قرآن و امام حسین علیه السلام ، امام حسین علیه السلام و قرآن

مشخصات کتاب

سرشناسه: رضایی اصفهانی، محمد علی، 1341-

عنوان و نام پدیدآور: قرآن و امام حسین علیه السلام ، امام حسین علیه السلام و قرآن/ نگارش محمدعلی رضایی اصفهانی؛ [ برای] مرکز پژوهشی قرآن کریم المهدی( عج).

مشخصات نشر : قم: انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم قرآن، 1392.

مشخصات ظاهری: 432 ص.

شابک : 6-61-2534-964-978 ISBN: 978-964-2534-61-6

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

موضوع : حسین بن علی (علیه السلام)، امام سوم، 4 - 61ق - جنبه های قرآنی

موضوع : حسین بن علی (علیه السلام)، امام سوم، 4 - 61ق - احادیث

موضوع : قرآن- احادیث

شناسه افزوده : مرکز پژوهشی قرآن کریم المهدی (عج)

رده بندی کنگره : 104 /ح5ر1392 6

رده بندی دیویی : 953/297

شماره کتابشناسی ملی : 3121440

مرکز پژوهشی قرآن کریم المهدی

ناشر: انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم قرآن

عنوان: قرآن و امام حسین علیه السلام ، امام حسین علیه السلام و قرآن

تألیف: دکتر محمد علی رضایی اصفهانی

تایپ و صفحه آرایی: اکبر جعفری

نوبت چاپ: اول 1393 ش

شمارگان: 1000 جلد / قطع وزیری

قیمت: 200.000 ریال

چاپخانه و لیتوگرافی: قدس

مراکز پخش:

1. قم: انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم قرآن: قم، خیابان سمیه، خیابان شهید رجایی، کوچه 4، پلاک 77. تلفن، پیام گیر و نمابر: 7734094 - 0251، www.quransc.com

ص :1

اشاره

ص :2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص :3

ص:4

* اهداء

به ارواح طیبه شهدای کربلا و شهدای انقلاب اسلامی

* تشکر

سپاسگزاری از تمامی همکاران مرکز پژوهشی قرآن کریم المهدی که ما را در آماده سازی این اثر یاری کردند به ویژه حجت الاسلام نعمت الله صباغی و نصرالله سلیمانی.

ص:5

ص:6

فهرست مطالب

مقدمه 17

پیشینه 19

فصل اول: امام حسین علیه السلام و قرآن

درآمد 23

اول: جایگاه قرآن از منظر امام حسین علیه السلام 23

الف) ثواب قرائت قرآن 23

ب) بزرگداشت معلم قرآن 23

ج) نکوداشت قاری قرآن 24

دوم: نقش قرآن در زندگی امام حسین علیه السلام 24

الف) قرائت قرآن را دوست داشت 24

ب) خواندن قرآن با حالت گریان 25

ج) اخلاق قرآنی 25

د) نقش قرآن در نهضت عاشورا 26

ه- ) نقش قرآن در کلام امام حسین علیه السلام 26

سوم: خدمات امام حسین علیه السلام نسبت به قرآن 26

الف) بیان مراتب فهم قرآن 26

ب) بیان روش های تفسیر قرآن 28

ج) تفسیر آیات قرآن 29

د) عمل به قرآن 30

ه- ) مهجوریت زدایی از قرآن 31

ص:7

چهارم: مبانی قرآنی نهضت عاشورا 32

مفهوم شناسی 32

مهم ترین مبانی قیام 33

اول: بلند کردن نام خدا (اعتلای کلمۀ الله) 33

دوم: یاری دین و عزّت شریعت الهی 34

سوم: جهاد برای حفظ اسلام 34

چهارم: اصلاح طلبی 36

پنجم: امر به معروف و نهی از منکر 37

ششم: پاسداشت سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 39

هفتم: هجرت 40

هشتم: مبارزه با ستمکاری 41

نهم: آزادسازی و آزادگی 43

دهم: ذلت ناپذیری (عزّت مداری) 45

یازدهم: انتخاب یکی از دو نیکی 47

دوازدهم: وجوب پاسخ مثبت امام حق به اتمام حجت مردم 48

پنجم: تفسیر آیات قرآن توسط امام حسین علیه السلام 49

1- سه گروه مردم (ناس - اشباه ناس - نسناس) در قرآن 49

2- امام حسین علیه السلام و ائمه: اولوالارحام در قرآن 51

3- زمین بی گناه 52

4- پرسش از ولایت در رستاخیز 54

5 - اهمیت تفسیر کهیعص 58

6 - آیه تطهیر و مصادیق آن از اهل بیت: 59

7- هماوردی اهل بیت: و بنی امیه در مورد خداشناسی 59

8 - اهل بیت: بر پادارندگان نماز در زمین 60

9- پاداش رسالت، دوستی اهل بیت: 62

10- ویژگی های اصحاب خاص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 63

11- دشمنان فاسق و کینه توز اهل بیت: 67

ص:8

12- عبادت شبانه 70

13- شاهد و مشهود در قرآن 75

14- خورشید و ماه اسلام 80

15- یادآوری نعمت های الهی 81

16- تفسیر «صمد» 84

17- امامان هدایت و گمراهی 90

ششم: استشهادهای قرآنی امام حسین علیه السلام 91

درآمد 91

1- نپذیرفتن حق، ستمکاری به خویشتن 92

2- یاد مبدأ و معاد در هنگام مصائب (استرجاع) 94

3- مهلت به دشمنان امام حسین علیه السلام برای گناه بیشتر و عذاب دردناک تر 97

دشمنان امام حسین علیه السلام از مصادیق قانون «املاء» 98

4- راضی به قضای الهی 99

امام حسین علیه السلام راضی به قضای الهی 100

5- تقابل شجاعانه صالحان با مخالفان 101

تقابل صالحان با مخالفان در کربلا 102

6- ماجرای امام حسین علیه السلام از آیات عجیب الهی 104

7- بی نیازی از یاری گمراهان 108

بی نیازی امام حسین علیه السلام از یاری افراد گمراه گر 109

8 - روز انتقام از ستمکاران 110

9- هجرت موسی وار از مدینه به مکه: 113

10- شهیدان وفادار و مردان منتظر 116

11- سرنوشت عذاب آلود ظالمان 119

12- پناه بر خدا 120

13- پیمان شکنی کوفیان 123

فرجام پیمان شکنان با امام حسین علیه السلام 125

14- تفاوت تکبر با عزّت 127

امام حسین علیه السلام عزتمند است نه متکبّر 128

ص:9

فصل دوم: قرآن و امام حسین علیه السلام (آیات الحسین علیه السلام )

درآمد 133

مفهوم شناسی 133

تفسیر آیات الحسین علیه السلام به ترتیب مصحف 135

اول: سوره بقره 135

1- آموزش نام های پیامبران و اهل بیت: و امام حسین علیه السلام به حضرت آدم علیه السلام 135

امام حسین علیه السلام از مصادیق «أسماء» 138

2- توسل به اهل بیت: و امام حسین علیه السلام زمینه ساز پذیرش توبه آدم علیه السلام 139

امام حسین علیه السلام از مصادیق کلمات الهی 140

3- توسل به اهل بیت: و امام حسین علیه السلام زمینه ساز پذیرش توبه و دفع بلا 142

توسل به امام حسین علیه السلام عامل پذیرش توبه و رفع بلا 144

4- توسّل به اهل بیت: و امام حسین علیه السلام زمینه ساز برکات الهی 145

توسّل به امام حسین علیه السلام زمینه ساز نزول برکات الهی 146

5 - شهادت امام حسین علیه السلام به دست یهودیان امت اسلام 147

تشبیه قاتلین امام حسین علیه السلام به خونریزان یهود 149

شباهت های قاتلین امام حسین علیه السلام با یهود 151

6- اهل بیت: و امام حسین علیه السلام از کلمات الهی 151

امام حسین علیه السلام از مصادیق کلمات الهی 153

7- ایمان به اهل بیت9 و امام حسین علیه السلام از دستورات الهی 154

ایمان به امام حسین علیه السلام از مصادیق ایمان به آیات قرآن 156

8- امام حسین علیه السلام گواه و الگوی امت امام 157

امام حسین علیه السلام مصداق «شهید» (گواه و الگو) 159

9- انتقام از دشمنان امام حسین علیه السلام 160

دشمنان امام حسین علیه السلام مصادیق ستمکاران 161

10- خویشاوندان راستین پیامبر در قرآن 162

امام حسین علیه السلام از مصادیق اولوالارحام 163

ص:10

11- لزوم محافظت اهل بیت: و امام حسین علیه السلام 165

امام حسین علیه السلام باطن نماز در قرآن 166

12- امام حسین علیه السلام و فرزندان معصومش دستگیره محکم الهی 166

امام حسین علیه السلام و فرزندانش خوشه های درخت کوثر 169

13- امام حسین علیه السلام و فرزندانش خوشه های درخت کوثر: 170

امام حسین علیه السلام و فرزندانش باطن خوشه های پربار در قرآن 172

دوم: سوره آل عمران 172

14- اهل بیت: از جمله امام حسین علیه السلام آگاه به تأویل قرآن 173

امام حسین علیه السلام از مصادیق اکمل راسخان در علم و آگاهان به تأویل قرآن 176

15- امام حسین علیه السلام از برگزیدگان نسل ابراهیم علیه السلام 176

امام حسین علیه السلام مصداق آل ابراهیم و برگزیده الهی 178

16- امام حسین علیه السلام در جریان مباهله 179

امام حسن و حسین8 مصداق انحصاری «أبنائنا» 181

17- قاتلان امام حسین علیه السلام در نسل های بعدی 182

18- اهل بیت: و امام حسین علیه السلام بهشتی و کامیابند 185

امام حسین علیه السلام مصداق اکمل رستگاران و شیعیانش بهشتی اند 186

19- امام حسین علیه السلام پایدار و نگهبان دین 187

امام حسین علیه السلام مصداق کامل صبر و مرابطه 190

سوم: سوره نساء 190

20- کشتن امام حسین علیه السلام از گناهان کبیره 190

قتل امام حسین علیه السلام از مصادیق کبائر 192

21- ضرورت احسان به امام حسین علیه السلام 193

امام حسین علیه السلام از مصادیق «ذی القربی» 196

22- دشمنان امام حسین علیه السلام در عذاب سخت دوزخ 198

جایگاه دشمنان امام حسین علیه السلام در دوزخ 199

23- اطاعت امام حسین علیه السلام همچون اطاعت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 200

امام حسین علیه السلام از مصادیق اولوالامر 202

24- امام حسین علیه السلام رفیق نیکویی از نعمت دادشدگان شهید 203

ص:11

25- لزوم جهاد در عصر امام حسین علیه السلام 206

زمان امام حسین علیه السلام از مصادیق آیه در وجوب جنگ 208

چهارم: سوره مائده 209

26- ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمه: 209

ولایت امام حسین علیه السلام از موارد اکمال دین و اتمام نعمت 216

27- توسّل به امام حسین علیه السلام وسیله الهی 217

امام حسین علیه السلام و امامان از نسل او وسیله الهی 219

28- امام حسین علیه السلام و پیروان او حزب الله اند 219

امام حسین علیه السلام مصداق حزب الله 220

پنجم: سوره اعراف 220

29- امام حسین علیه السلام در اعراف 220

امام حسین علیه السلام از رجال اعراف 222

30- نام حسین علیه السلام در کتاب های آسمانی 223

نام امام حسین علیه السلام در تورات و انجیل تحریف ناشده 227

ششم: انفال 228

31- امام حسین علیه السلام اولی به جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 228

امام حسین علیه السلام مصداق کامل اولوالارحام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 229

هفتم: توبه 229

32- امام حسین علیه السلام ماه آسمان امامت 229

امام حسین علیه السلام یکی از ماه های دوازده گانه در باطن آیه 231

33- معامله شهداء با خدا 232

امام حسین علیه السلام با بذل جان و مال با خدا معامله کرد 234

34- همراه صادقین باشید 235

هشتم: سوره یونس 237

35- مژده باد مؤمنان در هنگام مرگ و در آخرت 237

دیدار امام حسین علیه السلام مژده باد مؤمنان در هنگام مرگ 238

نهم: سوره ابراهیم 239

36- امام حسین علیه السلام میوه درخت پاک 239

امام حسین علیه السلام از شجره طیبۀ نبوت 240

ص:12

دهم: سوره حجر 241

37- امام حسین علیه السلام از هوشیاران امت 241

امام حسین علیه السلام از مصادیق کامل «متوسمین» 242

یازدهم: سوره نحل 243

38- امام حسین علیه السلام از آگاهان امت 243

امام حسین علیه السلام از مصادیق کامل «اهل ذکر» 245

39- لزوم ادای حق امام حسین علیه السلام 245

امام حسین علیه السلام مصداق کامل «ذی القربی» 247

دوازدهم: سوره اسراء 248

40- سرکشی بزرگ در کشتن امام حسین علیه السلام 248

قتل امام حسین علیه السلام و رجعت ایشان و ظهور مهدی علیه السلام باطن آیات 250

41- امام حسین علیه السلام مظلوم منصور 251

امام حسین علیه السلام مصداق کشته شده مظلوم 252

42- امام حسین علیه السلام پیشوای دنیا و آخرت 253

43- امام حسین علیه السلام از بشارت داده شدگان به بهشت 255

سیزدهم: سوره مریم 257

44- نهضت کربلا در اسرار حروف مقطعه قرآن 257

توجه زکریای پیامبر به نام و سرگذشت امام حسین علیه السلام 257

45- تشابه سرگذشت یحیی پیامبر و امام حسین علیه السلام 258

46- امام حسین علیه السلام الگوی شهادت 260

امام حسین علیه السلام الگوی اسماعیل الوعد 262

چهاردهم: سوره طه 262

47- نام حسین مشتق از نام های نیکوی الهی 262

48- دوری از ولایت امام حسین علیه السلام زمینه ساز خشم الهی 264

49- نام امام حسین علیه السلام در عهد الهی 266

50- امام حسین علیه السلام تحت تربیت دینی خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 268

پانزدهم: سوره انبیاء 269

51- امامت در فرزندان امام حسین علیه السلام بر اساس اراده الهی 269

ص:13

52 - شهادت بدون درد و شیرین 271

53 - رجعت و وراثت صالحان 273

شانزدهم: سوره حج 275

54 - مبارزه توحیدی امام حسین علیه السلام در جبهه حق باطل 275

55 - انتقام خون حسین علیه السلام 277

56 - اخراج غیرعادلانه مظلومان 279

هفدهم: سوره مؤمنون 281

57 - صفات مؤمنان حقیقی 281

58 - مؤمنان موحّد و ترسان 286

59 - رستگاری نتیجه صبر و استقامت 288

60 - امام حسین علیه السلام چراغ هدایت (مصباح الهدی) 289

61 - خانه های نورانی 293

هیجدهم: سوره فرقان 296

62 - آزمایش اهل بیت: و صبر آنان 296

63 - امام حسین علیه السلام از سلاله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 298

64 - امام حسین علیه السلام نور چشم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 300

نوزدهم: سوره شعراء 301

65 - سجده کنندگان حقیقی در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 301

بیستم: سوره نمل 305

67- علم کتاب الهی نزد امام حسین علیه السلام 305

بیست و یکم: سوره قصص 309

68 - مستضعفان پیروز 309

بیست و دوم: سوره روم 311

69- ویژگی های امامان 311

بیست و سوم: سوره احزاب 315

70- امامت در نسل امام حسین علیه السلام 315

71- امام حسین از پاکان و اصحاب کساء 318

بیست و چهارم: سوره فاطر 322

72- پیشگامان نیکوکاری 322

ص:14

بیست و پنجم: سوره صافات 324

73- ناراحتی ابراهیم علیه السلام برای امام حسین علیه السلام 324

74- امام حسین علیه السلام قربانی عظیم الهی 327

بیست و ششم: سوره غافر 332

75- حاملان عرش الهی 332

بیست و هفتم: سوره شوری 334

76- دوستی امام حسین علیه السلام پاداش رسالت 334

بیست و هشتم سوره زخرف 337

77- امامت در نسل امام حسین علیه السلام 337

78 - قیام عاشورا در علم الهی و در جلسات منافقان توطئه گرا 339

بیست و نهم: سوره دخان 341

79 - آسمان گریان بر شهادت خوبان 341

سی ام: سوره احقاف 343

80 - تولد کودکی با ناگواری 343

سی و یکم: سوره طور 347

81 - ملحق شوندگان به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 347

برخی پیامدها و پاداش های شهادت امام حسین علیه السلام 348

سی و دوم: سوره الرحمن 349

82 - مشرق ها و مغرب های امت اسلام 349

83 - تلاقی دو دریای علم و گوهرهای آن ها 350

سی و سوم: سوره واقعه 352

84 - پیشگامان مقرّب درگاه الهی 353

سی و چهارم: سوره حدید 355

85 - دست به دامان نور امت 355

86 - بهره ای از رحمت الهی 357

سی و پنجم: سوره مجادله 359

87- ماجرای کربلا حاصل توطئه سرّی منافقان 360

ص:15

سی و ششم: سوره حشر 362

88- ایثارگران رستگار 362

سی و هفتم: سوره حاقه 366

89- حاملان عرش الهی 366

سی و هشتم: سوره جن 367

90- آزمایش افراد با شهادت امام حسین علیه السلام 367

سی و نهم: سوره انسان (دهر) 369

91- ایثار خانوادگی و پاداش های آن 370

چهلم: سوره نازعات 377

92- صحنه لرزاننده در رجعت 377

چهل و یکم: سوره تکویر 380

93- به کدامین گناه کشته شد؟ 380

چهل و دوم: سوره مطففین 381

94- نیکان غرق در نعمت 381

چهل و سوم: سوره فجر 385

95- امام حسین علیه السلام نفس آرام راضی و مرضی 385

چهل و چهارم: سوره بلد 389

96- پدر و فرزندان با عظمت 389

97- زبان گویای اسلام و لبان زیبای او 391

چهل و پنجم: سوره شمس 394

98- روزهای روشنی بخش امت اسلام 394

چهل و ششم: سوره تین 399

99- میوه های علمی معنوی اسلام 399

چهل و هفتم: سوره قدر 402

100- نزول ملائکه در شب قدر بر اهل بیت: 402

چهل و هشتم: سوره کوثر 409

101- خیر کثیر و عطای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 409

فهرست منابع .. 440

ص:16

بسم الله الرحمن الرحیم

(إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً)

(احزاب/ 33)

مقدمه

(1)

اهل بیت علیهم السلام به صورت عام و امام حسین علیه السلام به صورت خاص با قرآن قرین بودند و بر اساس حدیث ثقلین از قرآن جداناشدنی هستند. از این رو سخن گفتن از قرآن و امام حسین علیه السلام ، سخن گفتن از کتاب لفظی و عملی الهی است، قرآن جلوه لفظی کلام الهی است و امام حسین علیه السلام قرآن عملی و مجسّم است.

از این روست که بر اساس احادیث، بیش از صد آیه قرآن به امام حسین علیه السلام و قیام او اشاره دارد و امام حسین علیه السلام در طی قیام بارها به آیات قرآن استشهاد کرد بلکه هدف قیام را هدفی قرآنی (امر به معروف و نهی از منکر) معرفی کرد.

اصولاً قیام امام حسین علیه السلام قیامی قرآنی و برای اجرای تعالیم قرآن در جامعه اسلامی بود. امام حسین علیه السلام تعالیم قرآن را احیاء و بیمه کرد تا بشریت بتواند از این نور الهی استفاده کند و احیاء گردد.

آری کسی که حقیقتاً در راستای تعالیم قرآن حرکت کند مسیرش با امام حسین علیه السلام یکی خواهد شد و هر کس واقعاً پیرو امام حسین علیه السلام شود زندگی قرآنی خواهد داشت که قرآن و اهل بیت صلی الله علیه و آله تا قیامت از هم جدا نمی شود.

والحمدللَّه رب العالمین

محمد علی رضایی اصفهانی

1390شمسی

ص:17


1- (1) . این مقدمه در تاریخ 1390/8/27 در مسجد الحرام و در تاریخ 1390/9/4 در مسجد النبی صلی الله علیه و سلم نگاشته شد و بخش اعظم کتاب در مکه و مدینه سامان یافت. امید آنکه با برکت گردد.

ص:18

پیشینه

در مورد «قرآن و امام حسین علیه السلام » دو دسته نوشتار وجود دارد:

اول: ذکر مباحث مربوط به قرآن و امام حسین علیه السلام در ضمن کتاب های تفسیر قرآن (مثل تفسیر عیاشی، نورالثقلین، البرهان و ...) و کتب حدیثی (مثل بحارالانوار، موسوعۀ کلمات الحسین علیه السلام و ...) که روایات تفسیری امام حسین علیه السلام را نقل کرده اند یا آیات مربوط به امام حسین علیه السلام را با ذکر روایات مربوطه تفسیر کرده اند.

دوم: کتاب های مستقل در مورد قرآن و امام حسین علیه السلام از جمله:

1- الحسین فی القرآن، السید محمد الواحدی، مشهد، انتشارات اللاهیجی، 1418ه- . ق.

در این کتاب 127 آیه و روایت مربوط به ذیل آنها در مورد امام حسین علیه السلام ذکر شده است که برخی از روایات از نظر سند یا دلالت مشکل دارد ولی اکثر موارد قابل استفاده است که ما در این کتاب از آنها بسیار بهره بردیم.

2- تجلی قرآن در راه امام حسین علیه السلام ، سید محمد بنی هاشمی، اصفهان، انتشارات بنی هاشم، 1388 ش.

3- کتاب الحسین والقرآن، محمد جواد مغنیه، در این کتاب با استفاده از احادیث شیعه و سنی پیوند امام حسین علیه السلام و قرآن بررسی شده است.

4 - الحسین فی القرآن العظیم، محمد صادق محمد الکرباسی،

5 - الامام الحسین فی القرآن (آیات و مصادیق)، حسین عبدالله آل دهنیم، دارالجزیرة.

6- موسوعة الکلمات الحسین علیه السلام ،

در این کتاب اکثر آیات تفسیر شده توسط امام حسین علیه السلام ذکر شده است.

ص:19

بنابراین به نظر می رسد هنوز جای پژوهش های جدید در مورد قرآن و امام حسین علیه السلام خالیست.

ما در این کتاب به بررسی آیات مربوط به امام حسین علیه السلام می پردازیم و تفسیر مختصر هر کدام را بیان می کنیم البته در مواردی که از نظر سند یا دلالت در مورد روایت ذیل آیه مشکلی وجود داشته آن را ذکر نکردیم. و نیز آیاتی که توسط امام حسین علیه السلام تفسیر شده و یا مورد استناد و استشهاد واقع شده اضافه کردیم علاوه بر آن که مبانی قرآنی نهضت عاشورا و نقش قرآن در زندگی امام حسین علیه السلام را بیان می کنیم.

ص:20

فصل اول: امام حسین علیه السلام و قرآن

اشاره

ص:21

ص:22

درآمد

در این فصل به رویکرد امام حسین علیه السلام نسبت به قرآن می پردازیم. یعنی جایگاه قرآن را در نظر حضرت توضیح می دهیم، سپس نقش قرآن در زندگی ایشان بررسی می گردد و مبانی قرآنی نهضت عاشورا تبیین می گردد، آنگاه خدمات امام حسین علیه السلام نسبت به قرآن بیان می شود که مهمترین آنها تفسیر حداقل هفده آیه قرآن است.

اول: جایگاه قرآن از منظر امام حسین علیه السلام

اشاره

از نظر امام حسین علیه السلام قرآن جایگاه بلندی داشت، شواهد این مطلب در گفتار و کردار امام علیه السلام هویداست که در این جا به چند نمونه اشاره می کنیم.

الف) ثواب قرائت قرآن

در حدیثی از امام حسین علیه السلام نقل شده که فرمود:

« من قرأ آیة من کتاب الله فی صلاته قائماً یکتب له بکل حرف مأة حسنة فان قرأها فی غیرصلاة کتب الله له بکل حرف عشراً فان استمع القرآن کان له بکل حرف حسنة » . (1)

«هر کس آیه ای از قرآن را ایستاده در نمازش بخواند برای هر حرفی که خوانده صد حسنه نوشته می شود، و اگر در غیر نماز بخواند خدا برای هر حرف ده حسنه می نویسد و اگر قرآن را با دقت بشنود هر حرفی یک حسنه دارد».

ب) بزرگداشت معلم قرآن

عبدالرحمن سلمی به یکی از فرزندان امام حسین علیه السلام سوره ای از قرآن آموزش داد و امام علیه السلام هزار دینار برای آن معلم هدیه فرستاد. (2)

این رفتار امام حسین علیه السلام نشان دهنده اهمیت قرآن و آموزش آن در نظر امام است.

ص:23


1- (1) . بحارالانوار، ج92، ص20، ح18.
2- (2) . همان، ج44، ص191.

ج) نکوداشت قاری قرآن

اسلم بن عمرو غلام امام حسین علیه السلام و قاری قرآن بود او در واقعۀ عاشورا شهید شد، امام حسین علیه السلام بالای سر او آمد و گریه کرد و صورت به صورتش نهاد، وقتی اسلم چشم باز کرد و امام علیه السلام را بالای سر خود دید اشکش جاری شد و لبخندی زد و به سوی پروردگارش پر کشید. (1)

اصحاب امام حسین علیه السلام در واقعۀ عاشورا دارای مراتب بودند و امام برخی آنان را بسیار گرامی می داشت به طوری که بالای سر آنان حاضر می شد و صورت به صورت آن ها می گذاشت. چنان که با علی اکبر علیه السلام انجام داد و این که با اسلم بن عمرو قاری قرآن این عمل را انجام داد، نشان دهنده جایگاه قاری قرآن در نظر امام حسین است.

دوم: نقش قرآن در زندگی امام حسین علیه السلام

اشاره

امام حسین علیه السلام به قرآن اهمیت می داد و آن را در تمام ابعاد زندگی خویش جاری ساخته بود. در گفتار، رفتار، اخلاق و قیام آن حضرت نقش قرآن به خوبی قابل مشاهده است.

الف) قرائت قرآن را دوست داشت

وقتی شب عاشورا یک شب دیگر از دشمنان مهلت خواست فرمود: «فهو یعلم انّی کنت احبّ الصلوة له وتلاوة کتابه وکثرة الدعاء والاستغفار»؛ (2)«خدا می داند که من نماز، و خواندن قرآن، دعا و استغفار را دوست دارم».

نکته جالب این است که اگر کسی یک شب از عمرش باقی باشد سعی می کند در آن شب بهترین کارها را انجام دهد و آرزوهای خود را برآورده کند و امام حسین علیه السلام قرائت قرآن و نماز و دعا را انتخاب می کند.

ص:24


1- (1) . «فجاءه الحسین فبکی ووضع خدّه علی خدّه فقتح عینه و رآه و فتبسّم ثم صار إلی ربّه»، (موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص457)
2- (2) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص392.

ب) خواندن قرآن با حالت گریان

شخصی در منزل ثعلبیه خدمت امام حسین علیه السلام رسید او می گوید: نزد مردی کهنسال ( امام حسین علیه السلام ) رسیدم که قرآن می خواند و اشک از گونه ها و محاسنش جاری بود. (1)

ج) اخلاق قرآنی

1. انس نقل می کند: کنیزی برای امام حسین علیه السلام دسته گلی هدیه آورد. امام حسین علیه السلام او را در راه خدا آزاد کرد. انس گوید: به حضرت عرض کردم با دسته گل ناچیزی او را آزاد کردی؟

امام علیه السلام فرمود: این گونه خدا ما را ادب فرموده است که فرمود: (وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها) ؛ (2) «و هر گاه با زنده بادی به شما زنده باد گفته شود (و به شما سلام یا اظهار محبت نمایند) پس بهتر از آن، زنده باد گویید (و پاسخ بهتری به محبت ها دهید) و یا (همانند) آن را پاسخ دهید». سپس امام اضافه کرد: آزاد کردن آن کنیز از دسته گل بهتر بود (3).

2. یکی از غلامان امام حسین علیه السلام تخلفی مرتکب شد که سزاوار کیفر بود و حضرت دستور داد او را تأدیب کنند. آن غلام گفت: « یا مولای (وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ) ؛ ای مولای من (خدا در آیه 134 سوره آل عمران می فرماید:) کسانی که از خشم شدید خود را فرو می برند».

امام علیه السلام فرمود: «او را رها کنید».

غلام گفت: «یا مولای (وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ) ؛ ای مولای من (خدا در ادامه آیه فوق می فرماید:) کسانی که از مردم در می گذرند.

امام علیه السلام فرمود: «تو را عفو کردم».

غلام گفت: «یا مولای وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ ای مولای من (خدا در ادامه آیه فوق می فرماید:) خدا نیکوکاران را دوست دارد».

ص:25


1- (1) . «فأتیته فاذا شیخ یقرأ القرآن و الدموع تسیل علی خدَّیه ولحیته»؛ موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص347.
2- (2) . نساء/ 86 .
3- (3) . بحارالانوار، ج44، ص195.

حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادی و دو برابر آن چه به تو می بخشیدم برای توست». (1)

آری اخلاق امام حسین علیه السلام اخلاق قرآنی بود و آیات قرآن را در زندگی خویش جاری و ساری می ساخت و بر اساس آن ها عمل می کرد.

د) نقش قرآن در نهضت عاشورا

این موضوع در مباحث بعدی تحت عنوان مبانی قرآنی نهضت عاشورا بیان می شود.

ه - ) نقش قرآن در کلام امام حسین علیه السلام

این موضوع در مباحث بعدی تحت عنوان تفسیر آیات قرآن توسط امام حسین علیه السلام بیان می شود.

سوم: خدمات امام حسین علیه السلام نسبت به قرآن

اشاره

خدمات امام حسین علیه السلام در مورد قرآن کریم فراوان است و این موارد با بررسی سیره آن حضرت و احادیث و تاریخ روشن می شود. برخی از مهم ترین این نقش ها و خدمات عبارت اند از:

الف) بیان مراتب فهم قرآن

- از امام حسین علیه السلام نقل شده که در مورد مراتب و مراحل فهم قرآن فرموده اند:

« کتاب الله عزّوجلّ علی اربعة اشیاء علی العباره والاشاره واللطائف والحقائق، فالعبارة للعوام، والاشاره للخواص، واللطائف للاولیاء، والحقایق للانبیاء » ؛ (2) «کتاب خدا بر چهار چیز است: عبارت، اشارات، لطایف و حقایق؛ پس عبارت برای عموم مردم است و اشارات برای خواص است و لطایف برای اولیاء است و حقایق برای انبیاء است».

- و نیز از امام حسین علیه السلام نقل شده که فرمودند: « القرآن ظاهره انیق وباطنه عمیق » قرآن دارای ظاهری زیبا و باطنی عمیق است (3).

از کنار هم قرار دادن دو روایت فوق معانی و مطالب بلندی به دست می آید که برای توضیح آن می توان مقاله ای مفصل نوشت. ولی در این جا به صورت مختصر به چند نکته اشاره می کنیم.

ص:26


1- (1) . بحارالانوار، ج44، ص195.
2- (2) . همان، ج92، ص20، ح18 و جامع الاخبار، ص48.
3- (3) . همان ها.

1. این دو روایت به چهار مرتبه قرآن اشاره می کند که ظاهر قرآن برای عموم مردم و مراتب بالاتر برای خواص و اولیاء و انبیاء است.

2. این دو روایت به باطن قرآن یا حقایق آن اشاره می کند که در علم الهی است و فقط برخی افراد به مراتب عالی آن دسترسی پیدا می کنند.

3. این دو روایت بیان می کند که مخاطبان قرآن دارای مراتبی هستند و هر کدام بر اساس استعداد و تلاش خویش از آن بهره می برند. عوام مردم فقط از ظاهر قرآن (نگاه به آیات و قرائت آن) بهره می برند، اما خواص با دقت در آیات به اشارات دقیق قرآن پی می برند که با نگاه سطحی قابل فهم نیست. ولی اولیاء الهی که به تزکیه نفس پرداخته و علاوه بر علم با عمل و معنویت همراه شده اند، برخی لطایف آیات را درک می کنند که با علوم معمولی قابل فهم نیست. و انبیاء الهی که به علم الهی (لوح محفوظ) متصل هستند، حقایقی را از قرآن درک می کنندکه در دسترس دیگران نیست.

4. انسان اگر بخواهد به فهم مراتب عالی قرآن دست یابد لازم است تلاش علمی کند که از عوام به مرحلۀ خواص برسد و نیز تلاش کند تا به مرتبه اولیاء الهی برسد و تا آن جا برود که پرده ها کنار رود و از لطایف و حقایق باطنی قرآن بهره مند شود.

5. هیچ کس از قرآن بی بهره نمی ماند، این دریای عظیم معرفت و معنویت هم چون آبشاری بر بشریت می بارد و هر کس در ساحل آن قرار گیرد به اندازه ظرف خویش از آن سیراب می شود. مگر آن که ستمکار باشد و در حق آن جفا کند.

(وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظّالِمِینَ إِلاّ خَساراً) 1 ؛ «و از قرآن، آنچه را که آن درمان و رحمتی برای مؤمنان است، فرو می فرستیم؛ و[لی] ستمکاران را، جز زیان نمی افزاید».

باران که در لطافت طبعش ملال نیست در باغ لاله روید و در شوره زار خَس

6. در این حدیث از تعبیر «انبیاء» استفاده شد این تعبیر اگر به معنای اصطلاحی «نبی» باشد، بدین معنا اشاره می کند که قرآن نه تنها برای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بلکه برای همه پیامبران

ص:27

قابل استفاده است. و اگر «انبیاء» به معنای لغوی «نبی» (کسی که از غیب آگاه است و به مردم خبر می دهد) باشد می تواند شامل پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام باشد و به این معنا اشاره کند که حقایق و باطن قرآن در دسترس همه آن هاست.

7. «عبارت قرآن» شامل الفاظ و مخطوطات قرآن است که نگاه به آن و قرائت تلاوت و ترتیل آن ها ثواب دارد.

8 . «اشارات قرآن» نکات دقیق آیات است که فهم آن ها نیازمند آموزش علوم قرآن است و این با تدبّر و تفکّر و تعقّل در آیات به دست می آید و نتایج آن به عنوان تفسیر خوانده می شود.

9. «لطایف قرآن» نکات ظریف قرآنی است که علاوه بر علوم رسمی نیازمند ارتباط خاص با خداست تا که انسان به مرتبه اولیای الهی برسد و دوست خدا شود تا بتواند به مراتبی از باطن قرآن دست یابد درک لطایف قرآن نیازمند صفای روح و باطن است.

10. «حقیقت قرآن» در لوح محفوظ یعنی علم الهی بوده است.

(بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ) ؛ (1) «بلکه آن (قرآن) خواندنی [و] باعظمت است که در صفحه ی نگه داری شده ی (علم الهی) موجود است».

(لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ) ؛ (2) «که جز پاکان با آن تماس نمی گیرند».

قرآن از مرتبه علم الهی نازل شد و توسط جبرئیل به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و ایشان آیات را در قالب الفاظ و معانی به مردم ابلاغ کرد. یعنی سیر نزول را طی کرد و اگر کسی بخواهد آن حقیقت ر باز یابد باید سیر صعود را طی کند و به لوح محفوظ دست یابد که این عالی ترین مرتبه باطنی قرآن است که جز پاکان معصوم به آن دست نیابند.

ب) بیان روش های تفسیر قرآن

امام حسین علیه السلام در برخی تفاسیر قرآن که از ایشان نقل شده است روش صحیح تفسیر قرآن به قرآن را آموزش داده اند و از روش غیر صحیح تفسیر به رأی نهی کرده اند.

ص:28


1- (1) . بروج/ 21-22.
2- (2) . واقعه/ 79.

از امام باقر علیه السلام نقل شده که اهل بصره نامه ای به امام حسین علیه السلام نوشتند و در مورد «الصمد» از ایشان پرسش کردند و حضرت در پاسخ نوشتند:

« لَا تَتَکَلَّمُوا فِیهِ بِغَیرِ عِلْمٍ فَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یقُولُ مَنْ قَالَ فِی الْقُرْآنِ بِغَیرِ عِلْمٍ فَلْیتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ وَإِنَّهُ سُبْحَانَهُ قَدْ فَسَّرَ الصَّمَدَ فَقَالَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ ثُمَّ فَسَّرَهُ فَقَالَ لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ وَلَمْ یکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ لَمْ یلِدْ لَمْ یخْرُجْ مِنْهُ شَیءٌ کَثِیفٌ کَالْوَلَدِ وَسَائِرِ الْأَشْیا » (1)؛ «در مورد قرآن بدون علم سخن نگویید که از جدم رسول خدا شنیدم که می فرمود: هر کس در مورد قرن بدون علم سخنی بگوید جایگاهی از آتش برایش فراهم است؛ و در حقیقت خدای سبحان «صمد» را تفسیر کرده است پس فرموده: خدا یکی است. خدا صمد است سپس آن را تفسیر کرده و فرموده است: نه می زاید نه زاییده شده است و هیچ کس مانند او نیست. خدا نمی زاید یعنی اجسامی مثل فرزند و بقیه چیزها از او خارج نمی شود».

تحلیل: در بخش اول این روایت از روش تفسیر به رأی نهی شده است که یکی از معانی تفسیر به رأی سخن گفتن بدون علم است. یعنی برای تفسیر قرآن لازم است قرائنی در دست باشد که مفسّر بر اساس قرائن علمی به توضیح آیه بپردازد وگرنه گرفتار تفسیر به رأی می شود که از گناهان کبیره است. (2) و در بخش دوم روایت روش صحیح تفسیر قرآن به قرآن را عمل کرده است و آیه (اللّهُ الصَّمَدُ) را با کمک آیات بعد (لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ) تفسیر فرمود یعنی به نوعی روش صحیح تفسیر را آموزش داده است. آری یکی از خدمات اهل بیت علیهم السلام به صورت عام و امام حسین علیه السلام به صورت خاص آموزش روش صحیح تفسیر و نهی از روش های انحرافی است.

ج) تفسیر آیات قرآن

(در این مورد حدود 20 مورد از تفاسیر قرآن از آن حضرت حکایت شده که در مباحث بعدی خواهد آمد)

ص:29


1- (1) . بحارالانوار، ج3، ص224،نورالثقلین، ج5، ص711.
2- (2) . ر.ک: منطق تفسیر قرآن (2)، روش ها و گرایش های تفسیر قرآن، مبحث تفسیر به رأی، از نگارنده.

د) عمل به قرآن

زندگی عملی و اخلاقی امام حسین علیه السلام تجلّی عمل به آیات قرآن بود (که در مباحث قبل به نمونه هایی از آن اشاره شد) و نیز قیام عاشورا بر اساس مبانی قرآنی شکل گرفت و نوعی عمل به دستورات قرآن بود (که در مباحث بعدی توضیح خواهیم داد)

اینک به برخی موارد از کردار امام حسین علیه السلام که عمل به قرآن است اشاره می کنیم:

1- انجام کمال نیکوکاری:

حکایت شده که روزی امام حسین علیه السلام شِکَر صدقه می داد، کسی از آن حضرت علت این کار را پرسید. حضرت فرمودند: من شِکَر را دوست دارم و خداوند می فرماید: (لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ) ؛ (آل عمران/ 92) «به نیکی نمی رسید تا از آنچه دوست می دارید، (در راه خدا) مصرف کنید».

2- عفو و گذشت نسبت به دیگران:

عصمام به مصطلق می گوید: وارد مدینه شدم و در آنجا حسین بن علی علیه السلام را دیدم، سیمای خوش و قیافه جذاب او مرا به اعجاب واداشت و کینه ای که در سینه خود از پدر او پنهان نموده بودم، حسد مرا بر انگیخت. به همین خاطر (و به قصد توهین) به او گفتم: آیا تو پسر اوتراب هستی؟ (ابوتراب لقبی است که پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام داد، ولی برخی از معاندان از آن به قصد توهین استفاده می کردند). امام فرمود: بله. در این هنگام من بسیار به او و پدرش ناسزا گفتم. پس از اینکه ناسزاگویی من تمام شد، حضرت نگاهی دلسوزانه و با مهربانی به من کرد و فرمود: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم (خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ وَ إِمّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ وَ إِخْوانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الغَیِّ ثُمَّ لا یُقْصِرُونَ) 1 ؛ عفو و مدارا پیش گیر و به کار پسندیده فرمان بده و از نادانان، روی گردان، و اگر وسوسه ای از شیطان تو را تحریک کرد، پس به خدا پناه ببر؛ زیرا او شنونده و داناست. به راستی پارسایان و خود نگه داران، هنگامی که وسوسه ای از شیطان با آنها تماس گیرد، متذکّر

ص:30

می شوند و به یاد خدا می افتند، و در پرتو یاد خدا، راه درست را می بینند و بینا می شوند. ولی برادرانشان (ناپرهیزگاران) آنها را پیوسته به گمراهی می کشند، سپس کوتاه نمی آیند.

حضرت پس از خواندن این آیه به من فرمود: بر خودت آسان گیر، من برای خودم و برای تو از خداوند آمرزش می طلبم، اگر از ما کمکی می خواهی، تو را کمک خواهیم کرد، و اگر از ما بخششی بخواهی، به تو می بخشیم، و اگر از ما راهنمایی می خواهی، تو را راهنمایی می کنیم.

عصام می گوید: به خاطر آن بدرفتاری، اثار پشیمانی مرا فرا گرفت. (ولی) حضرت به من فرمود: (لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرّاحِمِینَ) 1 ؛ امروز سرزنشی بر شما نیست، خدا شما را می آمرزد و او مهربان ترین مهربانان است. (سپس حضرت سؤال کرد) آیا تو از اهل شام هستی؟ گفتم: بله. فرمود: این عادتی است که از قبیله اخزم سراغ دارم، خدا ما و شما را نگه دارد! حال هر نیازی داری و هر مسئله ای هست به ما بگو! ان شاء الله مرا در بهترین گمان خود خواهی یافت. عصام گوید: از این رفتار بزرگوارانه، آنچنان شرمنده شدم که زمین برایم با تمام گستردگی تنگ آمد و دوست داشتم که مرا در خود فرو ببرد. سپس آهسته و پنهانی از او دور شدم، در حالی که هیچ کس بر روی زمین از او و پدرش در نزد من محبوب تر نبود (1).

ه - ) مهجوریت زدایی از قرآن

پیامبر اسلام از مهجوریت قرآن به خدای متعال شکایت می کند:

(وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً) 3 ؛ «وفرستاده(ی خدا) گفت: «ای پروردگار [من]! درحقیقت، قوم من از این قرآن دوری گزیده اند».

در عصر امام حسین علیه السلام با حاکمیت دستگاه بنی امیه به ویژه یزید مهجوریت قرآن به اوج رسید و به احکام قرآن عمل نمی شد و اصولاً اسلام از مسیر خود منحرف گشت و

ص:31


1- (2) . عباس بن محمد رضا القمی، نفئة المصدور، ص3 - 4 و معهد تحقیقات باقرالعلوم، موسوعه، ص618 - 617.

حکومتی سلطنتی و جاهلی بر مسلمانان حاکم شد. از این رو امام حسین علیه السلام بر اساس مبانی و دستورات قرآنی قیام کرد (در این مورد در مباحث مبانی قرآنی نهضت عاشورا مطالب مبسوطی بیان می کنیم) تا قرآن را از مهجوریت خارج سازد.

در این مورد در زیارت ناحیه مقدسه می خوانیم که امام حسین علیه السلام پشتوانه (عمل و تفسیر) قرآن بود و بعد از شهادت آن حضرت باز قرآن مهجور شد (و از صحنه سیاسی و اجتماعی و... مسلمانان کنار گذاشته شد). کنت للرسول صلی الله علیه و آله ولداً وللقرآن سنداً (و بعد از شهادت آن حضرت) عاد کتاب الله عزوجل مهجوراً . (1)

چهارم: مبانی قرآنی نهضت عاشورا

اشاره

(2)

با بررسی سخنان و رفتار امام حسین علیه السلام از مدینه تا کربلا و تحلیل آموزه های آن ها روشن می شود که نهضت امام حسین علیه السلام در عاشورا بر اساس دستورات اساسی قرآن استوار است، باز شناخت این مبانی موجب می شود که این نهضت الگویی برای تمام ارادتمندان به قرآن قرار گیرد چرا که وظیفه قرآنی همه مسلمانان را در طول تاریخ مشخص می سازد یعنی هرگاه شرایطی مثل شرایط زمان امام حسین علیه السلام برای هر یک از مسلمانان پیدا شد، براساس آن مبانی قرآنی وظیفه دارند راه حسین علیه السلام را بپیمایند.

به عبارت دیگر با استنباط مبانی قرآنی نهضت عاشورا، حرکت امام حسین علیه السلام تبدیل به حرکت قرآنی می شود و الگوی همه مسلمانان می گردد.

مفهوم شناسی

مقصود از مبانی قرآنی، پیش فرض های پذیرفته شده از آموزه های قرآنی است که زیربنای قیام امام حسین علیه السلام گردید به عبارت دیگر مستندات قرآنی نهضت عاشورا.

این مبانی شامل دستورات اجتماعی و سیاسی مستقیم الهی در قرآن به همه مسلمانان و نیز آموزه های قرآنی غیر مستقیم است که با استفاده از قاعده جری و تطبیق و بطون قرآن قابل استنباط از سخنان و سیره امام حسین علیه السلام است.

ص:32


1- (1) . بحارالانوار، ج98، ص239.
2- (2) . این قسمت نوشتار در تاریخ 1388/10/5 (تاسوعای 1430ق) در قم نگارش یافت.

پس استنباط مبانی قرآنی از نهضت عاشورا با استفاده از قواعد و روش های تفسیری قرآن مثل قاعده جری و حجّیت ظواهر قرآن و روش تفسیر روایی و اشاری (باطنی) در تفسیر است. اما منابع استنباط مبانی قرآنی نهضت عاشورا عبارتند از:

الف) سخنان امام حسین علیه السلام

ب) نامه های امام حسین علیه السلام

ج) رفتار امام حسین علیه السلام (سیره)

یعنی منابع از درون نهضت و مستند به رهبر قیام هستند.

مهم ترین مبانی قیام

اول: بلند کردن نام خدا (اعتلای کلمة الله)

حکایت شده که امام حسین علیه السلام در راه کربلا در منزل صفاح با فرزدق سخن گفت و هدف نهایی خود را بلند کردن نام خدا معرفی کرد و فرمود:

« وانا اولی من قام بنصرة دین » و من (حسین) با کفایت ترین فرد برای یاری دین خدا هستم؛

« واعزاز شرعه » و اینکه شریعت او را عزیز کنم؛

« والجهاد فی سبیله » و در راه خدا جهاد کنم؛

« لتکون کلمة الله هی العلیا » ؛ (1) تا نام خدا بلند (و پرآوازه) باشد.

این مطلب امام حسین علیه السلام که اساسی ترین مبنای قیام عاشورا را بیان می کند مبتنی بر آیه قرآن است که می فرماید:

(وَ کَلِمَةُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیا) 2 ؛ «و تنها گفتار (و برنامه ی) خدا والاست».

مقصود از «کلمة» در آیه می تواند برنامه، مکتب، هدف، گفتار و سنت و اراده الهی باشد (2) که از برنامه و مکتب کافران برتر است.

ص:33


1- (1) . موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام ، ص336 و 337.
2- (3) . تفسیر ابوالفتوح رازی، ج6، ص38.
دوم: یاری دین و عزّت شریعت الهی

همان طور که گذشت از امام حسین علیه السلام حکایت شده که در سرزمین «صفاح» به فرزدق فرمود:

« وانا اولی من قام بنصرة دین » و من (حسین) با کفایت ترین فرد برای یاری دین خدا هستم؛

« واعزاز شرعه » و اینکه شریعت او را عزیز کنم؛

« والجهاد فی سبیله » و در راه خدا جهاد کنم؛

« لتکون کلمة الله هی العلیا » (1) تا نام خدا بلند (و پرآوازه) باشد.

این سخن امام حسین علیه السلام که یکی از مبانی اساسی نهضت عاشورا را بیان می کند که مبتنی بر آیات متعدد قرآن است و اصولاً روح کلی قرآن به یاری دین الهی یعنی اسلام است.

(حَتّی یُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ) ؛ (2) «تا این که هجرت کنند؛ و اگر در مورد دینِ (خود) از شما یاری طلبیدند، پس بر شما یاری (آنان واجب) است».

حتی قرآن کریم از مردم می خواهد که برای دفع فتنه و حاکمیت دین بجنگند: (وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ) ؛ (3) «و با آنها پیکار کنید، تا آشوبگری باقی نماند و دین فقط برای خدا باشد».

آری، حسین علیه السلام دین خدا را یاری کرد و خدای متعال نیز نهضت او را یاری کرد و خون حسین علیه السلام بر شمشیر ستمکاران پیروز شد و هدف او که عزت دین اسلام بود تحقق یافت و بعد از چهارده قرن هنوز نهضت عاشورا زنده و الگوی جهانیان است اما دشمنان او سرنگون و نابود شدند.

سوم: جهاد برای حفظ اسلام

از امام حسین علیه السلام نقل شده که در هنگامی که با فرزدق در مسیر کربلاء روبه رو شد فرمود:

« یا فرزدق انّ هولاء القوم لزموا طاعة الشیطان » ای فرزدق این مردم ملزم به اطاعت شیطان شده اند؛

ص:34


1- (1) . موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام ، ص336 و 337.
2- (2) . انفال/ 72.
3- (3) . بقره/ 193.

« وترکوا طاعة الرحمان » و اطاعت خدا را ترک کرده اند؛

« واظهروا الفساد فی الارض » و فساد را در زمین ظاهر کرده اند؛

« وابطلوا الحدود » و حدود الهی را باطل کرده اند؛

« وشربوا الخمور » و شراب می نوشند؛

« واستأثروا فی اموال الفقراء والمساکین » (1) به اموال فقرا و بینوایان (مستبدانه و انحصارگرانه) دست می یازند؛

« وانا اولی من قام بنصرة دین » و من (حسین) با کفایت ترین فرد برای یاری دین خدا هستم؛

« واعزاز شرعه » و اینکه شریعت او را عزیز کنم؛

« والجهاد فی سبیله » و در راه خدا جهاد کنم؛

« لتکون کلمة الله هی العلیا » ؛ (2) تا نام خدا بلند (و پرآوازه) باشد.

و نیز نقل شده در هنگامی که مروان در مدینه امام حسین علیه السلام را به بیعت با یزید فراخواند.

حضرت امام حسین علیه السلام فرمود: « وعلی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید » . (3) اگر امت اسلامی رهبری مثل یزید پیدا کند آنگاه پایان کار اسلام است.

این سخنان امام حسین علیه السلام به فساد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی فراگیر در جامعه اشاره دارد. در این شرایط بود که اصل اسلام به خطر افتاد و در نتیجه جهاد برای حفظ اسلام واجب شد چرا که حفظ اسلام مهم ترین واجب الهی است. این سخنان امام حسین علیه السلام به یکی از مبانی مهم قیام عاشورا اشاره دارد که همان «جهاد در راه خدا» است و جهاد یکی از آموزه های قرآنی است که در آیات متعدد مطرح شده است و پاداش مجاهدان را بهشت معرفی کرده است. اهداف اساسی جهاد اسلامی عبارت است از: 1. دفاع در برابر هجوم دشمنان برای حفظ دین، جان، مال و ناموس مسلمانان 2. نجات مستضعفان در بند کفر و شرک و ظلم و گسترش اسلام.

ص:35


1- (1) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص336 تذکرة الخواص، ص217 و نیز در نامه امام حسین به اشراف کوفه همین مضامین آمده است (ر.ک: موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص377.
2- (2) . موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام ، ص336 و 337.
3- (3) . الفتوح 17/5 -مقتل الحسین خوارزمی 184/1 به نقل از موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام ، ص284.

امام حسین علیه السلام برای هدف اول جهاد کرد و در این راه شهید شد. پس او بر مبنای آیات قرآن عمل کرده است.

(وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا) 1 ؛ «و کسانی که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند و کسانی که پناه دادند و یاری نمودند، تنها آنان مؤمنان حقیقی اند».

(یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ) 2 ؛ «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت گیر؛ و مقصدشان جهنّم است؛ و بد فرجامی است».

چهارم: اصلاح طلبی

حکایت شده که امام حسین علیه السلام وصیت نامه ای نوشت و در مدینه به برادر خویش محمد حنفیه سپرد. در این وصیت نامه اهداف قیام آن حضرت این گونه بیان شده است:

« انّی لم اخرج اشراً ولابطراً ولا مفسداً ولاظالماً » ؛ من برای طغیان، فساد و ظلم قیام نکردم؛

« وانّما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدّی » ؛ و فقط برای اصلاح امّت جدّم قیام کردم؛

« ارید ان آمر بالمعروف وانهی عن المنکر » ؛ می خواهم امر به معروف و نهی از منکر بنمایم؛

« واسیر بسیرة جدی وابی علی بن ابی طالب » ؛ (1) و به روش پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام عمل کنم.

یکی از اهداف قیام امام حسین علیه السلام اصلاح امت بود. اصلاح مردم در همه ابعاد فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ...

اصلاح طلبی یکی از اهداف پیامبران الهی بوده که در قرآن بیان شده است. قرآن از قول حضرت شعیب علیه السلام می فرماید: (إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ) ؛ (2) «با شما مخالفت کنم (و آن را مرتکب شوم؛ زیرا) تا آن جا که می توانم، جز اصلاح نمی خواهم».

ص:36


1- (3) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص291 به نقل از بحارالانوار، 44/ 329.
2- (4) . هود/ 88 .

شعیب پیامبر صلی الله علیه و آله در این سخنان می خواهد بیان کند که انگیزه ی او معنوی، انسانی، تربیتی و اصلاح طلبی است و خدا برای او حقایقی را بیان کرده که دیگران نمی دانند.

«اصلاح» در اصل به معنای «سلامت از فساد و تباهی» است. این واژه شامل اصلاح در جسم، عقیده و عمل می شود؛ (1) از این رو می توان گفت که «اصلاح» در این آیه شامل تمام اصلاحات سیاسی، اقتصادی، نظامی، فکری، اخلاقی، فرهنگی و اعمال فردی می شود.

یکی از اهداف پیامبران و رهبران دینی «اصلاح» است. اصلاح همه جانبه عقیده، اخلاق، کردار مردم و روابط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنان، همگی از اهداف رهبران دینی است.

اصلاح طلبی چند شرط دارد:

الف) رعایت توانایی اصلاح گر و قدرت تغییر شرایط؛

ب) توکّل بر خدا و درخواست توفیق از او؛

ج) عمل کردن اصلاح طلبان بر طبق اصلاحاتشان. (2)

پنجم: امر به معروف و نهی از منکر

امام حسین علیه السلام در وصیت نامه مشهورش که نزد برادرش محمد بن حنفیه در مدینه گذاشت یکی از اهداف نهضت خویش را امر به معروف و نهی از منکر معرفی می کند و می فرماید:

« انّی لم اخرج اشراً ولابطراً ولامفسداً ولاظالماً » من برای طغیان، فساد و ظلم قیام نکردم؛

« وانّما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدّی » و فقط برای اصلاح امّت جدّم قیام کردم؛

« ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر » می خواهم امر به معروف و نهی از منکر بنمایم؛

« واسیر بسیرة جدی و ابی علی بن ابی طالب » ؛ (3) و به روش پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام عمل کنم.

امر به معروف پاسداشت نیکی های جامعه و نهی از منکر وسیله پالایش مستمر جامعه از پلیدی هاست. از این رو امر به معروف و نهی از منکر از فروع دین به شمار می آید، در قرآن کریم بارها بر آنها تأکید شده است و آن را واجب می شمارد:

ص:37


1- (1) . المفردات فی غریب القرآن والتحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ماده «صلح».
2- (2) . تفسیر قرآن مهر، ج9، ص292.
3- (3) . همان، ص291 به نقل از بحارالانوار ج 44، ص 329.

(وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) ؛ (1) «و باید از میان شما، گروهی (مردم را) به سوی نیکی دعوت کنند و به [کار] پسندیده فرمان دهند و از [کار] ناپسند منع کنند. و تنها آنان رستگارند».

آری امام حسین علیه السلام در نهضت خویش به دنبال اجرای دستور قرآنی امر به معروف و نهی از منکر بود.

در فقه اسلامی برای انجام امر به معروف و نهی از منکر مراحلی بر شمرده اند که عبارتند از:

1. انکار قلبی: یعنی کسی که کار ناپسندی را شناخت و ملاحظه کرد که کسی آن را انجام می دهد در قلب خویش از آن مطلب ناراحت شود البتّه در این صورت به طور معمول آثار آن در چهره فرد آشکار می شود.

2. انکار با زبان: یعنی مؤمن هنگامی که کار ناپسندی را مشاهده کرد با زبان و کلام بر سر افراد فاسد می کوبد البتّه اوّل با زبان نرم و استدلالی و مخفیانه به فسادگران نصیحت کند و اگر تأثیر نکرد فریاد کشد.

3. اقدام عملی: یعنی جلوگیری عملی از منکرات به وسیله مانع تراشی و جلوگیری از اقدام فسادگران مرحله بعدی نهی از منکر است.

4. اقدام به زدن یا کشتن (جنگ): این آخرین مرحله امر به معروف است و وقتی اجرا می شود که مراحل قبلی تأثیری نکند. البتّه این مرحله در حوزه اختیارات امام علیه السلام و ولایت امر مسلمین است و هر کس بخواهد آن را انجام دهد لازم است از حاکم شرع اجازه بگیرد. (2)

قیام امام حسین علیه السلام نیز بر همین پایه و اساس بود یعنی در حقیقت امام حسین علیه السلام یک برنامه سیاسی و عملی مبارزه با طاغوت را در چهارچوب نهی از منکر ارائه کرد و همانطور که در مراحل مبارزه بیان کردیم نخست کارگزاران حکومت را نصیحت کرد سپس اقدام به مبارزۀ مسلّحانه کرد و همه این ها در چهارچوب نهی از منکر بود.

ص:38


1- (1) . آل عمران/ 104.
2- (2) . ر.ک: تحریر الوسیله، تألیف حضرت امام خمینی رحمه الله - رساله های عملیه مراجع تقلید، باب امر به معروف و نهی از منکر.
ششم: پاسداشت سنت پیامبر صلی الله علیه و آله

امام حسین علیه السلام در وصیت نامه خویش و سخنان دیگری که از ایشان نقل شده مردم را به سوی سنت پیامبر صلی الله علیه و آله فرا می خواند و آن را یکی از اهداف قیام کربلاء می شمارد:

« انّی لم اخرج اشراً ولا بطراً ولا مفسداً ولاظالماً » من برای طغیان، فساد و ظلم قیام نکردم؛

« وانّما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدّی » و فقط برای اصلاح امّت جدّم قیام کردم؛

« ارید ان آمر بالمعروف وانهی عن المنکر » می خواهم امر به معروف و نهی از منکر بنمایم؛

« واسیر بسیرة جدی وابی علی بن ابی طالب » (1) و به روش پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام عمل کنم.

« انا ادعوکم الی کتاب اللَّه وسنة نبیه » من شما را به قرآن و سیره پیامبر صلی الله علیه و آله دعوت می کنم؛

« فان السنة قد امیتت » که در حقیقت روش پیامبر صلی الله علیه و آله مرده است؛

« وان البدعة قد احییت » (2) و بدعت ها زنده شده است.

سنت پیامبر صلی الله علیه و آله در کنار قرآن کریم راهنمای مسلمانان است و همان طور که کلیات دین از قرآن اخذ می شود جزئیات اسلام نیز از سنت به دست می آید و سخنان و عمل پیامبر صلی الله علیه و آله تفسیر قرآن است. (وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ) ؛ (3) «و نوشته های متین (فرستادیم.) و آگاه کننده ( قرآن) را به سوی تو فرو فرستادیم، تا آنچه را به سوی مردم فرود آمده، برای آنان روشن کنی؛ و تا شاید آنان تفکّر کنند».

و بر همه مسلمانان لازم است که از سنت پیامبر صلی الله علیه و آله پیروی کنند و دیگران را به آن فراخوانند و از آن دفاع کنند چرا که دفاع از سنت دفاع از دین است و عمل نکردن به آن ترک قسمتی از دین است و اصولاً مسلمانان حق مخالفت با دستورات پیامبر صلی الله علیه و آله را ندارند.

(أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ) ؛ (4) «خدا و فرستاده اش را اطاعت کنید».

(أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ) ؛ (5) «خدا را اطاعت کنید و فرستاده[ی خدا] را اطاعت کنید».

ص:39


1- (1) . موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام ، ص291 به نقل از بحارالانوار، ج44، ص329.
2- (2) . موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام ، ص337 از تاریخ طبری، ج3، ص306؛الکامل فی التاریخ، ج2، ص552؛ احقاق الحق، ج11، ص609 نقل می کند.
3- (3) . نحل/ 44.
4- (4) . انفال/ 20.
5- (5) . تغابن/ 12.

(وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِیناً) ؛ (1) «و هیچ (حقّی) برای مرد با ایمان و زن با ایمان نیست، که هنگامی که خدا و فرستاده اش (حکم) چیزی را تمام کنند، در کارشان اختیاری داشته باشند؛ و هر کس خدا و فرستاده اش را نافرمانی نماید، پس حتماً به گمراهی آشکاری گمراه شده است».

آری امام حسین علیه السلام در نهضت عاشورا در پی احیای سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و دفاع از آن و جاری ساختن آن در زندگی مسلمانان بود. چرا که دستورات پیامبر صلی الله علیه و آله کنار زده شده بود و بدعت ها هویدا گشته بود.

هفتم: هجرت

هنگامی که حاکم مدینه بر طبق دستور یزید تصمیم می گیرد که امام حسین علیه السلام را شهید کند (2) حضرت شبانه از مدینه خارج می شود و نیز هنگامی که در مکّه نقشه ترور امام را می کشند ایشان از آن شهر خارج می شود و به طرف عراق می رود (3) و در جواب مردی که از او سؤال می کند چرا از مدینه خارج شدی می فرماید: «به آبرویم توهین کردند پس صبر کردم و مالم را خواستند پس صبر کردم و (هنگامی که) خونم را خواستند فرار کردم.» (4)

از این کلام امام استفاده می شود که وقتی جان مؤمن در خطر افتاد، دیگر جایز نیست در مقابل ستمگر صبر کند و کمترین واکنش این است که هجرت کند.

این حرکت امام حسین علیه السلام بر اساس آیات قرآن بود چرا که بر کسانی که در سرزمین خود با مشکل روبه رو می شوند و نمی تواند وظایف دینی خود را انجام دهند، و یا مثل پیامبر صلی الله علیه و آله در مکه با خطر جانی روبه رو می شوند لازم است که هجرت کنند. قرآن در این زمینه می فرماید:

ص:40


1- (1) . احزاب/ 36.
2- (2) . بحارالانوار، ج44، ص312 از امالی صدوق رحمه الله نقل می کند.
3- (3) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص319 و 321.
4- (4) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص357 از منابع متعدد نقل می کند (وطلبوا دمی فهربت).

(قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِیراً) ؛ (1) «(فرشتگان) گفتند: «آیا زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید؟!» پس آنان مقصدشان جهنّم است، و بد فرجامی است».

سپس قرآن یادآوری می کند که این افراد اگر در راه هجرت خویش کشته شوند پاداش آن ها بر عهده خداست و مهاجران پاداش بزرگی دارند.

(وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللّهُ رِزْقاً حَسَناً وَ إِنَّ اللّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرّازِقِینَ) ؛ (2) «و کسانی که در راه خدا هجرت کردند، سپس کشته شدند یا مردند، قطعاً، خدا به آنان رزق نیکویی روزی می دهد؛ و مسلماً، تنها خدا بهترین روزی دهندگان است».

(وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَی اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللّهِ وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً) ؛ (3) «و هر کس [به عنوان] مهاجرت به سوی خدا و فرستاده او، از خانه اش به در آید، سپس مرگ او را فرا گیرد، پس به یقین پاداشش بر خداست؛ و خدا، بسیار آمرزنده مهرورز است».

(الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ) ؛ (4) «کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه خدا با اموالشان و جان هایشان جهاد نمودند، نزد خدا رتبه ای والاتر دارند؛ و تنها آنان کامیاباند».

هشتم: مبارزه با ستمکاری

حضرت امام حسین علیه السلام در نامه ای به بزرگان کوفه و نیز در سخنرانی برای اصحاب خود و لشکر حرّ، حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله حکایت می فرماید و به آن استدلال می کند سپس آن را بر بنی امیه تطبیق می کند:

« من رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرم الله ناکثاً لعهد اللَّه مخالفاً لسنة رسول اللَّه یعمل

ص:41


1- (1) . نساء/ 97.
2- (2) . حج/ 58.
3- (3) . نساء/ 100.
4- (4) . توبه/ 20.

فی عباد اللَّه بالاثم والعدوان ثمّ لم یغیر بقول ولافعل، کان حقیقاً علی اللَّه ان یدخله مدخله » ؛ «هر کس که حاکم ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و عهد الهی را نقض نموده و با روش پیامبر صلی الله علیه و آله مخالفت می کند و در بین مردم به ظلم و گناه عمل می کند و علیه او با سخن و عمل شورش نکند بر خدا لازم است که او را در محل خود (یعنی جهنّم) داخل کند». (1)

این آموزه پیامبر صلی الله علیه و آله که امام حسین علیه السلام بر اساس آن قیام کربلاء را سامان دهی کرد، برگرفته از آیات قرآن است که در آیات زیادی «ظلم» را سرزنش می کند و علت عذاب برخی اقوام را ظلم آنان معرفی می کند (2) و میل و تکیه بر ستمکاران را موجب عذاب معرفی می کند.

(وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ) ؛ (3) «و به سوی کسانی که ستم کردند، متمایل نشوید، که آتش [دوزخ] به شما خواهد رسید، در حالی که جز خدا هیچ سرپرستی برای شما نیست؛ سپس یاری نخواهید شد».

سپس خدای متعال به کسانی که مورد ستم واقع شدند اجازه جهاد می دهد و می فرماید: (أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ) ؛ (4) «به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده، رخصت (جهاد) داده شد، به خاطر این که آنان مورد ستم واقع شده اند؛ و قطعاً، خدا بر یاری آنان تواناست».

آری دین الهی و امام حسین علیه السلام و امت اسلامی مورد ستم یزید و بنی امیه قرار گرفته بودند. در سخنانی که از امام حسین علیه السلام حکایت شده این ستمکاری را این گونه توضیح می دهند:

« ویزید رجل فاسق » ؛ «یزید مردی فاسق است»؛

« معلن الفسق » ؛ «آشکارا اعمال زشت مرتکب می شود»؛

« یشرب الخمر » ؛ «شراب می نوشد»؛

ص:42


1- (1) . همان، ص377 از تاریخ طبری 3 / 306 - الکامل فی التاریخ 2 / 552 - احقاق الحق 11/ 609 نقل می کند.
2- (2) . ر.ک: انعام/ 45 و هود / 47 و ....
3- (3) . هود/ 13.
4- (4) . حج/ 39.

« ویلعب بالکلاب والفهود » ؛ «با سگان و شیران بازی می کند»؛

« ویبغض بقیة آل الرسول » ؛ (1) «با اهل بیت دشمن است»؛

« قاتل نفس المحرمة » ؛ (2) «قاتل افراد بی گناه است»؛

« ومثلی لایبایع مثله » ؛ (3) «روا نیست که (شخصیتی) همچون حسین علیه السلام با مثل یزید بیعت کند»؛

« یا فرزدق انّ هولاء القوم لزموا طاعة الشیطان » ؛ «ای فرزدق این مردم ملزم به اطاعت شیطان شده اند».

« وترکوا طاعة الرحمان » ؛ «و اطاعت خدا را ترک کرده اند»؛

« واظهروا الفساد فی الارض » ؛ «و فساد را در زمین ظاهر کرده اند»؛

« وابطلوا الحدود » ؛ «و حدود الهی را باطل کرده اند»؛

« وشربوا الخمور » ؛ «و شراب می نوشند»؛

« واستأثروا فی اموال الفقراء والمساکین » ؛ (4) «به اموال فقرا و بینوایان (مستبدانه و انحصارگرانه) دست می یازند»؛

« واحلوا حرام اللَّه وحرموا حلاله » ؛ «و حرام خدارا حلال و حلال او را حرام کرده اند»؛

« واستأثرو بالفی » ؛ (5) «بیت المال را منحصر به خود کرده اند».

در چنین شرایطی وظیفه قرآنی هر مسلمانی است که به پا خیزد و با ظلم و فساد مبارزه کند و حسین علیه السلام چنین کرد.

نهم: آزادسازی و آزادگی

واژه آزادی از محبوب ترین کلماتی است که در تاریخ بشر به وجود آمده است، اما این واژه دارای معانی متفاوت است. از جمله به معنای استقلال (آزادی فلسفی)، اختیار، آزادی

ص:43


1- (1) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص278.
2- (2) . همان، ص283.
3- (3) . بحار الانوار، ج44، ص283.
4- (4) . موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام ، ص336 (نقل از تذکرة الخواص، ص217) و نیز در نامه امام حسین به اشراف کوفه همین مضامین آمده است ر.ک: موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص377.
5- (5) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص137 در نامه به اشراف کوفه و نیز در ص360 در سخنرانی برای لشکر حرّو نیز الفتوح 5 / 91، مقتل الحسین، الخوارزمی 1 / 234 و بحار 44 / 381.

در حوزه تربیت، آزادی حقوقی (در حوزه فلسفه حقوق)، آزادی در برابر بردگی (در حقوق مدنی و بین المللی) و آزادی به معنای وارستگی اخلاقی می آید.

بحث آزادی و حرّیت در نهضت عاشورا به معنای وارستگی اخلاقی است که شامل «آزادگی» (به معنای تن به ذلّت ندادن) و نیز «کرامت نفس و بزرگ منشی» (جوانمردی) می شود. (1) همان طور که شامل آزادگی و آزاد سازی مردم می شود.

در این مورد فقط به ذکر چند نمونه اکتفا می کنیم:

الف) از امام حسین علیه السلام نقل شده که به دشمنان خویش می فرماید: اگر دین ندارید و از قیامت نمی ترسید پس (حداقل) در دنیا آزاده باشید و اگر عرب هستید به رسم و عادت نیاکان خود عمل کنید. (یعنی صفات خوب پدران خود را به یاد آورید)

« ان لم یکن لکم دین وکنتم لاتخافون المعاد فکونوا احراراً فی دنیاکم هذه وارجعوا الی احسابکم ان کنتم عرباً کما تزعمون » . (2)

یعنی دین داشتن و ترس از معاد موجب تقوا می شود و به انسان اجازه نمی دهد که به دیگران ستم کند، ولی راه فطری دیگری هم برای جلوگیری از ظلم هست و آن آزاده بودن است که هر انسانی آزاد آفریده شده و آزادی و آزادگی و احترام به حقوق دیگران را دوست دارد.

ب) برداشتن بیعت از یاران (آزاد گذاشتن یاران در تصمیم به جنگ)

مجبور کردن دیگران بر خلاف اراده آنها، در مکتب آزادگان جهان پذیرفته نیست و این چنین بود که حسین علیه السلام در راه مکّه به کوفه، چندین بار بیعت خود را از اصحاب و یاران برداشت و آنان را آزاد گذارد و حتّی به آنها اعلام کرد که هر کس با ما بماند شهید می شود. (3)

آری امام می خواست هر کس همراه حسین علیه السلام است آگاهانه و از روی رضایت و احساس وظیفه و عشق بماند.

ص:44


1- (1) . برای اطلاعات بیشتر ر.ک: مقاله قرآن و آزادی از نگارنده، مجله قرآن و علم، ش 4، پاییز 1388 ش.
2- (2) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص504.
3- (3) . همان، ص395 به بعد و ص348 و بحارالانوار، ج44، ص316.

ج) امام حسین علیه السلام قیام کرد تا مردم را از اسارت و ظلم بنی امیه آزاد سازد، تا گرفتار انحراف فکری و اخلاقی نشوند.

این شیوه امام حسین علیه السلام در آزادگی و آزادسازی مردم نوعی پیروی از قرآن و پیامبر صلی الله علیه و آله است چون رسم آزاد سازی مردم یکی از رسالت های پیامبر صلی الله علیه و آله است که قرآن از آن یاد کرده و رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را برداشتن غل و زنجیرها از دست و پای مردم و آزاد کردن آنها از عقاید باطل، اعمال خرافی و ستم و... معرفی می کند:

(الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) 1 ؛ «(همان) کسانی که از فرستاده ی (خدا)، پیامبر درس نخوانده، پیروی می کنند؛ آن (پیامبری) که (صفات) او را نزدشان در تورات و انجیل نوشته می یابند؛ در حالی که آنان را به [کار] پسندیده فرمان می دهد، و آنان را از [کار] ناپسند منع می کند و برایشان [خوارکی های] پاکیزه را حلال می شمرد و پلیدی ها را بر آنان حرام می کند و تکلیف سنگینشان و غل هایی را که بر آنان بوده، از (دوش) آنها برمی دارد؛ و کسانی که به او ایمان آوردند و گرامی اش داشتند (و دشمنانش را از او بازداشتند) و یاری اش کردند و از نوری که با او فرود آمده پیروی نمودند، تنها آنان رستگارند».

و نیز رسالت موسی علیه السلام را هنگام مقابله با فرعون، آزاد سازی مردم از بندگی و نجات آنان معرفی می کند (طه / 47 و 80 و شعراء / 17 و 22).

دهم: ذلت ناپذیری (عزّت مداری)

یکی از آموزه های سیاسی قیام امام حسین علیه السلام زیر بار ذلّت نرفتن است و این از شعارها و پیام های مهم عاشورا است که سرمشق و الگوی هر شیعه در طول تاریخ بوده است. آری رهروان حسین علیه السلام مرگ با عزّت را بر زندگی ذلیلانه ترجیح می دهند.

ص:45

« موت فی عزّ خیر من حیات فی ذلّ » . (1)

و حسینیان سعادت را در شهادت و خسارت را در زندگی با ظالم می دانند. (2) آری این شعار پرچم هر رهرو حسین علیه السلام است که ذلّت از ما دور است.

« هیهات منا الذلّة » . (3)

در مکتب حسین علیه السلام معیار سعادت، پول، زندگی و مرگ نیست بلکه معیار عزّت و ذلات ّست و این دیدگاهی است که حسین علیه السلام به بشریت هدیه داد یعنی دیدگاه انسان های آزاده را نسبت به مرگ تغییر داد. چراکه مرگ هر چه هست برای همه هست امّا مهم آن است که دیدگاه هر کس نسبت به مرگ چیست و حسین علیه السلام تعریف تازه ای از مرگ و زندگی ارائه کرد و این دیدگاه را تغییر داد و روشن ساخت که مرگ در زندگی با ستمگران است و حیات در شهادت نهفته است.

وقتی امام حسین علیه السلام می بیند که نصایح او تأثیری در کارگزاران حکومت بنی امیه نداشت و یزید هم مردی فاسد است و جایز نیست که با او بیعت کند و فرار او هم فایده ندارد چرا که در مکّه و کربلا همه جا به دنبال او هستند که یا بیعت بگیرند یا او را بکشند در برابر دشمن مردانه می ایستد و تا آخرین نفس می جنگد و می گوید:

« لا واللَّه لا اعطیکم [ب-] یدی اعطاء الذلیل ولا افرّ فرار العبید » ؛ (4) «نه به خدا قسم مثل افراد ذلیل دست بیعت با شما نمی دهم و مثل بردگان فرار نمی کنم».

این شیوه رفتاری امام حسین علیه السلام در عزّت مداری و ذلت ناپذیری، خاستگاهی قرآنی دارد و با مبانی قرآن سازگار است که خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و مؤمنان را عزت دار معرفی می کند و لازمه این سخن آن است که ذلت و خواری از مؤمنان به دور است.

(وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ) ؛ (5) «در حالی که عزّت فقط برای خدا و برای فرستاده اش و برای مؤمنان است، و لیکن منافقان نمی دانند».

ص:46


1- (1) . بحارالانوار، ج44، ص192.
2- (2) . همان، ص192.
3- (3) . ر.ک: موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص423 - 425 (پاورقی).
4- (4) . بحارالانوار، ج44، ص191.
5- (5) . منافقون/ 8 .
یازدهم: انتخاب یکی از دو نیکی

اگر امام حسین علیه السلام در مکّه یا مدینه می ماند کشته می شد ولی اگر خارج می شد و به طرف عراق می رفت یکی از دو چیز (احدی الحسنیین) در انتظار حضرت می بود و از این رو فرمود: « ان بینی و بین القوم موعداً اکره ان اخلفهم فان یدفع اللَّه عنّا فقدیماً ما انعم علینا و کفی و ان یکن ما لابدّ منه ففوز و شهادة ان شاء اللَّه » . (1)

حاصل این مطلب که نوعی دلیل عقلی آن است که: اگر مردم از امام حمایت می کردند و حکومت یزید ساقط می شد، به نفع اسلام تمام می شد و پیروزی حاصل می گشت، این یک نعمت الهی بود. و اگر مردم امام را یاری نمی کردند حضرت شهید می شد و حکومت یزید رسوا می گشت و با خون او اسلام زنده می شد. پس در هر صورت، خروج از مکّه و مدینه بهتر از بیعت یا کشته شدن بدون سر و صدا بود.

یعنی شهادت امام به طور مظلومانه در صحرای کربلا و با لشکرکشی عظیم موجب شد که تبلیغات عظیمی به نفع اسلام و در جهت رسوایی ظلم بنی امیه به راه افتد و حیات اسلام در طول تاریخ تضمین شود.

این شیوه منطقی و عقلانی امام حسین علیه السلام مطابق آیات قرآن است، چرا که قرآن در برابر کسانی که در هنگام جنگ با پیامبر صلی الله علیه و آله بدرفتاری می کردند و سخنان ناپسند می گفتند می فرماید: (قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلاّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاّ إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ) ؛ (2) «بگو: «جز آنچه خدا بر ما مقرر داشته، به ما نمی رسد؛ او سرپرست ماست؛ و مؤمنان، پس باید تنها بر خدا توکّل کنند.» بگو: «آیا برای ما جز یکی از دو نیکی (پیروزی یا شهادت) را انتظار دارید».

یعنی در هر دو صورت راه ما حق و فرجام آن نیک است چه به فوز شهادت برسیم و راهی بهشت شویم و چه در دنیا پیروز شویم.

ولی سرنوشت مخالفان در هر صورت به هلاکت وزیانکاری منتهی می شود چون یا به شکست در دنیا و ذلت می انجامد یا به کشته شدن و جهنّم منتهی می شود. پس عقل و منطق حکم می کند که ما راه خود را ادامه دهیم و امام حسین علیه السلام چنین کرد.

ص:47


1- (1) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص364.
2- (2) . توبه/ 51 - 52.
دوازدهم: وجوب پاسخ مثبت امام حق به اتمام حجت مردم

نامه های متعدّد و قاصدان مکرّر از طرف اهل کوفه رسید که ما امام نداریم و می خواهیم با تو بیعت کنیم و امام حسین علیه السلام نیز مسلم بن عقیل را فرستاد تا آنها را امتحان کند و اوضاع را گزارش دهد و هنگامی که مردم کوفه با مسلم بیعت کردند حجّت شرعی بر امام تمام شد و بر او واجب بود که به عراق برود و از این رو فرمود: « هذه کتب اهل الکوفه ورسلهم وقد وجب علیّ اجابتهم وقام لهم العذر علیّ عند اللَّه سبحانه » (1)؛ «این نامه های مردم کوفه و قاصدان آنهاست و اجابت آنها بر من واجب شد و آنها نزد خدای سبحان علیه من عذر (و دلیل) دارند».

از طرفی امام حسین علیه السلام در سخنرانی های خویش خصوصیات امام عادل و لایق و حق را بر می شمارد و می فرماید: « العامل بالکتاب والاخذ بالقسط والدائن بالحق والحابس نفسه علی ذات اللَّه » . (2)

و از طرف دیگر در علل آمدن خویش به کربلا بیان می کند که: «مردم نوشتند که ما امام نداریم و من به این خواست آنان پاسخ مثبت دادم.» (3)

قرآن کریم حجّت و دلیل را به رسمیت شناخته و بارها از آن سخن گفته است (بقره/ 150 و انعام/ 149 و 83 و شوری/ 15) و حتی فرستادن پیامبران الهی را برای اتمام حجّت بر مردم معرفی می کند.

(لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ) ؛ (4) «تا بعد از این فرستادگان، برای مردم حُجّتی بر خدا نباشد».

آری، هنگامی که حجت تمام شد لازم است که طبق آن عمل شود و امام حسین علیه السلام بر همین اساس به دعوت مردم کوفه پاسخ مثبت داد و نهضت عاشورا را شروع کرد.

ص:48


1- (1) . معالی السبطین 1/ 246 - ناسخ التواریخ 2/ 122 اسرار الشهاده، 247 به نقل از موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص321.
2- (2) . طبری 7/ 235، کامل ابن اثیر 3/ 267، ارشاد، ص204 و مقتل خوارزمی 6/ 195.
3- (3) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص311 و 312.
4- (4) . نساء/ 165.

پنجم: تفسیر آیات قرآن توسط امام حسین علیه السلام

اشاره

در عصر امام حسین علیه السلام فرصت برای کارهای علمی (مثل عصر امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام ) وجود نداشت چرا که در آن عصر فشارهای نظامی بنی امیه و جنگ های داخلی و مشکلات جامعه اسلامی، سپس جریان کربلاء به وجود آمد و کم تر مجالی برای جلسات علمی عمیق وجود داشت.

البته در این بین فرصت های کوتاهی به وجود می آمد که امام حسین علیه السلام مطالب علمی و دینی به ویژه مطالب تفسیری را بیان می کردند ولی به خاطر خفقانی که بنی امیه بعد از شهادت امام علی علیه السلام و قیام کربلا به وجود آوردند بسیاری از این احادیث نقل نشدی به بوته فراموشی سپرده شد یا نوشته های آن ها از بین رفت. اما با این حال در میان احادیثی که از امام حسین علیه السلام نقل شد تعدادی از آیات قرآن تفسیر شده است که در این جا آن ها را ذکر می کنیم.

لازم به یادآوری است که علاوه بر تفسیرهای امام حسین علیه السلام برخی آیات به عنوان شاهد و دلیل و گاهی آیاتی در جواب مخالفان در کلمات و خطبه های حضرت نقل شده است که جای بررسی مستقل دارد.

1- سه گروه مردم (ناس - اشباه ناس - نسناس) در قرآن

شخصی از امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد سه تعبیر «الناس»، «اشباه الناس» و «النسناس» پرسید و حضرت به امام حسین علیه السلام دستور داد که جواب او ر بدهد و امام حسین علیه السلام فرمود: اما مقصود از «الناس» ( مردم، در برخی آیات قرآن) ما هستیم از این رو خدای تبارک و تعالی در قرآن فرمود: (ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النّاسُ) ، (1) از جایی که مردم سرازیر می شوند (شما حاجیان در هنگام انجام اعمال حج) سرازیر شوید.

و اما مقصود از «اشباه الناس» ( افرادی که شبیه مردم هستند) شیعیان ما هستند، آنان دوستان ما و از ما به شمار می آیند از این رو ابراهیم علیه السلام (در قرآن) فرمود: (فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی) 2 ، هر کس مرا پیروی کند در حقیقت از من است.

ص:49


1- (1) . بقره/ 199.

اما مقصود از «النسناس» عوام مردم هستند. سپس امام حسین با دست به گروهی از مردم اشاره کردند و این آیه را قرائت کردند: (إِنْ هُمْ إِلاّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً) . (1)- (2)

روی الکلینی بأسناده عن سهل و علی بن ابراهیم، عن أبیه، جمیعاً عن ابن محبوب، عن عبدالله بن غالب، عن أبیه، عن سعید بن المسیب، قال: سمعت علی بن الحسین علیهماالسلام یقول: «إنّ رجلاً جاء امیر المؤمنین علیه السلام فقال: أخبرنی إن کنت عالماً عن النّاس، وعن أشباه الناس، وعن النسناس، فقال أمیرالمؤمنین علیه السلام : یا حسین أجب الرّجل، فقال الحسین علیه السلام : «أمّا قولک: أخبرنی عن الناس، فنحن الناس، ولذلک قال الله تبارک وتعالی ذکره فی کتابه: (ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النّاسُ) 3 فرسول لله صلی الله علیه و آله الذی أفاض بالناس.

وأما قولک: أشباه النّاس، فهم شیعتنا، وهم موالینا، وهم منّا، ولذلک قال ابراهیم صلی الله علیه: (فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی). 4

واما قولک: النسناس، فهم السواد الأعظم، و أشار بیده إلی جماعة الناس، ثم قال: (إِنْ هُمْ إِلاّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً). 5- 6

تحلیل

در این حدیث در مورد آیه اول به مصداق اکبر «الناس» اشاره کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله است و در مورد آیه دوم با ذکر یک قاعده کلی از قرآن، شیعیان را مصداق این قاعده برشمرده که پیرو ائمه علیهم السلام هستند، پس از آنان به شمار می آیند. و در مورد آیه سوم مصادیق آیه را برشمرده است که بسیاری از مردم مثل چهارپایانی هستندکه فقط به امور مادی خود اهمیت می دهند و در غفلت به سر می برند به مرحله تفکر و بصیرت و شکوفایی ایمانی و انسانی نمی رسدند.

یادآوری: آیه 199 بقره به همراه تفسیر کامل آن ذیل مبحث آیات الحسین خواهد آمد.

ص:50


1- (1) . فرقان/ 44
2- (2) . کافی، ج8، ص244، ح339 و تفسیر البرهان، ج1، ص210، ح2 و بحارلانوار، ج24، ص95، ح2.

2- امام حسین علیه السلام و ائمه علیهم السلام اولوالارحام در قرآن

در حدیثی از امام حسین علیه السلام نقل شده که حضرت در مورد آیه (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللّهِ) ؛ (1) «و خویشاوندان، برخی از آنان نسبت به برخی [دیگر]، در کتاب خدا، سزاوارترند» و... فرمودند: از پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد تأویل آیه پرسیدم و ایشان فرمودند: به خدا سوگند غیر از شما (اهل بیت علیهم السلام ) قصد نشده است. شما خویشاوندان هستید هنگامی که من از دنیا رفتم پدرت علی اولی به من و جایگاه من است. و هنگامی که پدرت از دنیا رفت برادرت حسن اولی به آن است و هنگامی که حسن از دنیا رفت تو اولی به آن هستی.

عرض کردم یا رسول الله بعد از من چه کسی اولی به من است؟

حضرت فرمود: فرزندت علی سپس فرزندش محمد سپس فرزندش جعفر سپس فرزندش موسی، سپس فرزندش علی سپس فرزندش محمد سپس فرزندش علی، سپس فرزندش حسن سپس فرزندش نهم از فرزندانت که غایب می شود. اینان اولی به این جایگاه هستند و خدا به آنان علم من و فهم من را عطا کرده و طینت آنان از طینت من است چقدر مردمی که مرا در مورد آنان اذیت می کنند خدا شفاعت مرا به آنان نرساند. (2)

عَن مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّیبَانِی، قال: حدّثنا مُحَمَّدِ ابوبکر بْنِ هَارُونَ الدِّینَوَرِی، قال: حدّثنا مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ الْمِصْرِی، قال: حدّثنا عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْغِفَارِی، قال: حدّثنا عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ الْحَذَّاءِ، قال: حدّثنا عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی علیهماالسلام «لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَی هَذِهِ الْآیةَ: (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللّهِ) 3 سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنْ تَأْوِیلِهَا فَقَالَ: وَاللَّهِ مَا عَنَی بِهَا غَیرَکُمْ، وَأَنْتُمْ أُولُو الْأَرْحَامِ، فَإِذَا مِتُّ فَأَبُوکَ عَلِی أَوْلَی بِی وَبِمَکَانِی، فَإِذَا مَضَی أَبُوکَ فَأَخُوکَ الْحَسَنُ أَوْلَی بِهِ، فَإِذَا مَضَی الْحَسَنُ فَأَنْتَ أَوْلَی بِهِ، قُلْتُ: یا رَسُولَ اللَّهِ فَمَنْ بَعْدِی أَوْلَی بِی؟

ص:51


1- (1) . انفال/ 75.
2- (2) . بحارالانوار، ج36، ص343، ح209 و تفسیر البرهان، ج3، ص293، ح15 و ...

فَقَالَ ابْنُکَ عَلِی أَوْلَی بِکَ مِنْ بَعْدِکَ، فَإِذَا مَضَی فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ جَعْفَرٌ أَوْلَی بِهِ بِمَکَانِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی جَعْفَرٌ فَابْنُهُ مُوسَی أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی مُوسَی فَابْنُهُ عَلِی أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی عَلِی فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ؛ فَإِذَا مَضَی مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ عَلِی أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی عَلِی فَابْنُهُ الْحَسَنُ أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی الْحَسَنُ وَقَعَتِ الْغَیبَةُ فِی التَّاسِعِ مِنْ وُلْدِکَ، فَهَذِهِ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ صُلْبِکَ أَعْطَاهُمُ اللَّهُ عِلْمِی وَ فَهْمِی، طِینَتُهُمْ مِنْ طِینَتِی، مَا لِقَوْمٍ یؤْذُونَنِی فِیهِمْ، لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی». (1)

تحلیل

این حدیث مصادیق کامل «اولوالارحام» خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه و آله را بر می شمارد یعنی در این حدیث امام حسین علیه السلام توضیح و تفسیر آیه را از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند و جالب این است که نام دوازده امام علیهم السلام را می برد.

یادآوری: تفسیر این آیه در آیات مربوط به امام حسین علیه السلام نیز ذکر شده که در آن قسمت به صورت کامل مورد بررسی قرار می دهیم.

3- زمین بی گناه

در حدیثی از امام حسین علیه السلام حکایت شده که مقصود از اینکه زمین به غیرزمین تبدیل می شود آن است که زمینی می گردد که گناه بر آن انجام نمی شود، زمین صاف که کوه و گیاه ندارد مثل بار اول که زمین بود و غلطانده شد.

عَنْ ثُوَیرِ بْنِ أَبِی فَاخِتَةَ عَنْ الحسین بن علی علیهم السلام قَالَ: (تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ) 2 یعْنِی بِأَرْضٍ لَمْ تَکْتَسِبْ عَلَیهَا الذُّنُوبَ، بارِزَةً لَیسَت عَلَیهَا جِبَالٌ وَ لَا نَبَاتٌ کَمَا دَحَاهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ. (2)

تحلیل

این حدیث در حقیقت تفسیری از آیه 48 سوره ابراهیم است که معنای تبدیل زمین به زمین دیگر را توضیح می دهد.

اینک به تفسیر آیه فوق توجه می کنیم:

ص:52


1- (1) . کفایة الأثر، ص175؛اثباة الهداة، ج2، ص545، ح552.
2- (3) . تفسیر البرهان، ج2، ص323، ح9؛تفسیر العیاشی، ج2، ص236، ح52.

( یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ ) ؛ (ابراهیم/ 48)، «در روزی که زمین به غیر این زمین، و آسمان ها (به آسمان های دیگری) تبدیل می شوند، و (مردم) در برابر خدای یگانه چیره، ظاهر شوند».

نکته ها و اشاره ها

1. در مورد «تبدیل زمین و آسمان به زمین و آسمان دیگر»، که در این آیه به آن اشاره شده است، مفسران قرآن چند دیدگاه دارند:

برخی برآن اند که منظور تبدیل ذات است؛ یعنی به کلی این زمین نابود و زمین دیگری آفریده می شود و قیامت برپا می گردد.

برخی برآن اند که مقصود تبدّل صفات زمین و آسمان است؛ یعنی پس از ویرانی این زمین و آسمان در آستانۀ قیامت، زمین و آسمانی نو و تکامل یافته تر برپا می شوند. اما از ظاهر برخی دیگر از آیات قرآن استفاده می شود که خورشید، خاموش و آسمان ها شکافته و زلزله های سخت هویدا می شود و نظام کنونی جهان درهم می ریزد، اما جهان به کلی نابود نمی شود (1) بلکه مردم به زمینی تازه و عالی تر گام می نهند.

البته درک کامل آن جهانِ تازه برای ما مشکل است؛ هم چون کودکی که بخواهد از درون شکم مادر همه چیز جهان بیرون را درک کند. (2)

2. مفسران، «بُروز» انسان ها در برابر خدا در رستاخیز را چند گونه تفسیر نموده اند:

الف) بیرون آمدن انسان ها از قبرها در قیامت.

ب) ظهور تمام وجود انسان با تمام محتوای درونی و بیرونی اش در صحنه رستاخیز؛ یعنی در آن جا انسان ظاهر و باطن ندارد و همه چیز انسان (حتی در دید علم محدود او) آشکار می شود. (3)

3. «قهّار» بودن خدا، به معنای تسلّط و سیطرۀ او بر همه چیز است.

ص:53


1- (1) . ر.ک: سوره های تکویر، انفطار و زلزال.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج10، ص390 - 392.
3- (3) . «بُروز» از مادۀ «براز» (فضا و محل وسیع) به معنای قرار گرفتن در فضای وسیع است که لازمه اش آشکار شدن است (تفسیر نمونه، ج10، ص385).

آموزه ها و پیام ها

1. در رستاخیز نظام نوین جهانی برقرار می شود.

2. در رستاخیز، همگان، با تمام وجود، در پیشگاه الهی ظاهر می شوید (برای آن روز آماده شوید).

4- پرسش از ولایت در رستاخیز

در حدیثی آمده است که امام حسین علیه السلام فرمودند: (روزی) پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ابوبکر نسبت به من به منزله گوش است و عمر به منزله چشم و عثمان به منزله دل، امام حسین علیه السلام فرمود: فردای آن روز خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدم و امیرالمؤمنین و آن سه نفر حاضر بودند. به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کردم: پدر جان در مورداین اصحابت چیزی شنیدم مقصود چه بود؟

پیامبر فرمود: بله سپس به آن سه نفر اشاره کرد و فرمود: آنان گوش و چشم و دل من هستند که به زودی از وصی من این (اشاره به علی علیه السلام کرد) مورد سؤال واقع می شوند.

خداوند می فرماید: ( إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً ) ؛ (اسراء/ 36)، «[چرا] که شنوائی و دیده و دل (سوزان)، همگی آنها از آن پرسیده می شوند».

سپس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به عزّت پروردگارم تمام امت من روز رستاخیز متوقف می شوند و از ولایت او (علی) پرسیده می شوند. و این است سخن خداوند عزّوجلّ: (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ) ؛ (صافات/ 24)، «و آنان را نگاه دارید، [چرا] که آنان مورد بازپرسی قرار می گیرند».

عن أبی القاسم علی بن أحمد بن محمّد بن عمران الدقّاق، قال: حدّثنا محمد بن أبی عبدالله الکوفی، قال: حدثنا سهل بن زیاد الآدمی، عن عبدالعظیم بن عبدالله الحسنی، قال: حدّثنی سیدی علی بن محمّد ابن علی الرّضا، عن أبیه محمد بن علی، عن أبیه الرضا، عن آبائه، عَنِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی علیهماالسلام ، قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ أَبَا بَکْرٍ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ السَّمْعِ، وَإِنَّ عُمَرَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ الْبَصَرِ، وَإِنَّ عُثْمَانَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ الْفُؤَادِ. قال: فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ دَخَلْتُ إِلَیهِ وَعِنْدَهُ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ وَأَبُوبَکْرٍ وَعُمَرُ وَعُثْمَانُ، فَقُلْتُ لَهُ: یا أَبَتِ سَمِعْتُکَ تَقُولُ فِی أَصْحَابِکَ هَؤُلَاءِ قَوْلًا فَمَا هُوَ؟».

ص:54

فَقَالَ صلی الله علیه و آله : نَعَمْ، ثُمَّ أَشَارَ إِلَیهِمْ فَقَالَ: هُمُ السَّمْعُ وَالْبَصَرُ وَالْفُؤَادُ، وَسَیسْأَلُوَن عَنْ وَصِی علیه السلام هَذَا - وَأَشَارَ إِلَی عَلِی علیه السلام - ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یقُولُ: (إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً) 1 ثُمَّ قَالَ: وَعِزَّةِ رَبِّی إِنَّ جَمِیعَ أُمَّتِی لَمُوقَفُونَ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ مَسْئُولُونَ عَنْ وَلَایتِهِ، وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ). 2- 3

تحلیل

ظاهر آیه اول (اسراء/ 36) در مورد گوش و چشم و دل معمولی است ولی در حدیث فوق تطبیق بر سه نفر شده است. که از نوع بیان بطن آیه است یعنی با الغاء خصوصیت توسعه معنایی در موردچشم و گوش و دل داده شده است به طوری که شامل هرکس شود ک مثل چشم و گوش و دل انسان اطراف اوست و از آموزش آگاه است.

برخی محدّثان درتوجیه روایت فوق فرموده اند: مقصود باطن آیه است که آن سه نفر به خاطر مخالفت شدید با پیامبر صلی الله علیه و آله در ظواهر امور و اطلاع آن ها از ولایت امام علی علیه السلام به منزله گوش و چشم و دل شدند پس حجت بر آن ها تمام تر شد. (1)

اما آیه دوم (صافات/ 24) یک اصل کلی در مورد رستاخیز بیان می کند که در یکی از ایستگاه های رستاخیز از همه افراد پرسش می شود. ولی روایت یکی از مهم ترین مصادیق پرسش را بیان می کند که ولایت امام علی علیه السلام است چرا که ولایت از بزرگ ترین نعمت های الهی است و پرسیده می شود که با آن چه کردید آیا اطاعت کردید یا عصیان؟

اینک به تفسیر آیات 36 سوره اسراء و 24 سوره صافات و آیات مرتبط توجه می کنیم:

- (وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً) ؛ (اسراء/ 36)، و از آنچه که هیچ علمی بدان نداری، پیروی مکن؛ [چرا] که گوش و چشم و دل (سوزان)، همگی آنها از آن پرسیده می شوند.

ص:55


1- (4) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص561.

نکته ها و اشاره ها

1. در زندگی فردی و اجتماعی (اعتقادات، سخن گفتن، گواهی دادن، داوری کردن و...) فقط از یقین و علم تبعیت کنید نه حدس ها و شایعات و توهمات و شک و گمان خود.

2. در این آیه از میان حواس انسان به گوش و چشم اشاره شد؛ چرا که اکثر معلومات بشری از این دو راه به دست می آید و بخش عمده ای از معلومات هم از طریق دل، روح و عقل به دست می آید که واژۀ «فؤاد» به این بعد وجودی انسان اشاره دارد.

3. در رستاخیز از چشم و گوش و عقل و دل انسان پرسش می شود؛ (1) یعنی انسان در برابر آنچه از دیگران یا از افراد غیر موثّق شنیده و طبق آن سخن گفته و آنچه با دلایل محکم درک نکرده و بدان معتقد شده و یا در مورد آنچه ندیده گواهی داده است، مسئول است.

4. اگر جامعۀ بشری به مضمون این آیه عمل کنند، بسیاری از نابسامانی های اجتماعی برطرف می شود و از شایعه سازی، جوّسازی و قضاوت های عجولانه و پایمال شدن حقوق و آبروی افراد جلوگیری می شود و انسان به سوی تحقیق و استقلال فکری سوق می یابد و از ساده اندیشی فاصله می گیرد؛ از این رو در آیات قرآن از پیروی از گمان منع شده است. (2)

5. در حدیثی از امام صادق علیه السلام روایت شده که در مورد این آیه فرمودند:

از گوش در مورد آنچه شنیده و از چشم در مورد آنچه دیده و از دل و عقل در مورد آنچه معتقد شده است، پرسش می کنند. (3)

در حدیث دیگری با اشاره به این آیه بیان شده که هر کس به موسیقی غیر مجاز گوش دهد از او پرسش خواهد شد. (4)

و در حدیث دیگری از امام کاظم علیه السلام روایت شده که حضرت با استناد به این آیه فرمود:

تو نمی توانی هر چه می خواهی بگویی. (5)

ص:56


1- (1) . همان طور که در آیۀ 21 سورۀ فصلت به سخن گویی اعضای انسان اشاره شده است.
2- (2) . ر.ک: سورۀ یونس، آیۀ 36 و سورۀ نجم، آیۀ 23.
3- (3) . تفسیر عیاشی، ج2، ص292؛ کافی، ج2، ص37؛ وسایل الشیعه، ج15، ص167؛ تفسیر صافی، ج3، ص193 و بحارالانوار، ج7، ص267.
4- (4) . من لایحضره الفقیه، ج1، ص80؛ تهذیب الاحکام، ج1، ص116؛ تفسیر صافی، ج3، ص192؛ وسائل الشیعه، ج8، ص430 و بحارالانوار، ج76، ص246.
5- (5) . علل الشرایع، ج2، ص605؛ وسائل الشیعه، ج15، ص171 و ج27، ص30 و بحار الانوار، ج2، ص116 و ج71، ص193.

آموزه ها و پیام ها

1. اصل، پیروی از علم و عدم تبعیت از وهم و شک و گمان است.

2. کارهای غیرعالمانه نکنید.

3. اعضا و جوارح انسان در برابر گفتار، کردار و پندار انسان مسئول اند (پس مراقب باشید).

- (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ ما لَکُمْ لا تَناصَرُونَ بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ) ؛ (صافات/ 24-26)، «و آنان را نگاه دارید، [چرا] که آنان مورد بازپرسی قرار می گیرند. شما را چه شده که یک دیگر را یاری نمی کنید؟! بلکه امروز آنان در پی تسلیم اند».

نکته ها و اشاره ها

1. هنگامی که مشرکان ستمکار به سوی دوزخ حرکت داده می شوند، در بین راه آنها را متوقف می کنند تا از آنان بازپرسی کنند، در حالی که جای پرسش، قبل از داوری و محکومیت برای دوزخ است؛ پس این پرسشگری برای چیست؟

مفسران قرآن در این مورد چند پاسخ داده اند:

الف) این پرسش برای داوری نیست، بلکه نوعی سرزنش و مجازات روانی برای مشرکان است.

ب) دوزخی بودن مشرکان واضح است، اما بازپرسی برای تعیین مقدار جرم آنهاست.

ج) پرسش از آنها در مورد عدم یاری طلبیدن است که در آیۀ بعد آمده و این یکی از موارد پرسش است. (1)

2. در مورد پرسش هایی که از مشرکان می شود چند احتمال داده شده است:

الف) از بدعت ها و اعمال زشت آنان پرسش می شود؛

ب) از توحید پرسش می شود؛

ج) از نعمت هایی هم چون جوانی، عمر و اموال پرسش می شود؛

د) از ولایت امام علی علیه السلام پرسش می شود؛ همان طور که در احادیث شیعه و سنی آمده است (2) و از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که: در رستاخیز که صراط بر جهنّم قرار می گیرد هیچ

ص:57


1- (1) . تفسیر نمونه، ج19، ص36.
2- (2) . ر.ک: احقاق الحق، ج3، ص104 و المراجعات، ص82، که از دانشمندان اهل سنت و شیعه نقل کرده اند.

کس نمی تواند عبور کند، مگر آن که جواز ولایت علی علیه السلام با او باشد و این مقصود آیۀ فوق است (1)؛ البته ممکن است همۀ این موارد از ستمکاران پرسش شود که ولایت امام علی علیه السلام از مصادیق مهم آن است.

آموزه ها و پیام ها

1. رستاخیز روز بازپرسی است (پس برای آن روز آماده باشید).

2. رستاخیز روز بی یاوری و تسلیم در برابر حق است.

3. به فکر بازپرسی رستاخیز و تنهایی در آن روز باشید.

5- اهمیت تفسیر کهیعص

در حدیثی آمده است فردی از امام حسین علیه السلام در مورد معنای آیه ( کهیعص ) ، (مریم/ 1) پرسش نمود و حضرت فرمود: اگر بر فرض آن را برای تو تفسیر کنم (آنقدر آگاه می شوی و قدرت می یابی که) می توانی بر آب راه روی.

عن الامام الحسین بن علی علیهماالسلام أنّه سأله رجل عن معنی (کهیعص) 2 فقال له: «لَو فَسَّرتُهَا لَکَ لَمَشَیتَ عَلَی المَاء» . (2)

تحلیل

آیه فوق از حروف مقطعه قرآن است که دیدگاه های متعددی در تفسیر این گونه حروف وجود دارد. و در برخی احادیث آیه فوق اشاراتی به کربلا و جریان شهادت امام حسین علیه السلام معرفی شده است.

بنابراین آیه فوق اشاره به تأویل آیه دارد.

فی الجمله این روایت نشان می دهد که اولاً امام حسین علیه السلام از اسرار و تأویل آیات اطلاع داشت. ثانیاً می توانست آن ها را تفسیر کند ولی ظرفیت مخاطب را در نظر می گرفت. ثالثاً برخی حروف مقطعه قرآن دارای اسراری است که به انسان قدرت های فوق العاده می دهد. (3)

تذکر: ما ذیل مبحث آیات الحسین علیه السلام با روایات و تفسیر این آیه مفصل می پردازیم.

ص:58


1- (1) . امالی طوسی، ص290؛ بشارة المصطفی، ص144؛ المناقب، ج2، ص156 و تفسیر نورالثقلین، ج4، ص401 و در منابع عامه: میزان الاعتدال، ج1، ص44؛ لسان المیزان، ج1، ص75 و تاریخ بغداد، ج3، ص380.
2- (3) . ینابیع المودة، ص484 و احقاق الحق، ج11، ص432.
3- (4) . برای مثال در مورد آیه فوق نقل مجرّب است که اگر به صورت خاصی خوانده شود مستکبران را در برابر خواننده خاضع می کند.

6- آیه تطهیر و مصادیق آن از اهل بیت علیهم السلام

در حدیثی از امام حسین علیه السلام حکایت شده که نُه ماه بعد از نزول آیه 132 سوره طه، پیامبر صلی الله علیه و آله در هر روز هنگام نماز صبح در خانه فاطمه علیهاالسلام می آمد و می فرمود: ای اهل بیت نبوت، نماز! «خدا فقط می خواهد پلیدی را از شما خاندان (پیامبر) ببرد و کاملاً شما را پاک سازد».

وفی مودّة القربی عن أنس بن مالک، و عن زید بن علی بن الحسین، عن أبیه، عن جده علیهم السلام قال: «کان النّبی صلی الله علیه و آله یأتی کلَّ یومٍ باب فاطمة عند صلاة الفجر فیقول: الصلاة یا أهل بیت النبوّة (إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً) 1 تسعة اشهر بعد ما نزلت (وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها). 2- 3

تحلیل

این روایت نشان می دهد که پیامبر صلی الله علیه و آله مخاطب آیه تطهیر را اهل بیت (علی علیه السلام ، فاطمه علیهاالسلام ، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام ) می دانسته و بر آنان تطبیق می کرده است.

تذکر: ما در مبحث آیات الحسین تفسیر و روایات آیه 33 سوره احزاب را به صورت مفصل مورد بررسی قرار می دهیم.

7- هماوردی اهل بیت علیهم السلام و بنی امیه در مورد خداشناسی

در برخی احادیث حکایت شده که شخصی از امام حسین علیه السلام پرسید: در مورد آیه (هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ) ؛ (حج/ 19)، «این دو (گروه) دشمنان یک دیگرند که درباره ی پروردگارشان کشمکش می کنند». سخن بفرمایید. و حضرت فرمود: ما و بنی امیه در مورد خدای عزّوجل مبارزه می کنیم. ما می گوییم خدا راست فرمود و بنی امیه می گویند: خدا دروغ گفت؛ پس ما و آنان دو خصم هم دیگر در رستاخیز هستیم.

حدّثنا أبومحمد عَمَّارُ بْنُ الْحُسَینِ (1) الْأُسْرُوشِنی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ، قال:حدّثنی عَلِی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِصْمَةَ، قال: حدّثنا أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الطَّبَرِی بمکّة، قال حدّثنا أبوالْحَسَنِ بْنِ أَبِی شُجَاعٍ الْبَجَلِی،

ص:59


1- (4) . فی تفسیر البرهان: الحسن الأطروش.

عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ الْحَنَفِی، عَنْ یحْیی بْنِ هَاشِمٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَابِرٍ، عَنْ صَدَقَةَ بْنِ سَعِیدٍ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ مَالِکٍ، قَالَ: قُلْتُ لِلْحُسَینِ بْنِ عَلِی بن أبی طالب علیهماالسلام : یا أَبَا عَبْدِاللَّهِ حَدِّثْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ (هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ) (1) قَالَ: «نَحْنُ وَبَنُو أُمَیةَ اخْتَصَمْنَا فِی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ، قُلْنَا صَدَقَ اللَّهُ، وَ قَالُوا کَذَبَ اللَّهُ، فَنَحْنُ وَ إِیاهُمُ الْخَصْمَانِ یوْمَ الْقِیامَةِ». (2)

تحلیل

این آیه یک مطب کلی را در مورد مبارزه مؤمنان با مشرکان و کافران بیان می کند ولی روایت فوق یکی از مصادیق مهم آن یعنی مبارزه اهل بیت علیهم السلام با بنی امیه در مورد خداشناسی را مشخص کرده است.

تذکر: ما در مبحث آیات الحسین تفسیر این آیه را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

8- اهل بیت علیهم السلام بر پادارندگان نماز در زمین

در حدیثی از امام حسین علیه السلام نقل شده که در مورد آیه (الَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ) ؛ (3) «(همان) کسانی که اگر در زمین به آنان امکانات دهیم، نماز را برپا می دارند».

فرمودند: این آیه در مورد ما اهل بیت علیهم السلام است.

موسی بن جعفر و الحسین بن علی علیهماالسلام فی قوله تعالی: (الَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ) 4 قال [ علیه السلام ] «هذه فینا أهل البیت». (4)

تحلیل

آیه فوق در مورد مؤمنان مظلوم است که یاور الهی هستند اما در روایت فوق بر خصوص اهل بیت علیهم السلام تطبیق شده است چرا که مصداق کامل مؤمنان مظلوم که یاور الهی اند (که در آیات قبل 41 سوره حج بدان ها اشاره شده) اهل بیت علیهم السلام هستند.

ص:60


1- (1) . حج/ 19
2- (2) . خصال، ج1، ص42، ح35 و تفسیر البرهان، ج3، ص80، ح2.
3- (3) . حج/ 41.
4- (5) . مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص47؛بحارالانوار، ج24، ص166، ح11 و کنزالدقائق، ج6، ص528.

اینک به تفسیر آیه فوق توجه می کنیم:

(الَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ) ؛ (1) «(همان) کسانی که اگر در زمین به آنان امکانات دهیم، نماز را برپا می دارند، و [مالیات ]زکات را می پردازند، و به [کار] پسندیده فرمان می دهند، و از [کار] ناپسند منع می کنند، و فرجام همه ی کارها تنها برای خداست».

نکته ها و اشاره ها

1. در آیات قبل خدا به مؤمنان مظلوم که یاوران الهی هستند وعدۀ نصرت و یاری داد و اینک در این آیه یادآور شده که یاوران الهی کسانی نیستند که بعد از پیروزی سرکشی کنند و به استکبار و ستمکاری روی آورند، بلکه آنان پیروزی و یاری الهی را مقدمه ای برای ساختن خویش و جامعه قرار می دهند.

2. در این آیه چهار ویژگی برای مؤمنان مظلوم یاور خدا بیان شده است:

الف) پس از پیروزی ارتباط خود را با خدا از طریق نماز حفظ می کنند.

ب) پس از تسلّط بر امکانات زمین، ارتباطشان را با مردم حفظ می کنند و از طریق پرداخت زکات به آنان کمک مادی می کنند.

ج) پس از پیروزی، به سالم سازی جامعه می پردازند و جامعه ای بر اساس کارهای پسندیده بنا می کنند.

3. خدا امکانات مختلف زمین، هم چون ابزار و وسایل کار و یا علم و نیروی فکری و جسمی در اختیار یاوران خود قرار می دهد و آنها نیز از این توان در راه نیک بهره می برند.

4. در برخی احادیث، آیۀ فوق به امام مهدی علیه السلام و یاران او یا آل محمد صلی الله علیه و آله تفسیر شده است که بر مشرق و مغرب زمین مسلّط می شوند و دین خدا را آشکار و بدعت و باطل را نابود می کنند، به طوری که اثری از ظلم دیده نمی شود و امر به معروف و نهی از منکر می کنند. (2)

ص:61


1- (1) . حج/ 41.
2- (2) . ر.ک: بحارالانوار، ج24، ص165؛ ج51، ص47؛ تفسیر نور الثقلین، ج3، ص506؛ تفسیر صافی، ج3، ص382 و تفسیر برهان، ج3، ص892.

البته این گونه احادیث مصداق کامل آیه را بیان می کند، و این مطلب مانع عمومیت مفهوم آیه نیست و آیه شامل همۀ کسانی می شود که خدا را یاری می رسانند و این صفات را دارند.

آموزه ها و پیام ها

1. نشانه های یاوران خدا، نماز، زکات، امر به معروف و نهی از منکر است.

2. اگر می خواهید خدا را یاری رسانید به خودسازی و جامعه سازی بپردازید.

3. در ساختن جامعۀ الهی، به سالم سازی و نوسازی ارزش ها توجه کنید.

4. در ساختن جامعۀ الهی، به تقویت معنویت و تنظیم روابط مالیاتی (زکات) توجه کنید.

9- پاداش رسالت، دوستی اهل بیت علیهم السلام

در حدیثی از امام حسین علیه السلام نقل شده که در مورد آیه (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی) ؛ (شوری/ 23)، «بگو: از شما هیچ پاداشی بر این (رسالت) نمی طلبم، جز دوستی در (مورد) نزدیکان».

فرمودند: خویشاوندی که خداوند دستور داد در مورد آن صله رحم شود، حق آن بزرگ داشته شود و نیکی ها در آن قرار داده شد، خویشاوندی ما اهل بیت علیهم السلام است. کسانی که حقشان بر هر مسلمانی واجب شده است.

مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ، عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ یحْیی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَکَرِیا، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْجُشَمِی عَنِ الْهَیثَمِ بْنِ عَدِی، عَنْ سَعِیدِ بْنِ صَفْوَانَ، عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ عُمَیرٍ، عَنِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِمَا فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی) 1 قَالَ «إِنَّ الْقَرَابَةَ الَّتِی أَمَرَ اللَّهُ بِصِلَتِهَا وَعَظَّمَ حَقَّهَا وَ جَعَلَ الْخَیرَ فِیهَا قَرَابَتُنَا أَهْلَ الْبَیتِ الَّذِینَ أَوْجَبَ حَقَّنَا عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ». (1)

تحلیل

حدیث فوق توضیح و تفسیر آیه است که مصادیق خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه و آله را مشخص می کند که همان اهل بیت علیهم السلام هستند.

ص:62


1- (2) . تفسیر البرهان، ج4، ص124، ح12؛بحارالانوار، ج23، ص251، ح27 و کنز الدقائق، ج9، ص262.

نکات جالب این حدیث آن است که فرمود:

اولاً نیکی و خیر در بزرگداشت اهل بیت علیهم السلام است چون سعادت دنیوی و اخروی را در پی دارد پس همه نیکی ها در آن نهفته است.

ثانیاً حق دوستی اهل بیت علیهم السلام بر همه مسلمانان واجب است و هر کس این حق ر ادا کند وظیفه خود را انجام داده و درنهایت به نفع خود اوست چون موجب سعادت و هدایت خویش را فراهم کرده است.

ثالثاً دوستی اهل بیت علیهم السلام مزد رسالت است و این مطلب در صله رحم با اهل بیت علیهم السلام متبلور می شود.

تذکر: ما در مبحث آیات الحسین، تفسیر آیه 23 سوره شوری را به صورت مفصل می آوریم.

10- ویژگی های اصحاب خاص پیامبر صلی الله علیه و آله

در حدیثی از امام حسین علیه السلام نقل شده که در مورد آیه 29 سوره فتح (تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً) ؛ «آنان را رکوع کنان [و] سجده کنان می بینی» و فرمود: این آیه در مورد علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است.

الحسین بن علی فی قوله: (تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً)؛ 1 «نُزلت فی علی بن ابی طالب علیه السلام ». (1)

تحلیل

آیه 29 سوره فتح ویژگی های اصحاب خاص پیامبر صلی الله علیه و آله را بیان می کند که مصداق کامل آن امام علی علیه السلام است و یکی از ویژگی های آنان عبادت (رکوع و سجود) آنان است. اما در روایت فوق امام حسین علیه السلام آیه 29 فتح را بر امام علی علیه السلام تطبیق کرده است یعنی مصداق کامل آیه را نشان داده اند.

البته در این روایت تعبیر «نزلت» به کار فته است که می تواند به معنای آن باشد که شأن نزول آیه در مورد امام علی علیه السلام است یا به معنای تطبیق بر امام علی علیه السلام باشد.

به هر حال آیه فوق در مورد اصحاب خاص پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده که مهم ترین مصداق آن که آیینه تمام نمای پیامبر صلی الله علیه و آله و همراه ایشان بود، امام علی علیه السلام است.

ص:63


1- (2) . بحارالانوار، ج38، ص203.

اینک به تفسیر کامل آیه فوق توجه می کنیم.

(مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْواناً سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفّارَ وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً) ؛ (فتح/ 29)، «محمد صلی الله علیه و آله فرستاده ی خداست؛ وکسانی که با او هستند، بر کافران سخت گیر (و) در میان خود مهرورزند؛ آنان را رکوع کنان [و] سجده کنان می بینی، درحالی که بخشش و خشنودی ای از خدا می جویند؛ نشانه ی آنان در چهره هایشان از اثر سجده [نمایان] است؛ این مثال آنان در تورات است و مثال آنان در انجیل است: همانند زراعتی که جوانه اش را بیرون آورده، پس آن را تقویت کرده و محکم گرداند، پس بر ساقه های خود راست قرار گیرد، در حالی که کشاورزان را شگفت زده کند؛ تا کافران را به خاطر آنان به خشم آورد! خدا به کسانی از آنان که ایمان آوردند و [کارهای] شایسته انجام دادند، آمرزش و پاداش بزرگی را وعده داده است.

نکته ها و اشاره ها

1. در این آیه نام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله صریحاً برده شده و او به عنوان رسول خدا معرفی شده است؛ او رسول خداست و خدا به این امر گواهی می دهد چه مشرکان و مخالفان اسلام بپسندند و چه نپسندند.

2. در این آیه بیان شده که همراهان و پیروان پیامبر صلی الله علیه و آله ، یعنی مسلمانان، در برابر دشمنان اسلام، هم چون سدّی فولادین ایستاده اند، اما با برادران مسلمان خود مهربان هستند و سخت گیری نمی کنند.

بر سر اغیار چون شمشیر باش هین! مکن روباه بازی، شیر باش

آتش اندر زن به گرگان چو سپند ز آن که آن گرگان عدوّ یوسف اند

(مولوی)

3. یکی از ویژگی های مسلمانان عبادت آنهاست که دو رکن اصلی آن رکوع و سجود است که این دو رمز تسلیم در برابر خدا و نفی کنندۀ غرور و خودخواهی است. آری؛ مسلمان در برابر خدا کرنش و سجده می کند تا در برابر غیر او کرنش نکند.

ص:64

4. یکی دیگر از صفات مسلمانان آن است که به دنبال خشنودی خدا هستند و پاداش و رزق خود را از او می خواهند؛ نه برای ریاکاری قدم بر می دارند و نه انتظار پاداش از مردم دارند، بلکه چشمشان به سوی خداست.

5. تعبیر «فضل» نشان می دهد که مؤمنان واقعی اعمال صالح خود را کم تر از آن می دانند که مستحق پاداش الهی باشد؛ از این رو از فضل و بخشش الهی پاداش می خواهند.

6. در این آیه یکی از نشانه های پیروان پیامبر صلی الله علیه و آله را چهرۀ عبادی آنها معرفی می کند که اثر سجده در آن است. مقصود از اثر سجده یا همان اثر ظاهری سجده در پیشانی است و یا مفهوم گسترده تری دارد؛ یعنی آنان چهره ای الهی دارند که به خوبی نشان می دهد در برابر خدا، حق، قانون و عدالت تسلیم هستند و این علامت در تمام وجود و زندگی آنان منعکس است. (1)

و در حدیثی از امام صادق علیه السلام روایت شده که مقصود از آیه، بیداری شب برای نماز است (2) (که نورانیت آن در روز در چهره نمایان می شود).

البته مانعی ندارد که همۀ این معانی مقصود آیه باشد.

7. مثال و وصف پیروان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در تورات و انجیل آمده است و همین اوصافی که در این آیه بیان شده، قبلاً به موسی و عیسی علیهماالسلام گفته شده بود.

البته ممکن است این اوصاف در تورات و انجیل کنونی یافت نشود؛ چرا که این دو کتاب دست خوش تغییر و تحریف شده اند.

8. در مثال انجیل پنج وصف برای مسلمانان بیان شده است:

الف) آنان جوانه می زنند و رشد می کنند و زیاد می شوند؛

ب) تقویت می شوند و به رشد آنان کمک می شود؛

ج) محکم می شوند و از حالت ضعف خارج می شوند؛

د) آنان برپای خود می ایستند و بردیگران تکیه نمی کنند و استقلال خود را حفظ می کنند.

ص:65


1- (1) . برخی مفسران نیز گفته اند که مقصود آن است که سجده گاه یاران پیامبر صلی الله علیه و سلم در رستاخیز، هم چون ماه بدر می درخشد (تفسیر نمونه، ج22، ص115)، ولی آیۀ فوق در مقام بیان وضع ظاهری مسلمانان در دنیاست.
2- (2) . من لایحضره الفقیه، ج1، ص473؛ مفتاح الفلاح، ص291 و بحارالانوار، ج64، ص267.

ه-) رشد چشم گیر و تعجب آوری خواهند کرد که دوستان را به شگفت و دشمنان را به خشم می آورند.

9. اوصافی که از تورات حکایت شده بود، بیش تر به جنبه های ظاهری و عاطفی مسلمانان اشاره داشت و اوصافی که از انجیل حکایت شده، بیش تر به جنبۀ حرکت و رشد سریع مسلمانان اشاره دارد.

10. در این آیه اشاره شده است که یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان به دو گروه مؤمنان شایسته کردار و غیر آنها تقسیم می شوند؛ (1) یعنی برخی مسلمانان بر ایمان و عمل صالح برجا نمی مانند اما گروهی از آنان پابرجا می مانند که در این صورت آمرزش و پاداش بزرگی در انتظار آنان است.

11. تعبیر «کسانی که با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله هستند» اشاره به کسانی دارد که در فکر، اخلاق و عمل همراه با پیامبر بودند که شامل اصحاب هم عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان زمان های بعد می شود که از خط فکری و عملی و اخلاقی آن حضرت پیروی می کنند، ولی شامل منافق صفتان نمی شود که هم زمان و همراه ظاهری پیامبر صلی الله علیه و آله بودند، ولی خط فکری و عملی آنها با آن حضرت متفاوت بود.

آری؛ قرآن بارها اشاره کرده که گروهی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله منافق بودند (2) و تاریخ بعد از پیامبر هم نشان می دهد که همۀ اصحاب یکسان و در یک راه نبودند و حتی برخی در جنگ جمل، صفین و نهروان با صحابۀ بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی علی علیه السلام جنگیدند؛ پس نمی توان همۀ اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله را عادل و معصوم دانست.

آموزه ها و پیام ها

1. با کافران سخت گیر و با مسلمانان مهربان باشید.

2. عبادت، خداخواهی، سیمای صالحان داشتن و رشد زیاد از نشانه های مسلمانان است.

3. مسلمان باید تقویت شود تا مستقل گردد.

ص:66


1- (1) . در این صورت در «منهم» واژۀ «مِن» برای تبعیض است و «من» بیانیه نیست، همان طور که ظاهر آیه نیز با این مطلب سازگارتر است (تفسیر نمونه، ج22، ص118).
2- (2) . ر.ک: سوره منافقین و بسیاری از سوره های مدنی که به پدیده نفاق اشاره کرده اند.

4. رشدی اعجاب آور داشته باشید تا دوستان را شاد و دشمنان را خشمگین سازید.

5. مؤمنان شایسته کردار در انتظار آمرزش و پاداش بزرگ الهی باشند.

6. همراهی با رسول خدا صلی الله علیه و آله ، مهر و قهر می طلبد.

