چشمه سار کوثر (سخنان دختران پیامبر صلی الله علیه و آله)

مشخصات کتاب

سرشناسه:عبداللهی، مهدی، 1328 -

عنوان و نام پدیدآور:چشمه سار کوثر (سخنان دختران پیامبر"ص") مشتمل بر خطبه های فاطمه زهرا(علیهاالسلام، زینب کبری(علیهاالسلام)، ام کلثوم علیهاالسلام، فاطمه بنت الحسین علیهاالسلام / تهیه و تنظیم مهدی عبداللهی.

مشخصات نشر:قم: پیام امام هادی علیه السلام، 1379.

مشخصات ظاهری: 180ص.

شابک:6000ریال : 964-90069-5-8 ؛ 7000ریال ( چاپ دوم ) ؛ 12000ریال ( چاپ چهارم ) ؛ 17000 ریال(چاپ پنجم) ؛ 28000 ریال(چاپ هفتم) ؛ 36000 ریال (چاپ هشتم)

یادداشت:پشت جلد لاتینی شده: .Cheshmeh- sar kosar

یادداشت:چاپ دوم: 1382.

یادداشت:چاپ چهارم: 1384.

یادداشت:چاپ پنجم: 1388.

یادداشت:چاپ هفتم: 1389.

یادداشت:چاپ هشتم: 1392.

یادداشت:کتابنامه: ص. [ 177] - 180.

موضوع:فاطمه زهرا (س)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق. -- خطبه ها

موضوع:محمد (ص)، پیامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11ق. -- دختران

رده بندی کنگره:BP27/22/ع25چ5 1379

رده بندی دیویی:297/973

شماره کتابشناسی ملی:م 79-23507

ص :1

سخن مؤسسه:

ص :2

سخن مؤسسه:

باسمه تعالی

سپاس خدای را که مؤسسۀ امام هادی علیه السلام را در فراهم آوردن این سخنان نورانی که «چشمه سار کوثر» نام گرفت توفیق عطا فرمود.

به امید آن که حق جویان با بهره وری از این زلال طهور به مرتبه وَسَقٰاهُمْ رَبُّهُمْ شَرٰاباً طَهُوراً برسند و از جام ساقی کوثر شراب ولایت و حیات سرمد نوشند.

لازم است از مؤلف محترم حضرت حجة الاسلام والمسلمین جناب آقای مهدی عبداللهی ودیگر همکاران مؤسسه در این زمینه و نیز از جناب آقای مهندس سید عبدالرحیم رفیعی پور که این امر خیر را پیشنهاد، و هزینه آن را تقبّل نموده اند، تشکر کرده مزید توفیقاتشان را از خداوند منان مسألت نماییم.

و آخر دعوانا ان الحمدللّه رب العالمین

وصلی اللّه علی محمد وآله الطاهرین

مؤسسۀ امام هادی علیه السلام

ص:3

اهداء:

به کوثر قرآن، سیّدۀ زنان

به پدرش پیامبر آخر الزمان

به همسرش امیرمؤمنان

به دختران وپسرانش اسوه های ایمان

و به صاحب مؤسسه، امام علیّ الهادی علیهم السلام

و مولانا صاحب الزّمان عجل اللّه تعالی فرجه.

ص:4

کتابی که پیش رو دارید در برگیرندۀ شش خطبه از دختران پیامبر صلی الله علیه و آله در مقام احتجاج و بیان حقایق است که در موقعیّت های بسیار حساس ایراد نموده و راه سعادت و حقیقت را چون روز روشن کرده اند، و برای کسی عذری در کوتاهی و ناآگاهی باقی نگذاشته اند.

نخستین خطبه - خطبۀ فدکیّه - سخنرانی صدّیقۀ طاهره علیها السلام در جمع مهاجر و انصار برای اثبات حقّ خود و دفاع از قرآن، پیامبر و احکام اسلام است که حجّت را بر همگان تمام کرده و معانی بسیار بلند و عالی را در آن مطرح نموده است.

دومین خطبه سخنان آن حضرت در جمع زنان مهاجر و انصار و در بستر بیماری است که از حق خود و مظلومیّتش ومظلومیّت همسرش علی علیه السلام سخن می گوید و

ص:5

راه عذر و بهانه را بر هر کسی می بندد.

سومین خطبه از زینب کبری یادگار علی و زهرا علیهما السلام است که در جمع کوفیان سخن گفت و مردم را از نتیجه و عاقبت کارشان و زشتی کردارشان آگاه کرد.

چهارمین خطبه نیز از اوست که بی واهمه از قدرت و سلطۀ یزید در مجلس او سخن گفت و یاوه گویی او را پاسخ داده و رسوایش ساخت.

خطبه پنجم از دختر دیگر زهرا علیها السلام ام کلثوم علیها السلام است که او نیز با مردم کوفه سخن گفته و از بی وفایی و ستمهای دردناک آنها شِکْوه می کند.

وآخرین خطبه از دختر امام حسین علیه السلام است که مردم کوفه را مورد خطاب قرار داده، ظلمها و سرکشی هایشان و مظلومیّت اهل بیت را یادآور شد به گونه ای که دلها را آتش زد و سیلاب اشک جاری ساخت.

این خطبه ها نشانگر منزلت رفیع، عظمت مقام، ودانش گستردۀ خاندان عصمت واهل بیت وحی است، که هیچ گوینده و دانشمندی به پای ایشان نرسد و در آن کشاکش روزگار وسختی احوال این همه مضامین عالی را در نهایت بلاغت و فصاحت در قالب سخن نتواند ریخت جز آنان که مهبط وحی، معدن علم و گنجینۀ حکمت اند، وجز در مکتب

ص:6

رسالت و ولایت درس نیاموخته اند، و رسیده اند به آنجایی که امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:

«یَنْحَدِرُ عَنّی السَّیْلُ وَلاٰ یَرْقیٰ إِلَیَّ الطَّیْرُ».

آری دانش خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله از سنخ علوم لدنی است که از حقایق نوریِ جان پاکشان می تابد که: «اِتَّقُوا اللّٰهَ ویُعَلِّمُکُمُ اللّٰهُ»، ولی دانش دیگران از سنخ علوم اکتسابی ومفاهیم ذهنی است که با ذهن مادّی، بیشتر پیوستگی دارد تا با روح قدسی.

برای استفاده فارسی زبانان این خطبه ها را به فارسی برگردانده وصفحه به صفحه در مقابل متن عربی قرار داده ایم، ولی از آنجا که این خطبه ها به ویژه خطبه نخستین فاطمۀ زهرا علیها السلام دارای مضامین بسیار بلند و عالی است ترجمۀ آن بسیار مشکل می نمود، از این رو باید اعتراف کنیم با همه سعی و تلاش ودقّت نتوانسته ایم آن چنان که باید آن معانی را به فارسی برگردانیم.

امید است اهل بیت عصمت که اهل عفو و کرم اند ما را ببخشند و شما عزیزان نیز عذر ما را بپذیرید ودر عین حال از ارائه نقد و نظر خود دریغ نفرمایید.

ص:7

ص:8

خطبۀ فاطمۀ زهرا علیها السلام در مسجد (خطبۀ فدکیّه)

ص:9

مصادر خطبه:

این خطبه شریفه را بسیاری ازعلمای بزرگ از اهل سنّت وشیعه در کتابهای خود به صورت کامل یا بخش هایی از آن را آورده اند، که در ذیل به برخی از این کتابها به ترتیب تاریخی اشاره می کنیم.

1 - بلاغات النساء / احمدبن ابی طاهرطیفور، (280 ه).

2 - شرح الأخبار / قاضی أبو حنیفة نعمان بن محمّد مغربی، (363 ه).

3 - دلائل الإمامة / أبو جعفر محمّد بن جریر بن رستم طبری، از علماء امامیّه در قرن چهارم.

4 - الأمالی(1)/ شیخ الطائفة ابو جعفر طوسی، (460 ه).

5 - الإحتجاج / ابو منصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی، از علماء قرن ششم.

6 - شرح نهج البلاغة، ج 16 / ابن ابی الحدید، (655 ه).

7 - کشف الغمّة / علی بن عیسی بن ابی الفتح اربلی،

ص:10


1- (1) - در امالی شیخ طوسی فقط قسمت اخیر خطبه یعنی خطاب صدّیقه طاهره به امیرالمؤمنین علیه السلام، نقل شده است.

(متوفای حدود 690 ه).

8 - بحارالأنوار / علاّمه مجلسی، که خطبه را از چند مصدر از جمله احتجاج، بلاغات النساء و نیز از سید مرتضی نقل کرده است.

روش ما در تحقیق این خطبه روش تلفیق بوده؛ یعنی درهر مورد، کلمات وجملات هرکدام از مصادر روشنتر وباقواعد سازگارتر بود آن را به عنوان متن انتخاب کرده ودر موارد مهم و لازم، اختلاف عبارت مصادر را در پاورقی یادآوری نموده واز اشاره به اختلافات جزئی صرف نظر کرده ایم.

در شرح لغات مشکل خطبه واعراب آن، علاوه بر کتب لغت مثل صحاح، قاموس، لسان العرب، مجمع البحرین، اقرب الموارد و المنجد، از شرح علامه مجلسی بر خطبه (بحارالانوار، ج 29، ص 215 تا 333) بسیار سودجسته ایم.

چنانکه در همین زمینه از کتاب «الدُّرّة البیضاء فی شرح خطبة فاطمة الزهراء علیها السلام» تالیف عالم جلیل سید محمد تقی بن سید اسحاق رضوی قمی - طاب ثراه - بهره برده ایم.

کتاب های دیگری از جمله «سوگنامه فدک» تالیف سید محمد تقی نقوی، و «اسرار فدک» تالیف محمد باقر انصاری و سید حسین رجایی نیز مورد مراجعه بوده است.

