم زرنا قبة أبی سعید الخدری وفاطمة بنت أسد أم علی بن أبی طالب(رضی الله عنهما) وقبتاهما خارج البقیع من وراء جداره الشرقی. ثم زرنا عامة اهل البقیع من الصحابة وغیرهم والمدفون فیه من الصحابة علی ما قاله الإمام مالک عشرة آلاف صحابی، وتوسلنا بجمیعهم إلی النبی(ص) وبه إلی الله عزوجل کما تقدم. ثم رجعنا، فلمّا وصلنا باب البقیع الغربی ملنا ذات الیمین إلی قبة صفیة بنت عبدالمطلب عمة رسول الله(ص) فسلّمنا علیها وزرناها، وقبتها عن یمین الخارج من باب البقیع الغربی وعلی یسار الداخل.

ودخلنا مسجد أبی بن کعب الذی صلّی فیه رسول الله(ص) وهو بین بابی البقیع الغربیین. ثم رجعنا إلی قبة عقیل فوقفنا علی الحجر المنصوب فی الحظیرة التی عن یمین القبة الذی کان یقف علیه رسول الله(ص) لیلاً یزور منه أهل البقیع ویستغفر لهم، والدعاء عنده مستجاب.

ولمّا خرجنا من باب البقیع الغربی زرنا قبر سیدنا إسماعیل بن جعفر الصادق، وسلمنا علیه. ثم دخلنا إلی وسط المدینة فزرنا قبر سیدنا عبدالله بن عبدالمطلب(رضی الله عنه) والد نبینا علیه الصلاة والسلام وسلّمنا علیه وتوسلنا به کما تقدم. وزرنا قبر مالک بن سنان. والد أبی سعید الخدری وسلمنا علیه وتوسلنا به کما تقدم.

مأخذ

الرحلة الحجازیة، محمد یحیی بن محمد المختار الولاتی، به کوشش محمد حجی، رباط، معهد الدراسات الافریقیة بالرباط، 1990م، مقدمه و ص190-192.

الرحلة البقیعیه، بخشی از سفرنامه اولیا چلبی به حجاز و بقیع در سده 11ق.

اولیا چلبی (Evliya Çelebi) سیاح و سفرنامه نویس مشهور ترک در 1020ق در استانبول زاده شد. پس از طی مدارج علمی در مدارس سنتی به دربار عثمانی راه یافت. او نزد سلطان مراد چهارم تقرّب و محبوبیت خاص داشت.

ص: 1032

چلبی به سفر و سیاحت علاقه داشت و طی چهل سال به سرزمین های مختلف عثمانی مانند شامات، بین النهرین، حجاز، آفریقا، سودان، خراسان و نیشابور مسافرت کرد و مشاهدات و تجارب خود را در ده جلد به نام سیاحت نامه نگاشت. این سفرنامه اولین بار در سال 1314ق در استانبول منتشر شد. پس از آن نیز چندین بار تمامی ده جلد آن علاوه بر چندین بار خلاصه یا ترجمه های آن به زبان های مختلف منتشر شده است.

سبک و شیوه علمی اولیا چلبی در سفرنامه نویسی موجب شده تا او را در کنار سفرنامه نویسان بزرگ چون ابن بطوطه بیاورند. بخشی از سفرنامه اش درباره بقیع است که از ترجمه عربی آن گزینش کرده و می آوریم.

دکتر صفصافی احمد المرسی بخشی از ده جلد که درباره مکه و مدینه و حجاز است را ترجمه و مستقلاً منتشر کرده است. بخش بقیع این ترجمه برای سهولت استفاده پژوهشگران در اینجا عرضه می شود.

/ زیارة البقیع

یجب علی الزایر أن یتوضئ أولا، ثم یتجه نحو البقیع من باب القلعة المؤدی إلیها و هو یردد: «السلام علیکم یا أیها المؤمنون..» ثم یقرأ سورة أَلْهاکُمُ اَلتَّکاثُرُ (سوره تکاثر). ثم یسیر حوالی مائتین خطوة لزیارة الخلیفة سیدنا عثمان، و ما أن یقترب حتی یبدأ الدعاء بقوله: «السلام علیکم یا خلیفة رسول اللّه، ثم یقرأ الفاتحة علی روحه الطاهرة. و کان سیدنا عثمان قد عُیَّن خلیفة و هو فی الرابعة و الثلاثین من عمره و یتصل نسبه رضی اللّه عنه بنسب الرسول الکریم(ص) و کنیته «أبو عمر»، ولد فی مکة و قتل فی المدینة، و سُمِی ب- «ذی النورین» و ذلک لزواجه بإبنتی النبی الشفیع رضی اللّه عنهما.

صاحب النورین هو ظل الرحمن / مجمع البحرین بعلمه و حلمه

مجمع الفضائل جامع الفرقان / صدف در المعرفة هو عثمان

کانت مدة خلافته إحدی عشر سنة، و سنه، عند ما تولی الخلافة تسع و ستین سنة، و کان استشهاده رضی اللّه عنه سنة ٣5 ه- =655م، و هو مدفون بالبقیع، و دمه القانی الطاهر مغطی بالحریر الأخضر.

ثم تأتی زیارة «أم سلمه» و هی «رضی اللّه عنها» إحدی زوجات النبی(ص). و قد توفیت عن ثلاث و ستین سنة. و یأتی مرقد الحکم ابن العاص بالقرب من سیدنا عثمان. ثم أبو سعید الخضری و هو مدفون بالقرب من سیدنا عباس، و ثم جابر بن عبد اللّه الذی خاض تسعة عشر غزوة بجوار النبی(ص). و قد کان رضی اللّه عنه عالماً فاضلاً، و مدفون بالقرب من السیدة عائشة، ثم عبد اللّه بن جعفر بن أبی طالب و هو شقیق سیدنا علی کرم اللّه وجهه. ثم الإمام زین العابدین، و هو الإمام الرابع، مدفون تحت قبة الإمام الحسن؛ و الأخیر هو ابن سیدنا علی. رضی اللّه عنهم أجمعین.

ص: 1033

«الحسن و الحسین هالتین... رضی اللّه عنهما».

کما أن العباس بن عبد المطلب «عم الرسول» مدفون أیضا تحت هذه القبة. و کذا الإمام محمد الباقر ابن الإمام زین العابدین، و الإمام جعفر الصادق إبن الإمام محمد الباقر.

و عباس، و الإمام حسن، و الإمام محمد الباقر، و الإمام جعفر الصادق مدفونون جمیعاً فی البقیع تحت قبة ثمانیة الزوایا. و لقد قرأنا سورة «یس» علی أرواحهم جمیعاً.

و فی مواجهة هذه البقعة الطاهرة یقع مسجد سیدنا علی، و هو مسجد صغیر بدون منارة. و داخل هذه البقعة أیضا یدفن عقیل إبن أبی طالب، و هو شقیق سیدنا علی، و کذا الإمام نافع صاحب القراءة؛ و بالقرب منه ترقد والدة سیدنا علی السیدة عصیه، و علی القرب منهم الإمام مالک صاحب المذهب المالکی، و مدفون بالقرب منه الواثق باللّه العباسی، و علی مقربة منه السیدة «أم صفیة».

و آل بیت رسول اللّه جمیعا فی البقیع، و مدفونون داخل قبة واحدة، إلا أن السیدة عائشة، و أم حبیبة، و بعض جواری الرسول یرقدن بالقرب من مرقد عائشة. و بالقرب من قدمی عائشة «رضی اللّه عنها» نری هذا التاریخ:

(أمر بتجدید هذا المرقد المبارک لحضرة الصدّیقة عائشة رضی اللّه عنها السلطان سلیمان خان بن سلیم شاه إبن بایزیدخان بن محمد خان خلَّد اللّه ملکه سنة خمسین و تسعمائة).

و تحت نفس القبة؛ ترقد أم کلثوم، بنت النبی الکریم، و السیدة رقیة. کما دفنت السیدة زینب، و أم هانئ، أم المؤمنین، و بالقرب منها ثلاث جاریات من جواری الرسول الکریم، و علی مقربة منهن، ترقد السیدة حلیمة السعدیة، والدة الرسول فی الرضاعة، و أخته فی الرضاعة و هی السیدة سلمه، و الجاریة برکة، التی انتقلت إلیه(ص) من والده، و کانت تقوم علی خدمته و هو لم یزل فی المهد، و یسمونها «أم أیمن» و هی مدفونه بجوار السیدة حلیمة.

و کانت أم المصطفی(ص) قد توفیت فی الطریق و هی مشفیه من المدینة إلی مکة.

و قد دفنت السیدة آمنة هنالک.

و یقول بعض کتاب السیرة الثقات، أن الرسول(ص) قد أخرج رفاة جسدها الطاهر فی السنة السادسة للهجرة حیث کانت ترقد، و أحضره إلی المدینة المنورة، و دفنها تحت القبة التی ترقد فیها والدته بالرضاعة.

و لقد قرأنا علی أرواحهن الطاهرة سورة النساء، و تأسینا بهن، و بمن فی حضرتهن من الصحابة المیامین.

و هنا فی البقیع أیضا یرقد أبناء النبی، و فلذات کبده، أولاً؛ إبراهیم و أمه، ماریة، والقاسم، والطیب، والطاهر، و جمیعهم أبناءه(ص) من خدیجة الکبری. و الثابت أن تسعة من أبناء الشفیع، قد توفوا فی

ص: 1034

حیاته(ص) إلا السیدة فاطمة الزهراء؛ زوجة سیدنا علی کرم اللّه وجهه، فقد شهدت وفاة المصطفی، و هی فی عصمة علی، و وافاها أجلها بعد حبیبها، و والدها بستة شهور فقط. «بیت»

فلیکن سلاماً کثیراً إلی آل بیته

و لیکن مرقدهم روضة من ریاض الجنه

و هنا یتم الحدیث عن زوجات الرسول و أبناءه

الصحابة الکرام: و من الصحابة الکرام المدفونین فی البقیع؛ حضرة سعید الأخضری، و عُمَر بن عُمَر البربری، و زوجة سیدنا أبی بکر الصدیق، و والدة السیدة عائشة، و السیدة رُقیه؛ کریمة رسول اللّه(ص)، و حضرة سهیب الرومی، و السیدة صدِّیقة بنت جابر الیمنی. و سعد بن أبی وقَّاص. و قد رأیت أنا العبد الحقیر إِلی ربه مقاماً آخر له بالقرب من جسد یعقوب علی الطریق بین الشام و القدس کما أن له مقاماً آخر فی الإسکندریة بمصر.

و فی المدینة؛ و تحت قبة سعد بن أبی وقاص هذه، مدفون معه سعد بن زید بن عمر. و بالبقیع مَدفن زید بن ثابت الأنصاری و عبد اللّه بن سلام الأنصاری، و علی مقربة منهما کعب بن عمر الأنصاری، و أُبی بن کعب.

و فی رکن آخر من أرکان البقیع یرقد کل علماء الروم(1).

(علماء الأناضول) الذین توفاهم اللّه فی هذه الدیار أمثال چلب مصلح الدین أفندی و السید ابراهیم المدنی المدفون بالقرب من سیدنا عباس و الکاتب محمد أفندی و مولانا سنان النهجی و مصطفی ابن قره داوود. و الشیخ خیر الدین خضر بن الإمام أحمد الأماسی و هو أیضاً علی مقربة من حضرة سیدنا عباس، و کذا العربی الشیخ محمد عرَّاف فهو یرقد ها هنا بین هؤلاء الصحابة الکرام.

مآخذ

الرحلة الحجازیة، اولیا چلبی، تعریب الصفصافی احمد المرسی، القاهرة، دارالآفاق العربیة، 1999م، ص53-61 و 149-153؛ عثمان نلی مؤلفلری، محمد طاهر بروسه لی، استانبول، 1341، ج3، ص15-16؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، 1380، ج10، ص452-453.

نیز ﻧﮑ: اولیا چلبی؛ زیارت اولیا چلبی از بقیع

الرحلة الحجازیة، سفرنامه ای به زبان عربی از عباس حلمی پاشا دوم دارای اطلاعاتی درباره بقیع.

ص: 1035


1- .[1] علماء الروم: المقصود بهم العلماء الذین نشأوا فی الاراضی العثمانیة التی آلت إلیهم من بلاد الروم أی من بلاد الدولة البیزنطیة.

مطالب سودمندی درباره بقیع در کتابی به نام الرحلة الحجازیه، که به کوشش محمد لبیب البتنونی ارائه شده، (قاهره، 2008م) آمده است. مطالب درباره بقیع را عیناً و بدون کم و کاست از این کتاب نقل می کنیم:

والبقیع له عند المسلمین مکانة عظیمة ویقال له بقیع الغرقد، لانه کان یکثر فیه هذا النوع من الشجر، وبه دفن نحو عشرة آلاف من الصحابة الکرام رضوان الله علیهم أجمعین، وکثیر من آل بیت النبوّة صلوات الله علیهم: منهم سیدنا علی زین العابدین بن سیدنا الحسین وولده محمد الباقر وولده جعفر الصادق، والاخیران فی قبة سیدنا العباس وکان بالبقیع قباب کثیرة هدمها الوهابیون.

ومن مزارات المدینة المبارکة مسجد الرایة، ومسجد الفتح، ومسجد القبلتین، ومسجد السُّقیا، ومسجد الغمامة (بالمناخة)، ومسجد علی (فی طریق قباء)، ومسجد المائدة (أمام البقیع من جهة الشرق)، ومسجد الاحزاب (وراء جبل سَلْع الذی هو علی یسار الخارج من الباب الشامی)، ثم مسجد عروة.

حرم نبوی از طرف شرق به بقیع به واسطه دری به نام باب جبریل یا باب البقیع متصل است.

مؤلف این سفرنامه عباس حلمی دوم (متولد 1291ق و درگذشت 1363ق) است. او به عنوان خدیو یا پاشای مصر در مقام حکمران مصر فعالیت داشته است.

محمد لبیب بتنونی کاتب این سفرنامه بوده است. او در دیوان خدیو مصر، عباس پاشا حلمی دوم در روز 29 ذی القعده سال 1327ق (12 دسامبر 1909م) طی فرمانی همراه خدیو مصر عازم سفر مکه و مدینه می شود. بتنونی کتاب های دیگری مثل الرحلة الی امریکا و رحلة الاندلسی دارد. او در 1350ق درگذشت.

دو عکس مهم تاریخی درباره بقیع در این کتاب، گردآوری شده است. این عکس ها درباره بقاع و روضات مقدسه در بقیع است که قبل از تخریب گرفته شده نیز نقشه قدیمی شهر مدینه منوره که گویای وضعیت حرم نبوی و بقیع مربوط به قبل از توسعه درج شده است.

این کتاب چاپ های متعدد دارد: الرحلة الحجازیة، مصر، مطبعة الجمالیة، 1329ق؛ الرحلة الحجازیة، القاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، چاپ دوم، 2006م/1427ق.

نیز توسط هادی انصاری به فارسی ترجمه و با این مشخصات منتشر شد: سفرنامه حجاز یا الرحلة الحجازیة، تهران، مشعر، 1381، 472ص.

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، ج11، ص 216-217؛ الرحلة الحجازیة، عباس حلمی پاشا، به کوشش محمد لبیب البتنونی، قاهره، 2008م.

ص: 1036

نیز ﻧﮑ: عباس حلمی دوم

رحلة العیاشی، بخشی از این سفرنامه درباره بقیع.

عبدالله بن محمد العیاشی (1037-1090ق) از اهالی فاس و از نژاد بربر و قبیله آیه عیاش بود که در سجلماسه اقامت داشت. او در 1073ق/1662م سفری به مدینه منوره داشته و بقیع را مفصل دیده و مشاهدات خود را در رحلة العیاشی یادداشت کرده است. اهمیت مطالب و نکات عیاشی چنان است که پژوهشگران نیاز جدی به آن دارند. از اینرو متن اصلی و عربی عیاشی را آوردم تا دسترسی پژوهشگران به مطالب و نکات این سفرنامه آسان تر باشد.

محمد أمحزون، متن رحلة العیاشیة را تصحیح و همراه با پاورقی های توضیحی راهگشا در کتاب المدینة المنورة فی رحلة العباسی، مقدمه سامی الصقار (عضو هیئت علمی دانشگاه ملک سعود در ریاض) آورده است. این کتاب توسط دار الارقم در الکویت منتشر شده است. از صفحه 86 تا 101 درباره بقیع است. نکات مهم توضیحی مصحح هم در متن، در پرانتز آورده خواهد شد.

زیاره اهل البقیع

/ فی صبیحة یوم الاثنین (6 محرم من عام 1073ق الموافق 21 آب (اغسطس، 1662م) خرجنا لزیارة أهل البقیع (أصل البقیع لغة: الموضع فیه أروم الشجر من ضروب شتی) رضوان الله علیهم وتتبعنا الأماکن المشهورة هناک. وکنا فی الأیام التی أقمنا قبل ذلک وبلغنا الأوطار أتینا الدیار من أبوابها، وقصدنا المسببات من جهة أسبابها فخرج معنا الناسک الزاهد أقدم المجاورین/ فی تلک الدیار هجرة وأکثرهم فیها من المشاهد خیرة، الشیخ محمد الفزاری المالکی، (نسبة إلی بلاد فزارة التی تقع بین أعالی النیل وأرض السودان. وهو فقیه مالکی یعتبر من أقدم المجاورین بالمدینة حیث استوطنها أکثر من أربعین عاماً. ترجم له: أبوسالم العیاشی: ماء الموائد (طبعة الحجر بفاس، ج2، ص46) وأوقفنا علی المشاهد کلها وأرانا جلیها وخفیها، ودعونا الله عند کل مشهد بما نرجو قبوله لنا ولاخواننا وأحبابنا الذین خلفناهم فی بلادنا ولمشایخنا وذریاتنا. نسأل الله أن یعود ببرکة ذلک علینا وعلیهم فی دنیانا وآخرتنا.

وقد استوفی السید السمهودی فی تاریخ المدینة ذکر المشاهد الظاهرة بالبقیع أحسن استیفاء، فلیراجعه من أراد تحقیق ذلک. ولنذکر نحن بعض المشاهد ممّا زرناه، وإلاّ فمقبرة المدینة لامقبرة علی وجه الأرض أشرف منها بالاجماع. فهی خارجة من الخلاف الذی فی تفضیل المدینة علی مکة (بالعکس، وردت أحادیث فی تفضیل مکة علی المدینة. روی البخاری فی الجامع الصحیح عن النبی(ص): «صلاة فی مسجدی هذا خیر من ألف صلاة فیما سواه إلا المسجد الحرام». کتاب فضل مکة والمدینة، ج2، ص 57. وروی الدّارمی فی سننه - وهو حدیث صحیح - : «والله إنک لخیر أرض الله وأحب أرض الله إلی...»

ص: 1037

أنظر ص 135 من هذه الرسالة. وقال ابن حجر: «أی فی تفضیل مکة علی المدینة» وهو قول جمهور العلماء باستثناء المالکیة. فتح الباری، ج3، ص 67) إذ لاتعلم مقبرة علی وجه الأرض مثلها دفن فیها من سادة هذه الأمة وأفاضلها من الصحابة خصوصاً الخلفاء، وأزواج النبی(ع) وأولاده وأکابر أهل بیته، وسادة التابعین، وتابعیهم بإحسان. فهم أول زمرة تحشر مع رسول الله(ص)؛ فمنهم خلفاؤه وأعمامه وعماته وبناته وولده إبراهیم وأزواجه وأکابر أهل بیته والجم الغفیر من أصحابه وأنصاره وأولادهم وأتباعهم فلایشک مسلم أن لیس فی أمة النبی(ص) أفضل من الزمرة التی تبعث من المدینة.

وقد روی عن الامام مالک رضی الله عنه أنه قال: دفن بالمدینة أکثر من عشرة آلاف من الصحابة. وبها شهداء أُحد؛ ولیس فی غزواته(ع) أکثر من هذه الغزوة شهیداً، وبها شهداء الخندق، (وهی غزوة الأحزاب التی وقعت فی السنة السادسة للهجرة (6ق/627م)) وبها شهداء الحرة. (کانت هذه الواقعة عام 63ق (682م) بین جیش یزید بن معاویة بقیادة مسلم بن عقبة المرّی وأهل المدینة بعد أن ثاروا علیه وأخرجوا عامله. الطبری: تاریخ الرسل والملوک، ؟، القاهرة: دار المعارف، 1390ق (1970م)، ج5، ص 63).

ولیس فیمن استشهد فی الفتن التی بعد النبی(ع) أکرم منهم شهیداً. وکم فیها من مآثر ومشاهد یعلم بعضها بالنظر فی تألیف من ألّف فی فضلها.

ذکر المشاهد

فأول مایلقاک من المشاهد إذا خرجت علی باب المدینة المسمی بباب البقیع قبة فیها صفیة بنت عبدالمطلب (عمة الرسول(ص) ترجم لها: ابن سعد: الطبقات الکبری، ؟، بیروت: دار بیروت للطباعة والنشر، 1377ق (1957م)، ج8، ص 41. وزینب فواز، الدّر المنثور فی طبقات ربات الخدور، القاهرة: المطبعة الکبری الأمیریة، بولاق، 1312ق (1894م)، ص 261) علی یسارک وأنت ذاهب فی الزقاق الذی فی وسط البقیع إلی ناحیة المشرق. وإن ملت إلی الیمین مع سور المدینة فهناک مسجد صغیر قبل أنّ فیه موقف النبی(ص) حین خرج لیستغفر لأهل البقیع، وقیل هو زاویة دار عقیل بن أبی طالب التی دفن فیها (عقیل هو شقیق الإمام علی بن أبی طالب، وکان من أعلم الناس بأیام قریش ومآثرها ومثالبها وأنسابها، ترجم له: ابن سعد: المصدر السابق، ج4، ص42. وابن حجر العسقلانی: الاصابة فی تمییز الصحابة، بیروت: مکتبة المتنبی، 1328ق/1910م، ج2، ص494)، وفیها کثیر من أهل البیت. روی خالد بن عرفجة (فی الأصل، خالد بن عوسجة. والتصحیح من (أ) وخالد بن عرفجة صحابی توفی عام 60ق/679م. ترجم له: الذهبی: میزان الاعتدال، ج1، ص298. وابن حجر: تهذیب التهذیب، ج3، ص106) قال: کنت أدعو لیلة إلی زاویة دار عقیل، فمرّ بی جعفر بن محمد (ربما هو جعفر بن محمد بن أم سلمة الأنصاری، له صحبة وشهد فتح مکة. انظر: ابن حجر: الاصابة، ج1، ص239) فقال لی: أعن أثر

ص: 1038

وقفت هنا؟ قلت: لا. قال: هذا موقف نبی الله باللیل إذا خرج یستغفر لأهل البقیع. (أخرجه مسلم فی صحیحه، کتاب الجنائز، ج1، ص 670-671) قال المراغی: وقد أخبرنی غیر واحد أن الدعاء هناک مستجاب. (هذا یتفق مع ما أورد المراغی: تحقیق النصرة بتلخیص معالم دار الهجرة، تحقیق محمد عبدالجواد الأصمعی، ط2، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1401ق/ 1981م، 126)

فإذا مررت کذاک تحت سور المدینة یمیناً إلی أن توازی قریباً من زاویة سور المدینة الذی فیه مشهد السید إسماعیل (هو إسماعیل بن جعفر الصادق، توفی عام 143 ه-/760م، وإلیه تنسب الإسماعیلیة. وهی فرقة من فرق الشیعة الباطنیة المتطرفة لعبت أواراً سیئة ضد المسلمین فی الحروب الصلیبیة. ومن الإسماعیلیة الیوم النزاریة فی الهند، وزعیمها الآغا خان، والسلیمانیة فی الیمن، ویقال لهم أیضاً المکارمة والداودیة، کما یسمون أیضاً البهرة. فنسنک وآخرون: المصدر السابق، (الترجمة العربیة)، ج2، ص 187) فهناک علی یسارک القبة الکبیرة الماثلة فی الهواء، وفیها مشهد العباس ومشهد الحسین بن علی ومشهد أمه - رضی الله عنهم - علی المشهور، ومشهد زین العابدین (هو علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب، توفی عام 94 ه-/712م، ترجم له ابن سعد: المصدر السابق، ج5، ص 211، وأبونعیم الأصبهانی: حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، القاهرة: مکتبة الخانجی، 1351ق/ 1932م، ج3، ص 133) ومحمد الباقر (هو ابن لزین العابدین سابق الذکر، ترجم له: الیعقوبی فی تاریخه، ط 1، النجف - العراق: المکتبة المرتضویة، 1358ق (1939م)، ج3، ص 60) وجعفر الصادق (هو جعفر الصادق بن محمد الباقر بن زین العابدین: من الأئمة الأعلام، توفی عام 148ق (765م)، ترجم له الیعقوبی المصدر نفسه، ج3، ص 115، وابن خلکان: المصدر السابق، ج21، ص 321-328) وکثیر من أهل البیت. وبین هذا المشهد وزاویة دار عقیل مشاهد متعددة إلی جهة المشرق:

منها مشهد أمهات المؤمنین یروی أن فیه أمهات المؤمنین کلهن ماعدا خدیجة ومیمونة، وهو فی قبلة المشهد المنسوب لعقیل.

ومنها المشهد المنسوب لعقیل، وفیه قبر ابن عمه أبی سفیان بن الحارث. (ابن عم رسول الله(ص) وأخوه من الرضاعة، أسلم یوم الفتح وشهد حنیناً فکان ممّن ثبت مع النبی(ص)، ترجم له ابن سعد: المصدر السابق، ج4، ص 49. وابن عبدالبر: الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، ؟، القاهرة: مطبعة نهضة مصر، ؟، ج3، ص 1673) روی أن عقیل بن أبی طالب رأی أباسفیان بن الحارث یجول بین المقابر فقال: یابن عمی مالی أراک هنا؟ قال: أطلب موضع قبری. فأدخله داره، فأمر بقبر فحفر فی قاعتها، فقعد علیه أبوسفیان ساعة ثم انصرف، فلم یلبث إلا یومین حتی توفی ودفن فیه. (ورد هذا الأثر فی أخبار المدینة لابن شبّة، جدة: دار الطباعة للأصفهانی، ؟، ج1، ص 127. وفی سنده عبدالعزیز بن عمران المدنی:

ص: 1039

(قال البخاری: لایکتب حدیثه. وقال النسائی: متروک، وقال عثمان بن سعید: قلت لیحیی: فابن أبی ثابت عبدالعزیز بن عمران ماحاله؟ قال: لیس بثقة) الذهبی: میزان الاعتدال، ج2، ص 513، وقال ابن سعد فی طبقاته أن أباسفیان بن الحارث حفر قبره بنفسه قبل موته بثلاثة أیام، ج4، ص 53)

ومنها مشهد یقال أن فیه بنات النبی(ع) ماعدا فاطمة رضی الله عنهن، وهو قرب مشهد عقیل. ولاشک أن من مات من أهل بیت النبی(ص) فی حیاته کان یدفنه قرب قبر عثمان بن مظعون (صحابی، شهد بدراً، توفی عام 2ق (623م)، ترجم له: ابن سعد: المصدر نفسه، ج3، ص 393. وأبونعیم الأصبهانی: المصدر السابق، ج1، ص 102) لما ورد فی الأحادیث الصحیحة أن النبی(ص) لمّا مات عثمان بن مظعون وضع عند رأسه حجراً وقال: «أعلم به قبر أخی، وأدفن إلیه من مات من أهلی». (رواه أبوداود فی سننه، تحقیق محمد محیی الدین عبدالحمید، ط 2، القاهرة: مطبعة السعادة، 1369ق (1950م)، ج3، ص 288) وهذا المشهد قریب من ذلک.

ومنها مشهد سیدنا إبراهیم بن النبی(ع) فیه قبره وقبر عثمان بن مظعون. فقد جاء فی الحدیث أن أول من دفنه رسول الله(ص) بالبقیع عثمان ابن مظعون. (اختلف القول فی أول من مات ودفن بالبقیع من الصحابة أهو عثمان بن مظعون أم أسعد بن زرارة وقد ذکر ابن شبة هذا الخلاف قائلاً: «قال البغوی: بلغنی أنه - یقصد عثمان بن مظعون - أول من مات من الصحابة بعد الهجرة، وأنه أول میت صلی علیه النبی(ص). وروی الواقدی من طریق عبدالله بن أبی بکر بن حزم قال: أول من دفن بالبقیع أسعد بن زرارة، هذا قول الأنصار وأما قول المهاجرین فقالوا: أول من دفن به عثمان بن مظعون». المصدر السابق، ج1، ص 96) فلما توفی إبراهیم قالوا: یا رسول الله أین نحفر له؟ قال: «عند فرطنا عثمان بن مظعون». (قال علی بن أبی بکر الهیثمی: «رواه الطبرانی ورجاله ثقات، وفی بعضهم خلاف» مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، القاهرة: مکتبة القدسی، 1353ق (1934م)، ج9، ص 302) وفی الحدیث مایدل علی أن بنات النبی(ص) هناک. فقد روی الطبرانی عن ابن عباس: لما ماتت رقیة بنت رسول الله(ص) قال: «ألحقنی بسلفنا عثمان بن مظعون». (رواه الطبرانی فی المعجم الأوسط، ولایزال مخطوطاً. ومن الملاحظ أن هناک روایتین. إحداهما ورد فیها ذکر اسم رقیة، والأخری زینب، لکن المرجح أنها زینب لما یأتی:

أ - روی البخاری علی لسان عبدالله بن عمر أن رسول الله(ص) خلّف عثمان بن عفان علی رقیة - وکانت زوجته - وهی وجعة أیام بدر، الجامع الصحیح، کتاب فضائل الصحابة، ج4، ص 203.

ب - قال ابن سعد: «ذکرت هذا الحدیث - أی حدیث رقیة - لمحمد بن عمر فقال: الثبت عندنا من جمیع الروایة أن رقیة توفیت ورسول الله ببدر ولم یشهد دفنها» المصدر السابق، ج8، ص 37.

ص: 1040

ج - قال الهیثمی: «رواه الطبرانی - ویقصد حدیث رقیة - فی الأوسط وفیه صالح المرّی وهو ضعیف». المصدر السابق، ج9، ص 302.

د - ورد حدیث زینب فی مسند أحمد، وقال المحقق - أحمد شاکر - : اسناده صحیح: القاهرة: دار المعارف، 1377ق (1957م)، ج5، ص 41.

ه- توفیت زینب والنبی(ص) بالمدینة. ابن سعد: المصدر السابق، ج8، ص 34. فمن المعقول جداً أن تکون هی المقصودة فی الحدیث، لارقیة - رضی الله عنهن -) والثابت فی الصحیح أن النبی(ص)/ لم یحضر موت ابنته رقیه لغیبته فی بدر (البخاری: الجامع الصحیح، کتاب فضائل الصحابة، ج4، ص 203) وأنه حضر ابنتیه أم کلثوم وزینب. قال السمهودی: وأصل المروی فی الطبرانی وارد فی أحدهما. ثم قال: والظاهر أنهن جمیعاً عند عثمان بن مظعون لقوله(ع) لمّا وضع الحجر عند رأس عثمان: «أعلم بن قبر أخی، وأدفن إلیه من مات من أهلی». رواه ابن ماجه والحاکم. (هذا یتفق مع ماأورده السمهودی فی: وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، تحقیق محیی الدین عبدالحمید، القاهرة: مطبعة السعادة، 1374ق (1955م)، ج3، ص 894-895. والحدیث روی ابن ماجه الشطر الأول منه فی سننه فی باب (ماجاء فی العلامة فی القبر)، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، القاهرة: دار إحیاء الکتب العربیة، 1372ق (1952م)، ج1، ص 498. أمّا لفظ الحاکم: فوضع رسول الله(ص) حجراً عند رأسه - أی عند قبر عثمان بن مظعون - وقال: «هذا قبر فرطنا...» فلما ماتت زینت بنت رسول الله(ص) قال رسول الله(ص): «ألحقوها بسلفنا الخیر عثمان بن مظعون». المصدر السابق، کتاب معرفة الصحابة - رضوان الله علیهم - ، ج3، ص 190)

وفی ذلک المشهد أیضاً قبر فاطمة بنت أسد أم علی رضی الله عنه کما حققه السید. (أی السمهودی) واستدل لذلک بأحادیث ثم قال: وهذا صریح فی مخالفة ما علیه الناس الیوم فی المشهد المنسوب إلیها. (هذا یتفق مع ماأورده السمهودی: المصدر السابق، ج3، ص 896)

قلت: والمشهد المنسوب إلیها الیوم فی فم زقاق أقصی البقیع من شرقیه، بل لیس من البقیع علی ماحقق.

وفی هذا المشهد أیضاً قبر عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه. فقد روی عن حمید بن عبدالرحمن (حمید بن عبدالرحمن بن عوف: کان فقیهاً محدثاً، توفی عام 95ق (813م)، ترجم له: خلیفة بن خیاط: طبقات خلیفة، تحقیق أکرم ضیاء العمری، بغداد: مطبعة العانی، 1387ق (1967م)، ج2، ص 242) قال: أرسلت عائشة إلی عبدالرحمن بن عوف حین نزل به الموت أن هلّم إلی رسول الله(ص) وإلی أخویک (أی أبی بکر و عمر) فقال: ماکنت مضیقاً علیک بیتک، إنّی کنت عاهدت ابن مظعون أینا مات دفن إلی جنب صاحبه. (رواه ابن شبّة فی أخبار المدینة، ج1، ص 115. وهو ضعیف بهذا السند لأن فیه: محمد ابن عبدالعزیز بن عمر بن عوف القاضی: «قال البخاری عنه: منکر الحدیث وقال النسائی: متروک». الذهبی:

ص: 1041

میزان الاعتدال، ج3، ص 628. وفیه: راشد بن حفص بن عمر بن عبدالواحد بن عوف: (مجهول). ابن حجر: لسان المیزان، حیدر آباد، مطبعة دائرةالمعارف النظامیة، 1330ق (1911م)، ج2، ص 441)

وفی هذا المشهد أیضاً سعد بن أبی وقاص رضی الله عنه. روی عن ابن دهقان (لم أجد له ترجمة فی المصادر التی تیسر لی الرجوع إلیها) قال: دعانی سعد بن أبی وقاص فخرجت معه إلی البقیع، وخرج بأوتاد حتی إذا جاء موضع زاویة دار عقیل الشرقیة الشامیة أمرنی فحفرت حتی إذا بلغت باطن الأرض ضرب فیها الأوتاد ثم قال: ان هلکت فادللهم علی هذا الموضع یدفنونی فیه. فلما هلک قلت لولده، فخرجنا حتی دللتهم علی ذلک الموضع، فوجدوا الأوتاد، فحفروا له هنالک. (رواه ابن شبّة فی أخبار المدینة. ج1، ص 116، وهو ضعیف بهذا السند لآن فیه عبدالعزیز ابن عمران، أنظر، ص 87، من هذه الرسالة)

وفی هذا المشهد أیضاً قبر عبدالله بن مسعود. فقد روی ابن سعد فی طبقاته أن ابن مسعود قال: ادفنونی عند قبر عثمان بن مظعون. (هذا یتفق مع روایة ابن سعد: المصدر السابق، ج3، ص 159) وفی هذا المشهد أیضاً قبر خنیس بن حذافة السهمی (صحابی من السابقین إلی الاسلام، مات یوم أحد عام 3ق (624م). ترجم له ابن سعد: المصدر السابق، ج3، ص 392) زوج حفصة قبل النبی(ص). فقد روی أنه دفن عند عثمان بن مظعون. وفیه أیضاً قبر أسعد ابن زرارة رضی الله عنه. (من قبیلة الخزرج، وهو أحد النقباء الذین بایعوا النبی(ص) یوم العقبة. ترجم له ابن سعد: المصدر السابق، ج3، ص 608-611) قال السید السمهودی بعد ذکره لما تقدم مبسوطاً بأدلته: فینبغی السلام علی هؤلاء کلهم عند زیارة مشهد سیدنا إبراهیم معه فاطمة بنت رسول الله(ص) علی القول بأنها بالبقیع، وهو الأرجح. (هذا یتفق مع ماأورد السمهودی: المصدر السابق، ج3، ص 901)

قلت: وقد تقدم أنها فی قبة العباس مع ابنها الحسن وذریته، وهو الأولی إن شاء الله تعالی.

ومنها مشهد أمیرالمؤمنین عثمان بن عفان بموضع یسمی حش کوکب (الحش فی اللغة البستان، وکوکب اسم رجل من الأنصار. وهذا الموضع عند البقیع اشتراه عثمان رضی الله عنه وألحقه بالبقیع، یاقوت: معجم البلدان، ج2، ص 262) فی أقصی البقیع من ناحیة المشرق علیه قبة عظیمة هائلة قد جدّد بناؤها فی هذه السنین القریبة العهد (مما تجدر الاشارة إلیه أن الأضرحة والقباب التی کانت قائمة علی القبور فی المدینة وفی غیرها من مدن الحجاز لم تعد موجودة فی الوقت الحاضر. و یرجع الفضل فی ذلک إلی الدعوة الوهابیة) - رضی الله عنه - . (تعود هذه العبارة إلی عثمان بن عفان رضی الله عنه) وفی قبلته خارجه محوط من خشب مخروط فیه قبر شیخ مشایخنا السید آدم الحسینی النّقشبندی (من رجال الصوفیة

ص: 1042

المنتمین إلی الطریقة النّقشبندیة. جاور بالمدینة المنورة وبها توفی. ترجم له: أبوسالم العیاشی: ماء الموائد (طبعة الحجر بفاس، 1316ق - 1898م)، ج1، ص 210) - رضی الله عنه - .

ومنها مشهد ینسب لحلیمة السعدیة مرضعة النبی(ص) شامی مشهد عثمان إلی جانب الطریق علیه قبة لطیفة وهی خارجه من قبلته دکة (مااستوی من الرمل أو الأرض - ابن منظور: المصدر السابق) محوط علیها بأحجار فیها قبر شیخنا صفی الدین القشاشی - رضی الله عنه - ، (أحمد بن محمد بن یونس، صفی الدین التّجانی القُشاشی: متصوف مالکی المذهب. لکنه تحول شافعیاً فصار یفتی فی المذهبین. توفی بالمدینة عام 1071ق (1660م). ترجم له: أبوسالم العیاشی: ماء الموائد (طبعة الحجر بفاس)، ج1، ص 407. والمحبّی: المصدر السابق، ج1، ص 343) وهو الذی اتخذ هذه الدکة لدفن أصحابه. وکان أصحابه قبل ذلک یدفنون خارج قبة ابراهیم بن النبی(ع) وهناک قبور کثیرة من مشایخهم أصحاب سلسلة الغوث (مفهوم صوفی یعنی الاستغاثة بکبار مشایخ الصوفیة. ومن ذلک قول شاعرهم:

أما تری الضیم الذی أصابا

وأنت غوث لم تزل مجابا

العجل العجل بالاغاثة

یا من له کل العلا وراثة

ولاشک بأن الاستغاثة بالمخلوق فیما لایقدر علیه إلا الخالق کما یفعل هؤلاء شرک وضلال) رضی الله عنهم، منهم الشیخ الشنّاوی (أحمد بن علی بن عبدالقدوس المصری المدنی المعروف بالشنّاوی: عالم أدیب، توفی بالمدینة عام 1028ق (1618م)، ترجم له: المحبّی: المصدر السابق، ج1، ص 243. وسرکیس: المصدر السابق، ج1، ص 1052) وشیخه السید صبغة الله الحسینی (فقیه متصوف، ولد ببروج الهند، وحج عام 1005ق (1596م)، فسکن بالمدینة إلی أن توفی بها عام 1037ق (1627م)، ترجم المحبّی: المصدر السابق، ج2، ص 243) وکثیر من أصحابهم.

ولما رأی الشیخ (أی صفی الدین القُشاشی. أنظر ص 92 من هذه الرسالة) - رضی الله عنه - فیذلک المکان من الضیق المؤدی إلی الدفن علی الموتی (فی الأصل: الموت، ولعل ذلک سبق قلم، وکذا فی (ج). وفی (ب): الأموات. والتصحیح من: (أ).) قبل ذهاب أجسادهم اتخذ هذه الدکة فی آخر البقیع، وکان فیها مدفنه رضی الله عنه.

ومنها مشهد الامام مالک بن أنس - رضی الله عنه - . إذا خرجت من باب البقیع کان مواجهاً لک علی یمین زقاق البقیع الذی یشق وسطه. وإلی جانبه قبة یقال انها لنافع مولی ابن عمر، (أبو عبدالله، دیلمی الأصل: نشأ فی المدینة وکان من أئمة التابعین فیها، له علم بروایة الحدیث والفقه، ومن أوثقهم. وقد أرسله

ص: 1043

عمر بن عبدالعزیز إلی مصر لیفقه أهلها فی الدّین، توفی عام 117ق (735م)، ترجم له: ابن خلّکان: المصدر السابق، ج5، ص 367. وابن حجر: تهذیب التهذیب، ج15، ص 421) وقیل لنافع القاریء، (نافع بن عبدالرحمن بن أبی نعیم الأصفهانی الأصل المدنی المنشأ: یعتبر أحد القراء السبعة المشهورین، انتهت إلیه رئاسة القراءة بالمدینة، توفی عام 169ق (785م)، ترجم له: ابن خلکان: المصدر السابق، ج5، ص 368. وابن الجَزَری: غایة النهایة فی طبقة القراء تحقیق جبرجبستراس، القاهرة: مکتبة الخانجی، ؟، ج2، ص 330) وقیل لبعض ولد عمر بن الخطاب - رضی الله عن جمیعهم - .

ومنها المشهد المنسوب لفاطمة بنت أسد بأقصی البقیع. وقد سبق عدم ارتضاء السید لذلک. قال عند ذکره لهذا المشهد: والظاهر أنه مشهد سعد ابن معاذ الأنصاری - رضی الله عنه - . (یتفق هذا مع ماأورد السمهودی: المصدر السابق، ج3، ص 915)

ومن المشاهد التی هی قریبة من البقیع إلاّ أنها لیست فیه مشهد سیدنا إسماعیل بن جعفر الصادق والذی کان نزولنا فیه حسبما ذکرناه أولاً. وهو کبیر یقابل مشهد العباس فی المغرب، وهو رکن سور المدینة هناک. وبنی قبل السور فصار بابه من داخل المدینة، والمسجد الذی بجانب المشهد لزین العابدین، وعرصة المشهد داره، والبئر التی بین الباب الأول والمشهد بئره. وقد ذکر أنه یتداوی بها.

قلت: وهنا بئر أخری فی الرحبة الواسعة التی هی خارج المشهد یقال أنّها هی التی یستشفی بها.

غریبة: لما قدم رکب أهل العراق (یقصد المؤلف بالعراق هنا عراق العجم، وهو منطقة تابعة لما یعرف بإیران حالیاً) وکان أغلبهم روافض بل کلهم، وکانوا یکثرون زیارة مشهد السید إسماعیل - رضی الله عنه - کغیره من مشاهد أهل البیت، وکانوا یأتون إلیه أفواجاً قلمّا ینقطع زایرهم منه أیام اقامتهم بالمدینة. وقد تقدّم أن نزولنا کان فی الرواق الذی فی باب المشهد فبینما نحن ذات یوم جالسون إذ جاءت طائفة منهم فیهم بعض من یشار إلیه منهم فزاروا وسلموا، وکان من جملة سلامهم أن قالوا: السلام علیک یا سیدنا إسماعیل. وبالغوا فی تعظیمه إلی أن قالوا: نشهد أنک علی دین أخیک موسی یعنون موسی الکاظم (موسی بن جعفر الصادق: من أئمة العلویین، توفی عام 183ق (779م)، ترجم له: أبوالفرج الأصفهانی، مقاتل الطالبیین، تحقیق أحمد صفر، القاهرة: دار إحیاء الکتب العربیة، 1368ق (1949م)، ص 331. وابن الجوزی: صفة الصفوّة، حیدرآباد: مجلس دائرةالمعارف العثمانیة، 1355ق (1936م)، ج1، ص 103) رضی الله عنه، ونشهد أنک غیر مخالف له، متبع لطریقه، (المقصود هنا تسفیه عقیدة الطائفة الاسماعیلیة التی تقول بإمامة إسماعیل بدلاً من موسی الکاظم الذی یتمسک بأمامته الاثنا عشریة. ومنهم شیعة العراق وإیران الذین شاهدهم العیاشی عند زیارة قبر إسماعیل ونقل مقالتهم هذه، إذ لو کان هؤلاء الزوار من الاسماعیلیة لما تشبثوا بعقیدة موسی الکاظم وذلک أن مذهب الاسماعیلیة یقوم علی الاعتقاد بإمامة

ص: 1044

إسماعیل، ولایعقل أن یقولوا أن إسماعیل علی عقیدة موسی الکاظم لأن ذلک یهدم عقیدتهم ومذهبهم) فی هذیان کثیر، وسبب ذلک - والله أعلم - أن الرافضة - قبحهم الله - منهم طائفة تقدم إسماعیل علی أخیه، ویقولون أنه هو الامام بعد أبیه، وأنه أحد الأئمة الاثنی عشر المعدودین عندهم یعتقدون فیهم العصمة. وهذه الطائفة تسمی الاسماعیلیة، وکثیر منهم بأرض الیمن الآن لهم مذاهب ینتحلونها وآراء فی العقائد یعتقدونها. ومن سوی هؤلاء من الروافض یعتقدون الامامة لأخیه موسی الکاظم - رضی الله عنه - ، ویعتقدون أن أخاه لاینازعه فی ذلک، ویرون أن الاسماعیلیة کاذبون علیهم مفترون فی إدعائهم الامامة له، ولأجل ذلک ینزهون إسماعیل عن مخالفة أخیه - رضی الله عنهما - .

ومن علم أحوال هؤلاء الأئمة من أهل البیت وأسلافهم وأولادهم - رضی الله عنهم - ، وعلم ماکانوا علیه من تعظیم السنة، ووفور العلم وتعظیم أصحاب جدهم(ص) علم براءة ساحتهم من کذب هؤلاء الأرجاس وافترائهم علیهم أحادیث ماأنزل الله بها من سلطان، ولاجاء بها فی ستة نبیه من بیان.

ولمّا خرجت الطائفة المذکورة من المشهد وجاءوا إلی البئر الخارجة وقفوا علیها وترحموا ودعوا وقال لهم کبیرهم: انّ هذه البئر هی التی دخل فیها الامام جعفر الصادق - رضی الله عنه - فغاب عن أعین الناس إلی الآن. (المعروف عند الشیعة أن الامام الغائب هو الامام الثانی عشر واسمه محمد المهدی بن الحسن العسکری. ولم یقل أحد من الشیعة بغیبة جعفر الصادق، وهذا - ولا شک - وهم من المؤلف) وهم یظنون أنه حی أو کلام هذا معناه. فقضینا العجب من حمقهم وقبح اعتقادهم فی آل البیت الذی آل بهم الی تنزیههم عن الموت. وذلک معتقد الروافض بأجمعهم فی الامام الثانی عشر من أئمتهم، وهو محمد بن الحسن (آخر الائمة الاثنی عشر عند الشیعة الامامیة، توفی وهو فی سنّ خمس سنین، ترجم له: ابن تیمیة: منهاج السنة فی نقض کلام الشیعة و القدریة، القاهرة: بولاق، 1321ق (1931م) ج1، ص 131. والموسوی: نزهة الجلیس ومنیة الأدیب الأنیس، تحقیق مصطفی وهبی القاهرة: المطبعة الوهبیة، 1293ق (1876م)، ج1، ص 35) العسکری - رضی الله عنه - یعتقدون أنه إلی الأن حی، وأنه هو المهدی الذی یخرج فی آخر الزمان، والموعود به فی الحدیث الصحیح أنه یملأ الأرض عدلاً کما ملئت جوراً.

قلت: والعجب کل العجب من متابعة بعض أهل التصوف فی ذلک لهم حسب مانقله سیدی عبدالوهاب الشعرانی (عبدالوهاب بن أحمد بن علی الحنفی: من علماء المتصوفة، توفی بالقاهرة، عام 973ق (1565م)، ترجم له: نجم الدین الغزی: المصدر السابق، ج3، ص 176. وابن العماد الحنبلی المصدر السابق، ج8، ص 372) عن بعض مشایخه، (انظر طبقاته المسماة: لواقح الأنوار فی طبقات الأخیار، القاهرة: مطبعة مصطفی البابی الحلبی 1373ق (1954م)، ج2، ص 139) وأنه اجتمع به وأخبره بمقدار عمره، وأنه جاوز سبعمائة سنة إذ ذاک، بل فی کلامهم بعض مایشیر إلی أن الشیخ محی الدین (محمد بن

ص: 1045

علی أبی بکر الحاتمی الطائی الأندلسی المعروف بمحی الدین ابن عربی: متصوف وفیلسوف من أئمة المتکلمین، توفی عام 638ق (1240م)، ترجم له: الذهبی: میزان الاعتدال، ج3، ص 659، وطاش کبری زاده: مفتاح السعادة ومصباح السیادة، حیدرآباد مطبعة دائرةالمعارف النظامیة، 1329ق (1911م)، ج1، ص 187) یقول بذلک. ولولا الاطالة لنقلت کلامهم فی ذلک، والعلم عندالله. فان صح عن هؤلاء الأئمة أنهم قالوا ذلک فنحن ممن یعتقدهم ویجزم بصدقهم فیما یقولون لأنهم خیار الأمة، إلا أنّا نکل العلم إلی الله تعالی فی فهم ماورد عنهم فی ذلک، إذ لیس فی الشریعة قاطع یدل علی کذب الروافض فی هذه المسألة بخصوصها وان کانوا کاذبین فی غیرها. وموافقة بعض أئمتنا الصوفیة لهم فی ذلک من جهة الکشف لایقدح فی کمال منصبهم لعدم القطع فی کذبهم، ولایدل أیضاً علی صدق الروافض فیما سوی ذلک ممّا تبین کذبهم فیه وافتراؤهم؛ فإن موافقة المحق للمبطل فی جزئیة لادلیل علی بطلانها لایدل علی صدق المبطل فیما سوی ذلک، ولا علی کذب الصادق فیما سوی ذلک.

وقد وافق کثیر من الأئمة المحققین أهل الکشف الصادق آراء الفلاسفة فی جزئیات مما ادّعوه لم یقم الدلیل علی بطلانها، کما وافق فی کثیر منها أیضاً جم غفیر من المحققین من علماء الظاهر أهل الکلام. فلایشکل علیک ماتجده فی کلام أئمة الصوفیة - رضی الله عنهم - موافقاً للفلاسفة تارة وللروافض تارة؛ فذلک لایقع فی کلامهم غالباً إلاّ فی مالم یقم دلیل علی بطلان قولهم فیه وان فرض فیما سوی ذلک، وما أبعدهم من جلالة منصبهم فهو مؤول قطعاً/. فشر یدک علی ماقررنا. وهذه فائدة ساق الله تقریرها فی هذا المحل، ولم یکن تسطیرها قبل ذلک لنا ببال.

ومنها مشهد علی یسارک وأنت مارّ فی زقاق البقیع یقال أنه لأبی سعید الخدری - رضی الله عنه - . وقد ذکر السید السمهودی المشاهد التی ذکرناها کلها إلا فی هذا المشهد والمشهد المنسوب لحلیمة فلم یذکرهما (بالنسبة لمشهد أبی سعید الخدری فقد توهّم المؤلف لأن السمهودی أشار إلیه. أنظر: المصدر السابق، ج3، ص 915. أما مشهد حلیمة السعدیة فصحیح أن السمهودی لم یذکره) ولا أدری هل حدث بناؤهما بعده أو لم یتضح له صحة نسبتهما لمن ذکر مع أن السید قد ذکر أباسعید فیمن دفن بالبقیع. فروی عن عبدالرحمن بن أبی سعید قال: قال لی أبی: یا بنی إنی قد کبرت، وذهب أصحابی، وحان موتی فخذ بیدی، فأخذت بیده حتی جاء إلی البقیع، فجئت أقصی البقیع مکاناً لایدفن فیه فقال: یا بنی إذا هلکت فاحفر لی هاهنا. (هذا یتفق مع ماأورده السمهودی، المصدر السابق، ج3، ص 915) فإذا ثبت أن قبره فی أقصی البقیع فلایبعد أن یکون هذا قبره. وأما قبر حلیمة فلم أر أحداً ذکر أنها دفنت بالبقیع، والله أعلم. وعلی کل حال، فیزار کل مشهد له نسبة إلی منتسب إلی الله أو إلی رسوله ولو لم تصح نسبة المشهد إلیه؛ فإن لمجرد النسبة أثراً فی حصول البرکة کما قررنا قبل هذا. (البرکة لاتحصل بزیارة القبور، وإنما تزار

ص: 1046

القبور للعبرة والاتعاظ والدعاء للمیت. أنظر: سنن أبی داود، کتاب الجنائز، (باب زیارة القبور)، ج3، ص 296. ومسلم: المصدر السابق کتاب الجنائز، (باب مایقال عند دخول القبور والدعاء لأهلها)، ج1، ص 669).

تتمیم: قد بقی من المشاهد التی ذکر السید أنها تزار بالمدینة ثلاثة لیست بالبقیع. أحدها مشهد مالک بن سنان والد أبی سعید الخدری، وهو من شهداء أُحد - رضی الله عنهم - ، ومشهده غربی المدینة بلصق السور من داخله، وعلیه قبة قدیمة البناء، ومحله من سوق المدینة القدیم. روی عن أبی سعید الخدری أنه قال: أمر رسول الله(ص) من نقل من شهداء أُحد إلی المدینة أن یدفنوا حیث أدرکوا، فأُدرک أبو مالک بن سنان عند أصحاب العباء (کساء من صوف بلا کمین أو بهما مفتوح من قدام یلبس فوق الثیاب. البستانی: المصدر السابق) أی الذین یبیعون العباء فی طریق (فی الأصل: طرق. وکذا فی النسخ. وهکذا وردت دائماً، ولذلک قمت بتصحیحها فی المتن واکتفیت بتصحیحها فی الهامش مرة واحدة) الحناطین. (وروی ابن هشام عن ابن إسحاق أن أناساً من المسلمین نقلوا قتلاهم إلی المدینة فدفنوهم بها ثم نهی رسول الله(ص) عن ذلک، وأمر بدفنهم حیث صرعوا. ابن هشام: السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا وآخرون، ط3، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1391ق (1971م)، ج3، ص73. وکذلک قال ابن ماجة فی سننه، ج1، ص 486. وقال السمهودی: روی الترمذی - وقال حسن صحیح - عن جابر رضی الله عنه قال: «کنّا حملنا القتلی یوم أُحد لدفنهم، فجاءنا منادی رسول الله(ص)، فأمرنا بدفن القتلی فی مصارعهم، فرددناهم». المصدر السابق، ج3، ص941) ولابن زبالة، (محمد بن الحسن بن زبالة: فقیه، اخباری. من مؤلفاته أخبار المدینة، وهو مفقود. توفی بعد عام 200ق (822م). ترجم له الذهبی: میزان الاعتدال، ج3، ص516. وإسماعیل باشا البغدادی: هدیة العارفین، أسماء المؤلفین وآثار المصنفین، استانبول: وکالة المعارف، 1371- 1375ق (1951- 1955م)، ج2، ص9. ویقصد المؤلف بقوله: ولابن زبالة، أی ورد عند ابن زبالة کلام مفاده: «فوافره بالسوق... الخ».) فوافوه بالسوق فدفن عند مسجد أصحاب العباء، وهنالک کانت أحجار الزیت. (أحجار الزیت: موضع بالمدینة. یاقوت: معجم البلدان، ج1، ص 109).

ثانیهما: مشهد النفس الزکیة. وهو محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن ابن علی بن أبی طالب - رضی الله عنهم - . وهو أخو السید ادریس (ادریس بن عبدالله: مؤسس دولة الأدارسة بالمغرب الأقصی، توفی عام 177ق (793م) ترجم له: ابن عذاری المراکشی: البیان المغرب فی أخبار الأندلس والمغرب، تحقیق کولان وبروفنسال، لیدن: مطبوعات بریل 1368-1371ق (1948- 1951م) ج1، ص82. وابن خلدون: العبر ودیوان المبتدأ والخبر فی أیام العرب والعجم والبربر ومن عاصرهم من ذوی السلطان الأکبر، تصحیح محمد الصباغ، القاهرة: مطبعة بولاق، 1284ق (1867م)، ج4، ص12) أول أهل البیت قدوماً إلی المغرب.

ص: 1047

وعامة شرفاء المغرب من نسله إلا شرفاء سجلماسة؛ فإنّهم من نسل النفس الزکیة استوطن أسلافهم ینبع (فی الأصل: الینبع، وکذا فی النسخ، هکذا وردت دائماً، فقمت بتصحیحها فی المتن، واکتفیت بتصحیحها فی الهامش مرة واحدة. وینبع من مدن الحجاز، وهی تبعد عن المدینة المنورة بمائتین وستة وأربعین کیلاً. خریطة المملکة العربیة السعودیة، ادارة المواصلات بالمدینة المنورة) فقدم جدّهم إلی المغرب فی السابعة، (أی المئة السابعة للهجرة «القرن الثالث عشر المیلادی») والله أعلم. ومشهده بناء فی جوف مسجد کبیر شرقی سَلْع، (من جبال المدینة. یاقوت: معجم البلدان، ج1، ص236) وفی قبلة المسجد منهل من عین الأزرق (من إغزر عیون المدینة قدیماً. وسمیت بعین الأزرق لأن مروان بن الحکم الذی أجراها کان أزرق العینین. وتسمی أیضاً بالعین الزرقاء، وذلک من لحن العوام. أبوسالم العیاشی: ماء الموائد (مخطوطة الزاویة الحمزاویة) ج1، ص 193. لکن لمّا تقدم العمران وکثر السکان عجزت هذه العین عن تلبیة حاجات الناس فی الماء فألحقت بها آبار کثیرة. إلا أن الکثافة السکانیة فی السنین الأخیرة أصبحت تحتاج إلی أضعاف ذلک، فأجریت إلی المدینة میاه البحر المعذبة فی صفر 1401ق (1981م). البلادی: معجم معالم الحجاز، الطائف: نادی الطائف الأدبی 1398-1401ق (1978-1981م) ج1، ص206) هذا هو المستفیض بین أهل المدینة. قال السید: وذکر سبط ابن الجوزی (یوسف بن قزأ وغلی (لفظ ترکی معناه ابن البنت أی السِّبط نسبة إلی جده المؤرخ ابن الجوزی): مؤرخ من الکتاب الوعاظ، توفی عام 456ق (1063م)، ترجم له: ابن کثیر: البدایة والنهایة فی التاریخ، القاهرة، مطبعة السعادة 1351-1358ق (1932-1939م) ج13، ص194. والسخاوی: التِّبر المسبوک فی ذیل السلوک، تحقیق أحمد زکی، القاهرة: بولاق، 1314ق (1896م)، ص 171) أن کثیراً من الناس کان قد بایعه، فخرج علی المنصور بعد حبسه لأبیه وأقاربه، فجهز إلیه المنصور عمه عیسی بن موسی (أمیر عبّاسی من الولاة وقادة الجند، وهو عم السفّاح والمنصور، توفی عام 167ق (783م) ترجم له: ابن الأثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار بیروت للطباعة والنشر، 1385ق (1965م) ج5، ص 543) فی أربعة آلاف وذکر قتله عند أحجار الزیت أی عند مشهد مالک بن سنان، وأن جسده دفن بالبقیع. وکان معه ذوالفقار سیف علی، ثم انتقل إلی الرشید. (المطبوع من مرآة الزمان لابن الجوزی یتحدث عن أخبار القرن الخامس الهجری فما فوق) فعلی هذا فقبره بالبقیع، والمستفیض ماتقدم، والله أعلم. وثالثهما: مشهد سید الشهداء حمزة - رضی الله عنه - ، وهو بأُحد، وسیأتی ذکره عند ذکرنا لزیارته. فهذه المشاهد المعروفة بالمدینة، فینبغی لزایرها أن یزورها ویسلم علی أصحابها، ویتوسل بهم إلی الله فی بلوغ مآربه. (التوسل بالعباد إلی الله غیر جائز شرعاً).

ولمّا کان یوم الثلاثاء سابع الشهر (أی محرم من عام 1073ق الموافق 22 آب (أغسطس) 1662م) ارتحل الرکب المصری من المدینة بعد إقامته ثلاث أیام بها. وکان الحرم الشریف فی أیام إقامتهم لاتکاد

ص: 1048

تسمع فیه صوت قاریء ولامؤذن لکثرة اللغط والصخب ورفع الأصوات وازدحام الناس فی المسجد لاینقطع ذلک لیلاً ولا نهاراً لأن أبواب الحرم الشریف لاتغلق ماداموا هناک. ویکثرون باللیل ایقاد الشموع فی المسجد، ویجتمع الیهم صبیان أهل المدینة یقرءون لهم موالید وقصائد فی مدح النبی(ص) وهم محدقون بهم، ویسمون ذلک مولد النبی(ص)، یستعدون له من بلادهم بالشمع والحلواء، ویدفعون للصبیان أجرة علی ذلک. ویقع علی أرض الحرم الشریف من الشمع المذاب شیء کثیر لأجل ذلک، فیلتقطونه ویجمعونه ویرجعون به إلی بلادهم تبرکاً به. فتجد منهم فی المسجد باللیل جماعات کثیرة علی هذا النمط، فیکثر لذلک الصیاح فی المسجد واللغط الذی لاینبغی، لاسیما مع ماینضاف/ إلی ذلک من ولاول النساء وبکاء الأطفال واختلاط النساء بالرجال.

وبالجملة فعوام المصریین من أبعد الغوغاء عن إصابة الصواب. ولولا أن بحر رسول الله(ص) لاتکدره الدّلاء لکانوا جدیرین بالمقت بسبب مایحصل منهم من سوء الأدب وسیء الأقذار فی الحرم الشریف./

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، دار العلم للملایین، 1986م، ج4، ص 129؛ المدینة المنورة فی رحلة العیاشی، محمد أمحزون، مقدمه سامی الصقار، الکویت، دار الارقم، بی تا، ص 86-101؛ الیواقیت الثمینة، محمدبشیر ظافر الازهری، مصر، 1324ق، ص 178.

نیز ﻧﮑ: العیاشی، عبدالله بن محمد؛ سفرنامه عیاشی

الرحلة العیاشیة، بخشی از سفرنامه عبدالله العیاشی به مکه و گزارشی درباره بقیع.

عبدالله بن محمد العیاشی مکنی به ابوسالم در 1037ق در فاس چشم به جهان گشود. پس از تحصیل علوم شرعی و اسلامی به مدارج بالایی دست یافت و از عالمان مشهور شد. او چند بار به مکه مشرف شد؛ در سال های 1059، 1064 و 1072ق به حج رفت و یادداشت های خود را تنظیم و بعداً زیرعنوان الرحلة العیاشیة و با این مشخصات منتشر گردید:

الرحلة العیاشیة، تحقیق سعید الفاضلی و سلیمان القرشی، ابوظبی، دارالسویدی، 2009م، دو جلد.

بخش هایی از این دو جلد درباره ی بقیع است. اهمیت آن در توجه به مسائل تاریخی بقیع از نگاه یک دانشمند اهل سنت است. این گزارش ها عیناً آورده می شود.

ذکر المشاهد التبی تُزار بمدینته(ع)

فأول ما یلقاک من المشاهد إذا خرجت علی باب المدینة المسمی بباب البقیع قبة فیها صفیة بنت عبدالمطلب (صفیة بنت عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف الهاشمیة لم الزبیر عمة النبی(ص) تزوجها الحارث بن حرب بن أمیة اخو أبی سفیان فولدت له ثم خلف علیها العوام بن خویلد بن اسد بن العزی

ص: 1049

فولدت له الزبیر بن العوام والسائب عبدالکعبة ثم لما بعث النبی(ص) أسلمت صفة لما أسلم حمزة شقیقها ولیس فی إسلامها اختلاف بخلاف إخوتها وهاجرت الی المدینة مع ولدها وعاشت صفیة إلی خلافة عمر فصاتت ودفنت بالبقیع ولها ثلاث وسبعون سنة. رواة الآثار.) علی یسارک وأنت ذاهب فی الزقاق السندی فی وسط البقیع إلی ناحیة المشرق، وإن ملت الی الیمین مع سور المدینة فهناک مسجد صغیر قیل إن فیه موقف النبی(ص)، حین خرج یستغفر لأهل البقیع، وقیل: هو زاویة دار عقیل بن أبی طالب (عقیل بن أبی طالب الهاشمی، هو أکبر إخوته وآخرهم موتا وهو جد عبدالله بن محمد بن عقیل المحدث، شهد بدرا مشرکا وأخرج إلیها مکرها فأسر ولم یکن له مال ففداء عنه العباس، خرج عقیل مهاجرا فی أول سنة ثمان وشهد مؤتة، توفی فی زمن معاویة.) التی دُفن فیها، وفیها دفن کثیر من أهل البیت. روی خالد بن [عرفطة] قال: کنت أدعو لیلة إلی زاویة دار عقیل، فمرّ بی جعفر بن محمد فقال لی: أعن أثر وقفت هنا؟ فقلت: لا. قال: هذا موقف نبی الله باللیل إذ خرج یستغفر لأهل البقیع، قال المراغی: وقد أخبرنی غیر واحد أن الدعاء هناک مستجاب.

فاذا مررت کذلک تحت سور المدینة یمیناً إلی أن توازی قریباً من زاویة سور المدینة الذی فیه مشهد السید اسماعیل فهناک عن یسارک القبة الکبیرة الماثلة فی الهواء وفیها مشهد العباس ومشهد الحسن بن علی، ومشهد أمه، رضی الله عنهم، علی المشهور، ومشهد زین العابدین (دار بالکوفة سنة 38ق وتوفی سنة 94ق) ومحمد الباقر، وجعفر الصادق، وکثیر من أهل البیت. وبین هذا المشهد وزاویة دار عقیل مشاهد المتعدّدة الی جهة المشرق، منها مشهد أمهات المؤمنین، یُروی انّ فیه أمهات المؤمنین کلهن عدا خدیجة ومیمونة وهو فی قبلة المشهد المنسوب لعقیل. ومنها المشهد المنسوب لعقیل وفیه قبر ابن عمه أبی سفیان بن الحرث. روی أن عقیل بن أبی طالب رأی اباسفیان بن الحرث یجول بین المقابر فقال: یا ابن عمی، ما لی أراک ها؟ قال: أطلب موضع انصرف، فلم یلبث إلا یومین حتی تُوفی ودُفن فیه.

ومنها مشهد یقال إن فیه بنات النبی(ص)، ما عذا فاطمة، رضی الله عنهن، وهو قریب من مشهد عقیل، ولا شک أن من مات من أهل بیت النبی(ص)، فی حیاته یدفنه قرب قبر عثمان بن مظعون لما ورد فی الاحادیث الصحیحة أن النبی(ص)، لما مات عثمان بن مظعون وضع عند رأسه حجراً وقال: أعلم به قبر أخی وأدفن الیه من مات من اهلی. وهذا المشهد قریب من ذلک.

ومنها مشهد سیدنا إبراهیم بن النبی(ص)، فیه قبره وقبر عثمان بن مظعون، فقد جاء فی الحدیث أن أول من دفنه رسول الله(ص)، بالبقیع عثمان بن مظعون، فلما توفی ابنه ابراهیم قالوا: یا رسول الله أین تحفر له؟ قال: عند فرطنا عثمان بن مظعون. وفی الحدیث ما یدل علی أن مات النبی(ص)، هناک، فقد روی الطبرانی عن ابن عباس لما ماتت رقیّة بنت رسول الله(ص)، قال: الحقی بسلفنا عثمان بن مظعون، والثابت

ص: 1050

فی الصحیح أن النبی(ص) لم یحضر موت ابنته رقیة لغیبته فی بدر، وأنه حضر ابنته أم کلثوم وزینب. قال السید السمهودی: وأصل المروی فی الطبرانی وارد فی أحدهما. ثم قال: والظاهر أنهن جمیعا عند عثمان بن مظعون لقوله(ع)، لما وضع الحجر عند رأس عثمان بن مظعون: أعلم به قبر أخی وأدفن الیه من مات من أهلی، رواه ابن ماجة والحاکم.

وفی ذلک المشهد أیضا قبر فاطمة بنت اسد (فاطمة بن اسد بن هاشم بن عبد مناف بن قصی وهی أول هاشمیة ولدت هاشمیا وهاجرت الی النبی(ع)، وماتت وشهدها النبی(ص)). ام علی، رضی الله عنه، کعب حققه السید واستدل لذلک بأحادیث ثم قال: وهذا [کله] صریح فی مخالفة نسبا علیه الناس الیوم فی المشهد المنسوب إلیه. قلت: والمشهد المنسوب إلیها الیوم فی فم زقاق أقصی البقیع من شرقیه، بل لیس من البقیع علی ما حقسق، وفی هذا المشهد أیضا قبر عبدالرحمن بن عوف، رضی الله، عنه فقد روی عن حمید بن عبدالرحمن قال: أرسلت عائشة إلی عبدالرحمن ابن عوف حین نزل بن الموت أن هم إلی رسول الله(ص)، وإلی أخویک. فقال: ما کنت مضیقا علیا بیتک، إنی کنت عاهدت ابن مظعون أینا مات دفن إلی جنب صاحبه. وفی هنا المشهد أیضا سعد بن وقاص، رضی الله عنه، روی عن ابن دهقان قال: دعا فی سعد بن ابی وقاص فخرجت معه الی البقیع وخرج بأوتاد حتی اذا جاء موضع زاویة دار عقیل الشرقیة الشامیة أمرنی فحفرت حتی اذا بلغت باطن الارض ضرب فیها الاوتاد ثم قال: إن هلکت، فدلهم علی هذا الموضع یدفنوننی فیه، فلما هلک قلت ذلک لولده، فخرجنا حتی دللتهم علی ذلک الموضع فوجدوا الاوتاد فحقروا له هناک. وفی هذا المشهد ایضا قبر عبدالله بن مسعود، فقد روی ابن سعد فی طبقاته أن ابن مسعود قال: دفنونی عند قبر عثمان بن مظعون. وفی المشهد أیضا قبر خنیس بن حذافة السهمی زوج حفصة قبل النبی(ص)، فقد روی أنه دفن عند عثمان بن مظعون، وفیه أیضا قبر أسعد بن زرارة رضی الله عنه. قال السید السمهودی بعد ذکره لما تقدم مبسوطاً بأدلته: فینبغی السلام علی هؤلاء کلهم عند زیارة مشهد سیدنا ابراهیم ومعه فاطمة بنت رسول الله(ص)، علی القول بأنها بالبقیع، وهو الارجح انتهی. قلت: وقد تقدم انما فی قبة العباس مع ابنها الحسن وذریته، وهو الاولی إن شاء الله تعالی.

ومنها مشهد امیرالمؤمنین عثمان بن عفان بموضع یسمی حُش کوکب (حش کوکب: موضع بالمدینة دفن فیه عثمان رضی الله عنه، والحش البستان، وکوکب الذی أضیف الیه رجل من الانصار، وقیل من الیمن، وکان عثمان بن عفان رضی الله عنه قد اشتری حش کوکب ووسع بن البقیع، فکان أول من دفن فیه.) فی اقصی البقیع من ناحیة المشرق، علیه قبة عظیمة هائلة قد حدد یناؤها فی هذه الستین القریبة العهد، رضی الله عنه، وفی قبلته خارجه محوط من خشب مخروط فیه قبر شیخ مشایخنا (السید) آدم الحسینی النقشبندی رضی الله عنه. ومنها مشهد ینسب لحلیمة السعدیة مرضعة النبی(ص)، شامی مشهد عثمان إلی

ص: 1051

جانب الطریق علیه قبة لطیفة، وفی خارجه من قبلته دکة محوط علیها بأحجار فیها قبر شیخنا صفی الدین القشاشی، رضی الله عنه، وهو الذی اتخذ هذه الدکة لدفن أصحابه، وکان أصحابه قبل ذلک یدفنون خارج قبة ابراهیم بن النبی(ص)، وهناک قبور کثیرة من مشایخهم أصحاب سلسلة الغوث، رضی الله عنه، منهم الشیخ الشناوی، وشیخه السید صبغة الله الحسینی، وکثیر من أصحابهم.ولما رأی الشیخ، رضی الله عنه، فی ذلک المکان من الضیق المؤدی الی الدفن علی الاموات قبل ذهاب أجسادهم اتخذ هذه الدکة فی آخر البقیع، وکان فیها مدفنه، رضی الله عنه. ومنها مشهد الامام مالک بن انس، رضی الله عنه، اذا خرجت من باب البقیع کان مواجها لک علی یمین زقاق البقیع الذی یشق وسطه، والی جنبه قبة یقال انها لنافع مولی ابن عمر، وقیل لنافع القاری، وقیل لبعض ولد عمر بن الخطاب رضی الله عن جمیعهم. ومنها المشهد المنسوب لفاطمة بنت أسد بأقصی البقیع، وقد سبق عدم ارتضاء السید لذلک. قال عند ذکره لهذا المشهد: والظاهر أنه مشهد سعد بن معاذ الانصاری، رضی الله عنه آمین.

ومن المشاهد التی هی قریبة من البقیع، الا أنها لیست فیه، مشهد اسماعیل بن جعفر الصادق الذی کان نزولنا فیه حسبما ذکرناه أولاد، وهو کسیر یقابل مشهد العباس فی المغرب، وهو رکن سور المدینة هناک، وبنی قبل السور فصار بابه من داخل المدینة، والمشهد الذی بجانب المشهد لزین العابدین، وعرصة المشهد داره، والبئر الذی بین الباب الاول والمشهد بئره، وقد ذکر انه یتداوی فبا قلت: وهناک بئر أخری فی الرحبة الواسعة التی هی خارج المشهد یقال إنها هسی التی یستشفی بمائها.

غریبة: لما قدم رکب أهل العراق وکان غالبهم روافض، بل کلهم کانوا یکثرون زیارة مشهد السید اسماعیل، رضی الله عنه، کغیره من مشاهد اهل البیت، وکانوا یأتون إلیه أفواجا قلما ینقطع زایره منهم أیام إقامتهم بالمدینة، وقد تقدم أن نزولنا کان فی الرواق الذی فی باب المشهد، فبینما نحن ذات یوم جالسون اذ جاءت طائفة منهم فیهم بعض من یشار إلیه منهم، فزاروا وسلموا، وکان من جملة سلامهم أن قالوا: السلام علیک یا سیدنا اسماعیل، وبالغوا فی تعظیمه الی أن قالوا: نشهد أنک علی دین اخیک موسی، یعنون موسی الکاظم، رضی الله عنه، ونشهد أنک غیر مخالف له، متبع لطریقه. فی هذیان کثیر، وسبب ذلک، والله اعلم، أن الرافضة قبحهم الله منهم طائفة تقدم اسماعیل علی اخیه، ویقولون إنه هو الامام بعد ابیه، وأنه أحد الائمة الاثنا عشر المعدودین عندهم، یعتقدون فیهم المعظمة، وهذه الطائفة تسمّی الاسماعیلیة، وکثیر منهم بأرض الیمن الآن لهم مذاهب ینتحلولها، وآراء فی العقائد یعتقدونها، ومن سوی هؤلاء من الروافض یعتقدون الامامة لاخیه موسی الکاظم، رضی الله عنه، یعتقدون أن أخاه لاینازعه فی ذلک، ویرون أن الاسماعیلیة کاذبون علیه مفترون فی ادعائهم الامامة له، ولاجل ذلک یترهون اسماعیل عن مخالفة أخیه، رضی الله عنهما، ومن علم أحوال هؤلاء الائمة من أهل البیت وأسلافهم وأولادهم رضی الله عنهم، وعلم

ص: 1052

ما کانوا علیه من تعظیم السنة ووفور العلم، وتعظیم أصحاب جدهم، صلی الله علیه وسلم، علم براءة ساحتهم من کذب هؤلاء الارجاس وافترائهم علیهم أحادیث (ما أنزل الله بها من سلطان) ولا جاء بها فی سنة نبیه من بیان.

ومنها مشهد علی یسارک وأنت مار فی زقاق البقیع یقال إنه لابی سعید الخدری، رضی الله عنه، وقد ذکر السید السمهودی المشاهد التی ذکرنا کلها الا هذا المشهد والمشهد المنسوب لحلیمة، فلم یذکرهما ولا ادری هل حدیث بناؤهما بعده أو لم یتضح له صحة نسبتهما لمن ذکر، مع أن السید قد ذکر أباسعید فیمن دفن بالبقیع فروی عن عبدالرحمن بن أبی سعید قال: قال لی أبی: یا بنی انی قد کبرت وذهب أصحابی وحان موتی، فخذ بیدی، فأخذت بیده حتی جاء الی البقیع، فجئت أقصی البقیع مکانا لایدفن فیه، فقال یا بنی، اذا هلکت فاحفر لی ها هنا. فإذا ثبت أن قبره فی أقصی البقیع فلایبعد أن یکون هذا قبره. وأما قبر حلیمة فلم أر أحداً ذکر أنها دفنت بالبقیع، والله أعلم. وعلی کل حال فیزار کل مشهد له نسبة الی منتسب الی الله أو إلی رسوله، ولو لم تصح نسبة المشهد إلیه فإن لمجرد النسبة أثرا فی حصول البرکة کما قررنا قبل هذا.

تتمیم: قد بقی من المشاهد التی ذکر السید أنها تزار بالمدینة ثلاثة لیست فی البقیع، احدها مشهد مالک بن سنان والد ابی سعید، وهو من شهداء أحد، رضی الله عنهم، ومشهده غربی المدینة بلصق السور من داخله، وعلیه قبة قدیمة البناء ومحله من سوق المدینة القدیم. روی عن أبی سعید، رضی الله عنه، أنه قال: امر رسول الله(ص)، من نقل من شهداء أحد الی المدینة أن یدفنوا حیث أدرکوا، فأدرک أبومالک بن سنان عند أصحاب العباء، أی الذین یبیعون العباء فی طرف الحناطین، ولابن زبالة: فوافوه بالسوق فدفن عند مسجد أصحاب العباء، وهنالک کانت أحجار الزیت. ثانیها مشهد النفس الزکیة، وهو محمد بن عبدالله بن الحسن ابن الحسن بن علی بن أبی طالب، رضی الله عنهم، وهو أخو السید إدریس أول أهل البیت قدوما إلی المغرب، وعامة شرفاء المغرب من نسله إلا شرفاء سجلماسة فإنهم من نسل النفس الزکیة. استوطن أسلافهم الینبع فقدم جدهم منه إلی المغرب فی السابعة، والله أعلم. ومشهده بناء فی جوف مسجد کبیر شرقی سلع، وفی قبلة المسجد منهل من عین الازرق، وهذا هو المستفیض بین أهل المدینة. قال السید: «ذکر سبط ابن الجوزی أن کثیرا من الناس کان قد بایعه، فخرج بعد حبسه لأبیه وأقاربه، فجهز الیه المنصور عمه عیسی بن موسی فی أربعة آلاف، وذکر قتله عند أحجار الزیت، أی عند مشهد مالک بن سنان، وأن جسده دفن بالبقیع، وکان معه ذوالفقار؛ سیف علی، ثم انتقل الی الرشید، فعلی هذا فقبره بالبقیع، والمستفیض ما تقدم، والله أعلم.

مأخذ

ص: 1053

الرحلة العیاشیة، عبدالله بن محمد العیاشی، ابوظبی، دارالسویدی، 2009م.

رحلة القلصادی، بخشی از سفرنامه علی بن محمد القلصادی درباره بقیع.

ابوالحسن علی بن محمد القرشی الاندلسی البسطی مشهور به القلصادی (815 - 891ق)، سفرش را از سال 840ق آغاز کرد. هدف او بررسی آثار و مظاهر جریان های فکری در منطقه غرناطه بود. آنگاه به تلمسان و به ترتیب به تونس، طرابلس، مغرب، قاهره و حرمین شریفین رفت. او درصدد بود تصویر روشنی از حیات فکری و علمی و اجتماعی در این مناطق را عرضه کند. یعنی غرب اسلامی را به مسلمانان شرق بشناساند و با گزارشی درباره حرمین شریفین، شرق اسلامی را به مسلمانان غرب اسلامی معرفی نماید.

وی مشایخ، دانشمندان و عالمانی که به آنها برخورد کرده، اسماء کتب و مدارس آنها در آن دوره را به خوبی گزارش کرده است. وقتی به مکه و مدینه آمده، با مسلمانان مختلف که از بلاد گوناگون آمده بودند، ارتباط برقرار کرده و درباره وضعیت کشورشان با آنان گفتگو نموده است. نیز جریان های موجود در مدینه را معرفی کرده و وضعیت بقیع را گزارش نموده است. وی پس از بازگشت در سفر حج در 891ق در شهر باجه در افریقیه درگذشت.

سفرنامه او با این مشخصات منتشر شده است:

رحلة القلصادی، ابی الحسن علی القلصادی الاندلسی، به کوشش محمد ابوالاجفان، بیروت، دار ابن حزم، 1432ق/2011م. نیز قبلاً با این مشخصات چاپ شده بود:

رحلة القلصادی، به کوشش محمد ابوالاجفان، تونس، الشرکة التونسیة، 1978م.

قسمت مربوط به مدینه و بقیع شامل اطلاعات سودمندی است که برای شناخت وضعیت فرهنگ و جامعه مسلمان در آن دوره ضروری است. از اینرو این قسمت عیناً در اختیار پژوهشگران قرار می گیرد:

من مکة إلی المدینة المنورة

ثم ذهبنا بقیة ذلک الیوم وبعض اللیل، إلی أن بلغنا بطن مر (بطن مرّ: بفتح المیم وتشدید الراء: من نواحی مکة، عنده یجتمع وادی النخلتین فیصیران وادیاً واحداً. یاقوت: 1/667؛ کان بطن مر المرحلة الاخیرة فی طریق الحاج القادم من مصر إلی مکة. حسن المحاضرة: 2/311؛ من بطن مر إلی مکة ثلاثة عشر میلاً، وبهذا المکان برکة للسبیل وعین تُعرف بالعقیق. کتاب المناسک: ص264، 265: وذکر الادریسی أن بین مکة وبطن مرّ ستة عشر میلاً، وعرف بطن مرّ بأنه منزل فیه عین ماء فی مسیل رمل وحوله نخیل یأوی إلیه بعض العرب. نزهة المشتاق: 2/141)، فبتنا به بقیة تلک اللیلة وأصبحنا یوم الاثنین مسافرین ویوم الرابع من فراق مکة بلغنا إلی رابغ، وهو موضع الإحرام قریباً من الجحفة. (الجحفة: بالضم ثم السکون

ص: 1054

والفاء: کانت قریة کبیرة ذات منبر علی طریق المدینة من مکة علی أربع مراحل، وهی میقات أهل مصر والشام إن لم یمروا علی المدینة. وکان اسمها مهیعة، وإنما سمیت الجحفة لأن السیل اجتحفها وحمل أهلها فی بعض الاعوام، بینها وبین المدینة ست مراحل. یاقوت: 2/35. درست الجحفة وبقیت بعض أطلالها وبنی فی مکانها مسجد حدیث)

ثم ارتحلنا منه إلی بدر (بدر: بالفتح ثم السکون، بئر احتفرها رجل من غفار یسمی بدراً بالموضع الذی حدثت به وقعة بدر التی أعز الله بها الاسلام، وقد استشهد بها ثلاثة عشر رجلاً وذلک فی السنة الثانیة للهجرة. خلاصة الوفاء: ص262؛ وکان ببدر فی أواخر القرن السابع الهجری، ماء ونخل وعمارة قلیلة ومسجد فی غربیه مقبرة شهداء بدر. رحلة العبدری: ص163، 164)، فبلغناها صبیحة الیوم الثالث منه، وأقمنا هناک بقیة الیوم واللیلة، وبعض الیوم الثانی.

ثم ارتحلنا قاصدین المدینة المشرفة، فبلغنا جبل مفرح (یسمیه الیوم أهل المدینة جبل المفرحات، تفصله عن المدینة بضعة أمیال فی الطریق إلی مکة. وسر التسمیة - حسب تعلیل بعض أهل المدینة المنورة - أن المسافر یفرح برؤیته لأن سفره انتهی؛ ولأنه سیری قریباً الحرم النبوی ومعالم المدینة، وهو عبارة عن أرض مرتفعة ذات آکام، تقع بها الیوم قریة معروفة باسم «المفرحات»)، وهو الذی تظهر منه المدینة الشریفة، والمآذن الأربع المنیفة، والمکان الذی فیه قبة العباس (قبة شامخة کبیرة عالیة، تحتها مشهد العباس بن عبدالمطلب والحسن بن علی ومن معهما. خلاصة الوفاء: ص220) الساکنیها (هکذا فی النسختین ونظیره قول ابن مالک: «ویحذف الناصبها إن علما») من اختاره الله من الناس، وذلک ثالث یوم منه. وبتنا تلک اللیلة بأبیار علی. (عدة آبار تقع بذی الحلیفة وهی الموضع الذی أحرم منه الرسول(ص) فی حجته ویبعد هذا الموضع عن المدینة بخمسة أمیال ونصف. المناسک: ص425 وما بعدها. ویذکر السمهودی أن الحلیفة هی المیقات المدنی ویُعرف ببئر علی. وفاء الوفاء: 3/1002)

أداء الزیارة: ثم صبیحة یوم الأربعاء وصلنا إلی المدینة المعظمة، ودخلنا الحرم (الحرم النبوی الشریف کان موقعه فی نحو من وسط المدینة المنورة، وقبر النبی علی الصلاة والسلام فی شرقیه قریباً من القبلة. مسالک الممالک: ص18. انظر عن تأسیس المسجد النبوی وتطور عمارته: خلاصة الوفاء: ص 106، وانظر وصف البلوی له فی رحلته: تاج المفرق: 1/283 وما بعدها) الشریف، والمقام المنیف، وقد کساه المولی الجلیل الهیبة والتعظیم، فأشرقت أنواره، ولاحت أسراره، وبرزت آثاره، فلا یخیل الخاطر تلک الأحوال، ولا تتعلق له تلک النفائیس فیما قبل بالبال، فسلمنا علیه(ص) وشرَّف وکرَّم، والنفس فی دهش، والقلب فی التهاب وعطش، فلا علیک أن تری إلا داعیاً أو سائلاً أو راغباً متواضعاً للمولی(ص)، متوسلاً بحبیبه(ص)، ولله در القائل: (بسیط)

ص: 1055

یا خیر من دفنت فی الترب أعظمه

فطاب من طیبهن القاع والأکم

أنت النبی الذی ترجی شفاعته

عند الصراط إذا ما زلت القدم

نفسی الفداء (فی روایة أخری: رُوحی، عوضاً عن نفسی. تکمیل التقیید: 2/1، مخطوط (5158)، ط 1، بدار الکتب الوطنیة، تونس)،

فیه العفاف وفیه الجود والکرم (وردت هذه الابیات علی لسان الاعرابی الذی زار قبر الرسول(ص) إثر سلامه ودعائه وقوله مخاطباً الرسول: یا خیر الرسل إن الله أنزل علیک کتابه، وقال وقوله الحق: «وَلَو أنَّهُم إذ ظَلَمُوا أنفسهُمْ جآءُکَ»... الایة [النساء: 64]. وقد أتیتک مستغفراً لدیک من ذنوبی مستشفعاً بک إلی ربک فیها وهو منجز ما وعد. حاشیة ابن الحاج علی شرح میارة لمنظومة ابن عاشر: 2/108)

ثم زرنا بها دیار (عیَّن البلوی من دیارهم التی تزار: دار أبی أیوب الانصاری، ودار عائشة التی بإزائها دار عمر، ودار فاطمة، ودار أبی بکر(رضی الله عنهم). تاج المفرق: 1/288) الصحابة رضی الله عنهم، وکذلک البقیع (هو بقیع الغرقد، والغرقد: کبار العوسج الذی کان نابتاً بهذا المکان. اتخذ هذا المکان مقبرة عندما دفن به عثمان بن مظعون ثم إبراهیم بن محمد رسول الله(ص)، وقد رغب الناس بعد ذلک فی البقیع وقطعوا نباته واختارت کل قبیلة ناحیة لمقابرها. وقد دفن بالبقیع أغلب الصحابة ممن توفی فی حیاة الرسول علیه الصلاة والسلام وبعده. وفی حدیث عائشة أم المؤمنین أن الرسول(ص) دعا بقوله: «اللهم اغفر لأهل بقیع الغرقد»، مسلم والنسائی. خلاصة الوفاء: ص 212، 214. یقع البقیع فی شرقی المدینة خارج باب البقیع. مسالک الممالک: ص18، وفاء الوفاء: 4/1154، نزهة المشتاق: 2/1431)، وفیه مقابر المدینة المشرفة، فزرنا به مقام العباس (هو: العباس بن عبدالمطلب، وقد قیل: إنه دفن فی موضع من البقیع متوسطاً. خلاصة الوفاء: ص219. تحدث السمهودی عن آداب زیارته فی: وفاء الوفاء، 4/1411) والحسین، وحمزة (حمزة بن عبدالمطلب: عم رسول الله(ص) استشهد فی أُحد، وکانت علی مشهده قبة عالیة متقنة وباب مصفح بالحدید، بنته أم الخلیفة الناصر لدین الله أبی العباس بن المستضیء سنة (590 ه-). خلاصة الوفاء: ص232. وقبره من بین القبور الموجودة بأُحد، ویضم مع رفاته الصحابیین عبدالله بن جحش ومصعب بن عمیر. المناسک: ص 415. انظر کذلک: تاج المفرق: 1/288) وإمام دار الهجرة مالک (هو الامام الشهیر أبو عبدالله مالک بن أنس الاصبحی المتوفی سنة (179ق) صاحب المذهب الفقهی ومشهده یواجه الخارج من باب البقیع، علیه قبة صغیرة. خلاصة الوفاء: ص221. ذکره ابن ملیح فی رحلته. أنس الساری: ص108) رضی الله عنهم وأرضاهم وما أمکننا زیارته من الصحابة والتابعین والأولیاء، والصالحین.

ص: 1056

وبتنا تلک اللیلة، وأقمنا صبیحة الیوم إلی الزوال.

ثم دخلنا إلی الحرم الشریف فسلمنا علیه(ص). ونار الشوق تلتهب، والقلب من ألم الفراق یضطرب، فکان الجواب بلسان الحال: (طویل)

[أحن] (طمست هذه الکلمة بالاصل فأثبتناها من (ن)) إلی الوادی ومن فیه نازل

ومن أجل من فیه تحب المنازل

[وأشتاق لمح البرق من نحو أرضکم

ففی البرق من تلک الثغور رسائل]

یرنحنی مر النسیم لأنه

بأعطاف ذلک الرند والبان مائل

وإن مال بان الروح مِلتُ صبابةً

فبین غصون البان منکم شمائل

العودة إلی مصر: ثم ارتحلنا من المدینة الشریفة بقیة هذا الیوم، وبلغنا إلی الینبوع یوم الاثنین، فأقمنا هناک بقیة الیوم واللیلة ویوم الثلاثاء للزوال. ثم ارتحلنا بقیة یوم الثلاثاء وهو آخر یوم من شهر ذی حجة/ 6 مای 1448م.

مآخذ

ادب الرحلات الاندلسیة و المغربیة، نوال عبدالرحمن الشوابکة، مقدمه صلاح جرار، عمان، وزارة الثقافة، 1428ق/ 2008م، ص 71؛ رحلة القلصادی، علی القلصادی الاندلسی، به کوشش محمد ابو الاجفان، بیروت، دار ابن حزم، 1432ق/2011م.

نیز ﻧﮑ: القلصادی، علی بن محمّد

روضه ام سلمه، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره از ابن شبّه درباره همسر رسول اکرم، ام سلمة و مقبره او.

ابوزید عمر بن شَبَّه نمیری معروف به ابن شَبَّه(173-263ق) ادیب، مورخ و راوی حدیث، کتاب تاریخ المدینة المنورة را به منظور معرفی تحولات و ابعاد شهر یثرب(مدینه در دوره اسلامی) نوشت. این اثر از نخستین آثار در عرصه مدینه پژوهی است. بخشی مهمی از آن درباره بقیع است که در چند مقاله عرضه شده است. هدف از این مقاله دسترسی آسان تر پژوهشگران به متون قدیمی است تا از این طریق بقیع پژوهی رواج و گسترش یابد. مؤلف به دلیل نزدیکی به دوره رسالت و زمان عباس، اطلاعات مستند و سودمندی عرضه کرده است.

ص: 1057

/ محمد بن یحیی برای ما نقل کرد و گفت: از کسی شنیدم که می گفت: قبر امّ سلمه در بقیع و همان جایی است که محمد بن زید بن علی به خاک سپرده است، نزدیک جایی که قبر فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص) است.

راوی گوید، او خود چاهی کند و در هشت ذراعی سنگی شکسته یافته که در قسمتی از آن چنین نوشته شده بود: «ام سلمه همسر رسول خدا(ص)» و او از این نشانی قبر را شناخت. بعدها محمد بن زید بن علی کسان خود را وصیت کرد که او را درست در همین جا به خاک بسپارند و قبری به عمق هشت ذراع برایش بکنند. پس از درگذشت او همین گونه کندند و او را در همان گودال به خاک سپردند.

در نوشته ای دیدم که از ابوغسان نقل می کرد- البته من خود از او نشنیدم- و نیز از عبدالعزیز بن عمران، از عمویش محمد بن عبدالعزیز، از ابن شهاب، از ابوسلمة بن عبدالرحمان، از پدرش نقل شده که گفته است: چون ابراهیم پسر رسول خدا(ص) درگذشت فرمود او را نزد عثمان بن مظعون به خاک بسپارند. از آن پس مردم به بقیع علاقه مند شدند، درختانی را که آنجا بود قطع کردند و هر قبیله قطعه ای برای خود برگزید و از همین جا بود که هر قبیله ای قبرهای خود را می شناخت. (ت: سند حدیث سست است. مشتمل است بر عبدالعزیز بن عمران و او جاعل است)

عبدالعزیز گوید: پس از درگذشت خدیجه فرزند او در دامن رسول خدا(ص) بود. چون این فرزند درگذشت برایش در وسط راهی که میان کوچه ی عبدالدار، که در خانه شان به آن گشوده می شود، و بقیع غرقد که امروزه بنی هاشم را در آن به خاک می سپارند، قبر می کند. رسول خدا(ص) او را کفن کرد و سپس خود به درون قبرش رفت. پیامبر(ص) تنها به درون پنج قبر نزول فرموده بود: سه قبر از آن سه زن، و دو تای دیگر از آن، دو مرد؛ یکی از قبرها در مکه و چهار تای دیگر در مدینه: قبر خدیجه همسر آن حضرت، قبر عبدالله مزنی مشهور به عبدالله ذوالبجادین، قبر امّ رومان مادر عایشه بنت ابی بکر، قبر فاطمه بنت اسد بن هاشم مادر علی(ع).

اما داستان ذوالبجادین از این قرار است که پیامبر(ص) در راه مهاجرت از مکه به مدینه پس از گذشتن از گذرگاه کوهستانی الغابر، به قسمتی ناهموار و دشوار رسید. در این هنگام ذوالبجادین آن حضرت را دید. به پدر خود گفت: بگذار بروم و راهنماییشان کنم. اما پدرش نپذیرفت و حتی جامه ی او را از آن کند و برهنه اش گذاشت. عبدالله که چنین دید قطعه ای بجاد (نوعی پارچه راه راه مخصوص است که اعراب برای تن پوش از آن استفاده می کردند. بنگرید به: اقرب الموارد، ج1، ص30) بافته از مو برداشت و عورت خود با آن پوشاند. سپس به سوی پیامبر(ص) و همراهانش رفت، مهار مرکب رسول خدا(ص) را گرفت، آن را پیش می برد و چنین می خواند:

ص: 1058

هذا ابوالقاسم فاستقیمی «این ابوالقاسم است، درست بایست.»

تَعَرَّضی مدارجاً وَ سُومی «گام به گام از پیچ و خم راه بگذر و پیش برو.»

تَعَرُّض الجوزاء للنجوم «آن سان که صورت جوزاء برای ستارگان از این سمت بدان سمت شود.»

گوید: این ابیات را عبدالعزیز برای یسار غلام بُرَیدَة بن خصیب نقل کرده و بنابراین یا این شعر از یکی از این دو (=عبدالله و عبدالعزیز) است و دیگری بدان تمثل جسته و یا آن که اساساً از فرد سوّمی است و هر دو بدان تمثل جسته اند.

عبدالعزیز راوی، در حدیث هایش غلط فراوان داشت؛ زیرا او کتاب های خود را سوزانده بود و با تکیه بر حافظه اش نقل حدیث می کرد.

عبدالعزیز گوید: پس از آن که رسول خدا(ص) به مدینه هجرت کرد زمانی ذوالبجادین بیمار شد و پیامبر(ص) خود از او عیادت کرد. پس از چندی که او درگذشت پیامبر(ص) خود او را کفن کرد، بر او نماز خواند و به درون قبرش نزول فرمود (ماجرای ذوالبجادین در اسد الغابة(ج3، ص122) آمده و در اصابه(ج2، ص330) نیز چنین نقل شده است: عمر بن شبه از طریق عبدالعزیز بن عمران نقل کرده که گفته است: رسول خدا(ص) جز در قبر پنج تن نزول نفرمود، که عبدالله مزنی ذوالبجادین یکی از آنهاست. گوید: رسول خدا(ص) در مسیر هجرت به جایی رسید که راه دشوار شد. در این هنگام ذوالبجادین آن حضرت را دید. به پدر خود گفت: مرا بگذار تا او را راه نمایم. پدرش اجازه نداد و حتی جامه های او را برگرفت و وی را برهنه واگذاشت. عبدالله بجادی مقداری موی برداشت وعورت خود بدان پوشاند. متن حدیث. همچنین در این باره بنگرید به: وفاء الوفا، ج2، ص87)./

مأخذ

تاریخ مدینة منورة، ابن شبّه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، ص 125-127.

نیز ﻧﮑ: هند بن ابی أمیه؛ ابن شَبَّه؛ تاریخ مدینه منوره

زیارت ائمه بقیع، بخشی از سفرنامه عبدالمجید علوی.

سید عبدالمجید علوی شوشتری متولد 1333، مقیم اهواز بوده است. او در سال 1382 یعنی در پنجاه سالگی عازم سفر حج شد. خاطرات و مشاهدات خود را از ابتدای سفر یعنی سوار تاکسی شدن برای رفتن به فرودگاه اهواز تا پایان سفر یعنی پیاده شدن از هواپیما در همان فرودگاه و عزیمت با تاکسی به طرف خانه نوشته و گزارش نسبتاً مطلوبی به نام سفرنامه ی حج پرداخته است. این سفرنامه در 1383 در اهواز منتشر شده است.

ص: 1059

اهمیت آن به ریزنگری و پرداختی به نکته ها و سوژه های کوچک است. نیز مشکلات، آسیب ها و بدبختی های اجتماعی را با زبانی نرم و همراه با لطیفه و طنز بیان کرده است.

قسمتی از این سفرنامه درباره بقیع است. او در 11 مرداد 1382 به مدینه منوره وارد شده و فردای آن روز به زیارت بقیع شتافته است. در گزارش بقیع نخست به باور ها و اعمال شیعیان که موجب کینه و دشمنی می شود، می پردازد. در واقع به نوعی معتقدات، آراء و رفتار جامعه ی خودی را نقادی کرده و چنین رفتارهای خرافی و ناپسند را مهم ترین دلیل تنش بین مسلمانان به ویژه شیعیان و اهل سنت می داند. در ادامه به نقادی ادله وهابیون برای تخریب بقیع و تسویه قبور می پردازد. سپس نرم شدن پلیس امر به معروف عربستان و عدم سخت گیری آنان مثل گذشته را تحلیل کرده و ادله احتمالی آنان را بررسی می کند. بخش درباره بقیع بدون دخل و تصرف به عنوان یک سند قابل استفاده در تحقیقات، آمده است.

ائمه بقیع(ع)

/ پس از نماز صبح دیگر به هتل نیامدم. پس از تلاوت چند صفحه از قرآن، یکراست به بقیع رفتم. کاروان در بقیع بودند. البته فقط مردها. چون به زنها اجازه ورود به بقیع را نمی دهند. یک روز قبل از حرکتمان به سفر عمره، یکی از آشنایان که تازه از سفر عمره برگشته بود به من توصیه کرد که در بقیع نماز نخوانم چون او نماز خوانده و کتکها را خورده است. وقتی از او پرسیدم نماز خواندن در بقیع دلیل خاصی داشت؟ گفت نه همین طوری. و همین طوری هم کتکها را خورده بود. البته به هیچ وجه ما افکار و عقاید آنها را قبول نداریم اما چه اصراری هست که همین طوری به عقایدشان بی احترامی کنیم و همین طوری آنها را علیه خود برانگیزانیم. البته ما در کشور خودمان وقتی به زیارت اهل قبور می رویم، در قبرستان نماز نمی خوانیم یا بعبارتی نماز خواندن در قبرستان جزء آداب زیارت اهل قبور نیست. حتی وقتی به زیارت حضرت ثامن الحجج به مشهد مشرف می شویم، معمولاً نماز زیارت آن حضرت را در مسجد بالاسر می خوانیم. امید است که حرم امامان مدفون در بقیع هر چه زودتر بازسازی شده و بتوانیم زیارات را همانگونه که از بزرگان دین سفارش شده است در حرم ائمه بقیع(ع) به جای آوریم.

مرقد مطهر چهار امام معصوم(ع)، امام حسن مجتبی(ع)، امام سجاد(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع)، نه تن همسران حضرت رسول اکرم(ص)، ابراهیم فرزند رسول خدا که در یک سالگی از دنیا رفت، دو تن از دختران رسول خدا(ص) که همسران عثمان بوده اند، فاطمه بنت اسد مادر گرامی حضرت امیرالمؤمنین(ع)، ام النبین همسر حضرت امیرالمؤمنین(ع)، تعدادی از شهدای احد که مجروح

ص: 1060

بوده و پس از عزیمت بر اثر جراحات جنگ در مدینه به شهادت رسیده اند، عباس عموی پیغمبر(ص)، حلیمه سعدیه دایه حضرت رسول(ص) و تعداد زیاری از صحابه و تابعین در این قبرستان مدفون هستند. یک احتمال قوی نیز وجود دارد که مرقد مجهول المکان حضرت فاطمه زهرا(س) نیز در این قبرستان باشد. قبر عثمان بین عفان خلیفه سوم نیز در این قبرستان است که از طرف اهل سنت زیارت می شود. ولی در کاروان ما از برادران اهل تسنن کسی نیست که عثمان را زیارت کند. عثمان مشهور دیگری نیز در این قبرستان مدفون است. این شخص عثمان بن مظعون برادر خوانده حضرت رسول اکرم(ص) می باشد.

می گویند چندی پیش بر اثر حفاری در محل مرقد اسماعیل فرزند امام جعفر صادق(ع)، پیکر مطهر آن بزرگوار را که کاملاً سالم بود مشاهده نمودند و مجدداً در قبرستان بقیع مدفون ساختند.

چند زیارت نامه برای ائمه بقیع(ع) در کتب ادعیه وجود دارد. علاوه بر آن برای اکثر افرادی که برشمردم نیز زیارتنامه های علیحده وجود دارد که معمولاً در کنار قبر آنها خوانده می شود. در کنار برخی از مقبره ها علاوه بر زیارت نامه، ذکر مصیبتی نیز خوانده شده و اشکی ریخته می شود. گفتنی است تمام این مقابر که زمانی قبه و بارگاهی داشته اند. با روی کار آمدن وهابیون آل سعود تخریت شده و با خاک یکسان گردیده اند. فقط بالای قبر مردها یک تکه سنگ و بالای قبر زنها دو تکه سنگ قرارمی دهند تا زن و مرد بودن صاحب قبر را مشخص کند. وهابیون دلیل این کارشان را به حدیثی ربط می دهند که در آن حضرت رسول اکرم(ص) به حضرت علی(ع) مأموریت می دهند تا به قبرستان برود و تمام قبرهایی را که از زمین بلندترند با خاک یکسان کند.این حدیث اگر درست باشد احتمالاً مربوط به زمان احداث مسجدالنبی است. چون آن حضرت دستور داده بودند مسجد را در محل قبرستان کفار بنا کنند تا هم مایه افتخار جاهلیت که دستاوردی جز جنگ های داخلی و قبیله ای برایشان نداشت، از بین برود و هم مسجد مسلمانان در مکانی که متعلق به هیچ قبیله ای نباشد، احداث گردد. لذا می بایست زمین تسطیح گردد و اینکه آن حضرت این مأموریت را به مولی علی(ع) داده اند، شاید بدین خاطر بوده است که کس دیگری شجاعت از بین بردن این قبور را که از مفاخر دوران جاهلیت بوده و ریشه در عمق وجود بسیاری از مردم و حتی صحابه داشته و امکان برخوردها و مقاومت های جدی می رفته را نداشته باشد.

از طرف دیگر در کتب تاریخ و سیره آمده است که حضرت پیامبر(ص) مکرر در مکرر برای زیارت اهل قبور به بقیع می آمده اند. آیا می شود ادعا کرد که حضرت در کنار قبور عزیزان از دست رفته نمی نشسته اند؟ آیا می شود ادعا کرد که حضرت رسول اکرم(ص) دستور داده اند قبور شهدای بدر و احد یا سایر مسلمانان را از بین ببرند؟ آیا اگر آن حضرت چنین دستوری داده بودند، کسی جرأت می کرد

ص: 1061

مجدداً آنها را بازسازی کند؟ آیا اگر آن حضرت چنین دستوری داده بودند، مسلمانان صدر اسلام بعد از رحلت آن بزرگوار می توانستند این ساختن مقبره های ابوبکر، عمر و سایر صحابه کبار، برخلاف دستور شرع ساخته شده اند؟ بعکس بلکه به قرائن عقلی می شود ادعا کرد که حضرت رسول برای تسلیت و دلجویی بازماندگان شهدا به زیارت اهل قبور می رفته اند و نیز می شود ادعا کرد که حضرت برای روحیه دادن به اصحابش، با زیارت اهل قبور وفاداری خود به آنان را نشان می داده و امید به شفاعتش را در دل بازماندگان می کاشته است، ولو آنکه شواهدی در کتب تاریخی موجود نباشد. و هر چند آل سعود را خوش نیاید. اینان که در خاک بقیع خفته اند، مفاخر اسلام اند و تا دنیا دنیا است، این بزرگان در قلب مسلمان ها جای دارند و آل سعود باید در این لجاجت خود با افکار عمومی مسلمانان تجدید نظر کنند.

مسئله دیگر این است که شب ها در بقیع بسته می شود و رفتن به قبرستان حرام می گردد در حالیکه روایات بسیاری از قول عایشه همسر پیغمبر(ص) وجود دارد که می گوید نیمه های شب حضرت(ص) به بقیع می رفته است. همانطور که قبلاً عرض کردم افکار و عقاید آنها مورد قبول نیست و ریشه در قرآن و سنت ندارد. هیچ فرقه ای هم از برادران اهل سنت این احکام من درآوردی را قبول ندارد و مخالفت خود را با آل سعود از طریق ابراز علاقه به ائمه(ع) و بزرگان دین ابراز می کنند. اما لزومی هم ندارد به افکار آنها بی احترامی کنیم یا کاری کنیم که آنها در مقابل ما جبهه بگیرند. چون در این صورت آنها هم متقابلاً به افکار و عقاید ما بی احترامی خواهند کرد و بر مزاحمت هایشان خواهند افزود. اکنون حکام عربستان اجازه می دهند مردها به بقیع وارد شوند، زیارتی بکنند و توسلی بجویند. خوب از همین ها بهره کافی را ببریم.

زمزمه هایی هم وجود دارد حکومت عربستان دارد کم کم در مقابل افکار عمومی مسلمانان کوتاه می آید و یکی یکی از مواضع تند گذشته اش دست می کشد. مثلاً تا همین چند سال پیش رفتن به قبرستان بقیع برای مردان هم بکلی ممنوع(حرام) بود. از ورود هرگونه کتب ادعیه توسط حجاج و زوارشیعه و سنی به شدت جلوگیری می شد ولی اکنون ممانعتی بعمل نمی آید. موارد دیگری هم هست که وهابیون آل سعود در آنها کوتاه آمده اند. روشن نیست که از این کوتاه آمدن های عقیدتی آل سعود باید خوشحال بود یا بیمناک. خوشحال از اینکه بالاخره حق بر باطل چیره شده است و چیره تر هم می شود و با قدری همت و پایمردی آنها ناچار خواهند شد در مقابل امت اسلامی سر تعظیم فرود بیاورند و حق را بپذیرند. مخصوصاً اکنون که وضع جهان اسلام تغییر کلی کرده و آنها خود را در مقابل مسائل سیاسی حاکم بر روز تنها و آسیب پذیر می بینند.

ص: 1062

از جهتی دیگر باید از اینکه وهابیون با نشان دادن مقداری اعتدال، خود را بعنوان مذهبی مستقل به جهان اسلام تحمیل کنند و آنگاه در سایه پذیرفته شدن از سوی مذاهب اسلامی، بتوانند بدعتهای خود را تثبیت نمایند، بیمناک بود. بقول سعدی شیرازی ‘ دشمن چو از همه حیلتی فروماند سلسله دوستی بجنباند و آنگاه در لباس دوست آن کند که هیچ دشمن نتواند.’

زیارت قبرستان بقیع حدود دو ساعت طول کشید. پس از آن به هتل برگشتیم و بعد از صرف صبحانه نوبت به کارهای شخصی رسید. لباس شستن در اینگونه هتل ها واقعاً کار مشکلی است. تازه پس از شستن خشک کردن هم می خواهد که از اولی مشکل تر است. البته هتل های این چنینی معمولاً خشک شویی دارند و مسافران می توانند لباسهایشان را به آنها بسپارند. ولی کمتر کسی از زوار ایرانی از این مسئله استقبال می کند. یک دستگاه اتو از فروشگاه طبقه همکف هتل خریده ام تا لباسهایم را اتو کنم، ولی دو شاخه آن به پریز های اتاق نمی خورد. باید فکری برایش بکنم. احتمالاً باید تبدیلی که هم به پریز های هتل بخورد و هم به دو شاخه اتو در بازار وجود داشته باشد./

مأخذ

سفرنامه حج، سید عبدالمجید علوی شوشتری، اهواز، انتشارات مشعر، 1383، ص 94-100.

زیارت بقیع، بخشی از سفرنامه عبدالحسین خان پنجه افشار در سال 1299ق.

میرزا عبدالحسین خان میر پنجه افشار اهل ارومیه و از ایل افشار ارومی و بعداً مقیم تهران است. او منصب های کشوری و نظامی فراوانی در دوره قاجاریه داشت. در 1299ق عازم مکه و مدینه شد. او مشاهدات و خاطراتش را روزانه یادداشت می کرد تا بالاخره سفرنامه مکه معظمه را نوشت. بخشی از آن درباره بقیع و زیارت آنجا است که اطلاعات و مطالب سودمندی دارد. به همین دلیل این گزارش ذیل آورده می شود تا استفاده پژوهشگران آسان تر گردد.

زیارت بقیع

/ بعد ار اتمام نماز از باب جبرئیل بیرون رفته، بعد از طی کردن کوچ های مدینه از دروازه بیرون رفتیم. دم دورازه، قبرستان بقیع است که اطرافش را دیوار کشیده اند و دری قرار داده اند و دم در چند نفر از زن های نخاوله ایستاده سؤال می کردند. وارد بقیع شدیم. قدری راه رفته به روضه مبارکه ائمه بقیع(ع) رسیدیم. در بقعه مبارکه را دو نفر عرب ایستاده پیش کرده بودند، از هر کسی که می خواست وارد بشود پنج قروش گرفته یک لنگه در را وا می کردند تا این که حاجی وارد بقعه متبرکه می شد.

ص: 1063

بقعه یک گنبدی است در وسطش یک صندوق بسیار بزرگ چوبی است. در میان صندوق مبارک امام حسن مجتبی(ع) و علی بن الحسین(ع) و امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) و عباس بن عبدالمطلب این پنج بزرگوار در میان یک صندوق اند.

در مقابل در، شاه نشین مانندی است که در آنجا صندوق مطهّره خاتون قیامت فاطمه زهرا(س) است. زیارت خوانده آستان بوسی به عمل آوردیم. هرکس که وارد آن بقعه شود از حقارت بقعه و صندوق مبارک بی اختیار گریه زیاد می کند. روضه حرّ بن ریاحی که در عراق عرب است، صد مرتبه از این بقعه مبارکه مجلّل تر است.

از بقعه مبارکه بیرون آمده در پشت بقعه مبارکه، خانه ای است که بیت الاحزان حضرت خاتون قیانت است که بعد از پدر بزرگوارش در آن جا مشغول گریه و زاری بوده اند. در آن جا هم زیارت مختصری خوانده، گریه زیادی کردیم. بیرون آمده از کنار شهر به اردوی خود رفتیم. راهی دور بود کوچه های مدینه زیاد تنگ است و خانه ها چهار مرتبه پنج مرتبه درست نموده اند./

مأخذ

سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج4، ص440-444 و 590-591.

نیز ﻧﮑ: عبدالحسین خان میرپنجه افشار

زیارت بقیع، بخشی از سفرنامه میرزای تبریزی ← مشکلات زیارت بقیع

زیارت در سیره نبوی، بخشی از کتاب عمدة الاخبار ار احمد بن عبدالحمید العباسی درباره فضیلت زیارت و آداب آن.

احمد بن عبدالحمید العباسی (درگذشت سده 10ق) از مدینه پژوهان سده دهم، کتاب عمدة الاخبار را به زبان عربی درباره مدینه منوره نگاشت. اطلاعاتی درباره مؤلف در دست نیست ولی متن کتاب دارای روش علمی و مطلوب است. یک فصل (ص25 تا 29) از این اثر درباره زیارت در سیره نبوی است. مؤلف احادیث و روایات در این باره را گردآوری و گاه ذیل آنها به اظهارنظر پرداخته است. این کتاب در واقع دیدگاه های یک مؤلف سنی مذهب درباره زیارت را نشان می دهد. با اینکه زیارت همواره مورد لعن و ردّ وهابیون بوده؛ ولی عباسی در اینجا سیره نبوی را در تأیید و مشروعیت آن آورده است.

/فی فضل الزیارة الشریفة وآدابها: تأکید استحبابها وذکر شیء من لطائفها وأسرارها والحض علی الصبر علی لأوائها أیام جوارها.

ص: 1064

اعلم أن زیارة سید الاولین و الآخرین(ص)، والسلام علیه عند قبره من القربات التی لا یرتاب فیها من منحه الله فطرة سلیمة وقریحة مستقیمة من المسلمین وقد مدحه الله فی کتابه القدیم. فقال: «یا ایها الذین امنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی ولاتجهروا له بالقول» الآیة و قال تعالی: «لاتجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضاً» الآیة و قال تعالی: «واذ اخذنا من النبیین میثاقهم». الآیة. قال علی رضی الله عنه: «لم یبعث الله نبیاً - آدم فمن دونه - الا أخذ علیه العهد فی محمد(ص) لئن بعثته لتؤمن به ولتنصرنه» وقد صرحت الآیات بإکرام الانبیاء قاطبة والتعظیم له جملة وتفصیلا. وفی حدیث رجال الشیخین عن ابن عباس رضی الله عنها «أوحی الله الی عیسی یا عیسی آمن بمحمد ومر من أدرکه من أمتک أن یؤمنوا به» وفی الصحیح: «لو کان موسی حیاً ما وسعه الا اتباعی» وفی حدیث ابن عباس یرفعه «أنا اکرم الاولین ولا فخر» وفی حدیث قوله(ص): «من لکعب بن الاشرف فإنه قد آذی الله و رسوله» وقوله(ص):«من سب نبیاً فاقتلوه ومن سب أصحابی فاضربوه» و أما الإجماع فأمر جلی واضح فی تعظیمه(ص) وأن کل من نقصه أو عابه أو ألحق به فی نفسه نقصاً علی طریق السب له والازدراء علیه والتصغیر لشأنه یقتل.

قال ابن المنذر: أجمع عامة أها العالم أن من سب النبی(ص) فهو کافر واجب القتل وممن قال بذلک مالک وأحمد واسحاق وهو مذهب الشافعی وهو مقتضی قول ابی بکر الصدیق ولاتقبل توبته عندهم هوبمثله قال أبوحنیفة وأصحابه والثوری وأهل الکوفة والاوزاعی ولکنهم قالوا هو ردة وعلی هذا وقع الاختلاف فی استتابته وتکفیره وهل قتله حداً أو کفراً ولانعلم خلافاً فی استباحة دمه بین علماء الامصار وسلف الامة وذکر غیر واحد اجماع الامة علی قتله وتکفیره.

قال محمد بن سحنون أجمع العلماء علی أن شاتم النبی(ص) المنتقص له کافر والوعید جار علیه بعذاب الله له وحکمه عند الأئمة القتل ومن شک فی کفره وعذابه کفر واحتج إبراهیم بن حسین بن خالد فی مثل هذا بقتل خالد بن الولید مالک بن نویرة بقوله عن النبی(ص): صاحبکم قال الخطایی لا أعلم احداً من المسلمین اختلف فی وجوب قتله، وعم مالک قتل ولم یستتب، وعن عثمان بن لبابة: قتل أو صلب حیاً ولم ینتتسب، قال بعض علماء المالکیة: أجمع العلماء علی أن من دعا علی نبی من الأنبیاء بالویل أو بشیء من المکروه أنه یقتل بلا استتابة.

وأما الأدلة من السنة علی مشروعیة زیارة قبره الشریف فکثیرة جداً ونشیر إلی زبتها.

(الاول): ما رویناه عن الإمام مسلم بن الحجاج وأبی عیسی الترمذی مصححاً محسناً أن رسول الله(ص) قال: «کنت نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها» ولفظه من الترمذی: کنت نهیتکم عن زیارة القبور فقد أذن لمحمد فی زیارة قبر أمه فزوروها فإنها تذکرة. ثم قال والعمل علی هذا عند أهل العلم لا یرون بزیارة

ص: 1065

القبور بأساً وهو قول ابن المبارک والشافعی وأحمد وإسحق وإذا تقرر ذلک فی کل قبر کأن ففی حق قبر سید المرسلین وخیر الخلق أجمعین وخاتم النبین أجدر وأولی وأحق وأحری.

(الثانی): من حدیث أبی هریرة رضی الله عنه قال: (1) زار رسول الله(ص) قبر أمه فبکی وأبکی من حوله فقال استأذنت ربی أن أستغفر لها فلم یأذن لی واستأذنته فی أن أزور قبرها فأذن لی فزوروا القبورفأنها تذکر الأخرة.

وأیضاً یستحب الدفن بجوار الصالحین لما روی البخاری عن عمر ابن میمون قال رأیت عمر بن الخطاب رضی الله عنه قال لابنه عبدالله اذهب إلی أم المؤمنین عائشة وقل یقرأ عمر بن الخطاب علیک السلام ثم اسألها أن أدفن مع صاحبی.

ویدل أیضاً علی استحباب زیارة القبور لیلاً ما رواه مسلم من حدیث عائشة رضی الله عنها قالت کان رسول الله(ص) کلما کان لیلتها یخرج من آخر اللیل إلی البقیع/

مأخذ

عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد بن عبدالحمید العباسی، به کوشش محمد الطیب الانصاری و حمد الجاسر، مدینه منوره، المکتبة العلمیة، بی تا، ص25-29 و مقدمه.

زیارت نیابتی ، بخشی از سفرنامه ی مکه نوشته سید فخرالدین جزایری و معرفی آن.

سید فخرالدین مشهور به جزایری در 1305ق در تهران متولد شد. اما محمد شریف رازی به اشتباه، تاریخ تولد او را 1308 نوشته است. در مرداد 1353 (10رجب1394) درگذشت. وی پس از تحصیل دروس و علوم دینی در حوزه علمیه تهران و قم، به رفق و وفتق امور مردم در تهران می پرداخت و از روحانیون معتمد مردم متدین بود. او در سال 1340ق عازم سفر حج شده و مشاهدات خود را تدوین نموده است. سفرنامه او شامل برخی نکات تاریخی و سودمند است. او این نکات را در طول مسیر از ایران به عتبات و از آنجا به بصره سپس از بصره با کشتی به سمت خلیج فارس، دریای عمان و دریای عرب و در نهایت دریای سرخ و پیاده شدن در جده به دست آورده است. وی اعمال حج را انجام داده ولی به دلیل ناامنی مدینه، نتواسته به مدینه سفر کند. این ناامنی، به دلیل نفوذ وهابی ها به حجاز و اوضاع نابسامانی بوده که در آن دوره، بر این منطقه حاکم بوده است.

برخلاف بسیاری از سفرنامه ها، زیارت قدس نیز در آن آمده و وصف دقیقی از بیت المقدس و شماری دیگر از شهرهای آن نواحی دارد. شایان تذکر است که شیعیان، بسیار به ندرت به زیارت قدس می رفتند. ولی اهل سنت و صوفیان به دلیل علاقه به برخی از مشایخ قرون نخستین که به قدس رفته و در آنجا درگذشته بودند، به زیارت مزارات آنجا می رفتند. ویژگی دیگر اینکه این سفرنامه دارای نثری

ص: 1066

ادبی و برخوردار از طنز و فکاهیات است. از اینرو، به دلیل داشتن زبان طنز متن آن، شیرین و خواندنی شده است.

جزایری سفرش را از تهران در 1340ق آغاز کرد و در 27 ربیع المولود 1341ق از طریق قم به تهران وارد شده و سفر را خاتمه می دهد.

اهمیت این سفرنامه نسبت به بقیع اینست که وهابیون و آل سعود به روش قتل، غارت و تخریب تلاش می کردند بر سرزمین عربستان مسلط شوند. نیز بقیع را کاملاً تخریب کرده و اموال بقعه های متبرکه را غارت کردند. در همین دوره جزایری عازم مدینه و بقیع بود. ولی پس از اینکه نتوانست به بقیع برود، زیارت بقیع را به نایب خود واگذار کرد. از اینرو این سفرنامه از معدود آثاری است که به زیارت نیابتی بقیع می پردازد و این نیز نشانه اهمیت و قداست آن است. این قسمت از سفرنامه عیناً نقل می شود:

زیارت بقیع به روش نیابتی

ترکتازی وهابی ها به حجاز سبب ناامن شدن راه مکه - مدینه شده بود و از اینرو اینجانب هم از رفتن به زیارت قبر حضرت رسول و ائمه بقیع(ع) باز ماند بدین ترتیب: «حاجی شیخ علی نام عامری [عمری] مدنی که از علمای مدینه و شیعه مذهب است و از معارف آنجاست و امسال مکه بود را به منزل آورده، نیابت دادم به ده لیره که از طرف منوب عنه من، زیارت از رسول خدا(ص) و ائمه بقیع(ع) با تمام آداب و مستحبات بجا بیاورد و به همین طریق صیغه خواندیم و نوشته گرفتم و ده لیره تقدیم نمودم».

گویا این سفرنامه یکبار توسط رسول جعفریان در مجموعه سفرنامه های قاجاری منتشر شده است.

مآخذ

آینه دانشوران، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، 1372؛ سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ج8، مقدمه و ص157؛ شجره مبارکه یا برگی از تاریخ خوزستان، سید محمد جزایری، اهواز، بی تا، ج1، ص286؛ گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، قم، 1351، ج4، ص423.

زیباسازی مقابر، بخشی از کتاب مدینه شناسی درباره تاریخ تحولات نوسازی، تزیین بقاع و ادله روایی.

مرحوم سید محمد باقر نجفی اصالتاً از خرمشهر از استان خوزستان بود. پس از جنگ تحمیلی و اشغال خرمشهر به آلمان کوچ کرد. ایشان تحقیقات بسیار به چاپ رسانده است. از جمله چند سال از عمرش را به تحقیق درباره بقیع و مدینه پرداخت که حاصل آن انتشار دو جلد کتاب مفصل و مصور مدینه شناسی است. یک بخش این اثر درباره تزیین بقیع است.

محو آثار بقیع

ص: 1067

آثار و بناهای بقیع، به صورت یک سنّت مداوم، مورد مراقبت امراء مدینه قرار می گرفت و برای توده مردم، امری عادی بود. تزیین و نوسازی همیشگی این آثار، از عادات پسندیده ای بود که در میان مسلمانان، تعظیم شعائر دینی تلقّی می شد.

از این جهت که بگذریم، در خصوص «وجود این بُقاع و تزیین و نوسازی آنها»، نظر صِرف دینی و استنباط حرمت یا استحباب، کراهت یا جواز، همواره مورد بحث و مناقشه میان مفتیان مذاهب اسلامی قرار داشت.

در این وادی گسترده که ظاهراً کم اهمیّت ولی جنجال برانگیز و در مقوله تعصّبات، امری پیچیده بود، دسترسی به منابع یکدست، که حکم قاطعی بتوان از آن استخراج نمود و آن را عمومیت بخشید، غیرممکن بود. از اینرو در آغاز سده 14ق و در آستانه جنگ جهانی اوّل، آثار دو قبرستان «بقیع» (در مدینه) و «معلاة» (در مکّه) از جهتی، نخستین و مهمترین محلّ تعارض حوادث سیاسیِ نجدی ها و مالاً ضد عثمانی و ضدّ شریفان حجاز و از سوی دیگر نقطه عطفی در حفظ سنن و آداب مسلمانان نسبت به آنچه که حفظ شعائر دینی می شمردند، محسوب می شد؛ به نحوی که نه مانع خشونت های دینی/ سیاسی نجدیان شد و نه معلوم می داشت آیا چنین آثاری از سنّت برخاسته است که عثمانی ها بر آن تأکیدها داشتند؟ یا سنّتی برخاسته از قدمت چنین آثاری است که نجدیان را به معارضه با آن مطمئن نموده بود.

به عقیده حقیر، رواج بناسازی بر قبور مسلمانان، بیش از آنچه از سنن ملل تازه مسلمان نشئت می گرفت، بر شیوه زندگی ساده مسلمانان صدر اسلام مطابق نبود و آنقدر که از اشرافیّت عرب در سده های اقتدار سیاسی خلافت بغداد شکل گرفته بود، از معنویّت ذاتی توحید اسلام مُلهم نبود.

از سوی دیگر بناسازی مجلّل بر قبور اهل بیت و دیگر مشاهیر اسلام، آنقدر که از برخورد تعصّبات پیروان مختلف مذاهب اسلامی نضج گرفته بود، به شیوه زندگی کاملا ًروحانی اهل بیت استنادی نداشت؛ در عین حال اگر کثرت و ازدحام زایران، ضرورت بنایی را بر قبور بزرگان اسلام ایجاب می کرده، توده های مردم مسلمانِ آگاه و ناآگاه، آن را عملی خلاف دستورات دینی تلقّی نمی نمودند و قصد شرکی در دل نمی پروراندند.

نهایتاً ظهور تمدّن اسلامی با ترکیبی از عناصر زنده تمدّن های باستانی، زمینه ساز پذیرش آثاری گردید که اگر هم در مبادی اوّلیّه اسلام نسبت به آن رغبتی نبوده است، ولی میل و قدرت معنوی اسلام در وحدت بخشیدن به همه عناصر زنده تمدّن ها، آن رغبت ها یا عدم رغبت ها را تحت تأثیر خود قرار می داده است.

ص: 1068

از این مقدّمه و تحلیل کلّی روند تاریخی که بگذریم، بی مناسبت نخواهد بود که نگرشی غیرتحلیلی به بعضی از منابع اوّلیّه حدیث و سنّت بیندازیم و مواردی را که به بحث حاضر مربوط است، یادآور پژوهندگان شویم. این که گفتیم: «نگرشی غیرتحلیلی»، برای آن است که طرح و بررسی این مبحث در چهارچوب آیات و اخبار و رابطه ای که با توحید در دو قلمروی کلام و عرفان پیدا می کند، مدّنظر مؤلّف حقیر در این کتاب نیست و توانِ قلمی در این خصوص ندارد:

1. نسائی از سلیمان بن موسی به نقل از جابر روایت می کند:

«نَهَی رسول الله(ص) أَن یُبنَی علی القبر أَو یزادَ علیه أَو یُجَصَّصَ» زاد سلیمان بن موسی: «أَو یُکتب علیه». (ت: «گفت رسول الله ساختن روی قبر و یا افزودن چیزی روی آن و یا گچ کاری قبر را تحریم کردند. سلیمان بن موسی این عبارت را نیز افزود: «و یا این که چیزی روی قبر نوشته شود.» سنن، جزء4، ص86، کتاب21، «الجنائز»، باب 96/99، چاپ بیروت، المکتبة العلمیّه)

در همان مأخذ به نقل از جابر آمده است:

«نهی رسول الله(ص) عن تقصیص القبور أو یُبنَی علیها أو یجلس علیها أحد». (ت: «پیامبر گرامی گچ کاری قبرها و یا ساختن و یا نشستن روی آن ها را تحریم کردند.»)

جلال الدّین سیوطی ضمن شرح احادیث مذکور به گفته عراقی استناد جسته که:

«قال العراقی یحتمل أنّ المراد مطلق الکتابة کتابة اسم صاحب القبر علیه أو تاریخ وفاته أو المراد کتاب شیء من القرآن و أسماء الله تعالی للتبرک لإحتمال یوطأ أو یسقط علی الأرض فیصیر تحت الأرجل». (ت: «عراقی گوید: منظور از تحریم نوشتن، احتمال دارد هر نوع نوشتنی باشد؛ مانند نوشتن نام مرده یا تاریخ وفاتش و یا منظور نوشتن چیزی از قرآن و نام بردن نام های خداوند - عزّوجلّ - جهت تبرّک باشد؛ زیرا احتمال زیر با قرار گرفتن و یا لگد کوب شدن آن می رود.»)

در همان مأخذ از ابوزبیر به نقل از جابر آمده است: «نهی رسول الله(ص) عن تجصیص القبور». (ت: «پیامبرگرامی(ص) گچ کاری قبرها را تحریم کردند.»)

همان مأخذ از ابوالهَیَّاج حدیث می کند:

«قال علی رضی الله عنه أ لا أبعثک علی ما بعثنی علیه رسول الله(ص)؟ لا تدعنَّ قبراً مشرفاً إلاّ سوَّیته و لا صورة فی بیت إلا طَمَستَهَا». (ت: «علی(ع) می فرمایند: تو را به هیچ کاری وا نمی دارم که پیامبر گرامی(ص) مرا به آن واداشته است، قبری را که از روی زمین مرتفع تر است، هم سطح کن و هیچ عکسی را در منزل ها رها مکن مگر این که آن را محو نمایی.»)

ابن ماجه به نقل از جابر گوید:

ص: 1069

«نهی رسول الله عن تجصیص القبور» و «نهی رسول الله أن یکتب علی القبر شیءٌ». (ت: گفت: پیامبرخدا(ص) گچ کاری قبرها و یا نوشتن چیزی روی آن ها را تحریم کردند. سنن، ج1، ص498، حدیث 1562/1564، چاپ دارالفکر، اهتمام: محمّد فؤاد عبدالباقی، کتاب الجنائز، باب43)

و به نقل از ابوسعید می خوانیم: «إنّ النبیّ نهی أن یُبنی علی القبر».

«حاکم» پس از ذکر گفته های جابر از مسلم، به صراحت درباره سندیّت حدیث می نویسد:

«هذه الأسانید صحیحة و لیس العمل علیها فإنّ ائمة المسلمین من الشرق الغرب مکتوب علی قبورهم و هو عمل أخذ به الخلف عن السلف». (ت: «این اسناد و مدارک صحیح و معتبر است، لیکن به آن عمل نشده است؛ زیرا ائمه مسلمین، از شرق تا غرب، به روی قبرهای آنان مطالبی نوشته شده است و این کار از پیشینیان به جای مانده است.» (المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث، ج1، کتاب الجنائز، ص370، چاپ دارالفکر، بیروت 1978م)

امام شافعی به لزوم تسویه قبور نظر داده است که «خطیب شربینی» در مغنی المحتاج به مکروه بودن گچ کاری و اندود قبر و نوشتن و حکّاکی بر سنگ قبر و ساختن سایبان و بنا باور آورده است؛ (الأم، ج1، ص273، به اهتمام محمّد زهری البحار، دارالمعرفه، بیروت 1972م) ولی «حافظ ابن قیّم جوزی» معتقد است:

«و لم یکن من هدیه(ص) تعلیة القبور و لا بناؤها بآجر و لا بحجر و لبن و لا تشییدها و لا تطیینها و لا بناء القباب علیها فکلّ هذا بدعة مکروهة مخالفة لهدیه(ص)». (مغنی المحتاج، ج1، ص352-353)

2. شیخ طوسی به نقل از علی بن جعفر نقل می کند:

«قال: سألت أباالحسن موسی(ع) عن البناء علی القبر و الجلوس علیه هل یصلح؟ قال: لا یصلح البناء علیه و لا الجلوس و لا تجصیصه و لا تطیینه». (ت: «بالا بردن دیواره قبرها و یا ساختمان آن ها با آجر و سنگ و خشت و یا گل مالی آن ها و یا ایجاد کننده بر روی آن ها، از رهنمودهای رسول الله(ص) نبوده است. تمام این اعمال بدعت مکروه، مخالف تعلیمات و رهنمودهای پیامبر(ص) است». (زادالمعاد فی هدی خیر العباد، ج1، ص146، چاپ شیخ حسن محمد مسعودی، 1973م. نیز نک-: حافظ احمد بن حسین بیهقی، السُّنن الکبری، ج3، کتاب الجنائز، ص410، چاپ: دارالفکر، بیروت)

و به روایت از یونس بن یعقوب می خوانیم:

«قال: لما رجع ابوالحسن موسی(ع) من بغداد و مضی الی المدینة ماتت ابنه له بفید فدفنها و امر بعض موالیه أن یجصص قبرها و یکتب علی لوح اسمها و یجعله فی القبر». (ت: «گفت: از ابو الحسن موسی(ع) درباره ساختن قبرها و نشستن روی آن ها پرسیدم آیا جایز است یا خیر؟ فرمودند: ساختن

ص: 1070

قبرها، نشستن روی آن ها، گچ کاری و گِل مالی آن ها شایسته نیست.» (الإستبصار فیما اختلف من الأخبار، جزء الأوّل، ص217، ابواب الجنائز، باب النهی عن تجصیص القبر و تطیینه)

شیخ الطّائفه در جمع بندی این مستندات نظر می دهد:

«فالوجه فی هذه الرّوایة رفع الحظر عن فعل ذلک و ضرب من الرخصة لأنّ الراویة الأولی وردت مورد الکراهة دون الحظر». (ت: «گفت: هنگامی که ابوالحسن موسی(ع) از بغداد مراجعت نمود و به طرف مدینه حرکت کرد، یکی از دخترانش بدرود حیات گفت. پس او را دفن کرد و عده ای از غلامان خود را امر نمود قبرش را گچ کاری نمایند و نامش را بر روی سنگی بنویسند و آن را در قبر قرار دهند.»)

کلینی به نقل از امام جعفر صادق(ع) نقل می کند:

«لا تطیّنوا القبر من غیر طینة» و «إنّ النبیّ نهی أن یزاد علی القبر تراب لم یخرج منه». (ت: «اشاره هایی که در این روایت شده، منتفی کردن ممنوعیت وارده درباره عمل یاد شده بالا است و نوعی اجازه دادن است؛ زیرا روایت اوّلی کراهت را موجب گردیده، نه ممنوعیت را.»)

آنگاه به حدیث یونس بن یعقوب اشاره می کند. (ت: «پیامبر گرامی(ص) افزودن هر گونه خاکی بر روی قبر، که از خود گور خارج نگردد، تحریم کردند.»)

علاّمه حلّی معتقد است: «و یکره تجصیص القبر و هو فتوی علمائنا». (الفروع من الکافی، ج3، ص201، کتاب الجنائز، باب «تطیین القبر و تجصیصه»، چاپ: دار صعب، بیروت 1401ق)

مأخذ

مدینه شناسی، سید محمدباقر نجفی، تهران، مشعر، چاپ دوم، 1386، ج1، ص415-439.

زیارت بقیع در 1309ق، بخشی از سفرنامه بانو علویه کرمانی درباره بقیع.

حاجیه خانم علویه کرمانی از خانواده های مهم کرمانی در دوره قاجاریه است که در 1309ق به سفر حج مشرف شد و به زیارت بقیع رفته است. او خاطرات و مشاهدات روزانه خود را در سفرنامه ای با عنوان روزنامه سفر حج، عتبات و دربار ناصری گردآوری و تدوین کرده است. این سفرنامه به صورت دست نوشته باقی مانده بود ولی به اهتمام رسول جعفریان در مجموعه سفرنامه های قاجاری منتشر شده است. بخش درباره بقیع آن به دلیل توصیف نکات مهم عیناً آورده می شود تا مطالعه آن برای پژوهشگران آسان باشد:

طلوع صبح سه شنبه هشتم محرم بار کردیم، آمدیم. سه ساعت از روز گذشته وارد مدینه طیبه شدیم. جای همگی خالی است. خداوند نصیب و روزی همه بگرداند. یک دفعه دیگر هم نصیب من بگرداند که

ص: 1071

به طور دلخواه خودم بیایم. امروز که فرصت نشد که به حرم ها مشرف شویم؛ تا نعش مرحوم خانم را دفن کردند، خوشا به سعادتش. پهلوی بیت الاحزان دفن کردند. عجب سعادتی داشت.