11- دشمنان فاسق و کینه توز اهل بیت علیهم السلام

در حدیثی از امام حسین علیه السلام حکایت شده که به «ولید» فرمودند: «ای ولید به خدا سوگند من تو را سرزنش نمی کنم که با علی علیه السلام دشمنی می ورزی، در حالی که او تو را در مورد شراب خواری هشتاد ضربه تازیانه زد (و حدّ الهی را بر تو جاری ساخت) و پدرت را در روز جنگ بدر کشت، اما چگونه امام علی علیه السلام دشنام می دهی در حالی که در ده آیه او را مؤمن نامیده و تو را فاسق نامیده است. آن جا که می فرماید: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ) ؛ (حجرات/ 6)، «ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر نافرمانی، برای شما خبر بزرگی آورد، پس (در باره ی آن) تحقیق کنید؛ (مبادا) نادانسته با گروهی برخورد کنید و از آنچه انجام داده اید، پشیمان گردید».

فی کتاب الاحتجاج للطبرسی رحمه الله : عن الحسین بن علی علیهماالسلام فی حدیث طویل یقول فیه: «وَأَنْتَ یا وَلِیدُ بْنُ عُقْبَةَ فَوَ اللَّهِ مَا أَلُومَنَّکَ أَنْ تُبْغِضَ عَلِیاً علیه السلام وَقَدْ جَلَّدَکَ فِی الْخَمْرِ ثَمَانِینَ جَلَدَةً، وَقَتَلَ أَبَاکَ صَبْراً بِیدِهِ یوْمَ بَدْرٍ، أَمْ کَیفَ تَسُبُّهُ فَقَدْ سَمَّاهُ اللَّهُ مُؤْمِناً فِی عَشْرِ آیاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ وَسَمَّاکَ فَاسِقاً، وَهُوَ قَوْلُهُ: (إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ) 1». 2

تحلیل

آیه فوق یک اصل کلی را بیان می کند که «اگر افراد فاسق خبری به شما دادند در مورد آن تحقیق کنید تا مبادا خلاف واقع باشد و پشیمان شوید».

لیکن امام حسین علیه السلام بر اساس این روایت اشاره ای به شأن نزول آیه در مورد «ولید بن عقبه» نمودند.

ص:67

اینک به تفسیر و شأن نزول آیه به صورت کامل توجه کنیم.

(حجرات/ 6)، ( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ ) ؛ (1) «ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر نافرمانی، برای شما خبر بزرگی آورد، پس (در باره ی آن) تحقیق کنید؛ (مبادا) نادانسته با گروهی برخورد کنید و از آنچه انجام داده اید، پشیمان گردید».

شأن نزول

در مورد این آیه چند شأن نزول حکایت شده است که مناسب ترین آن ها این است که پیامبر صلی الله علیه و آله برای جمع آوری زکات قبیله «بَنی المُصطَلق» شخصی به نام «وَلیدبن عُقبه» را به سوی آنان فرستاد و مردم از او استقبال کردند. اما ولید که با آن قبیله از زمان جاهلیت دشمنی داشت، تصور کرد که مردم برای کشتن او می آیند. او نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و (بدون تحقیق) گفت: آنان از پرداخت زکات خودداری کردند و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به «خالد» دستور داد که به سراغ آن قبیله برود، ولی شتاب زده کاری انجام ندهد. خالد شبانه نزدیک قبیله آمد و تحقیق کرد و روشن شد که آن قبیله به اسلام وفادارند و صدای اذان و نماز از آن جا بلند است.

خالد این خبر را برای پیامبر صلی الله علیه و آله آورد و در این هنگام آیه فوق نازل شد. (2)

نکته ها و اشاره ها

1. از این آیه و آیه بعد استفاده می شود که گروهی از مسلمانان اصرار داشتند که پیامبر صلی الله علیه و آله طبق خبر ولید فاسق عمل کند و با قبیله بنی المصطلق بجنگد که در آن صورت مصیبت دردناکی به بار می آمد، که سرانجام آن پشیمانی بود.

2. برخی از دانشمندان اسلامی بر آن اند که این آیه دلیلی بر حجّیت خبر واحد است.

ص:68


1- (1) . حجرات/ 6.
2- (2) . تفسیر مجمع البیان، ج9، ص198 و تفسیر قرطبی، ج9، ذیل آیه فوق. البته برخی حکایت کرده اند که پیامبر پس از خبر ولید ناراحت شد و تصمیم جنگ با بنی المصطلق گرفت که آیه نازل شد. اسباب النزول، ص407؛ نمونه بینات، ص741 و شأن نزول آیات، ص497. (ولی این مطلب از شأن پیامبر صلی الله علیه و سلم بسیار دور است و با خطاب آیه به مؤمنان نیز ناسازگار است.) برخی نیز گفته اند این آیه در مورد ماریه قبطیه، همسر پیامبر صلی الله علیه و سلم است (ر.ک: تفسیر مجمع البیان، ج9، ص198).

یعنی اگر فاسقی خبری آورد نپذیرید و جست و جو کنید تا حقیقت برای شما روشن شود و مفهوم این سخن آن است که اگر شخص عادلی برای شما خبر آورد آن را بپذیرید (1) و این یک امر عقلایی است؛ چراکه بسیاری از مسائل زندگی بشر مبتنی بر خبرهای واحد است که افراد مورد اطمینان حکایت می کنند و عمل به آنها جاهلانه و سفیهانه شمرده نمی شود.

3. معیار در پذیرش خبر، اعتماد و اطمینان است که گاهی این اطمینان از گوینده عادل یا مورد وثوق حاصل می شود و گاهی از قراین دیگر.

4. این آیه به مسلمانان هشدار می دهد که خبرهای غیر موثّق را نپذیرند و اگر آورندۀ خبر مورد اطمینان نبود و فاسق بود، جست وجو کنند. آری؛ تکیه بر اخبار دروغ و شایعات یکی از حربه های قدیمی طاغوت ها و استعمارگران امروزی است که به وسیلۀ جنگ های تبلیغاتی دروغین، مردم ناآگاه را می فریبند و سرمایه های ملّی آنان را به تاراج می برند.

5. «نبأ» به معنای خبر بزرگ است (2) و شامل اخبار مهم اجتماعی، سیاسی و دینی می شود.

6. «جهالت» گاهی در برابر علم به کار می رود که در این صورت به معنای ناآگاهی است و گاهی در برابر عقل به کار می رود که در این صورت به معنای کار سفیهانه و نابخردانه است و در این آیه معنای اول مورد نظر است.

7. هر کسی که از قلمرو فرمان و احکام الهی خارج شود فاسق است. (3)

8. روشن است که طبق شأن نزول آیه، فاسق بودن ولید اثبات می شود، اما این به معنای انحصار مفهوم آیه در او نیست، بلکه این آیه شامل خبر هر انسان فاسقی می شود.

9. «تَبین» به معنای جدا کردن و روشن نمودن و تحقیق در مورد خبر است. این کار در مورد خبر فاسق به چند صورت ممکن است:

الف) قبول نکردن خبر افراد غیر موثق و توقف نمودن تا روشن شدن نتیجۀ تحقیقات؛

ب) تسلیم شایعات نشدن و جست وجو کردن از منبع آن؛

ج) گرفتن خبرها از منابع موثق و معتبر.

این مطلب در مورد اخبار سیاسی و امنیتی اهمیت بیش تری پیدا می کند.

ص:69


1- (1) . در این مورد دلایل و اشکالات و پاسخ های فراوانی وجود دارد ر.ک: اصول الفقه؛ کفایة الاصول و رسائل.
2- (2) . تفسیر المیزان، ج18، ص311.
3- (3) . فاسِق» در اصل به معنای بیرون آمدن هستۀ میوه از پوستۀ آن است (المفردات فی غریب القرآن، مادۀ «فسق»).

10. در این آیه، دو نتیجه برای عجله در پذیرش خبر فاسق و تحقیق نکردن در مورد آن، ذکر شده است:

الف) برخورد جاهلانه با مردم؛

ب) پشیمانی.

11. آمده است که پس از آن که معلوم شد قبیلۀ «بنی المصطلق» خطاکار نبودند و نتیجۀ تحقیق و صبر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله روشن شد، حضرت فرمودند: «درنگ و تحقیق کردن از سوی خدا، و عجله از شیطان است.» (1)

آموزه ها و پیام ها

1. لازمۀ ایمان، تحقیق در مورد اخبار و عجله نکردن در برخورد است.

2. خبرهای افراد فاسق را قبل از تحقیق نپذیرید و احتیاط کنید.

3. پذیرش خبرهای غیرمعتبر سبب برخوردهای جاهلانه و پشیمانی می گردد.

12- عبادت شبانه

در حدیثی نقل شده که امام حسین علیه السلام بین نماز مغرب و عشاء نماز دیگری می خواند، کسی در این موارد چیزی به حضرت عرض کرد (و در مورد آن نماز پرسش نمود) ایشان فرمود: «این دو (نماز) از عبادت شبانه است».

وأخرج ابن المنذر عن الحسین بن علی علیه السلام انه رؤی یصلّی فیما بین المغرب و العشاء، فقیل له فی ذلک فقال: «انّهُما من النّاشئة». (2)

تحلیل

آیۀ ( إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلاً ) ؛ (مزمل/ 6)، «در حقیقت، تنها پدیده ی (عبادت) شب، گامی سخت تر و گفتاری پایدارتر است». بیان می کند که عبارت شبانه استوارتر است و آن را تشویق می کند. و امام حسین علیه السلام با اشاره به آیه فوق یکی از

ص:70


1- (1) . «التأنی من اللَّه، والعجلة من الشیطان» (کشف الخفاء، ج1، ص295) اما در منابع شیعه عبارت بدین صورت نقل شده است: «الاناة من الله العجلة من الشیطان» (محاسن، ج1، ص215؛مشکاة الانوار، ص334 و بحارالانوار، ج68، ص340).
2- (2) . الدر المنثور، ج6، ص276؛المیزان، ج20، ص73 و فی البحار، ج87، ص132 عن علی بن الحسین علیه السلام ، و بعد قوله «یصلّی بین المغرب والعشاء» و یقول: اما سمعتم قول الله تعالی «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ» هذه ناشئة اللیل.

مصادیق عبادت شبانه را نماز بین مغرب و عشاء بیان می کند. چرا که علاوه بر نافله شب (11 رکعت نماز) دو نماز 2 رکعتی به عنوان نافله مغرب و 2 رکعت نماز نشسته بعد از نماز عشاء نیز به عنوان نمازهای مستحبی شبانه وارد شده است که امام حسین علیه السلام به دو نماز نافله مغرب اشاره کرده که بین نماز مغرب و عشاء خوانده می شود. این مطلب تفسیر آیه 6 مزمل و تعیین برخی مصادیق آن است. اینک به تفسیر کامل آیه و آیات مرتبط قبل و بعد آن توجیه می کنیم.

مزمّل/ 1-7 - ( یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّیْلَ إِلاّ قَلِیلاً نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلاً أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً إِنّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلاً إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلاً ) ؛ (مزمل/ 1-7)، «ای جامه [به خود] پیچیده! شب را، جز اندکی به پاخیز. نیمی از آن (شب) را، یا اندکی از آن را کم نما، یا بر آن (نصف) بیفزای و قرآن را کاملاً مرتب و آرام بخوان؛ که ما به زودی گفتاری گرانبار برتو القا می کنیم. در حقیقت، تنها پدیده ی (عبادت) شب، گامی سخت تر و گفتاری پایدارتر است. [چرا] که برای تو در روز رفت و آمدی طولانی است».

نکته ها و اشاره ها

1. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وظیفه ای سنگین در هدایت و رهبری مردم به عهده گرفت و حامل قرآن عظیم شد؛ از این رو لازم است با برنامه های سنگین عبادی ظرفیت های وجودی خود را بالا ببرد تا بتواند این مسئولیت و بار سنگین را به دوش بکشد.

پس به ایشان دستور داده شد که پاسی از شب را به بیداری، تلاوت قرآن و نماز بگذراند.

ای به خود پیچیده از خشیت گلیم بهر طاعت خیز از شب شد چو نیم

(مجد)

2. در این آیات سفارش شده که در شب قرآن بخوانید؛ چراکه قرآن برنامۀ سازندگی و تربیت بشر است و قرائت آن موجب تقویت ایمان و استقامت می گردد.

البته برخی مفسران قرائت قرآن را به نماز در شب تفسیر کرده اند، شاید به خاطر آن که بخش مهمی از نماز، همان قرائت قرآن است.

ص:71

3. مقصود از «ترتیل» چیست؟

«ترتیل» در اصل به معنای «تنظیم وترتیب موزون» است که مقصود، خواندن آیات با تأنّی و نظم و ادای صحیح حروف و تبیین و دقّت و تأمل در مفاهیم آیات و اندیشه در نتایج آن است. (1)

4. امام صادق صلی الله علیه و آله در مورد ترتیل فرمودند:

ترتیل آن است که در آیات قرآن مکث (و تأمّل) کنی و با صدای خوب آن را بخوانی. (2)

و نیز روایت شده:

هنگامی که از کنار آیه ای می گذری که در آن نام بهشت است، توقف کن و از خدا بهشت را بطلب و هنگامی که از کنار آیه ای می گذری که نام دوزخ در آن است، از آن به خدا پناه ببر. (3)

و در روایات دیگر از سریع خواندن قرآن منع شده، همان طور که از پراکنده کردن آیات منع شده و سفارش شده است که آن را به صورت روشن و واضح بخوانید و قصد شما رسیدن به آخر سوره نباشد. (4)

در حالات پیامبر صلی الله علیه و آله نیز روایت شده که، آیات را از یک دیگر جدا می کرد و صدای خود را (در هنگام خواندن قرآن) می کشید. (5)

با تأنّی خوان تو قرآن را چنان که شود روشن حروفش در بیان

می خوان قرآن به تعجیل و شتاب کن لطایف را درنگ اندر خطاب

5. این آیات با خطاب «ای شخصِ جامه به خود پیچیده» شروع می شود، نه با خطاب «ای پیامبر»؛ این می تواند اشاره به دو چیز باشد:

ص:72


1- (1) . تفسیر نمونه، ج25، ص167.
2- (2) . تفسیر مجمع البیان، ج10، ص569 و بحارالانوار، ج82، ص8 و ج89، ص191.
3- (3) . عوالی اللالی، ج2، ص50؛ تفسیر مجمع البیان، ج10، ص569 و بحارالانوار، ج89، ص216.
4- (4) . تفسیر مجمع البیان، ج10، ص569؛ تفسیر نورالثقلین، ج5، ص446 و 447 و بحارالانوار، ج82، ص7.
5- (5) . تفسیر مجمع البیان، ج10، ص569؛ صحیح بخاری، ج5، ص48 و سنن ابن ماجه، ج1، ص430.

الف) امروز دورۀ گوشه نشینی پیامبر صلی الله علیه و آله در مکه نیست، بلکه دوران قیام و خود سازی و آمادگی برای انجام رسالت شروع شده است؛

ب) برنامۀ عبادی شبانه مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله نیست بلکه شامل مؤمنان خوابیده نیز می شود؛ همان طور که در آیۀ بیستم این سوره بدین اشاره شده است که گروهی از مؤمنان همراه پیامبر صلی الله علیه و آله به شب زنده داری می پرداختند.

6. انتخاب شب برای خودسازی و عبادت برای آن است که: اولاً، در شب چشم و گوش دیگران درخواب است و خطر ریا کاری برطرف شده و زمینه ی اخلاص بیش تری به وجود می آید.

ثانیاً، در شب کارها تعطیل می شود و انسان آمادگی بیش تری برای تفکر و تربیت خویش و خودسازی و عبادت دارد.

شب خیز که عاشقان به شب راز کنند گرد در و بام دوست پرواز کنند

هر جا که دری بُود به شب در بندند اِلّا در دوست را که شب باز کنند

7. شب زنده داری و قرائت قرآن و نماز در آن مستحب است و در این آیات نیز بدان سفارش شده است، هرچند طبق آیات دیگر، نماز شب برای پیامبر صلی الله علیه و آله واجب است، اما این آیات می تواند شامل نماز شب و غیر آن و شامل پیامبر صلی الله علیه و آله و مؤمنان به صورت مستحب باشد. (1)

8. این آیات به پیامبر صلی الله علیه و آله اختیار می دهد که نیمی از شب یا زیادتر یا کم تر از آن را به شب زنده داری و عبادت بپردازد.

آری؛ شب زنده داری و نماز و تلاوت قرآن در آن، موجب صفای روح و تربیت معنوی و بیداری دل وتقویت ایمان می شود.

از امام صادق علیه السلام روایت شده که: سه چیز، از عنایات مخصوص الهی است: عبادت شبانه، افطار دادن به روزه داران و ملاقات برادران مسلمان. (2)

ص:73


1- (1) . برخی مفسران معتقدند که شب زنده داری طبق این آیات واجب بوده و این حکم قبل از تشریع نمازهای پنج گانه بوده و به مدت یک سال ادامه داشته، سپس نسخ شده است. ولی طبق گفتۀ مرحوم طبرسی در ظاهر آیات چیزی که دلالت بر نسخ باشد به چشم نمی خورد.
2- (2) . امالی شیخ طوسی، ص172 و بحارالانوار، ج71، ص353 و ج87، ص143.

و نیز روایت شده: نماز شب گناهان روز را از بین می برد. (1)

9. منظور از «قیام» در شب، برروی پا ایستادن نیست، بلکه به پاخاستن از خواب است، هرچند نماز و تلاوت قرآن به صورت نشسته انجام شود.

10. «ناشئه» به معنای «حادثه»، و مقصود از آن ساعات شب (به ویژه در سحرگاه) یا قیام برای نماز و عبادت شبانه و یا حالات معنوی و جذبۀ ملکوتی آن است. (2)

البته مانعی ندارد که هرسه معنا مقصود آیه باشد که لازم و ملزوم یک دیگرند.

هرچند در احادیث، به معنای دوم، یعنی نماز شب اشاره شده است. (3)

11. در این آیات بیان شده که عبادت شبانه دو ویژگی دارد:

الف) عبادت شبانه تأثیرات ثابت و راسخی در روح و جان انسان دارد؛ چون توافق بیش تری بین اعضا و جوارح انسان پیدا می شود و همه در راه عبادت بسیج می شوند، هر چند زحمت بیش تری نیز دارد. (4)

ب) عبادت شبانه در بردارندۀ ذکر خدا و تلاوت قرآن به صورت استوارتر است و به خاطر آمادگی روحی انسان تأثیرات بیش تری در روح انسان دارد.

12. انسان در روز مشغول امور زندگی وحل مشکلات مردم است؛ بنابراین فرصت کم تری برای عبادت پیدا می شود و لازم است که عبادت شبانه را جانشین آن سازد و روح خود را تقویت کند تا از عهدۀ وظایف سنگین روزانه برآید. (5)

13. در این آیات «قرآن» را «سخن سنگین» معرفی کرده است که باید پیامبر صلی الله علیه و آله برای دریافت آن آماده شود. مقصود از سنگین بودن قرآن آن است که

الف) محتوا و مفهوم آیات آن سنگین و عظیم است؛

ص:74


1- (1) . تفسیر عیاشی، ج2، ص162 و امالی شیخ طوسی، ص294.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج25، ص175.
3- (3) . تفسیر مجمع البیان، ج10، ص570؛ فقه القرآن، ج1، ص125 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص448.
4- (4) . در مورد «اشد وطأ» سه تفسیر فوق شده که قابل جمع است.
5- (5) . «سبح» در اصل به معنای رفت و آمد و شنا آمده است گویی در روز، جامعۀ انسانی هم چون دریایی است که انسان ها در آن شنا می کنند.

ب) وعده ها و هشدارهای آن سنگین و مسئولیت آور است؛

ج) تبلیغ آن سنگین و مشکل است؛

د) در روز رستاخیز در ترازوی اعمال سنگین است؛

ه-) برنامه ریزی در جهت اجرای آن سنگین است.

آری؛ قرآن کریم از نظر الفاظ، زیبا، دل نشین و آسان است؛ اما مسئولیت ها، محتوای مطالب و اجرای آن سخت و سنگین است، به طوری که اگر بر کوهی فرود آید متلاشی می شود؛ (1) پس باید با عبادت شبانه ظرفیت و آمادگی آن را پیدا کنیم.

آموزه ها و پیام ها

1. همۀ شب را نخوابید و پاسی از آن را شب زنده داری کنید.

2. در مورد مقدار شب زنده داری و عبادت شبانه آزادید.

3. در دل شب قرآن بخوانید.

4. قرآن را با تامّل و دقت بخوانید.

5. قرآن سخن سنگینی است و برای درک و عمل بدان آمادگی لازم است.

6. عبادت شبانه، سخت تر، استوارتر و تأثیرگذارتر است، (پس از آن غافل نشوید).

7. روز وقت تلاش و شب وقت عبادت است.

8. شناگر دریای روز و نیایشگر ساحل شب باشید.

13- شاهد و مشهود در قرآن

در حدیثی از امام حسین علیه السلام نقل شده که در مورد آیه 3 سوره بروج (وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ) ؛ «سوگند به گواهی دهنده و گواهی داده شده!». فرمود: شاهد جدّم رسول الله صلی الله علیه و آله و مشهود روز رستاخیز است سپس آیه 45 سوره احزاب را قرائت فرمود: (إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً) ؛ «در حقیقت، ما تو را گواه و مژده آور و هشدارگر فرستادیم». و نیز آیه 103 سوره هود را تلاوت فرمود: (ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ) ؛ «آن روزی است که مردم برای آن گردآوری می شوند، و آن روزی است که مشاهده می گردد».

ص:75


1- (1) . ر.ک: سوره ی حشر، آیه ی 21.

عن الحسین بن علی علیهماالسلام فی قوله تعالی (وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ). 1

قال: «اَلشَّاهِدُ جَدّی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله وَالمَشهُودُ یومُ القِیامَةِ، ثُمَّ تَلا هَذِهِ الآیة (إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً) 2 وَ تَلا (ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ). 3- 4

تحلیل

در این روایت تفسیری از آیه 3 سوره بروج بیان شده است (در ادامه خواهد آمد که مفسران در مورد این آیه تفسیرهای متعدد ارائه کرده اند) و مصادیق کامل آیه را معین ساخت، و برای این تفسیر دو قرینه قرآنی آوردند: یکی آیه 45 سوره احزاب که از پیامبر صلی الله علیه و آله به عنوان «شاهد» یاد شده است و دیگری آیه 103 سوره هود که در آن جا از روز رستاخیز با عنوان «مشهود» یاد شده است. یعنی امام حسین علیه السلام با روش تفسیر قرآن به قرآن آیه 3 سوره بروج را تفسیر کردند و این نوع آموزش روش تفسیر به ماست.

اینک به تفسیر کامل آیه 3 سوره بروج و آیات مرتبط توجه کنیم:

(وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ اَلنّارِ ذاتِ الْوَقُودِ إِذْ هُمْ عَلَیْها قُعُودٌ وَ هُمْ عَلی ما یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاّ أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ اَلَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهِیدٌ) ؛ «سوگند به آسمان که دارای برج هاست! سوگند به روز (رستاخیزِ) وعده داده شده! سوگند به گواهی دهنده و گواهی داده شده! کشته باد همراهان گودال (آتش و صاحبان کوره های آدم سوزی)! (همان) آتشی که دارای سوخت (فراوان) بود، آن گاه که آنان بر (گرد) آن نشسته بودند؛ و آنان بر آنچه با مؤمنان انجام می دادند گواه بودند. و از آنان خرده و انتقام نگرفتند، جز این که به خدای شکست ناپذیر ستوده ایمان آورده بودند؛ (همان) کسی که فرمانروایی آسمان ها و زمین فقط از آنِ اوست؛ و خدا بر هر چیز گواه است».

ص:76

نکته ها و اشاره ها

1. این آیات به ماجرای اصحاب اخدود، یعنی شکنجه گران و آدم سوزانی اشاره می کند که مؤمنان را در گودال های آتش می انداختند و با خون سردی صحنه را تماشا می کردند.

مفسران قرآن در مورد این قوم شکنجه گر و مؤمنان آزاردیده ومکان مورد نظر، دیدگاه های متفاوتی دارند (1) ولی مشهور آن است که این ماجرا در زمان «ذُونواس»، آخرین پادشان حِمیر، در سرزمین یمن اتفاق افتاده است. ذُونواس ِ یهودی، به سرزمین نجران در شمال یمن آمد که مردم آن جا مسیحی بودند، ذُونواس تلاش کرد که آنان را به پذیرش آیین یهود وادارد، ولی آنان حاضر نشدند و از این رو دستور داد گودال بزرگی از آتش فراهم کردند و گروهی را زنده در آتش افکندند. یکی از مسیحیان فرار کرد و به روم رفت و کمک خواست. قیصر روم از طریق پادشاه حبشه به یمن لشکرکشی کرد و ذو نواس کشته شد و سرزمین یمن تحت سیطرۀ حبشه درآمد. (2)

طبق این نقل، آیات فوق به این ماجرا اشاره دارد.

2. خدای متعال در این آیات به «بُروج» آسمان، سوگند یاد کرده است. «بُروج» در اصل به معنای چیز آشکار است و از این رو به قصرها و باروی شهر و ستارگان آسمان که آشکار هستند بروج می گویند؛ در این جا همین معنای ستارگان یا صورت های فلکی آسمان مقصود است که سوگند به آنها نشانۀ عظمت آنها و آفریدگارشان است. (3)

3. در این آیات به روز موعود رستاخیز سوگند یاد شده است؛ روزی که پیامبران الهی آن را وعده داده و صدها آیۀ قرآن از آن خبر می دهند و وعدگاه همۀ مردم است.

4. مقصود از «شاهد و مشهود» که در این آیات بدانها سوگند یاد شده است چیست؟

مفسران در این مورد احتمالات متعددی داده اند، از جمله این که:

ص:77


1- (1) . ماجرای اصحاب اخدود را، حدود ده صورت بیان کرده اند، از جمله این که در مورد مردم حبشه، یا مردم فارس و مجوس و یا مردم شام و یا مربوط به دانیال پیامبر باشد (اعلام قرآن، ص137- 138).
2- (2) . ر.ک: تفسیر مجمع البیان؛ تفسیر ابوالفتوح رازی؛ تفسیر کبیر؛ روح المعانی؛ تفسیر قرطبی؛ تفسیر نمونه، (ج26، ص9-337)؛ سیره ابن هشام و قصص قرآن بلاغی، ص288.
3- (3) . در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت شده: «منظور (از بروج) کواکب و ستارگان است.» (الدرّ المنثور، ج6، ص331).

شاهد، پیامبر صلی الله علیه و آله یا گواهانِ اعمالِ انسان ها یا روز جمعه و عید قربان، و مشهود، روز قیامت و اعمال انسان ها و یا روز عرفه است.

البته مانعی ندارد که مقصود از «شاهد»، هر گونه گواه و مقصود از «مشهود»، همه ی چیزهایی باشند که مورد گواهی واقع می شوند و موارد فوق که در آیات و روایات به آنها اشاره شده، (1) یا مفسران دیگر گفته اند، (2) همگی مصادیق این ها باشد.

5. در این آیات بیان شد که شکنجه گران برگودال پر از هیزم و آتش، با خون سردی می نشستند و سوختن مؤمنان را در کوره های آدم سوزی تماشا می کردند. (3) این احتمال نیز هست که آیه اشاره به دو گروه شگنجه گر و تماشاچیِ راضی به کار آنان باشد. (4)

6. تنها ایراد مؤمنان آن بود که به خدا ایمان داشتند و به همین جرم شکنجه شدند و سوختند و از آنان انتقام گرفته شد. (5)

ایمان به خدای شکست ناپذیرِ توانا و ستوده صفات، جرم محسوب می شد، اما پیروی از ادیان نسخ شده و راه غلط پدران و خرافات، جُرم نبود.

آری؛ اگر نظام ارزشی جامعه دگرگون شود، کارها و عقاید نیکو، جرم و گناه شمرده می شود.

7. در این آیات، به صفات «عزیز و حمید و فرمان روایی و گواه بودن خدا» اشاره شد، که نوعی پاسخ به شکنجه گران است؛ یعنی ایمان به چنین خدایی چگونه جرم محسوب می شود؟ و در ضمن هشداری است به آنان که شما بر خدای شکست ناپذیر و توانا پیروز نخواهید شد؛ چرا که او فرمان روا و مالک هستی و گواه بر اعمال شماست و روزی به حساب شما رسیدگی خواهد کرد.

ص:78


1- (1) . ر.ک: احزاب/ 45؛ هود/ 103؛ نور/ 24؛ تفسیر مجمع البیان، ج10، ص466 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص543.
2- (2) . برخی شاهد را ملائکه، حجر الاسود، خلق، امت اسلامی، و مشهود را قرآن، حق و امت های دیگر دانسته اند (ر.ک: تفسیر نمونه، ج26، ص331).
3- (3) . «اُخدود» در اصل به معنای گودال و «وقود» در اصل به معنای ماده ای است که با آن آتش می افروزند.
4- (4) . تفسیر نمونه، ج26، ص334-335.
5- (5) . «نقموا» در اصل به معنای انکار و عیب گرفتن است و «انتقام» نیز از همین ریشه است.

8. سرگذشت اصحاب اخدود و کوره های آدم سوزی آنان و مقاومت مؤمنان، از طرفی درس استقامت و نوعی دل داری برای همه ی مؤمنان در طول تاریخ است.

آری؛ این پروانه های با ایمان، شجاعانه در آتش خشم دشمنان سوختند و دست از حق برنداشتند.

در احادیث روایت شده که در این ماجرا، گاهی مادر به همراه کودک در آتش سوختند و گفتند: این در راه خدا چیز کوچکی است (1) و از طرف دیگر، این ماجرا، درس عبرتی برای شکنجه گران و ستمکاران، به ویژه صهیونیست هاست.

آری؛ کسانی که کوره های آدم سوزی برای مؤمنان ایجاد کردند، قرن ها بعد، خود گرفتار شدند و در عصر ما نیز ظلم آنان به ملت فلسطین دوام نخواهد داشت و خود را گرفتار عذاب الهی خواهند کرد.

ای زبردست ز بازوی مکافات بترس زیردستان جهان را دگر آزار مکن

میل داری شبِ تارِ تو شود روز سپید روز سپیدِ کسی را تو شب تار مکن

آموزه ها و پیام ها

1. در مورد ستارگان آسمان و رستاخیز و گواهی دهندگان و موارد گواهی، دقت و تأمل کنید.

2. مرگ بر شکنجه گران مؤمن ستیز.

3. دشمنان خدا، کوره های آدم سوزی به پاکرده و مؤمنان را به جرم عقیده می سوزاندند.

4. دشمنان راه خدا، بسیار سخت دل، شکنجه گر، عقیده ستیز و آدم سوزند.

5. گاهی آن قدر ارزش ها دگرگون می شود که ایمان به خدا هم جرم می شود.

6. به صفات ستودۀ خدا توجه کنید و با فرمان روای شکست ناپذیر و آگاه جهان دشمنی نکنید و افراد با ایمان را آزار ندهید.

7. از مقاومت مؤمنان در برابر کوره های آدم سوزی درس استقامت بگیرید. (2)

ص:79


1- (1) . محاسن، ج1، ص249؛ تفسیر عیاشی، ج3، ص169؛ بحارالانوار، ج1، ص440 و تفسیر المیزان ج20، ص257.
2- (2) . تفسیر قرآن مهر، ج22، ص143-147.

14- خورشید و ماه اسلام

در حدیثی از امام باقر علیه السلام نقل شده که در حارث به امام حسین علیه السلام عرض کرد: ای فرزند رسول الله، جانم به فدای شما باد: در مورد آیه (وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها) ؛ (1) «سوگند به خورشید و (تابش) نیم روزش!» به من خبر بده؛

حضرت فرمود: وای بر تو ای حارث، مقصود این آیه محمد رسول الله است. حارث گفت عرض کردم: (وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها) ؛ «سوگند به ماه، هنگامی که در پی آن درآید!». حضرت فرمود: این امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب است که بعد از محمد می آید. حارث گفت، عرض کردم: (وَ النَّهارِ إِذا جَلاّها) ؛ «سوگند به روز، هنگامی که آن را آشکار سازد!». حضرت فرمود: این قائم آل محمد صلی الله علیه و آله است که زمین را پر از عدل و داد می کند.

فرات بن ابراهیم قال: حدّثنی علی بن محمّد بن عمر الزّهری معنعناً: عن أبی جَعْفَر علیه السلام قال: قَالَ الْحَارِثُ بْنِ عبدالله الأعور للحسین بن علی علیهماالسلام : یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ فِی کِتَابِهِ الْمُبِینِ: (وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها) قَالَ: «وَیحَکَ یا حَارِثُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ».

قَالَ: قُلْتُ: (وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها).

قَالَ: «ذَاکَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ یتْلُو مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله ».

قَالَ: قُلْتُ قَوْلُهُ: (وَ النَّهارِ إِذا جَلاّها). 2

قَالَ: «ذَلِکَ الْقَائِمُ علیه السلام مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله یمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً». (2)

تحلیل

ظاهر آیات آغازین سوره شمس در مورد ماه و خورشید و روز معمولی است که خدا به آن ها سوگند یاد می کند. ولی در حدیث فوق به باطن این آیات اشاره شده است که با الغاء خصوصیت از آیات و توسعه معنایی به ماه و خورشید و روز نورانی اسلام اشاره شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام هستند که همچون ماه و خورشید در تاریخ اسلام می درخشند و امام مهدی علیه السلام که جهان را هم چون روز نورانی می کند و حق و باطل را مشخص می سازد.

ص:80


1- (1) . شمس/ 1.
2- (3) . تفسیر فرات، ص563، ح721 و بحارالانوار، ج24، ص79، ح20.

تذکر: در مورد تفسیر آیات فوق و روایات دیگر آن ذیل مبحث آیات الحسین مطالبی بیان خواهد شد.

15- یادآوری نعمت های الهی

در روایتی نقل شده که مردی گفت امام حسین علیه السلام را دیدم که در کنار فرزند عمر (عبدالله بن عمر) طواف کعبه می کردند؛ از ابن عمر در مورد آیه 11 سوره ضحی (وَ أَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ) ؛ «و اما نعمت پروردگارت را، پس خبر بده»، پرسیدم.

او گفت: «خدا به پیامبر دستور داده که نعمت های الهی بر او را بازگو کند».

سپس از امام حسین علیه السلام (در مورد آیه فوق) پرسیدم، حضرت فرمود: «به پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داده که نعمت های دینی بر او را بازگو کند».

احمد بن ابی عبدالله البرقی المکنّی بابی جعفر، عن الْوَشَّاءُ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیدٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی نَصْیرٍ، قَالَ: حَدَّثَنِی رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ قَالَ: رَأَیتُ الْحُسَینَ بْنَ عَلِی علیهماالسلام وَعنده ابْنَ عُمَرَ یطُوفَانِ بِالْبَیتِ. فَسَأَلْتُ ابْنَ عُمَرَ فَقُلْتُ: قَوْلُ اللَّهِ: (وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ) (1) قَالَ: «أَمَرَهُ أَنْ یحَدِّثَ بِمَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ» ثُمَّ إِنِّی قُلْتُ لِلْحُسَینِ بْنِ عَلِی علیه السلام قَوْلُ اللَّهِ وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ قَالَ: «أَمَرَهُ أَنْ یحَدِّثَ بِمَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ مِنْ دِینِه». (2)

تحلیل

آیه 11 سوره ضحی یک قاعده کلی در مورد یادآوری نعمت های الهی را بیان می کند ولی بر اساس روایت فوق امام حسین علیه السلام مهم ترین مصداق نعمت را در آیه بیان کرده است که همان نعمت های دینی است، که البته از نعمت های مادی مهم تر است. پس روایت فوق از باب جری و تطبیق بر مصداق کامل آیه است. اینک به تفسیر آیه فوق و آیات مرتبط توجه می کنیم:

(ضحی/ 9-11)، (فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ وَ أَمَّا السّائِلَ فَلا تَنْهَرْ وَ أَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ) ؛ «و اما یتیم را، پس، (خوارش مساز و بر او) چیرگی مَورز؛ و اما گدا را، پس، با پرخاش مران؛ و اما نعمت پروردگارت را، پس خبر بده».

ص:81


1- (1) . ضحی/ 11.
2- (2) . المحاسن، ج1، ص344، ح11،تحف العقول، ص176،نورالثقلین، ج5، ص602، ح44؛تفسیر البرهان، ج4، ص474، حدیث 2؛بحارالانوار، ج24، ص53، ح9.

نکته ها و اشاره ها

1. در این آیات در مورد برخوردها و ملاقات های اجتماعی سه دستور اساسی به پیامبر صلی الله علیه و آله می دهد که در حقیقت سرمشق و الگوی همه مردم است. به او دستور می دهد که با یتیمان و بینوایان مهربان باشد و به آنها کمک کند و نعمت های الهی را به یاد آورد (و سپاس گزاری کند) تا ما نیز از آن پیامبر رحمت آموزش ببینیم و او را الگوی خویش قرار دهیم.

2. قرآن و پیشوایان اسلام نسبت به یتیمان مکرر سفارش کرده اند؛ زیرا آنها قشر آسیب پذیر جامعه اند و به خاطر از دست دادن پدر یا مادر نیازمند محبت بیش تری هستند؛ از این رو در این آیه سفارش شده که با قهر و غلبه و تحقیر با یتیمان برخورد مکن (بلکه با محبت و نوازش با آنان رفتار کن) تا کمبودهای عاطفی شان جبران شود.

به عبارت دیگر، وظیفۀ شما محبت و کمک به یتیمان است اما اگر این کار را نمی کنید، حداقل به آنها ضربۀ روحی و عاطفی نزنید و آنها را آزرده خاطر نسازید.

در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که: هر کس دست نوازشگر بر سر یتیمی بکشد، به تعداد هر مویی که دست او از آنها می گذرد، در روز رستاخیز نوری خواهد داشت. (1)

و در حدیث دیگری از آن حضرت روایت شده که: من و سرپرست یتیم، مثل این دو انگشت دست در بهشت در کنار هم دیگر هستیم، به شرط آن که خودنگه دار و باتقوا باشد. (2)

اگر سایه ای خود برفت از سرش تو در سایه ی خویشتن پرورش

3. در این آیات سفارش شده که بینوایانی را که از شدت فقر به گدایی و درخواست از مردم می پردازند از خود نرانید و بر آنان پرخاش نکنید یعنی وظیفۀ شما کمک به فقراست ولی اگر به آنها کمک نمی کنید، حداقل به آنها ضربۀ روحی و عاطفی نزنید و بدرفتاری نکنید.

چو بینی یتیمی سرافکنده پیش مده بوسه بر روی فرزند خویش

یتیم ار بگرید که نازش خرد؟ وگر خشم گیرد که بارش برد؟

ص:82


1- (1) . تفسیر مجمع البیان، ج10، ص767 ولی از امام علی و امام صادق علیهما السلام نیز شبیه آن نقل شده است: ثواب الاعمال، ص199؛ من لایحضره الفقیه، ج4، ص371؛ فقه الرضا علیه السلام ، ص171 و بحارالانوار، ج74، ص60 و ج79، ص79.
2- (2) . صراط المستقیم، ج1، ص336؛ بحارالانوار، ج35، ص117 و 157 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص597.

4. برخی مفسران گفته اند مقصود از «سائل» در این آیه کسی است که در مورد مسائل علمی و اعتقادی پرسش می کند، (1) که باید رهبران الهی و افراد دانشمند به سؤالات آنها پاسخ دهند.

البته بعید نیست که «سائل» در این جا شامل فقیر مادی و علمی هر دو بشود.

5. در این آیات سفارش شده که نعمت های الهی را بازگو کنید؛ و بازگو کردن نعمت های الهی به دو صورت ممکن است:

الف) آنها را با زبان بگوییم؛ البته گفتاری که به دور از غرور و برتری طلبی و حاکی از نهایت سپاس گزاری به درگاه الهی باشد.

ب) با عمل از نعمت های الهی یاد کنیم؛ یعنی در راه خدا از اموال و نعمت هایی که خدا به ما داده است ببخشیم، بخششی که نشان دهندۀ نعمت فراوان الهی برای ما باشد.

6. بیان کردن نعمت و سپاس گزاری، روش افراد کریم و سخاوتمنداست ولی افراد بخیل، ثروت و نعمت ها را می پوشانند و چهره ای فقیرانه به خود می گیرند تا مبادا دیگران از آنان درخواست کمک کنند.

بیا تا خوریم آنچه داریم شاد درم بر درم چند باید نهاد

جهان آن کسی راست کو در جهان خورد توشه راه با همرهان

7. نعمت در این آیه می تواند شامل نعمت های مادی و نیز نعمت های معنوی هم چون نبوّت و قرآن بشود که همه را باید آشکار و بازگو کرد.

8. از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که: خدا، دوست دارد که آثار نعمت های خود را بر بندگانش ببیند. (2)

و در حدیث دیگری از آن حضرت روایت شده که: هر کس نیکی به او برسد و آثارش بر او دیده نشود، دشمن خدا و مخالف نعمت های او شمرده می شود. (3)

و از امام علی علیه السلام روایت شده که: خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد و (نیز) دوست دارد که آثار نعمت را بر بندۀ خود ببیند. (4)

ص:83


1- (1) . تفسیر نمونه، ج27، ص107 و تفسیر عم جزء، ص113.
2- (2) . نهج الفصاحه، ح507 و تحف العقول، ص56.
3- (3) . کافی، ج6، ص438، ح2 و وسائل الشیعه، ج5، ص8.
4- (4) . فروع کافی، ج6، ص438؛ خصال، ج2، ص612؛مکارم الاخلاق، ص103؛ بحارالانوار، ج10، ص92 و ج76، ص299 و وسائل الشیعه، ج5، ص5 و 35.

آموزه ها و پیام ها

1. کودکان بی سرپرست و بینوایان را آزرده نسازید و به عواطف آنان ضربه نزنید.

2. اگر به یتیمان و بینوایان کمک نمی کنید دست کم با آنان بدرفتاری نکنید.

3. به یاد نعمت های الهی باشید (و سپاس آنها را به جا آورید).

4. آشکار کردن و اظهار نمودن نعمت های الهی نیکوست.

16- تفسیر «صمد»

چند حدیث از امام حسین علیه السلام در مورد تفسیر سوره «توحید» نقل شده است. در حدیثی آمده است که اهل بصره نامه ای به آن حضرت نوشتند و در مورد معنای «صمد» پرسیدند. و آن حضرت جواب مفصلی دادند که در آن جا روش های صحیح و باطل (تفسیر به رأی) تفسیر قرآن را بیان کردند. سپس به تفسیر قرآن به قرآن پرداختند. و صمد را چیزی دانستند که نه می زاید و نه زاده شده است، صمد چیزی است که از چیزی به وجود نیامده و در چیزی حلول نمی کند و بر چیزی قرار نمی گیرد. ایجاد کننده چیزها و خالق آن هاست. (1)

ص:84


1- (1) . توضیح و تحلیل این حدیث در مبحث آیات الحسین خواهد آمد، متن این حدیث این گونه است: «قَالَ وَهْبُ بْنُ وَهْبٍ الْقُرَشِی وَ حَدَّثَنِی الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ الْبَاقِرِ، عَنْ أَبِیهِ علیهم السلام «أَنَّ أَهْلَ الْبَصْرَة کَتَبُوا إِلَی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِی علیهما السلام یَسْأَلُونَهُ عَنِ الصَّمَدِ، فَکَتَبَ إِلَیْهِمْ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَمَّا بَعْدُ فَلَا تَخُوضُوا فِی الْقُرْآنِ، وَ لَا تُجَادِلُوا فِیهِ وَ لَا تَتَکَلَّمُوا فِیهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ، فَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و سلم یَقُولُ: مَنْ قَالَ فِی الْقُرْآنِ بِغَیْرِ عِلْمٍ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ، وَإِنَّهُ سُبْحَانَهُ قَدْ فَسَّرَ الصَّمَدَ فَقَالَ: (اللّهُ أَحَدٌ اَللّهُ الصَّمَدُ) ثُمَّ فَسَّرَهُ فَقَالَ (لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ). لَمْ یَلِدْ لَمْ یَخْرُجْ مِنْهُ شَیْ ءٌ کَثِیفٌ کَالْوَلَدِ وَ سَائِرِ الْأَشْیَاءِ الْکَثِیفَةِ الَّتِی تَخْرُجُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ، وَلَا شَیْ ءٌ لَطِیفٌ کَالنَّفْسِ وَلَا یَتَشَعَّبُ مِنْهُ الْبَدَاوَاتُ کَالسِّنَةِ وَ النَّوْمِ، وَ الْخَطْرَةِ وَ الْهَمِّ وَ الْحُزَنِ وَ الْبَهْجَةِ، وَالضَّحِکِ وَالْبُکَاءِ وَالْخَوْفِ وَالرَّجَاءِ، وَالرَّغْبَةِ وَالشَّأْمَةِ، وَالْجُوعِ وَالشِّبَعِ، تَعَالَی أَنْ یَخْرُجَ مِنْهُ شَیْ ءٌ وَ أَنْ یَتَوَلَّدَ مِنْهُ شَیْ ءٌ کَثِیفٌ أَوْ لَطِیفٌ. وَ (لَمْ یُولَدْ): لَمْ یَتَوَلَّدْ مِنْ شَیْ ءٍ وَلَمْ یَخْرُجْ مِنْ شَیْ ءٍ کَمَا تَخْرُجُ الْأَشْیَاءُ الْکَثِیفَةُ مِنْ عَنَاصِرِهَا، کَالشَّیْ ءِ مِنَ الشَّیْ ءِ وَالدَّابَّةِ، مِنَ الدَّابَّةِ، وَالنَّبَاتِ مِنَ الْأَرْضِ، وَالْمَاءِ مِنَ الْیَنَابِیعِ، وَالأثمَارِ مِنَ الْأَشْجَارِ، وَلَا کَمَا تَخْرُجُ الْأَشْیَاءُ اللَّطِیفَةُ مِنْ مَرَاکِزِهَا کَالْبَصَرِ مِنَ الْعَیْنِ، وَالسَّمْعِ مِنَ الْأُذُنِ، وَالشَّمِّ مِنَ الْأَنْفِ، وَالذَّوْقِ مِنَ الْفَمِ، وَالْکَلَامِ مِنَ اللِّسَانِ، وَالْمَعْرِفَةِ وَالتَّمْیِیزِ مِنَ الْقَلْبِ، وَ کَالنَّارِ مِنَ الْحَجَرِ، لَا بَلْ هُوَ اللَّهُ الصَّمَدُ الَّذِی لَا مِنْ شَیْ ءٍ وَلَا فِی شَیْ ءٍ، وَلَا عَلَی شَیْ ءٍ، مُبْدِعُ الْأَشْیَاءِ وَخَالِقُهَا، وَمُنْشِئُ الْأَشْیَاءِ بِقُدْرَتِهِ، یَتَلَاشَی مَا خَلَقَ لِلْفَنَاءِ بِمَشِیئَتِهِ، وَ یَبْقَی مَا خَلَقَ لِلْبَقَاءِ بِعِلْمِهِ، فَذَلِکُمُ الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ، عالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ الْکَبِیرُ الْمُتَعالِ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَد» (توحید، ص90، ح5، نورالثقلین، ج5، ص711، ح70 و ج5، ص713، ح76؛ تفسیر البرهان، ج4، ص525، حدیث 9؛بحارالانوار، ج3، ص223، ح14 و کنز الدقائق، ج11، ص611)

و نیز درحدیث دیگری از طریق امام باقر علیه السلام و امام سجاد علیه السلام از امام حسین نقل شده که حضرت در مورد تفسیر «صمد» فرمودند: «چیزی است که تو خالی نیست. در کمال تیرگی است. نه می خورد نه می آشامد نه می خوابد، بلکه دائمی است که زوال ندارد».

قَالَ الْبَاقِرُ علیه السلام وَ حَدَّثَنِی أَبِی زَینُ الْعَابِدِینَ، عَنْ أَبِیهِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی علیهماالسلام أَنَّهُ قَالَ: «الصَّمَدُ: الَّذِی لَا جَوْفَ لَهُ، وَالصَّمَدُ: الَّذِی قَدِ انْتَهَی سُؤْدَدُهُ، وَالصَّمَدُ: الَّذِی لَا یأْکُلُ وَ لَا یشْرَبُ، وَ الصَّمَدُ: الَّذِی لَا ینَامُ، وَ الصَّمَدُ: الدَّائِمُ الَّذِی لَمْ یزَلْ وَ لَا یزَالُ». (1)

اینک به تفسیر کامل سوره توحید (همراه نکات روایی امام حسین علیه السلام ) توجه می کنیم.

(توحید/ 1-4)، (قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ اَللّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ) ؛ «بگو: خدا یکتاست، خدایِ همواره مقصود، نه زاییده و نه زاده شده است؛ و هیچ کس برای او همتا نبوده است».

شأن نزول

حکایت شده که گروهی از کافران (2) از پیامبر صلی الله علیه و آله خواستند که خدا را برای آنان وصف کند و پیامبر صلی الله علیه و آله سه روز سکوت کرد تا سورۀ اخلاص فرود آمد و خدا و صفات او را معرفی کرد. (3)

نکته ها و اشاره ها

1. سورۀ توحید را شناسنامۀ خدا دانسته اند؛ یعنی در این سوره خدا را با نام معرفی می کند و نسب او را مشخص می سازد که پدر و مادر و فرزندی ندارد و در جملاتی کوتاه، خدا را نسبتاً به صورت کامل معرفی می کند.

ص:85


1- (1) . التوحید، ص90، ح3، نورالثقلین، ج5، ص711، ح68؛تفسیر البرهان، ج4، ص525؛بحارالانوار، ج3، ص223، ضمن ح2؛ معادن الحکمة، ج2، ص51 و کنز الدقائق، ج1، ص610.
2- (2) . در برخی روایات پرسشگر را از یهودیان و در برخی از مسیحیان و در برخی دیگر از مشرکان معرفی کرده اند و نام او را عبداللَّه بن صوریا یا عبداللَّه بن سلام گفته اند. اما با توجه به مکی بودن سوره، احتمال سوم (مشرکان) قوی تر است، ولی مانعی ندارد که برخی یهودیان یا مسیحیان در سفر مکّه از پیامبر صلی الله علیه و سلم پرسش کرده باشند یا هر سه گروه یک مطلب را پرسیده باشند.
3- (3) . اسباب النزول، ص500؛ نمونه بینات، ص889؛ شأن نزول آیات، ص589؛ تفسیر مجمع البیان، ج10، ص859 و بحارالانوار، ج3، ص221.

2. در جهان بینی اسلامی خدا یکی است (توحید ذاتی) و تنها او سرچشمه ی همه ی قدرت ها و خوبی هاست و فقط او شایسته ی پرستش است؛ یعنی روح توحیدی در تمام عقاید و اعمال مسلمانان جاری است و محور اصلی دین اسلام توحید است که هم چون روحی در کالبد دین دمیده شده است.

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی نروم جز به همان ره که توأم راه نمایی

همه درگاه تو جویم، همه از فضل تو پویم همه توحید تو گویم که به توحید سزایی

(سنایی غزنوی)

3. توحید دارای تقسیمات متعددی است:

الف) براساس یک تقسیم، توحید به چهارشاخه تقسیم می شود:

1. توحید ذاتی: یعنی خدا یکی است و هیچ شریک و همتایی ندارد.

2. توحید صفاتی: صفات خدا از ذاتش جدا نیست - همان طور که این صفات از هم دیگر جدا نیستند - بلکه همگی عین ذات اند.

3. توحید افعالی: یعنی او سبب و علت اصلی هر وجود و حرکتی در جهان است.

4. توحید عبادی: یعنی مردم باید تنها او را بپرستند و غیر او شایسته ی پرستش نیست. البته در قرآن کریم به همۀ این شاخه ها و مراتب توحید اشاره شده (1) اما در سورۀ فوق توحید ذاتی و صفاتی یادآوری شده است.

ب) در تقسیم دیگری توحید به چند شاخه توحید در خالقیت، توحید در ربوبیت، توحید در قانون گذاری، توحید در مالکیت، توحید در حاکمیت و توحید در اطاعت تقسیم می شود و در قرآن کریم به این شاخه ها و مراتب اشاره شده است. (2)

4. فلاسفه و متکلمان ومفسران قرآن برای توحید دلایل متعددی ارائه کرده اند که در این جا فقط آنها را یادآوری می کنیم:

ص:86


1- (1) . ر.ک: حمد/ 5 و انفال/ 17.
2- (2) . ر.ک: رعد/ 6؛ انعام/ 164؛ مائده/ 44؛ آل عمران/ 189؛ انعام/ 57 و نساء/ 59.

الف) برهان صِرف الوجود: یعنی خدا وجود مطلق است که هیچ قید و شرط وحدّی ندارد و اگر محدودیتی پیدا کند، عدم در او راه می یابد و چیزی غیر از او نیست که محدودیت و عدم را بر او تحمیل کند.

و دو هستی نامحدود هم تصور نمی شود؛ چون حتماً یکی فاقد کمالات دیگری می شود و محدود می گردد، پس فقط یک خدای نا محدود وجود دارد.

ب) برهان وحدت نظام و انسجام جهان: یعنی وحدت نظام هستی و قوانین حاکم برآن و انسجام اجزای آن، نشان می دهد که «یک خالق» و «یک اراده» بر آن حاکم است، پس جز خدای یکتا وجود ندارد. این برهان با پیشرفت علوم بشری هر روز روشن تر می شود.

همه آفریننده ات بالا و پست تویی آفریننده ی هر چه هست

جهان را بدین خوبی آراستی برون زان که یاریگری خواستی

(نظامی گنجوی)

ج) برهان تمانُع: که ذیل آیه 22 سوره انبیاء بیان شد که اگر بیش از یک خدا باشد، جهان به فساد و تباهی کشیده می شود.

د) دلیل دیگر، دعوت عمومی پیامبران الهی به سوی یک خداست؛ یعنی اگر خدای دیگری بود، پیامبری می فرستاد و ما را از وجود خویش آگاه می ساخت.

5. سوره توحید با واژه «قُل» (بگو) شروع می شود. این مطلب از طرفی به وظیفه پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره دارد که اظهار مطالب توحیدی و بیان مطالب مخفی برای مردم است و از طرف دیگر به حفظ وحی و دقت در بیان آن؛ زیرا پیامبر حتی واژه ی «بگو» را برای ما نقل کرده است؛ یعنی هیچ گونه تغییر وتصرفی در وحی ننموده است.

6. «هُوَ»، ضمیر مفرد غایب است که اشاره به ذات مقدس الهی دارد که در نهایت خفا است، و او از دست رس افکار محدود و از دید چشم ها وحواس بشر بیرون است، هر چند آثار او در جهان آشکار است. (1)

ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم و ز هر چه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر ما هم چنان در اول وصف تو مانده ایم

(سعدی)

ص:87


1- (1) . ر.ک: رعد/ 6؛ انعام/ 164؛ مائده/ 44؛ آل عمران/ 189؛ انعام/ 57 و نساء/ 59.

7. «اللَّه» اسم خاص خداست که به ذات دارای تمام کمالات اشاره می کند و معنای اصلی آن معبود، معشوق یا کسی است که عقل ها در مورد او حیران است. (1)

نام «اللَّه» بیش از همه نام های خدا و بیش از هزار بار در قرآن تکرار شده است.

8. «اَحَد» در اصل به معنای وحدت ویکتا بودن است و اشاره به ذاتی دارد که از هر جهت بی نظیر و منفرد است؛ ذات، علم و قدرت او یگانه است و مانندی ندارد؛ ذات یکتایی که در ذهن و در خارج از ذهن قبول کثرت نمی کند. (2)

9. در حدیثی آمده است که در روز جنگ جَمَل، مردی از امام علی علیه السلام پرسید: آیا می گویی خدا واحد است؟ واحد به چه معناست؟

برخی از یاران به آن مرد حمله کردند که چرا در هنگامه جنگ چنین پرسشی می کند، اما امام علی علیه السلام فرمود: او را به حال خود بگذارید؛ آنچه را او می خواهد، همان چیزی است که ما از این گروه دشمن می خواهیم! (و ما برای توحید می جنگیم).

سپس توضیح دادند که دو معنای «واحد»، در مورد خدا صحیح نیست: یکی این که وحدت عددی باشد (یعنی خدا یکی باشد که دو داشته باشد) و دوم آن که وحدت نوعی باشد (چون خدا نوع ندارد).

و دو معنای واحد در مورد خدا صحیح است:

اول به معنای این که خدا در جهان شبیه ندارد و دوم آن که ذات خدا در خارج و عقل تقسیم پذیر نیست. (3)

10. «صَمَد» در اصل به معنای قصد است و خدا را صَمَد می گویند، از آن رو که مردم قصد درگاه او می کنند. البته برای «صمد» معانی دیگری نیز نقل شده است مانند صلابت و نیز به معنای آقا و بزرگی که دیگران برای انجام کارهای خود به سوی او می روند و یا به

ص:88


1- (1) . در تفسیر «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» توضیح دادیم که «اللَّه» از ریشه «وله» یا «اَلِه» یا... است.
2- (2) . برخی مفسران بین «اَحد» و «واحد» فرق گذاشته اند و گفته اند که «اَحد» به ذاتی گفته می شود که قبول کثرت نمی کند و داخل اعداد نیست اما «واحد» دوم و سوم برای آن تصور می شود (تفسیر المیزان، ج20، ص387) اما برخی مفسرین این تفاوت را با موارد استعمال آن دو عدد در قرآن و احادیث سازگار نمی دانند (تفسیرنمونه، ج27، ص453).
3- (3) . بحارالانوار، ج3، ص206 (با تلخیص).

معنای چیزی که توخالی نیست. (1) از این رو در کلمات مفسران و احادیث معانی متعددی برای صمد بیان شده است، که معمولاً با معانی لغوی همخوان است.

11. صَمَد در لغت به «چیزی که توخالی نباشد» نیز معنا شده و در حدیثی از امام حسین علیه السلام نیز همین معنا روایت شده است. در علم فیزیک نیز بیان شده که همه موجودات از اتم ساخته شده اند که توخالی است؛ یعنی فضای خالی بسیاری بین الکترون ها و هسته مرکزی اتم وجود دارد، به طوری که اگر این فاصله ها برداشته شود حجم اجسام بسیار کوچک می شود.

از این رو برخی افراد نوشته اند که این آیه اشاره به نفی جسمانیت از خداست؛ یعنی همه موجودات از اتم های توخالی تشکیل شده اند اما خدا هم چون اتم، جسم توخالی نیست. (2)

12. برخی یهودیان معتقد بودند که عُزَیر پسر خداست و غالب مسیحیان نیز معتقدند که عیسی پسر خداست و مشرکان عرب نیز فرشتگان را دختران خدا می دانستند، ولی قرآن کریم در این سوره، همه این عقاید خرافی را نفی می کند و اعلام می کند که خدا نه زاییده شده و نه می زاید و فرزندی ندارد.

13. از امام حسین علیه السلام روایت شده که فرمودند:

مقصود از «لم یلد ولم یولد» آن است که خدا برتر از آن است که چیز لطیف، مانند نفس و عوارض گوناگون آن، مانند خواب، خیال، اندوه، خوشحالی، خنده، گریه، گرسنگی و سیری، از او خارج شود و نیز برتر از آن است که از چیز مادی و لطیف متولد گردد. (3)

البته این حدیث اشاره به بطن آیه دارد؛ یعنی معنای «تولد» را گسترش داده، تا هرگونه خروج و نتیجه گیری چیزی از چیز دیگر را شامل شود.

14. «کُفوْ» به معنای هم طراز در مقام و منزلت است و به هرگونه چیز شبیه و همانندی گفته می شود؛ یعنی خدا همانندی ندارد تا با او همتا گردد و شبیهی ندارد تا با او مساوی باشد.

ص:89


1- (1) . ر.ک: مقاییس اللغه و المفردات فی غریب القرآن.
2- (2) . و این آیه می تواند یکی از معجزات علمی قرآن باشد (تفسیر نمونه، ج27، ص440)؛ البته پذیرش اعجاز علمی در این مورد مشکل و بعید است، چون آیه بر این مطلب دلالت روشنی ندارد.
3- (3) . بحارالانوار، ج3، ص224

این آیه تمام عوارض و صفات مخلوقات و هرگونه نقص و محدودیت را از او نفی می کند و این همان توحید ذاتی و صفاتی است.

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی

(سنایی غزنوی)

آموزه ها و پیام ها

1. پیام توحیدی اسلام را اعلام کنید.

2. هستی، آهنگ خداکرده است.

3. دنبال حسب و نسب خدا نگردید که او تنهاست.

4. خدا را به یکتایی و بی همانندی بشناسید.

17- امامان هدایت و گمراهی

در برخی روایات نقل شده که امام حسین علیه السلام هنگامی که در مسیر کربلاء به منزل «ذات عرق» رسید شخصی از بنی اسد به نام «بشر بن غالب» با حضرت ملاقات کرد. امام علیه السلام از اوضاع عراق از وی پرسید، سپس «بشر» از حضرت پرسید: ای پسر رسول خدا از آیه 71 سوره اسراء (یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ) ؛ «(یاد کن) روزی را که هر (گروهی از ) مردم را با پیشوایشان فرا می خوانیم»، خبر بده؟

پس امام حسین علیه السلام فرمود: «بلی از برادر اسدی! آنان دو نوع امام هستند: امام هدایت که به سوی هدایت فرا می خواند و هر کس او را اجابت کند به سوی بهشت هدایت می شود و امام گمراهی که به سوی گمراهی فرا می خواند و هر کس او را به سوی گمراهی اجابت کند داخل دوزخ می شود».

و در روایت دیگری آمده است که امام حسین علیه السلام اضافه فرمود: «این همان کلام خدای عزوجل در آیه 7 سوره شوری است (فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ) ؛ «دسته ای در بهشت اند و دسته ای در شعله فروزان (آتش)اند!».

فقال له الأسدی: یا ابن بنت رسول الله! اخبرنی عن قول الله تعالی: (یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ)؟ 1

ص:90

فقال الحسین علیه السلام : «نَعَم یا أخا بنی أسد! هم إمامان: إمام هدی دعا الی هدی، وإمام ضلالة دعا الی ضلالة، فهدی من أجابه الی الجنة، ومن أجابه الی الضّلالة دخل النّار». (1)

وروی الصدوق رحمه الله باسناده إلی أبی عبدالله علیه السلام قال: سأل رجل یقال له بشر بن غالب أبا عبدالله الحسین علیه السلام فقال: یا بن رسول الله أخبرنی عن قول الله عزوجل: (یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ).

قال: «امامٌ دعی الی هدی فاجابوه الیه، وامامٌ دعی الی ضلالة فأجابوه الیها، هؤلاء فی الجنّة، وهؤلاء فی النار، وهو قوله عزوجل (فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ) 2. 3

تحلیل

در مورد آیه 71 سوره اسراء مفسران تفسیرهای متعدد ارائه کرده اند (که در مبحث آیات الحسین علیه السلام خواهد آمد) لیکن بر اساس روایت فوق امام حسین علیه السلام به نکته جلبی در مورد رابطه امامت دنیوی و اخرویاشاره فرموده اند. که دو گونه امام در دنیا وجود دارد امامان هدایت (مثل ائمه اهل بیت علیهم السلام ) و امامان گمراهی که هر کس در دنیا پیرو هر گروه باشد در آخرت نتیجۀ آن را خواهید دید، پیروان امامان هدایت به سوی بهشت می روند و پیروان امامان باطل و گمراهی به سوی دوزخ می روند.

تذکر: درمورد تفسیر این آیه (اسراء/ 71) و روایات دیگر آن در مبحث آیات الحسین مطالب مفصلی خواهد آمد.

ششم: استشهادهای قرآنی امام حسین علیه السلام

درآمد

امام حسین علیه السلام در موارد متعددی در سخنان و رفتار فردی و اجتماعی خویش به آیات قرآن استناد یا استشهاد کرده است. یعنی برخی اعمال خود را مستند و مستدل به آیه ای از قرآن کرده یا به مناسبت گفتار یا عمل خود یا دیگران آیه ای از قرآن را به عنوان شاهد ذکر کرده است.

ص:91


1- (1) . الفتوح، ج5، ص77،مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی، ج1، ص221 و فیه: فهذا و من اجابه الی الهدی فی الجنّة وهذا ومن اجابه الی الضلالة فی النار، مثیر الأحزان: 42، اللهوف، ص30؛ بحارالانوار، ج44، ص367؛ العوالم، ج17، ص217 و فی المصادر الاربعة الاخیرة الی قوله: یحکم ما یرید.

برخی از این موارد ذیل مباحث قبلی (همچون رفتار قرآنی عمل به قرآن توسط امام حسین علیه السلام ذکر شد و نیز برخی موارد در ضمن آیاتی که امام حسین علیه السلام تفسیر کرده بیان شد و بعضی موارد نیز در ضمن روایاتی که آیات مربوط به امام حسین علیه السلام را توضیح می دهد اشاره می شود. اما برخی موارد ذیل عناوین فوق جای نمی گرفت که در اینجا آنها را بیان می کنیم.

1- نپذیرفتن حق، ستمکاری به خویشتن

(وَ ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ) (بقره/ 57)؛ «و ابرها را بر شما سایه گستر کردیم؛ و خوراکی [عسل مانند] و مرغان [بلدرچین گونه] را بر شما فرو فرستادیم؛ (و گفتیم:) از [خوراکی های] پاکیزه (از) آنچه به شما روزی داده ایم، بخورید؛ و[لی آنان با ناسپاسی خود] بر ما ستم نکردند، بلکه همواره بر خودشان ستم می نمودند.»

تذکر: مشابه این آیه در سوره اعراف، آیه 160 آمده است.

نکته ها و اشاره ها

1. بنی اسرائیل در مسیر حرکت از مصر به فلسطین، چهل سال در سرزمین سینا ماندند (1). در این مدت گروهی به درگاه الهی روی آوردند و خدا بنی اسرائیل را مشمول نعمت خویش ساخت و به آنان غذاهای نیکو داد، تا شاید سپاس گزار باشند، ولی آنان با ناسپاسی باز هم به خود ستم کردند.

2. در این آیه به چند نعمت الهی نسبت به بنی اسرائیل اشاره شده است.

الف) ابرهای سپید (2) که به صورت غیرمنتظره در بیابان ها هویدا می شد و بر سر بنی اسرائیل سایه می افکند، تا در سایه آن بیاسایند و خستگی مسافرت های طولانی را از تن به در کنند.

ص:92


1- (1) . این ماجرا در سوره مائده، آیات 20- 22 آمده است.
2- (2) . واژه «غمام» در اصل از ریشه «غم» به معنای «پوشان» است و از آن جا که ابرهاآفتاب را می پوشانند به آن ها غمام گفته می شود. البته واژه «غمام» و «سحاب» هر دو به معنای ابر است، اما برخی گفته اند «غمام» به ابرهای سفید و سرد و نازک گفته می شود که صفحه آسمان را می پوشانند (المفردات فی غریب القرآن، تفسیر نمونه و روح المعانی، ذیل آیه).

ب) غذایی به نام «مَنْ». «مَنْ» در اصل به معنای قطرات کوچک، هم چون قطرات شبنم است که بر درختان می نشیند و طعم شیرینی دارد و برخی مفسران احتمال داده اند نوعی عسل طبیعی بوده که بنی اسرائیل در کوهستان های حواشی بیابان منابعی از آن می یافتند و از این غذای لذیذ می خوردند. (1)

ج) غذایی به نام «سَلوی». «سلوی» در اصل به معنای آرامش و تسلّی است و بسیاری از مفسران آن را نوعی پرنده (بلدرچین گونه) دانسته اند که در مسیر مهاجرت خود به صحرای سینا می آمدند و به راحتی در دسترس بودند و بنی اسرائیل از گوشت آنها استفاده می کردند. (2)

3. در این آیه به شروط استفاده از نعمت های غذایی اشاره شده است و آن پاک، حلال و پاکیزه بودن آن است؛ البته این شروط به سود انسان است و سلامتی او را تأمین می کند.

4. بنی اسرائیل هنگامی که ناسپاسی کردند و راه سرکشی و کفر و گوساله پرستی و مانند آن را در پیش گرفتند به خدا ستم نکردند، چون خدا نیازی به فرمان برداری و پرستش مردم ندارد، بلکه به خود ستم روا داشتند که از نعمت های الهی در راه کمال خویش استفاده نکردند و آنها را هدر دادند.

مخالفان امام حسین علیه السلام به خود ستم کردند

هنگامی که امّ کلثوم به امام حسین علیه السلام عرض کرد: منزلت و جایگاه جدت، پدرت، مادرت و برادرت را به این قوم (سپاهیان ابن زیاد) یادآوری کن (تا بفهمند تو کیستی و دست از تو بر دارند)، امام فرمود: ذَکَّرتُهُم فَلَم یذّکَّرُوا وَوَعَظَتهُم فَلَم یتَّعِظُوا وَلَم یسمَعُوا قَوِلی؛ فَما لَهُم غَیرُ قَتلِی سَبیلاً ولا بُدَّ ان تَرَونی علی الثَّری جدیلاً، لَکِن اوصِیکُنَّ بِتَقوی اللهِ رَبِّ البَریةِ وَالصَّبرِ علی البَلِیةِ وَکَظمِ نَُزُولِ الرَّزِیةِ وَبِهَذا وَعَدَ جَدُّکُم وَلا خُلفَ لِماَ وعد، وَدَّعتُکُم الهی الفردَ الصَّمدَ (3). به آنان یادآوری نمودم (که کیستم)، ولی نپذیرفتند و آنان را

ص:93


1- (1) . در احادیث حکایت شده که« مَن» نوعی قارچ است و برخی نیز احتمال داده اند که مقصود تمام نعمت هایی است که خدا بر بنی اسرائیل منت گذاشته و یا صمغ درختان بوده است و در تورات آمده که چیزی شبیه تخم گشنیز بوده که شب ها می ریخته و با آن نان درست می کردند (تفسیر نمونه، ج1، ص263).
2- (2) . برخی نیز آن را به معنای عسل دانسته اند (همان، ص263- 264).
3- (3) . محمد باقر بن عبدالکریم البهبهانی، الدمعه الساکبه، ج4، ص272 و معهد تحقیقات باقرالعلوم علیه السلام ، موسوعه، ص400.

اندرز دادم، ولی اندرز من در آنان مؤثر واقع نشد و سخنم را نشنیدند و آنها تصمیم جز کشتن من ندارند و چاره ای نیست که شما مرا بر این خاک پایدار ببنید، ولی شما (بانوان) را به تقوای الهی که پروردگار خلایق است و شکیبایی بر بلاها و پنهان نمودن فرود مصیبت ها توصیه می کنم که این وعده جدّ شماست و خلافی در وعده او نیست. من شما را به خدای یگانه بی نیاز سپردم.

سکینه می گوید: پس ساعتی گریستیم؛ در حالی که حضرت علیه السلام می فرمود: (وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ) ؛ (1) آنان به ما ستم نکردند، بلکه بر خویش ستم روا داشتند.

تحلیل

مواعظ امام حسین علیه السلام رحمت و نعمت سرشار الهی بود که بر سپاه پیمان شکن کوفه نازل می شد لیکن آنان گوش عقل و دل خود را بسته بودند و به نصیحت ها و تذکرات امام توجه نکردند و راه گمراهی و ستمکاری نسبت به اهل بیت علیهم السلام را ادامه دادند. اما این ستمکاری در حقیقت ستم به خودشان بود چرا که خود را از هدایت محروم ساختند و سرمایه های وجودی خویش را نابود کردند و در دنیا و آخرت گرفتار عذاب شدند. در حالی که امام حسین علیه السلام و اصحاب ایشان به فوز شهادت و رستگاری ابدی رسیدند پس زیانکار نشدند.

پیام

1- هرکس در برابر نعمت های الهی (به ویژه نعمت امامت) ناسپاسی کند به خویش ستم کرده است.

2- با ناسپاسی و کفر (و نافرمانبرداری در برابر امامت) به خویشتن ستم نکنید.

2- یاد مبدأ و معاد در هنگام مصائب (استرجاع)

(وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرِینَ اَلَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ) ؛ (بقره/ 156) «(همان) کسانی که هر گاه مصیبتی به آنان برسد، می گویند: «در حقیقت ما از آنِ خداییم و در واقع ما فقط به سوی او بازمی گردیم.» آنان، درودها و رحمتی از پروردگارشان بر ایشان باد، و تنها آنان ره یافتگان اند».

ص:94


1- (1) . محمد باقر بن عبدالکریم البهبهانی، همان و معهد تحقیقات باقرالعلوم علیه السلام ، همان.

اشارات و نکته ها

1. توجه به این واقعیت که «همه از او هستیم» به ما می آموزد که هرگز از زوال نعمت ها ناراحت نشویم و جزع نکنیم؛ زیرا همه این مواهب و حتی خود ما، به خدا تعلّق داریم و اگر روزی می بخشد و روز دیگر بازمی گیرد، هر دو به صلاح ماست.

2. توجه به این واقعیت که «همه ما به سوی او باز می گردیم»، به ما اعلام می کند که این جا سرای جاویدان نیست و کمبود یا کثرت نعمت ها همه زودگذر است.

3. مقصود از گفتن «انّا للّه و انّا الیه راجعُون» تنها ذکر زبانی آن نیست، بلکه توجه به حقیقت و روح آن است که همان توجه به مبدأ و معاد است.

این جمله که به «کلمه استرجاع» مشهور است، عصاره ای از عالی ترین درس های توحید و تکیه بر ذات پاک خدا در همه چیز و در هر زمان است و از این روست که می بینیم بزرگان اسلام به هنگام بروز مصیبت های سخت این جمله را تکرار می کردند. در حدیثی می خوانیم که هر گاه با مصیبتی مواجه شدید جمله «انّا لِلّه وانّا الیه راجعون» را بگویید (1).

4. مردم در برابر مشکلات سه گروه هستند:

برخی کم صبرند و جزع می کنند (2)، برخی بردبار و شکیبا هستند و گروه دیگری علاوه بر صبر، شکرگزاری نیز می کنند (3).

پس بهتر است که ما از صابران سپاس گزار باشیم.

استرجاع امام حسین علیه السلام

هنگامی که ولید بن عتبه، خبر مرگ معاویه را به حضرت داد، حضرت آیه شریفه استرجاع را تلاوت نمود (4).

گاه دیگر که حضرت، آیه استرجاع را تلاوت نمود، هنگامی بود که مروان بن حکم به حضرت توصیه کرد که با یزید بیعت کند. مروان به حضرت گفت: دستور می دهم با

ص:95


1- (1) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج1، ص531؛تفسیر قرآن مهر، ج2، ص54.
2- (2) . (إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً) (معارج/ 20).
3- (3) . «اللّهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم» (زیارت عاشورا)
4- (4) . احمد بن اعثم الکوفی، الفتوح، ج5، ص17؛ ابوالفداء الحافظ بن کثیر، البدایه و النهایه، ج8، ص140 (با قدری اختلاف)؛ محسن الامین، اعیان الشیعه، ج1، ص587.

یزید بیعت کنی که خیر دین و دنیای تو در آن است. حضرت فرمودند: (إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ) وعلی الإسلام ألسّلام إذ قد بُلیتِ الأُمةُ مثلَ یزید (1).

بار دیگر حضرت پس از شنیدن خبر شهادت مسلم و هانی این آیه را تلاوت نمودند (2). مرتبه دیگر در جایی بود که هنگام کوچ از قصر بنی مقاتل بر روی اسب، حضرت را خواب ربود. هنگامی که بیدار شد، دو یا سه بار فرمود: (إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ) و (الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ). فرزندش علی بن الحسین علیه السلام که بر روی اسب بود، از حضرت پرسید، فدایت شوم پدرجان! چرا خدا را سپاس گفتی و استرجاع کردی؟ حضرت فرمود: فرزندم! مرا خواب ربود و سواری را دیدم که می گوید: اینان می روند و مرگ هم به دنبال ایشان همی رود. دانستم که خبر مرگ ما را می دهد (3).

استشهاد به آیه شریفه استرجاع، در برخی مواضع دیگر، نقل شده است (4).

تحلیل:

امام حسین علیه السلام از صابران امت بود که در برابر همه مشکلات جنگ صبر پیشه می کرد و بر اساس رهنمود قرآن کریم در هنگام مصائب (مثل شهادت مسلم، هانی و...) استرجاع (إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ) می گفت. و همین فعل امام معصوم علیه السلام بر مطلوب بودن این مطلب دلالت دارد.

ص:96


1- (1) . علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن طاووس، اللهوف، ص24؛محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص326؛محسن الامین، اعیان الشیعه، ج1، ص588 و معهد تحقیقات باقرالعلوم علیه السلام ، موسوعه، ص285.
2- (2) . محمد بن محمد بن نعمان المفید، الارشاد، ج2، ص72؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ج1، ص177؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص229؛ علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن طاووس، اللهوف، ص47 و محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص372.
3- (3) . محمد بن محمد بن نعمان مفید، الارشاد، ج2، ص82؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ج1، ص180؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص380 و موسوعه، ص368.
4- (4) . به هنگام تشییع بدن مبارک امیر مؤمنان علی علیه السلام ، صدای شیون و فغان از کوفه برخاست. زنان در حالی که سیلی بر صورت خود می زدند، افسوس کنان به دنبال تابوت بیرون آمدند و امام حسن علیه السلام آنان را از این کار بازداشت و آن ها را از گریه نهی نمود و به خانه هایشان فرستاد. در آن حال امام حسین علیه السلام عرض کرد: «لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم». (إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ) . یا اباه و انقطاع ظهراه، من اجلک تعلّمت البکاء، الی الله المشتکی. پدر جان! وای کمرم شکست! گریه را به خاطر (داغ فراق) تو آموختم و شکوه به خدا می برم. (بحارالانوار، ج42، ص295 - 294 و موسوعه، ص151 - 150).

نکته جالب این است که امام حسین علیه السلام بعد از هنگام خواب دیدن که حاوی خبر شهادت ایشان بود، بعد از کلمه استرجاع، «الحمدلله» فرمود، یعنی صبر خویش را با شکر الهی همراه کرد تا صبر جمیل باشد.

اما در هنگام مرگ معاویه و تقاضای بیعت با یزید نیز کلمه استرجاع را فرمود، در حالی که مرگ معاویه مصیبت نبود، شاید در این دو مورد کنایه ای بود به مصیبت بزرگتر یعنی حکومت یزید که در راه بود. از این رو به دنبال کلمه استرجاع در برابر مروان بن حکم فرمود: « علی الاسلام السلام اذ بلیت الامة براع مثل یزید » «بر اسلام سلام (فاتحه اسلام را باید خواند) هنگامی که امت به رهبری مثل یزید گرفتار شود.»

پیام ها

1- در هنگام بروز مشکلات و مصائب (همچون امام حسین علیه السلام ) استرجاع گویید.

2- به یاد مبدأ و معاد باشید تا (همچون امام حسین علیه السلام ) تحمّل مشکلات بر شما آسان شود.

3- مهلت به دشمنان امام حسین علیه السلام برای گناه بیشتر و عذاب دردناک تر

اشاره

(وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ) ؛ (آل عمران/ 178)؛ «و کسانی که کفر ورزیدند، هرگز نپندارند، که آنچه به آنان مهلت می دهیم، برای خودشان نیکوست؛ به آنان مهلت می دهیم، فقط برای اینکه [عاقبت] بر گناه بیفزایند؛ و برای آنان عذابی خوار کننده است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. خدا گناهکاران را با زنگ های بیدارباش، هم چون مجازات های متناسب با اعمالشان، بیدار می سازد و به راه حق باز می گرداند (1) که در این صورت مجازات های آن ها نعمتی برای آنان به شمار می آید.

البته این ها کسانی هستند که کاملاً به گناه آلوده نشده اند و هنوز شایستگی هدایت را دارند، اما کسانی که در گناه غرق شده یا کفر می ورزند، خدا آنان را به حال خود وامی گذارد تا بار گناهشان سنگین شود و استحقاق حداکثر مجازات را پیدا کنند؛ و این همان قانون «املاء» یا مهلت دادن است.

ص:97


1- (1) . (ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ) (روم/ 41).

2. گاهی خداوند، برخی از کافران و گناهکاران و ستمگران را، غرق در نعمت های خود می سازد. این به خاطر آن است که خدا آن ها را «املاء» کرده و مهلت داده است و براساس این سنت و قانون و اصل آزادی اراده، به حال خود واگذارده است تا به آخرین مرحله سقوط برسند و در جهان دیگر مجازات شوند.

همان گونه که در دنیا هم گاهی ناگهان همه چیز را از آنان می گیرد (1) تا حداکثر شکنجه را داشته باشند؛ چرا که جدا شدن از زندگی مرفهی که دارند برایشان بسیار ناراحت کننده است.

پس در مورد کافران زود داوری نکنید که مهم عاقبت کار آنان است. (2)

3. عمر طولانی هنگامی سودمند است که در راه حق و رشد و خیر باشد؛ و عمری که در گناه مصرف شود، خیری در آن نیست.

از امام باقر علیه السلام حکایت شده که: مرگ برای کافران یک نعمت است؛ زیرا هر چه بیش تر بمانند زیادتر گناه می کنند. (3)

و از امام سجاد علیه السلام حکایت شده که در دعای «مکارم الاخلاق» از خدا می خواهد: خدایا اگر عمر من چراگاه شیطان خواهد شد، آن را کوتاه بگرداند. (4)

آری، نوع بهره برداری از عمر مهم است، نه طول عمر؛ به عبارت دیگر، کیفیت عمر از کمیت آن مهم تر است.

دشمنان امام حسین علیه السلام از مصادیق قانون «املاء»

قال الضحّاک بن عبدالله: ومرّ بنا خیلٌ لابن سعدٍ یحرسنا وإنّ حسیناً علیه السلام لیقرأ: (وَلاَ یحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیرٌ لأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیزْدَادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ مَا کَانَ اللّهُ لِیذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی مَا أَنْتُمْ عَلَیه). (5)

ص:98


1- (1) . (فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ ءٍ حَتّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ) (انعام/ 44).
2- (2) . برخی از مفسران نوشته اند که «لام» در تعبیر «لِیَزْدادُوا إِثْماً» برای بیان غایت نیست که معنای آیه این گونه شود: «ما می خواهیم گناهان کافران زیاد گردد.» پس «لام» در آیه فوق برای بیان عاقبت است که معنای آیه چنین می شود: «ما به کافران مهلت می دهیم و سرانجام و عاقبت آنان این است که بار گناه آنان سنگین می گردد.» بر این اساس، آیه فوق دلالت بر جبرگرایی ندارد، بلکه دلیلی بر آزادی اراده و عمل کافران است (تفسیر نمونه، ج3، ص185 - 186).
3- (3) . صحیفه سجادیه، ص92؛ بحارالانوار، ج70، ص61 و نور الثقلین، ج1، ص343.
4- (4) . تفسیر نور، ج2، ص239.
5- (5) . الارشاد، ج2، ص95؛البحار، ج45، ص3؛روضة الواعظین، ص184 و مشابه این حدیث در کامل الزیارات، ص337 و البحار، ج45، ص173، ح21.

تحلیل

در این آیه به یکی از سنت های الهی در مورد مهلت دادن به کافران است تا بر کفر و عذاب خود بیفزایند، و در احادیث مصادیق این مهلت دادن به افراد بیان شده است یعنی دلالت آیه بر دشمنان امام حسین علیه السلام از باب جری و تطبیق است.

البته روشن است که دشمنان امام حسین علیه السلام چون به امام بر حق شمشیر کشیدند از دین خارج شده و مصداق «کافر» گردیدند.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایات استفاده می شود که

اولاً دشمنی با امام بر حق مثل امام حسین علیه السلام موجب کفر می شود.

ثانیاً مخالفان امامت و دشمنان راه امام حسین علیه السلام گمان نکنند که خدا آنان را رها کرده است تا هر کاری می خواهند بکنند بلکه آنان گرفتار قانون «املا» (مهلت دادن برای گناه بیشتر و عذاب دردناک تر) شده اند. پس بیدار شوند و توبه کنند.

4- راضی به قضای الهی

اشاره

( قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلاّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ) (توبه/ 51)؛ «بگو: جز آنچه خدا بر ما مقرر داشته، به ما نمی رسد؛ او سرپرست ماست؛ و مؤمنان، پس باید تنها بر خدا توکّل کنند».

نکات و اشارات

1. آیه فوق اشاره دارد که مؤمنان، تحت ولایت و سرپرستی خدا هستند و آنچه او مقرر کرده، به آن ها می رسد. آری، مولای حکیم و مهربان جز خیر و نیکی برای بندگانش نمی خواهد.

2. آیه فوق بر جبر دلالت نمی کند و با اصل آزادی اراده و اختیار انسان منافات ندارد؛ زیرا سرنوشت انسان تا آن جا که به کوشش ما مربوط است، به دست خود ماست و آیات قرآن نیز بدین مطلب اشاره دارند (1)؛ اما برخی مطالب خارج از دایره تلاش ما، تحت قدرت تقدیر الهی است که بر اساس قانون علیت، به علم، حکمت و اراده خدا منتهی می شود؛ البته این مقدرات بر اساس نظام احسن و مصلحت بندگان و بر طبق شایستگی هایی که افراد کسب می کنند، به صورت متناسب تقدیر شده است.

ص:99


1- (1) . ر.ک: نجم/ 39، مدثر/ 38.

3. آیه فوق در صدد بیان این مطلب است که اگر منافقان، خودشان با عقل ناقص برای خویشتن برنامه ریزی می کنند، برای مؤمنان خدای آن ها که مولا و سرپرستی حکیم و مهربان است، برنامه ریزی و تقدیر می نماید.

امام حسین علیه السلام راضی به قضای الهی

هنگامی که امام حسین علیه السلام از «بطن الرّمه» به راه افتاد، عبدالله بن مطیع که از عراق می آمد، او را ملاقات کرد و به حضرت سلام نمود و به ایشان عرض کرد: پدرم فدایت باد ای فرزند رسول خدا! چه چیزی باعث شده که از حرم خدا و حرم جدت خارج شوی؟ حضرت فرمود: کوفیان نامه نوشته اند و از من خواسته اند که به سوی آنها بروم؛ چون آنها امیدوارند که نشانه های حق زنده و بدعت ها نابود شود. ابن مطیع عرض کرد: تو را به خدا به کوفه نیا! سوگند به خدا که اگر به آنجا آیی، تو را حتما خواهند کشت. حضرت تلاوت نمود: ( قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلاّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا )(1) سپس خداحافظی کرده و رفت (2).

تحلیل

آیات قبل (توبه/ 49 - 50) به سخنان منافقان اشاره دارد که با بهانه جویی از حضور در جنگ تبوک سرباز می زدند (3). و خدای متعال در آیه 51 توبه از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان پاسخ می دهد که همه چیز به خواست خداست و هر حادثه ای برای ما اتفاق افتد همان چیزی است که خدا مقرر کرده است، امام حسین علیه السلام نیز همان سخن پیامبر صلی الله علیه و آله را که در آیه 51 توبه آمده بود در جواب عبدالله بن مطیع فرمود، تا اشاره به آن باشد که:

اولاً امام حسین علیه السلام از مرگ ترسی ندارد و خود را برای هرگونه حادثه ای آماده کرده است و راضی به قضای الهی است.

ثانیاً همه امور، خوب و بد بندگان به دست خداست پس اوضاع کوفه و پایان درگیری با یزیدیان نیز با خواست خدا رقم می خورد اگر خدا پیروزی را مقرر کرد به فلاح دنیوی می رسیم و اگر خدا شهادت را مقرر فرمود به فلاح اخروی می رسیم.

ص:100


1- توبه 51
2- ابوحنیفه بن داود الدینوری، الاخبار الطوال، ص185 و معهد تحقیقات باقرالعلوم علیه السلام ، موسوعه، ص341.
3- مجمع البیان، طبرسی، ج5، ص232.

ثالثاً امام حسین علیه السلام وظیفه مدار است، و نتایج و عواقب امور را به خدا وامی گذارد و بر او توکل می کند که همه کارها به دست اوست. آری، بعد از الغای خصوصیت از آیه 51 توبه، قیام و افعال امام حسین علیه السلام مصداق آنها بود.

پیام ها

1- همچون امام حسین علیه السلام وظیفه مدار باشید (نه نتیجه مدار) و بر خدا توکل کنید.

2- همچون امام حسین علیه السلام راضی به قضای الهی باشید و برای هر حادثه تلخ و شیرین آماده باشید.

5- تقابل شجاعانه صالحان با مخالفان

اشاره

(اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامِی وَ تَذْکِیرِی بِآیاتِ اللّهِ فَعَلَی اللّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ) ؛ (یونس/71)؛ «خبر بزرگ نوح را بر آنان بخوان (و پیروی کن)، آن گاه که به مردمش گفت: «ای قوم [من]! اگر جایگاه من و تذکرات من نسبت به آیات خدا بر شما گران است؛ پس (من) تنها بر خدا توکل می کنم. و کار (و فکر)تان و شریک های (معبود)تان را جمع کنید؛ سپس کارتان بر شما هیچ پوشیده نماند، آن گاه به (حیات) من پایان دهید و [مرا] مهلت مدهید.».

نکته ها و اشاره ها

1. این آیه نشان می دهد که نوح علیه السلام پیامبر بزرگ الهی، چگونه با یاران اندک خویش، در برابر دشمنان نیرومند، با شجاعت و شهامت می ایستد و با بی اعتنایی به قدرت و بت های مشرکان، ضربه ای روانی به آنان وارد می سازد.

2. برخی از مفسران قرآن، تعبیرات نوح علیه السلام را نوعی اعجاز دانسته اند که بدون هیچ گونه امکاناتی، دشمن را تهدید می کند و پیروزی خود را نوید می دهد (1).

3. نکته جالب آن است که با آن که مخالفان نوح وجود او و آیات الهی را تحمّل نمی کردند، ولی نوح با مهربانی و عاطفه و تعبیر «ای قوم من» با آنان سخن می گوید.

ص:101


1- (1) . تفسیر نمونه، ج8، ص348.

(إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحِینَ) ؛ (اعراف/ 196)؛ «به راستی که سرپرستِ من، خدایی است که کتابِ [قرآن] را فرو فرستاده؛ و او شایستگان را سرپرستی می کند».

نکته ها و اشاره ها

1. واژه «ولیّ» در اصل یعنی دو یا چند چیز به طوری به هم نزدیک باشند که بین آنها چیزی فاصله نباشد. این نزدیکی و ولایت ممکن است در خویشاوندی، دین داری، دوستی، یاری کردن و یا سرپرستی و حکومت باشد (1) که در این جا معنای سرپرست و یاری مناسب تر است.

2. معبود واقعی کسی است که برنامه ی زندگی و کتابی هم چون قرآن می فرستد و بندگان خویش را سرپرستی و راهبری می کند. آری؛ شایسته کرداری و استفاده از رهنمودهای قرآن، زمینه ساز بهره مندی از ولایت الهی است.

3. ولایت و حمایت الهی نسبت به شایستگان ادامه خواهد داشت؛ چون «یتولّی» فعل مضارع است که دلالت بر استمرار دارد.

تقابل صالحان با مخالفان در کربلا

در روز عاشورا، هنگامی که سپاه ابن سعد حرکت کرد و به لشکر امام حسین علیه السلام نزدیک شد، امام مرکب خویش را خواست و بر آن سوار شد و با صدای بلندی که همه مردم می شنیدند فرمود: « أیها الناس إسمعوا قولی ولا تجعلونی حتی أعظکم بما لَحَقُّ لَکُم عَلَی وحتی أعتذر إلیکم من مقدمی علیکم، فإن قبلتم عُذری وصدقتم قولی وأعطیتمونی ألنصفَ، کنتم بذلک أسعد ولم یکن عَلَی سبیل، وإن لم تقبلوا منی العذر ولم تعطوا النصف من أنفسکم (فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ) 2 ، (إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحِینَ) 3» ؛ ای مردمً به سخن من گوش فرا دهید و برای پیکار با من، شتاب مکنید، تا اینکه حق اندرز شما را ادا کنم و دلیل این را که به سوی شما آمده ام، بیان کنم؛ اگر عذر و دلیلم را پذیرفتید و سخن مرا درست

ص:102


1- (1) . المفردات فی غریب القرآن، ماده ی« ولی».

دیدید و با من با انصاف، به سعادت خواهید رسید و دیگر بر من راهی ندارید، (و نباید در مقابل من موضع گیرید) و اگر عذر مرا نپذیرفتید و با من از در انصاف نیامدید، پس کار (فکرتان) و شریک های (معبود) تان را جمع کنید و (آن چنان که) هیچ چیز بر شما پوشیده نماند (بلکه با نهایت روشنی درباره من تصمیم بگیرید). آنگاه به حیات من پایان داده و مرا مهلت ندهید. به راستی که سرپرست من خدایی است که قرآن را فرو فرستاده و همو شایستگان را سرپرستی می کند.

حضرت همچنین در این محاجه، به معرفی خویش و نسبت خود با حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله ، حضرت علی علیه السلام ، جعفر علیه السلام و حمزه علیه السلام و توصیه های پیامبر درباره امام حسن علیه السلام و خودش و مطالبی دیگر پرداخت (1).

تحلیل

امام حسین علیه السلام همچون نوح علیه السلام با شجاعت در مقابل مخالفان ایستاد. ولی در همان حال آنان را به انصاف فراخواند که سخنان او را بشنوند سپس تصمیم بگیرند. از این رو آیه 71، سورۀ یونس را تلاوت کرد. امام حسین علیه السلام سپاه دشمن را در جایگاه کافران و خود را در جایگاه نوح علیه السلام قرار داد؛ چرا که راه امام حسین علیه السلام ادامه راه انبیاء الهی است و مخالفت در برابر امام موجب خروج از دین و کفر است.

و نیز امام حسین علیه السلام با تلاوت آیه 196/ اعراف تقابل با اهل بیت علیهم السلام با دشمنان را تقابل صالحان با کافران معرفی کرد. و یادآور شد که همانطور که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در این آیه فرموده، خدا سرپرست و ولی شایستگان است و کارهای آنها را سامان می دهد و آن حضرت نگرانی ندارند.

ص:103


1- (1) . محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ج5، ص424؛ علی بن ابی الکرم ابن اثیر جرزی، الکامل فی التاریخ، ج3، ص419 - 418؛ محمد بن محمد بن نعمان المفید، الارشاد، ج2، ص97؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص241؛ لوط بن یحیی الازدی (ابومخنف)، وقعه الطف، ص206؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج45، ص6 - 7؛ (در این سه منبع با اختلاف جزئی)؛ عبدالله البحرانی الاصفهانی، العوالم، ج17، ص250؛ محسن الامین، اعیان الشیعه، ج5، ص602 و معهد تحقیقات باقرالعلوم علیه السلام ، موسوعه، ص420 - 418.

پیام ها

1- رهبران الهی (همچون نوح علیه السلام و حسین علیه السلام ) در مقابل دشمن شجاعانه بایستند.

2- همچون امام حسین علیه السلام و سپاهش صالح باشید که خدا سرپرست شایستگان است.

3- اگر در مقابل کسی صف آرایی کردید سخن او را بشنوید و با انصاف داوری کنید (که پشیمان نشوید).

6- ماجرای امام حسین علیه السلام از آیات عجیب الهی

کهف/ 9-13. ( أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً إِذْ أَوَی الْفِتْیَةُ إِلَی الْکَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً فَضَرَبْنا عَلَی آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصی لِما لَبِثُوا أَمَداً نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدیً ) ؛ «آیا پنداشتی که «اصحاب کهف و رقیم» ( یاران غار و صاحبان نوشته)، از نشانه های (معجزه آسای) شگفت آور ما بودند؟! هنگامی که جوانمردان به سوی غار پناه بردند و گفتند: «[ای] پروردگار ما! از نزد خود رحمتی به ما عطا کن و از کار ما برای ما راهبردی فراهم ساز» پس در غار، سالیانی چند بر گوش هایشان (پرده خواب) زدیم. سپس آنان را (از خواب) برانگیختیم تا معلوم داریم که کدام یک از آن دو گروه، فاصله [زمانیِ] درنگشان را حساب کرده اند ما خبر بزرگ آنان را به درستی برای تو حکایت می کنیم؛ در واقع، آنان جوانمردانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و (ما) بر هدایتشان افزودیم».

شأن نزول

روایت شده که قریش دو نفر را برای تحقیق درباره ادعای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به مدینه نزد احبار ( دانشمندان) یهود فرستادند تا ببینند در کتاب های آسمانی در مورد نبوّت او چیزی نوشته شده است یا نه؟

دانشمندان یهود مدینه به فرستادگان قریش آموختند که چند پرسش از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بکنند. آن ها گفتند: نخست از او در مورد داستان جوانانی بپرسید که درگذشته دور از قوم خود جدا شدند؛ دوم در مورد داستان مردی بپرسید که زمین را دور زد و به شرق و غرب جهان رسید و سوم از زمان وقوع رستاخیز بپرسید. (1)

ص:104


1- (1) . در مورد اصحاب کهف، ذوالقرنین و روح سه پرسش روایت شده است (تفسیر نمونه، ج12، ص353؛ نمونه بینات، ص517 و بحارالانوار، ج7، ص62 و ج14، ص422).

سپس اضافه کردند که اگر او پرسش های نخست را پاسخ داد و به پرسش آخر پاسخ نداد پیامبر است و گرنه دروغ گوست.

مشرکان به مکه بازگشتند و پرسش ها را با پیامبر صلی الله علیه و آله مطرح کردند و پس از مدتی این آیات سوره کهف فرود آمد و سرگذشت اصحاب کهف، ذُو القرنین را بیان کرد. (1)

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیات سرگذشت اصحاب کهف بیان شده که جوان مردانی مؤمن و باهوش، در جامعه ای فاسد و شرک آلود بودند و پادشاهی به نام دقیانوس داشتند. آن ها به خاطر حفظ پاکی و روح توحیدی خویش علیه طاغوت زمان قیام کردند و از شهر خارج شدند و به غاری پناه بردند و مدت زیادی در خواب ماندند و سپس بیدار شدند و یکی از نشانه های (اعجازآمیز) الهی برای جهانیان به نمایش گذاشته شد.

2. «اصحاب کَهْف» به معنای یاران غار است، و آن جوان مردان را بدان سبب با این نام نامیدند که برای نجات جان و عقاید خود به غاری پناه بردند. (2)

3. «رَقیم» در اصل از ماده «رَقْم» به معنای نوشتن، نام دیگر اصحاب کهف است (3) و از آن جهت بدین نام نامیده شدند که نام آن جوان مردان را بر لوحی نوشتند و بر در غار نصب کردند (4).

4. واژه «فِتیة» جمع فَتی، در اصل به معنای «نوجوان شاداب» است، ولی گاهی به افراد کهن سالی که روح جوان و شاداب دارند، نیز گفته می شود. این واژه در فارسی معادل «جوان مرد» است که با نوعی مدح به خاطر صفات شهامت، جوان مردی و تسلیم در برابر حق، همراه است. (5)

ص:105


1- (1) . تفسیر صافی، ج3، ص232 - 233.
2- (2) . روایت شده که این غار نزدیک شهر افسوس (در نزدیکی شهر ازمیر ترکیه) و یا در نزدیکی عمان پایتخت اردن بوده است (تفسیر نمونه، ج12، ص400).
3- (3) . برخی احتمال داده اند که «رقیم» گروه دیگری غیر از اصحاب کهف بوده اند؛ ولی این با ظاهر آیه سازگار نیست (تفسیر نمونه، همان).
4- (4) . برخی مفسران نیز «رقیم» را نام کوه یا سرزمینی می دانند که غار در آن جا واقع شده است و یا نام شهری که اصحاب کهف از آن جا بیرون آمدند (همان، ص355).
5- (5) . همان، ص357.

و در احادیث از امام صادق علیه السلام روایت شده که اصحاب کهف مردان کهن سال یا میان سال بودند ولی جوانمرد نامیده شدند. (سپس اضافه کردند) هر کس به خدا ایمان بیاورد و خودنگه داری و پارسایی نماید، جوان مرد است (1).

5. تعبیرات این آیات نشان می دهد که اصحاب کهف، جوان مردانی بودند که دست خود را از همه جا کوتاه می دیدند و تنها به رحمت خدا امیدوار بودند. آنان به غار پناه بردند و آن جا را محیط امن و آرامی یافتند که از مفاسد محیط دور بود.

6. روش قصه گویی قرآن این گونه است که نخست مطلب را به صورت سربسته و کوتاه بیان می کند، سپس آن را شرح می دهد. این روش در اشتیاق آفرینی و تربیت مخاطب مؤثرتر است.

7. قصه های قرآن، بر حق است؛ یعنی مطالبی درست، دور از خرافات، و مطابق واقع و حقیقت است.

8. اصحاب کهف، در عصر و محیطی زندگی می کردند که کفر و بت پرستی و حکومت طاغوت حاکم بود؛ حکومتی که حافظ جهل، شرک و جنایت بود؛ اما جوانمردان اصحاب کهف به فساد آیین مردم پی بردند و تصمیم به قیام گرفتند و در میان مردم و در برابر پادشاه جبّار یعنی دَقیانوس ایستادند و ندای توحید سر دادند.

9. بین ایمان و امدادهای الهی و هدایت او رابطه مستقیم وجود دارد؛ یعنی اگر گروهی بااخلاص ایمان آورند، خدا بر ایمان و هدایت آن ها می افزاید و دل های آن ها را محکم می سازد و نیرو می بخشد و به راه های هدایت خویش هدایت می کند. 2 این نهایت لطف خدا به بندگان خویش است.

10. در این آیه به خواب طولانی اصحاب کهف اشاره شده و در آیه ی بیست و پنجم بیان شده که جوان مردان اصحاب کهف، سیصد و نُه سال در آن غار ماندند و پس از خوابی طولانی به فرمان الهی بیدار شدند و به زندگی بازگشتند.

ص:106


1- (1) . تفسیر عیاشی، ج2، ص323؛ کافی، ج8، ص395؛ بحار الانوار، ج14، ص428 و تفسیر نور الثقلین، ج3، ص244 - 245.

11. خواب اصحاب کهف آن قدر طولانی شد که برای بیداری آنان تعبیر «برانگیختن» به کار رفت. گویی خواب آنان هم چون مرگ و بیداری آنان هم چون رستاخیز بود.

12. جمله ی «پرده بر گوش آنان زدیم.» در لغت عرب، کنایه ی لطیفی از «خواباندن» است؛ یعنی گویی پرده ی خواب بر گوش شخص افکنده می شود تا سخنی را نشنود. (1)

13. مقصود از «لِنَعلَم» آن نیست که خدا می خواسته دانش تازه ای کسب کند، بلکه آن است که تا معلوم شود و محقق گردد که کدام یک از آن دو گروه خوابشان را بهتر حساب می کنند. (2)

14. در این آیه به دو گروه اصحاب کهف اشاره شده که پس از بیداری با هم دیگر در مورد مدت خوابشان اختلاف نظر داشتند. برخی آن را یک روز و برخی نیم روز می دانستند، در حالی که سالیان درازی خوابیده بودند. (3)

15. در این آیه اشاره شده که در نشانه ها و آیات خدا عجیب تر از سرگذشت اصحاب کهف نیز وجود دارد. مثل سرگذشت امام حسین علیه السلام که در احادیث نقل شده: سر مقدس امام حسین علیه السلام آیه فوق را قرائت کرد و یا فرمود: عجیب تر از اصحاب کهف ماجرای کشتن من و حمل سر من است. آری افرادی مثل زید بن ارقم که این مطالب را از سر مقدس امام حسین علیه السلام شنیدند تعجب کردند.

-«عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: أَنَا وَ اللَّهِ رَأَیتُ رَأْسَ الْحُسَینِ حِینَ حُمِلَ وَ أَنَا بِدِمَشْقَ وَبَینَ یدَیهِ رَجُلٌ یقْرَأُ الْکَهْفَ حَتَّی بَلَغَ قَوْلَهُ: (أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً) 4 فَأَنْطَقَ اللَّهُ الرَّأْسَ بِلِسَانٍ ذَرِبٍ ذَلِقٍ فَقَالَ: أَعْجَبُ مِنْ أَصْحَابِ الْکَهْفِ قَتْلِی وَ حَمْلِی. (4)

-قَالَ الْمُفِیدُ: وَلَمَّا أَصْبَحَ عُبَیدُ اللَّهِ بْنُ زِیادٍ، بَعَثَ بِرَأْسِ الْحُسَینِ علیه السلام فَدِیرَ بِهِ فِی سِکَکِ الْکُوفَةِ وَقَبَائِلِهَا فَرُوِی عَنْ زَیدِ بْنِ أَرْقَمَ أَنَّهُ مُرَّ بِهِ عَلَی وَهُوَ عَلَی رُمْحٍ وَأَنَا فِی غُرْفَةٍ لِی فَلَمَّا

ص:107


1- (1) . تفسیر نمونه، ج12، ص357 - 358.
2- (2) . همان، ص358.
3- (3) . همان.
4- (5) . الخرائج، ج1، ص557؛ البحار، ج45، ص188، ح32؛نورالثقلین، ج3، ص243، ح15 و کنزالدقائق، ج8، ص34.

حَاذَانِی سَمِعْتُهُ یقْرَأُ (أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً) فَقَفَّ وَاللَّهِ شِعْرِی عَلَی وَ نَادَیتُ رَأْسُکَ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! أَعْجَبُ وَ أَعْجَب!. (1)

وَرَوَی أَبُومِخْنَفٍ عَنِ الشَّعْبِی أَنَّهُ صُلِبَ رَأْسُ الْحُسَینِ علیه السلام بِالصَّیارِفِ فِی الْکُوفَةِ فَتَنَحْنَحَ الرَّأْسُ وَقَرَأَ سُورَةَ الْکَهْفِ إِلَی قَوْلِهِ: (إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدیً) 2 فَلَمْ یزِدْهُمْ ذَلِکَ إِلَّا ضَلَالًا. (2)

تحلیل

در این احادیث ماجرای امام حسین علیه السلام را یکی از مصادیق آیات عجیب الهی می شمارد. آری امام حسین علیه السلام و اصحاب کهف از چند جهت شباهت داشت و عجیب بود:

1- هر دو گروه افرادی مؤمن و پاک بودند.

2- هر دو گروه علیه طاغوت زمان قیام کردند.

3- هر دو گروه هجرت کردند. لیکن ماجرای امام حسین علیه السلام عجیب تر بود چرا که اصحاب کهف به غاری پناه بردند و از شرّ طاغوت نجات یافتند اما امام حسین علیه السلام به مصاف طاغوتیان رفت و تا پای جان ایستاد و شهید شد.

نکته دیگر در مورد احادیث فوق آن است که این احادیث قرآن خواندن اعجازآمیز سر مقدس امام حسین علیه السلام را بیان می کند که خود چیزی اعجاب آور است.

پیام ها

1- ماجرای نهضت عاشورا از آیات عجیب الهی است. (با دقت بدان توجه کنید)

2- ماجرای امام حسین علیه السلام و اصحاب کهف را مقایسه کنید. (و درس های عبرت آموز بگیرید)

7- بی نیازی از یاری گمراهان

اشاره

(ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً) ؛ (کهف/ 51)؛ «و (یاد کن) روزی را که (خدا) می گوید: «کسانی را که شریکان من می پنداشتید، ندا دهید.» پس آنها را می خوانند، و(لی آنان دعوت) آنها را نمی پذیرند و میانشان هلاکت گاهی قرار دادیم».

ص:108


1- (1) . الإرشاد، ج2، ص117؛کشف الغمّة، ج2، ص67؛البحار، ج45، ص121، ح1 و کنزالدقائق، ج8، ص34.
2- (3) . المناقب، ج4، ص61؛البحار، ج45، ص304، ح3 و نورالثقلین، ج3، ص243، ح16.

نکته ها و اشاره ها

1. این آیه دلیل دیگری بر بی لیاقتی ابلیس و فرزندانش است؛ یعنی اگر شما می خواهید کسی را به عنوان دوست و سرپرست خویش برگزینید، به سراغ کسانی بروید که از اسرار آفرینش خود و جهان آگاه باشند و گمراه کننده نباشند؛ در حالی که ابلیس و فرزندانش ناآگاه اند و از اسرار آفرینش جهان و خود بی خبرند، پس گمراه کننده اند و نمی توانند سرپرست و رهبر و دوست خوبی برای شما باشند.

2. در این آیه بیان شده که خدا دستیاران گمراه کننده انتخاب نمی کند، ولی اصولًا خدا نیاز به یار کمک کننده ندارد.

پس این آیه آموزه ای برای رهبران الهی و همه ماست که در کارها از افراد پاک، نیک و هدایتگر کمک بخواهیم و به سراغ افراد گمراه کننده نرویم که نه تنها کمکی به ما نمی کنند، بلکه عامل انواع انحرافات و مشکلات و ناکامی ها می شوند و برنامه ها را تباه می کنند.

بی نیازی امام حسین علیه السلام از یاری افراد گمراه گر

3. در روایات تاریخی کربلا روایت شده که هنگامی که امام حسین علیه السلام «عُبیداللَّه بن حُرّ» را به یاری فرا خواند، او نپذیرفت و شمشیر و اسبش را تقدیم امام علیه السلام کرد، اما حضرت نپذیرفت و آیه فوق را تلاوت کرد که «ما گمراهان را به عنوان دستیار نمی گیریم.» (1)

تحلیل

استشهاد امام حسین علیه السلام به این آیه در جریان فوق نشان می دهد که در حمایت از جریان حق نباید از امکانات افراد گمراه گر استفاده کرد. همان طور که خداوند متعال افراد گمراه گر را به یاوری خویش انتخاب نمی کنند.

در ماجرای کربلا می بینیم که یاران امام حسین علیه السلام از بهترین، هدایت یافته ترین، با فضیلت ترین و با بصیرت ترین افراد روزگار خویش بودند.

در ضمن این جریان نشان می دهد که کسانی که اموال خود را می دهند ولی از بذل جان در راه خدا دریغ می کنند گمراهند، چرا که آنان بصیرت ندارند که رستگاری شهادت

ص:109


1- (1) . تفسیر نور الثقلین، ج3، ص268 و کنز الدقائق، ج8، ص95.

در راه خدا را درک کنند؛ بلکه با دادن اموال خویش می خواهند خود را تبرئه کنند و دیگران را گمراه سازند.

پیام ها

1- افراد گمراه گر (بدون بصیرت) لیاقت یاری حسین زمان را ندارند.

2- گمراه کنندگان را یاور و دستیار خویش نگیرید (و حتی از امکانات آنها در راه حق استفاده نکنید).

8- روز انتقام از ستمکاران

شعراء/ 224 - 227. (وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللّهَ کَثِیراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ) ؛ «و (پیامبر شاعر نیست؛ زیرا) شاعران، گمراهان از آنان پیروی می کنند. آیا نظر نکرده ای که آنان در هر سرزمینی سرگردان اند؟ و این که آنان آنچه را که انجام نمی دهند، می گویند؟! مگر کسانی که ایمان آورده و [کارهای] شایسته انجام داده و خدا را بسیار یاد کردند و بعد از ستم دیدگی، (از شعرخود) یاری جستند (و دفاع کردند)؛ و کسانی که ستم کردند، به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مشرکان مخالف اسلام، بارها پیامبر صلی الله علیه و آله را شاعر خواندند (1) (و قرآن را کتاب شعر دانستند)؛ چون قرآن آهنگی دل نشین داشت و تأثیر فوق العاده ای در دل های مردم برجای می گذاشت.

ولی به هرحال قرآن شباهتی به شعر نداشت (2) و پیامبر صلی الله علیه و آله هم شاعر نبود.

2. شاعران غیر متعهدی که در محیط جاهلی جزیرة العرب زندگی می کردند، افرادی پندارگرا، بی بند و بار و اهل می خوارگی و عیش و نوش بودند؛ از این رو قرآن آنان را

ص:110


1- (1) . ر.ک: انبیاء/ 5 و صافات/ 36.
2- (2) . (وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ) (یس/ 69).

سرزنش کرده و آنان را افراد بی هدفی معرفی می کند که به سخنان خود عمل نمی کنند و گمراهان از آنان پیروی می کنند.

3. سه تفاوت اساسی بین پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با شاعران غیر متعهد وجود داشت:

الف) شاعران غیر متعهد بی هدف و سرگردان بودند، در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله اهدافی عالی هم چون توحید و عدالت داشت.

ب) شاعران غیر متعهد به آنچه می سرودند عمل نمی کردند و اگر در مورد فضایل انسانی و اخلاقی سخن می گفتند اهل عمل به آن ها نبودند، درحالی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اهل عمل به سخنان خود بود.

ج) از آن جا که شاعران غیر متعهد گمراه و گمراه کننده بودند، پیروان آنان نیز ره گم کردگان بودند اما پیروان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ره یافتگان بودند، چون خود پیامبر صلی الله علیه و آله هدایت یافته و هدایتگر بود.

4. قرآن کریم در این آیات شاعران جهان را به دو گروه متعهد و غیر متعهد تقسیم کرده و صفات شاعران متعهد را این گونه برشمرده است:

الف) خدا را باور دارند؛

ب) شایسته کردارند؛

ج) با اشعارشان خود و مردم را به یاد خدا می اندازند؛

د) با شمشیر زبان به جنگ ستمکاران می روند و با اشعار خود حامی مظلومان هستند.

5. در حدیثی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمودند:

برخی از اشعار حکمت اند و پاره ای از سخنان، سحرآمیزند. (1)

و نیز روایت شده هنگامی که یکی از شاعران مدافع اسلام از پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد شعر پرسید، حضرت فرمودند:

مؤمن با جان و شمشیر و زبانش در راه خدا جهاد می کند. (2)

ص:111


1- (1) . «انّ من الشعر لحکمة وان من البیان لسحراً» (من لایحضره الفقیه، ج4، ص379؛ امالی شیخ صدوق، ص619؛تحف العقول، ص55 و الغدیر، ج2، ص9).
2- (2) . تفسیر قرطبی، ج14، ص153 و تفسیر مراغی، ج19، ص116.

و از امام علی علیه السلام روایت شده که در مورد معیار کار شاعران فرمودند:

بدانید که معیار کار شما دین است و تقوا شما را حفظ می کند و زینت شما ادب است و دژهای محکم آبروی شما، بردباری است. (1)

و در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند:

هرکس درمورد ما بیت شعری بگوید، خدا برای او در بهشت خانه ای بنا می کند. (2)

و در حدیث دیگری فرمودند:

هیچ شاعری درمورد ما شعری نمی گوید تا این که به وسیله روح القدس ( روح پاک) تأیید شود. (3)

6. در این آیات اشاره شد که شاعران متعهد بسیار به یاد خدا هستند، آنان خود اهل ذکرند و با شعرهای خود مردم را به یاد خدا می اندازند؛ یعنی اشعار آنان هدف دار است و مردم را از یاد حق غافل نمی سازد.

7. در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام روایت شده که مقصود از «ذکر کثیر» تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام است (4) (که مشتمل بر 34 اللَّه اکبر و 33 الحمدللَّه و 33 سبحان اللَّه است).

البتّه این حدیث یکی از بهترین مصادیق ذکر کثیر را بیان می کند، و گرنه یاد خدا و ذکر او منحصر در همین مورد نیست.

از این رو همان امام علیه السلام در حدیث دیگری فرمودند:

مقصود (از ذکر کثیر) یادکردن خداست به هنگامی که انسان با حلال و حرام مواجه می شود، تا آن را اگر اطاعت خداست انجام دهد و اگر گناه است ترک گوید. (5)

8 . آیه اخیر به ستمکاران هشدار داده که به زودی نتیجه اعمال ستمکارانه خود را می بینند و راهی دوزخ می شوند.

ص:112


1- (1) . شرح نهج البلاغه، ج20، ص153 و بحارالانوار، ج34، ص346.
2- (2) . عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ج1، ص7؛ بشارة المصطفی، ص208؛ بحارالانوار، ج26، ص231 و تفسیر صافی، ج4، ص56.
3- (3) . عیون اخبار الرضا علیه السلام ، همان جا؛ تفسیر صافی، ج4، ص57 و بحارالانوار، همان جا.
4- (4) . کافی، ج2، ص500؛ معانی الاخبار، ص193؛ بحارالانوار، ج82، ص331 و تفسیر صافی، ج4، ص57.
5- (5) . کافی، ج2، ص80؛ امالی شیخ طوسی، ص665؛ عدة الداعی، ص302 و بحارالانوار، ج68، ص204.

آری؛ ستم کار رها نمی شود و خدا دادستان مظلومان خواهد بود.

ستاننده دادِ آن کس خداست که نتواند از پادشه دادخواست

(سعدی)

9. در تاریخ نقل شده که در یکی از منزل گاه ها سر مقدس امام حسین علیه السلام بخش اخیر آیه «کسانی که ستم کردند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت» را قرائت کرد.

« وَ فِی أَثَرٍ أَنَّهُمْ لَمَّا صَلَبُوا رَأْسَهُ عَلَی الشَّجَرِة سُمِعَ مِنْهُ وَ سَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ » . (1)

البته در برخی احادیث نیز با ذکر آیه فوق به ظهور امام مهدی علیه السلام و انتقام از مخالفان اهل بیت علیهم السلام اشاره کرده است. (2)

تحلیل

قرائت این آیه توسطه سرمقدس امام حسین علیه السلام اشاره به آن است که ستمکاران یزیدی به زودی سزای اعمالشان را خواهند دید. و بعد از واقعه کربلا همین گونه شد یعنی با قیام توابین، مختار و ... حکومت بنی امیه در هم پیچیده شد.

پس این روایت تاریخی و قرائت آیه توسط سر مقدس امام حسین علیه السلام به یکی از مصادیق بارز آیه اشاره دارد. هر چند که آیه یک اصل کلی را در مورد ستمکاران بیان می کند.

پیام ها

1- ستمکاران به امام حسین علیه السلام در انتظار روز انتقام باشند.

2- امام حسین علیه السلام مظلومی است که که باید از او دفاع کرد.

9- هجرت موسی وار از مدینه به مکه:

قصص/ 20-22. (وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ یَسْعی قالَ یا مُوسی إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النّاصِحِینَ فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ وَ لَمّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسی رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیلِ) ؛ «و مردی با کوشش از

ص:113


1- (1) . المناقب، ج4، ص61 و نورالثقلین، ج4، ص74، ح123.
2- (2) . البرهان، ج3، ص194، ح5.

دورترین (نقطه) شهر آمد [و] گفت: «ای موسی! در واقع، اشراف درمورد تو نظرخواهی می کنند تا تو را بکشند؛ پس، (از شهر) خارج شو؛ [چرا] که من از خیرخواهان توام.» و (موسی) از آن (شهر) خارج شد، در حالی که ترسان [و] منتظر (حادثه) بود، گفت: «پروردگارا! مرا از گروه ستمکاران نجات بخش.» و هنگامی که به سوی مَدْین روی نهاد، گفت: «امید است که پروردگارم مرا به راه درست راه نمایی کند».

اشارات و نکات:

1. خبر درگیری های سبطیان با قبطیان و دخالت موسی و کشته شدن فرد قبطی به کاخ فرعون رسید و اشراف و بزرگان به مشورت پرداختند و تصمیم گرفتند که موسی را ترور کنند و باکشتن او برای همیشه از دستش خلاص شوند و درس عبرتی نیز به بنی اسرائیل بدهند.

2. مردی از نقطه دوردست با عجله و تلاش آمد و خبر توطئه ترور موسی را به او داد.

نام این مرد در این آیه مشخص نشده، اما مفسران نوشته اند که او یکی از خویشاوندان فرعون به نام «حزقیل» بوده که از اسرار فرعونیان اطلاع داشت اما طرف دار موسی بود و با خبر او موسی نجات یافت. این مرد، دیده بان حق در بین فرعونیان شد و در مراحل مختلف یاور موسی در انقلاب گردید. (1)

3. در آیات هیجدهم و بیست و یکم سوره قصص دو بار بیان شده که موسی ترسان و منتظربود. این آیات حالات طبیعی انسان را در موقع خطرنشان می دهد و از آن استفاده می شود که ترس طبیعی نکوهیده نیست؛ چرا که این ترس در اختیار انسان نیست، و لی در همان حال لازم است که انسان منتظر حوادث و اخبار باشد و هوشیاری خود را حفظ کند.

4. موسی در هنگام خطر به خدا پناه برد و از او خواست که وی را از چنگ ستمکاران فرعونی نجات دهد. آری؛ همان خدایی که او را درکودکی حمایت کرده و نجات داده بود اکنون نیز که جان موسی به خاطر حمایت از مظلومان به خطر افتاده بود، می توانست او را نجات دهد.

ص:114


1- (1) . تفسیر قرآن مهر، ذیل آیه 20 سورۀ قصص.

5. موسی براساس گزارش های رسیده و جوّ عمومی که در درگیری دوّم دید، برجان خود ترسید و فهمید اگر در شهر بماند، بدون نتیجه کشته می شود؛ بنابراین، تصمیم گرفت از شهر خارج شود و به سوی مَدْین برود، تا پس از تجدید قوا و در شرایط مناسبی با فرعونیان ستمکار مبارزه کند.

6. موسی برای حفظ جان خود تلاش کرد و از شهر خارج شد و نیز از خدا کمک و نجات خواست و به او امید داشت؛ یعنی به همه جنبه های کار توجه داشت.

7. «مَدْین» نام شهری در شرق خلیج عقبه (درشمال حجاز و جنوب شامات) بود و مردم آن سرزمین از فرزندان ابراهیم علیه السلام بودند (1) و با مصر و لبنان و فلسطین تجارت می کردند. این شهر در عصر ما «مَعان» خوانده می شود.

خواندن آیات هنگام خروج از مدینه و ورود به مکه

امام حسین علیه السلام شب یکشنبه 28 رجب سال 60 قمری از مدینه خارج شد و در سوم شعبان همان سال به مکه رسید.

در برخی روایات تاریخی آمده است که امام حسین علیه السلام هنگام خروج از مدینه به سوی مکه آیه 21 سوره قصص و در هنگام ورود به مکه آیه 22 سوره قصص را قرائت می کردند. ولی در هنگام هجرت از مدینه به مکه ترسان نبودند چرا که به امام حسین علیه السلام توصیه شد مثل ابن زبیر از راه های فرعی به مکه برود تا از دسترس مأموران حکومت یزید در امان باشد. حضرت قبول نکرد و از راه اصلی رفت و قسم خورد که من از راه اصلی جدا نمی شوم تا مقدرات الهی فرا رسد.

«فَسَارَ الْحُسَینُ علیه السلام إِلَی مَکَّةَ وَ هُوَ یقْرَأُ: (فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ) وَلَزِمَ الطَّرِیقَ الْأَعْظَمَ فَقَالَ لَهُ أَهْلُ بَیتِهِ: لَوْ تَنَکَّبْتَ عَنِ الطَّرِیقِ الأعظم کَمَا فَعَلَ ابْنُ الزُّبَیرِ لَئلّا یلْحَقَکَ الطَّلَبُ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُهُ حَتَّی یقْضِی اللَّهُ مَا هُوَ قَاضٍ. وَلَمَّا دَخَلَ الْحُسَینُ علیه السلام مَکَّةَ کَانَ دُخُولُهُ إِیاهَا لیلة الْجُمُعَةِ لِثَلَاثٍ مَضَینَ مِنْ شَعْبَانَ دَخَلَهَا وَهُوَ یقْرَأُ: (وَ لَمّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسی رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیلِ) » . (2)

ص:115


1- (1) . برخی آنان را فرزند اسماعیل و برخی فرزند مدین از نسل ابراهیم می دانند. البتّه برخی مفسران نیز اسم «مدین» را نام مردمی می دانند که بین خلیج عقبه تا کوه سینا زندگی می کرده اند (اعلام قرآن، ص573 و روح المعانی، ج20، ص51).
2- (2) . الارشاد، ج2، ص35،بحارالانوار، ج44، ص332، ح2؛نورالثقلین، ج4، ص120، و نحوه فی المناقب، ج4، ص89 و اعلام الوری، ص223.

تحلیل

خواندن آیه اول هنگام خروج از مدینه می تواند این اشاره را داشته باشد که حکومت یزید همچون حکومت فرعون است که جان رهبران الهی را به خطر می اندازد و امام حسین علیه السلام برای نجات جان خویش و جلوگیری از کشته شدن بدون فایده، لازم است هجرت کند، هجرتی موسی وار تا موقتاً از دست ستمکاران نجات یابد. در ضمن خواندن آیه اشاره به آن است که من به خواست خودم هجرت نمی کنم بلکه تحت فشار حکومت هستم و خواندن آیه دوم در هنگام ورود به مکه می تواند این اشاره را داشته باشد که پناه بردن به کعبه و مکه زمینه ساز هدایت به راه صحیح و آمادگی مجدد برای مبارزه با فرعون زمان است.