ص:11

متن خطبه

منع فدک عن فاطمة علیها السلام حضورها فی المسجد

لَمّٰا أَجْمَعَ(1) أَبُوبَکْرٍ(2) عَلیٰ مَنْعِ فٰاطِمَةَ فَدَکاً(3) وَبَلَغَهٰا ذٰلِکَ، لٰاثَتْ خِمٰارَهٰا(4) عَلیٰ رَأسِهٰا وَاشْتَمَلَتْ بِجِلْبٰابِهٰا(5) وَأَقْبَلَتْ فیٖ لُمَّةٍ(6) مِنْ حَفَدَتِهٰا(7) وَنِسٰاءِ قَوْمِهٰا تَطَأُ ذُیُولَهٰا(8) مٰا تَخْرِمُ(9) مَشْیَتُهٰا مَشْیَةَ رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَتّٰی دَخَلَتْ عَلیٰ أَبی بکْرٍ، وَهُوَ

ص:12


1- (1) - أجمع: أحکم النیّة والعزیمة..
2- (2) - هکذا فی أکثر المصادر، وفی بعضها «أبوبکر وعمر»..
3- (3) - فی شرح الأخبار: «فدک والعوالی»..
4- (4) الخِمار: المقنعة، لاثت خمارها: أی لفّته وعصبته..
5- (5) - الجِلباب: الرّداء والإزار والثوب الواسع للمرأة، والاشتمال بالشیء: جعله شاملاً و محیطاً لنفسه..
6- (6) اللمّة: الجماعة..
7- (7) الحَفَدة: الأعوان و الخدم..
8- (8) - تطأ ذیولها: أی کانت أثوابها طویلة تستر قدمیها وتضع علیها القدم عند المشی..
9- (9) - الخرم: النقص والعدول، أی لم تنقص مشیتها من مشی رسول اللّه شیئاً، کأنّها هو بعینه..

تصمیم ابوبکر بر غصب فدک رفتن فاطمه علیها السلام به مسجد

بنام خداوند بخشندۀ مهربان

هنگامی که ابوبکر مصممّ شد فدک را از فاطمه علیها السلام بازستاند واین خبر به آن حضرت رسید، مقنعه خود پوشید و چادر به سر کشید وهمراه گروهی از خدمتگزاران و زنان بنی هاشم در حالی که لباس بلند او زیر قدمش قرار می گرفت، و راه رفتنش نسبت به راه رفتن رسول خدا صلی الله علیه و آله مو نمیزد، بر ابوبکر که در جمع مهاجران

ص:13

فی حَشْدٍ(1) مِنَ الْمُهٰاجِریٖنَ وَالأَنْصٰارِ وَغَیْرِهِمْ فَنیٖطَتْ(2) دُونَهٰا مُلاٰءَةٌ(3) فَجَلَسَتْ ثُمّ أَنَّتْ أَنَّةً(4) أَجْهَشَ(5) الْقَوْمُ لَهٰا بِالْبُکٰاءِ، فَارْتَجَّ(6) الْمَجْلِسُ ثُمَّ أمْهَلَتْ هُنَیْئَةً(7) حَتّٰی إذا سَکنَ نَشیٖجُ(8) الْقَوْمِ وَهَدَأَتْ(9) فَوْرَتُهُمْ(10) ، إفْتَتَحَتْ الْکَلاٰمَ بِحَمْدِاللّٰهِ وَالثَّنٰاءِ عَلَیْهِ وَالصَّلاٰةِ عَلیٰ رَسُولِهِ، فَعٰادَ الْقَوْمُ فیٖ بُکٰائِهِمْ، فَلَمّٰا أَمْسَکُوا عٰادَتْ فیٖ کَلاٰمِهٰا فَقٰالَتْ علیها السلام:(11)

أنّة فاطمة علیها السلام ونشیج القوم افتتاح خطبتها علیها السلام الحمد والثناء الْحَمْدُ(12) لِلّٰهِ عَلیٰ مٰا أَنْعَمَ، وَلَهُ الشُّکْرُ عَلیٰ مٰا أَلْهَمَ،

ص:14


1- (1) الحشد: الجماعة..
2- (2) - نیطت: عُلّقت..
3- (3) المُلاٰءة: الریطة والازار..
4- (4) أَنَّ: صوّت لألم وتأوّه، مصدرهُ الأنین والأنّة..
5- (5) - أجهش: بالبکاء: تهیّأ له..
6- (6) الارتجاج: الاضطراب..
7- (7) هُنیئة: ساعة یسیرة..
8- (8) النشیج: صوت معه توجّع وبکاء..
9- (9) هدأت: سکنت..
10- (10) - فورة الشیء: شدّته، وفارت القِدر: غلت وارتفع مافیها..
11- (11) - فی شرح الأخبار: 34/3 «فَعَلَت أصوات الناس بالبکاء عند ذکر رسول اللّه صلی الله علیه و آله فأمسکت حتّی سکنوا ثمّ قالت»..
12- (12) من هنا الی الآیة الشریفة «لقد جاءکم رسول من انفسکم - الآیة» فی ص 28 لم یُذکر فی شرح الاخبار، وبلاغات النساء، ص 24..

وانصار و دیگران قرار داشت وارد شد.

ناله فاطمه علیها السلام وگریۀ مردم آغاز خطبه حمدوثنای الهی پرده ای - به احترامش - در پیش رویش آویخته شد، و فاطمه در پشت پرده نشست و [در نخستین لحظات ورود، یادآوری خاطرات ملکوتی و سرشار این مسجد از رسول خدا صلی الله علیه و آله آن چنان انقلاب روحی در او پدید آورد که ناگاه] ناله ای سر داد، که مردم [را به خروش افکند و همه] به همراهی او گریستند، ومجلس مضطرب شد. حضرت اندکی مهلت داد تا ناله وخروش مردم آرام گرفت. آن گاه سخن رابا حمد وثنای الهی آغازکرد وبرپیامبر درود فرستاد - باشنیدن نام پیامبر - مردم باز هم گریستند تا آن گاه که از گریه باز ایستادند، حضرت به کلام خود ادامه دادو چنین گفت: ستایش خدای را درمقابل نعمتهایش، وشکر اورا به جهت الهاماتش،

ص:15

وَالثَّنٰاءُ بِمٰا قَدَّمَ مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهٰا، وَسُبُوغِ(1) آلاٰءٍ(2) أَسْدٰاهٰا(3). وَتَمٰامِ مِنَنٍ أَوْلاٰهٰا(4) ، جَمَّ(5) عن الإِْحْصٰاءِ عَدَدُهٰا، وَنَأیٰ(6) عَنِ الْجَزٰاءِ أَمدُهٰا(7) ، وَتَفٰاوَتَ(8) عَنِ الإِدْرٰاکِ أَبَدُهٰا(9) ، وَنَدَبَهُمْ(10) لِاسْتِزٰادَتِهٰا بِالشُّکْرِ لِاتِّصٰالِهٰا، وَاسْتَحْمَدَ(11) إلَی الْخَلاٰئِقِ بِإِجْزٰالِهٰا وَثَنّٰی(12) بِالنَّدْبِ إِلیٰ أَمْثٰالِهٰا.

وَأَشْهَدُ أنْ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اللّٰهُ وَحْدَهُ لاٰ شَریٖکَ لَهُ، کَلِمَةٌ

ص:16


1- (1) السبوغ: الکمال..
2- (2) - الآ لآء: النعماء..
3- (3) أسدی: أعطی..
4- (4) أَولی: أعطی..
5- (5) - جَمَّ: کَثُر..
6- (6) نأیٰ: بَعُد..
7- (7) - الأمد: الغایة المنتهی، ویحتمل أن یکون المراد بأمدها: إبتداءها..
8- (8) - التفاوت: البعد..
9- (9) الأبد: الدائم، وبعدُه عن الإدراک لعدم الانتهاء..
10- (10) - ندبهم: دعاهم ورغّبهم فی استزادة النعمة بسبب الشکر لتکون نعمة متصلة لهم غیر منقطعة..
11- (11) استحمد: طلب منهم الحمد بسبب إجزال النعم واکمالها وتوفیرهاعلیهم..
12- (12) - ثنّیٰ الشیء: جعله اثنین، والمقصود أنّه تعالی ندبهم إلی تحصیل أمثالها من النعم الأُخرویّة أو الأعمّ منها..

وسپاس در برابر آنچه مقدّم داشته از نعمتهای فراگیر که بی سابقه عطا کرده، ونعمتهای فراوانی که به کمال عنایت نموده، و منّت را تمام کرده است. نعمتهایی که از حدّ شمارش بیرون، وپایان آن نامعلوم و در نتیجه به جای آوردن شکر [واقعی آن] غیر ممکن است. بندگانش را برای دریافت مزید نعمت به شکر فراخوانده تا نعمتشان پیوسته گردد، و برای اکمال آن طلب سپاس نموده و برای دستیابی به همانند آن - از نعم اخروی - ترغیب کرده است.

گواهی می دهم معبودی جز خداوند نیست. تنها وبی شریک است و این کلمه ای است که واقعیّت

ص:17

جَعَلَ الْإِخْلاٰصَ(1) تَأْویٖلَهٰا، وَضَمَّنَ(2) الْقُلُوبَ

مَوْصُولَهٰا، وَأَنٰارَ(3) فِی التَّفَکُّرِ مَعْقُولَهٰا، الْمُمْتَنِعُ مِنَالْأَبْصٰارِ رُؤْیَتُهُ، وَمِنَالْأَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَمِنَ الْأَوْهٰامِ کَیْفِیَّتُهُ، ابْتَدَعَ(4) الأَشْیٰاءَ لٰامِنْ شَیْءٍ کاٰنَ قَبْلَهٰا، وَأَنْشَأَهاٰ بِلَا احْتِذاءِ(5) أَمْثِلَةٍ امْتَثَلَهٰا(6) ، کَوَّنَهٰا بِقُدْرَتِهِ، وَذَرَأَهٰا(7) بِمَشِیَّتِهِ، مِنْ غَیْرِ حٰاجَةٍ مِنْهُ إِلیٰ تَکْویٖنِهٰا، وَلاٰ فٰائِدةٍ لَهُ فیٖ تَصْویٖرِهٰا، إِلّاٰ تَثْبیٖتاً لِحِکْمَتِهِ، وَتَنْبیٖهاً عَلیٰ طٰاعَتِهِ، وإِظْهٰاراً لِقُدْرَتِهِ، تَعَبُّداً لِبَرِیَّتِهِ(8) وَإعزازاً لِدَعْوَتِهِ. ثُمَّ

ص:18


1- (1) الإخلاص: جعلُ الأعمال کلّها خالصة للّه تعالی، وعدم شوب الریاء والأغراض الفاسدة، وعدم التوسّل بغیره تعالی فی شیء من الاُمور، فهذا تأویل کلمة التوحید..
2- (2) - ضمّن: ضمنّه إیّاه: ألزمه، ضمّن الشیء الوعاء: جعله فیه؛ والمعنی أنّ اللّه تعالی ألزم القلوب ما تستلزمه هذه الکلمة..
3- (3) أنار: أضاء، أی أوضح فی الأذهان ما یتعّقل من تلک الکلمة بالتفکّر فی الدلائل والبراهین..
4- (4) ابتدع: خلق لا علی مثال..
5- (5) الاحتذاء: الاقتداء..
6- (6) - امتثلها: تبعها ولم یتعدّ عنها..
7- (7) - ذرأ: خَلَقَ..
8- (8) البریّة: الخلق. أی خلق البریّة لیتعبّدهم، أو خلق الأشیاء لیتعبّدالبرایا بمعرفته والاستدلال بها علیه..

