سرشناسه:فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق.
عنوان و نام پدیدآور:سه خطبه فاطمه زهرا علیهاالسلام/ تهیه و تنظیم مهدی عبداللهی.
مشخصات نشر:قم: موسسه پیام امام هادی(علیه السلام)، 1392.
مشخصات ظاهری:64 ص.
شابک:20000 ریال 964-8837-23-6 :
وضعیت فهرست نویسی:فاپا
یادداشت:فارسی- عربی.
یادداشت:چاپ اول: 1389 (فیپا).
یادداشت:چاپ دوم.
یادداشت:عنوان روی جلد: 3 خطبه حضرت زهرا.
یادداشت:کتابنامه: ص. [63]؛ همچنین به صورت زیرنویس.
عنوان روی جلد:3 خطبه حضرت زهرا.
موضوع:فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق. -- خطبه ها
شناسه افزوده:عبداللهی، مهدی، 1328 -، گردآورنده
شناسه افزوده:موسسه امام هادی (علیه السلام)
رده بندی کنگره:BP27/22/ع25س9 1392
رده بندی دیویی:297/973
شماره کتابشناسی ملی:2117928
ص :1
ص :2
بسم الله الرحمن الرحیم
کتابی که در پیشرو دارید مشتمل بر سه خطبه از فاطمه زهرا علیها السلام است؛ پیشتر دو خطبه مشهور از صدیقه طاهره را همراه با خطبه های حضرت زینب، امّ کلثوم و فاطمه بنت الحسین در کتاب «چشمه سار کوثر» که اکنون به چاپ ششم رسیده است آورده بودیم، برخی دوستان مناسب دیدند خطبه های آن حضرت جداگانه چاپ شود از این رو خطبه دیگری را که بعد از جریان سقیفه در دفاع از حق ولایت أمیرمؤمنان علیه السلام بیان فرموده، ضمیمه کرده و هر سه خطبه را همراه ترجمه تقدیم علاقه مندان می کنیم.
از مؤلف محترم حضرت حجة الاسلام والمسلیمن جناب آقای مهدی عبدالهی که در تألیف این کتاب همکاری و زحمت قابل توجهی کشیدند و سایر همکاران در مؤسسه و همچنین کمیته حمایت و نظارت بر فعالیت مراکز فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که ما را در این امر مساعدت نمود تشکر و تقدیر می شود.
مؤسسه پیام امام هادی علیه السلام
ص:3
اولین شهید راه ولایت محسن بن علی علیهما السلام و مادرش فاطمه زهراء علیها السلام اولین شهیده راه ولایت وبهترین حامی امامت که با خطبه های خود و فدای جان و جانانش صراط مستقیم را نشان داد و حق را به روشنی از باطل جدا و حجّت را بر همگان تمام کرد.
ص:4
این خطبه شریفه را بسیاری ازعلمای بزرگ از اهل سنّت وشیعه در کتابهای خود به صورت کامل یا بخش هایی از آن را آورده اند، که در ذیل به برخی از این کتابها به ترتیب تاریخی اشاره می کنیم.
1 - بلاغات النساء / احمدبن ابی طاهرطیفور، (280ه).
2 - شرح الأخبار / قاضی أبو حنیفة نعمان بن محمّد مغربی، (363 ه ).
3 - دلائل الإمامة / أبو جعفر محمّد بن جریر بن رستم طبری، از علماء امامیّه در قرن چهارم .
4 - الأمالی (1) / شیخ الطائفة ابو جعفر طوسی، (460ه ).
5 - الإحتجاج/ ابومنصور احمدبن علی بن ابی طالب طبرسی، از علماء قرن ششم.
6 - شرح نهج البلاغة، ج16 / ابن ابی الحدید، (655 ه ).
7 - کشف الغمّة / علی بن عیسی بن ابی الفتح اربلی، (متوفای حدود 690 ه ).
8 - بحارالأنوار / علاّمه مجلسی، که خطبه را از چند مصدر از جمله احتجاج، بلاغات النساء و نیز از سید مرتضی نقل کرده است.
ص:5
روش ما در تحقیق این خطبه روش تلفیق بوده؛یعنی درهر مورد، کلمات وجملات هرکدام از مصادر روشنتر وباقواعد سازگارتر بود آن را به عنوان متن انتخاب کرده ودر موارد مهم و لازم، اختلاف عبارت مصادر را در پاورقی یادآوری نموده واز اشاره به اختلافات جزئی صرف نظر کرده ایم.
در شرح لغات مشکل خطبه واعراب آن، علاوه بر کتب لغت مثل صحاح، قاموس، لسان العرب، مجمع البحرین، اقرب الموارد و المنجد، از شرح علامه مجلسی بر خطبه (بحارالانوار، ج29، ص215 تا 333) بسیار سودجسته ایم. چنانکه در همین زمینه از کتاب «الدُّرّة البیضاء فی شرح خطبة فاطمة الزهراء علیها السلام » تالیف عالم جلیل سید محمد تقی بن سید اسحاق رضوی قمی - طاب ثراه - بهره برده ایم. کتاب های دیگری از جمله «سوگنامه فدک» تالیف سید محمد تقی نقوی، و «اسرار فدک» تالیف محمد باقر انصاری و سید حسین رجایی نیز مورد مراجعه بوده است.
ص:6
لَما أَجْمَعَ (1) أَبُوبَکْرٍ (2) عَلی مَنْعِ فاطِمَةَ فَدَکاً (3) وَبَلَغَها ذلِکَ، لاثَتْ خِمارها (4) عَلی رَأسِها وَاشْتَمَلَتْ بِجِلْبابِها (5)وَأَقْبَلَتْ فی لُمَّةٍ (6) مِنْ حَفَدَتِها (7)وَنِساءِ قَوْمِها تَطَأُ
تصمیم ابوبکر بر غصب فدک
هنگامی که ابوبکر مصممّ شد فدک را از فاطمه علیها السلام بازستاند و این خبر به آن حضرت رسید، مقنعه خود پوشید و چادر به سر کشید و همراه گروهی از خدمتگزاران و زنان بنی هاشم در حالی که
ص:7
ذُیُولَها (1) ما تَخْرِمُ (2) مَشْیَتُها مَشْیَةَ رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَتّی دَخَلَتْ عَلی أَبی بکْرٍ، وَهُوَ فی حَشْدٍ (3)مِنَ الْمُهاجِرینَ وَالأَنْصارِ وَغَیْرِهِمْ فَنیطَتْ (4)دُونَها مُلاءَةٌ (5) فَجَلَسَتْ ثُمّ أَنَّتْ أَنَّةً (6) أَجْهَشَ (7) الْقَوْمُ لَها بِالْبُکاءِ، فَارْتَجَّ الْمَجْلِسُ ثُمَّ أمْهَلَتْ هُنَیْئَةً (8) حَتّی إذا سَکنَ نَشیجُ (9) الْقَوْمِ وَهَدَأَتْ (10)فَوْرَتُهُمْ (11)، إفْتَتَحَتْ الْکَلامَ بِحَمْدِاللهِ وَالثَّناءِ عَلَیْهِ رفتن فاطمه علیها السلام به مسجد
ناله فاطمه علیها السلام و گریۀ مردم
آغاز خطبه
لباس بلند او زیر قدمش قرار می گرفت، و راه رفتنش عین راه رفتن رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، بر ابوبکرکه در جمع مهاجران، انصار و دیگران قرار داشت وارد شد. پرده ای - به احترام او - در پیش رویش آویخته، و فاطمه در پشت پرده نشست و[در نخستین لحظات ورود، یادآوری خاطرات ملکوتی و سرشار این مسجد از رسول خدا صلی الله علیه و آله آن چنان انقلاب روحی در او پدید آورد که ناگاه] ناله ای سر داد، که مردم [را به خروش افکند و همه] به همراهی او گریستند، ومجلس مضطرب شد.
حضرت اندکی مهلت داد تا ناله وخروش مردم آرام گرفت. آن گاه سخن را با حمد و ثنای الهی آغازکرد
ص:8
وَالصَّلاةِ عَلی رَسُولِهِ، فَعادَ الْقَوْمُ فی بُکائِهِمْ، فَلَما أَمْسَکُوا عادَتْ فی کَلامِها فَقالَتْ علیها السلام : (1) الْحَمْدُ (2)لِلهِ عَلی ما أَنْعَمَ، وَلَهُ الشُّکْرُ عَلی ما أَلْهَمَ، وَالثَّناءُ بِما قَدَّمَ مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَها، وَسُبُوغِ آلاءٍ أَسْداها. وَتَمامِ مِنَنٍ أَوْلاها، جَمَّ عن الإِْحْصاءِ عَدَدُها، وَنَأی عَنِ الْجَزاءِ أَمدُها، وَتَفاوَتَ عَنِ الإِدْراکِ أَبَدُها (3)، وَنَدَبَهُمْ لِاسْتِزادَتِها بِالشُّکْرِ لِاتِّصالِها، وَاسْتَحْمَدَ إلَی الْخَلائِقِ بِإِجْزالِها حمد و ثنای الهی
وبرپیامبر درود فرستاد - باشنیدن نام پیامبر - مردم باز هم گریستند تا آن گاه که از گریه باز ایستادند، حضرت به کلام خود ادامه داد و چنین گفت: ستایش خدای را درمقابل نعمتهایش، وشکر اورا به جهت الهاماتش، وسپاس در برابر آنچه مقدّم داشته از نعمتهای فراگیر که بی سابقه عطا کرده، ونعمتهای فراوانی که به کمال عنایت نموده، و منّت را تمام کرده است. نعمتهایی که از حدّ شمارش بیرون، وپایان آن نامعلوم و در نتیجه به جای آوردن شکر [واقعی آن] غیر ممکن است. بندگانش را برای دریافت مزید نعمت به شکر فراخوانده تا نعمتشان پیوسته گردد،
ص:9
وَثَنّی (1) بِالنَّدْبِ إِلی أَمْثالِها.
وَأَشْهَدُ أنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، کَلِمَةٌ جَعَلَ الْإِخْلاصَ (2) تَأْویلَها، وَضَمَّنَ (3) الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَأَنارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعْقُولَها، الْمُمْتَنِعُ مِنَ الْأَبْصارِ رُؤْیَتُهُ، وَمِنَ الْأَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَمِنَ الْأَوْهامِ کَیْفِیَّتُهُ، ابْتَدَعَ (4)الأَشْیاءَ لامِنْ شَیْ ءٍ کانَ قَبْلَها، وَأَنْشَأَها بِلَا احْتِذاءِ (5)أَمْثِلَةٍ امْتَثَلَها (6)، کَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ، وَذَرَأَها (7) بِمَشِیَّتِهِ، مِنْ غَیْرِ حاجَةٍ مِنْهُ إِلی تَکْوینِها، و برای اکمال آن طلب سپاس نموده و برای دستیابی به همانند آن - از نعم اخروی - ترغیب کرده است.
گواهی می دهم معبودی جز خداوند نیست. تنها و بی شریک است و این کلمه ای است که واقعیّت آن اخلاص، و شهود آن ملازم دلها است، و معنی دقیق آن را به واسطه تفکّر، روشن و آشکار نموده است. - خداوندی که - چشمها از دیدار و زبانها از بیان اوصاف ووهمها از تصور چگونگی وکیفیتش ناتوانند. موجودات را بدون این که سابقاً چیزی باشند و بدون این که نمونه و مثالی داشته باشند آفرید.