آری، هجرت امام حسین علیه السلام از مدینه به مکه بعد از الغاء خصوصیت، مصداق آیه 21 و 22 سوره قصص بود.

پیام ها

1- در هنگام مواجهه با حکومت های فرعونی، اگر قادر به مقابله فوری و مفید نیستید (همچون امام حسین علیه السلام ) هجرت موسی وار کنید.

2- هجرت امام حسین علیه السلام هم چون هجرت موسی علیه السلام بود که تحت فشار حکومت و برای مبارزه با آن بود.

3- از سرنوشت پیامبران پیشین و امام حسین علیه السلام درس مبارزه بگیرید.

10- شهیدان وفادار و مردان منتظر

احزاب/ 23- (مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلاً) ؛ «از میان مؤمنان مردانی هستند که به آنچه با خدا بر (اساس) آن پیمان بسته اند، صادقانه (وفا) کرده اند؛ و از آنان کسی است که پیمانش را به پایان رسانده (و به شهادت رسیده)؛ و از آنان کسی است که منتظر است و هیچ تغییری (در پیمان خود) نداده است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیه واکنش مؤمنان در برابر جنگ سخت احزاب به تصویر کشیده شده است؛ مردانی که با دیدن سپاه بزرگ دشمن ایمانشان افزوده می گردد و در برابر خدا و

ص:116

پیامبر تسلیم اند و به فرمان آنان به میدان می روند و یکی پس از دیگری جان فدای دوست می کنند و برخی نیز منتظرند و زبان حالشان آن است که:

رفیقان می روند نوبت به نوبت خوش آن روزی که نوبت بر من آید

2. در این آیه از دو گروه مؤمنان سخن گفته شده است؛ یعنی شهیدان که به وعده خود وفا کردند و مؤمنان استوار و منتظر که بر سر عهد خود هستند.

تا عهد تو در بستیم عهد همه بشکستیم بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها

هر تیر که در کیش است گر بر دل ریش آید ما نیز یکی باشیم از جمله قربان ها

هر کو نظری دارد با یار کمان ابرو باید که سپر باشد پیش همه پیکان ها

(سعدی)

3- در احادیث از امام علی علیه السلام روایت شده که فرمودند:

این آیه در باره ما نازل شده است، (و قبلاً مردانی هم چون حمزه از ما شهید شدند) و به خدا سوگند من انتظار (شهادت) می کشم. (1)

و از ابن عباس روایت شده که مقصود آیه، «حمزه سید الشهداء» و شهیدان أحد و انَس بن نَضْر و یاران اوست (2) (که انَس به جنگ بدر نرسید و پیمان بست که در جنگ بعدی شرکت کند و در جنگ احد فرار نکرد و مجروح و در نهایت شهید شد).

روشن است که این آیه معنای وسیعی دارد و تمام مؤمنان مجاهد و شهیدان راه اسلام را در برمی گیرد که افرادی هم چون حمزه و امام علی علیه السلام در رأس آنان هستند.

خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آب است اسیر خویش گرفتی بکُش چنان که تو دانی

(حافظ)

ص:117


1- (1) . تفسیر مجمع البیان، ج8، ص550 و شواهد التنزیل، ج2، ص5.
2- (2) . شواهد التنزیل، ج2، ص6؛ تفسیر مجمع البیان، ج14، ص159؛ نمونه بینات، ص628 و شأن نزول آیات، ص446.

4- و در روایات عاشورا آمده است که امام حسین علیه السلام در هنگام خداحافظی با یارانش می فرمود: ما نیز پشت سر شما می آییم و آیه فوق را تلاوت می کرد و نیز بر سر جنازه برخی شهیدان این آیه را قرائت کرد.

الف: فجعل الحسین علیه السلام زهیر بن القین علی المیمنة وحبیب بن مظاهر فی المیسرة واعطی رایته العباس بن علی علیه السلام . و کان کلّ من أراد الخروج و دّع الحسین و قال:السلام علیک یا ابن رسول الله فیجیبه و علیک السلام و نحن خلفک و یقرأ: (فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ) . (1)- (2)

ب: ثمّ حمل عمرو بن الحجّاج فی أصحابه علی الحسین علیه السلام من نحو الفرات فاضطربوا ساعةً فصرع مسلم بن عوسجة الأسدی رحمه الله وانصرف عمور و اصحابه وانقطعت الغبرة فوجدوا مسلماً صریعاً فمشی إلیه الحسین علیه السلام فإذا به رمقٌ فقال: رحمک الله یا مسلم ( فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلاً ) . (3)- (4)

تحلیل

آیه فوق در مورد جنگ احزاب است ولی یک اصل کلی را در مورد مؤمنان مجاهد بیان می کند که برخی به عهد خود وفا کرده و شهید می شوند و برخی منتظر هستند.

بر اساس احادیث فوق امام حسین علیه السلام این اصل کلی آیه را بر یاران خویش تطبیق می کرد و مصادیق جدید آیه را معرفی می کرد که برخی شهید شده و برخی منتظر میدان بودند.

پیام ها

1- پیروان امام حسین علیه السلام گروهی شهید شدند و گروهی منتظر و استوارند (شما نیز اینگونه باشید).

2- حسینی بودن توأم با شهادت یا انتظار شهادت است.

ص:118


1- (1) . احزاب/ 23.
2- (2) . المناقب، ج4، ص100 و نورالثقلین، ج4، ص260، ح57.
3- (3) . احزاب/ 23.
4- (4) . الإرشاد، ج2، ص103،الاقبال، ص575،نورالثقلین، ج4، ص259، ح55.

11- سرنوشت عذاب آلود ظالمان

غافر/ 70-71. ( الَّذِینَ کَذَّبُوا بِالْکِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ إِذِ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ ) ؛ «(همان) کسانی که کتاب (الهی) و آنچه فرستادگانمان را بدان فرستاده ایم دروغ انگاشتند؛ پس در آینده خواهند دانست؛ هنگامی که غُل ها و زنجیرها در گردن های آنان قرار گرفته، در حالی که آنان در آب سوزان کشیده می شوند».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیات به گفت وگوهای باطل و بدون دلیل کافران اشاره شده است؛ همان کسانی که با لجاجت و تعصب به بحث و ستیز در مورد نشانه های خدا و کتاب های آسمانی و معجزات پیامبران می پردازند و به دنبال حق جویی نیستند، بلکه در پی تکذیب آن ها هستند و از حق باز می مانند.

2. کافران مجادله گر و تکذیب گر، گرفتار انواع عذاب های دوزخ می شوند، که متناسب با اعمال آن ها در دنیاست.

- با غل و زنجیر بسته می شوند، همان طور که در دنیا در زنجیرهای تقلید و تعصب بودند.

- به جانب آب سوزان کشیده می شوند، همان طور که آیات الهی را انکار می کردند.

3- در برخی روایات تاریخی نقل شده که سرمقدس امام حسین علیه السلام بخشی از آیه 70 و کل آیه 71 سوره غافر را خطاب به کسی خواند که می خواست سر حضرت را از دست یزیدیان بر باید و نجات دهد، و فرمود: تو چنین کاری نکن، اینان خون مرا بر زمین می ریختند که گناه آن نزد خدا بزرگ تر بود از این که سر مرا در (شهرها) بگردانند.

« وأخبرنی أبوالحسن محمد بن هارون، عن أبیه، عن أبی علی محمد بن همّام، قال: أخبرنا جعفر بن محمد بن مالک، قال: حدّثنا أحمد بن الحسین الهاشمی - قدم علینا من مصر - قال حدّثنی القاسم بن منصور الهمدانی بدمشق عن عبدالله بن محمد التمیمی، عن سعد بن أبی خیران، عن الحرث بن وکیدة، قال: کنت فمن حمل رأس الحسین علیه السلام فسمعته یقرأ: (أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً) إلی قوله (إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدیً) 1 فلم یزدهم ذلک إلا ضلالاً، و قرأ (وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ

ص:119

یَنْقَلِبُونَ) . (1) فجعلت أشکّ فی نفسی و أنا أسمع نغمة أبی عبدالله علیه السلام فقال لی: «یا ابن وکیدة أما علمت أنّا معشر الأئمة أحیاء عند ربّنا؟» فقلت فی نفسی: أسرق رأسه، فنای: «یا ابن وکیدة! لیس لک إلی ذلک سبیل، سفکهم دمی أعظم عند الله تعالی من تسییرهم إیای، (أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ إِذِ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ) 2» . (2)

تحلیل

این آیات یک اصل کلی در مورد سرنوشت عذاب آلود تکذیب گران آیات الهی بیان می کند که در طول تاریخ مصادیق زیادی دارد. لیکن بر اساس روایت فوق این مطلب بر ستمکاران کربلا تطبیق شده که با کشتن امام حسین علیه السلام در حقیقت در برابر امامت الهی ایستادند و دستورات و آیات الهی را تکذیب کردند. از این رو سرنوشتی جز آتش دوزخ ندارند.

پس این روایت به مصادیق جدید تکذیب گران و عذاب آن ها اشاره می کند.

پیام

ستمکاران کربلا سرنوشتی عذاب آلود دارند.

12- پناه بر خدا

(وَ لَقَدْ فَتَنّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ کَرِیمٌ أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبادَ اللّهِ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ وَ أَنْ لا تَعْلُوا عَلَی اللّهِ إِنِّی آتِیکُمْ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ وَ إِنْ لَمْ تُؤْمِنُوا لِی فَاعْتَزِلُونِ) (دخان/ 17 - 21)؛ «و به یقین، پیش از آنان قوم فرعون را آزمودیم، در حالی که فرستاده ای ارجمند به سراغشان آمد؛ (و گفت:) که بندگان خدا را به من بازگردانید، [چرا] که من فرستاده ای درستکار برای شما هستم؛ و این که بر خدا برتری نجویید، که من برای شما دلیلی آشکار آوردم. و در حقیقت، من به پروردگارم و پروردگار شما پناه برم (از این) که (مرا متهم و) سنگسار کنید. و اگر به من ایمان نمی آورید، پس، (از من) کناره گیری کنید».

ص:120


1- (1) . فرقان/ 227.
2- (3) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص522، ح316.

نکته ها و اشاره ها

1. سرگذشت موسی و فرعونیان در آیات و سوره های متعدد قرآن آمده (1) و در هرسوره از جنبه ای خاص مورد بررسی قرارگرفته است. این مطلب نشان دهنده اهمیت این ماجرا و آموزنده بودن آن است.

2. «فتَنَّا» در اصل به معنای قراردادن طلا درکوره برای تصفیه ناخالصی هاست سپس به هرگونه آزمایش که برای آزمون میزان خلوص انسان هاست گفته می شود.

آری؛ خدا فرعونیان و مشرکان مکه، بلکه تمام انسان ها را می آزماید.

3. در این آیات به سرنوشت قوم فرعون اشاره شده است، فرعونیان دارای حکومتی نیرومند و ثروتی عظیم بودند و این امکانات آنها را مغرور کرد و در برابر خدا سرکشی کرده، بنی اسرائیل را به بردگی و استثمار کشیدند.

4. خدا فرستاده ای بزرگوار به نام موسی برای نجات بنی اسرائیل و راه نمایی فرعونیان فرستاد. او به سراغ آنان رفت و گفت: بنی اسرائیل را به من بسپارید (2)، تا آنها را هدایت کنم و نجات دهم.

5. موسی برای اثبات ادعای نبوت خویش معجزاتی روشن هم چون دست سفید وعصای معجزه آسا را آورد، تا فرعونیان قانع شوند و بنی اسرائیل را به او بسپارند.

6. موسی برای پیش گیری از واکنش های احتمالی فرعونیان سه مطلب بیان کرد:

الف) به آنان پند داد که در برابر خدا تکبّر نورزند ودر برابر دلایل روشنگر او ایستادگی نکنند.

ب) به خدا پناه برد از این که او را متّهم سازند یا سنگسار کنند (3).

چرا که اقوام سرکش پیشین نیز به پیامبران الهی تهمت سحر می زدند و آنها را سنگسار می کردند (4).

ص:121


1- (1) . ر. ک: سوره بقره، آیه 51؛ سوره اعراف، آیه 103؛ سوره طه، آیه 9 به بعد و ... .
2- (2) . برخی مفسران« ان ادّوا الی عباداللَّه» را به معنای این گرفته اند که موسی به فرعونیان گفت: ای بندگان خدا! در برابر من تسلیم شوید و آنچه را به شما دستور داده است ادا کنید( تفسیر نمونه، ج21، ص168).
3- (3) . «ترجمون» ممکن است به معنای رجم (سنگسار کردن) یا به معنای تهمت زدن باشد.
4- (4) . ر. ک: شعراء/ 116؛ مریم/ 46 و هود/ 91.

ج) به فرعونیان پیشنهاد کرد که اگر به من ایمان نمی آورید، حد اقل کناره گیری کنید و مانع ایمان مردم نشوید.

پناه بردن امام حسین علیه السلام به خدا از دست یزید و یزیدیان

هنگامی که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا با کوفیان احتجاج کرد و موقعیت خویش را برای آنان یادآوری نمود و این سخنان را در آنها مؤثر ندید، دعوت آنان را از حضرت، به آنان یادآوری نمود و برخی را که از او دعوت نموده بودند، نام برد. سپس فرمود: اگر نمی خواهید، به جای دیگری پناه می گیرم. قیس بن اشعث به حضرت گفت: چرا به حکم پسر عموهایت گردن نمی نهی که از آنها به تو بدی نرسد؟ امام اور ا انکار کرده و فرمود: نه به خدا! من نه دست ذلّت در دست ایشان می نهم و نه چون بندگان تسلیم آنان می شوم. ای بندگان خدا! (وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ) 1 ؛ و در حقیقت من به پروردگارم و پروردگار شما پناه می برم از اینکه مرا متّهم کنید. أَعوذُ بِرَبِّی وَرَبِّکُم مِن کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لایؤمِ ُ بِیومِ الحِسابِ (1)؛ من از هر کسی که متکبّر است و به روز حساب ایمان ندارد، به خدای خود و خدای شما پناه می برم. سپس حضرت از مرکب پیاده شد و به عقبة بن سمعان فرمود که زانوی شتر را ببندد و دشمن آهنگ حمله کرد (2).

تحلیل:

امام حسین علیه السلام به سخن موسی علیه السلام استشهاد کرده است این مطلب اشاره دارد که تقابل او و یزید مثل تقابل موسی و فرعون است. یزید می خواهد مردم را به بندگی خویش فرا خواند و امام حسین علیه السلام می خواهد آنها را آزاد کند. و از اینکه او را به تسلیم در مقابل یزید متکبّر فرا می خوانند و تهمت سرکشی به او می زنند به خدا پناه می برد.

ص:122


1- (2) . برگرفته از غافر/ 27.
2- (3) . محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ج5، ص426 - 425؛ علی بن ابی الکرم ابن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، ج3، ص420 - 418؛ محمد بن محمد بن نعمان المفید، الارشاد، ج2، ص98؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص242؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج45، ص7؛ لوط بن یحیی الازدی (ابومخنف)، وقعه الطف، ص209- 206؛ عبدالله البحرانی الاصفهانی، العوالم، ج17، ص251 - 250 و معهد تحقیقات باقرالعلوم علیه السلام ، موسوعه، ص421 -420.

پیام ها

1- (همچون حضرت موسی علیه السلام و حسین علیه السلام ) از توطئه ها و تهمت های مخالفان به خدا پناه ببرید.

2- در مقابل متکبران فرعونی و یزیدی، جامه ذلت نبوشید و مردانه بایستید.

13- پیمان شکنی کوفیان

اشاره

(إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللّهَ یَدُ اللّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً) (فتح/10)؛ «در حقیقت، کسانی که با تو بیعت می کنند، فقط با خدا بیعت می کنند، که دست (قدرت) خدا برفراز دستان آنان است؛ و هرکس پیمان شکنی کند، پس فقط بر زیان خودش پیمان می شکند؛ و هرکه بدانچه بر آن با خدا پیمان بسته است وفاکند، پس به زودی پاداشی بزرگ به او خواهد داد».

شأن نزول

پیامبر صلی الله علیه و آله با هزار و چهار صد نفر برای انجام اعمال عمره و با لباس احرام در دهکده حدیبیه، در نزدیک مکه فرود آمد و قاصدی را به طرف مشرکان مکه روانه کرد، تا به آنان بگوید که مسلمانان به قصد جنگ نیامده اند، ولی مشرکان نماینده پیامبر صلی الله علیه و آله را موقتاً بازداشت کردند و از این رو خبر قتل او شایع شد که نوعی اعلام جنگ به مسلمانان بود.

پیامبر صلی الله علیه و آله اعلام کرد که ما از این جا حرکت نمی کنیم و در صورت لزوم پیکار می کنیم و مسلمانان را به تجدید بیعت با خود فراخواند و مسلمانان زیر درختی جمع شدند و با او بیعت کردند که هرگز پشت به میدان جنگ نکنند و در سرکوبی دشمن تا پای جان بکوشند. این خبر که به گوش مشرکان مکه رسید، وحشت کردند و تن به صلح با مسلمانان دادند.

آیه فوق به این بیعت (که بیعت رضوان نامیده شد) (1) اشاره دارد (2).

نکته ها و اشاره ها

1. «بیعت» به معنای پیمان بستن برای فرمان برداری از کسی است و از آن جا که در هنگام معامله وپیمان بستن دست دردست هم دیگر می گذاشتند، این واژه به پیمان بستن

ص:123


1- (1) . آیه 18 سوره فتح نیز به این بیعت اشاره دارد.
2- (2) . نمونه بینات، ص729.

گفته شده است. گویی در هنگام بیعت جان خویش را در معرض معامله با دیگری قرار می دهند و به او اعلام وفاداری می کنند (1).

2. اگر خدا جسم نیست و دست ندارد، پس جمله «دست خدا بالای دست آنان است.» به چه معناست؟

مفسران این آیه را چند گونه تفسیر کرده اند:

الف) «دست خدا» به معنای قدرت خداست که بر بیعت کنندگان سایه افنکده است؛ زیرا دلیل عقلی داریم که خدا جسم نیست، و گرنه محدود و مخلوق می شد و نیز در قرآن آمده است که هیچ چیز مثل خدا نیست (2).

ب) تعبیر «دست خدا» کنایه از آن است که بیعت با پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت الهی است؛ گویا دست خدا بالای دست آنها قرار گرفته است و نه تنها با پیامبرش بلکه با خدا بیعت می کنند و این گونه کنایه ها در زبان عرب معمولی است (3).

ج) مقصود آن است که یاری خدا برتر از یاری مردم است.

د) مقصود آن است که دست پیامبر صلی الله علیه و آله که در بیعت بالای دست مردم قرار می گرفت در حقیقت دست خدا بود (4)، البته مانعی ندارد که هر چهار احتمال صحیح باشد، اما احتمال اول و دوم متناسب تر است؛ به ویژه این که در ادامه آیه سخن از عهد خداست و دست کنایه از قدرت واقع می شود.

3. «نَکَثَ» در اصل به معنای بازگشودن است و در مورد پیمان شکنی نیز به کاررفته است. آیه ی فوق هشدار می دهد که پیمان شکنان تصور نکنند که به خدا زیان می رسانند، بلکه به خودشان زیان می رسانند؛ چون خدا نیازی به بیعت و عهد آنان ندارد و فواید این پیمان ها به خود مردم می رسد.

ص:124


1- (1) . تفسیر نمونه، ج22، ص43- 44.
2- (2) . (لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ) (شوری/ 11).
3- (3) . صاحب تفسیر نمونه احتمال دوم را می پذیرد( تفسیر نمونه، ج22، ص44- 45) و احتمالات دیگر را نفی می کند، در حالی که مانعی ندارد که همه احتمالات در تفسیر آیه باشد.
4- (4) . تفسیر صافی، ج5، ص39.

4. در حدیثی از امام کاظم علیه السلام روایت شده که: سه (گناه) است که انسان را هلاک می کند (و به عذاب شدید الهی می افکند)، شکستن بیعت، ترک سنت (و روش پیامبر صلی الله علیه و آله ) و جدایی از جماعت مردم (1).

فرجام پیمان شکنان با امام حسین علیه السلام

حرّ با یارانش و امام علیه السلام ، هر یک از سویی در حرکت بودند تا به «بیضه» رسیدند. ابومخنف از «عقبة بن ابی العیزار» نقل کرده است: حسین علیه السلام در بیضه برای یاران خود و یاران حرّ سخن گفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: ای مردم! پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که سلطان ستمگری را ببیند که حرام های خدا را حلال می شمارد و پیمان خدا را می شکند و با سنت پیامبر خدا مخالفت می کند و عملکرد او در میان بندگان خدا، گناه آلود و تجاوزکارانه است، و با عمل و گفتار خویش به مخالفت با او برنخیزد، به جاست که خداوند، او را در جایگاه همان فرمانروا قرار دهد. بدانید که این گروه مطیع شیطان شده اند و از فرمانبری خداوند سرپیچی نموده اند و آشکارا فساد می کنند و حدود الهی را تعطیل کرده اند و بیت المال را به خود اختصاص داده اند، حرام خدا را حلال کرده و حلال خدا را حرام کرده اند و من از دیگران، در مخالفت با ایشان سزاوارترم.

نامه های شما به من رسید و فرستادگان شما پیش من آمده اند که شما با بیعت خود با من، مرا تسلیم دشمن نکرده و مرا خوار نمی کنید. حال اگر بیعت خویش را کامل کرده (و بر آن وفادار بمانید)، به رشد و کمال می رسید. فَانَا الحُسَین بن عَلی وَابنُ فاطِمَةَ، بنت رسول الله صلی الله علیه و آله نَفسی مع انفُسکم واَهلی مع اهلیکم، فَلَکُم فِی اسوَةٌ ؛ من حسین فرزند علی و فرزند فاطمه، دختر پیامبر خدایم. خودم با شما هستم و خاندانم با خاندانم شماست، من برای شما الگو هستم و اگر چنین نکردید و پیمان خویش را شکستید و دست از بیعت برداشتید، به جانم سوگند! این رفتار از شما بعید نیست. شما چنین کاری را با پدرم و برادرم و پسر عمویم مُسلِم کردید. گول خورده کسی است که فریب شما را بخورد. شما سعادت

ص:125


1- (1) . محاسن، ج1، ص220 و بحارالانوار، ج2، ص266 و ج64، ص185.

خویش را نشناختید و نصیب ایمانی خود را تباه کردید. (فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ) 1 وسیغنی الله عنکم، والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته (1).

همچنین هنگامی که امام علیه السلام در کربلا فرود آمد و حر بن یزید، با هزار اسب سوار در مقابلش موضع گرفت، امام حسین علیه السلام قلم و کاغذ خواست و به بزرگان کوفه مانند «سلیمان بن صرد» و «مسیب بن نجبه» و «رفاعة بن شداد» و «عبدالله بن وال» و گروهی از مؤمنان (که گمان می کرد با امام هستند) نامه ای نوشت و مانند همان سخنان را که برای یاران خود و حُرّ بیان فرموده بود، نوشت و در پایان نوشت: (فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ) وسیغنی الله عنکم والسلام (2).

تحلیل

کوفیان با نامه های متعدد امام حسین علیه السلام را دعوت کردند و توسط مسلم بن عقیل با او بیعت کردند. سپس در کربلا بیعت شکستند و در برابر امام علیه السلام جنگیدند، این شیوه پیمان شکنی بر ضرر خودشان بود چرا که اولاً گرفتار گناه پیمان شکنی شدند که به کیفر آن گرفتار می شوند ثانیاً از حمایت امام و وفای به عهد، بازماندند و خود را از پاداش عظیم الهی محروم ساختند. آری کوفیان مصداق عهد شکنی در آیه 10 فتح بودند.

امام حسین علیه السلام با قرائت آیه فوق در برابر حرّ و سپاهش و کتابت آیه فوق برای شیعیان کوفه، این مطلب را به آنها یادآوری کرد.

پیام ها

1- بیعت با رهبران الهی (همچون امام حسین علیه السلام ) بیعت با خداست.

2- پیمان شکنی با رهبران الهی (همچون امام حسین علیه السلام )، موجب زیان به خویشتن است.

3- وفاداری با رهبران الهی (همچون امام حسین علیه السلام )، به نفع خود ماست و موجب پاداش بزرگ الهی است.

ص:126


1- (2) . لوط بن یحیی الازدی (ابومخنف)، وقعه الطف، ص172 و معهد تحقیقات باقرالعلوم علیه السلام ، موسوعه، ص361 - 360.
2- (3) . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص383 - 382 و معهد تحقیقات باقرالعلوم علیه السلام ، موسوعه، ص377.

14- تفاوت تکبر با عزّت

اشاره

(هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ حَتّی یَنْفَضُّوا وَ لِلّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَفْقَهُونَ یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَی الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ) (منافقون/7 - 8)؛ «آنان کسانی هستند که می گویند: «برای کسانی که نزد فرستاده ی خدا هستند (اموالتان را) هزینه نکنید تا این که پراکنده شوند.» در حالی که منابع آسمان ها و زمین، فقط از آنِ خداست، و لیکن منافقان فهم عمیق نمی کنند. می گویند: «اگر به مدینه بازگردیم، قطعاً، عزیزترین (افراد)، ذلیل ترین (افراد) را از آن (شهر) بیرون می رانند!» در حالی که عزّت فقط برای خدا و برای فرستاده اش و برای مؤمنان است، و لیکن منافقان نمی دانند.».

نکته ها و اشاره ها

1. منافقان بر ثروت و امکانات خود تکیه می کردند و قصد محاصره اقتصادی مسلمانان را داشتند و به دوستان خود سفارش می کردند که امکانات در اختیار پیامبر صلی الله علیه و آله نگذارند تا نتواند مخارج جنگ ها و یاران خود را بپردازد و مؤمنان از اطراف او پراکنده شوند.

البته روشن است که یاران پیامبر صلی الله علیه و آله با محاصره اقتصادی از او جدا نمی شدند، همان طور که در مکه در شعب ابوطالب مدت ها مقاومت کردند.

2. این آیات به منافقان پاسخ می دهد که منابع اصلی آسمان و زمین مخصوص خداست و خدا هرگونه مصلحت بداند آن منابع را بین مردم تقسیم می کند و اگر به برخی افراد کم یا زیاد می دهد برای آزمایش آنهاست و اگر کسی به پیامبر صلی الله علیه و آله و مؤمنان کمک مالی کرد، توفیق الهی نصیب او شده است؛ چون آن اموال از آن خداست که در اختیار او قرار داده، پس باید سپاس گزار خدا باشد، نه این که منّت بگذارد.

3. در شأن نزول آیه پنجم و ششم همین سوره آمده است که عبداللَّه بن ابیّ سرکرده منافقان گفت: اگر به مدینه آییم، افراد با عزّت، افراد ذلیل (مهاجران) را اخراج می کنند. این آیه به سخنان او اشاره کرده و به آنها پاسخ داده است.

ولی از آنجا که سخن عبداللَّه سخن همه منافقان بود، آن را به همه ی منافقان نسبت داد.

ص:127

4. عزّت مخصوص خدا، پیامبر و مؤمنان است و منافقان به غلط می پندارند که عزیز هستند.

وقتی عبداللَّه بن ابی خواست داخل مدینه شود پسر مؤمن او مانع ورودش شد و گفت: تا وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه ندهد نمی توانی داخل شهر شوی و پیامبر صلی الله علیه و آله پیام فرستاد که به او اجازه ورود بده.

برخی از مفسران حکایت کرده اند که عبداللَّه بن ابی چند روز بعد مرد، و شاید در اثر این ذلت دق کرده باشد (1) و این نمونه ای از ذلت منافقین است.

5. روش منافقان متکبّر مدینه جدید نبود؛ قبل از آنان مشرکان نیز فکر می کردند با محاصره اقتصادی و تبعید پیامبر صلی الله علیه و آله کار اسلام تمام می شود و هنوز هم مستکبران واستعمارگران جهان می پندارند که با محاصره ی اقتصادی مسلمانان انقلابی می توانند اسلام و ایمان را مهار و مسلمانان را ذلیل کنند، در حالی که در نهایت مسلمانان با عزّت پیروز می شوند و کفر و شرک و نفاق با ذلّت شکست می خورد.

6. از آن جا که درک مالکیت خدا بر منابع جهان دقیق و پیچیده است، در مورد آن تعبیرِ «منافقان درک عمیق ندارند» را آورد، ولی از آن جا که عزّت خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان آشکار بود و تفکر زیادی نمی خواست در مورد آن جمله «منافقان نمی دانند» را آورد (2).

7. از امام صادق علیه السلام روایت شده که: خدا همه امور مؤمنان را به خودشان واگذار کرده ولی به آنان اجازه نداده است که خودشان را ذلیل کنند (3). و در حدیث دیگری می خوانیم که: از امام صادق علیه السلام پرسیدند: چگونه مؤمن خودش را ذلیل می کند؟ حضرت پاسخ داد که «به سراغ کاری می رود که از او ساخته نیست» (4).

امام حسین علیه السلام عزتمند است نه متکبّر

نقل شده که شخصی به امام حسین علیه السلام عرض کرد: در تو کبر وجود دارد؟ امام علیه السلام فرمود: « کل الکبر لله وحده ولایکون فی غیره، قال الله تعالی: لله العزة ولرسوله و للمؤمنین »

ص:128


1- (1) . اسباب النزول، ص453.
2- (2) . البته برخی نیز احتمال داده اند که باید برای پرهیز از تکرار، دو جمله ی متفاوت آورد (تفسیر نمونه، ج24، ص164)، ولی این احتمال بعید است چون جمله های تکراری برای تأکید و ... در قرآن وجود دارد.
3- (3) . کافی، ج5، ص63 و 64؛ تهذیب الاحکام، ج6، ص179؛ مشکاة الانوار، ص50 و بحارالانوار، ج64، ص72 و ج97، ص92.
4- (4) . کافی، ج5، ص63؛ تهذیب الاحکام، ج6، ص180 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص336.

همه کبریایی مخصوص خداست و برای غیر او نیست که تکبّر ورزند، خدای متعال فرمود: عزّت فقط از آن خدا و پیامبرش و مؤمنان است (1).

تحلیل

تفاوت بین عزّت و تکبر، باریک و دقیق است، عزّت مخصوص خدا، پیامبر صلی الله علیه و آله و انسان های مؤمن است. عزّت در برابر ذلّت است یعنی انسان در برابر دیگران خود را برای امور دنیوی خوار نسازد. اما تکبّر به معنای آن است که شخصی خود را برتر از دیگران ببیند، از آنجا که خدای متعال دارای بزرگی و صفات و اعمال نیک است متکبر در مورد او صحیح است اما این صفت در مورد انسان هایی که همه چیزشان از خداست صفتی مذموم است چون فردی کوچک چیزی را که ندارد به خود نسبت می دهد؛ پس لازم است انسان ها متواضع باشند. از این رو در آیات قرآن هم «متکبر» به عنوان صفت الهی آمده است (2).

امام حسین علیه السلام هم که الگوی مسلمانان است، صفت تکبّر را از خود نفی کرد اما یادآور شد که ما عزیز هستیم.

پیام

همچون امام حسین علیه السلام عزتمند باشید اما متکبّر نباشید.

ص:129


1- (1) . بحارالانوار، ج44، ص198.
2- (2) . حشر/ 23.

ص:130

فصل دوم: قرآن و امام حسین علیه السلام (آیات الحسین علیه السلام )

اشاره

ص:131

ص:132

درآمد

در این فصل بیش از 100 آیه را مورد بررسی قرار می دهیم که ذیل آنها روایاتی در مورد ارتباطشان با امام حسین علیه السلام مطرح شده است. این روایات دلالت ها مختلفی دارد، همچون تفسیر، تأویل، جری و ... که نخست به توضیح این مطالب می پردازیم تا روش بحث روشن شود. سپس ذیل هر آیه ضمن تحلیل آن به گونه خاص آن روایت اشاره می کنیم.

مفهوم شناسی

در این نوشتار چند واژه اساسی وجود دارد که لازم است توضیح داده شود:

1. قرآن: مقصود کتاب آسمانی مسلمانان است که شامل 6200 آیه دارد و به صورت متواتر از پیامبر صلی الله علیه و آله به دست ما رسیده و تحریف نشده است و غالباً در عصر کنونی با قرائت حفص از عاصم منتشر می شود.

2. تفسیر: دراصل به معنای کشف و پرده برداری است و در اینجا به کشف معانی کلمات و جمله های قرآن و توضیح مقاصد و اهداف آنهاست، به عبارت دیگر تبیین مراد استعمالی آیات قرآن و آشکار کردن مراد جدّی آن بر اساس قواعد ادبیات عرب و اصول عقلائی محاوره است. (1)

ص:133


1- (1) . در مورد تفسیر معانی لغوی و اصطلاحی متعددی بیان شده است. در اینجا سخن لغویین و برخی ارباب تفسیر و صاحبنظران بیان شد. نک: راغب اصفهانی، مفردات - طباطبائی، المیزان، ج1، ص4 - سیوطی، الاتقان، ج2، ص192 - طبرسی، مجمع البیان، ج1، ص13 - نگارنده منطق تفسیر قرآن، ص23 و درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، ص35- 39 و روش شناسی تفسیر قرآن بابایی و دیگران.

3. تأویل: در اصل به معنای بازگشت دادن است و گاهی به معنای توجیه متشابهات، ومعنای خلاف ظاهر لفظ است که به وسیله قرینه حاصل می شود. (1) همانطور که گاهی به معنای باطن نیز می آید. (2)

4. بطن: در اصل به معنای پوشیده و غیرظاهر است، و در اینجا مقصود معنایی از قرآن است که از ظاهر کلام بدست نمی آید. و گاهی در احادیث بیان شده است. (3) و برخی صاحبنظران آن را به معنای قاعده کلّی، برگرفته از آیه می دانند که به وسیله الغای خصوصیت بدست می آید. (4)(5)

5. تطبیق (جری): در اصل به معنای انطباق یک مفهوم عام و کلی بر فرد خاص و جزئی است، مثل وقتی که «انسان» را بر «علی» اطلاق و تطبیق می کنیم. از این شیوه در روایات تفسیری استفاده شده (ادامۀ همین مقاله) و در برخی احادیث نیز بدان اشاره شده است (6) و گاهی از آن با عنوان قاعده «جری و تطبیق» یاد می شود. (7)

6. واژه «نزلت»: در اصل به معنای نزول آیات قرآن در مورد حادثه یا واقعه خاص است و اغلب در مورد شأن نزول های قرآن به کار می رود. هر چند که گاهی در مورد قصه های گذشته و بیان حکم و تکلیف شرعی دائمی نیز می آید. (8)

ص:134


1- (1) . برای واژۀ تأویل بیش از ده معنای استعمالی بیان شده است که در اینجا دو معنایی که در متن مقصود ماست بیان شد. نک: مفردات، راغب اصهفانی، مادۀ اول، مجمع البیان، ج3، ص13، الاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، ج2، ص192، التفسیر. والمفسرون، دکتر ذهبی، ج1، ص13، التمهید فی علوم القرآن، محمدهادی معرفت، ج3، ص28.
2- (2) . التمهید فی علوم آلقران، محمدهادی معرفت، ج3، ص28 والتفسیر والمفسرون، همو، ج1، ص21.
3- (3) . بحارالانوار، مجلسی، ج92، ص97.
4- (4) . معرفت، محمدهادی، ا لتفسیر الاثری الجامع، ج1، ص30 و التفسیر والمفسرون، همو، ج1، ص21.
5- (5) . البته برای واژه «بطن» معانی دیگر نیز بیان شده است ولی ما در اینجا معنایی را بیان کردیم که در متن مقصود ماست. نک: المیزان، ج3، ص44- 65، و شاکر، محمد کاظم، مبانی و روش های تفسیری، مبحث بطن و منطق تفسیر قرآن (1) مبحث بطن، از نگارنده.
6- (6) . عن الباقر علیه السلام : «ظهره تنزیله و بطنه تاویله منه ما قد مضی ومنه مالم یکن یجری کما یجری الشمس و القمر» (بحارالانوار، مجلسی، ج92، ص97).
7- (7) . طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج1، ص41.
8- (8) . ر.ک: التمهید فی علوم القرآن، ج1، ص254 و البرهان، ج1، ص31 و 32.

اما در احادیث تفسیری آیات الحسین در چند معنا به کار می رود: الف: گاهی به معنای تطبیق یک آیه خاص بر غیر شأن نزول آن به کار می رود، یعنی در حدیث، آیه ای را بر یکی از مسائل مربوط به امام حسین علیه السلام تطبیق می کند و از تعبیر «نزلت» استفاده می کند.

ب: گاهی تعبیر نزلت به معنای تأویل و بطن آیه به کار می رود.

ج: واژه «نزلت» گاهی هم به معنای تفسیر آیه می آید.

مثال های این موارد در ضمن توضیح آیات الحسین خواهد آمد.

تفسیر آیات الحسین علیه السلام به ترتیب مصحف

اول: سوره بقره

1- آموزش نام های پیامبران و اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام به حضرت آدم علیه السلام
اشاره

بقره/ 31. (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ) ؛ و [خدا] همه نام ها را به آدم آموخت؛ سپس آن ها را بر فرشتگان عرضه نمود و گفت: «اگر راست گویید، نام های ایشان را به من خبر دهید.»

بقره/ 32. (قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ) ؛ «(فرشتگان) گفتند: «منزّهی تو! ما هیچ دانشی جز آنچه به ما آموخته ای نداریم، [چرا] که تنها تو دانا [و] فرزانه ای.»

بقره/ 33. (قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ) ؛ [خدا] فرمود: «ای آدم! آنان را به نام هایشان خبر ده.» و هنگامی که [آدم] آنان را به نام هایشان خبر داد، (خدا) گفت: «آیا به شما نگفته ام که من نهان آسمان ها و زمین را می دانم؟! و (نیز) آنچه را آشکار می کنید و آنچه را همواره پنهان می داشتید، می دانم.»

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیات صحنه ای از امتحان آدم علیه السلام و فرشتگان به تصویر کشیده شده که آدم علیه السلام در آن پیروز شد، ولی فرشتگان موفق نشدند و بار دیگر برتری انسان بر فرشتگان روشن شد.

ص:135

2. آزمایش فرشتگان و آدم، یک ارزیابی علمی بود؛ یعنی آنان را در برابر نام ها (و حقایق و اسرار و علوم هستی) قرار دادند و انسان به خاطر ظرف وجودی وسیع خود آن ها را آموخت و بیان کرد، ولی فرشتگان به خاطر ظرف وجودی محدود خود نتوانستند پاسخ پرسش های علمی را تهیه کنند و در امتحان شکست خوردند.

3. مقصود از «نام ها» در این آیات چیست؟

در این مورد چند احتمال داده اند:

الف) در حدیثی آمده است که مقصود از این نام ها همان نام های رهبران الهی و حجت های اوست. (1) (این احادیث را در ادامه ذکر می کنیم)

ب) در احادیث دیگری آمده که مقصود از نام ها، زمین ها، کوه ها، دره ها و همه موجودات است. (2)

ج) منظور از این نام ها، همان استعداد نام گذاری چیزهاست که خدا به انسان عطا فرموده است و براساس همین نام گذاری است که علوم بشر شکل می گیرد و نسل به نسل منتقل می شود. (3)

د) منظور اعطای معانی و مفاهیم و مسمّای این نام ها به آدم علیه السلام بوده است که همان علوم و اسرار مربوط به آفرینش و موجودات است؛ پس مقصود، منابع و خزاین چیزهاست، نه صرف لغات. (4)

ه- ) آموزش نام ها، کنایه از قدرت شناخت حقایق و آثار چیزهاست که خدا در نهاد انسان قرار داده و تنها انسان چنین توانی دارد و با استفاده از این توانایی در اسرار جهان می اندیشد و تمام اکتشافات و اختراعات علمی بشر نیز نتیجه همین مطلب است. (5)

ص:136


1- (1) . تفسیر البرهان، ج1، ص73.
2- (2) . تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه و تفسیر المیزان، ج1، 120.
3- (3) . تفسیر نمونه، ج1، ص176.
4- (4) . همان و المیزان، ج1، ص117.
5- (5) . این مطلب از حضرت آیت الله معرفت رحمه الله شنیده شد.

و) مقصود همان حقایق غیبی عالم است که نشانه خدا هستند؛ حقایقی که باشعور و عاقل و خزاین چیزهای جهان هستند و نزد خدا ذخیره اند. (1)

البته این معانی با هم دیگر منافاتی ندارند و جمع آن ها مشکل نیست و همه این معانی می تواند مقصود آیه باشد.

4. برخی مفسران برآن اند که خدای متعال این علوم را به صورت تکوینی به انسان آموخت؛ یعنی در نهاد و وجود او قرار داد و در مدت کوتاهی بارور ساخت؛ (2) همان طور که بیان را به صورت تکوینی به انسان تعلیم داد؛ (3) یعنی استعداد فهم این نام ها و اسرار و علوم را در فطرت و سرشت انسان قرار داد.

5. آیا اگر خدا آن علوم و نام ها را به فرشتگان یاد می داد آن ها نیز نمی توانستند مثل آدم بیاموزند و در آزمایش موفق شوند؟

تفاوت فرشتگان با انسان در این بود که انسان ها ظرفیت وجودی بیش تری داشتند؛ از این رو این نام ها و علوم در ظرف وجودی آنان قرار گرفت و بارور شد، ولی فرشتگان چون برای اهداف دیگری آفریده شده بودند، ظرفیت خاصی داشتند که آماده پذیرش این همه علوم و اسرار نبود؛ به عبارت دیگر علوم انسان ها با تفکر و خلاقیت افزایش می یابد، اما علوم فرشتگان مثل رایانه با حافظه محدودی است که هر چه به او می دهند بازمی گوید و هنگامی که در این آزمایش معلوم شد که آنان ظرفیت علوم و اسرار نام ها را ندارند و از انسان برتر و شایسته تر به خلافت نیستند، به خوبی این حقیقت را پذیرفتند و تسلیم شدند.

6. در این آیات برای آموزش انسان تعبیر «تعلیم» به کار رفته، اما برای فرشتگان تعبیر «عرضه» به کار رفته است که بالاتر از آموزش است، همان طور که نوار آموزشی با فیلم آموزشی تفاوت دارد؛ پس ممکن است گفته شود که فرشتگان نتوانستند چیزی را که به صورت صدا و تصویر به آنان عرضه شد دریابند، در حالی که انسان با آموزش نازل تری آن ها را دریافت و این برتری انسان را نشان می داد.

ص:137


1- (1) . ر.ک: تفسیر تسنیم، ج3، ص169.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج1، ص178.
3- (3) . (عَلَّمَهُ الْبَیانَ) (الرحمن/ 4).

7. برخی مفسران برآن اند که مقصود از «چیزی که فرشتگان مخفی می کردند» آن است که فرشتگان، در دل، خود را شایسته تر از انسان برای جانشینی خدا در زمین می دانستند و این مطلبی بود که در آیه قبل بدان اشاره شد، اما تصریح نکردند.

برخی دیگر برآن اند که آیه به ابلیس اشاره دارد که در صف فرشتگان قرار داشت و تصمیم داشت در برابر انسان سجده نکند، ولی این مطلب را در دل پنهان می کرد. (1)

این احتمال نیز هست که این آیه به علم وسیع الهی و قلمرو بی کران آن در امور آشکار و پنهان اشاره داشته باشد، همان طور که به مخاطب خود می گوییم «ما همه چیز پنهان و آشکار شما را می دانیم» و لازمه این سخن آن نیست که حتماً چیز مخفی وجود داشته باشد؛ البته مانعی ندارد که هر سه مطلب مقصود آیه باشد. (2)

امام حسین علیه السلام از مصادیق «أسماء»

«عن التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام : ثم قال: (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها) أسماء أنبیاء الله، و أسماء محمد صلی الله علیه و آله ، و علی و فاطمة والحسن والحسین، والطیبین من آلهما، و أسماء رجال من شیعتهم، و عتاة أعدائهم.

ثُمَّ عَرَضَهُمْ (3) عرض محمدا و علیا و الأئمة عَلَی الْمَلائِکَةِ، أی عرض أشباحهم و هم أنوار فی الأظل (فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ) 4 أن جمیعکم تسبحون و تقدسون، و أن ترککم ها هنا أصلح من إیراد من بعدکم، أی فکما لم تعرفوا غیب من فی خلالکم، فالحری أن لا تعرفوا الغیب إذا لم یکن، کما لا تعرفون أسماء أشخاص ترونها.

قالت الملائکة: (قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ) 5». 6

ص:138


1- (1) . تفسیر نمونه، ج1، ص178.
2- (2) . تفسیر قرآن مهر، ج1، ذیل آیات 31-33 سوره بقره.
3- (3) . همان.

تحلیل

بر اساس این روایت امام حسین علیه السلام یکی از مصادیق «اسماء» شمرده شده است یعنی نام «حسین» یکی از نام هایی بود که به آدم علیه السلام آموزش داده شد. سپس نورهای اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام را به فرشتگان عرضه کردند. ولی فرشتگان نتوانستند نام آنان را بگویند. چون علمی در این زمینه نداشتند.

پیام

این آیات با توجه به روایات جایگاه بلند اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام را نشان می دهد که آگاهی نسبت به مرتبه نورانی آن ها امتیاز انسان بر فرشتگان است.

2- توسل به اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام زمینه ساز پذیرش توبه آدم علیه السلام
اشاره

بقره/ 37. (فَتَلَقّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحِیمُ) ؛ «و آدم از پروردگارش کلماتی را دریافت نمود؛ و [خدا] توبه او را پذیرفت، [چرا] که تنها او بسیار توبه پذیر [و] مهرورز است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. «توبه» در اصل به معنای «بازگشت» است و در قرآن کریم در دو معنا به کار رفته است:

الف) «توبه مردم» که در این صورت به معنای بازگشت گناهکار و ترک گناه و طلب پوزش از خداست.

ب) «توبه خدا» که در این صورت به معنای بازگشت رحمت خدا به فرد گناهکار و پذیرش توبه اوست. (1)

2. آدم علیه السلام در اثر فریبکاری شیطان گرفتار لغزش و ترک اولی و مخالفت در برابر امر ارشادی شد. هر چند گناه آدم علیه السلام گناه مطلق نبود، اما از فردی هم چون او چنین لغزش کوچکی، بزرگ شمرده می شود؛ چرا که او از مقرّبان درگاه الهی بود و مشمول نعمت حق شده بود؛ از این رو، از گناه نسبی و لغزش خود پوزش خواست و توبه کرد.

ص:139


1- (1) . ر.ک: تفسیر کبیر؛ صافی و تفسیر نمونه ذیل آیه.

3. خوردن از درخت ممنوع اولین لغزش بشر بود و به همین سبب تجربه ای در زمینه توبه و بازگشت و کیفیت عذرخواهی نداشت؛ بنابراین پروردگار کلماتی را به او آموزش داد و راه توبه را به او آموخت و وی به سوی خدا بازگشت.

به عبارت دیگر، توبه آدم با دو توبه خدا همراه بود: نخست خدا با رحمت به سوی آدم بازگشت و توفیق توبه به او داد و روش توبه را به او آموخت، سپس آدم توبه کرد و در پایان، خدا توبه او را پذیرفت. آری هر توبه انسان با دو توبه و بازگشت رحمت الهی همراه است. (1)

4. مفسران در مورد کلماتی که به آدم آموزش داده شد احتمالاتی داده اند و در احادیث نیز مطالبی آمده است که مهم ترین آن ها عبارت است از:

الف) این کلمات همان سخنانی است که در جای دیگر از آدم و حوا نقل شده که گفتند:

ای پروردگار ما، ما به خودمان ستم کردیم، واگر ما را نیامرزی و بر ما ترحّم ننمایی حتماً از زیانکاران خواهیم بود. (2)

ب) این کلمات، نام های بهترین انسان ها، یعنی محمد صلی الله علیه و آله ، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام بود که با توسل آدم علیه السلام به آن بزرگواران توبه اش پذیرفته شد. (در ادامه روایات مربوطه را ذکر می کنیم)

ج) این کلمات یک سلسله ادعیه و مناجات با خدا بود.

البته مانعی ندارد که همه این معانی مقصود آیه باشد. (3)

5. این آیه خدا را با دو صفت «توّاب» ( بسیار توبه پذیر) و «رحیم» ( مهرورز و مهربان) یاد کرده است. خدا نسبت به بندگانش از مادر نسبت به فرزند مهربان تر است و اگر لغزشی از آنان سر زند ضمن بخشودن آن ها به آنان لطف می کند و مهر می ورزد.

امام حسین علیه السلام از مصادیق کلمات الهی

در این مورد روایات متعددی وجود دارد که برخی از آن ها را ذکر می کنیم.

ص:140


1- (1) . تفسیر المیزان، ج1، ص133.
2- (2) . (رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ) (اعراف/ 23).
3- (3) . تفسیر نمونه، ج1، ص197 - 199.

سئل النبی صلی الله علیه و آله عن الکلمات التی تلقّاها آدم من ربّه فتاب علی، قال: سأله بحقّ محمّدٍ علیٍّ و فاطمة والحسن والحسین إلا ما تبت علیّ فتاب علیه. (1)

عن ابن عباس رضی الله عنه قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله لما نزلت الخطیئة بآدم و أخرج من الجنة أتاه جبرئیل علیه السلام فقال یا آدم ادع ربک قال [یا] حبیبی جبرئیل ما أدعو قال قل رب أسألک بحق الخمسة الذین تخرجهم من صلبی آخر الزمان إلا تبت علی ورحمتنی فقال له آدم علیه السلام یا جبرئیل سمهم لی قال قل رب أسألک بحق محمد نبیک وبحق علی وصی نبیک وبحق فاطمة بنت نبیک وبحق الحسن والحسین سبطی نبیک إلا تبت علی ورحمتنی [فارحمنی] فدعا بهن آدم فتاب الله علیه وذلک قول الله تعالی [جل ذکره] (فَتَلَقّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ) 2 وما من عبد مکروب یخلص النیة ویدعو بهن إلا استجاب الله له. (2)

تحلیل

خدای متعال توبه پذیر و مهرورز است از این رو زمینه توبه کردن بندگان را فراهم می کند و وسایل پذیرش توبه را آموزش می دهد، بر اساس آیه فوق خدای متعال کلماتی را به آدم علیه السلام آموزش داد تا وسیله پذیرش توبه او شود، و بر اساس روایات فوق و احادیث متعدد دیگر (3) یکی از مصادیق این کلمات نام امام حسین علیه السلام بود و در برخی احادیث فوق آمده است که این شیوه برای همه انسان ها با اخلاص نیز، قابل اجراست یعنی می توانند با توسّل به اهل بیت علیهم السلام زمینه پذیرش توبه و دعاهای خویش را فراهم کنند.

پیام

آیه با توجه به روایات جایگاه بلند امام حسین علیه السلام را نزد پروردگار نشان می دهد. علاوه بر آنکه دلیلی برای جواز توسّل به امام حسین است و نشان می دهد که توسّل به آن حضرت عامل قبولی توبه انسان ها است.

ص:141


1- (1) . العمده، ص379؛ بحارالانوار، ج24، ص183، ح20 وفی کشف الغمة، ج1، ص465 سئلت.
2- (3) . تفسیر الفرات، ص57 و البحار، 26، ص333، ح15.
3- (4) . ر.ک: بحارالانوار، ج26، ص325 - 333 و ج44، ص245 و البرهان، ج1، ص89، ص87 - 89.
3- توسل به اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام زمینه ساز پذیرش توبه و دفع بلا
اشاره

بقره/ 54. (وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلی بارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بارِئِکُمْ فَتابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحِیمُ) .

و (یاد کنید) هنگامی را که موسی به مردمش گفت: «ای قومِ [من]؛ در حقیقت شما با انتخاب گوساله (پرستی)تان به خویشتن ستم کردید؛ پس به سوی آفریدگارتان باز گردید؛ و (منحرفان) خودتان را بکشید؛ [که] این [کار] در نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است.» پس (خدا) توبه شما را پذیرفت، [چرا] که فقط او بسیار توبه پذیر [و] مهرورز است.

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. برخی از بنی اسرائیل در اثر فریبکاری سامری از توحید منحرف شدند و به شرک و گوساله پرستی روی آوردند. در این آیه بیان شده است که موسی علیه السلام با این انحراف بزرگ برخورد کرد و گوساله پرستان را سرزنش نمود و راه توبه خاص آن را به آنان آموزش داد و بنی اسرائیل توبه کردند و خدا توبه آنان را پذیرفت. (1)

2. از این آیه استفاده می شود که رهبران الهی، که با انحرافات عقیدتی و اجتماعی برخورد می کنند، یکی از نعمت های الهی اند که باید قدر آنان و راهنمایی هایشان را دانست و سپاس گزاری کرد.

3. هر یک از نام های خدا معنای خاصی دارد و در مناسبت ویژه ای به کار می رود. در این آیه به نام «بارئ» اشاره شده که به معنای «آفریدگار جدا کننده» است (2) و با مطالب آیه کاملاً مناسبت دارد؛ چرا که دستور توبه خاصّ بنی اسرائیل برای جدا کردن افراد توبه گر واقعی بود.

4. در این آیه بیان شده که بنی اسرائیل با گوساله پرستی به خود ستم کردند؛ چرا که آنان شرک ورزیدند و شرک ستم به خویش است (3) و موجب می شود که نیروها و

ص:142


1- (1) . ر.ک: بقره/ 51 -52.
2- (2) . واژه «بارئ» در اصل به معنای جدا کردن چیزی است که آن را ناخوش می دارند و از آن جا که خدا آفریدگار و جداکننده انسان از خاک و نیز جداکننده مردم از یک دیگر است، به او بارئ گفته می شود. (ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ذیل واژه «برئ»، تفسیر نمونه، ج1، ص255 و المیزان، ج1، ص189).
3- (3) . (إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ)؛ (لقمان/ 13).

استعدادهای انسان از مسیر سعادت و کمالش خارج شود و او را به سقوط و عذاب رهنمون گردد؛ پس انسان مشرک به خود و استعدادهایش جفا و ستم روا داشته است.

5. از آن جا که اصل ادیان الهی توحید است، انحراف از آن و گوساله پرستی بزرگ ترین انحراف محسوب می شد و به همین دلیل توبه اش مشکل و همراه با آزمایش و دستور خاصی بود؛ یعنی به بنی اسرائیل دستور داده شد که صورت های خود را بپوشانند و با اسلحه در صحنه مبارزه حاضر شوند و گوساله پرستان به هم دیگر حمله کنند (و یا خداپرستان به گوساله پرستان حمله کنند و آنان را بکشند). (1)

این آزمایش سخت انجام شد و بعد از مدتی، به دستور الهی، جنگ متوقف شد و توبه آنان پذیرفته شد. (2) در برخی احادیث آمده است که در اثر توسل به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام توبه آنان پذیرفته شد. (3)

6. این روش توبه در طول تاریخ در مورد اقوام دیگر حکایت نشده است و این آزمایش سخت ویژه گوساله پرستان بنی اسرائیل بود، تا شرک و گوساله پرستی برای همیشه از ذهن آنان ریشه کن شود. آری، برای کسانی که آن همه نعمت الهی و معجزات موسی علیه السلام را دیده بودند، سزاوار نبود بار دیگر به شرک و گوساله پرستی روی آورند و باید مجازات شدید و عبرت آموزی می شدند.

7. عده ای از بنی اسرائیل گوساله پرست نشدند، پس چرا این آیه ظلم و گناه گوساله پرستی را به همه بنی اسرائیل نسبت داده است و توبه و جنگ و کشتار را وظیفه همگان معرفی کرده است؟

درست است که عده ای از مردم مرتکب این گناه نشدند، ولی این عده از کار گوساله پرستان راضی بودند، از این رو این گناه را به همه آن ها نسبت داد؛ اما وظیفه کشتن و توبه کردن برای افرادی بود که گوساله پرست شده بودند. (4)

ص:143


1- (1) . در احادیث، این داستان به گونه های مختلف و با اندک تفاوتی حکایت شده است (ر.ک: تفسیر صافی، تفسیر برهان، تفسیر المیزان و تفسیر نمونه ذیل آیه فوق).
2- (2) . در برخی احادیث آمده است که هنوز همه مجرمان کشته نشده بودند که توبه آنان پذیرفته شد؛ از این جا معلوم می شود که این دستور آزمایش بوده است (تفسیر المیزان، ج1، ص189).
3- (3) . تفسیر البرهان، ج1، ص217.
4- (4) . همان.

8. در این آیه تأکید شده است که خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است، به طوری که راه توبه را توسط پیامبرانش به مردم می آموزد و خود توبه آنان را می پذیرد و اگر در جایی سخت می گیرد، به خیر و صلاح مردم است. (1)

توسل به امام حسین علیه السلام عامل پذیرش توبه و رفع بلا

عن الإمام الحسن العسکری علیه السلام : ... فلما استحر القتل فیهم - وهم ستمائة ألف - إلا اثنی عشر ألفا الذین لم یعبدوا العجل، وفق الله بعضهم، فقال لبعضهم - والقتل لم یفض بعد إلیهم، فقال - : أو لیس قد جعل الله التوسل بمحمد وآله الطیبین أمرا لاتخیب معه طلبة، ولا ترد به مسألة؟ و هکذا توسلت الأنبیاء و الرسل، فما لنا لا نتوسل؟!».

قال: «فاجتمعوا و ضجوا: یا ربنا، بجاه محمد الأکرم، و بجاه علی الأفضل الأعظم، وبحق فاطمة الفضلی، وبجاه الحسن والحسین سبطی سید المرسلین، و سیدی شباب أهل الجنة أجمعین، و بجاه الذریة الطیبة الطاهرة من آل طه ویس لما غفرت لنا ذنوبنا، وغفرت لنا عقوبتنا، وأزلت هذا القتل عنا فذاک حین نودی موسی علیه السلام : أن کف القتل، فقد سألنی بعضهم شیئا، وأقسم علی شیئا، لو أقسم به هؤلاء العابدون للعجل، و سألنی العصمة لعصمتهم حتی لایعبدوه، ولو أقسم علی بها إبلیس لهدیته، ولو أقسم بها علی نمرود أو فرعون لنجیته.

فرفع عنهم القتل، فجعلوا یقولون: یا حسرتنا، أین کنا عن هذا الدعاء بمحمد و آله الطیبین حتی کان الله یقینا شر الفتنة، و یعصمنا بأفضل العصم؟!». (2)

تحلیل

بر اساس این روایت امام حسین علیه السلام یکی از وسایلی است که توسل به ایشان زمینه ساز پذیرش توبه انسان است. این روایت یکی از مصادیق وسایل توبه را بیان کرده که در متن آیه ذکر نشده است. پس این روایت توضیح و تبیین تاریخی جدیدی از آیه 54 سوره بقره ارائه کرده که نوعی اخبار غیبی تاریخی است (3) از جزئیات آن واقعه و منافاتی با دلالت آیه ندارد.

ص:144


1- (1) . تفسیر قرآن مهر، ج1، ذیل آیه 54 سوره بقره.
2- (2) . تفسیر الإمام، ص255؛ تأیل الآیات، ج1، ص59، ح36؛ البحار، ج13، ص235، ح43 و ج91، ص8، ح9 و البرهان، ج1، ص217، ح1.
3- (3) . البته با توجه به منبع این روایت (تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام ) که مشکل سندی دارد لازم است دقت و احتیاط بیشتری شود.

پیام

این آیه با توجه به روایت فوق به عظمت مقام امام حسین علیه السلام در نزد پروردگار اشاره دارد علاوه بر آنکه از آن جواز توسّل به آن حضرت استفاده می شود که ایشان یکی از عوامل پذیرش توبه انسان های خطاکار است.

4- توسّل به اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام زمینه ساز برکات الهی
اشاره

بقره/ 60. (وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ) ؛ و (یاد کنید) هنگامی را که موسی برای قومش آب طلبید؛ و [به او] گفتیم: «با عصایت بر سنگ بزن!» و دوازده چشمه از آن بشکافت، که هر (گروهی از) مردم، آبشخور خود را می شناختند.

(و گفتیم:) از روزیِ خدا بخورید و بیاشامید؛ و در زمی علیه السلام تبهکارانه فساد مکنید.

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. قوم بنی اسرائیل در بیابان ها حرکت می کردند که تشنه و بی آب شدند و از رهبر خود، موسی علیه السلام آب خواستند. موسی علیه السلام از خدا طلب آب کرد. (1) خداوند به او دستور داد که عصای خود را بر سنگ بزن و به صورت معجزه آسایی دوازده چشمه از آن جوشید و بنی اسرائیل، که دوازده طایفه بودند، هر کدام از آبشخوری آب برمی داشتند، تا اختلافی بین آنان ایجاد نشود. (2)

2. در سوره اعراف بیان شده که پس از آن که موسی علیه السلام عصای خود را به سنگ زد، کم کم آب بیرون آمد (3) و در آیه فوق اشاره شده که سنگ شکافت و دوازده چشمه جوشید. این دو تعبیر ممکن است اشاره به آن باشد که ابتدا آب چشمه کم کم جوشید، سپس زیاد شد و به صورت دوازده چشمه فوران کرد.

چون عصای عشق او بر دل زنی صد هزاران چشم بینی از خاره ای

ص:145


1- (1) . در سوره اعراف، آیه 160 به این مطلب اشاره شده و نیز در همان سوره ماجرای چشمه های آب را قبل از ورود به بیت المقدس بیان کرده است که به طور طبیعی باید همین گونه باشد. ولی در این سوره که نعمت های الهی را برمی شمارد ترتیب طبیعی ماجراها رعایت نشده است.
2- (2) . این ماجرا در تورات نیز آمده است (سفر خروج، فصل 17، ش 5 و 6).
3- (3) . (فَانْبَجَسَتْ) (اعراف/ 160).

3. جوشیدن چشمه های دوزاده گانه آب از سنگ، یکی از معجزات موسی علیه السلام بود؛ البته معجزه به معنای انجام کاری بر خلاف جریان عادی طبیعت است، نه به معنای انجام محال عقلی؛ یعنی به طور طبیعی از هر سنگی چشمه آب خارج نمی شود، ولی این کار محال عقلی و نقض قانون علیت نیست که به دستور الهی با ضربه عصایی از دل سنگی چشمه ای بیرون جهد.

4. در این آیه به بنی اسرائیل گفته شده که از نعمت های الهی بخورید و بیاشامید و سپاس گزاری کنید و اگر سپاس نمی گزارید، دست کم ناسپاسی و فسادگری نکنید. یادآوری این ماجرا نیز به همین مطلب اشاره دارد که نعمت های الهی خدا را در طول تاریخ به یاد داشته باشید و ناسپاسی و فسادگری نکنید.

5. در این آیه اشاره شده که فسادگری نکنید و این فسادگری را ادامه ندهید. (1) آری، فساد اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و فساد اقتصادی، مثل ظلم و اسراف، موجب انحطاط جامعه می شود و نوعی ناسپاسی در برابر نعمت های الهی است؛ چرا که خدا این نیروها و سرمایه ها را به ما عطا کرده تا در راه کمال از آن ها استفاده کنیم نه در راه انحطاط و سقوط.

6. نکته جالب در این آیه آن است که خدا سهم هر گروه از بنی اسرائیل را جدا کرد و به تعداد طوایف بنی اسرائیل چشمه ها را جاری ساخت و مردم نیز آگاه شدند تا به حقوق یکدیگر احترام بگذارند و نظم اجتماعی برقرار شود و از اختلافات جلوگیری گردد.

توسّل به امام حسین علیه السلام زمینه ساز نزول برکات الهی

عن الإمام الحسن العسکری قال اللَّه عز و جل: (وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ) 2 قال علیه السلام : «واذکروا، یا بنی إسرائیل «إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ» طلب لهم السقیا، لما لحقهم من العطش فی التیه، وضجوا بالبکاء، و قالوا: هلکنا بالعطش.

فقال موسی: إلهی بحق محمد سید الأنبیاء، و بحق علی سید الأوصیاء، و بحق فاطمة سیدة النساء، و بحق الحسن سید الأولیاء، و بحق الحسین أفضل الشهداء، و بحق عترتهم و خلفائهم سادة الأزکیاء لما سقیت عبادک هؤلاء.

ص:146


1- (1) . واژه «مفسدین» اشاره به آغاز فساد و «لاتعثوا» اشاره به ادامه آن است (تفسیر نمونه، ج1، ص273).

فأوحی الله تعالی إلیه: یا موسی (اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ) فضربه بها (فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ) 1 کل قبیلة من أولاد یعقوب مشربهم، فلا یزاحمهم الآخرون فی مشربهم. (1)

تحلیل

این روایت به نوعی اخبار غیبی در مورد واقعه تاریخی آیه فوق بیان می کند که حضرت موسی علیه السلام با توسّل به اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام موجب نجات مردم در بیابان سخت و جاری شدن آب گوارا شد. پس روایت توضیح تاریخی از آیه بیان کرده که در متن آن نیامده اما منافاتی نیز با آن ندارد. (2)

پیام

این آیه با توجه به روایت فوق، جایگاه رفیع امام حسین علیه السلام را روشن می کند که پیامبری مثل موسی علیه السلام به او توسّل پیدا می کند و برکات الهی بر بنی اسرائیل جاری می شود.

5- شهادت امام حسین علیه السلام به دست یهودیان امت اسلام
اشاره

بقره/ 84 . (وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ) ؛ «و (یاد کنید) هنگامی را که از شما پیمان محکم گرفتیم که: «خون همدیگر را مریزید؛ و خودتان [یکدیگر] را از خانه هایتان بیرون نکنید.» سپس (به این پیمان) اقرار کردید؛ در حالی که شما گواهید».

بقره/ 85. (ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنْکُمْ مِنْ دِیارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ إِنْ یَأْتُوکُمْ أُساری تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْراجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلی أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ) ؛ «سپس شما آنهایی هستید که خودتان [یکدیگر] را

ص:147


1- (2) . تفسیر الامام، ج1، ص261؛ تأویل الآیات، ج1، ص64؛ البحار، ج13، ص184، ح19 و ج91، ص8، ح10؛ البرهان، ج1، ص103، ح1؛ شریف اللاهیجی، ج1، ص56 و کنز الدقائق، ج2، ص21.
2- (3) . با توجه به اینکه منبع این روایت (تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام ) مشکل سندی دارد لازم است در مورد آن دقت و احتیاط شود.

می کشید، و دسته ای از [خود]تان را از خانه هایشان بیرون می رانید؛ در حالی که با گناه و تجاوز بر ضد آنان، به یکدیگر کمک می نمایید؛ و اگر (آنان) به اسارت نزد شما آیند، تاوانشان را می دهید (و آنان را باز خرید می کنید)، در حالی که بیرون کردن آنان بر شما حرام شده بود. و آیا به برخی [از دستورات] کتاب [تورات] ایمان می آورید، و به بعضی [دیگر] کفر می ورزید؟! و کیفر کسی از شما که این [عمل] را انجام دهد، جز رسوایی در زندگی پست (دنیا) نیست، و روز رستاخیز به شدیدترین عذاب بازگردانده می شوند. و خدا از آنچه انجام می دهید غافل نیست».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. بر اساس آیات فوق خدای متعال از یهودیان پیمان محکم گرفته بود که همدیگر را نکشند و تبعید نکنند ولی دو طایفه از یهودیان در مدینه ساکن بودند که با هم دیگر اختلاف پیدا کردند و هر کدام از آنان به یک قبیله از مشرکان مدینه پیوستند (1) و (برخلاف دستورهای تورات) در جنگ ها بر ضد یکدیگر شرکت می کردند، اما بعد از جنگ، دست به دست هم می دادند و تاوان اسیران یهودی را می پرداختند تا آزاد شوند، (2) که این کار اخیر را طبق دستورات تورات انجام می دادند. آری، یهودیان به برخی آیات و دستورات الهی عمل می کردند و به برخی دیگر کفر می ورزیدند و عمل نمی کردند.

2. آیه فوق به یهودیان نفرمود که چرا به برخی دستورات کتاب الهی عمل می کنید و به برخی عمل نمی کنید، بلکه فرمود: چرا به برخی از آن ها ایمان می آورید و به برخی ایمان نمی آورید!

مقصود از ایمان و کفر در این آیه، ایمان و کفر عملی است نه اعتقادی؛ و نشانه ایمان واقعی آن است که انسان به دستورات الهی عمل کند.

3. مؤمن و منافق هر دو به احکامی که به سود آنهاست عمل می کنند، اما تفاوت آن ها در این است که منافقان به احکامی که خلاف میل آن ها یا به زیانشان است عمل نمی کنند، اما مؤمنان راستین همیشه تسلیم دستورات الهی هستند، وگرنه اطاعت از دستوراتی که به سود انسان است، نشانه اطاعت از فرمان الهی نیست.

ص:148


1- (1) . نام آن دو طایفه یهود را بنی قریظه و بنی نضیر و نام دو قبیله مشرک را اوس و خزرج گفته اند.
2- (2) . مجمع البیان؛ المنار و تفسیر نمونه ذیل آیه.

در این آیات کیفر کسی که با آیات الهی گزینشی برخورد می کند، رسوایی و عذاب معرفی شده است؛ یعنی کسی که به برخی آیات عمل نمی کند، هم چون کسی است که به تمام آیات عمل نمی کند.

4. این آیات به یک قانون و سنت الهی اشاره کرده که در مورد یهودیان و همه ملت ها اجرا می شود؛ یعنی هر ملتی که فقط به فکر منافع خویش باشد و قانون گریزی نماید و نسبت به هم کیشان خود گناه و تجاوز روا دارد، پس از مدتی در چنگ ملتی قوی تر اسیر می شود و در دنیا از قله های عزّت به درّه های خواری و رسوایی سقوط می کند و در رستاخیز نیز گرفتار عذاب الهی می شود.

5. از منظر آیات فوق، آسیب های جامعه شناختی ملت ها عبارت اند از:

الف) پیمان شکنی؛

ب) تجاوزگری نسبت به هم کیشان و قتل و تبعید آنان؛

ج) قانون گریزی و عمل نکردن به برخی قوانین الهی.

6. نکته جالب آن است که در این آیات از تعبیر «خودتان را نکشید!» و «خودتان را تبعید نکنید!» استفاده شده است؛ یعنی برادران دینی شما هم چون خودتان هستند و کشتن برادران دینی، نوعی خودکشی است.

تشبیه قاتلین امام حسین علیه السلام به خونریزان یهود

عن التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام : قال رسول الله صلی الله علیه و آله - لما نزلت هذه الآیة فی الیهود، هؤلاء الیهود [الذین] نقضوا عهد الله، و کذبوا رسل الله، و قتلوا أولیاء الله - : أ فلا أنبئکم بمن یضاهئهم من یهود هذه الأمة؟ قالوا: بلی یا رسول الله.

قال: قوم من أمتی ینتحلون بأنهم من أهل ملتی، یقتلون أفاضل ذریتی، و أطایب أرومتی، و یبدلون شریعتی و سنتی، و یقتلون ولدی الحسن و الحسین، کما قتل أسلاف هؤلاء الیهود زکریا و یحیی.

ألا و إن الله یلعنهم کما لعنهم، و یبعث علی بقایا ذراریهم قبل یوم القیامة هادیا مهدیا من ولد الحسین المظلوم، یحرفهم بسیوف أولیائه إلی نار جهنم.

ص:149

ألا و لعن الله قتلة الحسین و محبیهم و ناصریهم، و الساکتین عن لعنهم من غیر تقیة تسکتهم.

ألا وصلی الله علی الباکین علی الحسین بن علی رحمة و شفقة، و اللاعنین لأعدائهم و الممتلئین علیهم غیظا و حنقا.

ألا وإن الراضین بقتل الحسین شرکاء قتلته.

ألا وإن قتلته و أعوانهم و أشیاعهم و المقتدین بهم برآء من دین الله.

ألا وإن الله لیأمر الملائکة المقربین أن ینقلوا دموعهم المصبوبة لقتل الحسین إلی الخزان فی الجنان، فیمزجونها بماء الحیوان، فتزید فی عذوبتها و طیبها ألف ضعفها و إن الملائکة لیتلقون دموع الفرحین الضاحکین لقتل الحسین فیلقونها فی الهاویة، و یمزجونها بحمیمها و صدیدها و غساقها و غسلینها، فتزید فی شدة حرارتها و عظیم عذابها ألف ضعفها، یشدد بها علی المنقولین إلیها من أعداء آل محمد عذابهم». (1)

تحلیل

آیه فوق در مورد پیمان شکنی و خون ریزی یهودیان است اما در روایت فوق بر قاتلین امام حسن و امام حسین علیهماالسلام تطبیق شده و صریحاً آن ها را به همدیگر تشبیه کرده و قاتلین امام حسین علیه السلام را یهودیان امت اسلام خوانده است. شاید بتوان گفت روایت فوق با الغای خصوصیت از آیه و جریان تاریخی یهود، مطلب آیه بر مسلمان نمایان یهودی صفت تطبیق کرده است.

آری قاتلین امام حسین علیه السلام نیز (همچون یهودیان) پیمان الهی و اسلامی خود را در مورد حفظ خون مسلمانان نقض کردند و اقدام به کشتن بهترین مسلمانان بلکه امام مسلمانان یعنی امام حسین علیه السلام کردند و خانواده ایشان را اسیر و تبعید کردند.

پیام ها

این آیه با توجه به روایت فوق عظمت مقام امام حسین علیه السلام را نشان می دهد. تا آنجا که امام حسین علیه السلام تشبیه به زکریا علیه السلام و یحیی علیه السلام شده است. و نیز انحراف دشمنان امام حسین علیه السلام را نشان می دهد. تا آنجا که آنان را یهودیان امت خواندند.

ص:150


1- (1) . تفسیر الإمام: 369 و البحار، ج44، ص304، ح17.
شباهت های قاتلین امام حسین علیه السلام با یهود

1- پیمان شکنی، همان طور که یهود پیمان الهی را شکستند و خون برادران خود ریختند، دشمنان امام حسین علیه السلام نیز پیمان اسلامی حفظ خون مسلمانان را شکستند.

2- تکذیب گری، همان طور که یهودیان بخری پیامبران مثل زکریا و یحیی را تکذیب کردند، دشمنان امام حسین علیه السلام نیز امامت ایشان را منکر شدند.

3- برادرکشی، همان طور که یهودیان پیامبران الهی، زکریا و یحیی را کشتند مسلمان نماها نیز در کربلا امام حسین علیه السلام را کشتند.

4- دوری از رحمت الهی، همان طور که یهودیان مورد لعنت واقع شدند قاتلین امام حسین علیه السلام نیز مورد لعنت هستند.

5 - گناه، همان طور که یهودیان گرفتار گناه شدند دشمنان امام حسین علیه السلام نیز گناه کار بودند چون کاری را انجام دادند که بر آن ها حرام بود.

6- پیروی از بعضی دستورات دینی و ترک برخی دیگر، یهودیان به بخشی از دستورات الهی عمل کردند و برخی را ترک کردند.

یهودیان امت اسلام نیز به بهانه عمل به دستورات دینی و حمایت از خلیفه (یزید) دستورات دیگر دین را نادیده انگاشتند و بر خلاف خواسته خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله ، اهل بیت علیهم السلام را کشتند و اسیر کردند.

6- اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام از کلمات الهی
اشاره

بقره/ 124. (وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ) . و (یاد کنید) هنگامی که ابراهیم را پروردگارش با کلماتی آزمایش کرد، و (او به خوبی کارِ) آزمایش ها را تمام کرد، [خدا به او] فرمود: «در واقع من تو را امام [و پیشوای] مردم قرار دادم.» [ابراهیم] گفت: «و از نسل من (نیز امامانی قرار بده.)» [ خدا] فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمی رسد.»

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. حضرت ابراهیم علیه السلام از بزرگ ترین پیامبران الهی است و نام ایشان 69 مرتبه و در 25 سوره قرآن آمده است. در این آیه به مهم ترین دوره زندگی قهرمان توحید، یعنی امامت

ص:151

ایشان، اشاره شده است. حضرت ابراهیم علیه السلام پس از آزمایش های گوناگون، هم چون انداختن ایشان در آتش، و موفقیت در آنها، از جانب خدا به مقام امامت و پیشوایی مردم برگزیده شد و از خدا خواست که مقام پیشوایی و رهبری، برای فرزندان او موروثی شود.

ولی این درخواست فقط در مورد فرزندان معصوم او پذیرفته شد، نه در مورد همه فرزندانش، چرا که همه افراد نسل ابراهیم علیه السلام معصوم نبودند و امامت به افراد ستمگر و گناهکار نخواهد رسید.

2. مقصود از «کلمات» (1) که ابراهیم علیه السلام به وسیله آن ها آزموده شد، یک سلسله وظایف سنگین و مشکل بود که خدا بر دوش او گذاشت. همچون: بردن فرزندش اسماعیل به قربانگاه و آمادگی جدّی برای قربانی کردن او، گذاشتن زن و فرزند در سرزمین خشک و بی آب مکه، قیام در برابر بت پرستان بابل و شکستن بت های آن ها و دفاع شجاعانه در محاکمه تاریخی آنان و قرار گرفتن در دل آتش و مهاجرت از سرزمین بت پرستان و پشت پا زدن به زندگی عادی خود.

3. مقام امامت بالاتر از مقام نبوت و رسالت است؛ زیرا مقام امامت پس از نبوت ابراهیم علیه السلام و موفقیت وی در آزمون های مختلف به او بخشیده شد.

آری مقام امامت آخرین سیرتکاملی ابراهیم علیه السلام بود و رسیدن به این مقام نیازمند شایستگی فراوان در همه جهات است که ابراهیم علیه السلام پس از نبوت و اثبات شایستگی به این مقام نایل شد.

منصب امامت چنان مقام بلندی است که خود خدا افراد را به این مقام نصب می کند و رسیدن به این منصب الهی بستگی به شایستگی افراد دارد و منشأ آن وراثت نیست؛ همان طور که لازم نیست هر امامی پیامبر نیز باشد.

4. به طوری که از آیات و احادیث به دست می آید، نبوت، رسالت و امامت هر سه مأموریت ها و مقاماتی هستند که از طرف خدا به برخی افراد داده می شوند و تفاوت هایی با هم دارند:

ص:152


1- (1) . واژه «کلمات» جمع «کلمه» و اصل آن «کلم» است که به معنای «تأثیری است که با چشم یا گوش درک می شود». سخن انسان را از آن جهت کلمه گویند که با دلالت بر معانی، در گوش و ذهن انسان تأثیر می گذارد.

الف) مقام نبوت، یعنی دریافت وحی از جانب خدا، بنابر این «نبی» کسی است که وحی بر او نازل می شود.

ب) مقام رسالت، یعنی ابلاغ وحی و تبلیغ و نشر احکام خدا وتربیت مردم از طریق آموزش و آگاهی بخشی؛ بنابراین «رسول» وظیفه دارد در حوزه مأموریت خود انقلابی فرهنگی، فکری و عقیدتی به وجود آورد.

ج) مقام امامت، یعنی رهبری و پیشوایی خلق؛ بنابراین «امام» کسی است که با تشکیل یک حکومت الهی می کوشد تا احکام خدا و عدالت را اجرا کند؛ به عبارت دیگر، وظیفه امام اجرای دستورهای الهی است.

البته امامت معنای بالاتری هم دارد که عبارت است از تربیت و پرورش افراد در ظاهر و باطن و تحقق بخشیدن به اهداف دین و رساندن دیگران به هدف مطلوب، که اعم از هدایت تکوینی و تشریعی است. امام هم چون خورشیدی است که نورش موجودات را پرورش می دهد. (1)

5. از مهم ترین شرایط رهبری، «عدالت و حسن سابقه» است؛ از این رو «عهد خدا»، یعنی امامت، به «ظالم» نمی رسد. بر این اساس، آیه فوق یکی از پشتوانه های فکری شیعه در امامت است و در احادیث متعددی برای اثبات امامت و برتری امام علی علیه السلام بدان استناد شده است. (2) چون او سابقه بت پرستی و شرک - که نوعی ستم به خویش است - (3) نداشت.

امام حسین علیه السلام از مصادیق کلمات الهی

عن الصادق جعفر بن محمد علیه السلام ، قال: سألته عن قول الله عزّوجلّ: (وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ) 4 ما هذه الکلمات؟

قال: «هی الکلمات التی تلقاها آدم من ربّه فتاب علیه، و هو أنه قال: یا ربّ، أسألک بحق محمد و علی و فاطمة و الحسن و الحسین إلا تبت علی فتاب الله علیه إنه هو التّواب الرّحیم».

ص:153


1- (1) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج1، ص438 - 440.
2- (2) . ر.ک: کافی، ج1، باب طبقات الانبیاء و الرسل، ح1.
3- (3) . (إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ) (لقمان/ 13).

فقلت له: یا بن رسول الله، فما یعنی عزّ و جلّ بقوله: (فَأَتَمَّهُنَّ)؟

قال: «یعنی فأتمهن إلی القائم علیه السلام اثنی عشر إماما، تسعة من ولد الحسین علیه السلام »، والخبر. (1)

تحلیل

بر اساس روایت فوق پیامبر اسلام و اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام از مصادیق کلمات الهی هستند که موجب آزمایش حضرت ابراهیم علیه السلام گردیدند و بعد از این آزمایش بود که حضرت ابراهیم علیه السلام علاوه بر مقام نبوت به مقام امامت نائل شد.

در مورد مقصود این روایت چند احتمال را می توان بیان کرد:

الف) بعد از اینکه در نسل ابراهیم علیه السلام ، پیامبر اسلام و اهل بیت ایشان از جمله امام حسین علیه السلام را قرار دادند و این مطلب تا دوازده امام از نسل ایشان کامل شد، ابراهیم علیه السلام شایستگی امامت و رهبری جامعه بشری را پیدا کرد.

ب) حضرت ابراهیم علیه السلام از مصیبت هایی که به نسل شایسته او یعنی اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام می رسد آگاه شد و بدین وسیله صبر او را آزمایش کردند، و از آن به بعد حضرت ابراهیم علیه السلام شایسته مقام امامت گردید.

ج) حضرت ابراهیم علیه السلام به وسیله توسّل به اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام از آزمایشی سخت نجات یافت و شایسته مقام امامت شد. این مطلب به نوعی در متن روایت فوق اشاره شده است چرا که فرمود مقصود از کلمات در این آیه همان کلماتی است که به حضرت آدم علیه السلام داده شد که ذیل آیه 31 بقره بیان کردیم. در آنجا مقصود توبه آدم و توسل به اهل بیت علیهم السلام بود.

پیام

از این آیه با توجه به روایت فوق، بار دیگر جایگاه رفیع امام حسین علیه السلام در بارگاه الهی روشن می شود و نیز در روایت فوق به جواز توسّل به امام حسین علیه السلام اشاره گردید.

7- ایمان به اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام از دستورات الهی
اشاره

بقره/ 136. (قُولُوا آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ

ص:154


1- (1) . بحارالانوار، ج11، ص177.

وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ) ؛ «بگویید: «به خدا و آنچه بر ما فرود آمده، و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و (پیامبران از) فرزندان (او) فرود آمده، و (نیز) آنچه به موسی و عیسی داده شده، و آنچه به پیامبران از طرف پروردگارشان داده شده، ایمان آورده ایم؛ میان هیچ یک از ایشان فرق نمی گذاریم؛ و ما تنها تسلیم او هستیم».»

بقره/ 137. (فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ) ؛ «و اگر آنان ایمان آورند همانند آنچه (شما) بدان ایمان آورده اید، پس بیقین رهنمون می شوند؛ و اگر روی بر تافتند، پس آنان فقط در جدایی (و ستیز) هستند. و بزودی خدا [شرّ] آنان را از تو کفایت خواهد کرد، و او شنوا [و] داناست.

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. این آیه به مسلمانان دستور می دهد که به مخالفان خود بگویند: ما به آیات وحیانی قرآن که بر پیامبر اسلام فرودآمده و به همه پیامبران قبلی و کتاب های آن ها ایمان داریم و فرقی بین آن ها نمی گذاریم؛ زیرا هدف همه آن ها یکی، و آن هدایت بشر در پرتو توحید خالص و حق و عدالت است.

2. مسلمان واقعی کسی است که به مفاد دعوت همه پیامبران الهی ایمان داشته باشد و این ایمان لازمه تسلیم در برابر خداست؛ زیرا همه آن ها را خدا فرستاده است.

3. ما فرقی بین پیامبران نمی گذاریم؛ چرا که همه آن ها دارای اصول مشترک اند، هر چند هر یک از آنان در مقطع زمانی خاص خود، وظایف و ویژگی هایی داشته اند؛ یعنی ادیان الهی کلاس های بشر در طول تاریخ، و پیامبران، معلمان این کلاس ها بودند و کامل ترین دین و بالاترین کلاس، اسلام است.

هر «ولی» را نوح و کشتیبان شناس صحبت این خلق را طوفان شناس

(مولوی)

4. ابراهیم علیه السلام دو فرزند به نام اسماعیل و اسحاق علیهماالسلام داشت و یعقوب علیه السلام فرزند اسحاق علیه السلام بود که دوازده فرزند داشت که منشأ پیدایش دوازده قبیله بنی اسرائیل بودند. در میان این قبایل پیامبرانی بودند که آیات الهی بر آنان فرود می آمد؛ بنابراین مقصود از «اسباط» (1) در آیه فوق پیامبران این قبایل هستند که از نسل یعقوب علیه السلام بودند.

ص:155


1- (1) . واژه «اسباط» در اصل از «سبط» به معنای گسترش آسان چیزی است و به فرزندان و شاخه های فامیل، سبط گویند؛ زیرا نسل را گسترش می دهند.

5. این آیه به معیار هدایت اشاره می کند که ایمان به خدا و همه پیامبران و کتاب های آسمانی آنان است. آری، اگر کسی هم چون مسلمانان به این امور ایمان داشته باشد، اهل نجات و هدایت است، وگرنه گمراه شده است.

6. یهودیان و مسیحیان خودشان عقیده واحدی ندارند و اختلافاتی در مورد نبوت عیسی علیه السلام و نیز اختلافات درون گروهی دارند؛ بنابراین مسلمانان از آنان نهراسند که به زودی خدا شرّ آنان را از مسلمانان دفع می کند.

3. این آیه نوعی دل داری به مسلمانان است که از بی ایمانی و رویگردانی اهل کتاب نهراسند و از توطئه آنان زیاد نگران نباشند که خدای شنوا و دانا کارهای آنان را تحت نظر دارد و شرّ آنان را دفع خواهد کرد.

ایمان به امام حسین علیه السلام از مصادیق ایمان به آیات قرآن

محمد بن یحیی، عن أحمد بن محمد، عن الحسن بن محبوب، عن محمد ابن النعمان، عن سلام، عن أبی جعفر علیه السلام ، فی قوله تعالی: (آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا) . (1) قال: « إنما عنی بذلک علیا و فاطمة و الحسن و الحسین، و جرت بعدهم فی الأئمة علیهم السلام ، [ثم] یرجع القول من الله فی الناس، فقال: (فَإِنْ آمَنُوا) یعنی ( الناس بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ ) 2 یعنی علیا و فاطمة و الحسن و الحسین و الأئمة علیهم السلام : (فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ) 3» . (2)

تحلیل

آیه فوق بر اساس این روایت یکی از مصادیق «ما انزل» بیان شده است چرا که قرآن بر پیامبر اسلام نازل شد، و در این قرآن آیات متعددی به اهل بیت علیهم السلام و جایگاه رفیع آن ها اشاره دارد. (3) بنابراین هر کس بخواهد به آیات قرآن ایمان کامل داشته باشد ضروری است

ص:156


1- (1) . بقره/ 136.
2- (4) . الکافی، ج1، ص415، ح19؛العیّاشی، ج1، ص62، ح107؛البحار، ج23، ص355، ح6 و ج24، ص152، ح40؛ تفسیر الصافی، ج1، ص175 و البرهان، ج1، ص157، ح3.
3- (5) . مثل آیه تطهیر (احزاب/ 33) آیه اکمال (مائده/ 3) آیه اولوالامر (نساء/ 59) سوره انسان، کوثر و آیات زیادی که در این نوشتار خواهد آمد.

که به امام حسین علیه السلام و بقیه اهل بیت علیهم السلام ایمان داشته باشد و در این صورت است که شخص هدایت کامل شده است.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایت استفاده می شود که ایمان به امام حسین علیه السلام جزئی از ایمان به قرآن است و هر کس می خواهد هدایت شود به حسین علیه السلام ایمان آورد.

8- امام حسین علیه السلام گواه و الگوی امت امام
اشاره

بقره/ 143. (وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْها إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ وَ إِنْ کانَتْ لَکَبِیرَةً إِلاّ عَلَی الَّذِینَ هَدَی اللّهُ وَ ما کانَ اللّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ) ؛ «و بدین گونه شما را گروهی میانه قرار دادیم، تا بر مردم گواه باشید؛ و فرستاده[ خدا] بر شما گواه باشد. و قبله [بیت المقدس] را که (چندی) بر آن بودی، قرار ندادیم جز برای آنکه کسی که از فرستاده [خدا] پیروی می کند، از کسی که [از عقیده خود] بر می گردد، معلوم داریم. و مسلماً این [حکم] دشوار بود، جز بر کسانی که خدا [آنها را] راهنمایی کرده است. و خدا هرگز ایمان شما را تباه نمی گرداند؛ [چرا] که قطعاً خدا، [نسبت] به مردم، مهربانی مهرورز است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. واژه «وَسَط» در لغت به معنای «حد متوسط میان دو چیز» و نیز به معنای «زیبا، جالب، عالی و شریف» آمده است؛ و ظاهراً هر دو به یک حقیقت باز می گردد؛ زیرا معمولاً شرافت و زیبایی در آن است که چیزی از افراط و تفریط به دور باشد و در حد اعتدال قرار گیرد.

2. واژه «شُهداء» به معنای گواه بودن امت اسلامی بر مردم جهان است، همان طور که پیامبر صلی الله علیه و آله گواه بر مسلمانان است. این تعبیر ممکن است به معنای اسوه و الگو به کار رفته باشد؛ چرا که گواهان و شاهدان همیشه از بین افراد نمونه انتخاب می شوند. (1)

ص:157


1- (1) . واژه «شهداء» جمع مکسر «شهید» و در اصل از شهادت به معنای گواهی دادن است. گاهی انسان با سخن گفتن بر چیزی گواهی می دهد و گاهی با عمل و کشته شدن. «شهداء» در قرآن غالباً به معنای گواهان بر اعمال اند و گاهی به شهیدان در راه خدا اطلاق می شود.

3. برای الگو بودن دو شرط «عدالت و آگاهی» لازم است و این دو شرط در همه انسان ها وجود ندارد؛ بنابراین همه شاهد نیستند. در روایات آمده است که مقصود از گواهان، امامان معصوم علیهم السلام هستند. (1) البته این گونه احادیث به مصداق های کامل گواهان اشاره دارند.

4. مسلمانان از هر نظر ملتی معتدل و میانه هستند. آنان در عقیده خود معتدل اند، نه راه غُلو می پویند و نه راه تقصیر و شرک، نه طرف دار جبر هستند نه آزادی مطلق؛ از نظر اخلاقی، نه دنیا زده اند و نه تارک دنیا؛ از نظر اجتماعی، نه مردمی بسته و جدای از ملت های دیگرند و نه اصالت و استقلال خود را از دست می دهند؛ از نظر علمی نیز، نه راه دانش دیگران را به سوی خود بسته اند و نه خودباخته هر ندایی می شوند.

البته این اعتدال، براساس مقتضای اسلام است و ممکن است برخی از مسلمانان از آموزه های اسلامی پیروی نکنند و این گونه نباشند.

اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست

5. دستورات خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله هم چون نسخه های پزشک است که هر کدام در جای خود نیکو و ضامن سعادت و تکامل انسان است؛ بنابراین، تغییر قبله موجب ضایع شدن ایمان نمی شود و مشکلی در عبادات گذشته و آینده ایجاد نمی کند.

6. در ابتدای پیدایش اسلام، خانه کعبه کانون بت های مشرکان بود؛ از این رو دستور داده شد که مسلمانان موقتاً به سوی بیت المقدس نماز بخوانند و بدین ترتیب صفوف خود را از مشرکان جدا کنند اما هنگامی که مسلمانان به مدینه مهاجرت کردند و تشکیل حکومت و ملت دادند، دیگر صفوف آن ها کاملاً از دیگران جدا شد و ضرورتی نداشت اقامه نماز به طرف بیت المقدس ادامه یابد و دستور داده شد که به سوی کعبه که قدیمی ترین مرکز توحید بود باز گردند. (2)

7. با تغییر قبله که آزمایشی بزرگ برای مسلمانان بود، روشن شد که چه کسانی تسلیم خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله هستند و چه کسانی متزلزل اند و با اندک بهانه ای به کفر بازمی گردند.

ص:158


1- (1) . ر.ک: نورالثقلین، ج1، ص134.
2- (2) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج1، ص483 - 487.

8. توجه خاص مسلمانان به تعیین قبله و سمت کعبه سبب شد که علم هیئت و جغرافیا در بین مسلمانان به سرعت رشد کند؛ چرا که محاسبه سمت قبله در نقاط مختلف زمین بدون آشنایی با این علوم امکان نداشت و این یکی از برکات تعیین قبله برای مسلمانان بود.

9. در این جا این پرسش مطرح می شود که اگر خدای متعال از گذشته و آینده همه چیز باخبر است، پس جمله «تا بدانیم» در مورد او چه معنایی دارد؟

پاسخ آن است که خدا عالم است اما علم او دو گونه است: «آگاهی از امور» و «تحقق یافتن عینی آن» که در این جا مقصود گونه دوم علم است؛ یعنی می خواهد آنچه را می داند معلوم دارد و در خارج محقق سازد.

همان طور که مهندس ساختمان پس از طرح نقشه آن را اجرا می کند، تا نتیجه کار خود را ببیند و بداند. (1)

10. از این آیه استفاده می شود که افراد سست ایمان که هدایت کامل نیافته اند تعبد کم تری دارند و پذیرش تغییرات برای آنان مشکل است.

امام حسین علیه السلام مصداق «شهید» (گواه و الگو)

عن أبی جعفر علیه السلام فی قول الله تعالی (وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً) 2 قال: أبو جعفر علیه السلام : منا شهید علی کل زمان علی بن أبی طالب فی زمانه و الحسن فی زمانه و الحسین فی زمانه و کل من یدعو منا إلی أمر الله. (2)

تحلیل

روایت فوق مصادیق کامل «شهداء» در آیه را بیان می کند که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله ، امامان اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام هستند. یعنی دلالت آیه بر امام حسین علیه السلام از باب جری و تطبیق است که در روایت بیان شده است.

ص:159


1- (1) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج1، ص489.
2- (3) . الفرات، ج1، ص62، ح27 و البحار، ج23، ص337، ح7.

پیام

امام حسین علیه السلام گواه و الگوی امت اسلام است که هرگاه شرایطی مثل شرایط زمان آن حضرت فراهم شود که دین اسلام در خطر قرار گیرد بر هر کس لازم است که همانند امام حسین علیه السلام قیام و فداکاری کند.

9- انتقام از دشمنان امام حسین علیه السلام :
اشاره

بقره/ 193. ( وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاّ عَلَی الظّالِمِینَ ) ؛ «و با آن ها پیکار کنید؛ تا اینکه آشوبگری باقی نماند، و دین، فقط برای خدا باشد و اگر خودداری کردند، پس هیچ تجاوزی جز بر ستمکاران [روا] نیست».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. هدف اسلام از جنگ، کشور گشایی، فرمانروایی، به دست آوردن غنایم جنگی، تهیه بازارهای تجارتی، به دست آوردن مواد خام و یا برتری بخشیدن به یک نژاد خاص نیست.

هدف از جهاد اسلامی پیروزی دین خدا، یعنی اجرای دستورات او و جلب خشنودی پروردگار و برقرار کردن عدالت اجتماعی و نیز مبارزه با فتنه گری، ستمکاری، گمراهی، شرک و بت پرستی است.

2. جهاد در اسلام به دو نوع اساسی تقسیم می شود:

الف) جهاد دفاعی در برابر دشمنان: گاهی جنگ بر فرد یا گروهی تحمیل می شود و آنان مورد تجاوز و هجوم قرار می گیرند. در این مورد تمام قوانین آسمانی و بشری به انسان حق می دهند که برای دفاع از خویش به پاخیزد و پیکار کند و این حق طبیعی انسان است. این نوع جنگ ها را جهاد دفاعی می نامند. جنگ «اَحزاب»، «اُحد»، «مُوته»، «تَبُوک»، «حُنَین» و برخی دیگر از جنگ های صدر اسلام از این قسم بودند و جنبه دفاعی داشتند.

ب) جهاد ابتدایی آزادی بخش: خدای متعال برنامه های سعادت و آزادی و تکامل انسان را توسط پیامبران خود به مردم ابلاغ می کند. حال اگر فرد یا گروهی مانع راه پیامبران شوند و مردم را از شنیدن ندای حق محروم سازند، حق طلبان اجازه دارند که نخست از راه های مسالمت آمیز و اگر ممکن نشد با توسل به زور و جهاد این موانع را برطرف سازند و برای فراهم ساختن مقدمات آزادی فکری بشر از هر وسیله ای استفاده کنند؛ و در این جاست که ضرورت جهاد ابتدایی روشن می گردد.

ص:160

برای مثال، چنانچه در جامعه ای شرک و بت پرستی حاکم گردد، اسلام - هر چند عقاید مخالفان خود از یهودیت و مسیحیت را تحمّل می کند و حتی به طرف داران آن ها اجازه می دهد که طبق قراردادی در جامعه اسلامی زندگی کنند - بت پرستی را تحمل نمی کند چرا که ریشه صحیحی ندارد و در واقع نوعی خرافه و انحراف، بلکه نوعی بیماری فکری و اخلاقی است؛ از این رو اسلام با مسالمت و از طریق استدلال با آن مبارزه می کند و اگر میسّر نشد، با دستور جهاد ابتدایی ریشه این نوع بیماری ها و خرافات را برمی اندازد. (1)

3. در این آیه بار دیگر یادآور می شود که اسلام جنگ طلب نیست و اگر دشمنان دست از مبارزه برداشتند، مسلمانان نیز به جنگ پایان دهند و به آن ها تجاوز نکنند؛ البته حساب ستمکارانی که مرتکب جنایت علیه بشریت شده اند جداست و باید به کیفر اعمال خود برسند.

دشمنان امام حسین علیه السلام مصادیق ستمکاران

عن أحدهما علیهماالسلام ، قال: قلت: (فَلا عُدْوانَ إِلاّ عَلَی الظّالِمِینَ) 2 قال: «لا یعتدی الله سبحانه علی أحد، إلا علی نسل قتلة الحسین علیه السلام ». (2)

عن الهروی، قال: قلت لأبی الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام : یا ابن رسول الله، ما تقول فی حدیث روی عن الصادق علیه السلام ، أنه قال: «إذا قام القائم علیه السلام قتل ذراری قتلة الحسین علیه السلام بفعال آبائها؟» فقال علیه السلام : «هو کذلک».

قلت: فقول الله عزّوجلّ: (وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری) 4 ما معناه؟ فقال: «صدق الله فی جمیع أقواله، لکن ذراری قتلة الحسین علیه السلام یرضون أفعال آبائهم، و یفتخرون بها، و من رضی شیئا کان کمن أتاه، و لو أن رجلا قتل فی المشرق فرضی بقتله رجل فی المغرب، لکان الراضی عند الله عزّ و جلّ شریک القاتل، و إنّما یقتلهم بالقائم علیه السلام إذا خرج لرضاهم بفعل آبائهم».

ص:161


1- (1) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج2، ص15 - 16.
2- (3) . العیّاشی، ج1، ص87، ح216؛البحار، ج45، ص298، ح9؛تفسیر الصافی، ج1، ص210 و البرهان، ج1، ص191، ح4.

قال: فقلت له: بأی شیء یبدأ القائم علیه السلام فیهم إذا قام علیه السلام ؟ قال: «یبدأ ببنی شیبة و یقطع أیدیهم، لأنّهم سراق بیت الله عزّوجلّ». (1)

تحلیل

این روایت یکی از مصادیق مهم «ظالمین را برشمرده است که همان دشمنان امام حسین علیه السلام هستند که گروهی در کربلا حاضر شدند و گروهی تا آخرالزمان به کارهای قاتلین آن حضرت راضی هستند از این رو در کار آنان شریک هستند. بنابراین هنگامی که فتنه ها از جهان کاملاً برطرف شود و حکومت جهانی مهدی برپا شود باز هم افراد ستمکار رها نمی شوند و به مجازات می رسند و دشمنان امام حسین علیه السلام از مصادیق این ستمکاران هستند که در آیه آمده است.

پیام

این آیه با توجه به روایات فوق نشان می دهد که خط یزیدیان و حسینیان تا آخرالزمان ادامه دارد و نیز نشان می دهد که دشمنان امام حسین علیه السلام ستمکارانی هستند که لازم است مجازات شوند تا عبرت دیگران گردند.

10- خویشاوندان راستین پیامبر در قرآن
اشاره

(وَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنْکُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ) (انفال/ 75)؛ «و کسانی که بعد از [آن] ایمان آورده و هجرت کرده و همراه شما جهاد نموده اند، پس آنان از شما هستند؛ و خویشاوندان، برخی آنان، نسبت به برخی [دیگر] در کتاب خدا، سزاوارترند. براستی که خدا به هر چیزی داناست».

نکته ها و اشاره ها

1. جامعه اسلامی، یک جامعه مداربسته و انحصاری نیست، بلکه درهای آن به سوی همه مؤمنان و مهاجران و مجاهدان آینده نیز گشوده است و همگی جزء جامعه اسلامی به شمار می آیند.

ص:162


1- (1) . علل الشرایع، ص229،عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ج1، ص273؛البحار، ج45، ص295، ح1 و ج52، ص313، ح6؛ تفسیر الصافی، ج1، ص210 و البرهان، ج1، ص191، ح5.

2. قانون ارث در زمان جاهلیت عرب از سه راه «فرزند پسر بودن»، «پسرخواندگی» و «پیمان» بود. در آغاز اسلام نیز به همین روش عمل می شد تا این که قانون «برادری اسلامی» جای آن را گرفت و تنها مهاجران و انصار، که با یک دیگر پیمان برادری بسته بودند، از یک دیگر ارث می بردند و بعد از مدتی ارث اسلامی به خویشاوندان نسبی و سببی تعمیم یافت و قانون نهایی ارث فرود آمد. (1)

3. این آیه به معنایی گسترده از ولایت و اولویت خویشاوندان نسبت به یک دیگر اشاره می کند که شامل مصادیقی هم چون ارث بردن خویشاوندان از هم، اولویت افراد در احکامی مثل غُسل دادن میت و حتی جانشینی امام علی علیه السلام به جای پیامبر صلی الله علیه و آله می شود؛ از این رو در برخی احادیث در مورد امامت فرزندان امام حسین علیه السلام نیز به این آیه استدلال شده است. (2)

امام حسین علیه السلام از مصادیق اولوالارحام

در حدیثی از امام حسین علیه السلام نقل شده که حضرت در مورد آیه (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللّهِ) ؛ (3) «و خویشاوندان، برخی از آنان نسبت به برخی [دیگر]، در کتاب خدا، سزاوارترند» و... فرمودند: از پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد تأویل آیه پرسیدم و ایشان فرمودند: به خدا سوگند غیر از شما (اهل بیت علیهم السلام ) قصد نشده است. شما خویشاوندان هستید هنگامی که من از دنیا رفتم پدرت علی اولی به من و جایگاه من است. و هنگامی که پدرت از دنیا رفت برادرت حسن اولی به آن است و هنگامی که حسن از دنیا رفت تو اولی به آن هستی.

عرض کردم یا رسول الله بعد از من چه کسی اولی به من است؟

حضرت فرمود: فرزندت علی سپس فرزندش محمد سپس فرزندش جعفر سپس فرزندش موسی، سپس فرزندش علی سپس فرزندش محمد سپس فرزندش علی، سپس

ص:163


1- (1) . در آیه فوق و آیه 6 سوره ی احزاب بدین قانون اشاره شده است (تفسیر نمونه، ج7، ص266).
2- (2) . تفسیر صافی، ج2، ص317.
3- (3) . انفال/ 75.

فرزندش حسن سپس فرزندش نهم از فرزندانت که غایب می شود. اینان اولی به این جایگاه هستند و خدا به آنان علم من و فهم من را عطا کرده و طینت آنان از طینت من است چقدر مردمی که مرا در مورد آنان اذیت می کنند خدا شفاعت مرا به آنان نرساند. (1)

عَن مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّیبَانِی، قال: حدّثنا مُحَمَّدِ ابوبکر بْنِ هَارُونَ الدِّینَوَرِی، قال: حدّثنا مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ الْمِصْرِی، قال: حدّثنا عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْغِفَارِی، قال: حدّثنا عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَذَّاءِ، قال: حدّثنا عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی علیهماالسلام «لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی هَذِهِ الْآیةَ: (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللّهِ) 2 سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ عَنْ تَأْوِیلِهَا فَقَالَ: وَاللَّهِ مَا عَنَی بِهَا غَیرَکُمْ، وَأَنْتُمْ أُولُو الْأَرْحَامِ، فَإِذَا مِتُّ فَأَبُوکَ عَلِی أَوْلَی بِی وَبِمَکَانِی، فَإِذَا مَضَی أَبُوکَ فَأَخُوکَ الْحَسَنُ أَوْلَی بِهِ، فَإِذَا مَضَی الْحَسَنُ فَأَنْتَ أَوْلَی بِهِ، قُلْتُ: یا رَسُولَ اللَّهِ فَمَنْ بَعْدِی أَوْلَی بِی؟

قَالَ ابْنُکَ عَلِی أَوْلَی بِکَ مِنْ بَعْدِکَ، فَإِذَا مَضَی فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ جَعْفَرٌ أَوْلَی بِهِ بِمَکَانِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی جَعْفَرٌ فَابْنُهُ مُوسَی أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی مُوسَی فَابْنُهُ عَلِی أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی عَلِی فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ؛ فَإِذَا مَضَی مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ عَلِی أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی عَلِی فَابْنُهُ الْحَسَنُ أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی الْحَسَنُ وَقَعَتِ الْغَیبَةُ فِی التَّاسِعِ مِنْ وُلْدِکَ، فَهَذِهِ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ صُلْبِکَ أَعْطَاهُمُ اللَّهُ عِلْمِی وَ فَهْمِی، طِینَتُهُمْ مِنْ طِینَتِی، مَا لِقَوْمٍ یؤْذُونَنِی فِیهِمْ، لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی». (2)

تحلیل

این حدیث مصداق کامل «اولوالارحام» خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه و آله را بر می شمارد یعنی در این حدیث امام حسین علیه السلام توضیح و تفسیر آیه را از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند و جالب این است که نام دوازده امام علیهم السلام را می برد.

ص:164


1- (1) . بحارالانوار، ج36، ص343، ح209 و تفسیر البرهان، ج3، ص293، ح15 و ...
2- (3) . کفایة الأثر، ص175؛اثباة الهداة، ج2، ص545، ح552؛تفسیر البرهان، ج3، ص293، ح15 و بحارالانوار، ج36، ص434، ح209.

یادآوری: تفسیر این آیه در آیات مربوط به امام حسین علیه السلام نیز ذکر شده که در آن قسمت به صورت کامل مورد بررسی قرار می دهیم.

پیام ها

1- امام حسین علیه السلام و امامان از نسل او از خویشاوندان راستین پیامبر صلی الله علیه و آله هستند.

2- امام حسین علیه السلام و امامان از نسل او اولی به مقام و خلافت پیامبر صلی الله علیه و آله هستند.

11- لزوم محافظت اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام
اشاره

بقره/ 238. (حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتِینَ) ؛ بر [انجام] نمازها و [بخصوص] نماز میانه [ ظهر] مواظبت کنید؛ و برای خدا (فروتنانه و) فرمانبردارانه به پا خیزید.

شأن نزول

حکایت شده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در گرمای نیم روز نماز (ظهر) را با جماعت برپا می کرد و این کار برای (برخی) یاران او سنگین بود. آیه فوق فرو فرستاده شد و اهمیت نماز را به طور کلّی و به ویژه نماز ظهر را گوشزد کرد. (1)

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در مورد « صَلاة وُسطی » (نماز میانه) مفسران احتمالات مختلفی داده اند. با توجّه به ظاهر آیه و شأن نزول و روایاتی که در این زمینه حکایت شد، (2) روشن می شود که مقصود همان نماز ظهر است که اهمیت ویژه ای دارد. البته در برخی احادیث به باطن آیه اشاره شده که مقصود پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام هستند (3) (در ادامه این روایت خواهد آمد)

2. واژه «قانتین» به معنای «پیروی و اطاعت کردن» و نیز به معنای «خضوع و خشوع» در نماز می آید و روایاتی از امام صادق علیه السلام حکایت شده که این واژه در این آیه را به هر دو معنا تفسیر کرده اند؛ پس آیه فوق دستور می دهد که نماز را از روی اطاعت و با فروتنی به جا آورید (و با کسالت و اجبار به سوی نماز نروید). فروتنی با انگیزه اطاعت، عامل روانی

ص:165


1- (1) . مجمع البیان، ج1، ص342.
2- (2) . تفسیر نورالثقلین و البرهان و مجمع البیان ذیل آیه فوق.
3- (3) . تفسیر عیاشی، ج1، ص28.

مهمّی در زمینه محافظت بر نماز و اهمیت دادن به آن است. (1)

3. واژه «حفاظت» در مورد چیزهای ارزشمند به کار می رود که ترک حفاظت آن موجب زیان و خسارت باشد. نماز نیز احتیاج به حفاظت دارد؛ چرا که فراموشی و سهل انگاری در به جا آوردن نماز موجب خسارت است.

امام حسین علیه السلام باطن نماز در قرآن

عن أبی عبد الله علیه السلام ، فی قوله: (حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتِینَ). 2

قال: «الصلوات: رسول الله صلی الله علیه و آله وأمیرالمؤمنین وفاطمة والحسن والحسین علیهم السلام والوسطی: أمیر المؤمنین (وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتِینَ) طائعین للأئم». (2)

تحلیل

قرآن دارای ظاهر و باطن است در ظاهر این آیه به نمازهای روزانه از جمله نماز ظهر اشاره دارد اما باطن آیه براساس روایت فوق به اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام اشاره دارد. شاید در این روایت با الغاء خصوصیت از نماز به حالت پیوند بین خالق و مخلوق توجه شده است که همان طور که نماز عامل این پیوند است، اهل بیت علیهم السلام نیز عامل این پیوند هستند. بنابراین امام حسین علیه السلام یکی از مصادیق باطنی آیه است که لازم است در مورد اهل بیت علیهم السلام و ایشان حفاظت لازم به عمل آید و از دستورات آن ها اطاعت کنند.

پیام

از این آیه با توجه به روایت فوق استفاده می شود که امام حسین علیه السلام همچون نماز عامل پیوند مردم با خداست که لازم است مردم در مورد ایشان محافظت لازم را به عمل آورند و از حسین علیه السلام غافل نشوند و از دستورات ایشان اطاعت کنند.

12- امام حسین علیه السلام و فرزندان معصومش دستگیره محکم الهی
اشاره

بقره/ 256. (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللّهِ

ص:166


1- (1) . ر.ک: تفسیر عیاشی، ج1، ص28؛ بحارالانوار، ج82، ص236؛ تفسیر نورالثقلین و البرهان ذیل آیه.
2- (3) . العیاشی، ج1، ص128، ح421.

فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ) ؛ «هیچ اکراهی در (پذیرش) دین نیست، (چرا که) بیقین (راه) هدایت از گمراهی، روشن شده است. بنا بر این کسی که به (معبودِ) طغیانگر کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، پس بیقین به دستاویزی استوار تمسّک جسته است، که هیچ گسستنی برایش نیست. و خدا شنوای داناست».

شأن نزول

حکایت شده که یکی از اهالی مدینه به نام «حُصَین» دو پسر داشت که تحت تأثیر بازرگانان منطقه شام قرار گرفتند و مسیحی شدند و حتی تصمیم گرفتند که به همراه بازرگانان به طرف شام (سوریه فعلی) رهسپار گردند.

حصین که از این جریان سخت ناراحت شده بود، ماجرا را به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اطلاع داد و از حضرت خواست که آنان را به اسلام باز گرداند و سؤال کرد که آیا می توانم آنان را به اجبار به مذهب خویش باز گردانم؟ (1)

به دنبال این ماجرا آیه فوق فرو فرستاده شد و بیان کرد که: در گرایش به مذهب، اجبار و اکراهی نیست. (2)

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. پس از بیان آن همه دلایل روشن و استدلال های منطقی و معجزات آشکاری که پیامبران آورده اند، نیازی به تحمیل دین نیست؛ چرا که راه رشد و هدایت از راه انحراف جدا شده و آشکار گشته است (3) و هر کس می تواند راه خود را انتخاب کند و اصولاً رشد و کمال انسان در سایه آزادی او تحقق می یابد.

2. دین و مذهب نمی تواند تحمیلی و اجباری باشد؛ (4) چرا که دین از یک سلسله

ص:167


1- (1) . برخی مفسران نقل کرده اند که دو فرزند حصین به عنوان شکایت از پدر نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم آمدند و حصین گفت: من چگونه به خود اجازه دهم که فرزندانم وارد آتش گردند (تفسیر المنار، ذیل آیه).
2- (2) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج2، ص204 و مجمع البیان، ذیل آیه.
3- (3) . واژه «رُشد» از نظر لغت به معنای «راه یابی و رسیدن به واقع» (هدایت) است و واژه «غَیّ» به معنای «انحراف پیدا کردن از حقیقت» و «دور شدن از واقع» (گمراهی) است.
4- (4) . واژه «اکراه» در اصل از ماده «کره» است که اگر در مقابل واژه «حُب» یا هم معناهای آن استعمال شود به معنای ناخشنودی و ناخوشایندی است و اگر در برابر «اختیار» استعمال شود به معنای «اجبار» است.

اعتقادات قلبی ریشه می گیرد و زور و شمشیر و قدرت نظامی می تواند در اعمال و حرکات جسمانی انسان اثر کند، امّا در افکار و اعتقادات بشر اثری ندارد.

3. اکراه و اجبار در اصل پذیرش دین نیست، ولی هرگاه کسی دینی را پذیرفت، لوازم و احکام آن را نیز پذیرفته است و باید ملتزم به آن ها باشد.

پس اگر کسی اسلام را پذیرفت، باید احکام شخصی و اجتماعی آن را رعایت کند و به اعمال علنی خلاف قانون مثل شراب خواری و سرقت اقدام نکند؛ چرا که در اسلام ممنوع است.

4. اسلام که برهان و منطق دارد، نیازی به اکراه و اجبار ندارد؛ و آیه فوق پاسخی است به کسانی که تصور می کنند اسلام در برخی از موارد جنبه تحمیلی و اجباری داشته است. (1)

5. اسلام دین آزادی است و اکراهی در آن نیست، ولی در برخی موارد جنگ و توسل به زور را پذیرفته است که عبارت اند از:

الف) جهاد دفاعی در مقابل کسانی که به مسلمانان حمله می کنند.

ب) جهاد برای کسب آزادی تبلیغ تا مردم بتوانند با شنیدن حق، آزادانه راه و عقیده خود را انتخاب کنند.

ج) جهاد برای محو آثار شرک و بت پرستی، چرا که از نظر اسلام بت پرستی یک دین نیست بلکه یک انحراف و بیماری و خرافه است که باید سرکوب شود تا زنجیرهای اسارت از فکر انسان ها زدوده شوند. (2)

6. واژه «طاغوت» به معنای تعدّی و تجاوز از حدّ است؛ از این رو به هر چیزی که وسیله ای برای تجاوز از حدّ شود، طاغوت می گویند؛ مثل شیطان، بت، تجاوزگران، ستمگران متکبر و هر معبودی غیر از خدا که موجب انحراف گردد. و مقصود از طاغوت در آیه فوق همین معنای عام است. (3)

ص:168


1- (1) . ر.ک: تفسیر المیزان، ذیل آیه.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج2، ص206 - 208.
3- (3) . «طاغوت» صیغه مبالغه از «طغیان» به معنای «تجاوز از حدّ» است.

7. تا زمانی که طاغوت ها نفی نشوند، توحید جلوه گر نمی شود؛ اوّل کفر و انکار طاغوت لازم است و بعد ایمان به خدا؛ همان گونه که در کلمه «لا إله إلاّ اللّه» نیز اوّل نفی معبودهای دروغین و سپس اعتراف به معبود حقیقی آمده است و این شرط ورود به اسلام است.

8 . واژه « عُروة الوثقی » یعنی دستگیره محکم، کسی که به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، از نظر روانی و روحی نیرویی در وجود او پدید می آید که از نمودهای دستگیره محکم الهی است. در روایات آمده است که از مصادیق « عروة الوثقی » اتصال به اولیای خدا و امامان اهل بیت علیهم السلام است و از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله حکایت شد که به علی علیه السلام فرمود: تو دستگیره محکم هستی. (1)

البته دستگیره ای که انسان به آن دست می یازد، باید محکم باشد ولی محکم گرفتن آن نیز شرط است.

امام حسین علیه السلام و فرزندانش خوشه های درخت کوثر

عن الرضا عن آبائه علیهم السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله : «الأئمة من ولد الحسین، من أطاعهم فقد أطاع الله، ومن عصاهم فقد عصی الله، هم العروة الوثقی، وهم الوسیلة إلی الله عزّوجلّ». (2)

عن أبی جعفر علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله : من أراد أن یتمسّک بعروة الله الوثقی ألتی قال الله عزوجلّ فی کتابه فلیتوال علی بن أبی طالبٍ والحسن والحسین فإنّ الله تبارک وتعالی یحبّهما من فوق عرشه. (3)

تحلیل

در آیه فوق ایمان به خدا را دستگیره محکم الهی معرفی کرده است و در روایات فوق الذکر مصادیق این دستگیره را ذکر کرده است که از جمله آن ها امام حسین علیه السلام و امامان بعد از ایشان هستند که ایمان عملی به آنان یعنی پیروی از آن ها موجب می شود که انسان در مسیر ایمان الهی قرار گیرد. هر کس نافرمانی آنان کند خدا را نافرمانی کرده است چرا

ص:169


1- (1) . «انت العروة الوثقی» تفسیر برهان، ج1، ص141.
2- (2) . عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ج2، ص58، ح216؛البحار، ج36، ص244، ح54؛البرهان، ج1، ص243، ح6 و نورالثقلین، ج1، ص263، ح1057.
3- (3) . کامل الزیارات، ج51، ص6 و البحار، ج43، ص270، ح31.

که آنان دستورات الهی را ابلاغ می کنند. آری آنان وسیله نزدیکی مردم به خدا هستند.

پیام

از این آیه با توجه به روایات فوق استفاده می شود که امام حسین علیه السلام و پدرش و فرزندان معصومش دستگیره های محکم الهی هستند. هر کس می خواهد به دستگیره الهی چنگ زند و نجات یابد به حسین علیه السلام تمسک جوید و از او پیروی کند.

13- امام حسین علیه السلام و فرزندانش خوشه های درخت کوثر:
اشاره

بقره/ 261. (مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ) ؛ «مثال کسانی که اموالشان را در راه خدا مصرف می کنند، همانند مثال دانه ای است که هفت خوشه برویاند؛ که در هر خوشه ای، صد دانه باشد؛ و خدا [آن را] برای هر کس بخواهد دو [یا چند] برابر می کند؛ و خدا گشایشگری داناست».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. یکی از راه های آموزش و تربیت انسان ها، استفاده از تشبیه و تمثیل است و قرآن کریم بارها از این شیوه آموزشی برای بیان بهتر مطالب استفاده کرده است و در آیه فوق نیز برای بیان عظمت انفاق و پاداش آن و تأثیر آن در رشد انفاق کننده، آن را به دانه ای تشبیه می کند که در زمین کشت می کنند و هفت خوشه می رویاند که بر هر خوشه صد دانه است. آری، هر چه در راه خدا بخشیده شود، هفتصد برابر می شود.

2. منظور از انفاق در این آیه، مصرف اموال در راه جهاد یا بخشش به مردم و انجام کارهای نیک است و شامل هر مصرف نیکی می شود و در روایات نیز به عمومیت معنای آیه اشاره شده است. (1)

3. افراد انفاق کننده به دانه تشبیه شده اند، در حالی که باید انفاق آن ها به دانه تشبیه شود، نه خود آنان.

این مطلب اشاره به آن است که عمل هر انسان پرتوی از وجود اوست و هر قدر عمل

ص:170


1- (1) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج2، ص234 و مجمع البیان، ذیل آیه (البته برخی مفسران، انفاق در این آیه را مخصوص جهاد می دانند، ولی عبارت آیه مطلق است و احادیث مذکور شاهدی برای عدم اختصاص است).

توسعه پیدا کند، در حقیقت وجود انسان توسعه یافته است؛ یعنی انفاق کنندگان و نیکوکاران هم چون بذرهای پرثمری هستند که به هر طرف ریشه و شاخه می گسترانند و همه جا را زیر بال و پر خویش می گیرند.

4. تشبیه به هفتصد دانه یک تشبیه واقعی است نه فرضی؛ چرا که در برخی مناطق، گندم هایی رشد می کند که از هر بوته اش بیش از هزار دانه گندم می روید؛ (1) و پاداش انفاق در راه خدا نیز واقعی است؛ یعنی خدا به اموالی که در راه او بخشش می شود هفتصد برابر برکت و پاداش می دهد.

5. آیه فوق اشاره می کند که انفاق زمانی ارزشمند است که در راه خدا و مستمر باشد؛ (2) بنابراین، بخششی که برای ریاکاری و بدون نیت خالص باشد ارزش ندارد و بخشش مقطعی نیز ارزش کم تری دارد.

6. امروزه برخی مردم در کمال فقر و تهی دستی به سرمی برند و عده ای دیگر که ثروتمندند باز هم به انباشت اموال مشغول اند. این فاصله طبقاتی روز به روز بیش تر می شود و با این که دانشمندان و مکتب های اقتصادی جهان همواره به فکر چاره اند امّا هنوز این مشکل حل نشده است.

یکی از اهداف اسلام، رفع اختلافات غیرعادلانه اجتماعی است و وجوب مالیات های اسلامی، مثل زکات و خمس و تشویق به انفاق، وقف و قرض الحسنه در همین راستاست؛ بنابراین آیه فوق دستوری نجات بخش برای بشریت امروز است.

7. در جمله آخر آیه اشاره به وسعت علم و قدرت پروردگار و آگاهی او از همه چیز شده است، تا انفاق کنندگان بدانند که او، هم از عمل و نیات آن ها آگاه است و هم قادر است همه گونه برکت به آن ها بدهد.

ص:171


1- (1) . در برخی مطبوعات گزارش شد که در یک سال پرباران در بوشهر ایران، بوته های گندمی رویید که در هر بوته حدود چهار هزار دانه گندم بود. و نیز به گزارش تفسیر مراغی، در مصر هم وجود این خوشه ها تأیید شده است (ر.ک: تفسیر نمونه، ج2، ص235).
2- (2) . واژه «ینفقون» مضارع است و دلالت بر استمرار دارد.
امام حسین علیه السلام و فرزندانش باطن خوشه های پربار در قرآن

عن المفضل بن محمد الجعفی، قال: سألت أبا عبد الله عن قول الله: (کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ). 1 قال: «الحبة: فاطمة علیهاالسلام ، و السبع سنابل: سبعة من ولدها، سابعهم قائمهم».

قلت: الحسن علیه السلام ؟ قال: «الحسن إمام من الله مفترض طاعته، و لکن لیس من السنابل السبعة، أولهم الحسین علیه السلام ، و آخرهم القائم».