آن اخلاص، وشهود آن ملازم دلها است، ومعنی دقیق آن را به واسطه تفکّر، روشن و آشکار نموده است. - خداوندی که - چشمها از دیدار و زبانها از بیان اوصاف ووهمها از تصور چگونگی وکیفیتش ناتوانند. موجودات را بدون این که سابقاً چیزی باشند و بدون این که نمونه و مثالی داشته باشند آفرید.

اشیاء را با قدرت و مشیّت خود وجود بخشید بی آن که به وجود آنها نیازمند باشد، و یا این نقش آفرینی برای او سودی در بر داشته باشد. جز این که مقتضای حکمتش بود، وهشداری برای طاعتش و اظهار قدرتش، والزام خلق بر بندگی وعزیز داشتن دعوتش.

ص:19

جَعَلَ الثَّوٰابَ عَلیٰ طٰاعَتِهِ، وَوَضَعَ العِقٰابَ عَلیٰ مَعْصِیَتِهِ، ذِیٰادَةً(1) لِعِبٰادِهِ مِنْ نِقْمَتِهِ، وَحِیٰاشَةً(2) لَهُمْ إِلیٰ جَنَّتِهِ.

الشهادة بالرسالة ووصف النبی صلی الله علیه و آله وَأَشْهَدُ أَنَّ أبی مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ؛ اخْتٰارَهُ قَبْلَ أنْ أرْسَلَهُ، وَسَمّٰاهُ قَبْلَ أنِ اجْتَبٰاهُ(3) ، وَاصْطَفٰاهُ قَبُلَ أنِ ابْتَعَثَهُ، إِذِالْخَلاٰئِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَةٌ، وَبِسَتْرِ الْأَهاٰویٖلِ(4) مَصُونَةٌ، وَبِنِهٰایَة الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ؛ عِلْماً مِنَ اللّٰهِ تَعٰالٰی بِمَآئِلِ(5) الْأُمُورِ، وَإِحٰاطَةً بِحَوٰادِثِ الدُّهُورِ، وَمَعْرِفَةً بِمَوٰاقِعِ الْمَقْدُورِ.(6)

ابْتَعَثَهُ اللّٰهُ إِتْمٰاماً لِأَمْرِهِ، وَعَزیٖمَةً عَلیٰ إمْضٰاءِ حُکْمِهِ، وَإنْفٰاذاً لِمقٰادیٖرِ رَحْمَتِهِ(7) ، فَرَأَی الْأُمَمَ فِرَقاً(8) فیٖ

ص:20


1- (1) - الذیادة: الطرد والدفع والإبعاد..
2- (2) - الحیاشة: الجمع والسَوْق..
3- (3) فی دلائل الامامة: «یستنجبه»، وفی بلاغات النساء: «اجتبله»، وجبل بمعنی خلق..
4- (4) الاهاویل: جمع الأهوال، وهو جمع هول بمعنی الخوف والأمرالشدید، ولعلّ المراد مصونیة الخلائق عن الأهاویل بسترها عنهم بستر العدم..
5- (5) مآئل: جمع مائل، مآئل الامور: عواقبها..
6- (6) المقدور: المقدّر أو الاُمور الممکنة المقدورة، وفی الإحتجاج: «الاُمور»..
7- (7) فی بلاغات النساء: «حتمه»، وعلی هذا معناه: مقادیره المحتومة..
8- (8) - الفِرق: جمع الفِرقة، الطائفة من الناس..

آن گاه در مقابل طاعتش اجر و ثواب و در برابر نافرمانیش عذاب وعقاب قرار داد، تا بندگانش را از نقمت وهلاکت برهاند وبه سوی بهشتش سوق دهد.

شهادت به رسالت وبیان اوصاف پیامبر صلی الله علیه و آله وگواهی می دهم همانا پدرم محمد صلی الله علیه و آله بنده خدا و فرستاده اوست. پیش از رسالت او را برگزید، وپیش از گزینش، نام او را یاد کرد، وقبل از برانگیختن او انتخابش کرد آن گاه که هنوز خلایق به حجاب غیب محجوب و در پردۀ اهوال و مخاوف مستور، و به نهایت نیستی مقرون بودند، چرا که خداوند به عواقب امور، عالِم و به حوادث روزگاران محیط و به هنگام وقوع امور آگاه است.

خداوند او را مبعوث کرد برای اتمام امرش، وعزم و ارادۀ حتمی اش بر جریان حکمش و اجرای مقدرات رحمتش. پس امتها را از جهت دین مختلف یافت،

ص:21

أَدْیٰانِهٰا، عُکَّفاً عَلیٰ نیٖرٰانِهٰا، عٰابِدَةً لِأَوْثٰانِهٰا، مُنْکِرَةً لِلّٰهِ مَعَ عِرْفٰانِهٰا، فَأَنٰارَ اللّٰهُ بِأَبیٖ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ظُلَمَهٰا، وَکَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَهٰا(1) ، وَجَلیٰ عَنِ الْأَبْصٰارِ غُمَمَهٰا(2) ، وَقٰامَ فِی النّٰاسِ بِالْهِدٰایَةِ، فَأَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغَوٰایَةِ(3) ، وَبَصَّرَهُمُ مِنَ العَمٰایَةِ(4) ، وَهَدٰاهُمْ إلَی الدّیٖنِ الْقَویٖمِ، وَدَعٰاهُمْ إلَی الطَّریٖقِ الْمُسْتَقٖیمِ.

الإشارة إلی وفاة الرسول صلی الله علیه و آله ثُمَّ قَبَضَهُ اللّٰهُ إِلَیْهِ قَبْضَ رَأْفَةٍ وَاخْتِیٰارٍ(5) ، وَرَغْبَةٍ وَإیٖثٰارٍ، فَمُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله مِنْ تَعَبِ هٰذِهِ الدّٰارِ فیٖ رٰاحَةٍ، قَدْ حُفَّ بِالْمَلاٰئِکَةِ الْأَبْرٰار، وَرِضْوانِ الرَّبِّ الْغَفّٰارِ، وَمُجٰاوَرَةِ المَلِکِ الْجَبّٰارِ، صَلَّی اللّٰهُ عَلیٰ أَبیٖ نَبِیِّهِ وَأَمیٖنِهِ، وَخِیَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَصَفِیِّهِ، وَالسَّلاٰمُ عَلَیْهِ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَکٰاتُهُ.

ثمّ التفت إلی أهل المجلس وقالت: أَنْتُمْ عِبٰادُاللّٰهِ

ص:22


1- (1) - بُهَمْ: جمع البهمة، مشکلات الأمور..
2- (2) - غمم: جمع الغمّة، کلّ شیء یستر شیئاً، یقال هو فی غمّة ای فی حیرة ولَبس..
3- (3) الغوایة: خلاف الرُشد..
4- (4) العَمٰایة: الغوایة واللّجاح..
5- (5) اختر: أی من اللّه ما هو خیر له، أو باختیار منه صلی الله علیه و آله ورضی، وکذا الإیثار؛ والأوّل أظهر فیهما..

گروهی را آتش پرست و گروهی را بت پرست، که منکر خدایند با اینکه خدا را می شناسند.

اشاره به رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله آن گاه خداوند به وسیله پدرم محمّد ظلمتها را روشن نمود، مشکلات دلها را برطرف ساخت و پرده ابهامات را از چشمها زدود، پس بین مردم به هدایت و روشنگری قیام کرد، و ایشان را از گمراهیها رهایی بخشید، کوردلیشان را به بینایی مبدّل ساخت، و مردم را به دینِ استوار ره نمود، و به راه مستقیم فراخواند.

سپس خداوند روح او را از روی مهربانی و اختیار خود او و رغبت و گزینش دار آخرت به سوی خود برد، اینک محمّد صلی الله علیه و آله از رنج این دنیا در آسایش، و در احاطۀ ملائکه ابرار، و رضوان پروردگار غفّار، وقرب ملِک جبّار قرار دارد. درود خدا بر پدرم که فرستاده وامین خدا، و برگزیده وصفّی او از میان مردم است، وسلام و رحمت و برکات خداوند بر او باد.

آن گاه متوجّه اهل مجلس شد وفرمود: شما بندگان خدا

ص:23

نَصْبُ(1) أَمْرِهِ وَنَهْیِهِ، وحَمَلَةُ دیٖنِهِ وَ وَحْیِهِ، وَاُمَنٰاءُ اللّٰهِ عَلیٰ أنْفُسِکُمْ وَبُلَغٰاؤُهُ إلَی الْأُمَمِ، (زَعَمْتُمْ حَقّاً لَکُمْ، أَلِلّٰهِ فیٖکُمْ عَهْدٌ قَدَّمَهُ إِلَیْکُمْ، وَنَحْنُ بَقِیَّةٌ اسْتَخْلَفَنٰا عَلَیْکُمْ وَمَعَنٰا کِتٰابُ اللّٰهِ، بَیِّنَةٌ بَصٰائِرُهُ، وَآیٌ فیٖنٰا مُنْکَشِفَةٌ سَرٰائرِهُ، وَبُرْهٰانٌ مُنْجَلِیَةٌ ظَوٰاهِرُهُ، مُدیٖمُ الْبَرِیَّةِ إِسْمٰاعُهُ)(2) ، قٰائِدٌ إِلَی الرِّضْوٰانِ اتِّبٰاعُهُ، مُؤَدٍّ إِلَی النَّجٰاةِ اسْتِٰماعُهُ، فیٖهِ بَیٰانُ حُجَجِ اللّٰهِ الْمُنَوَّرَةِ، وَعَزٰائمِهِ(3) الْمُفَسَّرَةِ، وَمَحٰارِمِهِ الُْمحَذَّرَةِ، وَبَیِّنٰاتِهِ الْجٰالِیَةِ(4) ، وَجُمَلِهِ الْکاٰفِیَةِ، وَفَضٰائِلِهِ الْمَنْدُوبَةِ، وَرُخَصِهِ(5) الْمَوْهُوبَةِ وَشَرٰائِعِهِ(6) الْمَکْتُوبَةِ.