امروز که روز چهارشنبه نهم است، غسل کردیم. مشرّف شدیم به حرم مطهّر جناب پیغمبر(ص)، حضرت فاطمه(س)، به حرم مطهر ائمه بقیع امام حسن(ع)، امام زین العابدین(ع)، امام محمد باقر(ع)، امام جعفر صادق(ع)، حضرت فاطمه که قبر مطهرشان مخفی است. جای همگی خالی بیت الاحزان، به قربان دل حضرت فاطمه(س) بگردم. دعا به همگی کردم. الهی خداوند قبول کند. ولی هوای مدینه گرم است. اگرچه ما منزل بدی داریم. این سفر بخت ما چنین پیش آورده که هر جا منزل گرفتیم، بد. در مکه هم دو منزل عوض کردیم، اینجا هم خیال دارند بروند منزل دیگر؛ تا خداوند چه بخواهد. عصری منزل عوض کردیم. منزل خوبی پیدا کردیم. باغی است، نخلستان، آب گاوگرد، چشممان به آبی افتاده.

خلاصه صبح پنج شنبه عاشورا جای همگی خالی است، رفتیم در روضات مطهّره زیارت کردیم. در حضور حضرت فاطمه(س) روضه خواندند. گریه بسیاری کردیم. الهی خداوند نصیب همه بکند و نصیب من هم یک دفعه دیگر بکند که همچه روزی یک دفعه دیگر مشرّف شوم به حرم های مطهر.

«روز عاشورا عید گرفتند، چون جمعه بود. از قرار معلوم شب جمعه و روز جمعه را عید می گیرند، به واسطه عید محمد(ص) و آلش بازی، ساز، نواز می زنند». شب یازدهم عاشورا، حضرات مدینه بنای آتش بازی را گذاردند. توپ، تفنگ، شیپور، بالابان، مزغان می زدند. یادم آمد شب یازدهم عیال سیدالشهداء(ع) در کربلا چه کردند. نمی دانم چه حالت به من دست داد. این صداها را که شنیدم می خواستم خودم را بکشم. خدا عذابشان را زیاد کند، بحق محمد و آله.

امروز که جمعه یازدهم است جای همگی خالی، به حرم های مطهّر مشرّف شدیم. زیارت عقیل برادر حضرت امیر(ع)، زیارت دخترهای حضرت رسول(ص)، زیارت عمّه های حضرت رسول(ص)، زیارت ابراهیم پسر حضرت رسول(ص)، زیارت زوجات حضرت رسول(ص)، الهی خداوند نصیب همه بکند، بحق ائمه طاهرین(ع).

امروز دوشنبه دوازدهم صبحی رفتیم به زیارت حمزه سیدالشهدا(ع)، جای همگی جمیعاً خالی. سوار گاری خری شدیم. چیز نوظهور، گاری درست کردند که اصلاً امن ندارد مگر میخ ها، همه چوب می بندند به یک الاغ کوچکی، هشت نفر، ده نفر می نشینند. خدا نصیب نکند که تکان بدی دارد. صبح رفتیم، ظهری آمدیم. عصری مشرّف شدیم به حرم های مطهّره.

امروز که روز یک شنبه سیزدهم است، مشرّف شدیم به حرم مطهر، جای همگی خالی، اما الهی خداوند نصیب همگی بکند از مال خود آدم و به اختیار خود. هرچه به آدم عزّت و احترام بکنند باز به دل آدم

ص: 1072

نمی گیرد، آیا اعمال من مقبول باشد یا نباشد. الهی که بعد از همه سختی مقبول باشد. ولی همه دعایم در روضات مطهّره این بود که یک دفعه دیگر به اختیار خودم مشرّف شوم، اگر اجل مهلت بدهد. می گویند فردا روانه جبل هستیم، تا خدا چه بخواهد.

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج5، ص 750 - 752.

نیز ﻧﮑ: روزنامه سفر حج؛ علویه کرمانی

زیارت بقیع، بخشی از سفرنامه سلیم خان تکابی درباره بقیع و زیارت مراقد آن.

حاجی سلیم خان تکابی در 1310 - 1311ق همراه نزدیکان و اقوام خود به حج مشرف شده و سفرنامه ای به نام حج نامه از مشاهدات و شنیده های خود تألیف کرده است. بخش بقیع این سفرنامه با دیگر سفرنامه های حج متفاوت و متمایز است. چون سلیم خان از کردهای سنی مذهب است که به مقولاتی مثل زیارت و شفاعت اعتقاد مثبت دارد.

پژوهشگرانی که درصدد مقایسه آرای اهل سنت با وهابیون هستند، این سفرنامه بر ایشان منبع سودمند و پرمحتوایی است و عملاً نقد دیدگاه های وهابیت می باشد. این سفرنامه یک بخش مستقل درباره زیارت مرقد رسول خدا(ص) یک بخش مستقل درباره زیارت و یک بخش مستقل درباره زیارت فاطمه(س) دارد. این بخش را بدون کم و کاست، عیناً آوردیم تا استفاده از آن راحت تر باشد.

زیارت بقیع

/بعد رو به جانب بقیع الغرقد که شرقی است، میل کرده این دعا را بخواند:

السلام علیکم یا أهل البقیع یا أهل الجنان الرفیع، أنتم سابقون ونحن إن شاء الله بکم لاحقون، أبشروا بأنّ الساعة آتیة لاریب فیها وأنّ الله یبعث من فی القبور، آنسکم الله تعالی وشرّفکم الله تعالی بقول أشهد أن لا إله إلاّ الله وحده لاشریک له وأشهد أنّ محمّداً عبدُهُ ورسولُهُ.

بعد دعای شهدای احد را که آن هم مشرقی است خوانده:

السلام علیک یا سیّدنا حمزة بن عبدالمطلب، السلام علیک یا عمّ رسول الله، السلام علیک یا عمّ نبیّ الله، السلام علیک یا عمّ حبیب الله. السلام علیک یا عمّ المصطفی، السلام علیک یا سیّد الشهداء، ویا أسدالله ویا أسد رسوله، السلام علیکم یا شُهداء یا سُعداء، السلام علیکم بما صَبَرتُم فَنِعْمَ عُقْبَی الدار، السلام علیکم یا شهداء اُحُد کافّةٌ عامّةٌ ورحمة الله وبرکاته.

بعد دوباره به جانب راست و رو به قبله میل کرده، این دعا را خوانده:

ص: 1073

اللهم لاتدع لنا فی مقامنا هذا الشریف بین یدی سیّدنا رسول الله ذنباً إلاّ غفرته ولا همّاً یا الله إلاّ فرّجته ولا عیباً یا الله إلاّ سترتُه ولا مریضاً یا الله إلاّ شَفَیته وعافَیته ولا مسافراً یا الله إلاّ ردّیته ولا غائباً یا الله إلاّ ودیته ولا عدوّاً یا الله إلاّ خَذَلته ودمّرته، ولا فقیراً یا الله إلاّ أغنیته، ولا حاجة یا الله من حوائج الدنیا والاخرة لک فیها صلاح إلاّ قضیتها ویسّرتها، اللهمّ اقض حوائجنا ویسّر امورنا واشرح صدورنا وتقبّل زیارتنا وآمن خوفنا واستُر عیوبنا واغفر ذنوبنا واکشف کروبنا واختم بالصّالحات أعمالنا ورُدّ غریبنا إلی أهلنا وأولادنا سالمین غائمین مستبشرین من عبادک الصالحین، من الذین لاخوفٌ علیهم ولا هم یحزنون، برحمتک یا أرحم الراحمین، یا ربّ العالمین.

خدا را هزاران شکر که به آن فیض عظمی که سرمایه سعادت دنیا و عقبی است نایل گشته، بُشری لنا که از کنایه داخول (درگاه پادشاه) استان فلک بنیان و کرباس آسمان آسایش احادیث من زار قبری وجبت له شفاعتی: من جاعنی زایراً لم تری حاجة إلاّ زیارتی کان حقّاً عَلی الله تعالی أن أکون له شفیعاً یوم القیامة: من زارنی بعد مؤتی فکأنّما زارنی فی حیاتی، من صلّی علیّ عند قبری وکّل الله بها ملکاً بلّغنی وکفی أمر دنیاه وآخرته وکنتُ له شفیعاً أو شهیداً یوم القیامة؛ اللهمّ تقبّل منّا.

یثرب آن خاک است قبل از خلقت انسانیان

بهر طوفش آمدندی زمره روحانیان

یثرب آن خاک است تبّع را بدام آورد دل

زاهدانی اندر او نی نام بودی نه نشان

یثرب آن خاک است جبرییل امین با صد نیاز

آمدی بهر طوافش بر زمین از آسمان

خلاصه بعد از ختم زیارت مرخّص شده، پای چپ را مقدّم کرده، از باب السلام بیرون آمده، منزل رفتیم. جناب حاجی ملاحسن مدرّس ساوجبلاغ و حاجی سید مصطفی و حاجی مام عیسی و حاجی میرزا عبدالخالق و حاجی محمود و حاجی میرزا قادر و چند نفر دیگر ساوجبلاغی و جناب حاجی ملاصادق شرفکندی و حاجی ملاعبید برادرش و حاجی محمود حاجی علیکندی و جناب حاجی صالح قُلقُله و حاجی محمدامین انباری و حاجی کدخدا عبدالله سبزی و دو نفر انابلاغی و یک نفر قزلقویی و یک نفر قره قشلاقی و چند نفر دیگر حجاج نیز از قبیل حاجی خلیفه ملاحسن نرزیوه و حاجی میرزا قادر تاجر معتبر اشنو و حاجی سلیمان و حاجی فتاح و غیره که سی و چهار نفر و قبل از ما وارد شده بودند، همگی منزل آمده، از ملاقات ایشان بسیار محظوظ شدیم.

ص: 1074

روزهای دیگر خاصّه روز جمعه، همگی با دلیل به زیارت بقیع الغرقد که شرق باب جبرئیل و شرقی واقع و بیرون شهر و متصل به قلعه است، رفته، اوّل چنان که معمول است زیارت حضرت عثمان ذی النورَین کرده، و این دعا را خوانده:

السلام علیک یا سیّدنا عثمان بن عفان... ورحمة الله وبرکاته.

بعد رجعت کرده، حضرت ابراهیم ابن الرسول(ع) زیارت کرده، این دعا را خوانده:

السلام علیک یا ابراهیم بن رسول الله، السلام علیک یا ابن نبیّ الله، السلام علیک یابن حبیب الله، السلام علیک یابن المصطفی، السلام علیک وعلی من حولک من أصحاب رسول الله، السلام علیکم یا أصحاب رسول الله، رضی الله تعالی عنکم وأرضاکم أحسن الرضا، وجعل الجنّة منزلکم ومسکنکم ومحلّکم ومأواکم، السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.

بعد زیارت حضرت فاطمة الزهراء البتول بنت حضرت رسول - رضی الله تعالی عنها - را که علی الاختلاف مرقد مطهّرش در بقیع است، نموده، و این دعا را خوانده: السلام علیکِ یا بنتَ رسول الله، السلام علیک یا بنت نبیّ الله، السلام علیک یا بنت حبیب الله، رضی الله تعالی عنکِ وأرضاکِ أحسن الرضا، وجعل الجنّة منزلک ومسکنک ومحلّک ومأواک، السلام علیکِ ورحمة الله وبرکاته.

بعد حضرت عباس عمّ النبی و حضرت امام حسن و حضرت جعفر پسر امام حسن و حضرت علیّ اوسط، ملقّب به زین العابدین بن حضرت امام حسین، و حضرت امام محمدباقر بن امام زین العابدین، و حضرت امام جعفر صادق بن امام محمدباقر و حضرت محمد مشهور به محمد حنیفه بن حضرت امام علی و حضرت جعفر بن محمد حنفیه - رضوان الله تعالی علیهم اجمعین - را که هشت مرقد در یک بقعه و بارگاه هستند، زیارت نموده این دعا را خوانده: السلام علیک یا سیّدنا عباس، یا عمّ رسول الله، السلام علیک یا عمّ نبیّ الله، السلام علیک یا سیّدنا امام حسن المجتبی، السلام علیک یا سیّدنا امام زین العابدین، السلام علیک یا سیّدنا امام محمد الباقر، السلام علیک یا سیّدنا امام جعفر الصادق، السلام علیکم یا أهل بیت النبوّة ومعدن الرسالة، رضی الله تعالی عنکم وأرضاکم أحسن الرضا، وجعل الجنّة منزلکم ومسکنکم ومحلّکم ومأواکم، السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.

بعد زیارت حضرت عقیل برادر حضرت علی را کرده، این دعا را خوانده:

السلام علیک یا عقیل بن ابی طالب، السلام علیک یابن عمّ رسول الله، السلام علیک یابن عمّ نبیّ الله، السلام علیک یابن عمّ حبیب الله، السلام علیک یابن عمّ المصطفی، السلام علیک یا أخا علیّ المرتضی، السلام علیک وعلی من حولک من أصحاب رسول الله، رضی الله تعالی عنکم وأرضاکم أحسن الرضا، وجعل الجنّة منزلکم ومسکنکم ومحلّکم ومأواکم، السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.

ص: 1075

بعد زیارت حضرت [ابو]سعید خُدری کرده این دعا را خوانده:

السلام علیک یا سیّدنا ابا سعید الخُدری، السلام علیک یا راوی أحادیث النبوی، السلام علیک یا صاحب رسول الله، السلام علیک یا حبیب نبیّ الله، السلام علیک یا صاحب حبیب الله، السلام علیک یا صاحب المصطفی رضی الله تعالی عنک وأرضاک أحسن الرضا وجعل الجنّة منزلک ومسکنک ومحلّک ومأواک. أفاض الله تعالی علینا من برکاتک وبرکات علومک فی الدنیا والاخرة، السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.

بعد زیارت مالک انصار بیرقی نموده، این دعا را خوانده:

السلام علیک یا سیّدنا مالک الانصاری البیرقی، السلام علیک یا صاحب رسول الله، السلام علیک یا حبیب نبیّ الله، السلام علیک یا حبیب حبیب الله، السلام علیک یا صاحب المصطفی، رضی الله تعالی عنک وأرضاک أحسن الرضا وجعل الجنّة منزلک ومسکنک ومحلّک ومأواک. السلام علیک ورحمة وبرکاته.

بعد زیارت حضرت اسماعیل بن امام جعفر صادق را نموده و این دعا را خوانده:

السلام علیک یا سیّدنا اسماعیل بن امام جعفر الصادق، السلام علیک یا أهل بیت النبوّة ومعدن الرسالة، رضی الله تعالی عنک (الی آخره).

بعد حضرت عُرَیْضی ابن حضرت امام جعفر صادق (علی بن جعفر عریضی دارای مقبره ای در محله عریض در مسیر فرودگاه مدینه) - رضی الله تعالی عنه - را زیارت نموده و این دعا را خوانده:

السلام علیک یا سیّدنا علی العریضی ابن امام جعفر الصادق، السلام علیک یا أهل النبوّة ومعدن الرسالة، رضی الله تعالی عنک وأرضاک أحسن الرضا وجعل الجنّة منزلک (الی آخره).

بعد زیارت حضرت زکی الدین (رض) نموده، این دعا را خوانده:

السلام علیک یا أهل بیت النبوّة ومعدن الرسالة، رضی الله تعالی عنک وأرضاک أحسن الرضا (الی آخره).

بعد زیارت حضرت که از قرّاء سبعه است کرده، و این دعا را خوانده:

السلام علیک یا سیّدنا نافع، شیخ القرّاء السلام علیک یا مولی ابن عمر، رضی الله تعالی عنک وأرضاک أحسن الرضا وجعل الجنّة منزلک (الی آخره).

بعد حضرت مالک مجتهد را که به بقعه حضرت عقیل نزدیک است، زیارت نموده، این دعا را خوانده:

السلام علیک یا سیّدنا امام مالک صاحب المذهب، السلام علیک یا امام دار الهجرة، رضی الله تعالی عنک وأرضاک أحسن الرضا وجعل الجنّة منزلک (الی آخره).

ص: 1076

بعد سایر اصحاب کرام و شهداء عظام - رضی الله عنهم - را در باب البقیع زیارت نموده و این دعا را خوانده:

السلام علیکم یا شهداء، یا سعداء، یا نجباء، یا نقباء، یا أهل الصدق والوفاء، السلام علیکم یا مجاهدین فی سبیل الله حق جهاده، سلامٌ علیکم بما صبرتم فنعم عُقبی الدار، السلام علیکم یا شهداء أهل البقیع کافّة عامّةً ورحمة الله وبرکاته.

بعد حضرت عایشه و سایر زوجات طاهرات را - رضی الله تعالی عنهنّ - که در یک بقعه و بارگاه اند، زیارت کرده و این دعا را خوانده:

السلام علیکنّ یا ازواجَ نبیّ الله، السلام علیکنّ یا أزواج رسول الله، السلام علیکنّ یا أزواج حبیب الله، السلام علیکنّ یا أزواج المصطفی رضی الله تعالی عنکنّ وأرضاکنّ أحسن الرضا وجعل الجنّة منزلکنّ ومسکنکن ومحلّکنّ ومأواکنّ، السلام علیکنّ ورحمة الله وبرکاته.

بعد بنات حضرت رسالت پناه - رضی الله عنهنّ - زیارت نموده، این دعا را خوانده:

السلام علیکنّ یا بنات رسول الله، السلام علیکنّ یا بنات نبیّ الله، السلام علیکنّ یا بنات حبیب الله، السلام علیکنّ یا بنات المصطفی، رضی الله تعالی عنکنّ (الی آخره).

بعد عمات نبیّ را زیارت کرده، این دعا را خوانده:

السلام علیکنّ یا عَمّات رسول الله، السلام علیکنّ یا عمات نبیّ الله، السلام علیکنّ یا عمّات حبیب الله، السلام علیکن یا عمّات المصطفی رضی الله تعالی عنکنّ وأرضاکنّ (الی آخره).

بعد حضرت فاطمه بنت اسد اُمّ حضرت علی - کرّم الله وجهَهُ - را زیارت نموده، این دعا را خوانده: السلام علیک یا زَوجة عمِّ رسولِ الله، السلام علیک یا زوجة عمّ نبیّ الله، السلام علیک یا زوجة عمّ حبیب الله، السلام علیکِ یا زوجة عمّ المصطفی، السلام علیک یا امّ علیّ المرتضی، السلام علیکِ یا من کفّنها النبیّ بقمیصه ولحّدها بیمینه، رضی الله تعالی عنکِ وأرضاکِ أحسن الرضا وجعل الجنّة منزلک (الی آخره).

بعد حضرت حلیمه مُرضعه حضرت رسالت پناه زیارت نموده، این دعا را خوانده: السلام علیک یا سیّدتنا حلیمة السعدیة، یا مُرضعة نبیّ الله، السلام علیک یا مُرضعة حبیب الله، السلام علیک یا مرضعة المصطفی، رضی الله تعالی عنکِ (الی آخره).

ماشاء الله خاک متبرّکه بقیع، مملو از اهل بیت و اولاد طاهرین و ائمه و اصحاب و تابعین - سلام الله تعالی علیهم أجمعین - است. باز به روضه مبارک آمده به زیارت و ادعیه و نماز مشغول شده، منزل آمدیم (سفرنامه حج، ص65-71)./

ص: 1077

مآخذ

وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج10، ص 190؛ سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج6، ص 71 - 76؛ سفرنامه حج، سلیم خان تکابی، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر مورخ، 1388، ص65-71 و مقدمه.

نیز ﻧﮑ: حج نامه، سلیم خان تکابی

سابقه آرامگاه سازی در اسلام، بخشی از کتاب تاریخچه وهابی ها در باب فقدان مشروعیت ساختمان بر قبور به دلیل سابقه در دوره رسالت و صحابه نداشتن.

بعضی از علمای وهابی تخریب بقعه ها و ساختمان های بقیع را صحیح می دانند و می گویند چون این بناها مشروعیت نداشت بلکه حرام و نامشروع بود پس تخریب آنها واجب بود. اما دلیلی که برای فقدان مشروعیت می آورند، نداشتن سابقه در دوره رسالت و صحابه است. ابن بلیهد فقیه و قاضی وهابی که حکم به تخریب بقیع داد می گفت، آرامگاه سازی از سده پنجم به بعد رواج یافت. گاه گفته اند این عمل از دوره تابعین رواج داشته است.

در نقد این دلیل و این دیدگاه، نوشته های فراوانی در کشورهای جهان اسلام منتشر شده است. از جمله مرحوم سید محسن امین در کشف الارتیاب این نظر را به نقد کرده است. این قسمت از ترجمه این اثر توسط سید ابراهیم سید علوی اخذ شده است. هدف تسهیل و راحتی پژوهشگران در استفاده از این متن است. البته سید علوی در ترجمه، گاه توضیحاتی مفید افزوده است.

پیشینه بقعه سازی در اسلام

/ مسلمانان از سده نخست به اموات و مقابر اموات احترام می گذاشتند. به ویژه اگر میت مشهور و صاحب فضائل و اخلاقیات ممدوح بوده است. به همین دلیل قبور پیامبران در حوالی بیت المقدس و در شهر خلیل مثل قبر داود(ع) در قدس و قبرهای ابراهیم و فرزندانش اسحق، یعقوب و یوسف که حضرت موسی از مصر به بیت المقدس آورده همگی دارای ساختمان ها و مقبره های محکم و با شکوهی بودند که قبل از اسلام با سنگ های بزرگ ساخته شده بود و پس از فتوحات اسلامی بهمین وضع باقی ماندند.

ابن تیمیة در کتاب الصراط المستقیم می نویسد: «مقبره حضرت ابراهیم(ع) در دوران فتوحات اسلامی و در زمان صحابه موجود بوده الا آنکه تا سال چهارصد در آن بسته بوده است».

شکی نیست که وقتی عمر بیت المقدس را گشود این ساختمان ها و مقابر را در آن جا دید و هیچکدام را ویران نکرد اعم از آنکه حرف ابن تیمیة در مورد بسته بودن در مقبره ابراهیم(ع) تا سال چهارصد، صحیح باشد یا نه! چون بالاخره دلیل آن است که این عمل حرام نیست و بر همین بناها قرن ها و سالها

ص: 1078

گذشته و حکومت های اسلامی بر این شهرها تسلط داشته و از احدی از علمای اسلام شنیده نشده که آنها را تحریم کرده یا دستور ویران کردن را بدهند جز وهابیان با اینکه از تمام نقطه جهان افرادی برای زیارت این قبور بدان سامان حرکت می کردند.

از این مطالب روشن می شود که ادعای وهابیان در مورد اینکه بنای قبور بعد از عصر تابعین پیدا شده و سخن ابن بلهید که گفته: پس از قرن پنجم رخ داده همگی بی اساس است چون به قراری که گفته شد و در بحث ساختمان حجره نبوی خواهد آمده در سده دوم، روی قبر حمزه سیدالشهداء قبه و بارگاهی بوده و قبر عباس و ائمه اهل بیت در خانه عقیل قرار داشته است و در این مسئله فرقی نیست که احداث ساختمان شود و یا ساختمان پیشین را خراب نکرده و باقی بگذارند. قبر ابراهیم پسر رسول خدا در خانه محمد بن زید بن علی و قبر سعد بن معاذ در خانه ابن افلح بوده و در زمان عبدالعزیز بن محمد یعنی در سده دوم به تصریح سمهودی گنبدی روی آن قرار داشته است.

نکته سوم آنکه در زمان صحابه و پس از آن و پیش از قرن پنجم روی قبرها بناهائی ایجاد شده و یا از اول دارای بنا و ساختمان بوده است مانند قبر پیامبر که در اطاق سکونتی خود دفن شده و شیخین هم در همین جا به خاک سپرده شده اند.

از کتاب سیره نبویه تألیف احمد بن زینی دحلان استفاده می شود که دفن آن حضرت در حجره خود بر اساس وصیت بوده است چون در آن جا گفته در جای دفن آن حضرت اختلاف کردند ابوبکر گفت از رسول خدا شنیدم که گفت: هیچ پیامبری از دنیا نمی رود مگر آنکه در همان جا که روحش قبض شده دفن می شود. علی(ع) فرمود من هم چنین چیزی شنیدم این را ترمذی و ابن ماجه روایت کرده اند و در روایت موطأ، آمده: هیچ پیامبری جز در مکانی که قبض روح شده، دفن نشود. (حاشیه سیره حلبی چاپ سال 1320 مصر، ج3 ص400)

حجره ای که رسول خدا در آن به خاک سپرده شده همان خانه و اطاقی است که عائشه در آن سکونت داشت سمهودی می نویسد: آن از خشت و شاخه خرما ساخته شده بود سپس از عمران بن ابی انس حکایت کرده که خانه های پیامبر چهار تا بود از خشت که هریک اطاقکی داشت از شاخه خرما و خانه عائشه یکی از آن چهارخانه بود آنگاه از ابن سعد نقل کرده که آن خانه در زمان پیامبر(ص) دیوار نداشت و نخستین کسی که برای آن دیوار ساخت عمر بن خطاب بود و گفته: توجیه این روایت آنست که عمر آن اطاقک ساخته شده از شاخه خرما را تبدیل به دیوار کرد. تا بدینوسیله میان روایات مختلف جمع شود.

ص: 1079

عائشه پس از وفات رسول خدا و دفن عمر و ابوبکر باز، در همین خانه سکونت داشت و او پس از دفن عمر، دیواری میان محل سکونت و قبرها کشید پس عمر اولین کس و عائشه دومین نفر بودند که در حجره نبوی دیوار کشیدند.

سمهودی می نویسد: ابن زباله از عائشه روایت کرده که وی می گفته: در حجره و اطاقم روسری ام را زمین می گذاشتم و لباس خواب می پوشیدم تا آنکه عمر نیز در آن جا دفن شد آنگاه در آن جا با لباس می نشستم تا بالاخره دیواری میان قبرها و منزلم احداث کردم و از مطلب نقل شده که مردم برای تبرک، از خاک قبر پیامبر بر می داشتند عائشه دستور داد دیواری دور قبر بکشند تا خاک برداری نشود ولی در دیوار سوراخی باقی مانده بود و از آنجا از تربت قبر استفاده می کردند و عائشه دستور داد آن جا را نیز گرفتند. (وفاء الوفاء چاپ بیروت ص710؛ وفاء الوفاء ج5 ص383 و 390 چاپ مصر)

پس اگر بنا روی قبر حرام و ویران کردن آن واجب بود صحابه می بایستی یا حجره را ویران می کردند و یا رسول خدا را در جائی که ساختمان نبود دفن می کردند چون پس از ثبوت حرمت، فرقی نیست که ابتدائاً ساختمانی بوده باشد و یا بعداً احداث گردد و اگر ساختمان روی قبر، بت محسوب شود چنانکه وهابیان می پندارند میان ساختمانی که بوده و ساختمانی که بعد از دفن احداث می شود فرقی نخواهد بود. علاوه آنکه مسلمانان بعداً نیز احداث ساختمان کردند عمر در حجره دیواری کشید و او نخستین کسی بود که در حجره بنائی ایجاد کرد و سپس عائشه میان قبور و محل سکونتش دیواری دیگر کشید و در همین جا پیش از دیوار کشیدن پس از آن نماز می گزارد و این خود بر ضرر وهابیان است که نماز خواندن کنار قبر را جایز نمی دانند و سومین شخصی که حجره را بنا کرد عبدالله بن زبیر بود و بعدا که دیوار حجره فرورفت عمر بن عبد العزیز آنرا تجدید بنا کرد و سپس که در خلافت ولید مسجد توسعه داده شد دیواری چوبین ساخته شد و در حدیث دیگر آمده که او خانه را از پایه خراب کرد و دوباره ساخت و دورتادور دیواری احداث نمود و عمر بن عبد العزیز حجره را با مرمر پوشانید و سپس در زمان متوکل عباسی سنگ های مرمر تجدید گردید و در زمان مقتضی باز نوسازی شد و در همین زمان او بود که برای حجره صندوقی مشبک از چوب صندل و آبنوس فراهم گردید و آنرا بر سر دیواره ای که عمر بن عبد العزیز ساخته بود قرار دادند و سپس که دیوار حجره در حکومت مستضی فروریخت تجدید بنا، شد و در سال 654 که در حرم شریف آتش سوزی رخ داد در حکومت مستعصم آخرین پادشاه عباسی حجره نوسازی شد و با ابزار و چوبها و وسائلی که ملک منصور ایبک صالحی از مصر و ملک مظفر از یمن فرستاده بودند تکمیل بنا گردید.

ص: 1080

و سپس در روزگار ملک منصور قلاوون صالحی حکمران مصر تعمیرات حجره کاملتر شد و اولین گنبد سبز روی حجره نبوی ساخته شد آنرا احمد بن عبد القوی ناظر قوص بسال 6٧٨ ساخت و بعد به روزگار ملک ناصر حسن بن محمد بن قلاوون تجدید گردید و سپس در سال ٧65 در ایام ملک اشرف نوسازی شد و باز در حکومت الظاهر چغمق به سال ٨5٣ بنای آن تجدید شد و بعداً در حکومت ملک اشرف قاتبای حاکم مصر، به سال ٨٨١ ساختمان حجره بازسازی شد و گنبدی کوچک زیر آن گنبد بنا گردید.

و در سال 886 که حجره برای بار دوم آتش گرفت و سوخت حرم شریف اعاده بنا، شد و به جای گنبد سبز و گنبد زیرین، گنبدی بزرگ ساخته شد و همین بنا در سال 891 در حکومت ملک اشرف تجدید ساختمان گردید و علی الدوام پادشاهان عباسی و عثمانی خرابی های حاصله را مرمت می کردند و باز در حکومت سلطان عبد المجید عثمانی نوسازی و تجدید بنا، شد.

و از بناها و ساختمان های دوران صحابه و قبل از قرن پنجم چیزی است که سمهودی نقل کرده گوید: وقتی عقیل در خانه خود چاه آب می کند به سنگی برخورد که روی آن نوشته شده بود: این جا قبر ام حبیبه است، آنگاه عقیل روی چاه را پوشانید و آن جا را اطاقکی ساخت و ابن سائب گوید من داخل این خانه شدم و قبر را مشاهده کردم. و هارون الرشید گنبدی روی قبر علی بن ابیطالب(ع) ساخت چنانکه عمدة الطالب و غیره نقل کرده است و رشید در سدۀ دوم بوده است و سپس دیگران به پیرو آن، ساختمان ها کردند و در همین زمینه حسین بن حجاج شاعر معروف (درگذشته به سال ٣٩١) در مطلع قصیده ای گوید: «یا صاحب القبة البیضاء علی النجف من زار قبرک و استشفی لدیک شفی».

یعنی: ای صاحب گنبد سفید در نجف هرآنکه قبر تو را زیارت کند و شفا بطلبد، شفا می یابد.

از خطیب بغدادی نقل شده که امام کاظم(ع) در قبرستان شونیزیه در خارج از گنبد به خاک سپرده شد و قبر آن حضرت زیارتگاه مشهوری است و دارای لوسترها و انواع وسائل و فرش های فراوان. این کلام خطیب دلیل آن است که موقع دفن امام موسی الکاظم در آن قبرستان، گنبدی وجود داشته و در سال ١٨٣ زیارتگاهی در آن جا بوده است و خطیب خود در سال ٣٩٢ به دنیا آمده و حتماً پیش از او چنین مزاری وجود داشته است.

وقایع نگاران و مورخان و بسیاری از مترجمان رجال و دانشمندان، گفته اند که امام زین العابدین و امام باقر و صادق علیهم السلام زیر گنبد قبر حسن(ع) و عباس در بقیع به خاک سپرده شده اند و وفات امام سجاد(ع) در سال ٩5 هجرت و وفات امام باقر در دهه دوم سده دوم و شهادت امام صادق(ع) در سال ١46 هجرت اتفاق افتاده است.

ص: 1081

و از دیگر شواهد تاریخی بر آنکه گنبد و بارگاه قبل از قرن پنجم در جهان اسلام بوده و ادعای وهابیان بی اساس است آنکه امام علی بن موسی الرضا در خانه حمید بن قحطبۀ طائی در طوس، در زیر گنبدی که هارون الرشید در آن جا مدفون بود، به خاک سپرده شد. چنین ظاهر می شود که این گنبد را فرزندش مأمون ساخته است و سیوطی گفته او حکمرانی عادل و فقیه و از دانشمندان بزرگ بوده است و عصر مأمون، عصری بوده که دانشمندان دینی و پیشوایان مذاهب مختلف فراوان بوده اند و از آن جمله بود امام علی بن موسی الرضا(ع) پیشوای اهل بیت و وارث دانشهای جدش و پدران والاتبارش. و مأمون مطابق نظر او رفتار می کرده و رساله ای به نام رساله ذهبی (رساله طلائی) فراهم آورده و سؤالات زیادی پیرامون علوم و مسائل مشکل از او کرده است و هنگامی که مأمون را دید در موقع وضو گرفتن خدمتگزارش آب می ریزد و او وضو میگیرد امام فرمود: ای مأمون دیگری را در عبادت خدا شرکت نده. او نیز خدمتگزار را معاف داشت. پس بنابراین اگر ساختن گنبد و بارگاه روی قبور عملی حرام می بود امام رضا از این عمل نهی می کرد. علاوه آنکه نهی نکرده خود وصیت فرموده که در زیر همین گنبد هارونیه دفن شود.

و از دیگر دانشمندان عصر مأمون، امام شافعی و احمد دو تن از پیشوایان مذاهب چهارگانه اهل سنت و دیگر سفیان بن عیینه اند و از هیچیک از آنان نقل نشده که ساختن قبر و گنبد را حرام دانسته باشند درحالیکه در موارد مختلفی بر مأمون ایراد می گرفتند مثلا مسئلۀ خلق قرآن را منکر شدند و در این راه که خلاف عقیدۀ مأمون بود به زندان افتادند و کتک خوردند مع ذلک با او هم عقیده نشدند.

از گنبدهای ساخته شده پیش از قرن پنجم، گنبدی است که نهشل بن حمید طوسی، در سال ٢٧١ هجرت روی قبر ابی تمام حبیب بن اوس طائی شاعر معروف، ساخت. و معز الدوله بویهی درگذشته به سال ٣٩٣، نخست در خانه اش دفن شد و سپس به مقبره ویژه ای که در قبرستان قریش برایش ساختند منتقل نمودند.

شواهد تاریخی در این زمینه فراوان است و ذکر همه آنها، به درازا می کشد و همین اندازه ادعای وهابیان را که ساختمان قبر و گنبد از قرن پنجم به بعد آغاز شده- تکذیب می کند و روشن می شود که اینان علم و آگاهی درست ندارند و از تاریخ کاملاً بیگانه اند و در سخنانشان گزاف می گویند.

سیوطی در تاریخ الخلفا می نویسد: متوکل در سال ٢٣6 دستور داد قبر امام حسین(ع) را با خاک یکسان کنند و خانه ها و قبور اطراف را نیز ویران نمایند و به صورت مزرعه درآورند و مردم را از زیارت قبر بازبدارند و چنین هم کردند و متوکل عباسی، ناصبی و دشمن اهل بیت بوده و مسلمانان از رفتار او ناراحت شدند و مردم بغداد در دیوارهای شهر و مساجد بر وی دشنام نوشتند و شاعران نیز او

ص: 1082

را هجو کردند. از جمله گفته اند: به خدا سوگند اگر بنی امیه فرزند دختر رسول خدا را به ظلم کشتند، همانا پسرعموهای آنان (بنی عباس) کاری مثل کار ایشان کردند و قبر او را ویران نمودند، افسوس خوردند که نبودند و در قتل امام حسین شرکت کنند و لذا به قبر شریفش حمله ور شدند.

و از مسعودی نقل شده که متوکل عباسی در سال ٢٣6 شخصی معروف به دیزج را دستور داد که به سوی قبر حسین(ع) حرکت کند و آنرا ویران نماید و هر که را در آنجا یافت شکنجه دهد او جوائز و عطایائی برای این کار قرار داد ولی هیچ کس قدم جلو نگذاشت تا آنکه خود دیزج بیلی بدست گرفت و قسمت های بالای قبر شریف را خراب نمود و پس از او کارگران جرأت پیدا کردند و آنها نیز قبر را خراب نمودند و اوضاع بر همین منوال بود تا آنکه منتصر به خلافت رسید. این کلام مسعودی صراحت دارد که قبر امام حسین(ع) ساخته شده و بلند هم بوده است و نیز معلوم می شود که خراب کردن قبور بزرگان در نزد مسلمانان فوق العاده زشت بوده است لذا جرأت نمی کردند که برای خراب کردن جلو بیفتند با اینکه برای اینکار جائزه و انعام قرار داده بودند و بهمین سبب همه مسلمانان عمل متوکل را تقبیح کردند و روی دیوارها برایش ناسزا و دشنام نوشتند و این عمل او را از زشتکاریهای وی برشمردند و مورخین هم این کردار او را انتقاد نمودند. پس وهابیان در حقیقت پیرو همین متوکل ناصبی اند که همه مسلمانان، اعمال او و ایشان را زشت و بد می دانند و خداوند نیز انتقام را گرفت زیرا او بدست غلامان ترک به اشاره پسرش منتصر به- بدترین وضع کشته شد.

نکته چهارم: احترام قبر پیامبران، صالحان بلکه هر مسلمانی و شرف و فضیلت آن، از ضروریات است و نزد صحابه و تابعین و تابعین ایشان و همه مسلمانان مسلّم و قطعی است و احدی در آن شکی ندارد و پس از آنکه شرف و منزلت و برکت این قبور نزد خدا، ثابت شد پس هر عملی که سبب احترام و بزرگداشت آنها باشد از قبیل زیارت، ساختن مقبره، گنبد و حفظ آن ها از ورود چهارپایان و زیر پا واقع شدن و غیره، جایز بلکه پسندیده و واجب خواهد بود زیرا در این صورت احترام و بزرگداشت آنها تعظیم شعائر دینی است و ویران کردن و اهانت و تحقیر آن ها حرام است چرا؟ که اهانت به شعائر اسلامی می باشد با این همه آیا می توان به چند حدیثی که از ساختن مقبره و بنا، روی قبور بازمی دارد و خراب کردن آنها را لازم می داند، استناد کرد؟ و آیا موظف نیستیم چنین احادیثی را بقبور عادی غیر از قبور پیامبران، اولیا، علما و صلحا اختصاص دهیم؟ مگرنه آنست که اهانت به آنها حرام و بزرگداشتشان لازم و واجب است چه در حال حیاتشان و چه در حال مرگ. ممکن است اشکال شود که بزرگداشت و احترام آن قبور وقتی پسندیده و خوب است که کفر و شرک نباشد همچون پرستش و احترام به بت ها!

ص: 1083

در پاسخ می گوئیم: پس از آنکه احترام و تعظیم این قبور به بیانی که گفته شد، لازم و واجب گردید معلوم می شود که تعظیم و بزرگداشت آنها کفر و شرک نیست بلکه چون تعظیم و احترام برای رضای خداست، خود عبادت محسوب می گردد همچون تعظیم و احترام کعبه، حرم، حجر الاسود، مساجد و مقام و هرچیزی که خداوند برای آن احترام و شرف قائل شده است پس قیاس قبور انبیاء و غیر هم به بت هائی که ابداً از نظر خدا دارای احترام و ارزش معنوی نیستند، قیاس بی موردی است.

باز ممکن است اشکال شود: ساختن قبور و ایجاد بنا روی آن، وقتی احترام و بزرگداشت می باشد که از سوی شرع، نهی نشده باشد و پس از آنکه این عمل از سوی شارع منع شده، حرام می گردد و با عمل حرام، احترام و تعظیم تحقق پیدا نمی کند و نیز ویران کردن و اهانت آنها وقتی حرام است که از سوی شرع امر به خراب کردن صادر نشده باشد و چون امر به این کار شده، آن خود اطاعت از فرمان خداست و عیناً احترام و بزرگداشت آنها و صاحب آنها است.

در پاسخ می گوئیم: بنای قبور و ساختن گنبد روی آن در حد ذات خود احترام و تعظیم است و ویران کردن هم خودبخود اهانت و تحقیر است اعم از آنکه از آن نهی و به این امر بشود و در این مطلب که جنبه عرفی دارد هیچ جای شک نیست و امری است قطعی و یقینی و احادیث راجع به نهی از بنا و امر به تخریب اولاً: از حدود ظن و گمان تجاوز نمی کند و ظن را با یقین یارای برابری نیست و ثانیاً: صدور چنین چیزی از سوی شارع تناقض گوئی است و آن امری است ناممکن پس ناگزیر باید احادیث مزبور را یا دور بیاندازیم و یا توجیه کنیم.

نکته پنجم: دوستی اهل بیت و احترام آنها و حرمت اهانت چه در حال حیات و چه در حال مرگشان امری است لازم و واجب چنانکه در قرآن می خوانیم: «قل لا أسئلکم علیه اجراً الا المودة فی القربی» و کلمه «قربی» با اینکه بسیار واضح است معذالک در سنت پیامبر به اهلبیت تفسیر شده است و این خود جای بحث مستقل دارد و این کتاب را گنجایش آن نیست بنابراین بهانه جوئی های ابن تیمیة و تأویلات او که طبق عادتش کلیه فضائل و مناقب اهل بیت را منکر می شود و یا احادیث را اگرچه در حد شهرت و تواتر باشد انکار کرده و بعید می شمارد، هیچ دارای ارزش علمی نیست آیا این، محبت به اهل بیت نیست که به قبورشان احترام گذاشته و برای آنها حجره ساخته و گنبد و بارگاهی فراهم کنند تا از هر نوع آلودگی و بی احترامی محفوظ بمانند و زایرانشان در جای سایه دار و آرام به عبادت و بندگی خدا بپردازند؟ و آیا ویران کردن و کوبیدن این بناها، اهانت به اهلبیت و برضد قرآن حرکت کردن نیست؟ جائی که در احادیث ذکر می شود که روی قبر مؤمن ننشینید و تکیه ندهید و زیر پا نگذارید- و همه اینها برای احترام و بزرگداشت مؤمن است آیا خراب کردن مشاهد، اهانت و تحقیر نمی باشد؟!.

ص: 1084

سمهودی می نویسد: ابن زباله و یحیی به سند خود از راویان بسیاری از جمله عبد العزیز بن ابی حازم و نوفل بن عمارة روایت کرده که عائشه می گفته: میخ به دیوار مسجد النبی نزنید و او را آزار ندهید. گفتند حتی برای لنگه های در پوست و یا پارچه ای می زدند که زیاد صدا نکند و بی احترامی نشود. نیز می نویسد: عمر می گفته در این مسجد (مسجد النبی) نباید زیاد سروصدا راه انداخته شود و ابو بکر نیز گفته در نزد پیامبر چه در حال حیات و چه در حال مرگ نباید صدا را بلند کرد.

خلاصه آنکه احادیث مزبور را در زمینه منع ساختمان قبر و گنبد و لزوم خراب کردن آنها، یا باید توجیه کرد و یا دور ریخت.

غیر از آرامگاههای پیشین، در دوره های متأخر و جدید هم در بسیاری از بِلاد اسلامی آرامگاه هایی بلند و با معماری های هنری ساخته اند. پادشاهان عثمانی در استامبول کنونی دیدنی است، همه آنها دارای سنگ قبرهای بلند با حکاکی های بسیار زیاد در سالن های مجلل دفن شده اند.

مأخذ

تاریخچه، نقد و بررسی عقائد و اعمال وهابی ها، سید محسن امین، ترجمه سید ابراهیم سید علوی، تهران، امیرکبیر، 1391، ص364-372.

ساختمان سازی بر قبور، متن مقاله بنای بر قبور از دانشنامه حج و حرمین شریفین.

این دانشنامه به اهتمام پژوهشکده حج و زیارت و حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج تألیف شده است. مقاله «بنای بر قبور» به قلم طاهره کریمی محلی دارای نکاتی است که به عنوان متن و مدرک پژوهشی برای پژوهشگران موضوعات مرتبط به بقیع سودمند است. از اینرو عیناً متن آن در اینجا نقل شده است. هدف از نقل این مقاله فقط توسعه تحقیقات در زمینه بقیع و آماده سازی متون مورد نیاز پژوهشگران است.

بنای بر قبور: باقی نهادن ساختمان های موجود یا ایجاد سازه جدید بر قبور

بنا، مصدر ریشه «ب - ن - ی» به معنای ساختن و نیز ساختمان و جمع آن «ابنیه» است.(1)

قبر نیز به مکانی گفته می شود که میت در آن قرار می گیرد.(2)

«بنای بر قبور» به دلیل اشتمال بر مباحث فراوان فقهی، کلامی و تاریخی به یک اصطلاح بدل شده است. این اصطلاح شامل هر گونه ساخت و ساز بر قبور از جمله قبّه، ضریح، مسجد(3)

و حتی به باور برخی، قراردادن چند سنگ در پیرامون قبر می شود.(4)

ص: 1085


1- . لسان العرب، ج14، ص94، «قبر».
2- . لسان العرب، ج5، ص68.
3- . اعانة الطالبین، ج2، ص137؛ تحفة الحبیب، ج4، ص65.
4- . اعانة الطالبین، ج2، ص137.

نیز با توجه به حکمت مورد نظر مخالفان جواز آن، شامل ابقای بنای موجود پیش از دفن و نیز ساخت بنای جدید بر قبور می گردد.(1) در این فرض، مسئله «بنای بر قبور» شامل بحث از حکم شرعی ابقای بنای موجود بر قبور و نیز ساخت بنای جدید است.

بنای بر قبور در آغاز اسلام: بنای بر قبور به مفهوم گسترش یافته آن در روزگار پیامبر(ص) در چند مورد اتفاق افتاده است. او پس از دفن فاطمه بنت اسد در بخشی از بنای مسجد، بنای آن بخش را باقی نهاد.(2)

هم زمان با صلح حدیبیه نیز بنا یا مسجدی بر قبر ابوبصیر به دست ابوجندل ساخته شد و پیامبر از این کار نهی ننمود.(3)

بعد از وفات رسول خدا(ص) نیز ساخت بنای جدید بر قبور، با ساختن بناهایی بر قبر ایشان گسترش یافت. او در خانه خویش دفن شد و پس از دفن، به درخواست عایشه، برای نخستین بار دیواری به دست خلیفه دوم میان خانه عایشه و مدفن پیامبر(ص) ساخته شد.(4)

از آن زمان، ساخت بنای مرقد نبوی و گسترش آن روز به روز سرعتی بیشتر یافت. ولید بن عبدالملک (حک: 86-96ق) با هدف گسترش مرقد، خانه پیامبر را ویران کرد و در تجدید بنا، محوطه پیرامون قبر را به آن افزود و حجره او را با رخام تزیین نمود.(5)

در دوران متوکل(6)

(حک: 232-247ق) و مستعصم عباسی(7) (حک: 640-659ق) نیز این حجره بازسازی شد. به سال 656ق با مصالح ارسالی از سوی امیر مصر، ملک منصور ایبک صالحی، مرقد نبوی تعمیر و تزیین شد و نخستین قبه به نام «القبة الزرقاء» بر حجره شریفه نصب گشت.(8) در سال های 765، 853، 881، 887 و 891 ق به دست خلفای بنی عباس و عثمانی ها، این بنا بازسازی شد و قبه هایی به آن افزوده گشت.(9) اعتراض نکردن مسلمانان به این بازسازی ها و گسترش

ص: 1086


1- . احیاء المقبور، ص35-37.
2- . وفاء الوفاء، ج3، ص87.
3- . الاستیعاب، ج4، ص1614.
4- . وفاء الوفاء، ج2، ص111؛ کشف الارتیاب، ص314.
5- . وفاء الوفاء، ج2، ص111؛ کشف الارتیاب، ص315، 317.
6- . کشف الارتیاب، ص316.
7- . کشف الارتیاب، ص318.
8- . کشف الارتیاب، ص318-319.
9- . کشف الارتیاب، ص320، 325.

بناهای مرقد حضرت، با وجود اهمیت فوق العاده توحید و حساسیت صحابه در انجام ندادن اعمال شرک آلود، نشانه درستی رفتار این حاکمان و پیوسته بودن این سیره میان مسلمانان است.(1)

ساخت بر قبور صحابه نیز از همان سده نخستین آغاز گشت و گسترش یافت. قبر عمه رسول خدا(ص) مادر زبیر بن عوام درون خانه بازسازی شده مغیرة بن شعبه قرار گرفت و بنایی جدید بر آن ساخته شد.(2)

ساختن آرامگاه بنی هاشم که دار عقیل خوانده می شد و در قبرستان بقیع، محل دفن اموات بنی هاشم بود، (3)

نشان دهنده دفن اموات درون بناهای ساخته شده در همان سده های آغازین ظهور اسلام است. قبور ام سلمه و ام حبیبه همسران پیامبر، عقیل بن ابوطالب، عبدالله بن جعفر طیار، ابراهیم و چند تن از دیگر فرزندان پیامبر در قبرستان بقیع دارای قبه بوده است. شواهدی نیز از وجود قبه بر قبر ابن عباس پیش از سال 94ق حکایت دارد.(4)

سنت ساخت آرامگاه و قبه از سده دوم قمری در سرزمین های اسلامی رو به گسترش نهاد.(5)

قبه قبر جعفر پسر منصور عباسی (حک: 136-158ق) در میانه سده دوم قمری ساخته شد.(6)

قبور پیشوایان مذاهب فقهی اهل سنت دارای قبه و بارگاه بوده است. قبر ابوحنیفه (م.150ق) پیشوای حنفیان در بغداد دارای قبه ای بزرگ بوده است.(7)

قبر مالک بن انس (م.197ق) پیشوای مالکیان در بقیع گنبدی کوچک داشت.(8)

قبر محمد بن ادریس (م.150ق) پیشوای شافعی ها در مصر(9)

و گنبد قبر احمد بن حنبل (م.241ق) پیشوای حنبلی ها در بغداد نیز چندین بار بازسازی شده است(10)

که از اهتمام پیروان آن دو در این امر نشان دارد؛ اوج رونق احداث مقابر گنبددار در سده سوم قمری بوده(11) و از سده چهارم

ص: 1087


1- . صیانة الآثار، ص42-43.
2- . صیانة الآثار، ص49.
3- . الطبقات، ج4، ص53-54؛ المستدرک، ج3، ص255.
4- . نور الابصار، ص286.
5- . مقابر، ص27.
6- . موسوعة العتبات المقدسه، ج9، ص97، 208.
7- . المنتظم، ج16، ص100؛ رحلة ابن بطوطه، ج2، ص65.
8- . رحلة ابن جبیر، ص173؛ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص360.
9- . رحلة ابن بطوطه، ج1، ص206.
10- . رحلة ابن بطوطه، ج1، ص65.
11- . اثر، ش26-27، ص21، «اولین بناهای یادبود اسلامی».

قمری به بعد، زیارت آن ها مرسوم شد.(1) آرامگاه حکیم ترمذی (م.296ق) در ترمذ که گویا متعلق به اواخر سده سوم و اوایل سده چهارم قمری است، از این جمله به شمار می رود.(2)

سنت ساخت بارگاه و قبه بر قبور امامان شیعه، از دیگر موارد مستند تاریخی در این زمینه است. قبر امام علی(ع) دارای قبه و بنایی شکوهمند بوده که به دست هارون الرشید (حک: 170-193ق) ساخته شده است.(3) این گنبد که در قصیده ابن حجاج بغدادی (م.391ق) از شاعران سده سوم و چهارم قمری به آن اشاره شده و از بناهای کهن بر قبور به شمار می رود(4)،

به سال 287 قمری به دست محمد بن زید، حاکم شیعی طبرستان، بازسازی شده است.(5)

ساخت بنا بر قبور امامان بقیع: نیز از دیگر موارد مستند تاریخی است. بر پایه کتیبه هایی که در این حرم ها وجود داشته، نخستین بازسازی به سال 519ق. به دست مسترشد بالله خلیفه عباسی رخ داده است.(6)

در آغاز سده هفتم قمری به دست منصور مستنصر بالله (حک: 623-640ق) تعمیراتی دیگر در حرم انجام شد.(7)

سفرنامه نویسان معتبر نیز از وجود برخی از این مقبره ها گزارش داده اند. ابن اثیر از ارسال معماری از سوی مجد الملک براوستانی(8) (م.492ق) برای تعمیر و مرمت قبه مزار چهار تن از امامان: و عباس بن عبدالمطلب خبر می دهد.(9)

ابن جبیر (م.614ق)(10)، ابن نجار (م.643ق)(11)، ابن بطوطه (م.779ق)(12) و اولیای چلپی(13)

از وجود بقعه هایی بر قبور امامان گزارش داده اند. نخستین بنا بر قبر امام حسین(ع) در اواخر حکومت بنی امیه ساخته شده است.(14) پس از ویرانی آن به دست هارون الرشید،

ص: 1088


1- . زندگی مسلمانان در قرون وسطا، ص47؛ اثر، ش26-27، ص21.
2- . اثر، ش26-27، ص24-27.
3- . کامل البهایی فی السقیفه، ج2، ص172؛ کشف الارتیاب، ص308؛ موسوعة العتبات المقدسه، ج7، ص20.
4- . اثر، ش26-27، ص24-27، «اولین بناهای یادبود اسلامی».
5- . تاریخ طبرستان، ص104، 228.
6- . وفاء الوفاء، ج3، ص100.
7- . وفاء الوفاء، ج3، ص100.
8- . الکامل، ج9، ص60.
9- . الکامل، ج9، ص60.
10- . رحلة ابن جبیر، ص173-174.
11- . الدرة الثمینه، ج1، ص166.
12- . رحلة ابن بطوطه، ج2، ص65.
13- . الرحلة الحجازیه، ص149-150.
14- . اعیان الشیعه، ج1، ص627.

دیگر بار در روزگار مأمون بازسازی شد و سپس بارها به دست منتصر عباسی و عمر بن زید(1)

بازسازی گشت. در371ق. ضریحی از چوب ساج به دست عضدالدوله (حک: 366-372) بر قبر آن امام قرار گرفت.(2)

خطیب بغدادی (م.263ق) از قبر امام کاظم(ع) (183ق) در مقابر قریش نام می برد که مورد زیارت و توسل برخی بزرگان اهل سنت بوده است.(3) مرقد امام رضا(ع) در مشهد نیز از این قبیل است(4) که محمد بن مؤمل (م.373ق) از دانشوران حنفی در گزارشی به بقعه ای بر قبر او و تواضع بزرگان اهل سنت در برابر آن خبر می دهد.(5) ابن حبان (م.354ق) نیز آن جا را مکان برآورده شدن حاجات معرفی نموده است.(6)

ناصرالدوله حمدانی در 333ق. قبه ای بر قبور امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) بنا نموده است.(7)

قبور برخی امامزاده ها نیز دارای گنبد و حرم بوده است.

قبر حضرت معصومه(س) (م.201ق) دختر امام کاظم(ع) در قم که تا نیمه سده دوم قمری تنها سایبانی بر آن بود(8)،

در نیمه دوم سده سوم قمری به دست محمد بن زید داعی علویان (م.287ق) دارای بقعه ای گشت.(9)

قبر سیده نفیسه از نوادگان امام حسن(ع) در قاهره نیز دارای گنبد و بارگاه بوده است.(10)

سر در آجری درگاه حرم حضرت عبدالعظیم(ع) در شهر ری به دست مجدالدین براوستانی، وزیر برکیارق سلجوقی، در سده پنجم ق.(11) ساخته شد که نشان دهنده وجود بنا پیش از سده پنجم قمری است؛ از سده ششم قمری به بعد، در سراسر جهان اسلام، انواع آرامگاه ها به فراوانی یافت می شوند.(12)

در این قرن، با گسترش نفوذ تصوف میان مسلمانان، ساخت مقبره های صوفیان افزایش یافت.(13)

آرامگاه شیخ

ص: 1089


1- . اعیان الشیعه، ج1، ص628.
2- . موسوعة العتبات المقدسه، ج8، ص182.
3- . تاریخ بغداد، ج1، ص120.
4- . تربت پاکان، ج1، ص18؛ تاریخ قم، ص560-570.
5- . تهذیب التهذیب، ج7، ص339.
6- . الثقات، ج8، ص457.
7- . جولة فی الاماکن المقدسه، ص125.
8- . تربت پاکان، ج1، ص18؛ تاریخ قم، ص560-570.
9- . دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج1، ص202، «آستانه حضرت عبدالعظیم».
10- . المواعظ و الاعتبار، ج4، ص324؛ نور الابصار، ص388.
11- . آثار تاریخی تهران، ج1، ص146.
12- . اثر، ش26-27، ص21، «اولین بناهای یادبود اسلامی».
13- . هنر اسلامی زبان و بیان، ص105.

احمد جام (441-536ق) در تربت جام که گویا در سده ششم قمری ساخته شده و نیز آرامگاه بایزید بسطامی در حدود سده هشتم قمری از این جمله هستند.(1)

نمونه های بسیار از ساخت آرامگاه بر قبور صحابه و تابعان پیامبر(ص) گزارش شده است. برخی از آن ها عبارتند از: بارگاه و مسجدی بر مزار طلحه(2)، مسجدی در محل قبر زبیر(3)، قبه و بارگاه بر قبر سلمان فارسی در مدائن(4) و اویس قرنی در شام(5)،

مسجدی بر قبر سعد بن عباده رئیس قبیله خزرج(6)، گنبدی روی قبور معاذ بن جبل و عقبة بن عامر حامل پرچم رسول خدا(ص)، ابوالحسن صائغ رسول الله، محمد بن ابی بکر و خواهرش اسماء، عبدالله بن زبیر (73ق)(7)

و أنس بن مالک خادم پیامبر و سهل بن عبد الله تستری.(8)

افزون بر اهتمام مسلمانان در ساخت این بناها، حفظ و زیارت آن ها نیز در طول تاریخ به عنوان یک سیره پیوسته به چشم می خورد.(9) از این رو است که ویرانی برخی بناها به دست خلفا همانند ویرانی قبر امام حسین(ع) در 236ق. به دست متوکل(10) موجب هجو آنان شد.(11)

ƒحکم شرعی بنای بر قبور: در دو سده اخیر، گروهی از مسلمانان که به وهابیان مشهور شده اند، به تحریم دفن اموات در مساجد و ساخت بنا و بارگاه بر قبور و نیز وجوب ویرانی بناهای ساخته شده بر قبور(12)

و بیرون آوردن جسد امواتی که در مساجد دفن شده اند(13)،

حکم نموده اند. پیشینه این دیدگاه، به سده هفتم قمری و آرای فقهی و اعتقادی ابن تیمیه (م.728ق)(14)

و شاگردش ابن قیم (م.751ق)(15)

ص: 1090


1- . دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص620-632، «بقعه».
2- . رحلة ابن بطوطه، ج2، ص14.
3- . رحلة ابن بطوطه، ج2، ص14.
4- . تاریخ بغداد، ج1، ص163.
5- . رحلة ابن جبیر، ص254.
6- . رحلة ابن جبیر، ص253.
7- . رحلة ابن جبیر، ص22.
8- . رحلة ابن بطوطه، ج2، ص14-15.
9- . تاریخ الخلفاء، ص406.
10- . تاریخ الخلفاء، ص374.
11- . تاریخ طبری، ج7، ص365؛ تاریخ الاسلام، ج17، ص19؛ تاریخ الخلفاء، ص374.
12- . اغاثة اللهفان، ج1، ص209؛ مجموع الفتاوی، ج17، ص463.
13- . مطالب اولی النهی، ج1، ص915.
14- . اقتضاء الصراط المستقیم، ص330.
15- . زاد المعاد، ص504.

بازمی گردد که بر پایه آن، ویرانی این مشاهد و بناهای ساخته شده بر قبور واجب است. (← ادامه مقاله) نخستین اقدام آنان، ویرانی مرقد امام حسین(ع) در 1216ق.(1) و سپس تخریب قبه و گنبدهای حرم امامان بقیع در 1221ق. بود.(2)

دیگر بار در 1344ق. آن ها با گردآوری فتاوای دانشوران مدینه، به ویرانی بقعه های صحابه و امامان بقیع مبادرت نمودند.(3) به دلیل مخالفت دیدگاه این گروه با عملکرد مسلمانان در طول تاریخ، موضوع بنای بر قبور به یکی از موضوعات چالش انگیز در جهان اسلام بدل شده است؛ بر خلاف باور این گروه، دیگر مسلمانان بنای بر قبور، اعم از بیت، قبه، مسجد و مدرسه را جایز می دانند.(4)

برخی اهل سنت(5)

آن را مطابق سیره پیوسته مسلمانان می دانند. بر اساس نظر شافعی، بنای بر قبر اگر در ملک خود بنا کننده باشد، مکروه است(6) و اگر در ملک موقوفه باشد، حرام است.(7) روشن است که این حرمت به سبب موقوفه بودن آن ملک و منافات آن با غرض وقف است، نه حرمت نفس بنا؛ وگر نه بنای نوع اول نیز حرام بود. به همین جهت، برخی بنای بر قبور در غیر ملک موقوفه را مکروه دانسته اند.(8) از این رو، برخی فقیهان شافعی جواز بنای بر قبور را مختص به غیر ملک موقوفه یا موات می دانند.(9)

البته برخی از آن ها مانند شرف الدین انصاری بنای بر قبور را به سبب سیره پیوسته دانشوران و عدم نهی آن ها، جایز می دانند. برخی دیگر نیز بنای بر قبور حتی در ملک موقوفه را جایز می دانند.(10)

شماری از آنان هم بنای بر قبور انبیا، شهدا، صالحین(11)

و علما(12)

و بزرگان دین و نیز موردی را که از بیم نبش قبر(13) یا سیلاب ساخته شود، به سبب احیای زیارت و تبرک، از موارد نهی تنزیهی و

ص: 1091


1- . تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج3، ص73؛ عنوان المجد، ج1، ص217.
2- . وصف المدینة المنوره، ص5-6؛ کشف الارتیاب، ص32.
3- . کشف الارتیاب، ص287-288.
4- . الفقه علی المذاهب الاربعه، ج1، ص487.
5- . الفتاوی الفقهیة الکبری، ج2، ص16.
6- . اعانة الطالبین، ج2، ص120.
7- . اعانة الطالبین، ج2، ص120؛ الفتاوی الفقهیة الکبری، ج2، ص16.
8- . اعانة الطالبین، ج2، ص120.
9- . الفتاوی الفقهیة الکبری، ج2، ص16.
10- . الفتاوی الفقهیة الکبری، ج2، ص16.
11- . تحفة الحبیب، ج2، ص566.
12- . الفتاوی الفقهیة الکبری، ج2، ص17.
13- . نهایة المحتاج، ج3، ص34.

حکم کراهت بیرون دانسته اند.(1) از سخن برخی دانشوران شافعی نیز مطلوبیت و استحباب بنای بر قبور استنباط شده است.(2)

ابوحنیفه(3)

و حنفی ها به کراهت بنای بر قبور باور دارند.(4) برخی فقیهان حنفی بنای بر قبور مشایخ، دانشوران و سادات در غیر زمین موقوفه و مسبله و یا برای حفظ از ویرانی را جایز می دانند.(5)

مالک، پیشوای مالکیان، بنای بر قبور را مکروه می داند.(6) قرطبی از دانشوران مالکی مذهب، «اتخاذ قبور به عنوان مسجد» در روایت نبوی(ص) را به معنای قبله قرار دادن قبور و خواندن نماز به سوی آن دانسته است.(7)

حکم این مسئله میان فقیهان مالکی مورد اختلاف است. برخی بر این باورند که بنای بر قبور اگر به قصد زینت باشد، حرام و در غیر این صورت مکروه است.(8)

برخی دیگر مانند ابن رشد بنا در ملک بنا کننده را درصورتی که بر قبر باشد، مکروه و اگر در پیرامون قبر و از ملک خود شخص باشد، مجاز و غیر مکروه می دانند.(9)برخی

نیز حتی بنای مسجد بر قبور را مکروه نمی دانند.(10)

احمد بن حنبل پیشوای حنفیان از بنای بر قبور کراهت داشت.(11)

این می تواند دلالت بر کراهت یا حرمت داشته باشد. بر پایه دیدگاه دانشوران حنبلی، بنای بر قبور مکروه است.(12) برخی منع تحریمی را مختص به ملک موقوفه به وقف عام(13)،

مسبله یا در صحرا می دانند. البته وجه منع در کلام این افراد به سبب منافات ایجاد بنا در این مکان ها با اجازه استفاده همه مسلمانان از مناطق مسبله و صحرا(14)

و نیز مشابهت این مکان ها به بناهای اهل دنیا است(15)،

نه این که کاری شرک آلود و بت پرستانه باشد. شماری

ص: 1092


1- . اعانة الطالبین، ج2، ص120؛ تحفة الحبیب، ج2، ص566.
2- . نک-: الفتاوی الفقهیة الکبری، ج2، ص16.
3- . نک-: حاشیة رد المختار، ج2، ص237.
4- . الجوهرة النیره، ج1، ص110؛ اللباب فی شرح الکتاب، ج1، ص65.
5- . حاشیة رد المختار، ج2، ص237.
6- . منح الجلیل، ج1، ص517.
7- . تفسیر قرطبی، ج11، ص380.
8- . القوانین الفقهیه، ج1، ص66؛ فقه العبادات، ج1، ص264.
9- . نک: منح الجلیل، ج1، ص517؛ مواهب الجلیل، ج3، ص59.
10- . فتح العلی المالک، ج1، ص159.
11- . الکافی فی فقه الامام احمد، ج1، ص372.
12- . مطالب اولی النهی، ج1، ص912.
13- . الفروع و معه تصحیح الفروع، ج3، ص381؛ مطالب اولی النهی، ج1، ص913.
14- . مطالب اولی النهی، ج1، ص912.
15- . الانصاف، ج2، ص386.

از محققان اهل سنت با تحلیل دقیق تر روایت های نهی از اتخاذ قبور به عنوان مسجد و دیگر احادیث مورد استناد در این زمینه، بر این باورند که نهی در این روایت ها عام نیست، بلکه ویژه موارد خاص و معلل به مواردی از جمله تماس مصالح به کار رفته در بنای بر قبور با آتش و یا سنگینی آن ها بر میت یا تمییز آن از قبور دیگر مسلمانان یا ممانعت از دفن دیگر مسلمانان کنار آن قبر است و حکم معلل نیز مقید به همان موارد تعلیل به شمار می رود.(1)

افزون بر این، ادله قوی تری بر جواز این کار دلالت دارد(2)

که نشان دهنده جواز بنا در پیرامون قبور است.(3)

در فقه امامیه بنای بر قبور اولیای دین نه تنها مکروه نیست(4)،

بلکه مستحب(5)

و مطابق سیره سلف و خلف مسلمانان(6) به شمار می رود. دستور ندادن پیامبر به ویرانی آرامگاه حضرت ابراهیم(ع) زمانی که خبر از فتح فلسطین داد(7)

و عدم ویرانی آن بنا به دست مسلمانان در زمان فتح آن سرزمین و نیز ویران نکردن بناهای قبور پیامبران بنی اسرائیل به دست خلیفه دوم و دیگر مسلمانان(8)،

نشان دهنده استمرار این سیره است؛ روایات نهی کننده از این کار نیز حمل بر کراهت می شود. درست است که بر پایه حکم عقل، اطاعت از نهی واجب است، مگر در مواردی که قرینه بر جواز ترک وجود دارد(9)؛

اما از آن جا که صیغه نهی برای حرمت یا کراهت وضع نشده و در هر دو مورد به کار رفته است، مفاد آن به مقتضای قرائن مشخص می شود.

در این مورد، شواهد و قرائن تاریخی و سیره پیوسته مسلمانان نیز ظهور نهی را در کراهت تعیین می کند. البته قبور بزرگان دین و اولیا و اوصیای الهی و صالحان و شهیدان از قلمرو این کراهت بیرون است؛ زیرا ساخت این قبور از شعائر دین به شمار می رود و بنای مسجد و قبه بر قبور ایشان چون موجب مشخص بودن قبور آن ها و زیارت آن می گردد(10)،

تعظیم آنان(11)

و از مصداق های تعظیم شعائر دین قلمداد

ص: 1093


1- . احیاء المقبور، ص14.
2- . احیاء المقبور، ص12.
3- . احیاء المقبور، ص14-15.
4- . الدروس، ج1، ص116.
5- . مصباح الفقیه، ج5، ص428.
6- . مفتاح الکرامه، ج4، ص281؛ جامع المقاصد، ج1، ص450؛ مدارک الاحکام، ج2، ص150.
7- . احیاء المقبور، ص43.
8- . کشف الارتیاب، ص306-307.
9- . اصول الفقه، ج1، ص148.
10- . احیاء المقبور، ص42-43.
11- . کشف الارتیاب، ص305-306؛ احیاء المقبور، ص6، 20.

می گردد. تعظیم شعائر که از تقوای قلوب شمرده شده: (وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ) (حج/22، 32)، مطلوب خداوند است و چیزی که مطلوب مولا باشد، دست کم استحباب دارد، نه کراهت. افزون بر این، هر گاه کاری نزد مولا ناپسند باشد، ضد آن مطلوب وی خواهد بود. بنابراین، همان گونه که بی احترامی به اموات و نیز نشستن بر قبور و راه رفتن بر آن که موجب بی احترامی به آن ها است، نزد شارع نامطلوب شمرده می شود، احترام به اموات و هر کاری که موجب احترام به آن ها می گردد، مطلوب او خواهد بود. پس ساخت بنا بر قبور که موجب پیشگیری از بی احترامی به آن ها می شود، می تواند مطلوب شارع باشد.(1)

قرآن کریم در چند آیه به مسئله بنای بر قبور پرداخته است. در آیه 21 کهف/18، همراه بیان داستان ستیز مسیحیان و مشرکان با نحوه برخورد با اجساد اصحاب کهف(2)،

نظر هر دو گروه را بیان نموده است. گروهی که به نقلی مشرک بوده اند، باور داشتند که دیواری جلو در غار ساخته شود: (فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیَانًا) تا از دید مردم پنهان بمانند.(3)

گروه دیگر که موحدان شهر شمرده می شدند، پیشنهاد دادند تا مسجد(4)

یا معبدی(5)

بر قبور آن ها ساخته شود: «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِدًا.» با پذیرش نظر این گروه، مسجدی در آن مکان ساخته شد تا هم در آن جا خدا را عبادت کنند(6)

و هم آثار اصحاب کهف باقی بماند(7) و مردم از قبور آنان تبرک یابند.(8) این آیات به شرک آمیز بودن این کار اشاره نکرده اند و از این حیث اطلاق دارند. به پاس اهمیت ویژه توحید، اگر این کار شرک آمیز بود، حتماً در قرآن کریم بیان می شد. پس اطلاق این آیه، در مقام بیان و قابل تمسک و دلیل بر جواز بنای بر قبور است.(9)

این روایات عبارتند از:

ƒادله مخالفان بنای بر قبور: به باور وهابیان، دفن میت در حجره، بیت مسقف و آرامگاه و باقی نهادن بنای سابق، به سبب کار صحابه در دفن پیامبر در حجره وی جایز است. اما ساخت بنای جدید،

ص: 1094


1- . نک: احیاء المقبور، ص42-43.
2- . التفسیر الکبیر، ج21، ص447.
3- . المیزان، ج13، ص265.
4- . جامع البیان، ج15، ص149؛ زاد المسیر، ج3، ص74؛ الدر المنثور، ج4، ص217.
5- . مجمع البیان، ج6، ص710؛ المنیر، ج15، ص213؛ البلاغ فی تفسیر القرآن، ص296.
6- . مجمع البیان، ج6، ص710.
7- . التفسیر الکبیر، ج21، ص447.
8- . الکشاف، ج2، ص711؛ تفسیر ابن عربی، ج1، ص402.
9- . احیاء المقبور، ج1، ص24.

خصوصاً مسجد بر قبر اموات که کاری بدعت آمیز و مربوط به سده پنجم قمری به بعد است(1)،

نامشروع و حرام شمرده می شود. بنابراین، باید مساجدی که بر قبور ساخته شده اند، ویران گردند.(2)

به باور آنان، بنای بر قبر نبوی نیز مورد رضایت پیامبر نبوده و ساخت آن با معصیت و نافرمانی پیامبر صورت پذیرفته است.(3)

مستند آن ها برای حکم به حرمت، افزون بر بدعت آمیز بودن آن، چند روایت است که بر پایه آن ها، پیامبر از اتخاذ قبور به عنوان مسجد نهی نموده و این کار را تشبّه به یهود دانسته است.(4)

این روایات عبارتند از:

‚1.حدیث جابر: بر پایه روایت جابر، پیامبر از تجصیص قبور، بنای بر آن ها و نشستن بر آن ها نهی نموده است.(5)

آورده اند که این روایت به واسطه ضعف ابن جریح(6) و ابوزبیر، سندی ضعیف دارد.(7)

متن حدیث نیز مضطرب است.(8) در گزارش مسلم، نسائی و ترمذی، با وجود اشتراک سند، اختلاف متنی فراوان دیده می شود. در گزارش ترمذی، افزون بر نهی از بنای بر قبور، به تقصیص (تجصیص) قبور و نشستن و کتابت بر آن اشاره شده(9)

و در روایت نسائی، از جلوس و تجصیص و بنا نهی شده است.(10)

در مسند احمد، همراه بنای بر قبور، تنها به تجصیص آن اشاره شده است.(11)

از دیدگاه دلالی، مفاد این روایت با سیره پیوسته مسلمانان مخالفت دارد و عمل بر پایه این روایت، مستلزم کنار نهادن سیره متشرعه است. سیره متشرعه حتی با این احتمال که بر پایه مقتضای طبع و سیره عقلایی آن ها باشد(12)، به تنهایی مستند حکم شرعی شمرده می شود.(13)

ص: 1095


1- . روزنامه ام القری، جمادی الثانی، 1345ق.
2- . جامع المسائل، ج3، ص41؛ زاد المعاد، ص504.
3- . اغاثة اللهفان، ج1، ص210؛ تحذیر الساجد، ج1، ص43.
4- . صحیح البخاری، ج1، ص447؛ صحیح مسلم، ج1، ص376؛ تفسیر قرطبی، ج11، ص380.
5- . صحیح مسلم، ج2، ص667.
6- . میزان الاعتدال، ج4، ص368.
7- . کشف الارتیاب، ص299.
8- . صیانة الآثار، ص79.
9- . سنن الترمذی، ج3، ص368.
10- . سنن النسائی، ج1، ص653.
11- . مسند احمد، ج3، ص399.
12- . بحوث فی علم الاصول، ج4، ص248.
13- . دروس فی علم الاصول، ج2، ص125.

به نظر می رسد که بنای سابق و لاحق تفاوتی در حکمت این حکم ندارد.(1)

دفن پیامبر(ص) در منزل خویش و نیز خلیفه اول و دوم کنار او و سکوت مسلمانان و صحابه خاص پیامبر، دلالت بر جواز دفن در بنای سابق دارد. پس بنای لاحق نیز مستلزم تبدیل قبر به بت نمی گردد. نیز از آن جا که کاربرد نهی در کلمات پیامبر بیشتر تنزیهی بوده، نهی در این روایت ها نیز بر کراهت حمل می گردد.(2)

‚2.حدیث لعن یهودیان و مسیحیان: روایتی به سیره یهودیان و مسیحیان اشاره دارد که قبور پیامبران خویش را مسجد قرار می دادند و پیامبر(ص) مسلمانان را از این کار نهی نمود.(3)

در برابر، موافقان جواز بنای بر قبور بر این باورند که این روایت به واسطه ضعف ابن جریح(4)

و ابوزبیر(5)

ضعف سندی دارد. از جهت محتوا و دلالت نیز با واقعیت تاریخی و سیره یهودیان سازگار نیست. یهودیان که به گواهی قرآن، به قتل و آزار و تکذیب پیامبران خود شهرت دارند (بقره/2، 87)، چگونه چنین تعظیمی در حق پیامبران خود روا داشته اند؟(6)

مسیحیان نیز تنها پیامبرشان حضرت عیسی بوده و قبری برای او نداشته اند تا آن را عبادتگاه خود قرار دهند.(7)

بنابراین، بر فرض صحت اسناد این روایت به پیامبر(ص)، به نظر می رسد این کار به دست برخی یهودیان و برای سجده نمودن یا عبادت قبور و یا نماز خواندن به سوی آن انجام گرفته است.(8)

از این رو، قرطبی نهی در روایت را بدین سبب دانسته که این کار، پرستش مدفونان در قبر به شمار می رود.(9)

روایتی دیگر از پیامبر که از خداوند می خواهد تا قبر او بت قرار نگیرد(10)

و تفسیر مسجد در این روایت به مسجود شدن قبر(11)،

شاهدی بر این توجیه است.

‚3.حدیث شرار خلق: بر پایه این حدیث، کنیسه ها و معابد حبشه در حقیقت مدفن افراد صالح اقوام پیشین بوده که پس از وفاتشان، مسجدی بر قبورشان ساختند و تصاویری از آن ها بر دیوارهای مسجد

ص: 1096


1- . احیاء المقبور، ج1، ص36-37.
2- . صیانة الآثار، ص79-80.
3- . صحیح البخاری، ج1، ص437؛ صحیح مسلم، ج1، ص376؛ سنن النسائی، ج1، ص658.
4- . میزان الاعتدال، ج4، ص368.
5- . کشف الارتیاب، ص299.
6- . اعلام الراکع الساجد، ج1، ص5-14.
7- . اعلام الراکع الساجد، ج1، ص7.
8- . احیاء المقبور، ص23؛ اعلام الراکع الساجد، ج1، ص3-5.
9- . تفسیر قرطبی، ج11، ص381.
10- . مسند احمد، ج2، ص246؛ اعلام الراکع الساجد، ج1، ص3.
11- . وسائل الشیعه، ج5، ص160.

کشیدند. از این رو، آن ها بدترین مردم نزد خدا به شمار رفته اند.(1)

به این استدلال پاسخ داده اند که ساختن مسجد بر قبور و نماز خواندن در آن یا تنها نماز خواندن کنار قبر موجب نمی شود که کننده این کار بدترین خلق خدا گردد؛ بلکه شرارت آن ها دلالت بر شرک آلود بودن کارشان دارد؛ از جمله سجده بر قبر یا صاحب آن و یا قبله قرار دادن آن و کارهای شرک آلود دیگر. پیامبر(ص) نیز از بیم آن که توجه به صاحب قبر منجر به شرک گردد، از این کار نهی نمود.(2)

‚4.حدیث ابن عباس(3):

بر پایه روایت دیگر مورد استناد ابن تیمیه، بت پرستی نخست به صورت بزرگداشت بزرگان و بعدها با کشیدن تصویر آن ها بر دیوار انجام پذیرفته که به دست اعراب تبدیل به بت شده است.(4)

بر این اساس، انسان ها در فاصله زمانی میان آدم و نوح، در طول 10 سده همگی بر آیین توحید و اسلام بودند و نسل های بعد به سبب بزرگداشت قبور افراد صالح خود، به شرک گراییدند.(5)

پس برای پیشگیری از مشرک شدن مسلمانان، از بنای بر قبور نهی شده است. در پاسخ این استدلال آورده اند که عبادت کاری است که هم نشانه خضوع و خشوع و هم با باور به الوهیت یا ربوبیت آن فرد یا شیء همراه باشد. اما هیچ یک از این دو عنصر در بنای بر قبور و عبادت کنار قبور اولیای دین وجود ندارد.(6) نیز اگر بنای بر قبور که نوعی تعظیم صاحبان قبور شمرده می شود، شرک باشد، پس تعظیم کعبه و طواف آن و بوسیدن و استلام حجرالاسود نیز شرک خواهد بود؛ اما بر پایه نصوص دینی، تعظیم این امور عبادت خدا و تعظیم او است.(7)

‚5.حدیث تسویه قبور: بر پایه روایتی، حضرت علی(ع) مطابق مأموریتی که پیامبر به او داده بود، به ابوالهیاج دستور داد تا قبرها را تسویه نماید.(8)

در برابر، موافقان بنای بر قبور بر این باورند که سند این

ص: 1097


1- . صحیح البخاری، ج1، ص437؛ سنن النسائی، ج1 ص260.
2- . احیاء المقبور، ص23-24.
3- . تفسیر قرطبی، ج19، ص308.
4- . الفتاوی الکبری، ج2، ص432؛ مجموع الفتاوی، ج1، ص167.
5- . مجموع الفتاوی، ج1، ص167.
6- . احیاء المقبور، ص23.
7- . کشف الارتیاب، ص312.
8- . صحیح مسلم، ج2، ص666؛ سنن النسائی، ج1، ص653.

روایت به سبب وجود وکیع بن جراح(1) و حبیب بن ابی ثابت ضعیف است.(2) نیز این حدیث از مفردات ابوالهیاج است و او روایتی دیگر در هیچ یک از کتاب های اهل سنت ندارد.(3)

از دیدگاه دلالی نیز این حدیث الفاظی مبهم دارد. احتمال دارد منظور از «تمثال»، تصاویر بت ها و منظور از «قبر» قبور مشرکان باشد.(4) واژه تسویه نیز اگر دو مفعولی به کار رود، به برابر نهادن چیزی با چیز دیگر گفته می شود(5)

و اگر یک مفعولی باشد، به معنای از میان بردن ناهمواری ها و زدودن کجی ها به کار می رود.(6)

از آن جا که تسویه در این حدیث، یک مفعولی است، مفاد حدیث، دستور هموار کردن قبرها(7)

و از میان بردن ناهمواری ها است، نه تساوی آن با زمین.(8)

شواهدی نیز بر این برداشت وجود دارد: سنت بودن هموار کردن قبور(9)،

استحباب بلندی قبر به اندازه یک وجب(10) یا چهار انگشت باز(11) و سیره پیامبر و صحابه بر این کار(12) و نیز آوردن واژه تسویه در حدیث پیش از این روایت به معنای هموار کردن.(13)

‚6.حدیث نهی از زیاده بر قبور: در برخی از روایت های نهی از بنای بر قبور، عبارت «یُزاد علیه» دیده می شود. بر این اساس، زیاده کردن بر قبور جایز نیست.(14)

درباره زیاده کردن بر قبر، دیدگاه های گوناگون بیان شده است. بلند کردن قبر بیش از اندازه(15)،

افزودن بر خاک آن از خاکی جز خود قبر(16)،

ص: 1098


1- . تاریخ بغداد، ج12، ص352؛ تهذیب التهذیب، ج11، ص110.
2- . تهذیب التهذیب، ج2، ص156-157.
3- . حاشیة السندی علی سنن النسائی، ج4، ص88؛ شرح السیوطی لسنن النسائی، ج4، ص88.
4- . احیاء المقبور، ص47-48.
5- . نک: العین، ج7، ص326، «سوی».
6- . نک: التحقیق، ج5، ص281، «سوی».
7- . صحیح مسلم، ج2، ص666.
8- . ارشاد الساری، ج2، ص477؛ احیاء المقبور، ص47-48؛ الوهابیة فی المیزان، ص56.
9- . صحیح مسلم، نووی، ج7، ص36؛ منتهی المطلب، ج7، ص395؛ بحار الانوار، ج79، ص41.
10- . احیاء المقبور، ص47-48.
11- . بحار الانوار، ج79، ص41.
12- . احیاء المقبور، ص47-48.
13- . صحیح مسلم، ج2، ص266.
14- . السنن الکبری، ج3، ص410؛ سنن ابی داود، ج3، ص210.
15- . شرح السیوطی لسنن النسائی، ج4، ص86.
16- . حاشیه السندی علی سنن النسائی، ج4، ص86.

افزون کردن چیزهای دیگر جز خاک بر قبر مانند تابوت و کلوخ و سنگ روی قبور(1)

و ساختن بنا(2)،

طولانی تر و عریض تر کردن قبر بیش از اندازه جسد.(3) شماری از پژوهشگران بر این باورند که زیاده بر بنا، عرفاً درباره چیزی به کار می رود که از جنس همان چیز باشد. پس در این جا، روایت ظهور در افزودن خاک آن دارد(4)

و ساخت قبه و بارگاه، زیاده بر قبر نیست. نهی از زیاده، آشکارا به معنای نهی از زیاده با خاک ندارد؛ چه رسد به نهی از قرار دادن چیزهایی دیگر بر قبر.(5)

منابع

آثار تاریخی تهران: محمد تقی مصطفوی، تهران، انجمن آثار ملی، 1361ش؛ اثر (فصلنامه): تهران، پژوهشگاه میراث فرهنگی؛ احیاء المقبور من ادلة جواز بناء المساجد: عبدالله الصدیق الغماری، قاهره، مکتبة قاهره، 1429ق؛ اخبار الدولة العباسیه: (قرن3ق)، به کوشش الدوری و المطلبی، بیروت، دار الطلیعه، 1391ق؛ ارشاد الساری: القسطلانی (م.923ق)، مصر، المطبعة الکبری الامیریه؛ الاستیعاب: ابن عبدالبر (م.463ق)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق؛ اصول الفقه: محمد رضا مظفر (م.1388ق)، قم، النشر الاسلامی؛ اعانة الطالبین: السید البکری الدمیاطی (م.1310ق)، بیروت، دار الفکر، 1418ق؛ اعلام الراکع الساجد: ابوالفضل عبدالله بن محمد الغماری؛ اعیان الشیعه: سید محسن الامین (م.1371ق)، به کوشش حسن الامین، بیروت، دار التعارف؛ اغاثة اللهفان: ابن قیم الجوزیه (م.751ق)، به کوشش الفقی، بیروت، دار المعرفه، 1395ش؛ اقتضاء الصراط المستقیم: ابن تیمیه (م.728ق)، به کوشش ناصر عبدالکریم، بیروت، دار عالم الکتب، 1419ق؛ الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف: المرداوی (م.885ق)، به کوشش محمد حامد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق؛ بحار الانوار: المجلسی (م.1110ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛ بحوث فی علم الاصول: تقریر ابحاث سید محمد باقر الصدر، سید محمود هاشمی شاهرودی، 1405ق؛ البلاغ فی تفسیر القرآن: محمد صادقی، قم، اسماعیلیان، 1419ق؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م.748ق)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، 1410ق؛ تاریخ الخلفاء: السیوطی (م.911ق)، به کوشش جمعی از ادبا، بیروت؛ تاریخ بغداد: الخطیب البغدادی (م.463ق)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ق؛ تاریخ طبرستان: محمد بن حسن بن اسفندیار (م. قرن7ق)، ترجمه: احمد محمد ناری، قاهره، المجلس الاعلی للثقافه، 2002م؛ تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م.310ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1407ق؛ تاریخ قم: حسن بن محمد قمی (م.378ق)، به کوشش انصاری، قم، کتابخانه نجفی، 1385ش؛ تاریخ المملکة العربیة السعودیه: گروهی از مؤلفان، عربستان، وزارة التربیة و التعلیم، 1429ق؛ تحذیر الساجد: محمد ناصر الدین البانی، بیروت، المکتب الاسلامی، 1422ق؛ تحفة الحبیب علی شرح الخطیب: سلیمان بن محمد البجیری،

ص: 1099


1- . الفواکه العذاب، ص93.
2- . شرح سنن ابی داود، ج6، ص183.
3- . حاشیة السندی علی سنن النسائی، ج4، ص86.
4- . عون المعبود، ج9، ص33؛ نیل الاوطار، ج4، ص105.
5- . کشف الارتیاب، ص302.

بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ق؛ تربت پاکان: حسین مدرسی طباطبایی، قم، مهر، 1335ش؛ تفسیر ابن عربی (تفسیر القرآن الکریم): محیی الدین بن عربی (م.638ق)، به کوشش سمیر مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1422ق؛ تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): القرطبی (م.671ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق؛ التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م.606ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1415ق؛ تهذیب التهذیب: ابن حجر العسقلانی (م.852ق)، بیروت، دار الفکر، 1404ق؛ جامع الاحکام الفقهیه: القرطبی (م.671ق)، به کوشش فرید عبدالعزیز، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛ جامع البیان: الطبری (م.310ق)، بیروت، دار المعرفه، 1412ق؛ جامع المسائل: ابن تیمیه (م.728ق)، به کوشش محمد عزیز، دار عالم الفوائد؛ جامع المقاصد: الکرکی (م.940ق)، قم، آل البیت علیهم السلام، 1411ق؛ جواهر البلاغه: سید احمد هاشمی، به کوشش یوسف صهیلی، بیروت، المکتبة العصریه، 1421ق؛ جولة فی الاماکن المقدسه: ابراهیم موسی زنجانی، بیروت، الاعلمی، 1405ق؛ الجوهرة النیره: ابوبکر بن علی الزبیدی (م.800ق)، المطبعة الخیریه، 1322ق؛ حاشیة السندی علی سنن النسائی: محمد بن الهادی السندی (م.1138ق)، به کوشش عبدالفتاح، حلب، مکتب المطبوعات الاسلامیه؛ حاشیة رد المحتار: ابن عابدین (م.1252ق)، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛ دانشنامه جهان اسلام: زیر نظر حداد عادل و دیگران، تهران، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، 1378ش؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی: زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ، 1372ش؛ الدر المنثور: السیوطی (م.911ق)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق؛ الدرة الثمینة فی اخبار المدینه: محمد بن النجار (م.643ق)، به کوشش شکری، دار الارقم بن ابی ارقم؛ الدروس الشرعیة فی فقه الامامیه: محمد بن مکی عاملی (م.786ق)، قم، نشر اسلامی، 1417ق؛ دروس فی علم الاصول: سید محمد باقر صدر (م.1400ق)، بیروت، دار الکتاب اللبنانی، 1406ق؛ رحلة ابن بطوطه: ابن بطوطه (م.779ق)، به کوشش التازی، الرباط، المملکة المغربیه، 1417ق؛ رحلة ابن جبیر: محمد بن احمد (م.614ق)، بیروت، دار مکتبة الهلال، 1986م؛ الرحلة الحجازیه: اولیا چلپی، قاهره، دار الآفاق، 1999م؛ زاد المسیر: ابن جوزی (م.597ق)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دار الکتاب العربی، 1422ق؛ زاد المعاد: ابن قیم الجوزیة (م.751ق)، بیروت، الرساله، 1412ق؛ زندگی مسلمانان در قرون وسطا: علی مظاهری، ترجمه: راوندی، تهران، صدای معاصر، 1378ش؛ سنن ابی داود: السجستانی (م.275ق)، به کوشش محمد محیی الدین، دار الفکر؛ سنن الترمذی: الترمذی (م.279ق)، به کوشش بشار عواد، بیروت، دار الغرب الاسلامی؛ السنن الکبری (سنن النسائی): النسائی (م.303ق)، به کوشش عبدالغفار و سید کسروی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ق؛ السنن الکبری: البیهقی (م.458ق)، به کوشش محمد، مکه، دار الباز، 1414ق؛ شرح السیوطی لسنن النسائی: السیوطی (م.911ق)، به کوشش عبدالفتاح، حلب، مکتبة المطبوعات الاسلامیه، 1406ق؛ شرح سنن ابی داود: محمود بن احمد العینی (م.855ق)، به کوشش المصری، الریاض، مکتبة الرشد، 1420ق؛ صحیح البخاری: البخاری (م.256ق)، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، دار ابن کثیر، الیمامه، 1407ق؛ صحیح مسلم بشرح النووی: النووی (م.676ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ صحیح مسلم: مسلم (م.261ق)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ صیانة الآثار الاسلامیه: جعفر سبحانی؛ الطبقات الکبری: ابن سعد (م.230ق)، بیروت، دار صادر؛ عنوان المجد فی تاریخ نجد: عثمان بن بشر النجدی، به کوشش الستری، ریاض، دار الحبیب، 1420ق؛ عون المعبود: العظیم آبادی (م.1329ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق؛ العین: خلیل (م.175ق)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار

ص: 1100

الهجره، 1409ق؛ الفتاوی الفقهیة الکبری: ابن حجر هیتمی، بیروت، دار الفکر، 1424ق؛ الفتاوی الکبری: ابن تیمیه (م.728ق)، به کوشش عبدالقادر، دار الکتب العلمیه؛ فتح العلی المالک: محمد بن احمد علیش (م.1299ق)، دار المعرفه، 1412ق؛ الفروع و معه تصحیح الفروع: محمد بن مفلح بن مفرج (م.763ق)، به کوشش عبدالله الترکی، الرساله، 1424ق؛ فقه العبادات علی المذهب المالکی: الحاجة کوکب عبید، دمشق، مطبعة الانشاء، 1406ق؛ الفقه علی المذاهب الاربعه: عبدالرحمن الجزیری (م.1360ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1424ق؛ الفواکه العذاب: حمد بن ناصر النجدی (م.1225ق)، به کوشش عبدالسلام، دار العاصمه؛ القوانین الفقهیه: ابن جزی الغرناطی (م.741ق)، به کوشش محمد امین، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛ کامل البهائی فی السقیفه: الحسن عماد الدین الطبری، المکتبة الحیدریه، 1426ق؛ الکافی فی فقه الامام احمد: عبدالله بن قدامه (م.620ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛ الکامل فی التاریخ: ابن اثیر (م.630ق)، به کوشش القاضی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1407ق؛ الکشاف: الزمخشری (م.538ق)، قم، بلاغت، 1415ق؛ کشف الارتیاب: سید محسن الامین (م.1371ق)، به کوشش امین، مکتبة الحریس، 1382ق؛ اللباب فی شرح الکتاب: عبدالغنی الغنیمی المیدانی (م.1298ق)، به کوشش النواوی، دار الکتاب العربی، 1322ق؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ مجمع البیان: الطبرسی (م.548ق)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجموع الفتاوی: ابن تیمیه (م.728ق)، به کوشش انور الباز، دار العرفاء، 1426ق؛ مدارک الاحکام: سید محمد بن علی الموسوی العاملی (م.1009ق)، قم، آل البیت علیهم السلام، 1410ق؛ المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (م.405ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مسند احمد: احمد بن حنبل، قاهره، قرطبه؛ مصباح الفقیه: رضا الهمدانی (م.1322ق)، به کوشش باقری و دیگران، قم، مهدی موعود، 1421ق؛ مطالب اولی النهی فی شرح غایة المنتهی: مصطفی بن سعد السیوطی (م.1243ق)، المکتب الاسلامی، 1415ق؛ منح الجلیل شرح مختصر خلیل: محمد بن احمد علیش (م.1299ق)، بیروت، دار الفکر، 1409ق؛ مفتاح الکرامه: سید محمد جواد العاملی (م.1226ق)، به کوشش خالصی، قم، نشر اسلامی، 1419ق؛ مقابر در معماری ایران: رابرت هیلن برند، ترجمه: افسر، تهران، کیاهنی، 1366ش؛ المنتظم: ابن جوزی (م.597ق)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق؛ المنیر: وهبة الزحیلی، بیروت، دار الفکر المعاصر، 1411ق؛ المواعظ و الاعتبار: المقریزی (م.845ق)، به کوشش خلیل المنصور، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛ مواهب الجلیل: الحطاب الرعینی (م.954ق)، بیروت، دار الفکر، 1412ق؛ میزان الاعتدال فی نقد الرجال: الذهبی (م.748ق)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار المعرفه، 1382ق؛ المیزان: الطباطبائی (م.1402ق)، بیروت، اعلمی، 1393ق؛ الثقات: ابن حبان (م.354ق)، به کوشش شرف الدین، دار الفکر؛ نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار: مؤمن الشبلنجی، الرضی؛ نهایة المحتاج: محمد بن ابی العباس الشافعی (م.1004ق)، بیروت، دار الفکر، 1404ق؛ نیل الاوطار: الشوکانی (م.1255ق)، به کوشش عصام الدین، مصر، دار الحدیث، 1413ق؛ وسائل الشیعه: الحر العاملی (م.1104ق)، قم، آل البیت علیهم السلام، 1412ق؛ وصف المدینة المنوره: علی بن موسی، به کوشش حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه؛ وفاء الوفاء: السمهودی (م.911ق)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 2006م؛ الوهابیة فی المیزان: جعفر سبحانی، قم، مؤسسه امام صادق علیه السلام، 1427ق؛ هنر اسلامی زبان و بیان: تیتوس بورکهارت، ترجمه: رجب نیا، تهران، سروش، 1365ش.

ص: 1101

طاهره کریمی محلی

مأخذ

دانشنامه حج و حرمین شریفین، پژوهشگاه حج و زیارت؛ قم، 1392، ج4، ص229- 243.

سبیل زیارة البقیع، بخشی از سفرنامه سلطان مراد میرزا حسام السلطنه در سال 1297ق.

سلطان مراد میرزا ملقب و مشهور به حسام السلطنه (1233-1299ق) از کارگزاران و شخصیت های مشهور دوره قاجاری است. منصب های مهمی از جمله فرمانروایی و والی چند ایالت چون خراسان و هرات را بر عهده داشت.

او در 1297ق عازم مکه مکرمه و مدینه منوره شد و مشاهدات خود را در قالب سفرنامه ای به نام دلیل الانام فی سبیل زیارة بیت الله الحرام تألیف کرد. این سفرنامه توسط علی علی آبادی کاتب مشهور در سال 1323ق کتابت شد. اخیراً تصحیح و مستقلاً در تهران توسط مشعر منتشر گردید. مجدداً رسول جعفریان، آن را در مجموعه سفرنامه های حج قاجاری آورد. بخشی از آن درباره بقیع است. به دلیل اشتمال بر نکات و مطالب سودمند و دسترسی آسان تر پژوهشگران، این بخش را در این مقاله آوردیم.

مدینه منوره

/ قبرستان بقیع نسبت به حرم شریف در مشرق مایل به جنوب است و بقاعی که در قبرستان مزبور است، اول بقعه ائمه اربع است که امام حسن مجتبی و علی بن الحسین و امام محمد باقر و امام جعفرصادق(ع) است. در وسط بقعه مبارکه، ضریح صندوق بزرگی است که دو صندوق در میان آن است، یکی صندوقی است که قبور ائمه اربعه در میان آن باشد و دیگری صندوقی است که قبر عباس عموی پیغمبر(ص) در میان آن است. میان صندوق و ضریح، قریب نیم ذرع فاصله است و طرف پایین ضریح که سمت پای ائمه اربعه محسوب می شود شبکه است و این بقعه را محمدعلی پاشای مصری در سنه 1234 به امر سلطان محمود خان تجدید عمارت کرده است و در طرف جنوب این بقعه نیز ضریح صدیقه طاهره(س) است که متصل به دیوار است. در اطراف ضریح نیز از فلزّ برنج، شباکی قرار داده اند که ده دهنه دارد؛ سه دهنه آن از طرف یمین باز است و باقی مشبّک است و در بالای آن دو قبّه نقره گذاشته اند که از هندوستان آورده اند و چهلچراغ هم از سقف بر بالای ضریح آویخته اند که از بلور است. دوم بقعه رقیه و زینب و ام کلثوم بنات حضرت پیغمبر(ص) است. سیم بقعه عایشه بنت ابی بکر و حفصه بنت عمر و ام حبیبه بنت ابی سفیان و ام سلمه بنت امیه و صفیه بن حیی بن اخطب و زینب بنت جَحش و جویریه بنت الحارث و ریحانه و ماریه قبطیه زوجات پیغمبر(ص) است. چهارم بقعه ابراهیم پسر حضرت پیغمبر(ص) است که ضریح های عبدالله بن مسعود و عثمان بن مظعون و سعد بن ابیوقاص و

ص: 1102

عبدالرحمن بن عوف و سعید بن زید و اخنث بن خضاعه (ت: به نظر مصحح در میان اصحاب رسول خدا(ص) این نام شناخته شده نیست. تنها از اخنس سلمی یاد شده است. مقایسه کنید با الاصابه، ذیل مورد) نیز در میان آن است. پنجم بقعه عقیل و سفیان بن الحارث بن عبدالمطلب و عبدالله بن جعفر طیار و ابوهریره است. ششم بقعه مالک است. هفتم بقعه نافع مولی عبدالله بن عمر است. هشتم بقعه عثمان ذوالنورین است. نهم بقعه حلیمه سعدیه است. دهم بقعه ابوسعید خدری است. و بیت الاحزان نیز در قبرستان بقیع، در پشت بقعه ائمه اربعه است، بقعه کوچکی است، محرابی دارد و در سمت یسار، ضریحی از چوب متصل به دیوار کرده اند، رنگش سبز است و زمین درون ضریح، حفره دارد، گویند محل نشستن صدیقه طاهره(س) همان موضع بوده است. و در خارج قبرستان نیز دو بقعه است که اول آن بقعه فاطمه بنت اسد، والده حضرت امیر(ع) است که از دیوار دور بقیع خارج است و ثانی آن بقعه صفیه و عاتکه دو عمه پیغمبر(ص) است، صحنی دارد و بقعه آن نزدیک در صحن، در سمت یسار است. بالجمله اول به زیارت ائمه اربعه رفته، خاضعاً و خاشعاً و باکیاً مشغول زیارت شدیم و بر روان آن بزرگواران تحیت و درود فرستادیم و شکر خدا را به جای آوردم که بحمدالله در چنین روزی که روز عاشورا است به زیارت آستانه مبارکه چهار امام(ع) مشرف شدم. چون بوّابان بقعه مبارکه درب بقعه را بر روی حجاج می بستند که به ضرب و شتم پول گرفته در را باز کنند، لهذا به آنها سفارش کرده نوید رعایت و نوازش دادم که مانع حجاج نشوند و درب بقعه را در این چند روز مفتوح بگذارند که حجاج به آسودگی زیارت نمایند. آنها هم قبول نمودند و از قراری که می گفتند که چند نفر بوّاب هستند و جمعی عیار دارند و موظف نیستند، اگر از جانب دولت در حق آنها وظیفه برقرار شود هرگز مانع حجاج نمی شوند، بلکه نزدیک آنها هم نمی روند؛ عمده تحصیل معاش آنها در تمام سال منحصر به موسم حج است. خلاصه از بقعه مبارکه بیرون آمده به بیت الاحزان رفتم و زیارت عاشورا را تماماً با لعن و صلوات در آن مکان شریف خواندم و چهار ساعت به غروب مانده به منزل آمدم و بعد از صرف غذا، از باب السلام وارد مسجد مبارک شده، زیارت جناب پیغمبر(ص) را با حضور قلب به جا آوردم. نزدیک اسطوانه ابی لبابه نماز خوانده پس از آن به منزل آمدم.

سه شنبه یازدهم، صبح رفعت آغا نایب شیخ الحرم آمد. خواجه مودّبی بود، به او صحبت داشته مهربانی کردم، پس از آن قاضی معزول مدینه آمد؛ قدری با او صحبت داشتیم، در این اثنا، روسای سادات حسینیّه و موسویّه و نخاوله آمدند. چون این دو طایفه شیعه هستند و در مدینه مسکن دارند و لازم الرّعایه می باشند سیصد تومان بالمناصفه به آنها نیاز شد که صرف معاش خود نمایند و چون قصد زیارت جناب حمزه سیدالشهداء و سایر شهدای احد داشتم، دوازده اسب و سی نفر عسکر و ده نفر پیاده

ص: 1103

و دو نفر شترسوار با یک مِمباشی و یوزباشی از جانب حکومت حاضر شدند، سوار گشته از دروازه شام بیرون رفتیم. خیمه جناب سعیدپاشا و اردوی شامی در سر راه بود. به جهت بازدید سعیدپاشا به خیمه او رفته با او قرار دادیم که اردوی شامی را روز جمعه حرکت بدهد که به فضیلت زیارت شب جمعه نیز فائز شویم؛ او هم قبول کرده بالاخره بعد از صرف قهوه و شربت سوار شده به طرف کوه احد رفتیم./

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج4، ص152-154 و مقدمه سفرنامه.

نیز ﻧﮑ: دلیل الانام فی سبیل الزیارة

سرزمین بقیع، بخشی از سفرنامه علی اکبر حسنی.

علی اکبر حسنی در سال 1370ش عازم مکه و مدینه گردید. او از پژوهندگان و مؤلفان حوزه علمیه قم است و مشاهدات خود را در قالب سفرنامه ای به نام سیری در سرزمین وحی منتشر کرده است. بخشی از آن درباره بقیع است. این بخش دارای نکات سودمندی است. از اینرو عیناً نقل گردید.

آرامگاه بقیع

/ مقدس ترین و با فضیلت ترین مکانها، پس از قبر پیامبر گرامی اسلام(ص) در مدینه است. این مکان مقدس که محلّ دفن چهار امام معصوم(ع)، همسران و فرزندان رسول خدا(ص)، جمع کثیری از صحابه و یاران آن حضرت و تعداد زیادی از علما، شهدا و بزرگان اسلام است، از دیدگاه تاریخی و معنوی، دارای ارزش فوق العاده ای است.

بقیع و معانی آن: قبرستان بقیع را که قدیمی ترین قبرستان مدینه است «جنة البقیع» هم می نامند. و از آنجا که در این مکان مقدس، درختی به نام «غرقد» بوده، به «بقیع الغرقد» نیز معروف است. بقیع در زبان عرب، به جایگاه وسیع، یا مکانی که در آن درخت و ریشه های درخت باشد اطلاق می شود.

در مجمع البحرین آمده است: «البقیع من الارض: المکان المتّسع(قیل) و لا یسمّی بقیعاً الاّ فیه شجرا و اصولها، و منه، بقیع الغرقد».

بعضی می گویند: بقیع به معنی توتستان، و بقعه، و مزرعه نیز آمده است. همچنین غرقد نام درختی است.

در کنار بقیع الغرقد، قطعه دیگری، به نام«بقیع العمّات» بوده است که در این اواخر دیوار بین دو بقیع را برداشته، و هر دو قسمت را به صورت یک قبرستان درآورده اند.

ص: 1104

بقیع در کجا واقع شده است؟ بقیع در سمت شرقی مسجدالنبی(ص)، و در حال حاضر تقریباً در وسط شهر مدینه واقع شده، که از شمال به شارع عبدالعزیز، و از شرق به شارع ستین، و از جنوب به شارع باب العوالی، و از غرب به شارع ابی ذر، محدود است.

در گذشته، دیوارهای بقیع، از گل و خشت خام درست شده بود، که بعداً دورتا دور این قبرستان را با بلوک های سیمانی دیوار کشیده و روی دیوار نیز نرده ها و پنجره هایی، نصب کردند.

متأسفانه تا چند سال پیش، درب های بقیع تنها برای دفن جنازه ها باز می شد و در غیر آن، بسته بود. ولیکن از سال 1365ش و به دنبال درخواست مردم مسلمان ایران و اقدامات مسؤولین ایرانی، در ساعاتی از روز، درب آن به روی زایران گشوده می شود.

فضیلت بقیع: پیامبر اکرم(ص) فرمود: سرزمین بقیع، نخستین مکانی است که در روز قیامت شکافته می شود، و مدفونین آن سر از خاک بیرون می آورند، و پس از آن زمین مکّه. و در روز قیامت، هفتاد هزار نفر از بقیع، در صحرای محشر حاضر می گردند که صورتشان مانند ماه شب چهارده می درخشد، و بدون حساب نیز داخل بهشت می شوند.

به گواهی تاریخ، پیامبر اسلام(ص) بارها و حتی در نیمه های شب به زیارت بقیع می رفت و برای خفتگان در آن، طلب مغفرت می کرد و می فرمود: خدایا اهل بقیع را بیامرز. و نیز می فرمود: مأموریت دارم تا بر اهل بقیع درود بفرستم: انّی بعثت الی اهل البقیع لأصلّی علیهم.

گنجینه های گرانقدر در خاک بقیع: چنان که گفتیم بقیع، قبرستان قدیمی مدینه است که بهترین عزیزان پیامبر(صلی الله علیه وآله) و سربازان فداکار اسلام، در آنجا مدفونند؛ اینک ب-ه نام برخی از آنها اشاره م-ی کنیم:

1. مرقد چهار امام معصوم از ائمه شیعه(ع) یعنی: امام مجتبی(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع)؛ 2. (بنابه نقلی) قبر پنهان فاطمه زهرا(س)؛ 3. قبور فرزندان پیامبر(ص) مانند ابراهیم، زینب، ام کلثوم و رقیه؛ 4. قبور همسران آن حضرت؛ 5. قبر فاطمه بنت اسد مادر علی بن ابی طالب(ع)؛ 6. قبر عباس عموی پیغمبر(ص)؛ 7. قبر صفیه و عاتکه، عمه های پیامبر(ص)؛ 8. قبرحلیمه سعدیه، مادر رضاعی آن حضرت؛ 9. قبر عقیل برادر علی(ع)، و عبداللّه بن جعفر، همسر زینب کبری(س)؛ 10. قبر سعد بن معاذ، و ابوسعید خدری؛ 11. قبر اسماعیل فرزند امام صادق(ع)؛ 12. قبر امّ البنین مادر حضرت ابو الفضل(ع)؛ 13. قبر عثمان بن مظعون، و سفیان بن الحارث بن عبدالمطلب؛ 14. قبر جمعی از شهدای اُحُد و شهدای واقعه حرّه که محل آنها معلوم و مشخص است؛ 15. قبور برخی از فرزندان ائمه و

ص: 1105

بستگان پیامبر گرامی اسلام(ص) و برخی از صحابه بزرگوار آن حضرت؛ 16. قبور گروهی از راویان حدیث، و عده ای از علما، شهدا و قرّاء و مبلغین بزرگ اسلام.

بسیاری از شخصیتهای برجسته و افراد والامقام که از صدر اسلام تاکنون، در این سرزمین مقدس آرمیده اند و قبورشان مجهول است. قبوری که چنانچه، هریک از آنها در دیگر بلاد اسلامی قرار داشت، آنچنان آباد و مجلل می بود که چهره آن شهر را عوض می کرد.

سمهودی در وفاءالوفاء از مالک روایت کرده که: در این آرامگاه ده هزار نفر از صحابه گرامی و اکابر اسلام مدفونند، لیکن قبور تعدادی از آنها مخفی، و برخی دیگر هم که معلوم بوده به مرور زمان از بین رفته، و متأسفانه بسیاری از آنها را هم در این قرن اخیر از میان برده اند.

«رفعت پاشا» نویسنده «مرآة الحرمین» عقیده دارد: بیش از دو هزار نفر از اصحاب و تابعین، در این قبرستان دفن شده اند.

نخستین کسی که از انصار در بقیع مدفون شد، اسعد بن زراره بود، وی از بیعت کنندگان با پیامبراسلام(ص) در عقبه اول و دوم (پیش از هجرت) در سرزمین منی بوده است.

عثمان بن مظعون از مهاجرین است که به حبشه و مدینه هجرت کرد و هم او بود که سرپرستی گروه مهاجران اول به حبشه را عهده دار بود. علاوه بر افراد یاد شده، تعداد دیگری از بستگان پیغمبر(ص) و فرزندان ائمّه(ع) نیز در اینجا دفن شده اند./

مأخذ

سیری در سرزمین وحی، علی اکبر حسینی، تهران معاونت آموزش و تحقیقات بعثه، 1371، ص34-36.

سعد بن ابی وقاص، بخشی از کتاب اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء از سمهودی.

ابوالحسن علی مشهور به سمهودی (844-911ق) مدینه پژوه مشهور کتاب وفاء الوفاء را نوشت. سپس آن را تلخیص و آن را خلاصة الوفاء نامید. آنگاه توسط مترجمی ناشناس به فارسی برگردانده شد. بخشی از آن درباره یکی از مدفونین بقیع یعنی سعد بن ابی وقاص است که بدون دخل و تصرف نقل می شود:

سعد بن ابی وقاص

از ابن دهقان مروی شده که گفت مرا سعد بن وقاص طلبید، پس به همراهی او به سوی بقیع بیرون شدیم و حال آنکه همراهی خود میخی چند بیرون آورده بود تا آنکه رسید به موضع زاویه شرقیه شامیه دارعقیل و مرا امر کرد که زمین را کندم تا به باطن ارض رسیدم پس آن میخ ها را در آنجا زد و گفت که اگر بمیرم بر این موضع [107- ب] دلالت کن تا مرا دفن کنند در این موضع، و چون بمرد واقعه را به

ص: 1106

پسرش گفتم و با او همراه بر آمدم تا آنکه بر آن موضع دلالت کردم چون ملاحظه کردند آن میخ ها را در آنجا یافتند و در آنجا دفن کردند.

مأخذ

اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش سید کمال حاج سید جوادی، تهران، مشعر، 1376، ص291.

سعد بن معاذ از نگاه ابن شبّه، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره از ابن شَبَّه درباره یکی از صحابه رسول خدا.

ابوزید عمر بن شَبَّه نمیری معروف به ابن شَبَّه (173-263ق) ادیب، مورخ و راوی حدیث، کتاب تاریخ المدینة المنورة را به منظور معرفی تحولات و ابعاد شهر یثرب(مدینه در دوره اسلامی) نوشت. این اثر از نخستین آثار در عرصه مدینه پژوهی است. بخشی مهمی از آن درباره بقیع است که در چند مقاله عرضه شده است. هدف از این مقاله دسترسی آسان تر پژوهشگران به متون قدیمی است تا از این طریق بقیع پژوهی رواج و گسترش یابد. مؤلف به دلیل نزدیکی به دوره رسالت و زمان عباس، اطلاعات مستند و سودمندی عرضه کرده است.

/ عبدالعزیز گفت: سعد در نبرد خندق مجروح شد. پس دعا کرد و خداوند خونریزی را متوقف ساخت تا داوری خود را درباره بنی قریظه اعلام بدارد. از آن پس خون یکباره بیرون زد و سعد در سرای خود در محلّه بنی عبدالأشهل درگذشت.

پس از رسول خدا(ص) بر او نماز گزارد و او را در کنار کوچه ای که چسبیده به سرای مقداد بن اَسود- البته او مقداد بن عمرو است و اسود بن عبد یغوث بن وهب بن عبد مناف بن زهره او را به فرزند خواندگی گرفته بود- یعنی همان سرایی که آن را سرای ابن افلح گویند و اکنون در نقطه ای دور در بقیع است وگنبدکی نیز بر آن هست که به خاک سپرد./

مأخذ

تاریخ مدینة منورة، ابن شبّه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، ص129-130؛ وفاء الوفا، ج2، ص100.

نیز ﻧﮑ: سعد بن معاذ؛ ابن شبّه، عمر؛ تاریخ مدینه منوره

سعد بن معاذ از نگاه سمهودی، بخشی از کتاب وفاء الوفاء درباره یکی از صحابه مدفون در بقیع.

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد سمهودی (844-911ق) از مدینه پژوهان سرشناس مصری است. او سال ها در مدینه النبی اقامت داشته و به تدریس و تألیف مشغول بود. چنداین عنوان کتاب

ص: 1107

درباره مدینه تألیف کرد؛ از جمله وفاء الوفا را درباره مدینه و بقیع نوشت. در مدینه درگذشت و در بقیع در بقعه ابراهیم بن مصطفی(ص) به خاک سپرده شد.

کتاب وفاء الوفا از آثار مرجع و مهمّ در مطالعات و پژوهش های مدینه و بقیع شناسی محسوب می شود و چندین قرن مورد اعتماد و استفاده مؤلفان بوده است.

بخشی از کتاب، گزارش سمهودی درباره آرامگاه سعد بن معاذ است. این گزارش ذیلاً عرضه می شود تا دسترسی پژوهشگران به اطلاعات درباره او آسان تر گردد.

قبر سعد بن معاذ الأشهلی

/ نقل ابن شبة عن عبدالعزیز أنه أصیب یوم الخندق، فدعا فحبس الله عنه الدم، حتی حَکَم فی بنی قریظة، ثم انفجر کَلمُهُ فمات فی منزله فی بنی عبدالأشهل، فصلی علیه رسول الله(ص) و دفنه فی طرف الزقاق الذی بلزق دار المقداد بن الأسود، وهو المقداد بن عمرو، وإنما تَبَنَّاه الأسود بن عبد یغوث الزهری، وهی الدار التی یقال لها دار ابن أفلح فی أقصی البقیع علیها جنبذة، انتهی.

وهذا الوصف صادق بالمشهد المنسوب لفاطمة بنت أسد؛ لکونه بطرف زقاق فی أقصی البقیع، وفی شرقیه ناحیة بنی ظفر و بنی الأشهل، فلعله قبره، ولکن وقع الاشتباه فی نسبته لفاطمة رضی الله عنها لما قدمناه فی قبرها، والله أعلم.

مأخذ

تاریخ المدینة، ج1، ص125؛ وفاء الوفا باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 2008م/ 1429ق، ج3، ص236.

نیز ﻧﮑ: سعد بن معاذ؛ السمهودی، علی بن عبدالله

سفر به قبله، سفرنامه حج از هدایت الله بهبودی و یادداشت هایی از بقیع.

هدایت الله بهبودی در 1370 به حج مشرف شد و مشاهدات و شنیده های خود در هر روز را یادداشت می کرد، سرانجام، با تنظیم و تنقیح این یادداشت های روزنگار (کرونولوژی) سفرنامه ای با مشخصات زیر به چاپ سپرد:

سفر به قبله: یادداشت های حج، هدایت الله بهبودی، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1370، 63 ص.

سبک این سفرنامه روزنگار، احساسی و فاقد استدلال های کلامی و عقیدتی است. چون نثر این سفرنامه، خواندنی و از برخی دیگر از سفرنامه ها متمایز است و برای اینکه این دانشنامه خالی از اینگونه سبک نباشد، بخش بقیع این سفرنامه را عیناً می آورم.

ص: 1108

قبرستان بقیع

اینجا قبرستان بقیع است. مرتضی گفت محوطه بزرگی را دیدم مستطیل شکل که محیطش با نرده ها و دیوارها بسته شده. زاویه جنوبی را رد کردیم. - بیا... اون قبر امام حسنه... اونجاست... دیدی... اونم امام سجاد... می بینی یا نه... امام باقر... امام صادق... دیدی؟

برای چیزی که نمی بینم گریه ام می گیرد... این الشموس الطالعه؟

به یاد قبرهای مرده و درب و داغون وادی السلام قم می افتم که چقدر آبادتر از اینجاست. ایرانی ها گله به گله، ایستاده و نشسته روضه می خوانند، گوش می کنند و گریه. پیچیدیم به طرف حرم و گنبد سبز مرقد نبوی. در اینجا آمد و شد قیافه ها، کلکسیون ملت ها را چه خوب نشان می دهد دو طرف این مسیر 200 - 300 متری با دیوارهای موقتی بالا رفته که آن طرفشان ماشین آلات و کارگرها مشغول کارند، می رسیم. اینجا سه در ورودی است. از در سوم تو می رویم. اولین چیزی که می بینم، جنگلی از ستون های زرشکی است که سقف گنبد حرم را روی سر خود گرفته اند. به خیال دیدن مرقدی شیعه ساز، به این طرف و آن طرف چشم می دوانم. گیجم.

- اینجاست، پشت این قفس بلند...

مرتضی می گوید، قبر را در جایی که معلوم نیست کجاست، نشانم می دهد. دور محوطه ای را تا زیر سقف بالا برده اند. دنبال خودم گشتم. کمی طول کشید تا خودم را پیدا کنم. دنبال حال گشتم خبری نبود. یک چیزی اینجا موج نمی زند. نمی دانم چیست شاید شور زیارت باشد. شاید هم عشق، که مثل پاره های ابر در آسمان حرم پراکنده اند. تمام حسی را که به داخل حرم کشیده بودم به زمین ریخت. اما غربت جگرسوز اینجا بغض باز شده گلویم را دوباره گره زد. آمدیم بیرون، کنار بقیع زمزمه های دعای کمیل بلند شده بود. نشستیم. دو مداح به طرز خسته کننده ای دعا را کشیدند، چیزی حدود دو ساعت، یاد دعاهای اول انقلاب افتادم.

10 خرداد ماه 1370

صبح را با واکسن مننژیت شروع کردم. دکتری که نشستن سوزن ها را روی بازوهای ما تماشا می کرد با مهربانی توضیح داد که ویروس این بیماری کشنده در مدفوع بعضی از زایران کشورهای دیگر - که بدنشان در مقابل آن مقاوم شده - در صحاری عرفات و مشعر و منی پخش می شود و به میان حجاج دیگر کشورها انتقال می یابد. او گفت که چند سال قبل هفت هزار نفر از زایران با این بیماری کشته شدند که هفتاد نفرشان ایرانی بودند.

ص: 1109

به پیشنهاد عبدالله آفتاب مدینه را به جان خریدیم و برای خبردار شدن از وضعیت حجاج کشورهای دیگر، خیابان گردی خود را شروع کردیم. با مسئولین بعثه های مالزی، اندونزی و ترکیه گپ سرپایی زدیم و طعم برخورد دولتی آنها را چشیدیم.

برای تنفس، اصغر خوابگاه یکی از کاروانها را نشان می دهد. باجناقش در اینجا کاره ای است. می رویم و آثار آفتاب مدینه را با خنکی آب خنثی می کنیم. روحانی کاروان از نمایندگان سابق مجلس است.

- شهر مدینه سابق بر این دست شیعیان بود. ائمه بقیع در آن زمان بارگاه داشتند. اما بعدها به دست وهابی ها خراب شد.

اینها را او می گوید و بعد کتاب جیبی جلد سفیدی را از میان کتابهایش بیرون می کشد:

- عکس بارگاه را در اینجا چاپ کرده اند.

گرفتم برای نگاه کردن. اسم کتاب «قبل از حج بخوانید» است. در صفحه 177 عکس تاری را چاپ کرده که تشخیص بارگاهش مشکل نیست. زیرش نوشته: «بقاع ائمه بقیع(ع) و بقاع دیگر بقیع پیش از خراب شدن قبور ائمه(ع) سمت راست و هر چهار قبر در داخل یک بقعه است. همان بقعه ای که از همه بزرگتر است».

کتاب در شهر قم چاپ شده بود.

بعد از دو چایی لب تلخ رفتیم بیرون به سوی بازار مدینه. می گویند قیمت ها با افزایش تعداد زایرین بالا و بالاتر می رود. بازار فاصله ای از حرم و بقیع ندارد، یک خیابان. کوچه های 6 - 7 متری تو در تویی که مغازه های ریز و درشت را در حاشیه اش چیده اند. صاحبان مغازه ها را که نگاه می کنی: پاکستانی، افغانی، بنگلادشی، سودانی و حتی تاشکندی اند. جنس ها را که دید می زنی: چینی، ژاپنی، تایوانی، هنگ هنگی و حتی لبنانی اند. جانماز ژاپنی مجهز به قبله نما، ذکر شمار اتوماتیک چینی، تسبیح ژاپنی و چینی، لباس های زیر کره ای، لباس های روی تایوانی، دمپایی سنگاپوری و... بازار مدینه را تسخیر کرده اند. برای دیدن کالایی که صادر کننده اش یک کشور مسلمان باشد، دچار مشکل خواهی بود. و اگر بخواهی در خرید سوغاتی این تبصره های رادیکالی را دخیل کنی، باید دست خالی برگردی.

کار امروز بعدازظهر ما، زدن تورنُسُل قیمت توی اجناس بود و بس.

به معماری بیزانس. حرم از هنر آینه کاری محروم است. و از رنگ لاجورد و کاشی های آن بی بهره. ضریح که نه، دیواره فلزی با کتیبه هایی از همین جنس قبر پیامبر، خانه او و قبر دو تن از خلفای راشدین را دور زده و تا زیر سقف بالا رفته. و تو با حسی کوفته، و درمانده از چیزی که می بینی باید به فکر زیارت باشی. اگر نبود ضجه زنان ایرانی و شانه های لرزان مردانشان و این باور که پیامبر تو به یقین

ص: 1110

اینجا دفن شده، می توانستی به اشتباه، آن را به جای یک معبد تصور کنی. و اگر گیشه ای برای فروش بلیط مقابل در حرم کار می گذاشتند، چه بسا اینجا را با یک موزه و یا مکان دیدنی دیگر عوضی می گرفتی. نمی دانم شاید همه این حرف ها توجیهی باشد برای آینه دلم که جیوه اش ریخته است.

از خوش حادثه، شب رفتیم به سوی هتل شیک و زیبایی نزدیک بازار، پشت قبرستان بقیع، که کاروان جانبازان را در خود جای داده است. بیرون بودند و به صف. ویلچرهای قرمز به ستون 3، بر و بچه های نخاعی و دو پا قطع را همراهی می کردند. راه افتادم پی اشان، رفتند طرف بقیع. به در اصلی قبرستان که رسیدند، مردم کنار رفتند، جا باز کردند و با احترام، ویلچرها را روی دست از پله های در اصلی بالا بردند و پشت نرده های طوسی رنگ این در بسته، پارک کردند. آنجا، سینه به سینه آهنگران درآمدم. از ته دل بغلش کردم.

اول زیارتنامه ائمه بقیع بود و بعد شعری که آسمان چشم ها را ابری کرد و باراند. آهنگران می خواند.

مأخذ

سفر به قبله، هدایت الله بهبودی، تهران، 1370، ص 12 - 19.

سفرنامه بقیع، گزارش سفر ملا محمد ابراهیم کازرونی شیرازی به حج و زیارت بقیع.

ملا محمد ابراهیم کازرونی شیرازی یا ملا ابراهیم بن درویش محمد کازرونی (1274 یا 1275- 1334ق) در 1315ق سفر دومش را برای حج گزاری و اجرای مناسک و اعمال احکام و اعمال حج آغاز کرد و در 1316ق به پایان رساند. مشاهدات و شنیده های خود را در سفرنامه ای به نام سفرنامه مکه تألیف کرده است. بخشی از این سفرنامه درباره بقیع است و اطلاعات سودمندی عرضه کرده است. این بخش را عیناً آورده ایم.

کیفیت زیارت حضرت رسول و فاطمه زهرا و ائمّه(ع)

بعد از غسل دخول حرم محترم رسول خدا(ص) درب مسجد ایستاده، دعای وارده خوانده از باب السّلام وارد حرم سید انام شدیم. بعد از اذن دخول در پهلوی ستون دوم که محاذی ستون ابولبابه است مشغول زیارت حضرت پیغمبر(ص) با نهایت خضوع و خشوع و گریه و تضرّع شدیم و از طرف سر مبارک که ایستاده بودیم در پشت ضریح عبور کردیم تا رسیدیم محاذی ضریح و مرقد حضرت صدّیقه کبری که ضریح آن بزرگوار واقع در ضریح حضرت رسول مختار است علی قول. در محاذی ضریح آن معصومه ایستاده، زیارت آن مظلومه با نهایت تضرّع و ابتهال به جا آوردیم. و در پایین پای مبارک در مقام حضرت جبرئیل ایستاده، دعایی که در آن موضع باید خواند خواندیم و بعد از آن در مقام حضرت میکائیل و اسرافیل و عزرائیل به ترتیب اسامی آنها دعای وارده را خواندیم در مقامات ایشان.

ص: 1111

بعد از این در پیش ضریح منوّر که مواجه روی حضرت واقع شده آمدیم در روضه مطهّره که بین المنبر و المحراب روضة من ریاض الجنة در آنجا نیز زیارت حضرت صدّیقه را به جا آوردیم و در آنجا چهار رکعت نماز به جا آوردیم و دعای وارده در آن مکان جنّت نشان خواندیم و در محراب حضرت نیز دو رکعت نماز کردیم و بعد از آن در جنب اسطوانه ابولبابه آمده، دو رکعت نماز کردیم و در آنجا وارد است که دعا باید کرد از دعاهای وارده و غیرها هرچه خواستیم خواندیم.

زیارت بقیع: بعد از آن از دری که مسمّی به باب جبرئیل است بیرون آمدیم و روانه بقیع شدیم و از هر آدمی یک قرانی گرفتند و داخل در روضه مطهّره نمودند. به واسطه ازدحام و ایستادن خدّام درب عتبه علیه و بستن یک لنگه در و یکی یکی داخل نمودن، خواندن اذن دخول ممکن نشد الاّ بعد از داخل شدن، قبل از پایین آمدن از پلّه که در آنجا خواندم و به تفصیلی که در کتب زیارت مسطور است زیارت حضرت امام حسن مجتبی(ع) و زیارت حضرت سیدالسّاجدین امام زین العابدین(ع) و زیارت حضرت امام محمد باقر(ع) و زیارت حضرت امام جعفر صادق(ع) به جا آوردیم و هشت رکعت نماز زیارت در پایین پاهای مبارک کردیم و از دعا آنچه ممکن شد خواندیم و زیارت عباس عمّ پیغمبر که با آن بزرگواران در یک ضریح از چوب عود است خواندیم. و بعد از آن در پیش روی این بزرگواران مرقد و ضریح مطهّر حضرت سیده نساء فاطمه زهرا(س) علی ظنّی، اقوی است و یک طرف ضریح انورش دیوار اطاق است در بالای سر آن معصومه مظلومه ایستادم که پشت به بزرگواران نشود و آن مظلومه را زیارت کردم و غاصبین حقوق او را لعن نمودم.

و روایتی دلالت دارد که جنازه حضرت امام حسن (ع) بعد از طواف به قبر جدّش و مانع شدن آنکه بر استر سوار بود که در این خانه او را دفن نکنید آن بدن مسموم را بعد از تیرباران شدن در بقیع آوردند و به نزد مادرش دفن کردند، بر آنکه حضرت صدّیقه در همین مکان که حضرت امام حسن است مدفونه است.

خلاصه آنکه مادام یعنی مدّت هفت روز که در مدینه توقّف و منزل داشتیم، همه روزه علی الاستمرار روزی دو مرتبه بلکه بعضی روزها سه مرتبه به زیارت ائمّه بقیع در این بقعه منوّره مشرّف می شدم و بعضی روزها زیارت جامعه کبری در نزد ضریح این بزرگواران عالی شأن می خواندم و بعد از آن می رفتم به بیت الاحزان حضرت فاطمه زهرا(س) در آنجا نیز ضریحی است که می گویند حضرت فاطمه در آنجا مدفونه است. آن معصومه را در آنجا نیز زیارت می کردم و برای آن مظلومه گریه می نمودم. در آنجا محرابی است، دو رکعت نماز در آن به جا آوردم.

ص: 1112

پس از آن آمدیم در مقابل حجره که در آن ازواج پیغمبر مدفون بودند. از برای بعضی از ایشان فاتحه خوانده شد. بعد آمدیم نزد دو حجره که متّصل به هم بودند. در یکی از آن قبر مالک که از جمله علماء اربعه است و در دیگری قبر نافع که یکی از قراء سبعه است، قرائت سوره فاتحةالکتاب نمودیم.

زیارت قبر ابراهیم فرزند رسول خدا(ص): بعد رفتیم به زیارت مرقد حضرت ابراهیم فرزند پیغمبر(ص). پس از زیارت آن قبر مطهّر، قدری نشستیم و با خادمش من باب المصلحه طرح دوستی افکنده. روزی پرسید که نامت چیست و شَهْرَتْ کدام است؟ گفتم نامم محمد ابراهیم است و شهرم شیراز. قلمی از مداد در دست داشت نام و شهر را بر روی قطعه کاغذی نوشت و خیلی اصرار کرد که بیا برویم منزل و من در پشت مسجد پیغمبر(ص) منزل دارم و از خدّام حرم محترمم و نامم محمد سعید است و چند روزی که در مدینه توقّف داری در خانه خودم منزل نما. عذر آوردم و نرفتم. روز دیگر که به زیارت فرزند پیغمبر مشرّف شدم گفت: صِف لی حال صاحب القبر؟ حقیر مجملاً حال سیدالشّهداء و حضرت ابراهیم و عروض تب به او و وفاتش را ذکر کردم. آن خادم شروع کرد به گریه کردن. پس از گریه گفت: عمویی داشتم که در شب قتل حسین سبط احمد مختار، خواب نمی رفت و ذکر مصیبت او را می نمود و گریه می کرد. در شب قتلی بی تابی و گریه زیاد از عادت خود نمود. به او گفتیم که، این قدر چرا گریه می کنی؟ گفت: چرا گریه نکنم که حسین مرا مکانی روح افزا و باغی خوش طرح و خوش نما معین فرمود و فردا که روز قتل است آنچه شدنی است می شود. گفت: عمویم در تمام شب بی تابی و گریه نمود. روز قریب به ظهر اجلش در رسید و دار فانی را وداع نمود.

خلاصه از صحبتش گمان رفت که شاید شیعه باشد. جویای مذهبش شدم و گفتم: شنوا مذهبک؟ گفت: حنفی. بعد گفت با وجودی که من با سایر خدّام محترم در مذهب حنفی یکی هستیم ایشان در باطن دشمنی با من می کنند به واسطه آنکه مادر من از عجم و از اهل کابل است.

خلاصه قلیل مدّتی که حقیر در مدینه توقّف داشتم، روزها در نزد قبر حضرت ابراهیم به قدر دو، سه ساعت با حقیر مشغول صحبت بود. در موضعی که حضرت ابراهیم مدفون است، در همان اطاق چند قبر از شهدای احد می باشد که یکی از آنها عثمان بن مظعون است و اسامی مابقی معلوم نیست. [مؤلف مرتکب اشتباه شده، چون عثمان بن مظعون از شهدای احد نیست].

و از جمله مواضعی که محلّ مطاف و زیارتگاه است در بقیع، مرقد مرضعه حضرت رسول(ص) است. و از جمله مواضع زیارتگاه در بقیع، مرقد منوّر حضرت فاطمه بنت اسد مادر حضرت امیرالمؤمنین(ع) است. و بعضی گفته اند که آن مرقد حضرت فاطمه زهرا است. سبب اختفای محلّ دفن حضرت صدّیقه، مبنی بر وصیت آن مظلومه است که گفت: یا علی جنازه ام در شب دفن کن که راضی نیستم که کسانی

ص: 1113

که غصب حق من کرده اند به جنازه من حاضر شوند. و وجه دیگر آنکه کسانی که ستم و آزار بر دختر احمد مختار کرده اند در نماز او حاضر نشوند و مبادا جسد مبارکش از قبر بیرون آورند، چنان چه در جای خود این مطلب مذکور است.

و قبر عثمان بنا بر علامتی که از برای او از قبّه و بارگاه و ضریح از چوب درست کرده اند در آخر بقیع است. و قبر ابوبکر و عمر در ضریحی است که مرقد حضرت رسول(ص) است.

و مرقد شیخ احمد احسایی در بقیع در پشت اطاقی است که ائمّه بقیع در آن مدفونند و ضریحی از آهن بر دور قبرش ساخته اند و بر سنگ مزارش چنین مرقوم است: بسم الله الرحمن الرحیم

لزین الدین احمد نور فضل

تقضئ بها القلوب المدلهمه

یرید الحاسدون لیطفوؤه

ویأبی الله الاّ أن یتمه

فزتَ بالفردوس فوزاً یابن زین الدین احمد.

و از جمله اطاق هایی که در بقیع است، اطاقی است که در آن دختران حضرت رسول(ص) مدفونند. و از جمله اطاقی است که در آن مرقد حضرت عقیل است. و از جمله اطاق هایی که در بقیع هست، اطاقی است که نزد قبور ائمّه بقیع است و در آن عمّات پیغمبر، صفیه و عاتکه است.

مآخذ

الذریعة، آقابزرگ طهرانی، قم، اسماعیلیان، ج14، ص 105؛ سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج6، ص 271 - 275.

نیز ﻧﮑ: ملا محمد ابراهیم کازرونی

سفرنامه حج، بخشی از سفرنامه حج نوشته آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی درباره بقیع.

آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی در 1297ش در گلپایگان متولد شد و هم اکنون یکی از مراجع تقلید شیعان در قم می باشند. او در سال 1402ق/1361ش سفری به مکه مکرمه و مدینه منوره داشت و خاطرات و مشاهدات خود را تدوین و به نام سفرنامه حجمنتشر نمود. بخشی مربوط به بقیع را با عنوان وضعیت بقیع در اینجا عیناً می آوریم. زیرا شامل نکات عقیدتی، تاریخی و اخلاقی است که برای پژوهشگران سودمند می باشد.

/بقیع: بقیع یکی از دو قبرستان معروفی است که در صدر اسلام و عصر رسالت مسلمین، اموات خود را در آنها دفن نموده اند و تا کنون هم دفن اموات در آنها به مناسبت شأن و فضیلتی که همه مسلمانان برای

ص: 1114

این دو گورستان قائلند و جنبههای تاریخی آنها ادامه دارد، قبرستان دیگر همان قبرستان معروف مکه مکرمه(حجون) است که در آینده به آن خواهیم رسید.

قبرستان بقیع پیش از هجرت پیغمبر اکرم(ص) به مدینه منوره، قبرستان نبود و بر حسب بعض نقلها اولین نفری که از انصار در این مقبره مدفون گردید اسعد بن زراره بود سپس از مهاجرین اولین کس عثمان بن مظعون بود که هر دو از صحابه عالیقدر بودند و به امر پیغمبر -صلیالله علیه وآله وسلم- این زمین برای قبرستان آماده گردید و پس از رحلت ابراهیم فرزند عزیز پیغمبر(ص) که به امر آن حضرت او را نیز در بقیع در جنب عثمان بن مظعون دفن کردند این قبرستان رسمیت یافت و به دفن اموات مسلمین در آنجا اختصاص پیدا کرد.

این قبرستان در سمت شرقی مدینه واقع است و طول آن بر حسب تعیین بعضی 150 متر و عرض آن 100 متر است و ظاهراً این طول و عرض قطعهای است که فعلا بقیع نامیده میشود و الاّ عرض و طول آن کمتر بوده است و مکان قبر عثمان که به نام (حش کوکب) موسوم بوده است خارج از بقیع قرار داشته است که چون مسلمانان مانع از دفن او در مقبره مسلمین شدند و حتی ابتداء انقلابیون از دفن او هم مانع می شدند چند تن از بنی امیه او را روی دری گذاردند و چون در (حش کوکب) که مقبره یهود بود حفرهای کندند و خاک بر آن ریخته جسدش را مخفی کردند این مکان را بنی امیه بعدها ضمیمه بقیع نمودند.

باری این قبرستان از چهارده قرن پیش تا امروز همواره زیارتگاه مسلمین و مرکز بیداری و تذکار خاطرات رجال و شخصیتهای بزرگ اسلام و رویدادهای زشت و زیبا بوده است.

و این قبرستان پس از روضه مقدسه نبویه یکی از منابع تاریخ اسلام است که وجود شخصیتهای تاریخی اسلامی را اثبات و تأیید می نماید.