فقلت: قوله: (فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ). 2 قال: یولد الرجل منهم فی الکوفة مائة من صلبه، و لیس ذلک إلا هؤلاء السبع». (1)

تحلیل

قرآن دارای ظاهر و باطنی است، ظاهر آیه فوق بخشش اموال است اما بر اساس روایت فوق باطن آیه شامل افراد نیز می شود، حضرت فاطمه علیهاالسلام دانه کوثر پیامبر صلی الله علیه و آله بود که در راه خدا کشت شد و خوشه ای پربار همچون حسین علیه السلام از او متولد شد که امامان معصوم از نسل ایشان پدید آمد. شاید در روایت فوق از ظاهر مالی آیه الغاء خصوصیت شده که شامل هر موجود پربرکت گردد که در این صورت فاطمه علیهاالسلام و امام حسین علیه السلام و فرزندانش از مصادیق مهم باطن آیه است. چرا که تاکنون علاوه بر امامان معصوم علیهم السلام ده ها میلیون نفر سادات از نسل فاطمه علیهاالسلام پدید آمده اند. لازم به ذکر است که کلمه «هفت» و «ضد» در این آیه برای مبالغه است. از این رو اگر در روایت بر فرزندان امام حسین علیه السلام تا امام عصر علیه السلام تطبیق شده است عدد حقیقی مراد نبوده است.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایت استفاده می شود که امام حسین علیه السلام شجره پربرکتی است از نسل کوثر فاطمه علیهاالسلام که شاخه ها و فروع زیادی داشته و خواهد داشت.

دوم: سوره آل عمران

اشاره

ص:172


1- (3) . العیاشی، ج1، ص147، ح480؛البرهان، ج1، ص253، ح6؛نورالثقلین، ج1، ص282، ح1106 و کنزالدقائق، ج2، ص435.
14- اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام آگاه به تأویل قرآن
اشاره

آل عمران/ 7. ( هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاّ أُولُوا الْأَلْبابِ ) ؛ «او کسی است که بر تو، [این] کتاب را فرو فرستاد؛ که قسمتی از آن آیات «محکم» است، که آن ها اساس این کتابند. و قسمتی دیگر متشابهاتند. و امّا کسانی که در دل هایشان کژی است پس برای فتنه جویی و طلب باز گرداندنش (به دلخواه خود) به دنبال متشابهات آن می روند. و حال بازگشتگاه (مقاصد)ش را جز خدا و استواران در دانش نمی دانند. (آنان که) می گویند: «به آن [قرآن] ایمان آوردیم، همه (آیات محکم و متشابه) از جانب پروردگار ماست، » و جز خردمندان یاد آور نمی شوند».

شأن نزول

داستان نزول این آیه به دو صورت حکایت شده است:

نخست این که برخی از یهودیان با استفاده از حساب ابجَد و حروف مقطعه «الم» خبر می دادند که دوران بقای امّت اسلام هفتاد و یک سال است و پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان اعتراض کردند و آیه فوق نازل شد. (1)

دوّم آن که برخی مسیحیان با دست آویز قراردادن برخی از تعبیرات قرآن (مثل کلمة اللّه) در مورد حضرت مسیح علیه السلام ، می خواستند برای مسأله تثلیث و خدا بودن عیسی علیه السلام سوء استفاده کنند و آیات صریح قرآن را نادیده انگارند. آیه فوق نازل شد (2) و به آنان پاسخ داد.

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مقصود از آیات محکم، آیاتی است که دارای مفهوم روشن است، به قدری که جای گفت وگو و بحث در معنای آن نیست؛ (3) مثل آیه «قُل هو اللّه أحد»؛ «بگو او خدای یگانه است.»

ص:173


1- (1) . ر. ک : معانی الاخبار، ج23؛ تفسیر عیاشی، ج1، ص27 و نور الثقلین، ج1، ص313.
2- (2) . ر. ک : تفسیر فی ظلال القرآن، ج1، ص369.
3- (3) . واژه «محکم» در اصل از «اِحکام» به معنای «ممنوع ساختن» گرفته شده است؛ از این رو به موضوعات پایدار و استوار «محکم» می گویند، چرا که عوامل نابودی را از خود می رانند و نیز به سخنان روشن و قاطع که هرگونه احتمال خلافی را از خود دور می سازند، «محکم» گویند. محکمات قرآن اعم از نصوص و ظواهر است.

البته بیش تر آیات قرآن محکم هستند و معنای روشنی دارند.

2. مقصود از متشابهات قرآن، آیاتی است که در ابتدای نظر معنای پیچیده ای دارند و احتمالات متعددی در آن ها وجود دارد و با توجه به آیات محکم، تفسیر آن ها روشن می شود. (1) مثل آیه (یَدُ اللّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ) 2 که در ظاهر یعنی «دست خدا بالای دست های آنهاست.»، در حالی که خدا دست ندارد و مقصود از «دست» در این جا «قدرت» است.

البته آیات متشابه قرآن، اندک و معمولاً درباره صفات خدا هستند (2) و معنای آن ها نیز با مراجعه به محکمات قرآن روشن می شود.

3. به آیات محکم قرآن «اُمُّ الکتاب» می گویند؛ چون اساس و ریشه و مادر آیات دیگرند؛ (3) و آیات متشابه را استواران در علم و دانشمندان الهی، به آیات محکم برمی گردانند تا معنای آن ها روشن شود؛ و این یکی از گونه های تفسیر قرآن به قرآن است. آری قرآن نظام معنایی به هم پیوسته دارد و با ردّ متشابهات به محکمات تفسیر می شود و این، روشمند بودن فهم و منطق تفسیر قرآن را نشان می دهد.

در روایتی از امام رضا علیه السلام حکایت شده است که: هر کس آیات متشابه را به آیات محکم بازگرداند، به راه راست هدایت شده است. (4)

4. در این جا ممکن است این پرسش مطرح شود که اگر قرآن کتاب نور و حق است و برای هدایت عموم مردم آمده است چرا آیات متشابه دارد؟

اولاً، الفاظ و عبارت های معمولی انسان ها برای جهان مادی و نیازمندی های آن به وجود آمده است و گویای مفاهیم خارج از این جهان نیست، پس نارساست و از این

ص:174


1- (1) . واژه «متشابه» در اصل به معنای چیزی است که قسمت های مختلف آن، شبیه به یکدیگر است، به همین جهت به جمله ها و کلماتی که معنای پیچیده دارند و گاهی احتمالات مختلف در باره آن ها داده می شود، متشابه گویند.
2- (3) . برخی قرآن پژوهان بزرگ معاصر، تعداد آیات متشابه قرآن را حدود دویست عدد ذکر کرده اند (ر.ک: التمهید فی علوم القرآن، ج3، ص14).
3- (4) . واژه «اُمّ» به معنای اصل و اساس هر چیزی است و به مادر خانواده «اُم» گویند؛ زیرا ریشه خانواده و پناهگاه فرزندان است و فرزند به او رجوع می کند.
4- (5) . تفسیر صافی، ج1، ص319.

روست که تعبیرات متشابهی هم چون «شنوا» و «بینا» را برای خدا به کار می بریم، در حالی که خدا چشم و گوش ندارد.

ثانیاً، حقایق ماورای طبیعی بسیاری وجود دارد که ما به سبب محصور بودن در زمان و مکان، قادر به درک آن نیستیم و از این روست که تعبیرات در مورد بهشت و دوزخ متشابه می شود.

ثالثاً، یکی از اسرار وجود متشابهات در قرآن، به کار انداختن قوه تفکر بشر است.

رابعاً، در برخی احادیث آمده است که وجود آیات متشابه، این فایده را دارد که مردم را به سوی استواران (راسخان) در علم رهنمون می شود تا از علوم پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام و دست پروردگان آنها، به عنوان رهبران و دانشمندان الهی و معلمان بشریت، استفاده کنند.

پیر را بگزین که بی پیر این سفر هست بس پر آفت و خوف و خطر

5. واژه «تأویل» در لغت به معنای «بازگشت دادن چیزی» است؛ و به هدف رساندن هر کار یا سخنی را تأویل می نامند. هم چنین به هدف نهایی کاری که روشن نبوده، (1) واقعیت خارجی خوابی که دیده شده (2) و به اسرار و مفاهیم خاص سخن انسان که هدف نهایی آن سخن است، تأویل گویند.

و تأویل در آیه فوق به این معناست که کسی برای گمراه کردن دیگران از پیش خود تفسیر و توجیه نادرستی برای آیات متشابه بسازد.

پس مقصود آیه فوق این است که افراد منحرف، با اغراض فاسد، می خواهند آیات متشابه را به شکلی غیر از آنچه هست تفسیر و توجیه کنند. (3)

6. مقصود از «استواران در علم» ثابت قدمان و صاحب نظران در علم و دانش اند.

البته مفهوم این کلمه وسیع است و همه دانشمندان و متفکران را در بر می گیرد؛ امّا همان طور که در روایات آمده است، کامل ترین مصداق استواران در علم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و

ص:175


1- (1) . (ذلِکَ تَأْوِیلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً) (کهف/ 8).
2- (2) . (هذا تَأْوِیلُ رُءْیایَ مِنْ قَبْلُ ) (یوسف/ 100).
3- (3) . در مورد تأویل معانی متعددی ذکر شده است؛ ر. ک : منطق تفسیر قرآن (1)، از نگارنده.

ائمه اطهار علیهم السلام هستند (1) که از همه اسرار قرآن آگاه اند و دیگران، هر یک به اندازه دانش خود از قرآن بهره می برند. (2)

امام حسین علیه السلام از مصادیق اکمل راسخان در علم و آگاهان به تأویل قرآن

وعنه: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن الحسین بن سعید، عن النضر بن سوید، عن أیوب بن الحر و عمران بن علی، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: «نحن الراسخون فی العلم، و نحن نعلم تأویله» . (3)

تحلیل

آیه فوق از راسخان و استواران در علم سخن می گوید و در احادیث مصادیق کامل این راسخان را پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام معرفی می کند که به تأویل قرآن و تمام مراتب بطون آگاه اند. آری در طول تاریخ اسلام همه مفسران قرآن از سفر علمی اهل بیت علیهم السلام بهره برده اند و می برند.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایات استفاده می شود که عالمان واقعی به تمام مراتب ظاهر و باطن قرآن، اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام هستند و بهره برداری کامل از بطون قرآن و فهم تأویل های آن در پرتو نور آنان ممکن است.

15- امام حسین علیه السلام از برگزیدگان نسل ابراهیم علیه السلام
اشاره

آل عمران/ 33 و 34. ( إِنَّ اللّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ) ؛ «در واقع خدا، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان (برتری داد، و) برگزید. در حالی که [آنان] نسلی بودند که برخی آن ها از برخی [دیگر]ند. و خدا شنوای داناست».

ص:176


1- (1) . ر. ک : نور الثقلین؛ و برهان، ذیل آیه.
2- (2) . برخی مفسران مثل علامه طباطبایی در المیزان، جمله «والراسخون فی العلم» را عطف به ما قبل نمی دانند و نتیجه آن می شود که تأویل آیات را فقط خدا می داند. برخی مفسران مثل صاحب تفسیر نمونه، جمله فوق را عطف به واژه «اللَّه» می دانند و نتیجه آن می شود که خدا و راسخان در علم هر دو تأویل آیات را می دانند؛ و هر دو گروه دلایلی دارند. البته دیدگاه دوّم، بهتر به نظر می رسد. هر چند که در نتیجه بحث تفاوتی ندارد چون علامه طباطبایی نیز علم راسخان در علم مثل پیامبر صلی الله علیه و سلم و ائمه علیهم السلام را به تأویل آیات قبول دارد لیکن آن را از طریق احادیث می پذیرد نه عطف آیه.
3- (3) . البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص597.

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. خدای متعال پیامبران را هم از نظر تکوینی (وجودی) و هم از نظر تشریعی (قانونی و قراردادی) از جهانیان برگزید؛ یعنی از آغاز، آفرینش آنان را آفرینش ممتازی قرار داد، تا زمینه مساعدی برای هدایت نوع بشر به وجود آید - هر چند در پیمودن راه حق مجبور نبودند - سپس به خاطر اطاعت فرمان خدا و تقوا و تلاش آن ها در راه هدایت انسان ها، یک نوع امتیاز اکتسابی و قانونی به دست آوردند که با امتیاز ذاتی آن ها آمیخته شد و به صورت «انسان های برگزید» (1) درآمدند.

2. در این جا این پرسش مطرح می شود که آیا قرار دادن امتیاز ذاتی برای پیامبران یک نوع تبعیض به شمار نمی آید؟

پاسخ آن است که آفرینش نظام مند، چنین تفاوتی را ایجاب می کند.

همان گونه که در بدن انسان هم سلول های ظریف چشم مورد نیاز است و هم سلول های سخت استخوان، و یکسان بودن آن ها نظام ساختمان بدن را در هم فرو می ریزد، در بین انسان ها نیز لازم است تفاوت هایی باشد.

البته این امتیاز پیامبران همراه با مسئولیتی عظیم است؛ یعنی به همان نسبت که رهبران بشر امتیاز دارند، مسئولیت نیز دارند.

از این گذشته، دارا بودن امتیازات ذاتی برای نزدیکی انسان به خدا کافی نیست و باید با امتیازات اکتسابی همراه باشد.

3. قرآن کریم در این آیه در صدد شمارش تمام برگزیدگان و پیامبران خدا نیست، بلکه به جمعی از آن ها اشاره دارد و برگزیدگان خاندان ابراهیم علیه السلام ، شامل موسی و عیسی علیهماالسلام و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز می شود، (2) هر چند این تعبیرات شامل تمام فرزندان ابراهیم و عمران علیهماالسلام نمی شود، چرا که همه آن ها برگزیده نیستند و حتی ممکن است در بین آن ها کافر نیز وجود داشته باشد. اشاره مجدد به مریم و عیسی علیهماالسلام در تعبیر «آل عمران» بدان جهت است که این آیه مقدمه ای برای شرح حال آنان در آیات بعد است.

ص:177


1- (1) . واژه «اِصطَفی» از ریشه «صَفْو» (خالص چیزی) و به معنای انتخاب کردن قسمت خالص چیزی است.
2- (2) . واژه «آل» از واژه «اهل» گرفته شده است، امّا آل معمولاً به نزدیکان افراد بزرگ و شریف گفته می شود ولی اهل، معنای وسیع تری دارد و بر همه اطلاق می شود و، در ضمن، واژه آل به افراد انسان اضافه می شود (مثل آل محمّد) ولی اهل به زمان و مکان نیز اضافه می شود (مثل اهل شهر).

4. در تاریخ، سه تن با نام عمران مشهور بودند: پدر مریم و پدر موسی و پدر علی علیهم السلام که در این جا مقصود پدر مریم علیهاالسلام است که در آیات بعد شرح حال او می آید.

5. در برخی تفاسیر قرآن به آیه فوق برای معصوم بودن پیامبران و اهل بیت علیهم السلام استدلال شده است. (1) چرا که خدای متعال هرگز افراد گناهکار و آلوده به شرک، کفر و فسق را انتخاب نمی کند و اهل بیت علیهم السلام نیز از برگزیدگان نسل آل ابراهیم هستند.

6. مقصود از واژه «العالمین» در این جا مجموعه جامعه انسانیت در طول تاریخ است؛ یعنی پیامبران فوق از تمام ملّت ها برگزیده شدند و بر تمام مردم جهان در طول تاریخ برتری دارند. آری، همه انسان ها در یک سطح نیستند و خدای حکیم بعضی از آن ها را به رهبری و پیامبری مردم برگزیده است.

7. پیامبران برگزیده الهی از نظر تسلیم بودن، پاکی، تقوا و تلاش برای راه نمایی بشر، همانند یکدیگر و هم چون نسخه های متعدد یک کتاب بودند که هر یک از دیگری اقتباس شده باشند. (2)

8. خدا مراقب کوشش ها و فعالیت های پیامبران است و سخنان آنان را می شنود و از اعمال آنان آگاه است. این جمله به مسئولیت های سنگین برگزیدگان، در برابر خدا و خلق اشاره دارد.

امام حسین علیه السلام مصداق آل ابراهیم و برگزیده الهی

فقال النبی صلی الله علیه و آله یا عائشة! أو ما علمت (إِنَّ اللّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ) 3 وعلیا و الحسن و الحسین و حمزة و جعفر و فاطمة و خدیجة عَلَی الْعالَمِین. (3)

أقبل رجلٌ آخر من عسکر عمر بن سعدٍ یقال له: محمّد ابن أشعث بن قیس الکندی للحسین علیه السلام : یا حسین بن فاطمة ایة حرمة لک من رسول - الله لیست لغیرک؟ فتلا الحسین علیه السلام هذه الایة (إِنَّ اللّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ) 5 الایة: ثمّ قال: والله ان محمدا لمن آل إبراهیم والعترة الهادیة لمن آل محمد.

ص:178


1- (1) . تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه فوق و تفسیر صافی، ج1، ص329.
2- (2) . واژه «ذُریّه» از ریشه «ذَر» به معنای آفرینش، و در اصل به معنای فرزندان کوچک است، ولی گاهی به فرزندان بدون واسطه و با واسطه نیز گفته می شود.
3- (4) . آل عمران/ 33-34.

تحلیل

در این آیه به برگزیدگان الهی اشاره شده است که یک قسم از آن ها آل ابراهیم علیه السلام هستند و روایات فوق به مصادیق آیه اشاره کرده است چون اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام از برگزیدگان نسل ابراهیم علیه السلام هستند و نیز از «ذریه» ایشان به شمار می روند. پس این روایات تفسیر آیه را از باب جری و تطبیق بیان می کند.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایات استفاده می شود که خدا امام حسین علیه السلام را بر تمام جهانیان برگزیده و برتری بخشیده است. پس لازم است که همه بشریت ارزش این گوهر را بدانند.

16- امام حسین علیه السلام در جریان مباهله
اشاره

آل عمران/ 61. ( فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ ) ؛ «و هر گاه بعد از دانشی که تو را [حاصل] آمده، (باز) کسانی در (مورد) آن با تو به بحث (و ستیز) برخیزند، پس بگو: «بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و خودمان و خودتان، را دعوت کنیم، سپس مباهله می کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می دهیم».

شأن نزول

در روایات اسلامی آمده است که وقتی سخن از مباهله بین پیامبر صلی الله علیه و آله و مسیحیان شد، نمایندگان مسیحیان نجران از پیامبر مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند و مشورت کنند؛ و نتیجه مشاوره آن ها این شد که اگر مشاهده کردید محمد با جمعیت زیاد و جار و جنجال به مباهله آمد، نترسید و با او مباهله کنید، زیرا حقیقتی در کار او نیست و از این رو متوسّل به غوغاسازی شده است؛ و اگر مشاهده کردید که محمد با افراد محدود و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد، از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است و بدانید که او پیامبر خداست.

هنگامی که همگان در روز موعود به میعادگاه آمدند، دیدند پیامبر صلی الله علیه و آله فرزندش حسین را به آغوش دارد و دست حسن را گرفته و علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام همراه او هستند و به آن ها سفارش می کند که هرگاه من دعا کردم شما «آمین» بگویید.

ص:179

مسیحیان با دیدن این صحنه سخت به وحشت افتادند و از مباهله صرف نظر کردند. و حاضر به مصالحه شدند و با پذیرش شرایط مسلمانان تسلیم شدند. (1)

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در اصطلاح قرآن مباهله به معنای نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است؛ (2) یعنی چند نفر که درباره یک مسأله مهم مذهبی اختلاف دارند، در یک محل جمع شوند و به درگاه خدا تضرّع کنند و از او بخواهند که دروغ گو را لعنت نماید و مجازات کند.

2. جریان مباهله پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با مسیحیان نجران، نشانه ایمان و راستی دعوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود. اگر کسی به کار و دعوت خود و نتیجه مباهله ایمان نداشته باشد، اقدام به این کار نمی کند؛ چرا که اگر دعای او به اجابت نرسد و مخالفان در همان صحنه به مجازات الهی گرفتار نشوند، نتیجه ای جز رسوایی نخواهد داشت. از این روست که گفته اند جریان مباهله یکی از نشانه های صدق دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله است.

3. آخرین برگ برنده مؤمنان واقعی دعاست. چنانچه کسی در برابر منطق و استدلال و معجزه تسلیم حق نشد، می توان از غیب کمک گرفت و با او به مبارزه ای معنوی برخاست. اما رتبه دعا و نفرین در مبارزه با دشمن، بعد از منطق و استدلال قرار دارد. (3)

4. آیه فوق فقط به مباهله پیامبر صلی الله علیه و آله و مسیحیان نجران اشاره می کند، اما مباهله در برابر مخالفان یک حکم عمومی است؛ یعنی چنانچه استدلال های افراد باایمان و پارسا بر دشمن تأثیرگذار نشد، می توانند مخالفان را به مباهله دعوت کنند. در این مورد روایاتی نیز در منابع اسلامی حکایت شده است. (4)

ص:180


1- (1) . ر.ک: مجمع البیان، ج2، ص762 و تفسیر المیزان، ج3، ص257 (در منابع و تفاسیر متعدد شیعه و اهل سنت جریان مباهله نقل شده است که آدرس های آن ها خواهد آمد).
2- (2) . واژه «مباهله» در لغت از ریشه «بَهْل» به معنای رها کردن است و ابتهال در دعا به معنای تضرّع و واگذاری کار به خداست و اگر گاهی آن را به معنای «هلاکت و لعن و دوری از خدا» گرفته اند، به خاطر آن است که واگذار کردن بنده به حال خود، این نتایج را به دنبال می آورد.
3- (3) . تفسیر نور، ج2، ص86.
4- (4) . ر.ک: نور الثقلین، ج1، ص351 و تفسیر نمونه، ج2، ص447. از علامه طباطبایی رحمه الله نیز حکایت شده که می فرمودند اگر مخالفان اسلام بخواهند، مسلمانان در این عصر نیز حاضر به مباهله هستند (ر.ک: اعجاز قرآن، ص128).

5. مباهله در روز بیست و چهارم یا بیست و پنجم ماه ذی الحجه، در محلی بیرون از شهر مدینه واقع شد که اکنون داخل شهر مدینه قرار دارد و مسجدی به نام «مسجد الاجابه» به جای آن ساخته شده که تقریباً در یک کیلومتری مسجد النبی صلی الله علیه و آله است.

6. در آیه فوق، فاطمه علیهاالسلام در کنار مردان مطرح است. این نشان می دهد که زنان در مواقع حساس تاریخ اسلام حضور داشته و به سهم خود در پیش برد اهداف اسلامی کمک کرده اند.

7. آیه فوق و شأن نزول آن نشان می دهد که در مباهله، که نوعی دعاست، شخصیت افراد مهم تر از تعداد آنهاست؛ از این رو پیامبر صلی الله علیه و آله تعدادی اندک اما بسیار بزرگوار و با شخصیت و عزیز را برای مباهله به همراه برد.

8 . واژه لعنت به معنای دوری از رحمت الهی است، و از این آیه استفاده می شود که دروغ گویان مستحق لعنت الهی اند، یعنی از رحمت الهی دور می شوند.

امام حسن و حسین علیهماالسلام مصداق انحصاری «أبنائنا»

مفسران و محدثان شیعه و اهل سنت تصریح کرده اند که آیه مباهله در حقّ اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است؛ یعنی مقصود از واژه «فرزندان ما» همان حسن و حسین علیهماالسلام و مقصود از واژه «زنان ما» همان فاطمه علیهاالسلام و مقصود از «جان های ما» همان علی علیه السلام است (1) و در این مورد روایات فراوانی حکایت شده است. (2)

و برخی مفسران این آیه را قوی ترین دلیل فضیلت اهل بیت علیهم السلام می دانند. (3) این مزیتی است که هیچ کس بر اهل بیت علیهم السلام در آن پیشی نگرفته و هیچ انسانی به این فضیلت نرسیده است. (4)

ص:181


1- (1) . واژه های «ابنائنا و نسائنا و انفسنا» در آیه فوق جمع است، ولی مقصود همان علی علیه السلام ، فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام هستند؛ چرا که اولاً شأن نزول قطعی در این مورد وجود دارد؛ و ثانیاً، در قرآن و کلام عرب گاهی کلمات جمع برای مفرد و تثنیه به کار می رود (ر.ک: تفسیر نمونه، ج2، ص444 - 445).
2- (2) . ر.ک: صحیح مسلم، ج7، ص120؛ مسند احمد بن حنبل، ج1، ص185؛ تفسیر طبری، ج3، ص192 ذیل آیه؛ مستدرک حاکم، ج3، ص150؛ مفاتیح الغیب، ج8، ص85؛ کشاف، ج1، ص193 و... که از منابع مهم اهل سنت هستند. علامه طباطبایی در المیزان، ج3، ص257 می نویسد: «ماجرای مباهله را 51 نفر از صحابه به اتفاق نظر نقل کرده اند». قاضی نور الله شوشتری نیز، در کتاب احقاق الحق، ج3، ص46 - 76 نام شصت نفر از بزرگان اهل سنت را می برد که این جریان را نقل کرده اند.
3- (3) . این سخن زمخشری که از مفسران بزرگ اهل سنت در تفسیر کشاف است.
4- (4) . این سخن از امام رضا علیه السلام حکایت شده که در مجلس مأمون گفتند (ر.ک: عیون اخبار الرضا، ج1، ص231).

آیه فوق با تعبیر «أبناءَنا» که «حسن و حسین علیهماالسلام را فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله خواند» در حقیقت بر یک تفکر جاهلی عرب خط بطلان کشید؛ چرا که آنان فرزندان دختر را فرزند حقیقی انسان نمی دانستند و تنها فرزندان پسر (نوه پسری) را فرزند خود می دانستند.

تحلیل

دلالت آیه بر این مصادیق از جمله امام خمینی رحمه الله بر اساس روایات می تواند از باب جری و تطبیق باشد. اما از آنجا که مصداق آیه در این موارد منحصر است می توانیم بگوییم تفسر آیه با توجه به شأن نزول همین مصادیق است.

پیام

از این آیه با توجه به احادیث شأن نزول استفاده می شود که اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام جایگاه ویژه ای نزد خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله داشته اند که با حضور آن ها می توان مباهله برگزار کرد و به برکت آن ها دعا علیه مخالفان اسلام مستجاب است و نیز استفاده می شودکه امام حسین علیه السلام فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله به شمار می رود. پس هر کس امام حسین علیه السلام را بزرگ دارد و دوست بدارد فرزند به پیامبر صلی الله علیه و آله احترام گذاشته است و هر کس به او آزار رساند به فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله آزار رسانده است.

17- قاتلان امام حسین علیه السلام در نسل های بعدی
اشاره

آل عمران/ 183. ( الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ عَهِدَ إِلَیْنا أَلاّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتّی یَأْتِیَنا بِقُرْبانٍ تَأْکُلُهُ النّارُ قُلْ قَدْ جاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّناتِ وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ) ؛ «کسانی که گفتند: «در حقیقت خدا از ما پیمان گرفته که به هیچ فرستاده ای ایمان نیاوریم، تا برای ما قربانی ای بیاورد، که آتش آن را بخورد.» بگو: «بیقین پیش از من، فرستادگانی با دلیل های روشن، و با آنچه گفتید، به سراغ شما آمدند، پس اگر راستگو هستید، چرا آنان را کشتید»؟!».

شأن نزول

حکایت شده که برخی از بزرگان یهود به حضور پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله رسیدند و گفتند: خدا در تورات از ما پیمان گرفته است به کسی که ادعای نبوت کند ایمان نیاوریم، مگر این که برای ما حیوانی قربانی کند و آتشی (از آسمان) آید و آن را بسوزاند. اگر تو نیز چنین کنی، ما به تو ایمان می آوریم.

ص:182

آیه فوق و آیه بعد از آن به همین مناسبت فرو فرستاده شد و به آنان پاسخ داد که این نوعی بهانه جویی است. (1)

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مفسران نوشته اند: یهودیان ادعا می کردند پیامبران الهی برای اثبات حقّانیت خود حتماً باید معجزه ای مخصوص داشته باشند و حیوانی را قربانی کنند که به وسیله آتش آسمانی در برابر مردم بسوزد. (2)

اما یهودیان با طرح این مطلب بهانه جویی و لجاجت می کردند و در واقع، معجزه نمی خواستند.

تاریخ گذشته یهود نیز به خوبی ثابت می کرد که آنان هرگز قصد تحقیق نداشتند، بلکه برای فرار از پذیرش اسلام، هر روز بهانه می گرفتند و پیشنهاد جدیدی ارائه می کردند و اگر پیشنهاد آنان انجام می شد، باز ایمان نمی آوردند و حتی در کتاب های خود، نشانه های پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را خوانده بودند، اما از قبول حق سرباز می زدند.

2. مفسران در مورد کشتن پیامبران توسط یهودیان دو احتمال داده اند:

الف) مقصود کشتن پیامبران الهی، مثل حضرت زکریا و یحیی، به دست آنان باشد. (3)

ب) مقصود افشای اسرار پیامبران الهی باشد که زمینه کشتن آن ها را به دست ستمگران آماده می کرد. که مطلب دوم از امام صادق علیه السلام حکایت شده است. (4)

ص:183


1- (1) . تفسیر صافی، ج1، ص405 و تفسیر نمونه، ج3، ص197.برخی از مفسران مثل صاحب تفسیر المنار بر آن اند که مقصود آن نبود که آتشی اعجازآمیز از آسمان فرود آید و قربانی را بسوزاند، بلکه منظور آن بود که در دستورات مذهبی یهود، یک نوع قربانی به نام قربانی سوختنی بود، که حیوانی را سر می بریدند و با مراسم مخصوصی آتش می زدند که شرح آن در فصل اول سفر لاویان تورات آمده است. آن ها می گفتند: خدا با ما عهد کرده که این دستور قربانی در هر آیین آسمانی خواهد بود و چون در اسلام نیست، ما به تو ایمان نمی آوریم (و شاهد این تفسیر آن است که این یک عمل خرافی بود و اسلام آن را نپذیرفته بود؛ و در آیه سخن از آسمانی بودن آتش نیست). اما صاحب تفسیر نمونه (ج 3، ص198) این مطلب را نمی پذیرد؛ چون این جمله در آیه، عطف بر «بیّنات» شده است که معجزه است.
2- (2) . در تورات، کتاب اول پادشاهان، باب 18، ش 4 - 5 به کشتن پیامبران اشاره شده است.
3- (3) . تفسیر صافی، ج1، ص404.
4- (4) . همان، ص405؛ اصول کافی، ج2، ص409 و تفسیر عیاشی، ج1، ص53، ص208.

3. در روایتی از امام صادق علیه السلام حکایت شده که بین یهود عصر پیامبر صلی الله علیه و آله ، که سخنان فوق را می گفتند، و کسانی که پیامبران را کشتند، صدها سال فاصله بود، اما از آن جا که یهودیان عصر پیامبر به کشتن پیامبران راضی بودند، این کار به اینان نیز نسبت داده شده است. (1)

راضی به قتل امام حسین علیه السلام شریک در گناه قاتلان ایشان

محمد بن الأرقط، عن أبی عبد الله علیه السلام ، قال لی: «تنزل الکوفة»؟ قلت: نعم. قال: «فترون قتلة الحسین بین أظهرکم؟». قال: قلت: جعلت فداک ما رأیت منهم أحدا! قال: «فإذن أنت لا تری القاتل إلا من قتل، أو من ولی القتل، ألم تسمع إلی قول الله: (قُلْ قَدْ جاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّناتِ وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ) 2 فأی رسول قتل الذین کان محمد صلی الله علیه و آله بین أظهرهم، ولم یکن بینه و بین عیسی علیهماالسلام رسول؟! إنما رضوا قتل أولئک فسموا قاتلی». (2)

تحلیل

در آیه فوق اشاره شده که یهودیانی که قرن ها بعد از بنی اسرائیل زندگی می کردند ولی به پیامبرکشی آنان راضی بودند در گناه بنی اسرائیل شریک هستند و در حدیث فوق بیان شده که این یک قاعده کلی است که در مورد قاتلان امام حسین علیه السلام نیز صادق است یعنی هر کس در اعصار بعدی راضی به کردار قاتلان امام حسین علیه السلام باشد در گناه آنان شریک و در حکم قاتل است. بنابراین آیه فوق در مورد قاتل توسعه معنایی را اشاره کرده که روایت آن را توضیح می دهد و مصداق جدید آن را در مورد قاتلان امام حسین علیه السلام مشخص می کند.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایت استفاده می شود که هر کس راضی به کار قاتلان امام حسین علیه السلام باشد شریک در گناه آنان است اگرچه صدها سال بعد زندگی کند.

ص:184


1- (1) . تفسیر نور، ج2، ص246.
2- (3) . عیاشی، ج1، ص209، ح165؛بحار، 97، ج95، ح4؛البرهان، ج1، ص328، ح6؛نورالثقلین، ج1، ص417، ح461 و کنزالدقائق، 3، ج278، ح14.
18- اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام بهشتی و کامیابند
اشاره

آل عمران/ 185. ( کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاّ مَتاعُ الْغُرُورِ ) ؛ «هر شخصی چشنده مرگ است؛ و فقط در رستاخیز، پاداش هایتان بطور کامل به شما داده خواهد شد؛ و هر کس از آتش، بتدریج دور شده، و به بهشت در آورده شود، پس بیقین کامیاب شده است و زندگی پست (دنیا)، جز کالای فریبنده، نیست».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. تعبیر «هر نفسی (1) چشنده مرگ است.»، اشاره به احساس کردن کامل مرگ دارد؛ زیرا ممکن است انسان غذایی را با چشم ببیند و یا با دست لمس کند، ولی زمانی احساس کامل می شودکه آن را بچشد. گویا در نظام خلقت، مرگ نیز یک نوع غذای آدمی است. (2)

در ضمن، از این تعبیر استفاده می شود که مرگ وجودی است نه عدمی و نیستی.

2. در حدیثی از امام صادق علیه السلام در مورد عمومیت قانون مرگ حکایت شده که

در نهایت همه جان داران می میرند و برخی فرشتگان الهی، مثل جبرئیل و میکائیل و عزرائیل باقی می مانند و سپس فرمان مرگ فرشتگان نیز توسط عزرائیل صادر می شود و در آخرین مرحله فرشته مرگ نیز می میرد. و ندایی می رسد که کجایند کسانی که برای من شریک قرار می دادند. (3)

3. گویا دوزخ با تمام قدرتش انسان را به سوی خود جذب می کند و مؤمنان با زحمت و به تدریج از آن دور می شوند. (4)

آری، هوس ها و لذّات نامشروع و ثروت های غیرمجاز برای هر انسانی جاذبه دارد (5) و او را به سوی آتش می کشاند.

ص:185


1- (1) . مقصود از نفس در این آیه، مجموعه جسم و جان است (تفسیر نمونه، ج3، ص200)؛ هر چند گاهی در قرآن به روح (فجر/ 27) و یا بدن (مائده/ 32) اطلاق شده است.
2- (2) . همان، ص201.
3- (3) . تفسیر صافی، ج1، ص405 - 406 (با تلخیص).
4- (4) . واژه «زُحْزِحَ» به معنای آن است که انسان تدریجاً خود را از تحت تأثیر جاذبه و کشش چیزی خارج و دور سازد.
5- (5) . تفسیر نمونه، ج3، ص201.

4. دنیا کالایی فریبنده است و فریبندگی دنیا از جهات مختلف است:

- از دور بسیار جالب است، اما هنگامی که انسان بدان می رسد، توخالی به نظر می آید.

- لذّت های مادی، از دور، خالص به نظر می رسند، اما هنگامی که انسان به آن ها نزدیک می شود، آلوده شان می یابد.

- دنیا خود را با ثبات جلوه می دهد، در حالی که فناپذیر است.

5. هدف قرآن از تعبیر «غرورآمیز و فریبنده» در مورد دنیا، آن است که انسان، جهان مادی را هدف نهایی خود قرار ندهد، که نتیجه اش غرق شدن در انواع جنایات و دور شدن از حقیقت و تکامل انسانی است.

اما استفاده صحیح از جهان مادی برای نیل به تکامل انسانی، نه تنها نکوهیده نیست، که لازم و ضروری است. (1)

6. تعبیرات این آیه نشان می دهد که پاداش کامل انسان در رستاخیز پرداخت می شود. (2) و پاداش های خدا در این دنیا و برزخ، پرتوی از آن یا قسمتی از نتایج اعمال است.

امام حسین علیه السلام مصداق اکمل رستگاران و شیعیانش بهشتی اند

عن أبی عبد الله قال إذا کان یوم القیامة یدعی محمد صلی الله علیه و آله فیکسی حلة وردیة ثم یقام علی یمین العرش ثم یدعی بإبراهیم علیه السلام فیکسی حلة بیضاء فیقام عن یسار العرش، ثم یدعی بعلی أمیر المؤمنین علیه السلام فیکسی حلة وردیة فیقام علی یمین النبی صلی الله علیه و آله ثم یدعی بإسماعیل فیکسی حلة بیضاء فیقام علی یسار إبراهیم، ثم یدعی بالحسن علیه السلام فیکسی حلة وردیة فیقام علی یمین أمیر المؤمنین علیه السلام ثم یدعی بالحسین علیه السلام فیکسی حلة وردیة فیقام علی یمین الحسن علیه السلام ثم یدعی بالأئمة فیکسون حللا وردیة و یقام کل واحد علی یمین صاحبه، ثم یدعی بالشیعة فیقومون أمامهم ثم یدعی بفاطمة و نسائها من ذریتها و شیعتها فیدخلون الجنة بغیر حساب، ثم ینادی مناد من بطنان العرش من قبل رب العزة والأفق الأعلی نعم الأب أبوک یا محمد و هو إبراهیم و نعم الأخ أخوک و هو علی بن أبی طالب علیه السلام و نعم السبطان سبطاک و هما الحسن والحسین ونعم الجنین جنینک وهو محسن

ص:186


1- (1) . همان، ص202.
2- (2) . واژه «توُفَّون» به معنای پرداخت کامل است.

ونعم الأئمة الراشدون من ذریتک وهم فلان و فلان، ونعم الشیعة شیعتک ألا إن محمدا ووصیه وسبطیه والأئمة من ذریته هم الفائزون ثم یؤمر بهم إلی الجنة وذلک قوله: (فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ) 1. 2

تحلیل

در آیه سخن از «فائزین» یعنی افراد کامیاب و رستگار شده که در رستاخیز وارد بهشت می شوند که بر اساس روایت فوق اهل بیت علیهم السلام از مصادیق کامل آن هستند. شیعیان اهل بیت علیهم السلام نیز از دوزخ نجات یافته (و با شفاعت فاطمه علیهاالسلام ) وارد بهشت می شوند. در حقیقت این روایت مصادیق کامل رستگاران بهشتی را بیان کرده که امام حسین علیه السلام از جمله آن هاست.

پیام

بر اساس آیه و روایت فوق، امام حسین علیه السلام در رستاخیز جایگاه ویژه ای نزد خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله دارد و از مصادیق کامل رستگاران بهشتی است و شیعیان ایشان نیز اهل بهشت می شوند، پس هر کس می خواهد رستگار و بهشتی شود واز آتش نجات یابد رهرو حسین علیه السلام گردد.

19- امام حسین علیه السلام پایدار و نگهبان دین
اشاره

آل عمران/ 200. (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ) ؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! شکیبا باشید؛ و [در برابر دشمنان] شکیبایی ورزید و نگهبان مرزها باشید، و [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ کنید، باشد که شما رستگار شوید».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. قرآن کریم در آخرین آیه سوره آل عمران، یک برنامه جامع چهار ماده ای برای عموم مسلمانان ارائه می کند، که عبارت اند از:

الف) صبر و استقامت در برابر حوادث و مشکلات شخصی؛

ب) پایداری در برابر استقامت دشمنان؛

ص:187

ج) مراقبت از مرزها؛

د) حفظ خود از عذاب الهی، یعنی رعایت پارسایی و تقوا.

در پایان آیه فوق اشاره شده است شما در سایه به کار بستن این چهار دستور، می توانید رستگار شوید؛ یعنی این امور زمینه کام یابی شما را فراهم می سازد، (1) ولی با تخلف از آن ها راهی به سوی رستگاری نخواهید داشت.

2. صبر و استقامت در برابر خواهش های نامشروع و مشکلات و حوادث زندگی، ریشه اصلی هرگونه پیروزی مادی و معنوی است.

از امام صادق علیه السلام حکایت شده که صبر نسبت به ایمان، مثل سر نسبت به بدن است. (2)

3. در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام ، صبر در آیه، به معنای صبر بر دین و استقامت در مصیبت ها و صبر در مقابل گناهان آمده است؛ (3) که البته این روایات مصادیق و موارد صبر را بیان می کنند.

4. واژه «صابِرُوا» به معنای صبر و استقامت در برابر صبر و استقامت دیگران است؛ (4) پس هر چه دشمن بر استقامت خود افزود، ما نیز باید بر پایداری و استقامت خود بیفزاییم تا پیروز شویم.

5. قرآن نخست به مؤمنان دستور می دهد که در برابر مشکلات زندگی خود استقامت کنند و در مرحله دوم دستور به استقامت در برابر دشمن می دهد؛ بنابراین، تا ملّتی در جهاد با نفس و اصلاح نقاط ضعف درونی خود موفق نشود، نمی تواند بر دشمن پیروز شود. (5)

ص:188


1- (1) . واژه «لعلّ» در قرآن کریم هنگامی به کار می رود که شرایطی در انجام کار و به دست آوردن نتیجه وجود دارد؛ یعنی انجام این برنامه چهار ماده ای زمینه ساز رستگاری شماست به شرط آن که از شرایط دیگر و برنامه های سازنده اسلامی غفلت نشود (همان، ص236).
2- (2) . «الصبر من الایمان بمنزلة الرأس من الجسد» (کافی، ج2، ص87 و بحارالانوار، ج71، ص92) همین روایت در کافی، ج2، ص89 از امام زین العابدین علیه السلام ، نیز حکایت شده است.
3- (3) . الارشاد، ج1، ص302؛ بحارالانوار، ج74، ص422 و ج79، ص136 و تفسیر صافی، ج1، ص411 - 412.
4- (4) . صابروا» از باب مفاعله و صبر دو طرفی است.
5- (5) . تفسیر نمونه، ج3، ص233.

6. مراقبت از مرزها معنای وسیعی دارد و شامل هرگونه آمادگی برای دفاع از خود و جامعه می شود؛ (1) یعنی مراقبت از مرزهای جغرافیایی در مقابل هجوم احتمالی دشمن ومراقبت و آماده باش در برابر حملات شیطان و هوس های سرکش و نیز محافظت از مرزهای فرهنگی و عقیدتی خود و مردم.

7. در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام «رابطوا» به معنای «همبستگی و مراقبت (در ارتباط) با امام» (2) و در احادیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام به معنای «انتظار نمازها یکی پس از دیگری» آمده است. (3)

این گونه احادیث به برخی موارد و مصادیق بارز نگهبانان و محافظان مرزهای فرهنگی و عقیدتی اشاره می کند که ارتباط با آنان سبب حفظ اسلام و فرهنگ و عقاید مسلمانان می شود.

8. در برخی از روایات به عالمان دین و دانشمندان نیز «مُرابط» گفته شده است. از امام صادق علیه السلام حکایت شده که دانشمندان پیروان ما همانند مرزدارانی هستند که در برابر لشگر ابلیس صف کشیده اند و از حمله کردن آنان به افرادی که قدرت دفاع ندارند، جلوگیری می کنند. (4) این احادیث نیز به مصادیق مرزبانان عقاید اسلامی اشاره می کند و وظیفه عالمان دینی را مشخص می سازد.

9. اگر برنامه های چهارگانه ای که در آیه فوق آمده است، در زندگی فعلی مسلمانان پیاده شود، بسیاری از مشکلات آنان حل خواهد شد، و از ضربات دردناکی که بر پیکر اسلام و مسلمین وارد می شود جلوگیری خواهد شد؛ چون یک حالت آماده باش عمومی برای محافظت از همه مرزهای جغرافیایی، فرهنگی و عقیدتی، در مسلمانان ایجاد می کند.

ص:189


1- (1) . واژه «رابطوا» از ماده «رباط»، در اصل به معنای بستن چیزی در مکانی است و به همین مناسبت به کاروان سرا هم «رباط» گویند (چون اسب ها را داخل آن می بستند) و «مُرابطه» به معنای مراقبت از مرزهاست، زیرا سربازان و مرکب ها و وسایل جنگی را در مرزها نگه می دارند.
2- (2) . کافی، ج2، ص81، ح3؛ تفسیر عیاشی، ج1، ص212 و شواهد التنزیل، ج1، ص174.
3- (3) . تفسیر صافی، همان؛ کافی، همان و تفسیر عیاشی، همان.
4- (4) . احتجاج، ج1، ص17 و ج2، ص385 و بحار الانوار، ج2، ص5.
امام حسین علیه السلام مصداق کامل صبر و مرابطه

عن أبی جعفر محمد ابن علی، عن أبیه علی بن الحسین علیهم السلام : «أن ابن عباس بعث إلیه من یسأله عن هذه الآیة: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا) 1 فغضب علی بن الحسین علیهماالسلام و قال للسائل: وددت أن الذی أمرک بهذا واجهنی به - ثم قال - : نزلت فی أبی وفینا، ولم یکن الرباط الذی أمرنا به بعد، وسیکون ذلک ذریة من نسلنا المرابط».

ثم قال: «أما إن فی صلبه - یعنی ابن عباس - ودیعة ذرئت لنار جهنم، سیخرجون أقواما من دین الله أفواجا، وستصبغ الأرض بدماء فراخ من فراخ آل محمد علیهم السلام ، تنهض تلک الفراخ فی غیر وقت، وتطلب غیر مدرک، و یرابط الذین آمنوا، ویصبرون ویصابرون حتی یحکم الله و هو خیر الحاکمین».

تحلیل

در آیه فوق از صبر و استقامت در برابر دشمن و نگهبانی (از اسلام و کشور اسلامی) سخن گفته شده بود و در حدیث فوق این مطلب بر امام حسین علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام تطبیق شده بود. آری امام حسین علیه السلام بزرگ ترین نگهبان اسلام بعد پیامبر صلی الله علیه و آله بوده و هست او با خون خود اسلام ناب را زنده و بیمه کرد. و در این راه قربانی ها داد و صبر کرد. پس یکی از مصادیق کامل آیه فوق امام حسین علیه السلام است و روایت فوق که تعبیر «نزلت» به کار برده است از باب جری و تطبیق است.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایت استفاده می شود که در برابر دشمنان دین صبر و نگهبانی کنید و در این راه الگوی شما امام حسین علیه السلام باشد که بزرگ ترین نگهبان و پایدارترین شخص در راه اسلام بود.

سوم: سوره نساء

20- کشتن امام حسین علیه السلام از گناهان کبیره
اشاره

ص:190

نساء/ 31. ( إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَرِیماً ) ؛ «اگر از گناهان بزرگی که از آن[ها] منع می شوید، دوری کنید، بدی هایتان را از شما می زداییم، و شما را در جایگاه ارجمندی وارد می سازیم».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. همه گناهان، نافرمانی در برابر خدا و گناه بزرگ است؛ پس گناه بزرگ و کوچک نسبی است. گناه «کبیره» به معنی هر گناهی است که از نظر اسلام بزرگ و پراهمیت است (1) و در قرآن کریم در مورد آن وعده آتش داده شده است؛ مثل: قتل، رباخواری و عمل منافی عفت. در حدیثی از امام باقر، امام صادق و امام رضا علیهم السلام نیز به همین مطلب اشاره شده است. (2)

2. در برخی از روایات، گناهان کبیره شامل کفر، قتل، عاق والدین، ربا خواری، خوردن مال یتیم، فرار از جنگ و بازگشت به حالت قبل از هجرت، شده است. (3)

و در برخی دیگر از روایات تعداد گناهان کبیره بیست و یا هفتاد عدد ذکر شده است. این مطالب در حقیقت اشاره به درجات گناهان کبیره و مصادیق آنهاست. (4)

3. قرآن کریم در مورد «گناهان صغیره» تعبیرات متفاوتی دارد؛ هم چون: «سیئه» (کار بد)، و «لَمَم» (5) (کارهای کوچک و کم اهمیت و گناهی که ناخواسته از انسان سر می زند) و «صغیرة» (6) (کوچک)، البته هرگونه نافرمانی در برابر خدا گناه بزرگ است، اما این که برخی را کوچک و برخی را بزرگ می نامیم به خاطر آن است که آن ها را نسبت به هم دیگر می سنجیم.

ص:191


1- (1) . طبرسی بیان کرده: ما معتقدیم که همه گناهان بزرگ است و بزرگ بودن و کوچک بودن برخی نسبی است. (مجمع البیان، ج3، ص61، ذیل آیه).
2- (2) . الکبائر، التی اوجب اللّه عزّوجلّ علیها النار» (اصول کافی، ج2، ص276؛وسائل الشیعه، ج15، ص315؛تفسیر صافی، ج1، ص444؛نور الثقلین، ج1، ص473 و تفسیر نمونه، ج3، ص359).
3- (3) . تفسیر صافی، همان.
4- (4) . برای اطلاعات بیش تر در مورد گناهان کبیره به ذیل آیه 32 سوره نجم در تفسیر قرآن مهر مراجعه فرمایید.
5- (5) . نجم/ 32.
6- (6) . کهف/ 49.

4. پرهیز از گناهان بزرگ موجب پوشیدگی و بخشودگی گناهان کوچک می شود؛ یعنی پرهیز از گناهان بزرگ، یک نوع حالت «تقوای روحانی» در انسان ایجاد می کند که می تواند، آثار گناهان کوچک را از وجود او بشوید؛ مثل هنگامی که می گوییم: اگر انسان از مواد سمی خطرناک پرهیز کند، مزاج سالم او می تواند آثار نامطلوب برخی غذاها را از بین ببرد.

5. این که خدا پاداش ترک گناهان بزرگ را، بخشش گناهان کوچک قرار داده است، نوعی تشویق به ترک گناهان بزرگ است.

6. در چند صورت گناهان صغیره تبدیل به گناهان کبیره می شوند:

الف) تکرار گناهان صغیره؛ (1)

ب) کوچک و حقیر شمردن گناه صغیره؛ (2)

ج) ارتکاب گناه صغیره از روی تکبر و گردنکشی در برابر فرمان خدا؛ (3)

د) انجام گناه صغیره توسط افراد برجسته اجتماع، که موجب الگو شدن آن برای دیگران شود؛ (4)

ه- ) خوشحالی به خاطر انجام گناه کوچ؛ (5)

و) عدم مجازات سریع خدا در برابر گناه را، دلیل بر رضایت خدا به شمار آوردن. (6)

قتل امام حسین علیه السلام از مصادیق کبائر

فراتٌ قال: حدّثنی جعفر بن محمّد الفزاری معنعناً عن أبی عبد الله علیه السلام ، قال: «أکبر الکبائر سبع: الشرک بالله العظیم، وقتل النفس التی حرم الله عزّوجلّ إلا بالحق، و أکل مال الیتیم، و عقوق الوالدین، وقذف المحصنات، و الفرار من الزحف، و إنکار ما أنزل الله.

ص:192


1- (1) . عن الصادق علیه السلام : «لا صغیرة مع الإصرار» (اصول کافی، ج2، ص288).
2- (2) . عن علی علیه السلام : «اشد الذنوب ما استهان به صاحبه» (نهج البلاغه، کلمات قصار 348).
3- (3) . نازعات/ 37.
4- (4) . سوره احزاب، آیه 30. عن النبی صلی الله علیه و سلم : «من سنّ سنة سیئة فعلیه وزرها و وزر مَن عمل بها لا ینقص من اوزارهم شیئاً» (محجة البیضاء، ج7، ص61).
5- (5) . عن النبی صلی الله علیه و سلم : «من اذنب ذنباً وهو ضاحک دخل النار وهو باک» تفسیر نمونه، ج3، ص361؛ثواب الاعمال، ص223 و ارشاد القلوب، ج1، ص185.
6- (6) . مجادله/ 8.

فأما الشرک بالله العظیم فقد بلغکم ما أنزل الله فینا، و ما قال رسول الله صلی الله علیه و آله ، فردوه علی الله وعلی رسوله. وأما قتل النفس الحرام فقتل الحسین علیه السلام وأصحابه. وأما أکل أموال الیتامی فقد ظلمنا فیئنا وذهبوا به. وأما عقوق الوالدین فإن عزوجل قال فی کتابه: (النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ)، 1 وهو أب لهم، فعقوه فی ذریته وفی قرابته. وأما قذف المحصنات فقد قذفوا فاطمة علیهاالسلام علی منابرهم. وأما الفرار من الزحف فقد أعطوا أمیر المؤمنین علیه السلام البیعة طائعین غیر مکرهین، ثم فروا عنه و خذلوه. وأما إنکار ما أنزل الله عزوجل، فقد أنکروا حقنا وجحدوه، و هذا مما لا یتعاجم فیه أحد، والله یقول: (إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَرِیماً). 2

تحلیل

آیه فوق به گناهان کبیره اشاره کلی دارد و روایت فوق یکی از مصادیق مهم گناهان کبیره را قتل امام حسین علیه السلام معرفی می کند. پس این دلالت از باب جری و تطبیق است. آری بر اساس آیات و احادیث پیش گفته «قتل» یکی از گناهان کبیره است (1) که وعده آتش جاویدان بر آن داده شده است و این برای کشتن یک انسان عادی است ولی کشتن امام مسلمین، گناهش اعظم است و اصولاً جنگ با امام موجب ارتداد و کفر می شود.

پیام

از این آیه با توجه به روایت به دست می آید که قاتلان امام حسین علیه السلام مرتکب گناه کبیره شده اند و این گناه به قدری بزرگ است که موجب کفر و عذاب جاویدان می شود.

21- ضرورت احسان به امام حسین علیه السلام :
اشاره

نساء/ 36. ( وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً ) ؛ «و خدا را بپرستید؛ و هیچ چیز را با او شریک مگردانید؛ و نیکی کنید به پدر و مادر، و به نزدیکان و یتیمان و بینوایان، و همسایه نزدیک،

ص:193


1- (3) . (وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها). (نساء/ 93)

و همسایه دور، و دوست [و همنشین]، و در راه مانده و آنچه (از بردگان) که شما مالک هستید؛ که خدا کسی را که متکبّرِ خیال پرداز [و] فخر فروش است، دوست نمی دارد».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیه ده دستور مهمّ اسلامی بیان شده که عبارت اند از:

اول: عبادت خدا؛ هدف اصلی تمام برنامه های اسلامی، دعوت مردم به عبادت و بندگی خدا و ترک شرک است. توجّه به پرستش خدا، به عنوان یک حق الهی، روح را پاک و نیت را خالص و اراده را قوی می کند تا بتواند بقیه حقوق اسلامی را ادا کند.

در ضمن، از تعبیر آیه استفاده می شود که عبادت خدا باید همراه با دوری از شرک باشد؛ یعنی طرف اثبات و نفی با هم دیگر باشد، همان طور که در شعار توحید (لا اله الّا اللَّه) تبلور یافته است.

دوم: نیکی به پدر و مادر؛ در چهار مورد از آیات قرآن، این موضوع بعد از سفارش به توحید واقع شده است. (1) از این ترتیب مطالب استفاده می شود که میان آن دو موضوع ارتباط و پیوند است، چرا که نعمت بزرگ هستی و حیات در مرحله اول از ناحیه خدا و در مرحله بعدی به پدر و مادر ارتباط دارد.

از این روست که ترک احسان به پدر و مادر، هم دوش شرک به خدا آورده شده است.

سوم: نیکی به همه خویشاوندان (صِله رحم)؛ نیکی به خویشان، که در قرآن بر آن تأکید شده، سبب محکم شدن پیوند خانوادگی شده و واحدهای متشکلی به نام فامیل و خانواده به وجود می آورد تا در برابر مشکلات و حوادث یک دیگر را یاری دهند و از حقوق هم دیگر دفاع کنند.

چهارم: نیکی به کودکان بی سرپرست؛ فراموش کردن یتیمان، از طرفی سرنوشت این کودکان را به خطر می اندازد، و از طرف دیگر، سرنوشت اجتماع را با خطر روبه رو می سازد؛ چون اگر این کودکان رها شوند و به آنان محبت نشود، ممکن است منحرف گردند و افرادی خطرناک پرورش یابند؛ پس نیکی به یتیمان هم نیکی به فرد است و هم نیکی به اجتماع.

ص:194


1- (1) . ر.ک: بقره/ 38؛ انعام/ 151؛ اسراء/ 23 و آیه فوق.

پنجم: نیکی به بینوایان؛ افراد معلول و از کار افتاده و یا فقرایی که نمی توانند زندگی خود را اداره کنند، باید مورد توجه قرار گیرند و فراموش کردن آنان بر خلاف اصول انسانی و اسلامی است.

ششم: نیکی به همسایگان نزدیک؛ (1)

هفتم: نیکی به همسایگان دور؛ (2) در روایات اسلامی از پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام حکایت شده که: تا چهل خانه از چهار طرف همسایه انسان به شمار می آیند. (3)

از علی علیه السلام در وصیت ایشان حکایت شده که: آن قدر پیامبر صلی الله علیه و آله درباره همسایگان سفارش می کرد که ما فکر می کردیم شاید دستور دهد همسایگان از یک دیگر ارث ببرند. (4)

و در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم که: نیکی کردن همسایگان به یک دیگر رزق را زیاد، خانه ها را آباد و عُمرها را طولانی می کند. (5)

هشتم: نیکی به دوستان؛ تعبیر «دوست هم نشین» معنای وسیعی دارد، و شامل دوستان دایمی و موقت، هم کاران، هم سفران، مراجعه کنندگان، شاگردان، مشاوران و خدمت گزاران می شود؛ یعنی آیه فوق یک دستور کلی برای حُسن معاشرت است و اگر در برخی روایات به «همسر» تفسیر شده است، (6) از باب بیان یکی از مصادیق آیه است.

ص:195


1- (1) . البته تعبیر «همسایگان نزدیک» را برخی مفسران به معنای همسایگان خویشاوند و همسایگان هم کیش دانسته اند؛ یعنی همسایگانی که از نظر خویشاوندی یا دین و مذهب به انسان نزدیک اند، اما با توجه به قبل و بعد (سیاق) آیه، همان معنای همسایگان نزدیک از نظر مکان، مناسب تر است (تفسیر نمونه، ج3، ص380).هر چند اطلاق آیه شامل همه همسایگان نزدیک، اعم از مسلمان و کافر و خویشاوند و غیرخویشاوند می شود.
2- (2) . تذکر: برخی از مفسران احتمال داده اند که مقصود آیه، همسایگان غیرمسلمان باشد؛ یعنی همسایگانی که از نظر دین با مسلمانان فاصله دارند، که البته معنای اول مناسب تر است، هر چند اطلاق آیه شامل همسایگان مسلمان و غیر مسلمان می شود (ر.ک: همان، ص381).
3- (3) . تفسیر صافی، ج1، ص451. طبق یک محاسبه، این حدیث مساحت حدود 5000 خانه و یا یک شهر کوچک را شامل می شود.
4- (4) . ر.ک: اصول کافی، ج7، ص51؛ نهج البلاغه، وصیت علی علیه السلام ، نامه 47؛ نیز: تفسیر المنار؛ تفسیرقرطبی و صحیح بخاری از اهل سنت.
5- (5) . اصول کافی، ج2، ص667؛ تفسیر صافی، همان، ص449.
6- (6) . ر.ک: المنار؛ روح المعانی و تفسیر قرطبی که از علی علیه السلام حکایت می کنند.

نهم: نیکی به در راه ماندگان؛ تعبیر «فرزند راه» (در راه مانده) اشاره دارد که شما نسبت به این افراد هیچ گونه شناختی ندارید و ممکن است آنان در وطن خود ثروتمند باشند، ولی اکنون مسافرانی در راه مانده و محتاج اند، که باید حمایتشان کرد.

دهم: نیکی به بردگان؛ در آیات متعددی از قرآن در مورد بردگان سفارش شده و حمایت های اسلام از این قشر و برنامه آزادی تدریجی آنان در اسلام سبب شد که پس از مدّتی، برده داری در جامعه اسلامی ریشه کن شود.

2. افرادی که خداپرست نیستند و در برابر حق کرنش نمی کنند و به دیگران امداد نمی رسانند، افرادی متکبّر و فخرفروش اند که گرفتار اعمال و تخیلات کبرآلود خود هستند. (1)

3. در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ذیل این آیه حکایت شده که: تکبّر آن است که انسان در مقابل حق فروتن نباشد و خود را بالاتر از مردم بداند و آن ها را تحقیر کند. (2)

4. احسان به دیگران مفهوم وسیعی است و شامل هرگونه رفتار نیک می شود؛ مانند: معاشرت نیکو، نیکوکاری، امدادرسانی مادی، کمک های فکری و مشورتی، هم کاری و راه نمایی و... . آری، انسان نسبت به خویشاوندان، محرومان، همسایگان و هم نشینان خود وظایف سنگینی دارد.

امام حسین علیه السلام از مصادیق «ذی القربی»

در برخی روایات از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام حکایت شده که درباره این آیه فرمودند: پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام پدران این امت هستند (3) (که باید به آنان نیکی شود).

فراتٌ قال: حدّثنی جعفر بن محمّد الفزاری معنعناً عن أبی عبدالله علیه السلام ، قال: «أکبر الکبائر سبع: الشرک بالله العظیم، وقتل النفس التی حرم الله عزّوجلّ إلا بالحق، وأکل مال الیتیم، وعقوق الوالدین، وقذف المحصنات، والفرار من الزحف، وإنکار ما أنزل الله.

ص:196


1- (1) . واژه «مُختال» از ماده «خیال» به معنای کسی است که با یک سلسله تخیّلات، خود را بزرگ می پندارد؛ و واژه «فَخور» به معنای کسی است که فخر فروشی می کند؛ و تفاوت آن دو در این است که یکی اشاره به تخیّلات کبرآلود ذهنی و دیگری اشاره به اعمال تکبّرآمیز خارجی دارد (ر.ک: تفسیر نمونه، ج3، ص384).
2- (2) . الدر المنثور، ج2، ص162 و الفرقان، ج7، ص69.
3- (3) . ر.ک: تفسیر صافی، ج1، ص449؛ بشارة المصطفی، ص55، ص160 و امالی، ص657.

فأما الشرک بالله العظیم فقد بلغکم ما أنزل الله فینا، وما قال رسول الله صلی الله علیه و آله ، فردوه علی الله وعلی رسوله. وأما قتل النفس الحرام فقتل الحسین علیه السلام وأصحابه. وأما أکل أموال الیتامی فقد ظلمنا فیئنا وذهبوا به. وأما عقوق الوالدین فإن عزوجل قال فی کتابه: (النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ)، 1 وهو أب لهم، فعقوه فی ذریته وفی قرابته. وأما قذف المحصنات فقد قذفوا فاطمة علیهاالسلام علی منابرهم. وأما الفرار من الزحف فقد أعطوا أمیر المؤمنین علیه السلام البیعة طائعین غیر مکرهین، ثم فروا عنه و خذلوه. وأما إنکار ما أنزل الله عز و جل، فقد أنکروا حقنا و جحدوه، وهذا مما لا یتعاجم فیه أحد، والله یقول: (إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَرِیماً). 2

جعفر بن محمد بن سعید الأحمسی معنعنا عن جعفر [الصادق] علیه السلام فی قوله [تعالی] (وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً) 3 قال إن رسول الله صلی الله علیه و آله و علی بن أبی طالب علیه السلام هما الوالدان [الوالدین] (وَ بِذِی الْقُرْبی) 4 قال الحسن و الحسین علیهماالسلام . (1)

تحلیل

این گونه روایات بیان بطن قرآن و یا تعیین مصادیق معنوی پدر و مادر است؛ نقش پیامبر و امام هم چون نقش پدری است که جامعه اسلامی را سرپرستی، کمک و هدایت می کنند، پس آنان پدران معنوی مردم هستند و حق پدرانه بر ما دارند.

اما امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام خویشاوندان امت هستند چرا که طبق آیه مباهله آنان پسران پیامبر به شمار می آیند و نیز وقتی امام علی علیه السلام پدر امت است فرزندان او در حکم برادر بزرگ تر همه مردم هستند.

علاوه بر آنکه امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام ، دو امام بودند و امام، پدر امت است که والاترین خویشاوندی به شمار می رود.

ص:197


1- (5) . فرات، ص104 و بحار، ج23، ص269، ح19.

آری، این گونه روایات توسعه در معنای «پدر» و «خویشاوند» می دهد آن گاه شامل پدر و خویشاوند معنوی می گردد. از این رو نیکی کردن به آن ها نیز لازم است. البته روشن است که نیکی ما به پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام زمینه ساز هدایت و کمال بیش تر خودمان می شود پس در حقیقت نیکی به خود ماست.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایات به دست می آید که امام حسین علیه السلام پدر و خویشاوند امت اسلام است که احسان به او ضرری است. و قطع رابطه با او قطع رحم به شمار می آید. و هر کس طالب کمال و هدایت بیشتر است در راه امام حسین علیه السلام احسان کند.

22- دشمنان امام حسین علیه السلام در عذاب سخت دوزخ
اشاره

نساء/ 56. ( إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ ناراً کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللّهَ کانَ عَزِیزاً حَکِیماً ) ؛ «براستی کسانی که به آیات ما کفر ورزیدند، آنان را در آینده به آتشی وارد می کنیم (و می سوزانیم) که هر گاه پوست هایشان (در آن) بریان گردد (و بسوزد)، پوست هایی غیر از آن ها بر جایش نهیم، تا عذاب (الهی) را بچشند؛ بدرستی که خدا، شکست ناپذیری فرزانه است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. کافران وارد آتش دوزخ می شوند و هنگامی که پوست آنان سوخت و بریان شد، (1) ممکن است درد کم تری احساس کنند؛ پس برای آن که مجازات آنان تخفیف نیابد، پوست تازه ای بر بدن آنان می روید و عذاب مستمر کافران عادی نمی شود.

2. در حدیثی آمده که: شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: گناه آن پوست های دیگر چیست؟ (یعنی آیا سوختن پوست های تازه با عدالت خدا سازگار است.)

حضرت فرمود: «این پوست های نو همان پوست های سابق و در عین حال، غیر آن است؛ همانند خشتی است که بشکنند و خرد کنند و دو مرتبه آن را در قالب بریزند و به صورت خشت تازه ای درآورند». (2)

ص:198


1- (1) . نَضِجَت» در اصل به معنای بریان شدن است.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج3، ص428 - 429؛ امالی، ص581؛ و احتجاج، ج2، ص354. (حکایت شده که پرسش کننده ابن ابی العوجا، ماتریالیست مشهور زمان امام صادق علیه السلام بود).

3. پاداش و کیفر در حقیقت با روح و قوای ادراکی انسان ارتباط دارد و جسم همواره وسیله ای برای انتقال پاداش و کیفر به روح انسان است. (1)

پس، اگر پوست یا جسم کسی عوض شود و یا نو گردد، باز هم کیفر مناسب و عادلانه به او خواهد رسید.

4. معاد هم روحانی است و هم جسمانی و این آیه دلیلی دیگر بر وقوع معاد جسمانی است.

جایگاه دشمنان امام حسین علیه السلام در دوزخ

در برخی تفاسیر آمده است که مقصود از «آیات» در این آیه، امام علی و دیگر امامان معصوم علیهم السلام هستند، (2) که هر کس به آن ها کفر ورزد و انکارشان کند، به کیفر سختی دچار خواهد شد.

قال صلی الله علیه و آله ولدی الحسین یقتل ظلماً وعدواناً ألا ومن قتله یدخل فی تابوتٍ من نارٍ ویعذّب بعذاب نصف أهل النار وقد غلّت یداه ورجلاه وله رائحةٌ یتعوّذ أهل النار منها، هو من شایع وبایع أو رضی بذلک (کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ) 3 لایفتر عنهم ساعةً ویسقون من حمیم جهنم، فالویل لهم من عذاب جهنم. (3)

تحلیل

آیه فوق در مورد کافران و عذاب دردناک آن هاست ولی احادیث فوق برخی از مصادیق بارز «آیات الهی» را بیان می کند که همان ائمه علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام هستند و نیز یکی از مصادیق «کفار را بیان می کند که همان دشمنان امام حسین علیه السلام هستند که در برابر امام حق ایستادند و کفر ورزیدند و گرفتار عذاب سخت مذکور در این آیه شدند.

ص:199


1- (1) . ر.ک: تفسیر نمونه، همان.
2- (2) . تفسیر صافی، ج1، ص460.
3- (4) . بحار، ج45، ص321، ح14؛نورالثقلین، ج1، ص495، ح317 (قریبٌ منه) و مشابه این حدیث در معانی الاخبار، ص109؛ قصص الأنبیاء، ص41؛ بحار، ج11، ص173، ح19 و ج26، ص321، ح2؛ عیون اخبارالرضا، ج2، ص47، ح178؛ تأویل الآیات، ج1، ص768، ح14، بحار، ج44، ص300،کشف الیقین، ص306 و صحیفة الرضا، ص58.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایات استفاده می شود که امام حسین علیه السلام یکی از آیات بزرگ الهی است و دشمنان امام حسین علیه السلام کافرانی هستند که گرفتار عذابی دردناک هستند که نو به نو می شود.

23- اطاعت امام حسین علیه السلام همچون اطاعت پیامبر صلی الله علیه و آله
اشاره

نساء/ 59. ( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً ) ؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید؛ و فرستاده [خدا] و صاحبان امر (خود)تان را اطاعت نمایید. و اگر در چیزی با همدیگر اختلاف کردید، پس آن را به خدا و فرستاده (اش) ارجاع دهید (و از آن ها داوری بطلبید) اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، این (کار) بهتر و فرجام(ش) نیکوتر است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. تعبیر «اطاعت کنید.» در آیه تکرار شده است؛ یک بار برای اطاعت از خدا و یک بار برای اطاعت از پیامبر و رهبران. شاید این تکرار برای آن است که اطاعت خدا اصلی است، ولی اطاعت پیامبر به خاطر فرمان خداست. (1)

یعنی اطاعت آن ها در ظاهر یک سان، اما در واقع دو نوع است. (2)

2. تعبیر «اطاعت کنید.» در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله که معصوم و نماینده خداست، و رهبران الهی، یک بار به کار رفته است؛ یعنی اطاعت بی قید و شرطی که از پیامبر صلی الله علیه و آله لازم است، از رهبران الهی نیز لازم است، پس روشن می شود که رهبران الهی که در آیه بدانها اشاره شده، باید مثل پیامبر صلی الله علیه و آله دارای مقام عصمت باشند و خطا نکنند و اطاعت از آنان به صورت بی قید و شرط مطلوب باشد.

3. در مورد واژه «صاحبان امر»، مفسران شیعه و اهل سنت نظرهای متفاوتی ارایه کرده اند. برخی از مفسران اهل سنت گفته اند که مقصود از صاحبان امر این افرادند: زمام داران و

ص:200


1- (1) . به عبارت دیگر، اطاعت خدا بالذات و اطاعت پیامبر صلی الله علیه و سلم بالغیر است.
2- (2) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج3، ص435.

حاکمان، چه ستمگر و چه عادل، زمام داران و صاحب منصبانی که دستوری خلاف احکام اسلامی ندهند، دانشمندان عادل که از محتوای کتاب و سنت آگاهی دارند، خلفای چهارگانه، صحابه و یاران پیامبر، فرماندهان لشگر (1) و اجماع امت. مفسران شیعه بر آن اند که مقصود از «صاحبان امر» در آیه فوق افراد معصوم هستند؛ چرا که، همان طور که گذشت، اطاعت آنها، مثل اطاعت پیامبر صلی الله علیه و آله ، بی قید و شرط واجب است؛ پس آیه فوق فقط شامل امامان معصوم علیهم السلام می شود. این مطلب در بسیاری از روایات نیز آمده است که برخی از آن ها را عالمان اهل سنت نیز حکایت کرده اند. (2) علاوه بر این که افراد و گروه هایی که مفسران اهل سنت نام بردند، اولاً، معصوم نیستند، پس آیه شامل آن ها نمی شود.

و ثانیاً، آیه صاحبان امر را به صورت مطلق و بی قید و شرط آورده است و این تفسیرها با اطلاق آیه ناسازگار است.

4. «صاحبان امر» فقط رهبران معصوم جامعه اسلامی، یعنی امامان علیهم السلام هستند، اما اگر کسانی از طرف امامان معصوم علیهم السلام به مقامی منصوب شوند، با شرایطی اطاعت از آن ها لازم است و دستورات آنها، با واسطه، به دستور معصوم و به پیامبر صلی الله علیه و آله و خدا منتهی می شود.

البته این تعیین و نصب می تواند به صورت مستقیم انجام شده باشد، مثل نایبان خاص امام عصر علیه السلام ؛ و یا از طریق نصب عام باشد، که فقها و ولایت فقیه با شرایطی خاص، نایب حجة بن الحسن علیه السلام هستند و در زمان غیبت، مردم را رهبری می کنند، که نمونه کامل آن در عصر ما، امام خمینی رحمه الله بود.

5. مقصود از واژه «اَمر» در «صاحبان امر» چیزهایی است که مربوط به دین یا دنیای مؤمنان است.

6. صدر آیه فوق دستور به اطاعت مطلق از خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و صاحبان امر می دهد و ذیل آن دستور می دهد که مسلمانان اختلافات را نزد خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله ببرند. از این تفاوت تعبیر روشن می شود که اولاً، اختلافات مربوط به احکام کلی نزد خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله برده

ص:201


1- (1) . همان.
2- (2) . ر.ک: احقاق الحق، ج3، ص425.

می شود که تشریع آن با خدا و پیامبر است، وگرنه در مسائل مربوط به جزئیات حکومت و جامعه، همه مسلمانان موظف به اطاعت از خدا و پیامبر و رهبران الهی هستند. (1)

و ثانیاً، مرجع اختلافات «کتاب و سنت» یعنی سخن خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله است و امامان نیز مُجری و مبین کتاب و سنّت هستند؛ همان گونه که بارها بیان کرده اند؛ از این رو لازم نبود که عبارت اولی الأمر در ذیل آیه تکرار شود. (2)

7. آیه فوق فصل الخطابی برای جامعه مسلمانان تعیین می کند که در هنگام اختلافات، حکم خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله ، یعنی قانون الهی، سخن آخر است و همه باید از آن اطاعت کنند و در عصر حاضر نیز اگر مسلمانان، قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله را مرجع حل اختلافات خود بدانند، به اهل بیت علیهم السلام رو می آورند و مشکلات آنان زودتر حل می شود و این برای آنان بهتر و خوش فرجام تر و نشانه ایمان آنهاست.

8 . اگر نظام مدیریتی جامعه اسلامی رعایت شود و مردم سخن خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله (قرآن و سنت) را داور نهایی خود بدانند، اختلافات جامعه کم تر و به زودی برطرف می شود؛ و جامعه اسلامی سعادتمند می گردد.

امام حسین علیه السلام از مصادیق اولوالامر

برخی از مفسران اهل سنت گفته اند (3) و روایاتی نیز حکایت کرده اند که آیه فوق در مورد امام علی علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام نازل شده است. (4)

و در روایات متعدد شیعه نیز حکایت شده که مقصود از «اُولو الامر»، همان امامان شیعه هستند و نام تک تک آن ها برده شده است. (5)

ص:202


1- (1) . واژه «شیء» در آیه فوق مطلق است و شامل همه اختلافات می شود، یعنی هرگونه اختلافی را نزد خدا و پیامبر صلی الله علیه و سلم ببرید و طبق کتاب و سنت حل و فصل کنید، ولی با قرینه فوق، شامل اختلافات کلّی می شود.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج3، ص441.
3- (3) . صاحب تفسیر بَحرُ المحیط و یَنابیعُ المَودة از اهل سنت تصریح کرده اند.
4- (4) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج3، ص443 و ینابیع المودة، ص116 و 114.
5- (5) . ر.ک: کمال الدین، ج1، ص253؛ مناقب ج1، ص282؛ بحار الانوار، ج23، ص289؛تفسیر برهان، ج2، ص103، ذیل آیه و تفسیر صافی، ج1، ص462.

جابر بن یزید الجعفی قال: سمعت جابر بن عبدالله یقول: لما انزل الله عزّوجلّ علی نبیه محمد صلی الله علیه و آله (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ) 1 قلت: یا رسول الله عرفنا الله و رسوله فمن أولوا الأمر الذین قرن الله طاعتهم بطاعتک؟ فقال علیه السلام هم خلفائی یا جابر و أئمة المسلمین من بعدی، أو لهم علی بن ابی طالب ثم الحسن، ثم الحسین، ثم علی بن الحسین ثم محمد بن علی المعروف فی التوراة بالباقر و ستدرکه یا جابر فاذا لقیته فاقرأه منی السلام، ثم الصادق جعفر بن محمد ثم موسی بن جعفر، ثم علی بن موسی، ثم محمد بن علی، ثم علی بن محمد، ثم الحسن بن علی، ثم سمیی و کنیی حجة الله فی أرضه و بقیته فی عباده ابن الحسن بن علی، ذاک الذی یفتح الله تعالی ذکره علی یدیه مشارق الأرض و مغاربها، ذاک الذی یغیب عن شیعته و أولیائه غیبة لا یثبت فیها علی القول بإمامته الا من امتحن الله قلبه للایمان. (1)

تحلیل

آیه فوق مؤمنان را به اطاعت «اولوالامر» فرا می خواند و روایات فوق مصادیق کامل این کلمه را بیان می کند که امامان معصوم از جمله امام حسین علیه السلام هستند.

پیام

بر اساس آیه با توجه به روایات فوق اطاعت امام حسین علیه السلام مثل اطاعت پیامبر صلی الله علیه و آله واجب است و مخالفت با دستورات آن حضرت جایز نیست.

24- امام حسین علیه السلام رفیق نیکویی از نعمت دادشدگان شهید

نساء/ 69. ( وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً ) .

و کسانی که خدا و فرستاده[اش] را اطاعت کنند، پس ایشان با کسانی، که خدا به آنان نعمت داده، از پیامبران و راستگویان و شهیدان و شایستگان (همنشین) خواهند بود؛ و آنان چه نیکو رفیقانی هستند.

ص:203


1- (2) . بحار، ج36، ص249، ح17؛کمال الدین، ص253؛نورالثقلین، ج1، ص499، ح331 وفی تأویل الآیات، ج1، ص135، ح13 و بحار، ج23، ص289، ح16 (مع نقیصة) مشابه آن در عیاشی، ج1، ص251 و البرهان، ج1، ص385.

شأن نزول

حکایت شده که یکی از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله به نام «ثُوبان» که محبت شدیدی به حضرت داشت، روزی پریشان و ناراحت خدمت ایشان رسید. پیامبر صلی الله علیه و آله از سبب ناراحتی اش پرسیدند. وی گفت: زمانی که از شما دور می شوم و شما را نمی بینم، ناراحت می شوم و امروز در این فکر بودم که در رستاخیز، اگر من اهل بهشت باشم، در جایگاه شما نیستم و شما را نخواهم دید و اگر اهل بهشت نباشم که تکلیف کار من روشن است؛ بنابراین در هر دو صورت از دیدار شما محروم خواهم شد؛ پس چرا افسرده نباشم؟!

آیات فوق فرو فرستاده شد و به این گونه افراد بشارت داد که پیروان خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله ، در بهشت نیز هم نشین پیامبران و برگزیدگان خدا خواهند بود. (1)

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. خداوند نعمت خود را بر چهار گروه تمام کرده است: پیامبران، صدیقان، شهدا و صالحان، که رفیقان خوبی هستند. افراد وظیفه شناس که به دستورات خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله عمل می کنند نیز با آنان هم نشین خواهند بود و این ها همان کسانی هستند که هر روز در نمازها از خدا می خواهیم که ما را به راه آنان هدایت کند (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ) . (2)

2. «صدیقین» یعنی «راست گویانی» که سراسر وجودشان راستی و درستی است (3)؛ کسانی که با عمل و کردار، راست گویی خویش را به اثبات می رسانند.

از تعبیر این آیه استفاده می شود که بعد از مقام نبوت، مقامی بالاتر از صدق و راستی نیست.

3. در برخی روایات آمده است که مقصود از «صدیق» امام علی علیه السلام و دیگر امامان معصوم علیهم السلام هستند (4)؛ البته این روایات، مصادیق روشن و عالی آیه را بیان می کنند و به معنای انحصار نیست.

ص:204


1- (1) . اسباب النزول، ص168 و بحارالانوار، ج22، ص87 و ج65، ص2.
2- (2) . حمد/ 6-7.
3- (3) . واژه «صدیق» صیغه مبالغه است.
4- (4) . تفسیر صافی، ج1، ص468 - 469.

4. واژه «شهید» در اصل به معنای «گواه» است. انسان گاهی با سخن خویش و گاهی با عمل و کشته شدن در راه اهداف پاک، گواهی بر حق می دهد.

مقصود از «شهدا» در آیه فوق، یا کشته شدگان در راه هدف و یا افراد برجسته ای هستند که در روز رستاخیز شاهد و گواه اعمال انسان ها هستند. (1)

5. «صالحان» افراد شایسته ای هستند که با انجام کارهای مثبت و سازنده و پیروی از دستورات پیامبران به مقامات برجسته ای نایل شده اند.

6. در برخی روایات آمده است که مقصود از صالحان، یاران برگزیده امامان معصوم علیهم السلام هستند؛ (2) البته این روایات نیز مصادیق بارز آیه را بیان می کنند.

7. مراحل چهارگانه ای که در آیه آمده است، شاید اشاره به این باشد که برای ساختن یک جامعه شایسته، نخست رهبران الهی، یعنی پیامبران، و به دنبال آنان، تبلیغ کنندگان صدیق که قول و عملشان با هم هماهنگ است وارد عمل می شوند و در مرحله سوم برخی از آنان در راه مبارزه با آلودگی ها قربانی و شهید می شوند و محصول همه این مراحل، به وجود آمدن افرادی صالح است که مشعل حق را روشن نگاه می دارند و نسبت به نسل آینده وظیفه رهبری، تبلیغ و شهادت را به عهده دارند. (3)

8. معاشران خوب آن قدر با ارزش اند که در جهان دیگر نیز، برای تکمیل نعمت های بهشتیان، هم نشینان خوب به آنان عطا می شوند.

9. رفیقان خوب بهشتی از مسیر اطاعت از فرمان خدا و رسول صلی الله علیه و آله به دست می آیند؛ یعنی در این راه است که پیامبران، صدیقان، شهدا و صالحان وجود دارند.

آری، انسان باید در دنیا به دنبال رفیقانی باشد که این خصلت ها را دارند، تا بتواند در آخرت با آنان هم نشین شود.

10. هم نشینی افراد فرمان بردار با پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان، به معنای برابری مقام آنان با هم نیست، بلکه هر کدام، طبق مقام خود، سهمی خاص از مواهب و الطاف الهی دارند.

ص:205


1- (1) . همان و تفسیر نمونه، ج3، ص460 - 461.
2- (2) . تفسیر صافی، همان.
3- (3) . تفسیر نمونه، ج3، همان.

امام حسین علیه السلام از مصادیق کامل شهداء در آیه فوق:

عن أم سلمة، قالت: سألت رسول الله صلی الله علیه و آله عن قول الله سبحانه: (فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً).

قال: «الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ» أنا «وَالصِّدِّیقِینَ» علی بن أبی طالب «وَالشُّهَداءِ» الحسن و الحسین «وَالصَّالِحِینَ» حمزة «وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً» الأئمة الاثنا عشر بعدی». (1)

تحلیل

در این آیه به جایگاه بلند شهداء اشاره شده است و در این روایت به مصادیق شهداء اشاره شده که امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام از مصادیق کامل آن ها هستند. که جان خود را در راه خدا فدا کردند و همچون شمعی شاهد محفل بشریت و چراغ راه مسلمانان شدند. پس هر چند که شهداء منحصر در این دو امام علیه السلام نیست اما روایت از باب جری و تطبیق مصادیق کامل شهداء را بیان می کند.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایت استفاده می شود که امام حسین علیه السلام شهید بزرگی و رفیق نیکویی است که به او نعمت الهی داده شده و در هر نماز از خدا می خواهیم که ما را به راه نعمت داده شدگانی همچون امام حسین علیه السلام هدایت کند. آری هر کس رفیق نیکو طلبد در راه حسین علیه السلام گام نهد و با او دوست شود. که رفیق نیکویی در دنیا و آخرت است.

25- لزوم جهاد در عصر امام حسین علیه السلام
اشاره

نساء/ 77. (أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ فَلَمّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النّاسَ کَخَشْیَةِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِیلاً) ؛ «آیا نظر نمی کنی به سوی کسانی که (در مکّه) به آنان گفته شد: «(فعلاً از جهاد) دست نگهدارید؛ و نماز را به پا دارید؛ و [مالیاتِ] زکات بپردازید.» و [لی] هنگامی که (در مدینه) جنگ (و جهاد) بر آنان مقرر شد، بناگاه دسته ای از آنان، از مردم می هراسیدند،

ص:206


1- (1) . کفایة الأثر، ص183؛البحار، ج36، ص347، ح214 والبرهان، ج1، ص392، ح3.

همانند هراسیدن از خدا، یا هراسیدن شدیدتر. و گفتند: «[ای] پروردگار ما! چرا جنگ (و جهاد) را بر ما مقرّر داشتی؟! چرا (این فرمان را از) ما تا سرآمد نزدیکی تأخیر نینداختی؟!» (به آنها) بگو: «کالای دنیا، اندک است؛ و برای کسی که خودنگهدار باشد (نعمت های) آخرت، بهتر است؛ و کمترین ستمی، به شما نخواهد شد.»

شأن نزول

حکایت شده که گروهی از مسلمانان که در مکه تحت فشار و آزار شدید مشرکان قرار داشتند، خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدند و گفتند: ما قبل از اسلام، عزیز و محترم بودیم، اما پس از اسلام وضع ما دگرگون شد و همواره مورد آزار دشمنان قرار داریم؛ اگر اجازه دهید، با دشمن می جنگیم تا عزّت خود را بازیابیم.

پیامبر صلی الله علیه و آله در آن موقعیت مکه گفتند: من فعلاً مأمور به مبارزه نیستم.

اما وقتی مسلمانان به مدینه آمدند و زمینه برای مبارزه مسلحانه آماده شد و دستور جهاد صادر گردید، برخی از آن افراد برای شرکت در جنگ، کوتاهی و مسامحه کردند. آیه فوق در مورد این افراد فرود آمد (1) و آنان را سرزنش کرد.

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. آیه توجه پیامبر صلی الله علیه و آله را به سوابق افراد جلب می کند و توجه می دهد که چگونه آنان که زود احساساتی و داغ می شوند، زود هم سرد می شوند و از میدان بدر می روند. این یادآوری سازنده و هشدار دهنده است. انقلابی بودن مهم نیست، انقلابی ماندن مهم است؛ در مرحله اول انقلاب باید احساسات زودرس را کنترل کرد و مشکلات را تحمل نمود.

2. در این آیه از میان دستورات اسلامی فقط به نماز و زکات اشاره شد؛ زیرا نماز رمز پیوند انسان با خدا؛ و زکات رمز پیوند انسان با خلق خداست.

یعنی به وسیله پیوند با خدا و خلق، جسم و روح خود را بسازید و اجتماع را آماده جهاد کنید؛ جهاد و جنگ بدون آمادگی روحی و جسمی و پیوندهای محکم اجتماعی، محکوم به شکست است.

ص:207


1- (1) . اسباب النزول، ص170؛ تفسیر تبیان؛ تفسیر قرطبی و تفسیر المنار ذیل آیه.

3. قانون زکات و پرداخت مالیاتِ واجب شرعی در مدینه وضع شد، اما آیه فوق مربوط به مسلمانان مکه است؛ پس مقصود از زکات در این آیه، زکات مستحب، یعنی بخشش های غیر واجب و کمک های مالی به مستمندان مسلمان است که در مکه نیز وجود داشته است. (1)

4. برنامه مسلمانان در مکه و مدینه، طبق مقتضیات زمانی و مکانی آنها، متفاوت بوده؛ یعنی دوران سیزده ساله مکه، دوران سازندگی مسلمانان بود، در این دوره حدود نود سوره قرآن فرود آمد که بیش تر جنبه عقیدتی داشت، اما در مدینه دوران تشکیل حکومت و پایه ریزی اجتماع سالم مسلمانان بود و جهاد و زکات که از شئون حکومت اسلامی بود، واجب شد.

5. عامل مهم ترک جهاد و جبهه، دل بستگی دنیوی است؛ پس اگر چشم انداز انسان وسیع تر شود و بعد از این جهان مادی را هم ببیند، به این کالای اندک دنیا دل بسته نمی شود. (2)

6. جهانِ دیگر برای افراد باتقوا بهتر است؛ چون به پاداش ها و نعمت های خویش می رسند و کم ترین ستمی به کسی نخواهد شد، (3) اما افراد بی تقوا به کالاهای اندک این دنیا چشم می دوزند؛ چون از پاداش های نیکوی آخرت بهره ای ندارند.

زمان امام حسین علیه السلام از مصادیق آیه در وجوب جنگ

در احادیث متعدد، آیه فوق با عصر امام حسن علیه السلام (که زمان صلح و صبر بود) و عصر امام حسین علیه السلام (که زمان جنگ بود) و عصر قیام حجة بن الحسن علیه السلام تطبیق شده است. (4) از جمله:

عن إدریس مولی لعبد الله بن جعفر، عن أبی عبد الله علیه السلام ، فی تفسیر هذه الآیة:

ص:208


1- (1) . تفسیر تبیان، ذیل آیه.
2- (2) . تفسیر نور، ج2، ص381.
3- (3) . واژه «فتیل» به معنای رشته باریکی است که در شکاف وسط هسته خرما قرار دارد (تفسیر نمونه، ج4، ص15) و کنایه از چیز اندک است.
4- (4) . تفسیر عیاشی، ج1، ص257؛تفسیر صافی، ج1، ص472؛ و بحار الانوار، ج44، ص217 و ج68، ص300.

(أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ): مع الحسن (وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ ... فَلَمّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ ) مع الحسین (قالُوا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ) إلی خروج القائم علیه السلام ، فإن معه النصر والظفر، قال الله: (قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی الآیة ).

تحلیل

ظاهر این آیه در مورد شرایط صلح مکه و شرایط جنگ در مدینه است. اما روایات فوق آن را بر شرایط صلح امام حسن علیه السلام و شرایط جنگ امام حسین علیه السلام تطبیق کرده است. یعنی با الغاء خصوصیت از آیه یک قاعده کلی اخذ کرده و مصادیق جدید آن را در اعصار بعد مشخص نموده است. یعنی بطن آیه را بیان کرده است. آری در عصر امام حسن علیه السلام صلح ایشان اسلام ناب محمدی را حفظ کرد و در عصر امام حسین علیه السلام جانفشانی حضرت و یارانش اسلام را از انحراف نجات داد.

پیام

براساس آیه فوق با توجه به روایات استفاده می شود که هرگاه شرایط جهان اسلام مثل شرایط عصر امام حسین علیه السلام بود باید کار حسنی کرد. و اگر شرایط مثل مکه و عصر امام حسن علیه السلام بود باید کار حسنی کرد تا اسلام ناب محمدی زنده بماند و از انحراف حفظ شود.

چهارم: سوره مائده

26- ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمه علیهم السلام
اشاره

مائده/ 3. ( حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ إِلاّ ما ذَکَّیْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ) ؛ «بر شما حرام شده است: (خوردن) مردار، و خون، و گوشت خوک، و آنچه را که [به هنگام سر بریدن نام] غیر خدا بر آن بانگ زده شده، و (حیوانات) خفه شده، و بر اثر زدن، (یا بیماری) مرده، و از بلندی افتاده و جان سپرده و به ضرب شاخ

ص:209

کشته شده، و آنچه درّنده (از آن) خورده - مگر آنچه را (زنده در یابید و) سر بِبُرید - و آنچه بر (آستان) بت های سنگی سر بریده شده است، و (نیز) تقسیم کردن (گوشت حیوان) بوسیله چوب های شرط بندی؛ این (کارها همگی) نافرمانی است. - امروز، کسانی که کفر ورزیدند، از (زوال) دین شما ناامید شدند؛ پس، از آن ها نهراسید؛ و (از مخالفت من) بهراسید! امروز، دین شما را برایتان کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را برای شما [بعنوان] دین پذیرفتم. - و هر کس به اضطرار افتد، در حالی که گرسنه، [و] غیر متمایل به گناه باشد، پس (مانعی ندارد که از آن ها بخورد، چرا) که خدا، بسیار آمرزنده [و] مهرورز است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیه به ممنوعیت خوردن یازده چیز اشاره شده که عبارت اند از:

اول: مردار؛ دوم: خون؛ سوم: گوشت خوک؛ چهارم: گوشت حیواناتی که طبق سنت جاهلیت به نام بت ها و یا اصولاً به نام غیر خدا سر بریده می شوند؛ پنجم: گوشت حیواناتی که به هر صورتی خفه شده باشند؛ (1) ششم: گوشت حیواناتی که با شکنجه و یا در اثر بیماری جان بسپارند؛ (2) هفتم: گوشت حیواناتی که بر اثر «پرت شدن از بلندی» بمیرند؛ هشتم: گوشت حیواناتی که بر اثر ضربه شاخ بمیرند؛ نهم: گوشت حیواناتی که توسط درندگان کشته شوند؛ دهم: گوشت حیواناتی که در مقابل سنگ نُصُب قربانی شوند (3)؛

ص:210


1- (1) . در میان اعراب جاهلی و گروهی از یهودیان مرسوم بود که حیوان را با فشار دادن خفه و سپس از گوشت آن استفاده می کردند. ر.ک: وسائل الشیعه، ج24، ص217 و تفسیر نمونه، ج4، ص258.
2- (2) . «موقوذة»، از ماده «وقذ» به معنای زدن شدید یا بیماری شدید است که منتهی به مرگ شود، و گاهی به زدن شدید یا بیماری شدید، که منتهی به مرگ نشود نیز گفته می شود، اما در این جا معنای اول مراد است. (ر.ک: تفسیر نمونه، ج4، ص259).برخی حکایت کرده اند که در میان عرب ها معمول بود، برخی از حیوانات را به خاطر بت ها آن قدر می زدند تا بمیرند و این عمل را نوعی عبادت می دانستند (ر.ک: تفسیر قرطبی، ذیل آیه).
3- (3) . در زمان جاهلیت سنگ هایی در اطراف کعبه نصب کرده بودند و در مقابل آن ها قربانی می کردند و خون قربانی را به آن ها می مالیدند و به آن ها نُصُب می گفتند و تفاوت این نُصُب با بت ها آن بود که بت ها همواره دارای شکل خاصی بودند، اما این سنگ ها شکل خاصی نداشتند.

یازدهم: گوشت حیواناتی که با چوبه های شرطبندی (و قمار) تقسیم شود. (1)

2. در یک مورد خوردن گوشت های حرام جایز است، و آن هنگامی است که انسان شدیداً گرسنه شود (2) و از باب اضطرار ناچار شود که از غذای ممنوع تغذیه کند؛ البته به شرطی که برای حفظ جان باشد و در این هنگام هم در خوردن گوشت حرام زیاده روی نکند و آن را حلال نشمرد و یا مقدمات اضطرار را خودش فراهم نکند و یا در سفری که برای انجام کار حرامی در پیش گرفته دچار این ضرورت نشود. (3)

3. حکمت و فلسفه ممنوعیت گوشت ها و مواد غذایی فوق چیست؟

پاسخ آن است که ممکن است فلسفه این ممنوعیت یکی از موارد زیر باشد:

الف) جنبه بهداشتی این امور مهم است؛ برای مثال وقتی حیوانی به صورت صحیح سر بریده نشود و بر اثر عوامل فوق بمیرد، خون های زیادی در بدن او باقی می ماند و مرکز رشد میکرب ها می شود و اگر کسی از گوشت این حیوان استفاده کند، معمولاً در معرض بیماری و مسمومیت قرار می گیرد، ولی اگر حیوانی با آداب اسلامی سر بریده شود و خون زیادی از بدن او خارج شود، حلال خواهد بود؛ از این روست که در دنباله آیه می فرماید: «مگر آن که آن را سر ببرید.»

ب) جنبه اخلاقی و معنوی این امور مورد توجه بوده و از این رو ذکر نام خدا و رو به قبله بودن در موقع سر بریدن حیوان شرط شده و یا گوشت حیوانی که در شرطبندی «ازلام» کشته شده، حرام گردیده است، چرا که تمام زیان های قمار و برنامه های خرافی را

ص:211


1- (1) . در جاهلیت مرسوم بود که ده نفر با هم شرطبندی می کردند و حیوانی را می خریدند و سپس سر می بریدند؛ آن گاه ده چوبه تیر انتخاب می کردند و بر هفت عدد آن ها عنوان «برنده» و بر سه عدد عنوان «بازنده» می نوشتند و در کیسه مخصوصی می ریختند و به صورت قرعه کشی، به نام هر کدام از ده نفر بیرون می آوردند و هفت نفر برنده، هر کدام سهمی از گوشت برمی داشتند و سه نفر بازنده، هر کدام یک سوم قیمت حیوان را می پرداختند، بدون این که سهمی از گوشت داشته باشند. این چوبه های شرطبندی را «اَزلام» می نامیدند و کار آنان نوعی قمار به شمار می رفت (ر.ک: تفسیر صافی، ج2، ص8).
2- (2) . واژه «مخمصه» به معنای «فرورفتگی» و در این جا به معنای فرورفتگی شکم در اثر گرسنگی شدید در هنگام قحطی یا گرفتاری است و تعبیر «مُتجانف» به معنای تمایل به گناه است.
3- (3) . تفسیر نمونه، ج4، ص272.

در بر دارد و به همین دلیل در ادامه تحریم این امور اشاره شده که «تمام این اعمال فسق و خروج از اطاعت پروردگار است.» (1)

4. مفسران در مورد جمله «مگر آن که حیوان را شما سر ببرید.» دو احتمال داده اند:

یکی آن که این استثنا مخصوص حیواناتی باشد که درندگان به آن ها حمله کرده باشند و قبل از مردن سر آنان را ببرند و حلال شوند، ولی اکثر مفسران معتقدند که این استثنا به تمام اقسام ذکر شده قبل از استثنا برمی گردد. (2)

ولی به نظر می رسد که این استثنا برای برخی موارد مناسب است، مثل حیوانی که در معرض خفگی قرار گرفته، از بلندی پرت شده، شاخ زده شده و مورد حمله درندگان قرار گرفته، اما برای برخی موارد، مثل گوشت خوک، مناسب نیست.

5. قرآن کریم در استفاده انسان از گوشت، روشی اعتدالی در پیش گرفته است؛ نه مانند برخی هندوها خوردن گوشت را مطلقاً حرام کرده و نه مانند برخی مردم دوران جاهلیت، گوشت مردار (3) و سوسمار و خون آن ها را حلال کرده است.

اسلام گوشت حیواناتی را که از تغذیه پاک استفاده می کنند با شرایط زیر حلال کرده است:

الف) حیواناتی که علف خوار باشند (حیوانات گوشت خوار با استفاده از گوشت های آلوده، سبب بیماری می شوند).

ب) حیواناتی که مورد تنفر انسان نباشند.

ج) حیواناتی که ضرری برای جسم و روح انسان نداشته باشند.

د) حیواناتی که در مسیر شرک و بت پرستی قربانی نشده باشند.

ه- ) طبق دستورات اسلامی سر بریده شده باشند، تا از نظر بهداشتی و معنوی پاک باشند. (4)

ص:212


1- (1) . «ذلِکُمْ فِسْقٌ»، اشاره مفرد است که به جمع بازمی گردد.
2- (2) . تفسیر نمونه این نظر را به حقیقت نزدیک تر می داند (ر.ک: ج4، ص260).
3- (3) . واژه «میته» در لغت معمولاً به حیوانی گفته می شود که خود به خود بمیرد؛ و در اصطلاح شرعی مفهوم وسیعی دارد و هر حیوانی را که به طریق شرعی سر بریده نشده، شامل می شود. پس موارد مذکور در آیه، همگی داخل مفهوم میته شرعی هستند اما داخل مفهوم میته لغوی نیستند و یا حداقل این احتمال وجود دارد؛ از این رو میته بودن جداگانه ذکر شده است.
4- (4) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج4، ص262.

6. غذا در سلامت جسم و روح انسان تأثیر زیادی دارد و از این رو قرآن بارها بر حرام بودن برخی غذاها پا فشاری کرده است؛ آری، اسلام دینی جامع است و به همه نیازهای جسمی و روحی انسان توجه کرده است.

7. در آیه فوق سخن از روز «اکمال دین و اتمام نعمت» شده که روز نااُمیدی کفّار است. در مورد مقصود از این روز مهم و سرنوشت ساز اسلام، چند احتمال وجود دارد:

الف) همان روزی است که این گوشت ها حرام شده است.

این احتمال صحیح نیست؛ چون اولاً، مطالب آیه فوق در آیه 173 سوره بقره و آیه 115 سوره نحل نیز آمده و مطالبی تکراری و تأکیدی است.

ثانیاً، این احکام آخرین احکامی نیست که بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است تا دین اسلام را کامل کند بلکه بعد از آن نیز در همین سوره مائده احکام دیگری فرود آمد.

ثالثاً، نزول این احکام آن قدر در روحیه کافران مؤثر نبود که آنان را از اسلام مأیوس سازد.

ب) روز فتح مکه، یا روز نزول آیات سوره برائت و یا روز ظهور اسلام و بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله باشد.

ج) روز عرفه است که در آخرین سفر حج پیامبر صلی الله علیه و آله بود.

این احتمال نیز صحیح نیست؛ چون در روز عرفه اتفاق مهمی نیفتاد که کافران مأیوس شوند؛ و انبوه جمعیت آن روز، در مکه و منی نیز همراه پیامبر صلی الله علیه و آله بودند، مگر آن که گفته شود: آیه فوق در عرفه نازل گردید ولی پیامبر صلی الله علیه و آله به دلیل هراس از واکنش منافقان نسبت به ابلاغ ولایت امام علی علیه السلام ، آن را در روز غدیر خم به مردم ابلاغ نمود؛ (1) همان طور که در آیه 67 سوره مائده به این مطلب اشاره شده است.

این احتمالات نیز، از نظر تاریخی، با زمان نزول آیه فوق که حدود هشتاد روز قبل از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله بود، سازگار نیست.

ص:213


1- (1) . در این مورد روایتی نیز حکایت شده است (ر.ک: تفسیر عیاشی، ذیل آیه). علامه طباطبایی رحمه الله نیز همین دیدگاه را می پذیرند (تفسیر المیزان، ج5، ص209). این احتمال هم وجود دارد که محتوای آیه (مسأله ولایت) در عرفه نازل شد و آیه فوق (اکمال) در غدیر نازل و ابلاغ گردید. روایات شأن نزول آیه 67 سوره مائده شاهد این مطلب است.

د) تمام مفسران شیعه گفته اند و روایات زیادی از شیعه (1) و اهل سنت (2) تأیید می کند که مقصود از «الیوم» روز غدیر خم است؛ یعنی هنگامی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله رسماً علی علیه السلام را به جانشینی خود تعیین کردند و پشتوانه محکمی برای آینده اسلام فراهم ساختند، دین خدا کامل شد و کافران و دشمنان اسلام مأیوس شدند؛ زیرا مشاهده کردند که اسلام قائم به شخص نیست و فردی عالم، عادل، پارسا و قدرتمند جای پیامبر صلی الله علیه و آله را گرفت. این گونه بود که با تکمیل خط رهبری، اسلام کامل شد و با موهبت الهی امامت، نعمت های خدا بر بشر تمام شد و در آن روز بود که برنامه کامل شده اسلام مورد رضایت الهی قرار گرفت و به عنوان آیین نهایی بشر پذیرفته شد.

8. در روایات فراوانی از اهل سنت و شیعه، به ارتباط آیه فوق با غدیر خم و ولایت علی علیه السلام تصریح شده است؛ از جمله دانشمندان و راویان اهل سنت که بدین امر تصریح کرده اند عبارت اند از:

ابن جریر طبری در کتاب ولایت از زید، صحابی پیامبر صلی الله علیه و آله ، حکایت کرده که آیه فوق در روز غدیر خم و در باره علی علیه السلام نازل شد.

حافظ ابو نعیم اصفهانی نیز از ابو سعید خِدْری، صحابی معروف پیامبر صلی الله علیه و آله ، حکایت کرده که در روز غدیر خم و پس از نصب علی علیه السلام به ولایت، هنوز مردم متفرق نشده بودند که آیه فوق نازل شد و پیامبر صلی الله علیه و آله صدا به تکبیر بلند کردند.

و حتی خطیب بغدادی از ابو هریره حکایت کرده که پس از جریان غدیر، عُمر به علی علیه السلام تبریک گفت که مولای او و مولای هر مسلمانی شده است. (3)

ص:214


1- (1) . تفسیر عیاشی، ج1، ص293؛ غیبة نعمانی، ص216؛ کمال الدین، ج1، ص277 و ج2، ص675 و کافی، ج1، ص198، ص290.
2- (2) . شواهد التنزیل، ج1، ص202، 203، 207، 208، و 256.
3- (3) . عمر گفت: بخّ بخّ یاابن ابی طالب اصبحت مولای و مولا کل مسلم (تفسیر فرات، ص515؛ امالی صدوق، ص2؛ اعلام الوری، ص165؛ بحارالانوار، ج29، ص35؛ الهدایة الکبری، ص5؛ و از منابع اهل سنت تاریخ مدینه دمشقی، ج42، ص234؛ من حیاة الخلیفة عمر بن الخطاب، ص194 و الغدیر، ج1، ص222، 230 - 233، 272، 275 و 392).

از دانشمندان و راویان شیعه، در کتاب الغدیر، 16 روایت (1) و در تفسیر صافی، (2) برهان و نور الثقلین ده روایت از طریق های مختلف حکایت شده که آیه فوق در مورد علی علیه السلام و در روز غدیر بر مردم ابلاغ شده است. (3)

9. دو آیه از سوره مائده در مورد ولایت علی علیه السلام در غدیر خم است، یکی آیه 67 و دیگری آیه 3 این سوره. فاصله زیاد این دو آیه بدان سبب است که قرآن طبق ترتیب نزول آیات جمع آوری و مرتب نشده و گاهی آیات مکی در سوره های مدنی آمده و یا به عکس؛ و حکایت شده که جای آیات به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله تعیین می شد. و نیز احتمال دارد که بخش اول سوره مائده یکجا نازل شد، سپس این بخش از آیه سوم در روز غدیر به همراه آیه 67 خوانده شد (4).

10. در آیه سوم سوره مائده مطلب مربوط به ولایت علی علیه السلام در روز غدیر، در لابه لای احکام تکراری مربوط به غذاهای حلال و حرام قرار گرفته است، تا از دست رس تحریف مخالفان در امان بماند. مخالفانی که از هر گونه تهمت به پیامبر صلی الله علیه و آله و اسلام و مبارزه با ولایت علی علیه السلام کوتاهی نکردند. (5)

11. از این آیه، با توجه به روایات، استفاده می شود که قوام مکتب اسلام به رهبری صحیح است و با وجود او، دین کامل می شود و مورد رضایت خدا قرار می گیرد و نعمت با او تمام می شود و کافران مأیوس می گردند.

12. همه امید کافران به فقدان رهبر اسلام است، پس با وجود رهبری لایق هم چون علی علیه السلام در جامعه، مسلمانان نباید از کافران ترسی داشته باشند؛ خطر کافران وقتی زیاد می شود که مردم از خط ولایت فاصله بگیرند. (6)

ص:215


1- (1) . الغدیر، همان.
2- (2) . تفسیر صافی، ج2، ص9 - 10.
3- (3) . تفسیر نمونه، ج4، ص266.
4- (4) . ر.ک: تفسیر المیزان، ج5، ص209- 210.
5- (5) . تفسیر نمونه، ج4، ص270.
6- (6) . ر.ک: تفسیر نور، ج3، ص19 - 21.
ولایت امام حسین علیه السلام از موارد اکمال دین و اتمام نعمت

ثم قال (رسول الله صلی الله علیه و آله فی غدیرخم): - أیها الناس، إن الله مولای، و أنا مولی المؤمنین، و أولی بهم من أنفسهم، من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاده [و انصر من نصره، و اخذل من خذله].

فقام إلیه سلمان الفارسی، فقال: یا رسول الله ولاة ماذا؟ فقال: ولاة کولایتی، من کنت أولی به من نفسه فعلی أولی به من نفسه. فأنزل الله عز و جل: (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً).

فقال سلمان: یا رسول الله، أنزلت هذه الآیات فی علی خاصة؟ فقال: نعم، فیه و فی أوصیائی إلی یوم القیامة.

فقال سلمان: یا رسول الله، سمهم لی، فقال: علی أخی و وزیری [و وصیی و وارثی] و خلیفتی فی امتی، و ولی کل مؤمن و مؤمنة بعدی، و أحد عشر إماما [من ولده] ابنی الحسن، و ابنی الحسین، ثم التسعة من ولده واحدا بعد واحد، و القرآن معهم، و هم مع القرآن لا یفارقونه حتی یردوا علی الحوض». فقام اثنی عشر [رجلا] من البدریین فقالوا: نشهد أنا سمعنا ذلک من رسول الله صلی الله علیه و آله سواء کما قلت، لم تزد فیه و لم تنقص منه.

وقال بقیة السبعین: قد سمعنا کما قلت و لم نحفظه کله، و هؤلاء الاثنا عشر خیارنا و أفضلنا.

فقال: «صدقتم لیس کل الناس یحفظ، بعضهم أحفظ من بعض». (1)

تحلیل

از این آیه با توجه به روایت فوق استفاده می شود که «اکمال». دین و اتمام نعمت به ولایت امام علی علیه السلام و ائمه علیهم السلام است که امام حسین علیه السلام یکی از آن هاست.

این روایت در حقیقت بیان شأن نزول آیه است که تفسیر آیه را روشن می کند. بنابراین تفسیر این آیه در مورد غدیر و ولایت ائمه اطهار از جمله امام علی علیه السلام امام حسین علیه السلام است. آری همان طور که دین اسلام با امامت امیرالمؤمنین ادامه یافت و کامل شد به وسیله حماسه عاشورا از انحراف حفظ شد و راه خود را با کمال ادامه داد.

ص:216


1- (1) . بحار، ج33، ص148، ح421؛ کتاب سلیم بن قیس، ص187؛ البرهان، ج1، ص444، ح18؛ نورالثقلین، ج1، ص644، ح261 و التحصین لابن طاووس، ص633.

پیام

دین اسلام با ولایت ائمه علیهم السلام از جمله با امامت امام حسین علیه السلام کامل شد پس هر کس می خواهد دین او تمام و کامل باشد ولایت ائمه علیهم السلام را بپذیرد و راه آنان را ادامه دهد که ولایت و امامت امام حسین علیه السلام راه دین کمال و کمال انسانیت است.

27- توسّل به امام حسین علیه السلام وسیله الهی
اشاره

مائده/ 35. ( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ) ؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ کنید؛ و به او تقرّب جویید؛ و در راه او جهاد کنید؛ باشد که شما رستگار شوید».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. «وسیله» (1) معنای وسیعی دارد و هر کار یا چیزی را که سبب نزدیکی به پیشگاه مقدس پروردگار شود، شامل می شود؛ مثل ایمان به خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، جهاد، نماز، زکات، روزه، زیارت خانه خدا، صله رحم، انفاق، و نیز شفاعت پیامبران و امامان و بندگان صالح و پیروی از آن ها و حتی سوگند دادن خدا به مقام پیامبران و امامان و صالحان که نشانه علاقه به آنهاست، جزء مفهوم وسیع «وسیله» است؛ چرا که همه این امور باعث تقرب و نزدیکی به خداست. در کلامی از امام علی علیه السلام نیز به بسیاری از این مصادیق و موارد وسیله و توسّل اشاره شده است. (2)

پس اختصاص مفهوم «وسیله» به برخی از این مصادیق، دلیل خاصی ندارد.

2. مقصود از توسل آن نیست که انسان از شخص پیامبر یا امام، مستقلاً چیزی بخواهد، بلکه منظور آن است که با اعمال شایسته و یا پیروی و شفاعت پیامبر یا امام، از خدا چیزی بخواهد، که این در حقیقت نوعی توجه به خداست؛ نه شرک است و نه بر خلاف آیات قرآن، بلکه از مضمون آیه فوق هم خارج نیست.

ص:217


1- (1) . واژه «وسیله» در اصل به معنای تقرّب و نزدیکی جستن است و یا چیزی که باعث تقرب با میل و رغبت به دیگری می شود.
2- (2) . نهج البلاغه، خطبه 110 «ان افضل ما توسّل به المتوسّلون الی اللّه سبحانه و تعالی، الایمان به و برسوله و الجهاد فی سبیله فإنه...» و نیز علل الشرایع، ج1، ص247 و امالی طوسی، ص216.

3. توسّل به پیامبران یک شیوه پسندیده است؛ از این رو در آیه 64 سوره نساء از استغفار پیامبر صلی الله علیه و آله برای گروهی از مردم و در آیه 97 سوره یوسف از استغفار یعقوب برای فرزندانش و در آیه 114 سوره توبه از استغفار ابراهیم در مورد پدرش سخن گفته شده است.

4. روایات شیعه و اهل سنت در مورد توسّل بسیار است و برخی گفته اند به حد تواتر رسیده است. (1) برخی از اهل سنت از عُمر حکایت کرده اند که آدم علیه السلام به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله توسل جست تا توبه او پذیرفته شود (2) و نیز برخی دانشمندان معروف اهل سنت حکایت کرده اند که پیامبر صلی الله علیه و آله به مرد نابینایی آموزش داد که چگونه به آن حضرت در دعاها توسل جوید. (3)

5. در مورد شفاعت، تفاوتی بین حیات و وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام نیست؛ چرا که آنان از حیات برزخی برخوردارند و قرآن در مورد شهدا تصریح می کند که آنان را مرده نپندارید که زندگان اند. (4)

6. در حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام حکایت شده که وسیله بالاترین مقام در بهشت است. (5) روشن است که این گونه روایات مصادیق وسیله را بیان می کند و گر نه مفهوم وسیله وسیع است.

7. پارسایی، شفاعت و جهاد، زمینه ساز سعادت و رستگاری است، اما علّت کامل آن نیست؛ یعنی باید موانع نیز برطرف شود تا به سعادت نهایی برسیم. (6)

8. برخی از مفسران، جهاد در این آیه را اعم از جهاد با دشمنان خارجی و داخلی می دانند؛ (7) یعنی در آیه فوق جهاد با نفس نیز توصیه می شود.

ص:218


1- (1) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج4، ص366 - 370.
2- (2) . وفاء الوفاء، ج3، ص1371.
3- (3) . همان، ص1372 (از ترمذی و نسائی حکایت کرده است).
4- (4) . آل عمران/ 169.
5- (5) . کافی، ج8، ص22 و تفسیر صافی، ج2، ص33 از امام علی علیه السلام نقل می کنند و مجمع البیان، ج3، ص293 و ابن کثیر، ج3، ص94 از پیامبر صلی الله علیه و سلم نقل کرده اند.
6- (6) . واژه «لعّل» برای بیان مقتضی است، نه علت تامه.
7- (7) . ر.ک: تفسیر صافی، ج2، ص33؛ انوار التنزیل، ج2، ص125 و زبدة التفاسیر، ج2، ص255.
امام حسین علیه السلام و امامان از نسل او وسیله الهی

در برخی از احادیث آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان از نسل امام حسین علیه السلام عروة الوثقی (دستگیره محکم) و وسیله به سوی خدا هستند (1) و در حدیث دیگری آمده است که حضرت آدم علیه السلام در هنگام توبه به محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام توسّل جست. (2)

تحلیل

در آیه فوق از مؤمنان خواسته شده که به درگاه الهی «وسیله تقرّب» بیاورند، و در احادیث فوق مصادیق بارز این «وسیله» بیان شده که یکی از آن ها توسّل به امام حسین علیه السلام است. پس دلالت این آیه و روایات بر امام حسین علیه السلام از باب جری و تطبیق است.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایات استفاده می شود که اگر می خواهید به خدا تقرّب جویید از طریق توسّل به امام حسین علیه السلام حرکت کنید که یکی از راه های تقرّب است و شاید این همان مطلبی است که در احادیث آمده است که امام حسین علیه السلام کشتی نجات است. (3)

28- امام حسین علیه السلام و پیروان او حزب الله اند
اشاره

مائده/ 56. ( وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ ) ؛ «و هر کس که ولایت خدا و فرستاده او و کسانی را که ایمان آورده اند، بپذیرد، پس (از حزب خداست و) براستی که تنها، حزب خدا پیروزمند است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیه نیز، هم چون آیه قبل، «ولایت» به معنای سرپرستی و رهبری و حق تصرف در امور است؛ چرا که تعبیر «حزب اللّه» و پیروزی آن به کار رفته است.

در معنای «حزب» یک نوع تشکّل، هم بستگی و اجتماع برای تأمین اهداف مشترک وجود دارد؛ از این رو این واژه به حکومت اسلامی مربوط می شود.

2. مقصود از پیروزی «حزب اللَّه» که در آیه فوق بدان اشاره شده، هر گونه پیروزی مادی و معنوی است؛ یعنی اگر افرادی جزء حزب خدا قرار گیرند، بدون تردید، در تمام زمینه ها پیروز می شوند.

ص:219


1- (1) . عیون اخبار الرضا، ج2، ص58؛ بحارالانوار، ج36، ص344 و تفسیر صافی، ج2، ص33.
2- (2) . بحارالانوار، ج11، ص150، ح25 و تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام ، ص219، ح102.
3- (3) . انّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة، بحارالانوار، ج36، ص205.

3. حزب اللّه به کسانی گفته می شود که دارای ایمان محکم، پارسایی و اعمال شایسته، اتحاد و همبستگی، آگاهی و آمادگی کافی باشند (1) و تنها ولایت خدا، پیامبر و اهل بیت علیهم السلام را پذیرفته باشند. اگر مسلمانان همگی چنین صفاتی داشته باشند، پیروزند و اگر برخی از مسلمانان پیروز نمی شوند، به خاطر آن است که شرایط عضویت در حزب اللَّه را پیدا نکرده اند و به جای اتحاد و مقابله با دشمن به تضعیف نیروهای یک دیگر می پردازند.

امام حسین علیه السلام مصداق حزب الله

در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام حکایت شده که: ما و شیعیان ما حزب اللّه هستند، که پیروزند. (2) و در حدیث دیگری از امام حسین علیه السلام نقل شده که فرمود « نحن حزب الله الغالبون و عترة رسول الله الاقربون و... » . (3)

تحلیل

این گونه احادیث مصادیق کامل حزب اللّه را مشخص می کند که اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام هستند و شیعیان نیز در راه آنان گام برمی دارند. و ولایت خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله را کاملاً پذیرفته اند. پس دلالت آیه و روایت بر امام حسین علیه السلام از باب جری و تطبیق است.

پیام

از آیه با توجه به روایات فوق استفاده می شود که امام حسین علیه السلام و شیعیان او حزب الله هستند پس هر کس می خواهد به حزب الهی ملحق شود در راه امام حسین علیه السلام گام نهد و شیعه او شود.

پنجم: سوره اعراف

29- امام حسین علیه السلام در اعراف
اشاره

اعراف/ 46. (وَ بَیْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یَدْخُلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ) ؛ «و در میان آن دو [ گروه بهشتیان و

ص:220


1- (1) . در آیه 22 سوره مجادله نیز برخی صفات حزب اللّه آمده است.
2- (2) . توحید صدوق، ص116؛بحارالانوار، ج4، ص25 و ج24، ص213 و تفسیر صافی، ج2، ص47.
3- (3) . بحارالانوار، ج44، ص205، ح1؛الاحتجاج، ص298 و المناقب، ج4، ص67.

دوزخیان] مانعی است؛ و بر بلندی ها ( اعراف) مردانی هستند که هر یک (از آن دو گروه) را از چهره شان می شناسند؛ و اهل بهشت را، که (هنوز) داخل آن (بهشت) نشده اند، در حالی که آنان (بدان) امیدوارند، ندا می دهند که: «سلام بر شما باد!»

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. «اَعراف» در لغت به معنای محل مرتفع و بلند است و طبق احادیث، به منطقه ای میان بهشت و دوزخ گفته می شود که هم چون حجاب و مانعی بین آن دو قرار دارد و مانع مشاهده دوزخیان و بهشتیان می شود، اما هر کس بر منطقه اعراف باشد، بر بهشت و دوزخ مشرف است و هر دو را مشاهده می کند. این همان گذرگاه بهشتیان است. (1)

2. بهشتیان و دوزخیان بینشان موانعی وجود دارد و جز در موارد استثنایی، به راحتی هم دیگر را ملاقات نمی کنند. (2) این مانع همان سرزمین مرتفع اعراف، یا دیواری است که بین آنان کشیده شده است. (3)

3. تعبیرات انسان ها در مورد جهان آخرت دقیق نیست و گاهی جنبه تمثیل و تشبیه دارد و از آن جا که آن جهان در افق بالاتری قرار دارد، تعبیرات انسانی هم چون شَبَحی، از آن حقایق والاست و مفاهیم و الفاظ ما گویای تمام آن حقایق نیست.

4. اعراف گذرگاه سخت بهشتیان است و در آن جا سه گروه عبور می کنند:

اول پیشوایان و بزرگان هستند که در گذرگاه های سخت توقف می کنند و به یاری ضعیفان می شتابند.

دوم افراد ناتوانی هستند که محتاج کمک هستند و اینان همان مؤمنان گناهکارند.

و سوم مؤمنان صالح هستند که با سرعت از این گذرگاه می گذرند و وارد بهشت می شوند.

ص:221


1- (1) . تفسیر نمونه، ج6، ص185 - 187.
2- (2) . همان، ص184.
3- (3) . حجاب» در اصل به معنای مانع است، و در آیه فوق مقصود همان سرزمین مرتفع (اعراف) است که مانع مشاهده دوزخیان و بهشتیان می شود و یا دیواری است که ظاهرش عذاب و درونش رحمت است (فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ) (حدید/ 13).

در آیه فوق و آیات بعد و احادیث، به گروه اول و دوم (یعنی پیشوایان و مؤمنان گناهکار) اشاره شد که در اعراف توقف دارند. (1)

5. از احادیث استفاده می شود که در منطقه «اعراف» دو گروه مختلف توقف دارند؛ چون در برخی احادیث آمده است که آنان گرامی ترین مردم در پیشگاه خدا هستند، و یا این که آنان گواهان بر مردم هستند، که پیامبران گواهان مردم اند، و یا این که آنان آل محمد صلی الله علیه و آله هستند؛ (2) و در برخی دیگر از احادیث آمده است که آنان واماندگانی هستند که بدی ها و نیکی هایشان مساوی است یا گناهکارانی که اعمال نیکی هم دارند. (3) این مطلب در تفاسیر اهل سنت نیز آمده است. (4)

6. در مورد آیه فوق مفسران قرآن دو احتمال داده اند: نخست آن که مقصود گروه اول، یعنی پیشوایان هستند که به مؤمنانی که بهشتی شده اند ولی (در اثر گناهانشان) هنوز داخل بهشت نشده اند سلام می دهند. (5)

و دوم آن که مقصود گروه دوم، یعنی مؤمنان مستضعف هستند که آرزو دارند وارد بهشت شوند ولی موانعی دارند و هنگامی که بهشتیان را می بینند به آنان درود می فرستند. (6) ظاهر آیه با تفسیر اول سازگارتر به نظر می رسد. (7)

امام حسین علیه السلام از رجال اعراف

روی الشیخ أبوجعفر الطوسی، عن رجاله، عن أبی عبدالله علیه السلام وقد سئل عن قول الله عزّوجلّ: (وَ بَیْنَهُما حِجابٌ) فقال: سورٌ بین الجنّة والنار، قائمٌ علیه محمّدٌ وعلیٌّ والحسن

ص:222


1- (1) . بحار الانوار، ج24، ص255؛ التبیان، ج4، ص410؛ تفسیر طبری، ج8، ص137 و الدر المنثور، ج3، ص86.
2- (2) . تفسیر برهان، ج2، ص547 - 549؛ تفسیر نورالثقلین، ج2، ص33 - 34؛ تفسیر صافی، ج2، ص198 و شواهد التنزیل، ج1، ص263.
3- (3) . کافی، ج2، ص408؛ بحار الانوار، ج8، ص331 و تفسیر البرهان، ج2، ص547.
4- (4) . تفسیر طبری، ج8، ص136 - 138؛ الدر المنثور، ج3، ص89 و الباب التأویل، ج2، ص203.
5- (5) . تفسیر صافی، ج2، ص200؛ انور التنزیل و اسرار التأویل (بیضاوی)، ج3، ص14؛ روح البیان، ج3، ص167 و زبدة التفاسیر، ج2، ص526.
6- (6) . تفسیر صافی، همان جا؛ زبدة التفاسیر، همان جا و انوار التنزیل (بیضاوی)، همان جا.
7- (7) . چرا که «و هم یطعمون» با شأن مردان بزرگ اعراف (که در رأس آن ها پیامبران و امامان هستند) سازگار نیست.