علل الشرایع بیان اوصاف القران وأنه معهم علیهم السلام فَجَعَلَ اللّٰهُ الإِیمانَ: تَطْهیٖراً لَکُمْ من الشِّرْکِ،

ص:24


1- (1) النصب: بالفتح والضَم: العلم المنصوب؛ والمقصود أنّ اللّه نصبکم لأوامره ونواهیه..
2- (2) کذا فی بلاغات النساء، والاختلاف فی النسخ هنا کثیر، والأنسب ما اخترناه..
3- (3) العزائم: الفرائض..
4- (4) الجالیة: الواضحة والکاشفة..
5- (5) الرّخص: المباحات، بل ما یشمل المکروهات..
6- (6) الشرائع: ما سوی الفرائض والسنن والمباحات من الأحکام، کالحدود والدیات..

مورد امر و نهی او و حاملان دین و وحی او هستید، وامانتداران خدا نسبت به خویشتن و مبلّغان او نسبت به ملّتها می باشید.

بیان اوصاف قرآن وتوأم بودن اهل بیت با آن فلسفه احکام [گویا] شما برای خود حقی گمان کردید! آیا خدا در مورد آن، عهد و پیمانی به شما سپرده است؟! در حالی که ما بازمانده ای هستیم که ما را بر شما جانشین او گردانید، و با ما است کتاب خدا که بصائر آن آشکار، و آیاتی دربارۀ ما است که اسرار آن روشن، ودلائلی که ظواهر آن نمایان، شنواندن آن بر مردم پیوسته، و پیرویش راهنمای به سوی رضوان، و گوش فرا دادن به آن سبب نجات است. و در قرآن است حجّتهای نورانی الهی، و فرائض روشن، و محرّمات محذور و ممنوع، وبیانات آشکار، و سخنان بی نیاز کننده او، و فضیلتهایی که مردم به سوی آن فراخوانده شده اند، ورخصتهایی که خداوند عنایت کرده، وقوانینی که مقررّ فرموده است.

پس خداوند متعال ایمان را موجب پاکی شما از شرک،

ص:25

وَالصَّلاٰةَ تَنْزیٖهاً لَکُمْ عَن الْکِبْرِ، وَالزَّکٰاةَ تَزْکِیَةً للِنَّفْسِ، وَنَمٰاءً فِی الرِّزْقِ، وَالصِّیٰامَ تَثْبیٖتاً لِلْإِخْلاٰصِ، وَالْحَجَّ تَشْیِیداً لِلدّیٖنِ، وَالْعَدْلَ تنسیقاً لِلْقُلُوبِ، وَطٰاعَتَنٰا نِظٰاماً

لِلْمِلَّةِ(1) ، وَإِمٰامَتَنٰا أَمٰاناً لِلْفُرْقَةِ، وَالْجَهٰادَ عِزّاً لِلْإِسْلاٰمِ، وَالصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَی اسْتیٖجٰابِ(2) الْأَجْرِ، وَالْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعٰامَّةِ، وَبِرَّ الْوٰالِدَیْنِ وِقٰایَةً مِنَ السَّخَطِ، وَصِلَةَ الْأَرْحٰامِ مَنْسٰاةً فِی الْعُمْرِ(3) وَمَنْٰماةً(4) لِلْعَدَدِ، وَالْقِصٰاصَ حِقْناً لِلدِّمٰاءِ، وَالْوَفٰاءَ بِالنَّذْرِ تعریضاً لِلْمَغْفِرَةِ، وَتَوْفِیَةَ الْمَکٰائیٖلِ وَالْمَوٰازیٖنِ تَغْییٖراً لِلْبَخْسِ(5) ، وَالنَّهْیَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیٖهاً عَنِالرِّجْسِ، وَاجْتِنٰابَ الْقَذْفِ حِجٰاباً عَنِ اللَّعْنَةِ(6) ، وَتَرْکَ السَّرِقَةِ إیٖجٰاباً لِلْعِفَّةِ، وَحَرَّمَ اللّٰهُ الشِّرْکَ إخْلاٰصاً لَهُ بِالرِّبُوبِیَّةِ، فَ «اتَّقُوا اللّٰهَ

ص:26


1- (1) - المِلَّة: الطّریقة أو الشریعة فی الدین..
2- (2) - الاستیجاب: الاستحقاق..
3- (3) - المَنساة: بالفتح مصدر میمی من النسیان، وبالکسر اسم للألة وکذاالمنماة. ومنساةً فی العمر: مُؤَخِرَّةً فی الأجل..
4- (4) - منماة للعدد، أی موجب لکثرة الأولاد والعشائر..
5- (5) - البخس: النقصان..
6- (6) - لعلّه إشارة إلی قوله تعالی: «لعنوا فی الدنیا والأخرة» النور: 23..

و نماز را برای دوری از کبر، و زکات را سبب تزکیه نفس و رشدِ روزی، وروزه را برای اثبات اخلاص، وحجّ را موجب استحکام دین، و عدالت را هماهنگ کننده دلها، و پیروی ما را سبب نظم در شریعت، و پیشوایی ما را مانع جدایی، و جهاد را عزّت اسلام، و صبر را کمکی

برای استحقاق اجر، و امر به معروف را مصلحت همگان، ونیکی به پدر و مادر را بازدارنده از عذاب، و صله رحم را باعث تأخیر اجل و افزایش جمعیت، و قصاص را برای جلوگیری از خونریزی، و وفای به نذر را زمینه ساز آمرزش، وسرشار کردن پیمانه و وزن را موجب جلوگیری از کاستی و ستم، و بازداشتن از شرابخواری را پاکی از پلیدی، وپرهیز از تهمت را مانع از لعنت، و ترک سرقت را موجب عفّت قرار داد. و شرک را به جهت اخلاص در ربوبیتش تحریم فرمود، پس «پروا کنید از خداوند

ص:27

حَقَّ تُقٰاتِهِ وَلاٰتَمُوتُنَّ إلاّٰ وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»(1) وَأَطیٖعُو اللّٰهَ فیٰٖما أَمْرَکُمْ بِهِ وَنَهٰاکُمُ عَنْهُ فَإِنَّهُ «إِنَّمٰا یَخْشَی اللّٰهَ مِنْ عِبٰادِهِ الْعُلَمٰاءُ».(2)

بیان نسبتها علیها السلام إلی الرسول صلی الله علیه و آله ثُمَّ قٰالَتْ: أَیُّهَا النّٰاسُ إِعْلَمُوا أَنّیٖ فٰاطِمَةُ وَأَبیٖ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أَقُولُ عَوْداً وَ بِدْءاً(3) وَلاٰ أَقُولُ مٰا أَقُولُ غَلَطاً، وَلاٰ افْعَلُ مٰا أَفْعَلُ شَطَطَاً(4). «لَقُدْ جٰاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیٖزٌ عَلَیْهِ مٰا عَنِتُّمْ(5) حَریٖصٌ عَلَیْکُمْ(6) بِالْمُؤْمِنیٖنَ رَؤُوفٌ رَحیٖمٌ»(7) فَإِنْ تَعْزُوُه وَتَعرِفُوُه(8) ، تَجِدُوهُ أَبیٖ دُونَ نِسٰائِکُمْ، وَأَخٰا ابْنِ عَمّیٖ دُوْنَ رِجٰالِکُمْ، وَلَنِعْمَ

ص:28


1- (1) - آل عمران: 102..
2- (2) - فاطر: 28..
3- (3) - أی أوّلاً وآخراً. و فی بعض الروایات: «عود علی بدء» والمعنی واحد..
4- (4) - الشطط: البعد عن الحق ومجاوزة الحدّ فی کلّ شیء..
5- (5) - أی شدید شاقّ علیه عنتکم وما یلحقکم من الضّرر بترک الإیمان، والعنت: الفجور والهلاک والمشقة والخطاء والوقوع فی أمر شاقّ..
6- (6) - حریص علیکم: أی علی إیمانکم وصلاح شأنکم..
7- (7) - التوبة: 128..
8- (8) - تعزوه و تعرفوه: أی إن ذکرتم نسبه وعرفتموه..

آن گونه که حق پروا کردن از اوست و زینهار جز مسلمان نمیرید». وخدا را در آنچه شما را به آن فرمان داده و در آنچه از آن باز داشته اطاعت کنید، چرا که «همانا از بندگان خدا تنها دانایانند که از او می ترسند».

معرّفی خود سپس فرمود: ای مردم بدانید: همانا من فاطمه ام و پدرم محمّد است، حرف اوّل و آخرم همین است، آنچه می گویم اشتباه نیست، و آنچه انجام می دهم گزاف نباشد.

