تاریخ تحلیلی آندلس

مشخصات کتاب

سرشناسه : شهیدی پاک، محمدرضا، 1341-

عنوان و نام پدیدآور : تاریخ تحلیلی آندلس [کتاب]/ محمدرضا شهیدی پاک.

مشخصات نشر : قم: مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)٬ 1436ق= 1394.

مشخصات ظاهری : 435 ص.: مصور(رنگی)، نقشه(رنگی).+ یک ورق نقشه تاشده.

فروست : پژوهشگاه بین المللی المصطفی صلی الله علیه و آله؛ 108.

شابک : 240000 ریال: 978-964-1951-78-0

یادداشت : چاپ قبلی: مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)٬ 1431ق= 1389. (تغییر فروست)

یادداشت : چاپ دوم.

یادداشت : کتابنامه: ص.[433] - 435؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : اندلس (اسپانیا) --تاریخ -- 635 - 897ق

شناسه افزوده : جامعة المصطفی(ص) العالمیة. مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)

رده بندی کنگره : DP101/ش9ت2 1394

رده بندی دیویی : 946/02

شماره کتابشناسی ملی : 4191147

ص :1

اشاره

ص :2

تاریخ تحلیلی آندلس

محمدرضا شهیدی پاک

جامعة المصطفی العالمیة

ص :3

ص:4

سخن ناشر

برنامه ریزی آموزشی، باید امری پویا و متناسب با دگرگونی هایی باشد که در ساختار دانش و رشته های علمی پدید می آیند.

تحوّلات اجتماعی، نیازهای نوظهور فراگیران و مقتضیات جدید دانش، اطلاعات، مهارت ها، گرایش ها و ارزش های نوینی را فرا می خواند که پاسخگویی به آنها، ایجاد رشته های تحصیلی جدید و تربیت نیروهای متخصّص را ضروری می نماید.

گسترش فرهنگ های سلطه گر جهانی و جهانی شدن فرهنگ در سایه رسانه های فرهنگی و ارتباطی، مشکلات و نیازهای نوظهوری را پیش رو گذارده است که رویارویی منطقی با آنها، تنها در پرتو آراستن افراد به اندیشه های بارور، ارزش های متعالی و رفتارهای منطقی که در قالب موقعیّت های رسمی آموزشگاهی با ایجاد رشته های جدید، گسترش دامنه آموزش ها و مهارت ها و تربیت سازمان یافته صورت گیرد، امکان پذیر است.

بالندگی مراکز آموزشی، در گرو نظام آموزشی استوار، قاعده مند و تجربه پذیراست که در آن، برنامه های آموزشی، متن های درسی و استادان، ارکان اصلی به شمار می آیند؛ پویایی برنامه های آموزشی نیز، به هماهنگی آن با نیاز زمان، استعدادِ دانش پژوهان و امکانات موجود، وابسته است؛ چنان که استواری متن های درسی به ارائه تازه ترین دست آوردهای علم در قالب نوترین شیوه ها و فن آوری های آموزشی بستگی دارد.

بازنگری متن ها و شیوه های آموزشی و روزآمد کردن آنها، به حفظ نشاط علمی مراکز آموزشی کمک می رساند.

ص:5

حوزه های علوم دینی به برکت «انقلاب شکوهمند اسلامی»، سالیانی است که در اندیشه اصلاح ساختار آموزشی و بازنگری متون درسی اند؛ در همین راستا، جامعة المصطفی(صلی الله علیه و آله) العالمیة، به عنوان بخشی از این مجموعه، که رسالت تعلیم و تربیت طلاّب را بر عهده دارد، به پی ریزی دفتر برنامه ریزی و فن آوری آموزشی اقدام نمود.

این دفتر، با ارج نهادن به تلاش های صورت گرفته و خوشه چینی از خرمن دانش عالمان گران قدر بر آن شد تا با بهره گیری از شیوه های جدیدآموزشی و تازه ترین دست آوردهای علمی به تهیه متن های آموزشی بپردازد.

تدوین و نشر بیش از نود متن درسی، در موضوعات گوناگون علوم دینی، حاصل این تلاش است.

نوشتار حاضر که با عنوان تاریخ تحلیلی آندلس برای دانش پژوهان دوره کارشناسی ارشد رشته تاریخ نگارش یافته، حاصلِ تلاش علمی و درخورِ تقدیر جناب آقای دکتر محمدرضا شهیدی پاک - دام توفیقه - است که از ایشان و دیگر فرزانگانی که در به ثمر رسیدن این اثر بذل عنایت کرده اند، تشکّر و قدردانی می کنیم.

در پایان، ارباب فضل و معرفت را به یاری خوانده، چشم امید به نقد و نظر آنان دوخته ایم.

مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی(صلی الله علیه و آله)

دفتر برنامه ریزی و فن آوری آموزشی

ص:6

فهرست

مقدمه مؤلف 15

1. واژه آندلس 17

محدوده جغرافیایی 19

شهرهای اسلامی در آندلس 21

اشبیلیّه 23

قرطبه 25

قرمونه 26

استجه 26

طلیطله 27

بلنسیه 28

مرسیه 30

سرقسطه 31

تُطیلَه 32

لارده 33

طرّکونه 33

طرطوشه 33

قسطلونه 34

دانیه 35

لَقَنْتْ 36

ألش 36

اوریوله 36

قرطاجنه 37

غرناطه 38

ص:7

وادی آش 39

جیّان 39

بیّاسه و ابدّه 40

لورقه و بسطه 41

ارشدونه 41

مالَقَه 41

حصن جبل فاره 42

مَربَّله 42

المُنَکَّب 42

المَریَّة (مرآة البحر) 43

رُنْده 43

طریف 44

الجزیرة الخضراء یا جزیره ام حکیم 44

جبل الطارق 44

شریش 45

بنبلونه 46

بُرْغُشْ 46

بلد الولید 47

شقوبیه 47

وادی الحجاره (مدینة الفرج) 47

مجریط (مادرید) 47

شنت یاقب (شنت یاقو) 48

لیون 48

سمّوره 49

أوقییدو 49

کوادنجا 49

بطلیوس 50

مارده 50

لبله (لبلة الحمراء) 50

شنتمرّیه یا فارو 51

شلب 51

باجه 52

یابره 52

اشبونه 52

شِنْتَره 53

شنترین 53

برشلونه (بارسلون) 54

ص:8

جزایر آندلسی مدیترانه 54

میورقه 54

شقر 55

شلطیش 55

نگاهی اجمالی به تاریخ اسپانیا پیش از فتح 56

انحطاط گوت ها 58

2. ورود اعراب به آندلس 63

موسی بن نصیر 63

دوره والیان اموی آندلس: (92ه.- 138ه/711م-756م) 67

تشنج در انتخاب والیان آندلس 71

لشگر یزید در آندلس 73

ابوالخطّار و اتحاد موقت اعراب 75

چکیده 77

نتایج «فتح آندلس» 78

پرسش 79

منابع، برای مطالعه بیشتر 80

3. سیاست امویان در آندلس 83

صمیل زمینه ساز استقرار امویان در آندلس 86

عبدالرحمن اموی از شام تا آندلس 90

چکیده حوادث دوره والیان آندلس 93

نتایج دوره والیان در آندلس 95

سؤالات دوره والیان 96

منابع بیشتر دوره ولاة 97

4. عبدالرحمن و انحصار قدرت 99

5. شورش های دوره عبدالرحمن اول 105

تصفیه خونین اعراب اشبیلیّه 106

6. عملیات نظامی در شمال آندلس 109

دولت عباسی- شارلمانی و امویان آندلس 110

7. هشام بن عبدالرحمن الرضا (172-180ه/788-796م) 115

بحران جانشینی 115

صوائف زمان هشام 117

سومین عادل بنی امیه!! 117

8. حَکَم بن هشام (حَکَمِ اوّل) (180-206ه/726-821م) 119

تصفیه خونین طلیطله: (واقعه حفره) 120

حَکَم ربضی 121

غزوات خارجی حکم 123

ص:9

9. عبدالرحمن بن حکم بن هشام (الاوسط) 125

اوج خلافت اموی 125

شورش های ثغر الاوسط 126

غزوات خارجی عبدالرحمن اوسط (صوائف) 128

10. محمد بن عبدالرحمن (238-273ه/852 -886م) 133

شورش ابن مروان جلیقی 135

شورش ابن حفصون 137

11. خلافت منذر بن محمد (273ه - 275ه) 141

12. خلافت عبدالله بن محمد بن عبدالرحمن بن حکم (275-300ه) 143

شیوع اضطراب آندلس 143

13. خلافت عبدالرحمن بن محمد (الناصرلدین اللّه) (300-350ه) 149

شیوع نفاق و فتنه در آندلس 149

جنگ های الناصر 150

غزوه پنپلونه 153

ناصر و ادریسیان 155

14. روابط خارجی دولت امویان آندلس 157

الف) مناسبات با دولت های اروپایی و شمال آندلس 157

ب) روابط دولت اموی با بیزانس 160

ج) روابط دولت اموی آندلس با فاطمیان 161

15. حَکَم بن عبدالرحمن (المستنصربالله) (366/350ه) 165

حَکَم و سلطه امویان بر مغرب اقصی 167

16. هشام بن حکم و آغاز انحطاط دولت اموی 171

منصور 171

دولت بنی عامر 174

17. محمد بن هشام بن عبدالجبار 179

18. آشوب بربرها 183

بازگشت مهدی به خلافت 184

خلافت دوم هشام (المؤید) بن حکم بن عبدالرحمن 185

دومین دوره حکومت سلیمان بن حکم 186

19. فروپاشی دولت اموی 189

مرتضی مروانی 189

20. فرهنگ و تمدن اسلامی در دوره امویان 194

سازمان دولت 197

تأسیسات در دوره اموی در آندلس 198

ص:10

علوم و معارف در آندلس 200

1. حساب و ریاضیات و نجوم 200

2. طب 202

3. علم آبیاری و کشاورزی 205

4. ادبیات آندلسی در دوره اسلامی 207

5. هنر اسلامی در آندلس 210

6. تفسیر قرآن 213

7. فقه 214

8. فلسفه و کلام و تصوف 215

9. تصوف 218

10. تاریخ و جغرافیا 218

استمرار علوم و معارف اسلامی در دوره ملوک الطوایف 218

چکیده دوره امویان آندلس (138-422ه) 220

نتایج «دوره حکومت امویان در آندلس» 225

پرسش 225

منابع، برای مطالعه بیشتر 227

21. ملوک الطوایف؛ جنگ احزاب 230

دولت بنی حمود 232

دولت علی بن حمود در قرطبه 233

یحیی بن علی بن حمود 234

بازگشت امویان 235

ادریس بن علی بن حمود و سقوط بنی حمود 237

دولت بنی جهور در قرطبه: (422-462ه) 238

سقوط بنی جهور 239

22. بزرگ ملوک الطوایف؛ بنوعبّاد 242

جانشینان ابن عبّاد 244

دولت بنی هود در سرقسطه (481-504ه) 245

سلیمان بن هود 246

دولت بنی افطس، بنو مسلمه (413-478ه) 248

دولت بربری غرناطه (403-483ه) در جنوب آندلس 249

دولت بنی ذوالنون در طلیطله (400- 478ه) در ثغر اوسط 250

دولت بنی رزین (403-497ه) 251

چکیده دوره اول ملوک الطوایف در آندلس 252

الف) ملوک الطوایف از طبقه اشراف عرب 253

ب) ملوک الطوایف از طبقه موالی امویان 253

ج) ملوک الطوایف از موالی بنی عامر در شرق آندلس 253

د) بربرهای مستقر در آندلس از زمان فتح 253

ص:11

نتایج دوره اول ملوک الطوایف در آندلس 254

پرسش 255

منابع، برای مطالعه بیشتر 256

23. مرابطین 258

سقوط طلیطله 259

استمداد ملوک الطوایف از مرابطین 261

نبرد زلاّقه 263

پایان دوره اول ملوک الطوایف 265

جنگ اقلیش 268

شورش مریدین 270

شورش قرطبه 271

دوره دوّم ملوک الطوایف 272

چکیده دوره مرابطین در آندلس 273

نتایج دوره حکومت مرابطین در آندلس 275

پرسش 276

منابع، برای مطالعه بیشتر 277

24. موحدین و استمرار وحدت سیاسی مغرب و آندلس 278

پیروزی الْارک و شکست العِقاب 281

آغاز دوره سوم ملوک الطوایف آندلس 283

چکیده دولت موحدین در آندلس 286

نتایج حکومت موحدین در آندلس 288

پرسش 289

منابع، برای مطالعه بیشتر 290

25. علوم، فرهنگ و تمدن اسلامی در دوره مرابطین و موحدین 292

1. علوم دینی 292

2. فلسفه و کلام 293

3. تصوف 295

4. ادبیات 296

5. تاریخ و جغرافیا 297

هنر خوش نویسی 298

چکیده علوم، فرهنگ و تمدن اسلامی در عصر مرابطین و موحدین 299

نتایج عصر مرابطین و موحدین 299

پرسش 300

منابع، برای مطالعه بیشتر 301

26. آخرین دوره حکومت مسلمین در آندلس 304

دولت بنی نصر در غرناطه 304

ص:12

بنی الاحمر و هجوم دولت های مسیحی 305

محمد فقیه و جهاد با قشتاله 307

انحطاط دولت غرناطه 310

الایسر 313

سقوط غرناطه 314

چکیده دولت بنی نصر در غرناطه636-897ه./1238-1492م. 316

نتایج حکومت غرناطه در آندلس 318

پرسش 319

27. فرهنگ و تمدن اسلامی در دوره بنی احمر 320

معارف اسلامی 321

چکیده فرهنگ و تمدن در دوره بنی احمر (آخرین ایام آندلس) 324

نتایج 324

پرسش 324

منابع، برای مطالعه بیشتر 326

28. علل سقوط آندلس 327

الف) علل اصلی سقوط آندلس 330

1. پیامدهای منفی ناشی از فشار جمعیت 330

2. انحراف اعراب شامی اموی از اهداف اعراب فاتح 332

3. استبداد و فساد امویان 335

4. مقابله با تشیع 338

5. دخالت مسیحیان و یهودیان در حوادث داخلی مسلمانان 339

6. فروپاشی هیمنه خلافت اسلامی 344

7. فساد مرابطین 345

8. پیدایش دولت استشراقی پرتغال 346

9. ضعف دریایی مسلمین و پیدایش قدرت دریایی اروپایی پرتغالی 347

10. جنگ داخلی در مغرب و افریقیه 348

11. رکود تجارت و فروپاشی و سقوط اقتصادی جهان اسلام و دولت ممالیک 349

12. جنگ استشراقی 350

13. سقوط علمی مسلمانان 351

ب) سقوط نهایی آندلس 352

مراحل جنگ های صلیبی بر مبنای باز پس گیری آندلس 352

بازپس گیری آندلس 353

پس از باز پس گیری 362

منابع، برای مطالعه بیشتر 366

ص:13

29. تاریخ تشیع در آندلس 368

30. سقوط خلافت در قرطبه و ظهور دولت بنی حمود، نخستین دولت شیعی در آندلس 370

علی بن حمود 372

علی بن حمود، خلیفه حاکم قرطبه 374

قاسم بن حمود 375

بازگشت دوباره قاسم به قرطبه 377

پایان سرگذشت قاسم بن حمود 377

خلافت المستظهر 378

المستکفی بالله 378

ابن شهید و ابن حزم در دربار بنی حمود 379

ادریس اوّل 380

حسن بن یحیی حمودی و یحیی بن ادریس 383

ادریس دوّم 384

محمّد اوّل 386

محمد بن قاسم 387

ادریس سوّم 388

خلافت دوباره ادریس دوّم 388

محمّد دوّم 389

محمّد بن قاسم بن حمود 389

قاسم بن محمد حمودی 391

فهرست منابع 433

مجلات 435

منابع لاتین 435

ضمائم 396

تصاویر 408

ص:14

مقدمه مؤلف

( ... إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ ... 1)

تأسیس دولت اسلامی در «آندلس» پیش از آن که دست آورد نظامی سیاسی آخرین مرحله از فتوحات اروپایی مسلمانان در دهه پایانی قرن دوّم هجری باشد، حاکی از موفقّیت چشم گیر فرهنگ اسلامی در تحوّل انسآنها و خلق جوامع جدید انسانی با تمدّن، دین، هنر و صنعت و حتی آداب و رسوم متفاوت از گذشته آن جوامع است.

نهصد سال از تاریخ «آندلس» به حضور مسلمانان با شش دوره فرمانروایی در شکل دولت هایی که هریک مرحله ای از دوره انتقال و تکامل فرهنگ و تمدن اسلامی را در آندلس محقّق ساختند، اختصاص دارد.

امروزه آثار تاریخی به جا مانده از حاکمیّت مسلمین در این سرزمین، بخش بزرگی از درآمد گردش گری دولت «مادرید» را تأمین می کند. هم چنان که انبوه مخطوطات اسلامی عربی کتابخانه های «گرانادا»، «مادرید» (کتابخانه اسکوریال) و... نیز، در زمره سرمایه های اصلی شخصیّت فرهنگی ملّت «اسپانیا» محسوب می شود.

از سویی تاریخ «آندلس» بخش مهمی از حافظه امت اسلامی به شمار می آید که با استمرار تاریخ نگاری «آندلس» باید همواره مورد عنایت محقّقان مسلمان قرار گیرد.

درحالی که قدرت های جهانی، هنوز به بهانه «جنگ های صلیبی» به تهاجم گسترده فرهنگی- نظامی علیه مسلمین مبادرت می کنند، زیرا چنان که هشت دوره جنگ کلاسیک

ص:15

صلیبی از شمال اسپانیا آغاز شد، جنگ های مدرن صلیبی نیز پس از سقوط اندلس شکل گرفته است. و پرونده اندلس هم چنان مفتوح است. بی گمان در حوزه مطالعات مربوط به «آندلس» می توان به طور روزمره با خلق آثار جدیدی در عرصه های مختلف تجربه ای تاریخی و ارزشمند را نصب العین آحاد امت اسلامی به ویژه سران آن قرار داد؛ چنان که اثر حاضر نیز تلاشی است در همین راستا.

دوره اسلامی تاریخ «اسپانیا» عصر طلایی تاریخ آن کشور محسوب می شود؛ عصری که مسلمانان دوره ای از عزّت و ذلّت و تحقیر را در آن تجربه کرده اند؛ بر این مبنا محافل فرهنگی- سیاسی اسپانیا در پایان قرون وسطی علی رغم آگاهی از خدمات تمدّنی و فرهنگی مسلمانان، به شکل تحقیرآمیزی از مسلمانان آندلس یاد کرده اند. آن چه مسلّم است این که حجم تحقیقات انبوه انجام شده درخصوص آندلس، نسبت به کارهایی که باید صورت بگیرد بسیار ناچیز است. در این نوشته که با رعایت استاندارهای متون آموزشی برای تدریس سه واحد درسی تدوین گردیده، تاریخ کلاسیک آندلس از زمان فتح (81ه) تا آخرین روزهای سقوط «غرناطه» در (897ه) به صورت تحلیلی ارائه شده و مواضع نویسندگان معاصر تاریخ آندلس براساس منابع اصلی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است؛ امید است که گام موثری در راستای آموزش تاریخ جوامع اسلامی در غرب اسلامی باشد.

محمدرضا شهیدی پاک

م تابستان 1387

ص:16

1- واژه آندلس

اشاره

درباره چگونگی خوانش و اشتقاق واژه آندلس، همواره بین واژه شناسان و دیگر صاحب نظران، اختلاف نظر وجود داشته است؛ (1) برخی از محققان (2) بر این عقیده اند که این کلمه، مشتق از «الفندالس» (3) (الفاندالس) «فندلس»، «فَنْدال» یا «واندال» (4) است.

اشخاصی هم چون: یاقوتِ حموی، بکری، ادریسی، ابن عذاری، ابن خلدون، ابن اثیر، ابن حیّان، قلقشندی، حمیری (5) و مَقَّری، پیرامون وجه تسمیه آندلس اظهارنظر کرده اند: یاقوت این واژه را کلمه ای بیگانه و مشاجره پیرامون آن را بیهوده دانسته است؛ (6) اما مقری، آن را مشتق از آندلس بن طوبال یکی از نوادگان حضرت نوح(علیه السلام)

ص:17


1- (1) . مصاحب، دائرة المعارف فارسی، ج1، ص266؛ ابن خلدون، العبر، ج2، ص235؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج1، ص262؛ معین، فرهنگ فارسی، ج5، ص184؛ ارسلان، الحلل السندسیة فی الآثار و الاخبار الآندلسیة، ج1، ص22؛ ناظم الاطباء، فرهنگ نفیسی، ج1، ص420؛ باسورث، ترجمه بدره ای، سلسله های اسلامی جدید، ص54؛ مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص16.
2- (2) . شکیب ارسلان، الحلل السندسیة فی الآثار و الاخبار الآندلسیة، ج1، ص23؛ ابن سعید مغربی، المغرب فی حلی المغرب، ج1، ص5.
3- (3) . Andalusia؛ Andolus؛ ر.ک: معجم البلدان، ج1، ص262؛ Andolos؛ الآندلس، ج1، ص218، ( Andolos)؛ اسپانیولی Andalutia. ر.ک: مصاحب، دائرة المعارف فارسی، ص266.
4- (4) . واندال ها، اقوامی که به سال 211 ق.م از آلمان به این منطقه مهاجرت کردند. ر.ک: ارسلان، الحلل السندسیة، ج1، ص23؛ باسورث، ترجمه بدره ای، سلسله های اسلامی جدید، ص54.
5- (5) . حمیری، الروض المعطار، ص58.
6- (6) . یاقوت حموی، معجم البلدان، ج1، ص262.

می داند. (1) پیش از وی نیز، ابن عِذاری واژه آندلس را به قومی (2) که بعد از طوفان نوح در جزیره ساکن شدند، نسبت داده و واژه مزبور را برگرفته از «اشبان»، (3) معرّب اصفهان ذکر کرده است؛ (4) ولی به گفته ابن اثیر: مسیحیان، آندلس را به خاطر این که در آن سرزمین، شخصی به نام اشبان (5) مصلوب شده، اسپانیا نامیدند. (6)

برخی محققین معاصر، هم چون باسورث (7) و گیشار (8) طبق دیدگاه های جغرافی دانان مسلمان، واژه آندلس را مشتق از «واندالیا» (سرزمین واندال ها) (9) دانسته اند؛ به نظر باسورث به احتمال زیاد واژه آندلس از یک عبارت آلمانی گرفته شده و به معنای حصه است. به گفته هاینزهایم، کلمه « Betica » برابر (آندالوزی- آندلس کنونی) و به معنای «قطعه زمین» و سهمی از زمین گرفته شده ( Land - lot) در تقسیم اراضی رایج در قبایل ویزیگت (10) می باشد. (11)

در مجموع، پیرامون کلمه آندلس سه نظریه قابل بررسی است:

1. دیدگاه خاورشناسان؛ از نظر اکثر مورخان غربی، واژه آندلس از واندال مشتق گردیده؛ البته دیدگاه مزبور، به وسیله هاینزهایم، استوم و ورتر ویسیشت (12) رد شده است؛ (13)

2. دیدگاه مورّخان و جغرافی دانان مسلمان: منشأ این دیدگاه، رازی (14) پیشوای مورخان آندلس است که بیشتر مورّخان اسلامی آن را نقل کرده اند؛ وی معتقد است که واژه

ص:18


1- (1) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص133؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص264 و آندلس بن یافث بن نوح... .
2- (2) . ابن عذاری، البیان المغرب، ج2، ص1.
3- (3) . Ishb ب n.
4- (4) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، 2/2؛ مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص134.
5- (5) . از نقاط قوت این نظر، حرف ادریسی جغرافی دان معتبر آندلسی است که می نویسد: بخش پشت جبل الشارات به سمت جنوب را اشبانیه گویند. ادریسی، نزهة المشتاق، ج2، ص537.
6- (6) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص264.
7- (7) . Basworth.
8- (8) . Guichard ، استاد دانشگاه لیون، ر.ک: میراث اسپانیای مسلمان، ج2، ص158، 753.
9- (9) . آندلس، شکل اندک تحریف شده کلمه «واندال» است؛ ر.ک: مکی، ترجمه عظیمایی، تاریخ سیاسی آندلس؛ میراث اسپانیای مسلمان، ج 1، ص54؛
10- (10) . ر.ک: شفا، ترجمه سمساری؛ ایران در اسپانیای مسلمان، ص208.
11- (11) . باسورث، ترجمه بدره ای، سلسله های اسلامی جدید، ص54.
12- (12) . W. Wycicht.
13- (13) . شفا، ایران در اسپانیای مسلمان، ص207، 208.
14- (14) . Rhazes.

مزبور، واژه ای خارج از حوزه واژگان مغرب و آندلس بوده و وی آن را به اقوام مهاجر از شرق نسبت داده است؛ «اندلوش»، (اندلش) واژه اصلی در این اشتقاق محسوب می شود که، رازی، ابن عذاری، ابن خلدون، و مقری (1) آن را نقل کرده اند؛ براین اساس ارتباط واژه با حضور ایرانیان در آندلس مورد توجه محققان معاصر زبان فارسی قرار گرفته است. «آندلس» مشتق از «اَتروش» Atarus «قوم آتش پرست» (2) دانسته شده و با «مجوس آندلس» که در روایات عربی بارها از آنها سخن رفته است، یکسان تلقی شده است. (3) از جمله شواهد این که: نام «آندلس»، سه بار در شاهنامه آمده و در مجموع احادیث اسرائیلیات نیز، مرتبط با ایران عنوان شده است؛

3. اشتقاق واژه، از مجموعه واژگان مغربی- آندلسی، که حضور پیش از اسلام «بربرها» (4) در آندلس مؤید آن است.

محدوده جغرافیایی

(5)

«شبه جزیره (6) ایبری» (7) واقع در جنوب غربی اروپا، شامل کشورهای اسپانیا و پرتقال است که به وسیله کوه های سلسله جبال مرتفع (8) و صعب العبور «پیرنه» (9) از بقیه خشکی اروپا و توسط تنگه «جبل الطارق» از آفریقای شمالی مجزا شده است. (10) شبه جزیره مثلثی شکل (11) ایبری، از سه جهت به وسیله دریا احاطه شده و از سمت شمال با آبراهه ای به عرض

ص:19


1- (1) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیّب، ج1، ص133، 147.
2- (2) . ر.ک: رضی، دانشنامه ایران باستان، ج1، ص65.
3- (3) . شفا، ایران در اسپانیای مسلمان، ص224.
4- (4) . Derber.
5- (5) . به ضمائم، تصویر شماره 2 مراجعه شود.
6- (6) . به طور مجاز، جزیره خوانده اند؛ ر.ک: ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص3.
7- (7) . Iberi.
8- (8) . ابوالفدا از آن با عنوان «جبال البرات» نام برده است؛ ر.ک: ابوالفداء، تقویم البلدان، 170، 169.
9- (9) . قره چانلو، جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی، ج2، ص451؛ کالمت، ترجمه امیر معزی، تاریخ اسپانیا، ص9.
10- (10) . مصاحب، دائرة المعارف فارسی، ج1، ص320.
11- (11) . جغرافی دانان مسلمان به شکل مثلّثی جزیره آندلس اشاره کرده اند.

چهارصد و پنجاه کیلومتر به خاک فرانسه متصل شده است؛ (1) مسلمانان این ناحیه را «جزیره آندلس» نامیدند. (2) ارتفاع متوسط کوه های پیرنه که امواج دریای مدیترانه از شرق و اقیانوس اطلس از غرب به دامنه های آن برخورد می کند، به هفتصد متر می رسد. (3) و اگر دریای مدیترانه از سمت «أَرْبونه» ارتفاع بیشتری داشت، اسپانیا و پرتقال جزیره ای حقیقی را تشکیل می دادند.

«شبه جزیره ایبری» از دو بخش کوهستانی در شمال و فلات وسیع «لامِزِتا» (4) که ارتفاع آن به سمت جنوب کاسته می شود، تشکیل شده است؛ بخش وسیعی از این شبه جزیره که در فلات یاد شده (5) قرار دارد توسط مسلمانان فتح گردید و نام «آندلس» را بر آن نهادند؛ (6) آندلس یا «سرزمین موعود» (7) را رومی ها «بتیک» (8) می نامیدند.

ازیدورو (9) هفتاد و پنج سال پیش از فتح آندلس؛ شبه جزیره ایبری را به شش منطقه تقسیم کرده است و «بتیکا» را یکی از بزرگ ترین استآنهای آن دانسته است؛ (10) این منطقه مساحتی حدود 87/570 کیلومتر (11) مربع دارد و از جنوب و شرق به مدیترانه (تنگه جبل الطارق) (12) و از غرب به «قشتاله» و کشور پرتغال محدود است.

هم چنان که پیش تر نیز اشاره شد، جغرافی دانان مسلمان از این ناحیه با عنوان «آندلس» یاد کرده اند؛ (13) این منطقه، در جنوب کشور اسپانیا قرار دارد و رودخانه «وادی الکبیر» (14) آن را مشروب می سازد و رشته کوه های «سیرامورنا» (15) و «سیرانوادا» (16) در آن واقع

ص:20


1- (1) . Pyreneeh.
2- (2) . ابوالفداء، تقویم البلدان، ص1690؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج1، ص269؛ ابن سعید مغربی، المغرب فی حلی المغرب، ج1، ص5؛ عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص7.
3- (3) . ارسلان، الحلل السندسیة فی الاخبار و الاثار الآندلسیة، ج1، ص19.
4- (4) . Lameseta.
5- (5) . مصاحب، دائرة المعارف فارسی، ج1، ص119.
6- (6) . کالمت، ترجمه امیر معزی، تاریخ اسپانیا، ص10.
7- (7) . Terre Promis.
8- (8) . Betica.
9- (9) . Isidoro.
10- (10) . ر.ک: اولاگوئه، العرب لم یغزوا الآندلس، ص191.
11- (11) . مصاحب، دائرة المعارف فارسی، ج1، ص266.
12- (12) . Gibraltal.
13- (13) . مؤلف ناشناخته، اخبار مجموعه، ص16.
14- (14) . Guadalquirir.
15- (15) . Sierra Morena.
16- (16) . جبل الثلج، Sierra Nevada.

شده است؛ (1) اما از سوی دیگر مورّخان (2) و نویسندگان اسلامی، همه کشور اسپانیا را آندلس (جزیرة الآندلس) نامیدند (3) و کلمه آندلس با توجه به جغرافیای منطقه، به زودی مترادف دقیق «هیسپانیا» گردید. (4)

مراکشی (م 647ه) فصل نخست کتاب خود را به بیان جزیره آندلس اختصاص داده و ضمن بیان محدوده مرزهای آن، آندلس را آخرین منطقه آباد و مسکونی در مغرب دانسته است که به اقیانوس منتهی شده و هیچ عمارتی بعد از آن وجود ندارد. (5)

جغرافی دانان مسلمان، مطالب بسیاری را در مورد آب و هوا و محصولات آندلس و طبیعت آن بیان نموده و به ویژه به نظم درآورده اند؛ بخش گسترده ای از ادبیات آندلس به همین مطالب اختصاص یافته است؛ چنان که می توان وصف کاملی از همه شهرهای آندلس دوره اسلامی به دست آورد؛

چنان که در شعر ابن خفاجه آمده: (6)

یا اهل آندلس لِلّه دَرُّکُم ماءٌ و ظلٌ و انهارٌ و اشجار

در این میان، اثر ابن سعید مغربی که نوعی بیان فهرست جغرافیایی شهرهای آندلس است حائز توجه می باشد، در گزارش دیگری هم طول آندلس، سی روز و عرض آن نه روز و نیز دارای هشتاد شهر بزرگ و سیصد شهر کوچک ذکر شده است؛ هم چنین تنها در سواحل رودخانه «اشبیلیّه» دوازده هزار قریه برشمرده اند. (7)

شهرهای اسلامی در آندلس

جغرافی دانان مسلمان، وصف کاملی از شهرهای آندلس ارائه داده اند که به طور مستقل به وسیله برخی از مورّخان معاصر، انتشار یافته است؛ در این بین یعقوبی، مقدسی،

ص:21


1- (1) . مصاحب، دائرة المعارف فارسی، ج1، ص266.
2- (2) . ابن سعید مغربی، المغرب فی حلی المغرب، ج1، ص5.
3- (3) . معین، فرهنگ فارسی، ص184؛ مصاحب، دائرة المعارف فارسی، ج1، ص266.
4- (4) . گیشار، تاریخ اجتماعی اسپانیای مسلمان، ترجمه نظری نژاد، میراث اسپانیای مسلمان، ج2، ص159.
5- (5) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص8.
6- (6) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص5.
7- (7) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص226.

ادریسی، (1) یاقوت حموی، حمیری، ابن خطیب و برخی دیگر از جغرافی دانان مسلمان، شهرهای آندلس را ذکر کرده اند؛ در منابع جدید نیز، شکیب ارسلان، پژوهشی جامع پیرامون نام شهرهای آندلس، براساس سابقه تاریخی و جغرافیایی و نیز حوادث آن ارائه نموده است. (2) معرفی شهرها و جغرافیای آندلس، در آغاز به مؤلف ناشناخته حدود العالم و اصطخری در مسالک و ممالک مربوط است. (3) توصیف عظمت و شکوه رویایی برخی از شهرهای آندلس در المغرب فی حلی المغرب اثر ابن سعید مغربی آمده است؛ وی در کتاب خود هریک از شهرهای آندلس را با عناوین و اصطلاحات ادبی خاصی وصف کرده که در نوع خود شاهکار ادبی بی نظیری در معرفی شهرهای یک کشور به حساب می آید. (4)

پیش از ورود اسلام، «گوت ها» تا دویست سال، هم چنان تقسیمات رومی آندلس به «پنج کوره» (5) را حفظ کردند؛ بکری و حمیری، شش واحد اداری را در تقسیم آندلس نام برده و آن را «تقسیم قسطنطین» نامیده اند؛ (6) در بین معاصران، حسین مونس، بحث مفصلی را به تقسیمات اداری و مالی پیش از اسلام و مسلمانان در آندلس اختصاص داده و از جمله ثبات تقسیمات اداری و مالی آندلس را نقطه قوّت خلافت اموی نسبت به خلافت عباسی دانسته است؛ (7) تاریخ دولت عباسی نشان می دهد که بزرگ ترین بحرآنهایی که دامن گیر این خلافت شد از ناحیه هرج ومرج مالیاتی ناشی از بهم خوردن تقسیمات اداری و کشوری بوده است.

تقسیمات شش گانه کنستانتین (8): 1. «ناربون»، 2. «گالیسیا»، 3. «تاراکونه»، 4. «تولدو»، 5. «مریدا»، 6. «سیویلیام»، تقسیمات کلیسایی اسپانیا براساس شش «مطران نشین» بود؛

ص:22


1- (1) . ادریسی، نزهة المشتاق، ج2، ص537 و... .
2- (2) . ر.ک: ارسلان، الحلل السندسیة فی الاخبار والآثار الآندلسیة؛ سراسر کتاب.
3- (3) . شفا، ایران در اسپانیای مسلمان، ص446 .
4- (4) . ابن سعید مغربی، المغرب فی حلی المغرب؛ سراسر کتاب.
5- (5) . کوره یکی از تقسیمات جغرافیایی و کشوری، برابر با استان می باشد که در تقسیمات سرزمین های اسلامی آمده است، عنوان مقاله ای از نگارنده.
6- (6) . حمیری، روض المعطار، ص246.
7- (7) . مونس، فجر الآندلس، ص536، 537؛ عنان، تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج1، ص70.
8- (8) . constantin.

«گالیسیا» و «ناربون» در آغاز فتوحات اسلامی از قلمرو مسلمانان خارج شدند و چهار ولایت بزرگ در حوزه قدرت مسلمانان باقی ماندند؛ بدین ترتیب، تقسیم کشور به چهار ولایت، در سراسر دوره اموی معمول بود و بعدها با ظهور ملوک الطوایف به شش منطقه تقسیم گردید؛ (1) یاقوت حموی (2) از چهل شهر و یعقوبی از بیست و دو شهر آندلس نام برده اند. (3)

آندلس، امروزه یکی از بزرگ ترین استآنهای کشور اسپانیاست و سویل (اشبیلیّه)، خائن (جیّان)، کردبا (قرطبه)، گرانادا (غرناطه) و مالاکا (مالقه)، از شهرهای مهم آن محسوب می شوند.

در این بخش از بررسی شهرهای اسلامی آندلس، مهم ترین شهرهای آندلس در دوره حکومت مسلمانان را مرور می کنیم:

اشبیلیّه

(4)

«کوره اشبیلیّه» از بزرگ ترین شهرهای آندلس در جنوب غربی اسپانیا واقع و در شمار نخستین پادگآنهای عرب، محل استقرار «جند حمص» محسوب می شد که در آغاز فتوحات اسلامی به مکانی برای مهاجرت مصریان، شامیان و ایرانیان تبدیل گردید؛ منابع عربی و غربی، اشبیلیّه را شهری رومی و پایتخت اول «گوت ها» و نخستین پایتخت مسلمانان در آندلس دانسته اند؛ هم چنین متون قدیمی جغرافیای اسلامی، بنای آن را به یک ایرانی نسبت داده اند؛ حمیری در کتاب خود، اشبیلیّه را کلمه ای لاتینی و از واژه «اشبالی» به معنای «المدینة المنبسطه» (شهر فراخ) یاد نموده است. (5)

این شهر در کرانه رودخانه بزرگ «وادی الکبیر» (کواد الکویر) (6) و در دامنه کوه بزرگ «الشرف» قرار دارد؛ به گفته حمیری به خاطر کثرت باغستآنهای زیتون و شاخه های درهم

ص:23


1- (1) . قره چانلو، جغرافیایی تاریخی کشورهای اسلامی، ج6، ص458.
2- (2) . یاقوت حموی، معجم البلدان؛ سراسر کتاب.
3- (3) . یعقوبی، البلدان، ص132 تا 135.
4- (4) . Sevil کنونی، His Palis دوره رومی که قیصر یولیوس بنا کرد.
5- (5) . حمیری، الروض المعطار، ص58.
6- (6) . حمیری می گوید: چهار تن از ملوک عجم در چهار شهر آندلس، اشبیلیّه، قرطبه و مارده و طلیطلیه حکومت کردند؛ ر.ک: حمیری، الروض المعطار، ص59.

پیچیده و بلند و گسترده آن، نور خورشید به هیچ نقطه ای از خاک اشبیلیّه نمی تابد و این شهر همیشه سرسبز است؛ روغن زیتون اشبیلیّه بهترین روغن زیتون بوده و از حیث خواص و عدم تغییر معروف است و به همه نقاط از خشکی و دریا حمل می شود و نیز، بهترین پنبه بلاد آندلس در اشبیلیّه است (1) که به افریقیّه و سجلماسه و سایر نقاط صادر می شود؛ هم چنین در سمت قبله، باغ هایی از نی شکر به نام «جنّات مصلی» وجود دارد. (2) در قسمت انتهایی رودخانه بزرگی که از اشبیلیّه عبور می کند، آب در نقاطی جمع شده و جزایر کوچکی در نزدیکی دریا به نام «مداین» به وجود آمده است.

«دارالصناعة» اشبیلیّه از جمله مراکز صنعتی این شهر است که در زمان عبدالرحمن دوم ساخته شد؛ اشبیلیّه در «عصر ادریسی» شهری بزرگ با بازارهای متعدد و پررونق و با مردمی ثروتمند بود.

جامع قدیمی اشبیلیّه، معروف به «جامع العَدَبَّس» (3) منسوب به قاضی معمربن عدبس به سال 214ه.ق. بنا شد و جامع دیگر اشبیلیّه به دستور یوسف موحدی و به دست عریف احمد بن باسه، بنا گردید. (4) صومعه (مأذنه) این جامع، بعد از تصرّف اشبیلیّه به وسیله مسیحیان، به برج ناقوس کلیسا تبدیل شد و در سال 1568م با نصب علایم مسیحیّت بر فراز آن، عنوان «ژیرالدو» (5) و سپس «ژیرالدا» یافت؛ ارتفاع برج93/25 متر است که 69/65 متر آن مربوط به دوره اسلامی می باشد.

تزیینات هنری و سبک معماری اسلامی «برج ژیرالدا»؛ حاکی از تناسب و اعتدال هنر آندلسی و دوری از سادگی و زهد حاکم بر معماری مغرب است؛ (6) هم چنین «جامع عدبس» یکی از آثار باستانی این شهر است که بعد از سقوط اشبیلیّه به «کلیسای سان سالوادر» تبدیل شد.

«کاخ دارالاماره» نخستین بنایی است که مسلمانان در آندلس بنا کردند؛ دومین کاخ

ص:24


1- (1) . یاقوت حموی، معجم البلدان، ج1، ص195.
2- (2) . حمیری، الروض المعطار، ص59.
3- (3) . Adabbas.
4- (4) . سالم، المساجد والقصور، ص38.
5- (5) . graldillo.
6- (6) . همان، ص44 .

دارالاماره (القصر القدیم) و قصور بنی عباد (اسماعیل و معتمد)، قصرالمبارک، قصرالثریا، قصرالزاهی، قصرالوحید، قصرالزاهر (مجموعه " elalcazer") و اماکن تفریحی بنی عباد، مانند: دارالمزینه، مجلس المعرس، منتز وادی مصلح، کاخ های موحدین (کاخ البحیره و دیگر کاخ های بزرگان موحدین...) از جمله ده ها ابنیه مسلمین در اشبیلیّه بوده است. (1)

قرطبه

(2)

قرطبه پایتخت دولت اموی و مادر شهرهای آندلس در کنار رودخانه بزرگ «وادی الکبیر» قرار دارد؛ (3) نخستین بنای اسلامی در قرطبه، ساخت مسجد جامع در محل کلیسای «سنت بنجنت» (4) بود؛ این مسجد در سراسر دوران اموی، توسعه یافت و با سقوط قرطبه در 1371م به کلیسای بزرگ «سانتاماریا» تبدیل گردید.

قرطبه، سه قرن پایتخت دولت اسلامی در آندلس بود؛ این شهر در دامنه جنوبی کوههای قرطبه و در دوره رومی بنا شد و خاک حاصل خیز آن، مناسب تولید انواع محصولات کشاورزی بوده است؛ (5) از جمله ویژگی های آن وجود باغ های متعدد زیتون، انگور، انواع حبوبات، پرتقال، لیمو و... در کوه پایه های جبال «سییرامورینا» (6)(جبل الشارات) همراه با چراگاههای خرم و سرسبز است؛ (7) جمعیت قرطبه (8) در دوران شکوفایی اسلامی

ص:25


1- (1) . اشبیلیّه امروزی، چهار میلیون نفر جمعیت دارد و رودخانه «وادی الکبیر» از جانب غربی آن عبور می کند؛ همچنان «برج مناره جامع اشبیلیّه» با عنوان «برج ژیرالدا»، از آثار دیدنی در قلب شهر است و «کاخ امارت اشبیلیّه» در کنار آن قرار دارد. کتیبه تاریخی مساحت جامع ابن عدبس، به خط کوفی در موزه اشبیلیّه نگهداری می شود؛ از دیوار اشبیلیّه به جز «برج الذهب» و بخشی از دیوار با نام «الاسوار الموحدیه» " las MurallasA lmohades" باقی نمانده است؛ ر.ک: عنان، الاثار الاسلامیة الباقیة فی اسبانیة و البرتغال؛ قلعه جابر در جنوب شرق اشبیلیّه که مهم ترین نقطه دفاعی شهر در دوره موحدین بوده از آثار باقیمانده مسلمانان در آندلس است؛ ر.ک: همان، ص70.
2- (2) . cordoba.
3- (3) . حمیری، الروض المعطار، ص456.
4- (4) . St.vindent.
5- (5) . یاقوت حموی، معجم البلدان، ج5، ص10.
6- (6) . Seierra morena.
7- (7) . ارسلان، الحلل السندسیة فی الاخبار و الآثار الآندلسیة، ج1، ص19.
8- (8) . جمعیت کنونی آن صد هزار نفر است.

آن به پانصد هزار نفر بالغ می شد (1) برخی خیابآنهای این شهر هنوز از نامهای اسلامی برخوردارند از جمله خیابان ابن رشد، خیابان ابن یمون، المنصور و جامع قرطبه که کلیسای جامع (کاتدرائیه) شد.

پل رومی رودخانه «وادی الکبیر» که مسلمین آن را تجدید بنا کردند با شانزده قوس؛ باب المحدور و خرابه های «الزهرا» از جمله آثار برجامانده از مسلمین در قرطبه هستند.

قرمونه

(2)

از جمله شهرهای آباد آندلس قرمونه است که در غرب قرطبه و شمال شرق اشبیلیّه، نزدیک جنوب رودخانه وادی الکبیر واقع شده و باغ های متعدد زیتون و کشتزارهای گندم آن را فراگرفته اند و از مراکز عمده کشاورزی آندلس محسوب می شود؛ (3) قرمونه دژ دفاعی اشبیلیّه بوده و برج و باروی «باب اشبیلیّه» و «باب قرطبه» آن هنوز باقی است؛ (4) «قصر مرشانه» و کلیسای بزرگ که بر فراز مسجد جامع قدیم بنا شده و هنوز صحن مسجد آن برجاست از آثار به جا مانده از دوره اسلامی می باشد. (5)

استجه

(6)

شهر رومی و باستانی استجه در سمت راست رود «شَنیل» (از شعبه های رودخانه وادی الکبیر)، از اعمال اشبیلیّه است؛ این شهر، در دشتی آباد و خرم، و باغ های زیتون و کشتزارهای گندم قرار دارد که تمام آن، مسیر بین شهر و قرطبه را فرا گرفته است؛ (7) هم چنین سلسله کوهی از سمت شمال، بر شهر مشرف است؛ بازارهای پررونق و مهمان خانه های متعدد از ویژگی های دیگر این شهر است، شهر، در مجاورت کلیسا بنا

ص:26


1- (1) . عنان، الاثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة و البرتغال، ص19.
2- (2) . Garmona.
3- (3) . مصاحب، دائرة المعارف فارسی، ج2، ص213.
4- (4) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص71.
5- (5) . همان، ص75 و 74.
6- (6) . Ecija.
7- (7) . یاقوت حموی، معجم البلدان، ج1، ص174، 195.

شده و متون اسلامی از آن به عنوان شهر شورش نام برده اند. (1)

استجه امروزی، شهری بسیار زیبا، با خیابآنهای بزرگ و وسیع بوده و هنوز شکل آندلسی خود را حفظ کرده است؛ خانه های شهر، سفید و در یک یا دو طبقه ساخته شده اند؛ کلیسای بزرگ و برج آن؛ کلیسای صلیب مقدس، (2) سانتاکروث و قوس عربی ورودی کلیسا، از بقایای جامع اسلامی شهر هستند؛ در پایین برج، دو لوح به خط کوفی به ارتفاع چهار متر وجود دارد. (3)

طلیطله

(4)

این شهر، پایتخت سنتی «گوت ها» و مهم ترین شهر دوره اسلامی آندلس است؛ این شهر در جنوب کوه بلند و طولانی الشارات (5) قرار دارد. طلیطله، در نزدیک رود تاجه (6) با قلعه های متعدد، در شمار یکی از مقاوم ترین و امن ترین شهرهای قرون وسطی است؛ و رودخانه «دُوَیْره» در این شهر باستانی جاری است و در شصت و پنج مایلی شهر وادی الحجاره (7) قرار دارد؛ باغ ها و رودهای متعددی سراسر شهر را فراگرفته اند؛ در اطراف شهر قلعه و استحکامات دفاعی وجود دارد و کوه «شارات» در چند مایلی آن قرار دارد که محصولات معادن مس، آهن و خاک خوردنی خوبی که در شستن موی سر کاربرد دارد و نیز گندم و زعفران طلیطله و صمغ سماوی آن به همه جا صادر می شود.

از آثار اسلامی به جا مانده در طلیطله، «کلیسای جامع بزرگ» است که به جای مسجد جامع قدیم شهر بنا شده که در ابتدا کلیسای گوتی قدیمی بود و مسلمانان آن را به مسجد تبدیل کردند و دو ماه بعد از سقوط طلیطله (1085م/487ه) با وجود این که یکی از مفاد پیمان تسلیم شهر این بود که جامع تا ابد در دست مسلمانان باقی بماند، عملیات تخریب

ص:27


1- (1) . حمیری، الروض المعطار، ص53
2- (2) . Santa cruz.
3- (3) . عنان، الآثار والبقایا الاندلیسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص77، 78، 79.
4- (4) . Toledo؛ تولاطو به معنی ساکن آن شاد می شود. ر.ک: حمیری، الروض المعطار، ص393، 395.
5- (5) . جبل الشارات جزیره آندلس را در قسمت میانی آن تقسیم می کند. ر.ک: ادریسی، نزهة المشتاق، ج2، ص6، 53.
6- (6) . یاقوت حموی، معجم البلدان، ج4، ص37، 39.
7- (7) . Guadalajara.

جامع اسلامی شروع و در سال 1277م فرناندوی سوم آن را به طور کامل تخریب کرد و کلیسای جدید را بر ویرانه آن ساخت و با اتمام عملیات ساختمانی در 1492م در لوحه صحن کلیسای جدید آمده است که در سال 1492م غرناطه و همه سرزمین های آن فتح شد. (1) دو پرچم سلطان ابوالحسن مرینی که اسپانیایی ها در «جنگ سالادو» (2) از او به غنیمت گرفتند در موزه شهر نگه داری می شود.

بقایای مسجد کوچک (المسجد المردوم) به کلیسا (3) تبدیل شد و بر سر در ورودی آن لوحی با عنوان «بسم الله الرحمن الرحیم اقام هذا المسجد احمدبن حدیدی... فی المحرم سنة تسعین و ثلث مائة/999م»، نصب شده است. (4)

از جمله بناهای دیگر این شهر، بنای «القصر» (5) است که بر فراز صخره ای بلند در ساحل رود «تاجه» واقع شده و حمام «کابا» (6) در غرب طلیطله در نزدیکی رودخانه قرار دارد که گفته می شود منزل «فلوراند الحسناء» دختر کونت یولیان حامی اعراب در فتح اسپانیا بوده است.

شهر طلیطله هم چنین به تولید شیرینی سنتی و قدیمی آندلسی (ماثابان) (7) معروف است. (8)

بلنسیه

(9)

بلنسیه ششمین شهر بزرگ آندلس در دوره اسلامی، (10) در سال 636ه/1238م به دست اسپانیایی های مسیحی افتاد؛ این شهر از بزرگ ترین شهرهای شرق آندلس محسوب

ص:28


1- (1) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص80، 85.
2- (2) . Salado.
3- (3) . Cristo de kuz.
4- (4) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص88، 89.
5- (5) . Alcazar.
6- (6) . Banodela caca.
7- (7) . Mazapan.
8- (8) . همان، ص92.
9- (9) . (والاسن) " Valencia".
10- (10) . ر،ک: ارسلان، الحلل السندسیة و الاخبار و الآثار الآندلسیة، ج2، ص32، 33.

می شد که تا نیمه قرن سیزدهم میلادی، هم چنان محل زندگی مدجنین (1) بود؛ بلنسیه در دشت های حاصل خیز و در میان باغستآنهای متعدد بنا شده و تا ساحل مدیترانه سه مایل فاصله دارد، این شهر، قطب تجاری شرق آندلس محسوب شده و هم چنین محل تولید کرم ابریشم و محصولات سیفی، مرکبات و آلوی سیاه است؛ زعفران آن معروف و دارای بازارهایی پررونق بوده و شهری بندری محسوب می شود؛ چرا که در آن نهرهای متعددی جاری است؛ از جمله رود بزرگ «توریا» (2) که با عبور از شمال شهر به دریا می ریزد، محلی برای کشتی رانی است.

این مرکز عمده جمعیتی آندلس، از نخستین محل های سکونت بربرها در آندلس بوده است؛ (3) رونق و زیبایی بلنسیه به حدی بود که بخشی قابل توجه از ادبیات آندلسی عرب به توصیف آن اختصاص یافته است؛ (4) از جمله:

بلنسیه نهایة کل حسن

حدیث صح فی شرق وغرب فان قالوا محل غلاءِ سعر

ومسقط دیمتی طعن وضرب فقل هی جنّة حفَّت رُباها

بمکروهین من خوف و حرب

بلنسیه تا حدود یک قرن، محل سکونت «موریسک ها» (5) بود؛ از جمله آثار اسلامی به جا مانده در این شهر، نام «خیابان الرصافه» و «محلة الرُّصافه» (6) است که در دوره اسلامی نیز به همین نام معروف بوده است. (7) کلیسای جامع شهر نیز در خیابانی با نام اسلامی «شارع الحمامات الامیران» که آثاری از چهار حمام به سبک اسلامی را در خود جای داده، واقع شده است. (8)

ص:29


1- (1) . " mudajer؛ modajjanun." به مسلمانان اسپانیا پس از فتح و سبک هنر معماری که آنها در آن جا رایج نمودند اطلاق شده است؛ مدجن از دجن، منظور از دجن: انس گرفتن و توقف در مکانی است و راضی شدن به وضع موجود که گروهی از مسلمانانِ آندلس، بعد از سقوط آندلس با پذیرش شرایط صاحبان جدید آندلس مدارا کردند.
2- (2) . Turia.
3- (3) . ادریسی، نزهة المشتاق، ج2، ص556.
4- (4) . حمیری، الروض المعطار، ص101، از شاعر ابو عبدالله بن عیاش.
5- (5) . موریسک (عرب المنتصرین)، در پایان کتاب می آید.
6- (6) . Call de ruzafa.
7- (7) . حمیری، الروض المعطار، ص98؛ ذهب الرجس و الرصافه... .
8- (8) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص95.

مسجد جامع شهر به وسیله السید (1) در 1904م به کلیسا تبدیل شد و سپس با فتح مجدد مسلمین در 1102م دوباره به صورت مسجد درآمد و سرانجام در سقوط نهایی بلنسیه در 1238م به وسیله خایم اول (شاه آراگون) به کلیسای عالی «مریم مقدس» (2) تبدیل گردید؛ برج کلیسا به نام «المجلیتی» (3) به ارتفاع پنجاه متر و قلعه «برج الجبلین» (4) از جمله آثار اسلامی بلنسیه محسوب می شوند؛ هم چنین برخی از بناهای دوره «گوتی» که در دوره اسلامی سالم مانده است، هم چنان در بلنسیه باقی است؛ مانند: کلیسای «قدّیس اندریس». (5)

دانشگاه بلنسیه از قدیمی ترین دانشگاه های اروپایی است که کتابخانه آن با صدهزار جلد کتاب، اسناد مهمی از آخرین وضعیت مسلمانان در اسپانیا و نیز تاریخ «موریسک ها» را در خود جای داده است؛ (6) هم چنین در حومه بلنسیه، نام های خانوادگی موریسکی، مانند: الکدیه (7) و الدایه، الصنیعه (8) و بنی فری (9) و بنی قاسم (10) و بوثال (11) و... باقی مانده است. (12) و در حومه آن «ساجنتو» که همان شهر مربیطر (13) آندلسی است با 350 هزار نفر جمعیت قرار دارد. بلنسیه از مراکز صنعتی در دوره ملوک الطوایف بود. بلنسیه امروزی که سومین شهر بزرگ اسپانیاست مانند گذشته از مراکز صنعت ظروف سفال است. کارخانه مانیسس؛ (14) بزرگ ترین کارخانه صنعت سفال، در حومه بلنسیه قرار دارد.

مرسیه

(15)

مرسیه از شهرهای بزرگ آندلس و مرکز ناحیه «تدمیر» است که در دشت «شقوره» (16) در

ص:30


1- (1) . (Mio cid, سیدی )/Al cid.
2- (2) . Santissima maria.
3- (3) . El miguelete.
4- (4) . Torre de Serranos.
5- (5) . Aneds San.
6- (6) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة، ص96.
7- (7) . Alcudia.
8- (8) . Aldaya.
9- (9) . Beniferri.
10- (10) . Benigasim.
11- (11) . Puzal.
12- (12) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص98.
13- (13) . Murviedor.
14- (14) . Manises.
15- (15) . Murcia.
16- (16) . Seegura.

جنوب شرقی قرار دارد؛ این شهرِ کشاورزی و صنعتی از عمده ترین مراکز تولید انواع شراب، آرد و میوه بوده و امروزه دارای چهار میلیون نفر جمعیت است.

مرسیه که در سال 641ه/1243م سقوط کرد، هم چنان شکل قرون وسطایی خود را حفظ کرده است از جمله آثاری از حمام های آندلسی دوره اسلامی در آن برجا مانده است؛ هم چنان که بازارهای عمده آن، شکل بازارهای آندلسی را داراست و سبک معماری آن مانند قیصریّه های قدیم است.

کلیسای جامع شهر، در محل مسجد جامع شهر ساخته شده و در خارج مرسیه، بقایای قلعه آندلسی «مونتی اجودو» وجود دارد؛ نیز، قلاع متعدد در شهر و حومه آن مشاهده می شود و هنوز مانند دوره اسلامی، نخلستآنهای بسیاری در اطراف مرسیه کنونی به چشم می خورد.

شهر مرسیه در کنار رود بزرگی (نهر ابیض) (1) مانند رود نیل قرار گرفته، باغ ها و بوستآنهای متعدد و تاکستآنها و انواع درختان میوه شهر را فرا گرفته اند. (2) مسلمانان از این رو آن را مصر نامیدند. این شهر محل تولید فرشهای مرغوبی است که مردم مرسیه در بافت آن مهارت دارند. (3)

شهر اوریوله در ساحل دریای مدیترانه، موله و حِرلَّه از دیگر شهرهای منطقه «تدمیر» هستند.

سرقسطه

(4)

این شهر در ساحل رود «ابرو» (5) قرار داشته، از مراکز بازرگانی آندلس و از نواحی هجده گانه آندلس در «ثغر اعلی» است؛ بر روی رودِ یاد شده، پلی به سبک رومی عربی به نام قنطرة الحجر (6) در قرن پنجم هجری بنا شده است؛ (7) به خاطر کاربرد آهک در بنای خانه های شهر،

ص:31


1- (1) . الحلل السندسیة (ر.ک: ارسلان، ج3، ص309): Guadalabiad.
2- (2) . مقری تلمسانی، نفح الطیب، ج2، ص173؛ ارسلان، الحلل السندسیة، ج3، ص294.
3- (3) . حمیری، الروض المعطار، ص539.
4- (4) . Zaragoza/saragosse.
5- (5) . Ebro.
6- (6) . Puente de dapiedra.
7- (7) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص104.

به آن «المدینة البیضاء» گفته اند؛ (1) سرقسطه شهری پرجمعیت و با خیابآنهای وسیع است و باغ ها و بوستآنهای بزرگ بوده و انواع میوه ها به حد وفور در آن تولید می شود.

از جمله آثار تاریخی این شهر عبارتند از: «قصر جعفریه» (2) و «عقد العمید» (3) به ارتفاع هفت متر و با عرض پانزده متر؛ کلیسای «لاسیو» (4) که در جای کلیسای رومی «گوتی» ساخته شده و پیش تر مسلمانان آن را به مسجد تبدیل کردند و نیز «کلیسای جامع» سرقسطه، معروف به کلیسای «العمود»، که در جای مسجد شهر، معروف به «الجامع الأبیض» ساخته شد. (5)

در خیابان «کوسو» (6) بقایای حمام های عربی به چشم می خورد؛ هم چنین در موزه سرقسطه، بسیاری از آثار اسلامی نگه داری می شود که در این میان اسناد بسیار مهمی راجع به «مدجنین» سرقسطه از قرن دهم تا پانزدهم میلادی از جمله شانزده وثیقه، مربوط به خرید و فروش آنها وجود دارد. (7)

تُطیلَه

(8)

این شهر، با باغ های متعددی که رود «کالش» آنها را محاصره کرده است (9) در شمال غربی سرقسطه و در شرق قرطبه در مرکز «دشت وشقِه» قراردارد و در زمان حکم بن هشام بن عبدالرحمن بنا گردیده است.

از جمله آثار باقیمانده اسلامی در این شهر، که امروزه در شهر روطه (10) دیده می شوند «حصن روطه» است که محل سکونت عبدالملک بن هود و جانشینان او بوده و در دامنه کوهی در کنار رود «خالون» از شاخه های رود «ایبر جنوبی» قرار گرفته است. (11)

ص:32


1- (1) . ادریسی، نزهة المشتاق، ج2، ص55؛ حمیری، الروض المعطار، ص317.
2- (2) . Palacio Aljaferia.
3- (3) . Arco de Pean.
4- (4) . Laseo.
5- (5) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص110.
6- (6) . Coso.
7- (7) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص111 و 112.
8- (8) . Tudela.
9- (9) . یاقوت حموی، معجم البلدان، ج2، ص33.
10- (10) . Rued.
11- (11) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص113.

لارده

(1)

لارده از مراکز «ثغر اعلی» در بخش شرقی و پایتخت سرقسطه بوده است؛ از آثار باقیمانده در لارده، بنای «الحصن» (2) می باشد؛ نظام آبیاری در لارده، هم چنان به شکل سنتی آندلس دوره اسلامی حفظ شده است. (3)

این شهر در کنار رود «شیقر»، که از سرزمین «جلیقیّه» سرچشمه می گیرد (4) قرار دارد؛ فراوانی تولید کتان در لارده معروف است و نیز از بستر رودِ آن، براده های طلای خالص به دست می آید. (5)

طرّکونه

(6)

طرکونه در پنجاه مایلی لارده، شهر باستانی در ساحل دریای شامی است؛ رود «علاّن» از این شهر سرچشمه می گیرد و به رودخانه بزرگ أبرُه (رود طرطوشه) می ریزد. (7) این شهر به وجود چشم گیر آثار عجیب باستانی معروف بوده است. (8)

محراب سنگی داخل کلیسای جامع شهر که خطوط کوفی به تاریخ 349ه. در اطراف آن وجود دارد از آثار اسلامی باقیمانده در این شهر است. (9)

طرطوشه

(10)

طرطوشه شهری است در پنجاه مایلی طرّکونه و متصل به بلنسیه در ساحل رود «ابره» که با عبور از ولایت ارجون به دریای «شامی» می ریزد؛ این شهر در دامنه کوهستانی قرار

ص:33


1- (1) . Lerida.
2- (2) . EL CASTILO.
3- (3) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص116.
4- (4) . حمیری، الروض المعطار، ص507.
5- (5) . همان، ص507.
6- (6) . Tarragona.
7- (7) . یاقوت حموی، معجم البلدان، ج4، ص32.
8- (8) . ارسلان، الحلل السندسیة فی الاخبار و الآثار الآندلسیة، ج2، ص189، 190.
9- (9) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص120.
10- (10) . Tortosa.

گرفته که از درختان صنوبر پوشیده است و از چوب به دست آمده از آن برای ساخت کشتی های بزرگ استفاده می شود.

قصبه شهر، بر روی صخره های بزرگ قرار گرفته دارای حمام و بازار بوده و از مراکز کشتی سازی در آندلس محسوب می شود؛ این شهر بازرگانی، محل سکونت انبوهی از تجّار است. (1)

خرابه های قصبه آندلسی شهر و حیاط دیرِ مجاور علیای بزرگ شهر، از آثار برجا مانده از دوره اسلامی است. (2)

قسطلونه

(3)

این شهر، در بین شهرهای بلنسیه، طرطوشه و شاطبه (4) واقع شده، از شهرهای با اهمیت آندلس بوده و نزدیک جزیره «شقر»، قرار دارد؛ قسطلونه دارای «مسجد جامع» دو قصبه، مهمان خانه ها و بازارهای آباد بوده و از دیرباز بهترین کاغذ شرق و غرب جهان در آن تولید شده است. (5)

از دوره اسلامی، آثار بسیاری در این شهر یافت می شود از جمله نام های عربی «الجزیه»، (6) و«الخمیسی»، (7) «بنی فایز»، (8) «بنی مسلم»، (9) «البریق» (10) و... در شهر رایج است.

در اطراف قسطلونه، نخلستآنهای متعددی به چشم می آید این دشت سبز را، رودخانه «البیضاء» (11) یکی از شاخه های رودخانه «شقر» می شکافد؛ بر فراز کوه هایی که شهر را در میان گرفته، قلعه ها و استحکامات اسلامی زیادی به جا مانده است که از جمله «الحصن الکبیر» روی کوه «برنیسا» (12) که بر غرب شهر مشرف است و نیز،

ص:34


1- (1) . یاقوت حموی، معجم البلدان، ج4، ص30.
2- (2) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص123.
3- (3) . Castellno.
4- (4) . Jativa.
5- (5) . حمیری، الروض المعطار، ص337.
6- (6) . Alcira.
7- (7) . Algemisi.
8- (8) . Benifays.
9- (9) . Benimuslem.
10- (10) . Alberigue.
11- (11) . Albaida.
12- (12) . Bernisa.

«الحصن القدیم» (1) و«الحصن الجدید» (2) مجموعه ای متنوع از قلاع و استحکامات دوره اسلامی در ارتفاعات مشرف به شهر هستند.

دیوارهای شهر که بخش اعظمی از آن حاکی از معماری رومی گوتی عربی است، هم چنان پابرجاست؛ کلیسای جامع شهر نیز (3) برفراز مسجد جامع در وسط شهر شاطبه بنا شده و در موزه شهر، آثار اسلامی بسیاری موجود است.

دانیه

(4)

دانیه شهری آباد در شرق آندلس و از اعمال بلنسیه است که در ساحل مدیترانه قرار گرفته؛ دیوار شهر با مهندسی خاصی در داخل دریا بنا شده است؛ دانیه، دارای قصبه ای در ارتفاعات است که هنوز آثارش بر بلندی های آن باقی است؛ در شهر درختان انجیر و انگور، همه جا را فراگرفته اند؛ (5) همواره کشتی های زیادی درکنار این شهر بندری توقف می کنند؛ کوه های «جزیره یابسه» از روی کوهی بلند در جنوب این شهر پیداست، (6) آثار اسلامی بسیاری در دانیه برجا مانده اند که از آن جمله است اسامی عربی بسیاری از خانواده ها و نیز نام روستاهای واقع در کوه پایه های حاشیه ساحلی؛ مانند: بنی مرفیل، (7) بنی لبوبه، (8) بنی دورم، (9) بنی الشاوی، (10) بنی جاسر، (11) بنی عیسی، (12) بنی دلیج، (13) بنی اربج؛ (14) هم چنین شیخ قراءات، دانی، در این شهر به سر می برد. (15) این شهر در دوره ملوک الطوایف مرکز مجاهد عامری بود.

ص:35


1- (1) . Castillo viejo.
2- (2) . Castillo nuevo.
3- (3) . Laseo.
4- (4) . Denia.
5- (5) . یاقوت حموی، معجم البلدان، ج2، ص434.
6- (6) . حمیری، الروض المعطار، ص332.
7- (7) . Benimarfill.
8- (8) . Benilloba.
9- (9) . Benidorm
10- (10) . Benisadevi.
11- (11) . Benigoser.
12- (12) . Beni sa.
13- (13) . Benidlieg.
14- (14) . Beniarbeg.
15- (15) . یاقوت حموی، معجم البلدان، همان.

لَقَنْتْ

(1)

لقنت، شهر بندری کوچک، باستانی و رومی گوتی عربی است (لوکنم رومی که مسلمانان به آن نام لقنت دادند و اسپانیایی ها به آن آلیکانت (2) گفته اند؛ این شهر دارای قصبه ای است که بر فراز کوه قرار گرفته است. (3)

مردم از این بندر کوچک به همه نقاط دریا سفر نموده و بدین منظور کشتی های بسیاری در آن توقف می کنند و از محصولات آن انواع میوه، به ویژه انجیر و عنّاب و سبزیجات است.

از جمله آثار اسلامی لقنت، بناهای مانده از قصبه شهر و نیز «حصن قدیسه باربارا» (4) است؛ لقنت در کوهپایه بلندی به نام «بنی قندیل» (5) که نامی اسلامی است، واقع شده است. (6)

ألش

(7)

الش، شهری باستانی در شرق آندلس است که در جنوبی غربی لقنت قرار دارد؛ در نزدیکی این شهر، چشم انداز زیبایی از جنگل های نخل ایجاد شده که حدود صدهزار نخل را با محصولاتی عالی در خود جای داده است؛ وجود این مقدار نخل در اطراف شهر، حاکی از پدیده ای عربی اسلامی در آندلس است؛ از ویژگی نخلستآنهای این شهر، وجود گونه ای از نخل است که در جاهای دیگر آندلس نمی روید. (8)

از جمله آثار تاریخی موجود در این شهر «برج قلهره» و قلعه ای به نام «القصر» (9) است. (10)

اوریوله

(11)

این قصبه، دژی است در شرق آندلس که در مرکز «کوره تدمیر» بین مرسیه والش در

ص:36


1- (1) . Alicante/Lekant.
2- (2) . Aalicant.
3- (3) . حمیری، الروض المعطار، ص511.
4- (4) . Santa Barbara.
5- (5) . Benacontil.
6- (6) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص148.
7- (7) . Elche.
8- (8) . یاقوت حموی، معجم البلدان، ج1، ص245.
9- (9) . Elalazr
10- (10) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص151، 154.
11- (11) . Orihuela.

پانزده مایلی الش واقع گردیده است؛ (1) شهر باستانی اوریوله بر بالای کوهی بلند قرار دارد که باغ های میوه فراوان اطراف آن را فرا گرفته اند؛ کوه هایی که از هر سو، اوریوله را احاطه کرده و نیز رود «شقوره» از میان آن عبور می کند؛ (2) بنای بازارها و برخی از دیوارهای آثار تاریخی قصبه هنوز هویداست؛ حیاط دیر «سان دومنگو» را با قوس های عربی آن از حیث آثار کتبی خطی، «اسکوریال کوچک» (3)نامیده اند.

قرطاجنه

(4)

حمیری در کتاب خود از سه قرطاجنه یاد کرده است: 1. قرطاجنه افریقیّه؛ 2. شهری در نزدیکی جبل الطارق یا قرطاجنه جزیره؛ 3. شهری در جنوب مرسیه که هزدروبال در 243ق.م بنا کرد و مرکز اصلی ناوگان دریایی و دالان تجاری آندلس و رکن جهاد و جنگ دریایی در عصر اسلامی گردید که کشتی های جنگی در سواحل آندلس و مغرب از این بندر اعزام می شدند و لذا «قرطاجنة الخلفاء» نامیده شد.

این شهر بسیار خرم و خوش آب و هواست و در توصیف آن برخی گفته اند که نظیر آن روی زمین یافت نمی شود؛ با یک باران در زمین آن سُنبل می روید؛ از این بندر تا خشکی چهل مایل فاصله است. (5) آثار اسلامی باقیمانده در «قرطاجنه الخلفاء»؛ دژی به نام «حصن الآندلسیین» (6) یا «پادگان سبیون» است که در بالای ارتفاعاتی در شمال شهر پابرجاست؛ این حصن، از آثار رومی اسلامی، قرطاجنه است؛ (7) حصن «کنسبسیون» و «کلیسای جامع» شهر، به وسیله مسلمانان در هنگام فتح آن، به مسجد تبدیل گردید و سپس با سقوط دوباره شهر، مبدل به کلیسای جامع شد.

ص:37


1- (1) . یاقوت حموی، معجم البلدان، ج1، ص167.
2- (2) . ارسلان، الحلل السندسیة فی الآثار والبقایا الآندلسیة، ج2، ص263.
3- (3) . اسکوریال ( L إ scurial) از قرای اطراف مجریط که در آن دیر بزرگ اسکوریال بنا شد. این دیر، خزانه بزرگی از آثار اسلامی از جمله نفیس ترین کتب خطی است.
4- (4) . Cartagena.
5- (5) . حمیری، الروض المعطار، ص462.
6- (6) . Castillo delosmorso.
7- (7) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص156.

غرناطه

(1)

غرناطه در زبان اسپانیایی به معنای انار (الرمانه) است؛ (2) انار سمبل تاریخی این شهر است که هنوز بر دروازه سرخ قصبه آن، شکل سه انار، به عنوان نماد شهر، بر روی صخره ای درج شده است. این شهر از قدیمی ترین شهرهای کوره البیره است.

سقوط این شهر، در ربیع الاول سال 897ه/1492م به مثابه سقوط نهایی آندلس بود و خاتمه جنگ های صلیبی در آندلس، (3) محسوب شد.

شهر غرناطه، مرکز ایالت غرناطه بوده و در کنار رود «خِنیل» (یا شنیل) (4) قراردارد که از کوه های «شُیلَّر» سرچشمه می گیرد؛ صدها باغ، شهر را دربرگرفته اند و ازاین رو غرناطه را بهشت روی زمین نامیده اند؛ کوه سییرانوادا (شیلر) یا کوه برف بر آن مشرف بوده و رودخانه «الوادی الکبیر» در آن جاری است که شعبه ای از آن (شنیل) از سمت شرق، وارد شهر شده و در فصل تابستان پرآب و پرخروش به جنوب شهر می رسد.

این شهر از خوش آب و هواترین نقاط زمین است؛ حاصل خیزترین خاک را داشته و بهترین نوع میوه ها در آن به دست می آید و از جمله محصولات آن کتان است که از کتان «نیل» مرغوب تر می باشد. (5)

بیشترین آثار اسلامی باقیمانده آندلس در این شهر قرار دارد؛ هم چنین نام های اسلامی برخی از خیابآنها و میادین، از جمله «فی البیازین» (6) در شمال شرق غرناطه که شکل آندلسی خود را تاکنون حفظ کرده، امروزه، هم چنان متداول است.

دیوارهای شهر قدیمی، کماکان حفظ شده و دارای خیابآنها و کوچه های تنگ و متقاطع و باریکی است و خانه ها از شکلی آندلسی برخوردارند؛ حمام بزرگی در یکی از کوچه ها به شکل مربع است.

ص:38


1- (1) . Caranda.
2- (2) . یاقوت حموی، معجم البلدان، ج4، ص194.
3- (3) . استرداد آندلس ( Reconquista).
4- (4) . یاقوت حموی رود سَنجَل ضبط کرده است.
5- (5) . حمیری، الروض المعطار، ص46.
6- (6) . Albaictin.

از جمله دیگر آثار باستانی شهر «میدان باب الرمله» و «القیسریه» (1) و کلیسای جامع است که بر روی مسجد جامع شهر بنا شده و ضریح و قبر فردیناند وایزابلا در آن قرار دارد؛ «باب البیره»، (2) «قصر شنیل» (3) و «پل شنیل»، (4) که اسم آندلسی قدیم خود را برخود دارد، هم چنان پابرجاست.

در موزه های غرناطه، آثار بسیاری از دوره اسلامی وجود دارد؛ «قصرالحمراء» (5) مهم ترین اثر به جا مانده از دوره اسلامی آندلس است که اسپانیایی ها آن را «القصرالعربی» (6) نامیدند. این کاخ بخش کوچکی از شهر الحمراء یعنی همان قصبه الحمراء است که با حیاطها و سالن های متعدد نشانه اوج معماری مغربی آندلسی است. «قصرالجنّة، قصرالعریف» (7) از دیگر آثار غرناطه دوره اسلامی هستند. (8)

وادی آش

(9)

این ناحیه، در شمال شرق غرناطه واقع شده و یکی از شعب رودخانه «شلیر» در آن جاری است؛ انواع میوه، زیتون، توت، عناب و پنبه از محصولات آن است. (10) از جمله آثار باقیمانده دوره اسلامی در این شهر قصبه (11) است. «حصن مُکلین» (12) بر فراز کوهی بلند است که مهم ترین نقطه دفاعی مسلمانان در شمال غرناطه بوده است. (13)

جیّان

(14)

جیّان از بزرگ ترین شهرهای آندلس است که در دامنه کوهی بسیار بلند که چشمه های

ص:39


1- (1) . Alcaicaira.
2- (2) . Puerto de flvira.
3- (3) . Alcazer carm.
4- (4) . Puente de Cenil.
5- (5) . Aalhambra
6- (6) . Palacia Arabe.
7- (7) . Ganeralite.
8- (8) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص161-210.
9- (9) . Guadix.
10- (10) . حمیری، الروض المعطار، ص604.
11- (11) . Alvazaba.
12- (12) . Moclin.
13- (13) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص220.
14- (14) . gaen.

بسیاری در آن جاری است قراردارد؛ (1) جیّان از پادگان شهرهای عربی بوده و با استقرار «جند قنسرین» در آن، «قنسرین» نامیده شده است؛ حمام های متعددی در شهر وجود دارد و نیز جامعِ شهر، برفراز کوهی واقع شده که با پله های متعدد به آن می رسند؛ رود «بلّون» در آن جاری است و از باغ ها، بوستآنها و کشتزارهای گندم، جو، باقلا و انواع حبوبات برخوردار است؛ قصبه شهر نیز در مکان مرتفعی واقع شده است.

جیّان شهری خرم و آباد بوده و دارای سه هزار ده است با انواع محصولات که از جمله پرورش ابریشم در آن معمول است و حریر آن بهترین حریر آندلس به شمار می آید؛ ناحیه جیّان به طلیطله پیوسته است و در قلب آندلس قدیمی واقع شده است و به علّت موقعیت جغرافیایی ویژه اش همواره نقشی اساسی در حوادث آندلس داشته است.

از جمله آثار اسلامی شهر، بقایای حمام های عربی است، قصبه شهر و برج مربع شکل آن در عرض پانزده و طول سی متر بوده و در نهایت بلندی قرار دارد و غیرقابل دسترسی است.

کلیسای «سانتا مجدلینا» قدیمی ترین کلیسای جهان، در کنار «حمامات العربیة» قراردارد که عناصر آن، عربی- موریسکی و برج خارجی آن به سبک مناره های دوره موحدی قرن سیزدهم میلادی است. (2)

بیّاسه و ابدّه

(3)

این دو، شهرهایی از ولایت جیّان هستند؛ شهر کوچک ابدّه در هفت مایلی بیّاسه در میان کشتزارهای گندم و جو، قرار گرفته؛ بیّاسه نیز، در بیست مایلی جیّان، در کنار رود بزرگی که به سوی قرطبه جاری است قرار دارد؛ این شهر دارای بازارهای متعددی است و اطراف آن را کشتزارهای وسیعی فرا گرفته است و از جمله محصولات آن، تولید زعفران در حجم بسیار است؛ در دو شهر بیّاسه و ابدّه، آثار اسلامی بسیاری از جمله قوس عربی «باب رُونسال» باقی مانده است. (4)

ص:40


1- (1) . یاقوت حموی، معجم البلدان، ج2، ص195.
2- (2) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص224، 225، 226، 227.
3- (3) . Baeza - ubeda.
4- (4) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص231.

لورقه و بسطه

(1)

در بین شهرهای مرسیه و غرناطه، سه شهر وادی آش، لورقه و بسطه قرار دارند؛ لورقه شهر بزرگی است واقع در دامنه کوه با بازارها و حمام های متعدد؛ این شهر، شهری سفید و محکم و استوار است و شراب فراوان در آن تولید می شود؛ هم چنین درختان زیتون مبارک که در شب میلاد مسیح چراغانی می شوند در لورقه قرار دارند. (2)

وجود آثار اسلامی بسیار، از جمله خیابآنها، کوچه ها، درب های خانه به سبک آندلسی از ویژگی های معماری آن است؛ از جمله در «لوشه» (3) بقایایی موجود است که مردم بر این باورند که گنج هایی از دوره اسلامی در آن قرار دارد؛ (4) هم چنین بقایای قصبه آندلسی از فراز کوهی مشخص است.

ارشدونه

(5)

ارشدونه، مرکز «کوره رّیه» و محل استقرار کارگزاران دولتی، در جهتِ قبله قرطبه قرار دارد، قصبه آن برفراز کوهی بلند و غیرقابل دسترس است؛ آثار این قصبه به طور کامل در محدوده کلیسایی است که بر فراز کوه قرار داشته و در آن آثار معماری اسلامی آندلسی و بقایای مسجد جامع مشهود است؛ هم چنین یکی از خیابآنهای بسیار قدیمی و اصلی شهر کنونی ارشدونه، نام عربی «المُحلی» را بر خود دارد.

مالَقَه

(6)

این شهر باستانی، با پیشینه رومی فینیقیه، مهم ترین شهر مرزی جنوب آندلس در دوره اسلامی بوده است؛ این شهر از اعمال ریَّه است. دریای مجاز (تنگه جبل الطارق) در سمت قبله این شهر ساحلی، با ساحلی از دیواره صخره ای قرار دارد؛ مالقه شهری آباد و پُرجمعیت بوده و از آن جا به مصر، شام، هند و عراق سفر می کنند و انجیر آن از جمله

ص:41


1- (1) . Lorca - Baza.
2- (2) . حمیری، الروض المعطار، ص513.
3- (3) . Loja.
4- (4) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص235.
5- (5) . Archidona.
6- (6) . Malaga.

بهترین محصولات آن جاست؛ آب شرب مردم از چاه تأمین شده و رودخانه بزرگی در زمستان در آن جاری می شود. (1)

قصبه مالقه که بر فراز کوه بلندی مشرف بر شهر قراردارد؛ (2) هم چنان پابرجا بوده و در فاصله نزدیکی از قصبه قرار دارد؛ بازار کنونی مالقه که در وسط شهر واقع شده هنوز آثار اسلامی و آندلسی را در خود حفظ کرده است؛ از دیگر آثار این شهر، کلیسای جامع شهر و کلیسای «سیدة النصر» و «سان دومنجو» و نیز کلیسای «مسیح النصر» و دیگر آثار اسلامی است.

و در شهر کوچک «بلّش از توابع مالقه» در شرق مالقه نیز، آثار اسلامی عربی از جمله قصبه و کلیسای آن (سانتاماریا) هم چنان به چشم می خورد. (3)

حصن جبل فاره

(4)

نام محل و کلیسایی است که عمربن حفصون بنا نهاده و در نزدیکی روستای «النّشر» و «بُبَشتر» قرار دارد.

مَربَّله

(5)

مربّله شهر کوچکی باستانی است که در نزدیک «بندر سهیل» قرار گرفته؛ هم چنین کوه بلندی در این شهر وجود دارد که «ستاره سهیل» از فراز آن دیده می شود. (6)

المُنَکَّب

(7)

المُنَکَّب شهری است در چهل مایلی غرناطه، دارای بندر تابستانی با دژ بلند و استوار و بازارها و جامع؛ این شهر، محلی برای صید ماهی است و انواع میوه ها در آن وجود دارد.

ص:42


1- (1) . یاقوت حموی، معجم البلدان، ج6، ص43.
2- (2) . حمیری، الروض المعطار، ص518.
3- (3) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص254.
4- (4) . Cibralfaro.
5- (5) . Marbella.
6- (6) . حمیری، الروض المعطار، ص534.
7- (7) . Almunecar.

«حصن منکب» از مهم ترین آثار باقیمانده از آندلس دوره اسلامی است؛ هم چنین دو برج به نام «برج راهب» از جمله آثار اسلامی این شهر است؛ در طول ساحل از مالقه تا منکب، چندین برج ازاین گونه از جمله «برج شلوبانیه»، «حصن لمایه»، «حصن تزلیانه» قرار دارند که از جمله دژهای این ناحیه ساحلی هستند. (1)

المَریَّة (مرآة البحر)

(2)

مشهورترین بندر آندلس به گفته حمیری، المریه است؛ شهری بزرگ از کوره البیره است، آب دریا به دیواره های این شهر می خورد. (3) اعراب این بندر را به پادگانی نظامی، جهت محافظت از آندلس تبدیل کردند؛ و محلی برای توقف کشتی ها از شام، مصر، آندلس، مغرب، اسکندریه بوده است؛ هم اینک حدود هزار هتل و جامع و بازارهای متعددی در آن وجود دارد.

صنایع مختلف از جمله حریربافی و تولید انواع پارچه و ساخت ظروف مسی و ابزار آهنی در این شهر رواج دارد؛ قصبه شهر، برفراز کوهی مشرف بر شهر قرار دارد از جمله آثار اسلامی متعددی که در شهر مشاهده می شود «قصبة المریه» است؛ قصبه المریه در فضایی بزرگ و وسیع در شمال شهر مالقه کنونی قرار گرفته است و در شمار بزرگ ترین قصبه های آندلس می باشد؛ (4) هم چنین کلیسای شهر که بر روی مسجد جامع بنا شده، مانند سایر بناهای آندلس، آثار عربی- اسلامی را در خود دارد.

رُنْده

شهر رنده در غرب مالقه قرار دارد و رودی که از «کوه طلوبره» می آید در شهر جاری است؛ (5) آثار آندلسی بسیاری در این شهر به چشم می خورد که از جمله آن است: «القنطرة

ص:43


1- (1) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص260.
2- (2) .Almeria.
3- (3) . یاقوت حموی، معجم البلدان، ج6، ص119.
4- (4) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص266، 268.
5- (5) . یاقوت حموی، معجم البلدان، ج3، ص73.

العربیه»، «قصبه» که «الحصن» (1) نامیده می شود و نیز کلیسای جامع، بقایای چندین حمام عربی، قصر امیر ابی مالک، منزل خیجانتی، باب المقابر و... . (2)

طریف

(3)

«جزیره طریف» نخستین منطقه آندلس است که مسلمانان در سال 91ه. به آن وارد شدند؛ این جزیره در ابتدای دریای شامی در دهانه تنگه «جبل الطارق» قرار دارد؛ آثار اسلامی متعددی از دوره اسلامی از جمله قصبه «الحصن» در آن به جا مانده است. (4)

الجزیرة الخضراء یا جزیره ام حکیم

(5)

شهر جزیره خضرا در کنار بندر «ام حکیم» برفراز تپه ای مشرف به دریا قرار دارد؛ در شرق و غرب آن خندقی است و درخت های انجیر آن را فراگرفته اند؛ رودها و چشمه های گوارا و از جمله رودخانه «العسل» در آن جاری است؛ حصن استواری در شرق شهر با دیوار سنگی وجود دارد؛ از جمله دیگر بناهای آن، «مسجد رایات»، «مسجد جامع» و «دارالصناعه» است؛ هم چنین در کنار رودخانه العسل، باغ ها و بوستآنهای متعددی وجود دارند و جزیره «سبته» در مقابل آن قرار دارد. (6)

در شرق شهر، مسجدی است که گفته شده یکی از صحابه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) آن را بنا کرده است؛ مردم در ایام قحطی در آن جمع شده و «نماز استسقا» می خوانند. (7)

از جمله آثار اسلامی در شهر کنونی جزیره خضرا که اکنون حدود پانزده هزار نفر جمعیت دارد؛ بقایای قصبه و بناهای اسلامی موجود در کلیسای جامع و... است.

جبل الطارق

(8)

این ناحیه کوهستانی، نخستین مکانی است که سپاهیان مسلمان در آن وارد شدند و در

ص:44


1- (1) . Elcastllo.
2- (2) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص282 تا 287.
3- (3) . Tarifa.
4- (4) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص280.
5- (5) . Algecira.
6- (6) . یاقوت حموی، معجم البلدان، ج2، ص136.
7- (7) . حمیری، الروض المعطار، ص224.
8- (8) . Gibraltar.

جنوب جزیره خضرا، در غرب تنگه جبل الطارق واقع شده است؛ (1) سپس، در دوره اسلامی به آن کوه «کالبی» (2) گفته شده و آن را با کوه «آتیلا» که در مقابلش، در ساحل افریقیّه قرار دارد؛ «اعمده هرقل» می نامیدند؛ مسلمانان پس از تصرف این ناحیه، حصن عظیمی در آن جا بنا کردند و در اطراف آن، شهر بزرگی به وجود آمد که اینک بقایای حصن آندلسی مغرب (3) و بقایای چند حمام آندلسی در شهر جبل الطارق به جا مانده است. (4)

شریش

(5)

یکی از شهرهای «کوره شذونه»، شریش است که در نزدیکی دریا واقع شده و در مصب رودخانه «لکة» که به اقیانوس محیط (6)می ریزد، قرار دارد. «دژ روطه» (7) در سمت قبله آن است؛ این شهر محل رباط و جایگاه استقرار صالحین از نقاط مختلف بوده و باغ ها و تاکستآنهای زیتون، انجیر و انگور از هر سو آن را فراگرفته اند. (8)

آثار اسلامی، «القصر» و «کلیسای جامع» و «کلیسای الرحمه» که بر روی جامع و مساجد اسلامی بنا شده اند است از جمله بناهای تاریخی این شهر هستند. (9)

حضور ایرانیان در آندلس از جمله مدخل های مورد تحقیق به وسیله محققان ایرانی و خاورشناسان بوده است از جمله موارد مهم این گونه تحقیقات ریشه یابی ایرانی نام شهرهای آندلس است. بعد از ورود سپاهیان اسلام به آندلس، ایرانی ها در «خزر» ساکن شدند و آن را به رسم موطن خود شیراز نامیدند؛ محققان تلاش کرده اند بین Xerez( گزرس) و Sherry( شری) نوعی ارتباط لغوی پیدا کنند و شریش را نامگذاری

ص:45


1- (1) . در نقطه تجمع مسلمانان مسجد الرایات بنا شد؛ ر.ک: ادریسی، نزهة المشتاق، ج2، ص540.
2- (2) . Monscolpe/calpe/ کالپی .
3- (3) . Moorish castle.
4- (4) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص290 تا 296.
5- (5) . Jerez.
6- (6) . اقیانوس محیط؛ در متون جغرافیایی اسلامی به اقیانوس اطلس اطلاق شده است.
7- (7) . Rota.
8- (8) . حمیری، الروض المعطار، ص340.
9- (9) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص301.

عربی خزر دانسته اند. آشنایی مردم آندلس با شراب مشهور شیراز از نشانه های این مطلب است. (1) ( errySh Xerez - Xiraz-)

در مورد شهر ریه (2) در جنوب آندلس نیز محققان به ریشه ایرانی آن اشاره کرده و آن را معرّب ری دانسته اند؛ (3) چنین احتمالاتی در مورد شهرهای طلیطله و اشبیلیّه و... نیز عنوان شده است. (4) به هر صورت هنوز جای تحقیقات بسیاری در این زمینه موجود است.

بنبلونه

(5)

بنبلونه، پایتخت «ولایت ناوار» (نبّره یا بلاد بشکنس) است که بیشترین مقاومت را در مقابل مسلمین از خود نشان داد و هرگز تسلیم حکومت اسلامی آندلس نشد؛ این شهر در صدوپنجاه مایلی سرقسطه و سی وپنج کیلومتری مجریط (مادرید) در کوه های سر به فلک کشیده قرار دارد و مردم آن به زبان بشقیّه (باسک) (6) سخن می گویند و نژادی ویژه از اسب ها را پرورش می دهند که قادر به حرکت در کوهستان است. (7)

بُرْغُشْ

(8)

بُرْغُش شهری بزرگ از شهرهای ممالک «ناوار» و «قشتاله» است که نزدیک لیون قرار دارد و از میان آن رودی می گذرد که تاکستآنها و دشت های اطراف خود را سیراب می کند؛ (9) این شهر، زادگاه السید کنبیطور (10) بوده و به همین مناسبت، سنگ یادبودی نیز به نام او بر روی کلیسای جامع برغش و به یاد او و همسرش(خمینا) نصب شده است. (11)

ص:46


1- (1) . شفا، ترجمه سمسار، ایران در اسپانیای مسلمان، ص212، 213.
2- (2) . Rayya.
3- (3) . شفا، ترجمه سمسار، ایران در اسپانیای مسلمان، ص214.
4- (4) . همان، ص198، 199.
5- (5) . Pamplona.
6- (6) . Basque.
7- (7) . حمیری، الروض المعطار، ص104.
8- (8) . Burgos.
9- (9) . حمیری، الروض المعطار، ص88.
10- (10) . campeador.
11- (11) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص311.

بلد الولید

(1)

بلد الولید از شهرهای عمده شمال اسپانیاست که دویست سال در اختیار مسلمانان بود؛ (2)حصن «شنت منکش» (3) (سیمانقا) شهر کوچکی در جنوب غربی بلد ولید و نیز برخی آثار آندلسی اسلامی در آن باقی مانده است؛ جنگ خندق بین عبدالرحمن سوم و رامیروی دوم در 327ه/939م، در این محل رخ داد؛ در دوران قرون وسطی، این شهر به عنوان زندان، مورد استفاده قرار می گرفت و اکنون محل نگه داری، وثایق آندلسی و مغربی نادر و ارزشمند است. (4)

شقوبیه

(5)

در شمال غرب مجریط؛ مجموعه ای از آبادی های پرجمعیت به هم پیوسته در صد مایلی طلیطله است؛ (6) در شقوبیّه و آبله (7) آثار اسلامی متعددی از جمله پل رومی با دیوارهای عربی و... قراردارد. (8)

وادی الحجاره (مدینة الفرج)

(9)

این شهر از دیگر شهرهای آندلسی است که در شصت و پنج مایلی طلیطله واقع شده است؛ (10) وادی الحجاره با کشتزارهای وسیع، استحکامات دفاعی گسترده، خط مقدم نبرد مسلمانان در قشتاله و ناوار محسوب می شد؛ آثار اسلامی متعددی از جمله «القنطرة العربیه» با چهار قوس، به سبک عربی- آندلسی در آن به جا مانده است.

مجریط (مادرید)

(11)

مجریط (مادرید) شهری شریف و گران قدر برای مسلمانان تلقی می شد که تا آخرین

ص:47


1- (1) . Valladolid.
2- (2) . ارسلان، الحلل السندسیة فی الاثار و الاخبار الآندلسیة، ج1، ص234.
3- (3) . Simaincas.
4- (4) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص320.
5- (5) . Segovia.
6- (6) . حمیری، الروض المعطار، ص350.
7- (7) . Avila.
8- (8) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص322.
9- (9) . Guadalajara.
10- (10) . ارسلان، الحلل السندسیة فی الاثار و الاخبار الآندلسیة، ج2، ص52.
11- (11) . Marid.

ناحیه زمامداری قدرت مسلمانان در آندلس، یعنی: «قنطرة یاقوة» سی و یک مایل فاصله دارد؛ در مادرید، خاک نسوز که بیست سال روی آتش دوام می آورد تهیه و صادر می شود؛ «دژ مجریط» از دژهای عظیم مسلمانان در آندلس است؛ بیرون و اطراف دیوار شهر، خندقی بزرگ وجود دارد؛ هم چنین مسجد جامع از دیگر بناهای شهر محسوب می شود؛ این شهر دو قرن و نیم در اختیار مسلمانان بود.

مجریط (مادرید کنونی) شهری کاملا اروپایی است که آثار بسیاری از دوره اسلامی آندلس را در موزه ها و کتابخانه های خود جا داده است؛ از جمله آثار موجود در موزه مادرید، نسخه اصلی معاهده تسلیم نهایی آندلس به وسیله ابو عبدالله محمد آخرین شاه غرناطه است. (1)

شنت یاقب (شنت یاقو)

(2)

شهری است که نام آن با اسطوره ای درباره پیدایش این شهر، گره خورده است؛ این شهر مرکز ولایت جلیقیّه (3) بوده و برفراز ارتفاعات بسیار بلند صعب العبور قرار دارد؛ کلیسای جامع که برفراز قبر یعقوب حواری بنا شده، شهر و کلیسای آن را کعبه حجاج مسیحی در طول قرون وسطی نمود.

بنا به داستانی: یعقوب در «بیت المقدس» به دست هیرود کشته شد (4) و جسد او را با کشتی به این محل آوردند و آن گاه کلیسایی به نام او ساختند و از آن به بعد، فرنگی ها و رومی های قسطنطنیه به عنوان عید کنار قبر او تجمع می کردند. (5)

لیون

(6)

شهر لیون اهمیت خاصی در تاریخ آندلس دارد؛ این شهر در سال 717م فتح گردید و در 742م مسیحیان شمال اسپانیا آن را بازپس گرفتند؛ (7) حمیری آن را از پایگاهها و شهرهای

ص:48


1- (1) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص331، 340.
2- (2) . Santiago/Santiago de compostela.
3- (3) . Galice.
4- (4) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص343، 342.
5- (5) . حمیری، الروض المعطار، ص348.
6- (6) . Leon.
7- (7) . ارسلان، الحلل السندسیة فی الاخبار و الاثار الآندلسیة، ج2، ص40.

بزرگ و آباد قشتاله که مرکز معاملات و بازرگانی بوده و نیز مردمی با همّت و با وجود دارد، معرفی نموده است. (1)

سمّوره

(2)

شهر باستانی سمّوره پایتخت جلیقیّه بر ساحل رودخانه ای خروشان و عمیق قرار دارد و دارای استحکامات مثال زدنی بوده است؛ در اطراف آن هفت دیوار و بین هر دو دیوار خندق های وسیع وجود داشت که آب در حد گسترده ای در آن جریان می یافت؛ بیشترین مقاومت و تلاش در بازپس گیری از آندلس به وسیله شهروندان جلیقیّه ای صورت گرفته است. (3)

أوقییدو

(4)

أوقییدو (اویدو) محلی در منطقه استرایاس (5) و در ثغر اعلی است. شهر لُک نیز از شهرهای شمال اسپانیاست که مسلمانان، مدت کوتاهی آن دو را تصرف کردند.

کوادنجا

(6)

کوادنجا، منطقه ای صخره ای است و به «صخور کوادنجا» که مسلمانان از فتح آن عاجز ماندند شهرت دارد (این منطقه در روایت اسلامی، «الصخرة» نامیده شده است)؛ پلایو (7) از اشراف گوت؛ همراه سی مرد و ده زن در غاری در این مکان مخفی شدند؛ در صخره أوسیبا؛ قبر پلایو و کنیسه ای قدیمی وجود دارد که از سراسر اسپانیا حاجیانی به آن جا می روند و اعتقادات عجیبی در مورد آن دارند. (8)

ص:49


1- (1) . حمیری، الروض المعطار، ص514.
2- (2) . Zamora.
3- (3) . حمیری، الروض المعطار، ص325.
4- (4) . Oviedo.
5- (5) . Asturias.
6- (6) . Ovadonga.
7- (7) . Playo پلاگیوس/بلای، .
8- (8) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص368.

بطلیوس

(1)

بطلیوس از اقلیم مارده شهری باستانی واقع در کرانه رودی بزرگ (2) است که به دست عبدالرحمن بن محمد جلیقی و به دستور «خلیفه اموی» امیرعبدالله بنا گردید و در ابتدا جامع آن ساخته شد؛ بطلیوس، شهری بزرگ، دارای ربضی (3) بزرگ است؛ از میان شهر رودخانه بزرگی عبور می کند که در مسیر خود به حصن مارتله می رسد و نزدیک «جزیره شلطیش» به دریا می ریزد؛ از بطلیوس تا اشبیلیّه شش روز راه است. (4)

بخشی از قصبه این شهر در مرز پرتغال باقی مانده و از بزرگ ترین قصبات آندلسی محسوب می شد. (5) از جمله آثار اسلامی شهر برج موحدی این دوره، «برج اسبنتاپروس» (6) است که برجی هشت ضلعی بوده و بعد از استرداد آندلس؛ بر فراز آن برج کوچکی، جهت نصب ناقوس بنا نموده اند که طول آن به سی متر می رسد.

مارده

(7)

مارده، واژه ای لاتینی به معنای «مسکن الاشراف» است؛ این شهر قرنها پایتخت «رومیان» و «گوت ها» بوده است؛ مارده در دوره اسلامی مسکن «بربرها» و «مولدین» شد.

در این شهر، آثار باستانی متعددی از دوره رومی وجود دارد؛ قصبه عربی شهر و کلیسای جامع آن نیز، از جمله آثاری اسلامی مارده هستند. (8)

لبله (لبلة الحمراء)

(9)

از جمله شهرهای غرب آندلس، لبله است که در غرب شهر اشبیلیّه قرار گرفته و چند

ص:50


1- (1) . Badajoz.
2- (2) . رود غؤور.
3- (3) . حومه.
4- (4) . حمیری، الروض المعطار، ص93.
5- (5) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص374.
6- (6) . Torre de Espentaperros.
7- (7) . Merida.
8- (8) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص384، 385.
9- (9) . Niebla.

رودخانه از جمله رودخانه «الاحمر» در آن جاری است. (1)

در لبلة، آثار باستانی و اسلامی بسیاری از جمله دیوار آندلسی قصبه، به طور کامل باقی مانده است؛ (2) شهر قدیمی لبله، محصور در درون این دیوارها، هم چنان شکل آندلسی خود را حفظ کرده است؛ خیابآنها و دروازه ها، بی هیچ گونه اصلاحاتی، هم چنان به حال خود باقی مانده اند؛ دو کلیسای آن (سانتاماریا و سان مارتین) در محل مسجد قدیمی شهر بنا شده اند که کلیسای سانتاماریا، هم چنان بسیاری از آثار برجا مانده از مسجد، از جمله مناره قدیمی آن و... را در خود دارد.

شنتمرّیه یا فارو

(3).(4)شنتمرّیه در خلیجی بر ساحل «اقیانوس محیط»، قرار گرفته است، شهری باستانی بوده و دارالصناعه مخصوص ساخت کشتی های بزرگ است؛ کشتی ها از نقاط مختلف در آن توقف می کنند؛ شهری آباد و دارای جامع و منبر است و آب دریا دیوارهای آن را فرا می گیرد؛ در جزایر نزدیک آن، درخت «صنوبر» می روید و از جمله محصولات آن، انجیر و عناب است؛ (5) در شنتمرّیه، آثار اسلامی بسیاری از دوره آندلسی از جمله قصبه شهر باقی مانده است.

شلب

(6)

شلب، پایتخت «بلاد اکشبونه» واقع در غرب آندلس، در سمت قبله شهر باجه و در دامنه کوهی بلند قرار دارد؛ مزارع و باغ های بزرگ، از جمله درختان سیب، شهر شلب را فراگرفته اند؛ (7) بازارهای متعدد و پر رونق و در سه مرحله ای (8) شهر بطلیوس قرار دارد. (9)

ص:51


1- (1) . ادریسی، نزهة المشتاق، ج2، ص537.
2- (2) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص390.
3- (3) . Sta. Maria de Algare.
4- (4) . Faro.
5- (5) . حمیری، الروض المعطار، ص347.
6- (6) . Silves.
7- (7) . ادریسی، نزهة المشتاق، ج2، ص538.
8- (8) . مرحله منزل، هر منزل (هر برید)، مسافت بین دو نقطه توقف در اصطلاح جغرافی دانان مسلمان، هر برید برابر با دوازده میل است و هر میل برابر با یک سوم فرسخ است؛ یعنی هر برید چهار فرسخ است.
9- (9) . حمیری، الروض المعطار، ص342.

از آثار اسلامی باقی مانده شلب، حصن آندلسی با دیوارها و برج های آن است که اکنون به عنوان زندان مورد استفاده قرار می گیرد؛ هم چنین بقایای دیوارهای شهری آندلسی نیز، در بخش میانی شهر امروزی شلب هویداست. (1)

باجه

(2)

یکی از شهرهای بسیار قدیمی آندلس باجه است که در صد فرسخی قرطبه واقع شده؛ این شهر از جمله پادگآنهای شهرهای عربی بود که فلسطینی ها در آن مستقر شدند. (3) باجه به معنی صلح است. آثار باستانی و اسلامی بسیاری دارد.

قوسی اسلامی در باجه به نام «الباب الآندلسی» (4) در شمال شهر کنونی به ارتفاع ده متر و عرض شش متر، با ستون هایی به قطر دو متر و نیز بخشی از دیوار قدیمی آن به یادگار مانده است؛ (5) هم چنین از جمله آثار باستانی موجود آن، قصبه و حصن باجه و چند برج و قوس آندلسی دیگر است.

یابره

(6)

یابره از توابع باجه محسوب می شود، شهری بزرگ (7) و سرسبز و پوشیده از باغ های زیتون است. (8) این شهر در سال 1165م (561ه) سقوط کرد و هنوز آثاری آندلسی و رومی بسیاری در آن به چشم می خورد. (9)

اشبونه

(10)

اشبونه (لیسبون) از جمله شهرهای تابع باجه و پایتخت کشور پرتغال است که زیباترین و

ص:52


1- (1) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص405.
2- (2) . Beja.
3- (3) . حمیری، الروض المعطار، ص75.
4- (4) . Porta Moura.
5- (5) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص407، 408، 409.
6- (6) . Evora.
7- (7) . حمیری، الروض المعطار، ص615.
8- (8) . ادریسی، نزهة المشتاق، ج2، ص534.
9- (9) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص412.
10- (10) . Lisboa/Lisbon.

تازه ترین پایتخت های اروپا به شمار می رود؛ این شهر در مصب رودخانه ای در کنار «اقیانوس محیط» قرار دارد و دیوارهای شهر همواره در معرض برخورد امواج اقیانوس قرار دارند.

آثار اسلامی شهر، دیوارها و برج های قصبه و قوس باب البحر و نیز یکی از دروازه های شهر قدیم اشبونه و... هستند. (1)

از محصولات اشبونه، عسل و عنبر آن معروف است و شهر حصن المعدن در جنوب آن قرار دارد.

شِنْتَره

(2)

شنتره از جمله شهرهای اشبونه، واقع در دامنه کوهی بلند، خرم و با مناظر طبیعی بسیار زیباست؛ این شهر در نزدیکی دریا قرار گرفته (3) و دارای هوایی بسیار لطیف است که باعث افزایش عمر ساکنان آن می شود؛ هم چنین در میان شهر، رودی جریان دارد که آب شرب اهالی را تأمین می کند.

بیشترین تولیدات سیب در این شهر به دست می آید و از جمله محصولات آن، نوعی سیب و گلابی بسیار بزرگ است؛ در کوه های شنتره، گل بنفشه به وفور می روید و عنبر مرغوب از جمله دیگر تولیدات آن است. (4)

از جمله بناهای تاریخی شنتره، «حصن آندلسی» (5) است که از آثار آندلسی به شمار می آید؛ دیوارها و برج این قصبه بر فراز کوه «حالم» هم چنان پابرجاست. (6)

شنترین

(7)

شنترین از شهرهای «کوره باجه» بر فراز کوهی بسیار بلند بنا شده است و حصن بزرگ آن

ص:53


1- (1) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص420.
2- (2) . Cintra.
3- (3) . ادریسی، نزهة المشتاق، ج2، ص538.
4- (4) . حمیری، الروض المعطار، ص347.
5- (5) . Castelo de Moulos.
6- (6) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص424.
7- (7) . Santaren/santarein.

در جهت قبله قرار دارد و ربض آن در پایین کوه است؛ در این شهر چشمه های بسیاری جاری بوده و دارای باغ های بزرگ میوه بسیاری است؛ از جمله منابع آب آن رودخانه ای خروشان چون نیل در شنترین است. (1)

از میان آثار اسلامی آندلسی باقی مانده در شنترین، می توان دیوارها و برج های سالم قصبه که در خارج شهر کنونی به چشم می خورد و نیز اجزای داخل کلیسای جامع آندلسی را برشمرد؛ «کلیسای یوحنا»، در محل مسجد بنا شده و برج ناقوس آن نیز، مناره پیشین آن مسجد است. (2)

برشلونه (بارسلون)

(3)

برشلونه مرکز ایالت بارسلونا و کاتالونیا، (4) ناربون، کی سون و... بوده و در ناحیه «لانگدونک» (5) قرار دارد؛ این شهر، از جمله شهرهای آندلس دوره اسلامی در آن سوی جبال «پیرنه» (6)محسوب می شده است.

جزایر آندلسی مدیترانه

میورقه (7)

میورقه بزرگ ترین جزیره از مجمع الجزایر «الشرقیه» (جزایر بلیار) است؛ جزیره منورقه (8) در شمال شرقی و جزیره یابسه (9) در جنوب غربی آن واقع شده اند و تعدادی جزایر کوچک نیز در اطراف آنها وجود دارد؛ شهر میورقه مرکز این جزایر است؛ این جزایر دوره رومی، گوتی و عربی را گذرانده اند. جزیره میورقه به سال 290ه. به دست عصام خولانی فتح گردید. در دوره اسلامی، شکوه تمدن اسلامی را به خود دید؛ این «جزیره در دریای زقاق قرار دارد؛ شهر

ص:54


1- (1) . حمیری، الروض المعطار، ص347.
2- (2) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص427، 428.
3- (3) . Barcelona.
4- (4) . cataluna.
5- (5) . Languedoc.
6- (6) . سلسله جبال البرانس؛. Pir إ n إ es
7- (7) . Mallorca.
8- (8) . Menorca.
9- (9) . Ibiza.

«بجایه» در مغرب «اوسط» در قبله آن است و در شرق «جزیره سردانیه» واقع شده است. (1)

از جمله آثار اسلامی باقیمانده در این جزیره، «قصرالمدینه»، (2) بقایای دیوارهای عربی «مسجد جامع» (کلیسای جامع)، عقد سنگی «باب المدینه»، حیاط «دیرسان فرانسیکو» و دژ معروف به «المنظرالجمیل» (3) بر بلندی کوهی مشرف بر شهر است و مجموعه ای از آثار و وثیقه ها در موزه شهر از جمله وثیقه مربوط به تقسیم اراضی شهر در گنجینه شهرداری میورقه موجود می باشد. (4)

قُری و نیز شهرهایی با نام های اسلامی در جزیره وجود دارد؛ مانند: بنی سالم، بنی عبدالسلام (5)، (6) ابن نصر، (7) بنی الزار یا بنی الزرع و...؛ هم چنین از طایفه «الفجر» به صورت اقلیت هنوز گروهی در برخی نقاط جزیره و نیز در شهر سولییر (8) به سر می برند.

شقر (9)

جزیره شقر نزدیک لبله در هجده مایلی بلنسیه، قرار دارد؛ در میان درختان سرسبز پوشیده شده است و انواع میوه در آن به دست می آید؛ شقر، دارای مسجد جامع، مساجد متعدد و نیز چند مهمان خانه و بازار است و شاعران به خاطر اوج زیبایی مناظر بدیعِ آن، قصایدی در وصف طبیعت آن سروده اند. (10)

شلطیش

جزیره شلطیش (11)نزدیک شهر لبله، در دریای محیط، جزیره ای بدون دیوار و برخوردار از صنعت تولید آهن است؛ (12) صنعتی که سایر نقاط از بنای آن عاجزند (ساخت اسکله های

ص:55


1- (1) . حمیری، الروض المعطار، ص567.
2- (2) . Almudaina.
3- (3) . Belver.
4- (4) . عنان، الآثار والبقایا الآندلسیة فی اسبانیة والبرتغال، ص130، 131، 132، 133، 136.
5- (5) . Benisalam.
6- (6) . Bennaser.
7- (7) . Beniatzar.
8- (8) . Soller
9- (9) . Jucar.
10- (10) . حمیری، الروض المعطار، ص349.
11- (11) . شلطش/شلطِنِس ؛. Saltes
12- (12) . ادریسی، نزهة المشتاق، ج2، ص542.

آهنی برای بنادر جهت توقف کشتی ها). این شهر، دارای چشمه های گوارا، باغ های با شکوه و محل رویش بهترین درختان صنوبر است. (1)

نگاهی اجمالی به تاریخ اسپانیا پیش از فتح

شبه جزیره ایبری، همواره از دیرباز محل آمدوشد و اختلاط نژادها و اقوام مختلف بوده است؛ آن چه در سابقه شهرهای آندلس در منابع لاتین و نیز منابع اسلامی ذکر شده، بیشتر تمرکز بر سابقه رومی این شهرهاست، که در بیان پاره ای از شهرهای آندلس به آن اشاره شده است؛ نمونه بارزی که حاکی از حضور مسلط روم در آندلس می باشد شهر قرطبه، مرکز سنّتی اسپانیاست؛ حفاری های اخیر که به وسیله فلیکس هیرماندیز (2) در مسجد قرطبه صورت گرفته، بقایایی از موزائیک خانه های رومی و برخی عناصر رومی به دست آمده است (3)که حاکی از وجود نوعی معبد رومی است. (4)

فینیقیه، ایبر، بربر، سلت، صقلی، گوت، واندال و عرب در پیشینه تاریخی اسپانیا آمده است؛ (5) ابن خلدون (6) تاریخ اجمالی «جزیره آندلس» و حاکمیت گوت ها را در دویست سال پیش از اسلام ذکر کرده است؛ (7) جغرافی دانان مسلمان هم، تاریخ این جزیره را از زمان طوفان نوح(علیه السلام) مورد بررسی قرار داده اند؛ از جمله ابن عذاری، مورخ مغربی، گزارش مختصر تاریخی اقوامی که در فاصله طوفان نوح تا ورود عرب درآن جا حضور داشته اند، بیان کرده است. (8)

«قوم ایبر» در عصر حجر از افریقا به «شبه جزیره ایبری» مهاجرت کردند؛ (9) پس از

ص:56


1- (1) . همان، ص344.
2- (2) . Felix Hermandz.
3- (3) . به ضمائم، تصویر شماره 1 مراجعه شود.
4- (4) . ر.ک: اولاگوئه، العرب لم یغزوا الآندلس، ص289.
5- (5) به ضمائم، تصویر شماره 3 مراجعه شود.
6- (6) . ابن خلدون، العبر، ج4، ص111، 116؛ مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص147.
7- (7) . ابن حیان، تاریخ مختصر شاهان گوت در آندلس (بیست و شش تن) تا ظهور اسلام را آورده است؛ ر.ک: مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص243- 248.
8- (8) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص3.
9- (9) . مصاحب، دائرة المعارف فارسی، ج1، ص320.

مهاجرت «سلت ها» به اسپانیا، این دو قوم با هم درآمیختند و «سلتیبریان» به وجود آمدند، (1) «فینیقی ها» نیز در 1100ق.م در آندلس، مهاجرنشین هایی داشتند (2) که به دست «یونانیان» و «کارتاژها» و بعد «رومیان» افتاد؛ بعد از تصرف اسپانیا توسط رومی ها، مردم اسپانیا فرهنگ رومی را اتخاذ کردند؛ در قرن پنجم میلادی اسپانیا مورد هجوم «واندال ها» قرار گرفت اما «ویزیگوت ها» در سال 507م واندال ها را به آفریقا راندند؛ با قدرت گرفتن گوت های (3) باختری (ویزیگوت ها) در بخش غربی امپراطوری روم، این نیروها سراسر اسپانیا و جنوب «گُل» را تحت سلطه خود درآوردند. (4)

با ظهور والیا، (5) در بین ویزیگوت ها (6) که با افول امپراطوری روم مقارن شد، ویزیگوت ها (7) از امپراطوری روم مستقل شدند؛ بعدها با رهبری یوریک (8) در سال 467م که از او به عنوان بنیان گذار دولت ویزیگوت در اسپانیا نام برده می شود، حوزه اقتدار گوت ها بر سراسر شبه جزیره ایبری بر جنوب گُل و شمال اسپانیا و اقلیم لوزیتانیا (پرتغال) و اقلیم باتیکا (آندلس)، یعنی: دورترین بلندی های فرانسه مرکزی تا منتهی الیهِ جنوب اسپانیا، گسترش یافت؛ (9) به گفته ابن خلدون گوت ها دویست سال پیش از اسلام بر اسپانیا مسلط شدند و طلطلیه را پایتخت خود قرار دادند و گاهی قرطبه و اشبیلیّه و مارده نیز دارالملک آنها بود. (10)

ص:57


1- (1) . Seltiberian.
2- (2) . مصاحب، دائرة المعارف فارسی، ج1، ص266.
3- (3) . گوت ها، قوم ژرمن از محل سکنای اولیه خود اسکاندیناوی حرکت کرده به دو دسته تقسیم شدند: گوت های باختری که در غرب رود دنیستر و استره و گوت های خاوری که شرق رودخانه دنیستر مستقر شدند؛ ر،ک: مصاحب، دائرة المعارف فارسی، ج2، ص2425.
4- (4) . مونس، فجر الآندلس، ص21، 22، 23.
5- (5) . Valia.
6- (6) . wisigoths.
7- (7) . Visigot ویزیگوت ها از قوم ژرمن؛ شعبه ای از گوت ها در اوایل قرن 4م. از استروگوت ها جدا شدند و در متصرفات امپراطوری روم پیش روی کردند؛ ر.ک: مصاحب، دائرة المعارف فارسی، ج3، ص3201.
8- (8) . Euric.
9- (9) . پرونسوال، تاریخ اسبانیا الاسلامیة، ترجمه منوفی، ص44.
10- (10) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص147.