اشیاء را با قدرت و مشیّت خود وجود بخشید بی آن که به وجود آنها نیازمند باشد،
ص:10
وَلا فائِدةٍ لَهُ فی تَصْویرِها، إِلّا تَثْبیتاً لِحِکْمَتِهِ، وَتَنْبیهاً عَلی طاعَتِهِ، وإِظْهاراً لِقُدْرَتِهِ، تَعَبُّداً لِبَرِیَّتِهِ وَإعزازاً لِدَعْوَتِهِ. ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلی طاعَتِهِ، وَوَضَعَ العِقابَ عَلی مَعْصِیَتِهِ، ذِیادَةً (1) لِعِبادِهِ مِنْ نِقْمَتِهِ، وَحِیاشَةً (2) لَهُمْ إِلی جَنَّتِهِ.
وَأَشْهَدُ أَنَّ أبی مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ؛ اخْتارَهُ قَبْلَ أنْ أرْسَلَهُ، وَسَماهُ قَبْلَ أنِ اجْتَباهُ (3)، وَاصْطَفاهُ قَبُلَ أنِ ابْتَعَثَهُ، إِذِالْخَلائِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَةٌ، وَبِسَتْرِ الْأَهاویلِ (4)شهادت به رسالت و بیان اوصاف پیامبر صلی الله علیه و آله
و یا این نقش آفرینی برای او سودی در بر داشته باشد. جز این که مقتضای حکمتش بود، وهشداری برای طاعتش و اظهار قدرتش، والزام خلق بر بندگی وعزیز داشتن دعوتش.
آن گاه در مقابل طاعتش اجر و ثواب و در برابر نافرمانیش عذاب وعقاب قرار داد، تا بندگانش را از نقمت وهلاکت برهاند وبه سوی بهشتش سوق دهد.
وگواهی می دهم همانا پدرم محمد صلی الله علیه و آله بنده خدا و فرستاده اوست.
پیش از رسالت او را برگزید، وپیش از گزینش، نام او را یاد کرد، وقبل از برانگیختن او انتخابش کرد آن گاه که هنوز خلایق به حجاب غیب محجوب و در پردۀ نگرانیها و سختیها مستور،
ص:11
مَصُونَةٌ، وَبِنِهایَة الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ؛ عِلْماً مِنَ اللهِ تَعالی بِمَآئِلِ (1) الْأُمُورِ، وَإِحاطَةً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَمَعْرِفَةً بِمَواقِعِ الْمَقْدُورِ. (2)
ابْتَعَثَهُ اللهُ إِتْماماً لِأَمْرِهِ، وَعَزیمَةً عَلی إمْضاءِ حُکْمِهِ، وَإنْفاذاً لِمقادیرِ رَحْمَتِهِ (3)، فَرَأَی الْأُمَمَ فِرَقاً (4) فی أَدْیانِها، عُکَّفاً عَلی نیرانِها، عابِدَةً لِأَوْثانِها، مُنْکِرَةً لِلهِ مَعَ عِرْفانِها، فَأَنارَ اللهُ بِأَبی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ظُلَمَها، وَکَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها (5)، وَجَلی و به نهایت نیستی مقرون بودند، چرا که خداوند به عواقب امور، عالِم و به حوادث روزگاران محیط و به هنگام وقوع امور آگاه است.
خداوند او را مبعوث کرد برای اتمام امرش، وعزم و ارادۀ حتمی اش بر جریان حکمش و اجرای مقدرات رحمتش. پس امتها را از جهت دین مختلف یافت، گروهی را آتش پرست و گروهی را بت پرست، که منکر خدایند با اینکه خدا را می شناسند.
آن گاه خداوند به وسیله پدرم محمّد ظلمتها را روشن نمود، مشکلات دلها را برطرف ساخت و پرده
ص:12
عَنِ الْأَبْصارِ غُمَمَها (1)، وَقامَ فِی النّاسِ بِالْهِدایَةِ، فَأَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغَوایَةِ، وَبَصَّرَهُمُ مِنَ العَمایَةِ، وَهَداهُمْ إلَی الدّینِ الْقَویمِ، وَدَعاهُمْ إلَی الطَّریقِ الْمُسْتَقٖیمِ.
ثُمَّ قَبَضَهُ اللهُ إِلَیْهِ قَبْضَ رَأْفَةٍ وَاخْتِیارٍ (2)، وَرَغْبَةٍ وَإیثارٍ، فَمُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله مِنْ تَعَبِ هذِهِ الدّارِ فی راحَةٍ، قَدْ حُفَّ بِالْمَلائِکَةِ الْأَبْرار، وَرِضْوانِ الرَّبِ ّ الْغَفّارِ، وَمُجاوَرَةِ المَلِکِ الْجَبّارِ، صَلَّی اللهُ عَلی أَبی نَبِیِّهِ وَأَمینِهِ، وَخِیَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَصَفِیِّهِ، وَالسَّلامُ عَلَیْهِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
اشاره به رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله
ابهامات را از چشمها زدود، پس بین مردم به هدایت و روشنگری قیام کرد، و ایشان را از گمراهیها رهایی بخشید، کوردلیشان را به بینایی مبدّل ساخت، و مردم را به دینِ استوار ره نمود، و به راه مستقیم فراخواند.
سپس خداوند روح او را از روی مهربانی و اختیار خود او و رغبت و گزینش دار آخرت به سوی خود برد، اینک محمّد صلی الله علیه و آله از رنج این دنیا در آسایش، و در احاطۀ ملائکه ابرار، و رضوان پروردگار غفّار، وقرب ملِک جبّار قرار دارد. درود خدا بر پدرم که فرستاده و امین خدا، و برگزیده وصفّی او از میان مردم است، وسلام و رحمت و برکات خداوند بر او باد.
ص:13
ثمّ التفت إلی أهل المجلس وقالت: أَنْتُمْ عِبادُاللهِ نَصْبُ (1) أَمْرِهِ وَنَهْیِهِ، وحَمَلَةُ دینِهِ وَ وَحْیِهِ، وَاُمَناءُ اللهِ عَلی أنْفُسِکُمْ وَبُلَغاؤُهُ إلَی الْأُمَمِ، (زَعَمْتُمْ حَقّاً لَکُمْ، أَلِلهِ فیکُمْ عَهْدٌ قَدَّمَهُ إِلَیْکُمْ، وَنَحْنُ بَقِیَّةٌ اسْتَخْلَفَنا عَلَیْکُمْ وَمَعَنا کِتابُ اللهِ، بَیِّنَةٌ بَصائِرُهُ، وَآیٌ فینا مُنْکَشِفَةٌ سَرائرِهُ، وَبُرْهانٌ مُنْجَلِیَةٌ ظَواهِرُهُ، مُدیمُ الْبَرِیَّةِ إِسْماعُهُ) (2)، قائِدٌ إِلَی الرِّضْوانِ اتِّباعُهُ، مُؤَدٍّ إِلَی النَّجاةِ اسْتِماعُهُ، فیهِ بَیانُ حُجَجِ اللهِ الْمُنَوَّرَةِ، بیان اوصاف قرآن و توأم بودن اهل بیت با آن
آن گاه متوجّه اهل مجلس شد وفرمود:
شما بندگان خدا مورد امر و نهی او و حاملان دین و وحی او هستید، وامانتداران خدا نسبت به خویشتن و مبلّغان او نسبت به ملّتها می باشید.
[گویا] شما برای خود حقی گمان کردید! آیا خدا در مورد آن، عهد و پیمانی به شما سپرده است؟! در حالی که ما بازمانده ای هستیم که ما را بر شما جانشین او گردانید، و با ما است کتاب خدا که بصائر آن آشکار، و آیاتی دربارۀ ما است که اسرار آن روشن، ودلائلی که ظواهر آن نمایان، شنواندن آن بر مردم پیوسته، و پیرویش راهنمای به سوی رضوان، و گوش فرا دادن به آن سبب نجات است. و در قرآن است حجّتهای نورانی الهی،
ص:14
وَعَزائمِهِ (1) الْمُفَسَّرَةِ، وَمَحارِمِهِ الُْمحَذَّرَةِ، وَبَیِّناتِهِ الْجالِیَةِ، وَجُمَلِهِ الْکافِیَةِ، وَفَضائِلِهِ الْمَنْدُوبَةِ، وَرُخَصِهِ الْمَوْهُوبَةِ وَشَرائِعِهِ الْمَکْتُوبَةِ.
فَجَعَلَ اللهُ الإِیمانَ: تَطْهیراً لَکُمْ من الشِّرْکِ، وَالصَّلاةَ تَنْزیهاً لَکُمْ عَن الْکِبْرِ، وَالزَّکاةَ تَزْکِیَةً للِنَّفْسِ، وَنَماءً فِی الرِّزْقِ، وَالصِّیامَ تَثْبیتاً لِلْإِخْلاصِ، وَالْحَجَّ تَشْیِیداً لِلدّینِ، وَالْعَدْلَ تنسیقاً لِلْقُلُوبِ، وَطاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ (2)، وَإِمامَتَنا أَماناً لِلْفُرْقَةِ، وَالْجَهادَ عِزّاً لِلْإِسْلامِ، وَالصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَی اسْتیجابِ الْأَجْرِ، وَالْأَمْرَ فلسفه احکام
و فرائض روشن و محرّمات بیم داده شده و ممنوع، وبیانات آشکار، و سخنان بی نیاز کننده او، و فضیلتهایی که مردم به سوی آن فراخوانده شده اند، ورخصتهایی که خداوند عنایت کرده، وقوانینی که مقررّ فرموده است.
پس خداوند متعال ایمان را موجب پاکی شما از شرک، و نماز را برای دوری از کبر، و زکات را سبب تزکیه نفس و رشدِ روزی، وروزه را برای اثبات اخلاص، وحجّ را موجب استحکام دین، و عدالت را هماهنگ کننده دلها، و پیروی ما را سبب نظم در شریعت، و پیشوایی ما را مانع جدایی، و جهاد را عزّت اسلام، و صبر را کمکی برای استحقاق اجر، و امر
ص:15
بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعامَّةِ، وَبِرَّ الْوالِدَیْنِ وِقایَةً مِنَ السَّخَطِ، وَصِلَةَ الْأَرْحامِ مَنْساةً فِی الْعُمْرِ وَمَنْماةً لِلْعَدَدِ، وَالْقِصاصَ حِقْناً لِلدِّماءِ، وَالْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تعریضاً لِلْمَغْفِرَةِ، وَتَوْفِیَةَ الْمَکائیلِ وَالْمَوازینِ تَغْییراً لِلْبَخْسِ، وَالنَّهْیَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیهاً عَنِ الرِّجْسِ، وَاجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجاباً عَنِ اللَّعْنَةِ (1)، وَتَرْکَ السَّرِقَةِ إیجاباً لِلْعِفَّةِ، وَحَرَّمَ اللهُ الشِّرْکَ إخْلاصاً لَهُ بِالرِّبُوبِیَّةِ، فَ «اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَلاتَمُوتُنَّ إلاّ وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» (2)به معروف را مصلحت همگان، ونیکی به پدر و مادر را بازدارنده از عذاب، و صله رحم را باعث تأخیر اجل و افزایش جمعیت، و قصاص را برای جلوگیری از خونریزی، و وفای به نذر را زمینه ساز آمرزش، وسرشار کردن پیمانه و وزن را موجب جلوگیری از کاستی و ستم، و بازداشتن از شرابخواری را پاکی از پلیدی، وپرهیز از تهمت را مانع از لعنت، و ترک سرقت را موجب عفّت قرار داد. و شرک را به جهت اخلاص در ربوبیتش تحریم فرمود، پس «پروا کنید از خداوند آن گونه که حق پروا کردن از اوست و زینهار جز مسلمان نمیرید».