در حدود ده هزار نفر از صحابه در این قبرستان مدفون می باشند. از معاریف و مشاهیری که در این قبرستان مدفون هستند و از بانوان نخست به احتمال حضرت زهرا(س) را باید نام برد و نفر دوم بطور مسلم نیز فاطمه بن اسد ام الوصی و ام الائمه است که نسبت به پیغمبر(ص) به مناسبت پرستاری و کفالتی که از آن حضرت داشت مقام مادری دارد و بر حسب احادیث پیغمبر(ص) او را مادر می خواند و فرمود بعد از ابوطالب کسی نسبت به من نیکی کننده تر از او نبود و در مقام تجهیز و تشییع و تکفین و دفن او عنایتهائی فرمود که مورد تعجب و جلب توجه گردید از جمله اینکه پیغمبر(ص) پیراهن خود را برای کفن او مرحمت کرد و در قبر او خوابید و از جمله قبور محترمه قبر ام البنین مادر حضرت عباس ابی الفضل شهید در کربلا است، و قبور زوجات النبی نیز به غیر از حضرت خدیجه(ع) که در مکه مکرمه و

ص: 1115

میمونه که در سرف مدفون میباشند، در بقیع میباشد و همچنین قبور دیگر بنات پیغمبر(ص) و صفیه عمه بزرگوار آن حضرت و جمعی از بانوان معظمه اهل بیت از بنات بلا واسطه یا مع الواسطه ائمه(ع) نیز در بقیع است و اما از مردان نیز شخصیت های بسیار در این قبرستان مدفونند که عزیزترین و بزرگ ترین آنها نخست سبط اکبر حضرت امام حسن مجتبی(ع) سید جوانان اهل بهشت و دیگر حضرت امام زین العابدین علی بن الحسین(ع) و حضرت امام محمد باقر و حضرت امام جعفر صادق(ع) میباشند (امام دوم و چهارم و پنجم و ششم) که تواریخ زندگی مشحون از افتخارات و فضایل و بزرگواری آنها مستقلاً و در ضمن صدها تاریخ معتبر نوشته شده است و دیگر قبر جناب عباس عموی پیغمبر(ص) و عقیل عموزاده آن حضرت و عبدالله جعفر و از جمله چنانکه قبلاً گفته شد قبر مطهر جناب ابراهیم فرزند عزیز و عالی مقام رسول خدا(ص) است که بالخصوص در بقیع زیارت می شود.

وضع کنونی قبرستان بقیع: وضع قبرستان بقیع در حال حاضر بسیار موهن است و اهانتی که به رجال و شخصیتهایی که در این گورستان مدفونند شده، فوق العاده تأسف آور و رقت انگیز است تقربیاً جز اقلیت غیر قابل توجهی که به اسم وهابی نامیده شده و در سایه حمایت انگلیس و فعلاً آمریکا عرض وجود نموده و موجودیت دارند و گروهی از مردم غافل از حقایق جریانها و دخالت سیاست در امور که فریب تبلیغات عوام فریبانه آنها را خوردهاند اکثریت مسلمانان از این استخفاف و اهانت سخت ناراحت و آزرده خاطرند.

در هیچ کجای دنیا نسبت به قبور بزرگان خود اینهمه بیادبی و بیاحترامی روا نمی دارند و در هر کجا دفن اموات مرسوم است قبور اموات و مقبره آنها نیز محترم است.

نقشه تخریب آثار و ابنیه اسلامی نقشه بسیار عمیق و خائنانهای بود که بیگانگان برای محو مستندات و شواهد عینی و اثری تاریخ اسلام کشیده بودند و در موقعی که برای تسلط بر کشورهای اسلامی دست به تفرقه و فرقه سازی بودند مثلاً علی محمد شیرازی و حسینعلی نوری را در ایران به ادعای بابیت و مهدویت و نبوت و بلکه الوهیت برانگیختند و در هند غلام احمد قادیانی به اصطلاح فرقه مزدور احمدیه را و در عربستان نیز فرقه وهابی را وسیله دست ساختند و محمد بن عبدالوهاب را به مزدوری گرفتند و مهمترین مقصد آنها علاوه بر غارت معادن بزرگ نفت، از میان بردن آثار اسلامی بود که حتی روضه مقدسه پیغمبر(ص) را نیز فرا گرفت.

چگونگی تشرف به زیارت بقیع (از سفرنامه سفر اول ذی القعده 1385): بعد از زیارت روضه مطهره رسول خدا(ص) به سوی قبرستان بقیع روانه شدم قبرستان بقیع دو در داشت که یکی از آنها همیشه بسته بود و آمد و شد از یک در بود که روزانه دهها هزار نفر از آن آمد و شد داشتند و زوار در فشار

ص: 1116

سختی واقع می شدند که از جمله خودم یک بار به قسمی در فشار ازدحام قرار گرفتم که نزدیک بود به کلی از پا درآیم.

هنگام ورود به قبرستان با الهام از آیه کریمه «فَاخْلَعْ نَعْلَیکَ اِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوی» (سوره طه، آیه 102) پا را برهنه کردم و به سمت قبور مقدسه ائمه(ع) متوجه شدم. ابتدا اذن دخول خواندم و آهسته قدم بر می دارم، با شدت اشتیاقی که به زیارت دارم، و از ایران تا مدینه منوّره برای کسب عنایات ائمه(ع) آمدهام، آرام آرام قدم بر می دارم عیناً مانند کسی که یک گام به جلو بر می دارد و یک گام به عقب بر می گردد «یقدم رجلا و یؤخر اخری» دل انسان با خبر است که با چه منظره اسف انگیز و وضع توهین آمیز روبرو می شود پس هر چه دیرتر برسم از این لحاظ که دیرتر این منظره را ببینم بهتر است.

تا به قبور مطهره نرسیده بودم فکر میکردم آیا قبور در چه حالت است؟

آیا صورت ظاهر آنها به چه نحو است؟

خوب است قدری دورتر بایستم که اصلاً چشمم به قبور ویران شده فرزندان عزیز علی و زهرا (ع) نیفتد.

هر چه نزدیکتر میشدم صدای ضجه و شیون و ناله مردم و احساسات آنها را که مثل کسی که عزیزترین کسانش را از دست داده ناله می کردند بیشتر میشنیدم.

شاید بطور یقین بتوان گفت که در هیچیک از مشاهد این قدر حال رقت به مردم و زوار دست نمی دهد.

ناچار بودم پیش بروم گاهی از پشت جمعیت سرم را قدری بلند میکردم که نگاه کنم اما باز دلم راضی نمیشود اندکی جلوتر رفتم ناگاه چشمم به چهار صورت قبر افتاد که اندکی از زمین بلندتر و بر سمت سر هر یک سنگ کوچکی نصب بود، صدایم به گریه بلند و اشکم مسلسل جاری بود، شنیده بودم که وضع این قبور عزیز به همین شکلها است اما شنیدن کی بود مانند دیدن، دیگر گریه به من فرصت نمی داد و توانائی اینکه سلام عرض کنم از فرط تأثر برایم نبود.

راستی نمیتوان این حال ناراحت کننده و اسف بار را تقریر کرد. به غیر از قبور مطهره التفات به جای دیگر نداشتم گریه ها کردم ناله ها داشتم نه من اینطور بودم که همه و بسیاری به مراتب از من بیشتر نالان و گریان بودند مانند بانوی فرزند مرده می گریستند. بالاخره در میان اشک جاری و گریه و ناله شروع به زیارت کردم.

«اَلسَّلامُ عَلَیکُمْ اَئِمّةِ الْهُدی...»

جمله های زیارت را مکرر می گفتم دلم نمی خواست زیارت تمام شود، و آن حال با اینکه حال گریه و اندوه و تألم بود عوض شود.

ص: 1117

به قدری این حال مرا راضی کرده بود و وجدانم را باز و شاد و نورانی ساخته بود که توصیفش از عهده قلم و بیان خارج است.

احساس قرب، احساس حضور، احساس وجود ارتباط با اولیای خدا، درک توفیقی که در تمام عمر آرزومند آن بوده و هستم، لذائذ و حالاتی است که تمام دنیا و لذائذ عمر در برابر آن کم بها و بلکه بی بها است.

زیارت امین الله را هم خواندم بعد از زیارت دعا کردم و با دل سوخته خدا را خواندم برای مصالح مسلمین و عزت و سربلندی اسلام و تعجیل فرج حضرت مولی الوری امامنا المهدی المنتظر ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا و سائر حوائج عمومی و شخصی به قدر معرفت و لیاقت خودم که هرگز در خور آن مقام اعلی نبوده و نیست و در بین آنهمه مردم با حال و اخلاص و متوجه به هیچ محسوب نیستم دعا کردم.

باری این مواقف و مشاهد مواقف دعا و توجه و توسل است اگر انسان غنیمت بداند و از برکات آن محروم نشود.

در نزدیک قبر چهار امام است و سمت بالای سر آنها قبری است منسوب به حضرت فاطمه زهرا(س) در اینجا هم فاطمه زهرا(س) را زیارت می کنید دوباره رقت و تاثیرم از گم بودن قبر دختر پیغمبر و بضعه آن حضرت و سیدة النساء تازه گردید و گریه ام از نو آغاز شد با همان حال گریه زیارت خواندم، و بعد هم چون می گویند این قبر از فاطمه بنت اسد کفیله پیغمبر(ص) و مادر امیر المؤمنین(ع) است آن معظمه را هم زیارت کردم و سپس به جناب عباس عموی معظم پیغمبر(ص) سلام عرض نمودم و در اینجا و در روضه رسول خدا(ص) برای کسان و بستگان و ارحام و ذوی الحقوق و همسایگان و احباء و اصدقای از اهل وطن و غیر هم زیارت نمودم.

سپس با دلی سوزناک و سینه اندوه ناک به زیارت سایر قبور مطهره مشرف شدم نخست قبور دختران پیغمبر(ص) زینب و رقیه و ام کلثوم را که در سمت راست کسی است که از زیارت ائمه(ع) مراجعت می کند زیارت کردم.

و بعد از آن نیز در همین طریق به قبور زوجات نبی(ص) و امهات مؤمنین رسیدم آنجا هم بطور شایسته رسم سلام و تحیت را بجا آوردم و فاتحه خواندم.

و از آنجا به فاصله کمی به قبور عبدالله بن جعفر طیار برادرزاده حضرت امیر -علیهالسلام- و داماد آن حضرت و قبر جناب عقیل بن ابیطالب و ابی سفیان بن حارث بن عبدالمطلب پسرعموهای پیغمبر اکرم

ص: 1118

-صلیالله علیه وآله وسلم- مشرف شدم در اینجا هم سلام و تحیت و عرض ادب نمودم و به وظیفه دوستی خاندان رسالت رفتار کردم.

سپس به زیارت قبر مطهر حضرت ابراهیم پسر عزیز و گرامی رسول الله(ص) مشرف شدم و آن حضرت را به زیارت مذکور در کتابهای زیارت و دعا زیارت کردم و بعد از آنجا به قبوری رسیدم که بعضی آنها را قبور مجروحین غزوه احد که پس از بازگشت در اثر جراحات به شهادت رسیدند و بعضی قبور شهدای حرّه و بعضی آنها را قبور هر دو معرفی می کردند، آنجا هم وظیفه سلام و زیارت انجام شد و از آنجا مسافت بالنسبه دوری را تا آخر قبرسان طی کردیم در اینجا نخست قبر جناب حلیمه سعدیه مرضعه پیغمبر اکرم(ص) را با کمال ادب و احترام زیارت نمودم و در پایین پای ایشان زمین مسطحی بود که صورت قبری در آن نبود در آنجا هم که حسب المعمول جناب فاطمه بنت اسد را زیارت می کنند آن معظمه را به زیارت مذکور در کتابهای زیارت و دعا زیارت کردم و همچنین گفته می شد که قبر ایشان در پشت دیوار فعلی بقیع است که روز بعد یا دو روز بعد که برای زیارت بیت الاحزان حضرت زهرا -علیهاالسلام- رفتیم در سمت چپ طریق صورت قبر منسوب به ایشان و صورت قبر دیگر منسوب به ابی سعید خدری است در اینجا نیز آن مکرمه را به همان زیارت که در بقیع ایشان را زیارت کرده بودم مجدداً زیارت کردم و بالأخره قبر عاتکه و قبر صفیه دو عمه معظمه رسول خدا(ص) و مرقد امالبنین مادر مکرمه حضرت ابی الفضل العباس -علیهالسلام- را نیز زیارت نمودیم در اینجا مخصوصاً خاطرات واقعه جانگداز کربلا و وفاداری و فداکاری حضرت ابی الفضل العباس و برادرهای عزیزش مردم را غرق تأثر و گریه و شیون می نماید.

بیت الأحزان: یکی از اماکنی که زیارت می نمایند و در آن نماز می خوانند مکانی است بنام بیت الأحزان این مکان فعلی در خارج از بقیع واقع شده و در سفر قبل من به زیارت آن مشرف شدم متأسفانه در این سفر با کمال شوقی که داشتم توفیق نیافتم و نمی دانم وضع فعلی آن با این تلاشی که رژیم سعودی برای از یاد بردن عناوین دارد در چه حال است.

بطوری که در تاریخ های معتبر مثل وفاء الوفاء مذکور است در بقیع قبهای بوده است به نام قبة الحزن یا قبة فاطمه زهرا سلام الله علیها آنچه مسلم است این است که حضرت زهرا(س) پس از ارتحال رسول خدا(ص) به عالم بقا روزهائی از زندگانی کوتاهی را که پس از آن حضرت در این دنیا داشت در مکانی که به نام بیت الحزن یا بیت الاحزان نامیده می شد گذرانید. اندوه جانکاه مصیبت پدری چون پیغمبر(ص) از یک سو و جسارتها و گستاخیهای منافقین و اذیت هایی که از آنها به آن حضرت وارد شد از سوی دیگر موجب گردید که فاطمه زهرا(س) روزها را در بیت الأحزان با غم و اندوه بگذراند و در انتظار

ص: 1119

مژدهای که پدرش به او داده بود که اول کسی می باشد از اهل بیت که به آن حضرت ملحق خواهد شد، شب و روزش را سپری نماید.

این بیت الاحزان و این اعتزال فاطمه زهرا(س) که به اتفاق و به تصریحات پیغمبر(ص) سیده نساء عالمیان است مفهومی بسیار عمیق و آگاهی بخش دارد و استبدادی را که بر امت پس از پیغمبر(ص) حاکم شد و نارضایتی حضرت زهرا را از آن اوضاع نشان می دهد و برای هر کسی که مکانی را به اسم بیت الاحزان فاطمه ببیند یا بشنود مبدأ پرسشهای بسیار و کاوش و تحقیق می شود و تحقیقی که از این مبدأ شروع شود نتیجه اش آگاهی از مظالم منافقین و غضب حضرت زهرا(س) به آنها و فساد و بطلان حاکم می باشد، لذا سیاست های حکومتها تا زمان ما با این بیت الأحزان نیز معارضه داشته و برای فراموش شدن آن تلاش نموده اند.

اظهار اطلاع اشخاص خام: گاهی هم برخی از افراد خام که می خواهند اظهار اطلاع نمایند به عنوان اینکه معلوم نیست بیت الأحزان این مکان باشد و مکان آن جای دیگری بوده است مردم را از رفتن به این مکانی که فعلاً معروف به بیت الأحزان است باز می دارند.

در همین سفر اخیر یک نفر را در بیت الأحزان کنونی دیدم که تشکیک می کرد و رفتن به آنجا را بیاهمیت بلکه بی معنی معرفی می نمود، به او گفتم: آقا بگذارید مردم بروند تا این عنوان فراموش نشود.

ما در اینجا دو مسأله داریم، یکی شناختن مکان واقعی بیت الأحزان که البته قابل توجه است و برای تعیین و تشخیص آن باید مراجعه به تواریخ و احادیث کرد، چنانچه شناخته شد و برای آنجا اعمال و وظایفی طبق مدارک فقه پسند باشد آن اعمال را به قصد ورود و کسب ثواب می توان انجام داد و چنانچه شناخته نشد این اعمال را در هر جا محتمل باشد بیت الأحزان است به رجاء نیل به ثواب انجام دهند موافق با احتیاط است.

مسأله دیگر از نقطه نظر تاریخی و به اصطلاح سمبل بودن و حفظ مقصدی است که دختر پیغمبر(ص) از این کناره گیری از مردم داشته است در این مقصد تفاوت نمی کند که بیت الأحزان در این مکان فعلی باشد یا در مکان دیگر، این عنوان به هر شکل حفظ شود و کنارهگیری حضرت زهرا و رنجش خاطر او از مردم آشکار در خاطرها بماند مهم است و همین که هر مسلمانی به مدینه مشرف شود سراغ بیت الأحزان را بگیرد یا به آنجا برود مهم است این خودش سازنده و بینش بخش است، اشتباه نشود مقصد من این نیست که بگویم در اطراف این موضوعات و تعیین آنها نباید کاوش تحقیق کرد هر چه تحقیق لازم است انجام دهند اما بازداشتن مردم از تذکار یک جریان و عنوان که واقعیت داشته است یا تشکیک در مکان آن خصوصاً که ثمره مهم فقهی نداشته باشد لازم نیست.

ص: 1120

هم اکنون اماکن متعددی به مشهد رأس الحسین(ع) مشهور است و به قول عُقّاد این هم از امتیازات یا خصائص آن حضرت است که در یکی از این اماکن مقدسه نام و اهداف و مقاصد سید الشهداء(ع) احیاء می شود، و این اماکن برای تربیت بشریت و تعلیم انسانیت و حریت و استقامت و ایثارگری و فداکاری و مقاومت در برابر باطل هر کدام مدرسه هایی هستند که در مرور قرون و اعصار میلیونها مردم خود را در این مدارس و مشاهد باز می جویند و به خودیت انسانیت خود آگاه می شوند. مشهد رأس الحسین یا مسجد الحسین -علیه السلام- در قاهره یکی از مشاهد معروف دنیا و خصوصاً جهان اسلام است و جالب اینکه از هر یک از این مشاهد منسوب به سر مبارک آن حضرت معجزات بسیار صادر شده که به تواتر ثابت است و همچنین مشهد رأس الحسین -علیه السلام- در دمشق معروف است.

به هر صورت آنچه مسلم است و تاریخ بر آن گواهی می دهد این است که زهرا(س) بیت الأحزان داشته که در آنجا پس از رحلت پدرش جدا از مردم از آنها بخشی از بقیه عمر کوتاه خود را می گذارنده است./

کتاب سفرنامه حج تألیف آیت الله صافی گلپایگانی در این صفحات به بقیع پرداخته است. بخشی از مباحث عیناً آورده شد ولی پژوهشگرانی که تمامی مباحث مرتبط به بقیع را در این کتاب می خواهند مطالعه کنند به این صفحات مراجعه شود: ص155 تا 159؛ 165 تا 167؛ 182 تا 187؛ 190 تا 202؛ 207؛ ص223- 224.

مأخذ

سفرنامه حج، لطف الله صافی گلپایگانی، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله صافی گلپایگانی، چاپ دوم، 1389، ص155-159 و 190-202.

نیز ﻧﮑ: صافی گلپایگانی، لطف الله؛ مواضع آیت الله صافی گلپایگانی

سفرنامه محمد حسین منشی زاده، بخشی از این سفرنامه درباره بقیع.

محمد حسین منشی زاده از روحانیون دوره ی قاجاریه و از اهالی یزد است که در 26 رمضان 1339ق (خرداد 1300ش) همراه کاروانی به قصد حج و اجرای مناسک آن از یزد عازم مکه و مدینه شده است.

وی پس از طی مسیر یزد به شیراز و از آنجا به کازرون و برازجان، به بندر بوشهر رفته، از آنجا با کشتی به جده سفر کرده است. منشی زاده پس از اعمال حج تمتع، عازم مدینه منوره شده، از آنجا به ینبع و پس از آن به جده آمده با کشتی و گذر از عدن، به سمت بمبئی می رود. پس از آن باز کشتی سوار شده راهی خلیج فارس و از آنجا به بصره رفته عازم ناصریه شده و از آنجا به نجف اشرف و کربلا رفته است. آنگاه از طریق دریا باز به بمبئی بازگشته و سپس از طریق کویته و زاهدان و بیرجند راهی مشهد

ص: 1121

شده و آنگاه از نیشابور و سبزوار و شاهرود به تهران و از آنجا به قم و کاشان رفته و در نهایت به یزد بازگشته است. نویسنده در سال 1323ش در گذشته است.

این سفرنامه به دلیل تنوع مسیرهایی که در آن طی شده، جالب توجه است زیرا افزون بر بخشی که مربوط به جده و مکه و مدینه است، بخش هایی به شهرهای داخلی ایران و نیز بخش قابل توجهی به هند اختصاص دارد. روش او گزارش و شرح جزئیات در کنار برخی از مسائل شخصی است. از اینرو این سفرنامه، پر محتوا و دارای مطالبی متنوع است. نویسنده مشکلات سفر دریایی در این سفر را به خوبی توضیح داده است. سیر دریایی بوشهر، جده، بمبئی و بصره.

در آن زمان از راه های مهم تجاری و مسافرتی بوده و همیشه ازدحام مسافر داشته و از طرف دیگر همیشه مشکلات بهداشتی، مرگ و میر های دسته جمعی، امنیتی مثل حمله راهزنان و کمبود وسایل دریانوردی در کمین مسافران بوده است. علت سفر منشی زاده به بمبئی، بازدید اقوام و بستگان به ویژه رسیدگی به امور مالی برادرش که به تازگی از دنیا رفته بود و تسلیت به فرزندان و خانواده او و نیز حمل جسد برادرش به یزد بوده است. گزارش او از بقیع کوتاه است، ولی برای استفاده پژوهشگران بدون دخل و تصرف آورده ایم.

زیارت بقیع

/ بهرحال علی الطّلوع سواد مدینه ی طیبه نمودار شد و با طلوع آفتاب روز جمعه یازدهم محرم وارد مدینه شدیم. ولی به واسطه ی زیادی قافله که بایست ردیف و با قطار هم عبور کند، دو ساعت و نیم از روز وارد میدان مناخ{مناخه} که مقابل حرم مطهّر واقع است، شدیم و تقریباً ششصد قدمی مسجد حضرت علی(ع) منزل گرفتیم. صاحب خانه ماجد کردی نام داشت و جوانی معقول به نظر می رسید. ولی سنی نبود.

مسجد غمامه هم نزدیک بود. طرف عصر بعد از غسل به حرم مطهّر حضرت رسول(ص) مشرّف شده، ولی به واسطه ی بی خوابی و کسالت راه و تهاجم حجّاج فقط به زیارت مختصر و شناسایی اماکن قناعت شد.

صبح شنبه مجدّداً مشّرف شده و کلّیه ی بستگان و دوستان را یاد کردم. بعد هم به قبرستان بقیع مشرّف شده، با قرائت فاتحه قبور ائمّه و حضرت عباس عم پیغمبر(ص) که در یک بقعه است زیارت کردم. حضرت رقیه و کلثوم هم در بقعه ی دیگر و زوجات در بقعه ی علی حدّه بودند. حضرت عبدالله{بن}جعفر و عقیل و{عثمان بن}عفان و فاطمه ی صغرا در بقعه ی دیگر بودند. بیت الاحزان هم که مرقد مختصری برای حضرت صدیقه ی کبری(س) دارد و بقعه ی ائمّه هم که همین طور مرقد برای آن

ص: 1122

حضرت و فاطمه بنت اسد دارد، تمام را زیارت کردم. اغلب بقاع چند پلّه می خورد. برای فاتحه ی حلیمه سعدیه و بعضی دیگر که در انتهای بقیع نزدیک محلّی که به نام خلیفه ی سوم ساخته اند رفتم، امّا به واسطه ی خوف از اعراب و بستن درهای آن موفّق به زیارت نشدیم./

تصحیح و انتشار: این سفرنامه توسط فرزند منشی زاده تصحیح و در سال 1371 منتشر شده است. مجدداً رسول جعفریان این سفرنامه را با همان تصحیح قبلی(بدون ذکر نام مصحح) در مجموعه سفرهای حج قاجاری، (جلد8) آورده است. البته در مقدمه چاپ جدید نوشته شده که برخی اسامی در چاپ قبلی مخلوط بوده و در چاپ جدید اصلاح شده است.

مأخذ

سفرنامه حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ج8، مقدمه و ص45.

سفرنامه هسته ای، گزارش میرزا علی هسته ای درباره بقیع.

میرزا علی هسته ای اصفهانی از روحانیون معروف به هسته ای از واعظان و منبرهای مشهور مقیم نجف اشرف، در سال 1331ق عازم مکه شد. مبدأ سفر او و همراهان، شهر نجف اشرف در عراق بود. آنان از نجف به شام رفته و از دمشق تا مدینه با قطار رفتند. او مشاهدات و تجارب خود را به نام سفرنامه مکه نوشته است.

نسخه خطی این سفرنامه در اختیار مرحوم سید عبدالعزیز طباطبایی (1308-1374ش) بوده و رسول جعفریان آن را امانت گرفته و تحقیق کرده است. سپس در مجموعه سفرنامه های حج قاجاری جلد 7 آورده است. گویا پیش از این مستقلاً به کوشش همو منتشر شده است.

درباره شهرت میرزا علی به هسته ای، لازم به ذکر است، نسل جدید اینان مثل فرزند میرزا علی، حصه ای ضبط شده است. در مستند مشاهیر هیچ یک یعنی حصه ای یا هسته ای ضبط نشده است. بخشی از این سفرنامه درباره بقیع است. هر چند کوتاه است ولی شامل چند نکته سودمند می باشد از اینرو عیناً نقل می شود.

بقیع

جماعتی به عنوان اشراف مدینه به کمال جد از حجاج مبلغی دریافت می کنند هرچند فقیر هم هستند و لعله این خروج بی موقع نباشد. و بالجمله شب را در حسینیه نخاوله نماز جماعت منعقد و جمعیت کثیر شد و چون اساس روضه منعقد و موقع مناسب بود خودم منبر رفته و از قراری که رفقا گفتند خیلی خوب واقع شد.

ص: 1123

فردا صبح به حرم مطهر بقیع مشرف شده حالت غربت آن مظلومان رقت کامل داد بابی انتم و امی؛ امیدوارم همه دوستان و شیعیان موفق به این فیض معظم شوند، به نیابت همه دوستان و ذوی الحقوق زیارت کردیم ولی باز سلوک خدمه را با زوار خیلی ناگوار شمرده به هر یک، یک بلیط می دهند و یک مجیدی می گیرند، اگر کسی نداشته باشد راه نمی دهند. قریب غروب هم درب حرم را مسدود می نمایند.

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ص702 و مقدمه سفرنامه.؛ جامعه شیعه نخاوله در مدینه منوره، ترجمه رسول جعفریان، قم، دلیل ما، 1379، ص21 به بعد.

سکوت بقیع، بخشی از سفر نامه رحیم مخدومی در سال های نخست دهه هشتاد.

رحیم مخدومی در 1345 در ورامین متولد شد. تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی در رشته علوم تربیتی ادامه داد و به شغل شریف معلمی روی آورد. چندین عنوان کتاب به سبک رمان و داستان نگاری از او منتشر شده است. از جمله دو کتاب سکوت بقیع: سفر نامه حج و یار کجاست: سفر نامه حج از او منتشر شده است. کتاب یار کجاست؟ هم یک فصل با عنوان سکوت بقیع دارد. به منظور آشنایی با این سبک و این نوع قلم و نویسندگی این فصل عیناً نقل می شود.

مخدومی تاریخ سفر حج را در جایی ذکر نکرده ولی قراین گویای اینست که آن سفر بین سال های 1370 تا 1372 و در فصل بهار بوده است. متأسفانه بسیاری از جنبه ها و ابعاد بقیع مورد توجه پژوهشگران نبوده است. هنر، معماری، ادبیات، شخصیت شناسی، تأثیرات اجتماعی و اخلاقی و بسیاری از دیگر موضوعات می تواند موضوع پژوهش های نوین باشد. از اینرو متون ادبی درباره بقیع هم می تواند سودمند باشد. در اینجا بخشی از سفرنامه مخدومی که به بقیع می پردازد نقل شده است.

سکوت بقیع

ساعت حوالی چهار و نیم است. راه می افتیم برای نماز صبح. باز هم مثل دیشب سیل جمعیت راه افتاده است برای نماز. از بقیع سراغ می گیریم، می گویند: درب آن قبرستان، روزانه دو نوبت گشوده می شود. یکی بعد از نماز صبح و دیگر ساعت 5/4 عصر و در هر نوبت به مدت یک تا دو ساعت.

نماز صبح که تمام می شود کف پاهای مان فرش های نرم مسجدالنبی را طی می کند تا به سنگ های مرمرین و خنک ایوان می رسد. دمپایی ها را که به پا می کنیم، پا روی پله های سنگی جلوی ایوان می گذاریم و سرازیر می شویم. کمی که بگذریم به آسفالت خواهیم رسید و از آن پس جاده ای خاکی با ماسه های ریز و درشتش به استقبال مان خواهد آمد و نیز تابلویی که راه را نشان مان می دهد: الی البقیع.

ص: 1124

هوا گرگ و میش است و مملو از سکوت. فقط صدای بر خاستن و نشستن تعدادی پاست که کمی تندتر از آرام، از جمعیت نمازگزار جدا شده، خارج از صحن مسجدالنبی به سمت چپ می پیچد و به طرف بقیع می رود. کسی کسی را به حرف می خواند. صدای غلتیدن نرم ماسه ها در زیر کفش ها واضح ترین صدایی است که جای همهمه ی چند لحظه پیش جمعیت را گرفته است. هر چند قدم به قدم یک شرطه ی خواب آلود دیده می شود. شرطه ها در مسیر جمعیت - فاصله به فاصله- ایستاده اند. همگی دست بر باتوم دارند و نگاه های گیج و مضطرب شان را به حرارت نگاه های عاشقانه مردم دوخته اند تا جایی که نگاه شان بکنیم با آن چشم های پف آلود و قی کرده نگاه مان خواهند کرد تا ما را از رو ببرند و ما زود از رو می رویم.

نسیم ملایمی به نرمی توی صورت مان می زند و حواس مان را - که در گرگ و میش صبح، گیج خواب و بیداری است- تکانی می دهد. این فضا شب های عملیاتی را می ماند که ستونی نیرو، از پس هم سیاهی شب را می شکافند و جلو می روند. تنها صدا صدای پوتین هاست که خاک ها و ماسه ها را زیر فشار سنگین خود له می کنند و نیز قمقمه و تجهیزات که مدام تکان می خورند.

وارد دالانی می شویم که دو طرفش را دیوار احاطه کرده است. یک طرف، دیوار بلند سیمانی نیم ساخته که در آینده قسمتی از دیوار صحن بزرگ مسجد خواهد شد و طرف دیگر، دیوار قدیمی بقیع. آن سوی دیوار یک بندی است. آدم ها پشت به ما روی بلندی ایستاده اند و مقابل شان را می نگرند. باز هم سکوت است و سکوت و مویه هایی داغ اما خفیف در پشت سکوت.

به در بقیع می رسیم. قدم ها کندتر می شود و صدای پاها شل تر. داخل می شویم. همه ایستاده اند، به تپه ای کوچک از خاک، که سنگ های سیاهی به نشان از مقبره ای - به فواصل - از لابه لای خاک بیرون زده است. مقبره های یک سنگی، محل دفن مذکر هاست و مقبره های دو سنگی، نشان از قبر مؤنث ها.

از میان جمعیت خودم را جلو می کشم و می نشینم کنار نشستگانی که رو به سنگ های سیاه دارند. سنگ هاییکه چند متر جلو تر از ما در پایین پای تپه، تکیه بر خاک دارند. فقط نگاه می کنم، مثل آنها ابتدا به شرطه هایی که مراقبند تا کسی جلو نرود و کسی فریاد و گریه اش و یا صدای دعا و نیایش را از حد معمول بلند تر نکند و بعد به چهار سنگی که در جوار هم و در یک خط از دل خاک سر برآورده اند و کمی آن طرف تر پشته ای خاک که دو سنگ سیاه را در بالا و پایین خود پذیرفته، به نشان از این که مرده ای مؤنث در آغوش دارد.

ص: 1125

و باز کمی جلوتر از این ها پشته خاکی دیگر و سنگی دیگر. این ها مجموعه ای است از فراوان مجموه های بقیع که با سنگ چین هایی که گویی به دور باغچه چیده اند، از هم مجزا شده اند. هر مجموعه، چند انسان، با چند دنیا ایده و عمل را در برگرفته است.

قبلاً نقشه بقیع را نگاه کرده ام و دست کم نام صاحبان این پشته ها را حفظ نموده ام. چهار پشته خاک در جوار هم نشان از چهار امام معصوم(ع) است. بشر برای رسیدن به خلیفة اللهی ناقص است و نیازمند تکامل بشر برای تکامل نیاز به زندگی دارد و زندگی نیاز به الگو ائمه اطهار(ع) الگو های کاملی بودند برای چگونه زیستن انسان.

اما ائمه کفر و شرک که خود به نهایت رذالت و پستی سقوط کرده بودند، آنها را کشتند تا خود الگو شوند برای دیگران.

وقتی یک خدای واحد و حقیقی به خدایی پذیرفته نشود، جا برای صدها خدای غیرحقیقی باز خواهد شد و بشر به لات و عزّی و هبل و ماه و ستارگان و ارباب و پول و شهرت و ریاست و شهوت روی خواهد آورد. وقتی مردم طوق یک الگوی حقیقی را به گردن ننهند، به ناچار زیر یوغ صدها الگوی غیرحقیقی رفته و طوق زمخت و ناقص آنها را به گردن خواهند آویخت.

اینجا بقیع است. مقبره ی چهار الگوی تکامل بشری که مظلومانه به شهادت رسیدند، امام حسن(ع) آن مظلومی که در برابر دشمن، تنها ماند و از جانب یاران این گونه وفاداری دید که اموال خانه اش را به غارت بردند. حالیا که رسول الله(ص) گفته بود:

حسن و حسین(ع)؛ این دو فرزندان من، امام اند. چه قیام کنند و چه نکنند.

و امام سجاد(ع)، آن پیام آور نهضت خونین کربلا که دوشادوش زینب(ع) در برابر جمود فکری جاهلین و عناد و کینه توزی منافقین ایستاد. جاهلین را آگاه نمود و منافقین را رسوا.

و امام باقر(ع) آن شکافنده ی علوم که در زمان امویان، با سلاح دانش به مبارزه پرداخت.

و امام صادق(ع) ابوهریره عجلی، آن شاعر فداکار شیعی هنگام تشییع جنازه ی او این چنین گفته بود:

می دانید کدام بزرگمردی را به سوی خاک می برید؟

دریغا کوهساری بلند از اوج رفعت به نشیب آمده، در گوری مدفون می شود.

بامداد به مرقد او خاک خواهند ریخت.

سزاوارتر آن که در فقدان او خاک بر سر خویش بریزیم.

امام صادق(ع) به دست منصور دوانیقی مسموم گشته و به شهادت رسید.

ص: 1126

علاوه بر این چهار امام معصوم(ع)، بزرگواران دیگر چون؛ فاطمه بنت اسد، عباس بن عبدالمطلب، ام البنین، تعدادی از شهدای احد، سه دختر پیامبر(ص) و بعضی از همسران پیامبر(ص) در این قبرستان مدفون شده اند.

مآخذ

سکوت بقیع: سفر نامه حج، مشهد، ملک اعظم، 1387، 196ص؛ یار کجاست: سفر نامه حج، رحیم مخدومی، تهران، حوزه هنری، 1373، ص37-40؛ تجدید چاپ: مشهد، انتشارات ملک اعظم، 1388؛ تهران، مؤسسه قدر ولایت، 1383.

سکونت یهود در یثرب، بخشی از کتاب الدرة الثمینة از ابن نجار درباره سکونت یهودیان در محله های یثرب.

یهودیان مثل دیگران در حجاز، یثرب (مدینه منوره) حضور داشته اند و نیز آثاری از آنان در بقیع بوده است. برای دفاع از میراث فرهنگی بشریت و مخالفت با رویه خشونت آمیز آل سعود در نابودی و انهدام آثار فرهنگی بشریت، لازم است، یهودیان هم مشارکت داشته باشند.

اما اسناد مهمی در اختیار است که یهود در یثرب حضور داشته اند. ابن نجار از سده 6 و 7ق در کتاب معروف خودش گزارش های مهمی نقل کرده است. یکی از این گزارش ها با عنوان نزول احیاء من العرب علی الیهود (یعنی سکونت خانواده های عرب در محله های یهود) در صفحات 79 تا 91 کتاب الدرة الثمنیة درج شده و شامل نکات مهمی است.

این گزارش بدون دخل و تصرف اینجا نقل می شود:

/ ذکر نزول أحیاء من العرب علی یهود

13- قالوا:// و کان بالمدینة قُری و أسواق من یهود بنی إسرائیل، و کان قد نَزَلَهَا علیهم أحیاء من العرب، فکانوا معهم، و ابتنوا الآطام و المنازل قَبلَ نزولِ الأوس و الخزرج، و هم بنو أُنیف، حی من بَلَی، ویقَال إنهم من بقیة العمالیق وبنو مَریدٍ (بنو مَرید: بطن من کهلان القحطانیة، وجذام أخو لخم، وعم کندة، ولجذام من الولد: حرام وجشم، انتقلوا إلی الیمین، فنزلوا فحُسِبوا أنهم من الیمین. نهایة الأرب فی معرفة أنساب العرب، ص191) حَی من بلی، و بنومعاویة (بنو معاویة بن الحارث: بطن من الأوس من الأزد القحطانیة وهم بنومعاویة بن مالک بن الأوس. وکانوا من سکان المدینة قبل الإسلام. نهایة الأرب للقلقشندی ص378. معجم قبائل الحجاز، ص502) بن الحارث بن بهثة بن سلیم بن منصور بن عکرمة بن خصفة بن قیس بن عیلان، و بنو الجذماء (بنو الجذماء: کانوا من سکان المدینة قبل الأوس و الخزرج، وهم حی من الیمن. معجم قبائل الحجاز، ص81)، حی من الیمن.

ص: 1127

قالوا: و کانت الآطام عز أهل المدینة و منعتهم التی یتحصنون فیها من عدوهم، وکان منها ما یعرف اسمه، و منها ما لایعرفُ اسمُه، و منها ما یعرف باسمِ سیدِهِ، و منها ما لایدرَی لِمَن کان، ومنها ما ذکر فی الشعر، ومنها ما لم یذکَر، وکان ما بُنِی هناکَ من الآطام من/ العرب بالمدینة ثلاثة عشر أطمًا//.

ذکر نزول الأوس (الأوس: شعب عظیم من القحطانیة، وهم أحد فرعی الأنصار، والفرع الثانی الخزرج، وکان اسم الخزرج غالباً علی الفرعین، فلما جاء الإسلام ناصر بنوالأوس والخزرج رسول الله(ص)، فسموا الأنصار.

والأوس بن حارثة بن ثعلبة بن عمرو مزیقیاء بن عامر بن ماء السماء بن حارثة بن الغطریف بن امرئ القیس البطریق بن ثعلبة بن مازن بن الأزد.

جاء الأوس مع قومهم الأزد من الیمن بعد تهدم سد مأرب، فلما تفرقت بطون الأزد، نزلت الأوس والخزرج المدینة، وجاوروا یهود فیها، ثم دارت بین القبلتین معارک وحروب لم تنطفئ إلابدخولهم الإسلام. جمهرة أنساب العرب لابن حزم ص331. وبتصرف من معجم قبائل الحجاز، ص27) و الخزرج (الخزرج: وهو بنوالخزرج بن ثعلبة بن البهلول بن عمرو مزیقیاء، من الأزد، کانوا یسکنون المدینة المنورة مع الأوس. جمهرة أنساب العرب لابن حزم ص332. ومعجم قبائل الحجاز، ص140-141) المدینة:

14- قالوا://فلم تَزل الیهودُ الغالبة بها، الظاهرة علیها، حتی کان من أمر سَیل العَِرم ما کان، و ما قَصَّ اللهُ فی کتابه، و ذلک أنَّ أهل (فی (ج) و (د): (أرض) بدل (أهل). ومأرِب: بهمزة ساکنة، وکسر الراء والباء الموحدة: اسم المکان من الأَرَب، وهی الحاجة وهی بلاد الأزد بالیمین. قال السهیلی: مأرب: اسم قصر کان لهم، وقیل: هو اسم لکل ملک یلی سبأ. وقال المسعودی أیضاً: بناه لقمان بن عاد، وجعله فرسخاً فی فرسخ، وجعل له ثلاثین مَشعَبًا. بتصرف: معجم البلدان 5/34 ) مأرِبَ، و هی أرضُ سبأٍ (سبأٌ: اسم رجل، وهو ابن یشجُبٍ، وقد أخرج أحمد فی مسنده 2893، من حدیث ابن عباس بإسناد حسن، وأبو داود فی الحروف والقراءات برقم 3988، والترمذی فی تفسیر القرآن، باب ومن سورة سبأ، برقم 3222) کانوا آمنین فی بلادهم، تخرج المرأة بمغزلها لا تَتَزَود شیئًا، تبیتُ فی قریة، وتقیلُ فی أخری حتی تأتی الشامَ، «فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِد بَینَ أَسفَارِنَا» (سورة سبأ: الآیة 19).

فسلط الله علیهم العرم و هو جرذ، فنقب علیهم، حتی دخل السیلَ [علیهم] فأهلکهم، و تمزق من سَلِمَ منهم فی البلاد، و کان السد فرسخاً فی فرسخ، کان بناه لقمان الأکبر العادی، بناه للدّهر علی زعمه، و کان تجتمع إلیه میاه أهل الیمن من مسیرة شهر قالوا: وکانوا فی عید لهم، و کان فیهم هتَّام بن ربیعة بن عمرو بن عامر، و کان کاهنا مشؤمًا طاغیاً، فقالت له عمرو: قل، قال: وقولی لکم وعلیکم قالوا نعم، فقال:

یا رب من ورّث عادًا جُرهُما/ اجعَل مَأرِبَ بیننا فأنعما

ص: 1128

صحا صحًا غُبراً وفجَّا اقتما/ منها إذا الراکب فیها أظلما

فأوحش اللیل علیه أرزما

فکان طریقهم أن طریفة بنت ربیعة الکاهنة (طریفة الکاهنة: بنت الخیر الحمیریة، کاهنة یمانیة، من الفصیحات البلیغات، کانت زوجة للملک عمرو مزیقیاء ابن ماء السماء الأزدی الکهلانی، قیل إنها تنبأت له بانهیار السد، فاستعد هو وقومه للهجرة. البدایة والنهایة لابن کثیر 2/556، تاریخ ابن خلدون 2/253. الأعلام للزرکلی 3/226)، امرأة عمرو بن عامر بن ثعلبة ابن امرئ القیس بن ثعلبة بن مازن بن الأزد بن الغوث (عمرو (الملقب بمزیقیاء): ابن عامر (الملقب بماء السماء) ابن حارثة الغطریف بن امرئی القیس البطریق بن ثعلبة البهلول بن مازن بن الأزد، من قحطان، ملک جاهلی یمانی، من التتابعة، قیل: هو أعظم ملک بمأرب، کان له تحت السد من الحدائق ما لایحاط به، وکانت الجاریة تمشی من بیتها وعلی رأسها مکتل فیمتلئ فاکهة من غیر أن تمس شیئاً منها، وکانت له ولآبائه من قبله بادیة کهلان (بالیمن) تشارکهم حمیر، ثم استقلوا بالملک من بعد حمیر، ومزیقیاء، ویقال له البهلول هو جد الأنصار)، قالت: إنی أتیتُ فی المنام، فقیل لی: ربُّ سیرٍ ذاب شدید الذهاب، بعید الإیاب، من واد إلی واد، و بلاد إلی بلاد، کدأب ثمود و عادَ ثم مکثت، ثم قالت: أتیتُ اللیلة، فقیل لی: شیخ هرم، وجعَلُ لَزِم، ورجل أدم، و دهر أزِم، و شر لَزِم، یا ویح أهل العرم.

ثم قالت: أتیت اللیلة، فقیل لی/:؟ طریفة؛ لکل [اجتماع] فراق، فلا رجوع و لا تلاق، من أفق إلی آفاق. ثم قالت: أتیت اللیلة فی النوم فقیل لی: ربّ إلب موالب، و صامت و خاطب، بعد هلاک [مارب]. قالت: ثم أتیت فی النوم فقیل لی: لکل شیء سبب، إلا عیش [ذی] الریب، الأشعر الأزب، فنقب بین المقر و القِرَب، لیس من کأس ذهب.

فَخَرَجَ عمرو وامرأتُهُ طریفةُ، فیدخُلان العرم، فإذا هما بجرذ یحفر فی أصلِهِ، و یقلِبُ بیدیه و رجلیه الصخرة، ما یقلبها خمسون رجلاً، Bottom of Form

فقال: هذا والله البیان. وکتم أمره وما یرید، و قال لابن أخیه وداعة بن عمرو: إنی سأشتِمک فی المجلس، فَقُم فالطمنی، فلطمه. فقال عمرو: والله لا أسکُن بلدًا لُطمتُ فیه أبدا، من یشتری منی أموالی، قال: فوثبوا و اغتنموا غضبته، وزایدوا فی ماله، فباعه، فلمّا أرادوا الظعن، قالت طریفة: من کان یرید خمرًا و خمیرًا، و برًا و شعیرًا، و ذهبًا و حریرًا؛ فلینزل [بصری] فی ((أ): (بصرا)، والصحیح (بصری). بالضم والقصر: بالشام من أعمال دمشق وهی قصبته کورة صوران مشهورة عند العرب قدیماً وحدیثاً. معجم البلدان 1/441) و سدیرًا (سدیر: موضع فی دیار غطفان، والأقرب للسیاق أنه موضع بالحیرة معجم البلدان 3/202)، ومن أراد الراسیات فی الوحل، المطعمات فی المحل، فلیلحق بیثرب ذات النَّخل، ومن کان ذا حمل رض، وهو راض مُدنّ، فلیلحق بأرض شن، فلحقت فرقةٌ منهم

ص: 1129

بالشام، یقودُهم ابن عمرو، و هم غسان، و لحق عمران بن عامر، و هم الأزدُ بأرض عُمان، وبها یومئذ شنّ (فی (ج) و (د): (شنن) بدل (شنّ) وشِنّا: بالکسر ثم التشدید، والقصر، ناحیة من أعمال الأهواز، وشنا أیضاً: ناحیة من أعمال أسافل دجلة البصرة، کلاهما عن نصر. معجم البلدان ص3/366)، ولحقت خزاعة (خزاعة: قبیلة من الأزد من القحطانیة و هم بنو عمرو بن ربیعة بن حارثة بن مزیقیاء. نهایة الأرب للقلقشندی ص228) بتهامة، و لحقت [بنو] عمرو بن ثعلبة، و هم الأوس والخزرج ابنا حارثة بن عمرو بن ثعلبة بن عامر بیثرب و هی المدینة//.

15- قالوا://و کان ممن بقی بالمدینة من الیهود حتی نزلت علیهم الأوس والخزرج، بنو قریظة و بنو النضیر، و بنو محمم و بنو زاعورا، [وبنو/ماسکة، وبنوالقمعة، و بنو زیداللات، وهم رهط عبدالله بن سلام] و بنو قینقاع، و بنو حُجر، و بنو ثعلبة، و أهل زهرة، و أهل زبالة، و أهل یثرب، و بنو القُصیص، و بنو ناغصة، و بنو عُکوة و بنو مرابة، قالوا: فأقامت الأوس والخزرج بالمدینة، و وجدوا الأموال و الآطام و النخل فی أیدی الیهود، و وجدوا العدد و القوة معهم، فمکثت الأوس و الخزرج معهم ماشاءالله، ثم إنهم سألوهم أن یعقدوا بینهم و بینهم جوارًا و حلفاً [یأمَنُ بعضُهُم مِن بَعض، ویمتنعون به ممّن سواهم، فتعاقدوا وتحالفوا] و اشترکوا و تعاملوا، فلم یزالوا علی ذلک زماناً طویلاً، و أمرت الأوس و الخزرج، و صار لهم مال و عدد، فلمّا رأت قُریظة و النضیرُ حالَهم، خافوهم أن یغلبوهم علی دورِهم و أموالِهم، فتنمروا لهم، حتی قطعوا الحلف الذی کان بینهم، و کانت قریظة Top of Form

والنضیر أعدَّ و أکثر، فأقامت الأوس والخزرج فی منازلهم و هم خائفون أن تجلیهم یهود، حتی نَجَمَ منهم مالکُ بنُ العجلان أخو بنی سالم بن عوف بن الخزرج//.

ذکر قتل یهود و استیلاء الأوس و الخزرج علی المدینة:

16- قالوا://و لما نَجَمَ مالکُ بنُ العجلان (ومالک بن العجلان الخزرجی: سید الخزرج والأوس فی زمانه بالمدینة (یثرب) فی الجاهلیة، اشتهر بحربه مع بنی عمرو بن عوف، وما کان بعدها فی خبر طویل، أورده صاحب الأغانی، وکان شاعراً، وکان إذا حارب تنکر وغیر لباسه، لئلا یعرفه خصومه فیقصدوه، وهو الذی أذل الیهود للأوس والخزرج، وکان معاصراً لأحیحة بن الجلاح. الاشتقاق: ص458. الأعلام، للزرکلی 5/263)، سوّده الحیان علیهما، فبعث هو و جماعة قومه إلی من وقع بالشام من قومهم یخبرونهم حالهم، و یشکون إلیهم غلبة الیهود علیهم، وکان رسولهم الرمق (الرمق بن زید بن امرئ القیس: شاعر جاهلی، واسمه عبید بن سالم بن مالک بن سالم، وفی اللغة: الرَمَق: باقی النَفس. الاشتقاق، ص456) بن زید بن امرئ القیس، أحد بنی سالم بن عوف بن الخزرج و کان قبیحاً دمیماً شاعراً بلیغاً، فمضی حتی قدم الشام علی ملک من ملوک غسان الذین ساروا من یثرب إلی الشام، یقال له: أبو جبیلة (أبوجبیلة: وخبر مالک

ص: 1130

با العجلان إنما هو مع أبی جبیلة الغسانی، حین استصرخت به الأنصار علی الیهود، فجاه حتی قتل وجوهًا من یهود، والصحیح فی اسم أبی جبیلة: جبیلة غیر مکنی، ابن عمرو، بن جبلة، بن جفتة، وجفتة هو جد جبلة بن الأیهم، آخر ملوک بنی جفتة، ومات جبیلة الغسانی من علقة شربها فی ماء وهو منصرف عن المدینة. الروض الأنف 1/35)، من ولد جفنة بن عمرو بن عامر (جفتة بن عمرو بن عامر: جفتة بن عمرو مزیقیاء بن عامر ماء السماء بن حارثة الغطریف، من أزد کهلان، أمیر غسانی، من قدماء الجاهلیین، قیل إنه أول من تولی قیادة الغسانیین إلی أطراف الشام الجنوبیة، وإلیه ینسب أمراء الغساسنة، فیقال لهم: آل جفته، وکانت عاصمتهم الجابیة، من قری الجولان (بین دمشق والمزیریب)، ثم امتد سلطانهم إلی تدمر وضفة الفرات شمالاً، بعد أن حکموا عبر الأردن و وادی الیرموک جنوباً، وکان من جفتة من الشجعان الأشداء، حارب الضجاعم (أمراء البلقاء وحوران)، وقهرهم، وبنی آثاراً کثیرة، وطالت مدته. ونقل النویری أن مدة بنی جفتة 616 سنة، إلی زمن عمر بن الخطاب، وجملة الذین ملکوا منهم)، و قیل: کان أحد بنی جشم (جشم بن الخزرج: من الأنصار، جد جاهلی، من نسله الحباب بن المنذر الأنصاری الجشمی، من الصحابة. الأعلام، للزرکلی 2/120) بن الخزرج، وکان قد أصاب مُلکاً بالشام و شرفاً، فشکی إلیه الرمقُ حالَهم، و غلبة الیهود علیهم و ما یتخوفون منهم، و إنهم یخشون أن یخرجوهم، فأقبل أبوجبیلة فی جمع کبیر لنصرة الأوس والخزرج، و عاهد الله لایبرح حتی یخرج من بها من الیهود ویذلهم، أویصیرهم تحت أیدی الأوس و الخزرج، فسار و أظهر أنّه یرید الیمن، حتی قدم المدینة، وهی یومئذٍ یثرب، فَلَقیه الأوس والخزرج و أعلمهم ما جاء به، فقالوا: إن علم القوم ما ترید تحصنوا فی آطامهم فلم نقدر علیهم، و لکن تدعوهم للقائک و تتلطفهم بهم حتی یأمنوک و یطمئنوا فتتمکن منهم، فصنع لهم طعاماً، و أرسَلَ إلی وجوههم و رؤسائهم، فلم یبق من وجوههم أحد إلا أتاه، وجعل الرجلُ منهم یأتی بحامته و حشمه، رجاء أن یحبوهم الملک، و قد کان بنی لهم حیزا، وجعل فیه قوماً، وأمرهم من دخل منهم علیهم أن یقتلوه، حتی أتی علی وجوههم و رؤسائهم، فلما فعل ذلک، عزت الأوس والخزرج بالمدینة، واتخذوا الدیار والأموال، وانصرف أبو جبیلة راجعاً إلی الشام، و تفرّقت الأوس والخزرج فی عالیة المدینة وسافلتها، وکان منهم من جاء إلی عفا من الأرض لا ساکن فیه فنزله، و منهم من لجأ إلی قریة من قراها، واتخذوا الأموال و الآطام، وکان ما ابتنوا من الآطام مائة و سبعةً و عشرین أطماً، و أقاموا و کلمتهم، وأمرهم مجتمع، ثم دخلت بینهم حروب عظام، و کانت لهم أیام و مواطن و أشعار، /فلم تزل الحروب بینهم حتی بعث الله نبیه(ص) فأکرمهم باتباعه//.

مأخذ

الدرة الثمینة فی اخبار المدینة، محمد بن محمود بن الحسن بن النجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه

ص: 1131

منوره، مرکز بحوث و دراسات، 2006م/1427ق، ص79-91.

نیز ﻧﮑ: ابن النجار؛ اقامت یهود، یهود و نصاری

سؤال از علمای مدینه و جواب آنها، متن بخشی از کتاب کشف الارتیاب در فتاوای علمای مدینه در مشروعیت تخریب بقیع.

مرحوم آیت الله سید محسن امین در کتاب کشف الارتیاب استفتاء و سؤالی از علمای مدینه را آورده و در ادامه آن مجموعه فتاوای علمای مدینه یا پاسخ های آنها را در مشروعیت و جواز تخریب بقیع آورده است. البته مرحوم امین می نویسد در اصل این استفتاء و نیز پاسخ آن شبهاتی مطرح است.

متن استفتاء و پاسخ آن را از کتاب ملاحق اعیان الشیعه، فصل رد حجج الوهابیین نقل کرده ایم و بدون کم و زیاد به منظور سهولت استفاده پژوهشگران آورده ایم:

التمهید لهدم البقیع

/ هدم الوهابیون ما استطاعوا هدمه من مشهد الحسین(ع) و قبره الشریف ایام استیلائهم علی کربلا و هدموا قبة أئمة البقیع من أهل البیت الطاهر عند استیلائهم علی المدینة المنورة فی المرة الأولی و فی هذه المرة و هدموا قبورهم الشریفة و سووها بالأرض و شوهوا محاسنها و ترکوها معرضاً لوطیء الأقدام و دوس الکلاب و الدواب و کذلک قبر سید الشهداء حمزة بأحدو قبته و المسجد الذی عنده و قبور سائر الصحابة و التابعین و غیرهم فی مکة المکرمة و المدینة المنورة و جمیع الحجاز. لکنهم فی المرة الثانیة لما عزموا علی هدمها أرادوا ان یظهروا مبرراً و عذراً لعملهم فی هدم قباب أئمة المسلمین و قبورهم وانکار فضلها و فضل أهلها و إهانة من أوجب الله تعظیمه و احترامه حیا و میتا باهانة قبره من نبی أو ولی أو صدیق أو شهید عملا بشبهتهم الواهیة من ان تعظیمها عبادة لها وانها صارت کالأصنام تعبد من دون الله تعالی و انه تعالی نهی عن البناء علی القبور فأرسلوا قاضی قضاتهم المسمی الشیخ عبد الله بن بلیهد إلی المدینة المنورة فی شهر رمضان سنة ١٣44 و بعد دخوله المدینة وجه إلی علمائها هذا السؤال:

السؤال الموجه إلی علماء المدینة فی هدم القبور

ما قول علماء المدینة زادهم الله فهما و علما فی البناء علی القبور و اتخاذها مساجد هل هو جائز ام لا و اذا کان غیر جائز بل ممنوع منهی عنه نهیا شدیداً فهل یجب هدمها و منع الصلاة عندها ام لا و اذا کان البناء فی مسبلة کالبقیع و هو مانع من الانتفاع بالمقدار المبنی علیها فهل هو غصب یجب رفعه لما فیه من ظلم المستحقین و منعهم استحقاقهم ام لا وما یفعله الجهال عند هذه الضرائح من التمسح بها و دعائها مع الله و التقرب بالذبح و النذر لها وایقاد السرج علیها هل هو جائز ام لا و ما یفعل عند حجرة النبی(ص) من التوجه الیها عند الدعاء و غیره و الطواف بها و تقبیلها و التمسح بها و کذلک ما یفعل فی المسجد من

ص: 1132

الترحیم و التذکیر بین الأذان و الإقامة و قبل الفجر و یوم الجمعة هل هو مشروع ام لا أفتونا مأجورین و بینوا لنا الأدلة المستند الیها لا زلتم ملجأ للمستفیدین.

و هذا نص الجواب المنسوب لعلماء المدینة

أما البناء علی القبور فهو ممنوع إجماعا لصحة الأحادیث الواردة فی منعه و لهذا افتی کثیر من العلماء بوجوب هدمه مستندین علی ذلک بحدیث علی انه قال لأبی الهیاج ألا أبعثک علی ما بعثنی علیه رسول الله(ص) ان لا تدع تمثالا الا طمسته و لا قبراً مشرفا الا سویته رواه مسلم و أما اتخاذ القبور مساجد و الصلاة فیها و إیقاد السرج علیها فممنوع لحدیث ابن عباس لعن الله زایرات القبور والمتخذین علیها المساجد و السرج رواه أهل السنن وأما ما یفعله الجهال عند الضرائح من التمسح بها و التقرب إلیها بالذبائح و النذور و دعاء أهلها مع الله فهو حرام ممنوع شرعا لا یجوز فعله أصلا واما التوجه إلی حجرة النبی(ص) عند الدعاء فالأولی منعه کما هو معروف من معتبرات کتب المذهب ولأن أفضل الجهات جهة القبلة و اما الطواف و التمسح بها و تقبیلها فهو ممنوع مطلقاً و اما ما یفعل من التذکیر والترحیم والتسلیم فی الأوقات المذکورة فهو محدث هذا ما وصل إلیه علمنا انتهی.

ولسنا نعتقد ولا نظن ان جمیع علماء المدینة المنورة موافقون علی هذا الجواب وما فیه من الحجج الواهیة کما ستعرف وانما هو من الوهابیة والیهم وألفاظه ألفاظهم متوافقة مع عبارات رسائلهم التی نقلنا جملة منها وجل علماء المدینة ساکتون خائفون من نسبة الإشراک الیهم الذی به تستحل دماؤهم و أموالهم واعراضهم فان وافق موافق منهم فخوفا من السوط و البندق.

سپس مرحوم امین به تفصیل به نقد و ردّ ادله مطرح شده در فتاوای علمای مدینه پرداخته است و با شواهد و ادله فراوان دیدگاههای آنان را باطل کرده است. متن این نقد در مقاله «فتاوای علمای مدینه و نقد آن» (CD) آمده است.

مأخذ

ملاحق اعیان الشیعه، السید محسن الأمین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات،1413ق، ص125.

نیزنک: علمای مدینه و تخریب بقیع؛ فتاوای علمای مدینه و نقد آن (CD)؛ سابقه آرامگاه سازی در اسلام (CD)

سؤال نمایندگان از وزیر امور خارجه، اعتراض نمایندگان مجلس درباره چرایی و علل ناکارآمدی و عدم موفقیت وزارت امورخارجه در بازسازی بقیع.

وهابیان نخست در 1221ق بخشی از بناهای قبرستان بقیع را تخریب کردند و بار دوم در سال 1344ق تمامی بناها و آثار بقیع را. سفارت ایران در عربستان سعودی از ابتدا پی گیر بود و در هر شرایط به اعتراض و یا مذاکره و یا به هر روش ممکن رو آوردند تا بلکه مجدداً حداقل حرم ائمه در بقیع

ص: 1133

بازسازی شود یا حداقل مسقف شود. اما در هیچ دور ه ای موفق نبودند. به همین دلیل دکتر متین دفتری، سناتور مجلس سنا، سؤالی را از وزیر امورخارجه ی وقت در مجلس مطرح و خواستار پاسخ گویی به آن شد. وزیر خارجه، دکتر کاظمی نیز روز دوشنبه مورخ 22 اردیبهشت 1331ش. در مجلس سنا حاضر و توضیحاتی را ارائه نمود. متن توضیحات چنین است:

/ اخیراً از مجلس سنا سؤالی راجع به تعمیر قبور ائمه اطهار(ع) از جناب آقای وزیر امور خارجه به عمل آمده بود. اینک به پیوست متن کامل پاسخی که در جلسه ی روز دوشنبه 22 اردیبهشت 1331 مجلس سنا در این باب داده شده است، برای اطلاع آن سفارت شاهنشاهی به پیوست فرستاده می شود. (وزیر امور خارجه)

در پاسخ سؤالی که سناتور دکتر متین دفتری در موضوع قبور ائمه اطهار(ع) فرموده بودند، لازم می داند خلاصه ای از جریان امر و اقداماتی که تاکنون از طرف وزارت امور خارجه به عمل آمده است به عرض برسانیم.

تعمیر قبور ائمه اطهار در بقیع با ابراز علاقه مندی که سال ها است از طرف ملت و دولت ایران به عمل آمده، مسبوق به سوابق ممتدی است و انجام این منظور همراه موردنظر و تقاضای دولت و ملت ایران بوده و می باشد. نمایندگی های ایران در خارجه با وجود اشکالات و موانع زیاد، هر موقع مناسبی که به دست آورده اند با مقامات

مؤثر و عالی رتبه ی کشور عربی سعودی تماس گرفته و اهمیت موضوع را متذکر گردیده اند، من جمله اقداماتی است که در دوره ی سفارت کبرای سناتور محترم، آقای دشتی، در مصر بعمل آمده و ملاقاتی که در این باب با والا حضرت امیر فیصل نائب السلطنه و وزیر امور خارجه کشور عربی سعودی در سال 1329 به عمل آورده و اشکالات موجوده را ضمن گزارش مفصلی به اطلاع وزارت امور خارجه رسانیده اند. این جانب هم در یک ساله ی اخیر، از عدم موفقیت های قبلی مأیوس نگردیده و با اعزام امیر مختار جدید به جده و صدور تعلیمات لازمه درباره تعمیر بقاع متبرکه ی بقیع، اقدامات جدّی به عمل آورده و دستورهای مکرری در عرض چند ماه اخیر صادر نمودم.

در این اواخر، پس از ملاقاتی که نماینده ی ایران در جده با والاحضرتین امیر فیصل نایب السلطنه و وزیر امور خارجه و امیر عبدالله وزیر کشور عربی سعودی به عمل آوردند و انتظار ملت و دولت ایران را از اولیای کشور عربی سعودی در این باب جداَ متذکر گردیده اند، در نتیجه این اقدامات و توجهات و علاقه مندی هایی که در پاره ای از محافل مهم اسلامی نسبت به این امر ابراز شده، موافقت هایی حاصل شده و دستورهای لازم به امیر مدینه ابلاغ گردیده است که در تعمیر دیوار قبور ائمه اطهار(ع) و

ص: 1134

ساختمان سایه بان در بقیع اقدام لازم به عمل آورند و موضوع به اداره ی توسعه حرم که مدتی است مشغول خالی کردن و توسعه ی اطراف حرم مطهر نبوی می باشند واگذار گردیده است که ضمن کارهای دیگر خود، این موضوع بقیع را نیز انجام دهند و حتی یک نفر مهندس ایرانی مقیم آن کشور، درباره تعمیر قبور ائمه اطهار(ع) شرکت خواهد داشت.

البته وزارت امور خارجه تعمیر دیوار بقیع و ایجادسایه بان مختصری را کافی ندانسته و دستور لازم به سفارشات شاهنشاهی در جده داده است تا اقدامات و مذاکرات خود را تعقیب و توجه اولیای محترم دولت عربی سعودی را به اهمیت موضوع بیش از پیش جلب و تقاضای جامعه ی مسلمین و عالم تشیع و ایرانیان می باشد توجه سریع و لازم مبذول دارند.

سؤال فروزانفر از وزیر خارجه: مجدداً در تاریخ 28 خرداد ماه 1331، آقای فروزانفر، سناتور وقت از ریاست مجلس سنا می پرسد:

خواهشمند است مقرر فرمایید سؤال زیر برای آقای وزیر امور خارجه ارسال شود تا برای جواب در مجلس سنا حاضر شوند.

سؤال: آیا تعمیر بقاع متبرکه ی چهار امام شیعه که در این باب نیز چندی قبل سؤال شده بود، انجام شده است یا خیر؟

وزیر خارجه ی وقت، آقای کاظمی پاسخ می دهد:

در پاسخ سؤال جناب آقای فروزانفر، سناتور محترم، راجع به تعمیر قبور ائمه اطهار(ع) لازم می دانم توجه آقایان سناتورهای محترم را به بیاناتی که در جلسه ی دوشنبه 22 اردیبهشت 1331 در پاسخ سؤال دکتر متین دفتری ایراد نمودم، جلب کنم:

در آن موقع به عرض رسانیدم که در اثر اقداماتی که در یک ساله ی اخیر به عمل آمده است، اولیای محترم دولت عربی سعودی، موافقت کرده اند که در تعمیر دیوار قبور ائمه اطهار(ع) و ساختمان سایه بان در بقیع اقدام لازم به عمل آورند و صحبت از تجدید بنای قبور ائمه اطهار(ع) در بقیع در بین نبوده تا انصرافی از آن حاصل شده باشد. حالا اگر اشخاص غیر مسؤولی برای تظاهر و خودنمایی، چه در ایران و چه در عراق، اظهارات مبالغه آمیزی کرده باشند، جز اینکه به اجرای اصل منظور، صدمه زده باشند، نتیجه دیگری نداشته و ندارد و لذا به نظر این جانب بهتر است همواره در این قبیل امور فقط نسبت به بیانات و اظهارات مقامات مسؤول توجه فرموده و هرگونه توضیحی هم که لازم باشد از وزارت خارجه ی مربوطه بخواهند تا ابهامی در اصل موضوع حاصل نشده و سوء تفاهمی از اظهارات مبالغه آمیز دیگران ایجاد نگردد.

ص: 1135

با عرض مراتب بالا در تأیید توضیحات قبلی خود، به عرض آقایان محترم می رسانم که اخیراً نیز دستورات جدید و مؤکّدی برای انجام منظور شاهنشاهی در جده صادر شده و امیدوار است نتیجه ی رضایت بخشی حاصل و انجام این امر در آینده پایه و اساس موفقیت های مهم تری در این زمینه بشود./

البته بر خلاف انتظار و پیش بینی وزیر خارجه آن دوره و باگذشت بیش از شصت سال هنوز هیچ قدم عملی برداشته نشده و هنوز بقیع به صورت مخروبه باقی است.

مأخذ

تخریب و بازسازی بقیع، سیدعلی قاضی عسکر، تهران، 1385، 142-146.

سید ابراهیم المدنی ← علمای روم

سیره نبوی درباره ابراهیم، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره از ابن شبّه، مجموعه روایات رسول خدا(ص) درباره کفن و دفن فرزندش.

ابوزید عمر بن شبّه شمیری معروف به ابن شَبَّه(173-263ق) ادیب و مورخ و راوی حدیث، کتاب تاریخ المدینة المنورة را به منظور معرفی و تحولات و جوانب شهر یثرب یا مدینه در دوره اسلامی نوشت. این اثر از نخستین آثار مدینه شناسی است. بخش مهمی از آن درباره بقیع است.

بخشی از کتاب ابن شبه که درباره بقیع است، این بخش در چند مقاله در این دانشنامه آمده است تا پژوهشگران با دسترسی آسان تر، از دیدگاه ها و گزارش های مورخان در صدر اسلام استفاده نمایند و راه توسعه بقیع پژوهی هموار تر گردد. این مقاله گزارشی از مقبره های صحابه در بقیع است.

ابوحذیفه برای ما نقل کرد و گفت: سفیان، از اعمش، از ابوضحی، از براء نقل کرده است که گفت: ابراهیم- مقصود پسر پیامبر(ص) است- در حالی که شانزده ماه داشت درگذشت. رسول خدا(ص) فرمود: «او را در بقیع به خاک بسپارید؛ او را در بهشت دایه ای است که دوران شیر دادن به او را کامل می کند» (بخاری(1382، 3255، 6195)، احمد(ج4، صص284، 283، 289، 297، 300، 302، 304)، بیهقی در سنن(ج4، ص9)، همو در دلائل النبوة(ج5، صص430 و 431)، طیالسی(729)، عبدالرزاق(14013) و ابن حبان(6949) این حدیث را نقل کرده اند.)

زهیر بن حرب برای ما نقل کرد و گفت: جریر از اعمش به سند خود همانند این حدیث را نقل کرد، و البته در این روایت نگفت: «دوران شیر دادن او را کامل می کند». (تکرار حدیث پیشین است)

ص: 1136

محمد بن بکار برای ما نقل کرد و گفت: اسماعیل بن عیاش، از عمر وابسته عفره، از کسی که برایش حدیث کرده بود نقل کرد که پیامبر(ص) پیش از آن که فرزندش ابراهیم در کفن پوشانده شود او را نگریست. (سند حدیث منقطع و بردارنده راویانی مجعول است)

احمد بن عبدالله بن یونس برای ما نقل کرد و گفت: حبان بن علی، از عطاء بن عجلان، از انس بن مالک نقل کرد که پیامبر(ص) بر فرزندش (در نماز میت) چهار تکبیر گفت. (ابو داوود در مرا سیل(388) این حدیث را از انس نقل کرده است که ابراهیم پسر رسول خدا(ص) در شانزده ماهگی درگذشت و رسول خدا(ص) در جای نماز بر او نماز کرد... در این روایت افزوده است: ابوبکر در مرتبه بعد از اوست و او را در بهشت جایگاهی است.)

ابوعاصم، از طلحة بن عمرو، از عطاء نقل کرد که گفت: چون ابراهیم را به خاک سپردند پیامبر در قبر سوراخی دید. فرمود: سوراخ را ببندید؛ چرا که با این کار، دل انسان بیشتر آرام می گیرد؛ خداوند دوست دارد هرگاه بنده کاری انجام می دهد آن را درست و استوار به انجام رساند». (حدیث مرسل و ضعیف است)

حکم بن موسی برای ما نقل کرد و گفت: یحیی بن حمزه، از برد، از مکحول نقل کرد که گفت: ابراهیم درگذشت. چون در قبر نهاده و خشت ها بر آن چیده شد رسول خدا(ص) در میان خشت ها شکافی دید. با دست خود پاره ای کلوخ برداشت و به مردی داد و فرمود: «این کلوخ را در آن شکاف بگذار». سپس فرمود: «البته این مرده را هیچ زیان و سودی نرساند، اما دل زندگان را شاد کند». (مرسل است و در وفاء الوفا، ج2، ص 83 آمده است)

هارون بن معروف برای ما نقل کرد و گفت: عبدالعزیز بن محمد ما را حدیث آورد و گفت: عبدالله بن محمد بن عمر، از پدرش به ما خبر داد که پیامبر(ص) بر قبر فرزند خود ابراهیم(خاک پاشید) و او نخستین کسی بود که بر قبرش خاک افشانده می شود.

راوی گوید: همین اندازه از روایت می دانم که گفت: و با دستان خود خاک به روی قبر افشاند و چون این کار را در سمت بالای سر به پایان برد، فرمود: «السلام علیکم» (ابو داوود در مراسیل(384) این حدیث را نقل کرده و در وفاء الوفا(ج2، ص 83) نیز آمده است. در همین کتاب (ج2، ص 84) همین حدیث به روایت شافعی، از جعفر بن محمد، از پدرش به صورت مرسل نقل شده است.)

محمد بن یحیی برای ما نقل کرد و گفت: عبدالعزیز بن محمد دراوردی، از محمد بن عبدالله بن سعید بن جبیر نقل کرد که گفته است: ابراهیم پسر رسول خدا(ص) در زوراء به خاک سپرده شد، در جای

ص: 1137

آبخورگاهی که دست چپ کسی که در بقیع به سمت کنار خانه ی محمد بن زید بن علی برود واقع است. (در وفاء الوفا (ج2، ص 85) آمده است)

محمد بن ابراهیم، از دراوردی، از سعید بن محمد، از سعید بن جبیر بن مطعم نقل کرد که گفت: قبر ابراهیم پسر پیامبر(ص) را در زوراء دیدم.

مأخذ

تاریخ مدینه منوره، ابن شَبَّه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، ص 106-107.

نیز ﻧﮑ: ابن شَبَّه؛ تاریخ مدینه منوره؛ صحابه

سیف الدوله، بخشی از سفرنامه او درباره بقیع.

محمد سیف الدوله از شاهزادگان قاجاریه و صاحب منصب و مقام در آن دوره و یکی از شخصیت های خاندان قاجاریه است ولی درباره هویت او اختلاف است. برخی او را فرزند سی و هشتم فتحعلی شاه قاجار می دانند و گاه او را به عنوان فرزند خاقان مغفور که زمانی حاکم و والی اصفهان بوده توصیف کرده اند. عده دیگر او را برادر عین الدوله و فرزند سلطان احمد پسر فتحعلی شاه دانسته اند. در این صورت نوه فتحعلی شاه است.

او سفرش را همراه کاروانی در چهارم شعبان 1279 از مبدأ دارالخلافه طهران به سوی حرمین شریفین آغاز کرده است. و در 1280ق برگشته و به تهران رسیده است. مسیر سفرش از طهران به انزلی، لنکران، شماخی، گنجه، تفلیس و از طریق دریا به استامبول سپس اسکندریه و قاهره و از طریق دریا به جده رفته است. آنگاه از راه زمینی به مکه و مدینه عزیمت نمود. اما مسیر بازگشت او از راه عتبات عراق بوده که به کرمانشاه و از آنجا به تهران می آید.

او مشاهدات خود را تدوین و سفرنامه مکه را عرضه کرده است. روش سیف الدوله اینست که به حواشی و شهرهای در راه رفت و برگشت بیشتر از خود مکه و مدینه پرداخته است. برای نمونه گزارش او از بقیع چهار سطر بیشتر نیست. با این حال نوشته او هم دارای سبک قابل توجهی است و گاه برای پژوهشگران سودمند است. از اینرو متن خود سفرنامه، بخش بقیع را آورده ام تا دستیابی پژوهشگران به آن آسان تر باشد.

این سفرنامه برای نخستین بار توسط علی اکبر خداپرست تصحیح و در 1364 در تهران منتشر شد. سپس با ویرایش مجدد در مجموعه سفرنامه های قاجاری درج شد. متن گزارش درباره بقیع را از کتاب سفرنامه های حج قاجاری اخذ کردیم.

ص: 1138

اما بقیع در خارج قلعه مدینه به طرف شرق واقع است، مدفن ائمه بقیع، بقعه مختصری دارد بدون صحن؛ و ضریحی از چوب هم در این بقعه علامتی از قبر صدیقه طاهره هست ولی مدفن حمزه سیدالشهدا در یک ساعت و نیمی مدینه به سمت شمال شهر در دامنه کوه احد واقع است. بقعه و صحن مختصری دارد.

مآخذ

سفرنامه مکه، سیف الدوله، به کوشش علی اکبر خداپرست، تهران، نشر نی، 1364؛ سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ج2، ص89 و مقدمه.

شهر عشق، سفرنامه مکه از محمد حسین قدمی و گزارشی از بقیع.

محمد حسین قدمی از اصحاب هنر و رسانه در [1370] سفری به مکه و مدینه برای انجام مناسک حج داشته و خاطرات خود را یادداشت و با مشخصات زیر منتشر کرده است:

دو شهر عشق: سفرنامه حج، محمد حسین قدمی، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات، 1373.

بخش درباره بقیع را به دلیل اینکه مشتمل بر نکات خاص و نقدهایی است، عیناً می آوریم.

گلزار بقیع

اینجا قبرستان بقیع است. حریم مطهری که کوثر از آن جاری است و از استغاثه حیدر معطر است. مرقد دختران پیامبر اینجاست، مزار مادر امامان، فاطمه زهرا و مدفن چهار امام معصوم ما، امام حسن(ع) و امام زین العابدین(ع) و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و دهها اصحاب جان به کف رسول اکرم(ص). روزی دو بار درب بقیع را بر روی عاشقان می گشایند، صبح و غروب زنها حق ورود ندارند. همان بیرون سر به دیوار می گذارند.

با پایی برهنه، دلی شکسته، بغضی ترکیده، شبنم اشک بر دیده، بر غربت تنهائی بقیع وارد می شویم. بر گلزار بی نام و نشانی قدم گذاشته ایم که نه از قبر زهرا خبر است و نه نشانی از بیت الاحزان او؛ آنجا که در سوگ پدر می نشست و می گریست. مزار خرابه ای بیش نیست.

دشمن می خواهد حقیقت را بپوشاند، ولی غافل از اینکه هر کجا بوی خدا می آید خلق خدا بی سر و پا می آید و خدا نورش را کامل می کند - ولو کره المشرکون - دلها پر درد و ناله ها پر سوز و گداز است و شرطه های مأمور و معذور همه جا پلاس. مراقبند که صدا بالا نگیرد و کسی دست به خاک نزده از خط ترخص جلوتر نیاید زیارتی مدرنیزه و آنکادر شده وقت محدود، گریه ها استاندارد، مداحی ممنوع. یک نفر چفیه قرمز، بلندگو به دست مرتب دور می زند و امر و نهی می کند. یکی از بچه ها سعی می کند سر بحث را باز کند:

- این بیت الاحزان؟ (بیت الاحزان کجاست؟).

ص: 1139

ابرو درهم می کشد و جواب نمی دهد. یک روحانی خودی تذکر می دهد که بچه ها بحث نکنید.

به دنبال واردی می گردم تا شخصیت های خفته در بقیع را معرفی کند، یک روحانی دارد با اشاره سر به دوستان توضیح می دهد. و سفارش می کند که با دست اشاره نکنید من هم به دنبالشان راه می افتم.

«عثمان بن مظعون» اولین مهاجری که پیامبر(ص) در تشییع جنازه اش شرکت کرد و به هنگام دفن، صورتش را بوسید...، «فاطمه بنت اسد» مادر حضرت علی، زنی که دیوار کعبه برای زایمان او شکاف برداشت و پیامبر در مرگ او گریست...، «سعد بن معاذ» یار پرتلاش پیامبر در جنگ و سختی ها، کسی که به تعبیر رسول الله، استخوانی در گلوی کفار بود و هزار فرشته برای تشییع جنازه اش به زمین آمدند...، «حلیمه» بانوی خردمند روستایی که از میان چهارصد و شصت زن برای شیر دادن پیامبر برگزیده شد...، «عباس» عموی پیامبر سقای زایران کعبه...، «ابراهیم» فرزند رسول خدا که 18 ماه بیش عمر نکرد...، سه دختر پیامبر، زینب، رقیه، ام کلثوم...، عده ای از شهدای احد...، «ام البنین» مادر چهار شهید، حضرت ابوالفضل و...، این محل پاتوق مادر شهدا است و حاج صادق خودمان و... وقت تمام است، همه را بیرون می کنند. گلدسته حرم در دست تعمیر است و زمین روبروی بقیع در دست طرح توسعه و کنده کاری و خاک برداری، تحت عنوان همین «توسعه حرم» آثار تاریخی را به چنگال ماشین های آهنین سپرده اند. به قول مهندس موسوی اگر اینها راست می گویند، بیایند بقیع را درست کنند. جمله عجیب و غریبی بر روی دیوار توجهم را جلب می کند: «جای کارگران و جاهای کنده نشده زیاده، از شما خواهش می کنم قریب نشوید».

امروز عید است؛ عید غدیر خم، روز تبریک و جشن و شیرینی و نقل و نبات، در بعثه هم محفلی برپاست و بیرون ساختنان باز سر و کله شرطه های باتوم به دست و ساواکی های بی سیم به جیب پیدا شده، سخنران مراسم آقای امینی است. مداح وقت نشناس هم به جای خواندن مولودی و ایجاد سرور و شعف و شادمانی، مصیبت حضرت زینب(س) را می خواند و اشک خلق الله را درمی آورد غافل از اینکه ائمه اطهار فرموده اند: شما در شادی ما شاد و در عزای ما به عزا بنشینید».

پس از مراسم به قصد حرم پیامبر(ص) بیرون می آییم، وانتی پر از پارچه جلوی ساختمان متوقف شده، حراج کرده است و در یک چشم به هم زدن وانت بلعیده می شود و هریک طاقه ای چون آرپی جی بر دوش روانه منزل می شوند. مغازه های بین راه هم از وجود مشتریان صمیمی ما بی نصیب نمانده اسباب خوشحالی فروشندگان را فراهم آورده اند. ما هم جنس را قیمت می کنیم. فروشنده افغانی است و عصبانی. جواب می دهد: «آقا نداریم، شما ایرانی ها فقط قیمت می پرسید، و نمی خرید» آش نخورده و دهان سوخته جلوتر، بالای مغازه ای نوشته شده «کل قطعة 5 ریال» ظاهراً حراجی است و هر جنسی 5

ص: 1140

ریال به فروش می رسد. پاتوق آس و پاس ها و فقیر - فقراست. دیگر اینکه قدم به قدم دکه هایی است که سکه می خورد و نوشابه پس می دهد، چند نفر با مشت به جان یکی از آنها افتاده اند، گویا سکه را خورده ولی نَم پس نداده. مثل بعضی از باجه های تلفن های خودمان، ضمناً تسبیح های رنگارنگ ساخت چین هم به بازار آمده. لابد بزودی مُهر شوروی و سجاده آمریکایی هم وارد می شود.

مأخذ

دو شهر عشق، محمد حسین قدمی، تهران، 1373، ص 110 - 112.

شهربانو بیگم، بانوی شاعر و سفرنامه نویس مکه و مدینه در سده 11و12ق و سراینده اشعار درباره بقیع.

همسر میرزا خلیل رقم نویس، موسوم به شهربانو بیگم و مشهور به بانوی اصفهانی در دوره صفویه، عازم حرمین شریفین شده و سفرنامه ای در قالب یک هزار و دویست بیت سروده است.

شوهر شهربانو بیگم ظاهراً در دربار صفوی، پُست و منزلتی داشته و به منشی گری دربار یا فرمان نویسی مشغول بوده است. به عبارت دیگر از کارگزاران دربار و صاحب شهرت و منزلت بوده است. ولی پیش از این سفر به دیار باقی شتافته و همسرش برای فراموشی رنج فراق او اقدام به سفر حج نموده است. البته این خانم هم نکته دان، ادیب و فرهیخته بوده و احتمالاً در دربار صفوی منزلتی داشته است. نام سراینده دقیقاً معلوم نیست در جاهایی از او به زوجه میرزا خلیل رقم نویس یاد شده است. چون سال های متمادی در اصفهان اقامت داشته، می توان او را بانوی اصفهانی نامید.

سفر این کاروان بین سال های 1100 تا 1134ق بوده و هفت ماه طول کشیده است. البته تاریخ دقیق رفت و برگشت معلوم نیست.

شهربانو بیگم درباره اینکه به چه دلیل سفرنامه اش را در قالب شعر عرضه کرده، آن هم مثنوی، خودش چیزی عنوان نکرده و دیگران مثل ذبیح الله صفا در تاریخ ادبیات هم مطلبی ننوشته اند. اما این مثنوی دقیقاً ویژگی های اشعار دوره صفوی را رعایت کرده است. در این دوره شاعران تلاش می کردند از تکلف گویی و معقدسرایی و بیان عبارات، جملات و ابیات پر پیچ و خم، ثقیل برای فهمیدن، دیر یاب و دیرفهم بپرهیزند. هرچه می توانند ساده گویی و ساده نویسی داشته باشند. بانوی اصفهانی هم همین شیوه را پیش گرفت و سفرنامه اش، مجموعه ای از ابیات قابل فهم برای همگان دارد.

مرقد امامان بقیع

ص: 1141

نکته دیگر وصف آثاری است که به چشم خویش دیده است. وی ابتدا به مدینه مشرف گشته و در وصف حرم نبوی و اطراف آن به وصف بقیع می نشیند و به طور دقیق آنچه را در آنجا دیده است بیان می کند.

مشرف چون شدم زان خلد رضوان/ روان گشتم به پابوس امامان

چو بر آن آستان عرش بنیان/ که می شد تازه از وی دین و ایمان

میان یک ضریحی چهار مولای/ گرفته هر یکی در گوشه ای جای

زمینی کو بدی بالاتر از عرش/ به کهنه بوریایی گشته بُد فرش

وصف او از خانه خدا واقعا عالی و ستودنی است:

مکانی را که بُد توأم به جنّت/ ندادندیش از قندیل زینت

نسیما سوی اصفاهان گذر کن/ در آن ، سلطان ایران را خبر کن

بگو کای شاه عادل در کجایی/ از این جنّت سرا غافل چرایی؟

دگر ز اولاد امجاد گرامی/ که هر یک بُد به عصر خود امامی

بُدند اندر جوارش چار معصوم/ ز دست تیره بختان گشته مسموم

که هر یک مخزن سرّ خدایند/ شفاعت خواه در روز جزایند

بقیع از نور مرقدهای ایشان/ منوّر گشته چون خورشید تابان

حسن آن میوه قلب پیمبر/ سرور سینه زهرا و حیدر

دویم مولا علی ابن الحسین است/ امام ساجد و نور دو عین است

سیم باقر شه علم الیقین است/ امام پنجم و سالار دین است

چهارم باشد آن مولای بر حق/ که دین و مذهب از وی یافت رونق

امام انس و جان مولای ناطق/ شه کون و مکان یعنی که صادق

ز دل این نکته چون آمد بگوشم/ برون شد گویی از سر، عقل و هوشم

ز دیده اشک خونین می فشاندم/ که تا خود را بدان درگه رساندم

به درگاهی که دایم جبرئیلش/ همی باشد ز آب سلسبیلش

به بال و پر بروبد درگهش را/ کند در آستان منزلگهش را

پیمبرها از آن درگه شرفیاب/ جبین سای ملایک است آن باب

چو بر این دولت عظمی رسیدم/ به چشمان سرمه از خاکش کشیدم

منوّر شد چو چشمانم از آن خاک/ نمودم پای بوسی شاه لولاک

ص: 1142

ز زینت آنچه می بایست بودی/ بدان شه آنچه می بایست بودی

چو ره سوی حریم شاه جستم/ بدان فردوس اعلا راه جستم

ز شادی سر برآوردم ز گردون/ نمودم شکر یزدان از حد افزون

چو گردیدم بدان دولت میسّر/ شدی چشمم از آن مرقد منوّر

پس آن گه رو سوی زهرا نمودم/ به درگاهش جبین خویش سودم

ز خاک مرقد آن مهر تابان/ کشیدم بر دو دیده توتیا سان

مشرّف چون شدم زان خلد رضوان/ روان گشتم به پابوس امامان

چو بر آن آستان عرش بنیان/ که می شد تازه از وی دین و ایمان

رسیدم دیده را روشن نمودم/ جبین خویش را بر خاک سودم

این سفرنامه به کوشش رسول جعفریان منتشر شده است.

مآخذ

تاریخ ادبیات در ایران، ذبیح الله صفا، تهران، فردوس، 1372، ج5، قسمت1، ص552-553؛ سفرنامه منظوم حج، بانوی اصفهانی، به کوشش رسول جعفریان، تهران، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، 1386.

شهرهای مقدس جزیرة العرب، بخشی از سفرنامه ایلدون ریتر(Eldon Rutters) سفرنامه نویس اروپایی در سده بیستم میلادی.

ایلدون ریتر سفرنامه نویس و جهانگرد انگلیسی در آوریل 1925م به عزم سفر به جزیرة العرب و انجام مراسم حج یا دیدن مراسم و مناسک حج مسلمانان به قاهره رفت و از این طریق به جده و سپس به مکه و مدینه عزیمت نمود.

نظر برخی اینست که او تظاهر به اسلام کرد ولی واقعاً مسلمان نشده بود. البته نامش را به حاج احمد اهل شام تغییر داده بود. او مشاهدات خود را تألیف و در کتاب زیر منتشر نمود.

The Holy Cites Of Arabia, Eldon Ruttes, London, 1928-1930.

ترجمه عنوان این کتاب: شهرهای مقدس جزیرة العرب است. نام نویسنده در متون فارسی و عربی به ایلدون ریتر یا ایلدون رتر ثبت شده است. ولی گاه به غلط ضبط انگلیسی آن را در متون فارسی یا عربی اینگونه نوشته اند: Eldon Ruttes. اما منابع مرجع مثل راهنمای زندگینامه های مؤلفین ایندکس اسلامیکس، Eldon Ruttes ثبت کرده است. (vol2, 277p). البته ایندکس نام ریتر را با ضبط انگلیسی به صورت Rutter نوشته است. با اینکه ضبط اصلی آن Ruttes است.

ص: 1143

بخشی از این کتاب درباره بقیع است و تعریب شده آن را آقای جعفر خلیلی در موسوعة العتبات (ج3، ص 328-330) آورده است. نیز به فارسی برگردان شده و در کتاب مکه و مدینه از دیدگاه جهانگردان اروپایی(184-186) آمده است. برای دسترسی راحت تر پژوهشگران ایرانی به این متن، ترجمه فارسی آن در اینجا تماماً آورده می شود:

بقیع در سال 1925

/ پیشتر توصیفی از بقیع، از زبان سفرنامه نویسان اروپایی خواندیم که همگان از وضعیت اسفبار بقیع در دوران تسلط وهابیان که اعتقاد احترام به مردگان داشتند، اینک ریتر توصیفی از بقیع در سال 1925م و پس از آن که چند ماهی از تسلط وهابیان برای بار دوم بر مدینه نمی گذشت به دست می دهد، او در صفحه 562 می گوید: من چندین بار عصر پنجشنبه به زیارت بقیع رفتم آن را زمینی یافتم در ابعاد 120×200 یارد که توسط دیوار گلی محصور شده و در نزدیکی باروی شرقی مدینه قرار دارد و گفته می شود در آن ده هزار صحابه مدفون شده اند. هنگامی که داخل بقیع شدم خود را در برابر منظره ی شهری منهدم و زلزله زده یافتم. در سرتاسر بقیع چیزی دیده نمی شد جز قطعه های پراکنده و شکسته ی چوب و سنگ و سیمان و آهن و تپه های شن و ماسه و خاک؛ منظره ای که انسان را به یاد شهری زلزله زده می انداخت. در نزدیکی دیوار غربی بقیع یکی از قطعه های شکسته سنگ و آهن و چوب و میله یافتم که بطور منظم جمع آوری شده بود و این در حقیقت باقیمانده ساختمان ها و گنبدهای قبور بقیع بوده است که از سرتاسر بقیع جمع آوری شده تا راه برای عبور زیارت کنندگان قبور باز شود و در واقع تنها آثار نظم در بقیع همین بود و لاغیر و در حقیقت هیچ آثاری از رسیدگی و توجه به این قبرستان دیده نمی شد، جز آن که وهابیان بطور منظم تمامی آثار قبور بزرگان دین را ویران نموده و اینک از آن همه تاریخ چیزی جز تلّی از خاک و گودال ها باقی نمانده است و بدین ترتیب تمامی آن گنبدهای سفید و زیبا که بر روی قبور فرزندان رسول الله(ص) و اهل بیت(ع) و دیگران نظیر عثمان و مالک بود از میان رفته است، حتی قفسه هایی را که مردم فقیر از چوب نخل بر روی قبور عزیزان خود قرار داده بودند جمع آوری و شکسته و سپس آتش زده اند.

ریتر می گوید: هنگامی که به همراه راهنمایم به داخل بقیع برای دیدار از آرامگاه مردانی که تاریخ سازند، رفتیم و به بخش های انتهایی آن رسیدیم تا آثار تخریب قبور و باقیمانده آن را ببینیم. راهنمایم با ناراحتی و به آهستگی می گفت: «استغفرالله، استغفرالله، لا حول ولا قوة الّا بالله» و هیچ یک از متولیان قبور که بسیار ناراحت و غمگین اطراف قبور نشسته بودند، از کسی مطالبه ی پول نمی کردند، و این در حالی بود که هیچ یک از افراد وهابی- بجز دو تن از غلامان ابن سبهان(از سران وهابی) که در نزدیکی

ص: 1144

دروازه بقیع بودند- در داخل بقیع دیده نمی شدند. در دور دست چند تن از اهالی نخاوله را دیدم که مشغول جمع آوری بعضی از وسائل ساختمانی از میان قبرهای منهدم هستند، و این شیعیان که در زیر سلطه ی وهابیان قادر به دفن مردگان خود در نزدیکی قبر امام خود نمی باشند. اینک با تخریب و منهدم نمودن قبر بزرگان اهل سنت انتقام می گیرند. من و راهنمایم از میان راهرو و نسبتاً تمییزی به سوی قبر عثمان قدم زدیم، این قبر در سمت مشرق قبرستان است. هنگام راه رفتن به گروهی از هندیان که از زیارت این قبر باز می گشتند برخوردیم، در پیشاپیش آنان مرد مسنّی که ریش سفید و سیاه بسیار بلندی داشت راه می رفت، به چهره او خیره شدم غم دنیا را در نگاه مستقیمش که تنها جلو را نگاه می کرد و از نگاه به راست و چپ و دیدن قبور منهدم پرهیز می نمود یافتم دنباله روان او نیز همگی به همین حال بودند و هر کدام نگاه گذرایی به من کرده و غمناک عبور نمودند، پس از گذر از این گروه، به بلندی مختصری رسیدیم و در این هنگام بود که سبب غم و غصه ی آن گروه را دریافتم، در مقابل گور عثمان را یافتم که وهابیان کلیه آثار روی آن را زدوده و تنها تخته مختصری که اطراف آن را با حلبی میخ کوب کرده بودند باقی مانده بود و بر روی قبر، یک هندی دیگر را دیدیم که مشغول گریه بود./

مآخذ

مکه و مدینه از دیدگاه جهانگردان اروپایی، جعفر الخلیلی، ترجمه محمدرضا فرهنگ، تهران، مشعر، 1376، ص 184-186؛ موسوعة العتبات المقدسة، جعفر الخلیلی، بیروت، اعلمی، 1407ق، ج3، ص 228-230؛

Cancise Biographical Companion to Index Islamicus, Wolfgang Behn, Leiden, Brill, 2004, Vol2,p.277; National union catalog, per1956.

نیز ﻧﮑ: خلیلی، جعفر؛ ریتر

ضریح ائمه معصومین(ع)، بخشی از سفرنامه مؤلف ناشناخته درباره بقیع و حرم ائمه(ع).

سفرنامه ای به صورت دستنوشته و مخطوط در کتابخانه آیت الله نجفی مرعشی به شماره 9007 نگهداری می شود. این سفرنامه متعلق به دوره قاجاریه و سال 1317ق است بخشی از آن درباره بقیع و ضریح حرم ائمه(ع) و شامل اطلاعاتی بدیع است.

اما تاکنون پژوهشگران از قرائن مختلف مثل نام شخصیت های مندرج در متن نتوانسته اند، مؤلف را شناسایی کنند.

سفر مؤلف که از رجب سال 1317 آغاز شده، بیش از ده ماه به طول انجامیده است. سفر وی ابتدا از ایران از طریق کرمانشاه و خانقین به سوی کاظمین و عتبات بوده و از آنجا با رفتن به سمت بصره سوار کشتی شده به بندر بوشهر رفته و از آنجا از راه دریا به سوی یمن و از آنجا به جدّه رفته است. پس از انجام فریضه حج به مدینه منوّره مشرّف شده و آنگاه با مراجعت به جده با کشتی به سوی بیروت و

ص: 1145

دمشق رفته و مجدداً با کشتی به اسلامبول بازگشته و از راه روسیه به بندر انزلی و سپس تهران بازگشته است.

این سفرنامه مشتمل بر آگاهی هایی درباره شخصیت ها یا شهرها و دیگر واقعیت هایی است که مؤلف با آنها برخورد داشته است.

این اثر که با عنوان سفرنامه عتبات و حج شناخته شده، گاه بی پروا به بیان مشکلات، آسیب ها و نواقص زندگی مسلمانان می پردازد. در قسمتی از آن، گزارشی از بقیع است که عیناً برای استفاده راحت تر پژوهشگران آورده می شود. عنوان این بخش ضریح ائمه معصومین(ع) است.

ضریح امامان بقیع

ائمّه بقیع - ارواحنا فداه - هم در یک ضریح مبارکند و صدیقه طاهره - علیهاالسّلام - نیز در همین بقعه مبارکه در متّصل به دیوار ضریح مخصوصی دارد که مقابل ضریح ائمّه طاهرین است و اصل بقعه شریفه کوچک است. ضریح مبارک هم چوبی است، به نهایت وضع مختصری دارد، در اوّل قبرستان واقع شده، ایوان و سرایی ابداً ندارد، در غایت غربت و کربت است. مثلاً درب حرم محترم متّصل از صبح تا غروب، دو، سه نفر از اهل سنّت نشسته اند، یک درب حرم باز است و لنگه دیگر بسته، هر کس بخواهد مشرّف شود معمول است نفری یک صاحب قران می گیرند، اگرچه روزی ده مرتبه باشد این قران باید هر دفعه داده شود، گاهی ده شاهی هم راضی بودند و منع نمی نمودند. شب ها هم درب حرم محترم مزبور بسته است، بساط و چراغی ندارد. وضع غربت و کربت طوری هست که روز مرخصی ما از مدینه طیبه از صبح الی شام، این حرم مبارک مسدود بود و در موقعی که به جهت وداع آمدیم که اجازت مرخصی حاصل کنیم، درب حرم مبارک بسته بود. امکان تشرّف به حرم نشد و آن خدمه مزبوره همه روزه حاضر نبودند. مردم و این بنده نیز از پشت درب حرم افتادم و صورت به خاک آن آستانِ ملک پاسبان گذاشتم، مرخصی خواسته، با دل دردناک و عقیده پاک از قبرستان بیرون آمده، روان شدم.

پس از شش روز اقامت در مدینه منوّره، روز هفدهم شهر محرم به روضه مقدّسه رسالت پناهی و ائمّه طاهرین بقیع و مقام مبارک حضرت صدیقه طاهره - علیهم الصلاة والسلام - به جهت زیارت وداع مشرّف و مرخّص شده، از شهر با هزاران حسرت بیرون آمده، شب هجدهم در پشت دیوار شهر، رحل اقامت انداخته تا تمام حاج قافله شاهی مزبور جمع آوری شده و روز هیجدهم چهار ساعت به غروب مانده، از این مرکز حرکت نموده، عازم جدّه شدیم.

مآخذ

ص: 1146

تاریخ بیداری ایران، حقیقت، تهران، ج1، ص 631؛ سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج6، ص 683 - 685 و 759.

الطبقات الکبری، بخشی از این کتاب نوشته ابن سعد درباره بقیع.

ابوعبدالله محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری مشهور به ابن سعد زهری یا ابن سعد واقدی یا کاتب واقدی در 168ق در بصره چشم به جهان گشود. و در 230ق چشم از جهان فروبست. مهم ترین اثر او کتاب الطبقات الکبری است که به رسول خدا(ص)، خویشاوندان و اهل بیت(ع) حضرت و نیز صحابه و تابعین می پردازد.

بخش هایی از این اثر درباره بقیع است. یک قسمت از آن که درباره رفتن رسول خدا(ص) به بقیع برای استغفار اهل بقیع است در اینجا نقل می شود.

ذکر خروج رسول الله(ص)، إلی البقیع واستغفاره لأهله

/أخبرنا معن بن عیسی. أخبرنا مالک بن أنس عن ابن أبی علقمة عن أمّه أنّها قالت: سمعت عائشة تقول: قام رسول الله(ص)، ذات لیلةٍ فلبس ثیابه ثمّ خرج، فأمرتُ خادمتی بَریرةَ فتبعته، حتّی إذا جاء البقیعَ وقف فی أدناه ما شاء اللّه أن یقف، ثمّ انصرف فسبقته بریرة فأخبرتنی فلم أذکر له شیئًا حتّی أصبح ثمّ ذکرت ذلک له فقال: «إنّی بعثت إلی أهل البقیع لأصلّی علیهم» (انظر: [سنن النسائی (4/93)، والمستدرک (1/488)])

أخبرنا نوح بن یزید المؤدّب ومحمّد بن الصّبّاح قالا: أخبرنا شریک عن عاصم بن عبیداللّه عن عبداللّه بن عامر بن ربیعة عن عائشة قالت: فقدتُ النبی(ص)، من اللّیل فتبعتُه فإذا هو بالبقیع فقال: «السّلام علیکم دارَ قومٍ مؤمنین أنتم لنا فَرَطٌ وإنّا بکم لاحقون اللّهمّ لا تحرمنا أجَرهم ولا تفتنّا بعدهم» قالت: ثمّ التفَتَ إلی فقال: «ویحها لو تستطیع ما فعلَت»

أخبرنا سعید بن سلیمان. أخبرنا إسماعیل بن جعفرٍ المدنی، وأخبرنا خالد بن خِداش، أخبرنا عبدالعزیز بن محمّد الدّراوَردی جمیعًا عن شریک بن عبداللّه بن أبی نمر عن عطاء بن یسار عن عائشة قالت: کان رسول الله(ص)، کُلّما کان لیلتها من رسول الله(ص)، یخرج من آخر اللّیل إلی البقیع فیقول: «السّلام علیکم دار قوم مؤمنین إیانا وإیاکم ما توعدون وإنّا إن شاء اللّه بکم لاحقون اللّهمّ اغفر لأهل بقیع الغرقد» (انظر: [السنن الکبری (4/79)، وسنن النسائی، الباب (102) جنائز، وابن السنی (585)، ومشکاة المصابیح (1766)]).

أخبرنا محمّد بن عمر، حدّثنی إبراهیم بن إسماعیل بن عبد الرّحمن المخزومی عن أبیه عن عائشة قالت: وثب رسول الله(ص)، من مضجعه من جوف اللّیل فقلتُ: أین بأبی أنت وأمّی یا رسول اللّه؟ قال: «أُمِرتُ

ص: 1147

أن أستغفر لأهل البقیع». قالت: فخرج رسول الله(ص)، وخرج معه مولاه أبو رافع، فکان أبو رافعٍ یحدّث قال: استغفر رسول الله(ص)، لهم طویلا ثمّ انصرف وجعل یقول: «یا أبا رافعٍ إنّی قد خیرت بین خزائن الدّنیا والخلد ثمّ الجنّة وبین لقاء ربّی والجنّة. فاخترت لقاء ربّی».

أخبرنا محمّد بن عمر، حدّثنی إسحاق بن یحیی بن طلحة عن عمرو بن شُعیبٍ عن أبیه عن جدّه عن أبی مُویهبة مولی رسول اللّه(ص) قال: قال رسول اللّه(ص) من جوف اللّیل: «یا أبا مُویهبة إنّی قد أُمرت أن أستغفر لأهل البقیع فانطلق معی» فخرج وخرجتُ معه حتّی جاء البقیع فاستغفر لأهله طویلاً ثمّ قال: «لِیهنِئکم ما أصبحتم فیه ممّا أصبح النّاس فیه أقبلَت الفِتَنُ کقِطَع اللّیل المظلِم یتّبع بعضها بعضًا یتبع آخرها أوّلها، الآخرة شرٌّ من الأولی» ثمّ قال: «یا أبا مویهبة إنّی قد أُعطیتُ خزائن الدّنیا والخُلد ثمّ الجنّة فخُیرتُ بین ذلک وبین لقاء ربی والجنة»، فقلت: بأبی أنت وأمّی فخُذ خزائن الدّنیا والخلد ثمّ الجنّة، فقال: «یا أبا مُویهبة قد اخترتُ لقاء ربّی والجنّة» فلمّا انصرف ابتدأه وجعُه فَقَبَضَه اللّه. صلّی اللّه علیه وسلّم.

أخبرنا معن بن عیسی ومحمّد بن إسماعیل بن أبی فدیک عن هشام بن سعد عن زید بن أسلم، وأخبرنا محمّد بن عمر، أخبرنا أسامة بن زید بن أسلم عن أبیه عن عطاء بن یسارٍ: أنّ رسول الله(ص)، أُتِی فقیل له اذهب فصَلّ علی أهلِ البقیع ففعل ذلک ثمّ رجع فرقد فقیل له: «اذهب فصَلّ علی أهلِ البقیع فذهب فصلّی علیهم فقال: «اللّهمّ اغفر لأهل البقیع» ثمّ رجع فرقد فأُتِی فقیل له: اذهب فصَلّ علی الشّهداء فذهب إلی أُحُدٍ فصلّی علی قتلی أُحُدٍ فرجع معصوب الرّأس، فکان بدء الوجع الّذی مات فیه(ص).

أخبرنا عتّاب بن زیاد، أخبرنا عبداللّه بن المبارک قال: أخبرنا ابن لهیعة، حدّثنی یزید بن أبی حبیب: أنّ أبا الخیر حدّثه أنّ عقبة بن عامرٍ الجُهنی حدّثهم: أنّ رسول الله(ص)، صلّی علی قتلی أُحد بعد ثمانی سنین کالمودّع للأحیاء والأموات ثمّ اطّلع المنبر فقال: «إنّی بین أیدیکم فرطٌ وأنا علیکم شهید وإنّ موعِدکم الحوض وإنّی لأنظر إلیه وأنا فی مقامی هذا، وإنّی لستُ أخشی علیکم أن تشرکوا، ولکن أخشی علیکم الدُّنیا أن تُنافسوا فیها»/.

کتاب الطبقات الکبری توسط محمود مهدوی دامغانی به فارسی ترجمه شده است که ترجمه قسمت نقل شده را می آوریم.

رفتن پیامبر (ص) به بقیع و استغفار آن حضرت از بهر مردگان

معن بن عیسی مالک بن انس، از ابن ابوعلقمه، از مادرش نقل می کند، که می گفته است شنیدم عایشه می گفت شبی پیامبر(ص) لباس پوشید و از خانه بیرون آمد. کنیز خود بریره را گفتم تا از پی او برود. پیامبر(ص) به بقیع رفت و مدتی آن جا ماند و سپس باز گردید.

بریره پیشاپیش آمد و مرا خبر داد و من آن شب در این باره چیزی با پیامبر(ص) نگفتم.

ص: 1148

صبح که گفتم، فرمود: مأمور شده بودم از بهر اهل بقیع آمرزش بخواهم.

نوح بن یزید از مؤدّب و محمد بن صبّاح هر دو، از شریک، از عاصم بن عبیدالله، از عبدالله بن عامر بن ربیعه، از عایشه نقل می کنند که می گفته است شبی دیدم پیامبر(ص ) نیست. به دنبال ایشان رفتم و دیدم کنار بقیع ایستاده، می فرماید: سلام بر شما، سلام بر این خانه که خانه مؤمنان است. شما از ما جدا شدید و ما نیز به شما خواهیم پیوست. خدایا ما را از پاداش آنان محروم مفرمای و پس از ایشان ما را به فتنه مینداز. گوید، آن گاه پیامبر(ص) به من توجه فرموده گفت: ای کاش چنین نمی کردی.

سعید بن سلیمان از اسماعیل بن جعفر مدنی، و خالد بن خداش از عبدالعزیز ابن محمد دراوردی، و همگی از شریک بن عبدالله بن ابونمر، از عطاء بن یسار، از عایشه نقل می کنند که می گفته است شب هایی که رسول خدا پیش من بود آخر شب به بقیع می رفت و می فرمود: سلام بر شما باد ای خانه مؤمنان، برای ما و شما آن چیزهاست که وعده داده شده است و ما نیز هرگاه خدا بخواهد به شما می پیوندیم، پروردگارا مردمی را که در بقیع غرقد مدفونند، بیامرز.

محمد بن عمر [واقدی] از ابراهیم بن اسماعیل بن عبد الرحمن مخزومی، از پدرش ، از عایشه نقل می کند که می گفته است پیامبر(ص) نیمه شبی از بستر بیرون آمد. گفتم: ای پیامبر خدا، پدر و مادرم به فدایت، کجا می روی؟ فرمود: مأمور شده ام از بهر مردمی که در بقیع مدفونند طلب آمرزش کنم. پیامبر(ص) با خدمتگزار خود ابورافع بیرون رفت. و ابورافع می گفت: پیامبر(ص) دیرگاهی از بهر آنان استغفار کرد و باز گردید، و مرا فرمود: ای ابورافع من مخیر شدم به اینکه میان همه خزاین دنیا و زندگی جاودانه و پس از آن اقامت در بهشت و یا دیدار خدا و بهشت یکی را برگزینم و من دیدار خدای خود را برگزیدم.

محمد بن عمر [واقدی] از اسحاق بن یحیی بن طلحه، از عمرو بن شعیب، از پدرش، از جدش، از قول ابومویهبه خدمتکار رسول خدا(ص)، نقل می کند که می گفته است: «نیم شبی پیامبر(ص) مرا فرمود: ای ابومویهبه، مأمور شده ام از بهر اهل بقیع استعفار کنم، تو با من بیا. گوید، پیامبر(ص) بیرون آمد و من نیز با او بودم. پیامبر(ص) به بقیع رفت و دیرگاهی از بهر مردگان استغفار فرمود و سپس گفت: گوارا باد بر شما حالت خودتان که بهتر از چیزهایی که مردم در آنند؛ و فتنه ها همچون پاره های شب تاریک روی آورده است و پیاپی فرا می رسد، یکی پس از دیگری، و هر یکی از فتنه پیش دشوارتر. آن گاه مرا فرمود: ای ابومویهبه من مخیر شدم که با تمام گنجینه های جهان و زندگی همیشگی این جهانی و سرانجام بهشت را برگزینم، یا دیدار خدای خود و بهشت را. گفتم: پدر و مادرم فدای تو باد، نخستین را

ص: 1149

برگزین. فرمود: ای ابومویهبه من دیدار پروردگارم و بهشت را برگزیدم. و چون از بقیع بازگردید بیماری آن حضرت آغاز شد و خدای او را به نزد خود برد، صلوات و سلام الهی بر او باد.

معن بن عیسی و محمد بن اسماعیل بن ابوفدیک از هشام بن سعد، از زید بن اسم، و محمد بن عمر [واقدی] از اسامه بن زید بن اسلم، از پدرش، از عطاء بن یسار نقل می کند که «شبانه فرشته ایی به حضور پیامبر(ص) آمد و گفت: برو و از بهر مردگان بقیع استغفار کن».

رسول خدا(ص) چنان فرمود و جون باز آمد و دراز کشید دیگر بار فرشته بیامد و گفت: باز هم به بقیع برو و از بهر آنان دعا کن. و رسول خدا(ص) برفت و از بهر آنان دعا کرد و چنین عرضه داشت: بار خدایا اهل بقیع را بیامرز. پس آنگاه بازگردیده بیارامید. فرشته باز آمده و گفت: از بهر شهیدان نیز چنان کن و رسول خدا(ص) به احد رفت و از بهر کشتگان احد دعا فرمود و بازگردید دستار بر سر، و این آغاز بیماری ارتحال آن حضرت بود.

عتّاب بن زیاد از عبدالله بن مبارک، از ابن لهیعه، از یزید بن ابوحبیب، از قول ابوالخیر، از عقبه بن عامر جهنی نقل می کنند که: «رسول خدا(ص) پس از هشت سال از بهر کشتگان احد دعا کرد و سخنانی فرمود که گویی از ایشان بدرود و تودیع می فرماید. گوید سپس بر منبر رفت و فرمود: من از میان شما می روم و بر شما گواه هستم، وعده گاه ما کنار حوض [کوثر] است، و گویی از همین جا بدان می نگرم، من از مشرک شدن شما بیم ندارم ولی بر شما از دنیا می ترسم که بر سر آن با یکدیگر ستیز کنید.

عقبه گوید: این آخرین دیدار من از آن حضرت بود؛ سلام و درود الهی بر او بادا.

مآخذ

الطبقات الکبری، ابن سعد، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1990م/1410ق، ج2، ص156-158؛ طبقات، محمد بن سعد کاتب واقدی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، 1374، ص196-198.

نیز ﻧﮑ: ابن سعد زهری

عبدالرحمن بن عوف، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره نوشته ابن شبّه.

ابوزید عمر بن شَبَّه نمیری معروف به ابن شَبَّه(173-263ق) ادیب، مورخ و راوی حدیث، کتاب تاریخ المدینة المنورة را به منظور معرفی تحولات و ابعاد شهر یثرب (مدینه در دوره اسلامی) نوشت. این اثر از نخستین آثار در عرصه مدینه پژوهی است. بخشی مهمی از آن درباره بقیع است که در چند مقاله عرضه شده است. هدف از این مقاله دسترسی آسان تر پژوهشگران به متون قدیمی است تا از این طریق بقیع

ص: 1150

پژوهی رواج و گسترش یابد. مؤلف به دلیل نزدیکی به دوره رسالت و زمان عباس، اطلاعات مستند و سودمندی عرضه کرده است.

قبر عبدالرحمن

/ محمد بن یحیی برای ما نقل کرد و گفت: عبدالعزیز بن عمران، از محمد بن عبدالعزیز و راشد بن حفص، از حفص بن عمر بن عبدالرحمان نقل کرد که گفته است:

چون مرگ عبدالرحمان بن عوف نزدیک شد عایشه برایش پیغام فرستاد که فرزندم این جای قبری است که در جوار رسول خدا(ص) برایت نگه داشته ام؛ آن را در اختیار گیر. اما عبدالرحمان گفت: من از تو شنیده ام که گفته ای: از آن روز که عمر[در اینجا] به خاک سپرده شده است روبند برنگرفته ام. اینک من خوش ندارم خانه ات را بر تو تنگ کنم و بیت رسول خدا(ص) را قبرستان کنیم. من به عثمان بن مظعون اقتدا کنم. ما با همدیگر پیمان بسته بودیم که اگر هر دو در یک سرزمین بمیریم همان جا با هم دفن شویم.

گفت: عبدالعزیز، از سعید بن زیاد وابسته ی سهله دختر عاصم بن عدی، از عبدالواحد بن محمد بن عبدالرحمان بن عوف نقل کرد که گفته است: عبدالرحمان بن عوف وصیت کرده بود که اگر در مدینه بمیرد در جوار عثمان بن مظعون به خاک سپرده شود. پس چون درگذشت در گوشه ی شرقی خانه ی عقیل برایش قبری کندند و او را در حالی که بردی راه راه به وی پیچیده شده بود، در آنجا به خاک سپردند. شک دارم که در این برد قطعه ای از طلا هم بود یا نه./

مأخذ

تاریخ مدینة منورة، ابن شبّه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، ص120-121.

نیز ﻧﮑ: عبدالرحمان بن عوف؛ ابن شَبَّه؛ تاریخ مدینه منوره

عبدالرحمن بن عوف، بخشی از کتاب وفاء الوفاء از سمهودی درباره یکی از صحابه و مدفون در بقیع.

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد سمهودی (844-911ق) از مدینه پژوهان سرشناس مصری است. او سال ها در مدینه النبی اقامت داشته و به تدریس و تألیف مشغول بود. چندین عنوان کتاب درباره مدینه تألیف کرد؛ از جمله وفاء الوفا را درباره مدینه و بقیع نوشت. در مدینه درگذشت و در بقیع در بقعه ابراهیم بن مصطفی(ص) به خاک سپرده شد.

کتاب وفاء الوفا از آثار مرجع و مهمّ در مطالعات و پژوهش های مدینه و بقیع شناسی محسوب می شود و چندین قرن مورد اعتماد و استفاده مؤلفان بوده است.

ص: 1151

بخشی از وفاء الوفاء، گزارش سمهودی درباره مقبره عبدالرحمن بن عوف است، این گزارش ذیلاً عرضه می شود تا دسترسی پژوهشگران به آن آسان تر گردد.

قبر عبدالرحمن بن عوف

/ روی ابن زبالة عن حمید بن عبدالرحمن قال: أرسلت عائشة إلی عبدالرحمن بن عوف حین نزل به الموت أن هَلُمَّ إلی رسول الله(ص) و إلی أخویک، فقال: ما کنت مُضَیقاً علیکِ بیتکِ، إنی کنت عاهدت ابن مظعون أینا مات دفن إلی جنب صاحبه، قالت: فمروا به علی، فمروا به علیها فصلَّت علیه (المغانم المطابة 2/509).

وروی ابن شبة عن حفص بن عثمان بن عبدالحرمن نحوه (تاریخ المدینة 1/115).

وعن عبدالواحد بن محمد بن عبدالرحمن بن عوف أنه أوصی إن هلک بالمدینة أن یدفن إلی عثمان بن مظعون، فلما هلک حُفر له عند زاویة دار عقیل الشرقیة، فدفن هناک، علیه ثوبُ حبرة من العصب، أتماری أن یکون فیه لحمة ذهب أو لا (المصدر السابق).

مأخذ

وفاء الوفا باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 2008م/ 1429ق، ج3، ص211- 212.

نیز ﻧﮑ: عبدالرحمن بن عوف؛ السمهودی، علی بن عبدالله

عبدالله بن مسعود، بخشی از کتاب وفاء الوفاء از سمهودی درباره یکی از صحابه و مدفونین در بقیع.

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد سمهودی (844-911ق) از مدینه پژوهان سرشناس مصری است. او سال ها در مدینه النبی اقامت داشته و به تدریس و تألیف مشغول بود. چندین عنوان کتاب درباره مدینه تألیف کرد؛ از جمله وفاء الوفا را درباره مدینه و بقیع نوشت. در مدینه درگذشت و در بقیع در بقعه ابراهیم بن مصطفی(ص) به خاک سپرده شد.

کتاب وفاء الوفا از آثار مرجع و مهمّ در مطالعات و پژوهش های مدینه و بقیع شناسی محسوب می شود و چندین قرن مورد اعتماد و استفاده مؤلفان بوده است.

بخشی از وفاء الوفاء، گزارش سمهودی درباره مقبره عبدالله بن مسعود است. این گزارش ذیلاً عرضه می شود تا دسترسی پژوهشگران به اطلاعات درباره او، آسان تر گردد.

قبر عبدالله بن مسعود

/ روی ابن سعد فی طبقاته عن أبی عبیدة بن عبدالله أن ابن مسعود قال: الدفنونی عند قبر عثمان بن مظعون.

ص: 1152

وعن عبیدالله بن عبدالله بن عتبة قال: مات عبدالله بن مسعود بالمدینة، ودفن بالبقیع، سنة اثنتین و ثلاثین./

مأخذ

الطبقات الکبری، ابن سعد، ج3، ص159؛ وفاء الوفا باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 2008م/ 1429ق، ج3، ص212.

نیز ﻧﮑ: عبدالله بن مسعود؛ السمهودی، علی بن عبدالله

عبدالماجد در بقیع، بخشی از سفرنامه حجاز از عبدالماجد دریابادی از هند در سده 14ق.

علامه عبدالماجد الدریابادی از ادبا و عالمان بزرگ اهل سنت از منطقه دریاباد شبه قاره است. او در سال 1347ق/ 1939م عازم سفر حج و مکه و مدینه شد. مشاهدات و خاطرات خود را به سبک ادبی نوشت و سفرنامه حجاز را پس از بازگشت آماده چاپ نمود. این سفرنامه مثل ده ها سفرنامه شرقی دیگر تعریب شد و در قاهره منتشر گردید. فصلی از آن درباره بقیع است که نقل می شود:

البقیع:

انتهینا من زیارة المسجد النبوی، وانتهینا من السلام علی النبی(ص)، وانتهینا من زیارة الصدیق والفاروق بأدب واحترام... ومضت الساعات، وحلت اللیالی، وانقشعت ظلمتها، وطلع صباح من بعد صباح، ولم نزل هنا..

ترکنا الراحة والنوم وجئنا إلی الحرم النبوی الشریف، وانشغلنا بالسلام علی سیدنا رسول الله(ص)، محبوبنا، فهو محبوب رب العالمین..

هل هناک من المسلمین من لا یعرف اسم هذا المکان؟ بقیع الغرقد أو کما یطلق علیه فی العرف العام «جنة البقیع» التراب الطاهر، الذی یرقد فیه أحباب رسول الله(ص)، ومن اختاره الله إلی جواره، وهم لیسوا بواحد أو اثنین، ولیسوا بعشرة أو عشرین، یعلم الله کم عدد من یرقدون هنا؟

وهی لا تبعد کثیرا عن الحرم النبوی، فعلی الناحیة الشرقیة، یمکن الوصول إلیها مشیا، ویستغرق ذلک ثمانی أو عشر دقائق، مکان واسع جداً محاط یسور علی جوانبه الأربعة، بعید عن العمران...

ماذا یقال عما فی وسط هذه الأسوار؟ وکیف تعبّر عن الجواهر النادرة التی ترقد تحت التراب؟

إذا ما نظرت فی هذا الجانب، وجدت مرقد فلذة کبد رسول الله(ص) ولده إبراهیم، الذی لو أبقاه الله حیا لکان نبیا، وإذا ما نظرت هنا، وجدت نورالعین الإمام حسن(رضی الله عنه)، وإذا ما تطلعت هنا وجدت ابنتیه: حضرة رقیة وحضرة أم کلثوم(رضی الله عنهما)، ووجدت سید الشهداء کربلاء الإمام زین العابدین(رضی الله عنه)، وفی ناحیة تجد أمهات المؤمنین: عائشة(رضی الله عنها)، وحفصة(رضی الله عنها)، وزینب(رضی الله عنها)، وأم سلمة(رضی الله عنها)... جمیع أمهات المؤمنین تقریبا.

ص: 1153

وتجد فی ناحیة الخلیفة الثالث عثمان اذا النورین(رضی الله عنه)، وفی مکان تجد عبدالرحمن بن عوف، وسعد بن أبی وقاص(رضی الله عنهما)، وإذا ما وافریالنا علی ما تذکره بعض الروایات، والتی لم یقبلها المحققون حتی الآن فهناک أیضا قبر فاطمة الزهراء، وأمیر المؤمنین علی المرتضی(رضی الله عنه).

التردد فی زیارة البقیع: مثل هذه الشموس، ومثل هذه الأقمار المدفونة تحت التراب، إذا حسدت السماء الأرض علی نورها، فمن یمکن أن یعجب لذلک؟ وما ذکرناه من أسماء، کان أمثلة فقط، یمکن أن نقیس علیها عظمة هذه البقیعة التی تضم الصالحین ونورانیتها، وإلا فهناک الاف الصاحبة، ولیس واحدا أو اثنین أو عدة صحابة، یرقدون هنا حیث یرقد الشهداء والصدیقون والأولیاء الذی لا یمکن أن نحصی عددهم..

وهکذا عمرت مدینة کاملة بالأبرار الصالحین، من زمن الصحابة والتابعین إلی یومنا هذا علی مدار 1300سنة.

من ذا الذی یمکنه أن یحیط بأنوار هذا المکان وببرکات هؤلاء، لو کان فردا منهم قد دفن فی مکان ما وحده لصار مزاره مرجعا للخلائق، ولصارت عتباته مکانا یجتمع فیه الخلق یحتلفون بذکراه، لکن نحن فی جوار روضة الرسول(ص)، ربما یضیء فیها سراج هنا وسراج هناک، ربما فیها نور نجوم هنا ونور نجوم هنالک تضیء مظلمة اللیالی الهالکة. لکن هنالک جمال نورالقمر الذی تخطیء عن کل نور.

سوء حالة البقیع: إن سوء حظ الأمة الإسلامیة وسوء طالعها لا نهایة له فمن ناحیة لو تردد اسم «المحبة» فی الأذن من مکان ما، هنا تبدأ الموالد علی «المزارات» وتبدأ الموسیقی، ویبدأ الرقص، والموجد والأعمال البذیئة، والطواف واسجدة، وکل ما یتنافی مع الشرع والدین، ومن ناحیة أخری، لو تعلم اللسان کلمة «الإصلاح» و «القضاء علی البدعة» عندها تبدأ الإهانات، وإیذاء الأحیاء، وإهانة الموتی وإذلالهم وتبدأ حالة من العناد، ویقام سوق الفرقة والتحزب..

من یستطیع أن یوقف من؟ ومن یستطیح أن یصد من؟ کل لسان حر بنطق بما یرید وکل قلم جریء یکتب ما یرید وکل ید معتدیة تبطش بمن ترید...

وکما یقول الشاعر:

الیوم ینال الثواب من یرتکب المعاصی إن کثیرا من بین من یقرءون هذه السطور یتعاطفون مع الحکومة النجدیة بسلامة نیة، ومن بینهم أیضا من أحسنوا لکاتب هذه السطور، وأنا أطلب منهم أن یتفضلوا ویتکرموا باستفتاء قلوبهم، ویشهدوا بالحق أمام عالم الغیب والشهادة، فلو کان الإمام أحمد بن حنبل الیوم علی قید الحیاة، ولنترک الإمام أحمد... لو کان الحافظ بن القیم أو أستاذه الشیخ ابن تیمیة علی قید الحیاة، فهل کان باستطاعته أن یتحمل مشاهدة البقیع علی حالتها تلک، الحالة من القذارة التی أحالها إلیها حنابلة القرن الرابع عشر الهجری النجدیون، ولو کان هذا الأمر موجودا فرضا فی الفقه الحنبلی، ألم یکن من

ص: 1154

واجب الحکومة النجدیة مراعاة مشاعر جمهور المسلمین، مع أنه لا یوجد أبدا فی الفقه الحنبلی ای حکم یقر هذا الأمر، ألا تضح لهم أهمیة مصالح الأمة تلک التی کان صاحب الشریعة (علیه الصلاة والسلام) یراعیها، والتی جعلته یعرض عن ضم الحطیم إلی الکعبة، خشیة أن تحدث فرقة وفتنة بین أفراد الأمة، فمن ذا الذی یستطیع أن یجیز لنفسه الغلو والتشدد فی مثل هذه الجزئیات.

مأخذ

سفرنامه حجاز، عبدالماجد دریابادی، ترجمه سمیر عبدالحمید ابراهیم، مقدمه سید سلیمان الندوی، قاهره، المجلس الاعلی للثقافة، 2004م، مقدمه ص201-206.

نیز ﻧﮑ: دریابادی، عبدالماجد

عثمان بن عفان، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره نوشته ابن شَبَّه درباره خلیفه سوم و دفن او در بقیع.

ابوزید عمر بن شَبَّه نمیری معروف به ابن شَبَّه(173-263ق) ادیب، مورخ و راوی حدیث، کتاب تاریخ المدینه المنوره را به منظور معرفی تحولات و ابعاد شهر یثرب (یا مدینه در دوره اسلامی) نوشت. این اثر از نخستین آثار مدینه شناسی است و بخش مهمی از درباره بقیع است. این اثر از نخستین آثار مدینه شناسی است و بخش مهمی از آن درباره بقیع است. این بخش شامل چند مقاله و مشتمل بر گزارش ها و روایاتی است که آراء علمای صدر اول را نشان می دهد. پژوهشگران با استفاده از این گزارش ها و دیدگاه ها می توانند بقیع پژوهی را توسعه دهند. متن این مقاله بدون کم و کاست آمده تا استفاده آن برای پژوهشگران آسان تر باشد. عثمان خلیفه سوم پس از کشته شدن بر اثر قیام و اعتراض عمومی در جایی در مجاورت بقیع به خاک سپرده شد. البته آن مکان هم اکنون جزء قلمرو بقیع است.

قبر عثمان بن عفان

/ علی بن محمد، از مردی، از زهری برای ما نقل کرد که گفته است: ام حبیبه دختر ابوسفیان آمد و بر در مسجد ایستاد و گفت: یا راه را بر من می گشایید که این مرد را در اینجا به خاک بسپارم یا از محرم پیامبر(ص) حجاب بر می گیرم. پس راه بر او گشودند. اما چون شبانگاه شد جبیر بن مُطعم، حکیم بن حِزام، عبدالله زبیر، ابوجهم بن حذیفه و عبدالله بن حِسل آمدند، جنازه را برداشتند و به بقیع بردند. در آنجا ابن بحره - و گفته می شود ابن نحره ساعدی - مانع دفن او شد. از همین روی او را به حُشّ کوکب - نام باغی در مدینه - بردند و جبیر بر او نماز خواند و او را به خاک سپرند و برگشتند. (حدیث در وفاء الوفا(ج2،ص913) آمده است)

ص: 1155

علی بن دابه، از شرحبیل بن سعد برایم نقل کرد و گفت: عبدالرحمان بن اَزهر گفت: من در هیچ چیز از مسأله عثمان دخالت نکردم و در خانه خود بودم که مُنذِر پسر زبیر به سراغم آمد و گفت: عبدالله تو را می خواهد. نزد او که در کنار جوال گندمی نشسته بود رفتم. گفت: آیا می توانی عثمان را دفن کنی؟ گفتم: من در هیچ چیز از قضایای او شرکت نکرده ام و این کار را هم نمی خواهم. پس کسانی دیگر که معبد بن معمر در جمعشان بود جنازه را برداشتند و به بقیع بردند. در آنجا جَبَلَة بن عمرو ساعدی آنان را مانع شد. پس او را در حالی که عایشه دختر عثمان نیز آنان را همراهی می کرد و چراغی در چراغدان در دست داشت به حُشّ کوکب بردند. مِسور بن مَخرمَه بر او نماز خواند و سپس برایش قبری کندند. چون او را به قبر نزدیک کردند، دخترش فریادی کشید. پس به هنگام دفن لحد او خشت ننهادند و تنها بر او خاک ریختند و بازگشتند.

علی، از ابودینار - فردی از بنی دینار بن نجار - از مخلد بن خفاف، از عروة بن زبیر نقل کرد که گفت: اسلم بن اوس بن بَحْرَه ساعدی بود که آنان را از دفن عثمان در بقیع بازداشت. گوید: پس او را به حُشّ کوکب بردند و حکیم بن حِزام بر او نماز خواند. (بعدها) بنی امیه حَشّ کوکب را ضمیمه بقیع کردند. (این حدیث به طور کامل در وفاء الوفا(ج2، ص99) آمده است)

محمد بن یحیی برای ما نقل کرد و گفت: عبدالعزیز بن عمران، از پدرش، از عثمان بن محمد بن مغیرة بن اَخنس بن شریق ثقفی، از مادرش حکیمه (حکیمه دختر امیة بن اخنس است که از امّ سلمه نقل حدیث می کند و یحیی بن ابی سفیان اخنس هم از او نقل می کند. ابن حِبّان او را ثقه دانسته است. بنگرید به: خلاصه خزرجی، ص422) نقل کرد که گفته است: من با آن چهار تن که عثمان بن عفان را به خاک سپردند همراه بودم: جبیر بن مطعم، حکیم بن حزام، ابوجهم بن حُذَیفه و نَیّار بن مکرم اَسْلمی. آنان جنازه را بر روی لنگه دری حمل می کردند و من صدای برخورد سر او را با در می شنیدم که به سان عصایی که بر چوب زنند دُب دُب می کرد. بهرحال جنازه را به حُشّ کوکب بردند و در قبر نهادند و دیواری بر قبر ویران کردند. در همان جا نیز بر او نماز خوانده شد.

حُشّ کوکب نام باغی در میان محوطه ای است که در شرق بقیع قرار داشته و آن را «خضراء اَبان» یعنی ابان بن عثمان می نامیده اند. (چنان که در مجمع (ج9، ص95) آمده، طبرانی حدیثی به همین مضمون از طریق مالک بن انس نقل کرده و هیثمی درباره این حدیث گفته است: رجال آن ثقه اند)

ابوشبه بن عمر بن ابی عمرو برای ما نقل کرد و گفت: موسی بن عبدالعزیز برایم نقل خبر کرد و گفت: عمر بن عبدالعزیز گفت: ولید هنگامیکه به مدینه آمد بر دستان من تکیه زد و به گردش در اطراف مسجدالنبی پرداخت. او به بنای مسجد و سپس به خانه پیامبر(ص) نگریست و آنجا ایستاد. سپس به

ص: 1156

من رو کرد و گفت: آیا ابوبکر و عمر در جوار اویند؟ گفتم: آری. گفت: پس امیرالمؤمنین عثمان کجاست؟

گوید: خدا میداند که گمان کردم ولید تا این دو جنازه را از اینجا بیرون نفرستد نخواهد رفت. از همین روی به او گفتم:ای امیرمؤمنان، هنگامیکه عثمان کشته شد مردم در فتنه و آشوب گرفتار بودند و همین بود که به آنان اجازه نداد او را در جوار اینان دفن کنند. ولید که این سخن شنید سکوت گزید.

هارون بن عُمَیر برای ما نقل کرد و گفت: اسد بن موسی، اَبوسلمه جامع بن صبیح، از یحیی بن سعید نقل کرده که گفته است: یعقوب بن عبدالله بن اسحاق، از عبدالله ابن فروج برایم نقل خبر کرد و گفت: با طلحه بودیم که به من و برادرزاده خود عبدالرحمان بن عثمان بن عبیدالله گفت: بروید و ببینید آن مرد(عثمان) چه کرده است؟

[عبدالله] گفت: روانه شدیم و به خانه او رفتیم و او را دیدیم که به جامه ای سفید پوشیده شده است. به نزد طلحه بازگشتیم و او را از آنچه دیده بودیم آگاهاندیم. دیگر بار گفت: باز گردید و او را کامل بپوشانید. دیگر بار روانه شدیم و جامه اش را به او پیچیدیم، چونان که جامه شهید را به او بپیچند. سپس او را بیرون بردیم تا بر او نماز بگزاریم. مصریه گفت: به خداوند سوگند نباید بر او نماز خوانده شود. ابوجهم بن حُذیفه هم گفت: به خداوند سوگند بر شما ایرادی نیست اگر بر او نماز نخوانید؛ خداوند بر او نماز خوانده است. پس مردمان دمی با دسته های شمشیرهای خود بر او یورش بردند، چنان که گمان بردم او را کشتند. سپس قصد داشتند عثمان را در جوار پیامبر(ص) خدا دفن کنند. او پیشتر از عایشه جای قبری درخواست کرد و عایشه نیز جای قبری به او بخشیده بود - اما از این کار مانع شدند و گفتند: به سیره اینان[پیامبر صلّی الله علیه وآله و دو خلیفه نخستین]عمل نکرده است تا با آنان به خاک سپرده شود.

بدین سان در قبرستانی که او خود خریده و به قبرستان عمومی افزوده بود به خاک سپرده شد و او نخستین کس بود که در این قطعه به خاک سپردند.

اسد میگوید: سعید بن مَرْزُبان برایم نقل کرد که عمرو بن عثمان بر او نماز خواند (این حدیث به طور کامل در وفاء الوفا(ج2، ص914) آمده است)./

مأخذ

تاریخ مدینه منوره، ابن شَبَّه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، ص118-120.

نیز ﻧﮑ: ابن شَبَّه، تاریخ مدینه منوره، عثمان بن عفان

عثمان بن مظعون در احادیث نبوی، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره، نوشته ی ابن شَبَّه.

ص: 1157

ابوزید عمر بن شَبَّه نمیری معروف به ابن شَبَّه (173-263ق) ادیب، مورخ و راوی حدیث، کتاب تاریخ المدینة المنورة را به منظور معرفی تحولات و ابعاد شهر یثرب (یا مدینه در دوره اسلامی) نوشت. این اثر از نخستین آثار مدینه شناسی است. بخش مهمی از آن درباره بقیع است. این بخش در چند مقاله آمده است تا پژوهشگران با دسترسی آسان تر به دیدگاه ها و گزارش های مورخان صدر اسلام، راه را برای توسعه بقیع پژوهی هموارتر نمایند. این مقاله درباره یکی از صحابه به نام عثمان بن مظعون است، او نخستین مهاجری است که در بقیع به خاک سپرده شد. البته گزارش حضرت فاطمه زهرا(س) دختر دیگر رسول خدا در مقاله مستقلی آمده است.

/عبدالعزیز بن قدامه، از قدامة بن موسی مرا خبر داد و گفت: در بقیع درختان غرقد(دیوخوله) وجود داشت. چون عثمان بن مظعون درگذشت در بقیع به خاک سپرده و این درختان غرقد قطع شد. رسول خدا(ص) آنگاه به جایی که عثمان در آن دفن شده بود اشاره کرد و فرمود: «این، روحاء است»؛ یعنی همه آنچه در فاصله خانه محمد بن زید تا گوشه سرای عقیل، در سمت جنوب شرقی واقع می شود و از یک طرف نیز به راه عمومی منتهی است. سپس افزود: همین تا آن سمت دیگر روحاء است». این فراخنا شامل منطقه ای است که در کنار راه عمومی، از خانه ی محمد بن زید تا دورترین نقطه بقیع در آن روزگار را شامل بوده است. (حدیث مرسل و ضعیف است)

محمد بن یحیی، از دراوردی، از ابوسعید، از سعید بن جبیر بن مطعم نقل کرد که گفت: قبر عثمان بن مظعون را در کنار خانه محمدبن علی بن حنفیه دیده ام.