گوت ها مسیحیانی آرین کیش (1) بودند (2) که تا حد زیادی تمدن رومی را حفظ کردند؛ (3) از جمله عقاید اساسی آنان که انکار الوهیت مسیحی و نفی وساطت کشیش ها بین مردم و خدا و نیز اعتقاد و دین آریوس ( Arius) که در زمینه توحید و تعدد زوجات، درست در مقابل اعتقادات کلیسای کاتولیک بود، در تونس، آسیای صغیر و شبه جزیره ایبری ریشه دوانید و گسترش یافت و بدین ترتیب آریوسی ها را به مسلمانان نزدیک نمود و زمینه انتقال آن را به اسلام فراهم کرد. (4)

بعدها، مردم اصلی شبه جزیره ایبری، یعنی: گل ها و ایبرها با رهبری و حمایت کشیش ها برعلیه گوت ها قیام کرده و دامنه نفوذ گوت ها در اسپانیا محدود گردید. اختلاف بین گوت ها و جنگ عقیدتی بین گوت ها و ایبرها، اسپانیا را به جنگ داخلی و هرج ومرج کشاند. جنگ میان سه گانه پرستان ( Trinitarios) و موحدین ( unitarios) شکل تعصب سیاسی پیدا کرد و شبه جزیره ایبری را دچار تحول اجتماعی ساخت و بعد از مدت ها درگیری خونین، ریکاردو، (5) پسر لیو ویژیلد (6) (568م-586ه) آخرین شاه گوت های آرین کیش، که سراسر حکومت خود را وقف جنگ با کاتولیک ها کرده بود، برای مصلحت حکومت گوت ها؛ کیش آرین را رها کرد و در سال 587م در مجمع دینی تولدو اعلام کرد که وی و خانواده اش مذهب کاتولیک را پذیرفته اند. (7) و از آن پس آیین کاتولیک مذهب رسمی اسپانیا و دژ استوار این آیین شد. (8)

انحطاط گوت ها

«گوت ها» اقداماتی را جهت حفظ سلطه متزلزل خود بر اسپانیا انجام دادند؛ از جمله به همت آنها زبان لاتین، زبان رسمی اسپانیا و شهر تولدو، بزرگ ترین اسقف نشین شد؛ این

ص:58


1- (1) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص68.
2- (2) . Arianism پیروان تعالیم آریوس که بدعتی در زمینه تثلیت آورد و وحدت جهان مسیحیت را بهم زد.
3- (3) . مصاحب، دائرة المعارف فارسی، ج1، ص119.
4- (4) . مونس، فجر الآندلس، ص9، 10، 11، 25.
5- (5) . Recaredo.
6- (6) . Liuigild.
7- (7) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص68.
8- (8) . مونس، فجر الآندلس، ص11، 12، 28.

کار باعث ایجاد وحدت بین دو ملت «ایبر» و «گوت» گردید؛ اما هم چنان زمینه اختلاف و جنگ داخلی در اسپانیا برقرار ماند؛ چرا که نظام پادشاهی اسپانیا میان گوت ها براساس انتخاب بوده و همواره عامل تشنج در اسپانیا بود؛ ازاین رو تاریخ اسپانیای گوتی، با سلسله ای از جنگ، ترور و توطئه همراه گردید (1) و اسپانیا را در معرض نابودی و سقوط حتمی قرار داد.

در تقسیمات اداری حکومت نظامی گوت (اقالیم و شهرها)، هر شهر را یک «کنت» (2) اداره می کرد و بر هر اقلیم نیز یک «دوک» (3) حکم می راند؛ شاه از میان شورایی از اشراف که قدرتمندترین آنها با زور به سلطنت می رسید، انتخاب می شد؛ شورای سیاسی- مذهبی تولدو در مواقع حساس در کنار شاه نقش اساسی در اداره امور اسپانیا ایفا می کرد.

از هنگام فساد گوت ها تا ظهور اعراب در آندلس؛ دوره جدیدی در تاریخ اسپانیا به حساب می آید که سرنوشت آن کشور با فتوحات عرب پیوند خورده است و به گفته مونس: اگر اعراب در 711م در امور جزیره دخالت نمی کردند، بی گمان گوت ها چنان ضربه ای به اسپانیا می زدند که تصور آن هم به آسانی ممکن نیست. (4)

آخرین شاه گوت، هنگام حمله اعراب، غَیطشه (5) (ویتیزا) (6) بود که در سال 700م به تخت سلطنت نشست؛ (7) اوضاع اسپانیا در زمان او چنان آشفته بود که به تعبیری او و فرزندانش، زمینه فتح اسپانیا توسط مسلمین را فراهم ساختند؛ (8) از جمله زمینه های این

ص:59


1- (1) . همان، ص13، 14، 15، 21، 22، 23، 29.
2- (2) . Kont؛ کنت، لقبی اشرافی از ریشه لاتینی کومس ( Komes) به معنی مصاحب و صاحب است... کنت، لقب رسمی کسی بود که فرمانروای یک کنت نشین بود و مستقیماً تابع دستور امپراطور بود و... .
3- (3) . دوک: از جمله القاب و عناوین اشراف اروپایی، فرمانروای یک دوک نشین و... .
4- (4) . مونس، فجر الآندلس، ص18، 19، 29، 73، 74، 75.
5- (5) . در متون اسلامی، تاریخ فتح آندلس، ص31؛ مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص15؛ حسین مونس به نقل از سارادوا (ص 147) آن را معرّب نام ویتیزا می داند که رازی (صاحب کتاب مفقود آندلس) به صورت Acista آورده است.
6- (6) . Witiza.
7- (7) . ابن اثیر، حکومت غیطشه را مطابق باسال 77ه. نوشته است؛ ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص267.
8- (8) . پرونسوال می نویسد: فتح آندلس را به اسلام، افریقا یا آسیا نسبت نداده اند بلکه منشأ آن را در خود اسپانیا و حادثه ای اروپایی و حادثه ای شگفت آور و معجزه تاریخی خوانده اند. ر،ک: تاریخ الاسبانیا الاسلامیة، ترجمه منوفی، ص44.

آشفتگی، اختلاف میان روحانیون مسیحی بود؛ این اختلافات، باعث تشکیل مجامع متعدد شد؛ چنان که از سال 589 تا 702م شانزده مجمع دینی کلیسا در طلیطله تشکیل شد؛ اما اضطراب و آشوب هم چنان در حال گسترش بوده و حکایت از ضعف مسیحیت داشت؛ (1) اختلاف بین خاندان سلطنتی، مخالفت و سرکوب شدید یهود و بسیاری از مشکلات اقتصادی در اسپانیا، دوره گوت را به دوره ای پر از تناقضات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی (2) و دینی تبدیل کرد؛ با مرگ غیطشه در اواخر سال 709م، ملکه اسپانیا و دو فرزند او طلیطله را ترک کردند (3) و شورای بزرگان طلیطله، رودریک را از بین خود برگزیدند و به عنوان حاکم آندلس و جانشین ویتیزا (غیطشه) معرفی کردند. (4)

رودریک (5) قرطبه ای در 710م پادشاهی خود را اعلان کرد که با پنجمین سال حکومت ولید در دمشق مقارن بود؛ (6) او با لشکر عظیم به سمت تولدو حرکت کرد و رخزبندو (رخشندش در متون عربی) پسر ویتیزا را شکست داد؛ پسران ویتیزا در برابر ضربات مهلک رودریک به ستوه آمده و از مسلمانان کمک خواستند؛ نیروهای عرب نیز در این هنگام با فتح مغرب دور در نزدیکی آندلس مستقر شده بودند. (7)

مورّخان مسیحی همواره چهره بدی از ویتیزا به علت این که حاضر نشد (8) با یهود

ص:60


1- (1) . ر.ک: اولاگوئه، العرب لم یغزوا الآندلس، ص170.
2- (2) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص69.
3- (3) . سی سال آخر حکومت گوت ها از تشنج زیادی بر سر قدرت برخوردار بود. ر،ک: لوی پروتسوال، ترجمه منوفی، تاریخ اسپانیا الاسلامیة، ص44.
4- (4) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص134؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص269؛ مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص7.
5- (5) . در منابع عربی به شکل ردریق و لذریق اورنیوق آمده است: لُذریق، مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص15؛ ابن قوطیه، تاریخ افتتاح آندلس، ص31؛ رُذریق، ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص7؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص267؛ رودریکو؛ رودریگو، طبری، ادرنیوق، الادریق؛ ر.ک: ابن قتیبه، الامامة و السیاسیة، ج2، ص86؛ اودریق (رودریگ) از اهالی اصفهان، ر.ک: یعقوبی، مسالک و ممالک؛ رودریک پادشاه گوت؛ قبر او در سالهای اخیر در شهر فیزره ( visue) پرتغال پیدا شد. روی قبر او نوشته شد: «اینجا رودریک، شاه گوت آرمیده»؛ ر.ک: اولاگوئه، العرب لم یغزوا الآندلس، ص190؛ Rodrigo.
6- (6) . مونس، فجر الآندلس، 16، 17، 9.
7- (7) . همان، ص13، 16.
8- (8) . پرونسوال این روایات را مشکوک دانشته است. ر،ک: تاریخ اسبانیا الاسلامیة، ترجمه منوفی، ص47.

اسپانیا مبارزه قطعی بکند، ترسیم کرده اند؛ آنان هم چنین از رودریک به عنوان قهرمان ملی مقاومت در برابر اعراب یاد کرده اند. (1)

در زمان حاکمیت گوت ها، نظام اشرافیّتِ روم باستان، هم چنان حفظ شد؛ شاه گوت، همه ثروت و قدرت را در اختیار داشت و اکثر مردم، برده زمین و تنها در پی تأمین منافع گوت ها بودند و عموم مردم اسپانیا از آرامش و رفاه برخوردار نبودند.

در مورد اوضاع مردم اسپانیا در دوران حکومت گوت ها، اختلاف زیادی بین مورّخین گذشته و معاصر وجود دارد؛ (2) بیشتر اسپانیایی ها، مبالغه آمیز و تعصب آلود، آن را عصر رفاه دانسته و نهضت اسلام را ادامه طبیعی روند پیشرفت اسپانیا در عصر گوتی می دانند؛ در نقطه مقابل، مورّخان فرانسوی و عربی مانند دوزی، آن را دوره ای پر از انحطاط به تصویر می کشند؛ چنان که دوزی با ذکر عنوان اسپانیا هنگام فتح عربی، می نویسد: «این منطقه در نهایت ضعف و انحطاط و فروپاشی و فساد به سر می برد»؛ (3) این گروه، در نابسامان جلوه دادن عصر گوتی مبالغه کرده اند. مورّخان گذشته عرب، نیز چنان که اشاره شد عصر گوتی را عصر انحطاط می دانند و مورّخان معاصر (4) عرب، مانند عنّان معتقدند که «جامعه اسپانی، به انواع شوربختی ها و بینوایی ها دچار شده بود و ملت در نهایت محرومیت به سر می برد»؛ (5) دکتر ابراهیم بیضون، حسن ابراهیم حسن (6) نیز چنین نظری دارند؛ (7) حسن ابراهیم حسن به اوضاع اسفبار سیاسی- اقتصادی مردم و رفاه بیش از حد اشراف در دوره گوت اشاره کرده و می نویسد: «مردم و یهود آرزو داشتند هرچه زودتر از سلطه گوت ها آزاد شوند؛ (8)

ص:61


1- (1) . همان، ص38، 39، ص47.
2- (2) . همان، ص44.
3- (3) . ر.ک: دوزی، المسلمون فی الآندلس، ج1، ص27-48.
4- (4) . علی شیری در تحقیق الامامه و السیاسه، اسباب حقیقی فتوحات عرب در آندلس را، ضعف مردم آندلس به علل مختلفی دانسته که این مردم بنیه جنگ را از دست دادند؛ ر.ک: ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج2، ص86.
5- (5) . ر.ک: عنان، تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج1، ص32.
6- (6) . حسن ابراهیم، تاریخ سیاسی اسلام، ص39.
7- (7) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص68.
8- (8) . لوی پرونسوال، ترجمه منوفی و...، تاریخ اسبانیا الاسلامیة، ص46.

آندلس به آتشفشانی تشبیه شده که تختِ پادشاهی گوت بر دهانه آن می لرزید. (1)

بی تردید دوره گوتی از حیث فرهنگ و تعالی مردم با عصر اسلامی به هیچ وجه قابل مقایسه نیست؛ گوت ها از جهت ارزش های انسانی و تشکیلات، از «واندال ها» و دیگر طوایف وحشی مستقر در اسپانیا، پست تر بودند؛ واندال ها و دیگر اقوام ساکن در اسپانیا در امور مذهبی مردم دخالت نکردند، اما گوت ها در این زمینه نیز دخالت کردند و همچون بلایی، دامنگیر همه مردم اسپانیا شدند. (2)

مقارن اواخر عصر گوتی، شمال آفریقا توسط مسلمانان فتح شد و آنها با سلسله جنگ هایی که هفتاد سال طول کشید (21-90ه/642- 708م) چندهزار کیلومتر به حوزه خلافت اسلامی افزودند؛ در 49ه. با ساخت شهر قیروان، ایالات آفریقایی اسلامی ظهور کردند و با سقوط کارتاژ و تأسیس تونس، پایه های قدرت اسلامی در مغرب مستحکم شد و مسلمانان در مرزهای تونس و آندلس، تحرکاتی را آغاز کردند. (3)

فتوحات آندلس را به نوعی می توان توسعه نظام حکومتی «امویان» در غرب اسلامی قلمداد نمود که پیشرفت آنها در شرق با مشکلاتی روبه رو شد و متوقف گردیده بود؛ (4) فتح آندلس که در طی چهار سال (95 91ه) صورت گرفت، مرزهای خلافت را تا پشت دروازه های اروپا رساند؛ چرا که در حقیقت، فتح آندلس، فتح دروازه جنوبی ورود به اروپا بود.

ص:62


1- (1) . ر.ک: تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج1، ص30.
2- (2) . مونس، فجر الآندلس، ص26، 27، 28.
3- (3) . همان.
4- (4) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص70.

2- ورود اعراب به آندلس

اشاره

از ورود اعراب به آندلس چند گزارش در متون تاریخی به چشم می خورد؛ از بین مورخان مغربی آندلسی، ابن عذاری، بحث تاریخی ورود مسلمانان به آندلس را مورد بحث قرار داده است؛ به گفته وی چهار قول (1) در مورد چگونگی ورود مسلمین به آندلس وجود دارد:

1. عبدالله بن نافع بن عبدالعین و عبدالله بن حصین، نخستین بار در زمان عثمان بن عفان وارد آندلس شدند و آن جا را فتح کردند؛

2. نخستین بار موسی بن نصیر به سال 91ه. متولّی فتح آندلس شد و آندلس را فتح کرد؛

3. در سال 91ه. طریف وارد آندلس شد و آن جا را فتح کرد؛

4. به سال 91ه. طریف نخستین کسی بود که وارد آندلس شد و بعد از او موسی بن نصیر به سال 92ه/712م وارد آندلس شد و آن جا را فتح کرد.

موسی بن نصیر

مورخان از موسی بن نصیر با عنوان صاحب فتح مغرب (2) و فاتح آندلس (3) نام برده اند؛ اما در مورد مقامات معنوی و علم و فضل او کمتر سخن گفته اند به دنبال کامل شدن فتح مغرب اقصی، تحرکات نیروهای عرب در مرزهای آندلس آغاز شد؛ نبرد در اسپانیا، ادامه طبیعی جنگ ها در

ص:63


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص1.
2- (2) . یعقوبی، تاریخ، ج2، ص252.
3- (3) . ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج3، ص260.

افریقیّه بود که با حوادث داخلی اسپانیا مقارن شد؛ از جمله نخستین برخورد مسلمانان در 708م صورت گرفت که در جریان آن تیودوس مسلمانان را درهم شکست؛ (1) طارق بن زیاد (2)والی طنجه در زمان فتح آندلس، با ژولیان (3) حاکم دست نشانده امپراطوری روم شرقی در ناحیه سبته (4)و صاحب جزیره خضراء مذکراتی را انجام داده و نتایج آنها را به موسی بن نصیر انتقال داد. (5)

عبدالواحد مراکشی (6) ضمن نقل داستانی، انگیزه برقراری ارتباط بین یلیان حاکم جزیره خضرا (7) و طارق را ذکر کرده است (8) و این داستان، مورد استناد (9) چند منبع دیگر عربی قرار گرفته است؛ (10) یلیان به علت تجاوز «شاه گوت» به حریم (11) او به مسیح قسم خورد که

ص:64


1- (1) . ر.ک: عنان، تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج1، ص31.
2- (2) . اخبار مربوط به طارق بن زیاد، جنگ ها و نَسَبِ او، مورد اختلاف مورخین است؛ برخی، نسب او را ایرانی (همدانی) و گروهی بربر (از قبیله نغزه) نوشته اند؛ نقش او در آغاز فتح آندلس، به ویژه در نبرد وادی لک و خطبه تاریخی او در تقویت روحیه مسلمانان، در منایع تاریخی عرب ثبت شده است.
3- (3) . ژولین Julian ، منافع عربی: ویلیان، مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص14؛ ر.ک: عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص10؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص267، یولیان.
4- (4) . لئون افریقی در وصف برخی از شهرهای افریقیّه به سابقه تاریخی آنها اشاره کرده و از حضور روم و سپس گوت ها خبر داده است. از جمله او در مورد سلا می نویسد: سلا، شهری باستانی که روم بنا کرد و گوت ها بر آن مسلط شدند و آن را به طارق بن زیاد، فرمانده نیروهای اسلامی دادند؛ ر.ک: لئون افریقی، وصف افریقیّه، ج1، ص207؛ او شبیه این داستان را در مورد شهر بادِس آورده است؛ ر.ک: لئون، وصف افریقیّه، ج1، ص327.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص2.
6- (6) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص10.
7- (7) . حمیری، الروض المعطار، ص34، 35، 393.
8- (8) . انگیزه اصلی فتح آندلس به گفته محققان به فرض صحت این داستان، مسائل سیاسی و اقتصادی است؛ ر.ک: بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص72.
9- (9) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص267.
10- (10) . جمله حمیری در این خصوص، عبارتی کلاسیک است؛ او می نویسد: «... فکان استعاصه من فاحشة بنته السبب فی فتح الآندلس...»، الروض المعطار، ص34؛ تعبیر لئون نیز قابل توجه است: «الأن یولیان، حاکم بسته اهین اهانة کبری من لدن لذریق ملک القوط و اسبانیا کلها؛ فاتفق یولیان مع المسلمین و ادخلهم إلی الآندلس»؛ ر.ک: لئون، وصف افریقیّه، ج1، ص316.
11- (11) . فلوراندا لاکا؛ بین مورخان اروپایی و مورخان مسیحی و اسپانیایی در صحت این داستان بین خرافه و واقعیت دانستن آن اختلاف است. با توجه به برخی روایات قدیمی اسپانیا از جمله ایزیدور باجی و تاریخ عمومی الفونسو و نقل مورخان جدید غربی، چون: دوزسی و کاردون، در بوته قبول قرار می گیرد؛ عنان، بر صحت این داستان ادعای اجماع کرده است؛ ر.ک: عنان، تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج1، ص35.

حکومت او را سرنگون خواهد ساخت، (1) لذا با موسی بن نصیر مکاتبه کرد و از او کمک خواست و با او بر علیه رودریک (2) متحد شد. (3) یعقوبی (4) سال 91ه. را سال لشکرکشی موسی بن نصیر به آندلس دانسته است؛ (5) موسی پیش از لشکرکشی به آندلس، ابتدا طریف بن مالک (6) (ابو زرع) را در رمضان 91ه. برای شناسایی با چهارصد سوار به آندلس فرستاد و سپس طارق را با هفت هزار نیرو راهی آندلس کرد؛ طارق تا طلیطله پیش رفت وآن جا را فتح کرد؛ (7) خبر پیروزی طارق در آندلس، باعث شد تا رودریک با صد هزار نیرو برای سرکوب او حرکت کند. (8) طارق با پادشاه گوت در «وادی لکَه» (9) درگیر شد و در نبرد «وادی برباط» در رمضان سال 92ه/19 ژوئیه 711م. (10) او را شکست داد؛ (11) بدین سان، عمر دولت سیصد ساله گوت به پایان رسید و فتح آندلس آغاز شد؛ موسی برای تکمیل فتح، در سال 92ه. وارد آندلس شد. (12) و تا سال 95 هجری به پیش روی و فتح شهرهای آندلس و استحکام مواضع مسلمانان پرداخت و در ادامه فتوحات خود شمالی ترین نقطه (13) آندلس (جلیقیّه) (14) را به تصرف خود درآورد.

پیک خلیفه اموی، ابو نمر، (15) در سال 95ه. دستور ولید بن عبدالملک مبنی بر توقّف

ص:65


1- (1) . مؤلف ناشناخته، اخبار مجموعه، ص16.
2- (2) . Roderici.
3- (3) . مؤلف ناشناخته، اخبار مجموعه، ص16.
4- (4) . به گفته یعقوبی: موسی بن نصیر، فاتح آندلس به سال 91ه. به دستور ولید بن عبدالملک خلیفه اموی، همراه طارق بن زیاد راهی آندلس شد.
5- (5) . یعقوبی، تاریخ، ج2، ص252.
6- (6) . Trifa.
7- (7) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص12.
8- (8) . همان، ص8.
9- (9) . « Guadalete »؛ جنگ در نزدیکی وادی لکه در کنار خلیج قادس ( Gads) صورت گرفت. ر.ک: اولاگوئه، العرب لم یغزوا الآندلس، ص19.
10- (10) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص8.
11- (11) . همان، ج2، ص9.
12- (12) . همان، ج2، ص12.
13- (13) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص275. مقری پایان فتوحات را آغاز درگیری عرب بلدی، شامی، مصری، یمنی و بربر دانسته است؛ ر.ک: مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص275.
14- (14) . Galicia.
15- (15) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص275؛ ابن قتیبه، الامامة و السیاسیه، ج2، ص36.

فتوحات و بازگشت سریع به شام را به موسی ابلاغ کرد (1) و موسی فتح آندلس را ناتمام گذاشت و همراه طارق و مغیث، راهی شام گردید.

به گفته محققین، فتح نیمه تمام آندلس، راه را برای ایجاد نخستین جرقه های حرکت استردادِ (2) آندلس در اولین سال های فتح آن باز گذاشت؛ (3) واگذاری دره های جلیقیّه به فراریان سپاه اسپانیا که در آن جا پناه گرفته بودند، باعث تشکیل اولین (4) هسته مقاومت در برابر مسلمانان در «شبه جزیره ایبری» شد؛ پلایو (5) در ارتفاعات بلند استوریاس، (6) در جریان جنگ «کوادونگا» (7) که منابع اسلامی به آن اشاره نکرده اند، (8) شکست سختی به مسلمانان داد؛ بدین ترتیب مسلمانان نتوانستند در آغاز هسته های مقاومت را از بین ببرند.

بعد از پلایو در سال 737م پسرش فاویلا و سپس الفونسوی اول، رهبری مسیحیان آندلس را به عهده گرفتند و بانی دولت استوریاس (9)شدند. شورش بربر (757/735م) با حکومت او مقارن شد. در روایت اسپانیایی از او به عنوان بنیان گذار جنگ های استرداد نام برده شده است.

موسی پیش از ترک آندلس، پسرش عبدالعزیز را در آندلس جانشین خود ساخت و اشبیلیّه را مرکز حکومت او قرار داد؛ (10) غنایم موسی بن نصیر مورد توجه منابع قرار گرفته و آن را در تاریخ فتوحات مسلمین بی نظیر (11) دانسته اند؛ (12) وی در نزدیکی شام؛ خبر بیماری ولید بن عبدالملک را شنید و دستور سلیمان مبنی بر درنگ در ورود به شام را دریافت کرد؛

ص:66


1- (1) . سیاست دربار شام در خصوص فتوحات مورد انتقاد مورخان قرار گرفته است؛ عنان بهترین تحلیل صدور فرمان فتوحات دانسته است. ر.ک: عنان، تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج1، ص52.
2- (2) . Reconquista.
3- (3) . بیضون، تاریخ الدولة العربیة فی اسبانیة، ص85.
4- (4) . نعنعی، الدولة الامویة فی الآندلس، ص113.
5- (5) : Playo . ( پلاگیوس) متوفی 737م. در منابع عربی، بلای؛.
6- (6) . Asturias.
7- (7) . Kavalavenga.
8- (8) . نعنعی، تاریخ الدولة الامویة فی الآندلس، ص113.
9- (9) . دولت استوریاس نخستین دولتی بود که مسیحیان شمال آندلس اندکی پس از فتح آندلس در کوهستان های صعب العبور شمال آندلس تأسیس نمودند.
10- (10) . مؤلف ناشناخته، اخبار مجموعه، ص27.
11- (11) . ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج3، ص161.
12- (12) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص275؛ اولا واسیاً، ج2، ص36.

اما بدون توجه به خواسته او وارد شام شد و در جامع اموی دمشق در میان جمع انبوه مردم بر ولید وارد شد؛ چهل روز بعد از مرگ ولید خلافت به برادر او سلیمان رسید؛ از نخستین اقدامات سلیمان بعد از خلافت، احضار و مؤاخذه موسی بن نصیر و قتل پسرش عبدالعزیز و قرار دادن سر بریده وی در برابر موسی بود؛ موسی چون سر فرزند خود را دید به سلیمان گفت: شهادت بر او مبارک باد، (1) به خدا سوگند او را کشتی، درحالی که بسیار روزه گیر و شب زنده دار بود. (2) به گفته ابن قوطیه: عبدالعزیز کاری که مستوجب قتل او باشد، انجام نداده بود؛ اما برخی احتمال انتقام و استقلال طلبی عبدالعزیز و مسائل دیگر را از جمله علل قتل او دانسته اند؛ (3) موسی بن نصیر مورد ستم حاکم اموی دمشق قرار گرفت و در سال 99ه. در سن هشتاد سالگی درگذشت. (4) با قتل عبدالعزیز به سال 98ه/716م اوضاع آندلس متشنج شد؛ چرا که عبدالعزیز بن موسی بن نصیر در مدت کوتاه حکومت خود، فتوحات مسلمین را در سمت غرب و جنوب شرقی (5) گسترش داده و اقدامات بسیاری جهت جلب رضایت مردم انجام داد؛ هم چنین پیمان صلح او با تدمیر (6) جزو مهم ترین اسناد تاریخی روابط مسلمانان با مسیحیان اسپانیا محسوب می شود. (7)

دوره والیان اموی آندلس- (92ه.- 138ه/711م-756م)

از آغاز فتوحات مصر، مغرب و آندلس، خلافت مرکزی بر کنترل فتوحات و وابستگی کامل سرداران فاتح به خلافت، سخت تعصب می ورزیدند و به جهت دوری این مناطق از شام، برای حفظ ارتباط و انقیاد کامل والیان، به سرعت آنها را تعویض می کردند؛ دوره «ولاة» در آندلس، صحنه رقابت خونین برای کسب قدرت و اعلام سرسپردگی است.

ص:67


1- (1) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص300.
2- (2) . ابن قوطیه، تاریخ افتتاح آندلس، ص37، 38.
3- (3) . ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ص396؛مونس، فجر الآندلس، ص129، 130، 131؛ خاورشناس سیمونت؛ بنای دولتی مستقل بوسیله او را مطرح نموده است. ر.ک: عنان، تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج1، ص72.
4- (4) . زاوی، تاریخ الفتح العربی فی لیبیا، ص98.
5- (5) . مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص28.
6- (6) . Tead Omira.
7- (7) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص89.

با قتل عبدالعزیز به سال 98ه. آندلس بدون والی بود؛ (1) قتل نخستین حاکم آندلس اوضاع نابسامانی را برای مدت طولانی در این کشور رقم زد؛ بعد از دو سال، مردم علی بن حبیب لخمی را برگزیدند؛ او مرکز حکومت را به قرطبه انتقال داد؛ (2) در طی مدتی کوتاه حدود چهل سال از قتل نخستین حاکم آندلس تا سقوط دولت اموی در مشرق (3) بیست والی در آندلس روی کار آمدند از جمله این والیان ایوب بود که انتخاب او با مخالفت والی مغرب، محمد بن یزید (97ه.-100ه) مواجه شد و او حُر بن عبدالرحمن ثقفی را در ذی الحجه 97ه. همراه چهل تن نظامی به امارت آندلس فرستاد. (4)

خلافت عمر بن عبدالعزیز نیز با تحولاتی در اداره امور نقاط دور دست از مرکز خلافت همراه بود، (5) از جمله این تحولات، استقلال ولاة آندلس از قیروان بود؛ (6) سمح بن مالک خولانی در رمضان 100ه/719م به وسیله خلیفه اموی به امارت آندلس برگزیده شد؛ (7) عمر بن عبدالعزیز ضمن مکاتبه با وی از او خواست اعراب را از آندلس بیرون کند و فرمان عقب نشینی از آندلس را به او داد؛ اما سمح گزارشی از وضعیت مسلمانان و استحکام قدرت آنها در آندلس به شام فرستاد؛ خلیفه نیز، غلام خود جابر را برای رایزنی به آندلس فرستاد (8) در پی آن سمح بن مالک خولانی با کسب رضایت عمر بن عبدالعزیز و اطمینان دادن به او نسبت به بقای عرب در آندلس، ضمن انجام اصلاحات سیاسی اقتصادی در آندلس، فتوحات را ادامه داد؛ با مرگ عمربن عبدالعزیز، جابر رایزنی آندلس را رها کرد (9) و در آن جا مستقر شد و به کارهای عمرانی پرداخت که از جمله آن، احداث پلی روی رودخانه «وادی الکبیر» (10) در قرطبه بود.

ص:68


1- (1) . مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص28؛ ابن قوطیه، تاریخ افتتاح آندلس، ایوب بن حبیب بن لخمی، ص37.
2- (2) . همان، ص28؛ ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، 25/2.
3- (3) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص291؛ از تاریخ فتح شوال 92ه. تا 10 ذی الحجه 138ه.
4- (4) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص300؛ مونس، فجر الآندلس، ص135.
5- (5) . همان، ج4، ص300-319؛ مونس، فجر الآندلس، ص135.
6- (6) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص95.
7- (7) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص276؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص300.
8- (8) . ابن قوطیه، تاریخ افتتاح آندلس، ص38.
9- (9) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص26.
10- (10) . Guadal Quivir

سمح در نخستین تلاش جدی برای عبور (1) از جبل پیرنه، وارد خاک فرانسه شد و سپتمانیا را در اختیار گرفت؛ او در ادامه پیش روی، با مقاومت مردم باواریا روبه رو شد و سرانجام (2) در جنگ طلوشه (3) در سرزمین «گل» (4) در ذی الحجه سال 102ه. به قتل رسید؛ ولی راه سمح در توسعه فتوحات در اروپا، به وسیله والیان بعد از او ادامه پیدا کرد؛ سومین والی آندلس، عبدالرحمن غافقی (5) به دنبال شکست طلوشه در طی یک ماه حکومت خود، عملیات عقب نشینی را انجام داد؛ اما روشن شدن آتش نزاع قبیلگی عرب در آندلس، سقوط حکومت غافقی را به دنبال داشت.

با دخالت والی افریقیّه، بشر بن صفوان کلبی (6) که در پی قدرت بخشیدن به «کلبی ها» و حذف «قیسی ها» از ولایت آندلس بود، عنبسة بن سحیم کلبی به سال 103ه/722م به عنوان والی آندلس برگزیده شد. (7) امّا اوضاع آندلس متشنّج گردید و والی افریقیه مجبور شد بعد از قتل عنبسه؛ والی کلبی دیگری انتخاب کند. بشر بن صفوان در سال 107ه، یحیی بن سلمه کلبی (8) را به عنوان والی آندلس برگزید. (9)قتل عنبسه با اوج اضطراب سیاسی در آندلس همراه شد و در طی هفت سال، هفت والی روی کار آمدند که اقدامات آنها در راستای منافع حزبی بود و تحرکات نظامی آنها در جبهه خارجی به حداقل رسید، چنانکه ملاحظه شد حزب کلبی کوشید همه قدرت در آندلس را در اختیار بگیرد. بشر بن صفوان کلبی افراد خود را روی کار آورد. او نخست عنبسه و سپس یحیی بن سلامه بن عثمان بن ابی شعبه خثعمی، حذیفة بن احوص و هیثم بن عبدالکافی و عبدالرحمن بن عبدالله

ص:69


1- (1) . موسی بن نصیر، نخستین بار از پیرنه گذشت و گروهی از مسلمانان را در سپتمانیه مستقر نمود.
2- (2) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص96.
3- (3) . Toulouse تولوز ؛.
4- (4) . سرزمین گل (گالیا/ Galia) ، عنان، فصل مستقلی را به معرفی قدرت های حاکم بر این سرزمین، فرانکها اختصاص داده است؛ ر.ک: عنان، تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج1، ص77.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص26.
6- (6) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص377.
7- (7) . همان، ج4، ص377.
8- (8) . کلبی ها از مهم ترین شاخه های حزب یمنی و از مریدان متعصب اموی ها بودند.
9- (9) . بشر بن صفوان حاکم افریقیّه، متعصب به جناح قبایل کلبی یمن،سراسر سال های 102-112ه. آندلس را عرصه منازعات قبیلگی ساخت؛ ر،ک: مونس، فجر الآندلس، ص145، 151.

غافقی و عبدالملک بن قطن فهری را یکی پس از دیگری به امارت آندلس گماشت. (1)

پس از مرگ بشر بن صفوان (حامی کلبی ها)، خلیفه اموی برای ایجاد تعادل و توازن بین قبایل عرب، جانب «قیسیان» را گرفت و حکومت افریقیه را به عبیدة بن عبدالرحمن سلمی داد که از قیسی های افراطی بود؛ (2) به این شکل، نزاع قیسی یمنی که منشأ آن غالباً در افریقیّه بود، تأثیر منفی خود را در جریان فتوحات آندلس برجا گذاشت (3) و آندلس صحنه قدرت نمایی احزاب مخالف شد و حاکمان افریقیّه تعصب خود را با انتخاب والی موافق با جناح خود به نمایش می گذاشتند.

بعد از یک دهه تشنج ناشی از این نزاع، عبدالرحمن غافقی موفق شد نزاع سیاسی قبیلگی عرب را در خدمت اهداف جهاد در مرزهای شمالی قرار جهت دهی کند؛ غافقی تا بیشترین حد ممکن در اروپا پیش روی و از رودخانه «الرون» (4) عبور کرد و در فرانسه در «لوار» (5) متوقف و وارد نبرد با دشمن شد؛ در جنگ «تور» و «پواتیه» (6) (جنگ فرانسه) که ده روز طول کشید، در رمضان 114ه/732م انبوهی از مسلمانان کشته شدند. از «پواتیه» به عنوان نخستین تشکل صلیبی در برابر مسلمانان در قاره اروپا یاد کرده اند. (7) محققین «نبرد بلاط» (8) را از مراحل سرنوشت ساز تاریخ اسلام و مسیحیت تلقی کرده اند؛ منابع عربی از این واقعه با سکوت و یا اختصار عبور کرده اند؛ اما منابع کلیسا با شرح و تفصیل بسیار ولی با تردید و بدون دقت تاریخی ذکر کرده و بین آن با مسیر مسیحیت و گذشته فرانسه و بریتانیا و سرنوشت همه عالم ارتباط برقرار کرده اند؛ (9) شارل مارتل (10) و دولت های مسیحی شمال اسپانیا در جنگ تور (11) و «پواتیه» برای جلوگیری از پیش روی

ص:70


1- (1) . ابن قوطیه، تاریخ افتتاح آندلس، ص39.
2- (2) . مونس، فجر الآندلس، ص153.
3- (3) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص98.
4- (4) . Ron.
5- (5) . Loire.
6- (6) . Poitiers بلاط الشهداء /.
7- (7) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص99.
8- (8) . پواتیه/بلاط الشهداء.
9- (9) . ر.ک: عنان، تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج1، ص101، 109، 113.
10- (10) . CARLOS MARTEL/KARLO.
11- (11) . Tours.

اعراب، سیاست سرزمین های سوخته را به اجرا درآوردند و شهرها و نقاط آباد بین خود و سپاه مسلمانان را ویران و به بیابان غیرقابل سکونت تبدیل کردند. (1)

تشنج در انتخاب والیان آندلس

ترکیب جمعیتی اعراب آندلس (عرب بلدی عرب شامی عرب خراسانی) و امواج شورش بربرها، نزاع گسترده ای را بین اعراب جهت کسب قدرت در آندلس ایجاد کرد و خلافت اموی را در تعیین والی آندلس مستأصل نمود؛ با مرگ یزید بن عبدالملک، خلافت اموی به هشام بن عبدالملک رسید و او حکومت افریقیّه و مصر و آندلس را به عبیدالله بن حَبْحاب سلولی (2) داد؛ (3) عبیدالله نیز، عُقبة بن حجاج سلولی را در سال 116ه. به امارت آندلس منصوب کرد؛ (4) عقبه تا سال 121ه. والی آندلس بود و در طی سال های امارت خود، سنت جهاد را ادامه داد. (5) در سال 122ه. عبدالملک بن (قَطْن/قَطَن) الفِهری برای بار دوم به امارت آندلس برگزیده شد؛ (6) وی مخالف بربرها و شامی ها بود و در واقعه «حرّه» با شامی ها جنگیده بود. (7)

موج شورش بربر (114ه.-124ه) (8) به رهبری میسره از مغرب (9) اقصی به آندلس رسید؛ خبر شکست «پواتیه» و شورش بربرها، اوضاع آشفته ای در مغرب و آندلس ایجاد کرد و خلیفه اموی، هشام بن عبدالملک را به تجدیدنظر در سیاست مغربی آندلسی (10) خود وادار نمود و در رمضان 123ه هشام، ابتدا والی افریقیّه و مصر عبیدالله بن حبحاب را عزل و

ص:71


1- (1) . پرونسوال می نویسد آیا عرب از هنگام شکست پواتیه فهمید که با مقاومت منظمی در آن سوی برانس مواجه شده است...، ر،ک: تاریخ اسبانیا الاسلامیة، ترجمه منوفی، 73.
2- (2) . رقیق قیروانی، تاریخ افریقیّه و المغرب، ص71.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص29.
4- (4) . مونس، فجر الآندلس، ص162؛ ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص29.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، 29/2، 30.
6- (6) . عبدالملک در حادثه حرّه، همراه گروهی از اعراب مدینه به افریقیّه گریخته بود.
7- (7) . نعنعی، تاریخ الدولة الامویة فی الآندلس، ص87.
8- (8) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص99.
9- (9) . ابن قوطیه، تاریخ افتتاح آندلس، ص39.
10- (10) . هشام بن عبیدالله بن حجاب را به شام احضار کرد؛ ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص417.

کلثوم بن عیاض قیسی (1) را به ولایت آن جا برگزید و همراه لشکری بزرگ متشکل از پنجاه هزار عرب شامی از سرسپردگان امویان به سرداری بَلْج (2) بن بشر بن ثَعلَبة بن سَلامَة، راهی مغرب نمود؛ این سپاه در طنجه در ناحیه نَفْدوره با بربرهای پیرو حُمید زناتی و میسره روبه رو شد؛ درگیری شدید جناح کلبی و قیسی و ضعف حکومت آندلس، موقعیت بسیار مناسبی برای بربرهای مغرب و آندلس فراهم ساخت؛ شکست سنگین سپاه شام در مغرب اقصی، (3) بهترین گواه بر این مطلب است؛ (4) شکست غزوة الاشراف، انعکاس گسترده ای در آندلس داشت؛ (5) هم زمانی شورش بربرها (6) و موالی آندلس با شورش موالی ایرانی در شرق جهان اسلام حاکی از سیاست ضد اسلامی و انسانی امویان با مردم بومی مناطق فتح شده و اصالت نهضت بربرهاست؛ شدت ستم عرب نسبت به بربرها، به حدی بود که هیچ شورشی در آندلس برپا نشد مگر این که بربرها در تأیید آن شتاب کردند. (7) رقیق قیروانی به رفتار توهین آمیز و ضدانسانی بلج بن بشر و سپاه او با مردم بومی در مسیر برقه تا قیروان اشاره کرده و می نویسد: «بلج»، در دروازه قیروان با غضب و تندی به مردم گفت: (8) در خانه های خود را بروی سپاه شام نبندید تا آنها از اوضاع منازل شما آگاه شوند»؛ (9) کار بلج، باعث قتل (10) زودرس کلثوم بن عیاض (والی منصوب از سوی (11) هشام

ص:72


1- (1) . رقیق قیروانی، تاریخ افریقیّه و المغرب، ص76.
2- (2) . Balj.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص30.
4- (4) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص420، 421، 447، 448، 454، 461، 462.
5- (5) . نعنعی، تاریخ الدولة الامویة فی الآندلس، ص110.
6- (6) . طبری از این حوادث با عنوان فتنه بربر یاد کرده است؛ ر.ک: طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص210.
7- (7) . نعنعی، تاریخ الدولة الامویة فی الآندلس، ص115.
8- (8) . رقیق قیروانی، تاریخ افریقیّه و المغرب، ص77.
9- (9) . ابن اثیر، عبارت تکبّر بلج با مردم قیروان را دارد؛ شیوه ستم کارانه اعراب شامی در آندلس، از جمله محورهای نزاع در آندلس بود؛ شامی ها که نسبت به اعراب بلدی (نخستین گروه های عرب مهاجر به آندلس) بسیار کمتر بودند، به علت خیانت سیاسی دمشق، خود را صاحب منافع و فتوحات دانسته و به عیش و نوش در آن جا مشغول شدند؛ بلدی ها، از اعراب شامی که مدینه را غارت و قتل عام کرده بودند، کینه دیرینه در دل گرفته بودند؛ ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص417.
10- (10) . ابن اثیر، الکامل فی تاریخ، ج4، ص457.
11- (11) . رقیق قیروانی، تاریخ افریقیّة و المغرب، ص78، 79.

بن عبدالملک) و تشدید هرج ومرج در مغرب و آندلس شد و هشام به ناچار حنظلة بن صفوان را به افریقیّه فرستاد و او در ربیع الاول 124ه. وارد قیروان شد و به درخواست عبدالملک بن قطن، از کمک به سپاه بلج که در سبته محاصره شده بودند، خودداری کرد؛ عبدالملک، به این شکل، کینه خود نسبت به شامی ها را نشان داد.

لشگر یزید در آندلس

ورود بلج که با هدف اصلاح امور مغرب و آندلس انجام شده بود (1) نتیجه معکوس داشت و باعث فتنه و جنگ داخلی بین اعراب شامی و بلدی شد؛ (2) بلج، پس از شکست محاصره «سبته» و دفع بربرها در ذی القعده سال 123ه. برای سرکوب بربرهای شورشی آندلس وارد آن جا شد او به درخواست عبدالملک بن قطن، به شرط آن که بلج، یک سال بعد از شکست بربرها، آندلس را ترک کند با بلج و اصحاب او مکاتبه کرد؛ (3) عبدالملک با بلج، سردار اعراب شامی مخالف بود، اما با شورش (4) بربر در آندلس مواجه بود و با وجود این اطرافیانش او را از دعوت بلج به آندلس ترساندند و به او هشدار دادند درصورتی که بلج به آندلس بیاید، ولایت آندلس را تصاحب خواهد کرد؛ اما سرانجام وی مجبور شد با بلج وارد مذاکره شود؛ بلج ضمن پذیرش شروط عبدالملک، چند تن از اشراف دمشق را نزد عبدالملک گروگان گذاشت. (5) نیروهای متحد عرب شامی، عرب بلدی و خراسانی، شورش بربر را مهار کردند و بلافاصله بعد از شکست بربر، اعراب به دو دسته تقسیم شدند: جناح شامی به رهبری بلج در قرطبه و جناح آندلسی به رهبری عبدالملک بن قطن که در سرقسطه پراکنده شدند.

ص:73


1- (1) . گروه عمده ای از اعراب، همراه بلج وارد آندلس شدند که آن را می توان مرحله ای اساسی از ورود اعراب به آندلس دانست؛ منابع از جمله ابن خطیب از بلج با عنوان صاحب الطالعة البَلجیة یاد کرده است.
2- (2) . در آندلس، بربرهای شورشی، سه گروه شدند: آنان براساس نظم برای تصرف طلیطله و قرطبه و قطع ارتباط عرب آندلس با قیروان به سمت جزیره خضرا حرکت کردند و به بربرهای شورشی موجود در آندلس پیوستند.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص31، 30.
4- (4) . همان، ج2، ص30.
5- (5) . همان، ج2، ص31.

بلج و نیروهایش بعد از سرکوب بربر، آندلس را ترک نکردند و دارالاماره و منزل والی آندلس عبدالملک بن قطن را تصرف کردند و بدین ترتیب بلج در چهارشنبه اول ذی القعده سال 123ه. در دارالاماره مستقر شد (1) و عبدالملک 90 ساله را به انتقام روز حرَّه (63ه) از خانه اش بیرون کشیدند و همراه با سگی در چپ و خوکی در راست (2) او را مصلوب نمودند؛ (3) ابن عذاری می نویسد: اعراب شامی عبدالملک را درحالی که می گفتند: «از شمشیرهای ما از مدینه گریختی»؛ کشتند. پسران عبدالملک که در ناحیه شمال آندلس و سرقسطه حکومت می کردند، (4) به انتقام خون پدر (5) با صد هزار عرب و بربر (6)در محل برطوره به جنگ بلج آمدند (7) و شکست سختی متحمل شدند؛ (8) بعد از این جنگ، بلج دوازده ماه در آندلس حکومت کرد و در شوال 124ه. به دست والی ناربونه؛ عبدالرحمن بن علقه لخمی کشته شد. (9)

بعد از قتل بلج، به ترتیبی که خلیفه اموی مقرر ساخته بود، ثعلبة بن سلامه یمنی، (10) امارت آندلس را به عهده گرفت و به مدت ده ماه حکومت کرد؛ (11) ثعلبه، سیاست حزبی خود در فشار بر اعراب بلدی را از حد گذراند؛ زنان بلدی را می فروخت و مردان را به اسارت می برد و می کشت.

ص:74


1- (1) . همان، ج2، ص31.
2- (2) . منابع از این کار بلج بد یاد کرده اند؛ بلج، مرتکب جنایتی شد که نتوانست تبعات آن را تحمل کند و به قتل رسید؛ ر.ک: بیضون، تاریخ الدولة العربیة فی اسبانیة، ص123.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص32.
4- (4) . (قَطَن و أُمیه) ر.ک: مقری تلمسانی، نفخ الطیب، ج1، ص237-236.
5- (5) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص464.
6- (6) . بربرهای آندلس از ثغر اعلی به رهبری ابن هدین به سپاه پسران عبدالملک پیوستند؛ ر.ک: مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص46.
7- (7) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، 32/2؛ ابن قوطیه، تاریخ افتتاح آندلس، ص40-41 ؛ هجده بار جنگ و گریز فهری و بلج تکرار شد.
8- (8) . مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ج2، ص47.
9- (9) . همان، ص32.
10- (10) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص464.
11- (11) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص33.

ابن عذاری و «اخبار مجموعه» (1) از رفتار وحشیانه ثعلبه در روز عید فطر یا قربان گزارشی آورده اند. (2) و از تعرض وی به زنان بربر و عرب بلدی یاد کرده اند؛ ابن عذاری می نویسد: ثعلبه اسرای عرب مدینه، ساکن آندلس را به فروش و مناقصه گذاشته بود. (3) «اخبار مجموعه» هم چنین رفتار توهین آمیز اعراب شام با دو پیرمرد آندلسی اهل مدینه (4) را گزارش کرده است؛ ثعلبه در جنگ «مارده» نیروهای مهاجم بربر و عرب آندلسی را درهم شکست و قساوت شامی ها را به نمایش گذاشت.

ابوالخطّار و اتحاد موقت اعراب

وخامت اوضاع آندلس در اثر نزاع بلدی و شامی کار را به جایی رساند که هشام بن عبدالملک به سال 125ه/742م ابوالخطّار بن ضرار کلبی را که از گذشته با او دوستی داشت با مشورت حنظلة بن صفوان والی مغرب، والی آندلس نمود. (5) ابوالخَطّار در رجب 125ه/743م وارد آندلس شده و اعلام عفو عمومی نمود و همگان را به صلح دعوت کرد؛ (6) این کار با استقبال اعراب آندلس مواجه شد؛ او حکومت شمال آندلس را به پسران عبدالمللک داد و به هر شکل بود اطمینان طرفهای کشمکش را جلب کرد.

اعراب بلدی و شامی به ولایت او رضایت دادند؛ چون ابوالخطّار خود شامی بود، شامی ها از او استقبال کردند و فتنه ها آرام گرفت (7)؛ (8) لذا سپاه او را «سپاه صلح و عافیة» نامیدند. (9)

ص:75


1- (1) . همان، ص33.
2- (2) . مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ج2، ص47، 48.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، 34.
4- (4) . مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص48.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، 33/2.
6- (6) . این اوضاع برای مدتی صفون بر آندلس متحد ساخت؛ ر.ک: بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص119.
7- (7) . مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص48، 49.
8- (8) . ابوالخطّار، برخی از سران آشوب آندلس؛ مانند: ثعلبه را مجازات کرد؛ ثعلبه گروهی از اعراب آندلس و بربر را به اسارت گرفته بود؛ ابن اثیر می نویسد: ثعلبه آماده قتل عام اسرای بربر بود که ابوالخطّار در روز جمعه سال 125 وارد قرطبه شد و ثعلبه را از آن کار باز داشت؛ ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، 473.
9- (9) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، 34.

او اعراب شام را در کوره های (1) مختلف آندلس ساکن کرد؛ (2) وی از جمله اعراب دمشق را در البیره مسکن داده و آن جا را دمشق نامید؛ (3) اهل اردن را در المریه و آن جا را اردن نامید؛ اهل فلسطین را در شذونه و آن جا را فلسطین نامید؛ اهل حمص در اشبیلیّه و آن جا را اشبیلیّه نامید؛ اهل قنسرین را در جیّان و آن جا را جیّان نام داد. اهل مصر (4) را در تدمیر و باجه و آن جا را مصر نامید و...؛ مقرّی، پراکندگی عرب آندلس را به طور مفصّل در اثر خود ذکر کرده است. (5) این حرکت سکنی گزینی اعراب اموی شام (6) در نقاط حساس آندلس را می توان نخستین گام جهت استقرار نهایی امویان شرق در آندلس و انتقال خلافت اموی از شرق به غرب محسوب کرد.

ابوالخطّار، عرب شامی را که همراه ثعلبه قصد خروج از آندلس داشتند، شماتت کرد (7) و خواست که آنها در آندلس بمانند و آنها را در شهرهایی که از لحاظ آب و هوا مانند شهرهای شام بود، جا داد. حکایت این مطلب حاکی از نیت واقعی ولاة اموی در مورد آندلس است؛ اموی ها در تدارک انتقال قدرت اموی از شام به آندلس بوده اند و ابوالخطّار دوست و نماینده خلیفه اموی، هشام این کار را از روی قصد و نقشه قبلی انجام داده است؛ چرا که حوادث مزبور با نابسامانی حکومت بنی امیه در مشرق مقارن است. (8)

ص:76


1- (1) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، 473. ابن اثیر: چون قرطبه گنجایش جمعیت اعراب شام را نداشت، ابوالخطّار آنها را در شهرهای مختلف آندلس که شبیه شام بود ساکن گردانید.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص33.
3- (3) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، 121.
4- (4) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص33.
5- (5) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص298-296.
6- (6) . استقرار امویان در آندلس، جزو نخستین گام ها برای به دست گرفتن قدرت و انتقال خلافت اموی به عرب بود؛ صمیل در کثرت امویان آندلس گفت: عبدالرحمن از قومی است که اگر یکی از آنها در جزیره بول کند، در بول او غرق خواهیم شد؛ ر.ک: ابن قوطیه، تاریخ افتتاح آندلس، ص47.
7- (7) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص472... یمین الیهم و یستمیلهم... .
8- (8) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص484.

چکیده

مسلمانان بعد از فتح شام، مصر، افریقیّه و مغرب خود را برای ورود به آندلس آماده کردند؛ ترکیبی از عرب و بربر، سپاه بزرگی به وجود آورد که بخش اعظم آن را بربرهایی تشکیل می داد که خشم و کینه دیرینه سنتی نسبت به ساکنان ساحل غربی مدیترانه در آندلس را تجربه کرده بودند؛ رهبری این جماعت را دو برادر بزرگ بربر از موالی عرب؛ طارق و طریف بر عهده داشتند.

موسی بن نصیر، والی افریقیّه، ابتدا طریف را با چهار صد نفر بربر در 91ه/710م جهت شناسایی مناطق ساحلی آندلس گسیل داشت و این نخستین «سریه» اطلاعاتی بود که در خاک آندلس رخ داد؛ در پی گزارش طریف مبنی بر آماده بودن شرایط ورود به آندلس، طارق با سپاهی به تعداد هفتصد نفر از «بندر سبته» در 711م/94ه. در دامنه «کوه قلب» (1) فرود آمد و این کوه «جبل الطارق» (2) نام گرفت؛ نیروهای طارق بدون هیچ مقاومتی، وارد منطقه «الجیراس» (3) جزیره خضرا شدند که اکنون از بنادر مهم تردد کالا بین اسپانیا و افریقای شمالی است؛ نیروهای طارق تا وادی «لکّه گواد الته» (4) پیش رفت و در کناره دریاچه کم عمق «لاخندا» (5) متوقف شدند و در این منطقه در 28 رمضان 92ه/711م شکست قاطعی به نیروهای دشمن وارد ساختند و به سرعت فاصله ششصد کیلومتری «وادی لکه» تا «طلیطله» پایتخت سنتی «گوت» را طی کرده و آن جا را تصرف کردند.

موسی بن نصیر، سال بعد به دنبال طارق وارد آندلس شد و از مسیری غیر از طریقی که طارق رفته بود، پیش روی کرد؛ او در رمضان 93ه. شهر شذونه (6) و وادی ابره، قلعه گوادیرا (7) و اشبیلیّه (8) را تصرف کرد و در اول شوال، مارده (9) را گرفت و عازم طلیطله شد؛

ص:77


1- (1) . Calpe.
2- (2) . Gibraltar.
3- (3) . Algeciras.
4- (4) . Guadalete.
5- (5) . Laianda.
6- (6) . Medinasidonua.
7- (7) . Alcala de Guadaira.
8- (8) . sevilla.
9- (9) . Merida.

طارق نیز با عبور از رود «تاجه» (1) به شهر طلبیره (2) رسید و در آن جا با موسی ملاقات کرد و باهم رهسپار طلیطله شدند؛ در پی این پیروزی ها «گوت»ها به جنوب غربی آندلس، پرتغال، لبله، (3) باجه (4) و اکشبونه (5) گریختند؛ موسی تا زمستان 95ه. در طلیطله ماند و به زبان عربی و لاتینی سکه زد؛ او در این سال در ادامه پیش روی به سمت شمال آندلس به سرقسطه (6) رسید و مرکز دره «ابره» ایبره (7) را تصرف کرد؛ طارق نیز آراگون و اشتورقه را فتح کرد و در ایالت اشتوریاس تا ناحیه خیخون (8) پیش رفت. ساکنان نواحی کوهستانی آندلس به «صخره پلایو» و به قله های مرتفع فرار کردند و نخستین هسته مقاومت در برابر مسلمانان در آن جا شکل گرفت.

مرکز خلافت در شام که اخبار فتوحات در آندلس را دنبال می کرد، برای به دست گرفتن مسیر فتوحات و کسب غنایم، مغیث رومی را با پیامی روانه آندلس نمود؛ ورود مغیث، به منزله کودتای اموی در آندلس، جهت به دست گرفتن مسیر فتوحات بود؛ مغیث، پیام خلافت را مبنی بر توقف فتوحات و بازگشت موسی و طارق به شام را ابلاغ کرد و خود با تصرف قرطبه، امر فتوحات را به دست گرفت و موسی بن عبدالعزیز را جانشین خود کرد و همراه طارق، عازم شام شد و مغیث، پس از بازگشت، در دمشق دچار محنت شد و با وضع بدی بدرود حیات گفت.

نتایج «فتح آندلس»

1. فتوحات مسلمین در آندلس از حوادث بزرگی است که چهارچوب تحولات قرون وسطی تا هشت قرن را رقم زد و در پی آن، فرهنگ، تمدن، سیاست و اقتصاد قرون وسطای مسیحی؛ رنگ اسلامی به خود گرفت؛ این پیروزی به منزله هیمنه مطلق کلمه «لا اله الاّ اللّه؛ محمّد رسول اللّه» بر سه گانه پرستی مسیحی در بخش بزرگی از اروپا شد؛

2. مسلمانان، جغرافیای سیاسی جهان را تغییر دادند و کشور اسلامی جدیدی تأسیس

ص:78


1- (1) . Tagus.
2- (2) . talavala.
3- (3) . Nibla.
4- (4) . Beja.
5- (5) . ocsonoba.
6- (6) . sarragossa.
7- (7) . ebro.
8- (8) . Gijon.

کردند و منطقه اسلامی نو بنیادی در غربی ترین نقطه جهان اسلام پدید آمد و پرچم اسلام در قلب اروپا افراشته شد؛

3. سراسرِ ساحل غربی و شرقی مدیترانه غربی در اختیار مسلمانان قرار گرفت؛

4. پیروزی مسلمانان در آندلس، به نوعی انتقام تاریخی «بربرها» از ساکنان پیشین آندلس بود که سال ها بربرها را تحقیر و سرزمین آنها را اشغال کرده بودند؛

5. «امویان» آندلس و «عباسیان» متفق شدند جنگ قدرت را از صحنه داخلی به خارج از مرزهای عراق و جزیرة العرب هدایت کنند و در این جنگ سرزمین های جدید را بین خود تقسیم کردند؛

6. فتح آندلس، به منزله توسعه «خلافت اسلامی» و تأسیس شعبه ای قدرتمند از خلافت در غرب جهان اسلام بود؛

7. قدرت امپراطوری «بیزانس» در غرب مدیترانه، محدود شد و رابطه بین بیزانس و اروپا به کنترل نیروهای فاتح درآمد؛

8. شکافی عمیق و دیواری حایل بین شرق و غرب جهان مسیحیت پدید آمد.

9. فتح آندلس، نشانه آمیزش موفق نژاد بربر و عرب و جذب قلوب مستضعفانِ بربر به وسیله پیام های عدالت خواهانه اسلام بود؛

10. بنا به روایات، بخش اعظمی از آندلس به صلح گشوده شد.

پرسش

1. زمینه های فتح «آندلس» را بنویسید.

2. سهم «بربرها» در فتح آندلس را ذکر کنید.

3. نقش ساکنان بومی آندلس در سقوط پادشاهی «گوت» در برابر مسلمانان را بنویسید.

4. پیشینه تاریخی آندلس را به طور اجمال بیان کنید.

5. نقش مذهب در سقوط آندلس را بررسی نمایید.

ص:79

منابع، برای مطالعه بیشتر

1. الحلل السندسیة فی الاخبار و الآثار الآندلسیة؛ شکیب ارسلان؛ در این کتاب به جغرافیا و واژه آندلس و وصف کامل اقالیم و شهر آندلس پرداخته است؛ یکی از خصوصیات کتاب، بیان نام عربی شهرهای آندلس، همراه با معادل لاتین آنهاست؛

2. از جمله مهم ترین منابع تاریخ آندلس کارهای رینهارت دوزی مستشرق هلندی است که از او به عنوان کارشناس تاریخ آندلس دوره اسلامی یاد کرده اند؛ وجه اهمیت آثار دوزی در مورد آندلس، دسترسی مؤلف به اسناد و منابع مخطوط و کاربرد دیدگاه های مورخان اسپانیایی در مورد آندلس است.

3. نزهة المشتاق فی اختراق الافاق، ادریسی؛ این کتاب، از جمله مهم ترین منابع جغرافیایی در مورد تاریخ آندلس در دوره اسلامی است.

جغرافیای آندلس، به طور مستقل از برخی منابع جغرافیایی متقدمین استخراج و منتشر شده است. از جمله صفة جزیرة الآندلس از کتاب الروض المعطار فی خبر الاقطار اثر حمیری که لوی پرونسال آن را به فرانسه ترجمه و منتشر کرده است و نیز رساله فی فضل الآندلس، اثر ابن حزم که احسان عباس آن را از «نفح الطیب» استخراج و منتشر نموده است.

4. تاریخ افتتاح الآندلس، ابن قوطیه م 367ه. این اثر به زبآنهای مختلف، از جمله اسپانیایی و فارسی ترجمه و منتشر شده است؛ ملحق کتاب تاریخ افتتاح آندلس با عنوان الرسالة الشریفیه، انتشار یافته است. این کتاب از جمله آثار متعددی است که به طور خاص به فتح آندلس پرداخته اند.

5. فتح الآندلس، مؤلف مجهول که به وسیله «دون خواکین دی کونثالیث» منتشر شده است.

6. استفتاح آندلس، از عبدالملک بن حبیب، متوفی 338ه.

7. فجر الآندلس، از حسین مونس؛ این اثر از منابع معاصر بوده و با عنوان «سپیده دم آندلس» به فارسی ترجمه شده است و بحث مبسوطی راجع به فتح آندلس و تحلیل اخبار مربوط به آن و نقد و بررسی اخبار دوره «والیان» دارد.

ص:80

8. الفتح و الاستقرار العربی الاسلامی فی شمال افریقیا و الآندلس و نصوص عن الآندلس را عبدالعزیز الاهوانی از کتاب ترصیع الاخبار و تنویع الاثار از احمدبن عمر العذری 478ه. استخراج و در 1965م منتشر کرده است.

9. جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی، حسین قرچانلو؛ این اثر در مورد جغرافیای آندلس و تقسیم بندی جغرافیایی مسلمانان از آن جا، مطالبی را براساس منابع جغرافیایی مسلمانان ذکر کرده است.

در منابع لاتین، کتب مستقلی راجع به «گوت» منتشر شده است که در مورد تاریخ آندلس پیش از اسلام مفید است، از جمله دو کتاب:

1. History of Goths,vandl,suevi,translated from the latin by guido donini and gordon B.ford jr,and edition,leiden 1971.

2. By isidoro of seville law and society in the visigotic kingdom, cambridge, 1972 by king,p.d spain, unpublished ph.d university of exeter 1978.

ص:81

ص:82

3- سیاست امویان در آندلس

اشاره

اداره جامعه آندلس که انبوهی از قبایل مختلف عرب و بربر را در خود جا داده بود، همواره با آشفتگی و تشنج همراه بود؛ معاویه (1) با استفاده از سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن از اختلاف بین قبایل در جهت دستیابی به اهداف خود استفاده می کرد و این سیاست امویان شرق در مغرب و آندلس، هم چنین سیاست ابتدایی ابوالخطّار (2) جهت آرام کردن آندلس بود که موفقیتی موقت داشت و اوضاع اقتصادی و زندگی اجتماعی آندلس تا مدّتی حالت طبیعی پیدا کرد؛ اما اجتماع آندلسی در آغاز فتوحات، هر لحظه آماده طغیان و عصیان بود، گروه های عربی که وارد آندلس می شدند، حامل موجی از آشوب و تعصب قبیلگی بودند؛ بدین ترتیب حادثه ای کوچک این آرامش موقت را برهم زد: اعراب شامی، متهم به قتل یکی از نزدیکان والی آندلس (سعید بن جواس) شدند؛ این کار آتش کینه خفته در دل والی متعادل یمنی آندلس، ابوالخطّار را برافروخت.

نقطه آغاز اختلاف، از شیخِ حزب قیسی، صمیل بن حاتم (که شخصیت بارز این

ص:83


1- (1) . معاویه از حربه توازن بین قبایل عرب سود جست؛ او گاهی با قیسی ها در تقابل بود و گاهی با یمنی ها؛ اما با مرگ او این حربه ضعیف شد و تا مدتی حزب یمنی حاکم بود، معرکه مرج راهط منجر به حذف بسیاری از سران حزب قیسی شد و یمنی ها و کلبی ها، همچنان در عرصه قدرت پیشتاز بودند؛ ر.ک: بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص101.
2- (2) . ابن اثیر می نویسد: ابوالخطّار از آغاز ورود به آندلس بر حزب یمنی تعصب ورزید و به حمایت از یمنی ها بر علیه مضری ها برخاست. ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص24.

حزب بعد از بَلج بن بشر بود) و ابی الخطّار یمنی، والی آندلس (1) در مورد دو مرد قیسی و یمنی (2) شروع شد؛ آن دو مرد در نزاع خود به این دو بزرگ قیسی و یمنی پناه بردند، شیخ قیسی ها (صمیل) (3) نزد والی آندلس رفت و نزاع آنها منجر به درگیری لفظی شد (4) و ابی الخطّار، ضربه ای به صمیل زد و غرور او را جریحه دار کرد؛ صمیل با قلب آکنده از کینه و عزم انتقام، قصر والی آندلس را ترک کرد؛ صمیل جهت انتقام از والی آندلس، قیسی ها و برخی شخصیت های بارز یمنی را متحد ساخت؛ (5) ثوابة بن سلامه جذامی یمنی (6) از جمله افرادی بود که علی رغم تضاد قبیلگی با صمیل با او متحد شد؛ صمیل حتی یکی از شیوخ قیسی (7) ساکن استجه (ابوعطا) را که رقیب او در رهبری قیسی ها بود، با خود (8) همراه نمود؛ (9) صمیل لشکری از مصری ها و یمنی ها گردآورده و بدین ترتیب، برگ برنده را در آندلس به دست آورد؛ (10) در پی این لشکرکشی، سرانجام مخالفان ابوالخطّار والی آندلس به رهبری صمیل، در نزدیکی شهر شذونه (11) او را شکست دادند (12) و قیسی ها، ثوابة بن حکم را والی آندلس ساختند و ابوالخطّار را به زندان افکندند و ثَوَابه (م 129ه) به مدت یک سال در آندلس حکومت کرد. (13) در این مدت، عبدالرحمن بن حسان کلبی، همراه یمنی ها بر او شورید و ابوالخطّار را از زندان قرطبه آزاد کرد؛ مردی از «مضر» خطاب به لشکر یمنی به رهبری ابوالخطّار گفت: اگر

ص:84


1- (1) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص129.
2- (2) . که ابن اثیر می نویسد: مردی از کتاله و مردی از یمینان نزاع می کردند. مرد کتالی به صمیل پناه برد و... ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص14.
3- (3) . صمیل از آغاز، جهت بیرون کردن ابوالخطّار وارد آندلس شد؛ ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص14.
4- (4) . ابن اثیر، متن نزاع لفظی این دو را آورده است.
5- (5) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص129.
6- (6) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص34.
7- (7) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص14.
8- (8) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص34؛ مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص56.
9- (9) . ابن قوطیه، تاریخ افتتاح آندلس، ص44
10- (10) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص130.
11- (11) . Sidona.
12- (12) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص130.
13- (13) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص7؛ ثَوابَةِ بن سَلَمة جُذامی.

برای تعصب به حزب نمی جنگید، ثوابه، یمنی است؛ با این سخن، لشکر ابوالخطّار پراکنده شده و ابوالخطّار به باجه گریخت. (1)

قیسی ها (2) در شام، مغرب (3) (با حاکمیت عبدالرحمن بن حبیب که حنظله بن صفوان را کنار زد) و آندلس حاکم شدند؛ شکست ابوالخطّار، یمنی ها را به طور موقت از صحنه خارج کرد و قیسی ها را در آندلس حاکم مطلق ساخت؛ (4) اما این قدرت با مرگ ثوابه از بین رفت و آندلس با آشوبی عظیم مواجه شد که «اخبار مجموعه» از آن با عنوان «فتنه عظمی» یاد کرده است.

هرج ومرج سیاسی، قرطبه را فرا گرفت (5) و جنگ قدرت بین جناح های سیاسی، ادامه یافت؛ خاندان «ثوابه بنی جذام» نخستین گروه قدرت طلب بودند که نماینده آنها عمرو بن ثوابه، خود را شایسته منصب ولایت آندلس می دانست. (6) یحیی بن بی حریث (7) یکی دیگر از افراد خاندان «جذامی» به رقابت با او پرداخت، بدین ترتیب چهار ماه آندلس بدون والی ماند و صحنه رقابت «قیسی ها» و «یمنی ها» شد. (8) صمیل بن حاتم قیسی، تنها نظاره گر این رقابت بود و با این که دستیابی به قدرت برای او آسان بود دخالت نمی کرد و از پشت پرده با گوی قدرت بازی می کرد. (9) این بار، صمیل، شخصیّتی (10) را برای به دست گرفتن قدرت در آندلس نامزد کرد که چون والی گذشته در اداره امور آندلس ناتوان بود؛ او یکی از نوادگان عقبة بن نافع را در جمادی الاولی سال 129ه روی کار آورد.

کلید حقیقی قدرت در آندلس، در دست صمیل بود و او می دانست چه می کند؛ وی

ص:85


1- (1) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص15.
2- (2) . همان، ص4.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص35.
4- (4) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص131.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص33.
6- (6) . همان، ص35.
7- (7) . همان، ص36.
8- (8) . همان، ص35.
9- (9) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص132.
10- (10) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص36.

یوسف بن عبدالرحمن (1) را ده سال بر قرطبه حاکم نمود؛ (2) ابن اثیر تصریح می کند: (3) یوسف به اشاره صمیل روی کار آمد؛ ماجرای ثوابه و ولایت یوسف (4) بر ابوالخطّار، گران آمد و با سپاهی گران از یمانی ها به جنگ صمیل آمد که «مضری ها» در اطراف او جمع شده بودند؛ در این نبرد، ابوالخطّار شکست خورد و بر قدرت صمیل افزوده شد؛ امیر آندلس در ظاهر، یوسف بود؛ اما حکومت حقیقی در دست صمیل بود؛ (5) یوسف بن عبدالرحمن بن علقمه لخمی در شهر اربونه بر والی آندلس خروج کرد و در مقابله با یوسف بن عبدالرحمن فهری کشته شد؛ (6) این حادثه، مقارن ورود عبدالرحمن داخل اموی به آندلس بود.

صمیل زمینه ساز استقرار امویان در آندلس

(7)

این که مردی اموی، بدون سلاح و بدون داشتن اموال، انصار و... تنها با داشتن جسارت فردی موفق شده دولتی قدرتمند که حدود سیصد سال در آندلس پایید، تاسیس کند تنها با این فرضیه سازگار است که کارگزاران دولت اموی حداقل سه دهه پیش از ورود عبدالرحمن به آندلس زمینه را برای تأسیس، انتقال و تجدید دولت اموی در آندلس آماده کرده اند و عبدالرحمن بن معاویه مجری آخرین مرحله برای بنیاد دولت بوده است؛ چون همه تلاش ها در حوادث آندلس به ویژه در چند سال پایان دوره والیان جهت هدایت آنها به نفع حزب اموی بود.

صمیل از آغاز حضور در آندلس و ورود به صحنه قدرت، تا هنگام ورود عبدالرحمن داخل اموی به آندلس، کوشید تا حکومت آندلس را به افراد ضعیف که قابل کنترل باشند، تفویض کند؛ حکومت ضعیف ثوابه و یوسف که به راحتی مجری احکام و نقشه های صُمیل بودند، بخشی از دوره انتقال از عصر والیان به دولت امویان آندلس بود؛ صمیل، نوه

ص:86


1- (1) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص40.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص37.
3- (3) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص40.
4- (4) . ابن قوطیه، تاریخ افتتاح آندلس، ص41.
5- (5) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص40.
6- (6) . همان، ح5، ص41.
7- (7) . Sumayl.

شمربن ذی الجوشن، قاتل امام حسین(علیه السلام) که پدر او از انتقام مختار به آندلس گریخت، مأموریت داشته تا در آندلس، زمینه انتقال قدرت به امویان را فراهم سازد؛ درحالی که جبهه یمنی در شرق جهان اسلام کار دولت اموی را یکسره ساخت؛ اما در آندلس، جناح یمنی در برابر جناح قیسی شامی به رهبری صمیل قرار گرفت و یمنی های آندلس به اموی ها پیوستند؛ بدین ترتیب در جنگ بزرگی که در شقنده (1) نزدیک قرطبه (2) به سال 130ه/748م به وقوع پیوست، یمنی ها شکست خوردند (3) و دو رهبر بزرگ آنها، ابن حُرَیْث و ابوالخطّار کشته شدند. (4)

صمیل به سال 132ه با حکم والی آندلس که دست نشانده خود او بود (5) در سرقسطه، بهترین نقطه آندلس به لحاظ ثروت و آب و هوا و... سکونت گزید (6) و از آن جا بر آندلس حکم می راند (7) چرا که یوسف فهری، که همچون حاکمی معمولی در قرطبه مستقر شده بود، بر آندلس سلطه چندانی نداشت؛ در این گیرودار عامر بن عمرو قرشی (8) العبدری از «بنی عبدالدار بن قصی» سردار سپاه والی آندلس، که ضعف والی را مشاهده می کرد در این اندیشه بود که خود والی آندلس شود؛ وی به همین منظور از حزب یمنی ها که کینه توز والی بودند، سود جست؛ البته این که یک یمنی مسئول سپاه صاحب جیش حاکم متعصب قیسی شده باشد، خود جای تردید است؛ (9) عامر عبدری و یاران او در نزدیکی

ص:87


1- (1) . secunda: شَقُنْدة
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص37.
3- (3) . ابن اثیر از واقعه مشهور شقنده که منجر به قتل ابوالخطّار شد یاد کرده: در این جنگ طاقت فرسا و طولانی که نیزه ها و شمشیرها شکست و کار به جایی رسید که موهای هم را می کندند؛ ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص122.
4- (4) . Dozy, Spanish islam, p, 151, 152.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص42.
6- (6) . همان، ص37.
7- (7) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص137، 138.
8- (8) . عامر از جمله سرداران یوسف فهری، والی آندلس به جنگ های صوائف در شمال آندلس مشغول بود و در اثر ضعف قدرت یوسف فهری، قیام کرد و به قصد نابودی حزب قیسی به پا خاست؛ ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص42.
9- (9) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص140.

قرطبه در قلعه ای جمع شدند و خود را حامی «خلافت عباسی» معرفی کردند (1) و در پی آن یمنی های شمال آندلس و بربرها به عامر پیوستند؛ عامر، قرطبه، مرکز تجمع قیسی ها را رها نمود و به سرقسطه حمله کرد و یکی از رهبران قیسی سرقسطه، به نام محباب بن رواحه بن عبدالله زهری به عامر پیوست و نیروهای یمنی در سال 137 136ه. سرقسطه را به محاصره خود درآوردند و شکست سختی به صمیل وارد ساختند؛ پس از آن یوسف بن عبدالرحمن، صمیل را به ولایت طلیطله گماشت؛ (2) صمیل اگر چه خود قیسی محسوب می شد، اما هم چون گذشته با انعطاف پذیری و تسامح و با استفاده از منابع مالی زیادی که داشت، افراد حزب یمنی و قیسی که کینه دیرینه داشتند و دوره ای از نزاع بر سر قدرت در آندلس را پشت سر گذاشته بودند را به یکسان در اختیار گرفته بود؛ این انعطاف پذیری و دوگانگی شخصیت صمیل، مورد توجه افرادی چون دوزی محقق تاریخ آندلس قرار گرفته است. (3)

قیسی ها به رهبری عبیدالله بن علی کلابی برای کمک به صمیل، شتافتند؛ قیسی های طلیطله نیز به دنبال ابن شهاب (شیخ بنی عامر) به آنها پیوستند و صفوف جنگ در آندلس بین دو قدرت بزرگ اموی و عباسی تنظیم شد؛ عبدالرحمن بن معاویه آخرین فرد اموی که از شام گریخته بود، خود را به طلیطله رساند و به رهبر قیسی ها (صمیل) پیوست؛ سرانجام نیروهای هم پیمان قیسی موفق شدند بعد از هفت ماه صمیل را در 137ه. از محاصره نجات دهند.

پیوستن عبدالرحمن اموی به صمیل، آخرین مرحله انتقال قدرت به امویان در آندلس بود؛ روایتی که تصریح می کند دامنه قدرت عباسیان در غرب اسلامی از سراب فراتر نخواهد رفت به نوعی حاکی از تقسیم قدرت بین امویان و عباسیان است؛ (4) در حقیقت

ص:88


1- (1) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص101 و 100.
2- (2) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج5، ص238.
3- (3) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص137، 128؛ Dozy, Spanish islam, p156, 157.
4- (4) . اختلاف و جنگ، آثار زیان باری برای مسلمانان در آغاز فتوحات از خود به جا گذاشت؛ در اثر اختلاف بنی امیه و بنی عباس، آندلس در غرب و از نیمی از سند در شرق جهان اسلام، از دست رفت؛ ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص40.

اختلاف بین اهالی عرب و بربر آندلس به ویژه بعد از ورود صمیل کارگزار عالی دولت اموی و از متعصبین سرسپرده حزب اموی در دهه های آخر دوره والیان کشمکشی اتفاقی نبوده و براساس نقشه قبلی و جهت ایجاد وضعیتی بوده که صمیل و امویانِ همراه او به راحتی بتوانند اوضاع آندلس را تحت کنترل خود درآورند و زمینه انتقال قدرت به امویان را فراهم سازند.

صمیل از طرفداران دسته بندی قبیلگی (1) و هوادار متعصب حکومت امویان بود. او از وضعیت فقر و نابسامانی که آندلس (به ویژه قرطبه، مرکز حکومت مسلمانان در آندلس) را فرا گرفت، بهترین سود را برد. افراد حزب یمنی و قیسی، بالاجبار برای گذران زندگی، محتاج کمک های مالی صمیل وحزب او بودند و صمیل که خود در سرقسطه مرکز ثروت و آبادانی در آندلس مستقر شده بود، با این شیوه، جریان سیاست در آندلس را به دست گرفت، در این بین، یوسف بن عبدالرحمن فهری والی آندلس که دست نشانده صمیل بود؛ نقش بی طرفی بازی می کرد تا زمینه برای انجام فعالیت های حزب صمیل باز باشد.

با این وضعیت، زمینه کسب قدرت به وسیله عبدالرحمن داخل، چند سال قبل از ورود او به آندلس با اقدامات صمیل و افراد حزب اموی آماده شده بود و عبدالرحمن با ورود به آندلس به صمیل پیوست (2) تا مرحله تأسیس و به عبارت بهتر، استقرار دولت اموی در آندلس را به اجرا درآورد؛ پیرامون اهمیت نقش عبدالرحمن در بقای دولت اموی در آندلس می گوید: «دولت اموی با مرگ مروان در شرق پایان یافت و عبدالرحمنِ داخل، در آندلس آن را تجدید کرد»؛ (3) با این وصف، در روایاتی که ورود عبدالرحمن اول به آندلس و دست یابی او به حکومت را اتفاقی و در هاله ای از اسطوره و با شکوه و عظمت تصویر کرده اند، باید با تأمّل بیشتری نگاه کرد!!

ص:89


1- (1) . صمیل به خاطر همین تعصب شدید، نتوانست از زحمات خود در راه به قدرت رساندن امویان در آندلس سود برد؛ چون با پیوستن یمنی ها به عبدالرحمن بن معاویه، او بار دیگر نزاع قیسی یمنی را از سر گرفت و جان خود را در این راه از دست داد؛ ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص45.
2- (2) . از جمله داستان های رایزنی صمیل برای عبدالرحمن در آندلس، تلاش صمیل برای ازدواجِ عبدالرحمن بن معاویه با «ام موسی» دختر یوسف در دوره ولاة چنان بر جسته است که دوزی به طور مستقل به آن پرداخته است؛ ر،ک: Dozy؛ The History of the Moslems in spain, p, 171, 172.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص39.

عبدالرحمن اموی از شام تا آندلس

(1)

یوسف بن عبدالرحمن فهری، والی آندلس که برای سرکوب شورش ها در «ثغر اعلی» به سر می برد، وقتی به طلیطله رسید از ورود عبدالرحمن بن معاویه به آندلس آگاه شد؛ عبدالرحمن به سال 136ه. از شام وارد مصر شد و ازآن جا به برقه رفت و مدتی در خفا به سر برد (2) و سپس وارد مغرب گردید؛ بدر مولای او نیز، در میان راه به او پیوست؛ چرا که والی افریقیّه، عبدالرحمن بن حبیب (پدر یوسف والی آندلس) (3) فراریان بنی امیه به مغرب را دستگیر می کرد و به قتل می رساند؛ (4) بدین ترتیب، با آمدن یوسف، عبدالرحمن بن معاویه به قیروان گریخت و به بربرهای مکناسه از زناته پناه برد؛ (5) بربرهای زناته با امویان آندلس مکاتبه کردند (6) و از حضور عبدالرحمن نزد خود خبر دادند؛ (7) بدر خود را به مکناسه رساند و دعوت مردم آندلس و وضعیت مناسب آن جا را برای عبدالرحمن توضیح داد و سپس همراه او به طرف آندلس حرکت کرد و در اواخر سال 136ه. (8) در ساحل «البیره» (9) فرود آمد و در قریه طُرُّش (10) مستقر گردید و در پی آن (11) امویان جزیره از هر سو به وی پیوستند. (12)

ص:90


1- (1) . ابن عذاری می نویسد: عبدالرحمن بن معاویه در سال 136ه. مخفیانه از نقطه ای به نقطه ای دیگر در حرکت بود به قصد آندلس از شام خارج شد. ابن عذاری مراکشی، ا البیان المغرب، ج2، ص41.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص41.
3- (3) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص123.
4- (4) . عبدالرحمن بن حبیب فهری والی افریقیّه که از سوی مروان بن محمد، والی افریقیّه و مغرب منصوب شده بود، با سقوط بنی امیه به ابوالعباس سفاح نامه نوشت و اعلام اطاعت کرد. او فراریان بنی امیه به بلاد مغرب را دستگیر کرده و می کشت؛ وی سپس با منصور بیعت کرد؛ اما بلافاصله دعوت او را رد کرد و لباس سیاه عباسی را به دور انداخت و به دشمنی با آنها برخاست؛ رقیق قیروانی، تاریخ افریقیّة و المغرب، ص95-97.
5- (5) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص123.
6- (6) . همان.
7- (7) . نزد آنها یک کشتی که در آن ثمامة بن علقمه و وهب بن الاصفر بود، دنبال عبدالرحمن فرستادند و او را به آندلس دعوت کردند.
8- (8) . ابن اثیر می نویسد: در ربیع الاول سال 138ه. در ساحل المنکب به آندلس فرود آمد؛ ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص123.
9- (9) . Alvira.
10- (10) . Torrox.
11- (11) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص44؛ ورود عبدالرحمن را به سال 138ه.
12- (12) . ابن عذاری نیز، بیعت والیان شهرهای آندلس با عبدالرحمن بن معاویه را ذکر کرده که رفتار آنها در مدت کوتاهی یوسف والی آندلس را مستأصل کرد؛ ابن عذاری مراکشی، ر.ک: البیان المغرب، ج2، ص45، 46.

رؤسای اشبیلیّه (1) و گروهی از یمنی ها از سر کینه صمیل به عبدالرحمن پیوستند. سپس او به کوره ریه رفت و عامل آن جا عیسی بن مساور با او بیعت کرد، در شذونه نیز، غیاث بن علقمه با وی بیعت نمود؛ در موزور، ابراهیم بن شجره و در اشبیلیّه، ابوالصباح یحیی بن یحیی؛ وی سرانجام وقتی وارد قرطبه شد که والی آن یوسف در نواحی طلیطله بود و هنگامی به آن جا برگشت، روز عید قربان بود و مجبور شد با عبدالرحمن صلح کند.

داستان ورود عبدالرحمن به آندلس در همه منابع به همین شکل ذکر شده است؛ مورخان، روایات بسیاری در قالب پیش گویی در مورد او ذکر کرده و از او به عنوان احیاگر بنی امیه در آندلس یاد کرده اند. (2) روایت ابن قتیبه را می توان بر طراحی پیشین امویان جهت کسب قدرت در آندلس، حمل کرد در این روایات، شخصی غیب گو عبدالرحمن بن معاویه را نسبت به دروغ بودن امان سفاح نسبت به امویان آگاه می سازد و گفت وگوی بین هشام بن عبدالملک و عبدالرحمن، را که در مورد زوال امویان سخن گفته اند، نقل می کند و از او می خواهد به آندلس برود چون صاحب امر است و نجات در آن جا است. آن مرد غیب گو هم چنین به عبدالرحمن می گوید: من مبلغ بیست هزار دینار از مسلمة بن عبدالملک (حکیم بنی امیه) (3) عموی تو جهت انجام چنین امری دریافت کرده ام و سپس پول ها را به عبدالرحمن داد. (4)

بدر، غلام و فرستاده عبدالرحمن بن معاویه، همراه افرادی که برای شکستن محاصره سرقسطه حرکت می کردند به آن جا رفت و در پشت دیوارهای شهر، نامه ای با مهر عبدالرحمن بن معاویه به مردم شهر نوشتند و آنان را به بیعت با عبدالرحمن بن معاویه فراخواندند؛ صمیل بدر را پذیرفت و به مردم اعلام کرد: که در راه عبدالرحمن بن معاویه جان فشانی و استقامت می کنم؛ با شکسته شدن محاصره سر قسطه، امویان، همراه بدر و صمیل راهی قرطبه شدند. (5)

اقدامات ابوالخطّار در اسکان اعراب شام در نقاط کلیدی آندلس و نامیدن کوره های

ص:91


1- (1) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص123.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص41.
3- (3) . همان، ص61.
4- (4) . ابن قتیبه، الامامة السیاسة، ج2، ص167، 168.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص43.

آندلس به نام شهرهای شامات و مصر و نیز عملیات صمیل، مجموعه اقداماتی بود که زمینه به قدرت رسیدن امویان در آندلس را به خوبی فراهم ساخت. (1) محققان می نویسند: صداقت و دوستی صمیل نسبت به عبدالرحمن، مسیر به قدرت رسیدن و دستیابی او به اهدافی که در آندلس دنبال می کرد را باز نمود. (2) نحوه ورود عبدالرحمن به آندلس و بیعت شهرهایی که عامل اموی آن قبلاً توسط ابوالخطّار سازماندهی شده بودند، در حقیقت، نوعی اتحاد امویان شام زیر پرچم عبدالرحمن بود؛ در اجرای همین برنامه، ورود او به قرطبه با امضای صلح یوسف بن عبدالرحمن والی قرطبه با صمیل همزمان شد؛ این صلح به وسیله صمیل، کارگزار دیرین اموی سامان داده شد.

صمیل از آغاز ورود عبدالرحمن به قرطبه سعی کرده بود با نوعی تأخیر در تصمیم گیری یوسف در مورد عبدالرحمن، فرصت بیعت جمع کثیری از مردم آندلس با او را فراهم آورد و عبدالرحمن، به راحتی با عبور از شهرهای آندلس به تبلیغ پرداخت و به هر شهر که وارد می شد، تعداد زیادی به سپاهیان او افزوده می شد؛ چنان که ابن عذاری دراین باره می نویسد: «عبدالرحمن با ششصد سوار وارد ریه شده و با دو هزار سوار خارج شد. (3) خالی بودن قرطبه از نیروهای نظامی یوسف که صمیل او را برای جنگ به شمال آندلس (در منطقه باسک) فرستاده بود و فصل زمستان و باران و دشواری حرکت نیروهای نظامی و فرسوده بودن لشکر یوسف که ده سال در جنگ بود؛ زمینه مناسبی را برای به قدرت رسیدن عبدالرحمن در قرطبه فراهم ساخت.

اندکی بعد از استقرار عبدالرحمن در قرطبه، آتش جنگ بین اعراب (قیسی با شامی) شروع شد. عبدالرحمن از نزاع احزاب یمنی و قیسی به نفع خود استفاده کرد؛ (4) او ابتدا به

ص:92


1- (1) . محققان معاصر به نفوذ امویان در دستگاه اداری آندلس و تصرف مشاغل مهم و جمع ثروت توسط آنان اشاره کرده اند؛ چهارصد تن از بزرگان امویان در آندلس مستقر و به عالی ترین سطوح قدرت و سیاست در آندلس راه یافتند؛ نعنعی، تاریخ الدولة الامویة فی الآندلس، ص120، 121
2- (2) . بیضون، الدولة العربیة فی اسپانیا، ص171.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص46.
4- (4) . قیسی های قرطبه به رهبری یوسف و صمیل و قیسی های طلیطله از یمنی های اشبیلیّه و قیسی های جزیره خضرا از جمله افرادی بودند که بر عبدالرحمن شوریدند؛ از این بین، یکی از یمنی های اشبیلیّه (عبدالغافر یمانی) بر عبدالرحمن شورید و علاء بن مغیث هم به یمنی ها پیوست؛ دشمنی سنتی مستحکم بین یمنی ها، هیچگاه اجازه نمی داد که آنها در مقابل دشمن مشترک خود (عبدالرحمن بن معاوین) متحد شوند و عبدالرحمن از این نقطه ضعف احزاب آندلس استفاده کرد؛ ر.ک: نعنعی، تاریخ الدولة العربیة فی اسبانیة، ص185.

یمنی ها پیوست و اقدامات خود جهت کسب انحصاری حکومت در آندلس را آغاز کرد؛ نیروهای عبدالرحمن، تصفیه خونین یاران آخرین والی آندلس و مرحله نهایی انتقال قدرت به امویان را آغاز کردند؛ صمیل که قتل عام یاران یوسف توسط عبدالرحمن را مشاهده می کرد، با گروه اندکی از یاران خود بعد از مقاومت مختصری از معرکه جنگ گریخت و به یوسف که به مارده گریخته بود، پیوست (1) و هر دو از عبدالرحمن اموی درخواست صلح کردند؛ یوسف بن عبدالرحمن بعد از این که از عبدالرحمن بن معاویه امان گرفت با یاران فهری خود به قرطبه بازگشت و خانه نشین شد، صمیل نیز در ربض قرطبه مستقر شد. (2)

صمیل زمانی که متوجه شد، امویان از او تنها به عنوان وسیله ای جهت کسب قدرت استفاده کردند، زبان حال خویش را در کنج ناامیدی، خواری و تحقیر و نیز اوضاع قدرت در آندلس و چگونگی کنار گذاشته شدن خود از قدرت و به قدرت رسیدن امویان را در شعری هنگام ورود به قرطبه این گونه سرود: (3)

فبینا نسوس الناس و الامر امرنا اذا نحن فیهم سوقة تنتصف

چکیده حوادث دوره والیان آندلس

صاحب فتح المغرب و الآندلس، (4)موسی بن نصیر، آندلس را در سال 95ه/714م ترک کرد و پسرش عبدالعزیز را جانشین خود قرار داد؛ عبدالعزیز، پرتغال، یابره، (5) شنترین (6) و قلنبریّه (7) را گرفت و با عبور از اشبیلیّه، مالقه (8) و البیره (9) را تصرف کرد و با تدمیر حاکم مسیحی مرسیّه پیمان صلح بست؛ عبدالعزیز در پایان سال 95ه/184م با توطئه خلافت اموی به

ص:93


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج6، ص48.
2- (2) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص123، 124.
3- (3) . «درحالی که به کار سیاست مردم بودیم و سررشته قدرت به دست ما بود. ما پیش آنها عوامی بودیم که امور ما را اداره می کنند».
4- (4) . در برخی منابع از موسی بن نصیر با عنوان صاحب فتح مغرب و آندلس یاد شده است و فتح را به طور مطلق به او نسبت داده اند.
5- (5) . Evora.
6- (6) . santarem.
7- (7) . pimbra.
8- (8) . malaga.
9- (9) . Elvira.

قتل رسید و ولایت آندلس به ایوب لخمی خواهرزاده موسی رسید؛ وی مقر حکومت را به قرطبه برد؛ حُر، والی جدید آندلس که مستقیم از سوی خلیفه اموی اعزام شده بود، دارالاماره را در قرطبه ساخت و سمح بن مالک خولانی، جهاد در شمال آندلس را ادامه داد و از سال 102ه/721م از پیرنه عبور کرد؛ پس از وی، عنبسه در 106ه. و غافقی، کار جهاد در آن سوی پیرنه را دنبال کردند و با قتل غافقی نبردها متوقف شد.

شورش بربرها چنان عظیم شد که دمشق را مجبور کرد نیروهای ویژه ای را جهت سرکوب آنان عازم آندلس کند. ترکیب اصلی سپاهیان اعزامی از مردم شام و متعصب به امویان و متخصص در خاموش کردن شورش های مردمی بودند. این سپاه، پیش تر، شورش مردم مدینه را در آخرین کارهای خود انجام داده بودند به این بهانه سپاه شام، همه قدرت را در آندلس به دست گرفت.

نزاع بین اعراب «قیسی»-«یمنی» با «مضری» و «بربرهای بتر» و «برانس» و نیز، اعراب، به نفع اعراب شامی که از حمایت دارالاماره قرطبه برخوردار بودند تمام شد و والی قرطبه، اعراب شامی را در سازمانی متحد و مرتبط با خلافت دمشق در نقاطی از آندلس که نام استآنهای شام را بر خود گرفتند، ساکن گردانید و زمینه تأسیس خلافت اموی در آندلس را فراهم ساخت؛ بدین سان جامعه آندلسی از گروه های عمده بربر و عرب تازه مسلمان، مولدان «اسالمه»، «مسالمه»، «مستعربان» و «مضارب» شکل گرفت.

در 114ه. غافقی به سمت کوه های پیرنه رفت و در بردال (1) دوک کوتین را شکست داد و در شهر تور (2) در جنگ با شارل مارتل شاه «فرانک ها» در بیست کیلومتری شمال شرق پواتیه در شعبان 113ه/23م شکست خورده و به قتل رسید؛ اما پس از وی، عقبه بنی حجاج سلولی و عبدالرحمن بن علقمه در 123ه. به پیش روی در سرزمین «گل» ادامه دادند.

نزاع داخلی بین اعراب، باعث توقف کار آنها شد و سپتمانیا (3) و اربونه به دست «گل ها» افتاد و پس از آن هسته مقاومت مسیحیان در شمال آندلس در جلیقیّه متمرکز شد: «ایبریایی ها» و «گوت های» آواره در آن جا سکونت گزیدند و موقعیت خود را در این منطقه بسیار بلند کوهستانی تثبیت نمودند و قلمرو آنها به اشتوریاس، کانتابریا و بخشی از جلیقیّه محدود شد.

ص:94


1- (1) . Bordeaux.
2- (2) . Tours.
3- (3) . septimanie.

اختلاف داخلی بین اعراب و نیز با بربرها بقای دولت تبعیدی مسیحیان را تضمین کرد؛ در 119ه. پلایو رهبر این منطقه درگذشت و پسر او (1) فلایو جانشین وی شد و سپس مردم اشتوریاس، الفونسوی اول، پسر پدرو (دوک کانتبریا و داماد پلایو) را حاکم کردند و نیروهای مسلمانان از جلیقیّه عقب نشینی نمودند.

از ولایت موسی بن نصیر و طارق بن زیاد تا سقوط دولت امویان در دمشق، بیست و سه والی اموی برحکم راندند.

تقسیم بندی آندلس نزد مسلمانان به «تقسیم قسطنطین» معروف بود؛ این تقسیم بندی در زمان دیوکلسین به سال 206 ق.م نزد «رومی ها» و سپس «گوت ها» که تقسیم بندی رومی ها را پذیرفتند، معمول بود و کلیسا هم آن را پذیرفت؛ منابع جغرافیایی مسلمانان از رازی به بعد همین تقسیم بندی آندلس را گزارش کرده اند؛ «قسطنطین» آندلس را به شش قسمت تقسیم کرد و جغرافی دانان مسلمان از جمله بکری، همین تقسیم بندی را ذکر کرده اند.

نیروهای مسلمان در آندلس، براساس «نظام اجناد» اسقرار یافتند؛ کوره ها در آندلس به شهرها و نواحی تقسیم شد؛ طارق از آغاز با پسران ویتیزا که با او در فتح آندلس همکاری کرده بودند، پیمان بست که املاکی را بین آنها تقسیم کند.

در شهرهای آندلس، نظامی از مشیخه و شورای مشورتی از بزرگان شهر در اداره امور دخالت می کردند؛ با ورود نیروهای شامی، آنها امور را (تقلید شامی) (2) به دست گرفتند؛ اعراب آندلس در ابتدا خود، والی را تعیین می کردند؛ اما بعدها به دستور عبدالملک بن مروان، این نظام تغییر پیدا کرد و به نخستین قاضیان آندلس تا ظهور دولت اموی، «قاضی جند» می گفتند.

نتایج دوره والیان در آندلس

1. در طی دوره والیان، دولت اموی شرق، راهی در غرب جهان اسلام برای بقا و ادامه حیات خود پیدا کرد.

ص:95


1- (1) . Faivla.
2- (2) . تقلید شامی؛ سیستمی سیاسی اداری برای اعمال قدرت انحصاری بین امویان و وابستگان بسیار متعصب آنها بود که امویان در شام و آندلس، مصر و مناطقی که فتح کردند اجرا نمودند.

2. فاجعه شهادت امام حسین(علیه السلام) و قتل عام مدینه؛ دو حادثه بزرگ «طف» و «حَرَّه» که دولت اموی در شرق را به سقوط کشانید؛ ادامه جهاد در غرب اسلامی را مدتی متوقف ساخت و فتح آندلس را به تأخیر انداخت.

3. «امویان» با طرح جهاد در مغرب و آندلس، مشروعیت یافتند و بقای خود را تضمین کردند.

4. امویان شام با تبلیغ افتخارات و پیروزی های آندلس، ظلمات و پستی جنایات خود بر خاندان پیامبر را در مدت کوتاه حکومت خود مخفی کردند.

5. امویان شرق، چون به فتوحات آندلس مشغول شدند از مسیر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دورتر شدند و این از موهبت هایی بود که نصیب اسلام و مسلمین و قرآن شد و سرانجام قدرت آنها در آن سوی مدیترانه غربی محصور گردید.

6. جامعه گوتی، پیش از ورود فاتحان مسلمان، چنان از ظلم «گوت ها» به ستوه آمده بود که با آغوش باز از سپاه بربرها و اعراب استقبال کردند و شهرهای آنها به سرعت سقوط کرد.

سؤالات دوره والیان

1. علل محنت «موسی بن نصیر» را بررسی کنید.

2. نقش سپاه شام در فتوحات آندلس را توضیح دهید.

3. علل نابسامانی آندلس را در دوره والیان ذکر کنید.

4. در مورد سازمان اداری دوره والیان و تقسیم بندی سرزمین آندلس به وسیله مسلمانان توضیح دهید.

5. علل توقف فتوحات در شمال آندلس چه بود؟

ص:96

منابع بیشتر دوره ولاة

1. الولاة و القضاة، محمدبن یوسف کندی350ه.

2. تاریخ قضاة الآندلس، ابوالحسن نباهی متوفی بعد از 793ه.

3. الامامة و السیاسة، ابن قتیبه دینوری (این اثر، دارای بخش خاصی مربوط به آندلس که به والیان آندلس پرداخته است).

4. تاریخ علماء آندلس، عبدالله بن محمد فرضی 403ه.

5. الخراج وصنعة الکتابة، قدامة بن جعفر 337ه( بخشی از این کتاب را دیخویة استخراج کرده و به طور مستقل در 1889م در لیدن به چاپ رسانده است).

6. الاکتفاء فی اخبار الخلفاء، ابن الکردبوس بن عبدالملک 573ه( این اثر، دارای بخشی ویژه مربوط به آندلس است که احمد مختار عبادی آن را تحقیق و به طور جداگانه در 1966 میلادی منتشر کرده است).

7. تاریخ دولت اسلامی در آندلس، عبدالله عنان، بخشی از این اثر به دوره والیان اختصاص دارد. این کتاب اساسی ترین کار مستقل در مورد دوره والیان آندلس و اثری بسیار مفید است.

8. تاریخ افریقیّه و مغرب، رقیق قیروانی.

9. قضاة قرطبة و علماءافریقیّة، خشنی.

10. نفح الطیب، مقری، شمار ولاة آندلس را ذکر کرده و نامبرده است.

11. اعمال الاعلام، ابن خطیب، بخشی از کتاب خود را به ذکر اسامی ولاة آندلس اختصاص داده است.

12. جذوة المقتبس فی ذکر ولاة الآندلس، حمیدی؛

13. فجر الآندلس، حسین مونس، در این کتاب یک فصل به بررسی نظام اداری و مالی دوره والیان آندلس اختصاص یافته و به طور مبسوط به تاریخچه تقسیمات اداری آندلس از زمان رومی ها و گوت ها و ادامه آن در زمان مسلمین اشاره شده است و درباره سیستم قضایی و لشکری، نخستین قاضیان آندلس و نظام مالکیت در دوره والیان سخن رانده است.

ص:97

ص:98

4- عبدالرحمن و انحصار قدرت

عبدالرحمن (1)در آغاز ذی الحجه سال 138ه. آخرین والی آندلس را در محل مَساره (2)در غرب قرطبه شکست داد و با پایان دوره والیان، این حادثه، نقطه عطفی در تاریخ آندلس شد؛ ده روز پس از «یوم المساره»؛ روز جمعه، عید قربان سال 138ه. خواص و مردم قرطبه با عبدالرحمن (3) که بیست وپنج سال داشت بیعت کردند (4) ابن اثیر می نویسد: او دستور داد مسوّده را لعن کنند، منصور عباسی را نفرین می کرد و نام او را از خطبه حذف کرد. (5)

در سال 141ه. یوسف بن عبدالرحمن با نقض امان نامه از قرطبه فرار کرد (6) و با

ص:99


1- (1) . عبدالرحمن بن معاویة بن هشام بن عبدالملک بن مروان بن حکم بن ابی العاص بن امیه ابوالمطرب از کنیزی به نام «رحا» یا «رداحا» در «دیرحینه» در دمشق در 113ه. متولد شد و در 172ه. در پنجاه و نه سالگی بعد از سی و سه سال خلافت مرد.
2- (2) . المَصاره.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص46.
4- (4) . طبری 139ه. آورده است؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک، 393/4.
5- (5) . ابن اثیر، الکامل فی تاریخ، ج5، ص124.
6- (6) . قیسی های قرطبه (اخبار مجموعه به جناح بندی قیسی یمنی در اطراف ابن معاویه اشاره کرده است) به رهبری یوسف و صمیل، قیسی های طلیطله و یمنی های اشبیلیّه و قیسی های جزیره خضرا بر عبدالرحمن شوریدند؛ در این میان یکی از یمنی های اشبیلیّه (عبدالغافر یمانی) نیز علیه عبدالرحمن بن معاویه شورید و علاء بن مغیث یحصبی هم به آنها پیوست؛ مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص77.

بیست هزار بربر به مصاف عبدالرحمن رفت (1) و در جنگ با او در 142 ه. نزدیک طلیطله کشته شد (2) و اندکی بعد صمیل (3) را در حبس خفه کردند. (4)

هم زمان با آغاز مجدد درگیری قیسی یمنی و به قدرت رسیدن عبدالرحمن بن معاویه در آندلس، مسیحیان شمال از فرصت استفاده کردند و در سال(138ه/755م) ناربن (5) را پس از چهار سال محاصره تصرف کردند؛ آغاز حملات مسیحیان شمال آندلس، زمینه سیاسی مناسبی برای موفقیت و پیش برد اهداف امیر عبدالرحمن بن معاویه اموی را فراهم می ساخت و او به وسیله ادامه جهاد در آندلس مشروعیت و بقای خود در حکومت قرطبه را تثبیت می کرد.

خطر بزرگی که بعد از مخالفت حزب قیسی، عبدالرحمن (6) را تهدید می کرد، تحرکات بنی عباس در آندلس بود که بعد از فروپاشی دولت اموی، خود را یگانه وارث خلافت اسلامی می دانستند. شکست صمیل و یوسف بن عبدالرحمن والی آندلس و نیز نزاع میان جناح های مختلف عرب در آندلس، می توانست فرصت مطلوبی برای داعیان خلافت عباسی باشد. خلافت عباسی بعد از این که از فتنه ابومسلم خراسانی با قتل او راحت شد، درصدد ارتباط با یکی از زعمای عرب فرماندار باجه، (7) علاء بن مغیث یحصبی از قبیله یمنی جزام (جذام) برآمد؛ وی مأمور شد (8) تا در آندلس، دعوت عباسیان را آشکار کند؛

ص:100


1- (1) . ابن اثیر می نویسد: یوسف به سال 140ه. پیمان شکست و سال 142ه. در جنگ با عبدالرحمن کشته شد؛ ر.ک: ابن اثیر، الکامل، ج5، ص127.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص49.
3- (3) . علت رویارویی صمیل و عبدالرحمن بن معاویه با توجه به تعصب اموی صمیل و زمینه سازی او برای دولت امویان در آندلس؛ شکل نگرفتن اتحاد قیسی اموی در مقابل جناح یمنی بود که مانع قدرت طلبی صمیل می شد و صمیل این حقیقت را زمانی فهمید که عبدالرحمن از حمایت یمنی ها و برخی از اعراب قیسی مانند حصین بن الدجن، نیز برخوردار شده بود.
4- (4) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص127؛ مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص92.
5- (5) . امروزه شهری در ولایت او در جنوب فرانسه در لانگدوک:. Narbon/ اربونه؛ Arbun.
6- (6) . صمیل و یوسف فهری، جناح یمنی ها را تا سر حد ممکن در آندلس تضعیف کرده بودند؛ عبدالرحمن بن معاویه با کمک یمنی ها و اموی ها کار صمیل و یوسف و اخیراً داعی عباسی علاء بن مغیث را یکسره کرد.
7- (7) . Beja.
8- (8) . ابن اثیر می نویسد: علاء به سال 146ه. از افریقیّه به آندلس رفت و خلافت عباسی را اعلام کرد و خلق زیادی به او پیوستند و در نواحی اشبیلیّه با عبدالرحمن بن معاویه مصاف داد و با هفت هزار تن از یاران خود کشته شد؛ ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص178. سر او را تجار به قیروان آورده و مخفیانه در بازار انداختند و سپس سر به مکه حمل شد که منصور و...؛ ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص53.

طی یکسال مراودت و ارتباط مخفیانه علاء با مأموران دولت عباسی، زمینه حرکت آماده شد و در سال 147ه. (1) علاء بن مغیث در باجه، پرچم های سیاه برافراشت و در قرطبه اعلام استقلال کرد.

قیسی ها که از روی کار آمدن امویان در آندلس خسارت سنگینی عاید آنها شده بود به علاء بن مغیث پیوستند؛ انقلابیون از باجه به سمت اشبیلیّه حرکت کردند و در راه «فهری ها» (وابسته به حزب قیسی) نیز به آنها پیوستند؛ پس از آن، نیروهای مخالف عبدالرحمن در شهر شذونه اجتماع کردند (2) و دو ماه در حلقه محاصره امویان قرار گرفتند، سرانجام مردم شذونه با بدر، مولای عبدالرحمن بن معاویه که شهر را در محاصره داشت، صلح کردند.

علاء بن مغیث با انقلابیون همراه خود به شهر قرمونه، نزدیکی اشبیلیّه گریخت؛ نیروهای عبدالرحمن او را سخت در محاصره گرفتند. یاران مغیث ناامید شدند و با عملیات انتحاری از محاصره خارج شده و جنگیدند؛ (3) بدین شکل نخستین تلاش دولت عباسی برای جلوگیری از تثبیت امویان در آندلس با قتل علا و گروه زیادی از یاران او با شکست مواجه شد و عبدالرحمن بن معاویه موفق شد تحرکات دولت عباسی در جنوب آندلس را خاموش کند؛ بدین ترتیب، عملیات خلافت عباسی در آندلس عقیم ماند (4) و موج شورشی را که آنها در آندلس به پا کردند، مورد استفاده دیگران قرار گرفت؛ به سال 149ه/766م یمنی ها زیر عنوان حمایت از عباسیان، آتش جنگ علیه عبدالرحمن را در شهر لبله بر افروختند. (5) رهبر آنها سعید الیحصبی (المطرّی) اشبیلیّه را گرفت (6) و حاکم مروانی آن عبدالملک بن عمر را از شهر بیرون کرد؛ والی شذونه غیاث بن علقمه هم به او پیوست؛ عبدالملک با نیروهای کمکی از قرطبه به اشبیلیّه حمله کرد و در جریان آن

ص:101


1- (1) . ابن عذاری سال 146 نوشته است؛ ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص51.
2- (2) . مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص10.
3- (3) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص187.
4- (4) . با این وجود، خلافت عباسی هیچگاه برنامه های خود در دخالت در آندلس را تعطیل نکردند و از جمله آخرین تلاش آنها تصمیم معتصم هشتمین خلیفه بغداد برای براندازی امویان آندلس است؛ ر.ک: ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ج2، ص213.
5- (5) . Liebla.
6- (6) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص187.

مطرّی کشته شد و بعد از او یک یمنی دیگر به نام ابوالصباح در اشبیلیّه شورید، ابوالصباح از جمله یمنی ها بود که ابتدا به عبدالرحمن بن معاویه پیوست؛ (1) اما عبدالرحمن بعد از این که بر کرسی قدرت تکیه زد، یمنی ها را کنار گذاشت؛ او از جمله بزرگ ترین یمنی ها بود که از نفوذ فوق العاده ای در بین یمنی های آندلس برخوردار بود. عبدالرحمن، با نقشه ای حساب شده، ابوالصباح را به وسیله وابسته خود، تَمّام با ملاطفت و مکر و حیله به کاخ خلافت در قرطبه دعوت کرد و او را کشت؛ (2) محققین قتل او را به قتل ابومسلم خراسانی تشبیه کرده اند. (3)

سه سال طول کشید تا عبدالرحمن همه شورش های عرب قیسی و یمنی را سرکوب نموده و همه مخالفان خود را حذف کند؛ (4) در متن «اخبار مجموعه» شرح عملیات عبدالرحمن بن معاویه، بعد از استقرار در قرطبه در پاکسازی قرطبه از همه قبایلی که احتمال مخالفت آنها می رفت، آمده است.

در قرطبه، خاندانی از موالی «بنی هاشم»، «بنی فهر» و قبایل «قریش» و سایر قبایل زندگی می کردند. عبدالرحمن بن معاویه آنها را خوار کرد و از منزلت اجتماعی آنها در قرطبه کاست و این امر باعث شد تا آنها به عبدالرحمن بن یوسف فهری، والی معزول آندلس که در قرطبه، تحت نظر عبدالرحمن بن معاویه به سر می برد، شکایت برند؛ این گونه شکایت ها به حدی رسید که یوسف فهری برای طرح جنگ با عبدالرحمن بن معاویه از قرطبه فرار کرد و مخالفان عبدالرحمن بن معاویه را تحت پرچم خود متحد ساخت.

سیل مهاجرت امویان به آندلس، هم چنان ادامه داشت؛ چنان که در سال 140ه. عبدالملک بن عمرو بن مروان معروف به مروانی و جزّی بن عبدالعزیز بن مروان با جمیع اولاد و فرزندان و انبوهی از موالی «بنی امیه» وارد قرطبه شدند و جمعیت انبوهی از بنی امیه در قرطبه تجمع کردند. (5)

ص:102


1- (1) . همان، ص189.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص53.
3- (3) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص191.
4- (4) . همان.
5- (5) . مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص87.

برخی از نویسندگان معاصر درباره عظمت شخصیت عبدالرحمن بن معاویه مبالغه کرده و او را عامل تداوم اسلام در آندلس دانسته اند؛ (1) اما شخصیت عبدالرحمن بن معاویه را بهتر از هر کسی، خلیفه معاصر او منصور عباسی (بعد از قتل علاء بن مغیث، داعی عباسیان در آندلس) معرفی کرد (2) که گفت: اناللّه که این بدبخت را به کشتن دادیم، خدای را سپاس که بین ما و این شیطان (یعنی عبدالرحمن بن معاویه) دریا را فاصله انداخت. (3)

عبدالرحمن، در حقیقت شیطانی بود که با سیاست های ماکیاولیستی معاویه بینان گذار دولت اموی در شرق همه احزاب و نیروهای موجود در آندلس را با سلسله ای از ترور و قتل عام از صحنه سیاست خارج کرد و اقلیتی اموی را که چند دهه پیش به تدریج در آندلس سکنی گزیده بودند را در آن جا حاکم گردانید. (4) وی هم چنین کسانی را که زمینه روی کار آمدن او را فراهم کرده بودند حذف کرد.

در حقیقت، کار عبدالرحمن، کار قهرمانی که دولت اموی را در آندلس تأسیس کرد، نیست؛ او مهم ترین و آخرین مرحله انتقال دولت اموی از شرق به غرب را (که زمینه آن از پیش فراهم شده بود) به اجرا درآورد، چنان که مَقَّری در شرح حال وی، به این حقیقت تصریح نموده و می نویسد: «نیت او تجدید دولت بنی امیه در مشرق بود». (5)

ص:103


1- (1) . نعنعی، تاریخ الدولة الامویة فی الآندلس، ص170.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص52.
3- (3) . شباهت شخصیت منصور و عبدالرحمن بن معاویه را در مردانگی، غلبه، قاطعیت، جرأت، قساوت و انجام کبائر از عجایب دانسته اند؛ کار هر دو برپایی خلافت و دولت نو بنیاد بود؛ چرا که موفقیت آشکار عبدالرحمن بن معاویه را نیز، برپایی دولت اموی در آندلس ذکر کرده اند؛ نعنعی، الدولة الامویة فی الآندلس، ص155.
4- (4) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص163؛ عنان نیز، عبدالرحمن را جباری که در زدن و کشتن افراط می کرد معرفی نموده و او را به تمام معنا پیرو ماکیاولی دانسته است؛ ر.ک: عنان، تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ص208، 209.
5- (5) . «کان نیته ان یجدّد دولة بنی مروان بالمشرق»؛ ر.ک: مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص333.

ص:104

5- شورش های دوره عبدالرحمن اول

اشاره

بربرها در نواحی شمال آندلس، زمانی طولانی شاهد نزاع بین عرب ها بودند؛ اما سرکوب خونین سلسله ای از شورش های اعراب قیسی و یمنی، به وسیله حزب اموی، زمینه مناسبی را جهت ورود آنان به صحنه قدرت در آندلس فراهم ساخت؛ آنها به سال 150ه. وارد مبارزه مستقیم با حزب اموی شدند؛ (1) بربرها، به ویژه «بربرهای مکناسه» در استان شنت بریه (2) (شنتمریه) در شرق وادی الحجاره از «اقلیم آراگون» (3) به رهبری شقیا (4) که خود را از اولاد حضرت فاطمه(علیها السلام) و امام حسین(علیه السلام) می دانست، (5) قیام کردند؛ (6) در منابع از او با نام عبدالله بن محمد و یا سفیان بن عبدالواحد مکناسی یاد شده است؛ (7)

او معلم کتّاب بود و در شنت بریه سکونت داشت. (8) به گفته (9) منابع مصری، او نسب شریف برخود اختیار کرد (10) تا مورد توجه و مقبول مسلمانان و اعراب آندلس قرار

ص:105


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص56.
2- (2) . نام کنونی آن: Satarer/Sanebria:.
3- (3) . Aragon.
4- (4) . Shakaya.
5- (5) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص200.
6- (6) . مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص97. در این کتاب از قیام شقیا با عنوان ثائرالفاطمی یاد شده است.
7- (7) . مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص97.
8- (8) . همان، ص98.
9- (9) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص60 40.
10- (10) . نعنعی، تاریخ الدولة الامویة فی الآندلس، ص141؛ بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص192.

گیرد؛ انبوهی از بربرها در اطراف او اجتماع کردند.

دعوت شقنا (مکناسی) ابتدا در شرق و شمال آندلس منتشر شد و سپس به نواحی مرکزی هم نفوذ کرد؛ شقنا، مارده و شهرهای اطراف را تصرف کرد و تا شهر باجه در سمت جنوب پیش رفت؛ امویان تا سال 160ه/776م حدود بیست سال در مهار قیام شقیا ناموفق بودند.