«به یقین رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او ناگوار است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان است». اگر نسبت شناس باشید و او را بشناسید می بینید که او پدر من است نه پدر زنان شما، و برادر پسر عمّ من است نه برادر مردان شما، وچه نیک نسبتی

ص:29

جهاد الرّسول صلی الله علیه و آله فی التبلیغ

المَعْزِیُّ إِلَیْهِ صلی الله علیه و آله. فَبَلَّغَ الرِّسٰالَةَ صٰادِعاً بِالنِّذٰارَةِ(1) ، مٰائِلاً عَنْ مَدْرَجَةِ(2) الْمُشْرِکیٖنَ، ضٰارِباً ثَبَجَهُمْ(3) ، آخِذاً بِأَکْظٰامِهِمْ(4) ، داعیاً إلیٰ سَبیٖلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، یَجِذُّ(5) الْأَصْنٰامَ وَیَنْکُتُ(6) الْهٰامَ(7) ، حَتّٰی انْهَزَمَ الْجَمُعُ وَوَلَّوُا الدُّبُرَ(8) ، حَتّٰی تَفَرَّی(9) اللَّیْلُ عَنْ صُبْحِهِ وَأَسْفَرَ(10) الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ، وَنَطَقَ زَعیٖمُ الدّیٖنِ،

ص:30


1- (1) - صادعاً بالنذارة: الصدع هو الإظهار، والنذارة: الإنذار، ولا یکون الاّ فی التخویف..
2- (2) - المدرجة: المذهب والمسلک..
3- (3) - الثبج: وسط الشیء ومعظمه..
4- (4) - أکظام: جمع کَظَم، وهو مخرج النَفَس من الحلق..
5- (5) - فی البحار: «یکسر» وفی بلاغات النساء: «یهشم»، والمعنی واحدأی القطع والکسر..
6- (6) - نکت فلاناً: ألقاه علی رأسه، وفی الإحتجاج والبحار: «ینکث»..
7- (7) - الهام: جمع الهامة، وهی الرأس من الشخص، ورئیس القوم أیضاً؛ والمراد من نکتِ الهام قتل رؤساء المشرکین وإذلالهم، وقیل ارید به إلقاء الأصنام علی رؤوسها..
8- (8) - قال اللّه تعالی: «سیُهزم الجمع ویُولّون الدّبر» القمر: 45..
9- (9) - تفرّی اللیل: انشقّ حتّی ظهر ضوء الصباح..
10- (10) - أسفر: أضاء..

است نسبت با آن حضرت (درود خدا بر او و خاندانش).

تلاشهای پیامبر صلی الله علیه و آله در تبلیغ دین پیام الهی را تبلیغ کرد در حالی که انذار مردم را آشکار نمود و از مسلک مشرکان دوری جست، و ضرباتش را بر پشت گردنهاشان نواخت، و حلقومشان را گرفت، و با حکمت واندرز به سوی پروردگارش دعوت کرد.

بتها را شکست و گردن فرازان را سرنگون ساخت تا جمعشان از هم گسیخت و پا به فرار نهادند.

تا این که ظلمت شبِ کفر شکافت و نور صبح اسلام آشکار شد وحق خالص پدیدار گردید. رهبردین به سخن آمد

ص:31

وَخَرَسَتْ(1) شَقٰاشِقُ(2) الشَّیٰاطیٖنِ، وَطٰاحَ(3) وَشیٖظُ(4) النِّفٰاقِ وَانْحَلَّتْ عُقَدُ الْکُفْرِ وَالشِّقٰاقِ(5).

وَفُهْتُمْ(6) بِکَلِمَةِ الْإِخْلاٰصِ فیٖ نَفَرٍ مِنَ الْبیٖضِ الْخِمٰاصِ (7)«وَکُنْتُمْ عَلیٰ شَفٰا حُفْرَةٍ مِنَ النّٰارِ»(8) مُذْقَةَ الشّٰارِبِ(9) ، وَنُهْزَةَ الطّٰامِعِ(10) ، وَقُبْسَةَ العَجْلاٰنِ(11) ، وَمَوْطِئَ

ص:32


1- (1) - الخَرس: ذهاب الکلام وذهاب الصوت من الشیء..
2- (2) - شقاشق: جمع شقشة، وهی شیء کالرّیة یخرجها البعیر من فیه إذا هاج..
3- (3) - طاح: هلک أو أشرف علی الهلاک، وتاه فی الأرض وسقط..
4- (4) - الوشیظ: لفیف من الناس لیس أصلهم واحد، السفلة والرذل من الناس..
5- (5) - الشقاق: المخالفة والمعاداة..
6- (6) - فهتم: تلفّظتم..
7- (7) - البیض الخماص: البیض جمع الأبیض، وهو من الناس خلاف الأسود؛ والخماص جمع الخمیص بمعنی دقیق البطن خلقة أو لخلّوه من الطّعام، ولعلّ المراد من البیض الخماص أهل البیت علیهم السلام، أو الکمّل فی الدین..
8- (8) - آل عمران: 103..
9- (9) - مُذقة الشارب: شربته..
10- (10) - النهزة: اسم الشی الّذی یتناول، ونهزة الطامع: لقمته..
11- (11) - القبسة: شعلة من النّار یقتبس من معظمها. والعجلان: المسرع، وإضافة القبسة إلیه لبیان القلّة والحقارة..

و آوای شیاطین به خاموشی گرایید، وگروه نفاق در آستانۀ هلاک و سرگردانی قرار گرفت، وگره های کفر و تفرقه گشوده شد.

وشما کلمۀ اخلاص برزبان راندید درمیان عدّه ای سپیدرو و پاکیزه (که به حقیقت به دین گرویدند).

در حالی که شما در کنار گودالی از آتش قرار داشتید و به منزلۀ جرعه آبی بودید برای نوشنده، ولقمه نانی برای خورنده، و شعلۀ آتشی برای شتاب کننده، وزیر پای

ص:33

الْأَقْدٰامِ(1) ، تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ(2) ، وَتَقْتٰاتُونَ(3) القِدَّ(4) ، أَذِلَّةً خٰاسِئیٖنَ (5)«تَخٰافُونَأَنْ یَتَخَطَّفَکُمْ(6) النّٰاسُ»(7) مِنْ حَوْلِکُمْ، فَأَنْقَذَکُمُ اللّٰهُ تَبٰارَکَ وَ تَعٰالی بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله بَعَدَ اللَّتَیّٰا وَالَّتیٖ(8) ، وَبَعْدَ أَنْ مُنِیَ(9) بِبُهَمِ الرِّجٰالِ(10) ، وَ ذُؤْبٰانِالْعَرَبِ(11) ، وَمَرَدَةِ(12) أهْلِالْکِتٰابِ، «کُلَّمٰا أَوْقَدُوا نٰاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأهَا اللّٰهُ»(13)، أَوْ نَجَمَ(14) قَرْنٌ(15) لِلشَّیْطٰانِ، أَوْ فَغَرَتْ(16) فٰاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکیٖنَ

ص:34


1- (1) - موطئ الأقدام: مثل فی المغلوبیة والمذلّة..
2- (2) - الطرق: الماء الذی بالت فیه الدوابّ وقد اصفرّ..
3- (3) - تقتاتون: من القوت..
4- (4) - القدّ: الّذی یُقدّ من الجلد، ومنه القدید الذی یقدّ من اللّحم..
5- (5) - الخاسئ: المُبعد المطرود..
6- (6) - التخطّف: استلاب الشیء..
7- (7) - الأنفال: 26..
8- (8) - اللتیّا - بفتح اللّام وتشدید الیاء -: تصغیر الّتی، وجوّز بعضهم فیه ضمّ اللّام، وهما کنایتان عن الدّاهیة الصغیرة والکبیرة..
9- (9) - مُنِیَ: ابتُلِیَ..
10- (10) - بُهَم الرّجال: الشجعان منهم..
11- (11) - ذؤبان العرب: لصوصهم وصعالیکهم الذین لامال لهم ولااعتمادعلیهم..
12- (12) - المردة: العتاة المتکبّرون..
13- (13) - المائدة: 64..
14- (14) نجَم: ظهر و طلع..
15- (15) - القرن: له معان کثیرة والمراد منه هنا: القوّة أو الأُمّة والمتّبعون..
16- (16) - فغر فاه: أی فتحه، والفاغرة من المشرکین: الطّائفة العادیة منهم..

دیگران قرار گرفته، و این همه در حالی بود که آب بدبو ومخلوط به بول و سرگین شتر را می خوردید و خوراکتان پوست دباغی نشده بود. پست و مطرود بودید و از هجوم مردم اطرافتان در هراس.

پس خداوند شما را به وسیله محمد صلی الله علیه و آله رهایی بخشید بعد از آن گرفتاریهای بزرگ و کوچک که برایش پیش آمد، و به مردان جسور و سفلگان عرب و سرکشان اهل کتاب مبتلا شد.

«هرگاه آتش جنگی برافروختند خداوند خاموشش کرد». وهرگاه قدرتی از شیطان آشکار شد یا گروهی از مشرکان دهان گشودند (پیامبر صلی الله علیه و آله)

ص:35

قَذَفَ أَخٰاهُ فیٖ لَهَوٰاتِهٰا(1) ، فَلاْ یَنْکَفِئُ(2) حَتَّی یَطَأَصِمٰاخَهٰا(3) بِأَخْمَصِهِ(4) ، وَیُخْمِدَ لَهَبَهٰا بِسَیْفِهِ، مَکُدُوداً(5) فیٖ ذٰاتِ اللّٰهِ، مُجْتَهِداً فیٖ أَمْرِ اللّٰهِ، قَریٖباً مِنْ رَسُولِ اللّٰهِ، سَیِّداً فیٖ أَوْلِیٰاءِ اللّٰهِ، مُشَمِّراً(6) نٰاصِحاً، مُجِدًّا کٰادِحاً(7) ، لاٰ تَأْخُذُهُ فِی اللّٰهِ لَوْمَةُ لاٰئِمٍ، وَأَنْتُمْ فیٖ رَفٰاهِیَةٍ مِنَ الْعَیْشِ، وَادِعُونَ فٰاکِهُونَ(8) آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوٰائِرَ(9) ، وَتَتَوَکَّفُونَ الْأَخْبٰارَ(10) ، وَ تَنْکُصُونَ عِنْدَ الِنّزٰالِ(11) ، وَتَفِرّوُنَ مِنَ الْقِتٰالِ.

دور علی علیه السلام فی جهاد الأعداء ظهور النّفاق بعد وفاة الرسول صلی الله علیه و آله فَلَمَّا اخْتٰارَ اللّٰهُ لِنَبِیِّهِ دٰارَ أَنْبِیٰائِهِ، وَمَأْویٰ أَصْفِیٰائِهِ،

ص:36


1- (1) - اللّهوات: جمع لهاة، وهی اللحمة فی أقصی سقف الفم..
2- (2) - لا ینکفئ: لا یرجع..
3- (3) - الصماخ: ثقب الأُذن، والأُذن نفسها. وفی الاحتجاج: «جناحها»، وفی شرح الأخبار: «سماکها». والسماک بمعنی المرتفع..
4- (4) - الأخمص: ما لا یصیب الأرض من باطن القدم..
5- (5) - المکدود: من بلغه التعب والأذی..
6- (6) - المشمّر: المجدّ..
7- (7) - الکدح: العمل والسعی..
8- (8) - وادعون فاکهون: ساکنون ناعمون..
9- (9) - تتربّصون بنا الدوائر: تنتظرون نزول البلایا علینا..
10- (10) - تتوکّفون الأخبار: تتوقّعون أخبار المصائب النازلة بنا..
11- (11) - تنکصون عند النزال: ترجعون عند الحرب..