ص:16
وَأَطیعُو اللهَ فیما أَمْرَکُمْ بِهِ وَنَهاکُمُ عَنْهُ فَإِنَّهُ «إِنَّما یَخْشَی اللهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» . (1)ثُمَّ قالَتْ: أَیُّهَا النّاسُ إِعْلَمُوا أَنّی فاطِمَةُ وَأَبی مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أَقُولُ عَوْداً وَ بِدْءاً (2)وَلا أَقُولُ ما أَقُولُ غَلَطاً، وَلا افْعَلُ ما أَفْعَلُ شَطَطَاً (3). «لَقُدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ (4) حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُوفٌ رَحیمٌ» (5) فَإِنْ تَعْزُوُه وَتَعرِفُوُه (6)، تَجِدُوهُ أَبی دُونَ نِسائِکُمْ، وَأَخا ابْنِ عَمّی دُوْنَ معرّفی خود
وخدا را در آنچه شما را به آن فرمان داده و در آنچه از آن باز داشته اطاعت کنید، چرا که «همانا از بندگان خدا تنها دانایانند که از او می ترسند».
سپس فرمود: ای مردم بدانید: همانا من فاطمه ام و پدرم محمّد است، حرف اوّل و آخرم همین است، آنچه می گویم اشتباه نیست، و آنچه انجام می دهم گزاف نباشد.
«به یقین رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او ناگوار است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان است». اگر نسبت شناس باشید و او را بشناسید می بینید که او پدر من است نه پدر زنان شما، و برادر پسر عمّ من است نه برادر
ص:17
رِجالِکُمْ، وَلَنِعْمَ المَعْزِیُّ إِلَیْهِ صلی الله علیه و آله . فَبَلَّغَ الرِّسالَةَ صادِعاً بِالنِّذارَةِ (1)، مائِلاً عَنْ مَدْرَجَةِ (2)الْمُشْرِکینَ، ضارِباً ثَبَجَهُمْ (3)، آخِذاً بِأَکْظامِهِمْ (4)، داعیاً إلی سَبیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، یَجِذُّ (5)الْأَصْنامَ وَیَنْکُتُ (6) الْهامَ (7)، حَتّی انْهَزَمَ الْجَمُعُ وَوَلَّوُا الدُّبُرَ (8)، حَتّی تَفَرَّی اللَّیْلُ عَنْ صُبْحِهِ وَأَسْفَرَ (9) الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ، وَنَطَقَ زَعیمُ الدّینِ، تلاشهای پیامبر صلی الله علیه و آله در تبلیغ دین
مردان شما، وچه نیک نسبتی است نسبت با آن حضرت (درود خدا بر او و خاندانش).
پیام الهی را تبلیغ کرد در حالی که انذار مردم را آشکار نمود و از مسلک مشرکان دوری جست، و ضرباتش را بر پشت گردنهاشان نواخت، و حلقومشان را گرفت، و با حکمت واندرز به سوی پروردگارش دعوت کرد.
بتها را شکست و گردن فرازان را سرنگون ساخت تا جمعشان از هم گسیخت و پا به فرار نهادند.
تا این که ظلمت شبِ کفر شکافت و نور صبح اسلام آشکار شد وحق خالص پدیدار گردید. رهبر دین به سخن آمد
ص:18
وَخَرَسَتْ (1) شَقاشِقُ (2)الشَّیاطینِ، وَطاحَ (3) وَشیظُ (4)النِّفاقِ وَانْحَلَّتْ عُقَدُ الْکُفْرِ وَالشِّقاقِ.
وَفُهْتُمْ (5) بِکَلِمَةِ الْإِخْلاصِ فی نَفَرٍ مِنَ الْبیضِ الْخِماصِ (6)«وَکُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ» (7) مُذْقَةَ الشّارِبِ (8)، وَنُهْزَةَ الطّامِعِ (9)، وَقُبْسَةَ العَجْلانِ (10)، وَمَوْطِئَ الْأَقْدامِ، وآوای شیاطین به خاموشی گرایید، وگروه نفاق در آستانۀ هلاک و سرگردانی قرار گرفت،وگره های کفر و تفرقه گشوده شد.
وشما کلمۀ اخلاص برزبان راندید درمیان عدّه ای سپیدرو و پاکیزه (که به حقیقت به دین گرویدند).
در حالی که شما در کنار گودالی از آتش قرار داشتید و به منزلۀ جرعه آبی بودید برای نوشنده، ولقمه نانی برای خورنده، و شعلۀ آتشی برای شتاب کننده، و زیر پای دیگران قرار گرفته،
ص:19
تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَتَقْتاتُونَ القِدَّ، أَذِلَّةً خاسِئینَ «تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمْ النّاسُ» (1) مِنْ حَوْلِکُمْ، فَأَنْقَذَکُمُ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله بَعَدَ اللَّتَیّا وَالَّتی (2)، وَبَعْدَ أَنْ مُنِیَ (3) بِبُهَمِ الرِّجالِ (4)، وَ ذُؤْبانِ الْعَرَبِ (5)، وَمَرَدَةِ (6)أهْلِ الْکِتابِ، «کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأهَا اللهُ» (7)، أَوْ نَجَمَ (8) قَرْنٌ (9) لِلشَّیْطانِ، أَوْ فَغَرَتْ (10) فاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ قَذَفَ أَخاهُ فی لَهَواتِها (11)، و این همه در حالی بود که آب بدبو ومخلوط به بول و سرگین شتر را می خوردید و خوراکتان پوست دباغی نشده بود. پست و مطرود بودید و از هجوم مردم اطرافتان در هراس.
پس خداوند شما را به وسیله محمد صلی الله علیه و آله رهایی بخشید بعد از آن گرفتاریهای بزرگ و کوچک که برایش پیش آمد، و به مردان جسور و سفلگان عرب و سرکشان اهل کتاب مبتلا شد.
«هرگاه آتش جنگی برافروختند خداوند خاموشش کرد». وهرگاه قدرتی از شیطان آشکار شد یا گروهی از مشرکان دهان گشودند (پیامبر صلی الله علیه و آله ) برادرش (علی) را در کامشان انداخت،
ص:20
فَلاْ یَنْکَفِئُ حَتَّی یَطَأَصِماخَها (1) بِأَخْمَصِهِ (2)، وَیُخْمِدَ لَهَبَها بِسَیْفِهِ، مَکُدُوداً فی ذاتِ اللهِ، مُجْتَهِداً فی أَمْرِ اللهِ، قَریباً مِنْ رَسُولِ اللهِ، سَیِّداً فی أَوْلِیاءِ اللهِ، مُشَمِّراً ناصِحاً، مُجِدًّا کادِحاً، لا تَأْخُذُهُ فِی اللهِ لَوْمَةُ لائِمٍ، وَأَنْتُمْ فی رَفاهِیَةٍ مِنَ الْعَیْشِ، وَادِعُونَ فاکِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوائِرَ، وَتَتَوَکَّفُونَ الْأَخْبارَ، وَ تَنْکُصُونَ عِنْدَ الِنّزالِ، وَتَفِرّوُنَ مِنَ الْقِتالِ.
فَلَمَّا اخْتارَ اللهُ لِنَبِیِّهِ دارَ أَنْبِیائِهِ، وَمَأْوی أَصْفِیائِهِ، نقش علی علیه السلام در مبارزه با دشمنان دین
و او هرگز برنگشت مگر بعد از این که گوشهایشان را پای کوب نمود و شعله افروزیشان را با شمشیر خود خاموش ساخت، او که پذیرنده رنج و آزار در راه خدا، تلاش کننده در امر خدا، نزدیک و خویش رسول خدا، و سروَری در میان اولیای خدا بود، تلاشگری ناصح، وکوشش کننده ای جدّی که در راه خدا از سرزنش ملامتگران نمی هراسید.
و در آن حال شما در رفاه زندگی و آسایش و راحت و امنیّت به سر می بردید، مترصّد بلا و مشکلات برای ما بودید و انتظار شنیدن اخبار آن داشتید، هنگام جنگ عقب گرد می کردید، و در صحنۀ نبرد فرار را بر قرار ترجیح می دادید.
آن هنگام که خداوند سرای رسولانش ومکان برگزیدگانش را برای پیامبرش اختیار کرد،
ص:21
ظَهَرَ فیکُمْ حَسیکَةُ (1) النِّفاقِ، وَ سَمُلَ (2) جِلْبابُ الدّینِ، وَنَطَقَ کاظِمُ الْغاوینَ، وَنَبَغَ (3)خامِلُ (4) الْأَقَلّینَ (5)، وَهَدَرَ (6)فَنیقُ (7) الْمُبْطِلینَ فَخَطَرَ (8) فی عَرَصاتِکُمْ، وَأَطْلَعَ الشَّیْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرِزِهِ (9) هاتِفاً بِکُمْ، فَأَلْفاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجیبینَ، وَلِلغِرَّةِ (10) فیهِ مُلاحِظینَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَکُمْ فَوَجَدَکُمْ خِفافاً، وَأَحْمَشَکُمْ (11) فَأَلْفاکُمْ غِضاباً، ظهور نفاق بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله
خصومتِ منافقانه در شما آشکار شد و جامه دین فرسوده گردید، خاموش و ساکتِ از گمراهان به سخن درآمد، پستِ فراموش شده نیکو سخن شد، و شترِ باطل گرایان به صدا درآمد و در میان شما دم جنبانید، و شیطان از کمینگاه خود سر برآورد و شما را فراخواند، پس شما را آمادۀ قبول دعوتش یافت و منتظر فریبش دید، سپس شما را حرکت داد، خِفّت و سبکی تان را احساس کرد، خشمتان را برانگیخت، و شما را خشمگین یافت،
ص:22
فَوَسَمْتُمْ (1) غَیْرَ إِبِلِکُمْ، وَوَرَدْتُمْ غَیْرَ مَشْرَبِکُمْ (2).
هَذا وَالْعَهْدُ قَریبٌ، وَالْکَلْمُ (3) رَحیبٌ (4)، وَالْجَرْحُ لَمایَنْدَمِلْ، وَالرَّسُولُ لَما یُقْبَرْ، إبتداراً (5) زَعْمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ «أَلا فی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحیطَةٌ بِالْکافِرینَ» (6)، فَهَیْهاتَ مِنْکُمْ وَکَیْفَ بِکُمْ، وَأَنّی تُؤْفَکُونَ! وَکِتابُ اللهِ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ (7)، أُمُوُرُه ظاهِرَةٌ وَأَحْکامُهُ توبیخ مردم در انحراف از قرآن و اسلام
پس غیر شترتان را داغ نهادید و به غیر آبشخور خود واردشدید.
این در حالی بود که عهد پیامبر نزدیک، و سوز و جراحت (سینه ما) گسترده، و زخم (دل ما) التیام نیافته، و رسول اللّه هنوز به خاک نرفته بود.
شما به بهانۀ ترس از فتنه این کار را کردید «آگاه باشید: در فتنه سقوط کردند و همانا دوزخ بر کافران احاطه دارد.»