شقیا، چندین بار لشکرکشی امویان به شمال آندلس را با شکست مواجه ساخت؛ عبدالرحمن بن معاویه اموی، مسئولیت طلیطله را به حبیب بن عبدالملک سپرد؛ وی در شنت بریه، سرکوب وی را از سلیمان بن عثمان بن مروان درخواست کرده و او را مأمور دستگیری شقیا نمود؛ سلیمان در نخستین برخورد خود با شقیا، کشته شد و لشکر او متواری گردید؛ خلیفه اموی، عبدالرحمن بن معاویه خود به سال 152ه. برای جنگ با شقیا راهی شمال آندلس شد؛ اما کاری از پیش نبرد و به قرطبه بازگشت؛ او به سال 154ه. مولای خود بدر را مأمور جنگ با شقیا کرد؛ بدر نیز در جنگ با شقیا شکست خورد و به قرطبه بازگشت؛ پس از وی، عبدالرحمن بن معاویه، سردار دیگر خود عبیدالله بن عثمان را مأمور جنگ با شقیا کرد؛ او در جنگ با شقیا به سال 155ه. شکست سختی را متحمل گردیده و شقیا سپاه او را تارومار کرد و جمع کثیری از بنی امیه را که در سپاه او بودند کشت؛ شقیا بعد از این پیروزی «دژ مداین» را گرفت؛

خلیفه اموی به سال 156ه. پسرش سلیمان را در قرطبه نهاد و خود، راهی جنگ با شقیا شد؛ او شقیا را در «دژ شیطران» محاصره کرد؛ (1) شقیا از دژ فرار نموده و به عادت همیشگی به کوهستان گریخت. (2)

تصفیه خونین اعراب اشبیلیّه

در جریان جنگ با شقیا، خبر شورش اهالی اشبیلیّه به رهبری عبدالغفار و حیوة بن ملابس به همراه «یمانی ها» به عبدالرحمن رسید؛ او ناگزیر، محاصره «دژ شیطران» را رها کرد و به سال 156ه. به قصد سرکوب شورش اشبیلیّه لشکر کشید. او پسر عموی خود عبدالملک

ص:106


1- (1) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص209.
2- (2) . همان، ج5، ص232.

بن مروان (شهاب آل مروان) را پیشاپیش سپاه اشبیلیّه فرستاد (1) و خود به عنوان نیروی کمکی حرکت کرد؛ نیروهای عبدالملک وارد اشبیلیّه شدند و چنان قتل عام گسترده ای از مردم آن جا به راه انداختند و بساط «حزب یمانی» را از آندلس جمع کردند؛ عبدالملک درحالی که از شمشیر او خون می چکید نزد عبدالرحمن بن معاویه خلیفه اموی رفت، عبدالرحمن نیز او و اولادش را مورد اکرام فراوان قرار داد و آنها را به وزارت خود برگزید.

عبدالرحمن به سال 157ه. بار دیگر به اشبیلیّه لشکر کشید و چند تن از سران شورش اشبیلیّه از جمله عبدالغفار و حیوة و انبوهی از مردم آن جا را کشت؛ مورخان از این حادثه با عنوان فصل قاطعی در روابط میان خلافت اموی و اعراب آندلس یاد کرده اند؛ (2) تأثیر کشتار عرب اشبیلیّه در بین عرب های آندلس به حدی بود که او دیگر اطمینان خود را نسبت به عرب آندلس که بیشتر آنها یمنی بودند از دست داد و مجبور شد تا سپاهی از بردگان ترتیب دهد.

عبدالرحمن به سال 159ه. برای سرکوب شقیا به «ثغر اعلی» لشکر کشید و او چون گذشته به کوهستان گریخت و خلیفه اموی دست خالی به قرطبه بازگشت؛ (3) او که با چندین هجوم نظامی نتوانسته بود تا شورش شقیا را مهار کند، کوشید تا با تطمیع یکی از رهبران بربر شمال آندلس به نام هلال المدیونی، در صفوف بربرها شکاف ایجاد کند؛ او به هلال، وعده ولایت شنت بریه را داد (4) تا بدین ترتیب، هلال را به عنوان همتای فاطمی شقیا مطرح کند؛ اما به رغم این تلاش، نقشه خلیفه اموی با اقدامات شقیا خنثی شد؛ (5) با این وجود، سرانجام شقیا که لشکرکشی های متعدد امیر اموی و کارگزاران او را با شکست مواجه ساخته بود در اثر خیانت و توطئه دو تن از یاران مکناسی خود، ابومعن داود بن هلال و کنانة بن سعید الاسود در قریه العیون، به سال 160ه. کشته شد. (6)

عبدالرحمن بن معاویه، همواره، دوستان و دشمنان نزدیک خود را با ترور و قتل

ص:107


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص60.
2- (2) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص210.
3- (3) . همان، ص232.
4- (4) . مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص103.
5- (5) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص193.
6- (6) . مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص101.

ناگهانی از میان بر می داشت؛ به همین دلیل قتل عبدالرحمن بن حبیب والی افریقیّه و دشمن سرسخت عبدالرحمن بن معاویه را به این روش، به تدبیر خلیفه اموی دانسته اند. (1)

بدین سان دولت اموی آندلس در بیست سال نخستین تولد خود با شورش های بزرگی مواجه شد که انعکاس وسیعی در منابع تاریخی داشته است؛ در این میان، از انقلاب شقیای فاطمی، به عنوان بزرگ ترین شورش آندلس تا زمان عبدالرحمن بن معاویه یاد کرده اند؛ (2) بعد از خاموش شدن شورش شقیا، عبدالرحمن به سال 162ه. با شورش عباس بربر مواجه شد؛ که وی این شورش را نیز به وسیله سردار خود ثمامة بن علقمه، سرکوب نمود. (3)

ص:108


1- (1) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص145.
2- (2) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص193.
3- (3) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص243.

6- عملیات نظامی در شمال آندلس

اشاره

از جمله فعالیت های نظامی عبدالرحمن، حملات مستمر در شمال آندلس بود که به نوعی مشروعیت دینی دولت او را به عنوان جهادگر، تأمین می کرد؛ آغاز عملیات نظامی او، در «ثغر اعلی» آندلس بود. مسیحیان شمال آندلس با استفاده از نابسامانی قدرت در دوره والیان فعالیت های گسترده ای را در مزرهای شمالی آغاز کرده بودند، (1) این اقدامات، نطفه اولیه پیدایش نخستین دولت مسیحی آندلس «استوریاس» بود. مسیحیان شمال از حمایت دولت های اروپایی، به ویژه فرانسه برخوردار بودند؛ از بین دول اروپایی، فرانسه خود را مسئول امر مسیحیت و اسپانیا می دانست؛ فرنگی ها اختلاف بین دو قدرت اسلامی امویان و عباسیان را بهانه خوب دخالت در آندلس می دانستند؛ در این بین، سه تن از نخستین حاکمان دولت «استوریاس» روابط دو جانبه خوبی با دولت اموی برقرار کردند. (2)

قدرت گرفتن «کارولنژیان» (3) در فرانسه و استحکام روابط دولت آنها با پاپ، نقطه عطفی در تاریخ اسپانیا شد؛ شارلمانی عزم آن داشت که با عبور از پیرنه، اسپانیا را آزاد

ص:109


1- (1) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص330؛ الفونس شاه جلالقه، در این زمان، مناطق و شهرهای لُک، پرتغال، سَمّوره، شلمنقه، قشتاله و شقوبیه و... را تصرف کرد.
2- (2) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص195.
3- (3) . ( Karolanjian)؛ سلسله ای از فرمانروایان فرانکی که در قرن هفت میلادی در همکاری با کلیسا دولتی در فرانسه تأسیس کردند.

کرده و کشور خود را تا جبل الطارق توسعه دهد. (1)

مخالفان دولت اموی در همکاری با دولت «کارولنژی» موقعیت مناسبی جهت ضربه زدن به امویان آندلس به دست آوردند؛ مواضع خصمانه مسیحیانِ شمال، نسبت به دولت آندلس، باعث ایجاد روابط بین اعراب و بربرهای مخالف دولت اموی با دولت مسیحی شمال اسپانیا شد؛ از جمله این افراد عبدالرحمن بن حبیب (2) معروف به صقلبی، دشمن سرسخت عبدالرحمن بن معاویه بود؛ (3) وی به بهانه دعوت عباسیان به مخالفت با دولت اموی آندلس برخاسته بود؛ سلیمان بن یقظان اعرابی نیز از مخالفان دولت اموی آندلس بود که با شارلمانی وارد مذاکره و همکاری نظامی شد.

دولت عباسی شارلمانی و امویان آندلس

محققان تاریخ اسپانیا در مورد ارتباط شارلمانی با منصور عباسی و میزان دخالت بغداد در حوادث شمال اسپانیا و تأثیر آن در لشکرکشی شارلمانی به شمال اسپانیا بحث کرده اند؛ (4) به گفته نعنی: چنین ارتباطی نامعلوم است و به فرض وجود، ابعاد آن در تاریخ روشن نیست؛ (5) در مقابل، عبادی معتقد است: عملیات شارلمانی در شمال اسپانیا، نتیجه مستقیم روابط بغدادفرانسه بوده است؛ او صقلبی را حلقه اتصال بین بغداد و اعرابی دانسته و عملیات شارلمانی را نتیجه همفکری منصور و شارلمانی برای مقابله با دشمن مشترک خود، امویان آندلس برشمرده است؛ (6) در میان این اختلاف نظرها، گفته عبادی به واقعیت نزدیک تر است؛ چرا که ابن اثیر تصریح می کند: افزایش تحرکات عناصر دولت عباسی در آندلس به حدی بود که باعث شد، عبدالرحمن بن معاویه به سال 163ه. با هدف براندازی خلافت عباسی عزم شام کند که شورش سرقسطه او را در آندلس زمینگیر کرد. (7)

ص:110


1- (1) . نعنعی، تاریخ الدولة الامویة فی الآندلس، ص59.
2- (2) . عبدالرحمن بن حبیب فهری، معروف به صقلبی، عموزاده عبدالرحمن بن حبیب (م138ه) والی افریقیّه.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص55.
4- (4) . دوزی، به عملیات مشترک شارلمانی و اعرابی و... رابطه شارلمانی با بغداد اشاره کرده است؛ ر.ک: The Dozy History of the Moslem of spain, p, 205, 206.
5- (5) . نعنعی، تاریخ الدولة الامویة فی الآندلس، ص160.
6- (6) . عبدالله العِرَوی، مجمل تاریخ المغرب، ص69.
7- (7) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص245.

سلیمان بن یقظان اعرابی، به عبدالرحمن بن حبیب وعده داد که از طریق والی سرقسطه، حسین بن یحیای انصاری، به ورود شارلمانی به این شهر کمک خواهد کرد؛ (1) شارلمانی، به همراه سلیمان بن یقظان به سمت سرقسطه حرکت کرد. لشکر او با عبور از گذرگاه تاریخی «رونسوال» (2) به سرقسطه رسید و با درهای بسته شهر و عدم همکاری انصاری روبه رو شد.

ابن اثیر، امتناع حسین بن یحیی انصاری از نوادگان سعد بن عباده (صحابی معروف) از همکاری با شارلمانی و باز نکردن درهای شهر سرقسطه به روی وی را جزو حوادث سال 164ه. آورده است. (3)

خبر عدم همکاری انصاری با شارلمانی به عبدالرحمن حبیب که در سواحل آندلس خود را آماده می کرد تا بعد از سقوط سرقسطه وارد عمل شود، رسید؛ او از پیمان شکنی انصاری به خشم آمد و سردار خود، عبدالرحمن بن غالب را با سپاهی گران به جنگ حسین بن یحیی انصاری فرستاد؛ غالب، سرقسطه را محاصره و پسر انصاری را به گروگان گرفت و کشت؛ (4) حاکم اموی آندلس نیز به سال 166ه. به سرقسطه لشکر کشید و با گشودن سی وشش منجنیق بر شهر آن را تصرف و مردم را قتل عام کرد. (5)

علاوه بر این حوادث، شارلمانی در لشکرکشی به شمال اسپانیا با مخالفت مردم شمال نیز مواجه شد؛ از جمله، قبایل استقلال طلب «بُشْکَنْس» (6) با او همکاری نکردند (7) به همین خاطر نقشه شارلمانی در شمال آندلس با شکست مواجه شد؛ با این وجود او موفق

ص:111


1- (1) . همان، ص246.
2- (2) Roncesvalles .: در منابع اسلامی آن را باب شزروا یا باب الشزری و آنرا حادثه دربند شزری نامیده اند؛ ر،ک: عنان،تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج1، ص190. در منابع اسلامی آن را باب شزروا یا باب الشزری و آن را حادثه دربند شزری نامیده اند؛ ر،ک: عنان،تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج1، ص190.
3- (3) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص247.
4- (4) . همان، ص249.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص57.
6- (6) . Vasconia.
7- (7) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص200.

به تصرف پمپلونه (1) گردید؛ اما در راه بازگشت از سرقسطه به کشور خود، هنگام عبور از گذرگاه «رونسوال» در غرب رشته کوه های «پیرنه» با کمین مواجه شده و سپاه بزرگ «شارلمان» قتل عام و پراکنده شد؛ کمین را برخی به قبایل مسیحی «بُشْکَنْس» و برخی نیز به عبدالرحمن اموی نسبت داده اند؛ این حادثه در تاریخ ادبیات فرانسه در «سرود رولان» ماندگار شد. رولان، یکی از سرداران کاروازه ای بود که حادثه را در قصیده ای طولانی وصف کرد (2) که به «سرود رولان» معروف شد. (3)

عبدالرحمن بن حبیب صقلبی که قرار بود بخش دوم نقشه حمله مشترک دولت فرانسه عباسی بغداد به امویان را اجرا کند، به سال 161ه. با هدف دعوت آندلس به عباسیان از افریقیّه و از ناحیه «ساحل تدمیر» وارد آندلس شد و با سلیمان بن یقطانِ کلبی که در برشلونه به سر می برد مکاتبه کرد و از او خواست به اطاعت مهدی عباسی در آمده و وارد جنگ با عبدالرحمن بن معاویه، خلیفه اموی شود؛ سلیمان بن یقطان از همکاری با صقلبی خودداری کرده و در جنگی که بین آنان درگرفت، وی را شکست داد؛ صقلبی به ناچار به تدمیر بازگشت که با هجوم عبدالرحمن بن معاویه مواجه شد و به ارتفاعات بلنسیه گریخت و سرانجام در سال 162ه. یکی از بربرها صقلبی را کشت و سر او را برای دریافت هزار دینار جایزه برای خلیفه اموی عبدالرحمن بن معاویه برد. (4)

عبدالرحمن بن معاویه که از خبر حمله شارلمانی به سرقسطه و امتناع انصاری والی سرقسطه از همکاری با او مطلع شده بود، بلافاصله به تدمیر لشکر کشید تا از رسیدن نیروهای کمکی صقلبی به سرقسطه جلوگیری کند؛ بدین شکل توطئه مشترک عباسی شارلمانی و اعراب آندلس بر علیه دولت اموی با شکست مواجه شد و دولت شارلمانی نیز بعد از شکست «گذرگاه رونسوال»، فکر حمله به آندلس را رها کرد؛ با این وجود، عبدالرحمن بن معاویه و جانشینان او، هم چنان نگران حملات فرنگی ها به شمال

ص:112


1- (1) Pampelune . بنبلونه.
2- (2) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص202؛ چکامه رولان در چهار هزار بیت؛ منشأ بسیاری از داستان های شهسواری لاتینی و ادبیات فرانسه شد. ر.ک: عنان، تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج1، ص194، 195.
3- (3) . Chason de Roland.
4- (4) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص241.

اسپانیا بودند؛ (1) بعد از این حادثه، شارلمانی، سپاهی (2) برای کمک به عمر بن حکم به آندلس فرستاد که حاکی از استمرار علاقه فرنگی ها به دخالت در آندلس بود.

روابط میان دولت شارلمانی و جانشینان او با عباسیان به ویژه در عهد هارون الرشید هم چنان برقرار بود؛ از جمله دستآوردهای این روابط برای جهان مسیحیت و دولت های فرنگ، تأمین امنیت کاروآنهای حجِ زوار مسیحی که به بیت المقدس می رفتند، بود؛ این قضیه، پیامدهای مهمی را در آینده در پی داشت؛ چرا که شاهان فرنگ، حمایت سرزمین های مقدس فلسطین را حق خود می دانستند و ازاین رو جنگ های خونین صلیبی که برای شرق نزدیک مصیبتی همانند غائله مغول بود ازآن جا مایه گرفت.

ص:113


1- (1) . ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ج2، ص206.
2- (2) . همان، ص209.

ص:114

7- هشام بن عبدالرحمن الرضا

اشاره

(172-180ه/788-796م)

بحران جانشینی

عبدالرحمن بن معاویه نتوانست به طور قاطع جانشینی را از بین یازده فرزند ذکور خود انتخاب کند (1) و این مسئله عواقب بدی برای دولت اموی آندلس در پی داشت. (2) این وضعیت، به نزاع طولانی خانوادگی که قتل سلیمان برادر بزرگ تر هشام (3) را به دنبال داشت انجامید؛ (4) عبدالملک، پسر هشام نیز در اثر این حادثه زندانی شد و در حبس جان سپرد. (5)

آن گونه که در متون تاریخی آمده است، در روز یکشنبه، اول جمادی الاول سال 172ه. عامه و خاصه در قرطبه با او بیعت کردند؛ (6) اما سلیمان برادر بزرگ تر که هشام را

ص:115


1- (1) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص281.
2- (2) . منابع، در جانشینی عبدالرحمن اختلاف دارند؛ مقری می نویسد: او هشام را ولیعهد تعیین کرد؛ ر.ک: مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص332؛ ابن عذاری و ابن خطیب، داستان مأموریت عبدالرحمن به پسر سوم خود در انتخاب ولیعهد را آورده است؛ ر.ک: ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص11؛ ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص61، 62.
3- (3) . مادر هشام، حلل (حوراء؛ جمال) زیباترین و محبوبترین زنان عبدالرحمن بود.
4- (4) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص211، 212.
5- (5) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص289.
6- (6) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2.

غاصب و خود را مستحق خلافت می دانست (1) از طلیطله لشکر کشید و در جیّان با سپاه هشام روبه رو شد و سرانجام شکست خورد؛ اما درگیری هشام، سلیمان و عبدالله بلنسی باعث شد تا در نقاط مختلف آندلس شورش هایی رخ دهد؛ (2) چنان که سعید بن حسین انصاری به حمایت یمنی ها در منطقه طرطوشه سر به شورش برداشت و حاکم قیسی سرقسطه را اخراج کرد؛ (3) موسی بن فرتون به حمایت از هشام به مقابله با او برخاست و با یکی از موالی حسین بن یحیی به نام جحدر درگیر شد؛ (4) این چنین فتنه ای در سرقسطه به پا شد که آتش جنگ یمانی - قیسی و مضری - یمانی را روشن کرد؛ (5) مطروح بن سلیمان بن یقطان نیز در طرطوشه سر به شورش برداشت (6) و خلیفه، هشام بن عبدالرحمن در 172ه. سرقسطه را تصرف و مطروح را سرکوب نمود (7) و سرانجام سال 175ه. او را کشت. (8)

هشام در سال 173ه. طلیطله را جهت دستگیری برادرش سلیمان محاصره کرد. (9) سلیمان ازآن جا گریخت (10) و عبدالملک بن هشام او را تا مارده تعقیب کرد؛ (11) طلیطله در سال 175ه. با هشام بیعت نمود و از او امان خواست؛ با این وجود بحران جانشینی، هم چنان آتش زیر خاکستر بود. عبدالله بلنسی و دیگر برادران هشام نیز به سال 174ه. نزد او آمدند و امان خواستند. هشام به شرط این که سلیمان آندلس را ترک کند به آنها امان داد، سلیمان نیز با گرفتن شصت هزار دینار، با برادر خود مصالحه کرد و به مغرب رفت و در بین بربرها ساکن شد. (12)

ص:116


1- (1) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص284.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب،61/2، 62، 63.
3- (3) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص285.
4- (4) . همان، ص185.
5- (5) . در همین زمان آتش فتنه مضری- یمانی در شام داغ بود؛ ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص292-296.
6- (6) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص285.
7- (7) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص11.
8- (8) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص289.
9- (9) . ابن خطیب، اعمال الاعلام (172ه)، ص11.
10- (10) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص288.
11- (11) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، 62، 63.
12- (12) . همان، ج2، ص63؛ ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص12.

صوائف زمان هشام

فعالیت دائم گروههای مخالف، به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص و کوهستآنهای پوشیده از برف در شمال آندلس تمرکز داشت؛ عملیات نظامی دولت اموی، بیشتر در شکل صوائف (جنگ های تابستانی) انجام می گرفت، از جمله هزینه های ثابت دوره امویان آندلس، پرداخت مخارج همین جنگ ها بود.

هشام جنگ های تابستانی با فرنگی ها را ادامه داد و طی سال های 175 تا 179ه (1) سردار خود عبدالملک بن مغیث را به «ثغر اعلی» (2) واقع در شمال آندلس فرستاد؛ عبدالملک در ابتدا یکی از فرماندهان نظامی خود به نام فرج بن کنانه، را با چهار هزار سوار پیشاپیش لشکر خود به شمال آندلس فرستاد.

عبدالملک بن مغیث تا شهر أَسْتُرقه در منطقه جلیقیّه پیش رفت و با غنائم بسیار بازگشت. (3) او هم چنین توانست تا اقلیم سپتمانیه در جنوب فرانسه و تا شهر قرقشونه پیش روی کند و با این کار، هشام کفه نبرد در مرزهای شمالی را به نفع مسلمین تغییر داد؛ او در همه نبردهای خود در شمال آندلس پیروز بود.

سومین عادل بنی امیه!!

هشام، ملقب به «عادل» را در میان خلفای اموی آندلس، مانند عمربن عبدالعزیز (4) در بین «امویانِ شرق» شمرده اند؛ (5) از جمله ابن حزم او را سومین عادل در بین «بنی امیه» دانسته، (6) مالک بن انس او را به خوبی و صفات علم ستوده (7) و ابن عذاری به طور مبسوط به این مطلبپرداخته و داستانی

ص:117


1- (1) . به سال 175ه. نیروهایی به قشتاله اعزام شدند و حمله گسترده ای به البه ( Alva) در وادی ابرو انجام دادند و تا منطقه قلاع ( Gastilla: قشتاله) پیش رفتند. یوسف بن بُخت در جلیقیّه، الفونس اول را شکست سختی داد؛ ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص289.
2- (2) . ثغر اقصی.
3- (3) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص306.
4- (4) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص64، 65.
5- (5) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص308.
6- (6) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص14.
7- (7) . مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص109.

را دراین باره نقل کرده است؛ (1) عبدالواحد مراکشی هم از سیره مردمی و خیرخواهانه و عدالت خواهانه هشام سخن گفته است. منابع دیگر نیز انجام برخی از اعمال خیر را به او نسبت داده و چند داستان در خیرخواهی و کمک او نسبت به فقرا آورده اند. (2)

ساخت و تعمیر «پل بزرگ قرطبه» و تعمیر «جامع قرطبه» و افزودن بر طول مناره و ساخت وضوخانه (3) منسوب به اوست؛ وی پس از هفت سال حکومت، سرانجام در شب شنبه هفت صفر سال 180ه. درگذشت (4) و در کاخ قرطبه به خاک سپرده شد. (5)

به رغم آن چه درباره وی گفته شد، سراسر ایام او چون روزگار پدرش، به سرکوبی شورش ها و جنگ در خاموش کردن فتنه ها گذشت؛ از جمله خشن ترین رفتار نظامی او با مردم طلیطله بود که بخشی از عمر حکومت او صرف آن شد.

استبداد و خشونت هشام با اعراب مخالف و بربرها، کمتر از سیره اجداد و پدرش نبود؛ چنان که ابن عذاری نیز به استبداد او در طلیطله اشاره کرده است؛ (6) با این وجود، منابع وابسته به امویان در مدح او از حد مبالغه گذشته اند؛ منابع معاصر نیز به همین شیوه باقی مانده اند. سرکوب خونین بربرهای ناحیه کوهستانی «تاکِرُّنا» از مجموعه های مثال زدنی اعمال هشام است: بربرهای ناحیه کوهستانی تاکرنا به سال 178ه. شوریدند (7) و در زمان او شورش بربرهای تاکرنا به جنوب قرطبه نفوذ کرد و در شهر رُنْدِهْ (8) و شهرهای مجاور منتشر شد.

هشام، سپاه بزرگی به سرداری عبدالقادر بن ابان را برای سرکوبی آنها فرستاد؛ این لشکر، بربرها را قتل عام و تارومار کردند، به طوری که تاکرنا تا هفت سال از سکنه خالی شد؛ (9) با این وصف هشام که سیره امویان را در تصفیه خونین آندلس از بربر و عرب، با شدت هرچه تمام تر دنبال می کرد؛ چگونه می توان او را سومین عادل بنی امیه قلمداد کرد!؟

ص:118


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص66.
2- (2) . مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص109-113.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص68.
4- (4) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص14؛ ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص66.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص65.
6- (6) . همان.
7- (7) . حمیری، الروض المعطار، ص79.
8- (8) . Ronda.
9- (9) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص304.

8- حَکَم بن هشام (حَکَمِ اوّل)

اشاره

(180-206ه/726-821م)

ابوالعاصی حَکَم (1) متولد 154ه.، به سال 189ه. حکومت اموی را پس از هشام در بیست و شش سالگی به دست گرفت؛ (2) هشام، نوزده پسر و بیست ویک دختر داشت؛ (3) انتخاب حَکَم پسر بزرگ هشام به ولایت عهدی، باعث ایجاد اختلاف در خانواده حاکم در آندلس شد: عبدالملک برادر بزرگ تر حکم و دو عموی او عبدالله و سلیمان که در مغرب بودند از بیعت با او امتناع کردند (4) و فتنه انگیزی علیه حکم را آغاز کردند؛ (5) این کشمکش ها با آشوب در شهرها و قتل اعضای خانواده حکومتی همراه شد؛ عموی او ابو ایوب سلیمان، در سال 184ه. در جنگ با حکم کشته شد؛ (6) سلیمان طی چند جنگ در سال های 182، 183 و 184ه. در استجه، جیان و البیره در شرق آندلس، کشتار عظیمی به پا کرد و سرانجام در حوالی مارده توسط اصبغ بن عبدالله و به دستور حکم به قتل رسید؛ (7) اما عبدالله بلنسی،

ص:119


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص68.
2- (2) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص14.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص68.
4- (4) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص15.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص70.
6- (6) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص309.
7- (7) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص70، 71.

عموی دیگر وی، به سال 186ه. امان گرفت و به شرط دریافت ماهیانه دو هزار دینار، با او صلح کرد. (1)

فرنگی ها از اختلاف خانوادگی خاندان اموی که تشنج گسترده ای در آندلس به بار آورد، استفاده کردند و وارد مرزهای شمالی شدند و شهر برشلونه را تصرف کردند؛ حکم برای مقابله با آنان، عبدالکریم بن مغیث را به آن جا فرستاد؛ او از مرزهای شمالی عبور کرد و چند شهر جنوب فرانسه را تصرف نموده و با اسیر و غنایم زیادی به قرطبه بازگشت. (2)

تصفیه خونین طلیطله- (واقعه حفره)

حکم به سال 181ه. با شورش عبیدة بن حُمید، در طلیطله مواجه شد و عمروس بن یوسف را که در طلبیره بود به جنگ آنان فرستاد؛ (3) عمروس، چند نفر از اهالی طلیطله را مأمور قتل عبیدة بن حمید نمود و در اقدام بعدی، خود هفتصد تن از رجال طلیطله را از میان برداشت؛ ابن خطیب، سال 181ه. را سال ایقاع (4) اهل طلیطله دانسته است؛ (5) نماینده حکم و فرمانده نظامی او عمروس، در پای پل طلیطله، کاخ ویژه ای جهت انجام قتل عام آسان و دسته جمعی مردم طلیطله ساخت؛ (6) ابن عذاری و ابن خطیب، جزئیات قتل عام وحشیانه مردم در آن کاخ را ذکر کرده و نوشته اند: در آن حادثه مردم چون گاو، ذبح می شدند؛ ابن خطیب تعداد کشته های این واقعه خونین را پنج هزار و سیصد تن نوشته است (7) به گفته او بعد از آن حادثه، صولت طلیطله شکست. (8)

ابن اثیر با بیان چگونگی اجرای نقشه قتل عام مردم طلیطله می نویسد: عمروس

ص:120


1- (1) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص325.
2- (2) . همان، ص309.
3- (3) . همان، ص314، 315.
4- (4) . سرکوب و قتل عام و مجازات دسته جمعی.
5- (5) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص14.
6- (6) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص344، 345.
7- (7) . ابن خطیب، جمله ای در مورد خون ریزی در این حادثه آورده... «والله هذا بخار الدماء، لابخار الطعام...» ر.ک: ابن خطیب، اعمال الاعلام، 15؛ ابن قوطیه هم این رقم را آورده است. ر.ک: عنان، تاریخ فتح آندلس، ص69، 70.
8- (8) . همان، 15.

بن یوسف از اهالی شهر وشقه از مولدین که در «ثغر اعلی» شوریده بود، توبه کرد و از حکم امان خواست و به او پیوست و برای مهار طلیطله با وی همکاری کرد؛ حَکَم او را به ولایت طلیطله گماشت، او ابتدا با مردم طلیطله به نیکی رفتار کرد و با آنها انس گرفت و با حیله به آنها نزدیک شد او نزد مردم خود را کینه توز و دشمن بنی امیه جلوه داد.

ابن اثیر و سایر منابع، به جزئیات مکر عمروس با رجال طلیطله و قتل عام آنها اشاره نموده اند؛ (1) به گفته ابن عذاری مردم طلیطله که خانه های آنها به آتش کشیده شده بود به کوه ها گریختند و در کوهستان و صحرا اسکان گرفتند. حَکَم به سال 198ه. هنگامی که از جنگ تدمیر برمی گشت شبانه و بی خبر وارد شهر طلیطله شد و به آنها امان داد. (2)

حَکَم ربضی

قتل عام مردم قرطبه از جمله تصفیه های خونین دولت اموی، در آندلس بود؛ بهانه این قتل را منابع تاریخی، اعتراض مردم و فقهای قرطبه به طغیان حَکَم ربضی و فساد و تباهی او دانسته اند؛ (3) مردم قرطبه به تحریک فقهای قرطبه که حَکَم را به شراب خواری (4) و فسق و فجور متهم کرده بودند، او را سنگ باران، خلع و قصد قتل او را کردند و با محمد بن هاشم مروانی بیعت کردند؛ ابن عذاری، این حادثه را اولین شورش (هیجه) مردم قرطبه به سال 189ه. قلمداد کرده و دومین هیجه را به سال 202ه. نوشته است. (5)

یحیی بن یحیای لیثی (که برادر او جزو کسانی که به وسیله حَکَم مصلوب شد) از فقهای پرچمدار مبارزه علیه حَکَم بود؛ طالوت فقیه نیز خون حَکَم را مباح اعلام کرد. (6) مردم قرطبه به سال 191ه. نیز بر حَکَم شوریدند. (7) حَکَم در پاسخ به مخالفت فقها ابتدا

ص:121


1- (1) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص345.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص75.
3- (3) . ابن قوطیه، علت را شباهت عقاید آنها به خوارج زمان حضرت علی(علیه السلام) دانسته است. ر.ک: ابن قوطیه، تاریخ افتتاح آندلس، ص70.
4- (4) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص335.
5- (5) . ابن اثیر، شورش سال 191ه. و 202ه. را ذکر کرده است؛ ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 5، ص414.
6- (6) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص17، 18.
7- (7) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص346.

هفتاد و دو تن از رجال قرطبه را در سال 189ه. مصلوب کرد.

همان گونه که اشاره شد، بزرگ ترین شورش مردم قرطبه به سال 202ه. رخ داد که ابن عذاری از آن به عنوان هیجه و شورش دوم یاد کرده است؛ (1)شورش مزبور از درگیری یکی از سربازان حکم در بازار ربض قرطبه با مردی آهنگر شروع شد و به زودی شعله های شورش سراسر قرطبه را فرا گرفت و فقها در پیشاپیش این حرکت، آن را هدایت می کردند. (2) مردم، کاخ حکم را در محاصره گرفته و قصد قتل او را کردند. حکم که مرگ خود را حتمی دیده بود (3) با به کار گرفتن حیله ای شبیه توطئه یوم حرّه؛ صفوف محاصره را درهم شکست و در مرحله بعدی خانه های مردم قرطبه و ربض را به آتش کشید و سپس مردم بی خانمان را قتل عام کرد.

او نظامیان خود را که مشغول جنگ در مرزهای شمالی بودند، مأمور شکست محاصره و قتل عام مردم قرطبه کرد؛ بدین منظور عبیدالله بن عبدالله بلنسی (صاحب الصوائف) و اسحاق بن منذر قرشی با نقشه خاصی مردم را در محاصره گرفتند و گروهی دیگر از نظامیان نیز خانه های مردمی که کاخ حَکَم را در محاصره گرفته بودند به آتش کشیدند. مردم وقتی خانه های خود را در آتش دیدند، محاصره کاخ را رها کردند؛ اما با هجوم نظامیان حَکَم روبه رو شدند و آنها مردم را در کوچه ها و خیابآنهای شهر قتل عام کردند؛ حَکَم بعد از قتل عام مردم ربض به آنها سه روز مهلت داد تا قرطبه و ربض را برای همیشه ترک کنند؛ آنها موظف بودند به هرجایی غیر از قرطبه کوچ کنند. (4)

کشته های حادثه ربض را بیش از ده هزار تن نوشته اند. (5) بیش از دو برابر این کشته ها نیز به نقاط مختلف از جمله جزیره کرت، اسکندریه و جاهای دیگر پناهنده شدند؛ در این میان گروه عمده ای از مهاجران به همراه ابوحفص عمر بن عیسی بلوطی در جزیره اقریطش (کرت) مستقر شدند.

ص:122


1- (1) . همان، ج2، ص76، 75
2- (2) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص15.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص76.
4- (4) . همان، ج2، ص77، 76.
5- (5) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص16.

حکم که در جریان محاصره کاخ خود سوگند یاد کرده بود تا ربض را با خاک یکسان کند، به قسم خود عمل کرد؛ (1) ابن خطیب با ذکر داستان قتل عام مردم قرطبه، علت شکست شورش عظیم مردم آن شهر در سال 202ه. را نداشتن رهبری واحد دانسته است. (2) وی در انتقاد از اعمال حَکَم در آندلس می نویسد: «مواضع و رفتار و سیره زشت و پلید حکم را در زمان خود نیز در آندلس از نزدیک هم چنان مشاهده می کنم». (3)

در سال 191ه. حَکَم، شورش ناحیه «باجه» را به وسیله پسر خود هشام سرکوب کرد؛ (4) جنگ مضر و یمانی هم زمان با جریان این نزاع در شرق هم چنان ادامه داشت. (5)

غزوات خارجی حکم

تحرّک دولت های مسیحی شمال آندلس و حمایت دولت های فرنگی از آنها، باعث اجرای غزوات دائمی در «ثغراقصی» بود؛ بدین ترتیب، بخش عمده ای از جنگ های دوره حکم، صرف سرکوب شورش های شمال آندلس شد؛ او در سال 180ه. عبدالکریم بن مغیث را به جنگ بلاد فرنگ فرستاد. (6) به سال 187ه. در پی تصرف شهر تطیله توسط شاه فرنگ و افزایش تحرکات فرنگی ها در شمال آندلس، حکم، عمروس بن یوسف را به عنوان مسئول مرزهای آندلس تعیین کرد و عمروس، در نخستین اقدام خود، تطیله را نجات داد. (7)

به سال 191ه/193ه. خبر رسید که فرنگی ها قصد محاصره شهر طرطوشه را دارند؛ (8) لذا حَکَم فرزندش عبدالرحمن را به آن جا فرستاد (9) و در سال های 194ه. و 196ه. حکم،

ص:123


1- (1) . همان.
2- (2) . او این حقیقت را از زبان آهنگر بیان کرده که وقتی اجتماع مردم قرطبه را از دیرسزر رهبر آنها سؤال کرد؟ گفتند: رهبری ندارند؛ پس آهنگر به شاگرد خود گفت: کوره را به کار بینداز تا به کار خود بپردازیم؛ ر.ک: ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص16.
3- (3) . همان، ص16.
4- (4) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص346.
5- (5) . همان، ص187.
6- (6) . همان، ص309.
7- (7) . همان، ص335.
8- (8) . همان، ص346.
9- (9) . همان، ص346؛ ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص172.

خود به شمال آندلس لشکر کشید. (1) به سال 194ه. مردم مارده که همواره در حال شورش بودند، حکم را به خود مشغول کردند و در پی آن فرنگی ها از فرصت استفاده کردند و در ثغور شمال دست به قتل و غارت (2) زدند؛ به سال 100ه. حکم، سپاهی را به رهبری عبدالکریم بن مغیث، به بلاد فرنگ فرستاد که با غنایم بسیار به قرطبه بازگشتند. (3)

در سال 200ه. بربرهای ناحیه مَوْرُور شوریدند؛ حَکَم یکی از سرداران را برای آوردن سر رهبر بربرهای مورور و یا خود او گسیل داشت؛ سردار حکم، چهار روز بعد، سر آن بربر را نزد حَکَم آورد. (4) حَکَم اوّلین خلیفه آندلسی بود که نیروی مرتزقه (مزدور) در اختیار داشت؛ او هم چنین پنج هزار مملوک از این افراد را همراه خود داشت؛ (5) وی سرانجام در روز چهارشنبه، ذی الحجه سال 206ه. در 52 سالگی، چهار سال بعد از قتل عام «ربض قربطه» بدرود حیات گفت.

ص:124


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص173.
2- (2) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص370.
3- (3) . همان، ص426.
4- (4) . همان، ص427.
5- (5) . همان، ص466.

9- عبدالرحمن بن حکم بن هشام (الاوسط )

اوج خلافت اموی

ابوالمُطَرِّف، عبدالرحمن بن حکم بن هشام، به سال 176ه. در طلیطله متولد شد. حاجب او عبدالکریم بن عبدالواحد، بود. نُه وزیر؛ سه کاتب و یازده قاضی داشت و حقوق هریک از وزیران او سیصد دینار بود؛ (1) او در سال 238ه. بعد از سی و یک سال حکومت درگذشت؛ برخی حکومت وی را به حکومت ولید بن عبدالملک تشبیه کرده و او را در زمره ادبا و شعرا و عالم به علوم شریعت، فلسفه و... دانسته، (2)عهد او را ایام عیش، رفاه و عافیت وصف کرده اند (3) بنای چندین باغ و بوستان و راه، توسعه جامع قرطبه، آب رسانی به شهر قرطبه و به جوامع متعدد را به او نسبت داده اند؛ وی در زمره پادشاهانی بود که به عشق کنیزهای دربار خود شهرت داشتند؛ چرا که عشق وی نسبت به یکی از کنیزهای مخصوص خود به نام طروب معروف شد؛ (4) از او هم چنین به عنوان نخستین امیری که شکوه و ابهت حکومت را در آندلس ایجاد و رسوم منظم اداری برقرار نمود، یاد نموده اند.

حکومت عبدالرحمن بن حکم با فتنه بین «مضری ها» و «یمنی ها» آغاز شد؛ این فتنه،

ص:125


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص81.
2- (2) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص18، 19.
3- (3) . یک صدو پنجاه پسر و پنجاه دختر از او باقی ماند؛ ر.ک: مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص347
4- (4) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج6، ص117؛ مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص349.

هفت سال در تدمیر جریان داشت تا این که عبدالرحمن با فرستادن چندین لشکر، آتش جنگ را برافروخته؛ او سپاهی را به سرداری محمد بن عبدالله بن خلف به آن نواحی فرستاد؛ در لورقه جنگ بین مضری ها و یمنی ها درگرفت؛ به دنبال آغاز جنگ، وی نیروهای دیگری را در پی نیروهای محمد بن عبدالله بن خلف فرستاد؛ در این جنگ سه هزار تن کشته شدند؛ این واقعه که به سال 309ه. بین مضری ها و یمنی ها روی داد به نام (یوم المصادره) معروف شد. (1) این گونه از تاریخ فهمیده می شود که اوج فتنه مضری و یمانی گویا در عهد عبدالرحمن بن حکم در آندلس روی داده است؛ ابن عذاری در گزارش جنگ بین مضری ها و یمنی ها آن را از عجایب روزگار دانسته است؛ (2) آغاز فتنه در عهد عبدالرحمن، از درگیری ساده ای بین یک عرب مضری و یمانی روی داد که سیزده سال به طول انجامید. (3)

از جمله گزارش هایی که به تعداد زیاد در منابع مربوط به مغرب و آندلس، به ویژه در اثر ابن عذاری مراکشی به چشم می خورد، گزارش قحطی در ایام امویان آندلس است؛ از جمله نتایج جنگ و کشتار و تصفیه خونین در آندلس، ایجاد قحطی فراگیر بود؛ قحطی سال های 207ه. و (4) 232ه. (5) از جمله قحطی های دوره عبدالرحمن بود که جمع کثیری از مردم آندلس را به کام مرگ کشید.

شورش های ثغر الاوسط

شورش بربرها، همواره یکی از مشکلات دولت اموی در سراسر ایام حکومت آنها بود؛ بربرها به سال 216ه. در تاکّرُنا به رهبری یک بربر به نام طوریل شوریدند؛ عبدالرحمن، یکی از فرماندهان نظامی خود، معاویه بن غانم را برای سرکوب وی فرستاد؛ (6) ابن اثیر

ص:126


1- (1) . همان، ج5، ص470.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص82.
3- (3) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص481.
4- (4) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص81.
5- (5) . همان، ص89.
6- (6) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص83.

تاریخ شورش بربرهای تاکرنا را به سال 235ه. نوشته است؛ (1) در جریان شورش دیگری در سال 236ه. مردی بربر به نام حبیب بُرنسی در نواحی کوهستانی شورید؛ عبدالرحمن، چند گروه نظامی را مأمور خاموش کردن فتنه حبیب کرد؛ آنها پایگاه کوهستانی او را تصرف کردند؛ حبیب متواری شد (2) و به دنبال آن، عبدالرحمن، به همه نواحی آندلس نامه نوشت تا در پی تعقیب و دستگیری وی باشند. (3)

مارده یکی از مراکز شورش در دوره امویان بود و مردم آن بارها بر علیه حکام اموی قیام کردند؛ عبدالرحمن به سال 217ه. بعد از این که هفت ماه شهر مارده را در محاصره گرفته بود؛ قتل عام بزرگی در آن به راه انداخت؛ (4) بسیاری از مردم مارده کشته شدند و جماعت زیادی نیز شهر را ترک کردند؛ (5)

وی پیش از این در سال 214ه. شورش مردم باجه را نیز که از سال ها پیش هم چنان ادامه داشت، سرکوب کرد. (6)

هم چنین به سال 214ه. هاشم ضرّاب در طلیطله (7) شورید؛ (8) محمد بن رستم از فرماندهان نظامی امویان به جنگ او رفت و هاشم، را همراه جمع کثیری از یاران او کشت. (9)

در سال 237ه. مردی در شرق آندلس ادعای نبوّت کرد؛ جمعی از مردم به او گرویدند؛ از جمله احکام او این بود که از چیدن ناخن و مو به این دلیل که «لاتغییر لخلق الله» باید خودداری کرد؛ او را دستگیر کرده نزد امیر اموی عبدالرحمن اوسط بردند؛ وی از او خواست تا توبه کند؛ در پاسخ گفت: چگونه از حق صحیح توبه کنم، عبدالرحمن، دستور قتل وی را صادر کرد و او را سرانجام مصلوب کردند. (10)

ص:127


1- (1) . ابن اثیر، الکامل، ج6، ص106.
2- (2) . همان، ص110، 109.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص90.
4- (4) . همان، ص217؛ مؤلف مجهول، اخبار مجموعه، ص124.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص83.
6- (6) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص493.
7- (7) . به سال 222ه. مردی به نام ابن المهاجر در طلیطله شورش کرد.
8- (8) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص493.
9- (9) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص83.
10- (10) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص90.

غزوات خارجی عبدالرحمن اوسط (صوائف)

سنت جنگ و لشکرکشی تابستانی در مرزهای شمالی آندلس (ثغر اعلی) در زمان عبدالرحمن با شدت هرچه تمام تر ادامه یافت؛ اولین غزوه تابستانی به سال 208ه. صورت گرفت (1) و به جنگ «آلبة» و «القِلاع» به فرماندهی عبدالکریم بن عبدالمغیث (2)(صاحب الصوائف) معروف شد؛ (3) در سال 224ه. نیز، عبدالله بن بلنسی به این منطقه لشکر کشید و شکست سختی به دشمن وارد ساخت. (4)

به سال 209ه. با مرگ صاحب الصوائف، جریان لشکرکشی به «ثغراقصی» متوقف شد و عبدالرحمن، معاویة بن هشام را به عنوان صاحب الصوائفِ جدید خود منصوب کرد (5) و او نخستین جنگ تابستانی خود را به شهر أَوریط انجام داد (6) و در سال 212ه. لشکری جهت جنگ تابستانی به برشلونه اعزام شد و آنها تا شهر جرنده پیش رفتند. (7)

«صائفه» سال 213ه. نیز به وسیله عبیدالله بن عبدالله بلنسی انجام شد که سپاه آنان تا برشلونه پیش رفت. (8) صائفه دیگری هم در سال 226ه. توسط مطرف بن عبدالرحمن در جلیقیّه انجام شد. (9)

در سال 228ه. امیر اموی عبدالرحمن خود فرماندهی صائفه ای را بر عهده گرفت و نیز در سال 229ه. به تطیله لشکر کشید (10) و موسی بن موسی (11)را در آن جا در محاصره گرفت (12) و

ص:128


1- (1) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص479.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص81.
3- (3) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، 18، 19.
4- (4) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج6، ص58؛ مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص345.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص82.
6- (6) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص481.
7- (7) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص83.
8- (8) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج5، ص481.
9- (9) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج6، ص64؛ ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص86.
10- (10) . همان، ص77.
11- (11) . موسی بن موسی بن فرتون بن قیس (قسوی) از خاندان بنی قسی؛ نیای بزرگ او کنت قسی Kasi از اشراف گوت و هنگام فتح آندلس، قومس ثغر اعلی بود. ر.ک: ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص499.
12- (12) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج6، ص76، 77.

سرانجام با او مصالحه کرد و به بَنْبَلوْنَه رفت (1) و در آن جا با مسیحیان وارد جنگ شد؛ (2) اما موسی بار دیگر به سال 232ه. شورید و عبدالرحمن پسر خود محمّد را به جنگ او فرستاد. (3)

جلیقیّه از جمله نقاط مرزی و محل دائمی «صوائف» بود؛ صائفه سال 231 و 236ه. در این ناحیه انجام شد؛ هم چنین، در سال 231ه. امیر عبدالرحمن، شهر لیون را به محاصره خود درآورده و به منجنیق بست؛ (4)

در سال 234ه. مسلمانان، جزیره میورقه و منورقه مورد تعرّض قرار گرفتند و عبدالرحمن چند گروه نظامی را به میورقه فرستاد تا شورشیان آن جا را وادار به اطاعت کنند؛ مردم مسلمان میورقه، از ظلم و ستمی که از ناحیه مسیحیان بر مسلمانان جزیره می رفت، گزارش هایی برای عبدالرحمن فرستاده بودند؛ (5) به سال 239ه. منذر پسر عبدالرحمن اموی نیز، سپاهی به «ثغر اعلی» برد. (6)

تازه مسلمانان طلیطله (7) و نسل های بعدی آنها و مستعرب های مسیحی طلیطله (8) همواره عامل شورش بر ضد دولت اموی بودند و همواره موجی از کینه و تنفر از این دولت در شهر طلیطله هویدا بود. (9)

ص:129


1- (1) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص345
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص87.
3- (3) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج6، ص95.
4- (4) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص88؛ مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص346.
5- (5) . همان، ج2، ص89.
6- (6) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج6، ص106.
7- (7) . در منابع از تازه مسلمانان اسپانیا با نام «اسالمه و مولدان» یاد شده است؛ طلیطله تا زمان سقوط آن به دست الفونسوی ششم در سال 1085 میلادی، بزرگ ترین مرکز تجمع مولدان و مستعربان بود؛ ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص83 ؛ بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص220؛ نعنعی، تاریخ الدولة الامویة فی الآندلس، ص262، 263.
8- (8) . Mozarabes.
9- (9) . کلیسا و عرب های مسیحی جهت خونین کردن صحنه مرکز قدرت دولت اموی، عملیاتی را آغاز کردند که منجر به قتل و جنگ حتمی با حکومت می شد؛ از جمله این حوادث کار راهبی به نام برفکتو ( Perfecto) بود که اعراب را به مناظره پیرامون مسایل عقیدتی می خواند و در مناظره، کار را به توهین و تحقیر به پیامبر اسلام می کشانده و رفته رفته افکار او در بین مردم مستعرب رواج یافت. توهین بر فکتو در عید فطر 235ه. و توهین راهب اسحق در عید فطر 236ه. با اعدام این دو با تشنج در طلیطله و قرطبه و حوادث مشابه ای از جمله حادثه «فلورا» همراه شد و عبدالرحمن دوم، برای کنترل این حرکت، کنفرانسی را با دعوت از گروهی اسقف به ریاست اسقف اشبیلیّه ریکاردو تشکیل داد و حرکت راهبان تندرو را تقبیح و محکوم کرد؛ اما اسقف قرطبه پاره ای از خاک راهبانی که در این حوادث کشته شدند را به پاریس برد و این گونه، آنان اروپایی ها را متوجه حوادث قرطبه و طلیطله کردند و به آن رنگ سیاسی گسترده ای دادند؛ این حادثه در سال 245ه. تا حدودی مهار شد؛ ر.ک: عنان، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص 241، 242؛ دوزی از این حادثه با ذکر یکی از مناظرات با عنوان: Accession of Mohammed یاد کرده است. ر.ک: Dozy/A History of the Moslem in spain, p, 289, 290, 291.

در مورد علت تحرکات مولدین طلیطله، بین محققان اختلاف است: برخی آن را جریان کلیسایی، جهت اخلال در زندگی عادی مردم دانسته و منشأ آن را به دولت های مسیحی شمال آندلس و قدرت های اروپایی نسبت داده اند. (1)

سیل کمک های این قدرت ها، همیشه شورشیان را یاری می داد؛ طلیطله از آغاز فتوحات، هم چنان آتش زیر خاکستر بود و با وجود چند قتل عام بزرگ، گزارش های ابن عذاری حاکی از ادامه تشنج طلیطله در دوران حکومت عبدالرحمن بن حکم است.

به سال 219ه. امیّة بن حکم، طلیطله را محاصره کرد؛ (2) میسره فتی که از فرماندهان همراه امیّه بود در یکی از دروازه های شهر در «قلعه رَبْاح» مستقر شد؛ گروه زیادی از مردم طلیطله به وسیله افراد میسره قتل عام شدند؛ افراد میسره سرهای آنها را در جایی انباشتند و میسره وقتی این صحنه را دید برخود لرزید و چند روز بعد مرد. (3) از این حادثه با عنوان «ملمحة العراس» یاد کرده اند. (4)

در سال 220ه. امیر عبدالرحمن بن حکم خود به طلیطله لشکر کشید؛ او اباالشّماخ را والی قلعه رَباح نمود و سپاه بزرگی در اختیار او قرار داد تا مراقبت اوضاع طلیطله باشد. (5)

ص:130


1- (1) . بیضون، شورش های طلیطله در زمان عبدالرحمن دوم را آغاز مقاومت اسپانیا در نواحی داخلی دانسته است؛ ر.ک: بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص238؛ عنان، دیدگاه های سیمونت که آکنده از تعصب، حوادث قرطبه را با عنوان «قهرمانی های مسیحیان قرطبه در برابر الحاد اسلامی» ذکر کرده؛ نقد نموده است؛ سیمونت در جایی از گزارش خود از داستان فلورا و ماریا، آن را توطئه کشیشانِ قرطبه برای برافروختن آتش فتنه های طایفگی و اخلال در نظم و امنیت دانسته است؛ ر.ک: عنان، تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج1، ص292، 293.
2- (2) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج6، ص23.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص84.
4- (4) . ابن اثیر، الکامل فی التایخ، ج6، ص17.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص85؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج6، ص36.

عبدالرحمن سرانجام به سال 222/221ه. طلیطله را تصرف کرد (1) و دستور داد کاخی را که «عمروس» در زمان حکم در دروازه پل طلیطله ساخته و مردم را در آن قتل عام کرده بود تعمیر و بازسازی کردند؛ (2) اقدامات نظامی دولت اموی در طلیطله در زمان جانشین عبدالرحمن نیز استمرار یافت.

هجوم «وایکینگ ها» (3) به اشبیلیّه و غارت آن در سال 230ه. از حوادث مهم دوران عبدالرحمن دوم است که بخش عمده ای از تحرکات نظامی دولت او مربوط به آن است؛ این جنگ، چهل روز طول کشید و مهاجمان نرماندی به دست فرماندهان بزرگ سپاه اموی، محمد بن رستم، نصر الخصی، عیسی بن شهید و عبدالله بن کلیب، سرکوب و متواری شدند.

به سال 234ه. عبدالرحمن، یک ناوگان دریایی به جزایر شرقی فرستاد و در 237ه. نیروهایی به غشقونیه فرستاد که منجر به جنگ «البیضاء» گردید.

ص:131


1- (1) . همان، ج2، ص84.
2- (2) . همان، 84/2.
3- (3) . وایکینگ ها ( V ع y king) جنگجویان اسکاندیناویایی بودند که از قرن نهم تا یازدهم میلادی به کرانه های اروپا و جزایر انگلستان حمله می بردند؛ (عصر وایکینگ).

ص:132

10- محمد بن عبدالرحمن

اشاره

(238-273ه/852 -886م)

مردم با ابوعبدالله محمد اموی، متولد 207ه. در سی سالگی به تاریخ چهارم ربیع الاول سال 238ه. بیعت کردند. بیست و شش وزیر، امر وزارت دولت امیر محمدبن عبدالرحمن را برعهده داشتند؛ دوران حکومت او سراسر مبارزه با شورش های داخلی و لشکرکشی به «ثغر اعلی» برای مقابله با تهاجم روز افزون فرنگی ها بود. (1)

آتش خشم مردم طلیطله، هم چنان روشن بود و دوران خلافت محمد اموی هم زمان با شورش مردم این ناحیه آغاز شد؛ (2) آنان خواستار آزادی زندانیان خود در قرطبه بودند.

نخستین «صائفه»ای که محمد اموی فرستاد در سال 239ه. به طلیطله بود؛ فرمانده این صائفه، حَکَم بن عبدالرحمن، به «قلعه رَباح» که برای کنترل مردم طلیطله ساخته شده بود رفت؛ پیش تر سپاهیان اموی قلعه را از ترس اهالی طلیطله خالی کرده و رفته بودند. حَکَم، قلعه را تصرف و تعمیر نمود و به تدریج نیروهای نظامی در آن مستقر شدند. (3)

امیر محمد اموی، پیش تر به سال 238ه. دو فرمانده نظامی، قاسم بن عباس و تَمَّام بن ابی العطاف را به طلیطله فرستاده بود که شکست خوردند؛ به سال 239ه. حملات امیر

ص:133


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص86.
2- (2) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص350.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص94.

محمد در اطراف «جبل الاخوین»، «قلعه رباح»، «جیّان» و در «اندة العرب»، با هدف سرکوب شورشیان متواری طلیطله استمرار پیدا کرد.

سرانجام امیر محمد، خود به سال 240ه. با سپاهی بزرگ به طلیطله لشکر کشید، خبر هجوم او به طلیطله به شاه جلیقیّه، اردن بن دافونش (1) رسید و او برادرش غاستون/غثون (2) را با سپاهی بزرگ برای جنگ همراه با الفونس فرستاد؛ سپاه امیر محمد با تدابیر خاصی، سپاه الفونس و مردم طلیطله را شکست داد (3) و کوهی با هشت هزار سر از کشته های آن به وجود آمد؛ ابن اثیر، تعداد کشته های دو طرف را در این جنگ، بیست هزار تن نوشته است. (4)

امیرمحمد، «قلعه رباح» و طلبیره را با انبوهی از نیروهای نظامی به فرماندهی حارث بن بزیع ترک کرد (5) و در سال 241ه. به آلَبَه و القلاع رفت و چند قلعه دیگر را نیز در آن منطقه فتح کرد.

امیر محمد بار دیگر به سال 242ه. پسرش منذر را به طلیطله فرستاد و او آن جا را به محاصره درآورد؛ به دنبال بالا گرفتن آشوب در طلیطله، وی ناگزیر، خود به سال 244ه. عازم طلیطله شد و دستور داد تا پل طلیطله را ویران کردند و بدین ترتیب، انبوهی از شورشیان در رودخانه سقوط کرده، کشته شدند.

مردم طلیطله به سال 245ه. از امیر محمد امان خواستند و این نخستین امان آنها از امیر محمد بود؛ (6) در سال 259ه. هنگامی که امیر محمد عازم «ثغر اعلی» شد و در مسیر خود از طلیطله عبور کرد، با عقد قراردادی، دومین امان را به مردم آن جا داد؛ او سپس مطرف بن عبدالرحمن را به ولایت طلیطله و بخش دیگر شهر را به طَرْبِیشه داد. (7)

هجوم مجدد «نرمآنها» به سال 245ه. با مقابله شدید مسلمانان روبه رو شد؛ حشحاش و ابن شکوح از فرماندهان اصلی در نبرد با نرمآنها بودند.

ص:134


1- (1) . اردونیو.
2- (2) . گاشون، Gaston. ر.ک: بیضون، تاریخ الدولة الامویة فی الآندلس، ص266.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص95.
4- (4) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج6، ص120، 121؛ مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص350.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص95.
6- (6) . همان، ص96.
7- (7) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص101.

عملیات خارجی جلیقیّه در شمال آندلس، به وسیله امیرمحمد، در سال 246ه. به بلاد بنبلونه و در سال 247ه. برای رفع حملات نیروهای جلیقیّه، ادامه یافت؛ (1) وی هم چنین در سال 248ه. به وادی الحجاره لشکر کشید؛ (2) در سال 249ه. نیز، عبدالرحمان بن محمد، همراه فرمانده خود عبدالملک عبدالله بن عباس، به دژهای آلَبه و قلاع لشکر کشید و نوزده تن از «قومسان» آن را کشت؛ این غزوه تا سال 252ه. به طول انجامید (3) در «دره مَرْکَوِیز» (مرکوین) شکست سختی به دشمن وارد ساختند که (20472) هزار نفر کشته به جا گذاشت. (4)

جنگ سال 254ه. در مارده، (5) 255ه. لشکرکشی به شهر سُریه و سرکوب والی شهر سلیمان بن مندرس، جنگ 256ه. با وشقه سرکوب، طلیطله (6) و بنبلونه در 258ه. و محاصره و قتل «بنی موسی» (7) و کاتب آنها را می توان برشمرد؛ سرانجام با این سلسله از جنگ های شمال آندلس، آرامش موقتی در آن نواحی حاکم نمود و تحرکات مسیحیان شمال را محدود کرد؛ (8) پس از آن، خلیفه اموی در طول سال 260ه. به جنگ های خود در «ثغر اعلی» در منطقه بنبلونه ادامه داد و سرقسطه را تصرف کرد.

شورش ابن مروان جلیقی

از جمله شورشهایی که هزینه هنگفتی را بر دولت اموی تحمیل کرد، شورش عبدالرحمن بن مروان جلیقی (یکی از مولدان) در «ثغرادنی» و در اطراف شهر مارده بود؛ پدر وی مروان، ابتدا از سوی عبدالرحمن اوسط، والی مارده شد؛ او از جمله مولدانی بود که اندیشه های ملی گرایی اسپانیایی بر او غلبه کرد و محور تجمع همه مخالفان دولت اموی

ص:135


1- (1) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص350؛ ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، 97/2.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص97.
3- (3) . همان، ص98.
4- (4) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج6، ص179.
5- (5) . همان، ج2، ص100.
6- (6) . همان، ص101.
7- (7) . موسی بن موسی (در جنگ با اردونیو، بود) و بعد از او پسرش لب و سپس پسران او اسماعیل، مطرف و فرتون با اردونیو، شاه لیون متحد شدند و این منطقه را برای امویان تسخیرناپذیر ساختند.
8- (8) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص101.

در «ثغرادنی» شد؛ وی ابتدا در سال 254ه. مارده را گرفت و به سرعت سرکوب شد و به امیر اموی پیوست و بار دیگر به سال 261ه. مارده را تصرف کرد و با کمک یکی از مولدان به نام سعدون سرنباقی، امیر اموی را واداشت تا در غرب آندلس به آنها خودمختاری اعطا کند؛ (1) این گروه از مولدان از حمایت شاه «استوریاس» برخوردار بودند.

امویان، در 261ه. به «قلعه حنش» که ابن مروان جلیقی از مارده به آن جا گریخته بود، حمله کردند (2) و به ابن مروان امان دادند؛ امّا او به بطلیوس رفت و آن جا را دژ مستحکمی برای تجمع مخالفان دولت اموی تبدیل نمود؛ به سال 262ه، ولی عهد اموی، امیر منذر بن محمد، همراه سردار خود هاشم بن عبدالعزیز، بطلیوس را در محاصره گرفتند، (3) رهبران مخالف نقطه مقاومت خود را به «دژ کَرْکَی» انتقال دادند و امیر منذر به مارده و تطیله حمله کرد. (4) امیر محمد در سال 266ه. به جلیقیه حمله برد (5) و تا سال 268ه. همراه سردار خود، هاشم بن عبدالعزیز، جنگ در این ناحیه را ادامه داد؛ (6) در این حملات آنها شورشیان سرقسطه را کوبیدند و حصن روطه را تصرف و در آلبه و قلاع چند دژ را گشودند. (7)

حرکت جلیقی، جنبشی نظامی فرهنگی در شمال آندلس بود که از لیون مایه می گرفت؛ ابن مروان جلیقی، اندیشه ای مخلوط از اسلام و مسیحیت ارائه داد و منطقه ای را که از شورشیان مسلمان، بربر و مسیحی آکنده بود به خود متوجه ساخت و چون از حمایت نظامی الفونس سوم نیز برخوردار بود، سرانجام امیر محمد اموی را مجبور به پذیرش استقلال خود در منطقه بطلیوس و اطراف آن نمود؛ با این اوصاف، اوضاع طلیطله و ثغر اعلی، چنان نا امن و آشفته شد که زمینه پیدایش نخستین ملوک الطوایف اسلامی (بنی ذوالنون) را در طلیطله و اختلاف و جنگ داخلی بین دول مسیحی شمال آندلس را

ص:136


1- (1) . سعدون با کمک الفونسوی سوم، شاه لیون از شورشیان بزرگ منطقه شمال آندلس شد.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص102.
3- (3) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص23
4- (4) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص103.
5- (5) . همان، ص104.
6- (6) . در چند مورد از حملات شمال، پسرش منذر را اعزام کرد.
7- (7) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص105.

فراهم ساخت که به طور موقّت به نفع مسلمانان بود و حاکم اموی، عبدالرحمن سوم از آن نهایت سود را برد؛ اما در آینده ای نه چندان دور، نقطه آغاز حرکت تند باز پس گیری آندلس شد. (1)

شورش ابن حفصون

(2)

ابن عذاری سال 267ه. را آغاز شورش بیست ساله ابن حفصون (3) در جنوب آندلس دانسته است؛ (4) او و دیگر منابع عربی، عمر ابن حفصون را بزرگ ترین شورشی «ثغر ادنی» معرفی کرده اند که مقابله با وی هزینه هنگفتی برای امویان در پی داشت؛ پیش از او، شورش جزیری، یکی از مولدان آندلسی، در رَیه و تاکرنا سرکوب شده بود.

سلسله نَسَب ابن حفصون، این گونه است: شعب عمر بن حفص معروف به حفصون بن عمر بن جعفر بن شتیم بن ذُبیان بن ابی فرغلوش بن اذَفُونش از مسالمه اهل ذمه از استان تاکُروّنا از اعمال رنده؛ جعفر بن شتیم از این خانواده اسلام آورد و نسل او اسلام را در آن جا منتشر ساختند (5) و از پسر او عمرو بن عبدالرحمن بود که عمر بن جعفر و حفص از او به دنیا آمد و از حفصون، این شورشی، یعنی: عمر به دنیا آمد و بر امیر محمد اموی شورید و کار شورش او به جایی رسید که هیچ شورشی در آندلس به پای آن نرسید؛ او در ابتدای شورش، کوهستان بَرْبَشتر (6) را پایگاه خود ساخت، که بزرگ ترین ارتفاع آندلس بود، مخالفت و شورش او با سلطان اموی به حدی بود که اموی ها به متارکه او راضی شدند. (7)

ص:137


1- (1) . حرکت باز پس گیری آندلس؛ ( Reconquist).
2- (2) . او از جمله مولدان اسپانیا و از فرزندان اسالمه (نسل اول تازه مسلمانان اسپانیایی) بود؛ او از جمله افرادی از نو مسلمانان بود که به قومیّت اسپانیایی خود افتخار می کردند و اشرافیّت عربی او را می آزرد؛ ر.ک: نعنعی، تاریخ الدولة الامویة فی الآندلس، ص262، 263، 264.
3- (3) . گروهی از مولدان به آخر اسم خود پسوند اسپانیایی ( un) اضافه می کردند.
4- (4) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص22.
5- (5) . «جعفر اسلامی» پدر بزرگ عمر بن حفصون در روزگار حکم اول به اسلام گرایید؛ ر.ک: Dozy/A History of Moslem in Spain, p ,316؛ ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص106.
6- (6) . Bobastro.
7- (7) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص106.

منابع عربی و ابن عذاری در گزارش های خود از ابن حفصون با لعن و نفرین یاد کرده و او را شر بزرگی برای دولت اموی که فتنه او دنیا را فرا گرفت دانسته اند؛ (1) اما در مقابل، دوزی از او به عنوان قهرمان ملی اسپانیا (2) و نقطه امید مسیحیان و مسلمانان به ستوه آمده از امویانِ قرطبه معرفی نموده است. (3)

شورش عمربن حفصون در ناحیه ریه آغاز شد؛ او ابتدا عامر بن عامر، والی ریه و والی بعد از او عبدالعزیز بن عباس را شکست داد؛ (4) وزیر و سردار اموی، هاشم بن عبدالعزیز به سال 270ه. وارد منطقه ریه شد و عمر بن حفصون را از کوهستان «بربشتر» (5) به زیر آورد و دستگیر کرد و با خود به قرطبه برد؛ اما عمر بن حفصون به سال 271ه. موفق به فرار از قرطبه شد و به کوه بربشتر بازگشت و در کوهستانِ «أشبَرَ غُزَّه» (6) اعلام استقلال کرد؛ در پی این استقلال خواهی امیر محمد، همراه هاشم بن عبدالعزیز، در سال 272ه. خود به جنگ عمر بن حفصون، رفت. (7)

ابن عذاری عمر بن حفصون (8) را بزرگ شورشیان آندلس می نامد در وصف او چنین می گوید: «عمید الکافرین و رأس المنافقین؛ ملجأ اهل الانحراف و المعصیة».

عمر بن حفصون سرانجام در سال 305ه. مرد و مرگ او تأثیر اساسی در اوضاع «ثغر ادنی» داشت. (9) او با چهار نفر تن از خلفای مروانی: محمّد، منذر، عبدالرحمن و تقی

ص:138


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص105؛ اما منابع مسیحی و غربی از ابن حفصون به عنوان قهرمان ملی و منجی اسپانیا از خلافت قرطبه یاد کرده و در حد مبالغه آمیزی او را ستوده اند؛ ر.ک: عنان، تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج1، ص404؛ دوزی از او در شمار شطار و دزد نام برده و سپس می نویسد: او تنها رئیس گروهی دزد نبود، بلکه پیشوایی بود که به خونخواهی مردم اسپانیا علیه ظلم عرب قیام کرد؛ ر.ک: Dozi, A History of the moslem in spain, p, 320.
2- (2) . Heros.
3- (3) . Dozi, A History of the moslem in spain, P, 320.
4- (4) . Dozy, A History of the Moslem in Spain, p, 316.
5- (5) . بُبَشْتَر؛ ر.ک: ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص25.
6- (6) . Esparragosa.
7- (7) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص105.
8- (8) . دوزی نقل می کند: خانواده او از ساکنان منطقه ای در شمال مالقه و پنج نسل قبل او به ویزیگوت ها می رسد؛ ر.ک: Dozy, A History of the Moslem in Spain, p, 316.
9- (9) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص175.

هم زمان بود و به دست تقی بن عبدالرحمن ناصر کشته شد. (1)

در 273ه. امیر منذر بن محمد به همراه سردار خود ابن جهور «کوره ریه» به قصد شهر الحّامه که حارث بن حمدن از عرب بنی رفاعه، (حامی عمر بن حفصون) در آن جا شوریده بود. حمله کردند. آنها دو ماه، شهر الحامه را در محاصره گرفتند و شهر را بعد از قتل عام مردم و اصحاب حارث بن حمدون، فتح کردند. (2)

از جمله مطالب مورد توجه محققان معاصر، آمار نیروهای داوطلب و غیر داوطلب حاضر در جنگ های امیر محمد در شمال و جنوب آندلس است. حضور اجباری 2900 تن از غرناطه؛ 2200 تن از جیان؛ 1800 تن از قبره؛ 900 تن از باغه؛ تاکرنا (269) تن؛ جزیره 290 نفر؛ 185 نفر قرمونه؛ (1100) نفر استجه؛ 6790 نفر شذونه؛ 2607 نفر ریه؛ شریش 342 نفر؛ 400 نفر فحض البلوط؛ مورور 1403 نفر؛ دویست نفر تدمیر و...؛ این جنگ، هزینه هنگفتی برای قرطبه داشت و به دولت اموی آندلس چهرهِ دولتی نظامی داد؛ جنگی که در سراسر دولت اموی با شدت استمرار یافت و محور اصلی تصمیم گیری های آن دولت در آندلس بود؛ وجه اهمیت منابع تاریخ آندلس، به ویژه کتاب «البیان المغرب» اثر ابن عذاری ارائه آمار کمّی جنگ هاست.

بزرگ ترین «صائفه» امیر محمد اموی حمله به جلیقیّه بود که از جمله آمار نیروهای حاضر در این جنگ را، ابن عذاری در اثر خود ذکر کرده است. (3)

ص:139


1- (1) . همان، ص106.
2- (2) . همان.
3- (3) . همان، ص109.

ص:140

11- خلافت منذر بن محمد

(273ه - 275ه)

منذر (ابوالحَکَم) متولد 229ه. روز یکشنبه هشتم ربیع الاول 273ه. در 44 سالگی به خلافت رسید و در روز دوشنبه سال 275ه. در 46 سالگی بعد از 2 سال خلافت جان سپرد و در قصر قرطبه مدفون شد. (1) منذر هنگامی که در دژ ریه مشغول جنگ با عمر بن حفصون بود، خبر مرگ، پدرش امیر محمد به او رسید و به سرعت به قرطبه رفت و اهل قرطبه و خواص و رعایا با او بیعت کردند.

اکثر قلاع ریه که در اطاعت ابن حفصون بودند، امیر منذر بن محمد آنها را به تبعیّت خود درآورد؛ از نظر ابن عذاری و منابع مانند او، شُطّار و اشرار از عمر بن حفصون پیروی می کردند و او آنها را به فتح بلاد و جمع غنایم تشویق و این گونه، بر اموال خود می افزود؛ در جمادی الاول سال 273ه. امیر منذر؛ هاشم بن عبدالعزیز از بزرگان دولت اموی را دستگیر و اموال او را مصادره کرد؛ وابستگان او نیز زندانی شدند و سرانجام در زمان امیر عبدالله، برادر منذر آزاد شد و چند تن از فرزندان او به وزارت رسیدند. (2)

عمر بن حفصون در سال دوم حکومت منذر با هجوم گسترده (3) این امیر، مواجه شد و

ص:141


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص114.
2- (2) . همان، ص115.
3- (3) . همان، ص117.

شهرها و دژهای خود را از دست داد؛ امیر اموی در بهار 274ه. وارد استان ریه شد و عیشون حاکم ارشدونه و پسران مطروح را دستگیر و به قرطبه فرستاد و با از بین بردن یاران ابن حفصون، خود را بربشتر رساند؛ اما راه دستگیری او بسته بود؛ امیر از روی مکر و حیله، عمر بن حفصون را جزو جنود خاص خود در آورد و او و خانواده و اهلش را در قرطبه اسکان داد و با وعده های مالی و مقام به خود نزدیک کرد؛ عمر بن حفصون نیز از وی صد قاطر خواست تا اموال خود را از کوهستان به قرطبه حمل کند، امیر نیز صد قاطر همراه با صدو پنجاه نفر از عرفا (راهنما) را برای اکرام او و همراهانش ارسال داشت؛ امیر محمد تصور می کرد عمر بن حفصون رام شده است؛ اما این شب هنگام عمر بن حفصون از اردوگاه سپاه امیر با قاطرها به دژ بَربَشتِر فرار کرد؛ عرفای امیر نیز در این درگیری کشته شدند. (1)

عمر بن حفصون در دژ بربشتر مستقر شد و قدرت خود را بزرگ دانست و به پیروان خود می گفت: «اناربکم الاعلی»؛ امیر منذر سوگند یاد کرد که خود قصد عمر بن حفصون کند و هیچ عذری را از او نپذیرد؛ وی بدین منظور لشکر بزرگی فراهم ساخت و چهار ماه دژ را در محاصره گرفت؛ اما در حین آن در پنجم صفر 275ه. در اثر بیماری مُرد؛ سپاه امیر متواری شد و عبدالله برادر او نتوانست از انتشار سپاه جلوگیری کند؛ پیکر امیر منذر نیز با هفت قاطر به قرطبه منتقل شد و در کاخ قرطبه، در کنار اجدادش دفن گردید.

ص:142


1- (1) . همان، ص118.

12- خلافت عبدالله بن محمد بن عبدالرحمن بن حکم

اشاره

(275-300ه)

شیوع اضطراب آندلس

ابومحمد در نیمه ربیع الاول سال 219ه. از کنیزی ام ولد به نام بهار متولد شد و عبدالرحمن بن شهید و ابن سلیم سرپرستی او را به عهده داشتند.

وی در دوران خلافت بیست و شش وزیر و سه کاتب داشت و نیز دارای یازده پسر و سیزده دختر بود؛ مردم در روز شنبه نیمه صفر سال 275ه. با او بیعت کردند و سرانجام به سال 300 هجری در هفتاد و دو سالگی، بعد از بیست و پنج سال خلافت مرد. (1)

صاحب کتاب عقد الفرید، (2) (مداح امویان و از ادبای درباری آنها) خلافت محمدبن عبدالرحمن را به خوبی، شکوه، رفاه و فراوانی نعمت ستوده است؛ (3) ابن عذاری هم، اوضاع آندلس در آغاز خلافت عبدالله را مضطرب و در «ثغر اعلی» همراه با گسترش

ص:143


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص120.
2- (2) . همان، ص127.
3- (3) . ر.ک: همان، ص112. خلافَةُ عبدالله حجُّ علی الوَرْی فلا رَفَثٌ فی عصره و فُسُوقُ جتَجَّلْتَ دیاجی الَحْیفِ عَن نورعدله جکَمَا ذَرَّ فی جَنح الظَّلام شُروُقُ ج

جنگ و خونریزی در بین مسلمین (1) و نیز رواج فتنه های داخلی (2) و نفاق در آندلس را شاخصه اصلی آغاز زمامداری او دانسته است؛ (3) هم چنین ابن خطیب، حجم زیاد شورش های این دوره را مورد بررسی قرار داده و علل آن را ذکر نموده است. (4)

این امیر اموی، سردار خود (ابراهیم بن خمیر) را برای اخذ بیعت از ابن حفصون و یارانش گسیل داشت؛ او ابتدا بیعت کرد؛ ولی بلافاصله بیعت خود را شکسته و یاغی شد و منطقه خود و اطراف آن را ناامن کرد؛ بار دیگر، در سال 276ه. امیر عبدالله برای جنگ با ابن حفصون راهی بَربَشْتِر و دژهای رَیَّه شد و سرانجام در پی تصرف دژ اءِسْتَبَّه ابن حفصون توبه کرد و از امیر اموی امان گرفت؛ اما (5) بلافاصله پیمان خود را شکست و به جیَّان حمله کرد. (6) اعراب و بربرها با استفاده از فرصت ناشی از اقدام ابن حفصون، در سراسر جنوب آندلس شوریدند و با وی بنای همکاری گذاشتند.

در سال 276ه. محمد بن امیر عبدالله، والی اشبیلیّه شد و عرب های اشبیلیّه بر او

ص:144


1- (1) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص7.
2- (2) . ابن عذاری، فهرستی از شورش های زمان این امیر اموی ارائه داده و در رأس آنها از ابن حفصون نام برده است؛ ابن حفصون، سوّار بن حمدون در 276ه. سعید بن جودی، عرب اشبیلیّه؛ ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ص133؛ دیسم بن اسحاق؛ ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص138. عبیدالله بن امیه، عبدالرحمن بن مروان (معروف به جلیقی) عبدالملک بن ابی الجواد؛ ر.ک: همان، ج2، ص135؛ (منذر بن ابراهیم بن محمد بن سلیم در مدینه، ابن سلیم؛ ر.ک: همان، ج2، ص134. ) محمد بن عبدالکریم بن الیاس، خیر بن شاکر، مغمر بن مُضِّمّ (ملّاحی)، سعید بن هذیل، سعید بن مَسْتنه؛ ر.ک: همان، 2، ص136؛ بنوهابل، اسحاق؛ ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص139؛ ابی ابراهیم بن عطّاف، سعید بن سلیمان بن جودی، محمد بن اصحی بن عبداللطیف هَمدانی از بزرگان عرب، بکر بن یحیی بکر، فرزندان مهلب؛ ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص136؛ از وجوه قبایل بربر در کوره البیره، سلیمان بن محمد بن عبدالملک شذونی، فرزندان جرج ابویحیی التُجیبی (الانقر)، در سرقسطه؛ ر.ک: همان، ج2، ص137؛ طالب بن محمد؛ ر.ک: همان، ج2، ص141، 142؛ یحیی بن یحیی بن بکر در مغرب آندلس، در شنتریه؛ عبدالملک بن عبدالجواد در باجه؛ محمد بن تاکیت المصمودی بربر در ثغر اعلی؛ همچنین ابن القط که با ادعای مهدویت در طلیطله و طلبیره شورید و در 288ه. کشته شد؛ ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، 121/2.
4- (4) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص26.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص122.
6- (6) . همان، ص122.

شوریدند؛ در همین سال نیز، اهالی جیّان دست به شورش زدند (1) و ابویحیی، محمد بن عبدالرحمن تجیبی (الانقر) هم شورید؛ (2) یک سال بعد، در 277ه. قائد ابن ابی عبده به جیّان لشکر کشید و با ابن شاکر جنگید و شهر را به آتش کشید و ابن شاکر به قتل رسید؛ ابن حفصون یاغی نیز بار دیگر توبه کرد و برای اظهار اطاعت به امیر اموی، همکار خود ابن شاکر را کشت و برای تقرب سر او را نزد امیر اموی فرستاد و خود وارد جیّان شد و غنایم بسیاری را به دست آورد. در سال 278ه. امیر عبدالله با هجده هزار نیرو وارد پلای (3) در ناحیه قَبْرَة شد؛ (4) چرا که ابن حفصون با جماعتی بزرگ از اهل فساد و ارتداد، از آن جا، قرطبه و اطراف آن را ناامن می کردند. واقعه پلای که منجر به نابودی و تارومار شدن انبوهی از نیروهای ابن حفصون شد را شعرا در قصایدی سرودند و از جمله آنان، مداح امویان، ابن عبدریه است که آن را وصف کرده است؛ پس از این سرکوب، امیر عبدالله به استجه رفت و آن جا را با جنگ مطیع ساخت؛ (5) در این واقعه ابن حفصون بار دیگر پیمان صلح بست و امان خواست؛ اما مجدداً در سال 279ه. پیمان خود را شکست و به دنبال آن در 280ه. مطرّف بن امیر عبدالله برای جنگ با ابن حفصون به منطقه بَربَشْتِر لشکر کشید و به دستور امیر عبداللّه در آن منطقه جهت استقرار گروهی از مسلمانان دژ «لَوْشَة» ساخته شد، در همین سال آنان، به دژهای «مَسْتَنَة» و «آشَر» هجوم بردند و دژ «السَّهْله» را ویران کردند.

نیروهای نظامی دولت قرطبه، هم چنان در کارِ سرکوبِ عرب ها، بربرها و مولدان حامی ابن حفصون بودند. «صائفه» سال 282ه. به وسیله المطرف بن امیر عبدالله به سرداری عبدالملک بن امیر انجام شد؛ آنان وقتی نزدیک اشبیلیّه رسیدند، مطرف، سردار سپاه خود (عبدالملک بن امیر) را کشت و احمد بن هاشم را به سرداری خود برگزید؛ (6) سپاه، چهار

ص:145


1- (1) . همان، ص122.
2- (2) . همان، ص123.
3- (3) . پلای، ( Polei) دژی در جنوب شرق قرطبه.
4- (4) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص28؛ ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص123.
5- (5) . البیان المغرب، ج2، ص123.
6- (6) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص123، 124.

روز در اطراف اشبیلیّه موضع گرفت؛ آنان برای مردم اشبیلیّه و شذونه امان نامه نوشتند، ولی اهالی، این امان نامه را نپذیرفتند و لذا سپاه مطرف به جنگ اشبیلیّه رفت و آنها را درهم شکست و در این سال مردم اشبیلیّه خراج پرداختند؛ مطرف پس از پیروزی، سه تن از بزرگان اشبیلیّه را در قرطبه زندانی کرد. (1)

از جمله رویدادهایی که بر دامنه آشوب در جنوب آندلس می افزود، نزاع داخلی میان عرب ها و بربرها بود؛ این درگیری پس از تقسیم اشبیلیّه شدت یافت؛ زیرا ابراهیم بن حجاج دو پسر خود را در قرطبه به گروگان نهاد و خود به اشبیلیّه برگشت و «کوره اشبیلیّه» به دو بخش، بین ابراهیم بن حجاج و کریب بن عثمان بن ابن خلدون تقسیم شد؛ (2) تا چند سال وضع اشبیلیّه به این صورت باقی بود تا این که ابراهیم و فرزندان کریب وارد جنگ شدند که منجر به قتل فرزندان کریب شد و اشبیلیّه و اطراف آن به اطاعت ابراهیم در آمده و امیر عبدالله او را به رسمیت شناخت؛ اما ابراهیم بعد از مدتی از اطاعت امیر اموی خارج شد (3) و به ابن حفصون پیوست و او را با مال و رجال یاری داد؛ اما دوباره با عنایت سلطان اموی نسبت به ابراهیم بن حجاج و ارتباط ابراهیم با امویان، به وسیله کارگزاران خود در دربار آنها، وی به اطاعت امویان در آمد. (4)

ابرهیم بن حجاج در اشبیلیّه حکومت مستقل داشت و مانند سلطان زندگی می کرد. (5) صاحب «عقدالفرید» اشعار زیادی در عظمت و شکوه ابراهیم بن حجاج آورده است. (6) ابراهیم تا 288ه. با شکوه حکومت کرد (7) و سپس پسرش عبدالرحمن و بعد محمد بن ابراهیم بن حجاج، برادر او (صاحب قرمونه)، یکی پس از دیگری حاکم اشبیلیّه شدند و تا سال 301ه. بر سر کار بودند تا این که امیر اموی عبدالرحمن ناصر به سال 301ه.

ص:146


1- (1) . ابراهیم ابن حجاج ابن خلدون و امیر عبدالملک شذونی؛ ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص125.
2- (2) . از اجداد مورخ معروف تونسی.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص125.
4- (4) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص28
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص127.
6- (6) . همان، ص128.
7- (7) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص35

اشبیلیّه را گرفت؛ امیر اشبیلیّه، از ابن حفصون تقاضای کمک کرد، ولی او نتوانست به وی کمکی کند. (1)

قیام ابن حفصون در حقیقت جنبشی برای فعال کردن «مولدان» علیه دولت اموی در جنوب آندلس بود که با انواع حیله و ترفند صورت می گرفت؛ ابن حفصون به ظاهر مسلمان و در خفا مسیحی نصرانی بود؛ اما بعد از سال ها شورش و همکاری با شورشیان شمال آندلس، پس از انعقاد پیمان دوستی با محمد بن لب و پسر او لب بن محمد، حاکم تطیله، به سال 285ه. و همکاری با دولت های مسیحی شمال آندلس و نیز دول اروپایی، سرانجام در سال 286ه. اظهار نصرانیت نمود و خود را صموئیل نامید؛ اعلام نصرانیت او با موجی گسترده از مخالفت دولتی و مردمی در سراسر مغرب و آندلس مواجه شد؛ جمیع مسلمین، جنگ با ابن حفصون را جهاد تلقی کرده و غزوات متعدد از «صوائف» و «الشواتی» علیه او به راه افتاد. (2)

در سال 291ه. ابان بن امیر عبدالله، روز پنج شنبه، پنجم جمادی الاخر، حمله ای بزرگ بر علیه ابن حفصون انجام داد؛ (3) این غزوه سه ماه و دو روز طول کشید ابان بن عبدالله در 295ه و 296ه. دو «صائفه» دیگر نیز علیه ابن حفصون انجام داد (4) و غزوه بزرگ دیگری هم به وسیله امیر عبدالله، معروف به غزوه «رَیة و فرِّیره» صورت گرفت.

در مقابل تهاجم جدیدِ دولت اموی، به سال 291ه. نیروهای ابن حفصون، سعیدبن مَسْتْنة و سعید بن هذیل در سپاه واحدی، باجه و جیّان را غارت کردند و در پی آن، مولدان، اعراب شورشی (5) و بربرها از جمله بربرهای طنجه به ابن حفصون پیوستند.

ص:147


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص130.
2- (2) . جنگ های زمستانی و تابستانی.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص140.
4- (4) . همان، ص143، 1440.
5- (5) . شورش اعراب إلبیره، از حوادث مهمّی بود که ترکیب جمعیتی منطقه جنوبی آندلس را به هم زد و اقدامات دولت اموی را بر باد داد. از جمله مهم ترین اعراب شورشی این منطقه، سوار بن حمدن قیسی بود و بعد از او سعید بن سلیمان بن جودی سعدی، رئیس قبیله هوازن و سپس محمد بن اضحی همدانی و... از جمله اعرابی بودند که در منطقه البیره، مانع از فعالیت های ابن حفصون شدند و گاهی مورد عنایت دولت قرطبه قرار می گرفتند.

امیر عبدالله، هنگامی که ابی محمد را ولیعهد خود نمود، این امر بر مطرّف گران آمده باعث کشمکش بین آنان شد؛ درگیری محمد و مطرّف باعث شد تا محمّد به ابن حفصون پناه برد، اما امیر عبداللّه به او امان داد و وی، ابن حفصون را رها نمود و به قرطبه بازگشت (1) و سرانجام در سال 277ه. در زندان، توسط مطرّف کشته شد؛ از جمله حوادث عصر متهم شدن برادرش (قاسم) به توطئه علیه خلیفه (2) و زندانی نمودن وی در قصر بود. (3) امیر عبدالله سرانجام، در شب پنجشنبه اول ربیع الاولِ سال 300ه. در سن هفتاد و دو سالگی بدرود حیات گفت.

ص:148


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص150.
2- (2) . منابع، در ذکر سفّاکی و فساد، برادر کشی عبدالله را نقل کرده، قتل منذر، هشام، قاسم، محمد و مطرف را به او نسبت داده اند.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص151.

13- خلافت عبدالرحمن بن محمد (الناصرلدین اللّه)

اشاره

(300-350ه)

شیوع نفاق و فتنه در آندلس

ناصر، هنگام قتل پدرش، بیست و یک روز داشت (1) او از کنیز مسیحی به نام ماریا مزنه متولد شد؛ قرطبه در این هنگام، در اختیار عموها و بزرگان اموی بود و رجال دربار، تمام همّت خود را صرف تربیت این کودک نمودند؛ ناصر، نخستین کسی بود که به القاب سلطانی (امیرالمؤمنین و...) ملقب شد. (2)

هم زمان با دوره حکومت او، «دولت عباسی» به اوج شکوه رسیده و دولت «دیلم» و «ترک» پدیدار شده بودند؛ (3) از زمان عبدالرحمن اول تا زمان عبدالرحمن سوم (ناصر)، هفت امیر «بنی امیه»، حکومت کردند و عبدالرحمن، هشتمین آنها بود و از «بنی عباس» نیز بیست و دو تن حکومت کرده بودند. (4)

نقطه قوت خلافت ناصر این بود که همه خاندان حکومتی به راحتی با او بیعت

ص:149


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص157، 156.
2- (2) . امویان تا سال 316ه. خود را امیر می نامیدند؛ ناصر به تقلید از فاطمیان و عباسیان در روز جمعه اول ذی الحجه سال 316ه. در جامع قرطبه خود را در حضور فقها و... خلیفه نامید؛ ر.ک: مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص353.
3- (3) . به ضمائم، ضمیمه شماره 1 مراجعه شود.
4- (4) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص158.

کردند؛ در روز پنج شنبه اول ربیع الاول به سال 300ه. کاخ قرطبه برای بیعت خاصّه حاضر شد. پیش از این خلاف، نفاق و فتنه سراسر آندلس را فرا گرفته و بسیاری از شهرهای آندلس دچار قحطی و بیماری و گرانی آذوقه شده و بسیاری از رجال دولت و امرای بلاد خود در شمار مبتلایان این نابسامانی بودند؛ ولی با آغاز امارت او، آندلس که در سراشیبی سقوط قرار گرفته بود، بار دیگر روی آرامش و ثبات را به خود دید.

در دوران ناصر، بدربن احمد (1) مسئولیتِ حجابت و وزارت را به عهده گرفت؛ ناصر پنجاه سال و هفت ماه و سه روز حکومت کرد و در اول رمضان 350ه.درگذشت. (2)

جنگ های الناصر

عبدالرحمن سوم (ناصر) با اقدامات گسترده ای برای مهار شورش های داخلی و ادعای استقلال طلبی به میدان آمد؛ (3)او ابتدا کوشید از همه گروه های آندلس با مسالمت و دوستی بیعت بگیرد؛ امّا در مناطقی از آندلس مجبور بود سیاست سلف خود در تصفیه خونین شورشیان را ادامه دهد؛ (4) بخش عمده ای از روزگار طولانی حکومت ناصر به غزوات او گذشت؛ وی در روز پنج شنبه، سیزده شعبان سال 300ه. به «کوره جیّان» رفت و نواحی مختلف «ثغر اعلی» و دژ و شهرهای آن را به اطاعت خود در آورد؛ (5) او این دژها افراد مطمئن خود را گمارد و روز عید قربان سال 300ه. بعد از نود و دو روز جنگ در «ثغر اعلی» به قصر خود بازگشت. (6)

ناصر در سال 301ه. دوّمین غزوه خود در ثغر اعلی را در کوره رَیَّه و الجزیره و قَرمُونة انجام داد؛ او روز پنجشنبه، هشتم رمضان 301ه. قرطبه را ترک کرد و در هشتم شوال بازگشت؛ او هم چنین در دژ طُرُّش شکست بزرگی به ابن حفصون و

ص:150


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص159.
2- (2) . همان، ص232.
3- (3) . به ضمائم، تصویر شماره 4 مراجعه شود.
4- (4) . ناصر برای اعاده وحدت ملی آندلس، شمشیر خشونت در دست راست و پرچم صلح در دست چپ داشت؛ ر.ک: نعنعی، تاریخ الدولة الامویة فی الآندلس، ص318، 319.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص161.
6- (6) . همان، ص162، 163.

یارانش که اعلام نصرانیت کرده بودند وارد ساخت. (1)

در هفتم شوال 301ه، امیر ناصر، عموی خود (ابان) را به صائفه کوره رَیَّه فرستاد؛ (2) در سال 305ه. نیز احمد بن محمد بن ابی عبده، وزیر و قائد را به صائفه «دارالحرب» فرستاد؛ روز دوشنبه 10 صفر 305ه. او تا دژ «قَاشْتُر مُورُشْ» رفت (3) و آنها را سرکوب نمود. (4) غزوه «موینش» از جمله غزوات مهم امویان در ثغر اعلی به سال 308ه. است.

ناصر در «ثغراقصی»، سپاهیانی به آلَبَه والقِلاع (5) فرستاد و دژهای منطقه را به اطاعت خود درآورد. (6) در این هنگام، خبر اتحاد اردون و شانجه به او رسید؛ (7) سپاه ناصر، آنها را شکست داد و آنها در (8) دژ «مویش» پناه گرفتند؛ ناصر آن جا را محاصره کرد و بعد از تصرف دژ، هزار تن را گردن زد (9) و دژهای ثغر اعلی را تصرف و به اطاعت خود درآورد و به سفر نظامی خود جهت بازدید از دژهای مسلمین در ثغراقصی ادامه داد؛ وی پس از آن در روز پنجشنبه، هفتم ذی الحجه 308ه. تصمیم به غزوه «کوره رَیّه» گرفت. (10)

ناصر در سال 309ه. نیز جریان غزوات در ثغر اعلی را دنبال کرد؛ به همین منظور او قرطبه را در روز هشتم محرم سال 309ه. ترک کرد (11) و به دژ «طُرُّش» که اعلام نصرانیت کرده بود رفت (12) و از هرسو آن را در محاصره گرفت و به منجنیق بست؛ آنها امان خواستند؛ وی دژ را به تصرف خود درآورد و در داخلِ کلیسا، مسجد جامع را بنا نهاد، او در هنگام محاصره «طُرُّش» نیروهایی به دژ «بربشتر»، دژ «اقوط» و «جبل الحجاره» برای

ص:151


1- (1) . همان، ص165.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص168، 169.
3- (3) . کاستروموروس Castro Moros ، از این دژ به عنوان بیضه کفّار در ثغر اعلی یاد کرده اند.
4- (4) . همان، ج2، ص170، 171.
5- (5) . قشتاله Gastilla.
6- (6) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص178.
7- (7) . همان، ص179.
8- (8) . همان، ص178.
9- (9) . همان، ص179.
10- (10) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص31، 30؛ ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص180.
11- (11) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص180.
12- (12) . همان، ص181.

جنگ با سلیمان و حفص فرزندان عمر بن حفصون فرستاد (1) و بعد از شصت و نه روز جنگ در ثغراقصی به قرطبه بازگشت. (2)

در 310ه. ناصر بار دیگر، غزواتی را در کوره «إلبیره» انجام داد که جنگ «مُنت رُوبی» نام گرفت؛ ولیعهد خود، حکم المستنصر را در قرطبه گذاشت و خود در روز پنج شنبه سیزدهم ذی الحجه 309 حرکت نمود. (3) و روز چهارشنبه، یازده شب به پایان محرم، به دژ «مُنت روبی» که بر کوهی بسیار بلند بود رسید؛ او همه دژهای کوره «البیره» را به اطاعت خود درآورد؛ (4) وی پس از سی و پنج روز محاصره دژ «مُنْت روبی» آن را وادار به تسلیم نمود.

بار دیگر ناصر در سال 311ه. به غزوه «بُبَشْتر» (5) رفت (6) و بعد از بیست و پنج روز جنگ، دژ «بریشتر» را گرفت؛ او بعد از هفت روز استقرار در دژ، به سوی دژهای دیگری که در اختیار حفص بن عمر بن حفصون بود رفت و آنها را به اطاعت خود درآورد. (7)

تحولات داخلی آندلس، باعث شد جنبش مقاومت مسیحی در شمال اسپانیای مسیحی، به ویژه در منطقه نبره (8) و بشکنس شکل بگیرد؛ ثمره این جنبش، سقوط شهر بنبلونه و تشکیل پایگاه فعالیت، علیه دولت اموی آندلس بود؛ ناصر برای درهم شکستن این نقطه مهم مقاومت، مجموعه ای از غزوات را در ناحیه شمال آندلس انجام داد؛ حجم انبوه شورش ها در این منطقه که در دوره رومی گوتی اسلامی و مقاومت مسیحی شمال، استمرار داشته، این نقطه از جهان را به صورت نقاط ذاتی شورش و مقاومت در برابر دولت مرکزی در آورده است. و این ناحیه در تاریخ اروپا، همواره نقطه آغاز تحولات مهمی بوده است.

ص:152


1- (1) . همان، ص181.
2- (2) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص32؛ ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص181.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص181.
4- (4) . همان، ص181.
5- (5) . Bobastro.
6- (6) . همان، ص184.
7- (7) . همان، ص185.
8- (8) . Navarra.

غزوه پنپلونه

ناصر روز پنجشنبه 20 ذی الحجه سال 311ه. از قرطبه عازم جنگ شد (1) و به سال 312ه با لشکری انبوه وارد ثغراقصی (دارالحرب) گردید؛ ابن عذاری، تعداد سپاه او را در این لشکر کشی بی شمار دانسته است؛ (2) او ابتدا قَلَهُرَّة واقع در ناحیه مرزی سرزمین های مسیحی با مسلمین را گرفت و با تصرف دژهای دشمن، خود را به پَنپُِلونه رساند؛ (3) شانجه که به این نواحی عقب نشینی کرده بود از مسیحیان اطراف کمک خواست و جمعیت انبوهی در اطراف او جمع شدند (4) در جنگی که بین آنان درگرفت به رغم کشته شدن گروهی از سپاهیان ناصر، سرانجام دشمن با دادن انبوهی عظیم از کشته، شکست خورد؛ (5) بدین ترتیب، ناصر به پیش روی خود ادامه داد تا به به محله لُنْبِیره و «دره هرقل» رسید و سرانجام بعد از چهار ماه جنگ به قرطبه بازگشت.

پس از یک سال ناصر، در 313ه. به کوره إلبیره، جیّان و... لشکر کشید؛ (6) این جنگ نیز پنجاه روز به طول انجامید؛ وی آن گاه در سال 315ه. خود، با عزیمت به شهر بُبَشتر، به جنگ حفص بن عمر بن حفصون رفت؛ (7) در مسیر، دژهای زیادی را گشود و شهر بُبَشتر را در محاصره گرفت و بعد از سی وپنج روز جنگ درحالی که ولیعهد، دوازده ساله خود حکم المستنصر را همراه داشت به قرطبه بازگشت؛ با این وجود کار محاصره بُبَشتر، شدت گرفت و حفص بن عمر بن حفصون سرانجام تسلیم شد؛ نیروهای ناصر، وارد بُبَشْتر شده حفص بن عمر بن حفصون و نیز رجال و اهل او را به قرطبه، نزد امیر اموی ناصر بردند. (8) ناصر به سال

ص:153


1- (1) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص363، 364.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص185، سپاهیانی به شماره سنگ ریزه ها.
3- (3) . همان، ص186.
4- (4) . همان، ص187.
5- (5) . همان، ص188.
6- (6) . همان، ص189.
7- (7) . همان، ص193؛ ابن حفصون در سال 306ه. مرد و چهار پسر او از جمله حفص در نقاط مختلف جانشین او شدند؛ با سقوط بُبَشْتَر در 315ه. عبدالرحمن، خود در 316ه. به آن جا رفت تا آثار عمر بن حفصون را نابود کند و...
8- (8) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص195.

316ه. همراه ولیعهد (حکم المستنصر) برای سامان دادن امور عازم ببشتر شد؛ (1) او جهت حفظ «ثغر اعلی» ابتدا، غزوات گسترده ای انجام داد و برای ادامه سلطه آن مناطق، چند شهر و دژهای متعدد ساخت که از جمله آنها شهر سالم بود که در سال 335ه ساخته شد.

ناصر در اواخر عمر، سیاست جدیدی را جهت کنترل ثغر اعلی در پیش گرفت؛ او به قدرت های محلی مسلمان در آن جا چون: «بنی تُجِیب»، (2) «بنی ذالنون» و... خودمختاری داد. (3)

در سال 318ه. ناصر، گروهی از بزرگان دربار از فقها و علمای قرطبه را به طلیطله فرستاد و مردم آن جا را که از اطاعت امویان خارج شده و مالیات نمی پرداختند به اطاعت خود فرا خواند، (4) اما آنان بار دیگر، از دستورات حکومتی سرپیچی کردند به همین دلیل، خلیفه در اول ربیع الاخر 318ه. سعید بن منذر، وزیر جنگ خود را به طلیطله فرستاد؛ (5) او شهر را در محاصره گرفت و خود روز پنجشنبه دو جمادی الاولی به همراه ولی عهد (حکم المستنصر) راهی طلیطله شد و بعد از سی وهفت روز محاصره محله «المقبره» در دروازه شهر طلیطله، دستور داد تا در دامنه کوه «جَزَنْکش»، شهری بنا نهند و نام آن را «مدینة الفتح» گذاشت. (6)

خیلفه در سال 319ه. بار دیگر، گروهی را به غزوه طلیطله فرستاد؛ هم چنان محاصره این شهر ادامه داشت تا این که ناصر خود به سال 320ه. به طلیطله لشکر کشید. مردم

ص:154


1- (1) . همان، ص196.
2- (2) . نعنعی، تاریخ الدولة الامویة فی الآندلس، ص312
3- (3) . محمد بن هاشم تجیبی از جمله خانواده های مسلمان در ثغر اعلی بود که با همکاری دول مسیحی شمال آندلس از فرصت استفاده کرد و در ناحیه سرقسطه اعلام استقلال نمود؛ ناصر در سال 323ه. مجبور شد به خاطر مقابله با استقلال طلبی تجیبی با رامیروی دوم، شاه لیون صلح کند؛ ناصر در سال 324ه.، 325ه، 326ه، 327ه. با خانواده تجیبی درگیری داشت و سرانجام به آنها استقلال داد و صلح او با رامیروی دوم به دنبال امان خواستن تجیبی از ناصر به هم خورد و ناصر به سال 327ه. با شاه لیون وارد جنگ شد که معرکه خندق به وقوع پیوست. در این جنگ مسیحیان شمال آندلس بر علیه ناصر متحد شده و کشته های دولت اموی را چهل تا پنجاه هزار تن نوشته اند؛ ناصر شکست خورده در سال 330ه. وارد قرطبه شد و دوباره با کنت برشلونه، شنیربن منفرید و رامیرو دوم پیمان صلح بست.
4- (4) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص202.
5- (5) . همان، ص202.
6- (6) . همان، ص203.

طلیطله از شدت محاصره به ستوه آمده، از مسیحیان کمک خواستند؛ (1) ولی سرانجام نیروهای ناصر آنها را مجبور به تسلیم کردند؛

از جمله دیگر غزوات مهم ناصر در ثغر اعلی، غزوه جلالقه بود؛ ناصر با سپاهی حدود صدهزار نفر در شوال 327ه. با رُذمیر، شاه جلالقه در پایتخت آنها سمّوره وارد جنگ شد؛ مسلمانان در این جنگ با زحمت از موانع متعدد در اطراف شهر از جمله خندق بسیار بزرگ و دیوارهای شگفت آوری که ساخته بودند، عبور کردند و پنجاه هزار تن از مسلمین برای عبور از آن کشته شدند و این جنگ به همین سبب به جنگ خندق معروف شد. (2)

ناصر و ادریسیان

(3)

امویان آندلس، جهت توسعه قدرت خود دست به اقدامات گسترده نظامی در مغرب زدند؛ بدین منظور آنها روابط خود با «ادریسیان» را به صورت رابطه غالب و مغلوب در آوردند؛ ناصر به سال 319ه. نامه اطاعت موسی بن ابی العافیه را دریافت کرد و در همان سال، سبته را تصرف نمود و حسن بن ابی العیش بن ادریس علوی را از آن جا اخراج کرد؛ او «جزیره طریف» را کلید آندلس از سمت عدوه و سبتة را مفتاح مغرب و عدوه از سمت آندلس می دانست؛ (4) سپاهیان ناصر در سال 319ه. به همراه ناوگان اموی موفق به فتح جزیره مزبور شدند. (5)

ناصر به سال 323ه. به دلیل نقض اطاعت از سوی ادریسیان، قاسم بن محمد را با سپاهی، مأمور جنگ «بنی محمد» و ادریسیانِ حسنی مغرب اقصی، نمود و از قبایل «زناته» کمک

ص:155


1- (1) . همان، ص206.
2- (2) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص363، 364.
3- (3) . ادریسیان سلسله ای در مغرب در اواخر قرن دوم هجری به وسیله ادریس اکبر از نوادگان امام حسن(علیه السلام) تأسیس شد و به تدریج دامنه نفوذ آن در سراسر مغرب گسترده شد، این دولت سرانجام در اثر رقابت فاطمیان و امویان بر سر مغرب اقصی سقوط کرد.
4- (4) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص204.
5- (5) . همان، ص205.

گرفت. (1) بزرگ بنی محمد از لشکرکشی امویان آگاه شد و به اطاعت ناصر درآمد (2) و امان گرفت.

در سال 338ه. بار دیگر ناصر احمد بن یعلی و حمید بن یصل مکناسی را به جنگ بنی محمد از ادارسه فرستاد.

در سال 338ه. احمد بن اطرابلسی فرستاده (بوری بن موسی بن ابی العافیه) به دربار ناصر رفت و از امیر، جهت مقابله با میسور خصی (سردار شیعی) کمک خواست و ورود خیر بن محمد بن خزر زناتی به تاهرت را اعلام نمود؛ در 339ه. فرزندان بوری بن موسی بن ابی العافیه وارد قرطبه شدند و فرستاده امیر خیر ابن خزر گزارش دستگیری و قتل سران شیعه، میسور، عبدالله بن بکار و شکست بنی محمد (ادارسه) از حمید بن یَصَل (3) (سردار ناصر، خلیفه اموی) ارائه کرد.

در سال 341ه. زیری بن مناد صنهاجی؛ سعید بن خَزَر (بزرگ زناته) را در تاهرت دستگیر کرد؛ مَتُّوح بن الخیر بن محمد بن خَزَر باهتی از شخصیت های تاهرت و وهران، با سرهای سران شیعه (میسور صقلبی و محمد بن میمون) و ده پرچم از آنها وارد قرطبه شد.

در سال 344ه. ناصر دستور داد تا در منابر آندلس، شیعه را لعن کنند. (4) در سال 345ه. غالب، فرمانده ناوگان ناصر، سواحل افریقیّه را درهم کوبید؛ (5) در اقدامی متقابل، ناوگان «خلافت فاطمی» نیز، به سواحل سبته حمله کردند؛ با ورود جوهر (سردار فاطمی) به نواحی سبته، چند تن از سرداران ناصر اموی همراه با بدرالفتی الکبیر (صاحب السیف) در اول ذی القعده 348ه. به سبته حمله کردند. (6)

ص:156


1- (1) . قدرت های مغرب اقصی به ناصر گرایش پیدا کردند؛ به سال 327ه. ابوالانصاربن ابی عُفیر البر غواطی از مغرب اقصی قیام نمود و از امویان آندلس اعلام اطاعت کرد و زُّموراً البرغواطی را به عنوان سفیر خود به دربار حکم المستنصر فرستاد؛ ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص210.
2- (2) . همان، ص213.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص217.
4- (4) . همان، ص220.
5- (5) . همان، ص221.
6- (6) . همان، ص223.

14- روابط خارجی دولت امویان آندلس

الف) مناسبات با دولت های اروپایی و شمال آندلس

با ظهور قرطبه، رقیب سیاسی- فرهنگی بغداد و قاهره، وزنه جدیدی در عرصه روابط بین الملل گشوده شد؛ «امویان» در آغاز کارِ خود از سر دشمنی با «عباسیان»، به مخالفان اروپایی آنها نزدیک شدند؛ اما در دوره دوم عباسی، رومی ها با امویان آندلس که قدرت آنان گسترش یافته بود، روابط دوستانه ای برقرار کردند. (1) امویان آندلس از هر فرصت برای مقابله با دول مسیحی شمال آندلس استفاده کرده و با نیروهای استقلال طلب مسیحی همکاری می کردند؛ از جمله به سال 233ه. غلیالم بن برباط بن غلیالم (ژان دوتولوز) بر ضد شاه فرانسه (شارل کچل) (2) با قرطبه وارد مذاکره و همکاری شد؛ اما عبدالرحمن با شارل، پیمان صلح بست. «امویان» از اعراب «فراکسینیت» (3) که در سواحلِ پروانس (4) امیرنشین مستقلی داشتند حمایت می کردند. شاهِ پروانس با امپراطور آلمان برای

ص:157


1- (1) . ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ج2، ص588.
2- (2) . Charles, II؛ (843 م-77) شاه فرانسه، پسر امپراطوری مقدس روم.
3- (3) . این اعراب، دژ فراکسنتم « fraxinetum » را حدود هشتاد سال تا 975م. پایگاه عرب در گالیا ساختند. (محله عرب ها در نیس هنوز معروف است « conton dessarrazins »).
4- (4) . پروانس؛ provans؛ ایالتی در جنوب شرقی فرانسه که بندر مارسی و نیس و... از شهرهای معروف آن است. مدتی در آن جا کنت نشین مستقل پروانس (از 879 تا 933م. ) تأسیس شد.

براندازی این اعراب متحد شد؛ (1) اوتوی (2) بزرگ، امپراطور آلمان در سال 344ه/956م سفیری به دربار عبدالرحمن ناصر فرستاد تا از هجوم این عرب ها (3) جلوگیری کند؛ عبدالرحمن ناصر، سفرای خود را همراه با هدایا و نامه ای که مشتمل بر بحث در مورد تثلیث بود برای اوتو فرستاد؛ اما اوتو این مطلب را وَهن دین مسیح دانست و سفرای عبدالرحمن را سه سال توقیف کرد و سفیری به قرطبه فرستاد و به پیامبر خدا توهین کرد؛ عبدالرحمن نیز سفرای اوتو را نه سال توقیف کرد؛ با این وجود در سال 337ه/947م سفرای امپراطوری آلمان و لویی چهاردهم (شاهِ فرانسه) و دوک اسلاو و پیتر (شاه بلغار)، با پیام دوستی دولت خود، وارد دربار عبدالرحمن سوّم شدند. (4)

عبدالرحمن با ایتالیا و فرانسه، (5) جهت مقابله با «فاطمیان» هم پیمان بود و در بین آنان سفرایی رد و بدل می شد او هم چنین با «روم شرقی» که می خواست سیسیل را از فاطمی ها پس بگیرد، همکاری کرد. (6)

روابط دولت اموی با دولت های شمال آندلس از آغاز، خصمانه بود و این دولت، همواره در کار جنگ های تابستانی و زمستانی با آنها بود؛ دولت های شمال آندلس و دولت «گُل» نیز، همواره درصدد تهاجم به متصرفات «ثغر اعلی» و حمایت از هر شورشی در شمال آندلس بودند؛ بهلول، (7) رهبر شورشیان سرقسطه در زمان حَکَم با پسر شارلمانی ارتباط برقرار کرد و از او برای جنگ در سرزمین های بربری مسلمانان دعوت نمود؛ (8) سیاست دولت «امویان» با دول اروپایی و دولت های شمال آندلس به همین شکل ادامه یافت.

ص:158


1- (1) . عنان، تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج1، ص464. Reinaud: ibid.p. 1808, 181؛ 128؛ Bouquet: T.IX,P.6.
2- (2) . هؤتو، هیوتو در متون عربی، ر.ک: ابن خلدون، العبر، ج4، ص143 و ابن خطیب؛ هوتو ( otton) و در ضبط نام این در متون مختلف اضطراب وجود دارد. (دوقو؛ ذوقوه؛ ذوقوا؛ ذوفو)؛ ر.ک: مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص365.
3- (3) . اعراب در جنوب فرانسه، بر گذرگاه های آلپ و سوئیس و شمال ایتالیا و گذرگاه سوئیس ایتالیا تا اوایل قرن پنجم هجری، سلطه خود را حفظ کردند.
4- (4) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص342، 343.
5- (5) . همان، ص389.
6- (6) . ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ج2، ص591.
7- (7) . بهلول بن مروان (ابی اعجاج).
8- (8) . نعنعی، الدولة الامویة فی الآندلس، ص184، 185.

روابط متقابل میان امویان آندلس در عهد عبدالرحمن سوم بنیان گذاشته شد و پیش از او چهره جنگ بر روابط غلبه داشت؛ اگرچه در سراسر حضور اعراب در آندلس، لحظه ای آتش جنگ در مرزهای شمالی خاموش نشد و شدّت آن بستگی به وضعیت دولت های شمال آندلس داشت؛ در عصر محمد بن عبدالرحمن، شورش، سراسر شمال آندلس را فرا گرفت و اردونیو شاه لیون و جانشین او الفونس سوم از این وضعیت حداکثر استفاده را بردند و در موارد متعددی با شورشیان متحد شده و به آنها در ایجاد آشوب در طلیطله و... یاری رساندند. جنگ های طولانی و پر هزینه محمد اموی، «دولت لیون» را مجبور به صلح با قرطبه کرد؛ الفونس سوم، شاه لیون، به همین منظور، سفیری به دربار اموی فرستاد.

تفرقه بین دول مسیحی شمالِ آندلس، باعث شد تا عبدالرحمن، به حاکمی بلامنازع در شمال و جنوب آندلس تبدیل شود و دول مسیحی شمال آندلس که در مورد سلطنت و موضوع جانشینی در حال جنگ بودند از عبدالرحمن ناصر (1) به عنوان میانجی و داور استفاده کنند. (2) ارسال سفیر دوستی به سال (348ه/995م) از طرف اردونیوی سوم (3) «شاه لیون» به قرطبه و به دنبال آن ارسال سفیرِ حاکم قشتاله و ملکه نبره و... از مواردی است که دول مسیحی شمال آندلس از ناصر خواستند در امور آنها مداخله کند. (4) به گفته بروکلمان: وضعیت تفرقه دول مسیحی شمال، به دولت ها و امرای کوچک، در برخی از نواحی آندلس اجازه داد تا بعد از سقوط امویان، دولتی تأسیس کنند. (5)

این روابط دوستانه در زمان حکم بن عبدالرحمن، المستنصربالله به علت اتحاد دول مسیحی شمال آندلس تیره شد و آنها در صدد اقدام نظامی متحد علیه امویان آندلس برآمدند (6) و دولت اموی نتوانست از اختلاف این دول به نفع سیاست های اموی در شمال آندلس بهره لازم را ببرد؛ اما حَکَم با انجام سلسله ای از صوائف کوبنده، جمع متحد

ص:159


1- (1) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص342.
2- (2) . همان، ص338.
3- (3) . سفیر فرانسه، أوقه (اوفه، أرمه؛ Hugo که در حقیقت hugues d,Arles بوده است؛ ر.ک: مقرّی تلمسانی، نفح الطیب؛ ج1، ص365؛ سفیر دیگر شاه فرانسه، کلدة ( Guido) نام داشت.
4- (4) . مقری تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص338؛ ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص330.
5- (5) . بروکلمان، ترجمه جزایری، تاریخ ملل و دول اسلامی، ص194.
6- (6) . نعنعی، دولة الامویة فی الآندلس، ص327-329.

ممالک شمال اسپانیا را سرکوب کرد و آنان را به سازش و درخواست صلح وادار نمود؛ (1) چنان که تا پایان حکومت حکم، آرامش در مرزهای شمال آندلس برقرار بود.

ب) روابط دولت اموی با بیزانس

امپراطور بیزانس با دولت عباسی در مدیترانه شرقی در حال جنگ بود. در سال 223ه. معتصم عباسی، امپراطور تئوفیلوس را در عموریّه شکست داد (2) و به دنبال آن، امپراطور با عبدالرحمن دوم بر علیه «عباسیان» متحد شد (3) و روابط دوستانه بیزانس با قرطبه در زمان عبدالرحمن دوم ادامه پیدا کرد و شاه بیزانس در 255ه/840م سفیری به دربار عبدالرحمن فرستاد؛ عبدالرحمن دوّم نیز دو کنیز به نام های غزال و المنیقله را با هدایا و نامه به دربار امپراطور فرستاد.

دربار عبدالرحمن سوم ناصر (300ه.-350ه)، در سال های پایانی خلافت او، نقطه اتکایی مهم در عرصه سیاست بین الملل در غرب مدیترانه شد و هیأت های نمایندگی سیاسی متعددی از کشورهای اروپایی به آن جا رفت وآمد می کردند؛ امپراطوری بیزانس (4) و امپراطوری مقدس روم از جمله این قدرت ها بودند؛ ابن عذاری ورود هیأتی از سوی کنستانتین شاه روم، پسر لیون شاه قسطنطنیه کبری به دربار ناصر به سال 334ه/945م را گزارش کرده است. (5) سفارت (336ه/947م) سفرای امپراطوری بیزانس در مجلس باشکوه مورد استقبال قرار گرفتند و منذر بن سعید بلوطی در این مجلس، بهترین خطبه را در عظمت اسلام خواند. (6)

در سال های 337 و 338ه. سفرای امپراطور بیزانس ارمانیوس، در این سفارت،

ص:160


1- (1) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص340، 341.
2- (2) . همان، ص346.
3- (3) . دربار قرطبه، مذاکراتی را شروع کرد و از زوال خلافت عباسی در نامه خود سخن گفت و خلیفه اموی را به باز پس گرفتن سرزمین اجدادی خود از عباسیان تشویق کرد وعده همکاری به او داد و دشمن مشترک بیزانس و امویان قرطبه را ناسزا گفت؛ ر.ک: عنان، تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج1، ص302، 303.
4- (4) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص37.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص319.
6- (6) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص341.