والحسین وفاطمة وخدیجة علیهم السلام فینادون: أین محبّونا! أین شیعتنا! فیقبلون إلیهم فیعرفونهم بأسمائهم وأسماء آبائهم وذلک قوله تعالی: (یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ) فیأخذون أیدیهم فیجوزون بهم علی الصراط ویدخلونهم الجنّة. (1)

علیّ بن الحسن، عن هارون بن موسی، عن الحسین بن أحمد بن شیبان القزوینی، عن أحمد بن علیٍّ العبدی، عن علیّ بن سعد بن مسروقٍ، عن عبدالکریم بن هلال بن أسلم المکّی، عن أبی الطفیل، عن أبی ذر قال: سمعت فاطمة علیهاالسلام تقول: سألت أبی عن قول الله تبارک و تعالی (وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ) قال: هم الأئمّة بعدی علیٌّ وسبطای وتسعةٌ من صلب الحسین، هم رجال الأعراف لایدخل الجنّة إلّا من یعرفهم و یعرفونه ولایدخل النار إلّا من أنکرهم وینکرونه لایعرف الله تعالی إلّا بسبیل معرفتهم. (2)

تحلیل

در آیه سخن از مردانی بزرگ شده که شناخته شده اند و در احادیث فوق مصادیق این انسان های بزرگ را پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام معرفی کرده است. این روایت از باب جری و تطبیق بر امام حسین علیه السلام دلالت دارد.

پیام ها

از آیه فوق با توجه به روایات استفاده می شود:

1- امام حسین علیه السلام جایگاه ویژه ای در رستاخیز دارد، و می تواند از شیعیان شفاعت کند و آن ها را به بهشت رهنمون شود همان طور که منکران و مخالفان امام حسین علیه السلام راهی دوزخ می شوند.

2- هر کس می خواهد در رستاخیز بهشتی باشد دوست دار حسین باشد.

30- نام حسین علیه السلام در کتاب های آسمانی
اشاره

اعراف/ 157. (الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ

ص:223


1- (1) . البحار، ج24، ص255، ح19 و تأویل الآیات، ج1، ص176، ح12.
2- (2) . البحار، ج36، ص351، ح220؛کفایة الأثر، ص194؛المناقب، ج1، ص296 و الصراط المستقیم، ج2، ص122 بأسناد مختلفة.

وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) ؛ «(همان) کسانی که از فرستاده (خدا)، پیامبر درس نخوانده، پیروی می کنند؛ آن (پیامبری) که (صفات) او را نزدشان در تورات و انجیل نوشته می یابند؛ در حالی که آنان را به [کار] پسندیده فرمان می دهد، و آنان را از [کار] ناپسند منع می کند و برایشان [خوارکی های] پاکیزه را حلال می شمرد و پلیدی ها را بر آنان حرام می کند و تکلیف سنگینشان و غل هایی را که بر آنان بوده، از (دوش) آن ها برمی دارد؛ و کسانی که به او ایمان آوردند و گرامی اش داشتند (و دشمنانش را از او بازداشتند) و یاری اش کردند و از نوری که با او فرود آمده پیروی نمودند، تنها آنان رستگارند».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. «نَبی» کسی است که بر او وحی نازل می شود و پیام خدا را بیان می کند، هر چند مأمور به تبلیغ نباشد، اما «رسول» کسی است که علاوه بر مقام نبوت، مأمور به تبلیغ آیین الهی و ایستادگی در این مسیر باشد؛ پس رسالت، مقامی بالاتر از نبوت است، و در این آیه، «نبی» به عنوان توضیح «رسول» آورده شده است. (1)

2. در مورد واژه «اُمّی» سه احتمال وجود دارد:

نخست آن که، از ماده «اُم»، به معنای مادر باشد؛ یعنی کسی که به همان حالتی که از مادر متولد شده باقی است و مکتب و استاد ندیده و درس نخوانده است؛ دوم آن که، از ماده «اُمّت» باشد، یعنی کسی که از میان توده مردم برخاسته است و از اشراف و ستمگران نیست؛ و سوم آن که، امّی منسوب به «اُمّ القُری» (مکه) است؛ یعنی کسی که اهل مکه است.

در احادیث اسلامی نیز واژه امّی به درس نخوانده و مکّی معنا شده است (2) و مانعی هم ندارد که یک لفظ به چند معنا آمده باشد.

3. قرآن کریم در موارد متعددی تصریح کرده است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خط ننوشت و درس خوانده نبود. (3) در محیط حجاز تعداد افراد باسواد کم بود، به طوری که در شهر مکه

ص:224


1- (1) . همان، ص396.
2- (2) . ر.ک: تفسیر نورالثقلین، ج2، ص78 - 79؛ روح المعانی، ج9، ص70 و تفسیر صافی، ج2، ص242.
3- (3) . ر.ک: سوره عنکبوت، آیه 48؛ سوره جمعه، آیه 2 و... .

مردان و زنان با سواد را 17 نفر برشمرده اند (1) و چنان چه پیامبر اسلام نیز به مکتب رفته و باسواد بود، همگان می دانستند. وقتی چنین فرد درس نخوانده و استاد ندیده ای بتواند کتاب عظیم قرآن را بیاورد، تردیدی باقی نمی ماند که این عادی نیست و از طریق وحی و ارتباط با غیب است.

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد (حافظ)

4. پیامبر اسلام «درس نخوانده» بود نه «بی سواد». واژه «بی سواد» علاوه بر آن که در زبان فارسی بار منفی و ضدارزشی دارد و لایق مقام پیامبر صلی الله علیه و آله نیست، با احادیث اسلامی هم سازگار نیست؛ چون طبق احادیث اهل بیت علیهم السلام پیامبر می توانست بخواند و یا توانایی خواندن و نوشتن را داشت، (2) اما از این قدرت استفاده نمی کرد. پس معنای امّی، «مکتب ندیده و درس نخوانده» است، نه بی سواد. (3)

5. مقصود از «معروف و منکر» در آیه فوق که در مکه نازل شده است، چیزهایی است که نزد خرد انسان شناخته شده و معروف و یا نزد عقل زشت و ناشناخته است. این تعبیرات می تواند اشاره به آن باشد که محتوای دعوت پیامبر اسلام، کاملاً با عقل سازگار است. (4)

6. از جمله «چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای تنفرآمیز را حرام می سازد.»، استفاده می شود که محتوای دعوت پیامبر اسلام، با فطرت سلیم انسان هماهنگ است و چیزهای ناسالم و تنفرآمیز و مضرّ را ممنوع می کند و چیزهای نیکو را حلال می شمرد.

7. پیامبر صلی الله علیه و آله اسلام غُل و زنجیرهای (5) مردم را می شکند. آری؛ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله زنجیر جهل و نادانی را با دعوت به علم و دانش؛ زنجیر بت پرستی و خرافات را با فراخواندن به توحید و زنجیر تبعیض ها و زندگانی طبقاتی را از طریق دعوت به برادری اسلامی و مساوات در برابر قانون، شکست. (6)

ص:225


1- (1) . فتوح البلدان، ص453.
2- (2) . تفسیر برهان، ج5، ص172 و 374.
3- (3) . تفسیر نمونه، ج6، ص400 - 401 (با تلخیص).
4- (4) . تفسیر نمونه، ج6، ذیل آیه.
5- (5) . «اِصْر» در اصل به معنای نگه داری و حبس کردن است و به هر چیز سنگینی که انسان را از فعالیت بازمی دارد گفته می شود؛ و «اغلال» جمع غل و به معنای زنجیر است. (اعراف/ 157).
6- (6) . تفسیر نمونه، همان.

8 . در این آیه چهار شرط برای سعادت و کامرانی و رستگاری افراد مشخص شده است: ایمان به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ، گرامی داشتن او و دفع دشمنانش، (1) حمایت و یاری ایشان، و پیروی از نور او.

9. در مورد نوری که با پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمده است، دو احتمال وجود دارد: ممکن است مقصود قرآن کریم باشد که همراه نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله بر شخص آن حضرت نازل گشت و یا مقصود امام علی علیه السلام باشد که همراه پیامبر صلی الله علیه و آله برای هدایت بشریت فرستاده شد.

در برخی احادیث نیز از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام آمده است که مقصود از نور، امام علی علیه السلام و ائمه علیهم السلام هستند. (2) البته در این گونه موارد می توان گفت که نور معنوی مفهومی وسیع دارد که قرآن و علی علیه السلام و ائمه علیهم السلام از مصادیق آن هستند؛ پس آیه می تواند شامل همه این موارد باشد.

10. در آیه فوق به پنج گواه برای نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اشاره شده است:

نخست آن که، درس ناخوانده بود (و با این حال این قرآن و تعلیمات عظیم را برای بشر به ارمغان آورد).

دوم آن که، دلایل نبوت او در کتاب های تورات و انجیل آمده است.

سوم آن که، محتوای دعوت او با عقل سازگار است.

چهارم آن که، محتوای دعوت او با طبع سلیم و فطرت انسان سازگار است.

پنجم آن که، نه تنها زنجیرهای تازه ای به دست و پای بشر نبست، بلکه زنجیرهای بشریت را شکست و او را رها کرد؛ چرا که دعوت به سوی خدا می کرد، نه خود.

11. بزرگ داشت پیامبر صلی الله علیه و آله و یاری او جایگاه ویژه ای در رستگاری انسان دارد و این بزرگ داشت و یاری مخصوص زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله نیست، هم اکنون نیز با بزرگ داشت نام و راه و آثار پیامبر صلی الله علیه و آله و یاری کردن دین او ممکن است.

ص:226


1- (1) . تعبیر «عزَّروُه» در اصل به معنای حمایت و یاری کردن همراه با احترام و بزرگ داشت است و یا اصل آن به معنای منع و جلوگیری است، که مفهوم جلوگیری کردن از دشمن، همان یاری کردن است (همان).
2- (2) . کافی، ج1، ص194، ح2؛ بحار الانوار، ج23، ص310؛ تفسیر صافی، ج2، ص243؛ تفسیر برهان، ج2، ص593 و... .
نام امام حسین علیه السلام در تورات و انجیل تحریف ناشده

در تورات و انجیل بشارت هایی در مورد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و صفات او آمده و حتی برخی از این بشارت ها در تورات و انجیل تحریف شده کنونی نیز موجود است. در سفر پیدایش تورات آمده است:

و ابراهیم به خدا گفت که ای کاش اسماعیل در حضور تو زندگی نماید... و در حق اسماعیل (دعای) تو را شنیدم، اینک به او برکت دادم و او را بارور گردانیده، به غایت، زیاد خواهم نمود و دوازده سرور تولید خواهد نمود و او را امت عظیمی خواهم نمود. (1)

جاء نفرٌ من الیهود إلی رسول الله صلی الله علیه و آله إلی أن قال فأخبرنی عن السادس، عن خمسة أشیاءٍ مکتوبات فی التوراة أمر الله بنی إسرائیل أن یقتدوا بموسی فیها من بعده، قال النبی صلی الله علیه و آله : فأنشدتک بالله إن أنا أخبرتک تقرُّ لی. قال الیهود: نعم یا محمد! قال: فقال النبی صلی الله علیه و آله : أوّل ما فی التوراة مکتوبٌ: محمّدٌ رسول الله صلی الله علیه و آله وهی بالعبرانیة طاب ثمّ تلا رسول الله صلی الله علیه و آله هذه الآیة (یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ )، (وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ) وفی السطر الثانی، اسم وصیی علی بن أبی طالب و الثالث والرابع، سبطیّ الحسن والحسین وفی السطر الخامس، أمّهما فاطمة سیدة نساء العالمین صلوات الله علیها وفی التوراة اسم وصیی إلیا واسم السبطین شبر وشبیر هما نورا فاطمة علیهاالسلام . قال الیهودیّ: صدق یا محمّد! (2)

تحلیل

در این آیه از نوشته شدن نام پیامبر صلی الله علیه و آله در تورات و انجیل سخن گفته شده است و روایت فوق نیز توضیح تکمیلی در این مورد دارد که نام امام علی علیه السلام ، حسن و حسین فاطمه علیهم السلام نیز در تورات تحریف وجود داشته است و این مطلب با جمله ای که از تورات کنونی نقل کردیم موافق است چرا که در آن سخن از دوازده سرور از نسل اسماعیل است که می تواند با دوازده جانشین پیامبر اسلام یعنی ائمه اطهار علیهم السلام تطبیق داشته باشد. البته بعید نیست که نام های محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین از تورات کنونی حذف شده باشد. چرا که این کتاب بارها دستخوش حوادث و تحریف شده است به هر حال این روایت توضیح تکمیلی تاریخی در مورد آیه است، که نوعی تفسیر به شمار می آید.

ص:227


1- (1) . کتاب مقدس، تورات، سفر پیدایش، باب 17، ش 17 - 20 و باب 49 ش 10 و نیز انجیل یوحنا، باب 14، ش 15 - 16؛ باب 15، ش 26 و باب 16 ش 7.
2- (2) . الأمالی للصدوق، ص192 والبحار، ج9، ص298، ح5.

پیام ها

از آیه و روایت فوق استفاده می شود که پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام جایگاه ویژه ای در کتاب های آسمانی گذشته داشته اند و بشارت هایی به وجود آن ها داده شده بود. ولی در طول اعصار دشمنان تلاش کردند تا آن ها را حذف کنند ولی هر چه می گذرد این نام های بلند آوازه تر می شود. (وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ) چرا که نور اهل بیت و امام حسین نور الهی بود.

دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست

ششم: انفال

31- امام حسین علیه السلام اولی به جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله
اشاره

انفال/ 75. (وَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنْکُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ) ؛ «و کسانی که از [آن] پس ایمان آورده و هجرت کرده و همراه شما جهاد نمودند، پس آنان از شما هستند؛ و خویشاوندان، برخی از آنان نسبت به برخی [دیگر]، در کتاب خدا، سزاوارترند. به راستی که خدا به هر چیزی داناست».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. جامعه اسلامی، یک جامعه مداربسته و انحصاری نیست، بلکه درهای آن به سوی همه مؤمنان و مهاجران و مجاهدان آینده نیز گشوده است و همگی جزء جامعه اسلامی به شمار می آیند.

2. قانون ارث در زمان جاهلیت عرب از سه راه «فرزند پسر بودن»، «پسرخواندگی» و «پیمان» بود.

در آغاز اسلام نیز به همین روش عمل می شد تا این که قانون «برادری اسلامی» جای آن را گرفت و تنها مهاجران و انصار، که با یک دیگر پیمان برادری بسته بودند، از یک دیگر ارث می بردند و بعد از مدتی ارث اسلامی به خویشاوندان نسبی و سببی تعمیم یافت و قانون نهایی ارث فرود آمد. (1)

ص:228


1- (1) . در آیه فوق و آیه 6 سوره احزاب بدین قانون اشاره شده است (تفسیر نمونه، ج7، ص266).

3. این آیه به معنایی گسترده از ولایت و اولویت خویشاوندان نسبت به یک دیگر اشاره می کند که شامل مصادیقی هم چون ارث بردن خویشاوندان از هم، اولویت افراد در احکامی مثل غُسل دادن میت و حتی جانشینی امام علی علیه السلام به جای پیامبر صلی الله علیه و آله می شود؛ از این رو در برخی احادیث در مورد امامت فرزندان امام حسین علیه السلام نیز به این آیه استدلال شده است. (1)

امام حسین علیه السلام مصداق کامل اولوالارحام پیامبر صلی الله علیه و آله

عن أبی جعفر علیه السلام قال: سألته عن قول الله عزّوجل: (النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللّهِ) فیمن أُنزلت؟ قال: أنزلت فی الإمرة إنّ هذه الآیة جرت فی الحسین بن علیٍ علیه السلام وفی ولد الحسین من بعده فنحن أولی بالأمر وبرسول الله من المومنین والمهاجرین. فقلت: لولد جعفرٍ فیها نصیبٌ؟ قال: لا. قال: فعددت علیه بطون بنی عبدالمطلب، کلّ ذلک یقول: لاونسیت ولد الحسن فدخلت علیه بعد ذلک فقلت: هل لولد الحسن فیها نصیبٌ؟ فقال: یا أبا عبدالرحمن ما لمحمّدیٍّ فیها نصیبٌ غیرنا. (2)

تحلیل

در آیه فوق سخن از اولولیت خویشاوندان نسبت به همدیگر است و در احادیث فوق مصادیق این اولویت مشخص شده که همان حکومت و جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله است و نیز مصادیق اولوالارحام مشخص شده که در اینجا امام حسین علیه السلام و فرزندان معصوم ایشان است.

پیام

از این آیه با توجه به روایت استفاده می شود که امام حسین علیه السلام اولی ترین افراد نسبت به جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است و این به خاطر خویشاوندی تتنها نیست بلکه لیاقت شخصیتی و الهی امام حسین علیه السلام اصل است که در خویشاوندی پیامبر صلی الله علیه و آله تبلور پیدا کرده است.

هفتم: توبه

32- امام حسین علیه السلام ماه آسمان امامت
اشاره

توبه/ 36. (إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَما

ص:229


1- (1) . تفسیر صافی، ج2، ص317.
2- (2) . علل الشرایع، ص206؛البحار، ج25، ص256، ح16 والکافی، ج1، ص288.

یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ) ؛ «در حقیقت، تعداد ماه ها نزد خدا [از] روزی که آسمان ها و زمین را آفریده، در کتاب الهی، دوازده ماه است، که از آن ها چهار [ماه] حرام است. این، دین استوار است؛ پس در این [ماه]ها به خودتان ستم نکنید و همگی با مشرکان پیکار کنید، همان گونه که [آنان] همگی با شما می جنگند؛ و بدانید که خدا با خود نگه داران است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مقصود از «کتاب اللّه» در این آیه ممکن است قرآن، یا سایر کتاب های الهی، یا لوح محفوظ و علم خدا و یا کتاب آفرینش و صحنه هستی باشد که معنای اخیر با توجه به اشاره آیه به خلقت آسمان ها و زمین، مناسب تر است.

2. پس از خلقت منظومه شمسی، حرکت زمین به دور خورشید و حرکت ماه به دور زمین آغاز شد. هر بار گردش زمین به دور خورشید یک سال به شمار می رود که در طی آن، کره ماه تقریباً دوازده بار به دور زمین می چرخد که هر بار حدوداً سی روز است و به آن «ماه» می گویند. این گردش ها تقویمی طبیعی و ارزشمند به دست می دهد که هیچ گاه تغییر نمی کند.

3. از این آیه استفاده می شود که خدا ماه های دوازده گانه را هنگام آفرینش جهان مقرر کرده است و این یک زمان بندی ثابت و طبیعی و همگانی است.

4. ماه های حرام عبارت اند از: ذی القعده، ذی الحجه، محرم و رجب که در این ماه ها جنگ حرام است و یک آتش بس طبیعی در میان مسلمانان برقرار می شود؛ البته اگر دشمن در این چند ماه حمله کند، مسلمانان حق دفاع دارند که در این صورت آتش بس از سوی دشمن نقض شده است (1).

5. برخی مفسران بر این باورند که ماه های حرام از زمان ابراهیم علیه السلام به یادگار مانده است و در عصر جاهلیت عرب هم به صورت یک سنّت رعایت می شده است، (2) و از برخی احادیث استفاده می شود که ماه های حرام در آیین موسی علیه السلام و عیسی علیه السلام نیز وجود داشته است (3).

ص:230


1- (1) . ر.ک: ذیل آیه 194 سوره بقره در تفسیر قرآن مهر.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج7، ص406.
3- (3) . تفسیر برهان، ج2، ص122.

6. یکی از فلسفه های ممنوعیت جنگ در ماه های حرام آن است که در جنگ های طولانی، صلح موقت برقرار شود و هنگامی که جنگ جویان در این چهار ماه، اسلحه را کنار گذاشتند و فرصت تفکر و گفت وگو پیدا کردند، زمینه صلح دایمی و پایان جنگ بسیار زیاد می شود. آری، ممنوعیت جنگ در ماه های حرام، نشانه صلح طلبی اسلام است.

7. از این آیه استفاده می شود که زیان بی توجهی به ماه های حرام به خود انسان باز می گردد؛ زیرا باعث طولانی شدن جنگ ها و از دست رفتن فرصت صلح و عبادت و کار می شود.

8. در این آیه اشاره شده که مشرکان بت پرست با همه پراکندگی که دارند، در یک صف با شما می جنگند؛ پس شما که اهل توحید و یگانگی هستید، سزاوارتر است با وحدت کلمه در برابر آن ها بجنگید.

9. از این که آیه به وحدت در برابر دشمن دستور می دهد، استفاده می شود که لازم است مسلمانان در مبارزه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی خود در برابر دشمنان هماهنگ شوند آری، به فراموشی سپردن این فرمان وحدت آفرین سبب شکست مسلمانان و انحطاط آن ها در چند قرن اخیر شده است.

امام حسین علیه السلام یکی از ماه های دوازده گانه در باطن آیه

[فقال أبوعبدالله: یا سماعة بن مهران! ائتنی بتلک الصحیفة فأتاه بصحیفةٍ بیضاء فدفعها إلیّ وقال لی: اقرأ هذه] بما أُخرج إلینا أهل البیت، یرثه کابرٌ عن کابرٍ من لدن رسول الله صلی الله علیه و آله [فقرأتها فإذا فیها سطران، السطر الأوّل، لا إله إلّا الله، محمّدٌ رسول الله والسطر الثانی، ( إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ)، علیّ بن أبی طالب والحسن بن علی والحسین بن علیٍ] وعلیّ بن الحسین ومحمد بن علیٍّ وعلیّ بن محمدٍ ولاحسن بن علیٍّ [والخلف منهم الحجة لله، ثمّ قال لی: یا داود! أتدری أین کان ومتن کان مکتوباً؟ قلت: یا ابن رسول الله! الله أعلم ورسوله وأنتم. قال: قبل أن یخلق آدم بألفی عام] فأین یتاه بزیدٍ ویذهب به إنّ أشدّ الناس لنا عدواةً وحسداً، الأقرب إلینا فالأقرب. (1)

ص:231


1- (1) . البحار، ج46، ص173، ح26 (وما بین المعقوفتین فی المناقب، ج1، ص307)، و نظیره البحار، ج38، ص46، ح4؛البحار، ج24، ص243، ح10 و ج36، ص400، ح10 و ج47، ص141، ح193؛ البرهان، ج2، ص123، ح2 و تأویل الآیات، ج1، ص203، ح12.

تحلیل

در ظاهر این آیه از ماه های دوازده گانه یاد شده است و در حدیث فوق به باطن آیه اشاره شده است که دوازده امام معصوم علیهم السلام هستند که از جمله آن ها امام حسین علیه السلام است. همان طور که ماه های سال موجب تنظیم امور مردم می شود ائمه اطهار علیهم السلام نیز موجب قوام زندگی مردم اند و هر کس بی حرمتی به آن ها روا دارد ستمکاری به خویش کرده است.

پیام

از آیه و روایت فوق استفاده می شود که ائمه اطهار علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام جایگاه ویژه ای در نظام عالم دارند که هر گونه تخطئی از این نظام به خلافکاران زیان می رساند.

33- معامله شهداء با خدا
اشاره

توبه/ 111. (إِنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ) ؛ «در حقیقت، خدا از مؤمنان جان هایشان و اموالشان را خریداری کرده، به (بهای) این که بهشت برای آنان باشد؛ (چراکه) در راه خدا پیکار می کنند و می کشند و کشته می شوند؛ [این] وعده حقّی است که در تورات و انجیل و قرآن بر عهده او ( خدا) است؛ و چه کسی به عهدش، از خدا وفادارتر است؟! پس به خاطر معامله تان، که با او معامله کردید، شادمان باشید؛ و تنها این کام یابی بزرگ است!».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. این آیه یک تشبیه زیباست و حال مجاهدان و پاداش آنان را با یک مثال تجارت بیان کرده (1) است؛ به این بیان که در هر معامله یا تجارتی پنج رکن اساسی وجود دارد که عبارت اند از:

- خریدار، که خدا خریدار جان و مال مؤمنان معرفی شده است.

- فروشنده، که مؤمنان مجاهد هستند.

- کالای مورد معامله، جان ها و اموال مؤمنان است.

ص:232


1- (1) . مشابه این آیه در سوره صف، آیات 10 - 11 آمده است.

- بهای کالا، بهشتی است که خدا آن را می پردازد.

- سند معامله که در این جا تورات، انجیل و قرآن به عنوان سه سند محکم این معامله معرفی شده اند.

2. در این معامله، افزون بر ارائه سندهای محکم، اشاره شده که خود خریدار، یعنی خدا، وفادارترین شخص نسبت به عهد خویش می باشد که از ارائه هر سندی مهم تر است.

3. خدا وفادارترین شخص در وعده های خود است؛ زیرا هم قدرت پرداخت دارد و هم نیازی ندارد تا بهای دیگران را نپردازد، و هم کاری بر خلاف حکمت انجام نمی دهد؛ بنابراین، هر چند بهای این معامله بهشت است، خطرهای تجارت نسیه را ندارد.

4. در پایان معامله، به خریدار تبریک و مژده می دهند که معامله پر سودی کرده و به کامیابی و رستگاری رسیده است.

5. آیه فوق نشان دهنده اوج لطف الهی به انسان است؛ زیرا خدا با آن که مالک همه جهان است و کسی بر او حقی ندارد، مواهبی را که خود به بندگان بخشیده، از آنان می خرد و بهایی صد چندان در برابر آن ها بر عهده می گیرد و می پردازد و جهادی را که موجب سربلندی و پیروزی ملت هاست، به عنوان کالای معامله از انسان می خرد.

6. در حدیثی آمده است: هنگام نزول آیه فوق پیامبر صلی الله علیه و آله در مسجد بود و حضرت آیه را با صدای بلند خواند و مردم تکبیر گفتند.

مردی از انصار پرسید: آیا این آیه بود که فرود آمد؟ حضرت پاسخ داد: آری، و آن مرد گفت: چه معامله پر سودی! نه این معامله را پس می دهیم و نه اگر از ما پس خواستند، می پذیریم! (1)

7. در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است:

برای بدن های شما بهایی جز بهشت نیست، پس خود را به کم تر از آن نفروشید. (2) آری اگر بهشت بهای بدن ماست، بهار روح ما بیش از آن است که به محاسبه در آید.

ص:233


1- (1) . ر.ک: الدّر المنثور و تفسیر المیزان، ذیل آیه.
2- (2) . مجمع البیان، ذیل آیه.
امام حسین علیه السلام با بذل جان و مال با خدا معامله کرد

جعفر بن محمد الفزاری معنعنا عن أبی عبد الله ع قال کان الحسین علیه السلام مع أمه تحمله فأخذه النبی صلی الله علیه و آله و قال لعن الله قاتلک ولعن الله سالبک و أهلک الله المتوازرین علیک وحکم الله بینی و بین من أعان علیک قالت فاطمة [الزهراء علیهاالسلام ] یا أبة أی شیء تقول قال یا بنتاه ذکرت [ذکرته] ما یصیب بعدی و بعدک من الأذی و الظلم [و الغدر] و البغی و هو یومئذ فی عصبة کأنهم نجوم السماء یتهادون إلی القتل و کأنی أنظر إلی معسکرهم و إلی موضع رحالهم وتربتهم قالت یا أبة وأنی [وأی و أین] هذا الموضع الذی تصف قال موضع یقال له کربلاء وهی دار کرب و بلاء علینا و علی الأمة یخرج [علیهم] شرار أمتی و إن أحدهم لو [و لو أن أحدهم لو أن] یشفع [شفع] له من فی السماوات و الأرضیین ما شفعوا فیه و هم المخلدون فی النار قالت یا أبة فیقتل قال نعم یا بنتاه و ما قتل قتلته أحد کان قبله و تبکیه السماوات و الأرضون و الملائکة [و الوحش] و النباتات و البحار و الجبال و لو یؤذن لها [ما بقی] علی الأرض متنفس و یأتیه قوم من محبینا لیس فی الأرض أعلم بالله و لا أقوم بحقنا [لحقنا] منهم و لیس علی ظهر الأرض أحد یلتفت إلیه غیرهم أولئک مصابیح فی ظلمات الجور و هم الشفعاء و هم واردون حوضی غدا أعرفهم إذا وردوا علی بسیماهم و کل أهل دین [یطلبون أئمتهم و هم] یطلبونا [و] لا یطلبون غیرنا و هم قوام الأرض و بهم ینزل الغیث فقالت فاطمة [الزهراء علیهاالسلام ] یا أبة إِنَّا لِلَّهِ و بکت فقال لها یا بنتاه إن أهل الجنان هم الشهداء فی الدنیا بذلوا (أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا) [الحق] فما عند الله خیر من الدنیا و ما فیها [و ما فیها] قتلة أهون من میتته من کتب علیه القتل خرج إلی مضجعه و من لم یقتل فسوف یموت یا فاطمة بنت محمد أما تحبین أن تأمرین غدا [بأمر] فتطاعین فی هذا الخلق عند الحساب أما ترضین أن یکون ابنک من حملة العرش أ ما ترضین [أن یکون] أبوک یأتونه [یأتیه] یسألونه الشفاعة أ ما ترضین أن یکون بعلک یذود الخلق یوم العطش عن الحوض فیسقی منه أولیاءه و یذود عنه أعداءه أ ما ترضین أن یکون بعلک قسیم النار [الجنة و] یأمر النار فتطیعه یخرج منها من یشاء و یترک من یشاء أما ترضین أن تنظرین إلی الملائکة علی أرجاء السماء ینظرون إلیک و إلی ما تأمرین به و ینظرون إلی بعلک [و] قد حضر الخلائق و هو یخاصمهم عند الله فما

ص:234

ترین الله صانع بقاتل ولدک و قاتلیک إذا أفلحت [فلجت] حجته علی الخلائق و أمرت النار أن تطیعه أما ترضین أن تکون الملائکة تبکی لابنک و یأسف علیه کل شیء أما ترضین أن یکون من أتاه زائرا فی ضمان الله و یکون من أتاه بمنزلة من حج إلی بیت [الله الحرام] و اعتمر و لم یخلو من الرحمة طرفة عین و إذا مات مات شهیدا و إن بقی لم تزل الحفظة تدعو له ما بقی و لم یزل فی حفظ الله و أمنه حتی یفارق الدنیا قالت یا أبة سلمت و رضیت و توکلت علی الله فمسح علی قلبها و مسح [علی] عینیها [جنها] فقال إنی [أنا] و بعلک و أنت و ابناک فی مکان تقر عیناک و یفرح قلبک. (1)

تحلیل

آیه فوق با بیان یک مطلب کلی به معامله پر سود شهداء با خدا اشاره می کند که اموال و جان آن ها را خدا به بهای بهشت می خرد و روایت فوق اشاره دارد که یکی از مصادیق کامل آیه امام حسین علیه السلام است.

پیام

از این آیه با توجه به روایت فوق استفاده می شود که امام حسین علیه السلام با ایثار جان و مال خود نه تنها بهشت را برای خود و یارانش به ارمغان آورد که مایه سرافرازی اهل بیت علیهم السلام شد و هر کس پیرو این شهید بزرگ باشد و به زیارت او برود ثواب حج دارد.

34- همراه صادقین باشید

توبه/ 119. (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ) ؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ کنید؛ و با راست گویان باشید».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در آیات متعددی از قرآن کریم ویژگی های «صادقان» بیان شده است. آنان افرادی راست گو و راست کردار هستند که تعهدات خود در برابر ایمان به خدا را به انجام می رسانند و تردیدی به خود راه نمی دهند و از انبوه مشکلات نمی هراسند و با ثبات قدم به فداکاری می پردازند. (2)

ص:235


1- (1) . البحار، ج44، ص264، ح22 و الفرات، ج1، ص171.
2- (2) . ر.ک: بقره/ 177؛ حجرات/ 15 و حشر/ 8 .

2. در این آیه دو شاهد بر خاص بودن آن وجود دارد:

نخست آن که واژه «مَعَ» به جای «مِن» استفاده شده است؛ یعنی اگر مقصود از صادقین همه راست گویان امت بودند، می فرمود: «شما هم از راست گویان باشید.» و نمی فرمود: «شما با راست گویان باشید.»

و دیگر این که چون به صورت مطلق به همراهی با صادقین و پیروی از آنان دستور می دهد، می توان دریافت که صادقین معصوم هستند (1) و در هر زمانی باید معصومی وجود داشته باشد.

3. واژه «صادقین» جمع است، و مقصود معصومان اهل بیت علیهم السلام در طول اعصار هستند که در هر زمان وجود دارند و مردم باید همراه و پیرو آنان باشند.

4. مقصود از همراهی با صادقان این نیست که انسان فقط همنشین آنان باشد، بلکه منظور همگامی با آنان و پیروی از آنان است.

5. از این که تقوا، پارسایی و حفظ خود از عذاب الهی را با همراهی صادقان آورده است، استفاده می شود که این دو در هم دیگر اثر دارند؛ یعنی اگر انسان بخواهد واقعاً خود را حفظ کند، لازم است با معصومان همراه شود و هر کس به واقع با معصوم هم گام شود، باتقوا و محفوظ می ماند.

6. از برخی احادیث که از پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام روایت شده است، استفاده می شود که هر چند مفهوم آیه عام است و همه صادقان امت را شامل می شود، ولی در این آیه مقصود مصداق کامل راست گویان راست کردار، یعنی امام علی علیه السلام و سایر ائمه علیهم السلام مرادند.

در حدیثی آمده است که پس از نزول آیه، سلمان از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: «آیا منظور آیه عام است یا خاص؟ حضرت پاسخ داد: «همه مؤمنان به انجام دستور آیه مأمورند، ولی عنوان «صادقین» مخصوص برادرم علی علیه السلام و اوصیای بعد از او تا روز رستاخیز است». (2)

ص:236


1- (1) . تفسیر نمونه، ج8، ص182. فخر رازی در تفسیر کبیر (ج16، ص220) پذیرفته است که صادقین باید معصوم باشند، ولی گفته که مقصود کل امت یعنی اجماع آن هاست، در حالی که اگر چنین باشد، تابع و متبوع در آیه یکی می شوند، در حالی که ظاهر آیه آن است که آن ها دو گروه هستند.
2- (2) . تفسیر برهان، ج2، ص170.

در برخی احادیث نیز آمده که: امام علی علیه السلام به این مطلب استناد می کرد و حتی از طریق اهل سنت نیز روایت شده که مقصود آیه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و اهل بیت او می باشند. (1)

صادقین همان اولیاء الهی یعنی محمّد و آل محمّد علیهم السلام هستند:

عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِی قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام : یا أَبَا حَمْزَةَ! إِنَّمَا یعْبُدُ اللَّهَ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَفأَمَّا مَنْ لَا یعْرِفُ اللَّهَ کَأَنَّمَا یعْبُدُ غَیرَهُ هَکَذَا ضَالًّا. قُلْتُ: أَصْلَحَکَ اللَّهُ وَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ؟ قَالَ: یصَدِّقُ اللَّهَ وَیصَدِّقُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی مُوَالَاةِ عَلِی وَ الِایتِمَامِ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَی مِنْ بَعْدِهِ وَالْبَرَاءَةُ إِلَی اللَّهِ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ کَذَلِکَ عِرْفَانُ اللَّهِ. قَالَ: قُلْتُ: أَصْلَحَکَ اللَّهُ أَی شَیءٍ إِذَا عَمِلْتُهُ أَنَا اسْتَکْمَلْتُ حَقِیقَةَ الْإِیمَانِ؟ قَالَ: تُوَالِی أَوْلِیاءَ اللَّهِ وَتُعَادِی أَعْدَاءَ اللَّهِ وَتَکُونُ مَعَ الصَّادِقِینَ کَمَا أَمَرَکَ اللَّهُ. قَالَ: قُلْتُ: وَمَنْ أَوْلِیاءُ اللَّهِ؟ ومن أعداء الله فَقَالَ: أَوْلِیاءُ اللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلِی وَالْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ وَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ثُمَّ انْتَهَی الْأَمْرُ إِلَینَا ثُمَّ ابْنِی جَعْفَرٌ وَأَوْمَأَ إِلَی جَعْفَرٍ وَهُوَ جَالِسٌ فَمَنْ وَالَی هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَالَی اللَّهِ وَکَانَ مَعَ الصَّادِقِینَ کَمَا أَمَرَهُ اللَّهُ. قُلْتُ: وَمَنْ أَعْدَاءُ اللَّهِ أَصْلَحَکَ اللَّهُ قَالَ الْأَوْثَانُ الْأَرْبَعَةُ. (2)

تحلیل

آیه فوق یک اصل کلی را بیان می کند که با افراد راست گفتار و راست کردارد باشید و حدیث فوق برخی از مصادیق «صادقین» را معرفی می کند که محمد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و فرزندان معصوم آن ها هستند.

پیام

1- با امام حسین علیه السلام باشید که از صادقان است.

2- اگر می خواهید معرفت و صدق شما کامل باشد پیرو پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت او از جمله امام حیسن علیه السلام باشید و از دشمنان آن ها برائت جویید.

هشتم: سوره یونس

35- مژده باد مؤمنان در هنگام مرگ و در آخرت
اشاره

یونس/ 63 - 64. (الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ لا تَبْدِیلَ لِکَلِماتِ اللّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ) ؛ «کسانی که ایمان آوردند و همواره خود

ص:237


1- (1) . همان.
2- (2) . البحار، ج27، ص57، ح16 و البرهان، ج1، ص170.

نگه داری می کردند، تنها برای آنان در زندگی پست (دنیا) و در آخرت، مژده است. هیچ تغییری برای سخنان (سنت گونه و وعده های) خدا نیست؛ تنها این کام یابی بزرگ است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. «بُشری» در اصل به معنای «ظاهر پوست بدن» است و چون در هنگام شنیدن مژده آثار آن در چهره انسان نمایان می شود، به آن بشری گفته می شود؛ (1) و مقصود از «بشارت» در این آیه، یا همان بشارت فرشتگان به بهشت است که در آستانه مرگ به مؤمنان داده می شود (2)، یا وعده پیروزی بر دشمنان و حکومت شایستگان در زمین است و یا خواب های خوش و رؤیاهای نیکویی است که مؤمنان در دنیا می بینند یا برای آنان دیده می شود که در مورد هر کدام از این احتمالات احادیثی حکایت شده است. (3)

تعبیر «بُشری» دارای مفهوم وسیعی است و می تواند همه این معانی را شامل شود.

2. کلمات الهی همان سنت های الهی، و قوانین خداست که بر طبیعت، انسان و تاریخ حاکم است و تغییر نمی کند؛ زیرا براساس نظام علت و معلولی، نظام تکوین و اراده حتمی الهی استوار است.

دیدار امام حسین علیه السلام مژده باد مؤمنان در هنگام مرگ

عبدالرّحیم قال: قال أبوجعفر علیه السلام : إنّما أحدکم حین یبلغ نَفَسه هاهنا ینزل علیه ملک الموت فیقول له أمّا ما کنت ترجو فقد اعْطیتَه وأمّا ما کنت تخافه فقد أمنت منه ویفتح له باب إلی منزله من الجنّة و یقال له انظر إلی مسکنک من الجنّة وانظر هذا رسول اللَّه وأمیرالمؤمنین و الحَسَن و الحسین صلوات اللَّه علیهم رفقاؤک وهو قول اللَّه: (الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ) 4. 5

ص:238


1- (1) . المفردات فی غریب القرآن، ماده «بشر».
2- (2) . سجده/ 30.
3- (3) . تفسیر صافی، ج2، ص409 - 410.

تحلیل

در این آیات بشارت به مؤمنان باتقوا در دنیا و آخرت آمده است و در روایت فوق یکی از مصادیق این بشارت ها بیان شده که دیدن اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام در بهشت به صورت مکاشفه در هنگام مرگ است و این کامیابی بزرگی برای مؤمنان باتقواست.

پیام

از این آیات با توجه به روایت فوق استفاده می شود که انسان با دو شرط ایمان و تقوا می تواند به دیدار اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام در بهشت نائل آید و این بشارت و دیدار امام حسین علیه السلام رمز کامیبای بزرگ انسان است.

نهم: سوره ابراهیم

36- امام حسین علیه السلام میوه درخت پاک
اشاره

ابراهیم/ 24 و 25. (أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ یَضْرِبُ اللّهُ الْأَمْثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ) ؛ «آیا اطلاع نیافتی چگونه خدا مَثَل زده؟! سخنی پاکیزه را که هم چون درخت پاکیزه ای است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است؛ هر زمان میوه هایش را به رخصت پروردگارش می دهد؛ خدا برای مردم مَثَل ها می زند، تا شاید آنان متذکّر شوند».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مفسران در مورد «کَلمه طَیبه» چند دیدگاه دارند:

الف) کلمه توحید و جمله «لا اله الّا اللَّه»؛

ب) دستورات الهی، و برنامه های سازنده؛

ج) ایمان یا شخص مؤمن؛

د) وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و فرزندان معصومش که در احادیث آماده است. (1)

اما «کلمه» معنای وسیعی دارد که شامل همه موجودات می شود؛ پس می توان گفت که «کلمه طیبه» شامل همه این معانی می شود؛ یعنی هر گونه دستور و برنامه و روش و عمل پاکیزه هر انسان پاک و هر موجود پربرکتی «کلمه طیبه» است.

ص:239


1- (1) . تفسیر فرات کوفی، ص219؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص224؛ کافی، ج1، ص428؛ تفسیر نور الثقلین، ج2، ص535 و المناقب، ج1، ص280.

2. «کلمه طیبه» موجود بابرکت و پاک، هم چون درختی پاکیزه است؛ و درخت پاکیزه چند ویژگی اساسی دارد:

- پویا و رشد یابنده است، نه جامد و بی حرکت؛

- میوه، شکوفه، گل، سایه و منظره اش پاک و نیکوست؛

- دارای نظام حساب شده و اصل و فرع آن مشخص است؛

- اصل و ریشه اش ثابت و مستحکم است و تندبادها به آن آسیبی نمی رساند؛

- شاخه های آن سر بر آسمان کشیده و به طرف درجات بالا می رود و از هوا و نور کافی استفاده می کند و از آلودگی به دور است؛

- درختی پربار است؛

- در هر زمان ثمر می دهد و دست به سوی هر شاخه اش دراز کنی محروم برنمی گردی؛

- میوه دادنش بر اساس قوانین آفرینش و رخصت الهی است. (1)

این ویژگی های درخت پاکیزه است که در کلمه توحید و انسان موحّد و برنامه های سازنده آن ها نیز وجود دارد. آری؛ رادمردان بزرگ و با ایمان حیاتشان مایه برکت و مرگشان موجب حرکت است و آثار و شاگردانشان سازنده اند.

امام حسین علیه السلام از شجره طیبۀ نبوت

عن عمر بن سالم بیاع السابری، قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن هذه الآیة (أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ). 2

قال: «أصلها رسول الله صلی الله علیه و آله ، و فرعها امیر المؤمنین علیه السلام ، و الحسن و الحسین ثمرها، و تسعة من ولد الحسین أغصانها، و الشیعة ورقها، و الله ان الرجل منهم لیموت فتسقط ورقة من تلک الشجرة».

قلت: قوله عزّوجلّ: (تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ) 3؟ قال: ما یخرج من علم الإمام إلیکم فی کلّ حجٍّ وعمرةٍ. (2)

ص:240


1- (1) . تفسیر نمونه، ج10، ص332 - 333.
2- (4) . کمال الدین، ص345؛ الصراط المستقیم، ج2، ص134، مع نقیصة، البحار، ج24، ص140، ح6 و ص141، ح7 و مشابه این حدیث در نورالثقلین، ج2، ص537، ح67؛ شواهد التنزیل، ج1، ص378، ح397 و ج1، ص406، ح428؛ الطرائف، ص111، ح165؛ فی عیون اخبار الرضا: ج1، ص73 مع نقیصة و أعلام الوری، ص150.

تحلیل

در آیه فوق سخن از مثال درخت پاک است که دارای ریشه و شاخه و میوه است و در حدیث فوق مصادیق کامل این درخت بیان شده که اهل بیت علیهم السلام هستند و در این حدیث امام حسین علیه السلام میوه این درخت شمرده شده است چرا که از درخت نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ، امامت علی علیه السلام هویدا شد که ثمره پیوند نبوت و امامت، فرزندان فاطمه علیهاالسلام هستند که هم از نظر جسمانی و هم از نظر علمی و معنوی از اصل نبوت برخاسته اند. پس دلالت آیه با توجه به روایت از باب جری و تطبیق است.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایت استفاده می شود که امام حسین علیه السلام میوه درخت پاک نبوت است که هر کس می تواند از این میوه بخورد و همچون برگی بر آن شجره طیبه تکیه زند و سر بر آسمان برآرد و از شیعیان گردد. یا از شجره ملعونه بخورد و سقوط کند.

دهم: سوره حجر

37- امام حسین علیه السلام از هوشیاران امت
اشاره

حجر/ 75. ( إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ ) ؛ «قطعاً، در این (سرگذشت)، نشانه هایی (عبرت آموز) برای هوشیاران است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. این آیه در ظاهر مربوط به آثار شهر قوم لوط، است که در راه شام از سوی مسیر مدینه قرار دارد و نگاه به آن ویرانه ها و تفکر در آن ها برای هر بیننده ای عبرت آموز است و هر هوشیاری را به توبه و تطهیر دل و جان از آلودگی ها فرا می خواند.

2. در ماجرای قوم لوط برای هوشیاران نشانه های عبرت آموزی است و برای مؤمنان نشانه های امید آفرین؛ زیرا افراد باایمان از عذاب قوم لوط و نجات خاندان او امیدوار می شوند که خدا حامی مؤمنان و خوارکننده کافران است.

3. افراد بافراست و باهوش (1) با بینش مخصوص خود، در ماجرای قوم لوط نشانه هایی آموزنده و عبرت آموز می بینند.

ص:241


1- (1) . واژه «مُتَوَسِّمین» در اصل به معنای «اثر گذاردن» است. این تعبیر در مورد افراد هوشیاری به کار می رود که از کم ترین اثر، پی به واقعیت ها می برند.

آن کس است اهل بشارت که اشارت داند نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست

(حافظ)

مفسران از جمله «در ماجرای قوم لوط نشانه هایی برای افراد باهوش و مؤمنان است.» استفاده کرده اند که مؤمنان راستین همان هوشیارانی هستند که با دیده عبرت به تاریخ می نگرند. (1)

امام حسین علیه السلام از مصادیق کامل «متوسمین»

در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام حکایت شده که مقصود از افراد هوشیار در این آیه امامان علیهم السلام هستند. (2)

و در حدیث دیگری از امام علی علیه السلام حکایت شده که مقصود از هوشیاران در این آیه پیامبر بود و بعد از او من و امامانِ از نسل من هستند. (3)

حضرت مجلس المأمون یوما و عنده علی بن موسی الرضا علیه السلام و قد اجتمع الفقهاء، و أهل الکلام من الفرق المختلفة، فسأله بعضهم، فقال له: یا ابن رسول الله، بأی شیء تصح الإمامة لمدعیها؟ قال: «بالنص و الدلیل».

قال له: فدلالة الإمام فیما هی؟ قال: «فی العلم، و استجابة الدعوة».

قال: فما وجه إخبارکم بما یکون؟ قال: «ذلک بعهد معهود إلینا من رسول الله صلی الله علیه و آله ».

قال: فما وجه إخبارکم بما فی قلوب الناس؟ قال علیه السلام له: «أما بلغک قول رسول الله صلی الله علیه و آله : اتقوا فراسة المؤمن فإنه ینظر بنور الله؟». قال: بلی. قال: «فما من مؤمن إلا و له فراسة، ینظر بنور الله علی قدر إیمانه، و مبلغ استبصاره و علمه، و قد جمع الله للأئمة منا ما فرقه فی جمیع المؤمنین، و قال الله تعالی فی کتابه العزیز: (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ) فأول المتوسمین رسول الله صلی الله علیه و آله ، ثم أمیر المؤمنین علیه السلام من بعده، ثم الحسن و الحسین و الأئمة من ولد الحسین علیهم السلام إلی یوم القیامة». (4)

ص:242


1- (1) . تفسیر نمونه، ج10، ص116.
2- (2) . کافی، ج1، ص218، ح4 و تفسیر نور الثقلین، ج3، ص23.
3- (3) . همان ها و شواهد التنزیل، ج1، ص420.
4- (4) . عیون أخبار الرضا، ج2، ص200، ح1؛البحار، ج25، ص134، ح6 و ج24، ص128، ح13 مع تقطیع، البرهان، ج2، ص350، ح8 و نورالثقلین، ج3، ص24، ح89.

تحلیل

در این آیه از گروه «متوسمین» یعنی افراد باهوش یاد شده است که نشانه های عبرت آموز را به خوبی می بینند و در احادیث فوق پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام را از مصادیق کامل «متوسّمین» و هوشیاران خواندند، آری امام حسین علیه السلام فردی با فراست بود که به خوبی بعد از حکومت یزید انحراف در مسیر اسلام را تشخیص داد و هوشیارانه دریافت که احیای اسلام جز با نثار خون او تحقق نمی یابد، از این رو امامت و شیعه را بیمه و جاویدان کرد. و چه هوشیاری و زمان شناسی از این بالاتر.

پیام

از این آیه با توجه به روایات فوق استفاده می شود که اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام افرادی هوشیار و زمان شناسی بودند و هر مؤمنی که پیرو امام حسین علیه السلام است باید هوشیار و زمان شناس باشد و با کوچک ترین نشانه مطلب را درک و وظیفه خود را تشخیص دهد و به موقع موضع گیری کند.

یازدهم: سوره نحل

38- امام حسین علیه السلام از آگاهان امت
اشاره

نحل/ 43. (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاّ رِجالاً نُوحِی إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) ؛ «و پیش از تو، جز مردانی که به سوی آنان وحی می کردیم، نفرستادیم؛ پس اگر نمی دانید، از آگاهان بپرسید».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مشرکان می گفتند: چرا خدا فرشته ای به عنوان پیامبر نفرستاده است؟ این آیه به این اشکال آن ها پاسخ می دهد که فرستادگان قبلی نیز افرادی از جنس بشر بودند که فقط به آنان وحی می شد.

2. پیامبران الهی از جنس بشر بودند تا عواطف و غرایز انسانی داشته باشند و نیازهای بشر را به خوبی درک کنند و به عنوان الگو قابل پیروی باشند.

3. «ذِکْر» در اصل به معنای حفظ کردن یا یادآوری است. این یادآوری گاهی به وسیله دل و باطن و گاهی به وسیله زبان و لفظ است؛ از این رو قرآن و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز از مصادیق ذکر هستند؛ چون حقایق را بازگو کرده، مایه ذکر و توجه انسان و دوری او از غفلت ها هستند.

ص:243

4. بسیاری از مفسران قرآن برآن اند که مقصود از «اَهل ذِکر» در این آیه، دانشمندان یهود و مسیحیت هستند؛ چراکه آیه از مشرکان می خواهد که اگر در مورد بشر بودن پیامبران قبلی تردید دارید، به دانشمندان اهل کتاب مراجعه کنید. آنان منبع خوبی برای مشرکان به شمار می آمدند؛ چون هم در مخالفت با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با مشرکان هم عقیده بودند و هم افراد مطلعی بودند.

البته این تفسیر نوعی بیان مصداق آیه در زمان نزول آن است، و گرنه مفهوم آیه عام است و شامل همه متخصصان و آگاهان در هر عصر می شود.

5. برخی مفسران برآن اند که مقصود این آیه مراجعه و پرسش از اهل اطلاع و متخصصان هر رشته است و به این آیه در مورد تقلید جاهل از عالم و پیروی مردم از مراجع تقلید و لزوم مراجعه به مجتهدان، کارشناسان و متخصصان استناد شده است. (1)

6. مراجعه افراد غیرمتخصص به متخصصان و صاحب نظران، یک امر عقلایی است که مورد اشاره و تأکید قرآن قرار گرفته است، ولی باید توجه داشت که لازم است انسان به متخصصان درستکار و صادق مراجعه کند و به همین دلیل عدالت و تقوا در مورد مراجع تقلید شرط شده است.

7. در این آیه اشاره شده که هر جا نمی دانید، پرسش کنید. این یکی از آداب پرسشگری است که انسان در جایی که می داند برای خودنمایی یا زیر سؤال بردن دیگران پرسش نکند و هر جا هم که نمی داند، سکوت نکند و خجالت نکشد و بپرسد.

8. پیامبران فقط از میان مردان برگزیده می شدند و وحی به زنانی هم چون مریم، وحی تشریعی و نبوّتی نبود بلکه خبرها یا بیان وظایف شخصی بود که در مورد پیامبران و غیر پیامبران از مردان و زنان الهی وجود داشت. (2)

ص:244


1- (1) . تفسیر نمونه، ج11، ص244.
2- (2) . برخی افراد با استدلال به آیات 33، 42 و 45 سوره آل عمران گفته اند که پیامبرانِ «زن» هم داشته ایم و حتی از قرطبی حکایت شده که مریم پیامبر بود؛ ولی آیات قابل مناقشه است و حصر در آیه 43 سوره نحل این قول را ردّ می کند (ر.ک: زن در آئینه جمال و جلال، ص141 و «پیامبری زنان»، ماهنامه آیات، مرداد 1376).
امام حسین علیه السلام از مصادیق کامل «اهل ذکر»

در برخی از احادیث شیعه و اهل سنت حکایت شده که مقصود از ذکر، قرآن یا شخص پیامبر صلی الله علیه و آله است و منظور از اهل ذکر، همان امامان و اهل بیت علیهم السلام هستند که می توانیم از آنان پرسش کنیم و آگاه شویم. (1)

عن ابن عباس فی قوله تعالی: (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ) قال: هو محمّدٌ وعلیٌّ وفاطمة والحسن والحسین علیهم السلام وهم أهل الذکر والعلم والعقل والبیان وهم أهل بیت النبوّة ومعدن الرسالة ومختلف الملائکة والله ما سمّی المؤمن مؤمناً إلّا کرامةً لأمیرالمؤمنین علیه السلام . (2)

تحلیل

آیه فوق از «اهل الذکر»، یعنی آگاهان سخن می گوید و احادیث فوق مصادیق کامل «اهل ذکر» را بیان می کند که ائمه اطهار علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام هستند.

پیام

از این آیه با توجه به روایات استفاده می شود که امام حسین علیه السلام از آگاه مردان بزرگ است که همگان می توانند از دانش ایشان بهره ببرند و راه خود را در پرتو نور احادیث ایشان بیابند. آری یکی از اهداف اساسی قیام امام حسین علیه السلام نیز رفع جهل مردم بود «وبذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة» (3). امام حسین علیه السلام خون خود را نثار کرد تا مردم از نادانی نجات یابند.

39- لزوم ادای حق امام حسین علیه السلام
اشاره

نحل/90. ( إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ) ؛ «در واقع، خدا، به عدالت و نیکی و ادای (حق) نزدیکان فرمان می دهد و از [کار] زشت و ناپسند و ستم منع می کند؛ (خدا) شما را پند می دهد، تا شاید شما متذکّر شوید».

ص:245


1- (1) . ر.ک: کافی، ج1، ص210؛ تأویل الآیات، ص259؛ وسائل الشیعه، ج27، ص63؛ برهان، ج4، ص847؛ تفسیر نور الثقلین، ج3، ص55 - 56 و احقاق الحق، ج3، ص482.
2- (2) . نهج الحق، ص210 و البحار، ج23، ص185، ح55 و ج36، ص167، ح152.
3- (3) . مفاتیح الجنان، زیارت اربعین.

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. «عَدْل» در واقع به معنای قرار دادن هر چیزی در جای خود است؛ از این رو عدل قانونی است که کلّ نظام هستی بر محور آن می گردد؛ بنابراین هر گونه انحراف، افراط، تفریط، تجاوز از حد و اذیت دیگران، بر خلاف اصل عدل است. (1)

2. «اِحسان» به معنای نیکوکاری و گذشت است که شامل هرگونه کمک مالی، فکری، فرهنگی و عاطفی می شود؛ یعنی در جایی که عدالت به تنهایی کافی نیست و نیاز به فداکاری و گذشت است، اصل احسان جاری می شود و افراد بشر هم چون اعضای بدن به یاری یک دیگر می شتابند.

3. در احادیث اسلامی از امام علی علیه السلام حکایت شده که: عدل آن است که حق مردم را به آنان برسانی و احسان آن است که زیادتر به آن ها بدهی. (2)

و یا حکایت شده که عدل همان توحید و نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله است و احسان، امام علی علیه السلام است که هر کس او را دوست داشته باشد نیکوکار است. (3)

البته روشن است که این گونه احادیث مصادیق کامل آیه را برمی شمارد.

4. «ذِی القُربی» به معنای خویشاوندان نزدیک یا مطلق نزدیکان است که شامل همسایگان و دوستان نیز می شود. (4)

5. بخشش به نزدیکان، بخشی از احسان است که در جامعه کوچک خانواده صورت می گیرد؛ یعنی اسلام جامعه بشری را به واحدهای کوچک تر تقسیم می کند و دردهای آنان را معالجه می نماید.

6. برخی مفسران برآن اند که در این آیه «فَحشا» اشاره به گناهان پنهانی و «مُنکَر» اشاره به گناهان آشکار، و «بَغی» اشاره به هر گونه تجاوز از حق خویش و ستمکاری و خودبرتر بینی است. (5)

ص:246


1- (1) . ر.ک: سوره مائده، ذیل آیه 8، تفسیر قرآن مهر.
2- (2) . نهج البلاغه، کلمه قصار 231.
3- (3) . تفسیر فرات، ص236؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص268؛ تفسیر صافی، ج3، ص151؛ تأویل الآیات، ص263 و بحار الانوار، ج24، ص188 و 190 و ج36، ص180.
4- (4) . تفسیر نمونه، ج11، ص369.
5- (5) . تفسیر نمونه، ج11، ص370.

7. در این آیه به سه اصل مثبت عدل، نیکی و کمک به نزدیکان و سه اصل منفی کارهای زشت، ناپسند و طغیانگری اشاره شده است. این ها از اصول قانون اساسی اسلام و منشور جهانی آن است که آرزوی هر انسان سالم و باانصافی است و شاید از این روست که آیه به موعظه و یادآوری اشاره می کند؛ یعنی این امور بر اساس فطرت مطلوب انسان است و فقط تذکّر لازم دارد.

8. در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله حکایت شده که مجموعه تقوا در این آیه است. (1) و در حدیثی از ابن مسعود، صحابی بزرگوار پیامبر صلی الله علیه و آله حکایت شده که «این آیه جامع ترین آیات خیر و شرّ در قرآن است.» (2)

و حکایت شده که هرگاه امام باقر علیه السلام نماز جمعه می خواند، آخرین سخنش همین آیه بود. (3)

9. دادگری و برخی مراتب نیکوکاری و صله رحم واجب است، همان طور که کارهای زشت، ناپسند و ستمگری حرام است.

امام حسین علیه السلام مصداق کامل «ذی القربی»

در احادیث اسلامی حکایت شده که مقصود از «نزدیکان» در این آیه همان نزدیکان پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی امامان علیهم السلام هستند و مقصود آیه، پرداخت خمس به آنان است. (4)

إرشاد القلوب، بإسناده إلی عطیة بن الحارث، عن أبی جعفر علیه السلام ، فی قوله تعالی: (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ).

قال: «العدل: شهادة الإخلاص، و أن محمدا رسول الله صلی الله علیه و آله ، و الإحسان: ولایة أمیر المؤمنین علیهم السلام ، و الإتیان بطاعتهما (صلوات الله علیهما). و إیتاء ذی القربی: الحسن و الحسین و الأئمة من ولده علیهم السلام ، (وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ) وهو من ظلمهم و قتلهم و منع حقوقهم. (5)

ص:247


1- (1) . مجمع البیان، ج1، ص118؛ مشکاة الانوار، ص45 و تفسیر نورالثقلین، ج3، ص78.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج11، ص372.
3- (3) . کافی، ج3، ص422 - 424 و تفسیر نور الثقلین، ج3، ص77.
4- (4) . تفسیر صافی، همان جا و بحار الانوار، ج86، ص249.
5- (5) . البحار، ج24، ص188، ح7؛ تأویل الآیات، ج1، ص260، ح20؛ البرهان، ج1، ص382، ح9 و کنزالدقائق، ج7، ص257.

تحلیل

در آیه فوق از مطلق خویشاوندان و لزوم ادای حقوق آنان یاد شده است اما در احادیث فوق آن را بر ائمه اطهار علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام تطبیق کرده اند که مصادیق کامل خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه و آله هستند چون امام حسن و امام حسین علیه السلام هم فرزندان جسمی (از طریق فاطمه علیهاالسلام بر اساس آیه مباهله) و هم فرزندان روحانی و علمی آن حضرت هستند و از طرف دیگر بر اساس روایات، پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام پدران اهل اسلام هستند، (1) امام حسین علیه السلام نیز خویشاوند همه امت است.

پیام

بر اساس آیه فوق و با توجه به روایات، امام حسین علیه السلام خوشیاوند پیامبر صلی الله علیه و آله و امت اسلام است که لازم است حقوق ایشان اداء شود. و این دستوری الهی است که بر همه مسلمانان واجب است.

برخی از مهمترین حقوق ائمه اطهار عبارت است از:

1- وجوب اطاعت از دستورات ایشان (أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ) 2 .

2- لزوم محبّت و مودّت آنان (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی) 3 .

3- ادای حقوق مالی خمس (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلی عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ) 4 .

4- زیارت آن ها در حیات و بعد شهادت.

دوازدهم: سوره اسراء

40- سرکشی بزرگ در کشتن امام حسین علیه السلام
اشاره

اسراء/ 4، 5 و 6. ( وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ

ص:248


1- (1) . تفسیر صافی، ج1، ص449 و امالی، ص657.

وَعْداً مَفْعُولاً ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً ) ؛ «و در کتاب (تورات) به بنی اسرائیل ( فرزندان یعقوب) اعلام کردیم که قطعاً، دو بار در [روی] زمین فساد خواهید کرد و حتماً، با سرکشیِ بزرگی برتری خواهید نمود و هنگامی که نخستین وعده (از آن) دو فرا رسید، (گروهی از) بندگان سخت نیرومند (و جنگ آور) مان را بر شما می شورانیم و میان خانه ها (یتان برای سرکوبی شما) به جست وجو درآیند؛ و [این] وعده ای واقع شده است. سپس دوباره، (پیروزیِ) بر آنان را به شما باز گردانیم و شما را به وسیله اموال و پسران امداد رسانیم، و نفرات شما را بیش تر (از دشمن) قرار دهیم».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مقصود از «الارض» در این آیه همان سرزمین فلسطین است که قوم یهود در آن زندگی می کردند و شهر قدس و مسجدالاقصی نیز در این سرزمین واقع شده اند (1).

2. مفسران قرآن در مورد دو فساد و انحراف اجتماعی بزرگ یهودیان در زمین، چند تفسیر ارائه کرده اند:

الف) یکی حمله «بُخْتُ النَّصر» پادشاه بابل و دوم هجوم قیصر روم به بیت المقدس که موجب تخریب آن شهر و کشتار و آوارگی یهودیان شد. (2)

ب) یکی فسادگری یهود در عصر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله که منتهی به اخراج آنان از جزیرة العرب شد و دوم قیام هیتلر علیه یهود. (3)

ج) مقصود تشکیل صهیونیسم و دولت اسرائیل در میان یهودیان است، که در مرحله اول دولت اسرائیل طغیان کرد و از مسلمانان شکست خورد و بخشی از فلسطین آزاد شد، اما در مرحله دوم با کمک نیروهای استعماری و جهان خواران به اشغال بیت المقدس پرداخت و اکنون مسلمانان باید در انتظار پیروزی دوم بر آنان باشند (4).

ص:249


1- (1) . واژه «قضاء» نیز در این جا به معنای «اعلام» است (تفسیر نمونه، ج12، ص25).
2- (2) . در تفسیر طبری، فساد اول را در اثر قتل زکریا و گروهی از پیامبران و انتقام الهی توسط بخت النصر و فساد دوم را شورش یهود پس از نجات آنان توسط سلاطین فارس (کورش) می داند که مورد هجوم «انطیاخوس» واقع شدند. تفسیر المیزان، ج13، ص46. برخی نیز تاریخ حمله بُخت النصر را حدود 587 قبل از میلاد و حمله تیتوس، پسر امپراطور روم را 70 سال بعد از میلاد معرفی کرده اند (نگاهی به ادیان زنده جهان، ص84 - 87).
3- (3) . تفسیر فی ظلال القرآن، ج5، ص308 (اشکال این تفسیر آن است که قوم پیروزمند، داخل فلسطین نشدند).
4- (4) . مجله مکتب اسلام، ش 12، سال 12، بحث تفسیری آقای ابراهیم انصاری، به نقل از تفسیر نمونه، ج12، ص30.

البته مانعی ندارد که مقصود آیه دو مرحله فسادگری یهود در گذشته باشد (همان طور که در آیه بعد می آید) ولی مواردی از تبهکاری آنان و انتقام الهی بعد از اسلام و در آینده تحقق یابد، همان طور که در برخی تفاسیر بالا و در آیه هشتم سوره اسراء به آن اشاره شده است.

3. بیت المقدس توسط داود و سلیمان پیامبر علیهماالسلام ساخته شد و بُخت النصر پادشاه بابل در حدود سال 587 قبل از میلاد بر آن هجوم آورد و آن را ویران کرد. این شهر حدود پنجاه سال به همان حال باقی ماند تا زمان کورش پادشاه هخامنشی ایران که یهودیان را از اسارت نجات داد و فلسطین از نو آباد شد. (1)

2. از واژه «عباداً لنا» استفاده می شود که مردم (بابل) که به یهودیان حمله کردند، باایمان بودند که خدا به وسیله آن ها از فسادگریِ یهودیان انتقام گرفت.

3. خدا پس از شکست سخت بنی اسرائیل در سرکشی اول، باز به لطف خود به آنان قدرت و شوکت و نیروهای کارآمد عنایت فرمود و بر دشمنان پیروزشان ساخت و به آنان اموال داد تا اقتصادشان قوی شود و پسرانی عنایت کرد تا نیروی جنگی کارآمد داشته باشند.

قتل امام حسین علیه السلام و رجعت ایشان و ظهور مهدی علیه السلام باطن آیات

عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن محمد بن الحسن بن شمون، عن عبد الله بن عبد الرحمن الأصم، عن عبد الله بن القاسم البطل، عن أبی عبدالله علیه السلام فی قوله تعالی: (وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ).

قال: «قتل علی بن أبی طالب علیه السلام وطعن الحسن علیه السلام (وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً) -قال - قتل الحسین علیه السلام (فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما) فإذا جاء نصر دم الحسین علیه السلام (بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ) قوم یبعثهم الله قبل خروج القائم علیه السلام ، فلا یدعون وترا

ص:250


1- (1) . سلیمان معبدی بزرگ در بیت المقدس بنا کرد که نام آن به «هَیْکَل سلیمان» (ساختمان بلند) مشهور شد و در سال 587 قبل از میلاد توسط بُخُت النصَر ویران شد. او پادشاه آشوری ها در شمال بابل، در عراق و سوریه کنونی، و پایتخت او شهر نینوا بود. از او در عهد عتیق با عنوان «نبوکد نِصّر» یاد شده است. او تعداد زیادی از بنی اسرائیل را به اسارت برد که به «جَلای بابل» مشهور شد. پس از استیلای کورش (یعنی خورشید) بر بابل، یهودیان آزاد شدند و اعلامیه معروف کورش در سال 538 قبل از میلاد صادر شد (نگاهی به ادیان زنده جهان، ص84 - 87).

لآل محمد إلا قتلوه (وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً) خروج القائم علیه السلام (ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ) علیهم خروج الحسین علیه السلام فی سبعین من أصحابه. (1)

تحلیل

ظاهر آیات فوق به جریان یهود و دوبار سرکشی بنی اسرائیل و سرکوبی آنان اشاره دارد. ولی روایت فوق اشاره به باطن آیه دارد. یعنی با الغاء خصوصیت از ظاهر آیه و جریان بنی اسرائیل، یک قاعده کلی از آیه به دست می آید که بر موارد مشابه قابل تطبیق است و یکی از مصادیق آن جریان سرکشی گروهی علیه امام حسین علیه السلام و قتل ایشان است. که در تاریخ روزی خواهد آمد که قبل از قیام امام مهدی علیه السلام گروهی از مسلمانان انتقام خون های کربلا را خواهند گرفت و بعد از قیام مهدی علیه السلام امام حسین علیه السلام با هفتاد نفر از یارانش رجعت خواهندکرد و این مطلب محال عقلی نیست و قرآن به صراحت از زنده شدن مردگان در دنیا به دست مسیح علیه السلام سخن گفته است. (2)

41- امام حسین علیه السلام مظلوم منصور
اشاره

اسراء/ 33. (وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً) ؛ «و شخصی را که خدا (خونش را) حرام کرده، جز به حقّ، نکُشید؛ و هر کس که مظلومانه کُشته شده، پس برای سرپرستش تسلّطی (بر قصاص) قرار دادیم؛ و [لی] در قتل زیاده روی نکند؛ [چرا] که او یاری شده (ی خدا) است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. ریختن خون انسان ها و قتل از مسایلی است که همه قوانین بشری و ادیان الهی از آن منع کرده اند و در اسلام یکی از گناهان بزرگ به شمار می آید. حتی در قرآن کشتن یک

ص:251


1- (1) . الکافی، ج8، ص206، ح250؛ تأویل الآیات: ج1، ص277، ح7؛ البرهان، ج2، ص406، ح1؛نورالثقلین، ج3، ص138، ح77؛البحار، ج53، ص93، ح103؛العیاشی، ج2، ص281، ح20؛البحار، ج45، ص297، ح5 مع نقیصة، البحار، ج51، ص56، ح46 و کنزالدقائق، ج7، ص362.
2- (2) . (أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتی بِإِذْنِ اللّهِ ) (آل عمران/ 42).

انسان همانند کشتن همه انسان ها شمرده شده است. (1) البته احترام خون انسان ها در اسلام مخصوص مسلمانان نیست و حتی کافرانی که به صورت صلح آمیز در کشورهای اسلامی زندگی می کنند، جانشان محترم و مورد حمایت است.

2. اگر کسی مرتکب قتل یا گناهی بزرگ شود، احترام خون او از بین می رود و لازم است که برای جلوگیری از کشتارهای بعدی، قصاص شود. قرآن کشتن قاتل را کشتن به حق می نامد.

3. در عصر جاهلیت مرسوم بود که اگر یک نفر از قبیله ای کشته می شد، افراد زیادی از قبیله قاتل در برابر او کشته می شدند، هر چند در قتل شرکت نداشتند و گناهی مرتکب نشده بودند. اما در این آیه اشاره شده که سرپرستان شخصی که مظلوم کشته شده، تا زمانی که در مرز اسلام گام برمی دارند و در خون ریزی زیاده روی نکنند، مورد حمایت الهی هستند، تا بتوانند قاتل را قصاص کنند. (2)

4. امیرالمؤمنین علی علیه السلام که دست پرورده قرآن است، پس از ضربه شمشیری که ابن مُلجم بر ایشان فرود آورد این گونه وصیت کرد:

ای فرزندان عبد المطلب، مبادا بعد از شهادت من در خون مسلمانان غوطه ور شوید و بگویید: امیرمؤمنان کشته شد و به بهانه آن خون هایی بریزید؛ آگاه باشید! تنها قاتل من در عوض خون من کشته می شود. درست دقت کنید! هنگامی که من از این ضربه او شهید شوم، تنها یک ضربه بر او بزنید و بعد از کشتن او، بدنش را قطعه قطعه نکنید. (3)

امام حسین علیه السلام مصداق کشته شده مظلوم

عن جابر، عن أبی جعفر علیه السلام قال: نزلت هذه الآیة فی الحسین «وَمَن قُتِلَ مُظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیهِ سُلْطَاناً فَلا یسْرِف فِی الْقَتْلِ» قاتل الحسین (إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً) قال: الحسین علیه السلام . (4)

ص:252


1- (1) . (فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً) (مائده/ 32).
2- (2) . روح المعانی، ذیل آیه و تفسیر نمونه، ج12، ص108.
3- (3) . نهج البلاغه، نامه 47؛ وسائل الشیعه، ج29، ص128 و بحارالانوار، ج42، ص239 و 256.
4- (4) . العیاشی، ج2، ص290، ح65؛البرهان، ج1، ص418، ح9؛نورالثقلین، ج3، ص163، ح200 و البحار، ج44، ص218، ح6.

در برخی احادیث نیز منصور (یاری شده) امام مهدی علیه السلام معرفی شده است که صاحب خون و انتقام گیرنده خون امام حسین علیه السلام است. (1)

تحلیل

آیه فوق یک قاعده کلی را در مورد قتل بیان کرده است اما احادیث این قاعده را بر یکی از مصادیق بارز آن تطبیق کرده اند. پس مقصود از «نزلت» در روایت، شأن نزول اصطلاحی نیست بلکه منظور قاعده جری و تطبیق آیه بر امام حسین علیه السلام است که مظلومانه شهید شد و به صاحب خون یعنی امام مهدی علیه السلام اجازه قصاص داده شده است.

پیام

از این آیه با توجه به روایات استفاده می شود که:

اولاً امام حسین علیه السلام مظلومانه شهید شد.

ثانیاً خون امام حسین علیه السلام صاحب و ولی دارد که همان امام مهدی علیه السلام است.

ثالثاً امام حسین علیه السلام و ولیّ خون او از طرف خدا یاری می شوند.

42- امام حسین علیه السلام پیشوای دنیا و آخرت

اسراء/ 71 و 72. ( یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلاً ) ؛ «(یاد کن) روزی را که هر (گروهی از ) مردم را با پیشوایشان فرا می خوانیم؛ و هر کس نامه (عمل) او به دست راستش داده شود، پس آنان نامه (اعمال)شان را (با شادی) می خوانند و کم ترین ستمی نخواهند شد».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مقصود از «امام» معنای وسیع آن است که شامل پیامبران، امامان، کتاب های آسمانی، دانشمندان و همه پیشوایان حق و باطل می شود. همان طور که در برخی احادیث اشاره شده، مفهوم آیه وسیع است و شامل همه امامان حق و باطل و حتی کتاب های آسمانی و سنت پیامبران می شود. (2)

ص:253


1- (1) . تفسیر البرهان، ج2، ص418.
2- (2) . مجمع البیان، ذیل آیه.

2. در این آیه به نقش مهم رهبری در دنیا و بازتاب آن در آخرت اشاره شده است؛ یعنی پیوند رهبری و امامت با پیروان آنان چنان محکم است که در جهان دیگر نیز این پیوند منعکس می شود و مردم به نام امامان و رهبران خویش خوانده می شوند و به دنبال رهبر خود راهی بهشت یا دوزخ می گردند.

3. وجود امام در هر عصری و برای هر مردمی لازم است؛ زیرا اگر در رستاخیز همه مردم با امام خویش فراخوانده می شوند لازم است که هر ملتی در هر عصری امامی داشته باشد که از او پیروی کند.

در احادیث شیعه و سنی روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس بدون امام از دنیا برود، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. (1)

و نیز از امام علی علیه السلام روایت شده که فرمودند: آری؛ به خدا سوگند، صفحه زمین هرگز از رهبری قیام کننده خالی نشود، خواه ظاهر و آشکار باشد، یا بیمناک و پنهان، تا نشانه ها و حجت های الهی باطل نشود. (2)

4- برخی احادیث اهل بیت علیهم السلام این آیه را اشاره به رهبری پیامبر صلی الله علیه و آله و امامت حضرت علی و ائمه بعدی دانسته اند. (3)

أَبِی، عَنِ النَّضْرِ، عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ، عَنْ یعْقُوبَ بْنِ شُعَیبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام : (یوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ) فَقَالَ: نَدْعُوا کُلَّ قَرْنٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِإِمَامِهِمْ قُلْتُ فَیجِیءُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی قَرْنِهِ وَ عَلِی علیه السلام فِی قَرْنِهِ وَ الْحَسَنُ علیه السلام فِی قَرْنِهِ وَالْحُسَینُ علیه السلام فِی قَرْنِهِ وَ کُلُّ إِمَامٍ فِی قَرْنِهِ الَّذِی هَلَکَ بَینَ أَظْهُرِهِمْ؟ قَالَ: نَعَم. (4)

ص:254


1- (1) . تفسیر عیاشی، ج2، ص303؛عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ج2، ص58 و تفسیر نور الثقلین، ج3، ص194 (من مات بغیر امام مات میتة الجاهلیة).
2- (2) . الغارات، ج1، ص89 و نهج البلاغه، کلمه قصار 147.
3- (3) . تفسیر عیاشی، ج2، ص304؛المحاسن، ج1، ص155؛بصائر الدرجات، ص33؛ کافی، ج1، ص215؛ بحارالانوار، ج8، ص13 و تفسیر صافی، ج3، ص206.
4- (4) . المحاسن، ص144 و بحارالانوار، ج8، ص11، ح8 و ج8، ص9، ح1.

تحلیل

بر اساس آیه و روایات فوق امام حسین علیه السلام یکی از امامان و رهبرانی است که در رستاخیز پیشاپیش پیروان خود قرار می گیرد. آری هر کس پیرو راستین امام حسین علیه السلام بود و در دنیا در کنار حسین علیه السلام ایستاد در آخرت هم در ردیف حسینیان قرار می گیرد. و بر اساس الغاء خصوصیت هر کس بعد از شهادت امام حسین علیه السلام نیز راه او را ادامه دهد در امت حسین علیه السلام قرار می گیرد. و در رستاخیز با نام حسین علیه السلام فراخوانده می شود.

پیام ها

1- هر کس در دنیا حسینی است در آخرت هم حسینی است.

2- امام حسین علیه السلام از پیشوایان مردم در رستاخیز (و مایه نجات پیروان خویش) است.

43- امام حسین علیه السلام از بشارت داده شدگان به بهشت

کهف/ 1-2. (الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلی عَبْدِهِ الْکِتابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً قَیِّماً لِیُنْذِرَ بَأْساً شَدِیداً مِنْ لَدُنْهُ وَ یُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً) ؛ «ستایش مخصوص خدایی است که کتاب ( قرآن) را بر بنده اش فرو فرستاد و هیچ انحرافی در آن قرار نداد؛ درحالی که استوار است؛ تا از جانب او، سختیِ (عذاب) شدید را (به کافران) هشدار دهد؛ و به مؤمنانی که (کارهای) شایسته انجام می دهند، مژده دهد که برای آنان پاداش نیکویی است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. پنج سوره در قرآن با حمد و ستایش الهی شروع می شود که عبارت اند از: سوره های انعام، سبأ، فاطر، حمد و کهف. و در چهار سوره پس از ستایش خدا، از کتاب آفرینش و تربیت جهانیان سخن گفته شده ولی در سوره کهف سخن از کتاب قرآن و تربیت مردم با بشارت و هشدار گفته شده است.

2. «قَیم» در اصل از ماده قیام است و در این جا به معنای استوار، برپا دارنده و پاسدار کتاب های دیگر است که در همان حال به اعتدال و استقامت و دوری از کژی اشاره دارد.

پس این واژه تأکیدی بر عدم اعوجاج و کژی قرآن و خالی بودن آن از هر گونه ضد و

ص:255

نقیض و اشاره به جاودانگی قرآن و الگو بودن آن برای حفظ اصالت ها و پاس داری از احکام الهی و فضیلت بشری است. (1)

3. در این آیات به دو هدف نزول قرآن و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره شده است که عبارت اند از:

الف) هشدار دادن به خلافکاران، به وسیله عذاب شدید الهی؛

ب) مژده رسانی به مؤمنانی که کردار شایسته دارند.

4- در برخی احادیث از ابن عباس نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله هفت نفر را که اعمال صالح انجام می دادند به بهشت مژده داد: علی علیه السلام ، جعفر، عقیل، حمزه، فاطمه علیهاالسلام ، حسن و حسین علیهماالسلام .

والسُّدِّی وَ أَبُو صَالِحٍ وَ ابْنُ شِهَابٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: (وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصّالِحاتِ) قَالَ: یبَشِّرُ مُحَمَّدٌ بِالْجَنَّةِ عَلِیاً وَ جَعْفَراً وَ عَقِیلًا وَ حَمْزَةَ وَ فَاطِمَةَ وَالْحَسَنَ وَالْحُسَینَ الَّذِینَ یعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ. (2)

تحلیل

آیه دوم سوره کهف از بشارت مؤمنان به پاداش نیکو سخن می گوید که بر اساس حدیث فوق پیامبر صلی الله علیه و آله مصادیق مهم این مؤمنان را در صدر اسلام بر شمرده است افرادی هم چون علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام که از پیشگامان اسلام بودند و شهدایی مثل حمزه و امام حسین علیه السلام که هر دو لقب سید الشهداء گرفتند.

بنابراین تطبیق آیه بر امام حسین علیه السلام از باب جری است.

پیام ها

1- امام حسین علیه السلام از مؤمنان نیکوکردار بهشتی است.

2- اگر می خواهید حسینی شوید مومن نیکوکار باشید.

ص:256


1- (1) . برخی مفسران واژه «قَیّم» را به این معانی تفسیر کرده اند: کتابی که نسخ نمی شود، حافظ کتاب های پیشین، برپا دارنده امور دین و کتابی که در آن اختلاف و تناقض نیست؛ و یا «عدم اعوجاج» را به معنای فصاحت الفاظ قرآن و «قَیّم» را به معنای بلاغت و استقامت محتوای آن دانسته اند؛ اما معنایی که در متن بیان شد شامل همه این معانی می شود (تفسیر نمونه، ج12، ص342 - 343).
2- (2) . المناقب، ج2، ص122 و البحار، ج41، ص17، ص10.

سیزدهم: سوره مریم

44- نهضت کربلا در اسرار حروف مقطعه قرآن
اشاره

مریم/ 1. ( کهیعص ) ؛ «کاف، ها، یا، عین، صاد».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. حروف مقطعه قرآن اشاره به آن است که قرآن از همین حروف معمولی الفبا ساخته شده است و یا این که این حروف رمزی بین خدا و پیامبرش است.

2. در برخی از احادیث روایت شده که حروف مقطعه «کهیعص» اشاره به نام های بزرگ خدا (1) و یا اشاره به ماجرای قیام امام حسین علیه السلام در کربلاست. (2)

البته ممکن است یک آیه به معانی مختلف ظاهری و باطنی اشاره داشته باشد و جمع آن ها با هم منافاتی ندارد و انحصار آیه در یک معنا، بدون دلیل، ممکن نیست.

توجه زکریای پیامبر به نام و سرگذشت امام حسین علیه السلام

در حدیثی از امام عصر حکایت شده که در مورد تأویل آیه ( کهیعص ) فرمودند: این حروف از اخبار غیبی است. حضرت زکریا علیه السلام از پروردگار خواست که نام های پنج گانه (محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین) را به او آموزش دهد و جبرئیل به او آموزش داد. اما زکریا ملاحظه کرد که در هنگام یاد کردن نام چهار نفر خشنود می شود اما در هنگام یادکردن نام حسین علیه السلام گریان می شود و خداوند داستان کربلا را برایش بیان کرد؛ که «کاف» اشاره به کربلا و «هاء» اشاره به کشته شدن اهل بیت علیهم السلام و «یاء» اشاره به یزید ستمگر و «عین» اشاره به عطش امام حسین علیه السلام و «صاد» اشاره به صبر اوست.

هنگامی که زکریا این ماجرا را شنید تا سه روز از مسجدش خارج نشد و درخواست کرد امتحان مشابهی نسبت به فرزندش یحیی به وجود آید.

ص:257


1- (1) . «کاف» اشاره به «کافی»، «هاء» اشاره به «هادی»، «یاء» اشاره به «ولی»، «عین» اشاره به «عالم» و «صاد» اشاره به «صادق الوعد» است (معانی الاخبار، ص22؛ بحارالانوار، ج89، ص373 و تفسیر نور الثقلین، ج3، ص320).
2- (2) . «کاف» اشاره به کربلا، «هاء» اشاره به هلاکت خاندان پیامبر، «یاء» اشاره به «یزید»، «عین» اشاره به «عطش» و «صاد» اشاره به «صبر» آنهاست (کمال الدین، ج2، ص461؛ دلائل الامامة، ص278؛ تأویل الآیات، ص292، تفسیر نور الثقلین، ج3، ص320 و تفسیر صافی، ج3، ص273).

سَأَلَ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ اقمی عن الحجة الْقَائِمَ علیه السلام عَنْ تَأْوِیلِ (کهیعص) قَالَ علیه السلام : هَذِهِ الْحُرُوفُ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیبِ أَطْلَعَ اللَّهُ عَلَیهَا عَبْدَهُ زَکَرِیا ثُمَّ قَصَّهَا عَلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ ذَلِکَ أَنَّ زَکَرِیا سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ یعَلِّمَهُ أَسْمَاءَ الْخَمْسَةِ فَأَهْبَطَ عَلَیهِ جَبْرَئِیلَ علیه السلام فَعَلَّمَهُ إِیاهَا فَکَانَ زَکَرِیا علیه السلام إِذَا ذَکَرَ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله وَعَلِیاً وَفَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ علیهم السلام سُرِّی عَنْهُ هَمُّهُ وَانْجَلَی کَرْبُهُ وَإِذَا ذَکَرَ اسْمَ الْحُسَینِ علیه السلام خَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ وَوَقَعَتْ عَلَیهِ الْبُهْرَةُ فَقَالَ علیه السلام ذَاتَ یوْمٍ: إِلَهِی مَا بَالِی إِذْ ذَکَرْتُ أَرْبَعَةً مِنْهُمْ تَسَلَّیتُ بِأَسْمَائِهِمْ مِنْ هُمُومِی وَ إِذَا ذَکَرْتُ الْحُسَینَ تَدْمَعُ عَینِی وَتَثُورُ زَفْرَتِی؟ فَأَنْبَأَهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَنْ قِصَّتِهِ فَقَالَ (کهیعص) فَالْکَافُ اسْمُ کَرْبَلَاءَ وَ الْهَاءُ هَلَاکُ الْعِتْرَةِ وَ الْیاءُ یزِیدُ وَ هُوَ ظَالِمُ الْحُسَینِ علیه السلام وَ الْعَینُ عَطَشُهُ وَ الصَّادُ صَبْرُهُ فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِکَ زَکَرِیا علیه السلام ، لَمْ یفَارِقْ مَسْجِدَهُ ثَلَاثَةَ أَیامٍ وَ مَنَعَ فِیهِنَّ النَّاسَ مِنْ الدُّخُولِ عَلَیهِ وَ أَقْبَلَ عَلَی الْبُکَاءِ وَ النَّحِیبِ وَ کَانَ یرْثِیهِ «إِلَهِی أَ تُفْجِعُ خَیرَ جَمِیعِ خَلْقِکَ بِوَلَدِهِ؟! إِلَهِی أَ تُنْزِلُ بَلْوَی هَذِهِ الرَّزِیةِ بِفِنَائِهِ؟! إِلَهِی أَ تُلْبِسُ عَلِیاً وَ فَاطِمَةَ ثِیابَ هَذِهِ الْمُصِیبَةِ؟! إِلَهِی أَ تَحُلُّ کُرْبَةَ هَذِهِ الْمُصِیبَةِ بِسَاحَتِهَا؟!» ثُمَّ کَانَ یقُولُ: «إِلَهِی ارْزُقْنِی وَلَداً تَقَرُّ بِهِ عَینِی عَلَی الْکِبَرِ فَإِذَا رَزَقْتَنِیهِ فَافْتِنِّی بِحُبِّهِ ثُمَّ افْجَعْنِی بِهِ کَمَا تَفْجَعُ مُحَمَّداً حَبِیبَکَ بِوَلَدِهِ» فَرَزَقَهُ اللَّهُ یحْیی وَ فَجَعَهُ بِهِ وَ کَانَ حَمْلُ یحْیی علیه السلام سِتَّةَ أَشْهُرٍ وَ حَمْلُ الْحُسَینِ علیه السلام کَذَلِکَ الْخَبَرَ. (1)

تحلیل

اشارات و رموزی که در مورد حروف مقطعه قرآن در احادیث آمده است از باب باطن یا تأویل آیات است. یعنی جریان امام حسین علیه السلام از تأویل ها و بطون آیه (کهیعص) است. البته در این موارد اعتبارسنجی روایات ضروری است.

پیام ها

1- سرگذشت امام حسین علیه السلام در تأویل آیات قرآن اشاره شده است.

2- سرگذشت امام حسین علیه السلام مورد توجه پیامبران الهی بوده است.

45- تشابه سرگذشت یحیی پیامبر و امام حسین علیه السلام

ص:258


1- (1) . الاحتجاج، ص463؛البحار، ج14، ص178، ح14 و ج52، ص84؛ البرهان، ج4، ص3، ح3؛تفسیر الصافی، ج3، ص272، ح1 و تفسیر نورالثقلین، ج3، ص319، ح3.

مریم/ 7. ( یا زَکَرِیّا إِنّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیی لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا ) ؛ «ای زکریا! به راستی ما تو را به پسری که نامش «یحیی» است، مژده می دهیم؛ که از پیش، هیچ هم نامی برای او قرار نداده ایم».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیات بیان شده که خدا لطف ویژه ای بر زکریا نمود؛ چون

اولاً، دعای او را پذیرفت؛

ثانیاً، پسری به او عنایت کرد؛

ثالثاً، نام این کودک را خودش نهاد؛

رابعاً، نام یحیی (یعنی زنده می ماند) بر او نهاد که قبلاً هم نامی در جهان نداشت.

2. جمله «قبلاً کسی هم نام او نبوده است» اشاره به آن است که نام «یحیی» تازگی دارد و نام نشانه شخصیت افراد است؛ پس روشن می شود که «یحیی» دارای امتیازاتی بوده که قبلاً در وجود کسی نبوده است.

3. نام حضرت یحیی علیه السلام پنج بار در قرآن آمده است. (1) او یکی از پیامبران بزرگ خدا بود که در کودکی به مقام نبوت رسیده و به شهوت های دنیوی پشت پا زده بود.

یحیی پسر خاله عیسی بود و همو بود که «عیسی» را پس از تولد غُسْل داد. برخی گفته اند که گروهی از صابئین پیروان یحیی هستند. (2)

4- یحیی پیامبر بزرگ الهی در احادیث اسلامی به امام حسین علیه السلام تشبیه شده است؛ (3) چون هر دو شهید شدند و سر مبارکشان نزد سلطان ستمگر عصرشان برده شد، قاتل هر دو زنازاده بود و نام هر دو بی سابقه بود و مدت بارداری مادران هر دو کم تر از نه ماه بود.

قال محمد بن العباس رحمه الله : حدّثنا حمید بن زیاد، عن أحمد بن الحسین بن بکر قال حدثنا الحسن بن علی بن فضال، بإسناده إلی عبد الخالق، قال: سمعت أباعبدالله علیه السلام یقول: فی قول الله عزوجل: (لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا) قال: ذلک یحیی بن زکریا لم یکن له من

ص:259


1- (1) . ر.ک: آل عمران/ 39؛ انعام/ 85؛ انبیاء/ 90 و مریم/ 7 و 12.
2- (2) . اعلام قرآن، ص667.
3- (3) . تفسیر نور الثقلین، ج3، ص324؛ بحارالانوار، ج14، ص175 و قصص الانبیاء (رواندی)، ص220.

قبل سمیا وکذلک الحسین علیه السلام لم یکن له من قبل سمیا ولم تبک السماء إلا علیهما أربعین صباحا. قلت: فما کان بکاؤها؟ قال: تطلع الشمس حمراء. قال: وکان قاتل الحسین علیه السلام ولد زنا وقاتل یحیی بن زکریا ولد زنا. (1)

نکته: در این حدیث و احادیث متعدد دیگر آمده است که آسمان چهل روز بر یحیی پیامبر صلی الله علیه و آله و امام حسین علیه السلام گریست و گریه آسمان هم آن بود که خورشید با سرخی طلوع می کرد.

این تعبیرات می تواند کنایه و تمثیل باشد بدین معنا که کنایه از شدت آن مصیبت بر کل جهان است که گویا جهان بر آن ها می گرید یا این که اشاره به آن باشد که ریخته شدن این دو خون موجب شد که تا مدت ها جهان گرفتار جنگ و خون ریزی شود و بارها روزهای خون باری رقم خورد همان طور که در پی واقعه عاشورا می بینیم که قیام های خونین توابین، مختار و ... واقع شد.

تحلیل

تشابه سرگذشت یحیی پیامبر صلی الله علیه و آله و امام حسین علیه السلام از جهات مختلف است که بیان شد لیکن ذکر این مطالب در احادیث تفسیری از باب تداعی معانی است. نه از باب تفسیر و تأویل آیه.

پیام ها

از آیه فوق با توجه به احادیث مذکور استفاده می شود که:

سرگذشت خون بار امام حسین علیه السلام در انبیاء و امت های پیشین هم سابقه داشته است که باید از آن درس عبرت بیاموزیم تا این وقایع برای مردان الهی تکرار نشود.

46- امام حسین علیه السلام الگوی شهادت
اشاره

مریم/ 54. (وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا) ؛ «و در کتاب (قرآن) اسماعیل را یاد کن، که او راست وعده بود و (نیز) فرستاده ای والا [مقام] بود».

ص:260


1- (1) . تأویل الآیات، ج1، ص302، ح3؛ البرهان، ج3، ص4، ح1؛کنز الدقائق، ج8، ص198؛البحار، ج14، ص173، ح13 و مجمع البیان، ج6، ص504 مع نقیصة.

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. ابراهیم علیه السلام چند فرزند داشت؛ یکی اسحاق که از نسل او یعقوب و موسی پدید آمدند و دیگری اسماعیل که از نسل او پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به وجود آمد. قرآن کریم در این آیات به هر دو شاخه از دودمان ابراهیم علیه السلام اشاره کرده است.

البته در برخی احادیث آمده است که مقصود از اسماعیل در این جا اسماعیل فرزند ابراهیم نیست؛ چرا که او قبل از پدر فوت کرد؛ پس منظور «اسماعیل بن حِزْقیل» است که پیامبری بود که خدا به سوی قومش فرستاد و او هم چون امام حسین علیه السلام شهید شد! (1)

2. در این آیات بر وعده های صادق اسماعیل و وفای به عهده او تکیه می کند، زیرا تا انسان «صادق» نباشد، محال است به مقام رسالت برسد؛ یعنی صداقت و راستی در وعده ها و خبرها از شرایط اساسی نبوّت است. (2)

3. در احادیث روایت شده که اسماعیل را «صادقُ الوعد» خواندند؛ چون کسی با او وعده کرده بود ولی سر وعده اش نیامده بود، اما اسماعیل تا یک سال چشم به راه او بود. (3)

(یعنی هر چند به برنامه زندگی خود ادامه می داد، اما همواره در انتظار تحقق وعده بود).

4. در این آیات به پنج ویژگی اسماعیل علیه السلام اشاره شده است:

از جهت اجتماعی، با مردم صداقت در وعده داشت.

از جهت رسالت، فردی عالی مقام بود.

از جهت تربیت خانواده، او به پیوند خانواده اش با خالق و خلق توجه می کرد و به آنان دستور نماز و زکات می داد.

از جهت رابطه اش با خدا او موفق شده بود رضایت و خشنودی خدا را کسب کند؛ یعنی تمام برنامه های او مورد رضایت خدا بود و این از بزرگ ترین نعمت ها و افتخارات یک مؤمن است.

ص:261


1- (1) . علل الشرایع، ج1، ص78؛کامل الزیارات، ص65؛تفسیر صافی، ج3، ص285 و مجمع البیان ج6، ص800 (ذیل آیه)، البته بنابر جواز استعمال لفظ در بیش از یک معنا مانعی ندارد که هر دو اسماعیل در این جا مراد باشد.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج13، ص95.
3- (3) . اصول کافی، ج2، ص86 و علل الشرایع، ج1، ص77.
امام حسین علیه السلام الگوی اسماعیل الوعد

عن ابْنُ الْوَلِیدِ، عَنِ الصَّفَّارِ، عَنِ ابْنِ یزِیدَ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَمَّنْ ذَکَرَاهُ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ إِسْمَاعِیلَ الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ: (وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا) 1 لَمْ یکُنْ إِسْمَاعِیلَ بْنَ إِبْرَاهِیمَ بَلْ کَانَ نَبِیاً مِنَ الْأَنْبِیاءِ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی قَوْمِهِ فَأَخَذُوهُ فَسَلَخُوا فَرْوَةَ رَأْسِهِ وَ وَجْهِهِ فَأَتَاهُ مَلَکٌ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ بَعَثَنِی إِلَیکَ فَمُرْنِی بِمَا شِئْتَ فَقَالَ: لِی أُسْوَةٌ بِمَا یصْنَعُ بِالْحُسَینِ علیه السلام . (1)

در روایت فوق بیان شده که اسماعیل صادق الوعد پیامبر مستقلی (غیر اسماعیل بن ابراهیم) بود که او را دستگیر کردند و شهید نمودند، فرشته ای بر او فرود آمد تا به دستور الهی درخواست او را اجرا کند ولی او امام حسین علیه السلام را الگوی خود معرفی کرد.

تحلیل

تشابه امام حسین علیه السلام با اسماعیل صادق الوعد در چند چیز بوده است:

اول اینکه هر دو در وعده های خویش صادق بودند، به ویژه در عهد و پیمان خود با خدا تا مرز شهادت ایستادگی کردند.

دوم اینکه هر دو از دشمن نهراسیدند و ذلّت نپذیرفتند بلکه در راه خدا شهید شدند.

پیام

1- همچون اسماعیل علیه السلام (امام حسین علیه السلام ) به پیمان خود وفا کنید و صادق الوعد باشید.

2- همچون اسماعیل علیه السلام (امام حسین علیه السلام ) جان خود را در راه خدا فدا کنید.

چهاردهم: سوره طه

47- نام حسین مشتق از نام های نیکوی الهی

طه/ 8. (اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی) ؛ «خداست که هیچ معبودی جز او نیست؛ نام های نیکو فقط از آنِ اوست».

ص:262


1- (2) . علل الشرایع، ص77، ح2؛ قصص الأنبیاء للجزائری، ص316؛ البحار، ج13، ص388، ح2، ج44، ص227، ح7؛ نحوه المناقب، ج4، ص85،کامل الزیارات، ص64، ح2 و ص65، ح4؛علل الشرایع، ص78، ح3؛امالی، ص39، ح7،قصص الأنبیاء للراوندی، ص189، ح237 و البحار، ج13، ص389، ح16 و ج28، ص81، ح41.

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. همه ی نام های خدا نیک است، اما برخی از آنها اهمیت بیش تری دارند که «اسماء حسنی» خوانده می شوند و در این آیه به این نام های نیک پروردگار اشاره شده است که در برخی احادیث تعداد آنها را نود و نه عدد ذکر کرده اند و ما قبلاً آن ها را بر شمرده ایم. (1)

2. در برخی احادیث آمده است که هر کس خدا را با نام های نیکویش شمارش کند، اهل بهشت می گردد و دعایش مستجاب می شود.

البته مقصود از شمارش نام های خدا، پیاده کردن این نام ها در وجود و زندگی خویش است که در آن صورت بهشتی می شود و دعایش مستجاب می گردد. (2)

3- در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام حکایت شده که خداوند پنج تن آل عبار را از نور جلال خویش آفرید و نام های آن ها را از اسامی خویش مشتق کرد: نام محمد از حمید، علی از اعلی، حسن و حسین از حُسنی (از نام های نیکوی الهی) و فاطمه از فاطر مشتق شد؛ سپس آن ها را در بخش راست عرش قرار داد.

أَحْمَدُ بْنُ صَالِحٍ الْهَمْدَانِی، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی عَنْ زَکَرِیا بْنِ یحْیی التُّسْتَرِی، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ قُتَیبَةَ الْهَمْدَانِی، عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ زَیدٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی کَانَ وَلَا شَیءَ فَخَلَقَ خَمْسَةً مِنْ نُورِ جَلَالِهِ وَ اشْتَقَّ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمُ اسْماً مِنْ أَسْمَائِهِ الْمُنْزَلَةِ فَهُوَ الْحَمِیدُ وَسَمّی النبی مُحَمَّداً وَهُوَ الْأَعْلَی وَ سَمَّی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیاً وَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی فَاشْتَقَّ مِنْهَا حَسَناً وَحُسَیناً وَ هُوَ فَاطِرٌ فَاشْتَقَّ لِفَاطِمَةَ مِنْ أَسْمَائِهِ اسْماً فَلَمَّا خَلَقَهُمْ جَعَلَهُمْ فِی الْمِیثَاقِ عَنْ یمِینِ الْعَرْشِ. (3)

تحلیل

این گونه احادیث توضیحی برای اشتقاق نام های پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام از اسمای حسنای الهی است. پس نوعی توضیح این نام های نیکوی الهی به شمار می رود. که می تواند از ملحقات تفسیر مصطلح باشد.

ص:263


1- (1) . ر.ک: سوره ی اعراف، آیه ی 180 و سوره ی اسراء، آیه ی 110.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج13، ص163.
3- (3) . البحار، ج37، ص62، ح31 و الفرات، ص56.

پیام ها

نام گذاری حسین علیه السلام با فرمان الهی و از نام های نیکوی الهی گرفته شده است. (حرمت این نام را پاس دارید و از آن بهره ببرید)

48- دوری از ولایت امام حسین علیه السلام زمینه ساز خشم الهی

طه/ 81. ( کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ لا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوی وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی ) ؛ «(و گفتیم:) از پاکیزه ها (از) آنچه به شما روزی داده ایم، بخورید و در (مورد) آن طغیان نَکنید؛ که خشم من بر شما روا می شود و هر کس خشم من بر او روا شود، پس یقیناً، سقوط می کند. و قطعاً، من بسیار آمرزنده هستم برای کسی که توبه کند و ایمان آورد و [کار] شایسته انجام دهد، سپس راه یابد».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیه فرمان داده شده که از نعمت های پاکیزه الهی بخورید و در مورد آن ها طغیان نکنید. مقصود از طغیان در نعمت ها آن است که انسان آن ها را در راه سعادت خود و اطاعت پروردگار استفاده نکند و وسیله ای برای ناسپاسی و گناه و گردن کشی قرار دهد.

2. «هَوی» در اصل به معنای سقوط از بلندی است که معمولاً نتیجه اش نابودی است و در این جا مقصود آن است که هر کس مورد خشم خدا واقع شود، از مقام قُرب الهی و درگاه او رانده می شود که این سقوط مقامی است.

3. در این آیات دو قانون کلی بیان شده است:

نخست این که، هر کس مورد خشم خدا واقع شود سقوط می کند.

و دوم آن که هر کس بازگردد و هدایت را برگزیند و شایسته کار شود، و ایمان آورد، مشمول آمرزش الهی می شود.

4. در آیه دوم چهار شرط برای آمرزش گردن کشان گناهکار بیان شده است:

الف) بازگشت به سوی خدا و توبه کردن از گذشته که شست وشوی روح انسان را در پی دارد؛

ب) تابیدن نور ایمان در دل انسان؛

ص:264

ج) شکوفا شدن ایمان به وسیله کردار شایسته؛

د) پایدار ماندن بر راه هدایت و پذیرش ره نمود رهبران الهی.

5. هدایتی که در آیه اخیر بیان شده است، مرحله ای پس از ایمان و عمل صالح است. مفسران قرآن در این مورد چند دیدگاه دارند:

برخی برآن اند که مقصود از این هدایت، همان پایداری بر راه ایمان و کردار شایسته است که انسان توبه کار بار دیگر به قلمرو گناه بازنگردد. و برخی دیگر از مفسران برآن اند که واژه هدایت در این جا اشاره به پذیرش ولایت رهبران الهی است که در زمانی موسی علیه السلام و در زمانی دیگر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و امامان اهل بیت علیهم السلام رهبر جامعه هستند که یکی از ارکان دین است.

البته این دو تفسیر با هم دیگر منافاتی ندارند، بلکه لازم و ملزوم هم دیگرند.

6. در برخی از احادیث از امام باقر علیه السلام روایت شده که مقصود از این هدایت، همان ولایت اهل بیت علیهم السلام است؛ سپس افزودند:

به خدا سوگند! اگر کسی تمام عمر خود را در میان رکن و مقام (نزدیک کعبه) عبادت کند، سپس از دنیا برود، در حالی که ولایت ما را نپذیرفته باشد، خدا او را با صورت در آتش خواهد افکند. (1)

البته مضمون این حدیث از طریق اهل سنت نیز حکایت شده است (2) و مقصود همان است که در هر زمانی ولایت پیامبر و امام بر حق، شرط قبولی اعمال مؤمنان و آمرزش آنهاست و پیروی نکردن از ولایت رهبران الهی سبب انحراف مردم می شود، همان طور که بنی اسرائیل به گوساله پرستی افتادند.

7. در برخی احادیث نیز به جنبه بطنی آیه 81 سوره طه اشاره شده است که به ولایت امام علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام چنگ زنید تا هدایت شوید و غیر آن ها را انتخاب نکنید که گرفتار خشم الهی و سقوط می شوید.

ص:265


1- (1) . تفسیر مجمع البیان، ج7، ص39؛ بحارالانوار، ج24، ص149؛ تأویل الآیات، ص309 و شواهد التنزیل، ج1، ص552.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج13، ص265 به نقل از شواهد التنزیل، ج1، ص552.

أبی وابن الولید معاً، عَنْ سَعْدٍ، عَنِ ابْنِ عِیسَی، موسی بن القاسم عَنِ الْبَجَلِی، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ، عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ، عَنِ الْحَکَمِ بْنِ الصَّلْتِ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الباقر، عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله : خُذُوا بِحُجْزَةِ هَذَا الْأَنْزَعِ، یعْنِی عَلِیاً فَإِنَّهُ الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ وَهُوَ الْفَارُوقُ یفَرِّقُ بَینَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، مَنْ أَحَبَّهُ هَدَاهُ اللَّهُ وَمَنْ أَبْغَضَهُ أَبْغَضَهُ اللَّهُ وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ مَحَقَهُ اللَّهُ وَمِنْهُ سِبْطَا أُمَّتِی، الْحَسَنُ وَالْحُسَینُ وَهُمَا ابْنَای وَمِنَ الْحُسَینِ أَئِمَّةُ هُدَاة، أَعْطَاهُمُ اللَّهُ عِلْمِی وَفَهْمِی فَتَوَلُّوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا وَلِیجَةً مِنْ دُونِهِمْ فَیحِلَّ عَلَیکُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ (مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ) غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِ (فَقَدْ هَوی )، (وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاّ مَتاعُ الْغُرُورِ). 1

تحلیل

ظاهر آیه فوق (طه/ 81) در مورد غذاهای پاک و پاکیزه ست ولی باطن آیه شامل هر گونه غذای روحی و علمی و ... می شود و یکی از مهم ترین منابع غذهای معنوی انسان، ولایت است که اگر انسان در مورد آن طغیان و سرکشی کند گرفتار خشم الهی و سقوط و تأویل آیه اشاره دارد.

پیام ها

1- ولایت امام حسین علیه السلام از غذاهای معنوی انسان است (پس از آن بهره مند شوید).

2- سرکشی در برابر ولایت امام حسین علیه السلام موجب خشم الهی و سقوط است (پس از آن دوری کنید).

49- نام امام حسین علیه السلام در عهد الهی:

طه/ 115. (وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً) ؛ «و به یقین، از پیش با آدم عهد کردیم، و [ لی] فراموش کرد و در او تصمیمی (استوار) نیافتیم»

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مقصود از «پیمان خدا با آدم» همان فرمان خدا در مورد نزدیک نشدن به درخت ممنوع (1) و یا اخطار خدا به آدم بود که شیطان دشمن سرسخت اوست و نباید از او پیروی کند.

ص:266


1- (2) . در این مورد احادیثی نیز وجود دارد (تفسیر نمونه، ج13، ص318 و نیز تفسیر نورالثقلین ذیل آیه).

2. مقصود از «فراموشی آدم» کم توجهی او و ترک پیمان بود و اگر فراموشی مطلق بود، سرزنشی برای آدم نبود.

3. به آدم علیه السلام گفته شد که اگر از درخت ممنوع بخورد از باغ بهشت بیرون می شود و او و همسرش از آن درخت خوردند و بیرون شدند. (1) این گناه نبود، بلکه ترک أولی بود؛ یعنی فرمان الهی ارشادی بود، پس مخالفت با آن گناه نبود.

به عبارت دیگر، پیامبران الهی معصوم هستند و کوچک ترین گناهی از آنان صادر نمی شود.

4- در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام حکایت شده که مقصود از عهد الهی کلماتی درباره محمد صلی الله علیه و آله ، علی علیه السلام ، فاطمه علیهاالسلام ، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و ائمه علیهم السلام بعد از آن ها بوده است که بر آدم فرو فرستاده شد ولی فراموش کرد.

الْحُسَینُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْمُعَلَّی بن محمدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیدِاللَّهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی الْقُمِّی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیمَانَ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِهِ: (وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ) کَلِمَاتٍ فِی مُحَمَّدٍ وَعَلِی وَفَاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ وَالْأَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّیتِهِمْ (فَنَسِی) هَکَذَا وَاللَّهِ أُنْزِلَتْ عَلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله . (2)

تحلیل

این گونه احادیث مصادیق آیه را بیان می کند چرا که عهد الهی مفهوم گسترده ای است که یکی از مصادیق آن می تواند کلماتی در مورد پیامبر اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام باشد.

پیام ها

1- در انجام عهد الهی ثابت قدم باشید که عزمی استوار می طلبد.

2- امام حسین علیه السلام از مصادیق عهد الهی است. پس آن را فراموش نکنید.

ص:267


1- (1) . ر.ک: بقره/ 30-39 و اعراف/ 11-27.
2- (2) . الکافی، ج1، ص416، ح23؛ تأویل الآیات، ج1، ص319، ح17؛ البرهان، ج3، ص45، ح3؛البحار، ج11، ص195، ح49 و 24، ص176، ح7 و ص351، ح66؛ نورالثقلین، ج3، ص400، ح150؛کنز الدقائق، ج8، ص359، فی غیر التأویل والبرهان أنزلت وفیهما نزلت و مثله عن الباقر علیه السلام فی المناقب: ج3، ص320؛البحار، ج43، ص32، ح39؛البرهان، ج3، ص45، ح5؛نورالثقلین، ج3، ص402، ح158 و کنز الدقائق، ج8، ص360.
50- امام حسین علیه السلام تحت تربیت دینی خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله :

طه/ 132. ( وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها لا نَسْئَلُکَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُکَ وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوی ) ؛ «و خاندانت را به نماز فرمان ده و بر [انجام] آن شکیبایی ورز؛ از تو هیچ روزی ای نمی خواهیم؛ (چرا که) ما به تو روزی می دهیم؛ و فرجام (نیک) برای (اهل) خودنگه داری است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیه به پیامبر صلی الله علیه و آله سفارش شده که به خانواده ات دستور نماز بده. از این مطلب دو نکته به دست می آید:

الف) خانواده پیامبر صلی الله علیه و آله از میان امت اسلامی دارای ویژگی خاصی است که لازم است جداگانه دستور نماز به آنان داده شود.

ب) این آموزه ای برای همه مسلمانان است که نسبت به نماز خانواده خویش حساس باشند.

2. از آن جا که نماز موجب پاکی و صفای قلب و تقویت روح و یاد خداست، خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله سفارش می کند که نه تنها خانواده ات را به نماز سفارش کن بلکه خودت نیز بر انجام نماز کوشا و شکیبا باش، که فواید و برکات این کار به خود شما می رسد؛ یعنی شما چیزی از عبادت خود را به خدا نمی دهید؛ چراکه او رزق نمی خواهد، بلکه به شما رزق می دهد.

3. فرجام نیک برای تقوا و پارسایی است؛ یعنی آن که سرانجامش مفید و سازنده و حیات بخش است، همان تقواست و اهل تقوا پیروز و سعادتمند و رستگارند و افراد بی تقوا سرانجامشان شکست و ناکامی است.

4. از آن جا که سوره «طه» در مکه نازل شده است، پس در آن زمان خانواده پیامبر صلی الله علیه و آله تعداد کمی هم چون خدیجه و فرزندان او و علی علیه السلام بودند. هر چند بعدها این خانواده گسترش یافت و در مدینه امام علی علیه السلام با فاطمه علیهاالسلام ازدواج کرد و فرزندان متعددی پیدا کردند که همگی خاندان پیامبر به شمار می آمدند.

از این روست که در احادیث و تفاسیر روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه تا مدت زیادی در هنگام نمازهای پنج گانه به در خانه علی و فاطمه علیهماالسلام می آمدند و آن ها را به نماز سفارش می کردند و آیه تطهیر را نیز قرائت می کردند. (1)

ص:268


1- (1) . عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ج1، ص239؛امالی شیخ صدوق، ج533؛بحارالانوار، ج25، ص233 و تفسیر صافی، ج3، ص327 - 328.

مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ یحْیی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ سَلَّامٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عِیسَی بْنِ مَصْقَلَةَ الْقُمِّی، عَنْ زُرَارَةَ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِیهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: (وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها) قَالَ: نَزَلَتْ فِی عَلِی وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ علیهم السلام کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یأْتِی بَابَ فَاطِمَةَ کُلَّ سُحْرَةٍ فَیقُولُ: السَّلَامُ عَلَیکُمْ أَهْلَ الْبَیتِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ، الصَّلَاةَ، یرْحَمُکُمُ اللَّهُ (إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً). 1

تحلیل

در این گونه احادیث تعبیر «نزلت» به کار رفته است مقصود آن نیست که این آیه در اصل درباره امام علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام نازل شده است چرا که این مطلب با مکی بودن سوره طه سازگار نیست بلکه یا منظور آن است که این آیه دوباره در مدینه بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است و یا این که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را در مورد مصداق خاصی پیاده کرده است.

آری امام حسین علیه السلام که تحت تربیت دینی خاص الهی و پیامبر صلی الله علیه و آله قرار گرفت و صبحگاهان با صدای مهربان پیامبر صلی الله علیه و آله برای نماز بیدار می شد تا آخر عمر پاسدار نماز بود و حتی در صحرای کربلا در ظهر عاشورا نماز عاشقانه به جای آورد.

پیام ها

1- امام حسین علیه السلام از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله بود که تحت تربیت دینی خدای متعال و پیامبر صلی الله علیه و آله قرار داشت.

2- هم چون پیامبر صلی الله علیه و آله خانوادیتان را تحت تربیت دینی مستمر قرار دهید تا حسین وار تربیت شوند.

پانزدهم: سوره انبیاء

51- امامت در فرزندان امام حسین علیه السلام بر اساس اراده الهی:

انبیاء/23: (لا یُسْئَلُ عَمّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ) ؛ «(خدا) از آنچه انجام می دهد بازخواست نمی شود؛ در حالی که آنان بازخواست می شوند».

ص:269

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. پرسش دو گونه است: گاهی برای توضیح خواهی در مورد چیزی است که انسان از آن اطلاع کافی ندارد. این گونه پرسش حتی در مورد کارهای الهی نیز، نیکو و بدون اشکال است.

اما گاهی اعتراضی و برای ایراد گرفتن است. مفهوم چنین پرسشی آن است که کار مخاطب غلط است. این نوع پرسش در مورد خدا روا نیست؛ چراکه او حکیم است و در کارهایش اشکال و ایراد نیست، ولی در مورد کارهای انسان اشکالی ندارد، چون انسان گاهی گناه و خطا می کند و مورد بازخواست قرار می گیرد. (1)

2. در حدیثی از امام باقر علیه السلام حکایت شده که در مورد آیه فوق فرمودند: «(از خدا پرسش نمی شود)؛ چراکه او کاری، جز از روی حکمت و صواب انجام نمی دهد.» (2)

ابْنُ الْبَرْقِی، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی یعْقُوبَ الْبَلْخِی قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قُلْتُ لَهُ: لِأَی عِلَّةٍ صَارَتِ الْإِمَامَةُ فِی وُلْدِ الْحُسَینِ دُونَ وُلْدِ الْحَسَنِ علیه السلام ؟ قَالَ: لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَهَا فِی وُلْدِ الْحُسَینِ وَ لَمْ یجْعَلْهَا فِی وُلْدِ الْحَسَنِ (و الله لا یسئل عما یفعل ). (3)

تحلیل

امامت ودیعه ای الهی است که بر اساس حکمت الهی و ظرفیت انسان ها به برخی افراد داده می شود و تعیین شخص امام، علم وسیع به ظرفیت همه انسان ها می طلبد که فقط خدادارد. از این رو تعیین امامت در فرزندان امام حسین علیه السلام کاری حکیمانه است که خدا مورد بازخواست قرار نمی گیرد و توضیح آن نیز ظرفیت علمی می طلبد که انسان های معمولی ندارند. از این رو مطلب از مصادیق آیه فوق شمرده شده است.

ص:270


1- (1) . تفسیر نمونه، ج13، ص386.
2- (2) . توحید صدوق، ص397 و تفسیر نور الثقلین، ج3، ص419.
3- (3) . علل الشرایع، ص208؛عیون اخبار الرضا، ج2، ص82؛البحار، ج25، ص259، ح22؛نورالثقلین، ج3، ص420، ح35 و کنز الدقائق، ج8، ص399.

پیام

در مورد کارهای حکیمانه الهی (مثل نصب امامت در نسل امام حسین علیه السلام ) از خدا بازخواست نکنید.

52 - شهادت بدون درد و شیرین

انبیاء/ 69. ( قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ ) ؛ «گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت باش».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. ابراهیم با منطق قوی و استدلال های خود بر فکر و دل بت پرستان پیروز شد، به طوری که آنان به محکومیت خویش اعتراف کردند. اما به خاطر تعصب، جهل و تحریک سردم داران بت پرستی، متوسّل به زور شدند و تصمیم گرفتند ابراهیم را در آتش بسوزانند.

2. هنگامی که هیزم فراوان فراهم شد، آتشی عظیم افروختند، به طوری که انسان ها و پرندگان نمی توانستند به آن نزدیک شوند؛ از این رو ابراهیم را با مَنجَنیق به سوی آتش پرتاب کردند.

3. ابراهیم قهرمان توحید بود و از این آتش و سر و صداها خم به ابرو نیاورد و حتی طبق حکایت برخی احادیث، هنگامی که جبرئیل از او خواست که حاجت خود را بگوید، او گفت: به تو نیازی ندارم و پروردگارم هم به حال من آگاه است، پس نیاز به سؤال ندارد. (1)

و طبق برخی دیگر از احادیث اهل بیت علیهم السلام ابراهیم در این حالت ذکر خدا می گفت. (2)

چو بخشایش پاک یزدان بود هم آتش و باد یکسان بُود

(فردوسی)

4. خدا به آتش فرمان داد که برای ابراهیم سرد و سلامت شود و بر اساس حکایت برخی احادیث آتش برای ابراهیم گلستان شد. (3)

گلستان کند آتش بر خلیل گروهی بر آتش برد ز آب نیل

(سعدی)

ص:271


1- (1) . «قال: ا لک حاجة؟ قال: اما الیک فلا، قال فاسئل ربّک، قال حسبی من سؤالی علمه بحالی.» (خصال، ج1، ص335؛ علل الشرایع، ج1، ص35 و بحارالانوار، ج68، ص155).
2- (2) . کافی، ج8، ص368.
3- (3) . مجمع البیان، ج7، ص87 و بحارالانوار، ج12، ص24.

آری این فرمان تکوینی خدا بود؛ یعنی همان طور که خدا به خورشید و ماه فرمان حرکت و به آتش فرمان سوزاندن می دهد، گاهی نیز به این اسباب دستور توقف می دهد و یا ماهیت آن ها را تغییر می دهد؛ چراکه بر اساس بینش توحیدی همه کارها به فرمان خدا و همه نیروها از ناحیه اوست. (1)

5- در حدیثی از امام باقر علیه السلام حکایت شده که امام حسین علیه السلام به اصحاب خویش گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله به من فرموده که تو به سوی عراق می روی و با یاران خود در آنجا شهید می شوید ولی درد آهن (شمشیر و نیزه و ...) را نمی چشید سپس آیه فوق (انبیاء/ 69) را تلاوت کردند و جنگ بر شما و یارانت سرد و سلامت می شود. سپس امام حسین علیه السلام به یاران خویش مژده می دهد که اگر ما کشته شویم به خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله می رسیم.

سَهْلُ بْنُ زِیادٍ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنِ ابْنِ فَضْلٍ، عَنْ سَعْدٍ الْجَلَّابِ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قَالَ الْحُسَینُ علیه السلام لِأَصْحَابِهِ قَبْلَ أَنْ یقْتَلَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ لِی: یا بُنَی إِنَّکَ سَتُسَاقُ إِلَی الْعِرَاقِ وَهِی أَرْضٌ قَدِ الْتَقَی بِهَا النَّبِیونَ وَأَوْصِیاءُ النَّبِیینَ وَهِی أَرْضٌ تُدْعَی عَمُورَا وَإِنَّکَ تُسْتَشْهَدُ بِهَا وَیسْتَشْهَدُ مَعَکَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِکَ لَا یجِدُونَ أَلَمَ مَسِّ الْحَدِیدِ وَتَلَا (قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ) یکُونُ الْحَرْبُ بَرْداً وَسَلَاماً عَلَیکَ وَ عَلَیهِمْ فَأَبْشِرُوا فَوَ اللَّهِ لَئِنْ قَتَلُونَا فَإِنَّا نَرِدُ عَلَی نَبِینَا الخبر. (2)

تحلیل

حدیث فوق به نوعی بیان شباهت جریان حضرت ابراهیم علیه السلام و امام حسین علیه السلام است که همان طور که آتش بر ابراهیم علیه السلام سرد شد آتش جنگ هم بر امام حسین علیه السلام و یارانش سرد شد. و استناد به آیه نوعی استشهاد بر این مطلب است که رفع درد و ناراحتی از امور دنیوی در قرآن سابقه دارد. پس این گونه روایات از باب استشهاد همراه با تشبیه دو جریان است نه از باب تفسیر و تأویل.

آری عشق به شهادت و ایمان به هدف، امام حسین علیه السلام و یارانش را در برابر سختی ها مقاوم می کند به صورتی که حتی درد و ناراحتی جنگ برای آنان شیرین می شود.

ص:272


1- (1) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج13، ص446 - 448 و تفسیر المیزان، ج14، ص303.
2- (2) . الخرائج، ج2، ص848، ح63؛ البحار، ج45، ص80، ح6 و ج85، ص63، ح52 ذیل الحدیث فی ذیل آیه اعراف/ 96.

پیام ها

1- ایمان مردان الهی هم چون ابراهیم علیه السلام و امام حسین علیه السلام و یارانش، آتش را گلستان می کند.

2- حسینی باشید تا سختی ها بر شما آسان شود.

53 - رجعت و وراثت صالحان

انبیاء/ 105. (وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ) ؛ «و به یقین، در زَبُور بعد از آگاه کننده ( تورات) نوشتیم که بندگان شایسته ام، آن زمین را به ارث خواهند برد».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. «اَرض» به مجموع کره زمین گفته می شود و سراسر جهان را شامل می شود؛ (1) یعنی مؤمنان سرانجام بر سراسر زمین حاکم می شوند.

2. «اِرث» به معنای چیزی است که بدون معامله به کسی منتقل می شود و در قرآن گاهی به معنای پیروزی بر گروهی و در اختیار گرفتن امکانات آن ها به کار رفته است؛ (2) یعنی مؤمنان شایسته در نهایت بر مشرکان، کافران و افراد ناشایست پیروز می شوند و تمام امکانات زمین را به دست می آورند.

3. «زَبُور» در اصل به معنای هر گونه کتاب و نوشته است و در قرآن کریم معمولاً به معنای زبور داود علیه السلام به کار رفته است. این کتاب در عهد قدیمِ کتاب مقدّس، تحت عنوان «مَزامیر داود» آمده است که مجموعه ای از مناجات ها و اندرزهای داود پیامبر است.

4. همان طور که قرآن فرموده است؛ در موارد متعددی از «مزامیر داود» بیان شده که شایستگان بر زمین پیروز خواهند شد؛ از جمله می گوید: «زیرا که شریران منقطع می شوند، اما متوکّلان به خداوند، وارث زمین خواهند شد.» و در جای دیگر آمده است: «زیرا متبرکان خداوند وارث زمین خواهند شد.» و در جای دیگر متواضعان را وارث زمین معرفی می کند (3).