عبدالعزیز بن عمران گفت: محمد بن قدامه، از پدرش، از جدش نقل کرد که گفته است: چون پیامبر(ص) عثمان بن مظعون را به خاک سپرد فرمود سنگی آوردند و در سمت بالای سر قبر گذاشتند. قدامه گوید: بعدها وقتی بقیع را هموار کردند آن سنگ را یافتیم و پی بردیم که این همان قبر عثمان بن مظعون است. (سند حدیث ضعیف است. در وفاء الوفا(ج2، ص 58) نقل شده است)

عبدالعزیز گوید: از یکی از مردم شنیدم که می گفت: درست بالای سر و پایین پای قبر عثمان بن معظون دو قطعه سنگ قرار داشت.

ابوغسان می گوید: عبدالعزیز، از حسن بن عماره، از پیری از بنی مخزوم که او را عمر می گفتند نقل خبر کرد که گفته است: عثمان بن مظعون نخستین مهاجری بود که درگذشت. پرسیدند: ای رسول خدا(ص)، او را کجا به خاک بسپاریم؟ فرمود: در بقیع، راوی گوید: رسول خدا(ص) او را به خا ک سپرد و چون یکی از سنگ های قبر اضافه ماند، رسول خدا(ص) خود آن را برداشت و در سمت پایین پای قبر نهاد. هنگامی که مروان بن حکم حکمران مدینه شد این سنگ را بر قبر دید و فرمان داد آن را برداشتند و به

ص: 1158

کناری افکندند. مروان گفت: به خدا سوگند اجازه نمی دهم بر قبر عثمان بن معظون سنگی باشد تا بدان شناخته شود. پس بنی امیه نزد او آمدند و گفتند: بد کاری کرده ای به سراغ سنگی که پیامبر(ص) او را نهاده است رفته ای و آن را دور افکنده ای بسیار کار بدی انجام داده ای فرمان ده آن سنگ را برگردانند. اما مروان گفت: به خدا سوگند اکنون که خود آن را دور افکنده ام نمی تواند بازگردانده شود. (حدیث مرسل و سند آن ضعیف است. در وفاء الوفا (ج2، ص 85) و همچنین به اختصار در عمدة الأخبار(127) آمده است)

فلیح بن محمد یمانی برای ما نقل کرد و گفت: حاتم بن اسماعیل برای ما حدیث کرد و گفت کثیر بن زید از مطلّب برایمان نقل کرد که گفته است: پیامبر(ص) چون عثمان بن معظون را به خاک سپرد مردی را که آنجا بود فرمود: «آن قطعه سنگ را به من بده تا بر قبر برادر خویش بگذارم و بدین وسیله آن را بازشناسم و کسانی از خاندان خویش را که به خاک می سپارم نزدیک او دفن کنم». آن مرد برخاست ولی نتوانست آن سنگ را بیاورد.

مخبر می گوید: گویا به چشم خود سفیدی بازوان رسول خدا (ص) را می بینیم که آن سنگ را برداشت و بر کنار قبر او نهاد. (حدیث مرسل و ضعیف است)

موسی بن اسماعیل برای ما نقل کرد و گفت: حماد بن سلمه، از علی بن زید از یوسف بن مهران، از ابن عباس نقل کرده است که گفت: چون رقیه دختر رسول خدا(ص) درگذشت پیامبر(ص) (خطاب به جنازه ی او) فرمود: به سلف ما عثمان بن مظعون بپیوند.

راوی گفت: پس زنان گریستند اما عمر بر آنان تازیانه نواخت. رسول خدا(ص) دست عمر را گرفت و فرمود: ای عمر، آنان را واگذار. همچنین فرمود: از قارقار شیطان بپرهیزید. زیرا آنچه خود به خود از دیده فرو ریزد و از دل برخیزد، از خداوند و از رحمت و مهربانی است، اما آنچه از زبان و دست خیزد از شیطان.»

راوی گوید: پس فاطمه(س) بر سر قبر گریست و پیامبر با گوشه ی جامه ی خود اشک از دیدگانش پاک می کرد. (طبرانی در معجم الکبیر(ج9، ح8317) این حدیث را نقل کرده و هیثمی در مجمع(ج9، ص 302) درباره آن گفته است: رجال آن ثقة اند و درباره برخی از آنها اختلاف نظر است. همچنین هیثمی در مجمع(ج3، ص 17) می گوید: احمد این حدیث را (به شماره ی 2127) نقل کرده و سند او مشتمل بر علی بن زید است که هر چند موثق است اما درباره او سخن هایی است. ابن سعد(ج3 و ج1، ص 290) و ابن عبدالبرّ در ااستیعاب(ج3، صص 1055 و 1056) نیز این حدیث را نقل کرده اند. یادآور می شود متن زیر روایت طبرانی چنین است: از ابن عباس رسیده است که گفت: چون عثمان بن مظعون

ص: 1159

درگذشت همسرش گفت: بهشت گوارای تو باد پیامبر(ص) با خشم در او نگریست و فرمود: از کجا دانسته ای؟ گفت: سوار عرصه پیکار و از همراهان تو است. رسول خدا(ص) فرمود: به خدا سوگند، حتی نمی دانم با خودم چه خواهد شد. این سخن رسول خدا(ص) نسبت به عثمان بن معظون که برترین اصحاب رسول خدا(ص) بود بر آنان گران آمد اما هنگامی که رقیه دختر آن حضرت درگذشت فرمود: به سلف ما عثمان معظون بپیوند. این حدیث را ابن حجر در الاصابه(ج4، ص297) در شرح حال رقیه آورده و سپس در این باره نوشته است: این خطاست و شاید یکی از دیگر دختران پیامبر بوده است؛ زیرا در تاریخ ثابت است که رقیه در هنگام غزوه بدر درگذشت. یا هم باید این روایت را چنین توجیه کرد که پیامبر(ص) پس از بازگشت از بدر به کنار قبر او آمد و چنین فرمود.) آنان

ابو زید بن شبه(مؤلف) گوید: هم روایت و هم خلاف آن، نقل شده است.

موسی بن اسماعیل برای ما نقل کرد و گفت: حماد بن سلمه، از هشام بن عروه، از پدرش نقل کرد که رسول خدا(ص) در روزهای برپایی نبرد بدر عثمان بن عفان و اسامة ابن زید را بر مراقبت از رقیه که بیمار بود گماشت و در مدینه گذاشت. (حدیث مرسل و صحیح است)

عثمان بن عمر برای ما نقل کرد و گفت: یونس، از زهری برایمان حدیث کرد که گفته است: رسول خدا(ص) در پی نبرد بدر برای عثمان(بن عفان) هم سهمی از غنایم قرار داد. راوی گوید: او در این هنگام برای مراقبت از همسر خود رقیه دختر رسول خدا(ص) که به حصبه گرفتار شده بود در مدینه مانده بود. هنگامی که نبرد بدر با پیروزی به پایان رسید زید بن حارثه مژده دهان به مدینه باز آمد، اما عثمان را دید که در کنار قبر رقیه است و او را به خاک می سپارد. (حدیث مرسل و صحیح است)

ابراهیم بن منذر برای ما نقل کرد و گفت: عبدالله بن وهب برای ما حدیث کرد و گفت: لیث بن سعد برایمان حدیث آورده که یزید بن ابی حبیب از کسی که برایش روایت کرده است نقل کرده که عبدالرحمان بن عوف کسی را نزد عثمان بن عفان فرستاد و او را نکوهش کرد و یادآور شد که او در نبرد بدر شرکت داشته، اما عثمان در آن حضور نیافته است. عثمان در پاسخ برایش پیغام فرستاد: من هم به همان هدفی که تو روانه شدی روانه شدم، اما رسول خدا(ص) از راه مرا برگرداند تا به خانه و نزد همسر خود دختر او که بیمار بود برگردم. پس من کار دختر رسول خدا(ص) را که بر من حق داشت عهده دار شدم تا آن که او را به خاک سپردم. سپس رسول خدا(ص) را که از بدر باز می گشت دیدم، مرا مژده داد پیش از آنکه شما را در آن کار که کرده اید پاداشی باشد مرا در آنچه کرده ام پاداش است و سهمی به مانند سهم شما از غنایم به من داد؛ حال، من برترم یا شما؟ (به همین مضمون در اصابه(ج4، ص 298) در شرح حال رقیه دختر رسول خدا(ص) و به نقل از سراج در تاریخ خود از طریق هشام بن

ص: 1160

عروه، از پدرش آمده است که گفت: عثمان و اسامة بن زید در جنگ بدر شرکت نداشتند. هنگامی که اینان در مدینه رقیه را به خاک می سپردند عثمان صدای تکبیری شنید. گفت: ای اسامه، این چیست؟ نگریستند و زید بن حارثه را دیدند که بر ناقه دماغ بریده رسول خدا(ص) می آید و مژده ی کشته شدن مشرکان در بدر را می آورد).

مأخذ

تاریخ مدینه منوره، ابن شبه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، ص108-112.

نیز ﻧﮑ: دختران رسول خدا؛ عثمان بن مظعون؛ ابن شَبَّه؛ تاریخ مدینه منوره

عمارة قبور النبی و اهل بیته، کتابی درباره آرامگاه ها و بقعه های معصومین(ع) و علل مخالفت وهابیت با آنها.

این کتاب در اصل درس گفتار های آیت الله شیخ محمد السند است که توسط یکی از شاگردانش به نام ابراهیم حسین البغدادی تحریر و به صورت کتاب حاضر عرضه شده است.

این کتاب شامل چهارفصل و یک ضمیمه است. فصل اول ادله عام قرآنی برای مشروعیت توسل، نذر، توجه به رسول خدا(ص) و اهل بیتش و استشفاء از آنان است. فصل دوم ادله خاصی مطرح شده در قرآن در موارد فوق را می آورد. فصل سوم آرامگاه سازی و ساختن عمارت بر قبور را در روایات بررسی می کند. حکم حرمت بناسازی آرا که وهابیون گفته اند را نقد کرده است. فصل چهارم درباره وجوب و ضرورت ساختن عمارت بر قبر رسول خدا و دیگر اهل بیتش است. بیش از ده دلیل از قرآن و سیره آورده که ساختن آرامگاه بر مقابر معصومین(ع) واجب است.

اما در ضمیمه، فتوای وهابیون به حرمت قبور و لزوم تخریب آنها را آورده و به نقد آن می پردازد. در ادامه گزارشی از سیره نبوی از رفتن به بقیع و احترام به قبور آورده و این سیره را با شیوه و رویه وهابیون در برخورد با بقیع مقایسه می کند. و بالاخره در پایان مقابری که تخریب کرده اند و ظلم و جوری که به آثار و فرهنگ اسلامی نموده اند را معرفی می کند.

در واقع این کتاب در نقد مبانی فکری و عقیدتی تخریب بقیع است و در مقابل ادله دفاع از بقیع را مطرح و بررسی دقیق نموده است. سه قسمت از این کتاب در مقالات مستقل آورده شده است.

مأخذ

عمارة قبور النبی و اهل بیته، محمد السند، تقریر ابراهیم حسین البغدادی، بیروت، الامیرة للطباعة و النشر، 2010م/ 1431ق، 220ص.

نیز ﻧﮑ: وجوب عمارت سازی بر مقابر معصومین(ع)؛ فتوای تخریب بقیع و ردّ آن؛ بقیع در دوره رسول خدا و دوره

ص: 1161

وهابیون

عمارة قبور النبی و اهل بیته، بخشی از این کتاب درباره بقیع.

آیت الله شیخ محمد السند از رهبران مذهبی شیعیان در نجف اشرف، علاوه بر درس های فقهی، تدریس موضوعات کلامی هم داشته است. مبحث ساختن آرامگاه بر مقابر مشاهیر و بزرگان مذهبی و نقد آرای وهابیون را حدود 2 ماه تدریس نمود و ابراهیم حسین البغدادی از شاگردان ایشان به نگارش این درس ها پرداخت و کتاب عمارة القبور النبی و اهل بیته را ساخت.

بخشی از این کتاب درباره بقیع است که عیناً نقل می شود تا استفاده پژوهشگران تسهیل گردد.

مقبرة البقیع: / روی أبن سعد والحاکم النیسابوری بأسناده عن عبیدالله بن أبی رافع عن أبیه قال: کان رسول الله(ص) یرتاد لأصحابه مقبرة یدفنون فیها(1)،

فکان قد جاء نواحی المدینة و أطرافها، قال: ثم قال: (أُمرت بهذا الموضع). و کان یقال بقیع الخبخبة، وکان أکثر نباته الغرقد، ... فکان أول من قبر هناک عثمان أبن مظعون، فوضع رسول الله(ص) حجراً عند رأسه وقال: (هذا قبر فرطنا) و کان إذا مات المهاجر بعده، قیل یا رسول الله، أین ندفنه؟ فیقول: (عند فرطنا عثمان بن مظعون)(2).

وروی عن أمیر المؤمنین علی(ع). (أول من دفن بالبقیع عثمان بن مظعون، ثم أتبعه إبراهیم أبن رسول الله(ص))(3).

النبی(ص) یستغفر لأهل البقیع: روی فی صحیح مسلم و النسائی عن عائشة قالت: لما کان لیلتی التی رسول الله(ص) فیها عندی أنفلت فوضع رداءه و خلع نعلیه فوضعهما عند رجلیه وبسط طراف إزاره علی فراشه فاضطجع، فلم یلبث إلا ریثما ظن أنی قد رقدت، فأخذ أزراه رویداً، وأنتعل رویداً، وفتح الباب، فخرج ثم أجافه رویداً، وجعلت درعی فی رأسی، وأختمرت، وتقنعت إزاری، ثم أنطلقت علی أثره حتی جاء البقیع فأقام، فأطال القیام، ثم رفع یدیه ثلاث مرات، ثم أنحرف فأنحرفت، فأسرع فأسرعت، فهرول فهرولت، فأحضر فأحضرته، فسبقته فدخلت، فلیس إلا أن أضطجعت، فدخل فقال: مالک یا عائش حشیاً رابیة قلت یا رسول الله بأبی أنت و أمی، فأخبرته، قال: فأنتِ السواد الذی رأیت أمامی؟ قلت: نعم، فلهزنی فی صدری لهزة أوجعنی، ثم قال: أظننت أن یحیف الله علیک و رسوله؟ قلت: مهما یکتم الناس یعمله الله،

ص: 1162


1- . الشرح الکبیر ج2: 389، المستدرک علی الصحیحین ج3: 189.
2- . الطبقات الکبری ج3: 397. المستدرک علی الصحیحین ج3: 190، سیر أعلام النبلاء ج1: 155، تاریخ الطبری ج2: 177.
3- . معجم البلدان ج4: 471.

قال: نعم، قال: فأن جبریل(ع) أتانی أهل البقیع فتستغفر لهم قال: قلت کیف أقول لهم یا رسول الله؟. قال: قولی السلام علیکم أهل الدیار من المؤمنین والمسلمین، ویرحم الله المستقدمین والمستأخرین(1).

وغیر ذلک من الأحادیث المرویة من الفریقین. وقد ذکر السمهودی مواقع القبور والقبب وهذا مما یعنی أن القبب والقبور کانت عامرة ومشیدة فی زمانه حیث کانت سنة وفاته فی (911ق) وذکر الحافظ الذهبی فی ترجمة العباس عم النبی: ((ودفن بالبقیع وعلی قبره الیوم قبة عظمیمة من بناء خلفاء آل العباس))(2).

روی صفوان الجمال عن الصادق(ع): ((کان رسول الله(ص) یخرج فی ملأ من الناس من أصحابه کل عشیة خمیس إلی بقیع المدنیین))(3).

و روی أبن حجر عن محمد بن هیصم عن أبیه عن جده: أن رسول الله(ص) أشرف علی وسط البقیع، فصلی فیه(4).

وبعد کل هذه الأحادیث النبویة قامت هذه الفئة الضالة بهدم هذه البقاع الطاهرة والتی کانت عامرة ومشیدة بالقباب العالیة، یقول الرحالة ریتشارد بورتون: ((وقبل أن نترک البقیع وقفنا وقفتنا الحادیة عشرة عند القبة العباسیة أو قبة العباس عم النبی، وهی أکبر وأجمل جمیع القبب الأخری...

وتوجد فی القسم الشرقی قبور الحسن بن علی سبط النبی، والإمام زین العابدین بن الحسین، وأبنه محمد الباقر، ثم أبنه الإمام جعفر الصادق، وهؤلاء جمیعاً من نسل النبی وقد دفنوا فی نفس المرقد الذی دفن فیه العباس))(5).

ویصف أبن بطوطة قبة الإمام الحسن(ع) فیقول: ((هی قبة ذاهبة فی الهواء بدیعة الأحکام))(6).

ویقول رتر عند زیارته المدینة سنة (1925) أی بعد أن أحتل الوهابیون المدینة:

... وحینما دخلت إلی البقیع وجدت منظره کأنه منظر بلد قد خُربت عن آخرها. فلم یکن فی أنحاء المقبرة کلها ما یمکن أن یری أو یشاهد، سوی أحجار مبعثرة وأکوام صغیرة من التراب لا حدود لها.

ثم یقول: فقد هدمت واختفت عن الأنظار القباب البیضاء التی کانت تدل علی قبور آل البیت النبوی فی السابق... (7).

ص: 1163


1- . وفاء الوفاء، ج3: 77.
2- . سیر أعلام النبلاء، الترجمة 11، العباس عم النبی(ص)، 2/97.
3- . کامل الزیارات: 529، مستند الشیعة ج3: 320.
4- . الإصابة 7: 367.
5- . دائرةالمعارف الإسلامیه، ج8: 273.
6- . رحلة ابن بطوطة.
7- . موسوعة العتبات المقدسة ج3: 329.

مشاهد مشاهیر البقیع: ونذکر الآن القبور التی هدمتها هذه الشرذمة:

1- قبر الإمام الحسن بن علی بن أبی طالب(ع).

2- قبر الإمام علی ابن الحسین(ع).

3- قبر الإمام محمد الباقر بن الإمام زین العابدین(ع).

4- قبر الإمام جعفر الصادق بن الإمام محمد الباقر(ع).

5- عباس عم رسول الله(ص).

وکانوا کلهم فی قبة واحدة والتی کانت من اکبر القباب فی البقیع.

ویقول السمهودی: وعلیهم قبة شامخة فی الهواء.

وقال ابن النجار: وهی کبیرة عالیة قدیمة البناء وعلیها بابان یفتح احدهما کل یوم(1).

6- فاطمة بنت أسد الهاشمیة.

وهی أم الإمم علی(ع). ومربیة رسول الله(ص).

عن جابر بن عبدالله قال:

بینا نحن جلوس مع رسول الله(ص) إذ آتاه آت وقال: یا رسول الله، أن أم علی وجعفر وعقیل قد ماتت فقال رسول الله(ص). قوموا إلی أمی، فقمنا وکأن علی رؤوس من معه الطیر، فلما النتهینا إلی الباب نزع قمیصه فقال: إذا غسلتموها فأشعروها أیاه تحت أکفانها، فما خرجوا بها جعل رسول الله(ص) مرة یحمل، ومرة یتقدم، ومرة یتأخر حتی انتهینا إلی القبر فتمعک فی اللحد ثم خرج فقال: أدخلوها باسم الله وعلی أسم الله، فلما أن دفنوها قام قائما فقال: جزاک الله من أم وربیبة خیراً، فنعم الأم ونعم الربیبة کنت لی، قال: فقلنا له أو قیل له، یا رسول الله(ص) لقد صنعت شیئین ما رأیناک صنعت مثلهما قط، قال: ما هما ؟.

قلنا: نزعک قمیصک وتمعکک فی اللحد، قال(ص): أما قمیصی لا أرید أن تمسها النار أبداً إنشاء الله تعالی، وأما تمعکی فی اللحد فأردت أن یوسع الله علیها فی قبرها(2).

لیت رسول الله(ص) حاضر الیوم لیری حال قبر أمه وربیبته(ع)، فقد هتکوا حرمته رجال مروان ابن الحکم الیوم. وضیعوا علامته علی محبیها ومحبی ولدها علی(ع).

7- بنات رسول الله(ص)، أو ربائبه.

أ- زینب

ب- رقیة

ص: 1164


1- . وفاء الوفاء ج3: 100.
2- . وفاء الوفاء ج3: 87.

ج- أم کلثوم

8- زوجات رسول الله(ص). وهن:

- أم سلمة.

- حفصة.

- ریحانة بنت زید.

- زینب بنت جحش.

- زینب بنت خزیمة.

- صفیة بنت حیی.

- عائشة بنت أبی بکر.

- ماریة القبطیة.

9- عمات رسول الله(ص).

- صفیة بنت عبد المطلب.

- عاتکة بنت عبد المطلب.

10- عقیل بن أبی طالب.

11- عبد الله بن جعفر بن أبی طالب.

12- أم البنین:

وهی فاطمة الکلابیة، زوجة الإمام علی(ع)، وأم العباس بن علی(ع).

13- إبراهیم ابن رسول الله(ص).

مات وهو صغیر، وحزن علیه رسول الله(ص). کثیراً وهو ثانی من دفن فی البقیع بعد عثمان بن مظعون وأمه ماریة القبطیة.

یقول السمهودی: مشهد سیدنا إبراهیم بن سیدنا رسول الله(ص). وقبره علی نعت قبر الحسن والعباس(ع)، وهو ملصق إلی جدار المشهد القبلی، وفی هذا الجدار شباک(1).

وهذا یعنی أن قبر سیدنا إبراهیم بن رسول الله(ص) کان یشبه قبور أئمة البقیع(ع) من ناحیة القبة والبناء حیث یقول: (علی نعت قبر الحسن والعباس) بل هناک شباک کما یقول وهذا یدل علی أن قبورهم کانت مشیدة.

14- حلیمة السعدیة- وهی مرضعة رسول الله(ص).

ص: 1165


1- . وفاء الوفاء ج3: 101.

15- أبو سعید الخدری

16- محمد بن الحنفیة ابن الإمام علی بن أبی طالب(ع).

17- عثمان بن مظعون:

وعن شیخ من بنی مخزوم یدعی عمر قال: کان عثمان بن مظعون أول من مات من المهاجرین، فقالوا: یا رسول الله أین ندفنه؟، قال(ص): ندفنه بالبقیع.

قال: فلحد له رسول الله(ص) وفضل حجر من حجارة لحده، فحمله رسول الله(ص) فوضعه عند رجلیه، فلما ولی مروان بن الحکم المدینة مر علی ذلک الحجر فأمر به فرمی به، وقال: والله لا یکون علی قبر عثمان بن مظعون حجر یعرف به، فأتته بنی أمیة فقالوا: بئس ما صنعت، عمدت إلی حجر وضعه النیس(ص) فرمیت به، بئس ما عملت، فمر به فلیرد، فقال: أما والله إذ رمیت به فلا یرد(1).

وفی روایة أخری عن ابن شهاب وغیره أن عثمان (بن عفان) منع من البقیع، فدفن فی حش کوکب، وکان عثمان بن مظعون أول من دفن بالبقیع، فجعل رسول الله(ص) أسفل مهراس علامة علی قبره لیدفن الناس حوله، وقال: لأجعلنک للمتقین إماماً، فلما استعمل معاویة مروان بن الحکم علی المدینة فی ملکه ادخل الحش فی البقیع، وحمل المهراس وجعله علی قبر عثمان، وقال: عثمان و عثمان... .

من هنا حصل الخلط بین القبرین والی الآن هذه الشبهة موجودة، وعلی ضوء هذا- وهذا هو المعروف- إن القبر الذی ینسب الیوم إلی عثمان بن عفان هو فی الحقیقة قبر عثمان بن مظعون (رضی الله عنه).

18- شهداء الحرة:

استشهد هؤلاء فی سنة (63ق) فی معرکه الحرة بأمر من یزید بن معاویة وعلی ید مسلم بن عقبة، عندما هجم علی مدینة رسول الله(ص)، وقتل حوالی سبعة آلاف نفر من أهل المدینة وکلهم من المهاجرین والأنصار والسادات وشیعة رسول الله(ص). وانتهک حرمة النساء، واحرق الحرث والنسل، ومکان قبورهم فی بقعة خاصة من شهداء احد وسط المقبرة.

19- سعد بن معاذ الاشهلی (رضی الله عنه).

وقد صلی علیه ودفنه رسول الإنسانیة محمد(ص).

20- مالک بن انس الاصبحی: (تلمیذ الإمام الصادق(ع) وإمام المالکیة) علیه قبة صغیره وإلی جانبه فی المشرق والشام قبة لطیفة أیضاً... ویقال إن بها نافعاً مولی أبن عمر(2).

21- عبدالله بن مسعود.

ص: 1166


1- . وفاء الوفاء ج3: 84.
2- . المصدر السابق: 99.

22- أسعد بن زرارة: أول من دفن فی البقیع من الأنصار.

23- مالک بن نویرة.

24- جابر بن عبدالله الأنصاری.

25- زید بن أرقم.

وغیر ذلک من الصحابة الأجلاء لرسول الله(ص) ک- (حسان بن ثابت، وزید بن ثابت، وزید بن حارثة).

وکذلک دفن فی البقیع أکثر أولاد الإئمة المعصومین(ع) کأبناء الإمام الباقر(ع) وسکینة وفاطمة (بنتا الإمام الحسین(ع)) وأبناء الإمام السجاد(ع) وکذلک شهربانوا أم الإمام السجاد وغیرهم/

مأخذ

عمارة قبور النبی و اهل بیته، آیت الله محمد السند، تقریر ابراهیم حسین البغدادی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1431ق/ 2010م، ص189- 196.

فاطمه بنت رسول الله(ص)، بخشی از کتاب اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء از سمهودی.

ابوالحسن علی مشهور به سمهودی (844-911ق) مدینه پژوه مشهور کتاب وفاء الوفاء را نوشت. سپس آن را تلخیص و آن را خلاصة الوفاء نامید. آنگاه مترجمی ناشناس آن را به فارسی برگرداند. بخشی از آن درباره حضرت فاطمه(ع) است که عیناً نقل می شود:

فاطمه بنت رسول الله(ص)

ارجح اقوال آن است که تربت شریفش در بقیع است. روایتی آنکه در زاویه یمانیه دارعقیل است که شارع است در بقیع و روایات کثیره مختلف التعبیر وارد شده که مقتضای همه آن است که قبر شریفش در قرب دارعقیل است و در روایتی آنکه مدفون شد در منزل خودش که داخل مسجد است و قبر شریفش نزد دَرِ مسجد است یعنی آن دَری که مواجه دار اسماء بنت حسن بن عبدالله است که در شامی باب النساء است در مشرق. ابن شبّه گفته: گمان می برم که این غلط است و به سند خوب مروی شده که امام حسن(ع) گفت که دفن کنید مرا در مقبره پهلوی مادر من و مؤید این است آنکه مذکور شده که در نزد قبور ائمه اهل بیت رُخامی بود نوشته:

«هذا قبر فاطمه بنت رسول(ص) سیدة نساء العالمین و قبر الحسن بن علی و علی بن الحسین بن علی و قبر محمد بن علی و جعفر بن محمد(ع)»

و از شیخ ابوالعباس [108- آ] مروی و منقول است که در امام قبله قبه عباس ایستاده بر آن سیده(س) سلام می کرد و می گفت که قبر شریفش بر وی مکشوف شده و قولی آنکه در خانه خود مدفون شده به قولی در مؤخّر خانه. در شامی باب النساء چنان که گذشت و این بعید است و به قولی در مقدم خانه

ص: 1167

خود در موضع محراب خشب در خلف حجره شریفه نبویه داخل مقصوره و ابن جماعه گفته: این اظهر اقوال است و در باب عمارت حجره سبق ذکر یافت که در آنجا لحدی ظاهر شد و استخوانی چند که مردم را اضطراب عظیم دست داد و دو روایت دیگر نیز در مدفن آن سیده نقل کرده اند که هر دو در غایت بعد است خصوصاً آنکه در موضع صندوقی است که در مصلاّی امام است در روضه؛ دیگر آنکه در مسجدی است که منسوب است به آن سیده در بقیع یعنی آن بنای مربع که در قبله قبّه عباس است رضی الله عنه و این است مراد به قول حجة الاسلام که نماز کند در مسجد فاطمه و این موضع معروف است به بیت الاحزان و می گویند که آن سیده در مدت حزن پدر بزرگوار خود (ص) در آنجا اقامت می کرده [است].

مأخذ

اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش سید کمال حاج سید جوادی، تهران، مشعر، 1376، ص291-292.

فتاوای علمای مدینه در تخریب بقیع و نقد آن، بخشی از کتاب کشف الارتیاب سید محسن امین عاملی شامل استفتا و فتوا برای زمینه چینی تخریب 1344ق.

رژیم آل سعود، عبدالله بن بلیهد را به قاضی القضاتی منصوب کرد. او به مدینه رفت و با سخنرانی ها، ارتباطات و جوسازی، فضای مدینه و روحیه مردم را آماده تخریب آثار اسلامی و بقیع نمود. متنی شامل پرسش و پاسخ شرعی و به اصطلاح استفتا و فتوای علمای در بین مردم مدینه منتشر شد که بسیار مؤثر بود.

به نظر می رسد این استفتا و جواب آن به قلم ابن بلیهد باشد. ترجمه فارسی متن پرسش و پاسخ و نیز نقد آیت الله سید محسن امین از کتاب کشف الارتیاب به ترتیب در اینجا می آید.

لازم به یادآوری است، عبدالله بن بلیهد سیاستمدار، سخنرانی قهار و نطاق بود از اینرو توانست به سرعت مردم مدینه مسلط شده و عنان کار را به دست گیرد و فضایی به وجود آورد که مردم احساس گناه و شرم کرده و در تخریب بقیع و دیگر آثار مشارکت نمایند.

البته فقط علمای مدینه نبوده اند بلکه سلفی ها و وهابی ها نظیر شیخ رکب مغربی، ابن جوزی و ابن تیمیه فتاوایی شبیه دیدگاه علمای مدینه دارند. مجموعه اینها فضایی را در مدینه پدیدآورد و حادثه تاریخی تخریب 1344ق را پدیدآورد.

ص: 1168

فتوای علمای مدینه در کتاب کشف الارتیاب آمده است. و سید محسن امین نقدی مستدل و مفصل بر آن نوشته است. این کتاب توسط سید ابراهیم سید علوی ترجمه شد و همراه با توضیحاتی منتشر گردید. برای سهولت کار پژوهشگران متن سید علوی را در اینجا می آوریم.

حرمت ساختن مقبره و بنای گنبد و گلدسته برای آن و نصب ضریح

/ وهابیان ساختمان روی قبر و گچکاری روی آن و ساختن گنبد و ضریح را حرام و تخریب آنرا واجب می دانند. اصولاً این اعمال را شرک و کفر می پندارند. صنعانی می گوید: مشاهد به منزله بت هایی هستند و همان کاری را که عرب جاهلی با بت های مختلف می کرد پرستندگان قبور، امروزه با مشاهد و قبور انجام می دهند و تغییر نام، عمل را عوض نمی کند. و در نامه وهابیان به شیخ رکب مغربی چنین می خوانیم: «بدعت هائی از قبیل تعظیم قبرها و ساختن گنبد و بارگاه بر آنها از اموری است که پیامبر(ص) از آنها خبر داده و فرموده: قیامت فرا نمی رسد مگر آنکه گروهی از امت من مشرک شوند و نیز جمعی بت بپرستند».

به گمان وهابی ها ساختمان کردن قبرها بدعتی است که بعد از عصر تابعین رخ داده است. و قاضی القضاة وهابیان به نام عبدالله بن سلیمان بلیهد در مقاله خود که در نشریه «ام القری» منتشر ساخته چنین می نویسد: نشنیده ایم که این امور در قرون نخست اسلامی رخ داده باشد بلکه بعد از گذشت پنج قرن، این بدعت ها ظاهر شده است(1).

وهابی ها در این مسئله پیرو پیشوای خود، ابن تیمیة و شاگرد او ابن قیم جوزیه هستند. ابن قیم گوید بنابر نقل صاحب «زاد المعاد فی هدی خیر العباد» : لازم است مشاهد و بناهائی که روی قبور ساخته شده خراب شود چون آنها بت ها و طاغوت هائی هستند که جز خدا پرستش می شوند و پس از آنکه انسان قدرت بر ویران کردن آنها پیدا نموده جائز نیست که آنها را به حال خود بگذارد زیرا آنها همچون «لات و عزی» می باشند بلکه شرک با این چیزها مهمتر و بزرگتر است و زمامدار باید اموالی را که به مشاهد اهداء و نذر می شود در جهاد و مصالح مسلمانان صرف کند چنانکه پیامبر(ص) اموال متعلق به لات و عزی را چنین کرد و نیز بر زمامدار است که این اماکن را ویران کند و می تواند به جنگجویان اقطاع کرده یا بفروشد و پول آنها را در مصالح مسلمین به کار برد و هم چنین است حکم موقوفه ها چون چنین وقفی باطل و ناصحیح است و باید در منافع عمومی مصرف شود».

براساس همین فتوی ها بود که وهابیان تا می توانستند مشاهد و مزارات را ویران کردند و در روزگار تسلط بر کربلا، مشهد الحسین(ع) و قبر شریف را خراب نمودند و گنبد قبور ائمه بقیع را در فتح مدینه با

ص: 1169


1- . شماره ماه جمادی الثانیه سال 1346ق.

خاک یکسان کردند و در نخستین بار که بر مدینه چیره شدند قبور ائمه بقیع را خراب و همه را با خاک یکسان نمودند و مشاهد را به وضع زننده ای درآوردند و آنها را زیرپای چهارپایان قرار دادند و هم چنین گنبد و قبر حمزه سید الشهدا را در احد و مسجد حمزه و قبر سائر شهدای احد همگی را ویران کردند و تمام مشاهد و مزارات را چه در مکه و چه در مدینه از میان بردند.

و در دومین حمله به مدینه خواستند اعمالشان را موجه جلوه دهند و چنین وانمودند که مشاهد به صورت بت درآمده و توجه به آنها بت پرستی است و لذا استفتائی از علمای مدینه به صورت زیر منتشر ساختند. این استفتا را قاضی القضاة وهابیان به نام شیخ عبدالله بن بلیهد پس از ورود به شهر مدینه در سال ١٣44 از علمای مدینه کرده است:

«چه می فرمایند علمای مدینه (خداوند علم و فهمشان را افزون کناد) در مورد ساختمان کردن روی قبرها و مسجد قرار دادن مقابر، آیا چنین عملی جایز است یا نه؟ و اگر جائز نیست و بلکه از سوی شرع منع و نهی بعمل آمده آیا ویران کردن آنها و جلوگیری از نماز خواندن در آنجاها واجب است یا نه؟! و هرگاه این گونه ساختمانها در اماکن موقوفه قرار گیرد همچون مقابر بقیع که مانع از استفاده مردم است آیا این چنین جا، غصبی نیست و نباید جلوگیری شده و حق، به صاحبان حق بازگردانده شود؟»

«و نیز اعمالی که برخی از مردم نادان! در کنار این قبور و ضریحها انجام می دهند از قبیل دست کشیدن روی قبر و ضریح و خواندن صاحبان آنها همراه خدا و تقرب جستن به آنها با ذبح و نذورات و روشن کردن چراغ روی آنها و و و این گونه اعمال جایز است یا نه؟ و هم چنین کارهائی که در حرم پیامبر(ص) انجام می دهند مانند آنکه به ضریح توجه می کنند و روی به طرف آن، دعا می خوانند و به اطرافش می گردند و آنرا می بوسند و دست می مالند و اعمال دیگر در بقیه مساجد نظیر رحمت فرستادن و ذکر خواندن میان اذان و اقامه و پیش از طلوع فجر و روز جمعه و بطور کلی اینگونه اعمال مشروع است یا نه؟ لطفا نظر خود را مرقوم بفرمائید و به دلائل حکم اشاره نمائید اجر و پاداشتان با خدا.»

در پاسخ این استفتاء جوابی منسوب به علمای مدینه به قرار زیر منتشر گردید:

«ساختن و بنا کردن روی قبرها به اجماع مسلمین حرام است و در این زمینه احادیث صحیح روایت شده و لذا بسیاری از دانشمندان به وجوب خراب کردن آن ساختمان ها فتوی داده اند! و از جمله احادیثی که راجع به لزوم خراب کردن قبور مورد استناد قرار گرفته حدیثی است که علی(ع) به ابی الهیاج می گوید: من تو را برای کاری می فرستم که رسول خدا مرا برای آن کار فرستاده: اگر مجسمه ای دیدی آنرا بشکن و هرگاه قبر بلندی دیدی آنرا با خاک یکسان کن در صحیح مسلم هم، این حدیث

ص: 1170

روایت شده است. اما موضوع مسجد قرار دادن قبرستان ها و نماز خواندن در آنها و روشن کردن چراغ، آن ها نیز به مفاد حدیث ابن عباس(1) ممنوع می باشد.»

«این روایت در سنن و صحاح روایت شده است و اما اعمال مردم نادان در کنار ضریح ها از قبیل دست کشیدن بآنها و تقرب جستن به صاحبان آنها با نذر و قربانی کردن و خواندن آنان همراه خدا همگی کارهائی است حرام و از طرف شرع ممنوع می باشد.»

«و اما توجه به سوی حجره نبوی(ص) در موقع دعا کردن، بهتر آن است که از این عمل نیز جلوگیری شود چنانکه از کتب معتبر استفاده می شود چون بهترین سمت ها، سمت قبله است و همچنین طواف بر قبور و بوسیدن و بطور کلی دست کشیدن به آنها اعمالی است حرام و ممنوع!. و نیز ذکر خواندن و رحمت فرستادن در مواقع نامبرده همگی بدعت است و این چیزی است که نظر ما به آن رسیده است».

ما گمان نمی کنیم که همه علمای مدینه نسبت به این پاسخ نظر موافق داشته باشند زیرا هم چنانکه بررسی خواهیم کرد در این پاسخ دلائل سست و پوچی آورده شده و قرائن مختلف، گواه آن است که این استفتاء و پاسخ هردو از طرف خود وهابیان تنظیم شده و عبارات آن عین عبارات وهابیان در کتب و رساله هایشان می باشد.

البته، بیشتر علمای مدینه از بیم جان خود مهر سکوت بر لب زده و سخنی نگفته اند چون ترس آن داشته اند که نسبت شرک به آنها دهند و تهمت هائی به آنها بسته، خون و مال و آبرویشان را حلال انگارند پس اگر به ظاهر اعتراضی نکرده اند از خوف تازیانه ها و توپ و تفنگ وهابیان بوده است و بس.

اینک به بررسی این سؤال و پاسخ و یا به اصطلاح استفتاء و جواب، می پردازیم. دلائلی که در پاسخ استفتاء آورده شده در چند موضوع خلاصه می شود.

دلیل اول: (اجماع بر حرمت ساختمان قبور): ادعای اجماع در این مورد، کاملاً بی اساس است بلکه می توان گفت ساختن مقابر به اجماع و اتفاق همه مسلمانان، جائز است و پیروان همه مذاهب در تمام اعصار، بنا، بر روی قبر را بی اشکال دانسته و دانشمندان و خواص، عوام، زمامداران، ملت ها، زنان و مردان، شیعیان و سنیان همگی چنین کاری را جایز می دانند و سیره، اجماعی است عملی و بهمان دلیل که اجماع حجت و دلیل است سیره نیز، حجت می باشد چون آن نیز مانند اجماع کاشف از نظر معصوم می باشد، حتی سیره از اجماع محکمتر است زیرا برخی اشکالات که بر اجماع شده به سیره راه ندارد و

ص: 1171


1- . لعن اللّه زائرات القبور و المتخذین علیها المساجد و السرج. این عبارت، در کتب وهابیان آمده و همین امر می رساند که اصولاً این استفتاء و پاسخ از سوی خود وهابیان تنظیم شده و به نام علمای مدینه منتشر گردیده است.

در جهان اسلام بر هیچ موضوعی مانند مسئله ساختن قبر، سیره جاری نگشته است چون از سوی همه ملل و فرق، اجماع بر جواز صورت گرفته است. و این سیره مستمره آن چنان قوی و محکم است که مخالفت وهابیان به استناد برخی از اخبار شاذ در زمینه منع که احدی از علما به آنها عمل نکرده است و اصولاً دلالتشان تمام نیست و صحت آن ها به ثبوت نرسیده، ضرری به سیره نمی زند. پس سخن وهابیان به علت همین سیره قطعی بر جواز، مردود می باشد.

صنعانی خود به وجود سیره عملی بر جواز اعتراف کرده آن جا که سؤالی مطرح می کند و به پاسخ آن می پردازد و می گوید: «هرگاه سؤال شود که در تمام شهرها و کشورهای اسلامی اعم از شرق و غرب، مقابر و مشاهدی دیده می شود بلکه در کنار برخی مساجد قبر و مزار وجود دارد و گمان نمی رود که این عمل خلاف شرع باشد مع ذلک در هیچ زمانی احدی از علما اعتراضی نکرده باشد بلکه عقل نمی پذیرد که عملی این اندازه قبیح و زشت باشد و علما و دانشمندان طی سالها از بیان زشتی و قباحت آن ساکت باشند.»

صنعانی در پاسخ این سؤال می گوید: «اگر شما انصاف داشته باشید و پیروی از گذشتگان را ترک گوئید و بدانید که حق، چیزی است که دلیل بر آن قائم باشد نه آنکه اهل دنیا نسل اندرنسل بر آن اتفاق نظر داشته باشند به این نتیجه می رسید که این اعمال از عوام مردم سرزده آنانکه اسلامشان تقلید کورکورانه از پدران خود بوده بی آنکه توجهی به دلیل داشته باشند و اصولاً از احدی اعتراض و منعی نمی شنوند بلکه برخی از افراد وابسته به طبقه علم و فضل و کسانی که پست قضاوت و فتوی را اشغال و بر کرسی تدریس و حکومت و حکمروائی تکیه می زدند با عوام همگام شده آنچه را که عوام خوب و پسندیده می دانستند آنان نیز چنین می کردند و پوشیده نیست که سکوت علما و دانشمندان بلکه همه جهانیان نسبت به عمل خلاف و گناهی دلیل جواز آن نمی شود.»

صنعانی مثالی می زند و گوید: «مثلا گرفتن گمرک و مالیات عملی است حرام و حرمتش از مسائل ضروری اسلام است ولی این عمل حرام همه روی زمین را فراگرفته و حتی در اشرف اماکن و شهرها که مکه باشد علناً از زایران خانه خدا این پول گرفته می شود و مردم همین شهر اعم از عالم و غیرعالم و حاکم و محکوم در مقابل این گناه ساکت اند.»

«مثالی دیگر: در همین شهر مقدس مکه که بالاتفاق بافضیلتترین شهرها و بقاع روی زمین است توسط برخی از حکمرانان مقامات چهارگانه احداث شده و بدینوسیله میان مسلمانان تفرقه بوجود آمده و اسلام را به صورت ادیان و مذاهب خرافی درآورده اند و با این کار چشم ابلیس را روشن و مسلمانان را مضحکه شیطان صفتها قرار داده اند و همه مسلمانان در برابر این کارها ساکتند و گروه گروه علما بزرگان

ص: 1172

و اوتاد و مراجع به این شهر می آیند و عملاً روی آنها صحه می گذارند آیا این سکوت ها می تواند دلیل جواز این اعمال نامشروع باشد؟ و هم چنین است سکوت علما و بزرگان در مقابل اعمال پرستندگان قبور! وآنگهی اگر فرض کنیم که علما از وجود چنین منکراتی آگاهی داشتند و مع ذلک ساکت شدند باز سکوت آنها دلیل بر جواز نمی شود چون مراحل انکار و اعتراض بر منکرات سه تا است اگر یک مرحله ناممکن شد مرحله دیگر واجب می شود آن سه مرحله عبارت است از توسل به زور، انکار به زبان و به دل و قلب.»

«پس هنگامی که یک عالم دینی در مقابل یک گناه و منکری قرار می گیرد مثلاً اخذ گمرک و مالیات، و نتواند با توسل به قدرت و زور از گناه جلوگیری کند و ممانعت زبانی نیز میسر نباشد ناگزیر از ته دل نسبت به این گناه منزجر خواهد بود و سکوت او را باید به چنین حالت حمل کنیم و لازمه حسن ظن به مسلمانان هم همین است.»

«نتیجه آنکه دانشمندانی که وارد مکه معظمه می شوند و اینگونه منکرات را می بینند جز انکار قلبی عمل دیگری از آنان ساخته نیست چون این گونه گناهان را افرادی رواج داده اند که خون و مال و آبروی مردم به دست آنان است پس چگونه احدی جرأت آنرا دارد که برخلاف آنان سخن بگوید و یا عملی انجام دهد؟!(1)»

صنعانی در این سخنانش به وجود سیره مسلمین بر ساختمان روی قبور اعتراف نموده بویژه در پاسخی که داده صریحا گفته که سیره همه طبقات مسلمین اعم از علما و توده مردم و قاضیان و مدرسان و اولیاء و فرمانروایان بر آن بوده است بی آنکه کسی اعتراض و انکاری کند و چه سیره ای از این محکمتر و عمومی تر می تواند باشد؟! و اما پاسخ سخن او که گوید: «حق آن چیزی است که دلیل بر آن قائم باشد نه آنکه مردم نسل اندرنسل آنرا بپذیرند» می گوئیم: آری اتفاق نظر ملت و امتی در مورد یک مسئله و موضوعی نسل اندرنسل دلیل جواز آنست و چه دلیلی از این محکم تر؟!

و اینکه گوید: «سکوت دانشمندان بلکه جهانیان راجع به منکری دلیل جواز آن نمی شود.»

در جوابش گوئیم: البته اگر یک موضوع و امری بطور قطع و یقین ثابت شود که منکر و گناه است سکوت هیچ طبقه ای دلیل جواز آن نمی شود لیکن حرمت ساختمان بر قبور قطعی و یقینی نیست و مسئله ای است مورد اختلاف. وهابیان آنرا حرام می پندارند لیکن دیگر مسلمانان و مذاهب اسلامی آنرا حلال و جائز می دانند اینان برای جواز و حلیت آن به سیره مسلمین استدلال می کنند سیره و روشی که به زمان پیامبر(ص) می رسد و کاشف از نظر او می باشد.

ص: 1173


1- . تطهیرالاعتقاد ص ١٧و١٩ چاپ المنار مصر.

بنابراین اگر علما و مسلمانان در تمام جوامع اسلامی راجع به عملی ساکت باشند و با وجود داشتن قدرت بیان، حرام بودن عملی را نگویند چنین سکوتی دلیل جواز و حلیت آن عمل خواهد بود. و مثالی که صنعانی آورده، مثالی است بی مورد و باصطلاح قیاس مع الفارق می باشد زیرا:

اولاً: اخذ گمرک و مالیات مربوط به حکومت ها و دولت ها است یعنی یک مسئله سیاست اقتصادی دولت ها است لیکن ساختن مقبره و گنبد و بارگاه و احترام نهادن به آن، مربوط به همه طبقات مسلمین است و یک مسئله صرفاً مذهبی می باشد.

و ثانیاً: در مسئله گرفتن گمرک و مالیات، طرف حساب، حکمرانان و قدرتمندان جامعه است و در صورت اعتراض و بیان علنی حکم اسلام، بیم خطر جانی می رود لذا سکوت در این جا دلیل رضای ایشان و جواز عمل نمی شود برخلاف ساختن قبر و گنبد و ضریح که طرف حساب، تنها مردمان متدین و علمای دین هستند پس سکوت علمای مسلمین و حرام ندانستن آنان، دلیل جواز و حلیت خواهد بود.

و ثالثاً: مسلمانان و همه علمای دین آشکارا حرمت اخذ گمرک و مالیات را بیان داشته و گیرنده و کارگزار آنرا ملامت و سرزنش کرده و فاسق و نابکارشان خوانده اند اینک کتابها و رساله های دانشمندان دین پر است از بیان اینگونه احکام و حتی کتابها و رساله های خود وهابیان حرمت گرفتن گمرک و مالیات، استعمال دخانیات و غیره را نوشته و منتشر ساخته اند و حتی همان دولت سعودی آنها را چاپ کرده و نشر داده است ولی مع ذلک دولت سعودی مالیات و گمرک از مردم می گیرد و استعمال انواع دخانیات در تمام شهرهای عربستان رواج دارد البته علما می توانند بگویند که ما زور نداریم که جلو این کارها را بگیریم فقط وظیفه ما بیان احکام و توضیح حلال و حرام است و قوه مجریه در اختیار ما نیست که جلو این کارهای حرام و نامشروع را بگیریم.

مگر همین دولت سعودی نبود که در سال پیش(1) از زایران بیت الله الحرام نفری یک لیره طلای عثمانی گرفت و در سال بعد بیشتر البته این، علاوه بر مالیات و پولهائی است که از مدیران کاروانها و صاحبان اتومبیلها و مسافرخانه ها می گیرد و علمای وهابی هم در مقابل این همه گناه ساکتند چرا؟ چون قدرت جلوگیری ندارند فقط تصریح به حرمت آن می کنند اگر می توانستند جلو این منکرات و معاصی را بگیرند بزرگترین گناه را مرتکب شده بودند.

اما مقامات چهارگانه و تقسیم نمازهای پنجگانه میان مذاهب اربعه: حنفی، شافعی، حنبلی و مالکی- پاسخ آن از پاسخ مسئله اخذ گمرک و مالیات روشنتر است چون گرفتن گمرک و مالیات از نظر فقه

ص: 1174


1- . یعنی یک سال پیش از چاپ کتاب کشف الارتیاب... متن عربی ترجمه حاضر حدود ١٣٨٢ق.

اسلامی حکمی واضح دارد بلکه از ضروریات فقه اسلامی به حساب می آید و تمام فقها و علمای دین معترف به حرمت آن هستند و اگر نتوانستند جلو آنها را بگیرند لب از بیان حکم فقهی نبسته اند با اینکه اینها یک سلسله مسائل دولتی و سیاسی است و پافشاری در ممانعت از آنها با خطر جدّی مواجه است برخلاف تقسیم اوقات نماز به پیروان مذاهب چهارگانه که معلوم نیست عملی حرام بوده باشد و بدعت محسوب گردد.

چون قرار دادن چهار مقام برای چهار مذهب که پیروان هر مذهبی در آن موقع، احکام فقهی و مسائل مذهبی اش را از عالم مذهبی خود بپرسد نظیر آن است که مثلاً در یک شهری چهار نفر امام جماعت معین شوند که هرکدام در یک روز معین نماز جماعت برگزار کند و اگر همه آنها شایستگی امامت داشته باشند چرا این عمل حرام و بدعت باشد؟!

و هم چنین قرار دادن چهار محراب برای پیروان مذاهب چهارگانه، نمی تواند حرام و بدعت شمرده شود چون طبق عمومات ادله فقهی نمازگزاردن در هر مسجد و در هر محراب و مکان مباحی، صحیح و مشروع است و نبودن این سلسله امور و مسائل در زمان پیامبر(ص) دلیل حرمت آنها نمی تواند باشد. وآنگهی اگر تقسیم وقت نماز برای ائمه مذاهب چهارگانه و قرار دادن چهار محراب برای آنها، حرام و بدعت باشد به علت آنکه در زمان پیامبر اثری از این امور نبوده، خود مذاهب چهارگانه هم باید بدعت باشد چون در زمان رسول خدا(ص) اثری از آنها نبوده آیا وهابیان به چنین نتیجه ای ملتزم هستند؟!

اما احادیثی که به ادعای وهابیان، احادیث صحیح بوده و بر مراد آنان دلالت دارد اولاً: صحت آن احادیث مورد گفتگو است و ثانیاً: ارتباط اجماع به این احادیث باصطلاح صحیح، معلوم نیست و ثالثاً: این اجماع، چگونه اجماعی است که علما پشت اندرپشت پیش از وهابیان همگی بنای قبور را جایز و بی اشکال می دانستند فقط این شبهه از ابن تیمیة و وهابیان به بعد پیدا شده است. و رابعاً: اگر واقعا بر حرمت بنای قبور اتفاق نظر هست (چنانکه وهابیان می پندارند) پس چرا در استفتا حکم را به همه علما نسبت نداده بلکه گفته: بسیاری از علما، فتوی به وجوب تخریب داده اند. مگرنه آنست که در اجماع باید همه علما فتوی بدهند آیا! این، تناقض آشکار نیست؟!

دلیل دوم:

حدیث ابی الهیاج دومین دلیل و مدرکی است که در استفتاء مزبور به آن استناد شده است و ما راجع به سند و متن آن، بحث و گفتگو داریم.

در سند آن وکیع قرار دارد و او را اگرچه مدح و ثنا بسیار گفته اند ولی احمد بن حنبل گفته: او در پانصد مورد اشتباه کرده است.

ص: 1175

و ابن حجر در پایان ترجمه او می نویسد: محمد بن نصر مروزی گفته: او حدیث را از حفظ می خوانده و الفاظ آنرا تغییر می داده است و اصولاً اهل زبان نبوده است(1).

از رجال دیگر این حدیث سفیان ثوری است ابن حجر پیرامون او چنین می نویسد: ابن مبارک گفت سفیان حدیثی را بازگو کرد نزد او آمدم درحالیکه به حدیث دستبرد کرده بود تا مرا دید خجالت زده شد و گفت ما آنرا از تو روایت کنیم(2).

ابن حجر در ترجمه یحیی قطان می نویسد: ابو بکر گوید شنیدم یحیی می گفت: سفیان ثوری می کوشید مرد ضعیف و غیر معتبری را در حدیثی بیاورد ولی ممکن نشد یک بار گفت ابو سهل از شعبی حدیث کرد. گفتم کدام ابو سهل؟ ابو سهل بن محمد بن سالم؟ ثوری گفت: ای یحیی من مردی مثل تو ندیدم. چیزی بر تو پنهان نیست.

از راویان دیگر حدیث، حبیب بن ابی ثابت است که اگرچه برخی او را توثیق کرده اند لیکن ابن حجر به نقل از ابن حبان می نویسد: او تدلیس می کرده و عقیلی گوید: ابن عون او را مورد حمله و انتقاد قرار داده است و قطان گفته: پیش از یک حدیث از عطا روایت کرده ولی هیچیک قابل اعتماد نیست و درست حفظ و ضبط نشده است.

ابن حجر در دنباله این ترجمه می نویسد: ابن خزیمه در صحیح خود، او را مدلّس خوانده و ابن جعفر نحاس نقل می کند که او می گفته: هرگاه مردی از تو، به من روایتی نقل کند و سپس من آنرا از تو روایت کنم راست نگفته ام(3)؟ و عقیلی از قطان نقل کرده که او می گفته روایات حبیب بن ابی ثابت از عطا، درست حفظ نشده است و خود عقیلی هم گفته احادیث او از عطا قابل اعتماد نمی باشد.(4)

راوی دیگر حدیث ابو وائل است و او همان اسدی شقیق بن سلمه کوفی(5)

است بقرینه روایتش از حبیب بن ابی ثابت و ابن حجر گفته که او از راویان حبیب می باشد پس او غیر از ابو وائل صنعانی عبدالله بن بحیر است.

و ابو وائل شقیق بن سلمه از طرفداران عثمان و از بدگویان نسبت به علی(ع) بوده است درحالیکه رسول خدا فرموده: یا علی! جز مؤمن تو را دوست ندارد و جز منافق دشمنت نمی دارد.

ص: 1176


1- . تهذیب التهذیب ج/11 ص125 و 130 و 131.
2- . تهذیب التهذیب ج/4 ص115.
3- . تدلیس آنست که انسان از مردی روایت کند که او را ندیده و میانشان واسطه بوده ولی او واسطه را ذکر نکند. مؤلف.
4- . تهذیب التهذیب ج/٢ ص/١٧٩.
5- . ابو وائل کنیه دوتن است که در کتب رجال و تراجم مورد بحث اند و مؤلف به قرینه روایت از حبیب ابن ابی ثابت او را به شقیق تطبیق می کند و علمای جرح و تعدیل بقرار فوق درباره اش اظهار نظر کرده اند.

ابن ابی الحدید می نویسد(1): از جمله کسانی که دربارۀ علی(ع) کج فکر می کردند ابو وائل شقیق بن سلمه بود او از دوستداران عثمان و بدگویان علی(ع) بود و گویند مذهب خوارج داشته است و خلافی در این نیست که او همراه خوارج بوده و سپس جدا شده و به طرف علی(ع) برگشته است.

خلف بن خلیفه روایت کرده که ابو وائل گفت با چهارهزار نفر بر علی(ع) شورش کردیم و او با ما به گفتگو نشست و آن قدر با ما سخن گفت که دوهزار تن برگشتند.

مؤلف الغارات می نویسد: عثمان بن ابی شیبه از فضل بن دکین و او از سفیان ثوری نقل کرده که وی از ابو وائل شنیده که می گفته: من معرکه صفین را دیدم چه معرکه بدی بود!

و ابو بکر بن عیاش از عاصم بن ابی النجود نقل کرده که گفت ابو وائل از طرفداران عثمان بوده است.

ابن حجر نیز به نقل از عاصم بن بهدلة می نویسد: از ابی وائل پرسیدند: علی را دوست دارید یا عثمان را؟ گفت: نخست علی را دوست می داشتم سپس به عثمان علاقه پیدا کردم. و این دلیل دیگری بر انحراف او از علی(ع) است.

این بود بحث کوتاهی راجع به سند حدیث ابی الهیاج و اما متن آن؟ اولاً: این حدیث شاذ است و تنها ابی الهیاج آنرا روایت کرده است و سیوطی در شرح سنن نسائی گوید: ابی الهیاج در کتب روایتی جز این حدیث نقل نکرده است(2). ثانیاً: این حدیث بر مراد وهابیان دلالت ندارد چون حدیث مذکور فقط امر به مسطح کردن قبر می کند و اینکه آنرا پشت ماهی نسازند این کجا و عدم جواز بنای قبر کجا؟!.

توضیح آنکه در حدیث کلمۀ مشرف (به ضم میم و کسر راء) آمده و آن به معنی بلند و عالی است و پشت ماهی و کوهان شتر نوعی از بلندی است و یا از معانی آن است.

در قاموس می نویسد: شرف به فتحتین هر بلندی را گویند و کوهان شتر را. پس کلمۀ مشرف به طور مطلق بربلندئی که به شکل پشت ماهی و یا کوهان شتر باشد گفته می شود و در حدیث به قرینه جمله «الاسویته» فقط این نوع بلندی مراد است چون تسویه به معنای مسطح و راست کردن است.

در مصباح المنیر می نویسد: «استوی المکان، اعتدل وسویته، عدلته» یعنی: جا مستوی شد یعنی راست گردید و آنرا مستوی کردم یعنی راست کردم و در قاموس نیز این چنین معنی می کند. پس مقصود از حدیث آن است که قبرها پشت ماهی ساخته نشود و روی آنها راست و مستقیم بنا شود.

وآنگهی مقابل انداختن بلندی و اشراف را با تسویه، صحیح نیست چون ممکن است یک چیز بلند و عالی باشد مع ذلک راست و مستوی نیز باشد و آنچه با تسویه تناسب دارد بلند پشت ماهی است نه هر

ص: 1177


1- . شرح نهج البلاغه ج/٣ ص ٣٧٠ چاپ مصر.
2- . شرح سنن نسائی ج/4 ص ٣6٢.

بلندی. و دیگر، اراده خراب کردن از جمله «سویته» نه عرفاً و نه لغتاً صحیح نیست چون معنای تسویه خراب کردن نیست البته اگر برابر با زمین، مقصود باشد، از آن خراب کردن استفاده می شود لیکن در حدیث، چنین به کار نرفته است و نیز مساوی کردن قبر با سطح زمین سنت نیست بلکه تمام مذاهب اسلامی اتفاق نظر دارند که می توان بلکه مستحب است که قبر را اجمالاً بالاتر از زمین ساخت پس این حدیث دلالت بر آن ندارد که ساختن قبر و بالا آوردن سطح آن و قرار دادن سنگ یا ساختن گنبد روی آن حرام باشد.

از قضا همه علما و محدثین و فقها از حدیث مذکور همان معنای فوق را استفاده کرده اند. مسلم در صحیح خود در باب جنائز از ثمامه نقل می کند که وی گفت با فضالة بن عبید در سرزمین روم بودیم یکی از دوستان ما درگذشت فضاله دستور دفن داد و گفت قبر را راست و مسطح بسازید آنگاه به حدیث ابی الهیاج اشاره کرد. ناگفته پیدا است که مقصود از تسویه مسطح ساختن آن است والا در آنجا قبری ساخته نشده بود که فضاله راجع به خراب کردن آن و با خاک یکسان کردنش به حدیث ابی الهیاج اشاره کند نتیجه آنکه حدیث: «و لا قبراً مشرفاً الا سویته» در معنای: و لا قبراً مسنّما الاسویته» است.

نووی در شرح خود می نویسد: مقصود از حدیث که دستور تسویه را داده و نیز حدیث و لا قبراً مشرفاً الا سویته» آن است که قبر زیاد بلند نباشد و نیز روی قبر پشت ماهی ساخته نشود بلکه فقط یک وجب ارتفاع داشته و روی آن مسطح ساخته شود و این، مذهب شافعی و موافقان اوست. و جای شگفتی است که در یکی از رساله های وهابیان بنام الفواکه العذاب(1)

که محتوی گفتگوی مؤلف نجدی آن با علمای حرم شریف است درباره حرمت بنای قبر به حدیث فضالة و ابی الهیاج استناد شده در صورتیکه هیچ یک از این دو حدیث دلالت بر مراد آنان ندارد.

قسطلانی می نویسد: ابو داود به سند صحیح روایت کرده که قاسم پسر محمد بن ابی بکر گوید بر عائشه وارد شدم و گفتم پارچه از روی قبر پیامبر و دو صحابه اش کنار بزن آنگاه او پارچه را کنار زد سه قبر ظاهر شد نه زیاد بلند بودند و نه با زمین برابر. و قبرها با شنهای سرخ پوشیده بود.

سپس قسطلانی می گوید: افضلیت مسطح ساختن قبر منافات با آن ندارد که شیوه رافضی ها است چون سنت را به سبب آنکه اهل بدعت! نیز آنرا به جا می آورند نمی توان ترک کرد و نیز مسطح ساختن قبر با حدیثی که از علی(ع) نقل شده که فرمود پیامبر به من دستور داد که هر قبر بلند را مسطح کنم تضاد

ص: 1178


1- . این کتاب محتوی گفتگوی مؤلف نجدی او است با علمای حرم شریف در زمان شریف غالب بسال ١٢١١ق.

ندارد، زیرا مقصود از این حدیث با خاک یکسان کردن نیست بلکه برای آنکه میان احادیث مختلف جمع شود این حدیث بر مسطح و مستقیم ساختن روی قبر حمل می شود(1).

ترمذی نیز عنوان بحث خود را «تسویه قبور» قرار داده نه «خراب کردن قبور» و بعد حدیث ابی الهیاج را نقل کرده و این خود دلیل آن است که مقصود از حدیث مسطح ساختن روی قبر است نه با خاک یکسان کردن آن مع ذلک وهابیان در استدلال خود کورکورانه اصرار می ورزند و حتی سخن ترمذی را بر عقیدۀ نادرست خود گواه می آورند.

دلیل سوم:

سومین دلیلی که در استفتاء علمای وهابی راجع به لزوم خراب کردن مقابر و مشاهد ذکر شده، آن است که این قبرها و مزارها در جاهای وقفی همچون بقیع قرار دارد و وجود آنها مزاحم مردم می باشد پس خراب کردن همه آنها لازم است.

پاسخ ما: اولاً: وقف بودن سرزمین بقیع مسلم و قطعی نیست بلکه دلیلی بر موقوفه بودن آن در دست نداریم و احدی از فقها راجع به وقف بودن آن سخنی نگفته است.

و ثانیاً: اگر فرض کنیم که زمین بقیع وقف برای دفن مسلمین بوده، از کجا معلوم است که این وقف مقید بوده و ساختن بنا، برای قبری که صاحب آن دارای احترام و شخصیت می باشد، جائز نیست و چرا سایه بانی در آن نمی توان ساخت تا زوار در زیر آن از گرما و سرما حفظ شوند و در آن جا به قرائت قرآن و نماز و دعا بپردازند.

و ثالثاً: وقتی که در چگونگی موقوفه بودن زمینی شک کنیم ناگزیریم که عمل مسلمانان را در مورد آن حمل به صحت نموده و معتقد باشیم که ساختمان های آن به صورت شرعی ساخته شده است. آیا در این صورت ویران کردن مقابر بقیع حرام نیست؟ و تصرف عدوانی در موقوفه مسلمین به حساب نمی آید؟ علاوه آنکه کتابهای تاریخ دلالت بر آن دارند که زمین بقیع ملک خاص بوده و مالک معین داشته و بطور کلی موقوفه نبوده است.

سمهودی می نویسد: روایت شده که نخستین کسی که در بقیع دفن شد عثمان بن مظعون بود او بدست رسول خدا در آنجا به خاک سپرده شد و از ابی سلمه پسر عبد الرحمن روایت شده: وقتی که ابراهیم پسر رسول خدا وفات کرد پیامبر دستور داد او را در کنار قبر عثمان بن مظعون دفن کنند و از این پس مردم به زمین بقیع توجه پیدا کردند و درختان آنرا بریدند و هر طائفه ای ناحیه ای را برای خود برگزید و هر قبیله مقابر خود را می شناختند.

ص: 1179


1- . ارشاد الساری شرح صحیح بخاری ج/٢ ص/46٨.

و از قدامة بن موسی نقل شده که بقیع زمینی بود که در آن یک نوع درخت های وحشی و گیاه روئیده بود هنگامی که عثمان در آن دفن شد آن درخت ها را بریدند(1).

مطابق نوشته سمهودی که در بالا آوردیم زمین بقیع زمین بایر بوده و در آن گیاهان و درختان خودرو و وحشی می روئیده و مسلمانان پس از دفن عثمان بن مظعون و ابراهیم پسر پیامبر در آن جا، به این زمین رغبت نشان داده اند و آن جا را قبرستان قرار داده و هر قبیله بخشی از آنرا تصاحب نموده اند بنابراین وقف کجا بود؟!.

باز سمهودی به نقل از ابی غسان می نویسد: عبد العزیز گفت: عباس بن عبد المطلب کنار قبر فاطمه بنت اسد در نخستین مقبره قریش که خانه عقیل بود به خاک سپرده شد(2).

این جمله نیز گواه آن است که قبر عباس و قبور ائمه اهل بیت جملگی در خانه عقیل قرار داشت پس وقف کجا بود؟ و با وصف این، چگونه وهابیان ملک خاص را که هرگز موقوفه جهت عموم نبوده، خراب کردند و ویران ساختند؟.

همان نویسنده می نویسد: «از سعید بن محمد بن جبیر روایت شده که وی قبر ابراهیم را نزد زوارء دیده و عبد العزیز بن محمد گوید زوراء همان خانه ای است که بعدا ملک محمد بن زید بن علی شد»(3).

و این روایت شاهد آنست که این خانه ملک خاص بوده است. ابن شبه از عبد العزیز روایت کرده(4)

که رسول خدا سعید بن جبیر را در کنار کوچه ای که در محله «لزق» بود در خانه مقداد بن اسود دفن کرد و مقداد بن اسود همان مقداد بن عمر است که اسود بن عبد یغوث عبدی او را به پسری خود انتخاب کرده بود و خانه مقداد بن اسود همان خانه ایست که به عنوان خانه ابن افلح شهرت دارد و آن در انتهای بقیع قرار داشت و روی آن گنبدی بود.(5)

این روایت نیز صراحت کامل دارد که بقیع ملک خاص و در آن خانه های شخصی بوده و روی بعضی از آن خانه ها گنبد نیز وجود داشته است و گویند وقتی که عقیل در خانه خود چاه می کنده به سنگی برخورد که روی آن نوشته بود: «این، قبر ام حبیبه دختر صخر بن حرب است».

ص: 1180


1- . وفاء الوفا ج/٢ ص/٨4 و ص/٩6.
2- . وفاء الوفا ج/٢ ص/٨4 و ٩6.
3- . وفاء الوفاء ص/٨5 ج/٢.
4- . وفاء الوفاء سمهودی ج/٢ ص/١٠٠.
5- . «... علیها جنبذه..» در قاموس می نویسد این کلمه گاهی با فتحه باء نیز خوانده می شود ولی غلط است و جنبذه چیزی است مثل قبه.

و در روایت دیگر هست که آن سنگ را در خانه علی بن ابیطالب پیدا کرد ولی بهرحال این روایت ها دلیل آن است که محل قبر آن سنگ در ملک خصوصی بوده و بدیهی است که در ملک شخصی هرگونه ساختمان کردن جایز است و سیره مسلمانان از ابتدا بر همین، جریان داشته است.

دلیل چهارم:

چهارمین دلیل از ادله ای که در استفتاء مذکور مورد استناد واقع شده، سلسله احادیثی است که از ساختمان کردن روی قبر نهی و جلوگیری کرده است. در صحیح مسلم از جابر روایت کرده که رسول خدا، از گچ کاری و بنا، بر روی قبر جلوگیری فرمود(1).

ترمذی از جابر: رسول خدا از گچکاری و بنای قبر و نوشتن روی آن منع فرمود و دستور داد که آن، هم سطح زمین باشد ابو داود از جابر: رسول خدا از گچکاری قبر و نوشتن روی آن و هرچیز اضافه نهی فرمود.

احمد حنبل از جابر: پیامبر(ص)، از نشستن روی قبرها و گچکاری و ساختمان آن نهی و جلوگیری کرد.

ابن ماجه از جابر: نهی رسول الله عن تجصیص القبور: پیامبر(ص) از گچکاری قبرها جلوگیری کرد. از ابی سعید: پیامبر از ساختمان کردن قبرها نهی فرمود.

نسائی از جابر: رسول خدا از ساختن قبر یا افزودن چیزی بر آن و یا گچکاری نهی و منع فرمود و به سند دیگر باز از جابر: نهی رسول الله(ص) عن تقصیص القبور او یبنی علیها او یجلس علیها احد یعنی: پیامبر از گچکاری قبرها و ساختمان آنها و نشستن روی آن ها نهی و منع کرد. و حکایت شده که عمر، گنبدی را روی قبری مشاهده کرد و فرمان داد آنرا از بین ببرند و گفت بگذارید عمل او سایبان او باشد یا گفت بگذارید عمل او بر وی سایه افکند.

پاسخ ما-اولاً: سندهای این احادیث ضعیف است(2). حفص بن غیاث را برخی توثیق کرده اند لیکن علمای جرح و تعدیل در حفظ او طعنه زده اند و او را مورد انتقاد قرار داده و مدلّسش خوانده اند.

ابن حجر در تهذیب التهذیب از یعقوب نقل می کند که گفته: حفص ثقه و خوب است اگر از روی نوشته، حدیث کند و برخی گفته اند: حدیث های حفظی او بی اعتبار است و ابو زرعه گفته: حافظه اش در آخر عمر بد بوده است. و داود بن رشید گفته: حفص، زیاد غلط حدیث می کرده و ابن عمار گوید: او حافظه

ص: 1181


1- . برخی از وهابیان جمله کتابت بر قبر را نیز اضافه کرده است لیکن در اصل حدیث چنین جمله ای نیست مراجعه شود به صحیح مسلم در حاشیه ارشاد الساری جلد/4 ص/٣١4.
2- . در سند این روایت ها چهار تن هستند به ترتیب: حفص، ابن جریح، ابو زبیر و جابر که مؤلف به جرح و تعدیل آنها می پردازد.

خوبی نداشته است و اشرم از احمد بن حنبل نقل کرده که حفص مدلّس بوده است. و ابن سعد گفته: اگرچه حفص مردی مورد اطمینان و اعتماد بوده و حدیث زیاد نقل می کرده ولی مدلس بوده است(1)

و ابو عبید اجری از ابی داود نقل کرده که حفص در پایان عمرش مبتلا به نسیان و فراموشی شده بود.

و ابن جریح را برخی ثنا گفته اند لیکن حدیث شناسان در ضبط روایت و حافظه او سخنها دارند ابن حجر درباره او گفته: ابو بکر بن خلاد از یحیی بن سعید نقل کرده که وی گفته: ما کتابهای ابن جریح را کتابهای امانت می نامیم ولی اگر ابن جریح از روی نوشته هایش برای تو حدیث نکند قابل اعتماد نیست.

و اشرم به نقل از احمد گفته: هرگاه ابن جریح بگوید فلانی و فلانی گفته و به من چنین گفته شده، مطالبی نادرست آورده ولی اگر بگوید: شنیدم خبر داد مرا، بس است شما را. مخراقی به نقل از مالک گوید: ابن جریح مانند شخصی است که در شب تیره و تار هیزم جمع کند و عثمان دارمی به نقل از اسماعیل بن داود از ابن معین گفته: ابن جریح شخص درستی نبوده. جعفر بن عبد الواحد به نقل از یحیی بن سعید گفته: ابن جریح مرد راستگوئی بوده هرگاه بگوید: حدیث گفت مرا... حتماً آنرا شنیده است و هرگاه بگوید: خبر داد مرا... حتماً در نوشته ای خوانده ولی اگر بگوید: فلانی گفت... آن، مانند باد بی ارزشی است. دار قطنی گفته: از تدلیس ابن جریح بپرهیزید او خیلی بد تدلیس می کند در شنیده هایش جز راویان ضعیف و بی اعتبار را نمی اندازد مثل ابراهیم بن یحیی و موسی بن عبیده و دیگران. و ابن حبان هم گفته: او مدلس بوده است(2).

اما ابو زبیر: ابن حجر می نویسد: عبدالله بن احمد از پدرش، از ایوب نقل کرده که وی می گفته حدیث کرد مرا ابو زبیر چه ابو زبیری؟! عبدالله گوید از پدرم پرسیدم یعنی او را ضعیف و غیر معتبر می دانست؟ گفت بلی. و نعیم بن حماد گوید: شنیدم ابن عیینه می گفت: حدیث کرد مرا ابو زبیر و چه ابو زبیری یعنی گویا او را معتبر نمی دانست.

هشام بن عمار از سوید بن عبد العزیز نقل کرده که شعبه به وی می گفته آیا از ابی الزبیر چیزی یاد می گیری و حدیث نقل می کنی درحالیکه او نماز خواندن بلد نیست؟! و نعیم بن حماد گوید: از هشیم شنیدم که می گفت از ابی الزبیر حدیث نقل می کردم شعبه نوشته مرا گرفت و پاره پاره کرد. محمود بن غیلان از ابی داود نقل می کند که شعبه گفته: کسی در نزد من دوست داشتنی تر از ابی زبیر نبود تا آنکه وی را در مکه ملاقات کردم سپس سکوت می کرد.

ص: 1182


1- . تعجب از ابن سعد است که چگونه شخصی را که مدلس بوده ثقه و مورد اعتماد می خواند.
2- . یعنی در روایتش، راوی ضعیف و واسطه در نقل را که آدم درستی نبوده. ذکر نمی کند و انسان تصور می کند که آن حدیث صحیح است در صورتی که، ضعیف و بی اعتبار بوده است. مؤلف

احمد بن سعید رباطی از داود طیالسی از شعبه نقل می کند که وی می گفته: نزد من در دنیا کسی دوست داشتنی تر از ابی زبیر نبود هر مردی که از مکه بر من وارد می شد از ابی زبیر سؤال می کردم تا آنکه در مکه به حضورش رسیدم باهم نشسته بودیم که مردی پیش او آمد و سؤالی کرد ابی زبیر نسبت دروغی به او داد، گفتم: ای ابا زبیر بر مرد مسلمانی افتراء می بندی؟ گفت: او مرا به خشم آورد! گفتم: پس هرکس تو را به خشم و غضب آورد بر وی افترا می بندی؟ هرگز از تو حدیث نقل نکنم.

محمد بن جعفر مدائنی از ورقا نقل می کند که وی از شعبه پرسیده چرا، دیگر از ابی زبیر حدیث نقل نمی کنی؟! گفت او را دیدم که در دادوستد کم فروشی می کند.

یوسف بن عبد الاعلی گوید: شنیدم شافعی می گفت ابو زبیر به سرپرست احتیاج دارد. و ابن ابی حاتم گوید از پدرم راجع به ابی زبیر پرسیدم گفت: حدیثش نوشته می شود ولی با آن استدلال نمیتوان کرد. گوید: از ابو زرعه هم درباره ابی زبیر سؤال کردم گفت: مردم از او حدیث نقل می کنند گفتم آیا می توان به حدیث او استناد کرد؟ در پاسخ گفت: البته به حدیث راویان ثقه و مورد اطمینان می توان استناد کرد.

ابن عیینه گفت: ابو زبیر نزد ما، مثل نان جوین بود وقتی به عمر و بن دینار دسترسی پیدا نمی کردیم نزد او می رفتیم(1).

عبد الرحمن بن اسود(2)

را، ابن حجر موثق ندانسته و از محمد بن ربیعه هم، در تهذیب- التهذیب یادی کرده و از ساجی نقل نموده که او ضعیف بوده و ازدی هم از او پیروی کرده است و از عثمان بن ابی شیبه نقل نموده که گفت: محمد بن ربیعه نزد ما آمد و خواست که از وی حدیث نقل کنیم و یادداشت نمائیم گفتیم: ما دروغگویان را در حدیث خود داخل نمی کنیم. و عبد الرزاق(3)

که در حدیث ابی داود آمده مقصود از آن بقرینه روایت از ابن جریح، همان صنعانی است و او را اگرچه زیاد مدح و ثنا گفته و موثقش دانسته اند معذالک به او نسبت دروغ و تشیع داده اند(4).

و راویان حدیث نخست ابن ماجه پیش از ابی زبیر(5) همگی مجهول و ناشناخته اند و حال ابو زبیر را هم قبلاً بیان نمودیم و در سند حدیث دوم ابن ماجه، وهب قرار دارد که مجهول است اما درباره عبد الرحمن بن زید، علمای رجال شناس به قرار زیر نظر داده اند: ابن حجر به نقل از ابو طالب از احمد گفته:

ص: 1183


1- . یعنی جز بهنگام ضرورت و ناچاری به او مراجعه نمی کردیم.
2- . راویان حدیث دوم که عبارت اند از: عبد الرحمن بن اسود، محمد بن ربیعه و... که مؤلف به جرح و تعدیل آنها می پردازد.
3- . از رجال حدیث سوم.
4- . گویا در نظر سنیان تهمت تشیع قادح است و نقل این از مؤلف، مماشات با خصم است.
5- . عبارتند از: زهیر بن مروان، عبد الرزاق و ایوب.

ضعیف است. ابو حاتم از احمد نقل کرده که او در مورد عبد الرحمن کوتاه آمده است. میمونی از احمد نقل کرده که او کمی عبد الرحمن را تضعیف کرده است و گفته او حدیث ناشناخته ای برای ما حدیث نموده است. «دوری» از ابن معین نقل کرده که حدیث عبد الرحمن قابل توجه نیست و بخاری و ابو حاتم گفته اند که علی بن مدائنی او را جدا ضعیف دانسته است و ابو داود گفته: اصولاً فرزندان زید بن اسلم همگی ضعیف اند و باز گفته من از عبد الرحمن حدیث نقل نکنم. نسائی گفته: ضعیف است. ابن عبد الحکیم گفته: شافعی را شنیدم می گفت شخصی برای مالک حدیث منقطعی گفت پس گفت برو نزد عبد الرحمن بن زید او برایت از پدرش از نوح روایت کند. و خالد بن خداش گوید: «داوردی» و «معن» و همه اهل مدینه به من گفتند پیش عبد الرحمن نرو او نمی داند که چه می گوید! ابو زرعه گفته: ضعیف است. ابو حاتم گفته: حدیث او قوی نیست. ابن حبان گفته: او خبرها را دگرگون و عوض می کرد پس شایسته آن است که حدیث او ترک شود. ابن سعد گفته: جداً ضعیف است. ابن خزیمه گفته: عبد الرحمن کسی نیست که اهل علم به حدیث او استناد کنند چون حافظه درستی نداشته است. ساجی به نقل از ربیع، از شافعی گوید: به عبد الرحمن بن زید گفتند: پدرت از جدت حدیث کرده که رسول خدا فرمود: کشتی نوح بیت را طواف کرد و پشت مقام دو رکعت نماز گزارد؟ گفت: بلی. ساجی گوید: حدیث او منکر و ناشناخته است. صحاوی گفته: حدیث او نزد علمای حدیث در نهایت درجه ضعف است.

و دو حدیث نسائی علاوه بر اشتراک در ضعف، در سند حدیث دوم، حجاج قرار دارد و او همان حجاج بن محمد اعور است بقرینه روایتش از ابن جریح. در تهذیب التهذیب می نویسد: او در آخر عمر قاطی می کرده و در همین حال اختلال حواس حدیث نقل می نموده است. گفته و بهمین سبب ابو العرب قیروانی او را ضمن ضعیف ها درج کرده است(1).

و ثانیاً: متن احادیث مزبور، مضطرب است چون در بعضی به نهی از گچکاری کفایت شده و در برخی دیگر بنا کردن را نیز افزوده و در سومی گچکاری، نوشتن و زیرپا گذاشتن مطرح است و در چهارمی: نوشتن و نشستن روی آنها عنوان شده و بهمین ترتیب است بقیه احادیث. وآنگهی جمله های نشستن روی قبر، زیرپا گذاشتن، خالی از اجمال نیست. سندی در حاشیه سنن نسائی گفته: گویند منظور از نشستن، قضاء حاجت می باشد و یا منظور آنست که انسان زیاد شیون و ناله کند و ملازم قبر باشد و قبر را رها نکند و یا مقصود احترام میت و بزرگ جلوه دادن موضوع است و اینکه با نشستن روی قبر به مرده و مرگ بی اعتنائی نشود.

ص: 1184


1- . این، بررسی کوتاهی بود راجع به سند احادیث مزبور و اینک متن آنها نقد و بررسی می شود.

روایت شده که شخصی بر روی قبری لمیده بود گفتند صاحب قبر را آزار مده طیبی گفته این، نهی از نشستن روی قبر است چون بدینوسیله به مؤمن اهانت می شود و مالک آنرا حمل به حدث کرده چون روایت شده که علی(ع) روی قبر جلوس می فرمود پس آن، اشکالی ندارد و مورد نهی حدث کردن می باشد. و هم چنین در بعضی از آن احادیث (جمله چیزی بر آن نیفزائید) آمده، این جمله نیز ابهام دارد چون معلوم نیست که مقصود از زیادت چیست؟ سندی در حاشیه سنن نسائی گفته: احتمال هست که مقصود زیادت بر خاکی باشد که از قبر بیرون آمده، یا آنکه قبر را از نظر طول و عرض بیش از جسد میت بسازند. و تعجب از نویسنده رساله «الفواکه العذاب» است که گفته: نهی شده که بر خاک قبر چیزی افزوده شود ولی شما (یعنی غیر وهابیان) تابوت، شال پشمی قرار داده و بالاتر، قبه و بارگاه بزرگ با گچ و سنگ می سازید.

او ندانسته که نهی از افزودن خاک دلیل آن نمیشود که چیزهای دیگر نیز نتوان بر قبر افزود البته افزودن خاک قبر کراهت دارد و راز این حکم برای ما معلوم نیست پس حدیث، شامل افزودن ضریح، گنبد و غیره نمیشود. چون واضح است وقتی می گویند بر فلان چیز نیفزائید مقصود آنست که از جنس آن چیزی اضافه نکنید و مفهوم عرفی نیز همین است مثلاً اگر شما به خدمتکارتان بگوئید شیر را اضافه نکن روغن را زیاد نکن یعنی از نوع همان روغن و شیر اضافه نکن نه آنکه مثلا پارچه رویش نیانداز. خلاصه آنکه قرار دادن ضریح و ساختن گنبد و انداختن شال روی قبر که فقط برای احترام صاحب قبر است هیچ اشکال شرعی ندارد و این جمله حدیث بر فرض صحت، شامل اینگونه چیزها نمیشود.

ثالثاً: نهی اعم از کراهت و حرمت است و بر فرض که نهی ظاهر در حرمت باشد ولی چون زیاد در کراهت استعمال شده و علما در موارد بسیاری، از آن قصد کراهت کرده اند، آن ظهور از میان رفته است.

نووی در شرح صحیح مسلم گفته: (به مضمون این حدیث گچکاری قبر و بنا روی آن کراهت دارد و نشستن روی آن حرام می باشد و این مذهب شافعی و جمعی از علما است... و اصحاب ما گفته اند: گچکاری قبر مکروه و نشستن روی آن حرام است و هم چنین است تکیه کردن و لمیدن روی آن. و اما ساختمان کردن قبر: هرگاه مقبره ملک سازنده باشد مکروه است و اگر وقفی باشد به تصریح شافعی و اصحاب حرام می باشد شافعی در الام می نویسد: پیشوایان مکه را دیدم که بنای روی قبور را خراب می کردند و مؤید آن حدیث: «و لا قبراً مشرفاً الاسویته» است.)

نگارنده گوید: قول صحیح آنست که در همه صور، کراهت هست و مذهب ائمه اهل بیت و فقهایشان همین است چون نهی در این گونه موارد ظهور در حرمت ندارد و کراهت در صورتی است که بر ساختمان کردن قبر و گنبد و ضریح فائده ای مترتب نباشد ولی اگر آباد کردن و ساختن گنبد و بارگاه

ص: 1185

جزو شعائر اسلامی و دارای منافع معنوی باشد نه تنها مکروه نیست بلکه بسیار کار پسندیده ای است چنانکه در مورد قبر انبیاء و اولیاء چنین است. و مسلمانان از صدر اسلام تاکنون در تعمیر و ساختمان قبر پیامبر(ص) و حجره ای که آن حضرت در آن مدفون است اتفاق نظر دارند. و کراهت گچکاری و بنا فقط مذهب شافعی است و احتمال دارد منشأ کراهت گچکاری آن باشد که گچ زودتر آتش می گیرد و می سوزد بنابراین گل کاری هیچ اشکالی نخواهد داشت چنانکه شافعی تصریح به آن کرده است.

جای شگفتی است که شافعی گچکاری را مکروه می داند ولی نشستن روی قبر را حرام در صورتیکه این دو امر هردو به یک سیاق در حدیث ذکر شده اند پس بهتر آنست که نشستن را نیز مکروه بدانیم و شاهد آن حدیثی است که قبلاً یادآور شدیم که علی(ع) روی قبر جلوس می فرمودند پس حرام نبوده است.

و هم چنین شافعی نیفزودن خاک قبر و بالا نیاوردن آن را حمل بر استحباب کرده است و سیوطی در شرح سنن نسائی گفته: شافعی و اصحاب گفته اند: مستحب است بر خاک قبر علاوه بر آنچه از قبر بیرون می آید، چیزی نیفزایند بهمین حدیث «لا یزاد علیه» استناد شده است.

اما داستانی که شافعی در الام حکایت کرده که دیده پیشوایان در مکه دستور خرابی قبور را می دادند شاید آن به گمان وقفیت مقابر بوده و ما، در پاسخ دلیل سوم بیان کردیم که وقفی بودن آن گونه محل ها، معلوم نیست و دیگر باید عمل مسلمانان را حمل بر صحت کرد مگر آنکه فسادش واضح باشد بنابراین خراب کردن آن مقابر حرام بوده است چون تصرف در ملک و مال دیگری بوده است و استشهاد نووی به حدیث: «و لا قبراً مشرفاً الا سویته» بی مورد است و ما قبلا درباره مفهوم این حدیث داد سخن دادیم مراجعه شود.

از بیانات گذشته معلوم شد که قول شافعی در الام که وهابیان به نقل نووی به آن استناد کرده اند(1)

به ضررشان است، چون او قائل به کراهت بنای قبر است اگر در ملک شخصی باشد در صورتیکه وهابیان بطور مطلق بنای قبر را حرام می دانند و هم چنین استناد به کلام اذرعی و ابن کج درست نیست جز زشت جلوه دادن و ایجاد ترس که گوید: آن شباهت پیدا کردن است به ستمکاران و کافران و چه سودی دارد: فلانی گفت، فلانی گفت. و اما سخن عمر که دستور داد گنبدی(2) را که روی قبری قرار داشت خراب کنند حمل بر کراهت است و یا در موردی است که اساساً از آن بهره برداری نشود و اسراف و تضییع مال حساب شود علاوه آنکه این حدیث با حدیث دیگر که در مباحث آینده خواهد

ص: 1186


1- . در رسالۀ «الفواکه العذاب».
2- . یعنی خیمه و چادری که روی قبر زده بوده اند.

آمد منافات دارد. در صحیح بخاری نقل شده که وقتی حسن بن حسن درگذشت زنش یک سال تمام روی قبر او خیمه زد.

رابعاً(1):

این احادیث قطع نظر از ضعف سند و اختلال متن، مربوط به مواردی هستند که در ساختن و تعمیر قبر ترویج دین و تعظیم شعائر اسلامی نباشد والا کار پسندیده ای خواهد بود. مانند آنکه قبر متعلق به پیامبر و ولی و یا شخص صالحی باشد و یا در ساختمان قبر مصالحی دینی منظور باشد مثلاً علامتی برای قبر باشد و جلو خرابی آن گرفته شود که شرعا زیارت آن مستحب است.

رسول خدا(ص) قبر عثمان بن مظعون را با سنگی علامت گذاری کرده ابن ماجه به سند خود از مالک بن انس روایت کرده که رسول خدا بر قبر عثمان بن مظعون علامتی از سنگ نصب کرد. سندی در حاشیه می گوید: یعنی سنگی روی آن گذاشت تا مشخص شود. و در زوائد می نویسد سند این حدیث نیکو است و شاهدی هم از حدیث مطلب بن ابی وداعه که ابو داود روایت کرده، دارد.

سمهودی می نویسد: ابو داود با سند نیکو از مطلب بن عبدالله بن حنطب از برخی صحابه روایت کرده که: وقتی عثمان بن مظعون درگذشت و به خاک سپرده شد پیامبر به مردی دستور داد سنگی را بیاورد او نتوانست پیامبر خود بپاخاست و آستینهایش را بالا زد راوی گوید: من نگاه می کردم سفیدی در زیر بغل رسول خدا هویدا شد و بالاخره آن سنگ را آورد و روی قبر عثمان نهاد و فرمود: این علامتی است روی قبر برادرم و هرکه از خانواده ام درگذرد در کنار او به خاک می سپارم.

گوید: ابن شبه و ابن ماجه و ابن عدی از انس و حاکم از ابی رافع روایت کرده اند و قبل از او از محمد بن قدامه از پدرش از جدش حدیث کرده که وقتی پیامبر(ص) عثمان را به خاک سپرد دستور داد سنگی بالاسر قبر بگذارند. سپس از عبد العزیز بن عمران حکایت کرده که او از بعضی مردم شنیده که می گفتند بالاسر قبر عثمان و پائین پا دو قطعه سنگ قرار داشت و این دلیل آن است که می توان به عنوان علامت و نشانه چیزی بر قبر افزود.

گوید: و پیرمردی از بنی مخزوم به نام عمر نقل کرده که نخستین کسی که از مهاجرین بدرود حیات گفت عثمان بن مظعون بود رسول خدا برای او سنگ لحد به کار برد و سنگهای اضافی را در پائین پای او قرار داد هنگامی که مروان بن حکم والی مدینه شد از کنار قبر می گذشت دستور داد آن سنگ ها را دور بیاندازند و گفت به خدا سوگند نمی گذارم قبر عثمان بن مظعون علامتی داشته باشد که بوسیله آن شناخته شود. آنگاه بنی امیه پیش مروان آمدند و گفتند: چه کار بدی کردی سنگی را که رسول خدا

ص: 1187


1- . پاسخ چهارم مؤلف از استدلال به احادیث ناهی از بنای قبر.

نهاده بود دور انداختی دستور بده دوباره سر جای خود بازگردانند گفت: هرگز! سنگی را که دور انداختم دوباره نباید بازگردانده شود!

و ابن زباله از ابن شهاب روایت کرده که رسول خدا قطعه سنگی(1)

را بر قبر عثمان بن مظعون علامت گذاشت تا مردم در اطراف آن دفن شوند. تا آن جا که می نویسد: وقتی که معاویه، مروان بن حکم را والی مدینه کرد آن سنگ را به طرف قبر عثمان بن عفان برده و روی آن گذاشت(2).

همین عمل مروان در اهانت به مقدسات دینی کافی است و گویا وهابیان در خراب کردن قبور ائمه و صحابه و دیگر صالحان، به مروان حکم، اقتدا و تبعیت کرده اند و ما در فصل زیارت اشاره خواهیم کرد که فاطمه زهرا دختر رسول خدا قبر حمزه را زیارت می کرد و آنرا مرمت نموده و علامت گذاری می کرد و این، دلیل بر آن است که مستحب است قبر را تعمیر نموده و با ساختن گنبد و غیره از خرابی آن، جلوگیری بعمل آورد. و اگر در صدر اسلام چنین کاری نمی کردند بدانجهت بوده که عصر دشواریها و فقر و فلاکت مسلمانان بوده و آنان احتیاج داشتند که پول و ثروت را در جاهای لازمتر صرف کنند برخلاف اعصار و قرون بعدی که فتوحات اسلامی زیاد و در وضع مسلمانان گشایشی پیدا شده بود و ثروت هائی فراوان به چنگ آوردند و به بنای مساجد و قبور همت گماشتند.

در آغاز امر و در صدر اسلام، حتی شخص پیامبر و اصحابش به کمترین معاش، بسنده می کردند و خانه هایشان از گل و خشت و شاخه خرما ساخته شده بود و مسجد النبی(ص) چیزی شبیه آلاچیق بود و روز جمعه و عید خطبه را روی شاخه ای از درخت ایراد می فرمود و بعداً منبر ساخته شد و تازه آن منبر هم تکه چوبی بیش نبود فقط شکل منبر داشت.

اما پس از آنکه اسلام قدرت و عزت و شوکت بیشتر یافت و وضع مسلمانان روبه بهبودی و رفاه نهاد و بر خزائن خسروها و قیصرها دست یافتند لباس، خوراک و پوشاک و نوشیدنی هایشان عوض شد مسجد نبوی و مسجد الحرام را توسعه دادند و بناهائی زیبا و باشکوه ساختند و حجره شریفه را هم مرمت و ساختمان کردند و همه مساجد اسلامی را به وضع آبرومندی تجدید بنا نمودند و در هیچیک از این اعمال بدعت گذار نبودند و گناهی مرتکب نشدند و بهمین قرار قبور بزرگان دین را آباد کردند و آنطور که از مذاق شرع فهمیده بودند رفتار نمودند.

پس اگر کراهت بنای قبر مسلم و قطعی باشد، اختصاص به قبر غیر پیامبر و ائمه و اولیا دارد. از فوائد دیگر ساختمان قبری که احترامش از نظر شرع لازم است اینکه محل امن و محفوظی باشد تا

ص: 1188


1- . در حدیث کلمه مهراس آمده و آن قطعه سنگی را گویند که نسبتاً گود و سوراخ شده باشد و مردم در آن وضو می گرفته اند.
2- . وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی ج/٣ ص ٨٩٣ و ٨٩4.

چهارپایان و سگان نتوانند وارد آن جا شوند و بالاخره آنجا را آلوده نکنند چون قبور بقیع پس از ویران کردن وهابیان همگی در معرض آلودگی و اهانت و بی احترامی است.

و از جمله فوائد ساختن مقبره، آنست که زایران قبر در زیر سایه آن از گرما و سرما بیارامند و چون مکانهای مقدسی هستند و نماز و دعا در آن جا شرف و فضیلت بسیار دارد و نزدیک به استجابت می باشد، جای مناسبی برای نماز و دعا باشد و محل وعظ و تبلیغ و تدریس علوم دینی گردد.

این بود مختصری از فوائد و منافع ساختمان کردن قبور انبیاء و اولیا و صلحا و علاوه بر آنها آباد کردن آنها خود ترویج و تعظیم شعائر دینی می باشد.

خامساً (پاسخ پنجم مؤلف از احادیث ناهی از ساختن قبور و گنبد و بارگاه): با چشم پوشی از مطالب گذشته، این احادیث همگی متروک بوده و پیش از وهابیان احدی به آنها عمل نکرده است و احادیثی که چنین باشند اگرچه سندی درست هم داشته باشند مع ذلک مورد استناد قرار نمی گیرند در رساله نخست از رسائل الهدیة السنیة منسوب به عبد العزیز بن محمد بن سعود می نویسد: هرگاه حدیثی با قواعد شرع سازگار نبود بدان عمل نمی شود چون گفته اند آن حدیث صحیحی که راوی عادل و امین و درست ضبط کننده از شخصی مثل خود روایت کرده و مطابق قواعد شرع باشد و هیچ عیب و علتی در آن نباشد- بدان عمل می شود. آیا مضامین این احادیث با قواعد شرع سازش دارد و چه ناسازگاری از این مهمتر که مضمون این احادیث با عمل مسلمانان از صدر اسلام تا به امروز اعم از صحابه و تابعین و تابعین تابعین، مخالف است و چه عیبی از این بزرگتر که بآن احادیث عمل نشده و هرکه هم عمل کرده حمل بر کراهت نموده است و یا مخصوص موردی دانسته که در تعمیر و بنای قبور، به پاداشتن شعائر دین نباشد مثل قبور انبیاء و اولیاء و صالحان./

مأخذ

تاریخچه، نقد و بررسی عقاید و اعمال وهابی ها، سید محسن الامین، سید ابراهیم سید علوی، تهران، امیرکبیر، 1391، ص335-363.

فضائل المدینة المنورة، بخشی از این کتاب درباره فضیلت های بقیع.

خلیل ابراهیم ملاخاطر مقیم شهر مدینه منوره و از پژوهشگران و نویسندگان معاصر در عربستان سعودی، پس از چند سال تحقیق درباره فضایل مدینه منوره کتاب حاضر را در سه جلد تألیف کرد. بخشی از آن درباره فضایل بقیع است. در این بخش 22 روایت نبوی آمده و اطلاعات سودمندی درباره صحابه، اقوام رسول خدا و شخصیت های مشهور مدفون در بقیع در این بخش آمده است. این بخش عیناً برای سهولت استفاده پژوهشگران آورده می شود.

ص: 1189

فضائل البقیع

ومن فضائل البقیع - وهو من فضائل المدینةِ النبویة أیضاً - ماورد فیه من الفضل الکثیر، حیث کان(ص) یخرج لیلاً، لیدعوَ ویستغفرَ لأهل البقیع، ویسلمَ علیهم، إضافةً لزیاراته فی النهار، وحضورِه مشاهِدَ مَنْ یُتوفی من الصحابة رضی الله عنهم، وجلوسه وانتظاره الدفن، یضاف إلی ذلک شفاعتُه وشهادته(ص) لمن یموت فی المدینة.

کما أن من فضائل هذا البقیع أن أهلَه هم أولُ من یُحشر من مقابر الأرض، بعد النبیِّ(ص) وصاحبیه أبی بکرٍ وعُمرَ رضی الله عنهما، فیُحشرون فی زمرةِ النبیِّ(ص) وبرفقته.

ثم ما ورد فی أهل البقیع من دفن الألوف المؤلفة من الصحابة الکرام - وآل البیت - والتابعین وتابعیهم، والصالحین والعلماء إلی زماننا، وإلی ما شاء الله تعالی.

ثم ما ورد من بعثِ الألوفِ المؤلفةِ من أهل البقیع، یدخلون الجنةَ، وجوهُهم کالقمر لیلة البدر، یدخلون الجنةَ بلا حساب، إلی غیر ذلک من الفضائل.

شفاعته(ص) لمن مات بالمدینة:

لقد مر هذا العنوان فی الباب الثانی وذکرتُ عدداً من الأحادیث. فمن ذلک:

- ففی حدیث عبدِالله بن عُمرَ رضی الله عنهما - والذی فیه - «من استطاع أن یموتَ بالمدینة فلیمت بها، فإنی أشفعُ لمن یموت بها» رواه أحمد والترمذی وابن حبان وصححاه وابن ماجه وغیرهم.

- کما مر حدیث الصُّمَیْتَةِ رضی الله عنها - والذی فیه «... فإنه من یَمُت بها نشفعُ له ونشهدُ له» رواه ابن حبان والطبرانی فی الکبیر والنسائی فی الکبری وغیرهم.

- وحدیثُ سُبَیْعةَ الأَسلمیةِ رضی الله عنها، والذی فیه «... فإنه لایموت بها أحدٌ إلا کنتُ له شفیعاً أو شهیداً یوم القیامة» رواه الطبرانی فی الکبیر والبیهقی فی الشعب وهو حسن.

- وحدیثُ المرأةِ الیتیمةِ رضی الله عنها- والذی فیه «... فإنه من مات بالمدینة کنتُ له شهیداً أو شفیعاً یوم القیامة» رواه الطبرانی برجال الصحیح.

- وحدیثُ الداریّة رضی الله عنها - والذی فیه: «... فمن مات فیها کنتُ له شهیداً أو شفیعاً یوم القیامة» رواه الطبرانی فی الکبیر برجال ثقات.

وحدیثُ جابِر بنِ عبدِالله رضی الله عنهما، والذی فیه «من مات فی أحد الحرمین بُعث آمناً یوم القیامة» رواه الطبرانی فی الأوسط والصغیر بإسناد حسن، وله شواهد أخری أیضاً. والله أعلم.

وأغلب الذین کانوا یتوفون فی زمن النیِّ(ص)، ویشهد جنائزهم: إنما یُدفنون فی البقیع. نعم یوجد فی ذلک الوقت مقابرُ أخری، منها التی عند مسجدِ القبلتین، وهل هی المسوَّرُ علیها الآن أم غیرها؟ - الله أعلم

ص: 1190

بذلک - کما یوجد مقبرة عند مسجد الفتح، ولم یکن البقیع مقبرة، وأول من دفن فیه هو عثمان بن مظعون رضی الله عنه.

أول من دفن بالبقیع:

إن أول رجل مات من المهاجرین فی المدینة: عثمانُ بنُ مظعونٍ رضی الله عنه، وهو أول من دفن بالبقیع(1).

رضی الله عنه. وجعله(ص) سلفاً، یَدفن إلیه من مات من أهله. فدفن إلیه ولدَه إبراهیم وابنتَه زینبَ رضی الله عنهما، وقیل: أول من دفن أسعد بن زرارة - فی قول الأنصار - أما المهاجرون فیقولون: أول من دفن فی قول الأنصار - أما المهاجرون فیقولون: أول من دفن فی البقیع عثمان بن مظعون رضی الله عنه، والله أعلم.

ثم تلاحقت قبور المهاجرین والأنصار، حتی قیل: دفن فی البقیع عشرةُ آلافِ صحابی. رضی الله عنهم، والله أعلم.

1104- فعن المطلبِ بنِ عبدِالله بن حَنْطَب رحمه الله قال: لما مات عثمانُ بنُ مظعون أخرج بجنازته فدفن، أمر النبیُّ(ص) رجلاً أن یأتیَه بحجر، فلم یستطع حمله، فقام إلیها رسولُ الله(ص)، وحسر عن ذراعیه، قال المطلب: قال الذی یخبرنی ذلک عن رسولِ الله(ص): کأنی أنظر إلی بیاضِ ذراعَیْ رسولِ الله(ص) حین حسر عنهما، ثم حملها، فوضعها عند رأسه، وقال: «أتعَلَّمُ بها قبرَ أخی، وأدفنُ إلیه مَنْ مات من أهلی» رواه أبو داود(2)

وابن شبة بسند حسن، ووهم من ظنه مرسلاً، لقوله فی الحدیث: «قال الذی یخبرنی ذلک عن رسول الله(ص): کأنی أنظر...».

- وله شاهد من حدیث أنسِ بنِ مالکٍ رضی الله عنه عند ابن ماجه بإسناد حسن أیضاً(3).

1105- وعن الأسود بن سریع رضی الله عنه قال: لما مات عثمانُ بنُ مظعون - رضی الله عنه - أشفق المسلمون علیه، فلما مات إبراهیمُ بنُ رسولِ الله(ص)، قال: «الحَقْ بسلفِنا الصالحِ عثمانَ بنِ مظعون» رواه الطبرانی ورجاله ثقات(4).

1106- وعن عبدِالله بنِ عباسٍ رضی الله عنهما قال: لما مات عثمانُ بنُ مظعونٍ - رضی الله عنه - قالت امرأة: هنیئاً لک الجنة: عثمانَ بنَ مظعون، فنظر رسولُ الله(ص) إلیها نظرَ غضبان، فقال: «وما یدریکِ؟»

ص: 1191


1- . نسب قریش (393) الاستیعاب (3: 85، 86، 87) أسد الغابة (3: 495) الإِصابة (1: 55) (4: 462) أنساب القرشیین (397) الجوهرة فی نسب النبی(ص) وأصحابه العشرة (1: 103-104) سیر أعلام النبلاء (1: 154).
2- . سنن أبی داود: کتاب الجنائز: باب فی جمع الموتی فی قبر والقبر یعلم، رقم (3206) والسنن للبیهقی (3: 412) وتاریخ المدینة (1: 102).
3- . سنن ابن ماجه: کتاب الجنائز: باب ما جاء فی العلامة فی القبر، رقم (1561).
4- . المعجم الکبیر (1: 262-263) ومجمع الزوائد (9: 302).

قالت: یا رسول الله فارِسُک وصاحبُک! فقال رسولُ الله(ص): «والله إنی رسولُ الله، وما أدری ما یفعلُ بی» فأشفق الناسُ علی عثمان.

فلما ماتت زینبُ ابنةُ رسولِ الله(ص) - ورضی عنها - قال(ص): «الحقی بسلفِنا الصالحِ الخیِّرِ: عثمان بنِ مظعون...» الحدیث رواه أحمد والطبرانی والحاکم وابن سعد وأبو نعیم، وابن شبة. وقال الذهبی فی تلخیص المستدرک: إسناده صالح. وقال الهیثمی: رجاله ثقات، وفی بعضهم خلاف(1). اه-.

1107- قلت: وقع فی روایةِ لأحمد، وابنِ شبة، والطبرانی وأبی نعیم... وکذا رواه الطبرانیُّ فی الأوسط من حدیث أنس رضی الله عنه - لکن فی إسناده صالح المری وهو ضعیف(2)

- « لما ماتت رقیةُ» بدلاً من «زینب» وهذا وهم، لأن رقیةَ رضی الله عنها توفیت والنبیُّ(ص) فی بدر، فلما جاء البشیر بالنصر وجد عثمانَ بنَ عفانَ قد انتهی من دفنها، ومعه أسامةُ بنُ زید.

وأیضاً: کانت وفاةُ رقیةَ رضی الله عنها قبل وفاةِ عثمانَ بنِ مظعونٍ رضی الله عنه، لأنه شهد بدراً، فکان هو فی بدر ورقیةُ رضی الله عنها توفیت بالمدینة، فکیف تدفن بجواره.

والصواب فی ذلک - والله أعلم - ما جاء فی هذه الروایة التی ذکرتُها - أول - وهی (زینب) ویحتمل أن تکون أمّ کلثوم رضی الله عنها، لأن النبیَّ(ص) شهد دفنها، وجلس عند قبرها، وکانت ورُقَیَّةُ زوجَتَیْ عثمانَ بنِ عفان رضی الله عنهم جمیعاً، وکان قد تزوج رُقیَّةَ فی مکةَ. ثم هاجر بها إلی الحبشة، ثم إلی المدینة، فلما توفیت؛ زوّجَه رسولُ الله(ص) أختَها أُمَّ کُلثوم رضی الله عنها، فماتت عنده أیضاً، والله أعلم.

وقوله: «قالت امرأة» اختلف فیها، فقیل زوجه، وقیل أم خارجة ابن زید، وقیل: أم العلاء الأنصاریة، والله أعلم.

وقوله: - فی الروایة الأولی - «أتعلم بها قبر أخی» أی من الرضاعة. والله أعلم.

وسیأتی - إن شاء الله تعالی - ذکر أشهر من دفن فی البقیع.

زیارات النبیِّ(ص) المتکررة لأهل البقیع:

لقد کان النبیُّ(ص) یُکثرُ زیارة أهل البقیع، یسلّمُ علیهم، ویستغفرُ لهم، إذ قلَّ أسبوع إلا ویأتیهم. عدا ما یکون من الدفن وتشییعه الجنائز.

ص: 1192


1- . مسند أحمد (1: 237-238) وتاریخ المدینة (1: 102-103) والمستدرک (3: 190) ومجمع الزوائد (9: 302) والحلیة (1: 105).
2- . مسند أحمد (1: 335) وتاریخ المدینة (1: 102-103) ومجمع الزوائد (9: 302) وحلیة الأولیا (1: 105).

1108- فعن عائشة رضی الله عنها قالت: کان رسولُ الله(ص) - کلما کان لیلتُها من رسول الله(ص) - یخرجُ من آخر اللیل إلی البقیع، فیقول: «السلامُ علیکم دارَ قومٍ مؤمنین، وأتاکم ما توعدون، غداً مؤجَّلون، وإِنَّا إنْ شاء اللهُ بکم لا حقون، اللهم اغفر لأهلِ بقیعِ الغرقَدِ. رواه مسلم(1).

فقوله: «کلما کان لیلتها... یخرج...» دلیل علی تکرار ذلک واستمرارِه، لأن هذه اللفظةَ من ألفاظ العموم؛ فتقتضی التجدَد والاستمرار - وفعل المضارع «یخرج» یقتضی التجدد والاستمرار والتکرار أیضاً، والله أعلم.

1109- وعن عبدِالله بنِ عباسٍ رضی الله عنهما قال: مرَّ رسولُ الله(ص) بقبورِ أهلِ المدینة، فأقبل علیهم بوجهه فقال: «السلامُ علیکم یا أهلَ القبور، ویغفرُ اللهُ لنا ولکم، أنتم لنا سَلَِفٌ، ونحن بالأثر» رواه الترمذی وحسنه(2).

1110- وعن أبی هریرةَ رضی الله عنه، أن رسولَ الله(ص) خرج إلی المقبرة فقال: «السلامُ علیکم دارَ قومٍ مؤمنین، وإنّا إنْ شاء اللهُ بکم لاحقون. وَدِدْتُ أنی قد رأیتُ إخوانَنا...» الحدیث، رواه مالک وأحمد ومسلم وغیرهم(3).

1111- وعن بَشیرِ بنِ الخَصاصیة رضی الله عنه قال: أتیتُ النبیَّ(ص)، فلحقتُه بالبقیع، فسمعتُه یقول: «السلامُ علی أهل الدیارِ من المؤمنین». وانقطع شسعی، فقال لی: «انعش قَدَمَکَ» قلت: یا رسول الله طالت عُزوبَتی، ونأیتُ عن دار قومی، قال:«یا بشیرُ ألا تحمد الذی أَخذ بناصِیتک من بین ربیعةَ: قومٍ یرون لولاهم انکفت الأرضُ بمن علیها» رواه الطبرانی فی الکبیر والأوسط برجال ثقات(4).

إلی غیر ذلک من النصوص الکثیرة فی زیارة النبیِّ(ص) لأهل البقیع.

وأما جلوسه(ص) عند القبر فی البقیع أثناءَ الدفن، وتحدیثُه أصحابَه رضی الله عنهم ریثما ینتهی حفرُ القبر، أو دفنُ المیت، فکثیر هو الآخر.

وقد کان(ص) قد نهی عن زیارةِ القبور، لأن الناسَ حدیثو عهد بشرک وبعبادةِ الأوثان... فلما تمکن الإیمان من نفوسهم أذن لهم(ص) بزیارةِ القبور، لتذکِّرَهم الآخرة، وکان النهیُ بادیء ذی بدء أشدَّ علی

ص: 1193


1- . صحیح مسلم: کتاب الجنائز: باب ما یقال عند دخول المقابر والدعاء لأهلها، رقم (102).
2- . سنن الترمذی: کتاب الجنائز: باب ما یقول الرجل إذا دخل المقابر، رقم (1053).
3- . الموطأ: کتاب الطهارة: باب جامع الوضوء، رقم (28) ومسند أحمد (2: 300، 408) ومصنف عبدالرزاق (3: 575) وصحیح مسلم: کتاب الطهارة: باب استحباب إطالة الغرة والتحجیل فی الوضوء، رقم (39) ورواه أصحاب السنن وغیرهم.
4- . المعجم الکبیر (2: 33) ومجمع الزوائد (3: 60) وعنه روایات أخری عند أحمد والحاکم وغیرهما.

النساء، لذا ورد اللعنُ فی حق الزایرات، فلما زار(ص) قبرَ أُمه - بعد أن أذنَ اللهُ تعالی له بذلک - أذن بزیارة القبور، وذلک فی «فتح مکة»(1).

1112- فعن أبی هریرة رضی الله عنه قال: زار النبیُّ(ص) قبرَ أُمه، فبکی وأبکی من حوله... الحدیث وفی آخره: «... واستأذنتُه فی أن أزورَ قبرَها فأذن لی، فزوروا القبورَ، فإنها تذکَّرُ الموتَ». رواه مسلم(2). وهو مروی عن غیر أبی هریرة کبریدة رضی الله عنه.

ولهذا تواتر عنه(ص) قولُه: «قد نهیتُکم عن زیارةِ القبور فزوروها...» حیث ورد من حدیث بُریدةَ، وأبی هریرةَ، وعلیٍّ، وأمِّ عطیةَ، وابنِ عباسٍ، وعائشةَ، وأبی سعیدٍ، وأمِّ سَلَمةَ، وزیدِ بن الخطابِ، وثوبانَ، وابن مسعودٍ، وأنسِ، وواسعِ بنِ حِبانَ، وأبی ذرٍّ وزیدِ بنِ ثابت(3)، رضی الله عنهم. والله أعلم.

فکما جاء النهیُّ عاماً، جاء الإذن عاماً أیضاً، مع تقییدِه بتذَکُّرِ الآخرة، والعبرةِ.

1113- وعن عبدِالله بنِ أبی مُلَیْکَةَ رحمه الله، أن عائشةَ – رضی الله عنها - أقبلت ذاتَ یومٍ من المقابر، فقلتُ لها: یا أمَّ المؤمنین من أین أقبلتِ؟ قالت: من قبر أخی عبدِالرحمن بنِ ابی بکر – رضی الله عنهما - فقلت لها: ألیس کان رسولُ الله(ص) نهی عن زیارة القبورِ؟ قالت: نعم، کان نهی، ثم أَمَرَ بزیارتِها. رواه الحاکم، وصححه الذهبی. ورواه ابن ماجه والبزار مختصراً. وقال الهیثمی: رجاله ثقات، وقال البوصیری: إسنادٌ صحیحٌ، رجاله ثقات(4).

1114- وعن أنس بن مالکٍ رضی الله عنه قال: مرَّ النبیُّ(ص) بامرأَةٍ تبکی عند قبرٍ، فقال: «اتقی الله واصبری» قالت: إلیکَ عنی، فإِنّک لم تُصَبْ بمصیبتی - ولم تعرفْه - فقیل لها: إنه النبیّ(ص). فأتت(ص)، فلم تجد عنده بَوَّابِین، فقالت: لم أعرفْک، فقال: «إنما الصبرُ عند الصدمة الأولی» متفق علیه(5).

فدخولُ النساءِ فی الإذنِ بزیارة القبورِ هو مذهبُ أکثر العلماء، ومحلُّه ماإذا أمنت الفتنة(6)،

والله تعالی أعلم، وسیأتی حدیثُ السیدةِ عائشةَ رضی الله عنها- وفیه: ماتقول إذا زارت القبور.

ص: 1194


1- . انظر الاستذکار لابن عبدالبر (1: 233) وانظر روایات الحدیث التالی عند مسلم وعند الحاکم أیضاً.
2- . صحیح مسلم: کتاب الجنائز: باب استئذان النبی(ص) ربه عزوجل فی زیارة قبر أمه، رقم (108) وانظر المستدرک (1: 376) حیث صحح حدیث بریدة علی شرط الشیخین، وأقره الذهبی أیضاً. وکان عدد الذین مع النبی(ص) قریباً من ألف راکب. وهو موجود فی صحیح مسلم: فی الباب - السابق مختصراً.
3- . انظر: نظم المتناثر (80 - 81) إتحاف ذوی الفضائل (97) والمستدرک (1: 374 - 377) ومجمع الزوائد (3: 58 - 60) وجامع الأصول (11: 152 - 153) وقطف الأزهار (125 - 126) مع التعلیق.
4- . المستدرک (1: 376) ومجمع الزوائد (3: 58) وسنن ابن ماجه: کتاب الجنائز: باب ما جاء فی زیارة القبور، رقم (1570) ومصباح الزجاجة (2: 42) والسنن الکبری (4: 78).
5- . صحیح البخاری: کتاب الجنائز: باب زیارة القبور. وصحیح مسلم: کتاب الجنائز: باب فی الصبر علی المصیبة عند الصدمة الأولی، رقم (15).
6- . انظر فتح الباری (3: 148 - 151).

أمرُ النبیِّ(ص) فی زیارة البقیع:

ومن فضائل البقیع، أن اللهَ تعالی أَمرَ نبیَّه(ص) أن یأتِیَهُ، ویستغفَر لأهلِه، وکان هذا فی آخر حیاته(ص)، ولعله کان فی حال وداعه للأحیاء والأموات، وإن کان(ص) کان یأتیهم فیستغفر لهم ویدعو لهم، ویسلّم علیهم.

1115- فعن عائشةَ رضی الله عنها قالت: ألا أحدثکم عنی وعن رسولِ الله(ص)؟ قلنا: بلی، قالت: لما کانت لیلتی التی کان النبیُّ(ص) فیها عندی، انقلب، فوضع رداءَه، وخلعَ نعلَیْه، فوضعهما عند رجلیه، وبسط طرفَ إزارِه علی فراشه، فاضطجع، فلم یلبث إلا ریثما ظنَّ أنْ قد رقدتُ، فأخذ رداءَه رُویداً، وانتعل رُویداً، وفتح، الباب، فخرج، ثم أجافه رویداً، فجعلتُ، درعی فی رأسی، واختمرتُ وتقنَّعْتُ إزاری، ثم انطلقتُ علی إثره، حتی جاء البقیعَ، فقام، فأطال القیامَ. ثم رفع یدیه ثلاثَ مراتٍ، ثم انحرف، فانحرفتُ، فأسرع، فأسرعتُ، فهرولَ، فهرولتُ، فأحْضَرَ، فأحْضَرتُ، فسبقتُه، فدخلتُ، فلیس إلا أن اضطجعتُ، فدخل.

فقال: «مالکِ یا عائشُ حشیا رابیة؟» قالت: قلت: لا شیء، قال: «لَتُخْبرینی، أو لَیُخْبرنی اللطیفُ الخبیرُ».

قالت: قلت: یا رسول الله - بأبی أنت وأمی - فأخبرتُه.

قال: «فأنتٍ السوادُ الذی رأیتُ أمامی؟».

قلت: نعم. فلهدنی فی صدری لهدة أوجعتنی. ثم قال: «أظننتِ أن یحیفَ اللهُ علیک ورسولُه؟».

قالت: مهما یکتمِ الناسُ یعلمه اللهُ. نعم.

قال: «فإِن جبریلَ أتانی حین رأیتِ. فنادانی، فأخفاه منکِ، فأجبتُه، فأخفیتُه منکِ. ولم یکن یدخلُ علیک وقد وضعتِ ثیابَکِ، وظننتُ أن قد رقدتِ. فکرهتُ أن أوقظَکِ. وخشیتُ أن تستوحشی.

فقال: إنَّ ربّک یأمُرکَ أن تأتیَ أهلَ البقیعِ فتستغفرَ لهم».

قالت: قلت: کیف أقول لهم یا رسول الله؟.

قال: قولی: «السلامُ علی أهل الدیارِ من المؤمنین والمسلمین، ویرحمُ اللهُ المُسْتقدِمین منا والمُسْتأْخِرین، وإنّا إن شاء اللهُ بکم للاحقون» رواه مسلم(1).

فقوله: «فأََحضر فأَحضرت» الإِحضار: العَدْوُ، وهو فوق الهرولة، أی رَکَضَ فرکضتُ. وقوله: «مالَکِ یا عائشُ حشیا رابیة» حشیا: الربو والتهیج الذی یحصل للمسرع فی مشیه والمحتدّ فی کلامه، وهو من ارتفاع النَّفَس وتواتره، ورابیة: أی مرتفعة البطن.

ص: 1195


1- . صحیح مسلم: کتاب الجنائز: باب ما یقال عند دخول المقابر والدعاء لأهلها. رقم (103).

1116- وعنها رضی الله عنها قالت: قام رسولُ الله(ص) ذات لیلة، فلبس ثیابَه، ثم خرج، قالت: فأمرتُ جاریتی بَریرةَ تتبعه، فتبعتْه، حتی جاء البقیعَ. فوقف فی أدناه ما شاء الله أن یقفَ، ثم انصرف، فسبقتْه بریرةُ، فأخبرتنی. فلم أذکرْ له شیئاً حتی أصبح، ثم ذکرت ذلک له.

فقال: «إنی بُعثتُ إلی أهلِ البقیع لأُصلِّی علیهم» رواه مالک والنسائی وابن شبة وأحمد، وصححه ابن حبان والحاکم - وأقره الذهبی(1).

1117- وعنها رضی الله عنها قالت: فقدته (تعنی: النبیَّ(ص)) فإِذا هو بالبقیع، فقال: «السلامُ علیکم، دارَ قوم مؤمنین، أنتم لنا فَرَطٌ، وإنّا بکم لاحقون، اللهم لا تحرمنا أجرَهم، ولا تفتِنّا بعدَهم». رواه أبو داود وابن ماجه وابن شبة وأحمد(2).

1118- وعن أبی مویهبة - مولی رسولِ الله(ص) - ورضی عنه قال: أمر رسولُ الله(ص) أن یصلیَ علی أهل البقیع، فصلی علیهم رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) لیلةً ثلاثَ مرات، فلما کانت لیلة الثانیة قال: «یا أبا مویهبة، أسرج لی دابتی» قال: فرکب، ومشیت، حتی انتهی إلیهم، فنزل عن دابته، وأمسکتُ الدابةَ، ووقف علیهم - أو قال: قام علیهم - فقال: «لیهنکم ما أنتم فیه، مما فیه الناسُ، أتَت الفتنُ کقطع اللیل، یرکبُ بعضُها بعضاً، الآخرةُ أشدُّ من الأولی، فلیهنکم ما أنتم فیه».

ثم رجع فقال: «یا أبا مویهبة إنی أُعطیت - أو قال: خُیرتُ - مفاتیحَ ما یُفتحُ علی أمتی من بعدی والجنةَ، أو لقاء ربی».

فقلت: بأبی وأمی یا رسول الله، فأخبرنی.

قال: «لأن ترد علی عقبها ما شاء الله، فاخترت لقاءَ ربی عزّ وجلّ».

فما لبث بعد ذلک إلا سبعاً أو ثمانیاً حتی قُبض(ص).

1119- وفی روایةٍ عنه رضی الله عنه قال: بعثنی رسولُ الله(ص) من جوف اللیل، فقال: «یا أبا مویهبة إنی قد أُمرتُ أن أستغفرَ لأهل البقیعِ، فانطلِق معی». فأنطلقتُ معه، فلما وقف بین أظهرهم قال: «السَلامُ علیکم یا أهلَ المقابر، لیهن لکم ما أصبحتم فیه مما أصبح فیه الناسُ، لو تعلمون ما نجاکم الله منه، أقبلت الفتنُ کقطع اللیل المظلم، یتبع أولُها آخرها، الآخرةُ شرٌّ من الأولی».

ص: 1196


1- . الموطأ: کتاب الجنائز: باب جامع الجنائز، رقم (55) وسنن النسائی: کتاب الجنائز: باب الأمر بالاستغفار للمؤمنین (4: 93) ومسند أحمد (6: 92) وتاریخ المدینة (1: 89 - 90، 91) وصحیح ابن حبان (6: 23 - 24) والمستدرک (1: 488).
2- . مسند أحمد (6: 71، 76، 111) وتحفة الأشراف (11: 449) وسنن ابن ماجه: کتاب الجنائز: باب ما جاء فیما یقال إذا دخل المقابر، رقم (1546) وتاریخ المدینة (1: 91).

قال: ثم أقبل علیَّ فقال: «یا أبا مویهبة إنی قد أوتیتُ مفاتیحَ خزائن الدنیا والخلدَ فیها ثم الجنة، وخُیرتُ بین ذلک وبین لقاءِ ربی عزوجل والجنة».

قال: قلت: بأبی وأمی فخذ مفاتیح الدنیا والخلدَ فیها ثم الجنة.

قال: «لا، والله یا أبا مویهبة، لقد اخترتُ لقاءَ ربی والجنةَ».

ثم استغفرَ لأهل البقیع، ثم انصرف، فبدیء رسولُ الله(ص) فی وجعه الذی قبضه اللهُ عزوجل فیه حین أصبح. رواه أحمد والطبرانی فی الکبیر - بإِسنادین وأحدهما ثقات. والدارمی والدولابی - فی الکنی - وابن سعد وحماد بن إسماعیل فی ترکة النبی(ص)، والحاکم - وصححه علی شرط مسلم، وأقره الذهبی، وابن إسحق، والبخاری - فی الکنی - والبزار مختصراً(1).

إلی غیر ذلک من النصوص التی فیها استغفارُ النبی(ص) لأهل البقیع، ودعاؤه لهم، وسلامُه علیهم، وتودیعُه لهم(ص).

وفی هذه النصوص المذکورة هنا أذکر بعض الفوائد:

1- الأمر بالاستغفار لأهل البقیع، وهذا واضح من حدیث السیدةِ عائشةَ وأبی مویهبة رضی الله عنهما «ِإن ربک یأمرک أن تأتی أهلَ البقیع فتستغفر لهم» «إنی بعثت إلی أهل البقیع لأصلی علیهم» «أمر رسولُ الله(ص) أن یصلیَ علی أهلِ البقیع» «یا أبا مویهبة إنی قد أُمرتُ أن أستغفرَ لأهل البقیع».

2- کون هذا الأمر من الله تعالی إنما کان فی آخر حیاته(ص)، وهذا واضح من حدیث أبی مویهبة «فبدیء رسولُ الله(ص) فی وجعه الذی قبضه الله عزوجل فیه حین أصبح» وفی الروایة الأولی «فما لبث بعد ذلک إلا سبعاً أو ثمانیاً حتی قُبض(ص)» وکذا ما جاء فی روایة السیدة عائشة رضی الله عنها فی غیر التی ذکرتها «فقلت: وارأساه...»(2).

ویکون بذلک(ص) قد ودَّع أهلَ البقیع، کما ودَّع أهلَ أحد، رضی الله عنهم، وسیأتی مزید لذلک.

3- من الملاحظ أنَّ کلَّ هذه النصوص إنما جاءت الزیارة فیها لأهل البقیع للدعاءِ لهم، والاستغفارِ لهم... فی اللیل. کما جاءت الروایات السابقة فی النهار. وفی هذا دلیل علی جوازِ زیارةِ القبور فی اللیل والنهار حسب ما تیسر. والله تعالی أعلم.

ص: 1197


1- . مسند أحمد (3: 488 - 489، 489) المعجم الکبیر (22: 346 - 347، 347 - 348) تاریخ المدینة (1: 86 - 87، 87) سنن الدارمی (1: 38 رقم 79) الکنی للبخاری (73 - 74) الکنی للدولابی (57 - 58، 58) الطبقات الکبری (2: 204) السیرة لابن هشام (4: 246 - 247) ترکة النبی(ص) (51 - 52) کشف الأستار (1: 408) المستدرک (3: 55 -56) مجمع الزوائد (9: 24) وانظر کنزالعمال (12: 262 - 263) حیث عزاه أیضاً للبغوی وابن مندة وابن عساکر.
2- . انظر: فتح الباری (10: 125) لبیان روایات حدیث السیدة عائشة رضی الله عنها، وأنه کان بعد عودته من البقیع، فبدیء بمرضه الذی توفی فیه(ص).

4- ما جاء فی بعض الروایات من لفظ الصلاة «إنی بعثت إلی أهلِ البقیعُ لأُصَلِّی علیهم» «أُمر رسولُ الله(ص) أن یصلِّیَ علی أهل البقیع» فیحتمل هذا اللفظ أحد أمرین:

أن یدعوَ لهم، ویکون المراد المعنی اللغوی. ویشهد لهذا الروایاتُ الأخری «قد أُمرتُ أن أستغفر لأهل البقیع» «إن ربک یأمرک أن تأتی أهل البقیع فتستغفر لهم» وهذا هو الأظهر - والله تعالی أعلم.

ویحتمل: أن یصلیَ علیهم کصلاته علی الجنازة. وقد أشرت إلی هذا فی شهداء أحد. ولا أعلم أحداً یقول بجواز الصلاة علی الشهید بعد دفنه بثمانی سنین(1).

5- حدیثُ السیدةِ عائشةَ رضی الله عنها یدل علی جواز زیارةِ القبورِ للذکور والإِناث، وأن النهی منسوخٌ، وکانت تروی ذلک، وبینتُ ذلک عقبَ زیارتِها لقبر أخیها عبدالرحمن رضی الله عنهما، کما بینتُ ذلک قبل قلیل.

6- اختیار النبی(ص) الرفیقَ الأعلی علی الدنیا. وعدمُ رغبته الخلودَ فیها. ومن أحَبَّ لقاءَ الله أحبَّ اللهُ لقاءه.

إلی غیر ذلک من الفوائد، والله تعالی أعلم.

أهل البقیع أول المقابر حشراً:

ومن فضائل أهل البقیع أن یکون أولَ المقابرِ حشراً، وذلک إذا نفخ إسرافیلُ علیه السلام فی الصور، یکون النبیُّ(ص) أولَ الناس بعثاً، ثم أبوبکر ثم عُمرُ رضی الله عنهما. ثم یأتی(ص) أهلَ البقیع فیحشرون، ثم ینتظر أهلَ مکةَ، فیُحشرُ بین أهلَی الحرمین، فیکونون فی زمرته، فهم فی الدنیا جیرانُه(ص)، وفی البعث فی زمرته(ص)، وإن شاء الله یکونون فی الجنة معه(ص) بشفاعته. والله تعالی أعلم.

1120- فعن عبدِالله بن عُمرَ رضی الله عنهما قال: قال رسولُ الله(ص): «أنا أولُ من تنشقُّ عنه الأرضُ، ثم أبوبکر، ثم عُمر، ثم آتی أهلَ البقیع، فیحشرون معی، ثم انتظر أهلَ مکة، فأُحْشَر بین الحرمین» رواه أحمد، والترمذی - وحسنه - والطبرانی، وابن حبان والحاکم - وصححاه - وابن عدی فی الکامل - من طریقین - وقال الذهبی: عاصم أخو عبدالله ضعفوه. اه- وقال عنه ابن عدی: أحادیثه حسان، ومع ضعفه یکتب حدیثه. اه- وحسنه السیوطی. وقد صحح له الترمذی سننه أیضاً. والله أعلم(2).

ص: 1198


1- . انظر: فتح الباری (3: 210).
2- . فضائل الصحابة (1: 150، 231، 351) وسنن الترمذی: کتاب المناقب: باب فی مناقب عمر بن الخطاب رضی الله عنه، رقم (3692) وصحیح ابن حبان (9: 23 ( 24) والمستدرک (3: 68) (2: 465 - 466) والدلائل لأبی نعیم (1: 74) والمعجم الکبیر (12: 305) والکامل لابن عدی (5: 1870، 1872) والجامع الصغیر (1: 412 - 413) وتحفة الأشراف (5: 457) وانظر: الثقات لابن شاهین (151) والنهایة لابن کثیر (1: 206) ووفاء الوفاء (3: 888).

وللحدیث شاهد - بلفظه - من حدیث أبی هریرة رضی الله عنه، رواه ابن عساکر. وابن النجار(1)،

من طریق عبدالرحمن بن أبی الزناد، عن أبیه، عن الأعرج، عن أبی هریرة، رضی الله عنه. والله أعلم.

ورواه رزین - تتمة الحدیث السابق «من استطاع أن یموت بالمدینة» والله أعلم.

یبعث من البقیع سبعون ألفاً یدخلون الجنة بلا حساب:

ومن فضائل البقیع أیضاً - وهو فی فضائل المدینة المکرمة أیضاً - أن الله سبحانه وتعالی سیبعث منه یومَ القیامة سبعین ألفاً، وجوههم کالقمر لیلة البدر، یدخلون الجنة بغیر حساب. وهذا فضل من الله تعالی، ولیس ذلک بمستنکر، إذ من الصحابة عشرة آلاف، وکم من التابعین والصالحین - والعلماء والعباد... وهذا العدد غیر العدد الذی سیتقدم هذه الأمة عند حشرها، لأنه سیُدخل مع کل ألفٍ سبعین ألفاً، والله أعلم.

1121- فعن أم قیسٍ بنتِ محصن رضی الله عنها، أن النبیَّ(ص) قال: «أترینَ هذه المقبرة - (لبقیع الغرقد)؟ یَبعث اللهُ منها سبعین ألفاً یوم القیامة، علی صورة القمر لیلة البدر، یدخلون الجنة بغیر حساب» فقام عکاشةُ بنُ محصن: فقال: وأنا یا رسول الله؟ فقال: «وأنت» فقام آخر فقال: وأنا یا رسول الله؟ فقال: «سبقک بها عکاشة» رواه الطیالسی وابن شبة - من طریقین - والطبرانی فی الکبیر، ومحمد بن سنجر فی مسنده، وابن حبان فی ثقاته. والحاکم فی المستدرک وسکت عنه وکذا الذهبی. وکلهم من طریق سعد بن زیاد أبی عاصم، عن نافع مولی حمنة بنت شجاع، عن أم قیس. وقد ذکر ابن حبان سعداً ونافعاً فی ثقاته. وذکرهما البخاری فی تاریخه، ولم یذکر فیهما شیئاً. وذکرهما ابن أبی حاتم فنقل عن أبیه قوله فی سعد: یکتب حدیثه ولیس بالمتین. اه- ورواه الدیلمی من حدیث ابن مسعود رضی الله عنه - فهو شاهد له، ورواه ابن شبة عن ابن المنکدر مرسلاً، وعن غیره(2).

وقد جاء هذا الحدیث فی الصحیحین من غیر تقیید بالبقیع.

1122- فعن أبی هریرة رضی الله عنه قال: سمعت رسول الله(ص) یقول: «یدخل الجنةَ من أمتی زمرةٌ هم سبعون ألفاً، تضیء وجوهُهم إضاءةَ القمر لیلة البدر.

ص: 1199


1- . انظر کنزالعمال (11: 433) وأخبار مدینة الرسول (150 - 151) ووفاء الوفاء (1: 50) (3: 888).
2- . مسند الطیالسی (227) ومنحة المعبود (2: 206) وتاریخ المدینة (1: 91 - 93) الثقات لابن حبان (1: 269) المعجم الکبیر (25: 181 - 182) والمستدرک (4: 68) وأخبار مدینة الرسول (150) ومسند الفردوس (5: 260) وفتح الباری (11: 413).

قال أبو هریرة: فقام عکاشةُ بنُ محصن الأسدی یرفع نمرةً علیه فقال: یا رسول الله، ادع الله أن یجعلنی منهم. قال: «اللهم اجعله منهم». ثم قام رجلٌ من الأنصار فقال: یا رسول الله، ادع الله أن یجعلنی منهم. قال: «سبقک بها عکاشة» متفق علیه(1).

وقد ورد هذا الحدیث عندهما، من حدیث سهل بن سعد، وابن عباس، ومن حدیث عمران بن حصین عند مسلم أیضاً(2).

فهل ما فی حدیث هؤلاء هو ما فی حدیث أم قیس، أم هو قصة أخری؟ کله محتمل. والذی یدل علی التعدد ما یلی:

حدیث ابن عباس رضی الله عنهما ورد فیه أن السبعین ألفاً یتقدمون الأمة ساعة العرض، ولفظ الحدیث ما یلی:

أولاً حدیث ابن عباس رضی الله عنهما.

1123- عنه رضی الله عنه قال: قال النبیّ(ص): «عُرضت علیَّ الأممُ، فأخذ النبیُّ یمر معه الأمَّةُ، والنبیُّ یمر معه النفرُ، والنبیُّ یمر معه العشرةُ، والنبیُّ یمر معه الخمسةُ، والنبیُّ یمر وحده. فنظرتُ فإذا سوادٌ کثیرٌ، قلت: یا جبریلُ هؤلاء أمتی؟ قال: لا، ولکن انظر إلی الأفقِ، فنظرت فإذا سوادٌ کثیرٌ ]وعند مسلم: فإِذا سوادٌ عظیم، فقیل لی: انظر إلی الأفق الآخرِ. فإِذا سوادٌ عظیم، فقیل لی: هذه أمتک[ وهؤلاء سبعون أَلفاً قدامهم لا حسابَ علیهم ولا عذاب...» الحدیث متفق علیه(3).

فهؤلاء السبعون ألفاً جاء وصفهم بأنهم «لا یکتوون، ولا یسترقون، ولا یتطیرون، وعلی ربهم یتوکلون» کما هو عندهما. ولیس ذلک وارد فی روایة أبی هریرة وغیره، مع ورود ذلک فی روایة عمران ابنِ حُصین رضی الله عنه عند مسلم أیضاً.

ثانیا: الزیادة علی السبعین ألفاً، حیث جاءت عددٌ من الأحادیث فیها زیادةٌ علی ذکر السبعین ألفاً. فمن ذلک.

1124- عن أبی هریرةَ رضی الله عنه قال: قال رسول الله(ص): «سألتُ ربی عزوجل، فوعدنی أن یدخلَ الجنةَ من أمتی سبعین ألفاً علی صورة القمرِ لیلةَ البدر، فاستزدت، فزادنی مع کل ألفٍ سبعین ألفاً، فقلت:

ص: 1200


1- . صحیح البخاری: کتاب الرقاق: باب یدخل الجنة سبعون ألفاً بغیر حساب. وصحیح مسلم: کتاب الإیمان: باب الدلیل علی دخول طوائف من المسلمین الجنة بغیر حساب ولا عذاب، رقم (367 - 370).
2- . صحیح البخاری: فی الکتاب والباب السابقین. وصحیح مسلم: فی الکتاب والباب السابقین، رقم (371 - 374).
3- . صحیح البخاری: فی الکتاب والباب السابقین، وصحیح مسلم: فی الکتاب والباب السابقین.