نسخه ای اصلی از کتاب الحشائش دیسقوریدس (1) را به او هدیه کردند. (2) هدف سیاسی این سفارت استفاده امپراطور بیزانس از موفقیت دولت اموی برای مقابله با تهاجم «عباسیان» در شرق مدیترانه و محدود کردن نفوذ «فاطمیان» در غرب مدیترانه بود.

ج) روابط دولت اموی آندلس با فاطمیان

حضور «فاطمیان» در مرز دولت اموی و قدرت فائقه دریایی «فاطمیان» در مدیترانه غربی، همواره باعث هراس دولت اموی بود؛ چرا که سیاست توسعه طلبی «دولت فاطمی» شامل آندلس هم می شد؛ «فاطمیان» در موارد لازم در شورش های داخلی آندلس از جمله در شورش عمر بن حفصون دخالت می کردند؛ امویان بعد از نفوذ فاطمی ها در مغرب ادنی و اوسط، کوشیدند تا از ادامه توسعه آنها در مغرب اقصی جلوگیری کنند؛ این سیاست، نیم قرن مغرب اقصی را صحنه جنگ بین «امویان» و «فاطمیان» کرد.

دولت اموی برای حفظ امنیت جنوب آندلس، ناوگان خود را تقویت نمود؛ بدین ترتیب شمار زیادی کشتی مسلح مأمور شدند، همواره در ساحل جنوب تردد کنند تا ارتباط «فاطمی ها» با شورشیان جنوب آندلس قطع شود؛ در اجرای این سیاست، «اموی ها» روابط دوستانه ای را با برخی از قبایل مغرب اقصی و اوسط از جمله با محمد بن خزر، علیه «فاطمیان» برقرار کردند؛ «فاطمیان» نیز در مقابله با سیاست مدیترانه ای «اموی ها» دولت کوچک «نکور» وابسته به دولت اموی واقع بین سبته و ملیله را تصرف کردند و آن را به سال 304ه/917م برانداختند.

آنها هم چنین «ادریسیان» مغربِ اقصی که متحد دولت اموی بودند را به سال 308ه. برانداختند و اداره آن جا را به یک «مکناسی» به نام موسی بن ابی عافیه از عموزادگان خود سپردند. موسی بن عافیه از این موفقیت استفاده کرد و به فکر استقلال افتاد و در 320ه. نام خلیفه فاطمی را از خطبه انداخت و به نام عبدالرحمن اموی خطبه خواند؛ (3) البته زمینه های این کار را امویان پیش تر با نیروی نظامی فراهم ساخته بودند.

ص:161


1- (1) . Discuride و نسخه ای از کتاب تاریخ اوروسیوس.
2- (2) . ابن خلدون، العبر، ج4، ص142.
3- (3) . ابن ابی زرع، الانیس المطرب، ص82 .

امویان به سال 314ه. «بندر ملیله» و در 319ه. سبته را اشغال کردند (1) و حاکمیت خود را بر «جبل الطارق» تثبیت کردند و موسی بن ابی عافیه، حاکم فاس را مطیع خود ساختند و بدین سان مغرب اقصی را از دایره نفوذ «فاطمیان» خارج کردند و جنوب آندلس از خطر نفوذ فاطمی مصون ماند و از ورود عقاید شیعی به آندلس جلوگیری شد؛ با این حال، سیطره ناوگان فاطمی بر مدیترانه غربی هرگز از سوی امویان محدود یا منتفی نشد؛ در زمان خلافت ناصر، «فاطمیان» بار دیگر نفوذ خود را بر مغرب اقصی برقرار نموده، محمد بن خزر و ادریسیان فاس را مطیع خود ساختند.

جوهر صقلی در سال 347ه/958م با سپاهی بزرگ مغرب اوسط و اقصی را در نوردید و پرچم «فاطمیان» را درآن جا برافراشت و همه اقدامات ناصر در مغرب اقصی را خنثی نمود؛ ناوگان فاطمی مستقر در ساحل مغرب اقصی به ساحل جنوبی آندلس نزدیک شدند؛ ولی دو بندر سبته و طنجه در اختیار «امویان» باقی ماند.

با آغازِ خلافت حکم المستنصر، تحولی اساسی در شمال آفریقا در روابط قبایل بربر با امویان حاصل شد؛ حَکَم با اقدامات مالی گسترده، سران بسیاری از قبایل بربر را با خود متحد ساخت و از «فاطمیان» دور ساخت؛ در این زمان خلافت فاطمی نیز در سیاست آفریقایی خود تغییرات اساسی داد؛ پیش روی در مغرب اقصی را رها کرد و توسعه طلبی خود را به سمت شرق تغییر داد و به سال 359ه. قاهره را تصرف کرد؛ با این وجود، قبایل بربر و ادریسیانِ مغرب اقصی، تمایلی به اتحاد با امویان آندلس نشان ندادند و در طی چند جنگ از جمله نبردِ 361ه/972م و جنگ «فحص مهران» در 362ه/972م امویان آندلس را در مغرب اقصی با شکست مواجه ساختند و سردار اموی، محمدبن قاسم بن طُمْلس در جنگ فحص مهران به دست «ادریسیان» کشته شد (2) و دولت اموی تدارک حمله ای بسیار بزرگ به مغرب اقصی را آغاز کرد؛ غالب بن عبدالرحمن، سردار اموی، به سال 363ه/974م. «مغرب اقصی» را تصرف کرد و ادریسیان فاس را درهم شکست و در مغرب اقصی، خطبه به نام امویان خواند و مغرب اقصی را به صورت کمربند امنیتی در

ص:162


1- (1) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص354.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص247.

برابر نفوذ فاطمیان درآورد و بر «جبل الطارق» مسلط شد و حسن بن کنون، آخرین حاکم ادریسی فاس را همراه خانواده اش به قرطبه برد و به علت براندازی نهایی ادریسیان از مغرب اقصی از خلیفه حَکَم المستنصر، لقب «ذی السیفین» گرفت و حَکَم نیز ولایت مغرب اقصی را به جعفر بن حمدون که کینه «بربرهای صنهاجه» (حامی فاطمیان) را در دل داشت، سپرد.

ص:163

ص:164

15- حَکَم بن عبدالرحمن (المستنصربالله)

اشاره

(366/350ه)

مراسم بیعت با حَکَم بن عبدالرحمن در سوم رمضان 350ه. برگزار شد (1) و حکومت وی پانزده سال به طول انجامید و سرانجام در سوم صفر 366ه. درگذشت. (2) او خلافت را به آسانی در اختیار گرفت؛ از حَکَم به عنوان عالم، امام در شناخت انساب، حافظ تاریخ و فقیه در مذاهب یاد کرده اند که با موافقت ایام و طول عمر و حسن سیره، همه شورش های آندلس را مهار کرد و قدرت های داخلی و خارجی به اطاعت و بیعت با او در آمدند.

او از آغاز خلافت، کوشید تا اشراف عرب را از سیاست و حکومت دور کند و قدرت را به «صقالبه» و «بربرها» واگذار کند؛ دو حاجب او جعفر بن عبدالرحمن صقلبی و جعفر بن عثمان مصحفی، هر دو بربر بودند؛ صقالبه تا حد قابل توجهی در دربار حَکَم نفوذ پیدا کردند و طبقه متّحدی را در جامعه آندلس به وجود آوردند و در آینده دولت اموی و در سرنوشت آندلس، نقش اساسی ایفا کردند؛ لذا حکومتِ حَکَم را باید آغاز ورود «صقالبه» به جهان سیاست آندلسی دانست؛ اما چنان که خواهد آمد آنها در اجرای سیاست حکم، جهت حل مسائل داخلی شکست خوردند. وصف «صقالبه» ابتدا به اسرای

ص:165


1- (1) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص382؛ هم زمان با آغاز ولایت، هدایای ارزشمندی به دربار او رسید که گزارش مختصری از آن را «مقری» آورده است.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص233.

«اسلاو» و سپس به همه اسرا و بیگانگان دربار «امویان»، از «آلمانی» و «فرانسوی»، «ایتالیایی» و «لومبارد» اطلاق می شد و شمار این افراد در دربار ناصر به سیزده هزار و هفتصد و پنجاه نفر می رسید.

بعد از مرگ عبدالرحمن سوم، دول مسیحی شمال آندلس، متحد شده و پیمآنهای صلح خود با دولت اموی را شکستند (1) و به مرزهای شمالی چشم طمع دوختند؛ حَکَم نیز در سال 351ه. به همه بلاد نامه نوشت و آنها را به جهاد فی سبیل الله در «ثغر اعلی» دعوت کرد (2) وی در همین سال، به سرزمین های «روم» در ثغر اعلی هجوم برد و چندین دژ را گشود؛ (3) در این سال، هیأتی از سوی «اردون بن اذفونش (اردونیو) از ملوک «جلالقه» به دیدار حَکَم آمد (4) و نامه شانجه بن ردمیر (شاه بُشکَش) رقیب اردون پسر عموی او را به حکم رساند. (5)

حَکَم در تابستان 352ه. با سپاه بزرگی که در طلیطله تجمع کردند به قشتاله حمله کرد و شاه قشتاله در پی آن درخواست صلح نمود و سپس شاه لیون و ناوار را سرکوب کرد؛ فرمانده نیروهای دریایی «امویان»، عبدالرحمن بن رُماحس به دستور حکم به سال 354ه. هجوم ناوگان نرمان (6) به سواحل غربی آندلس را درهم

ص:166


1- (1) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص382.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، 235.
3- (3) . همان، ج2، ص234؛ از جمله دژ اشتیبن ( San Esteban) را گشود؛ غزوات به وسیله سرداران و امرای اموی در شمال آندلس: تجیبی، هذیل بن هاشم و غالب ناصری ادامه پیدا کرد و قَلَهُّرَه ( Galahorra) به دست غالب فتح شد.
4- (4) . ناصر، شانجه (سانشو اول) را کمک کرد تا حکومت خود را از دست پسر عمویش اردونیو بگیرد؛ اما شانجه بعد از مرگ ناصر، عهد خود با دولت اموی را شکست و کونت قشتاله فرنان کونثالث، بنای تجاوز به سرزمین های اسلامی را گذاشت و اردونیوی چهارم به سال 351ه. در این وضعیت به دربار حَکَم پناهنده شد و از او درخواست کمک کرد و خلیفه نیز، قول مساعد همکاری داد. سانچو بار دیگر از دولت اموی اعلام اطاعت کرد و اجرای پیمان گذشته را خواستار شد؛ اما با مرگ اردونیو، رقیب او سانچو، پیمان شکست؛ ر.ک: ابن خلدون، العبر، ج7، ص314
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص235.
6- (6) . نرمان یا الاردمانیون ( Nordmani) از ورودی رودهای بزرگ به آندلس تجاوز می کردند؛ عرب آنها را مجوس نامید؛ چون همواره آتش می افروختند و عرب خیال کرد آنها آتش پرست هستند. ر.ک: مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص345

شکست. (1) به دنبال این پیروزی ها، دول مسیحی شمال آندلس، بار دیگر روابط دوستانه خود با حکم را برقرار ساختند؛ (2)به سال 360ه. هیأتی از لیون وارد قرطبه شد و سفیر قیصر «بیزانس» به سال 361ه. و نیز سفیر امپراطور «آلمان» درخواست تجدید روابط مسالمت آمیز نمودند.

حَکَم و سلطه امویان بر مغرب اقصی

نفوذ «فاطمیان»، دشمن قسم خورده «امویان» به مغرب اقصی از مسائلی بود که امویان آندلس را رنج می داد؛ در زمان عبدالرحمن ناصر، محمّد بن خزر هم پیمان بود؛ با مرگ ناصر و مرگ محمّد بن خزر، جانشین او رهبر قبایل «مغراوه» (از زناته)، به امویان پیوست. تمرکز قبایل «صنهاجه» در مغرب ادنی و اوسط، فرصت مناسبی به امویان داد تا حضور نظامی خود را در مغرب اقصی افزایش دادند که با مخالفت «ادریسیان» و «زناته» روبه رو شد؛ بزرگ ادریسیان، حسن بن کنون؛ طنجه را اشغال کرد و حَکَم تصمیم به حذف حسن بن کنون گرفت؛ بدین منظور، محمد بن قاسم بن طملس (3) سردار حکم، با حسن بن کنون وارد جنگ شد (4) و شهر طنجه را محاصره کرد و حسن که هم پیمان خلیفه فاطمی بود، گریخت؛ محمد بن قاسم، بار دیگر به حسن

ص:167


1- (1) . با امضای معاهده سان کلیر، نرمان ها، جای پای ثابتی در سواحل غربی فرانسه پیدا کردند؛ از این زمان، تهدید جدی نرمان ها در سواحل اسپانیا آغاز شد؛ حکم با اقدامات گسترده نظامی در طی سال 360ه. و 361ه. برای مدت ها سواحل اسپانیا را از تهاجم نرمان ها (مجوس) دور کرد؛ بزرگ ترین حمله نرمان ها در 355ه./966م. به قصر ابی دانس درلشبونه (لیسبون) و قتل و اسارت گروهی از مسلمانان بود؛ ر.ک: نعنعی، الدولة الامویة فی الآندلس، ص 404.
2- (2) . پسر عموی او شانجة بن ردمیر، قوامیس اهل جلبیقیه و سموره را همراه با هدایایی برای صلح به دربار حکم المستنصر فرستاد؛ شاهِ برشلونه و طَرَّکونه درخواست تجدید صلح کردند و با ارسال هدایای ارزشمندی از جمله بیست غلام صقلبی و... با او بیعت کردند؛ سفیر گارسیابن شانجه شاه بشکش در رأس هیأتی از اساقفه و قوامیس درخواست صلح کردند؛ هیأتی به سرپرستی مادر ردریک به دربار حکم وارد شدند و مورد استقبال گسترده حکم قرار گرفتند؛ ر.ک: مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص384-385
3- (3) . محمد بن قاسم بن طُملُس در ایام مستنصر، وزیر و صاحب حشم بود و بارها در مقام سفیر، با شاه اردون ملاقات کرد؛ ر.ک: مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص389.
4- (4) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص366.

بن کنون حمله کرد و در «فحص مهران» شکست خورده، کشته شد و حکم، سردار پیروز جبهه های شمال آندلس، غالب ناصری را با سپاهی عظیم به جنگ حسن فرستاد و او به سرعت از طنجه تا شهر حجرالنسر را گرفت و در 363ه/973م شهر بصره، محل تجمع حسن و یارانش را چندین ماه در محاصره گرفتند.

«امویان» بعد از تصفیه مغرب اقصی، اقدام به تشکیل نیروی نظامی و تأسیس ناوگان دریایی بزرگی در سراسر سواحل مغرب اقصی با آندلس کردند تا مانع از تهاجم بربرها و فاطمیان باشد؛ (1) بدین شکل امویان آندلس به نفوذ فاطمیان در مغرب اقصی پایان دادند.

حکم و پدر او ناصر از اختلاف و جنگ قدرت بین سردار شیعی (2) زیری بن مناد و پسران علی بن حمدون (اختلاف صنهاجه و زناته) استفاده کرد؛ حَکَم پس از براندازی کامل مخالفان از مغرب اقصی، ولایت آن جا را به جعفر بن حمدون آندلسی داد.

جنگ با بزرگ «ادریسیان»، (حسن بن کنون) در 362ه. و 363ه.، ادامه داشت تا این که وی در اواخر سال 363ه. تسلیم شد (3) و از امیر اموی اعلام اطاعت کرد و به دنبال آن اشراف حسنی در تاریکی شب پنج شنبه چهارم محرم، در خانه هایی که برای آنها در قرطبه تدارک دیده شده بود اسکان داده شدند؛ (4) غالب نیز، به دلیل تثبیت موقعیت امویان در مغرب اقصی، لقب «ذی السیفین» گرفت و حسن بن کنون،

ص:168


1- (1) . نعنعی، تاریخ الدولة الامویة فی الآندلس، ص369
2- (2) . جعفر بن علی بن حمدون آندلسی، (صاحب مسیله) از معد بن اسماعیل شیعی (صاحب افریقیّه) جدا شد و به حکم المستنصربالله اموی پیوست؛ ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص242. جعفر و یحیی دو پسر علی بن حمدون بودند که ابتدا به دعوت شیعی وارد شد. علی بن حمدون (ابن آندلسی) به دستور قاسم ولیعهد عبیدالله مهدی والی مسیله شد و در فتنه ابی یزید در سال 334ه. مرد و جعفر والی مسیله شد تا این که، محمد بن الخیر بن خَزَر داعی بنی امیه به دست زیری بن مناد صاحب افریقیّه کشته شد ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ص242. و جعفر و برادرش یحیی از ترس فرار کردند. به سال 360 در جنگ سختی بین زیری و جعفر، زیریان کشته شدند و خود را وابسته حکم اعلام کرد و به آندلس رفت. در روز سه شنبه 11 ذی القعده 360 حکم، سران و ولاة آندلس را جمع کرد تا در مراسم ورود سرزیری بن مناد، سردار فاطمیان شرکت کنند. ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ص242.
3- (3) . غالب در سال 363ه.، شهر بصره در حوزه أصیلا را تصرف کرد؛ ر.ک: ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص42.
4- (4) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص248.

اندکی پیش از مرگ حَکَم، اجازه یافت به مصر مهاجرت کند.

دامنه فتوحات امویان در مغرب و آندلس در عصر حَکَم به بیشترین حد خود رسید و آرامشی در سراسر حکومت امویان آندلس برقرار شد؛ جانشین مناسب که میراث حَکَم را پاسداری کند، وجود نداشت و دولت اموی با بحرانی روبه رو شد که زمینه فروپاشی آن را فراهم ساخت.

ص:169

ص:170

16- هشام بن حکم و آغاز انحطاط دولت اموی

اشاره

مرگ حَکَم به سال 366ه. باعث اختلاف بین کارگزاران دولت اموی بر سر قدرت شد؛ پسر اول او عبدالرحمن در طفولیت مرد و حَکَم در سن کبر، صاحب فرزند گردید؛ (1) پسر دوم وی هشام به سال 351ه/962م متولد شد و محمد بن ابی عامر (الحاجب المنصور) که وکیل عبدالرحمن بود، امور خلیفه کودک و مادرش (صبح) را به عهده گرفت؛ (2) صبح، مقام «ملکه مادر» یافت و با عنوان «سیده ام هشام» از او یاد می شد؛ به کمک او هشام قدرت خلافت را به دست گرفت؛ او میوه خلافت در آندلس را چید و از رفاه و آبادانی حاکم در آندلس سود برد.

منصور

هشام ابوالولید (به همراه مادرش صبح) (3) در دوشنبه، چهارم صفر سال 366ه. به خلافت

ص:171


1- (1) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص43،42
2- (2) . ابن ابی عامر تا رسیدن به مقام حاجب، مشاغل متعددی را به عهده گرفت؛ ابتدا وکیل فرزندان خلیفه بود؛ سپس ناظر امانت دارالسکه و سپس الخزانه و آن گاه سپس خُطَّه المواریث، در روز پنج شنبه 7 محرم سال 358ه. و سپس قاضی اشبیلیّه و لبله و اعمال آن در چهارشنبه 11 ذی الحجه 358ه. ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص252؛ در 361ه. حکم؛ محمد بن ابی عامر را به شرطه وسطی برگزید و... و سپس حکم به او النَظِر فی الحشم را اضافه کرد. او هنگام مرگ حکم در خدمت سیده صبح البشکنسیه، مادر عبدالرحمن و هشام بود؛ ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص251. ابن خلدون نیز می نویسد: حَکَم، ابن ابی عامر را از خُطّه قضا به وزارت خود برکشید؛ ر.ک: ج7، ص318.
3- (3) . نام اصلی اسپانیایی او Aurora.

رسید و در 399ه. عزل گردید؛ خلافت اول او سی و سه سال و چهار ماه و خلافت دوم او دو سال و ده ماه طول کشید. (1)

امیر خردسال اموی، در آغاز کار، جناح های مختلف قدرت را در مقابل خود داشت که سال ها رقابت را در کاخ اموی تجربه کرده بودند؛ «صقالبه» مخالف انتقال قدرت به هشام بودند؛ اما جعفر مصحفی، حاجب دولت آندلس و ابن ابی عامر، اعتقاد داشتند که مصالح آنها تنها با خلافت آن کودک خردسال، تأمین می شود.

با مرگ حَکَم، صقالبه که نیروی برتر دربار و صاحب شکوه و قدرت واقعی بودند، وارد عمل شدند؛ فائق رئیس صقالبه (معروف به نظامی صاحب البُرُد و الطراز) و نیز جوذر (صاحب الصاغه و البیازره) که هر دو، مسئولیت «غلمان الفحول» در خارج قصر را به عهده داشتند. (2) برای حفظ و انتقال قدرت، ابتدا، مرگ حَکَم را بر نخست وزیر او جعفر، مخفی کردند و در صدد تدارک انتقال خلافت به مغیرة بن ناصر (برادر حَکَم) بر آمدند؛ طبق نقشه آنها، هشام به عنوان ولیعهد بعد از مغیره معرفی می شد و به این ترتیب قدرت دربار چون گذشته در اختیار «صقالبه» می ماند (3) و ابن عذاری در گزارش این ماجرا می نویسد: رأی آن دو خوب بود، اگر خدا می خواست؛ امّا هنگامی که قصد اجرای این کار را داشتند، جوذر به فائق گفت: باید ابتدا حاجب جعفر بن عثمان را گردن بزنیم تا کار اجرا شود. فائق گفت: سبحان اللّه حکم به قتل حاجب می کنی درحالی که هیچ گناهی ندارد و شاید با این تصمیم ما مخالفت نکند و نیز نباید کار را با خون ریزی شروع کنیم.

برای اجرای نقشه؛ آن دو ابتدا خبر مرگ حکم را به جعفر دادند و رأی خود را با او گفتند: جعفر گفت کاری عالی است و قسم خورد که من و دوستانم همراه شما خواهیم بود؛ جعفر قصر را ترک نمود و با مشیخه مشورت کرد و مذهب صقالبه در مورد نقض بیعت با هشام را در میان گذاشت؛ آنها گفتند: اگر دولت را به هشام محصور کنیم در امان خواهیم بود، (4) محمد بن ابی عامر به سرعت، مغیره بن عبدالرحمن

ص:172


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص253.
2- (2) . همان، ص259.
3- (3) . همان، ص260.
4- (4) . همان، ص260.

را به قتل رساند (1) و همت خود را صرف حذف صقالبه از عرصه قدرت در آندلس نمود و جعفر، حاجب دولت اموی، هشام را به عنوان خلیفه معرفی کرد. (2)

چون خبر قتل مغیره به جوذر وفائق رسید، از امور قصر استعفا داده و آن جا را ترک کردند و حاجب جعفر مصحفی، متصدی امور قصر و حرم شد؛ جعفر مقام جیش و امور مالی را به ابن ابی عامر داد و او را مأمور ادامه غزوات در ثغراقصی نمود؛ اما ابن ابی عامر با کمک وزیر ابی تمام غالب ناصری (صاحب مدینه سالم) که با جعفر حاجب عداوت داشت، او را از میان برداشت و خود همه امور دولت اموی را برعهده گرفت و حاجبِ دربار شد.

ابن خلدون، ابن ابی عامر را از رجال یمنی دانسته است که با تدبیر خاصی بین رجال دربار هشام اختلاف انداخت (3) و آنها را در مقابل هم قرار داد، ابن خلدون هم چنین چگونگی به قدرت رسیدن او را به مورد توجه قرارداده است؛ به گفته او: محمد، ابتدا کاری کرد که جعفر مصحفی، صقالبه را از کاخ بیرون راند و سرانجام کاخ اموی را از همه نامزدهای خلافت خالی کرد و سپس به سازمان دادن نیروی نظامی مستقل و جدیدی پرداخت که از عناصر بربر بودند.

در ایام اختلاف رجال دربار اموی بر سر جانشینی، امنیت مرزهای شمالی از دست رفت؛ لذا ابن ابی عامر با انجام سلسله طولانی از غزوات بر اوضاع مرزها مسلط شد. (4)

غزوات محمد بن ابن عامر (حاجب منصور)، به شکل مبالغه آمیزی مورد بحث محققان قرار گرفته است؛ به گفته نعنی، تمرکز بر اخبار زندگی شخصی منصور، موجب غفلت از اهمیت غزوات او که نقش تعیین کننده سیاسی نظامی در اسپانیای اسلامی و مسیحی داشته شده است؛ (5) حوادث بعد از مرگ منصور و در آستانه سقوط دولت امویان آندلس و شروع دوره اول ملوک الطوایف، نشان می دهد که غزوات وی در شمال آندلس، موفقیت آمیز نبوده است؛ نخستین غزوه او در 366ه. رخ داد و تا سال 381ه. او چهل و

ص:173


1- (1) . همان، ص261، 260.
2- (2) . ابن خلدون، العبر، ج1، ص318.
3- (3) . همان، ج7، ص318، 319.
4- (4) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص265، 264.
5- (5) . نعنعی، تاریخ الدولة الامویة فی الآندلس، ص446، 447.

هشت غزوه انجام داد؛ (1) به نوشته برخی منابع، وی پنجاه و هفت غزوه (2) که در همه آنها حضور داشت، انجام داد؛ (3) او در این غزوات تا شنت یاقوب (قدّیس یعقوب)، جایی که هیچ مسلمانی به آن جا نرسیده بود، پیش رفت. (4)

منصور، همه امور خلافت اموی را در اختیار داشت و انجام غزوات، از وی، چهره ای پرصلابت و با نفوذ ساخت و او از این موقعیت استفاده کرد (5) و قدرت خلافت را به خاندان خود منتقل و خلیفه خردسال، هشام را در کاخ محبوس نمود و بدین ترتیب تنها نام خلیفه اموی، بر روی سکه ها باقی ماند. (6)

دولت بنی عامر

محمد ابن ابی عامر (منصور) جهت سلطه کامل بر آندلس، ناگزیر از حذف متحدان قدیمی خود بود؛ او ابتدا غالب، حاکم «ثغر اعلی»، متحد قدیمی خود را از میان برداشت؛ ابن ابی عامر برای انجام این کار، ابتدا به استخدام «بربرها» در سپاه خود اقدام کرد و جبهه نیرومندی از بربرهای مغرب به رهبری جعفر بن علی بن حمدان آندلسی تشکیل داد؛ ابن خلدون می نویسد: منصور برای دستیابی به هدفش سپاهی از بربرها، ممالیک و علوج تدارک دید؛ او بربرها را مقدم داشت؛ رجال عرب را کنار زد؛ شهر زاهر را ساخت و خزائن اموال و اسلحه را به آن جا انتقال داد و نام خود را در سکه و طراز آورد. (7)

ص:174


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص295.
2- (2) . ابن خلدون، 52 غزوه؛ ر.ک: ابن خلدون، العبر، ج7، ص320؛ مقری، 56 غزوه؛ ر.ک: مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص38.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، 301/2.
4- (4) . قدیس یعقوب را مسیحیان عقیده دارند از حواریون عیسی(علیه السلام) بوده و کلیسای شهر شنت یاقوب که محل دفن او است، همه ساله زیارتگاه انبوهی از مسیحیان است؛ در ادبیات اسپانیای مسیحی، یعقوب چهره ای مبارز و ملی مذهبی دارد که برای نبرد، همراه جنگاوران مسیحی خارج می شود، با گذشت زمان او را قاتل المسلمین لقب ( Matamoros) دادند.
5- (5) . محمد ابن ابی عامر، بعد از این غزوات لقب، الحاجب المنصور (در سال 371ه ) گرفت.
6- (6) . مقرّی از محمد بن ابی عامر با عنوان الملک الاعظم یاد کرده است؛ ر.ک: مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص399.
7- (7) . ر.ک: ابن خلدون، العبر، ج7، ص320.

وی چنان که گفته شده، غالب را در محرم سال 371ه. در معرکه «دژ شنت بجنت» (1) شکست داد و آندلس، یک پارچه تسلیم منصور شد؛ او بلافاصله سردار خود جعفر بن علی بن حمدون آندلسی را نیز با حیله، در شعبان 372ه/983م کشت و حکومتی استبدادی در آندلس روی کار آورد که هیچ قدرتی را در کنار دولت قرطبه تحمل نمی کرد.

منصور به سال 379ه.، بزرگ خاندان تجیبی، حاکمان سرقسطه را که تا آن هنگام با وی هم پیمان بوده و در جنگ های شمال همراه او بودند را از میان برداشت و به سال 380ه. پسرش عبدالله را هم از میان برداشت؛ وی آن گاه مقام خود را از حاجبی ارتقا داده و پسر دیگرش عبدالملک را به عنوان ولیعهد انتخاب کرد.

اقدامات منصور در انتقال کامل قدرت به «خاندان عامری» و حذف امویان از آندلس باعث شد تا صبح، مادر خلیفه محبوس با استفاده از ثروت و قدرت خود، علیه منصور وارد عمل شود؛ اما منصور با اخذ فتوای شرعی از علمای آندلس، اموال قصر خلیفه را به بهانه این که خلیفه قادر به حفظ آنها نیست، خارج کرد و صبح، آخرین معارض خاندان بنی عامر را نیز با این حربه از صحنه خارج نمود.

چند دهه جنگ قدرت در آندلس، تنها به دربار و کاخ خلیفه اموی محدود شد و مردم در این نبرد دخالتی نداشتند و لذا آن چه را که نعنعی بیان می کند، مبنی بر این که: «ابن ابی عامر، همواره سعی می کرد، نام خلیفه اموی، هشام دوم را با عنوان خلیفه حفظ کند، چون می دانست مردم آندلس هنوز به دولت اموی عشق می ورزند»؛ (2) چندان به صواب نزدیک نیست.

سلطه «امویان» در دوره منصور، بر سراسر مغرب اقصی برقرار بود؛ وی به سال 392ه/1002م در پایان بیش از بیست وپنج سال حکومت به عنوان حاجب، با در اختیار داشتن ده هزار و پانصد نفر نیروی رزمی، در شصت و پنج سالگی در شهر سالم جان سپرد و در آنجا دفن گردید؛ (3) بعد از مرگ منصور، پسرش عبدالملک مقام حاجب خلیفه هشام را به سال 392ه. به عهده گرفت و به «سیف الدوله- المظفر الناصر لدین

ص:175


1- (1) . Sanvicente
2- (2) . نعنعی، تاریخ الدولة الامویة فی الآندلس، ص441.
3- (3) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص321.

الله» ملقب شد. (1) به گفته ابن خلدون؛ عبدالملک به روش پدرش، یعنی: استبداد بر هشام، خلیفه محجور و نیز استقلال در حکومت، بدون توجه به هشام، به حکومت بنی عامر، استمرار بخشید و کار پدرش را با درخواست ولایت عهدی از هشام کامل کرد؛ سند ولایت عهدی را هشام در مراسمی دیدنی و به یاد ماندنی در جمع کثیری از اهل حل وعقد امضا کرد؛ مقری تنظیم سند ولایت عهدی، به وسیله بنی عامر را مقدمه تحویل امر از «مضری» به «یمنی» و براساس کینه از «امویان» و «قریش» دانسته است؛ (2) متن کامل عقد بیعت و تاریخ ولایت عهدی عبدالملک را ابن خلدون این گونه آورده است: «...و ذلک فی شهر ربیع الاول سنة ثمان و تسعین و ثلثمائة...»؛ اهل دولت و وزرا هشام را در این کار سرزنش کردند و آن را پایان دولت اموی تلقی کردند. (3)

برخی از نویسندگان، دوران عبدالملک را همراه با شکوه و امنیت یاد کرده اند؛ او چون پدر به «بربرها» و «صقالبه» تکیه کرد و ابتدا همه امور خود را به طرفه (یکی از صقالبه) سپرد؛ با قتل طرفه، یکی از وزرای با سابقه که از زمان منصور به وزارت رسیده بود، همه امور دولت بنی عامر را برعهده گرفت؛ عیسی بن سعید یحصبی، معروف به ابن القطان در توطئه ای سعی کرد خلافت را از خلیفه محبوس، هشام، به مروانی دیگر به نام هشام بن عبدالجبار، نوه ناصر انتقال دهد که با دخالت ذلفا مادر عبدالملک شکست خورد و ابن القطان کشته شد. در ایام او اعیادی هفت ساله با عنوان السابع برگزار شد وروزگار او به سیاست و جنگ سپری شد. (4)

عبدالملک در ادامه کار پدرش، هفت غزوه در بلاد روم انجام داد؛ غزوات او به سال های 393ه. به شهر برشلونه در «ثغر اعلی» و فتح «دژ ممقصر» (5) محدود بود.

در سال 395ه. مقصد غزوه دوم عبدالملک جِلِّیقیَّه بود؛ غزوه سوم نیز در سال 395ه. روی داد؛ (6) غزوه چهارم به سال 396ه. در بنبلونه صورت گرفت؛ (7) پنجمین غزوه معروف

ص:176


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص3.
2- (2) . ر.ک: مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص426؛ ابن خلدون، العبر، ج7، ص323
3- (3) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص323، 321.
4- (4) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص423.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص4.
6- (6) . همان، ص11.
7- (7) . همان، ص12.

او به نام «غزوه النصر» یا جنگ قلونیه در تابستان 397ه. علیه سانچو گارسیا، حاکم قشتاله در بلاد قشتاله صورت گرفت؛ (1) در غزوه ششم به سال 398ه. تا «دژ شنت مَرْتین» پیش رفت؛ (2) سرانجام غزوه هفتم «صائفه» او به سال 398ه. بود که به «غزاة العله» معروف گردید؛ (3) این غزوه به دلیل بیماری عبدالملک و عدم همکاری بسیاری از داوطلبان در جنگ انجام نشد و عبدالملک به قرطبه بازگشت و در اثر بیماری و یا مسمومیت جان سپرد.

ص:177


1- (1) . همان، ص14.
2- (2) . همان، ص21.
3- (3) . همان، ص23، 24.

ص:178

17- محمد بن هشام بن عبدالجبار

قتل وزیر، عیسی بن سعید و نیز هشام بن عبدالجبار، به اتهام توطئه علیهِ «آل عامر» و «آل مروان»، باعث ایجاد فتنه ای بزرگ شد؛ (1) حاجب عبدالملک، به سال 399ه. بعد از تدارک جنگی بزرگ (غزاة العله) علیه دشمن خود سانچو گارسیا (صاحب قشتاله) بیمار شد و به قرطبه بازگشت؛ قتل او را به توطئه مشترک ذلفا و عبدالرحمن بن منصور نسبت داده اند؛ بنابراین روایت، عبدالرحمن (2) او را مسموم کرد (3) و پس از وی شنجول (عبدالرحمن) که تنها بیست و پنج سال داشت، حاجب شد. (4)

مرگ عبدالملک را آغاز انقلاب درد دانسته اند و دوره ای جدید در تاریخ آندلس که موجب از دست رفتن قدرت اسلامی شد برآورد نموده اند. (5)

سراسر حکومت عبدالملک و به ویژه عبدالرحمن (سانشو) به زندگی مرفه در

ص:179


1- (1) . چون هشام المؤید، استقلالی در امور نداشت و همه دولت او به دست آل عامر اداره می شد، جماعتی از آندلسی ها با هشام بن عبدالجبار بیعت کرده (ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص30، 34) مردم را به خلع هشام بن حکم و بیعت با عموی او هشام بن عبدالجبار فرا خواندند. جانشین منصور، حاجب عبدالملک، در مشورت با برادرش عبدالرحمن، عیسی و هشام بن عبدالجبار را به قتل رساند. ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص30،27.
2- (2) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص109.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص36، 37.
4- (4) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص424؛ ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص38.
5- (5) . عنان، تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج1، ص616، 617.

کاخ ها و حکومت در نهایت استبداد سپری شد.

شنجول از همان آغاز حکومت، رفتار نادرستی از خود نشان داد و یک ماه بعد، از خلیفه محبوس اموی (هشام) خواست تا او را ولیعهد خود معرفی نموده (1) و «مأمون» لقب دهد؛ (2) وی هم چنین با انجام اعمالی، موجب رنجش بزرگان آندلس شد و زمینه وهن دولت اموی و وقوع فتنه هایی را ایجاد کرد که به سرعت آندلس را به گرداب تفرقه انحطاط و نابودی کشاند. (3)

عبدالرحمن، چهار ماه درحالی که امور از دست او خارج شده بود، (4) وزارت خلیفه محصور اموی را برعهده داشت؛ امویان و نیروهای با نفوذ دربار که از سوی ذلفا (5) حمایت می شدند به سال 366ه.، محمد بن هشام بن عبدالجبار را به قدرت رساندند؛ (6) او با کمک اوباش قرطبه به شهر الزاهره پایتخت «عامریان» هجوم برد (7) و شهر را ویران کرد. (8) عبدالرحمن که برای جنگ به سمت «ثغر اعلی» حرکت می کرد، با شنیدن این خبر به قرطبه بازگشت، در نزدیکی قرطبه، همه لشکریان، او را ترک کردند و وی، سرانجام به دست فرمانده محمد بن هشام (ابن دزی) دستگیر و کشته شد (9) و بدین ترتیب دولت سی و پنج ساله «بنی عامر» در 399ه/1009م سقوط کرد. (10)

ص:180


1- (1) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص321-323.
2- (2) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص30؛ ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص38، 45، 46.
3- (3) . تلاش شنجول (عبدالرحمن) جهت کسب عناوین خلافتی (مأمون و... ولایتعهدی) را در زمینه نزاع دائم قیسی (امویان)، یمنی (عامریان) بررسی کرده اند؛ ر.ک: نعنعی، تاریخ الدولة الامویة فی الآندلس، ص437.
4- (4) . شنجول رفتار ثابتی نداشت، در قلعه رباح از ولایتعهدی تبری جست و خود را تنها حاجب خواند و...؛ ر،ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص69، 70.
5- (5) . ذلفا، مادر عبدالملک المظفر، انتقام خود را از عبدالرحمن گرفت و با تحریک یکی از فتیان عامری متعصب نسبت به امویان، خانواده مروانی را علیه عبدالرحمن بسیج کرد و از حمایت مالی بی دریغ خود آنها را برخوردار ساخت.
6- (6) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج7، ص370.
7- (7) . عسکلاجه (عبدالله بن ابی عامر)، هنگام سقوطِ الزهراه جانشین سانشو بود و در حال لهو و لعب کشته شد.
8- (8) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص66، 73.
9- (9) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص423.
10- (10) . مادر او دختر سانچو (شنجه) گارسیای دوم، شاه نبره (ناوار) بود؛ لذا، عبدالرحمن را از کودکی به علت شباهت به جدش شنجول یا سانشوی کوچک، ( Sanchuela) می گفتند؛ ر.ک: عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص30؛ ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص38، 45 و46.

خلیفه جدید، محمّد بن هشام بن عبدالجبار جهت جلب قلوب عموم مردم که شگفت زده شاهد جنگ قدرت بین «امویان» مستقر در کاخ قرطبه و «عامریان» حاکم بر کاخ الزاهره بودند، خود را مهدی نامید. برخی اعلام «مهدویت» را از سوی وی، از جمله منکرات عظیمی که او مرتکب شده دانسته اند؛ (1) او زندآنهای عمومی قرطبه را باز کرد و از زندانیان و اوباش، جهت انجام امور خود کمک گرفت (2) و برای پنجاه هزار تن از آنها مقرری تعیین کرد. (3)

محمد بن هشام، امور دولت خود را به برخی اشراف عربِ ناآگاه به اداره امور داد؛ او بعد از عزل هشام المؤید از خلافت، سلیمان بن حکم بن عبدالرحمن ناصر را ولیعهد و عبدالجبار بن مغیره، پسر عموی خود را حاجب و محمد بن مغیره را رئیس شرطه نمود. (4)

اقداماتِ مهدی، زمینه فروپاشی و تفرقه اساسی آندلس را فراهم ساخت؛ او با بیرون کردن دو نیروی عمده دولت اموی (بربرها و صقالبه) از پایتخت، خلافت را برای همیشه از وجود آنها محروم ساخت؛ اقدام دیگر او که اختلاف داخلی پایدار در خانواده اموی را سبب شد این بود که در شعبان 399ه. به دروغ، مرگ خلیفه، هشام المؤید را اعلام کرد و مراسم تدفین او را در حضور بزرگان قرطبه انجام داد و هشام را در یکی از اتاق های کاخ مخفی کرد؛ (5) مهدی با انجام این امور، مخالفت امویان دربارِ خود را سبب شد؛ در رأس مخالفان، ولیعهد او بود؛ «بربرها» و «صقالبه» با دامن زدن به آتش فتنه، قدرت خلافت را بین خود تقسیم کردند.

«صقالبه» در شرق آندلس، تجمع کرده و قدرت را به دست گرفتند و چون کار مهدی بالا گرفت از او اعلام اطاعت کردند؛ بربرها نیز در اطراف ولیعهد شورشی (سلیمان بن حکم بن عبدالرحمن ناصر) جمع شدند و خود را برای تصرف قرطبه آماده کردند؛ از سوی دیگر دولت های مسیحی شمال آندلس نیز با فرصت طلبی، وارد این کشمکش شده

ص:181


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص56، 60.
2- (2) . عبدالواحد مراکشی می نویسد: ولم یزل مضطرب الامور...؛ ر.ک: عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص30.
3- (3) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص323؛ ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص111.
4- (4) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص56، 60، 61.
5- (5) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص112.

و از این وضعیّت کمال استفاده را بردند. حرکت المستعین که به فتنه ای بزرگ منجر شد در روایت ابن اثیر بدین صورت است: هشام بن سلیمان بن عبدالرحمن ناصر (رشید) به وسیله مردم آندلس تحریک شد و علیه ابن عبدالجبار، شورید و برای خلع او اقدام کرد که نافرجام ماند و منجر به مرگ وی و یارانش شد؛ دو روز بعد، برادرزاده او سلیمان بن حکم بن سلیمان بن ناصر (المستعین) با کمک بربرها قیام کرد و مهدی که نمی دانست چه اقدامی انجام دهد (چون مرگ خلیفه المؤید را اعلام کرده بود) مخفیانه به طلیطله گریخته، به واضح پناهنده گردید و خود را برای بازگشت به قرطبه آماده کرد.

ص:182

18- آشوب بربرها (الفتنة البربریة)

اشاره

با توجه به این که بربرها مرکز خلافت اموی قرطبه را در دست داشتند و کفه سنگین قدرت در اختیار آنها بود. فتنه ای که به مرگ دولت اموی منجر شد را به آنها منسوب نموده اند. (1)

سلیمان بن حکم (المستعین) از دو نیروی داخلی آندلس: بربرها و نیروهای مسیحی شمال آندلس، جهت تصرف قرطبه استفاده کرد. زاوی بن زیری بن عطیه بزرگ بربرها و نیز حاکم قشتاله سانچو گارسیا متعهد شدند او را در پیروزی بر محمد بن عبدالجبار المهدی یاری دهند؛ بدین ترتیب در ربیع الاول سال 400ه. مستعین با سپاهی متشکل از بربرها و نیروهای مزدور مسیحی، شاه قشتاله را دستگیر و شهر قرطبه را تصرف کرد. (2) مهدی از طلیطله گریخت و فتی واضح صقلبی و اهالی طلیطله از او استقبال کردند. (3)

سلیمان، اوضاع قرطبه را سامان داد و برای شهرها والی تعیین کرد و اوضاع، اندکی آرام گرفت؛ محمد بن عبدالجبار در طلیطله از حاکمان مسیحی شمال آندلس

ص:183


1- (2) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص427.
2- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص82، 83.
3- (4) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص114.

کمک گرفت؛ آنها در مدینه سالم (1) جمع شده در تصرف قرطبه و بازگرداندن خلافت به او، یاری دادند. (2) او همراه حاکم برشلونه (بوریل سوم) و ارمنگول (3) حاکم اورقله، با چهل هزار سرباز، در 14 شوال 400ه. قرطبه را تصرف کردند و سلیمان به شاطبه گریخت و حکومت چند ماهه او متلاشی شد.

بازگشت مهدی به خلافت

مهدی (محمدبن هشام بن عبدالجبار) همان گونه که اشاره شد با حمایت متحدان مسیحی و واضح رهبر «صقالبه»، کاخ قرطبه را از ولیعهد خود سلیمان بن حکم پس گرفت. نخستین اقدام مهدی، پس از تصرف قرطبه، قتل عام بربرها بود؛ (4) برخورد مهدی با بربرها، آشوبی در آندلس به پا کرد که از آن به «الفتنه البربریه» یاد شده است؛ (5) او هزینه نظامی لشکرکشی مسیحیان همراه خود را که نه هزار تن بودند به زور از مردم گرفت. (6)

چنان که در تاریخ آمده در جریان جنگ بین بربرها و نیروهای مهدی، متشکل از صقالبه پیرو واضح و فرنگی ها، سیصدهزار فرنگی کشته شدند (7) و جبهه بربرها و سلیمان بن حکم قدرت گرفت و سرانجام ابن عبدالجبار تسلیم بربرها شد. (8)

صقالبه شاطبه، به رهبری خیران و عنبر (طرفداران هشام المؤید) با دور شدن بربرها از قرطبه، هشام المؤید (خلیفه زندانی) را از مخفی گاه خارج کردند و ابن عبدالجبار را در برابر او نشاندند تا در ستمی که در این مدت بر او روا داشته سرزنش کند و در حضور

ص:184


1- (1) . Medinacelli از بزرگترین شهرهای ثغر اوسط که مرکز آن بود و طلیطله جای آن را گرفت.
2- (2) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص31؛ نعنعی، الدولة الامویة فی الآندلس، ص506.
3- (3) . أَرْمَنْقُد.
4- (4) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص115.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص76، 80.
6- (6) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص115.
7- (7) . مخالفت مهدی با بربرها به حدی رسید که او اعلام کرد هر کس سر بربری را بیاورد، جایزه می گیرد؛ ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص81، 82، 87.
8- (8) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص326.

هشام، محمد بن عبدالجبار را کشتند. ابن اثیر می نویسد:

«ابن عبدالجبار را روبه روی هشام المؤید نشاندند و یک یک گناهان او را برشمرده و سپس او را به قتل رساندند. با این وضع، واضح صقلبی نیز به آنها پیوست و همه چیز جهت خلافت مجدد هشام المؤید آماده شد». (1)

خلافت دوم هشام (المؤید) بن حکم بن عبدالرحمن

هشام المؤید، قدرت را به کمک «صقالبه» در قرطبه به دست گرفت و مردم با او بیعت کردند؛ او واضح از موالی منصور عامری را حاجب خود قرار داد (2) و سر مهدی را برای سلیمان المستعین فرستاد و از او و «بربرها» خواست تا با وی بیعت کنند. هشام بزرگان قرطبه را فراخواند و از آنها خواست در اداره امور به او کمک کنند. آنها از سامان دادن اوضاع کشور اظهار یأس کردند؛ واضح، (حاجب هشام) که وخامت اوضاع را چنین دید، خواست تا به «ثغر اعلی» فرار کند که به وسیله نیروهای هشام المؤید کشته شد و هشام خود امور دولت را به دست گرفت. (3)

«بربرها» و رهبر آنها سلیمان از بیعت با هشام المؤید، خودداری کردند و در شهرهای مالقه، إلبیره و اطراف قرطبه، اقدام به غارت و فساد کردند و قرطبه را در محاصره گرفتند؛ کار بر مردم قرطبه دشوار شد و ناگزیر از مسیحیان کمک خواستند؛ مسیحیان در قبال تسلیم دویست دژ در شمال آندلس به آنان، حاضر به همکاری شدند. شورایی از فقها و قضات قرطبه، واگذاری دژها به مسیحیان را در مقابل همکاری آنها با حکومت تصویب کردند.

آتش فتنه شعله ور شد و کسانی که جهت مذاکره و مصالحه بین هشام و بربرها اقدام کردند، مانند فردی خَیِّر به نام ابن بَکر به وضع بسیار بدی به دست مردم کشته شدند؛ (4) سلیمان (رهبر بربرها) به مردم قرطبه نامه نوشت و آنها را دعوت به تسلیم

ص:185


1- (1) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج7، ص371-372؛ ابن خلدون، العبر، ج7، ص326.
2- (2) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص327.
3- (3) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص118.
4- (4) . همان، ص117؛ ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ص100-101.

نمود و از دامن زدن به فتنه ترساند. محاصره شهر، توسط بربرها شدت گرفت و آنان حومه قرطبه را به آتش کشیده و غارت کردند. قاضی ابن ذُکوان از سوی مردم قرطبه، نزد امیر سلیمان بن حکم حاضر شد و از آنها درخواست امان و صلح کرد (1) و بربرها با گرفتن مبلغ هنگفتی به مردم قرطبه امان دادند.

دومین دوره حکومت سلیمان بن حکم

سلیمان در آخر شوال سال 403ه. وارد کاخ قرطبه شد و هشام المؤید را احضار کرد و هشام در مجلسی رسمی، خلافت را به سلیمان واگذار کرد؛ «صقالبه» چندبار کوشیدند، هشام المؤید را با خود همراه و خلافت او را اعلام کنند؛ آنها به وی پیشنهاد کردند تا شبانه، همراه آنها به قلعه شاطبه فرار کند و از آن جا مقاومت در برابر دشمن را آغاز نماید؛ امّا هشام پیشنهاد آنان را نپذیرفت؛ به دنبال این اخبار بود که سلیمان تصمیم گرفت، هشام را از میان بردارد؛ (2) لذا بار دیگر او را احضار کرده و مورد مؤاخذه قرار داد و پس از آن، سرنوشت هشام برای همیشه در هاله ای از ابهام باقی ماند.

روایات درباره چگونگی پایان کار هشام متفاوت است؛ برخی می گویند در خفا به قتل رسید؛ ابن خطیب دراین باره می نویسد: او برای همیشه خود را مخفی کرد و همان روز احضار، شایع شد که وی به دست محمد، پسر سلیمان در پنجم ذی القعده سال403ه. کشته شده، با این وجود سوءاستفاده از شخصیت او متوقف نشد. (3)

نخستین اقدام سیلمان، پس از کسب مجدد قدرت، دور کردن بربرها از قرطبه بود؛ او کوره های آندلس را بین شش تن از رؤسای قبایل (4) بربر تقسیم کرد: (5) سبته را به علی بن حمود داد و به قاسم بن حمود واگذار کرد شهر طنجه و اصیلاء و الخضراء را؛ این اقدام

ص:186


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص106-107؛ ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص118.
2- (2) . مقری می نویسد: «و قُتل هشام سراً»؛ ر.ک: مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص429
3- (3) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص130.
4- (4) . بادیس بن حبوس غرناطه، برزالی در قرمونه، الیفرنی در رنده؛ خزرون در شریش؛ ر.ک: مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص429.
5- (5) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص119.

سلیمان در کنترل قرطبه، مؤثر نبود و سرانجام، سلیمان در محرم 407ه. به دست علی بن حمود کشته شد؛ می گویند: علی بن حمود هنگام قتل سلیمان می گفت: «این جزای کسی است که هشام را کشت». (1)

سایر شهرهای آندلس یکی پس از دیگری بین امرای قدرت طلب، تقسیم شدند: ابن عبّاد در اشبیلیّه، ابن افطش در بطلیوس، ابن عامر در لنسیه، ابن هود در سرقسطه و مجاهد عامری در داینه و ابن ذی النون در طلیطله قدرت را به دست گرفتند و نخستین دوره «ملوک الطوایف» آندلس آغاز شد.

ص:187


1- (1) . همان، ص121.

ص:188

19- فروپاشی دولت اموی

اشاره

بیست و پنج سال جنگ قدرت بین هیأت حاکمه امویان، قرطبه را با بحران جدّی روبه رو ساخت و در سرآشیبی سقوط قرار داد؛ (1) بربرها ابتدا سلیمان بن حکم ملقب به «مستعین» را به خلافت رساندند؛ (2) به قدرت رسیدن مستعین، به وسیله بربرها، زمینه روی کار آمدن گروهی از قدرت طلبان بربر شد که چند قرن نزاع با امویان را تجربه کرده بودند؛ آنها علی بن حمود که در سبته شوریده بود رابهانه یاری خلیفه سابق (هشام) قرار دادند و با این ادعا که وی علی بن حمود را ولیعهد خود تعیین کرده است (3) به جای مستعین به خلافت رساندند؛ (4) بدین سان نزاع ادریسی اموی موجب شد تا خلافت در آندلس، به دست «ادریسیان علوی» بیفتد؛ این نخستین بار بود که قدرت در طول دو قرن خلافت از خانواده اموی بیرون رفت؛ (5) نیز اولین بار بود که در آندلس، «علویان» پرچم دولت و خلافت را برافراشتند و شعارهای شیعی را رسمیت بخشیدند؛ بدین ترتیب بربرها، با حذف سلیمان خلافت را به علی بن حمود از «ادریسیان» دادند و او را به «الناصر لدین لله» ملقب ساختند. (6)

ص:189


1- (1) . از امویانی که بعد از مهدی روی کار آمدند، تا سقوط امویان با عنوان «خلفای فتنه» یاد کرده اند.
2- (2) . از سلیمان به عنوان امیر البرابر نام برده اند؛ ر.ک: ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص119-120.
3- (3) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص121.
4- (4) . ابن خلدون، العبر، ج1، ص328.
5- (5) . الدولة العربیة فی اسبانیة، ص343.
6- (6) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص113.

از جمله قدرت طلبان آندلس که از این موقعیت به خوبی استفاده کرد، ابن عباد بود که به دروغ ادعا کرد خلیفه (هشام المؤید) نزد او مخفی شده است؛ ابن خطیب این کار ابن عباد را از عجایب روزگار شمرده است؛ (1) با تدبیر ابن عباد در اکثر بلاد آندلس، خطبه به نام خلیفه اموی (هشام المؤید) خوانده شد؛ ابن عباد به این شکل، قدرت خلافت اموی را به خانواده خود منتقل ساخت و در اشبیلیّه حکومت مستقلی به پا کرد که قدرت آن تا چند نسل در فرزندان او باقی ماند.

آن چه ابن خطیب از زبان منجمین آورده، حاکی از اوضاع ناپایدار قدرت در اواخر دولت امویان است. او می نویسد:

اهل تنجیم از آغاز این فتنه از «قرانی شنیع» در سال 397ه. در «برج سنبله» خبر داده و هشدار داده اند که: «سرانجام فتنه در آندلس به فروپاشی «امویان» و تقسیم قدرت منجر خواهد شد»؛ من پیشگویی این منجمان را بررسی کرده ام و از قضا، همان طور که آنها گفته بودند از قوه به فعل درآمده است: پنج دولت که هرکدام دوبار به قدرت رسیدند بر مردم حکومت کردند: محمد بن هشام و سپس هشام بن حکم، (صاحب الجماعه) و سپس سلیمان بن حکم (صاحب البرابره) و بعد دو تن از امرای بنی حمود (قاسم و برادرزاده او یحیی بن علی بن حمود). (2)

مرتضی مروانی

در آغاز حکومت «بنی حمود» در قرطبه به نظر می رسید کار «امویان» به پایان رسیده است؛ دشمنان سرسخت بربرها که در شرق آندلس مستقر شده بودند، به دنبال یک مروانی بودند تا به بهانه برپایی خلافت امویان، قدرت را در قرطبه از چنگ بربرها خارج کنند.

در فاصله سال های 400 تا 422ه. که شورای بزرگان قرطبه به اخراج «بنی امیه» از قرطبه رأی داد، چند تن از نوادگان خلفای پیشین بنی امیه در قرطبه، قدرت را به دست گرفتند و کوشیدند تا بر کاخ ویرانِ خلافت «بنی امیه» خانه حکومت خود را بنا کنند. (3)

ص:190


1- (1) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص120.
2- (2) . همان، ص127.
3- (3) . ابن عذاری، گزارش این مرحله پایانی امویان را با ذکر جزئیات (از مرتضی تا امیة عبدالرحمن) آورده است؛ ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص135-152.

مرتضی، المستظهربالله (عبدالرحمن بن هشام بن عبدالجبار) (1) در 414ه. و بعد از چهل و هفت روز المستکفی بالله (محمد بن عبدالرحمن بن عبیدالله بن عبدالرحمن ناصر) و سپس هشام (المعتمد بالله) در 418ه. در «دژ البونت» و قرطبه، اعلام خلافت کردند؛ (2) بازگشت «امویان» به صحنه قدرت در قرطبه، شهری که زیر سلطه «بنی حمود» بود با واکنش بسیار تند بربرها مواجه شد و یکی از جناح های قدرتمند بربر که بر غرناطه حکم می راند از ادامه حرکت سپاه مرتضی به سمت قرطبه جلوگیری کرد و بدین ترتیب اعلام خلافت مرتضی بی ثمر ماند.

جریان قیام و خلافت مرتضی را خیران عامری حاکم المریّه که با نیت زنده پیدا کردن هشام المؤید همراه علی بن حمود وارد قرطبه شده بود به راه انداخت؛ کار او موج جدیدی از نزاع را در قرطبه ایجاد کرد؛ خیران وقتی از پیدا کردن هشام ناامید شد به بلنسیه گریخت؛ علی بن حمود به تعقیب او پرداخت، زهیر حاکم دانیه به خیران پیوست و یک مروانی به نام عبدالرحمن بن محمد بن عبدالملک بن عبدالرحمن بن ناصر، ملقب به مرتضی را به خلافت برداشتند و به طرف قرطبه حرکت کردند؛ آنان در ابتدا وارد غرناطه شدند (3) و «زیریان» که به رهبری زاوی بن زیری بن مناد در غرناطه حکومت می کردند، با این قوم وارد جنگ شدند و مرتضی کشته شد؛ خبر قتل مرتضی و شکست آندلسی ها به قاسم که در قرطبه بود رسید؛ با قتل مرتضی به سال 409ه. دولت اموی از آندلس ریشه کن شد و اثری از آن به جا نماند.

اوضاع قرطبه چنان متشنج و نامعلوم بود که رهبر بربرهای غرناطه که توطئه امویان را در نطفه خفه کرده بود، حاضر نشد برای کسب قدرت در قرطبه وارد صحنه شود و آندلس را ترک کرد. (4)

زاوی بن زیری بعد از واقعه قتل مرتضی از ترس عواقب این حادثه، آندلس را به قصد افریقیّه، وطن خود ترک کرد؛ چرا که دریافت آن چه باعث شکست مرتضی شد

ص:191


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص139-140.
2- (2) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص328-330؛ ر.ک: ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص130-138.
3- (3) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص131.
4- (4) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص328.

کوتاهی اصحاب و سرداران فرماندهان نظامی او در حمایت از وی بوده است.

بی اعتمادی رهبران نظامی در آندلس، امری عادی شد و این مسئله حاکی از فروپاشی اساس قدرت در قرطبه بود. فرماندهان نظامی اموی، مستأصل شده و با فروپاشی هیمنه سیاسی خلافت اموی در آندلس (1) قادر به حمایت از بازماندگان امرای اموی نبودند.

برادر مرتضی (ابوبکر هشام بن محمد) از جنگ غرناطه جان سالم به در برد و به موالی «عامریین» در «دژ البُنت» (2) نزد عبدالله بن قاسم فهری پناه برد.

هنگامی که «بنی حمود» از قرطبه خلع شدند، مردم قرطبه در ربیع الاخر سال 418ه. با ابوبکر هشام بیعت کردند؛ او حدود دو سال و نیم در «دژ البُنت» به سر می برد و در قرطبه، به نام او خطبه خوانده می شد؛ سرانجام در سال 420ه. وی به قرطبه عزیمت نمود و در مدت کوتاهی، توسط وزیرش عزل گردید؛ مردم قرطبه نسبت به حکومت جسور بودند؛ لذا هشام دوام نیاورد و چرا که مردم، سرانجام به تحریک امیة بن عبدالرحمن عراقی، پسر عموی هشام، که جوانی بی باک و جاهل بود، بر علیه وی شوریده و وی درحالی که در بین زنان خود مشغول به عیش ونوش بود؛ (3) اضطراب و آشوب چنان قرطبه را فرا گرفت که عامه مردم به ابی الحَزْم بن جهور، بزرگ قرطبه پناه بردند. مشایخ قرطبه اجتماع کردند و به خلع هشام و اتمام کار دولت «بنی امیه» و طرد همه «مروانیان» از قرطبه رأی دادند و مقرر کردند که امیه باید از قرطبه بیرون برود و هشام خود را از بالای قصر به ساباط جامع که منتهی به مقصوره می شد، رساند و پیش پای جماعت به خاک افتاد و از آنها خواست که جان او را حفظ کنند. جماعت او را از کراهت مردم از امویان مطلع ساختند و هشام طلب مرگ کرد. مردم تا صبح در اطراف جامع قرطبه بودند تا رأی جماعت برنگردد، آن گاه فرستادگانی را به بازارها و شهر و حومه های قرطبه فرستادند تا بنی امیه را شناسایی و اخراج کنند. ابی الحزم بن الجهور مسئولیت اخراج بنی امیه از قرطبه به عهده گرفت و به این ترتیب کار «بنی مروان» پایان گرفت. (4)

ص:192


1- (1) . ابن حزم؛ آشفتگی سیاسی پایان حکومت امویان آندلس را مورد توجه قرار داده است.
2- (2) . Alpuente.
3- (3) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص138.
4- (4) . همان، ص 139.

ابن خطیب توصیفی خواندنی از اوضاع آندلس در پایان دوره «امویان» دارد و میزان تفرقه بین اهل آندلس را به خوبی نشان داده است؛ به گفته او، افراد بی نام و نشان و بدون لیاقت، ادعای حکومت می کردند و القاب متعدد خلافتی، مانند: معتصد، مرتضی، موفّق، مستکفی، مستظهر، مستعین، منصور، ناصر و متوکّل بین قدرت طلبان رواج پیدا کرد. (1)

ص:193


1- (1) . همان، ص144.

ص:194

20- فرهنگ و تمدن اسلامی در دوره امویان

اشاره

پیش از ورود به بحث در فرهنگ و تمدن اسلامی در عصر اموی آندلس به مسئله اصالت و یا عدم اصالت آن در آندلس می پردازیم؛ از جمله ویژگی های تمدن آندلسی که مورد دقت قرار گرفته ویژگی انقطاع آن از گذشته آندلس است.

به گفته مورخین غربی: با روی کار آمدن «امویان» در آندلس، امپراطوری سیاسی و فرهنگی معتبری شکل گرفت و در عصر عبدالرحمن سوم و حکم، قرطبه، به برجسته ترین پایتخت اسلامی در آن زمان تبدیل شد و به گفته مندس پیدال (1) این شهر متمدن ترین شهر اروپا بود. (2)

مهم ترین ویژگی تمدن اسلامی در آندلس، ویژگی آمیزش فرهنگ ها و تمدن ها (3) و انتقال فرهنگ و تمدن شرق به غرب است؛ (4) شکل گیری فرهنگ و تمدن اسلامی در آندلس، از سویی توسعه تمدن اسلامی و از طرفی، پیدایش رقیبی برای بغداد و قاهره و اصفهان بود؛ (5) رشد علوم و معارف در آندلس، به حدی بود که قاضی طلیطله، صاعد آندلسی (467ه/1070م) کتابی با عنوان «طبقات الامم» براساس میزان پیش رفت امم در تولید و

ص:195


1- (1) . Ramon Menedez Pidal.
2- (2) . میراث اسپانیای مسلمان، ج2، ص739.
3- (3) . همان، ص742.
4- (4) . همان، ص740.
5- (5) . به ضمائم، تصویر شماره 5 مراجعه شود.

پیش رفت علم نوشته و جایگاه فرهنگ و تمدن اسلامی در آندلس را بیان نمود؛ (1)

از جمله بحث های مطرح در اصالت فرهنگ و تمدن آندلس، مسئله حفظ پیوستگی و عدم گسستگی این فرهنگ با گذشته خود (بقایای رومی) و یا عدم آن است؛ (2) بدون هیچ تردید، سرزمین آندلس، یکی از مجاری اصلی صدور میراث اسلامی عربی و اندیشه یونانی از طریق مسلمانان به اروپا بوده است. (3)

قاضی صاعد آندلسی در کتاب خود، از رشد فزاینده علوم و دستآوردهای جدید علمی مسلمانان در آندلس یاد کرده است؛ (4) او جزو علمای معتقد به گسستگی فرهنگی در آندلس است و فرهنگ و تمدن اسلامی در آندلس را اصالتاً اسلامی و بدون ریشه می داند؛ به گفته وی: مردم آندلس پیش از ورود اسلام در جهل و بی خبری و به دور از معرفت و علم و حکمت به سر می بردند؛ (5) او می نویسد: «آندلس پیش از ورود مسلمانان خالی از علم بود؛ او میراث رومی را درحد طلسمات قدیمی می داند که در مواضع مختلف آندلس، بقایای آن وجود داشته است؛ (6) چنان که مورخین عرب معاصر و برخی مورخان فرانسوی، چون دوزی، دوره پیش از اسلام در آندلس را عصر انحطاط دانسته اند.

بسیاری از محققان غربی، به ویژه مورخان و محققان معاصر اسپانیایی از روی مبالغه و تعصب (7) قائل به عدم گسستگی بین فرهنگ و تمدن دوره اسلامی آندلس با فرهنگ و تمدن بومی پیش از دوره اسلامی می باشند و فرهنگ و تمدن اسلامی را ادامه میراث رومی موجود در آندلس که از طریق ترجمه متون لاتینی به عربی حاصل شده می دانند؛ (8)

ص:196


1- (1) . قاضی صاعد آندلسی (م462ه) خود از علمای نجوم متولدالمریه است؛ وجه اهمیت کتاب وی، گذشته از بیان تحولات تاریخ علم، تأکید و توضیح مهم ترین تحولات طبّی و صیدله در آندلس است؛ ر.ک: اعلام الحضارة العربیة الاسلامیة، ص244، 245.
2- (2) . میراث اسپانیای مسلمان، ج2، ص601.
3- (3) . همان، ص529.
4- (4) . طبقات الامم، ص235.
5- (5) . همان، ص235.
6- (6) . همان، ص235.
7- (7) . به گفته محققان، دسترسی اندک به اطلاعات مربوط به مسیحیان و جامعه، مخالف مسلمانان در آندلس، اغلب باعث تعصب و یا تحریف می شود؛ میراث اسپانیای مسلمان، ج1، ص284.
8- (8) . ر.ک: میراث اسپانیای مسلمان، ج2، 661، 622.

آشفتگی اجتماعی، به خاطر عدم یکسانی زبان (1) که محققان اروپایی و اسپانیایی در خصوص آن مبالغه کرده اند تا حدود زیادی می تواند مؤید و راه گشای چنین نظریاتی باشد؛ به هرحال، نفوذ تمدن «گوتی» و «رومی» را نباید به طورکلی انکار کرد، چنان که برخی از محققان عربِ نیز معاصر به تأثیر فراوان آن اشاره کرده اند. (2)

از وجوهِ تمدن در غرب اسلامی، گسترش نیروی دریایی بود؛ توسعه قدرت دریایی «امویان» در آب های مدیترانه، با تصرف «جزایر بالئار» (3) و ایجاد «بندر المریه» (4) و «القصر دُسال» (5) و اقدام شجاعانه هشت جوان لیسبونی که در قرن چهارم هجری تا کرانه های ماِدر و جزایر قناری پیش رفتند، کامل شد. (6)

در مجموع، تمدن اسلامی در دروه اموی، چهره درخشان و ماندگاری در تاریخ علم جهانی از خود به جا گذاشت؛ شخصیت هایی در این تمدن به وجود آمدند که جنبه جهانی پیدا کردند؛ از جمله زهراوی، طبیب و جرّاح که آثار به جا مانده از او، نمونه اعلای این سخن است، چهره دیگر این تمدن، عباس بن فرناس (م274ه/887م) از دانشمندان آندلس که در قرطبه درخشید و مقرب دربار حکم بن هشام، عبدالرحمن بن حکم، محمد بن عبدالرحمن بود. (7)

موفقیت در زمینه شهرسازی، ساخت شهر مرسیه، الزهراء و... از ویژگی های تمدن دوره اموی است؛ قرطبه، در سال هشتصد میلادی حدود سه و نیم میلیون نفر جمعیت داشت (8) و در قرن بعد این رقم به دو برابر افزایش یافت.

ص:197


1- (1) . به گفته پروونسال ( E.Levi- Provensal) دو زبانگی در بین آندلسیان سده های میانه رواج داشت؛ ایشان غالباً در خانه به زبان رومیایی و در اجتماع به عربی سخن می گفتند؛ ر.ک: میراث اسپانیای مسلمان، ج1، ص537.
2- (2) . میراث اسپانیای مسلمان، ج2، ص725، 718، 719.
3- (3) . Baleares.
4- (4) . Almeria.
5- (5) . Alcaler do Sal.
6- (6) . اسلام و تمدن اسلامی، ج1، ص250.
7- (7) . عباس، طبیب، فلکی و داروشناسی بود و نخستین اقدام جهانی در پرواز را انجام داد و نخستین کسی بود که در خانه خود اتاقی ساخت که کرات آسمان در آن تعبیه شده بود؛ او را مخترع قلم و شیشه رُموز موسیقی و... می دانند؛ ر.ک: اعلام الحضارة العربیة الاسلامیة، ص248، 249، 250، 251، 252.
8- (8) . اسلام و تمدن اسلامی، ج1، ص250.

بنابراین با توجه به مطالب یاد شده، تمدن و فرهنگ آندلسی را باید نمونه ای اصیل از تمدن ایرانی- عربی- اسلامی قلمداد کرد که نمونه نخستین آن در شرق جهان اسلام شکل گرفته بود.

فرهنگ و تمدن اسلامی در آندلس، عرصه جدیدی جهت رشد و توسعه خود یافت که از ویژگی های خاصی نسبت به سایر حوزه های تمدن اسلامی برخوردار بود؛ چرا که این سرزمین به مثابه نقطه التقای دو تمدن مسیحی و اسلامی با بازپروری و نوزایش در عرصه های گوناگون فرهنگ، هنر و معماری و... تجلی شکوه تمدن اسلامی را به اوج کمال خود رساند و بدین ترتیب چهره های شاخص تمدن اسلامی در زمینه های مختلف در آندلس پدید آمدند؛ درخت تمدن اسلامی در دوره اموی نخستین مرحله رشد و حیات خود را سپری کرد و در همین عصر، محصولاتی ماندگار به جهان علم عرضه نمود؛ از جمله ویژگی های بارز تمدن آندلسی وجود ریشه ها و عناصر ایرانی آن است. گویی فرهنگ و تمدن ایرانی بعد از سقوط ایران به دست اعراب، به طور کامل به آندلس مهاجرت کرده و به حیات خود ادامه داده است؛ زندگی اجتماعی غذا، ورزش، پوشاک مردمِ این دیار، حتی تاکنون بسیاری از آثار فرهنگ و تمدن ایرانی را در خود حفظ کرده است. در این نوشته که به رئوس مباحث فرهنگ و تمدن اسلامی در آندلس اشاره شده، این ویژگی تمدن آندلسی، مورد توجه قرار گرفته است. این مطلب از گذشته مورد عنایت خاص محققین تاریخ آندلس بوده و به وضوح در منابع مربوط به این دیار به چشم می خورد.

سازمان دولت

سازمان خلافت امویانِ آندلس، براساس تعصب شکل گرفت؛ امویان آندلس، القاب خلافتی انتخاب کردند و خود را خلیفه، امیرالمؤمنین و امام می نامیدند؛ (1) عبدالرحمن اول، خود را خلیفه و امیرالمؤمنین نامید، در دولت امویان آندلس «حاجب» به جای «وزیر» عهده دار امور دولت بود؛ به این مقام، گاهی «ذوالوزارتین» نیز می گفتند؛ حاجبِ دولت آندلس همه کاره و صاحب اختیار و عالی ترین مقام پس از خلیفه محسوب می شد؛ او از جایگاه وزیر «عباسیان» و «فاطمیان» برخوردار بوده و بر اعمال دیوآنهای مختلف نظارت

ص:198


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص156.

می کرد و در واقع، مانندِ وزیر دربارِ بغداد و به مثابه نخست وزیر دوران ما تلقی می شد. (1) امویان آندلس در دستگاه اداری خود از چندین وزیر استفاده می کردند؛ چنان که امیر محمد اموی، بیست و پنج وزیر داشت. (2)

سازمان مالی دولت از بیت المال، خزانه عمومی و خزانه خصوصی رئیس دولت شکل می گرفت. عبدالرحمن ناصر اموی، درآمد دولت را سه قسمت می کرد: 1. سپاه، 2. بنا، 3. ذخیره؛ بیت المال آندلس در مسجد جامع نگه داری و نظارت بر آن به عهده «قاضی الجماعه» بود؛ خزانه خاص رئیس دولت، زیر نظر «دایه دار» بود که بر درآمدها و زمین های خلیفه نظارت داشت؛ حاجب، صاحب طراز، صاحب شرطه علیا، صاحب شرطه وسطی، صاحب شرطه صغری، صاحب السیف، خطة العرض و المواریث، خطة الضیاع، الناظر فی الحشم، صاحب المطبخ، صاحب الصاغة و البیازره، صاحب الخیل، خازن، صاحب السوق و... از جمله مناصب و مقامات اداری دوره امویان آندلس است.

در رأس سازمان قضایی آندلس، قاضی الجماعه قرار داشت. قاضی الانکحه، قاضی عسگر (قاضی المحلّه) و قاضی ولایات و شهرهای مختلف آندلس از جمله ارکان نظام قضایی امویان آندلس بود؛ از وجود قاضی در امور سیاست و جنگ نیز استفاده می شد؛ محکمه مظالم، به ریاست خلیفه یا والی شهر یا نایب او اداره می شد و جایگاه «محتسب»، قاضی و مأمور مظالم بود؛ محتسب به قضایایی که با امنیت عمومی و جنایات سروکار داشت، رسیدگی می کرد؛ (3) در دولت اموی آندلس، شغل محتسب وابسته به مقام قضا بود؛ آندلس بیش از یک محتسب داشت که کار مهمّ او رسیدگی به امور بازار بود و او را «صاحب السوق» یا بازاربان نیز می گفتند؛ قاضی القضات، قاضی الجماعه، عهده دار مقام «شرطه علیا» نیز می شد.

تأسیسات در دوره اموی در آندلس

بنای کاخ ها، شهرسازی، حمام، کاروانسرا، مسجد، دارالصّناعه و وجوه مختلف عمران

ص:199


1- (1) . ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ج2، ص229.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج2، ص94،93.
3- (3) . ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ج2، ص259.

شهری از ویژگی های دوران امویان در آندلس است؛ خلفای اموی آندلس، عنایت خاصی نسبت به عمران شهر طُرْطُوشه (1) طرّکونه و سایر بلاد شرق آندلس داشتند در زمان عبدالرحمن ناصر، به سال 333ه، 945م دارالصناعه (کارخانه کشتی سازی) در این شهرها دایر بود.

مهم ترین اثر تاریخی امویان آندلس، مسجد جامع قرطبه است (2) که طی چهار دوره ساخته شده است؛ (3) نقشه جامع قرطبه از روی نقشه مسجد اموی دمشق طراحی و بنا گردید؛ (4) به گفته محققان هند، بر اثر توسعه های مداوم، این مسجد، اصالت سبک شرقی خود را از دست داد؛ از جمله، عبدالرحمن سوم، حَکَم روم اضافاتی را در این جامع انجام دادند؛ این مسجد در حال حاضر، بزرگ ترین جامع اسلامی پس از جامع سامره است؛ (5) گاه کثرت ستون های شبستان جامع، تداعی گر انبوه درختان جنگل است در طاق های عمود بر دیوار قبله، شکل طاق دایره ای شکل به صورت نعل اسبی درآمده که احتمالا ابتکار آن از معماری «گوتیک غربی» گرفته شده است؛ اما بیشتر محققان تصریح می کنند که آثار اسلامی دوره امور متأثر از سبک ایرانی بوده و ازاین رو قرطبه رنگ شهری شرقی را به خود گرفته است.

کاخ «مدینه الزهرا» که عبدالرحمن سوم آن (6) را به شهر مبدل ساخت به سال 314ه. بنا گردید (7) که بناهای آن حاکی از نوآوری در معماری اسلامی است؛ (8) کاخ شهر الزهرا به تزئینات زیبای کنده کاری روی دیوارهایش که از عناصر گیاهی گل بوته ای تشکیل یافته

ص:200


1- (1) . Tortosa.
2- (2) . جامع قرطبه از آغاز تأسیس تاکنون ده ها بار به قلم های بسیاری وصف شده است. برخی آن را یکی از چهار زیور جهان در قرون وسطی دانسته اند. ر،ک: براند، ترجمه عظیمایی، زیور جهان قرطبه سده های میانه، میراث اسپانیای مسلمان، ج1، ص208.
3- (3) . بلر و بلوم، ترجمه آژند، هنر و معماری اسلامی، ج1، ص175.
4- (4) به ضمائم، تصویر شماره 6 مراجعه شود.
5- (5) . علام، ترجمه تفضلی، هنرهای خاورمیانه در دوران اسلامی، ص90.
6- (6) . وصف کاملی از این شهر و کاخ و انگیزه عبدالرحمن از بنای آن در قصاید شعرای آندلس آمده است و تعداد قابل توجهی از منابع گذشته و معاصر به وصف این اثر از حیث معماری پرداخته اند.
7- (7) . بلر و بلوم، ترجمه آژند، هنر و معماری اسلامی، ج1، ص179.
8- (8) . همان، ص183.

ممتاز بود؛ برخی از تأثیرات «بیزانسی» در آن نمایان است؛ اما از تأثیرات «عباسی» برخوردار نیست. روش کنده کاری روی گچ و سنگ که نمونه آن لوح مرمرین خلیفه حَکَم در دو طرف محرابِ جامع قرطبه است رایج بود. در تزئینات این الواح، موضوعات دقیق گیاه کنگر و نخل آمده است؛ (1) این روش از جمله ابداعات این دوره از هنر آندلسی است.

شهر قرطبه، پایتخت امویان از جهت تأسیسات عمرانی، همواره مورد توجه مورخان بوده است؛ این شهر دارای ششصد فاضلاب، هشتصد گرمابه و تعداد بسیاری فواره و چشمه های عمومی بود که مورد استفاده عموم قرار می گرفت. قرطبه با سیصد هزار نفر جمعیت، یکی از چهار شهر پرجمعیت دنیا در عهد «امویان» محسوب می شد. (2)

مهندسین مسلمان در آندلس، شبکه های وسیع و کارآمد آب یاری را بنیاد نهادند؛ (3) آسیاب های بادی و استفاده از سردخانه های طبیعی معمول گردید و (4) از جمله تأسیسات شهری، محل اقامت مسافران و محل نگه داری اموال، کالاها و حیوانات آنها بود. (5)

علوم و معارف در آندلس

1. حساب و ریاضیات و نجوم

در آندلس، نام ابوالقاسم مسلمة بن احمد مجریطی (397ه/1007م) در رأس «مکتب ریاضی نجومی» قرار دارد که در نیمه قرن سوم هجری تأسیس گردید؛ اساس کار او بر مبنای روش های خوارزمی بنا شده است. قدیمی ترین متن ریاضی آندلس، رساله ای منتشر نشده در مورد مسّاحی زمین (تکسیر) به قلم طبیب محمد بن عبدون از نیمه قرن چهارم هجری است که دارای ماهیتی علمی است. (6)

منجمان آندلسی، نسبت به گسترش ابزارهای نجومی (7) که بیشتر آنها، مانند: ابزارهای

ص:201


1- (1) . علام، ترجمه تفضلی، هنرهای خاورمیانه در دوران اسلامی، ص92.
2- (2) . گروؤس، ترجمه دامادی، گزارش زندگی در اسپانیای اسلامی، ص12.
3- (3) . همان، ص45، 47.
4- (4) . همان، ص48، 49.
5- (5) . همان، ص62.
6- (6) . سامسو، ترجمه اکبری، علوم دقیقه در آندلس، میراث اسپانیای مسلمان، ج2، ص563.
7- (7) . حمیدان، اعلام الحضاره العربیة الاسلامیه، ص223.

استوایی، حسابگرهای قیاسی بودند، بی اندازه علاقه نشان می دادند؛ از جمله این ابزارها «کرهِ مشبّک زرقالی» (1) بود که شکل توسعه یافته «اسطرلاب» (2) است، (3) زرقالی نخستین کسی بود که به همراه ابوالحسن علی بن خَلْف و شجّار در قرن پنجم هجری «اسطرلاب های کروی» را طراحی کردند. «الصحیفه العّبادیه» و «الصحیفة الشکازیّه» دو نوع جدید اسطرلاب بودند (4) که به وسیله زرقالی طراحی شدند؛ هم چنین منجمین آندلسی با تحقیق در سنّت نجومی هند و بطلمیوس؛ نوع جدیدی از «زیج» (5) را عرضه نمودند.

نخستین زیج ها در زمان عبدالرحمن دوم تدوین شد؛ مسلمة بن عبدالملک و شاگردان او: ابن صفّار و ابن سمح، زیج های جدیدی تنظیم کردند؛ «زیج جیّان»، «زیج طلیطله» نمونه هایی از تعالی علمی منجمان آندلس در طی قرن پنجم هجری است؛ (6) «جداول طلیطله ای» شاهدی بر نخستین پیشرفت بی سابقه در نجوم آندلس است که در اروپا، زمان انقلاب علمی در نظریه «حرکت ارتعاشی ستاره» اهمیتی فوق العاده داشت؛ حسین بن محمد بن حامد (ابن ادَمی) صاحب کتاب «نظم العقد» و ابومروان استیجی در رساله «الاقبال والادبار» به موضوع حرکت ارتعاشی ستاره که از کارهای مهم منجمان طلیطله ای بوده پرداختند.

منجم طلیطله (زرقالی) 25 سال از عمر خود را وقف مشاهده خورشید کرد و کتاب سنه الشمس یا الرسالة الجامعة فی الشمس را تألیف کرد؛ او نخستین کسی است که اعلام کرد: اوج خورشیدی از خود حرکتی در حدود یک درجه در 279ه. سال «یولیانی» (هر سال 365 روز و 6 ساعت) دارد.

اندیشه های زرقالی به بیش از سه قرن در آندلس و مغرب حاکم بود؛ زرقالی به پیدایش نوعی جدید از نجوم آندلسی کمک کرد که آمیخته ای از عناصر هندی (سند هند)، یونانی (بطلمیوس) و اسلامی (بتّانی) در خود داشت.

ص:202


1- (1) . Azarchel.
2- (2) . ostorlab ، آلت نجومی، در زمینه اندازه گیری و مسایل نظری و احکام نجوم و مهم ترین آلت نجومی در سراسر قرون وسطی برای رصد آسمان نزد منجمین بوده است.
3- (3) . سامسو، ترجمه اکبری، علوم دقیقه در آندلس، میراث اسپانیای مسلمان، ج2، ص572.
4- (4) به ضمائم، تصویر شماره 7 مراجعه شود.
5- (5) . زیج؛ جداول نجومی که در آن نتایج محاسبات حاصل از رصد آسمان ثبت شده است.
6- (6) . سامسو، ترجمه اکبری، علوم دقیقه در آندلس، میراث اسپانیای مسلمان، ج2، ص577، 588.

ساخت ابزارهای نجومی جدید، اصلاح سال نماهای دائمی و ظهور یک فلسفه جدید انتظام گیتی که سعی در ایجاد یک سیستم نجوم نوین و موافق با فیزیک داشت که خود آمیزه ای منحصر به فرد از عناصر «ارسطویی» و «افلاطونی» بود، در داخل چارچوب کلی نجوم اسلامی، بسیار بی سابقه بود.

دانش آندلسی در عرصه ریاضیّات، مرهون خدمات ابوالحسن کرمانی، متولد قرطبه است؛ از جمله خدمات وی به بسط دانش در آندلس وارد کردن و ارائه رسایل «اخوان الصفا» بود.

2. طب

طب از جمله علومی بود که در آندلس دوره اموی با پیشرفت قابل توجه مواجه شد؛ طب آندلسی مانند طب سایر نقاط جهان اسلامی، دارای بنیادی ایرانی است و تاروپود آن، آثار رازی، مجوسی و ابن سیناست. میزان تأثیر ابن سینا در طب آندلسی به حدی است که خوان ورنت، زادگاه او را قرطبه دانسته است. (1)

برخی از اطبا از مقربان دربار اموی آندلس بودند؛ ابن جُلجُل مقرّب دربار هشام بن حکم بود. (2) حرّانی، شاگرد ثابت بن سنان در بغداد در زمان عبدالرحمن دوم به قرطبه رفت و پزشک دربار او شد. (3) عبدالملک بن زهر، (4) ابوالقاسم زهراوی، غافقی، از پیشگامان طب آندلسی بودند؛ از ابوجعفر احمد غافقی، به عنوان یکی از پیش قراولان علم «پاتولوژی چشمی» جدید یاد کرده اند. (5)

عبدالملک بن زهر (557ه./1162م) با بهره از دانش پیشینیان، به ویژه جالینوس، دانش پزشکی را با مدوّن ساختن مشاهدات کلینیکی تکمیل کرد؛ التهاب پرده قلب را کشف و از نای بُری (برش نای به منظور جست وجو و نمونه برداری) کمک گرفت و تغذیه

ص:203


1- (1) . شفا، ایران در اسپانیای مسلمان، ص276، 277.
2- (2) . ابن جُلجُل، صاحب کتاب طبقات و الحکماء؛ ر، ک: حمیدان، اعلام الحضارة العربیة الاسلامیة فی علوم الاسلامیة والتطبیقیة، ج5، ص236.
3- (3) . میکل، ترجمه فروغی، اسلام و تمدن اسلامی، ص309.
4- (4) . ALBUCASIS.
5- (5) . میکل، ترجمه فروغی، اسلام و تمدن اسلامی، ص309.

مصنوعی را مطرح کرد. (1) عبدالملک بن زهر (م 404ه/1013م) متولد شهر «الزهرا»، نخستین مؤسس علم «جراحی» در جهان است که شیوه خاصی در جراحی ابداع کرد که بر تجربه و مشاهده حسی تکیه داشت؛ او کتاب التصریف لمن عجز عن التألیف را در این زمینه تدوین کرد؛ عبدالملک بن زهر را در بسیاری از زمینه ها، مبدع و پیش رو دانسته اند. از جمله ابداع آلات جراحی، و اختراع آلات چاپ او را هزار سال پیش از یوحنا، گوتنبرگ آلمانی دانسته اند. (2)

قاضی صاعد آندلسی در تاریخ طب آندلسی می نویسد: آندلس در طب، سابقه درخشانی ندارد و کسی که بتوان او را در حد مقدس بزرگ داشت در آن جا به وجود نیامده بود و محدوده دانش آنان در طب، استفاده از «کنانیش طبی» بود که آن را در خدمت پادشاهان به کار می گرفتند؛ در بیان قاضی صاعد، آغاز طب آندلسی به اواسط دوره اموی باز می گردد؛ وی نخستین کسی را که در آندلس در طب مشهور شد احمد بن ابا از قرطبه در ایام عبدالرحمن اوسط می داند. (3)

حرّانی در زمان امیر محمد بن عبدالرحمن و یحیی بن اسحق نصرانی، وزیر عبدالرحمن ناصر (صاحب کنّاشی) از جمله دیگر اطبای دوره اموی بودند؛ احمد بن حکم بن حفصون طبیب حکم المستنصر و در ارتباط با حاجب جعفر صقلبی نیز از جمله اطبای آندلس بود؛ (4) از جمله چشم پزشکان دوره اموی، از دو پزشک عمر و احمد، پسران طبیب حرّانی نامبرده اند که برای تحصیل به شرق رفته و به سال 351ه. به خدمت المستنصربالله اموی درآمدند؛ احمد در زمان خلافت هشام المؤید به او پیوست و هشام او را مسئول «خُطة الشرطه» و «خُطه السوق» کرد؛ او چشم پزشکی ماهر بود؛ از جمله اطبای یهودی آندلس، سلیمان بن حسّان معروف به ابن جُجُل (م 384ه) و عبدالله بن اسحق، معروف به ابن الشناعه المسلمانی الاسرائیلی است.

ص:204


1- (1) . همان، ص309.
2- (2) . حمیدان، اعلام الحضاره العربیة الاسلامیة فی العلوم الاسلامیة والفنون التطبیقیة، فی الآندلس و المغرب و الجزایر و تونس و لیبیا، ج5، ص154، 155-200.
3- (3) . قاضی صاعد، طبقات الامم، ص261.
4- (4) . همان، ص265.

یکی از دست آوردهای مهم مسلمانان در آندلس در عرصه «صیدله» (دانش خواص گیاهان) است، صیدله در آندلس جریانی است اصیل و ممتد و دارای ثمرات مشخص؛ اصالت آن به بازیابی مجدد پیشرفته ترین متن داروشناسی قرون وسطی به وسیله مسلمانان و توسعه آن باز می گردد؛ نخستین بار کتاب «الحشائش» دیسقوریدس (1) با عنایت امویان آندلس در قرطبه به عربی ترجمه شد؛ از جمله چند پزشک یهودی و مسلمان: حُسدان بن شبروط الاسرائیلی، بُسباسی، ابوعثمان الخزاز (الیابسه)، محمد بن سعیدالطبیب، عبدالرحمن بن اسحق بن هیثم، ابوعبدالله الصقلی و... آن را زیر نظر نیکولای راهب، فرستاده ارمانیوس به دربار ناصر در سال 340ه. که به دو زبان لاتینی و یونانی مسلّط بود ترجمه نمودند. (2)

ولید مذحجی، جواد الطبیب النصرانی، یونس حرانی (با داروی، المغیث الکبیر) و حمدین بن ابا و احمد بن یونس حرانی، از جمله دارو سازان بزرگ آندلس بودند که علم صیدله عرب را در نیمه خلافت امویان به اوج پیشرفت خود رساندند.

دیگر کسانی که در این زمینه مطالعاتی انجام داده و به گسترش این دانش افزوده اند عبارتند از: غافقی (صاحب الادویة المفرده) و ابوالخیر اشبیلی (صاحب عمدة الطبیب فی معرفة النبات) و طبیب و متکلم یهودی ابن میمون قرطبی از شاگردان طبیب فیلسوف، ابن صائغ (صاحب اثر پزشکی تدبیر الصحة و مقاله ای در بواسیر و السموم و التحرز من الادویة القتّاله و اختصار الستة عشر جالینوس و شحر اسماء العقار) که نام 405 گیاه دارویی را در آن آورده است؛ ابن رشد (صاحب الکلیات فی الطب که بخشی در ادویه و اغذیه دارد؛ تلخیص مقالات الاولی من کتاب الادویة المفردة؛ مقالة فی التریاق، مقالة فی المزاج المعتدل، المباحث بین ابوبکر بن طفیل و ابن رشد فی الدواء)؛ ابن الرومیه اشبیلی (صاحب الرحلة النباتیة؛ شرح بر الحشائش دیسقوریدس؛ تفسیر الاسماء الادویة المفرده

ص:205


1- (1) . Dioscoride.
2- (2) . الحشایش در نیمه قرن سوم به وسیله، اصطفان بن باسیل از یونانی به عربی ترجمه شده بود و ترجمه مجدد آن در آندلس، رگه های یونانی را در صیدله آندلس پررنگ تر نمود؛ به تصریح ابن جلجل، ترجمه پیشین ناقص بود و ترجمه جدید آن را کامل کرد؛ ر.ک: ابن جلجل، طبقات الاطباء و الحکماء، ص19-21؛ انتقال علوم یونانی به علوم اسلامی، ص263 کتاب مقاله فی ذکر الادویة التی لم یذکرها دیوسقوریدس.

من کتاب دیسقوریدس؛ تفسیر کتاب الادویة جالینوس؛ التنبیه علی اغلاط غافقی، مقالة فی ترکیب الادویة)؛ ابن بیطار مالقی (نویسنده شرح الادویة المفرده دیسقوریدس، المغنی فی الادیة المفردة؛ الابانه و الاعلام بما فی المناهج من الخلل و الاوهام؛ الافعال الغریبه و الخواص العجیبه، الجامع المفردات الادویه و الاغذیه و اسمائها و تحریرها و قواعد و منافعها که به هزار و هفتصد دارو پرداخته است). و نیز ابن العوام (صاحب الفلاحة) است که به پانصد وهشتاد و پنج گیاه و خواص آنها اشاره کرده است.

3. علم آبیاری و کشاورزی

سیستم آبیاری متداول در آندلس را اعراب از ایران با خود به آن ناحیه بدند؛ بهترین رساله در «قنات و آبیاری»، متعلق به کرجی، در قرن چهارم هجری است؛ نام «کاریز» در برخی نقاط به همین شکل باقی مانده و در نقاطی به Sihriz تبدیل شد.

از مهارت مسلمین در کشاورزی و آبیاری به عنوان «انقلاب سبز عرب» یاد کرده اند که بر پیشرفت در آبیاری تکیه داشت؛ (1) استفاده از سیستم های مختلف آب رسانی در این دوره، (2) انقلاب در به کارگیری فرمول های جدیدی از «نوریه» (دولاب) (3) در آب رسانی مزارع و آسیاب ها، (4) سبک خاص در کشاورزی آندلس پدید آورد که با پیشرفت همه جانبه روبه رو شد؛ هم چنین محققان از مکتب خاص کشاورزی آندلس در قرن چهارم هجری یاد کرده اند.

قناة از جمله کارآمدترین وسایل آبیاری در جامعه کشاورزی آندلس بود و در جامع مدیترانه ای، قنات ها محصول تکنیک کامل هیدرولیک ایرانی هستند. (5)

عریب بن سعید، کتابی با عنوان «تقویم قرطبه» به حَکَم دوم تقدیم کرد که حاوی اطلاعاتی کشاورزی راجع به درخت کاری، بستان کاری و باغ داری بود؛ این کتاب را نخستین کتاب در زمینه کشاورزی در آندلس دانسته اند که منشأ تحول در کشاورزی آن سرزمین گردید.

ص:206


1- (1) . گیلک، ترجمه اکبری، فن آوری هیدرولیکی در آندلس، میراث اسپانیای مسلمان، ج2، ص597-599.
2- (2) . همان، ص602، 606.
3- (3) . Noria, مشتق از واژه عربی ناعوره .
4- (4) . همان، ص609-611؛ گروؤس، ترجمه دامادی، گزارش زندگی در اسپانیای مسلمان، ص45، 47.
5- (5) . شفا، ایران در اسپانیای مسلمان، ص576.

ایجاد باغ های آزمایشگاهی نقش مهمی در توسعه چشم گیر کشاورزی آندلس داشت؛ این گونه فعالیت های کشاورزی، در رُصافه به دستور عبدالرحمن اول (1) در نزدیک قرطبه، و در مدینة الزهرا به دستور عبدالرحمن سوم و نیز در طلیطله، رایج بود.

علمایی چون ابن یصّال، ابن وافد، ابوالخیر، ابن حجّاج، تغزی و ابن عوّام با پدید آوردن آثاری علمی در طی قرن پنجم هجری در زمینه کشاورزی، مکتب کشاورزی آندلس را به اوج خود رساندند و زمینه انقلاب کشاورزی را در آن منطقه، فراهم ساختند؛ در این بین نخستین کار در زمینه کشاورزی، اثر ابن وافد (466ه) بود که «مجموع فی الفلاحة» نام داشت؛ این افراد با کتاب النبات ابوحنیفه دینوری، دانشمند ایرانی آشنایی داشته و از او نقل کرده اند؛ این کتاب یاد شده، مطالعات گیاه شناسی را در اسلام پی افکنده است؛ در میان کسانی که نام آنان گذشت رساله ابن عوّام مدتی طولانی تنها مرجع در زمینه کشاورزی اسپانیا بود؛ هم چنین ابوالخیر اشبیلی از دانشمندان علم گیاه شناسی و کشاورزی، کتابی در نبات و فلاحت نوشت. (2)

وجه اهمیت رساله های کشاورزی آندلس، برخورداری آنها از ماهیت تجربی است؛ مثلا در این آثار به استفاده از گیاهان «کتان» و «کنف» (شاهدانه) برای رنگ رزی و در پوشاک، استفاده از پنبه اسپانیایی (الگودون: (3) مشتق از لغت عربی قدیم قَطَن) اشاره شده است. (4)

آمیزه ای قوی از عناصر یونانی- لاتینی- ایرانی- هندی و ایبریایی (عرب آندلس) باعث ایجاد سنّت ریشه دار علم کشاورزی در سرزمین آندلس شد؛ در سطح فنی و علمی، اصلی ترین ویژگی کشاورزی آندلس، علم خاک شناسی بود.

باغ اسپانیایی از جمله شاخص های رشته کشاورزی در آندلس دوره اسلامی است، باغ داری یکی از شاخه های کشاورزی و پیش رفتی در هنر معماری محوطه سازی محسوب می شود و شکل توسعه یافته ای از علم کشاورزی است.

ص:207


1- (1) . عبدالرحمن اول، نخستین درخت خرما را با خود به آندلس آورد و در آن جا کاشت.
2- (2) . حمیدان، اعلام الحضارة العربیة الاسلامیة، ج5، ص221.
3- (3) . Algolon.
4- (4) . بولنس، استفاده از گیاهان برای رنگرزی و پوشاک پنبه و نیل در آندلس: یک بخش زراعی پر رونق، (قرن 5-11/7-13) ترجمه اکبری، میراث اسپانیای مسلمان، ج2، ص651، 655، 656، 637، 661، 662.

باغ اسپانیایی- عربی، گونه ای محلی از باغ اسلامی است (1) که براساس نظم چهار بخش (چهار باغ) بنا می شد؛ طرح باغ های آندلسی از نقشه باغ های ایران الهام گرفته بودند. (2) حیریک، (3) شکارگاه و باغ تفریحی است. چرا حبوبات باغ جانورشناختی محصور برای نگه داری حبوبات است. گل های رز ایرانی و نیز میوه های بومی ایران از جمله انار (میوه پارت) منشأ ایرانی داشتند که اعراب بعد از تصرف ایران آن را با خود به آندلس بردند. (4)

محل «دارالعروسه» (خانه عروس) در غرناطه، گواهی بر مهارت های عظیم کشاورزان عرب در علم هیدرولیک است.

4. ادبیات آندلسی در دوره اسلامی

آندلس در دوره حکومت مسلمانان، با وجود دوری از شرق اسلامی، زمینه مناسب و نادری برای گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی یافت؛ نثر عربی در بین منشیان و کاتبانِ دربارِ خلفای اموی، به سرعت رشد نمود. ابوعلی القالی (365ه/965م) از بغداد به آندلس رفت و نخستین الگوهای نثر عربی را از شرق، با خود به آن سرزمین برد؛ (5) نویسندگان آندلسی، به زودی در معارضه و مقابله با آثار مشهورِ شرق، آثار ادبی فخیمی پدید آوردند؛ کتاب عقد الفرید از ابن عبدربه (328ه/940م) نخستین اثر قلمی نویسنده ای آندلسی است که گلچینی از آثار ادبی شرق محسوب می شود؛ آثار ادبی آندلس را باید تا اندازه زیادی الهام گرفته از آثار شرقی ایرانی دانست؛ (6) آثاری چون: اغانی، کلیه، سندباد، شاهنامه، داستآنهای هزارویک شب، مقامات بدیع الزمان همدانی و ده ها اثر دیگر ایرانی ادبیات آندلس در دوره اموی را شکل داده اند؛ در این بین کتاب الاغانی الکبیر اثر ابوالفرج اصفهانی انعکاس بزرگی در آندلس داشت و متن درسی اساتید ادبیات در آندلس شد.

ص:208


1- (1) . گروؤس، ترجمه دامادی، گزارش زندگی در اسپانیای اسلامی، ص100، 102.
2- (2) . ر.ک: شفا، ترجمه سمسار، ایران در اسپانیای مسلمان، ص337.
3- (3) . Paladeisos ، یک باغ محصور و حیرالحیوانات یک باغ جانورشناسی محصور برای نگهداری حیوانات و... یک حیر، بخشی از کاخ اموی بود.
4- (4) . شفا، ترجمه سمسار، ایران در اسپانیای مسلمان، ص540-567.
5- (5) . آداس، ترجمه رضوانی، عرفان آندلسی و ظهور ابن عربی، میراث اسپانیای مسلمان، ج1، ص521، 522.
6- (6) . شفا، ترجمه سمسار، ایران در اسپانیای مسلمان، ص381؛ P.Hitti ، تاریخ اعراب، ص406.

فخر و غرور آندلسیان، مقابله با آثار شرق، تأکید برداشته های خود و باعث تشدید تعاملات ادبی و سبب خلقِ آثار جامع و کامل ادبی شده انگیزه پیدایش مشهورترین مقامات آندلسی شد؛ در همین رابطه، بسیاری از آندلسی ها را می توان نام برد که اعتبار خود را مدیون تقلید از «امالی» و «مقامات حریری» می دانند. ابوطاهر محمد تمیمی سرقسطی اشترکویی (538ه/1143م) مجموعه ای شامل «پنجاه مقامه» خلق کرد؛ ابومحمد عبدالله، مشهور به ابن مُرابع ازدی (750) نیز مقامه ای با نام مقامه ضیافت آفرید.

در میان آثار ادبی آندلس رساله ابن حزم طوق الحمامه را باید یکی از عالی ترین آثار ادبی در مقابله با شرق دانست که در آندلس خلق شد و نام وی را در سده بیستم به همان اندازه سده های میانه زنده کرد. (1) و نیز کتاب دیگری با عنوان الاقانی الاندولوزیه که به تقلید از اغانی ابوالفرج به وسیله یحیی بن الحُدوج آندلسی (الاعلم) پدید آمد.

شعر آندلسی نیز رابطه ای نزدیک با شعر عربی شرقی دارد، آندلسی ها، سبک جدیدی از شعر (موشحات وزجل) را در دوره اسلامی پدید آوردند؛ «زجل» و «موشحه» دو قالب جدیدِ شعر عربی در آندلس، در سده میانه است (2) که به شرق سرایت کرد، «زَجَل» شعری است که به لهجه بومی عربی آندلس سروده شده و در آن، گاهی از عبارات رومی اسپانیایی استفاده می شده است. این دو نوع نوآوری آندلسی ها در سده میانه همواره مورد توجه محققان بوده (3) و پیرامون منشأ و خاستگاهِ حقیقی آن بحث کرده اند؛ براساس جدیدترین دیدگاه ها، منشأ «زجل» و «موشحه» در ادبیات ایران است. ترجیع بند که میراث پهلوی که در اوستا به کرات استفاده شده است. (4)

برخی از امرای اموی، مروج شعر بوده و شاعران متعدد عرب در دربار آنها به سر می بردند؛ از جمله آنان عبدالرحمن اول (138ه.-172ه) است که خود نیز شاعر بود؛ در زمان حکم المستنصر (350ه.-366ه)، قالی (330ه) به دعوت او به آندلس رفت و

ص:209


1- (1) . گروؤس، ترجمه دامادی، گزارش زندگی در اسپانیای اسلامی، ص112.
2- (2) . ابن خلدون، مقدمه، از ص1137 تا ص1167.
3- (3) . بولنس، ترجمه اکبری، استفاده از گیاهان دارویی برای رنگرزی...؛ میراث اسپانیای مسلمان، ج2، ص659.
4- (4) . شفا، ایران در اسپانیای مسلمان، ص287؛ مایکل مک کلاین، اسپانیا و ایران، که جزئیات ترکیب زجل و موشح آندلس را در مقایسه با ترجیع بند ایرانی شرح می دهد.

مجموعه ای از آثار شعر شرقی عرب را در آن جا رواج داد؛ قالی هم چنین کتاب الامالی خود را به احترام حَکَم، در الزهرا نوشت و دیوان اشعار بسیاری از شعرای عرب را با خود به آندلس برد.

مهم ترین دوره ادبی آندلس در عهد حکومت بنیعامر بود که در دوره ملوک الطوایف استمرار یافت. (1)

شعر آندلسی پس از سیصد و اندی سال حضور مسلمانان در آندلس، در دوره فتنه به اوج شکوفایی خود رسید؛ یحیی غزّال (م 250ه)، ابن عبدربه (328ه) یوسف بن هارون رُمادی (م 403ه) و سرانجام، ابن هانی (م 362ه) تحت تأثیر متنبّی عقاید شیعی خود را به شعر در آوردند، از شعرا و ادبای بنام آندلس بودند.

در این بین شاعران دیگری را نیز باید نام برد، از جمله ابن درّاج قسطیلی و ابن شُهید آندلسی که اشعاری درون گرا می سرود و بهترین سروده های وی مرثیه هایی در مورد دوران آشوب و فتنه در آندلس و سقوط شهر قرطبه است؛ فقیه ابن حزم (م 465ه) و معاصر او ابن شُهَید نیز دو تن از شخصیت های بزرگ ادبی آندلس بودند.

ظهور ابن زیدون (463ه) در ادبیات آندلس، را می توان یک پدیده منحصر به فرد دانست؛ چرا که وی از لحاظ کیفیت کار بزرگ ترین شاعر آندلس بوده است، او را «بُحْتُری عرب» خوانده اند؛ الرسالة الهزلیه و الرسالة الجدّیة و نونیة از مشهورترین اشعار به جا مانده از ابن زیدون است؛ معتمد بن عباد، از ملوک الطوایف نیز، خود شاعر و حامی شاعران بود؛ (2) عبدالوحد مراکشی، چند مورد از اشعار او را در کتاب خود ذکر نموده است.

در این دوران در آندلس نوعی شعر به نام «شعر طبیعت» رواج یافت که موضوع آن باغ های میوه، گل ها و میوه ها، چشمه ها، درختان و رودهای جاری است (3) در این زمینه، اشعاری با عنوان «نورّیات» در وصف گل، «ربیعیّات»، در وصف بهار، «روضیّات» در وصف باغ ها و مناظر دل انگیز، از پایان سده سوم در آندلس، مورد توجه قرار گرفتند.

ص:210


1- (1) . جیّوسی، دوران طلایی شعر آندلس، ترجمه مهدوی، میراث اسپانیای مسلمان، ج1، ص546، 547، 543.
2- (2) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص102، 103، 104.
3- (3) . گروؤس، ترجمه دامادی، گزارش زندگی در اسپانیای اسلامی، ص113.

در این نوع از شعر، ابواسحق ابراهیم بن خفاجه (م533ه) نقطه عطفی در شعر آندلس است؛ او از جمله شاعران طبیعت بود که به جنبه های زیبایی شناختی طبیعت توجه داشت؛ (1) در شعر او همواره تجربه به همراه تفکر و تأمل وجه بارز تصویر سازی های شاعرانه است.

5. هنر اسلامی در آندلس

محققان تاریخ هنر به نوآوری و پیشرفت در برخی از زمینه های هنر، به ویژه «معماری» در آندلس اشاره کرده اند؛ (2) دو ویژگی خاصِ بناهای غرب اسلامی در آثار و بناهای مذهبی و غیر مذهبی آندلس در نهایت جلوه و شکوه به چشم می خورد؛

1. توسعه مقرنس؛

2. تنوع و کاربرد نقش مایه های تزیینی. (3)

از ویژگی های بارز هنر معماری آندلسی، تأثیر واضح «عناصر ایرانی» در عرصه تزئینات و عناصر کالبدی آن، مانند «گنبد رگه دار» در مسجد جامع قرطبه آشکار است. (4)

با این وصف سوریه و مصر و افریقیّه شاهراه انتقال هنر معماری ایران به آندلس بوده است.

«مدینه الزهرا» که حدود سال 329ه/936م بنا شد (5) و «هنر جامع قرطبه» اثری ایرانی محسوب می شوند که به وسیله اساتید معماری ایران در آندلس پدید آمده و این مطلب توسط محققین بزرگ تمدن اسلامی مورد تصدیق قرار گرفته است؛ از جمله ژرژ مارسه به سیر تحول بنای گنبد از دوره «ساسانی» و «مسجد جامع اصفهان» و تقلید آن در «جامع قرطبه» اشاره کرده است. (6) «محراب جامع قرطبه» نیز به گفته C,Scheter به وسیله یک هنرمند ایرانی ساخته

ص:211


1- (1) . جیّوسی، شعر طبیعت در آندلس و ظهور ابن خفاجه، ترجمه مهدوی، میراث اسپانیای مسلمان، ج1، ص607، 627، 630، 632.
2- (2) . اتینگهاوزن و گرابر، ترجمه آژند، هنر و معماری اسلامی، ج1، ص182.
3- (3) . تزئینات معماری آندلسی و طرح تزئین حجاری شده در بناهای آندلس، بازتابی از ثنویت مزدائی ایرانی است؛ ر.ک: شفا، ترجمه سمسار، ایران در اسپانیای مسلمان، ص341.
4- (4) . شفا، ایران در اسپانیای مسلمان، ص326، 327؛ Talbot Rice هنر اسلامی، ص77-81.
5- (5) . ارناندس، ترجمه قاسمی، اندیشه اسلامی در شبه جزیره ایبری؛ میراث اسپانیای مسلمان، ج2، ص328.
6- (6) . همان، ص328.

و تزئین شد (1) حتی «طاق نعل اسبی» که شاخصه معماری اسپانیایی است، در ایران «ساسانی» و عموماً در قصرهای «تیسفون» به کار برده می شد (2) و منبع اصلی طاق ها در آندلس است.

«مسجد جامع قرطبه» شاهکار معماری اسلامی است که با بناهای مشابه در مدینه، تونس، الازهر، مسجدالاقصی مطابقت داشته (3) و آن را نمونه اصلی «مسجد چهل ستون» دانسته اند؛ (4) این مسجد در زمان عبدالرحمن اوّل اموی ساخته شد؛ وی ابتدا مسجد چهل ستونِ عریضی را به صورت یازده راهه ساخت که به شکل گوتیک قائم به سمت قبله و به شیوه چند مسجد مهم اموی، به ویژه مسجد الاقصی در بیت المقدس بنا شده بود. (5)

عنصر بومی اسپانیا «قوس نعل اسبی» نخستین بار در بناهای اسلامی به کار رفته؛ (6) این شیوه بنا سازی، میراث سنّتِ کلیساسازی اسپانیاست (7) که از قبل سابقه داشته است؛ حَکَم دوم، به تقلید از ولید در احداث «جامع دمشق»، استاد معرّق کاری را از بیزانس طلبید. (8) اما در نگاه منصفانه و علمی در تاریخ.

تداوم سنّتِ ساخت کاخ های «اموی»، بنای «جامع شهر» محسوب می شود؛ (9) اما در مدینه الزهرا تأثیر «عباسیان» و سنّت اسلامی اسپانیایی و بومی آشکار است؛ «کاخ الجعفریّه» در سرقسطه بر همین منوال توسط المقتدر بنا شد. (10)

«اشیای عاجی» (11) قرن 4 و 5 هجری مسلمانان در اسپانیا، (12) بازتاب عمیق مظاهر

ص:212


1- (1) . همان، ص329.
2- (2) . همان، ص331.
3- (3) . اتینگهاوزن و گرابر، ترجمه آژند، هنر و معماری اسلامی، ج1، ص175، 176.
4- (4) . گرابار، ترجمه آخشینی، دو تناقض در هنر اسلامی شبه جزیره اسپانیا، میراث اسپانیای مسلمان، ج2، ص13.
5- (5) . اتینگهاوزن و گرابر، ترجمه آژند، هنر و معماری اسلامی، ج1، ص179.
6- (6) . دادز، ترجمه آخشینی، سنت مدجنان در معماری، میراث اسپانیای مسلمان، ج2، ص36، 35، 37، 38.
7- (7) . اتینگهاوزن و گرابر، ترجمه آژند، هنر و معماری اسلامی، ج1، ص178، 179.
8- (8) . همان، ص180.
9- (9) . همان، ص40، 41.
10- (10) . اتینگهاوزن و گرابر، ترجمه آژند، هنر و معماری اسلامی، ج1، ص179.
11- (11) . شمار زیادی سفالینه، شیشه، ابزار فلزی آشپزخانه و ظروف و اشیای نفیسِ نقره ای و پرده ابریشمی از دوره اسلامی در اسپانیا کشف شده است؛ ر.ک: اتینگهاوزن و گرابر، ترجمه آژند، هنر و معماری اسلامی، ج1، ص184.
12- (12) . اتینگهاوزن و گرابر، ترجمه آژند، هنر و معماری اسلامی، ج1، ص187، 188.

هنری و فرهنگی دربار اموی است؛ (1) یکی از زیباترین عاج های به جا مانده از این نوع، متعلق به المغیره، (2)برادر کوچک حَکَم دوم است (3) که تصاویری از دربار شاهی را برخود دارد (4) و اوج هنرهای تزئینی در آندلس را نشان می دهد. (5)

سنت «سفالگری» دربار عباسی نیز در سراسر اسپانیا (6) در قرن 4ه/10م مورد تقلید قرار گرفت. (7)

هنر «خوش نویسی» عربی در آندلس، در انواع خطوط عربی کوفی باستانی (کوفی گل و گیاهی) و کوفی ساده، رواج داشت؛ (8) کتیبه های متعددی از انواع خط کوفی در آندلس دوره اموی باقی مانده است؛ (9) در این دوره، خوش نویسی کوفی، زینت بخش بافتنی ها، سکه ها، عاج ها، سفالینه ها و کارهای فلزی است. (10)

در گزارشی از حجاری و فلز کاری در دوره اموی، برخی از آثار اموی موجود در موزه های اروپا معرفی شده است. (11)

«موسیقی آندلسی» موسیقی درباری است (12) و از نیمه قرن سوم، تحت تأثیر شخصیت

ص:213


1- (1) . گرابار، ترجمه آخشینی، دو تناقض در هنر اسلامی آندلس، میراث اسپانیای مسلمان، ج2، ص17.
2- (2) به ضمائم، تصویر شماره 8 مراجعه شود.
3- (3) . اتینگهاوزن و گرابر، ترجمه آژند، هنر و معماری اسلامی، ج1، ص186.
4- (4) . دادز، ترجمه آخشینی، سنت مدجنان، میراث اسپانیای مسلمان، ج2، ص44.
5- (5) . اتینگهاوزن و گرابر، ترجمه آژند، هنر و معماری اسلامی، ج1، ص185،184.
6- (6) . ایالت والنسیا ( Valencia) ، (شهر مانیس)، قرطبه، مالقه، (مکتب سفال سازی مالقه) از مراکز مهم سفال سازی اسپانیا است؛ تعبیرات گل و تصویر پرنده و کتابتِ خط عربی به رنگ سبز و قهوه ای تیره از ویژگی های سفال قرطبه دوره اموی است؛ ر.ک: دیماند، ترجمه فریار، راهنمای صنایع اسلامی، ص212، 213، 214.
7- (7) . بقایای سفال های براق پیدا شده در قرطبه، نشان می دهد که آنها از مراکز ایران آورده شده است؛ ر.ک: علام، ترجمه تفضلی، هنرهای اسلامی در خاورمیانه، ص94.
8- (8) . همان، ج2، ص103، 104، 105، 106، 107.
9- (9) . اتینگهاوزن و گرابر، ترجمه آژند، هنر و معماری اسلامی، ج1، ص192.
10- (10) . همان، ص111.
11- (11) . دیماند، ترجمه فریار، راهنمای صنایع اسلامی، ص109، 110.
12- (12) . گروؤس، ترجمه دامادی، گزارش زندگی در اسپانیای مسلمان، ص98.

ابوالحسن علی بن نافع ملقب به زریاب (1) قرار گرفت؛ (2) که به خاطر دشمنی (3) با خلفای بغداد، کاخ سلطنتی را ترک کرد و در کاخ سلطنتی قرطبه به تعلیم و کار موسیقی مشغول شد، (4) به گفته تیفاشی، او سبکی را در موسیقی ادامه داد که تا قرن پنجم هجری سرآمد همه سبک ها بود؛ (5) کار زریاب را بنیان موسیقی آندلسی دانسته اند که به سراسر جهان راه یافت و الگوی اروپایی عهد رنسانس شد.