جای بسی شگفتی است: چگونه اید شما؟!کجامی روید؟!درحالی که کتاب خدا درمیان شمااست،امورش ظاهر،احکامش
ص:23
زاهِرة وَأَعْلامُهُ باهِرَةٌ، وَزَواجِرِهُ لائِحَةٌ، وَأَوامِرُهُ واضِحَةٌ، وَقَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ، أَ رَغْبَةً عَنْهُ تُریدُونَ؟ أَمْ بِغَیْرِهِ تَحْکُمُونَ؟ «بِئسَ لِلظّالِمینَ بَدَلاً» (1)، «وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الإْسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الخاسِرینَ» (2) ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا (3) إِلاّ رَیْثَ (4) أَنْ تَسْکُنَ نَفْرَتُها (5)، وَیَسْلَسَ قِیادُها، ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُونَ (6)وَقْدَتَها، وَتُهَیِّجُونَ جَمْرَتَها، وَتَسْتَجیبُونَ لِهُتافِ (7)نورانی، نشانه هایش درخشان، نواهی آن واضح و اوامرش آشکار است، ولی شما آن را پشت سرانداخته اید، آیا قصد اعراض ازآن دارید؟! یا به جز آن می خواهید حکم برانید؟! «چه جایگزین بدی است برای ستمکاران» «وهر کسی جز اسلام، دینی جستجو کند پس از او پذیرفته نمی شود و در سرای دیگر از زیانکاران است».
شما در کار خلافت درنگ نکردید مگر به اندازه ای که سرکشیِ شتر خلافت ساکن گردد، و افسارش نرم شود (و به آسانی به دست آید) آن گاه آتش فتنه بر افروختید و هیزم آن را به هم زدید و بر انگیختید، و به فراخوان
ص:24
الشَّیْطانِ الْغَوِیِ ّ، وَإطْفاءِ أَنْوارِ الدّینِ الْجَلِیِّ، وَإِهْمالِ (1) سُنَنِ النَّبِیِ ّ الصَّفِیِ ّ، تُسِرُّونَ (2) حَسْواً (3)فِی ارْتِغاءٍ (4)، وَتَمْشُونَ لِأَهْلِهِ وَوُلْدِهِ فِی الْخَمَرِ (5) وَالضَّرّاءِ (6)، وَنَصْبِرُ (7) مِنْکُمْ عَلی مِثْلِ حَزِّ (8)الْمُدی (9)، وَوَخْزِ (10)، السِنانِ فِی الْحَشا (11).
وَأَنْتُمْ الْآنَ تَزْعُمُونَ: أَنْ لا إِرْثَ لَنا «أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ تَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ شیطانِ گمراه جواب مثبت دادید، و در خاموش کردن انوار دین آشکار کوشش نمودید، و سنّتهای پیامبر برگزیده را و اگذاشتید. [توطئه می کنید و] به بهانه خوردن کف روی شیر، شیر را به پنهانی سر می کشید، و با اهل و فرزندانش نیرنگ می کنید.
و ما در مقابل این کارهای شما صبر می کنیم همانند صبر در برابر بریدن خنجر و فرو رفتن سرنیزه در پیکر. وشما اکنون گمان می کنید برای ما ارثی نیست، «آیا حکم جاهلیت را می خواهید؟ و چه کسی بهتر از خدا
ص:25
حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ» (1) أَفَلا تَعْلَمُونَ؟ بَلی قَدْ تَجَلّی لَکُمْ کَالشَّمْسِ الضّاحِیَةِ أَنّی ابْنَتُهُ.
مَعْشَرَ الْمُسْلِمینَ! أَ ابْتَزُّ إِرْثَ أَبی؟ (2) یَا ابْنَ أَبی قُحافَةَ أَفی کِتابِ اللهِ تَرِثُ أَباکَ وَلا أَرِثُ أَبی؟ «لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً» (3)! أَفَعَلی عَمْدٍ تَرَکْتُم کِتابَ اللهِ وَنَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ إِذْ یَقُولُ: «وَوِرَثَ سُلَیْماُن داوُدَ» (4)، وَقالَ فیما اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیّا إِذْ قالَ: «فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً * یَرِثُنی وَیَرِثُ مِنْ بیان ارث و استدلال به قرآن
برای اهل یقین حکم می کند؟». آیا نمی دانید؟ آری برای شما چون خورشید درخشان آشکار است که من دختر پیامبر هستم.
ای گروه مسلمانان! آیا میراث پدرم به زور از من ستانده می شود؟ ای فرزند ابوقحافه! آیا در کتاب خدا است که تو از پدرت ارث ببری و من از ارث پدرم محروم باشم؟ امری شگفت آورده ای! آیا از روی عمد کتاب خدا را ترک کرده و پشت سرانداخته اید؟ در حالی که می گوید: «سلیمان از داود ارث برد». و در داستان (تولّد) یحیی از قول زکریّا آورده است: «پس مرا از نزد خود پسایندی بخش تا از من و از
ص:26
آلِ یَعْقُوبَ» (1) وَقالَ:
«وَأُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فی کِتابِ اللهِ» (2)، وَقالَ: «یُوصیکُمُ اللهُ فی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ» (3)، وَقالَ: «إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَی الْمُتَّقینَ» (4)، وَزَعَمُتُمْ أَنْ لا حِظْوَةَ (5) لی وَلا أَرِثُ مِنْ أَبی وَلا رَحِمَ بَیْنَنا، أَفَخَصَّکُمُ اللهُ بِآیَةٍ أَخْرَجَ أَبی مِنْها؟ أَمْ هَلْ تَقُولُونَ: إِنَّ أَهْلَ مِلَّتَیْنِ لایَتَوارَثانِ؟ أَوَلَسْتُ أَنَا وَأبی مِنْ اهْلِ مِلَّةٍ واحِدَةٍ؟ گلایه از انصار
خاندان یعقوب ارث برَد».
و نیز فرمود:
«در کتاب خدا خویشاوندان برخی به برخی - در ارث بردن - سزاوارترند» و فرمود:
«خداوند شما رادربارۀ فرزندانتان سفارش می کند، برای پسر به اندازۀ سهم دو دختر» و فرمود:
«اگر یکی از شما خواسته ای بر جای نهاد به پدر و مادر ونزدیکان به طور شایسته سفارش نماید،این حقّی است بر پرهیزکاران».
شما گمان کردید من منزلتی ندارم واز پدرم ارث نمی برم ونسبتی بین ما نیست!
ص:27
أَمْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْانِ وَعُمُومِهِ مِنْ أَبی وَابْنِ عَمّی؟ فَدُونَکَها (1) مَخْطُومَةً (2)مَرْحُولَةً (3) تَلْقاکَ یَوْمَ حَشْرِکَ، فِنِعْمَ الْحَکَمُ اللهُ، وَالزَّعیمُ مُحَمَّدٌ، وَالْمَوْعِدُ الْقِیامَةِ، وَعِنْدَالسّاعَةِ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ، وَلایَنْفَعُکُمْ إِذْتَنْدَمُونَ «وَلِکُلِ ّ نَبَأٍمُسْتَقَرٌّ» (4)«وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتیهِ عَذابٌ یُخْزیهِ وَیَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقیمٌ» (5). ثُمَّ رَمَتْ بِطَرْفِها (6)نَحْوَ الْأَنْصارِ فَقالَتْ: یا آیا خداوند شما رابه آیه ای مخصوص گردانیده و پدرم را از آن استثنا کرده است؟! یا این که می گویید اهل دو دین از هم ارث نمی برند! آیا من و پدرم اهل یک آیین نیستیم؟! یا این که شما به خاص و عام قرآن از پدرم و پسر عمویم داناترید؟!
پس [ای ابوبکر میراث مرا و یا خلافت را همچون شتری] مهارزده و آماده بگیر که در روز حشر به سراغت خواهدآمد، پس چه نیک داوری است خداوند، و دادخواهی است محمّد و وعده گاهی است قیامت، و در آن روز اهل باطل زیان می بینند، و آن گاه پشیمانی برایتان سودی ندارد، «و برای هر خبر هنگامی است»، «و زود خواهید دانست برای چه کسی عذاب خوار کننده خواهد آمد و تا ابد بر او مسلّط خواهدشد». سپس به طرف انصار رو گرداند و فرمود: ای
ص:28
مَعْشَرَ النَّقیبَةِ (1) وَأَعْضادَ الْمِلَّةِ وَحُصُونَ (2) الْإِسْلامِ، ماهذِهِ الغمیزَةُ (3) فی حَقّی، وَالسِّنَةُ (4)عَنْ ظُلامَتی (5)؟ أَما کانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله أَبی یَقُولُ:
«الْمَرْءُ یُحْفَظُ فی وُلْدِهِ»؟ سَرْعانَ ما أَحْدَثْتُمْ، وَعَجْلانَ ذا إهالَةٍ (6)، وَلَکُمْ طاقَةٌ بِما أُحاوِلُ، وَقُوَّةٌ عَلی ما أَطْلُبُ وَأُزاوِلُ (7)، أَتَقُولُونَ: ماتَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله ؟ فَخَطْبٌ جَلیلٌ اسْتَوْسَعَ وَهْیُهُ (8)، وَاسْتَنْهَرَ (9)گروه بزرگان و یاران شریعت، و دژهای اسلام: این چه کوتاهی است در حق من، و این چه تغافلی است دربارۀ ستمی که بر من رفته است؟ آیا پدرم رسول خدا نمی فرمود: «حرمت مرد در اولادش مراعات می شود؟» چه زود بود آنچه انجام دادید! و چه با شتاب به کاری که وقتش نرسیده بود اقدام کردید! در حالی که شما به آنچه من در پی آن هستم توانا، و بر آنچه من می خواهم و طلب می کنم نیرومند هستید.
آیا می گویید: محمد صلی الله علیه و آله از دنیا رفت [وکار تمام شد]؟! رحلت پیامبر امر بزرگی است که گسستگی آن
ص:29
فَتْقُهُ (1)، وَانْفَتَقَ رَتْقُةُ، وَأُظْلِمَتِ الْأَرْضُ لِغَیْبَتِهِ، (وَاکْتَأَبَتْ خِیَرَةُ اللهِ) (2) لِمُصیبَتِهِ، أَکْدَتِ الْآمالُ، وَخَشَعَتِ الْجِبالُ، وَأُضیعَ الْحَریمُ (3)، وَأُزیلَتْ الْحُرْمَةُ (4) عِنْدَ مَماتِهِ، فَتِلْکَ وَاللهِ النّازِلَةُ الْکُبْری، وَالْمُصیبَةُ الْعُظْمی؛ لا مِثْلُها نازِلَةٌ وَلا بائِقَةٌ (5) عاجِلَةٌ، أَعْلَنَ بِها کِتابُ اللهِ - جَلَّ ثَناؤُهُ - فی أَفْنِیَتِکُمْ (6) وَفی مُمْساکُمْ وَمُصْبَحِکُمْ هُتافاً وَصُراخاً وَتِلاوَةً وَإِلْحاناً، فراخ گردید، و شکاف آن توسعه پیدا کرد، و پیوستگی آن از هم گسیخت، و چهره زمین با غیبت آن حضرت تیره شد، و برگزیدگان خدا در مصیبت او محزون شدند، آرزوها به ناامیدی کشید، و کوهها سر فرود آوردند، و حریم پایمال گردید. وهنگام رحلتش حرمتها شکسته شد. سوگند به خدا ! این حادثۀ بزرگ و مصیبت عظمی بود که همانند آن نه بلائی هست در دنیا و نه مصیبتی.