برادرش (علی) را در کامشان انداخت، و او هرگز برنگشت مگر بعد از این که گوشهایشان را پای کوب نمود و شعله افروزیشان را با شمشیر خود خاموش ساخت، او که پذیرنده رنج و آزار در راه خدا، تلاش کننده در امر خدا، نزدیک و خویش رسول خدا، و سروَری در میان اولیای خدا بود، تلاشگری ناصح، وکوشش کننده ای جدّی که در راه خدا از سرزنش ملامتگران نمی هراسید.

نقش علی علیه السلام درمبارزه با دشمنان دین ظهور نفاق بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و در آن حال شما در رفاه زندگی و آسایش و راحت و امنیّت به سر می بردید، مترصّد بلا و مشکلات برای ما بودید و انتظار شنیدن اخبار آن داشتید، هنگام جنگ عقب گرد می کردید، و در صحنۀ نبرد فرار را بر قرار ترجیح می دادید.

آن هنگام که خداوند سرای رسولانش ومکان برگزیدگانش را برای پیامبرش اختیار کرد، خصومتِ

ص:37

ظَهَرَ فیٖکُمْ حَسیٖکَةُ(1) النِّفٰاقِ، وَ سَمُلَ(2) جِلْبٰابُ(3) الدّیٖنِ، وَنَطَقَ کٰاظِمُ الْغٰاویٖنَ(4) ، وَنَبَغَ(5) خٰامِلُ(6) الْأَقَلّیٖنَ(7) ، وَهَدَرَ(8) فَنیٖقُ(9) الْمُبْطِلیٖنَ فَخَطَرَ(10) فیٖ عَرَصٰاتِکُمْ، وَأَطْلَعَ الشَّیْطٰانُ

رَأْسَهُ مِنْ مَغْرِزِهِ(11) هٰاتِفاً بِکُمْ، فَأَلْفٰاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجیٖبیٖنَ، وَلِلغِرَّةِ(12) فیٖهِ مُلاٰحِظیٖنَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَکُمْ فَوَجَدَکُمْ خِفٰافاً، وَأَحْمَشَکُمْ(13) فَأَلْفٰاکُمْ غِضٰاباً، فَوَسَمْتُمْ(14)

ص:38


1- (1) - الحسیکة: الحقد والعداوة. وفی الاحتجاج «حسکة» وکلاهمابمعنی..
2- (2) - سمل: خَلِقَ..
3- (3) - الجلباب: الملحفة والثوب الواسع..
4- (4) - کاظم الغاوین: الساکت من الضالّین..
5- (5) - نبغ: ظهر، ونبغ الرجل: إذا لم یکن شاعراً ثمّ قال الشعر وأجاد..
6- (6) - الخامل: من خفی ذکره وصوته وکان ساقطاً لا نباهة له..
7- (7) - الأقلّون: الأذلّون، وفی شرح الأخبار: «الآفلین» وآفل ضدّ بازغ..
8- (8) - الهدیر: تردید البعیر صوته فی حنجرته..
9- (9) - الفنیق: الفحل المکرّم من الإبل لایرکب ولا یهان..
10- (10) - خطر البعیر بذنَبه: إذا رفعه مرّة بعد مرّة وضرب به فخذیه..
11- (11) - مغرز الشّیء: أصلها، وما یختفی فیه، والمکمن..
12- (12) - الغِرّة: الاغترار والانخداع، أی وجدکم مغترّین بأباطیله. وفی الاحتجاج: «العزّة»..
13- (13) - أحمشَ: أغضب، أی حملکم علی الغضب فوجدکم مغضبین..
14- (14) - الوسم: أثر الکیّ..

منافقانه در شما آشکار شد و جامه دین فرسوده گردید، خاموش و ساکتِ از گمراهان به سخن درآمد، پستِ فراموش شده نیکو سخن شد، و شترِ باطل گرایان به صدا درآمد و در میان شما دم جنبانید، و

شیطان از کمینگاه خود سر برآورد و شما را فراخواند، پس شما را آمادۀ قبول دعوتش یافت و منتظر فریبش دید، سپس شما را حرکت داد، خِفّت و سبکی تان را احساس کرد، خشمتان را برانگیخت، و شما را خشمگین یافت،

ص:39

غَیْرَ إِبِلِکُمْ، وَوَرَدْتُمْ(1) غَیْرَ مَشْرَبِکُمْ(2).

توبیخ الناس فی انحرافهم عن احکام القرآن

هَذٰا وَالْعَهْدُ قَریٖبٌ، وَالْکَلْمُ(3) رَحیٖبٌ(4) ، وَالْجَرْحُ لَمّٰایَنْدَمِلْ، وَالرَّسُولُ لَمّٰا یُقْبَرْ، إبتداراً(5) زَعْمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ «أَلاٰ فی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحیٖطَةٌ بِالْکٰافِریٖنَ»(6)، فَهَیْهٰاتَ مِنْکُمْ وَکَیْفَ بِکُمْ(7) ، وَأَنّٰی تُؤْفَکُونَ(8)! وَکِتٰابُ اللّٰهِ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ(9) ، أُمُوُرُه ظٰاهِرَةٌ وَأَحْکٰامُهُ زٰاهِرة، وَأَعْلاٰمُهُ بٰاهِرَةٌ، وَزَوٰاجِرِهُ لاٰئِحَةٌ، وَأَوٰامِرُهُ وٰاضِحَةٌ، وَقَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَرٰاءَ ظُهُورِکُمْ، أَ رَغْبَةً عَنْهُ تُریٖدُونَ؟ أَمْ بِغَیْرِهِ تَحْکُمُونَ؟ «بِئسَ لِلظّٰالِمیٖنَ

ص:40


1- (1) - الورود: حضور الماء للشرب..
2- (2) - فی بلاغات النساء والبحار: «شربکم». والشِّرب: الحظّ من الماء..
3- (3) - الکَلْم: الجرح..
4- (4) الرُحب: السعة، والرحیب: الواسع..
5- (5) - فی دلائل الإمامة: «بداراً»، وفی بلاغات النساء: «بدار» وفی نسخة منه: «انّما»، وفی شرح الأخبار «حذراً». والمعنی: أنّکم أظهرتم للناس کذِباً بقولکم: انّما اجتمعنا فی السقیفة دفعاً للفتنة..
6- (6) - التوبة: 49..
7- (7) - هیهات وکیف کلاهما تستعملان فی التعجّب..
8- (8) - تؤفکون: تصرفون..
9- (9) - فلان بین أظهر قوم: أی مقیم بینهم محفوف من جوانبه بهم..

پس غیر شترتان را داغ نهادید و به غیر آبشخور خود واردشدید.

توبیخ مردم در انحراف از قرآن و اسلام این در حالی بود که عهد پیامبر نزدیک، وسوز و جراحت (سینه ما) گسترده، وزخم (دل ما) التیام نیافته، و رسول اللّه هنوز به خاک نرفته بود.

شما به بهانۀ ترس از فتنه این کار را کردید «آگاه باشید: در فتنه سقوط کردند و همانا دوزخ بر کافران احاطه دارد.»

جای بسی شگفتی است: چگونه اید شما؟! کجا می روید؟! در حالی که کتاب خدا در میان شما است، امورش ظاهر، احکامش نورانی، نشانه هایش درخشان، نواهی آن واضح واوامرش آشکار است، ولی شما آن را پشت سرانداخته اید، آیا قصد اعراض ازآن دارید؟! یا به جز آن می خواهید حکم برانید؟! «چه جایگزین بدی است برای

ص:41

بَدَلاً»(1)، «وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الإْسْلاٰمِ دیٖناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الخٰاسِریٖنَ»(2) ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا(3) إِلاّٰ

رَیْثَ(4) أَنْ تَسْکُنَ نَفْرَتُهٰا(5) ، وَیَسْلَسَ(6) قِیٰادُهٰا(7) ، ثُمَّأَخَذْتُمْ تُورُونَ(8) وَقْدَتَهٰا(9) ، وَتُهَیِّجُونَ جَمْرَتَهٰا(10) ، وَتَسْتَجیٖبُونَ لِهُتٰافِ(11) الشَّیْطٰانِ الْغَوِیِّ، وَإطْفٰاءِ أَنْوٰارِ الدّیٖنِ الْجَلِیِّ، وَإِهْمٰالِ(12) سُنَنِ النَّبِیِّ الصَّفِیِّ، تُسِرُّونَ(13) حَسْواً(14) فِی

ص:42


1- (1) - الکهف: 50..
2- (2) - آل عمران: 85..
3- (3) لم تلبثوا: لم تبطؤوا. فی بلاغات النساء: «لم تریثوا»..
4- (4) - الریث: القدر..
5- (5) - النفرة: ذهاب الدابة وعدم انقیادها..
6- (6) السَّلَس: السهولة والانقیاد..
7- (7) - القیاد: مایقاد به الدابة من حبل وغیره..
8- (8) - تورون: أی تستخرجون نارها؛ وری الزند یری وریاً: إذاخرجت ناره..
9- (9) - وقدة النار: وقودها..
10- (10) الجمرة: المتوقد من الحطب، فإذا برد فهوفحم..
11- (11) - الهتاف: الصیاح، وهتف به: دعاه..
12- (12) - فی البحار: «إهماد» وإهماد النار: إطفاؤها بالکلیّة..
13- (13) - فی الاحتجاج: «تشربون»..
14- (14) - الحسو: شرب المرق وغیره شیئاً بعد شیء..

ستمکاران» «وهر کسی جز اسلام، دینی جستجو کند پس از او پذیرفته نمی شود و در سرای دیگر از زیانکاران است».