در کنار موسیقی درباری «امویان»، رواج موسیقی بین عموم مردم نیز مورد توجه محققان قرار گرفته است؛ مردم این سرزمین، علاقه و دلبستگی خاصی به موسیقی و آواز و ترانه داشتند. (6)

در قضاوت نهایی در مورد هنر رایج در آندلس عصر اموی، می توان گفت: سبک های کلاسیک شرقی و به طور غالب سبک ایرانی که چند قرن در شرق جهان اسلام به وسیله خلافت «اموی»، «عباسی» و سلسله های محلی تجربه شده بود به آندلس راه یافت و در آن جا، برخی خصوصیات معماری و هنر بیزانسی را پذیرفت؛ امّا ویژگی اساسی هنر آندلس، افزایش جنبه کیفی و جنبه رفاه طلبی شاهانه آن است. در عرصه «بافندگی»، صنعت «حریر بافی» در المریه (800 کارخانه) (7) مرسیه و اشبیلیّهپر رونق بود؛ نمونه های زیبایی از جمله قطعه حریری به نام هشام دوم (399ه) مزیّن به ترنج هایی با عناصر جاندار به دور یک محور (8) که تأثیر شرقی و ایرانی در آن آشکار می سازد، باقی مانده است. منشأ بافندگی آندلسی، به دوره «ساسانی» برمی گردد؛ چرا که نام ایرانی پارچه های آندلسی، تا پایان حضور اعراب در اسپانیا حفظ شد.

6. تفسیر قرآن

حجم انبوه فعالیت های قرآنی و تفسیر در آندلس، باعث شد تا در زمینه تفسیر، تجربه ای

ص:214


1- (1) . Ziryab.
2- (2) . رایت، ترجمه نظری نژاد، موسیقی در اسپانیای مسلمان، میراث اسپانیای مسلمان، ج1، ص891.
3- (3) . همان، ص893.
4- (4) . گروؤس، ترجمه دامادی، گزارش زندگی در اسپانیای مسلمان، ص98.
5- (5) . همان، ص901.
6- (6) . گروؤس، ترجمه دامادی، گزارش زندگی در اسپانیای مسلمان، ص97.
7- (7) . دیماند، ترجمه فریار، راهنمای صنایع اسلامی، ص252
8- (8) . شفا، ایران در اسپانیای مسلمان، ص419-422.

آندلسی حاصل شد و سبک خاصی از تفسیر به وجود آمد.

در قرن 4ه، بزرگانی در تفسیر و علوم قرآن ظهور کردند که آثار آنها ماندگار شد: موسی بن أزهر (م306ه) از اهالی استجه، احمد بن بقی بن مخلد (م324ه)، عثمان بن محمد بن محاس، ابوسعید آندلس (م356ه) از استجه، ابراهیم بن اسحق الاموی، معروف به ابن ابی زرد، (1) از اهالی طلیطله، عبدالرحمن بن مغیره بن عبدالملک قرشی، از اهالی قرطبه، محمد بن ابراهیم بن اسماعیل بن یحیی، معروف به ابن المشکیالی از اهالی طلیطله، (2) ابن عطیه ابوعبدالله بن اسحق ابن تبّان (م371ه) (3) و ابن السمنیه القطان که کتاب احکام القرآن را نوشت. (4)

شیوه تفسیری مدرسه آندلس، جمع میان بحث لغوی، حدیثی، فقهی و بحث علمی راجع به ناسخ و منسوخ و اسباب نزول و توجه به اعجاز قرآن و دوری تعصب آلود از اندیشه شیعی و معتزله در تفسیر و اهتمام به آیات الاحکام بود.

7. فقه

«فقه مالکی» در آندلس دوره اموی، بین عوام و خواص گسترش یافت (5) و جانشین «فقه اوزاعی» و «ظاهری» شد؛ فقهای آندلس، مصدر جدیدی در تشریع در محدوده فقه مالکی عرضه کردند؛ قدرت فقهی فقهای مالکی قرطبه، به جایی رسید که قرطبه از حیث اهمیت فقهی، مانند مدینه الرسول مرجعیت پیدا کرد و احکام فقهای قرطبه (پایتخت امویان) و رفتار فقهی مردم آن شهر به عنوان «عمل قرطبه»، در مغرب مورد استناد و بحث قرار می گرفت. (6)

فقهای بزرگ مذهب مالکی در قرطبه تجمع کردند و دولت اموی در اوج اقتدار خود، تعصب شدیدی نسبت به مذهب مالک نشان می داد و اجازه خروج از چهارچوب مذهبی

ص:215


1- (1) . ابن بشکوال، صله، ج1، ص87.
2- (2) . همان، ص486، 487.
3- (3) . مخلوف، شجرة النور الزکیة، ج1، ص95.
4- (4) . همان، ص81.
5- (5) . در رابطه با میزان عنایت آندلسی ها به فقه، توجه علمای آندلس به اصول فقه کمتر بود؛ ابوالولید باجی (م474ه) از معدود علمایی بود که در اواخر دوره اموی، کتاب احکام الفصول فی احکام الاصول را نوشت.
6- (6) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص556.

مالکی را نمی داد؛ از جمله ویژگی های «فقه مالکی» توجه به عرف و رسوم مردم بود؛ از این رو استناد به عمل مردم قرطبه به عنوان یکی از مصادر تشریفی در فقه مالکی در آمد؛ با وجود حاکمیت مطلق فقه مالکی در نقاطی از آندلس، مانند میورقه و منورقه، «مذهب ظاهری» رواج داشت و حتی در قرطبه افرادی چون ابن حزم (م455ه) (1) هم چنان پای بند و متعصب به مذهب ظاهری باقی ماندند.

8. فلسفه و کلام و تصوف

«فلسفه» به معنای دقیق کلمه متأخر از سایر علوم، وارد آندلس شد؛ چهره های الگو در جهان اسلام، رازی، سرخسی، راوندی، ابن سینا و فارابی حجم عظیمی از اندیشه کلامی و فلسفی را تولید کردند که مورد استفاده مسلمانان در غرب اسلامی قرارگرفت.

از عبدالرحمن اوسط به عنوان نخستین واردکننده فلسفه به آندلس نام برده اند؛ اما سیره اساسی امویان آندلس در مخالفت با فلسفه قرار گرفت.

ابن مَسَرّه (م319ه/931م) نخستین آندلسی بود که ترکیبی از عقاید «صوفیه»، «باطنیه» و «معتزله» را از شرق به آندلس آورد و در قرطبه به ترویج عقاید خود پرداخت؛ عقاید او، ترکیبی از عرفان نظری و عملی است؛ بعدها عقاید ابن مَسَرّه با مخالفت تند دولت اموی روبه رو شد. (2)

افکار ابن مَسَرّه زمینه پیدایش تفکر جدلی عرفان آندلسی را فراهم ساخت؛ افکار او تا حدّ زیادی در «مکتب المریه» خود را نشان داد. (3) بعد رگه های وسیعی از اندیشه های ابن مَسَرّه در مکتب ابن عربی مطرح شد.

در زمان حَکَم المستنصربالله، امویان آندلس، عنایتی خاص به علم مبذول داشتند؛ (4) علمایی از بغداد، مصر و سایر نقاط، راهی قرطبه شدند و با خود، نوشته های گران قدر را به آندلس بردند؛ در کتابخانه شخصی دربار حَکَم، چهارصد

ص:216


1- (1) . قاضی صاعد، طبقات الامم، ص258.
2- (2) . افکار ابن مَسَرّه تحت تأثیر رسائل اخوان الصفاست که به وسیله طبیب و ریاضی دان ایرانی، کرمانی، وارد آندلس شد.
3- (3) . قاضی صاعد، طبقات الامم، ص305.
4- (4) . همان، ص241.

هزار جلد کتاب وجود داشت؛ (1) در زمان او مطالعه و تحقیق در فلسفه رایج شد؛ اما در زمان پسر او هشام المؤیدبالله و حاجب او منصور ابن ابی عامر مخالفت با فلسفه و علومِ حکمی آغاز شد و کتب این علوم از کتابخانه ها جمع آوری و سوزانده شد. (2)

قاضی صاعد آندلسی می نویسد: ابن ابی عامر این کار را برای جلب محبت عوام آندلس انجام داد؛ (3) آنها کتب حکمت را کفر و مخالف شریعت دانستند. (4)

این وضعیت تا انقراض دولت «بنی امیه» در آندلس ادامه داشت و اهل حکمت و فلسفه در خفا به این علوم می پرداختند؛ بودند به فروپاشی دولت اموی، این افراد در دربار «ملوک الطوایف» پراکنده شده و این علوم را برخی از نقاط آندلس رواج دادند.

از جمله فلاسفه آندلس که در زمان حاجب منصور بن ابی عامر دچار محنت شد، ابوعثمان سعید بن فتحون معروف به حمّار سرقسطی بود؛ او عالم به فقه و منطق و در علوم فلسفه متبحّر بود و رساله ای در فلسفه به نام شجرة الحکمة تدوین کرد؛ وی سرانجام در ایام منصور زندانی شد و بعد از آزادی، آندلس را ترک کرد و به صقلیه رفت و در همان جا درگذشت؛ (5) قاضی ابن صاعد، گروهی از علمای معاصر خود را که در پی فلسفه بوده اند را ذکر کرده است؛ (6) ابن ذهبی، (7) اسماعیل بن ذی النون، (8) وزیر ابوالمطرف عبدالرحمن بن محمد، (9) از جمله بزرگان آندلس بودند که در فلسفه متبحّر و صاحب اثر بودند.

مخالفت با افراد به اتهام بدعت، از پدیده های رایج در سراسر عصر اموی بود؛ به این سبب ابن حزم کتابی با عنوان رسالة فی فضایل اهل الآندلس و الفصل فی الملل و الاهواء

ص:217


1- (1) . گروؤس، ترجمه دامادی، گزارش زندگی در اسپانیای اسلامی، ص109.
2- (2) . همان، ص114.
3- (3) . همان، ص242.
4- (4) . همان، ص110.
5- (5) . قاضی صاعد، طبقات الامم، ص246.
6- (6) . همان، ص256، 259.
7- (7) . همان، ص271.
8- (8) . همان، ص268.
9- (9) . همان، ص269.

و النحل تألیف کرد؛ او در این کتاب به حضور «صوفیه»، «خوارج»، «معتزله» و «مرجئه» با «اشاعره» در آندلس اشاره کرده است.

از جمله میراث دوره اموی و از ویژگی های فرهنگی آن زمان، نشر کتب البدع تألیف علمای مالکی آندلس است؛ سخت گیری با بدعت گذاران و صدور حکم ارتداد و اعدام آنها از ویژگی های اندیشه فرهنگی در دوره اموی بوده است. (1)

محمد بن مَسَرّه (م319ه) یکی از هشت تن آندلسی است که طی سال های قرن دوم و پنجم هجری به «زندقه» متهم شدند؛ معمولاً متهمان به زندقه، علما و شعرایی علاقمند به فلسفه و کلام بودند؛ (2) مطرّف بن امیر عبدالله، خلیفه اموی (م275ه) و ابوالخیر (م350ه) در زمان حَکَم اموی و ابن حاتم طلیطلی به همین دلیل و به اتهام ارتداد، کشته شدند. (3) ابوالخیر، متهم به تبلیغ اندیشه های «شیعه فاطمی» بود؛ به هرحال سرزمین آندلس دوره اموی، اجازه رشد به هیچ فرقه و مذهبی، جز مذهب مالکی را نداد.

در برابر گرایش های موجود در آندلس، «مذهب مالکی» غالب بود؛ این مذهب به تدریج مذهب «اوزاعی شامی» (م 158ه) را از دور خارج کرد و خود جانشین آن شد. عبدالملک بن حبیب و مالک بن یحیی لیثی از جمله راویان «موَّطاء» در آندلس بودند که روایات آنها محوریّت یافت؛ این دو، پرچم دار انتشار مذهب و اندیشه مالک در آندلس بودند. احادیثِ خارج از احادیثی که مالک در موطّاء روایت کرده، غیر قابل قبول بوده و روایت احادیثی که در موطّاء نبود، خشم فقهای مالکی آندلس را برمی افروخت و آن را تهدیدی برای مکتب فقهی دولتی تلقی می کردند.

باقی بن مخلد (م276ه) و محمد بن وضّاح (م287ه) از علمای «شافعی مذهب» و مروج مکتب حدیثی عراق در آندلس، با تکفیر علمای آندلس مواجه شدند. قتل عبدالله، پسر خلیفه عبدالرحمن سوم در سال 338ه. که به مذهب فقهی «شافعی» گرایش داشت به منزله شکست نهایی مذهب شافعی در آندلس بود و عبدالرحمن سوم، مذهب مالکی را مذهب رسمی آندلس اعلام کرد.

ص:218


1- (1) . گروؤس، ترجمه دامادی، گزارش زندگی در اسپانیای اسلامی، ص110، 113.
2- (2) . فی یرو، ترجمه رضوانی، بدعت در آندلس، میراث اسپانیای مسلمان، ج2، ص486.
3- (3) . همان، ص486.

9. تصوف

تصوف آندلسی در پایان قرن سوم هجری با ابن مَسَّرَه (م315ه) و مریدان او آغاز شد؛ تصوف بعد از او به وسیله ابن عریف و ابن قسی در چارچوب مکتب مسرّی تداوم یافت. (1) قفطی و ابن ابی اصیبعه، ابن مَسَرّه را «فیلسوف باطنی» دانسته اند؛ ابن مَسَرّه، «علم الحروف» را به عنوان شاهراهی برای کسب حقایق مابعدالطبیعی می دانست.

احیای «مکتب المریه» در قرن پنجم هجری، نشانِ تجدید حیات تصوف در آندلس و احیای مجدد اندیشه ابن مَسَرّه است. ابوالعباس ابن عریف، ابوبکر میورقی و ابن برّجان، سه نماینده اصلی «مکتب المریه» یعنی: نخستین، رایج ترین و شاخص ترین مذهب تصوف در آندلس بودند.

محققینی که منشأ تصوف آندلسی را به ایران ساسانی رسانده اند، آندلس را بهترین بستر مناسب برای به ثمر نشستن نهال تصوف معرفی کرده اند.

معاصر این مَسَرّه که به عنوان بانی تصوف آندلسی از او یاد شده، چند صوفی بزرگ ایرانی در آندلس اقامت گزیدند؛ ابراهیم دیلمی و عبدالله جوینی از جمله این افراد بودند. (2)

10. تاریخ و جغرافیا

دانش تاریخ نگاری در آندلس توسط احمد بن محمد رازی، مورخ ایرانی و آندلس اسلامی پایه گذاری و آغاز گردید او مورخ رسمی دربار حَکَم دوم اموی محسوب می شد؛ رازی، کتابی در تاریخ بزرگِ آندلس، بر اساس منابع موجود در بایگانی های پادشاهی ساسانی ایران تدوین نمود؛ (3) وی هم چنین کتابی را با عنوان «مسالک آندلس و وصف قرطبه» نوشت؛ بعدها، آثار رازی و پسر او عیسی، در تاریخ و جغرافیا، به منبع مشترکی برای همه مورخان و جغرافی دانان اسپانیا تبدیل گردید.

استمرار علوم و معارف اسلامی در دوره ملوک الطوایف

فروپاشی دولت اموی و تشکیل دولت های «ملوک الطوایف»؛ مانع از استمرار و رشد علوم

ص:219


1- (1) . آداس، ترجمه رضوانی، عرفان آندلس و ظهور ابن عربی، میراث اسپانیای مسلمان، ج2، ص504.
2- (2) . ابن فرضی، تاریخ علمای آندلس، ج1، ص666.
3- (3) . شفا، ایران در اسپانیای مسلمان، ص439-441.

و معارف در عهد این دولت ها نشد؛ بسیاری از صاحبان علم و دانش، به ویژه در زمینه ادبیات، در نقاط مختلف آندلس پراکنده شدند و خصوصاً در عرصه ادبیات، پیشرفت های چشم گیری حاصل شد؛ چرا که ملوک الطوایف، خود را حامی علم و علما می دانستند.

کشاورزی و صنعت، در این دوره از رونق خوبی برخوردار بود، به ویژه، پارچه بافی، مهم ترین صنعت آندلس محسوب می شد. «ضَعْفِ بنای سیاسی و قوت میراث مادی و مدنی و نیز انحلال اجتماعی و پیشرفت درخشان فکری را از ویژگی های اساسی دوره ملوک الطوایف دانسته اند. (1)

پایتخت دولت «بنی عبّاد»، اشبیلیّه از جمله نقاطی بود که شعرا و ادبای بزرگی چون عبدالجلیل بن وهبون، (2) ابن زیدون (3) و ابوبکر بن عمار (4) ظهور کردند؛ در سرقسطه، طلیطله و دانیه، کارهای فلسفی و نجومی دنبال شد؛ ابن الصّفار (صاحب زیج) و کتاب معروف عمل الاسطرلاب (5) و متخصص در هندسه و نجوم، در آغازِ فتنه، از قرطبه به نزد ملوک دانیه در شرق آندلس عزیمت کرد و تحت حمایت حاکم آن جا امیر مجاهد عامری قرار گرفت. (6) او «زیح» مختصری به شیوه زیج سندِ هند تدوین کرد؛ ابن الوقشی، عالم در علوم مختلف عقلی و نقلی نیز، به طلیطله مرکز امیر مأمون بن یحیی از ملوک الطوایف «بنی ذوالنون» پناه برد و به عنوان قاضی طلبیره در مرزهای طلیطله منصوب؛ شد قاضی صاعد آندلسی، صاحب کتاب طبقات الامم می نویسد: «او را به سال م438ه. در طلیطله ملاقات کردم».

فرهنگ وتمدن اسلامی در آندلس، بعد از «امویان» تا حدودی در دربار امرای «ملوک الطوایف» پراکنده شد و مدت کوتاهی باقی ماند و لذا تنها با ذکر گزارش قاضی صاعد آندلسی، نویسنده کتاب طبقات الامم در این مورد اکتفا نموده و بخش مستقلی را به فرهنگ و تمدن در دوره «ملوک الطوایف» اختصاص نمی دهیم.

صاعد آندلسی در کتاب خود، فهرستی از علما، منجمین، ریاضی دانان و اطبای ساکن

ص:220


1- (1) . عنان، تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج2، ص446.
2- (2) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص73، 74.
3- (3) . همان، ص75، 80.
4- (4) . همان، ص80، 84.
5- (5) . قاضی صاعد، طبقات الامم، ص248.
6- (6) . همان، ص248.

در مراکز حکومت «ملوک الطوایف» را ارائه داده است. (1) طبیب بن مکناسی در آغاز فتنه آندلس به سرقسطه رفت و در آن جا ساکن شد؛ (2) خانواده «بنی افطس» در شهرهای غرب آندلس اعلام استقلال کردند و دربار آنها مجمع علما و ادبای آندلس شد؛ (3) المظفر و پسر او در نحو، شعر، اخبار و تاریخ، سرآمد روزگار خود بودند؛ (4) کتاب بیست جلدی «المظفری» منسوب به او است (5) و دربار بنی حمود مجمع شعرا و فلاسفه فراری از حکومت امویان، به ویژه شیعیان بوده است.

ابن باجه در ایام مستعین امیر بنی هود بالید و مقتدر بن هود، کتابی در فلسفه و ریاضی نوشت و ابوبکر طرطوشی در عرصه اندیشه سیاسی نوآوری داشت. (6)ابن حزم و آثار گران سنگ او ابوالولید باجی، ابوالحسن علی بن سیده، لغوی آندلسی، صاحب المحکم در لغت، بکری صاحب معجم ما استعجم، که فرهنگ جغرافیایی جهان اسلام است و نیز ابن عبدالبر نمیری قرطبی، صاحب استیعاب؛ در دربار «بنی افطس» همگی، از ارکان نهضت دینی و ادبی عصر ملوک الطوایف بودند.

ابوالقاسم اصبغ بن السمح، سرآمد نجوم و هندسه و ابوالولید وقشی، ابن هشام، صاحب الذخیره؛ فتح بن خاقان و ابوعبدالله حمیدی از مورخان مشهور دوره ملوک الطوایف بودند که آثار آنها از منابع اصلی این دوره محسوب می شود.

در عصر «ملوک الطوایف»، علوم، صنایع و ادبیات شکوفا شد و رو به نابودی گذاشت؛ عنان ملوک الطوایف را آمیزه ای تناقض آمیز از ضعف و قدرت دانسته است. (7)

چکیده دوره امویان آندلس (138-422ه)

ورود الداخل، به آندلس در هاله ای از روایات افسانه ای تصویر شده است؛ عبدالرحمن با

ص:221


1- (1) . همان، ص255، 271.
2- (2) . همان، ص266.
3- (3) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص57.
4- (4) . همان، ص58، 63.
5- (5) . همان، ص56.
6- (6) . پاک، تحولات فلسفی و کلامی عهد مرابطین، ص56؛ فصلنامه تخصصی تاریخ اسلام، ش8، سال 1380.
7- (7) . عنان، تاریخ دولت های اسلامی در آندلس، ج2، ص444، 446.

هدف به دست گرفتن قدرت وارد آندلس شد؛ او از شام به مصر و سپس افریقیّه گریخت، به وسیله غلام خود، بدر و سالم با موالی اموی تماس گرفت و با استقبال آنها وارد آندلس شد و با حذف یوسف فهری آخرین والی آندلس و صمیل که تلاش زیادی را برای سامان دادن قدرت در آندلس به نفع امویان انجام داد، قدرت مطلق در آندلس شد.

عبدالرحمن، شورش های آندلس را به شدت سرکوب کرد، از جمله تحرکات «دولت عباسی» در زمان منصور مهدی و معتصم را خنثی نمود و دولت عباسی مجبور شد بر علیه امویان آندلس با فرنگی ها هم پیمان شود؛ از جمله در سال 161ه. پیمانی بین شارلمانی، شاه فرانسه و اعرابی و انصاری و دولت عباسی منعقد شد که با شکست «گذرگاه رونسوال» در پیرنه بی اثر ماند.

عبدالرحمن، بعد از 33 سال حکومت، در سال 172ه. حکومت اموی را به پسرش هشام (172ه.- 180ه) داد؛ سراسر عصر وی، به نبرد در مرزهای شمالی، از جمله لشکرکشی به جلیقیّه و سرکوب شورش های داخلی و مخالفت برادران او سپری شد.

هشام (حَکَم اول) 180ه.- 206ه. زمانی که دولت اموی در آندلس به ثبات رسیده بود، قدرت را به دست گرفت؛ او شورش دو عموی خود را که از شارلمانی کمک خواستند سرکوب کرد.

در زمان او، شورش مولّدان سرقسطه و طلیطله بالا گرفت؛ واقعه حفره از 189ه. تا 197ه. و قیام قرطبه در «ربض شُقُنْده» که مردم و فقها در آن حضور داشتند از وقایع مهم داخلی زمان وی بود؛ قیام 189 تا 202ه/805م- 808م. «ربض قرطبه»، منجر به قتل عام شورشیان و تبعید پانزده هزار تن از آنها به فاس و اسکان در «عدوة الآندلسین»، جزیره کرت اقریطش (1) و اسکندریه شد؛ حکم بعد از 27 سال حکومت مرد. جانشین حکم، عبدالرحمن بن حکم206ه/ 822م، 238ه/ 822م امویان را وارد دوره درخشان حکومت نمود و اصلاحات اقتصادی سیاسی فرهنگی در عصر او انجام گرفت و قرطبه رقیب بغداد شد.

عبدالرحمن بارها به مرزهای شمالی آندلس هجوم برد. او حملات اردمنیون یا محبوس وایکینگ ها به سواحل آندلس را در سال 229ه./844م را دفع کرد. شورش های

ص:222


1- (1) . crete.

جدیدی از مسیحیان عرب نژاد طلیطله و قرطبه دولت عبدالرحمن دوم را با مشکل جدی مواجه ساخت. این شورش ها کشیش های کلیسا هدایت می شد از جمله حربه های آنها در مبارزه با دولت حکم ناسزا گفتن به ساحت مقدس پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) بود. این مبارزات در زمان محمدبن عبدالرحمن 238ه. 273ه/852م. 886م به اوج خود رسید. از جمله این موارد در رمضان 236ه. در طلیطله با اعدام پرفکتو، سرکوب شد.

شورش طلیطله در 245ه. و شورش موسی بن موسی بن قسی در ثغر اعلی در سرقسطه و پسران موسی لب، اسماعیل و قرنون که راه پدر را دنبال کردند. شورش جلیقی عبدالرحمن بن مروان از جمله مهم ترین فتنه های زمان محمد بود که تا سال 245ه. در غرب در استره مادورا (1) فروکش و در سال 261ه./875م در دژالانیه (2) در جنوب مارده، ابن مروان با الفونسوی سوم866م. 909م همکاری می کرد و شورش خود را به بطلیموس بداخوز (3) شورش سعدون سرنباقی در پرتغال در شهر (4) خاندان بنی تینق امیر نشین جدید نبره (ناوار) (5) را در زمان محمد شکل دادند. الفونسو سوم در طی 49 سال حکومت بر اشتوریاس و لیون حملات متعددی را در شمال آندلس سامان داد و محمد مجبور شد زنجیره دفاعی مستحکمی در شهرهای مرزی شمال آندلس ایجاد کند. محمد با فرانک ها، با بنی مدرار در سجلماسه و با اغالبه و بنی رستم در تاهرت روابط دوستی داشت. شورش مردم علیه فقیه شافعی بقی بن مخلد276ه./889ه. از حوادث داخلی دوران امیر محمد اموی بود. عباس بن فرناس274ه./887م در عهد او درخشید.

منذر و عبدالله بن محمد273ه.- 300ه./886-912م جانشینان محمد به ترتیب دو سال و عبدالله 25 سال حکومت کردند. از جمله شورش های ریشه دار آندلس که از 265ه./879م تا 305ه./918م ادامه یافت، شورش عمر بن حفصون در کوه های رنده (6) بود. عمر چهل سال در قلعه ببشتر (7) مقاومت کرد.

این شورش از حمایت مولدان برخوردار بود. او در چند بار قرطبه، پایتخت امویان را

ص:223


1- (1) . Extremadura.
2- (2) . Alanye.
3- (3) . Badajoz.
4- (4) . Oporto.
5- (5) . Narvarre.
6- (6) . Ronda.
7- (7) . Bobastro.

محاصره کرد. عمر بن حفصون به سال 286ه./891 اسلام را رها کرد و رسماً مسیحی شد و از این زمان قدرت او رو به افول گذاشت و بسیاری از یارانش او را رها کردند. خاندآنهای اشرافی عرب از جمله خانواده خلدون در اشبیلیّه و بنی حجاج و مولدان بر سر شهرهای کوچک به نزاع برخاستند. بربرها نیز قلعه های نظامی کوچک در جنوب و غرب آندلس اعلام استقلال کردند. شورش بنی تجیب و پسران موسی، شورش احمد بن معاویه، (ابن القط) با حمایت بربرهای نفزاوه و کتامه که با قتل مهدی در 288ه./901م به پایان رسید. این شورش دولت اموی آندلس را در سراشیبی سقوط قرار داد. عبدالرحمن بن محمد 300-350ه/912-962م ناصر در بیست و یک سالگی به حکومت رسید.

مرگ طبیعی ابن حفصون و پایان کار او در 305ه./917م از جمله حوادث روزگار عبدالرحمن سوم بود. ظهور خلافت فاطمی در مغرب، عبدالرحمن سوم را وادار کرد تا در آندلس اعلام خلافت کند. دوران ناصر دوران شکوفایی فرهنگ و معارف و علوم اسلامی به ویژه در عرصه ادبیات عرب بود. کتاب عقد الفرید از ابن عبدربه 328ه./940م در اوایل حکومت ناصر نوشته شد. ناصر نخستین عملیات نظامی جهت جلوگیری از توسعه ارضی فاطمیان در مغرب را براه انداخت.

حکم دوم مستنصر 350م-366ه/961-976م وارث ثروت و قدرت و شکوفایی فرهنگی و علمی دولت اموی آندلس بود. او در مقابل اتحاد چهار قدرت مسیحی شمال آندلس؛ کنت قشتاله، شاه ناوار، کنت برشلونه و سانچو قرار گرفت و به سال 351ه./962 سپاهی عظیم به شمال آندلس گسیل داشت. او در مغرب بر بخش اعظمی از متصرفات فاطمیان مسلط شد. در عصر او قرطبه بزرگ ترین مرکز آموزش و فرهنگ در جهان شد. کتابخانه سلطنتی او چهارصد هزار جلد کتاب داشت و احزاب قدرت طلب در قرطبه شروع به روییدن کرد. با مرگ عامریان با حذف صقالبه و بربرها، هشام المؤید که بازیچه دست آنها بود را به خلافت رساندند و زمینه تأسیس دولت بنی عامر در دل خلافت اموی را فراهم نموندند. منصور بن ابی عامر 367-392ه./977-1002م حاجب قدرتمند دولت موی با انجام این کار بر بنای ویرانه دولت محتضر او دولتی بنیاد کرد که چند دهه بیشتر دوام نیاورد. منصور 27 سال حاجب دولت اموی بود و خود را وقف جهاد در شمال آندلس کرد. اتحاد سه گانه لیوان قشتاله، پامپلونا را درهم شکست و با شاه ناوار، سانچو پیمان صلح

ص:224

بست و دختر او را به عقد خود درآورد و از او شنجول (1) عبدالرحمن متولد شد.

منصور، ادریسیان مغرب اقصی را تسلیم و تابع خود ساخت. بعد از منصور پسر او عبدالملک مظفر به قدرت رسید او از 393ه. تا 398ه. مشغول نبرد در مرزهای شمالی آندلس بود و در سال های 399ه. تا 422ه. با شورش داخلی بربرها مواجه شد. این شورش دولت اموی را به کام سقوط نهایی کشاند. عبدالرحمن شنجول برادر عبدالملک؛ هشام دوم المؤید366ه.- 399ه. خلیفه محصور در کاخ قرطبه را مجبور کرد او را ولیعهد و جانشین خود بخواند. بربرها مسلمان را به خلافت برداشتند و محمد بن هشام بن عبدالجبار اموی خود را مهدی خواند و ادامه خلافت اموی را اعلام کرد. مهدی با کمک برشلونه در پی تصرف قرطبه بود اما سلیمان (400ه. تا 403ه) با کمک قشتاله در 400ه. قرطبه را تصرف کرد و سرانجام مهدی با کمک مسیحیان قرطبه را از سلیمان گرفت و هشام را از زندان خارج کرد و خود حاجب او شد. اوضاع متشنج قرطبه اجازه حیات مجدد به دولت اموی نداد مهدی به وسیله مردم کشته شد و هشام المؤید خلیفه اموی در 403ه. گرفتار سلیمان المستعین و بربرها شد که دوباره به قرطبه برگشتند و سلیمان را به عنوان خلیفه اعلام کردند چون هیچ قدرتی در قرطبه استوار نشد، در هر گوشه از عاملان و امرا اعلام استقلال کردند.

در دانیه مجاهد عامری، مرتضی در بلنسیه، مستظهر و مستکفی در قرطبه، بنی هود در سرقسطه، ذوالنون در طلیطله و ابن افطس در بطلیوس، بنی عباد در اشبیلیّه اعلام استقلال کردند. حمود در 406ه. به بهانه زنده بودن هشام المؤید وارد قرطبه شد و سلیمان المستعین را دستگیر و در جلسه ای قبر منسوب به هشام المؤید را شکافتند و با تأیید مرگ او خلافت بنی حمود در قرطبه را اعلام کردند. اما؛ بنی عباد با ادعای زنده بودن هشام المؤید، بنی حمود را سرنگون کردند و اوضاع قرطبه آشفته شد و مردم حکومت را به شورایی از شیوخ به رهبری ابن جهور سپردند و سرانجام در سال 422ه./1030م. این شورا پایان خلافت اموی را به طور رسمی اعلام و دستور اخراج امویان از قرطبه را صادر کرد و خود دولت بنی جهور در قرطبه را تأسیس کرد و در سایر نقاط امرا اعلام خلافت کردند و القاب خلافتی ارزان و دوره اول ملوک الطوایف آغاز شد.

ص:225


1- (1) . xanchuelo.

نتایج «دوره حکومت امویان در آندلس»

1. طبیعت خوب آندلس، ثروت، قدرت، مهاجرت انبوهی از بزرگان ایرانی به آن دیار، وسعت مملکت و روابط مناسب تجاری، موقعیتی ممتاز را در عصر اموی ایجاد کرد تا قرطبه، پایتخت «امویان» و شهرهای بزرگ آندلس مانند طلیطله و اشبیلیّه، مهد علم و تمدن و پل انتقال فرهنگ و دانش به اروپا شوند؛

2. «امویان» با استفاده از حربه تشدید نزاع بین دسته جات اعراب و نیز بربر و عرب، قدرت را به دست گرفتند و با همین وسیله نیز سقوط کردند و بدین ترتیب، فرقه گرایی و نژادپرستی در اسپانیا در این دوره ریشه دار و نهادینه شد؛

3. اعلام خلافت به وسیله «امویان» موجب تقسیم قدرت خلافت در جهان اسلام بین «فاطمیان»، «عباسیان» و «امویان» گردید؛

4. در دوره اموی، تجربیّات مسلمانان در عرصه علوم، فرهنگ، کشورداری، طب، کشاورزی، صیدله (داروسازی)، نجوم، ریاضی و... . به اروپا انتقال یافت و حجم انبوهی از آثار علمی دوره اموی دارای ریشه های ایرانی بود؛

5. زبان عربی گسترش پیدا کرد و سبک جدیدی از شعر در ادبیات عرب به وجود آمد؛

6. «انقلاب سبز» که اسپانیا را به کشور کشاورزی تبدیل کرد، محصول این دوره بود و چندین تألیف اساسی در دانش کشاورزی در این عهد تدوین شد؛ اساس این انقلاب، انتقال تجربه عملی ایران در «کاریز» و تألیف نظری آنها در زمینه کشاورزی بود؛

7. برخورد «اسلام» و «مسیحیت» در دوره اموی تشدید شد؛

8. فقه مالکی حاکمیت مطلق را در آندلس دوره اموی به دست آورد.

پرسش

1. چگونگی ورود «عبدالرحمن» به آندلس را بررسی کنید.

2. زمینه های پیدایش امارت «امویان» در آندلس را ذکر کنید.

3. مهم ترین شورش های دوران «عبدالرحمن اول» را ذکرکنید.

4. علل اصلی شورش های شهر طلیطله در زمان «امویان» را ذکر کنید.

ص:226

5. سرانجام حادثه «ربض قرطبه» را ذکر کنید.

6. نقش «بنی حمود» در سقوط امویان را بنویسید.

7. نقش «بنی عامر» در پیدایش وضع «ملوک الطوایف» را شرح دهید.

8. سهم و نقش فرهنگ و تمدن ایرانی در تمدن آندلسی عهد اموی را بررسی کنید.

ص:227

منابع، برای مطالعه بیشتر

1. اعمال الاعلام فی من بویع قبل الاحتلام من ملوک الاسلام؛ از ابن خطیب، این کتاب در تاریخ اسپانیای اسلامی از منابع اصلی تاریخ امویان آندلس است که از ورود عبدالرحمن اول به آندلس تا سقوط امویان را به اختصار ذکر کرده است.

2. الذخیرة فی محاسن اهل الجزیرة، از علی بن بسام (542ه).

3. الامامة و السیاسة از ابن قتیبه دینوری؛

4. تاریخ افتتاح آندلس، از ابن قوطیه آندلسی؛ این اثر به گزارش مختصر زندگی امرای اموی آندلس پرداخته است.

5. العقد الفرید، احمد بن محمد بن عبدربه الآندلسی (328ه)؛ نویسنده این کتاب، از ادبای دربار امرای اموی آندلس بوده و تاریخ امویان آندلس را به طور بسیار مختصر آورده است.

6. البیان المغرب، فی اخبار الآندلس و المغرب، از ابن عذاری مراکشی، این اثر از منابع خاص دوره اموی است و گزارش کامل سلسله اموی آندلس را آورده است.

7. طبقات الامم، از قاضی صاعد آندلسی؛ این اثر در مورد فرهنگ، تمدن و علوم دوره اموی مفید است.

8. طبقات الاطباء و الحکماء، ابن جلجل (399ه)؛ نویسنده اطبای دربار امرای اموی آندلس بوده و در تاریخ طب آندلسی گزارشی هایی دارد.

9. دولة الاسلام فی الآندلس، عبدالله عنان، بخشی از آن به دولت اموی اختصاص دارد.

10. الدولة الامویة فی الآندلس، التاریخ السیاسی، عبدالمجید نعنعی.

11. الدولة العربیة فی اسبانیة، عبدالکریم التوانی.

12. الدولة العربیة فی اسپانیه من الفتح حتی سقوط الخلافه، ابراهیم بیضون؛ بخشی از این اثر بررسی و تحلیل تاریخ امویان آندلس اختصاص یافته است.

13. الحلة السیرا، ابن ابار (658ه).

14. الصله، ابوالقاسم خلف بن عبدالملک (578ه)؛ این کتاب جمله منابع رجالی مفید در تاریخ امویان آندلس است.

15. مجموعه میراث اسپانیای مسلمان، ج1، مقاله محمود مکی با عنوان تاریخ سیاسی

ص:228

آندلس، گزارش بسیار اجمالی از تحولات سیاسی دوره اموی ارائه داده است.

16. ایران در اسپانیای مسلمان، از شجاع الدین شفا، ماهیت ایرانی تمدن آندلسی را، روشن کرده است.

17. هنر در آندلس، جریلین داد، ترجمه علی آخشینی؛ مقاله ای است در تاریخچه هنر اسلامی در زمینه معماری در آندلس دوره اموی.

ص:229

ص:230

21- ملوک الطوایف؛جنگ احزاب

اشاره

همان گونه که پیش تر هم گذشت، عصر ملوک الطوایف را باید نقطه عطفی در تاریخ آندلس دانست؛ به تعبیر این خلدون، «تسبیح قدرت در مرکز سنتی حکومت مسلمین در آندلس (قرطبه) چنان پاره شد که در هر گوشه از این دیار شخصی ادعای سلطنت و خلافت کرد» (1) این اوضاع، آندلس را در نیمه اول قرن پنجم هجری به صورت جامعه متفرقِ متشکل از جناح های قدرتمند سیاسی درگیر در آورد که حاصل آن تشکیل بیست و شش دولت و امیرنشین مستقل رقیب هم بود (2) که به راحتی علیه هم با دشمن مشترک خود اسپانیای مسیحی متحد می شدند. (3)

دولت های ملوک الطوایف براساس قبایل، قدرت ها و موالی موجود در قرطبه شکل گرفت. در این بین سه تشکّل در رأس احزاب قدرت طلب آندلس قرار داشتند: 1. «حزب صقالبه» موالی عامریه (عبید عامریین)؛ 2. «حزب بربر»، متشکل از بنوحمود، عرب و هم پیمانان بربر

ص:231


1- (2) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص336؛ ابن خلدون بابی را به «الخبر عن ملوک الطوائف بالآندلس، بعد الدولة الامویة» اختصاص داده است؛ از محققان غربی معاصر نیز «دوزی» کتابی مستقل در مورد ملوک الطوایف تألیف کرده است.
2- (3) . «دیوید و اسراشتین» در تحقیق مستقل خود راجع به ملوک الطوایف، به سی و نه مرکز در مورد پراکندگی جغرافیایی امرای محلی کشور قطعه قطعه شده آندلس اشاره می کند؛ ر.ک: باسورث، ترجمه بدره ای، سلسله های اسلامی، ص 57.
3- (4) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص351.

آنها و بنی زیری؛ 3. «حزب اعراب» متشکل از بنوعباد لخمی، بنی هود جذامی، بنی جهور، موالی عرب، بنی عامر و سایر اعراب (1) (مانند بکریین غرب آندلس و بنی طاهر در شرق آن).

عبدالواحد مراکشی از استبداد رؤسای آندلس در نقاط مختلف با عنوان ملوک الطوایف یاد کرده و آن را با دوره ملوک الطوایف در ایران بعد از قتل دارا بن دارا تشبیه کرده است؛ (2)

وی هم چنین یک باب از کتاب خود را به احوال ملوک الطوایف اختصاص داده و مختصری در مورد هریک از آنها ذکر کرده است. (3)

ابن عذاری در وصف پیدایش ملوک الطوایف و پیامدهای آن می نویسد: (4) «همواره مرزهای آندلس در حال ضعیف شدن بود و دشمن قدرت می گرفت و آتش فتنه بین امرای آندلس رو به افزایش بود تا این که دشمن از گرفتن جزیه خسته شد و جز به تصرف بلاد رضایت نداد».

ابن رُشَیْق از جمله شعرای معاصر این دوره، در وصف رؤسای نقاط مختلف آندلس اشعاری سروده است؛ (5) وی ملوک مسلمان در نقاط مختلف آندلس را که هریک برای خود القاب خلافتی برمی گزیدند و ادعای اتحاد آندلس زیر پرچم و نشان خلافتی خود را داشتند به گربه ای تشبیه کرده که می خواهد نعره شیر در آورد. (6)

بیشتر منابع، شرح ماجرای عصر ملوک الطوایفی آندلس از «بنی جهور» شروع کرده اند؛ از جمله آنها ابن خطیب می نویسد: «ذکر ملوک الطوایف را از جهاوره آغاز کردم»؛ (7) اما با

ص:232


1- (1) . از حیث زمانی، دولت های ملوک الطوایف را به سه دوره: الف) ملوک الطوایف اول (407ه.- 479ه)، ب)ملوک الطوایف دوم (538ه.- 632ه) از زمان انقراض مرابطین یا ظهور موحدین؛ ج) ملوک الطوایف سوم از زمان سقوط موحّدین تا سلطه مسیحیان بر سراسر اسپانیا.
2- (2) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص65.
3- (3) . همان، ص54.
4- (4) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص239.
5- (5) . مما یزهدنی فی ارض آندلس سَماع مقتدر فیها و معتضد القابُ مملکة فی غیر موضعها کالهِرّ یحکی انتفاخاً صَوْلة الأَسدِ
6- (6) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص53.
7- (7) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص120، 121.

توجه به این که تنها «دولت علوی» آندلس، «بنی حمود» مسبب واقعی سقوط امویان آندلس بوده و «بربرها» نقش اساسی در حوادث آغاز قرن پنجم هجری در آندلس ایفا نمودند؛ در این گفتار، شرح عصر ملوک الطوایفی آندلس را از این گروه از بربرهای حاکم (بنی حمود) آغاز می کنیم:

دولت بنی حمود

زمانی که فشار استبداد عامری ها از بربرها، موالی و هاشمی ها برداشته شد، آنان سلیمان (1) «امیر البرابره» را رها کرده و کینه های بربری خود را نسبت به او ظاهر کردند و به علی بن حمود (امیر سبته) پیوستند و راه دستیابی او به خلافت را آسان کردند؛ بدین ترتیب جمع انبوهی به او پیوستند و برادرش قاسم در قرطبه او را خلیفه خواند و بلاد خضرا نیز به او پیوستند.

علی بن حمود از موقعیت فروپاشی دولت اموی استفاده کرد و به سال 404ه. در سبته استبداد ورزید و با همکاری حَبّوس صنهاجی و خیران عامری برای جنگ با خلیفه اموی سلیمان، سبته را به قصد مالقه ترک کرد؛ سلیمان نیز برای جنگ قرطبه را ترک کرد و دو سپاه در محرم 407ه. باهم مصاف دادند که شکست با سلیمان (مستعین) بود. (2)

آشفتگی اوضاع قرطبه، نابسامانی دربار امویان و به ستوه آمدن مردم از هرج ومرج پایتخت، زمینه مناسبی برای بازماندگان دوره «ادریسی ها» فراهم کرد تا با تصاحب مقام خلافت، انتقام تاریخی خود را از «امویان» بگیرند؛ چرا که دولت اموی آندلس، همواره سعی در تضعیف آنها داشتند و با این وصف، انتخاب یک بربر حسنی به عنوان والی سبته امری غریب و فرصتی تاریخی بود.

سلیمان بن عبدالله البرزالی از رؤسای بربر، وقتی خبر ولایت بنی حمود در دو ساحل مغرب و آندلس (که از اهمیت بالای سوق الجیشی برخوردار بودند) را شنید، نزد سلیمان

ص:233


1- (1) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص330؛ ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص125-127.
2- (2) . سلیمان در نیمه جمادی الاخر سال 400ه. ولایت عهدی را به پسر خردسال خود محمد داد. متن نامه کامل ولایتعهدی محمد را که از جمله متون ادبی آندلس دوره اموی است، ابن خطیب آورده است؛ ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص121.

رفت و خطر «بنی حمود» را برای او گزارش کرد؛ ابن خطیب در این باره می نویسد: «شرکت دادن بنی حمود در امر قدرت و دادن ولایت سبته به آنها از جمله تباهی و فساد رأی سلیمان بود»؛ (1) او از قول ابن حیّان، انتصاب بنی حمود از سوی سلیمان اموی به ولایت سبته را از جمله شگفتی ها دانسته است؛ (2) ابن خطیب، روایت اسطوره ای ظهور بنی حمود در آندلس را نیز آورده است؛ بنابه این روایت، هشام، همواره منتظرِ لحظه ظهور قائمی از سبته، بر علیه «بنی امیه» که اول نام او علی باشد بوده است. (3)

دولت علی بن حمود در قرطبه

علی بن حمود (4) در آغاز، سلوک خوبی با مردم داشت و سعی کرد تا آرامش و امنیت اجتماعی و اقتصادی را در پایتخت برقرار سازد، (5)اما بعد از مدتی، با خلع سلاح عمومی، اعیان قرطبه و بزرگان عامریه از او رنجیدند و علی به وسیله چند تن از جوانان «صقلبی» دربار، در حمامِ کاخ خود در دوم ذی القعدهِ سال 408ه. به قتل رسید؛ (6) پس از مرگ علی، بربرها، برادر او، قاسم بن حمود را از اشبیلیّه به قرطبه دعوت کردند و او بر علی نماز خواند. (7)

بدین ترتیب، قاسم بالقبِ «مأمون» در قرطبه، خلافت «بنی حمود» را به عهده گرفت و با کاستی از قدرت بربرها، رضایت مردم قرطبه را جلب کرد؛ اما به زودی رؤسای بربر، بر او غلبه یافتند و این، باعث خشم مردم شد و امرای ثغر و جوانان عامری در شرق آندلس، چنان که ذکر شد، تصمیم به بازگرداندن دولت اموی گرفتند و با مرتضی بیعت کردند؛ بربرها به سال 409ه. این اقدام «اموی ها» را با شکست مواجه ساختند و مرتضی و شمار زیادی از افراد او را کشتند؛ اما از قاسم نیز روی گردانده و در صدد تخریب بنی حمود بر آمدند.

از نظر ابن خطیب: بربرها سعی داشتند بین افراد خانواده حکومتی بنی حمود تفرقه

ص:234


1- (1) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص331؛ ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص128.
2- (2) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص129.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص120؛ ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص129.
4- (4) . علی بن حمود، خود را الناصر لدین اللّه لقب داد؛ ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص119.
5- (5) به ضمائم، ضمیمه شماره 2 مراجعه شود.
6- (6) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج8، ص97-99.
7- (7) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص127، 128؛ ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص129.

ایجاد کنند. (1) ضعف حکومت قاسم، باعث شد تا یحیی بن علی، پسر برادر او در هشتم ربیع الاخر 412ه. از مالقه (2) به قرطبه حمله کند؛ قاسم به دنبال این رویداد به اشبیلیّه گریخت و بربرها و آندلسی های قرطبه با یحیی بن علی بن حمود در روز دوشنبه اول جمادی الاولی سال 412ه. بیعت کردند. (3)

یحیی بن علی بن حمود

دولت «بنی حمود» از آغاز پیدایش خود، دولتی متزلزل بود؛ چرا که اوضاع آشفته قرطبه به هیچ کس اجازه استمرار قدرت سیاسی را نمی داد و خلافت هم چون بازیچه ای بین «امویان» و «بنی حمود» شد؛ پایتخت امویان و مرکز سنتی قدرت مسلمین در آندلس بیش از هر جای دیگر، دچار تفرقه بود و در آتش فتنه می سوخت؛ ابن حزم، اجتماع چهار خلیفه در منطقه واحدی در آندلس که فاصله آنها از هم، مسافتی کمتر از سه روز بود را فضیحت دانسته است: 1. خَلَف الحصری در اشبیلیّه؛ 2. محمد بن قاسم در بلاد خضرا؛ 3. محمد بن ادریس در مالقه؛ 4. ادریس بن یحیی در بُبَشْتِر. (4)

یحیی بن علی بن حمود، یک سال بیشتر در قرطبه دوام نیاورد و در دوازدهم ذی القعده 413ه. از قرطبه به مالقه رفت؛ (5) با این وصف، قاسم بن حمود بار دیگر اشبیلیّه را ترک کرد و در قرطبه اعلام خلافت نمود؛ سرانجام یحیی و عموی او قاسم در مورد خلافت باهم به توافق رسیده و دو خلیفه در دو نقطه، در مسافتی نزدیک به هم در آندلس حکومت کردند؛ پدیده ای که ابن حزم آن را ادبار امر بنی حمود دانسته است؛ به رغم این توافق مردم قرطبه او را نیز تحمل نکرده و بر وی شوریدند و قصر او را در محاصره گرفتند. محاصره قرطبه دو ماه طول کشید و قاسم مجبور شد در دوازدهم شعبان سال 413ه. قرطبه را ترک کند و در اشبیلیّه به خانواده خود بپیوندند؛ اما وزیر و کارگزاران آنها در اشبیلیّه،

ص:235


1- (1) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص334؛ ابن خطیب، الاعمال الاعلام، ص131.
2- (2) . Malaca.
3- (3) . ابن خطیب، الاعمال الاعلام، ص132.
4- (4) . همان، ص143.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص132؛ ابن خطیب، الاعمال الاعلام، ص132.

قاضی محمد بن اسماعیل بن علی، (بزرگ طائفه عبّادیه و بنیان گزار دولت بنی عبّاد) از ورود قاسم جلوگیری کرد و قاسم ناگزیر به شریش (1) گریخت.

یحیی بن علی از مالقه به شریش حمله کرد و آن جا را به تصرّف خود درآورده، قاسم و خانواده او را دستگیر نمود و در مالقه زندانی ساخت و سرانجام فرمان قتل او را صادر کرد.

بازگشت امویان

خروج قاسم و بربرها از قرطبه، باعث بیعت مجددِ مردم قرطبه با سلیمان بن عبدالرحمن (2) اموی شد؛ اما هنوز عهدنامه بیعت مردم با او در مسجد اعظم قرطبه اعلام نشده بود که با تهاجم یک اموی دیگر به نام عبدالرحمن بن هشام بن عبدالجبار، (برادر محمد بن هشام بن عبدالجبار) معروف به مهدی که از حمایت جماعت «بنی عامر» برخوردار بود، روبه رو شدند؛ وی نام سلیمان بن عبدالرحمن را از روی عهدنامه بیعت پاک کرد و نام خود را نوشت و به گفته ابن خطیب این از عجایب و نوادر تاریخ است. (3)

عبدالرحمن بن هشام بن عبدالجبار در سه شنبه شانزدهم رمضان 414ه. به خلافت رسید و به «الظافرباللّه» ملقب شد؛ ابن خطیب دراین باره می نویسد: این اوضاع باعث شد مسئله وزارت و مشیخه در قرطبه تباه شود و هشام بن عبدالجبار مجبور شد آنها را زندانی کند؛ مشیخه قرطبه که وضع را چنین دیدند با مردم مکاتبه نموده و در پی آن مردم به کاخ خلافت قرطبه حمله کردند و در روز شنبه سوم ذی القعده 414ه. کاخ را غارت نموده، عبدالرحمن بن هشام بن عبدالجبار، به شکل فجیعی کشته شد؛ (4) بدین ترتیب، اهالی شهر به جای عبدالرحمن بن هشام بن عبدالجبار، محمد بن عبدالرحمن (المستکفی باللّه) را به خلافت رساندند.

مستکفی بالله نیز چون در اداره امور به اهل فسق و فجور که به تصریح ابن خطیب: «هریک به زنی خبیثه مرتبط بودند»، تکیه کرد، کمتر از دو سال دوام نیاورد و در سال

ص:236


1- (1) . Xeres.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص135؛ ابن خطیب، الاعمال الاعلام، ص133.
3- (3) . ابن خطیب، الاعمال الاعلام، ص134.
4- (4) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص328، 329؛ ابن خطیب، الاعمال الاعلام، ص135.

416ه. مردم قرطبه به تحریک یحیی بن علی بن حمود از مالقه بر مستکفی شوریدند و او در لباس زنانه، همراه با دو کنیز خود فرار کرد؛ اما سرانجام در ربیع الاول سال 416ه. کشته شد و بار دیگر حکومت قرطبه به دست «بنی حمود» افتاد. (1)

یحیی بن علی روز پنج شنبه، چهارده روز به پایان ماه رمضان 416ه. وارد قرطبه شد و سپس در روز سه شنبه هشتم محرم به مالقه رفت و وزیر و کاتب خود، ابا جعفر، احمد بن موسی و دوناس بن ابی روح را جانشین خود در قرطبه نمود؛ با خروج یحیی مردم قرطبه، با تهاجم «بنی عامر» روبه رو شدند و زهیر و خیران عامری که از سوی حبوس بن ماکسن با هزار مرد جنگی حمله کرده بودند، دفع کردند؛ یحیی بن علی نیز عازم قَرْمونَه (2) شد و «بنی عبّاد» را به محاصره خود درآورد.

«ابن عباد» که از شراب خواری و عیاشی یحیی بن علی مطلع بود در حکومت او طمع کرد و سپاهی را به قرمونه اعزام نمود؛ خبر حمله بنی عبّاد به قرمونه، درحالی که یحیی بر سر سفره شراب نشسته و مست بود به او رسید؛ وی در همان حال، مست سوار اسب شد و به سپاه بنی عبّاد حمله کرد و کشته شد؛ سر او را نزد «عبدالرحمن بن عبّاد» در اشبیلیّه بردند؛ ابن عبّاد، سجده کرد و بدین ترتیب، دولت یحیی بن علی بن محمد به سال 417ه. سقوط نمود. (3)

مردم قرطبه بعد از این حادثه، تصمیم به خلع «بنی حمود» گرفتند و با ابوبکر هشام بن محمد بن عبدالملک بن عبدالرحمن ناصر (برادر مرتضی) که در «حصن البُنت» به سر می برد در ربیع الاخر سال 418ه. بیعت کردند؛ (4) و سرانجام این هشام نیز، بهتر از خلفای گذشته نبود؛ چون بعد از دو سال و هفت ماه، توسط وزیر خود، حکم بن سعید، معروف به قزار، (5) عزل گردیده و با شورش و هجوم مردم قرطبه مواجه و کشته شد و دولت اموی آندلس با قتل او برای همیشه از روی زمین محو گردید.

ص:237


1- (1) . ابن خطیب، الاعمال الاعلام، ص136.
2- (2) . Carmona.
3- (3) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج8، ص100؛ ابن خطیب، الاعمال الاعلام، ص137.
4- (4) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص145؛ ابن خطیب، الاعمال الاعلام، ص140.
5- (5) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص329؛ ابن خطیب، الاعمال الاعلام، ص140.

ادریس بن علی بن حمود و سقوط بنی حمود

بعد از قتل یحیی بن علی در قرمونه، ادریس بن علی بن حمود از سبته به مالقه آمد و اعلام خلافت کرد، زهیر (صاحب المریه) و حبوس بن ماکسن، همراه «صنهاجه» با او بیعت کردند و به قرمونه و اشبیلیّه حمله کرده و آن دو شهر را غارت کردند؛ ادریس (صاحب سبته و مالقه) به سال 431ه. مرد و برادرش حسن بن علی (المستنصربالله) به خلافت «بنی حمود» رسید و دو سال حکومت کرد تا این که پسر عموی او حسن بن علی او را خلع کرده و خود خلافت را به دست گرفت و در مالقه مستقر شد تا این که به خاطر مسموم شدن درگذشت و فرزند صغیر او در سبته، تحت سرپرستی ابوالفوزنجای علوی قائد، عهده دار امر خلافت شد؛ این کودک خردسال هنوز به سن بلوغ نرسیده بود، که ابوالفوز نجاء؛ که قصد تصرف مالقه و... را داشت در راه مالقه کشته شد.

کارگزاران دولت «بنی حمود» در پی این رویداد، ادریس بن یحیی را از زندان خارج نموده، با او بیعت و او را به «العالی بالله» ملقّب ساختند. به سال 434ه، العالی باللّه با شورش پسر عمویش محمد بن ادریس بن علی بن حمود مواجه شده و به «دژ ببشتر» گریخت و خود را خلیفه و مهدی خواند؛ (1) هرچند ابن خطیب او را سفاک نامیده است؛ (2)او به سال 444ه. مسموم شد و پسر برادرش، ادریس بن ادریس بن یحیی بن ادریس بن علی بن حمود، ملقب به سامی امور را به دست گرفت و به زودی در سال 444ه. به دست سوّاجات (سکوت) برغواطی کشته شده و فرزندش، ملقّب به المستعلی خلیفه شد؛ اما به رغم این، بربرها با محمد بن قاسم بن حمود که بعد از پدرش در «جزیره خضرا» به سر می برد، بیعت کردند و او را «مهدی» لقب دادند؛ از جمله بیعت کنندگان با وی، صاحب غرناطه، صاحب قرمونه، صاحب مَوْرور، صاحب أَرْکُش، صاحب بطلیوس، و امرای وَلْبَه بودند.

با این همه جنگ قدرت، «بنی حمود» را در معرض فروپاشی قرار داد و با وجود بیعت بربرهای آندلس با آخرین امیر بنی حمود، به عنوان خلیفه قانونی آندلس، قدرت آنها، تنها محدود به ناحیه کوچکی گردید.

ص:238


1- (1) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص141.
2- (2) . همان، ص141؛ابن خلدون، العبر، ج7، ص334.

بعد از مرگ محمد بن قاسم، بربرها با پسر او محمد بن محمد بن قاسم بیعت کردند. (1) در عهد او حکومت حسنیین به جزیره خضرا محدود شد و سرانجام ابن عبّاد، جزیره خضرا را از سوی خشکی و دریا محاصره کرده و به دولت «بنی حمود» خاتمه داد.

دولت بنی جهور در قرطبه- (422-462ه)

به دنبال دومین خلع هشام، جماعت بزرگان قرطبه تصمیم به محو خلافت اموی گرفته و تصمیم درباره اداره قرطبه را به شورایی از بزرگان شهر سپردند؛ بدین ترتیب مردم امور پایتخت به شیخ الجماعه ابی الحزم جهور بن محمد از خانواده های وزارت سپرده شد؛ (2) ابن عِذاری تصریح می کند که با این اوضاع قرطبه، مسئله وزارت از بین رفت و از بین رفتن شأن خلافت، باعث شد تا مردم به جماعت (3) روی آورند (4) و این مطلب نوعی تناقض را در اندیشه سیاسی جامعه آندلس پدید آورد و اتحاد مردمی در آندلس را که اختلافات مذهبی، سیاسی، اجتماعی بر آن حاکم شده بود، ناممکن شده و فروپاشی امویان را قوت بخشید.

جهور بن جهور، از موالی عرب آندلس که سال ها استبداد و حکومت فردی را تجربه کرده بودند. نوعی جمهوری را به وجود آورد (5) که بیشتر از چند دهه دوام نیاورده و دامنه نفوذ آن نیز از شهر قرطبه فراتر نرفت. (6)

ابوالحزم از خانواده های ریشه دار آندلس بود که اجداد او همراه بلج بن بشر در اواخر قرن دوم هجری وارد آندلس شده بودند؛ این شخص به خاطر پیشه کردن شیوه اعتدال در قرطبه مورد توجه عوام و خواص قرطبه قرار گرفت و مردم، امور قرطبه را در قالب شورا به او سپردند و او از این راه، قلوب مردم قرطبه را متوجه خود ساخت و به اصلاحات اقتصادی، اجتماعی و نظامی دست زد و کوشید تا عناصر جنگجوی قرطبه، بربرها و دیگران را مهار

ص:239


1- (1) . همان، ص142.
2- (2) . به ضمائم، ضمیمه شماره 3 مراجعه شود.
3- (3) . ابن خلدون از جهور بن محمد به عنوان رئیس الجماعة نام برده است؛ ر.ک: ابن خلدون، العبر، ج7، ص343.
4- (4) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج8، ص106؛ بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص346.
5- (5) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص357.
6- (6) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج8، ص107، 108.

کند؛ با مرگ او در سال 435ه. دولت «بنی جهور» به دست پسر او ابی الولید بن محمد بن جهور افتاد؛ اما وی در اثر مصاحبت و به کارگیری افراد فاسد و فساد اعمال در امور، دچار تباهی شد؛ استبداد پیشه کرد و خود را «ذی السیادتین المنصوربالله» نامید. او امور جنگ را به پسر کوچکش واگذارد و امور جبایه و اشراف بر اهل الخدمه را به عبدالرحمن پسر بزرگ خود سپرد؛ اما عبدالملک برادر خود را به زندان افکند و خود امور را به دست گرفت. (1)

سقوط بنی جهور

«بنی عبّاد» از جمله ملوک الطوایف بودند که بیش از سایر قدرت طلبان ادعای حاکمیت و رهبری آندلس را داشتند و خود را مستحق واقعی خلافت می دانستند؛ این دولت شرایط سقوط دولت «بنی حمود» و «بنی جهور» را فراهم ساخت و آنها را از قرطبه پایتختِ قدرت بیرون راند.

از عوامل مهم انحطاط «بنی جهور» اختلاف داخلی بر سر قدرت بود؛ عبدالملک بن جهور که جزو اقمار دولت همسایه خود، معتضد بن عبّاد بود او را به دخالت در امور دولت بنی جهور فرا خواند و او را تحریک کرد تا وزیر پدرش ابن السقاء که مورد تنفر معتضد نیز بود را از میان بردارد. (2)

«بنی جهور» به خاطر مقابله با تجاوز «بنی ذوالنون» که در سال 462ه. به قرطبه حمله کردند به «بنی عبّاد» متوسل شدند؛ (3) عبدالملک، از معتصد کمک خواست و او هزار و سیصد سوار جنگی به فرماندهی خلف بن نجاح در اختیار عبدالملک قرار داد و از قرطبه دفاع کرد؛ بدین ترتیب سپاه اشبیلیّه برای کمک به ابن جهور در ربض شرقی قرطبه مستقر شد و بعد از دفاع از شهر، ابن جهور را تا دروازه قرطبه همراهی کردند؛ در این هنگام، دو سردارِ معتضد بن عبّاد، تصمیم گرفتند تا «بنی جهور»، را خلع و قدرت قرطبه را به «بنی عبّاد» واگذار کنند؛ سپاه اشبیلیّه وارد قرطبه شده خانه عبدالملک غارت گردید (4) و به

ص:240


1- (1) . مقری تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص439، 438.
2- (2) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص346؛ ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص149.
3- (3) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص149.
4- (4) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص343؛ ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص152.

سال 461ه. نه روز به پایان شعبان، در قرطبه به نام ابن عبّاد خطبه خوانده شد و در پی آن، شیخ ابوالولید و خانواده بنی جهور را به دستور ابن عبّاد به «جزیره شَلْطیش» در رودخانه اشبیلیّه تبعید کردند؛ ابومروان بن حیان، مورخ بزرگِ آندلس، در بیان نکبت «بنی جهور» به دست «بنی عبّاد» کتاب «البشطة الکبری» را نوشت. (1)

دولت «بنی جهور» بعد از چهل سال حکومت در قرطبه سقوط کرد و قرطبه مورد هجوم فرصت طلبان قرار گرفت؛ حَکَم ابن عکاشه از اصحاب «بنی ذوالنون» شبانه به شهر حمله کرد (2) و ابن مرتین جانشین معتمد بن عباد در قرطبه را کشت و شهر را غارت کرد و در قرطبه، به نام «بنی ذوالنون» خطبه خواند؛ (3) اما با مرگ ابن ذی النون در 467ه. در قرطبه، قدرت به دست «بنی عبّاد» افتاد مردم به نام معتمد خطبه خواندند. (4)

ص:241


1- (1) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص151.
2- (2) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص343؛ ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص158.
3- (3) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص152، 158.
4- (4) . همان، ص159.

ص:242

22- بزرگ ملوک الطوایف؛ بنوعبّاد

اشاره

«بنی عبّاد» از اعراب قبیله «لخم» با فتوحات به آندلس آمدند و در اشبیلیّه ساکن شدند. (1) اسماعیل بن عبّاد از جمله این اعراب بود که در دولت منصور بن ابی عامر به مقام قضاوت رسید و تا سقوط دولت اموی در این مقام باقی ماند و پس (2) از او پسرش قاسم، کار قضاوت اشبیلیّه را به عهده گرفت و اسماعیل، ریاست مشیخه شهر اشبیلیّه را پذیرفت؛ اشبیلیّه در این زمان، زیر سلطه دولت بربری «بنی حمود» بود؛ (3) بنی عبّاد از کارگزاران این دولت و دشمن سر سخت بربرها، در نخستین اقدام خود، بعد از سلطه کامل بر اشبیلیّه، بربرها را از شهر اخراج کردند؛ (4) آنان برای سرنگونی «بنی حمود» و تحقق آرزوی حکومت بر آندلس و تصرف قرطبه؛ اعلام کردند (5) که خلیفه اموی هشام المؤید، زنده است (6) و در اشبیلیّه به سر می برد؛ آنها مردی که بسیار شبیه هشام بود را به عنوان خلیفه در

ص:243


1- (1) . وسعت دولت بنی عبّاد، سراسر جنوب آندلس و حدّ شرقی آن به تدمیر و حدّ غربی آن به اقیانوس اطلس رسید.
2- (2) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص337؛ ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص152.
3- (3) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص67.
4- (4) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص153.
5- (5) . به ضمائم، ضمیمه شماره 4 مراجعه شود.
6- (6) . سوء استفاده از خلیفه هشام المؤید به وسیله چند تن از سران ملوک الطوایف صورت گرفت، زهیر عامری (صاحب المریه) مردی سقا شبیه هشام را خلیفه خواند و تا مدتی با این ادعا خلافت کرد؛ ابن قطان در داستانی آورده که هشام از فتنه به اشبیلیّه فرار کرد و خود را پنهان کرده و به حصیر بافی مشغول شد؛ اما بنی عبّاد او را شناختند و خلعت خلافت پوشاندند. (ر.ک: ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص154) این اقدامات نشان می دهد با اینکه مردم قرطبه پایان خلافت اموی را به علت حاکمیت چند دهه هرج و مرج و فتنه در قرطبه، ملغی اعلام کردند؛ اما قدرت طلبان شهرهای دیگر، حاضر به پذیرش این مطلب نبوده و دست به اقداماتی زدند تا به بهانه انتقال قدرت اموی به شهر و منطقه خود، دولتی مستقل به پا کنند؛ این اوضاع، جنگ بین شهرهای آندلس را به دنبال داشت که زمینه پیدایش ملوک الطوایف را ایجاد کرد؛ ابن عبّاد را می توان آغازکننده این جنگ دانست.

اشبیلیّه معرفی کردند و بین مردم شایع ساختند: خداوند مقدر کرد که خلافت از قرطبه به اشبیلیّه منتقل شود و بدین ترتیب خلافت هشام را به «بنی جهور» و «بنی حمود» که منکر زنده بودن هشام بودند به زور تحمیل کردند. (1)

مسئله هشام المؤید، از جمله عمده ترین مسائل سیاسی بود که به بهانه آن «بنوعباد» اوضاع آندلس را رقم زدند.

بنوعبّاد از جمله مهم ترین ملوک الطوایف بودند که نقش اساسی در دسته بندی امرای آندلس ایفا کردند؛ امرای ملوک الطوایف آندلس در دوران فتنه با اقدامات بنی عبّاد به دو گروه عمده پیرامون قبول دعوت خلیفه اموی هشام و انکار آن تقسیم شدند: 1. ثغریون؛ (2) که عبارت بودند از بنی هود، امرای سرقسطه، صاحب طرطوشه، صاحب بلنسیه، صاحب المریه، صاحب شقوره و صاحب قرطبه (بنی جهور)؛ 2. بزرگ بربرها، صاحب غرناطه، بادیس بن حَبُّوس صنهاجی و بربرهای همراه او و بنی حمود، صاحب مالقه.

«ثغریون» همان حامیان هشام مؤید که بنی عبّاد خلافت او را در اشبیلیّه اعلام کرده بودند؛ (3) گفته می شد کوره تاکرُنّا، صاحب رُنده و امرای عرب آندلس نیز، جزو حزب بنی عبّاد بودند؛ هم چنین بنی افطس، صاحب دانیه، صاحب طلیطله و صاحب قرمونه و امرای کوچک، چون: ابن نوح و ابن خزرون نیز در زمره پیروان بنی عبّاد محسوب می شدند از امرای آندلس، تنها یحیی بن ذی النون استثنا بود و در هیچ یک از دو جناح قرار نگرفت تا این که به سال 436ه. به ابن عبّاد پیوست؛ امرای نامبرده از انجام هیچ کار بر علیه هم خودداری نمی کردند و از هر فرصتی در راه حذف و نابودی یکدیگر استفاده می کردند. (4)

ص:244


1- (1) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص155.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص219.
3- (3) . همان، ص220.
4- (4) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص336، 337؛ ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص220.

بنی عبّاد به سال 451ه. از دعوت به هشام خودداری کرده و مرگ او را اعلام نمودند؛ (1) هشام المؤید با اعلام محمد بن هشام بن عبدالجبار مرد و سپس با ادعای واضح الفتی مولی محمد بن ابی عامر زنده شد و چند سال با این ادعا حکومت کرد، بار دیگر به گفته سلیمان بن حکم (صاحب البرابره) مرد و مخفیانه دفن شد و سپس علی بن حمود به انتقام خون او حکومت کرد و اندکی بعد ابن عبّاد، ادعا کرد او در اشبیله زنده است و...

جانشینان ابن عبّاد

با مرگ ابوالقاسم بن اسماعیل بن عبّاد، پسر او معتضد، در جمادی الاولی 432ه. حکومت را به دست گرفت. (2) او ابتدا شهرهای مجاورِ اشبیلیّه: قرمونه، جزیرة الخضرا و قرطبه، را گرفت؛ او در دوران حکومت خود، دشمن بربرها (بقایای ادریسیان، بنی حمود) بود و در خزانه قصرِ خود، سرهای بربرها و بنی حمود را نگه داری می کرد؛ (3) با مظفر بن افطس در 443ه. پیمان صلح موقت بست.

جانشین او، معتمد علی الله، محمد بن اسماعیل بن عبّاد، مشکلات زیادی را تحمل کرد تا دولت عبّاد در اشبیلیّه استوار شود؛ او مدعی اتحاد آندلس، تحت پرچم بنی عبّاد بود. (4) شخصیت معتمد علی الله و پدرش عباد بن محمد، فخرالدوله، معتضدبالله (461ه) را ابن عِذاری (5) و عبدالواحد مراکشی (6) و ابن خطیب (7) در هاله ای از قدرت، زیبایی جسمانی، جرأت و جسارت در خون ریزی و قدرت طلبی وصف کرده و در عین حال او را جزو نوادر آندلس در ادب ذکر کرده اند.

ص:245


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص249.
2- (2) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج8، ص109؛ ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص155.
3- (3) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص155.
4- (4) . ابوبکر، محمد بن عمار المهری، شاعی ماهر، وزارت او را به عهده داشت؛ ابن عمار، مرسیه را به دولت بنی عباد اضافه کرد؛ او با کمک کنت برشلونه، موفق شد، بنی طاهر را در مرسیه ساقط کند. اختلاف ابن عمار و زن معتمد؛ به نام اعتماد الرمیکیه؛ السیدة الکبری، باعث قتل ابن عمار شد. ابن عمار وزیری با درایت و سیاست بود که الفونس ششم، شاهِ قشتاله او را مرد جزیره آندلس نامید.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص205، 207.
6- (6) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص101.
7- (7) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص156.

از جمله اهداف بنی عبّاد، سلطه بر قرطبه بود؛ فتنه بین عرب و بربر، زمینه مناسبی برای نیل به چنین هدفی را فراهم ساخت؛ حذف دولت بربر غرناطه در جنوب آندلس و سقوط دولت بنی حمود، از نخستین اقدامات معتمد علی الله و در مسیر سیاست توسعه ارضی دولت بنی عبّاد، بود و این سیاست او دولت غرناطه را مجبور کرد تا با اسپانیا علیه بنی عبّاد متحد شود و چند دژ مهم را به آنها واگذار کند؛ بنی عبّاد نیز به قیمت سلطه بر غرناطه، پیمانی با الفونسوی ششم منعقد ساخت. (1) دولت بنی عبّاد در طول حیات خود دچار درگیری با دولت های مجاور بود و سرانجام به دست «مرابطین» سقوط کرد و عمر این دولت با تبعید و مرگ معتمدبالله در أغمات به سال 484ه. به پایان رسید. (2)

دولت بنی هود در سرقسطه (481-504ه)

«بنی هود» در بخش شرقی آندلس در شهرهای طرطوشه، (3) سرقسطه، (4) افراغه، لارده (5) و قلعه ایوب (6) اعلام استقلال نموده و آنها به خود القاب خلافتی دادند؛ نخستین حاکم بنی هود، سلیمان بن هود، به مؤتمن و پسرش به المقتدر و پسر (7) وی نیز به المستعین (8) ملقب شدند. (9)

وجه اهمیت دولت بنی هود، هم مرزی آنها با دولت های مسیحی شمال اسپانیا و نوع روابط آنها با این دول بود؛ آنها نخستین قدرت هایی بودند که از سلطه مرکزی دولت اسلامی آندلس اعلام استقلال کردند. بنی هود از خانواده های اصیل عرب آندلس از قبیله عربی «جذام» یمن بودند، در مجاور بنی هود، شخصی به نام ابومروان از خانواده های اصیل عرب آندلس، اعلام استقلال کرد و بر بلنسیه و شهرهای آن حکومت می کرد. (10)

ص:246


1- (1) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص356.
2- (2) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص98، 99، 109.
3- (3) . Tortosa.
4- (4) . Saragossa.
5- (5) . Lerida.
6- (6) . Calatayud.
7- (7) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، 292/7.
8- (8) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص98، 99، 109.
9- (9) . همان، ص54.
10- (10) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص350؛ عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص54.

دولت سرقسطه، دو دوره «تجیبی» (1) و «منذری» (2) را پشت سر گذارد. (3) منذر بن یحیی، بنیان گذار دولت بنی هود (م 408ه) پیش از سقوطِ خلافت اموی در ناحیه سرقسطه در «ثغر اعلی»، صاحب قدرت و نفوذ بود و به طور مستقل از سال 408ه. تا 414ه. هنگام وفات، در سرقسطه حکم راند. (4) حاکمان فرنگی نیز با او ارتباط دوستانه ای برقرار کردند. (5)

با مرگ منذر پسر او یحیی بن منذر (از بنی تجیب) روی کار آمد (6) که حکومت او با دوران فتنه و سقوط امویان، مقارن شد؛ او هم چون سایر ملوک آندلس، لقب خلافتی المظفر به خود داد. (7)

سلیمان بن هود

با قتل منذر بن یحیی (430ه) مردم سرقسطه با سلیمان بن هود بیعت کردند و سلسله بنی هود با انقراض دوره تجیبی آغاز شد. (8)

پنج تن از بنی هود: سلیمان، احمد، عبدالملک، احمد بن عبدالملک تا سال 536ه. بر سرقسطه حکومت کردند؛ (9) در زمان سلیمان، بنی هود جنگ هایی با صاحب طلیطله، مأمون بن ذی النون انجام دادند (10) که منجر به مشخص شدن مرزهای دول ملوک الطوایف و میزان کینه و حقد آنها به هم شد؛ (11) این وضعیت، روند کمک گرفتن امرای آندلس از ملوک مسیحی اسپانیا را شدت بخشید به همین دلیل، بعد از مرگ سلیمان، نزاع میان فرزندان سلیمان، نفوذ دول مسیحی شمال اسپانیا در متصرفات

ص:247


1- (1) . به امرای بنی هود از نسل مستعین بن هود گفته اند.
2- (2) . به امرای بنی هود از نسل منذربن یحیی، اطلاق شده است.
3- (3) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص362.
4- (4) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج8، ص110.
5- (5) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص351؛ بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص361.
6- (6) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص221.
7- (7) . ابن خلدون، العبر، ج4، ص163.
8- (8) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص221.
9- (9) . به ضمائم، ضمیمه شماره 5 مراجعه شود.
10- (10) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج8، ص111؛ ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص220.
11- (11) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص362.

بنی هود را افزایش داد و باعث سقوط نهایی آنها به دست این دولت ها شد.

احمد بن سلیمان ملقب به مقتدر، بعد از پدرش، صاحب سرقسطه شد؛ اما برادران او مخالفت کردند و به برادر دیگر وی المظفر پیوستند؛ در پی این تحولات، مقتدر، از شاه اسپانیا کمک گرفت؛ کاروان آذوقه ای که مظفر برای مردم تطیله (1) (که در قحطی شدید به سر می بردند)، فرستاده بود، به دست نیروهای مقتدر (2) و با حمایت ابن ردمیر ضبط شد و نیروهای مظفر که از میان سرزمین «مسیحیان» عبور می کردند، قتل عام شدند. ابن عِذاری، از این کار مقتدر را حادثه شنیع دانسته (3) که باعث شد تا مظفر از دور خارج شود. (4) و در پی آن، مردم به احمد بن سلیمان پیوستند.

ضربه هولناکی که مقتدر به برادر خود مظفر زد، بنی هود را چنان ضعیف ساخت که مسیحیان شهر بُبَشتر را به سال 456ه. تصرف و مردم آن را به شکل فجیعی قتل عام کردند؛ بسیاری از مردم نیز بر اثر تشنگی جان باختند و انبوهی از مسلمانان نیز به اسارت گرفته شدند؛ ابن عِذاری، تعداد اسرای زن را در جریان این رویداد صد هزار تن ذکر کرده است؛ (5) هفت هزار تن از دوشیزگان آن جا را به شاه قسطنطنیه هدیه کردند. (6)

بدین ترتیب نفوذ مسیحیان بر دولت بنی هود، شدت گرفت؛ الفونس ششم، شاه قشتاله، بر مقتدر جزیه ای سنگین مقرر کرد؛ همین مقدار جزیه را نیز مقتدر به شاه آراگون می پرداخت؛ اتحاد شاه قشتاله با سردار قشتالی السید (7) اوضاع را بر مقتدر سخت تر کرد؛ با این حال، مقتدر موفق شد تا روابط متوازنی با دول مسیحی شمال برقرار کند و سرقسطه در چند سال آخرِ حکومت مقتدر، روی آرامش و آبادانی دید. (8)

با مرگ مقتدر، بار دیگر اختلاف بر سر جانشینی، فاجعه ای بزرگ برای بنی هود به بار

ص:248


1- (1) . Tudela.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص223.
3- (3) . همان، ص224.
4- (4) . همان، ص224.
5- (5) . همان، ص225.
6- (6) . همان، ص253.
7- (7) . در منابع، معادل عربی آن به صورت: کمبدور؛ قمبدور؛ کمبیطور و... آمده است.
8- (8) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص364.

آورد که منجر به سقوط دولت آنان شد. یوسف (المؤتمن) با برادرش منذر بر سر کسب قدرتِ دولت بنی هود، علیه هم با دولت های مسیحی شمال متحد شدند. (1) یوسف با السید و جماعت مزدوران مسیحی هم پیمان شد و منذر نیز با شاه قشتاله و آراگون، عهدنامه امضا کرد و السید، تدبیر امور یوسف را به عهده گرفت.

روی کار آمدن احمد (مستعین دوم) (2) با سقوط طلیطله (3) مرکز «ثغر اوسط» و پایتخت سنّتی اسپانیا در صفر نیمه سال 475/478ه. هم زمان گردید؛ سقوط این شهر، نقش اساسی در برپایی جنگ های صلیبی و شدت گرفتن حرکت استرداد داشت (4) و در سال های بعد، با ورود «مرابطین» به آندلس و شکست زلاّقه (479ه) و إِقِلیش؛ دولت های مسیحی شمال آندلس را به نابودی دولت بنی هود مصمم ساخت.

دولت بنی افطس، بنو مسلمه (413-478ه)

(5)

شخصی از موالی حَکَم المستنصرباللهِ اموی به نام شاپور (6) در منطقه بطلیوس (7) و شنترین و اشبونه (در ثغر غربی آندلس) حکومت می کرد؛ (8) وی با وقوع فتنه و نزدیک شدنِ سقوط قرطبه، اعلام استقلال کرد. با مرگ او، به سال 437ه. محمد بن عبدالله بن مسلمة ابن الافطس، معروف به مظفر قدرت را به دست گرفت و دولتی به پا کرد که رقیب دولت بنی عبّاد و بنی ذوالنون بوده و با آنها درگیر بود؛ (9) فردیناند بر این دولت جزیه نهاد. مظفر از اهل ادب و شعر بود و کتابی تدوین کرد که تنها به درد خزانه پادشاه می خورد. (10)

ص:249


1- (1) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج8، ص111.
2- (2) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص71، 72.
3- (3) . حمیری، الروض المعطار، ص394.
4- (4) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص365.
5- (5) . مقری تلمسانی، نفح الطیب.
6- (6) . وجود اسامی ایرانی در بین رجال مغرب و آندلس، حاکی از نفوذ ایرانیان در این منطقه و نقش اساسی آنها در شکل گیری حوادث سیاسی- فرهنگی آنجاست.
7- (7) . Badajoz.
8- (8) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص74.
9- (9) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص236، 237، 242، 243.
10- (10) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ج3، ص236.

وجه اهمیت دوران مظفر در این بود که منطقه تحت سلطه وی در خط مقدم هجوم نیروهای مسیحی شمال آندلس قرار داشت؛ ابن عِذاری، گزارشی از ملاقات ابن افطس در مورد تعیین جزیه پرداختی، با فردیناند آورده است. (1)

دولت بربری غرناطه (403-483ه) در جنوب آندلس

(2)

بربرها که خود نقش اصلی و اساسی در ایجاد ملوک الطوایف داشتند در دو نقطه آندلس، مرکز و جنوب، اعلام استقلال کردند؛ «بنی حمود» در مرکز و شاخه ای از «زیریان» در جنوب آندلس، تشکیل دولت دادند؛ (3) بربرها در فتنه آندلس نقش اساسی داشتند؛ به گفته ابن عِذاری، ریشه فتنه، ابن عبدالجبار بود که بربرها را وارد ماجرا کرد و خود زمینه نابودی و خروج آنها از آندلس را فراهم ساخت. (4)

زمانی که بربرهای صنهاجه به مذهب «شیعه اسماعیلیه» گرایش پیدا کردند؛ بربرهای زناته نیز به دولت مروانی پیوستند؛ به دنبال جنگ بین این بربرها در مغرب، زاوی بن زیری از مظفر بن ابی عامر خواست به آنها اجازه جهاد در آندلس بدهد؛ زاوی و فرزندان ماکسن (برادرش) یعنی: حَبّاسِه و حَبُّوس به آندلس رفتند و در دربار مظفربن ابی عامر مشغول خدمت شدند؛ با شروع فتنه آندلس، زاوی به افریقیّه بازگشت؛ اما پسران برادرش، حَبّوس و حَبّاسه با جمع عظیمی از بربرها به غرناطه رفته و در آن جا اعلام استقلال کردند. (5) آنها شهرهای جیّان، (6) قبره و شهرهای اطراف آن را گرفتند و حبوس تا سال 428ه. بر غرناطه حکومت کرد؛ بعد از او نیز پسرش بادیس بن حبوس، حکومت را به دست گرفت؛ (7) وزیر او، کاتب پدرش (اسماعیل بن نَغْزَاله) یهودی بود که همه امور او را در اختیار خود

ص:250


1- (1) . به ضمائم، ضمیمه شماره 6 مراجعه شود.
2- (2) . Granada.
3- (3) . به ضمائم، ضمیمه شماره 7 مراجعه شود.
4- (4) . کان الاصل فی هذه الفتنة ابن الجبار؛ ر.ک: ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص263.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص264.
6- (6) . Jaen.
7- (7) . بادیس به کارهای چشمگیر عمرانی در غرناطه پرداخت. از جمله کاخی ساخت که در بلاد اسلام و کفر بی نظیر بود و ابن خطیب در قصیده سینیه خود آن را وصف کرده است. ر،ک: مقری تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص196.

داشت؛ (1) پسر این یهودی، (یوسف) نیز، بعد از پدرش، وزارت را به عهده گرفت و بر همه امور بادیس بن حبوس مسلط شد. در زمان حکومت وی، یهود بر همه کارها تسلط داشتند؛ (2)بُلکین، پسر دیگر بادیس، کینه این یهودی را در دل داشت (3) و مردم را علیه او و سایر یهود غرناطه تحریک کرد که منجر به قتل ابن نغزاله، یوسف، پسرش و شمار زیادی از یهودیان غرناطه در سال 459ه. شد؛ (4) دولت بنی زیری نیز، سرانجام در سال 483ه. در عهدِ آخرین امیر آنها، تمیم بن بلکین در مالقه به وسیله «مرابطین» سقوط کرد.

دولت بنی ذوالنون در طلیطله (400- 478ه) در ثغر اوسط

(5)

«بنی ذوالنون» از قبایل بربر «هوّاره» در خدمت دولت عامری منسوب به ذوالنون (6) و در دولت مروانی به کارهای نظامی مشغول بودند؛ یکی از افراد آنها، به ولایت «کوره شنت بریه» (7) رسید؛ با وقوع فتنه در آندلس، مردم طلیطله که از قدیم اهل شورش بودند والی خود را خلع و از ابن ذی النون دعوت کردند (8) تا ولایت طلیطله را به عهده بگیرد؛ ابن ذی النون، پسر خود اسماعیل را به طلیطله فرستاد و او طلیطله و اطراف آن را تصرف کرد. و بعد از او پسرش یحیی بن اسماعیل بر طلیطله حکم راند.

بنی ذوالنون در طول حکومت خود، با «بنی هود» در حال جنگ بودند؛ (9) مسیحیان از این موقعیت بهره می بردند؛ ابن ذی النون مجبور شد، برای مقابله با تجاوز «بنی هود» با ابن عبّاد متحد شده و دعوت «هشامیه» را بپذیرد. (10)

ص:251


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص265.
2- (2) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص346.
3- (3) . به سال 457ه.، بادیس بن حبوس به سم ابن نغزاله کشته شد.
4- (4) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص265، 275.
5- (5) . مقری تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص161.
6- (6) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص347؛ ابن عذاری: از جمله خصوصیات کتاب او افادات لغوی است؛ وی می نویسد: زُنّون بود و به ذال تصحیف شد.
7- (7) . Santa maria.
8- (8) به ضمائم، ضمیمه شماره 8 مراجعه شود.
9- (9) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، 278/3.
10- (10) . همان، ص279.

سرانجام همکاری بنی ذوالنون با شاه مسیحی، (گارسیا) موجب شد تا او با سپاهی گران به متصرفات بنی هود حمله کرده و «قلعه قلمَّریه» (1) را به سال 437ه. فتح کند؛ فردیناند پسر سانچو، (امیر جلیقیّه) (2) نیز به حمایت سلیمان بن بنی هود با جماعتی کثیر به طلیطله حمله کرد؛ (3) فتنه «بین ذوالنون» و «بنی هود» از سال 435 تا آخر 438ه. هم زمان با مرگ سلیمان بن هود، هم چنان برپا بود.

یحیی بن ذوالنون، ملقب به قادر، سومین (4) امیر از خانواده بنی ذوالنون که شخصی ضعیف و کم تجربه در اداره دولت خود بود، در برابر طمع دولت اسپانیا و بنی هود و نیز شورش داخلی سال 472ه. در طلیطله، مجبور شد این شهر را ترک کند؛ این شورش ها از حمایت امیر بطلیوس (المتوکل بن الافطس) برخوردار بودند.

قادر، با حمایتِ دولت قشتاله، به طلیطله برگشت؛ امّا حاکم بطلیوس، خزانه و شهر را غارت کرده بود؛ این وضعیت، الفونسوی ششم، حاکم قشتاله را به این فکر انداخت که با تصرف طلیطله، پادشاهی «گوت» را در پایتخت سنتی آن، تجدید و احیا کند. (5) او به سال 477ه/1084م با یک ماه محاصره شهر طلیطله، آن جا را تصرف کرد؛ (6) به جز تلاش بی فایده صاحب بطلیوس، هیچ کدام از ملوک الطوایف، مقاومتی در مقابل سقوط طلیطله انجام ندادند و طلیطله با پذیرش شروط شاه قشتاله تسلیم شد.

در نقاط مختلف آندلس، به ویژه در «ثغر اعلی» چندین دولت به ظاهر مستقل پدید آمدند که از جمله آنها دولت «بنی رزین» بود که در این گفتار تنها به ذکر این دولت و ارائه فهرست سایر این دولت ها بسنده می کنیم.

دولت بنی رزین (403-497ه)

گروهی از بربرها که همواره از جمله قدرت طلبان شمال آندلس محسوب می شدند، با

ص:252


1- (1) . Coimbre.
2- (2) . Galice.
3- (3) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص281.
4- (4) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص348
5- (5) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص371.
6- (6) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج8، ص439.

رساندن نسب خود به رزین برنسی (یکی از یاران نزدیک طارق بن زیاد) موفق به تأسیس حکومتی مستقل در دشت شنتمریه شدند. بزرگ آنها ابومحمد هذیل بن عبدالملک (ابن الاصلح) و دو جانشین او با دادن خراج و هدایا به شاه قشتاله و مزدورانش، پایه های حکومت خود را محکم کردند.

دولت بنی رزین، بدین ترتیب تا هفتاد سال برقرار بود و سرانجام به دست «مرابطین» سقوط کرد.

چکیده دوره اول ملوک الطوایف در آندلس

اختلاف از زمان ورود مسلمانان به آندلس جزو طبیعت و ذات اسپانیای گوتی بود؛ اما به این اختلاف موجود در بافتِ اجتماعی مردمِ اسپانیا، درگیری ذاتی عرب با عرب یمنی قیسی مضدعی و عرب بربر و بربر واندال و طبقه جدیدی از موالی، مستعربان و مولدان و اخیراً طبقه تازه تأسیس اشراف عرب در آندلس نیز اضافه شد؛ جهت گیری های مذهبی و سیاسی فاطمی اموی در کنار این نزاع نیز مطرح و مؤثر بود. «امویان» با استفاده از این نزاعِ همیشگی و به کارگیری سیاست «فرّق تسد»، (1) قدرت را در آندلس به انحصار خود درآوردند و سرانجام، دولتِ سیصد ساله آنها (138-422ه) نیز در آتشفشان ملوک الطوایف که با سه دوره فوران سهمگین، بنیادهای حکومت مسلمانان در آندلس عصر «مرابطین» و «موحدین» را متزلزل کرده بود، برای همیشه از بیخ و بن سوخت و نابود شد.

با فروپاشی امویان و آغاز عصر ملوک الطوایف در دوره نخست، شصت دولت که حدود نیم قرن دوام آوردند در سراسر آندلس اعلام استقلال کردند و خود را خلیفه و سلطان خواندند و قدرت مسلمانان در آندلس هم چون دانه های گسیخته تسبیح، به دست اشرافِ عرب، بربرها، موحدان و مسیحیان افتاد؛ با فرصت مناسبِ به دست آمده در این زمان، دولت های مسیحی شمال آندلس، متحد دول اروپایی، با پرچم جنگهای صلیبی، به داخل آندلس پیش روی کردند.

با سقوط طلیطله، عقب نشینی تدریجی مسلمانان از آندلس و دوره سوم ملوک الطوایف آغاز شد. هم زمان با افول قدرت «موحدان» در آندلس، قدرت مسلمانان به شکل بسیار

ص:253


1- (1) . سیاست تفرقه بینداز حکومت کن.

متزلزلی به بخش بسیار کوچکی در جنوب آندلس محدود شد؛ محققین، ملوک الطوایف ها را براساس طبقه ای که در آن ادعای قدرت کرده اند به چهار دسته تقسیم نمودند:

الف) ملوک الطوایف از طبقه اشراف عرب

1. بنی عباد، 2. بنی تجیب، 3. بنی هود، 4. بنی صمادح (شاخه ای از بنی هود)، 5. بنی طاهر (از اعراب قیسی در شرق آندلس) و... .

ب) ملوک الطوایف از طبقه موالی امویان

1. بنو ابوعبده، حسان بن مالک، 2. بنی جهور و... .

ج) ملوک الطوایف از موالی بنی عامر در شرق آندلس (1)

1. خیران و زهیر (در المریه)، 2. مجاهد عامری (در دانیه و بالئار)، 3. مقاتل و لبیب (در طرطوشه).

د) بربرهای مستقر در آندلس از زمان فتح

1. بربرهایی که نسب عربی برای خود درست کردند؛ مانند: بنی اقطس (در بطلیوس، واقع در غرب آندلس؛ بنی ذوالنون، بربر هوّاره و بنی رزین از بربر هوّاره؛

2. طبقه نظامی اشرافی که منصور ابن ابی عامر از میان بربرهایی که از افریقیّه به امویان آندلس پناهنده شدند؛ به وجود آورد، مانند:

- بنی زیری از صنهاجه که در غرناطه اعلام استقلال کردند؛

- بنی برزال در قرمونه؛

- بنی نوح و بنی خزرون در حصن ارکُش؛

3. عرب های بربر شده، مانند بنی حمود.

با سقوط قرطبه، شهر به دست بنی جهور افتاد؛ آنها از 422-456ه. حکومت کردند و سپس قرطبه به دست بنی عبّاد، بزرگ ملوک الطوایف افتاد و ملوک الطوایف، بنای تکالب و

ص:254


1- (1) به ضمائم، ضمیمه شماره 9 مراجعه شود.

تخاذل یکدیگر گذاشتند و مجبور شدند دست یاری به مسیحیان شمال آندلس دراز کنند که همین امر نیز باعث اضمحلال آنها شد.

الفونس ششم پس از فروپاشی مرکز قدرت مسلمانان در آندلس و رقابت امرای محلی در آن جا، همه ملوک الطوایف را باج گذار خود کرد و به سال 478ه./1085م طلیطله مرکز سنتی پادشاهی «گوت» در اسپانیا را تصرف کرده و به رسم شاهان گوتی، تاج گذاری کرده و خود را حاکم بخش اسلامی و مسیحی اسپانیا نامید.

ملوک الطوایف، به قدرت «مرابطین» که به تازگی در مغرب ظهور کرده بود پناه برده و آنها را برای یاری به آندلس فرا خواندند؛ مرابطین در نبرد «زلاّقه» در 479ه. شکست سختی به نیروهای الفونس ششم وارد ساختند؛ اما امیر مرابطی از این پیروزی جهت اخراج کامل مسیحیان از آندلس استفاده نکرده و با بازگشت به مراکش، به بهانه خیانت ملوک الطوایف، باب مذاکره و دوستی با دول مسیحی شمال آندلس را گشود و با فتوای فقهای بغداد، مراکش و قرطبه، ملوک الطوایف را از آندلس برانداخت و تنها «بنی هود» را در ثغر اعلی باقی گذاشت که دوست و هم پیمان مسیحیان شمال آندلس بودند؛ بنی هود در این هنگام، با هجومِ صلیبی سانجو رامیرز و بعد از او، پدروی اول (شاه آراگون) در 480ه./1087م و نیز، امیر نشین های جنوب فرانسه و «نورماندی ها» و الفونس اول جنگجو، مواجه شدند و در پی آن سرقسطه در 508ه. سقوط کرد.

شرق آندلس در این دوره به دست السید از جنگجویان سرسپرده شاه قشتاله و امیر بنی هود، احمد، افتاد و زن او شمانه که حکومت شهر را در دست داشت، وقتی «مرابطین»، شهر را محاصره کردند، آن را به ناچار به آتش کشید تا به دست آنها نیفتد؛ هم چنین در این هنگام، «بنی رزین» (1) (304-497ه) کسانی بودند که در منطقه ای بین بلنسیه و طلیطله دوام آوردند.

نتایج دوره اول ملوک الطوایف در آندلس

1. فروپاشی و اضمحلال جامعه آندلس، ریشه های عمیق اقتصادی، سیاسی، نژادی، اجتماعی و مذهبی داشت که به صورت بیماری مزمن در آن جا ریشه دوانید و سرانجام

ص:255


1- (1) . arracin.

باعث سقوط حتمی قدرت مسلمین در آندلس شد.

2. علت اضمحلال «ملوک الطوایف» دشمنی تکالب و رقابت آنها با یکدیگر و دراز کردن دست دوستی به سوی دول مسیحی شمال آندلس بود.

3. قدرت طلبی دولت متعصب به تسنن، مرابطینِ آندلس را در سراشیبی سقوط قرار داد.

4. پافشاری «خلافت عباسی» که از آغاز خلافت، همواره در صدد توسعه قدرت خود در غرب جهان اسلام بود، بر فتاوای و نقشه سیاسی غزالی سبب اقدام جسورانه «مرابطین» در براندازی دوره اول ملوک الطوایف آندلس شد.

5. ترس مرابطین از ریشه گرفتنِ «تشیع» در آندلس، به وسیله «بنی حمود» (نخستین گروه از ملوک الطوایف که در قرطبه اعلام استقلال کردند) از انگیزه های اصلی براندازی ملوک الطوایف به وسیله مرابطین و برقراری ارتباط با دول مسیحی شمال آندلس بود.

پرسش

1. زمینه های پیدایش دوره اول «ملوک الطوایف» را بنویسید.

2. علل سقوط «طلیطله» را بررسی کنید.

3. نقش «امویان» در ایجاد زمینه های «ملوک الطوایف» در آندلس را بررسی کنید.

4. دولت های «ملوک الطوایف» در شرق آندلس را ذکر کنید.

ص:256

منابع، برای مطالعه بیشتر

1. المغرب فی حلی المغرب، علی بن موسی بن محمد بن عبدالملک ابن سعید مغربی غرناطی آندلسی (متوفی 685 هجری)؛ این اثر از جمله منابع معاصرِ دوره ملوک الطوایف که خود مؤلف به دربار یکی از ملوک الطوایف پناه برد.

نویسنده در این کتاب به سه قسمت شرقی، غربی و میانی آندلس به طور مجزا پرداخته و اخبار ملوک الطوایف در هریک از این بخش ها را ذکر کرده است؛ قسمت های سه گانه این کتاب عبارتند از: 1) کتاب العروس فی حلی غرب الآندلس؛ 2) کتاب الشفاء العروس فی حلی بوسط الآندلس؛ 3) کتاب الآندلس فی حلی شرق الآندلس. کتاب المعجب از منابع معاصر ملوک الطوایف از عبدالواحد مراکشی، متوفی674ه. است؛ او بخش خاصی را به اخبار ملوک الطوایف اختصاص داده است.

2. دولة الاسلام فی الآندلس، عبدالله عنان؛ بخش خاصی از این اثر که از منابع معاصر است به ملوک الطوایف اختصاص دارد.

3. دول الطوایف، محمد عبدالله عنان؛ این کتاب به طور مستقل به موضوع ملوک الطوایف آندلس پرداخته است.

دوزی (از جمله شرق شناسان اروپایی) کتاب مستقلی با نام ملوک الطوایف در آندلس در مورد ملوک الطوایف تألیف کرده است.

ص:257

ص:258

23- مرابطین

اشاره

(1)عصر مرابطین را باید یکی از دوران مهم تاریخ آندلس اسلامی دانست؛ ابن خطیب، بابی را به وصف وضعیت آندلس بعد از ملوک الطوایف و ورود مرابطین به آن جا اختصاص داده و از آن با عنوان افتادن امر آندلس به دست مرابطین یاد کرده است. (2)

هم زمان با فروپاشی دولت «اموی» و ایجاد تفرقه در آندلس، بربرهای «لمتونه» از قبیله بزرگ «صنهاجه» (3) تحت پوشش دعوت دینی، حکومتی یک پارچه را در «مغرب اقصی» تأسیس کردند (4) که بعدها به دولت مرابطین معروف شد؛ این دولت، با ایجاد ارتشی نیرومند، قبایل و نیروهای اطراف خود را سرکوب کرده، (5) به اطاعت واداشت و با در اختیار گرفتن ناوگانِ دریایی عظیم و قدرتمند، بر مدیترانه غربی مسلط شد؛ مؤسس دولت مرابطین نیز، به «امیرالمسلمین» ملقب شد و از سوی «خلافت عباسی» بغداد مورد تأیید و پشتیبانی قرار گرفت.

ص:259


1- (1) . « OR DS »؛ واژه مرابطین به ساکنان رباطها و یا کسانی که برای جهاد در مرزها نذر می کردند و مدتی از زندگی خود را وقف جهاد می کردند اطلاق شده است به معنی خاص آن به گروهی از افرادی که مدتی همراه با عبدالله بن یاسین در رباط سنگال بسر بردند و خود را برای جهاد در مغرب و تأسیس دولت مرابطین آماده کردند؛ اطلاق شده است.
2- (2) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص241.
3- (3) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج8، ص327، 328، 329.
4- (4) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص71، 72.
5- (5) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص243.

عظمت دولت مرابطین، ملوک الطوایف آندلس را که در نهایت خواری و ضعف در برابر دول مسیحی شمال آندلس، به ویژه «ملوک قشتاله» به سر می بردند، متوجه خود ساخت؛ شاه قشتاله آلفونس ششم، موجی از جنگ صلیبی را با حمایت اروپا در آندلس رهبری می کرد که از نخستین ثمرات آن، تصرف لیون و سقوط طلیطله پایتخت سنتی «گوت» و مرکز ثقل قدرت مسلمین در آندلس بود.

ابن خطیب، با بیانی بسیار شیوا از دد منشی ملوک قشتاله، برشلونه و لیون در شهرهای اسلامی آندلس یاد کرده می نویسد: «آنها شهرهای مجاور خود را چون دفتری پیچیدند و چون هیزم خشک در آتش خود فرو بردند»؛ او آغاز این حرکت شوم را کار هشام بن حکم از سلاله «امویان» دانسته که در ایام فتنه با ابن عبدالجبار، دویست نقطه از آندلس را به دشمن واگذار کرد تا از حمایت نظامی مسیحیانِ شمال برخوردار شود؛ اما در قبال این کار مسیحیان نه تنها کمکی به او نکردند، بلکه زمینه ای شد تا آنان به پیش روی خود در آندلس ادامه دهند که این امر، سرانجام به سقوط طلیطله (1) در اول صفر سال 478ه/1085م انجامید. (2)

این حوادث به ایجاد خلأ قدرت در آندلس انجامید و سرزمین پاره پاره را آماده تصرف به وسیله قدرت طلبان نمود و قدرت های بزرگ در دو سوی این سرزمین، خود را برای بلعیدن آن آماده کردند؛ بدین ترتیب «مرابطین» در جنوب و «مسیحیان» در شمال آندلس، در رقابتی نزدیک با هم وارد این صحنه شدند.

سقوط شهر طلیطله، می توانست نقطه امید تازه ای برای مسیحیان، نسبت به آینده آندلس فراهم کرده و مایه اتحاد آنها شود و نیز، فرصتی برای مدعیان بربرِ جنوب برای توسعه اراضی خود و سلطه بر مدیترانه غربی ایجاد کند.

سقوط طلیطله

الفونس ششم در بیست و پنجم ماه مه 1085م/478ه. وارد طلیطله پایتخت سنتی «پادشاهی گوت» شد و سقوط این شهر، بزرگ ترین ضربه ای بود که می توان آن را

ص:260


1- (1) . Dozy, A History of the moslems in spain, P 690.
2- (2) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص242.

سرآغاز سقوط واقعی آندلس دانست؛ (1) در پی این حادثه، انبوهی از مسلمانان شهر کشته شده و یا فرار کردند.

الفونس، چند سال پیس از سقوط طلیطله، در اثر اختلاف خانوادگی بر سر قدرت، به طلیطله گریخته و به ابن ذی النون پناهنده شده مدتی را در طلیطله اقامت کرده بود؛ از این رو، وی از اسرار راه های این شهر مطلع بود و زمانی که قدرت را در قشتاله به دست گرفت، از اطلاعات خود در تصرّف طلیطله به خوبی استفاده کرد؛ بعد از تصرف شهر، گروهی از ملوک الطوایف مسلمانان، با پیام تبریک خود الفونس را ستودند و هیأت هایی را جهت این کار نزد وی فرستادند؛ حتی ابن رزین «حسام الدوله» صاحب (2) شنتمریه، خود بدین منظور، نزد الفونس رفت؛ با این اوصاف بود که الفونس خود را «امیرالمسلمین» نامید؛ (3) وی از سویی دیگر، حمایت کلیسا را کسب کرد و «پاپِ روم» کار او را جهاد مقدس و ارزشمندتر از جهاد نیروهای صلیبی در شرق جهان اسلام دانست؛ بدین ترتیب، الفونس خود را در موقعیتی می دید که قادر به تصرف سراسر آندلس و براندازی کامل ملوک الطوایف است؛ (4) او سرمست از قدرت در پاسخ به ابن مشعلِ (5) یهودی، سفیر معتمد، ملوک الطوایف را به استهزا گرفته و آنها را گروهی دیوانه نامیده است.

ص:261


1- (1) . این وضعیت را به بهترین نحو، ابن عسال طلیطلی به نظم آورد: یا اهل الآندلس حثوا مطیکم فما المقام بها الا من الخلط الثوب ینسل من اطرافه ثوب الجزیرة منسولا من الوسط ر.ک: مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج6، ص84.
2- (2) . Dozy, A History of the moslems in spain, P 692, 693
3- (3) . بعد از فتح طلیطله، الفونس ششم در نامه ها خود را پادشاه دو ملت اسلام و مسیحیت می نامید. ( Lord of Tow Faiths) ، ر.ک: Dozy, A History of the moslems in spain, P, 692.
4- (4) . ر.ک: عنان، تاریخ دولت های اسلامی در آندلس، ج3، ص441؛ عدم موفقیت مرابطین در باز پس گیری طلیطله و این که خود سر قسطه را از دست دادند، عمده ترین وجه انتقاد عملکرد مرابطین در آندلس است؛ اگر یوسف بن تاشفین از مغرب خارج نمی شد، به نفع آنها بود و این شهر سقوط نمی کرد. از جمله موارد انتقاد علیه مرابطین، استفاده نکردن آنها از موقعیت مناسب (بعد از جنگ زلاقه) برای باز پس گیری طلیطله بود و تلاش آنها در 503ه. و 507ه. در اطراف طلیطله نا امید کننده بود.
5- (5) . نام دو یهودی در مذاکرات بین معتمد و الفونس ششم آمده است که حاکی از نقش یهود در این حوادث است.

استمداد ملوک الطوایف از مرابطین

هر روز بر فشار دشمن و شدت تفرقه ملوک الطوایف افزوده می شد و تلاش معتمد ابن عبّاد، داعیه دار اتحاد و یک پارچگی آندلس، بی نتیجه مانده بود؛ دولت های متحدِ مسیحی در جنگی مستمر علیه مسلمانان بودند و خراج سنگینی بر دولت های ملوک الطوایف تحمیل می کردند؛ مسلمانان نیز به علت پراکندگی روز افزون، در لاک دفاعی فرو رفته بودند؛ این واقعیت تلخ، باعث وحشت امرای قدرت طلب (1) آندلس شد؛ (2) ولی هیچ یک قادر به تغییر آن نبودند؛ با این وجود، در رقابت (3) بر سر قدرت و حسادت و کینه توزی نسبت به هم، کاری دیگر نداشتند؛ (4) در بین ملوک الطوایف تنها معتمد بن عبّاد که البته در مقاصد شخصی و علاقه به حکومت و قدرت کمتر از سایر ملوک الطوایف نبود، برای رهایی آندلس از این وضع به فکر چاره جویی بر آمده بود؛ (5) وی بعد از مشورت (6) با سران و بزرگانِ قومِ خود که او را از درخواستِ کمک از «مرابطین» نهی کردند، (7) برخلاف نظر آنان، در سال 479ه. به قصد مذاکره با

ص:262


1- (1) . الفونس با استقرار در طلیطله، همه ملوک الطوایف را زیر سلطه خود درآورده و تاج سنتی شاهان گوتی آندلس بر سر نهاد؛ ر.ک: ابن بسّام، الذخیرة فی محاسن اهل الجزیرة، ج4، ص104.
2- (2) . الفونس ششم، همه نیروی خود را صرف براندازی بزرگ ملوک الطوایف، معتمد بن عباد کرد؛ داستان برخورد معتمد با «ابن شالب» یهودی، فرستاده الفونس جهت اخذ جزیه سالیانه و قتل و مصلوب نمودن او بهانه ای بود که آتش خشم الفونس را برافروخت؛ ر.ک: Dozy, A History of the moslems in spain, P 690.
3- (3) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص336.
4- (4) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص244.
5- (5) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص377.
6- (6) . گروهی از ملوک الطوایف، پسر معتمد و از جمله والی مالقه، عبدالله بن سکوت بر غواطی، بشدت معتمد را از درخواست کمک از مرابطین بر حذر داشتند؛ امّا؛ معتمد در پاسخ آنها گفت: چوپانی شتر بهتر از چوپانی خوک است؛ ر.ک: مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج6، ص91؛ حمیری، الروض المعطار، ص85.
7- (7) . پسر او (رشید) به معتمد گفت: ای پدر! در جنگ با این نصرانی، مجاهدت و استقامت کن و در فراخواندن کسی که حکومت را از ما می گیرد به آندلس تعجیل مکن؛ معتمد گفت: یا ولدی لان اموت راعیاً بالمغرب، خیرٌ من عندی من أن أَرٌدّ الآندلس دار کفر اللعنة علی مِن المسلمین ایام الدهر؛ پسرم چوپانی در مغرب بهتر است از اینکه آندلس را دار کفر قرار دهم و لعنت ابدی مسلمین را بر خود بخرم» ر.ک: ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص245.

«امیرالمسلمین» (1) یوسف بن تاشفین و درخواستِ کمک از او برای نجات آندلس وارد مراکش شد؛ الفونس ششم (2) شاه قشتاله و لیون، گارسیا ناوار با نامه ای، یوسف (امیر مرابطی) (3) را از قبول دعوت معتمد بر حذر داشت؛ اما این مسئله خشم یوسف را برانگیخت و باعث شد که او در همکاری با معتمد مصمم شود. (4)

معتمد با استقبال گرم یوسف بن تاشفین روبه رو شد؛ یوسف، درخواست معتمد را اجابت کرد و گفت: من اوّلین داوطلب، برای حمایت از دین اسلام هستم و خود، متولی این امر خواهم بود؛ معتمد با خوشحالی خبر حمایت امیر «مرابطین» را به آندلس برد.

ص:263


1- (1) . هیأتی متشکل از سه قاضی بلند پایه، ابن ادهم قاضی قرطبه، ابن مقانا، قاضی بطلیوس و ابن القلیعی قاضی غرناطه، به همراه ابابکر بن زیدون به مراکش اعزام شدند.
2- (2) . Alfono, VI.
3- (3) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص378.
4- (4) . الفونس، نامه ای به معتمد نوشت و از او خواست که شهرهای خود را واگذار کند و از سرنوشت طلیطله بترسد؛ ر.ک: مؤلف مجهول و یا ابن سیماک مالقی، الحلل الموشیة، ص38. معتمد جواب الفونس را به نظم و نثر داد: الذل تا باه الکرم و دیننا لک ماندین به من البأساء سمناک سلما ما اردت و بعد ذا نغزوک فی الاصباح و الامساء الله اعلی من صلیبک فادرع لکتیبة حطمتک فی الهیجاء سوداء غابت شمسها فی غیمها فجرت مدامعها بفیض دماء بزرگی مانع از ذلت است و دین ما جنگ با تو را دستور داده است. با تو در صلح هستیم اگر بخواهی و در غیر این صورت روز و شب با تو می جنگیم. خدا از صلیب تو بالاتر و برتر است و سپاهی که تو را در هم خواهد کوبید سیاهی است که خورشید در پس ابرهای آن پنهانست و به برکت خونها طلوع می کند. ر.ک: مؤلف مجهول و یا ابن سیماک مالقی، الحلل الموشیة، ص39 و من الملک المنصور المعتمد بن معتمد بالله الی الطاغیة الباغیة اذفنش بن شانجة الذی لقب نفس ملک الملوک و سماها بذی الملتین قطع الله دعواه...؛ خواص و اطرافیان معتمد از او خواستند که با الفونس صلح کند و به او دو برابر جزیه یا بیشتر بدهد؛ اما معتمد نپذیرفت و جزیه سالیانه خود را نپرداخت که مأمور جزیه، ابن ثاقب یهودی که در دوره اشبیلیّه منتظر دریافت جزیه بود، به معتمد توهین کرد، معتمد دستور قتل او را داد. لذا الفونس قسم خورد سپاهی از نصار به فرماندهی عمویش تهیه کند و... معتمد که قدرت و عزم الفونس رادید با یاران خود مشورت کرد لیکن همه او را به صلح و مدارا تجویز کردند که این کار بهتر از دعوت مرابطین است؛ اما وی در مذاکره پنهانی که با ولیعهد خود، ابی الحسن عبیدالله داشت، گفت: ما در آندلس غریبیم و بهتر است که از این صحرایی بخواهیم تا شر این سگ را از سر ما کم کند؛ پسرش گفت: پدر می خواهی کسی را بیاوری که ملک را از ما برباید؟ گفت: نه و...، مؤلف مجهول، الحلل الموشیة، ص44؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج8، ص445.

امیرالمسلمین با اعیان دولت خود در این مورد گفت وگو کرد و لشکری متشکل از هفت هزارتن بربر از قبایل مختلف از طریق «بندر سبته» با عبور از دریا در ربیع الاول سال 479ه. وارد «جزیره خضرا» شد؛ (1) یوسف، به صلاح دید وزیر(عبدالرحمن بن سبط)، از ملوک الطوایف خواست که برای ورود به آندلس؛جزیره خضرا را به او واگذار کنند.

عبدالرحمن بن اسباط به یوسف گفت: «تو و معتمد از قدیم مخالف هم بودید؛ از خدا بترس از این که وقتی کار دشمن را ساختی او وفادار بماند»، تا از این طریق یوسف را از ورود به آندلس منصرف کند؛ اما با توجه به نیّت حقیقی مرابطین از ورود به آندلس، یوسف به نام جهاد و دفاع از اسلام وارد آندلس شد.

معتمد، همراه با بزرگان دولتِ خود از یوسف با هدایای گران بها در جزیره خضرا استقبال کرد و میل حضور در آندلس در دل یوسف جای گرفت؛ (2) بدین ترتیب یوسف از جزیره خضرا به سوی شرق آندلس به راه افتاد؛ (3) او در مسیر خود با عبدالله بن بلکین (امیر غرناطه)، معتصم بن صمادح (صاحب المریه) و ابن عبدالعزیز (صاحب بلنسیه) ملاقات کرد. (4)

نبرد زلاّقه

یوسف بن تاشفین بعد از ورود به آندلس، با الفونس ششم (5) در اطراف بطلیوس در دشت «زلاّقه» (6) وارد جنگ شد و شکست سختی به او وارد ساخت؛ (7) وقوع این واقعه را عبدالواحد در روز جمعه سیزدهم رمضان سال 480ه/بیست و سوم اکتبر 1086م. (8) دانسته و به جزئیات آن اشاره کرده است. (9)

مورخین، در مورد آثار جنگ زلاّقه مبالغه کرده و آن را در ردیف بزرگ ترین

ص:264


1- (1) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص246.
2- (2) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص93.
3- (3) . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج8، ص445.
4- (4) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص93.
5- (5) . Dozy, A History of the moslems in spain, P 690.
6- (6) . Zallaka.
7- (7) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص246؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج8، ص446، 447؛ عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص94.
8- (8) . Dozy, A History of the moslems in spain, P 698.
9- (9) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص95، 96.

جنگ های سرنوشت ساز مسلمین در آندلس مانند نبرد وادی «لکة» و «المصاره» قرار داده اند؛ (1) این مبالغه در راستای ارزیابی محققان و مورخان در مورد نقش مرابطین در آندلس و سودمندی آنها قابل بررسی است؛ (2) بیضون، ضمن اشاره به این مبالغه آشکار می نویسد: «هر جنگی با هر عظمت، قادر به تغییر مسیر تاریخ آندلس در آن شرایط نبود و آندلس در سراشیبی سقوط قرار گرفته بود»؛ به گفته او: «در عین حال، آشکارترین نتایج جنگ زلاّقه، شکستن هیمنه آلفونس ششم و دادن روحیه به مردم آندلس و اتحاد مغرب و آندلس تحت سلطه دولت مرابطین بود». (3)

اما با این همه باید گفت که در مجموع مرابطین در جهت اهداف اساسی اسلام در آندلس، مفید واقع نشدند؛ آنها صفوف متفرّقِ مسلمانان در آندلس را دچار تفرقه بیشتری ساختند، درصورتی که کار مرابطین، هنگامی مفید و مایه افتخار واقع می شد که می توانستند از شدت تفرقه بکاهند؛ اما آنها، شدّت وضعیّت ملوک الطوایفی افزوده و خود به بزرگ ترین ملوک الطوایف آندلس تبدیل شدند و به بیماری ملوک الطوایفی کوچک بیش از دیگران مبتلا گردیدند و در پی آن، روابط گسترده ای با مسیحیان برقرار ساختند که خود از عوامل تباهی آنها شد؛ در نهایت چنان که ذکر شد، مرابطین تنها مهره هایی بودند که سیاست خارجی خلافت عباسی در آندلس را به اجرا درآوردند؛ وجه بارز این سیاست نیز، مقابله با پیشرفت و استقرار «تشیع» در آندلس بود؛ بنابراین، در قضاوت نهایی، مرابطین، نه تنها آندلس را از سقوط نجات ندادند، بلکه زمینه های سقوط نهایی آندلس و ورود آن به دوره های بعدی ملوک الطوایف را فراهم ساختند.