ص:273


1- (1) . برخی مفسران احتمال داده اند که این آیه اشاره به وارث شدن زمین در رستاخیز باشد، اما ظاهر آیه آن است که در مورد زمین دنیا سخن می گوید (تفسیر نمونه، ج13، ص516).
2- (2) . ر.ک: اعراف/ 137.
3- (3) . ر.ک: کتاب مقدّس، مزامیر داود، باب 37 / 9، 11، 18، 27 و 29.

5. «ذِکْر» در اصل به معنای یادآوری یا چیزی است که مایه تذکّر است، ولی این واژه در قرآن گاهی در معنای قرآن (1) و گاهی در معنای تورات (2) به کار رفته است. در این جا نیز ممکن است به معنای هر یک از این دو کتاب الهی باشد و برخی از مفسران ترجیح داده اند که به معنای تورات باشد. (3)

6. در این آیه این قانون کلی و سنت الهی بیان شده که بندگان شایسته و صالح خدا بر زمین حاکم خواهند شد. این بندگان صالح کسانی هستند که از نظر عمل، علم، قدرت، تدبیر و درک اجتماعی شایسته باشند و کسانی که این شایستگی ها را در خود ایجاد کنند، خدا نیز به آنان کمک می کند که بر مستکبران پیروز شوند و وراثان زمین گردند.

7. در احادیث متعددی از اهل بیت علیهم السلام این آیه به یاران امام مهدی علیه السلام تفسیر و تطبیق شده است.

از جمله از امام باقر علیه السلام حکایت شده که فرمودند: (بندگان شایسته ای که در این آیه به عنوان وارث زمین از آن ها یاد شد، ) همان یاران مهدی در آخر الزمان هستند. (4)

البته این گونه احادیث مصداق های بارز این آیه را برمی شمارند و به معنای انحصار آیه در این افراد نیستند؛ یعنی در هر زمان و مکان که بندگان شایسته خدا قیام کنند، موفق و پیروز می گردند و وارث حکومت آن سرزمین می شوند.

8 - در برخی احادیث آیه فوق بر رجعت تطبیق شده است که اهل بیت علیهم السلام بعد ازشهادت در آخر الزمان به دنیا باز می گردند و رهبران زمین می شوند و دشمنان خویش را از پای در می آورند. سپس نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله ماجرای شهادت امام حسین علیه السلام را به فاطمه علیهاالسلام خبر داد در حالی که وی باردار بود و با ناراحتی امام حسین علیه السلام از وی متولد شد.

ص:274


1- (1) . (إِنْ هُوَ إِلاّ ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ) تکویر/ 27.
2- (2) . (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسی وَ هارُونَ الْفُرْقانَ وَ ضِیاءً وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقِینَ) (انبیاء/ 48).
3- (3) . صاحب تفسیر نمونه ترجیح می دهد که «ذکر» به معنای تورات باشد.
4- (4) . ر.ک: مجمع البیان، ج7، ص106 و بحارالانوار، ج9، ص126؛ ج14، ص33 و ج15، ص176.

قَوْلُهُ (وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ) فَبَشَّرَ اللَّهُ نَبِیهُ صلی الله علیه و آله أَنَّ أَهْلَ بَیتِکَ یمْلِکُونَ الْأَرْضَ وَ یرْجِعُونَ إلی الدنیا [إِلَیهَا] وَ یقْتُلُونَ أَعْدَاءَهُمْ فَأَخْبَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَاطِمَةَ علیهاالسلام بِخَبَرِ الْحُسَینِ علیه السلام وَ قَتْلِهِ فَحَمَلَتْهُ کُرْهاً. ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام : هَلْ رَأَیتُمْ أَحَداً یبَشِّرُهُ بِوَلَدٍ ذَکَرٍ فَیحْمِلُهُ کُرْهاً أَی إِنَّهَا اغْتَمَّتْ وَ کَرِهَتْ لِمَا أُخْبِرَها[ت] بِقَتْلِهِ وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً لِمَا عَلِمَتْ مِنْ ذَلِکَ. (1)

تحلیل

این گونه احادیث از باب جری و تطبیق است که حکومت امام مهدی علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام در رجعت را از مصادیق وراثت صالحان بر زمین بر شمرده اند. مسأله رجعت دلایل و احادیث متعددی دارد (2) و امام حسین علیه السلام یکی از کسانی است که طبق احادیث رجعت خواهند کرد.

پیام ها

1- منتظر حکومت صالحان از جمله امام مهدی علیه السلام و رجعت امام حسین علیه السلام باشید که روزی فرا خواهد رسید.

2- حکومت صالحان در کتاب های آسمانی پیشین نیز بشارت داده شده بود. (و امری قطعی است)

شانزدهم: سوره حج

54 - مبارزه توحیدی امام حسین علیه السلام در جبهه حق باطل

حج/ 19. (هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِیمُ) ؛ «این دو (گروه) دشمنان یک دیگرند که درباره پروردگارشان کشمکش می کنند؛ پس کسانی که کفر ورزیدند، لباس هایی از آتش برای آنان بریده شده است، در حالی که از بالای سرشان آب سوزان ریخته می شود»؛

ص:275


1- (1) . البحار، ج43، ص246، ح21.
2- (2) . ر.ک: کتاب های متعدد در این زمینه از جمله: رجعت، خادمی شیرازی.

شأن نزول

روایت شده که در روز جنگ بدر سه نفر از مسلمانان (یعنی امام علی علیه السلام ، حمزه و عُبیده) با سه نفر از کافران قریش (یعنی وَلید، عُتبه و شَیبه) درگیر شدند و آنان را از پای درآوردند. آیه فوق بدین مناسبت فرود آمد و سرنوشت این دو گروه متخاصم را بیان کرد. (1)

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. هر چند حکایت شده این آیات در مورد مبارزان جنگ بدر و عذاب های کافران قریش فرود آمده است، اما شأن نزول آیه سبب انحصار مطلب در این افراد نمی شود. این آیه شامل همه مؤمنان و گروه های مختلف کافران می شود.

یعنی در طول تاریخ بشریت درگیری حق و باطل و مخاصمه مؤمنان و کافران در مورد توحید ادامه داشت، ولی فرجام کافران عذاب دوزخ است.

2. در این آیات اشاره شده که ریشه درگیری های مؤمنان و کافران، مسئله پروردگار و توحید است؛ یعنی اگر همه اختلافات ادیان تحلیل و بررسی شود، به اختلاف در توحید و ربوبیت بازمی گردد و تمامی ادیان تحریف شده گرفتار شرک هستند.

3. در این آیه برای کافران چند نوع عذاب پیش بینی شده است:

الف) لباس های آتشین دارند؛

ب) آبی سوزان بر سر آنان ریخته می شود؛

4. مقصود از لباس های آتشین آن است که واقعاً قطعاتی از آتش به صورت لباس برای آنان آماده می شود؛ و یا این تعبیر کنایه از آن است که آتش دوزخ از هر سو هم چون لباس آنان را احاطه کرده است. (2)

5. در برخی احادیث از امام حسین علیه السلام حکایت شده که آیه فوق بر مقابله اهل بیت علیهم السلام با بنی امیه تطبیق شده است که اهل بیت علیهم السلام طرفدار توحید خالص بودند و بنی امیه طرفدار شرک بودند و حق را تکذیب می کردند.

ص:276


1- (1) . ر.ک: اسباب النزول، ص317؛ نمونه بینات، ص541؛ شأن نزول آیات، ص390؛ مجمع البیان، ج7، ص123؛ تفسیر کبیر، ج23، ص215؛ اسباب النزول سیوطی، ص133 و تفسیر قرطبی، ج13، ص26.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج14، ص55.

حدّثنا أبو محمد عَمَّارُ بْنُ الْحُسَینِ الْأُسْرُوشِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ، قال: حدّثنی عَنْ عَلِی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِصْمَةَ، قال: حدّثنا أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الطَّبَرِی بمکّة، قال: حدّثنا أبوالْحَسَنِ بْنِ أَبِی شُجَاعٍ الْبَجَلِی، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ الْحَنَفِی، عَنْ یحْیی بْنِ هَاشِمٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَابِرٍ، عَنْ صَدَقَةَ بْنِ سَعِیدٍ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ مَالِکٍ، قَالَ قُلْتُ لِلْحُسَینِ بْنِ عَلِی علیهماالسلام یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ حَدِّثْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: (هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ) قَالَ: نَحْنُ وَ بَنُو أُمَیةَ، اخْتَصَمْنَا فِی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ، قُلْنَا صَدَقَ اللَّهُ، وَ قَالُوا کَذَبَ اللَّهُ، فَنَحْنُ وَ إِیاهُمُ الْخَصْمَانِ یوْمَ الْقِیامَةِ. (1)

تحلیل

آیه فوق مطلب کلی را در مورد درگیری حق و باطل درباره پروردگار جهان ذکر می کند که این مطلب در مبارزه امام علی علیه السلام در صحنه نبرد بدر نمایش داده شد. اما بعد از آن هم ادامه داشت و به صحنه هایی هم چون کربلاء منتهی شد.

بنابراین حدیث فوق مصادیق آیه را بر می شمارد. البته این حدیث از احادیث تفسیری امام حسین علیه السلام نیز شمرده می شود.

پیام ها

1- مبارزه حق و باطل در مورد توحید تا رستاخیز ادامه دارد که در مقابله اهل بیت علیهم السلام با بنی امیه تبلور یافته است.

2- امام حسین علیه السلام یکی از مبارزان صحنه توحید در برابر شرک و کفر مخفی اموی بود.

3- سرنوشت عذاب آلودی در انتظار مخالفان توحید و دشمنان اهل بیت است.

55 - انتقام خون حسین علیه السلام :

حج/ 39. ( أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ ) ؛ «به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده، رخصت (جهاد) داده شد، به خاطر این که آنان مورد ستم واقع شده اند؛ و قطعاً، خدا بر یاری آنان تواناست».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. هنگامی که مسلمانان در مکه بودند مشرکان به آنان آزار می رساندند و آنان به پیامبر صلی الله علیه و آله شکایت می کردند و اجازه جهاد می خواستند، اما پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود: شکیبا

ص:277


1- (1) . الخصال، ج1، ص42، ح35 و البرهان، ج3، ص80، ح2.

باشید. هنوز دستور جهاد به من داده نشده است. این جریان ادامه داشت تا این که مسلمانان به مدینه هجرت کردند و خدا با نزول آیه فوق به آنان رخصت جهاد داد. (1)

2. برخی از مفسران برآن اند که این آیه نخستین آیه ای است که در مورد جهاد فرود آمده است و لحن آیه و تعبیر اذن نیز با این مطلب سازگار است. (2)

3. خدا به مؤمنان مظلوم اجازه جهاد داد تا آنان توان خویش را به کار گیرند و با دشمن مبارزه کنند و در این صورت است که از طرف خدا یاری می شوند؛ چراکه خدا برای یاری آنان تواناست.

4- در برخی احادیث آیه فوق بر مظلومیت امام حسین علیه السلام و انتقام خون او در عصر امام مهدی علیه السلام تطبیق شده است.

الف) مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ، عَنِ الْحُسَینِ بْنِ عَامِرٍ، عَنِ الْیقْطِینِی، عَنْ صَفْوَانَ، عَنْ حَکِیمٍ الْحَنَّاطِ، عَنْ ضُرَیسٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَمِعْتُهُ یقُولُ: (أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ) قَالَ: الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ علیهماالسلام . (3)

ب) حَدَّثَنِی أَبِی، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ، عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِهِ: (أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا) الخ. قَالَ: إِنَّ الْعَامَّةَ یقُولُونَ: نَزَلَتْ فِی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا أَخْرَجَتْهُ قُرَیشٌ مِنْ مَکَّةَ وَإِنَّمَا هُوَ الْقَائِمُ علیه السلام إِذَا خَرَجَ یطْلُبُ بِدَمِ الْحُسَینِ علیه السلام وَهُوَ قَوْلُهُ: نَحْنُ أَوْلِیاءُ الدَّمِ وَ طُلَّابُ الدِّیةِ . (4)

تحلیل

این آیه یک قاعده کلی را بیان می کند که خدا به مظلومان اجازه جهاد داده است و اولین مصداق آن مسلمانان صدر اسلام بودند که از مکه خراج شدند و یکی دیگر از مصداق های آیه جریان کربلا و مظلومیت امام حسین علیه السلام است که خدای متعال با کمک امام مهدی علیه السلام انتقام خون ایشان را خواهد گرفت.

ص:278


1- (1) . مجمع البیان، ج7، ص138؛ تفسیر کبیر، ج23، ص229؛ کشاف، ج3، ص160 و بحارالانوار، ج19، ص157.
2- (2) . برخی مفسران نیز آیه 190 سوره بقره و آیه 111 سوره توبه را اولین آیه جهاد می دانند. (ر.ک: تفسیر المیزان، ج14، ص419 و تفسیر نمونه، ج14، ص113).
3- (3) . تأویل الآیات، ج1، ص338، ح15؛ البحار، ج24، ص227، ح22 و ج45، ص297، ح4 و البرهان، ج3، ص93، ح3.
4- (4) . نورالثقلین، ج3، ص501، ح152 و تفسیر الصافی، ج3، ص380.

پس این گونه احادیث در صدد بیان مصادیق جدید آیه است. و آیه فوق نه منحصر به مسلمانان صدر اسلام و نه منحصر در امام حسین علیه السلام است. (1)

پیام ها

1- امام حسین علیه السلام مظلومی است که خدا یاری گری اوست.

2- منتقم خون امام حسین علیه السلام در راه است (منتظر ظهور امام مهدی علیه السلام باشید).

56 - اخراج غیرعادلانه مظلومان

حج/ 40. ( الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللّهِ کَثِیراً وَ لَیَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ) ؛ «(همان) کسانی که به ناحق از خانه هایشان رانده شدند، (و جرمی نداشتند) جز این که می گفتند: «پروردگار ما، خداست.»؛ و اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی [دیگر] دفع نمی کرد، دِیرها و کلیساها و کنیسه ها و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می شود، حتماً ویران می شد؛ و قطعاً، خدا هر کس را که (دین) او را یاری کند، یاری می رساند؛ که مسلماً، خدا نیرومندی شکست ناپذیر است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. این آیه نیز به مسلمانان مظلومی اشاره می کند که در مکه مورد آزار مشرکان قرار می گرفتند، سپس از خانه خود به ناحق اخراج شدند و تنها جرم آن ها این بود که «اللَّه» را پروردگار خویش می دانستند.

2. تعبیرات این آیه به صورت لطیفی ناآگاهی و اعمال مشرکان را سرزنش می کند؛ یعنی می گوید: مؤمنان جرم و گناهی نداشتند که بر اساس آن از مکه اخراج شوند و تنها جرمی که شما برای آنان در نظر گرفته بودید، این بود که به توحید اقرار می کردند، در حالی که این افتخار آنان بود و جرمی به شمار نمی آمد.

ص:279


1- (1) . تعبیر «انّما» در حدیث دوم برای تأکید است و حصر آن اضافی و نسبی است یعنی در برابر عامه که آیه را منحصر به مسلمانان صدر اسلام می کنند درحدیث بیان شده که در عصر امام صادق علیه السلام مصداق جدید آن (مظلومیت امام حسین علیه السلام ) مطرح است.

3. اگر مؤمنان غیور در برابر فعالیت های ویرانگر طاغوت ها و ستمگران ساکت باشند و تماشا کنند، تمام مراکز عبادت از بین خواهد رفت؛ چون معبدها و مساجد سنگرهای بیداری و قیام علیه خودکامگان است و مستکبران نمی توانند آن ها را تحمل کنند و اگر روزی قدرت یابند همه را با خاک یکسان می کنند. این یکی از فلسفه های جهاد و اجازه خدا به مؤمنان برای دفاع از حریم الهی است.

4. «صَوامِع» جمع صُومعه و آن مکان عبادت راهبان مسیحی است که در خارج شهرها ساخته می شود و به آن «دِیر» نیز می گویند و واژه «بِیع» به معنای معبد مسیحیان است که به آن کلیسا می گویند و واژه «صَلوات» در این جا به معنی معبد یهودیان است. (1)

5. در مسجدها نام خدا زیاد برده می شود؛ چون در مسجدهای مسلمانان در هر شبانه روز، پنج بار نماز خوانده می شود، در حالی که در معبدهای ادیان دیگر گاهی هفته ای یک بار یا در روزهای مخصوصی از سال عبادت می شود.

6. در این آیه این قانون کلی در مورد یاری یاوران الهی بیان شده است که کسانی که در خط توحید قرار می گیرند و تلاش و مبارزه می کنند، و راه خدا را یاری می نمایند، خدا نیز آنان را تنها نمی گذارد و به آن ها یاری و امداد می رساند و بر دشمنانشان پیروز می گرداند.

7. در برخی احادیث از امام باقر علیه السلام حکایت شده که آیه فوق در مورد امام علی علیه السلام و حمزه و جعفر (رض) نازل شده است (که از مکه به سوی مدینه و حبشه هجرت کردند) سپس این آیه در مورد امام حسین علیه السلام جاری گشت.

مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ، عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ یحْیی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنِ الْمُفَضَّلِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ الْحُسَینِ الْکُوفِی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَیدٍ مَوْلَی أَبِی جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ: سَأَلْتُ مَوْلَای أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام قُلْتُ: قَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ: (الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ) 2 قَالَ: نَزَلَتْ فِی عَلِی وَ حَمْزَةَ وَ جَعْفَرٍ علیهم السلام ثُمَّ جَرَتْ فِی الْحُسَینِ علیه السلام . (2)

ص:280


1- (1) . برخی اصل این لغت را «صلوثا» گفته اند که در لغت عبرانی به معنای نمازخانه است (تفسیر نمونه، ج14، ص116).
2- (3) . الکافی، ج8، ص377، ح534؛البرهان، ج3، ص93، ح1؛نورالثقلین، ج3، ص501، ح155 و تفسیر صافی، ج3، ص381.

تحلیل

این حدیث به خوبی به فرق نزول و تطبیق (جری) اشاره کرده است که ممکن است یک آیه در موردی نازل شود سپس در اعصار بعدی بر مورد یگری تطبیق شود. یعنی جریان تهدید امام حسین علیه السلام در مدینه که موجب مهاجرت ایشان به مکه و بعد به کربلا شد، یکی از مصادیق آیه است که فردی به ناحق از دیار خود به جرم یاری دین خدا، اخراج می شود. ولی در نهایت خدا این گونه افراد را یاری می کند.

پیام ها

1- امام حسین علیه السلام به ناحق و به جرم خداپرستی از مدینه تبعید شد.

2- امام حسین علیه السلام یاری گر دین الهی بود که خدا یاور اوست.

هفدهم: سوره مؤمنون

57 - صفات مؤمنان حقیقی

مؤمنون/ 1-11. ( قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ اَلَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ إِلاّ عَلی أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ فَمَنِ ابْتَغی وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ عَلی صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ اَلَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ ) ؛ «به راستی که مؤمنان رستگار شدند؛ (همان) کسانی که آنان در نمازشان فروتن اند؛ و کسانی که آنان از (کار و سخن) بیهوده روی گردان اند؛ و کسانی که آنان پرداخت کننده [بخشش] زکات اند و همان کسانی که دامانشان را (در امور جنسی) حفظ می کنند و همان کسانی که دامانشان را (در امور جنسی) حفظ می کنند؛ مگر در مورد همسرانشان یا آنچه (از کنیزان) مالک شده اند؛ که در حقیقت آنان (در این موارد) سرزنش نمی شوند؛ و کسانی که فراتر از این جُویند، پس تنها آنان تجاوزگرند و کسانی که آنان امانت هایشان و پیمان هایشان را رعایت می کنند؛ و کسانی که آنان بر نمازهایشان مواظبت می نمایند. تنها آنان وارثانند. (همان) کسانی که فردوس را به ارث می برند، در حالی که آنان در آن جا ماندگارند».

ص:281

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. «اَفلَح» در اصل به معنای «شکافتن و بریدن» است، سپس به هر نوع پیروزی و رسیدن به مقصد و خوش بختی گفته شده است.

آری؛ مؤمنان همه موانع خوش بختی را از سر راه بر می دارند و راه خود را به سوی مقصد می شکافند و به سوی پیروزی پیش می روند.

2. مؤمنان در دنیا و آخرت پیروز و رستگارند و رستگاری مادی و معنوی در انتظار آنان است و اصولاً رستگاری و پیروزی واقعی جز در سایه ایمان تحقق نمی یابد؛ چراکه پیروزی دنیوی در آزادی، سربلندی، عزّت و بی نیازی است و سعادت اخروی در جوار رحمت پروردگار و بهشت برین و باعزّت و در کنار دوستان شایسته است که این امور جز با ایمان امکان پذیر نیست.

3. «خاشِعُون» در اصل به معنای حالت فروتنی و ادب جسمی و روحی است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمی در انسان پیدا می شود، به طوری که آثار آن در بدن ظاهر می گردد.

4. این آیه برپا داشتن نماز را نشانه مؤمنان ندانسته، بلکه خشوع و فروتنی در نماز را از ویژگی های مؤمنان بر می شمارد؛ یعنی نماز مؤمنان الفاظ و حرکاتی بی روح نیست بلکه آنان در حال نماز از غیر خدا جدا می شوند و غرق در حال حضور، تفکر و راز و نیاز با خدا می گردند.

5. در حدیثی روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و آله مردی را دید که در حال نماز با ریش خود بازی می کند، حضرت فرمود:

اگر قلب او خاشع و فروتن بود، اعضای بدنش نیز فروتن می شد. (1)

و در حدیث دیگری روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و آله در هنگام نماز گاهی به آسمان نگاه می کرد اما پس از نزول این آیه همواره به زمین نگاه می کرد. (2)

ص:282


1- (1) . بحارالانوار، ج81، ص228، 261 و 266 و تفسیر صافی، ج3، ص393.
2- (2) . فقه القرآن، ج1، ص110؛ بحارالانوار، ج81، ص256؛ تفسیر صافی، همان جا و مستدرک الوسائل، ج4، ص126.

6. خشوع در برابر خدا و حضور قلب در نماز، همان روح نماز است. برخی از مفسران برای رسیدن به این مرحله از نماز، راه حل هایی را پیشنهاد کرده اند که عبارت اند از:

الف) شناخت بیش تر خدا و بزرگی او که دنیا را در نظر انسان کوچک می کند؛

ب) شناخت بیش تر نماز و فلسفه افعال و اذکار آن؛

ج) توجه نکردن به کارهای پراکنده و مختلف که مانع تمرکز حواس است؛

د) انتخاب محل و زمان مناسب برای نماز، به طوری که مانع تمرکز و حضور قلب نباشد؛

ه- ) پرهیز از گناه که مانع نزدیکی قلب به خدا می شود؛

و) انجام مستحبات و آداب مخصوص نماز؛

ز) مراقبت مستمر و تمرین برای حضور قلب و تمرکز در نماز. (1)

7. «لَغْو» شامل هر گفتار، عمل و فکری می شود که فایده قابل ملاحظه ای نداشته باشد؛ یعنی مؤمنان در تمام اعمال و گفتار و افکار خود هدفی را دنبال می کنند و کارها و سخنان آن ها سازنده و مفید است و از کارها و سخنان غیر مفید و اندیشه های باطل و گناهان دوری می کنند.

8. مؤمنان نه تنها کارها، سخنان و افکار لغو ندارند بلکه از آن روی گردانند و بدان توجه نمی کنند.

9. در این آیات پرداخت «زکات» یکی از ویژگی های مؤمنان شمرده شده است، در حالی که سوره مؤمنون در مکه نازل شده است و در مکه زکات واجب نشده بود.

از این رو برخی مفسران برآن اند که مقصود این آیه پرداخت زکات مستحب است که شامل انفاق مالی می شود. (2)

10. در این آیات رستگاری مؤمنان با فعل ماضی و «قَدْ» بیان شده است؛ یعنی این پیروزی و رستگاری حتماً تحقق خواهد یافت.

و نیز صفات مؤمنان به صورت اسمی (نه فعلی) بیان شده، تا نشان دهد که این ویژگی های مؤمنان موقتی نیست، بلکه برنامه مستمر آنهاست.

ص:283


1- (1) . تفسیر نمونه، ج14، ص204 - 205.
2- (2) . همان، ص197 (البته برخی نیز احتمال داده اند که اصل وجوب زکات در مکه بوده و در مدینه حدود و ضوابط آن مشخص شده است و یا این که زکات در این جا به معنای انجام هر گونه کار نیک یا تزکیه روح است).

11. «فَرْج» در اصل به معنای شکاف بین دو پای انسان است که در قرآن کنایه از آلت تناسلی مرد و زن است، (1) ولی در زبان فارسی در مورد زنان به کار می رود.

این تعبیر کنایه ای دور و مؤدبانه است، ولی در اثر مرور زمان از الفاظ صریح شده است و معادل مناسب آن در عصر ما، همان «دامن» در واژه «پاک دامنی» است.

12. این آیه یکی از ویژگی های مؤمنان را محافظت بر پاک دامنی خویش معرفی کرده است؛ یعنی مردان و زنان مؤمن با مراقبت مستمر، خود را از آلودگی ها حفظ می کنند. (2)

13. در این آیه همسران استثنا شده اند؛ یعنی مانعی نیست که انسان از همسر دایم یا موقت خویش کام جویی کند.

یعنی اسلام نه شهوت رانی را مطلقاً آزاد گذاشته و نه این غریزه انسانی را سرکوب کرده، بلکه راه میانه ای پیموده است؛ یعنی راه های قانونی برای ارضای غریزه جنسی انسان قرار داده و غیر از آن را ممنوع کرده است.

14. در این آیه به حلال بودن کنیزان برای صاحبان آنها اشاره شده است.

البته این مطلب دارای شرایط ویژه است که در بسیاری از موارد، مشابه شرایط همسر انسان است. (3)

ذکر این نکته در این آیه نشان می دهد که خدای متعال، به غرایز جنسی کنیزان نیز توجه نموده و آنها را محروم و سرکوب نکرده است.

15. از این که در آیات فوق راه غیر از ازدواج و کنیزان ممنوع شده است، می توان استفاده کرد که راه های نامشروع دیگر هم چون زنا و خود ارضایی ممنوع است.

16. امانت داری و پای بندی به تعهدات از مهم ترین پایه های نظام اجتماعی بشر است که بدون رعایت آنها، جامعه بشری گرفتار هرج و مرج می شود.

مقصود از امانت داری و رعایت پیمان در این آیه، معنای گسترده آن است که شامل امانت ها و پیمان های مردم و خدا می شود؛ یعنی نعمت های خدا، آیین حق، کتاب های

ص:284


1- (1) . المفردات فی غریب القرآن، ماده ی «فرج».
2- (2) . جمله (وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ) اسمیه است و دلالت بر استمرار دارد.
3- (3) . برای مطالعه بیش تر در این زمینه به کتاب های فقهی مراجعه کنید.

الهی، دستورات رهبران الهی و نیز فرزندان، اموال و مقام های دنیوی همه امانت های خدا هستند که مؤمنان در حفظ آنان و ادای حق آنها می کوشند، و در هنگام مرگ آنها را به نسل های آینده می سپارند. (1)

همان طور که در حفظ امانت های مردم و بازپس دادن آنها و نیز در رعایت پیمان ها و تعهدات خود پای بند هستند. (2)

17. مقصود از رعایت امانت و پیمان آن است که مؤمنان هم مراقب امانت ها و پیمان های خود هستند و در حفظ و ادای آنها تلاش می کنند و هم در اصلاح آنها می کوشند؛ بنابراین در امانت و عهد سه چیز لازم است: ادا، حفظ و اصلاح.

18. این آیات یکی از ویژگی های مؤمنان را محافظت بر نمازها معرفی می کند، یعنی مؤمنان زمان و مکان و تعداد نمازهای واجب (3) را با دقت زیر نظر دارند و مراقب آداب و شرایط نمازهای خویش هستند، تا مراحل تکامل و سعادت را هر روز در پنج نوبت طی کنند و به مراحل عالی کمال برسند.

19. مقصود از ارث بردن بهشت توسط مؤمنان، یا فرجام نیک آنان است و یا آن که مؤمنان بدون زحمت زیاد به آن دست می یابند؛ یعنی اعمال مؤمنان در برابر پاداش های بهشتی بسیار ناچیز است. و یا آن است که هر مؤمنی در بهشت منزل افرادی را که به جهنّم رفته اند به ارث می برند، همان طور که در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله حکایت شده که: هر یک از شما دارای دو منزل است، منزلی در بهشت و منزلی در دوزخ، اگر کسی بمیرد و وارد دوزخ شود، اهل بهشت منزلگاه او را به ارث می برند. (4)

ص:285


1- (1) . تفسیر نمونه، ج14، ص199 (صاحب تفسیر نمونه اطلاق لفظ امانت و روایات وارده در مورد این که مقصود از امانت، امامان معصوم هستند را دلیل این معنای عام امانت گرفته اند. ولی به نظر می رسد که همان اطلاق کافی است و روایات مربوط به آیه 58 سوره نساء است مگر آن که بگوییم روایات مطلق امانت را در قرآن تفسیر می کند).
2- (2) . در مورد مسئله امانت داری ر.ک: ذیل آیات 58، سوره نساء؛ 27 سوره انفال؛ 1 سوره مائده و 91 سوره نحل.
3- (3) . در برخی احادیث بیان شده که این آیه اشاره به نمازهای واجب است (ر.ک: کافی، ج3، ص269 و تفسیر صافی، ج3، ص395).
4- (4) . مجمع البیان، ج7، ص159 و بحارالانوار، ج8، ص91.

20. واژه «فِردُوس» در اصل لغتی غیر عربی (1) و به معنای باغ یا بوستان مخصوصی است که تمام نعمت ها در آن گرد آمده است. برخی مفسران بر آن اند که فردوس یکی از نام های بهشت است. (2)

21. در برخی احادیث از امام کاظم علیه السلام حکایت شده که آیات آغازین سوره مؤمنون در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله ، امام علی علیه السلام ، فاطمه علیهاالسلام ، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام نازل شده است.

قال محمد بن العباس رحمه الله : حدثنا محمد بن همام، عن محمد بن إسماعیل، عن عیسی بن داود، عن الإمام موسی بن جعفر علیه السلام فی قول الله عزّوجلّ: (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ اَلَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ) -إلی قوله - (الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ) قال نزلت فی رسول الله وفی أمیر المؤمنین وفاطمة والحسن والحسین صلوات الله علیهم أجمعین. (3)

تحلیل

در این روایت تعبیر «نزلت» آمده است که معمولاً برای شأن نزول آیات استفاده می شود اما در اینجا بدین معنا نیست چرا که اولاً سوره مؤمنون مکی است و در مکه هنوز امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام به دنیا نیامده بودند.

ثانیاً تعبیر نزلت در موارد متعددی به معنای تعیین مصداق آیه و تطبیق آن بر موارد خاص می آید که در این جا نیز همین معنا مناسب است.

پیام ها

1- امام حسین علیه السلام از مؤمنان حقیقی است که ویژگی های رستگاری، فروتنی و ... را دارند.

2- پیروان امام حسین علیه السلام صفات ایشان را بشناسند (و از آن ها پیروی کنند).

58 - مؤمنان موحّد و ترسان

مؤمنون/ 57-61. ( إِنَّ الَّذِینَ هُمْ مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ بِآیاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا یُشْرِکُونَ وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلی رَبِّهِمْ راجِعُونَ أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ ) ؛ «مسلّماً کسانی که آنان از هراس پروردگارشان

ص:286


1- (1) . برخی اصل آن را رومی یا فارسی دانسته اند (تفسیر نمونه، همان جا).
2- (2) . مجمع البیان، همان جا.
3- (3) . تأویل الآیات، ج1، ص352، ح1؛ البحار، ج23، ص382، ح74 و البرهان، ج2، ص106، ح1.

بیمناکند، و کسانی که آنان به نشانه های پروردگارشان ایمان می آورند، و کسانی که آنان به پروردگارشان شرک نمی ورزند، و کسانی که انجام می دهند آنچه را (باید در راه خدا) انجام می دادند، و با این حال، دل هایشان هراسناک است [چرا ]که آنان به سوی پروردگارشان باز می گردند، آنان در (انجام) نیکی ها بر همدیگر پیشی می گیرند، و آنان برای آن (نیکی)ها پیشگامند».

نکته ها و اشاره های تفسیری:

1. «خَشْیت» به معنای ترسی است که همراه با احترام و تعظیم باشد و بیش تر جنبه قلبی دارد، ولی «مُشفِق» (1) در اصل به معنای ترسی است که آمیخته با احترام و محبت باشد و بیش تر جنبه عملی دارد.

یعنی کسانی که ترس آمیخته با احترام و عظمت الهی در قلبشان جای گرفته است، ترسی محبت آمیز در کردارشان نمایان می شود که آنها را به انجام مسئولیت های خویش وا می دارد.

2. اهل خیر مؤمن هستند و شرک نمی ورزند.

آری؛ ایمان به خدا علت نفی شرک است و در حقیقت ایمان از صفات ثبوتی و نفی شرک از صفات سلبی است.

3. اهل خیر کسانی هستند که اگر تمام مسئولیت های خویش را انجام دهند، بازهم گرفتار خود برتر بینی نمی شوند و علی وار از کمی توشه و طولانی بودن سفر آخرت می نالند. (2)

آری؛ یاد معاد و هراس از آن، مؤمنان اهل خیر را کنترل می کند و آنها را به طرف اعمال نیک بیش تری می کشاند.

4. اهل خیر کسانی هستند که در انجام نیکی ها از هم دیگر به سرعت پیشی می گیرند و در این راه مسابقه می گذارند (3) و رقابت سازنده دارند.

ص:287


1- (1) . مشفق در اصل از ماده «شفق» به معنای روشنایی آمیخته با تاریکی است (تفسیر نمونه، ج14، ص263).
2- (2) . «آه من قلّة الزاد و طول الطریق و بُعد السفر» (نهج البلاغه، ص480 و بحارالانوار، ج34، ص284).
3- (3) . «یسارعون» از باب مفاعله و در اصل به معنای سرعت برای پیشی گرفتن از یک دیگر است.

5. در این آیات به چهار ویژگی و یک نتیجه در کارهای مؤمنان اهل خیر اشاره می کند که عبارت اند از:

الف) ترس همراه با احترام از مقام خدای متعال؛

ب) حق باوری و ایمان؛

ج) شرک گریزی؛

د) انجام مسئولیت ها همراه با هراس نسبت به معاد؛

ه- ) سرعت و مسابقه در انجام نیکی ها (که نتیجه چهار ویژگی پیشین است).

6- در برخی از احادیث آماده است که: آیات فوق در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام و فرزندانش علیهم السلام (از جمله امام حسین علیه السلام ) نازل شده است.

«قال مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ حدثنا مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عِیسَی بْنِ دَاوُدَ قال حدثنا الْإِمَامِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ نَزَلَتْ فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَوُلْدِهِ: (إِنَّ الَّذِینَ هُمْ مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ بِآیاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا یُشْرِکُونَ وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلی رَبِّهِمْ راجِعُونَ أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ) » . (1)

تحلیل:

تعبیر نزلت در این گونه احادیث می تواند به معنای تطبیق بر مصادیق خاص باشد.

پیام:

(با توجه به آیه و روایت فوق پیام آیه آن است که) امام حسین علیه السلام از پیشگامان در نیکی ها و بیمناکان از پروردگار است.

59 - رستگاری نتیجه صبر و استقامت

مؤمنون/ 111. ( إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ ) ، به راستی، من امروز آنان را به خاطر شکیبایی شان، پاداش دادم؛ به این که تنها آنان رستگاران اند.»

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. صبر و استقامت در برابر ریشخند کافران، پاداشی الهی دارد و انسان را به رستگاری و پیروزی ره نمون می کند.

ص:288


1- (1) . تأویل الآیات، ج1، ص353، ح4؛ بحار، ج23، ح74، ج35، ص334، ح11 و البرهان، ج2، ص114، ح1.

2. خدا خود به شکیبایان پاداش می دهد و این نشان دهنده لطف خاص خدا نسبت به آنان است.

3. در برخی احادیث از ابن مسعود حکایت شده که آیه فوق را بر صبر امام علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام در مورد طاعات و مشکلات و بلاها تطبیق کرده است.

سُفْیانُ الثَّوْرِی، عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ عَلْقَمَةَ، عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: (إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِما صَبَرُوا) یعْنِی: صَبَرَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَفَاطِمَةُ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَینُ علیهم السلام فِی الدُّنْیا عَلَی الطَّاعَاتِ وَعَلَی الْجُوعِ وَعَلَی الْفَقْرِ وَصَبَرُوا عَلَی الْبَلَاءِ لِلَّهِ فِی الدُّنْیا (أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ). 1

تحلیل

این روایت از باب جری و تطبیق است و مصادیق مهم آیه را بیان می کند وگرنه معنای آیه یک قاعده کلی را در مورد پاداش رستگاری صابران بیان می کند.

البته روایت فوق، از بن مسعود است و به معصوم استناد داده نشده است. یعنی روایت تفسیری از صحابه به شمار می آید.

پیام

1- اگر می خواهید رستگار شوید و به پاداش الهی برسید (هم چون حسین علیه السلام ) استقامت کنید.

2- پاداش صبر (صابرانی هم چون حسین علیه السلام ) در رستاخیز با خداست.

60 - امام حسین علیه السلام چراغ هدایت (مصباح الهدی)

نور/ 35. ( اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ یَهْدِی اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللّهُ الْأَمْثالَ لِلنّاسِ وَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ ) ؛ «خدا نورِ آسمان ها و زمین است؛ مثال نور او همانند چراغدانی است که در آن چراغی باشد، که [آن] چراغ در بلوری است - [آن] بلور چنان که گویی سیاره ای درخشان است - (و این چراغ با روغنی) از درخت خجسته زیتونی، که نه شرقی و نه غربی است،

ص:289

افروخته می شود؛ نزدیک است روغنش روشنی بخشد، و گر چه هیچ آتشی بدان نرسیده باشد. (این) نوری است بر فراز نور، خدا هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) به نور خود راه نمایی می کند؛ و خدا برای مردم مَثل ها می زند و خدا به هر چیزی داناست».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. نور را این گونه تعریف کرده اند: «چیزی که در ذات خود آشکار است و ظاهر کننده دیگر چیزهاست.»

2. نور دارای ویژگی های خاصی است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:

نور زیبا و سرچشمه زیبایی هاست، بالاترین سرعت حرکت از آنِ نور است، (1) وسیله مشاهده موجودات است، پرورش دهنده گیاهان و گل هاست، پیدایش رنگ نتیجه تابش نور است، انرژهای موجود در محیط زمین غالباً از نور سرچشمه می گیرند، نابود کننده میکرب هاست، هدایتگر مسافران و گم شدگان است و...

3. در قرآن کریم به چند چیز نور گفته شده است که عبارت اند از:

الف) خدا نور است همان طور که در آیه فوق آمده است.

ب) ایمان به خدا نور است. (2)

ج) خود قرآن نوری از جانب خداست (3).

د) هدایت الهی نور است (4).

ه-) آیین اسلام نور است (5).

و) شخص پیامبر صلی الله علیه و آله چراغی نور بخش است (6).

از احادیث نیز استفاده می شود که امامان معصوم علیهم السلام و علم نور هستند. (7)

ص:290


1- (1) . سرعت نور را سیصد هزار کیلومتر در ثانیه گفته اند، یعنی در هر ثانیه می تواند هفت بار کره زمین را دور بزند.
2- (2) . (یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ) (بقره/ 257).
3- (3) . (قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ) (مائده/ 15).
4- (4) . (نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النّاسِ) (انعام/ 122).
5- (5) . (یُتِمَّ نُورَهُ) (توبه/ 32).
6- (6) . (سِراجاً مُنِیراً) (احزاب/ 26).
7- (7) . ر.ک: زیارت جامعه و میزان الحکمه، ماده «علم».

4. مقصود از نور بودن خدا هدایتگری یا روشنگری یا زینت بخشی خدا به جهان است؛ یعنی خدا نور است و هر موجودی به هر اندازه که با او ارتباط دارد از نورانیت برخوردار می شود و از این روست که ایمان، قرآن، اسلام، پیامبر، امامان و علم نور هستند؛ چون همه در ارتباط با او و سبب آشنایی مردم با نور خدا می شوند.

آری؛ این ویژگی نور است که به همه چیز جان تازه و حرکت و پرورش می دهد و به سَر منزل مقصود هدایت می کند و موانع را از سرراهشان برمی دارد.

5. در برخی احادیث از اهل بیت علیهم السلام روایت شده است که

مقصود از نور بودن خدا، هدایتگری او برای اهل آسمان ها و اهل زمین است. (1)

البته هدایتگری یکی از خواص نور الهی است، اما منحصر در آن نیست و هر کدام از تفسیرهای نور خدا، به یکی از ابعاد این نور اشاره دارد.

6. «مِشکاة» به معنای محفظه ای برای چراغ است که آن را در برابر باد و طوفان حفظ می کند و غالباً در دیوار ایجاد می شده تا نور چراغ را متمرکز ساخته، منعکس نماید.

و «زُجاجَة» در اصل به معنای سنگ شفاف است و از آن جا که شیشه از سنگ ساخته می شود و شفاف است به آن نیز گفته می شود. در این جا مقصود حبابی است که بر روی چراغ می گذارند تا شعله را محافظت و گردش هوا را تنظیم نماید و بر نور چراغ بیفزاید و «مصباح» به معنای خود چراغ است.

7. درخت زیتون درختی پربرکت است که روغن آن یکی از بهترین روغن ها برای اشتعال است؛ به ویژه که اگر درخت وسط باغ باشد و در طرف شرق و غرب باغ و کنار دیوارها نباشد و نور آفتاب به همه جای درخت بتابد و برخی قسمت های آن نارس نگردد و روغنش ناصاف نشود.

8. نور خدا که به صورت شعله های ایمان در مصباح قلب مؤمن آشکار می شود و حباب قلب او ایمان را در درون خود تنظیم می کند و مشکاة سینه او، که همان مجموعه شخصیت مؤمن است، ایمانش را از گزند حوادث حفظ می کند. درخت مبارک وحی الهی

ص:291


1- (1) . کافی، ج1، ص115؛ توحید شیخ صدوق، ص155؛ معانی الاخبار، ص15؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج1، ص281.

که عصاره آن قرآن است، ایمان مؤمنان را شعله ور و پربار می سازد و وجود مؤمنان را روشن می نماید و هنگامی که با دلایل عقلی همراه می شود نور علی نور می شود. (1)

البته وقتی این نور الهی در قلب روشن می شود که قلب انسان با خودسازی و اخلاق آماده شود و نور وحی از آلودگی گرایش های انحرافی شرقی و غربی بر کنار بماند.

9. در احادیث اهل بیت علیهم السلام مشکاة را به نور علم پیامبر صلی الله علیه و آله و زُجاجه را به سینه علی و نور علی نور را به امام معصوم که با نور علم تأیید می شود و درخت مبارک را به ابراهیم خلیل که ریشه است و لا شرقیه ولا غربیه را به نفی گرایش های یهود و مسیحیت تفسیر کرده اند. (2) و در احادیث دیگری امام حسین علیه السلام را مصداق «مصباح» (چراغ) معرفی کرده است که در بلوری قرار دارد.

الف) تظاهرت الروایات عن النبی صلی الله علیه و آله فی قوله: (اللّهُ نُورُ السَّماواتِ) أنه قال: یا علی! النور اسمی و المشکاة أنت یا علی! مِصْباحٌ الْمِصْباحُ الحسن و الحسین، الزُّجاجَةُ علی بن الحسین، (کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ) محمد بن علی، (یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ) جعفر بن محمد، (مُبارَکَةٍ) موسی بن جعفر، (زَیْتُونَةٍ) علی بن موسی، (لا شَرْقِیَّةٍ) محمد بن علی (وَ لا غَرْبِیَّةٍ) علی بن محمد، (یَکادُ زَیْتُها) الحسن بن علی، ( یُضِیءُ ) القائم المهدی . (3)

ب) عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیادٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ، عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ الْهَمْدَانِی قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: (اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فَاطِمَةُ علیهاالسلام ، فِیها مِصْباحٌ الْحَسَنُ، الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الْحُسَینُ، الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّی فَاطِمَةُ، کَوْکَبٌ دُرِّی بَینَ نِسَاءِ أَهْلِ الدُّنْیا یوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ إِبْرَاهِیمُ علیه السلام ، زَیتُونَةٍ لا شَرْقِیةٍ وَ لا غَرْبِیةٍ، لَا یهُودِیةٍ وَ لَا نَصْرَانِیةٍ، یکادُ زَیتُها یضِیءُ، یکَادُ الْعِلْمُ ینْفَجِرُ بِهَا وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ، إِمَامٌ مِنْهَا بَعْدَ إِمَامٍ، یهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یشاءُ یهْدِی اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ . (4)

ص:292


1- (1) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج14، ص478 - 479.
2- (2) . توحید شیخ صدوق، ص158؛مناقب ابن شهر آشوب، ج1، ص280 و تفسیر نور الثقلین، ج3، ص604.
3- (3) . المناقب، ج1، ص280.
4- (4) . کافی، ج1، ص195، ح5؛راجع: الفرات، ج1، ص282، ح383؛ تفسیر قمی، ج2، ص102؛ تأویل الآیات: ج1، ص360، ح7؛ لبرهان، ج3، ص133، ح2، و ج8، ص135، ح8؛ نورالثقلین، ج3، ص602، ح169؛کنز الدقائق، ج9، ح300 و المیزان، ج15، ص132.

تحلیل

اینگونه احادیث از باب جری و تطبیق مصادیق مهم و تجلّیات نور الهی را معرفی کرده است که موجب هدایت مردم می شوند. که از مهم ترین آن ها چراغ هدایت حسینی است. ولی این گونه احدیث به معنای انحصار معنای آیه در مورد خاص نیست. این مطلب از تعبیرات متفاوت احادیث فوق نیز قابل استفاده است که در یکی «کوکب درّی» را فاطمه علیهاالسلام و در دیگری امام باقر علیه السلام معرفی می کند. این گونه تفاوت ها در احادیث می تواند اشاره به مصادیق متعدد آیه در هر عصر باشد.

پیام ها

1- امام حسین علیه السلام مصباح هدایت و تجلّی نور الهی است که هم چون چراغی بشریت را به سوی خدا رهنمون می شود.

2- اگر می خواهید به سوی نور الهی بار یابید به نور اهل بیت علیهم السلام به ویژه نور حسینی چشم بدوزید.

61 - خانه های نورانی

نور/ 36 - 38. ( فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ لِیَجْزِیَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ ) ؛ «(این چراغ) در خانه هایی است که خدا رخصت داده که برافراشته شود و نامش در آن جا یاد شود؛ و او را در آن جا بامدادان و عصرگاهان [و شب هنگام] تسبیح می گویند، مردانی که هیچ داد و ستد و هیچ معامله ای آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و پرداخت [مالیات] زکات (غافل و) سرگرم نمی سازد؛ (و) از روزی می ترسند که در آن، دل ها و دیدگان دگرگون می شود. تا خدا آنان را طبق بهترین چیزی که انجام دادند، پاداش دهد و از بخشش خود بر آنان بیفزاید؛ و خدا به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) بی شمار [و بدون محاسبه] روزی می دهد».

ص:293

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیه به خانه های نور اشاره شده است که چراغ نور الهی در آن جا روشن گردیده و مردانی الهی به پاس داری آن مشغول اند و گم شدگان، راه خویش را در پرتو نور این خانه ها می یابند و هدایت می شوند.

2. مقصود از خانه های نور در این آیات، همان مساجد، خانه های پیامبران، امامان و اولیای الهی است که به فرمان خدا استحکام یافته و مرکز یاد خدا و بیان حقایق دینی است و در آن جا مردانی الهی صبحگاهان و عصرگاهان به یاد خدا هستند.

3. در این آیات اشاره شده که مردان الهی به تجارت و معامله می پردازند، اما این امور مادی آنان را از معنویت و یاد خدا و انجام وظایف دینی هم چون نماز و زکات بازنمی دارد.

یعنی لازم نیست انسان به کلی از تجارت و مادیات دور شود بلکه نباید مادیات هدف شود و او را از یاد خدا دور سازد.

4. شاید مقصود از تجارت همان داد و ستدهای مستمر است و مقصود از «بیع» همان معامله های گذرا. (1)

5. در احادیث روایت شده که مقصود این آیه تاجرانی هستند که تجارت و معامله، آنان را از یاد خدا غافل نمی سازد و هنگامی که وقت نماز می شود، حق آن را ادا می کنند. (2)

هر که آمد بَرِ خدای قبول نکندهیچش از خدا مشغول

یونس اندر دهان ماهی شد هم چنان مونس الهی شد

(سعدی)

6. در این آیه با به کار بردن فعل مضارع «یخَافُون» اشاره شده که مردان الهی همواره از روز رستاخیز و دادگاه عدل بیمناک اند و همین سبب می شود که مسئولیت های خویش را در دنیا به خوبی انجام دهند.

7. خدا اعمال نیک مردان الهی و یا هر کار آنان را بر اساس معیار بهترین عملشان تا ده ها برابر پاداش می دهد. (3) آری؛ این امور از فضل و بخشش الهی دور نیست. (4)

ص:294


1- (1) . تفسیر نمونه، ج14، ص483.
2- (2) . کافی، ج5، ص154؛ من لایحضره الفقیه، ج3، ص192؛ تهذیب الاحکام، ج6، ص326 و تفسیر نورالثقلین، ج3، ص609.
3- (3) . تفسیر نمونه، ج14، ص484.
4- (4) . ممکن است هر سه معنا مقصود آیه باشد.

8 . در برخی احادیث از پیامبر صلی الله علیه و آله و امام باقر علیه السلام و امام کاظم علیه السلام روایت شده که مقصود از این خانه ها، همان منزل های پیامبران و خانه علی علیه السلام و فاطمه و حسن و حسین و... است که در آن جا نمازها به هنگام خوانده می شود و خدا حساب آن ها را از دیگران جدا و دوستی و اطاعت آنان را واجب کرده است. (1)

الف) حدّثنی ابو عبدالله الدینوری، قال: حدّثنا أبو زرعة أحمد بن الحسین بن علی الرازی، قال: حدّثنا أبو العباس أحمد بن محمّد بن سعید الهمدانی، قال: حدّثنا الْمُنْذِرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَابُوسِی، قال: حدّثنا أبی، قال: حدّثنا عمّی، قال: حدّثنا الحسین بن سعید، قال: حدّثنی أبی، عن أبان بن تغلب، عن نفیع بن الحارث، عن أنس بن مالک و عن بریدة قالا: قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله هذه الآیة: (فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ) فقام رَجُلٌ فَقَالَ: أَی بُیوتٍ هَذِهِ یا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ: بُیوتُ الْأَنْبِیاءِ، فَقَامَ إِلَیهِ أَبُوبَکْرٍ فَقَالَ: یا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا الْبَیتُ مِنْهَا لبیت عَلِی وَ فَاطِمَةَ علیهاالسلام ؟ قَالَ: نَعَمْ مِنْ أَفْضَلِهَا». (2)

ب) مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ، عَنْ عِیسَی بْنِ دَاوُدَ قَالَ: حَدَّثَنَا الْإِمَامُ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: (فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ رِجالٌ) قَالَ بُیوتُ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله بَیتُ عَلِی وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ حَمْزَةَ وَ جَعْفَرٍ علیهم السلام . قُلْتُ بِالْغُدُوِّ وَالْآصالِ؟ قَالَ: الصَّلَاةُ فِی أَوْقَاتِهَا. قَالَ: ثُمَّ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَقَالَ: (رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ) قَالَ: هُمُ الرِّجَالُ لَمْ یخْلِطِ اللَّهُ مَعَهُمْ غَیرَهُمْ ثُمَّ قَالَ لِیجْزِیهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَیزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ قَالَ مَا اخْتَصَّهُمْ بِهِ مِنَ الْمَوَدَّةِ وَ الطَّاعَةِ الْمَفْرُوضَةِ وَصَیرَ مَأْوَاهُمُ الْجَنَّةَ وَاللَّهُ یرْزُقُ مَنْ یشاءُ بِغَیرِ حِساب. (3)

ص:295


1- (1) . تفسیر فرات، ص282؛ مجمع البیان، ج7، ص227؛ تفسیر نور الثقلین، ج3، ص607 و بحارالانوار، ج11، ص50 و ج23، ص312.
2- (2) . شواهد التنزیل، ج1، ص533، ح567؛ الفرات، ج1، ص286؛ مجمع البیان، ج4، ص142؛ کشف الغمّة، ج1، ص319؛البرهان، ج3، ص138، ح8؛البحار، ج23، ح332، ح19؛کنز الفوائد، ج9، ص311 و نورالثقلین، ج3، ص610، ح194.
3- (3) . تأویل الآیات، ج1، ص362، ح10 و بحارالانوار، ج23، ص326، ح4.

تحلیل

در این آیات به مکان چراغ نورالهی و مردان الهی که در آن جا هستند اشاره شده است. البته مطلب آیه شامل خانه های الهی و مردان ربّانی مثل پیامبران و اولیای الهی می شود ولی در احادیث فوق مصادیق با فضیلت آن ها مثل خانه علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و مردانی مثل امام حسین علیه السلام اشاره شده است. بنابراین اینگونه احادیث از باب جری و تطبیق است و انحصار را نمی رساند.

پیام ها

1- مکان نور الهی، خانه حسین علیه السلام است که محل ذکر است (آن را بشناسید و بدان متصل شوید)

2- مردان الهی همچون حسین علیه السلام دنیا زده نمی شوند و هیچ چیز مانع ذکر الهی آن ها نمی شود. (به آن ها اقتدا کنید)

هیجدهم: سوره فرقان

62 - آزمایش اهل بیت علیهم السلام و صبر آنان

فرقان/ 20. (وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلاّ إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصِیراً) ؛ «و پیش از تو (کسی) از فرستادگان را نفرستادیم، مگر این که قطعاً، آنان غذا می خوردند و در بازارها راه می رفتند؛ و برخی شما را [وسیله] آزمایشی برای برخی [دیگر] قرار دادیم؛ آیا شکیبایی می کنید؟ در حالی که پروردگار تو بیناست».

شأن نزول

حکایت شده که گروهی از سران مشرکان، به پیامبر صلی الله علیه و آله ایراد می گرفتند که اگر تو فرستاده خدا هستی، پس چرا غذا می خوری و در بازارها توقف می کنی؟ (1) (یعنی انتظار داشتند که او هم چون فرشتگان باشد).

و نیز می گفتند: او می خواهد فرمانروای ما شود ولی روش او هم چون سیره پادشاهان نیست (یعنی هم چون قیصرها و کسراها، از مردم کناره نمی گیرد و با تکبّر رفتار نمی کند) (2).

ص:296


1- (1) . این آیه سوره فرقان در حقیقت پاسخ ایراد مشرکان در آیه هفتم سوره فرقان است.
2- (2) . تفسیر قرطبی، ج14، ص12.

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیه بیان شده که بشر بودن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و زندگی عادی او و غذا خوردن و راه رفتنش در بازارها، نه تنها عیب نیست، بلکه همه پیامبران الهی این گونه بوده اند.

هر پیامبری، چون الگوی جامعه بشری است، باید از جنس خود مردم باشد تا دردهای آنان را درک و درمان نماید و رفتار و گفتار او سرمشق دیگران باشد.

2. مقصود از «فتنه و آزمایش» در این آیه ممکن است آزمایش انسان ها به وسیله انتخاب پیامبرانی از جنس بشر باشد که معمولاً از توده های فقیر جامعه بودند و مستکبران زیر بار آن ها نمی رفتند و یا مقصود آزمایش همه انسان ها به وسیله یک دیگر باشد. دردمندان، یتیمان و ناتوانان وسیله آزمایش افراد قوی و ثروتمند هستند که آیا وظیفه انسانی و الهی خود را انجام می دهند؟! و بر عکس، آیا افراد ناتوان راضی به رضای خدا هستند و سپاس گزاری می کنند یا نه؟!

البته ممکن است هر دو تفسیر مقصود آیه باشد.

3. در این آیه از همه انسان ها می پرسد که: آیا (در برابر آزمایش الهی) صبر می کنید؟!

آری؛ صبر، شکیبایی و استقامت، رکن پیروزی در تمام آزمایش های الهی است که شامل صبر در برابر هوس های سرکش و گناهان، شکیبایی در انجام وظایف و واجبات و استقامت در برابر مشکلات و مصیبت ها می شود.

4- در برخی احادیث این آیه بر آزمایش اهل بیت علیهم السلام به وسیله دشمنان (همچون جریان کربلاء ...) و صبر آنان تطبیق شده است که روزی پیامبر صلی الله علیه و آله امام علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام را در خانه جمع کرد و از آنان پرسید که خدای متعال بر شما سلام می رساند. و می گوید: من دشمنان شما را مایه آزمایش شما قرار دادم چه می گویید؟ و آنان گفتند: بر امر و قضاء الهی صبر می کنیم تا به محضر الهی برسیم و پاداشمان کامل شود. پیامبر صلی الله علیه و آله گریه کرد و آیه فوق در این مورد نازل (یا تطبیق) شد.

« مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْعَلَوِی، عَنْ عِیسَی بْنِ دَاوُدَ النَّجَّارِ، عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ: جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَفَاطِمَةَ وَالْحَسَنَ وَالْحُسَینَ وَأَغْلَقَ عَلَیهِ وَ عَلَیهِمُ الْبَابَ وَقَالَ: یا أَهْلِی

ص:297

وَأَهْلَ اللَّهِ! إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یقْرَأُ عَلَیکُمُ السَّلَامُ وَهَذَا جَبْرَئِیلُ مَعَکُمْ فِی الْبَیتِ یقُولُ: إِنِّی قَدْ جَعَلْتُ عَدُوَّکُمْ لَکُمْ فِتْنَةً فَمَا تَقُولُونَ؟ قَالُوا: نَصْبِرُ یا رَسُولَ اللَّهِ! لِأَمْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنْ قَضَائِهِ حَتَّی نَقْدَمَ عَلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَنَسْتَکْمِلَ جَزِیلَ ثَوَابِهِ فَقَدْ سَمِعْنَاهُ یعِدُ الصَّابِرِینَ الْخَیرَ کُلَّهُ فَبَکَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَتَّی سُمِعَ نَحِیبُهُ مِنْ خَارِجِ الْبَیتِ فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآیةُ: (وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصِیراً) 1 أَنَّهُمْ سیصبرون أَی سَیصْبِرُونَ کَمَا قَالُوا صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِمْ». (1)

تحلیل

این حدیث یکی از مصادیق فتنه و صبر اهل بیت علیهم السلام در برابر آنان را بیان می کند. و تعبیر «نزلت» در این گونه ممکن است برای بیان نزول مجدد آیه در مورد خاص باشد یا به معنای تطبیق آیه بر مورد خاص است.

پیام ها

امام حسین علیه السلام گرفتار فتنه و آزمایش شد و صبر کرد (شما هم این گونه باشید).

63 - امام حسین علیه السلام از سلاله پیامبر صلی الله علیه و آله

فرقان/ 54. (وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قَدِیراً) ؛ «و او کسی است که از آب، بشری را آفرید و او را (دارای خویشاوندی) نَسَبی و دامادی قرار داد؛ و پروردگار تو توانا است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مقصود این آیه از آفرینش بشر از آب چیست؟

در این جا حد اقل سه احتمال وجود دارد:

الف) منظور آفرینش انسان نخستین از معجون خاک و آب است.

ب) منظور آن است که قسمت عمده بدن انسان را آب تشکیل می دهد؛ پس ماده اصلی خلقت انسان آب است.

ج) مقصود آیه خلقت انسان ها از آب مرد و زن است.

ص:298


1- (2) . تأویل الآیات، ج1، ص372، ح3؛ البرهان، ج3، ص158، ح1؛بحارالانوار، ج24، ص219، ح16 و ج28، ص81، ح41.

یعنی هر انسانی از آب نطفه مرد (یعنی اسپرم) و زن (یعنی اوول) به وجود می آید؛ البته ممکن است که هر سه احتمال مقصود آیه باشد، اما تفسیر سوم با ظاهر آیه سازگارتر است.

4. مقصود از «نَسَب» در این آیات، پیوند خویشاوندی است که از طریق تولد بین انسان و پدر و مادر، خواهران، برادران و فرزندانشان به وجود می آید.

اما واژه «صِهر» به معنای داماد است و مقصود پیوند خویشاوندی است که از طریق ازدواج با فامیل دیگران حاصل می شود که به آن پیوند سَبَبی نیز گفته می شود. (1)

5. تأثیر علل طبیعی در پیدایش انسان، مانع آن نیست که این امور را به خدا نسبت دهیم و نشانه ای از قدرت خدا بدانیم؛ چراکه همه این عوامل مخلوق او هستند.

6. در حدیثی روایت شده که این آیه در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام است؛ چراکه علی علیه السلام هم پسرعموی پیامبر و هم داماد ایشان است؛ بنابراین خویشاوند نسبی و سببی اوست. و در حدیث دیگری امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام از مصادیق آیه شمرده شده است چرا که آنان از نسل پیامبر صلی الله علیه و آله هستند.

« ابْنُ عَبَّاسٍ وَابْنُ مَسْعودٍ وَجَابِرٌ وَالْبَرَاءُ وَأَنَسٌ وَأُمُّ سَلَمَةَ وَالسُّدِّی وَابْنُ سِیرِینَ وَالْبَاقِرُ علیه السلام فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: (وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً) قَالُوا: هُوَ مُحَمَّدٌ وَ عَلِی وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ علیه السلام (وَ کانَ رَبُّکَ قَدِیراً) ؛ (2) الْقَائِمُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ لِأَنَّهُ لَمْ یجْتَمِعْ نَسَبٌ وَ سَبَبٌ فِی الصَّحَابَةِ وَ الْقَرَابَةِ إِلَّا له». (3)

تحلیل

اینگونه احادیث مصادیق آیه را بیان می کند وگرنه مطلب آیه کلی است و شامل هر گونه پیوند نسبی و سببی می شود.

پیام

امام حسین علیه السلام از سلالۀ پاکان و خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه و آله است. (پس حرمت او را پاس دارید).

ص:299


1- (1) . در مورد خویشاوندان و محارم ر.ک: ذیل آیه 23 سوره نساء، تفسیر قرآن مهر.
2- (2) . فرقان/ 54.
3- (3) . المناقب، ج2، ص181 و البرهان، ج3، ص171، ح9 مع اختلاف.
64 - امام حسین علیه السلام نور چشم پیامبر صلی الله علیه و آله

فرقان/ 74. ( وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً ) ؛ «و کسانی که می گویند: «[ای] پروردگار ما! از همسران ما و نسل ما به ما روشنی چشمان ببخش و ما را پیشوای خود نگه داران قرار ده.»

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. بندگان خاص خدا، دارای آرزوهای بلند و همّتی عالی هستند. آنان در مورد خانواده و رهبری جامعه خویش نقشه های عالی مطرح می کنند و نه تنها خود در این راه می کوشند، بلکه در دعاهای خود از خدا می خواهند که آنان را در این موارد یاری رساند.

2. بدیهی است که مقدمه درخواست همسران و فرزندان نیکویی که نور چشم انسان و مایه افتخار جامعه باشند، آن است که افراد در تربیت خانواده خویش همّت گمارند و آن ها را با معارف عالی اسلام و قرآن آشنا سازند تا زمینه استجابت دعای خود را فراهم آورند.

3. « قُرة اعین » در اصل به معنای سردی و خنکی چشم است و در این جا کنایه از کسی است که مایه سرور انسان شود. معادل فارسی این عبارت نور چشم یا چشم روشنی است. (1)

4. بندگان خاص خدا در مورد رهبری جامعه اسلامی طرح های بلندی دارند و از خدا می خواهند که آنان را پیشوای پارسایان قرار دهد.

بدیهی است که مقدمه این درخواست آن است که اسباب و لوازم پیشوایی را در خود فراهم و خود را الگوی جامعه سازند تا بتوانند هم خود هدایت شوند و هم دیگران را راه نمایی کنند.

5. پیشوایی مردم برای خدمت به آنان مطلوب است، اما این پیشوایی هنگامی نیکوست که منصبی الهی باشد و مردم افرادی باتقوا و خودنگه دار باشند، چراکه رهبری غیر الهی غالباً قدرت طلبی و فساد به دنبال دارد و مردم بی تقوا برای رهبر خود مشکل آفرین و پرزحمت هستند.

6 . در برخی احادیث از پیامبر صلی الله علیه و آله حکایت شده که مقصود از «همسر» در این آیه خدیجه و منظور از «نسل» (ذرّیه) فاطمه علیهاالسلام و مقصود از «چشم روشنی یا نور چشم» حسن و حسین علیهماالسلام و منظور از امامت افراد باتقوا، علی بن ابی طالب علیه السلام است.

ص:300


1- (1) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج15، ص167.

« مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ سَلَّامٍ، عَنْ عُبَیدِ بْنِ کَثِیرٍ، عَنِ الْحُسَینِ بْنِ مُزَاحِمٍ، عَنْ عَلِی بْنِ زَیدٍ الْخُرَاسَانِی، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَهْبٍ الْکُوفِی، عَنْ أَبِی هَارُونَ الْعَبْدِی، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِی فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: (رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِجَبْرَئِیلَ: (مِنْ أَزْواجِنا) قَالَ: خَدِیجَةُ. قَالَ: (وَ ذُرِّیّاتِنا) قَالَ: فَاطِمَةُ. قَالَ: (قُرَّةَ أَعْیُنٍ) قَالَ: الْحَسَنُ وَالْحُسَینُ. قَالَ: (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً) ،قَالَ: عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِمْ أَجْمَعِینَ » . (1)

تحلیل

این گونه احادیث به مصادیق کامل آیه اشاره دارد وگرنه معنای آیه دعایی است که شامل همه همسران و فرزندان می شود. بنابراین معنای این آیه منحصر در اهل بیت علیهم السلام نیست. هر چند که بالاترین مصداق های آیه هستند مثلاً امام حسین علیه السلام نور چشم پیامبر صلی الله علیه و آله بود.

پیام

1- از خدا همسرانی همچون خدیجه، نسلی هم چون فاطمه علیهاالسلام و نور چشمانی هم چون حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و پیشوایانی هم چون علی علیه السلام بخواهید.

2- اما حسین علیه السلام نور چشم پیامبر صلی الله علیه و آله بود.

نوزدهم: سوره شعراء

65 - سجده کنندگان حقیقی در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله

شعراء/ 213-220. (فَلا تَدْعُ مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَکُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِیءٌ مِمّا تَعْمَلُونَ وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ اَلَّذِی یَراکَ حِینَ تَقُومُ وَ تَقَلُّبَکَ فِی السّاجِدِینَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ) ؛ «و (ای پیامبر!) هیچ معبود دیگری را با خدا نخوان (و پرستش نکن)؛ که از عذاب شدگان خواهی شد. و خاندان نزدیکت را هشدار ده. و بال (عطوفت و فروتنی) خود را برای کسانی از مؤمنان که از تو پیروی می کنند فروآر. و اگر تو را نافرمانی کنند، پس بگو: «در حقیقت، من نسبت به آنچه انجام می دهید غیر متعهدم.» و بر (خدای) شکست ناپذیر [و] مهرورز توکّل نما. (همان)

ص:301


1- (1) . الشواهد، ج1، ص539، ح576؛البحار، ج24، ص135، ح9؛البرهان، ج3، ص177، ح7 و کنز الدقائق، ج9، ص445.

کسی که تو را به هنگامی که (برای نماز) می ایستی، می بیند؛ و دگرگونی (حالات) تو را در [میان] سجده کنندگان (می نگرد)؛ [چرا] که تنها او شنوا [و] داناست.

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. این آیات به پیامبر صلی الله علیه و آله دستور می دهد که شرک نَورز و معبود دیگری را با خدای یکتا نپرست.

واضح است که پیامبر صلی الله علیه و آله هرگز از راه توحید منحرف نمی شود، ولی این آیه ایشان را مخاطب می سازد و تهدید می نماید، تا دیگران اهمیت توحید را درک کنند و به دنبال معبود دیگری نروند.

2. بر اساس اسناد تاریخی، در سال سوم بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مأمور شدند که مفاد آیه فوق را اجرا کنند؛ یعنی دعوت مخفی خود را علنی سازد و درگام اول خویشاوندانش را به اسلام دعوت کند. پیامبر صلی الله علیه و آله غذایی آماده ساخت و همه خویشان خود را که حدود چهل نفر بودند، به خانه ابوطالب دعوت کرد، اما ابولهب با سخنان خود زمینه صحبت پیامبر صلی الله علیه و آله را از بین برد. آن حضرت فردای آن روز دوباره آنان را دعوت کرد و پس از صرف غذا به آنان گفت:

«من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام و خدا به من دستور داده که شما را به سوی آیین (اسلام) دعوت کنم. کدام یک از شما در این کار مرا یاری می کند تا برادر من و وصی وجانشین من باشد؟» همه خویشاوندان سرباز زدند مگر علی علیه السلام که برخاست و گفت: «ای پیامبر خدا! من در این راه یار و یاور توام».

پیامبر صلی الله علیه و آله دست بر گردن علی علیه السلام نهاد و فرمود: «این برادر و وصی و جانشین من در میان شماست؛ سخن او را بشنوید و فرمانش را اطاعت کنید.»

مردم برخاستند و با ریشخند به ابوطالب گفتند: محمّد دستور می دهد که به فرمان پسرت (علی) گوش دهی و از او اطاعت کنی.

این حدیث را که به حدیث «یومُ الدار» مشهور است بسیاری از دانشمندان شیعه و اهل سنت حکایت کرده اند. (1)

ص:302


1- (1) . ر.ک: کامل ابن اثیر، ج2؛ تاریخ ابو الفداء، ج1؛ المراجعات، ص130؛ احقاق الحق، ج4، ص62 و مجمع البیان، ج7، ص323؛ و نیز دانشمندانی هم چون: ابن ابی جریر، ابن ابی حاتم، ابن مردویه، ابو نعیم، بیهقی، ثعلبی و طبری این حدیث را نقل کرده اند.

3. دعوت خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه و آله به اسلام دو علت مهم داشت:

الف) محبت خویشاوندی آنان باعث می شد که سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله را بهترگوش دهند (چنان که بعد از لبیک گفتن علی علیه السلام به سخنان ایشان ابوطالب و حمزه و برخی دیگر مسلمان شدند).

ب) این دعوت نشان داد که دعوت پیامبر استثنا بردار نیست و او همه مشرکان را به سوی توحید دعوت می کند.

4. پیامبر صلی الله علیه و آله باید هم چون پرنده ای مهربان بال بگستراند و مؤمنان را زیر چتر حمایت و محبت خویش قرار دهد تا از پراکندگی حفظ شوند و از خطرها مصون بمانند.

5. در این آیات به پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داده شد که اگر خویشاوندانت، هم چون ابو لهب، به مخالفت برخاستند، در برابر آنان موضع گیری کن و از آنان برائت و بیزاری بجوی.

6. این آیات نوعی دل داری به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز هست که اگر خویشاوندانت با تو مخالفت کردند، نگران نباش و برخدا توکّل کن، خدایی که در همه حالات تو را می بیند و شکست ناپذیر و مهربان است.

7. مبلّغ دین خدا باید رابطه ای معنوی با خدا داشته باشد و به نماز و عبادت بپردازد و در این میان به قیام و سجده اهمیت بیش تری بدهد؛ چرا که مورد توجه ویژه خداست؛ یعنی عاشقانه بردرگاه دوست بایستد و فروتنانه بر بارگاه او سر بساید و بداند که خدا همه حالات او را می بیند و ندای او را می شنود.

8 . مقصود از «قیام» در این آیات، برخاستن از خواب برای عبادت یا قیام برای نماز و یا اشاره به نماز فُرادی است. (1)

9. «تَقلُّب» به معنای گردش و حرکت و از حالی به حالی دیگر منتقل شدن است. این تعبیر ممکن است اشاره به سجده پیامبر صلی الله علیه و آله در میان سجده کنندگان و یا گردش پیامبر صلی الله علیه و آله در میان یارانش در حال عبادت و یا اشاره به نماز جماعت باشد. (2)

ص:303


1- (1) . تفسیر نمونه، ج15، ص370.
2- (2) . همان.

10. در برخی احادیث آمده است که مقصود از حرکت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درمیان سجده کنندگان، احاطه علمی آن حضرت برحالات نمازگزارانی بود که در نماز جماعت با او بودند. (1)

در احادیث دیگر آمده که مقصود انتقال پیامبر صلی الله علیه و آله از صُلب و پشت پیامبران الهی است، تا این که از عبداللَّه به دنیا آمد. (2)

البته این گونه احادیث به «بطون» آیه اشاره دارند؛ یعنی معنای گردش (تقلّب) را به گردش علمی و معنوی گسترش داده است، تا مصادیق جدیدی پیدا کند.

11. در برخی احادیث از امام باقر علیه السلام حکایت شده که مقصود از «ساجدین» در آیات فوق علی علیه السلام ، فاطمه علیهاالسلام ، حسن علیه السلام ، حسین علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام او هستند.

« مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْخَثْعَمِی، عَنْ عَبَّادِ بْنِ یعْقُوبَ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ حَمَّادٍ، عَنْ أَبِی الْجَارُودِ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی قَوْلِهِ عَزَّوَجَلَّ: (وَ تَقَلُّبَکَ فِی السّاجِدِینَ) قَالَ: فِی عَلِی وَفَاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ وَ أَهْلِ بَیتِهِ علیهم السلام ». (3)

تحلیل

افراد متعددی با پیامبر صلی الله علیه و آله سجده کردند ولی در این حدیث به اهل بیت علیهم السلام اشاره شده است چرا که اینان مصادیق سجده کنندگان حقیقی هستند. و امام علی علیه السلام کسی بود که در ماجرای دعوت خویشاندان توسط پیامبر صلی الله علیه و آله ، نخستین لبیک را گفت و تا آخر در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله پایداری کرد. و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام کسانی بودند که درکنار پیامبر صلی الله علیه و آله و بعد از ایشان جا پای پدر گذاشتند و اسلام را زنده نگاه داشتند.

پیام

امام حسین علیه السلام از سجده کنندگان حقیقی در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله و بعد ایشان بوده است. (پس راه ایشان را ادامه دهید).

ص:304


1- (1) . مجمع البیان، ج7، ص324؛ تفسیر صافی، ج4، ص54 و تفسیر نورالثقلین، ج4، ص69.
2- (2) . همان ها.
3- (3) . بحارالانوار، ج24، ص372، ح97 و ج25، ص213، ح2؛ البرهان، ج3، ص193، ح4 و کنزالدقائق، ج9، ص516.

بیستم: سوره نمل

67- علم کتاب الهی نزد امام حسین علیه السلام

نمل/ 38-40. ( قالَ یا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ ) ؛ «(سلیمان) گفت: «ای اشراف! کدام یک از شما تخت او را برای من می آورد، پیش از آن که تسلیم شده نزد من آیند؟» زیرکی از جنّیان گفت: «من آن را نزد تو می آورم، پیش از آن که از جایگاهت برخیزی، درحالی که قطعاً، من برای این (کار) نیرومندی درستکار هستم.» کسی که علمی از کتاب (الهی) نزدش بود، گفت: «من پیش از آن که چشمت را بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد.» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزدش ثابت دید، گفت: این از بخشش پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا سپاس گزاری می کنم یا ناسپاسی می نمایم؛ و هرکس سپاس گزاری کند، پس فقط به سود خودش سپاس گزاری می کند و هرکس ناسپاسی کند، پس (زیانی به خدا نمی رساند؛ چرا) که پروردگار من توانگری ارجمند است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. حضرت سلیمان علیه السلام ملکه سبأ را به حق دعوت کرد و او هدایایی برای سلیمان علیه السلام فرستاد تا بتواند به آفتاب پرستی خود ادامه دهد، ولی او هدایا را قبول نکرد و آنان را به لشگر کشی تهدید کرد. ملکه سبأ تصمیم گرفت که خود برای تحقیق بیش تر به نزد سلیمان بیاید؛ از این رو به همراه گروهی از سران قوم سبأ از یمن به سوی سلیمان حرکت کرد، تا ببیند سلیمان چه آیینی دارد.

2. خبر حرکت ملکه سبأ به سلیمان رسید و او تصمیم گرفت که با انجام کاری اعجازآمیز و قدرت نمایی شگرف، تعجّب ملکه سبأ را برانگیزد و او را متوجه سازد که سلیمان به قدرت ما فوق طبیعی خدا متصل است، تا به راحتی، آیین توحید را بپذیرد.

ص:305

3. سلیمان از اطرافیان خود خواست که تخت ملکه سبأ را در مدت کوتاهی از یمن به صورت اعجازآمیزی بیاورند، به طوری که قبل از رسیدن ملکه سبا، تخت او نزد سلیمان باشد تا او این حرکت اعجازآمیز را ببیند و به حقّانیت نبوّت سلیمان پی ببرد.

4. دو نفر برای آوردن تخت اعلام آمادگی کردند، یکی عفریتِ جن بود که گفت: من قبل از آن که از جا برخیزید آن را می آورم و دیگری آصف بن برخیا بود که گفت: من آن را در کم تر از یک چشم برهم زدن می آورم. ظاهر آیه آن است که نفر دوّم (یعنی آصف بن برخیا) این کار را به عهده گرفت و انجام داد.

5. «عِفریت» به معنای فرد زیرک و قوی یا فرد گردن کش و خبیث است و در این جا معنای اول مناسب تر است، زیرا این عفریت از اطرافیان سلیمان بود. (1)

6. در مباحث اعجاز بیان شده که افراد غیر مؤمن نیز می توانند با ریاضت های سخت و مبارزه با نفس، کارهای خارق العاده انجام دهند. هرچند کارهای آنان محدود و مغلوب است. از این رو «عفریت» زمان بیش تری را برای آوردن تخت پیشنهاد کرد؛ چون قدرت او محدودتر بود.

7. توانایی و امانت داری دو شرط اساسی برای مأموران حکومت است و بدون آن ها کارهای جامعه به سامان نمی رسد.

8. مفسران نام شخصی را که دانشی از کتاب داشت، «آصف بن برخیا» گفته اند، او فردی با ایمان، دانشمند و از نزدیکان سلیمان علیه السلام بود و اورا وزیر و خواهر زاده سلیمان دانسته اند که وصی سلیمان نیز بود. (2)

9. مقصود از دانشی که آصف بن برخیا از کتاب داشت، چیست؟

او آگاهی عمیقی از کتاب های آسمانی یا لوح محفوظ ( علم الهی) داشت، به طوری که به او قدرت فوق العاده ای بخشیده بود. و به همین خاطر توانست تخت ملکه سبأ را از گوشه کاخ او در یمن، درچشم برهم زدنی نزد سلیمان حاضر سازد.

ص:306


1- (1) . تفسیر نمونه، ج15، ص468 و تفسیر ابو الفتوح رازی، ج15، ص44.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج15، ص469.

برخی از مفسران برآن اند که آصف بن برخیا از «اسم اعظم الهی» با خبر بوده است؛ همان نام بزرگی که همه چیز در برابر آن خاضع می شوند و به انسان قدرت فوق العاده می دهد. البتّه اسم اعظم الهی از مقوله الفاظ نیست که کلمه ای گفته شود و کاری بزرگ صورت گیرد، بلکه منظور آن است که انسان محتوای نام الهی را در وجود خود پیاده کند و با آن تکامل، یابد و مظهر اسم الهی شود. این تکامل معنوی به او علم و قدرت فوق العاده می بخشد. (1)

10. سلیمان پیامبر می توانست خودش آن کار اعجاز آمیز را انجام دهد، اما خواست که مقام آصف بن برخیا، که وصی او بود، برهمگان معلوم شود و درضمن، شاگردان او بتوانند توانایی های خود را به نمایش بگذارند که دلیل بر عظمت رهبر و استاد آن ها بود.

11. چرا سلیمان بدون اجازه تخت ملکه سبأ را از کاخ او خارج ساخت؟

پاسخ آن است که اولاً این کار برای هدف بزرگ هدایت او و نشان دادن معجزه بود و ثانیاً، معمولاً پادشاهان از خود چیزی ندارند، بلکه همه از آنِ مردم است و پیامبران نیز حقّ تصرف در اموال عمومی را دارند.

12. در آیات فوق بیان شد که آصف، در چشم برهم زدنی، تخت ملکه سبأ را از یمن آورد و نزد سلیمان حاضر کرد. این کار خارق العاده و اعجاز آمیز بود.

خارق العاده به معنای انجام دادن کار محال نیست، بلکه به معنای آن است که شخصی بتواند با نیروی برتر، برخلاف قوانین رایج طبیعی عمل کند، و کاری را بکند که دیگران درآن شرایط نمی توانند بکنند. شاید آصف با دانش برتری که داشت تخت را به صورت امواج نور و باسرعت نور منتقل کرد یا کاری دیگر نمود.

13. سلیمان نعمت ها را از خدا و وسیله ای برای امتحان سپاس گزاری خویش می دانست. این روی کردِ سلیمان نسبت به نعمت های الهی، انسان را از ناسپاسی و کفران بازمی دارد و یکی از معیارهای شناخت و جدایی دنیا طلبان مغرور از مردان الهی است.

14. هرکس سپاس گزاری کند به سود خودش است، زیرا شکر نعمت، نعمتت افزون کند و هرکس کفران و ناسپاسی نماید به خدا زیانی نمی رساند؛ زیرا خدا توانگر است، ولی در هر حال خدا کریم است و حتی به افراد ناسپاس نعمت می دهد.

ص:307


1- (1) . ر.ک: همان، ص470 و ج7، ص30 (ذیل آیه 180 سوره اعراف).

15. سپاس نعمت گاهی با گفتار است و گاهی با عمل. شکر عملی آن است که انسان اسراف نکند و نعمت های الهی را در مسیر و هدف اصلی مصرف کند نه در راه کفر و گناه.

16. در احادیث روایت شده که برخی اصحاب از پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد «کسی که دانشی از کتاب داشت» در آیه فوق پرسیدند؟

و حضرت فرمود: او وصیّ برادرم، سلیمان بن داود است.

و نیز از آن حضرت درمورد آیه 43 سوره رعد پرسیدند که از شخصی سخن می گوید که «دانش کتاب نزد اوست»؟ حضرت فرمودند: او برادرم علی بن ابی طالب است. (1) البتّه جالب آن است که در مورد آصف تعبیر «دانشی از کتاب» می کند که مقصود علم جزئی است و در مورد امام علی علیه السلام تعبیر «دانش کتاب» می کند که علم کلّی است.

17. در برخی احادیث حکایت شده که اصبغ بن نباته از امام حسین علیه السلام در مورد اسرار پرسید از جمله در زمینه طی الارض (رفتن لحظه ای از شهری به شهر دیگر) و امام حسین علیه السلام ضمن تأیید برخی اسرار در مورد امام علی علیه السلام اصبغ را از کوفه به دیدار مسجد قبا به صورت خارق عادت برد و آن را به مسأله سلیمان علیه السلام تشبیه کرد و به آیه فوق (علم الکتاب) اشاره نمود که نزد اهل بیت علیهم السلام است و آنان اهل اسرار الهی و آل الله و وارثان پیامبر صلی الله علیه و آله هستند.

«الْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ قَالَ: سَأَلْتُ الْحُسَینَ علیه السلام فَقُلْتُ: سَیدِی أَسْأَلُکَ عَنْ شَیءٍ أَنَا بِهِ مُوقِنٌ وَإِنَّهُ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَأَنْتَ الْمَسْرُورُ إِلَیهِ ذَلِکَ السِّرَّ، فَقَالَ: یا أَصْبَغُ! أَتُرِیدُ أَنْ تَرَی مُخَاطَبَةَ رَسُولِ اللَّهِ لِأَبِی دُونٍ یوْمَ مَسْجِدِ قُبَا؟ قَالَ: هَذَا الَّذِی أَرَدْتُ، قَالَ: قُمْ فَإِذَا أَنَا وَهُوَ بِالْکُوفَةِ فَنَظَرْتُ فَإِذَا الْمَسْجِدُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یرْتَدَّ إِلَی بَصَرِی فَتَبَسَّمَ فِی وَجْهِی ثُمَّ قَالَ: یا أَصْبَغُ! إِنَّ سُلَیمَانَ بْنَ دَاوُدَ أُعْطِی الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَنَا قَدْ أُعْطِیتُ أَکْثَرَ مِمَّا أُعْطِی سُلَیمَانُ فَقُلْتُ صَدَقْتَ وَاللَّهِ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ نَحْنُ الَّذِینَ عِنْدَنَا عِلْمُ الْکِتَابِ (2) وَبَیانُ مَا

ص:308


1- (1) . احقاق الحق، ج3، ص280 - 281 (این حدیث را گروهی از علمای شیعه و اهل سنت حکایت کرده اند).
2- (2) . «عند آصف بن برخیا علمٌ من الکتاب أی بعض علم الکتاب وعند الأئمّة علیهم السلام علم الکتاب أی تمام علم الکتاب؛ نزد آصف برخی کتاب است و نزد ائمه علیهم السلام علم تمام کتاب است».

فِیهِ وَلَیسَ عِنْدَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ مَا عِنْدَنَا، لِأَنَّا أَهْلُ سِرِّاللَّهِ فَتَبَسَّمَ فِی وَجْهِی ثُمَّ قَالَ: نَحْنُ آلُ اللَّهِ وَ وَرَثَةُ رَسُولِهِ فَقُلْتُ: الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی ذَلِکَ». (1)

تحلیل

بر اساس نقل فوق، امام حسین علیه السلام برای بیان قدرت خارق العاده اهل بیت علیهم السلام به آیات مربوط به سلیمان و آصف بن برخیا استشهاد نمودند. تا روشن شود که بعید نیست که خدا برخی قدرت های خارق العاده را در اختیار انسان های خاص قرار دهد. البته طی الارض و استفاده از نیروی باد برای جابه جایی در شهرها می تواند از نظریه پردازی های علمی قرآن و احادیث در زمینه انرژی های نوآمد باشد. پس این حدیث تاریخی اصبغ، نوعی تعیین مصداق آیات است.

پیام ها

1- اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام حامل اسرار الهی هستند.

2- اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام برخی امور خارق العاده را انجام می دهند چون علم کتاب الهی دارند.

بیست و یکم: سوره قصص

68 - مستضعفان پیروز

قصص/ 5. (وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ) ؛ «و می خواهیم برکسانی که در زمین مستضعف شده بودند، منّت نهیم و آنان را پیشوایان (زمین) گردانیم وآنان را وارثان (آن) قرار دهیم».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. هر چند این آیات در مورد پیروزی موسی و بنی اسرائیل و نابودی فرعونیان فرود آمده، اما یک قانونی کلی و امیدبخش را در مورد همه مستضعفان و مستکبران جهان بیان می کند (2) که موسی و فرعون یکی از مصادیق آن و پیروزی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مصداق دیگر و حکومت جهانی امام مهدی علیه السلام مصداق کامل آن است.

ص:309


1- (1) . المناقب، ج4، ص52 و البحار، ج44، ص184، ح11.
2- (2) . از این رو به صورت فعل های مضارع (نرید، نمن، نجعلهم و نمکن) آمده است و خود واژه «نرید» دلالت بر اراده الهی وقانون و سنت او دارد.

2. «منّت» به معنای بخشیدن نعمت بزرگ و سنگین است. این واژه اگر درمورد مردم استعمال شود به معنای بازگوکردن نعمت است که کار ناپسندی است، اما در مورد خدا به معنای بخشیدن نعمت است. (1)

3. «مُستَضعف» به معنای فرد ضعیف و ناتوان نیست، بلکه به معنای کسی است که به ناتوانی کشیده شده و ضعیف گردیده است؛ یعنی فرد نیرومندی که از طرف ستمکاران تحت فشار قرار گرفته است و نمی تواند استعدادها و نیروهای خود را آشکار سازد.

4. مستضعفان گاهی از ناحیه فکری، فرهنگی، اقتصادی، اخلاقی یا سیاسی ضعیف نگاه داشته شده اند، اما چیزی که قرآن بر آن تأکید بیش تری دارد، استضعاف سیاسی و اخلاقی است. آری؛ استعمارگران و استثمارگران، نخست مردم راگرفتار استضعاف فرهنگی و سیاسی می کنند، سپس منابع اقتصادی آنان را غارت می کنند و به استضعاف اقتصادی می کشانند و قدرت قیام را از آنان می گیرند.

5. مستکبران برای نابودی مستضعفان برنامه هایی طراحی می کنند. آنان از راه تفرقه افکنی، نابودی نسل جوان و فساد وارد می شوند، همان طور که در جهان کنونی آثار آن را در توسعه فحشا، شراب خواری، مواد مخدّر و بی بندوباری فرهنگی و سرگرمی های ناسالم می بینیم، اما پیامبران الهی و به ویژه قرآن کریم در همه جا به حمایت از مستضعفان برخاسته و خطرهای مستکبران فسادگر و برتری طلب را به آنان گوش زد نموده اند.

6. در برخی از احادیث از امام علی علیه السلام روایت شده که: این آیه در مورد آل محمد صلی الله علیه و آله است که خدا مهدی آنان را بعد از زحمات و فشارهایی که برآنان وارد می شود، برمی انگیزد و آنان را عزّت می دهد و دشمنانشان را ذلیل می سازد. (2)

البتّه روشن است که حکومت جهانی امام مهدی مصداق کامل آیه است و موجب انحصار معنای آیه نمی شود، چون آیه فوق یک قانون کلی را بیان می کند که در هر زمان مصداقی دارد.

ص:310


1- (1) . تفسیر نمونه، ج16، ص16.
2- (2) . الغیبة شیخ طوسی، ص184؛ بحارالانوار، ج51، ص54 و تفسیر نورالثقلین، ج4، ص110.

7. در برخی احادیث آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام نگاه کرد و گریان شد و فرمود: شما مستضعفان بعد از من هستید. سپس توضیح دادند که مقصود آن است که آنان ائمه بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله هستند و به آیه فوق استشهاد کردند.

و فرمودند: این آیه تا رستاخیز در مورد ما جاری است.

« الْعِجْلِی، عَنِ ابْنِ زَکَرِیا الْقَطَّانِ، عَنِ ابْنِ حَبِیبٍ، عَنِ ابْنِ بُهْلُولٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنِ الْمُفَضَّلِ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یقُولُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله نَظَرَ إِلَی عَلِی وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ علیهم السلام فَبَکَی وَقَالَ: أَنْتُمُ الْمُسْتَضْعَفُونَ بَعْدِی. قَالَ الْمُفَضَّلُ: فَقُلْتُ لَهُ: مَا مَعْنَی ذَلِکَ؟ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ مَعْنَاهُ أَنَّکُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدِی إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یقُولُ: (وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ) فَهَذِهِ الْآیةُ جَارِیةٌ فِینَا إِلَی یوْمِ الْقِیامَة » . (1)

تحلیل

این حدیث از باب جری و تطبیق است که به خوبی ذیل روایت بدان اشاره شده اشت، یعنی آیه فوق که به صورت قاعده کلی آمده را بر مصادیق خاص یعنی ائمه اهل بیت علیهم السلام تطبیق کرده است. چرا که آنان بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله مستضعف و مظلوم واقع شدند ولی در نهایت وارثان زمین خواهند بود.

پیام ها

اهل بیت علیهم السلام از جمله مام حسین علیه السلام از مستضعفانی هستند که امام و وارث زمین خواهد شد.

بیست و دوم: سوره روم

69- ویژگی های امامان

روم/ 55 و 56. (وَ یَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَیْرَ ساعَةٍ کَذلِکَ کانُوا یُؤْفَکُونَ. وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللّهِ إِلی یَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا یَوْمُ الْبَعْثِ

ص:311


1- (1) . معانی الاخبار، ص79؛ البرهان، ج3، ص217، ح2؛نورالثقلین، ج4، ص110، ح14؛کنز الدقائق، ج10، ح30،البحار، ج24، ص168، ح1،المیزان، ج16، ص14.

وَ لکِنَّکُمْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) ؛ «و روزی که ساعت ( قیامت) برپا می شود، خلافکاران سوگند یاد می کنند که غیر از ساعتی (در دنیا یا برزخ) درنگ نکردند! این چنین (از درک حقیقت) بازگردانده می شدند. و [لی] کسانی که دانش و ایمان به آنان داده شده است، می گویند: «به یقین، (بر اساس آنچه) در کتاب (علم) خداست، تا روز رستاخیز درنگ کردید، و این، روز رستاخیز است و لیکن شما هرگز نمی دانستید.»

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. «ساعة» به معنای یک لحظه ناگهانی است و به رستاخیز هم ساعة می گویند؛ چون در یک لحظه برپا می شود و یا اعمال بندگان به سرعت رسیدگی می شود. در این آیه واژه ساعة به هر دو معنا به کار رفته است.

2. در این آیه محل توقف مجرمان مشخص نشده است، اما مفسران در این مورد دو احتمال داده اند:

الف) مقصود توقف مجرمان در دنیا باشد که هم چون لحظه ای زودگذر است.

ب) مقصود توقف خلافکاران در برزخ باشد که تا رستاخیز ادامه دارد، ولی هنگامی که به رستاخیز می رسند آن را ساعتی می پندارند. (1)

البته مانعی ندارد که مقصود آیه هردو معنا باشد.

3. مجرمان سوگند یاد می کنند که در دنیا یا برزخ لحظه ای بیش درنگ نکرده اند، در حالی که این مطلب دروغ است.

البتّه مجرمان به طور غیر عمد سوگند دروغ می خورند؛ چون واقعاً خیال می کنند که لحظه ای بیش درنگ نکرده اند. آری؛ چهره واقعی مطالب برای آنان دگرگون شده است. (2)

4. مقصود از «کتاب اللَّه» در این آیات کتاب علم الهی است؛ (3) یعنی مدت درنگ مجرمان در دنیا یا برزخ در نزد خدا مشخص و در کتاب علم او ثبت شده است.

ص:312


1- (1) . صاحب تفسیر نمونه احتمال دوم را می پذیرند (تفسیر نمونه، ج16، ص483).
2- (2) . «یؤفکون» به معنای دگرگونی چهره واقعی و انصراف از حق است.
3- (3) . تفسیر صافی، ج4، ص137.

5. در این آیات علم بر ایمان مقدم شده است. شاید این تعبیر اشاره به آن باشد که علم پایه ایمان است.

6. مقصود از صاحبان علم و ایمان در این آیه، مؤمنان آگاه یا فرشتگان الهی هستند و در برخی احادیث آمده است که مقصود از صاحبان علم و ایمان، امامان معصوم علیهم السلام از نسل علی علیه السلام هستند. (1)

7. در برخی احادیث از امام رضا علیه السلام نقل شده که آیه فوق را بر فرزندان امام علی علیه السلام (حسن علیه السلام و حسین علیه السلام ) تطبیق کرده و آنان را وارثان خلافت الهی و خلافت پیامبر و مقام امیرالمؤمنین معرفی کرده است. سپس ویژگی های امامان را به صورت جالب و کامل بیان کرده است:

« الطَّالَقَانِی عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَارُونِی، عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَی، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ قَاسِمٍ الرَّقَّامِ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ أَخِیهِ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: کُنَّا فِی أَیامِ عَلِی بْنِ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام بِمَرْوٍ فَاجْتَمَعْنَا فِی مَسْجِدِ جَامِعِهَا فِی یوْمِ جُمُعَةٍ فِی بَدْءِ مَقْدَمِنَا فَأَدَارَ النَّاسُ أَمْرَ الْإِمَامَةِ وَذَکَرُوا کَثْرَةَ اخْتِلَافِ النَّاسِ فِیهَا فَدَخَلْتُ عَلَی سَیدِی وَ مَوْلَای الرِّضَا علیه السلام فَأَعْلَمْتُهُ مَا خَاضَ النَّاسُ فِیهِ فَتَبَسَّمَ. ثُمَّ قَالَ: یا عَبْدَ الْعَزِیزِ! جَهِلَ الْقَوْمُ وَ خُدِعُوا عَنْ أَدْیانِهِمْ، إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَی لَمْ یقْبِضْ نَبِیهُ صلی الله علیه و آله حَتَّی أَکْمَلَ لَهُ الدِّینَ وَ أَنْزَلَ عَلَیهِ الْقُرْآنَ، فِیهِ تَفْصِیلُ کُلِّ شَیءٍ، بَینَ فِیهِ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ الْحُدُودَ وَ الْأَحْکَامَ وَ جَمِیعَ مَا یحْتَاجُ إِلَیهِ النَّاسُ کَمَلًا، فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: (ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ ءٍ) 2 وَ أَنْزَلَ فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَ هِی آخِرُ عُمُرِهِ صلی الله علیه و آله : (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً) 3 فَأَمْرُ الْإِمَامَةِ مِنْ تَمَامِ الدِّینِ وَ لَمْ یمْضِ علیه السلام حَتَّی بَینَ لِأُمَّتِهِ مَعَالِمَ دِینِهِ وَ أَوْضَحَ لَهُمْ سُبُلَهُ وَ تَرَکَهُمْ عَلَی قَصْدِ الْحَقِّ وَ أَقَامَ لَهُمْ عَلِیاً علیه السلام عَلَماً وَ إِمَاماً وَ مَا تَرَکَ شَیئاً تَحْتَاجُ إِلَیهِ الْأُمَّةُ إِلَّا بَینَهُ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یکْمِلْ دِینَهُ فَقَدْ رَدَّ کِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ رَدَّ کِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ کَافِرٌ هَلْ یعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَیجُوزَ فِیهَا اخْتِیارُهُمْ؟! إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَی مَکَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ یبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ ینَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ

ص:313


1- (1) . روم/ 56.

یقِیمُوا إِمَاماً بِاخْتِیارِهِمْ. إِنَّ الْإِمَامَةَ خَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلَ علیه السلام بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَ الْخُلَّةِ مَرْتَبَةً ثَالِثَةً وَ فَضِیلَةً شَرَّفَهُ بِهَا وَ أَشَادَ بِهَا ذِکْرَهُ فَقَالَ عَزَّوَجَلَّ: (إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً) 1 فَقَالَ الْخَلِیلُ علیه السلام سُرُوراً بِهَا وَ مِنْ ذُرِّیتِی؟ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: (لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ) فَأَبْطَلَتْ هَذِهِ الْآیةُ إِمَامَةَ کُلِّ ظَالِمٍ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ وَ صَارَتْ فِی الصَّفْوَةِ ثُمَّ أَکْرَمَهُ اللَّهُ بِأَنْ جَعَلَهَا فِی ذُرِّیتِهِ أَهْلِ الصَّفْوَةِ وَ الطَّهَارَةِ، فَقَالَ عَزَّوَجَلَّ: (وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَةً وَ کُلاًّ جَعَلْنا صالِحِینَ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ) 2 فَلَمْ تَزَلْ فِی ذُرِّیتِهِ یرِثُهَا بَعْضٌ عَنْ بَعْضٍ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّی وَرِثَهَا النَّبِی صلی الله علیه و آله فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ: (إِنَّ أَوْلَی النّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ) 3 فَکَانَتْ لَهُ خَاصَّةً فَقَلَّدَهَا صلی الله علیه و آله عَلِیاً علیه السلام بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی رَسْمِ مَا فَرَضَهَا اللَّهُ فَصَارَتْ فِی ذُرِّیتِهِ الْأَصْفِیاءِ الَّذِینَ آتَاهُمُ اللَّهُ الْعِلْمَ وَ الْإِیمَانَ بِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: (وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللّهِ إِلی یَوْمِ الْبَعْثِ) 4 فَهِی فِی وُلْدِ عَلِی علیه السلام خَاصَّةً إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ إِذْ لَا نَبِی بَعْدَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَمِنْ أَینَ یخْتَارُ هَؤُلَاءِ الْجُهَّالُ؟! إِنَّ الْإِمَامَةَ هِی مَنْزِلَةُ الْأَنْبِیاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِیاءِ، إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ وَ مَقَامُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَمِیرَاثُ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ علیه السلام ، إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَصَلَاحُ الدُّنْیا وَعِزُّالْمُؤْمِنِینَ، إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِی وَفَرْعُهُ السَّامِی، بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ وَالصِّیامِ وَالْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَتَوْفِیرُ الْفَیءِ وَالصَّدَقَاتِ وَإِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَالْأَحْکَامِ وَمَنْعُ الثُّغُورِ وَالْأَطْرَافِ وَالْإِمَامُ یحَلِّلُ حَلَالَ اللَّهِ وَیحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَیقِیمُ حُدُودَ اللَّهِ وَیذُبُّ عَنْ دِینِ اللَّهِ وَیدْعُو إِلَی سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَالْحُجَّةِ الْبَالِغَةِ، الْإِمَامُ کَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ لِلْعَالَمِ وَهِی فِی الْأُفُقِ بِحَیثُ لَا تَنَالُهُ الْأَیدِی وَالْأَبْصَارُ، الْإِمَامُ، الْبَدْرُ الْمُنِیرُ وَالسِّرَاجُ الزَّاهِرُ وَالنُّورُ السَّاطِعُ وَ النَّجْمُ الْهَادِی فِی غَیاهِبِ الدُّجَی وَالْبَلَدِ الْقِفَارِ وَلُجَجِ الْبِحَارِ، الخبر». (1)

ص:314


1- (5) . امالی، ص674؛ کافی، ج1، ص200، ح1؛ کمال الدین، ص667؛عیون اخبار الرضا، ص216؛احتجاج، ص432؛تحف العقول، ص436؛غیبة النعمانی، ص218؛ معانی الاخبار، ص96 و بحارالانوار، ج25، ص120، ح4.

تحلیل

صاحبان علم و ایمان شامل همه مؤمنان و دانشمندان می تواند باشد.

ولیکن روایت های فوق مصادیق کامل آیه را بیان می کند که امامان اهل بیت علیهم السلام هستند. که احاطه علمی بر دنیا و برزخ و آخرت و نسبت آن ها دارند. که مردم دیگر از این علوم بی بهره اند.

بنابراین این روایات از باب جری و تطبیق بر مصادیق کامل است.

پیام ها

1- امام حسین علیه السلام از صاحبان علم و ایمانی است که احاطه علمی بر دنیا، برزخ و آخرت دارد.

2- امامت دارای جایگاه برجسته و صفات ویژه ای است.

بیست و سوم: سوره احزاب

70- امامت در نسل امام حسین علیه السلام

احزاب/6. (النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ إِلاّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلی أَوْلِیائِکُمْ مَعْرُوفاً کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُوراً) ؛ «پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ وهمسرانش مادران ایشان هستند؛ و خویشاوندان، در کتاب خدا، برخی از آنان نسبت به برخی از مومنان و مهاجران (در مورد ارث) سزاوارترند، مگر آن که (بخواهید) نسبت به دوستانتان [کار] پسندیده ای انجام دهید؛ این (حکم) در کتاب (خدا) نوشته شده است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. هنگامی که مسلمانان از مکه به مدینه مهاجرت کردند، پیامبر صلی الله علیه و آله پیمان برادری بین مهاجران و انصار بستند و آنان هم چون برادران حقیقی از هم دیگر ارث می بردند.

البته این مطلب نیاز آن روز جامعه اسلامی بود؛ چرا که مهاجران از شهر مکه رانده شده بودند و اموالی نداشتند و لازم بود که با قانون ارث برادری زندگی شان تأمین گردد. سپس این آیه فرود آمد و نظام ارث بردن را بر اساس خویشاوندی قرارداد و آنان را اولی معرفی کرد و به قانون ارث بردن برادران دینی از هم دیگر پایان داد. (1)

ص:315


1- (1) . تفسیر نمونه، ج17، ص200.

2. البته مقصود از اولویت در این جا، اولویت الزامی است نه استحبابی، (1) و نیز در این جا اولویت خویشاوندان را در برابر بیگانگان بیان می کند و ممکن است به اولویت برخی خویشان که نسبت به هم دیگر طبقات ارث را تشکیل می دهند نیز اشاره کند. (2)

3. در این آیه به ارث بردن مهاجران و انصار از یک دیگر پایان داد اما راه نیکی کردن برادران مؤمن به یک دیگر را به کلی مسدود نکرد و به مؤمنان اجازه می دهد که اگر می خواهید به دوستان و برادران خود نیکی کنید و ارثی برای آنان قرار دهید، می توانید در هنگام وصیت یا از طریق بخشش، اموالی را برای آنان قرار دهید، که این کاری پسندیده است. البته در قوانین ارث اسلامی به وصیت کننده اجازه داده شده که تا یک سوم اموال خود را برای هر کس یا هر کاری می خواهد وصیت کند.

4. در این آیه آمده است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نسبت به مؤمنان از خودشان اولی و سزاوارتر است. مقصود از این جمله آن است که در مورد کلیه اختیاراتی که انسان نسبت به خویش دارد پیامبر صلی الله علیه و آله از خود او سزاوارتر است.

یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله در تدبیر امور اجتماعی، داوری و قضاوت، حکومت، اموال و همه امور اجتماعی و فردی اولویت دارد و اراده او مقدم بر اراده مسلمانان است.

5. از آن جا که پیامبر صلی الله علیه و آله معصوم است، اولویت و تصرفات او بر اساس مصالح و خیر افراد جامعه است و او تابع هوس خویش نیست و سود شخصی خود را محور قرار نمی دهد؛ از این رو خطری منافع جامعه و افراد را تهدید نمی کند. آری؛ پیامبر صلی الله علیه و آله از مردم نسبت به خودشان مهربان تر و خیرخواه تر است.

راست می فرمود آن بحر کرم بر شما من، از شما مشفق ترم

(مولوی)

6. در این آیه از مقام «نبوت» سخن گفته شده نه از شخص محمد صلی الله علیه و آله و این اولویت برای مقام قرارداده شده است؛ بنابراین این اولویت شامل پیامبر صلی الله علیه و آله و هر کسی که جانشین

ص:316


1- (1) . صاحب تفسیر نمونه (ج 17، ص207) در این مورد ادعای اجماع می کند.
2- (2) . صاحب تفسیر نمونه (ج 17، ص207) بر دیدگاه اول اصرار دارد، ولی صاحب المیزان، (ج 16، ص277) هر دو را احتمال می دهد.

مقام او باشد می شود و در حقیقت این اولویت شاخه ای از اولویت اراده خداست زیرا ما هر چه داریم از اوست.

7. در این آیه تصریح شده که همسران پیامبر در حکم مادران مسلمانان هستند، البته مادر معنوی و روحانی همان طور که پیامبر صلی الله علیه و آله پدر روحانی و معنوی امت بود.

این پیوند معنوی مسلمانان با همسران پیامبر به خاطر احترام به پیامبر صلی الله علیه و آله و تقدیر از زحمات او بود و تأثیرش در حفظ احترام همسران شایسته و ثابت قدم او و ممنوعیت ازدواج با آن ها بود، و گرنه در مسأله ارث و محرمات سببی و نسبی دیگر تأثیری ندارد؛ از این رو هر مسلمانی می توانست با دختران همسران پیامبر ازدواج کند، در حالی که ازدواج با دختر مادر حقیقی جایز نیست. (1)

8. در برخی احادیث از اهل بیت علیهم السلام روایت شده که مقصود از اولویت خویشاوندان در این آیه، همان ارث حکومت و خلافت است که در فرزندان امام حسین علیه السلام قرار گرفته است. (2)

الف) مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ، عَنِ الْحُسَینِ بْنِ عَامِرٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَینِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ عَبْدِ الرَّحِیمِ الْقَصِیرِ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَی: (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللّهِ) قَالَ: نَزَلَتْ فِی وُلْدِ الْحُسَینِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ نَزَلَتْ فِی الْفَرَائِضِ قَالَ: لَا، فَقُلْتُ: فَفِی الْمَوَارِیثِ، قَالَ: لَا، ثُمَّ قَالَ: نَزَلَتْ فِی الْإِمْرَةِ . (3)

ب) محمدٌ الحمیری، عن أبیه، عن الیقطینی، عَنْ یونُسَ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ ثُوَیرِ بْنِ أَبِی فَاخِتَةَ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَا تَعُودُ الْإِمَامَةُ فِی أَخَوَینِ بَعْدَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ علیهماالسلام أَبَداً إِنَّهَا جَرَتْ مِنْ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ علیه السلام کَمَا قَالَ عزّوجلّ: (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ) فَلَا تَکُونُ بَعْدَ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ علیه السلام إِلَّا فِی الْأَعْقَابِ وَ أَعْقَابِ الْأَعْقَابِ . (4)

ص:317


1- (1) . برخی معاصران مثل علامه عسگری رحمه الله مادر بودن همسران پیامبر را فقط در مورد احکام، مثل ممنوعیت ازدواج با آنان، می دانست.
2- (2) . کافی، ج1، ص288؛ علل الشرایع، ج1، ص206؛تفسیر نورالثقلین، ج4، ص239 و تفسیر برهان، ج4، ص412.
3- (3) . تأویل الآیات، ج2، ص447، ح4؛ البحار، ج23، ص257، ح3 و البرهان، ج3، ص293، ح16.
4- (4) . الغیبة للطوسی، ص226 و بحارالانوار، ج25، ص252، ح8 .

تحلیل

این گونه احادیث بطن آیه را بیان می کنند یعنی مسأله اولویت را بعد از الغای خصوصیت تعمیم می دهد تا شامل ارث اموال و ارث خلافت گردد. از این رو در برخی احادیث مربوط تعبیر «تأویل» آیه آمده است. (1) البته تعبیر «نزلت» نیز در روایت فوق اشاره به تطبیق بر مصداق خاص دارد که از طریق بطن و تأویل بدان دست می یابیم.

لازم به یادآوری است که ارث خلافت هم چون حکومت های پادشاهی بر اساس تولد افراد نیست بلکه بر اساس شایستگی ها و استعداد افراد است.

2- امامت، بر اساس خواست الهی، در نسل امام حسین علیه السلام ادامه می یابد.

71- امام حسین از پاکان و اصحاب کساء

احزاب/ 33. (وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً) ؛ «و در خانه هایتان قرار گیرید و همانند خودآرایی (دوران) جاهلیت نخستین، (با زیورها) خودنمایی نکنید و نماز را برپا دارید و [مالیات] زکات را بپردازید و خدا و فرستاده اش را اطاعت کنید؛ خدا فقط می خواهد پلیدی را از شما خاندان (پیامبر) ببرد و کاملاً شما را پاک سازد».

شأن نزول

داستان نزول این آیه را در منابع تفسیری شیعه و اهل سنت این گونه حکایت کرده اند که پیامبر صلی الله علیه و آله ، علی، فاطمه، حسن و حسین: را فراخواند و عبایی بر آنان افکند و گفت: خدایا این ها خاندان من هستند؛ آلودگی را از آن ها دور کن و آن ها را پاک گردان. پیامبر سه بار این جمله را تکرار کردند و در این هنگام این آیه فرود آمد و تطهیر و پاکی اهل بیت علیهم السلام را اعلام کرد. (2)

ص:318


1- (1) . ر.ک: البرهان، ج3، ص293، ح15 و بحارالانوار، ج36، ص343، ح209.
2- (2) . ر.ک: تفاسیر شیعه، ذیل آیه؛ شواهد التنزیل، ج2، ص31؛ اسباب النزول واحدی، ص368؛ نمونه بینات، ص632 و شأن نزول آیات، ص448.

البته روایات در این مورد بسیار است ولی برای نمونه یک مورد را ذکر می کنیم:

« وبالإسناد قال: فأخبرنی الحسن بن محمّد، حدّثنا ابن حبش المقری، حدّثنا أبولاقاسم المقری، حدّثنا أبو زرعة، حدّثنی عبدالرحمن بن عبدالملک بن شیبة، أخبرنی أبو فدیک، حدّثنی ابن أبی ملکیة، عن إسماعیل بن عبدالله بن جعفرٍ الطیار، عن ابیه قَالَ: لَمَّا نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَی الرَّحْمَةِ هَابِطَةً مِنَ السَّمَاءِ قَالَ: مَنْ یدْعُو؟ مَرَّتَینِ قَالَتْ زَینَبُ: أَنَا یا رَسُولَ اللَّهِ! فَقَالَ: ادْعِی لِی عَلِیاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ قَالَ: فَجَعَلَ حَسَناً عَنْ یمِینِهِ وَ حُسَیناً عَنْ شِمَالِهِ وَ عَلِیاً وَ فَاطِمَةَ تُجَاهَهُ ثُمَّ غَشِیهُمْ کِسَاءً خَیبَرِیاً ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنَّ لِکُلِّ نَبِی أَهْلًا وَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیتِی أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: (إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً) 1 فَقَالَتْ: زَینَبُ یا رَسُولَ اللَّهِ! أَ لَا أَدْخُلُ مَعَکُمْ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله : مَکَانَکِ فَإِنَّکِ إِلَی خَیرٍ إِنْ شَاءَ اللَّهُ». (1)

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیات پنج برنامه سازنده برای همسران پیامبر مشخص شده است؛ برنامه ها و دستوراتی که ابعاد مختلف زندگی آنان را در برمی گیرد و جایگاه بلند آنان را به عنوان مادران امّت حفظ می کند و کمال می بخشد.

در این پنج برنامه، دو برنامه اجتماعی برای حفظ جایگاه و شخصیت آنان است و یک برنامه عبادی برای ارتباط با خدا و یک برنامه اقتصادی برای کمک به مردم و یک خط اساسی در پیروی از دستورات الهی.

2. «قَرْنَ» به معنای وقار و سنگینی و متانت و کنایه از قرار گرفتن در خانه است؛

یعنی زنان پیامبر صلی الله علیه و آله نباید هر روز در کوچه و بازار روان شوند و در همه مسائل دخالت کنند تا مبادا بیماردلان از آنان در مسائل سیاسی و اجتماعی سوء استفاده کنند. (2)

3. «تَبرُّج» به معنای آشکار شدن در برابر مردم است و مقصود از جاهلیت همان جاهلیت قبل از ظهور اسلام است. زنان در آن هنگام زینت ها و زیورهای خود را آشکار می کردند و حجاب درستی نداشتند. (3)

ص:319


1- (2) . الشواهد التنزیل، ج2، ص29، ح648.
2- (3) . همان طور که در مورد عایشه در جنگ جمل اتفاق افتاد.
3- (4) . تفسیر نمونه، ج17، ص290.

یعنی زنان پیامبر نباید آن گونه که در جاهلیت مرسوم بود عمل کنند، بلکه لازم است حجاب خود را کاملاً رعایت کرده، زیورآلات خود را از نامحرمان بپوشانند.

4. غیر از جاهلیت اول که قبل از اسلام بود، جاهلیت دومی نیز در راه است که در این عصر به ویژه در کشورهای غربی نمایان شده است.

عصری که زنان وسیله تبلیغات کالاهای سرمایه داران شده اند و فرهنگ برهنگی در بشریت ترویج می شود.

5. در این آیات در میان عبادات بر نماز و زکات تأکید شده است؛ چرا که نماز مهم ترین وسیله پیوند با خداست و زکات پیوندی با مردم است.

6. این دستورات و برنامه ها خطاب به زنان پیامبر صلی الله علیه و آله است، اما در حقیقت برنامه ای برای همه زنان است؛ همان طور که نماز و زکات مخصوص همسران پیامبر نیست اما در مورد آنان تأکید بیش تری شده است.

7. در میان جملات این دو آیه، آیه تطهیر وجود دارد که به پاکی و عصمت اهل بیت علیهم السلام اشاره کرده است.

آیه تطهیر مربوط به زنان پیامبر صلی الله علیه و آله نیست؛ چرا که:

اولاً، تمام ضمیرهای قبل و بعد آیه، مؤنث هستند، ولی ضمیرهای آیه تطهیر مذکرند.

ثانیاً، روایات زیادی در منابع تفسیری شیعه و اهل سنت آمده است که بیان می کند آیه تطهیر مخصوص پنج نفر، یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله ، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام است. بسیاری از این روایات را زنان پیامبر نیز حکایت کرده اند (1) و «حدیث کساء» در این مورد مشهور است. بنابراین چنان که گفته شد، واژه «اهل بیت» در این جا افراد مخصوصی از اهل خانه پیامبر صلی الله علیه و آله هستند.

8 . «رِجْس» در اصل به معنای چیز ناپاک است، خواه ناپاکی از نظر طبع آدمی باشد یا بر اساس حکم شرع یا عقل و خواه پلیدی و آلودگی درونی باشد یا ظاهری و در این جا به

ص:320


1- (1) . ر.ک: تفسیر مجمع البیان، ج8، ص560؛شواهد التنزیل، ج2، ص11 - 56؛ الدرّ المنثور، ج5، ص199؛ تفسیر برهان، ج4، ص470؛ تفسیر نور الثقلین، ج4، ص277؛ تفسیر صافی، ج4، ص187 - 189 و تفسیر ثعلبی، ذیل آیه.

معنای هر گونه پلیدی و گناه است و تطهیر به معنای پاک ساختن است که در این جا تأکیدی بر نفی آلودگی و پلیدی است. (1)

9. واژه «یرید» شامل اراده تکوینی و تشریعی خدا می شود.

اراده تشریعی همان قانون گذاری و خواستن از مردم است.

و اراده تکوینی، یعنی اراده وجودی و ایجاد چیزی به صورتی خاص.

اما در این جا اراده تکوینی مقصود است؛ چرا که اراده تشریعی مخصوص اهل بیت علیهم السلام نیست.

پس مقصود آیه آن است که خدا علاوه بر هدایت و ارشادات تشریعی، مقدمات و اسباب پاکی را برای فرهیختگان امت ( اهل بیت علیهم السلام ) فراهم ساخته است، و می خواهد که آنان پاک گردند.

10. این آیه بر عصمت اهل بیت علیهم السلام دلالت دارد؛ زیرا اراده خدا تخلّف ناپذیر است و واژه «انّما» نیز برای حصر است و روشن می شود که اراده حتمی خدا فقط آن است که اهل بیت پاک شوند و از هر گونه پلیدی دور باشند.

11. معصوم بودن اهل بیت علیهم السلام به معنای جَبر نیست، چون آنان علاوه بر لیاقت ذاتی و موهبتی از طرف خدا، دارای شایستگی های اکتسابی هستند و با اراده خویش گناه نمی کنند و با این عصمت ارادی می توانند الگوی دیگران قرار گیرند.

12. چرا آیه تطهیر در لابه لای آیات مربوط به زنان پیامبر قرار گرفته است و به وسیله ضمایر و روایات از جملات قبل و بعد متمایز شده است؟

مفسران در پاسخ به این پرسش چند مطلب بیان کرده اند:

الف) این نخستین بار نیست که قرآن یک جمله معترضه در لابه لای آیات می آورد، برای مثال در آیه سوم سوره مائده نیز آیه «اکمال» به صورت معترضه بین آیات مربوط به غذاهای حرام آمده است و این روش ادبیان عرب است که در اشعار آنان نیز نمونه دارد؛ همان طور که در ادبیات فارسی و غیر آن نیز از این شیوه استفاده می شود تا مطلبی برجسته شود یا تذکری در لابه لای مطلب آورده شود.

ص:321


1- (1) . تفسیر نمونه، ج17، ص293 و 304.

ب) قرآن با بیان «آیه تطهیر» می خواهد به زنان پیامبر گوش زد کند که شما در کنار افرادی معصوم قرار دارید؛ پس مراقب اعمال خود باشید؛ به عبارت دیگر عصمت اهل بیت پیامبر را به رخ همسران پیامبر می کشد، تا آنان را برای پذیرش دستورات قبل و بعد این آیه بیش تر آماده کند، و لازمه این مطلب آن بوده که آیه تطهیر در کنار آیات مربوط به همسران پیامبر صلی الله علیه و آله آورده شود.

تحلیل

آیه تطهیر بر اساس روایات شأن نزول در مورد پنج نفر از جمله امام حسین علیه السلام نازل شده است. بنابراین تفسیر این آیه در مورد آن هاست.

پیام ها

بر اساس اراده الهی امام حسین علیه السلام از پاکان و معصومان است (پس پیروان او هم تلاش کند پاک باشند تا حسینی گردند).

بیست و چهارم: سوره فاطر

72- پیشگامان نیکوکاری

فاطر/ 32. (ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ)؛ «سپس کتاب ( قرآن) را به کسانی از میان بندگانمان که برگزیدیم به ارث دادیم؛ پس، برخی از آنان به خودشان ستم کردند و برخی از آنان معتدل بودند و برخی از آنان به رخصت الهی به نیکی ها پیشی گیرنده اند؛ این فقط فضیلت بزرگ است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. خدا قرآن را به گروهی ارث داد؛ یعنی قرآن بدون زحمت و داد و ستد به دست مسلمانان رسید.

2. مسلمانان در برابر قرآن سه گروه شدند و سه واکنش متفاوت نشان دادند:

اول، گروهی از مسلمانان در وظیفه پاسداری از قرآن کوتاهی کردند و به احکام آن عمل نکردند و بدین صورت بر خویشتن ستم نمودند.

ص:322

دوم، گروهی راه میانه را انتخاب کردند و به پاس داری از قرآن پرداختند، اما در این راه نارسایی هایی نیز داشتند.

و سوم، گروه ممتازی که وظایف خود را در پاس داری و عمل به قرآن به خوبی انجام دادند و بر همگان پیشی گرفتند و دارای فضیلت بزرگی شدند.

3. در احادیث متعددی از اهل بیت علیهم السلام روایت شده که مقصود از گروه اول، یعنی ستمکاران به خود، کسانی هستند که امام خویش را نمی شناسند؛ و منظور از گروه دوم، یعنی افراد معتدل، پیروان عارف امامان علیهم السلام هستند و منظور از گروه سوم، یعنی پیشی گیرندگان در نیکی ها، همان امامان معصوم علیهم السلام هستند. (1)

مانعی ندارد که مقصود از «برگزیدگان الهی» که کتاب قرآن به آنان داده شده است، برخی از مسلمانان باشند و این تعبیرات در قرآن مکرر آمده که مطلبی را که مخصوص برخی مردم است به همه آنان نسبت می دهد.

از این رو در برخی احادیث آمده است که مقصود از برگزیدگان، فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله از نسل فاطمه علیهاالسلام هستند. (2)

یعنی همه مردم شریک در وراثت قرآن هستند، ولی پاس داران حقیقی فقط یک گروه از سه گروه مردم هستند. (3)

4. در برخی احادیث از امام باقر علیه السلام حکایت شده که مقصود از ظالمان، نیکوکاران گناهکار هستند و منظور از معتدل، افراد متعبّد تلاشگر هستند و مقصود از پیشگامان نیکوکاری امام علی علیه السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و شهدای آل محمد صلی الله علیه و آله هستند.

«عَنْ زِیادِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنْ الباقر علیه السلام أَمَّا الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ مِنَّا فَمَنْ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیئاً وَ أَمَّا الْمُقْتَصِدُ فَهُوَ الْمُتَعَبِّدُ الْمُجْتَهِدُ وَ أَمَّا السَّابِقُ بِالْخَیرَاتِ فَعَلِی وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ علیهم السلام وَ مَنْ قُتِلَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ شَهِیداً». (4)

ص:323


1- (1) . معانی الاخبار، ص104؛ بحارالانوار، ج23، ص213 - 214؛ تفسیر نور الثقلین، ج4، ص361 و تفسیر صافی، ج4، ص238.
2- (2) . احتجاج، ج2، ص375؛ بحارالانوار، ج23، ص215 و ج46، ص180؛ تفسیر نورالثقلین، همان جا و تفسیر صافی، همان جا.
3- (3) . تفسیر المیزان، ج17، ص45.
4- (4) . المناقب، ج4، ص130،البحار، ج23، ص223، ح34.

تحلیل

این گونه احادیث مصادیق روشن آیه را بیان می کنند و به معنای انحصار معنای آیه در این موارد نیستند.

به عبارت دیگر امام حسین علیه السلام یکی از مصادیق روشن و کامل پیشگامان نیکوکاری است که با عمل به قرآن و نهی از منکر با اهدای خون خویش قرآن و اسلام را زنده کرد.

پیام ها

امام حسین علیه السلام از پیشگامان نیکی بود (شما هم این گونه باشید).