أی ربِّ إن لم یکن هؤلاء مهاجری أمتی؟ قال: إذن أکملهم لک من الأعراب» رواه أحمد برجال الصحیح(1).

وورد هذا المعنی عن أبی سعد الأنصاریِّ عند الطبرانی برجال ثقات. وعن أبی أیوب عند أحمد والطبرانی. وعن ثوبان عند أحمد والطبرانی. وعن الفَلتان عند البزار برجال ثقات. وعن أنس عند البزار. وعن غیرهم.

وما جاء من زیادة مائة ألف، أو أربعمائة ألف...

فعن أنس بن مالک رضی الله عنه: أربعمائة ألف، وَحَثَیات. کما عند أحمد والطبرانی برجال الصحیح.

وعن عمیر رضی الله عنه: ثلاثمائة ألف، وعن أنس رضی الله عنه: مائة ألف وحثیات، کما عند أحمد والطبرانی بسند حسن.

بل مع کل واحد من السبعین ألفاً أعطی سبعین ألفاً أیضاً، کما فی حدیث عامر بن عمیر عند الطبرانی، وحدیث أبی بکر رضی الله عنه عند احمد وأبی یعلی. وحدیث عبدالرحمن ابن أبی بکر عند أحمد والبزار، وحدیث أنس رضی الله عنه عند أبی یعلی.

بل زیادة علی کل ذلک ثلاث حثیات من حثیات ربنا سبحانه وتعالی کما فی حدیث أبی سعدٍ الأنصاری عند الطبرانی فی الکبیر والأوسط برجال ثقات. وحدیثِ أبی أمامة رضی الله عنه عند الطبرانی ورجاله وثقوا. ووارد عن أنس عند أبی یعلی وأحمد والطبرانی وغیرهم(2).

1125- عن أبی أمامةَ رضی الله عنه قال: سمعتُ رسولَ الله(ص) یقول: «وعدنی ربی أن یُدخلَ الجنةَ من أمتی سبعین ألفاً لاحسابَ علیهم ولا عذاب. مع کل ألفٍ سبعون ألفاً، وثلاث حثیات من حثیاته» رواه الترمذی - وحسنه - واللفظ له، وابن ماجه وأحمد وابن أبی شیبة والطبرانی وابن حبان(3)

بسند صحیح. والله أعلم.

فهذه النصوص تقوی بعضها بعضاً، وتدل علی الزیادةِ، وعلی تکررِ العطاءِ، وما جاء فی حدیث أمِّ قیس رضی الله عنهما، إنما هو خصوصیةٌ بمن یُدفن فی البقیع، من هذه الأمة، وهی مزیة عظیمة لأهل المدینة - کما قال الحافظ ابن حجر رحمه الله(4)،

ولا مانع من وقوع هذه العطاءات من الله تعالی(5). طالما أن الکلَّ

ص: 1201


1- . مسند أحمد (2: 359) وانظر مجمع الزوائد (10: 404 - 409).
2- . انظر مجمع الزوائد (10: 404 - 411) وفتح الباری (11: 409 - 411).
3- . سنن الترمذی: کتاب القیامة: باب منه، رقم (2437) وسنن ابن ماجه: کتاب الزهد: باب صفة أمة محمد(ص)، رقم (4286) ومسند أحمد (5: 250، 268) وصحیح ابن حبان (9: 184) والموارد، رقم (2642) ومصنف ابن أبی شیبة (11: 471) والمعجم الکبیر (8: 129 - 130، 181 - 182، 187) ومجمع الزوائد (10: 362 - 363) وغیرها.
4- . فتح الباری (11: 413).
5- . انظر المقاصد الحسنة (238).

فضلٌ من الله تعالی. کما أنه لا تعارض بین هذه النصوص، وإنما تُحملُ علی أن الله تعالی أعطاه أولاً سبعین ألفاً، ثم زاده بعد ذلک مع کل ألفٍ سبعین ألفاً، ثم زاده مع کل واحدٍ سبعین ألفاً، ثم زاده الحَثَیات. ولا مانع أن یعطیه أیضاً من ذلک أن یکون من أهل البقیع من یدخل الجنةَ بغیر حساب، وهم سبعون ألفاً، والله تعالی أعلم.

کما لا یفوتنی أن أنبه أن الأعداد التی یُدخلها الله تعالی الجنةَ من هذه الأمة هم لیسوا من الصحابةِ الکرام، وإنما هم بعد الصحابةِ، ودخولُ الصحابة رضی الله عنهم الجنة إنما قبل هؤلاء بزمن.

1126- فعن رِفاعةَ بن عرابة الجهنی رضی الله عنه قال: أقبلنا مع رسولِ الله(ص) - فذکر الحدیث و فیه - : فقال(ص): «أَشهد عند الله لایموت عبدٌ یشهد أن لا إله إلا الله، وأن محمداً رسولُ الله صادقاً من قلبه، ثم یسدّد؛ إلا سلک فی الجنة. وقد وعدنی ربی عزوجل أن یدخل من أمتی سبعین ألفاً، لا حساب علیهم ولا عذاب. وإنی لأرجو أن لا یدخلوها حتی تبوّؤا أنتم ومن صلح من آبائکم وأزواجکم وذریاتکم مساکنَ فی الجنة...» رواه أحمد والطیالسی وابن ماجه والطبرانی والبزار - برجال الصحیح - علی شرط الشیخین - وصححه ابن خزیمة وابن حبان. ورواه ابن أبی شیبة مختصراً. والله أعلم(1).

أشهر من دفن بالبقیع من الصحابة:

قال الإِمام مالک رحمه الله تعالی - کما ذکره القاضی عیاض رحمه الله - : مات بالمدینة من الصحابة نحوٌ من عشرة آلاف، وباقیهم تفرقوا فی البلدان. ا ه- ولهذا یصعب ذکرُ أو استیعابُ مَن توفی بالمدینة منهم رضی الله عنهم، ولکنی سأشیر إشارةً إلی بعضهم رضی الله عنهم جمیعاً.

أقارب النبی(ص):

أولاد النبی(ص) ورضی الله عنهم «إبراهیم، وزینب، ورقیة، وأم کلثوم، وفاطمة».

عمَّ النبیِّ(ص)، وعماته رضی الله عنهم «العباسُ بنُ عبدالمطلب. (حمزة رضی الله عنه فی أحد) وصفیةُ بنتُ عبدالمطلب رضی الله عنها.

زوجاتُ النبیِّ(ص)، رضی الله عنهن (عائشةُ، وسودةُ بنتُ زمعةَ، وحفصةُ بنتُ عمر بن الخطاب، وزینبُ بنتُ خزیمة، وزینب بنت جحش، وأمُّ حبیبة، وأمُّ سلمةَ، وجویریةُ بنتُ الحارث، وصفیةُ بنتُ حُیَی، بالإِضافة إلی ماریةِ القبطیة، وریحانةِ بنتِ شمعون) رضی الله عنهن.

ص: 1202


1- . مسند أحمد (4: 16) وسنن ابن ماجه: کتاب الزهد: باب صفة أمة محمد(ص)، رقم (4285) ومسند الطیالسی (182 رقم 1291)، وصحیح ابن حبان (1: 217) ومجمع الزوائد (10: 408) ومصنف ابن أبی شیبة (11: 483) وکشف الأستار (4: 206 - 207) والمعجم الکبیر (5: 43 - 45) من طرق.

ومن أقارب النبیِّ(ص): الحسنُ بنُ علیِّ بنِ أبی طالب، وعبدُالله بنُ عثمان بن عفان - ابن رقیة بنت النبی(ص) - وربیعة بنُ الحارث بن عبدالمطلب. ونوفلُ بنُ الحارث بن عبدالمطلب. وأبو سفیان بنُ الحارث بن عبدالمطلب.

وعبدُالله بنُ جعفر بن أبی طالب - ویقال: عقیل بن أبی طالب - وحلیمةُ السعدیة: مرضعة النبی(ص)، ورکانةُ بن عبد یزید المطلبی، رضی الله تعالی عنهم جمیعاً.

ومن العشرة المبشرین: سعدُ بنُ أبی وقاص، وسعیدُ بنُ زید، وعبدُالرحمن بن عوف - وکان قبر عثمان رضی الله عنه فی حُشِّ کوکب شرقی البقیع، فلما توسع البقیع أدخل فیه- رضی الله عنهم.

ومن موالی رسولِ الله(ص): أسامةُ بن زید، ووردانُ، وأبو رافع، ویسار الراعی الذی قتله العُرَنیِّون، وأبو کبشة، وأم أیمن، رضی الله عنهم.

وممن دفن من المهاجرین: الأرقمُ بن أبی الأرقم، وجعدةُ بن هبیرة، وجبیر بن مُطعِم، وحکیمُ بن حزام، وحویطب بن عبدالعزی، وخنیس بن حذافة السهمی، وحجاج بن عِلاط السلمی، وسلمةُ بن الأکوع، وسعد القرظ - المؤذن - وسهلُ بن بیضاء، وسُهیل بن بیضاء، وصفوانُ بن قدامة، وصُهیب بن سنان الرومی، وعامرُ بن ربیعة، وعبدُالله بن أبی بکر الصدیق، وعبدُ الله بن زمعة، وعبدالله بنُ عامر، وعبدُالله بن مسعود، وابن أبی حدرد، وعبدُالله بن مظعون، وعتبةُ بن مسعود، وعَمرُو بن أبی سرح، وعَمرُو بن أمیة الضمری، وابنُ أم مکتوم، وعَمرُو بنُ عوف، وعُمیر بن عوف، ومَخْرمةُ بن نوفل، ومسعودُ ابنُ ربیعة، ومطیعُ بن الأسود، والمطلبُ بن أبی وَداعة، ومعقِلُ بن سِنان، والمقدادُ بن الأسود، ونوفلُ بن معاویة، والولیدُ بن الولید، وأبو سنان، وأبو شُریح الخزاعی، وأبو فُکَیهة، وأبو مرثد الغنوی، وأبو هریرة، وأبو سلمة بن عبدالأسد، وولده عُمر بن أبی سلمة ربیبُ النبی(ص)، وعثمانُ بن مظعون، رضی الله عنهم.

وأروی بنت کریز، والشفاء بنت عوف - أم عبدالرحمن بن عوف - وأم رومان - أم عائشة أم المؤمنین - وفاطمةُ بنت أسد - أمُّ علیِّ ابن أبی طالب - رضی الله تعالی عنهم جمیعاً.

وممن دفن من الأنصار: أُبَی بنُ کعب، وأََسعدُ بن زُرارة، وأُسیدُ بنُ حُضیر، وأوس بن خولی - وهو الذی حضر غسلَ رسول الله(ص) من الأنصار - والبراءُ بن عازب، والبراءُ بن معرور، وثابتُ بن زید، وثابتُ بن الضحاک، وثعلبةُ بنُ عبدالرحمن - وکان یخدم النبیَّ(ص) - وجابرُ بنُ عبدالله، وجبَّارُ بنُ صخر، والحارثُ بن خزمة، وحسانُ بن ثابت، وخوّاتُ بن جُبَیر، ورافعُ بنُ خدیج، ورافعُ بنُ مالک، ورِفاعةُ بن رافع، وزیدُ بن ثابت، وسالمُ بن عُمیر، وسعدُ بن معاذ، وسلمةُ بن سلامة بنِ وَقْش، وسهلُ بن أبی حثمة، وسهلُ بن سعد الساعدی، وعاصمُ بنُ عَدی، وطلحةُ بن البراء، وعبدُ الله بن زید - صاحب الأذان - وعبدُالله بن زید ابن عاصم، وعبدُالله بن سَلام، وعبدُالله بن سعد بن خیثمة، وعبدُالله ابن کعب بن زید، وعَمرُو بن حزم،

ص: 1203

وعُوَیْم بن ساعدة، وقتادةُ بن النعمان، وقیسُ بن سعد بن عبادة، وکعبُ بن عُجْرة، وکعبُ بن مالک، ومالکُ بن ربیعة، ومحمدُ بن مَسْلمة، ومعاذُ بن الحارث، ویزیدُ بن حارثة، وأبو سعیدٍ الخدریُّ، وأبو طلحةَ الأنصاریُّ، وأبو عبس بنُ جابر، وأبو قتادةَ الأنصاریُّ، وأبو مسعود الأنصاریُّ، وأبو الهیثم بن التیهان، وأمُّ وَرَقة. رضی الله عنهم(1).

وغیر هؤلاء کثیر، رضی الله عنهم جمیعاً.

مأخذ

فضائل المدینة المنورة، خلیل ابراهیم ملاخاطر، جده، دار القبلة، بیروت، مؤسسه علوم القرآن، 1413ق/ 1993م، ج3، ص273-298.

فضیلت های بقیع تا سده نهم قمری، بخشی از کتاب تحقیق النصرة از ابوبکر بن حسین مراغی از سده 9ق، مجموعه ای از احادیث و دیدگاه ها درباره فضایل بقیع.

زین­الدین ابی بکر بن الحسین المراغی (727-816ق) مورخ، محدث، فقیه و مؤلف این اثر است. او پس از سال­ها تحقیق درباره مدینه، کتاب تحقیق النصرة را تألیف و عرضه کرد. این کتاب تماماً درباره مسائل و رخدادهای شهر مدینه منوره است. نیز بخشی از آن درباره بقیع و فضیلت­های آن، قبور صحابه در آنجا است. مهم آنست که مراغی احادیث مهم درباره بقیع و گزارش های مورخان را آورده است. به منظور دسترسی آسان­تر پژوهشگران به مطالب این اثر در عرصه بقیع، این بخش ذیلاً عرضه می­گردد.

البقیع و فضله

/ روینَا فی صحیح مسلمٍ («صحیح مسلم» ص102) مِن حدیث عائشةَ: أنّها قالت: کانَ رسولُ الله(ص) کلمَا کانَت لیلتُهما یخرجُ آخرَ اللیلِ إلی البقیعِ فیقولُ: «السلام علیکم دارَ قومٍ مؤمنینَ، وأتاکم مَا توعدونَ، غدًا مؤجلونَ، وإنّا إن شاءَ لله بکم لا حقونَ، اللهُمّ؛ اغفر لأهلِ بقیعِ الغَرقِد». قیلَ: والغرقدُ بالغینِ المعجمة: نبتٌ فیهِ، واللهُ أعلمُ.

وفیهِ أیضًا («صحیح مسلم» ص103)؛ عن عائشةَ قالت: ألا أحدثکم عن رسول الله(ص) و عنّی؟ قلنَا: بلی. قالت: کان لیلتی رسولُ الله(ص) فیها عندی انقلبَ، فوضعَ رداءهُ، و خلعَ نعلیه فوضعهما عند رجلیهِ و بسطَ طرفَ إزارِهِ علی فراشِه، فاضطجعَ فلم یلبث إلاّ ریثمَا ظنَّ أن قد رقدت، فأخذَ رداءهُ رویدًا، وانتعلَ رُویدًا، وفتحَ البابَ فخرجَ، ثمَّ انطلقتُ علی إثرهِ حتَّی [جاء] البقیعَ، فقامَ فأطالَ القیامَ، ثمّ رفعَ یدیهِ ثلاثَ مراتٍ، ثمَّ [د/48] انحرفَ فانحرفتُ، فأسرعَ فأسرعتُ، فهرولَ فهرولتُ، فأحضَرَ فأحضرتُ فسبقتُه،

ص: 1204


1- . انظر: عنوان النجابة فی معرفة من باب بالمدینة المنورة من مشاهیر الصحابة (23 - 270).

فدخلتُ، فلیسَ إلاّ أنِ اضطجعتُ، فدخلَ فقالَ: «مَالکِ یا عائشةُ، حَشیا رابیةٌ؟» قالت: قلتُ: لا شیء. قال: «لتخبرنِّی أو لیخبِرنّی اللطیفُ الخبیرُ؟» قالت: قلتُ: یا رسول الله، بأبی أنتَ و أمِّی. فأخبرتُه. قالَ: «فأنتِ السوادُ الذِی رأیتُ أمامِی؟» قلتُ: نعم. فلهزَنی فی صَدری لهزةً أوجعتِنی، ثمَّ قالَ: «أظننتِ أن یحیفَ اللهُ علیکِ و رسولهُ؟» قالت: مهمَا یکتمِ الناسُ یعمله الله عزوجل؟ قالَ: «نعم». قال: «فإنَّ حبریلَ علیهِ السلامُ أتانِی حینَ رأیتِ، فنادانی، فأخفاهُ منِک، فأجبتُهُ فأخفیتهُ منِک، ولم یکن یدخلُ علیکِ وقد وضعتِ ثیابِک، فظننتُ أن قد رقدتِ، فکرهتُ أن أوقظکِ، وخشیتُ أن تستوحِشی. فقالَ: إنَّ ربکَ یأمرکَ أن تأتِی أهلَ البقیعِ فتستغفرَ لهم»، قالت: قلتُ: کیفَ أقولُ لهم یا رسولَ الله؟ قال: «قولی: السلامُ علیکم أهلَ الدیارَ منَ المؤمنینَ والمسلمینَ، ویرحَمُ الله المستقدمینَ منَّا والمستأخرینَ، وإنَّا إن شاءالله بکم لا حقونَ».

قیلَ: واللهزُ: الضربُ بجَمع الید فی الصَّدر، مِثل: اللکزِ، ویروی: «فلهدنِی» بالدَّال، وهو: الدفعُ. والله أعلم.

وروی ابنُ النَّجَّارِ (الدرة الثمینة، ص489): عنَ أبی عاصمٍ قالَ: زعمَ مولای قالَ: حدثتنی أم قیسٍ بنتُ مِحصَنٍ قالت: لو رأیتنی و رسولُ الله آخذٌ بیدی فی سِکَّةِ المدینةِ حتَّی انتهی إلی البقیع بقیعِ الغرقِد فقالَ: «یا أمَّ قیس» قلتُ: لبیکَ یا رسول الله و سعدیک. قالَ: «ترینَ هذهِ المقبرةَ؟» قلتُ: نعم، یا رسول اللهِ. قالَ: «یبعَثُ منهَا یومَ القیامةِ سبعونَ ألفًا علی صورةِ القمرِ لیلةَ البدرِ، یدخلونَ الجنةَ بغیرِ حسابٍ (خرجه الطبرانی فی «المعجم الکبیر» (25/181) من طریق سعد بن زیاد أبی عاصم عن نافع مولی حمنة بنت شجاع قال: حدثتنی أم قیس بنت محصن. فذکره، وإسناده ضعیف، فسعد بن زیاد ترجم له الذهبی(رحمة الله) فی «المیزان» (3/177) و «المغنی» (1/254) وقال: «قال أبو حاتم: لیس بالمتین». ونقله ابن حجر فی «لسان المیزان» (3/15) وقال: «وذکره ابن حبان فی الثقات». قلت: وشیخه نافع مولی حمنة مجهول، ترجم له البخاری فی «التاریخ الکبیر» (8/83) و ابن أبی حاتم فی «الجرح والتعدیل» (8/453) و لم یذکرا فیه جرحاً ولا تعدیلاً، وذکره ابن حبان فی «الثقات» (5/470))».

وبسندهِ (الدرة الثمینة، ص490) إلی أبی هریرة: أنَّ رسولَ الله(ص) «أنَا أولُ من تنشقُّ عنهُ الأرضُ، فأکونُ أوَّلَ مَن یبعَثُ، فأخرجُ أنَا وأبُو بکرٍ وعمرُ إلی أهلِ البقیعِ، فیبعثونَ، ثمَّ یبعثُ أهلُ مکةَ؛ فأحشرُ بینَ الحرمینِ (حدیث ضعیف: رواه ابن النجار کما سبق من طریق محمد بن عثمان، حدثنا أبی، عن عبد الرحمن بن أبی الزناد، عن أبیه، عن الأعرج: عن أبی هریرة (رضی الله عنه) مرفوعاً. وإسناده ضعف لجهالة أبی محمد عثمان التنوخی وضعف ابن أبی الزناد، وللحدیث شاهد من روایة عبدالله بن عمر(رضی الله عنهما): خرجه التزمدی (3692) وابن حبان (6899) وابن عدی فی الکامل (5/229) وابن الجوزی

ص: 1205

فی العلل المناهیۀ (1528): کلهم من طریق عاصم بن عمر بم حفص عن عبدالله بن دینار عن نافع عن عبدالله بن عمر، وإسناده ضعیف)».

و بهِ (الدرة الثمینة، ص491) إلی عبدِ الملکِ (فی الدرة الثمینة: «أبی عبدالملک» ولم أعرفه) یرفعهُ إلی النبی(ص) أنه قالَ: مقبرتانِ یضیئان لأهلِ السماءِ کمَا تضیءُ الشمسُ والقمرُ لأهلِ الدنیا: البقیعُ، بقیعُ المدینةِ، ومقبرةٌ بعسقلانَ». (إسناده ضعیف جدّاً، ففیه محمد بن الحسن بن زبالة، وهو متروک الحدیث)

وبِه: إلی کعبِ الأحبارِ (الدرة الثمینة، ص492) [قال: نجدُها فی التوارةِ: کَفتةً محفوفةً بانخیلِ، و مُوَکَّل بها ملائکةٌ، کلما امتلأت] أخذُوا بأطرافها فکفوها فی الجنةِ. یعنی: البقیعَ.

و نقلَ ابنُ زبالةَ: من حدیثِ جابِر بنِ عبدِاللهِ: أنَّ النبی(ص) قال: «یبعَثُ من هِذه المقبرةِ. واسمُهَا: کَفتةٌ. مائةُ ألفٍ، کلُّهم علی صورةِ القمرِ لیلةَ البدرِ؛ لاَ یسترقونَ و لا یرقونَ، ولا یتداوونَ، و علی ربهم یتوکلونَ»، واللهُ أعلمُ.

وبه: إلی ابنِ کعبٍ القرظی (محمد بن کعب بن سلیم. وقال محمد بن سعد: محمد بن کعب بن حیان ابن سلیم أسد القرظی، أبو حمزة، وقیل: أبو عبدالله المدنی، من حلفاء الأوس بن حارثۀ. وکان ابوه من سبی قریظۀ. سکن الکوفۀ ثم تحول إلی المدینة فسکنها، واشتری بها مالاً. وقال ابن حبان: محمد بن کعب بن سلیم بن عمرو بن إیاس بن حیان بن قرظۀ بن عمران ابن عمیر بن قریظۀ بن الحارث، وکان أبوه ممن لم ینبت یوم قریظۀ فترک): أنَّ النبی(ص) قالَ: «من دفناهُ فِی مقبر تَنا هذهِ شفعنَا لهُ».

واعلم؛ أنَّ أکثرَ الصحابةِ ممن تُوفّی فی حیاة النبی(ص) و بعدَ وفاتِه مدفونٌ بالبقیع، وکذالک ساداتُ أهلِ البیتِ والتابعین.

ونقلَ فی «مدارکِ القاضی عیاضٍ» عن مالکٍ: أنَّه ماتَ بالمدینةِ مِنَ الصحابةِ نحو عشرةِ آلافٍ، وباقیهم تفرقوا فی البلدانِ، واللهُِِ أعلمُ.

ولا یعرفُ. مِن قبورهم الیومَ إلاّ قبرُ أبی الفضل العباسِ [عمِّ رسول الله(ص) و أبی محمد الحسن] بنِ علی بن أبی طالب(ع).

وقد وردَ: أنَّ الحسنَ بنَ علی (الحسن بن علی أبی طالب القرشی الهاشمی، أبو محمد المدنی سبط رسول الله(ص) وریحانته من الدنیا، و أحد سیدی شباب أهل الجنۀ. ولد فی النصف من رمضان سنۀ ثلاث من الهجرة، هذا أصح ما قیل فیه إن شاء الله) حینَ أحسَّ بالموتِ قالَ: ادفنونی إلی جنبِ أمّی فاطمةَ، فدُفِنَ.

[وجاءَ مِن طریقٍ آخرَ: أنَّ قبرَ فاطمةَ(س) فی بیتها الذی أدخله عمرُ بنُ عبدِالعزیزِ فی المسجدِ].

و نقل فی «ذخائِر العقبی فی فضائل ذوی القربی» للشیخ محبّ الدینِ الطبری (محب الدین أحمد بن عبدالله الطبری ولد فی جمادی الآخرۀ 615ه-، وتوفی فی جمادی الآخرۀ 694ه-) قالَ: أخبرنی أخٌ لی

ص: 1206

فی الله عز و جل: أنَّ الشیخَ أبَا العباس المرسی (أبو العباس المرسی هو الإمام شهاب الدین أبو العباس أحمد بن عمر بن علی الخزرجی الأنصاری المرسی البلنسی یتصل نسبه بالصحابی الجلیل سعد بن عبادۀ الأنصاری، وکان جده الأعلی قیس بن سعد أمیرًا علی مصر قبل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(رضی الله عنه) ولد أبو العباس المرسی بمدینة مرسیۀ سمۀ 616ه- - (1219م) ونشأ بها وهی إحدی مدن الأندلس وإلیها نسب فقیل المرسی. وتوفی (رحمة الله) فی الخامس والعشرین من ذی القعدۀ 685ه-. (1287م) ودفن فی قبره المعروف خارج باب البحر بالإسکندریۀ) کان إذا زارَ البقیعَ وقفَ أمامَ قبلةِ [قبةِ] العباسِ و سلَّم علی فاطمة علیها السلام. ویذکرُ: أنَّه کُشِفَ له عن قبرها، واللهُ أعلمُ.

ومعَ الحسنِ ابنُ أخیهِ علی بنُ الحسینِ زینُ العابدین، وابنُه: محمدٌ الباقرُ، وابنُه جعفرٌ الصادقُ(ع) و قد بنی علیهم الخلیفةُ الناصرُ [بن المستضیء أحمد] قبةً عالیةً.

ثمَّ: قبرُ عُقیلِ بنِ أبی طالبٍ، ومعه فی القبةِ ابنُ أخیهِ عبدُالله بنُ جعفرَ بنِ أبی طالبٍ الجوادُ(ع) و علیهمَا قبةٌ، والمنقولُ: أنَّ قبرَ عُقیلٍ فی دارهِ.

[و نقلَ ابنُ النَّجَّارِ (الدرة الثمینة، ص530) تبعًا لابنِ زبالةَ عن عَوسَجَةَ قال: کنتُ أدعُو لیلةً إلی زاویةِ دارِ عُقیلٍ (عقیل بن أبی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم القرشی الهاشمی، أبو یزید، وقیل: أبو عیسی، أخو علی بن أبی طالب، وجعفر بن أبی طالب، وابن عم النبی(ص) شهد بدرًا مع المشرکین مکرها، وأسر یومئذ ثم أسلم قبل الحدیبیۀ، وشهد غزوۀ مؤتۀ، وکان أسن من أخیه جعفر بن أبی طالب بعشر سنین، وکان جعفر أسن من علی بعشر سنین، وکان طالب أسن من عقیل بعشر سنین. ومات طالب کافرا، وکان عقیل من أنسب قریش، وأعلمهم بأیامها) التی تلی بابَ الدارِ، فمرَّ بی جعفرُ بنُ محمدٍ فقال لی: أعن أثرٍ وقفتَ هاهُنا؟ قلتُ: لا. قالَ: هذا موقفُ النبی(ص) منَ اللیلِ جاءَ یستغفرُ لأهلِ البقیع. انتهی.

فینبغِی فیهِ الدعاءُ، وقد أخبرنی غیرُ واحدٍ: أنَّ الدعاءَ عندَ قبرهِ مستجابٌ، ولعلَّ هذا سببهُ، أو: لأنَّ عبدَاللهِ کان کثیرَ الجودِ والمکارمِ فأبقی الله تعالی قضاءَ الحوائجِ بالدعاءِ عندَ قبرهِ.

ثمَّ: قبرُ إبراهیمَ ابنِ سیدنَا رسول الله(ص) و علیه قبةٌ فیها شباکٌ مِن جهةِ القبلةِ، و هوَ مدفونٌ إلی جَنبِ عُثمانَ بنِ مظعونٍ کما وردَ فی «الصحیح» (یعنی مستدرک الحاکم) «أنهم قالوا: أینَ نَحفرُ له؟ فقالَ «عندَ فرطِنَا عثمانَ».

[وَوَرَدَ أیضًا أنَّ عبدَ الرحمنِ بنَ عوفٍ حینَ نَزَلَ بهِ الموتُ أرسلت إلیه عائشةُ أن هَلُمَّ إلی أصحابِکَ یعنی النبی(ص) و أبا بکرٍ و عمرَ، قال: لَستُ بمضیقٍ علیکِ بیتکِ، إنی کنتُ قد عاهدتُ ابنَ مظعونٍ أینا مات دُفِن إلی جَنبِ صاحبِهِ، ادفنونی إلی جنبِ عثمانَ، فدفِن، فیزُران مع إبراهیم علیه السلام، وفی قبلةِ قُبَّة عُقیل حظیرٌ مبنی بالحجارة یقال إنَّ فیه قبورَ أزواجِ النبی(ص) فیسلَّم علیهن هناک].

ص: 1207

ثمَّ: قبرُ أمیرِ المؤمنینَ أبی عَمرِ و عثمانَ بنِ عفان شرقی البقیعِ فی موضعٍ یعرفُ بحُشِّ کوکب.

قیل: والحُشُّ: البستانُ، والله أعلمُ.

وعلیهِ قبةٌ عالیةٌ بناهَا أسامةُ بنُ سنانٍ الصالحی. [أحدُ أمراء السلطان صلاح الدین یوسف بن أیوب سنة إحدی وستمائة.

و نقل أبو شامةَ أنَّ البانی لها عزُّ الدین سلمة، والله أعلم].

ثمَّ: قبرُ أمِّ أمیرِ المؤمنین علی بن أبی طالبٍ: فاطمةَ بنتِ أسدِ بنِ هاشمِ بنِ عبدِ مناف و عنها [وهو شمالی قُبة عُثمانَ].

فی موضعٍ یعرفُ بالحمام، وعلیها قبةٌ صغیرةٌ.

و نقلَ ابنُ زبالةَ و ابنُ النَّجَّارِ: عن [أبی] روقٍ قالَ: حملَ الحسنُ بدنَ علی بن أبی طالبٍ فدفنهُ] بالبقیعِ بالمدینةِ،

و یقالُ: إنَّ رأسَ الحسینِ أیضًا حُمِلت إلیه، واللهُ أعلمُ.

ثمَّ: قبرُ أمِّ الزبیرِ صفیةَ بنتِ عبدالمطلبِ عمَّةِ النبی(ص)، علی یسارِ الخارجِ مِن بابِ البقیعِ، و یقالُ: إنَّها دُفنت عندَ موضعِ الوضوء عند دارِ المغیرةِ بنِ شُعبةَ [علیها بناءٌ من حجارةٍ أرادوا عقدَ قبةٍ صغیرةٍ فلم یتَّفِق ذلک].

ثمَّ: قبرُ الإمام أبی عبدِالله مالکِ بنِ أنسٍ الأصبَحِی إمامِ دارِ الهجرةِ، إذا خَرَجَ الشخصُ مِن بابِ المدینةِ یکونُ مواجِهًا له مِن جهةِ الشرقِ، فی قبةٍ صغیرةٍ.

ثمَّ: قبرُ إسماعیلَ بنِ جعفرٍ الصادق (إسماعیل بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب الهاشمی)، فی مشهدٍ کبیرٍ مبیضٍ، غربی قبةِ العباسِ.

[هو رکُن سورِ المدینةِ مِن جهةِ القبلةِ والشرقِ، وبابُه مِن داخلِ المدینةِ، بناهُ بعضُ العُبَیدیین مِن ملوکِ مصرَ، ویقالُ: إنَّ عَرضَةَ هذا المشهدِ و ما حولها مِن جهةِ الشمالِ إلی البابِ کانت دارَ زینِ العابدینَ علی بنِ الحُسینِ(ع).

و بینَ البابِ الأولِ و بابِ المشهدِ بئرٌ منسوبةٌ إلی زینِ العابدینَ، و بالجانبِ الغربی للمشهدِ مسجِدٌ صغیرٌ مهجورٌ یقالُ: إنَّه مسجدُ زینِ العابدینَ، و لیس بالبقیعِ قبرٌ یعرف للسلفِ الصالِح غیرُ ما ذکرناهُ].

و نقلَ ابنُ زبالةَ: عن عیسی بنِ عبدٍ قالَ: رأیتُ حسنَ بنَ أبی قطیفةَ و له رزقٌ یجری علیهِ منِ بیتِ المالِ علی أن یقُمَّ القبورَ. [انتهی].

ویجبُ علی ولاةِ الأمورِ. وفقهم اللهُ تعالی. بل و علی کلِّ مسلمٍ: مُوارَاةُ ما یوجدُ من عظامِ [أموات] المسلمینَ، لا سیما فِی البقیعِ، فقد شاهدتُ فیه مِن ذلک ما هالنی رؤیتُهُ، والله أعلم./

ص: 1208

مأخذ

تحقیق النصرة، به کوشش ابویعقوب نشأت کمال، الفیوم، دارالفلاح، 2009م، مقدمه و ص452-463.

نیز ﻧﮑ: المراغی، تحقیق النصرة

فعالیت سفارت ایران در جده، گزارش اقدامات و فعالیت های سفارت ایران در جده به ریاست مظفر اعلم در سال های 1330-1331.

مظفر اعلم نماینده دولت ایران(وزیر مختار) در جدّه بیش از دیگر کارگزاران دولتی، علاقه مند به آثار شیعی و اسلامی بود و نسبت به بازسازی بقیع اهتمام ویژه داشت. نیز با عالمان دینی و روحانیون و مراجع پیوند و ارتباطات مثبتی داشت. از طرف دیگر علمای شیعه او را تشویق می کردند و او را به عنوان معتمد خود تعیین کرده بودند. او در تابستان و پاییز 1330ش بازدیدهایی از بقیع داشت. پس از یکی از دیدارهای خود خطاب به کمیسیون دائمی حج نوشت:

/روز چهارشنبه ششم آذرماه 1330 برای زیارت مدینه ی منوره به آن جا رفتم. نتیجه ی مطالعات خود را ذیلاً به عرض می رساند: وضعیت بقیع بعد از خرابی تمام ساختمان های قبور ائمه اطهار(ع) بسیار دلخراش است و عبارت از قبرستان پست و بلند عمومی است که هیچ فرق و امتیازی بین قبور بزرگان دین و عامّه ی ناس باقی نیست و اگر توفیق حاصل شود که موافقت اولیای دولت سعودی برای ساختن دیواری با پنجره ی آهنی، گرد محوطه مدفن مطهر ائمه هدی تحصیل شود که اقلاً این قبور در میان این چهار دیوار محفوظ بماند، قدم بزرگی در حفظ شعائر اسلام برداشته شده است. امیدوارم در مواقع مقتضی در مذاکره با اولیاء مؤثر و متنفذ، کوتاهی نشود. شاید بتوان فعلاً تا این اندازه حفاظت قبور منظور را، که عبارت از محوطه ای به وسعت 120 متر مربع است تأمین نمود و نیز سایه بانی در این محوطه ساخته شود.

این نامه را با امضای وزیر مختار شاهنشاهی- مظفر اعلم به پایان برده است و همانطور که از متن پیداست بقیع را به قصد و از سر عمد تخریب کرده بودند، نه آنطور که آل سعود تبلیغ می کرده که بقیع تخریب نشده و یا در تبلیغات آنان هست که اشتباه رخ داده یا کسان دیگر غیر از دولتی ها تخریب کرده اند. در پاسخ مظفر اعلم، فضل الله نبیل معاون کل وزارت امور خارجه و رئیس کمیسیون دائمی حج چنین می نویسد: راجع به وضع تأسف انگیز قبور ائمه اطهار(ع) در بقیع، که از نزدیک ناظر آن بوده اید، البته آن منظره مایه ی کدورت خاطر جمیع شیعیان می باشد و امید است با جدیت کامل و کوشش اولیای وقت در مرکز، همان طور که پیشنهاد فرموده اند موافقتی از دولت عربستان سعودی تحصیل و آن قبور را از حال فعلی خارج نمایند.

ص: 1209

ضمناً به اطلاع جناب عالی می رساند که وصول نامه 402 و اقداماتی که برای مشاهده مدینه طیبه و قبور ائمه اطهار در بقیع فرموده بودید، مورد تمجید و تحسین کلیه ی علاقمندان و اعضای کمیسیون دائمی حج قرار گرفت.

مظفر اعلم در پاسخ به تلگراف وزارت امور خارجه در 27 اسفندماه 1330 در تلگرافی چنین نوشت:

این جانب موضوع بقیع را هیچ گاه از نظر دور نداشته و علاوه بر وظایف و دستورات اداری، وظیفه ی دینی خود می دانم که تا حد امکان در این باب اقدام و اتمام نمایم و پیوسته در صدد به دست آوردن فرصت مناسبی باشم که این موضوع را با مقامات مؤثر کشور که فعلاً بعد از خود پادشاه، امیر فیصل نایب السلطنه حجاز و وزیر خارجه است در میان نهاده و مذاکراتی را که در زمان سفارت جناب آقای دشتی در قاهره، در این زمینه با امیر معظم له شده و بی نتیجه مانده بود، تجدید نمایم. ولی به طوری که در گزارش محرمانه30-25/7/30 عرض شده است، در این مدت پنجاه و اندی که این جانب در جده می باشم، معظم له بیش از چند روزی در جده نبوده و پیوسته در ریاض یا در شکارگاه بوده است و فرصت ملاقات ممتد و مناسبی به دست نیامده است. چند روز دیگر عازم ایتالیا است و مقتضی نیست فعلاً با ایشان در این مسائل وارد بحث شویم.

امیر فیصل روی توافقی نشان نداده و متمسک به مشکلات مذهبی و عقیده ای گردیده و اظهار داشته است ممکن است هیئت علمی ایرانی در این زمینه با علمای ما وارد مباحثه شده و آن ها را با ادلّه شرعیه متقاعد نمایند و یا خود، مجاب شوند و نتیجةً عدم امکان این امر را؛ یعنی احیای قبر را خاطر نشان نساخته است و این جانب نیز در مطالعاتی که در این مدت به عمل آورده ام، چنین استنباط کرده ام که علمای وهابی در عقاید خود بسیار متعصب و در امور مذهبی بر هیئت حاکمه مسلط می باشند و تصور نمی رود در زمینه ساختن و پوشانیدن قبور موافقت بنمایند.

ولی به طوری که در آن گزارش عرض شده است، فعلاً در نظر دارم در باب ساختن سایه بانی در بقیع، در مقابل قبور ائمه اطهار(ع)، مانند سایه بان میان صفا و مروه مذاکره نموده، اگر بتوانم تا این اندازه موافقت آن ها را تحصیل نمایم، به عقیده ی بنده قدم بزرگی خواهد بود؛ زیرا ممکن است در ضمن ساختن چنین سایه بانی، محوطه قبور را هم سنگ فرش نموده، از صورت حالیه خاکی خارج نموده و این مذاکره را در اولین فرصت مناسب با شخص خود امیرفیصل خواهم نمود.

این بود نظریه این جانب در باب مذاکرات بقیع، حال هر طور دستور می فرمایید از این قرار مذاکره نموده، نتیجه را به عرض خواهم رسانید، لذا خواهشمندم تا قبل از مراجعت ایشان از ایطالی(ایتالیا) نظر عالی را ابلاغ نمایید.

ص: 1210

دبیر اول سفارت ایران در ریاض، آقای کاظم آزرمی ملاحظاتی در باب محتوای گزارش فوق دارد. اولاً تعمیر و بازسازی قبور ائمه و بزرگان را به علت تعصب علمای وهابی به جایی نمی رسد مگر اینکه در مذاکرات با مسئولین و مقامات بالاتر عربستان موافقت آنان جلب شود؛ دوم نظافت محوطه بقیع هم اکنون اولویت دارد. چون منظره ناپسندی اطراف قبور ائمه بقیع ایجاد شده است. سوم اینکه اظهار می دارد که با امیرفیصل نایب السلطنه و امیر عبدالله فرزندش ملاقات و صحبت شده و آنان قول داده اند. اطراف بقیع را دیوار بکشند، سایه بانی روی قبور ائمه بقیع بسازند.

مظفر اعلم در یادداشتی توضیحی به وزارت امور خارجه یادآوری می شود که سایه بان بهانه است که مجوز گرفته شود و زیر عنوان ساختن سایه بان، محوطه حرم کلاً سامان دهی گردد مثلاً کف آن سنگ فرش شود. با این حال خود وزیر امور خارجه آقای کاظمی خطاب به سفارت ایران در جده و آقای مظفر اعلم، سایه بان را مکفی و در شأن ائمه(ع) دانسته و اصراری می نماید باید با مذاکره و اقدام جدی با مقامات عربستان، ساختمان اساسی و کامل برای قبور ائمه ساخته شود (اول اردیبهشت 1331).

اما مظفر اعلم با پی گیری سیاست قبلی نظر شفاهی ملک فیصل و امیر عبدالله را هم به دست آورد و مهندس ایرانی به نام رضا مهرآیین را هم برای مدیریت پروژه مرمت و ایجاد سایه بان استخدام کرده و برای پروژه درخواست دویست لیره استرلینگ برای شروع و مقدمات پروژه نمود.

ولی وزیر امور خارجه ظاهراًٌ از ارسال این مبلغ ممانعت کرد و موضع قبلی خودش را مجدداً ابلاغ کرد و خواستار مذاکره وزیر مختار ایران یا سفیر ایران در جده با مقامات بالا شد.

مظفر اعلم مجدداً به سراغ امیرعبدالله رفته و موافقتی برای بازسازی حرم ائمه بقیع کسب می کند. او در گزارش خطاب به وزارت امور خارجه می نویسد:

وزیر مختار ایران در دیدار 17/2/1331 خود با کفیل نیابت سلطنت حجاز آقای امیر عبدالله فیصل موضوع بقیع را پیگیری نموده، گزارشی به این شرح به وزارت امور خارجه در تهران مخابره می کند:

وزارت امور خارجه: پیرو گزارش محرمانه شماره 17 مورخ 16/2/1331 اشعار می دارد که عصر چهارشنبه 17 ماه جاری، بنا به تعیین وقت قبلی با والا حضرت امیر عبدالله فیصل کفیل نیابت سلطنت حجاز و وزیر کشور و بهداری ملاقاتی دست داد. در این ملاقات موضوع اعزام آقای حاج رضا مهرآئین مهندس ایرانی از طرف سفارت برای نظارت و راهنمایی در ساختمان دیوار و سایبان بقیع از نو مطرح و مورد تأیید ایشان واقع گردید و قرار شد سفارشی به اولیای امور محلی مدینه منوره بنویسند تا وسایل تسهیل کار آقای حاج رضا مهندس را فراهم کنند.

ص: 1211

راجع به کمک ملت ایران به این ساختمان، والا حضرت امیر عبدالله در پاسخ فرمودند: این کار کوچک است و ارزش کمک را ندارد و ما همه در این جا خدمتگزاران عالم اسلام هستیم و پول ما و پول شما با هم فرقی ندارد و امیدواریم در کارها و نقشه های بزرگ تری بتوانیم از کمک های بی دریغ ملت ایران برخوردار شویم و بدین ترتیب با لحن مؤدبانه و آراسته ای از قبول پیشنهاد ما معذرت خواستند.

پس از این ملاقات، نامه ی شماره ی 432/5376 مورخ 16/2/31 که مبنی بر تقدیر از کوشش های این سفارت و ترغیب و تشویق در احراز موفقیت های بیشتری در این باره بود رسید، این جانب با اظهار تشکر و امتنان بی پایان از طرف خود و کلیه ی کارمندان این سفارت، از این ابراز توجه و تقدیر معروض می دارد که این سفارت با استفاده از فرصت و مواقع مناسب، کوشش های مداوم خود را در این راه ادامه خواهد داد تا حتی الامکان نتیجه ی بهتر و بیشتری گرفته شود. ولی به عقیده ی این سفارت بهتر است برای احتراز از تحریک احساسات تعصب آمیز وهابی ها و علمای نجد، حتی المقدور در اطراف این موضوع کمتر صحبت شود و کمتر گفت و گوی آن در مطبوعات و رادیوها منعکس گردد.

راجع به ارسال نقشه ی دیوار و سایه بان که در نظر است ساخته شود، چون آقای حاج رضا مهندس ایرانی از طرف این سفارت در تهیه ی نقشه مذکور شرکت خواهد کرد، از این رو به دست آوردن و ارسال نقشه ی ساختمان مذکور اشکالی نخواهد داشت، فعلاً این سفارت منتظر رسیدن اعتبار دویست لیره ای است که برای این که منظور از کمیسیون حج خواسته است و برای این که فرصت از دست نرود، بهتر است که از محل موجودی کمیسیون دائمی حج یا از هر محل دیگری که میسر باشد، در ارسال وجه مزبور تسریع شود تا بلکه به محض صدور حکم و توصیه از طرف والا حضرت امیر عبدالله بتوان آقای مهندس را برای این منظور فوق به مدینه ی منوره اعزام نمود.

پس از توافق مزبور چندین نامه از طرف مراجع و روحانیون ایران و عراق به مرحوم سید محمود طالقانی نماینده آیت الله سید محمدتقی طالقانی نماینده آیت الله بروجردی در مدینه و برعکس رد و بدلّ شد. نیز مکاتباتی بین مظفر اعلم و حوزویان و رهبران شیعه ارسال شده و رهبران وهابیت متوجه موضوع شدند. و با فشار بر دولت سعودی، این دولت مجبور به تکذیب این توافق شد.

مظفراعلم سیر حوادثی که منجر به تکذیب شد را در 25 فروردین 1331 اینگونه گزارش نموده است:

وزارت امور خارجه: پیرو گزارش محرمانه ی شماره ی 9، مورخ 25/1/1331 به عرض می رساند که، بعد از ارسال گزارش سابق، باز هم فرصتی حاصل گردید و با والا حضرت امیر عبدالله فیصل، کفیل نیابت سلطنت حجاز در مورد توجه به بقیع و ساختن سایه بان در مقابل قبور ائمه اطهار(ع) مذاکره شد و ایشان وعده دادند که اقدامات مربوط به این امر به نحو عاجل شروع شود و به مقامات محلی دستور

ص: 1212

دهند که در هنگام شروع کار با نمایندگانی که از طرف سفارت برای مشاهده و کمک و راهنمایی می روند همراهی نمایند و نظرات و راهنمایی آنان را مورد توجه قرار دهند و در آن روز هم حضرت آقای سید محمد طالقانی برای رفتن به مکه ی معظمه و ادای عمره ی مفرده، به جدّه تشریف آورده بودند و به ایشان مژده داده شد که والاحضرت امیر عبدالله نهایت حسن نیت و مساعدت را درباره این موضوع نشان می دهند. ولی از شنیدن این خبر در رادیو تهران، این نگرانی به وجود آمد که مبادا انتشار و پراکنده شدن خبر این موضوع در رادیو و مطبوعات خارجی موجب شود که علمای متعصب ریاض و وهابی های دوآتشه، در صدد منصرف نمودن دولت سعودی از اجرای این تصمیم برآیند.

و نیز از آمدن آقای سید محمد خزانه(سید العراقین) به حجاز و فعالیت ایشان درباره همین موضوع، این بیم و نگرانی می رفت که مبادا ایشان در حجاز یا در خارج، اظهاراتی(نمایند) که با سیاست دولت عربی سعودی سازش نداشته باشد و موجب انصراف دولت مذکور از همین اندازه همراهی جزئی گردد.

و باید در ضمن این را هم به عرض برساند که مشارالیه، داوطلب رفتن به ریاض و ملاقات اعلی حضرت ملک ابن سعود گردیدند، ولی مقامات سعودی در جده به نحو احسن به ایشان فهماندند، که بهتر است از این عزم منصرف شوند، تا مبادا رفتن ایشان به ریاض مایه ی ایجاد بعضی گفتگوهای مذهبی گردد.

سپس تلگرافی از جناب آقای علاء وزیر دربار شاهنشاهی رسید که در آن استفسار شده بود چگونه در این باره از اولیای دولت سعودی سپاسگزاری به عمل آید.

در پاسخ به عرض رسید که: سفارت خود تشکر کرده و بهتر است فعلاً به همین اندازه اکتفا شود.

این جانب از وزارت دربار شاهنشاهی و از جناب آقای علاء نهایت تشکر و امتنان را دارم که قبل از هرگونه اقدامی از شخص مسؤول مستقیم این جا، که از نزدیک شاهد جریان است و در نتیجه وقوف کافی به حقیقت امر دارد، مشورت فرمودند و اتفاقات بعدی که در ذیل به عرض می رسد ثابت نمود که این مشورت تا چه اندازه عمل صائب و به جایی بوده و موجب حفظ ارزش و احترام و اهمیت فوق العاده اقدامات دربار همایون شاهنشاهی گردیده است.

باری، متأسفانه بالاخره آن چه بیم آن می رفت واقع شد، بدین ترتیب که گویا آقای سیدالعراقین پس از مسافرت از حجاز، در عراق اظهاراتی نموده اند که موضوع را بزرگ تر از حقیقت واقع جلوه گر ساخته اند و مطبوعات عراق هم خبر مذکور را با شاخ و برگ زیاد منتشر نموده اند و در نتیجه دولت عربی سعودی از ترس و ملاحظه اعتراض و انتقاد وهابی ها و علمای ریاض مبادرت به تکذیب خبر نموده است.

ص: 1213

اکنون بیم آن می رود که مبادا دولت سعودی حتی از ساختن سایه بان در مقابل قبور ائمه(ع) و برپا کردن دیوار ولو برای مدت موقّتی خودداری کند و بدین ترتیب دخالت اشخاص غیر مسؤول، زحمات کوشش های یک سفارت خانه را درباره موضوعی که مورد توجه مسلمانان جهان، خصوصاً ملت ایران و دولت شاهنشاهی است بر باد دهد.

البته این جانب سعی بلیغ خواهد نمود که این اتفاق غیرمترقبه در جریان تواقفی که حاصل شده مؤثر نگردد و مقامات سعودی از ساختن سایه بان و دیوار برای بقیع منصرف نشوند، لیکن اطمینان ندارد که مساعی ما در حال حاضر منتج به نتیجه ی عاجل شود و شاید همان طور که احتمال داده می شود، کار ساختمان به تعویق افتد. امید است که حسن نیت والاحضرت امیر عبدالله و نظر مساعد ایشان به جلوگیری از توسعه ی عکس العمل تکذیب مذکور کمک کند.

واضح است که با جریان های اخیر، دیگر نمی شود فعلاً درباره این موضوع پیشنهادی جدیدی داد، یا اقدام تازه ای نمود و باید منتظر روشن شدن نظر قطعی دولت سعودی نسبت به این امر گردید و کوشش کرد که نقشه و تصمیم سابق به هم نخورد. (وزیر مختار شاهنشاهی، مظفر اعظم)

سفارت ایران در جده و شخص مظفر اعلم فعالیت های خود را ادامه داده و از اردیبهشت 1331 فصل جدیدی از فعالیت ها را با این خط مشی آغاز کرد: ایجاد سایه بان بر قبور ائمه بقیع(ع)، اعتراض بر تکذیب دولت سعودی و سوم بی سر و صدا و به دور از چشم رسانه ها و خبرنگاران مسیر مذاکرات را ادامه دادن.

اعلم این خط مشی را در نامه ای به تاریخ 16 اردیبهشت 1331 به وزارت امور خارجه گزارش کرده است. در این نامه نکات مهمی آمده است که برخی از آنها را گزینش می کنیم:

آقای اعلم متذکر می شود که علمای وهابی به هیچ وجه حاضر به بازسازی بقیع نمی باشند. ولی با امیر عبدالله فیصل (کفیل نیابت سلطنت حجاز و وزیر کشور و بهداری) فقط برای ایجاد سایه بان روی قبور چهار امام(ع) مذاکره شده است.

یعنی چند سال دستگاه دیپلماسی ایران روی موضوعی با این ابعاد مذاکره کرده و در آخر هم شکست خورده است. نفوذ علمای وهابی در دستگاه دولتی و دولت آل سعود بسیار قوی است. تا جایی که در هر شهری از این کشور هیئتی به نام هیئت امر به معروف هست که از دولت حقوق می گیرند و کارشان این است مراقب باشند و نگذارند اموری مخالف دین (یا مذهب وهابی در حقیقت) صورت گیرد و این هیئت حتی در موضوع واردات گمرکی نظارت دارند و نمی گذارند کتاب های مورد مخالفت مذهب وهابی، یا فیلم های سینما یا گرامافون و صفحه یا از این قبیل کالاها وارد مملکت شود و آن چه از

ص: 1214

این گونه چیزها در کشور سعودی دیده می شود، همه اش به طور قاچاق و مخفی داخل شده است و همین چند هفته پیش بود که در جده اطلاع حاصل کردند شخصی در خانه اش سینما دارد و اشخاص به طور پنهانی با دادن مبلغی می روند و در منزل او از تماشای فیلم های سینمایی استفاده می کنند و در نتیجه فوراً به خانه ی او رفتند و دستگاه سینما و کلیه ی فیلم ها را بیرون آوردند و در ملأ عام آتش زدند و خود صاحب خانه را مجازات نمودند.

این نکات نشانگر اینست که وهابیت در طی چند دهه اذهان مردم را براساس عقاید و افکار خاصی ساخته است. در مقابل بهترین روش اینست که نخست اذهان مردم حجاز با اطلاع رسانی های مناسب بیدار و احیا شود.

مآخذ

اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، علی محقق، تهران، جم-؛ تخریب و بازسازی بقیع به روایت اسناد، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1385، ص 95 به بعد؛ فصول من تاریخ المدینة المنورة، علی حافظ، جده، 1417ق/ 1996م، جم-.

نیز ﻧﮑ: مظفر اعلم؛ بازسازی

قبر ابراهیم بن رسول الله، بخشی از کتاب وفاء الوفا از سمهودی درباره مقبره فرزند پیامبر اکرم(ص).

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد سمهودی(844-911ق) از مدینه پژوهان سرشناس مصری است. او سال ها در مدینه النبی اقامت داشته و به تدریس و تألیف مشغول بود. چندین عنوان کتاب درباره مدینه تألیف کرد؛ از جمله وفاء الوفا را درباره مدینه و بقیع نوشت. در مدینه درگذشت و در بقیع در بقعه ابراهیم بن مصطفی(ص) به خاک سپرده شد.

کتاب وفاء الوفا از آثار مرجع و مهمّ در مطالعات و پژوهش های مدینه و بقیع شناسی محسوب می شود و چندین قرن مورد اعتماد و استفاده مؤلفان بوده است.

بخشی از وفاء الوفاء، گزارش سمهودی درباره مقبره ابراهیم فرزند حضرت رسول(ص) و ماریه قبطیه است. گزارش چنین است:

بیان قبر إبراهیم ابن رسول الله(ص)

/ و کونه عند قبر عثمان بن مظعون، و ما جاء فیهما، و من دفن عندهما:

روی ابن شبة بإسناد جید عن البراء رضی الله عنه قال: مات إبراهیم- یعنی ابن رسول الله(ص)- و هو ابن ستة عشر شهراً، فقال رسول الله(ص): ادفنوه فی البقیع، فإنّ له مرضعة فی الجنة تتم رضاعه (تاریخ المدینه 1/97).

ص: 1215

و عن مکحول قال: توفی إبراهیم فلما وُضع فی اللحد وصُفَّ علیه اللبِنُ، بصر رسول الله(ص) بفرجة من اللبن، فأخذ بیده مَدَرَة فناولها رجلاً فقال: ضعها فی تلک الفرجة، ثم قال: أما إنها لا تضر و لا تنفع، و لکنها تقر بعین الحی (المصدر السابق 1/98).

و عن محمد بن عمر أن النبی(ص) رَشَّ علی قبر ابنه إبراهیم، و أنه أول من رش علیه، قال: وحثی علیه بیده من التراب، و قال حین فرغ من دفنه عند رأسه: السلام علیکم (المصدر نفسه 1/99).

وروی الشافعی عن جفعر بن محمد عن أبیه مرسلاً أن النبی صلی الله علیه و سلم رَشَّ قبر ابنه إبراهیم و وضع علیه الحصی (کتاب الأم 1/242).

وروی أبو داود فی المراسیل و البیهقی و رجاله ثقات مع إرساله نحوه عن محمد ابن عمر بن علی، وزاد: أنه أولُ قبر رُشّ علیه، و قال بعد فراغه: سلام علیکم، و لا أعلمه إلا قال: حثی علیه بیده (کتاب المراسیل 304-305. و سنن البیهقی 3/411).

وروی ابن زبالة عن قدامة بن موسی أن أول مَن دَفَنَ رسولُ الله(ص) بالبقیع عثمان بن مظعون، فلما توفی ابنه إبراهیم قالوا: یا رسول الله أین نحفر له؟ قال: عند فَرَطنا عثمان بن مظعون (الدرة الثمینة/309/. و المغانم المطالبة 2/502).

وروی أبو غسان عن أبی سلمة بن عبدالرحمن عن أبیه قال: لما توفی إبراهیم ابنُ رسول الله(ص) أمر أن یدفن عند عثمان بن مظعون، فرغب الناس فی البقیع، وقطعوا الشجر، فاختارت کل قبیلة ناحیة، فمن هناک عرفت کل قبیلة مقابرها (تاریخ المدینة 1/121).

وروی ابن شبة عن قدامة بن موسی قال: قال رسول الله(ص): ادفنوا عثمان بن مظعون بالبقیع یکن لنا سلفاً، فنعم السلف سلفنا عثمان بن مظعون (المصدر السابق 1/99-100).

وعنه أیضاً: کان البقیع غَرقداً، فلما هلک عثمان بن مظعون دُفن بالبقیع، و قُطع الغرقد عنه، و قال رسول الله(ص) للموضع الذی دفن فیه عثمان: هذه الرَّوحاء، وذلک کل ما حازت الطریق من دار محمد بن زید إلی زاویة دار عقیل الیمانیة، ثم قال النبی(ص): هذه الروحاء، للناحیة الأخری، فذلک کل ما حازت الطریق من دار محمد بن زید إلی أقصی البقیع یومئذ (المصدر نقسه 1/100).

قلت: قد تلخص لنا أن دار عقیل کانت بالمشهد المعروف به، ودار محمد بن زید فی شرقیها و شرقی مشهد سیدنا إبراهیم، فالروحاء الأولی ما بین المشهدین و تمتد إلی شرقی مشهد سیدنا إبراهیم، و الثانیة فی شرقی الأولی إلی أقصی البقیع، و الأولی هی المرادة بما سیأتی فی قبر أسعد بن زرارة من قول أبی غسان، و الروحاء: المقبرة التی وسط البقیع یحیط بها طرق مطرقة وسط البقیع، و کأنها اشتهرت بذلک دون الثانیة لاقتصاره علی الأولی.

ص: 1216

وروی ابن زبالة عن عبیدالله بن أبی رافع قال: بلغنی أن إبراهیم ابن رسول الله(ص) لما مات قالوا: یا رسول الله، أین ندفن إبراهیم؟ قال: عند فَرَطِنا عثمان بن مظعون، دفن عثمان بن مظعون عند کتّاب بنی عمرو بن عثمان.

وروی ابن شبة عن محمد بن عبدالله بن سعید بن جبیر قال: دفن إبراهیم ابن رسول الله(ص) بالزوراء موضع السقایة التی علی یسار من سلک البقیع مُصعِداً إلی جنب دار محمد بن زید بن علی (تاریخ المدینة 1/99).

و عن سعید بن جبیر قال: رأیت قبر إبراهیم ابن النبی(ص) فی الزوارء (المصدر نفسه). فیستفاد منه تسمیة ذلک الموضع بالزوراء أیضاً.

وروی ابن زبالة عن سعید بن محمد بن جبیر أنه رأی قبر إبراهیم عند الزوراء (المغانم المطابة 2/515).

قال عبدالعزیز بن محمد: وهی الدار التی صارت لمحمد بن زید بن علی.

و عن جعفر بن محمد: أن قبر إبراهیم و جاه دار سعید بن عثمان التی یقال لها الزواء بابقیع، فهدمت مرتفعاً عن الطریق (الدرة الثمینة/309/).

و عن قدامة قال: دفن رسول الله(ص) إبراهیم ابنه إلی جنب عثمان ابن مظعون، و قبره حذو زاویة دار عقیل بن أبی طالب من ناحیة دار محمد بن زید./

مأخذ

وفاء الوفا باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 2008م/ 1429ق، ج3، ص199-203.

نیز ﻧﮑ: السمهودی، علی بن عبدالله؛ ابراهیم بن النبی(ص)

قبر ابراهیم بن رسول(ص) و عثمان بن مظعون، بخشی از کتاب اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء از سمهودی درباره دو مقبره مزبور.

نورالدین ابوالحسن علی مشهور به سمهودی (844-911ق) مدینه پژوه مشهور در سده 9 و 10ق، کتاب وفاء الوفاء را درباره مدینه نوشت. سپس آن را تلخیص و آن را خلاصة الوفاء نامید. مترجمی ناشناس از سده دهم آن را به فارسی برگرداند. بخشی از متن مذکور که درباره مقبره های نامبردگان است عیناً و بدون کم و کاست نقل می گردد:

قبر ابراهیم بن رسول(ص) و عثمان بن مظعون

مروی شده است اول کسی که رسول(ص) دفن کرد او را در بقیع، عثمان بن مظعون بود. چون پسر آن سرور ابراهیم(ع) مُتوفی شد گفتند: یا رسول الله کجا قبر کنیم؟ گفت: نزد فرط ما، یعنی متقدم و پیشرو ما

ص: 1217

عثمان بن مظعون و ایضاً مروی شده که چون ابراهیم پسر رسول(ص) متوفی شد امر واجب الامتثال صدور یافت که نزد عثمان بن [106- ب] مظعون مدفون گردد، پس مردم بعد از آن در بقیع رغبت نمودند و قطع اشجار آن کردند و هر قبیله ای ناحیه ای را از برای مقبره اختیار نمودند و از اخبار و آثار معلوم می شود که موضع قبرین شریفین را زوراء و روحاء نیز می نامند.

مأخذ

اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش سید کمال حاج سید جوادی، تهران، مشعر، 1376، ص289.

قبر حضرت فاطمه زهرا در بقیع، بخشی از کتاب بیوت الصحابه از سده 14ق.

محمد الیاس عبدالغنی (درگذشت 1417ق) از نویسندگان معاصر در عربستان سعودی است. وی چند سال به پژوهش درباره مدینه و بقیع پرداخته و کتاب بیوت الصحابه را نوشته است.

قسمتی از این کتاب درباره محل دفن فاطمه زهرا در بقیع است که عیناً نقل می شود:

موضع قبر السیدة فاطمة رضی الله عنها

/توفیت سیدة نساء أهل الجنة فاطمة رضی الله عنها فی بیتها الذی کان بجوار حجرة أم المؤمنین عائشة رضی الله عنها ودفنت فی البقیع، وقیل: دفنت فی بیتها، والقول الأول هو الراجح والمعتمد. ویدل علی ذلک ما یلی:

أولاً: أن فاطمة رضی الله عنها کانت تستحیی أن تُحمَل بعد الوفاة کما یحمَل الرجال بأن یطرح علیها الثوب فیصف جسدها الشریف، ولما رأت هودجا (الهودج: مرکب النساء، القاموس المحیط ه- د ج) عملته أسماء بنت عمیس (أسماء بنت عمیس بن معد تزوجها أبوبکر بعد أن استشهد زوجها جعفر بن أبی طالب فولدت له محمداً. الإصابة (4/225) رقم الترجمة 51) لتحمل فیه للدفن أوصت أن تحمل فیه بعد أن تموت، کما روی عن أم جعفر أن فاطمة بنت رسول الله(ص) قالت لأسماء بنت عمیس: یا أسماء إنی قد استقبحت ما یصنع بالنساء، إنه یطرح علی المرأة الثوب فیصفها. قالت أسماء: یا ابنة رسول الله ألا أریکِ شیئاً رأیته بأرض الحبشة فدعت بجرائد رطبة فحنَّتها، ثم طرحت علیها ثوباً. فقالت فاطمة: ما أحسن هذا وأجمله تعرف به المرأة من الرجل، فإذا أنا مِتُّ فاغسلینی أنتِ وعلی ولاتدخلی عَلَی أحداً... فلما توفیت فاطمة جعلت لها أسماء مثا هودج العروس وقالت: أمرتنی فاطمة أن أصنع ذلک لها. (تاریخ المدینة المنورة لابن شبة، 1/105؛ حیلة الأولیاء، 2/43؛ أسد الغابة، 6/226).

وروی ابن شبة أیضاً أن فاطمة رضی الله عنها قالت: إنی لأسحیی من جلالة جسمی إذا أخرجت علی الرجال غداً، وکانوا یحملون الرجال کما یحملون النساء، فقالت أسماء بنت عمیس رضی الله عنها: إنی

ص: 1218

رأیت شیئاً یصنع بالحبشة فصنعت النعش فاتخذ بعد ذلک سُنَّة (تاریخ المدینة المنورة لابن شبة، 1/105).

وقد روی عن ابن عیاش أن فاطمة أول من غطی نعشها من النساء فی الإسلام ثم بعدها زینب بنت جحش صنع ذلک بها أیضاً (الاستیعاب، 4/1898؛ الطبقات الکبری لابن سعد، 8/28).

وبهذا ثبت أن فاطمة رضی الله عنها کانت تعرف بأنها تحمل من البیت بعد الموت لتدفن فی البقیع لذا کانت تستحیی أن تحمل مثل الرجال، فلما أخبرتها أسماء بنت عمیس بما یستر جسدها الشریف أثناء التشییع، حسَّنت ذلک، ولما توفیت عملت لها أسماء هودجاً لتحمل فیه للدفن.

ولو کان المقرر فی دفنها بیتها الذی توفیت فیه لم یکن هناک ما یقتضی أن تستحیی فاطمة من حملها مثل الرجال وأن یعمل لها هودج وأن تدفن لیلاً.

ثانیاً: لقد ذکر المؤرخون روایات تفید أن قبر فاطمة رضی الله عنها فی دارعقیل بالبقیع.

کما روی ابن شبة (المتوفی 262ه-) عن محمد بن علی بن عمر أن قبر فاطمة بنت رسول الله(ص) فی زاویة دارعقیل الیمانیة الشارعة فی البقیع (تاریخ المدینة المنورة لابن شبة، 1/105).

وروی ابن سعد أن قبر فاطمة بالبقیع فی دارعقیل. قال عبدالله بن جعفر: وما رأیت أحداً یشکُّ أن قبرها فی ذلک (الطبقات الکبری لابن سعد، 8/30).

وقال عبدالرحمن الموالی: دفنت فاطمة فی زاویة دارعقیل، وبین قبرها و بین الطریق سبعة أذرع (الإصابة، 13/77).

قال السمهودی فی مروج الذهب: وفی البقیع رخامة علی القبور مکتوب علیها: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله مبید الأمم ومحیی الرمم، هذا قبر فاطمة بنت رسول الله(ص) سیدة نساء العالمین وقبر الحسن بن علی و علی بن الحسین بن علی وقبر محمد بن علی و جعفر بن محمد رضی الله عنهم.

قال السمهودی (المتوفی 911ه-) تعقیباً علیه: وذکر المسعودی ذلک فی سنة اثنتین وثلاثمائة (وفاء الوفاء، 3/905).

وقال محمد بن النجار (المتوفی 643ه-): روی قائد مولی عبادل قال: حدثنی الحفَّار أنه حفر لإنسان فوجد قبراً علی سبعة أذرع من خوخة بیته مشرقاً علیه لوح مکتوب: هذا قبر فاطمة بنت رسول الله(ص). قلت: فعلی هذا هی مع الحسن فی القبة، فینبغی أن یسلَّم علیها هنالک (أخبار مدینة الرسول(ص) لابن النجار، ص154).

ثالثاً: ومما یدل علی أن قبر فاطمة رضی الله عنها بالبقیع ما روی أن الحسن ابن علی رضی الله عنها أوصی بدفنه فی البقیع بجانب أمه فاطمة فدفن هناک کما روی ابن شبة (المتوفی 262ه-) عن عبیدالله بن علی

ص: 1219

أن الحسن بن علی قال: ادفنونی إلی جنب أمی. فدفن فی المقبرة إلی جنب فاطمة (تاریخ المدینة لابن شبة، 1/107).

قال عبدالبر (المتوفی 463ه-): لما توفی الحسن بن علی دفن إلی جنب أمه فاطمة، رضی الله تعالی عنهما (الاستیعاب، 4/1897).

قال السخاوی (المتوفی 902ه-): ومن المشاهد بالبقیع مشهد العباس هو به، وکذا قیل - مما هو أرجح الأقول » أن فاطمة الزهراء بقبلته، ویتأید بأن بحذاء ضریح العباس ابنها الحسن والذی أوصی بالدفن بجانبها (التحفة اللطیفة، 3/906).

قال السمهودی (المتوفی 911ه-): والمعتمد أن قبر فاطمة بالبقیع عند قبر الحسن... وهو أرجح الأقوال (وفاء الوفاء، 1/72).

وقال العباسی (المتوفی فی القرن الحادی عشر الهجری): وبالبقیع مشهد فاطمة بنت رسول الله(ص) وهو داخل قبة العباس وإلی جانبها ابنها الحسن لما ورد أن الحسن بن علی حین أحسَّ بالموت قال: ادفنونی جنب أمی فاطمة (عمدة الأخبار، ص153-154).

وقال المحب الطبری (هو المحب أحمد بن عبدالله بن محمد الطبری توفی سنة 694ه-) فی ذخائر العقبی فی فضائل ذوی القربی: إن الشیخ أبا العباس المرسی رحمه الله کان إذا زار البقیع وقف أمام قبلة قبة العباس وسلم علی فاطمة رضی الله عنها. قال الطبری: فلم أزل أعتقد ذلک لاعتقادی صدق الشیخ حتی وقفت علی ما ذکره ابن عبدالبر من أن الحسن لما توفی دفن إلی جنب أمه فاطمة رضی الله عنها. فازددت یقیناً (وفاء الوفاأ، 3/907-908).

وقال السید جعفر البرزنجی (هو جعفر بن إسمعیل بن زین العابدین بن الشریف الحسینی المدنی البرزنجی، مفتی الشافعیة بالمدینة المنورة حضر العمارة المجیدیة للمسجد النبوی لشریف وألف کتاب: نزهة الناظزین فی مسجد سید الأولین و الآخرین. سنة 1277ه-، وطبع فی مصر سنة 1333ه- ولد سنة 1250ه- وتوفی بالمدینة سنة 1317ه- وأفاد فی کتابه: وقد آلت خدمة قبة أهل البیت وبوابة بابها الشامی لنا ولأجدادنا من قدیم الزمان بغرامین سلطانیة، الأعلام للزرکلی (2/122)؛ نزهة الناظرین ص33): إن الحسن بن علی أوصی أخاه الحسین أن تحمل جنازته ویحضر بها قبر النبی(ص) ثم ترفع وتقبر فی البقیع أی عند أمه، کما فی روایة: فاقبرونی عند أمی بالبقیع، فأجازوا وصیته بالحضور بها عند قبره(ص) ثم دفنه عند قبر أمه بالبقیع (نزهة الناظزین فی مسجد سید الأولین و الآخرین، ص32-33).

رابعاً: یری جمهور المؤرخین أن قبر فاطمة رضی الله عنها فی البقیع وقیل إنها دفنت فی البیت الذی ضُمُّ إلی المسجد أثناء توسعة عمر بن عبدالعزیز سنة 91ه- وموضعه الآن داخل المقصورة الشریفة وهذا القول

ص: 1220

ضعیف مرجوح ویدل علی ذلک ما ذکره ابن شبة من روایة تفید أن فاطمة دفنت فی بیتها ثم قال فی تعقیبه علی هذا القول: وأظنه غلطاً لأن الثبت جاء فی غیره (تاریخ المدینة المنورة لابن شبة، 1/106).

قال العباسی: وجاء من طریق آخر أن قبر فاطمة رضی الله عنها فی بیتها الذی أدخله عمر بن عبدالعزیز فی المسجد، وهذا قول مرجوح، والله وأن القول بأنها بالبقیع هو الأرجح (عمدة الأخبار، ص153-154).

لقد تلخص مما سبق أن السیدة فاطمة رضی الله عنها توفیت فی بیتها وحملت فی هودج إلی البقیع ودفنت لیلاً ولما توفی ابنها الحسن دفن بجانبها تنفیذاً لوصیته وکان قبرها معروفاً بالبقیع، أما ما قیل بأنها دفنت فی بیتها وموضع قبرها الآن داخل المقصورة الشریفة فقول ضعیف مرجوح لم یعتمده المؤرخون.

مأخذ

بیوت الصحابه، محمد الیاس عبدالغنی، مدینه منوره، مکتبة الملک فهد الوطینة، چاپ چهارم، 1420ق/1999م، ص171-175.

قبر رُقیه بنت رسول الله(ص)، بخشی از کتاب اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء از سمهودی درباره مقبره دختر رسول خدا(ص).

نورالدین ابوالحسن علی مشهور به سمهودی (844-911ق) مدینه پژوه مشهور در سده 9 و 10ق، کتاب وفاء الوفاء را نوشت. سپس آن را تلخیص و آن را خلاصة الوفاء نامید. آنگاه مترجمی ناشناس آن را به فارسی برگرداند. بخشی از این اثر درباره رقیه است که بدون کم و زیاد نقل می شود:

قبر رُقیه بنت رسول الله(ص)

از احادیث وارد چنان فهم می شود که قبر او و قبر خواهرانش، اعنی ام کلثوم و زینب (رضی الله عنهما) در جوار عثمان بن مظعون بوده باشد، چه مروی شده که در آن هنگام که عثمان بن مظعون را (رضی الله عنه) دفن کردند، رسول(ص) سنگی بر سر قبر مبارکش نهاده فرموده که علامت باشد این سنگ تا دانسته شود قبر او و دفن کنم به سوی او هر که می میرد از اهل بیت من. ابن ماجه و حاکم راوی این حدیث اند.

مأخذ

اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش سید کمال حاج سید جوادی، تهران، مشعر، 1376، ص289.

قبر سعد بن ابی وقاص، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره از ابن شبّه درباره یکی از صحابه رسول خدا.

ابوزید عمر بن شَبَّه نمیری معروف به ابن شَبَّه(173-263ق) ادیب، مورخ و راوی حدیث، کتاب تاریخ المدینة المنورة را به منظور معرفی تحولات و ابعاد شهر یثرب(مدینه در دوره اسلامی) نوشت. این اثر از

ص: 1221

نخستین آثار در عرصه مدینه پژوهی است. بخشی مهمی از آن درباره بقیع است که در چند مقاله عرضه شده است. هدف از این مقاله دسترسی آسان تر پژوهشگران به متون قدیمی است تا از این طریق بقیع پژوهی رواج و گسترش یابد. مؤلف به دلیل نزدیکی به دوره رسالت و زمان عباس، اطلاعات مستند و سودمندی عرضه کرده است.

قبر سعد بن ابی وقاص

محمد بن یحیی برای ما نقل کرد و گفت: عبدالعزیز بن عمران، از عبدالرحمان ابن خارجه بریم نقل خبر کرد و گفت: ابن دهقان مرا گفت: سعد بن ابی وقاص مرا خواست و با او به بقیع رفتم. او میخ هایی با خود برداشت و چون به جایی در گوشه ی بیرونی و شرقی شامی خانه عقیل رسیدیم از من خواست زمین را کندم و چون قدری به درون رفتم میخ ها را در زمین فرو برد و گفت: اگر مُردم بازماندگان مرا بدین جا راه نمای تا مرا در آن به خاک بسپارند.

چون سعد مُرد این مسأله را با فرزندانش در میان گذاشتم و با آنان روانه شدم و ایشان را بدان جای راه نمودم. میخ ها را همان جا یافتند و آنجا قبری برایش کندند و او را در این قبر به خاک سپردند.

مآخذ

تاریخ مدینة منورة، ابن شبّه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، ص121؛ وفاء الوفا، ابن شبه، ج2، ص889.

نیز ﻧﮑ: سعد بن ابی وقاص؛ ابن شبّه؛ تاریخ مدینه منوره

قبر سعد بن ابی وقاص، بخشی از کتاب وفاء الوفاء از سمهودی درباره یکی از صحابه و مدفون در بقیع.

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد سمهودی(844-911ق) از مدینه پژوهان سرشناس مصری است. او سال ها در مدینه النبی اقامت داشته و به تدریس و تألیف مشغول بود. چندین عنوان کتاب درباره مدینه تألیف کرد؛ از جمله وفاء الوفا را درباره مدینه و بقیع نوشت. در مدینه درگذشت و در بقیع در بقعه ابراهیم بن مصطفی(ص) به خاک سپرده شد.

کتاب وفاء الوفا از آثار مرجع و مهمّ در مطالعات و پژوهش های مدینه و بقیع شناسی محسوب می شود و چندین قرن مورد اعتماد و استفاده مؤلفان بوده است.

بخشی از وفاء الوفاء، گزارش سمهودی درباره مقبره سعد بن ابی وقاص است. این گزارش ذیلاً عرضه می شود تا دسترسی پژوهشگران به آن آسان تر گردد.

قبر سَعد بن أبی وقاص

ص: 1222

/ روی ابن شبة عن ابن دهقان قال: دعانی سعد بن أبی وقاص فخرجت معه إلی البقیع، وخرج بأوتاد، حتی إذا جاء من موضع زاویة عقیل الشرقیة الشامیة أمرنی فحفرتُ، حتی إذا بلغت باطن الأرض ضرب فیها الأوتاد ثم قال: إن هلکت فادللهم علی هذا الموضع یدفنونی فیه، فلما هلک قلت ذلک لولده، فخرجنا حتی ذللتهم علی ذلک الموضع، فوجدوا الأوتاد، فحفروا له هناک ودفنوه./

مآخذ

وفاء الوفا باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 2008م/1429ق، ج3، ص212؛ تاریخ المدینه، 1/116.

نیز ﻧﮑ: سعد ابن ابی وقاص؛ السمهودی، علی بن عبدالله

قبر صفیه بنت عبدالمطلب، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره از ابن شبّه درباره یکی از عمه های رسول خدا مدفون در بقیع.

ابوزید عمر بن شَبَّه نمیری معروف به ابن شَبَّه(173-263ق) ادیب، مورخ و راوی حدیث، کتاب تاریخ المدینة المنورة را به منظور معرفی تحولات و ابعاد شهر یثرب(مدینه در دوره اسلامی) نوشت. این اثر از نخستین آثار در عرصه مدینه پژوهی است. بخشی مهمی از آن درباره بقیع است که در چند مقاله عرضه شده است. هدف از این مقاله دسترسی آسان تر پژوهشگران به متون قدیمی است تا از این طریق بقیع پژوهی رواج و گسترش یابد. مؤلف به دلیل نزدیکی به دوره رسالت و زمان عباس، اطلاعات مستند و سودمندی عرضه کرده است.

قبر صفیه

/ عبدالعزیز گفت: صفیه درگذشت و در انتهای کوچه ای که به سمت بقیع می رود، در نزدیکی های در خانه ای که آن را سرای مغیرة بن شعبه نامند و عثمان آن را به وی بخشیده بود، در کنار دیوار به خاک سپرده شد.

عبدالعزیز گوید: به من رسیده است که زبیر بن عوام هنگامی که دید مغیره خانه ی خود را می سازد متعرض او شد و به او گفت: ای مغیره، پایه ی دیوار خود را از روی قبر مادر من بردار. پس مغیره دیوار خانه را در این قسمت به سمت داخل کج کرد و از همین روی امروزه دیوار این خانه در این قسمت تا کنار در به سمت داخل انحنا دارد.

عبدالعزیز گوید: از کسی شنیدم که می گفت: مغیرة بن شعبه به اتکای جایگاهی که نزد عثمان داشت از این کار خود داری ورزید. اما زبیر شمشیر برگرفت و برکنار این بنا ایستاد. خبر به عثمان رسید و وی کسی را نزد مغیره فرستاد و او را فرمود آنچه را زبیر می گوید انجام دهد. او هم این کار را کرد./

ص: 1223

مأخذ

تاریخ مدینة منورة، ابن شبّه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، ص130.

نیز ﻧﮑ: صفیه بنت عبدالمطلب؛ ابن شبّه، عمر؛ تاریخ مدینه منوره

قبر فاطمه بنت اسد، بخشی از کتاب اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء از سمهودی درباره این مقبره.

نورالدین ابوالحسن علی مشهور به سمهودی (844-911ق) مدینه پژوه مشهور کتاب وفاء الوفاء را درباره مدینه نوشت. سپس آن را تلخیص و آن را خلاصة الوفاء نامید. آنگاه مترجمی ناشناس آن را به فارسی برگرداند. بخشی از این اثر که درباره مقبره فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علی(ع) است چنین است:

قبر فاطمه بنت اسد مادر امیرالمومنین(ع)

از اخبار وارده در قبر شریف او یکی آن است که دفن کرد او را رسول(ص) در روحاء مقابل حمام ابی قطیفه و این نخلی است در شامی مشهد سیدنا ابراهیم - علیه و علی ابیه افضل الصلوات.

دیگر آنکه مدفون شده است سیدنا عباس بن عبدالمطلب نزد قبر او در اول مقابر بنی هاشم که در دارعقیل است و اینها همه صریح است در مخالفت آن موضعی که عندالناس معروف است به مشهد او (رضی الله عنها) و مستبعد است که رسول(ص) دفن کند او را در موضعی که در اقصای بقیع است بلکه از بقیع نیست زیرا که خواهد آمد که مدفن عثمان از بقیع نبود و بعید است که ترک کند مجاورت عثمان بن مظعون را با وجود آن حدیثی که مذکور شد در دفن او (رضی الله عنه) و در دفن او (رضی الله عنها). در حدیث آمده که چون از قبر و لحد او فارغ شدند [107- آ] رسول(ص) به قبر او فرود آمد و در لحد او پهلو چسبید و در آنجا قرآن خواند و بعد از آن پیراهن مبارک خود را بیرون کرده فرمود که او را در آن پیراهن بپیچند و بعد از آن در نزد قبرش بر وی نماز کرد و نه بار تکبیر گفت و فرمود که هیچ کس از ضغطه قبر یعنی فشردن او معفو نشد الاّ فاطمه بنت اسد. و در بعضی روایات آمده که در جانب سر او نشست و گفت که خدای بر تو رحمت کناد ای مادر من بعد از مادر من و در روایت دیگر آنکه گفت:

«اللهم اغفر لاُمّی فاطمة بنت اسد و وسع علیها مدخلها بِحَقِّ نَبیک وَالاَْنْبیاء الذین من قبلی فانک ارحم الراحمین.»

از عبدالرحمان بن عوف (رضی الله عنه) مروی شد که چون بر موت مشرّف شد عایشه به او کس فرستاد گفت که بیا به سوی رسول(ص) و به سوی برادران خود یعنی مدفون شو در پهلوی ایشان، در جواب گفت که خانه تو را بر تو تنگ نمی کنم و به درستی که عهد داشتم به عثمان بن مظعون که هر یک از ما که بمیرد باید که در پهلوی صاحب خود مدفون شود. پس عایشه فرمود که به جنازه او بر من مرور کنید

ص: 1224

به مقتضای امرش. جنازه او را بر وی گذارنیدند و او بروی نماز کرد و ایضاً مروی شده که عبدالرحمان (رضی الله عنه) وصیت کرد که اگر در مدینه بمیرد او را در نزدیک عثمان بن مظعون دفن کنند و چون متوفی شد برای او در زاویه دارعقیل قبر کندند و در آنجا دفن کردند.

مأخذ

اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش سید کمال حاج سید جوادی، تهران، مشعر، 1376، ص289-291.

قبرستان بقیع، بخشی از سفرنامه رحمت الله بخارایی در سال 1303ق.

رحمت الله بن ملا عاشور بخارایی(درگذشت 1311ق) از روحانیون اهل سنت و عالمان شهر بخارا در ازبکستان کنونی بوده است. او در 1302ق به قصد مناسک حج از بخارا حرکت کرده، از طریق مشهد و پس از زیارت آستان مقدس حضرت علی بن موسی الرضا(ع) پس از رفتن به عراق و زیارت عتبات به مکه و مدینه رفته است. سفرش در 1304ق به اتمام رسید. او مشاهدات و خاطرات خود را نوشته و سفرنامه ای ساخته است. خودش اسمی برای آن انتخاب نکرده ولی فهرست نویس فرهنگستان علوم ازبکستان آن را غرایب الخبر فی عجایب السفر نامیده است.

بخشی از آن درباره بقیع است. این بخش از چند جهت اهمیت دارد. از جمله اینکه شرح و گزارش دقیق بقیع از منظر یک عالم و شاعر سنی مذهب است. این گزارش برای استفاده پژوهشگران ذیلاً آورده شد.

زیارت بقیع

/ بعد از آن زیارت بقیع را نیز از درون حرم می نمایند. این زیارات متبرّکه را نیز بجا آورده، از باب جمعه حرم برآمده، به قدر چهارصد قدم بیشتر راه رفته، به دروازه مدینه که در طرف جنوبی روضه و نزدیک به مسجد آن حضرت است برآمده، به قبرستان بقیع رفته، اوّلا در پیشگاه بقیع که مشهد مبارک حضرت خلیفه سیم عثمان ذوالنورین آنجا است، رفته، زیارت کرده، بعد به مشهدی که مشهور است به قبّه اهل بیت پیغمبر(ص) آمدیم و بر دست راست درآمد بقیع واقع شده، و در این مشهد است تربت عمّ محترم جناب پیغمبر، یعنی حضرت عباس - رضی الله عنه - و حضرت امام حسن مجتبی، و حضرت امام زین العابدین، و حضرت امام محمد باقر و حضرت امام جعفر صادق - رضوان الله تعالی علیهم اجمعین.

هر پنج بزرگوار در یک صندوق آسوده اند، اما تربت های مبارکه هر کدام جدا جدا می باشد. زیارت نموده شد و بر دیوار غربی این مشهد مبارکه از جانب داخلی، روضه مبارکه دیگری به جهت فاطمه

ص: 1225

زهرا مرتّب نموده اند، چون که اندفان [دفن] آن حضرت در شب واقع شده، و خلاف اصحاب افتاده، لهذا در دو جای مدفن ایشان را قرار داده اند. هر دو موضع هم زیارتگاه است.

و پشت دیوار این مشهد که هم داخل بقیع است، بیت الاحزان حضرت خاتون محشر است و چون بعد از فوت پدر بزرگوارشان بسیار می گریستند مردم مدینه بسیار مهموم و محزون می شدند و از حضرت امیرالمؤمنین علی التماس نمودند، ما از گریه شبانروزی شفیعه عرصات از کار و بار و خورد و خواب مانده ایم. درخواست نما که مصیبت و ناله خود را در روز قرار دهد یا در شب. حضرت امیر التماس مردم را معروض آن جناب داشت. در جواب فرمود که بیرون شهر در بقیع غرقد به جهت من خانه ای بنا ساز که در آنجا رفته، غم های دل خود را خالی کنم. در بیابان می توان فریاد خاطرخواه کرد. لذا این خانه را به جهت آن جناب، شوهر بزرگوارش عمارت کرده و آن را در همان زمان مسمّی به بیت الاحزان نموده. و در این خانه اکثرِ اغلب زنان مشغول زیارتند.

از زیارت این اماکن شریفه فراغ یافته به زیارت دختران و پسر آن حضرت پیغمبر(ص) و ازواج مطهّرات آن حضرت و عمّات طیبات آن جناب و عقیل بن ابی طالب و امام مالک صاحب مذهب و امام نافع شیخ القراء و عبدالله بن جعفر طیار و حضرت حلیمه سعدیه، والده رضاعیه آن حضرت و فاطمه بنت اسد مادر حضرت حیدر صفدر - کرم الله وجهه - و ابی سعید خدری و عثمان بن مظعون و اکثر اصحاب گرام - رضوان الله تعالی اجمعین - را زیارت کردیم. و از طرف حضرت جهان پناه نیز در این مکان های شریف زیارت و دعا نموده شد.

و از آنجا باز به قلعه مدینه داخل شده، بر زیارت امامزاده اسماعیل فرزند حضرت امام جعفر صادق، بی واسطه در جنوبی مسجد جناب پیغمبر واقع شده، سید عون الدین شریف مکه نیز به زیارت آمده بود. از آنجا به منزل آمدیم.

روز یکشنبه از دروازه شام مدینه بیرون شده، زیارت جناب حمزه سید الشهداء - رضی الله عنه - و سایر شهدای احد و قبّة الثنایا که دندان ثنایای مبارک حضرت پیغمبر در آنجا شهید شده و مصرع حضرت حمزه و بعضی مواضع متبرّکه را زیارت نموده شد.

از مدینه تا احد نیم فرسخ کمتر راه است و در عرض راه احد امامزاده علی عُریضی ولد ارجمند حضرت امام جعفر صادق را زیارت نموده شد.

و این راه آباد و مأمون است و کوه احد به جانب شرقی مدینه است. و روزها پنج شنبه مردم مدینه به زیارت حضرت حمزه می روند و در آنجا عمارت های رفیع و قهوه خانه ها بنا کرده اند. و نیز هر سال یک

ص: 1226

بار در ماه رجب، اکثر اعراب از مکه و جدّه و یمن و مغرب و اطراف به زیارت حضرت حمزه - رضی الله عنه - می آمده اند که ازدحام عجیبی می شده است.

روز دوشنبه اوّل به مسجد غمامه که مسجد عیدین و جمعه حضرت پیغمبر است و به قلعه بیرون مدینه است، رفته، زیارت کردیم. و مسجد بلال حبشی نیز در یلی این مسجد است و در زیر این مسجد مکاریان که به جهت رفتن مسجد قبا، مرکب کرایه می کرده، کی با مرکب های خود مهیا ایستاده اند و ایشان را به جهت آن که خر کرایه می کنند، به زبان عربی حمار می خوانند. و مسجد بلال حبشی الحال عسکر خانه شده.

القصه از این موضع برآمده، مساجد اربعه که حضرات خلفای اربعه در زمان خلافت خود بنا نموده بودند، رفته، نماز خوانده، زیارت کردیم. باز به زیر مسجد غمامه که مسجد آن حضرت است آمده، مرکب کرایه کرده، به عزم زیارت مسجد قبا به راه افتادیم. و در عرض راه به مکان بنات النجار رسیدیم. دختران شخصی نجار (بنی النجار یکی از طوایف خزرج درست است نه فردی نجار) به جناب پیغمبر ایمان آورده، و آن حضرت در این مکان تشریف آورده اند. از آنجا به مسجد قبا رفته، مشرّف گردیدیم. و این قبا موضعی است که جناب پیغمبر - صلی الله علیه و آله و سلم - در وقت هجرت از مکه به مدینه، اوّل به آنجا تشریف قدم مبارک ارزانی فرمودند و جایی که آمده، ناقه را خوابانیده اند، آن را مبرک الناقه خوانند و موضعی که آیه مبارکه لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوی (سوره توبه، آیه 108) نازل شده، هر دو موضع محرابی دارد، زیارتگاه است و به درون مسجد قبا واقع است.

و مسجد حضرت اسدالله الغالب و منزل آن حضرت و محل دست آس جناب فاطمه و بئر خاتم و کشف القبله و مسجد عمره نیز در این موضع مبارک است، زیارت نمودیم.

در این محله قبا، نخلستان جناب پیغمبر - علیه السلام - است که آن جناب به نفس شریف خود اکثر بنای آن را نهاده و غرس بعضی از اشجار آن را کرده و آبیاری ها نموده، به عزم زیارت آن رفتیم که درِ آن مغلوق و مسدود. اهالی آنجا گفتند که این نخلستان ارم بنیان جنّت توأمان به خلیفه روم (سلطان عثمانی) تعلّق دارد و باغبانی موظّف بر این موکّل است و هر کس اینجا درآمده، نمی تواند باغبان آن را یافته. تملّق و تضرّع نموده، چیزی هم به آن هدیه کردیم. رضامندی داد به جهت زیارت و تفرّج درآمدیم. به قدر پنج طناب هست. مشتمل بر درختان خرما و انار و لیمو و انگو تالاری و بسی مفرّح و دلگشا. از مشاهده این عطیة کبری، خود را نقد در بهشت دیدیم.

و بعضی درخت های خرما و انار بزرگ داشت که باغبان عرب که به لباس رضوان می نمود، اشاره کرد، اینها به دست مبارک آن حضرت نشانیده شده و از کنده آنها نوبرها برآمده، همه را زیارت کردیم، و از

ص: 1227

انار تازه انداخت که هنوز اندک خامی داشت و از خرمای کهنه درخت متبّرک همین ساله بود، باغبان به رسم تعارف و تبرّک پیش آورد. به چشمان خود مالیده، خوردیم. و بعضی را آوردیم.

ودر زیر این باغستان سه برکه و علف های بسیار سبز روییده بود که مشاهدة آن نور چشم می افزود. و به قدر یک ساعت در آنجا بوده، چایی خورده، به سر چاه معجزه رسیدیم. دیدیم که دو چشمه آب شور و شیرین جداگانه آمده، در آنجا می ریزد و ممزوج می شود. بعد از آن که مسافتی جاری شده، می رود، آب مذکور دو حصه می گردد. یک حصه از آن شیرین و یک حصه دیگر به دستور اوّل شور می شود. و این امر به غیر از قدرت خداوند و معجزه حضرت نبوی(ص) دیگر جای اصلاح ندارد. مسافت از مدینه منوره تا اینجا پنج هزار و پنج صد و پنجاه قدم است.

کلیاتی درباره شهر مدینه: اما شهر مدینه، دو قلعه درون به درون است. مسافت بینهما یک هزار قدم بیشتر است و عمارت مسجد حرم محترم آن حضرت، به دیوار جنوبی مدینه نزدیک است که از دروازه با جمعه برآمده، به بقیع مشرّف می شود. مسافت از حرم تا بقیع چهارصد یا پانصد قدم راه است. دروازه مدینه هفت است. اوّل باب شامی که باب احد است. دویم جهاد. سیوم باب قبا، چهارم باب جمعه، پنجم باب عنبر، ششم باب مجیدیه، و یک باب از آن مسدود است.

شهر مدینه از مکه کوچک تر است و در آبادی هم به آن نمی رسد. اما از مکه سردتر [و] خوش هواتر است. هرگز دل کسی نمی خواهد که از آن بیرون شود.

و درهای مسجد مبارک پیغمبر و حرم محترم پنج است: اوّل باب السلام، دوم باب الرحمه، سیوم باب جمعه، چهارم باب النساء، پنجم باب مجیدی. و درهای روضه مبارک سه است: اوّل باب جبرئیل، دوم باب عزرائیل، سیوم باب توبه./

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج4، ص965-969.

قبرستان بقیع، بخشی از کتاب هدایة الحجاج از محمدرضا طباطبایی تبریزی.

محمدرضا بن عبدالجلیل حسنی حسینی طباطبایی تبریزی از مشاهیر سده سیزدهم قمری ساکن تبریز بوده است. اوصاف شخصی مانند تاریخ تولد او در منابع از جمله در کتاب مستند المشاهیر نیامده است. اطلاعاتی که خودش در ابتدای همین سفرنامه آورده مبنای پژوهش های بعدی شده است.

وی عضو خاندان سادات طباطبایی تبریز است. پدرش از کارگزاران دولتی و مسؤول چاپارخانه های بین راهی تهران- تبریز بود. گاه نام پدرش را میرزا عبدالجلیل چاپارباشی ثبت کرده اند. محمدرضا علاوه بر تحصیل درس های قدیم مثل صرف و نحو و منطق، به دلیل علاقه شخصی، فراگیری زبان و ادبیات

ص: 1228

فرانسه، نیز دروس جدید مثل حساب، هندسه و جغرافیا هم روی آورد. از نظر فکری و اعتقادی از مریدان ثقة الاسلام و سید کاظم رشتی بوده است. به همین دلیل او را پیرو شیخیه شمرده اند.

او در سفر حج همراه و ملازم ثقة الاسلام (1277-1320ق) از رهبران شیخیه و از آزادیخواهان و رؤسای مشروطیت بود. وی گزارش مشاهدات و شنیده های خود را گردآوری و در قالب سفرنامه ای به نام هدایة الحجاج تدوین می کرد. این سفرنامه به کوشش رسول جعفریان با مشخصات زیر منتشر شده است:

هدایةالحجاج: سفرنامه مکه، تهران، مشعر، 1386، 274ص.

این اثر از سفرنامه های فارسی سده 13ق است که نویسنده در آن با آگاهی نسبت به موضوعات قدیم و جدید، درباره علل عقب ماندگی مسلمانان در دوره ی معاصر و وضعیت سوق الجیشی و جغرافیایی کشورهای اسلامی مطالبی آورده است. مطالب نویسنده درباره بقیع کوتاه و حدود یک صفحه است و عیناً آورده می شود. زیرا گرایش شیخی داشتن مؤلف مشهور است و شامل برخی نکات مهم می باشد.

/ در سمت شرقی مدینه منوره در بیرون دروازه باب الجمعه جایی است معروف و محدود و دیواری از گلِ به دور او کشیده شده. چهارتن از ائمه هدی با عباس عمّ حضرت اکرم در یک بقعه مدفونند. این بقعه را طوری بنا نمودند که از بیرون هشت ضلع و از اندرون چهار ضلع مربع- مستطیل به نظر می آید. در توی همین بقعه، در پیش رو، قبری است مشهور به قبر شریف جناب فاطمه زهرا(س) احتمال دارد که این مدفن دیگری باشد. در بالای درِ این بقعه شریفه، این فرد در سنگی منقوش و منصوب است:

لی خمسة اطفیء بهم حرّ الجحیم الحاطمة المصطفی المرتضی و ابناهما و الفاطمة در بیرون این بقعه چسبیده و به دیوار در سمت پایین پا مرقد شریف جناب شیخ اجلّ اوحد شیخ احمد احسائی - اعلی الله مقامه - است. نزدیکی به همین مکان ملک پاسبان، بیت الاحزان جناب بتول عذرا فاطمه زهرا(س) است. و غیر از اینها جمعی از خانواده ی رسالت و ولایت پناهی و اصحاب گرامی در قبرستان بقیع مدفون و هم آغوش تربت حضرت ائمه هدی هستند که به شمار نمی آید. در همان سال که به امر و اشاره سلطان عبدالمجید خان - عطرالله مرقده - تعمیر روضه ی مقدسه را می نمودند همه اینها را به انضمام مقبره ی مخصوص برای مرقد جناب حمزه تعمیر و تنقیح نمودند. مقبره ی حمزه ی سیدالشهداء با قبور سایر شهدای غزوه ی احد که 72 نفر بودند در شمال کوه احد در دامنه، در مسیلی اتفاق افتاده، از آنجا تا شهر یک فرسخ مسافت می شود. در قلّه ی این کوه گنبد سفیدی نمایان بود. تحقیق شد گفتند قبر شیخ هارون هندی است. قبة الثنایا که دندان های حضرت رسول را در آنجا شهید کردند، به فاصله 150 قدم از قبر جناب حمزه عقب تر است. در نزدیکی این قبّه چشمه ی معتبری است مشهور به عین الثنایا و

ص: 1229

به مغرب جاری است و به قدر دو سنگ آب دارد و به فاصله ی یک کیلومتر در طرف مشرق، قبر علی عُریض(علی بن جعفر الصادق(ع)) که از اکابر صحابه ی حضرت امام رضا(ع) بود، واقع است./

مآخذ

دانشنامه دانش گستر، ج6، ص 412-413؛ هدایة الحجاج، محمدرضا طباطبایی تبریزی، به کوشش رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1386؛ مقدمه و ص 211-212؛ سفرنامه حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ج3، ص538 و 801.

قبرستان بقیع در سال 1305- 1306ق، گزارشی از وضعیت عمومی این محل و بخشی از کتاب تحفة الحرمین و سعادة الدارین.

محمد معصوم مشهور به معصوم علی شاه نایب الصدر در 1270ق/آذر 1233ش در شیراز متولد شد و در 1344ق درگذشت. او چند عنوان کتاب مهمّ از جمله طرائق الحقایق دارد.

اطلاعات درباره شخصیت و زندگانی مؤلف در مقاله محمد معصوم نایب الصدر الشیرازی و اطلاعات درباره کتاب تحفة الحرمین در مقاله تحفة الحرمین و سعادة الدارین آمده است.

او به سال 1305 عازم سفر حج شد و خاطرات و مشاهدات خود را در قالب سفرنامه ای با عنوان تحفة الحرمین و سعادة الدارین تدوین کرد. بخشی از این سفرنامه درباره بقیع است. او بخش بقیع را اینگونه شروع می نماید:

بعد از ساعتی از روز برآمده، به عزم زیارت ائمه بقیع - صلوات الله علیهم - رفتیم و در ضمن، انعام مرسوم خدام را گرفتند و مشرّف شدیم. زیارت جامعه کبیر را از جانب دوستان نیابت نموده خواندم. این شعر را بر لوحی معلق دیدم. اثری دارد، نقل شد:

وحطّ فی بابنا ما شئت من ثقل

وکل شیء تری صعباً یهون بنا

و بقیع مکان متسع را گویند. و بعضی قید نموده اند که در او درختی باشد یا پنج درخت. و به این سبب، قبرستان مدینه را بقیع الغرقد گفته اند؛ و متصل است به سور مدینه، و دروازه ای که به آنجا باز می شود، باب الاموات می گویند و باب الجنائز.

و غرقد، به فتح معجمه و سکون راء، مانند مرقد، شجر من شجر الغضا وهی بالقصر شجر ذوشوک وخشبة من اصلب الخشب وفی فحمه صلابة. و بعضی ترجمه غضا را درخت تاق نوشته اند. و ظاهراً درختی که صدیقه طاهره بعد از مفارقت جناب پدر، روزها در سایه او می نشستند، در بقیع بوده چنان که بیت الاحزان هم آنجاست. خلاصه، قبرستان عبرت انگیز و گورستان وحشت آمیزی است.

ص: 1230

اطرافش باغات نخیلات بسیار و بساتین متصل می شود به احد و از یک طرف به قبا و از معارف در آن قبرستان از هر گروه مدفون گشته اند، و اشاره به اعیان آنها می نماید. از برای حصار بقیع دو در نصب نموده اند: یکی محاذات بقعه متبرکه ائمه - علیهم السلام - و غالباً مسدود است، و یکی به دروازه شهر نزدیک است. و سنگ بزرگی بر سر در این باب به خط نستعلیق خوشی نوشته و حجاری شده. تاریخ تعمیر بقاع آنجا و سایر اطراف مدینه مشرفه را این شخص به نظم درآورده و در بالای سر هر بقعه، اسم صاحب بقعه را منظوماً بر سنگ محجّر نموده اند و به ترکی گفته، بر سر در بقیع قصیده طولانی نوشته اند، اکتفا می نماید به شعر اخیر، که سال تعمیر و نام سلطان و ناظم معلوم می شود.

شفیع اوله ساکه عزت بقاده بو تاریخ

بقیع ایتدی معلّی بنای شه محمود

وارد بقیع می شود، به دست راست، مسجد پوشیده ای است مانند، اتاق، بر سر او نوشته اند: هذا مسجد اُبی بن کعب و صلّی فیه النّبی غیر مرّه.

در بقعه ائمه بقیع، جناب امام حسن و امام زین العابدین و امام محمدباقر و امام جعفر صادق - صلوات الله علیهم - در یک ضریح می باشند. می گویند عباس بن عبدالمطلب آنجا مدفون است. و اصل بقعه را مجدالملک، ابوالفضل اسعد بن محمد موسی البراوستانی القمی که وزیر سلطان برکیارق بن ملکشاه بوده، ساخته. و این اوقات جناب امین التجار حاجی عبدالحسین در مرمّت او موفق شده اند. خداوند توفیق بدهد کسانی را که سعی نمایند و صحنی بسازند.

و آثاری در آن بقعه، در پیش روی ائمه، به طرف دیوار مانند شاه نشین، ضریح و پرده دارد. می گویند جناب صدیقه طاهره(س) مدفون هستند، چنان که در بیت الاحزان هم احتمال داده اند.

و این کلمات بر سر در و چند شعر به ترکی نقش است: هذا قبّة حضرت عباس و اهل البیت - رضی الله عنهم.

یا پلوب قبر پاک عمّ نبی

اهل بیت ایله قیلدی استیناس

پادشاه جهانه یاور اوله

سید الناس حضرت عباس

و اطراف بیرون بقعه، بعضی از معارف علماء اثنا عشری دفن شده اند، من جمله مرحوم شیخ ابوالقاسم شیخ الاسلام فارس، به طرف در بالای سر ائمه مدفون شده اند.

ص: 1231

و مرحوم شیخ، از جمله اشخاص جلیل و علمای نبیل بودند، و در سالی که به حجّ مشرف می شدند، در شیراز خدمت رسیدم. بعد از فراغ از اعمال حج و زیارت رسول(ص) به سن هشتاد و اندی، در آن مکان شریف تمکّن یافتند.

و جناب شیخ الاسلام حالیه، خلف الصدق ایشان، الحال در شیراز و اعتبار محکمه شرعیه ایشان را احدی ندارد. و در همان سال، در خدمت پدر عالی مقام، به زیارت بیت الله مشرّف شده اند. والحق در نجابت و درستکاری ممتاز. در فارس کمتر کسی به قدر ایشان املاک دارد، به همین واسطه، چشمداشت به حقوق مردم ندارند، و رشوه از احدی تا به حال شنیده نشده گرفته باشند. خداوند توفیق بدهد که آقا شیخ محمد طاهر عرب و بعضی آقایان دیگر موقوف کنند و حکم ناحق دست کسی ندهند.

و دیگر مرحوم شیخ احمد احسائی، در مقابل بیت الاحزان متصل به دیوار بقعه حضرت حسن(ع) مدفون شده و شبّاکی از آهن به دور سنگ کشیده اند. بر سنگ مزار طرف بالای سرش این کلمات نقش است:

بسم الله الرحمن الرحیم

لزین الدین احمد نور فضل

تضییء به القلوب المدلهمّه

یرید الحاسدون لیطفئوه

ویأبی الله الاّ أن یتمّه

و در لوحی که روی مزارش انداخته اند، تفاصیلی نوشته اند و شعری که مادّه تاریخ او را مشتمل است، نقل می نماید:

قد سئلت الفکر عن تاریخه یوما فأنشد

فزت بالفردوس فوزاً یابن زین الدین احمد

بقعه بنات رسول الله(ص) هم آنجاست؛ و اسامی همه را بر سر در نوشته اند. زوجات آن حضرت هم آنچه در مدینه وفات یافته اند، در یک بقعه می باشند. و می گویند عایشه محترمه هم آنجا در همان بعقه است، ولی بسیار بعید است، چرا که رفتن او به شام محقّق است و در آن سفر بازگشت ننمود. چنان که نقل شده که خال المؤمنین، ام المؤمنین را در شام در چاهی که ترتیب داده بود، مصرف رسانید و معدوم الاثر شد. و محمل بی صاحب او را معاویه، محض اشتباه برداشت و بنای ناله و شیون گذاشت. و هر قدر فحص نمودند، دیده نشد. [البته این داستان را غیرواقعی دانسته اند]. هر ساله، حاج شامی، شبیه محملی می آورند به مکّه و مدینه. و مصری هم محملی دارند؛ بعضی سال ها در سر تقدیم و تأخیر نزاعی داشتند.

ص: 1232

در هر حال، زن محدثه بوده و شجاع و دلاور و عفّت او می گویند زیاد بود، چنان که در سر جنازه حسن بسیار شرم نمود و نگذاشت در خانه جدّش دفن نمایند. و در مسئله افک، صاحب تاریخ خمیس از خود عفیفه نقل صحیح می نماید؛ و از نزاع با امیرالمؤمنین هم توبه نموده.

و بقعه ابراهیم بن النبی(ص) بر سر در او چند شعری ترکی است یک مصرع او فارسی است. نقل می شود: «شهزاده سلطان رسل ابراهیم».

جناب عقیل هم بقعه دارند. چند شعری بر سر در به ترکی است. یکی از آن ها، این است:

قبّه حضرت عقیلی کورن

صاحب انتباه و عقل و دها

دو قبه، وصل یکدیگر، یکی از مالک بن انس که مذهب مالکی به او منسوب است و دیگری از نافع که از قرّاء معروف است. در آخر قبرستان بقیع که سابقاً جزو قبرستان امت جناب موسی بن عمران بوده، ذوالنورین آثاری به اسم دارند. سابقاً دیوار بقیع فاصله بود. بعد از این تعمیر و قبّه، دیوار را برداشته اند و جزء بقیع نموده اند.

و آنچه در مجالس المؤمنین می گویند چارطاق عثمان بن مظعون که اهل سنت چنان پندارند که مقام عثمان بن عفان است و از بنای مجدالملک - رحمه الله - بوده، باید سوای این بقعه باشد، و او داخل بقیع بوده است.

در محاذات قبه عثمان قبّه ای است بر سر درش این کلمه نوشته: هذه قبّة حضرت حلیمة السعدیه - رضی الله عنها - و این دو بیت نوشته اند:

یاپلدی مرضیه، فخر عالمه قبّه

حلیمه حضرتنه، قیلدی پادشه حرمت

گه ذاتی در شرف دودمان سعدیه

بو در محمده اول بکندرن خدمت

در آخر بقیع، به سمت باغات، دو کوچه فاصل می شود، دو قبه است نزدیک به هم. یکی که مؤخر است، بر سر درش نوشته: هذا قبّه ابی سعید الخدری - رضی الله عنه - و به ترکی دو بیت بر سنگ نقش است:

قبّه نور سعید الخدری

اولدی رشک حرم چرخ نهم

بربری یاور اوله پادشه

رضی الله تعالی عنهم

ص: 1233

قبّه مقدم، متعلق است به حضرت طاهرة مطهره فاطمه بنت اسد وزوجة اسد ووالده اسدالله الغالب علی بن ابی طالب(ع) وسمیت بذلک لأنّ الله تعالی فطمها بالعلم ومن الطمث کانت أوّل امراة هاجرت مع رسول الله - صلی الله علیه وآله من مکّة الی المدینة علی قدمیها وکانت من أبرّ الناس برسول الله وروی انّها لما ماتت ألبسها رسول الله قمیصه واضطجع فی قبرها، فقالوا: یا رسول الله ما رأیناک صنعت ما صنعت بهذه؟ فقال: انّه لم یکن أحد بعد ابی طالب أبرّ بی منها وانّما ألبستها قمیصی لتکتسی من حلل الجنّة واضطجعت معها لیهوّن علیها.

و بر سر در بقعه متبرکه، این عبارت و اشعار ترکی منقوش است: هذا قبّة الوالدة المحترمة حضرة علی - رضی الله عنه - .

یاپدی بوقبه پر نوری شهنشاه جهان

دست عدوانله اولمشدی مقدم ویران

نَجِل ذیشاننی یا ورایده اول پادشه

فاطمه بنت اسد مادر شیر یزدان

از طرف دست راست، هنگام خروج از بقیع، بقعه ای است می گویند عمّات نبی(ص) دفن شده اند. در وقت دخول از دروازه جنایز به دست چپ صحن و قبّه با روح بزرگی است، می گویند از جناب اسماعیل بن امام جعفر صادق(ع) است و شاید در ذکر سلسله طریقت، طایفه اسماعیلیه به مناسبتی بیانی از آن جناب بشود، ان شاء الله.

نزدیک باب السلام، صحن کوچک و بقعه مختصری از جناب عبدالله بن عبدالمطلب - صلوات الله علیهما- است که در آنجا می گویند مدفون شده اند و نقل و توفّی عبدالله بن عبدالمطلب بالمدینة ورسول الله ابن شهرین.

بعضی کلمات و ابیات ترکی بر لوح سر مبارکش نقش شده. این دو بیت نقل می شود:

قبر پاک والدشاه رسل در بومقام

فضل حق سلطان محمودک بوخیر برتری

وصف اعمارنده پرتو جوهری تاریخدر

قبر پاکیزه مقام والد پیغمبری

بعد از زیارت ائمه بقیع و جناب عبدالله - سلام الله علیهم - بسیار متأسّف و متألّم بودم که صنمی قریش باید چراغ و بناهای رفیع داشته باشند، جناب بتول و سبط رسول و پدر بزرگوارش در شب چراغی نداشته باشند، و آثار کهنه و بنای مختصری داشته باشند؛ افِّ لک یا دهر.

ص: 1234

مآخذ

تحفة الحرمین و سعادة الدارین، محمّد معصوم نایب الصدر شیرازی، تهران، بابک، 1362؛ سفرنامه مکه، محمد معصوم نایب الصدر شیرازی، تهران، نشر پانیذ، 1383؛ سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج5، ص 302-306.

نیز ﻧﮑ: محمد معصوم نایب الصدر شیرازی؛ تحفة الحرمین و سعادة الدارین

قدمت بقیع، بخشی از کتاب مدینه شناسی درباره پیشینه این قبرستان در روزگار جاهلیت.

سید محمد باقر نجفی (1325-1381ش) مدینه شناس ایرانی که بیش از سه دهه از عمرش را به بررسی موضوعات مرتبط به مدینه النبی پرداخت، حاصل کارش کتابی مفصل در دو جلد به نام مدینه شناسی است. یک بخش مهم و قابل توجه از این کتاب درباره بقیع است. در اینجا فقط یک قسمت از این نوشتار پژوهشی و گزارشی را گزینش و بدون کم و کاست در اختیار پژوهشگران قرار می دهیم. زیرا راز نتایج پژوهشی روشمند در چند دهه است و به عنوان سند تلقی می گردد. متن این پژوهش چنین است:

بقیع در دوره جاهلیت

قدمت این گورستان به تاریخی تاریک در عصر جاهلیت باز می گردد و پژوهندگان مدینه شناس نتوانسته اند اسناد تاریخی این قدمت را به ما ارائه دهند. شاید هم نخستین بار دو واژه ی غرقد را در مرثیه منظوم«عمرو بن نعمان بیاضی» یافته اند که از قدمت و اصالت آن در بافت منطقه ی یثرب، یادی کوتاه است.

ابن اثیر ضمن شرح تاریخ عرب در سال های طولانی جاهلیت از نبردهای دو طائفه خزرج به سیادت«عمرو بن نعمان بیاضی» و اوس به ریاست «حُضَیر بن سماک الأشهلّی» یادها کرده است.(الکامل فی التاریخ، ج1، صص 671، 679 و 681، چاپ: دار صادر، بیروت 1982م)

در این ماجراها عمرو بن نعمان ضمن وصف یکی از نبردها اشعاری سروده است که فیروزآبادی آن را چنین ثبت کرده است:

خَلسّتِ الدیارُ فُسدتُ غیر مُسَوَّدِ/ ومنَ العناءِ تفرُّدی بالسُّؤدُدِ

أینَ الذینَ عَهِدتُهُم فی غِطةِ/ بین العقیق إلی بقیع الغرقَدِ(المغانم المطابه، ص61)

«ابو تمام» متوفّای 226ق صاحب «دیوان الحماسه» که به اشعار شعرای جاهلی شناخت و توجّه دقیق داشته، درباره این شعر به اظهارنظر پرداخته و آن را به فردی از«بنو خَثعم» نسبت داده است.(ت: ابو

ص: 1235

تمام، «دیوان الحماسه»، چاپ: دار المعارف، مصر. نیز درباره ابوتمام نک-: بروکلمان، «تاریخ الأدب العربی»، جزء الأوّل، ص77، دارالمعارف، مصر، ترجمه عربی: دکتر عبدالحلیم النّجار. نیز: دکتر شوقی ضیف، «تاریخ الأدب العربی، العصر العبّاسی الأوّل»، جلد 3، ص 268، چاپ: دارالمعارف مصر، چاپ 6. همچنین: ابن نباته مصری، «سرح العیون»، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم، ص 324، چاپ 1964م. قاهره: دارالفکر العربی. درباره «بنو بیاضه» نک: سمعانی، «الأنساب» الیاضی، چاپ مرجلیوت. نیز: ابن سعد، «الطبقات الکبری»، ج3، ص 131. و درباره «خثعم»و «الخثعمی» نک: سیوطی، «لبّ اللّباب»، چاپ ایتالیا، افست: مکتبة المثنی)

مأخذ

مدینه شناسی، سید محمدباقر نجفی، تهران، مشعر، چاپ دوم، 1386، ج1، ص415-439.

قرة العین فی الرحلة، سفرنامه سید عبدالله بن علی حضرمی به مکه.

سید عبدالله بن علی بن الشیخ ابی بکر الحضرمی در 1382ق برای ادای مناسک حج به مکه و مدینه رفته و مشاهدات، شنیده ها و اعمالی که در این سفر داشته را نوشته و سفرنامه ای به این مشخصات منتشر ساخته است:

قرة العین فی الرحلة الی الحرمین الشریفین، بیروت، الدار العربیة للموسوعات، 2011م/1432ق.

این سفرنامه دارای این موضوعات است: مقدمات سفر و لزوم یادگیری نکاتی درباره حج، جده و بیتوته در این شهر، ادله وجوب حج، حکمت احکام حج، حکمت طواف، حکمت رمی جمره، حکمت قربانی و دیگر مناسک، واجبات و مکروهات و مستحبات و محرمات در سفر حج، حج از غیر و نیابتی، قصد اصحاب فیل، حجر اسماعیل، حجر اسود، مقام ابراهیم، بناء کعبه، تاریخ کعبه قبل از اسلام، مسجد الحرام در دوره های خلفا و ملوک و سلاطین، مراحل اجرای مناسک، زیارت مدینه منوره، حرم مدنی، حجره شریفه، منبر نبوی، مقبره غرقد (قبرستان بقیع)، مسجد قباء، رهیل احد، غزوه فتح، غزوه بنی قریظه، نهایة سفر.

درباره بقیع نکات و گزارش جالبی دارد که بیانگر دیدگاه مسلمانان اهل سنت به ویژه اهل سنت حنفی است.

بخش مربوط به بقیع زیرعنوان قبرستان الغرقد (قبرستان غرقد) آمده است. این بخش عیناً و بدون کم و زیاد آوردم.

مقبرة الغرقد

ص: 1236

أصل البقیع فی اللغة: الموضع الذی فیه أروم الشجر من ضروب شتی وبه سمی بقیع الغرقد، والغرقد کبار العوسج. یقع البقیع شرقی المدینة، وهو مقبرة المدینة المنورة منذ زمن الرسول(ص) إلی یوم الناس هذا، وفیه ما یقرب من عشرة آلاف صحابی «رضوان الله علیهم أجمعین».

یدخله الناس من باب یعرف ب-«باب البقیع» وأول ما یقابل الداخل إلیه عن یساره مشهد صفیة، عمة الرسول(ص)، وأم الزبیر بن العوام(رض)، وأمامها قبر مالک بن أنس الإمام المدنی، وعلیه قبة صغیرة، وأمامه قبر سیدنا إبراهیم بن النبی(ص)، وعلیه قبة بیضاء، وعلی الیمین منها قبر عبدالرحمن بن عمر بن الخطاب المعروف بأبی شحمة، وهو الذی جلده أبوه الحد فمرض فمات، وبإزائها روضة صغیرة فیها ثلاثة من أولاد الرسول(ص)، ویلیها روضة العباس بن عبدالمطلب، والحسن بن علی(ع) وهی قبة مرتفعة علی مقربة من باب البقیع، عن یمین الخارج منه، وقبراهما مرتفعان عن الأرض، متسعان مغشیان بألواح ملصقة أبدع إلصاق، مرصعة بصفائح الصفر، مسامیرها علی أبدع صفة وأجمل شکل، ویلی هذه القبة بیت ینسب لسیدتنا فاطمة الزهراء بنت الرسول(ص). ویعرف ببیت الحزن، یقال إنه البیت الذی أوت إلیه السیدة فاطمة، والتز منه حزناً علی موت أبیها. وفی آخر البقیع قبر سیدنا عثمان بن عفان(رض) وعلی مقربة منه قبر فاطمة بنت أسد، أم الإمام علی بن أبی طالب «کرم الله وجهه». وفی البقیع من مشاهد الصحابة المهاجرین منهم والأنصار، ما لایحصی، لأنه مقبرتهم «رضی الله عنهم أجمعین» وفیه أیضاً: سیدنا علی زین العابدین، ومحمد الباقر، وعقیل بن أبی طالب (أخو الإمام علی)، وعبدالله بن جعفر الطیار، واسماعیل إبن الإمام جعفر الصادق، وعلی العریضی، منهم بناته(ص): فاطمة الزهرا ورقیة وزینب وأم کلثوم، ومنهم زوجاته علیه الصلاة والسلام، وهن: سودة وحفصة ومیمونة وعائشة وأم سلمة وجویریة وزینب بنت جحش، وزینب بنت خزیمة، ومرضعته حلیمة السعدیة، ومنهم أیضاً نافع، أحد القراء السبعة وغیرهم من أولئک البررة الکرام، والقادة الأعلام.

وکل ما فی البقیع من القباب والمشاهد والأضرحة المقامة علی قبور من ذکروا آنفاً، قد هدمت وأزیلت وسویت بالأرض فی عهد السعودیین.

مشینا إلی البقیع مع جماعة من الرفاق، مخترقین الأزقة الضیقة الملتویة المؤدیة إلیه، فاعترضتنا فی کثیر منها، المستنقعات التی کونتها میاه الأمطار الغزیرة التی هطلت علی المدینة طوال یوم أمس، إذ لاتوجد مصاریف لهذه المیاه. بلغنا البقیع قبیل طلوع الشمس، وهو عبارة عن ساحة واسعة، ممتدة الجوانب، هادئة ساکنة، علیها بقایا سور متهدم، لیس فیها بناء ولاقباب ولامنائر ولا أی شیء یدل علی الحیاة والعمران، کما کانت فی الماضی قبل عهد السعودیین.

ص: 1237

دخلنا عبر السور وهبطنا بعدها إلی منحدر عمیق، کالممر، یسیر فیه الزایرون إلی قبور أولئک القادة الأبطال، وکان یتقدمنا الشیخ حسین هب الریح، وفجأة سمعناه یقول: هذا قبر عثمان بن عفان.

فنظرت إلی الموضع الذی أشار إلیه بیده، فلم أو قبراً، ولا شیئاً منه القمر، وإنما هو قمر به بعض أحجار معشراها وهناک، لاتقل علی قبراً ولو قدیماً، فقلت له: أین القبر یا أخی؟ دلنی علیه من فضلک.

فقال: هناک حیث تشیر یدی.

فقلت له: ولکنی لاأراه ولا أری أثراً له، بل لاأری ما یدل علی أنه کان یوجد هناک قبر فی الماضی القریب او البعید.

فقال: لقد أندرست آثاره، ولم یبق فیه شیء یومر إلیه، ولکنی آخر تماماً.

- ولم تعرفه؟

- هکذا قیل لنا.

- ومن قال لکم؟

- شیوخ المدینة.

- ومن هم هؤلاء الشیوخ، وأین هم الان.

انتفق أکثرهم إلی جوار ربهم، ولا تزال بقیة عنهم یعیشون فی العلمیة.

وبعد هؤلاء البقیة من الجیل القادم علی هذه الماکره یجب أن تخلف

فقلت له: حرام یا أخی هذا العقوق والجحود، إن نزلاء البقیع هم صفوة الخلق، وقادة العالم، وحماة الإسلام، أفیلیق بالمسلمین أن یهملوا أمر هؤلاء العظماء الذین فتحوا الممالک، ودکوا صروح الکفر، وقوضوا أرکان الجهل والفوضی والعداوة، ورفعوا مکانها رایة العلم والحضارة والمحبة بین الناس. هؤلاء الذین هدموا دعائم التعصب الذمیم، والتقلید الأعمی، بعد أن أضاؤوا للعقول سبل التفکیر السلیم، حتی استطاع الناس أن یتخلصوا من قیود: «إنّا وَجَدْنا ءابآءنا علی أمّةٍ وإنّا عَلی ءاثارِهِم مُقتَدُون» (زخرف: 13)، أیجوز أن یبلغ بهم التنکر لأسلافهم البررة المیامین، فیستکثروا لهم ظهور قبورهم، ویبخلوا علیهم حتی بوضع أحجار علیها لیعرفهم بها أحفادهم القادمون؟ وهم الذین ملأوا الأرض مجداً وسؤدداً وبطولة، وقد سجلها لهم التاریخ فی سجله الخالد بمداد الفخر والإعجاب، وتتناقلها الأجیال، جیلاً بعد جیل. ورسول الله(ص)، وهو الأسوة الحسنة (القدوة الصالحة) للمسلمین، حین توفی أخوه من الرضاع عثمان بن مظعون، وضع حجراً علی قبره وقال: «أتعلّم به قبر أخی». کلا، لایجوز لهم ذلک أبداً، بأی وجه من لوجوه، ولاعذر لهم فی ذلک مهما حاولوا تبریر موقفهم هذا، باختلاق الأسباب الواهیة الملفقة التی ینتحلونها للدفاع عن أنفسهم. أجل، لایسوغ بای حال من الأحوال أن یبلغ عقوق الأبناء بآبائهم إلی حد

ص: 1238

التعدی علی حقوقهم وحرماتهم. سیموت بقیة أولئک الشیوخ القلائل، الذین قیل انهم یعرفون آثار أولئک القادة البواسل، فکیف تکون الحال عندئذ؟ لاشک أنها ستطمس تلک البقیة الباقیة من آثارهم، والتی یجب أن تبقی آثارها علی مر الدهور تکریماً لهم، وتخلیداً لذکراهم. فلایعرف الأبناء والأحفاد حینئذ أین کانت تلک التربة المیمونة التی ضمتهم واحتوتهم واستراحوا فی أحضانها، إننا نفهم جیّداً أنهم فی غنی عن إقامة معالم علی قبورهم، وعن الإشادة ببطولاتهم وأمجادهم وتضحیاتهم التی قدموها فی سبیل أعلاء کلمة الله، ولکننا نحن الذین بحاجة إلی ذلک، لإحیاء ذکریات مواقفهم الشریفة النبیلة للتأسی بهم، واقتفاء آثارهم، ونخاف فی الوقت نفسه أن تندرس هذه البقیة، وتنسی بمرور الأیام، کما اندرس ونسی الکثیر منها، وأسدل علیه الستار إلی الأبد.

ثم إن هؤلاء الأبطال الأفذاذ مفخرة المسلمین فی جمیع أنحاء العالم، لاخصوص أهل الحجاز، یعتز بهم کل فرد منهم إذا افتخر غیرهم بأبطالهم، فلهم فی نفوسهم المکانة الأسمی بعد مکانة قائدهم الأعظم «صلوات الله وسلامه علیه»، إذا فإن لهم الحق فیهم، ولیس لأحد منهم مهما کان أمره أن یختص برایه فیهم، أو یتحکم فی أمرهم، فضلاً عن أن یفرط فی حقهم أو ینال من کرامتهم.

فقال لی أحد الرفاق: خیر لک یا أخی أن تغض الطرف عن کل مالا یعجبک فی هذا البلد، وإننی لأشعر بنفس هذا الشعور الذی تشعر به، وأری ما تراه أنت فی هذا الموضوع، ولکن،

فی فمی ماء وهل ینطق من فی فیه ماء؟

وتدخل الشیخ حسین قائلاً: لست بأول من قال هذا الکلام، فقد سبقک کثیر من الزایرین علی اختلاف أقطارهم وجنسیاتهم، فسکت.

وهکذا طفنا فی أرجاء البقیع، نقلب الطرف هنا وهناک، بین تلک الآثار المندرسة والتی فی طریقها إلی الاندراس. وقد قرأنا عند دخولنا إلیه ما کان یقرؤه رسول الله(ص) عند دخوله، وهو: السلام علیکم دار قوم مؤمنین، وإنا إن شاء الله بکم لاحقون، أنتم سلفنا، ونحن علی الأثر، لیغفرالله لنا ولکم، ویرحم الله المستقدمین منکم والمستأخرین، اللهم لاتحرمنا أجرهم، ولاتفتنا بعدهم، واعفر لنا ولهم، اللهم اغفر لأهل بقیع الفرقد. ثم قرأنا الفاتحة علی أرواحهم، ودعونا الله تعالی بعدها بما تیسر. (انتهاء).

لازم به ذکر است که این متن به فارسی برگردان نشد تا اصالت آن محفوظ باشد.

مأخذ

قرة العین فی الرحلة الی الحرمین الشریفین، الحضرمی السید عبدالله بن علی، الطبعة الاولی، بیروت، الدار العربیه للموسوعات، 2011 م/1432ق، مقدمه و ص 239 - 245.

قوم به حج رفته، سفرنامه حج نوشته جواد مجابی و گزارشی از بقیع.

ص: 1239

جواد مجابی، نویسنده، شاعر و از روزنامه نگاران و فعالان عرصه فرهنگ از دهه چهل و پنجاه شمسی به بعد است. او در سال 1351 به سفر حج مشرف شده و در جریان سفرش، مشاهدات خود را می نوشته است. این نوشته ها بعداً با عنوان و مشخصات کتابشناختی زیر منتشر شد:

سفرنامه حج: ای قوم به حج رفته، تهران، انتشارات موج، چاپ اول، 1352، 90 ص.

این سفرنامه ابتدا به صورت مجموعه مقالاتی در 1350 و 1351 در روزنامه اطلاعات منتشر شده است.

بخش مرتبط با بقیع بدون دست خوردگی نقل شده تا استفاده پژوهشگران از آن راحت تر باشد.

سفر به مدینه و زیارت بقیع

/من از این شهر [مدینه] خیلی خوشم آمده بود، بیشتر از شهر بی هویت جده، اما هوای سرد و تصمیم دوستان جایی برای این اشتیاق باقی نمی گذاشت به وسوسه پرداختم که شاید دوستی را راضی کنم که با من در این شهر بماند، اما همه سرما خورده بودند و ترس خورده، صبح روز اول به دیدار قبرستان بقیع رفته بودیم، قبرستان بقیع تا آنجا که من دیدم چهار در دارد که به جز یکی، بقیه آن را بسته بودند و زنان که از ورود به بقیع منع شده بودند در ساعاتی از شب و روز پشت این درها می گریند یا از بام ساختمان های مشرف به گورستان، در این گورستان تاریخی نظر می کنند.

آیندگان و روندگان از تنها دری که باز است می گذشتند با چه زحمتی که ساعت دیدار دو سه ساعتی بیش نبود و دیدار مردم از بقیع از اشتیاق و عذاب بهره داشت.

این همه آدم از پله های کم عرض، بالا و پائین می رفتند، بالا رفتن نه، که اسم آن هجوم بود. چند بار نزدیک بود دوربین کوچکم له شود و خودم از حاشیه پله ها پرت شوم، هوئی کشیدم و صلواتی و با فشار خود را در میان جمع افکندم با فشار راهی باز کردم که ادب در این لحظه تنها بالا رفتن و دیدن بود، در اینجا باید به سرعت و با فشار راه بروی وگرنه کوچکترین تردید تو را مثل فرفره به دور خودت می چرخاند، علت این همه ازدحام را برایتان بگویم.

هر گروهی به سرپرستی آشنائی، مطوف و مزوری یا رئیسی به زیارتگاه ها و مقام ها و مکان ها می روند و اگر کسی از آن جمع خارج شود یا گم شود، یا عقب بماند. خاصه اگر روستایی و کم سواد و گیج و ترسو باشد که اکثریت بودند نه به خدا می رسد نه به خانه خدا و نه حتی به هتل محل اقامت خود و این گمشدگان را دیدم که چون کودکان رها شده در شهری غریب، حیران و گریان در رهگذرها پرسه می زنند و به زبان های غریب و لهجه های محلی اسم کسی یا جائی را بازگو می کنند و هیچ کس حتی شرطه گوشش به این حرف ها بدهکار نیست.

ص: 1240

پس لازم است که تو به دنبال علمدار خود باشی و او را گم نکنی و او که پرچم، چوب، شاخه درخت یا آفتابه یا سبدی بالای سر گرفته در پیشاپیش میراند و تو به دنبالش باید باشی و اگر کسی یا گروهی تو را از او جدا کرد باید به نیروی بازو و سر و دست و تقلای جانانه او را پس برانی و به مقتدای خود برسی وگرنه گم خواهی شد، از این رو بود که آن لگدها و سقلمه ها و تنه زدنها را نوش جان کردیم، ملائی همراه کاروان مطبوعاتی ها کرده بودند که در نخستین فشار جمعیت او و همراهان را گم کردم بالاخره از پله ها بالا رفتم و از در بقیع با هلهله جمعیت وارد شدیم.

فکر می کردم بقیع جائی است آبادان و یا لااقل مثل گورستان های ما در حاشیه امامزاده ها، سنگ قبری، جای مسطحی دارد و درختی، اما خرابه ای بود پر از پستی و بلندی، خاک تا زانو، گرد در حلق و آفتاب در چشم، گذشتیم و به بدویتی رسیدیم که به مردگان خود نیز ارجی نمی نهند.

انبوهی اینجا و آنجا گرد مزار امامان ایستاده بودند و دعا می خواندند و نوحه سرائی می کردند، گویندگان بیشتر شیعه بودند غالباً مزور (زیارت دهنده) یا ضبط صوتی با آنان بود و در ضبط صوت ها روضه هایی سوزناک که چه می خواند و مردم چه می کردند. به اشارت گوینده زایران جهت و راه خود را عوض می کردند و گوینده غائب مضبوط بود که می گفت آنکه در آنجاست کیست و چه کسی شهیدش کرده و چرا و چگونه. در چهارگوشی روی خاک سنگ شکسته ای به نشانه گور وجود داشت، مثل گورهایی در روستایی فقیر. در سنگ چینی مزاری مشکوک بین دو فاطمه (فاطمه زهرا(ع) و فاطمه بنت اسد) قرار دارد و جای دیگر قبر عباس عموی پیغمبر(ص) را می توان دید، در جبهه شرقی محوطه چهار قبر در کنار یکدیگر مشخص شده است به ترتیب از جنوب مزار امام حسن مجتبی(ع) مرقد امام زین العابدین(ع) مدفن امام محمد باقر(ع) و آرامگاه امام جعفر صادق(ع) را می توان دید.

در چهار گوشه این سنگچین های مربع سه شرطه پا برهنه به رسم ادب ایستاده بودند و به قاعده پاسداری، نمی گذاشتند کسی به مزارات نزدیک شود.

البته اگر محبی به رسم صدقه پولی می انداخت برمی داشتند و به ادب در جیب می نهادند، با آنکه در آغاز گورستان نوشته بودند، پول بر گورها میاندازید، خاک برندارید و مزار را نبوسید.

اما این همه به عربی بود و اگر کسی خاکی به رسم تبرک برمی داشت از او باز پس می گرفتند و دیدم کسی را که مشتی خاک برداشت و گریخت، شرطه به دنبالش دوید و دیگران از آنجا که شرطه جاخالی کرده بود، خاک ها در جیب ریختند. می گفتند که چند سال پیش سخت گیری در کار بوده است و چوبی حواله سر زایران، حالا هم اگر سماجتی کنی چماق در کار است، زایران از هر ملتی بودند و بیشتر

ص: 1241

ایرانی ها که در بقیع می گردیدند، بیشتر در اوایل بقیع و گفتند که در انتهای بقیع قبر عثمان بن عفان قرار دارد.

آفتاب گرم و سوزنده بود، من برگشتم و فاتحه ای برای آن گورها خواندم و به سوی منزل آمدم.

مأخذ

ای قوم به حج رفته، جواد مجابی، تهران، 1352، مقدمه و ص 36-39.

کفته در منابع مرجع اسلامی، بررسی این واژه در فرهنگ ها، تفاسیر و دیگر مآخذ مرجع.

لسان العرب، ابن منظور، ج2

کفت: الکفْتُ صَرْفُک الشیءَ عن وَجْهه.

کفَته یکفِتُه کفْتاً فانْکفَتَ أَی رَجَعَ راجعاً. وکفَتَه عن وَجْهه أََی صَرَفه. وفی حدیث عبد الله بن عمر: صلاةُ الأَوَّابین ما بین أَن ینْکفِتَ أَهلُ المَغْرب إِلی أَن یثُوبَ أَهلُ العُشَراء أَی ینْصرِفوا إِلی مَنازلهم. وکفَتَ یکفِتُ کفْتاً وکفَتاناً وکفاتاً: أَسْرَع فی العَدْوِ والطَّیرانِ وتَقَبَّضَ فیه. والکفَتانُ من العَدْوِ والطیران: کالحَیدانِ فی شِدَّة. وفرسٌ کفْتٌ: سریع؛ وفَرَسٌ کفِیتٌ وقَبیضٌ. (ص78)

والکفْتُ بالکسر: القِدْرُ الصغیرة، علی ما سنذکره فی هذا الفصل؛ ومنه حدیث جابر: أُعْطِی رسولُ الله(ص)، الکفِیتَ؛ قیل للحَسَنِ: وما الکفِیتُ ؟ قال البِضَاعُ. الأَصمعی: إِنه لیکفِتُنی عن حاجَتی ویعْفِتُنی عنها أَی یحْبِسُنی عنها. وکفَتَ الشیءَ یکفِتُه کفْتاً، وکفَّتَه: ضَمَّه وقَبَضَه.

ویقال: کفَتَه اللهُ أَی قَبَضه اللهُ.