این امری است که کتاب خداوند جلّ ثناؤه در خانه هایتان و در هر صبح و شامتان آن را با صدای بلند و فریاد،و گاه باتلاوت و فهماندن بر شما اعلان کرده،
ص:30
وَلَقَبْلَهُ ما حَلَّ بِأَنْبِیاءِ اللهِ وَرُسُلِهِ، حُکْمٌ فَصْلٌ وَ قَضاءٌ حَتْمٌ: «وَما مُحَمَّدٌ إِلّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُّرَاللهَ شَیْئاً وَسَیَجْزِی اللهُ الشّاکِرینَ» (1).
أَیْهاً (2) بَنی قَیْلَةَ (3) أَأُهْضَمُ (4)تُراثَ أَبی؟ وَأَنْتُمْ بِمَرْأی مِنّی وَمَسْمَعٍ، وَمُنْتَدی وَمَجْمَعٍ، تَلْبَسُکُمُ الدَّعْوَةُ، وَتَشْمُلُکُمْ الْخِبْرَةُ (5)، وَأَنْتُمْ ذَوُوالْعَدَدِ وَالْعُدَّةِ (6) وَالْأَداةِ و نیز به آنچه از پیش بر انبیاء و رسولانِ پروردگار وارد شده که حکم تغییرناپذیر و قضاء حتمی است، خبر داده، آنجا که می فرماید: «محمّد فقط فرستاده خداست و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بوده اند؛ آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، شما به عقب برمی گردید؟! و هر کس به عقب بازگردد هرگز به خدا ضرری نمی رساند و خداوند به زودی شاکران را پاداش خواهد داد».
شگفتا!فرزندان قبیله(اوس و خزرج) آیاارث پدرم از من ستانده شود، و شما ببینید و بشنوید و جمعتان جمع باشد وفریاد من به شما برسد وازآن آگاه باشید،درحالی که شما دارای عِدّه وعُدّه هستید، وسیله
ص:31
وَالْقُوَّةِ، وَعِنْدَکُمُ السِّلاحُ وَالْجُنَّةُ، تُوافیکُمُ الدَّعْوَةُ فَلا تُجیبُونَ، وَتَأْتیکُمُ الصَّرْخَةُ فَلا تُغیثُونَ، وَأَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْکِفاحِ (1)، مَعْرُوفُونَ بِالْخَیْرِ وَالصَّلاحِ، (وَالْنُّخْبَةُ الَّتی انْتُخِبَتْ) (2)، وَالْخِیَرَةُ الَّتی اخْتیرَتْ لَنا أَهْلِ الْبَیْتِ.
قاتَلْتُمُ الْعَرَبَ، وَتَحَمَّلْتُمْ الکَدَّ وَالتَّعَبَ، وَناطَحْتُمُ (3) الْأُمَمَ، وَکافَحْتُمُ الْبُهَمَ، لا نَبْرَحُ (4) نَأْمُرُکُمْ فَتَأْتَمِرُونَ، حَتّی إِذا دارَتْ بِنا رَحَی الْإِسْلامُ، وَدَرَّ (5) حَلَبُ الْأَیّامِ، اشاره به تلاش انصار در پیروزی اسلام و سستی ایشان بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله
و نیرو دارید، سلاح و سپر در پیش شما است، فراخوان من به شما می رسد ولی اجابت نمی کنید!
فریاد دادخواهی مرا می شنوید ولی یاری نمی کنید! شما که به شجاعت موصوف و به خیر و صلاح شهره هستید، و نخبگان برگزیده و نیکانی که برای ما اهل بیت انتخاب شده اید.
با عرب درگیر شدید، سختی و رنج را بر خود هموار نمودید، با گروهها نبرد کردید و با شجاعان بدون سستی به مبارزه پرداختید، ما پیوسته فرمان می دادیم و شما فرمان می بردید، تا این که آسیاب اسلام بر مدار ما چرخید و نعمت و خیرات روزگار فراوان گردید،
ص:32
وَخَضَعَتْ ثُغْرَةُ (1) الشِّرکِ، وَسَکَنَتْ فَوْرَةُ الْإِفْکِ (2)، وَخمِدَتْ نَیرانُ الْکُفْرِ، وَهَدَأَتْ دَعْوَةُ الْهَرْجِ (3)، وَاسْتَوْسَقَ نِظامُ الدّینِ.
فَأَنّی جُرْتُمْ (4) بَعْدَ الْبَیانِ؟ وَنَکَصْتُمْ بَعَدَ الْإِقْدامِ؟ (وَأَسْرَرْتُمْ بَعْدَالْإِعْلانِ لِقَوْمٍ نَکَثُوا أَیْْمانَهُمْ «أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللهُ أَحَقُ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ» (5)) (6).
أَلا وَقَدْ أَری أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَی الْخَفْضِ، وَأَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحقُّ بِالْبَسْطِ وَالْقَبْضِ، و گردن شرک خاضع شد، وغوغای دروغ آرام گرفت، و آتش کفر به خاموشی گرایید، و دعوت هرج و مرج فرو نشست، و نظام دین استحکام یافت.
پس چگونه بعد از روشن شدن حق میل به باطل کردید؟! وبعد از اقدام و پیشروی، عقبگرد نمودید؟! و پس از اعلان [ایمان] با پیمان شکنان همراز شدید؟! آیا از ایشان می ترسید؟ سزاوار است که از خدا بترسید اگر اهل ایمان هستید.
همانا می بینم به آسایشِ زندگی دل بسته اید،وآن کس راکه به قبض وبسط امور شایسته تر است دور نگهداشته اید،
ص:33
وَخَلَوْتُمْ بِالدَّعَةِ، وَنَجَوْتُمْ مِنَ الضّیقِ بِالسَّعَةِ (1)، فَمَجَجْتُمْ (2) ما وَعَیْتُمْ (3)، وَدَسَعْتُمْ الَّذی تَسَوَّغْتُمْ (4)، «فَإِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌ» (5).
أَلاوَقَدْ قُلْتُ ماقُلْتُ هذا عَلی مَعْرِفَةٍ مِنّی بِالْخِذْلانِ الَّذی خامَرَ صُدُورَکُمْ، وَالْغَدْرَةِ الَّتی اسْتَشْعَرَتْها قُلُوبُکُمْ، وَلکِنَّهافَیْضَةُ (6) النَّفْسِ، وَنَفْثَةُ (7)، الْغَیْظِ (8)، وَخَوْرُ الْقَناةِ (9)، و به رفاه و آرامش رو کرده و از تنگی به گشایش و راحتی پناه برده اید، پس آنچه [از ایمان و عمل صالح] محفوظ می داشتید دور انداختید، و آنچه را به گوارایی فرو برده بودید برگرداندید، «اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید خداوند بی نیاز و ستوده است».
آگاه باشید من گفتم آنچه را گفتم، در حالی که [انتظار یاری از شما نداشتم زیرا] به روش وا نهادن و یاری ندادن که در سینه هاتان جای گرفته و منش پیمان شکنی که بر دلهاتان نشسته آشنایم، ولیکن جوشش درون و انفجار غصّه و ناتوانی در پنهان داشتن آن
ص:34
وَبَثَّةُ (1) الصَّدْرِ، وَتَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ (2).
فَدُونَکُمُوها (3) فَاحْتَقِبُوها (4)مُدْبِرَةَ (5) الظَّهْرِ، ناقِبَةَ (6) الْخُفِ ّ، باقِیَةَ الْعارِ، مُوْسُومَةً (7) بِغَضَبِ الْجَبّارِ وَ شَنارِ (8) الأَبَدْ، مَوْصُولَةً بِ «نارِاللهِ الْمُوقَدَةِ الَّتی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ» (9)فَبِعَیْنِ اللهِ ما تَفْعَلُونَ «وَسَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» (10) وَأَنَا ابْنَةُ «نَذیرٍ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ و گسترش دردهای سینه و نیز اتمام حجّت مرا به بازگویی واداشت.
پس بگیرید شتر خلافت را و تنگ و طناب آن را محکم کنید با پشت زخمی، پایِ مجروح، و عار باقی که با خشم خدای جبّار و ننگ پایدار، داغ و نشان زده شده،وبا«آتش برافروخته الهی که سر از دلها برمی آورد» پیونده خورده است.
آنچه انجام می دهید در منظر خداست «وظالمان به زودی خواهند فهمید که بازگشتشان به کجاست» و من دختر «بیم دهندۀ شما در برابر عذاب
ص:35
شَدیدٍ» (1) فَ «اعْمَلُوا إِنّا عامِلُونَ وَانْتَظِرُوا إِنّا مُنْتَظِرُونَ» (2).
فأجابها أبوبکر عبداللّه بن عثمان وقال: یا بنت رسول اللّه لقد کان أبوک بالمومنین عطوفاً کریماً، رؤوفاً رحیماً، و علی الکافرین عذاباً ألیماً، وعقاباً عظیماً، إن عزوناه وجدناه أباک دون النساء، وأخا إلفک (3) دون الأخلّاء، آثره علی کلّ حمیم، وساعده فی کلّ أمر جسیم، لا یحبّکم إلّاسعید، ولا یبغضکم إلّاشقیّ بعید، فأنتم عترة رسول اللّه الطیّبون، الخیرة المنتجبون، علی الخیر أدلّتنا، وإلی الجنّة مسالکنا، وأنت یا خیرة النساء جواب ابوبکر
شدید الهی» هستم، پس «تلاش کنید ما هم تلاش می کنیم، و منتظر باشید که ما هم منتظریم».