بیست و پنجم: سوره صافات

73- ناراحتی ابراهیم علیه السلام برای امام حسین علیه السلام

صافات/ 88 -96. (فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ فَقالَ إِنِّی سَقِیمٌ فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ فَراغَ إِلی آلِهَتِهِمْ فَقالَ أَ لا تَأْکُلُونَ ما لَکُمْ لا تَنْطِقُونَ فَراغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً بِالْیَمِینِ فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ وَ اللّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ) ؛ «پس با نگاهی به ستارگان درنگریست، و گفت: «درحقیقت من بیمارم.» پس (مشرکان) پشت کرده، از او روی برتافتند. پس به سوی معبودانشان روی کرد و گفت: «آیا [غذا] نمی خورید؟! شما را چه شده که سخن نمی گویید؟!» پس با ضربه(ی قدرتمند دست) راست، به سوی آن (معبود)ها روی آورد، و (مشرکان) شتابان به سوی او آمدند. (ابراهیم) گفت: آیا آنچه را می تراشید می پرستید، و حال آن که خدا شما و آنچه را می سازید، آفریده است؟!».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. برخی از مفسران حکایت کرده اند که بت پرستان بابل هرسال مراسم عید مخصوصی داشتند آنان غذاهایی در بت خانه ها آماده می کردند و دسته جمعی به بیرون شهر می رفتند و در پایان روز باز می گشتند تا به نیایش و صرف غذا بپردازند.

آنان از ابراهیم علیه السلام نیز دعوت کردند که همراه آنان به بیرون شهر برود، ولی او نپذیرفت و بیماری خویش را بهانه ساخت و در شهر ماند و از فرصت به وجود آمده استفاده کرد و به بت خانه رفت و همه بت ها را شکست.

ص:324

و هنگامی که مشرکان به شهر بازگشتند و بت خانه را ویران شده یافتند، متوجه شدند که کار ابراهیم علیه السلام است؛ چرا که او با آیین بت پرستی مخالفت می کرد؛ از این رو به سراغ او آمدند و تصمیم گرفتند که وی را در آتش افکنند اما خدا او را نجات داد. (1)

2. چرا ابراهیم علیه السلام به ستارگان نگاه کرد و گفت من بیمارم؟

در این جا مفسران سه پاسخ داده اند:

الف) مردم بابل در نجوم و کیهان شناسی مطالعاتی داشتند و حتی ستارگان را در سرنوشت خود مؤثر می دانستند و به وسیله آن ها آینده را پیش گویی می کردند.

ابراهیم به ستارگان نگاه کرد تا مشرکان بپندارند که او از مطالعه ستارگان وضع آینده و خود را پیشگویی می کند و قانع شوند و او را در شهر تنها بگذارند و بروند.

ب) نگاه ابراهیم به ستارگان برای مطالعه در اسرار آفرینش بود، هر چند مردم نگاه او را نگاه یک منجّم می پنداشتند.

ج) ابراهیم علیه السلام به یک نوع بیماری (هم چون تب) مبتلا بود که در فواصل زمانی خاصی به سراغ او می آمد و می خواست با نگاه به وضعیت ستارگان و شناخت زمان، زمان بیماری خود را مشخص سازد. (2) البته مانعی ندارد که هر سه احتمال صحیح باشد؛ چون هرسه قابل جمع است.

3. آیا واقعاً ابراهیم علیه السلام بیمار بود؟

مفسران در این جا چند پاسخ داده اند:

الف) ابراهیم واقعاً بیماری جسمی داشت، ولی بیماری خود را بهانه کرد تا از شهر بیرون نرود و بتواند بت ها را بشکند.

ب) او جسمش بیمار نبود بلکه روحش در اثر کفر و شرک و ستم مردم ناراحت و بیمارگونه بود.

ج) او واقعاً بیمار نبود ولی «تَوریه» کرد؛ یعنی سخنی گفت و معنای صحیحی را اراده کرد، ولی مخاطب برداشت دیگری کرد؛ یعنی او می خواست بگوید که من در آینده بیمار می شوم، ولی مخاطب گمان کرد او همان موقع بیمار است. (3)

ص:325


1- (1) . تفسیر نمونه، ج19، ص90.
2- (2) . همان، ص91.
3- (3) . در مورد توریه گفته اند که اگر لفظ، تحمّلِ دو معنا را داشته باشد و مفسده ای برآن مترتب نباشد، حرام نیست و دروغ به شمار نمی آید.

البته پاسخ و تفسیر اول و دوم با ظاهر آیه سازگارتر است.

4. ابراهیم علیه السلام می دانست که بت ها سخن نمی گویند و غذا نمی خورند ولی با پرسش از آن ها عقاید مشرکان را به ریشخند گرفت و بطلان آن ها را اثبات کرد.

5. مقصود از زدن ضربه به بت ها با دست راست آن است که ابراهیم علیه السلام واقعاً با دست راست بت شکنی کرد و یا این که با قدرت اقدام به این کار نمود.

6. در این آیات بیان شده که ابراهیم علیه السلام دو استدلال برای بطلان بت پرستی بیان کرد:

الف) انسان عاقل چیزی را که خود می سازد نمی پرستد و در برابر آن کرنش نمی کند؛ چون ساخته انسان از خود او ضعیف تر است.

ب) خدا خالق شما و خالق ساخته های شماست، پس باید او را پرستش کنید. (1)

7. در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام حکایت شده که با اشاره به آیه فوق فرمودند:

ابراهیم علیه السلام بر اساس آنچه از وقایع امام حسین علیه السلام دید گفت من بیمارم.

« محمد بن یعقوب، عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: (فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ فَقالَ إِنِّی سَقِیمٌ) 2 قَالَ حَسَبَ فَرَأَی مَا یحُلُّ بِالْحُسَینِ علیه السلام فَقَالَ: إِنِّی سَقِیمٌ (2) [لِمَا یحُلُّ بِالْحُسَینِ علیه السلام ]».

تحلیل

این گونه احادیث ممکن است به این مطلب اشاره داشته باشد که مقصود از نگاه حضرت ابراهیم علیه السلام به ستارگان همان نظر به ملکوت است که در آنجا وقایع امام حسین علیه السلام و کربلا را دید و ناراحت شد. پس این گونه احادیث به تأویل و باطن آیه اشاره دارد وگرنه ظاهر آیه همان وجوهی است که در تفسیر آیه آوردیم.

ص:326


1- (1) . «ما» در «ما تعملون»، موصوله است؛ یعنی خدا شما و مصنوعات شما را آفریده است ولی ممکن است «ما» مصدریه باشد، یعنی خدا شما و اعمال شما را آفریده است. ولی معنای اول با ظاهر و سیاق آیه سازگارتراست و معنای دوم نیز مستلزم جبر نیست؛ چون مقدمات و نیروهای لازم برای اعمال ما را خدا آفریده است هرچند انسان مختار و آزاد است (تفسیر نمونه، ج19، ص101).
2- (3) . الکافی، ج1، ص465، ح5؛البحار، ج44، ص220، ح12؛البرهان، ج4، ص125، ح1 و تفسیر الصافی، ج4، ص273.

پیام ها

سرنوشت امام حسین علیه السلام مورد توجه پیامبران بزرگ الهی بوده است و به خاطر آن نارحت می شدند. (شما هم اینگونه باشید).

74- امام حسین علیه السلام قربانی عظیم الهی

صافات/ 102 - 107. (فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَری قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللّهُ مِنَ الصّابِرِینَ فَلَمّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ وَ نادَیْناهُ أَنْ یا إِبْراهِیمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ) ؛ «و هنگامی که (پسر) به حد [کار و] کوشش با او رسید، گفت: «ای پسرکم! در حقیقت، من در خواب می بینم که من تو را سر می برم؛ پس بنگر چه به نظرت می رسد؟» (اسماعیل) گفت: «ای پدرم! آنچه را مأموریت داری انجام بده؛ اگر خدا بخواهد، به زودی مرا از شکیبایان خواهی یافت.» و هنگامی که هر دو تسلیم شدند و او را به پیشانی بر خاک نهاد، و او را ندا دادیم که: «ای ابراهیم! به یقین، آن خواب را تأیید کردی (و تحقق بخشیدی).» در واقع، این گونه، نیکوکاران را پاداش می دهیم. قطعاً، این تنها آزمایشِ روشنگر بود؛ و قربانی بزرگی را تاوان او دادیم».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیات ماجرای امتحان بزرگ حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام بیان شده است. هنگامی که اسماعیل علیه السلام به سن نوجوانی (یعنی حدود 13 سالگی) رسید، ابراهیم علیه السلام در خواب دید که فرزندش را با دست خود قربانی می کند و این خواب سه بار در شب هشتم، نهم و دهم ذی الحجه تکرار شد و ابراهیم علیه السلام دریافت که این خواب وحی الهی و خواست خداست. او این مطلب را با فرزندش اسماعیل علیه السلام در میان گذاشت و وی اعلام کرد که تسلیم فرمان حق است و در این راه شکیباست.

مقدمات کار فراهم شد و حضرت ابراهیم اسماعیل را به بیرون از مکه، به دور از چشم مادر در سرزمین منی برد و صورت او را بر خاک نهاد تا چشم وی به چشم فرزند نیفتد و کارد را برگلوی فرزند کشید، ولی کارد نبرید.

ص:327

آری؛ خلیل می گفت بُبر و جلیل فرمان می داد که نبُر و در این هنگام ندا آمد که شما در آزمایش الهی پیروز شدید و هر دو به همراه جبرئیل تکبیر گفتند و سپس به فرمان الهی گوسفندی بزرگ فرستاده شد تا به جای اسماعیل علیه السلام قربانی شود. (1)

2. روش ابراهیم علیه السلام در مورد قربانی گوسفند در «مِنی» الگویی برای همه حاجیان در مراسم حج شد و هرساله میلیون ها قربانی درهمان مکان به یاد فداکاری ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام انجام می گیرد و خاطره این دو مرد الهی را زنده می سازد.

3. همان طور که ذیل آیات قبل بیان شد، از ظاهر این آیات، با توجه به آیه 112 سوره صافات، استفاده می شود که شخص قربانی شده همان اسماعیل علیه السلام بوده و این مطلب در احادیث نیز آمده است. (2)

از تورات کنونی استفاده می شود که آن شخص اسحاق علیه السلام بوده (3) اما این مطلب با ظاهر قرآن و تاریخ ابراهیم علیه السلام ناسازگار است. (4)

4. چگونه ابراهیم علیه السلام براساس خواب خویش فرزند خود را به قربانگاه می برد؟

پاسخ آن است که خواب پیامبران هرگز خواب شیطانی و دروغ و اشتباه نبوده، بلکه گاهی در خواب به آنان وحی می شده است؛ بنابراین ابراهیم علیه السلام براساس وحیی که در خواب به او رسیده بود مأمور قربانی کردن فرزند شده بود.

سر تسلیم من و خشت درِ میکده ها مدعی گر نکند فهمِ سخن، گو سر و خشت

(حافظ)

5. آیا واقعاً ابراهیم علیه السلام مأمور قربانی کردن فرزندش بود؟

پاسخ آن است که فرمان قربانی کردن اسماعیل، از اوامر امتحانی بود؛ در بعضی از فرمان ها قصد جدّی نسبت به اصل عمل نیست، بلکه هدف آزمایشگر آن است که مقدار

ص:328


1- (1) . من لایحضره الفقیه، ج2، ص230 و امالی طوسی، ص338 و 465.
2- (2) . خصال، ج1، ص57؛ تفسیر مجمع البیان، ج8، ص710 - 711 و تفسیر نورالثقلین، ج4، ص421 - 422.
3- (3) . تورات، سفر تکوین، فصل 22.
4- (4) . از این جا روشن می شود که روایات غیر معروفی که در منابع اسلامی در مورد قربانی شدن اسحاق آمده است، از اسرائیلیات است.

فرمان پذیری مأمور را روشن کند و این در حالی است که شخص مورد آزمایش از اسرار پشت پرده آگاه نیست از این رو اطاعت فرمان فضیلتی بزرگ برای او به شمار می آید.

پس در اوامر امتحانی نسخ صورت نمی گیرد و فاقد ارزش نیست. (1)

6. گفت وگوی ابراهیم و اسماعیل در آستانه قربانی کردن او، نکات جالبی را در بردارد:

الف) ابراهیم با صراحت خواب خود را با فرزند در میان می گذارد و از او نظرخواهی می کند تا آگاهانه به قربانگاه برود و در مبارزه با نفس شرکت جوید.

ب) اسماعیل نمی گوید که مرا قربانی کن، بلکه می گوید: بدانچه فرمان داده شده ای عمل کن؛ و بدین ترتیب، تسلیم بودن محض خود را نشان می دهد.

مترس از جان فشانی گر طریق عشق می پویی چو اسماعیل باید سر نهادن روز قربانی

(پروین)

ج) آنان با خطاب «ای پدرم!» و «ای پسرکم!» محبت خود را به یک دیگر ابراز می کنند؛ یعنی انجام این فرمان از عواطف پدر و فرزندی مان نمی کاهد، ولی فرمان خدا حاکم بر همه چیز است.

زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت کآن که شد کشته او نیک سرانجام افتاد

(حافظ)

د) اسماعیل ادب را در برابر خدا نگاه می دارد و به نیروی ایمان و اراده خود تکیه نمی کند، بلکه می گوید: اگر خدا بخواهد، من شکیبا هستم و بدین ترتیب از خدا توفیق استقامت می طلبد.

7. قرآن این ماجرا را امتحان بزرگ می نامد؛ پدری که عمری در انتظار فرزند بوده و او را بزرگ کرده است، باید به دست خود او را سر ببرد و از آن مهم تر تسلیم این فرزند در برابر فرمان خداست؛ از این رو پس از پایان این ماجرا جبرئیل صدا زد: اللَّه اکبر

ص:329


1- (1) . تفسیر نمونه، ج19، ص121.

و اسماعیل صدا زد: لا اله الاّ اللَّه واللَّه اکبر

و ابراهیم صدا زد: اللَّه اکبر وللَّه الحمد.

و هنوز این کلمات (به صورت مشابه) در روز عید قربان بعد از نمازها گفته می شود. (1)

8. مقصود از قربانی بزرگی که جای اسماعیل را گرفت و بلاگردان او شد، همان قوچ بزرگی بود که جبرئیل آورد و به فرمان خدا از دامنه کوه منی سرازیر شد.

البته عظمت این قربانی، یا از جهت بزرگی جسمی اش بود، یا از این جهت که فدای اسماعیل می شد و یا از آن نظر که قربانی از طرف خدا فرستاده شده بود.

آری؛ این قربانی عظیم هرسال بر وسعتش افزوده می شود و در عید قربان میلون ها قربانی به یاد اسماعیل علیه السلام صورت می گیرد.

9. در برخی احادیث آمده است که هنگام قربانی کردن اسماعیل، شیطان به سراغ هاجر و اسماعیل آمد تا آن ها را وسوسه کند ولی موفق نشد، سپس به سراغ ابراهیم علیه السلام در مَشعَر الحرام آمد، ولی ابراهیم محل قربانی را تغییر داد و به مِنی آمد و سه بار به شیطان سنگ پرتاب کرد، که آن سه مکان «جمرات» خوانده می شود. حاجیان هرساله در همان سه مکان، هر بار هفت سنگ به جَمَرات سه گانه می زنند تا ابراهیم وار شیطان را بشناسند و سنگسارش کنند و از وسوسه های او دورشوند. (2)

10- در برخی احادیث از امام رضا علیه السلام حکایت شده که ابراهیم علیه السلام آرزو داشت دستور الهی را در مورد قربانی فرزندش عمل کند تا به ثواب اطاعت الهی برسد ولی خدای متعال به او وحی کرد که در بین فرزندانش از نسل ابراهیم محبوب ترین فرد یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله خواهد بود که فرزند او یعنی حسین علیه السلام به ستم کشته می شود.

و ابراهیم علیه السلام گریه کرد و ثواب کامل به او داده شد. و این آیه (وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ) 3 و قربانی بزرگی را تاوان او دادیم.) در این مورد است.

ص:330


1- (1) . همان، ص116؛ الجامع الاحکام القرآن، ج15، ص102 و کشف الاسرار، ج8، ص293.
2- (2) . کافی، ج4، ص207 و بحارالانوار، ج2، ص127.

« حَدَّثَنَا ابْنُ عُبْدُوسٍ، عَنِ ابْنِ قُتَیبَةَ، عَنِ الْفَضْلِ قَالَ: سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السلام یقُولُ: لَمَّا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِبْرَاهِیمَ أَنْ یذْبَحَ مَکَانَ ابْنِهِ إِسْمَاعِیلَ، الْکَبْشَ الَّذِی أَنْزَلَهُ عَلَیهِ، تَمَنَّی إِبْرَاهِیمُ أَنْ یکُونَ قَدْ ذَبَحَ ابْنَهُ إِسْمَاعِیلَ بِیدِهِ وَ أَنَّهُ لَمْ یؤْمَرْ بِذَبْحِ الْکَبْشِ مَکَانَهُ لِیرْجِعَ إِلَی قَلْبِهِ مَا یرْجِعُ إِلَی قَلْبِ الْوَالِدِ الَّذِی یذْبَحُ أَعَزَّ وُلْدِهِ عَلَیهِ بِیدِهِ فَیسْتَحِقَّ بِذَلِکَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ أَهْلِ الثَّوَابِ عَلَی الْمَصَائِبِ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیهِ: یا إِبْرَاهِیمُ! مَنْ أَحَبُّ خَلْقِی إِلَیکَ؟ فَقَالَ: یا رَبِّ مَا خَلَقْتَ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَی مِنْ حَبِیبِکَ مُحَمَّدٍ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیهِ أَ فَهُوَ أَحَبُّ إِلَیکَ أَمْ نَفْسُکَ؟ قَالَ: بَلْ هُوَ أَحَبُّ إِلَی مِنْ نَفْسِی قَالَ: فَوَلَدُهُ أَحَبُّ إِلَیکَ أَمْ نَفسَک؟ قال: بل هو أحبّ إلی من نفسی قال: فولدة أحبّ إلیک أم ولدک قَالَ: بَلْ وَلَدُهُ قَالَ: فَذَبْحُ وَلَدِهِ ظُلْماً عَلَی أَیدِی أَعْدَائِهِ أَوْجَعُ لِقَلْبِکَ أَوْ ذَبْحُ وَلَدِکَ بِیدِکَ فِی طَاعَتِی؟ قَالَ: یا رَبِّ بَلْ ذَبْحُهُ عَلَی أَیدِی أَعْدَائِهِ أَوْجَعُ لِقَلْبِی. قَالَ: یا إِبْرَاهِیمُ! فَإِنَّ طَائِفَةً تَزْعُمُ أَنَّهَا مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ سَتَقْتُلُ الْحُسَینَ ابْنَهُ مِنْ بَعْدِهِ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً کَمَا یذْبَحُ الْکَبْشُ وَ یسْتَوْجِبُونَ بِذَلِکَ سَخَطِی فَجَزِعَ إِبْرَاهِیمُ لِذَلِکَ وَ تَوَجَّعَ قَلْبُهُ وَ أَقْبَلَ یبْکِی فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: یا إِبْرَاهِیمُ! قَدْ فَدَیتُ جَزَعَکَ عَلَی ابْنِکَ إِسْمَاعِیلَ لَوْ ذَبَحْتَهُ بِیدِکَ بِجَزَعِکَ عَلَی الْحُسَینِ وَ قَتْلِهِ وَ أَوْجَبْتُ لَکَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ أَهْلِ الثَّوَابِ عَلَی الْمَصَائِبِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: (وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ) » . (1)

تحلیل

هر چندن که ظاهر آیه فوق در مورد قربانی کردن گوسفند به جای اسماعیل است ولی روایت به باطن و تأویل آیه اشاره دارد که بر اساس تقدیر شهادت امام حسین علیه السلام که از صلب اسماعیل علیه السلام بود، از قربانی شدن اسماعیل صرف نظر شده است. و این ظاهر و باطن آیه منافاتی با هم ندارد و قابل جمع است.

پیام ها

امام حسین علیه السلام قربانی بزرگ الهی است (که با شهادت خویش راه هدایت را روشن کرد).

ص:331


1- (1) . خصال، ص58؛ قصص الانبیاء، ص129؛عیون اخبار الرضا، ج1، ص209؛بحارالانوار، ج12، ص125، ح1 و ج44، ص226، ح6؛ البرهان، ج4، ص30، ح6؛نورالثقلین، ج4، ص429، ح94.

بیست و ششم: سوره غافر

75- حاملان عرش الهی

غافر/ 7. (الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ) ؛ «کسانی که تخت (جهان داری و تدبیر هستی) را بر دوش می کشند و کسانی که اطراف آن هستند، با ستایش پروردگارشان تسبیح می گویند و به او ایمان می آورند و برای کسانی که ایمان آورده اند طلب آمرزش می کنند (و می گویند: ای) پروردگار ما! رحمت و علم تو بر همه چیز گسترده است؛ پس کسانی را که توبه کردند و راه تو را پیروی کردند بیامرز و آنان را از عذاب دوزخ حفظ کن!».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. این آیه چند نکته را به مردم گوش زد می کند:

الف) به آنان گوش زد می کند که تنها شما نیستید که خدا را عبادت می کنید، بلکه فرشتگان عرش الهی نیز به تسبیح و حمد او مشغول اند.

ب) به مؤمنان یادآوری می کند که فرشتگان عرش الهی حامی و دعاگوی شمایند پس احساس تنهایی نکنید.

ج) به مؤمنان توبه کار وعده آمرزش و دوری از عذاب می دهد.

2. فرشتگان در دعای خود نخست آمرزش مؤمنان و پاک شدن آنان را می طلبند؛ در مرحله دوم تقاضای دوری آنان از عذاب می کنند تا مؤمنان آرامش یابند؛ در آیات بعد در مرحله سوم، تقاضای بهشت برای مؤمنان می کنند و در مرحله چهارم تقاضای دور شدن بدی ها را دارند تا در نتیجه مشمول رحمت الهی و رستگاری بزرگ شوند.

3. «عرش» در اصل به معنای سقف یا تخت پایه بلند است و مقصود از عرش الهی، یا مالکیت و حاکمیت خداست و یا علم بی پایان او و یا صفات کمال و جمال او که در این جا معنای اول مناسب تر است.

و منظور از فرشتگان حامل عرش، همان مأمورانی هستند که دستورات خدا را در جهان اجرا می کنند و به فرمان خدا، پایه های تدبیر جهان به دوش آنهاست. (1)

ص:332


1- (1) . تفسیر نمونه، ج20، ص35 - 38.

4. در برخی احادیث اهل بیت علیهم السلام واژه عرش به معنای علمی که پیامبران را از آن مطّلع کرده است، آمده است. (1)

و نیز در برخی احادیث آمده است که: «قلب مؤمن، عرش رحمان است». (2)

پس واژه «عرش» در معنای مختلفی در قرآن و احادیث به کار رفته است و کنایه از حکومت و مالکیت و تدبیر جهان هستی یا به معنای عالم بالا یا مجموعه جهان هستی است و از آن جا که ذات پاک خدا از علم او جدا نیست، به معنای علم خدا نیز استعمال شده و از آن جا که قلب و روح مؤمن جایگاه معرفت خداست، بدان عرش گفته شده است.

5. در برخی احادیث از امام باقر علیه السلام نقل شده که حاملان یا اطرافیان عرش الهی محمد و علی و حسن و حسین (و نوح) و ابراهیم و اسماعیل و موسی و عیسی هستند:

« عن جعفر بن محمد بن مالک، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَینِ العلوی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَاتِمٍ، عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یقُولُ: فی قوله تَعَالَی: (الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ)؛ 3 قال: یعْنِی مُحَمَّداً وَعَلِیاً وَالْحَسَنَ وَالْحُسَینَ [ونوحاً] وَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ مُوسَی وَ عِیسَی علیهم السلام ». (3)

تحلیل

این گونه احادیث مصادیق مهم حاملان یا اطرافیان عرش الهی را مشخص کرده است و منافاتی ندارد که برخی فرشتگان نیز از حاملان یا اطرافیان عرش الهی باشند. چون این دو مطلب با هم دیگر قابل جمع است.

آری پیامبران و امامان که حامل علم الهی هستند و نوعی حامل عرش الهی و مجری دستورات خدای متعال هستند.

پیام

امام حسین علیه السلام از حاملان یا اطرافیان عرش الهی است.

ص:333


1- (1) . معانی الاخبار، ص29 و بحارالانوار، ج55، ص28.
2- (2) . «ان قلب المؤمن عرش الرحمن» (همان، ص39).
3- (4) . الفرات، ج1، ص375، ح504؛ البحار، ج55، ص35، ح56 و ج24، ص90، ح8 و البرهان، ج4، ص91، ح6.

بیست و هفتم: سوره شوری

76- دوستی امام حسین علیه السلام پاداش رسالت

شوری/ 23. (ذلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللّهُ عِبادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ) ؛ «این (همان) چیزی است که خدا بندگانش را که ایمان آورده و (کارهای) شایسته انجام داده اند، (بدان) مژده می دهد. بگو: «از شما هیچ پاداشی بر این (رسالت) نمی طلبم، جز دوستی در (مورد) نزدیکان.» و هر کس نیکی را به دست آورد، برای او در آن نیکی می افزاییم. به راستی که خدا بسیار آمرزنده [و] بسی سپاس گزار است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در مورد این آیه چهار تفسیر درباره «القُربی» ارائه شده است:

الف) مقصود نزدیکان پیامبر صلی الله علیه و آله ، یعنی اهل بیت علیهم السلام هستند، که محبت آن ها مزد رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و وسیله ای برای قبول امامت آنهاست که استمرار نبوت است.

ب) مقصود چیزهایی است که انسان را به خدا نزدیک می سازد. (1)

ج) مقصود آن است که خویشاوندان خودتان را دوست داشته باشید و صله رحم کنید.

د) مقصود حفظ حرمت خویشاوندی پیامبر صلی الله علیه و آله توسط قبایل عرب است که پیامبر از طریق نسبی یا سببی با آن ها خویشاوند بود.

البته تفسیر سوم و چهارم با مزد رسالت تناسبی ندارد و تفسیر دوم نیز مناسب نیست؛ چرا که مسلمانان همگی نزدیک شدن به خدا را دوست دارند و نیازی نبود که بر آن تأکید شود و مزد رسالت قرار گیرد و دوستی اموری که انسان را به خدا نزدیک می کند کافی نیست، بلکه دستور به اطاعت خدا لازم بود که در آیه نیامده است. بنابراین تفسیر اول مناسب ترین تفسیر است که مورد قبول جمعی از مفسران قدیمی و تمام مفسران شیعه است و روایات زیادی آن را تأیید می کند. (2)

ص:334


1- (1) . این تفسیر مورد قبول جمعی از مفسران اهل سنت است.
2- (2) . حاکم حسکانی (از علمای اهل سنت قرن پنجم هجری) از شش طریق از ابن عباس و دیگران نقل می کند که مقصود از «القربی» علی علیه السلام و فاطمه و فرزندان آن ها هستند (شواهد التنزیل، ج2، ص186 - 196)؛ تفسیر روح البیان، ج8، ص311؛ تفسیر الدرالمنثور، ج4، ص177، تفسیر مفاتیح الغیب، ج27، ص595 و تفسیر کشاف، ج4، ص220.

البته در قرآن در پانزده مورد دیگر که واژه «القربی» به کار رفته است، به معنای خویشاوندان نزدیک است.

2. در آیات متعدد قرآن به پیامبر دستور داده شده که بگوید: من مزدی برای رسالت خود از شما نمی خواهم (1) و اگر پاداشی از شما بخواهم برای خود شماست؛ (2) آن هم برای کسانی که بخواهند راهی به سوی خدا برگزینند. (3)

و در نهایت در آیه فوق، مزد رسالت را دوستی اهل بیت علیهم السلام معرفی کرده است که ادامه رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و موجب هدایت مردم به سوی خداست؛ یعنی سود آن به کسانی می رسد که این محبت را داشته باشند.

3. با توجه به این که سوره شوری، در مکه نازل شده است، نزول این آیه در مورد محبت آل محمد صلی الله علیه و آله اهمیت دو چندان پیدا می کند؛ چرا که روشن می شود دوستی اهل بیت علیهم السلام از اوایل اسلام و در زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله در مکه بودند مورد عنایت الهی بوده و بر آن تأکید شده و آن را مزد رسالت قرار داده اند و این در حالی است که در مکه شیعه و اهل سنت به معانی امروز وجود نداشت.

4. از این آیه مقام معنوی اهل بیت و خویشاوندان و آل محمد علیهم السلام به خوبی استفاده می شود و مفسران اهل سنت در این مورد حدیثی را از پیامبر صلی الله علیه و آله حکایت کرده اند که فرمود: هر کس بر محبت آل محمد از دنیا برود شهید، آمرزیده، توبه کار، با ایمان کامل و با مژده به بهشت مرده است.

و هر کس با دشمنی آل محمد از دنیا برود، مأیوس از رحمت الهی و کافر از دنیا رفته که بوی بهشت را نمی شود. (4)

5. جالب آن است که در این آیه نفرمود پاداش رسالت پیامبر محبت یا عشق به اهل بیت است، بلکه فرمود: «پاداش رسالت پیامبر مودّت اهل بیت علیهم السلام است.» و مودّت کم ترین مرحله محبت است (5).

ص:335


1- (1) . سوره شعراء، آیات 109، 127، 145، 164 و 180.
2- (2) . سوره سبأ، آیه 47.
3- (3) . سوره فرقان، آیه 57.
4- (4) . تفسیر کشاف، ج4، ص220 - 221 و تفسیر کبیر فخر رازی، ج27، ص165 - 166 و تفسیر قرطبی، ج8، ص5843.
5- (5) . ر.ک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ماده «ودّ» و «حب».

یعنی وظیفه امت اسلام را آسان کرد، و مراحل عالی محبت و عشق به اهل بیت را بر مردم واجب نکرد بلکه اشاره کرد که اگر کسی کوچک ترین دوستی و محبتی به اهل بیت علیهم السلام داشته باشد، پاداش رسالت را به انجام رسانده است، یعنی پایین ترین مرحله محبت اهل بیت علیهم السلام که همان مودّت است موجب نجات و سعادت می شود تا چه رسد به مراحل عالی دوستی، محبت و عشق به آنان که انسان را به پیروی از آنان و الگو قرار دادن آن ها و مراحل عالی کمال می رساند.

6. در این آیه به این قانون کلی در مورد کسب نیکی ها و حسنات اشاره شده است که هر کس نیکی به دست آورد، خدا بر آن می افزاید و بدان برکت می دهد و نیکی کارش را افزون می سازد و پاداش زیادتر به او می دهد.

7. در برخی احادیث از امام حسن علیه السلام و ابن عباس و دیگران حکایت شده که مقصود از «حسنه» در این آیه دوستی اهل بیت علیهم السلام است. (1)

البته روشن است که دوستی اهل بیت علیهم السلام یکی از مصادیق کامل قانون کلی آیه فوق است ولی معنای آیه وسیع است و شامل هرگونه کار نیک می شود.

8 . در منابع حدیث شیعه و اهل سنت به طور مکرر حکایت شده که این آیه در مورد خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی علی علیه السلام ، فاطمه علیهاالسلام ، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام است؛ از جمله در منابع حدیثی اهل سنت آمده است که:

وقتی این آیه فرود آمد، مردم گفتند: ای رسول خدا! مقصود از خویشاوندان تو کیست که دوستی آنان بر ما واجب شده است؟

پیامبر فرمودند: علی و فاطمه و فرزندان آنها، (و پیامبر این مطلب را سه بار تکرار کرد.) (2)

و در برخی دیگر نام حضرت علی علیه السلام ، فاطمه علیهاالسلام ، و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام آمده است:

الف) « بطرق مختلفةٍ، عَنِ الْحُسَینِ الْأَشْقَرِ، عَنْ قَیسِ بْنِ الرَّبِیعِ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ سَعِیدِ

ص:336


1- (1) . حاکم حسکانی این مطلب را از پنج طریق نقل می کند (شواهد التنزیل، ج2، ص212 - 215).
2- (2) . حاکم حسکانی (ق 50 هجری) در کتاب شواهد التنزیل، (ج 2، ص189 - 196) از شش طریق مضمون روایت فوق را نقل می کند. و نیز ر.ک: تفسیر کشاف، ج4، ص220؛ تفسیر قرطبی، ج16، ص22؛ و احقاق الحق، ج3، ص2.

بْنِ جُبَیرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتِ الْآیةُ: (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی) 1 قالوا: [قُلْتُ]: یا رَسُولَ اللَّهِ! مَنْ قَرَابَتُکَ الَّذِینَ [افْتَرَضَ اللَّهُ] عَلَینَا مَوَدَّتَهُمْ؟ قَالَ: عَلِی وَفَاطِمَةُ وَوُلْدُهُمَا [ثَلَاثَ مَرَّاتٍ یقُولُهَا] » . (1)

ب) « وَمِنْ ذَلِکَ مَا رَوَاهُ أَحْمَدُ بْنُ حَنْبَلٍ فِی مُسْنَدِهِ بِإِسْنَادِهِ إِلَی سَعِیدِ بْنِ جُبَیرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: لَمَّا نَزَلَ قَوْلُهُ تَعَالَی: (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی) قَالُوا: یا رَسُولَ اللَّهِ! مَنْ قَرَابَتُکَ الَّذِینَ وَجَبَتْ مَوَدَّتُهُمْ؟ قَالَ: عَلِی وَفَاطِمَةُ وَابْنَاهُمَا. رَوَاهُ الثَّعْلَبِی فِی تَفْسِیرِهِ، فِی تَفْسِیرِ هَذِهِ الْآیةِ بِهَذِهِ الْأَلْفَاظِ وَالْمَعَانِی وَرُوِی أَیضاً فِی تَفْسِیرِ هَذِهِ الْآیةِ قَالَ: نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَی عَلِی وَفَاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ علیهم السلام وَقَالَ: أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ » . (2)

تحلیل

این گونه احادیث تفسیر آیه به شمار می آید یعنی مفهوم و مصادیق «فی القربی» را توضیح می دهد که امام حسین علیه السلام یکی ازمصادیق مهم آن است. البته مصادیق خویشاوندان پیامبر در هر عصری، افراد جدیدی هستند.

پیام ها

1- دوستی اهل بیت صلی الله علیه و آله از جمله امام حسین علیه السلام پاداش رسالت پیامبر اسلام است.

2- اگر می خواهید حق پیامبر را اداء کنید به امام حسین علیه السلام محبت ورزید.

بیست و هشتم سوره زخرف

77- امامت در نسل امام حسین علیه السلام

زخرف/ 26- 28. (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِی بَراءٌ مِمّا تَعْبُدُونَ إِلاَّ الَّذِی فَطَرَنِی فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ) ؛ «و (یادکن) هنگامی را که ابراهیم به پدر (مادرش یا عموی)ش و قومش گفت: «در حقیقت، من نسبت به آنچه (شما) می پرستید غیر متعهدم. جز کسی که مرا آفریده، والبته او به زودی [مرا] ره نمون شود.» و آن (توحید) را بعد

ص:337


1- (2) . شواهد التنزیل، ج2، ص194؛البرهان، ج4، ص125، ح23 و ما بین المعقوفین فی البحار، ج23، ص241، ح12.
2- (3) . الطرایف، ص111 و البحار، ج37، ص65.

از خود (و فرزندانش) سخنی ماندگار قرار داد؛ باشد که آنان (به سوی خدا) بازگردند».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. ابراهیم علیه السلام یکی از بزرگ ترین پیامبران الهی و نیای اعراب است. او می تواند الگوی خوبی برای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ، مسلمانان و اعراب باشد؛ چرا که:

اولاً، در برابر او کسانی بودند که بر تقلید از پدرانشان تأکید می کردند.

ثانیاً، او با تقلید از پدران و شرک و بت پرستی مبارزه کرد.

ثالثاً، او می توانست الگویی مناسب برای اعرابی باشد که می خواستند از پدران خود پیروی کنند.

و رابعاً، سرگذشت او نوعی دل داری به پیامبر صلی الله علیه و آله بود، که چگونه او با شرک و تقلید مبارزه کرد و پیروز شد.

2. ابراهیم علیه السلام پرستش خدا را پذیرفت؛ (1) چرا که:

اولاً، او آفریدگار ابراهیم علیه السلام بود.

ثانیاً، او هدایتگر ابراهیم علیه السلام بود و با هدایت تکوینی و تشریعی خود او را حمایت می کرد.

به خلاف بت ها و معبودان دروغین که کاری از آنان ساخته نبود.

3. مقصود از «پدر ابراهیم» همان پدرِ مادر یا عموی اوست، وگرنه ابراهیم علیه السلام از نسل افراد مشرک نبود. (2)

4. مقصود از باقی گذاشتن کلمه در نسل ابراهیم چیست؟

مفسران در مورد این آیه چند تفسیر ارائه کرده اند:

الف) مقصود باقی گذاردن کلمه توحید توسط ابراهیم در نسل خود است.

ب) مقصود باقی گذاردن کلمه توحید توسط خدا در نسل ابراهیم است. همان طور که می بینیم، پیامبران بزرگی هم چون موسی، عیسی و محمد علیهم السلام از نسل او به وجود آمدند.

ولی مانعی ندارد که هر دو معنا مراد آیه باشد؛ چون کار خدا و ابراهیم برای باقی

ص:338


1- (1) . (إِلَّا الَّذِی فَطَرَنِی) می تواند استثنای منقطع یا متصل باشد؛ چون مشرکان منکر خدا نبودند و بت ها را با خدا شریک می دانستند (تفسیر نمونه، ج21، ص43).
2- (2) . ر.ک: سوره انعام، ذیل آیه 74؛ سوره توبه، ذیل آیه 114 و سوره ممتحنه، ذیل آیه 4 از تفسیر قرآن مهر.

گذاردن کلمه توحید در طول هم است و منافاتی با هم دیگر ندارد.

5. در برخی احادیث اهل بیت آمده است که مقصود آیه باقی گذاردن امامت در نسل ابراهیم است. و نیز در برخی احادیث از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که مقصود قرار گرفتن امامت در نسل امام حسین علیه السلام است.

« الْأَعْوَجُ عَنْ أَبِی هُرَیرَةَ قَالَ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنْ قَوْلِهِ: (وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ) 1 قَالَ: جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِی عَقِبِ الْحُسَینِ یخْرُجُ مِنْ صُلْبِهِ تِسْعَةٌ مِنَ الْأَئِمَّةِ مِنْهُمْ مَهْدِی هَذِهِ الْأُمَّةِ» (1).

تحلیل

این مطلب به خاطر آن است که امامت ادامه نبوّت است و هر دو شعاعی از هدایت الهی اند که به ابراهیم علیه السلام عطا شده اند و یا به خاطر آن است که امامت در توحید مندرج است؛ چرا که توحید در حاکمیت و ولایت و امامت از شاخه های توحید است.

پس می تواند مقصود از «دنباله»ی ابراهیم، که توحید در آن ها پایدار شد، همان امت یا دودمان وی باشد که آل محمد علیهم السلام از مصادیق بارز آن هستند. البته احادیثی که به باقی بودن امامت در نسل امام حسین اشاره دارد به خاطر آن است که امام حسین علیه السلام از ذریه ابراهیم است که توحید در نسل او توسط امامان بعد ایشان نهادینه شده است.

بنابراین این گونه احادیث می تواند به بطن آیه اشاره داشته باشد. چون ظاهر آیه تداوم توحید بعد از ابراهیم است و با الغاء خصوصیت از آیه بر تداوم امامت در نسل امام حسین علیه السلام تطبیق شده است. که البته امامت الهی و توحید از هم جدا نمی شوند.

پیام

امامان از نسل امام حسین علیه السلام ادامه دهنده راه توحیدی ابراهیم علیه السلام هستند.

78 - قیام عاشورا در علم الهی و در جلسات منافقان توطئه گرا

زخرف/79-80 . (أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنّا مُبْرِمُونَ أَمْ یَحْسَبُونَ أَنّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلی وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ) ؛ «بلکه (آنان) محکم کاری کردند؛ پس ما (نیز در مجازاتشان کاری)

ص:339


1- (2) . المناقب، ج4، ص46؛تفسیر صافی، ج4، ص388؛البحار، ج25، ص253، ح10؛نورالثقلین، ج4، ص597، ح26.

محکم می کنیم. بلکه می پندارند که ما راز آنان و رازگویی شان را نمی شنویم؟! آری؛ در حالی که فرستادگان ما نزد آنان (اعمالشان را) می نویسند».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مجرمان در دنیا تصمیم های محکم و توطئه آمیز می گرفتند، گاهی می خواستند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را به قتل برسانند یا از هر طریق ضربه ای به مسلمانان وارد کنند، ولی خدا توطئه های آنان را خنثی کرد و تصمیم تغییرناپذیری در مورد عذاب آنان گرفت.

2. مجرمان خدا را ناظر و آگاه بر اسرار و سخنان در گوشی خود نمی دانستند و همین موجب شد که دست به خلافکاری بزنند، در حالی که فرشتگان الهی حاضر بودند و اعمال آنان را ثبت می کردند و در رستاخیز به این امور رسیدگی می شود.

3. در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام نقل شده که این آیات در مورد توطئه گروهی از منافقان نازل شده که هم داستان شدند تا بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله خلافت را از نسل بنی هاشم منحرف کنند. و این مطلب در علم الهی ثبت شده بود و به پیامبر اطلاع داده شده بود.

«عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ، عَنْ عَلِی بْنِ أَبِی حَمْزَةَ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: (ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ إِلاّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنی مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ) 1 قَالَ: نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیةُ فِی فُلَانٍ وَفُلَانٍ وَأَبِی عُبَیدَةَ بْنِ الْجَرَّاحِ وَعَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ وَسَالِمٍ مَوْلَی أَبِی حُذَیفَةَ وَالْمُغِیرَةِ بْنِ شُعْبَةَ حَیثُ کَتَبُوا الْکِتَابَ بَینَهُمْ وَتَعَاهَدُوا وَ تَوَافَقُوا لَئِنْ مَضَی مُحَمَّدٌ لَا یکُونُ الْخِلَافَةُ فِی بَنِی هَاشِمٍ وَلَا النُّبُوَّةُ أَبَداً فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِمْ هَذِهِ الْآیةَ .

قَالَ: قُلْتُ: قَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ: (أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنّا مُبْرِمُونَ أَمْ یَحْسَبُونَ أَنّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلی وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ) 2 قَالَ: وَ هَاتَانِ الْآیتَانِ نَزَلَتَا فِیهِمْ ذَلِکَ الْیوْمَ. قَالَ أَبُوعَبْدِ

ص:340

اللَّهِ علیه السلام : لَعَلَّکَ تَرَی أَنَّهُ کَانَ یوْمٌ یشْبِهُ یوْمَ کَتْبِ الْکِتَابِ إِلَّا یوْمَ قَتْلِ الْحُسَینِ علیه السلام (1) وَهَکَذَا کَانَ فِی سَابِقِ عِلْمِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ الَّذِی أَعْلَمَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنْ إِذَا کُتِبَ الْکِتَابُ قُتِلَ الْحُسَینُ علیه السلام ». (2)

تحلیل

تعبیر «نزلتا» در ذیل این روایات می تواند به معنای تطبیق آیه بر جریان خاص باشد نه نزول اصطلاحی، و این مطلب با توجه به مکی بودن سوره زخرف تقویت می شود. چون جریان نفاق عمدتاً در مدینه رشد کرد. یعنی این توطئه و ثبت آن در علم الهی از مصادیق این آیات است.

پیام ها

1- سرنوشت قیام کربلا حتمی و معلوم بود.

2- جریان کربلا زاییده توطئه منافقان و برنامه ریزی شده بود نه امری اتفاقی.

بیست و نهم: سوره دخان

79 - آسمان گریان بر شهادت خوبان

دخان/ 28 - 29. (کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ) ؛ «این گونه (فرعونیان را نابود کردیم)؛ و آن (نعمت ها) را به گروهی دیگر ارث دادیم؛ و آسمان و زمین بر آنان گریه نکرد و مهلت داده نشدند».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مقصود از اقوام دیگری که جانشین فرعونیان شدند چه کسانی است؟

مفسران در پاسخ این پرسش گفته اند که بنی اسرائیل پس از غرق شدن فرعونیان بار دیگر به مصر باز گشتند و وارث اموال آنان شدند، اما پس از مدتی همگی یا بخش عظیم آنان همراه موسی علیه السلام به طرف فلسطین رفتند (3).

ص:341


1- (1) . أی هل تری یوما یشبه ذلک الیوم إلا یوم قتل الحسین علیه السلام .
2- (2) . الکافی، ج8، ص153، ح202؛ تأویل الآیات، ج2، ص671، ح3؛ البحار، ج24، ص365، ح92 و ج28، ص123، ح6 و نورالثقلین، ج5، ص295، ح25.
3- (3) . ر.ک: سوره شعراء، ذیل آیه 59، از تفسیر قرآن مهر.

2. واژه «اِرث» در این جابه معنای به دست آوردن مال بدون زحمت است و از آن جا که اموال فرعونیان بدون زحمت به دست بنی اسرائیل رسید، گویا ارثی بود که به آن ها رسیده است.

3. تعبیر «گریه نکردن آسمان و زمین» کنایه از نداشتن یاور و دل سوز و یا گریه نکردن اهل آسمان ها و زمین است؛ چراکه کسی برای فرعونیان ستمکار گریه نکرد و ناراحت نشد.

4. در احادیث متعددی از امیرالمؤمنین علیه السلام و امام صادق علیه السلام و... حکایت شده که با اشاره به آیه فوق فرموده اند: آسمان بر کسی گریه نکرد مگر بر دو نفر، نخست بعد از شهادت یحیی پیامبر علیه السلام و دوم بعد از شهادت امام حسین علیه السلام .

البته در برخی احادیث اشاره شده که تا چهل روز طلوع و غروب خورشید به رنگ سرخ بود.

الف) « عَلِی بْنُ الْحُسَینِ، عَنْ عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ، عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ، عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِی، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: (فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ) 1 قَالَ: لَمْ تَبْکِ السَّمَاءُ أَحَداً مُنْذُ قُتِلَ یحْیی بْنُ زَکَرِیا حَتَّی قُتِلَ الْحُسَینُ علیه السلام فَبَکَتْ عَلَیهِ». (1)

ب) « وَ رَوَی زُرَارَةُ بْنُ أَعْینَ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: بَکَتِ السَّمَاءُ عَلَی یحْیی بْنِ زَکَرِیا وَ عَلَی الْحُسَینِ بْنِ عَلِی علیهماالسلام أَرْبَعِینَ صَبَاحاً وَ لَمْ تَبْکِ إِلَّا عَلَیهِمَا قُلْتُ: فَمَا بُکَاؤُهَا؟ قَالَ: کَانَتْ تَطْلُعُ حَمْرَاءَ وَ تَغِیبُ حَمْرَاءَ » . (2)

ج) « أَبِی، عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَمْدَانِی، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ: مَرَّ عَلَیهِ رَجُلٌ، عَدُوٌّ لِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ فَقَالَ: (فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ) ثُمَّ مَرَّ عَلَیهِ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی علیه السلام فَقَالَ: لَکِنْ هَذَا لَتَبْکِینَّ عَلَیهِ

ص:342


1- (2) . البحار، ج45، ص210، ح20، و ج14، ص183، ح27.
2- (3) . البحار، ج13، ص105؛البرهان، ج4، ص162، ح12؛ مجمع البیان، ج9، ص65 و نورالثقلین، ج4، ص628، ح30.

السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَقَالَ وَمَا بَکَتِ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ إِلَّا عَلَی یحْیی بْنِ زَکَرِیا وَالْحُسَینِ بْنِ عَلِی » . (1)

تحلیل

تعبیر «گریه کردن آسمان و سرخی آن تا چهل روز» می تواند کنایه از آن باشد که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام تا مدت زیادی جهان اسلام ملتهب شد و قیام های خونینی مثل قیام توابین، مختار و... به نام خون خواهی حسین علیه السلام بر پا شد و صحنه اجتماعی مسلمانان سرخ گون و خونین شد. و نیز امام حسین علیه السلام گریه کنندگان و یاوران و دلسوزان فراوان داشت و این مطلب تا دوره های زیاد ادامه داشت. (یعنی واژه «چهل روز» کنایه از دوره های زیاد است).

بنابراین این گونه احادیث بیان نوعی تداعی معانی با توضیح مفهوم مخالف آیه است که در مورد فرعونیان آسمان گریه نکرد اما در مورد حضرت یحیی علیه السلام و امام حسین علیه السلام گریه کرد.

پیام

خون امام حسین علیه السلام چشمه جوشانی است که آسمان تاریخ اسلام را سرخ فام کرد و الهام بخش قیام ها و عزاداران دوره های بعد شد.

سی ام: سوره احقاف

80 - تولد کودکی با ناگواری

احقاف/ 15. (وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلی والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ) ؛ «و به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش با ناگواری او را بارداری کرد و با ناگواری او را بزاد، و بارداری او و از شیر بازگرفتنش سی ماه است؛ تا این که به حدّ رشدش برسد و به چهل سالگی برسد، گوید: پروردگارا! به من الهام کن، که نعمتت را که بر من و بر پدر و مادرم ارزانی داشتی، سپاس گزاری کنم و

ص:343


1- (1) . تفسیر القمی، ج2، ص291؛تفسیر الصافی، ج4، ص407؛البرهان، ج4، ص161، ح1؛نورالثقلین، ج4، ص627، ح27؛ البحار، ج14، ص167، ح6 و ج45، ص201، ح1 و کنزالدقایق، ج12، ص128.

این که [کار] شایسته ای، که آن را می پسندی، انجام دهم؛ و برای من در نسلم شایستگی پدید آور. در واقع، من به سوی تو بازگشتم و در حقیقت، من از تسلیم شدگان هستم».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. «وصیت» به معنای سفارش است و شامل سفارش برای بعد از مرگ و سفارش های خدا و افراد در دنیا و هر نوع سفارش دیگر می شود.

2. در این آیات در مورد نیکی به پدر و مادر، سفارش، اما در مورد مادر تأکید شده است؛ زیرا:

الف) مادر فرزندش را در مدت بارداری با زحمت حمل می کند و از شیره جان خود به او می دهد و در این راه مشکلات و کمبودها را با محبت تحمّل می کند.

ب) مادر با زحمت کودک خود را به دنیا می آورد و گاهی برخی مادران جان خود را بر سر این راه می گذارند.

ج) این مادر است که تا حدود دو سال به فرزندش شیر می دهد و در این مدت به نظافت و پرستاری او می پردازد.

هرچند هر پدری نیز برای کودک خود زحمت می کشد، اما زحمات اساسی و طاقت فرسا را مادر تحمّل می کند تا کودک به سن بلوغ و بالاتر برسد و از این رو سپاس گزاری از او بیش تر لازم است.

3. در حدیثی آمده است که شخصی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد: به چه کسی نیکی کنم؟ پیامبر تا سه بار فرمودند: به مادرت. و در بار چهارم فرمودند: به پدرت. (1)

4. در این آیات نیکی به پدر و مادر، به همه انسان ها سفارش شده است نه فقط به مؤمنان و مسلمانان؛ یعنی نیکی به پدر و مادر از اصول انسانی و حقوق بشر است و مربوط به دین و مذهب خاصی نیست واگر کسی به این وظیفه عمل نکند، شایسته نام انسان نیست.

5. واژه «احسان» به صورت نکره آمده است و بر نیکی های بزرگ دلالت می کند؛ یعنی انسان در برابر پدر و مادر وظیفه دارد که:

الف) به آنان محبت کند.

ص:344


1- (1) . کافی، ج2، ص159؛ بحارالانوار، ج71، ص49 و 83 و تفسیر روح المعانی، ج26، ص16.

ب) غذا و لباسِ آنان را فراهم کند.

ج) نیکی های بزرگ به آنان بنماید؛ برای مثال، در صورت امکان، آن ها را به سفر حج یا زیارت ببرد.

6. در این آیات مدت شیرخوارگی و بارداری زنان مجموعاً سی ماه و در برخی آیات مدت شیرخوارگی بیست و چهار ماه معین شده است؛ (1) پس کم ترین مدت بارداری شش ماه است، همان طور که حکایت شده حضرت عیسی علیه السلام و امام حسین علیه السلام شش ماهه به دنیا آمدند. (2) و هر چه از مدت نه ماه بارداری کم می شود، باید بر مدت شیرخوارگی افزوده شود تا حقّ کودک ادا گردد.

7. مقصود از «رسیدن به مرحله توانایی» همان بلوغ جسمانی (3) (یعنی سن بلوغ یا هیجده سالگی است و مقصود از چهل سالگی همان مرحله بلوغ عقلانی و فکری بشر است که پیامبران الهی نیز معمولاً در این سن به رسالت برانگیخته می شدند. (4)

8 . سن چهل سالگی نقطه عطفی در زندگی بشر است و در احادیث آمده است که اگر کسی به چهل سالگی برسد و خیر او بر شرّ او غلبه پیدا نکند، برای دوزخ آماده شود.

و نیز در احادیث آمده است که اگر کسی به چهل سالگی برسد و توبه نکند، شیطان می گوید: دیگر او رستگار نمی شود. (5)

9. این آیات چند دعای افراد چهل ساله را بیان کرده است، این دعاها در حقیقت خطوط اساسی زندگی را پس از چهل سالگی نشان می دهد که عبارت اند از:

الف) سپاس گزاری از نعمت های الهی برخود و پدر و مادر؛

ب) انجام اعمال شایسته و مورد رضایت خدا؛

ج) اصلاح فرزندان و نسل؛

د) توبه کردن و بازگشت به سوی خدا؛

ه-) تسلیم خدا و مسلمان واقعی شدن.

ص:345


1- (1) . بقره/ 233.
2- (2) . کافی، ج1، ص464؛ کامل الزیارات، ص55؛ بحارالانوار، ج44، ص231 و تفسیر صافی، ج5، ص14.
3- (3) . البته برخی مفسران نیز بلوغ اشد را با مرحله چهل سالگی یکی دانسته اند.
4- (4) . تفسیر نمونه، ج21، ص328.
5- (5) . مشکاة الانوار، ص169 و تفسیر روح المعانی، ج26، ص17.

10. در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام و چند حدیث مشابه نقل شده که وقتی حضرت فاطمه علیهاالسلام به حسین علیه السلام باردار شد، خبر کشته شدن او را از پیامبر شنید که جبرئیل به او خبر داده بود. از این رو ناراحت بود و با ناگواری این فرزند را به دنیا آورد.

«مُحَمَّدُ بْنُ یحْیی، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْوَشَّاءِ وَ الْحُسَینُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْوَشَّاءِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَمَّا حَمَلَتْ فَاطِمَةُ علیهاالسلام بِالْحُسَینِ جَاءَ جَبْرَئِیلُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ: إِنَّ فَاطِمَةَ علیهاالسلام سَتَلِدُ غُلَاماً تَقْتُلُهُ أُمَّتُکَ مِنْ بَعْدِکَ فَلَمَّا حَمَلَتْ فَاطِمَةُ بِالْحُسَینِ علیه السلام کَرِهَتْ حَمْلَهُ وَحِینَ وَضَعَتْهُ کَرِهَتْ وَضْعَهُ [ثُمَّ (1) قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لَمْ تُرَ فِی الدُّنْیا أُمٌّ تَلِدُ غُلَاماً تَکْرَهُهُ وَلَکِنَّهَا کَرِهَتْهُ لِمَا عَلِمَتْ أَنَّهُ سَیقْتَلُ. قَالَ: وَفِیهِ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیةُ: ( وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً ) 2» . (2)

تحلیل

آیه فوق یک سفارش الهی را در مورد لزوم محبت به پدر و مادر بیان می کند و یک اصل کلی را در مورد ناگواری دوران بارداری گوشزد می کند.

اما در احادیث فوق این آیه بر یک مصداق خاص تطبیق شده است یعنی بارداری فاطمه علیهاالسلام به حسین علیه السلام و ناراحتی ایشان از کشته شدن این فرزند.

اما این مطلب به معنای انحصار آیه در این مورد نیست. و تعبیر «نزلت» در این روایت به معنای تطبیق آیه در این مورد است نه نزول اصطلاحی.

از این رو در برخی روایات مربوط به آیه فوق تعبیر «نزلت» نیامده است. (3)

پس این گونه احادیث از باب جری و تطبیق است.

پیام

خبر شهادت امام حسین علیه السلام قبل از تولد، به اهل بیت رسیده بود و مادر امام حسین علیه السلام

ص:346


1- (1) . البحار، ج43، ص246، ح21 و ج53، ص102، ح126، ما بین لمعقوفتین فی تفسیر القمی، ج2، ص297.
2- (3) . الکافی، ج1، ص464، ح3؛ تأویل الآیات، ج2، ص579، ح4؛ البرهان، ج4، ص173، ح1 و بسند آخر کامل الزیارات، ج2، ص55؛البرهان، ج4، ص173، ح6 و البحار، ج69، ص266، ح37.
3- (4) . ر.ک: الحسین فی القرآن، ص4-183 و البرهان، ج4، ص174، ح10.

از دوران بارداری، نگران ایشان بود.

سی و یکم: سوره طور

81 - ملحق شوندگان به پیامبر صلی الله علیه و آله
اشاره

طور/ 21. (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهِینٌ) ؛ «و کسانی که ایمان آوردند و نسل آنان در ایمان از آنان پیروی کردند، نسلشان را به آنان ملحق سازیم؛ و از (پاداش) کارشان هیچ چیز نمی کاهیم؛ و هر انسانی در گرو دستاورد (خویش) است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مقصود از فرزندانی که به پدرانشان در بهشت ملحق می شوند چه کسانی هستند؟

مفسران در این مورد دو پاسخ داده اند:

الف) مقصود فرزندان بالغی هستند که ایمان آورده ولی تقصیراتی داشته اند، که به خاطر پدران پارسا از آنان درمی گذرند و وارد بهشت می شوند (1).

ب) مقصود فرزندان نابالغ و خردسال اند که به پدرانشان در بهشت ملحق می شوند؛ البته ظاهر آیه با تفسیر اول سازگارتر است ولی طبق تفسیر دوم نیز روایاتی وجود دارد (2).

2. در برخی احادیث از اهل بیت علیهم السلام روایت شده که خدا در رستاخیز زمینه ای برای آزمایش فرزندان نابالغ فراهم می سازد و پس از موفقیت در آزمایش آن ها را نیز ملحق به پدرانشان می کند. (3)

3. این یکی از الطاف الهی و نعمت های بهشتی است که مؤمنان از نعمت انس با فرزندان بی بهره نمی شوند و عیش آنان کامل می شود.

4. در این آیه بیان شده که هرکس در گرو اعمال بد خویش و یا در گرو همه اعمال نیک و بد خویش و یا همراه و ملازم اعمال خویش است؛ (4) از این رو پارسایان در بهشت پاداش همه

ص:347


1- (1) . تفسیر نمونه، ج22، ص430.
2- (2) . کافی، ج3، ص248؛ بحارالانوار، ج5، ص291 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص139.
3- (3) . همان.
4- (4) . رهین یا به معنای گروگان و وثیقه است و یا به معنای دوام و ملازمت؛ البته در این جا معنای دوم مناسبت تر است (لسان العرب و مجمع البحرین ماده «رهن»).

اعمال خویش را درمی یابند و ملازم اعمال خود هستند و چیزی از آنان کاسته نمی شود.

5. در برخی احادیث از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل شده که این آیه را به مورد الحاق امام حسین علیه السلام به پیامبر تطبیق کرده اند و آن را پاداش شهادت امام حسین علیه السلام معرفی کرده اند.

«روی الشیخ فی أمالیة عن رجاله، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ علیه السلام یقُولَانِ: إِنَّ اللَّهَ عَوَّضَ الْحُسَینَ علیه السلام مِنْ قَتْلِهِ أَنَّ جعل الْإِمَامَةَ مِنْ ذُرِّیتِهِ وَالشِّفَاءَ فِی تُرْبَتِهِ وَإِجَابَةَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِهِ وَلَا تُعَدُّ أَیامُ زَائِرِیهِ جَائِیاً وَرَاجِعاً مِنْ عُمُرِهِ. قال: محمد بن مسلم: فقلت لأبی عبد الله علیه السلام : هذا الجلال ینال بالحسین علیه السلام فماله فی نفسه، قال: إن الله (تعالی) ألحقه بالنبی صلی الله علیه و آله فکان معه فی درجته ومنزلته، ثم تلا أبوعبد الله علیه السلام : (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ) الآیة». (1)

برخی پیامدها و پاداش های شهادت امام حسین علیه السلام

در حدیث فوق آمده است که خدای متعال به جای شهادت امام حسین علیه السلام پاداش ها و آثار زیر را قرار داد:

1- امامت را در نسل امام حسین علیه السلام قرار داد.

2- تربت امام حسین را مایه شفا قرار داد.

3- دعا در نزد قبر امام حسین علیه السلام مستجاب است.

4- رفت و آمد افراد به زیارت امام حسین علیه السلام از عمرشان حساب نمی شود.

5 - امام حسین علیه السلام به درجه پیامبر ملحق می شود.

تحلیل

این روایت یکی از مصادیق آیه فوق را بیان می کند، چرا که محلق شدن فرزندان به والدین در رستاخیز، می تواند شامل همه افراد شود ولی در این روایت از ملحق شدن امام

ص:348


1- (1) . اعلام الوری، ص220، تأویل الآیات، ج2، ص617، ح4؛ البرهان، ج4، ص242، ح7؛نورالثقلین، ج5، ص140، ح27؛کنز الدقائق، ج12، ص450.

حسین علیه السلام به پیامبر سخن گفته شده که یکی از مصادیق آیه است.

پیام

امام حسین علیه السلام در رستاخیز به پیامبر ملحق می شود. (چون با ایمان راه ایشان را ادامه داد)

سی و دوم: سوره الرحمن

82 - مشرق ها و مغرب های امت اسلام

الرحمن/ 17. (رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ) ؛ «(او) پروردگار دو خاور و پروردگار دو باختر است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در آیات فوق از دو مشرق و دو مغرب سخن به میان آمده است. به نظر می رسد این تعبیر اشاره به 23 درجه میل شمالی و جنوبی خورشید در تابستان و زمستان است. البته خورشید در طول سال هر روز طلوع و غروب تازه ای دارد، چون میل شمالی و جنوبی آن همواره در حال تغییر است و از این رو در برخی آیات تعبیر مشارق و مغارب آمده است (1). ولی دو طلوع و غروب در آغاز تابستان در 23 درجه میل شمالی و در آغاز زمستان در 23 درجه ی میل جنوبی وجود دارد که همه طلوع ها و غروب های دیگر بین آن دو هستند و منشأ پیدایش فصول سال است.

برخی از مفسران نیز دو طلوع و دو غروب را اشاره به طلوع و غروب خورشید و ماه دانسته اند که در آیات قبل از آنها یاد شده است.

در برخی احادیث اهل بیت به تفسیر اول اشاره شده است. (2)

2. وجود مشرق ها و مغرب های متعدد و منظم، یکی از نعمت های الهی است که نشان دهنده حرکت دقیق خورشید و ماه و زمین و عامل ایجاد فصول سال و برکات زیادی است و ممکن است این تعبیرات اشاره به کرویت و حرکت زمین باشد.

3. در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام حکایت شده که مقصود از دو مشرق، پیامبر صلی الله علیه و آله

ص:349


1- (1) . (فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ) (معارج/ 40).
2- (2) . عن علی علیه السلام : «ان مشرق الشتاء علی حده ومشرق الصیف علی حده» (بحارالانوار، ج10، ص121 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص190)

و امیرالمؤمنین علیه السلام هستند و منظور از دو مغرب، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام هستند.

« فِی رِوَایةِ سَیفِ بْنِ عَمِیرَةَ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ علیه السلام ، عَنْ قَوْلِ اللَّهِ: (رَبُّ الْمَشْرِقَینِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَینِ) قَالَ: الْمَشْرِقَینِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَأَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ وَالْمَغْرِبَینِ الْحَسَنُ وَالْحُسَینُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِمَا وَأَمْثَالُهُمَا تَجْرِی: (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ) قَالَ: مُحَمَّدٌ وَعَلِی علیهماالسلام ». (1)

تحلیل

این روایت به بطن آیه فوق اشاره دارد چرا که ظاهر آیه مغرب ها و مشرق های خورشید است ولی در اینجا پیامبر و امیرالمؤمنین به مشرق های جهان تشبیه شده اند چرا که آنان نویدبخش طلوع خورشید حکومت اسلامی شدند و امام حسن و امام حسین علیهماالسلام به دنبال آنان آمدند و با شهادت آنان حکومت اصیل اسلام محمدی غروب کرد. (که با ظهور امام مهدی علیه السلام دوباره طلوع خواهد کرد)

بنابراین از طلوع و غروب ظاهری خورشید الغاء خصوصیت شده و به آن ها توسعه معنایی داده شده تا شامل طلوع و غروب حکومت اسلامی گردد.

پیام

شهادت امام حسین علیه السلام غروب حکومت اسلامی اصیل بود.

83 - تلاقی دو دریای علم و گوهرهای آن ها

الرحمن/ 19-22. (مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ) ؛ «دو دریا را درآمیخت، در حالی که روبه روی همدیگرند، (و) بین آن دو مانعی است تا به یک دیگر تجاوز نکنند؛ پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را دروغ می انگارید؟!»

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. دریاهای در کنارهم و پیدایش مروارید و مرجان و حرکت کشتی های غول پیکر از نعمت های انکارپذیر الهی و هر کدام نشانه ای از قدرت و علم و حکمت الهی هستند.

2. مقصود از دو دریای کنار هم که مانعی بین آنهاست، چیست؟

ص:350


1- (1) . تفسیر قمی، ج2، ص344 و البحار، ج24، ص69، ح2.

مفسران در این مورد احتمالات متعددی داده اند:

از جمله این که مقصود دو دریای شور و شیرین است که در اثر ریزش رودخانه های آب شیرین به دریاها پدید می آید و دریایی از آب شیرین در کنار ساحل تشکیل می دهد و تفاوت درجه غلظت آب آنها مانع آمیخته شدن آن دو دریا می شود (1).

و یا این که مقصود از دو دریا جریان «گلف استریم» است؛ یعنی در اقیانوس های بزرگ دنیا در اثر اختلاف درجه حرارت مناطق مختلف، رودخانه های عظیمی از طرف مناطق استوایی به طرف مناطق سرد در حرکت اند که یکی از آنها از سواحل آمریکای مرکزی شروع می شود و پس از پیمودن اقیانوس اطلس به اروپای شمالی می رسد. این رودهای عظیم گاهی با عرض 150 کیلومتر و سرعت 160 کیلومتر در ساعت حرکت می کنند و اختلاف درجه حرارت آنها با آب های مجاور مانع مخلوط شدن آنها با آب دریا می شود (2).

البته مانعی ندارد که این موارد از مصادیق آیه فوق باشند.

2. «لُؤلُؤ» (مروارید) دانه شفاف و با ارزشی است و در درون صدف در اعماق دریاها پرورش می یابد و برخی خواص درمانی برای آن برشمرده اند و به عنوان زینت نیز از آن استفاده می شود.

3. «مرجان» موجود زنده دریایی کوچکی شبیه شاخه درخت است که در اعماق دریا می روید و گاهی جزایر مرجانی به وجود می آورد و رنگ قرمز آن با ارزش تر است. مرجان خواص درمانی دارد و به عنوان زینت نیز استفاده می شود.

4. در برخی احادیث از اصحاب پیامبر مثل ابوذر، ابوسعید خدری و ابن عباس و نیز از امام صادق و باقر علیهماالسلام نقل شده که در آیات فوق مقصود از دو دریا، دریای علم امام علی و فاطمه علیهماالسلام است و منظور از گوهرهای لؤلؤ و مرجان، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام هستند.

الف) « أَبِی، عَنْ سَعِیدٍ، عَنِ الْأَصْبَهَانِی، عَنِ الْمِنْقَرِی، عَنْ یحْیی بْنِ سَعِیدٍ الْقَطَّانِ قَالَ:

ص:351


1- (1) . در آیه 53 سوره فرقان نیز بدین مطلب اشاره شده بود.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج23، ص125 و 131.

سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ یقُولُ: (مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ) ؛قَالَ: عَلِی وَفَاطِمَةُ بَحْرَانِ مِنَ الْعِلْمِ عَمِیقَانِ لَا یبْغِی أَحَدُهُمَا عَلَی صَاحِبِهِ (یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ) الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ علیهماالسلام ». (1)

ب) « عَلِی بْنُ مَخْلَدٍ الدَّهَّانُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سُلَیمَانَ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْأَعْمَشِ، عَنْ کَثِیرِ بْنِ هِشَامٍ، عَنْ کَهْمَشِ بْنِ الْحَسَنِ، عَنْ أَبِی السَّلِیلِ، عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ فِی قَوْلِهِ عَزَّوَجَلَّ: (مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ) قَالَ: عَلِی وَ فَاطِمَةُ علیه السلام (یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ) قَالَ: الْحَسَنُ وَالْحُسَینُ علیهماالسلام فَمَنْ رَأَی مِثْلَ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةِ؟! عَلِی وَفَاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِمْ لَا یحِبُّهُمْ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا یبْغِضُهُمُ إِلَّا کَافِرٌ فَکُونُوا مُؤْمِنِینَ بِحُبِّ أَهْلِ الْبَیتِ وَلَا تَکُونُوا کُفَّاراً بِبُغْضِ أَهْلِ الْبَیتِ فَتُلْقَوْا فِی النَّارِ » . (2)

تحلیل

اینگونه احادیث باطن آیات را بیان می کند چراکه ظاهر آیات فوق همین دریاهای معمولی و گوهرهای آن است اما با الغاء خصوصیت و توسعه معنایی که در مورد دریا و گوهرها داده شده است شامل دریای علم امام علی و فاطمه علیهماالسلام و گوهرهای نابی مثل امام حسن و امام حسین علیهماالسلام شده است. آری دریای علم امام علی علیه السلام در نهج البلاغه و دریای علمی فاطمه علیهاالسلام در صحیفه و احادیث ایشان نمایان است. که وقتی این دو دریا به هم پیوست، گوهری چون امام حسین علیه السلام تولید می کند.

پیام ها

1- امام حسین علیه السلام ثمره تلافی دریای علم امام علی و فاطمه علیهماالسلام است.

2- امام حسین علیه السلام گوهری ناب از دریای علم علوی است (که به بشریت هدیه شد).

3- از نعمت دریای علم علوی و فاطمی و گوهرهای آن بهره ببرید (و آن ها را تکذیب و ناسپاسی نکنید).

سی و سوم: سوره واقعه

اشاره

ص:352


1- (1) . تفسیر الصافی، ج5، ص109؛البرهان، ج4، ص265، ح2 و البحار، ج24، ص98، ح5.
2- (2) . الفرات، ج1، ص460، ح602؛ تأویل الآیات، ج2، ص636، ح14؛ البحار، ج24، ص98، ح4 و ج37، ص64، ح35؛ البرهان، ج4، ص265، ح6 و البحار، ج37 ص96، ح63 عن أبی جعفر علیه السلام مثله.
84 - پیشگامان مقرّب درگاه الهی

واقعه/ 7-14. (وَ کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ فِی جَنّاتِ النَّعِیمِ ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ) .

«و (شما) گروه های سه گانه می شوید. پس یاران خجسته (دست راست)، کدام اند یاران خجسته (دست راست)! و یاران شوم (دست چپ)، کدام اند یاران شوم (دست چپ)! و پیشگامان پیشگامان! آنان نزدیکان (درگاه الهی)اند؛ در بوستان های پرنعمت (بهشت)اند؛ جمعی از (ملت های) پیشین، و اندکی از (ملت های) پسین».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. «اصحاب یمین» یا به معنای کسانی است که نامه اعمالشان در رستاخیز به دست راست آنان داده می شود، یعنی آنان نجات می یابند و یا کسانی که خوش بخت و سعادتمندند. (1)

2. «اصحابُ المَشئَمه» گروهی هستند که شوم و بدبخت شده اند و نامه اعمالشان به دست چپ آنان داده می شود که این مطلب به سرنوشت عذاب آلود آنان اشاره دارد. (2)

3. «سابقون» و «مُقرَبُون» کسانی هستند که در ایمان و کارهای نیک و صفات و اخلاق انسانی پیشاهنگ و پیش گام و الگوی دیگران بوده اند و به همین دلیل به درگاه الهی نزدیک شده اند.

4. در این آیات به سه ویژگی پیشاهنگان در دین اشاره شده است:

الف) آنان از نظر معنوی به خدا نزدیک اند؛

ب) در بهشت های پرنعمت جای دارند؛

ج) در امت های پیشین بیش تر از امت های بعد بودند.

5. در این جا پرسشی مطرح می شود که با وجود کثرت مسلمانان، چرا تعداد اندکی از پیش گامان و سابقون از ملت اسلام هستند و اکثریت از ملت های پیشین اند؟

پاسخ آن است که پیش گامان و سابقون مسلمان، یعنی اصحاب نخستین پیامبر اسلام

ص:353


1- (1) . واژه «میمنه» یا از یمین به معنای دست راست، یا یمن به معنای سعادت است.
2- (2) . در آیه 41 همین سوره (واقعه) از این افراد با عنوان «اصحاب الشمال» یاد شده است.

هم چون علی علیه السلام و خدیجه، تعداد اندکی بوده اند و با توجه به کثرت پیامبران پیشین، بیش تر از این گونه افراد در ملت های قبل بوده اند (1).

6. در برخی احادیث از پیامبر روایت شده که ابن عباس از پیامبر در مورد سابقون و پیشگامان پرسش کرد و حضرت فرمود:

آنها علی علیه السلام و پیروان او هستند که پیشگام به سوی بهشت اند و به خاطر گرامی داشت خدا نسبت به آنان، مقرّبان خدا هستند (2).

و در برخی روایات آمده است که: سابقون چهار نفرند: هابیل، مؤمن آل فرعون، حبیب نجار و علی علیه السلام که هر کدام در امت خود پیش گام بوده اند (3).

و در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام روایت شده است که به گروهی از پیروان خود فرمودند: شما سابقون و پیشاهنگان هستید که در دنیا پیش گام به سوی ولایت و در آخرت پیش آهنگ به سوی بهشت هستند. (4)

و یا در حدیثی از امام باقر علیه السلام روایت شده که: ما پیش گامان پیش گام هستیم و ما آخرون هستیم. (5)

« روی الشیخ المفید، عن علی بن الحسین بإسناده إلی داود الرَّقِّی، قَالَ قُلْتُ: لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ، أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: (السّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ) 6 فقَالَ: نَطَقَ اللَّهُ بِهَذَا یوْمَ ذَرَأَ الْخَلْقَ فِی الْمِیثَاقِ وَ قَبْلَ أَنْ یخْلُقَ الْخَلْقَ بِأَلْفَی عَامٍ فَقُلْتُ: فَسِّرْ لِی ذَلِکَ، فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَرَادَ أَنْ یخْلُقَ الْخَلْقَ خَلَقَهُمْ مِنْ طِینٍ وَرَفَعَ لَهُمْ نَاراً فَقَالَ ادْخُلُوهَا فَکَانَ أَوَّلَ مَنْ دَخَلَهَا مُحَمَّدٌ وَأَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَینُ وَالتِسْعَةٌ الْأَئِمَّةِ علیهماالسلام إِمَامٌ بَعْدَ إِمَامٍ ثُمَّ أَتْبَعَهُمْ بِشِیعَتِهِمْ فَهُمْ وَاللَّهِ السَّابِقُونَ » . (6)

ص:354


1- (1) . تفسیر نمونه، ج23، ص207.
2- (2) . امالی شیخ طوسی، ص72؛ بحارالانوار، ج24، ص4 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص210.
3- (3) . تفسیر مجمع البیان، ج9، ص325 و بحارالانوار، ج66، ص156.
4- (4) . امالی شیخ صدوق، ص626 و تفسیر صافی، ج5، ص120.
5- (5) . مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص283؛بحارالانوار، ج24، ص4 و تفسیر صافی، ج5، ص120.
6- (7) . تأویل الآیات، ج2، ص642، ح5 و البحار، ج35، ص333، ح6 و ج36، ص401، ح11.

تحلیل

این گونه احادیث مصداق های روشن و کامل پیشاهنگان در ایمان را برمی شمارند ولی مفهوم آیه را منحصر در این موارد نمی کنند. آری امام علی علیه السلام نخستین مسلمان پیشگام امت اسلام بود و اهل بیت پیشگام خدمت و فداکاری در راه اسلام بوده و هستند و بالاترین فداکاری از آن امام حسین علیه السلام است که پیشگام شهادت شد.

پیام ها

1- امام حسین علیه السلام از پیشگامان مقرّب درگاه الهی است.

2- اگر می خواهید به خدا نزدیک شوید و وارد بهشت گردید هم چون حسین علیه السلام در دین پیش گام باشید.

سی و چهارم: سوره حدید

85 - دست به دامان نور امت

حدید/ 12. (یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ) ؛ «روزی که مردان باایمان و زنان باایمان را می بینی، در حالی که نورشان پیش رویشان و در سمت راستشان شتابان می رود (و فرشتگان به آنان می گویند:) امروز مژده باد بر شما به بوستان های (بهشتی) که نهرها زیر [درختان]ش روان است! در حالی که در آن جا ماندگارند؛ تنها آن کام یابی بزرگ است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مقصود از نور مؤمنان در رستاخیز چیست؟

این نور همان نور ایمان و هدایت است؛ یعنی در رستاخیز که محلّ تجسّم اعمال و عقاید است، ایمان به صورت روشنایی و نور، و کفر و نفاق به صورت تاریکی و ظلمت ظاهر می شود.

2. نور مؤمنان درجات متفاوت و شدّت و ضعف دارد؛ زیرا ایمان و اعمال آنان در دنیا متفاوت بوده و نور هر کس به قدر ایمان اوست.

3. از واژه «یسعی» که به معنای حرکت و تلاش سریع است استفاده می شود که نور

ص:355

مؤمنان و به دنبال آن خودشان به سرعت به سوی بهشت روان می شوند تا به کانون سعادت جاویدان برسند.

4. در این آیه از نور طرف راست و نور جلو یاد شده است. مفسران احتمال داده اند که نور طرف راست یا اشاره به «اصحاب الیمین» است یا اشاره به نامه اعمال مؤمنان که در دست راست آنان است و نورانی است (1).

5. در برخی احادیث از امام باقر علیه السلام حکایت شده که مقصود از نور جلو در آیه فوق، نور پیامبر است. و منظور از نور سمت راست نور آل محمد علیهم السلام است که مردم بدان تمسک می جویند و اهل بیت دست به دامان نور امام حسن و امام حسین علیهماالسلام می شوند و آنان به نور علی علیه السلام متمسک می شوند و امام علی علیه السلام به نور پیامبر تمسک می جوید تا وارد بهشت می شوند.

« أَبُو الْقَاسِمِ الْحَسَنِی مُعَنْعَناً، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ: (یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: هُوَ نُورُ الْمُؤْمِنِینَ یسْعَی بَینَ أَیدِیهِمْ یوْمَ الْقِیامَةِ إِذَا أَذِنَ اللَّهُ لَهُ أَنْ یأْتِی مَنْزِلَهُ فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَالْمُؤْمِنُونَ یتْبَعُونَهُ وَهُوَ یسْعَی بَینَ أَیدِیهِمْ حَتَّی یدْخُلُ جَنَّةَ عَدْنٍ وَهُمْ یتْبَعُونَهُ حَتَّی یدْخُلُونَ مَعَهُ وَأَمَّا قَوْلُهُ: (بِأَیْمانِهِمْ) فَأَنْتُمْ تَأْخُذُونَ بِحُجَزِ آلِ مُحَمَّدٍ وَیأْخُذُ آلُهُ بِحُجَزِ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ وَ[یأْخُذَانِ بِحُجَزِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ] (2) عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَیأْخُذُ هُوَ بِحُجَزِ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی یدْخُلُونَ مَعَهُ فِی جَنَّةِ. عَدْنٍ فَذَلِکَ قَوْلُهُ: (بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ) » . (3)

تحلیل

این گونه احادیث به مصادیق و مراتب عالی نور در آیه فوق اشاره می کند چرا که نور مؤمنان می تواند شامل نور ایمان، و نور اعمال صالح آنان و نیز نور ولایت پیامبر و اهل بیت باشد، که همه این ها مایه هدایت در دنیا مردم شده و اکنون در رستاخیز آنان را به شهادت

ص:356


1- (1) . تفسیر نمونه، ج23، ص330.
2- (2) . ما بین المعقوفتین لیست فی البحار.
3- (3) . الفرات، ص467 و البحار، ج7، ص205، ح92 و ج23، ص316، ح25.

رهنمون می شود.

یعنی این گونه احادیث سلسله مراتب نور و هدایت الهی را بیان می کند که همگی از مصادیق نور است.

پیام ها

1- نور امام حسین علیه السلام مایه هدایت مؤمنان به سوی بهشت است.

2- به نور اهل بیت تمسک جویید که شما را به بهشت رهنمون می شود.

86 - بهره ای از رحمت الهی

حدید/ 28. (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ) ؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! خودتان را از [عذاب] خدا نگه دارید و به فرستاده اش ایمان آورید تا دو بهره از رحمتش به شما بدهد؛ و برای شما نوری قرار دهد که با آن راه روید و شما را بیامرزد؛ و خدا بسیار آمرزنده و مهرورز است».

شأن نزول

حکایت کرده اند که پس از جریان بازگشت جعفر بن ابی طالب از حبشه و ایمان آوردن گروهی از مسیحیان حبشه، برخی افراد اهل کتاب گفتند: هرکس به قرآن و کتاب آسمانی ما ایمان آورد دو پاداش دارد، اما اگر کسی فقط به کتاب آسمانی ما ایمان آورد مثل مسلمانان که به قرآن ایمان دارند یک پاداش دارد. از این رو آیات فوق فرود آمد وبیان کرد که مؤمنان پارسا دو پاداش دارند (1).

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مفسران در مورد آیه فوق دو احتمال داده اند:

الف) مقصود آیه مؤمنان به اسلام هستند که به آن ها گفته می شود: ای کسانی که به خدا ایمان آورده اید! ایمان خود را عمیق تر کنید و به پیامبر نیز ایمان آورید و تقوا و پارسایی پیشه سازید تا پاداش های ویژه دریافت کنید.

ب) مقصود آیه مؤمنان اهل کتاب اند، که به آن ها گفته می شود: ای کسانی که به خدا

ص:357


1- (1) . تفسیر مجمع البیان، ج9، ص367، و تفاسیر ابو الفتوح و روح المعانی، ذیل آیه.

و پیامبران و کتاب های آسمانی پیشین ایمان آورده اید! به پیامبر اسلام نیز ایمان آورید و تقوا پیشه سازید تا پاداش های ویژه دریافت کنید.

البته مانعی ندارد که مقصود آیه هر دو گروه، یعنی مؤمنان مسلمان و مؤمنان اهل کتاب باشند، ولی تفسیر اول با شأن نزول آیه سازگارتر است و تفسیر دوم با ظاهر این آیه و آیه بعد.

2. در این آیه سه پاداش ویژه برای ایمان به پیامبر اسلام و پارسایی بیان شده است:

الف) دو بهره از رحمت الهی، بهره ای در دنیا و بهره ای در آخرت؛ (1)

ب) آمرزش گناهان؛

ج) نوری که مؤمنان به وسیله آن حرکت می کنند؛ نور ایمان که راه انسان را در رستاخیز 2، و یا نور قرآن که راه مؤمنان را در دنیا روشن می سازد 3.

آری؛ ایمان و تقوا حجاب ها را از قلب و ذهن مؤمن برمی دارد تا حقایق را بی پرده ببیند و درک کند.

3. در قرآن و احادیث به طور مکرر به رابطه تقوا و روشن بینی اشاره شده است؛ از جمله می فرماید:

ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر تقوا پیشه سازید، خدا برای شما فرقان (وسیله شناخت حق از باطل) قرار می دهد. 4

و در جای دیگر به رابطه تقوا با دانش اشاره می کند. 5

و در حدیثی از پیامبر روایت شده که: اگر شیطان ها گرداگرد دل انسان ها را احاطه نمی کردند، حتماً آن ها ملکوت (و باطن جهان و) آسمان ها را می دیدند 6.

ص:358


1- (1) . «کِفل» به معنای بهره ای است که نیاز انسان را برطرف سازد. و در این جا مقصود همان است که در آیه 201 سوره بقره بیان شد (رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً...).

4. در برخی احادیث روایت شده که مقصود از «نور» در آیه فوق امام معصوم یا امیر المؤمنین است که مردم از ایشان پیروی می کنند. (1) و نیز در احادیث مکرر از امام باقر علیه السلام حکایت شده که منظور از دو بهره رحمت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام هستند و منظور از نور امام علی است.

الف) « حدّثنا عَلِی بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مَیمُونٍ، عَنِ ابْنِ أَبِی شَیبَةَ، عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِی، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: (یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ) قَالَ: الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ علیهماالسلام (وَ یجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ) قَالَ: إِمَامَ عَدْلٍ تَأْتَمُّونَ بِهِ وَ هُوَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام ». (2)

ب) «عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ الزُّهْرِی مُعَنْعَناً عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ) یعْنِی حَسَناً وَ حُسَیناً قَالَ: مَا ضَرَّ مَنْ أَکْرَمَهُ اللَّهُ أَنْ یکُونَ مِنْ شِیعَتِنَا مَا أَصَابَهُ فِی الدُّنْیا وَ لَوْ لَمْ یقْدِرْ عَلَی کُلِّ شَیءٍ یأْکُلُهُ إِلَّا الْحَشِیشَ » . (3)

تحلیل

این گونه احادیث مصادیق رحمت و نور را بیان می کند، ولی معنای آیه را منحصر در آن ها نمی سازد؛ یعنی امام هم چون نوری راه را روشن می سازد. و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام مایه رحمت برای امت اسلام هستند. همان طور که در مورد امام حسین علیه السلام گفته شده که رحمت وسیع الهی است ( رحمة الله الواسعة )

پیام ها

1- امام حسین علیه السلام و رحمت الهی بر امت اسلام است.

2- شرط استفاده از رحمت حسینی، ایمان و تقواست.

سی و پنجم: سوره مجادله

اشاره

ص:359


1- (1) . تفسیر صافی، ج5، ص140.
2- (2) . شواهد التنزیل، ج2، ص309، ح945؛ تأویل الآیات، ج2، ص669، ح29؛ البرهان، ج4، ص300، ح6 و کنز الدقائق، ج13، ص112.
3- (3) . الفرات، ج1، ص468، ح613 و بحارالانوار، ج23، ص317، ح27.
87- ماجرای کربلا حاصل توطئه سرّی منافقان

مجادله/ 7. (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ إِلاّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنی مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ) ؛ «آیا اطلاع نیافته ای که خدا آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمین است می داند؟ هیچ رازگویی سه (نفری) نیست، مگر آن که او چهارمین آنان است، و هیچ رازگویی پنج (نفری) نیست، مگر آن که او ششمین آنان است؛ و نه کم تر از آن و نه بیش تر (از آن است)، مگر آن که او همراه آنان است، هرکجا که باشند؛ سپس در روز رستاخیز به آنان از آنچه انجام داده اند، خبر می دهد؛ [چرا] که خدا به هر چیزی داناست».

شأن نزول

حکایت کرده اند که سه نفر با هم دیگر سخن می گفتند. یکی از آنان گفت: آیا خدا آنچه را ما می گوییم می داند؟

دومی گفت: مقداری می داند و مقداری نمی داند!

سومی گفت: اگر مقداری را می داند پس همه را می داند.

سپس آیه فوق فرود آمد و اعلام کرد که خدا در همه جلسات حضور دارد و از همه چیز آگاه است. (1)

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیه روی سخن با پیامبر صلی الله علیه و آله است ولی در حقیقت همه مردم مخاطب این آیه هستند، هر چند آگاهی پیامبر صلی الله علیه و آله از علم بی کران الهی و حضور او در همه جا، عمیق تر است؛ یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله می تواند این حقیقت را شهود کند و ببیند.

2. «نَجوی» به معنای مکان بلندی است که به خاطر ارتفاعش از اطراف جدا شده است و از آن جا که هرگاه انسان بخواهد کسی از سخنانش آگاه نشود، به نقطه جدایی می رود، و در گوشی و پنهانی سخن می گوید، به این نوع سخن نجوا گفته می شود.

3. در این آیات به حضور خدا در همه جلسات نجوا اشاره شده است؛ البته مقصود آیه از این که می گوید هر سه نفری که باشند، خدا چهارمین آنهاست، آن نیست که خدا جسم

ص:360


1- (1) . تفسیر کبیر فخر رازی، ج29، ص490.

ومکان دارد، بلکه منظور بیان حضور خدا و احاطه علمی اوست.

4. همان طور که خدا در همه جا حضور دارد، فرشتگان و مأموران الهی نیز حضور دارند؛ از این رو از امام علی علیه السلام در تفسیر آیه فوق روایت شده که

مقصود آن تسلّطی است که خدا با قدرت به افراد امین خود بخشیده و برتمام مخلوقاتش تسلّط دارند و کار آنان کار خداست، از این رو به خدا نسبت داده شده است. (1)

5. در این آیه به سخنان مخفی سه نفر و پنج نفر اشاره شده اما به خاطر رعایت فصاحت و بلاغت کلام، یعنی برای جلوگیری از تکرار کلمه «چهار» که در آیه آمده بود، به تعداد چهار نفر نجوا کننده اشاره نشده است.

6 . در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام حکایت شده که این آیه اشاره به جلسات سرّی چند نفر از منافقان دارد که نام چهار نفر آنان (ابوعبیده جراح، عبدالرحمن بن عوف، سالم، مغیره) برده شده که توطئه کردند و معاهده ای نوشتند که بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله خلافت را از بنی هاشم منحرف سازند (و مانع امامت امام علی علیه السلام گردند) و این مطلب در علم الهی معلوم بود و به پیامبر صلی الله علیه و آله اطلاع داده شده بود.

« علی بن محمد، عَنْ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ، عَنْ عَلِی بْنِ أَبِی حَمْزَةَ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: (ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ إِلاّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنی مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ) قَالَ: نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیةُ فِی فُلَانٍ وَفُلَانٍ وَأَبِی عُبَیدَةَ بن الْجَرَّاحِ وَعَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ وَسَالِمٍ مَوْلَی أَبِی حُذَیفَةَ وَالْمُغِیرَةِ بْنِ شُعْبَةَ حَیثُ کَتَبُوا الْکِتَابَ بَینَهُمْ وَتَعَاهَدُوا وَتَوَافَقُوا لَئِنْ مَضَی مُحَمَّدٌ لَا تَکُونُ الْخِلَافَةُ فِی بَنِی هَاشِمٍ وَلَا النُّبُوَّةُ أَبَداً فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فِیهِمْ هَذِهِ الْآیةَ. قَالَ قُلْتُ: قَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ: (أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنّا مُبْرِمُونَ أَمْ یَحْسَبُونَ أَنّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلی وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ) 2 قَالَ: وَهَاتَانِ الْآیتَانِ نَزَلَتَا فِیهِمْ ذَلِکَ الْیوْمَ. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام : لَعَلَّکَ تَرَی أَنَّهُ کَانَ یوْمٌ یشْبِهُ یوْمَ کُتِبَ الْکِتَابُ إِلَّا یوْمَ قُتِلَ

ص:361


1- (1) . بحارالانوار، ج3، ص310 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص258.

الْحُسَینُ علیه السلام (1) وَهَکَذَا کَانَ فِی سَابِقِ عِلْمِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ الَّذِی أَعْلَمَهُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنْ إِذَا کُتِبَ الْکِتَابُ قُتِلَ الْحُسَینُ علیه السلام ». (2)

تحلیل

اینگونه احادیث مصادیق آیه را بیان می کند وگرنه آیه مطلبی عام می فرماید که خدا از همه جلسات سرّی افراد اطلاع دارد ولی در روایت فوق به یکی از جلسات سرّی منافقان اشاره شده که مصداق آیه است.

البته در صدر روایت ذیل آیه فوق تعبیر «انزل» به کار رفته است که می تواند به معنای نزول اصطلاحی باشد و این مطلب با سیاق آیات سوره مجادله سازگارتر است چرا که قبل از آیه 7 سوره مجادله سخن از دشمنی با راه خداست و در آیات بعد سخن از مخالفت با پیامبر صلی الله علیه و آله است و با قرینه مدنی بودن سوره مجادله و رشد جریان نفاق در مدینه این مطلب تقویت می شود.

اما در ذیل روایت که تعبیر «نزلننا» به کار رفته است می تواند به معنای تطبیق آیه 79 و 80 سوره زخرف با جلسات سرّی منافقان باشد چرا که سوره زخرف در مکه نازل شده است و بر اساس آیه 7 مجادله و روایت فوق این جلسات در مدینه برقرار شده است. علاوه بر آن که سیاق آیات سوره زخرف هم درباره مسیحیان و قیامت است.

پیام ها

1- مراقب توطئه های پنهانی منافقان باشید که گاهی به شهادت مردان الهی منتهی می شود.

2- شهادت امام حسین علیه السلام نتیجه توطئه منافقان بود.

3- جریان کربلا در علم الهی و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله معلوم بود.

سی و ششم: سوره حشر

88- ایثارگران رستگار

حشر/ 9. (وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدّارَ وَ الْإِیمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لا یَجِدُونَ فِی

ص:362


1- (1) . أی هل تری یوماً یشبه ذلک الیوم إلا یوم قتل الحسین علیه السلام .
2- (2) . الکافی، ج8، ص153، ح202؛ تأویل الآیات، ج2، ص671، ح3؛ البحار، ج24، ص356، ح92 و ج28، ص123، ح6 و نورالثقلین، ج5، ص295، ح25.

صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمّا أُوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) ؛ «و (نیز) کسانی (از انصار) که پیش از آن (مهاجر)ان در سرای (اسلام) و ایمان ( مدینه) جای گرفته بودند، هرکس به سوی آنان هجرت کرد، دوست می دارند و در سینه هایشان نسبت به آنچه به آن (مهاجر)ان داده شده، نیازی نمی یابند و (مهاجران) را بر خودشان برمی گزینند (و ترجیح می دهند) و گرچه آنان نیازمند باشند؛ و هرکس از (بی گذشتی و) آزمندی خودش نگاه داشته شود، پس تنها آنان رستگارند».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در آیات پیشین موارد مصرف غنایم غیر جنگی بیان شد و این آیه افراد فقیر و ایثارگران انصار را از مستحقان دریافت آن غنایم برمی شمارد. و در روایات تاریخی نیز آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله بخشی از غنایم بنی نضیر را به چند نفر از انصار دادند. (1)

2. در این آیه از مدینه با عنوان سرای (اسلام و) ایمان یاد شده است؛ پایگاه اصلی اسلام در آن زمان مدینه بود، که انصار در آن ساکن بودند. همین انصار قبل از هجرت دو بار به مکه آمدند و با پیامبر صلی الله علیه و آله پیمان بستند و یکی از مسلمانان به نام «مَصعب بن عُمیر» را برای تبلیغ به مدینه بردند و افکار عمومی شهر را برای ورود پیامبر صلی الله علیه و آله و مهاجران آماده کردند.

3. در این آیات چند صفت و ویژگی برای انصار برشمرده شده است:

الف) آنان دوست دار مهاجران هستند؛

ب) انصار نسبت به غنایمی که به مهاجران فقیر داده می شود احساس نیاز نمی کنند و حسد نمی ورزند و با بلندنظری به این مسأله می نگرند؛

ج) افرادی ایثارگرند و در تنگ دستی هم مهاجران را برخود مقدم می دارند و از اموال خود به آنان می بخشند؛ ترک کام خود بگیرند تا برآید کام دوست.

4. روشن است که صفاتی که در این آیات برای مهاجران و انصار بر شمرده شده است

ص:363


1- (1) . بنابراین تفسیر (وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا) عطف به «للفقراء» آیه قبل است، ولی تفسیر دیگری نیز هست که «والذین» را مبتدا و «یحبون» را خبر و جمله مستقل می داند؛ ولی تفسیر اول با سیاق آیات مناسب تر است (تفسیر نمونه، ج23، ص517).

برای یاران راستین و استوار پیامبر صلی الله علیه و آله است، و کسانی که بعداً از راه پیامبر صلی الله علیه و آله جدا شدند و راه نفاق یا جنگ با جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله ، امام علی علیه السلام را در پیش گرفتند، از مصادیق این آیات به شمار نمی آیند.

5. هرکس اهل بخشش باشد و بُخل نورزد، رستگار می شود ولی انسان بخیل از ثواب و بهشت و رستگاری دور می شود.

آز بگذار و پادشاهی کن گردن بی طمع بلند بود

(سعد)

6. در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است که فرمودند:

شَحیح از بخیل شدیدتر است؛ چون بخیل کسی است که در مورد آنچه دارد بخل می ورزد، اما شحیح نسبت به آنچه در دست مردم است و آنچه خود دارد بخل می ورزد، تا آن جا که هرچه در دست مردم می بیند آرزو می کند که از راه حلال یا حرام از آنِ او باشد و به آنچه خدا روزی اش کرده قانع نمی شود. (1)

حکایت کرده اند که پیامبر صلی الله علیه و آله پس از پیروزی بر یهودیان بنی نضیر به انصار فرمود: اگر مایل هستید، اموال وخانه هایتان را با مهاجران تقسیم کنید و در غنایم بنی نضیر شریک شوید و اگر می خواهید اموال و خانه هایتان از آن شما باشد و از این غنایم بهره ای نبرید؟!

انصار گفتند: ما اموال و خانه هایمان را با مهاجران تقسیم می کنیم و چشم داشتی به غنایم هم نداریم و مهاجران را برخود مقدم می شماریم.

آیه فوق فرود آمد و این روحیه ایثارگرانه انصار را ستود (2).

در برخی احادیث نیز حکایت شده که فقیری به پیامبر مراجعه کرد و حضرت به همسران خویش مراجعه کرد و غذایی به دست نیامد. سپس امام علی علیه السلام به فاطمه علیهاالسلام مراجعه کرد که مقداری غذا برای کودکان داشت آن ها را گرفت و برای فقیر آورد در حالی که خانواده اش بدان نیازمند بودند. و صبحگاهان پیامبر صلی الله علیه و آله به امام علی علیه السلام خبر داد

ص:364


1- (1) . کافی، ج4، ص45؛ بحارالانوار، ج75، ص255 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص291.
2- (2) . تفسیر مجمع البیان، ج9، ص390 و بحارالانوار، ج19، ص162. البته شأن نزول های دیگری نیز برای آیه فوق بیان شده که معمولاً از باب تطبیق آیه برمورد و مصداق است.

که خدای متعال از کار شب گذشته شما خشنود شد و آیه فوق را قرائت کرد و بر علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام ، حسن و حسین علیهماالسلام تطبیق کرد که مهمان فقیر را بر خود مقدم داشتند و بخل نورزیدند که آنان رستگارانند.

« تفسیر أبی یوسف: یعقوب بن سفیان وعلی بن حرب الطائی ومجاهدٌ بأسانیدهم عن ابن عبّاس وأبی هریرة وروی جماعةٌ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ کُلَیبٍ، عَنْ أَبِیهِ واللفظ له عَنْ أَبِی هُرَیرَةَ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَی رسول الله صلی الله علیه و آله فَشَکَا إِلَیهِ الْجُوعَ فَبَعَثَ رسول الله صلی الله علیه و آله إِلَی أَزْوَاجِهِ فَقُلْنَ: مَا عِنْدَنَا إِلَّا الْمَاءُ. فَقَالَ علیه السلام : مَنْ لِهَذَا الرَّجُلِ اللَّیلَةَ؟ فَقَالَ امیرالمؤمنین علیه السلام : أَنَا یا رَسُولَ اللَّهِ! فأَتَی فَاطِمَةَ وسألها ما عندک یا بنت رسول الله؟ فقالت: مَا عِنْدَنَا إِلَّا قُوتُ الصِّبْیةِ لَکِنَّا نُؤْثِرُ ضَیفَنَا به. فَقَالَ عَلِی علیه السلام : یا بنت محمد صلی الله علیه و آله نَوِّمِی الصِّبْیةَ وَأَطْفِئِی الْمِصْبَاحَ وجعلا یمضغان بألسنتهما فلمّا فرغ من الأکل أتت فاطمة بسراج فوجد الجفنة مملوءة من فضل الله فَلَمَّا أَصْبَحَ صلّی مع النّبی صلی الله علیه و آله فلمّا سلم النّبی صلی الله علیه و آله من صلاته نظر ألی أمیرالمؤمنین علیه السلام وبکی بکاءً شدیدا! وقال: یاأمیرالمؤمنین علیه السلام لقد عجب الربّ فعلکم البارحة اقرأ: (یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ) وَأی مجاعة (مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ) یعنی علیاً وفاطمة والحسن والحسین علیهم السلام (فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) » . (1)

تحلیل

ظاهراً آیه فوق دارای شأن نزول اول است که در مورد انصار و مهاجران است و در هنگامی که امام علی علیه السلام و خانواده اش ایثار کردند پیامبر آیه را در این جریان قرائت کرد و بر آن تطبیق نمود. بنابراین روایت فوق از باب تطبیق آیه بر مصداق جدید است.

البته ایثار اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام بارها در تاریخ نقل شده است و اصولاً این خانواده از بُخل و آزمندی بدور بودند.

پیام ها

1- اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام از ایثارگران رستگارند.

2- اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام اهل آز و بُخل نبودند.

ص:365


1- (1) . تأویل الآیات، ج2، ص678؛ شواهد التنزیل، ج2، ص331؛المناقب، ج2، ص74 و البحار، ج41، ص28، ح1، باب 102.

سی و هفتم: سوره حاقه

89- حاملان عرش الهی

حاقه/ 13. ( وَ الْمَلَکُ عَلی أَرْجائِها وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَةٌ ) ؛ «و فرشتگان در اطراف آن (آسمان) هستند؛ و در آن روز تخت (جهان داری و تدبیر هستی) پروردگارت را هشت (نفر) بر فرازشان حمل می کنند».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. «عرش» به معنای تخت مادی نیست؛ چون خدا جسم نیست تا مکان بخواهد و تخت داشته باشد؛ پس این تعبیر کنایه از مرکز زمام داری و تدبیر هستی است، یعنی در رستاخیز تدبیر جهان، به فرمان خدا، به وسیله هشت نفر یا هشت گروه از فرشتگان یا انسان ها انجام می گیرد (1).

2. از امام صادق علیه السلام روایت شده که: مقصود از عرش، علم است و حاملان آن هشت نفرند که چهار نفر از ما و چهار نفر از کسانی هستند که خدا خواسته است. (2)

و از امام علی علیه السلام روایت شده که: حاملان عرش الهی دانشمندان هستند که خدا علمش را به آنان آموزش داده است. (3)

و از امام رضا علیه السلام روایت شده که: عرش خدا اسم علم و قدرت است (4).

از این احادیث استفاده می شود که عرش با علم و قدرت الهی ارتباط دارد و حاملان عرش، همان حاملان علم الهی هستند که در صدر آن ها پیامبران و اولیای الهی اند، هر چند ممکن است گروهی از فرشتگان نیز در این کار شرکت داشته باشند.

3. مقصود از این که حاملان عرش الهی بر فراز آنان (فرشتگان یا انسان ها) هستند این

ص:366


1- (1) . در آیه مشخص نشده که حاملان هشت نفر یا هشت گروه، از انسان یا فرشتگان هستند.
2- (2) . کافی، ج1، ص132؛ تفسیر صافی، ج5، ص219 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص406.
3- (3) . کافی، ج1، ص129؛ ارشاد القلوب، ج2، ص309؛ بحارالانوار، ج30، ص69 و ج55، ص9 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص405.
4- (4) . کافی، ج1، ص130؛ بحارالانوار، ج55، ص14 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص405.

است (1) که این حاملان عرش از نظر مقام از آنان برترند.

4. در برخی احادیث آمده است که: حاملان عرش الهی، چهار نفر از اولین (یعنی نوح، ابراهیم، موسی و عیسی علیهم السلام ) و چهار نفر از آخرین (یعنی محمد صلی الله علیه و آله ، علی، حسن و حسین علیهم السلام ) هستند (2) و معنای حامل عرش بودن، حامل علم بودن است. (3)

« مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِی، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَینِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَاتِمٍ، عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یقُولُ: قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی: (الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ) یعْنِی مُحَمَّداً وَعَلِیاً وَالْحَسَنَ وَالْحُسَینَ وَإِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَ مُوسَی وَ عِیسَی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِمْ أَجْمَعِینَ » . (4)

تحلیل

اینگونه احادیث تفسیر آیه فوق به شمار می آید که حاملان عرش الهی را توضیح می دهد و نام آن ها را از پیامبران گذشته و امت اسلام مشخص می کند.

یعنی بعد از پیامبران پیشین، پیامبر اسلام و امام علی علیه السلام و امام حسن و امام حسین علیهماالسلام حاملان علم و قدرت الهی هستند که تخت تدبیر هستی در هر عصری بر دوش آن هاست. آنان هستند که واسطه ابلاغ علوم الهی به مردم بودند.

پیام

اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام حامل عرش الهی (علم الهی) است.

سی و هشتم: سوره جن

90- آزمایش افراد با شهادت امام حسین علیه السلام

جن/ 16 و 17. (وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذاباً صَعَداً) ؛ «و این که اگر (بر فرض) بر راه (راست) پایداری کنند،

ص:367


1- (1) . ظاهر آیه با احتمال اول سازگارتر است چون قبل از آن سخن از فرشتگان آمده است.
2- (2) . تفسیر مجمع البیان، ج10، ص520 و بحارالانوار، ج7، ص82 و ج55، ص4.
3- (3) . بحارالانوار، ج55، ص27 و تفسیر صافی، ج5، ص219.
4- (4) . تأویل الآیات، ج2، ص716، ح7؛ البحار، ج24، ص90، ح8 و البرهان، ج4، ص91، ح6 و ص377، ح4.

حتماً با آب فراوان سیرابشان می کنیم، تا در آن (مورد) آنان را بیازماییم؛ و هر کس از یاد پروردگارش روی گرداند، او را به عذاب فزاینده (مشقت بار) وارد می کنیم!».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. این آیات ممکن است دنباله سخنان مؤمنان جن با قوم خویش و یا سخنانی از جانب خدا باشد که لابه لای سخنان جنیان بیان شده است؛ احتمال اول با ظاهر و سیاق آیات تناسب بیش تری دارد ولی در نتیجه مطلب تأثیری ندارد؛ چون بیان قانون آزمایش است که در مورد جن و انسان اجرا می گردد.

2. در این آیات به رابطه امور معنوی با فزونی رزق و نعمت اشاره شده است؛ یعنی استقامت بر راه ایمان، نه تنها موجب برکات معنوی می گردد و انسان را به سعادت و کمال می رساند، بلکه موجب نزول باران رحمت و آب فراوان و در نتیجه فزونی نعمت و آبادانی زمین و رفاه افراد می گردد. (1)

3. در این آیات بر «استقامت بر ایمان و راه راست» تأکید شده است؛ یعنی گام نهادن به راه راستِ ایمان، اگر زودگذر باشد، چنین نعمت هایی را به دنبال ندارد، بلکه استقامت و ایستادگی در راه راست و ایمان است که موجب نزول برکات می شود.

4. در این آیات به آزمایش افراد به وسیله فراوانی آب و نعمت اشاره شده است. آری؛ آزمایش افراد گاهی با مصیبت ها و از دست دادن نعمت است و گاهی با افزایش نعمت.

5. برخی افراد در برابر نعمت های الهی سپاس گزارند و در آزمایش خویش موفق می شوند، ولی برخی دیگر در اثر نعمت فراوان گرفتار غرور و سرکشی می شوند و از یاد خدا غافل می گردند، که فرجام آنان عذاب روزافزون مشقت بار خواهد بود.

6. در این آیات به رابطه دوری افراد از یاد خدا با عذاب مشقت بار روزافزون اشاره شده است. (2)

آری؛ کسی اگر از یاد خدا روی برتابد و قدر نعمت را نداند، گرفتار عذاب روزافزون

ص:368


1- (1) . مشابه این آیه در سوره نوح، آیه 12 است.
2- (2) . آیه 124 سوره طه نیز مشابه این آیه است.

می شود. (1)

7. در برخی احادیث از امام باقر علیه السلام حکایت شده که مقصود آیه آزمایش افراد (انسان یا جنیان) به وسیله شهادت امام حسین علیه السلام است.

« حدثنا أبوالقاسم العلوی قال: حدثنا فرات، معنعنا عن جعفر بن محمد عن أبیه علیه السلام فی قول الله عزّ ذکره: (فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً) 2 الذین أقروا بولایتنا فأولئک تحرَّوا رشدا (وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ) قتل الحسین علیه السلام (وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذاباً صَعَداً) » . (2)

تحلیل

آیه فوق به یک قانون کلی الهی در مورد آزمایش افراد اشاره می کند و در این روایت به یکی از مصادیق آزمایش الهی اشاره شده است که افراد به وسیله شهادت امام حسین علیه السلام آزمایش شدند.

آری، مؤمنان به ولایت در جریان کربلا آزمایش شدند که آیا به یاری امام حسین علیه السلام می روند و تا پای جان می ایستند و با شهادت راهی بهشت می شوند یا کوتاهی و غفلت می کنند و از آن روی بر می گردانند و گرفتار عذاب می شوند. نهضت عاشورا نه تنها در آن عصر مایه آزمایش دوست و دشمن بود که امروز همه مایه آزمایش افراد است. و هنوز هم خط سرخ حسینی افراد را به دو گروه حسینی و یزیدی تقسیم می کند.

پیام

نهضت عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام مایه آزمایش شماست (پس مراقب باشید که در کدام جبهه ایستاده اید).

سی و نهم: سوره انسان (دهر)

اشاره

ص:369


1- (1) . «صعد» در اصل به معنای بالا رفتن است و چون بالا رفتن از گردنه ها موجب مشقت است، به عذاب مشقت بار نیز صعد گفته شده و بعید نیست که در این جا اشاره به عذاب روزافزون مشقت بار باشد.
2- (3) . الفرات، ج1، ص511، ح667.
91- ایثار خانوادگی و پاداش های آن

انسان/ 5 - 22. (إِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجِیراً یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً إِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً فَوَقاهُمُ اللّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِیراً مُتَّکِئِینَ فِیها عَلَی الْأَرائِکِ لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً وَ دانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِیلاً وَ یُطافُ عَلَیْهِمْ بِآنِیَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَکْوابٍ کانَتْ قَوارِیرَا قَوارِیرَا مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوها تَقْدِیراً وَ یُسْقَوْنَ فِیها کَأْساً کانَ مِزاجُها زَنْجَبِیلاً عَیْناً فِیها تُسَمّی سَلْسَبِیلاً وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیماً وَ مُلْکاً کَبِیراً عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً) ؛ «در حقیقت، نیکوکاران از جامی (از شراب) می نوشند که آن با (عطرخوش) کافور آمیخته است؛ (همان) چشمه ای که بندگان خدا از آن می نوشند و (از هر کجا بخواهند) آن را کاملاً می شکافند (و روان می کنند). به نذر وفا می کنند و از روزی که بدی آن گسترده است می ترسند، و غذا را، در حالی که دوستش دارند، به بینوا و یتیم و اسیر می خورانند. (در حالی که می گویند: ما) شما را فقط به خاطر ذات خدا غذا می دهیم، [و] هیچ پاداشی و سپاس گزاری ای از شما نمی خواهیم. در حقیقت، ما از (عذاب) پروردگارمان می ترسیم، از روزی که بسیار ترش روی [و] سخت است. پس خدا آنان را از بدی آن روز نگاه می دارد و آنان را با شادابی و شادمانی می پذیرد، و به خاطر شکیبایی شان، بهشت و (لباس های) حریر به آنان پاداش می دهد در حالی که در آن (بهشت) بر تخت ها تکیه زده اند، [و] در آن جا هیچ (گرمای سوزان) خورشید و سرمای شدید نمی بینند؛ و سایه های (درختان) آن به آنان نزدیک است و میوه هایش برای چیدن کاملاً فروتن شده است؛ و ظرف هایی از نقره و سبوهایی که بلورین است برگردشان چرخانده می شود؛ بلورهای نقره ای که به طور کامل اندازه آن ها را معین کرده اند؛ و در آن جا از جامی سیراب می شوند که (شراب) آن با زنجبیل آمیخته است؛ (همان)

ص:370

چشمه ساری که در آن جا سلسبیل نامیده می شود؛ و نوجوانانی ماندگار برگرد آنان می چرخند، هنگامی که آنان را می بینی می پنداری آنان مرواریدی پراکنده اند. و هنگامی که آن جا (بهشت) را ببینی، نعمت فراوان و فرمان رواییِ بزرگی می بینی! بر فرازشان لباس های سبز حریر نازک و حریر ضخیم است و با دست بندهایی از نقره آراسته می شوند و پروردگارشان شراب پاک و پاک کننده به آنان می نوشاند. در حقیقت، این پاداشی برای شماست و تلاشتان سپاس گزاری خواهد شد».

شأن نزول

حکایت شده که امام حسن و امام حسین علیهماالسلام بیمار شدند و پیامبر صلی الله علیه و آله سفارش کردند که علی علیه السلام نذری برای شفای آنان بنماید و امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام و فضّه خادم آنان (و طبق برخی احادیث حسن و حسین علیهماالسلام ) نذر کردند که پس از شفا سه روز روزه بگیرند.

پس از شفای آن دو عزیز، همه خانواده روزه گرفتند و امام علی علیه السلام مقداری جو قرض کردند و نان پختند، ولی در هنگام افطار نیازمندی بر در خانه آمد و غذا خواست و آنان ثلث غذای خود را به او دادند، سپس یتیمی آمد و ثلث دیگر را به او دادند و بعد از آن اسیری آمد و ثلث آخر غذای خود را به او دادند. پیامبر علیه السلام از این جریان مطلع شدند و به خانه فاطمه علیهاالسلام آمدند و در این هنگام سوره انسان (یا هجده آیه آن) نازل شد (1).

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. واژه «اَبرار» جمع «بَر» در اصل به معنای گستردگی است و از آن جا که نیکوکاران نتایج اعمالشان گسترده است، به آنان ابرار می گویند (2).

2. «کافور» به معنای گیاه خوش بو و بوی خوش و نیز به معنای کافورِ مشهور است که بوی تندی دارد و برای ضد عفونی به کار می رود و در سفیدی و خنکی ضرب المثل است.

آری؛ شراب بهشتی بوی خوشی دارد و یا سفید و خنک است.

ص:371


1- (1) . ر.ک: اسباب النزول واحدی، ص471؛ تفسیر صافی، ج5، ص261-262؛ الغدیر، ج3، ص107-111 و احقاق الحق، ج3، ص157-171 این حدیث را از بیش از سی نفر از علمای اهل سنت حکایت کرده، و در کتاب های تفسیر و حدیث شیعه نیز مکرر آمده است. البته در برخی احادیث آمده است که تمام غذای خود را به فقیر، یتیم و اسیر دادند.
2- (2) . بِر» به معنای نیکوکاری همراه با توجه است (تفسیر نمونه، ج25، ص349).

3. در این آیات به چند نعمت و پاداش نیکان اشاره شده است:

الف) شراب خوش بوی بهشتی، که از چشمه هایی بیرون می آید؛

ب) امنیت، از شرّ عذاب های رستاخیز؛

ج) استقبال از آنان با شادمانی و سرور؛

د) خود بهشت که پاداش صبرنیکان است؛

ه-) (لباس ها و فرش های) حریر.

4. در این آیات چند ویژگی نیکان برشمرده شده است:

الف) آنان افرادی متعهدند و به نذر خود عمل می کنند.

ب) از عذاب سخت رستاخیز هراسناک اند.

ج) ایثارگری و امداد رسانی می کنند و به نیازمندان، کودکان بی سرپرست و اسیران غذا می دهند، در حالی که خود نیازمند آن غذا هستند.

د) در کارشان اخلاص دارند و برای خدا امدادرسانی می کنند و انتظار پاداش و تشکر از کسی ندارند.

ه-) شکیبا هستند و در راه انجام تعهدات و امدادرسانی صبورند و مشکلات را تحمّل می کنند.

5. ابرار و بندگان خاص خدا در بهشت از چشمه ای استفاده می کنند که در اختیار آنهاست و هر کجا بخواهند آن را می شکافند و جاری می سازند.

از امام باقر علیه السلام روایت شده که آن چشمه در خانه پیامبر صلی الله علیه و آله است و از آن جا به خانه سایر پیامبران و مؤمنان جاری می شود (1)؛ همان طور که در دنیا مردم از چشمه علم و رحمت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله استفاده می کردند، در آخرت نیز این امر تجسّم می یابد و شراب بهشتی از خانه آن حضرت به خانه دیگران سرازیر می شود.

6. وفای به نذر برای همگان واجب و تخلّف از آن حرام است و کفّاره دارد؛ اما کسانی که از روز رستاخیز و عذاب سخت آن می هراسند، تعهد بیش تری به انجام نذر خود دارند.

ص:372


1- (1) . امالی صدوق، ص260؛ بحارالانوار، ج35، ص240 و 247؛ کشف الغمة، ج1، ص303 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص477.

7. در این آیات مسأله وفای به نذر و ترس از رستاخیز و غذا دادن به نیازمندان به صورت فعل مضارع آمده است؛ یعنی روش نیکان این گونه است و این اعمال و حالت در آن ها مستمر است و فقط یک بار اتفاق نمی افتد.

8. نیکان با این که خودشان میل به غذا دارند آن را به دیگران می بخشند (1). این همان ایثار ومقدم داشتن دیگران بر خویشتن است که مرتبه عالی نیکوکاری است (2).

9. مقصود از «اسیر» در آیه فوق مشرکان و کافرانی هستند که در مدینه به دست مسلمانان اسیر شده بودند، یا بردگانی که اسیر مالک خود بودند و یا زندانیان؛ هرچند احتمال اول مناسب تر است. البته در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله محل خاصی برای نگه داری اسیران نبود و آنان را بین مسلمانان تقسیم می کردند تا از آنان مراقب کنند و چنانچه کسی توانایی غذا دادن به اسیران را نداشت اسیران از دیگران غذا می طلبیدند. (3)

10. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در مورد اسیران سفارش می کردند، به طوری که مردم در اثر سفارش های آن حضرت، غذای خود را به اسیر می دادند و او را برخود مقدم می شمردند (4).

11. از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده: هرکس به سه مسلمان غذا دهد، خدا او را از سر بوستان بهشتی در ملکوت آسمان ها غذا خواهد داد (5).

هم چنین از آن حضرت روایت شده: بنده ای که شب سیر بخوابد در حالی که برادر - یا همسایه - مسلمانش گرسنه باشد، به من ایمان نیاورده است (6).

12. در این آیات به اخلاص نیکان در امداد رسانی و غذا دادن به دیگران اشاره شده است، آنان فقط برای ذات خدا غذا می دهند (7) و هیچ پاداش و تشکری از مردم نمی طلبند.

ص:373


1- (1) . ضمیر «حبّه» به طعام بر می گردد ولی برخی احتمال داده اند به «اللَّه» برگردد؛ لکن با توجه به آیه بعد معنای اول صحیح تر است (تفسیر نمونه، ج25، ص353).
2- (2) . (لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ) (آل عمران/ 92).
3- (3) . تفسیر نمونه، همان.
4- (4) . کامل ابن اثیر، ج2، ص131.
5- (5) . کافی، ج2، ص200، ح3؛ ارشاد القلوب، ج1، ص147؛ بحارالانوار، ج71، ص371 و وسائل الشیعه، ج24، ص304.
6- (6) . امالی شیخ طوسی، ص598؛ اعلام الدین، ص216؛ ارشادالقلوب، ج1، ص146؛ بحارالانوار، ج71، ص369 و وسائل الشیعه، ج24، ص327.
7- (7) . مقصود از «وجه اللَّه» ذات خداست و گرنه خدا صورت ندارد.

اعمالی که با انگیزه غیر الهی و برای ریاکاری و طلب تشکر از مردم انجام شود ارزش معنوی ندارد و ارزش عمل به نیت انسان بستگی دارد.

13. در این آیات از روز رستاخیز با عنوان «روز عبوس و شدید» یاد شده است. عبوس از صفات انسان است ولی به خاطر نشان دادن حوادث سخت و عذاب هولناک رستاخیز از آن با عنوان عبوس یاد شده است.

14. نیکان از شر روز رستاخیز و عذاب پروردگار می ترسند ولی خدا نه تنها آنان را از شرّ آن روز حفظ می کند بلکه در رستاخیز با شادی و خرّمی از آنان استقبال می شود و داخل بهشت می شوند و از نعمت های آن استفاده می کنند. این پاداش ها به خاطر آن است که نیکان در برابر مشکلات صبورند و به نذر خود وفا می کنند و به دیگران امداد می رسانند.

15. در این آیات از غذا دادن به سه گروه فقرا، یتیمان و اسیران یاد شده است، ولی ممکن است این موارد از باب مثال باشد؛ چون هر نوع امداد رسانی به نیازمندان جامعه مطلوب است و نزد خدا پاداش دارد، که شامل غذا و لباس و نوشیدنی به همه اقشار نیازمند می شود.

16. در این آیات نعمت های بهشتی متنوعی برای نیکان برشمرده شده است:

الف) لباس های فاخر بهشتی که از جنس حریر و دیبا همراه با دستبندهای زینتی از نقره است.

ب) نوشیدنی های گوارا که با زنجبیل آمیخته شده و از چشمه سلسبیل به دست آمده است و نیز شرابی پاک که خدا به نیکان می نوشاند.

ج) ظرف های زیبای بهشتی از جنس نقره و قدح های بلورین که زیبایی خاصی به مجالس بهشتیان می بخشد.

د) خدمت گزاران نوجوان که گرداگرد بهشتیان می چرخند و غذا و نوشیدنی های آنان را تأمین می کنند تا هیچ گونه زحمتی برای نیکان در بهشت نباشد.

ه-) محیطی آرام و لذت بخش که نه آفتاب سوزان دارد و نه سرمای گزنده، بلکه زیر سایه درختان پرمیوه است که میوه هایش در دست رس اند و بهشتیان برتخت هایی تکیه زده و از این نعمت ها استفاده می کنند.

این ها پاداش تلاش ها و نیکوکاری نیکان در دنیاست.

ص:374

17. اصول و نظام حاکم بر زندگی دنیایی با اصول و نظام حاکم بر آخرت متفاوت است و نعمت هایی که در این آیات از آن ها یاد شده تنها اشاراتی پرمعنا به مواهب بهشتی اند، و گرنه حقایق نعمت های بهشتی بالاتر از چیزهایی است که ما شنیده یا دیده ایم. (1)

یعنی «نعمت های بهشتی در دنیا همانندی ندارند ولی خدا با نام هایی که برای ما شناخته شده اند از آن ها نام می برد؛ مثلاً از شراب طهوری نام می برد که با زنجبیل ممزوج است. زنجبیل ماده معطری است که مردم به آن علاقه داشتند.» (2)

18. در این آیات بیان شده که ظرف های بلورین بهشتی از نقره ساخته شده اند، در حالی که در دنیا ظرف های بلورین را از نقره نمی سازند؛ از این تعبیرات استفاده می شود که ظرف ها و جام های بهشتی هم شفافیت بلور را دارند و هم درخشندگی و زیبایی نقره را، به طوری که نوشابه های آن کاملاً نمایان است؛ نقره های بهشت هم چون شیشه و بلور دنیاست. (3)

19. برخی مفسران بیان کرده اند که مردم عرب دو نوع شراب داشته اند: شرابی که با زنجبیل مخلوط می شد و تندی مخصوصی داشت و نشاطآور بود و شرابی که با کافور آمیخته می شد و سست کننده و آرام بخش بود و قرآن از هردو قسم یاد کرده است، اما میان شراب مست کننده و زیان آور دنیوی با شراب طهور و بدون ضرر آخرت تفاوت بسیار است.

20. «سَلسَبیل» به معنای روان، یا حرکت پی درپی یا گواراست و آن نوشیدنی لذیذی است که به راحتی در گلوجاری می شود و گواراست و نام چشمه ای در بهشت است که شراب بهشتیان از آن تأمین می شود.

21. عبارت «در بهشت نعمت و مُلکی بزرگ است»، اشاره به زوال ناپذیری یا کثرت یا گستردگی قلمرو و تحقّق آرزوها و خدمت گزاری فرشتگان در بهشت است.

البته مانعی ندارد که اشاره به همه این معانی باشد.

ص:375


1- (1) . تفسیر نمونه، ج25، ص365.
2- (2) . مطلب اخیر از ابن عباس حکایت شده است (تفسیر مجمع البیان، ج10، ص622 و بحارالانوار، ج8، ص111).
3- (3) . جمله اخیر از امام صادق علیه السلام حکایت شده است (تفسیر مجمع البیان، ج10، ص621 و بحارالانوار، ج8، ص111).