والکفاتُ: الموضعُ الذی یضَمُّ فیه الشیءُ ویقْبَضُ. وفی التنزیل العزیز: أَلَمْ نَجْعَلِ الأَرضَ کفاتاً أَحْیاءَ وأَمواتاً. قال ابن سیده: هذا قول أَهل اللغة، قال: وعندی أَن الکفاتَ هنا مصدر من کفَتَ إِذا ضَمَّ وقَبَضَ، وأَنَّ أَحْیاءً وأَمواتاً مُنْتَّصَبٌ به أَی ذاتَ کفاتٍ للأَحیاء والأَموات. وکفاتُ الأَرضِ: (ص80)

ظَهْرُها للأَحْیاءِ، وبَطْنُها للأَمْواتِ، ومنه قولهم للمنازل: کفاتُ الأَحیاء، وللمقابر: کفاتُ الأَمْواتِ. التهذیب: یرید تَکفِتُهم أَحیاءً علی ظَهْرها فی دُورهم ومَنازلهم، وتَکفِتُهم أَمواتاً فی بَطْنها أَی تَحْفَظُهم وتُحْرِزهم، ونَصَبَ أَحیاءً وأَمواتاً بوُقُوع الکفاتِ علیه، کأَنک قلت: أَلم نجعل الأَرضَ کفاتَ أَحیاءٍ وأَمواتٍ؟ فإِذا نَوَّنْتَ، نَصَبْتَ. وفی الحدیث: یقول الله، عزوجل، للکرام الکاتبین: إِذا مَرِضَ عَبْدی فاکتُبوا له مِثْل ما کان یعْمَلُ فی صِحَّتهِ، حتی أُعافِیه أَو أَکفِتَه أَی أَضُمَّه إِلی القبر؛ ومنه الحدیث الآخر: حتی أُطْلِقَه من وَثاقی، أَو أَکفِتَه إِلی. وفی حدیث الشعبی: أَنه کان بظَهْر الکوفةِ فالْتَفَتَ إِلی بُیوتها، فقال: هذه کفاتُ الأَحْیاء، ثم الْتَفَتَ إِلی المَقْبُرة، فقال: وهذه کفاتُ الأَموات؛ یرید تأْویلَ قوله، عزوجل: أَلم نَجْعل الأَرضَ کفاتاً أَحیاءً وأَمواتاً.

وبَقِیعُ الغَرْقَد یسمی کفْتة لأَنه یدْفَنُ فیه فیقْبِضُ ویضُمُّ. (ص80)

ص: 1242

مأخذ: لسان العرب، ابن منظور، بیروت، دار الفکر و دار صادر، بی تا، ج2، ص78- 80.

فرهنگ اعلام جغرافیایی، حمید رضا شیخی

کفته: (به فتح اول و سکون دوم)، به گفته بکری نامی برای بقیع الغرقد، قبرستان مدینه است. او می گوید: این نام برگرفته از این آیه شریف می باشد: «... أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کفَاتًا».

[کفتَه: از نام های بقیع است.] (ص326)

مأخذ: فرهنگ اعلام جغرافیایی- تاریخی در حدیث و سیره نبوی، محمد حسن شراب، ترجمه حمید رضا شیخی، تهران، مشعر، بی تا، ج1، ص326.

بهجة الاریب، ابن ترکمانی

«کفَاتًا»: تَکفتُ أَهلَها: تَضُمُّهُم «أَحیاءٌ»: علی ظَهرِها، «وَأَموَاتًا»: فی بطنها. کفَّتُّهُ فی وعآئه: ضَمَمتُهُ، وکانوا یسَمُّونَ بقیعَ الغَرقَد: کفتَهً؛ لضمّها الموتی. و قیل: کفاتاً أوعیةً، جمع کفت بعضها (أحیاء) تنبت، و بعضها (أمواتٌ) لا تنبت. (آیات 25 و 26 سوره مرسلات)

الکفات: الموضع الذی یضمّ فیه الشیء و یقبض. و قال ابن سیده: الکفات هنا مصدر من کفت إذا ضمّ و قبض، و ان «أحیاء و أمواتًا» منتصب به، أی: ذات کفات للأحیاء و الأموات، و کفات الأرض: ظهرها للأحیاء، و بطنها للأموات. و منه قولهم للمنازل: کفاتٌ الاحیاء، و للمقابر: کفاتٌ الأموات... و بقیع الغرقد: یسمی کفته؛ لأنه یدفن فیه؛ فیقبض و یضمّ.

مأخذ

بهجة الاریب فی بیان ما فی کتاب الله العزیز من الغریب، ابن ترکمانی، القاهره، الهیئة المصریة العاملة للکتاب، بی تا،ج1، ص439- 440.

التفسیر المنیر، وهبه زحیلی

السورة المرسلات: آیات 16- 27

هذا و قد استنبط العلماء من آیة «ألم نجعل الأرض کفاتاً» حکمین:

الأول- إذا کانت الأرض ضامّة تصم الأحیاء علی ظهورها، و الأموات فی بطنها، فهذا یدل علی وجوب مواراة المیت و دفنه، و دفن شعره و سائر ما یزیله عنه.

و الثانی- وری عن ربیعة فی النبّاش (سارق أکفانی الموتی) قال: تقطع یده، فقیل له: لم قلت ذلک؟ قال: إن الله عزوجل یقول: « أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کفَاتًا، أَحْیاء وَأَمْوَاتًا» فالأرض حرز. و کانوا یسمّون بقیع الغرقد فی المدینة کفتة؛ لأنه مقبرة تضم الموتی، فالأرض تضم الأحیاء إلی منازلهم، و الأموات فی قبورهم. و أیضاً استقرار الناس علی وجه الأرض، ثم اضطجاعهم علیها، انضمام منهم إلیها.

ص: 1243

و کذلک استدل الشافعیة بالآیة علی قطع النباش: بأن الله تعالی جعل الأرض کفاتاً للأموات، فکان بطنها حرزاً لهم، فالنباش سارق من الحرز. هذا ... و أما بقیة أنواع تخویف الکفار و تهدیدهم، فمحلها الأیات الآتیة.

مأخذ: التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، وهبه زحیلی، بیروت، دار الفکر المعاصر، ج29، ص323.

التبیان، ابن هائم

المرسلات، آیه 25 و 26

«کفاتًا» [25]: أوعیة، واحدهما کفت [ثم قال]:

«أحیاء و أمواتًا» [26]: أی منها ما ینبت و منها ما لا ینبت.

و یقال: کفاتا: مضمّا. تکفت: تضمّهم أحیاء علی ظهرها و أمواتاً فی بطنها. یقال: کفت الشیء فی الوعا، إذا ضممته فیه. و کانوا یسمون بقیع الغرقد کفته؛ لأنها مقبرة تضم الموتی.

مأخذ: التبیان فی تفسیر غریب القرآن، ابن هائم، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ج1، ص332.

الکلمات المفیدة فی البقیع، بخشی از مستدرک دویش بر کوشش اخبار المدینه از ابن شبه.

عمر بن شبه معروف به ابن شبه (173-263ق) مدینه پژوه مشهوری است. کتابش به نام اخبار المدینة النبویة یا تاریخ المدینة المنورة از منابع اولیه و مرجع در این زمینه است. عبدالله بن محمد الدویش (1373-1408ق) ذیل و مستدرکی بر کتاب ابن شبه نوشت و آن را الکلمات المفیدة علی اخبار المدینة نامید.

این مستدرک در مجموعه مؤلفات الشیخ عبدالله بن الدویش به کتاب عبدالعزیز بن احمد المشیقح منتشر شد. بخشی از این مستدرک درباره بقیع است که اینجا نقل می شود:

ما ذکره فی مقبرة البقیع بنی سلمة والدعاء هناک

حدثنا محمد بن یحیی قال، حدّثنا عبدالعزیز بن عمران، عن أبیه، عن محمد بن إسحاق، عن عبدالله بن عمر بن علی، عن عبدالله بن جبیر، مولی الحکم بن أبی العاص، عن ابن أبی مُویهبة (قال فی الأصل ابن موهبة والمثبت عن نهایة الأرب 18: 231 ط دارالکتب)، مولی رسول الله(ص) قال: أهبَّنی رسول الله(ص) من جوف اللیل فقال: إنی قد أمرت أن أستغفر لأهل البقیع، فانطلق معی. فانطلقت معه، فلما وقف بین أظهرهم قال: «السلام علیکم یا أهل المقابر، لیهن لکم ما أصبحتم فیه ما أصبح الناس فیه، أقبلت الفتنُ کقطع اللیل المظلم یتبع آخرها أوّلها، الآخرة شرّ من الأولی» ثم استغفر لهم طویلا.

ص: 1244

حدثنا إسماعیل بن أبی طرفة الحرانی قال، حدثنا محمد بن سلمة، عن محمد بن إسحاق، عن عبدالله بن عمر بن علی، عن عبید بن جبیر مولی الحکم بن أبی العاص، عن عبدالله بن عمرو بن العاص، عن أبی مویهبة رضی الله عنهما قال: أهبَّنی رسول الله(ص) من جوف اللیل فقال: یا أبا مویهبة، إنی قد أمرت أن أستغفر لأهل هذا البقیع، فانطلقت معه، فلما أشرف علیهم قال: «السلام علیکم یا أهل المقابر، لو تعلمون ما نجّاکم الله منه، لیهن ما أصبحتم فیه مما أصبح الناس فیه، أقبلت الفتَنُ کقطع اللیل المظلم یتبع آخرُها أوّلها، الآخرة شرٌّ من الأولی». ثم استغفر لهم، قال: «یا أبا مویهبة، إنی قد أُتیت مفاتیح خزائن الدنیا والخلد فیها، فَخُیرتُ بین ذلک و بین لقاء رَبّی ثمَّ الجنّة». قلت: بأبی وأُمی خذ مفاتیح خزائنالدنیا والخلد فیها، ثم الجنّة. قال: «لا والله یا أبا مویهبة، لقد اخترت لقاء ربّی ثم الجنّة». ثم رجع رسول الله(ص) فبُدی به وجَعُه الذی قُبِضَ فیه (رواه الإمام أحمد والطبرانی فی الکبیر والحاکم قال ابن عبدالبر فی الاستیعاب فی ترجمة مویهبة إسناده حسن).

حدثنا هرون بن معروف قال، حدثنا عبدالله بن وهب قال، حدثنا ابن جریج، عن عبدالله بن کثیر بن المطلب، أنه سمع محمد بن قیس یقول: سمعت عائشة رضی الله عنها تقول: ألا أخبِرکُم عن رسول الله(ص) وعَنّی؟ قلنا: بلی. قالت: لما کانت لَیلتی انفَلَتَ (قال کذا بالأصل و وفاء الوفاء 78:3 ط الآداب. وفی عمدة الأخبار ص123 انقلب).

فوضع نعلیه عند رجلیه، ووضع رداءه، وبسط طرف إزاره علی فراشه (فاضطجع) (قال سقط بالأصل وما أثبتناه عن عمدة الأخبار ص123 ووفاء الوفاء 78:3 ط الآداب) ثم لم یلبث إلا ریثما ظن أنی قد رَقدت، ثم انتعل رُوَیدا، ثم فتح الباب رُویدا، ثم خرج وأََجَافَه رُویدا، وجَعَلتُ درعی فی رأسی واختمَرتُ وتَقَنَّعتُ أزاری، وانطلقتُ فی أَثره حتی جاء البقیع، فرفع یده ثلاث مرات وأَطال القیام، ثم انحرَفَ وانحَرَفتُ، وأَسرَعَ وأَسرَعتُ، وهَروَل وهَروَلتُ، وأَحضَر و أَحضرتُ، وسبقتُهُ فَدَخَلتُ، فلیس إلاَّ أن اضطجعت فدخل فقال: مالک یا عائشة رابیة حَشیا؟ قلت: لاشیء. قال: لَتُخبرینی (قال فی الأصل لخبرنی والمثبت عن عمدة الأخبار ص123) أَو لَیخبرنی اللطیف الخبیرُ. قلت: یا رسول الله، بأبی أنت وأُمی، فأَخبرته الخَبَر. قال: فأنت السوادُ الذی رأیتهُ أمامی؟ قلت: نعم، قال: فلهَزَنی لهزَةً فی صدری أوجعتنی. وقال: أَظَنَنتِ أن یحیفَ الله علیک ورسولُه؟ قالت: مهما یکُتم النّاسُ فقد عَلمَه الله. قال: نعم. قال: فإنّ جبریل أتانی حین رأَیت ولم یکن (قال فی الأصل لو لم یکن والتصویب عن عمدة الأخبار 123 و وفاء الوفاء: 78:3 ط لآداب) لیدخل علیک وقد وضعت ثَیابک، فنادانی فأخفاه منک، فأَجَبتُه فأَخفیته منک، وظننتُ أنّک قد رَقَدت فکرهتُ أن أُوقظَک، وخشیت أن تستوحشینی، فأمرنی أن آتی أهل البقیع

ص: 1245

فأستغفر لهم. قالت: وکیف أقول؟ قال: قولی السلام علی أهل الدیار من المؤمنین والمسلمین، ویرحم الله المستقدمین منّا والمستأخرین، وإنّا أن شاء الله للاحقون (رواه مسلم فی صحیحه).

حدثنا القعنبی قال، حدثنا عبدالعزیز بن محمد الدراوردی عن علقمة بن أبی علقمة، عن أُمه، عن عائشة رضی الله عنها: أن رسول الله(ص) بینما هو مضطجع علی فراشه، اذ قام فلبس ثیابه وأنا مستقیظة، فأرسلت جاریتی بُریرَة فی أثره لتنظر أین یذهب، قالت: فسلک نحو البقیع بقیع الغَرقَد، فوقف فی أدنی البقیع ثم رفع یدیه، ثم انصرف، وأقبلت الجاریةُ إلی فأخبرتنی فَسَکَتُّ عنه فلم أسأله عن شیء من ذلک حتی أصبحتُ، فسألتُه حین أصبحتُ فقلت: یا رسول الله، أین خرجت البارحَة؟ فقال: بُعِثتُ إلی أهل البقیع لأُصلّی علیهم (رواه مالک فی الموطأ).

حدثنا القعنبی قال: حدثنا عبدالعزیز: عن شریک، عن عطاء بن یسار، عن عائشة رضی الله عنها قالت: کان رسول الله(ص) کلّما کان لیلتها منه، یخرجُ آخر اللیل إلی البقیع فیقول: السلام علیکم دار قوم مؤمنین، أتانا وأیاکم ما توعدون، غداً مؤجَّلون، وإنا إن شاء الله بکم لاحقون، اللهم اغفر لأهل بقیع الغرقد (رواه مسلم).

حدثنا أبوغسان قال، حدثنا عبدالعزیز بن عمران، عن عبدالرحمن بن أبی الزناد، عن هشام بن عُروَة، عن أبیه، عن عائشة رضی الله عنها قالت: خرج رسول الله(ص) من عندی، فظننت أنه خرج إلی بعض نسائه، فَتتبَّعتُه حتی جاء البقیع فسلُم ودعا ثم انصرف، فسألته: أین کنت؟ فقال: أنّی أُمرتُ أن أتی أَهل البقیع فأدعولهم وأُصلّی علیهم (إسناده ضعیف والحدیث صحیح من غیر هذا الوجه).

حدثنا عبدالله بن نافع، والقعنبی، ومحمد بن خالد بن عثمة، عن مالک بن أنس، عن علقمة بن أبی علقمة، عن أُمه، عن عائشة رضی الله عنها قالت: قام النبی(ص) ذاتَ لیلةٍ فلبس ثیابه، ثم خرج، فأَمرتُ جاریتی بُریرَة فَتَتَبَّعَته حتی جاء البقیع، فوقف فی أَدناه - زاد ابن نافع والقعنبی: ما شاء الله أَن یقف - ثم مرجع. قال محمد بن خالد: ورجعت بریرة أَمامه، وقال ابن نافع والقعنبی: فَسَبَقَت فأَخبرتنی - ولم أَذکر له شیئاً حتی أصبحتُ، فلمّا أَصبحت ذکرتُ ذلک له فقال: أنی أُمرتُ أَن آتی أَهل البقیع فأُصلی علیهم. وقال ابن نافع والقعنبی: بعثت إلی أَهل البقیع لأُصلی علیهم (رواه مالک کما تقدم).

حدثنا محمد بن سنان، عن شریک، عن عاصم بن عبیدالله عن عبدالله بن عامر، عن عائشة رضی الله عنها قالت: خرج النبی(ص) من اللیل فَتبعتُه، فأَتی البقیع - أَو قال: المقبرة - فقال: السلام علیکم دیار قوم مؤمنین، وإنا بکم لاحقون. أَنتم لنا فَرَط، اللهم لا تحرمنا أَجرهم، ولا تَفتِنّا بَعدهم. ثم التفت إلی فرآنی (إسناده ضعیف ولکن ورد معناه من حدیث بریرة کما رواه النسائی 4: 77 وأصله فی مسلم).

حدثنا موسی بن أسماعیل قال، حدّثنا سعد (قال إبن أبی حاتم یکتب حدیثه ولیس بالمتین) أَبوعاصم قال، حدّثنی نافع (قال فی الأصل سعید وما أثبته عن میزان الاعتدال) مولی حمنة بنت شجاع قال،

ص: 1246

حدثتنی أُم قیس بنت محصن قالت: لو رأیتنی و رسول الله(ص) آخذٌ بیدی فی سکَّةٍ من سکَک المدینة کُلّ البشر فیه (قال الکلمات الثلاث السابقة لا تقرأ فی الأصل ورسمها أقرب إلی المثبت قلت عند الطبرانی ما فیها بیت حتی أتینا کما فی مجمع الزوائد 4/13) حتی أَتینا البقیع فقال: یا أُم قیس، یبعث من هذه القبور سبعون ألفاً یدخلون الجنّة بغیر حساب، کأَن وجوههم القمر لیلة البدر. قالت: فقام رجل فقال: یا رسول الله، وأنا. قال: وأنت: فقام آخر فقال: یا رسول الله، وأنا. قال: «سبقک عُکَّاشه». قال سعد: فقلت لها: ما له لم یقل للآخر؟ قالت؟ أَراه کان منافقاً (ذکره الحافظ فی الفتح وسکت علیه 11: 413).

حدثنا الحسن ین عثمان قال: حدثنا أَبوعاصم سعد بن زید مولی سلیمان بن علی قال، أَخبرنی نافع - ولیس بنافع مولی ابن عمر - بمثله، ألَّا أَنه لم یقل: «فقلت لأُم قیس».

حدثنا فلیح بن محمد الیمانی (تقدم أن هذا تصحیف وإنما هو الیمامی) قال، حدثنا محمد بن سعید المقبری قال، حدثنی أَخی، عن جدّه، أَنّ کعب الأحبار قال: نجد مکتوباً فی الکتاب أَن مقبرةً بغربی المدینة علی حافة سیل، یحشر منها سبعون أَلفاً لیس علیهم حساب - وأَن أَبا سعید المقبری قالا لابنه سعید: أن أَنا هلکت فادفنی فی مقبرة بنی سلمة التی سمعت من کعب.

حدثنا أبوغسان قال، أخبرنی عبدالعزیز بن عمران، عن عبدالعزیز بن مبشر، عن المقبری، عن أبیه، عن أبی هریرة رضی الله عنه قال، قال رسول الله(ص): مقبرة بغربی المدینة یقرِضُها السَّیلُ یساراً، یبعَث منها وکذا لا حساب علیهم. قال ابن مبشر: لا أَحفظ العدد (إسنادة ضعیف).

وحدثنی عبدالعزیز، عن حماد بن أَبی حُمید، عن ابن المنکدر قال، قال رسول الله(ص): یحشَر من البقیع سبعون الفاً علی صورة القمر لیلة البدر، کانوا لا یکتَوُون ولا یتطیرُون وعلی ربهم یتوکلون (إسنادة ضعیف).

قال: وکان أبی یخبرنا أَن مصعب بن الزبیر دخل المدینة، فدخل من طریق البقیع ومعه ابن رأس الجالوت، فسمعه مصعب وهو خلفه حین رأی المقبرة یقول: هی هی، فدعاه مصعب فقال: ماذا تقول؟ قال: نجدُ صفةَ هذه المقبرة فی التوراة بین حرتین محفوفة بالنخل أسمها کفتة، یبعث الله منها سبعین ألفاً علی صورة القمر.

حدثنا أبوغسان، عن الثقة، عن ابن أبی دُرة السُلمی، عن عقبة بن عبدالرحمن بن جابر بن عبدالله وعن ابن أبی عتیق وغیرهما من مشیخة بنی حرام، عن رسول الله(ص) قال: مقبرة بین سبلین غریبة، یصیء نورُها یوم القیامة ما بین السماء إلی الأرض (فی إسناده راوٍ منهم).

وأخبرنی عبدالعزیز، عن أبی مروان بن أبی جبر، عن عادل (هکذا بلفظ عادل وإنما هو عبادل وهو عبیدالله بن علی بن أبی رافع) بن علی، عن أبی رافع مولی رسول الله(ص): (أن رسول الله(ص)) (قال

ص: 1247

سقط فی الأصل والإثبات للسیاق) أَتی البقیع فوقف فدعا واستغفر (إسنادة ضعیف والحدیث صحیح من غیر هذا الوجه کما تقدم فی حدیث عائشة).

حدثنا هودة بن خلیفة قال، حدثنا عوف، عن الحسن: أَنّ النبی(ص) قام علی أهل البقیع فقال: السلام علیکم یا أهل القبور من المؤمنین والمسلمین، لو تعلمون ما نجاکم الله منه مما هو کائن بعدکم ثم نظر إلی أصحابه فقال: هؤلاء خیرٌ منکم. قالوا: یا رسول الله، وما یجعلهم خیراً منا؟ قد أسلمنا کما أَسلموا، وهاجرنا کما هاجروا، وأنفقنا کما أنفقوا، فما یجعلهم خیراً منا؟ قال: أن هؤلاء مَضَوا لم یأکلو من أُجورهم شیئا، وشهدتُ علیهم، وإنکم قد أکلتم کم أجورکم بعدهم، ولا أَدری کیف تفعلون بَعدی (مرسل ورجاله ثقات).

حدثنا أَبو داود قال، حدثنا مبارک قال، حدثنا الحسن قال: أتی رسول الله(ص) علی بقیع الغرقد فقام فقال: «السلام علیکم یا أهل القبور - ثلاثاً - لو تعلمون ما الذی نجاکم الله منه مما هو کائن بعدکم؟» قال: ثم التفت فقال: «هؤلاء خیر منکم - ونحن خلفه - قلنا: یا رسول الله، إنما هم إخواننا، آمنا کما آمنوا، وأنفقنا کما أَنفقوا، وجاهدنا کما جاهدوا، وأُتوا علی آجالهم ونحن نتظر؟» قال: إن هؤلاء قد مضوا یأکلوا من أجورهم شیئاً، وقد أَکلتم من أُجورکم، ولا أدری وکیف تصنعون بَعدی.

حدثنا أَحمد بن عیسی قال، حدثنا عبدالله بن وهب - یعنی ابن محمد (هکذا هذه اللفظة یعنی ابن محمد وعبدالله بن و هب المصری العالم الجلیل)-، عن عبدالله بن أبی بکر، عن أبیه: أن رسول الله(ص) کان یخرج إلی البقیع فیدعو لهم، فسَأَلتهُ عائشة عن ذلک فقال: إنی أمرتُ أَن أَدعو لهم (صحیح من غیر هذا الوجه).

حدثنا موسی بن إسماعیل قال، حدثنا عبدالرحمن بن أبی الرجال قال، حدثنی عمارة بن غزیة، عن عبدالرحمن بن أبی سعید الخدری قال: قال لی أَبی، إنی قد کبرت ُ وذهب أصحابی، وحان منّی فخذ بیدی. فأَخذت بیده حتی جاء ألی البقیع (قال فی الأصل حتی جئت إلی البقیع فجئت أقصی البقیع وما أثبتاه عن عمدة الأخبار ص133)، فجئت به أقصی البقیع مکاناً لا یدفن فیه، فقال یا بُنی، إذا هلکتُ فاحفر لی ها هنا، لا تبک علی باکیةٌ، ولاتضربن علی فسطاطاً، ولا تمشینَّ معی بنار، ولا تُؤذینّ أَحداً، واسلک بی زقاق عمقة، ولیکن مَشیکَ بی خببًا (رجاله رجال الصحیح إلا عبدالرحمن بن أی الرجال قال فی التقریب صدوق ربما أخطأ).

حدثنا فلیح بن محمد. قال، حدثنا حاتم بن إسماعیل قال، حدثنا هشام بن عروة، عن أبیه قال: ما أُحبُّ أَن أُدفن فی البقیع، لأن أُدفن فی غیره إِلی من أَن أُدفن فیه، إنما هو أحد رجلین: إمّا ظالم؛ فلا أَحبُّ أَن أَکون معه فی قبره، وأما صالح؛ فلا أُحبّ أَن تنشر لی عظامه (رواه مالک فی الموطأ عن هشام عن أبیه).

ص: 1248

وحدث الواقدی قال، حدثنا عبدالملک بن محمد، عن عمارة بن غزیة، عن محمد بن عبدالرحمن بن سعد بن زرارة قال: أَوَّل مَیتٍ بالمدینة من الأنصار أَسعد بن زُرارة أبوأُمامة، ودفنه بالبقیع؛ ولم یکن قبل ذلک صلاة علی الجنائز.

حدثنا سوید بن شعبة قال، حدثنا ابن أبی الرجال، عن عمارة بن غزیة، عن عبدالرحمن بن أبی سعید قال، قال أَبی: یا بُنَی، کبرتُ وذهب أصحابی، ودنا منی ثم اتکأَ علی. فأَتی البقیع حیث لا یدفَن أَحدٌ فقال: إذا متّ فادفنی ها هنا، واسلُک بی زقاق عمقة، ولا تضربوا علی فسطاطاً، ولا تتبعونی بنار، ولا تبک علّ نائحة، وامشوا بی الخَبَب، ولا تؤذنوا بی أحداً. قال: فسألنی الناس متی یخرج؟ فأکره أَن أخبرهم؛ لما قال لی، فأخرجته فی صدر النهار، فأتیت البقیع وقد مُلِیءَ ناساً.

حدثنا محمد بن یحیی قال، حدثنا عبدالله بن نافع، عن شعیب أَبی عبادة، عن أَبی کعب القرطی: أَن النبی(ص) قال: من دفن فی مقبرتنا هذه شفعنا - أَو شهدنا - له.

حدثنا محمد بن یحیی قال، حدثنی عبدالعزیز بن محمد، عن شریک بن عبدالله بن أبی نمر، عن عطاء بن یسار قال: أتی النبی(ص) للبقیع فقال: السلام علیکم قوم مؤجلون، أتانا وإِیاکم ما توعدون، اللهم اغفر لأهل بقیع الغرقد (ورد معناه فی صحیح مسلم من حدیث عائشة).

مأخذ

مجموعه مؤلفات الشیخ عبدالله بن الدویش، مجلد 6، دارالعیان، ص87-98.

گزارش از بقیع، بخشی از سفرنامه عبدالغفار نجم الملک منجم باشی.

میرزا عبدالغفار نجم الملک منجم باشی (1255-1326ق) پسر آخوند ملاعلی محمد اصفهانی از رجال دوره قاجاریه است. او سفری به مکه در سال 1296 آغاز کرد و در سال 1297ق آن را به پایان رساند. او خاطرات و تجارب خود را برای مدیران ارشد حکومتی گزارش و تدوین نموده است.

بخشی از این گزارش درباره بقیع است که بدون کم و کاست نقل شده است.

قبرستان بقیع:

قبرستان بقیع در خارج مدینه است. مقابل یک دروازه و کوچه ای در میان فاصله است. در این قبرستان یک بقعه ای است از تعمیرات سلطان محمودخان، مشتمل بر قبور مطهره چهار تن از ائمه، امام حسن و امام زین العابدین و امام محمدباقر و امام جعفر صادق(ع) به انضمام دو قبر دیگر، یکی قبر عباس عم پیغمبر(ص) و دیگر قبر فاطمه بنت اسد یا فاطمه زهراء(س) و در پشت این بقعه مطهره بیت الاحزان است. به فاصله نزدیک و در شرقی از این بقعه مطهر قبر شیخ احمد بحرینی است و دیگر چند بقعه در

ص: 1249

قبرستان هست به اسم بنات النبی و زوجات النبی و حلیمه مادر رضاعی حضرت و در آخر قبرستان مقبره حلیمه است.

و در طرف شمال شرقی مدینه کوه احد است و در دامنه کوه قبر مطهر حضرت حمزه سید الشهدا است که مسجد و صحنی دارد؛ از بناهای سلطان عبدالمجید خان. و در پشت دیوار شمالی، قبور سایر شهدای احد است. حصار خاکی خیلی مختصر و پستی دارند و در شرف انهدام، و در نزدیکی آن ها بقعه ای است، مدفن دندان مبارک حضرت.

در مدینه و اطرافش، چند رشته قنات جاری است و باغات خوب دارد، خاصه در راه احد. باغ های اطراف شهر را هر کدام تا دو - سه ذرع خاکشان را، دستی برداشته اند محض آن که آب قنات به آنها بنشیند.

مظلومیت شیعیان مدینه: اهل مدینه مردانشان، غالب کوسج اند و سفیدپوست، ولی بد زبان و خشن و بسیار تنگ معیشت، خاصه طایفه نخاوله - که منسوب اند به حضرت سجاد - جمیع شیعه خلّص اند و عحب این است که اهل مدینه آن ها را به حرم مطهر و به مسجد النبی راه نمی دهند، و گاه گاه اتفاق نموده، می ریزند در خانه های ایشان، می زنند و می کشند و غارت می کنند. اعتقاد این بنده آن است که اگر احدی، یک فلوس در مشرق زمین نذر داشته باشد، با وجود آن ها ، و در صورت امکان رسانیدن به آنها به توسط حجاج، حرام است که به دیگری بدهد، زندگانی نه آنقدر بر آن بیچارگان تلخ و صعب است که بتوان شرح داد.

از عادات اهل مدینه این است که اغلب بُز نگاه می دارند برای شیر. و همه روزه صبح پستان آن ها را می بندند از خانه بیرون می کنند. این بزها تا وقت غروب در کوچه ها می گردند و وقت شام به منازل خود مراجعات می کنند. و معلوم نیست که این حیوانات بیچاره چه می خورند و می آشامند چون که در کوچه ها هیچ چیز پیدا نمی شود که قابل خوردن باشد جز خاکروبه، و شب آنها را می دوشند.

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج3، ص824-825.

نیز ﻧﮑ: منجم باشی، عبدالغفار نجم الملک

گزارش سفارت ایران در جده، متن نامه وزارت امور خارجه به تاریخ 20 مرداد 1322 در مورد تخریب بقیع.

سید حسین طباطبایی قمی (1282-1366ق) مشهور به آیت الله قمی، در دوره مرجعیتش و در سال 1322ش طی نامه ای به محمد رضا شاه از او استدعا نمود که با آل سعود برخورد شدید نماید و برای

ص: 1250

بازسازی بقیع تلاش کند. این درخواست را وزارت دربار به وزارت امور خارجه فرستاد. وزارت خارجه به مناسبت درخواست آیت الله قمی گزارش مفصلی درباره وضعیت بقیع و بازسازی آن برای شاه ایران فرستاد. البته این گزارش در واقع توسط سفارت ایران در جده تدوین شده است. اما متن این گزارش به این شرح است:

نامه مورخ20 مرداد 1322 با رونوشت نامه وزارت دربار شاهنشاهی در خصوص استدعای حضرت آیت الله قمی از پیشگاه اعلی حضرت همایون شاهنشاهی، راجع به تعمیر ابنیه و بقاع متبرکه مدینه منوره رسید. با وجود این که معلوم بود دولت عربی سعودی با انجام این تقاضا مطابق منظور حضرت آیت الله قمی موافقت نمی کند، به خیال این که هر قدر در این موضوع پیشرفت شود و وضعیت قبور و بقاع متبرکه مزبور بهبودی یابد، منظور آقایان علما تا اندازه ای عملی می شود، کاردار سفارت عربی سعودی را ملاقات و پس از ذکر مقدمه ی مناسبی راجع به روابط حسنه ایران و کشور سعودی عربی و رابطه ی اسلامیت که دو ملت برادر را با هم ارتباط داده و تشریح همبستگی و علاقه فوق العاده ایرانیان به مکه معظمه که کعبه تمام مسلمانان است، و به مدینه منوره که مرقد حضرت پیغمبر اسلام در آنجاست.

به طوری که اطلاع دارید در آغاز ورود اعلی حضرت ملک بن السعود به حجاز، ابنیه ای که روی قبور بقیع بود ویران گردید و این قبور که متعلق به بزرگان اسلام و افتخار عالمیان است، بیم آن می رود که به مرور به کلی نابود گردد و هیچ علامت و مشخصاتی که آن ها را از سایر قبور مشخص و متمایز نماید، خیلی مایه ی خرسندی دولت ایران و تمامی ایرانیان خواهد یود که این اماکن متبرکه را تعمیر نمایند. نامبرده اظهار داشت که: بنای ابنیه روی قبور مطابق احادیث صحیحه ممنوع و برخلاف شرع است (احادیثی هم در تأیید اظهارات خود ایراد کرد) و گفت: به علاوه، دور این قبور سنگ چینی شده و معروف است که قبور متلعق به چه اشخاصی است، لذا موردی نیست که برای تشخیص قبور مزبور از سایر قبور اقدامی شود در پاسخ گفتم البته در اجرای این تقاضا اوامر شرع باید کاملاً اجرا شود، دولت ایران نیز که کاملاً پایبند شرع و مطیع اوامر آن می باشد، هیچ وقت تقاضای مخالف شرع نمی نماید.

البته در اساس اسلام اختلافی بین مذاهب مختلف نیست، ولی راجع به امور فرعی ممکن است اختلاف نظریه هایی بین علما و جود داشته باشد و در تشخیص صحت و یا عدم صحت احادیث نبوی نیزنظر متفاوت است و در نتیجه این اختلاف نظر، قسمت اعظم مسلمانان عالم، مانند مصر و عراق و ایران و سوریه و افغانستان بنای ابنیه را روی قبور بزرگان مخالف شرع می دانند، مشروط بر اینکه نسبت به قبور مزبور بیش از آن که اجازه شرع اجازه می دهد در تجلیل و تقدیس اغراق نشود.

ص: 1251

منظور ما از این تقاضا این نیست که قبور مزار اشخاص گردد، مقصد اصلی آن است که با بنای مختصری در روی قبور مزبور و تشخیص آن ها و ذکر صاحبان قبور از فقدان اثر و مجهول گردیدن صاحبان قبور جلوگیری شود. البته چون فعلاً تاریخ وجود ابنیه بر روی قبور مزبور نزدیک است و بیش از چند سال از ویران شدن آن نگذشته است و قبور مشخص و صاحبان قبور معروف همگان می باشند، ولی به متمادی ایام ممکن است این موضوع از نظرها محو گردد.

کاردار سعودی در پاسخ گفت:

البته تا آن جایی که شرع اجازه دهد در انجام تقاضای دولت شاهنشاهی موافقت می شود و اضافه نمود که تشخیص قبور به وسیله ی سنگ چینی اطراف آن و گذاردن سنگ قبر شرعاً مانعی ندارد، ولی بیش از آن مطابق مذهب وهابی که مذهب رسمی دولت عربی سعودی است ممنوع می باشد و در هر حال اجرای این امر هم تا حدودی که شرع اجازه بدهد به هزینه ی خود دولت عربی سعودی انجام خواهد شد و به هیچ وجه اجازه نمی دهند سایرین به هزینه ی خود این کار را بکنند.

در خاتمه ی مذاکرات و اصرار این جانب قرار شد در این باب یادداشت کتبی به سفارت عربستان سعودی نوشته شود که وسیله ی مقتضی به وزارت خارجه عربی سعودی ابلاغ نمایند.

یادداشت تهیه و ارسال گردید. تصور نمی کنم به این ترتیب نتیجه به دست بیاید، اگر موافقت فرمایند که امسال شخصاً به حجاز و مکه مشرف شوم، ممکن است با امیرفیصل نایب السلطنه و وزیرخارجه حجاز که قدری افکارش روشن تر از پدر است مذاکراتی بنمایم. شاید بعون الله نتیجه بدست آید. سفیر کبیر ایران محمود جم.

نیز در خصوص پیگیری وعده ابن السعود در مورد تعمیر قبور بقیع، اطلاعیه دیگری را با امضاء سفیر کبیر ارسال کرده است:

در پیرو گزارش شماره 135 محرمانه حجاز مورخه 24/6/1322 راجع به استدعای حضرت آیت الله قمی از پیشگاه اعلی حضرت همایون شاهنشاهی درباره تعمیر ابنیه و بقاع متبرکه مدینه منوره اشعار می دارد:

به طوری که آگهی دارند پس از ورود وهابی ها به مکه و وصول خبر ویران نمودن بعضی از بقاع متبرکه در آن جا در موقعی که هنوز بین سلطان ابن السعود و ملک علی فرزند شریف حسین جنگ ادامه داشت، جناب آقای غفار جلال، وزیر مختار دولت شاهنشاهی در مصر، از طرف دولت شاهنشاهی برای رسیدگی به اوضاع و اجرای مذاکرات لازمه، مأمور مسافرت به حجاز شد، آقای محمدرضا گلستانه مأمور محاسبات این سفارت که به سمت مترجم عربی در مصاحبت جناب آقای جلال به

ص: 1252

حجاز مسافرت نموده بودند اظهار می دارد، به طوری که در خاطر دارد در آن موقع پس از مذاکرات زیاد در این باب، سلطان ابن السعود از رفتار وهابیان که بعضی از بقاع متبرکه(قبر و خانه ی حضرت خدیجه و غیره) را خراب کرده بودند عذرخواهی نموده و وعده داده بودند که اگر دولت شاهنشاهی مایل به تعمیر خرابی ها باشد ممانعت ننمایند.

و به قراری که از پرونده امر فهمیده می شود عین مراسلات ابن السعود خطاب به والا حضرت اقدس پهلوی که در آن موقع نیابت سلطنت عظمی را داشتند به پیوست گزارش 230 مورخه 27 آبان ماه 1304 به وزارت امور خارجه فرستاده شده است (رونوشت نامه ی مزبور برای مزید آگهی به پیوست تقدیم می گردد.)

متمنی است با مراجعه به پرونده های موجوده، رونوشتی از مکاتبات نامبرده تهیه و به این سفارشات ارسال فرمایند تا در صورتی که حقیقتاً مدرک صحیحی راجع به وعده های ملک ابن السعود در دست باشد مورد استفاده قرار دهد. سفیر کبیر

این دو سند بسیار مهم تاریخی مشتمل بر نکات فراوان می باشند و نشانگر وضعیت آن روزگار و شرایط حاکم بر روابط بین دو کشور و اوضاع و احوال عربستان سعودی است.

مأخذ

تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1385، ص 149-152.

گزارش سمهودی از فاطمه بنت اسد، بخشی از کتاب وفاء الوفاء از سمهودی درباره مادر علی بن ابیطالب(ع)، مدفون در بقیع.

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله السمهودی، منسوب به شهر سمهود در مصر و در ماه صفر سال 844ق متولد شد. او پس از طی مدارج علمی در تاریخ، فقه و علوم حدیث تخصص پیدا کرد.

پس از پژوهش و مطالعات فراوان چند اثر درباره مدینه نوشت. از جمله کتاب وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی(ص) را در زمینه تاریخ مدینه و با اتکا بر تجارب پیشین مدینه­پژوهان از قبیل ابن زباله و ابن شَبَّه را تألیف نمود. این اثر تأثیر فراوان در مدینه­پژوهی نهاد.

بخشی از کتاب وفاء الوفاء درباره فاطمه بنت اسد است. او مادر علی بن ابیطالب(ع) و همسر ابوطالب، عموی پیامبر(ص) است. از او چهار پسر و دو دختر به دنیا آورد. پسرانش به ترتیب طالب، عقیل، جعفر و علی(ع) و دخترانش فاخته مشهور به ام هانی و جمانه بودند. او از نخستین اسلام آورندگان بود و در راه اسلام و حمایت از پیامبر اسلام بسیار کوشید. چندان که پیامبر اسلام او را مادر دوم خود نامید. نخستین بانویی بود که پیاده از مکه به مدینه هجرت کرد. احادیث بسیار از پیامبر روایت کرده که قسمتی

ص: 1253

از آنها در منابع مهم شیعه و سنی آمده است. پیامبر در مرگ او بسیار گریست و در تشییع او شرکت کرد و در نماز او 40 تکبیر گفت و او را با جامه خویش کفن کرد و پیش از دفن اندکی در قبر او خوابید و درباره­اش دعا کرد. او در سال چهارم قمری در مدینه درگذشت و در بقیع دفن شد.

متن این گزارش بدون کم و زیاد به عنوان یک سند عرضه می­شود تا پژوهشگران به آسانی به متون و منابع دسترسی داشته باشند.

قبر فاطمه بنت أسد

/ روی ابن زبالة عن محمد بن عمر بن علی بن أبی طالب قال: دَفَن رسول الله(ص) فاطمة بنت أسد بن هاشم، وکانت مهاجرة مبایعة، بالرَّوحاء مقابل حمام أبی قطیفه، قال: وثَمَّ قبرُ إبراهیم ابن النبی(ص) و قبر عثمان بن مظعون (انظر الدرة الثمینة، ص 310).

و سیأتی ما نقله ابن شبة فی قبر العباس من قول عبدالعزیز بن عمران: إنه دُفن عند قبر فاطمة بنت أسد بن هاشم فی أول مقابر بنی هاشم التی فی دار عقیل (تاریخ المدینة، ج 1، ص127).

قلت: و هذا کله صریح فی مخالفة ما علیه الناس یوم من أن قبرها فی المشهد الآتی ذکره، وأول من ذکر أنها بذلک المشهد ابن النجار، وتبعه مَن بعده، ولم أقف له علی مستند فی ذلک، والأثبتُ عندی ما هنا؛ إذ یبعد أن یدفنها النبی صلی الله علیه و سلم بذلک الموضع القاصی ویترک ما قرب من عثمان بن مظعون و قد قال: «وأدفن إلیه من مات من أهلی»، وأیضاً فلا یظهر أن الموضع المعروف بمشهدها من البقیع؛ لأن مشهد عثمان کما سیأتی لیس من البقیع، وهذا المشهد بطرف زناق فی شامیه إلی المشرق.

فإن قیل: النخیل التی تقابل هذا المشهد قال ابن النجار: إنها تعرف بااحمام و قد قال فی الروایة الأولی: «مقابل حمام أبی قطیفه» (الدرة الثمینة، ص 310).

قلنا: الظاهر أن ذلک منشأ الوهم فی ذلک، وبقیة الروایة المذکورة.

و ما نقله ابن شبة یدفع ذلک ویبین أن المراد موضع کان یعرف بحمام أبی قطیفة بجهة مشهد سیدنا إبراهیم، وکأنّ ابن النجار لم یقف إلا علی صدر الروایة الاولی؛ فأنه قال: قبر فاطمة بنت أسد و علیها قبة فی آخر البقیع، ثم ذکر صدر الروایة الاولی إلی قوله: مقابل حمام أبی قطیفة، ثم قال: والیوم یقابلها نخل یعرف بالحمام انتهی.

علی أن النخیل التی بقرب هذا المشهد هی التی تقابله من جهة المشرق والشام، وإنما یعرف قدیماً و حدیثاً بالخضاری، وإنما یعرف بالحمام النخل الذی فی شامی مشهد سیدنا إبراهیم عند الکومة، وهو بعید من المشهد المعروف بفاطمة، وإن کان فی جهة مقابلته من المغرب، ومن تأمل ذلک علم أن التعریف به

ص: 1254

لما هو فی جهة مشهد سیدنا إبراهیم أقربُ، فهو شاهدلنا، وأیضاً فاسم الحمام مذکور لمواضع بالمدینة، ولهذا أضافه إلی أبی قطیفة.

وقد روی ابن زبالة أن رسول الله(ص) مر بموضع حمام عبیدالله ابن حسین الذی اشتری محمد بن زید، فقدمه إلی البقیع قلیلاً، فقال: نِعمَ موضع الحمام. (المغانم المطالبة، ج2، ص505)

ونقل ابن شبة عن عبدالعزیز بن عمران ما حاصله: أن النبی صلی الله علیه و سلم لم ینزل فی قبر أحد قط إلا خمسة قبور، ثلاث نسوة و رجلین، منها قبر خدیجة بمکة، وأربعة بالمدینة، قبر ابن خدیجة کان فی حجر النبی صلی الله علیه و سلم و تربیته، وهو علی قارعة الطریق بین زقاق عبدالدار و بین البقیع الذی یتدافن فیه بنو هاشم، وقبر عبدالله المزنی الذی یقال له ذو البِجَادین، وقبر أم رومان أم عائشة بنت أبی بکر، وقبر فاطمة بنت أسد أم علی.

فأما ذو البِجادین فإن رسول الله صلی الله علیه و سلم لما أقبل مهاجراً وسلک المغانم المطابة 2/505.

ثنیة العایر وَعُرَت علیه الطریق و غلظت، فأبصره ذو البجادین فقال لأبیه: دعنی أدلهم علی الطریق، فأبی، فنزع ثیابه و ترکه عریاناً، فاتخذ عبدالله بجاداً من شعر فطرحه علی عورته، ثم عدا نحوهم، فأخذ بزمام راحلة رسول الله صلی الله علیه و سلم، ثم ذکر قدومه مع رسول الله صلی الله علیه و سلم المدینة و موته ودفنه.

ثم قال: وأما قبر فاطمة بنت أسد أَُمّ علی بن أبی طالب، فإن عبدالعزیز حدّث، وذکر سنده إلی محمد بن علی بن أبی طالب قال: لما استقر بفاطمة و علم بذلک رسولُ الله صلی الله علیه و سلم قال: إذا توفیت فأعلمونی، فلما توفیت خرج رسول الله صلی الله علیه و سلم، فأمر بقبرها فحفر فی موضع المسجد الذی یقال له الیوم قبر فاطمة، ثم لحد لها لحداً، ولم یضرِح لها ضَریحاً، فلما فرغ منه نزل فاضطجع فی اللحد، وقرأ فیه القرآن، ثم نزع قمیصه فأمر أن تکفَّن فیها، ثم صلی علیها عند قبرها، فکبر تسعاً و قال: ما أُعفی أحد من ضغطة القبر إلا فاطمة بنت أسد، قیل: یا رسول الله ولا القاسم؟ قال: ولا إبراهیم، وکان إبراهیم أصغر هما (ابن شبة، تاریخ المدینة، ج 1، ص 121-124).

قلت: وقوله فی موضع المسجد إلی آخره، یقتضی أنه کان علی قبرها مسجد یعرف به فی ذلک الزمان.

وروی ابن شبة عن جابر بن عبدالله قال: بینا نحن جلوس مع رسول الله صلی الله علیه و سلم إذ أتاه آت فقال: یا رسول الله، إن أم علی و جعفر و عقیل قدماتت،

فقال رسول الله صلی الله علیه و سلم: قوموا إلی أمی، فقمنا و کأن علی رؤوس مَن معه الطیر، فلما انتهینا إلی الباب نزع قمیصه فقال: إذا غسلتموها فأشعروها إیاه تحت أکفانها، فلما خرجوا بها جعل رسول الله صلی الله علیه و سلم مرة یحمل، ومرة یتقدم، ومرة یتأخر، حتی انتهینا إلی القبر، فتمعَّک فی اللحد ثم

ص: 1255

خرج فقال: أَدخلوها باسم الله و علی اسم الله، فلما أن دفنوها قام قائماً فقال: جزاکِ الله من أم وربیبة خیراً، فنعم الأم ونعم الربیبة کنت لی، قال: فقلنا له أو قیل له: یا رسول الله لقد صنعت شیئین ما رأیناک صنعتَ مثلها قط، قال ما هو؟ قلنا: نزعک قمیصک و تمعکک فی اللحد، قال: أما قمیصی فأرید أن لا تمسها النار أبداً إنشاءالله تعالی، وأما تمعکی فی اللحد فأردتُ أن یوسع الله علیها فی قبرها (تاریخ المدینة، ج 1، ص124).

وروی بن عبدالبر عن ابن عباس قال: لما ماتت فاطمة أمُّ علی بن أبی طالب ألبسها رسول الله صلی الله علیه و سلم قمیصه، واضطجع معها فی قبرها، فقالوا: ما رأیناک صنعتَ ما صنعت بهذه فقال: إنه لم یکن أحد بعد أبی طالب أبَرَّ بی منها، إنما ألبستها قمیصی لتکسی من حُلل الجنة، واضطجعت معها لیهون علیها (الاستیعاب، ج 4، ص1891).

وفی الکبیر والأوسط بسند فیه روح بن صلاح وثقه ابن حبان والحاکم و فیه ضعف، وبقیة رجاله رجال الصحیح، عن أنس بن مالک قال: لما ماتت فاطمة بنت أسد دخل علیها رسول الله صلی الله علیه و سلم، فجلس عند رأسها، فقال: رحمک الله یا أمی بعد أمی، وذکر ثناءه علیها و تکفینها ببُرده، قال: ثم دعا رسول الله صلی الله علیه و سلم أسامة بن زید و أبا أیوب الأنصاری و عمر بن الخطاب و غلاماً اسود یحفرون، فحفروا قبرها، فلما بلغوا اللحد حفره رسول الله صلی الله علیه و سلم بیده، وأخرج ترابه بیده، فلما فرغ دخل رسول الله صلی الله علیه و سلم فاضطجع فیه، ثم قال: الله الذی یحیی ویمیت، وهو حی لا یموت، اغفر لأمی بنت اسد، [ولقنها حجتها،] ووسَّع علیها مدخلها بحق نبیک والأنبیاء الذین من قبلی، فإنک أرحم الراحمین، وکبر علیها أربعاً، فأدخلها اللحد هو والعباس وأبوبکر الصدیق رضی الله عنهم (المعجم الکبیر، ج 24، ص 351-352 و مجمع الزوائد، ج9، ص 256-257).

مآخذ

البقیع قضیه کل مسلم، لجنة احیاء ذکری البقیع، لندن، بی­تا، ص5-6؛ دانشنامه دانش­گستر، ج11، ص584-585؛ وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، نورالدین علی بن عبدالله سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 1429ق، ج1، مقدمه و ج3، ص206-211.

نیز ﻧﮑ: فاطمه بنت اسد؛ سمهودی، علی بن عبدالله

گزارش سید محسن امین، بخشی از کتاب کشف الارتیاب درباره تخریب و انهدام آثار و بناهای مذهبی در بقیع.

آیت الله سید محسن امین عاملی (1281-1370ق) از علمای برجسته شیعه در جبل عامل و لبنان بود که بیشتر عمرش را از نجف اشرف گذراند. او پیشرو بسیاری از حرکت های مردمی و اسلامی در منطقه

ص: 1256

و از جمله پیش آهنگ مبارزه با وهابیت و وهابیون بود. کتاب های کشف الارتیاب و وهابی ها را در ردّ این جریان نوشت. او ویرانی های وهابیون و آل سعود را در حجاز و به ویژه بقیع اینگونه گزارش داده است:

/ وقتی وهابیون وارد طائف شدند، گنبد مدفن ابن عباس را خراب کردند، چنانکه یک بار دیگر نیز این کار را کرده بودند. آنان هنگامی که وارد مکه شدند، گنبدهای قبر عبدالمطلّب، ابوطالب و خدیجه امّ المؤمنین(ع) را ویران نمودند و زادگاه پیامبر(ص) و فاطمه ی زهرا را به خاک یکسان کردند و آنگاه که وارد جده شدند، گنبد و قبر حوّا را خراب کردند و به طور کلّی، تمام مقابر و مزارات را در مکه، جده، طائف و نواحی آن ها ویران نمودند و زمانی هم که مدینه ی منوره را محاصره کردند، به ویران کردن مسجد و مزار حمزه پرداختند.

پس از تسلّط وهابیون بر مدینه ی منوره، قاضی القضات وهابیان، شیخ عبدالله بن بلیهد، در رمضان 1344ق از مکه به جانب مدینه حرکت و اعلامیه ای صادر و ضمن آن، جواز ویران کردن گنبدها و زیارتگاه ها را از مردم سؤال کرده بود، بسیاری از مردم از ترس به آن پاسخ نداده و برخی نیز لزوم ویران کردن را خواستار شده بودند البته هدف او از این اعلامیه و سؤال، نظرخواهی واقعی نبود، بلکه می خواست در میان مردم آمادگی ایجاد کند، چون وهابیان در هیچ یک از اعمال خود و در ویران کردن گنبدها و ضریح ها، حتی گنبد مرقد حضرت رسول(ص) منتظر نظر مردم نبودند زیرا این اعمال، پایه مذهب آنان است.

شاهد سخن آنکه، آنان پس از نشر این اعلامیه و سؤال و جواب، همه ی گنبدها و زیارتگاه ها را در مدینه و اطراف آن ویران کردند و حتی گنبد مضاجع ائمه اهل بیت(ع) را در بقیع، که قبر عباس عموی پیامبر(ص) نیز در کنار آنها بود، خراب نمودند و دیوارها و صندوق ها و ضریح هایی که روی قبرهای شریف قرار داشت، همه را از بین بردند. برای تخریب به هر کارگر در اقدام تخریبی شوال 1344 هزار ریال مجیدی می دادند. آن ها در این زیارتگاه ها، جز تلّی سنگ و خاک، باقی نگذاشتند.

از جمله تخریب گنبد مرقد عبدالله و آمنه، پدر و مادر حضرت رسول خدا(ص) و نیز مزار همسران آن بزرگوار و قبر عثمان بن عفان و قبر اسماعیل بن جعفر صادق(ع) و قبر مالک امام دارالهجره اقدام کردند که بیان همه ی آن ها به طول می انجامد و به طور خلاصه، تمام مزارات مدینه و اطراف آن و ینبع را خراب کردند و پیش از آن، قبر حمزه عموی پیامبر(ص) و قبور شهدای احد را از بین برده بودند و از آن ها جز مشتی خاک بر جای نمانده بود و کسی که بخواهد قبر حمزه را زیارت کند، در صحرا جز تپه ای از خاک نمی بیند.

ص: 1257

وهابیان از ترس نتیجه ی کارشان، از خراب کردن گنبد و بارگاه حضرت رسول(ص) و کندن ضریح آن بزرگوار خودداری کردند وگرنه آنان هیچ قبر و ضریحی را استثنا نکرده اند، بلکه قبر پیامبر(ص) از آن جهت که بیشتر مورد احترام و علاقه مردم است، از دیدگاه آن ها و از نظر دلایل وهابیان، اولی به خرابی است و اگر از نظر خاطرشان جمع بود، حتماً قبر پیامبر(ص) را نیز ویران می کردند بلکه پیش از مزارهای دیگر، به تخریب آن اقدام می کردند./

مآخذ

تاریخ الوهابیة، ملاحق اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، دارالتعارف، 1413ق، ص 37 و 44-45؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1385، ص 41-44.

نیز ﻧﮑ: امین، سید محسن

گزارش محمدعلی میرزا از بقیع، بخشی از سفرنامه حج محمدعلی میرزا قاجار درباره بقیع.

محمدعلی میرزا از شخصیت ها و کارگزاران دوره قاجاریه و فرزند چهارم فتحعلی شاه قاجار است. او در 1203 در تهران متولد شد و در 1281ق درگذشته است. در 1260ق سفری برای مناسک حج به عربستان داشته و خاطرات خود را در قالب سفرنامه مکه تألیف کرده است. بخشی از آن درباره بقیع است که عیناً در اینجا آورده می شود.

صبح جمعه را مشرّف شدم، از حرم رسول(ص) به بقیع مشرّف شدم. از آنجا باز به حرم و از حرم به منزل و نهار خوردم باز به حرم، نماز ظهر مشرّف شدیم. در بقیع هر کس وارد می شد هزار دینار می گرفتند و درب حیاط هم سه قروش که هر قروشی یک عباسی می باشد. در گنبد حرم بقیع هم به جهت زیارت حضرت فاطمه(س) پول می گیرند که ببوسند قبر مبارک را.

روز شنبه جهت آمدن رفیق شامی که بیاید با هم بازار برویم جهت خواجه نیامد؛ بعد از نهار عازم شدم؛ در راه مردم گفتند که بدمذهبی، نجاسب برده در سوراخی که قبر خلفا معلوم بوده انداخته اند؛ خواجه که می شنود، بنای چوب را می گذارد، جمعی زدند و جمعی را پولشان بردند؛ قدغن شد عجم مشرّف شوند من از راه برگشتم تا به حال تحریر که اوّل ظهر است نشسته ام، امکان مشرّف شدن نشده.

امروز بعد از فضل خدا و اسباب الهی به سبب رفاقت مرد شامی از صدمه کتک حرم نجات یافتم. جمعی طهرانی که پسر حاجی رجبعلی و زن تاجر و زن نصیرخان باشند چوب خوردند. حمد خدا را که امروز مرا مرد شامی برد به حرم، زیارت مختصر کردم. صبح روز عاشورا را رفتم احد زیارت جناب حمزه سیدالشهدا کردم با حاجی میرزا هادی دامغانی؛ از آنجا برگشتیم، رفتیم حرم مشرّف شدیم. چهارده غازی سید مصطفی گرفت. از آنجا به بقیع مشرّف شدم، زیارت عاشورا را در حرم امام حسن

ص: 1258

مجتبی(ع) کردم، زیارت جامع کردم و برگشتم، دوباره به حرم مشرف شدم زیارت کردم، دو شبانه روز نماز قضا کردم، زیرا که حدیث دارد که نماز در مسجد پیغمبر(ص) هر رکعتی ده هزار رکعت است.

قریب عصر درآمدم در بازار، قدری کلاه خریدیم. در بقیع نفری هزار دینار دادیم. این تحریر شب یازدهم محرم شد. صبح دوشنبه به زیارت مشرّف شدم. اما مسجد مدینه پانزده طاق طول و یازده طاق عرض، طول شصت زرع، عرض چهل و چهار زرع و شبستان آن سمتی که حضرت رسول(ص) مدفون است عرض آن شبستان چهل زرع است که ده پایه در عرض دارد و هفده پایه در طول و یک صد و هفتاد ستون سنگی پایه آن است و سمت آفتاب برآمدن که باب جبرئیل آنجاست، عرض شبستان آن سمت دوازده زرع است و آن دو سمت دیگر که آفتاب غروب و شمال مسجد باشد شانزده زرع عرض آن دو سمت است و مجموع ستون سیصد و چهل و سه عدد از سنگ است که طاق های شبستانها بر بالای همان سنگ ها است.

زیارت اهل قبور بقیع که مشرّف شدیم آنچه در گنبد مدفون بودند و در میان یک صندوق بودند: عباس عموی پیغمبر(ص) و حضرت امام حسن(ع) و امام زین العابدین(ع) و امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) همگی در یک ضریح می باشند. قبر مطهر فاطمه(س) روبروی حضرات در صفه واقع است که زیارت می کنند و قبر حضرت فاطمه(س) بنا به روایات بعضی در میان روضه نبی(ص) است که باید آنجا هم آن حضرت را زیارت کنند.

و در قبرستان بقیع به جهت هریک اینها گنبدی ساخته اند. حلیمه خاتون و ابراهیم پسر پیغمبر(ص) و عقیل و دخترهای پیغمبر(ص) فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین(ع) در بیرون بقیع گنبدی دارد. ابوسعید خُدری در جنب آن گنبدی دارد. عمه های پیغمبر(ص) در یک گنبد در جنب قبرستان بقیع اند. بیت الاحزان حضرت فاطمه زهرا(س) گنبدی بود، حضرات عثمان و مالکی و نافلی هریک گنبدی علی حده دارند.

مآخذ

فهرست کتابخانه سپهسالار، محمدتقی دانش پژوه و منزوی، ج5، ص 107؛ سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، 1389، ج1، ص 516 و 529-530.

نیز ﻧﮑ: محمدولی میرزا قاجار

گنبد و بارگاه بر قبور، متن مقاله «بقیع، بارگاه ها» از دانشنامه حج و حرمین شریفین.

ص: 1259

این دانشنامه در پژوهشکده حج و زیارت و حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج تألیف شده است. یکی از مقالات این دانشنامه به نام بارگاه سازی بقیع یا بقیع، بارگاه ها برای سهولت استفاده پژوهشگران در اینجا نقل شده است.

بقیع، بارگاه ها: بناهای ساخته شده بر قبور امامان و بزرگان در قبرستان بقیع

بقعه از «ب - ق - ع» در لغت به معنای قسمتی از زمین است که از نقاط همجوارش متمایز باشد.(1)

همچنین بر صومعه، زیارتگاه، مقبره، و مزار امامان دین و بزرگان(2)و

اتاقک گرداگرد مزار ایشان(3) اطلاق شده است. بقیع از همین ریشه و نام مشهورترین قبرستان مسلمانان است که در جنوب شرقی مسجدالنبی(ص) قرار دارد. با هجرت پیامبر به مدینه و گسترش این شهر، تعیین قبرستانی برای دفن اموات مسلمانان ضرورت یافت. از این رو، پیامبر(ص) در پی بازدید از سرزمین های گوناگون مدینه، بقیع را که در مسیر باب جبرئیل مسجد قرار داشت، (4)برگزید.(5)

از زمان این رویداد گزارشی در دست نیست؛ ولی با توجه به هنگام وفات اسعد بن زراره خزرجی در شوال سال اول قمری و دفن او در بقیع، شاید بتوان تعیین بقیع را به عنوان قبرستان مسلمانان به سال اول و پس از بنای مسجد یا هم زمان با آن دانست.(6)

البته برخی نویسندگان به قرینه مرثیه عمرو بن نُعمان بیاضی، تاریخ دفن مردگان در بقیع را پیش از اسلام یاد کرده و گفته اند که با ظهور اسلام، این قبرستان به مسلمانان اختصاص یافت.(7)

با دفن صحابی بزرگ عثمان بن مظعون(8) به سال دوم قمری و سپس دفن ابراهیم فرزند خردسال پیامبر(ص) به سال دهم قمری و نیز با تشویق های ایشان(9)،

این قبرستان مورد توجه اصحاب قرار گرفت و مدفن بزرگان صحابه و شخصیت های اسلامی شد؛ جواز و مطلوبیت زیارت قبور اموات افزون بر این که از آیات قرآن کریم از جمله آیات 21 کهف/18 و آیه 84 توبه/9 برداشت می شود، (10) در

ص: 1260


1- . العین، ج1، ص184؛ المحیط فی اللغه، ج 1، ص195؛ مجمع البحرین، ج4، ص301؛ معجم مقاییس اللغه، ج1، ص281، «بقعه».
2- . لغت نامه، ج3، ص4256، «بقعه».
3- . فرهنگ فارسی، ج1، ص556، «بقعه».
4- . بقیع الغرقد، ص21.
5- . الطبقات، ج3، ص399؛ المستدرک، ج3، ص190؛ تاریخ طبری، ج2، ص177.
6- . الطبقات، ج3، ص611؛ الاستیعاب، ج4، ص1601.
7- . معالم مکة و المدینه، ص407-408.
8- . الطبقات، ج1، ص144.
9- . تاریخ المدینه، ج1، ص121؛ وفاء الوفاء، ج3، ص83.
10- . الحصون المنیعه، ص27؛ الملل و النحل، ج4، ص253؛ الزیارة و التوسل، ص14.

روایت های گوناگون پیامبر(ص) سفارش شده است.(1) این روایت ها آنچنان فراوان هستند که در برخی کتاب های روایی فصلی مستقل به آن ها اختصاص یافته است.(2)

پیامبر(ص) هر شب جمعه به بقیع می رفت و مدفونان آن را با جملاتی مخاطب قرار می داد.(3)

او در واپسین سال زندگانی خود از سوی خداوند مأمور شد تا به بقیع رود و برای اموات طلب آمرزش کند.(4)

از عایشه نیز گزارش هایی درباره حضور پیامبر در بقیع و طلب آمرزش برای اهل بقیع در دست است.(5)

بقیع مورد توجه اهل بیت: نیز بوده و گزارش هایی از زیارت بقیع از جانب آن ها در منابع یاد شده است.(6)

در روایت های اهل بیت: زیارت قبور مؤمنان مایه خوشحالی آن ها دانسته شده و سفارش گشته که بر مزار پدر و مادر و امامان، از خداوند نیاز بخواهند.(7)

از این رو است که دانشورانی بسیار از شیعه(8)و سنی(9)

زیارت بقیع را مستحب دانسته و بر استحباب زیارت قبر مطهر پیامبر(ص) اجماع کرده اند.(10)

بر پایه گفته رفعت پاشا (م.1353ق) مردم مدینه هر پنجشنبه به زیارت اهل قبور بقیع می رفتند و بر قبرها دسته های ریحان و کنار آن ها شاخه های گل می چیدند.(11)

رواج دفن مسلمانان و شخصیت های دینی در بقیع و توجه فراوان مسلمانان به استحباب زیارت قبور بزرگان و مؤمنان، به تدریج موجب شد تا بناهایی بر برخی از این قبور برپا گردد. از جمله این شخصیت ها می توان به عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر(ص)، چهار امام شیعیان و چهره هایی دیگر از بنی هاشم و بستگان پیامبر(ص)، صحابه بزرگوار او و دانشوران و نخبگان مسلمان در طول تاریخ اشاره کرد.

نخستین گزارش ها از ساخت بنا بر قبور که در منابع نخست با عنوان مسجد از آن یاد شده است، به عهد نبوی بازمی گردد. بر این اساس، ابوجندل بن سهیل از تیره بنی عامر بن لؤی مسجدی بر قبر ابوبصیر

ص: 1261


1- . صحیح مسلم، ج3، ص65؛ سنن النسائی، ج4، ص94؛ بحار الانوار، ج79، ص170.
2- . صحیح ابن حبان، ج7، ص439؛ شعب الایمان، ج7، ص14.
3- . تاریخ المدینه، ج1، ص132؛ کامل الزیارات، ص529؛ وفاء الوفاء، ج3، ص111.
4- . ارشاد القلوب، ج1، ص33.
5- . صحیح مسلم، ج3، ص63؛ تاریخ المدینه، ج1، ص90؛ انساب الاشراف، ج2، ص213-214.
6- . الخصال، ج1، ص273؛ البدایة و النهایه، ج5، ص243؛ القاب الرسول و عترته، ص58.
7- . وسائل الشیعه، ج3، ص223.
8- . المهذب، ج1، ص283؛ شرائع الاسلام، ج1، ص210؛ مسالک الافهام، ج2، ص383.
9- . مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ کشف القناع، ج2، ص601.
10- . الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج2، ص194؛ شرح الشفا، ج2، ص150؛ وفاء الوفاء، ج4، ص187.
11- . مرآة الحرمین، ج1، ص426-427.

عتبة بن اَسید ثقفی (م. قبل از8 ق) ساخت(1) و رسول خدا(ص) با وجود آگاهی از این کار، آن را نهی نکرد. پس از رحلت پیامبر(ص) و دفن او در خانه خود، حفظ و تعمیر این بنا از همان سال های آغازین مورد اهتمام مسلمانان و خلفا بوده است. عمر بن خطاب (حک: 13-23ق) دیواری بر قبر پیامبر ساخت.(2)

عمر بن عبدالعزیز، حاکم مدینه به سال 91ق به دستور ولید بن عبدالملک اموی (حک: 86-96ق) با هدف گسترش مدفن حضرت، خانه او را ویران کرد و در تجدید بنا، محوطه پیرامون قبر را به آن افزود و حجره او را با سنگ مرمر تزیین کرد.(3)

در روزگار ملک منصور نورالدین ایبک صالحی (حک: 655-657ق) از ممالیک مصر در سال 656ق با استفاده از مصالح ساختمانی ارسالی از مصر، مرقد پیامبر(ص) تعمیر و تزیین شد(4)

و نخستین گنبد به نام «قبه زرقا» بر حجره شریفه در حکومت سلطان قلاوون مملوکی(حک: 678-689ق) به سال 678ق زده شد.(5) از سده دوم قمری ساخت بنا و بارگاه بر قبور در سرزمین های اسلامی رایج شد.(6)

بر قبر امیر المؤمنین(ع) گنبدی به دستور خلیفه عباسی هارون الرشید (حک: 170-193ق) در سده دوم قمری ساخته شد.(7) گنبد جعفر (م. 186ق) پسر منصور عباسی نیز گواه وجود بنا و گنبد بر برخی قبور در میانه سده دوم قمری است.(8)

اعتراض نکردن مسلمانان به این کار، نشان دهنده صحت عمل خلفا و اتصال سیره مسلمانان در بنای بر قبور است.(9)

مأخذ

دانشنامه حج و حرمین شریفین، پژوهشگاه حج و زیارت، قم، 1392، ج4، ص168.

گورستان بقیع، بخشی از سفرنامه مرآة الحرمین نوشته ابراهیم رفعت پاشا در سده 13و14ق.

ص: 1262


1- . الاستیعاب، ج4، ص1614؛ تاریخ دمشق، ج25، ص300؛ اسد الغابه، ج5، ص150.
2- . وفاء الوفاء، ج2، ص544؛ کشف الارتیاب، ص314.
3- . الاعلاق النفیسه، ص69؛ الانس الجلیل، ج1، ص305؛ اثارة الترغیب، ج2، ص378.
4- . تاریخ المدینه، ص177، 230؛ بهجة النفوس، ج1، ص540؛ وفاء الوفاء، ج2، ص154.
5- . وفاء الوفاء، ج2، ص157.
6- . مقابر، ج1، ص27.
7- . کشف الارتیاب، ص308؛ اعیان الشیعه، ج1، ص536.
8- . المدخل الی موسوعة العتبات المقدسه، ص158.
9- . صیانة الآثار، ص79-80.

ابراهیم بن شریف سویفی مشهور به ابراهیم رفعت پاشا در 1273ق در اسیوط مصر متولد شد. در جوانی به مدرسه جنگ (حربیه) پیوست. پس از تحصیل در رشته نظامی گری در 1319ق به مقام سرلشگری ترفیع یافت و به عنوان امیر الحاج مصر در سال های 1320 و 1321 و 1325 (سه سال) تعیین شد.

او در حالی که به مسائل و تحصیلات نظامی می پرداخت، در الازهرهم به تحصیل معارف اسلامی و فقه اقدام کرد. در سال هایی که در عربستان بود، خاطرات و دیده های خود را تدوین کرد و با عنوان مرآة الحرمین در سال 1344ق به چاپ سپرد. این کتاب توسط دکتر هادی انصاری به فارسی ترجمه شده است.

بخشی از این کتاب درباره بقیع است که برای استفاده پژوهشگران بدون کم و کاست آورده می شود.

قبرستان بقیع:

پیش از این، درباره احد و قبرستان شهدای آن، مطالبی به میان آمد و هم اینک از قبرستان بقیع می نویسیم که همچنان گورستان مردگان مردم مدینه است.

بقیع زمینی مستطیل شکل در بیرون حصار و در ناحیه شرق مدینه قرار گرفته است. طول این قبرستان یکصد و پنجاه متر و عرض آن یکصد متر می باشد که به این مکان «بقیع الغرقد» نیز گفته می شود؛ زیرا پیشتر از بوته های این گیاه در این مکان زیاد بوده و هم اکنون تمامی آنها قطع گردیده است. در این قبرستان، قبور تعداد بسیاری از صحابه و تابعین و بزرگان مسلمانان دفن گردیده است و به عبارت دیگر، در آن حدود ده هزار صحابه مدفون است که باقی از صحابه، در سایر شهرهای سرزمینهای اسلامی مدفونند و چون گذشتگان از بنا و ساختن قبه به گور این بزرگان اجتناب می کرده اند، بنابراین نشانه این گورها، تقریباً همگی از بین رفته است. بنابراین قبر تعداد زیادی از آنان جز تعداد اندکی که بر قبر آنان گنبدی قرار داده شده است نامشخص می باشد. از افرادی که قبر آنان مشخص است، می توان ابراهیم و رقیه و فاطمه(ع) فرزندان رسول خدا(ص) را نام برد، همچنین قبر فاطمه بنت اسد(ع) مادر گرامی علی بن ابیطالب(ع)، عبد الرحمن بن عوف و عبدالله بن مسعود و سعد بن ابی وقاص و اسعد بن زرارة و خنیس بن حذافۀ سهمی و حسن بن علی(ع) که در جوار قبر او است برادرزاده اش زین العابدین علی بن الحسین و ابوجعفر الباقر محمد بن زین العابدین و جعفر الصادق ابن الباقر(ع) همگی در بقیع است را نام برد. همچنین از افرادی که قبر آنان در بقیع مشخص است می توان از عباس بن عبدالمطلب و خواهرش صفیه و برادرزاده شان ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب و عثمان بن عفان و سعد بن معاذ اشهلی و ابوسعید خدری، همچنین همسران رسول خدا(ص) نام برد (به جز حضرت خدیجه(ع) که در مکه دفن شده و میمونه که در سرف مدفون است) در این قبرستان عباس و حسن بن علی و افرادی که

ص: 1263

با او دفن شده اند، بر قبر همگی آنان گنبد بزرگی قرار گرفته است. همچنان که گنبدی بر قبر ابراهیم و گنبدی دیگر بر قبر عثمان به وسیله سلطان محمود عثمانی در سال ١٢٣٣ هجری بنا گردیده است و نیز گنبدهای دیگری بر روی مزار همسران پیامبر(ص) و اسماعیل بن جعفر الصادق(ع) و امام ابن عبدالله مالک بن انس اصبحی، امام دار الهجره و نافع، شیخ القراء بنا گردیده است و نیز گنبد دیگری است به نام قبة الأحزان که گفته می شود خانه ای بوده است که حضرت فاطمه(ع) دخت گرامی رسول خدا(ص) در آن پس از وفات پدر خود رسول خدا(ص) عزاداری و ناله می کرده است. در بقیع گنبدهای فراوان دیگری نیز قرار داشته که به وسیله وهابی ها منهدم گردیده است. در تصویر مقابل تعدادی از گنبدهای یاد شده دیده می شود. گنبدی که در سمت راست بیننده قرار دارد، گنبد ابراهیم است و دومی گنبدی بر روی قبر عقیل [فرزند ابی طالب و برادر حضرت علی بن ابی طالب(ع)] و سومی گنبدی است که بر روی مزار همسران پیامبر(ص) قرار گرفته است و چهارمی گنبدی است که بر روی قبر دختران رسول خدا(ص) رقیه و زینب و ام کلثوم ساخته شده است و پنجمین گنبد که بزرگترین آنها به شمار می آید بر روی آرامگاه امامان آل البیت قرار دارد. گنبدی که در سمت راست دو برج دیده می شود، مربوط است به مزار عاتکه و صفیه، عمه های رسول خدا(ص) در تصویر زیر بقیع را از سمت شرق و جنوب ملاحظه می کنید.

رسول خدا(ص) همواره بقیع الغرقد را زیارت کرده و به دستور پروردگار به مردم مدینه سفارش می کردند که بقیع را زیارت نمایند. این گفته بنابر روایتی از عایشه است که مسلم و نسایی آن را آورده اند که در این حدیث آورده است:

جبرئیل به پیامبر(ص) گفت: خداوند دستور داده است که به بقیع رفته، برای اهل آن استغفار کنی. مردم مدینه در روزهای پنجشنبه به زیارت بقیع می روند و بر روی قبور دسته هایی از برگ و ریحان معطر و گاه در کنار آن گل هایی را قرار می دهند.

شیعیان برای ورود به مرقد اهل البیت مجبور به پرداخت 5 قروش می باشند، همچنانکه هر کس که مایل به ورود به کعبه باشد یک ریال و از افراد متمکن و ثروتمند بیش از آن دریافت می کنند. همچنین خواجه های مسجد النبی - اغوات - که مأمور به خدمت در خانه و حجرۀ پیامبر(ص) می باشند، با گرفتن یک ریال در هنگام روشن کردن شمع های درون خانه که یک ساعت قبل از غروب آفتاب است، اجازه ورود را به افراد می دهند. از ضریح هایی که در خارج از بقیع وجود دارد می توان ضریح عبدالله بن عبدالمطلب پدر پیامبر(ص) را نام برد که در داخل مدینه قرار دارد. ضریح دیگری مربوط به شیخ علی

ص: 1264

عریضی(1)

است که در فاصله یک ساعتی از مدینه قرار دارد و ضریح دیگری نیز بر روی قبر ملکه دختر سید احمد رفاعی است که در منطقه عشره قرار دارد و ساختمان آن از آثار سلطان محمود خان عثمانی می باشد.

ضریح سید زکی الدین در بیرون باب الشامی و ضریح ابی شجاع یکی از فقهای شافعی و ضریح نور الدین شهید اصفهانی که هر دو در شرق مسجد النبی در ادامه سنگ فرش های زمین قرار گرفته است، را می توان یاد کرد.

مأخذ

مرآة الحرمین، ابراهیم رفعت پاشا، ترجمه فارسی هادی انصاری، تهران، نشر مشعر، 1377، ص13-14 و 477-480.

لاری، محیی ← فتوح الحرمین

محنة البقیع در دایرةالمعارف الشیعیه، بخشی از مقاله مندرج در این دانشنامه درباره تخریب اماکن و بقعه های بقیع برای بار دوم.

دایرةالمعارف الاسلامیة الشیعیة به کوشش سید حسن امین (متولد 1324ق) فرزند مرجع تقلید شیعه آیت الله سید محسن امین عاملی تدوین و منتشر شده است. مقاله بلندی درباره بقیع دارد که بخشی از آن درباره تخریب بقیع توسط وهابیون و آل سعود برای بار دوم است. این بخش عیناً نقل می شود:

محنة الاماکن المقدسة للمرّة الثانیة

أشاد العثمانیون القبب و المساجد بشکل فنی رائع، وقد ذکر مؤلف (مراة الحرمین) هذه الأضرحة والقبب، وصوّرها فی کتابه قبل أن یدّمرها الوهابیون للمرة الثانیة.

فی النصف الثانی من عام 1853م، وفی زیارة خاصة له للبقیع، أشار الرحالة البریطانی ریتشاد بورتون، الذی انتحل الجنسیة الأفغانیة وسمی نفسه عبدالله. أشار إلی الروایات القائلة، بأن البقیع یضم رفات سبعین ألف قدیس، أو مائة ألف، بینهم 7-10 ألف صحابی وعدد آخر لا یحصی من «السادة» دفنوا فیه واندرست قبورهم. وأضاف بأنه دخل المقبرة و قرأ الزیارة العامة التی حظر الوهابیون قراءتها، وأعقبها بقراءة سور من القرآن... وتابع: «حینما سرنا فی ممر ضیق یؤدی من جهة البقیع الغربیة إلی الجهة الشرقیة، دخلنا مرقداً متواضعاً أقیم فوق قبر الخلیفة عثمان»

ص: 1265


1- . علی بن جعفر عریضی از سادات و امام زادگان جلیل القدر و بزرگوار و از محدثین والا مقام شیعه است که در دهکده عریض مدفون است. وی فرزند امام جعفر صادق(ع) می باشد و از وی روایات فراوانی نقل کرده است. «مترجم».

وبعد هذا سرنا خطوات قلیلة إلی الشمال وتوجهنا نحو الشرق فزرنا أبا سعید الخدری - صاحب النبی(ص) - الذی یقع قبره خارج البقیع.. وکان المکان الثالث الذی زرناه قبة تضم قبر السیدة حلیمة مرضعة النبی.. ومن هناک توجهنا إلی الشمال فوقفنا امام مبنی صغیر یحوی اشکالاً بیضاویة من الاحجار، وهی قبور شهداء البقیع الذین قتلهم «مسلم» قائد کبیر الفاسقین یزید. أما الوقفة الخامسة فکانت بالقرب ومن وسط المقبرة علی قبر إبراهیم ابن النبی(ص) وزرنا بعد هذا نافع بن عمر المسمی نافع القاریء، والی جنبه مالک بن أنس... وکانت الوقفة الثامنة علی قبر عقیل بن أبی طالب أخی الإمام علی(ع) وزرنا بعد هذه البقعه التی دفنت فیها أزواج النبی جمیعاً - عدا خدیجة التی دفنت بمکة -، وبعد امهات المؤمنین قرأنا الفاتحة علی قبور بنات النبی(ص).

وأضاف بورتون «وقبل أن نترک البقیع وقفنا وقفتنا الحادیة عشرة عند القبة العباسیة، أو قبة العباس عم النبی، وهی أکبر وأجمل جمیع القبب الأخری...

وتوجد فی القسم الشرقی قبور الحسن بن علی سبط النبی، والإمام زین العابدین بن الحسین، وابنه محمد الباقر، ثم ابنه الإمام جعفر الصادق، وهؤلاء جمیعاً من نسل النبی، وقد دفنوا فی نفس المرقد الذی دفن فیه العباس.. وبعد أن خرجنا وتخلّصنا من أیدی الشحاذین الصغار، وجّهنا وجهنا نحو الجدار الجنوبی الذی یوجد بقربه قبر ینسب إلی السیدة فاطمة وقرأنا الدعاء المعروف».. وفصّل بورتون مسألة غموض موقع قبر الزهراء ولکنه أکدّ أن الاخفاء کان بوصیة منها... وتابع «أتینا علی قبة صغیرة تحوی قبور عمّات النبی، ولاسیما صفیة بنت عبدالمطلب أخت حمزة، وإحدی بطلات الإسلام فی أوّل عهده».

وحسبما یذکر بورتون أن فی المدینة 55 مسجداً وبقعة مقدسة، عدد أکثرها وأشار إلی الفبب المقامة علیها، ومن بینها «قبة المصرع» وهو المکان الذی خرّ فیه حمزة صریعاً..

هذا هو حال المدینة وبقیعها بعد تعمیره.. وقبل تدمیره من جدید علی ید الوهابیین. وفی الوقت الذی وصف فیه المغامر الانجلیزی جون کین المدینة اثناء حج عام 1877-1878م بأنها تشبه استانبول أو أیة مدینة أخری من المدن الجمیلة فی العالم، حیث تبدو أسوارها البیضاء، ومنائرها العدیدة المطلیة بالذهب، ووصفها حین تشرق الشمس علی حقولها الخضراء المحیطة بها کجوهرة متلألئة محاطة بفسیفساء من اللؤلؤ.. جاء (ایلدون رتر) لیصف قراها المحیطة بها بعد المحنة التی عصفت بها علی ید غلاة الوهابیین، بأن القری والبیوت الواقعة بین محیط المزارع واشجار النخیل مهجورة خربة، وأن الحقول أصبحت جرداء غیر عامرة بالزرع بسبب الحصار الذی فرضه الوهابیون علی المدینة قبل سقوطها.. ولاحظ رتر خارج السور عدداً غیر یسیر من المبانی والقصور التی کانت منیفة قبل تهدیدات الوهابیین.

ص: 1266

وأشار رتر إلی حصار الوهابیین للمدینة الذی استمر خمسة عشر شهراً، حیث الجأ السکان البالغ عددهم بین 70-80 ألف نسمة إلی الفرار، فلم یتبق منهم سوی ستة آلاف نسمة فقط. وفی حین وصف جون کین المدینة بأنها محفوظة لأنها تحتوی علی جمیع ما یمکن أن یریده العقل الشرقی ویرتاح إلیه، من البیوت المنظمة، والحقول النضرة، والمیاه الجاریة وغیرها..

إضافة إلی شوارعها النظیفة المنتظمة جداً والرفاه والازدهار وغیره... یأتی رتر لیقدم الصورة المناقضة، ف «الشوارع والأزقّة فارغة والبیوت متهدمة»، وملامح الإعیاء بادیة ظاهرة، وکأن الزلزال أصابها.

أما البقیع فقد وصفه رتر وصفاً مروعاً فقال: «حینما دخلت إلیه وجدت منظره کأنه منظر بلدة قد خربت عن آخرها. فلم یکن فی أنحاء المقبرة کلها ما یمکن أن یشاهد، سوی احجار مبعثرة وأکوام صغیرة من التراب لا حدود لها، وقطع من الخشب، مع کتل کثیرة من الحجر والآجر المنکسر هنا وهناک، وقد کان ذلک أشبه بالبقایا المبعثرة لبلدة اصابها الزلزال فخربها کلها.»

«وألفیت بجانب السور الغربی للمقبرة أکواماً کبیرة من ألواح الخشب القدیمة، والکتل الحجریة وقضیان الحدید.. وقد أزیلت الأنقاض من بعض الممرات الضیقة.. وفیما عدا ذلک لم یکن هنالک ما یدل علی شیء من الانتظام، فقد کان کل شیء عبارة عن و عورة تتخللها مواد الابنیة المهدَّمة وشواهد القبور المبعثرة، ولم یحدث هذا بفعل الزمن وعوارض الطبیعة، بل صنعته ید الإنسان عن عمد وتقصد».

ویضیف: «لقد هدمت واختفت عن الأنظار القباب البیضاء التی کانت تدل علی قبور آل البیت النبوی وقبر الخلیفة الثالث عثمان، وقبر الإمام مالک وغیرهم.. واصاب القبور الأخری نفس المصیر، فسحقت وهشمت، حتی الأقفاص المصنوعة من أعواد الجرید التی کانت تغطی قبور الفقراء من الناس عُزلت جانباً أو أحرقت.. وحینما توغلنا داخل المقبرة لمشاهدة الأکوام التی تدل فی یومنا هذا علی قبور المسلمین الأوائل الذین صنعوا التاریخ الحافل، سمعت دلیلی یکرر بهمس: استغفرالله، استغفرالله، لا حول ولا قوة إلا بالله. وکان القلّة ممن بقی من سدنة القبور التی بقیعت معالمها شاخصة للعیان یقفون أن تبدر منهم أیة حرکة.. فلم یطلبوا الصدقة، ولم یتکلموا بشیء سوی بعض الکلمات الخافتة، برغم عدم وجود أحد من الوهابیین علی مقربة منهم، فیر اثنین من عبید ابن سبهان بالباب».

ویتابع: «وسرنا فی ممر ضیق، نظف من بین الزبل المبعثر نحو قبر عثمان الواقع فی الجهة الشرقیة من المقبرة.. وفیما کنا نخطو هذه المسافة خطواً متأنیاً، التقینا بجماعة من الهنود راجعین من زیارة هذا القبر.. وکان الذی یتقدمهم رجلاً مسناً ذا لحیة طویلة قد وخط الشیب سوادها، وکان وهو یمشی منتصب الرأس لا یحرک عینیه یمنة ولا یسرة، بل کان ینظر إلی الإمام علی الدوام والدموع تنحدر منهما بتیار مستمر».

ص: 1267

لقد انطلق الوهابیون فی صفر 1343ق/ 1924م لاحتلال الحجاز بقیادة سلطان بن بجاد وخالد بن لؤی وفاجأوا مدینة الطائف، کالسبیل الجارف فقتلوا من وجدوه فی الشوارع والطرقات، واقتحموا البیوت ونهبوها، کما قتل العدید من رجال الدین والنساء والأطفال.

وسقطت مکة ودمرت کا آثارها الدینیة، تماماً مثلما فعلوا بالطائف التی دمروا فیها قبر ابن عباس وغیره من القبور.

و کان سقوط المدینة قد تم فی اواخر دیسمبر 1925م، وراح الوهابیون یمارسون ما یبتغونه من العنف فی تخریب الأضرحة والأثار الاسلامیة.. ولم یسلم سوی قبر الرسول الذی استطاع ابن سعود بدهائه السیاسی الحیلولة دون هدمه، خوفاً من رد فعل العالم الإسلامی العنیف، وکان فعله هذا مخالف لقواعد المذهب الوهابی.. وانک لتجد حتی الیوم أسفاً لدی الوهابیین بأن القبّة المشادة علی القبر الکریم لم تدمر.. یقول إبراهیم الجبهان: «نحن لا ننکر أن بقاء البنیة التی علی قبر الرسول مخالف لما أمر به.. وان إدخال قبره فی المسجد أشد إثماً وأعظم مخالفة».

ولما کان قبر حمزة، والمسجد المشاد علیه، وکذلک قبور شهداء أحد، خارج المدینة المنورة التی کانت تحت الحصار، فقد أصبحت أول الأماکن التی دمّرها الوهابیون عن آخرها، کما تعرضت قبة المسجد النبوی الشریف للقصف المدفعی، ویومها أرسل أعضاء مسلمون من الجمعیة التشریعیة فی الهند تلغرافاً لابن سعود یطلبون فیه معلومات اصلیة عن تقاریر تدمیر أضرحة الصحابة.. ومما جاء فی التلغراف المرسل بتاریخ 27/8/1925 الآتی: «ان مسلمی الهند مهتمون للتقاریر القائلة بأن قبة المسجد التی فوق ضریح الرسول دمرت، وان مسجد حمزة أزیل من الأساس، وذلک اثناه قصف المدینة من قبل قواتکم».

وثارت ثائرة العالم الإسلامی خاصة فی الهند ومصر وإیران، لسماعهم أخبار تدمیر الأماکن المقدسة فی مکة. وثار نقاش طویل فی الهند بقیادة جمعیة الخلافة، وفی إیران ناقش البرلمان مسائل التدمیر هذه وأرسل وفداً إلی مکة وصلها فی اکتوبر 1925 لمناشقة ابن سعود فی افعال قواته.

وصادف أن وفداً من جمعیة الخلافة وقبیل سقوط جدة والمدینة کان یؤدی فریضة الحج، وقیل أنه جاء بقصد التأکد من مصیر الأماکن المقدسة والاطمئنان علی مستقبلها.. فکتب أعضاؤه التالی: «أبلغنا من مصادر موثوقة، أن الوهابیین بدأوا بالهجوم علی المدینة المنورة، وقد ألحقت الأضرار بقیة الرسول(ص)، کما أن مسجد سیدنا حمزة قد أزیل نهائیاً». أما مکة التی کانوا فیها فقالو عنها: «دمرت فر مکة المقبرة المعلّی، والبیت الذی ولد فیه الرسول..» وتزعم الحکومة النجدیة لنا أنه لن یحدث نفس الأمر للمدینة. ویقول فیلبی أن هذا الوفد غادر الدیار المقدسة فی ینایر 1926 وهو نصف مقتنع بمستقبل الحجاز المضمون.

ص: 1268

و فی مایو 1926 عاد الوفد ثانیة الی الحجاز، وکانت المدینة المنورة قد ضربها الزلزال الوهابی للتوّ، فقضی علی کل آثارها.. وجاء فی تقریر الوفد: «فی 22 مایو 1936م وصلت إلی جدة السفینة أکبری، حیث سمعنا أول أنباء سیئة للغایة عن التدمیر المحزن لقبب البقیع والأماکن الأخری. لقد ترددنا فی تصدیق ذلک، لأن الملک أکد لنا خطیاً فی لقاء سابق بأن قبب المدینة وغیرها من الآثار سوف تبقی علی حالها».

«وحال دخولنا مدینة جدة، کان أول عمل لنا هو مقابلة الشیخ الحکومی عبدالعزیز العتیقی والاستفهام منه حول الأمر، فأکد الأخبار التی سمعناها، وقال بأن النجدیین اعتبروا القبب وغیرها بدعة وکفراً، وأضاف: «نحن فی هذا الأمر لانهتم بالرأی العام الاسلامی، أو أن المسلمین یعجبهم ذلک أم لا»

«اننا نشعر بالحزن لإبلاغکم - خطاب موجِه للمسلمین الهنود - بأن مثل مکة المعظمة ومساجد المدینة المنورة لم تحفظ حرمتها، وأن مثل قبب المساجد قد أزیلت نهائیاً.. وهذه قائمة المساجد المدمرة: مسجد فاطمة ألحق بمسجد قبا، مسجد الثنایا، مسجد المنارتین، مسجد المائدة، مسجد الإجابة».

واعتبر یوم الثامن من شوال 1344ه- یوماً أسود بالنسبة للمسلمین، ففی ذلک الیوم بدأ الوهابیون تدمیر البقیع بناء علی فتاوی الشیخ عبدالله بن بلهید.. والوهابیون الذین یحتفظون الیوم بآثار العائلة المالکة السعودیة ویصرفون الملایین علیها (کما هو حال المصمک)، لا شک یدرکون حجم الکارثة التی سببها تدمیر هم للآثار الإسلامیة..

ومصیبة الحجاز، لم تکن فقط بهدم القباب والقبور، بل کل الآثار الإسلامیة الأخری، کمنازل الصحابة وبنی هاشم، فإذا کان عذر الوهابیین بأن القبور تعبد، فهل المساجد تعبد من دون الله، وهل بیت الرسول، ومنزل السیدة خدیجة، وفاطمة الزهراء، ومنزل حمزة، وسقیفة بنی ساعدة، ودار الأرقم بن أبی الأرقم، ومکان العریش التاریخی فی بدر الذی أشرف منه الرسول علی المعرکة، هل مثل هذه الأمکنة یمکن تبریر تدمیرها بمثل ما برره الوهابیون؟ ویتألّم مؤلف (فی ظلال الحرمین) من تدمیر الآثار الإسلامیة، فرغم تأییده للسعودیین، إلّا أن نفسه لم تطاوعه فی مدحهم علی ما اقترفوه فی البقیع.. فقد حج المؤلف سنة 1373ه-، وقال عن البقیع إنه یضم «قبور عشرة آلاف من الصحابة والشهداء والأئمة وأهل بیت النبوة، أولئک الذین سطروا بدمائهم وأرواحهم آیات البطولة والاستشهاد فی سبیل الله، وأقاموا بتضحیاتهم الفذّة وإیمانهم العمیق دعائم الدین الحنیف.. علی أنّک لا تستطیع أن تتبین قبراً واحداً من أولئک الصحابة الشهداء والأئمة وأهل بیت، إلا إذا صحبک الدلیل.. ذلک لأن جمیع هذه القبور قد سویت مبانیها ومعالمها بالأرض کما سویت قبور المعلّی؛ بمکة، وهو ما عیب علی الحکومة السعودیة.. وکان یجدور أن یظل علی کل قبر شاهد یحمل اسم صاحبه للذکری، فلیس فی نشدان الذکری والترحم علی الصحابة والشهداء

ص: 1269

والأئمة وأهل البیت وغیرهم ما یتنافی مع ما أوصی به الرسول(ص) وشرعه فی زیارة القبور».. ثم یتحدث عن فعله(ص) حینما قبر ابنه إبراهیم، ویعود فیرکز علی جرائم (الاخوان) ولیس علی زمرة المفتین الذین بفتاواهم السابقة والحالیة، تم تدمیر تراث المسلمین المجید، یقول: «فما کان أحری غلاة الاخوان الذین هدموا معالم البقیع، کما هدموا معالم المعلا، أن یقیموا علی قبورها علامات - علی الأقل - کتلک التی اقامها محمد(ص) علی قبر إبراهیم، وألا یدعوا هذه القبور التی تضم بین صفائحها الکثیر من أهل الجنة، مجهلة لا یهتدی إلیها الزائر.

أما الدکتور محمد حسین هیکل فأشار إلی تسویة القبور بالأرض وإلی أن بعض الاحجار تمیزها «ولو لا هذه الاحجار لخلتها - أی المقبرة - فضاءً مسوراً لا شیء فیه ألبتة».

مأخذ

دائرةالمعارف الاسلامیة الشیعیة، به کوشش سید حسن امین، بیروت، دارالتعارف، 2002م، ج8، ص273-376.

نیز ﻧﮑ: الامین، سید حسن؛ دائرةالمعارف الاسلامیة الشیعیة

مدرس و کمیسیون دفاع حرمین، متن مقاله درباره تاریخ تحولات مواضع شخصیت ها و دولت ها.

سید علی موجانی از پژوهشگران معاصر پس از چندی مطالعه به تألیف این مقاله پرداخته است. متن این مقاله هر چند با گرایش مخالفت کلی با رضاشاه و دولت پهلوی و دفاع همه جانبه از [شهید] سید حسن مدرس تألیف شده اما مشتمل بر نکات و رهیافت های سودمندی برای محققین است. به همین دلیل متن این مقاله در بخش اسناد دانشنامه بقیع عرضه می شود تا پژوهشگران به راحتی استفاده کنند.

/مدرس و کمیسیون دفاع از حرمین شریفین(1)

از روزی که سید حسن مدرس برای عضویت در هیأت نظارت بر قوانین دوره دوم مجلس شورای ملی برگزیده شد.(2)

تا 16 مهر 1307ش / 1347ق که دستگیر و از تهران تبعید شد، (3)

تحولات فراوانی در تاریخ سیاسی ایران به وقوع پیوست که مطالعه و بررسی این رویدادها بدون توجه به نقش این شخصیت مبارز کاری عبث و بیهوده است.

در این مختصر ما به دنبال ارزیابی عملکرد سیاسی او در صحنه جهان اسلام هستیم. اگر چه امروزه آثار متعددی در خصوص شخصیت مدرس انتشار یافته و نام آورانی که خود برخی از حوادث آن عصر را

ص: 1270


1- . فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال دوم، 1375، شماره9.
2- . در این خصوص نگاه کنید به: مدرس و مجلس، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی 1373، صص 21-22 و علی مدرس، از پنجره اسناد بر منظر تاریخ، مجله مجلس و پژوهش، سال2، شماره 13، دی و بهمن 1374، صص 163-164.
3- . محمد گلبن، مدرس در تاریخ و تصویر، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1367، ص104.

درک کرده اند پیرامون او سخن گفته اند، لیکن از بررسی این آثار می توان پی برد که هنوز ناگفته های فراوانی درباره سید حسن مدرس باقی مانده است. علت این امر چه بوده؟ آیا باید آن را دلیل بی توجهی پژوهشگران حوزه تاریخ معاصر دانست؟ یا کمبود اسناد و مدارک را باید به عنوان دلیل برشمرد؟

در تلاشی که نگارنده، به منظور تهیه این پژوهش به عمل آورد، معتقد شد که صرفنظر از کم دقتی برخی وقایع نگاران، عواملی نیز در کار بوده تا به نحوی مانع از انعکاس ویژگی های خاص مدرس در بعضی مقاطع تاریخ معاصر شود. از آن جمله کم توجهی به نقش او در کمیسیون دفاع حرمین شریفین است.

اگر برای بررسی و مطالعه مشروح مذاکرات دوره ششم مجلس شورای ملی به یکی از کتابخانه های مجلس یا ملی ایران مراجعه کنید، در می یابید که جلد نخست مشروح مذاکرات این دوره از سی و پنجمین جلسه (8/9/1305ش / 24 جمادی الاول 1345) آن عهد آغاز می شود.(1)

این در حالی است که نخستین جلسه این دوره مجلس در 19 تیر 1305ش / 30 ذیحجه 1344ق به ریاست سنی سید حسن مدرس افتتاح شد.(2) علت چنین امری آیا می تواند یک اشتباه ساده باشد؟

برای پاسخ به سؤال فوق باید نخست به بعضی حوادث و وقایع مجلس پنجم بپردازیم که سید حسن مدرس یکی از 160 نماینده منتخب آن بود.(3) در اواسط عمر مجلس پنجم مردم قفقاز با ارسال عریضه ای از تفلیس برای نمایندگان مجلس شورای ملی از ایشان خواستند که با توجه به «جسارت و بی ادبی هایی که طایفه ضاله وهابی ها و رئیس مردود و ملعون آنها ابن سعود نسبت به اماکن متبرکه و مراقد مقدسه نموده است.»(4)

از رئیس «دولت اسلامی ایران» بخواهند که «پیشقدم شده به سایر دول اسلامی هم که البته وظیفه خود را خوب می دانند، کمک فرموده این منبع فساد و دشمن حق و انصاف را ریشه کن و خاک پاک را از لوث وجودشان تطهیر فرمایند.» (5)

در پاسخ به این عریضه، سید حسن مدرس با بیان مطالبی اهمیت خطری که جهان اسلام را تهدید می کند تشریح کرد: «امروز از این واقعه هایی که استماع فرموده اید، اگر چه به آن درجه که باید اطمینان پیدا شود، نشده است که حادثه از چه قبیل است و تا چه مرتبه است، البته دولت مکلف است تحقیقات

ص: 1271


1- . در این خصوص نگاه کنید به: مدرس و مجلس، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی 1373، صص 21 - 22 و علی مدرسی، از پنجره اسناد بر منظرتاریخ، مجله مجلس و پژوهش، سال 2، شماره 13، دی و بهمن 1374، ص 163 - 164.
2- . اسامی نمایندگان مجلس شورای ملی از آغاز مشروطیت تا دوره 24 قانونگذاری و نمایندگان مجلس سنا در 7 دوره تقنینیه، به کوشش عطاءالله فرهنگ قهرمانی، بی جا، بی تا، ص 75.
3- . بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال 1302 ش، کارتن 230، دوسیه 1.
4- . پیشین، سال 1304ش، کارتن 30، دوسیه 1/1.
5- . پیشین، همانجا.

کامل بکند و به عرض مجلس برساند لیکن عرض می کنم امروز اهل ایران یک قسمت از قسمتهای دول اسلامی است، بلکه می توان گفت که قسمت بزرگ دول اسلامی است. باید امروز این جامعه در تمام دنیا خودشان را معرفی کنند ما ملت و دولت ایران قدم بر می داریم که این جامعه را حفظ کنیم و خودمان را به برکت این جامعه نگاهداری کنیم... به عقیده بنده تمام فکر را باید صرف اینکار کرد و باید یک قدمهایی که مقتضای حفظ دیانت و حفظ قومیت و حفظ ملیت خودمان است در این مورد برداریم و هیچ کاری و هیچ چیزی را مقدم بر این کار قرار ندهیم... مبادا یک ضرر عظیم تری بر ما مترتب گردد و خدای نخواسته ... از این روزی که هستیم بدتر شود. زیاده بر این چیزی عرض نمی کنم.»(1)

هدف از این بیانات در حقیقت، تشریح وضعیت حجاز آن زمان بود. در آن هنگام جنبش وهابی به رهبری ابن سعود که خود را «ملک نجد و حجاز» می نامید برای تصرف شهرهای مقدس مکه و مدینه به محاصره این دو شهر پرداخته بودند و حتی با زیر پا نهادن حرمت اماکن مقدس و حرمین شریفین، به سوی این اماکن مقدس در جهان اسلام تیراندازی کردند، به حدی که بعضی از مقابر صحابه رسول خدا و مساجد و مقابر ائمه شیعه ویران شده بود.(2)

سید حسن مدرس در این جلسه با پیش کشیدن بحث قومیت و عوامل بقا، شرافت و ترقی اقوام، با مخاطب قرار دادن جهان اسلام گفت: «از امروز بهتر کیست که آن لواء را بردارد و بگوید، در این موقع من لواء اسلام را بر می دارم و این قوم (مسلمان) را در تحت قومیت و تحت جامع دیانت اسلامیه، قومیتشان را ترقی می دهم و حفظ می کنم.» (3)مدرس

آنگاه پیشنهاد می کند که مجلس ایران با تشکیل کمیسیونی این موضوع را دنبال کند. (4)

از سوی دیگر چون آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی به آیت الله شیخ محمد خالصی در کاظمین تلگرافی مخابره نمود، او نیز موضوع غارت وهابی ها را به اطلاع مدرس رساند،(5)

آنچنانکه آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی می گوید، مدرس در جواب نوشت: «اگر لازم باشد اطلاع دهید من با گروهی از مردم ایران حرکت خواهیم کرد.»(6)

انتشار پاسخ مدرس سبب شد تا «در عراق نیز شایع شد که مدرس از تهران

ص: 1272


1- . مشروح مذاکرات مجلس مورخ 8 شهریور 1304ش.
2- . در خصوص چگونگی قدرت یافتن وهابی ها نگاه کنید به: صلاح الدین المختار، تاریخ المملکۀ العربیه السعودیه فی ماضیها و حاضرها، دارالمکتبة الحیاة بیروت، ج 2، صص 143 - 157.
3- . مشروح مذاکرات مجلس مورخ 8 شهریور 1304ش.
4- . پیشین، همانجا.
5- . عبدالعلی باقی، مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، انتشارات گواه قم، 1370، ص78.
6- . باقی، همان کتاب، ص129.

حرکت کرده در نتیجه مردم تشجیع شدند و حدود 000/200 نفر نیرو آماده شد و بر قوای وهابی تاختند»(1)صرفنظر

از واکنش مردم عراق به سخنان مدرس مسلمانهای تمام جماهیر متحده یعنی آذربایجان - ازبکستان - ترکمنستان - قزاقستان - تاتارستان - باشقیرستان، قزاقان کریمه و اتباع دول ایران - ترکیه - افغانستان - چین - مغولستان هم با ارسال تلگرافی اعلام نمودند که، «چون مکه معظمه و مدینه منوره با یادگارهای مقدس خود متعلق به تمام مسلمین» می باشد پس باید تمام دول جهان اسلام بر حفظ و حراست این اماکن مقدس بکوشند.(2)

کوتاه زمانی پس از این، مدرس با اعلام عزای عمومی در شنبه 16 صفر/ 15 شهریور از مردم خواست تا در اجتماعاتی که به همین مناسبات در این روز تشکیل می شود شرکت جویند. به همین منظور در ساعت 9 صبح آن روز مجلسی در مسجد شاه (امام فعلی) بازار تهران تشکیل شد و در بعد از ظهر همان روز تظاهرات باشکوه و گسترده ای در چهارراه صنیع الدوله تهران برگزار گردید. خبرنگار دیلی تلگراف که آن روز در این مراسم حضور داشته گزارش می دهد که در وسط چهارراه یک برج چوبی6 گوش به ارتفاع 30 پا که با فرش پوشیده شده و بالای آن پرچم سیاهی در اهتزار بود برپا گردید... در حدود 25 هزار نفر از مردان سالخورده تا کودکان خردسال پشت سر هم رج بسته چهارزانو در حال انتظار نشسته بودند... ورود مدرس ... با کف زدن و فریاد مسرت مردم اعلام شد... مشارالیه از جمعیت تشکر نمود و در میان علما و نمایندگان مجلس قرار گرفت جمعیت منتظر سردار سپه بود ولی از او خبری نشد... میرزا عبدالله، واعظ معروف کلام خود را با نعت پیغمبر و درود بر ائمه شروع کرد ولی ناگهان صدای آرام و آهسته اش صورت جدی به خود گرفت... گفت اگر شما علما اعلام جهاد کنید، (مردم) با سر و پای برهنه و بدون سلاح به مرقد پیغمبر اکرم شتافته با دندان و ناخنهای خود دشمنان خدا را قطعه قطعه می کنند... بیشتر جملات حماسی او با گریه و زاری توأم بود. (3)

سردار سپه رضاخان در عکس العمل نسبت به این واکنش ها در مجلس قول داده بود که شخصاً به این موضوع رسیدگی خواهد کرد،(4) اما آنچنان که از اسناد و مدارک بر می آید هیچ اقدامی صورت نپذیرفته بود، چرا که برای مثال سید محمد علی شوشتری نماینده گرگان در جلسه 198 مجلس پنجم بیان

ص: 1273


1- . ایضاً، همانجا.
2- . تلگراف 6/9/1925 م به ولیعهد، مجلس شورای ملی و... بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال 1304 ش، کارتن 30، دوسیه 3/1.
3- . مقاله ایران امروز مشاهد مقدسه اعتراض شدید ملت، مندرج در دیلی تلگراف مورخ 22 دسامبر 1925، به نقل از: رستاخیز ایران، گردآورنده فتح الله نوری اسفندیاری، سازمان برنامه، صص 233 - 234.
4- . ر. ک به مشروح مذاکرات مجلس مورخ 8 شهریور 1304 ش.

می دارد: «اخیراً بی سیم از قول نماینده ابن سعود یک چیزهایی توی این مملکت منتشر کردند اگر حقیقتاً اصل قضایا واقع نشده است کمیسیون محترمی که رئیس محترم دولت (سردار سپه) آمده است اظهار کرده است و مجلس معین کرد، کمیسیون محترم این قضیه را تکذیب بفرمایند و اگر واقع شده است و برای نظریات سیاسی برای آن احساسی که در مسلمانان دیگر تولید شد که دست هیچ متجاوز و متجاسری نباید به مکه و مدینه دراز شود.»(1)

تقریباً مقارن همین ایام تلگرافی از مدینه برای علمای عراق رسید و در آن خبر هدم اماکن متبرکه مدینه را می داد.(2)

آیات عظام در عراق درس و نماز جماعت خود را تعطیل کرده و در هیجانات بر ضد وهابی ها شرکت جستند. انعکاس وقایع مجلس ایران در هند نیز مؤثر واقع شد. شوکت علی منشی افتخاری کمیته مرکزی خلافت هند در مراسله ای برای زعمای ایران چنین نگاشت:

«اینک در هر کشوری اسلامی مرد توانای نیرومند شجاع متدینی سکان کشتی ملک را در کف گرفته و آنرا به سوی مقصد جلال و شکوه سوق می دهد. واقعاً وقتی که چنین مطالب و تفاصیل خوبی راجع به برادران ایرانی خود می شنویم و مشاهده می کنیم که رخوت دیرین را از سربرون نموده و حاضر شده اند برای ترقی وطن به هرگونه فداکاری قیام نمایند، مسرت و خوشوقتی ما به وصف نمی گنجد... عنقریب... کنفرانسی از مسلمین دنیا تشکیل خواهیم داد و برای اینکه حجاز مقدس سرچشمه نور و تربیت اسلامی گردد و آخرین علائم و امارات نفوذ غیر اسلامی از آن محو شود از جمیع ممالک اسلامی دعوت خواهیم کرد که نمایندگان مسؤول خود را برای حضور در آن گسیل دارند... ما می خواهیم یک جمهوری اسلامی از حجازیان منتخبه با کمک ومساعدت و مشورت موتمر (کنفرانس) اسلامیه اداره امور داخلی عادی را بچرخاند.»(3)

اما متأسفانه پیش از آنکه این تلاش همه جانبه به نتیجه منتهی گردد، وهابی های نجد پیشدستی کرده به منظور کاستن از عواقب اعتراضات مسلمانان پیشنهاد تشکیل کمیسیونی را برای تعیین امور سیاسی - دینی حجاز دادند، «از قرار نشریات تمام جراید عربی امیر نجد از دولت علیه ایران و علمای ایران دعوت نموده است که برای شرکت در تعیین امور حکومتی سیاسی و دینی حجاز نماینده گسیل دارند.»(4)

ص: 1274


1- . مشروح مذاکرات مجلس مورخ 23 شهریور 1304 ش.
2- . بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال 1304، کارتن 30، دوسیه 2/1.
3- . مراسله 14 سپتامبر 1925، کمیته مرکزی خلافت، پیشین، دوسیه 3/1.
4- . گزارش فوری نمره 126، مورخ 20 عقرب 1303، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال 1303ش، کارتن 65، دوسیه 14.

نماینده سیاسی ایران که برای ارزیابی اوضاع سیاسی حجاز عازم آن سرزمین می شود در گزارش خود برای مقامات مافوق، به حضور نمایندگان ایران در این کنفرانس نظر مساعد می دهد. حبیب الله هویدا، عین الملک - که پدر امیرعباس هویدا و از مبلغین مذهب بهایی بود - می نویسد: «هر چند فرستادن نمایندگان برای دولت مخارج زیادی دارد ولیکن این مخارج در مقابل منافع معنوی و مادی دولت علیه [!] که بایستی محفوظ بماند قابل ذکر نیست.»(1)

او ظاهراً باب گفتگو را نیز با سلطان نجد عبدالعزیز هموار می سازد،(2)

به طوری که عبدالعزیز طی نامه ای برای نماینده اش در شام، از او می خواهد که به دولت ایران اطلاع دهد: «حکومت نجد تصدیق می نماید که آینده حجاز به دست عالم اسلامی باید تصفیه گردد و امیدوار است حکومت ایران عضو مهم مجلسی خواهد شد که برای اینکار منعقد خواهد گردید.»(3)

دو دیدگاه مشخص در میان رجال سیاسی آن عهد ایران به چشم می خورد. گروهی که سید حسن مدرس در رأس آنها است خواهان اجتماع نمایندگان دول مسلمان به منظور حفظ حرمین شریفین و مقابله با اقدامات وهابی ها در حجاز هستند و گروه دوم که در رأس ارکان اداری - سیاسی کشور قرار داشتند از نظر هویدا به جهت اعزام نماینده ای به کنفرانس خلافت اسلامی که توسط وهابی ها برگزار می شد، جانبداری می نمودند. گروه اول حتی حاضر به شناسایی وهابی ها نبودند در حالی که دسته دوم باب مکاتبه و مراوده با ایشان را نیز گشوده بودند. این رویارویی می رفت تا آشکارا به نفع مجلسیان تمام شود لیکن متأسفانه دوره پنجم قانونگذاری در ساعت 5/3 بعد از ظهر پنجشنبه 22/11/1304 به اتمام رسید و روزنامه ناهید درباره ی پایان این دوره ی مجلس نوشت:

«.... انا لله و انا الیه راجعون ... در و دولان و اثاثیه و مخازن مرحوم مطابق وصیت از طرف متولی باشی دوم آقای ارباب کیخسرو مهر و موم شد. رحمة الله علیه برحمة واسعه»(4)

این حادثه سبب شد تا عملاً از امکان فعالیتهای مدرس کاسته شود و متأسفانه به دلیل سانسور شدید مطبوعات و فقدان اسناد و مدارک لازم طی این دوره فترت، ارزیابی و قضاوت آن چه رخ داده است با مشکل روبرو می گردد. پاره ای اسناد پراکنده موجود در آرشیو وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران مبین این واقعیت است که ظاهراً مخالفت مدرس با حضور در کنفرانس خلافت اسلامی شدت

ص: 1275


1- . پیشین.
2- . صلاح الدین المختار، همان کتاب، ج 2، صص 325 - 326.
3- . مراسله 31 جمادی الاول 1343ق سلطان نجد، سند شماره 2.
4- . روزنامه ناهید، سال 5، شماره 46، مورخ 24/11/1304، ص 2.

گرفته و همین امر سبب تردید شیعیان برخی از کشورهای دیگر نیز گشته بود.(1)

با انتشار فتوای جمعی از علمای وهابی دایر بر وجوب ویرانی قبور و عدم زیارت اماکن مقدسه(2)

انعکاس آن به ایران(3)

موجی از خشم و نفرت جهان اسلام را فراگرفت و سبب شد تا بسیاری از کشورهای مسلمان به دعوت مدرس از حضور در کنفرانس چشم بپوشند. «بنده تصور نمی کنم که اجتماع حقیقی از طرف ملل و دول اسلامی بشود مثلاً از سوریه تا به حال هنوز جواب به او (ابن سعود) نداده اند و گمان نمی رود کسی برود مگر اینکه از سوری هایی که در مکه هستند در انجمن حاضر شده ... از عراق و فلسطین و الجزایر و ریف و تونس و ترکیه و افغان و غیر هم هیچ آثاری نیست.» (4)

ولی با تلاش هایی که صورت گرفت کنگره خلافت در اول ذیقعده 1344ق / 13 مه 1926 با حضور گروهی اندک آغاز شد.(5)

در جلسه دوم شیخ خلیل خالدی قاضی القضاة سوریه پیشنهاد کرد در خصوص ارتباط و اتصال با سایر کشورهای مسلمان خصوصاً ایران مذاکره شود.(6) اما هنوز کنگره در جریان بود که علمای نجف اطلاع دادند وهابیون به بقیع حمله نموده اند، «منبعد معلوم نیست چه شده با حکومت مطلقه چنین زنادقه وحشی به حرمین اگر از دولت علیه و حکومت اسلامیه علاج عاجل نشود علی الاسلام السلام».(7)

در نتیجه این خبر جمعی از علمای تهران از جمله مدرس با تشکیل جلسه ای در منزل امام جمعه خوی تصمیم گرفتند تا کمیسیونی برای رسیدگی به وقایع پیش آمده در محل مجلس با حضور سید حسن مدرس، امام جمعه خوی، امام جمعه تهران، بهبهانی، آیت الله زاده خراسانی، حاج میرزا محمد رضا کرمانی، مستوفی الممالک، وثوق الدوله، محتشم السلطنه، مشیرالدوله و احتشام السلطنه تشکیل شود و با بررسی پرونده های موجود در وزارت خارجه و دفتر شاه تصمیمات لازم در این خصوص اخذ شود.(8)

ص: 1276


1- . عریضه 27 اسفند 1304 به نمره 462 انجمن شیعیان هند، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال 1305، ش، کارتن 30، دوسیه 4/3.
2- . روزنامه ام القری، مکه، مورخ 17 شوال 1344ق.
3- . مراسله فوری سفارت ایران در مصر به نمره 362، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال 1305 ش، کارتن 30، دوسیه 6/3.
4- . گزارش نمره 19 مورخ 8/2/1305، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، پیشین، همانجا.
5- . بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، ایضاً.
6- . روزنامه السیاسة 8 ذیقعده 1344 ق.
7- . حمید نیری، زندگینامه مستوفی الممالک، انتشارات وحید، 1369، ص 440.
8- . پیشین، همانجا.

نخستین جلسه این کمیسیون روز بعد تشکیل شد.(1) و در این جلسه است که مدرس به مستوفی الممالک پیشنهاد می کند تا در این شرایط حساس عهده دار مقام ریاست وزراء گردد. (2)

تصمیم مهم دیگر کمیسیون تکلیف صدور ابلاغیه ای به وزارت دربار بود که تمام بخشهای وزارت امور خارجه را مکلف می کرد تا تمام امور مربوط به حرمین را تنها پس از اطلاع کمیسیون مجری دارند. (3)

همچنین مقرر شد تا نام کمیسیون به کمیسیون دفاع از حرمین شریفین تبدیل شود و از مخبرالسلطنه، مستشارالدوله و ممتازالدوله نیز برای حضور در جلسات دعوت به عمل آید. (4)

دولت وهابی در واکنش نسبت به اقدامات کمیسیون فعالیت گسترده ای را آغاز کرد. «شیخ رشید رضا صاحب امتیاز مجله المنار شرح مفصلی در روزنامه های مصر منتشر و از دولت علیه ایران به زندقه یاد کرده و در مقابل این خدمت 4000 لیره طلا دریافت نموده به مکه معظمه متوجه شد و الان مجلس درس مفصلی در صحن کعبه معظمه دایر کرده اراده ی ابن سعود را به دست گرفته است.»(5)

روی تند این تبلیغات بیشتر متوجه جناح مذهبی ایران به رهبری مدرس بود چرا که بررسی اسناد نمایانگر این حقیقت است که روابط دربار پهلوی و ابن سعود کاملاً دوستانه بوده است، «در موقع تاجگذاری بندگان اعلیحضرت قوی شوکت همایون شاهنشاهی ابن سعود تلگراف تبریک عرض نموده بود اولیای دولت علیه به جای اینکه جواب آن را توسط وزارت جلیله امور خارجه یا به توسط دربار به سلطان نجد مخابره فرمایند، آقای عین الملک (هویدا) را با مأموریت رسمی به مکه اعزام فرمودند که مراتب محظوظیت خاطر مهر مظاهر همایونی را به ابن سعود ابلاغ نماید.» (6)

تردید در بین رجال سیاسی ایران برای اتخاذ یک موضع اصولی پیرامون این واقعه هر آن شدت پیدا می کرد. کمیسیون به رهبری مدرس با تحت فشار قرار دادن مستوفی الممالک رئیس الوزراء او را واداشت تا به انتشار اعلانی تحت عنوان «به اهالی مملکت و عموم مسلمین اعلام می شود اعتراض رسمی دولت

ص: 1277


1- . روزنامه شفق سرخ، شماره 521، مورخ 13/3/1305، ص 2.
2- . حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، نشر ناشر، 1362، ج4، ص 95.
3- . مراسله نمره 1296 مورخ 16 خرداد 1305 ش، وزارت دربار پهلوی، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال 1305، کارتن 30، دوسیه 305، سند 3.
4- . روزنامه شفق سرخ، شماره 523، ص 2، مورخ 16/3/1305.
5- . گزارش نمره 4 مورخ 31/4/1305، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه سال 1305 ش، کارتن 30، دوسیه 6.
6- . پیشین، همانجا.

خود به اقدامات وهابی ها را آشکار نماید. دولت در این اعلامیه از تمام ملل اسلامیه تقاضا می کند که در یک تجمع عمومی ملل اسلامی مقدرات حرمین شریفین را حل و تسویه نمایند.» (1)

هیأت علمیه نجف که به موازات کمیسیون حرمین شریفین تشکیل شده بود در این زمان با ارسال تلگرافی برای سید حسن مدرس و دیگران ضمن انزجار از عملیات وهابیان آمادگی خود را برای حفظ نوامیس اسلام اعلام می نماید.(2) مدرس در پس این وقایع با برگزاری مجلسی در مسجد مروی تهران بر منبر رفته شرح مبسوطی از فجایع و عقاید سخیفه وهابی ها داده خواهان اتحاد جامعه اسلامی می شود.(3)

با افتتاح دوره ششم قانونگذاری و علیرغم مشکلات داخلی موجود کماکان فکر و ذهن مدرس و اطرافیانش پیگیری موضوع حرمین شریفین می باشد. بهبهانی در سخنان پیش از دستور خود با اشاره به بی توجهی ملل مسلمان نسبت به تهدیدات کفار چنین نتیجه می گیرد:

«تا کی بی حالی، تا کی بی اعتنایی، تا کی مسامحه ... قلوب هر یک از مسلمانان ایرانی را مملو از خون (کرده اند)... می خواهند یک صفوف جدیدی به ملل اسلامی .... بیفزایند... ایران که هم از نقطه نظر سیاسی و هم از نقطه نظر مذهبی از جمیع فرق اسلام بایستی علاقمند تر باشد در چه حال است؟ آقا بالاسرها، قیم ها، متولی ها، سیاست مدارها، صاحب اختیارها، بالاخره آنها که همیشه خود را همه چیز و دیگران را ناچیز می شمارند در این موقع مهم سیاسی و دیانتی، در این موقع حیاتی در این مدت مدید (تقریباً یکسال) چه کرده اند؟ جمعی مشغول تکذیب، جماعتی بی خیال، چند نفر مشغول کار، ولی چه کار؟ نشستند و گفتند و برخاستند از هر کس پرسیدم گفتند مشغول مذاکره هستیم خلاصه تاکنون چه کرده اند؟ حرف زده اند. حرف خالی و بی فایده»(4)

او سپس پیشنهاد مذاکره با نمایندگان کشورهای اسلامی را برای انعقاد یک کنفرانس بین المللی می دهد تا در آن آینده سیاسی حجاز مشخص شود، و پیشنهادی با قید 2 فوریت را تقدیم مجلس می کند. این پیشنهاد در واقع قانونی کردن کمیسیون، دفاع حرمین شریفین است. لیکن پیشنهاد او با عکس العمل شدید رئیس الوزرا و بعضی از نمایندگان روبرو می شود. بررسی نسخه منحصر به فرد دستنویس

ص: 1278


1- . اعلامیه اول تیرماه رئیس الوزراء، سند 4.
2- . تلگراف 31/5/1305 ضمیمه راپورت 1/6/1305، نمره 311، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه سال 1305، کارتن 30، دوسیه 7/3.
3- . روزنامه خلق (ناهید)، سال اول مورخ 10/6/1346، ص3.
4- . نسخه دستنویس مشروح مذاکرات دوره ششم قانونگذاری موجود در اداره قوانین و مقررات مجلس شورای اسلامی، جلسه 31/6/1305 دراینجا لازم است از همکاری های صمیمانه آقایان بندعلی و قره باغی مسئولین کتابخانه شماره 2 و اداره قوانین و مقررات مجلس شورای اسلامی سپاسگزاری نمایم و از خداوند متعال توفیق خدمت هر چه بیشتر این عزیزان را مسأله نمایم.

مذاکرات مجلس روشن می سازد که در این زمان سانسور شدیدی بر مطبوعات اعمال می شده است، «... نظمیه حتی نطق وکلا را سانسور می کند و نمی گذارد در روزنامه ها نوشته شود نظمیه فقط کارش این است که اداره سانسور درست کند که هر چه نوشته می شود سانسور بکند.»(1)

سرانجام بر اثر «تعقیب مذاکرات قبل از دستور» و پافشاری اعضای کمیسیون، پیشنهاد بهبهانی با امضای 22 تن از جمله مدرس به عنوان ماده واحده در مجلس مطرح می شود، علیرغم مخالفت بعضی نمایندگان که آیا کمیسیون توانایی انجام اقدامی عملی را دارید یا خیر؟ مدرس در دفاع از ماده واحدی می گوید: «عقیده ما این است، که از برای مملکت ایران خیلی نافع است سیاستاً و عظمتاً، و باید درصدد انجام آن مسأله برآییم که به عبارت اخری مرکزیت دادن ایران است به جهت این مسأله ما همه شرکت داریم لکن ایران که دولت بزرگ اسلام است برای مرکزیت دادن به این مسأله که منظور نظر تمام است، البته مجلس شورای ملی آن احق و اولی است که در این مسأله شرکت کند... اما نمی توانم بگویم این مسأله به این بزرگی نتیجه اش یک ماه دو ماهه یک ساله می شود، مسأله به قدری بزرگ است که باید یکسال و دو سال هم تعقیب کرد تا انشاءالله الرحمن (نا امید نیستم) نتیجه خوبی بگیریم.» (2)

اسناد و مدارک ناقص موجود حکایت از آن دارد که این ماده واحده به تصویب رسید اما ظاهراً فشار زیادی بر این جناح مجلس وارد آمد به طوری که تقریباً یکماه پس از این مدرس در راه مدرسه سپهسالار [شهید مطهری] ترور شد. [7/8/1305] و اگرچه از این توطئه جان سالم به در برد اما نتوانست لااقل در 10 جلسه مجلس حضور یابد.(3)

پس از این واقعه متأسفانه فقدان اسناد و مدارک سبب شده تا دیگر اطلاعی از نتیجه اقدامات کمیسیون و فعالیت های مدرس در اختیار نداشته باشیم.

تنها یک سند که تاریخ تقریبی آن سال 1345ق/ 1305ش است تا حدی فشار حاکم بر جناح مدرس را روشن می کند. در این سند میرزا مهدی زنجانی از یکی از تجار (تهران) می خواهد تا پیام او را به مدرس ابلاغ کند که، «چنانچه یک اقدامی از طرف دولت ایران نشود اسباب سرشکستگی مسلمین و موجب تولید مفاسد خواهد شد این کاغذ را به شما محرمانه نوشتم ... شهدا... تعالی می ترسم این قضیه

ص: 1279


1- . پیشین، جلسه مورخ 5/7/1305ش.
2- . پیشین، جلسه مورخ 10/7/1350ش.
3- . محمد گلبن، همان کتاب، صص 86 - 88.

(حمله وهابی ها) تعاقب شود و بالمره موجب تباهی مسلمین شود».(1)

مدرس در حاشیه این نامه تنها به نگارش بیتی بسنده می کند که خود نشانگر دشواری های موجود و مسایل پشت پرده می باشد؛

«از قیامت خبری می شنوی/ دستی از دور بر آتش داری»(2)

مدفن صحابه و اهل بیت در خارج بقیع، بخشی از کتاب فصول من تاریخ المدینة المنورة از علی حافظ درباره وضعیت قبور خارج از قلمرو بقیع.

کتاب فصول من تاریخ المدینة به تحولات مدینه و توسعه و عمران بقیع در دوره معاصر پرداخته است. نویسنده چون سالها شهردار و مدیر روزنامه المدینة المنوره بوده، بر اوضاع و اخبار بقیع اشراف دارد و اطلاعات خوبی درباره مقابر و توسعه بقیع در دوره های مختلف عرضه کرده است. به ویژه تحولات جدید بقیع را گزارش کرده است.

قبور لبعض الصحابة وآل البیت خارج البقیع

قبر اسماعیل بن جعفر الصادق: یقع فی حارة الأغوات فی الجهة الشرقیة الجنوبیة لهذه الحارة، وفی غرب مدفن آل البیت یفصل بینه و بین البقیع الشارع المؤدی لشارع أبی ذر وللمسجد النبوی، کما یقع فی غرب شمال مبنی مصلحة الموتی (الشرشورة) المتقدم ذکرها.. وکان هذا القبر داخل السور الکبیر الذی هدم فی العهد السعودی لتوسعة الشارع، وبین القبر وبین البقیع نحو (15) متراً وهو عرض الشارع. وقد أحیط القبر بجدار ارتفاعه نحو ثلاثة أمتار. وناحیة القبر و ما حوله دار لزین العابدین زید بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب وولده. کما روی ذلک المؤرخون وقد هدمت المبانی التی فی غرب القبر و سیفتح طریق معبد هناک یتصل بالطریق المسمی طریق النخاولة وطریق العوالی.

قبر أبی سعید الخدری: یقع فی خارج البقیع فی الجهة الشرقیة الشمالیة منه علی قارعة الطریق المؤدی للحرة الشرقیة، وقد اختار أبوسعید هذا المکان لیدفن فیه فی حیاته.

قبر والد النبی(ص): توفی عبدالله بن عبدالمطلب فی المدینة المنورة و عمره نحو (25) عاما فی حیاة ابیه عبدالمطلب، وقبل میلاد ابنه رسول الله صلی الله علیه و سلم. و دفن فی المدینة المنورة. وقبره معروف لدی أهل المدینة یزقان الطوال.

وکان من اجمل الناس وأوسمهم وزوجته آمنة بنت وهب والدة رسول الله علیه الصلاة والسلام.

ص: 1280


1- . مدرس و مجلس، همان کتاب، صص 172 - 173 و مدرسی، همان مقاله، صص 172 - 175.
2- . پیشین، همانجا.

قبر النفس الزکیة لملقب بالهدی: یقع قبر محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب المسمی بالنفس الزکیة فی شرق جبل سلع و فی شمال منهل العین الزرقاء و علی یمین القادم من ثنیة الوداع فی قارعة الطریق، و فی غرب البستان المعروفة بالداودیة. یفصل بینها و بینه الطریق و هی دامرة الیوم.

وکان أبو جعفر المنصور العباسی قد سجن أباه وأقاربه، فخرج علیه و بایعه کثیرون فی المدینة فجهز المنصور علیه أربعة آلاف مقاتل، فقاتلهم مع ثلاثمائة و بضعة عشر من أنصاره فقتلوا بعد أن قاتل قتال الأبطال. و دفن هو فی هذا المکان کما ذکره المطری واستفاض عند المدینة. و قال ابن الجوزی فی ریاض الأفهام ان أخته وابنته فاطمة واریتاه فی البقیع.

قبر مالک بن سنان: والد أبی سعید الخدری...یقع فی شرق المناخة غربی حوش المرزوقی و فی جنوب زقاق الحماطه و هو ممن استشهد فی معرکة أحد وأنزل لیدفن فی المدینة وأدرک عند أصحاب العبا فی طرف الحناطین فدفن حیث أدرک (وأصحاب العبا والحناطون جانب من سوق المدینة) وقتئذ و یقع الآن فی المناخة فی الجهة الشرقیة منها.

مؤلف(علی حافظ) از مقبره هایی خبر می دهد که بعضاً در خارج بقیع بوده اند ولی به دلایلی به بقیع منتقل شده اند مانند اسماعیل بن جعفر.

نظریه: برخی از این مقابر به دلایلی به بقیع منتقل شده اند، مثل اسماعیل.

مأخذ

فصول من تاریخ المدینة المنورة، علی حافظ، جده، شرکة المدینة المنورة للطباعة والنشر، 1417ق، 1996م، ص169-172.

مرادی، عبدالمجید بن علی المنالی، سفرنامه نویس، پژوهشگر و فقیه از سده 12ق.

ابومحمد عبدالمجید بن علی المنالی الزبادی الحسنی الادریسی، ملقب به مرادی و فاضل (درگذشت 1163ق/1750م)، اهل فاس از شهرهای مغرب (مراکش) بود. او در دهکده ای به نام مناله از قریه های سوس مراکش به دنیا آمد.

در سوس و فاس به تحصیل پرداخت و پس از تکمیل مدارج علمی به مقام فقاهت رسید و به عنوان فقیه مالکی ها به پاسخگویی به مسائل شرعی و قضاء پیروان مذهب مالکی می پرداخت. نیز آثار علمی به صورت شعر و نظم و نیز کتاب هایی به نظر العروض، افاده المراد بالتعریف ابن عیاد عرضه کرده است. اما مهم تر سفرنامه اش به حجاز و مکه است که آن را بلوغ المرام بالرحلة بیت الله الحرام نامید. نسخه عکسی از بلوغ المرام در معهد المخطوطات العربیه هست. اصل آن در الخزانه در شهر رباط است. دکتر

ص: 1281

محمد زینهم محمد عزب بر اساس همین نسخه آن را تحقیق و به چاپ سپرد. بخشی از این کتاب درباره بقیع است. در واقع منعکس کننده نظریات اهل سنت شعبه مالکیه است. اینان نظری مخالف با سران مذهب حنابله به ویژه شعبه وهابیت دارند.

مآخذ

الاعلام، زرکلی، بیروت، دارالعلم للملایین، 1986م، ج4، ص149؛ بلوغ المرام، عبدالمجید بن علی المرادی المنالی، تحقیق محمد زینهم عزب، قاهره، الدارالثقافیه للنشر، 2005م، ص6-7؛ معجم المؤلفین، کحاله، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا، ج6، ص169.

نیز ﻧﮑ: بلوغ المرام؛ بلوغ المرام (CD)

مرقد فاطمه زهرا(س)، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره از ابن شَبَه درباره دختر رسول خدا(ص) و دارای آثاری در بقیع.

ابوزید عمر بن شَبَّه نمیری معروف به ابن شبَّه (173-263ق)، ادیب، مورخ و راوی حدیث، کتاب تاریخ المدینة المنورة را به منظور معرفی تحولات و ابعاد شهر یثرب (یا مدینه کنونی) نوشت. این اثر از نخستین آثار مدینه­شناسی است. بخش مهمی از آن درباره بقیع است. این بخش در چند مقاله به انعکاس گزارش و دیدگاه­های ابن شبّه می­پردازد. هدف دستیابی آسان­تر این بخش از کتاب ابن شبه به مقبره و بقعه مشهورترین دختر حضرت رسول اکرم(ص) یعنی فاطمه زهرا(س) می­پردازد و شامل اطلاعاتی است که بسیار نزدیک به دوره رسالت و پس از آن است.

گزارش ابن شبّه

/ محمد بن یحیی برای ما نقل کرد و گفت: محمد به من خبر داد که از عبدالله بن حسین بن علی شنیده است که از عکرمة بن مصعب عبدری نقل می­کند که گفته است: حسن بن علی بن ابی­طالب را دیدم که ما را از گوشه یمانی سرای عقیل واقع در بقیع دور می­دارد.

همو از عکرمة بن مصعب، از محمد بن علی بن عمر نقل خبر کرده است که می­گفت: قبر فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص) در گوشه یمانی سرای عقیل واقع در بقیع است (بنگرید به: وفاء الوفاء، ج2، ص901).

ابوغسان از حسن بن منبوذ بن حویطب، از پدرش و جدش فضل بن ابی رافع نقل کرد که او را گفته­اند: قبر فاطمه(س) در مقابل کوچه نُبَیه واقع شده و به گوشه سرای عقیل نزدیک­تر است.

ابوغسان از غسان بن معاویة بن ابی مُزَرَّد نقل کرد که از عمر بن علی بن حسین ابن علی شنیده است که می­گوید: قبر فاطمه(س) روبروی کوچه­ای است که به گوشه سرای عقیل می­رسد. غسان می­گوید وی

ص: 1282

از آنجایی که عمر بن علی اشاره کرده است ذرع کرده و دریافته است که از آنجا تا کانال (جویی که از آنجا می­گذشته) پانزده ذراع بوده است.

ابوغسان، از عبدالله بن عمر بن عبدالله وابسته غفره، از پدرش عمر نقل کرده که می­گفت: قبر فاطمه(س) در مقابل سرای عقیل، به طرف سرای نبیه است.

ابوغسان، از اسماعیل بن عون بن عبدالله بن ابی رافع نقل می­کند که از پدرش و او از پدرش شنیده است که قبر فاطمه در انتهای کوچه­ای است که میان سرای عقیل و سرای ابونَُبَیه قرار دارد.

اسماعیل می­گوید: وی جایی را که پدرش جای قبر فاطمه معرفی کرده است ذرع کرده و از آنجا تا جویی که در سرای عقیل است بیست و سه ذراع و تا جوی دیگر که (در آن سمت مقابل بوده) سی و هفت ذراع بوده است.

گفت: راویی ثقه به من خبر داده و گفت: گفته می­شود مسجدی که در جوار آن در سمت شرقی­اش بر جنازه کودکان نماز خوانده می­شود، خیمه­ای از آنِ زنی سیاه پوست به نام رقیه بوده است. آن خیمه را حسن بن علی در آنجا گذاشته بود تا نگهبان قبر فاطمه باشد. قبر فاطمه را جز رقیه کسی دیگر نمی­دانست (این حدیث نیز در وفاء الوفا (ج2، ص901) به نقل از ابوغسان آمده است. ابن حجر در اصابه (ج2، ص298) درباره رقیه می­نویسد: رقیه کنیز فاطمه بود. وی آن اندازه زنده ماند که حسین بن علی او را بر قبر مادر خویش فاطمه ساکن کرد؛ چرا که جز او کسی دیگر نمانده بود که قبر فاطمه را بداند. ابن حجر در ادامه می­افزاید: این سخن را که درباره رقیه نقل کرده، ابن شبه نیز در اخبار المدینه آورده است).

گفت: عبدالعزیز بن عمران، از حماد بن عیسی، از جعفر بن محمد، از پدرش نقل کرد که گفته است: علی فاطمه را شبانه در خانه خود که بعدها جزو مسجد شد، به خاک سپرد. بنابراین قبر فاطمه در مسجد النبی، در کنار در مسجد و روبروی سرای اسماء دختر حسین بن عبدالله بن عبیدالله بن عباس است.

ابوزید بن شبه گوید: گمان می­کنم این حدیث غلط است؛ زیرا آنچه در تاریخ پذیرفته شده، این است که در جایی دیگر است.

ابوغسان از محمد بن اسماعیل، از فائد وابسته عبادل نقل کرد که عبیدالله بن علی به نقل از گذشتگان خاندان خود او را آگاهانده است که حسن بن علی فرمود: مرا در گورستان در جوار مادرم به خاک بسپارید. او نیز در قبرستان در جوار فاطمه به خاک سپرده شد. مقابل دریچه­ای که از خانه نبیه بن وهب به کوچه گشوده است. این کوچه عمومی از میان قبر و سرای نبیه می گذرد و گمان می­کنم عرض آن هفت ذراع به ذراع سقایان است.