در اینجا ابوبکر (عبداللّه بن عثمان) لب به سخن گشود و چنین گفت: ای دختر رسول خدا! همانا پدرت نسبت به مؤمنان دلسوز، بخشنده، رؤوف ومهربان، وبر کافران عذاب الیم و عقاب عظیم بود، و اگر نسبت خویشی را نظر کنیم، می بینیم که او پدر تو بود نه دیگر زنان، و برادر همسر تو بود نه دیگر یاران، که او را بر هر خویشاوندی برگزید، و او نیز در هر امر مهمی پیامبر را یاری کرد، دوستی نمی کند با شما جز نیکبخت، ودشمنی نمی کند با شما جز شقاوتمندِ مطرود، شما عترت پاک رسول اللّه هستید، نیکان برگزیده و راهنمای ما به سوی خیر، و راهبر ما به سوی بهشت، وتوای بهترین زنان
ص:36
وابنة خیر الأنبیاء، صادقة فی قولک، سابقة فی وفور عقلک، غیر مردودة عن حقّک، ولا مصدودة عن صدقک، واللّه ما عدوت رأی رسول اللّه، ولا عملت إلّابإذنه، والرائد لا یکذب أهله، وإنّی اشهد اللّه وکفی به شهیداً، أنّی سمعت رسول اللّه صلی الله علیه و آله یقول: «نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث ذهباً ولا فضّة ولا داراً ولا عقاراً، وإنّما نورّث الکتاب والحکمة والعلم والنبوّة، وما کان لنا من طعمة فلولیّ الأمر بعدنا أن یحکم فیه بحکمه»، وقد جعلنا ما حاولتِه فی الکراع والسلاح یقاتل بها المسلمون ویجاهدون الکفّار، ویجالدون المردة الفجّار، وذلک بإجماع من المسلمین، لم أنفرد به وحدی، ولم أستبدّ بما کان الرأی عندی، وهذه حالی و مالی، هی لک وبین یدیک، و دختِ بهترین پیامبران، در گفتارت صادقی ودر کمال عقل پیشگامی، نه از حقّت بازداشته می شوی و نه از گفتار راستینت؛ سوگند به خدا از رأی رسول خدا تجاوز نکردم وجز به اجازۀ او رفتار ننمودم، پیشتاز قوم به ایشان دروغ نمی گوید، ومن خدا را شاهد می گیرم و او برای گواهی کافی است، همانا شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ما گروه پیامبران طلا، نقره، خانه وزمین به ارث، نمی گذاریم بلکه ارث ما کتاب، حکمت، دانش و نبوّت است؛ و آنچه وسیله ارتزاق (ومال دنیا) از ما باقی میماند در اختیار ولیّ امر بعد از ما است تا هرگونه که بخواهد درآن حکم براند». و ما آنچه را گرفتیم در تهیه مرکب و سلاح هزینه کردیم که مسلمانان به وسیله آنها به جنگ بروند و با کفّار به جهاد بپردازند و با متجاوزان و فاجران مبارزه کنند، و این کار به اتّفاق نظر مسلمانان انجام شد، تنها نظر من نبود و من در نظر خود مستبدّ نبودم. این حال من است، و این مال من که برای تو و در اختیار تو باشد،
ص:37
لا تزوی (1) عنک، ولا ندّخر دونک، وإنّک وأنت سیّدة أُمّة أبیک، والشجرة الطیّبة لبنیک، لاندفع ما لک من فضلک، ولا یوضع فی فرعک وأصلک، حکمک نافذ فیما ملکت یدای فهل ترین أن اخالف فی ذاک أباک.
فَقالَتْ علیها السلام : سُبْحانَ اللهِ ما کانَ أَبی رَسُولُ اللهِ عَنْ کِتابِ اللهِ صادِفاً (2)، وَلا لِأَحْکامِهِ مُخالِفاً ! بَلْ کانَ یَتَّبِعُ أَثَرَهُ، وَیَقْفُو سُوَرَهُ، افَتَجْمَعُونَ إِلَی الْغَدْرِ اعْتِلالاً (3) عَلَیْهِ بِالزُّورِ (4)، وَهذا بَعْدَ وَفاتِهِ شَبیهٌ بِما بُغِیَ (5)لَهُ مِنَ الْغَوائِلِ (6) فی حَیاتِهِ.
هذا کِتابُ اللهِ حَکَماً عَدْلاً استدلال زهراء علیها السلام به قرآن در جواب ابوبکر
از تو نمی ستانم و برای غیر تو ذخیره نمی کنم، و تو سرور امّت پدرت هستی و شجرۀ طیّبه و پاک برای فرزندانت، آنچه فضیلت داری انکار نمی کنیم و بر اصل و فرع (پدران و فرزندان) تو ایرادی نیست. فرمان تو در آنچه ملک شخصی من باشد نافذ است. پس آیا اجازه می دهی با پدرت در این مورد مخالفت کنم؟!
فاطمه زهرا علیها السلام فرمود: سبحان الله، پدرم رسول خدا اعراض کننده از کتاب خدا ومخالف با احکام آن نبود، بلکه اثر آن را پی می گرفت وحدودآن را مراعات می کرد.
آیادر مکروخیانت هماهنگ شده اید، وبا افتراء بر رسول خدا کار خود راتوجیه می کنید، این کار شما بعد از رحلت آن حضرت همانند غائله هایی است که در زمان حیات بر ضدّ او بر پا می کردید.
این کتاب خداست، داوری عادل،
ص:38
وَناطِقاً فَصْلاً یَقُولُ: «یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» (1)، وَیَقُولُ: «وَوَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» (2)، وَ بَیَّنَ عَزَّوَجَلَّ فیما وَزَّعَ مِنَ الْأَقْساطِ، وَشَرَعَ مِنَ الْفَرائِضِ وَالْمیراثِ، وَأَباح مِنْ حَظِّ الذُّکْرانِ وَالْإِناثِ، ما أَزاحَ (3) بِهِ عِلَّةَ الْمُبْطِلینَ، وَأَزالَ التَّظَنِّیَ ٖ وَالشُّبَهاتِ فی الْغابِرینَ (4)، کَلاّ «بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمیلٌ وَاللهُ الْمُسْتَعانُ عَلی ما تَصِفُونَ» (5).
فقال أبوبکر: صدق اللّه ورسوله، وصدقت ابنته، معدن الحکمة و موطن الهدی والرحمة، ورکن الدین، ناتوانی ابوبکر در جواب، وتمسّک به رأی مردم
و ناطقی جدا کننده [بین حقّ و باطل] که [از زبان زکریّا] می گوید: «از من و از آل یعقوب ارث ببرد»، و نیز می گوید:
«وسلیمان از داوود ارث بُرد»؛ و خداوند عزّوجلّ با بیان توزیعِ سهام در ارث، و تشریعِ سهام و میراث و بیان سهم مردان و زنان، بهانه جویی اهل باطل را برطرف کرد، و گمانه زنی و شبهه را برای آیندگان از بین برد. نه چنین است که شما تصوّر می کنید «بلکه هواهای نفسانی شما این کار را برایتان آراسته، و خداوند در آنچه می گویید مددکار [من] است».
ابوبکر پاسخ داد: راست گفت خدا و پیامبرش و نیز راست گفت دختر پیامبر که معدن حکمت و مرکز هدایت و رحمت و رکن دین
ص:39
وعین الحجّة، لااُبعدصوابک،ولا انکرخطابک، هؤلاءالمسلمون بینی وبینک، قلّدونی ما تقلّدت، وباتّفاق منهم أخذت غیر مکابر ولامستبدّ ولامستأثر، وهم بذلک شهود.
فالتفتت فاطمة علیها السلام إلی الناس وقالت:
مَعاشِرَ النّاسِ (1) الْمُسْرِعَةِ إِلی قیلِ الْباطِلِ، الْمُغْضِیَةِ (2) عَلَی الْفِعْلِ الْقَبیحِ الْخاسِرِ، «أَفَلا تَتَدَّبَرُونَ الْقُرآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها» (3)، «کَلاّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِکُمْ» (4) ما أَسَأْتُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ، فَأَخَذَ بِسَمَعِکُمْ وَ أَبْصارِکُمْ، وَلَبِئْسَ سرزنش مردم و انذار آنها از وبال کارشان
و سرچشمه برهان وحجّت است.
راستیِ تو را دور نمی دانم وگفتار تورا انکار نمی کنم، اینک این مسلمانان بین من وتوحاضرند، اینان به گردن من انداختند آنچه را که به گردن گرفته ام. و به اتّفاق نظر آنها گرفته ام آنچه را گرفته ام، در پی برتری جویی نبوده و خود رأی نیستم، و برای خود هم نگرفته ام، و مسلمانان در این باره ناظرو شاهدند.
پس فاطمه علیها السلام روی به مردم کرد و فرمود:
ای گروه مردم که به گفتارِ باطل شتاب گرفته اید و در برابر کار زشتِ زیان آور سکوت اختیار کرده اید، «آیا در قرآن نمی اندیشید یا [مگر] بر دلهایتان قفلهایی نهاده شده است؟»، «نه! بلکه [آنچه بد کردید از کردارهایتان] بر دلهایتان زنگار زده است» و چشم و گوشتان را گرفته است، و چه بد معنی
ص:40
ما تَأَوَّلْتُمُ، وَساءَ ما بِهِ أَشَرْتُمْ، وَشَرَّ (1) ما مِنْهُ اعْتَضْتُمْ (2)! لَتَجِدُنَّ وَاللهِ مَحْمِلَهُ ثَقیلاً، وَغِبَّهُ (3) وَبیلاً (4)، إِذا کُشِفَ لَکُمْ الْغِطاءُ، وَبانَ ماوَراءهُ الضَّراءُ «وَبَدا لَکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَحْتَسِبُونَ» (5)، «وَخَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ» (6).
ثُمَّ عطفت علی قبر النبی صلی الله علیه و آله وقالت:
قَدْ کانَ بَعدَکَ أَنْباءٌ وَهَنْبَثَةٌ (7)لَوْکُنْتَ شاهِدَها لَمْ تَکْثُرِ (8)الْخَطْبُ
توجه فاطمه علیها السلام به قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و شکایت به آن حضرت
و تفسیر کردید و به بد راهی اشاره و راهنمایی نمودید و بد معاوضه ای انجام دادید. سوگند به خدا تحمّل این بار را سنگین، و عاقبت و وزر آن را شدید و ناپسند خواهید یافت، هنگامی که پرده ها کنار رود و آنچه در پشت ستر [غیب] قرار دارد ظاهر گردد، «و آشکار شود برای شما از جانب پروردگارتان آنچه را گمان نمی کردید» «و در آن هنگام است که اهل باطل زیان ببینند».
آن گاه رو به سوی قبر پیامبر صلی الله علیه و آله نمود و چنین گفت:
بعد از تو خبرها و اختلافات شدیدی رخ نمود، که اگر حاضر بودی این اتّفاقات زیاد نمی شد.
ص:41
إِنّا فَقَدْناکَ فَقْدَ الْأَرْضِ وابِلَها
ما تو را از دست دادیم مانند زمین که از باران سرشار محروم شود، وامّت تو سست و فاسد شدند پس شاهد باش برایشان و غائب مباش.
مردانی راز دلشان را برای ما آشکار کردند، هنگامی که تو رفتی و خاکها بین ما جدایی انداخت.
افرادی با چهره های عبوس با ما روبرو شدند و ما را سبک شمردند، هنگامی که تو رفتی و همه زمین غصب (و بر ما تنگ) شد.
توماه تمام و نوری بودی که روشنایی می بخشیدی، و از جانب پروردگارِ صاحب عزّت، بر تو کتابها نازل می شد.
وجبرئیل با آیات الهی مونس ما بود، هما ناتو رفتی وتمام خیرات مستور گشت.
ای کاش قبل از تو با مرگ مواجه می شدیم، آن گاه که تو رفتی و خاکها بین ما حائل شد.
ص:42
إِنّا رُزِئْنا بِما لَمْ یَرْزَ ذُو شَجَنٍ مِنَ الْبَرِّیَةِ لا عُرْبٌ وَلا عَجَمٌ
(قال: فمارأینا یوماً کان أکثر باکیاً ولا باکیةً من ذلک الیوم) (1).
ثُمَّ انْکَفَأَتْ (2) علیها السلام وَأَمیرُالْمُؤْمِنینَ علیه السلام یَتَوَقَّعُ رُجُوعَها إِلَیْهِ، وَیَتَطَّلَعُ طُلُوعَها عَلَیْهِ، فَلما اسْتَقَرَّتْ بِهَا الدّارُ، قالَتْ لِأَمیرِالْمُؤْمِنینَ علیه السلام :
یا ابْنَ أَبی طالِبٍ! اشْتَمَلْتَ شِمْلَةَ (3) الْجَنینِ، وَقَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنینِ (4)، نَقَضْتَ (5)قادِمَةَ (6) الْأَجْدَلِ (7)، بازگشت به خانه وخطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام
ما به مصیبتی گرفتار شدیم که هیچ محزونی ، در روی زمین نه از عرب و نه از عجم به آن گرفتار نشده است.