22. لباس های بهشتیان از حریر نازک سبز و حریر ضخیم یعنی دیباست. حریر پارچه ای ابریشمی و بسیار نرم و لطیف است. آری؛ مؤمنانی که در دنیا معمولاً از نعمت های مادی محروم بودند، در آخرت از بهترین نعمت ها بهره مند می شوند.

23. انتخاب رنگ سبز برای لباس بهشتیان به خاطر آن است که نشاطآور و به رنگ طبیعت است.

24. یک نعمت بزرگ الهی و لطف خاص خدا به نیکان بهشتی نوشاندن شراب طهور به آنان است؛ در آن جا پروردگار ساقی است وبه نیکان شراب می نوشاند شرابی که پاک و پاک کننده است نه تلخ و زیان آور؛ (1) شرابی که روح و جسم را از آلودگی ها پاک می کند و نورانیت و نشاط می آورد.

25. از امام صادق علیه السلام روایت شده که (شراب طهور موجب می شود که نیکان بهشتی) «از هر چیزی که غیر از خداست پاک شوند.» (2)

26. از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که این شراب موجب می شود که حَسَد از دل های نیکان پاک شود. (3)

27. یکی دیگر از مواهب بزرگ الهی در مورد نیکان آن است که خدا از آنان تشکر می کند و نعمت های بهشتی را پاداش آنان قرار می هد.

آری؛ این لطف خاص خداست که به خاطر تلاش های نیکان از آنان سپاس گزاری می کند، و گرنه همه نعمت ها و توفیق های بندگان از خداست.

28. این آیات در مورد امام علی علیه السلام و خانواده نیکوکار ایشان فرود آمده است، ولی عمومیت دارد و خانواده امام علی علیه السلام سرآغاز نزول و مصداق کامل این آیات هستند؛ و همان طور که در برخی از احادیث شأن نزول آمده است (4) که هر مؤمن دیگری که راه آنان را ادامه دهد، مشمول همین پاداش ها خواهد بود.

ص:376


1- (1) . طهور به معنای پاک و پاک کننده است.
2- (2) . تفسیر مجمع البیان، ج10، ص623 و بحارالانوار، ج8، ص113.
3- (3) . کافی، ج8، ص95 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص485.
4- (4) . بحارالانوار، ج35، ص243 و تفسیر صافی، ج5، ص262.

تحلیل

هر چند که در آیات فوق نامی از کسی برده نشده است، لیکن سیاق آیات نشان می دهد که از افراد خاصی صحبت می شود که در موقعیت خاصی به یتیم و مسکین و اسیر کمک کرده و در این مورد سخن گفته اند که ما برای خدا این کار را کردیم و... بنابراین روایت فوق که شأن نزول آیه را بیان کرده نوعی تفسیر آیه به شمار می آید که در توضیح آیه نام افراد را مشخص می سازد.

پیام ها

1- همچون اهل بیت علیهم السلام (از جمله امام حسین علیه السلام ) با اخلاص بخشش کنید. و منتظر پاداش و تشکر نباشید.

2- همچون اهل بیت علیهم السلام (از جمله امام حسین علیه السلام ) به بینوایان، اسیران و بردگان جامعه رسیدگی کنید.

3- همچون اهل بیت علیهم السلام (از جمله امام حسین علیه السلام ) به نذرهای خویش وفا کنید.

چهلم: سوره نازعات

92- صحنه لرزاننده در رجعت

نازعات/ 1-9. (وَ النّازِعاتِ غَرْقاً وَ النّاشِطاتِ نَشْطاً وَ السّابِحاتِ سَبْحاً فَالسّابِقاتِ سَبْقاً فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً یَوْمَ تَرْجُفُ الرّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرّادِفَةُ قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ واجِفَةٌ أَبْصارُها خاشِعَةٌ) ؛ «سوگند به گیرندگان سخت گیر! سوگند به بازستانان نرم گیر! سوگند به شناوران تندرو! و پیشی گیرندگان پیشتاز! و تدبیر کنندگان کار [ها]! روزی که لرزاننده می لرزاند، در حالی که (لرزاننده) دنباله رو در پی آن درآید. در آن روز دل های مضطرب، دیدگانشان فروتن است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مفسران در مورد پنج آیه نخست این سوره سه تفسیر ارائه کرده اند:

الف) منظور این آیات فرشتگان الهی اند که در هنگام گرفتن جان کافران به سختی عمل می کنند؛ ولی روح مؤمنان را با نرمی و نشاط می گیرند و در اجرای فرمان الهی با سرعت عمل می کنند و بر یک دیگر پیشی می گیرند و امور جهان را تدبیر می کنند.

ص:377

ب) مقصود آیات، ستارگان آسمان اند که از افق ها کنده شده، به نرمی در فضا شناور می شوند و بریک دیگر پیشی می گیرند و (به فرمان خدا با نور و حرارت خود) امور جهان را تدبیر می کنند.

ج) منظور این آیات مجاهدان راه خدا هستند که از خانه های خود کنده می شوند و بانشاط راهی میدان نبرد می شوند و بر یک دیگر سبقت می گیرند و امور جنگ را تدبیر می کنند (1). البته مانعی ندارد که این آیات اشاره به هر سه تفسیر باشد؛ یعنی آیات مطلبی کلی را بیان می کنند که هرکدام از این ها یک مصداق آن است.

اما تفسیر اول مناسب تر است؛ چون احادیث متعددی آن را تأیید می کنند. (2)

2. خدای متعال سخنانش حق است و نیازی به سوگند ندارد ولی گاهی برای تأکید بر مطلب و یا جلب توجه به امری خاص و نشان دادن اهمیت آن، سوگند یاد می کند؛ و در این جا به فرشتگان و کارهای آنان سوگند یاد می کند تا بر وقوع رستاخیز و حتمی بودن آن تأکید کند. (3)

3. در این آیات به دو حادثه بزرگ در آستانه رستاخیز اشاره شده است:

الف) زمین لرزه ای هولناک، که اشاره به نفخ صور اول است. با دمیدن شیپور و اعلام عمومی، نظام جهان درهم می ریزد و همه موجودات می میرند.

ب) حادثه ای بزرگ که به دنبال آن می آید. در این جا اشاره به نفخ صور دوم است که با دمیدن شیپور و اعلام عمومی، همه موجودات زنده شده، رستاخیز شروع می شود. (4)

از خاک برویند در این دور خلایق کین نفخه صورست که کردست صدایی

ص:378


1- (1) . «غَرْق» در اصل به معنای اغراق و مبالغه در هر چیز، «نازعات» در اصل به معنای از جا برکندن یا کشیدن چیزی، «ناشطات» به معنای گشودن گره های آسان و انجام کارها به راحتی و «سابحات» به معنای حرکت سریع در آب و یا هواست (ر.ک: لسان العرب، تفسیر مجمع البیان، تفسیر کشاف و مجمع البحرین).
2- (2) . تفسیر نورالثقلین، ج5، ص497، ح4، 7، 8 و 12.
3- (3) . تقدیر آیه چنین است: (لتبعثن یوم القیامه...).
4- (4) . تفسیر نمونه، ج26، ص81 - 82 (البته برخی نیز این دو حادثه را زلزله زمینی و زلزله آسمانی دانسته اند). در مورد نفخ صور اول و دوم ر.ک: سوره زمر، ذیل آیه 68.

4. در رستاخیز دل های خلافکاران به شدّت می لرزد؛ چون نگران حساب و کیفرخود هستند و از این رو چشمان آن ها از شدّت ترس به زیر افتاده، فروتن گشته و از حرکت باز ایستاده است.

آری؛ کسانی که در دنیا مردم را به وحشت می انداختند، امروز ترسان و لرزان می شوند و کسانی که سرکشی می کردند، امروز از ترس فروتن می شوند.

5. در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام حکایت شده که مقصود از لرزاننده در این آیات امام حسین علیه السلام است که در هنگام رجعت سراز خاک بر می دارد و 75000 نفر صحابی دارد و امام علی علیه السلام بعد از ایشان خواهد آمد.

« مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ، عَنْ عَلِی بْنِ خَالِدٍ الْعَاقُولِی، عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ الْخَثْعَمِی، عَنْ سُلَیمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: (یَوْمَ تَرْجُفُ الرّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرّادِفَةُ) قَالَ: الرَّاجِفَةُ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی علیه السلام وَالرَّادِفَةُ، عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَأَوَّلُ مَنْ ینْفُضُ عَنْ رَأْسِهِ التُّرَابَ، الْحُسَینُ بْنُ عَلِی علیه السلام فِی خَمْسَةٍ وَسَبْعِینَ أَلْفاً وَهُوَ قَوْلُهُ تَعَالَی: (إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ) 1» . (1)

تحلیل

ظاهر آیات فوق در مورد رستاخیز است اما بر اساس روایت فوق به رجعت در آخر الزمان اشاره دارد. ممکن است این گونه احادیث به باطن آیه اشاره داشته باشد یعنی با الغای خصوصیت از آیات مصادیق لرزاننده را در رجعت بیان می کند. که با رجعت امام حسین علیه السلام لررزه بر اندام ستمگران می افتد.

مسأله رجعت از عقاید شیعه است که دلایلی از قرآن و احادیث دارد. (2) یعنی قبل از قیام گروهی از مؤمنان خالص وکافران محض دوباره زنده می شوند و در دنیا نیز به پاداش و کیفر می رسند.

ص:379


1- (2) . تأویل الآیات، ج2، ص762، ح1؛ البحار، ج53، ص106، ح134؛البرهان، ج4، ص424، ح1، و فی الفرات، ج1، ص537، ح689 بطریق آخر وفیه «خمسة وتسعین الفاً».
2- (3) . ر.ک: رجعت، خادمی شیرازی، و نیز مبحث رجعت در کتب حدیثی و تفاسیر قرآن.

پیام

امام حسین علیه السلام اولین شخصیت رجعت کننده در آخر الزمان است که با رجعت خویش لرزه بر اندام ستمگران می اندازد.

چهل و یکم: سوره تکویر

93- به کدامین گناه کشته شد؟

تکویر/ 8 - 9. (وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ) ؛ «و هنگامی که دریاها برافروخته (و پُر) شوند و هنگامی که اشخاص (گروه) گروه شوند، و هنگامی که از دختر زنده به گور شده پرسیده شود: به کدامین پیامد (گناه) کشته شد؟!».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیات زنده به گور کردن دختران یادآوری شده است که یکی از عادات زشت اعراب جاهلی بود. برخی از قبایل عرب (مثل کِنْدِه) وجود دختران را ننگ می دانستند و برای جلوگیری از فقر اقتصادی، آنان را زنده به گور می کردند (1).

قرآن کریم با این پدیده شوم برخورد کرد، و جایگاه زنان را در جامعه اسلامی تثبیت نمود و حقوق آن ها را مشخص ساخت؛ البته این عادت جاهلی، در عصر ما نیز به صورت دیگری رخ نموده است و در برخی کشورها به زنان اجازه داده می شود که سقط جنین کنند و کودک خویش را بی رحمانه، قبل از تولد بکشند.

2. در رستاخیز از «دختران (2) زنده به گور شده» پرسش می شود: «به کدامین گناه کشته شدند؟» جالب آن است که از قاتلان آن ها پرسش نمی شود، گویا قاتلان بی رحم آنها، ارزش ندارند که از آن ها پرسش شود و گواهیِ کودکان مظلوم به تنهایی کافی است.

3. در تفسیر آیه فوق از امام باقر علیه السلام روایت شده که: منظور کسانی هستند که در راه دوستی ما کشته می شوند (و از آنان پرسیده می شود به کدامین گناه کشته شدید؟). (3) البته

ص:380


1- (1) . البته گاهی نیز به خاطر این که دختران به دست دشمن نیفتند اقدام به زنده به گور کردن آن ها می کردند.
2- (2) . «مؤوده» در اصل به معنای سنگینی است، و چون دختران را درگور دفن می کنند و خاک سنگین برآنان می ریزند این تعبیر در مورد آن ها به کار رفته است.
3- (3) . تفسیر فرات کوفی، ص541 و 542؛ بحارالانوار، ج23، ص254 و تفسیر برهان، ج5، ص593.

این گونه احادیث به بطن آیه نظر دارند؛ یعنی از دختران زنده به گور شده الغای خصوصیت می شود تا آیه، شامل هر مظلومی بشود.

4. در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام حکایت شده که فرمودند این آیات در مورد امام حسین علیه السلام نازل شده است.

« أَبِی، عَنْ سَعْدٍ، عَنِ ابْنِ یزِیدَ وَابْنِ هَاشِمٍ، عَنِ ابْنِ أَبِی بصیر، عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: (وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ) قَالَ: نَزَلَتْ فِی الْحُسَینِ بْنِ عَلِی علیه السلام ». (1)

تحلیل

ظاهر آیات فوق در مورد دختران زنده به گور شده است اما روایت فوق به باطن آیه اشاره دارد. یعنی با الغاء خصوصیت از دختران توسعه معنایی در آیه داده شده تا شامل خون های به ناحق ریخته شود که از مهم ترین آن ها قتل امام حسین علیه السلام است. که در رستاخیز از ایشان پرسیده می شود: به چه گناهی کشته شد؟

البته در روایت فوق تعبیر «نزلت» آمده است که این تعبیر گاهی در مورد تطبیق آیه با مصادیق جدید به کار می رود نه نزول اصطلاحی، و در این جا نیز به همین معنای تطبیق است.

پیام ها

امام حسین علیه السلام مظلوم و بدون گناه کشته شد و این مطلب مورد بازپرسی قرار می گیرد.

چهل و دوم: سوره مطففین

94- نیکان غرق در نعمت

مطففین/ 18 - 28. (کَلاّ إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفِی عِلِّیِّینَ وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ کِتابٌ مَرْقُومٌ یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِی نَعِیمٍ عَلَی الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ تَعْرِفُ فِی وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِیمِ یُسْقَوْنَ مِنْ رَحِیقٍ مَخْتُومٍ خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فِی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنِیمٍ عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ) ؛ «هرگز چنین نیست، قطعاً، نامه (اعمال) نیکان در مراتب عالی است.

ص:381


1- (1) . کامل الزیارات، ص63، تأویل الآیات، ج2، ص767، ح10؛ البحار، ج23، ص255، ح6 و ج44، ص220، ح13 و فی الببرهان مع اختلاف، ج4، ص432، ح14.

و چه چیز تو را آگاه کرد که مراتب عالی چیست؟! (آن) نامه ای است که نوشته شده است، [و] مقربان آن را گواهی می دهند. قطعاً، نیکان در نعمتی فراوان اند؛ در حالی که بر تخت ها (تکیه زده و) می نگرند؛ در چهره هایشان شادابیِ فراوانیِ نعمت را می شناسی؛ از شراب خالص مُهر نهاده شده نوشانده می شوند. مُهر آن مُشک است؛ و در مورد این (شراب ها)، پس مشتاقان باید (بزرگوارانه بر یک دیگر پیشی گیرند و) اشتیاق ورزند. و آمیزه اش از شراب برتر (چشمه بهشتی) است، چشمه ساری که مقربان از آن می نوشند».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. یکی از روش های تربیتی قرآن آن است که سرنوشت نیکان و بدان را در برابر هم دیگر به تصویر می کشد تا مخاطبان بتوانند راه خود را آگاهانه انتخاب کنند. در این آیات سرنوشت نیکان و نعمت های بهشتی آنان بیان شده است و در آیات دیگر سرنوشت خلاف کاران تکذیب گر و کیفرهای آنان بیان شده بود.

2. «عِلّیین» به معنای مکان های بالا یا اشخاص بالانشین است و در این جا به برترین مکان های بهشت تفسیر شده است.

در مورد «علّیین» و «کتاب رقم زده شده نیکان»، دو تفسیر ارائه شده است:

الف) مقصود نامه اعمال نیکان است که همه کارهای آنان در آن ثبت است و این دیوانی بلندمرتبه است که در بهشت قرار دارد.

ب) منظور سرنوشت نهایی نیکان است که به سوی درجات عالی بهشت رقم زده شده است؛ البته مانعی ندارد که آیه فوق به هردو تفسیر اشاره داشته باشد (1) چون نامه اعمال نیکان عامل صعود آنان به درجات عالی بهشت است.

3. نامه اعمال نیکان را مقرّبان درگاه الهی مشاهده می کنند و بر آن گواهی می دهند. مقرّبان، همان فرشتگان ناظر اعمال یا گروهی برگزیده از مؤمنان هستند که مقامی بس والا دارند. در برخی آیات قرآن نیز اشاره شده که هر امتی گواهی دارد و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ، گواه بر آنهاست (2).

ص:382


1- (1) . تفسیر نمونه، ج26، ص270 - 272.
2- (2) . ر.ک: نحل/ 89.

4. در این آیات، برای نیکان پاداش های متعددی برشمرده شده است:

الف) در نعمت های فراوان بهشتی هستند، نعمت های بزرگ و فراوان مادی و معنوی که نمی توان آن ها را وصف کرد (1).

ب) بر تخت ها و ارگ های زیبای بهشتی تکیه می زنند (2) و به مناظر زیبا می نگرند و لذت می برند.

ج) چهره های شاداب دارند و از نعمت های الهی مسرورند.

د) از شراب زلال مهرزده و دست نخورده می نوشند؛ شرابی که پاک و پاک کننده است و هم چون شراب های زیان آور، بدبو و دست خورده دنیا نیست؛ شرابی که دربسته است، ولی در آن را با ماده مُشک خوش بو بسته اند که هرگاه دست بر مُهرش می نهند، بوی عطر مشک فضا را پر می کند؛ همان شرابی که تسنیم ممزوج است.

آن شراب حق، ختامش مشکِ ناب باده، را ختمش بود، گند و عذاب

5. در این آیات چند ویژگی برای شراب های بهشتی نیکان بیان شده است:

الف) شرابی زلال و خالص است، که آلودگی و ناخالصی در آن نیست.

ب) در ظرف های در بسته و دست نخورده است، که این نشانه احترام به میهمان است.

ج) درِ ظرف های شراب بهشتی را با ماده ای پوشانده اند که بوی مُشک می دهد و هرگاه درِ آن را باز کنند، بوی آن فضا را عطر آگین می کند.

د) این شراب با برترین نوع شراب بهشتی، یعنی تسنیم مخلوط شده است و طعم آن را می دهد.

همه این ها برای نیکان است.

ه-) در بهشت به نیکان از این شراب می نوشانند؛ یعنی آنان برای نوشیدن شراب زحمت نمی کشند و با کمال احترام از آنان پذیرایی می شود.

ص:383


1- (1) . «نعیم» به معنای نعمت های فراوان است و نکره بودن آن برعظمت آن نعمت ها دلالت دارد (تفسیر نمونه، ج26، ص273).
2- (2) . «اَرائک» در اصل به معنای تخت های زیباست که برخی اصل آن را فارسی، و از کلمه «ارگ» (کاخ سلطنتی) و یا از کلمه «اَراک» (تخت سلطتنی یا پایتخت) و برخی اصل آن را عربی و از ریشه اراک (درختی که از چوب آن سایبان درست می کنند) دانسته اند (ر.ک: لغت نامه دهخدا، المفردات فی غریب القرآن، و برهان قاطع).

6. «تسنیم» به معنای چشمه ای است که از بالا به پایین فرو می ریزد و طعم خاصی دارد که مخصوص مقرّبان درگاه الهی است.

در بهشت شراب های مختلفی است: برخی در نهرها جاری است، (1) برخی در ظرف های دربسته است، و برخی از طبقات بالای بهشت فرو می ریزد، که از همه عالی تر است و نشئه روحانی غیر قابل وصفی دارد؛ البته همه این تعبیرات اشاره به حقایق برتر بهشتی و شبحی از آنهاست.

7. مقرّبان درگاه الهی در بهشت از چشمه ای می نوشند که تسنیم از آن جاری است.

از این آیات استفاده می شود که مقام مقرّبان از مقام نیکان برتر است؛ نیکان کسانی هستند که روحی بلند و وسیع و همّتی بلند در اعتقاد و عمل دارند؛ ولی مقرّبان کسانی هستند که در پیشگاه الهی مقامی خاص دارند.

8 . از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است: هر کس شراب دنیوی را برای خدا ترک کند، خدا از شراب زلال دست نخورده بهشتی او را سیراب می کند. (2)

و از امام سجاد علیه السلام روایت شده: هر کس مؤمن تشنه ای را سیراب کند، خدا او را از شراب زلال دست نخورده بهشتی سیراب می کند. (3) و نیز در مورد کسی که در روز گرم تابستان روزه بگیرد همین پاداش ذکر شده است. (4)

9. نعمت های بهشتی نیکان آن قدر ارزشمند است که باید انسان ها برای رسیدن به این نعمت ها مسابقه دهند و بزرگوارانه و در رقابتی سالم، برای رسیدن به آن مقام تلاش کنند و این جز در سایه نیکوکاری به دست نمی آید. (5)

ص:384


1- (1) . ر.ک: محمد/ 15.
2- (2) . کافی، ج6، ص430؛ من لایحضره الفقیه، ج4، ص352؛ بحارالانوار، ج24، ص6 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص534.
3- (3) . کتاب المؤمن، ص64؛امالی شیخ صدوق، ص283؛ امالی شیخ طوسی، ص182؛ کافی، ج2، ص199 و تفسیر مجمع البیان، ج10، ص693.
4- (4) . کافی، ج4، ص64 و 65؛ فضائل الاشهر، ص120؛ تفسیر نورالثقلین، ج5، ص534 و تفسیر مجمع البیان، ج10، ص693.
5- (5) . «تنافس» در اصل به معنای خواستن چیز ارزشمند، و مسابقه دادن برای به دست آوردن آن است؛ البته مسابقه ای بزرگوارانه، به طوری که موجب زیان رساندن به دیگران نشود (المفردات فی غریب القرآن؛ مجمع البحرین و تفسیر مجمع البیان).

10. از امام حسن علیه السلام روایت شده: به خدا سوگند هر جا در قرآن از نیکان یاد شده است، جز علی و فاطمه و من و حسین علیه السلام اراده نشده است (1).

«الشِّیرَازِی فِی کِتَابِهِ بِالْإِسْنَادِ: عَنِ الْهُذَیلِ، عَنْ مُقَاتِلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِیةِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی علیه السلام قَالَ: کُلُّ مَا فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ (إِنَّ الْأَبْرارَ) فَوَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهِ إِلَّا عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَفَاطِمَةَ وَأَنَا وَالْحُسَینَ لِأَنَّا نَحْنُ أَبْرَارٌ بِآبَائِنَا وَأُمَّهَاتِنَا وَقُلُوبُنَا عَلَتْ بِالطَّاعَاتِ وَالْبِرِّ وَتَبَرَّأَتْ مِنَ الدُّنْیا وَحُبِّهَا وَأَطَعْنَا اللَّهَ فِی جَمِیعِ فَرَائِضِهِ وَآمَنَّا بِوَحْدَانِیتِهِ وَصَدَّقْنَا بِرَسُولِهِ». (2)

تحلیل

این گونه احادیث، مصداق های کامل و روشن ابرار و نیکان را بیان می کنند و این مانع عمومیت و شمول آیات نمی شود. بنابراین دلالت روایت از باب جری و تطبیق است.

پیام ها

1- اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام از نیکان امت هستند که در رستاخیز غرق در نعمت می شوند.

2- اگر می خواهید حسینی باشید راه نیکان بپویید.

چهل و سوم: سوره فجر

95- امام حسین علیه السلام نفس آرام راضی و مرضی

فجر/ 27-30. (یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ اِرْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی) ؛ «ای جان آرام یافته! به سوی پروردگارت بازگرد، در حالی که (تو از او) خشنودی [و] مورد رضایت (او) هستی؛ پس در (سلک) بندگان (ویژه) من در آی، و در بهشت (ویژه) من وارد شو».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. این آیات دارای تعبیرات جالب، دل انگیز و روح پرور و نشان دهنده لطف ویژه خدا نسبت به بندگان خاص خویش است؛ خدا آنان را به طور مستقیم به مهمانی خویش دعوت می کند و رضایت خود را از آنان اعلام می دارد.

ص:385


1- (1) . مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص2؛بحارالانوار، ج24، ص3 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص533.
2- (2) . المناقب، ج4، ص2.

2. در این آیات ویژگی های بندگان خاص خدا را برشمرده است که عبارت اند از:

الف) آنان دارای نفس مطمئن و جان آرامی هستند؛

ب) به سوی خدا باز می گردند و به ثواب و رحمت الهی می رسند؛

ج) در سلک بندگانِ خاص، مورد لطف قرار می گیرند؛

د) در بهشت الهی وارد می شوند؛

ه- ) از پاداش ها و الطاف الهی راضی اند؛

و) اعمال و عقاید آنان مورد رضایت و پسند خداست.

3. نفس انسان همان روح آدمی است که می تواند حالات و مراتب مختلفی داشته باشد که در این آیات به سه حالت آن اشاره شده است:

الف) نفس «مطمئنه»: یعنی روحی که در پرتو ایمان و یاد خدا آرامش یافته و به مرحله اطمینان رسیده است و به وعده های الهی اطمینان دارد و دربرابر طوفان حوادث اضطراب ندارد.

ب) نفس «راضیه»: یعنی از خدا راضی و خشنود است؛ چون می بیند که به تمام وعده هایش عمل کرد و پاداش ها و نعمت های زیادتری به او ارزانی داشت؛ بندگان خاص خدا به مقام تسلیم و رضا رسیده اند و هرچه را دوست بخواهد می پسندند.

ج) نفس «مرضیه»: یعنی خدا از کردار و عقاید این شخص راضی و خشنود است و او را می پسندد. البته در آیات دیگر قرآن از نفس «اماره»، «لوّامه»، «ملهمه» و «تسویه شده» نیز یاد شده است (1).

4. مقصود از بازگشت به سوی خدا، بازگشت در هنگام مرگ یا بازگشت در رستاخیز یا هر دو است که انسان به سوی ثواب و رحمت الهی بازمی گردد.

5. خشنودی انسان از خدا و خشنودی خدا از انسان در حقیقت علت های سعادتمندی انسان و وارد شدن او در سلک بندگان خاص و بهشت الهی اند.

6. از امام صادق علیه السلام روایت شده: هنگام مرگ مؤمن، فرشته مرگ او را دل داری می دهد که من نسبت به تو مهربانم، چشمهایت را بگشای! و او پیامبر صلی الله علیه و آله ، امام علی علیه السلام ،

ص:386


1- (1) . ر.ک: قیامت/ 1؛ شمس/ 7 - 8 و یوسف/ 53.

فاطمه علیهاالسلام و امامان دیگر علیهم السلام را می بیند و فرشته می گوید: این ها دوستان تو هستند و ناگهان گوینده ای از سوی پروردگار ندا می دهد: ای جان آرام یافته که به محمد و اهل بیت او اطمینان داشتی، بازگرد به سوی پروردگارت، در حالی که تو به ولایت او راضی هستی و او با ثوابش از تو خشنود است؛ داخل بندگان من یعنی محمد صلی الله علیه و آله و اهل بیت او شو و در بهشتم درآی! (1)

هر کجا تو با منی من دل خوشم وربود در قعر گوری منزلم

خوش تر از هر دو جهان آن جا بود که مرا با تو سَر و سودا بود

7. از امام صادق علیه السلام روایت شده: این سوره، سوره حسین علیه السلام است و هر کس آن را بخواند در قیامت در درجه او در بهشت خواهد بود (2). و نیز روایت شده که مخاطب «ای جان آرام» در این آیات، امام حسین علیه السلام است (3).

الف) «جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَی، عَنِ ابْنِ الْبَطَائِنِی، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِهِ: (یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ اِرْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی) یعْنِی: الْحُسَینَ بْنَ عَلِی علیه السلام » (4).

ب) «رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ صَنْدَلٍ عَنْ دَارِمِ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ: قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ علیه السلام : اقْرَؤُا سُورَةَ الْفَجْرِ فِی فَرَائِضِکُمْ وَنَوَافِلِکُمْ فَإِنَّهَا سُورَةُ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی علیه السلام وَارْغَبُوا فِیهَا رَحِمَکُمُ اللَّهُ تَعَالَی. فَقَالَ لَهُ أَبُوأُسَامَةَ وَکَانَ حَاضِرَ الْمَجْلِسِ: وَکَیفَ صَارَتْ هَذِهِ السُّورَةُ لِلْحُسَینِ علیه السلام خَاصَّةً؟ فَقَالَ: أَلَا تَسْمَعُ إِلَی قَوْلِهِ تَعَالَی: (یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ) الْآیةَ إِنَّمَا یعْنِی الْحُسَینَ بْنَ عَلِی علیه السلام فَهُوَ ذُوالنَّفْسِ الْمُطْمَئِنَّةِ الرَّاضِیةِ الْمَرْضِیةِ وَأَصْحَابُهُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام هُمُ الرَّاضُونَ عَنِ اللَّهِ یوْمَ الْقِیامَةِ وَهُوَ رَاضٍ عَنْهُمْ وَهَذِهِ السُّورَةُ فِی الْحُسَینِ بْنِ عَلِی علیه السلام وَشِیعَتِهِ وَشِیعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ خَاصَّةً مَنْ أَدْمَنَ قِرَاءَةَ وَالْفَجْرِ کَانَ مَعَ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی علیه السلام فِی دَرَجَتِهِ فِی الْجَنَّةِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیم». (5)

ص:387


1- (1) . تفسیر فرات، ص554؛ کافی، ج3، ص127 - 128، ح2 (با تلخیص) و بحارالانوار، ج6، ص163.
2- (2) . ثواب الاعمال، ص123؛ اعلام الدین، ص382؛ تفسیر مجمع البیان، ج10، ص730 و بحارالانوار، ج24، ص93.
3- (3) . تفسیر نمونه، ج26، ص439.
4- (4) . البحار، ج24، ص350، ح62 و ج44، ص219، ح11 و البرهان، ج4، ص460، ح1.
5- (5) . البحار، ج24، ص93، ح6 و ج44، ص218، ح8 و البرهان، ج4، ص461، ح9.

تحلیل

آیه فوق مطلبی کلی در مورد نفس های مطمئن و آرام به یاد الهی بیان می کند که مورد رضایت الهی هستند و با حالت رضایت از پاداش الهی به سوی او باز می گردند. ولی روایات فوق این آیه را بر مصادیق کامل آن یعنی امام حسین علیه السلام تطبیق کرده است. و از آن جاکه سوره فجر مکی است معلوم می شود که بعد نزول سوره و آیه، بر امام حسین علیه السلام تطبیق شده است.

نکته: تشابه های سوره فجر با ماجرای امام حسین علیه السلام

سوره فجر به نام امام حسین علیه السلام نام گذاری شده و همان طور که در حدیث فوق بیان شد اهل بیت علیهم السلام بر قرائت آن تأکید کرده و ثواب قرائت مداوم آن را همراهی با حسین علیه السلام در بهشت دانسته اند.

حکمت و فلسفه این مطلب را می توان در موارد زیر جستجو کرد:

1- از آن جا که آیه آخر سوره فجر اوج سوره فجر است و اوج مصادیق آن آیه، امام حسین علیه السلام است کل سوره به نام امام حسین علیه السلام خوانده شد.

2- در این سوره از اقوام سرکشی مثل عاد و ثمود و فرعونیان یاد شده است که در برابر رهبران الهی مثل حضرت هود، صالح و موسی علیهم السلام ایستادند همچون یزید، ابن زیاد و... همگی گرفتار عذاب الهی در دنیا و آخرت شدند.

3- در این سوره از امتحان الهی سخن گفته شده است که جریان کربلاء نیز امتحانی برای دوستان و دشمنان بود.

4- در این سوره از پشیمانی افراد در رستاخیز سخن گفته شده است و باز جریان کربلا نیز ستمکاران پشیمان شدند.

پیام ها

1- امام حسین علیه السلام نفس مطمئن و راضی و مرضی الهی بود.

2- اگر می خواهید حسینی شوید تلاش کنید هم چون حسین علیه السلام اعمال و گفتار و عقاید شما مورد رضایت الهی باشد.

ص:388

چهل و چهارم: سوره بلد

96- پدر و فرزندان با عظمت

1-4. (لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ) ؛ «به این سرزمین (مکه) سوگند یاد می کنم! در حالی که تو در این سرزمین فرود آمده ای! سوگند به پدر و آنچه زاد! که به یقین، انسان را در رنج و مشقت آفریدیم».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. خدای متعال سخن راست و درست می گوید، اما گاهی برای تأکید بر مطلبی و نشان دادن اهمیت آن، سوگند یاد می کند. این سوگندها نشان دهنده عظمت آن چیزهاست و توجه انسان را به آن ها جلب می کند.

2. در این آیات به سرزمین مکه سوگند یاد شده است؛ زیرا آن جا نخستین مرکز توحید و عبادت پروردگار است و پیامبران بزرگی هم چون ابراهیم علیه السلام ، اسماعیل علیه السلام و محمد صلی الله علیه و آله در آن جا طواف کرده اند.

3. شرافت مکه به خاطر وجود پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در آن جاست و در حالی به آن شهر سوگند یاد می شود که پیامبر صلی الله علیه و آله در آن جا باشد. از این رو هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله از مکه هجرت می کند، با عنوان «قریه» یعنی روستا و آبادی از آن یاد می شود (1).

آری؛ ارزش سرزمین ها به ارزش انسان هایی است که در آن ها زندگی می کنند. اگر در سرزمینی عالمان و رهبران الهی زندگی کنند، آن جا شهر و متمدن است و حتی می توان بدان سوگند یاد کرد، و گرنه سزاوار نام شهر نیست.

گفت معشوقی به عاشق کای فتی توبه غربت دیده ای بس شهرها

گو کدامین شهر از آن ها خوش تر است گفت آن شهری که در وی دلبر است

4. برخی مفسران برای این آیات تفسیر دیگری ذکر کرده اند: خدا می فرماید: به شهر مکه سوگند یاد نمی کنم؛ (2) زیرا مردم مکه با تو بسیار بد رفتاری می کنند.

ص:389


1- (1) . (مِنْ قَرْیَتِکَ الَّتِی أَخْرَجَتْکَ أَهْلَکْناهُمْ...) (محمد/ 13).
2- (2) . بنابر تفسیر اول «لا» زایده، و بنابر این تفسیر «لا» نافیه است.

شهری که هر کس داخل آن شود امنیت دارد، چرا برای تو امنیتی ندارد و مشرکان حرمت تو را نگاه نمی دارند. این تفسیر که در برخی احادیث نیز آمده است (1) به نوعی سرزنش مشرکان مکه است.

5. انسان از آغاز زندگی تا هنگام مرگ گرفتار مشکلات و رنج و مشقّت است؛ (2) گاهی رنج های روحی و روانی و گاهی مشقّت های جسمانی را تحمّل می کند تا به پیری می رسد و حتی پیامبران الهی نیز از این قانون استثنا نبوده اند و جوامع به ظاهر آرام و سرخوش نیز در دل خود رنج های زیادی دارند که با مطالعه و دقت معلوم می گردد.

آری؛ انسان در همین رنج و مشکلات ساخته می شود و تکامل می یابد، آرامش بی رنج در زندگی مادی ممکن نیست؛ تنها سرای آخرت و بهشت جای راحتی و آرامش نهایی است.

6. در این آیات از «پدر و فرزند» یاد شده است. مقصود از این پدر و فرزند، یا ابراهیم و اسماعیل علیه السلام هستند که کعبه و مکه را بنیاد نهادند یا آدم و فرزندانش یا آدم و پیامبران از نسل او یا امیرالمؤمنین و فرزندان او مثل امام حسن و امام حسین علیهماالسلام و یا هر پدر و فرزندی هستند. البته مانعی ندارد که آیه به هر پنج معنا اشاره داشته باشد، و هر کدام مصداقی از آیه باشند.

7. در برخی احادیث از امام باقر علیه السلام نقل شده که مقصود از «والد» در این آیات امیرالمؤمنین علیه السلام و مقصود از «ماولد» فرزندان ایشان یعنی امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام است. (که خدا به آن ها سوگند یاد کرده است).

« مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ، عَنِ الْحُسَینِ بْنِ أَحْمَدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ یونُسَ بْنِ یعْقُوبَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِی، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قَالَ: یا أَبَا بَکْرٍ! قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: (وَ والِدٍ) هُوَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام (وَ ما وَلَدَ) الْحَسَنُ وَالْحُسَینُ علیهماالسلام ». (3)

تحلیل

این گونه احادیث مصادیق آیه را بیان می کند بنابراین دلالت روایت از نوع جری است. چرا که لفظ آیه (وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ) شامل هر پدر و فرزندی می شود اما به تناسب شهر مکه و

ص:390


1- (1) . تفسیر مجمع البیان، ج10، ص747 و بحارالانوار، ج9، ص251.
2- (2) . «کبد» در اصل به معنای شدّت است و برخی آن را به معنای درد کبد انسان گفته اند (المفردات فی غریب القرآن).
3- (3) . تأویل الآیات، ج2، ص798، ح3؛ البحار، ج23، ص269، ح18 و البرهان، ج4، ص462، ح6.

بنیان گذاران اصلی آن حضرت آدم علیه السلام و فرزندانش سپس بازسازی کنندگان کعبه یعنی ابراهیم علیه السلام و اسماعیل علیه السلام را شامل می شود و در ادامه بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله از امام علی علیه السلام یا شده که موجب اعتلای اسلام شد و جایگاه واقعی کعبه و مکه را بدان باز گرداند و کعبه را از بت ها پاک کرد و فرزندانش امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام که با فداکاری و شهادت خویش حیات اسلام را بیمه کردند و در نتیجه مجد و عظمت کعبه و مکه را تضمین نمودند.

آری، پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام پدران معنوی این امت و نسل آنان از جمله امام حسن و امام حسین علیهماالسلام ادامه دهنده راه آنان هستند.

پیام

امام حسین علیه السلام چنان عظمتی دارد که می تواند به او سوگند یاد کرد.

97- زبان گویای اسلام و لبان زیبای او

بلد/ 5 -10. (أَ یَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ یَقُولُ أَهْلَکْتُ مالاً لُبَداً أَ یَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ) ؛ «آیا (انسان) می پندارد که هیچ کس بر او توانایی (دست یابی) ندارد؟! می گوید: «ثروت انبوهی را نابود کردم.» آیا می پندارد که هیچ کس او را ندیده است؟! آیا برای او دو چشم قرار نداده ایم؟! و زبان و دو لب؟! و او را به دو راه (خیر و شر) ره نمون کردیم».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیات به ثروتمندان سرکشی اشاره شده که می پنداشتند هیچ کس نمی تواند بر آنان دست یابد و بازخواست و مجازاتشان کند؛ آن ها می پنداشتند که کسی اعمال و خلاف کاری آن ها را ندیده است و از این رو به گناه و سرکشی ادامه می دادند.

در حالی که خدا آن ها را تحت نظر دارد و از درون و برون آنان آگاه است و هرگاه بخواهد آن ها را مجازات می کند و اگر مدتی به آنان مهلت می دهد به خاطر آن است که در گناه غرق شوند و مستحق مجازات سنگین تری گردند.

2. ثروتمندان سرکش می گفتند: «ما اموال خویش را نابود کردیم.» این مطلب اشاره به افرادی هم چون عمرو بن عبدود است که در راه مبارزه با اسلام اموال زیادی مصرف کرد و هنگامی که علی علیه السلام به او پیش نهاد کرد که اسلام را بپذیرد، گفت: پس آن همه اموالی که

ص:391

بر ضد شما مصرف کردم چه می شود؟ یا فردی هم چون حارث بن عامر، وقتی مرتکب گناهی شد و پیامبر صلی الله علیه و آله به او دستور کفّاره داد، او گفت: از روزی که من مسلمان شده ام، اموالم در راه کفاره و انفاق نابود شده است. و یا آیه اشاره به افرادی دارد که اموال خود را ریا کارانه برای اسلام مصرف کرده بودند و این کار را نوعی نابودی اموال خود می دانستند.

البته آیه فوق مفهوم گسترده ای دارد که همه این موارد را شامل می شود (1).

3. در این آیات تلاش شده که نعمت های الهی به یاد انسان آورده شود تا حسّ سپاس گزاری در او زنده گردد و از سرکشی دست بردارد؛ نعمت هایی چون:

الف) نعمت چشم، که مهم ترین وسیله ارتباط انسان با جهان خارج است و هم چون دوربینی بسیار دقیق، عکّاسی و فیلم برداری می کند؛

ب) نعمت زبان، که مهم ترین وسیله ارتباط انسان با دیگران، برای مبادله اطلاعات است و نقش به سزایی در پیش رفت علوم بشری دارد؛

ج) نعمت لب های انسان که برای سخن گفتن و غذا خوردن مفید است و زیبایی خاصی به چهره انسان می دهد؛

د) نعمت هدایت، یعنی خدا به وسیله عقل، از درون و به وسیله پیامبران، از بیرون، انسان را به دو راه نیک و بد راه نمایی می کند (2) تا آزادانه راه صحیح را انتخاب کند.

4. از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمودند: ای فرزند آدم! اگر زبانت خواست تو را وادار به حرام کند، من دو لب را، برای جلوگیری از آن، در اختیار تو قرار دادم، پس لب فروبند (3).

5. از امام علی علیه السلام روایت شده که فرمودند: شگفتا از این انسان که با یک قطعه پیه می بیند و با قطعه گوشتی سخن می گوید، و با استخوانی می شنود و از شکافی نفس می کشد! (4) این سخن اعجازگونه امام علی علیه السلام به عجایب آفرینش در چشم، گوش، زبان و تنفس اشاره دارد.

ص:392


1- (1) . ر.ک: تفسیر مجمع البیان، ج 10، ص748؛ تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص580 و بحارالانوار، ج9، ص251 و ج20، ص242.
2- (2) . تفسیر مجمع البیان، ج10، ص748؛ بحارالانوار، ج57، ص284 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص581.
3- (3) . کافی، ج8، ص219 و وسائل الشیعه، ج15، ص253.
4- (4) . نهج البلاغه، کلمه قصار 8؛ غرر الحکم، ص83 و بحارالانوار، ج58، ص307.

6. از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمودند: ای مردم! منظور از دو راه و سرزمین مرتفع، همان راه خیر و راه شرّ است و راه شرّ در نزد شما محبوب تر از راه خیر قرار داده نشده است (1).

7. خدای متعال راه خیر و شرّ را به انسان شناسانده است؛ یعنی از سه راه «عقل و استدلال» و از طریق «فطرت و وجدان» و از طریق «وحی و پیامبران»، مسیر تکامل انسان را باز نموده و آن ها را هم چون سرزمین مرتفعی آشکار کرده است تا هر کس آزادانه به سوی راهی برود که انتخاب کرده است.

دست را مسپار جز در دست پیر حق شده است آن دست او را دست گیر

عقل کامل را قرین کن با خرد تا که باز آید خرد زان خوی بد

8 . در برخی احادیث از امام باقر علیه السلام حکایت شده که مقصود از «دو چشم» در آیات فوق پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و منظور از «زبان» امام علی علیه السلام و مقصود از «دو لب» امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام هستند.

« رَوَی الْحَسَنُ بْنُ أَبِی الْحَسَنِ الدَّیلَمِی فِی تَفْسِیرِهِ حَدِیثاً مُسْنَداً یرْفَعُهُ إِلَی أَبِی یعْقُوبَ الْأَسَدِی، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی قَوْلِهِ عَزَّوَجَلَّ: (أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ) قَالَ: الْعَینَانِ، رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَاللِّسَانُ، أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَالشَّفَتَانِ، الْحَسَنُ وَالْحُسَینُ علیهماالسلام (وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ) [إلی ولایتهما] إِلَی وَلَایتِهِمْ جَمِیعاً وَإِلَی الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِمْ جَمِیعاً » . (2)

تحلیل

با توجه به این که ظاهر آیات فوق از نعمت های الهی مثل چشم، زبان و لب های معمولی انسان سخن می گوید، حدیث فوق به باطن آیه اشاره دارد. یعنی با الغاء خصوصیت از چشم و زبان و لب معمولی به هدف و فایده این نعمت های الهی توجه کرده سپس توسعه معنایی داده که شامل همه مواردی شود که این فواید را دارند.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله همچون چشم امت عزیز و بیناست و امام علی علیه السلام زبان گویای امت است (که نهج البلاغه پرتو آن است) و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام دو زینت امت اسلام و محافظ حدود آن هستند. همان گونه که لب های انسان این گونه است.

پیام

امام حسین علیه السلام هم چون لب های انسان، زینت اسلام و محافظ حدود آن است.

ص:393


1- (1) . کافی، ج1، ص163؛ توحید شیخ صدوق، ص411؛ امالی شیخ طوسی، ص660 و تفسیر مجمع البیان، ج10، ص749.
2- (2) . البرهان، ج4، ص464، ح4؛نورالثقلین، ج5، ص580، ح10؛البحار، 9، ص251، ح157 و ج24، ص280، ح1 و ص282، ح8 .

چهل و پنجم: سوره شمس

98- روزهای روشنی بخش امت اسلام:

شمس/ 1-10. (وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها وَ النَّهارِ إِذا جَلاّها وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها وَ السَّماءِ وَ ما بَناها وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها) ؛ «سوگند به خورشید و (تابش) نیم روزش! سوگند به ماه، هنگامی که در پی آن درآید! سوگند به روز، هنگامی که آن را آشکار سازد! سوگند به شب، هنگامی که آن را فراگیرد! سوگند به آسمان و آن که آن را بنا کرد! سوگند به زمین و آن که آن را گستراند! سوگند به نفس و آن که آن را مرتب ساخت، و بد کاری اش و پارسایی اش را به او الهام کرد! که به یقین، کسی که آن را [پاک کرد و] رشد داد، رستگار (و پیروز) شد؛ و به یقین، کسی که آن (نفس را با گناه آلوده کرد و) پوشاند، نومید شد!».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در سوره شمس یازده سوگند یاد شده و این بیش ترین تعداد سوگند است که در یک سوره قرآن آمده است و نشان دهنده اهمیت موضوع نفس است که برای آن سوگند یاد شده است. در ضمن، این سوگندها انسان را متوجه صحنه آسمان و زمین و نفس می کند تا در آن ها تأمل و تفکر کند و نشانه های خدا را ببیند.

2. در این آیات به خورشید و تابش نیم روز آن سوگند یاد شده است؛ زیرا خورشید منبع نور و حرارت و عامل حرکت و رشد موجودات است. آری؛ انسان در پرتو نور خورشید همه چیز را می بیند و از منابع انرژی مستقیم و غیر مستقیم آن، به ویژه در نیم روز استفاده می کند. این مطالب، قابل دقت و تأمل و نشانه ای از لطف الهی است.

3. در این آیات به «ماه که در پی خورشید، در می آید» سوگند یاد شده است.

مقصود از این جمله تبعیت دایمی ماه از خورشید و کسب نور از آن منبع (1) و یا بدر کامل و شب چهاردهم ماه است که در هنگام غروب، ماه به دنبال خورشید، سر از مشرق بر می آورد و از هر زمان دیگر پرشکوه تر است (2).

ص:394


1- (1) . بنابر این تفسیر جمله «اذا تلاها» قید توضیحی است.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج27، ص40.

4. در این آیات، به روز، در آن هنگام که خورشید را آشکار می کند و صفحه زمین را روشن می سازد سوگند یاد شده است (1). این سوگند به اهمیت روز و تأثیر فوق العاده آن در زندگی بشر اشاره دارد که عامل حرکت و جنب و جوش و شروع زندگی روزمره است.

5. در این آیات به شب سوگند یاد شده که صفحه زمین و خورشید را می پوشاند و مایه استراحت و آرامش انسان است و از شدّت حرارت خورشید جلوگیری می کند و از این رو یکی از نعمت های الهی است.

6. در این آیات به آسمان و بنای آن، یا بنا کننده آن سوگند یاد شده است. (2) آسمان در قرآن گاهی به معنای جوّ زمین و گاهی به معنای کرات آسمانی و گاهی به معنای آسمان معنویت، یعنی مراحل عالی وجود آمده است، که بنا کننده همه این ها خداست.

7. منظور از «گسترش زمین» در این آیات چیست؟

مفسران در این مورد چند تفسیر ارائه کرده اند:

الف) زمین در آغاز، زیر آب دریاها بود و سپس خشکی ها از آن سر برآورد و گسترش یافت.

ب) زمین در ابتدا دارای پستی و بلندی های غیر قابل سکونت بود، که با بارش باران ها به تدریج مسطّح و قابل سکونت شد (3).

8. برخی مفسران قرآن برآن اند که یکی از معانی واژه «طحاها» راندن است؛ یعنی سوگند به زمین و کسی که آن را به حرکت درآورد؛ بنابراین، آیه فوق به حرکت انتقالی و وضعی زمین اشاره دارد (4).

9. مقصود از «نفسِ» انسان در آیات فوق، همان «روح» یا «جسم و روح» است؛ یعنی خدا به روح انسان و تعدیل و تنظیم قوای آن و یا به روح و جسم انسان و مرتب کردن

ص:395


1- (1) . ضمیر «جلاها» یا به زمین بر می گردد که از قرینه مقام روشن می شود و یا به خورشید باز می گردد که در جملات قبل ذکر شده بود.
2- (2) . «ما» در «مابناها» مصدریه یا موصوله است و مانعی ندارد که «ما» موصوله برای افراد عاقل به کار رود.
3- (3) . تفسیر نمونه، ج27، ص43 - 44.
4- (4) . تفسیر پرتوی از قرآن و تفسیر نمونه، ذیل آیه.

اعضا و جوارح جسمی و تنظیم قوای روحی اش سوگند یاد کرده است تا انسان در این امور تفکر کند و به اهمیت آن ها پی ببرد و خالق آن ها را بشناسد (1).

تو مرد صحبت دل نیستی چه می دانی که سر به جیب کشیدن چه عالمی دارد

10. نفس انسان دارای ابعاد مختلفی است که شامل حواس ظاهری (هم چون شنوایی، بینایی و چشایی) و حواس باطنی (هم چون ادراک، تخیل و..) می شود.

نفس انسان قدرت درک خیر و شرّ را دارد؛ چون خدای متعال کارهای نیک و بد را به او الهام کرده و بایدها و نبایدها را به او آموزش داده است و از این رو نفس انسان دو بعدی است و می تواند به طرف هر یک از کارهای نیک یا بد میل کند و این اراده انسان است که آن را جهت می دهد و به طرف کمال می برد تا از فرشتگان برتر شود یا به طرف شر و گمراهی می برد تا از حیوانات پست تر گردد.

11. «الهام»، در اصل به معنای بلعیدن یا نوشیدن چیزی است؛ سپس به معنای القای مطلب از سوی خدا به روح و جان انسان آمده است.

تفاوت الهام با وحی آن است که انسان در حال الهام متوجه نمی شود که مطلب از کجا به او القا می شود، اما پیامبران در حال وحی شهود می کنند و می دانند که از کجا و به وسیله چه کسی مطالب به آن ها رسیده است.

12. «فجور» در اصل به معنای شکافتن وسیع است و به کسی که خلافکاری کند فاجر می گویند؛ چون با ارتکاب گناه پرده ها را می شکافد؛ و در آیه فوق مقصود آن است که خدا اسباب، عوامل و راه های خلافکاری را به انسان الهام می کند و انسان از این راه ها آگاه است.

13. «تقوی» در اصل به معنای حفظ خود از زیان است (2) و در این جا به معنای آن است که خدا به انسان آموزش داده که چگونه به راه تقوا برود و خود را از آلودگی ها حفظ کند و این آموزش ها از طریق عقل و وجدان فطرت بوده است.

ص:396


1- (1) . البته نفس در قرآن به معنای روح (زمر/ 42) و جسم (قصص/ 33) آمده است؛ اما با توجه به بحث الهام که در آیه بعد می آید، معنای روح در این جا مناسب تر است.
2- (2) . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ماده «وقی».

14. «زکّی» در اصل به معنای رشد دادن و نیز به معنای پاک کردن آمده است و در این جا هر دو معنا مقصود است؛ یعنی اگر انسان نفس خود را از آلودگی ها پاک کند، زمینه ساز رشد آن می شود و به رستگاری می رسد.

15. لزوم کنترل و تربیت نفس به ویژه در جوانی:

امام خمینی رحمه الله در این مورد می فرمایند: «... انسان یک موجود است که اگر چنانچه مهار نشود و سرخود بار بیاید و یک علف هرزه ای باشد و تحت تربیت واقع نشود، هر چه بزرگ تر بشود به حسب سال و بلند پایه تر بشود به حسب مقام، آن جهات روحی تنزل می کند و آن معنویات، تحت سلطه شیطان، شیطان بزرگ که همان شیطان نفس است واقع می شود...» (1).

هر چه فرصت جوانی از دست برود، ریشه های اخلاق فاسد در انسان زیادتر می شود و جهاد مشکل تر. جوان زود می تواند در این جهاد پیروز بشود؛ پیر به این زودی نمی تواند. نگذارید اصلاح حال خودتان از زمان جوانی به زمان پیری بیفتد. (2)

16. «فلح» به معنای شکافتن زمین و بیرون آمدن دانه است و از این رو به کشاورز فلاّح می گویند؛ و در این جا اشاره دارد که کسی که نفس خود را پاک کند و رشد دهد، بالنده می شود و سر از خاک برمی آورد و به سوی ملکوت پر می کشد و رستگار و پیروز می شود.

تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد

17. واژه «دسّاها» به معنای پوشاندن و داخل کردن چیزی همراه با کراهت است. این تعبیر در این آیه به معنای آلوده کردن و پوشاندن نفس با گناهان است و اشاره ای ظریف به این مطلب دارد که در اصل نفس انسان طالب نیکی و پاکی است و اگر کسی به دنبال گناه برود، آن را با کراهت بر نفس خود تحمیل می کند، ولی در نهایت به مطلوب نمی رسد و محروم و زیانکار می شود. (3)

ص:397


1- (1) . صحیفه نور، ج14، ص98 - 103.
2- (2) . همان، ج7، ص211.
3- (3) . «خاب» به معنای نرسیدن به مطلوب و محروم و زیانکار شدن است (المفردات فی غریب القرآن).

18. یکی از روش های تربیتی قرآن آن است که دو راه نیک و بد و فرجام رهروان آن ها را در برابر هم به تصویر می کشد تا انسان بهتر بتواند راه خویش را انتخاب کند. در این آیات نیز راه پاک کنندگان نفس و فرجام پیروزمندان و راه آلوده کنندگان نفس و فرجام زیانکارانه آنان به تصویر کشیده شد تا هر کس آگاهانه راه خود را انتخاب کند.

19. از امام باقر و صادق علیهماالسلام روایت شده که در تفسیر این آیات فرمودند:

هر کس (خدا را) اطاعت کرد، رستگار شد و هر کس نافرمانی کرد نومید و محروم گشت. (1)

20. در برخی احادیث از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام حکایت شده که مقصود از «خورشید» در این سوره پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است و منظور از «ماه» امیرالمؤمنین علی علیه السلام است و مقصود از «روز» امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام هستند. و منظور از شب دوران بنی امیه است.

الف) « عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِی بِإِسْنَادِهِ عَنْ عِکْرِمَةَ وَسُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: (وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها وَ النَّهارِ إِذا جَلاّها وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها) قَالَ الشَّمْسِ وَضُحاها، هُوَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَالْقَمَرِ إِذا تَلاها، أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَالنَّهارِ إِذا جَلَّاها، آلُ مُحَمَّدٍ، الْحَسَنُ وَالْحُسَینُ علیهماالسلام وَاللَّیلِ إِذا یغْشاها، بَنُو أُمَیةَ (2) وَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ هَکَذَا (3) وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام هَکَذَا».

ب) «الباقر والصادق علیهماالسلام فی قوله: (وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها) قال: هو رسول الله (وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها) علی بن أبی طالب (وَ النَّهارِ إِذا جَلاّها) الحسن والحسین وآل محمد قال: (وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها) عتیق وابن صهاک وبنو أمیة ومن تولاهما » . (4)

تحلیل

ظاهر آیات فوق همان خورشید، ماه، روز و شب معمولی است ولی احادیث فوق به باطن آیات اشاره دارد یعنی با الغای خصوصیت و توسعه معنایی به منبع نور معنوی

ص:398


1- (1) . تفسیر مجمع البیان، ج10، ص755 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص586.
2- (2) . الفرات، ج1، ص561، ح717 و ص562، ح718 و البحار، ج24، ص79، ح20.
3- (3) . الفرات، ج1، ص562، ح719 و 720؛ شواهد التنزیل، ج2، ص432، ح1094 و 1095 و تأویل الآیات، ج2، ص806، ح6.
4- (4) . المناقب، ج1، ص283 و مشابهه فی الفرات، ج1، ص562، ح719 و 717 و 718 و 720؛ شواهد التنزیل، ج2، ص432، ح1094 و 1095؛البحار، ج24، ص79، ح20؛البرهان، ج4، ص467، ح11؛ تأویل الآیات، ج2، ص806، ح6.

پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره کرده و نیز به تابع محض ایشان امام علی علیه السلام که هم چون ماه منیر همیشه همراه پیامبر صلی الله علیه و آله می درخشید و نیز به دو روشنایی امت یعنی امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام که با فداکاری و شهادت خویش راه امت را روشن کردند و نیز به دوران تاریک بنی امیه که هم چون شب سیاهی بر تاریخ اسلام سایه افکند.

پیام

نور امام حسین علیه السلام هم چون روز، راه امت را روشن کرد (تا هر کس بخواهد راه هدایت را بیابد و بپوید).

چهل و ششم: سوره تین

99- میوه های علمی معنوی اسلام

تین/ 1- 8. (وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ وَ طُورِ سِینِینَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ فَما یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ أَ لَیْسَ اللّهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمِینَ) ؛ «سوگند به انجیر و زیتون! سوگند به کوه پربرکت ( طور سینا)! سوگند به این سرزمین امن (مکه)! به یقین، انسان را در بهترین (نظام معتدل و) استوار آفریدیم؛ سپس او را به فروترین (و خوارترین مرحله) فروتران باز گرداندیم، مگر کسانی که ایمان آوردند و [کارهای] شایسته انجام دادند؛ پس برای آنان پاداشی بی پایان است. پس، بعد (از این دلایل)، چه چیزی تو را به تکذیب کردن (روز) جزا واداشت؟! آیا خدا داورترین داوران نیست؟!».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیات به چهار چیز سوگند یاد شده است تا بر اهمیت مطلب بعدی، یعنی آفرینش استوار و نظام مند انسان تأکید کند و نیز توجه انسان را به اهمیت این چهار چیز (انجیر، زیتون، کوه سینا و شهر مکه) جلب کند.

2. در این آیات به دو میوه نیکو، یعنی انجیر و زیتون اشاره شده است که خواص غذایی زیادی دارند. انجیر غذایی پرانرژی است که قند طبیعی و ویتامین های لازم بدن را تأمین می کند. زیتون و روغن آن نیز برای سلامتی بدن و رفع برخی عوارض و بیماری ها

ص:399

مفید و سرشار از ویتامین و مواد لازم بدن است؛ از این رو در قرآن از آن به عنوان «درخت مبارک» یاد شده است. (1)

در احادیث اسلامی نیز به خوردن این دو میوه سفارش شده است (2) و از نظر کارشناسان تغذیه این دو میوه از اهمیت خاصی برخوردارند. (3)

3. «طور سینین» به معنای کوه پربرکت است و منظور همان کوه سیناست که در صحرای سینا بین مصر و فلسطین واقع شده و دارای درختان پربار زیتون است. این کوه محل مناجات موسی علیه السلام بود و از این رو مکان مقدس به شمار می آید. (4)

4. منظور از «سرزمین امن» در این سوره، همان شهر مکه و اطراف آن است که حرم امن الهی شمرده می شود و در آن جا کسی حق تعرّض به دیگری را ندارد و حتی افراد قاتل، حیوانات، درختان و پرندگان در آن جا در امنیت هستند.

5. آفرینش انسان نظام مند و استوار است؛ یعنی خدا انسان را از نظر جسمی، روحی و عقلی موزون و معتدل آفرید، به طوری که شایستگی پیمودن راه صعود و کمال را دارد.

6. دو راه فرا روی انسان تصویر شده است:

الف) راه سقوط به پایین ترین و خوارترین مراحل زندگی؛

ب) راه صعود به قله کمال و سعادت زندگی.

یعنی انسان هم می تواند با استفاده از استعدادهایش راه ایمان و عمل صالح را در پیش گیرد و از فرشتگان برتر گردد و هم می تواند راه ظلم و کفر و ناسپاسی را در پیش گیرد و از حیوانات، گمراه تر و پست تر گردد و از مقام انسانیت خود سقوط کند.

آری؛ انسان آزاد است و اختیار دارد که از حیوانات پست تر گردد و یا فراتر از فرشتگان پرواز کند.

ص:400


1- (1) . برخی مفسران «تین و زیتون» را اشاره به دو کوه در شهر دمشق و بیت المقدس دانسته اند و یا «تین» را اشاره به دوران آدم و «زیتون» را اشاره به دوران نوح دانسته اند (تفسیر نمونه، ج27، ص139).
2- (2) . محاسن، ج2، ص482؛ کافی، ج6، ص328؛ بحارالانوار، ج11، ص67 و بحارالانوار، ج63، ص180 - 183.
3- (3) . اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج9، ص90 - 130.
4- (4) . برخی نیز آن را اشاره به کوهی در نزدیکی کوفه و سرزمین نجف دانسته اند (تفسیر نمونه، ج27، ص140).

7. منظور از «پایین ترین مراحل» که انسان در آن قرار گرفت، چیست؟

انسان وقتی آفریده شد در بهشت برین بود ولی بر اثر فریب شیطان به مرحله پست دنیا سقوط و هبوط کرد. خدا او را بر اثر کردارش پایین آورد ولی او استعداد و زمینه صعود به قله های کمال را دارد.

8. افراد کمال طلب که راه ایمان را در پیش می گیرند و کردار شایسته انجام می دهند، پاداشی دایمی و غیر منقطع و بدون نقص و منّت خواهند داشت. (1)

10. «دین»، گاهی به معنای آیین و گاهی به معنای «جزا» می آید؛ از این رو به رستاخیز، یوم الدین (روز جزا) گفته شده است. این آیه اشاره دارد که چگونه با این همه نشانه در آفرینش نظام مند و هدفمند انسان که هدف نهایی رستاخیز را ثابت می کنند را انکار می کنید؟! آیا نمی دانید که خدا بهترین داور است و در رستاخیز در مورد کارها و گفتارهای شما داوری می کند؟!

گوییا باور نمی دارند روز داوری کاین همه کار دغل در کار داور می کنند

11. در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام نقل شده که مقصود از «انجیر» در سوره فوق امام حسن علیه السلام و منظور از «زیتون» امام حسین علیه السلام است همان طور که منظور از «کوه سینا» امام علی علیه السلام و «شهر با امنیت» پیامبر صلی الله علیه و آله است.

الف) « مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْعَلَاءِ، عَنِ ابْنِ شَمُّونٍ، عَنِ الْأَصَمِّ، عَنِ الْبَطَلِ، عَنْ ابْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ علیه السلام یقُولُ قَوْلُهُ تَعَالَی: (وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ) التِّینُ، الْحَسَنُ وَ الزَّیتُونُ، الْحُسَینُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِمَا » . (2)

ب) « فرات قال: حدثنا سهل بن أحمد الدینوری معنعنا، عن موسی بن جعفر علیه السلام أنه قال فی قول الله تعالی: (وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ) قال: الحسن والحسین علیهماالسلام (وَ طُورِ سِینِینَ) قال: علی بن أبی طالب علیه السلام (وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ) قال: محمد صلی الله علیه و آله (إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا

ص:401


1- (1) . واژه «غیر ممنون» از ماده «من» به معنای قطع و نقص است. برخی نیز احتمال داده اند که به معنای خالی بودن از منّت باشد (تفسیر نمونه، ج27، ص145).
2- (2) . تأویل الآیات، ج2، ص813، ح1؛ البحار، ج24، ص105، ح13 و البرهان، ج4، ص477، ح2.

اَلصّالِحاتِ) أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب وشیعته (فَما یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ) یا محمد! یعنی ولایة علی بن أبی طالب علیه السلام ». (1)

تحلیل

ظاهر این سوره سوگند به نعمت های الهی مثل انجیر و زیتون و ... است. اما احادیث فوق به باطن آیات سوره اشاره دادرد. یعنی با الغاء خصوصیت به اهداف و فواید این میوه ها توجه کرده و با توسعه معنایی آیات به میوه های علمی و معنوی یعنی امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام اشاره کرده که در سرزمین امن خانواده پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله رشد کردند و در کنار کوه علم و تقوای امام علی علیه السلام پرورش یافتند. و هم چون میوه های پرفایده در اختیار بشریت قرار گرفتند که هر کس از این میوه ها بهره مند شود به سود خود اوست. چون به هدایت و سعادت نائل می شود.

نکته

در این احادیث امام حسن علیه السلام به «انجیر» تشبیه شده که میوه ای شیرین است و امام حسین علیه السلام به «زیتون» تشبیه شده که میوه ای غیر شیرین اما پرفایده و اصلاح گر بدن است. آری امام حسن علیه السلام با چهره شیرین صلح به میدان آمد اما امام حسین علیه السلام با چهره سرخ شهادت پا به میدان گذاشت تا مسیر امت را اصلاح کند.

پیام

امام حسین علیه السلام میوه پرثمر علمی و معنوی اسلام است. (که هر کس از آن بهره مند شود سعادتمند می گردد).

چهل و هفتم: سوره قدر

100- نزول ملائکه در شب قدر بر اهل بیت صلی الله علیه و آله

قدر/ 1-5. (إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ) ؛ «در حقیقت، ما آن (قرآن) را در شب قدر ( اندازه زدن) فرو فرستادیم. و چه چیز تو را آگاه کرد که

ص:402


1- (1) . الفرات، ج1، ص578، ح744.

شب قدر چیست؟! شب قدر بهتر از هزار ماه است! فرشتگان و روح در آن (شب)، به رخصت پروردگارشان، از برای (اندازه زدن) هر کاری فرود می آیند. آن (شب) تا طلوع سپیده دم، سلامت است!».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در آیات متعددی از نزول قرآن سخن گفته شده است؛ مثلاً در سوره «بقره» به نزول قرآن در ماه رمضان؛ (1) در سوره «دخان» به نزول قرآن در شب با برکتی که در آن شب، هر امری طبق حکمت الهی تنظیم و جدا می شود؛ (2) و در این سوره به نزول قرآن در شب قدر اشاره شده که فرشتگان و روح در آن شب فرود می آیند و امور بندگان را تنظیم می کنند.

از مجموع این آیات استفاده می شود:

الف) قرآن در شب نازل شده است؛

ب) آن شب در ماه رمضان است؛

ج) شب نزول قرآن، شبی با برکت است؛

د) در آن شب، تقدیرات امور مردم تعیین می شود.

2. چرا به شب نزول قرآن، شب قدر می گویند؟ مفسران در این مورد چند احتمال داده اند:

الف) واژه «قدر» یا به معنای «اندازه زنی» است و به این شب از آن رو قدر گویند که در آن شب، امور مردم اندازه زده می شود و تعیین می گردد؛

ب) قدر به معنای شرافت و عظمت است و از آن جهت به آن شب قدر گفته می شود که شبی با عظمت و عظیم القدر است؛

ج) آن شب را بدان جهت قدر نامند که قرآن با تمام قدر و منزلتش در آن شب نازل شده، یا مقدّر شده که قرآن در آن شب نازل شود؛

د) شب قدر از آن جهت قدر است که هرکس آن شب را بیدار بماند صاحب قدر و منزلت معنوی می شود؛

ص:403


1- (1) . (شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ)؛ (بقره/ 185).
2- (2) . (إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنّا کُنّا مُنْذِرِینَ فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ) (دخان/ 3-4).

ه- ) شب قدر شبی است که عرصه زمین به خاطر نزول فرشتگان زیادی بر آن، تنگ می شود. البته مانعی ندارد که آیات فوق به همه این معانی اشاره داشته باشد؛ هر چند تفسیر اول مشهورتر است. (1)

3. در این آیات از چند جهت به عظمت شب قدر اشاره شده است:

الف) شب قدر ظرف نزول قرآن است؛

ب) به پیامبر می فرماید: چه چیزی تو را آگاه کرد که شب قدر چیست؟!

ج) شب قدر از هزار ماه برتر است؛

د) شب قدر شب نزول فرشتگان و روح است؛

ه- ) شب قدر شب سلامت، رحمت و برکت است.

4. آیا به طور دقیق مشخص شده که شب قدر چه شبی از ماه مبارک رمضان است؟

در احادیث اسلامی روایت شده که بارها از پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام (2) در این مورد سؤال شده است؛ اما آنان با این که از زمان آن شب اطلاع داشتند ولی مصلحت ندیدند که آن شب را دقیقاً مشخص سازند، تا مردم در شب های متعدد، به بیداری و دعا و عبادت بپردازند. پیامبر اسلام علیه السلام همه شب های دهه آخر ماه مبارک رمضان را بیدار می ماند و عبادت می کرد.

در حدیثی از امام صادق علیه السلام روایت شده که: تقدیر کارها در شب نوزدهم، و استوار شدن آنها در شب بیست و یکم، و امضای آنها در شب بیست و سوم است. (3)

و در حدیث دیگری از ایشان روایت شده که: شب قدر، شب بیست و یکم یا شب بیست و سوم است. و در برابر اصرار راوی در مورد تعیین آن شب، فرمود: چه آسان است دو شب برای آنچه می خواهی! (4).

ص:404


1- (1) . تفسیر نمونه، ج27، ص188.
2- (2) . کافی، ج2، ص156 و تهذیب الاحکام، ج1، ص104.
3- (3) . کافی، ج4، ص159؛ اقبال، ص64؛ تفسیر نورالثقلین، ج5، ص626 و وسائل الشیعه، ج10، ص354.
4- (4) . کافی، ج4، ص156؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص159؛ امالی شیخ طوسی، ص690؛ تهذیب الاحکام، ج3، ص58؛ بحارالانوار، ج94، ص2 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص625.

از احادیث دیگر نیز استفاده می شود که اهل بیت صلی الله علیه و آله برای شب بیست و سوم اهمیت ویژه ای قایل بودند و حتی با حال بیمار به مسجد می رفتند و کودکان خود را بیدار نگاه می داشتند.

در روایت جُهنی روایت شده که: پیامبر صلی الله علیه و آله برای مردی که نمی توانست به مدینه بیاید شب بیست و سوم را مشخص کردند. (1)

5. این آیات یادآور عظمت قرآن نیز هست، بدین صورت که:

اولاً، قرآن در ظرف زمانی بزرگی هم چون شب قدر نازل شده است.

ثانیاً، خدا قرآن را نازل کرده، از این رو با تعبیر «ما»، که دلالت بر عظمت دارد از آن یاد کرده است.

6. تعبیر «انا انزلناه» که جمع است، ممکن است اشاره به عظمت باشد، همان طور که بزرگان می گویند: «ما این کار را می کنیم.» و یا اشاره به آن باشد که به وسیله فرشتگان قرآن را نازل کرده است؛ یعنی خدا همراه با فرشتگان، نازل کننده قرآن است.

7. در این جا این پرسش مطرح است که مقصود از نزول قرآن در شب قدر چیست؟ مفسران قرآن به این پرسش دو گونه پاسخ داده اند:

الف) با توجه به نزول تدریجی قرآن در طول 23 سال بر پیامبر صلی الله علیه و آله ، آغاز نزول قرآن در شب قدر بوده، و در طول عمر پیامبر صلی الله علیه و آله ، این نزول ادامه داشته است. (2)

ب) قرآن دو نزول، دفعی و تدریجی، داشته است. نزول دفعی در شب قدر به یکباره بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله یا جای دیگر نازل شده است و نزول تدریجی در طول 23 سال. (3)

ص:405


1- (1) . من لایحضره الفقیه، ج2، ص160؛ تهذیب الاحکام، ج4، ص196؛ مصباح المتهجد شیخ طوسی، ص627؛ مصباح کفعمی، ص513؛ بحارالانوار، ج78، ص16؛ تفسیر نورالثقلین، ج5، ص628؛ الدرالمنثور، ج6، ص373 و تفسیر المیزان، ج20، ص333.
2- (2) . این مطلب مورد قبول آیت اللَّه معرفت است. (ر.ک: التمهید فی علوم القرآن، مبحث نزول قرآن) و شاهد آن، این است که آیات پایانی سوره قدر نمی تواند قبل از آیه (إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ) نازل شده باشد؛ چون آیه اول، از نزول آنها در گذشته خبر می دهد.
3- (3) . این مطلب مورد نظر بسیاری از مفسران، از جمله صاحب تفسیر المیزان و تفسیر نمونه است و شاهد آن را تفاوت معنای انزال و تنزیل دانسته اند (تفسیر نمونه، ج27، ص182 و تفسیر المیزان، ج20، ص330).

البته مانعی ندارد که سوره «فوق»، اشاره به هر دو مطلب باشد؛ یعنی نزول دفعی وآغاز نزول تدریجی، هر دو در شب قدر باشد، ولی تفسیر اول مناسب تر است. (1)

8. نزول قرآن و فرشتگان، به معنای نزول مکانی نیست، بلکه نزول مقامی و وجودی است؛ یعنی آنها از مقام و مراتب عالی وجود، از نزد خدا به مراتب پایین تر می آیند تا به انسان نزدیک شوند و قرآن برای انسان قابل فهم شود.

9. فرشتگان و روح، در شب قدر فرود می آیند (2) و مقدّرات امور را مشخص می سازند. البته این بدان معنا نیست که بر سرنوشت انسان جبر حاکم است و انسان آزادی اراده ندارد، بلکه از طرفی تقدیر الهی بر اساس شایستگی و لیاقت افراد است، یعنی زمینه سازی این مقدّرات، به دست خود انسان است و از طرف دیگر، برخی از این مقدّرات، غیر حتمی و قابل تغییر است و انسان می تواند در مقام تحقق امور، با انتخاب خود، سرنوشت دیگری برای خود رقم زند؛ (3) هر شب، قدر است اگر قدر بدانی.

10. مقصود از «روح» در این سوره کیست؟

مفسران در این مورد اختلاف نظر دارند: برخی روح را همان «جبرئیل» دانسته اند و برخی نیز آن را به «وحی» الهی تفسیر کرده اند؛ و در برخی احادیث نیز از امام صادق علیه السلام روایت شده که: روح، مخلوقی است بزرگ تر از فرشتگان. (4)

11. شب قدر، شبی آکنده از سلام است و تا طلوع سپیده دم این سلام ادامه دارد. مقصود از «سلام»، همان سلامتی و خیر و برکت است که در شب قدر با نزول فرشتگان بر مردم فرو می بارد و یا سلام فرشتگان به هم دیگر و به مؤمنان و یا سلام فرشتگان بر پیامبر صلی الله علیه و آله و جانشینان معصوم آن حضرت است.

ص:406


1- (1) . به نظر می رسد دو واژه «انزال» و «تنزیل» در قرآن در نزول تدریجی به کار رفته اند، و دلیل قاطعی و معنا و فایده محصّلی برای نزول دفعی در دست نیست.
2- (2) . «تنزّل» مضارع است و دلالت بر استمرار دارد، پس نزول فرشتگان در شب قدر مخصوص زمان پیامبر و یک شب نبوده است.
3- (3) . ر.ک: تفسیر المیزان، ج20، ص331.
4- (4) . کافی، ج1، ص386؛ بصائر الدرجات، ص456؛ تفسیر برهان، ج2، ص471؛ تفسیر نورالثقلین، ج5، ص638 و بحارالانوار، ج25، ص60.

البته مانعی ندارد که همه این معانی مقصود آیه باشد، و اطلاق «سلام» به جای «سالم»، نوعی تأکید است؛ یعنی آن شب عین سلام، سلامتی و برکت است.

12. در داستان ابراهیم علیه السلام آمده است که فرشتگان بر او سلام کردند (هود/ 69) می گویند: از این سلام فرشتگان، لذتی به ابراهیم علیه السلام رسید که از تمام دنیا برتر بود و نیز از سلام فرشتگان بر او، آتش برایش گلستان شد.

حال اگر در شب قدر فرشتگان بر مردم سلام کنند و حقیقت آن درک شود، چه لذت و برکتی خواهد داشت؟! (1)

شب قدری چنین عزیز و شریف با تو تا روز خفتم هوس است

(حافظ)

13. شب قدر از هزار ماه (حدود هشتاد سال) برتر است؛ یعنی اگر کسی یک شب قدر بیدار بماند و عبادت کند، رحمت الهی و برکاتی بر او نازل می شود که از یک عمر او بلکه از هزاران ماه برتر است. (2)

آری؛ در آن شب مقدّرات انسان مشخص می شود، یعنی هر گونه توبه، خودسازی و دعا در سرنوشت و مقدرات آینده انسان مؤثر است، همان طور که قرآن که تعیین کننده خط سعادت انسان است، باید در شب قدر نازل شود که سرنوشت انسان را تعیین کند و شاید همین راز ارتباط شب قدر با نزول قرآن در آن شب باشد.

به عبارت دیگر، شب قدر به جهت نزول قرآن و اندازه زنی مقدرات در آن شب، فضیلتی مضاعف دارد که برای آن شب واقع شده است، همان طور که شهادت مولی علی علیه السلام به شب بیست و یکم، فضیلتی دیگر بخشیده است.

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند

(حافظ)

14. در این جا پرسشی که مطرح است این که با توجه به اختلاف طلوع و غروب خورشید و تفاوت شب و روز در مناطق مختلف کره زمین، شب قدر آن ها چگونه است؟

ص:407


1- (1) . تفسیر کبیر، ج11، ص233؛ تفسیر وسیط، ج2، ص1059 و تفسیر منیر، ج12، ص107.
2- (2) . ممکن است واژه «الف شهر» عدد کثرت باشد، یعنی از ماه های زیادی بهتر است.

پاسخ آن است که، شبِ کره زمین در حقیقت 24 ساعت است که سایه زمین یک دور می چرخد و نیم کره آن را تاریک می سازد. بنابراین، شب قدر 24 ساعت است (1) و از این رو حکایت شده که عظمت روز قدر کم تر از شب قدر نیست.

15. در حدیثی از امام صادق علیه السلام حکایت شده که امیرالمؤمنین علیه السلام سوره قدر را خواند در حالی که امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام نزد ایشان بودند، امام حسین علیه السلام پرسید: «گویا سوره قدر در دهان شما شیرین است».

امام علی علیه السلام فرمود: ای پس رسول و فرزندم، در حقیقت من چیزی را می دانم که تو نمی دانی، هنگامی که این سوره قدر نازل شد جدّ ما پیامبر صلی الله علیه و آله به دنبال من فرستاد و سوره را خواند و دستش را بر شانه راست من زد و فرمود: ای برادر و وصی من ... این سوره بعد از من در مورد توست و فرزند تو بعد از تو که برادرم جبرئیل وقایع امت را در هر سال برایم بیان می کند و آن ها را برای تو بیان می کند مثل وقایع نبوت، و برای آن نوری فروزنده در قلب تو و قلوب اوصیای توست تا هنگام طلوع فجر قائم علیه السلام .

«عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هَوْذَةَ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یقُولُ «قَالَ لِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی: قَرَأَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام (إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ) 2 وَعِنْدَهُ الْحَسَنُ وَالْحُسَینُ علیهماالسلام ، فَقَالَ لَهُ الْحُسَینُ علیه السلام «یا أَبَتَا کَأَنَّ بِهَا مِنْ فِیکَ حَلَاوَةً»؟ فَقَالَ لَهُ: یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَابْنِی إِنِّی أَعْلَمُ فِیهَا مَا لَمْ تَعْلَمْ، إِنَّهَا لَمَّا نَزَلَتْ بَعَثَ إِلَی جَدُّکَ رَسُولُ اللَّهِ فَقَرَأَهَا عَلَی ثُمَّ ضَرَبَ عَلَی کَتِفِی الْأَیمَنِ وَقَالَ: یا أَخِی وَوَصِیی وَوَالِی أُمَّتِی بَعْدِی وَحَرْبَ أَعْدَائِی إِلَی یوْمِ یبْعَثُونَ، هَذِهِ السُّورَةُ لَکَ مِنْ بَعْدِی وَلِوُلْدِکَ مِنْ بَعْدِکَ، إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَخِی مِنَ الْمَلَائِکَةِ حَدَّثَ إِلَی أَحْدَاثَ أُمَّتِی فِی سُنَّتِهَا، وَإِنَّهُ لَیحَدِّثُ ذَلِکَ إِلَیکَ کَأَحْدَاثِ النُّبُوَّةِ، وَلَهَا نُورٌ سَاطِعٌ فِی قَلْبِکَ وَقُلُوبِ أَوْصِیائِکَ إِلَی مَطْلَعِ فَجْرِ الْقَائِمِ علیه السلام ». (2)

تحلیل

این حدیث تفسیر آیه است و حقیقتی را بیان می کند که در ظاهر هر آیه وجود دارد. چرا که در آیه آمده است (تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ) که فعل

ص:408


1- (1) . تفسیر نمونه، ج27، ص193.
2- (3) . البحار، ج25، ص70، ح60 و موسوعه کلمات امام حسین علیه السلام ، ص8 - 567.

«تنزّل» تتنزّل بوده، یعنی مضارع است. و فعل مضارع دلالت بر حال و آینده دارد یعنی استمرار را می رساند، پس نزول فرشتگان و آوردن اخبار همه امور و اعمال امت در هر شب قدر تکرار می شود. در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله بر ایشان و بعد از وی نیز لازم است انسان های کاملی باشند که فرشتگان بر آن ها نازل شوند وگرنه خبر آیه صادق نخواهد بود و این خلاف حکمت الهی است. در این حدیث این حقیقت و مصادیق آن بعد پیامبر صلی الله علیه و آله بیان شده است که یکی از آنان امام حسین علیه السلام است.

پیام ها

1- امام حسین علیه السلام از انسان های کاملی است که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله در دوره امامتش در هر شب قدر فرشتگان بر او نازل شده و اعمال امت را عرضه می کردند.

2- مفاد سوره قدر، در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام تا امام عصر علیه السلام است که اعمال شما در هر شب قدر بر او عرضه می شود.

چهل و هشتم: سوره کوثر

101- خیر کثیر و عطای پیامبر صلی الله علیه و آله

کوثر/ 1-3. (إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ) ؛ «در حقیقت ما به تو (نیکی) فراوان عطا کردیم. پس برای پروردگارت نماز بگزار و (شتر) قربانی کن. [چرا] که فقط (دشمن) کینه توز تو بریده نسل است».

شأن نزول

حکایت کرده اند: شخصی به نام «عاص بن وائِل» که از سران مشرکان مکه بود، هنگام خارج شدن پیامبر صلی الله علیه و آله از مسجد الحرام با ایشان ملاقات و صحبت کرد، سپس وارد مسجد الحرام شد و مشرکان از او پرسیدند باچه کسی صحبت می کردی؟ گفت: با این مرد ابتر! (یعنی کسی که پسر ندارد و نسل او منقطع است).

سوره فوق بدین مناسبت فرود آمد و به پیامبر صلی الله علیه و آله بشارت کوثر داد و دشمنان او را منقطع خواند. (1)

ص:409


1- (1) . تفسیر مجمع البیان، ج10، ص836؛ نمونه بینات، ص886 و شأن نزول آیات، ص585.

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دو پسر به نام قاسم و طاهر ( عبداللَّه) از خدیجه داشت که هر دو در مکه از دنیا رفتند و ایشان بدون پسر باقی ماند (1). این موضوع باعث شد تا دشمنان زبان بگشایند و آن حضرت را «اَبتر» یعنی «بریده نسل» بخوانند، چراکه آنان می پنداشتند پسر اهمیت زیادی دارد و تداوم بخش برنامه پدر است؛ از این رو پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله که پسر نداشت برنامه هایش تعطیل می شد.

2. سوره کوثر چند خبر اساسی را اعلام کرده است که برخی، آن ها را پیش گویی های اعجاز آمیز قرآن دانسته اند: (2)

الف) خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله خیر فراوانی هم چون پیروزی اسلام بر کفر (3)، و موهبتی هم چون فاطمه علیهاالسلام می دهد که برنامه ها و نسل اورا تداوم می بخشد.

ب) دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله بریده نسل خواهند شد و برنامه ها و عظمت دودمان آن ها باقی نخواهند ماند؛ همان طور که مشرکان مکه و عاص بن وائل و مانند او منقرض شدند و هیچ نامی از آنان و دودمانشان باقی نیست.

3. در این سوره بیان شده که به شکرانه نعمت کوثر، پیامبر صلی الله علیه و آله باید نماز بگزارد و قربانی کند. البته برخی مفسران معتقدند که مقصود نماز و قربانی روز عید قربان است، ولی معنای آیه گسترده است و شامل هرگونه نماز و قربانی می شود.

این سوره در حقیقت، آموزشی است برای همه رهبران الهی و مسلمانان تا برای ادای شکر نعمت های بزرگ الهی به نماز وقربانی رو آورند و پیوند خود را با خدا و خلق محکم تر و نیاز معنوی خویش و نیاز مادی غذایی بینوایان را برطرف سازند.

4. «نَحْر» در اصل به معنای گلوگاه و نیز «کشتن شتر» است و از آن جا که در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله ، شتر اهمیت ویژه ای داشت، به مصداق کامل قربانی، یعنی کشتن شتر اشاره شده است. اما مفسران قرآن معانی دیگری نیز برای آن بیان کرده اند:

ص:410


1- (1) . البته پیامبر اسلام در مدینه نیز با «ماریه قبطیه» ازدواج کرد و از او پسری به نام ابراهیم داشت که در کودکی وفات کرد (بحارالانوار، ج21، ص183).
2- (2) . تفسیر نمونه، ج27، ص376.
3- (3) . جمله «اعطیناک» ماضی است، اما ممکن است به معنای مضارع متحقق الوقوع باشد که به شکل ماضی بیان شده است.

- مقصود از «نحْر» ایستادن رو به قبله در هنگام نماز است، چون یکی از معانی این واژه، روبه رو شدن است.

- مقصود بلند کردن دست ها در هنگام تکبیر گفتن در نماز است؛

- و یا این که در هنگام رکوع، کمر انسان کاملاً صاف باشد.

دو مورد اخیر در احادیث اسلامی از پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام روایت شده است. (1)

البته مانعی ندارد که همه این معانی مقصود و مصداق آیه باشد، ولی معنای اول با ظاهر آیه و معنای سوم با ذکر نماز قبل از نَحْر سازگارتر است.

5. «اَبتر» به معنای «حیوان دم بریده» است و به انسان هایی که نسلشان قطع شده نیز گفته شده است. به کاربردن این تعبیر در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله نوعی توهین به ایشان بود؛ از این رو خدا در مورد دشمنان او نیز از همان تعبیر استفاده کرد و آنان را دشمن کینه توزی خواند که دشمنی آن ها همراه با قساوت، رذالت و بی ادبی است.

6. از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله جز یک دختر باقی نماند و تمام نسل ایشان از فاطمه علیهاالسلام ادامه یافت و این در حالی است که آمار فرزندان فاطمه علیهاالسلام در آستانه قرن پانزدهم هجری قمری و قرن بیستم میلادی در جهان، بین 50 تا 100 میلیون نفر تخمین زده می شود. (2)

اما از نسل دشمنان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله هیچ نام و رسمی باقی نمانده است.

7. در این سوره از دادن کوثر با لفظ «عطا» یاد شده که عظمت آن را می رساند و نیز از ضمیر جمع (انّا) و از تأکید (انّ) عظمت نعمت کوثر استفاده می شود که تاکنون گوشه ای از آن برای ما روشن شده است. آری؛ خدا زحمات رهبران الهی را ارج می نهد و در عوض به آنان خیر فراوان عطا می کند.

8 . «کوثر»، از ریشه «کثرت» به معنای خیر و برکت فراوان است، و به افراد سخاوتمند نیز کوثر گفته می شود.

ص:411


1- (1) . تفسیر مجمع البیان، ج10، ص837؛ فقه القرآن راوندی، ج1، ص108؛ بحارالانوار، ج16، ص312؛ تفسیر صافی، ج5، ص383 و وسائل الشیعه، ج6، ص30.
2- (2) . در برخی کشورها پیش وند «سید» یا «شریف» در شناسنامه سادات اضافه می شود، اما در برخی کشورها اینگونه نیست از این رو آمار دقیق سادات در جهان در دست نیست ولی آمار فوق را برخی بزرگان مثل آیت اللَّه جعفر سبحانی در سخنرانی ها و همایش ها بیان کرده اند.

مفسران قرآن در مورد معنای کوثر چند احتمال داده اند؛ از جمله: کثرت فرزندان فاطمه علیهم السلام ، نهری در بهشت، (1) حوض کوثر (2) (که مؤمنان در هنگام ورود به بهشت از آن سیراب می شوند.) قرآن، نبوّت، کثرت اصحاب و یاران، شفاعت (3)، پیروزی های پیامبر صلی الله علیه و آله در جنگ ها و نیز علمای امت او (4) که فرزندان معنوی پیامبر صلی الله علیه و آله و فاطمه علیهاالسلام هستند.

البته معنای کوثر وسیع است و مانعی ندارد که شامل همه این مصادیق و موارد بشود؛ هر چند با توجه به قرینه ذیل سوره (یعنی بریده نسل خواندن دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله ) و شأن نزول آن، احتمال اول مناسب تر است.

آری؛ این فاطمه علیهاالسلام است که خود شفاعت کننده امت است و فرزندانش هم چون نهری بهشتی در بین بشریت جاری شده و همگان را از حوض کوثر علوم آل محمد علیهم السلام سیراب می کنند و تداوم بخش نبوّت و پاس داران قرآن اند و با رهبری شان پیروزی های بزرگ علمی و معنوی برای مسلمانان به وجود آورده اند.

9. همان طور که گذشت در برخی احادیث کوثر به نسل فاطمه علیهاالسلام و نیز به نهری در بهشت اطلاق شده که مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله ، امام علی علیه السلام ، فاطمه علیهاالسلام ، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام است. (5) از جمله در روایتی آمده است که درختان زیادی در کنار این نهر می باشد که در بهشت موسیقی طرب انگیزی ایجاد می کنند که همگان را مدهوش می نماید.

«محمد بن العبّاس، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هَوْذَةَ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ، عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْینَ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله صَلَّی الْغَدَاةَ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَی عَلِی علیه السلام فَقَالَ: یا عَلِی! مَا هَذَا النُّورُ الَّذِی أَرَاهُ قَدْ غَشِیکَ؟ قَالَ: یا رَسُولَ اللَّهِ! أَصَابَتْنِی جَنَابَةٌ فِی هَذِهِ اللَّیلَةِ فَأَخَذْتُ بَطْنَ الْوَادِی وَلَمْ أُصِبِ الْمَاءَ فَلَمَّا وَلَّیتُ نَادَانِی مُنَادٍ: یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ! فَالْتَفَتُّ فَإِذَا خَلْفِی إِبْرِیقٌ مَمْلُوءٌ مِنْ مَاءٍ فَاغْتَسَلْتُ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله : یا عَلِی!

ص:412


1- (1) . در روایات پیامبر صلی الله علیه و سلم و اهل بیت علیهم السلام به این موارد اشاره شده است (جعفریات، ص251؛ شواهد التنزیل، ج2، ص487؛ بحارالانوار، ج8، ص16 و 24 و تفسیر صافی، ج5، ص382).
2- (2) . بحارالانوار، ج8، ص17 و تفسیر صافی، همان جا.
3- (3) . تفسیر صافی، همان جا.
4- (4) . تفسیر نمونه و تفسیر کبیر فخر رازی، ذیل سوره.
5- (5) . ر.ک: شواهد التنزیل، ج2، ص487؛ بحارالانوار، ج8، ص16 و ص24 و تفسیر صافی، ج5، ص382.

أَمَّا الْمُنَادِی فَجَبْرَئِیلُ وَالْمَاءُ مِنْ نَهَرٍ یقَالُ لَهُ: الْکَوْثَرُ، عَلَیهِ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ شَجَرَةٍ، کُلُّ شَجَرَةٍ لَهَا ثَلَاثَةُ مِائَةٍ وَسِتُّونَ غُصْناً فَإِذَا أَرَادَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الطَّرَبَ، هَبَّتْ رِیحٌ فَمَا مِنْ شَجَرَةٍ وَلَا غُصْنٍ إِلَّا وَهُوَ أَحْلَی صَوْتاً مِنَ الْآخَرِ وَلَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی کَتَبَ عَلَی أَهْلِ الْجَنَّةِ أَنْ لَا یمُوتُوا، لَمَاتُوا فَرَحاً مِنْ شِدَّةِ حَلَاوَةِ تِلْکَ الْأَصْوَاتِ. وَهَذَا النَّهَرُ فِی جَنَّةِ عَدْنٍ وَهُوَ لِی وَلَکَ وَلِفَاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ وَلَیسَ لِأَحَدٍ فِیهِ شَیءٌ». (1)

تحلیل

«کوثر» به معنای خیر کثیر است که بر اساس قرائن درون سوره (مثل ابتر) شامل فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله از نسل فاطمه علیهاالسلام می شود و بر اساس احادیث به نهری بهشتی که مخصوص اهل بیت علیهم السلام اطلاق شده است که در هر دو صورت شامل امام حسین علیه السلام می شود. این گونه احادیث نوعی تفسیر و توضیح آیه است که مصادیق آن را نام می برد و مانعی ندارد که آیه همه موارد را شامل شود چون خیر کثیر می تواند شامل همه آن ها باشد.

پیام

1- امام حسین علیه السلام از مصادیق خیر کثیر است که به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله داده شد.

2- امام حسین علیه السلام یکی از صاحبان حوض کوثر بلکه خود کوثر است. (2)

ب: بررسی موضوعی آیات الحسین

ص:413


1- (1) . تأویل الآیات، ج2، ص857، ح4؛ البحار، ج8، ص26، ح27 وفی نورالثقلین، ج5، ص682، ح12 مع اختلاف، البرهان، ج4، ص513، ح7.
2- (2) . این بخش از کتاب (تفسیر آیات مربوط به امام حسین علیه السلام ) در تاریخ 1390/9/14ش، مطابق با نهم محرم 1433ق، تاسوعای حسینی در شهر مقدس قم به اتمام رسید. والحمد لله رب العالمین

فهرست منابع

1. آیت الله عبدالله جوادی آملی، تسنیم، قم، انتشارات اسراء، چاپ اول، 1379ش.

2. آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی، به سوی آفریدگار، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1370ش.

3. آیت الله محمد هادی، معرفت، التمهید فی علوم القرآن، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1417ق.

4. آیت الله ناصر مکارم شیرازی، قرآن و آخرین پیامبر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1349ش.

5. آیت الله ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1374ش.

6. ابراهیم بن علی عاملی کفعمی، المصباح، قم، انتشارات رضی، چاپ دوم، 1405ق.

7. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، تهران، اساطیر، 1371ش.

8. ابن اعثم کوفی، محمد بن علی، الفتوح، میرزا محمد ملک الکتاب، بمبئی، 1305ق.

9. ابن فهد حلی، جمال الدین ابوالعباس، احمد بن محمد حلی، عدة الداعی، انتشارات دارد الکتاب الاسلامی، چاپ اول، 1407ق.

10. ابن منظور، لسان العرب، قم، نشر أدب الحوزة،: 1405ق.

11. ابو جعفر محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، نشر صدوق، چاپ اول، 1417ق.

12. ابو جعفر محمد بن حسن طوسی، قم، الأمالی، دارالثقافة، 1414ق.

13. ابوالحسن بلاذری، فتوح البلدان، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1978م.

ص:414

14. ابوالحسن علی بن احمد واحدی النیشابوری، اسباب النزول، بیروت، المکتبة العصریه، 1425ق.

15. ابوالفتوح رازی حسین بن علی، روض الجنان وروح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، آستان قدس، 1408ق.

16. ابوالقاسم جعفر ابن قولویه قمی، کامل الزیارات (المزار)، نجف، انتشارات مرتضویه، 1365ق.

17. ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تهران، المکتبة الرضویة، 1332ش.

18. ابوالقاسم سید علی بن موسی سید بن طاووس، التحصیین لأسرار مازاد من اخبار کتاب الیقین، قم، موسسة دارالکتاب، چاپ اول، 1413ق.

19. ابوالقاسم سید علی بن موسی سید بن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، قم، چاپخانه خیام، 1400ق.

20. ابوالقاسم فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات کوفی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1410ق.

21. ابوبکر احمد بن علی الخطیب البغدادی، تاریخ بغداد او مدینة السلام، التحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، الاولی، 1417ق.

22. ابوجعفر محمد بن جریر ابن جریر طبری آملی مازندرانی، دلائل الامامة، دارالذخائر للمطبوعات، قم، کتاب حاضر از نسخه نشر حیدریه نجف به سال 1383 قمری است.

23. ابوجعفر محمد بن حسن الطوسی، التوحید، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1398ق.

24. ابوجعفر محمد بن حسن الطوسی، الخصال، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1403ق.

ص:415

25. ابوجعفر محمد بن حسن الطوسی، الغیبة، قم، موسسة المعارف الاسلامیة، 1411ق.

26. ابوجعفر محمد بن حسن الطوسی، علل الشرایع، قم، مکتبة الداوری، 1386ق.

27. ابوجعفر محمد بن حسن الطوسی، معانی الاخبار، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه، 1361ق.

28. ابوجعفر محمد بن علی ابن ابی جمهور احسایی، عوالی اللآلی، قم، انتشارات سید الشهداء علیه السلام ، چاپ اول، 1405ق.

29. ابوحیان محمد بن یوسف اندلسی، البحر المحیط فی التفسیر، بیروت، دارالفکر، 1420ق.

30. ابوعبداللَّه محمدبن اسماعیل البخاری، صحیح بخاری، بیروت، داراحیاء الثراث العربی، 1400ق.

31. ابوعلی فضل بن حسن امین الاسلام طبرسی، (صاحب مجمع البیان)، اعلام الوری بأعلم المهدی، قم، انتشارات دارلکتب الاسلامیة، چاپ سوم، بی تا.

32. ابی مؤید خوارزمی، مقتل الحسین خوارزمی، سید محمد تیجانی سماوی، انوارالهدی، 1381ش.

33. احمد ابن حنبل، مسند احمد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، الطبعة الثالثة، 1415ق.

34. احمد بن حجر هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408ق.

35. احمد بن علی ابن حجر العسقلانی، لسان المیزان، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، 1390ق.

36. احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، قم، انتشارات اسوه، 1416ق.

37. احمد مصطفی مراغی، تفسیر مراغی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418ق.

38. احمدبن محمدبن خالد برقی، محاسن، قم، دار الکتب الإسلامیه، 1371ش.

39. اسماعیل بن علی ابوالفداء، تاریخ ابو الفداء «المختصرفی اخبارالبشر»، بیروت، بی تا.

ص:416

40. اسماعیل حقی البروسوی، روح البیان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، 1405ق.

41. اسماعیل عجلوئی الجراحی، کشف الخفاء و نریل الالباس، بی جا، دارالکتب العلمیة، الطبعة الثانیة، 1408ق.

42. امام خمینی، تحریر الوسیله، قم، مؤسسه مطبوعات دارالعلم، چاپ دوم، بی تا.

43. امام خمینی، صحیفه نور، تهران، موسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

44. امام زین العابدین علیه السلام ، الصحیفة السجادیه، نشر الهادی، 1376ق.

45. امام علی علیه السلام ، نهج البلاغه، تدوین سید رضی، قم، انتشارات دارالهجرة، (نسخه صبحی صالح).

46. تاج الدین محمد شعیری، جامع الاخبار، قم، انتشارات رضی، چاپ دوم، 1363ش.

47. تفسیر الامام العسکری علیه السلام منسوب به امام عسکری علیه السلام ، قم، انتشارات مدرسه امام مهدی، چاپ اول، 1409ق.

48. ثعلبی، تفسیر الثعلبی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 2002م.

49. جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر السیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1404ق.

50. جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر السیوطی، لباب النقول فی اسباب النزول، بیروت، دارالکتاب العربی، 1423ق.

51. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالمعرفه، 1400ق.

52. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، تحقیق شیخ محمد باقر بهبودی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1411ق.

53. حرانی حسن بن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.

ص:417

54. حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، انتشارات شریف رضی، چاپ اول، 1412ق.

55. حسن بن ابی الحسن دیلمی، أعلام الدین فی صفات المومنین، قم، موسسه آل البین، چاپ اول، 1408ق.

56. حسن بن یوسف بن علی بن مطهر علامه حلی، کشف الیقین فی فضائل امیرالمومنین علیه السلام ، موسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلام، چاپ اول، 1411ق.

57. حسن بن یوسف بن علی بن مطهر علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، قم، موسسه دار الجهرة، چاپ اول، 1407ق.

58. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب حسن مصطفوی، 1360ش.

59. حسین توفیقی، نگاهی به ادیان زنده جهان، قم، مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران، 1377ش.

60. خواجه عبداللَّه انصاری، تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار، احمد بن محمد میبدی، تهران، امیرکبیر، 1376ش.

61. دکتر سیدرضا مؤدب، اعجاز قرآن، قم، انتشارات مرکز جهانی اسلامی، چاپ اول، 1386ش.

62. دکتر محمد علی رضائی اصفهانی، منطق تفسیر قرآن (1) مبانی و قواعد تفسیر، قم، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی، 1387ش.

63. دکتر محمد علی رضایی اصفهانی، قرآن و آزادی، مجله قرآن و علم، ش 4، پاییز 1388ش.

64. دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی، منطق تفسیر قرآن (2)، روش ها و گرایش های تفسیر قرآن، قم، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، 1385ش.

65. رشیدالدین محمد بن شهر ابن شهر آشوب مازندرانی، المناقب آل ابی طالب علیه السلام ، قم، مؤسسه انتشارات علامه، قم، 1379ق.

ص:418

66. سلیمان بن ابراهیم القندوزی الحنفی، ینابیع المودة لذوی القربی، التحقیق سید علی جمال اشرف الحسینی، بی جا، دارالاسوة، چاپ اول، 1416ق.

67. سید بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه احمد فهی زنجانی، تهران، انتشارات جهان، 1348ش.

68. سید قطب، تفسیر فی ظلال القرآن، بیروت، داراحیاء الثراث العربی، الطبعة الخامسة، 1386ق.

69. سید محمد الواحدی، الحسین علیه السلام فی القرآن، مشهد، اللاهیجی، طبعة الأولی، 1418ق.

70. سید محمود الآلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع الثانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.

71. سید محمود طالقانی، پرتویی از قرآن، تهران، نشر شرکت سهامی، 1381ش.

72. سید نعمت الله جزائری، قصص الانبیاء و المرسلین علیهم السلام ، قم، انتشارات کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق.

73. سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیرالقرآن، تهران، بنیاد بعثت، چاپ اول، 1416ق.

74. سید هاشم حسینی بحرانی، تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن، قم، دارالکتب العلمیه، 1334ش.

75. شرف الدین علی الحسینی الإسترآبادی، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، قم، مدرسه الإمام المهدی علیه السلام ، 1407ق.

76. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، تهران، دارالاسوة للطباعة و النشر، 1416ق.

77. شیخ عبدالله بحرانی، العوالم (الامام الحسین علیه السلام )، قم، مدرسه امام مهدی علیه السلام ، بی تا.

78. صدرالدین بلاغی، قصص قرآن با فرهنگ قصص قرآن، تهران، نشر امیرکبیر، 1345- 1349ق.

79. طبرسی، مکارم الاخلاق، منشورات الشریف الرضی، بی جا، الطبعة السادسة، 1392ق.

80. طبری، تفسیر طبری (جامع البیان فی تفسیر القرآن)، بیروت، دارالمعرفة.

ص:419

81. عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب و السنّة والادب، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1366.

82. عبدالعلی بن جمعة العروسی الحویزی، تفسیر نورالثقلین، قم، المطبعة العلمیة، 1383ق.

83. عبدالله ابن عمر بیضاوی، انوار التنزیل واسرارالتأویل، بیروت، نشر دارالفکر، 1416ق.

84. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، غرر الحکم ودرر الکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه، چاپ اول، 1366ق.

85. عبدعلی بن جمعة جویزی عروسی، نورالثقلین، قم، المطبعة العلمیة، الطبعة الثانیة، 1383ق.

86. علاءالدین حجازی، صحیفة الرضا، کنگره جهانی امام رضا علیه السلام ، 1408ق.

87. علامه سید محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، 1379ش.

88. علامه سید محمد حسین طباطبائی، تفسیر المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1379ش.

89. علامه محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، المکتبة الاسلامیة، 1358ق.

90. علم الهدی محمد بن محسن فیض کاشانی، التفسیر الصافی، تهران، مکتبة الصدر، چاپ دوم، 1374ش.

91. علم الهدی محمد بن محسن فیض کاشانی، معادن الحکمة فی مکاتب الائمه علیهم السلام ، تهران، مکتبة الصدوق، 1388ش.

92. علی ابن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، بیروت، موسسة الاعلمی للمطبوعات، الطبعة الاولی، 1420ق.

93. علی بن ابی الکرم الشیبانی (ابن اثیر)، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، 1385.

94. علی بن الحسن الطبرسی، مشکاة الانوار، نجف، المکتبة الحیدریة، 1385ق.

95. علی بن بابویه قمی، فقه الرضا علیه السلام ، تحقیق مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، مشهد، کنگره جهانی امام رضا علیه السلام ، 1406ق.

ص:420

96. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة علیهم السلام ، تبریز، انتشارات مکتبة بنی هاشمی، 1381ق.

97. علی بن عیسی الاربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة علیه السلام ، تبریز، مکتبة بنی هاشمی، 1381ق.

98. علی بن محمد خزار قمی، کفایة الاثر فی نص علی الائمة الاثنی عشر، قم، انتشارات بیدار، 1401ق.

99. علی بن یونس النباطی البیاظی، الصراط المستقیم، نجف، مکتبة الحیدریة، 1384ق.

100. عماد الدین الطبری، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، نجف، المکتبة الحیدریة، 1383ق.

101. فخرالدین رازی، تفسیر کبیر (مفاتیح الغیب)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1420ق.

102. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.

103. فضل بن حسن الطبرسی (امین الاسلام)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، 1365ش.

104. قطب الدین راوندی، الخرائج والجرائح، قم، موسسه الامام المهدی علیه السلام ، 1409ق.

105. قطب الدین ابوالحسن راوندی کاشانی (ابوالحسین) شعبد، قصص الانبیاء علیهم السلام ، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1409ق.

106. قطب الدین ابوالحسن راوندی کاشانی (ابوالحسین) سعید، فقه القرآن، قم، کتابخانه آیة اللَّه مرعشی نجفی، چاپ دوم، 1405ق.

107. کتاب مقدس، (شامل، تورات، انجیل و ملحقات آنها)، تهران، انجمن کتاب مقدس ایران، 1932م.

108. محدث نوری حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، تحقیق و نشر موسسه آل البیت، چاپ اول، 1408ق.

109. محسن قرائتی، تفسیر نور، قم، انتشارات در راه حق، 1374ش.

ص:421

110. محمد بن ابراهیم النعمانی، الغیبة، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، 1397ق.

111. محمد بن احمد ذهبی، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، دار الفکر.

112. محمد بن احمد قرطبی، الجامع الاحکام للقرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش.

113. محمد بن احمد قرطبی، تفسیر قرطبی، (الجامع لاحکام القرآن)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1416ق.

114. محمد بن الحسن الحر العاملی، اثبات الهداه بالنصوص والمعجزات، قم مطبعه العلمیه بی تا.

115. محمد بن الحسن الفتال، روضة الواعین، قم، دارالرضی.

116. محمد بن الحسن بن فروخ الصفار الصفار، بصائر الدرجات، قم، مکتبة آیت الله المرعشی، 1404ق.

117. محمد بن الحسن حر عاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة، قم، موسسة آل البیت، لاحیاء التراث العربی، 1409ق.

118. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، التحقیق نخبة من الماء الاجلاء، بیروت، موسسة الاعلمی، بی تا.

119. محمد بن حسن شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین، 1413ق.

120. محمد بن حسن شیخ طوسی، مصباح المتهجد، بیروت، موسسه فقه الشیعه، چاپ اول، 1411ق.

121. محمد بن حسین بن عبدالصمد عاملی شیخ بهائی، مفتاح الفلاح من عملالیوم واللیلة من الواجبات والمستحباب، بیروت، دار لاضوا، چاپ اول، 1405ق.

122. محمد بن علی بن بابویه شیخ صدوق، امالی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1380ق.

123. محمد بن علی بن بابویه شیخ صدوق، ثواب الاعمال، قم، انتشارات شریف رضی، 1364ش.

124. محمد بن علی بن بابویه شیخ صدوق، فضائل الاشهر الثلاثة، قم، انتشارات مکتبة الداوری، کتاب حاضر عکس برداری شده از چاپ دوم مطبعة الآداب نجف، چاپ دوم است.

ص:422

125. محمد بن علی بن بابویه شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، قم، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم.

126. محمد بن علی بن بابویه شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، 1404ق.

127. محمد بن علی بن بابویه، شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السلام ، تحقیق شیخ حسین اعلمی، بیروت، مؤسسه اعلمی، 1404ق.

128. محمد بن عمر رازی، مفاتیح الغیب (تفسیر کبیر)، بیروت، دارالفکر، 1423ق.

129. محمد بن عمر فخرالدین رازی، التفسیر الکبییر (مفاتیح الغیب)، مصر، مطبعة البهیة المهریة.

130. محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، تفسیر کنز الدقائق، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1366ش.

131. محمد بن مسعود ابن عیاش السلمی سمرقندی المعروف بالعیاشی، تفسیر العیاشی، تهران، المطبعة العلمیة، 1380ق.

132. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش.

133. محمد بن یعقوب کلینی، فروع کافی، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، 1413ق.

134. محمد تقی بن محمد علی سپهر، ناسخ التواریخ امام حسین علیه السلام ، قم، نشر ناصر، 1383ش.

135. محمد جواد محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات، تهران، نشر اسلامی، 1389ش.

136. محمد خزائلی، اعلام القرآن، تهران، موسسه انتشارات امیرکبیر، 1380ش.

137. محمد رشید رضا، تفسیر القرآن الکریم الشهیر بتفسیر المنار، بیروت، دارالمعرفة الطبعة الثالثة، بی تا.

138. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة، قم، دفتر تبیلغات اسلامی، چاپ سوم، 1367ش.

139. محمد مهدی حائری، معالی السبطین فی احوال الحسن والحسین، قم، بی جا، 1383ش.

ص:423

140. محمدبن علی ابن بابویه (شیخ صدوق)، عیون اخبارالرضا علیه السلام ، تصحیح حسن اعلمی، بیروت، مؤسسه اعلمی، 1404ق.

141. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، تهران، انتشارات المعارف الاسلامیة، 1368ش.

142. محمود بن عمر الزمخشری، تفسیر کشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، ادب الحوزه، دارالمعرفة، دارالکتب، 1400ق.

143. ملافتح الله کاشانی، زبدة التفاسیر، قم، تحقیق و نشر بنیاد معارف اسلامی، چاپ اول، 1423ق.

144. موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام ، قم، دارالمعروف للطباعة و النشر، تحت اشراف لجنة الحدیث، معهد تحقیقات باقر العلوم، الطبع الاولی، 1373ش.

145. نعمان بن محمد التمیمی المغربی، دعائم الإسلام، مصر، دار المعارف، 1385ق.

146. نورالله التستری، احقاق الحق، بی نا، بی جا، بی تا.

147. نهج الفصاحة، مترجم و گردآورنده ابوالقاسم پاینده، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ هفدهم.

148. وهبة بن مصطفی زحیلی، تفسیر الوسیط، دمشق، ناشر دارالفکر، 1422ق.

149. وهبة بن مصطفی زحیلی، تفسیر منیر، دارالفکر، 1991م.

150. یحیی بن حسن اسدی حلی، العمدة (عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الابرار)، قم، موسسه انتشارات اسلامی، 1407ق.

ص:424

زندگی نامه دکتر محمد علی رضایی اصفهانی

تولد: 1341/2/1 ش (1962 میلادی - 1383 قمری)

تحصیلات: الف: دکتری علوم قرآن و حدیث (دانشگاه)

ب: سطح چهارم تفسیر و علوم قرآن (حوزه علمیه قم)

ج: سطح چهارم فقه و اصول (حوزه علمیه قم)

تدریس: 26 سال در دانشگاه های اصفهان - علامه طباطبایی، رضوی، معارف و حوزه های اصفهان و قم و مشهد و جامعة المصطفی العالمیة.

کتاب ها: 70 جلد از جمله تفسیر قرآن مهر (22 جلد) - منطق تفسیر قرآن (1 - 4) - ترجمه قرآن - منطق ترجمه قرآن - پژوهشی در اعجاز علمی قرآن (1 - 2) - پرسش و پاسخ های قرآنی (1-12) - تفسیر قرآن مجید (مهر جوان) - ترجمه آموزشی قرآن (ترجمه قرآن مجید)

مقالات: بیش از 120 مقاله تخصصی (15 مقاله علمی - پژوهشی و 3 مقاله برگزیده)

ترجمه آثار: 30 اثر به 9 زبان زنده دنیا. (انگلیسی - عربی - اردو - آذری - هندی - تایلندی - بنگالی - مالایو - روسی)

نرم افزارها: 10 مورد (از جمله نرم افزارهای آثار مکتوب - تفسیر گویای مهر - سخنرانی ها و...)

مسئولیت ها: عضو هیئت علمی جامعه المصطفی العالمیه (استاد)

مدیر مدرسه عالی قرآن و حدیث جامعه المصطفی العالمیه - مدیر مرکز پژوهشی قرآن کریم المهدی - سردبیر علمی دو مجله تخصصی قرآن و علم، قرآن پژوهی خاورشناسان.

برگزیدگی: احراز 21 رتبه علمی و جایزه از مراکز، همایش ها و جشنواره ها و دانشگاه ها و حوزه ها.

تخصص ها: مباحث میان رشته ای قرآن و علم - قرآن و مستشرقان.

طراحی و تأسیس: تأسیس انجمن قرآن پژوهی حوزه علمیه قم و موسسه پژوهش های قرآنی المهدی و مرکز پژوهش های قرآن کریم المهدی و دو مجله تخصصی و طراحی 20 رشته قرآنی و حدیثی در سطح کارشناسی، ارشد و دکتری که به تصویب وزارت علوم رسید.

* * *

آدرس: قم، خیابان سمیه، خیابان شهید رجایی، کوچه 4، پلاک 77، مرکز تحقیقات قرآن کریم المهدی. تلفکس: 37734094 - 025 ؛ Rezaee@quransc.com

ص:425

ص:426

لیست آثار انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم قرآن

الف) کتاب های منتشر شده

1. پرسش های قرآنی جوانان ج 1، قرآن شناسی، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی و جمعی از پژوهشگران.

2. پرسش های قرآنی جوانان ج 2، مبحث اعتقادی، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی و جمعی از پژوهشگران.

3. پرسش های قرآنی جوانان ج 3، قرآن و علوم تجربی، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی و جمعی از پژوهشگران.

4. پرسش های قرآنی جوانان ج 4، روابط دختر و پسر، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی و جمعی از پژوهشگران.

5. پرسش های قرآنی جوانان ج 5، پیامبر مهر، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی و جمعی از پژوهشگران.

6. پرسش های قرآنی جوانان ج 6، مهدویت، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی و جمعی از پژوهشگران.

7. پرسش های قرآنی جوانان ج 7، قرآن و علوم طبیعی، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی و جمعی از پژوهشگران.

8. پرسش های قرآنی جوانان ج 8، قرآن و علوم انسانی، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی و جمعی از پژوهشگران.

9. پرسش های قرآنی جوانان ج 9، فلسفه احکام و تربیت، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی و جمعی از پژوهشگران.

10. پرسش های قرآنی جوانان ج 10، شبهات جدید، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی و جمعی از پژوهشگران.

11. پرسش های قرآنی جوانان ج 11، شبهات معاصر، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی و جمعی از پژوهشگران.

12. پرسش های قرآنی جوانان ج 12، شبهات نوین، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی و

ص:427

جمعی از پژوهشگران.

34 -13. تفسیر قرآن مهر 22 جلدی، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی و جمعی از پژوهشگران.

35. تفسیر قرآن مهر، سوره یوسف، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی و جمعی از پژوهشگران.

36- تفسیر قرآن مهر، سوره توبه، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی و جمعی از پژوهشگران.

37- تفسیر قرآن مهر - مهر جوان (تفسیر کامل تک جلدی)، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی و جمعی از پژوهشگران.

38- ترجمه آموزشی قرآن مجید، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی و جمعی از پژوهشگران.

39- فلسفه احکام 1، (حکمت ها و اسرار علمی احکام بهداشتی اسلام)، آیت الله اهتمام.

40- فلسفه احکام 2، (حکمت ها و اسرار نماز)، آیت الله احمد اهتمام و دکتر محمد علی رضایی اصفهانی.

41- آموزه های عاشورا، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی.

42- پرتوی از شگفتی ها و اعجازهای علمی و بلاغی قرآن، دکتر لبیب بیضون.

43- تعامل قرآن و علوم، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی.

44. مراحل انس با قرآن - دکتر محمد فاکر میبدی

46- 45. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن (ج1و2)، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی

47. مستشرقان و تاریخگذاری قرآن، دکتر محمدجواد اسکندرلو

48. قرآن و هنر، دکتر علی نصیری

49. قرآن و بهداشت روان، دکتر احمد صادقیان

50. اعجازها و شگفتی های علمی قرآن - محمدعلی رضایی اصفهانی و محسن ملاکاظمی

51. قرآن و ریاضیات، سید مرتضی علوی

52. پژوهشی در روایات تفسیری امام باقر و امام صادق علیه السلام ، دکتر لاله افتخاری.

53. قرآن و کیهان شناسی، سید عیسی مسترحمی.

54. پژوهشی تطبیقی در بطون قرآن، سید حیدر طباطبایی.

55. شگفتی های پزشکی در قرآن، حسن رضا رضایی.

ص:428

56. انس با قرآن (سیر مطالعاتی در دانش های قرآن)، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی.

57. مدیریت علوی (حکمت ها و آموزه های مدیریتی عهدنامه مالک اشتر)، حسن علی اکبری.

70- 58. مجله تخصصی قرآن و علم (1- 13).

86 - 71. مجله تخصصی قرآن پژوهی خاورشناسان (1- 15).

87. شگفتی های پزشکی در نهج البلاغه، حسن رضا رضایی.

88. تعارضات عقاید وهابیت با قرآن، ابوالمصطفی.

89. سیمای سوره های قرآن، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی.

90. سلامتی و بهداشت در صحیفه سجادیه، حسن رضا رضایی.

91. راهکارهای حضور قلب در نماز، ابراهیم رضایی آدریانی.

92. انس با قرآن، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی.

93. تفسیر آیات الحسین علیه السلام ، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی

94. دانشنامه میان رشته ای قرآن و علوم (ج1-6)، جمعی از پژوهشگران.

95. تفسیر آیات حج، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی

96. تربیت اجتماعی کودک از منظر قرآن، مهدیه رضایی رنانی.

ب. کتاب های در دست انتشار

1. فلسفه احکام (3)، خداشناسی از راه کیهان شناسی - احمد اهتمام.

2. قرآن و مدیریت، محسن ملاکاظمی.

3 - 9. قرآن و علوم تربیتی (ج1-8)، جمعی از پژوهشگران.

11. ترجمه تفسیری قرآن، جمعی از پژوهشگران.

12. قرآن و فرهنگ، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی.

13. اعجاز علمی قرآن (در حوزه علوم انسانی)، جمعی از پژوهشگران زیر دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی.

14. اعجاز علمی قرآن (در حوزه علوم طبیعی)، جمعی از پژوهشگران زیر دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی.

ص:429

مراکز پخش آثار انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم قرآن

الف. خرید حضوری

به مراکز پخش که در ذیل به آن ها اشاره می شود:

1. آذربایجان شرقی، تبریز، خیابان امام خمینی، نرسیده به میدان ساعت، روبه روی خیابان تربیت، کتابفروشی شهید شفیع زاده، 55634670-0411

2. آذربایجان شرقی، تبریز، شهرستان مرند، خیابان پروین اعتصامی، روبه روی بانک صادرات، کتابفروشی اهل بیت، پ34، 2257447-0491

3. آذربایجان غربی، ارومیه، جاده سلماس، پشت کارخانه ماکارونی چی چست، کوچه نانوایی، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام صادق، 09143887669

4. اردبیل، ما بین عالی قاپو و باغیشه، روبروی دبیرستان بهار، نمایشگاه دائمی ولایت، 2253800-0451

5. اصفهان، چهارباغ پایین، روبروی اداره کل تربیت بدنی، جنب بانک صادرات، کتابسرای حکمت اصفهان، 2240608-0311

6. اصفهان، خ شهرداری، اول خ ابوذر، روبروی بازار حمام قدیم، کتابفروشی اندیشه اصفهان، 7390140-0311

7. اصفهان، شهرضا، خ شهید بهشتی، مجتمع علی ابن ابیطالب، کتاب شهر ایران، 2239693-0321

8. اصفهان، کاشان، میدان امام خمینی، ابتدای خ ابوذر2، جنب بیمه البرز مرکزی، انتشارات قانون مدار، پ32 - 4471014-0361

9. اصفهان، نجف آباد، خ منتظری شمالی، جنب حوزه امام المنتظر، فروشگاه انتشارات انصار الامام المنتظر، 2512600-0331

10. افغانستان، کابل، پل سرخ، قلعه وزیر، مدرسه رسالت، 0093777556557 - 0093799556557

11. ایلام، خ فردوسی، بالاتر از تعاونی 15، مؤسسه فرهنگی غدیرخم، 3332888-0841

12. پخش مرکزی: قم، خ سمیه، خ شهید رجایی، ک 4، پ 77 - 37734094-025

ص:430

13. تهران، خ انقلاب، مقابل درب اصلی دانشگاه تهران، فروشگاه آستان قدس رضوی (به نشر)، 66401543-021

14. خراسان جنوبی، بیرجند، میدان شهداء، نبش حکیم نزاری 1، نمایشگاه دائمی کتاب، 2224495-0561

15. خراسان رضوی، مشهد، سه راه ادبیات، نرسیده به جهاد دانشگاهی، چهار راه دکترا، بازار کتاب ناشران گلستان، ورودی ش2، کتابفروشی دیانت، 8444563-0511

16. خراسان رضوی، مشهد، میدان بیمارستان امام رضا، ابتدای خ رازی، انتشارات آستان قدس رضوی (به نشر)، 37-8511136-0511

17. خوزستان، آبادان، ایستگاه ذوالفقاری، 40 متری، روبه روی جایگاه گاز، مؤسسه قرآنی بصیرت، 4456060 و 4451450-0631

18. فارس، شیراز، میدان دانشجو، جنب خوابگاه قدس، کتابسرای قائم، 6294111-0711

19. قزوین، خ فلسطین، چهارراه عمران، فروشگاه کتاب شهر ایران، 3357534-0281

20. قم، بلوار سمیه، میدان معلم، خ شهیدین، انتشارات نسیم حیات، 37749750-025

21. قم، خ 19 دی، میدان جهاد، کتابفروشی مجتمع آموزشی عالی امام خمینی(ره)، 37110599-025

22. قم، خ حجتیه، روبروی درب مدرسه حجتیه، جنب بنیاد نهج البلاغه، 37730517-025

23. قم، میدان دورشهر (جانبازان)، خ شهید فاطمی، نبش ک 3، انتشارات زمزم هدایت، 37730735-025

24. لرستان، خرم آباد، خ آیت الله کمال وند، جنب سینما استقلال، فروشگاه کتاب شهر ایران، 2232780-0661

25. مازندران، بابل، جنب مسجد جامع، سازمان تبلیغات اسلامی، مرکز فرهنگی شهید، حاج بصیر، 2298155-0111

26. مرکزی، اراک، خ پاسداران، بعد از چهارسو، روبروی کامپیوتر مرکزی، کتابفروشی سادات، 09188611592

27. همدان، خ شهدا، کوچه آخوند، کتابفروشی منتظران نور، 2517405-0811

28. یزد، خ امام خمینی، کتابفروشی نیکوروش، 6264699-0351

ص:431

ب. خرید غیرحضوری

1. از طریق فاکس: 37734094 - 025

2. خرید اینترنتی: www.quransc.com

3. مسئول پخش (آقای اویسی): 09127475838

ص:432

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109