ص: 1283

(فائد گوید:) (در وفاء الوفا (ج2، ص91) چنین آمده است) منقذ گور کن به من گفت: در قبرستان، دو قبر است که به سنگ، فرش شده است: قبر حسن بن علی و قبر عایشه همسر رسول خدا(ص). ما سنگ­های این دو قبر را از گورستان بیرون نمی­بریم (و به روایت وفاء الوفا جا به جا نمی­کنیم).( در وفاء الوفا (ج2، ص91) عبارت (لا نحرکها) آمده است)

هنگامی که دوران فرمانروایی حسن بن زید بر مدینه فرا رسید فرزندان محمد بن عمر بن علی بن ابی­طالب بر سر تصاحب­جویی که در بیرون خانه­های آل عقیل در قبرستان عمومی وجود داشت با آنان نزاع کردند و گفتند: قبر فاطمه در کنار همین جوی است. نزاع خود به نزد حسن بردند. حسن مرا خواست و درباره قبر فاطمه از من پرسید. او را از آنچه از عبیدالله بن ابی رافع و از پیران باقیمانده خاندان خود و همچنین از حسن بن علی شنیده بودم و نیز این سخن او که گفته بود «مرا در جوار مادرم به خاک بسپارید» آگاهاندم و سپس از این سخن منقذ حفّار هم خبر دارم که گفته بود قبر حسن بن علی را سنگفرش دیده است. حسن بن زید (پس از شنیدن این سخنان) گفت: من بر همان سخنم که تویی و بدین سان به تثبیت قنات آل عقیل از ابتدا تا انتهایش حکم کرد.

ابوغسان، از عبدالله بن ابراهیم بن عبیدالله برای ما نقل کرد که جعفر بن محمد می­فرمود: فاطمه در خانه خود که بعدها عمر بن عبدالعزیز آن را جزو مسجد کرد به خاک سپرده شد.

این چیزی است که ابوغسان درباره قبر فاطمه برایم نقل کرده است. اما نوشته­ای درباره او یافتم که یادآور می­شد عبدالعزیز بن عمران می­گفته است: او (فاطمه) در خانه خود به خاک سپرده شد و همان­گونه که با پیکر رسول خدا(ص) با پیکر او هم برخورد کردند. او در همان جا که جای بسترش بود مدفون گشت. دلیلش این است که او شبانه و در حالی که بسیاری از مردم خبر نداشتند به خاک سپرده شد. (سند حدیث مشتمل بر عبدالعزیز بن عمران و او حامل حدیث است. این خبر در وفاء الوفا (ج25، ص91) آمده است.)

ابوعاصم بن نبیل برای ما نقل کرد و گفت: کهمس بن حسن ما را حدیث کرد و گفت: یزید برایم خبر نقل کرد و گفت: فاطمه پس از وفات پدرش از اندوه بیمار شد و پس از هفتاد روز یا شب درگذشت. او (در ایام بیماری) گفت: من اگر فردا جنازه­ام از میان مردان عبور داده شود از سترگی پیکرم شرم دارم. در آن روزگار جنازه مردان را همان گونه می­بردند که جنازه زنان را. پس اسماء دختر عمیس یا اُمّ سلمه در پاسخ گفت: من چیزی دیدم که در حبشه (برای حمل جنازه) ساخته می­شود. از آن روی تابوت ساختند و از همان زمان این مرسوم شد. (در وفاء الوفا (ج7، ص92) آمده است)

ص: 1284

محمد بن ابی­رجاء برای ما نقل کرد و گفت: ابراهیم بن سعد، از محمد بن اسحاق، از عبیدالله بن علی بن ابی رافع، از پدرش، از مادرش سلمی نقل کرد که گفته است: فاطمه دختر رسول خدا(ص) به سختی بیمار شد. او یک روز حالتی خوش پیدا کرد، بهتر از هر روز دیگر که بوده است. وقتی علی(ع) از خانه بیرون رفت، فاطمه گفت: ای بانو، برایم آب بریز تا غسل کنم. پس برخاست و به بهترین وجه غسل کرد. سپس فرمود: جامه­های نو مرا بیاور. من جامه­ها را به او دادم و آنها را بر تن کرد. آنگاه به اتاقی رفت که هماره در آن می­خفت. فرمود: بسترم را به میانه اتاق آور. آن را به میانه اتاق کشیدم. بر آن رو به قبله دراز کشید و دست خویش را به زیر گونه گذاشت و سپس فرمود: «ای بانو، من هم اکنون جان می­دهم؛ من خود غسل کرده­ام، کسی مرا برهنه نکند.»

سَلمی گفت: همان­جا بدرود گفت. علی(ع) پس از چندی آمد و این خبر را به او دادم. فرمود: جز این چاره نیست؛ کسی او را برهنه نمی­کند. پس با همین غسل که او خود کرده بود، جنازه اش را برداشت و به خاک سپرد. (سمهودی در وفاء الوفا (ج2، ص92) این حدیث را آورده و همچنین افزوده است. بیهقی به سندی حسن از اسماء بنت عمیس نقل کرده است که فاطمه وصیت کرد او همراه با علی وی را غسل دهند و آن دو نیز این کار را انجام دادند. البته بیهقی پس از نقل حدیث چنین اظهار نظر کرده که در این حدیث جای تأمل است؛ زیرا اسماء در این هنگام در خانه ابوبکر بود و از دیگر سوی، بنابر آنچه در حدیث صحیح آمده علی(ع) فاطمه(س) را شبانه و در حالی که ابوبکر از آن اطلاع نیافت به خاک سپرد. پس چگونه ممکن است اسماء همسر او فاطمه را غسل دهد و او اطلاع نیابد؟ در خلافیات بدین اشکال چنین پاسخ داده شده است که ابوبکر از این امر آگاهی یافت اما نخواست هدفی را که علی از پنهان داشتن مرگ فاطمه(س) داشته است بر هم زند. همچنین ابن حجر در این باره گفته است: می توان میان این دو مسأله چنین سازگاری ایجاد کرد که ابوبکر از مسأله آگاه بوده و در عین حال گمان می کرده است علی(ع) او را برای خاکسپاری شبانه فاطمه دعوت خواهد کرد و علی(ع) هم گمان می­کرده است که ابوبکر بدون دعوت برای دفن حضور خواهد یافت. احمد و ابن منذر به حدیث بنت عمیس استدلال و احتجاج کرده­اند و اطمینان این دو به حدیث، خود دلیلی بر صحت آن نزد ایشان است. بر این پایه این روایت که فاطمه خود غسل کرد و وصیت فرمود که پس از مرگ او را دوباره غسل ندهند باطل است. احمد این حدیث را روایت کرده و ابن جوزی آن را در شمار احادیث جعلی آورده و درباره ابن اسحاق راوی آن بد گفته است. البته ابن عبدالهادی در تنقیح کوشیده است سخن ابن جوزی را پاسخ گوید. به هر روی ادامه سخن سمهودی است- حدیث بنت عمیس به واسطه ادلّه­ای که بر وجوب غسل میت به طور مطلق دلالت می­کند گزیده­تر و پذیرفته­تر است.)

ص: 1285

هارون بن معروف برای ما نقل کرد و گفت: عبدالعزیز بن محمد برای ما حدیث کرد و گفت: محمد بن موسی، از عون بن محمد و از عمارة بن مهاجر، از امّ جعفر دختر محمد بن ابی­طالب، از جده­اش اسماء بنت عمیس نقل کرده است که گفت: من و علی بن ابیطالب(ع) دختر رسول خدا(ص) را غسل دادیم.

قَعنبی برای ما نقل کرد و گفت: عبدالعزیز بن ابی حازم، از محمد بن موسی نقل کرد که علی فاطمه را غسل داد. ابوعاصم، از ابن جریج، از عمرو بن دینار، از حسن بن محمد برای ما نقل کرد که علی فاطمه را شبانه به خاک سپرد.

ابوعتّاب دلال برای ما نقل کرد و گفت: ابن ابی اَخضر، از زهری، از عروه، از عایشه نقل کرد که علی، فاطمه را شبانه و بی آنکه به ابوبکر خبر دهد به خاک سپرد./

مأخذ

تاریخ مدینه منوره، ابن شَبّه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، ص112-116.

نیز ﻧﮑ: فاطمه زهرا(س)؛ ابن شَبّه، تاریخ مدینه منوره

مزار حسن بن علی(ع)، بخشی از کتاب تاریخ مدینه منوره از ابن شَبَّه درباره یکی از اهل بیت پیامبر(ص) و امام دوم شیعیان و مدفون در بقیع.

ابوزید عمر بن شبّه نمیری معروف به ابن شَبّه (173-263ق) ادیب، مورخ و راوی حدیث، کتاب تاریخ المدینة المنورة را به منظور معرفی تحولات و ابعاد شهر یثرب (یا مدینه در دوره اسلامی) نوشت. این اثر از نخستین آثار مدینه­پژوهی است و بخش مهمی از آن درباره بقیع است. این بخش شامل چند موضوع مهم است که هر کدام در یک مقاله آمده است. هدف دسترسی آسان­تر پژوهشگران به آراء و گزارش­های بقیع­پژوهان قدیمی و نزدیک به دوره رسالت است. حسن بن علی(ع) صحابی و نوه پیامبر(ص) و دومین امام شیعیان است که در بقیع آرمیده و وهابیون مزار و بقعه آن حضرت را تخریب کردند. گزاش ابن شبّه حداقل گویای تعارض سنت و دیدگاه متعارف مسلمانان صدر اول با رفتار وهابیون است.

/ پدرم برایم نقل کرد و گفت: نوفل بن فرات برایم حدیث کرد و گفت: حسن بن علی چون گاهِ جان سپردنش رسید به حسین فرمود: من پیشتر از عایشه اجازه خواسته­ام که اگر مردم بگذارند تا در خانه او در جوار رسول خدا(ص) به خاک سپرده شوم. نمی­دانم، شاید از من شرم کرده و چنین اجازه­ای داده است. پس آنگاه که مُردم، نزد او برو و این را از او بخواه. اگر از صمیم دل خرسند بود مرا در آن خانه به خاک سپار. البته اگر اجازه داد، باز نمی­دانم شاید خاندانش چون تو بخواهی این کار را انجام دهی تو را از آن باز بدارند، آن سان که ما خویشاوندان عثمان بن عفان را اجازه ندادیم. در آن هنگام مروان بن حکم امیر مدینه بود و پیشتر خاندان او قصد داشتند عثمان را در خانه دفن کنند، اما آنان را از این کار

ص: 1286

باز داشتند. اگر چنین کردند با آنان در این باره چانه مزن و مرا در بقیع غرقد به خاک بسپار؛ چه، مرا به آنان که در این قبرستان خفته­اند اقتداست.

راوی گوید: چون حسن بن علی(ع) درگذشت، حسین(ع) نزد عایشه رفت و از او چنین خواست. او گفت: اجازه می­دهم و افتخار هم می­کنم. خبر به مروان رسید. گفت: هم حسین دروغ می­گوید و هم عایشه دروغ گفته است. چون این خبر به حسین رسید، زره رزم بر تن آراست و از آن سوی مروان نیز جامه پیکار بر تن کرد. در این میان مردی خود را به حسین رساند و گفت: ای ابوعبدالله، آیا می­خواهی برادرت را در آنچه درباره خود سفارش کرده است پیش از آنکه او را به خاک بسپاری نافرمانی کنی؟

راوی گوید: پس حسین(ع) سلاح فرو نهاد و او را در بقیع غرقد دفن کرد. (این روایت در وفاء الوفا (ج2، ص 95و96) و همچنین به اختصار در عمدة الاخبار (ص 129) آمده است.)

محمد بن یحیی، از محمد بن اسماعیل، از فائد وابسته عبادل، نقل کرد که عبیدالله بن علی از یکی از درگذشتگان خاندان خود برای او نقل خبر کرده است که حسن ابن علی(ع) را شکم درد عارض شد. چون درد فزونی گرفت و دریافت که مرگ نزدیک است کسی را نزد عایشه (رضی الله عنها) فرستاد که اجازه دهد او را در جوار رسول خدا(ص) به خاک بسپارند. عایشه گفت: باشد، اما تنها یک جای قبر مانده است. [از آن سوی] چون خبر به بنی­امیه رسید جامه پیکار پوشیدند و در مقابل بنی­هاشم نیز آماده جنگ شدند. بنی­امیه گفتند: به خداوند سوگند، هرگز اجازه ندهیم که در آنجا به خاک سپرده شود.

این خبر به حسن بن علی(ع) رسید. نزد خاندان خود پیغام فرستاد که اگر چنین است مرا بدان نیازی نیست؛ مرا در همان قبرستان عمومی و در جوار مادرم فاطمه(س) به خاک بسپارید. پس حسن را در قبرستان عمومی در جوار فاطمه(س) به خاک سپردند./

مأخذ

تاریخ مدینه منوره، ابن شبّه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، ص116-118.

نیز ﻧﮑ: ابن شَبَّه؛ تاریخ مدینه منوره؛ حسن بن علی(ع)

مزار خنیس بن حذافه، بخشی از کتاب وفاء الوفاء از سمهودی، درباره یکی از صحابه و مدفون در بقیع.

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد سمهودی(844-911ق) از مدینه پژوهان سرشناس مصری است. او سال ها در مدینه النبی اقامت داشته و به تدریس و تألیف مشغول بود. چندین عنوان کتاب درباره مدینه تألیف کرد؛ از جمله وفاء الوفا را درباره مدینه و بقیع نوشت. در مدینه درگذشت و در بقیع در بقعه ابراهیم بن مصطفی(ص) به خاک سپرده شد.

ص: 1287

کتاب وفاء الوفا از آثار مرجع و مهمّ در مطالعات و پژوهش های مدینه و بقیع شناسی محسوب می شود و چندین قرن مورد اعتماد و استفاده مؤلفان بوده است.

بخشی از وفاء الوفاء، گزارش سمهودی درباره مقبره خنیس بن حذافه است. این گزارش شامل اطلاعات قدیمی و جالب درباره این مقبره است و وضعیت آن را به خوبی نشان می دهد. پژوهشگران به آسانی می توانند از این گزارش در تحقیقات خود استفاده نمایند.

قبر خنیس بن حذافة السهمی

/ کان زوج حفصة بنت عمر قبل رسول الله(ص)، و هو من المهاجرین الأولین أصحاب الهجرتین، نالته جراحة یوم أحد، فمات بسببها بالمدینة.

قال أبو عبدالله محمد بن یوسف الزرندی المدنی (له ترجمة فی نصیحة المشاور، والدرر الکامنة، توفی بشیراز بعد أن رحل إلیها و ولی قضاءها سنة 748 ه-) فی سیرته: توفی فی السنة الثالثة من الهجرة، ودفن عند عثمان بن مظعون، قال: وکان عثمان بن مظعون توفی قبله فی شعبان من السنة المذکورة، ونقل ابن الجوزی أن عثمان توفی فی السنة الثالثة، النتهی (ذکره ابن الجوزی فی المنتظم 3/191 من حوادث السنة الثالثة، لکن ذکر الطبری 2/485. وابن حبان فی سیرته/212/ أن وفاته فی ذی الحجة من السنة الثانیة).

وما قدمناه من موت خنیس بعد أحد من جراحة نالته بوم أحد هو ما جزم به ابن عبدالبر، وتبعه علیه الذهبی، ویشکل علیه ما سبق فی الفصل الثانی عشر من الباب الثالث من أنّ أحداً کانت فی شوال سنة ثلاث باتفاق الجمهور، وقیل: أربع، وأنه(ص) تزوج بحفصة بنت عمر فی شعبان من السنة الثالثة علی الأصح، وقیل: فی الثانیة، فلا یصح ما جزم به ابن عبدالبر، إلا أن یکون خنیس قد طلَّقها کما أشار إلیه الذهبی، لکن قد وَهَّمَ الحفَّاظ ابن عبدالبر فی قوله: «إن خنیساً استشهد بأحد بسبب تلک الجراحة» وإنما توفی قبلها بالمدینة، قال ابن سید الناس: المعروف أنه مات بالمدینة علی راس خمسة و عشرین شهراً، وذلک بعد رجوعه من بدر، انتهی (انظر الاستیعاب 2/452. و تجرید أسماء الصحابة للذهبی 1/163. وعیون الأثر 2/395. وإشارة مغلطای/227/ بتحقیقنا)./

مأخذ

وفاء الوفا باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 2008م/1429ق، ج3، ص213- 214.

نیز ﻧﮑ: خنیس بن خزاعه؛ السمهودی، علی بن عبدالله

مزار عباس بن عبدالمطلب، بخشی از کتاب تاریخ مدینة منوره از ابن شَبَّه درباره یکی از صحابه مدفون در بقیع.

ص: 1288

ابوزید عمر بن شَبَّه نمیری معروف به ابن شَبَّه(173-263ق) ادیب، مورخ و راوی حدیث، کتاب تاریخ المدینة المنورة را به منظور معرفی تحولات و ابعاد شهر یثرب(مدینه در دوره اسلامی) نوشت. این اثر از نخستین آثار در عرصه مدینه پژوهی است. بخشی مهمی از آن درباره بقیع است که در چند مقاله عرضه شده است. هدف از این مقاله علاوه بر معرفی عباس و مقبره او، دسترسی آسان تر پژوهشگران به متون قدیمی است. بلکه از این طریق بقیع پژوهی رواج و گسترش یابد. مؤلف به دلیل نزدیکی به دوره ی رسالت و زمان عباس، اطلاعات مستند و سودمندی عرضه کرده است.

/ عبدالعزیز گفت: عباس بن عبدالمطّلب در کنار قبر فاطمه بنت اسد بن هاشم و در ابتدای قبور بنی هاشم که در سرای عقیل است به خاک سپرده شد. گفته می شود: آن مسجد در مقابل قبر او ساخته شده است. [عبدالعزیز] گفت: از کسی شنیدم که می گفت: او در میانه های بقیع به خاک سپرده شد./

مأخذ

تاریخ مدینة منورة، ابن شبّه، ترجمه حسین صابری، تهران، مشعر، 1391، ص131.

نیز ﻧﮑ: عباس بن عبدالمطلب؛ ابن شبّه، عمر؛ تاریخ مدینه منوره

مزار عثمان بن عفان، بخشی از کتاب الوفاء الوفاء از سمهودی درباره یکی از صحابه و خلیفه سوم مدفون در بقیع.

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد سمهودی(844-911ق) از مدینه پژوهان سرشناس مصری است. او سال ها در مدینه النبی اقامت داشته و به تدریس و تألیف مشغول بود. چندین عنوان کتاب درباره مدینه تألیف کرد؛ از جمله وفاء الوفا را درباره مدینه و بقیع نوشت. در مدینه درگذشت و در بقیع در بقعه ابراهیم بن مصطفی(ص) به خاک سپرده شد.

کتاب وفاء الوفا از آثار مرجع و مهمّ در مطالعات و پژوهش های مدینه و بقیع شناسی محسوب می شود و چندین قرن مورد اعتماد و استفاده مؤلفان بوده است.

بخشی از وفاء الوفاء، گزارش سمهودی درباره مقبره عثمان بن عفان داماد حضرت رسول(ص)، خلیفه سوم است. او پس از مرگ در منظقه ای نزدیک بقیع دفن شد ولی بعدها این مکان جزء بقیع شد. این گزارش ذیلاً عرضه می شود تا دسترسی پژوهشگران به اطلاعات درباره او، آسان تر گردد.

قبر أمیرالمؤمنین عثمان بن عفان

/ روی ابن شبة عن الزهری قال: جاءت أم حبیبة بنت أبی سفیان رضی الله تعالی عنهما فوقفت علی باب المسجد، فقالت: لَتُخَلُّنَّ بینی و بین دفن هذا الرجل أو لأکشِفَنَّ ستر رسول الله(ص)، فخلوها، فلما أمسوا جاء جبیر ابن مظعم، وحکیم بن حزام، وعبدالله بن الزبیر، وأبوالجهم بن حذیفة، وعبدالله ابن حسل،

ص: 1289

فحملوه فانتهوا به إلی البقیع، فمنعهم من دفنه ابن بَجرة، ویقال: ابن بُجرة الساعدی، فانطُلق به إلی حش کوکب، وهو بستان بالمدینة، فصلَّ علیه جُبیر ودفنوه وانصرفوا (تاریخ المدینة 1/111- 112. وفی (أ ) و (د ): عبدالله بن حسن).

وعن عروة بن الزبیر قال: منعهم من دفن عثمان بالبقیع أسلم بن أوس بن بجرة الساعدی، فانطلقوا به إلی حش کوکب، فصلی علیه حکیم بن حزام و أدخل بنو أمیة حش کوکب فی البقیع (المصدر السابق 1/113. وانظر جمهرة ابن حزم/366/).

وعن عثمان بن محمد الأخنسی عن أمه حکیمة قالت: کنت مع الأربعة الذین دفنوا عثمان بن عفان: جبیر بن مطعم، وحکیم بن حزام، وأبو جهم بن حذیفة و نیار بن مکرم الأسلمی، وحملوه علی باب أسمع قرع رأسه علی الباب کأنه دباة، ویقول: دب دب، حتی جاؤوا به حش کوکب فدفن به، ثم هدم علیه الجدار وصُلّی علیه هناک.

قال: وحش کوکب: موضع فی أصل الحائط الذی فی شرقی البقیع الذی یقال له خضراء أبان، وهو أبان بن عثمان (تاریخ المدینة 1/113).

قلت: فلذلک تسمی تلک الناحیة إلی الیوم بالخضاری.

وفی طبقات ابن سعد عن مالک بن أبی عامر قال: کان الناس یتوقون أن یدفنوا موتاهم فی حش کوکب، فکان عثمان بن عفان یقول: یوشک أن یهلک رجل صالح فیدفن هناک فیأتسی الناس به، قال: فکان عثمان أول من دفن به (الطبقات الکبری 3/77).

وروی ابن شبة عن عبدالله بن فروج قال: کنا مع طلحة فقال لی و لابن أخیه عبدالرحمن بن عثمان بن عبیدالله: انطلقا فانظرا ما فعل الرجل، قال فدخلنا فإذا هو مُسَجًی بثوب أبیض، فرجعنا إلی طلحة فأخبرناه، فقال: قوموا إلی صاحبکم فواروه، فانطلقنا فجمعنا علیه ثیابه کما یصنع بالشهید، ثم أخرجناه لیصلی علیه، فقالت المصریة: والله لایصَلَّی علیه، فقال أبو الجهم بن حذیفة: والله إن علیکم أن لا تصلوا علیه، قد صلی الله علیه، فَنَغَزوه ساعةً بنعال سیوفهم حتی ظننت أن قد قتلوه، ثم أرادوا دفنه مع نبی الله(ص)، وکان قد استوهب من عائشة رضی الله عنها موضع قبر فوهبت له، فأبوا، فدفن فی مقبرة کان اشتراها فزادها فی المقبرة، فکان أول من دفن فیها، وقیل: إن عمرو بن عثمان صلی علیه یومئذ (تاریخ المدینة 1/114- 115).

وروی ابن زبالة عن ابن شهاب و غیره أن عثمان مُنع من البقیع، فدفن فی حش کوکب، و کان عثمان بم مظعون أول من دُفن بالبقیع، فجعل رسول الله(ص) أسفل مهراس علامة علی قبره لیدفن الناس حوله، وقال لأجعلنّک للمتقین إماماً، فلما استعمل معاویة مروان بن الحکم علی المدینة فی ملکه أدخل الحش فی

ص: 1290

البقیع، و حمل المهراس فجفله علی قبر عثمان، وقال: عثمان و عثمان، فدفن الناس حوله عثمان رضی الله عنه (الدرة الثمینة/310/ مختصراً)./

مأخذ

وفاء الوفا باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 2008م/ 1429ق، ج3، ص233- 235.

نیز ﻧﮑ: عثمان بن عفان؛ السمهودی، علی بن عبدالله

مزار عثمان بن مظعون، بخشی از کتاب الوفاء الوفاء از سمهودی درباره مقبره یکی از صحابه و اولین مهاجر مدفون در بقیع.

نورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد سمهودی(844-911ق) از مدینه پژوهان سرشناس مصری است. او سال ها در مدینه النبی اقامت داشته و به تدریس و تألیف مشغول بود. چندین عنوان کتاب درباره مدینه تألیف کرد؛ از جمله وفاء الوفا را درباره مدینه و بقیع نوشت. در مدینه درگذشت و در بقیع در بقعه ابراهیم بن مصطفی(ص) به خاک سپرده شد.

کتاب وفاء الوفا از آثار مرجع و مهمّ در مطالعات و پژوهش های مدینه و بقیع شناسی محسوب می شود و چندین قرن مورد اعتماد و استفاده مؤلفان بوده است.

بخشی از وفاء الوفاء، گزارش سمهودی درباره مقبره عثمان بن مظعون از صحابه و از مهاجرین است. این گزارش ذیلاً عرضه می شود تا دسترسی پژوهشگران به آن آسان گردد.

قبر عثمان بن مظعون

/ وروی ابن شبة عن سعید بن جبیر بن مطعم قال: رأیت قبر عثمان بن مظعون عند دار محمد بن علی بن الحنفیة.

وعن محمد بن قدامة عن أبیه عن جده قال: لما دفن النبی(ص) عثمان بن مظعون أمر بحجر فوضع عند رأسه، قال قدامة: فلما صفق البقیع وجدنا ذلک الحجر، فعرفنا أنه قبر عثمان بن مظعون.

قال عبدالعزیز بن عمران: وسمعت بعض الناس یقول: کان عند رأس عثمان ابن مظعون و رجلیه حَجَران.

وعن شیخ من بنی مخزوم یدعی عمر قال: کان عثمان بن مظعون أول من مات من المهاجرین، فقالوا: یا رسول الله أین ندفنه؟ قال: بالبقیع، قال: فلحد له رسول الله(ص)، وفضل حجر من حجارة لحده، فحمله رسول الله(ص) فوضعه عند رجلیه، فلما ولی مروان بن الحکم المدینة مرَّ علی ذلک الحجر فأمر به فُرمی به، وقال: والله لا یکون علی قبر عثمان بن مظعون حجر یعرف به، فأتته بنوأمیة فقالوا: بئس ما صنعت،

ص: 1291

عمدت إلی حجر وضعه النبی(ص) فرمیت به، بئس ما عملت، فَأمُر به فلیرد، فقال: أما والله إذ رمیت به فلا یرَدّ (تاریخ المدینة 1/101- 102).

وسیأتی فی قبر عثمان بن عفان من روایة ابن زبالة أن مروان جعل ذلک الحجر علی قبر عثمان بن عفان.

وروی أبو داود بإسناد حسن عن المطلب بن عبدالله بن حنطب، ولم یسم الصحابی الذی حدثه، قال: «لما مات عثمان بن مظعون أخرج بجنازته فدفن، فأمر النبی(ص) رجلاً أن یأتی بحَجَر فلم یستطع حمله، فقال إلیها رسول الله(ص) و حسر عن ذراعیه- قال المطلب: قال الذی یخبرنی: کأنی أنظر إلی بیاض ذراعی رسول الله(ص) حین حسر عنهما- ثم حملها فوضعها عند رأسه، وقال: أتعلّم بها قبر أخی، وأدفن إلیه من مات من أهلی» (سنن أبی داود کتاب الجنائز، باب فی جمع الموتی فی قبر، والقبر یعلم(3206)).

ورواه ابن شبة وابن ماجه و ابن عدی عن أنس والحاکم عن أبی رافع (تاریخ المدینة 1/102. وسنن ابن ماجه کتاب الجنائز، باب ما جاء فی العلامة فی القبر(1561). وکامل ابن عدی 6/2089. والمستدرک 3/189- 190).

وروی ابن زبالة عن عائشة بنت قدامة قالت: کان القائم یقوم عند قبر عثمان ابن مظعون فیری بنت النبی(ص)، لیس دونه حجاب (الدرة الثمینة/309/؛ والمغانم المطابة 2/509)./

مأخذ

وفاء الوفا باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش محمد نظام الدین الفتیح، مدینه، دارالزمان، 2008م/1429ق، ج3، ص203- 204.

نیز ﻧﮑ: اولین مدفون در بقیع؛ عثمان بن مظعون؛ السمهودی، علی بن عبدالله

مسجد الاجابة، بخشی از کتاب اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء از سمهودی.

ابوالحسن علی مشهور به سمهودی مدینه پژوه مشهور کتاب وفاء الوفاء را تألیف کرد. سپس آن را تلخیص و آن را خلاصة الوفاء نامید. آنگاه مترجمی ناشناس آن را به فارسی برگرداند. بخشی از آن درباره یکی از مساجد بقیع است که عیناً نقل می شود:

مسجد الاجابه:

این مسجد از آن بنی معاویه بن مالک بن عوف است از قبیله خزرج در صحیح مسلم است که روزی رسول(ص) از جهت عالیه اقبال نمود تا آنکه بر مسجد بنی معاویه مرور فرموده به آن داخل شده و دو رکعت نماز کرد و ما نیز بر او نماز برپا کردیم و دعای دراز کرد و بعد از آن به جانب ما منصرف شده، فرمود که: از پروردگار خود حاجت خواستم، دوی آن را اجابت نموده یکی را منع فرمود خواستم که اُمت مرا به قحط هلاک نکند اجابت نمود و خواستم که اُمت مرا به غرق هلاک نسازد خواسته مرا داد یا

ص: 1292

خواستم که نگرداند بأس ایشان را در میان ایشان یعنی در میان ایشان خلاف نباشد، مرا از این سؤال منع فرمود.

ابن شبّه به سند خوب از عبدالله بن جابر بن عتبک روایت کرده که عبدالله بن عمر پیش ما آمد در میان بنی معاویه که قریه ای است از انصار، و گفت می دانید که کجا نماز کرد رسول(ص) در این مسجد شما ؟ گفتم: آری و اشارت کردم به ناحیه ای از آن مسجد و گفت می دانید آن سه چیز را که خواسته است رسول(ص) در این مسجد؟ گفتم: آری، گفت: خبر ده مرا از آن، گفتم خواسته است که ظفر نیابد بر امت او دشمنان دین او و آنکه هلاک نسازد امت او را به قحط و هر دو را اجابت نموده و خواسته است که نگرداند بأس امت را در میان ایشان پس منع کرده او را از آن. گفت: راست گفتی لایزال قتال است در میان ایشان تا روز قیامت و مروی شده که آن حضرت(ص) در یمین محراب به مقدار دو گز نماز کرده.

صاحب تاریخ می گوید: باید که زایران محل را قصد نموده ایستاد و این مسجد در شمال بقیع است بر یسار کسی که به سوی عریض می رود در میان تلهایی که آن آثار قریه بنی معاویه است و گز این مسجد از جهت مشرق تا مغرب مقدار بیست و پنج است و از جهت قبله تا شامی مقدار بیست گز.

مأخذ

اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش سید کمال حاج سید جوادی، تهران، مشعر، 1376، ص272-273.

مسجد الإجابة، بخشی از کتاب المدینة بین الماضی والحاضر نوشته ابراهیم بن علی العیاشی.

ابراهیم بن علی العیاشی از پژوهشگران و مؤلفان معاصر عربستان سعودی است. او پس از چند سال مطالعه درباره مدینه کتاب فوق را نوشت. بخشی از آن درباره مسجد الاجابه است این مسجد در بقیع واقع بوده است. این بحث از کتاب عیاشی گزینش و نقل می گردد.

مسجد الإجابة

ذکر السید السمهودی مسجد الإجابة فی بنی معاویة بن مالک بن عوف من الاوس، وقال عند ذکر آخر الحدیث، قلت: ولیس الیوم شیء من الاساطین، وقد رمم ما تخرب منه، وهو فی شمال البقیع «أی من الجهة الشرقیة الشمالیة» علی یسار السالک الی طریق العریض، «وکان طریق العریض من جنوب مسجد الاجابة، ثم یمضی الی شرقیه، فی الطریق المؤدیة الی بئر علی ابوالجود، ومنها ینصرف فی مفترقین احدهما الی المبعوث، والثانی الی العریض، وأکمل ما قاله السید وهی أی القربة وسط تلول هی آثار قریة بنی معاویة، اقول: وبالله العون، واما الآن فان التلول الذی قال عنها السید خلیت قروناً من الزمن مع ما حولها، ثم أصبحت الآن تضم مئات البیوت المنتشرة فی أزقة ضیقة، وعلی غیر نظام، وأصبح لا یوصل

ص: 1293

الی المسجد إلا بکل شقه من کثرة زحام المساکن، ومنطقة المسجد تحدُّ منطقة الاسواف من الجنوب ومن المشرق».

اما مسجد الاجابة، ورغم ان السید السمهودی لم یتعرص لتعریفه، سوی ما فی شمال البقیع الخ اقول هنا: ان مسجد الاجابة کان فی وسط التلول التی اشار الیها السید، وقد ادرکته متهدماً ولم یبق منه سوی مقدار القامة، وهو من قسمین جنوبی وفیه محراب، وشمالی وکان علیه قبه کما یظهر لی، لأننی لم أدرک وقت القبة، بقی زمناً طویلاً حتی أدرکته عنایة الله بما حوله من المساکن، فعمرته الأوقاف، ودمجت القسمین وصار مسجداً فخماً وله مأذنة عجیبة الصنع، تشرف علی ما حولها، وتعتزم الأوقاف علی إدخال الکهرباء فیه، وأرجو أن تقام فیه الجمعة، ویجعل له خطیب فهو یکفی المنطقة بأکملها، ویخفف الزحام عن المسجد النبوی.

أثر مسجد الاجابة: یقول السید السمهودی بنصه: وقد روینا فی صحیح مسلم من حدیث عامر ابن سعد عن أبیه: أن رسول الله(ص) «أقبل ذات یوم من العالیه» حتی إذا مر بمسجد بنی معاویة، دخل فرکع رکعتین، وصلینا معه، ودعا ربه طویلاً، ثم انصرف إلینا فقال: سألت ربی ثلاثاً، فأعطانی اثنتین، ومنعنی واحدة، سألته أن لایهلک أمتی بالسنة فأعطانی، وسألته أن لایهلک أمتی بالغرق فأعطانیها، فسألته أن لایحعل بأسهم بینهم، فمنعنیها قال السید فهذا سبب تسمیة المسجد بمسجد الإجابة ا ه-.

مأخذ

المدینة بین الماضی والحاضر، ابراهیم بن علی العیاشی، المدینة المنورة، المکتبة العلمیة، 1392ق/ 1972م، ص319-322.

مسجد الإجابة، بخشی از کتاب عمدة الاخبار از احمد العباسی درباره مسجدی در بقیع.

احمد بن عبدالحمید العباسی (درگذشت سده 10ق) از مدینه پژوهان مهم است. درباره او اطلاعاتی در اختیار نداریم. اما کتاب عمدة الاخبار مطلوب و روشمند است.

یک فصل از آن درباره مسجد الإجابة است. این مسجد اسامی دیگری هم دارد. این بخش از کتاب عمدة الاخبار برای سهولت استفاده پژوهشگران نقل می شود.

مسجد الإجابة

/هو مسجد بنی معاویة بن مالک بن عوف من الأوس روینا فی صحیح مسلم ابن الحجاج من حدیث عامر بن سعد عن أبیه أن رسول الله(ص) أقبل ذات یوم من العالیة حتی إذا مر بمسجد بنی معاویة دخل فرکع رکعتین، وصلینا معه ودعا ربه طویلاً ثم انصرف إلینا، فقال: سألت ربی ثلاثاً، فأعطانی اثنتین ومنعنی واحدة سألته أن لا یهلک أمتی بالسنة وسألته أن لا یهلک أمتی بالغرق، فأعطانیها، وسألته أن لا یجعل

ص: 1294

بأسهم بینهم فمنعنیها، ولهذا سمی مسجد الإجابة. وهذا المسجد علی یسار السالک إلی مشهد عثمان بن عفان وهو أیضاً شمالی البقیع علی یسار السالک إلی العریض: روی أن النبی(ص) فی مسجد معاویة علی یمین المحراب نحواً من ذراعین. قلت: وصلته وذرعته وهو غیر مسقف وإنما هو أربعة جدران ومحراب کبیر من المشرق إلی المغرب خمسة وعشرون ذراعاً، ومن القبلة إلی الشام نحو العشرین وحوالیه آثار قریة بنی معاویة - هی تلول هناک - وعن عتیک بن الحارث قال: جاءنا عبدالله بن ابن عمر فی بنی معاویة وهی قریة من قری الأنصار فقال: هل تدرون أین صلی رسول الله(ص) فی مسجدکم هذا؟ قلت نعم، قال فاخبرنی قلت: دعا أن لا یظهر علیهم عدو من غیرهم، وأن لا یهلکهم بالسنین فأعطیها ودعا أن لا یجعل بأسهم بینهم فمنعها، قال: صدقت فلا یزال الهرج إلی یوم القیامة، أخرجه مالک فی موطئه./

مأخذ

عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد بن عبدالحمید العباسی، به کوشش محمد الطیب الانصاری، حمد الجاسر، مدینه النبی، المکتبة العلمیة، بی تا، ص176-177 و مقدمه.

مسجد البقیع، بخشی از کتاب عمدة الاخبار از احمد العباسی درباره مسجدی در بقیع.

احمد بن عبدالحمید العباسی (درگذشت سده 10ق) از مدینه پژوهان مشهور، کتاب عمدة الاخبار را به روش مطلوب تدوین کرد. یک بخش آن درباره مسجد أبی یا مسجد بقیع است. این بخش بدون کم و زیاد و عیناً نقل می شود.

/مسجد البقیع: وهو مسجد أبی بن کعب علی یمین الخارج من درب البقیع غربی مشهد عقیل، وأمهات المؤمنین رضوان الله علیهم وبه اسطوان قائم. قال السید: فأما الیوم فی زماننا فهو مبین منور بالنورة وقد ذکر المرجانی بالبقیع مسجداً أنه موضع مصلی النبی(ص) العید بالبقیع، والظاهر أنه یعنی هذا المسجد، وقد سبق بیان المصلی وهو یقتضی رد ذلک ویقال له مسجد بنی حدیلة، ولابن زبالة عن یوسف الأعرج وربیعة بن عثمان أن النبی(ص) فی مسجد أبی بن کعب./

مسجد البقیع: وهو معروف الیوم بمسجد أبی، إذا دخلت من باب البقیع تجده علی یمینک مباشرة.

مأخذ

عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد بن عبدالحمید العباسی، به کوشش محمد الطیب الانصاری، حمد الجاسر، مدینه النبی، المکتبة العلمیة، بی تا، ص186 و مقدمه.

نیز ﻧﮑ: مسجد أبی بن کعب

مسجد بقیع، بخشی از کتاب اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء از سمهودی درباره مسجد بقیع.

ص: 1295

نورالدین ابوالحسن علی مشهور به سمهودی (844-911ق) مدینه پژوه مشهور در سده 9 و 10ق، کتاب وفاء الوفاء را درباره مدینه نوشت. خودش آن را تلخیص کرد و آن را خلاصة الوفاء نامید. مترجمی ناشناس از سده دهم آن را به فارسی برگرداند. بخشی از آن درباره مسجد بقیع است که بدون دخل و تصرف در اینجا نقل می شود:

مسجد البقیع بر یمین کسی است که از راه بقیع بیرون می آید و در غربی تربت پاک عقیل و امهات المؤمنین (رضوان الله علیهم).

صاحب تاریخ بعد از ذکر اختلاف مورخان در حق این مسجد می گوید: آنچه ظاهر می شود آن است که این مسجد اُبی بن کعب است که آن را مسجد بنی حدیله گویند و بعد از کلام طویل دیگر ذکر کرده که نماز نکرد رسول(ص) در مساجدی که در حفره مدینه است الاّ در مسجد ابی بن کعب و نیز روایت کرده که رسول(ص) بود که اختلاف می کرد یعنی رفت و آمد می نمود به مسجد ابی و نماز می کرد در آن خانه یک بار و دو بار و فرمود که اگر نه آن بود که مردم میل می کردند به این مسجد هر آینه نماز بسیار در آنجا می کردم.

ابن زباله روایت کرده: نبی(ص) در مسجد بنی حُدَیله که مسجد ابی بن کعب است نماز کرد.

مأخذ

اخبار مدینه ترجمه خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفی، سمهودی، به کوشش سید کمال حاج سید جوادی، تهران، مشعر، 1376، ص280.

مسیر طالبی، بخشی از سفرنامه میرزا ابوطالب خان درباره رفتار خشونت آمیز وهابی ها نسبت به شیعیان.

مسیر طالبی یا سفرنامه میرزا ابوطالب خان از سفرنامه های معروف اواخر قرن دوازدهم قمری است. این کتاب توسط یک ایرانی اصفهانی ساکن و مقیم هند نوشته شده که صاحب جاه و مقام بوده است. ایرج افشار در سال 1352 این کتاب را در «مجموعه منابع و اسناد تاریخی در دوره قاجار» منتشر کرد. مسیر طالبی نخست در 1812 در کلکته توسط فرزند مؤلف منتشر شد. سپس خلاصه آن دو بار در سال های 1827م و 1836م در همان شهر منتشر شد. نیز توسط C. Stewart به انگلیسی ترجمه و در لندن، 1810م منتشر شد. همچنین توسط میرزا علی مخزون مرادآبادی به اردو ترجمه و در مرادآباد، 1904م منتشر شد؛ توسط J.C.J به فرانسه نیز ترجمه و در پاریس، 1819 منتشر شد؛ به زبان آلمانی هم ترجمه و در وین، 1813 منتشر شد (مقدمه ایرج افشار بر مسیر طالبی، صفحه 8-7).

ص: 1296

میرزا ابوطالب پسر حاجی محمد بیک خان از ترکان آذربایجان بود که در اصفهان متولد شد. او در جوانی به هند رفت، در کسب ثروت و تجارت به مقامی رسیده بود. بالاخره در 1183ق در مرشدآباد درگذشته است. پسرش، میرزا ابوطالب به سال 1166 در شهر لکهنو به دنیا آمد. وی در دربار حاکم بنگال نفوذ یافت و موقعیت و ثروتی به دست آورد. بالاخره در 1221ق در لکهنو درگذشت. میرزا ابوطالب در سالهای 1213- 1218ق به سفری به دور دنیا رفت. از جمله مدتی در کربلا اقامت داشت، شاهد حمله وهابی ها به عتبات بود و گزارش آن را در سفرنامه خود آورده است. این گزارش عیناً تقدیم می گردد.

این گزارش گویای واقعیت هایی است که برای اولین بار در اینجا عرضه شده است و نشانگر رفتار خشن و خصومت آمیز وهابی ها با شیعیان است.

ذکر حادثه وهابی در کربلا:/ مجملی از بیان حادثه مذکور اینکه هیجدهم ذیحجه، روز غدیرخم، که اکثر مردم معتبر کربلا به زیارت مخصوصه نجف رفته بودند، قریب بیست و پنج هزار وهابی، سوار اسبهای عربی و شترهای نجیب، وارد نواحی شهر کربلا شدند. چون بعضی از آنها در لباس زوار قبل از این داخل شهر شده بودند، و عمرآغای حاکم، به سبب تعصب تسنن به آنها زبان داشت(1)، به حمله اول اندرون شهر درآمده، صدای «اقتلوا المشرکین» و آوازه «اذبحوا الکافرین» دردادند. عمرآغا به دیهی گریخته آخر کار، به فرمان سلیمان پاشا، به قصاص رسید. بعد قتل و اسرعام، می خواستند که خشتهای طلای گنبد را کنده ببرند، از غایت استحکام میسر نیامد. لهذا قبر اندرون گنبد را به کلنگ و تبر خراب کرده قریب به شام، بی خوف و سببی ظاهر، به وطن خود برگشتند. زیاده از پنج هزار نفر کشته شد، و زخمیها را خود حساب نیست. از آن جمله میرزا حسن نام، شاهزاده ایرانی، و میرزا محمد، طبیب لکهنویی، و علی نقی خان لاهوری معه برادرش، میرزا قنبر علی، و کنیز و غلام و آنچه اسباب کارآمدنی بود، خصوص طلا و نقره، از سرکار حضرت و سایر سکنه شهر، بتمام، به جاروب غارت پاک رفتند. در صحن مقدس، خون مذبوحان روان، گنبد و حجره های صحن از لاش مقتولین پر بود. بجز محله حضرت عباس و گنبد آن جناب، کسی از آن بلیه رهایی نیافت. و شدت آن حادثه به جایی رسید که من بعد یازده ماه از آن، وارد آن شهر شدم، هنوز آنقدر تازگی داشت که بجز نقل آن، حدیثی دیگر در شهر نبوده، و روات در اثنای حکایت می گریستند، و از استماع آن موها بر اندام راست می شد. اما مقتولین این حادثه اکثری به نامردی کشته شدند، بلکه چون گوسپندان، دست و پا بربسته، خود را به قصاب بیرحم سپردند. بعد بیرون رفتن وهابی، اعراب اطراف غلغله عود آنها انداخته چون مردم به

ص: 1297


1- . یعنی با آنها همزبان بود و تبانی داشت.

باغات خارج شهر، برای مدافعه، بیرون رفتند، خود فوج فوج داخل شهر گشته مس و برنج، اموال ثقیله و آنچه از وهابی مانده بود، به غارت بردند. تمام آن شب و روز دیگر تاراج آنها امتداد داشت. هر کس در آن وقت به شهر رفت کشته شد. از اصول و فروع ملت وهابی و حسب و نسب مخترع آن هر چند تفحص کردم از کسی مفصل معلوم نشد، زیرا که مردم این ملک به اغوای امرای عثمانی و از غایت سبک عقلی، حسابی از او برنداشته امر او را قابل ضبط و حفظ نمی دانند. بنابراین قدری قلیل که به تجسس بسیار مسموع شده بود در این مقام درج افتاد.

ذکر مجملی در تاریخ وهابی : مؤسس این اساس عبد الوهاب نامی است. از نواحی دجله بوده، به تقریب پسرخواندگی در خانه ابراهیم نامی از اعراب بنی حرب، در دیهی از توابع درعیه، مِن اعمال نجد، پرورش یافته. در امائل و اقران به ذهن و ذکا معروف، و به عقل و کیاست موصوف بود. جودی به افراط داشت. به هر چه دست او رسیدی به اتباع و انصار بذل و ایثار نمودی. بعد از آنکه در وطن، پاره ای از علوم عربی و فقه حنفی اخذ کرده بود، مسافرت به اصفهان، و در آن بلده استفاده حکمیات از فضلای نامدار نمود. پس اکثر بلاد عراق و خراسان را، تا سرحد غزنین، سیر نموده به وطن عود کرد.

در سنه ١١٧١، یا یک دو سال پس و پیش آن، دعوی این ملت(1)

از باطنش سر برزد. در آغاز، در اصول، مقلد امام اعظم، ابو حنیفه، و در فروغ برای خود عامل بود. آخرش در بعضی اصول نیز گردن از قلاده تقلید پیچید، و آنچه برای او مستحسن آمدی، مستقلانه گفتی و مردم را بدان دعوت کردی. از آن جمله جمیع فرق اسلام را مشرک و کافر، و در زمره عبده اصنام محسوب داشت؛ بلکه ایشان را بدتر از کفار پرستندگان عزا و هبل(2)

پنداشت. زیرا که آن جماعت در حین نزول بلایا بی اختیار رجوع به خالق می کردند، و مسلمانان در اثنای واردات نیز بجز نام محمد و علی و ائمه و صحابه نمی برند؛ و تعظیمی که عامه اسلام به قبر مطهر سید رسل و ائمه هدی کنند و در حضرت باری بدیشان توسل و استشفاع جویند، آن را بتپرستی نامید و گفت این فرقی از عبادت اصنام ندارد، زیرا که عبده اصنام، مثل کفار چین و هند، نیز هیاکل معهوده خویش را خالق ندانند، بلکه گویند که قبله ماست، به وساطت اینان از درگاه حضرت باری مسئلت می نماییم. و چنین است حال یهود و نصاری در داشتن تصویرات حضرت موسی و عیسی(ع)، و پرستش آنها. بلکه خداپرستی آن است که ذات او را بی شرکت غیر پرستش نمایند، و شریکی و رهبری بدو قرار ندهند. مجملاً جمعی از عوام طوایف نجد بدو گرویده به تدریج در آن نواحی صاحب آوازه و اشتهار گردید. مدام تخریب قبه رسول انام و مراقد منوره ائمه کرام را نصب عین

ص: 1298


1- . ملت، مذهب.
2- . نام دو بت عصر جاهلیت.

داشتی که در هنگام قدرت به عمل آرد، اجل او را فرصت نداده درگذشت. پس از او محمد، [پسرش]، امام و مفتی شریعت او گردید. محمد از هر دو چشم کور، الی الآن در قید حیات، و به خانه خویش منزوی می باشد.

ذکر عبد العزیز خلیفه اول وهابی و پسر او سعود: و خلافتش بر عبد العزیز بن سعود، که ایضاً پروریده ابراهیم مذکور است، قرار یافت، مسمی به امیر المسلمین. صاحب جیش و حکم گردید. او مردی بلند بالا، بسیار قوی هیکل، شدید آواز است. با آنکه سنش از هفتاد تجاوز کرده به قوایش خللی راه نیافته، بلکه چهل سال است که کسی از دودمان او نمرده. گوید تا این مذهب حق استحکام نیابد کسی از ما نخواهد مرد.

این معنی بیشتر موجب اعتقاد عوام گشته است. و او را پسری هست، بسیار مدبر و شجاع، سعود بن عبد العزیز نام، که، لشکرکش و قایم مقام اوست.

بالجمله این عبد العزیز هفته ای دو مرتبه به خدمت محمد بن عبد الوهاب حاضر شده مسایل دینی را از او تحقیق می کند؛ و به فتوای او افواج به بلاد فرستاده در نماز و سایر احکام بدو اقتدا می نماید؛ و در آن طریقه صلبتر از عبد الوهاب است. [بنابراین] به نواحی نجد اکتفا نکرده، بلدان دور دست را به طریقه خود دعوت نمود و به اتباع خود دماء و اموال و نسای جمیع فرق را مباح گردانید و گفت: «اگر کشته شوند او متکفل عیال و اولاد ایشان در دنیا و ضامن دخول ایشان در جنت اعلی و نشئه اخری خواهد بود. چنانچه هر یک از مجاهدین را در وقت رخصت، فرمانی به نام خازن بهشت دهد و در گردن آویزد، بعد مفارقت روح، بی سؤال و درنگ به فردوس برین درآیند.» از نفاذ امر او حکایتها، که عقل سامع از آن خیره گردد، نمایند. به روی خاک نشیند و بی تکلف به مردم(1)

معاش و با رعایا به عدل و داد سلوک نماید. مداخل تمام ملک صرف تجهیز جیوش و مصارف ضروریه است. و جیش او چون صدر اسلام، قبایل اعراب لاتعد و لاتحصی است، که به فرمان او به قصد ثواب غزا و طمع غنیمت حاضر می آیند. خمس حصه او، و باقی از غنایم است. همه قلیل الاکل، لاغر اندام و زحمتکشند. به چند دانه خرما قوت یومیه به سر برند، و به یک عبای گلیمی، سالها گذرانند. اسبهایشان تمام نجدی از نسلهای معروف است، بلکه اسب نجدی را به طرفی دیگر رفتن نمی دهد. الی الآن تمام جزیرةالعرب را، غیر بلاد مسقط و مکه و مدینه، به تسخیر آورده. سبب ترک او حرمین را یکی اینکه تعظیم بیت الله بسیار می کند، و حجاج را، از هر طایفه که باشند، ضیافت کرده بدرقه داده می گذراند. شرط است که قوافل حاج از ولایت او عبور نمایند، و الا مردم فرستاده برمی گرداند. دیگر اینکه شریف مکه خود را از متوسلان او

ص: 1299


1- . در جای «با مردم».

وامی نمود، و در این ولا به تحریض امرای استنبول اظهار وجود کرده است. بنابراین خاطر عبد العزیز بر فتح آن بلاد قرار یافت، و سعود پسر خود را با لشکر بیعدد بدان طرفها فرستاد. او نخست طایف را قتل عام و حرق و اسیر نمود. چون موسم حج بود، در آنجا توقف کرد. پس، چون بلای ناگهان به مکه رسیده فتح نمود. بعضی از اماکن متبرکه را شکسته به جده رفته محاصره کرد. شریف بر جهازی سوار شده به بحر قلزم گریخت و مردم جده مال امانی داده صلح کردند؛ و چون سعود عازم بلاد عمان بود، به همان قدر اکتفا کرده بدان طرفها شتافت؛ و شریف دوباره به جده و مکه دستیاب گشته قلیل مردم او را، که در آن ولایت بودند، بکشت و گریزانید. اما سعود از پای جده به ولایت مسقط تاخت برده جنگی با سلطان آن دیار کرد؛ و [قبایل] اعراب نواحی مسقط، تمام، مسلک او اختیار کرده از سلطان خویش یاغی شده اند؛ و برادر سلطان، که مدعی سلطنت است، وهابی گشته از وهابی لقب امام المسلمین یافته؛ بنابراین سلطان بجز حصار و شهر اطراف مسقط چیزی در دست ندارد، و سعود چون می داند که آخر کار خودبخود به دست خواهد آمد، حمله بر آن نمی برد. مردم بصره و حله از مهابت وهابی شب درست خواب نمی کنند. در کربلا و نجف، خود شبها، خلایق کشیک می کشند. اشیاء و اسباب قیمتی روضه نجف را به کاظمین برده نگاه داشته اند. به حسب ظاهر چنان می نماید که بصره عنقریب مسخر او گردد، زیرا که تاخت او اکثر تا زبیر، سه فرسخی بصره، می رسد. بر قبایل عتوب، که علم جهازرانی می دانند و جهازات خرد دارند، از دو سال [پیش] دست یافته و قوت دریایی را بر قوت بری مزید کرده، بعد تسخیر بصره، تسخیر بغداد و پس از آن ممالک استنبول به آسانی او را میسر خواهد آمد. با اینکه این حقیقت بر همه کس واضح و روشن است، و وقایع کربلا به سمع سلطان روم و پادشاه عجم مکرر رسیده، کسی از [ایشان] به تدارک نپرداخت. لهذا دلیر گشته، به تقلید حضرت خاتم، به دعوت سلاطین عالم نامه ها ارسال ساخت. چنانچه ترجمه نامه ای که به پادشاه ایران نوشته در این مقام ثبت است.

ترجمه نامه امیر وهابی به شاه ایران:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم.

من عبد العزیز امیر المسلمین الی فتحعلیشاه ملک عجم آنکه چون بعد رسول خدا محمد بن عبدالله شرک و بتپرستی در امت شیوع یافته بود، چنانچه مردم بقعات کربلا و نجف پیش قبور، که از سنگ و گل ساخته ایشان است، به خاک می افتند و سجده کرده عرض حاجات می دارند، این اضعف عبادالله چون می دانست که سیدنا علی و حسین به این افعال راضی نیستند، کمر همت به تصفیه دین مبین بسته به توفیق حق، تعالی، نواحی نجد و اکثر بلاد عرب را از آلایشها پاک ساخت. خدمه و سکنه کربلا و نجف که بنابر اغراض نفسانی منع پذیر نبودند، صلاح منحصر در افنا و اعدام ایشان دانست. لهذا فوجی

ص: 1300

از غزات به کربلا فرستاده، چنانچه معلوم شده باشد، سزای لایق بدیشان داده شد. اگر ملک عجم هم بدین عقیده بوده باشد، باید که از آن توبه نماید، زیرا که هر کس بر شرک و کفر اصرار ورزد، بدو آن خواهد رسید که به سکنه کربلا رسید. و السَّلامُ عَلی مَن اتبعّ الهَدی.

بالجمله چون از زیارت مشهد کربلا فراغ حاصل شد، از راه حله، که ١6 فرسخ است، روانه نجف اشرف شدم. راه بادیه، اگرچه سیزده فرسخ و کوتاهتر است، اما مخوف از حرامی است، و خبر وصول افواج وهابی به عزم تاخت [به] نجف، از روزی که کاظم(ع) را گذاشتیم، در هر منزل، خصوص آن طرفها، اشتهار تمام داشت. از جمله سعاداتی که مرا در کربلا حاصل آمد، اینکه این قصیده را که در مدح سید الشهدا و تبیین شداید راه استنبول در اثنای طریق انشا کرده بودم، پسندیده ارباب کمال آنجا افتاد، بر قطعه ای ضخیم مذّهب، به خط خوش نوشته بر در رواق مبارک، که محل دخول زایران است، آویختند.

مآخذ

مسیر طالبی یا سفرنامه میرزا ابوطالب خان، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی،1352، مقدمه ایرج افشار و ص408- 414؛ «میرزا ابوطالب اصفهانی»، شهریار نقوی، ارمغان، سال 41.

مقبرة البقیع، بخشی از کتاب موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنورة درباره تاریخ بقیع و رویه رسول خدا(ص) درباره بقیع و اهمیت آن.

موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنورة نخستین دائرةالمعارف درباره مکه و مدینه است که به روش دائرةالمعارف نگاری جدید تألیف شده است. در جلد پنجم یک مقاله کامل با عنوان بقیع الغرقد به قلم عماد طاهر هست که به دلیل اهمیت آن ذیل موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنورة آمده است. نیز بخشی از مقاله الاماکن که در جلد سوم این دانشنامه درباره بقیع است که اینجا عرضه خواهد شد.

مقبرة البقیع

مقبرة البقیع و فضلها وإتیان النبی(ص) لها و الاستغفار لأهلها و السلام علیهم:

قبل الخوض فی ذکر مقبرة البقیع؛ لا بد من الإشارة إلی أن اقامة الأضرحة و البناء علی القبور و اتخاذها مساجد، متفق علی تحریمه عند أهل السنة. لورود أحادیث صحیحة تنهی عن ذلک و تحرمه، منها حدیث: «لعن الله الیهود و النصاری، اتخذوا قبور أنبیائهم مساجد.» و حدیث وصیة النبی(ص) لعلی بن أبی طالب(رضی الله عنه)، فعن أبی الهیاج الأسدی، قال: قال لی علی بن أبی طالب(رضی الله عنه): «ألا أبعثک علی ما بعثنی علیه رسول الله(ص)؟ أن لا تدع تمثالاً إلا طمسته، و لا قبراً مشرفاً إلا سویته»

ص: 1301

تعد مقبرة البقیع أول مقبرة اتخذها الرسول(ص) للمسلمین بعد هجرته الی المدینة المنورة، وقد وردت عدة روایات تبین أن رسول الله(ص) کان یرتاد لأصحابه مقبرة یدفنون فیها، فکان قد طلب نواحی المدینة وأطرافها، ثم قال: أمرت بهذا الموضع - یعنی البقیع -. وکان یقال بقیع الخبخبة، وکان أکثر نباته الغرقد. کان أول من قبر هناک من المهاجرین عثمان بن مظعون(رضی الله عنه)، فوضع رسول الله(ص) حجراً عند رأسه وقال: هذا قبر فَرَطِنا، وکان إذا مات المهاجر بعده، قیل: یا رسول الله، أین ندفنه؟ فیقول: عند فرطنا عثمان بن مظعون. وفی روایة عن أبی داوود أن النبی(ص) بعد دفن عثمان بن مظعون(رضی الله عنه)، أخذ حجراً ووضعه عند رأسه، وقال: أتعلّم بها قبر أخی، وأدفن إلیه من مات من أهلی.

ورد فی فضائل مقبرة البقیع العدید من الأحادیث، جمعها کل من ابن شبة، والفیروزآبادی، والسمهودی، تحت فصل خاص بها، کما أن هذه المقبرة سیفرد لها مبحث خاص عند الحدیث عنها لا حقا. فمن فضائل البقیع التی وردت عن النبی(ص):

- دعاء النبی(ص) وصلاته علی أهل البقیع، فقد ورد عن السیدة عائشة، رضی الله عنها، أنها قالت: کان رسول الله(ص) یخرج من آخر اللیل إلی البقیع، فیقول: السلام علیکم دار قوم مؤمنین، وأتاکم ما توعدون غداً، مؤجلون. وإنا، إن شاء الله بکم لاحقون، اللهم اغفر لأهل بقیع الغرقد.

- إن أهل هذه المقبرة هم أول من یحشر من مقابر الأرض بعد النبی(ص) وصاحبیه أبی بکر وعمر (رضی الله عنه)، فقد روی الترمذی من طریق ابن عمر، رضی الله عنهما، قال: قال رسول الله(ص): أنا أول من تنشق عنه الأرض، ثم أبوبکر، ثم عمر، ثم آتی أهل البقیع فیحشرون معی، ثم أنتظر أهل مکة فأحشر بین الحرمین.

أفرد السمهودی فصلاً فی ذکر من دفن بالبقیع من الصحابة وأهل البیت. وقال الفیروزآبادی: لا شک أن مقبرة البقیع محشوّة بالجماء الغفیر من سادات الأمة، غیر أن اجتناب السلف الصالح المبالغة فی تعظیم القبور وتجصیصها، أفضی الی انطماس آثار أکثرهم، فلذلک لا یعرف قبر معین منهم إلا أفراداً معدودة.

مأخذ

موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنورة، اشراف احمد زکی یمانی، لندن، مؤسسة الفرقان للتراث الاسلامی، 2008م، ج3، ص 338-337.

نیز ﻧﮑ: موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنورة، مقاله بقیع الغرقد

مقبره بنی سلمه، بخشی از کتاب تحقیق النصرة از ابوبکر بن حسین مراغی از سده 9ق درباره مرقد بنی سلمه.

ص: 1302

زین الدین ابی بکر بن الحسین المراغی (727-816ق) مورخ، محدث و فقیه مؤلف این اثر است. او پس از سال­ها تحقیق درباره مدینه کتاب تحقیق النصرة را تألیف و عرضه کرد. این کتاب تماماً درباره مسائل و رخدادهای شهر مدینه منوره است. نیز بخشی از آن درباره بقیع، فضیلت، قبور صحابه از جمله مقبره بنی سلمه است. به منظور دسترسی آسان­تر پژوهشگران به مطالب این اثر در زمینه بقیع، این بخش ذیلاً عرضه می­شود.

ذکر مقبره بنی سلمه

/ نَقَل ابُن زَبالَة: قال کعبُ الأخبارِ: إنا نجدُ فی کتاب الله مقبرة بحافة سیلٍ غربی المدینةِ، یحشر منها سبعونَ ألفًا، لا حسابَ علیهم.

وروی أیضًا عن مشیخةِ بنی حرامٍ: أنَّ رسول الله(ص) [89/ب] قال: «مقبرةٌ بینَ سیلین، غربیة، یضیءُ نورُها [ق/51/ب] یومَ القیامةِ مَا بینَ السمَاءِ إلی الأرض».

ولما أُصیبَ أبو عَمرة بنُ سکنٍ (أبو عمرة بن سکن الأنصاری قال الزبیر بن بکار فی أخبار المدینة) یومَ أُحُدٍ، نُقِلَ إلیها بأمرِ النبی ندفنَ، فکانَ أولَ مَن دُفنَ فیها.

ودُفنُ فیها أیضًا: أبَو سعیدٍ المَقبُری بوصیته [د/50].

حدثنا محمد بن الحسن، عن موسی بن بشیر، عن یحیی بن عبدالله بن أبی قتادة، قال: اصیب أبو عمرة بن سکن بأحد، فأمر به رسول الله فقُبر، فکان أول من دفن فی مقبرة بنی حرام.

کیسان، أبوسعید المقبری المدنی صاحب العباء مولی أم شریک من بنی لیث ثم من بنی جندء، والد سعید بن أبی سعید المقبری کان منزله عند المقابر، فقیل له: المقبری.

[و فی روایةٍ: أنّ َ جماعةً مِن قَتلی أُحُدٍ نُقِلوا إلیها. وسیأتی بیانُها عند مسجدِ القِبلتین، والله أعلم].

و فِی شمالی المدینةِ علی طریقِ الحُجَّاجِ الشامیین مِن خارج سورِ المدینة قبر النفسِ الزکیةِ محمدِ بنِ عبدالله بنِ الحَسن بنِ الحُسینِ بن علی بنِ أبی طالب(ع) (ت: أبو عبدالله محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسین بن علی بن أبی طالب، رضی الله عنهم، لقب بالأرقط، و بالمهدی و بالنفس الزکیة. أحد الأمراء الأشراف. وُلد و نشأ بالمدینة. و کان یقال له صریح قریش، لأن أمه وجداته لم یکن فیهن أم ولد. و سمّاه أهل بیته بالمهدی. و کان غزیر العلم، شجاعاً و حازماً و سخیا. ولما بدأ الانحلال فی دولة بنی أمیة بالشام، بایعه بنو هاشم بالخلافة سرًّا. و عندما قامت الدولة العباسیة تخلّف هو و أخوه إبراهیم عن بیعة السفاح و عن بیعة المنصور من بعده. ولم یخف علی المنصور ما کان یضمره النفس الزکیة، فطلبه و أخاه، فتواریا بالمدینة، فقبض علی أبیهما و اثنی عشر من أقاربهما، وعذّبهم، فماتوا فی حبسه بالکوفة بعد سبع سنین. و عندما علم محمد بموت أبیه خرج فی مائتین و خمسین رجلاً، وقبض علی والی المدینة، و بایعه

ص: 1303

أهلها بالخلافة. وأرسل أخاه إبراهیم إلی البصرة، فغلب علیها و علی الأهواز و فارس. و بعث الحسن بن معاویة إلی مکة فملکها و بعث عاملاً إلی الیمن. و کتب إلیه المنصور یحذّره و یمنّیه بالأمان و واسع العطاء، فلم یقبل. و تتابعت الرسائل و الرسل بینهما. و جرّد له المنصور جیشًا، فقتلوه بالمدینة، وقضوا علی حرکته) المقتول فی أیامِ أبی جعفرَ المنصورِ العباسی، شرقی جبلِ سلعٍ، وعلیه بناءٌ کبیرٌ بالحجارةِ، أرادوا عقدَ قبةٍ فلم یتفق.

و هو داخل مسجدٍ کبیرٍ مهجورٍ، و فی قبلةِ المسجدِ منهل من عینِ الأزرقِ الخارجة منَ المدینةِ علیه بناءٌ مُدرّجٌ [بدرجٍ] من جهةِ الشرقِ والغرب، والعینُ فی وسطهِ تجری إلی مفیضِها منَ البرکةِ التی ینزلُها الحجاجُ./

مأخذ

تحقیق النصرة، المراغی، به کوشش ابویعقوب نشأت کمال، الفیوم، دارالفلاح، 2009م، مقدمه و ص464-466.

نیز ﻧﮑ: المراغی، تحقیق النصرة

منابع حدیثی، بخشی از کتاب مدینه شناسی در بررسی بقیع در کتب اصلی روایی اهل سنت و شیعه.

محمدباقر نجفی به معرفی منابع و مآخذ روایات درباره درباره بقیع پرداخته است. در مجموع شش دسته منبع و مأخذ معرفی کرده است. این بخش از کتاب مدینه شناسی آورده می شود.

پس از هجرت مکّیان به مدینه و تشکیل جامعه ی مسلمانان، بقیع تنها قبرستان مسلمانان شد و به گذر زمان بسیاری از اهل بیت، صحابه، تابعین، زهّاد و مشهورترین را در سینه ی خود جای داد و بدین منوال، موقعیتی خاص و برخوردار از معنویت دینی یافت و بسان«معلاء مکّه» مقدّس ترین مقابر مسلمانان در عالم اسلام گردید.

اهمیت این تقدّس، مستند به رفتار و گفته هایی است که همواره محمّد پیامبر اسلام(ص) نسبت به آن اعمال و اظهار می داشته است:

1. مسلم در «صحیح» می گوید:

محمّد بن قیس بن مَخرَمة بن المطلب آورده است که پیامبر گفت: به من گفته شد که «ان ربک یأمرک أن یأتی اهل البقیع فتستغفر لهم». آنگاه مسلم به متن دهای پیامبر از عایشه اشاره می کند که چون در برابر قبرستان بقیع می ایستاد، می گفت:

«السّلام علیکم دارقوم مؤمنین و أتاکم ما توعدون غداً مؤجلون و أنا إن شاء الله بکم لاحقون.» (ت: «سلام بر شما ای موطن مؤمنان، خداوند آنچه که بر شما وعده داده بود عطا فرمود و ان شاء الله ما نیز به

ص: 1304

شما ملحق خواهیم شد.» صحیح مسلم، کتاب الجنائز، ج4، ص 40، جزء7/8، شرح امام نووی، باب «ما یقال عند دخول القبور و الدعاء لأهلها»)

امام نووی در ذیل حدیث مذکور گفته است:

«وفی هذا الحدیث دلیل لإستحباب الزیارة و السلام علی أهلها و الدعاء لهم و الترحم علیهم» ؛ (ت: «در این حدیث، دلیل مستحب دانستن زیارت قبرها و سلام کردن برخفتگان در آن و دعا کردن و رحمت فرستادن بر ارواح آنان است.») زیرا پیامبر تأکید کرد:

«اللهم اغفر لأهل بقیع الغرقد». از این روی: نووی به «فیصلة زیارة قبور البقیع» صحّه می نهد. (شرح صحیح الإمام مسلم، ج4، صص306، 311، حاشیه کتاب: ارشاد الساری قسطلانی)

2. نسائی حدیث مفصّلی را از همسر پیامبر: عایشه ثبت کرده است که اولاً پیامبر در آن اعلام کرده است: «امرنی ان آتی البقیع لأصلّی علیهم.»

آنگاه به دعای پیامبر اشاره کرده که آن بزرگوار در برابر گورستان بقیع ایستاد و گفت:

«السلام علی أهل الدیار من المؤمنین و المسلمین یرحم الله المستقدمین منّا و المستأخرین و إنّا إن شاء الله بکم لاحقون». (ت: «سلام بر صاحبان دیار از مؤمنان و مسلمانان. خداوند رفتگان دور و نزدیک شما را بیامرزد و ان شاء الله ما نیز به شما ملحق خواهیم شد.»«سنن»، جزء4، ص91، چاپ: المکتبة العلمیه، بیروت، ذیل کتاب الجنائز، باب: الأمر بالإستغفار للمؤمنین)

3. ابن ماجه به نقل از عایشه گفته است:

«فَقَدتُهُ(تَعنِی النبی) فَإذا هُوَ بالبقیع فقال: السلام علیکم دار قوم مؤمنین أنتم لنا فرطٌ و إنّا بکم لاحقون. اللّهم لا تحرِمنا أجرهُم و لا تفِتنَّا بعدهُم». (ت: «پیامبر گرامی(ص) را ندیده بود- در حالی که پیامبر(ص) در بقیع بوده است- پس آن حضرت فرمودند: سلام بر شما ای موطن مؤمنان، از ما پیش گرفتید و ما به شما ملحق خواهیم شد، بارالها اجر آن ها را عطا فرما و ما را در همان مسیر قرار ده.» «سنن»، کتاب الجنائز، باب 36، «ما جاء فیما إذا دخل المقابر»، ج1، ص 493، چاپ: دارالفکر، به اهتمام: محمّد فؤاد عبدالباقی)

4. مالک بن انس در «الموطأ» کتاب الجنائر، باب 16، حدیث 55، ج1، 424، به اهتمام محمد فؤاد عبدالباقی، چاپ داراحیاء التراث العربی.

عایشه به گفته ی پیامبر استناد کرده که: «إنّی بُعِثتُ إلی أهل البقیع لأصلّی علیهم» (ت: «من برای خفتگان بقیع مبعوث شدم تا بر آنان نیایش کنم.»)

ص: 1305

5. ابن سعد در «الطبقات الکبری» ذیل «ذکر خرج رسول الله(ص) إلی البقیع و استغفاره و لأهله و الشهداء، ضمن استناد به روایت عایشه، سندی را از ابومویهبه، خادم پیامبر ثبت کرده که:

«قال رسول الله(ص): من جوف اللیل: یا أبا مویهبه أنّی قد امرت أن استغفر لأهل البقیع ما نطلق معی فخرج و خرجت معه حتی جاء البقیع فاستغفر لأهله طویلاً.» (ت: «پیامبر گرامی(ص) در نیمه ی شب فرمودند: ای ابو مویهبه، پروردگار مرا امر کرده برای اهل بقیع استغفار و آمرزش نمایم، پس خارج شد و من همراه ایشان یبرون آمدم تا این که به بقیع رسیدند. مدّت مدیدی برای ساکنان آن طلب مغفرت کردند.» همچنین نک-: ابوداود، «سنن»، کتاب20، باب 77. ترمذی، «الجامع الصحیح»، کتاب الجنائز، باب 59: «ما یقول الرجل إذا دخل المقابر»، حدیث 1059 به نقل از ابن عبّاس. نیز: احمد بن حنبل، «مسند»، ج2: ص 300، ص 375، ص 408 و ج3: ص 488، ص 489 و ج5: ص 353، ص 360 و ج6: ص 71، ص 111، ص 221، ص 252)

ذیل «ذکر خروج رسول الله(ص) إلی البقیع و استغفاره لأهله و الشّهداء» ضمن استناد به روایت عایشه، سندی را از ابومویهبه -خادم پیامبر- ثبت کرده است.

6. کلینی در ذیل«زیارة من بالبقیع» (الفروع من الکافی، ج4، ص559، کتاب الحج، چاپ: دار صعب، چاپ 3، 1401ق) و شیخ صدوق در «من لایحضره الفقیه» به ضرورت زیارت مقابر در سفر به مدینه تصریح کرده اند(من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 344، چاپ: دارصعب، بیروت1981م. ذیل«زیارة قبور الائمّة... بالبقیع») و متن دعائی را به صورت روایت ثبت کرده اند.

شیخ صدوق متن دعائی را که در منابع اهل سنّت به پیامبر نسبت داده اند، از زبان امام جعفر بن محمّد(ع) چنین ثبت کرده است:

«و کان رسول الله(ص) إذا مر علی القبور قال: السلام علیکم من دیار قوم مؤمنین و إنّا إن شاءالله بکم لاحقون». (ت: «هرگاه پیامبر گرامی(ص) از میان قبرها عبور می کردند، می فرمودند: سلام بر شما ای موطن مؤمنان، ان شاء الله ما نیز به شما ملحق خواهیم شد.» «من لا یحضره الفقیه»، حدیث 32، ص 114، چاپ دار صعب، بیروت 1981م. نیز ﻧﮑ: کافی «الفروع من الکافی»، کتاب الجنائز، ج3، ص 229)

مأخذ

مدینه شناسی، سید محمدباقر نجفی، تهران، مشعر، چاپ دوم، 1386، ج1، ص415-439.

منازل قمریه فی سوانح سفریه، بخشی از سفرنامه منازل قمریه فی سوانح سفریه از سید علی حسین درباره بقیع.

ص: 1306

سید علی بن حسین بن السید خیرات علی از شخصیت های هندی شیعه است. او از علمای بنام شهر زنگی پور هند است و در شعبان 1289ق سفرش را از بمبئی به بصره و از آنجا به عتبات و از راه جبل به حرمین شریفین آغاز کرد.

وی مشاهدات خود را در سفرنامه ای به نام منازل قمریه فی سوانح سفریه نوشته که بخشی از آن درباره بقیع است. این بخش به منظور استفاده آسان تر پژوهشگران نقل شده است.

جنت بقیع

/ روزی به جنّت البقیع و زیارات قبور منوّره حضرات ائمه معصومین - صلوات الله علیهم اجمعین - و دیگر اکابر مقدّسین مشرّف گشتم.

روزی داخل ضریح مقدّس ائمه اربع و حضرت عباس رفتم، بعد مس نمودن و بوسه دادن خاک پاک قبور مطهّره به دست آوردم. خدّام آن جا که اهل سنت اند، شیعیان را نمی گذارند که به زیارت حضرات ائمه مظلومین (ع) بروند الّا به گرفتن پنج قروش. یک دفعه بروند یا به دفعات. هر دفعه مزاحم می شوند و بعد اخذ پنج قروش دست مزاحمت بر می دارند.

بعضی اهل عرب و هند را که در ظاهر خیلی شکسته حال می باشند، به ندرت بی پول می گذارند که برود، مگر با اهل عجم که تشیع شان گرم تر است، عدوات کلّی دارند و بی اخذ پنج قروش هرگز ایشان را راه نمی دهند.

بالجمله گرد جنت البقیع حائطه کشیده اند. در میان این حائطه، قبّه های مقابر حضرات - علیهم السلام - و دیگر اشخاص است. چنان چه یک قبه، قبور ائمه اربع و جناب سیده - علیهم السلام - و حضرت عباس - رضی الله عنه - عمّ جناب رسول(ص) است. در وسط آن قبّه یک ضریح مستطیل چوبی است. درین ضریح متصل در قبر حضرت عباس و پایین قبر حضرت عباس، قبور ائمه اربع و استطالت ضریح شرقاً و غرباً است، و پیش روی قبور مذکوره که جنب قبله باشد، متصل دیوار، قبر جناب سیده - علیهم السلام - است. سه طرفش محصور به دیوار قبه است، اما یک طرفش که سمت قبور ائمه اربع است، از تیرهای آهنی گرفته اند که شبکه طور می ماند، چادر سبز طلاکار بالای آن شبکه آویخته اند و به سبب عدواتی که با حضرات ائمه دارند، از حق احترام جناب سیده و حضرت عباس هم چشم پوشیده شب ها در آن قبّه روشنی نمی کنند الّا چند دقیقه. بلکه بغض زوّار که شمع می برد، تا روشن کند از دستش گرفته خودشان روشن کرده، در آن قبه می گذارند.

سخت گیری نسبت به زایران بقیع: در راه جبل، از شیعیان عجمی و هندی بیش از عرب خاوه می گرفتند. وی این رویه را در جای های دیگر نیز مورد توجه قرار داده و از جمله وقتی داستان

ص: 1307

ورودش در خانه کعبه و پرداخت دو ریال نقل می کند می نویسد: «خدّام آن جا را که دو ریال فی نفر به ذریعه داخلی خانه کعبه می دهند، بودند و این متعین نیست، بلکه به اختلاف حیثیت مردم کم و زیاد می شود، و با این همه گریبان حجاج، خصوصاً گریبان شیعیان، از دست تعدّی خدام که بیشتر اهل سنت اند فارغ نیست».

زمانی که زایر شیعه وارد مدینه می شود، این سختگیر ها را بسیار بیش از آن چه در مکه است در می یابد. از همان آغاز که معلم یا مزوّر آنان را به زیارت برده، «چون معلّم به تشیع ما عالم بود، زیارت شیخین را به ما تعلیم نکرد». آنگاه آنان را به زیارت بقیع برده است. در این باره می نویسد: «چون حضرات اهل سنت و جماعت دست تعدّی و تشدّد بر شیعیان عموماً و بر اهل عجم دراز دارند، چنان که خودم مشاهده ظلم ایشان نمودم، نمازها را در مسجد دست بسته می کردیم و متفرّق در مسجد می رفتیم، تا به وجه اجتماع بد ظن نشوند و آزار نرسانند».

مشکلات بقیع به ویژه گرفتن پول از واردین، مسأله ای است که دیگر سفرنامه ها نیز آن را واگو کرده اند. «خدّام آن جا که اهل سنت اند، شیعیان را نمی گذارند که به زیارت حضرات ائمه مظلومین - علیهم السلام - بروند الاّ به گرفتن پنج قروش. یک دفعه بروند یا به دفعات. هر دفعه مزاحم می شوند و بعد اخذ پنج قروش دست مزاحمت بر می دارند». و این که «بعضی اهل عرب و هند را که در ظاهر خیلی شکسته حال می باشد، به ندرت بی پول می گذارند که برود، مگر با اهل عجم که تشیع شان گرم تر است، عداوت کلّی دارند و بی اخذ پنج قروش هرگز ایشان را راه نمی دهند./

مأخذ

سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ج2، ص613-615 و 630 و 716.

الموسوعة الذهبیة للبقیع، مقاله ای از الموسوعة الذهبیة للعلوم الاسلامیة.

دکتر فاطمه محجوب پژوهشگر و نویسنده مصری دائرةالمعارف نسبتاً جامعی درباره علوم اسلامی تألیف و به چاپ سپرده است. این دائرةالمعارف با این مشخصات منتشر شده است:

الموسوعة الذهبیة للعلوم الاسلامیة، قاهره، دارالغد العربی.

در جلد نهم، مقاله نسبتاً بلندی مطولی درباره بقیع نوشته است. این مقاله درباره لفظ بقیع، جغرافیا، تحولات تاریخی، قبور مشاهیر مثل همسران و فرزندان رسول اکرم(ص) و دیگر ابعاد بقیع است. متن این مقاله عیناً و بدون کم و کاست نقل می شود. فقط دو نقشه مندرج در این مقاله حذف شده است:

البقیع:

هو بقیع الغرقد، وهو مقبرة المدینة المنورة، ویطلق علیه «البقیع» اختصاراً.

ص: 1308

جاء فی اللسان مادة «بقع» البقیع: موضع فیه أروم شجر من ضروب شتی، وبه سُمِّی بقیع الغرقد، وقد ورد فی الحدیث، وهی مقبرة بالمدینة، والغرقد: شجر له شوک کان ینبت هناک فذهب وبقی الاسم لازما للموضع. والبقیع من الأرض: المکان المتسع، ولا یسمی بقیعًا إلا وفیه شجر.

کما جاء فی مادة«غرقد» الغرقد: شجر عظام وهو من العِضاه، واحدته غرقدة وبها سُمِّی الرجل. قال أبو حنیفة [الدینوری]: إذا عظمت العوسجة فهی الغرقده. وقال بعض الرواة: الغرقد من نبات القُفِّ. والغرقد: کبار العوسج، وبه سمی بقیع الغرقد، لأنه کان فیه غرقد، وفی حدیث أشراط الساعة: «إلا الغرقد فإنه من شجر الیهود» وفی روایة: إلا الغرقدة، هو ضرب من شجر العضاه وشجر الشوک، والغرقدة واحدته، ومنه قیل لمقبرة أهل المدینة: بقیع الغرقد، لأنه کان فیه غرقدٌ وقُطع، قال ابن سیده: وبقیع الغرقد مقابر بالمدینة وربما قیل له الغرقد، قال زهیر:

لمن الدیار غشیتها بالغرقدِ/ کالوحی فی حجر المسیل المخلد؟

(لسان العرب لابن منظور 4/326، 36/3246. انظر أیضاً المعجم الوجیز. مجمع اللغة العربیة/58 والمعجم الوسیط - د. إبراهیم أنیس وزملائه. مجمع اللغة العربیة 1/66، ومعجم أسماء النباتات الواردة فی تاج العروس للزبیدی - جمع و تحقیق محمود مصطفی الدمیاطی/114).

ونبدأ هذه المادة بوصف الرحالة لمسلم بن جبیر للبقیع کما کان فی زمانه حین زاره أثناء رحلته الأولی عام 578ق/ 1183م، ویلاحظ أنه أسماه بقیع الفرقد بالفاء بدلا من الغین. ثم ننتقل إلی وصف البقع فی زماننا الحاضر لکی نتعرف علی التغییرات التی حدثت فی مدینة الرسول(ص).

قال ابن جبیر: فأول ما نذکر من ذلک مسجد حمزة رضی الله عنه وهو بقبلی الجبل المذکور، والجبل جوفی المدینة وهو علی مقدار ثلاثة أمیال وعلی قبره رضی الله عنه مسجد مبنی، والقبر برحبة جوفی المسجد والشهداء رضی الله عنهم بإزائه، والغار الذی أوی إلیه النبی(ص) بإزاء الشهداء أسفل الجبل. وحول الشهداء تربة حمراء هی التربة التی تنسب إلی حمزة ویتبرک الناس بها.

و بقیع الفرقد شرقی المدینة تخرج إلیه علی باب یعرف بباب البقیع. وأول ما تلقی عند خروجک من الباب المذکور مشهد صفیة عمة النبی(ص) أم الزبیر بن العوام رضی الله عنه. وأمام هذه التربة قبر مالک بن أنس الإمام المدنی رضی الله عنه وعلیه قبة صغیرة مختصرة البناء، وأمامه قبر السلالة الطاهرة إبراهیم بن النبی(ص) وعلیه قبة بیضاء. وعلی یمین منها تربة ابن لعمر بن الخطاب رضی الله اسمه عبدالرحمن الأوسط، وهو المعروف بأبی شمحة، وهو الذی جلده أبوه الحدّ فمرض ومات رضی الله عنهما. وبإزارئه قبر عقیل بن أبی طالب رضی الله عنه و عبدالله بن جعفر الطیار رضی الله عنه. وبإزائهم روضة فیها أزواج النبی(ص). وبإزائهم روضة صغیرة فیها ثلاثة من أولاد النبی(ص) ویلیها روضة العباس بن عبدالمطلب

ص: 1309

والحسن بن علی رضی الله عنهما، وهی قبة مرتفعة فی الهواء علی مقربة من باب البقیع المذکور وعن یمین الخارج منه ورأس الحسن إلی رجلی العباس رضی الله عنهما وقبراهما مرتفعان عن الأرض متسعان مغشیان بألواح ملصقة أبدع إلصاق مرصعة بصفائح الصفر ومکوکبة بمسامیره علی أبدع صفة وأجمل منظر. وعلی هذا الشکل قبر إبراهیم ابن النبی(ص).

ویلی هذه القبة العباسیة بیت ینسب لفاطمة بنت رسول الله(ص) یعرف بیت الحزن یقال إنه الذی آوت إلیه والتزمت فیه الحزن علی موت أبیها المصطفی(ص) وفی آخر البقیع قبر عثمان الشهید المظلوم ذی النورین رضی الله عنه وعلیه قبة صغیرة مختصره. وعلی مقربة منه مشهد فاطمة ابنة أسد أم علی رضی الله عنها وعن بنیها.

ومشاهد هذا البقیع أکثر من أن تحصی لأنه مدفن الجمهور الأعظم من الصحابة المهاجرین والأنصار رضی الله عنهم أجمعین. وعلی قبر فاطمة المذکورة مکتوب: «ما ضم قبر أحد کفاطمة بنت أسد رضی الله عنها وعن بنیها».

(رحلة ابن جبیر، تألیف أبی الحسین محمد بن أحمد بن جبیر الکتانی الأندلسی البلنسی/152، 153).

وفیما یلی نوافیک بهذا الوصف الدقیق للبقیع ومواقع القبور داخله وخارجه والتوسعات التی تمت کما أورده الأستاذ علی حافظ الذی یقول:

قال رسول الله(ص): «کنت نهیتکم عن زیارة القبور ألا فزورها فإنها تذکر بالآخرة».

وفی صحیح مسلم عن عائشة رضی الله عنها قالت: «کان رسول الله(ص) کلما کانت لیلتی منه یخرج فی آخر اللیل إلی البقیع فیقول: السلام علیکم دار قوم مؤمنین وأتاکم ما توعدون غداً مؤجلون وإنا إن شاء الله بکم لاحقون اللهم اغفر لأهل بقیع الغرقد».

وللترمذی عن ابن عباس: «إن رسول الله(ص) مر بقبور أهل المدینة فأقبل علیهم بوجهه فقال السلام علیکم یا أهل القبور ویغفر الله لنا ولکم أنتم لنا سلف ونحن بالأثر».

بقیع الغرقد: یقع بقیع الغرقد: بالغین المعجمة کبار العوسج کان نابتاً به فقطع واتخذ مقبرة.

یقع بقیع الغرقد فی الجهة الجنوبیة الشرقیة للمسجد النبوی، وفی الجهة الشرقیة للمدینة المنورة وفی غربه مبانی حارة الأغوات. یفصل بین حارة الأغوات وبین البقیع الشارع المؤدی لشارع أبی ذر وإلی مسجد أبی ذر وإلی شارع العوالی.

ویجاور البقیع فی الجهة الجنوبیة الشرقیة مبنی مصلحة الموتی «الشرشورة» محل غسل الأموات وتکفینهم، ومبنی مخفر الشرطة.

ص: 1310

أهل البیت والصحابة والتابعون: ذکر المؤرخون أن کثیراً من الصحابة وأهل البیت ممن توفوا فی حیاة رسول الله(ص) وبعد وفاته دفنوا فی بقیع الغرقد.

ونقل فی مدارک القاضی عیاض عن مالک: «أنه مات فی المدینة المنورة من الصحابة نحو (10000) عشرة آلاف دفنوا فی بقیع الغرقد وتفرق الباقون فی البلدان.

أول من دفن فی البقیع من الأنصار والمهاجرین:

وأول من دفن فی البقیع من أصحاب رسول الله(ص) من الأنصار أسعد بن زرارة الأنصاری، وأول من دفن فیه من المهاجرین عثمان بن مظعون رضی الله عنهما.

المعروفة قبورهم من أهل البیت والصحابة والتابعین:

لیس فی البقیع قبور معروفة بالتأکید. وقد نقل بعض المؤرخین وشاع عند الناس تعریف بعض القبور وفیما یلی أذکر ذلک مراعیاً الترتیب علی أساس الدخول للبقیع من بابه الجنوبی الغربی.

قبر عقیل بن أبی طالب ومن معه:

علی بعد نحو 40 متراً من الباب الغربی الجنوبی وأنت فی الممر الأسمنتی تجد القبور الآتیة:

1- قبر عقیل بن أبی طالب.

2- قبر سفیان بن الحارث بن أبی طالب.

3- قبر عبد الله بن جعفر الطیار جواد العرب المشهور.

قبور زوجات رسول الله:

وعلی بعد نحو خمسة أمتار من قبر عقیل فی نفس الممر تجد قبور زوجات رسول الله(ص) فی یسارک جنوب قبر عقیل وهن:

1- السیدة عائشة بنت أبی بکر الصدیق.

2- السیدة سودة بنت زمعة العامریة.

3- السیدة حفصة بنت عمر بن الخطاب.

4- السیدة زینب بنت خزیمة الهلالیة.

5- السیدة أم سلمة بنت أبی أمیة المخزومیة.

6- السیدة جویریة بنت الحارث المصطلقیة.

7- السیدة أم حبیبة رملة بنت أبی سفیان.

8- السیدة صفیة الإسرائیلیة بنت حیی بن أخطب.

ص: 1311

أما السیدة خدیجة بنت خویلد والسیدة میمونة بنت الحارث الهلالیة زوجتاه علیه الصلاة والسلام فإن الأولی دفنت بمکة المکرمة فی المعلاة والثانیة فی سرف (سَرف بفتح و کسر موضع علی بعد ستة أمیال من مکة المکرمة، وقیل تسعة واثنی عشر. تزویج رسول الله(ص) فی «سرف» میمونة بنت الحارث وهنک بنی بها وهناک توفیت).

قبور بنات رسول الله:

وعلی بعد نحو عشرة أمتار من قبور زوجات الرسول(ص) جهة غرب وأنت فی الممر الإسمنتی تجد قبور بنات رسول الله وهن:

1- أم کلثوم

2- رقیة.

3- زینب

قبور أهل بیت النبی(ص):

وعلی بعد نحو (25) متراً من قبر بنات رسول الله جهة الجنوب مع میل للشرق تجد مدفن أهل البیت...

بیت النبی(ص) وفیه القبور الآتیه:

1- العباس بن عبدالمطلب عم رسول الله(ص).

2- الحسن بن علی بن أبی طالب.

3- فاطمة بنت رسول الله(ص) علی ما رجحه بعض المؤرخین.

4- محمد الباقر بن زین العابدین.

5- زین العابدین بن الحسین بن علی بن أبی طالب.

6- جعفر الصادق بن محمد الباقر رضی الله عنهم أجمعین.

7- رأس الحسین بن علی بن أبی طالب. فقد روی السید السمهودی فی وفاء الوفاء وفی الخلاصة أن ابن سعد ذکر أن یزید بن معاویة بعث برأس الحسین رضی الله عنه إلی عمر بن سعد بن العاص عامله علی المدینة ویقال له الأشدق فکفنه ودفنه فی البقیع عند القبر المنسوب لأمه فاطمة الزهراء رضی الله عنها.

8- جسد علی بن أبی طالب رضی الله عنه وقد روی السمهودی فی وفاء الوفاء والخلاصة أن الزبیر بن بکار روی عن طریق شریک بن عبد الله بن أبی روق أن الحسن ابنه نقله إلی هنا ودفنه فی البقیع.

قبر مالک بن أنس ونافع مولی عمر:

علی بعد نحو (50) متراً شرق باب البقیع وفی الجهة الشرقیة الشمالیة لقبر عقیل بن أبی طالب عند الموضع الذی یتقارب فیه الخطان الاسمنتیان تجد القبرین التالیین:

ص: 1312

1- قبر مالک بن أنس إمام المذهب

2- قبر نافع مولی عمر شیخ الإمام مالک

قبر عثمان بن مظعون:

وعلی بعد نحو 20 متراً من قبر مالک بن أنس وأنت علی خط الإسمنت الأیسر تجد علی یمینک القبور الآتیة:

1- قبر عثمان بن مظعون أول مهاجر دفن بالبقیع.

2- قبر إبراهیم ابن رسول الله(ص) فقد سئل رسول الله أین یدفن عند موته فقال عند فرطنا عثمان مظعون (والفرط بفتح الاثنین: المتقدم قومه للماء).

3- عبد الرحمن بن عوف.

4- سعد بن أبی وقاص.

5- سعد بن زرارة.

6- خنیس بن حذافة السهمی.

7- فاطمة بنت أسد والدة الإمام علی بن أبی طالب علی ما رجحه المؤرخون.

مدفن شهداء الحرة:

وعلی بعد نحو (75) متراً من قبر عثمان بن مظعون وأنت علی خط الاسمنت الأیسر تجد المکان الذی یقال أنه مدفن شهداء الحرة الشرقیة الذین استشهدوا أیام یزید بن معاویة دفاعاً عن المدینة، وعن مُثُلِها العلیا.

وهو عبارة عن غرفة مسقوفة یکاد یساوی مستوی أرض البقیع الیوم.

قبر عثمان بن عفان:

فی آخر البقیع علی بعد نحو (135) متراً من قبور شهداء الحرة، تجد قبر عثمان بن عفان وتصل إلیه من خط الإسمنت الأیمن.

قبر فاطمة بنت أسد وسعد بن معاذ:

فی شمال قبر عثمان بن عفان وعلی خط إسمنتی تصل إلی رکن البقیع الشرقی الشمالی وعنده وعلی بعد نحو (50) متراً من قبر عثمان بن عفان تجد القبرین التالیین.

1- قبر سعد بن معاذ الأنصاری.

2- قبر فاطمة بنت أسد.

ص: 1313

وقد قال بعض المؤرخین «واشتهر عند الناس أن قبر فاطمة بنت أسد هنا ورجح المؤرخون أن قبرها عند قبر عثمان بن مظعون کما تقدم».

قبر صفیة عمة رسول الله(ص):

عند باب البقیع الغربی الشمالی وعلی یسار الداخل یوجد مبنی بأعمدة أنشیء فی العهد السعودی لاستراحة الحفارین وحفظ آلاتهم ملاصق لجدار البقیع وبجوار هذا المبنی من شمال وعلی بعد نحو 15 متراً من باب البقیع تجد:

1- قبر صفیة بنت عبدالمطلب عمة رسول الله(ص).

2- قبر عاتکة أخت صفیة عمة رسول الله کما هو المتواتر عند أهل المدینة ولهذا سمی الناس هذا البقیع (بقیع العمات) وکان مفصولاً عن بقیع الغرقد الکبیر ثم ألحق به فی العهد السعودی کما یأتی، ولم یثبت أن السیدة عاتکة هاجرت إلی المدینة وقد اختلف فی إسلامها. وجاء فی الإصابة فی تمییز الصحابة (وذکر الزبیر بن بکار أنها شقیقة أبی طالب وعبدالله. وقال ابن سعد أسلمت عاتکة بمکة وهاجرت للمدینة).

قبور لبعض الصحابة وآل البیت خارج البقیع قبر اسماعیل بن جعفر الصادق: یقع فی حارة الأغوات فی الجهة الشرقیة الجنوبیة لهذه الحارة و فی غرب مدفن آل البیت یفصل بینه و بین البقیع الشارع المؤدی لشارع أبی ذر وللمسجد النبوی، کما یقع فی غرب شمال مبنی مصلحة الموتی (الشرشورة) المتقدم ذکرها... وکان هذا القبر داخل السور الکبیر الذی هدم فی العهد السعودی لتوسعة الشارع، وبین القبر وبین البقیع نحو (15) متراً وهو عرض الشارع. وقد أحیط القبر بجدار ارتفاعه نحو ثلاثة أمتار. وناحیة القبر وما حوله دار لزین العابدین زید بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب وولده. کما روی ذلک المؤرخون وقد هدمت المبانی التی فی غرب القبر ویسفتح طریق معبد هناک یتصل بالطریق المسمی طریق النخاولة وطریق العوالی.

قبرابی سعید الخدری: یقع فی خارج البقیع الجهة الشرقیة الشمالیة منه علی قارعة الطریق المؤدی للحرة الشرقیه، وقد اختار أبوسعید هذا المکان لیدفن فیه فی حیاته.

قبر والد النبی(ص): توفی عبدالله بن عبدالمطلب فی المدینة المنورة وعمره نحو (25) عاما فی حیاة أبیه عبدالمطلب، وقبل میلاد ابنه رسول الله(ص)، ودفن فی المدینة المنورة. وقبره معروف لدی أهل المدینة بزقاق الطوال.

وکان من أجمل الناس وأوسمهم وزوجته آمنة بنت وهب والدة رسول الله(ص).

قبرالنفس الزکیة الملقب بالمهدی: یقع قبر محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب المسمی بالنفس الزکیة فی شرق جبل سلع وفی شمال منهل العین الزرقاء وعلی یمین القادم من ثنیة

ص: 1314

الوداع فی قارعة الطریق. وفی غرب البستان المعروفة بالداودیة. یفصل بینها و بینه الطریق وهی دامرة الیوم.

وکان أبوجعفر المنصور العباسی قد سجن أبه وأقاربه. فخرج علیه وبایعه کثیرون فی المدینة. فجهز المنصور علیه أربعة آلاف مقاتل. فقاتلهم مع ثلاثمائة وبضعة عشر من أنصاره فقتلوا بعد أن قاتل قتال الأبطال. ودفن هو فی هذا المکان ذکره المطری واستفاض عند أهل المدینة. وقال ابن الجوزی فی ریاض الأفهام إن أخته وابنته فاطمة واریتاه فی البقیع.

قبر مالک بن سنان: والد أبی سعید الخدری... یقع فی شرق المناخة غربی حوش المرزوقی وفی جنوب زقاق الحماطة. وهو ممن استشهد فی معرکة أحد وأنزل لیدفن فی المدینة وأدرک عند أصحاب العبا فی طرف الحناطین فدفن حیث أدرک (وأصحاب العبا والحناطون جانب من سوق المدینة) وقتئذ ویقع الآن فی المناخة فی الجهة الشرقیة منها.

التوسعة الأمویة للبقیع: أول توسعة جرت فی بقیع الغرقد هی توسعة بنی أمیة. فقد جاء فی خلاصة الوفاء «أن عثمان بعد أن قتل شهیداً فی داره بالمدینة - کما هو معروف تاریخیاً - أرادوا دفنه فی الحجرة الشریفة وکان قد استوهب من عائشة رضی الله عنها موضع قبر فوهبته له، فأبی المصریون وقالوا لا نصلی علیه، وقال الزهیری: جاءت أم حبیبة علی باب المسجد فقالت لتخلین بینی وبین دفن هذا الرجل أو لأکشفن ستر رسول الله(ص) فخلوها فجاء جبیر بن مطعم، وحکیم بن حزام وعبدالله بن الزبیر فی آخرین فحملوه فانتهوا به إلی البقیع فمنعهم من دفنه ابن بحرة. ویقال ابن نجدة الساعدی فانطلقوا به إلی حش کوکب وهو بستان فصلی علیه جبیر، وفی روایة حکیم بن حزام وأدخل بنو أمیة حش کوکب فی البقیع، وهو فی أصل الحائط - البستان - الذی یقال له خضراً أبان بن عثمان، وفی طبقات ابن سعد عن مالک بن أبی عامر قال: کان الناس یتوقون أن یدفنوا موتاهم فی حش کوکب. فکان عثمان یقول: یوشک أن یهلک رجل صالح فیدفن هناک فیتأسی به الناس. قال فکان عثمان أول من دفن فیه».

توسعة الحکومة السعودیة للبقیع: جرت فی بقیع الغرقد عدة توسعات وإصلاحات، وتحت الدراسة الآن توسعة من الجهة الشرقیة. وقد رفعت تلک المنطقة مساحیاً وفیما یلی التوسعات والإصلاحات التی جرت فیه.

ضم بقیع العمات للبقیع: کان یوجد فی شمال بقیع الغرقد الکبیر - بقیع العمات، وفی رکنه الغربی الجنوبی قبران: واحد قبر السیدة صفیة عمة رسول الله(ص) والثانی یقال أنه قبر أختها عاتکه.

وما کان الناس یدفنون فی بقیع العمات، بل کانوا یدفنون فی بقیع الغرقد الکبیر ومساحة بقیع العمات 3493 متراً. وفی العهد السعودی ضم هذا البقیع لبقیع الغرقد.

ص: 1315

وضم زقاق بین بقیع العمات والبقیع الکبیر: وکان یوجد زقاق بین البقیع الکبیر وبقیع العمات یتجه شرقاً حتی یصل إلی الطریق المؤدی للحرة الشرقیة ومساحة هذا الزقاق (824) متراً.

وحوالی سنة 1373ه- - فی العهد السعودی - قامت بلدیة المدینة بضم بقیع العمات والزقاق المذکورین إلی بقیع الغرقد الکبیر بإزالة الجدار الفاصلة، وتسویة الأرض وبناء السور اللازم فی أول الزقاق وآخره.

ضم مثلث من الأرض للبقیع: وکان یوجد مثلث من الأرض مساحته (1612) متراً یقع فی شمال البقیع تابع للبلدیة. یحده من الجنوب البقیع ومن الغرب البقیع بعد ضم بقیع العمات للبقیع ومن الشرق رأس المثلث المتصل بجدار البقیع، ومن الشمال الطریق الموصل للطریق المتجه شرقاً الموصل للحرة الشرقیة.. وقد قامت البلدیة فی أوائل سنة 1385ه- بضم هذا المثلث للبقیع وأزالت جدار البقیع الفاصل بین المثلث والبقیع وبنت جداراً ضمت به المثلث للبقیع فبلغ ما ضم للبقیع فی العهد السعودی لتوسیعه (5929) متراً، وهی مساحة المثلث والزقاق وبقیع العمات.

مظلة: وبنت الحکومة السعودیة حوالی سنة 1373ه- مظلة تقوم علی سبعة أعمدة من الإسمنت المسلح أمام باب البقیع الغربی علی رصیف الشارع لوقایة الناس من الشمس والمطر أثناء العزاء الذی اعتاد أهل المدینة إجراءه هناک بعد دفن الموتی، طولها 30 متراً وعرضها نحو مترین إلا ربع وفی محرم سنة 1386ه- أزیلت للاستغناء عنها بسبب تکاثف الناس تحتها أیام الموسم وتعرضهم لأخطار السیارات.

مبنی للحفارین:

وبنت البلدیة حوالی سنة 1373ه- شبه مظلة لاستراحة الحفارین وحفظ آلاتهم وقد أشیر إلی ذلک عند الکلام عن قبر السیدة صفیة.

طرق إسمنتیة: لوحظ تعذر المرور أیام الأمطار فی البقیع والمتاعب التی یلقاها الحفارون والناس أثناء دفن الموتی فأنشأت الحکومة السعودیة طرقاً إسمنتیة تبدأ من باب البقیع الغربی الجنوبی حتی آخر البقیع جنوباً ومن باب البقیع فجنوباً حتی الجنوب الشرقی، کما أقامت طریقاً علی أعمدة إسمنتیة مسلحة من جدار البقیع الشمالی حتی اتصل بالطرق الإسمنتیة، فسهل ذلک مرور الناس والدفن أیام الأمطار وغیرها.

عمارة سور البقیع: وطرأ علی بعض سور البقیع خراب فعمرته الحکومة السعودیة وحسنت سور البقیع الغربی. وکان ذلک حوالی سنة 1372، 1373ه-.

فتح بابین للبقیع فی الشمال: یزدحم بابا البقیع الغربیان الشمالی والجنوبی أثناء الموسم بالحجاج دخولاً وخروجاً ووقوفاً بالمئات ویتعرضون لأخطار السیارات لأن الشارع الذی فیه البقیع شارع حساس یؤدی للمسجد النبوی وکثیراً ما یتوقف المرور فیه لکثرة الحجاج ففتحت البلدیة فی شهر ذی الحجة سنة 1385ه- بابین للبقیع فی جداره الشمالی فصار للبقیع أربعة أبواب بابان غربیان وبابان شمالیان.

ص: 1316

فتحت البابین علی الساحة الواسعة المسماة بمیدان البقیع بعیداً عن ضغط المرور، وقد بنیت للأبواب بتراً إسمنتیة مسلحة وعملت لها أبواب حدیدیة وهی:

1- باب بعد رکن البقیع الشمالی الغربی بنحو ستة أمتار وعرضه ثلاثة أمتار وله عشرة درجات إسمنتیة ویدخل الإنسان منه علی بقیع العمات الذی ألحق بالبقیع حیث قبر السیدة صفیة علی یمینه ویمر فی ممر إسمنتی ثم یصعد ثمانیة درجات إلی البقیع الکبیر.

2- باب بعد رکن البقیع المذکور بنحو 60 متراً وله سبع عشرة درجة إسمنتیة حتی یصل الإنسان إلی الممر الإسمنتی القائم علی أعمدة إلی أن یتجاوز بقیع العمات للبقیع الکبیر ویتصل بممر إسمنتی یؤدی إلی قبر عثمان بن عفان وفاطمة بنت أسد.

الطریق للبقیع: من شارع أبی ذر من جهة طریق المطار ومن شارع العوالی المنطلق من المناخة من کل هذه الشوارع ومن غیرها یصل الإنسان للبقیع وهو علی بعد نحو 200 متر من باب الملک عبد العزیز (من المسجد النبوی)

منابع:

(فصول من تاریخ المدینة المنورة - علی حافظ/165-175. انظر أیضاً أخبار مدینة الرسول للإمام الحافظ محمد بن محمود النجار - تحقیق صالح محمد جمال/150-156، وشفاء الغرام بأخبار البلد الحرام للإمام أبی الطیب تقی الدین محمد بن أحمد بن علی الفاسی 1/401-404، والمظاهر الحضریة للمدینة المنورة فی عصر النبوة - د. خلیل إبراهیم السامرائی وثاثر حامد محمد/79-82).

وقد أورد الحافظ المناوی هذا الحدیث النبوی الشریف عن البقیع: «بعثت إلی أهل البقیع لأملی علیهم» رواه أحمد بن حنبل عن عائشة بإسناد حسن. (الجامع الأزهر فی حدیث النبی الأنور للحافظ المناوی1/200 ورقة ب)

مأخذ

الموسوعة الذهبیة للعلوم الاسلامیة، فاطمه محجوب، قاهره، دارالغد العربی، ج9، ص326-333.

موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنورة، مقاله ای از این دائرةالمعارف نوشته عماد طاهر درباره بقیع.

این دائرةالمعارف نخستین مجموعه ای است که به شیوه جدید دائرةالمعارف نگاری و مبتنی بر ضوابط علمی مدرن در حال تدوین است. تا کنون 6 جلد آن رؤیت شده است. یکی از مقالات آن، با عنوان بقیع الغرقد است که از موضع و منظر پژوهشگران عربستان سعودی تألیف شده است. این مقاله علاوه بر اینکه شامل اطلاعات جزئی دقیق و نیز عکس های مهم است، مواضع عقیدتی نسبتاً مناسبی هم دارد

ص: 1317

البته در مواردی نقصان ها و مشکلاتی دارد ولی در مجموع منبع مهمی برای پژوهشگران می باشد. از اینرو متن آن در اختیار محققان قرار می گیرد. در پایان نیز پاره ای از مشکلات آن تبیین خواهد شد.

بَقّیع الغرقد

/ بقیع الغرقد موضع فی المدینة المنورة، به مقبرة أهل المدینة (البکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم من أسماء البلاد والمواضع، تحقیق: مصطفی السقا، ط3، ج-1(القاهرة: مکتبة الخانجی، 1417ه-/ 1996م) 265؛ یاقوت الحموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ط2، ج-1(بیروت: دارصادر، 1995م)، 473). والبقیع من الأرض المکان المتسع، ولا یسمی بقیعاً إلا وفیه الشجر (ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج-8 (بیروت: دارصادر، د.ت)، الزبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تحقیق: ابراهیم الترزی، 20 (بیروت: داراحیاء التراث العربی، د.ت)، 349). والغرقد شجر له شوک، کان ینبت هناک؛ فذهب، وبقی الاسم لازماً للموضوع (ابن منظور، ج-8، 18؛ الزبیدی، ج-20، 349). قال الأصمعی: قُطعت غرقدات بهذا الموضع، حین دُفن فیه عثمان بن مظعون، فسمی بقیع الغرقد لهذا (البکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم من أسماء البلاد والمواضع، تحقیق: مصطفی السقا، ط3، ج-1(القاهرة: مکتبة الخانجی، 1417ه-/ 1996م) 265). عرف هذا الموضع قدیماً ببقیع الغرقد، تمییزاً له عن المواضع الأخری المعروفة بالبقیع فی المدینة المنورة، مثل: بقیع الخیل، وبقیع الزبیر. أما فی الوقت الراهن فإن لفظ(بقیع) نکرة، أو(البقیع) معرفة ب-(أل) لا یقصد بها سوی بقیع الغرقد دون غیره.

لم یکن البقیع لأهل المدینة المنورة، حتی أمر النبی(ص) بالدفن فیه. روی الحاکم فی(المستدرک) من طریق أبی رافع(رضی عنه الله)، قال کان رسول الله(ص) یزتاد لأصحابه مقبرة یدفنون فیها، وکان قد طلب نواحی المدینة و أطرافها، ثم قال: أمرت بهذا الموضع(یعنی البقیع) وکان یقال بقیع الخبخبة، و کان أکثر نباته الغرقد.

أول من قبر هناک من المهاجرین عثمان بن مظعون. حیث وضع رسول الله(ص) حجراً عند رأسه، وقال: هذا قبر فَرَطنا. و کان إذا مات المهاجر بعده، قیل: یا رسول الله، أین ندفنه؟ فیقول: عند فرطنا عثمان بن مظعون (بکری، محمد أنور، وطه، حاتم عمر، بقیع الغرقد (المدینة المنورة: مکتبة الحلبی، 1424ه-/ 2004م)، 17-18). وفی روایة أن النبی(ص)، بعد دفن عثمان ابن مظعون، أخذ حجراً و وضعه عند رأسه، وقال: أتعلم بها قبر أخی، وأدفن إلیه من مات من أهلی (بکری، 275-276). وتشیر روایات أخری إلی أن أول من دفن بالبقیع هو أسعد بن زرارة، أول من بایع النبی(ص) من الأنصار، ولیس فی ذلک تناقض، فقد توفی أسعد بن زرارة علی رأس تسعة أشهر من هجرة النبی(ص) إال المدینة، و لم یشهد

ص: 1318

بدراً، فی حین کانت وفاة عثمان بن مظعون علی رأس ثلاثین شهراً من الهجرة وکان ممن شهد بدراً. فیکون أسعد بن زرارة أول من دفن بالبقیع من المهاجرین (بکری، 51-53).

ذکر المؤرخون أن کثیراً من الصحابة وأهل البیت، ممن توفوا فی حیاة النبی(ص)، وبعد وفاته، دفنوا فی البقیع الغرقد، حتی قیل: إن من مات من الصحابة ودفن بالبقیع بلغ عشرة اَلاف صحابی (بکری، 51)، و نظراً لما ورد فی الأحادیث الصحیحة من النهی عن البناء علی القبور وتجصیصها، فقد انطمست معالم کثیر من قبور، وأصبح لا یعرف إلا قبور أفراد معدودة من آل بیت رسول الله(ص)، وبعض الصحابة والتابعین، رضوان الله علیهم. وما تم معرفته والاستدلال علیه إنما جاء بالتوتر عن أهل المدینة، و بما جاأ من وصف لمواقع هذه القبور، أو علاقة بعضها بالآخر (بکری، 51). فی ذلک یقول الفیروزآبادی: «لا شک أن هذه المقبرة المقدسة محشوة مملوء بالجماء الغفیر من سادات الأئمة من المهاجرین والأنصار. غیر أن اجتناب السلف الصالح، من المبلغة فی تعظیم القبور، وتجصیصها، أفضی إلی انطماس آثار أکثرهم. فلأجل ذلک لا یعرف موضع قبر معین منهم، إلّا افراداً معدودة. منها: روضة فی قبلی قبة عقیل بن أبی طالب (رضی عنه الله) تشمل قبور أمهات المؤمنین الطاهرات، أزواج سید الکائنات، وأشرف المخلوقین، وأفضل البریات، سوی خدیجة بنت خویلد، رضی الله عنها، فأنها بمکة؛ و میمونة، رضی الله عنها، فإنها بسرف. وقبورهن فی هذه الروضة غیر متمیزة ولا معینة شخصاً شخصاً. ومنها روضة تحوی العباس ابن عبدالمطلب (رضی عنه الله)، عم رسول الله(ص)، والحسن بن علی، رضی الله عنهما، و علیهما قبة شامخة فی الهواء عالیة البناء، بناها الخلیفة الناصر المستضیء. وقبران مرتفعان من الأرض، متسعان، مغشیان بألواح ملصقة أبدع إلصاق، مصفحة بصفائح الصّفر، ومکوکبة بمسامیر. وعلی هذه الصفة قبر سیدنا إبراهیم ابن رسول الله(ص)، وعلیه قبة وفیها شباک من جهة القبلة. ومنها قبر إسماعیل بن جعفر صادق، فی مشهد کبیر مبیض، غربی قبة العباس، بناه بعض ملوک مصر العبیدین. ومنها مشهد أمیر المؤمنین عثمان بن عفان، شرقی البقیع، فی موضع یعرف بحشّ کوکب، وعلیه قبة سامیة، ابتناها أسامة ابن ینان الصلاحی، أحد أمراء السلطان السعید صلاح الدین یوسف بن أیوب، فی سنة 601ه-/ 1204م» (الفیروزآبادی، محمد بن یعقوب، المغانم المطالبة فی معالم طابة، ج-2،( المدینة المنورة: مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 1423ه-/ 2002م)، 508-509، 513).

یقع بقیع الغرقد فی الجهة الجنوبیة الشرقیة للمسجدالنبوی، وکان یفصله عن المسجدالنبوی الشریف مساکن ودور ومدارس حارة الأغوات، وبعد تنفیذ مشروع توسعة المسجدالنبوی فی عهد خادم الحرمین الشریفین، الملک فهدبن عبدالعزیز، أصبح بقیع الغرقد، الیوم، ملاصقاً لساحات المسجدالنبوی من الجهة

ص: 1319

الشرقیة؛ لا یفصل بینهما ای مبان أو منشاَت (الشنقیطی، غالی محمد الأمین، الدر الثمین فی معالم دارالرسول الأمین، ط4(جدة: دار القبلة للثقافة الأسلامیة، 1413ه-/ 1992م)، 110؛ بکری، 21).

وردت العدید من أحادیث فی فضل البقیع ومن یدفن فیه، منها:

شفاعة وشهادة الرسول(ص) لمن یموت بالمدینة المنورة: عن عبدالله بن عمر، رضی الله عنهما، قال: قال رسول الله(ص) من استطاع أن یموت بالمدینة فلیمت بها، فإنی أشفع لمن یموت بها (التزمدی، محمد بن عیسی، سنن التزمدی، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ج-5 (بیروت: داراحیاء التراث، د. ت)، 719؛ ابن حیان، محمد بن حیان، صحیح ابن حیان، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، ط2، ج-9(بیروت: مؤسسة الرسالة، 1414ه-/ 1993م)، 57). ویشمل ذلک بقیع الغرقد وغیره من مقابر المدینة.

دعاء النبی(ص) واستغفاره وصلاته علی أهل البقیع:ورد عن السیدة عائشة، رضی الله عنها، أنها قالت: کان رسول الله(ص) (کلما کان لیلتها من رسول الله(ص)) یخرج من آخر اللیل إلی البقیع، فیقول: السلام علیکم دار قوم مؤمنین، وأتاکم ما توعدون، غداً، مؤجلون. وإنا، إن شاءالله، بکم لاحقون، اللهم اغفر لأهل بقیع الغرقد (النووی، یحیی بن شرف، المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج، تحقیق: خلیل مأمون شیحا، ط7، ج-7(بیروت: دارالمعرفة، 1421ه-/ 2000م)، 45).

إن أهل هذه المقبرة هم أول من یحشر من مقابر الأرض بعد النبی(ص) وصاحبیه أبی بکر وعمر(رضی عنه الله): فقد روی الترمذی من طریق ابن عمر(رضی عنه الله) قال: قال رسول(ص): أنا أول من تنشق عنه الأرض ثم أبوبکر، ثم عمر، ثم اَتی أهل البقیع فیحشرون معی، ثم انتظر أهل مکة فأحشر بین الحرمین (التزمدی،ج-5، 622؛ ابن حیان، ج-15، 324؛ الحاکم النیسابوری، محمدبن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، ج-2(بیروت: دارالکتب العلمیة، 1411ه-/ 1990م)، 505).

إن الله یبعث منهم سبعین ألفاً، وجوههم کالقمر لیلة البدر، یدخلون الجنة بلا حساب: عن أم قیس بنت محصن، رضی الله عنها، أن النبی(ص) قال: أترین هذه المقبرة؟ یبعث الله منها سبعین ألفا یوم القیامة علی صورة القمر لیلة البدر، یدخلون الجنة بغیر حساب (الحاکم، ج-4، 568؛ الطبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السفلی، ط2، ج-25 (الموصل: مکتبة العلوم والحکم، 1404ه-/ 1995م)، 181-182؛ ابن حجر العسقلانی، أحمد بن علی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج-11(بیروت: دارالمعرفة، 1379ه-/ 1959م)، 413).

لذا یحرص أهل هذه المقبرة و وزوارها علی التوصیة بأن یدفن بالبقیع متی ما وافتهت المنیة فی المدینة، عسی آن یناله شیء من فضلها.

ص: 1320

توالت التوسعات علی بقیع الغرقد مع اتساع مساحة المدینة عبرالعصور و تزاید عدد سکانها. وأول توسعة لبقیع الغرقد کانت فی عهد الأمویین، فقد ورد فی خبر دفن عثمان ابن عفان (رضی عنه الله) أنه لما مات أرادو أن یدفنوه فی البقیع، فحال بینهم وبین دفنه ابن بجرة، (وقیل: ابن نحرة) الساعدی، فانطلقوا به إلی حشِّ کوکب، وهو موضع فی أصل الحائط الذی فی شرقی البقیع، فدفنوه هناک. فلما کانت ولایة مروان بن الحکم علی المدینة، أدخل الحَشّ فی البقیع (ابن شبة، عمر بن شبة، تاریخ المدینة المنورة، تحقیق: فهیم شلتوت، ج-1(المدینة المنورة: حبیب محمود أحمد، د. ت)، 111-113؛ ابن النجار، محمد بن محمود، الدرة الثمنیة فی أخبار المدینة، تحقیق: صلاح الدین بن عباس بن شکر (المدینة المنورة: مرکز بحوث و دراسات المدینة المنورة، 1427ه-/ 2006م)، 463؛ السمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفا بأخبار دار المصطفی، تحقیق: قاسم السامرائی، ج-3(لندن: مؤسسة الرقان للتراث الأسلامی، 1422ه-/ 2001م)، 297-299).

یری بعض الباحثین، من خلال المعلومات التی أوردتها المصادر التاریخیة عن مقبرة البقیع، و من خلال مواقع قبور الصحابة، ومواقع الدور التی تحولت إلی مقابر فی البقیع، أن البقیع الغرقد کان فضاء لا یتجاوز ثمانین متراً طولاً و ثمانین متراً عرضاً، عدا بقیع العمات الواقع فی الشمال الغربی للبقیع الکبیر (بکری، 21).

شهد بقیع الغرقد، فی عهد الدولة السعودیة، عدة توسعات. فقد کان فی شمال غربی بقیع الغرقد الکبیر بقیع العمات، وفی رکنه الغربی الجنوبی قبران: أحدهما للسیدة صفیة، عمة رسول الله(ص) والآخر یقال: أنه قبر أختها عاتکة. وکانت مساحة بقیع العمات 3493 متراً مربعاً، وکان هناک زقاق بیت البقیع الکبیر و بقیع العمات، وهو زقاق عمقة، أو شارع الشهداء، یتجه شرقاً، حتی یصل إلی الطریق المؤدیة للحرة الشرقیة. طول ذلک الزقاق 824 متراً. فی سنة 1373ه-/ 1953م قامت بلدیة المدینة المنورة، بضم بقیغ العمات و الزقاق المذکور، إلی بقیع الغرقد الکبیر، بإزالة الجدار الفاصل. وسویت الأرض، وتم بناء السور اللازم فی أول الزقاق و اَخره (حافظ، علی، فصول من تاریخ المدینة المنورة (جدة: شرکة المدینة للطباعة و النشر، د. ت)، 158-159). وفی أوائل سنة 1385ه-/1965م قامت بلدیة المدینة المنورةبضم قطعة أرض تابعة لها، مساحتها 1612 متراً مربعاً ألی البقیع. وکانت تلک الأرض تقع فی الجهة الشمالیة لبقیع الغرقد.وبذلک بلغت مساحة الأراضی التی ضمت للبقیع 5929 متراً مربعاً (حافظ، 159)؛ لتصل المساحة الإجمالیة للبقیع، فی التوسعة السعودیة الأولی، بما فیها البقیع الکبیر، و بقیع العمات، وحش کوکب، نحو15000م2 (بکری، 22). و فی التوسعة السعودیة الأخیرة، فی عهد خادم الحرمین الشریفین الملک فهد بن عبدالعزیز، بلغت المساحة الإجمالیة 180000م2 (بکری، 25).

ص: 1321

لم تکتف الحکومة السعودیة بأعمال التوسغة للبقیع فحسب، بل قامت بإجراء بعض الأعمال الإصلاحیة، فی مقدمتها إزالة القباب التی کانت قد بنیت علی القبور. وکانت الإزالة اتباعاً لسنة النبی(ص)؛ فقط ورد فی(صحیح مسلم) عن جابر بن عبدالله، رضی الله عنهما، أنه قال: نهی رسول الله(ص) أن یجصص القبر، وأن یقعد علیه، وأن یبنی علیه (النووی، ج-7، 40-41). وقد تمت أعمال الإزالة لهذه القباب علی مرحلتین: الأولی فی عام 1120ه-/ 1708م، لما دخلت المدینة المنورة تحت سیادة الدولة السعودیة الأولی، والأخری فی عام 1344ه-/ 1925م؛ علی ید الملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود (بکری، 24-25). کما قامت الحکومة السعودیة بإصلاحات أخری تمثلت فی إنشاء مظلة أمام باب البقیع الغربی سنة 1373ه-/ 1953م، بهدف وقایة الناس من حرارة الشمس والأمطار فی أثناء العزاء الذی اعتاد أهل المدینة إجراء ه هناک، بعد دفن موتاهم. إلا أن تلک المظلة أزیلت ستة 1386ه-/ 1966م بسبب ازدحام الناس تحتها، أیام الحج و الزیارة، و تعرضهم لأخطار السیارات (حافظ، 159). کما أنشئ ما یشبه المظلة عند باب البقیع الغربی الشمالی، لاستراحة الحفارین، وحفظ اَلاتهم، وذلک فی سنة 1373ه-/ 1953م (حافظ، 160). ولما لا حظت السلطات المحلیة تعذر مرور الناس، أیام الأمطار، فی البقیع، قامت بإنشاء طرق إسفلتیة بعرض متر و نصف متر تقریباً. وقامت بعمل حواجز من الجانبین مما یسر علی الناس التحرک بیسر و سهولة فی أثنا الزیارات، ودفن الموتی (حافظ، 160). ولفلک الاختناق الذی کان یحدث عند بابی البقیع الشمالی و الجنوبی من الجهة الغربیة، خاصة فی المواسم، قامت الحکومة السعودیة بفتح بابین اَخرین فی الجهة الشمالیة، فصار للبقیع أربعة أبواب: بابان غریبان، وبابان شمالیان وکان ذلک فی سنة 1385ه-/ 1965م (حافظ، 160). کما طالت الإصلاحات السعودیة السور الذی یحیط بالیقیع، حیث قامت بإصلاحه و عمارته أکثر من مرة (الأنصاری، عبدالقدوس، آثار المدینة المنورة، ط5(جدة: دار المنهل، 1420ه-/ 1999م)، 171؛ حافظ، 160). کذلک أنشئت إدارة خاصة لمقبرة البقیع، ألحقت بإمانة المدینة المنورة، کانت تعرف ب-(الشر شورة) ثم تحول اسمها إلی(إدارة خدمة الموتی) تقدم من خلالخا جمیع الخدمات بالمجان (بکری، 25).

أشهر قبور البقیع الیوم، وفقاً للروایات التی تواترت عن أهل المدینة، جیلاً بعد جیل، مذکورة الترتیب فی مدخل الباب الغربی المقابل للمسجد النبوی فی الوقت الحاضر (ابن شبة، ج-1، 97-127؛ ابن النجار، 454-456؛ المطری، جمال الدین محمد بن أحمد، التعریف بما آنست الهجرة من معالم دارالهجرة، تحقیق: سلیمان الرحیلی(الریاض: دارة الملک عبدالعزیز، 1426ه-/ 2005م)، 119-122؛ بکری، 56-88). (عماد طاهر))، منها:

ص: 1322

1. قبور بنات رسول الله(ص): أمام المدخل الرئیس للبقیع، وعلی بعد منه نحو 30 متراً، ولا یفصلها عن المدخل إلا الساحة الرئیسیة.وتضم هذه القبور رفات کل من:

السیدة أم کلثوم؛ السیدة رقیة؛ السیدة زینب

2. قبور آل بیت النبی(ص): علی بعد نحو 25 متراً من قبور بنات رسول الله(ص) باتجاه الجنوب، علی یمین الواقف أمام قبور البنات، نجد مدفن أهل البیت، وفیه القبور الآتیة:

السیدة فاطمة، الزهراء بنت رسول الله(ص)؛ العباس بن عبدالمطلب عم رسول الله(ص)؛ الحسن بن علی؛ زین العابدین علی بن الحسین بن علی؛ محمد الباقر بن علی زین العابدین؛ جعفر الصادق بن محمد الباقر.

3. قبور زوجات النبی(ص): تقع فی الجهة الشمالیة من قبور بنات النبی(ص) علی یسار الواقف أمام قبور البنات، علی بعد نحو ثمانیة أمتار. وممن دفن زوجات النبی(ص) فی البقیع:

- السیدة عائشة بنت أبی بکر الصدیق؛ السیدة سودة بنت زمعة العامریة؛ السیدة حفصة بنت عمر بن الخطاب؛ السیدة زینب بنت خزیمة الهلالیة؛ السیدة أم سلمة بنت أبی أمیة المخزومیة؛ السیدة جویریة بنت الحارث المصطلقیة؛ السیدة أم حبیبة رملة بنت أبی سفیان؛ السیدة صفیة بنت حیی بن أخطب؛ السیدة زینب بنت جحش.

4. قبر عقیل بن أبی طالب، ومن معه من آل هاشم(رضی الله عنهم): یقع علی بعد نحوخمسة أمتار شمال قبور أمهات المؤمنین، رضی الله عنهن. وممن دفن فی هذا الوضع:

عقیل بن أبی طالب؛ عبدالله بن جعفر الطیار؛ أبو سفیان بن الحارث بن عبدالمطلب.

5. قبر الإمام مالک بن أنس ومن معه(رضی الله عنهم): یقع فی الجهة الشرقیة من قبر عقیل بن أبی طالب، علی مسافة عشرة أمتار تقریباً، عند التقاء الممرات الأسمنتیة الحدیثة.

6. قبر عثمان بن مظعون(رضی الله عنهم): وهو علی بعد20 متراً من قبر الإمام مالک باتجاه الشرق،وإلی قبور کل من:

قبر إبراهیم ابن النبی(ص)؛ عبدالرحمن بن عوف؛ سعد بن ابی وقاص؛ أسعد بن زرارة؛ خنیس بن حذافة السهمی؛ فاطمة بنت أسد، والدة علی بن أبی طالب.

7. مدفن شهداء الحرة رضی الله عنهم(القلیب): یقع بعد 75 متراً من قبر عثمان بن مظعون. وقد دفن فی هذا الموضع کل من استشهد فی وقعة الحرة التی کانت فی عهد یزید بن معاویة، ثانی خلفاء بنی أمیة. والمفبرة علی شکل مستطیل من الحجر، بارتفاع لا یتجاوز المتر الواحد عن سطح الأرض .

8. قبر عثمان بن عفان: یقع فی وسط البقیع علی بعد نحو 135 متراً من قبور شهداء الحرة. وکان هذا القبر خارج البقیع حتی کانت ولایة مروان بن الحکم علی المدینة، فقام بتوسعة البقیع لیشمل قبر عثمان بن عفان.

ص: 1323

9. قبر سعد بن معاذ: یقع علی بعد نحو 50 متراً شمال قبر عثمان بن عفان.

10. قبر أبی سعید الخدری: کان یقع خارح البقیع فی الجهة الشرقیة الشمالیة، علی قارعة الطریق التی کانت تؤدی إلی الحرة الشرقیة، وقد دخل قبر أبی سعید الخدری إلی نطاق البقیع بعد التوسعة السعودیة سنة 1385ق/ 1965م.

11. قبر السیدة حلیمة السعدیة: کان قبرها خارج البقیع فی شمال شرق حش کوکب. ثم أصبح من البقیع بعد التوسعة السعودیة.

12. قبر إسماعیل بن جعفر الصادق: کان هذا القبر یقع خارج البقیع فی الجهة الغربیة الجنوبیة، ویفصله عن البقیع شارع بعرض 15 متراً، ثم أصبح داخل البقیع بعد التوسعة السعودیة.

13. قبور عمات النبی(ص): وتقع علی بعد 40 متراً من مدخل البقیع الرئیس، إلی الشمال، علی یسار الداخل ملاصقا للسور. وکانت هذه المقبرة خارج البقیع، وکانت تعرف ببقیع العمات، وقد أصبحت جزءاً من البقیع الکبیر بعد التوسعة السعودیة. وتضم هذه المقبرة قبور کل من:

صفیة بنت عبدالمطلب؛ عاتکة بنت عبدالمطلب.

مأخذ

موسوعة مکه المکرمة و المدینة المنورة، اشراف احمد زکی یمانی، لندن، مؤسسة الفرقان للتراث الاسلامی، 2011م/ 1432ق، ج5، ص133-140.

ملاحظات:

این مقاله همانطور که در طلیعه تذکر داده شد، شامل اطلاعات سودمندی است ولی از برخی واقعیت ها غفلت نموده است. اولاً نویسنده تلاش کرده جنبه های تاریخی بقیع را برجسته کند و بُعد اهل بیتی و شیعی بقیع را به حاشیه براند؛ ثانیاً به تخریب بقیع به دست وهابیون و آل سعود و از بین بردن ساختمان های تاریخی با قدمت چندین سده بی توجهی شده است. این بناها میراث فرهنگی- تاریخی متعلق به بشریت بود و تخریب آنها، نوعی جنایت علیه انسانیت محسوب می شود. و عدم توجه به این رخداد عظیم در یک دائرةالمعارف پسندیده نمی باشد.

لازم به ذکر است که در جلد سوم این موسوعه در مقاله «الاماکن» یک فصل کامل درباره بقیع است. این نوشتار ذیل مقبره البقیع آمده است.

میقات تا میعاد، بخشی از سفرنامه لفته منصوری درباره مظلومیت بقیع.

لفته منصوری در سال 1344 در یکی از شهرهای استان خوزستان به دنیا آمد. پس از طی تحصیلات و مدارج علمی به فعالیت های فرهنگی پرداخت تا آنجا که یکی از شخصیت های فرهنگی این استان

ص: 1324

محسوب می شود. او پست ها و سمت های فرهنگی و اجتماعی متعدد در این استان داشته و خدمات زیادی عرضه کرده است، مثل ریاست سازمان ایرانگردی و جهانگردی خوزستان و معاونت فرهنگی- هنری اداره کل ارشاد اسلامی.

وی در سال 1385 عازم سفر حج تمتع شد و دیده ها و شنیده های خود را با قلمی نو و روشی جدید گردآوری و تدوین نمود. این نوشته ها را بعداً ویرایش و با عنوان از میقات تا میعاد: سفرنامه حج منتشر کرد.

سبک و شیوه نویسنده، روزنگاری و ثبت وقایع و خاطرات هر روز است. این شیوه بیشتر در مسؤولین کشوری و دیوانیان مرسوم بوده است. اما قسمتی این سفرنامه درباره بقیع است که عیناً برای استفاده پژوهشگران نقل می شود.

نویسنده به دلیل تسلط بر چند زبان به راحتی با زایران دیگر کشورها ارتباط برقرار کرده و بسیاری از این اطلاعات را در سفرنامه اش آورده؛ از مکتب تشیع و باورهای شیعی دفاع کرده و تلاش نموده انحراف فکری و عقیدتی وهابیان را تحلیل و معرفی نماید.

بقیع، مظلوم ترین خاک زمین: یکشنبه 19 آذر ماه 1385

بعد به همراه سیل ایرانیان غیور و شیعیان وارد بقیع شدیم. ائمه مظلوم بقیع نه گنبد و نه بارگاهی دارند اُوف بر این تاریخکه فرزندان پیامبر(ص) اینگونه مورد بی حرمتی قرار می گیرند«یا مَوالی فَلَو عاینَکُمُ المُصطَفی وَ سِهامُ الاُمَّةِ مُغرَقَةٌ فی أکبادِکُم وَ رِماحُهُم مُشرَعَةٌ فی نُحُورِکُم وَ سُیوفُها مُولَعَةٌ فی دِمآئِکُم یشفی أبنآءُ العَواهِرِ غَلیلَ الفِسقِ مِن وَرَعِکُم وَ ...» (فرازهایی از زیارت جامعه ائمه المومنین(ع)) «اَلسَّلامُ عَلَیکُم اَئِمَّةَ الهُدی، اَلسَّلامُ عَلَیکُم أهلَ التَّقوی، ... فَقَد وَفَدتُ اِلَیکُم اِذ رَغِبَ عَنکُم أهلُ الدُّنیا وَ اتَّخَذُوا آیاتِ اللهِ هُزُواً، وَ استَکبَرُوا عَنها و ...» (فرازهایی از زیارت ائمه بقیع(ع)) و این فرازهای آخر زیارت، چقدر سنگین و جانکاه است. آرام آرام خود را به نرده های مقابل سایبان رساندم و در نزدیکترین نقطه به قبور مبارک، زیارت مخصوص هر کدام از ائمه(ع) و عباس بن عبدالمطلب و فاطمه بنت اسد را خواندم و بعد گریه و اشک است که خاک مطهر را خیس می کند و شیعیان گروه گروه ناله و فغان می کنند. صحنه های پرشوری از عشق و وفا و سینه های مملو از بعض و کینه در این سرزمین تفتیده چه غوغایی به پا کرد

کس نمی داند چرا با قرةالعین رسول/ منظری خشکیده چون فصل خزان دارد بقیع

وهابیون چه کردند: ابن بطوطه که در سال 732ق به حج رفته، توصیف خود را از قبور ائمه بقیع اینگونه گزارش می دهد: «... و پس از آن، مقبره دیگری از آنِ عباس بن عبدالمطلب، عم پیغمبر و حسن بن علی

ص: 1325

بن ابیطالب(ع) است که گنبد بلند و استواری دارد. این مقبره در دست راست از دروازه بقیع واقع شده و سر حسن در پائین پای عباس قرار دارد، و هر دو قبر، بزرگ و مقداری از سطح زمین بالاتر می باشد و روی آنها را تخته چوبهایی که با منتهای مهارت به وسیله صفحات برنج ترصیع شده، پوشانده است». (سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه دکتر محمد علی موحد، انتشارات آگاه، جلد اول، چاپ اول، 1370، ص 164)

متأسفانه، آل سعود تمام این گُنبد و بارگاه را خراب کردند و به بهانه توسعه مسجدالنبی(ص)، اماکن مقدس را با خاک یکسان کردند. اماکن مقدسی که هر کدام خاطره های ماندگاری از تاریخ اسلام در خود نهفته دارند. خانه ابوایوب انصاری(اقامتگاه رسول خدا(ص))، خانه امام جعفر صادق(ع)، مقبره عبدالله پدر گرامی رسول خدا(ص) و محله بنی هاشم در مقابل باب جبرئیل و باب النساء که شامل خانه ها و کوچه ی تنگ و بسیار قدیمی بود، که به محله«بنی هاشم» معروف بود. این کوچه تا قبرستان بقیع امتداد داشت و در دورانهای مختلف همچنان محفوظ مانده و بعضی از خانه های آن نیز بازسازی شده بود. مالکان مغازه ها و دکانهای آن نیز از سادات علوی بودند. در سالهای بین1364 تا 1366 شمسی، این محله به کلی تخریب و فضای آن تا قبرستان بقیع باز و محل عبور و مرور زایران گردیده و بخشی از آن در توسعه شرقی مسجد قرار گرفت. هم اکنون از باب البقیع، قبرستان بقیع بطور مستقیم دیده می شود و این آثار ارزشمند کاملاً از بین رفته است.