راوی گوید: هیچ روزی را ندیدیم که گریه کنندگان - از زن و مرد - بیشتر از آن روز باشند.
آن گاه حضرت صدّیقه طاهره (به سوی منزل) بازگشت، در حالی که امیرالمؤمنین علیه السلام ، برگشتن و از راه رسیدن او را انتظار می کشید.
فاطمه علیها السلام چون در خانه قرار گرفت به امیرالمؤمنین علیه السلام چنین خطاب کرد:
ای پسر ابو طالب: همانند طفل در شکم مادر پرده نشین شده و چون شخص متّهم در گوشۀ خانه نشسته ای، تو که شهپر مرغان شکاری را در هم شکستی
ص:43
فَخانَکَ (1) ریشُ الْأَعْزَلِ (2)، هذَا ابْنُ أَبی قُحافَةَ یَبْتَزُّنی (3) نِحْلَةَ (4)أَبی،وَبُلْغَةَ (5) ابْنَیَّ لَقَدْ (أَجْهَدَ (6)فی ظُلامَتی، وَأَلَدَّ فی خِصامَتی، حینَ) (7) حَبَسَتْنی قَیْلَةُ (8) نَصْرَها، وَالْمُهاجِرَةُ وَصْلَها، وَغَضَّتِ الْجَماعَةُ دُونی طَرْفَها، فَلا دافِعَ وَلا مانِعَ، خَرَجْتُ کاظِمَةً، وَعُدْتُ راغِمَةً (9)، أَضْرَعْتَ (10)خَدَّکَ یَوْمَ أَضَعْتَ (11)اکنون دستخوش پرهای جوجه مرغان بی بال شده ای!
این فرزند ابوقحافه به زور و ستم عطای پدرم، و قوت و معیشت دو پسرم را بازستاند، و در مظلومیت من کوشش بسیار کرد، و در مقام مجادله دشمنی را به نهایت رساند، آن گاه که انصار یاری خود را از من دریغ داشتند و مهاجران رشته محبّت و خویشی را بریدند، و مردم از حق من چشم پوشی کردند. نه یاوری برای دفاع از حقّ خود دارم و نه مانعی در مقابل ستم، انباشته از حزن و خشم بیرون شدم و بدون گرفتن حق از ستمگر بازگشتم.
آن روزغبارتسلیم برچهره ات نشست
ص:44
حَدَّکَ (1)، افْتَرَسْتَ (2) الذِّئابَ، وَافْتَرَشْتَ التُّرابَ، ما کَفَفْتُ قائِلاً، وَلا أَغْنَیْتُ (3) طائِلاً (4)، وَلا خِیارَلی، لَیْتَنی مِتُّ قَبْلَ هُنَیْئَتی (5)، ودُونَ ذِلّتی، عَذیری (6) اللهُ مِنْهُ عادِیاً (7)، وَمِنْکَ حامِیاً، وَیْلای فی کُلِ ّ شارِقٍ! وَیْلایَ فی کُلِ ّ غارِبٍ (8)! که شدّت وجرأت خود وانهادی، و پس از آن که گردن گرگان در هم شکستی خاک نشین شدی! (9)نه گوینده ای را بازداشتم و نه مزیّتی به دست آوردم و اختیاری ندارم، ای کاش لختی پیش از این حال و قبل از این ذلّت جان می سپردم.
یاور من در مقابل ستم ابوبکر و حمایت تو خداست! وای بر من در هر صبح و هر شام،
ص:45
ماتَ الْعَمَدُ (1)، وَوَهَنَ الْعَضُدُ، شَکْوایَ إِلی أَبی وَعَدْوایَ (2)إِلی رَبّی! أَللهُمَّ إِنَّکَ اشَدُّ مِنْهُمْ قَوَّةً وَحَوْلاً «وَأَشَدُّ بَأْساً وَتَنْکیلاً» (3).
فَقالَ أَمیرُالْمُؤْمِنینَ علیه السلام :
لاوَیْلَ لَکِ بَلِ الْوَیْلُ لِشانِئِکِ، ثُمَّ نَهْنِهی عَنْ وَجْدِکَ، (4)یا ابْنَةَ الصَّفْوَةِ، وَبَقِیَّةَ النُّبُوَّةِ، فَما وَنَیْتُ (5) عَنْ دینی، وَلا أَخْطَأْتُ مَقْدُوری، فَإِنْ کُنْتِ تُریدینَ الْبُلْغَةَ، فَرِزْقُکِ مَضْمُونٌ، وَکَفیلُکِ مَأْمُونٌ، وَما أُعِدّلَکِ تکیه گاهم از دست رفت و بازو سست شد، شکایتم به پدر و انتقام خواهی من از پروردگارم است.
بارخدایا! حول و قوّه تو شدیدتر و برتر از آنها و عذاب و مجازات تو سخت تر است.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
وای و شرّ برای تو نیست بلکه برای دشمن بدخواه توست، پس خشم خود باز دار ای دخت رسول برگزیده و ای یادگار نبوّت، من در امر دینم سستی نکرده ام و در حد توان خود کوتاه نیامده ام؛ اگر قوت زندگی را منظور داری، روزی تو ضمانت شده و کفیل تو امین است، و آنچه [از اجر آخرت] برای تو فراهم و ذخیره شده
ص:46
أَفْضَلُ مِما قُطِعَ عَنْکِ، فَاحْتَسِبِی (1) اللهَ.
فَقالَتْ: حَسْبِیَ اللهُ، وَأَمْسَکَتْ.
بهتر است از آنچه که از تو باز داشته اند، پس همه را به حساب خدا بگذار!
فاطمه علیها السلام گفت: خدا مرا کافی است. آن گاه سکوت اختیار کرد.
ص:47
ص:48
مصادر خطبه:
أ: الأمالی / شیخ طوسی رحمه الله .
ب: بلاغات النساء / ابن أبی طیفور .
ج: الإحتجاج / طبرسی .
معانی الأخبار شیخ صدوق، بحارالانوار مرحوم مجلسی، کشف الغمّة إربلی وغیر آنها هم مورد مراجعه قرار گرفته اند.
یادآوری: حروف «أ»، «ب» و «ج» در پاورقی به ترتیب اشاره به الأمالی، بلاغات النساء والإحتجاج می باشد.
ص:49
ص:50
لَمامَرِضَتْ فاطِمَةُ علیها السلام ،الْمَرْضَةَ الَّتی تُوُفِیَّتْ فیها، دَخَلَتْ عَلَیْها نِساءُ الْمُهاجِرینَ وَالْأَنْصارِ یَعُدْنَها، فَقُلْنَ لَها:
کَیْفَ اصْبَحْتِ مِنْ عِلَّتِکِ یَا ابْنَةَ رَسُولِ اللهِ؟
فَحَمِدَتِ اللهَ، وَصَلَّتْ عَلی أَبیها، ثُمَّ قالَتْ:
أصْبَحْتُ وَاللهِ: عائِفَةً (1)لِدُنْیاکُنَّ، قالِیَةً (2) لِرِجالِکُنَّ لَفَظْتُهُمْ (3) بَعَدْ أَنْ عَجَمْتُهُمْ (4)، هنگامی که فاطمه زهرا علیها السلام در بستر بیماری افتاد - همان بیماری که فاطمه را زمینگیر کرد و منجرّ به شهادتش شد - زنان مهاجر و انصار به عیادتش رفته از حالش جویا شده گفتند:
ای دخت پیامبر خدا ! با این ناراحتی و کسالت چگونه صبح کردی؟ آن حضرت حمد خدای را به جا آورد و بر پدر بزرگوارش درود فرستاد سپس گفت:
سوگند به خدا! شب را به روز آوردم در حالی که از دنیای شما بیزار، و از مردانتان ناخشنودم؛ آنان را پس از آزمایش به دور افکندم
ص:51
وَشَنَأْتُهُمْ (1) بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ (2)، (فَقُبَحاً لِفُلولِ الْحَدِّ، وَخَوَرِ الْقَناةِ، وَخَطَلِ (3) الرَّأْیِ) (4)، وَ «بِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللهُ عَلَیْهِمْ وَفی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ» (5)، لا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدْتُهُمْ رَبْقَتَها، (وَحَمَّلْتُهُمْ أَوْقَتَها (6)) (7)وَ شَنَنْتُ (8) عَلَیْهِمْ عارَها (9)، فَجَدْعاً (10) وَ(عَقْراً (11) وَبُعْداً) (12)و در پی تجربه با ایشان دشمنی کردم.
پس چه زشت است کندی در شمشیر، و سستی در نیزه، و پراکندگی در رأی! و «راستی چه نکوهیده است آنچه برای خود پیش فرستادند که [در نتیجه] خدا بر ایشان خشم گرفت و پیوسته در عذاب می مانند»! به ناچار گناهِ این ناسپاسی و سستی در دفاع از حق را به گردنشان انداختم،وسنگینی وبدشگونی آن را بر دوششان گذاشتم، و از هر سوی بدیشان تاختم [و ننگش را به ایشان واگذاشتم]، پس ذلّت و هلاکت و دوری از رحمت
ص:52
لِلْقَوْمِ الظّالِمینَ.
وَیْحَهُمُ أَنّی زَحْزَحُوها (1)عَنْ رَواسِی الرِّسالَةِ، وَقَواعِدِ النُبُوَّةِ وَالدَّلالَةِ (2)، وَمَهْبَطِ الرُّوحِ الْأَمینِ، وَالطَّبِنِ (3)بِاُمُورِ الدُّنْیا وَالدّینِ؟! أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسرانُ الْمُبینُ! وَمَا الَّذی نَقَمُوا مِنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام ؟! نَقَمُوا وَاللهِ مِنْهُ نَکیرَ سَیْفِهِ، (وَقِلَّةَ مُبالاتِةِ لِحَتْفِهِ (4)) (5)، وَشِدَّةَ وَطْأَتِهِ وَنَکالَ وَقْعَتِهِ، وَتَنَمُّرِهِ (6) فی ذاتِ اللهِ، وَتَاللهِ (7) لَوْ (تَکافّوُا (8)نصیب گروه ستمکاران باد.
وای بر ایشان چگونه بنای حکومت را از پایه های استوار رسالت، و زیر بنای نبوّت و هدایت، و فرودگاه جبرئیل، وشخصیّت آشنای به امور دنیا و دین دور کردند؟! آگاه باشید این زیانکاری آشکار است!
چه ایرادی بر ابوالحسن گرفتند؟! [و چه نکته ضعفی در او یافتند؟!] آری صلابت شمشیرش، نهراسیدن از مرگ، سختی در کارزار، و برندگی در کار، وخشم گرفتن وجدّی بودن دربارۀ ذات پروردگار، اینها است آنچه بر او خرده گرفتند.