ص:265


1- (1) . برخی آن را با قادسیه و یرموک مقایسه کرده اند و در مدح آن اشعاری سرودند. حجم این اشعار به اندازه ای بود که با «ادبیات زلّاقه» مشهور شد. «لِله دَرُّ مثلها من وقعة» «قامت ینصرالدین یومَ الجمعه» ر،ک: ابن بسام، الذخیره، ج1، ص597، 598.
2- (2) . این مطلب در مقاله مؤلف، «تحولات فلسفی کلامی مرابطین» اشاره شده است. در این مقاله حضور مرابطین در چهارچوب مقابله تسنن مورد حمایت خلافت عباسی با تشیع در آندلس مورد بررسی قرار گرفته است. مرابطین حضور تشیع در آندلس را محدود کرده و امکان موقعیت جدید برای تشیع در آندلس را از بین بردند، این حادثه نقطه عطفی در تاریخ تشیع و حضور علویان در آندلس بود؛ با توجه به اینکه مقاله مزبور بر مبنای تاریخ تشیع در آندلس پدید آمد، در انتهای این کتاب بحثی اجمالی با عنوان تاریخ تشیع در آندلس می آید. ر.ک: پاک؛ تحولات فلسفی کلامی دوره مرابطین، فصلنامه تخصصی تاریخ اسلام، ش8، س1380.
3- (3) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص378.

پایان دوره اول ملوک الطوایف

امیر مرابطی (یوسف بن تاشفین) بعد از فتح زلاّقه، آندلس را ترک کرد و وارد مراکش شد (1) و در ربیع الاخر سال 480ه/1087م بار دوّم نیز به دنبال فعالیت های نظامی آلفونس ششم در مرسیه، بلنسیه، لبیط و...، اقدام به استحکام مواضع خود نمود.

یوسف به درخواست معتمد بار دیگر به سال 481ه/1088م وارد آندلس شد؛ به علت عدم همکاری ملوک الطوایف و اختلاف آنها با هم، محاصره لبیط (2) بی نتیجه ماند (3) و الفونس آن را تصرف کرد و آن جا را مرکز تهاجم به مملکت «بنی عبّاد»، قرارداد؛ در پی آن، ناامنی آندلس را فرا گرفت و شرق آندلس در معرض سقوط قرار گرفت. در این هنگام، مردم بلنسیه از السید (4) هم پیمان و مزدورِ قادربن ذی النون به ستوه آمده بودند؛ (5) چرا که این دو در خیانت به مسلمین، گوی سبقت را از هم ربودند و بلنسیه را تسلیم الفونس

ص:266


1- (1) . یوسف، علی رغم اصرار ملوک الطوایف بر تعقیب الفونس ششم و بازگرداندن طلیطله که می توانست هدف نهایی حمله مرابطین به آندلس باشد و در صورت باز پس گیری طلیطله ورود مرابطین به آندلس ثمره واقعی داشت، بدلیل بروز اختلاف بر سر قدرت و تحرکات والی سجلماسه (ابراهیم بن ابی بکر بن عمر) در مراکش و هجوم بنی حماد و بنی هلال در مرزهای شرقی، بعد از فتح زلاّقه به اشبیلیّه رفت و در اجتماع ملوک الطوایف سخن گفت و آنها را به اتحاد دعوت کرد و سپس به مغرب بازگشت، اما دلیل واقعی یوسف از ترک آندلس این بود که وی تصور می کرد در صورت برخورد نهایی با آلفونس ششم، منجر به حذف یکی از دو جناح قدرتمند آندلس خواهد شد و این چیزی بود که ملوک الطوایف در پی آن بودند؛ آلفونس که از شکست زلاّقه در صدد فراخوانی نیروهای دول اروپایی به آندلس بود با رفتن یوسف از آندلس آسوده شد و عملیات جدیدی را برای استحکام مواضع خود در طلیطله سامان داد؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج8، ص447؛ ابن ابی زرع، الانیس المطرب بروض القرطاس، ص98.
2- (2) . قلعه، دژ اللبیط، Aledo.
3- (3) . محاصره حصن لبیط به علت خیانت ابن رشیق، با شکست مواجه شد؛ معتمد، ابن رشیق را متهم به همکاری با الفونس نمود؛ یوسف از فقها در مورد ابن رشیق فتوا خواست و آنها فتوا دادند که او باید از پیکره مسلمین جدا شود؛ ر.ک: ابن ابی زرع، الانیس المطرب بروض القرطاس، ص99؛ با شکست محاصره چهار ماهه حصن لبیط، یوسف آندلس را در 482ه. ترک کرد؛ شکست لبیط، خیانت و فسق ملوک الطوایف را بر یوسف مسجّل ساخت.
4- (4) . Campeador . السید، ( cid) لقبی بود که مسلمانان به او دادند؛ ارسلان، السید را مخفف السیّد دانسته است. ر،ک: ارسلان، الحلل السندسیه فی الاخبار و الآثار الآندلسیة، ج3، ص47.
5- (5) . ابن ابی زرع، الانیس المطرب بروض القرطاس، ص98.

کردند؛ (1) قادر به سال 478ه/1085م طلیطله پایتخت خود را به الفونس ششم داد و آندلس را ترک کرد.

چهره دیگر همکاری «بنی هود» با مسیحیان و مزدور آنها (السید)، که منابع عربی از آن با عنوان خیانت یاد کرده اند وضعیتی بود که سیاست خلافت عباسی و دولت مرابطین در آندلس ایجاد کرد. (2)

یوسف بار سوم، در سال 483ه. وارد آندلس شد؛ اختلاف بین معتمد ابن عبّاد و معتصم (3) (صاحب المریه) و نیز عدم همکاری سایر ملوک الطوایف با امیر مرابطی، زمینه را جهت عزم یوسف بن تاشفین در برانداختن ملوک الطوایف آماده ساخت؛ (4) او در مراکش، فتوای فقهای مالکی مغرب و فقهای آندلس و بغداد (5) را در مشروعیت براندازی ملوک الطوایف کسب کرد (6) و بار سوم با قصد پاک کردن آندلس از لوث وجود ملوک الطوایف، در سال 483ه. وارد آن جا شده (7) و آن چه رشید (پسر معتمد) پیش بینی

ص:267


1- (1) . «السید» ابتدا در سرقسطه به خدمت «بنی هود» درآمد و به وسیله آنها به شهرت رسید؛ او متولد شهر بورگوس و پدرش قاضی قشتاله بود وی بتدریج به قدرت بزرگی در شرق آندلس تبدیل و به صورت نیروی مزدور در خدمت مسلمانان و مسیحیان درآمد که در جنگ های خود از وی استفاده می کردند؛ او در حقیقت در خدمت نیروهای مسیحی بود و مراتب و خیانت خود را سرانجام آشکار ساخت؛ وجه عمده ارتباط بین هود با السید، ترس بنی هود از حرکت سپاه مرابطین و دفع آن بود؛ منابع عربی از السید با عنوان «سگ جلالقه» نام برده که امیر احمد بن یوسف بن هود، جهت چاره جویی در امر مرابطین به او توسل جست. در عین حال، هنوز جای تحقیقات مفصلی پیرامون زندگی السید وجود دارد؛ برخی او را مزدور، برخی او را مقدس و سرور ( miicid) و برخی حادثه جوی مزدور پنداشته اند؛ دوزی هم، کتاب مستقلی راجع به او نوشت؛ السید به سال 492ه. در بلنسیه مرد و استخوانهایش را سربازانش، هنگام ترک بلنسیه در 495ه. با خود به زادگاهش در قشتاله بردند.
2- (2) به ضمائم، ضمیمه شماره 10 مراجعه شود.
3- (3) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص96.
4- (4) . عبدالواحد مراکشی، معتقد است که امیر مرابطین از آغاز، چشم طمع به آندلس داشت و با این حال، بعد از فتح زلّاقه آندلس را ترک کرد؛ عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص97.
5- (5) . دوزی با توجه خاصی به مسئله فتاوای علمای مشرق، آندلس و مغرب، در مورد براندازی ملوک الطوایف نگاه کرده و باب خاصی را به آن اختصاص داده است؛ ر.ک: Dozy, A History of the moslems in spain, P 711, 712.
6- (6) . این فتوا، ارزش حیاتی برای یوسف داشته و علاقه خلافت عباسی را به دخالت در آندلس نشان می دهد.
7- (7) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص247.

کرده بود همان شد؛ چرا که یوسف که اکنون قدرت مطلق مغرب شده بود، بدون درخواست ملوک الطوایف و تنها به قصد براندازی وارد آندلس شد و به دوره اول ملوک الطوایف در آندلس خاتمه داد؛ در همین راستا سیر بن ابی بکر، سردار مرابطین، (1) معتمد بن عباد را به جرم این که وی به دنبال ارتباط با دول مسیحی شمال آندلس و درخواست کمک از آنها در مقابل مرابطین بوده است، دستگیر و به أغمات مراکش تبعید نمود. (2) یوسف، در آندلس ماند و با انجام عملیات جنگی، (3) سراسر آندلس به جز سرقسطه (4) را زیرسلطه خود قرار داد (5) و بدین ترتیب، مرابطین برای نخستین بار، مغرب و آندلس را

ص:268


1- (1) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص99.
2- (2) . مرابطین پس از استقرار در آندلس در حد گسترده ای مرتکب جرایم مختلفی شده، مقالاتی نیز توسط محققانِ عرب در این خصوص نوشته شده است و شاید با تحقیقات بیشتر در متون تاریخی و یا راهگشایی به تاریخ سرّی مرابطین، بتوان به اسرار ارتباط آنها پی برد؛ از آغاز ورود مرابطین به آندلس، بین آنها والفونس مکاتبات و مذاکراتی برقرار شد و بعید نیست مرابطین و مهاجمان صلیبی شمال آندلس به عشق توسعه ارضی سرزمین خود و یا... بر سر ملوک الطوایف مصالحه کرده و آندلس را بین خود تقسیم کردند.
3- (3) . در سال 489ه. شهر بلنسیه به دست السید و زن او «شیمین» افتاد؛ مرابطین به سال 492ه. با هجوم گسترده در رمضان 492ه/1102م بلنسیه را از الفونس و همکار او السید (م492ه) بازپس گرفتند؛ در سال های 492، 493 و498ه، مرابطین با الفونس در شرق آندلس درگیر بودند که مهم ترین آنها جنگ کُتَنْده بود که با شکست نصارا همراه شد؛ بدین شکل، دولت بزرگ مرابطین در مغرب و آندلس شکل گرفت و بروکلمان آن را امپراطوری خوانده است؛ ر.ک: تاریخ الآندلس، ص108؛ ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج4، ص44؛ بروکلمان، تاریخ ملل و دول اسلامی، ص205.
4- (4) . سرقسطه بعد از ورود مرابطین به آندلس مرکز مقاومت مسلمین در برابر مسیحیان در شمال آندلس شد و امیر مرابطین در پی فرستادن سفیر از سوی بنی هود به مراکش، روابط دوستانه ای با بنی هود برقرار کرد و آنها در سرقسطه به نام یوسف خطبه می خواندند و به نام مرابطین، در آن جا حکومت می کردند.
5- (5) . یوسف در ابتدای ورود سوم، طلیطله را محاصره کرد و چون هیچ کدام از ملوک الطوایف آندلسی به کمک او نیامدند، نیت خود در براندازی ملوک الطوایف را عملی ساخت؛ او ابتدا به غرناطه و مالقه رفت و با اعدام بزرگان دولت غرناطه، اولین دولت ملوک الطوایف را در رجب سال 483ه./1090م تصرف کرد؛ وی دولت «بنی عباد» را سرنگون کرد. مرابطین با فتح طریف و جیّان و المریه و حصن المدور، به قرطبه نزدیک شدند و آن را به سال 484ه./1091م. فتح کردند و با فتح قرمونه، به مرزهای طلیطله رسیدند؛ الفونس با نیروی مرکب از شصت هزار نفر به جنگ امیر مرابطی آمد و یوسف در دو جبهه در آندلس وارد جنگ شد. مرابطین، بطلیوس را در 487ه./1094م. و مرسیه و وَبْره و دانیه را در 484ه. و 485ه. از ابن رشیق گرفتند و به سال 485ه. از فرصت اختلاف بین «السید» و الفونس ششم استفاده کرده و دو سردار مرابطین، ابن عایشه و اباناصر با چهل هزار نیرو، بلنسیه را محاصره کردند؛ بلنسیه صحنه قدرت طلبی، قاضی شهر، جعفر بن عبدالله بن جحاف و ابن أوجب و ابن فرج وابسته، السید بود. با نزدیک شدن مرابطین به شهر، قادر بن ذی النون فرار کرد و شهر دچار غارت و ناامنی گروههای مختلف شد. مرابطین بار دیگر به سال 495ه. بلنسیه را تصرف کردند؛ ر.ک: سلاوی، الاستقصاء الاخبار دول مغرب الاقصی، ج1، ص120؛ ابن ابی زرع، الانیس المطرب بروض القرطاس، ص101؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج8، ص437؛ ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج4، ص31.

یک پارچه ساختند؛ و چنان که این اقدام را می توان از وجود اساسی اهمیت مرابطین دانست؛ اگر چه بهای این وحدت ظاهری این بود که زمینه های جدایی نهایی و همیشگی آندلس از پیکر سرزمین های اسلامی فراهم گردید.

مرابطین بدون توجه به عواقب براندازی هود در بلنسیه، با سپاهی جرّار وارد شهر شدند؛ ابن جحاف معافری قاضی شهر با ابن عایشه فرمانده مرابطین، جهت تسلیم شهر متحد شد؛ قادر (امیر بنی هود) را که در قصر خود پنهان شده بود به شکل بدی کشتند و سر او را در بلنسیه گرداندند؛ آشوب تمام شهر را فرا گرفت و حکومت به دست جماعت افتاد؛ این وضعیت برای السید و نیروهای مسیحی فرصتی مغتنم بود و او با انبوهی از نیروها وارد بلنسیه شد؛ مرابطین با السید صلح کردند و بلنسیه بدین سان ابتدا به وسیله مرابطین ذبح شد و پس از آن السید شهر را غارت کرد؛ قحطی، شهر را فرا گرفت و در این میان، فریاد مردم بود که به جایی نمی رسید؛ در این هنگام، مردم برای رفع گرسنگی به خوردن موش و سگ و نیز مردار متوصل شدند.

سرانجام ابن جحاف، قاضی شهر با السید پیمان صلح بست و در سال 487ه. بلنسیه به طور کامل تسلیم گردید وی آن گاه با استفاده از فرصت صلح، دمار از روزگار مردم بلنسیه و از جمله بزرگ آنها، ابن جحاف درآورد و او را به شکل فجیعی در آتش سوزاندند؛ بدین ترتیب در پی وقایع مزبور، به ناچار مردم بار دیگر به مرابطین متوسل شدند.

جنگ اقلیش

(1)

با مرگ یوسف در سال 500ه/1106م به سن صد سالگی، پسر او علی، سیاست پدر را در مورد آندلس دنبال کرد؛ (2) علی برادر خود تمیم را مسئول جنگ دول مسیحی شمال آندلس

ص:269


1- (1) . Ucles/Acles.
2- (2) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص247.

و حمله به استحکامات نظامی آنها نمود؛ سیربن بن ابی بکر، سردار مرابطین نیز، حملات خود را متوجه غرب آندلس نمود. (1) علی، چهار بار برای جهاد، راهی آندلس شد؛ بار دوم به سال 503ه/1109م طلبیره (2) را گرفت و بار سوم به سال 505ه. قُلُمریه (3) را فتح نمود و بار چهارم، برای اصلاح امور قرطبه وارد آندلس شد و ولایت غرناطه را به پسرش واگذار کرد؛ (4) اما در این بین، مهم ترین پیروزی دوران علی، «جنگ اقلیش» (5) به سال 501ه/1108م بود. (6)

فعالیت های نظامی دول مسیحی شمال، هم چنان رو به افزایش بود؛ آنان در سال 512ه/1118م شهر سرقسطه، مرکز قدرت در «ثغر اعلی» را تصرف کردند (7) و به دنبال آن، چندین شهر و نقطه مهم در اطراف آن نیز سقوط کرد و تهدید دول مسیحی اسپانیا که هر روز برای پیش روی در آندلس، بیشتر با یکدیگر متحد می شدند، از جدیّت بیشتری برخوردار گردید.

در سال 523ه. نبرد «قلاعه» باعث شکست «مرابطین» شد؛ در نبرد 527ه. «نبرد افراغه»؛ الفونسو که با شاهِ آرگون می جنگید نتوانست شهر افراغه را تصرف کند و شکست

ص:270


1- (1) . همان، ص247.
2- (2) . Talavera.
3- (3) . Coimbra.
4- (4) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص247.
5- (5) . شهرک و دژ اقلیش از اعمال طلیطله؛ ر.ک: یاقوت حموی، معجم البلدان، ج1، ص237.
6- (6) . از جمله نیروهای مسیحی در نبرد اقلیس، سانچو، پسر الفونس ششم از زوجه مأمون بن عباد بود که با الفونس ازدواج نموده بود؛ این امیر جوان و چند کنت دیگر در جنگ اقلیش کشته شدند و این نبرد به نبرد «هفت کنت» در روایات مسیحی معروف شد؛ ر.ک: عنان، تاریخ دولت های اسلامی در آندلس، ج3، ص58.
7- (7) . سرقسطه از نقاط کلیدی آندلس بود که فتح آن باعث سلطه بر شمال و شرق آندلس می شد؛ فتح سرقسطه تقریباً با فتح بیت المقدس همزمان شد و تصرف قدس، آتش جنگ صلیبی در مرزهای شمالی و شرق آندلس را شعله ور ساخت و لشگری متحد از شاه آرگون (الفونسول اول، محارب، El Batallator ، ابن ردمیر) و مردم فرانسه و الفونسول سوم، شاه قشتاله با حمایت جمع قابل توجهی از رجال کلیسا، عزم تصرف سرقسطه کردند که در اختیار مستعین بن هود از سران ملوک الطوایف بود، ابن هود، خود را بین هجوم مسیحیان و مسلمانان مرابط دید؛ این وضعیتِ؛ سرقسطه، نتیجه مستقیم سیاستِ مقتدر عباسی - غزالی - یوسف بن تاشقین در براندازی همه ملوک الطوایف و اعلام تابعیت آندلس از خلافت عباسی بود. با این وصف، مرابطین نه تنها در آندلس مفید واقع نشدند، بلکه خود مسبب سقوط با ارزش ترین پایگاه کلیدی آندلس، سرقسطه شدند و بنا به خبری معتبر، امیر مرابطی (ابوطاهر تمیم) به درخواست مردم سرقسطه برای دفاع از سقوط شهر در اطراف شهر اردو زده بدون جنگ دور نموده است.

خورد؛ سیاست مرابطین نسبت به «بنی هود» باعث شد، عمادالدوله و سپس پسرش، سیف الدوله همواره در همکاری با آرگون و قشتاله و در اندیشه وابستگی به آن دو باشند.

با مرگ علی بن یوسف در رجب سال 533ه. تاشفین پسرش، حکم رانی دولت مرابطین را به دست گرفت. (1)

آغاز حرکت «موحدین» و جنگ های مهدی بن تومرت علیهِ مرابطین در مغرب و بروز چند شورش داخلی در نقاط مختلف مغرب و آندلس، باعث سستی بنیان حکومت مرابطین در آندلس شد و به گفته ابن خطیب، آندلس عهد مرابطین، به دیار هلاکت و نابودی تبدیل گردید؛ وی هم چنین فهرستی از شورشیان اواخر دولت مرابطین در شهرهای مختلف آندلس که دوره دوم ملوک الطوایف را رقم زده اند، (2) ذکر کرده است؛ محور اصلی این شورش ها «معاهدین» و تازه مسلمانان آندلس بودند (3) که به دنبال سقوط سرقسطه به الفونس می پیوستند؛ «معاهدین غرناطه» طوماری با دوازده هزار امضا برای الفونس فرستادند و او را به قرطبه فرا خواندند. (4)

شورش مریدین

از جمله مهم ترین شورش های غرب آندلس در اواخر مرابطین، «شورش مریدین» بود؛ رهبران این شورش ابن المنذر، ابن قسی و ابوبکر بن منحل از ادبا و قضاة بنام بودند؛ عبدالملک ابن صاحب الصلاه، در وصف «نهضت المریدین»، کتاب مستقلی نگاشت؛ ابی قاسم ابن قسی، مدعی «مهدویت»، در غرب، اعلام وجود کرد؛ او رهبر گروهی از «صوفیّه» بود که اندیشه «باطنیه» را در آندلس منتشر می ساختند؛ افکار او در شلب، (5) لبله، (6)

ص:271


1- (1) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص247، 248.
2- (2) . همان، ص248.
3- (3) . Dozy, A History of the moslems in spainsh islam, P 727.
4- (4) . شورش غرناطه، همزمان با شورش قرطبه، به وسیله ابوالحسن علی بن عمر در 540ه. صورت گرفت که مورد تأیید، قاضی ابن احمدین رهبر شورش قرطبه واقع شد؛ در مالقه نیز به سال 547ه. قاضی ابوالحکم حسین، شورش کرد؛ در وادی آش، احمدبن محمد الطانی شورش کرد و مورد حمایت موحدین قرار گرفت؛ در جیّان، قاضی یوسف به سال 539ه. شورش کرد و در رنده، مردی به نام اخیل بن ادریس و در شریش، ابن عزون و... یکی پس از دیگری شورش نمودند.
5- (5) . Silves
6- (6) . Nibla.

مَرتُله (1) و... رواج پیدا کرده بود؛ ابن قسی، مُشْرِف شهر شلب از اعمال اشبیلیّه بود. (2) او ادعای ولایت کرد و خود را «مهدی» نامید؛ جمعیت انبوهی از گروه های مختلف به او پیوستند؛ وی بعدها در مَرتُلَه پناه گرفت و در 540ه. به «موحدین» پیوست و با لشکر آنها وارد آندلس شد (3) و سرانجام در سال 546ه. کشته شد.

ابن قسی شاگرد صوفی مشهور، ابن العریف (م536ه) از اهالی المریه بود که حوزه قدرتمندی از تصوف ایجاد کرد.

شورش قرطبه

از جمله شورش های قابل توجه دوره مرابطین، شورش احمد بن محمد بن احمد التغلبی (قاضی قرطبه) به سال 519ه. بود؛ آغاز شورش چنین بود که امیر علی بن یوسف مرابطی، قاضی شهر را عزل کرد و مردم شوریدند و یحیی بن غانیه، حاکم مرابطین در قرطبه را از شهر بیرون کردند و امیر مرابطی مجبور شد او را به قضاوت بازگرداند؛ وی هم چنان تا سال 539ه. قاضی قرطبه بود تا این که مردم بر مرابطین شوریدند و آنها را خلع کرده، قاضی ابی جعفر ابن حمدین را در سال 539ه. به عنوان خلیفه خود برگزیدند و او را امیرالمسلمین و ناصرالدین نامیدند و خاصه و عامه با او بیعت کردند. (4)

قاضی ابن حمدین، بعد از یازده ماه حکومت، در سال 540ه. با حمله اصحاب «ابن غانیه» به قرطبه مواجه شد (5) و به بطلیوس گریخت و سرانجام از الفونس ریموندس (صاحب قشتاله) کمک گرفت و با یاری آنها ابن غانیه را در قرطبه محاصره کرد. (6)

ص:272


1- (1) . Mertola . مارتُلَّه؛
2- (2) . محمد بن عمر بن منذر در شلب، شورش کرد و به ابن قسی پیوست.
3- (3) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص251.
4- (4) . همان، ص253.
5- (5) به ضمائم، ضمیمه شماره 11 مراجعه شود.
6- (6) . بنی غانیة (520 - 686ه) سلسله ای کوچک از بربرهای صنهاجی مرابطی، منسوب به شاهزاده خانم مرابطی بودند؛ آنان تا 686ه، به مدت هفتاد سال و تا بعد از سقوط مرابطین در جزایر بالئار (جزایر شرقی) حکومت کردند؛ مرابطین به سال 509ه. جزایر شرقی را تصرف کرده و فرماندهی آن را ابتدا به ابن السداد و سپس به وانور بن ابی بکر و سرانجام، آنجا را در اختیار محمد بن علی غانیه قرار دادند که اعلام استقلال کرد؛ با سقوط مرابطین، بنی غانیه برای بقا در آندلس با الفونس هفتم در مقابل موحدین متحد شدند.

ورودِ موحدین به خاکِ آندلس، باعث صلح «شاه قشتاله» با ابن غانیه شد؛ در پی این رویداد ابن حمدین به «موحدین» پیوسته، در مالقه مستقر شد و سرانجام در سال 546ه. در همان جا درگذشت. (1) بعد از او حسین بن حسین بن عبدالله حسین الکلبی بن حَسُّون از یاران او در مالقه شورید و ادعای استقلال کرد؛ وی بعدها مالقه شد و به سال 547ه. به دست مرابطین به قتل رسید. (2)

به دنبال اعلام استقلال ابن حمدین در قرطبه، مردم بلنسیه در شرق آندلس، شوریدند و مرابطین را خلع و قاضی ابن عبدالعزیز را به سال 539ه. به عنوان امیر انتخاب کردند؛ (3) اما او نیز یک سال بعد با شورش نیروهای نظامی خود مواجه شد و حکومتش سقوط کرد؛ (4) در این زمان بلنسیه و مرسیه دو ولایت شرقی مرابطین در اختیار یحیی بن غانیه بود و مورد تهاجم نیروهای مسیحی قرار داشت.

دوره دوّم ملوک الطوایف

قدرت مرابطین در آندلس بعد از سال 500 هجری به تدریج رو به افول نهاد؛ بزرگان مرابطین، هریک در نقطه ای از آندلس، اعلام استقلال نموده و خود را بر دیگری ترجیح می داد و بدین سان مرابطین که برای برانداختن ملوک الطوایف راهی آندلس شده بودند، دوره دوم ملوک الطوایف را آغاز کردند. (5)

پرسشی که در این جا قابل طرح است این که آیا حربه مرابطین در بهره گیری از همکاری و حمایت دولت های مسیحی، برای سرکوب مخالفان مفید واقع شده و سقوط آندلس را چند صدسال عقب انداختند؛ یا این که بردامنه تشنج و ناپایداری قدرت مسلمانان افزوده و ریشه های قدرت آنها را از گذشته سست تر ساخت؟ در پاسخ به این پرسش، عبدالواحد مراکشی، قدرت طلبی سران مرابطین در نقاط مختلف آندلس، مسلط

ص:273


1- (1) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص254.
2- (2) . همان، ص255.
3- (3) . همان، ص256.
4- (4) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص256.
5- (5) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص125.

شدن زنان بر امور را دلیل اختلال امر مرابطین و سقوط آن دولت دانسته است. (1)

مهدی ابن تومرت، بعد از چند سال مبارزه برعلیه مرابطین آنها را به سقوط کشانید و موحدین (2) به سال 541ه. وارد پایتخت مرابطین مراکش شدند و به عمر این دولت پایان دادند. (3)

ابن خلدون بابی را به گزارش دوره دوّم ملوک الطوایف اختصاص داده است و می نویسد: (4) «الخبر عن ثوار الآندلس اخر الدولة اللمتونیه و استبداد بنو مردنیش ببلنسیه و مزاحمتهم لدولة بنی عبدالمؤمن از آغاز تا پایان آن و...». (5)

چون دولت «لمتونه» (6) به جنگ با موحدین مشغول شدند به علت دوری آنها از آندلس، بار دیگر تفرقه به این سرزمین آندلس راه یافت و بدین ترتیب در سال 530ه. قاضی مروان بن عبدالله در بلنسیه شورید؛ در مرسیه نیز ابوجعفر احمد بن عبدالرحمن بن طاهر، خروج کرد و مردم بلنسیه بعد از ابن حضاب با امیر ابی محمد عبدالله بن سعد مردنیش بیعت کردند؛ بعدها حرکت آنها به وسیله ابن همشک (7) استمرار پیدا کرد تا این که عبدالمؤمن، بعد از جنگ های شدید، متصرّفات آنها را گرفت (8) و در پی آن مظفر از نوادگان خانواده بنی عامر در شاطبه مرسیه و بلنسیه واحمد بن عیسی در حصن مزیله و گروهی در میورقه بر مرابطین شوریدند.

چکیده دوره مرابطین در آندلس

با وخیم شدن وضع آندلس، عمربن محمد ملقب به متوکل بن افطس 460-488ه. حاکم بطلیوس بعد از تصرف شهر قوریه درسال 472ه./1079م به دست الفونس ششم حاکم

ص:274


1- (1) . همان، ص126.
2- (2) . The Almohades.
3- (3) . براندازی بیرحمانه ملوک الطوایف و مقابله با اندیشه های فلسفی و کتاب سوزی آثاری با عنوان کتب البدعه و حرکت بسیار تند ابن تومرت و کافر خواندن مرابطین را سه عامل مهم و اصلی سقوط مرابطین دانسته اند.
4- (4) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص356.
5- (5) . اخبار انقلابیون آندلس در پایان دولت مرابطین و... .
6- (6) . مرابطین.
7- (7) . Aben Hemesek.
8- (8) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص357.

قشتاله و سقوط طلیطله که به منزله از دست رفتن ثغر اعلی بود از مرابطین درخواست کمک کرد. معتمد بن عباد بزرگ ملوک الطوایف که به الفونس باج می پرداخت نیز از یوسف بن تاشفین خواست برای نجات آندلس شتاب کند. یوسف با انجام رایزنی در ظاهر به بهانه اجابت دعوت ملوک الطوایف ولی به نیت ملحق ساختن آندلس به مغرب به آن جا لشکرکشی نمود و در نبرد زلاقه در نزدیکی بطلیوس در جمعه رجب 480ه/23 اکتبر 1087م الفونس ششم را شکست داد و به مراکش بازگشت.

شروع مجدد پیش روی مسیحیان در ثغر اعلی و تحرکات نظامی السید در بلنسیه در شرق آندلس بهانه ورود دوم یوسف در تابستان 480ه. به آندلس بود. او همه سران ملوک الطوایف را در حصن لبیط فراخواند. معتصم بن صمادح حاکم المریه، معتمد بن عباد؛ ابن رشیق حاکم مرسیه، عبدالله زیری و برادرش تمیم حاکم مالقه گرد آمدند. اجتماع امرای ملوک الطوایف با نزاع و ابراز کینه و تنفر آنها به یکدیگر بی نتیجه ماند و یوسف آندلس را ترک کرد و بار دیگر به سال 483ه. با فتاوای غزالی، طرطوشی در مورد مشروعیت براندازی ملوک الطوایف وارد آندلس و در قرطبه مستقر شد. او ابتدا عبدالله زیری را به خاطر ارتباط با فرمانده قشتالی الوار فانیز، نماینده الفونس ششم خلع و به اغمات تبعید کرد. او از قشتاله خواست با حمایت از او در مقابل مرابطین به آنها باج بپردازد. یوسف سپس سراغ معتصم بن صمادح که پسران او با الفونس ششم توافق نامه دفاعی امضا کرده بودند رفت و او را خلع و به اغمات تبعید کرد. به سال 485ه. مرابطین وارد بلنسیه شدند و بنی هود را فرو کوفتند و مردم بلنسیه را از نفس انداختند و زمینه تاراج السید در بلنسیه را فراهم ساختند. امیر مرابطین به همین شکل ملوک الطوایف را ضعیف و نابود کرد و شهرهای آندلس ر اگرفت و کسی از ملوک الطوایف جز بنی هود و حاکم جزایر بالئار باقی نگذاشت و آندلس را به صورت ایالتی از امپراطوری مرابطین درآورد که از شمال تا رودخانه ایبره Ebro و از جنوب به رودخانه سنگال در غرب افریقای استوایی محدود می شد، داد.

دول مسیحی شمال آندلس هم چنان در انجام نقشه پیش روی و تصرف آندلس بودند. یوسف در سال 486ه. برای چهارمین بار به آندلس رفت. مرابطین در 495ه. بلنسیه را

ص:275

گرفتند. در 501 در نبرد اقلیش، دولت قشتاله را شکست دادند و در 508ه. در نبرد البورت از قشتاله شکست خوردند.

و در 508ه. در نبرد قتنده cutanda الفونسوجنگجو از سرقسطه عبور کرد و بلسینه و مرسیه و قرطبه و مالقه تا ساحل مدیترانه را درنوردید. در سال 523ه. مرابطین در قلبَّره شکست سختی را متحمل شدند اما؛ در نبرد افراغه در 528ه. پیروز شدند. مبارزه مرابطین با اندیشه و آثار غزالی در آندلس و کتابسوزی آثار غزالی در قرطبه و محاکمه متصوفه، چون ابن عریف (م536ه) دو ابوبکر میورقی و ابوحکم بن برجان اشبیلی و ابن قسی که نفوذ مردمی داشتند، (ابن قسی منشا قیام مریدین شد) و دادن امور زنان از عوامل سقوط و تزلزل مرابطین در آندلس شد. آندلس در زمان علی بن یوسف با شورش های متعدد و فراگیر روبه رو شد. احمدبن بن حمدین در قرطبه، ابوبکر بن حسون در مالقه، عبدالملک بن عبدالعزیز در بلنسیه، ابن ابی جعفر خشنی در مرسیه، احمد بن عصام در اوریوله orihuela و محمد بن سعید بن مردنیش و پدرزن او ابن همشک و... .

نتایج دوره حکومت مرابطین در آندلس

1. حب قدرت و حکومت و نیز شهوت ریاست باعث شد تا سران ملوک الطوایف به هر قیمتی شده درصدد ارضای این حس برآیند؛ این کار آنها چنان خلا قدرتی در آندلس ایجاد کرد که طعمه خوبی برای دول مسیحی شمال فراهم ساخت و مرابطین نیز به بهانه کمک و نجات آندلس از این طعمه بی نصیب نماندند.

2. دول مسیحی شمال اسپانیا با حمایت دولت های اروپایی در موقعیت تفرقه آندلس، «جنگ صلیبی» موفقی را به راه انداختند و به تدریج با انگیزه، مسیحی کردن مجدد سرزمین ها، آندلس به دست آنها سقوط کرد.

3. از عجایب روزگار این که مرابطین که خود جهت حل مشکلات ملوک الطوایف به آندلس رفتند، دچار همان بیماری ملوک الطوایف در آندلس شدند و یکی به جمع ملوک الطوایف اضافه شد؛ مرابطین دست دوستی با صلیبی ها در آندلس دادند و ضربه ای کاری بر پیکر دولت چند ساله مسلمانان آندلس وارد ساختند.

ص:276

پرسش

1. علل حضور «مرابطین» در آندلس را ذکر کنید.

2. در مورد نیت «یوسف بن تاشفین» در ورود نظامی به آندلس توضیح دهید.

3. علت ناقص ماندن «نبرد زلاقه» به وسیله مرابطین را بیان کنید.

4. زمینه های پیدایش ملوک الطوایف دوره دوم، به وسیله مرابطین را بنویسید.

5. در مورد قیام مریدین و همکاری آنها با موحدین توضیح دهید.

ص:277

منابع، برای مطالعه بیشتر

دوره مرابطین از زمآنهای پیشرفت تاریخ نگاری است. کاتبان بزرگ آندلس و قضات مشهوری در خدمت این دولت بودند که حوداث این دولت را به نگارش درآوردند. از جمله ابن الصیرفی مورخ رسمی این دولت تاریخ آنها را نوشت که اصل کتاب مفقود است و در منابع به آن اشاره شده است.

تاریخ ابن خلدون و الاستقصاء فی دول مغرب الاقصی دو منبع معتبر و اصلی مرابطین است المعجب مراکشی مورخ معاصر مرابطین در المعجب فی تلخیص اخبار المغرب، گزارشی از اخبار مرابطین در آندلس ارائه داده است. (1) ابن خطیب در اعمال الاعلام گزارش مختصری راجع به حضور مرابطین در آندلس دارد. ابن ابار در الحلة السیراء، شرح حال مبسوط امرای مرابطین را ذکر کرده است و در ضمن به حوادث تاریخی و شورش ها دوران آنها پرداخته است. قلقشندی در صبح الاعشی گزارش مختصری راجع به مرابطین دارد. قیام دولة المرابطین از حسین مونس؛ الآندلس فی عهد المرابطین و الموحدین؛ از نویسنده آلمانی ترجمه عربی یوسف اشباخ، مقاله تاریخ تحولات فلسفی و کلامی عهد مرابطین در فصلنامه تخصصی تاریخ اسلام شماره هشت سال سوم 1380 ش، به علل روی کار آمدن مرابطین و اندیشه کلامی آنها و مبارزه با اندیشه غزالی و در عین تعصب بر اندیشه های کلامی سلف و نقش مرابطین در آندلس دارد. العواصم من القواصم از ابن العربی و سراج الملوک از ابوبکر طرطوشی از منابع معاصر مرابطین نیز به طور مطالبی در ماهیت اندیشه در عصر مرابطین دارد.

از نویسندگان معاصر غربی، شارل اندره جولیان نوشته هایی راجع به مرابطین دارند. کتاب دراسات فی تاریخ الاقتصادی و الاجتماعی للمغرب الاسلامی از حبیب الجنحانی که سیاست مالی دولت مرابطین و اوضاع اجتماعی آن را بررسی کرده است. حجم قابل توجهی از آثار به زبان عربی و سایر زبآنها در خصوص مرابطین وجود دارد. احسان عباس تحقیقی راجع به تاریخ مرابطین ارائه کرده است. در کتاب اسلام و تمدن اسلامی از آندره میکل به فرهنگ و تمدن اسلامی در عصر مرابطین اشاره شده است. عنان در تاریخ دولت اسلامی به زوایای دولت مرابطین پرداخته است و دوزی از جمله منتقدان جدی مرابطین است.

ص:278


1- (1) . این کتاب به وسیله مؤلف ترجمه و در حال انتشار است.

24- موحدین و استمرار وحدت سیاسی مغرب و آندلس

اشاره

در پایان دولت «مرابطین»، مسیحیان بر مرزهای آندلس مسلط شدند و علی بن یوسف به دلیل درگیری در سرکوب قیام ابن تومرت، قادر به رسیدگی به امور آندلس و حفظ وحدت و یک پارچگی آن نبود؛ انقلاب 539ه. قرطبه، منجر به ورود نیروهای دولت قشتاله به آن جا شد؛ والیان مرابطین در هر شهر اعلام استقلال کردند و آندلس به وضعیتی که هنگام سقوط امویان داشت، بازگشت. (1)

ظهور دولت «موحدین» در مغرب، مرحله ای جدید از فعالیت نیروهای بربر مغربی، جهت سامان دهی به وضع آندلس و یک پارچه ساختن این دو سرزمین بود؛ با استقرار موحدین در مراکش، جمع عظیمی از آندلسی ها با آنها بیعت کردند؛ و در پی آن، امرای اشبیلیّه، شریش، لبله و مرتله، شلب، باجه، بطلیوس، قادس (2) از آنها اعلام اطاعت نمودند (3) و به زودی سرزمین وسیعی در مغرب و آندلس در حوزه قدرت آنها درآمد. الئون افریقی حد امپراطوری موحدین را از ماسه تا طرابلس الغرب دانسته وطول مملکت او را نود روز و عرض آن را پانزده روز در مغرب و همه آندلس دراروپا از جزیره طریف تا اقلیم آرگون، شامل بخشی از پرتغال و قشتاله، دانسته است. (4)

ص:279


1- (2) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص146.
2- (3) . ابن ابی زرع، الانیس المطرب بروض القرطاس، ص189؛ ابن خلدون، العبر، ج6، ص233.
3- (4) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص265.
4- (5) . لئون افریقی، وصف افریقیّه، ج1، ص134.

عبدالمؤمن بن علی بنیان گذارِ دولت «موحدین»، در ذی القعده سال 555ه. با جمع عظیمی از موحدین از طریق «بندر سبته» وارد «جبل الطارق» شد و سرشناسانِ آندلس برای بیعت با او در آن جا گرد هم آمدند. (1) عبدالمؤمن به اصلاحِ امور آندلس پرداخت؛ او فرزندان شیوخ موحدین را به عنوان والی شهرهای مختلف آندلس تعیین کرد (2) و اشبیلیّه را به پسرش یوسف داد؛ اباحفص عمر اینتی را والی قرطبه کرد (3) و غرناطه را به پسرش دیگرش عثمان داد؛ وی سپس، بعد از مدتی توقف در آندلس به مغرب بازگشت (4) و به سال 558ه. در مراکش درگذشت. (5)

پس از عبدالمؤمن، یوسف بن عبدالمؤمن بن علی، سیاست پدر را در استقرار امور آندلس دنبال کرد؛ نیروهای او ابتدا به سال 560ه. در وادی لک و سپس در اندوجر و بعد بسطه و مرسیه و لورقه و دژ بلش و... نیروهای محمد بن سعد مردنیش (اشقیام) را سرکوب و متواری ساختند و مردم این نواحی را به مذهب و شیوه فکر موحدین، یعنی: توحید درآوردند و بعد از استقرار در متصرفات عمر بن مردنیش، یوسف به مغرب بازگشت؛ والی غرناطه، ابوعبدالله، در سال 562ه. اطراف شهر را از نیروهای ابن مردنیش پاک سازی و دژ «ولبه» را تصرف کرد؛ مقارن با ورود موحدین به آندلس، مسیحیان و نیروهای مستقر در غرب آندلس در حال تأسیس قدرتی عظیم بودند که نقشی اساسی در حوادث آینده آندلس ایفا کرد؛ آنان در طی سال های 540 تا 580ه، ابتدا شنترین در 542ه. و بعد شهر قصرابی دانس در 555ه. و در 557ه. باجه را تصرف کردند و سراسر غرب آندلس، دستخوش حملات الفونسو هنریکیز (6) (ابن الرنق) و شورشیان قدرت طلب و مزدور مسیحی از جمله جرالدو (7) قرار گرفت، که همان نقش السید (در شرق آندلس) را در غرب آندلس ایفا می کرد و او را «السید پرتغالی» لقب دادند.

ص:280


1- (1) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص147؛ ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص265.
2- (2) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص268.
3- (3) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص156.
4- (4) . همان، ص157.
5- (5) . همان، ص166.
6- (6) . ادفونش الرنک.
7- (7) . العلج جرانده الجلیقی، Geraldo sem Paror.

بدین سان خلافت موحدین در آغاز کار، با هرج ومرج گسترده در غرب آندلس و پیدایش «دولت پرتغال» مواجه شد؛ ظهور این دولت، اگر چه باعث تنش و جنگ بین قدرت های مسیحی شد (فرناندو (1) دوم شاه لیون و داماد او فرناندو ردریگش و وابستگان او پرتغال را حق لیون و قشتاله می دانستند و بر علیه شاه پرتغال با خلیفه موحدی و امرای او متحد شدند؛ اما پرتغالی ها و نیروهای مزدور آنها، ترجاله را در 560ه. و شهر قاصرش را در 561ه. تصرف کردند و غرب آندلس در معرض سقوط کامل قرار گرفت؛ به دنبال حوادث غرب آندلس، نیروهای موحدین «دژ قسطله» و سپس طبیره را در 563ه. پاک سازی کردند.

نیروهای پرتغالی از سال 556ه. درصدد تصرف بطلیوس بودند و سرانجام در رجب 564ه. آن جا را تصرف کردند؛ اما موحدین با کمک شاه قشتاله که اراضی پرتغال را از آن خود می دانست در شعبان 564ه. پرتغالی ها را از بطلیوس بیرون راندند و پس از آن، خلیفه موحدی با لشکری عظیم در ذی الحجه سال 566ه. وارد آندلس شد؛ با ورود وی، هلال بن مردنیش و بزرگان شرق آندلس و نیز ابن همشک به اردوگاه خلیفه پیوستند و خلیفه موحدی خود را برای پاک سازی غرب و شمال آندلس آماده کرد؛ او در 568ه. کنت خمینو (ابو بردعه) را که از شهر آبله لشکر کشیده بود سرکوب کرد و به دنبال آن، شاه پرتغال و الفونسو هشتم، شاه قشتاله، ناگزیر به انعقاد پیمان صلح با خلیفه شدند و سرانجام خلیفه در 571ه. به مغرب بازگشت.

با گذشت چند سال، در 572ه. شاه قشتاله و پرتغال پیمان خود را شکستند و همراه با شاه آرگون، وارد اراضی مسلمانان شد؛ پرتغالی ها در سال 575ه. اشبیلیّه را از خشکی و دریا محاصره کردند و بسیاری از مراکز نظامی و دژهای مسلمانان را در شمال، تصرف کردند؛ بنابراین، خلیفه موحدی به سال 579ه. با لشکری عظیم وارد آندلس گردیده و شهر شنترین، بزرگ ترین پایگاه تجاوز پرتغالی ها به مسلمانان را در محاصره گرفت (2) و در اثر جراحت در اواخر سال 580ه. کشته شد. (3)

ص:281


1- (1) . البیبوج یا صاحب السبطات و ابله و لیون و سموره در روایات اسلامی و روایت لاتینی El-Baboso.
2- (2) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص182.
3- (3) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص269؛ عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص183.

پیروزی الْارک و شکست العِقاب

یعقوب بن یوسف بن عبدالمؤمن در سال 580ه. خلافت «موحدین» را به دست گرفت؛ او در آغاز، با تهاجم گسترده «بنی غانیه» در جزایر شرقی آندلس و مغرب روبه رو شد و «جزیره میورقه» در شرق آندلس را فتح کرد؛ (1) وی آن گاه سنت جهاد را در آندلس، با قوت بیشتری دنبال کرد. (2)

ناوگان عظیم صلیبی، متشکل از نیروهای آلمان و انگلیس به رهبری سانچوی اول (شاه پرتغال) به آب های غرب اسپانیا وارد شدند و شلب را از حافظ عیسی بن ابی حفص گرفتند؛ اما در سال 587ه. دو سال پس از سقوط آخرین پایگاه مسلمین در غرب آندلس، یعقوب، شهر شلب را از مسیحیان بازپس گرفت و به مراکش بازگشت (3) و برادر خود ابایحیی را عهده دار امر آندلس نمود؛ او بار دیگر به سال 590ه. برای جنگ با الفونس هشتم در سال 591ه. وارد آندلس شد و در اشبیلیّه فرود آمد و به سمت طلیطله پیش روی کرد (4) و تا «قلعه رَباح» (5) پیش رفت و آن را تصرف نمود و در «جنگ الْارَک» (6) با الفونس هشتم، که در ربیع الاول سال 595ه. به وقوع پیوست، شکست سختی به آنها وارد ساخت. (7) اندکی پس از این فتح یعقوب در مراکش درگذشت.

دول مسیحی شمال با تحریک پاپ (8) حمله گسترده ای را برای بازپس گیری «دژالارک» آغاز کردند و با شدت گرفتن تهاجم نیروهای دشمن، محمد بن یعقوب الناصر نتوانست از دستآوردهای فتح الارک در زمان پدرش استفاده کند و دژ، به صلح سقوط کرد؛ (9) نیروهای

ص:282


1- (1) . بنوغانیه، بعد از سقوط مرابطین؛ ر.ک: عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص189.
2- (2) به ضمائم، تصویر شماره 9 مراجعه شود.
3- (3) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص199.
4- (4) . همان، ص201.
5- (5) . Clatrava.
6- (6) . Alarcos.
7- (7) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص269.
8- (8) . الفونس هشتم، شاه قشتاله، سانچوی هشتم، شاه ناوار، بیدور دوم، شاه آراگون، پاپ انوسان سوم و نیروهای فرانسوی و... با صد و شصت هزار نیرو آماده حمله شدند.
9- (9) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص386.

الناصر (1) پراکنده شدند و بدین ترتیب، موحدین در آندلس، اتحاد خود را از دست دادند؛ عبدالوحد مراکشی، علت تفرقه بین نیروهای موحدین را مسائل مالی و اختلال در پرداخت حقوقی که چهار ماه یک بار پرداخت می شد، دانسته است.

ناصر در سال 607ه. بعد از سرکوب شورش های مغرب، از جمله شورش «بنی غانیه»، وارد آندلس شد و به سال 608ه. «دژ شلبطره» که اهمیت بسیار زیادی در کنترل قشتاله داشت را در اختیار گرفت؛ این کار، دولت قشتاله را وادار کرد تا از پاپ جهت فراخوان دولت های مسیحی برای آغاز جنگی صلیبی کمک بگیرد؛ این چنین بود که سپاه بزرگی از قشتاله، پرتغال، آرگون، فرانسه، ناوار و هر شهری که اسقفی فرمان می راند با گروهی از جنگجویان به این جمع صلیبی پیوست. (2) ناصر در بیستم محرم 609ه. به سمت شمال آندلس حرکت کرد و در جیّان مستقر شد. اعدام سردار آندلس ابن قادس و شورش در سپاه موحدان ضربه ای سخت به ارکان سپاه ناصر وارد نمود.

سستی موحدین باعث پیش روی دشمن شد؛ سرانجام، آنان در «دشت عقاب» با نیروهای الفونس هشتم و جماعت «صلیبی» همراه او، روبه رو شدند و خلق کثیری از سپاه ناصر به قتل رسیدند و «دژ العقاب» (3) در روز دوشنبه هشتم صفر سال 609ه. سقوط کرد؛ الفونس هشتم، بعد از سقوط دژ عقاب شهرهای بیّاسه و أبْذَة و بسیاری از دژها را گرفت؛ (4) شکست عقاب، زمینه سقوط مهم ترین نقاط قدرت مسلمین در آندلس را فراهم ساخت (5) و

ص:283


1- (1) . نیروهای موحدین در نبرد عقاب را بین پانصد هزار تا ششصد هزار نفر نوشته اند؛ ر.ک: ابن ابی زرع، الانیس المطرب بروض القرطاس، ص158؛ این رقم مبالغه آمیز است؛ لئون افریقی آن را شصت هزار نوشته است؛ ر.ک: لئون افریقی، وصف افریقیّه، ج1، ص135.
2- (2) . عنان، تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج4، ص218.
3- (3) . عنان به ارتفاعات و کوههای شارات که جنگ عقاب (عقاب تولوسا Navas de Tolosa) در آن رخ داد سفر کرده است؛ او عقاب را از عقبه و... دانسته است و ادعا می کند: برخی اشیاء مربوط به این جنگ هنوز در ارتفاعات تولوسا (که امروز نام دهکده ای بسیار کوچک است) یافت می شود!؛ ر،ک: عنان، دولت اسلامی در آندلس، ج4، ص223.
4- (4) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص230.
5- (5) . لئون، شکست العقاب را علت فروپاشی دولت موحدین دانسته است؛ به گفته او: مسیحیان بعد از این پیروزی، شجاعت پیدا کردند ودر ظرف سی سال، بلنسیه، دانیه، لقنت، مرسیه، قرطاجنه، قرطبه، اشبیلیّه، جیان و عبیده را تصرف کردند؛ ر.ک: لئون، وصف افریقیّه، ج1، ص135.

دولت قشتاله؛ پرتغالی ها و دولت آراگون، با کمک دولت های صلیبی اروپایی هم چون: انگلیس و...، تهاجم گسترده ای را در غرب و شرق آندلس آغاز کردند؛ سه دهه بعد، آخرین پایگاه های مهم اسلامی در آندلس، یعنی: شهرهای قرطبه و اشبیلیّه نیز سقوط کردند (1) و امرای موحدی نتوانستند به حکومت خود در آندلس ادامه دهند و شورش سراسر آندلس را فرا گرفت و دوره سوم ملوک الطوایف شروع شد. (2)

موحدین هیچ گاه نتوانستند بین جناح آندلسی و نیروهای مغربی توافقی به وجود آورند و این موضوع از موانع بزرگ این دولت در پیش برد امور بود.

آغاز دوره سوم ملوک الطوایف آندلس

ناصر در اثر اندوه شکست، چند ماه بعد به سال 610ه. در مراکش درگذشت و پسرش المستنصر بالله به خلافت رسید؛ خلافتی که نیمه آندلسی آن متزلزل شده بود و نیمه مغربی آن نیز به وسیله «بنی مرین» که به عمق خسارت شکست العقاب پی برده بودند در حال نابودی بود.

محمد بن سعید بن مردنیش (م 582ه) و ابی بکر عزیز بن ابی مروان در بلنسیه، عمر بن حکم بن سعید در مِنُرْقِه و محمد بن هود جذامی در مرسیه، بنی فارس در قرطبه، بنی وزیر در اشبیلیّه و بنی نصر در غرناطه، مالقه، المریه و شهرهای وابسته به آنها صاحب قدرت شدند. (3) بیّاضی با کمک فرنادوی سوم (شاه قشتاله) اشبیلیّه و اطراف آن را تصرف کرد (4) و همراه با او قرطبه و بسیاری از نقاط حساس آندلس را به قلمرو و سرزمین های زیرسلطه خود افزود؛ (5) در این اوضاع آشفته دولت موحدین در مغرب و آندلس، دولت های مسیحی شمال آندلس، به ویژه دولت قشتاله، خود را با حوادث خونین داخلی موحدین پیوند زدند

ص:284


1- (1) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص230.
2- (2) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص277.
3- (3) . ابن خطیب، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج2، ص70؛ ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص270، 276؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ص10، 26، 37؛ عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص239.
4- (4) به ضمائم، تصویر شماره 10 مراجعه شود.
5- (5) . شورش بیاسی (ابو محمد عبدالله بن محمد بن یوسف بن عبدالمؤمن که در برابر العادل، خود را خلیفه خواند و الظافر بالله لقب داد) در سال 623ه. به وسیله عادل سرکوب شد.

و این دولت از اداره امور آندلس مستأصل شد و پس از این که نتوانست در آندلس به حکومت خود ادامه دهد، قدرت را در آندلس به محمد بن یوسف بن هود جذامی از اعقاب یکی از ملوک الطوایف تفویض کرد (1) و او را به عنوان والی دولت موحدین در آندلس تعیین نمود؛ (2) برخی او را از جمله لشکریان موحدین و برخی دیگر نیز، کار او را تاراج کاروان مسلمانان و مبارزه با مسیحیان دانسته اند. (3) اختلاف بین فرزندان موحدین (الساده) باعث شد تا جذامی، پس از مرگ مستنصر موحدی در 620ه. در صخیراتِ مرسیه شوریده و با استفاده از ضعف دولت مرکزی موحدین در مراکش اعلام استقلال کند؛ (4) او با اعلام استقلال به پیروی از «عباسیان» پرچم های سیاه بست و لباس سیاه پوشید (5) و به نام المستنصربالله، خلیفه عباسی بغداد خطبه خواند؛ (6) مستنصر عباسی نیز، در سال 631ه. برای او هدیه و خلعت و تقلید فرستاد؛ (7) متن نامه بلندِ خلیفه عباسی به ابن هود را ابن خطیب در کتاب خود ذکر کرده است؛ (8) مأمون، خلیفه موحدی در سال 634/633ه. در شرق آندلس با او درگیر شد و شکست سختی به ابن هود وارد ساخت. وقوع فتنه در مراکش به مأمون اجازه بقا در آندلس را نداد و وی ناگزیر، به مراکش بازگشت (9) و اتحاد سیاسی- نظامی مغرب و آندلس برای همیشه

ص:285


1- (1) . ابن خلدون می نویسد: از اینکه ابن هود پیشوای شورش های آندلس علیه موحدین شد، نگرانی بر قلوب اهالی آندلس حاکم شد.
2- (2) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص277.
3- (3) . ...و کان من الجند؛ ر.ک: حمیری، الروض المعطار، ص355.
4- (4) . با مرگ مستنصر، بین جناح آندلسی موحدین و جناح مغربی آن در تعیین جانشین، اختلاف افتاد که منجر به فتنه ای شد که دودمان موحدان را بر باد داد؛ این اختلاف در آندلس شکل گسترده تری پیدا کرد و جناح های قدرت طلب موحدین، از شاه قشتاله برای رسیدن به هدف خود درخواست کمک نمودند و کار به جایی رسید که سیدابوزید به دین مسیحیت درآمد؛ ر،ک: ابن خلدون، العبر، ج7، ص363.
5- (5) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص228.
6- (6) . همان، ص279.
7- (7) . فرستاده بغداد، ابوعلی حسن بن علی حسن بن حسین کردی (کمال) در غرناطه طی مراسم او را به متوکل ملقب ساخت.
8- (8) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص281، 285.
9- (9) . همان، ص280.

درهم ریخت (1) و زمینه دوره سوم ملوک الطوایف که با سقوط نهایی آندلس خاتمه پیدا کرد، فراهم شد.

سرانجام نزاع بین ابن هود و موحدین، باعث سقوط بلنسیه شده و این شهر به دست الرئیس ابوجمیل زیّان بن ابی الحملات از اعقاب بنی مردنیش افتاد. (2) والی بلنسیه السید ابوزید پسر ابوعبدالله گریخت و به خایمه اول، شاه آرگون ( Jaime «جاقمه ملک ارغون» یعقوب) پناه برد و نام مسیحی ( Vicente de Belvis ، بجنت) بر خود نهاد (3) و با دومینیکالوبین ازدواج کرد و از او دختری به نام إلدا متولد شد؛ (4) بیشتر منابع عربی او را مرتد دانسته اند.

ابوجمیل با ده تن از اعضای خانواده مردنیش، از رؤسای بلنسیه که از حمایت موحدان برخوردار بودند، اعلام ولایت ابن هود را نپذیرفتند و بدین ترتیب، ابوجمیل، خود به سال 626ه. اعلام ولایت کرد و به نام خلیفه مستنصر عباسی، خطبه خواند؛ ابن هود نیز به بلنسیه لشگر کشید و دولت ابوجمیل را ناتوان ساخت. تهاجم ابن هود، بلنسیه را در معرض تهدید صلیبی ها قرارداد و با وجود کمک مالی و نظامی امیر ابوزکریا حفصی سرانجام بلنسیه سقوط کرد و خایمه اول، شاه آرگون حملات وسیعی را در شرق آغاز کرد و جزایر شرقی را در سال 632ه. به تصرف خود درآورد؛ در این حملات السید ابو زید (بثنته) با سردار مسیحی اش، (دون بلاسکو) حضور داشتند و بتدریج دژها و نواحی اطراف بلنسیه را در 631ه. تا 633ه. گرفتند و در سال 634ه. با تصرف «دژ انیشه» (انیجه) که در جریان آن نیروهای مسلمان شکست سختی را متحمل شدند، راه فتح بلنسیه هموار گردید.

فرناندوی سوم، شاه قشتاله و خایمه، شاه آرگون در معاهده کاسولا ( Cazola) شمال

ص:286


1- (1) . ابن خلدون در این مورد می نویسد: «ثم تلاشت امارة الموحدین من بعده و انتزی بالساده بنواحی الآندلس فی کل عمله و...؛ سپس بعد از او دولت موحدین تجزیه شد و سادات در نواحی آندلس در هر استان و هر جا که بودند اعلام خود مختاری کردند و...» ر.ک: ابن خلدون، العبر، ج7، ص359.
2- (2) . خلیفه موحدی به سال 567ه. ولایت شرق آندلس را به جد او ابوالحجاج یوسف بن سعد بن مردنیش داد؛ او در 582ه. ولایت را به السید ابوعبدالله، از نوادگان خلیفه عبدالمؤمن موحدی داد و سرانجام در زمان ابوالحجاج ولایت به السید ابوزید رسید.
3- (3) . تاریخ دولت های اسلامی در آندلس، ج4، ص303.
4- (4) . ارسلان، الحلل السندسیة فی الاخبار الآندلسیة، ج3، ص327.

و شرق آندلس را بین خود تقسیم کردند و خایمه با سپاهی انبوه از دریا و خشکی در 535ه. بلنسیه را محاصره کرد و جمعه بیست و شش صفر 636ه. ابو جمیل، زیان بن مردنیش شهر را تسلیم نیروهای مسیحی کرد.

ابن هود که در پی تصرف سراسر آندلس بود، دایره قدرت خود را از مرسیه به شاطبه، جیان، غرناطه، مالقه، المریه، اشبیلیّه و سبته گسترش داد؛ اما وی در هنگام با ظهور ابن احمر در 629ه. دعوی استقلال کرده بود مواجه گردید؛ ابن احمر در 631ه. در نبرد سختی در حوالی اشبیلیّه، لشکر ابن هود را درهم شکست.

دولت قشتاله که در پی تصرفِ بخشِ میانی و جنوب آندلس بود، قرطبه را در سال 633ه. تصرف کرد و ابن هود به دلایل مختلف نتوانست مانع از سقوط این شهر شود و ناگزیر با شاه قشتاله پیمان صلح مجدد منعقد نمود.

با مرگ ابن هود در 635ه. مرسیه به برادر او عضد الدوله رسید و مردمِ اشبیلیّه «بنی هود» را رها کردند و خطبه به نام بقایای موحدین در مراکش نمودند؛ ابن الاحمر نیز، با استفاده از مرگ ابن هود، غرناطه و المریه و مالقه و شریش و شهرهای جنوبی آندلس را گرفت و با فرناندوی سوم، شاه قشتاله پیمان صلح منعقد نمود و بدین ترتیب، محدوده دولت «بنی هود» به مرسیه محدود شد و با سقوط بلنسیه، امیر زیان بن مردنیش به مرسیه گریخت و مردم با او بیعت کردند و به سال 638ه. بهاءالدوله امیر بنی هود و سپس المتوکل و الواثق تا 662ه. که مرسیه به دست دولت آرگون سقوط کرد، به حکومت خود ادامه دادند.

چکیده دولت موحدین در آندلس

ظهورابن تومرت از عوامل مهم سقوط مرابطین در آندلس بود. اخبار پیشرفت کار او در مغرب شورشیان آندلس را تشجیع می کرد. با حذف مرابطین از آندلس دوره دوم ملوک الطوایف آغاز شد و امرای مستقل در نواحی مختلف آندلس قیام موحدین حمایت کردند و ابن قسی صوفی رهبر شورش مریدین نخستین قدرت طلب بود که از ابن تومرت حمایت کرد و او را در محاصره تلمسان در 539ه. یاری داد. علی بن عیسی بن میمون فرمانده دریایی مرابطین در قادس خطبه به نام عبدالمؤمن موحدی خواند. ابو عمربن

ص:287

عزون رهبر شورشیان شریش و قاضی بن حمدین رهبر شورشیان قرطبه و ابن قسی در محاصره پایتخت مرابطین مراکش حضور داشتند.

الفونس هفتم شاه قشتاله با استفاده از این فرصت و با کمک سیف الدوله احمد مستنصر بن عبدالملک بن احمد مستعین (1) شهرهای آندلس را تصرف کردند. موحدین بلافاصله بعد از به دست گرفتن قدرت در مغرب برای مقابله با پیش روی صلیبی ها اقدامات نظامی گسترده ای را در آندلس آغاز کردند. ابتدا المریه را در 554ه. بعد از هفت ماه محاصره و سپس در 557ه./1162م غرناطه را که ابن همشک با کمک سپاه مسیحی در 556ه. تصرف کرده بود، پس گرفتند. اختلاف بین دولت های مسیحی شمالی بر سر آندلس باعث جدایی شاه لئون از شاه قشتاله شد و موحدین موفق شدند تا سال 569ه. بخش اعظمی از آندلس را آزاد کنند و یک پارچگی مغرب و آندلس را بار دیگر تجدید کنند. با این حال تهاجم پادشاهی جدید پرتغال آلفونسو هنریک (ابن ریق) و شاه قشتاله الفونسو هشتم متوقف شد. امپراطوری موحدین نیروی دریایی قدرتمند و بزرگی ایجاد کرد که امنیت مدیترانه غربی و سواحل آندلس را برای آنها تأمین می کرد.

یوسف بن عبدالمؤمن در لشکرکشی سال 579ه به شنترین کشته شد و یعقوب اقداماتی را جهت سرکوب بنی غانیه و بازماندگان وابسته به دولت مرابطین انجام داد و سرانجام ناصر موحدی595-610ه ضربه سهمگینی به بنی غانیه وارد ساخت. یعقوب المنصور در نبرد الارک در شعبان 591ه/1195م اتحاد دول مسیحی قشتاله، آراگوان، پرتغال را درهم شکست. شکست الارک باعث اتحاد دولت شمالی آندلس شد و دول مسیحی شمال از جمله سانچو، شاه ناوار (نبره) و پدر وی دوم شاه آراگوان در العقاب در 609ه/1212م قدرت موحدین را درهم شکستند.

العقاب آغاز عقب نشینی مسلمانان از سه جبهه جنگ صلیبی در شرق و شمال و غرب آندلس بود. ناصر بلافاصله بعد از العقاب در شعبان 609ه/1213م ژانویه مرد و پسر او یوسف مستنصر610-620ه جای او را گرفت. فروپاشی سریع موحدین از زمان او آغاز شد. شورش بنی مرین جدی ترین شورش مغرب؛ موحدین را به سقوط کشانید و هم زمان در آندلس پایگاه های قدرت موحدین سقوط کرد و دول مسیحی به محض

ص:288


1- (1) . zafadola.

انقضای قرارداد صلح العقاب در 611ه./1217م بنای تجاوز گذاشتند. الفونسوی نهم شاه قشتاله جای خود را به پسرش فرناندوی سوم قدیس که ورود او به صحنه جنگ با تغییرات اساسی به نفع صلیبی ها همراه شد، داده با مرگ مستنصر اختلاف خانوادگی بر سر قدرت اوضاع موحدین را تیره کرد و در 1230م اتحاد قشتاله لیون زیر چتر قدرت فرناندو سوم به پیش روی و تصرف آندلس به وسیله صلیبی ها شدت بخشید. خطوط دفاعی مسلمانان از رود وادی یانه تا دره وادی الکبیر شکسته شد و تا 631ه. مرکز و غرب آندلس تحت سلطه صلیبی ها قرار گرفت و شهرهای به سرعت بین مسیحیان و شورشیان قدرت طلب تقسیم گردید و دوره سوم ملوک الطوایف آندلس آغاز شد. ابن هود جذامی بزرگ ملوک الطوایف دوره سوم و ابن احمر و زیان بن مردنیش و عزیز بن خطاب و... در نقاط مختلف اعلام استقلال کردند.

فرناندو با ترکیبی از قدرت نظامی و دیپلماسی با امرای ملوک الطوایف رفتار میکرد. فرناندو در 633ه./1236م قرطبه را تصرف کرد و در 641ه/غرناطه و در 666ه. جیان را گرفت و با حکومت خایمه اول به جای پدرش پدروی دوم در 1213ه. آراگوان در 625ه. طرطوشه و در 626ه. جزایر میورقه و یابسه را در 632ه. تصرف کرد. سعید؛ حاکم جزیره میورقه با آراگوان پیمان صلح بست و به این وسیله تا نیم قرن به حکومت خود ادامه داد و در سال 686 - به دست الفونسوی سوم نوه خایمه اول سقوط کرد. در صفر 636ه. آراگوان؛ بلنسیه، دانیه و... را گرفت و تا نیمه اول قرن هفتم هجری تنها در شرق و جنوب آندلس پادشاهی مرسیه باقی ماند سرانجام قدرت مسلمانان به بخش کوچکی از جنوب آندلس محدود شد.

نتایج حکومت موحدین در آندلس

1. اختلاف داخلی در اسپانیای مسلمان، علاوه بر ریشه های اجتماعی سیاسی از مبانی اختلاف مذهبی بسیار تند و عمیقی برخوردار بود؛ «موحدین» رقبای خود «مرابطین» را متهم به اعتقاد به عقیده «تجسم» کرده آنها را کافر قلمداد نمودند و مشروعیت جهاد با آنها را در قالب دین تأمین کردند؛ برخورد مرابطین و موحدین برخورد مذهب علیهِ مذهب بود.

ص:289

2. حذف «مرابطین» به وسیله «موحدین» از آندلس، گام دیگری به سوی حذف نهایی مسلمانان دربود.

3. موحدین نیز موفق شدند تا برای مدتی، وحدت و یک پارچگی بین مغرب و آندلس را ایجاد کنند.

4. در دوره موحدین با وجود تشنج دائمی در شمال آندلس و شورش های داخلی، فرهنگ و تمدن اسلامی، به ویژه در زمینه تاریخ نگاری، فلسفه، طب و ادبیات عرب از رشد قابل توجهی برخوردار شد و متونی ماندگار و معتبر در این علوم عرضه گردید.

5. آثار ابن رشد، محصول دوره موحدین، بر تارک فلسفه قرون وسطی، هم چنان می درخشد.

6. ظهور «محی الدین ابن عربی» در دوره موحدین، برای بیان عظمت فرهنگ و تمدن آندلسی این دوره کفایت می کند؛ تصوف «شیخ اکبر» هم چنان پرچم دار اندیشه های صوفیانه درجهان است.

7. سقوط موحدین با سقوط نهایی قدرت مسلمین در آندلس همراه شد.

8. سقوط بخش اعظم آندلس در پایان حکومت موحدین، مرحله ای اساسی در تاریخ «جنگ های صلیبی» است.

پرسش

1. رئوس فعالیت های فرهنگی در آندلس عصر موحدین را ذکر کنید.

2. نقش افکار ابن تومرت را در فروپاشی قدرت مرابطین در آندلس، بررسی کنید.

3. جنگ های موحدین در آندلس را ذکر کنید.

4. اوضاع بلنسیه در عهد موحدین را بنویسید.

5. بزرگ ترین شورش دوره موحدین در آندلس را ذکر کنید.

6. ملوک الطوایف دوره موحدین را ذکر کنید.

ص:290

منابع، برای مطالعه بیشتر

- المن بالامامه؛ از ابن صاحب الصلاة.

- نظم الجمان و الحلل الموشیة فی الاخبار المراکشیه و المونس؛ از مؤلف مجهول و یا از ابن سیماک مالقی، کتاب های مذکور از منابع اصلی تاریخ موحدین هستند.

- تاریخ سیاسی امپراطوری موحدین، از امبروزیو هویسی میرندا؛ این کتاب به زبان اسپانیایی بوده و در دو جلد منتشر شده است.

- الموحدون و تنظیماتهم فی الغرب الاسلامی، عزالدین عمرو موسی.

- العلوم و الاداب و الفنون فی عهد الموحدین، محمد المنونی.

- تاریخ بحریة الاسلامیة فی المغرب و الآندلس، این اثر به نیروی دریایی موحدین و ابتکارات آنها اشاره کرده است.

- تاریخ الفکر الآندلسی، گنثالث بالنثیا.

- تاریخ تحولات فلسفی و کلامی عهد موحدین، پاک، محمد رضا، این پژوهش، در قالب مقاله ای در فصلنامه تخصصی تاریخ اسلام ارائه شده و به اوضاع دوره موحدین و جایگاه ابن رشد در این عصر پرداخته است.

- میراث اسپانیای مسلمانان، از مجموعه مؤلفان جلد دوم؛ در این اثر به استفاده از گیاهان برای رنگرزی، پوشاک، پنبه و نیل در آندلس، و تحولات رنگرزی در آندلس دوره مرابطین و موحدین پرداخته شده است. در این مقاله به نوآوری کشاورزان اسپانیا در عرصه خاک شناسی و گیاه شناسی در قرن 5 تا 7 هجری اشاره کرده و کارهای آنها در زمینه کشت پنبه و کنف و تهیه الیاف و پیشرفت دانش رنگرزی به ویژه در زمینه کاربرد «نیل» سخن رفته است. از جمله مقالات این مجموعه مکتب کشاورزی آندلس، اثر گارسیا سانچز است، در این مقاله اوج شکوفایی کشاورزی آندلس در طی قرون پنجم تا هفتم هجری بررسی شده است.

ص:291

ص:292

25- علوم، فرهنگ و تمدن اسلامی

اشاره

در دوره مرابطین و موحدین

1- علوم دینی

دولت مرابطین دولتی دینی بود که با داعیه اصلاح دینی قدرت را به دست گرفت؛ عصر مرابطین را می توان عصر حاکمیت مطلق «فقهای مالکی» در همه عرصه های نظری و عملی دانست؛ مرابطین مروجین متعصب مذهب مالک بودند و با حاکمیت آنها بر آندلس، مذهب مالکی از حمایت بیشتری برخوردار شد؛ چنان که تاشفین بن علی بن یوسف به سال 538ه/1143م نامه ای به اهالی بلنسیه نوشت و به آنها توصیه کرده که باید احکام فقهی خود را براساس مذهب مالک ارائه دهند. (1)

در عصر موحدین نیز، فقه مالک و اندیشه دینی او هم چنان محور تصمیم گیری قرار داشت و انبوهی از علمای دینی که در عصر مرابطین می زیستند، در عصر بعد، بر دامنه تحقیقات خود افزودند؛ بسیاری از علمای مغرب و آندلس از نیمه قرن پنجم تا نیمه قرن هفتم هجری، محصول مشترک حرکت فکری در غرب اسلامی در عهد این دولت بربر به حساب می آیند.

ص:293


1- (1) . الحضارة الاسلامیة فی المغرب و الآندلس فی عهد المرابطین و الموحدین، ص325، 426. نصوص سیاسیة عن فترة الانتقال، ص112.

علوم دینی، اعم از «تفسیر»، «حدیث»، «فقه» و «کلام» در دوره مرابطین و موحدین از رواج فوق العاده ای برخوردار شد؛ جمع انبوهی از علمای آندلس در پایتخت آنها به تحقیق و تدریس علوم دینی مشغول بودند که از آن جمله می توان ابوالحسن علی بن محمد غرناطی، مفسر ساکن مراکش و ابوبکر محمد بن علی المعافری سبتی، معروف به ابن جوزی و نیز، عبدالحق بن غالب بن عطیه (م541ه) را نام برد؛ ابن عطیه در کتاب خود الوجیز همه تفاسیر را خلاصه کرده و قول صحیح را نشان داده است؛ این اثر تا قرن ها مورد عنایت علمای دینی در مغرب و آندلس بود؛ با تأمل بر تفسیر ابن عطیه، می توان به سبک تفسیری مغرب و آندلس پی برد.

علم «قرائت» قرآن در این عهد، مورد توجه امرای موحدین قرار گرفت؛ ابوبکر یحیی بن خلف هوزنی اشبیلی، مقیم سبته (602ه/1205م) و علی بن محمد بن یوسف یابری (617ه/1220م) از اساتید مشهور قرائت در دوره موحدین بودند. (1)

علم «حدیث» از شأن بالایی نزد مرابطین و موحدین برخوردار بود و مصدر دوّم تشریع نزد آنها به شمار می آمد؛ به گزارش عبدالواحد مراکشی، خلیفه عبدالمؤمن بن علی دستور داد تا همه کتب فروع سوزانده شود؛ آن گاه قرائت حدیث و قرآن را معمول ساخت. (2)

یوسف بن عبدالمؤمن نیز دستور داد تا احادیث جهاد را در مجموعه واحدی جمع کرده و رجال دولتی هر روز آن را قرائت کنند؛ منصور موحدی، یکی دیگر از این امیران مرابطی، فرمان داد تا احادیث مربوط به نماز را در یک جا جمع کنند و خود، این مجموعه را املا می کرد، (3) مهم ترین و بزرگ ترین مجموعه حدیثی در غربِ جهان اسلام نیز، در دوره مرابطین، توسط قاضی عیاض، (امام حدیث) در زمان خودش در کتاب اکمال المعلم فی شرح صحیح مسلم تدوین شد.

2- فلسفه و کلام

علی رغم مخالفت علمای مرابطین با بحث های فلسفی و کلامی و تقبیح «فلسفه» و «علم

ص:294


1- (1) . همان، ص484.
2- (2) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص197، 198.
3- (3) . همان، ص219، 244، 245.

کلام» توسط امرای مرابطین، فلاسفه و متکلمینِ بنامی در آندلس عهد مرابطین (1) و موحدین (2) پدید آمدند که اندیشه های آنها، زمینه ساز رشد چشم گیر فلسفه و کلام اسلامی و تحول اساسی در تاریخ فلسفه بود.

در دوره موحدین و مرابطین مسائلی چون: پیدایش کلام دولتی، تعامل فلسفه و کلام، برخورد غرب اسلامی و غرب مسیحی با فلسفه و کلام اسلامی شرقی، مسئله پیوند و تلفیق فلسفه و دین، طبقه بندی مردم و تأویل را از جمله مهم ترین مسائل فلسفی در آندلس می توان برشمرد.

ابن باجه، ابن طفیل و ابن رشد، علی رغم محنت و مخالفت فقها و امرای دولت، با ارائه دیدگاه های جدید در عرصه کلام و فلسفه، مرحله ای نوین در تاریخ فلسفه اسلامی، به ویژه در «فلسفه سیاسی» ایجاد (3) و آثاری را در این حوزه تولید کردند؛

ترجمه و تحریر و شرح آثار ارسطو به وسیله ابن رشد، بزرگ ترین دستآوردهای تاریخ فلسفه است که در عهد موحدین تولید شد.

«طب اسلامی» یکی از آخرین مراحل پیشرفت خود را در آندلس طی کرد و طب آندلسی، ثمرات خود را در دوره مرابطین و موحدین عرضه کرد؛ از جمله شاخص ترین چهره های طب آندلس در این عصر، طبیبِ گیاه شناس ابن بیطار، ابن باجه، غافقی (د560ه)؛ شریف ادریسی (د 560ه) بودند و هم چنین ابوالعباس نباتی (ابن رومیه اشبیای، د561ه) که نخستین پزشکی است که گیاهان را مورد مطالعه علمی محض، از جهت استعمال حقیقی طبی آن قرار داد. (4)

ابن طفیل، ابن باجه و ابن رشد در کتاب الکلیات خود، شیوه نوینی در طب ارائه نمودند؛ در این دوران، دربار مرابطین و خلافت موحدین، سازمانی از اطبا را در استخدام خود داشتند.

ص:295


1- (1) . محمد رضا پاک، تحولات فلسفی و کلامی در عهد مرابطین، فصلنامه تخصصی تاریخ اسلام، شماره 8، 1380.
2- (2) . همان، شماره 12، 1381.
3- (3) . در مقاله مقایسه اندیشه سیاسی ابن طفیل، ابن ماجه و ابن رشد با اندیشه سیاسی ملاصدرا از مولف به این مطلب اشاره شده است. ر،ک: مجموعه مقالات نهمین همایش ملاصدرا.
4- (4) . بن مراد، بحوث فی تاریخ الطب و الصیدله عند العرب، ص290.

3- تصوف

تصوّف به اندازه فلسفه و کلام، منفور فقهای مرابطین بود و نزد موحدین نیز جایی نداشت؛ در زمان حکومت اینان، بسیاری از متصوّفه و فلاسفه، مجبور به ترک آندلس و مهاجرت به شرق شدند با این وصف، قرن پنجم هجری، قرن احیای تصوّف آندلسی و اندیشه های ابن مَسَرّه، در قالب «مکتب المریه» است؛ ابوبکر میورقی، ابوالعباس بن عریف و ابن برّجان نمایندگان اصلی این مکتب، در نیمه دوم این قرن بودند. (1)

ظهور محی الدین ابن عربی از سویی، نشانه اوج تعالی فرهنگی و رشد اندیشه های دینی در آندلس و از سوی دیگر، حاکی از تکامل نهایی تصوف اسلامی و پیدایش نوع خاصی از این جریان، یعنی: تصوف آندلسی است که محی الدین ابن عربی به آن تعصب می ورزیده است.

در عهد مرابطین و موحدین هم چنین، افکار عبدالقادر گیلانی (561ه/1166م) بین عموم اقشار مردم در مغرب و آندلس منتشر شد؛ علاقه به عبادت، ریاضت، مجاهدت و خدمت به مردم وجه غالب این طریقه صوفیه بود. (2)

ابومدین شعیب بن حسین (م594ه/1198م) از پیشوایان تصوف آندلس، متولداشبیلیّه، نیز، به طور گسترده، مغرب را تحت سیطره افکار خود قرار داد؛ (3) او به شرق سفر کرد و از دست عبدالقادر گیلانی خرقه پوشید و منصور موحدی با او ملاقات کرد.

ابوالحسن شاذلی هم، از بزرگ ترین متصوّفه اواخر دولت موحدین بود که عقاید او آندلس و مغرب، به ویژه مصر را تحت تأثیر خود قرار داد؛ (4) مدیونی تلمسانی در کتاب خود، زندگینامه تفصیلی بسیاری از متصوّفه این عصر را آورده و به ویژگی های تصوف آندلسی و مغربی اشاره کرده است. (5)

ص:296


1- (1) . آداس، ترجمه رضوانی، عرفان آندلسی، ظهور ابن عربی، میراث اسپانیای مسلمان، ج2، ص514.
2- (2) . درنیقه، الطرق الصوفیة و اثرها فی نشر الاسلام، ص16، 17، 18، 21، 25.
3- (3) . همان، ص19، 20، 21.
4- (4) . همان، ص22، 23.
5- (5) . ر.ک: مدیونی، البستان فی ذکر الاولیاء و العلماء بتلمسان، سراسر کتاب.

4- ادبیات

تحت تأثیر فقیهانِ عصر مرابطین و موحدین، جریان ادبیات و به ویژه شعر در آندلس از مضامین و موضوعات متداول در ادبیات شرق، چون: خمریّات و... دور شد و صبغه ای دینی به خود گرفت؛ (1) بسیاری از ادبای بنام آندلسی در دربار مرابطین و موحدین به شغل کتابت مشغول شدند؛ وزرای بنام دولت مرابطین، چون: ابن عبدون، (2) مالک بن وهیب از ادبا و علمای بنام آندلس بودند، توقیعات ادبی بسیاری، از این کاتبان به جا مانده که نمونه هایی از شاهکار نثر فنی در دوره مرابطین و موحدین است؛ (3) عبدالواحد مراکشی از این ادیبان، قصاید و اشعاری را نقل کرده است؛ (4) فتح بن خاقان نیز در کتاب خود، گزارش مفصلی از ادبای دوره مرابطین، همراه با آثار آنها آورده است. (5)

موحدین، مدارس آموزشی متعددی تأسیس کردند که در آن آموزش بر پایه حفظ قرآن و حدیث و نیز عقاید ابن تومرت، متداول بود؛ در مدرسه دریایی موحدین هم، علاوه بر علوم و فنون دریایی، عقاید ابن تومرت و حدیث و مسائل مذهبی آموزش داده می شد.

مرابطین، مروج زبان عربی بوده اما موحدین به زبان بربری تعصب می ورزیدند؛ ابن تومرت آثار خود (6) را به زمان بربر نوشت و در مکالمات شخصی به زبان بربری سخن می گفت (7) و خطبای مساجد را الزام کرده بودند که به زبان بربری سخن بگویند؛ (8) دکتر حسن علی حسن، لزوم کاربرد زبان بربری توسط موحدین را وسیله ای جهت انتشار گسترده عقاید ابن تومرت در بین عموم قبایل بربر و مقابله با علما و فقهای مرابطین، مروجین متعصب فرهنگ و زبان عربی، دانسته است.

علم «نحو» در آندلس دوره مرابطی و موحدی شکوفا شد و شخصیت هایی در این

ص:297


1- (1) . همان، ص491.
2- (2) . همان، ص500.
3- (3) . همان، ص495، 494.
4- (4) . ر.ک: عبدالواحد مراکشی، المعجب، سراسر کتاب.
5- (5) . ر.ک: فتح بن خاقان، قلائد العقیان، سراسر کتاب.
6- (6) . عبدالواحد مراکشی، المعجب، ص132.
7- (7) . حسن، تاریخ الحضارة الاسلامیة فی عهد مرابطین و موحدین، ص488.
8- (8) . همان، ص489.

حوزه از ادبیات پدید آمدند؛ کسانی مانند ابن منظور، ابن هشام، ابن عصفور و... که آثار آنها تا چندین قرن، از جمله منابع درسی در سراسر جهان اسلام بود.

5- تاریخ و جغرافیا

مرابطین و موحدین، عنایت خاصی به تاریخ نگاری حوادثِ عصر (1) و نیز، جغرافیا از خود نشان می دادند؛ در دربار آنها، نام چندین جغرافی دان و مورّخ بنام به چشم می خورد که آثار ماندگاری از آنها به جا مانده است. در زمینه تاریخ و جغرافیا در عصر مرابطی و موحدی، آثار علمی متعددی تولید شد و مکتب خاصی در تاریخ و جغرافیا در آندلس پدید آمد؛ کتاب هایی هم چون: «اخبار بصره»، «اخبار سجلماسه» و «اخبار نکور» از محمد بن یوسف وراق و «تاریخ دولة اللمتونیه» از ابن صیرفی، از جمله آثار عصر مرابطی؛ (2) «المعجب»، «المن بالامامه»، «اخبار المهدی» از بیدق در شمارِ مهم ترین نوشته های تاریخی عصر موحدی محسوب می شوند که در دسترس می باشد.

پیشرفت های چشم گیری در زمینه اطلس کشورهای جهان و جغرافیای کیهانی حاصل شد؛ (3) نقشه های جغرافیایی دقیقِ دریایی تنظیم گردید (4) و منابع جغرافیایی متعددی پدید آمد که جزو منابع اصلی علم جغرافیا در تمدن اسلامی است؛ در این زمینه، دو کتاب بکری (5) (د478ه) و کتاب محمد بن ایوب غرناطی و نیز نوشته های ابن خطیب (6) قابل ذکر است؛ هم چنین در این زمینه می توان به سفرنامه های آندلسی اشاره نمود؛ از جمله سفرنامه عبدالله بن احمد بن عربی (د543ه)، (7) سفرنامه ابوحامد غرناطی (د565ه)، سفرنامه ابن جبیر

ص:298


1- (1) . قرن ششم، هفتم و هشتم هجری در غرب اسلامی با رشد فزاینده تاریخ نگاری اسلامی روبه رو شد؛ ریشه های این حرکت در قرن پنجم و ششم و هفتم در دولت مرابطین و موحدین در مغرب و آندلس نهاده شد، اما ثمره آن در قرن هشتم با اوج تاریخ نگاری غرب اسلامی به عمل آمد.
2- (2) . حسن، تاریخ الحضارة الاسلامیة فی عهد مرابطین و موحدین، ص504.
3- (3) . گروؤس، ترجمه دامادی، گزارش زندگی در اسپانیای مسلمان، ص54.
4- (4) . همان، ص53.
5- (5) . المسالک و الممالک و معجم ما استعجم من اسماء امکنه و البقاع.
6- (6) . مشاهدات لسان الدین خطیب فی بلاد مغرب و الآندلس و معیار الاختیار فی معاهد و الاثار و... .
7- (7) . ترتیب الرحلة للترغیب فی الله از منابع مقرّی در مقرّی تلمسانی، نفح الطیب و سایر آندلس است و اثر مهم ابو حامد غرناطی تحفة الالباب و نخبة الاعجاب.

(د614ه)، سفرنامه عبدری، سفرنامه ابن الحاج غرناطی و کتب فرهنگنامه، مانند کار بکری و حمیدی در معجم ما استعجم و الروض المعطار.

مهم ترین اثر جغرافیایی تاریخ اسلام، کار ادریسی (د560ه) است که جغرافی دانِ بی بدیلِ همه اعصار در تمدن اسلامی است؛ (1) او دو کتاب به درخواست رجار تدوین کرد؛ هم چنین کار زهری و الحسنی (2) و نیز ابن سعید مغربی و کتاب صله اثر ابن بشکوال و تکمیل آن به وسیله ابن ابار و هم چنین ادامه نگارش آن به وسیله مراکشی با عنوان الذیل و التکملة لکتابی الموصول و الصلة، از مهم ترین آثار قرن ششم و هفتم آندلس محسوب می شوند.

هنر خوش نویسی

درباره خوش نویسی در آندلس، تاکنون مقالات و آثاری انتشار یافته است از جمله، در مقاله خوش نویسی در آندلس از آنتونیو فرناندز، هنر خوش نویسی در این سرزمین، به چهار دوره تقسیم شده است: 1. دوره امیران و خلیفه ها (92ه/422ه)؛ 2. دوره طایفه ها (422 - 478ه)؛ 3. دوره مرابطان و موحدان (478-541ه)؛ 4. دوره بنی نصر (629-897ه.) در مورد خوشنویسی دوره سوم، او تحولات خط در دوره مرابطان و مواحدین را بررسی کرده است و از سه نوع خط رایج در این دوره یاد کرده و این سه نوع خط را با ذکر ویژگی های فنی آنها، همراه با تصاویری توضیح داده است؛ وی بنیان خطوط دوره مرابطان و موحدین را در دوره ملوک الطوئف و در ادامه آنها می داند؛ هم چنین او به کتیبه های «مسجد تینمل» در دوره موحدین با آوردن تصاویر آنها اشاره کرده است.

از ویژگی های دوره موحدان در رابطه با خط، عدم کاربرد خوش نویسی از آیات قرآن است؛ فرناندز، نمونه ای از تحولات خط در دوره موحدین را که بر زیبایی خط افزوده، ذکر کرده است و به سنگ قبرهای دوره موحدین، سنگ قبر ابن مردنیش، سنگ قبر شیخ

ص:299


1- (1) . ادریسی، نزهة المشتاق فی اختراق الافاق و انس المهج و روض الفَرَج را که مشتمل بر هفتاد و سه نقشه جغرافیایی است را تدوین کرد.
2- (2) . کتاب الجغرافیة از زهری است که آن را بر اساس الصورة المأمونیة که برای تدوین آن هفتاد تن از دانشمندان عراق زحمت کشیدند، تدوین کرد؛ کار ابن سعید المغرب فی حلی المغرب و المغرب فی حلی المشرق، تقسیم بندی خاصی از آندلس براساس مرزها، انسان ها، علما و شهرها انجام داده است.

اکبر یحیی بکر بن دوناس و... که در موزه های اسپانیا نگه داری می شود اشاره کرده است که روی برخی از آنها حروفی باریک به خط ظریف کوفی آمده است.

چکیده علوم، فرهنگ و تمدن اسلامی در عصر مرابطین و موحدین

ویژگی خاص این دوره پیدایش دو دولت به وسیله بربرهاست در حوزه قدرت این بربرها واحد یک پارچه «مغرب و آندلس» برای نخستین بار شکل گرفت.

در این حوزه واحد فرهنگی، علوم دینی از جمله، فقه مالکی، حدیث و علوم قرآنی به اوج خود رسید و دستآوردهای ماندگار عرضه شد. در حوزه ادبیات عرب نیز آثاری پدید آمد که تاکنون مورد توجه است. در فلسفه و کلام علی رغم مخالفت با فلاسفه؛ چهره جهانی ابن رشد پدید آمد که حلقه واسطه بین فلسفه یونان و فلسفه شرق و غرب اسلامی و غرب مسیحی شد.

ابن باجه، ابن رشد و ابن طفیل مرحله ای از توسعه «طب اسلامی» را در مغرب و آندلس رقم زدند. در عرصه تصوف همین بس که چهره شناس جهانی، شیخ اکبر در عصر موحدی در آندلس به وجود آمد. ادریسی جغرافی دانان اسلامی که مورد توجه اروپا قرار گرفت؛ حاصل دوره موحدی است.

علم تاریخ نگاری از روش فوق العاده برخوردار شد و در هنر آثاری خلق شد که هم اکنون یادگار دیدنی مسلمانان در آندلس است.

نتایج عصر مرابطین و موحدین

1. اتحاد مغرب و آندلس و پیدایش واحد سیاسی فرهنگی غرب اسلامی.

2. شکل گیری سبک های خاص آندلسی و سبک های التقاطی مغربی آندلسی؛ به ویژه در عرصه هنر معماری.

3. فراهم شدن زمینه های صدور عمیق و گسترده فرهنگ، علوم و معارف اسلامی به اروپا.

4. شکل گیری حوزه جدیدی از خلافت در غرب اسلامی.

5. ابن عربی راه جدیدی در تأویل گشود و حرف هایی در این باب گفت که یکسره مخالفت با سنت سلف بود و انقلابی مستتر است که هم چنان استمرار دارد.

ص:300

پرسش

1. موقعیت فلسفه و کلام در عصر مرابطین و موحدین را بنویسید.

2. علت اهمیت تاریخ نگاری در عصر مرابطین و موحدین را توضیح دهید.

3. پیدایش مکتب مغربی آندلسی در عرصه هنر و ادبیات در عصر مرابطین و موحدین را توضیح دهید.

4. ویژگی های فرهنگ و تمدن دوره مرابطین و موحدین را توضیح دهید.

5. مهم ترین منابع جغرافیایی و تاریخی عصر مرابطین و موحدین چیست؟

ص:301

منابع، برای مطالعه بیشتر

- میراث اسپانیای مسلمان، مقاله «زیور جهان» (قرطبه سده های میانه، پایگاه فرهنگی، رابرت هیلن براند، ترجمه عبدالله عظیمایی؛ در این مقاله به تاریخ قرطبه پیش از اسلام پرداخته و سپس، اقدامات دوره والیان و «امویان» در شهر قرطبه را یاد کرده است. در مقاله دیگر این کتاب: «جغرافیای تاریخی شهر اشبیلیّه»، (پایتخت آندلسی مرابطین) نوشته رافائل والنسیا، اشبیلیّه اسلامی و تاریخ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن بررسی، به میراث ماقبل رومی، بیزانسی یا شرقی، رومی و ویزیگوتی در شهر اشاره شده و به تحولات فرهنگی آن در دوره اسلامی92ه. تا 712ه. و نیز به طور اجمالی به ساختار اجتماعی اقتصادی و معماری آن پرداخته است؛ (1) مقاله «ادبیات آندلس» اثر کاشیا نیز، دگرگونی های ادبیات شرقی در آندلس دوره اسلامی از جمله رواج فن مقامه نویسی، هنر قصه نویسی و حکایت پردازی، مورد توجه قرار گرفته است.

هم چنین مقاله «دوران طلایی شعر آندلس»، این مقاله تاریخ تحولات شعر آندلسی و ویژگی های آن را با توجه به نظریه محققانی چون هانری پرز Henri peres بررسی کرده و اندیشه و اثر ادبای مؤثر در آندلس، چون: ابوعلی قالی، یحیی غزال 250ه. و ابن عبدربه 328ه.، یوسف بن هارون رمادی 403ه.، ابن حزم، ابن زیدون 463ه. ابوبکر محمدبن عمار 479ه.، معتمد بن عباد 488ه. را آورده و در مورد ویژگی های اشعار آنان سخن گفته است.

سلمی خضرا جیوسی در مقاله دیگری با عنوان «شعر طبیعت در آندلس و ظهور ابن خفاجه»، به طور مبسوط به ویژگی های این نوع شعر در آندلس پرداخته است.

جمیز مونرو در مقاله زجل و موشحه، شعر اسپانیای عربی و سنت رومیایی ویژگی های این سبک شعر را با آوردن شواهد متعدد از جمله اشعار اعمی تطیلی 520ه.، ابن شهید قرطبی و... توضیح داده است و بحث ها و تحلیل هایی در زمینه ساختار اجتماعی و معنوی و قالب فنی این گونه شعر آندلسی از حیث وزن دارد.

لویس گیفن در مقاله ابن حزم و طوق الحمامه، جایگاه سیاسی اجتماعی کتاب طوق الحمامه را بیان کرده و ساختار ادبی آن را تحلیل نموده است.

ص:302


1- (1) به ضمائم، تصویر شماره 11 مراجعه شود.

مقاله موسیقی در اسپانیای مسلمان از آون رایت، به ماهیت و تاریخچه موسیقی در اسپانیای مسلمان پرداخته است؛ هم چنین مقاله تمدن اسلامی در آندلس، ارزیابی نهایی، اثر ماریا لوپزگومز، ترجمه محمد تقی اکبری در جلد دوم کتاب میراث اسپانیای مسلمان، به برخورد تمدن اسلام و مسیحیت اشاره کرده و آندلس را آزمایشگاه انتقال فرهنگی میان تمدن های ناسازگار دانسته است؛ او اطاق های استنساخ scriptoria در صومعه های شبه جزیره را در قرن دوازده و سیزده میلادی و مدارس ترجمه را شاهراه انتقال فرهنگ اسلام به اروپا دانسته است.

ص:303

ص:304

26- آخرین دوره حکومت مسلمین در آندلس

دولت بنی نصر در غرناطه

فروپاشی موحدین در آندلس زمینه به قدرت رسیدن مهم ترین دولت ملوک الطوایف دوره سوم، یعنی: دولت «بنی نصر» را فراهم نمود؛ انگیزه اصلی قدرت طلبی بنی نصر، براندازی «بنی هود» (1) بود که مردم را به خلافت عباسی می خواندند؛ اما محمد بن یوسف بن نصر در مقابلِ ابن هود، به امیر ابو زکریا از ملوک «بنی حفص» افریقیّه دعوت می کرد. (2)

محمد بن یوسف بن نصر در أرجونة در روزگار سقوط آندلس متولد شد و برای نجات آندلس به پا خاست؛ او ابتدا شهرهای بسطه، وادی آش، جیّان (3) و شریش را در اختیار گرفت (4) و به سال 629ه. به معارضه با ابن هود در شرق برخاست و سپس به سمت جنوب آندلس رفت که دور از هجوم نیروهای مسیحی بود و با ابومروان باجی که در قرطبه بر علیه ابن هود شورش کرده بود، متحد شد.

با سقوط شهرهای مرکز و شمال آندلس، انبوهی از نیروهای نظامی مسلمان به

ص:305


1- (1) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص447؛ ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج2، ص75؛ ابن خطیب، اللمحة البدریة، ص43.
2- (2) . ابن خلدون، العبر، ج4، ص168؛ مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص447.
3- (3) . Jaen.
4- (4) . ابن خطیب، اللمحة البدریة، ص48؛ سلاوی، الاستقصاء، لاخبار دول مغرب الاقصی، ج4، ص70؛ ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج2، ص11.

«بنی الاحمر» پیوستند؛ بنو اشقیلوله (1) از جمله نو مسلمانان مخالف بنی هود بودند که به «ابن الاحمر» ملحق شدند (2) و بدین شکل در اوج تهاجم گسترده دولِ مسیحی، برای تصرف کامل آندلس، غرناطه، به پایگاه مقاومت در برابر مسیحیان شد. (3)

بعد از قتل ابن هود در سال 635ه/1238م، محمد بن یوسف بن محمد بن نصر خزرجی، با قتل والی غرناطه، (عتبّه بن یحیی المعیلی) خود را امیر غرناطه خواند (4) و دولت «بنی نصر» را تأسیس کرد؛ وی سپس مالقه و المریه را در سال 643ه. گرفت؛ مردم لورقه در سال 663ه. به او پیوستند.

در این وضعیت، دشمن، سرزمین های مسلمانان را شهر به شهر می گرفت و مرزهای مسلمانان را به ساحل جنوبی آندلس، مابین البیره در شرق و رُنْده در غرب محدود کرد. (5)

بنی الاحمر و هجوم دولت های مسیحی

دولت «بنی الاحمر» از آغاز مورد تهاجم شاه قشتاله فرناندوی سوم که این دولت را مانع پیش روی خود در آندلس می دانست، قرار گرفت، (6) پسر او (الفونسوی نهم)، جیّان را گرفت؛ اما حمایت دولت «ممالیک» که شکست هایی را به صلیبی ها در شام وارد ساخته بود و نیز حمایت دولت «بنی مرین» باعث بقای دولت جوان بنی الاحمر در غرناطه شد. (7)

فرناندو در سال 642ه/1244م و 643ه/1245م با سپاهی بزرگ به فرماندهی پسرش الفونسو، غرناطه را در محاصره گرفته، ابن الاحمر را مجبور به صلح کرد؛ بنا به مفاد صلح بیست ساله، ابن الاحمر تابعیت دولت قشتاله را پذیرفت و متعهد شد، سالیانه، مبلغ صد و پنجاه هزار قطعه طلا به شاه قشتاله بپردازد و دولت قشتاله ابن الاحمر را در مقابل رقبای

ص:306


1- (1) . ر.ک: ابن ابی زرع، الانیس المطرب بروض القرطاس، ص274.
2- (2) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص365.
3- (3) . ابن خطیب، اللمحة البدریة، ص57.
4- (4) . ابن خلدون، العبر، ج4، ص269.
5- (5) . مقری تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص448؛ ابن خلدون، العبر، ج7، ص369.
6- (6) به ضمائم، ضمیمه شماره 12 مراجعه شود.
7- (7) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص388.

مسلمانش حمایت کند؛ ابن الاحمر، بنابه این پیمان، جیان و قلعه جابر و ارجونه (1) و... را به دولت قشتاله واگذار کرد.

دولت قشتاله، بعد از این که غرناطه و غرب آندلس (2) را زیر نفوذ خود قرارداد، اشبیلیّه، که مردم آن طرفدار «حفصیان» بودند را محاصره کرد و آب رودخانه «وادی الکبیر» که از میان این شهر می گذشت را بست. در این اقدام، ابن احمر با پانصد سوار به شاه قشتاله پیوست؛ (3) او فرماندهان نظامی «قلعه جابر» را وادار به تسلیم نمود و در پی آن اشبیلیّه به سال 646ه/1248م با خیانت ابن احمر و با حضور جمع انبوهی از لشگرهای صلیبی، روحانیون کلیساهای قشتاله و لیون و شوالیه های «شنت یاقب» سقوط کرد. (4)

فریاد مردم آندلس به مغرب رسید و بی پاسخ ماند؛ امّا دولت «بنی حفص» (5) و «دولت مرینی» (6) با مال و نیرو به کمک آنان شتافتند؛ قشتاله از سال 662 تا 665ه. حملاتی را در جنوب آندلس انجام داده و شهرهای استجه، شریش و... را گرفت و بدین ترتیب، حضور مسلمین در آندلس به غرناطه محدود شد و سرانجام الفونس در سال 668ه. تصمیم به نابودی «بنی احمر» گرفت.

ابن احمر مجبور بود از نیروی نظامی «بنی مرین»، سلسله ای که خود را جانشین حقیقی موحدین در مغرب اقصی می دانست، بهره مند شود؛ وی با آنان پیمان بست و یعقوب بن عبدالحق شاه مرینی مغرب، سه هزار تن را در حدود سال 660ه/662ه. به

ص:307


1- (1) . Arjona.
2- (2) . قاضی ابن محفوظ، سرزمین خود در غرب آندلس را به فرناندوی سوم داد.
3- (3) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص216.
4- (4) . اشبیلیّه در ناامیدی کامل از دریافت کمک مسلمین سقوط کرد؛ غرناطه، تحت سلطه و نفوذ قشتاله بود و امیدی به موحدین نبود و عمّال دولت حفص، به وسیله مردم از اشبیلیّه رانده شده بودند؛ عنّان، همکاری ابن احمر با قوای قشتاله را مماشات او با مسیحیان، جهت حفظ بقایای آندلس دانسته است؛ ر.ک: عنان، تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج5، ص32.
5- (5) . مسنتصر حفصی به سال 663ه. اموالی را برای کمک به الاحمر فرستاد.
6- (6) . مرینی ها، کمک به آندلس را در شکل جهاد مطرح کردند و مردم را برای جنگ در آندلس تشویق می کردند و منصب شیخ الغزاة را در دربار دولت بنی احمر ایجاد کردند؛ ر.ک: ابن ابی زرع، الانیس المطرب بروض القرطاس، ص303؛ ابن خلدون، العبر، ج7، ص369.

آندلس فرستاد که مورد استقبال بنی احمر قرار گرفت. (1) نیروهای مشترک «مرینی» و «بنی نصر»، جزیره خضرا را آزاد کردند و سردار نصرانی (دون نونیو دلارا) داماد شاه قشتاله (2) را شکست دادند.

ابن احمر در پی این فتوحات، از ناحیه دولت بنی مرین، نگران شد که مبادا آنها با قدرت یافتن در آندلس به دولت او طمع کنند؛ وی به همین دلیل و برای مقابله با خطر احتمالی «بنی مرین» با شاه قشتاله صلح کرد؛ (3) این سیاست او مانع ورود دولت مرینی به آندلس شد و مالقه تحت سلطه غرناطه در آمد. (4) انعقاد پیمان صلح با مسیحیان علیه مسلمانان کار تازه ای در آندلس نبود؛ هرچند در پایان دوره سوم ملوک الطوایف شدت گرفت.

ابن احمر نیز، برای خنثی کردن فشار ابن هود و بنی مرین با دول مسیحی صلح کرد؛ او با شاه قسطیلیه معاهده ای منعقد نمود تا او را در برابر «بنی هود» یاری دهند؛ بنی هود نیز با دادن سی قلعه، از پادشاه مسیحی خواستند تا از آنان را در مقابل بنی احمر یاری کند. (5)

محمد فقیه و جهاد با قشتاله

با مرگ ابن احمر (شیخ) (6) در سال 671ه.، پسرش محمد فقیه (671-701ه/1273-1301م) فرمانروایی دولت غرناطه را به دست گرفت؛ (7) او از حالت مهادنه با اسپانیا خارج شد و سیاست همکاری بامرین را ادامه داد؛ اما به زودی روابط آنها تیره شد و دولت قشتاله و خانواده «بنو اشقیلوله» (8)از فرصت درگیری «بنی احمر» و «بنی مرین» استفاده کرده و به غرناطه حمله کردند؛ سلطان مرینی که اوضاع را وخیم دید، بار دیگر روابط دوستی با

ص:308


1- (1) . مقری تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص449، 448.
2- (2) . Don Pedro.
3- (3) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص449.
4- (4) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص390.
5- (5) . سلاوی، الاستقصاء الاخبار دول المغرب الاقصی، ج4، ص7.
6- (6) . الشیخ، امیرالمؤمنین الرئیس از جمله القابِ حاکمان بنی نصر بود.
7- (7) . او را به علت مطالعات علمی به این لقب نامیدند؛ ر.ک: ابن خلدون، العبر، ج7، ص371.
8- (8) . حاکم مالقه، محمد، بزرگِ خانواده اشقیلوله شوهر خواهر فقیه بود و ابوالحسن، برادر محمد، شوهر دختر محمد بن الاحمر فقیه بود؛ این دو در کار توطئه علیه بنی الاحمر بودند.

ابن احمر برقرار کرد (1) و در موقع مناسب حملات خود را علیه قشتاله آغاز نمود؛ المنصور، از فرصت شورش «بنی أشقیلوله» (2) بر علیه محمد فقیه و اختلاف داخلی در مملکت قشتاله (3) استفاده کرد و به قصد تصرف اشبیلیّه وارد آندلس شد؛ (4) سلطان مرینی، المنصور (ابو یوسف، یعقوب بن عبدالحق) (5) در سال 672ه. به آندلس دعوت شد و به سال 674ه. استجه را گرفت و به سمت اشبیلیّه حرکت کرد؛ سرانجام همکاری نیروهای مرینی و غرناطه باعث شکست و عقب نشینی نیروهای قشتاله شد و دولت قشتاله را وادار کرد موضع مثبتی در برابر دولت غرناطه اتخاذ کند؛ (6) اما به رغم این، جهاد «مرینی ها» در آندلس، باعث هرج ومرج در کشور «بنی احمر» گردید. (7)

با مرگ محمد بن محمد بن احمرِ فقیه به سال 701ه. محمد سوم (ابوعبدالله، محمد ملقب به مخلوع) قدرت را به دست گرفت؛ (8) مخلوع نیروهایی متخصص در امر تسخیر دژها برای پیوستن به سپاه بنی مرین که تلمسان را در محاصره داشتند فرستاد، اما به سال

ص:309


1- (1) . ابن ابی زرع، الانیس المطرب بروض القرطاس، ص335.
2- (2) . با مرگ ابی محمد اشقیلوله (م676ه) صاحب مالقه، پسر او محمد، مالقه را به سلطان بنی مرین (ابی یوسف یعقوب) داد و این کار تردید، ابن احمر نسبت به بنی مرین را بر انگیخت و سلطان بنی نصر به مالقه حمله و آن را تصرف کرد و با شاه قشتاله، علیه سلطان مرینی متحد شد و سفیری نزد سلطان مغرب اوسط (یغمراسن بن زیان)، دشمن حکومت بنی مرین فرستاد و با او علیه مراکش متحد شد. سلطان بنی مرین، المنصور نیز، سپاهی متشکل از هفتاد و یک کشتی جنگی به فرماندهی پسرش، ابی یعقوب به آندلس فرستاد؛ این سپاه، نیروهای نصاری را در هم شکست و در جزیره خضرا فرود آمد؛ ر.ک: ابن ابی زرع، الانیس المطرب بروض القرطاس، ص333.
3- (3) . در زمان الفونسوی دهم، ملقب به العالم که هزینه هنگفتی را صرف جمع آوری متون علمی مسلمین و ترجمه و شناخت آنها به کار گرفت، اوضاع داخلی مملکت قشتاله متشنج شد و سقوط الفونسو و خلع او از حکومت، به وسیله پسرش سانچو در سال 1282م. 681ه. را به دنبال داشت و الفونسوی دهم برای بازگردادن حکومتش به سلطان مرینی (منصور) متوسل شد، و سانچو با ابن الاحمر متحد شد؛ ر.ک: ابن ابی زرع، الانیس المطرب بروض القرطاس، ص 328، 337.
4- (4) . سلاوی، الاستقصاء الاخبار دول مغرب الاقصی، ج4، ص16.
5- (5) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص449.
6- (6) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص391.
7- (7) . همان، ص390.
8- (8) . مقری تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص448.

703ه. سیاست خود را تغییر داد و روابط دوستی با قشتاله را تقویت نمود و مانع از ورود سلطان مرین به آندلس شد و در امور داخلی سلطنت بنی مرین دخالت کرد و سبته را تصرف نمود.

از این زمان، سیاست دولت قشتاله، تصرف بنادر جنوبی از جمله «جزیره خضرا» و طریف و جبل الطارق بود تا مانع از ورود «بنی مرین» شود؛ مخلوع به سال 708ه. جای خود را به برادرش نصر داد؛ نیروهای دولت قشتاله، جبل الطارق و جزیره خضرا و دولت آرگون نیز در اجرای سیاست مزبور، بندر المریه را سال 709ه. محاصره کردند. جبل الطارق دروازه ورود به آندلس، سقوط کرد و نصر به سال 713ه. سلطنت را به ابوالولید، اسماعیل بن فرج واگذار کرد؛ غرناطه، سیاست دوستی با «بنی مرین» را به سرعت تجدید نمود و مرحله ای جدید از جهاد مرینی ها در مدتی بعد از شکست 674ه. آغاز گردید؛ پیروزی مزبور را نخستین پیروزی مسلمین در آندلس بعد از شکست عقاب دانسته اند نیروهای مسیحی در سال 719ه. با سپاه بزرگی به فرماندهی پانزده تن از امرای مسیحی اسپانیا، با حمایت معنوی پاپ، به غرناطه حمله کردند؛ (1) شاه غرناطه، الغالب بالله، ابوالولید اسماعیل بن ابی سعید (2) (713-725ه/1314م-1325 م.) از سلطان مرینی، ابی سعید کمک گرفت و آنان، شکست سختی به نیروهای مسیحی وارد ساختند؛ در این جنگ، بیست و پنج امیر مسیحی همراه فرمانده عالی آنها دون پتره کشته شده (3) و ناگزیر درخواست صلح کردند. (4)

جبل فتح (جبل الطارق) تا حدود بیست سال در اختیار نیروهای مسیحی باقی ماند؛ تا این که سلطان ابوالحسن مرینی (731-749ه) در جنگ «طریف»، (5) جزیره خضرا، جیّان و جبل فتح را آزاد کرد.

امرای غرناطه از آغاز جهاد علیه نصارا لقب «امیرالمسلین» یافتند و عالی ترین منصب

ص:310


1- (1) . ابتدا به سال 716ه. لشکر قشتاله و جمعی از نیروهای انگلیسی وارد ارتفاعات البیره شدند.
2- (2) . مقری تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص449، 450.
3- (3) . سپاه مسلمان صدو پنجاه هزار سوار و چهار هزار پیاده بود.
4- (4) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص451.
5- (5) . الاستقصاء الاخبار دول مغرب الاقصی، ج4، ص100.

نظامی آنها (شیخ الغزاة) عهده دار امر جهاد بود؛ منصب شیخ الغزاة (1) در روزگار «بنی احمر» به یکی از وابستگان و نزدیکان دولت مرینی سپرده می شد؛ از جمله آنان، شیخ الغراة، عثمان بن ابی العلاء بود و از آنها با لقب «الرئیس» نیز یاد کرده اند. (2)

سلطان اسماعیل در سال 721ه. با آرگون پیمان تجاری و سیاسی منعقد نمود و در 724ه. شهر بیّاسه را گرفت و در 725ه. مرتش را تصرف نمود و به سال 729ه. زمام امور را به پسرش ابوعبدالله محمد (محمد چهارم) داد. او پیمان با بنی مرین را استحکام بخشید و پیمان دوستی را با آرگون تجدید کرد. بعد از فتح جبل الطارق، ابن احمر به دست عثمان بن ابی العلاء و خانواده او (بنی العلاء) که درصدد کودتا در حکومت «بنی نصر» بودند، کشته شد و برادر ابو عبدالله، محمد بن اسماعیل، یوسف بن ابی الولید حکومت «بنی احمر» را به دست گرفت و کار دولت خود را به «حاجب رضوان» داد. (3)

انحطاط دولت غرناطه

اختلاف داخلی بین ملوک «بنی نصر» از جمله استبداد و استقلال ابن حجاج بن نصر (4) در «وادی آش» در مقابل سلطان ابی عبدالله سوم (امیر بنی نصر) باعث شد تا در سال 702ه.، سپاه مسیحیان به پیش روی سریع خود در بلاد اسلامی آندلس ادامه داده و دولت «بنی نصر» در برابر امواجی عظیم از تهاجم جدید دول صلیبی قرار گیرد؛ صلیبی ها در جریان این تهاجمات تا سال 702ه. پانصد شهر آندلس را تصرف کردند. (5)

در دوره «شیخ» و «فقیه»، عهد تأسیس دولت بنی احمر، مرزهای مملکت غرناطه مشخص شد و دولت غرناطه، جایگاه خاصی در بین دولت های اروپایی و اسپانیا و اسلامی پیدا کرد؛ بعد از این دوره، حدود دویست سال، افرادی از خانواده «بنی نصر» بر

ص:311


1- (1) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج1، ص452.
2- (2) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص292؛ ابن خلدون، العبر، ج7، ص375.
3- (3) به ضمائم، تصویر شماره 12 مراجعه شود.
4- (4) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص292.
5- (5) . ابن خطیب می نویسد: نزاع هر کدام از ملوک با یکدیگر موجب از دست رفتن چند شهر می شد؛ در نزاع ابن هود و ابن نصر اول، قرطبه و اشبیلیّه و مضافات آنها از دست رفت؛ ر.ک: ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص293.

غرناطه حکومت کردند؛ این دولت ها، به دلیل این که در معرض تهاجم دولت مسیحی قشتاله قرار داشتند، ناگزیر از همکاری نظامی دائم با دولت مرینی بودند؛ آنها، فرناندوی چهارم، شاه قشتاله و فرناندوی یازدهم (1) (در عهد محمدبن اسماعیل) را با کمک بنی مرین شکست دادند. (2)

از جمله این حمایت ها، هنگامی بود که ابوالحجاج یوسف اول، برابر قوای متحد دولت آراگون و قشتاله قرار گرفت؛ یوسف، از ابی الحسن مرینی درخواست کمک نمود و سلطان مرینی در محرم 741ه/1340م با صد و چهل کشتی جنگی وارد آندلس شد؛ اما سپاه مرینی در سال 742ه. شکست سختی را متحمل شد و یوسف، مجبور به انعقاد پیمان صلح با شاه آراگون گردید؛ سلطان یوسف در سال 755ه/1354م در غرناطه ترور شد. (3) پسر یوسف، سلطان محمد، ملقب به غنی بالله (محمد پنجم) در سن خردسالی حکومت بنی نصر را به عهده گرفت؛ (4) اداره امور او به دانشمند مشهور آندلس، لسان الدین بن خطیب، حاجت بزرگ دولت غرناطه رسید. (5)

از سال 755ه. غرناطه دچار آشوب و اختلاف داخلی شد؛ شورش حاکم جبل الطارق، (6) شورش اسماعیل، برادرِ غنی بالله در رمضان 760ه. و قتل حاجب رضوان (7) باعث شد تا غنی بالله (8) همراه ابن خطیب، بنابه دعوت ابی سالم مرینی به مغرب مهاجرت کنند. (9) و شاه قشتاله به حمایت از اسماعیل بن یوسف امیر جدید غرناطه برخاست.