شما در کار خلافت درنگ نکردید مگر به اندازه ای که سرکشیِ شتر خلافت ساکن گردد، وافسارش نرم شود (و به آسانی به دست آید) آن گاه آتش فتنه برافروختید و هیزم آن را به هم زدید و برانگیختید، و به فراخوان شیطانِ گمراه جواب مثبت دادید، و در خاموش کردن انوار دین آشکار کوشش نمودید، و سنّتهای پیامبر برگزیده را واگذاشتید.

[توطئه می کنید و] به بهانه خوردن کف روی شیر، شیر را به

ص:43

ارْتِغٰاءٍ(1) ، وَتَمْشُونَ لِأَهْلِهِ وَوُلْدِهِ فِی الْخَمَرِ(2) وَالضَّرّٰاءِ(3) ، وَنَصْبِرُ(4) مِنْکُمْ عَلٰی مِثْلِ حَزِّ(5) الْمُدیٰ(6) ، وَوَخْزِ(7) ، السِنٰانِ فِی الْحَشٰا(8).

وَأَنْتُمْ الْآنَ تَزْعُمُونَ: أَنْ لاٰ إِرْثَ لَنٰا «أَفَحُکْمَ الْجٰاهِلِیَّةِ تَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّٰهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ»(9) أَفَلاٰ تَعْلَمُونَ؟ بَلیٰ قَدْ تَجَلّیٰ لَکُمْ کَالشَّمْسِ الضّٰاحِیَةِ أَنّیٖ ابْنَتُهُ.

ص:44


1- (1) - الارتغاء: شرب الرّغوة وهو زبد اللبن، وفی المثل «یُسّر حسواً فی ارتغاء» یضرب لمن یظهر أمراً ویرید غیره، قال الأصمعی: أصله الرّجل یوتیٰ باللبن فیظهرأنّه یرید الرغوة خاصة ولایرید غیرها فیشربها وهو فی ذلک ینال من اللّبن..
2- (2) الخَمَر: ما واراک من شجر وغیره..
3- (3) - الضّراء: الشجر الملتفّ فی الوادی، ویقال لمن ختل صاحبه وخادعه: یدبّ له الضرّاء ویمشی له الخمر..
4- (4) - فی الاحتجاج: «یصیر»..
5- (5) - الحزّ: القطع، أو قطع الشیء من غیر إبانة..
6- (6) - المدی: السکّین..
7- (7) - الوخز: الطعن بالرمح ونحوه لایکون نافذاً..
8- (8) - الحشا: ما فی البطن، وما انضمّت علیه الضلوع..
9- (9) - قال اللّه تعالی: «أفحکم الجاهلیّة یبغون - الآیة» المائدة: 50..

پنهانی سر می کشید، و با اهل و فرزندانش نیرنگ می کنید.

و ما در مقابل این کارهای شما صبر می کنیم همانند صبر در برابر بریدن خنجر و فرو رفتن سرنیزه در پیکر.

وشما اکنون گمان می کنید برای ما ارثی نیست، «آیا حکم جاهلیت را می خواهید؟ و چه کسی بهتر از خدا برای اهل یقین حکم می کند؟». آیا نمی دانید؟ آری برای شما چون خورشید درخشان آشکار است که من دختر پیامبر هستم.

ص:45

الأستدلال بالقرآن فی ثبوت الأرث مَعْشَرَ الْمُسْلِمیٖنَ! أَ ابْتَزُّ إِرْثَ أَبیٖ؟(1) یَا ابْنَ أَبیٖ قُحٰافَةَ أَفیٖ کِتٰابِ اللّٰهِ تَرِثُ أَبٰاکَ وَلاٰ أَرِثُ أَبیٖ؟ «لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً»(2)! أَفَعَلیٰ عَمْدٍ تَرَکْتُم کِتٰابَ اللّٰهِ وَنَبَذْتُمُوهُ وَرٰاءَ ظُهُورِکُمْ إِذْ یَقُولُ: «وَوِرَثَ سُلَیْٰماُن دٰاوُدَ»(3)، وَقٰالَ فیٖمٰا اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیّٰا إِذْ قٰالَ: «فَهَبْ لیٖ مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً * یَرِثُنیٖ وَیَرِثُ مِنْ آلِ

یَعْقُوبَ»(4) وَقٰالَ: «وَأُولُوا الْأَرْحٰامِ بَعْضُهُمْ أَوْلیٰ بِبَعْضٍ فیٖ کِتٰابِ اللّٰهِ»(5)، وَقٰالَ: «یُوصیٖکُمُ اللّٰهُ فیٖ أَوْلاٰدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ»(6)، وَقٰالَ: «إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوٰالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبیٖنَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَی الْمُتَّقیٖنَ»(7)، وَزَعَمُتُمْ أَنْ لاٰ حِظْوَةَ(8) لیٖ وَلاٰ أَرِثُ مِنْ أَبیٖ وَلاٰ رَحِمَ بَیْنَنٰا، أَفَخَصَّکُمُ اللّٰهُ بِآیَةٍ أَخْرَجَ أَبیٖ مِنْهٰا؟ أَمْ هَلْ تَقُولُونَ: إِنَّ أَهْلَ مِلَّتَیْنِ لاٰیَتَوٰارَثٰانِ؟ أَوَلَسْتُ أَنَا

ص:46


1- (1) - فی الاحتجاج والبحار: «أیها المسلمون أ اغلب علی ارثی؟»..
2- (2) - قال اللّه تعالی: «لَقَدْ جِئْتِ شیئاً فریّا» مریم: 27..
3- (3) - النّمل: 16..
4- (4) - مریم: 5 و 6..
5- (5) - الأحزاب: 6..
6- (6) - النساء: 11..
7- (7) - البقرة: 180..
8- (8) - الحظوة: المکانة والمنزلة..

ای گروه مسلمانان! آیا میراث پدرم به زور از من ستانده می شود؟ ای فرزند ابوقحافه! آیا در کتاب خدا است که تو از پدرت ارث ببری و من از ارث پدرم محروم باشم؟ امری شگفت آورده ای! آیا از روی عمد کتاب خدا را ترک کرده و پشت سرانداخته اید؟ در حالی که می گوید: «سلیمان از داود ارث برد». و در داستان (تولّد) یحیی از قول زکریّا آورده است: «پس مرا از نزد خود پسایندی بخش تا از من و از خاندان یعقوب ارث برَد». و نیز فرمود: «در کتاب خدا خویشاوندان برخی به برخی - در ارث بردن - سزاوارترند» و فرمود: «خداوند شما رادربارۀ فرزندانتان سفارش می کند، برای پسر به اندازۀ سهم دو دختر» و فرمود: «اگر یکی از شما خواسته ای بر جای نهاد به پدر و مادر ونزدیکان به طور شایسته سفارش نماید، این حقّی است بر پرهیزکاران».

بیان ارث و استدلال به قرآن شما گمان کردید من منزلتی ندارم واز پدرم ارث نمی برم ونسبتی بین ما نیست! آیا خداوند شما رابه آیه ای مخصوص گردانیده و پدرم را از آن استثنا کرده است؟! یا این که می گویید اهل دو دین از هم ارث نمی برند! آیا من و پدرم

ص:47

وَأبیٖ مِنْ اهْلِ مِلَّةٍ وٰاحِدَةٍ؟ أَمْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْاٰنِ وَعُمُومِهِ مِنْ أَبیٖ وَابْنِ عَمّیٖ؟ فَدُونَکَهٰا(1) مَخْطُومَةً(2) مَرْحُولَةً(3) تَلْقٰاکَ یَوْمَ حَشْرِکَ، فِنِعْمَالْحَکَمُ اللّٰهُ، وَالزَّعیٖمُ(4) مُحَمَّدٌ، وَالْمَوْعِدُ الْقِیٰامَةِ، وَعِنْدَالسّٰاعَةِ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ، وَلاٰیَنْفَعُکُمْ إِذْتَنْدَمُونَ «وَلِکُلِّ نَبَأٍمُسْتَقَرٌّ» (5)«وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتیٖهِ عَذٰابٌ یُخْزیٖهِ وَیَحِلُّ عَلَیْهِ عَذٰابٌ مُقیٖمٌ»(6).

شکواها علیها السلام عن الأنصار ثُمَّ رَمَتْ بِطَرْفِهٰا(7) نَحْوَ الْأَنْصٰارِ فَقٰالَتْ: یٰا مَعْشَرَ النَّقیٖبَةِ(8) وَأَعْضٰادَ(9) الْمِلَّةِ وَحُصُونَ(10) الْإِسْلاٰمِ، مٰاهٰذِهِ

ص:48


1- (1) - دونک: اسم فعل بمعنی خذ..
2- (2) - المخطومة: من الخطام، وهو کلّ مایوضع فی أنف البعیر لیُقاد به..
3- (3) - المرحولة: من الرّحل، وهو للناقة کالسرج للفرس..
4- (4) - الزعیم: الکفیل والمتکلّم عن القوم والمدّعی..
5- (5) - الأنعام: 67..
6- (6) - قال اللّه تعالی: «فسوف تعلمون...» هود: 39..
7- (7) - الطّرْف: مصدر، وهو أن ینظر ثمّ یغمض، والطرف أیضاً: العین..
8- (8) - النقیبة: المشورة والعقل ونفاذ الرأی، وفی البحار: «الفتیة» جمع فتی وهو الشابّ والکریم السخیّ..
9- (9) - الأعضاد - جمع العضد -: الأعوان..
10- (10) - حصون، وحصنة: جمع حصن. وفی دلائل الإمامة: «حصنة»، وفی الاحتجاج: «حضنة»..

اهل یک آیین نیستیم؟! یا این که شما به خاص و عام قرآن از پدرم و پسر عمویم داناترید؟!

گلایه از انصار پس [ای ابوبکر میراث مرا و یا خلافت را همچون شتری] مهارزده و آماده بگیر که درروز حشر به سراغت خواهدآمد، پس چه نیک داوری است خداوند، ودادخواهی است محمّد ووعده گاهی است قیامت، ودرآن روز اهل باطل زیان می بینند، وآن گاه پشیمانی برایتان سودی ندارد، «وبرای هر خبر هنگامی است»، «و زود خواهید دانست برای چه کسی عذاب خوار کننده خواهد آمد و تا ابد بر او مسلّط خواهدشد».