به خدا سوگند: اگر آنها دست
ص:53
عَن) زِمامٍ (1) نَبَذَهُ إِلَیْهِ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله لَاعْتَلقَه (2)، وَلَسارَ بِهِمْ سَیْراً سُجُحاً (3)، لایَکْلِمُ (4) خِشاشُهُ (5)، (وَلا یَکِلُّ سائِرهُ) (6)، وَلایَمَلُّ (7) راکِبُهُ وَلَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلاً (نَمیراً صافِیاً، رَوِیّاً) (8) تَطْفَحُ ضَفَّتاهُ، (وَلایَتَرَنَّقُ جانِباهُ) (9)، وَلَأَصْدَرَهُمْ (10) بِطاناً (11)، (وَنَصَحَ لَهُمْ سِرّاً وَإِعْلاناً، وَلَمْ یَکُنْ یَتَحَلّی مِنَ الدُّنْیا از آن زمامی که رسول خدا به سوی او افکند باز می داشتند و آن را رها می کردند، او زمام را به دست می گرفت و ایشان را به آسانی و ملایمت حرکت می داد، که نه مرکب آزرده می شد و نه مرکب سوار در رنج و تعب می افتاد، و آنها را به سرچشمۀ آبی صاف، زلال، گوارا، لبریز، باکناره ای پاکیزه هدایت می کرد وسیراب برمی گرداند، ودر نهان و آشکار خیر خواهشان بود، و خود از زینت و نعمت دنیا بهره ای نمی گرفت،
ص:54
بِطائِلٍ، وَلا یَحْظی مِنْها بِنائِلٍ غَیْرَ رَیّ الناهِلِ (1) وَشَبْعَةِ (2)الکافِلِ (3)، وَلَبانَ لَهُمْ الزّاهِدُ مِنَ الرّاغِبِ وَالصّادِقُ مِنَ الْکاذِبِ «وَلَوْ أَنَّ اهْلَ الْقُری آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ وَلکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ» (4)، «وَالَّذینَ ظَلَمُوا مِنْ هؤُلاءِ سَیُصیبُهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَما هُمْ بِمُعْجِزینَ» (5)) (6).
جز به مقدار جرعه آبی که تشنه کامی برای رهایی از مرگ نوشد یا لقمه نانی که سرپرست یتیم از مال او در حدّ ضرورت بخورد، و آن گاه برایشان آشکار می شد که زاهد کیست و دنیا طلب کیست؟ صادق کیست ودروغگو کدام است؟ «و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان می گشودیم، ولی تکذیب کردند؛ پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان راگرفتیم»، «وکسانی از این گروه که ستم کرده اند، به زودی کیفر کردارشان را خواهند یافت و آنان را گزیر و گریزی نیست».
ص:55
(أَلا هَلُمَّ فَاسْمَعْ! وَما عِشْتَ أَراکَ الدَّهْرُ عَجَباً ! وَإِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ ! لَیْتَ شِعْری إِلی أَیِ ّ سِنادٍ اسْتَنَدُوا؟! وإلی أَیَّ عِمادٍ اعْتَمَدُوا؟! وبِأَیِ ّ عُرْوَةٍ تَمَسَّکُوا؟! (1)) (2)«لَبِئْسَ الْمَوْلی وَلَبِئْسَ الْعَشیرُ» (3) وَ «بِئْسَ لِلظّالِمینَ بَدَلاً» (4) (اسْتَبْدَلُوا وَاللهِ الذُّنابی (5) بِالْقَوادِمْ (6)وَالْعَجُزَ (7) بِالْکاهِلِ (8) فَرَغْماً (9)بیا و بشنو! و هر چه زنده بمانی روزگار عجایب بیشتری نشانت خواهد داد، و اگر در شگفتی پس گفتار ایشان عجیبتر است! کاش می دانستم به چه پایه و استوانه ای تکیه کرده اند، و بر چه ریسمانی چنگ زده اند؟!
«وه چه بد مولی و چه بد دمسازی! و چه بد بدلی است برای ستمگران!».
آری دنباله روها را بر پیشاهنگان، و پس ماندگان را بر سروران بدل گرفتند؛
ص:56
لِمَعاطِسِ (1) قَوْمٍ) (2) «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمُ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» (3)، «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلکِنْ لا یَشْعُرُونَ» (4).
وَیْحَهُمْ «أَفَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِ ّ أَحَقُ أَنْ یُتَّبَعَ أَمْ مَنْ لا یَهِدِّی إِلاّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ» (5)! أَما لَعَمْری (6) لَقَدْ لَقِحَتْ (7)، فَنَظِرَةٌ (8)رَیْثَما (9) تُنْتِجُ، ثُمَّ احْتَلَبُوا طِلاعَ الْقَعْبِ (10) دَماً عَبیطاً (11)پس خوار و شکسته باد آن گروه که «پندارند کار نیک انجام می دهند»، «در حقیقت فسادانگیزند و خود نمی دانند».
وای برایشان«آیاکسی که به سوی حقّ رهبری می کند سزاوارتر است مورد پیروی قرار گیرد، یا کسی که راه نمی نماید مگر آن که خود هدایت شود؟ شما را چه شده است؟ چگونه داوری می کنید؟».
سوگند به جانم! کردارشان به بار نشسته، اندکی مهلت تا نتیجه دهد و بزاید، آن گاه به جای شیر، خون تازه
ص:57
وَذُعافاً (1) مُبیداً (2) هُنالِکَ یَخَسَرُ الْمُبْطِلُونَ، وَیَعْرِفُ التّالُونَ (3) غِبَّ (4)ما أَسَّسَ الْأَوَّلُونَ، ثُمَّ طیبُوا (عَنْ أَنْفُسِکُمْ نَفْساً) (5) وَاطْمَئِنُّوا (6) لِلْفِتْنَةِ جأشاً (7)، وأَبْشِرُوا بِسَیْفٍ صارِمٍ (وَسَطْوَةِ مُعْتَدٍ غاشِمٍ) (8)وَهَرْجٍ شامِلٍ وَاسْتِبْدادٍ مِنَ الظالِمینَ، یَدَعُ فَیْئَکُمْ زَهیداً، وَجَمْعَکُمْ حَصیداً، فَیاحَسْرَةً لَکُمْ ! وَأَنّی بِکُمْ وَقَدْ «عُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ أَنُلْزِمُکُمُوها و سمّ مهلک بدوشند و قدح را لبریز کنند.
و در آن جا است که باطل گرایان زیان می بینند و آیندگان از نتیجه [شوم و ناپسند] کار گذشتگان آگاه می گردند.
پس به دست شستن از جانتان آماده شوید، و دل برای وقوع فتنه مطمئن دارید، و مژده باد شما را به شمشیر بُرّان و سلطۀ تجاوزگر ظالم و آشوب فراگیر و استبداد و زورگویی ستمگران، به گونه ای که نصیبتان اندک و گروهتان بیچاره و مستأصل شود. ای دریغ بر شما؟! کجا می روید؟! همانا «[راه] بر شما پوشیده شده است آیا ما می توانیم شما را به آن وا داریم در حالی
ص:58
وَأَنْتُمْ لَها کارِهُونَ» (1).
(قال سُوَیْدُ بْنُ غَفَلة (2): فأعادت النساء قولها علیها السلام علی رجالهنّ فجاء إلیها قوم من المهاجرین والأنصار معتذرین، وقالوا: یا سیّدة النساء، لو کان أبوالحسن ذکر لنا هذا الأمر قبل أن یبرم العهد ویحکم العقد، لما عدلنا عنه إلی غیره .
فقالت علیها السلام : إِلَیْکُمْ عَنّی فَلا عُذْرَ بَعْدَ تَعْذیرِکُمْ، وَلا أَمْرَ بَعْدَ تَقْصیرِکُمْ) (3).
که خود دوست نمی دارید!».
راوی حدیث گوید:
زنان گفتار آن حضرت را بر مردانشان بازگفتند، آن گاه گروهی از مهاجر و انصار برای پوزش خواهی به محضرش شتافته و عرضه داشتند:
ای سرور زنان ! اگر ابوالحسن پیش از استواریِ این عهد و استحکامِ این بیعت، مسأله را یادآور می شد ما به شخص دیگری جز او روی نمی آوردیم.
آن حضرت فرمود: بس کنید بعد از بهانه جوئی تان، عذری پذیرفته نیست و پس از کوتاهی تان کاری پیش نمی رود.
ص:59
ص:60
قال (عبدالله بن عبدالرحمان):
وخرجت فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله ، فوقفت خلف الباب ثمّ قالت:
لا عَهدَ لی بِقَومٍ أَسوَأَ مَحضَراً مِنکُم، تَرَکتُم رَسولَ اللهِ صلی الله علیه و آله جَنازَةً بَینَ أیدینا وَقَطعتُمْ أمرَکُم فِیما بَینَکُمْ وَلَمْ تُؤمرونا (1) وَلَمْ تَرَوْا لَنا حَقّاً، کأنَّکُم لمْ تَعلَمُوا ما قال بعد از جریان سقیفه، گروهی به سوی خانه فاطمه زهرا علیها السلام هجوم آوردند تا از امیرالمؤمنین علیه السلام و کسانی که در آنجا پناه گرفته بودند بیعت بگیرند.
صدّیقه طاهره در آن موقعیت دشوار پشت درب خانه آمد و از همانجا آنان را چنین مخاطب ساخت:
گروهی که دیدارشان ناگوارتر از شما باشد سراغ ندارم، پیکر رسول خدا صلی الله علیه و آله را در میان دستان ما واگذاشته رفتید وکار رادر بین خود و بدون مشورت با ما تمام کردید وبرای ما حقّی قائل نشدید.
گویا شما نمی دانید آن حضرت
ص:61
یَومَ غدیرِخُمٍ، والله لَقَدْ عَقَدَ لَهُ یَومئذٍ الوِلاءَ لِیَقْطَعَ مِنْکُم بِذلِکَ مِنهَالرّجاءَ ولکِنَّکُمْ قَطَعْتُمْ الأسبابَ بَینَکُمْ وَبَینَ نبیِّکُمْ، والله حَسِیبٌ (1) بَینَنا وَبَینَکُم فِی الدّنیا والاخرة. (2)در روز غدیرخم چه فرمود: سوگند به خدا در آن روز عقد ولایت (ورهبری) را بر علی علیه السلام استوار ساخت تا بدین وسیله امید و آرزوی شما را از آن قطع کند، ولیکن شما رشته روابط بین خود و پیامبرتان را بریدید، و خداوند میان ما و شما در دنیا و آخرت داور و حسابگر است.
ص:62
1 -الإحتجاج، احمد بن ابی طالب طبرسی، تحقیق محمد باقر موسوی خُرسان / منشورات مؤسسة الاعلمی، للمطبوعات.
2 -الأمالی، شیخ الطائفة ابوجعفر محمد بن الحسن طوسی، تحقیق موسسه بعثت نشر دارالثقافة.
3 -بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 29 تحقیق الشیخ عبد الزهراء العلوی / دارالرضا، بیروت.
4 -بلاغات النساء، احمد بن ابی طاهر طیفور / انتشارات شریف رضی.
5 -الدّرة البیضاء فی شرح خطبة الزهراء علیها السلام ، سید محمد تقی رضوی قمی مطبعۀ علمی 1354 ه .
6 -دلائل الإمامة، ابوجعفر محمد بن جریر بن رستم طبری / المطبعة الحیدریّه، نجف.
7 -شرح الاخبار فی فضائل الائمة الأطهار، قاضی ابو حنیفة نعمان بن محمد تمیمی مغربی / دارالثقلین بیروت.
8 -شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم / داراحیاء التراث العربی، بیروت.
9 -کشف الغمّة فی معرفة الأئمة، علیّ بن أبی الفتح إربلی، چاپ دوم / نشر ادب الحوزه و کتابفروشی اسلامیه.
ص:63