غنی بالله، با کمک سلطان مرینی (عبدالعزیز)، غرناطه را تصرف کرد. اسماعیل کشته

ص:312


1- (1) . بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص391؛ ابن خطیب، اللمحة البدریه، ص93، 94.
2- (2) . همان؛ ابن خلدون، العبر، ج7، ص240.
3- (3) . ابن خطیب، اللمحة البدریة، ص100؛ ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص306.
4- (4) . ابن خطیب، اللمحة البدریة، ص113، 114.
5- (5) . ابن خطیب، دبیر سلطان یوسف اول بود، وی بسیاری از اسناد مهم سیاسی او را به نگارش آورده و در آثار خود به آن اشاره شده است.
6- (6) . ابن خطیب، اعمال الاعلام، ص307.
7- (7) . ابن خطیب، اللمحة البدریة، ص128.
8- (8) . همان، ص114، 115، 122.
9- (9) . سلاوی، الاستقصاء الاخبار دول مغرب الاقصی، ج4، ص215.

شد و ابن خطیب بار دیگر وزارت غنی بالله را به عهده گرفت؛ (1) غنی بالله، بعد از مدتی جهاد به سال 793ه. درگذشت. ابن خطیب، (حاجب غنی بالله) (2) در عصر او، در اثر سعایت و اتهام الحاد از سوی برخی از فقها (3) به زندان افتاد. (4)

یوسف دوم (793-797ه) از آغاز حکومت، استبداد پیشه کرد و سه برادر خود را کشت؛ (5) امور دولت او را خالد به عهده گرفت، سلطان مرینی (ابی العباس)، به حمایت پسر سلطان یوسف دوم که او را خلع کرد، برخاست و از روی دوستی، لباس های فاخری برای یوسف فرستاد که یکی از آنها مسموم بود که باعث مرگ یوسف شد و محمد معروف به محمد هفتم جای او را گرفت.

محمد، ابتدا با قشتاله پیمان صلح موقت منعقد نمود؛ اما شاه قشتاله، هنری سوم، پیمان شکست و به غرناطه هجوم برد و سلطان محمد از شاه تونس و تلمسان کمک گرفت؛ (6) وی با دولت آراگون به سال 808ه. به مدت پنج سال معاهده دوستی به منعقد نمود؛ با مرگ محمد در سال 810ه. برادر او، یوسف بن یوسف بن الغنی بالله (810-820ه) (یوسف سوم) قدرت را به دست گرفت؛ مهم ترین حادثه دوران یوسف سوم شورش مردم «جبل الطارق» به حمایت از سلطان مرینی بود؛ با مرگ یوسف در 820ه. پسر او محمد

ص:313


1- (1) . همان، ص182، 183، 184، 219، 220.
2- (2) . همان، ص263، 264، 265.
3- (3) . دوست او ابن خلدون، به دلایلی، دولت حفصی را رها کرد و نزد دولت غرناطه رفت؛ محمد پنجم، شاه غرناطه او را در سال 765ه. به سفارت دون پدرو (ستمگر) به اشبیلیّه پایتخت دولت قشتاله فرستاد.
4- (4) . عبدالله ابن زمرک، در رأس توطئه گران علیه ابن خطیب بود؛ ر.ک: بیضون، الدولة العربیة فی اسبانیة، ص393. ابن خطیب که در دستگاه دو دولت غرناطه و بنی مرین دشمنانی داشت به سال 776ه. زندانی و کشته شد؛ ر.ک: ابن خلدون، العبر، ج7، ص326؛ ابن زمرک نیز به سال 797ه. به سرنوشت ابن خطیب دچار شده و به قتل رسید؛ ر.ک: مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج4، ص390.
5- (5) . ابن خطیب، الاحاطة فی الاخبار غرناطة، ج2، ص54؛ سلطان یوسف دوم، سه برادر خود، سعد، محمد، مطرا را مسموم کرد؛ راز قتل را طبیب یهودی او یحیی ابن اصبغ فهمید و به دست سلطان کشته شد؛ ر.ک: سلاوی، الاستقصاء لاخبار دول مغرب الاقصی، ج4، ص81؛ بدین صورت ملاحظه می شود اقدامات بنی مرین از جهاد در آندلس به اختلاف و درگیری با بنی الاحمر تبدیل شد.
6- (6) . کمک های دولت بنی حفص و دولت تلمسان نمی توانست در برابر هجوم قشتاله، باعث نجات بنی احمر شود؛ ناوگان تلمسان وحفص در جبل الطارق شکست خوردند و کمک های آنها چون سابق بی اثر ماند.

(محمد هشتم) ملقب به «الایسر» به حکومت رسید؛ او نیز هم چون پیشینیان خود از آغاز، با مردم استبداد پیشه کرد و امور خود را به «بنی سراج» داد.

الایسر

روی کار آمدن وزرایی از خاندان «بنی سراج» (1) در غرناطه با ضعف دولت غرناطه همراه شد؛ یوسف بن سراج، وزیر امیر «بنی نصر»، الایسر (2) (820-846ه) با اغتشاش داخلی ناشی از شورش پسر برادر الایسر به نام الزغیر (ابی عبدالله الصغیر) یوسف سوم روبه رو شد؛ دولت قشتاله به این شورش ها دامن می زد؛ الایسر ناگزیر به تونس نزد سلطان ابوفارس حفصی رفت و با کمک نظامی او به غرناطه بازگشت.

شاه قشتاله (خوان دوم)، از الایسر خواست تا اموالی که جهت بازگرداندن او به حکومت خرج کرده، به اضافه خراج سالیانه را بپردازد (3) و اسرای مسیحی را نیز، آزاد کند؛ الایسر، شروطِ وی را نپذیرفت و سفرای خود را به تونس و فاس فرستاد و از آنها خواست تا در امر آندلس دخالت کنند که با پاسخ منفی آن دو مواجه شد و بلافاصله، مورد هجوم قشتاله قرار گرفت. (4)

الایسر، با ورود به غرناطه با شورش و مقاومت یوسف بن حول که خود را از خانواده «بنی احمر» می دانست روبه رو شد؛ او می خواست به نام شاه قشتاله حکومت کند و در برابر قشتاله متعهد به پرداخت سالیانه 20 هزار دینار شده و در محرم سال 835ه. با دولت قشتاله معاهده ای منعقد نمود؛ جنگ الایسر با نیروهای متحد قشتاله و یوسف بن حول هم چنان برقرار بود؛ الایسر در سال 844ه. کوشید تا از مصر کمک بگیرد و به همین منظور با جغمق حاکم آن جا مکاتبه کرد؛ اما این درخواست بی نتیجه بود.

ورود محمد بن نصر، مشهور به الاحنف به صحنه قدرت در غرناطه، دولت «بنی نصر» را با جنگ داخلی خانمان سوزی مواجه ساخت. دولت آراگون و قشتاله از این وضعیت

ص:314


1- (1) . خاندان ابن بنی سراج به قبایل عرب بنی طی می رسیدند و در قرطبه و مرسیه پراکنده شدند.
2- (2) . el zurdo.
3- (3) . خانواده بنی سراج با سقوط الایسر به اشبیلیّه رفتند و از شاه قشتاله خواستند تا جهت باز گرداندن الایسر به حکومت کمک کند و خوان دوم از او حمایت کرد.
4- (4) . به ضمائم، تصویر شماره 13 مراجعه شود.

نهایت استفاده را می بردند؛ الاحنف با کمک قشتاله وارد «کاخ الحمرا» شد و الایسر سقوط کرد؛ اما با هجوم یوسف بن حول مواجه شد؛ ولی حکومت غرب را حفظ کرد و با دولت آراگون متحد گردید.

به سال 863ه. سعد بن محمد (863-868ه) (ابن احمر) قدرت را به دست گرفت و به سال 868ه. سلطان یوسف بن اسماعیل (یوسف پنجم) بار دیگر به حکومت رسید. سعد در سال 868ه. به غرناطه حمله کرد و سرانجام دولت غرناطه به ابوالحسن علی بن سعد، (868-878ه) رسید؛ او در آغازِ حکومتش با شورش زغل در مالقه مواجه شد که با کمک دولت قشتاله (هنری چهارم) در 874ه. و حمایت نیروهای شورشی مالقه به رهبری محمد فرطوسی، دولت مستقلی را در آن شهر تأسیس کرده بود؛ استمرار و افزایش اختلاف میان خانواده حکومت و خاندانهای بزرگ؛ مانند: بنی سراج، بنی اضحی و بنی ثغری، منجر به ادامه دخالت دولت قشتاله در امور داخلی غرناطه و تصرف بسیاری از قلعه ها و نقاط مهم و پیش روی در جنوب آندلس شد.

سقوط غرناطه

به سال 867ه/1462م فرناندوی پنجم (شاه قشتاله) مهم ترین نقطه جنوب آندلس، جبل الطارق را در اختیار گرفت؛ این تهاجم جدیدِ قشتاله، موجب قطع ارتباط دولت بنی مرین با جنوب آندلس شد و سقوط «بنی نصر» را هموار کرد؛ سی سال آخر دولت غرناطه، دوران ولایت ابی الحسن علی، الغالب بالله (887 866ه/1461-1482م) با شورش و تمرد زغل که مورد حمایت شاه قشتاله و آراگون بود، مواجه شد.

مملکت «بنی نصر» بین دو برادر در غرناطه و مالقه که سعی در نابودی یکدیگر داشتند تقسیم شد. اختلاف بین فرزندان ابوالحسن علی بر شدت نزاع داخلی افزود (1) و

ص:315


1- (1) . درحالی که دو دولت مستقل بنی نصر در غرناطه و مالقه به وجود آمد، دو دولت قشتاله و آراگون متحد شدند؛ اختلاف در غرناطه زمانی به اوج خود رسید که عایشه، زن اول سلطان ابوالحسن علی و ثریا زن دوم او (نام مسیحی او ایزبیلا) به خاطر به دست گرفتن قدرت و دادن حکومت به فرزندان خود؛ دربار غرناطه را به صحنه جنگ تبدیل کردند؛ ثریای رومی، امور قصرالحمرا را به دست گرفت و عایشه و فرزندان او به زندان افتادند؛ عایشه با فرزندان خود به سال 887ه. از زندان گریخت و به بنوسراج پیوست. دولت قشتاله با استفاده از این فرصت به حملات خود در اطراف غرناطه ادامه داد و الضحره و شهر الحامة را تصرف کرد؛ ر.ک: مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج6، ص260، 261، 262؛ عایشه، مخفیانه از طریق وزیر ابن کماشه با دولت قشتاله موافقت کرد که در صورت حکومت پسر او عبدالله، شروط قشتاله را اجرا کند و به نام دو پادشاه متحد قشتاله حکومت کند؛ جنگ داخلی با ورود ابی عبدالله به صحنه قدرت شعله ور شد و دولت قشتاله شهر لوشه را در 891ه. و بسیاری از دژهای اطراف غرناطه را تصرف کرد؛ بلش نیز سقوط کرد و کمک های دولت مصر و دولت بنی حفص بی نتیجه بود؛ مالقه در 892ه. سقوط کرد و... بنابه قرار داد بین قشتاله و ابوعبدالله، فرزند عایشه، هر شهری که سقوط می کرد در اختیار ابوعبدالله قرار می گرفت.

دولت قشتاله با استفاده از این فرصت به سال 892ه/1478م مالقه را از خشکی و دریا محاصره کرد و این شهر، بعد از سه ماه مقاومت، سرانجام در برابر هجومِ اسپانیا سقوط کرد. سپس المریه و وادی آش، به سال 895ه. با خیانت ابن نیار (1) از دست رفت و زغل بعد از انعقاد معاهدای سری با فرناندو، مبالغی در ازای املاک خود گرفت و به تلمسان رفت و ابوعبدالله در غرناطه مستقر شد.

با سقوط مالقه و المریه و وادی آش، دایره محاصره دولت غرناطه تنگ تر شد و دولت قشتاله به سال 896ه. با پنجاه هزار نیرو به غرناطه حمله کرد و پادشاه آراگون، فردیناند و ایزابلا، ملکه قشتاله، در بهار سال 897ه/1491م غرناطه را محاصره کردند؛ مذاکرات بین غرناطی ها و نیروهای مسیحی، منجر به امضای معاهده صلح در پنجاه و شش ماده شد (2)که حاکی از پایان عمر «دولت نصریه» بود.

حاکم اسپانیایی شهر غرناطه در سال 898ه/1492م وارد غرناطه شد؛ در این مدت مسلمانان شجاعت و مقاومت بی نظیری از خود نشان دادند؛ موسی بن ابی غسان، از جمله افرادی بود که در مقابل تسلیم سرّی شهر به قشتاله، به وسیله سلطان ابوعبدالله (بوعدویل) مخالفت کرد و کشته شد؛ مقاومت او را به صورت اسطوره ای در تاریخ آورده اند؛ روایت تسلیم شهر و تقدیم کلیدهای آن به وسیله ابوعبدالله به شاه قشتاله را نقاشان اسپانیایی در کلیسای بزرگ طلیطله حک نموده اند؛ روایات مسیحی، سقوط غرناطه را انتقام سقوط قسطنطنیه دانستند. (3)

ص:316


1- (1) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج6، ص273.
2- (2) . در مراسم تسلیم غرناطه، فرناندو دوثافرا، نایب پادشاه قشتاله، ابوالقاسم و ابن کماشه، شروط تسلیم را آوردند؛ در تالا بزرگ الحمرا (قمارش) در حضور فقها و بزرگان دولت بحثی جنجالی درگرفت.
3- (3) . عنان، تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج5، ص257.

مسیحیان به هیچ یک از مفاد پیمان صلح عمل نکردند و از سال 1499م برنامه های گسترده ای را جهت مسیحی کردن غرناطه به اجرا در آوردند؛ به سال 1610م فیلیپ دوم، حکم اخراج کامل مسلمانان از غرناطه را صادر کرد؛ آخرین امیر «بنی نصر»، ابوعبدالله محمد (892-897ه/1491 1486م) به اسپانیا و سپس مغرب اقصی تبعید شد و به سال 940ه/1538م در فاس درگذشت.

محققان از رفتار دول مسیحی با مسلمینِ آندلس، بعد از سقوط، به زشتی یاد کرده اند؛ اندکی پیش از سقوط غرناطه، محاکم تفتیش به کار گرفته شد تا همه چیز جهت محو اسلام و نابودی مسلمانان در آندلس فراهم شود؛ این محاکم، رکن اصلی دولت هایی شد که در آندلس روی کار می آمدند.

چکیده دولت بنی نصر در غرناطه636-897ه./1238-1492م.

خاندان بنی نصر تنها ملوک الطوایف دوره سوم بعد از سقوط موحدین بودند که موفق شدند با استفاده از موقعیت سیاسی موجود در شمال آندلس و ظهور دولت قدرتمند بنی مرین در مغرب اقصی و بنی زیان در تلسمان و بنی حفص در افریقیّه و ظهور ممالیک در مصر دولت مستقلی در بخش جنوبی آندلس تأسیس کنند و تا قرن دو دیگر پرچم اسلام را در آندلس برافراشته نگه دارند.

محمد بن یوسف بن نصر629-671ه. از امرای قدرت طلب در میان طوفانی عظیم از اغتشاش ظهور کرد او با شاه قشتاله فرناندو سوم و پسر او آلفونسو دهم خردمند (1) معاصر بود. دومین امیر بنی نصر، محمد دوم فقیه 671 -701ه. ناجمد قشتاله مواجه شد و از دولت بنی مرین کمک خواست و متعاقب این همکاری یک لشکر از نیروهای مرینی در خاک غزناطه مستقر شد و فرمانده این لشکر منصب شیخ الغزاه گرفت.

محمد سوم مخلوع 701- 708ه. با قشتاله متارکه جنگ کرد و سبته را تصرف کرد و به بلنسیه حمله کرد. روابط او با بنی مرین و آراگون تیره شد. اسماعیل بن فرج713- 735ه معاصر الفونسو یازدهم شاه قشتاله مورد هجوم گسترده قشتاله قرار گرفت و بلافاصله از ابو سعید مرینی کمک خواست و سپاه قشتاله به وسیله سپاه مرینی درهم شکسته شد.

ص:317


1- (1) . Elsabio.

محمد چهارم725 - 733ه جنگ با قشتاله را ادامه داد و برادر او یوسف اول733- 755ه. با قشتاله پیمان صلح بست و در سال 741ه. در نبرد دریایی ریو سالادو (1) یا نبرد طریف نیروی دریایی غرناطه شکست سختی را از قشتاله متحمل شد.

محمد پنجم غنی بالله760-763ه. روابط دوستی با شاه قشتاله با پدر وی ستمکار را برقرار کرد و روابط او با آرگون تیره شد. او از نبرد بین دول مسیحی شمال آندلس و اختلاف دو پادشاهی قشتاله به نفع سیاست خارجی خود سود جست و در 771ه. با فاس و آراگوان و قشتاله پیمان صلح امضا کرد. محمد پنچم با استفاده از اغتشاش در فاس در امور آن جا دخالت کرد. منصب شیخ الغزاه را نسخ کرد و به حضور مرینی ها در کشورش پایان داد و با دول اسلامی، بنی زیان، بنی حفص و ممالیک مصر روابط دوستانه برقرار کرد، او آخرین دوره شکوه سلطان یوسف دوم، محمد ششم، یوسف سوم، بر غرناطه حکومت کردند و چون دول معاصر آنها ضعیف سپری بودند، به راحتی حکم راندند مصیبت طاعون فراگیر847-851ه. ضرباتی کوبنده بر بنی الاحمر بود اما از نیمه دوم قرن نهم هجری - پانزدهم میلادی حملات قشتاله افزایش یافت و اختلافات خانوادگی خانواده بنی الاحمر بر سر قدرت به دولت قشتاله اجازه داد تا جبل الطارق را در 866ه./1462م تصرف کند و ارتباط غرناطه با کشورهای مغرب قطع شد. دولت بنی مرین در حال فروپاشی بود و بنی عبدالواد و بنی حفص ناتوانی از حمایت غرناطه بودند و دولت جوان عثمانی که نیز نتوانست به درخواست کمک، دولت غرناطه پاسخ مثبت دهد چون سرگرم جنگ شرق مدیترانه بود.

اوضاع غرناطه با شدت گرفتن اختلاف خانوادگی دربار بنی نصر متزلزل شد. ابوالحسن علی865-887ه. علیه پدرش سلطان سعد بن محمد بن یوسف قیام کرد و خانواده اشرافی بنی سراج به حمایت از او برخاستند و سلطان را عزل و تبعید کردند. ازدواج ابو الحسن علی با کنیز مسیحی ثریا و جنگ ابو الحسن با برادرش محمد زغل بر دامنه تشنج در غرناطه افزود. در این زمان که هرچه بر دامنه اختلاف در غرناطه افزوده می شد آراگوان و قشتاله متحد شدند. فرناند پادشاه آراگوان و ایزابلا ملکه قشتاله ازدواج کرد ابوالحسن علی باج گذار قشتاله از تمدید قرارداد دوازده ساله پرداخت باج خودداری

ص:318


1- (1) . rio salado.

کرد و پاسخی تند به دولت قشتاله داد. قشتاله از مخالفت ابوعبدالله محمد بن علی877 - 888ه. برای دخالت در غرناطه استفاده کرد و ابو عبدالله را به جای پدرش ابوالحسن علی به حکومت رساندند. بار دیگر ابوالحسن علی 888 -890ه. به قدرت رسید اما ابوعبدالله 892 - 897ه. دوباره حکومت را به دست گرفت. قشتاله از این موقعیت بحرانی غرناطه استفاده کرد و در 891ه. وارد خاک غرناطه شد و پایتخت بنی نصر را در محاصره گرفت. در نیمه محرم 897ه. ابوعبدالله (1) علی رغم مقاومت مردمی و در مخالفت با سردارانی که معتقد به مقاومت بودند، باب مذاکرات محرمانه ای را با دولت قشتاله گشود و دوم صفر 897ه/اول ژانویه 1492م، نیروهای کاخ الحمراء سلطنتی را اشغال کردند و در 15 ربیع الاول 897ه. و وارد کاخ شدند و آخرین پایگاه اسلام در جزیره ایبری سقوط کرد. پیمان تسلیم غرناطه متضمن تعهداتی از جمله رعایت حقوق مسلمانان بود. اما در نوامبر 1499م، همه شرایط پیمان نامه صلح نقض شد. او اعتقاد داشت همه مسلمانان غرناطه باید مسیحی شوند. این حرف او باعث شورش در البیازین و البشارات در غرناطه شد که افزایش خشونت نیروهای اشغالگر را به دنبال داشت.

نتایج حکومت غرناطه در آندلس

1. فروپاشی قدرت سیاسی مسلمانان در مراکش، تلمسان و تونس و تجزیه قدرت امپراطوری «موحدین» وضع مصیبت باری برای آینده آندلس به بار آورد و راه سقوط آن را همواره کرد.

2. مصر و عثمانی به علت جنگ، نتوانستند به تعهدات اسلامی خود در قبال آندلس عمل کنند.

3. همان عاملی که باعث سقوط «ملوک الطوایف» دور اول، دوم و سوم شد و سقوط امویان، مرابطین و موحدین را بدنبال داشت؛ هم چنان در آندلس به کارکرد منفی خود ادامه داده و باعث سقوط «بنی احمر» نیز گردید.

4. آخرین دستاوردهای عملی و فرهنگی مسلمانان از غرناطه تاراج شده و به اروپا منتقل گردید.

ص:319


1- (1) . Boadil el chico.

پرسش

1. زمینه پیدایش دولت «بنی احمر» را بررسی کنید.

2. موقعیت دولت های مسیحی شمال آندلس در هنگام استقلال دولت «بنی نصر» را ذکر کنید.

3. چگونگی روابط دولت «بنی احمر» با «بنی مرین» را شرح دهید.

4. منظور از «مشیخه الغزاة» چیست؟

5. علل سقوط دولت «بنی احمر» را بنویسید.

ص:320

27- فرهنگ و تمدن اسلامی در دوره بنی احمر

اشاره

رشد و استمرار تمدن و فرهنگ اسلامی در عصر «نصری» با وجود تهاجم همه جانبه «صلیبی ها» و اختلاف و نزاع داخلی با دول اسلامی هم جوار و انبوه مشکلات داخلی از ویژگی های قابل توجه تمدن غرناطه است که آن را با بغداد، قاهره و قرطبه عصر اموی، در یک ردیف قرار داده بود؛ غرناطه در دوران «بنی احمر» مرکز فرهنگ و تمدن اسلامی در مغرب و آندلس شد که جویندگان علم از هر سو در آنجا رحل اقامت افکندند. (1)

سلاطین غرناطه به خود لقب «امیرالمسلمین» دادند و در مکاتبات القاب امیرالمؤمنین و سایر القاب خلافتی در مورد آنها به کار رفته است؛ رنگ پرچم این دولت، قرمز و شعار آن «لا غالب الا الله» بود؛ سلطان غرناطه در کاخ «الحمرا» جلوس می کرد؛ وزارت، عالی ترین مقام دولتی بعد از سلطان و لقب حاجب بر وزیر اول اطلاق می شد؛ حاجب، واسطه بین سلطان و وزرا بود، وظیفه کاتب از مشاغل عالی رتبه در دولت غرناطه بود. «الکتابة العلیا»، «کتابة السر» یا «کاتب الدارالسلطانیه» از جمله انواع کاتب در دولت بنی احمر بودند. (2)

شکل های جدیدی از قاضی در غرناطه به نام «قاضی النصاری» و «صاحب الرد» پدید آمد؛ (3) مجموعه قابل توجهی از فتاوای قضات غرناطه، را احمد و نشریسی، در قرن نهم

ص:321


1- (1) . به ضمائم، تصویر شماره 14 مراجعه شود.
2- (2) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج8، ص346.
3- (3) . طوخی، مظاهر الحضارة فی الآندلس فی عصر بنی الاحمر، ص191.

هجری در کتاب «المعیار المقرب و الجامع عن فتاوای اهل افریقیّه و الآندلس و المغرب» جمع کرد؛ ریاست عالی قضات با «قاضی الجماعه» بود؛ در دوره بنی احمر، هم چنین از فقها اهمیت خاصی برخوردار شدند و مقامی والا یافتند.

سپاه غرناطه، متشکل از رجال آندلس و فِرَقِ بربر، معروف به «جند الغزاة» بود؛ از جمله مناصب نظامی، این عصر منصب «مشیخة الغزاة» بود که دولت «بنی مرین» در غرناطه تأسیس کرد و یکی از امرای مرینی به دلیل حضور نیروهای مرینی در سپاه غرناطه آن را به عهده می گرفت؛ (1) «شیوخ الغزاة مغربی» از جایگاه خاصی نزد سلطانِ غرناطه برخوردار بودند.

پیشگامی در تأسیس «مدارس شرقی» در آندلس را به دولت غرناطه نسبت داده اند؛ «بنی احمر» مدارس متعددی تأسیس کردند، معروف ترین آنها، «مدرسه نصریه» بود که توسط حاجب رضوان به سال 750ه/1349م تأسیس شد؛ (2) حجم عظیمی از آثار علمی در مراکز آموزش دوره «بنی نصر» در غرناطه تولید و نگه داری می شد؛ در کتاب سوزی غرناطه بعد از سقوط، به روایتی، فقط یک میلیون کتاب عربی سوخته شد.

معارف اسلامی

در دوره «بنی نصر» تصوّف به دلیل اوضاع متشنج جامعه اسلامی و نگرانی ناشی از هجوم دائم نیروهای مسیحی به اراضی مسلمانان، رواج چشم گیری یافت؛ (3) اباالحسن علی بن عبدالله اللمیری الششتری، از جمله متصوفه غرناطه بود که آثاری اساسی در تصوّف از خود به جا گذاشت؛ او برای جنگ با مسیحیان، به دمیاط مصر رفت و در آن جا رباطی ساخت و در «نبرد صلیبی» با لوئی نهم به سال 647ه. شرکت کرد. (4)

در نثر و شعر، دوره «بنی احمر» را می توان اوج پیشرفت ادبیات آندلس، به ویژه در زمینه نثر فنی اداری دانست؛ عصر سلطان ابو الحجاج یوسف بن اسماعیل (733 - 755ه) و پسر او الغنی

ص:322


1- (1) . ابن خلدون، العبر، ج7، ص374؛ طوخی، مظاهر الحضارة الاسلامیة فی عصر بنی الاحمر، ص224.
2- (2) . ابن خطیب، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج 1، صص 516، 517.
3- (3) . طوخی، مظاهر الحضارة الاسلامیة فی عصر بنی الاحمر، ص344.
4- (4) . مقرّی تلمسانی، نفح الطیب، ج2، ص84؛ دو جلد از نفح الطیب به ابن خطیب اختصاص یافته است.

بابله (755-793ه) را عصر اوج «نهضت ادبی و فکری» دانسته اند؛ ابوحیان غرناطی، ابن جیاب، یحیی بن هذیل، سلبطور و ابن خاتمه، از جمله چهره های ادبی این دوره هستند.

ابن خطیب (حاجب دولت بنی احمر) سرامد ادبا و نویسندگانِ غرناطه، کتابی با عنوان الکتیبة الکامنه فیمن لقیناه بالآندلس، من الشعراء المأئة الثامنة نوشت. (1) فن «مقامه پردازی» از جمله فنون ادبی بود که در دوره بنی احمر رایج شد؛ ابن خطیب، مقامه «مفاخره مالقه و سلا» و حظرة الطیف و رحلة الشتاء و الصیف را نوشت. بزرگ ترین آثارِ «نحو» در تمدن اسلامی نیز، در عصر بنی احمر نوشته شد؛ سهل بن مالک (م639ه) و صاحب الفیه و ابا حیان غرناطی (م745ه) شیخ النحاة، در غرناطه و مالقه تحصیل کردند.

شعرای بزرگی چون رُندی (684ه) ابن هانی (د733ه) و ابن خطیب که ابن خلدون (از او با عنوان امام نظم و نثر یاد کرده است)، در فن «موشحات» نیز در آندلس، آثار بزرگی عرضه گردید؛ در «زجل» که نوعی شعر به زبان عامیانه بود، از ابوالحسن ششتری یاد کرده اند.

در دوره بنی احمر به دلیل سیل حوادث، اساسی ترین منابعِ تاریخی قرن هشتم هجری پدید آمد، کتاب اعمال الاعلام از مصادر اصلی تاریخ آندلس، از جمله این آثار بود که توسط حاجب و ادیب و مورخ بزرگ بنی احمر، ابن خطیب نوشته شد؛ کتاب دیگرِ وی «رقم الحلل» از شاهکارهای ادبیات تاریخی است که تاریخ اسلام را از ظهور اسلام تا زمان مؤلف به نظم درآورده است؛ از دیگر آثار ابن خطیب الاحاطة فی اخبار غرناطه، اللمحة البدریة فی الدولة النصریة است که این آثار از حیات تاریخ نگاری آندلسی در دوره بنی احمر حکایت می کند؛ ابوبکر بن خمیس (636ه) «تاریخ جزیره خضرا» را نوشت؛ (2) ابن سعید مغربی، کتاب های المغرب فی حلی المغرب و المشرق فی حلی المشرق، الطالع السیعد فی التاریخ بنی سعید و العیون الدعج فی حلی بنی طغج را نوشت. امیر غرناطه، اسماعیل بن یوسف بن احمر (م 180ه) چند کتاب در تاریخ، از جمله روضة النسرین فی اخبار بنی عبدالواد ومرین را نگاشت؛ هم چنین سفرنامه هایی مانند: رحله ابن رشید سبتی و رحله ابن سعید به شرق و غرب از جمله سفرنامه های علمای ساکن در غرناطه بود.

ص:323


1- (1) . حسن، مظاهر الحضاره الاسلامیة فی عصر المرابطین و الموحدین، ص354.
2- (2) . همان، ص363، 364.

در «طب» نیز شیوه های جدید در درمان و تهیه دارو در عصر «بنی احمر» در غرناطه به کار گرفته شد و اطبا و حکمای زیادی که در عرصه های گوناگون معارف، کسب دانش می کردند، پدید آمدند؛ برخی از اطبای غرناطه بین طب و ادب جمع کردند و اطبای بنام صاحب اثر در عصر «نصری» تاریخ تمدن آندلس را در آخرین سال های عمر خود بارور ساختند.

بدین ترتیب، پیشرفت چشم گیری در طب در عصر بنی احمر حاصل شد؛ از جمله کانون های طبابت در این دوره خانواده معروف «الشقوریه» بودند؛ طبیب، محمد بن فرج القربلیانی (م761ه) تحقیقاتی در جراحی انجام داده و کتابی به نام الاستقصاء و الابرام فی علاج الجراحات و الاورام عرضه کرد؛ ابن السراج (730ه) نیز از اطبای معروف دوره احمر در دربار آنها بود؛ (1) ابن الفراء (م685ه) از اطبای غرناطه بود که «ارجوزه ابن سینا» را با اشعاری در قالب ارجوزه شرح کرد؛ ابن المهنا و طبیبه ام الحسین (750ه) نیز از اطبای معروف دوره «بنی نصر» بودند.

در دوره «بنی نصر» در غرناطه، پیش رفتی محسوس در «معماری و شهرسازی» اسلامی پدید آمد؛ (2) کاخ «الحمراء» شاخصه معماری و هنر آندلس و نگین هنر دوره بنی نصر (3) و آخرین شاهکار هنری مسلمانان در آندلس است. (4) در عرصه «علوم مکانیک»، «ریاضی»، «هندسه» و «حساب»، علمای غرناطه، از جمله مهندس ابن الحاج (714ه) و قَلَصَادی (د891ه) صاحب کشف الجلباب عن علم الحساب، آخرین گام «علم حساب» در تمدن اسلامی را برداشت و حلقه اتصال علم حساب با نخستین گام های علم حساب در عهد رنسانس در غرب مسیحی شد؛ کارهای نیوتن و پاسکال را ادامه بدون فاصله تحقیقات قلصادی دانسته اند.

در «شیمی» و «ستاره شناسی» پیش رفت قابل ملاحظه ای حاصل شد؛ چنان که ابن خلدون می نویسد:

ص:324


1- (1) . طوخی، مظاهرالحضارة الاسلامیة فی عصر بنی الاحمر، ص374.
2- (2) . دیکی، ترجمه آخشینی، فضا و حجم در معماری بنی نصر، میراث اسپانیای مسلمان، ج2، ص67، 68.
3- (3) به ضمائم، تصویر شماره 15 مراجعه شود.
4- (4) . در اکثر کتابهای تاریخ هنر و معماری اسلامی به ابعاد هنری و معماری «الحمراء» از جهات گوناگون پرداخته شده است و بخش های مختلف قصبه غرناطه و کاخ حکومتی آن، مورد توجه قرار گرفته است.

«طبیب و منجم یهودی دولت غرناطه، ابن زرزر در سال 761ه. و 1359م ظهور تیمور (م807ه) را پیش بینی کرده بود».

چکیده فرهنگ و تمدن در دوره بنی احمر (آخرین ایام آندلس)

نام غرناطه با خاطره سقوط آندلس گره خورده است. این شهر قرن ها خاطره ملوک الطوایف را تجربه کرده بود؛ ابوعبدالله محمدبن یوسف هم زمان با ابن هود از دولت موحدین اعلام استقلال کرد و با تصرف اشبیلیه، قرطبه، جیّان و غرناطه محدوده دولت بنی الاحمر را تعیین نمود. دژ و کاخ الحمراء را در پایتخت خود بنا کرد که تاکنون از آثار برجسته مسلمانان در جنوب آندلس، مورد بازدید هزاران جهان گرد است. دوره حکومت دویست ساله بنی الاحمر در جنوب آندلس، آخرین عهد حکومت مسلمانان در اروپا به شمار می آید. بنی الاحمر در سراسر ایام حکومتِ خود در حال جنگ با دولت قشتاله به سر می بردند و از حمایت نظامی و مالی دولت بنی مرین و بنی حفص برخوردار بودند و با دولت مصر روابط دوستانه داشتند. فرهنگ و تمدن اسلامی دوره ای از شکوفایی خود را در غرناطه عهد بنی الاحمر تجربه کرد. بزرگان دانش اسلامی و مهاجران آندلسی در سایه حمایت این خانواده، جدیدترین دستآوردهای علمی خود را عرضه کردند. ابن خطیب، مورخ و سیاستمدار و طبیب آندلسی، دوست و همکار ابن خلدون از شخصیت هایی است که در استحکام دولت بنی الاحمر سهیم بود. سرانجام دولت بنی الاحمر به آخرین روزهای زندگی خود نزدیک شد و به دست دولت قشتاله سقوط کرد و آخرین پایگاه مسلمانان در آندلس سقوط کرد.

نتایج

دولت بنی الاحمر محل تجمع بزرگان علم و فرهنگ و تمدن آندلس شد و آنها در طی دو سده استقرار در شهرهای این دولت موفق شدند؛ آثار جدیدی در این حوزه خلق کنند؛ حضور اسلام به ویژه در عرصه معماری در آندلس در عصر بنی احمر ماندگار شد.

پرسش

1. سهم «بنی احمر» در فرهنگ، تمدن و هنر اسلامی آندلس را شرح دهید.

2. شخصیت و آثار «ابن خطیب» را بیان کنید.

ص:325

منابع، برای مطالعه بیشتر

- مظاهر الحضارة فی الآندلس فی عصر بنی الاحمر، احمد محمد الطوخی؛ این کتاب، فرهنگ و تمدن عصر احمر را در عرصه های گوناگون به تفصیل بررسی کرده است.

- میراث اسپانیای مسلمان، ج2؛ در این کتاب مقاله فضا و حجم در معماری بنی نصر از جیمز دیکی، به بررسی از معماری بنی نصر، شاهکارهای به جا مانده از آن عصر پرداخته و نیز بخشی از مقاله هنر در آندلس نوشته دادز، به ویژگی هایی هنر دوره بنی نصر و نمونه هایی از پیشرفت های هنری آنها در عرصه معماری، پارچه بافی، خاتم کاری، سفالگری و... پرداخته است.

در مقاله «خوش نویسی در آندلس» به ویژگی های این هنر در دوره بنی نصر از جمله اوج گیری خط کوفی و استفاده از آن در نگارش اشعار شاعران بر کتیبه ها، کاشی ها و... اشاره شده است.

ص:326

28- علل سقوط آندلس

اشاره

سقوط آندلس در حوزه فرهنگ و تمدن اسلام و در تاریخ غرب مسیحی نمود بسیار بالایی داشته و از صبغه خاصی در تاریخ بشری برخوردار است؛ چنان که مورّخان صاحب نظر، مسلمان و غیر مسلمان به آن پرداخته و برخی از خاورشناسان فعالیت های علمی خود را به آن اختصاص داده اند.

از این شکست، با تعابیر متفاوتی یاد شده است: از دست رفتن بخشی از سرزمین های اسلامی؛ بازپس گیری مستعمرات عربی به وسیله دول اروپایی؛ انقراض سلسله های اسلامی آندلس؛ مرحله ای از جنگ های صلیبی؛ نابودی نوعی از تجربه بشری در عرصه فرهنگ و تمدن و سیاست اسلامی؛ حکم الهی؛ بازی سرنوشت و داوری تاریخ؛ بلع اجتماعی تمدنی به وسیله تمدن دیگر؛ مقتضیات زیست شناختی و جغرافیایی؛ مواردی است که در وصف حادثه سقوط آندلس می توان مطرح نمود؛ در نگاه بسیار عمیق به تاریخ آندلس از فتح تا سقوط، حادثه سقوط، نتیجه سلسله جنگ های مستمری است که در سراسر قرون حضور مسلمانان در آندلس در حال وقوع بود (1). (2)

ص:327


1- (1) . جنگ طلبی مسیحیان و جنگ آنها با مسلمانان و جنگ مسلمانان با یکدیگر از عناصر ثابت زندگی آندلسی بود و در ادبیات آندلسی منعکس شده است: ر.ک: مقدمه ابن خلدون، ص1157.
2- (2) . نبرد وادی لکه در 92ه./711م. و نبرد بلاط الشهدا در 114ه./733م. و جنگ های متعدد بین این دو جنگ بزرگ در سراسر آندلس بویژه در مرزهای شمالی آن؛ جنگ داخلی مسلمانان بین بربرهای آندلس و اعراب مضری در یک سو با اعراب شامی سپاه بلج (ده هزارتن) به سال 123ه.- 124ه./724م. و

ص:328

صدها نبرد خونین بین مسلمانان و مسیحیان و نیز، بین اعراب و بربرها و بروز شورش های متعدّد، چهره ثابت شهرها و مرزهای آندلس، به ویژه مرزهای شمالی آندلس در ایام برپایی دولت امویان و دولت های پس از آنها در آندلس است که منابع معاصر، حوادث مزبور را ترسیم کرده اند، کثرت جنگ و خسارات مالی و جانی و نیز، تغییرات ناشی از آنها زمینه مناسبی جهت بررسی جنگ های آندلس از دیدگاه دانش «ستیزه شناسی» (1) فراهم ساخته است.

عظمت فرهنگ و تمدن اسلامی در آندلس و حجم خدمات علمی، اداری و سیاسی

ص:329


1- (1) . polemologie.

که مسلمانان در حوزه اروپا ایجاد کردند به حدّی بوده است که تلخی های انبوه نبردهای خونین را در سایه خود کم رنگ ساخته است. سیر منحنی این جنگ ها، نشان می دهد که از پایان قرن نخست هجری تا نیمه قرن نهم در هر قرن، بیش از ده جنگ بزرگ در این منطقه از جهان روی داده است؛ نیمی از این نبردها مربوط به ورود و حضور مسلمانان در آندلس و نیمی دیگر مربوط به عقب نشینی تدریجی مسلمانان تا خروج نهایی آنها از آندلس است؛ بدین ترتیب نهصد سال تاریخ آندلس، شاهد دو ظهور و دو سقوط بوده است. سرانجام با زلزله های مکرّر ناشی از جنگ های مستمر در سراسر آندلس، درختی قطع شد که ثمرات مفید و ماندگار بسیاری برای غرب و شرق عالم به بار آورد. در زیر سایه همین درخت بود که بنیان گذاران تمدّن نوین اروپایی، چون دکارت (1) و... تربیت شدند؛ درخت «رنسانسِ علمی اروپا» از ریشه های درخت فرهنگ و تمدنِ دوره اسلامی آندلس جوانه زد و در کنار آن رویید؛ قطع این درخت، از نخستین لحظه های سقوط آندلس، مورد توجّه محقّقان معاصر آن حادثه قرار گرفته است؛ ابن خلدون، ابن خطیب و شاطبی؛ از جمله متفکّرانی بودند که آخرین روزهای سقوط آندلس را مشاهده کرده و حوادث آن را گزارش نموده اند. ابن خلدون و شاطبی، تلاش نمودند تا به علل حادثه بپردازند. اندیشه ابن خلدون در مواجهه با همین حوادث، بارور شد. خانواده ابن خلدون از جمله مهاجران آندلسی بودند که از اشبیلیه به تونس مهاجرت کردند. ابن خلدون، بخشی از عمر سیاسی و اداری خود را بین دربارهای دولت های مغربی و آندلس در تردّد بود و تلاش های مأیوس کننده ای را انجام داد تا روابط خصمانه دولت های اسلامی معاصر را تا حدودی آرام و مهار کند. اما خود قربانی توطئه هایی شد که از عوامل نابسامانی و پریشانی دستگاه های حکومتی دولت غرناطه و بنی مرین بود که در خطِّ مقدم نبرد با صلیبیون اسپانیا قرار داشتند. در نامه هایی که بین این دو مبادله شده به اوضاع نابسامان دولت های مسلمان غرب اسلامی اشاره شده است.

ابن خلدون، کتاب تاریخ العبر را بر محور ظهور و سقوط تمدن ها نوشت و به طور مبسوط در خصوص ظهور و سقوط و علل اخلاقی، اجتماعی و سیاسی آن سخن گفته

ص:330


1- (1) . دکارت، پیاده از پاریس تا طلیطله را پیمود، تا در مدارس عربی طلیطله با زبان عربی آشنا شود و معارف اسلامی را فرا گیرد.

است. از بین گزارش های شاطبی، ابن خطیب، مقری، عبدالواحد مراکشی، ابن عذاری مراکشی و... علل سقوط آندلس اسلامی را می توان جست وجو نمود. تحلیل کمّی و کیفی این گزارش ها، حاکی از دو دسته علت است:

1. علل عام زمینه ساز، که در سقوط تمدن ها مؤثر بوده است؛ البته در این نوشتار از بحث در باب کلیّات عام ظهور و سقوط تمدن ها خودداری شده و آن چه مدِّ نظر است، بازیابی سقوط آندلس براساس بررسی رویدادهای تاریخی است که در آنها نشانه های سقوط به چشم می خورد؛

2. دسته دوّم، علل مترتب بر علل زمینه ساز هستند که راهکارهای انجام مراحل سقوط را فراهم ساخته اند و نشانه فعال بودن علل دسته اول در جامعه است.

الف) علل اصلی سقوط آندلس

1. پیامدهای منفی ناشی از فشار جمعیت

پیامدهای ناشی از فشار جمعیت، از جمله عللی است که به طور عام، زمینه اساسی سقوط را در جوامع فراهم ساخته است؛ مهاجرت انبوهی از دسته های عرب، بربر، یهودیان، ایرانیان، بردگان سیاه و صقالبه و اخیراً نرماندی های اسکاندیناوی به جزیره آندلس، این منطقه را با پدیده فشار جمعیتی روبه رو نمود. از جمله عواقب فشار جمعیتی در آندلس، قحطی و گرانی و عوارض ناشی از آن بود که ده ها مورد گزارش از قحطی، گرانی و عوارض منفی ناشی از آنها در منابع مغربی ذکر شده است:

تاریخ دولت های دوره اسلامی در آندلس، نشان می دهد که گرانی و قحطی، از صفات اصلی و ثابت جوامع آندلسی بوده است. جمعیت آندلس در فاصله سال های 90 تا 150ه. با ورود گروه های مهاجر به حدود بیش از سه برابر رسید؛ از جمله آثار منفی فشار جمعیتی، استمرار و تشدید برخورد بین گروه های جمعیتی بربر، عرب، مسلمانان، مسیحیان و... بود. این برخوردها، مانع از استقرار امنیّت و آرامش در جامعه آندلسی شد و وسیله مناسبی برای گروه های «مولّدین» بود که مأموریت اصلی آنها جلوگیری از استقرار آرامش در جامعه آندلس دوره اسلامی محسوب می شد. در گزارش های مربوط به مولّدین آمده است که آنها مأمور اخلال در زندگی عادی مردم و ناامن ساختن جامعه بودند و

ص:331

گروه های معاند مولّدین از جمله شهرهایی چون طلیطله (1) را تا لحظه سقوط به دست الفونس ششم (شاه قشتاله) با بحرآنهای مستمر و روزمرّه روبه رو ساختند.

فشار جمعیت از پدیده های غرب اسلامی بود که در افریقیه درحدِّ بسیار بالاتری از آندلس وجود داشت. گروه های انبوه عرب به سرعت در آن جا مستقر شدند و زبان عربی را رایج ساختند و آن جا را به صورت منطقه کاملاً عربی درآوردند. مادر شهرهای قیروان، تونس و ده ها شهر فرقه ای دیگر که هریک مربوط به یک فرقه دینی بود در افریقیه بنا شد و نیز، رونق کشاورزی و تجارتِ مناطق ساحلی، که افریقیه را بهشت مهاجران ساخت؛ نقش عمده ای در افزایش جمعیت این منطقه ایفا نمود. بدین سان در بجایه، تونس، قیروان، فاس و مراکش (که بیشترین جمعیت را در اطراف خود داشت) پایتخت های بزرگ و مراکز اداری دولت های اسلامی شکل گرفت و دولت های قدرتمندی در آنها تأسیس شد. عوارض منفی فشار جمعیت در افریقیه و آندلس، آثار مخرّبی برای جامعه نوبنیاد اسلامی به بار آورد. افریقیّه، دست خوش درگیری های مداوم خونین بین عرب ها و بربرها شد؛ چند دوره هجوم مهاجران عرب به افریقیه شکل کاملی از ملوک الطوایفی در این منطقه را پدید آورد که اختلافات مذهبی، آتش آن را شعله ور می ساخت. استمرار بی ثباتی در افریقیه که نقطه اتّکای اسلام و منطقه پشتیبانی مسلمانان در آندلس بود، در آندلس نیز منعکس شد. شکل جغرافیایی سرزمین آندلس، مهاجران را به صورتی در خود جای داد که موانع و بریدگی های جغرافیایی، عامل توزیع نابرابر و ناعادلانه گروه های مختلف نژادی شد. اعراب شامی در نقاط تجمعِ شهری آندلس، اسکان داده شدند. گزارش این استقرار در منابع معاصر این حوادث ذکر شده است.

مقری در خصوص اسکان «اعراب شامی» که رکن اصلی دولت اموی بودند، می نویسد: «بربرها در نقاطی که در خطِّ مقدم نبرد با مسیحیان شمال بود، مستقر شدند؛ آنها در ایالت های شمالی جلیقیه، لیون و استریاس جا گرفتند؛ این نحو توزیع جمعیت مهاجران مسلمان، شکل گیری جمعیت اسلامی در آندلس را با دشواری روبه رو ساخت. وجود بومیان و گروه های جدید جمعیتی، مانند «مولّدین» و «مستعربان» ( mozareb) نیز

ص:332


1- (1) . عبدالملک وصف طلیطله می گوید: طلیطله الاطلال بنت علی الهرج و السقتالو... .

عامل محکمی در کنار توزیع نامناسب جمعیت بود که کارکرد اجتماعی منفی آن، مانع از فراگیری زبان عربی در سراسر آندلس شد؛ زبان عربی در آندلس، تا حدود زیادی، زبان محافل علمی و زبان اداری آندلس شد؛ درحالی که انبوهی از مردم بومی، هم چنان به زبان لاتین تکلّم می کردند و آن دسته مردم بومی که زبان خود را رها کردند، به زبان جدیدی که ترکیبی ازعربی اسپانیایی بود، روی آوردند و زبان ( romance) را برای رفع حوائج خود رایج ساختند. یهودیان و گروهی از بومیان نیز، تنها به خاطر کسب مشاغل خوبِ اداری، زبان عربی را آموختند. پیدایش «مولّدین» از نخستین و محسوس ترین نتایج استقرار و آمیزش مسلمانانِ مهاجر در اسپانیا با بومیان بود؛ اما خصیصه جغرافیایی آندلس و نوع انتشارِ مهاجران، در ذات خود، عامل اختلاف را پنهان کرد. به طوری که آندلس، سه بار واقعیّت تلخ ملوک الطوایف را تجربه کرد و با این وصف، پایه های قدرت مهاجران در آندلس همواره متزلزل بود.

با وجود این پراکندگی ناهنجار نخستین، که مقتضای وضعیّت ژئوپلتیکی اسپانیا بود، عظمتِ تمدن و فرهنگ اسلامی که از بغداد به قیروان، قرطبه، اشبیلیه و طلیطله و سایر شهرهای آندلس منتقل شد، به حدّی بود که زمینه و چارچوب مناسبی فراهم کرد تا به رغم وجود شورش های مداوم، غزوات و جنگ های بی امانِ خونینِ داخلی و خارجی، نمونه ای متکامل تر از فرهنگ و تمدن اسلامی در شرق، در غرب اسلامی و آندلس پدید آید؛ میزان تکامل کمی و کیفی این پدیده در عرصه های مختلف تمدنی، چشم گیر بود: در هنر، معماری، صنعت صیدله (داروسازی)، طب، تشکیلات نظامی و اداری، تسلیحات، نجوم، ریاضی، حساب، ادبیات، فلسفه، فقه، تفسیر، نحو، لغت و... سبک آندلسی در ابعاد گوناگون فرهنگ و تمدن خلق شد و سطح بالای شهرنشینی، امنیت، رفاه و آبادانی شهرهای بزرگ آندلس، مراکز بزرگ جمعیتی اروپا چون پاریس را تحت الشعاع خود قرار داد.

2. انحراف اعراب شامی اموی از اهداف اعراب فاتح

اعراب با ذهنیت اصلاح و انتشار اسلام و اشاعه اندیشه توحیدی وارد آندلس شدند و بدون اتّکا به سلاح، شمشیر و نیروی نظامی در فرصت کوتاهی، موفق به استقرار نیروهای خود در سراسر آندلس، تا شمالی ترین مرزهای آن شدند. پرچم دارانِ نیروهای

ص:333

فاتح، چندتن از صحابه و شماری از تابعین بودند؛ شخصیّت فرهنگی این افراد، چهره غالب اعراب فاتح بود؛ چنان که ابعاد شخصیّتی و جاذبه معنوی آنها را در تعبّد و تنسّک و صفات بارز معنوی ستوده اند؛ این افراد، تعلیم پیام قرآن و گسترش فقه و آداب اسلامی را وظیفه اصلی خود می دانستند.

ذهنیّت حاکم و رایج در آندلس، هنگام ورود مسلمانان نیز، ذهنیت توحیدی بود که پس از جنگ های داخلی پدید آمده بود. پیام توحیدی قرآن که نمونه اعلا و فطری توحید است، به سرعت مورد توجّه مردم بومی آندلس قرار گرفت و پیام اسلام، بدون نیاز به عملیّات خونین نظامی گسترش پیدا کرد؛ نویسنده ای اسپانیایی این حقیقت تاریخی را، که چیزی جز معجزه توحید قرآنی نیست، در کتاب مستقلی اذعان نموده است. مردم بومی با صلح، از پیام اسلام در فاصله ای حدود چهار ماه استقبال کردند و انتشار مسالمت آمیز و آرام دین اسلام و پذیرش توحید اسلامی، به وسیله مردم اسپانیا، مورد توجّه و تکریم بسیاری از مؤلّفان معاصر تاریخ اسپانیا قرار گرفته است. (1)

برخی دلایلی که در فتح آسان ایران و سایر نقاط به وسیله نیروهای اسلام در منابع مربوط به فتوحات ذکر شده است در مورد آندلس نیز مورد توجه قرار گرفته اند؛ از جمله: رهایی بومیان از فشار سنگین مالیاتی؛ امنیت مالی و جانی مردم بومی با استقبال از تسامح اسلامی؛ آزادی دینی مسیحیان و یهودیان؛ آزادی طبقات اجتماعی و کسب تساوی طبقاتی رهایی از ظلم و جهل و استقبال از دعوت اسلام به دانش اندوزی و سواد آموزی.

با ورود اعراب شامی همراه با مجموعه نظامی سپاه شام به آندلس، تعصّب عربی و انحصار قدرت در «شامیان» و رهبران «اموی» آنها به مسئله اصلی آندلس تبدیل شده و منجر به تأسیس دولت اموی گردید. با استقرار «امویان»، شعارهای توحیدی اعراب فاتح جای خود را به اسلام اموی داد و مسیحیان بومی به تدریج به جدایی و دوری اسلام اموی از اسلام توحیدی اصیل پی بردند و زمینه های اتحاد توحیدی بین ملت های آسمانی به اختلاف تبدیل شد و هرچه از حضور مسلمانان در آندلس و عمر دولت اموی

ص:334


1- (1) . دوزی، لین پول، اسکات، گاین کوس، التامیرا، کاردناس، سیمونت، و... به این مطلب اشاره نموده اند.: ر.ک: تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج1، ص61- 68.

می گذشت؛ مقاومت و موضع گیری بومیان آندلس و مولّدین در برابر امویان افزایش پیدا می کرد و روحیه مذهبی مسیحیان آندلس، رنگ مخالفت با اعراب حاکم و بُعد نظامی به خود می گرفت. بدین شکل، تصرّف اسپانیا به وسیله مسلمانان، وسیله ای جهت افزایش تقدّس و ایمان مسیحیان شد و دست مایه های جنگ صلیبی علیه مسلمانان را فراهم ساخت. مسیحیان آندلس، دسته ها و گروه های خاص جنگی برای نبرد با مسلمانان را تشکیل دادند و جمعیت هایی را که وقف مبارزه با مسلمانان بودند، تربیت کردند: الفونسوی محارب، نخستین گروه از شوالیه های دینی را به سال 1120م در آراگون تأسیس کرد. (1) شوالیه های معبد در 1131م در برشلونه به راه افتاد و جمعیت جنگجوی جدیدی در پرتغال در 1158م با شعار جهاد در راه دین مسیح تأسیس گردید. (2)

غارت و دنیاطلبی، در سرلوحه کار «امویان» و وابستگان آنها در آندلس قرار گرفت و فتوحات آندلس وسیله ای جهت تأسیس دولت اموی در آندلس شد. بسیاری از پرچمداران فتح که فتوحات در پرتو جاذبه معنوی شخصیت آنها صورت گرفت، به زودی از این حقیقت آگاه شدند و بدون هیچ ترس و واهمه ای آن را با صراحت اعلام کردند. از جمله کسانی که مورد عنایت «امویان» بود و نقشی اساسی در فتوحات مغرب و آندلس ایفا نمود، حسان بن نعمان است؛ وی بارها از اعمال امویان در فتوحات، بی زاری جست و تنفّر و تبرّی خود را از آنها اعلام کرد و از کار فتوحات کناره گرفت و چون از وی می خواستند تا در ادامه فتوحات آنها را یاری دهد، به آنان می گفت: «لا الی بنی امیه».

موسی بن نصیر نیز از شخصیت های اصلی فتح مغرب و آندلس بود که قربانی دنیاطلبی امویان در امر آندلس شد؛ او نیز هنگامی که پی برد امویان فتوحات را وسیله ای جهت کسب ثروت و تأمین زمینه های قدرت در آندلس قرار داده اند به مخالفت برخاست و سرانجام به قتل رسید. قتل موسی بن نصیر و دو فرزند او که به گزارش مورخان، به بهانه تعجیل موسی در حمل غنایم بوده است، حاکی از غلبه دنیاگرایی بر امویان در امر فتوحات مغرب و آندلس است.

ص:335


1- (1) . تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ص531.
2- (2) . همان، ص542.

3. استبداد و فساد امویان

از جمله عوامل سقوط آندلس که همه منابع در تأثیر تام آن مشترک هستند، شیوع فساد، در آندلس بود که زمینه اصلی آن را حاکمان اموی آندلس فراهم ساختند. فساد اخلاقی، مالی و سیاسی امرای اموی، سراسر آندلس را فرا گرفت. از جمله این موارد، شیوع مفرط غنا در همه اماکن عمومی و خصوصی آندلس است؛ این پدیده از جمله مسائلی بود که در دوره پس از امویان، در دوره «مرابطین» به عنوان عامل فساد، مورد انتقادِ معاصرین قرار گرفت؛ چنان که مراکشی، یکی از عوامل سقوط مرابطین را شیوع آلات موسیقی و غنا دانسته است و این مسئله از موارد منکراتی بود که ابن تومرت به مرابطین نسبت می داد. غرناطه (دمشق آندلس) در دوره «بنی احمر» نیز از سوی شاطبی به شیوع غنا محکوم شد؛ وی از این پدیده آندلسی، با عنوان «فُشُوغِناء» یاد کرده است. (1) نوعی غنای خاص ایرانی در سبک شعر مسمّط، مایه ترانه های آندلسی شد که هرچه بیشتر اسباب طرب را فراهم می ساخت و در حقیقت «امویان» فرهنگ دمشقِ اموی را در آندلس (از حیث رواج غنا و طرب) توسعه دادند.

قرن سوم هجری، به شیوع موسیقی غنایی در آندلس معروف است؛ عبدالرحمن اوسط (امیر اموی) به امر غنا و تربیت مغنّیات اهتمام خاص داشت. او کاخی را به اسم «دارالمدنیّات» در قرطبه بنا کرد که در آن بزرگان زنانِ آوازه خوان به سر می بردند؛ عاج، قلم، فضل المدینه، طروب، مدثره، الشفاء و... از جمله این زنان بودند. حمدونه، زن شاعره آندلسی، سرآمد شعر مطرب، به «خنساء مغرب» معروف شد.

شاطبی دنیاگرایی و رقابت در تجمّلات و استعمال جواهرات و لباس های زیبا و اهتمام به لباس کفّار (2) را از عوامل فساد و شراب خواری و اباحی گری را از مظاهر تباهی

ص:336


1- (1) . فتوی الامام شاطبی، ص37.
2- (2) . در مسئله لباس، محقّقین تذکر می دهند که مسلمانان آندلسی، نسبت به سنّت شرقی لباس خود تسامح ورزیدند و لباس اروپایی را انتخاب کردند و در لباس سربازان و... از لباس اروپایی ها، تقلید کردند؛ ابن خلدون از این پدیده این گونه یاد می کند: «المغلوب مولح ابداً بالاقتداء بالغالب فی شعاره و زیه و نحلته و سائر احواله و عوائده...»؛ مردم آندلس از زمانی که نخستین بارقه های پیروزی را در سقوط طلیطله از اروپایی ها دیدند، در همه چیز، خود را شبیه اروپایی ها کردند و این از زمانی رخ داد که آندلس در سراشیبی انحطاط قرار گرفته بود. ر.ک: الحلل السندسیة فی الخبار الآندلسیة، ج1، ص176.

آندلس دانسته است؛ چنان که بیشتر امرای آندلسی، به شراب خواری وصف شده اند؛ این اباحی گری و شراب نوشی، در ادبیات آندلسی، به ویژه ادب دوره امویان، منعکس شده است. از جمله اشعار قمر (جاریه ابواسحق ابراهیم والی اشبیلیه و قرمونه)؛ اشعار ابن قُزمان (554ه) شخصیّت حاکمان اموی را تا حدود زیادی بازتاب داده است؛ از جمله این اشعار، اشعار زجلی است که حقیقت زندگی روزمره آندلسی را وصف کرده است:

دنیا هی کما تراها، فاجتهد و اربح زمانک «کل یوم و کل لیلة لا تُخلی مهر جانک»

و اشتفی علیه من قبل ان یجیء الموت فی شانک «لس ذی عندک مصیبة و الدنیا حیّا.»

به رغم شیوع فساد و دنیاطلبی، در عین حال، امویان به جنگ های خود، رنگ جنگ مذهبی و مقابله با تحرّکات صلیبی ها می دادند. عبدالرحمن اوسط، در هنگام سفر جنگی به جلیقیه، خطاب به «طروب» یکی از زنان مغنّیه دربار خود می نویسد: «بی ادَّارکَ الله دین الهدی، فأحییتهُ و أَمَتُّ الصلیبا». (1)

غفلت از تباهی شهرهای آندلس در توصیف یکی از مورخان و فقهای آندلسی معاصر امویان آمده است. او درباره غلبه فساد بر طلیطله می نویسد: «طلیطله الاطلال بنیت علی الهرج و القتال اذا و ادعوا اهل الشرک لم یبق لهم سوقه و لامُلک علی یدی اهلها یظهر الفساد...».

و استجة البغی مذکورة باللعنة و الخزی یذهب خیارها و یبقی شرارها.

وی سپس به حدیثی استناد جسته است که براساس آن، روند قدرت در امّت اسلامی، از نبوت و رحمت، به پادشاهی و استبداد و فساد و دنیاطلبی تغییر مسیر می دهد. از گفته های عبد الرحمن برمی آید که او در حقیقت، آن چه را در آندلس اموی مشاهده می نمود، ظاهرِ اسلام است که از حقیقت اسلام توحیدی به دور بوده؛ او هم چنین از رواج بی روح و بی حقیقت فروع دین سخن آورده است: مردم در ظاهر دوست؛ ولی در باطن دشمن هم هستند، روزه می گیرند؛ اما چیزی جز گرسنگی نصیب آنها نمی شود:

ساع دون شریب عندی لاشکل و لا ملاحة و أشّ یوم بلا رقاعة و أشّ یوم بلا وقاحة؟

لَس نَعدّ اللذ لذة و لا یَّذ الراح راحة حتی تدخل شفعة الکاس بالشراب بین شفتّیا

ص:337


1- (1) . نفح الطیب، ج2، ص327؛ الادب العربی فی الآندلس، ص407؛ الزجل فی الآندلس، ص90.

ظل الصباح قُم یا ندیمی تشربو و تضحکو من بعدها نطربو (1)

او بین فساد شهرهای آندلس و استبداد امویان و سقوط آن ارتباط مستقیم برقرار نموده و سقوط آندلس را به صورت پیش گویی متذکّر شده است؛ وی هم چنین در وصف قرطبه (پایتخت آندلس) دوره اموی می نویسد:«قرطبة الزانیه ویل لها من الملحمة الثانیة، کثیرة الفاحشة، طالقة الاطلاق، ذات السجون و الاطباق لیس لها عهد و لا میثاق و...». (2)

صدقه می دهند؛ اما صدقه ای بی ارزش که مورد قبول قرار نمی گیرد؛ شب زنده داری و تهجّد آنها چیزی جز خستگی در بر ندارد و حج آنها مقبول نیست؛ زکات را اداء نمی کنند، صد دینار یا پنجاه دینار زکات به عهده شخص است؛ اما ده دینار صدقه می دهد تا مردم بگویند او صدقه می دهد و زکات شرعی خود را می پردازد. او سپس به روایتی استناد می کند که فساد اجتماعی و قحطی ها و بیماری های فراگیر آندلس و ناهنجاری های اقتصادی، مانند احتکار، کم فروشی و عدم پرداخت درست زکات شرعی، را به استبداد امویان، ارتباط داده است. (3)

او هم چنین به ذکر روایتی به صورت پیش گویی، به مراحل سقوط آندلس و علل معنوی و فرهنگی آن و نیز ظهور فاطمی ها و از بین بردن فساد نصرانی ها به وسیله یکی از آنان در قرطبه اشاره کرده است. به گفته عبدالملک، تهی شدن اسلام از حقیقت خود، به شکلی که در مورد نماز، روزه، زکات، حج، جهاد، برادری و برابری اسلامی، خود را نشان داده بود و تنها عمل کردن ظاهری به احکام اسلام، موجب شد تا فساد و شرارت همه جا را فرا گرفته است و جمعیت بدکاران افزایش یابد؛ چنان که مردم در کار دنیا هوشیار و پر تلاش بوده و امر آخرت خود را رها کردند.

او در روایات دیگری که به آنها استناد کرده است، موارد ناهنجاری های رایج در آندلس دوره اموی (که مستوجب عذاب بوده است) را فهرست نمود؛ وی غلبه دنیاپرستی و فراموش کردن آخرت را زمینه سقوط امت اسلامی و بلعیده شدن آن به وسیله مسیحیان دانسته

ص:338


1- (1) . ابن خلدون، مقدمه، ص1157.
2- (2) . قرطبه الزانیه ینقصها الله اذا اجتمعت البها الاهم من البلدان و کثر بها الشر و الزنا و الفساد، فعندها ینزل الله بها بأسه...؛ ص137.
3- (3) . همان، ص138.

و غلبه امتی دیگر بر امت اسلامی در آندلس را این گونه گوشزد کرده است: «... یوشک الامم ان تتداعی علیکم...»؛ (1) بنا به استدلال او: امت اسلامی پرجمعیت است؛ اما چون برگ کاهی در سیل غرق شده و در دل دشمنان، هیبت و شکوهی ندارد؛ زیرا دنیاپرستی و عشق به مظاهر آن، او را کور کرده است. با این وصف وی از بین رفتن جذبه، قدرت، شکوه و غیرت اسلامی و حقیر شدن در چشم دشمنی که در همسایگی او زندگی می کرده است را از عوامل سقوط شمرده و مسیحی شدن آندلس و غلبه یهود و مسیحیت بر مسلمانان را نتیجه مستقیم همین اوضاع آندلس دانسته است: اروپا و ملت های اطراف آندلس شروع به رشد کردند و در امنیت و رفاه به سر می بردند؛ اما مسلمانان آندلس، دچار سقوط و تباهی شده و به کیش مسیحی و یهودی گرویدند.

عبدالملک، زمینه های اصلی سقوط را در چند حدیث در بخش والیان آندلس و ورود عبدالرحمن بن معاویه به آنجا و جانشیان او تا عبدالله بن محمد ذکر نموده است. (2) رواج شراب خواری، تجملات مردان و زنان در لباس، کثرت مغنیّه ها و ترک ازدواج و اباحی گری و عادی شدن رباخواری (3) و کثرت قتل و هرج ومرج از علایم فساد شهرهای آندلس است که احادیث مربوط به آن را عبدالملک ذکر کرده است.

4. مقابله با تشیع

از وجوه فساد «امویان» در آندلس، طرح دوستی با دشمنان اسلام به پیروی از سیره «معاویه» بود؛ وی برای دخالت در امر حجاز و کسب خلافت با «رومیان» طرح دوستی ریخت و با کمک آنها، رهبری قدرت در جامعه اسلامی را به دست آورد؛ امویانِ آندلس، برای این سیاست، غرب اسلامی را به صحنه مقابله «تشیع» و «تسنن» تبدیل کردند. پیدایش موقعیّت مبارزه تشیّع و تسنن از علل عمده سیاسی سقوط آندلس است؛ استمرار

ص:339


1- (1) . یوشک ان یلج البلاء باهل الاسلام، خصوصا و اهل الملل، حولهم آمنون، مرهون حتی یتهود قوم و تینصر آخرون.
2- (2) . «سمعت رسول الله رحدا یقول: اذا استباحوا الزنا و اکلوا الربا و شربوا الخمر و ضربوا بالمعازف غار الله فی سمانه، فقال للارض زلزلی؛ قال: اذا شربوا الخمور و لبسوا الحریر و غنتهم القیات و اکتفی الرجال بالرجال و التنباء بالنساء و غطلّوا کتاب الله و حدوده...» ر.ک: کتاب التاریخ، ص140.
3- (3) . «لا تقوم الساعة حتی یغیض العلم وکثر الهرج...» ر.ک: کتاب التاریخ، ص141.

این نزاع، باعث تغییر ژئوپلتیک منطقه غرب اسلامی به نفع دول مسیحی شد و وضعیت مناسبی را برای حضور آنها در مدیترانه غربی فراهم ساخت. تلاش های تعصّب آمیز مستمر «امویان»، «مرابطین»، «خلافت عباسی» و وابستگان آنها جهت ریشه کنی بقایای قدرت شیعه از غرب آندلس، عوارض خطرناکی برای حکومت مسلمانان در غرب اسلامی به بار آورد. نخستین نتیجه ویرانگر آن، سقوط صقیلیّه در 1090م بود که کلید حاکمیت بر مدیترانه غربی محسوب می شد.

حذف تشیع از آندلس و مغرب و از بین بردن ملوک الطوایفِ آندلس به وسیله مرابطین، خلأ قدرتی را در آندلس و سواحل مدیترانه غربی ایجاد کرد و در پی آن نیروهای نرماندی- انگلیسی که نظاره گرِ نزاع داخلی مسلمانان بودند و در آرزوی سلطه برمدیترانه غربی به سر می بردند، هجوم گسترده ای را به سواحل افریقیه آغاز کرده و آماده تصرّف صقیلیّه شدند. هم زمان با این تهاجمات؛ صقیلیه دست خوش نزاع خانگی بین اعرابِ یمانی جنوبی با اعراب شمالی و بین بربرها با آندلسی ها و نیز، بین موافقین و مخالفینِ فاطمیان شد و زمینه تصرّف شهر را به دست نرماندی ها فراهم ساخت؛ بر این مبنا، می توان خروج فاطمیان از افریقیه و حذف قدرت تشیع از غرب اسلامی را عامل اصلی سقوط آندلس دانست.

5. دخالت مسیحیان و یهودیان در حوادث داخلی مسلمانان

از ابعاد منفی ترکیب جمعیتی جدیدی که در اثر ورود اعراب به آندلس پدید آمد، ازدواج های متعددی بود که بین مسلمانان و مسیحیان در هنگام حضور در آندلس روی داد. ازدواج ها با ورود اعراب فاتح به آندلس آغاز شد و به سرعت به عرف متداول مسلمانان آندلس تبدیل گردید؛ آثار منفی این ازدواج ها از آغاز، بسیار بیشتر از آثار مثبت آن بود؛ از جمله مهم ترین ازدواج ها در آغاز حضور مسلمانان، ازدواج امرای عرب با دختران پادشاهان و امرای «گوت» بود: ازدواج عبدالغریر بن موسی با ایجیلونا( Egilona) بیوه رودریک، ازدواج زیاد بن نابغه تمیمی با دختر یکی از امرای گوت؛ ازدواج عبدالجبّار بن نذیر با دختر تدمیر؛ ازدواج عیسی بن مزاحم با ساره گوتی (دختر المند بن غیطشه) از جمله این موارد است.

ص:340

با روی کار آمدن «امویان» در آندلس، ازدواج با زنان اسپانیایی، به ویژه دختران اهل جلیقیّه و دختران حاکمان مسیحی «ثغر اعلی»، به علل مختلف شدت گرفت. از جمله آثار منفی این ازدواج ها، ورود فرزندان امرای مسیحی شمال آندلس (که در جنگ با مسلمانان بودند) به حوزه دارالاسلام بود. طبقه جدید مولّدین، به تدریج در سطوح مختلفِ جامعه مسلمانانِ آندلس جایگاه مؤثر و خاصی پیدا کردند و به زودی به عنوان واسطه انجام عملیّات روانی و نظامی نیروهای مخالف مسلمانان، به ویژه در ثغراعلی درآمدند. سعیدبن جودی والی ایالت البیره به سال 284ه/887م به دست معشوقه یهودی خود کشته شد.

حاکمان شمال آندلس و دول اروپایی حامی آنها، از زنان مسیحی، جهت تضعیف روحیّه نیروهای مسلمان، نهایت سود را بردند و این پدیده، از عوامل زمینه ساز سقوط آندلس بود که با عنوان «تهرش» در منابع اسلامی از آن یاد شده است.

شاطبی (750ه) از علمایی بوده که سقوط غرناطه را مشاهده کرده و واژه مزبور را به کار برده است. از جمله عوامل تهرش، حضور زنان بومی آندلس، بدون پوشش و یا پوشیدن لباس های شفاف بدن نما در خارج از خانه بود. فرهنگ اروپایی بر زنان آندلس غلبه داشت. (1) منصوربن ابی عامر که به غزوات پنجاه گانه خود در ثغراعلی مشهور است، در دام ازدواج با ترزا( teresa) دختر شاه «لیون» افتاد و حاصل این ازدواج شانجه از طبقه مولّدین بود که نقش اساسی در تزلزل ارکانِ قدرت دولت اموی ایفا کرد. مواردی از ازدواج زنان مسلمان با امرای مسیحی نیز، گزارش شده است که آثار سویی داشت، زائده( Zaide) دختر معتمدبن عباد (حاکم اشبیلیه) به عنوان کنیز به الفونسوی ششم هدیه شد و یا به ازدواج او در آمد. شایعات پیرامون این ازدواج مورد بررسی منابع قرار گرفته است. (2) جمیله از دیگر زنانی است که در حوادث، 225ه/840م در جنگِ اطراف بطلیوس اسیر شد و با الفونس ازدواج کرد. (3) سانچو فرزندالفونس ششم از زائده بود که به سال 501ه/1180م در «نبرد اقلیش» با مرابطین کشته شد و الفونس از اندوه مرگ او درگذشت.

از موارد آثار منفی ازدواج اعراب با زنان مسیحی، ازدواج امرای اعرابِ حاضر در

ص:341


1- (1) . نفح الطیب، ج4، ص118.
2- (2) . تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج1، ص354-357.
3- (3) . همان، ص275 و276.

خطوط مقدم نبرد بود؛ از جمله یکی از این امرا در جبهه شمال ایتالیا با یکی از زنان اسیر، ازدواج کرد که ایمون حاکم آن منطقه را وادار کرد تا کنت پرووانس را به جنگ با مسلمانان تشویق کند و او نیز با کمک کنراد به جنگ با مسلمانان پرداخت؛ کنراد با نامه ای، مجارها را به شمال ایتالیا فراخواند و بدین ترتیب، در جنگ 952م نفوذ مسلمانان از شمال ایتالیا قطع شد و بعد از اندکی مقاومت در شمال سویس نیز، پیشرفت اعراب از این ناحیه برای همیشه متوقف گردید. (1)

مولّدین به صورت بزرگ ترین عامل شورش و ناامنی در شهرهای بزرگ آندلس؛ طلیطله (مرکز مولدین)، قرطبه و به ویژه در شهرهای ثغراعلی در آمدند. از بین مولدین چهره های بزرگی در شرق و غرب آندلس برخاستند (2) که در زمینه سیاست، علوم، فرهنگ و تمدن اسلامی درخشیدند: عمربن حفصون در جنوب شرق آندلس؛ دسیم بن اسحق در شرق؛ خیر بن شاکر در شوذر؛ جیّان و سعیدبن مستنه در باغه؛ عبیدالله بن امیة بن شامیه در جنوب و ابن مروان جلیقی در غرب آندلس (اقلیم جوف)؛ مکحول بن عمر در حصن جلمانیه؛ ابن شاکر، رقط و سعدون سرنباقی و فرزند او (مسعود)؛ عبدالملک بن ابی جواد (شورشی باجه و مرتله)؛ بکربن یحیی بن ردیف شورشی در شنت مریه؛ و... از جمله پرچم داران حرکت مولدین در نقاط مختلف آندلس بودند. دولت های مسیحی شمال آندلس، مولّدین را وسیله دخالت در امور آندلس قرار دادند؛ آنان به تدریج در مسائل داخلی وارد شده و یک طرف درگیری ها و نزاع های خانوادگی و سیاسی مذهبی آنها شدند و در موارد متعددی، رهبری چنین نزاع هایی را به دست گرفتند. السید، ابن مردنیش (3)

ص:342


1- (1) . همان، ص465، 466.
2- (2) . مولّدین را برخی نوعی حرکت شعوبیّه و از جمله حرکت های بومی های اسپانیا دانسته اند؛ ابن بسّام با ذکر نوشته ای از احمدبن غرسیه خطاب به اعراب و یاد آوری شکست و ذلت اعراب در برابر ساسانیان، به این مطلب اشاره نموده است. «الملک النوشروانیة والدود الاردشیریة بقروا اجوافکم و خلعوا اکتافکم...» ر.ک: الذخیرة، ص 462 و463.
3- (3) . ابن مردنیش ( Mahinez) از مولدین، در صفات و سلوک به پیروی از مسیحیان برخاست و در جامه و سلاح و زین و... مانند آن ها بود؛ به زبان قشتالی بیکو تکلم می کرد و بسیاری از مسیحیان مزدور را از قشتاله و قطلونیه و بشکنس به سپاه خود داخل کرده بود و برای ایشان کلات و لشگرگاهها ترتیب داده و برای رفاه ایشان، حتی میکده ها مهیا ساخته بود و به آن ها صله هایی فراوان از اموال و اقطاعات ارزانی می داشت. او به شوالیه یدرو، شهر شنتمریه را با همه بازارها و... به اقطاع داد و این شوالیه در آنجا یک مرکز اسقفی تأسیس کرد و مسیحیان او را شاه لپ «گرگ» لقب دادند. همکار محمدبن سعد مردنیش، یکی از مولدین به نام ابن همشک بود که پس از توبه به خدمت مرابطین درآمد؛ تاریخ دولت اسلامی آندلس، ج3، ص385، 386، 387، 388.

و ابن حفصون، سه تن از چهره های بارز مولّدین بودند که نقش اساسی در حوادث آندلس در دوره «امویان»، «مرابطین» و «موحّدین» ایفا کردند؛ (1) این سه تن از طبقه مولّدین و در ابتدا مزدور نظامی مسلمانان بودند؛ اما پس از چندی، بعد از برقراری ارتباط با مسلمانان و آگاهی از عملیّات سیاسی نظامی آنان در آندلس؛ چهره حقیقی خود را نشان داده و مسیحیت خود را آشکار نمودند. حمایت از شورش های داخلی آندلس، چند قرن سیاست اصلی دولت قشتاله و آراگون بود و به وسیله همین سیاست موفق به تصرّف شهرهای بزرگ آندلس شدند. این دولت ها، مولّدین و شورشیان را ابزار سقوط اسلام در آندلس قرار دادند و زمینه سقوط آندلس را فراهم ساختند. از جمله این موارد می توان به حمایت، آلفونسو ریموندیس از ابن غانیه، ابن حمدین و ابن هود اشاره نمود: او هنگامی که شنید موحّدین از دریا گذشته و به آندلس قدم نهاده اند به یاری رهبر مرابطین (ابن غانیه) شتافت و بدین وسیله نفوذ خود برقرطبه را حفظ کرد و بعد از مدتی پایتخت سنّتی خلافت مسلمانان را اشغال نمود. (2) با این وصف، استخدام مولّدین و نیروهای مرتزقه (مزدور) مسیحی و یهودی در دولت های غرب اسلامی، سرانجام نامطلوبی برای این منطقه به بار آورد. این نیروها در آغاز، به عنوان مزدور وارد دستگاه دولتی مسلمانان شدند؛ اما به زودی خود، به صورت فاتحان درآمدند به تدریج استفاده از نیروهای مزدور مسیحی و نیروی رسمی نظامی دولت های مسیحی شمال آندلس به صورت سنّتِ ثابتی جهت حل مسائل داخلی مسلمانان آندلس درآمد و دولت های نصرانی شمال آندلس، آراگون و قشتاله دخالت در امور داخلی دول اسلامی آندلس و مغرب را جزو رکن اصلی سیاست خارجی خود قرار دادند. حضور قشتاله و آراگون و دخالت مولّدین در امور مختلف مسلمانان به حدّی رسید که شاه قشتاله پس از تصرّف طلیطله، خود را پادشاه اسلام و مسیحیت و

ص:343


1- (1) . منابع عربی آنها را در حقیقت، مسیحی دانسته اند که تظاهر به اسلام می کرده اند.
2- (2) . تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج3، 520.

حاکم کل اسپانیا معرفی کرد. این پدیده در عصر مرابطین به اوج خود رسید و به قاعده ای ثابت در روابط بین مسلمانان و مسیحیان تبدیل شد. بخشی از لشکر مرابطین به عنوان «جند رومی» در نبردهای آندلس حضور داشت. سردار قشتالی (الربرتیر) فرمانده گروه مولّدین در سپاه «مرابطین» بود. (1)

از جمله نمونه های دخالت حکام مسیحی در امور داخلی مسلمانان آندلس، حادثه ای است که طی آن، شاه قشتاله، پس از سقوط «مرابطین» وارد قرطبه شد و با ادعای این که دست خط نامه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) به هرقل، قیصر روم (که ادعا می کرد جد او است) را در اختیار دارد، از مردم خواست به اطاعت او درآیند. او به مردم قرطبه گفت: «از این بیم نداشته باشید که تحت فرمان من باشید؛ زیرا نامه ای که پیامبر شما به جد من هرقل نوشته است نزد من است...». (2)

به هر شکل، گره خوردن حوادث دول مسیحی شمال اسپانیا با حوادث داخلی آندلس، از عوامل اصلی سقوط آندلس محسوب می شود. (3) الفونسوی ششم، پیش از آن که در مسند پادشاهی قشتاله قرار گیرد به طلیطله پناهنده شد و در مدتی که با یاران مسیحی خود میهمان «مأمون» بود، از راه های نفوذ به شمال طلیطله به خوبی آگاه گردید. (4)

پدیده حل و فصل مسائل داخلی مسلمانان به وسیله نیروهای نظامی مسیحی که بین سران ملوک الطوایف رایج شده بود، به شدّت مورد توبیخ و انتقاد مورخینی چون ابن حزم آندلسی قرار گرفته است؛ او سران آندلسی را که از مسیحیان استمداد می کنند نفرین کرده است: «کسانی که به مسیحیان امکان می دهند تا وارد حریم مسلمانان شده و فرزندان و زنان ایشان را اسیر کنند... و گاه، قطعه ای از خاک خود یا دژ و نهری را به طوع و رغبت به آنها می دهند و آنان نیز آثار اسلام را از آن مکان برمی افکنند و آن گاه بانگ ناقوس را در آن جا طنین می اندازند، خداوند همه آنها را لعنت کرده و یکی از شمشیرهای خود را بر آنان مسلّط کند...». (5)

ص:344


1- (1) . همان، ص431.
2- (2) . همان، ص324. الاحاطه فی اخبار غرناطة (نسخه خطی اسکوریال) ص392.
3- (3) به ضمائم، تصویر شماره 16 مراجعه شود.
4- (4) . همان، ج2، ص576.
5- (5) . همان، ص431. نقط العروس، ص83، 84، 85.

6. فروپاشی هیمنه خلافت اسلامی

از بین رفتن قدرت خلافت اسلامی، در احادیث پیش گویی شده است؛ چنان که نمونه ای از آنها را عبدالملک بن حبیب در اثر خود نقل کرده است. به تصریح این احادیث، درصورت رواج انواع فساد و گناهانی که به آنها اشاره نموده است؛ ابّهت و مهابت مسلمانان از قلوب دشمن های آنها زایل شده و ترس از دشمن بر قلوب مسلمانان غلبه می کند. (1) سرنوشت خلافت اسلامی در آندلس، طبق پیش گویی احادیث بود؛ سقوط بغداد؛ سقوط مراکش؛ شکست تلاش های «حفصیانِ تونس»؛ «ممالیک مصر» در احیای مجدّد خلافت اسلامی؛ خروج ایران از سلطه «خلافت بغداد» و روی کار آمدن دولت مغولی کاملاً مخالفِ مرکز خلافت در ایران؛ نشان داد که دوره قدرت خلافتِ به ظاهر اسلامی سپری شده است.

«حفصیان»، «بنی مرین»، «بنی زیان» و «بنی نصر» در غرناطه و نیز ممالیک مصر (معرفی خلیفه عباسی در مصر) هریک مدعی خلافت شدند و درحالی که آندلس در حال سقوط بود و بیش از هر زمان به دخالت قدرت متمرکز خلافت اسلامی نیاز داشت، مقام خلافت، پاره پاره شد و مسلمانان که شاهد سقوط شهرهای آندلس بودند در انتظار سقوط غرناطه (آخرین سنگر مسلمین در آندلس) نشستند و دوره جدیدی از ملوک الطوایف در غرب اسلامی آغاز گردید و از خلافت چیزی جز اسم آن نه در شرق و نه در غرب باقی نماند.

دولت حفصی و دولت بنی مرین، خود را وارث حقیقی خلافت «موحدین» می دانستند و سعی می کردند تا وحدتِ قدرت، در مغرب و افریقیه را برقرار نموده و دولتی یک پارچه بنیاد گذارند. بدین ترتیب همه دولت های اسلامی در قالب دولت حفصیان که در بنیان گذاری و استمرار دولت موحدین نقش اساسی در آندلس، مغرب و دریای مدیترانه غربی داشتند، متحد شدند و نامه مکه نیز، که مشروعیّت دینی آنها را تأمین می کرد برای مستنصر حفصی فرستاده شد و او را «امیرالمؤمنین» (2) نامیدند تا عهده دار

ص:345


1- (1) . کتاب التاریخ، ص140.
2- (2) . امیرالمؤمنین از جمله القاب تشکیلاتی در حوزه قدرت اسلامی بود که مسلمانان از نخستین روز پیدایش خلافت اسلامی به تحریف و سوء استفاده از آن پرداختند؛ بیشترین کاربرد سیاسی لقب امیرالمؤمنین در آندلس دوره اموی و مغرب روی داد.

خلافتِ مرده بغداد شود. در پی آن، «بنی مرین»، «بنی زیان» و شهرهای آزاد آندلس؛ مانند: بلنسیّه، مرسیّه و اشبیلیّه و بنو عزفی در سبته و نیز، ممالیک مصر، خلیفه حفصی را تأیید کردند و مراتب بیعت خود را با وی اعلام نمودند.

هنوز چیزی از اعلام خلافت مستنصر حفصی نگذشته بود که صلیبی های اسپانیا و اروپا به رهبری فرانسه، به پایتخت دولت حفصی تونس حمله بردند و موقعیّت سیاسی مستنصر حفصی را متزلزل ساختند؛ ممالیکِ متعصّب نسبت به تسنن، با استفاده از این فرصت، خلافت را از تونس به قاهره منتقل کردند. در همین زمان، دولت های صلیبی و دولت مغول به توافق هایی در مورد سرنوشت خلافت اسلامی و تقسیم ممالک آن دست یافتند.

7. فساد مرابطین

سرانجام، بعد از چند قرن نزاع و جنگ داخلی بین مسلمانان مغرب و آندلس، درگیری ناوگان «اموی» و ناوگان «فاطمی» در مدیترانه غربی و دسته بندی نیروهای اسلامی در کنار آنها، قدرت اسلامی در حوزه مدیترانه فرو پاشید و قدرت مسلمانان در افریقیه، مغرب و آندلس پراکنده شد؛ یکی از عمده ترین عوامل فرو پاشیدن قدرت اسلامی، سیاست «مرابطین» بود که خود را بازوی «خلافت عباسی» در غرب اسلامی می دانستند، آنان، سیاست گسترده ای را برای اجرای منویّاتِ خلافت عباسی در مغرب و آندلس، جهت نابودی و حذف «تشیّع» به کار گرفتند و به جای استمرارِ جنگ با دولت های شمال آندلس، رفاه زندگی آندلسی و لذّات روزمره دنیا را بر مصالح مسلمین ترجیح داده و سیره امویان را در این زمینه در آندلس توسعه بخشیدند و غیرت و تعصّب در برابر مسیحیان را از دست دادند و سیاست تسامح با آنها را در پیش گرفتند؛ (1) به همین سبب، مرابطین نتوانستند از سقوط شهرهای آندلس در برابر دول صلیبی جلوگیری کنند؛ کوتاهی آنها در دفاع از شهرهای آندلس از جمله سرقسطه، مورد انتقاد محقّقان قرار گرفته است. (2) میزان فساد «مرابطین» در آندلس به حدّی رسید که نیاز به قیام دولتی قدرتمند در غرب اسلامی

ص:346


1- (1) . روابط مرابطین با مسیحیان و اجازه کلیپ سازی به نصارا بوسیله آن ها... مورد تحقیق و بررسی برخی محققین قرار گرفته است و به موارد شراب خواری آن ها اشاره شده است.
2- (2) . تاریخ دول اسلامی در آندلس، ج3، ص93.

احساس شد و در چنین شرایطی بود که فلسفه وجودی دولت «موحدین» با عنوان رفع فساد «مرابطین» از آندلس توجیه گردید؛ اما کار یک قرن فساد آندلس در عصر مرابطین به جایی رسیده بود که سلطه موحدین نیز نتوانست باعث نجات آن شود؛ این فساد، قدرتِ مسلمانان در آندلس را مضمحل کرد. مراکشی تصریح می کند که غلبه زنان بر مرابطین از عوامل عمده فساد آنها بود. (1) این وضعیت، جنگ داخلی گسترده موحدین و مرابطین در سراسر غرب اسلامی را به دنبال داشت که باعث متزلزل شدن پایه های قدرت مسلمانان گردید.

8. پیدایش دولت استشراقی پرتغال

به دنبال توقّف «نبرد صلیبی» در شرق و شکست جنگ صلیبی هفتم و هشتم در مصر و تونس، کشور فرانسه که پرچم دار معنوی جنگ های صلیبی بود، شکل جدیدی از تهاجم صلیبی را از غرب آندلس، بر علیه مسلمانان آغاز کرد؛ این شیوه جدید، تأسیس دولت های کاملاً دینی و متعصّب در مبارزه با مسلمانان بود؛ اتحاد نرماندی انگیسی، منجر به تشکیل «دولت استشراقی» در صقیلیه شد و اتحاد فرانسه با «کنت های بورگویی» در غرب آندلس، منجر به تأسیس دولت پرتغال گردید. همین سیاست، در شرق آندلس، با اتّحاد آراگون- فرانسه، جریان یافت و دولت استشراقی آراگون در شرق آندلس به وجود آمد. در این بین، تأسیسِ دولت پرتغال از اهمیت سیاسی نظامی بیشتری برخوردار بود؛ تأسیس دولت پرتغال با هدفِ تأمین اهدافِ نبردِ صلیبی اروپا، آغاز روندی بود که زمینه اجرای آخرین مرحله سقوط آندلس را فراهم ساخت. نام پرتغال از نام کنت پورتوکالنسه ( Portukalense) یعنی پاسگاه باج گیری در شهر قدیمی کاله گرفته شد و به تدریج در سال 1385م تبدیل به امپراتوری پرتغال شد که آن را به هانری دریانورد نسبت می دهند.

الفونسوی اوّل، هنریک (ابن الریق و ابن الرنک در متون عربی) که خود از شوالیه های

ص:347


1- (1) . مراکشی می نویسد: امیر مرابطی تنها به اینکه او را امیرالمسلمین بخوانند بسنده کرد و در شهرها هر یک از زنان بزرگان مرابطین از قبیله مسوفه و لمتونه، در اطراف خود، جماعتی از تباهکاران و مفسدین و راهزنان و شراب خوار را جمع کرده بودند و میکدها و قهوه خانه هایی که در آن انواع فسق و فجور انجام می شد، با حمایت زنان صاحب منصب مرابطین در سراسر مغرب و آندلس دایر بود؛ ر.ک: المعجب، ص135.

صلیبی بود، با کمک فرانسوی ها طرح تأسیس دولت پرتغال را ریخت و خود را شاه پرتغال نامید. کشور کوچک پرتغال منافع دریایی مسلمانان را در مدیترانه، دریای هند و خلیج فارس به مخاطره افکند و از بین برد. تأسیس پرتغال از جمله اهداف اساسی جنگ صلیبی دوّم بود؛ برای انجام این کار، ابتدا نیروهای اروپایی صلیبی متشکل از کنراد سوم ( Conrad III) شاه آلمان (1138-1152م)، لویی هفتم ( Louis VII) شاه فرانسه (1137-1118م) و نیروهای انگلیسی از شهر لندن و بسیاری از شهرهای انگلیس در «بندر دارتماوث» ( Dartmouth) تجّمع کردند و چهارصدوشصت وچهار کشتی جنگی، شهر لشبونه در کنار رود «تاجه» را در ساحل اقیانوس اطلس، محاصره کردند و آن را به تصرف خود درآوردند. سقوط لشبونه، زمینه اصلی تأسیس پرتغال را فراهم ساخت و الفونسوی اول هنریک با استفاده از این فرصت و با حمایت قاطع پاپ که بارها جنگ صلیبی آندلس را پر اهمیّت تر از جنگ صلیبی شام می دانست، اعلام استقلال نمود و دولت پرتغال را بازوی قدرتمند پاپ در جنگ صلیبی اعلام کرد و با سلسله حملاتی، پیش روی در غرب آندلس را آغاز نمود.

هم زمان، «دولت آراگون» با کمک «مارک ها»ی فرانسه برای پیش برد اهداف جنگ صلیبی در شرق آندلس تأسیس شد. جاک یا جیم اول (1213-1276م) حاکم آراگون، (معروف به محارب) به کمک فرانسه، شهرهای بزرگ شرق آندلس: برشلونه، بلنسیه، جزایر بالئار و سردینیه، قرقشه و... را گرفت و دولت قدرتمند و ثروتمندی را تأسیس کرد. او هم چنین روابط دوستانه با دول اروپایی و دول اسلامی مصر و دولت حفصی برقرار نمود و از راه دیپلماسی و تبلیغات گسترده فرهنگی و تبشیری، نقش اساسی در پیش برد اهداف نبرد صلیبی و تبلیغ مسیحیت ایفا کرد.

9. ضعف دریایی مسلمین و پیدایش قدرت دریایی اروپایی- پرتغالی

با سقوط دولت «موحدین» ناوگان بزرگ آنها که بر مدیترانه مسلط بود، به چهار قسمت تقسیم شد: بخش عمده ای از آن، به دولت «مرینی» رسید و بخشی دیگر در اختیار دولت «بنی حفص» قرار گرفت. اروپایی ها با تصرّف آندلس، بر بنادر مهم و استراتژیک مدیترانه و اقیانوس اطلس از جمله، جبل الطارق، لشبونه، جزیره خضرا، المریه و... مسلّط شدند و

ص:348

به وسیله کشف اسرار دریایی مسلمانان از طریق «مدجنان» و مسلمانانی که با پذیرش سلطه مسیحیان در آندلس باقی مانده بودند، نیروی دریایی قدرتمندی ایجاد کردند و خطوط کشتی رانی مدیترانه غربی، تا اقیانوس هند، تحت نفوذ و اختیار آنها قرار گرفت. پرتغال در شمال مدیترانه و «نرمآنها» در (صقیلیه) و آراگون، در بنادر شرق آندلس، کنترل آب های مدیترانه را در اختیار گرفتند و راه کمک به شهرهای آندلس را که از راه دریایی، مایحتاج خود را تأمین می کردند، قطع نمودند. بسیاری از نقاط ساحلی آندلس با محاصره دریایی و در اثر گرسنگی و ضعف ساکنان آن شهرها سقوط کردند. از جمله پایتخت سنّتی آندلس نیز با همین سیاست سقوط کرد. مسیحیان، با کمک ناوگان خود، اقدامات بسیاری در مورد اخلال در امر نان و مواد غذایی مسلمانان انجام دادند و موجبات تضعیف آنها را فراهم ساختند. شهر بلنسیه که در محاصره دریایی ناوگان آراگون بود، نتواست از کمک های غذایی و مالی ناوگان «دولت حفصی» برخوردار شود و سقوط کرد.

10. جنگ داخلی در مغرب و افریقیه

هم زمان با سقوط پیاپی شهرهای آندلس، روابط خصمانه بین دولت های مسلمان؛ مغرب و افریقیه را صحنه خونین نبردهای طولانی مدّتِ فرسایشی ساخت. «دولت مرینی» چندبار تونس را تصرّف کرد و «دولت حفصی» چندبار تلمسان را اشغال نمود و حملات گسترده ای را برای تصرّف مراکش سامان داد. از جمله نمونه های تباهی و فساد در روابط بین این دولت ها، دوبار لشکرکشی ابوالحسن مرینی به افریقیه و تصرف تونس با حمایت اعراب بود. اعراب محلی، به دلیل نبودن قدرت مرکزی در سراسر مغرب و افریقیه، به ویژه در برخی استآنهای دولت حفصی، عامل تشنج، فساد و نابسامانی اوضاع بودند و دولت های اسلامی منطقه را به ستوه آوردند و از سویی فشار سنگین مالیاتی این دولت بر شدّت فساد اعراب می افزود و مانع از استقرار امور می شد. استخدام نیروهای مزدور مسیحی و یهودی، به وسیله این دولت ها، به ویژه «دولت مرینی» برای سرکوب اعراب و مقابله با توطئه دولت های رقیب، در فساد روابط بین دولت های اسلامی نقش به سزایی داشت. در این وضعِ متشنّج، «امیر مرینی» ترور شد؛ ترور وی که نقش اساسی در ادامه نبردهای «دولت مرینی» در آندلس و حمایت از غرناطه، جهت بازپس گیری شهرهای

ص:349

آندلس داشت، باعث توقّف تحرّکات مسلمانان در آندلس گردید؛ هم زمان با این ترور، افزایش فساد ناشی از نزاعِ دراز مدّتِ «حفصیان» و «بنی مرین»، بر سر شهرهای مغرب اوسط، دولت «بنی زیان» را متزلزل نمود و سرانجام، جنگ داخلی این سه دولتِ مغربی، باعث تصرّف تلمسان به وسیله پرتغال گردید؛ تصرف بندر تلسمان، که نقشی اساسی در سلطه بر مدیترانه غربی داشت، حاکمیت پرتغال بر مدیترانه و جبل الطارق را کامل نمود. سقوط جبل الطارق از جمله دستآوردهای قدرت دریایی پرتغالی اروپایی بود که تصرّف نهایی آندلس را هموار ساخت و برتری دریایی پرتغال بر ناوگان مرینی را ثابت نمود.

11. رکود تجارت و فروپاشی و سقوط اقتصادی جهان اسلام و دولت ممالیک

سلطه ناوگان اروپا و به ویژه پرتغال بر دریای مدیترانه و قانونی شدن دزدی دریایی در این منطقه، افزایش رقابت دولت های اروپایی و دولت شهرهای ایتالیا (ونیز، جنوا و...) که از سال ها پیش، تجارت دریایی مدیترانه به ویژه راهِ جهانی دریایی ابریشم را در اختیار داشته و مسلمانان و صلیبی ها، امور دریایی خود در مدیترانه (حتی انتقال حجاج آندلسی و...) را به وسیله آنها انجام می دادند، باعث رکود تجارت بین المللی در مدیترانه غربی شد و در پی آن، اقتصاد مسلمانان مصر و آندلس که منوط به رونق تجارت دریایی بود، با شکست مواجه گردید و ادامه این اوضاع، به مرگ جاده دریایی ابریشم در 1500م منجر شد.

دولت پرتغال در عملیات مشترکی با اتیوپی، منافع «دولت ممالیک» در «دریای هند» را نابود ساخت و تجارت خارجی این دولت را مختل نموده و مردم مصر را با گرانی و قحطی مواجه ساخت؛ چنان که مقریزی، بحران اقتصادی مصر در دوره ممالیک را ناشی از فساد مالی دانسته است؛ او در کتاب اغاثة الامّة بکشف الغمة از بحران اقتصادی دوره ممالیک یاد کرده و راه حل هایی برای آن ارائه داده است.

ارزش پول در قلمرو «دولت ممالیک» چنان سقوط کرد که گفته اند.: «زن مسلمان مصری گردن بندِ طلای خود را به هزار دینار فروخت و یک نان خرید». (1) فتاوای علما پیرامون «احکام انقطاع النقود الذهبیة و الفضیّة» دال بر آثار منفی بحران پولی در جهان اسلام است.

ص:350


1- (1) . اغاثة الامة بکشف الغمه، ص250.

12. جنگ استشراقی

استشراق، از جمله عوامل سقوط آندلس و بلکه علت اصلی سقوط آندلس است. هم زمان با سقوط شهرهای آندلس، میراث علمی و فرهنگی آنها، عاید اروپایی ها می شد. میراث تمدّن اسلامی به هر وسیله ممکن، اعم از زور و... به اروپا منتقل می شد. برای مثال با کتک زدن علمای مسلمان از آنها می خواستند که علوم خود را به اروپایی ها انتقال دهند.

مقری در گزارشی آورده که نیروهای قشتاله با زدن «خرّوف» از او می خواستند تا دانش خود را در مورد علم نحو به آنها انتقال دهد. لشکرهای صلیبی متشکل از دول اروپایی، جهت شکستن هیمنه مسلمانان، نوع جدیدی از روابط و مقابله با مسلمانان را آغاز کردند؛ آنها به فراگیری زبان تمدّن اسلامی آندلسی که هشتصد سال اروپا را زیر سلطه خود داشت، روی آوردند؛ تا با شناخت آن بتوانند راه های آسیب رساندن به آن و نیز، انحراف شخصیّت روحی و معنوی مسلمانان را پیدا کنند.

کشورهای آلمان، انگلیس، هلند، فرانسه، قشتاله، آراگون، پرتغال و نیز نرمآنهای صقیلیّه، جریان گسترده ای را برای شناخت اسلام به راه انداختند که «استشراق» (شرق شناسی) (1) نام گرفت. نقطه آغاز این حرکت ها در مرکز اسپانیا، طلیطله و در شمال ایتالیا و صقیلیّه بود. هم زمان با توقّف جریان علوم اسلامی در آندلس و ویران شدن مراکز علمی مسلمانان و غارت آثار علمی آنها، (2) مراکز تمدنی مسلمانان در اسپانیا، به مدارسِ انتقال فرهنگ و تمدن اسلامی به اروپا تبدیل شد. الفونسوی دهم، ( EL " s AfosoxabioL)؛ «پاپ» سیلوستر دوم (999م) و بسیاری از پادشاهان مسیحی و رجال کلیسا در فرانسه، ایتالیا، طلیطله و قشتاله، وجه همّت خود را تأسیس مراکز ترجمه و تعلیم و تربیت معارف اسلامی قرار دادند. برخورد اجباری در جنگ چند صد ساله بین مسلمانان و مسیحیانِ آندلس، زمینه لازم برای فراگیری زبان عربی و معارف وابسته به آن را فراهم نمود.

استفاده از طبقه «مدجنان» ( MUDejdres) یعنی کسانی که به زور مسیحی شده و در

ص:351


1- (1) . orintalism, ( خاورشناسی ).
2- (2) . کتابخانه های اسلامی، تاراج و سوزانده شدند ومقادیری از آنها در اختیار مهاجمان قرار گرفت. مسلمانان، هنگام مهاجرت از آندلس، تمدن پر باری را در آنجا به ودیعه نهادند؛ تمدنی که بمراتب پر بارتر از نمونه تمدن اسلامی در ایران، مصر، شام و... بود.

آندلس باقی ماندند، از مهم ترین راه های دسترسی دولت های مهاجم اروپایی و اسپانیایی به معارف اسلامی بود.

13. سقوط علمی مسلمانان

حوادث متعددی در عرصه فرهنگ و اندیشه در غرب اسلامی روی داد که به تدریج منجر به تضعیف بنیه علمی مسلمانان شد و عقب نشینی آنها از صحنه فعالیت های علمی را به دنبال داشت: عواملی که این وضعیت را ایجاد کردند عبارتند از:

1. جمود اندیشه فقهی و کلامی و حاکمیت تقلید و استبداد فقهای مالکی و سلفی گری در مغرب و آندلس و نیز، حذف کامل سایر مذاهب فقهی از غرب اسلامی؛

2. محدود شدن فعالیت های فلسفی به اقلیّتی نادر از علمای مسلمان و سرکوب علمایی که اندیشه آنها رنگ فلسفی داشت؛

3. آواره شدن دانشمندان اسلامی آندلس، بین مغرب، مصر، مراکش، تونس و بلاد شام و مهاجرت انبوهی از نخبگان علمی آندلس به نقاط مختلف؛

4. فروپاشی نظام آموزش اسلامی و از دست رفتن بالندگی و پویایی آن در اثر حاکمیّت پدیده «مختصرات»؛

5. رقابت امرا بر سر علما؛ چرا که بسیاری از علمای آندلس، به سبب رقابت دولت حفصی و بنی مرین بر سر دانشمندان، جان خود را از دست دادند و یا آواره شدند. ابوالحسن مرینی در اشغال دوّم تونس، باعث مرگ چهار صد تن از این افراد شد؛ زیرا چند کشتی از آنها هنگام ترک تونس غرق شد؛

6. نزاع دائم بربر- آندلسی که تعصّب علمای بربر نسبت به علمای آندلس را به همراه داشت؛

7. سطح نازلِ فرهنگ اسلامی: سطح فرهنگ اسلامی در بین اقشار مردم تنزل پیدا کرد؛ حقایق قرآنی بین عموم مردم مهجور ماند؛ به طوری که بسیاری از مردم، حتی از روخوانی قرآن عاجز بودند. شاطبی (790ه) در فتاوای خود این پدیده را از علل انحطاط دانسته است. (1)

تا این جا به مجموعه ای از علل که دست به دست هم داده و زمینه سقوط آندلس را

ص:352


1- (1) . فتاوای از امام شاطبی، فتوی، قم، ج2، ص43.

فراهم نمودند اشاره کردیم؛ به مجموعه این علل، باید «علل روانی» و روحیه مردم و نیز تأثیر شایعات دشمن را نیز افزود. «ارجاف» و شایعه سازی و نفوذ آن در شهرها، به اندازه سلاح های سبک و سنگین، روحیه مردم در شهرهای قرون وسطایی را تخریب می کرد و زمینه روانی شکست مسلمانان و سقوط پیاپی شهرهای آندلس را فراهم می ساخت؛ چنان که دروغ پردازی و شایعه سازی پیرامون شخصیّت و نیروی شوالیه های مسیحی و شایعه پراکنی در مورد وضعیّت مسلمانان، از پدیده های رایج در غرب اسلامی بود که آثار منفی خسارت باری به بارآورد.

ب) سقوط نهایی آندلس

با نزاع داخلی میان قشتاله و پرتغال و جنگ صد ساله فرانسه و انگلیس (با حمایت آراگون از فرانسه)، در کنار کمک نظامی و معنوی دولت «بنی مرین» به دولت کوچک غرناطه، سقوط کامل آندلس حدود یک قرن و نیم عقب افتاد و علما و دانشمندانِ مسلمان آندلسی، با تجمّع در شهرهای جنوبی آندلس، در سایه دولت «بنی نصر»، شاهد آخرین مراحل تکامل علوم اسلامی در حساب، نجوم، طب، ادبیات و... بودند. (1) لکن سرانجام، سرنوشت محتوم آندلس با سقوط غرناطه رقم خورد و آندلس برای همیشه از حوزه قدرت مسلمانان خارج شد.

با توجه به حوادثی که پس از سقوط آندلس، تاکنون در حوزه قدرت اسلامی روی داده است، سرنوشت مسلمانان را در آیینه مراحل سقوط آندلس باید مشاهده نمود؛ این مراحل را می توان در چارچوب برنامه بسیار گسترده باز پس گیری و حوادث پس از آن، به ترتیبِ زیر دسته بندی کرد. باز پس گیری، را به نوعی می توان مرحله آندلسی جنگ صلیبی دانست که از نیمه قرن پنجم هجری با سقوط طلیطله آغاز شد و تا سقوط آندلس ادامه پیدا کرد. دوَل اروپایی هم زمان این جنگ ها را در مدیترانه شرقی توسعه دادند و چهار دولت لاتینی در طی جنگ های صلیبی دویست ساله در شامات تأسیس کردند.

مراحل جنگ های صلیبی بر مبنای باز پس گیری آندلس

نخست) پیش از باز پس گیری (2) مرحله آغاز مقاومت منسجم مسیحیان در شمال

ص:353


1- (1) به ضمائم، تصویر شماره 17 مراجعه شود.
2- (2) . before of reconquista.

آندلس و قیام پلای در کوهستآنهای شمال آندلس(90-200ه)؛

دوم) آغاز باز پس گیری (1) سقوط طلیطله و شهرهای بزرگ در شرق و غرب آندلس؛ آغاز منسجم باز پس گیری(450ه.-691ه)؛

سوم) پایان باز پس گیری با سقوط غرناطه (890ه)؛ (2)

چهارم) پس از باز پس گیری (900ه)؛ (3)

پنجم) مرحله نهایی پس از باز پس گیری. (4)

در این نوشتار فقط به ارائه گزارشی مختصر درباره بازپس گیری می پردازیم و جهت روشن شدن ابعاد مطلب به طور اجمالی، مرحله چهارم (پس از بازپس گیری) را نیز مورد بررسی قرارداده؛ آن گاه فقط به رئوس مرحله نهایی (مرحله پنجم) اشاره می کنیم:

بازپس گیری آندلس

بازپس گیری آندلس، حاصل شکل گیری تدریجی دولت های مسیحی در شمال آندلس با هزینه دول صلیبی اروپا و برنامه های کلیسا با حمایت مالی و معنوی «پاپ» بود. بقایای لشکر شکست خورده رودریک که در سال 92ه. به قتل رسید، در منطقه جلیقیّه در محل پلای ( Polie - Poley) ، دژ استوار قبره ( Cabra) ، ارتفاعات ناوار، بسکونیه، اشتوریس و دیگر نقاط کوهستانی ثغر اعلی، تجمع کردند. دون پتروس و پلاگیوس، رهبران این حرکت، موفق شدند تا آنها را برای تشکیل دولت، با یکدیگر متّحد سازند. بدین ترتیب، نخستین دولت مسیحی آندلس به همّت پلاگیوس شکل گرفت. منابع مسیحی معتقدند که هدف نخست و اصلی وی، بازپس گیری بخشی از اراضی از دست رفته بود؛ اما این دیدگاه، تا حد زیادی مبالغه آمیز است؛ چون نیروهایی که به کوهستآنهای شمال آندلس پناه بردند؛ تنها در کوهستآنهای صعب العبور، تا حدی از چنین قدرتی برخوردار بودند و منابع مسیحی، به جهت این که منضبط و ریشه دار بودن حرکتِ بازپس گیری را نشان دهند، به بیان چنین مطلبی پرداخته اند. به هر شکل، بنابه گفته این منابع، پلاگیوس پس از

ص:354


1- (1) . first of reconquista.
2- (2) . End of reconquista.
3- (3) . post reconquista.
4- (4) . post post of reconquista.

چند سال حکومت بر جلیقیه، به سال 727م درگذشت و پسرش (فاویلا) حاکم شد؛ پس از مرگ فاویلا مملکت او با حکومت لیون متحد شده و کشور لیون و جلیقیه به وجود آمد که اساس مملکت شاهان قشتاله در آینده را شکل داد. جلیقیه، سال ها در برابر هجوم «امویان آندلس» مقاومت کرد و ده ها جنگ را با آنها به راه انداخت. شاه قشتاله (الفونسوی ششم) با سقوط طلیطله در 478ه/1085م جریان بازپس گیری را به نقطه بسیار مهمّی رساند؛ از سویی، سقوط طلیطله، گام نخست در بازپس گیری بود که ارکان آندلس را لرزانده و به نفوذ سیاسی مسلمانان در آندلس پایان داد. (1) این زلزله، گسستی بین مغرب و آندلس ایجاد کرد که «مرابطین» و «موحدین» هرگز نتوانستند آن را ترمیم نموده و طلیطله را باز پس گیرند (2) الفونسوی محارب (شاه آراگون و شاه قشتاله)، بدون هیچ مانعی، حرکت باز پس گیری را استمرار بخشید. او خود را وقف بازپس گیری کرد و پس از مرگ وصیت نمود که بخشی از اموال او در راه بازپس گیری آندلس به شوالیه های جنگجو اختصاص داده شود. (3)

شورش فراگیر مرسیه و بلنسیه در شرق آندلس، با سقوط «موحدین» همراه گشت و مرحله جدیدی از بازپس گیری آغاز گردید که «مولّدین» در آن نقش به سزایی داشتند. تزلزل در شرق آندلس ناشی از سیاست تسامح با مسیحیان بود که مجاهد عامری، سال ها پیش، در دوره ملوک الطوایف اول در روابط با مسیحیان از خود بروز داده بود. ادّعای پیدا شدن قبر قدیس یاقب در 835ه و ساختن زیارتگاه برای آن مزارِ خیالی، روح تازه ای در حرکت بازپس گیری دمید و نشان داد که اسپانیا و اروپا، از هر فرصتی برای احیا و استمرار حرکت بازپس گیری استفاده می کنند. (4)

سقوط قرطبه (630ه) و اشبیلیه (646ه) در عهد «موحدین» بخشی از روند

ص:355


1- (1) . الحلل السندسیة فی الاخبار الآندلسیة، ج1، ص312.
2- (2) . مرثیه درباره سقوط طلیطله، خواب حاکم بر جامعه اسلامی را باید آشفت: لقد ذهب الیقین فلا یقین/و نمره القوم بالله الغرور/رضی الاسلام فابک دماً علیه/فما ینفی الجوی الدمع الغزیر/ و لا تنجنح الی سلم و حارب/عسی ان یجبر العظم والکسیر/عظیم ان یکون الناس طراً/بآندلس: قتیل او اسیر/قلیل فیه هم مشتکین/و یوم فیه شرٌ مستطیر/ونرجوا ان یتح الله نصراً/علیهم انه نعم النصیر.
3- (3) . تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج3، ص507.
4- (4) . همان، ج1، ص236، 237.

بازپس گیری بود. با سقوط دولت موحدین که اندکی حرکت باز پس گیری را طی مدتِ کوتاهی متوقف ساخته بود؛ بازپس گیری شدت فوق العاده ای یافت و دولت قشتاله و آراگون، همه توان خود را برای تصرّف غرناطه بسیج کردند. در توافق 1917م در شهر کسولا، (1) آراگون و قشتاله آندلس را بین خود تقسیم کردند. آراگون مسئول تصرّف بلنسیه و شرق آندلس شد و جنوب آندلس نیز سهم قشتاله گردید. دولت غرناطه که جنگ با ابن هود و دولت قشتاله را تحمل می کرد به شکل شگفت آوری درحالی که آندلس آخرین نفس های خود را می کشید، باقی ماند. (2)

قشتاله، جنگ های زنجیره ای را با غرناطه، از نیمه قرن هفتم سامان داد و در عین حال ابن احمر (والی غرناطه) می کوشید تا جمع متفرّق نیروهای اسلامی در آندلس را باهم متحد کند. در سال 642ه. قشتاله، غرناطه را محاصره کرده و ابن احمر، ناگزیر باج گذار قشتاله شد مناطق جیان، ارجونه، ترکونه، «قلعه جابر» و... را به شاه قشتاله بخشید؛ اما بارِ دیگر قشتاله در 665ه. غرناطه را محاصره کرد در 709ه. جبل الطارق سقوط کرد و راه جنوبی آندلس و ارتباط دولت غرناطه با دولت مرینی قطع شد. حملات قشتاله در سال های 716، 740، 741، 742، 743ه. دولت غرناطه را در سراشیبی سقوط کامل قرار داد.

اتحاد واقعی قشتاله و آراگون، منجر به تشکیل کشور متحد اسپانیا شد؛ با ازدواج فرناندو (شاه آراگون) و ایزابلا (ملکه قشتاله)، کشور اسپانیا، آخرین بخش عملیات باز پس گیری را آغاز کرد و در 1492م سرانجام غرناطه سقوط کرد. آخرین سال های سقوط غرناطه (868 - 897ه/1463-1492م) حکایت خاصی دارد که به وسیله برخی منابع گزارش شده است؛ سال شماری آخرین ایام سقوط غرناطه، به وسیله گزارش گری ناشناس روایت شده است. خلاصه ای از یک گزارش پیرامون این ماجرا را، با اقتباس از نوشتاری تحت عنوان نبذة العصر، فی اخبار ملوک بنی نصر که حاکی از شرح آخرین روزهای آندلس است ذکر می کنیم:

سال های 868-897ه/1463-1492م آخرین سال های زندگی غرناطه است. آخر ایام غرناطه، نام کتابی است از نویسنده ای مجهول که در آخرین روزهای سقوط غرناطه در

ص:356


1- (1) . Gazola.
2- (2) . تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج5، ص28.

بحبوحه جنگ ها، حضور داشته است. این کتاب، از ارزش سندی تاریخی برخوردار است؛ چرا که از قلم شاهد حادثه بیان شده؛ اما مؤلف، گویا به علت تقیّه از مسیحیان، اسم خود را ذکر نکرده است.