شما ببینید، امروزه حضرت مسیح(ع) در غرب تبدیل به یک افسانه شده است. نه قبر خود و نه مادرش و نه حواریین، و کتاب او هم دستخوش تحریف گشته و چهار انجیل رسمی و بیست انجیل غیر رسمی به وی منتسب است. آیا امروز جوانان غربی در رابطه با اصل دعوت و وجود حضرت مسیح(ع) دچار تردید نمی شوند؟ اگر وهابیون به روند تخریب اماکن مقدسه ادامه دهند، مسلمانان سرنوشتی چون مسیحیان خواهند یافت و حیرت و سرگشتگی بر جوانان آنها حکمفرما خواهد شد. آیا آنها در این حرکت صادق اند؟ در این صورت، چرا قلعه های خیبر در مسیر تبوک به مدینه را محافظت می کنند و تابلوهایی برای حراست از آنها نصب کرده اند؟ بعنوان مثال؛ نظام سعودی قلعه کعب بن الاشرف رهبر یهود در مدینه منوره را حفظ کرده است و آن را از هر آسیبی محافظت می کند و افرادی را که سعی در ویران کردن آن دارند تهدید به اشد مجازات می کند به طوری که تابلویی در کنار آن قرار داده و بر آن نوشته شده است: «منطقه ممنوع آثار باستانی: هر کس متعرض این آثار باستانی شود به فرمان شماره 26 مورخه 12/6/1392 ق پادشاه تحت مجازات شدید قرار خواهد گرفت». (یوسف الهاجری، ترجمه محمد رضایی، بقیع سرگذشت اسفبار ویرانی آثار اسلامی حجاز به دست آل سعود، نشر بقیع ص 24)

ص: 1326

اگر به سنت پیامبر نگاه کنیم، می بینیم که آن شخصیت گرامی به آثار تاریخی توحیدی حرمت نهاده اند. «پیامبراکرم(ص) روزی در داخل کعبه تصویر پیامبران خدا را مشاهده نمودند و در بین آنها تصویری از حضرت ابراهیم بود که نشان می داد آن حضرت برای قرعه کشی از «ازلام» (ازلام نوعی قرعه کشی بوده است که بت پرستان پیش از اسلام در برابر بت هبل در خانه کعبه انجام می دادند و وسایل آن عبارت بود از هفت نیزه که در داخل کعبه پیش روی هبل نصب کرده و بر اولی نوشته شده بود «الله عزوجل» و بر دومی «لک» و سومی «علیکم» و چهارمی «نعم» و پنجمی «منکم» و ششمی «من غیرکم» و هفتمی «الوعد» و خواهان استخاره بایستی صد درهم پول و مقداری هدایای چنسی به هبل تقدیم کند سپس کاهن تیری به سوی آن هفت نیزه می انداخت و به هر کدام که اصابت می کرد بر طبق نوشته آن عمل می شد.) استفاده می کنند و پس از مشاهده، رسول اکرم(ص) فرمودند: این کار جزء رویه و منش حضرت ابراهیم(ع) نبوده است و امر فرمودند که تمام تصویرهای داخل کعبه که بر دیوارها نصب شده بود، بدون استثناء منهدم کنند. ولی هنگامی که دو شاخ قوچی را که از طرف خداوند به عنوان فدیه حضرت اسماعیل(ع) قرار داده شده بود، مشاهده کردند آنها را بر جای خود بر دیوار باقی گذاشتند و تنها دستور دادند با پوششی، پوشانده شوند تا ذهن نمازگزاران را به خود مشغول ننمایند. ورود زنان ممنوع: مأموران به زنان اجازه نمی دهند که وارد بقیع شوند. در این خصوص به روایتی از پیامبر(ص) متوسل شده اند که زنان را از زیارت بازداشته است: «لعن رسول الله زورات القبور» یعنی: پیامبر خدا زنانی را که بسیار به زیارت قبور روند، لعن کرد. (صحیح ابن ماجه، کتاب الجنائز باب «ماجاء فی النهی عن زیارة النساء القبور» ج1، چاپ اول، مصر، ص 478) قرطبی می گوید: پیامبر هر زن زایر را لعن نکرد، بلکه زن زایری را لعن کرد که پیوسته به زیارت قبور برود، به گواه این که می فرماید: «زورات القبور» و «زوار» صیغه مبالغه است.» (سنن ابو داود، ج2، ص 196) ساعت 9 صبح زایران را به بیرون هدایت کردند و دربهای بقیع را بستند. من به خانه برگشته و پس از صرف صبحانه دوباره به مسجدالنبی(ص) رفتم. این بار خواستم از همان دربی که حضرت جبرئیل بر پیامبر(ص) هبوط می کند، وارد شوم که دیدم آنرا بسته اند و از باب البقیع بر خلاف حرکت جمعیت وارد شدم که شنیدم یکی از مأموران به آن دیگری که نزدیکم بود، گفت: «این ایرانی است کیفش را بازرسی کن» و از قضا امروز دوربین عکاسی را نیاوردم، که حتماً آن را ضبط می کردند. روضة النبی(ص) خیلی شلوغ است، مأموران اجازه ورود نمی دهند و مسلمانان پشت درب ازدحام کردند.

بقیع لبریز از حسرت: امروز خدا توفیق داد که بعد از نماز صبح بار دیگر به بقیع بروم. بقیع با همان سادگی و بی آلایشی، چقدر عظیم و جذّاب است. هنگامی که از پله ها بالا می روم، بغض در گلویم

ص: 1327

می پیچد و عشق سراسر وجودم را تسخیر می کند، آیا تاکنون بدن شما بی حس شده، این تجربه اینگونه است. سینه فراخ می شود، نفسی به شماره می افتد، بدن مورمور می شود و حسرت انباشته منتشر می گردد. آنگاه اشک است که روی گونه هایم می غلطد و هرچه نزدیکتر می شوم، تپش قلبم تندتر می شود، نمی دانم خدایا، نمی دانم چگونه این احساس را توصیف کنم در قلبم چه می گذرد، احساسم چیست؟ عقل به کلی تحت فرمان قلب قرار می گیرد.

زیارت قبور ممنوع: هنگامی که وارد بقیع شدم. تابلوی بزرگی به رنگ آبی توجهم را جلب کرد. روی این تابلو آیات و روایاتی در حرمت زیارت نماز و دعا نزد قبور نوشته شده بود. روایت سوم آن خیلی جالب است که از آن عکسی گرفتم: «نهی النبی(ص) عن الصلاة الی القبور و الجلوس علیها بقوله(ص) لا تجلسوا علی القبور و لا تصمل الیها» یعنی پیامبر اکرم(ص) رو به قبور نماز خواندن را نهی فرموده است «قبور خود را قبله خود نسازید» و روی آنها نشینید. اوج تحجر این بدبخت ها همین است که تصور می کنند شیعیان قبور اولیاء را قبله خود ساختند یا فرض صحت سند حدیث، کدامیک از شیعیان در بقاع مشترک پیامبر(ص) و ائمه طاهرین(ع) روی به سوی ضریح مطهر نماز می خواند «صلاة عند القبور» یا «صلاة الی القبور» در ادبیات عرب تفاوتی چون آسمان و زمین دارد. اینکه شما در مشاهد شریف و بقاع متبرکه خدا را بپرستید و رو به قبله او قیام و قعود کنید و از شرف مکان و عزیزی که در آنجا مدفون است شفاعت، طلب کنید. باری تعالی را به مقام صاحب قبر قسم دهید و دعا کنید با کتاب و سنت در تعارض نیست؟ آری چنانچه مسلمانی دست به این اعمال شرک آلود بزند، این روایت مصداق عینی می یابد.

«بنابراین، اندیشه شرک، پنداری بیش نیست. انگیزه مسلمانان از نمازگزاردن وخواندن دعا نزد قبور اولیاء، همان اندیشه تبرک به مکانی است که محبوب خدادر آنجا به خاک سپرده شده است، و تصور می کنند که چون آن مکان به خاطر در برگرفتن جسد عزیزی از عزیزان خدا، از شرافت خاصی برخودار است، در نتیجه عملشان ثواب بیشتری خواهد داشت». (آیت الله جعفر سبحانی، آئین وهابیت، نشر مشعر چاپ پنجم 1384 ص 133و134) نگهبانان عثمان بن عفان: پس از ورود، به سمت راست، جایی که ائمه بقیع مظلومانه دفن شدند، رفتم. در آن محل صدها دل عاشق در حال دعا و زیارت هستند. امّا پشت نرده ها با فاصله ای که جمود و خشک مغزی وهابیون ایجاد کرده، ما را از ائمه اطهار(ع) جدا کرده است. و این کژی ها برخاسته از انحرافاتی که در تاریخ اسلام پدید آمد. زیارت و دعا را با اخلاصی که بک پیرو باید داشته باشد، خواندم. پس از آن حرکت کردم. تقریباً در وسط بقیع

ص: 1328

راهها را طوری ساخته اند که به قبر عثمان بن عفان برسد. از یکی از سه نفر محافظ قبر عثمان پرسیدم، این قبر عثمان بن عفان است؟

گفت: معلوم نیست، شاید باشد و شاید هم نباشد. [هنگامی که عثمان به قتل رسید، حامیان او خواستند خلیفه را کنار قبر رسول خدا (ص) دفن کنند، ولی مردم مانع شدند، لذا او را به سوی بقیع بردند، با این حال باز نگذاشتند که او را در این مکان مدفون سازند، به ناچار وی را در «حشّ کوکب» که قبرستان یهودیان و غیر مسلمانان بود دفن کردند.

این قبرستان در منتهی الیه شرق بقیع و پشت دیوار آن قرار داشت. بنی امیه دیوار را خراب و آن را به قبرستان بقیع منتقل کردند (ابن شبّه، تاریخ مدینه منوره، ص 111 تا 113)].

گفتم: چرا آثار گذشتگان را از بین بردند که حالا معلوم نباشد؟

گفت: برای اینکه مردگان دار فانی را وداع گفته اند و نمی توانند منشأ اثری در دنیا باشند، لذا دیگر معنایی ندارد که برای آنها سنگ یادبود بگذارند.

گفتم: اینگونه نیست که شما می گوئید. خداوند در قرآن مجید در رابطه با شأن و جایگاه پیامبر اکرم(ص) می فرماید: {وَ لَو أنَّهُم إذ ظَلَمُوا أنفُسَهُم جاءوُکَ فَاستَغفَرُوا اللهَ وَاستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رِحِیماَ} (نساء/64) و این نشان دهنده فضل و شرف پیامبر(ص) و برخی افرادی است که اهل ایمان و درستکاری هستند.

گفت: این آیه شریفه در زمان حیات پیامبر اکرم(ص) صدق می کند.

گفتم: خیلی خوب، اگر اینطور است که شما می گوئید روح مقدس پیامبر اکرم(ص) پس از رحلتشان از دار دنیا منشأ اثری در دنیا ندارد، چرا شیخین اصرار کردند که پس از مرگشان آنها را در کنار پیامبر(ص) دفن کنند، در حالی که علی رغم وصیت امام حسن مجتبی(ع) اجازه ندادند جسد مطهرش را در کنار جدش دفن کنند؟ آیا این نشان دهنده شرافت و فضیلت مدفن حضرت رسول اکرم(ص)نیست؟

گفت: آنها خلفای راشدین بودندو حرمت آنها باید حفظ شود.

گفتم: امام حسن مجتبی(ع) به پیامبر(ص) نزدیکتر بود یا ابوبکر و عمر؟ چرا به وصیت فرزند دختر پیامبر(ص) عمل نشد؟

گفت: بحث انحرافی نکن. نماز و دعا باید در مسجد النبی(ص) خوانده شود نه در قبور.

گفتم: اجازه دهید یک سؤال از شما بپرسم، حجر اسماعیل جز مدفن هاجر و اسماعیل و دیگر انبیاء الهی نیست؟

گفت: آری.

ص: 1329

گفتم: به چه دلیل آنقدر قرب و منزلت می یابد که مقارن کعبه مورد طواف مسلمین واقع می شود؟ و هیچ فرقه ای از مسلمانان در طواف اجازه ندارند از میان کعبه و حجر عبور کنند. یا آیه شریفه{وَاتَّخِذُوا مِن مَقامِ إبراهیمَ مُصَلّی} (بقره/125) چه چیزی را اثبات می کند؟

گفت: این آیه خاص حضرت ابراهیم(ع) است.

گفتم: متأسفانه باب اجتهاد و فهم آیات قرآن مجید بر شما بسته است، در حالی که علمای ما به برکت اهل بیت عصمت و طهارت از موهبت درک و فهم آیات الهی برخوردارند. حضرت ابراهیم که در راه مبارزه با شرک و بت پرستی به درجه ای نائل می شود که خداوند تبارک و تعالی، محل قدم او را نمازگاهی قرار می دهد. آیا قبر پیامبر عزیز ما که در راه خدا جهاد کرد و صبر نمود و خاتم الانبیاء بود و این همه مشقت را بر خود روا کرد. به شرافت و مکانت سنگ قدمهای حضرت ابراهیم(ع) نمی رسد؟ در حالی که چهره اش برافروخته شده بود با عصبانیت گفت: قیاس نکن. تو حق نداری قرآن را تأویل کنی؟ گفتم: عصبانی نشو. درباره مدفن اصحاب کهف چه می گویی، که خداوند از قول موحدین می فرماید: {لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیهِم مَسجِداً} (کهف/27) منظور از مسجد در این آیه شریفه چیست؟ جز اینکه به لحاظ وجود اجساد تعدادی از بندگان خدا که نزد او قرب و منزلت دارند، عبادت خدا شود؟ پس اینگونه نیست که شما این بقاع متبرکه و مشاهد شریفه را مانند قبور پدران و مادرنتان می دانید؟

آن دو نفر دیگر آمدند و مرا از آنجا دور کردند. لکن به فکر فرو رفتم که فهم غلط از دین چه بلای خانمان سوزی است. به یاد خوارج و آن ستیز تاریخی امیرمؤمنان علی(ع) با این نحله برخاسته از اعوجاج در دین افتادم که چقدر سخت و طاقت فرسا بود و جز حضرت علی(ع) که به بهای شهادتش در محراب شد، کسی یارای مقابله با آنها نبود.

به قول شاعر عرب:

فی الجهل قبل الموت موتٌ لأهلهِ/ و أجسادهم دون القبور قبورٌ

با دلی پر اندوه بقیع را به مقصد منزل ترک کردم. هم اتاقی هایم که اول صبح به مسجدالنبی(ص) رفته بودند و عبادت و زیارت و نماز خود را بجا آوردند، در حال استراحت هستند. به آرامی وارد اتاق شده، نامه ای به زبان عربی خطاب به مرکز توزیع قرآن مجید تنظیم کردم و مهر کاروان را از آقای برهمن گرفته و بر آن زدم. سپس دوباره راهی درب 18 در قسمت شمالی مسجدالنبی(ص) شدم. متصدی آنجا با درخواست ما موافقت نکرد و گفت: «حتماً باید ممهور به مهر سازمان حج و زیارت جمهوری اسلامی ایران باشد.» اصرار بنده به جایی نرسید. وی مرا به درب 45 مسجدالحرام در مکه راهنمایی

ص: 1330

کرد و گفت: «در آنجا بدون معرفی نامه به همه حجاج قرآن هدیه می دهند.» دوباره به منزل برگشتم، برای صرف صبحانه. امروز سرم خیلی درد می کند، چای بعد از صبحانه شفابخش است.

مأخذ

از میقات تا میعاد: سفرنامه حج، لفته منصوری، تهران، ندای مهر آفرین، 1386، ص33-36 و ص45-51 .

مئة فضیلة من فضائل المدینة المنورة، بخشی از این کتاب درباره بقیع.

عبدالرحمن الکوثر محمد عاشق الهی البرنی استاد بررسی های اسلامی در دانشگاه مدینه منوره کتابی با عنوان مئة فضیلة نوشت و یکصد فضیلت درباره مدینه جمع آوری کرد. دو فضیلت از آنها درباره بقیع و مبتنی بر دو روایت نبوی است. این بخش عیناً برای استفاده راحت تر پژوهشگران آورده می شود.

زیارة النبی(ص) أهل البقیع للسلام علیهم و الدعاء لهم

/ عم أم المؤمنین عَائِشَةَ رضی الله عنها أنها قالت: کان رسول الله(ص) کُلَّمَا کان لَیْلَتُهَا من رسول الله(ص) یَخْرُجُ من آخِرِ اللَّیْلِ إلی الْبَقِیعِ فیقول: «السَّلامُ عَلَیْکُمْ دَارَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ وَأَتَاکُمْ ما تُوعَدُونَ غَدًا مُؤَجَّلُونَ، وَإِنَّا إن شَاءَ الله بِکُمْ لاحِقُونَ، اللّهُمَّ اغْفِرْ لأَهْلِ بَقِیِع الْغَرْقَدِ». رواه مسلم(1)

شرح الحدیث قوله(ص) (السلام علیکم دار قوم مؤمنین) دار منصوب علی النداء أی: یا أهل دار فحذف المضاف وأقام المضاف إلیه مقامه وقیل: منصوب علی الاختصاص قال صاحب المطالع: ویجوز جره علی البدل من الضمیر فی علیکم، وقوله(ص): (وإنا إن شاء الله بکم لاحقون) التقیید بالمشیئة علی سبیل التبرک وامتثال قول الله تعالی ولا تقولن لشیء إنی فاعل ذلک غدًا الا أن یشاء الله، وقیل المشیئة عائدة إلی تلک التربة بعینها، وقیل غیر ذلک وفی هذا الحدیث دلیل لاستحباب زیارة القبور والسلام علی أهلها والدعاء لهم والترحم علیهم، قولها(یخرج من آخر اللیل إلی البقیع) فیه فضیلة زیارة البقیع.

قوله(ص) السلام علیکم دار قوم مؤمنین قوله(ص) (اللّهُمَّ اغفر لأهل بقیع الغرقد) البقیع هنا بالباء بلا خلاف، وهو مدفن أهل المدینة سمی بقیع الغرقد لغرقد کان فیه وهو ما عظم من العوسج. وفیه إطلاق لفظ الأهل علی ساکن المکان من حی ومیت.(2)

أستغفار النبی(ص) لأهل البقیع بأمر ربّه تعالی

عم أم المؤمنین عَائِشَةَ رضی الله عنها أنها قالت: ألا أُحَدَّثُکُمْ عَنِّی وَعَنْ رسول الله(ص) قُلْنَا: بَلَی قال: قالت: لَمَّا کانت لَیْلَتِی التی النبی(ص) فیها عِنْدِی انْقَلَبَ فَوَضَعَ رِدَاءَهُ، وَخَلَعَ نَعْلَیْهِ فَوَضَعَهُمَا عِنْدَ رِجْلَیْهِ، وَبَسَطَ طَرَفَ إِزَارِهِ علی فِرَاشِهِ، فَاضْطَجَعَ فلم یَلْبَثْ إلا رَیْثَمَا ظَنَّ أَنْ قد رَقَدْتُ، فَأَخَذَ رِدَاءَهُ رُوَیْدا،ً وَانْتَعَلَ

ص: 1331


1- . صحیح مسلم رقم(974)، (2/669) بَاب ما یُقَالُ عِنْدَ دُخُولِ الْقُبُورِ وَالدُّعَاءِ لأَهْلِهَا.
2- . شرح النووی علی مسلم 7/41.

رُوَیْدا،ً وَفَتَحَ الْبَابَ، فَخَرَجَ ثُمَّ أَجَافَهُ رُوَیُداً، فَجَعَلْتَ دِرْعِی فی رَأْسِی، وَاخْتَمَرْتُ، وَتَقَنَّعْتُ إِزَارِی، ثُمَّ انْطَلَقْتُ علی إِثْرِهِ، حتی جاء الْبَقِیعَ، فَقَامَ، فَأَطَالَ الْقِیَامَ، ثُمَّ رَفَعَ یَدَیْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ انْحَرَفَ، فَانْحَرَفْتُ، فَأَسْرَعَ، فَأَسْرَعْتُ، فَهَرْوَلَ، فَهَرْوَلْتُ، فَأَحْضَرَ، فَأَحْضَرْتُ، فَسَبَقْتُهُ، فَدَخَلْتُ، فَلَیْسَ إلا أَنْ اضْطَجَعْتُ، فَدَخَلَ، فقال: مالک یا عَائِشُ حَشْیَاء رَابِیَةً؟ قالت: قلت: لا شَیْءَ، قال: لَتُخْبِِرِینِی أو لَیُخْبِرَنِّی اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ، قالت: قلت: یا رسولَ الله بَأَبِی أنت وَأُمِّی فَأَخْبَرْتُهُ، قال: فَأَنْتِ السَّوَادُ الذی رأیت أَمَامِی قلت: نعم، فَلَهَدَنِی فی صَدْرِی لَهْدَةً أَوْجَعَتْنِی، ثُمَّ قال: أًظَنَنْتِ أَنْ یَحِیفَ الله عَلَیْکِ وَرَسُولُهُ، قالت: مَهْمَا یَکْتُمِ الناس یَعْلَمْهُ الله قال: نعم: فإن جِبْرِیلَ أَتَانِی حین رَأَیْتِ، فَنَادَانِی فَأَخْفَاهُ مِنْکِ، فَأَجَبْتُهُ فَأَخْفَیْتُهُ مِنْکِ، ولم یَکُنْ یَدْخُلُ عَلَیْکِ وقد وَضَعْتِ ثِیَابَکِ، وَظَنَنْتُ أَنْ قد رَقَدْتِ، فَکَرِهْتُ أَنْ أُوقِظَکِ، وَخَشِیتُ أَنْ تَسْتَوْحِشِی، فقال: إِنَّ رَبَّکَ یَأمُرُکَ أَنْ تَأتِی أَهْلْ الْبَقِیعِ فَتَسْتَغْفِرَ لهم، قالت: قلت: کَیْفَ أَقُولُ لهم یا رَسُولَ الله، قال: قُولِی: السَّلامُ علی أَهْلِ الدَّیَارِ من الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُسْلِمِینَ، وَیَرْحَمُ الله الْمُسْتَقْدِمِیِنَ مِنَّا وَالْمُسْتَأْخِرِینَ، وَإِنَّا إِن شَاءَ الله بِکُمْ لَلاحِقُونَ. رواه مسلم(1)

/.

مأخذ

مئة فضیلة من فضائل المدینة المنورة، عبدالرحمن الکوثر محمد عاشق الهی البرنی، المدینة المنورة، مطابع الرشید، 1432ق/ 2010م، ص92-93.

النبذة اللطیفة فی فضائل المدینة الشریفة، بخشی از این کتاب درباره بقیع.

ابو محمد احمد بن محمد بن شحاتة الألفی کتاب النبذة اللطیفة را درباره فضایل مدینه نوشت. بخشی از این کتاب درباره فضایل بقیع است. فضایل بقیع را در سه باب عرضه کرده است:

(1) باب أمر الله تعالی نبیَّه(ص) أن یستغفر لأهل البقیع؛ (2) باب خروج النَّبیِّ(ص) کلما کانت لیلته من عائشة من آخر اللی-ل إلی البقی-ع ودعائه لأهل البقی-ع؛ (3) باب تشییع النَّبیِّ(ص) للجنائز بالبقیع، وإتیانه قبورهم للموعظة والتذکی-ر بالآخرة.

ذیل هر باب چند حدیث آورده و در توضیحات، نقادی های مطاوی احادیث نیز بعد از هر حدیث می آید. این بخش عیناً جهت سهولت استفاده پژوهشگران آورده خواهد شد.

باب أمر الله تعالی نبیَّه(ص) أن یستغفر لأهل البقیع

/ - عن أبی مویهبة مولی رس-ول الله(ص) قال: «بعثنی رس-ول الله(ص) من جوف اللیل، فقال: یا أبا مویهبة! إنِّی قد أمرت أن أستغفر لأهل البقیع، فانطلق معی، فانطلقت معه، فلما وقف بی-ن أظهرهم، قال:

ص: 1332


1- . صحیح مسلم رقم (974)، (2/670) بَاب ما یُقَالُ عِنْدَ دُخُولِ الْقُبُورِ وَالدُّعَاءِ لأَهْلِهَا.

السلام علیکم یا أهل المقابر، لیهنکم ما أصبحتم فیه مما أصبح فیه الناس، لو تعلمون ما نجاکم الله منه، أقبلت الف-تن کقطع اللی-ل المُظلم، یتبع أولُها آخرَها، الآخرة ش-ر م-ن الأولی، ثم أقبل علیَّ، فقال: یا أبا مویهبة إنی قد أوتیت مفاتیح خزائن الدنیا والخلد فیها، ثم الجنة، وخی-رت بین ذلک وبین لقاء ربی عزَّ وجلَّ والجنة، قلت: بأبی وأمی! فخذ مفاتیح الدنیا والخلد فیها، ثم الجنَّة، قال: لا والله؛ یا أبا مویهبة! لقد اخترت لقاء ربی والجنة، ثم اس--تغفر لأهل البقیع، ثم انصرف، فبدئ رسول الله(ص) فی وجعه الذی قبضه الله عزَّ وجلَّ فیه؛ حین أصبح».

صحیح. أخرجه أح--مد (3/489)، والبخاری «الک-نی» (1/73/692)، وحماد بن إسحاق «ترکة النبی» (1/52)، والروی-انی (2/483/1508)، والطبرانی «الکبی-ر» (22/346/871)، والحاکم (3/55)، وابن عبد البر «التمهید» (20/111) جمی-عاً من طریق إبراهیم بن سعد، عن محمد بن إسحاق، حدث-نی عبد اللَّه بن عمر بن علی العبلی، عن عبید بن جبی-ر مولی الحکم بن أبی العاص، عن عبد الله بن عمرو بن العاص، عن أبی مویهبة.

وتابعه عن ابن إسحاق: جریر بن حازم، وبکر بن سلیمان، وعلی بن مجاهد، وسلمة بن الفضل الرازی.

فقد أخرجه الدارمی (78) عن بکر، وابن أبی عاصم «الآحاد والمثانی» (1/343/467) عن جریر، والطبری «تاریخ الأمم والملوک» (2/226) عن علی وسلمة؛ أربعتهم عن ابن إسحاق بهذا الإسناد نحوه.

قلت: وقع فی روایة بعضهم فی هذا الإسناد «عبید بن حنین» بمهملة ونونی--ن، وبه جزم ابن عبد البر فی «الاستیعاب»، وهو تصحیف، وإنما هو «عبید بن جب-یر» بجیم وموحدة تحتیة وراء مهملة. ووقع فی إسناد الحاکم «عبید الله بن عمر بن حفص»، وهو وهم، وإنما هو «عبد اللَّه بن عمر بن علی بن عدی العبلی».

قال البخاری فی «التاریخ الکبیر» (5/445/1447): «عبید بن جبی-ر مولی الحکم بن أبی العاص عن عبد الله بن عمرو عن أبی مویهبة؛ قاله محمد بن إس-حاق عن عبدالله بن عمر العبلی. وقال ه-اشم بن القاسم عن الحکم بن فضیل عن یعلی بن عطاء عن عبید بن جبیر عن أبی مویهبة حدیثه فی أهل المدینة».

قلت: والحدیث بهذا الإسناد رجاله کلهم موثقون، وعبدالله بن عمر بن علی العبلی لم یذکره أحدٌ بجرحةٍ، وقد ذکره ابن حبان فی «الث-قات» (7/36/8892).

وقال أبو نعیم الأصبهانی: «رواه عامة أصحاب ابن إسحاق هکذا، وخالفهم محمد بن مسلمة فقال «عن ابن إسحاق عن أبی مالک بن ثعلبة عن عمر بن الحکم بن ثوبان عن عبد الله بن عمرو»، فکأن لابن إس-حاق فیه شیخین إن کان محفوظا».

ص: 1333

عن عائشة قالت: «قام رسول الله(ص) ذات لیلة، فلبس ثیابه، ثمَّ خرج. قالت: فأمرت بریرة جاریتی تتبعه، فتبعته حتَّی جاء البقیع، فوقف فی أدناه ما شاء الله أن یقف، ثمَّ انصرف، فسبقته بری-رة، فأخبرتنی، فلم أذکر له شیئاً حتَّی أصب-حت، ثمَّ إنِّی ذکرت له ذلک، فقال: «إنی بعثت لأهل البقیع لأصلی علی-هم».

(بی-ان) قال العلامة یاقوت الحموی فی «معجم البلدان» (1/473):

بقیع الغرقد - بالغین المعجمة - : أصل البقیع فی اللغة؛ الموضع الذی فیه أروم الشجر من ضروبٍ شتی، وبه سمِّی بقیع الغرقد، والغرقد کبار العوسج.

وهو مقبرة أهل المدینة، وهی داخل المدینة.

قال عمرو بن النعمان البیَّاضی یرثی قومه، وکانوا قد دخلوا حدیقة من حدائقهم فی بعض حروبهم، وأغلقوا بابها علیهم، ثمَّ اقتتلوا، فلم یُفتح الباب حتَّی قتل بعضهم بعضاً.

وفی حدیث أشراط الساعة «إلا الغرقد، فإنَّه من شجر الیهود»، وفی روای-ة: «إلا الغرقدة»، هو ضرب من شجر العضاه وشجر الشوک، والغرقدة واحدته، ومنه قی-ل لمقبرة أهل المدینة: بقی--ع الغرقد، لأنَّه کان فیه غرقد وقطع.

قال ابن سیده: وبقی-ع الغرقد مقابر بالمدینة. وربما قیل له «الغرقد»،

قال أبو بکر بن أبی شیبة (7/264/35917): حدثنا أبو بکرٍ الحنفی عن کثی-ر بن زی-د المدنی عن المطلب بن عبد اللَّه بن حنطب قال: لما مات عثمان بن مظعون دفنه رسول الله(ص) بالبقیع، أول من دفن فیه، ثم قال لرجلٍ عنده: «اذهب إلی تلک الصخرة، فأتنی بها حتی أضعها عند قبره، حتَّی أعرفه بها، فمن مات من أهلنا دفناه عنده».

صحیح. أخرجه یحیی بن یحیی «الموطأ» (1/240؛ 239 تنویر الحوالک )، وابن سعد «الطبقات الکبری» (2/203)، وعمر بن شبة «تاریخ المدینة» (1/63/286)، والنسائی «الکبری» (1/656/2165) و «المجتبی» (4/93)، وابن حبان کما فی «الإحسان» (3740)، والحاکم (1/488) وابن بشکوال «غوامض الأسماء المبهمة» (2/586) جمیعاً من طریق مالک عن علقمة بن أبی علقمة عن أمه مرجانة عن عائشة به.

وأخرجه أحمد (6/92) من طریق عبد العزیز بن محمد الداروردی عن علقمة بإسناده.

ق-لت: هذا إسناد رواته کلهم ثقات، ویکفی تخریج مالک إیاه فی «الموطأ»، وفیه أم علقمة مرجانة مولاة عائشة، لم یرو عنها سوی ابنها علقمة، وقد وثقها العجلی فقال: مدنیة تابعیة ثقة، وذکرها ابن حبان فی «الثقات» (5/466/5755). وقد استشهدت بحدیثها هذا مع ستة أحادیث أخری فی کتابی «الإکلیل ببیان احتجاج أکابر الأئ-مة بروایات المجاهی-ل».

ص: 1334

باب خروج النَّبیِّ(ص) کلما کانت لیلته من عائشة

من آخر اللیل إلی البقیع ودعائه لأهل البقیع

عن عائشة قالت: «کان رسول الله(ص)؛ کلما کانت لیلتها م-ن رسول الله(ص)، یخرج فی آخر اللیل إلی البقیع، فیقول: السلام علیکم دار قوم مؤمنین، أتاکم ما توعدون، غدا مؤجلون وإنا إن شاء الله بکم لاحقون، اللَّهم اغفر لأهل بقی-ع الغرقد».

صحیح. أخ-رجه مسلم (7/40)، والنسائی «الکبری» (1/656/2166و6/268/10931) و «المجتبی» (4/93) و «عمل الیوم واللیلة» (1092)، وأب-و یعلی (8/249،199/4831،4758)، وابن حب-ان (3172)، وأبو نعیم «المستخرج علی الصحیح» (3/53/2185)، والبیهقی «الکبری» (4/78و5/249) جمیعا من طریق إسماعیل بن جعفر عن شریک بن أبی نمر عن عطاء بن یسار عن عائشة ب-ه.

وتابعه عن شریک: زهیر بن محمد، وعبد العزیز الدراوردی.

أخ-رجه أحمد (6/180)، وإسحاق بن راهویه «المسند» (3/1013/1756) کلاهما عن زهیر، وابن سعد «الطبقات الکبری» (2/203)، وعمر بن شبة «تاریخ المدینة المنورة» (284)، وابن حبان (4523) ثلاثتهم عن الدراوردی، کلاهما عن شریک به.

باب تشییع النَّبیِّ(ص) للجنائز بالبقیع

عن علی بن أبی طالب قال: «کنا فی جنازة فی بقیع الغرق-د، فأتانا رس-ول الله(ص)، فقعد وقعدنا حوله، ومعه مخصرة فنکس، فجعل ینکت بمخصرته، ثم قال: «ما منکم من أح-دٍ، ما من نفسٍ منفوسةٍ إلاَّ وقد کتب الله مکانها من الجنة والن-ار، وإلا وقد کتبت شقیة أو سعیدة»، فقال رجل: یا رسول الله! أفلا نمکث علی کتابنا وندع العمل؟، فقال: «من کان من أهل السعادة فسیصی-ر إلی ع-مل أهل السعادة، ومن کان من أهل الش--قاوة فسیصی-ر إلی ع-مل أه-ل الشقاوة»، فقال: «اعملوا فکل میسر، أما أهل السعادة فیی-سرون لعمل أهل السعادة، وأما أهل الشقاوة فیی-سرون لعمل أهل الشقاوة، ثم قرأ (فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی (5) وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی (6) فَسَنُیسِّرُهُ لِلْیسْرَی (7) وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَی (8) وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَی (9) فَسَنُیسِّرُهُ لِلْعُسْرَی (١0)) [لیل: 5-10]».

صحی-ح. أخرجه الطیالسی (151)، عبد الرزاق (11/115/20074)، وأحمد (1/129)، وعبد ابن حمید (84)، والبخاری (1/236و3/216. سندی)، ومسلم (16/196:195. نووی)، وأبو داود (4694)، والترمذی (3344)، والنسائی «الکبری» (6/516/11678)، وابن أبی عاصم «السنة» (171)، والطبری «التفسیر» (30/223)، وأبو یعلی (1/306، 437/375، 582)، والمحاملی «الأمالی» (1/169/138)، والطبرانی «الصغیر» (2/157/950)، وأبو الشیخ «طبقات المحدثین بأصبهان» (3/599/514)،

ص: 1335

واللالکائی «أص-ول الإعتقاد» (10654،1064)، والبیهقی «ش-عب الإیمان» ( 1/205/185)، وابن عبد البر «التمهید» (6/8) جمیعاً من طریق منصور بن المعتمر، عن سعد بن عبی-دة، عن أبی عبد الرحمن السلمی، عن علی بن أبی طالب به.

وتابعه الأعمش عن سعد بن عبیدة. أخرجه البخاری (3/216) و «الأدب المفرد» (903)، ومسلم (16/197)، والنسائی «الکبری» (6/517/11679)، واللالکائی «أصول الاعتقاد» (1063،1062) جمیعاً من طریق الأعمش، عن سعد بن عبیدة نحوه

مأخذ

النبذة اللطیفة فی فضائل المدینة الشریفة، ابو محمد احمد بن محمد بن شحاتة الألفی، بیروت، دار ابن حزم، 1425ق/ 2005م، ص127-138.

نزهة البقیع، بخشی از کتاب نزهة الناظرین فی تاریخ مسجد سید الاولین والآخرین از برزنجی.

سید جعفر بن اسماعیل برزنجی (1250-1317ق) در منطقه برزنجه عراق متولد شد. پس از تحصیل و طی مدارج علمی به مناصب و مشاغل بالایی مثل مفتی شافعیه، قضاء، امامت و خطابه در حرم نبوی دست یافت. چند عنوان کتاب تألیف کرده است. از جمله درباره مسجد النبی و پیرامون آن کتاب نزهة الناظرین را نگاشت. بخشی از این کتاب درباره بقیع است. این بخش به عنوان سند عیناً نقل می شود تا استفاده از آن راحت تر باشد:

البقیع

وأول من وقف به أمام الوجه الشریف الحسن بن علی بن أبی طالب (رضی الله عنهما) بوصیة منه فصارت ذلک سنة أهل المدینة إلی الیوم، وکان قد استوهب من عائشة (رضی الله عنها) آن یدفن مع رسول الله(ص) فأجابت فأوصی أخاه الحسین أنه منع لایراجعهم، بل یحمل جنازته ویحضر بها إلی قبر النبی(ص) ثم ترفع، وتقبر فی البقیع أی: عند أمه کما فی روایة (فأقبرونی عند أمی بالبقیع) فلما مات سأل الحسین عائشة فقالت: حبًا وکرامة، فلما أراد دفنه منعوه من ذلک، وقالوا: والله لایدفن ابن علی مع رسول الله(ص) ویدفن عثمان فی حش کوکب فأجاز وصیته بالحضور بها عند قبره(ص).

ودفنه عند قبر أمه بالبقیع، أی وعندها قبر العباس عم النبی(ص) وقبر زین العابدین علی بن الحسین وابنه محمد الباقر، وابنه جعفر الصادق، قال العلامة ابن سلیمان فی کتابه (الذخر النافع) ورأس الحسین علی أحد القولین وعلی بن أبی طالب علی ما حکاه الزبیر بن بکار، ولعله ثبت نقله عنده، ولم أر من بتعرض لزیارة علی ولا رأس ابنه الحسین، فینبغی زیارتهما علی القول بأنهما هناک، ویسمی کل واحد بأسمه، وقد بنیت علی تلک القبور قبة عظیمة لها بابان شامی، وغربی.

ص: 1336

قبة آل البیت: وتعرف الیوم بقبة آل البیت، وقد آلت خدامة القبة، وبوابة بابها الشامی لنا ولأجدادما من قدیم الزمان بفرامین سلطانیة - نسأل الله التوفیق لما یرضیهم، وسلوک الأدب فی القیام بخدمتهم، ویمنحنا برکاتهم فی الدنیا والآخرة.

زیارة البقیع: نسأل الله حسنها - فی بعض الأماکن الفاضلة، والمآثر الشریفة زیارة البقیع: ویسن للزایر أن یخرج متطهراً کل یوم إلی زیارة من بالبقیع المبارک تأسیاً به (ص) فأنه کان کثیراً ما یخرج إلیه، ویدعو لمن فیه.

الآن من الصحابة، وغیرهم، وقد أندرس أکثرها.

قال مالک: مات بالمدینة من الصحابة نحو عشرة آلاف.

وکذا سادات أهل البیت، والتابعین، وغیر هؤلاء، ولکن غالبهم یعرف عین قبره، ولا جهته.

وینبغی له: أن یقصد القبور الظاهرة فیه: کقبر سیدنا عثمان بن عفان (رضی الله عنه)، وقبته معروفة بآخر البقیع الیوم، وبمشهده قبر متولی عمارة القبة.

وبعض العوام یزور بعض الحجاج شمالی داخل المشهد مشهداً. قال لسید لا اصل له.

والأولی أن لأنه أفضل من فیه هذا إن لم یمر بقبر غیره مع الوقوف یسیر ثم رجع إلیه.

ثم بعد سیدنا عثمان(رضی الله عنه) یبدأ بالعباس ثم بالحسن جنبه ثم بأمه فاطمة الزهراء بجنبه. فإن الأرجح أنها هناک. ثم سیدنا زین العابدین بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب ثم بإبنه محمد الباقر ثم بإبنه جعفر الصادق (رضی الله عنهم) أجمعین وهؤلاء کلهم بقبة واحدة.

وتقدم أن بها رأس الحسین(رضی الله عنه) علی أحد الوجهین، وعلی بن أبی طالب علی ما حکاه الزبیر بن بکار. فینبغی زیارتهما أیضاً.

قال ابن النجار: وهذه القبة کبیرة عالیه قدیمة لها بابان شامی، وغربی قول: وقد هدمها سعود الوهابی فی جملة ما هدم من القبب.

ثم أعیدت بعد ذلک فی زمن السلطان الغازی محمودخان. مع سائر القبب علی الهیئة القدیمة، وأعادوا البابین کما کانا، ولم نزل بوابة الباب الشامی من هذه القبة الشریفة، وخدمتها منتقلة فینا إلی یومنا هذا. مقررة لنا بفرامین سلطانیة والحمدلله علی ذلک.

ثم بسیدنا إبراهیم بن النبی(ص) وقبته معروفة عند العامة، وفیها أخواته الثلاثة زینب، ورقیة وأم کلثوم. علی ما اعتمد السید، وغیره، ولم أر من یعترض لزیارتهن من العوام: ثمة فینبغی زیارتهن وفیها أیضاً زیارة عثمان بن مظعون وعندها أی بالقرب منها عبدالله بن مسعود وخنیس بن حذافة، وأسعد بن زراره وفاطمة بنت أسد (رضی الله عنهم) أجمعین.

ص: 1337

وفی ابن علان علی الایضاح أن المذکورین مع إبراهیم فی مشهد واحد غیر زینب، وأم کلثوم ثم بمشهد أبی سفیان بن الحارث بن عبدالمطلب عم النبی(ص) ویزور هناک أیضاً عقیل بن أبی طالب وعبدالله بن جعفر الطیار علی القول بأنهما هناک.

والعوام فی هذا الزمان یزورون هناک عقیلاً فقط. مع أن المعتمد أن عقیلاً بالشام. وأول من ذکر عقیلاً بهذا المشهد ابن النجار. فقال: ومعه ابن أخیه عبدالله بن جعفر الطیار بن أبی طالب، ولعل ما ذکره سهوا نشأ من نسبة ذلک المحل لعقیل إذ هو من داره. فقد ذکر ابن قدامه أن أباسفیان دفن فی دار عقیل بعد مقدمه من الحج سنة عشرین، وبالزاویة الشرقیة الشمالیة من القبة المعروفة بقبة عقیل، وعبدالرحمن بن عوف وسعد بن أبی وقاص (رضی الله عنهما) فینبغی زیارتهما فی ذلک الموضع.

الموضع الذی یستجاب فیه الدعاء: واعلم: أنه علی یمینک عند باب القبة المذکورة حظیرة، وفی آخرها حجر منصوب وهناک الدعاء مستجاب لأنه موقف رسول الله(ص) بالیل إذا جاء یستغفر لأهل البقیع. کما وردت به الأحادیث، وأیضاً دعا فیه (ص) لیلة النصف من شعبان. کما فی حدیث عائشة (رضی الله عنها) قلت: وقد رأیت بعض أهل المدینة فی زماننا هذا یأتون لیلة النصف من شعبان إلی ذلک المشهد بعد صلاة المغرب، ویصلون هناک ما تیسر، ویدعون.

وبالجملة فالاماکن التی دعا فیها النبی(ص) کلها أماکن أجابة، ولذا یستحب الدعاء فیها والله أعلم.

ثم بأمهات المؤمنین، وکلهن هناک إلا خدیجة فبمکة، وإلا میمونة فبسرف وعدتهم عائشة، وحفصة، وماریة القبطیة، وسودة وزینب بنت خزیمة وزینب بنت جحش، وأم سلمة، وجویریة وریحانة، وأم حبیبة، وصفیة. وعلیهن قبة لطیفة. لکن لا یعلم تحقیق من فیها منهن. ثم بمالک ابن أنس صاحب المذهب ومشهده معروف عند العامة، وبجنبه قبة لطیفة قیل أنها قبر شیخه نافع مولی ابن عمر وقیل نافع بن عبدالرحمن شیخ القراء، ویعرف عند العامة ابن سلیمان: ومقتضی قول بعضهم أن بین مشهد مالک، ومشهد سیدنا إبراهیم تربة بها ولد لعمر بن الخطاب یعرف بأبی شحمة جلده أبوه الحد فمرض ومات أنها قبته، وحینئذ فینبغی أن یزروهما أی نافعاً، وأبو شحمة فیها.

ثم بمشهد سعد بن معاذ (رضی الله عنه) وهو فی أقصی البقیع خارج سوره والعوام یزورون به السیدة فاطمة بنت أسد وبعض الآجلاء کابن النجار قال: بأنها هناک لکن الذی رجحه السید السمهودی وغیره ما تقدم من أنها عند سیدنا إبراهیم. وما ذکره الأقدمون لا ینطبق إلا علیه ثم بمشهد أبی سعید الخدری وهو أیضاً معروف عند العامة وهو: شرقی مشهد سعد بن معاذ ملاصق له، ولعله حدث أعنی مشهده بعد السید السمهودی فإنه لم یذکره.

ص: 1338

أعلم أن فی طرف البقیع أی فی آخره فی رکنه الشرقی الشمالی قبة، وأهل المدینة یزورون ثمة حلیمة السعدیة ولم أقف لذلک علی أصل غیر أنها معروفة بذلک عندهم جیلاً بعد جیل.

قال السید: ومشهد قرب عقیل، وأمهات المؤمنین، وکان علیه قبة وأنهدمت قال ابن جبیر: وتبعه المجد: فیه ثلاثة من أولاد النبی(ص) لم أقف علی أصل لما ذکر.

ولعلها بنیت بعده وهی التی یزور فیها أهل المدینة بنات النبی(ص) أعلم.

وأما المکان الذی عند باب البقیع الشامی الأوسط الذی یزور فیه أهل المدینة الشهداء فقال بعضهم: دفن فیه کثیر من شهداء الحرة. وأما مسجد البقیع فهو بین بابی سور البقیع الغربی غربی المشهد الذی یعرف عند العامة بمشهد عقیل، وأمهات المؤمنین. قیل أنه مسجد أبی بن کعب الذی صلی فیه رسول الله(ص) وقال: (لولا یمیل الناس إلیه لأکثرت الصلاة فیه).

وفی زماننا استقل به الحفارون بوضع آلات الخفر فیه - فإنا لله وإنا إلیه راجعون - ثم وفق الله بعض المأمورین لمنع ذلک عنه، وحفظه فعاد إختصاصه بالصلاة کسائر المساجد المأثورة سنة (ألف ومائتین وخمس وتسعین) والحمدلله.

وأعلم أن خلف قبة العباس قبلیها فبتین، واحدة شرقیة، والأخری غریبة.

فأما الشرقیة: فهی التی تعرف بقبة الحزن: وهی التی قال الغزالی: ویصلی فی مسجد فاطمة. قال ابن جبیر: وهو المعروف ببیت الحزن: یقال أن فاطمة(رضی الله عنها) قامن به أیام حزنها علی أبیها(ص).

وأما الغریبة: ففیها بعض أشراف مکة. قال ابن جبیر: وفی غربی قبه العباس بناء فیه ابن أبی الهیجاء، وبناء آخر فیه ابن النضر، وفی شرقیها حظیرتان فی أحدهما الأمیر جوبان، والأخری رجل من الأعیان.

ثم بمشهد صفیة بنت عبدالمطلب وهو علی یسار الخارج من باب البلد بباب الجمعة وهی عمته(ص) فیروزها مع من المسمی.

ویختم بزیارة إسماعیل بن جعفر الصادق، وقبته خلف قبة العباس، وقد أدخلت فی السور من رکنه القبلی الشرقی. فإذا دخلت من باب الجمعة، طریقها علی یسارک وقبل دخولک القبة قبر علی یمینک.

قال العلامة ابن سلیمان: وحدث فی زماننا بسببه أنه وقع بعض السنین حرب عظیم بین أهل المدینة، والعرب وقتل کثیر من أهل المدینة، وکان هذا الرجل: وهو الشیخ محمد سعید الکردی بن العلامة الشیخ إبراهیم الکورانی رحمة الله علیه من جملة من قتل. فلم یقدر أهل المدینة علی بالبقیع لکثرة الخوف من العرب. فدفنوه هناک - والله أعلم.

ثم یذهب إلی مشهد سیدنا مالک بن سنان والد أبی سعید الخدری وهو من شهداء أحد دفن قبل وصول الأمر بدفن الشهداء فی مصارعهم بذلک المحل أعنی: بلصق السور غربی المدینة المشرفة. ثم یذهب إلی

ص: 1339

مشهد النفس الزکیة محمد بن عبدالله بن الحسن بن علی بن أبی طالب وهو خارج السور شرقی جبل سلع قتل أیام أبی جعفر المنصور.

مأخذ

نزهة الناظرین فی تاریخ سید الاولین والآخرین، جعفر بن السید اسماعیل البرزنجی، به کوشش احمد بن سعید بن سلم، مدینه منوره و قاهره، مکتبة بن سلم و مکتبة الرفاعی، 1418ق/1998م.

نیز ﻧﮑ: برزنجی، جعفر بن سید اسماعیل

نقض فتاوی الوهابیة، کتابی در دفاع از وهابیت.

نویسنده آن محمدحسین کاشف الغطاء، مرجع دینی شیعیان است. او در 1294ق/1876م در نجف اشرف متولد شد، پدرش آیت الله محمدرضا کاشف الغطاء از روحانیون و مراجع تقلید مشهور نجف اشرف بود.

از 10 سالگی تحصیلات حوزوی را آغاز کرد. در آغاز جوانی اش خطیبی سرآمد و شاعر و ادیبی نامدار شد و گفته اند که از حیث قدرت خطابه و تأثیر در مردم، هیچ یک از مراجع شیعه، به رتبه او نرسیده اند. در فقه شاگرد مشهور سید محمدکاظم یزدی و در اصول از شاگردان نامدار ملا محمدکاظم خراسانی بود. در 1330ق از نجف به مکه مکرمه، از آن جا به دمشق و بیروت رفت و سه سال در این منطقه(بلاد شام) ماند و در این مدت، به مصر هم سفر کرد و در آن جا گفتارهایی برای دانشجویان دانشگاه الزهرا تدریس کرد. در 1350ق، در کنفرانس اسلامی قدس در فلسطین شرکت کرد. در مسجدالاقصی، خطبه ای طولانی که به «خطبه تاریخی» معروف شده است، فی البداهه القا کرد و به شدت به کشورهای استعمارگر و اشغالگران صهیونیست تاخت. در 1352ق، وارد ایران شد و شش ماه در ایران ماند و در شهرهای مختلف سخنرانی های پرشوری القا و با محمدرضا پهلوی، شاه ایران، دیدار کرد و او را به جدا نشدن از کشورهای اسلامی و حمایت و دفاع از فلسطین تشویق کرد. شمار تألیفات او بیش از 80 کتاب و رساله بوده است. تحقیقات و تألیفات او اغلب در مسائل و موضوعات مبتلا به جهان اسلام و شیعیان است. از جمله آل سعود و وهابیت به عنوان آسیب مهمی برای مسلمانان مورد توجه او قرار گرفته و به نقادی آن پرداخته است. فعالیت های مرحوم کاشف الغطاء در عرصه نقادی و رفتارهای آل سعود، در دو عرصه مباحث تئوریک و تحلیل های نظری و دوم اقدامات عملی و ایجاد فضای اجتماعی بوده است. فعالیت های نوع اول او منجر به تألیف کتابی درباره وهابیت شد که مشخصات آن چنین است: نقض فتاوی الوهابیة، به کوشش عبدالحلیم کاشف الغطاء، قم، دارالکتاب، در 109 صفحه این کتاب با تحقیق علی جلال باقر، غیاث طعمه منتشر شده و دارای چاپ های متعدد و

ص: 1340

ترجمه های فارسی، انگلیسی و اردو نیز می باشد. یکی از چاپ های مهم آن دارای این مشخصات است: نقض فتاوی الوهابیة، بیروت، دارالغدیر، 1419ق.

این کتاب به نقد اقدامات تخریبی آل سعود در بقیع هم پرداخته است.

پیش از او، هادی کاشف الغطاء(1872-1942م) کتابی با عنوان الاجوبة النجفیة عن الفتاوی الوهابیة نوشت که چندین چاپ دارد(کتابشناسی فقه وهابیت، ص149). نسبت این دو اثر مهم قابل بررسی است.

اما زمینه دوم فعالیت های او نقد تخریب بقیع در منبر و خطابه، تحریک رؤسا و مسئولین در کشورهای اسلامی به هنگام ملاقات با آنها و نیز نامه نگاری با شخصیت های مؤثر است. که در اینجا برای نمونه یک مورد آن گزارش می شود. یک بار سفیر کبیر ایران یعنی آقای مظفر اعلم با ملک عبدالله ولیعهد پادشاهی عربستان برای بازسازی مقابر بقیع به نتیجه رسیدند. ظاهراً یک نفر نفوذی یا ساده دل به نام سید العراقین با مصاحبه اعلان خبر و بزرگ نمایی این مسأله در جراید و رسانه ها، وهابیون تندرو را تحریک کرد. خلاصه اینکه فضای جدیدی به وجود آمد و این معاهده اجرا نشد. از سوی دیگر دولت عربستان هم تکذیب کرد.

در این هنگام مرحوم کاشف الغطاء بیانیه ای صادر کرد و مسئولین مربوط را به دقت و داشتن فطانت و کیاست فرا خواند.

کاشف الغطاء در 1373ق/18 ژوئیه 1954. در شهر کرند در غرب ایران درگذشت. جسد او را به نجف منتقل کردند و با تشییعی باشکوه و احترامات کامل، در وادی السلام نجف اشرف به خاک سپرده شد.

مآخذ

تاریخ الوهابیة، ملاحق اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، 1993، ص37 و 44؛ تخریب و بازسازی بقیع، سید علی قاضی عسکر، تهران، 1385، ص119؛ علماء فی رضوان الله، محمد امین نجف، قم، انتشارات امام حسین(ع)، 2009م، ص441-444؛ فرهنگ رجال معاصر عراق، زیر نظر سید محمد صادق خرازی، به کوشش سیدعلی موجانی و دیگران، تهران، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، 1390، ص319؛ کتابشناسی نقد وهابیت، اباذر نصر اصفهانی، قم، مشعر، 1391، ص147-148؛ نقض فتاوی الوهابیة، محمدحسین آل کاشف، بیروت، دارالغدیر، 1419ق.

نکبة البقیع در دائرةالمعارف الشیعیة، بخشی از مقاله مندرج در این دانشنامه درباره تخریب بقیع توسط آل سعود.

ص: 1341

دائرةالمعارف الاسلامیة الشیعیة به کوشش سید حسن امین (متولد 1326ق) فرزند مرجع تقلید آیت الله سید محسن امین عاملی تدوین و منتشر شده است.

مقاله بلندی درباره بقیع دارد که بخشی از آن درباره تخریب بقیع معروف به نکبة البقیع است. این بخش عیناً نقل می شود:

نکبة البقیع الاولی

یری الوهابیون ان تعظیم قبور الأنبیاء وأئمة أهل البیت والصحابة والأولیاء یعنی عبادة أصحاب هذه القبور وهو شرک بالله، بل هو کفر صریح وزندقة، یستحق معظمها القتل وإهدار الدم وسلب أمواله وسبی ذرایه، وکانوا - ولا زالوا - یطلقون علی المسلمین القائلین بتعظیم القبور وأهلها الصالحین لفظة «القبوریین» التی تعنی عبّاد القبور، مقارنین بینها وبین فعل الجاهلین تجاه أوثانهم، وقد خالفوا بآرائهم هذه جمهور المسلمین، الذین یرون أن من حق «المسلمم آن یجتهد، ولکن لیس إلی حد تکفیر أخیه وإهدار دمه وسبی ذریته... ولم یتحفّظ الوهابیون فی تبیان آرائهم، بل شرعوا فی تطبیقها علی الجمهور الأعظم من المسلمین بقوة الحدید والنار.

إن مجمل الفکر الوهابی یعتبر تعظیم أصحاب القبور من الأنبیاء والصالحین ضلالة.

اما بقیة المسلمین الذین خالفوا الوهابیین فی آرائهم فیعتقدون بتکریم وتبجیل القبر الذی هو فی حقیقة الأمر تبجیل لصاحبه الساکن به... .

ولقد انصبّ الجهد الوهابی فی کل مکان سیطورا علیه، علی هدم القبور الصحابة والتابعین وخیرة أهل بیت النبی(ص)... وکانت المدینتان المقدستان «مکة والمدینة» لکثرة ما بهما من آثار دینیة، من أکثر المدن تعرضاً لهذه المحنة.

بین عامی 1205ه- - 1217ه-، حاول الوهابیون السیطرة علی الحجاز فی حروب لم تتوقف، زادت علی الخمسین حرباً، ولکنهم فشلوا فی مساعیهم وکان الصلح بینهم وبین الاشراف - حکام الحجاز - یقعد ثم ما یلبث ان ینتقض. و فی اواخر عام 1217ه- احتل الوهابیون الطائف وأقاموا مجزرتهم الدامیة المشهورة...

وفی عام 1218ه- احتلوا مکة بدون حرب وأعلموا فی الأماکن المقدسة هدماً وتدمیراً، وانصب سخطهم علی تدمیر کل القبب المقامة، حتی تلک التی کانت علی بئر زمزم فساووها بالأرض... إلا أن الشریف غالب حاکم الحجاز الذی عقد الصلح مع الوهابیین خوفاً علی الأماکن المقدسة، لم یستمر فی المهادنة، فانتقض الصلح، الأمر الذی دفع الوهابیون الاعادة احتلال مکة مرة أخری سنة 1220ه-.

ص: 1342

وفی عام (1221ه-) احتل الوهابیون مدینة الرسول، فلم یبقوا فی البقیع ولا خارجه حجراً علی حجر، حتی المساجد هدموها، وحاولوا مراراً هدم قبة الرسول(ص) إلا أنهم غیروا رأیهم ... وفی ذات الوقت منعوا جمیع المسلمین من الحج إلا أتباعهم - وهم قلة قلیلة - .. ففی عام (1220ه-) انقطع الحج العراقی والإیرانی، وبعد عام واحد (1221ه-) انقطع الحج الشامی، وفی عام(1222ه-) انقطع الحج المصری.. والسبب فی هذا کله أن سعود الکبیر أراد أن یجبر الحجاج علی اعتناق مذهبه والالتزام بدعوته، ولما رفض المسلمون ذلک، منعهم من الحج واعتبرهم هراطقة کفرة.

لقد خرب الوهابیون ودمروا قبور شهداء أحد، والمسجد المقام علی قبر سید الشهداء حمزة بن عبدالمطلب، ودمروا المساجد التی خارج البقیع، مثل مسجد الزهراء(فاطمة)، ومسجد المنارتین،ومسجد المائدة - وهو الموقع الذی نزلت فیه علی رسول الله(ص) سورةالمائدة - وکذلک مسجد الثنایا الذی دفنت فیه ثنایا رسول الله(ص) التی تکسرت فی معرکة أحد.

أما البقیع فأصبح قاعاً صفصفاً، لم یبق به أیة قبة، وأصبح ذلک المزار المهیب علی مر القرون للملایین من المسلمین مجرد مزبلة، لا یکاد یعرف الزایر بوجود قبر فیه، فضلاً عن أن یعرف صاحبه.

أدی استیلاء الوهابیین علی الأماکن المقدسة ومنعهم المسلمین من أداء فریضة الحج وإجبار المسلمین علی اقتفاء أفکارهم وآرائهم الدینیة، أدّی إلی هروب عشرات الآلاف من المدینة ومکة فراراً من الاضطهاد العقائدی، وتردی الوضع السیاسی والاقتصادی، وبدأ المسلمون یتذمرون، وراح الرأی العام یضغط علی دولة الخلافة لتتولّی مهمّة تحریر الحرمین والسماح للمسلمین بالحج وإعادة إعمار العتبات المقدسة، فجهزت حملة محمد علی باشا التی ما أن وصلت إلی یابسة الحجاز، حتی سارعت القبائل وأهالی المدن إلی دعمها، فأُعیدت السیطرة علی المدینة ثم مکة. ویذکر الجبرتی أن القاهرة احتفلت علی أثر وصول نبأ فتح مکة إلیها خمسة أیام متوالیات، وأقیمت الأفراح والاحتفالات فی کل بلاد العالم الإسلامی.

و خیر من یصف البقیع فی نکبة الأولی الرحالة السویسری لویس بورخارت الذی ادعی الأسلام، وسمی نفسه إبراهیم، وقدم علی محمد علی فی مصر ثم رافق حملته لاستئصال الوهابیین سنة 1815م، وکان من بین ما قاله الرحالة عن مقبرة البقیع التالی:

«هی عبارة عن مربع کبیر بیلغ سعته مئات من الخطوات، محاط بجدار یتصل من الجهة الجنوبیة بضاحیة البلدة، وبساتین النخیل الأخری. وتبدو مقبرة البقیع حقیرة جداً لا تلیق بقدسیة الشخصیات المدفونة فیها. وقد تکون أقذر وأتعس من أیة مقبرة موجودة فی المدن الشرقیة الأخری التی تضاهی المدینة المنورة فی حجمها. فهی تخلو من أی قبر مشید تشییداً مناسباً، وتنتشر القبور فیها وهی أکوام غیر منتظمة من التراب.

ص: 1343

یحدّ کل منها عدد من الأحجار الموضوعة فوقها.. ویعزی تخریب المقبرة إلی الوهابیین.» ثم یأتی بورخارت ألی وصف بقایا القبب والمبانی الصغیرة التی للتخریب کقبور أئمة أهل البیت وقبر العباس، وعمات النبی(ص) وعثمان، لیصل إلی نتیجة: «فالموقع بأجمعه عبارة عن أکوام من التراب المبعثر، وحفر عریضة، ومزابل...» ثم یصف بورخارت زیارتة لجبل أحد، حیث وجد المسجد الذی شید علی قبر حمزة وغیره من شهداء أحد، مثل مصعب بن عمیر وجعفر بن شماس وعبدالله بن جحش قد هدمه الوهابیون.. إلا أنه أشار إلی أن قبر حمزة لم یبعث به کغیره... وعلی مسافة من هذا المسجد وجد قبة مهدمة مخربة وصغیرة تشیر إلی المکان الذی أصیب فیه الرسول(ص) فی أحد. وعلی مسافة وجد قبور اثنی عشر صحابیاً من شهداء أحد «وقد خرب الوهابیون قبورهم وعبثوا بها»

وبعد هزیمة الوهابیین، بُدیء فی عام 1818م، فی عهد السلطان العثمانی عبدالمجید ثم فی عهد السلطان عبدالحمید. بإعادة الإعمار للحرم المدنی وللبقیع ولتراث المسلمین الخالد فی أحد... ثم جُدّدت الأبنیة کما یبدوا بین عام 1848-1860م وصُرفت مبالغ هائلة قدرت بسبعمائة ألف جنیه إسترلینی بعضها من أموال الحجرة النبویة.

مأخذ

دائرةالمعارف الاسلامیة الشیعیة، به کوشش سید حسن امین، بیروت، دارالتعارف، 2002م، ص271-273.

نیز ﻧﮑ: الامین، سید حسن، دائرةالمعارف الاسلامیة الشیعیة

واژه بقیع، بخشی از کتاب مدینه شناسی از سید محمد باقر نجفی درباره لغت شناسی و ریشه لغوی بقیع.

سید محمد باقر (1325-1381ش) مدینه شناس ایرانی است که بیش از سه دهه از عمرش را به بررسی موضوعات مرتبط به مدینه النبی پرداخت. حاصل کارش کتابی در دو جلد به نام مدینه شناسی است. یک بخش مفصل از این کتاب درباره بقیع است. در اینجا فقط یک قسمت از این نوشتار پژوهشی و گزارشی را گزینش و بدون کم و کاست در اختیار پژوهشگران قرار می دهیم. زیرا که حاصل پژوهشی در چند دهه است و به عنوان سند تلقی می گردد. و از اینرو متن این پژوهش عیناً عرضه می گردد.

لغت شناسی

ابن فارس به نظریه خلیل بن احمد -واژه شناس ادب عرب- استناد کرده که:

«البقیع: من الأرض مَوضع أروحُ شجر من ضروبٍ شتَّی و به سمَّی بقیع العَرقَه بالمدینه». (ت: «بقیع؛ جایی است که درختان گوناگون در آن رشد و نمو می کند. از این نظر بقیع الغرقد مدینه نامیده شد.» معجم مقاییسُ اللّغه، ج1، ص 281، اهتمام: عبدالّلام محمد هارون) این تعریف را فیروزآبادی پذیرفته

ص: 1344

است؛( القاموس المحیط، الباء، باب العین) ولی در کتاب «المغانم المطابه معالم طابه»، ص 61 آن را: «کل مکان فیه اروم الشجر من ضروب شتی» نگاشته که: «به سمی الغرقد، و الغرقد کبار العوسج» و «هو مقبرة أهل المدینة».

ابن منظور در «لسان العرب» غرقد را در رابطه با بقیع:

«شجرله شوک کان ینبت هناک فذهب و بقی الاسم لازماً للموضع» (ت: «در خت خارداری در آن محل می رویید که درخت از میان رفت و نام آن ملازم آنجا گردید.») دانسته است.

بکری به گفته الأصمعی استناد کرده که:

«قطعت غرقداتٌ فی هذا الموضع، حین دفن عثمان بن مظعون و به مسمّی بقیع الغرقد و الغرقد: شجر کان ینبت هناک».(معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، جزء1، ص 265، به اهتمام: مصطفی السّقا، قاهره 1945م)

مؤلفان دائرةالمعارف الإسلامیه، مادّه ی بقیع، با یک جمع بندی از تعاریف موجود در منابع لغت عرب گفته اند:

«بقیع: هذا الاسم یدّل علی أرض کانت فی الأصل مغطاة بنوع من شجر التوت مرتفع».(ت: «بقیع؛ در اصل نام سرزمینی بوده که با یک نوع درخت توت پوشیده بود.»)

زمخشری(الجبال و الأمکنة و المیاه، ص 10، چاپ نجف، 1357ق، مکتبة المرتضویه، چاپ2) و یاقوت حموی(معجم البلدان، ج1، ص 473) و بکری اندلسی(معجم ما استعجم، جزء1، ص 265)، به این که «بقیع الغرقد» نام گورستان شهروندان مدینه است، اتّفاق نظر دارند.

مأخذ

مدینه شناسی، سید محمدباقر نجفی، تهران، مشعر، چاپ دوم، 1386، ج1، ص415-439.

نیز ﻧﮑ: نجفی، سید محمدباقر

وصف بقیع، گزارش بقیع توسط محمدعلی بروجردی در سفرنامه ای از دوره قاجاریه.

محمدعلی بن محمدرضی بروجردی در چهارم شعبان 1261ق سفرش به سوی مکه را از شیراز آغاز کرد و در جمادی الثانی 1262 به موطن خود بازگشت. او سفرنامه اش را بزم غریب نامید و در بخشی از این سفرنامه با عنوان وصف بقیع به مشاهدات و خاطرات خود می پردازد. این قسمت عیناً و بدون کم و کاست آمده تا استفاده پژوهشگران راحت تر باشد.

/ علی الصباح که یکشنبه نوزدهم بود: به فیض عتبه بوسی مسموم نقیع و سایر ائمه بقیع - علیهم آلاف من الثناء و التحیه - مشرّف شدیم. اگر خواهم کیفیت و کمیت آن ارض اقدس و زمین مقدس را قلمی

ص: 1345

دارم، کمّیت قلم در میدان تحریر لنگ است و دل مستمعین بسی شکسته و تنگ، مصداق «بالحسسّن وغُربته» در رفتن و دیدن آشکار است و صدق مقال، پس از شرفیابی ظاهر و هویدا.

در یک ضریح که مشتمل بر دو صندوق است ائمه اربعه معصومین - علیهم السلام - و عباس عمّ جناب خیر المرسلین(ص) واقع اند؛ روزها الی ظهر، در بسته و خاطر زایرین شکسته، پس از فتح باب مجال توقّف محال، و زبان از خواندن زیارت نامه مأثوره از شدّت خوف ساکت، بلکه لال و به اعتقاد بعضی، مرقد مطهر حضرت فاطمه سیدة النساء(س) در آنجا است و احدی را به جز زوّار غریب سعادت زیارتش نصیب نیست. قریب به غروب، دروب [درها] مسدود و اگر احیاناً شخص عبور به آنجا نماید، مردود و مطرود؛ و در شب به جز نور الهی که به آن اجسام منوّر لامع است، ضویی در آن مکان شریف ساطع نیست و ظاهر آن بقعه متبرّکه، چون باطن تاجیک و عجم بی غیرت، تاریک و راه بیان مدّعا بسی باریک. سبحان الله با اینکه اهل مدینه بالنسبه به اهل مکه، بسی مهربان و باسلوک اند، عجم در انظار ایشان مفلوک و معتبرین حجاج و زوّار، بس دنی و صعلوک.

مرقد مطهّر حضرت خیر البشر در مسجدی واقع است که صحنی دارد مربّع و سُمُوت ثلاثه آن مشتمل بر دو چشمه طاق و سمت رابع هشت چشمه طاق به طریق شبستان همه مساجد؛ دو چشمه از آن موضوع و رواق است و تتمه جزو مسجد. خانه مطهّر که حال مضجع منوّر است، در آخر این طاقها است، ضریحی از فلز غیر معین به اطراف اربعه خانه حضرت رسول(ص) و زهراء بتول(س) نصب نموده که طولش تخمینا بیست زرع و عرضش هشت زرع و ارتفاعش تقریباً هفت زرع، و بر روی آن کتیبه ای است که متصل به طاق است و بر روی آن خانه گنبدی مرتفع ساخته اند و در داخل ضریح مقدّس بر اطراف خانه که ارتفاعش قریب به ده زرع باشد جامه سبز پوشیده اند. احدی را در اصل خانه راه نیست، ولی دخول به ضریح در هنگام گذاشتن شمعدان های طلا و نقره و مجمرهای عود و عنبر در لیالی جمعه و غیره خواجه سرایان را ممکن است.

درباره مسجد نبوی: ضریح به [سمت] خانه؛ مختلف سمتی دو زرع و جانبی یک زرع و نیم طرفی که به مسجد است، تخمینا شش زرع و چهل چراغ و زیور و زینت زیاد. در سمتی که زیارت می خوانند، آونگ نصب نموده اند. مابین ضریح منوّر و مضجع مطهّر، و مسجد متبرّک را چهار درب، یکی باب السلام و دیگری که به سمت بقیع مواجه است باب جبرئیل و بابی که اموات را داخل می نمایند باب الرحمه، و آن دری که قدیم معبر نسوان و مسجد زنان حال در آن سمت واقع است، به باب النساء معروف؛ و در وسط فضای مسجد یکی اطاقی است که به مسجد علی[ع] موصوف.

ص: 1346

حق مقال و صدق احوال این است که چون احدی را یارای درنگ بعد از زیارت نبود و آن نیز پس از طلوع آفتاب الی قریب به غروب، زیرا که شرفیابی در شب از ممتنعات و توقّف زیاد در روز موجب صدمات؛ چنانچه سزاوار است تحریر کیفیت و کمیت اماکن ممکن نگردید.

خدّام با احترام و مزوّرین با احتشام، جمعی کثیر و جمّی غفیرند، خواجه سرایان سی و نه نفر بیش نیستند. از غرایب امور که مشهود و مذکور است از سی و نه نفر تجاوز ننموده، زیاد نمی شوند، هرگاه از دولت عثمانی یا اشخاصی دیگر بر حسب نذر خواجه بفرستند که زیاد شوند، لامحاله در آن سال، آن زیاده از قدیم و جدید به عالم دیگر روان می شوند. آغاباشی، آغا مفتاح است، منصب ریاست خدّام حرم و تصرّفات در حرم محترم از جانب سلطان مفوّض به شریف پاشا است و به شیخ الحرم، مسمّی. چون حال در آنجا نیست، عثمان آقا نامی را به این خدمت و زینل به یک اسمی را به نیابت بلد معین نموده.

شخصی از اعیان مسمّی به شیخ مصطفی، شیخ المزوّرین است و قرار چنین که آنچه از زوار گرفته بالمثالثه قسمت می شود: ثلثی از آن خاصّه شیخ مسطور و ثلث دیگر متعلّق به آقایان خواجه و ثلثی قسمت سایر مزوّرین که یکصد و پنجاه نفرند.

آغایان خواجه مدینه طیبه به خلاف مکه معظمه، مستغنی الطبع و بی آزارند، چنانچه در مدّت وقوف احدی پیرامون احدی نگردید و سخنی از ایشان نشنیده. ائمه مذاهب اربعه نیز شصت نفرند که روزی یک نفر از ایشان در ایام هفته و جمعه ها نماز می گذارند.

و مداخل بقیع متعلق به سید محمد ملقب به جمال اللیل و نقیب السادات است و در اوّل ورود از آدمی پنج قروش که عبارت از یک قرانی و در سایر ایام سه قروش چنانچه دانی می گیرند.

خطباء سی، و مؤذن و مکبر شصت نفر و فراشان پنجاه نفرند و چراغچیان و بوّاب نیز پنجاه نفر، و از دولت قیصری مواجب دارند. و احترام اهل مدینه را ارکان دولت، بیش از اهل مکه معظّمه می گذارند. حقیقتاً خدّام با احترام حضرت رحمة للعالمین چنانچه عرض شد، بالنسبه رؤوف و مهربان و با غرباء عطوف و خوش زبان و به اندک احسانی شاکر و قانع و به قلیل تعارفی شرور و اشرار را از حجاج و زوّار دافع. از آن جمله جناب حاج سید مصطفی است که از دولت روم و از جانب شیخ مصطفی، شیخ المعلمین آن مرز و بوم، مباشر امور عجم است، الحق مردی بسیار با چم و خم، دهانی گرم دارد و زبانی نرم. بی شمار زیرک و زرنگ است و در گذرانیدن امور جمهور پرحیله و نیرنگ. بسی چاپلوس است و در فن اخذ و مداخل از مرد و زن، سلطانی با طبل و کوس؛ عجم را شیخ المزورین، و در اصلاح کار شیعه با اهل سنت و جماعت رئیس المدبرین و المروّزین.

ص: 1347

به تکلم، به تبسم، به خموشی، به نگاه

می ستاند به همه شیوه زر آسان از تو

روزی به طریق مطایبه با او خواندم:

ای قبا سبز و عبا مشکی، عصا نیلوفری

بر تو ختم این علم و بر خیرالبشر، پیغمبری

ولی انصاف این است و حقیقت چنین که وجودش بی نهایت ضرور و در کار است و شیعیان را به غایت مددکار و پرستار.

مدینه طیبه را سه قلعه است، یکی مبتنی بر بروج مشیده و توپهای مستعد متعدده؛ مسجد مطهّر و عمارات اشخاص معتبر و بازار در آن واقع است، و دیگر قلعه ای است که سادات بنی حسین و بعضی از متوسّطین و باغچه های مشحون به نخیل و میدانی وسیع و مسجد غمامه در اوست، لیکن حصار این قلعه محیط بر تمامت آن نیست، از طرفی به بقیع متصل است و از سمتی به دیوار قلعه چسبیده و در زاویه این دو حصار، زمینی اندک مرتفع است که در بلندی آن قلعه کوچکی واقع و توپها در آن و توپچیان را مکان است. و قبرستان بقیع از هر دو حصار خارج است.

باغستان از عقب بقیع الی حمزه کشیده است. نخیلاتش بسیار و ثمرش بی شمار و زیاده از حوصله اهل آن دیار. اشجار مرکّبات و انار به قدر کفایت دارد و سبزی آلاتش در کمال وفور و خوبی است. لبنیاتش خاصه پنیر در منتهای مرغوبی. گندم و جو می کارند، ولی نه به قدر کفایت، برنج و گندم از هند و مصر می آورند و به قیمت اعلی می خرند. هوایش به خلاف جدّه و مکه است. قریب به هوای شیراز و آب جاری دارد، در عذوبت و امتیاز و از زیر زمین جاری است. در بعضی از خانه ها و اغلب کوچه ها، پله ها دارد که به پایین رفته، آب از آن به بالا می آورند./

مأخذ

سفرنامه های مکه قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج1، ص 622-626.

نیز ﻧﮑ: بزم غریب

وضعیت بقیع در 1288ق، بخشی از سفرنامه از مؤلفی ناشناخته در سده 13ق.

سفرنامه ای به نام سفرنامه مکه در مجموعه سفرنامه های حج قاجاری درج شده که توسط سید علی قاضی عسکر تصحیح شده و تاریخ اتمام سفرنامه 1288ق است. از محتوای آن پیداست که متعلق به دوره ناصری است و نویسنده آن از اعیان دربار و از شخصیت های مقرّب به ناصرالدین شاه و دارای

ص: 1348

روابط نزدیک با او است. حتی در سفر عتبات همراه ناصرالدین شاه بوده و ارادت کامل نسبت به او دارد.

مؤلف از راه نجف اشرف و همراه کاروانی از این شهر عازم حرمین شده است. البته از طریق جبل رفته و برگشته است.

بخشی از این سفرنامه درباره بقیع است و مشکلات آن دوره حجاج در بقیع را به خوبی گزارش کرده است. این بخش را چون شامل اطلاعات سودمندی برای پژوهشگران است، بدون کم و زیاد نقل می کنیم.

مدینه منوّره

/ بند چادر زده اند به بند چادر، کنارش حاجی جبلی هم یک ساعت از ظهر رفته رسید، افتادیم نمی توانم بنویسم چه قدر جای تنگ و کثیف است، تمام دور شهر مدینه باغ و بعضی ها ایوان خانه و برکه هایی که شتر آب می کشید، جمع که شد باز می کنند، درخت ها را آب می دادند خود آدم ها.

تا سه به غروب مانده گشتیم یک باغ که ایوان بزرگی رو به شمال و جلوش هنوز بزرگ تر، پر آب پیدا کردیم، روزی سه ریال فرانسه اجاره کردیم، بارها را کشیدیم منزل کردیم، یک ساعت به غروب مانده رفتیم میان حوض بزرگ، برکه می گویندش غسل کرده رخت ها را عوض کرده، رفتیم به در مسجد پیغمبر، نیم ساعت به غروب مانده، گفتند یک ساعت به غروب مانده عجم نمی آید برود میان مسجد پیش پیغمبر(ص) از بیرون در سلام کرده آستانه را بوسیده رفتیم به قبرستان بقیع، آنجا هم در را بسته مانع شدند هر چه پول دادم سعی کرده نگذاشتند.

یک تومانی که در آنجا دوازده هزار ده شاهی است دادم نگذاشتند، لاکن بعضی که پیش آمده بودند، با حاجی شامی ها زیارت کرده بودند، آنجا هم بیرون آستان را بوسیده سلامی کردم، با چشم های پر از اشک آمدیم طرف منزل، طایفه ای هستند تمام شیعه پاک و مثل کاکاها سیاه و بسیار پریشان، پیش این صاحبان باغ سنی ها، باغبان هستند. در شهر یک محله از همین نخیلی است و مجتهدشان سوا، وسیع، خوب.

فرداش فرستادیم میرزا نصرالله مستوفی را هم آوردم، روزی دو ریال قرار گذاشت او بدهد، او هم آنجا منزل کرد.

فردا دو ساعت از روز رفته، یک نفر از خدّام بلد گرفته هم بلدی بکند و هم زیارت بخواند. رفتیم در مسجد، اول زیر پای جناب پیغمبر زیارت خواند، بعد روبرو زیارت نمودیم، سپس حضرت فاطمه(س) زیارت خواندیم. دعایی دارد خوانده و دعا بر دولت پادشاه عالم پناه کرده.

ص: 1349

درخواست از شاه ایران

بعد از نماز زیارت آمدیم از قلعه بیرون، رفتیم به قبرستان بقیع، به در روضه امامان، که گنبدی؟ چه اوضاعی؟ که خداوند ماها را مرگ بدهد و آن اوضاع را نبیند. نه ایوانی، نه کفش کنی، یک طاق مخصوص آن هم تمام اطراف او شمع و چراغ گذاشته سیاه ، یک صندوق از چوب که چهار امام(ع) ما، در آن ، در آن صندوق چرک روغن چراغ بسیار، طاق کوچک، بالای سر شش ذرع، شمال دو و جنوبش سه ذرع، طرفی دو ذرع، یک نفر که بایستد نماز بخواند یک راه باریکی می ماند که به زور عبور کنند، چیزهای کهنه بسیار افتاده، دو در دارد یکی بسته است، دو سکوی بسیار کوچک، روی هر سکو یک سنّی نشسته، نفری یک قِران می گیرند زوّار را می گذارند بروند میان طاق زیارت کنند.

دم در پشت هم زوّار ایستاده، که آنهایی که رفته اند بیایند بیرون، دسته دیگر بروند، اگر قدری طول بدهند، این هایی که میان طاق هستند می آیند پرتشان می کنند آنها را که بیرون ایستاده پول می گیرند می روند میان یک در دیگر از توی طاق بسته است، جاروب نکرده، چرک، خداوند ان شاءالله به عرایض من تأثیری بدهد که قبله عالم روحنا فداه، ده، پانزده هزار تومان بدهد و اذن از دولت روم بخواهد، آنجا را درست نماید. در همه اماکن مشرفه عرض و استدعا کرده ام که عرض این بنده را، قبله عالم در این باب بشنود. میان سنّی ها اینقدر سرشکسته نباشیم، این بنده نذری بقدر وسعت خود کرده ام.

روز ششم یک نفر از اهل ما، نذری کرده بود فرستاده بود از یک ساعت آفتاب رفته، الا یک ساعت به غروب مانده، که رسم حضرات است که بعد از این ساعت حاج عجم را نه در بقیع راه می دهند و نه در مسجد پیغمبر، چهل تومان داده بود این یک روز از زوّار پول نگرفتند، در را دو لنگه اش را باز کرده بودند، هر کس می خواست می رفت، فرداش باز یک لنگه در بسته یکی باز، هر کس می رفت پول می داد، و لابد اهل ما بسیار بد هستند، با وجود اینکه می دانستند عرب از یک دینار نمی گذرد، یکی یک ده شاهی می داد چوب دستی می خورد و یکی پنج قمری میداد بد می شنید تا اینکه یک قِران را می داد می رفت تو، پنج روز و شش روز است، در سال که حاج می رود، این شش روز اگر چهل تومان بدهد، دویست و چهل تومان می شود. اگر پنجاه تومان روزی بگیرند، سیصد تومان می شود. امیدوارم به حق این پیغمبر(ص) و ائمه اطهار، که در دل پادشاه اسلام بیندازد که آنجا را بسازد و هم این دویست یا سیصد را از خزانه بدهد، که این شش روز، این بستن در را و این های و هوی بردارد. یا اینکه فرمایش بفرمایند که چاکرانش بدهند و منت هم دارند./

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1389، ج2، ص586-588 و مقدمه سفرنامه به

ص: 1350

قلم سید علی قاضی عسکر.

وهابیون و محو آثار، بخشی از کتاب مدینه شناسی درباره کردار و شیوه رهبران آل سعود و وهابیت در انهدام و تخریب بقیع.

وهّابیان نجد و محو آثار بقیع

با مراجعه به کتاب های تاریخ نجد الحدیث («گچ کاری قبرها عملی است مکروه و این فتوای علمای مذهب ما است.» «منتهی المطلب فی تحقیق المذهب»، چاپ 1321ق. همچنین نک-: «المعتب»، محقّق اوّل، چاپ 1318ق. و نیز: محقق، «مختصر نافع»، به اهتمام: محمّدتقی دانش پژوه، ص17، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1342ش. و درباره تجویز بنابر قبور ائمّه، نک-: «مرآة العقول»، مجلسی، چاپ سنگی و شیخ طوسی، «النهایه») و الفتوحات الاسلامیة (ج2، ص156) و قلب جزیرة العرب و صقر الجزیره (ج1، ص52) و عنوان المجد (ج1، ص49) معلوم می شود که پس از انتشار گرایش های دینی «محمّد بن عبدالوهّاب بن سلیمان تمیمی نجدی» (1115/1206ق) در شبه جزیره عرب، قدرتمندان بعضی از مناطق جزیره، به او گرویدند؛ که مهمترین آنها «محمّد بن سعود» امیر منطقه الدرعیه بود.

محمّد بن سعود(درگذشته 1179ق) در سال 1157 با هیئت اعزامی «شیخ محمّد ابن عبدالوهاب» در «درعیه» مذاکره نمود و با وی پیمان بست که در راه اصلاحات دینی بر شیوه و مشرب وی صمیمانه بکوشد.

این پیوستگی و احترام و عقیده، بعدها در فرزندان و جانشینان «محمّد بن سعود» یعنی عبدالعزیز و سعود ادامه یافت؛ تا آنجا که توانستند سرزمین نجد را یک پارچه تحت سیطره مشرب «وهّابی» در آورند.

«عبدالله بن سعود» متوفّای 1234ق پس از درگذشت عبدالعزیز، امیر نجد شد و با نیروهای عثمانی به نبردهای پراکنده و سختی پرداخت و در حملات خود به دو شهر مدینه و مکّه، بناها و آثار بقیع و معلاة مکّه را مورد حمله قرار داد و ضمن تخریب، اشیاء قیمتی و موقوفات بقاع مشهور را به یغما برد.

بر اساس کتاب های «مصر فی القرن التاسع عشر» (نوشته ادوارد جوان، ترجمه محمّد سعود. مصر 1931م) و «عجائب الآثار فی التراجم و الأخبار» (نوشته عبدالرّحمن بن حسن جبرتی، ج4، صص290 و 299، چاپ 1397ق) معلوم می گردد:

وهّابیان در سال 1221ق با «شریف غالب» و نیروهای او در حجاز به شدّت مبارزه کردند و او را واداشتند تا بسیاری از بناهای قبرستان بقیع را خراب کند و وادارش نمودند تا از مراسم دینی که در عقیده آنان شرک و کفر بود، جلوگیری نماید.

ص: 1351

چنین وقایعی که با نارضایتی عدّه ای از مردم حجاز توأم بود، «سلطان محمّدعلی پاشا» را مصمّم ساخت تا دستور جنگ با وهّابیان را صادر نماید. این جنگ در 18 رجب 1233ق به سود «محمّدعلی پاشا» و شکست عبدالله بن سعود انجامید و او را پس از دستگیری روانه مصر نمودند؛ در حالی که مقدار زیادی از جواهرات و آثار قدیمی حجره و مقبره پیامبر را همراه داشت. محمّدعلی پاشا طبق مذاکراتی که با سلطان عثمانی به عمل آورده بود، عبدالله و همراهانش را با گنجینه مذکور روانه استانبول کرد. در این شهر سلطان عثمانی بدون هیچ درنگی دستور داد تا عبدالله بن سعود و تمامی همراهانش را اعدام نمایند این امر به سقوط نهضت وهّابیان در جزیرة العرب منجر نشد و اولاد و بستگان ابن سعود در نجد و حجاز از هیچ کوششی برای استقرار حکومتی سنّتی و بر اساس تعابیر دینی «محمّد بن عبدالوهّاب» دریغ نورزیدند.

ضعف و سستی روزافزون دولت هاشمی در حجاز که از پاشیدگی تدریجی نظام فرمانروایان عثمانی و مبارزات گسترده وهّابیان حاصل شده بود، با تسلّط جهانی سیاست های اروپایی در خاورمیانه همراه شد و زمینه مستحکمی برای روی کارآمدن سعودی ها در جزیرة العرب فراهم گردید. به سال 1343ق در پی تسلّط ملک عبدالعزیز بر دولت هاشمی ها در حجاز، مکّه به عنوان پایتخت آل سعود برگزیده شد و حکومت سعودی بر اساس مذهب حنفی و فتاوی ابن تیمیه و محمّد بن عبدالوهّاب بر نجد و حجاز استقرار یافت و در سال 1351ق «المملکة العربیة السعودیه» تولّد یافت.

پس از این سیطره سیاسی و استقرار وهّابیان، قبرستان بقیع که از دیرزمان مورد تهاجم های پراکنده قرار گرفته بود، یکباره و یکپارچه مسطّح شد و کلیه بناها و گنبدها محو شد و آداب و زیارت زایران، تحت کنترل و مراقبت مُفتیان عربستان درآمد. (فؤاد حمزه، «البلاد العربیة السعودیه». نیز: فرید ابن عزّالدین، «آل سعود فی التاریخ».Kennet H.Williamis : «ابن سعود سید نجد و ملک حجاز». و: ابن تیمیه، «مجموعه فتاوی»، 5 جلد، بیروت، دارالفکر، 1980م)

مأخذ

مدینه شناسی، سید محمدباقر نجفی، تهران، مشعر، چاپ دوم، 1386، ج1، ص415-439.

هدایة السبیل، بخشی از سفرنامه فرهاد میرزا معتمدالدوله به مکه و مدینه و بقیع در 1292ق.

فرهاد میرزا معتمدالدولة (1233-1305ق) فرزند عباس میرزای ولیعهد است. او بر خلاف بسیاری از شاهزادگان قاجاری، برای کسب دانش فراوان کوشید. از اینرو او را دانشمند، مورخ، سیاستمدار و ادیب لقب داده اند. در خاندان قاجاری، از جایگاه و محبوبیت خاصی برخوردار بود چرا که عموی ناصر الدین شاه نیز بود. حتی ناصرالدین شاه گاه به هنگام سفر، او را به عنوان نایب خود انتخاب می کرد. فرهاد

ص: 1352

میرزا در سال 1292ق از طریق روسیه، قفقاز و ترکیه به سفر حج رفت و در 1293ق بازگشت. دیده ها و شنیده ها وتجارب خود را روزانه می نوشت و سفرنامه ای به نام هدایة السبیل و کفایة الدلیل ساخت. این سفرنامه شامل اطلاعات دقیق و جذابی است. سه بار این سفرنامه منتشر شده است: یک بار توسط اسماعیل نواب صفادر 1366، دو بار توسط غلامرضا طباطبایی در همان سال 1366 و سوم به کوششش رسول جعفریان در مجموعه سفرنامه های حج قاجاری در 1389 درج شده است. یک بخش آن درباره بقیع است که به دلیل سندیت و اهمیت آن بدون کم و کاست برای استفاده راحت تر پژوهشگران می آوریم.

بقیع

روز جمعه هیجدهم ذی القعده: بعد از طلوع آفتاب به روضه مبارکه مشرّف شده از باب جبرئیل که به طرف بقیع است داخل شدیم. اذن دخول و زیارت حضرت رسول وفاطمه بتول [را] به قاعده ای که در کتاب هدایة السالکین در اعمال بیت الله الحرام مسطور است به جا آوردم.

بعد از آن از باب جبرئیل درآمده به زیارت ائمّه بقیع مشرّف شدم. صندوق ائمّه اربعه در میان صندوق بزرگ است که عباس عمّ رسول الله نیز در آن صندوق است. متوّلی آن جا در صندوق را باز کرده به میان ضریح رفتم و دور ضریح طواف کردم. میان صندوق و ضریح، کم تر از نیم ذرع است که به زحمت می توان حرکت کرد بلکه برای آدم های قطور متعسّر است.

در کنار مقبره امام حسن(ع) بی اختیار با حالت عجز پای خود را به صندوق دراز کرده، عرض کردم: «یابن رسول الله! یا معدن الجود والسخا انشدک بحقّ امّک الطاهرة الصدیقه، که من از تهران به قصد زیارت آستان جدّ بزرگوار تو و مادر صدّیقه تو درآمدم، پای من به این حالت بود. تو را به حقّ مادرت قسم می دهم اگر در اجل مهلتی است، پای مرا شفا بده که به وطن مألوف با این پای موف نروم.»

آن جمع بر دمع من حسرت می خورند بل بر اشک من رشک می برند و من ضریح را به صریح در بغل داشته شفا می طلبیدم. الحمدالله که شفای عاجل عطا فرموده و در حقّ این ذلیل ترّحم نموده الم و وَرَم تا در مدینه بودم تمام شد و حرکت بی ادبانه این بنده ذلیل در آن آستان همایون به مغفرت مقرون گردید.

القصّه، اگر چه ائمه اربعه(ع) مستغنی از آن است که احوال ایشان در این روزنامه به شرح و بیان درآید، ولی برای هدایت جمعی که خیر ندارند یا مذهب اسلام را ندانند لازم است مختصری بنویسم:

[زندگی مختصر چهار امام]: در آن صندوق مطهّر اول قبر حضرت امام حسن مجتبی است که سبط رسول الله است. امام ثانی از ائمّه اثنا عشر است. مادرش صدّیقه طاهره حضرت فاطمه(س) است. در

ص: 1353

رمضا ن المبارک سنه ثلاث من الهجره متولد شد و در سنه تسع و اربعین یا سنه تسع و اربعین یا سنه خمسین من الهجره به روایت مورّخین به سمّ نقیع شهید شده و در بقیع مدفون شدند.

در جنب ایشان مرقد پاک حضرت امام رابع علی بن الحسین است که به زین العابدین و سید السّاجدین معروف است. والده ماجده ایشان شهربانو یا شاه زنان است که دختر یزدجرد بن شهریار است که آخر ملوک عجم است. در زمان حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در سنه سی و هشت هجری متوّلد شده و در سنه خمسه و تسعین به حظایر قدس شتافته است.

در جنب مرقد ایشان قبر مطهّر فرزند ارجمند ایشان امام خامس محمد بن علی است که ملقّب به باقر است. والده ایشان فاطمه بنت حضرت امام حسن است که از دو طرف علوی نَسَب و هاشمی حَسَب است. به تواتر رسیده است که حضرت رسالت پناه(ص) به جابر بن عبدالله انصاری فرمودند که: «او را ملاقات خواهی کرد، از من به او سلام برسان.» و در روایتی چنین مذکور است [که] حضرت رسالت به جابر فرمودند: «یوشک ان تبقی حتی تلقی ولدا من الحسین یقال له باقر یبقر علم الدین بقرا فاذا لقیته فاقرأة منّی السلام». ولادت آن بزرگوار در سنه سبع و خمسین و وفاتشان به روایت صحیح در سنه یک صد و شانزده هجری است.

در جنب مزار آن بزرگوار قبر ولد الصدق ایشان امام سادس جعفرالصادق(ع) که ترویج مذهب حقّه جعفری در زمان ایشان اتّفاق افتاد که دولت بنی امیه به زوال رسید و دولت بنی عباس قوام نگرفته بود. والده ایشان امّ فروه دختر قاسم بن ابی بکر الصدیق است. مادر امّ فروه اسماء بنت عبدالرحمن ابن ابی بکر است. از این است که حضرت می فرماید: «انا ولدت من ابی بکر مرتین.» و در روایتی [می فرماید]: «لقد ولدنی ابوبکر مرتین». ولادت با سعادت ایشان در سنه هشتاد هجری در «سیل الحجاف» در مدینه اتّفاق افتاد و در سنه یک صد و چهل و هشت هجری در مدینه وفات یافت و در جنب پدر مکّرم و جدّ مفخم و عمّ معظّم مدفون شد.

القصّه، تعمیر بقعه مبارکه در بقیع، از سلطان محمود خان است که در سنه یک هزار و دویست و سی و چهار هجری محمد علی پاشای مصری، به امر سلطان تعمیر کرده و امسال هم تعمیرات لازمه او را به عمل آورده بودند.

در خارج بقعه مبارکه، قبر مرحوم شیخ احمد بحرینی است سنگ نازکی بر بالای قبر او بوده که شکسته شده است. معلوم نشد که از نازکی شکسته شده یا عمداً شکسته [شده] است. فاتحه خواندم و گفتم، حق همان است که شیخ علی پسر تو گفته: «إنّ أبی ضیعوه تلامذته» در پهلوی قبر ایشان قبر شیخ ابوالقاسم شیخ الاسلام شیراز است. بالای قبر او سنگ مرمر خوبی است با اشعار فارسی بر سنگ قبر او کنده،

ص: 1354

گذاشته اند. وفات مرحوم شیخ احمد در ماه رجب سنه هزار و دویست و چهل و دو واقع شده و از سنگ قبر او معلوم نمی شود. آن چه هم نوشته اند سنگ سستی بوده ضایع شده. وفات شیخ ابوالقاسم شیرازی در سنه هزار و دویست هشتاد و شش واقع شده است.

از آن جا به بیت الاحزان رفتم و از آنجا به زیارت حلیمه سعدیه رفتم، گفتم: «مرحبا به آن پستانی که به دهن مبارک حضرت رسول الله(ص) رفته و مرحبا به آن شیری که حضرت رسالت مکیده است که جزو بدن مبارک شده است.»

از آن جا به قبر عثمان ذوالنّورین رفته که قدری خارج از محّوطه بقیع است که در طرف شرقی بقیع واقع است و در حشّ کوکب دفن کرده بودند. معاویه بن ابی سفیان در زمان خود آن جا را داخل بقیع کرده است.

از آن جا به خارج قبرستان بقیع که از دور دیوار بقیع خارج است به زیارت فاطمه بنت اسد والده حضرت امیرالمؤمنین(ع) رفتم که حضرت رسول(ص) در میان قبر او خوابیده، رحمت فرستاده اند، نماز گذارده اند و فرموده اند حقّ مادری و پرستاری به من داد. گفتم، مرحبا:

زنان را همین بس بود این هنر/ نشینند و زایند شیران نر

وانگهی کسی که شیر یزدان و شاه مردان باشد.

از آن جا به منزل مراجعت کردم. بعدازظهر به نماز جمعه رفتم، خطبه تمام شده بود ولی به نماز رسیدم. امام، شیخ یحیی نامی بود. جوان است. در رکعت اول بعد از حمد، سوره والضحی خواند ولی بسم الله نگفت. در رکعت ثانی بعد از حمد سوره انشراح را خواند، باز بسم الله نگفت. در مذهب جایز است. بعد از اتمام نماز، زیارت مختصری از حضرت ختمی مآب کرده و زیارت صدّیقه طاهره کرده به منزل آمدم. در عرض راه آدم های غریب دیدم که همه به یکدیگر شبیه بودند. مثل قالب خشت که خوب و زشت از یکدیگر تمیز داده نمی شد و اغلب شباهت به سفیر برمان داشت که پارسال در تهران شرفیاب حضور اعلی حضرت شاهنشاهی شده بودند. پرسیدم: «این ها از اعراب نیستند؟»

گفتند: «از اهل جاوه هستند، قریب به چهار هزار نفر به زیارت آمده اند.»

عصری علی پاشای شیخ الحرم که حاکم مدینه است با لباس رسمی نظامی با قاضی مدینه منوّره عیسی افندی به دیدن آمده بودند. عیسی افندی اصلش شیروانی است. از عشیرت شیروانی زاده صدر اعظم دولت عثمانی است که سه سال قبل به صدارت عظمی سرافراز شده بود. مرد خوش روی با فهمی است. و علی پاشا مرد خلیقی است. بعد از آن که در عهد محمدپاشا، اعراب بدوی جسارت کرده به مدینه خسارت رسانیده، مدینه منوّره را محاصره نموده ده ماه محصور بودند و قحط و غلایی شدید شد، او را

ص: 1355

معزول کرده علی پاشا را فرستاده اند. خیلی صحبت شد. علی پاشا هم ربذه را نمی دانست. عیسی افندی گفت: «در کتاب اسدالغابه رجوع کرده خدمت شما عرض می کنم.»

گفتم: «شخصی که رسول خدا در حقّ او بگوید: ما اظلّت الخضراء و ما أقلت الغبرآ، أصدق لهجة من أبی ذر، عجب مجهول القدر و مفقود القبر مانده است که اسم او را فراموش کرده اند.»

صحبت از خندق شد که حضرت رسول الله(ص) به دست مبارک حفر فرموده اند. چنان رسم او مندرس شده که به قرینه و قیاس باید دانست. شب شنبه بعد از نماز به حرم مبارک رفتم، زیارت کرده و زیارت صدّیقه طاهره را کرده و نماز عشا را با جماعت خوانده ساعت سه به منزل مراجعت کردم.

روز شنبه نوزدهم شهر ذی القعده صبحی بعد از نماز به زیارت آستان مبارکه رفته از در جبرئیل داخل شدم. زیارت مرقد منوّره را کرده به زیارت سیدة نساءالعالمین رفتم. بر حسب اتّفاق صندلی های بُخُور روضه مبارکه را در مجموعه ها گذاشته، مجموعه پوش های مفتوت بر روی آن ها انداخته، همگی نوزده مجموعه بود.

شیخ الحرم علی پاشا لباس سفید پوشیده با نایب الحرم رفعت آقا که خواجه است از در قبر مرقد مبارک حضرت فاطمه(ع) داخل مرقد مطهّر کردند. خواجه های بی ادب هر که از عجم و عرب به تماشا می آمد اذیت می کردند. حرم مطهر را قُرُق کرده بودند. آن ها داخل بقعه می شدند و من پهلوی دری که به مقبره مطهره فاطمه(ع) داخل می شود با مصطفی قواس و علی بیک یوزباشی که قراول من بودند، تماشا می کردم و زیارت می خواندم. علی بیک گفت: «در هر سال روز نوزدهم ماه ذی القعده این بُخوران را عوض می کنند. »خال محرم، سرمه محرم، ما چرا نامحرمیم؟ صدق رسول الله-صلی الله علیه و آله: الجنة حُفّت بالمکاره.

به قدر نیم ساعت طول کشید که بیرون آمدند و شیخ الحَرَم مرا دم در دید تمنّا کرد و گفت: «از آن صندل مخصوص که بالای مرقد مطهّر است به خدمت شما می فرستم که خاک پاک مرقد شاه لولاک است».

مأخذ

سفرنامه های حج قاجاری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389، ج3، ص194-199.

نیز ﻧﮑ: فرهاد میرزا معتمدالدوله

هویت بقیع، بخشی از مقاله بقیع در بستر تاریخ نمونه ای از نثر و قطعه ادبی در بقیعیات.

ادبا و شاعران درباره بقیع اشعار بسیار زیبا اما غمناک و حزن آور و نیز قطعه هاب ادبی و نثرهایی با آرایه های لفظی و معنایی زیبا ولی دردناک سروده و نوشته اند. حتی سفرنامه های منظومی هست. در

ص: 1356

چند مقاله اشعار را معرفی کرده ایم. ولی فقط یک قطعه منثور یافتیم که در این مقاله عیناً بدون حذف و اضافه آورده می شود.

علی اکبر نوایی مقاله ای با عنوان «بقیع در بستر تاریخ» در مجله میقات حج نوشته است. بخشی از این مقاله در حقیقت سوگنامه ای ادیبانه است. متن این قسمت، به عنوان نمونه ای از نثری زیبا و ادبی در باب بقیع در اینجا آورده می شود:

بقیع در بستر تاریخ

بقیع، قطعه زمینی رها شده و مقبره ای همچون مقابر عمومی نیست، گنج تاریخ و مخزن اسراری جاودانه است. تاریخی مملو از حادثه و دنیایی از همه عظمت ها، اخلاص ها، رشادت ها، کرامت ها، معناها، جان فشانی ها، ایثارها، مظلومیت ها، حماسه ها و فریادهاست؛ فریادهایی در سکوت، گریه هایی در تنهایی.

ناله هایی در ظلمت، یادواره ای است از جهادها و پیکارها و از خود گذشتن ها، نمادی است از عظمت یک تاریخ بلند و گسترده، واگویه کتاب های سترگ است که باید به استنطاق درآید و به مرحله کتابت نهاده شود تا نهفته های حیات بخش و شور آفرین و الهام بخش خود را باز نماید و اسراری را که در خود نهفته، برملا سازد تا درس های خود را بی دریغ، فراروی تشنگان حقیقت و معرفت و انسانیت بازگو نماید و عبرت های خود را به صاحبان بصیرت ارزانی دارد.

بقیع، مجمع اسرار، رازها و رمزهای سر به مهر است که دست تطاول و ستم، نگذارده لب بگشاید و رازها و رموز و اسرار معرفت بخش خود را فراروی انسان های سرگشته معاصر، نجوی کند.

بقیع، سینه سینا است، که اکنون ساکت و خاموش، منتظر سؤال های ذهن های کاوشگر و معنا طلب است. بقیع داستان صدها صحابی مخلص و وفادار است که هرگز سهمی دنیوی از ایثار و اخلاص ها و همگامی های خود با نبی رحمت در دنیای ماده، طلب نکرده اند.

داستان امامت شیعی و راستین اسلامی است که در چهره سبط اکبرِ نبی رحمت، حسن مجتبی(ع) و باقی مانده حادثه طف، سجاد امامت(ع) و باقر علوم و صادق آل البیت(ع) تجلّی یافته است.

داستان و غمنامه خلیفه بلافصل پیامبر رحمت و دخت مظلومه او، سیده زنان عالم است. غمنامه غربت، انقطاع وحی و سیلی خوردن های دردانه هستی و گریه های ممتد از رجعت امت، پس از پدر خویش و نگین رسالت و نبوت است. معنای آیه تطهیر و طنین صدای مظلومانه کوثر است و فریاد بیت الأخزان فاطمه، نگین هستی است. واگویه دخترکانی از تتمه نبوت است که با غم های سترگ خود، در سینه آن غنودند؛ همچون رقیه و زینب و امّ کلثوم، بازتابی از کرامت زنان و مادرانی بزرگ است که با دستان

ص: 1357

خود انسان هایی بزرگ را به تاریخ انسانیت عرضه داشتند و با کعبه نجوی کردند و طفلِ مام هستی را، که جان جهان است، بر دستان کرامت خویش گذاردند. داستان بانویی است که کفالت خاتمه رسالت و عقل کلّ هستی را مفتخر شده است.

بانویی بزرگ، فاطمه بنت اسد، که هم مام امیر ولایت و عدالت است و هم کفالت گر انسان کامل تاریخ بشریت، ستوده خدا، محمد مصطفی(ص).

بقیع، یادمان سعدیه ای است که با شیر پستان خویش، کاری همچون فاطمه بنت اسد را تداعی کرده است.

بقیع، جایگاه مادران امت، زنانی کرامت پیشه؛ همچون جویریه، امّ حبیبه، امّ سلمه، ماریه و... که همواره، همچون امّ سلمه و امّ حبیبه، غم های زنانه را از چهره تابناک پیامبر ستردند.

غمنامه صفیه و عاتکه؛ دو بانوی با شهامت و عمّه های یتیم عبدالله، پیام آور حقیقت است؛ آنان که پشتوانه ای برای یادگار رسالت بودند. واگویه ای از گریه های خواهری است که سیل اشکش او را تا اُحد فراخوانده و در غم عمّ پیامبر، سید شهیدان اُحد، مویه کرده و خونابه دل خویش را در رگ های تاریخ جاری کرده است.

بقیع، داستان فراوان گفته شده عدالت علی است، که عقیل برادر را هم از بخششی اضافه دریغ داشته تا عدالت، قربانی خویشاوندی و تبارگرایی نگردد و داستان حدیده محماتش عالمی را در فراگیری درس عدالت، کفایت کند.

بقیع، داستان مکرّر غم رسول خاتم در فراق از دست دادن جگر گوشه ای است که امید نبی رحمت بود؛ ابراهیم، ابن رسول خاتم؛ او که ولادتش موجی از شادی را در مدینه الرسول و مرگش، سایه ای از غم را بر شهر وحی و شهر محبوب پیامبر خدا افکند.

بقیع، غم مادری است که اشکش را از مدینه تا کربلا روانه کرده و پسران قهرمان و قهرمان قهرمانان حادثه طف را نثار آرمان های رسالت کرده، تا فریاد رهایی بخش محمد(ص) در سینه تاریخ بماند و دُردانه و جگر گوشه اش، سید شهیدان طف، تنها نماند. او که ابوالفضل رشیدش و عون و عبدالله و جعفرش را برای همرکابی با جگر گوشه فاطمه(ع) و علی(ع)، همراه او نمود تا در رکابش بسان دسته های گل پرپر شوند و به کام مرگی با عزّت و کرامت در افتند.

باز هم بنگارم که بقیع، یادواره تشت سرخ خون و یادواره تیرهای نشسته بر پیکری مظلوم است.

فریاد باقی مانده حادثه طف و رییس بکایین است و صاحب دعاهای پندآموز معرفت بخش.

ص: 1358

بقیع، داستان منصور شیطان است که با نصرت های شیطان، حبل الهی را و رییس احیاگر تشیع را به خاک نشاند و علم و کرامت و فضیلتش را از تشنگان معرفت دریغ داشت.

بقیع، غمنامه مدینه مظلوم، در دوران تاراج گری است که یزیدش نامیدند تا حرّه را بیافریند و بیالاید و انسان های والاتبارش را به دست دشنه مسرف بن عقبه بسپارد و به تاراج گری اش فرمان دهد و اباحه این تطاول را اعلامش نماید تا که هر چه می تواند قساوت کند. ناپاکی نماید و هزاران تخم حرام را از تیره اموی تا امروز بر آن بیفزاید، مؤمنانش را کشته و حرام زادگانش را به دست تاریخ قساوت علم کند، تا که امروز هم دشنه به دست، آماده فشردن گلوهای عدالت طلب باشند. لهوفی در سینه سوزان است، سینه بی کینه شیعه. آری، بقیع داستان سرای واقعه ای است که حرّه اش نامیدند، نه حرّه شرقی یا غربی، که حرّه حرارت کینه و بغض فرزندان عاص، که پس از گذشت از سی تن، سرها را درو کردند و داستان شجره ملعونه را تفسیر نمودند.

بقیع، سوگنامه شهیدان با فضیلت و بی ادعای احد است که پس از سید شهیدان احد، به صورتی تدریجی از کثرت جراحت، بر خاک بقیع غنودند.

بقیع، نمادی از کینه ابوسفیان است؛ آن که هرگز به خدا ایمان نیاورد «ما أسلم و لکن استسلم» او اسلام نیاورد و لکن تظاهر به آن نمود. او (ابوسفیان) ریشه درخت ملعونه در قرآن است که همواره از نسل و ذریه سفّاکش چه خون ها که نریخته و چه سرها که بر نیزه نگردیده تا در سینه بقیع نهان گردند و بالأخره بقیع، مطلع غزل حجّت آخرین است.

بقیع، فریادی رسا و بغضی در گلوی تاریخ است که باید با لبان و نوک قلم انسان های دارای نقش و رسالت فریاد شود و به دایره المعرفت تبدیل شود و داستان صحابی و دیگر انسان های والا تبار و داستان امامت فخرآفرین شیعه و غم های نهفته در دوران او را به تفسیر و نمایش بایسته بپردازد.

من بقیع را در چند مقبره رنگ و رو رفته و به غربت نشسته نمی دانم. او را فریادی مجسّم و بغضی ترکیده از گلوی تاریخ می دانم.

بقیع هم اکنون در مجلس آل فلان گرفتار آمده، صهیونیسم را شادمان نموده و سازمان های جاسوسی عالم را؛ سازمان هایی که جاهلیت مدرن و پست مدرن را پاس می دارند، بدون زحمتی به اغراض شیطانی شان رسانده و همان ها و نفّاثات فی العُِقد، چنان در شیپورها دمیده اند و در گوش ها خوانده اند که بقیع، باید در مسیر فراموشی فرایندی را طی کند که ذکرش و یادش نماد شرک است.

ص: 1359

بقیع، غم همیشه شیعه: بقیع، در مدینه است. در مکه که هستی، فقط می بینی صف های نماز باید چنان مستقیم باشد که از خط اعتدال، یک میلی متر هم خارج نشود، مخالفت با شیعه، رنگ روشنی ندارد و ملایم تر می نماید.

اما همینکه پا به مدینه می گذاری و از سنگفرش های ساخته شده در ایتالیا و فرستاده شده از اروپای مدرن که می گذری، پایت را به روی محلّه ای می نهی که محلّه بنی هاشمش می خوانیم، محله ای که دشمنان پر کینه بنی هاشم از حذفش شادمانه اند، از آن که می گذری و بر آن وقوفی مختصر و مکثی کوتاه را که می کنی یکباره می خواهی فریاد بکشی. آه، ای امامت مظلوم. آه، ای پیامبر رحمت، که سخنانت قبل از دفنت، همگی به فراموشی نهاده شدند، دست رحمتت را دریغ مفرما و از تطاول پیشگان در محضر عدل ربوبی شکوه نما و دل بی کینه شیعه را از غم خلاصی بخش!

بقیع، کینه مشرکان علیه موحّدان است تا برای از چشم انداختنش او را به شرک در الوهیت متهم نمایند تا بتوانند شرکی همه جانبه را در ذهن به ظاهر مسلمانان جایگزین نمایند. آری، بقیع خاری در گلوی استعمار و خاشاکی در چشمان مادّه پرستش می باشد.

و صد البته که بسیار هم مایلند تا اصلاً نقشه بقیع از دل مدینه حذف گردد و البته که در سینه تنگ و پلید اولاد یهودا، این ایده شیطانی وجود دارد که داستان بقیع، همچون محلّه بنی هاشم، به سنگفرش های مدرن و بازاری مکاره تبدیل شود و کالاهای آمریکایی، چینی، اروپایی، ایتالیایی و فرانسوی به معرض فروش نهاده شود.

مأخذ

میقات حج، سال پانزدهم، ش58، زمستان 1385، مقدمه مقاله بقیع در بستر تاریخ به قلم علی اکبر نوایی.

یهود و نصارا، بخشی از کتاب الدرة الثیمیة از ابن نجار درباره حضور مسیحیان و یهودیان در مدینه.

اذعان به وجود آثار یهودی و مسیحی در بقیع منوط به این است که بپذیریم در شهر یثرب یا در حجاز، پیروان یهود و نصرانیت حضور داشته اند. یعنی پس از اینکه مسلم شد در این شهر جمعیت بسیاری از یهودیان و مسیحیان اقامت داشته و زندگی می کرده اند، آنگاه اثبات رابطه آنان با بقیع آسان است. سپس بسیج افکار عمومی مسیحیان و یهودیان کنونی در جهان هم درباره فاجعه بقیع امکان پذیر خواهد شد. یعنی حضور و سکونت پیروان یهود و مسیحیت در مدینه بر دفن مردگان آنان در بقیع دلالت دارد؛ به دلالت التزامی.

اسناد و مدارک متنوع و گوناگونی درباره حضور و اقامت آنان در یثرب قبل از اسلام هست. محمد بن محمود مشهور به ابن النجار (578-643 ق) از مدینه پژوهان مشهور در کتاب الدرة الثمینة یک بخش را

ص: 1360

به نخستین ساکنین مدینه اختصاص داده است. ابن نجار اقوال و روایات سودمندی را در اینجا نقل کرده است. با توجه به اینکه ابن نجار در سده ی 7ق به تألیف این بخش(60 تا 71) پرداخته، از اینرو اصالت و قدمت آن محرز و قطعی است. اکنون این بخش را بدون دخل و تصرف نقل می کنیم:

أول ساکنی المدینة.

/1- أنبأنا ذاکر بن کامل (ذاکر بن کامل بن أبی غالب محمد بن حسین، أبوالقاسم البغدادی، کان صالحا خیرا، قلیل الکلام، ذاکر الله، یسرد الصوم، و یتقوت من عمله، و کان أمیا لا یکتب، توفی سنة 591ق. مختصر تاریخ ابن الدبیثی، ص183، سیر أعلام النبلاء21/250، شذرات الذهب2/306)، قال: کتب إلیّ أبو علی الحداد(هو الحسن بن أحمد بن الحسن بن أحمد بن محمد بن مهرة، أبوعلی الحداد الأصبهانی المقری، قال السمعانی: کان شیخا عالما ثقة، من أهل القرآن و العلم و الدین، و کان خیرا، توفی سنة515ه-. التحبیر فی المعجم الکبیر للسمعانی، ص177، برقم97، التقیید لمعرفة رواة المسانید، لابن نقطة، ص236، سیرأعلام النبلاء19/303)، أن أبا نعیم الحافظ(هو أحمد بن عبدالله بن أحمد بن إسحاق بن موسی بن مهران، أبو نعیم المهرانی الأصبهانی، صاحب الحلیة، کان أبوه من کبار المحدثین فاستجاز له جماعة من کبار المسندین، منهم جعفربن محمد بن نصیر الخلدی البغدادی، له: معجم لشیوخه و المستخرج علی الصحیحین، و مصنفات کثیرة، ولد سنة 336ق، و توفی سنة430ق المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، ص35، تذکرة الحفاظ 3/1092. سیر أعلام النبلاء 17/453) أخبره إجازة عن أبی محمد الخلدی (الخلدی: نسبة إلی محلة الخلد، کما أفاده الذهبی، و هو جعفربن محمد بن نصیر الخلدی البغدادی، أبو محمد الخواص، قال الذهبی: الإمام القدوة المحدث، توفی سنة 348ق. حلیة الأولیاء، لأبی نعیم 10/381، سیر أعلام النبلاء 15/558، البدایة، لابن کثیر 7/633.) أنبأنا محمد بن عبد الرحمن المخزومی (هو القاضی أبو یزید: محمدبن عبدالرحمن بن یزید بن محمد بن حنظلة المخزومی، شیخ من أهل العلم حسن الطریقة. تاریخ بغداد 2/309، التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة 2/520.)، حدّثنا الزبیر بن بکار (الزبیر بن بکار بن عبدالله بن مصعب بن ثابت بن عبدالله بن الزبیر الأسدی، المدنی، أبوعبدالله، ثقة، توفی سنة256ق.تقریب التهذیب: برقم 1991)، حدّثنا محمد بن الحسن بن زبالة(محمد بن الحسن بن زبالة المخزومی، أبوالحسن المدنی، کذبوه، مات قبل المائتین. تقریب التهذیب: برقم 5815.

زبالة: بالضم شیء، و کسحابة: منه محمد بن الحسن بن زبالة. القاموس المحیط، ص1008.

وقال ابن حجر فی تهذیب التهذیب 7/106-107، ترجمة 6030: قال معاویة بن صالح: قال لی ابن معین: محمدبن الحسن الزبالی؛ والله ما هو بثقة، و قال هاشم بن مرثد عن ابن معین: کذاب خبیث، لم یکن بثقة و لا مأمون، یسرق، و قال البخاری: عنده مناکیر. کذبه أبو داود.

ص: 1361

و قال أحمد بن صالح المصری: کتبت عنه مائة ألف حدیث، ثم تبین لی أنه یضع الحدیث، فترکت حدیثه. وقال الجوزجانی: لم یقنع الناس بحدیثه. وقال أبوزرعة: واهی الحدیث، وکذا قال أبوحاتم، وزاد: ذاهب الحدیث، ضعیف الحدیث، عنده مناکیر، منکر الحدیث، ولیس بمتروک الحدیث، و ما أشبه حدیثه بحدیث عمر بن أبی بکر المؤملی، والواقدی، و العباس بن أبی شملة، و عبدالعزیز بن عمران، و یعقوب بن محمد، و هم ضعفاء مشائخ أهل المدینة.

و قال الآجری عن أبی داود: کذابا المدینة محمد بن الحسن بن زبالة، و وهب بن وهب أبو البختری، بلغنی أنه کان یضع الحدیث باللیل علی السراج.

و قال النسائی: متروک الحدیث، وقال فی موضع آخر: لیس بثقة، ولا یکتب حدیثه.

و قال ابن عدی: أنکر ما روی حدیث هشام بن عروة: فتحت القری بالسیف. وقال مسلم بن الحجاج: محمد بن زبالة غیر ثقة، و قال الساجی: وضع حدیثا علی مالک، و وضع کتاب مثالب الأنساب، فجفاه أهل المدینة.

و قال الدار قطنی: متروک. وقال ابن حبان: کان یروی عن الثقات مالم یسمع منهم. و قال الحاکم: یروی عن مالک والدراوردی المعضلات. وقال الخلیلی: روی عن مالک مناکیر، و هو ضعیف. انتهی کلام ابن حجر. التاریخ الکبیر للبخاری 1/67، تاریخ ابن معین 2/510، الضعفاء الکبیر للعقیلی ترجمة 1609، 4/58)، عن إبراهیم بن أبی یحیی (إبراهیم بن محمد بن أبی یحیی الأسلمی، مولاهم، المدنی، متروک الحدیث، مات سنة184ق، تقریب التهذیب برقم 241) قال للمدینة فی التوراة (فی (أ): سقطت(فی التوراة).) أحد عشر اسما: المدینة، و طیبة، و طابة. و المسکینة، و جابرة، و المجبورة، و المرحومة، و العذراء، و المحبة، و المحبوبة، و القاصمة.

2- وحدثنا ابن زبالة، عن عبد العزیز بن محمد(عبدالعزیز بن محمد بن عبید الدراوردی المدنی، مولی جهینة، صدوق توفی سنة187ق، تقریب التهذیب 4119) عن بن موسی بن عقبة(موسی بن عقبة بن أبی عیاش الأسدی، ثقة فقیه إمام فی المغازی مات سنة 141ق. تقریب التهذیب 6992)، عن عطاء بن أبی(عطاء بن أبی مروان الأسلمی، أبو مصعب المدنی، ثقة، مات بعد سنة 130ق. تقریب التهذیب، برقم 4598) مروان، عن أبیه عن کعب (کعب الأحبار: ابن ماتع الحمیری، ثقة مخضرم، مات آخر خلافة عثمان رضی الله، وزاد علی المئة. تقریب التهذیب، رقم 5648) قال:// نجد فی کتاب اللّه الذی نزل علی موسی أن اللّه تعالی قال للمدینة: یا طیبة، یا طابة، یا مسکینة؛ لا تقبلی الکنوز، ارفعی أجاجیرک علی أجاجیر القری// .

3- قال عبد العزیز بن محمد: // و بلغنی أن لها فی التوراة أربعین اسما//.

ص: 1362

4- و فی صحیح مسلم من حدیث جابر بن سمرة، عن النبی(ص) أنه قال: «إن اللّه تعالی سمی المدینة طابة».

5- و فی الصحیحین أن النبی(ص) قال: «هی المدینة، یثرب».

6- قال: أبو عبیدة معمر بن المثنی: // یثرب اسم أرض و مدینة النبی(ص) فی ناحیة منها//.

7- و قال ابن زبالة: // کانت یثرب أم قری المدینة، و هی ما بین طرف قناة(قناة: واد بالمدینة، و هو أحد أودیتها الثلاثة، علیه حرث و مال بین أحد والمدینة، و قد یقال: وادی قناة، قالوا: سمی قناة؛ لأن تبعا مر به فقال: هذ قناة الأرض. قال أحمد بن جابر: أقطع أبوبکر رضی الله الزبیر ما بین الجرف إلی قناة. قال المدائنی: و قناة: وادیأتی من الطائف، و یصب فی الأرحضیة و قرقرة الکدر، ثم یأتی بئر معاویة، ثم یمر علی طرف القدوم فی أصل قبور الشهداء بأحد، معجم البلدان 4/401، المغانم المطابة 3/1052، فتوح البلدان لأحمد بن جابر البلادی ص25)، إلی طرف الجرف، و ما بین المال(المال: قال فی المغانم المطالبة فی معالم طابة للفیروز آبادی: المایة - مال کان بالمدینة لبعض بنی أنیف، و هم حی من بلی، و یقال أنهم بقیة العمالیق. المغانم 3/1069، وفاء الوفاء للسمهودی 4/1298.

و یقول إبراهیم العیاشی فی کتابه (المدینة بین الماضی و الحاضر) ص28: «و ما بین المال الذی یقال له البرنی إلی زبالة»: أما البرنی فلم أعرفه، و أما زبالة فهی منطقة علی الناحیة المعروفة الیوم بعقاب، و فیها الأزهری و بئر رومة.) الذی یقال له: البرنی إلی زبالة. و کانت زهرة من أعظم قری المدینة، قیل: و کان فیها ثلاثمائة صانغ من الیهود//.

8- و قیل:// إن تبّعا لما قدم المدینة بعث رائدا ینظر إلی مزارع المدینة، فأتاه، فقال: قد نظرت؛ فأما قباء فحب و لا تبن، و أما الحرار فلا حب و لا تبن، و أما الجرف فالحب و التبن//.

9- قال أهل السیر: // کان أول من نزل المدینة بعد غرق قوم نوح قوم یقال لهم: صعل(یقول إبراهیم العیاشی: و قد رأیت فی العهد القدیم ذکر فالج فی الأردن و فلسطین... تقول الروایة: إن صعلاً و فالجا ملأ وا السهل و الجبل بناحیة الجرف، و قد ذکرت فیما سبق أننی رأیت أثر منازل کما أعتقد فی صهلوج و مخیض، کما یقول عامة البادیة، و لعل الأبناء هؤلاء مضوا علی مسیرة الأجداد. المدینة بین الحاضر و الماضی، للعیاشی، ص25.

و یقول عادل عبدالمنعم أبو العباس: و ما روی أن«صعل و فالج و قومها سکنوها بعد غرق قوم نوح لا دلیل علیه، و إنما هو افتراض لا یقوم علی حجة علمیة». کتاب مدینة الرسول(ص) فی الجاهلیة و العهد النبوی، ص25.)، و فالج، فغزاهم داود النبی(ع)، فأخذ منهم مائة ألف عذراء(یعلق إبراهیم العیاشی فی کتابه: المدینة بین الماضی و الحاضر، ص25 فیقول: هذ الروایة مثل کثیر من القصص الخیالیة؛ إذا کانت

ص: 1363

سبایا القوم من العذاری مائة ألف، فأقل ما یمکن فیه تقدیر القوم بنصف ملیون، فنصف ملیون یسکن الجرف ثلاثة کیلو طولا، و کیلومتر واحد عرضا؟ لیکن ضعفها ستة کیلومتر، مربع تسع نصف ملیون إنسان، و مساکنهم، و مزارعهم شیء لا یقبله عقلی القاصر، و لیت ابن زبالة لم یقصر مسکنهم علی الجرف! إلا إذا أراد أن الجرف حد دارهم من المغرب، و لو شمل المنزل ما فی شرق وادی العقیق فی الروایة، فزبالة بنت مسعود فی جزع عقاب، من العمالیق، و أبو الحمراء الرابض فی ناحیة الزبارة الحمراء إلی زهرة الشمالیة، فی جنوب أحد من العمالیق، لکان ما فی الروایة قریبا من المعقول، و لو شمل ما فی الروایة البیداء، فهی تقابل مائة کم، و فیها شیء یشیر إلی أنها سکنت یوما من الزمن.)، قال: و سلّط الله علیهم الدود فی أعناقهم فهلکوا، فقبورهم هذه التی فی السهل و الجبل(تخریج الأثر رقم(9): أسنده ابن زبالة، عن مشیخة من أهل المدینة، و هو واه؛ لأن ابن زبالة متروک و متهم بالکذب.

أخبار المدینة لابن زبالة، ص165.

و ذکره الفیروزآبادی فی المغانم المطابة1/198؛ عن الزبیر بن بکار، عن مشیخة من أهل المدینة. وذکره السمهودی فی وفاء الوفا 1/158).

10- /قالوا: //و کانت العمالیق قد(یقول العیاشی فی کتابه المدینة بین الماضی الحاضر، ص27: فإن المنطقة التی سکنها العمالیق بعد حادثة غرق قوم نوح کانت فی القسم الشمالی من المدینة وحده: بدءا من شمال جبل سلع و ما فی الجرف، ماضیا هذا الخط إلی منتهی زغابة، ثم إلی منطقة العیون بأکملها. و ما دعا أبناء یثرب فی نزولهم فی هذه المنطقة إلا وجود بقایا آثار أولئک الذین سبقوهم فیها، و منها الآبار و الصوران التی خلفوا بعدهم.

یقول الزرکلی: و العمالقة - بنو عملاق - أو عملیق بن لاوذبن إرم، جد جاهلی قدیم من العرب العاریة، بنوه العمالقة، و کانوا ببابل، فغلبتهم علیها الفرس، فانتلقوا إلی تهامة بالحجاز، ثم تفرقوا بالحجاز والبحرین و عمان والجزیرة والشام. قال البطری: کانوا عربا، و لسانهم عربی، و کان منهم ملوک العراق، و جبابرة الشام (الکنعانیون)، و فراعنة مصر، و تکرر فی التوراة ذکر قتالهم للیهود. تاریخ ابن خلدون2/22. الأعلام للزرکلی 5/88 و یقول عادل عبدالمنعم أبو العباس فی کتابه مدینة الرسول(ص) فی الجاهلیة و العهد النبوی، ص25: و ما ذکره الأخباریون من أن العمالیق، و هم عرب خلص من العرب البائدة، الذین ضرب بهم المثل بکبر الأجسام، هم أول من سکن یثرب، و أنهم ظلوا بها ردحا من الزمن، حتی نزلها الیهود فی القرن الثانی المیلادی، علی إثر اضطهاد الرومان لهم، فکلام محتمل، إلا أننا لا نعرف شیئا عن أحوال العمالیق الدینیة، والاقتصادیة، والسیاسیة، لأن تاریخهم یحیط به الغموض من کل جانب) انتشروا فی البلاد، فسکنوا مکة و المدینة و الحجاز کله، و عتوا عتوا کبیرا، فبعث إلیهم موسی علی نبینا و علیه السلام

ص: 1364

جندا من بنی إسرائیل فقتلوهم بالحجاز و أفنوهم//. (تخریج الأثر رقم(10): الأثر واه، بسبب ابن زبالة؛ فهو متروک و متهم، و قد ذکره ابن زبالة فی أخبار المدینة، عن عروة بن الزبیر، ص166. تاریخ ابن خلدون2/243. أقول و هذا خبر غریب، فلا یعلم تاریخیا خروج لبنی أسرائیل لغزو جزیرة العرب، و هم جبناء؛ خالفوا أمر نبیهم موسی(ع) لما طلب منهم دخول الأرض المقدسة(فلسطین)، حدیث کان الجبارون فیها، فکان جوابهم کما قصه القرآن الکریم فی سورة المائدة، الآیة24: «قالوا یا موسی إنا لن ندخلها الدا ما داموا فیها، فاذهب أنت و ربک فقاتلا إنا هاهنا قاعدون»).

11- و روی عن زید بن أسلم(زید بن أسلم العدوی المدنی، أبو أسامة، روی عن أبی هریرة و عائشة و ابن عمر و أنس و غیرهم، و ثقة أحمد و النسائی و أبوزرعة و أبو حاتم، کان رجلا صالحا، عالما، مات سنة136ه- . تهذیب التهذیب1/658.) أنه قال: //بلغنی أن ضبعا، رُئِیت هی و أولادها رابضة فی حجاج عین رجل من العمالیق.

و قال: لقد کان فی ذلک الزمان تمضی أربعمائة سنة و ما یسمع بجنازة//.

مأخذ

الدرة الثمینة فی اخبار المدینة، محمدبن محمود بن الحسن بن النجار، به کوشش صلاح الدین بن عباس شکر، مدینه منوره، مرکز بحوث و دراسات، 1427ق/ 2006م، ص60-71.

نیز ﻧﮑ: ابن نجار؛ اقامت یهود؛ سکونت یهود در یثرب

ص: 1365

فصل دوم: تصاویر

ص: 1366

ص: 1367

ص: 1368

ص: 1369

ص: 1370

ص: 1371

ص: 1372

ص: 1373

ص: 1374

ص: 1375

ص: 1376

ص: 1377

ص: 1378

ص: 1379

ص: 1380

ص: 1381

ص: 1382

ص: 1383

ص: 1384

ص: 1385

ص: 1386

ص: 1387

ص: 1388

ص: 1389

ص: 1390

ص: 1391

ص: 1392

ص: 1393

ص: 1394

ص: 1395

ص: 1396

ص: 1397

ص: 1398

ص: 1399

ص: 1400

ص: 1401

ص: 1402

ص: 1403

ص: 1404

ص: 1405

ص: 1406

ص: 1407

ص: 1408

ص: 1409

ص: 1410

ص: 1411

ص: 1412

ص: 1413

ص: 1414

ص: 1415

ص: 1416

ص: 1417

ص: 1418

ص: 1419

ص: 1420

ص: 1421

ص: 1422

ص: 1423

ص: 1424

ص: 1425

ص: 1426

ص: 1427

ص: 1428

ص: 1429

ص: 1430

ص: 1431

ص: 1432

ص: 1433

ص: 1434

ص: 1435

ص: 1436

ص: 1437

ص: 1438

ص: 1439

ص: 1440

ص: 1441

ص: 1442

ص: 1443

ص: 1444

ص: 1445

ص: 1446

ص: 1447

ص: 1448

ص: 1449

ص: 1450

ص: 1451

ص: 1452

ص: 1453

ص: 1454

ص: 1455

ص: 1456

ص: 1457

ص: 1458

ص: 1459

ص: 1460

ص: 1461

ص: 1462

ص: 1463

ص: 1464

ص: 1465

ص: 1466

ص: 1467

ص: 1468

ص: 1469

ص: 1470

ص: 1471

ص: 1472

ص: 1473

ص: 1474

ص: 1475

ص: 1476

ص: 1477

ص: 1478

ص: 1479

ص: 1480

ص: 1481

ص: 1482

ص: 1483

ص: 1484

ص: 1485

ص: 1486

ص: 1487

ص: 1488

ص: 1489

ص: 1490

ص: 1491

ص: 1492

ص: 1493

ص: 1494

ص: 1495

ص: 1496

ص: 1497

ص: 1498

ص: 1499

ص: 1500

ص: 1501

ص: 1502

ص: 1503

ص: 1504

ص: 1505

ص: 1506

ص: 1507

ص: 1508

ص: 1509

ص: 1510

ص: 1511

ص: 1512

ص: 1513

ص: 1514

ص: 1515

ص: 1516

ص: 1517

ص: 1518

ص: 1519

ص: 1520

ص: 1521

ص: 1522

ص: 1523

ص: 1524

ص: 1525

ص: 1526

ص: 1527

ص: 1528

ص: 1529

ص: 1530

ص: 1531

ص: 1532

ص: 1533

ص: 1534

ص: 1535

ص: 1536

ص: 1537

ص: 1538

ص: 1539

ص: 1540

ص: 1541

ص: 1542

ص: 1543

ص: 1544

ص: 1545

ص: 1546

ص: 1547

ص: 1548

ص: 1549

ص: 1550

ص: 1551

ص: 1552

ص: 1553

ص: 1554

ص: 1555

ص: 1556

ص: 1557

ص: 1558

ص: 1559

ص: 1560

ص: 1561

ص: 1562

ص: 1563

ص: 1564

ص: 1565

ص: 1566

ص: 1567

ص: 1568

ص: 1569

ص: 1570

ص: 1571

ص: 1572

ص: 1573

ص: 1574

ص: 1575

ص: 1576

ص: 1577

ص: 1578

ص: 1579

ص: 1580

ص: 1581

ص: 1582

ص: 1583

ص: 1584

ص: 1585

ص: 1586

ص: 1587

ص: 1588

ص: 1589

ص: 1590

ص: 1591

ص: 1592

ص: 1593

ص: 1594

ص: 1595

ص: 1596

ص: 1597

ص: 1598

ص: 1599

ص: 1600

ص: 1601

ص: 1602

ص: 1603

ص: 1604

ص: 1605

ص: 1606

ص: 1607

ص: 1608

ص: 1609

ص: 1610

ص: 1611

ص: 1612

ص: 1613

ص: 1614

ص: 1615

ص: 1616

ص: 1617

ص: 1618

ص: 1619

ص: 1620

M1621.jpg

ص: 1621

ص: 1622

ص: 1623

ص: 1624

ص: 1625

ص: 1626

ص: 1627

ص: 1628

ص: 1629

ص: 1630

ص: 1631

ص: 1632

ص: 1633

ص: 1634

ص: 1635

ص: 1636

ص: 1637

ص: 1638

ص: 1639

ص: 1640

ص: 1641

ص: 1642

ص: 1643

ص: 1644

ص: 1645

ص: 1646

ص: 1647

ص: 1648

ص: 1649

ص: 1650

ص: 1651

ص: 1652

ص: 1653

ص: 1654

ص: 1655

ص: 1656

ص: 1657

ص: 1658

ص: 1659

ص: 1660

ص: 1661

ص: 1662

ص: 1663

ص: 1664

ص: 1665

ص: 1666

ص: 1667

ص: 1668

ص: 1669

ص: 1670

ص: 1671

ص: 1672

ص: 1673

ص: 1674

ص: 1675

ص: 1676

ص: 1677

ص: 1678

ص: 1679

ص: 1680

ص: 1681

ص: 1682

ص: 1683

ص: 1684

ص: 1685

ص: 1686

ص: 1687

ص: 1688

ص: 1689

ص: 1690

ص: 1691

ص: 1692

ص: 1693

ص: 1694

ص: 1695

ص: 1696

ص: 1697

ص: 1698

ص: 1699

ص: 1700

ص: 1701

ص: 1702

ص: 1703

ص: 1704

ص: 1705

ص: 1706

ص: 1707

ص: 1708

ص: 1709

ص: 1710

ص: 1711

ص: 1712

ص: 1713

ص: 1714

ص: 1715

ص: 1716

ص: 1717

ص: 1718

ص: 1719

ص: 1720

ص: 1721

ص: 1722

ص: 1723

ص: 1724

ص: 1725

ص: 1726

ص: 1727

ص: 1728

ص: 1729

ص: 1730

ص: 1731

ص: 1732

ص: 1733

ص: 1734

ص: 1735

ص: 1736

ص: 1737

ص: 1738

ص: 1739

ص: 1740

ص: 1741

ص: 1742

ص: 1743

ص: 1744

ص: 1745

ص: 1746

ص: 1747

ص: 1748

ص: 1749

ص: 1750

ص: 1751

ص: 1752

ص: 1753

ص: 1754

ص: 1755

ص: 1756

ص: 1757

ص: 1758

ص: 1759

ص: 1760

ص: 1761

ص: 1762

ص: 1763

ص: 1764

ص: 1765

ص: 1766

ص: 1767

ص: 1768

ص: 1769

ص: 1770

ص: 1771

ص: 1772

ص: 1773

ص: 1774

ص: 1775

ص: 1776

ص: 1777

ص: 1778

ص: 1779

ص: 1780

ص: 1781

ص: 1782

ص: 1783

ص: 1784

ص: 1785

ص: 1786

ص: 1787

ص: 1788

ص: 1789

ص: 1790

ص: 1791

ص: 1792

ص: 1793

ص: 1794

ص: 1795

ص: 1796

ص: 1797

ص: 1798

ص: 1799

ص: 1800

ص: 1801

ص: 1802

ص: 1803

ص: 1804

ص: 1805

ص: 1806

ص: 1807

ص: 1808

ص: 1809

ص: 1810

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109