بعد از سقوط غرناطه، معاهده ای بین مسلمانان و دولت اسپانیا منعقد شد که مسیحیان به هیچ یک از بندهای آن عمل نکردند و دوره ای صد ساله از محنت مسلمانانِ باقیمانده در آندلس شروع شد که این کار سلسله شورش «موریسک ها» را به دنبال داشت که در سراسر قرن دهم هجری استمرار یافت و در آغاز قرن یازدهم هجری با برخورد وحشیانه و گسترده محاکم تفتیش و قتل عام و شکنجه، حرکت موریسک ها ریشه کن گردید. (1)

پس از سقوط «موحدین» در آندلس، محدوده دولت مسلمانان به غرناطه محدود شد و آنها دو قرن و نیم در برابر هجوم متّحد اروپایی ها در شکل دولت اسپانیا مقاومت کردند. کتاب «نبذة العصر، فی اخبار ملوک بنی نصر» به حوادث سال 887ه. پرداخته است؛ این کتاب، ابتدا به وسیله بستانی در مغرب به زبان عربی منتشر شد و سپس مستشرقی به نام کارلوس کیروس آن را در سال 1940م به زبان اسپانیایی، عرضه کرد. این کتاب، ابتدا توسط مولر در گوتنگن در 1830ه. چاپ گردید و بعد، شکیب ارسلان آن را در مجموعه ای در خصوص آندلس، با عنوان «بنی سراج» در 1925م با عنوان اخبار العصر فی انقضاء دولة بنی نصر در مصر منتشر نمود. در آغاز کتاب از حرکت انبوه نیروهای نظامی از محل سبیکه (دشتی بزرگ و وسیع که کاخ الحمرا از سمت شرقی بر آن مشرف است) خبر داده است. نیروهای نظامی روز سه شنبه نوزدهم ذی الحجه سال 882ه. که روز جشن بزرگی برای عموم مردم نیز بود، از برابر سلطان، که در محل خاصی به نام طلبه در جایگاه مخصوصِ خود مستقر بود عبور می کردند. مسیر برای عبور اسب ها و سوار نظام کاملاً مهیا شده بود و جمع انبوهی از مردم برای انجام «مراسم میز» (2) در اطراف محل عبور سپاهیان تجمّع کرده بودند. این تجمع در طی چند روز تا بیست و دوم محرم سال 883ه. طول کشید. در حین این مانور ابرهای سیاهِ انبوهی، آسمان را فرا گرفت و متعاقب آن،

ص:357


1- (1) به ضمائم، تصویر شماره 18 مراجعه شود.
2- (2) . «میز» نوعی مانور نظامی بود که نیروها از برابر فرماندهان و سلطان عبور می کردند و از آن به «عرض» نیز یاد شده است.

سیل عظیمی در رودخانه «هدّاره» که از غرناطه عبور می کرد به راه افتاد؛ شدت سیل چنان بود که درخت های بزرگ گردو و بادام و...را ریشه کن نموده و با خود می برد. درخت ها در آخرین پل رودخانه گیر کردند و آبِ انباشته شده، وارد شهر شد و همه بازارهای شهر، از جمله «قیساریه» (بازار بزرگی که تاکنون آثار آن به جامانده است) و نیز حیاط «مسجد جامع» و خانه ها را فراگرفت؛ شدت سیل چنان بود که سرانجام، پل را شکست و دیوار شهر را سوراخ کرد و از آن خارج شد و به اطراف شهر رفت. در اثنای این سیل، کار دولتِ امیر ابوالحسن دچار فساد و تباهی بود و روزگار او به شهوت رانی و بازی با زنان رقّاصه و خواننده، در غفلت می گذشت؛ او نظامیان را تباه کرد؛ سرداران نظامی را از بین برد؛ بر مالیات ها و «مکس» (1) بازارها افزوده و به غارت اموال مردم مشغول شد و از میزان عطاها کاست. با انجام اموری از این قبیل، پایه های حکومت وی سست گردید.

امیر ابوالحسن علاوه بر ازدواج با دخترِ عموی خود (محمد الایسر) که از او دو پسر (محمد و یوسف) داشت، زنی رومی نیز (به نام ثریا) اختیار کرد که چون او را بر زن مسلمان خود (عایشه) برتری داد، مایه فساد در دربار او فراهم شد. وزیر او (ابوالقاسم بن رضوان) نیز، از خانواده ای مسیحی Los Veneges بود که اسلام آوردند و بعد از سقوط غرناطه، برخی از آنها دوباره مسیحی شدند؛ این وزیر، از اوضاع متشنّج دربارِ دولتِ غرناطه، بسیار سود جست. اختلاف بین زنان امیر بنی نصر، عواقب بدی به بار آورد و جنگ و کینه توزی بین این دو زن و خصوصاً کینه توزی عایشه، از عوامل سقوط غرناطه شد. بی کفایتی امیر ابوالحسن در اداره امور، به ویژه امر سپاه، به حدّی رسید که نیروهای نظامی برای امرار معاش، مجبور به فروش سلاح های خود شدند و بسیاری از صاحب نظران اهل تدبیر، بزرگان دولت، شجاعان و صاحبان قلاع و دژها، در این گیرودار کشته شدند.

از جمله مطالبی که در متون مختلف تاریخ آندلس به آن تصریح شده، تباهی برخی امرای آندلس، حتی در هنگام تزلزل شهر و هجوم دشمن است؛ بنا به گزارش نبذة العصر، امیر ابوالحسن با وجود پایان مهلت قرار داد صلح با مسیحیان، هم چنان به شیوه گذشته خود بود و نیروهای نظامی وی، روزبه روز پراکنده و ضعیف می شدند و پایه های

ص:358


1- (1) . مالیات غیر شرعی.

حکومت او در حال سست شدن بود؛ شدّت غفلت و رها کردن زمام حکومت به حدّی رسید که پس از انقضای صلح، هنگامی که دشمن وارد شهر حمّه (1) (در جنوب غرب غرناطه) شد، مردم متوجّه ورود آنها نشدند؛ آنان پس از ورود به شهر در محرّم سال 887ه. وارد قصبه شهر شده و دارالاماره را که از حاکم خالی بود گرفتند و درحالی که مردم در آرامش و خواب به سر می بردند، دشمن با آمادگی کامل از قصبه به شهر هجوم برده، همه مردم، از زن و مرد را قتل عام کردند و تنها گروه اندکی موفّق به فرار شدند؛ بدین ترتیب شهر به دست دشمن افتاد.

خبر سقوط حمّه برای مردم غرناطه، بسیار دردناک بود و از آن به مصیبت عظیمی یاد کردند؛ از آن جا که دولت غرناطه در برخورد با حادثه حمّه اهمال نموده و در بازگرداندنِ شهر درمانده شد، دشمن در سایر شهرهای دولت «بنی نصر» طمع کرد و خود را برای تصرّف آنها آماده نمود. از این تاریخ به بعد، دولت غرناطه، شاهد حملات پیاپی مهاجمان است. (2)

در بیست و هفتم جمادی الاولی سال 887ه. جنگ لوشه (3) روی داد؛ امّا در اثنای این واقعه فتنه نصر و سعد، فرزندان ثریا (زن رومی امیر ابوالحسن) و محمد و یوسف (پسران عایشه) رخ داد که منجر به فرار عایشه و فرزندانش به وادی آش شد؛ نویسنده «نبذة العصر» در این باره می نویسد: «شیاطین انس در روزی که خبر لوشه رسید؛ عایشه را از توطئه شوهرش علیه دو فرزندش ترساندند و آتش فتنه، آندلس را فرا گرفت و جنگ هایی بین آنها درگرفت که قلم از بیان آن شرم دارد». به گزارش مؤلّف: مسلمانان، در جنگ «بلّش» (4) و شرق مالقه در 888ه. مسیحیان را همراه با کنت های (اقناد) آنان برای تصرّف بلش و شرق مالقه آمده بودند؛ درهم شکستند. (5) سپس مسلمانان در ربیع الثانی 888ه. دچار جنگ «اللسانه» شدند که طی آن امیر محمدبن علی اسیر شد و مسلمانان شکست خوردند. امیر ابوالحسن، در این واقعه دچار بیماری شد؛ او را به شهر منکب بردند و او در آن جا درگذشت. پس از مرگ وی، برادرش (محمدبن سعد)، امر دولت غرناطه را به عهده گرفت.

ص:359


1- (1) . ALhama. در چهل کیلومتری جنوب غرناطه
2- (2) . اخر ایام غرناطه، ص56.
3- (3) . Loija.
4- (4) . Velez.
5- (5) . آخر ایام غرناطه، ص61.

مسیحیان در ادامه پیش روی خود در ربیع الاول سال 890ه. حصن های «قرطمه»، «ذکوین»، «المره» و «الشیطنین» و در دهه اوّل جمادی الاول 890ه. شهر دُنده را تصرّف کردند؛ در شعبان 890ه. حصن «مُلکین» نیز سقوط کرد و در همین سال، حصن «قنبیل» (1) و حصن های اطراف آن: «أرینه»، «ماستقر»، «اللور» و «صالح»، را تصرّف کردند. هم زمان با سقوط مرتّب دژهای غرناطه، اهل «ربض بیّازین» (2) در سال 891ه. شوریدند؛ آنان با امیر محمدبن علی بیعت کرده و وارد جنگ با اهالی غرناطه شدند.

در این اثنا، گروهی مردم را به صلح با مسیحیان فریفته و آن را برای مردم زیبا نشان داده و در انجام به سازش کشیدن مردم آنان را به طمع می انداختند؛ به طوری که همه مردم ربض بیازین خواستار برقراری صلح شدند و این کار، منجر به درگیری بین امیرمحمدبن علی و مردم غرناطه (که در بیعت با امیر محمدبن سعد بودند) شد.

درحالی که مسلمانان در حال نزاع بر سر صلح و یا جنگ بودند، شاه قشتاله در ماه جمادی الاول سال 891ه همراه با محمدبن علی، لوشه را به تصرّف خود درآورد و امیر محمد را به زندان انداخت تا به وسیله او بقیه شهرهای آندلس را به استیصال و تسلیم وادار سازد. مسیحیان، دژهای «البیره»، «ملکین»، «قَلَنبیره» و شهر منتفریه (3) را در جمادی الاخر سال 891ه گرفتند؛ در حال پیش روی مسیحیان، امیر محمدبن علی، نامه هایی به شهرها، قریه ها و دژها می نوشت و می گفت: «من صلحِ درستی با مسیحیان منعقد می کنم، پس بیعت کنید». وسوسه ها آن قدر زیاد شد که بالأخره گروهی از مردم بیازین، صلح با مسیحیان را پذیرفتند.

امیر غرناطه، محمد بن سعد (زغل) به سال 892ه. در کار بازپس گیری بلش در بیرون غرناطه بود که محمدبن علی از این فرصت استفاده کرد و از حصون شرقیّه که در آن پناه گرفته بود، وارد ربض بیازین شد و به طائفه هواداران صلح در آن جا پیوست؛ در این هنگام منادی او دائم ندا می داد: «صلح او با مسیحیان، تنها راه چاره و درست است»؛ اما به رغم این، مردم غرناطه صلح با آنان را کاری نادرست می دانستند؛ این چنین بود که آتش فتنه بین دو گروه برپا شده و مردم غرناطه و ربض بیازین یکدیگر را می کشتند و غارت

ص:360


1- (1) . combil.
2- (2) . Albaicin.
3- (3) . montefrio.

می کردند. (1) دشمن، امیر محمد بن علی را با اهدای نیرو، باروت، گندم، علف، طلا و نقره و... یاری می داد و هرچه بیشتر بر آتش فتنه می دمید و بر دامنه شر می افزود.

در بیست و هفتم محرم سال 892ه. امیر محمد بن سعد همراه با اهالی وادی آش در پی نبردی وارد ربض بیازین شد؛ دشمن بدون جنگ، شهر بلش را تصرّف کرد و همه اطراف آن را در ربیع الاول 892ه. به اشغال خود درآورد و سپس مالقه را در شعبان 892ه محاصره کرد. در هنگام عزیمتِ امیر محمد بن سعد به غرناطه، مردم این شهر در جمادی الاول سال 892ه. به محمدبن علی پیوستند و امیر محمدبن سعد، ناگزیر به وادی آش گریخت. محاصره مالقه، چنان شدّت یافت که مردم مجبور به خوردن گوشت اسب و قاطر و حتّی سگ شدند و انبوهی از آنان نیز از گرسنگی مردند؛ بدین ترتیب، سرانجام در آخر شعبان 892ه. مالقه سقوط کرد و همه غرب غرناطه: مالقه و بلش و... به دست قشتاله افتاد. شهر بسطه از ماه رجب تا ذی الحجه سال 894 را در محاصره گذراند و سرانجام در روز جمعه، دهم محرم الحرام 895ه. سقوط کرد.

دشمن صبر می کرد تا مواد غذایی شهرهای غرناطه تمام شود؛ به همین منظور، جاسوس های مسیحیان در شهرها از طعام مردم خبر می گرفتند؛ لذا مسلمانان، نان را در ماه ذی الحجه به صورت مخفی می پختند. (2)

امیر محمدبن سعد در صفر 895ه. خود را به شاه قشتاله رسانده و به او پیوست به این امید که او شهر وادی آش، دژ و قریه و شهرهایی که در اطاعت اوست را رها می کند؛ وی با همین امید پوچ، شادمان و مسرور، همراه با او وارد شهر وادی آش شد؛ همه سپاهیان و همراهان محمدبن سعد به نیروهای او پیوستند و در صف مقابل مسلمانان قرار گرفتند. شاه قشتاله، ابتدا قصبه وادی آش را گرفت و همه شهرها از المریه تا المُنکب و قریه الندول، یکی پس از دیگری زیرسلطه وی قرار گرفتند و در ماه صفر 895ه. بلاد آندلس به تصرف قشتاله درآمد و همه اهالی آن جا (مدجن) به اطاعت قشتاله گردن نهادند؛ بدین ترتیب محمدبن سعد، همه شهرها و قریه ها را به شاه قشتاله فروخت و با این

ص:361


1- (1) . اخر ایام غرناطه، ص77.
2- (2) . نفح الطیب، ج4، ص521.

کار خود، در واقع از پسر برادرش (محمدبن علی) و سردارانش که در صلح با شاه قشتاله و ساکن غرناطه بودند، انتقام گرفت!.

به رغم همکاری سودمندی که محمدبن سعد داشت؛ شاه قشتاله بلافاصله پیمان صلح را شکست و به امیر غرناطه اعلام جنگ داد؛ او ابتدا برج های «اللام»، «همدان» و «اکلاحه» را گرفت و بدین ترتیب، جز غرناطه، چیزی برای دولت اسلامی آندلس باقی نماند. شاه قشتاله که سقوط غرناطه را سقوط اسلام در آندلس می دید، همه پیمآنهای خود با شاه غرناطه را نقض کرد و با سپاهی انبوه، به همراه جماعتی از مرتدّینِ داخلی از اهالی ساکن در دژها و قریه ها که او را به قتال تحریک می کردند، غرناطه را در محاصره گرفتند؛ مردم غرناطه، در ابتدا، مقاومت جانانه ای کردند و قریه های اقلیم البشره و در 895ه. قریه البذول و حصن «اندراش» را بازپس گرفتند و امیر محمدبن سعد به المریه گریخت؛ با این وجود، در رمضان 895ه. مرتدّین و مسیحیان، قریه همدان را تصرّف کرده و دژ «شلوبانیه» (1) را بازپس گرفتند؛ سپاه قشتاله مردم وادی آش و قرای اطراف آن را اخراج کرد و سایر قرای اطراف غرناطه، از ترس سپاه قشتاله به غرناطه گریختند؛ اما مسیحیان با حیله، شایعه می ساختند که هرکس به قریه خود برگردد، در امان است؛ بدین ترتیب، جمع انبوهی از مردم، به سخن آنان اعتماد کرده و برگشتند و خود را در ذمه آنها قرار دادند.

شاه قشتاله از دوازدهم جمادی الثانی 896ه. دوره جدید محاصره غرناطه را آغاز کرد و در جریان آن و همه کشت زارها و قریه های اطراف غرناطه را نابود کرد؛ مسیحیان در زمانی کوتاه، در شهر کوچکی به نام شنتفی پادگانی برای استقرار دائم نیروهای خود در اطراف غرناطه بنا کردند که هسته بنای شهرهای مسیحی در آینده شد. مسیحیان با کمک این پادگان، هر روز از یک ناحیه، غرناطه را مورد هجوم قرار می دادند؛ بدین ترتیب، هفت ماه قتل و کشتار جریان داشت تا این که زمستان فرا رسید و برف و باران همه جا را گرفت و راه ها از البشره که راه طعام مردم بود بسته شد و گرانی بیداد کرد و مسلمانان از طعام محروم شدند؛ در ماه صفر 897ه. گرسنگی حاکم شد؛ بسیاری از بزرگان لشکر جان سپردند و دشمن، هر روز قوی تر و مردم غرناطه ضعیف تر می شدند؛ عام و خاص بزرگان

ص:362


1- (1) . salobrena.

شهر که گرفتاری مردم را می دیدند، از امیر محمد، تقاضا نمودند که از شاه قشتاله درخواست صلح کند؛ نویسنده این گزارش، تهمت خیانت به امیر غرناطه را مردود شمرده و نوشته است: بسیاری از مردم می پندارند، امیر غرناطه و وزیر و سردارانش از پیش، با شاه قشتاله بر سر تسلیم شهر تبانی کرده و در اعلام آن از مردم هراسناک بوده و در حال ملاطفت و راضی کردن آنها هستند.

مفاد پیمان و توافق با قشتاله برای مردم خوانده شد و آن را برای شاه قشتاله فرستادند و امیر محمدبن علی، غرناطه را به سمت شهر ملیله در مغرب ترک کرد و سپس به قابس عزیمت نمود. از قضا، شهر قابس دچار گرانی، قحطی، وبا و طاعون شد و گروهی از مردم شهر، فرار کردند. مردمی که از آن جا به آندلس می رفتند، این خبر را به غرناطه بردند و لذا مسلمانان از ترک غرناطه خورداری کردند. اوطان و الدجن تصمیم گرفتند و شاه غرناطه معاهده را نادیده گرفت و مسلمانان را از غرناطه اخراج کرد و فقط به اولاد سراج اجازه بقا داد و از آنها خواست مسیحی شوند و فرمان داد که در آندلس کسی که با صدای بلند «لا اله الا الله» بگوید، نباید در شهر بماند؛ مگر آن که در قلب خود بگوید.

مردم می دیدند که فرزندان آنها به خوردن خوک، میته و شراب روی آورده اند و آنها نیز قادر به انجام کاری نیستند و کسانی که از مسیحی شدن امتناع می کردند، قتل عام شدند.

آخرین هسته های مقاومت در قرای اطراف غرناطه؛ مانند: وَنْجَر، البشر، أندَراش و بَلَّفِیق شکل گرفت که بعد از مدتی مقاومت و انجام حدود بیست وسه جنگ، سرانجام مقرر شد تا تنها با لباس، آندلس را ترک کرده و به مغرب بروند. کفر، همه جا را فرا گرفت و اثری از اسلام در غرناطه باقی نماند. (1)

پس از باز پس گیری

اندکی پس از سقوط کامل آندلس، دولت اسپانیا همه معاهدات خود با مسلمانان را کنار گذاشت و اقدامات گسترده ای را جهت کنترل جمعیت مسلمانان باقیمانده در برخی شهرهای اسپانیا انجام داد. در این دوران، مسیحیان فاتح، از پیروان اسلام به عنوان

ص:363


1- (1) به ضمائم، تصویر شماره 19 مراجعه شود.

«موریسک ها» ( Moriscos تصغیر کلمه Moros و به معنای مسلمانان یا عرب های حقیر است) (1) و «الغرباء» یاد می کردند. (2) آنان، «مدجنان» را که بیشترین تعداد آنها در غرناطه، بلنسیه، سرقسطه و در بلاد آراگون به سر می بردند، به طرق مختلف، مجبور به پذیرش دین مسیح نمودند. دادگاه هایی که مدعی العموم آن، قاضی القضات محکمه تفتیش عقاید ( inquisicion) بود، برنامه ای حساب شده جهت انجام این هدف بود. با برپایی محاکم تفتیش عقاید در سراسر اسپانیا، با هدف پاک سازی کامل اسپانیا از اسلام، اوضاع دشوار و غیر قابل تحمّلی برای مسلمانان باقیمانده در اسپانیا فراهم گردید؛ محاکم تفتیش عقاید، با سیاست تندِ خود، از هر شیوه ای، از جمله شکنجه و آزار، برای انجام مقاصد خود بهره می گرفتند.

سرنوشت مردم آندلس را در این برهه از تاریخ اسپانیا، در تاریخ بی نظیر دانسته اند؛ مردم چنان که به کفر خود به اسلام اقرار نمی کردند به قتل می رسیدند. (3) سرانجام، دادگاه های تفتیش عقاید، منجر به مسیحی شدنِ مردم غرناطه شد؛ آنها مردم آندلس را با انواع شیوه وادار به پذیرش مسیحیّت کردند. اوامر و قوانین جدیدی پی درپی برای سرکوبی مسلمانان صادر می شد.

با وجود این همه اختناق و فشار، «موریسک ها» نیز، با تشکیل گروه هایی، اقدام به عملیات نظامی علیه دولت اسپانیا می کردند. (4)

از جمله معروف ترین شورش ها، به رهبری فرج بن فرج صورت گرفت. تحریم حمل سلاح، تحریم گفت وگو به زبان عربی و ممنوعیّت حفظ قرآن و کتاب های عربی به این معنا که نقض کننده آن مرتکب کفر و ارتداد شده و به اعدام محکوم می شد. موریسک ها هم چنین باید به خط «الخمیادو» (الاعجمیه) می نوشتند شمار موریسک ها در حدود قرن شانزدهم، ششصد هزار تن بوده است.

سرانجام در اواخر عصر فیلیپ دوم، فرمان اخراج کامل موریسک ها به سال 1582م

ص:364


1- (1) . خانه محل مورسیک ها را Moreliu و خانه محل یهودیان را chetto می گفتند.
2- (2) . تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج5، ص327.
3- (3) . تاریخ دولت اسلامی در آندلس، ج5، ص304. ازهار الریاض، ج1، ص69، 70، 71.
4- (4) . از جمله این قیام ها، قیام مولای عبدالله در 1539م. همچنین انقلاب هارس های موریسکی در سراسر آندلس شکست خورد.

صادر شد؛ فیلیپ سوم نیز، در 1599م مقررات اخراج موریسک های عرب را اجرا کرد؛ او، تا حدِّ زیادی تحت تأثیر دوک دلرما بود که رأی وی، بر نابودی جمیع مورسیک ها قرار داشت. موریسک ها در 1608م متهم به همکاری با سلطان زیرا سامرینی، در حمله به اسپانیا شدند و لذا در ماه ژانویه 1609م بار دیگر در مجلس دولت، اخراج آنان به علل دینی و سیاسی ضروری شمرده شد، بدین ترتیب موریسک ها ناگزیر، با چندین کشتی، به طور دسته جمعی از راه فرانسه به ایتالیا رفتند. و برخی نیز، از راه دریا، به مصر، شام و قسطنطنیه کوچ کردند. تعداد موریسک های مسلمانِ اخراجی را سه میلیون و برخی، یک میلیون نفر و در روایات عربی ششصد هزار نفر ثبت شده است. برخی به افریقیه و گروهی به شرق سفر کردند؛ البته حتی هنوز هم در ایالات مانند بلنسیه، غرناطه و لامنشا، جماعتی از مردم اسپانیا وجود دارند که در لباس و عادات، بر سنن موریسک ها هستند و از مراسم خاص مسیحی ها بی خبرند. (1) در برخی از نوشته ها، با ارائه آمار، گزارش مختصری مهاجرت موریسک ها به شهرهای مختلف آمده است:

- حدود هفتاد هزار تن به ملیله و فاس؛

- اهالی المریه در نصف روز به تلمسان؛

- اهل مالقه به بادس؛

- اهل جزیره خضرا در نیم روز به طنجه؛

- اهل رنده، سبطه، حصن موجر، قریه قردوش و حصن مریتل به تطوان و اطراف آن؛

- اهل ترقه به مهدیه؛

- اهل منسین به بلد الریف؛

- اهل دانیه و اهل جزیره صقلیه در طول چهار روز به تونس (2) و الجزایر و قیروان؛

- اهل لوشه و قریه الفنی.

ص:365


1- (1) . در مورد اخراج مورسیک ها و آثار آن بر اسپانیا، قضاوتهای بسیار متفاوتی از سوی محققان شده است؛ ر.ک: تاریخ دولت اسلامی در اسپانیا، ج5، ص406، 405.
2- (2) . یک بخش از رساله دکترای مؤلف به مسئله مهاجرت آندلسی ها به افریقیه (تونس و الجزایر شرقی و...) اختصاص یافته است و اسامی مهم ترین اشخاص و خانواده های مهاجر مسلمان که نقش اساسی در انتقال علوم اسلامی از آندلس به افریقیه داشته اند، ذکر شده است.

هم چنین برخی از مردم غرناطه، مرشانه و البشر، به قبیله غماره در زاویه «سیدی احمد الغزال» و اهل بربره، برچه، بوله و اندراش به بین طنجه و تطوال و برخی نیز به قبیله «بنی سعید» از عماره و اهل مربنیه شهر ازیله و مردم شهرهای بکش، شیطه و قریه شریش، به سلا، و باقی اهل غرناطه، در پانزده روز به بجایه، وهران، برشد، زواله، مازونه، نفطه، قابس، سفاقس، سوسه و اهل طریف در به أسفی، زمّور و انفه و اهل قلعه به اجدیر پناهنده شدند.

رومی ها که خود حرکت مسلمان به مغرب را دیدند، باقی مسلمانان را به مسیحیت فرا خواندند و مردم با اکراه به دین مسیحی در آمدند؛ مگر عده ای که اسلام آنها مخفی ماند.

ص:366

منابع، برای مطالعه بیشتر

- غروب آفتاب در آندلس، محمد سید طنطاوی؛ عبدالجبار الرفاعی.

- اخبار العصر فی انقضاء دولة بنی نصر، مؤلّف ناشناخته.

- خاطره سقوط آندلس، احمد رائف.

- کیف صناع الاسلام من الآندلس.

- تاریخ دولت اسلامی در آندلس.

ص:367

ص:368

29- تاریخ تشیع در آندلس

آندلس، از جمله نقاط جهان اسلام است که آیینِ تشیع از نخستین ایام شکل گیری آندلس اسلامی از ورود به آن ممنوع شد و دولت اموی آندلس، چنان که در شرق به قلع و قمع شیعیان پرداخته بود، همین سیاست را با شدتِ بسیار بیشتر، با تشیع در غرب اسلامی، به ویژه آندلس، در پیش گرفت؛ با استحکام و عمق ریشه های تشیع در مغرب و افریقیه، به سبب بنیان دو دولت قدرتمند «ادریسی» و «فاطمی»؛ آندلس، علی رغم همه تلاش های امویان، نتوانست از نفوذ تشیّع دور بماند و نیروهای شیعی در گوشه و کنار آندلس پراکنده شدند و فرهنگ تشیع، در مجموعه ادبیات آندلسی، منعکس شد؛ نیروهای انبوهی از فاتحان آندلس از شیعیان بوده و یا از نسب هاشمی برخوردار بودند و لذا در مجموعه سامانه های تشکیلاتی دولت اموی، وظیفه «نقابت» همانند همین وظیفه در شرق در مورد اشراف و هاشمیان آندلس در دوره اموی وجود داشت.

پس از فتوحات، شورش های گسترده مردمی در «ثغراعلی» و بخش جنوبی آندلس که توسط «علویان» حمایت می شد، گزارش شده است: شورش عبدالرحمن بن معاویه (172ه)؛ شورش شقنا بربری (161ه) که خود را از فرزندان امام حسین(علیه السلام) می دانست و شورش شیعیان در زمانِ حَکَم از این موارد هستند. افرادی از وابستگان تشیع نیز کوشیدند تا زمینه های حضور این مکتب را در آندلس فراهم سازند؛ از جمله آنها می توان ابن مسره قرطبی (319ه)؛ ابن هانی آندلسی (361ه) ابن زیدون (464ه) را نام برد؛ ابن ابّار (کاتب دولت حفصی) نیز از جمله افرادی است که جان خود را در این راه از دست داد.

ص:369

استبداد و تعصب امویان در آندلس، همه گروه های اسلامی ضد اموی، از جمله شیعیان را در آندلس به شدت سرکوب و نابود کرد و یا فراری داد و تنها افکار و آثار امویان اجازه حضور درآن جا را پیدا کرد؛ در حاکمیتِ مطلق استبدادی امویان و تعصب بسیار شدید آنها نسبت به تشیع؛ و با توجه به این که امویان به هر شکلِ ممکن، اجازه حکومت آرام به فاطمیان و ادریسیان در مغرب را ندادند؛ گروهی از نوادگان ادریس، بنیان گذار دولت علوی ادریسی در مغرب اقصی، که در دستگاهِ دولت اموی مشاغلی داشتند؛ از فرصت هرج ومرج و فتنه دوران امویانِ آندلس نهایت سود را بردند و با کمک یاران بربر خود، دولت اموی آندلس را از صحنه روزگار محو کردند؛ اگر چه اسناد و مدارک مربوط به تلاش های تشیع در آندلس، بسیار اندک و بسیاری از آنها به طور قطع، به وسیله مورخان اموی و مورخان متعصب مرابطین و سلسله های بعد از آنها نابود شده است، لکن وجه اهمیتِ سلسله کوچک «بنی حمود» که بنی امیه را از آندلس برانداختند به قدری است که این سلسله، مورد توجه برخی خاورشناسان آندلس شناس قرار گرفته است و آنها از دویست سال پیش به این سو تحقیقاتی راجع به بنی حمود که پرچم سیاست شیعی در آندلس را به مدت چهل سال برافراشته نگه داشتند، ارائه داده اند؛ در میان این خاورشناسان، دوزی (1) مقام نخست را داراست، با این وصف دراین جا یکی از آثار خاورشناسان که در قرن نوزدهم راجع به بنی حمود تألیف شده است را می آوریم. در مقاله ای از مؤلف در مورد آغاز حضور تشیع در آندلس و سرانجامِ آن، بحث شده است و جایگاه تشیع در آندلس مبرهن گردیده است. (2)

ص:370


1- (1) . Dozy.
2- (2) . فصلنامه تخصصی تاریخ اسلام، سال 1380، ش 8، ص45.

30- سقوط خلافت در قرطبه و ظهور دولت بنی حمود،

اشاره

نخستین دولت شیعی در آندلس

در آخرین سال های خلافتِ قرطبه، درگیری هایی بین دو گروه مغربی و اسپانیایی برای دستیابی به قدرت سیاسی در اسپانیای اسلامی آغاز شد؛ در آغازِ نزاع، دو گروه، حامی خلیفه اموی بودند؛ اما با فروپاشی امپراتوری وسیع اموی و آغاز دوره ملوک الطوایف، «بنی حمود» جانب مغربی ها را گرفتند؛ درحالی که «بنی عباد» در اشبیلیه به حمایت آندلسی ها برخاستند.

در گروه دوّم، عناصری به ظاهر با اندیشه های متفاوتی جمع شده بودند که حس مشترکی در کینه توزی نسبت به آفریقایی های مهاجر از برالعدوه داشتند و درصدد تشکیل دولت نوین و خالصی بودند که تنها خواسته های آندلسی ها را برتابد. این جناح از نژادهای مختلف «سَلتی»، «عرب»، «صقالبه» و «بربرهای اسپانیایی شده» شکل گرفته بود.

ابن صمادح المری (صاحب المریه)، ژشقهش؛ ابن رُفیل (امیر ستقوره)؛ (1) ابن ابی قره (صاحب رنده) (2) البرزالی (صاحب قرمونه)؛ (3) ابن نوح (صاحب مورور)؛ (4) ابن حزرون (صاحب الارک)، (5) رهبری ابن عبّاد را پذیرفتند و بنی عبّاد حاکمان اشبیلیه و رهبران این حزب، جهت استحکام مواضع و کسب قدرت به هر وسیله ای متوسل شدند و مکر و

ص:371


1- (1) . Sagura.
2- (2) . Rada.
3- (3) . Carmana.
4- (4) . Morom
5- (5) . Arcps.

حیله در راه رسیدن به هدف و مصالح، نزد آنها مشروعیت پیدا کرد؛ آنها، هیچ گونه تنفّری از پیمان با مسیحیان نداشتند، حتی اگر چنین اتحادی به ضرر جامعه اسلامی تمام می شد؛ زیرا حرص، طمع و شوق تشکیل دولت ملی بر غرایز و وجدان دینی، غلبه داشت؛ بعد از چند قرن، بسیاری از مورخین مسلمان، این حوادث را روایت کردند و بدون هیچ تردیدی تأکید کردند که آندلسی ها و بربرها برای دستیابی به قدرت سیاسی در آندلس به قیمت مصالح عالی اسلام اقدام نموده اند.

ابن عذاری، گروه هایی را که زیر پرچم «عبادیین» متحد شدند «اهل آندلس» و کسانی را که زیر پرچم «بنی حمود» اجتماع کردند «اهل البربر» نامیده است؛ (1) اما ابن خطیب از قهرمان این نزاع (ابن عبّاد) با نام «صاحب الجماعه» یاد نموده و رهبر جناح افریقیه را با عنوان «صاحب البربر» وصف کرده است؛ (2) این حزب متشکّل از عناصر بربری بود که تا پایان عصر خلافت در آندلس، هنوز شکل آندلسی به خود نگرفته بودند؛ «زناتی ها» و «صنهاجی ها»یی که نزاع پیشین خود در افریقیه را به آندلس آوردند؛ (زناتی ها در سرزمین های جنوبی آندلس و صنهاجی ها در دو استان جیّان و غرناطه مستقر شدند)، در طول جنگ داخلی که موجب سقوط خلافت شد، هم چنان به آتش کینه های گذشته خود دامن زدند و زمانی که «بنی عبّاد» عزم توسعه اراضی و الحاق استآنهای مجاور به مملکت خود را نمودند، گروه مقابل، مصمم به تصرّف سراسر اسپانیای اسلامی شد؛ به رغم این درگیری ها، آنان، در برابر خطر مشترک، اختلاف خود را کنار گذاشته و نزاع پیشین خود را فراموش کردند و پیمان مستحکم بربری در برابر اتحاد آندلسی ها تشکیل دادند.

«بنی حمود» تا زمان مرگ خلیفه یحیی، رهبری حزب آفریقایی را به عهده داشتند و به این رهبری می بالیدند و از پیش، خود را برای رسیدن به آن آماده کرده بودند؛ اما بعد از مرگ خلیفه، رهبری به ناچار به بادیس (بزرگ خانواده بنی زیری) در غرناطه منتقل شد؛ در حقیقت این بربر، حاجب یا صاحب مقاطعه خلیفه حمودی مستقر در مالقه بود و صاحب غرناطه، تا فروپاشی مملکت «بنی حمود» مطیع اوامرِ صاحب مالقه بود؛ در حقیقت، او درصدد الغا و براندازی خلافت بنی حمود نبود و جرأت این کار را هم نداشت؛ اما در

ص:372


1- (1) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص220.
2- (2) . ر.ک: به کتاب اعمال الاعلام، ج3، ص148، 149.

عین حال به دنبال کسب قدرت بود که سرانجام آن را به دست آورد. (1)

در طی ثلث اول قرن یازدهم میلادی حمودیان در مالقه به عنوان خلیفه مستقر شدند و بخش بزرگی از بربرها چنان که ذکر شد، خلافت آنها را گردن نهادند.

در واقع، اینان به علّت بی ثباتی منطقه حکومت خود و نیز بی اعتباری مقام خلافت که مایه افتخار آنها بود، موقعیتی کاملاً متناسب با دولت مستقل ملوک الطوائف به دست نیاوردند. این دولت، استقلال خود را تا هجوم بادیس به سال1057م چند سال بعد از نیمه قرن یازدهم میلادی حفظ کرد و سپس به دولت «بنی زیری» ملحق شد.

حمودیان طائفه ای بربر بودند که به خواست خلفای اموی قرطبه به اسپانیا آمدند و در خدمت اهداف سپاه اموی در آفریقا قرار گرفتند.

علی بن حمود

نسبت حمودیان به ادریس (مؤسس شهر فاس) و به سلسله ای شریف از خانواده علوی از نوادگان پیامبر(صلی الله علیه و آله) می رسد؛ با وجود اصالت عربی، حمودی ها بربر بوده و زبان عربی را نیز به لهجه زناتی اصیل تکلم می کردند. در آغاز قرن یازدهم میلادی، حمودیون در اسپانیا مستقر شدند، به روایت ابن حیان: سپاه سلیمان المستعین در بیست و سوم ربیع الاول سال 401ه. در ینایر 1010م به «مدینة الزهرا» هجوم آورد و خلیفه، ولایت شقنده (2) را به رهبران علوی (علی و قاسم، فرزندان حمود) داد. (3)

وقتی استآنهای جنوب اسپانیا، زیر سلطه آنها قرار گرفت ولایت سبته و توابع آن به علی بن حمود واگذار گردید و جزیره خضرا، طنجه و أصیلا (4) به قاسم بن حمود سپرده شد، خلیفه متوجه نبود که کلیدهای تنگه (جبل الطارق) را به دست کسانی داده است که در واقع دوست او نیستند. تصمیم خلیفه، اطرافیان سلطان اموی را از جانب بربرهایی که او را روی کار آورده بودند، نگران ساخت که کار او را ضد مصلحت دولت دانستند و سرزنش کردند؛ امّا چون علویان به دنبال کسب خلافت بودند، دور کردن آنها از پایتخت،

ص:373


1- (1) . زیریان، با اهمیت ترین الگوی سیاسی در اسپانیا را ارائه کردند.
2- (2) . Saqunda.
3- (3) . ابن عذاری، البیان المغرب، ج3، ص113.
4- (4) . Arcila.

حاکی از بینش درست سیاسی خلیفه است. از جمله مخالفانِ اقدام خلیفه، عبداللّه البرزالی (حاکم استان جیّان) بود؛ (1) وی با انتقاد از خلیفه گفت: «امیرالمؤمنین! ولایت مغرب را به علویان دادی؟»؛ گفت: «آری». گفت: «آیا علویان طالبیان نیستند؟». گفت: «آنها حشراتی بودند، شما ایشان را اژدها کردید». گفت: «کار انجام شده است». (2) به زودی خلیفه متوجه اشتباهی که مرتکب شده بود گردید.

برخی از موّرخان عرب تأکید کرده اند هشام دوم که در زندان مستعین به سر می برد از علی بن حمود خواست تا او را از زندان آزاد کند و به تخت سلطنت برگرداند و ولایت عهدی پاداش او باشد؛ به گفته این گروه از موّرخان، هشام دوم، یکی از افراد مورد اطمینان خود را به سبته فرستاد تا نامه درخواست کمک خلیفه معزول را به علی بن حمود برساند. به سال 404ه، در فاصله بین تموز 1014 1013م دو تن از شخصیت های برجسته سبته (قاضی محمّد بن عیسی و فقیه ابن یربوع) وابستگان خلیفه قرطبه (مستعین) از ورود فرستاده هشام و مأموریت او در سبته آگاه شدند و آن را به خلیفه گزارش کردند و هم زمان، علی بن حمود دستور دستگیری و قتل آن دو را صادر کرد. (3)

علی بن حمود، آن گاه نزد زاوی بن زیری و هم پیمانان خود در اقلیم غرناطه رفت و آنها را از نامه رسمی هشام دوم که حاکی از نیّت او در این مأموریت بود آگاه کرد و از آنها برای اجرای مناسب اهداف خود کمک خواست و در سبته اعلام استقلال نموده و آماده تصرّف قرطبه و کسب مقام خلافت شد. وی در بهار سال 406ه/1016م از تنگه «جبل الطارق» عبور کرد و با لشکر نیرومند و بزرگی از یاران خود در مالقه فرود آمد و از آندلسی ها خواست تا به او بپیوندند. حاکم مالقه، مرکز استان جنوبی آندلس (پیشتر ریّه شغعش مرکز بود) که شهری پرجمعیّت بود و در پناه درّه بزرگی قرار داشت و نیز، فرمانده قصبه آن (عامر بن فتح) به خلیفه قرطبه وفادار باقی ماندند؛ امّا علی بن حمود، حلقه محاصره مالقه را تنگ تر کرد و با نیروی عظیم نظامی حاکم مالقه را مجبور به تسلیم درّه مزبور نمود. (4)

ص:374


1- (1) . jean.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص114، 115.
3- (3) . همان، ص116.
4- (4) . ابن عذاری، تاریخ خروج علی بن حمود از قرطبه و حرکت او به مالقه را در 405 ه آورده است.

علی بن حمود، پیروزمندانه وارد مالقه شد و ساکنان شهر با او به عنوان رهبر قیام منسوب به خلیفه مخلوع هشام دوم بیعت کردند و اهالی مالقه نخستین اسپانیایی هایی بودند که به اطاعت او درآمدند و او را در اجرای مأموریتش همراهی کردند.

علی بن حمود، خلیفه حاکم قرطبه

علی بن حمود نخستین هاشمی بود که بر اسپانیا حکومت کرد. او از ناحیه پدر و مادر علوی بود؛ مادرش (بیضا) دختر عموی همسرش بود؛ از همسر وی لبّونه، (دختر محمد عریزل) دو پسر (یحیی و ادریس) و یک دختر که مورخان اسم او را ذکر نکرده اند، باقی ماند. آن دختر را به ازدواج پسر برادرش (محمدبن القاسم) درآورد. (1) علی بن حمود، پس از سلطه بر مالقه، پسرش (ادریس) را بر آن گمارد و پسر دیگرش را نیز در سبته حاکم ساخت و ولایت اشبیلیه را به برادر بزرگ خود (قاسم) واگذار کرد. (2)

خیران عامری و رهبران زیری، با وجود پیمانی که با علی منعقد کرده بودند، هم چنان مردد بودند و با مشاهده نخستین پیروزی علی بن حمود، ولایت او را پذیرفتند. علی، در المونیکار (3) با خیران روبه رو شد و آنان در نیمه راه، بین مالقه و المریه، باهم پیمان اتحاد بستند و چیزهایی را که برای حمله به قرطبه لازم بود تهیه کردند.

در این گفتار، ما شرایطی که باعث پیروزی علی در قرطبه شد را دنبال نمی کنیم و حتی به تاریخ حکومت او نمی پردازیم، زیرا این دو موضوع به طور مستند مورد تحقیق قرار گرفته اند؛ بنابراین، در نوشتار حاضر، تنها به ذکر این مطلب بسنده می کنیم که علی بن حمود در روز بیست و سوم محرم سال 407ه/دهم تموز 1016م مرکز خلافت آندلس را تصرّف کرد و وارد کاخ خلافت شد؛ نیروهای فاتح، خیران و دوستان او، همه نقاط

ص:375


1- (1) . دوزی و قدیره Godera و غیلین رویلس با استناد به عبدالواحد مراکشی، روایت کرده اند که عامربن فتوح زمانی که در پشت دیوارهای مالقه بدون مقاومت تسلیم شد با علی بن حمود عهد بست؛ اما ابن عذاری تأکید می کند که حاکم مالقه به مستعین وفادار ماند و حمودی شهر را گرفت و دستور قتل عامربن فتوح را صادر کرد؛ البیان المغرب، ج3، ص116.
2- (2) . ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب، ج3، ص119، 131، ابن عذاری در نسب علی بن حمود می نویسد: علی بن حمود بن عبدالله بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن علی بن ابی طالب... .
3- (3) . almunecar.

کاخ را با دقّت و جدّیت تمام جست وجو نمودند؛ اما هشام دوم را در آن جا نیافتند.

علی، ادّعا کرد که جسد هشام دوم را پیدا کرده و مستعین را به قتل خلیفه پیشین متهم کرد و با دست خود او را به قتل رساند و به دستور او برادر خلیفه و پدر سالخورده او را نیز به قتل رساندند. وی آن گاه روز بعد خود را جانشین خلیفه (هشام دوم) معرفی کرد و حامیان او و افراد مشهور از اعیان قرطبه که در یکی از دروازه های کاخ سلطنتی در «باب السُّده» تجمّع کرده بودند با او بیعت کردند. (1) کُنیه او «ابوالحسن» و «امیرالمؤمنین» نامیده شد و لقب «الناصر لدین اللّه» گرفت. در آغاز خلافت، پنجاه و دو سال از عمر او می گذشت؛ اما هنوز به سن پنجاه و سه سالگی نرسیده بود (خلافت او یک سال و نه روز طول کشید) که در کاخ سلطنتی قرطبه، به دست سه تن از اطرافیان صقلبی خود در شب اول ذی القعده 408ه/بیست و یکم مارس 1018م به قتل رسید. او پیش تر، پسر خود (یحیی) را به ولایت عهدی برگزیده بود. (2) هنگام قتل علی بن حمود برادر او (قاسم بن حمود) بر اشبلیه حکومت می کرد و پسر بزرگ و ولی عهد خلیفه متوفی -یحیی- در سبته در قلاع افریقیه به سر می برد. و پسر دوم او (ادریس) در مالقه در کنار پلی که حمودی ها در اسپانیا بنا کردند، حکومت می کرد. (3)

قاسم بن حمود

بربر وصیت سیاسی خلیفه راحل را زیرپا گذاشتند و به رغم ولایت عهدی یحیی با قاسم بیعت کردند. او برای شرکت در مراسم سوگند وفاداری (که قرطبی ها آن را در روز سه شنبه چهارم ذی القعده 408ه/بیست و پنجم مارس 1018م سه روز بعد از مرگ برادرش، علی بن حمود برگزار کردند) از اشبیلیه به سوی قرطبه به سرعت در حرکت بود. (4) یحیی،

ص:376


1- (1) . همان، ص117، 122.
2- (2) . همان، ص119، 120؛ ماهها براساس ماههای قمری است و تعیین یحیی به عنوان ولی عهد روی سکه ثبت شده است. علی بن حمود در سکه هایی که ضرب کرده، یحیی را به عنوان ولی عهد معین نموده است؛ ر.ک: قدیره در: Critico sober history y monedas de los Hamnudis PP.427 - cadera F. Estudio.
3- (3) . همان، ص129.
4- (4) . همان، ص124، چهارم ذی القعده که در شب بیست و چهار می1018م. شروع و در غروب روز بعد تمام شد.

مدعی خلافت، چون زمینه مناسبی جهت مقابله با عمویش به دست نیاورد، خلافت او را پذیرفت و تنها به حکومت مالقه و دژهای مرزی افریقیه بسنده کرد و موقعیت خود را در آن جا تثبیت نمود؛ او از سبته به پایتخت آندلسی رفت و برادرش ادریس را امینِ سرّ و جانشین خود در مغرب قرار داد و هر دو برای سرنگونی حکومت قاسم در فرصت مناسب پیمان بستند؛ اما قاسم، پسر برادرش یحیی را جانشین خود نمود و دخترش فاطمه را به عقد او درآورد. و گویا با این کار قصد داشت سلطنت از دست رفته یحیی را جبران کند.

خلیفه جدید که روز بیعت، عمر او از شصت و یک سال گذشته بود به جز دخترش (فاطمه) دو فرزند پسر (محمد و حسن) داشت؛ او مردی بسیار بخیل و پرهیزکار بود و درجه زهد او به حدی رسید که نبیذ خرما را از ترس مخالفت تعالیم اسلامی نمی نوشید.

روابط بین این عمو و پسر برادرش (یحیی) دوستانه نبود و یحیی، پنهانی، در کار توطئه علیه خلیفه بود که سرانجام شکل شورش مخفی به خود گرفت؛ به زودی قاسم در اخلاص او دچار تردید شد. و از او به بزرگان دربار شکایت کرد؛ اما آنها به نگرانی خلیفه اهمیّت ندادند، چون علاقمند به گسترش دشمنی بین آنها بودند. یحیی با پیدا کردن دشمنان جدید علیه خلیفه و افزایش تعداد یارانش نیروی کافی را برای انجام عملیات انقلابی به دست آورد و آشکارا بر ضد عموی خود قیام کرده و به قرطبه حمله نمود؛ عموی او به خیانت نزدیکان خود پی برد و پیش از رسیدن شورشیان به قرطبه، شهر را ترک کرد و به اشبیلیه گریخت و در آن جا مورد استقبال بخش بزرگی از مردم و تعداد بی شماری از یاران خود قرار گرفت. خلافت او، سه سال و پنج ماه و بیست روز طول کشید؛ با خروج قاسم از قرطبه، بربرها در کاخ سلطنتی، منتظر ورود سرور جدید خود شدند؛ یحیی، بدون هیچ مشکلی وارد شهر شد و آندلسی ها و بربرها با او بیعت کردند. این، بیعت، در روز دوشنبه جمادی الاول 420ه/1012م نه ماه بعد از فرار عمویش انجام شد.

یحیی، رفته رفته به آندلسی ها نزدیک شد و علما و ادبا را در دربار خود جمع کرد و ابوالعباس احمدبن بُرد را کاتب و محمدبن فرضی و ابن بکر بن ذکوان را وزیر خود قرار داد و با مردم به مدارا و دوستی رفتار کرد. وی هم چنین بر حقوق کارگزاران و کارمندان خود افزود. یحیی نسبت به نزدیکان خود به ویژه نسبت به شعرایی که مدح و ثنای او می گفتند،

ص:377

مردی بخشنده بود. برخورد مناسب یحیی با آندلسی ها، از سوی دیگر، موجب خشم بربرهایی شد که او را به سلطنت رسانده بودند؛ بنابراین، وی از ترس این که به وسیله آنها عزل شود قرطبه را ترک کرد و به مالقه که در آن جا احساس امنیت کامل می کرد رفت. او پیش از عزیمت به مالقه به مدت هجده ماه قدرت را در قرطبه در دست داشت؛ در طی این ایام، قاسم، اشبیلیه را پایتخت خود قرار داده و خود را خلیفه خواند و امیرالمؤمنین نامیده شد و ساکنان شهر خلافت او را پذیرفتند. با این وصف در یک زمان دو خلیفه در آندلس حکومت می کرد که مورد پذیرش قدرت های محلی بسیار نزدیک به هم قرار گرفتند؛ این حادثه را برخی از مورخان عرب، کاری شرم آور و ناپسند دانسته اند.

بازگشت دوباره قاسم به قرطبه

وقتی به قاسم خبر رسید که یحیی، پسر برادرش، قرطبه را ترک کرده است به سرعت، خود را به پایتخت خلافت رساند. او روز سه شنبه، هفتم ذی القعده سال 413ه/یازدهم شباط 1023م وارد قرطبه شد. قرطبه ای ها با او تجدید بیعت کردند و او مقام ولایت عهدی را که به نام پسر برادرش (یحیی) بود ملغی ساخت و آن را به پسرش (محمد) داد.

پایان سرگذشت قاسم بن حمود

بعد از شش ماه و چند روز حکومت قاسم بر قرطبه، مردم این شهر، علیه او شوریدند و در روز سه شنبه بیست و یکم جمادی الثانی سال 414ه. مصادف با نهم ایلول (1) 1023م او و یاران بربرش را محاصره کردند. به گفته یکی از مورخان عرب، اهالی قرطبه روز چهارشنبه شانزدهم رمضانِ همان سال، در جنگی سخت آنها را شکست داده و مجبور به ترک شهر کردند؛ قاسم بن حمود در پی این ماجرا، به دنبال پناه گاهی به اشبیلیه رفت؛ اما مردم آن جا نیز از او استقبال نکردند و درهای شهر را بر وی بستند و خویشان او را که در کاخ سلطنتی به سر می بردند از شهر بیرون کردند. او سرانجام به شهر شریش (2) پناه برد که در آن جا پسر برادرش (یحیی) او را دستگیر و در مالقه زندانی کرد. او تا هنگام وفات

ص:378


1- (1) . از ماه های رومی.
2- (2) . JEREZ.

یحیی در زندان بود و بعد از وفات یحیی، به دستور برادر و جانشین او (ادریس) در ماه شعبان 427ه/حزیران 1036م در زندان کشته شد و جسدش را به پسرهایش (محمد و حسن) که در جزیره خضرا به سر می بردند، دادند. قاسم هنگام مرگ هشتاد سال داشت.

خلافت المستظهر

همان روز که قاسم و بربرها شکست خورده و از قرطبه گریختند، اهالی این شهر با یکی از «امویان» از نسل «بنی امیه» بیعت کردند و حکومت را به عبدالرحمن المستظهر که جوانی پرشور، پرعاطفه، دارای ذوق ادبی بالا و چهره ای فرهنگی که در رؤیای احیای شکوفایی عهد خلافت اموی بود دادند؛ اما وی از حکومت بر قرطبه ناتوان بود چون شهر، در اضطراب و آشوب می سوخت و درگیری سیاسی و طبقاتی و کینه نژادی نیز به آن دامن می زد.

گروهی از اشراف قرطبه، در توطئه ای مستظهر را دستگیر و زندانی کردند و حکومتی از رجال ادب تشکیل دادند. حکومت کوتاه مدت چند هفته ای آنها به برگزاری جشنواره های شعر گذشت. با این وجود یحیی، در استان مالقه، هم چنان حوادث قرطبه را دنبال می کرد که فتنه جدیدی قرطبه را فراگرفت و المستظهر در روز شنبه سوم ذی القعده همان سال (هفدهم کانون دوم 1040م) کشته شد.

المستکفی بالله

پس از مرگ المستظهر، شورشیان، حکومت را به اموی دیگری به نام امیرمحمد، نوه عبدالرحمن سوم (الناصر) که نامزد طبقه فقیر بود دادند. او لقب المستکفی بالله گرفت. یکی از مورخان او را در همه چیز با حَکَم عباسی (المستکفی بالله) که همین نام را داشت تشبیه کرده است. هر دو فاسق بودند و دو زن فاحشه بر امور آنها سلطه داشتند؛ هردو 51 سال عمر کردند و دقیقاً یک سال و پنج ماه نیز، حکومت کردند. هم چنین هر دو دوران کودکی خود را با یتیمی سپری کردند. مستکفی در واقع به خلاف خلیفه پیش از خود، فردی تنبل و خسیس بود و اراذل قرطبه اطراف او را گرفتند. او بسیاری از فرزانگان دربار مستظهر را طرد کرد و آنها از ترس جان خویش به مالقه پناه بردند و خود را در سایه حمایت یحیی قرار دادند.

ص:379

ابن شهید و ابن حزم در دربار بنی حمود

در نیمه سال 1024 میلادی ابوعامر بن شهید (شاعر معروف و برجسته و ناقد دوراندیش و یکی از اندیشمندان و نمونه های فرهنگی عصر خلافت) همراه دوستش ابن حزم قرطبی (از اعضای حکومت مستظهر) به دربار یحیی پناهنده شدند؛ بدین ترتیب، گویا پناهندگان سیاسی قرطبی، دشمنان دیروز و هم پیمانان امروز، کینه های قلبی پیشینِ خود را کنار گذاشته و به خلیفه حمودی پناه بردند و او را به جنگ با حاکم ستمگر قرطبه تشویق کردند؛ اما یحیی، علاقه ای به پایتخت خلافت نداشت. حکومت قرطبه، نزد هیچ امیری، هم چون غنیمتی ارزشمند و فرصتی مغتنم که برای آن حسادت ورزند، نبود. حکومت در کاخ خلافت قرطبه، کسب لقب افتخاری و درآمد اندک مالی آن با مخاطره جانی همراه بود و دایره حکومت قرطبه نیز از محدوده استانی متوسط فراتر نمی رفت. استان مالقه اهمیت بیشتری برای یحیی داشت؛ چون تقریباً همه جنوب شبه جزیره ایبری از مالقه تا شریش (1) را دربر می گرفت. منافع آن هم، بسیار بالاتر از عایدات سرزمین ویران و غارت زده قرطبه بود. با این وصف، بی توجهی یحیی به خواسته های آن دو وزیر در اشغال قرطبه، طبیعی بود و یحیی برای بازگرداندن قرطبه اقدامی نکرد. زمانی که مستکفی قرطبه را ترک کرد و قرطبه بدون خلیفه ماند، تصرف آن آسان شد و یحیی در روز پنج شنبه شانزدهم رمضان سال 416ه. برابر با پایان تشرین دوم سال 1025م بدون هیچ مشکل عمده ای وارد شهر شد. او مدّت کوتاهی در قرطبه به سر برد و روز سه شنبه دوّم محرّم 417ه/اول آذار 1025م وزیر و کاتب خود (ابوجعفربن موسی) را با حدود چندصد نفر نیروی نظامی محافظ، از سپاهیان بربر در قرطبه حاکم ساخت و به مالقه بازگشت و بدین ترتیب، قرطبه یکی از ولایات تابعه «خلافت حمودی» شد و مالقه، جانشین قرطبه (پایتخت سابق خلافت) پس از سقوط شد.

سایه شکوه و عمر قدرت حمودی ها بر قرطبه، چندان نپایید؛ چون مردم قرطبه به تحریک خیران عامری (حاکم المریه) و مجاهد از دانیه بر «حمودیین» شوریدند و حاکم قرطبه را با جمع کثیری از نیروهای نظامی بربر به قتل رساندند و بربرهایی که توان فرار داشتند از آن قتلگاه خونین گریختند. از این لحظه، «خلافت حمودی» در مالقه، در شمار

ص:380


1- (1) . JEREZ.

یکی از دولت های ملوک الطوایف درآمد؛ بدین ترتیب، ملوک مالقه خود را خلیفه نامیدند و لقب خلافتی «امیرالمؤمنین» که مخصوص مقام خلافت بود گرفتند؛ اما با این وجود، هیچ گاه به قرطبه مرکز اصلی خلافت بازنگشتند و حتی هرگز نتوانستند بر سراسر آندلس حکومت کنند؛ علاوه بر این، مردم قرطبه در سی ام تشرین، دوم نوامبر 1031م برابر با دوازدهم ذی القعده سال 422ه پایان خلافت را اعلام کردند نابودی قرطبه، دامنه آرزوهای یحیای حمودی را کوتاه نکرد؛ حکام و امرای استآنهای مجاور، خلافت او را پذیرفتند و رهبران مشهورِ بربر، به اطاعت او درآمدند و بزرگ مغربی ها از آغاز جنگ داخلی در رقابت با جماعت اسپانیایی که در پی سلطه سیاسی بر آندلس بود برخاست. امرای عرب که جزو حزب اسپانیایی بودند در این شرایط، خلافت یحیی را پذیرفتند. او می دانست که پذیرش آنها صوری و ظاهری است؛ به همین خاطر تصمیم گرفت به آن رسمیّت بخشیده و در عمل محقّق سازد؛ لذا با حمله به قرمونه، جنگ با قدرتمندترین دولت منطقه و سرسخت ترین دشمن خود (امیر عبادی اشبیلیه) را آغاز کرد. وی در ابتدا امیر قرمونه را از شهر بیرون راند و لشگر بزرگ خود را در این نقطه استراتژیک که قرطبه و اشبیلیه را تهدید می کرد، مستقر نمود. رهبر جماعت آندلسی، ابن عباد، برای دفع خطری که او را تهدید می کرد، خلیفه ای آندلسی در برابر خلیفه مغربی درست کرد که جامع ویژگی ها و صفات آندلسی ها بود. او برای اجرای این کار، حیله ای شیطانی اندیشید؛ ابن عبّاد او را خلیفه هشام دوم معرفی نمود و خود را مدافع خلیفه دانست و بدین ترتیب، مشروعیت ابن عباد تثبیت شده و رهبری حزب آندلسی در خانواده او باقی ماند.

بیان مجدد حوادث و درگیری هایی که یحیی با آنها مواجه بود، ضروری نیست؛ تنها یادآوری این نکته لازم است که در یازدهم محرم سال 427ه/نوامبر سال 1035م در طول یک شب، بدبختی، یحیی را فرا گرفت و اسماعیل بن عباد؛ پادگان حمودی در قرمونه را نابود کرده و خلیفه حمودی را با حمله ای غافل گیرانه به قتل رساند و به آرزوها و بلند پروازی های یحیی پایان داد.

ادریس اوّل

یحیی، در نخستین مرحله خلافت، برادرش (ادریس) را ولی عهد نمود؛ اما بعدها بر اساس رأی

ص:381

مورخین عرب، نظر خود را عوض کرد و این مقام را به پسرش حسن واگذار کرد.

او و برادرش ادریس، هنگام مرگ پدر، نوجوان بودند؛ لذا ابوالفوز نجاح صقلبی و اباجعفر احمدبن ابی موسی ابن بقنه بربر (از موالی بنی حمود) که مشاغلی را در حکومت یحیی داشتند، ادریس، برادر خلیفه راحل را به حکومت رسانده و به وصیّت سیاسی یحیی عمل نکردند. این دو تن، سفرایی را نزد ادریس در سبته فرستادند و او را به پایتخت بنی حمود فراخواندند. وی به سرعت وارد مالقه شد. و در آن جا به شرط آن که حسن، پسر برادرش یحیی به عنوان ولی عهد حکومت استآنهای مغربی را به عهده بگیرد، در آغاز سال 427ه/اواخر سال 1035م با او بیعت شد.

ساکنان مالقه و استآنهای مجاور، نزد او آمدند و با او بیعت کرده و اعلام اطاعت نمودند؛ امیر حسن بن یحیی نیز، به عنوان حاکم سبته شد و نجاح صقلبی با سمت مشاور و مراقب، همراه حسن به سبته رفت و ابن بقنه بربر نیز به عنوان نخست وزیر و مشاور خاص در مالقه، نزد ادریس باقی ماند. از این زمان، حکومت بنی حمود در حقیقت، به دست این دو نفر بود که همه همت خود را صرف گسترش نزاع در خانواده حاکم کردند؛ اینان، خلفا را غزل و نصب می کردند و در نهایت حکومت بنی حمود را به طور کامل در اختیار گرفتند. همه توطئه های مستمر در دربار بنی حمود، برای ارضای خواسته های آن دو بود که نقش اصلی در انحطاط و نابودی سرزمین آندلسی بنی حمود داشت و دایره حکومت آنها را به کمترین حد ممکن رساند؛ هنگام وقوع این حوادث؛ حبوس بن زیری (صاحب غرناطه) و زهیر (صاحب المریه) که در جنوب غربی آندلس حکومت می کردند به همراه محمد البرزالی (امیر قرمونه)؛ ابن عباد را در محاصره خود داشتند و بر طبق روایاتِ یکی از مورخان عرب، آتش جنگ در سرزمین اشبیلیه را روشن کردند و حملات خود را در قریه طشتانه (1) و دژ زعبوقه و قلعه وادی یاره (2) آغاز کردند و سرانجام به «ربض طریانه» در حومه اشبیلیه پایتخت «بنی عبّاد» هجوم بردند و آن را به آتش کشیدند. آنها وقتی از اخبار مالقه آگاه شدند، با ادریس، به عنوان خلیفه شرعی بیعت کردند و بدین ترتیب زهیر، به المریه بازگشت و در نیمه ذی الحجة

ص:382


1- (1) . Tastana.
2- (2) . Cuadiara.

427ه/دهم تشرین اول، اکتبر 1036م در نماز جمعه از ادریس المتأید بالله با عنوان «امیرالمؤمنین» یاد کرد. هم چنین حبوس، همراه با اصحاب نزدیک خود به مالقه رفت تا در حضور خلیفه برگزیده، مراتب اطاعت خود را اعلام کند؛ هم زمان رنده (1) و الجزیره (2) نیز تا حدودی خلافت را پذیرفتند. اندکی پیش از شعبان همان سال در جزیران 1036م ادریس به عموی خود (قاسم) که هم چنان در مالقه زندانی بود، بدگمان شده، دستور داد تا او را خفه کردند؛ جسدش به فرزندانش که در جزیره سکونت داشتند تحویل داده شد و جنازه وی با احترام و شکوه در آن جا به خاک سپرده شد.

یکی از مورخان عرب تأکید می کند که ادریس با نبوغ بی نظیر به حدِّ بالایی از قدرت و حکومت رسید. او نسبت به رعیت، بسیار با سخاوت، بخشنده و مهربان بود. چهار سال حکومت او با آرامش و امنیت همراه بود؛ تا این که در پایان خلافت خود به سال 430ه/ایلول سپتامبر 1039م وارد جنگ با آندلسی ها شد. بربرهای حاضر در این جنگ، سپاهی به فرماندهی ابن بقنه، به کمک البرزالی محمدبن عبدالله که مورد تهاجم معتضدبن عباد (صاحب اشبیلیه) واقع شده بود، فرستادند؛ بدین ترتیب نیروهای مالقه و غرناطه به فرماندهی زیری، متحد شده و با اسماعیل بن عبّاد وارد جنگ شدند؛ در این نبرد سرانجام فرمانده نیروهای اشبیلیه (اسماعیل بن عبّاد) به دست بربرها کشته شد. جریان این جنگ را دوزی به تفصیل در کتاب خود آورده است. چند روز بعد از این پیروزی، ادریس را در حال احتضار به مالقه و از آن جا به ببشتر انتقال دادند و روز دوشنبه شانزدهم محرم 431ه/هشتم اکتبر 1039م در قلعه ببشتر، پیش از آن که لذت انتقام را بچشد، درحالی که به سر بریده و آرام اسماعیل بن عباد نگاه می کرد در اثر بیماری جان سپرد. پس از مرگ ادریس، برادرش (یحیی) در حمله طاقت فرسای قرمونه پیروز شد. یاران ادریس، جسد او را با تابوت به سبته حمل کرده و در مراسم باشکوهی در آن جا دفن نمودند. بدین ترتیب خلافت ادریس، پس از چهار سال و یک ماه به پایان رسید، او چند فرزند داشت؛ اما مورخان، تنها از علی که یک سال پیش از پدرش مُرد و نیز یحیی که جانشین پدرش شد و محمد و حسن نام برده اند.

ص:383


1- (1) . Ronda.
2- (2) . Algeciras.

حسن بن یحیی حمودی و یحیی بن ادریس

شرایط، ادریس اول را مجبور کرد تا برادرزاده خود (حسن بن یحیی بن علی بن حمودی) را که در سبته، بر استحکامات مغربی حکومت می کرد، به عنوان ولی عهد انتخاب کند؛ کار بیعت او را ابالفوز نجاح صقلبی انجام داد؛ اما هنوز خلیفه را حل به عالم دیگر نرفته بود، که مردم، در شانزدهم محرم 431ه/18 اکتبر 1039م با پسر او (یحیی) در مالقه مصادف با روز مرگ پدرش بیعت کردند. کار بیعت، به وسیله ابوجعفربن ابی موسی بن بقنه، (یکی از حامیان خانواده بربر حمودی) صورت گرفت.

ابوجعفر، جایگاه بلندی نزد ادریس اول داشت و نخست وزیر حکومت و رئیس امانت دولت او بود؛ او با مرگ سرورش، در امر حکومت دخالت کرد و امیر حسن را که شایسته خلافت نبود عزل کرد؛ او هم چنین، با تدابیر انقلابی، پیمان ولایت عهدی را تغییر داد و با یحیی بیعت کرده و رئیس جدید، با کنیه «ابوزکریا» و لقب «القائم بامرالله» به خلافت رسید. «مالقی ها» او را پذیرفتند و نخستین جمعه بعد از انتصاب او به خلافت مراسم نماز، در هاله ای از دعا در همه مساجد شهر مالقه و نواحی اطراف برگزار شد در شهرهای آندلسی زیر نفوذ «بنی حمود» خطبه به نام او خوانده شد. یحیی در زمان بیعت، جوانی کم درایت بود و شایستگی به دست گرفتن حکومت را نداشت و در اعمال نفوذ، ناتوان بود و قدرت مقابله با دشمنان را نداشت.

نجاح، یکی از مخالفانی بود که در سبته نزد امیر حسن به سر می برد؛ وی از اخبار خلافتِ مالقه آگاه شد و از پذیرش مشروعیت یحیی خودداری نمود و حسن را در سبته (1) به عنوان خلیفه قانونی معرفی کرد و با کمال تعصّب و قدرت از خلافت او دفاع نمود. اهالی سبته و برخی شهرهای ناحیه مغربی حکومت بنی حمود، با او بیعت کردند. نجاح، به سرعت، ناوگانی نظامی تدارک دید و همراه حسن و تعدادی نیروی نظامی به سمت مالقه حرکت کرد.

ابوجعفر و خلیفه اش (یحیی) به آرامی منتظر ورود ناوگان مغربی به «خلیج مالقه» نشستند و هیچ اقدامی در جلوگیری از پیاده شدن نیروهای ناوگان که قصد محاصره مالقه، را از راه خشکی و دریا داشتند، انجام ندادند؛ چرا که خود را برای مقاومت طولانی

ص:384


1- (1) . Ceuta.

در مقابل محاصره آماده کردند؛ با این وصف، آنان جرأت بیرون آمدن از دیوارهای شهر و مقابله با نیروهای نظامی مغربی که حلقه محاصره را تنگ تر می کردند، نداشتند. سرانجام کار به مذاکره با محاصره کنندگان کشید و در جمادی الثانی سال 431ه. یحیی به نفع امیر حسن از خلافت کناره گیری کرد.

امیر حسن، خلیفه مخلوع را با احترام کامل، همراه با خانواده، اموال و اصحاب در پناه خود گرفت و با یکی از دختر عموهای خود، یعنی یکی از دخترهای خلیفه مخلوع ازدواج کرد. بدین سان، یحیی بقیه عمر خود را در خواری به سر برد و در ربیع الثانی سال 434ه. برابر نوزدهم تشرین دوم تا شانزدهم کانون اول 1042م مسموم شده، درگذشت و بدین سان دوره کوتاه حکومت و امامت او پس از چهار ماه به پایان رسید.

مالقی ها پس از یحیی در ماه جمادی الثانی سال 431ه/سیزدهم شباط (بیست و سوم آذر) 1040م با امیر حسن بیعت کردند. او لقب شرقی «المستنصر بالله» گرفت. امیر زیری غرناطه با او بیعت کرد و موفق شد حمایت دیگر بزرگان آندلسی را هم کسب کند. نجاح، مسئولیت اداره شهرهای آفریقایی «بنی حمود» را به عهده گرفت و به مغرب بازگشت.

به گزارش مورخان عرب، حسن (المستنصر بالله) در اداره امور دولت و رعایت عدالت در مورد رعایای خود متعهد و جدی بود. وی درآمد بیت المال را افزایش داد و برادر خود (ادریس) را از روی بدگمانی به زندان افکند؛ چرا که در صداقتش دچار تردید بود. او هم چنین برادرزاده خود، یحیی را که در انزوا و به دور از کشمکش های سیاسی زندگی می کرد، به خاطر مورد عنایت بودن از سوی بربرها، خطری نسبت به ادامه حکومت خود پنداشت و با احساس ناامنی از جانب او، در ربیع الثانی 434ه. او را به قتل رساند؛ در پی این اقدام، همسر او (خواهر خلیفه پیشین) در برابر این جنایت سکوت نکرد و انتقام برادرش را با سمی که به شوهرش داد، گرفت؛ بدین ترتیب، او نیز در جمادی الاولی سال 434ه/کانون اول 1042م یعنی یک ماه بعد از قتل یحیی درگذشت. و بدون آن که فرزند ذکوری از خود به جا گذارد، دولتش پایان یافت.

ادریس دوّم

چنان که پیش تر اشاره شد، ابوالفوز نجاح صقلبی و ابوجعفربن ابی موسی (ابن بقنه) بربر، دو

ص:385

کارگزار بلند پایه دولت «بنی حمود» با استفاده از موقعیت رقابت خلفای بنی حمود، حکومت را به دست گرفتند و درصدد کسب همه قدرت و براندازی بنی حمود برآمدند. ابن بقنه، در حالت تردید بود و نسبت به مسئله تبعید و زندانی شدن امیر ادریس، (برادر خلیفه مقتول) در مالقه که خود، او را به ولایت عهدی برگزیده بود، موضع بی طرف اختیار کرد؛ اما نجاح، در سبته طغیان کرد و سپاه مغربی او، با هدف ایجاد جنگ بین دو دولت حمودی جزیره خضرا و مالقه به خاک آندلس تجاوز کرد.

به همین منظور، ابتدا به شهری که محمّد مهدی ابن قاسم ابن حمود با برادران حسن و (سبیعه) مادر آن دو بر آن حکومت می کرد رفت، این زن قوی و شجاع، وقتی نجاح به نزدیکی دیوار شهر رسید، به دیدار او رفت و با تندی و شدّت، او را از زیرپا گذاشتن پیمان مقدس موالات و اقدامات زشتی که درصدد انجام آن است سرزنش کرد؛ نجاح شرمسار و پشیمان شده، محاصره شهر را رها کرد و از انجام مقاصد پست و جنایت کارانه خود صرف نظر نمود و به مالقه برگشت. در نیمه راه بربرهای سپاه که هم پیمان امیر حسن مستنصر بودند، با خود گفتند: «آیا مولای خود را رها کنیم و از خواجه ای مملوک اطاعت کنیم؟»؛ آنان، بدین ترتیب بر قتل نجاح متحد شدند یکی از آنها نزد نجاح رفت و حقوق ماهیانه خود را خواست؛ نجاح به او گفت: «ان شاءاللّه در مالقه»؛ آن مرد گفت: «تکبر ورزیدی»؛ نجاح گفت: «من؟» و آن مرد نیزه را بین دو کتف نجاح فرو برد و نیزه از سینه او بیرون زد و ابوالفوز نجاح کشته شد؛ آن گاه بربرها سر بریده او را بر درختی آویختند.

در پی این حادثه، گروهی از بربرها نیز، به مالقه رفته و وزیر ابوجعفر را نیز به قتل رساندند و ادریس بن یحیی را از زندان آزاد و در روز پنج شنبه ششم جمادی الثانی سال 434ه/بیست و یکم کانون دوم سال 1043م با او بیعت کردند و او را «العالی» نامیدند. سپس بزرگان بربر و مردم مالقه و اهالی غرناطه و قرمونه نیز با ادریس دوم «العالی» (پسر یحیی بن علی بن حمود) که مردی بخشنده و مهربان و نیکوکار بود بیعت کردند.

او خود را وقف انجام کارهای خیر کرده و اموالی به دوستان و مریدان خود می رساند و از تقصیر دشمنان خود می گذشت و دوست داشت تا همیشه در اطراف او افراد بسیاری باشند و از عظمت و ثروت او بهره مند شوند. او هر جمعه، پانصد قطعه طلا صدقه می داد؛ احساسات و روح لطیفی داشت و زود متأثر می شد. شعر را دوست می داشت و حامی

ص:386

شعرا بود و دربار او در مالقه، در طول دوران حکومتش بارگاه ادب و محل تجمّع شاعرانی چون ابی زید عبدالرحمن بن مقانای اشبونی بود که قصیده او در مدح ادریس دوم، شهرتی عظیم در سراسر آندلس پیدا کرده بود؛ ابوعبداللّه بن الحناط خواننده موشّحات که ادبا پیش از رسیدن به درجات بالا در ادب به وسیله او امتحان می شدند نیز، در دربار ادریس به سر می برد. با وجود این ویژگی های پسندیده، توجه بیش از حد او به طبقات مسکین و درمانده، موجبات زحمت برای او شد و از شخصیت و منزلت او کاست و به قدرت او آسیب رساند؛ با این همه سود چندانی از خلیفه ای که بربرها به قدرت رسانده بودند عاید آنان نشد. بربرها که توقّع امتیازات بیشتری را داشتند، بنای ناسازگاری گذاشتند. گروهی از آنها «حصن العروس» را در شعبان 438ه/شباط (فوریه) 1046م اشغال کرده و دو تن از عموزادگان زندانی خلیفه (محمد و حسن) را آزاد کردند و با برادر بزرگ تر (محمد) بیعت کردند؛ ادریس که در وفاداری بربرها تردیدی نداشت، بی اطلاع از حوادث حصن العروس به قصد تفریح و شکار در حال ترک مالقه بود و هنوز از دروازه های شهر نگذشته بود که مردم دروازه ها را بر روی او بستند و محمد را به خلافت برگزیدند.

محمّد اوّل

ادریس به سرعت خود را به بَبَشْتر (1) رساند و در دژ استوار آن (عش النسوُر) ساکن شد؛ خانواده، اصحاب و نیروهای وفادار نظامی، در آن جا به او پیوستند. نزدیکان ادریس او را تحریک نمودند تا برای بازپس گرفتن قدرت اقدام کند؛ او به وسیله ارسال پیکی، حاکم غرناطه بادیس را از حوادث آگاه کرد و از او درخواست کمک نمود؛ بادیس، دعوت ادریس را اجابت کرد و سپاه غرناطه به او پیوست. نیروهای متحد چندین بار به مالقه حمله کردند؛ اما همه اقدامات آنها در تصرّف شهر بی نتیجه ماند و ادریس ناامید از تحقق آرزوهایش دژ بَبَشْتر را ترک کرده و با نزدیکان خود به سبته رفت و در آن جا مورد استقبال سوّاجات بر غواطی که از سوی او در آن دژ مغربی حکومت می کرد قرار گرفت.

محمد بن ادریس بن علی بن حمود کنیه «ابی عبداللّه» و لقب شرافتی «المهدی» گرفت

ص:387


1- (1) . Babastro.

و خلافتی دشوار را آغاز کرد و عموی او ادریس نیز در ببشتر و سبته با حفظ لقب خلافتی، حاکم شد و لقب خلافتی بادیس امیر و رهبر مغربی غرناطه (محمد) را به رسمیّت نشناخت و چنان که گذشت به جنگ او رفت. دیگر حاکمان آندلس نیز به ظاهر به اطاعت خلیفه حمودی گردن نهادند و برخی با او بیعت کردند و گروهی نیز از این کار، سر باز زدند.

در عین حال «مهدی» برخلاف پسر عموی خود (ادریس) از اراده و اعتماد به نفس بالاتری برخوردار بود و سلطه خود را بر سرزمین هایی که با او بیعت کرده بودند تحکیم بخشید؛ امر حکومت را سامان داد؛ نظام مالیاتی را برقرار ساخته، به تقویت سپاه اقدام نمود و حوایج آن را برآورده ساخت. او را شخصی سنگ دل، خون ریز و سخت گیر نسبت به رقبایش وصف کرده اند؛ وی با بربرها و بزرگان آنان که او را به قدرت رسانده بودند خشونت ورزید و آنها را خلع نمود و به سال 439ه. حزیران 1048م به همین دلیل تعدادی از امیران بربر، از جمله برزالی (حاکم قرمونه)، محمدبن نوح (حاکم مورون) (1) و عبدون بن خزرون (حاکم الارک) و رئیس آنها بادیس بن زیری (امیر غرناطه) بر عزل ادریس و بیعت با محمدبن قاسم، (خلیفه حاکم در جزیره خضرا و سبته که مانند خلیفه مالقه لقب «مهدی» گرفته بود) متفق شدند؛ این کار، پیامد زشتی به دنبال داشت که خشم ابن حزم (شاهد ماجرا) را برانگیخت؛ چرا که چهار تن، در نقاطی که فاصله آنها کمتر از سه روز بود، حاکم شده و خود را خلیفه نامیدند و لقب امیرالمؤمنین به خود دادند و در چهار سرزمین، به نام هریک از آنها نماز جمعه برگزار می شد.

خلف حصری در اشبیلیه مدعی شد که «هشام المؤید» است؛ محمدبن قاسم بن حمود نیز در جزیره و محمدبن ادریس بن علی بن حمود در مالقه و ادریس بن یحیی بن علی بن حمود در سبته، هم زمان اعلام خلافت کردند.

محمد بن قاسم

محمدبن قاسم برای کسب بیعت حقیقی با یاران خود به مالقه رفت؛ اما توانایی جنگیدن با محمدبن ادریس و سلطه بر مالقه را نداشت او به همین سبب به جزیره خضرا بازگشته در

ص:388


1- (1) . moron.

این هنگام رؤسای بربر به او وفادار نمانده و با مشاهده شکست نیروهای نظامی او، بنای خیانت گذاشتند. بادیس (امیر غرناطه) با خلیفه مالقه صلح کرد و روابط دوستی خوبی با او برقرار نموده و با یکدیگر تجدید بیعت کردند و بار دیگر، بادیس به عنوان حاجب به اطاعت او درآمد؛ اما سرانجام، بادیس شخصی از «کتامه» را با جام گران قیمت عراقی که به سّم آغشته بود، نزد خلیفه (محمّد بن ادریس) فرستاد. او هدیه را پیش خلیفه محمد بن ادریس برد و در حضور خلیفه گفت: این جام به حاجب مظفر (بادیس) هدیه شده است، ولی بادیس آن را شایسته مقام خلافت دانسته و آن را برای تو فرستاده است؛ محمّدبن ادریس، خوشحال شد و ظرف را از شراب پُر کرد و آن را به لب نزدیک نمود؛ اما احساس بدی پیدا کرد و دستور داد سفیر از ظرف بنوشد؛ او نوشید و دردم، پوست بدن از استخوانش جدا شد و مُرد. خلیفه نیز، سه روز بعد، در اثر استشمام بوی آن در اواخر سال 444ه/بیست و دوم آوریل (می) 1052م جان سپرد.

ادریس سوّم

بعد از مرگ محمّد، پسر برادر او (ادریس بن یحیی بن ادریس ابن علی بن حمود) ملقب به «سامی» جانشین وی شد. از این خلیفه که در مالقه حکومت می کرد، تنها از نام او آگاهی داریم.

به گزارش ابن عذاری، این خلیفه، اندکی بعد از کسب قدرت دیوانه شد و روزی ناگهان، مالقه را به عنوان بازرگان ترک کرد؛ او سوار بر اسب به سمت مغرب رفت و در ساحل ریف در سرزمین غماره فرود آمد؛ مردم آن جا او را شناختند او را به سبته که سوّاجات برغواطی، یارِ ادریس دوّم در آن جا حکومت می کرد بردند و وی نیز سامی را به قتل رساند.

خلافت دوباره ادریس دوّم

ادریس دوّم (العالی بالله) در سبته خود را خلیفه خواند. سوّاجات که بنا به گزارش مورخینِ عرب، نایب خلیفه در این شهر بود و در حقیقت حکومت سبته در اختیار او بود، گمان کرد که ادریس، در پی دستیابی به حکومت است؛ لذا او را از مغرب دور کرده

ص:389

و راهی اسپانیا نمود؛ ادریس به صاحب رنده (1) (ابی نوربن ابی قر) پیوست و در دربار او مستقر شد و در ایام حکومت محمد المهدی و جانشین او (ادریس سوم، السامی بالله) در مالقه، هم چنان در رنده اقامت داشت و زمانی که ادریس سوم، مالقه را ترک کرد، او نیز، به سرعت خود را به پایتخت «حمودیان» رساند و مورد استقبال گرم اهالی مالقه قرار گرفت و دور دوّم حکومت خود را که دو سال و نیم تا زمان وفاتش طول کشید، آغاز نمود او به سال 446ه. مصادف با دوازدهم نیسان 1054م به مرگ طبیعی از دنیا رفت و پسرش (محمد) جانشین وی شد.

محمّد دوّم

بعد از مرگ ادریس دوّم (العالی بالله) مردم مالقه با پسر او (محمدبن ادریس بن یحیی بن علی بن حمود) به عنوان خلیفه بیعت کردند؛ او لقب شرافتی «المستعلی بالله» گرفت؛ اما از مقام خلافت، که بزرگان بربر به خلیفه حمودی (محمدبن مهدی بن القاسم) در جزیره خضرا دادند - چنان که گذشت - خوشحال نبود. متأسفانه گزارشی در مورد اوضاع حکومت مستعلی در سال 499ه/دهم آذار و مارس 1057م در اختیار نداریم؛ اما بادیس بن حبوس که پیش تر، «زیریان» را از تبعیت خلیفه مالقه رهانیده بود، اکنون متوجه اضطراب و آشوب حاکم در پایتخت «بنی حمود» شد و تصمیم گرفت به عمر این سلسله خاتمه داده و مانع روی کار آمدن امیر دیگری از این سلسله شود؛ او به قصد حاکمیت بر مالقه، وزرای مستعلی و افراد حاشیه او را با مال و دادن وعده به خود جلب کرد و این افراد، فضای آکنده از دشمنی با خلیفه جوان ایجاد کردند و سپاه را به خود متمایل ساختند و شایعه الحاق به دولت غرناطه را رواج دادند.

محمّد بن قاسم بن حمود

محمدبن قاسم بن حمود با استفاده از فرصت مناسب به پایتخت «بنی حمود» لشکر کشید؛ اهالی مالقه هیچ مقاومتی از خود نشان ندادند و مستعلی تسلیم شد و مملکت کوچک خود را به بادیس داد. بادیس با خلیفه جوان به نیکی رفتار کرد و او را ما بین

ص:390


1- (1) . Ronda.

دو امر مخیر ساخت: یا زیرنظر او در شهر مالقه بماند و یا این که شهر را برای همیشه ترک کند. مستعلی شرط دوم را پذیرفت و به المریه رفت و مدتی در آن جا به سر برد و سپس به ملیله در ساحل آفریقا منتقل شد؛ وی در آن جا، از سوی اهالی و حاکم آن جا مورد استقبال قرار گرفت و مردم به سال 456ه/بیست و پنجم کانون دوم 1063م با او بیعت کردند.

شرح ماجرای محمّد از این قرار است که یحیی بن علی بن حمود، عموی خود (قاسم بن حمود) را عزل کرد و همراه دو پسر او محمد و حسن (محمد به عنوان ولی عهد تعیین شده بود) در مالقه زندانی نمود؛ این دو، در جزیره، به وسیله رئیس بربر قلعه آن شهر، نگه داری می شدند؛ با مرگ یحیی، زندان بان آنها را آزاد کرد و نزد نیروهای نظامی حاکم بر جزیره برد و آن دو را به عنوان آقای حقیقی ایشان معرفی کرد و آنها با محمد به عنوان خلیفه بیعت کردند.

محمد، با دخترِ عموی خود (علی بن حمود) ازدواج کرد؛ اما منصب خلافت را رها نکرد. برادرش (حسن) که مردی بسیار مهربان و از زندگی مادی دوری گزیده و همه همت خود را صرف زندگی صوفیانه کرده بود، در کنار او باقی ماند. او همراه دخترش (فاطمه) بیوه خلیفه یحیی که دستور زندانی نمودن قاسم و دو پسرش را دادچنان که گذشت به حج رفت. فاطمه نیز، بعد از مرگ همسرش به برادرانش پیوست. مادر آنها (سبیعه) که بیوه قاسم بود، آنها را سرپرستی می کرد و عهده دار امر آنها بود. او زنی شجاع و آگاه بود که قوّت نفس و عظمت شخصیت خود را در برابر ابوالفوز نجاح، هنگامی که قصد تصرّف جزیره را داشت نشان داده بود. محمد تا سال 432ه. بیست و هشتم حزیران 1047م در آرامش حکومت کرد، تا این که امرای بربر از او جدا شدند و دست محمد بن ادریس بن علی بن حمود را از مرکز خلافت مالقه کوتاه کردند و حکومت او را به حمودی دیگر جزیره که هوای نفس، چشم او را کور کرده بود، دادند و با او به عنوان خلیفه بیعت کردند. او به خود لقب «مهدی» داد که همان لقب خلیفه همتای خود در مالقه بود. تلاش وی برای کسب خلافت بیهوده بود؛ چون در حمله به مالقه شکست خورد. امرایی که او را در حمله به آن جا تحریک کرده بودند، او را رها کرده و به مملکت خود بازگشتند و محمدبن قاسم با

ص:391

قلبی شکسته، به جزیره برگشت و چند روز بعد، از شدت ناراحتی ناشی از شکست، بعد از یک سال و هشت ماه حکومت، در سال 440ه/هجدهم حزیران 1049م درگذشت و به روایتِ مورخی عرب، نسل انبوهی از او به جا ماند.

قاسم بن محمد حمودی

مردم جزیره، پس از مرگ محمد، پسر او (قاسم بن محمد بن قاسم) را به خلافت برگزیده و جانشین پدر ساختند. او لقب شرافتی «الواثق باللّه» گرفت. حکومت او با آرامش سپری شد، تا این که امیرِ «بنی عبّاد» امارت او در جزیره کوچک خضرا را به مملکت خود ملحق ساخت و قاسم با نیروهای اندکی که به دویست تن نمی رسید در برابر تجاوزات معتضدبن عبّاد مقاومت کرد؛ هم زمان، معتضد، سپاهی مجهز و ناوگانی مسلح، در مقابل جزیره مستقر نمود و آن جا را از خشکی و دریا محاصره کرد. قاسم از سوّاجات برغواطی که به نام «حمودیان» در سبته حکومت می کرد، کمک خواست؛ اما او هیچ کمکی به قاسم نکرد و درخواست او را بی پاسخ گذاشت و قاسم سرانجام به علت کمبود آذوقه، مجبور به تسلیم شده، شهر را به وزیر معتضد (عبدالله بن سلام) که فرمانده سپاه اشبیلیه بود و جزیره را در محاصره داشت، تسلیم نمود و همراه با خانواده و نزدیکان و مریدان دربارش جزیره را در یکی از روزهای سال 446ه/نیسان 1054م با یک کشتی که فرمانده سپاه فاتح در اختیار او قرار داده بود، به امید یافتن پناهگاهی نزد سوّاجات به سمت سبته حرکت کرد؛ اما در بین راه به نادرستی نیّت خود در مورد او پی برد و فهمید که سوّاجات هرگز از او استقبال نمی کند؛ بنابراین مسیر خود را تغییر داد و با همراهان خود به المریه رفت و مورد استقبال حاکم آن جا (معتصم بن صمادح) قرار گرفت و تا پایان عمر خود در آن جا ماند.

با سه سال تفاوت، «حمودیان» قدرت خود را در نیمه قرن یازدهم میلادی در جزیره ایبری برای همیشه از دست دادند و اعضای این خانواده، بعد از سقوطِ دولت خود، به مغرب که اجداد آنها از آن جا آمده بودند و نقش مهمی در تاریخ اسپانیای اسلامی داشته اند، مهاجرت کردند.

ص:392

همواره، مسیحیان از نزاع مستمر بین «زیریان» و «بنی عباد» در آندلس، بهره برداری می کردند تا این که در سال 1086م یوسف بن تاشفین (امیر مرابطین) وارد آندلس شد و در نبرد مشهور «زلاّقه» مسیحیان را شکست داد و ملوک الطوائف را نیز برانداخت. پایان نزاع بین آندلسی ها و مغربی ها به پیروزی اخیر ختم شد؛ سود این پیروزی نصیب کسانی که رهبری آن را به عهده داشتند نگردید و بار دیگر، آندلس، آزادی خود را از دست داد و به مثابه استانی از امپراتوری «مرابطین» قلمداد شد.

ص:393

ص:394

ضمائم و تصاویر

ص:395

ص:396

ص:397

ص:398

ضمائم

ضمیمه شماره 1: امویان آندلس

756/138 عبدالرحمن اوّل ابن معاویه، ابوالمطرف ملقب به داخل

788/138 هشام اوّل ابن عبدالرحمن اوّل، ابوالولید

796/180 حکام اوّل ابن هشام اوّل، ابوالعباس

822/206 عبدالرحمن دوّم ابن حاکم اوّل، ابوالمطرف متوسط

852/238 محمّد اوّل ابن عبدالرحمن دوّم، ابوعبدالله

886/273 منذر بن محمد اوّل، ابوالحَکَم

912/300 عبد الرحمن سوّم ابن محمد، ابوالمطرف ناصر

961/350 حاکم دوّم ابن عبدالرحمن سوّم، ابوالمطرف مستنصر

976/366 هشام دوّم ابن هشام دوّم، مهدی، نوبت اوّل حکم رانی

1009/399 محمّد دوّم ابن هشام دوم، مهدی، نوبت اوّل حکم رانی

1009/400 سلیمان بن حکم، مستعین، نوبت اوّل حکم رانی

1010/400 هشام دوّم، نوبت دوّم حکم رانی

1013/40 سلیمان، نوبت دوّم حکم رانی

1016/4073 علی بن حمود، ناصر، از حمودیان

1018/408 عبدالرحمن چهارم ابن محمد، مرتضی

1018/408 قاسم بن حمود، مأمون، از حمودیان، نوبت اوّل

1021/412 یحیی بن علی، معتلی، از حمودیان، نوبت اوّل

1023/413 قاسم حمودی، نوبت دوّم

1023/414 محمّد سوّم ابن عبدالرحمن، مستکفی، مقتول در 1025/416

ص:399

1025/416 یحیی حمودی، نوبت دوّم

418-422/

1027-1031 هشام سوّم ابن محمد، معتدّ، فت- 1036/428 ملوک الطوائف

ضمیمه شماره 2: ملوک الطوایف جنوب آندلس و قرطبه «بنی حمود»

1010/400 علی بن حمود، ملقب به ناصر

1017/408 قاسم بن حمود ملقب به مأمون

1021/412 یا 1023/414 تا 1036/427 یحیی اوّل ابن علی، ملقب به معتلی

1014/404 یا 1015/405 علی بن حمود، ملقب به ناصر

1017/408 قاسم بن حمود، ملقب به مأمون، نوبت اوّل حکم رانی

1021/412 یحیی اوّل ابن علی، ملقب به معتلی، نوبت اوّل حکم رانی

1022/413 قاسم اوّل، نوبت دوّم حکم رانی

1026/417 یحیی اوّل ملقب به معتلی، نوبت دوّم حکمرانی

1036/427 ادریس اوّل ابن علی، ملقب به متأیّد

1039/431 یحیی دوّم ابن ادریس، ملقب به قائم

1040/431 حسن بن یحیی اوّل، ملقب به مستنصر

1043/434 ادریس دوّم ابن یحیی اوّل ملقب به علی، نوبت اوّل حکم رانی

1046/438 محمّد اوّل ابن ادریس، ملقب به مهدی

1052/444 ادریس سوّم ابن یحیی دوّم، ملقب به سامی الموفق

ص:400

1053/455 ادریس دوّم ملقب به علی الظافر، نوبت دوّم حکم رانی

تا 1056/448 محمّد دوّم ابن ادریس، ملقب به مستعلی

سلسله اصلی حمودیان مالقه را زیریان غرناطه برانداختند. شاخه حمودیان در جزیرة الخضراء نیز به دست عبادیان اشبیلیه در 1054/446 یا 1059/451 برافتادند.

1035/426 ادریس اوّل ابن علی، ملقب به متأیّد

1039/431 یحیی دوّم ابن ادریس، ملقب به قاسم

1040/431 حسن ابن یحیی اوّل، ملقب به مستنصر

ح- 442/ح- 1050 ادریس دوّم ابن یحیی اوّل، ملقب به علی

تا 1061/453 حکمرانی از جانب حمودیان فرمانروایی داشتند، سپس حک مرانان مستقل از بربرهای بَرغَواطی زمام امور را به دست گرفتند.

ضمیمه شماره 3: ملوک الطوایف قرطبه

1031/422 جَهوربن محمد بن جهور، ابوالحزم، رسماً عضو یک هیأت سه نفره حکوت

1043/435 محمّد بن جهور، ابوالولید ملقب به رشید

450-461/

1058-1069 عبدالملک بن محمد، ذوالسیادتین ملقب به منصور الظافر، در تبعید درگذشت

1069/461 غلبه عبّادیان

1144/538 حمدین بن محمد، ملقب به منصور، نوبت اوّل حکومت

1145/539 احمد سوّم ابن عبدالملک، سیف الدوله از هودیان، فت-1146/540

1146/540 حمیدین بن محمد، نوبت دوّم حکومت

1146/541 یحیی بن علی، ابن غانیه

1148/543 غلبه موحّدون

ضمیمه شماره 4: ملوک الطوایف جنوب آندلس «بنی عماد»

1023/414 محمّد اوّل ابن اسماعیل بن عبّاد، ابوالقاسم در ابتدا عضو یک هیأت سه نفره بود که حکومت را در دست داشتند.

1042/433 عِبّاد بن محمد اوّل، ابو عمرو فخرالدوله ملقب به معتضد

461-484

1069-1091 محمّد دوّم ابن عبّاد، ابوالقاسم معتمد، فت-1095/487

1091/484 غلبه مرابطون

ص:401

بنی برزال

1023/414 محمّد بن عبدالله برزالی، ابوعبدالله

1043/434 اسحاق بن محمد

444-459

459-1067 عزیز یا عزّبن اسحاق، ملقب به مستظهر

1067/459 عبادیان قرمونه را ضمیمه قلمرو خود کردند

بنی خزرون

1012/402 محمّد بن خزرون، ابو عبدالله عمادالدوله

؟ عبدون بن خزرون

448-1056/458-1066 محمّدبن عبدون

1067/459 عبادیان ارکش را ضمیمه قلمرو خود ساختند

ضمیمه شماره 5: ملوک الطوایف و حاکمان شرق آندلس

1012/403-1013 خیران صقلبی، امیرالمریه

1028/419 زهیر صقلبی، امیرالمریه

1038/429 عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن ابی عامر، ملقب به منصور، امیر بلنسیه

1040/436 مجاهد بن عبدالله عامری، امیر دانیه

ح-440/ح- 1049 احمد، ابوبکر بن طاهر

1063/445 محمّد بن احمد بن طاهر

1078/471 حکم رانانی از جانب عبادیان اشبیلیه

1091/484 غلبه مرابطون

489-1096/490-1097 احمد بن ابی جعفر عبدالرحمن بن طاهر، ابوجعفر سلطه مجدد مرابطون

«بنی هود در شرق آندلس»

1145/540 عبدالله بن عیاض و عبدالله بن فرج ثغری، رقیبان قدرت

1148/543 محمّد بن سعد، ابو عبدالله بن مردنیش، Rey Lobo or Lope ، امیر بلنسیه

1172/567 غلبه موحّدون

1228/625 محمّد بن یوسف بن هود، ابوعبدالله ملقب به متوکل، وی هم چنین تا زمان فتح مجدد بلنسیه به دست مسیحیان حکم ران بلنسیه بود

1238/635 محمّد بن محمد، ابوبکر ملقب به واثق، نوبت اوّل حکم رانی

1239/636 عزیز بن عبدالملک، ضیاءالدوله

ص:402

1241/638 محمّد بن هود، ابوجعفر بهاءالدوله

1262/660 محمّد بن ابی جعفر محمّد

1264/662 محمّد بن محمد، ابوبکر، نوبت دوّم حکم رانی عبدالله بن علی، ابن اشقیلوله، از امرای نصری غرناطه

1266/664 غلبه مملکت آراگون

ضمیمه شماره 6: ملوک الطوایف غرب آندلس (بنی افطس)

1012/403-1013 سابور صقلبی

1022/413 عبدالله بن محمد بن افطس، ابو محمّد ملقب به منصور

1045/437 محمّد بن عبدالله، ابوبکر ملقب به مظفر

1068/460 یحیی بن محمد

460-487/

1068-1094 عمر بن محمد، ابوحفص ملقب به متوکل، مقتول در 1094/487 یا 1095/488

ضمیمه شماره 7: ملکوت الطوایف جنوب آندلس

بنی صُمادح درالمریه

ح 403/ح 1012 خیران صقلبی

1028/419 زُهیر صقلبی

1038-1042 عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن ابی عامر، منصور بلنسیه

1038/429 حکم رانان بنی صمادح از جانب عامریان بلنسیه

1042/433 معن بن محمّد بن صمادح

1051/443 محمّد بن معن، ابویحیی ملقب به معتصم

1091/484 احمد بن محمّد، معزالدوله، در تبعید درگذشت

1091/484 غلبه مرابطون

بنی زیری در غرناطه

1013/403 زاوی بن زیری صنهاجی

1019/410 حَبوس بن ماکسَن

1038/429 بادیس بن حبوس، ملقب به مظفرالناصر

483/465/

1073-1090 عبدالله بن بلگین بن بادیس سیف الدوله، در غرناطه در تبعید درگذشت

تمیم بن بلگین در مالقه، فت 1095/488

1090/483 غلبه مرابطون

ص:403

ضمیمه شماره 8: بنی ذوالنون در ثغراوسط

403/ح1012 یعیش بن محمّد، ابوبکر القاضی

1018/409 اسماعیل بن عبدالرحمن بن ذوالنون، ابومحمّد ملقب به ذوالریاستین الظافر

1043/435 یحیی اوّل بن اسماعیل، ابوالحسن شرف الدوله ملقب به مأمون ذوالمجدین

1075/467 یحیی دوّم ابن اسماعیل بن یحیی اوّل، ملقب به قاضی، نوبت اوّل حکومت

1080/472 عمر افطسی ملقب به متوکل طلیطله را می گیرد

478/472/

1081-1085 یحیی دوّم ملقب به قاضی، نوبت دوّم حکومت، در 1092/485 به قتل رسید

1085/478 غلبه الفونسوی ششم پادشاه لئون و کاستیل، وی یحیی را به عنوان حکم رانی دست نشانده بر بلنسیه حکومت داد.

ضمیمه شماره 9: ملوک الطوایف شرق آندلس (بنی عامر)

1010/401-1011 مبارک صقلبی و مظفر صقلبی

409/408/

1017-1018 لبیب صقلبی

1020/411 یا

1021/412 عبدالعزیز بن عبدالرحمن (سانچوئلو) ابن ابی عامر، ملقب به منصور

1060/452 عبدالملک بن عبدالعزیز، نظام الدوله ملقب به مظفر

468/457/

1065-1076 اشغال بلنسیه به وسیله ذوالنونیان

1076/468 ابوبکر بن عبدالعزیز، ملقب به منصور

1085/478 عثمان بن ابوبکر، ملقب به قاضی

1085/485-1092 آلفونسوی ششم، یحیی بن اسماعیل ملقب به قادر از سلسله ذوالنونی را به عنوان حکمران دست نشانده بر بلنسیه منصوب کرد

492/487/

1094-1099 سید بلنسیه را گرفت

1102/495 غلبه مرابطون

بنی مردنیش در بلنسیه و...

1144/539 منصور بن عبدالله، ملقب به قاضی

1147/542 ابوعبدالله محمّد بن سعد، ابن مردنیش

1172/567 هلال بن محمّد، ابن مردنیش، تسلیم موحدون شد

ص:404

بنی تجیب

1010/400 منذر اوّل ابن یحیی تحبیبی، حکمران از جانب بنی امیه

1023/414 یحیی بن منذر اوّل، ملقب به مظفر

1029/420 منذر دوّم ابن یحیی، مظفرالدوله ملقب به منصور

431/430/

1093-1040 عبدالله بن حَکَم، ملقب به مظفر

1040/431 هودیان جانشین آنها شدند

ضمیمه شماره 10: ملوک الطوایف - (بنی هود) در ثغراعلی و شرق آندلس

1040/431 سلیمان بن محمّد ابن هود جذامی، ابوایوب ملقب به مستعین اوّل، فت 1046/438

ح439/ح1047 سلیمان بن یوسف، تاج الدوله

ح439-440/

ح1047-1048 محمّد بن سلیمان، عضدالدوله در قلعه ایوب

ح439-442/

ح1047-1050 منذر بن سلیمان، در تطیله

441-475/

1049-1082 احمد اول ابن سلیمان، سیف الدوله عمادالدوله ملقب به مقتدر

1081/474 یوسف بن احمد اوّل، ملقب به مؤتمن

474-483/

1090- ح1099 سلیمان بن منذر، سیدالدوله، در دانیه و سپس طرطوشه

1110/503 عبدالملک بن احمد دوّم، عمادالدوله، پس از این سال در روطه

1110/503 مرابطون سرقسطه را اشغال کردند

1118/512 مسیحیان سرقسطه را گرفتند

524-540/

1130-1146 احمد سوّم ابن عبدالملک، سیف الدوله در روطه و سپس در اسپانیای مرکزی

1146/540 آلفونسوی اوّل ملقب به el batallador و رامیروی دوّم شاه آراگون سرزمین های پیشین هودیان را در اسپانیای مرکزی تصرف کردند

ضمیمه شماره 11: بنی غانیه در میورقه و منورقه و...

1126/520 محمّد بن علی یوسف مسوفی، ابن غانیه، حکم ران جزایر شرقی از جانب مرابطون

ص:405

1155/550 عبدالله بن محمّد

1155/550 ابوابراهیم اسحاق بن محمّد

1183/579 محمّد بن اسحاق، تحت قیموت موحدون

1184/580 علی بن اسحاق

583-600/

1187-1203 عبدالله ابن اسحاق

1203/600 تسخیر جزایر شرقی به دست موحدون و حکم رانان موحدی

627-628/

1230-1231 غلبه آراگون بر میورقه

بنی مجاهد در میورقه و دانیه

405-468/

1015-1076 حکم رانان بنی مجاهد دانیه

ح403/ح1012 مجاهد بن عبدالله عامری، ملقب به موفق

436-468/

1045-1076 علی بن مجاهد، اقبال الدوله

1076/468 هودیان، دانیه و میورقه را ضمیمه قلمرو خود کردند

ضمیمه شماره 12: بنی الاحمر در غرناطه

1232/629 محمّد اوّل ابن یوسف، ابوعبدالله ملقب به غالب یا شیخ، معروف به ابن الاحمر

1273/671 محمّد دوّم ابن محمّداوّل، ابوعبدالله ملقب به فقیه

1202/701 محمّد سوّم ابن محمّد دوّم، ابوعبدلله ملقب به مخلوع

1309/708 نصر بن محمّد دوّم، ابوالجیوش، پس از 1314/713 حکم ران گواذیش

1314/713 اسماعیل اوّل ابن فرج، ابوالولید

1325/725 محمّد چهارم ابن اسماعیل، ابوعبدالله

1354/755 محمّد پنجم ابن یوسف اوّل، ابوعبدالله، نوبت اوّل حکم رانی

1359/760 اسماعیل دوّم ابن یوسف اوّل، ابوالوالید

1360/761 محمّد ششم ابن اسماعیل، ابوعبدالله ملقب به غالب در وقایع نامه های مسیحی el-bermejo

1362/763 محمّد پنجم، ملقب به غنی، نوبت دوّم حکمرانی

1391/793 یوسف دوّم ابن محمّد پنجم، ابوالحجاج ملقب به مستغنی

ص:406

1392/794 محمّد هفتم ابن یوسف دوّم، ابوعبدالله ملقببه مستعین

810-820/

1408-1417 یوسف سوّم ابن یوسف دوّم، ابوالحجاج ملقب به ناصر

1417 محمّد هشتم ابن یوسف سوّم، ابوعبدالله ملقب به مستمسک (الصغیر el pequeno)

1419 محمّد نهم ابن نصر، ابوعبدالله ملقب به غالب (الایسر el zurdo) نوبت اوّل حکمرانی

1427 محمّد هشتم، نوبت دوّم حکم رانی

1429 محمّد نهم، نوبت دوّم حکم رانی

1432 یوسف چهارم، ابوالحجاج (ابن المَول abenalmao)

1432 محمّد نهم، نوبت سوّم حکم رانی

1445 محمّد دهم، ابن عثمان، ابوعبدالله (الاحنف ei cojo) نوبت اوّل حکم رانی

1445 یوسف پنجم ابن احمد بن محمّد پنجم، ابوالحجاج (ابن اسماعیل aben ismael) دور اوّل حکم رانی

1446 محمّد دهم، دور دوّم حکم رانی

1447-1453 محمّد نهم، دور چهارم حکم رانی (در 1451-1453 با محمّد یازدهم مشترکاً حکومت داشت)

1451-1455 محمّد یازدهم ابن محمّد هشتم ( el chiquito) ( از 1454 تا 1455 در رقابت باسعد)

1454-1464 ابونصر سعد بن علی بن یوسف دوّم، ملقب به مستعین (< ciriza سیدی سعد، cah muleyzad) (1462 در رقابت با یوسف پنجم) دور دوّم حکم رانی

1464 علی بن سعد، ابوالحسن ( muley hacen) دور اوّل حکم رانی

1482/887 محمّد دوازدهم ابن ابی الحسن علی، ابوعبدالله زغوبی ( boabdil el chico) دور اوّل حکم رانی

1483 علی بن سعد، دور دوّم حکم رانی

1485 محمّد بن سعد، الزغل، از 1486 رقیب برادرزاده اش محمّد دوازدهم در دور دوّم حکم رانی اش بود

897-896/

1490-1492 محمّد دوازدهم، دور سوّم حکم رانی، فت 1533/940

ص:407

ص:408

تصاویر

تصویر شماره 1

ص:409

تصویر شماره 3

ص:410

تصویر شماره 4

ص:411

تصویر شماره 5

ص:412

تصویر شماره 6

ص:413

تصاویر شماره 7 و8

ص:414

تصویر شماره 9

ص:415

تصویر شماره 10

ص:416

تصویر شماره 11

ص:417

تصویر شماره 12

ص:418

تصویر شماره 13

ص:419

تصویر شماره 14

ص:420

تصویر شماره 15

ص:421

تصویر شماره 16

ص:422

تصویر شماره 17

ص:423

تصویر شماره 18

Les processions du Vendredi

- Saint, moins celebres que celles de Seville, sont, a Cordoue, aussi spectaculaires؛ les membres des congregations, revetus de la traditionnelle cagoule, sont tout autant imposants et ne font pas davantage serieux!

ص:424

تصویر شماره 19

ص:425

ص:426

ص:427

ص:428

ص:429

ص:430

ص:431

ص:432

فهرست منابع

اشاره

1. ابن قوطیه، ابوشبه، تاریخ افتتاح آندلس، المکتبة الآندلسه، قاهره، 1989م.

2. ابن بطوطه، سفرنامه، بنگاه ترجمه و نشر کتاب تهران، 1359ش.

3. ابن جبیر، محمد، رحله ابن جبیر، ترجمه اتابکی، آستان قدس رضوی، تهران، 1370ش.

4. ابن خطیب، محمد، اعمال الاعلام فیمن بویع قبل الاحتلام...، دارالمکشوف، تحقیق بروونسال، بیروت، 1965م.

5. - ؛ الاحاطة فی اخبار غرناطة، بیروت، 2003م.

6. مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسی، تهران، امیر کبیر، 1381، چ3.

7. معین، محمد، فرهنگ فارسی، امیرکبیر، تهران، 1382ش.

8. ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، تحقیق شیری، انتشارات رضی، قم، بی تا.

9. ابن بسّام، الذخیرة السنیة فی محاسن اهل الجزیرة، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1998م.

10. بروکلمان، کارل، ترجمه جزایری، تاریخ ملل و دول الاسلامی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1383ش.

11. رضی، هاشم، دانشنامه ایران باستان، سخن، تهران، 1381، چ1.

12. کالمت، ترجمه امیر معزی، تاریخ اسپانیا، تهران، آشنا، 1368ش.

13. طوخی، احمد، مظاهر الحضارة فی الآندلس فی عصر بنی الاحمر، اسکندریة، مؤسسة الشباب الجامعة، 1997.

14. سالم، عبدالعزیز، تاریخ البحریة الاسلامیة فی المغرب والآندلس، دارالنهضة العربیه، 1969م.

15. مقرّی تلسمانی، احمد بن محمد، نفح الطیب من غصن الآندلس الرطیب، دارصادر، بیروت، 1968م.

16. فصول فی الفکر الاسلامی بالمغرب، دارالغرب الاسلامی، ط اول، بیروت، 1992م.

17. ابن جلجل، سلیمان، مطبعة المعهد العلمی الفرنسی للآثار.

18. ابن سعید مغربی، علی بن موسی، المغرب فی حلی المغرب، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1417م.

19. ارسلان، شکیب، الحلل السندسیة فی الاخبار و الآثار الاندلیسة، منشورات محمد علی بیضون، 1417ق.

ص:433

20. یاقوت حموی، عبدالله، معجم البلدان، دارصادر، بی تا، بیروت.

21. خشنی، محمد، طبقات علماء افریقیة، مکتبة مدبولی، قاهره، چ1993 .1م.

22. ابن الابار، احمد بن محمد، الحلة السیراء، دارالمعارف، بیروت، 1985م.

23. غنیمی، عبدالفتاح، موسوعة المغربیة، مکتبة مدبولی، قاهره، 1994م.

24. سالم، عبدالعزیز، المساجد و القصور فی الآندلس، مؤسسه شباب اسکندریه، 1986م.

25. ابن زرع، علی بن عبدالله، الذخیرة السنیة فی تاریخ الدولة المرینیة، رباط المنصور، 1972م.

26. ابن اثیر، عزّالدین، الکامل فی التاریخ، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1418ق.

27. مراکشی، عبدالواحد، المعجب، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1419ق.

28. قاضی صاعد، صاعدبن احمد؛ التعریف بطبقات الامم، مقدمه و تصحیح جمشیدنژاد، نشر هجرت، تهران، 1376ش.

29. قاضی عیاض، عیاض بن موسی، تراجم اغلبیة، المطبعة الرسمیه للجمهوریة التونسیه، تونس، 1968م.

30. القفطی، جمال الدین، تاریخ الحکماء، ترجمه فارسی از قرن یازدهم، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1371ش.

31. مراکشی، عبدالواحد، وثایق المرابطین و الموحدین، دارالکتب العلمیه، بیروت 1997م.

32. یاقوت حموی، معجم البلدان، دار صادر، بیروت؛ 1996م، ط اول.

33. ابوالفداء، اسماعیل، تقویم البلدان، پاریس، 1840م.

34. باسورث، ادموند، سلسله های اسلامی جدید، ترجمه بدره ای، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، تهران، 1380ش.

35. ابن حوقل، صورة الارض، دار صادر، بیروت، افست لیدن، 1938م.

36. ابن خرداذبه، المسالک و الممالک، تحقیق: مخزوم، دار احیاء التراث العربی، ط اول، 1988م.

37. سعدون عباس، نصراللّه، دولة الادارسه فی المغرب العصر الذهبی، دارالنهضه العربی، ط اول، 1408ه/1987م.

38. ابن عذاری مراکشی، البیان المغرب فی اخبار الآندلس و المغرب، دارالثقافة العربیة، بیروت، 1983م.

39. مؤلف مجهول، الاستبصار فی عجایب الامصار، دارالشروق الثقافیة، اسکندریا، افست بغداد، 1958م.

40. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، 1997.

41. حمیری، عبدالمنعم، الروض المعطار فی اخبار الاقطار، مکتبة لبنان، بیروت، ط 2، 1984م.

42. ابن خلدون، عبدالرحمن، العبر، دارالکتب اللبنانی، بیروت، 1999م.

43. ایتنگهاوزن، هنر و معماری اسلامی، ترجمه آژند، سمت، تهران، 1381ش.

44. بیدق، اخبار المهدی، به اهتمام پرونسال، 1928م.

45. جولیان، شارل آندره، تاریخ آفریقیا الشمالیة، ترجمه مزالی، الدار التونسیه للستر، 1985م.

ص:434

46. عبدالوهاب، حسن حسنی، ورقات عن الحضارة العربیة التونسیة، مکتبة المنار، تونس، 1972م.

47. - ؛ العمر، بیروت، 1990م.

48. تاریخ البحریة الاسلامیة فی المغرب و الآندلس، بیروت، 1969م.

49. سراج، الحلل السندسیة فی اخبار التونسیه، بیروت، ط اول، 1985م.

50. اسماعیل، عثمان، العمارة الاسلامیة و الفنون التطبیقیة، رباط، 1992م.

51. ابن ابی زرع فاسی، علی، الانیس المطرب بروض القرطاس، دارالمنصور، رباط، 1972م.

52. قلقشندی، ابی العباس احمد بن علی، مصر، وزارة الثقافة، 1963.

53. مراد، ابراهیم، بحوث فی تاریخ الطب و الصیدلة عند العرب، دار الغرب الاسلامی، بیروت، 1991م.

54. میکل، آندره، اسلام و تمدن اسلامی، ترجمه فروغی، سمت، 1381م.

55. سلاوی، الاستقصاء لاخبار دول مغرب الاقصی، دارالغرب الاسلامی، رباط، 2001م.

56. لیون افریقی، حسن، ترجمه حجی، وصف افریقیة، دارالغرب الاسلامی، بیروت، 1983م.

57. شفا، شجاع الدین، ایران و اسپانیای مسلمان، ترجمه سمسار، نشر گسترده، تهران، 1385.

58. نعنعی، عبدالحمید، الدولة الامویان فی الآندلس، دارالنهضه العربیه، بیروت، 1984م.

59. مؤلف مجهول، آخر ایام غرناطة، نبذه العصر فی ملوک بنی نصر من القرنی التاسع و العاشر الهجریین، دارالفکر، لبنان، 1423ه.

60. وات، مونتگمری، فی تاریخ اسپانیا الاسلامیة، شرکة المطبوعات للتوزیع و النشر، بیروت، ط 1، 1994م.

61. نجیب، محمود زینب، الموسوعة العامة التاریخ المغرب و الآندلس، دارالامیر، بیروت، 1915م.

62. اولاگوئه، ایگنا سیو، هفت قرن فراز و نشیب تمدن در اسپانیا، ترجمه موفقیان، شباویز، تهران، 1365ش.

63. عنان، عبدالله، الآثار الباقیة الاسلامیة فی اسبانیة و البرتغال، قاهرة، خانجی، 1417.

مجلات

64. شهیدی پاک، محمدرضا، تحولات فلسفی کلامی دوره مرابطین؛ فصلنامه تخصصی تاریخ اسلام، شماره 8، ص40، 1380ش.

منابع لاتین

- Dozy, Reinhart, A history of the moslem in spain, Frank Gass, London, 1972.

ص:435

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109