سپس به طرف انصار رو گرداند و فرمود: ای گروه بزرگان و یاران شریعت، و دژهای اسلام: این چه کوتاهی

ص:49

الْغَمیٖزَةُ(1) فیٖ حَقّیٖ، وَالسِّنَةُ(2) عَنْ ظُلاٰمَتیٖ(3) ؟ أَمٰا کٰانَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله أَبیٖ یَقُولُ: «الْمَرْءُ یُحْفَظُ فیٖ وُلْدِهِ»؟ سَرْعٰانَ مٰا أَحْدَثْتُمْ، وَعَجْلاٰنَ(4) ذٰا إهٰالَةٍ(5) ، وَلَکُمْ طٰاقَةٌ بِمٰا

أُحٰاوِلُ، وَقُوَّةٌ عَلیٰ مٰا أَطْلُبُ وَأُزٰاوِلُ(6) ، أَتَقُولُونَ: مٰاتَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله؟ فَخَطْبٌ(7) جَلیٖلٌ اسْتَوْسَعَ وَهْیُهُ(8) ، وَاسْتَنْهَرَ(9) فَتْقُهُ(10) ، وَانْفَتَقَ رَتْقُةُ، وَأُظْلِمَتِ الْأَرْضُ لِغَیْبَتِهِ، (وَاکْتَأَبَتْ خِیَرَةُ اللّٰهِ)(11) لِمُصیٖبَتِهِ، أَکْدَتِ(12) الْآمٰالُ، وَخَشَعَتِ

ص:50


1- (1) - الغمیزة: ضعف فی العقل أو العمل..
2- (2) - السِّنة: أوّل النوم أو النوم الخفیف..
3- (3) - الظلامة: ما أخذه الظالم منک فتطلبه..
4- (4) - سرعان و عجلان: کلاهما من أسماء الأفعال بمعنی سرُع وعجِل وفیهما معنی التعجّب..
5- (5) - الإهالة: الصّبّ، والجملة مثل یضرب للفعل یقع قبل وقته..
6- (6) - زاوله: عالجه وطالبه..
7- (7) - الخطب: الشأن والأمر، کبُر أو صغُر..
8- (8) - الوهی: الخرق، وفی الاحتجاج: «وهنه»..
9- (9) - استنهر: استوسع..
10- (10) - الفتق: الشقّ، والرتق ضدّه..
11- (11) - اکتأبت: اغتمت، وخیرة اللّه: الأفاضل عنده، وفی الاحتجاج بدل ما بین القوسین: «وکسفت الشمس والقمر وانتثرت النجوم»..
12- (12) - أکدت: أی قلّ خیرها..

است در حق من، و این چه تغافلی است دربارۀ ستمی که بر من رفته است؟ آیا پدرم رسول خدا نمی فرمود:

«حرمت مرد در اولادش مراعات می شود؟» چه زود بود آنچه انجام دادید! و چه با شتاب به کاری که وقتش نرسیده بود اقدام کردید! در حالی که شما به آنچه من در پی آن هستم توانا، و بر آنچه من می خواهم و طلب می کنم نیرومند هستید.

آیا می گویید: محمد صلی الله علیه و آله از دنیا رفت [وکار تمام شد]؟! رحلت پیامبر امر بزرگی است که گسستگی آن فراخ گردید، و شکاف آن توسعه پیدا کرد، و پیوستگی آن از هم گسیخت، و چهره زمین با غیبت آن حضرت تیره شد، و برگزیدگان خدا در مصیبت او محزون شدند، آرزوها به ناامیدی کشید، وکوهها سر فرود آوردند،

ص:51

الْجِبٰالُ، وَأُضیٖعَالْحَریٖمُ(1) ، وَأُزیٖلَتْالْحُرْمَةُ(2) عِنْدَ مَمٰاتِهِ، فَتِلْکَ وَاللّٰهِ النّٰازِلَةُ الْکُبْریٰ، وَالْمُصیٖبَةُ الْعُظْمٰی؛ لاٰ مِثْلُهٰا نٰازِلَةٌ وَلاٰ بٰائِقَةٌ(3) عٰاجِلَةٌ، أَعْلَنَ بِهٰا کِتٰابُ اللّٰهِ -

جَلَّ ثَنٰاؤُهُ - فیٖ أَفْنِیَتِکُمْ(4) وَفیٖ مُمْسٰاکُمْ وَمُصْبَحِکُمْ(5) هُتٰافاً(6) وَصُرٰاخاً(7) وَتِلاٰوَةً وَإِلْحٰاناً(8) ، وَلَقَبْلَهُ مٰا حَلَّ(9) بِأَنْبِیٰاءِ اللّٰهِ وَرُسُلِهِ، حُکْمٌ فَصْلٌ(10) وَ قَضٰاءٌ حَتْمٌ(11): «وَمٰا مُحَمَّدٌ إِلّاٰ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مٰاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلیٰ أَعْقٰابِکُمْ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلیٰ عَقِبَیْهِ فَلَنْ

ص:52


1- (1) - الحریم: ما یحمیه الرّجل ویقاتل عنه..
2- (2) - الحرمة: ما لایحل انتهاکه، وفی بعض النسخ: «وأُذیلت» أی اهینت، وفی بعضها: «أُدیلت»..
3- (3) - البائقة: الدّاهیة..
4- (4) - أفنیة: جمع فناء: أی والعرصة المتّسعة أمام الدّار..
5- (5) - الممسی والمصبح - بضم المیم فیهما -: مصدران وموضعان من الإصباح والإمساء..
6- (6) - الهتاف: الصیاح..
7- (7) - الصراخ: الصوت، أو الشدید منه..
8- (8) - الإلحان: الإفهام، ویأتی بمعنی الغناء والطرب..
9- (9) - حلَّ: نزل..
10- (10) - الحکم الفصل: هو المقطوع به الذی لاریب فیه..
11- (11) - الحتم: فی الأصل إحکام الأمور، والقضاء الحتم: هو الذی لایتطّرق إلیه التغییر..

و حریم پایمال گردید. وهنگام رحلتش حرمتها شکسته شد. سوگند به خدا! این حادثۀ بزرگ و مصیبت عظمی بود که همانند آن نه بلائی هست در دنیا و نه مصیبتی.

این امری است که کتاب خداوند جلّ ثناؤه در خانه هایتان و در هر صبح و شامتان آن را با صدای بلند و فریاد، وگاه با تلاوت و فهماندن بر شما اعلان کرده، و نیز به آنچه از پیش بر انبیاء و رسولانِ پروردگار وارد شده که حکم تغییرناپذیر و قضاء حتمی است، خبر داده، آنجا که می فرماید:

«محمّد فقط فرستاده خداست و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بوده اند؛ آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، شما به عقب برمی گردید؟! و هر کس به عقب بازگردد هرگز

ص:53

یَضُّرَاللّٰهَ شَیْئاً وَسَیَجْزِی اللّٰهُ الشّٰاکِریٖنَ»(1).

أَیْهاً(2) بَنیٖ قَیْلَةَ(3) أَأُهْضَمُ(4) تُرٰاثَ(5) أَبیٖ؟ وَأَنْتُمْ بِمَرْأیٰ مِنّیٖ وَمَسْمَعٍ، وَمُنْتَدٰی(6) وَمَجْمَعٍ، تَلْبَسُکُمُ الدَّعْوَةُ، وَتَشْمُلُکُمْ الْخِبْرَةُ(7) ، وَأَنْتُمْ ذَوُوالْعَدَدِ وَالْعُدَّةِ(8) وَالْأَدٰاةِ

وَالْقُوَّةِ، وَعِنْدَکُمُ السِّلاٰحُ وَالْجُنَّةُ، تُوٰافیٖکُمُ الدَّعْوَةُ فَلاٰ تُجیٖبُونَ، وَتَأْتیٖکُمُ الصَّرْخَةُ فَلاٰ تُغیٖثُونَ، وَأَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْکِفٰاحِ(9) ، مَعْرُوفُونَ بِالْخَیْرِ وَالصَّلاٰحِ،

ص:54


1- (1) - آل عمران: 144..
2- (2) - أیهاً - بالفتح والتنوین - بمعنی هیهات..
3- (3) بنو قیله: الأوس والخزرج قبیلتا الأنصار، و «قَیْلَة» اسم امّلهم قدیمة، وهی قیلة بنت کاهل..
4- (4) - الهضم: الکسر، وهضمه حَقَّهُ: أی ظلمه و کسر علیه حقّه..
5- (5) - التراث: المیراث..
6- (6) - المنتدیٰ: المجلس. والمجمع کالتفسیر له، والغرض الاحتجاج علیهم بالاجتماع الذی هو من أسباب القدرة..
7- (7) - الخبرة - بالفتح او الکسر -: العلم، والمقصود علمهم بمظلومیّتهاصلوات اللّه علیها، کما أنّ المراد من الدعوة نداء المظلوم للنصرة..
8- (8) - العُدّة: الاستعداد، وما أعدّ لحوادث الدهر من مال و سلاح..
9- (9) - الکفاح: استقبال العدوّ فی الحرب بلا ترس ولا جنّة؛ فلان یکافح الاُمور: أی یباشرها بنفسه..

به خدا ضرری نمی رساند و خداوند به زودی شاکران را پاداش خواهد داد».

آوه! فرزندان قیله (اوس و خزرج) آیا ارث پدرم از من ستانده شود، و شما ببینید و بشنوید وجمعتان جمع باشد و فریاد من به شما برسد و از آن آگاه باشید، در حالی که شما دارای عِدّه وعُدّه هستید، وسیله و نیرو دارید، سلاح و سپر در پیش شما است، فراخوان من به شما می رسد ولی اجابت نمی کنید!

فریاد دادخواهی مرا می شنوید ولی یاری نمی کنید! شما که به شجاعت موصوف و به خیر و صلاح شهره هستید،

ص:55

(وَالْنُّحْبَةُ الَّتیٖ انْتُخِبَتْ)(1) ، وَالْخِیَرَةُ الَّتیٖ اخْتیٖرَتْ لَنٰا أَهْلِالْبَیْتِ.

الاشاره الی کفاح الانصارفی نصرة الاسلام وفشلهم بعد النبیّ صلی الله علیه و آله

قٰاتَلْتُمُ الْعَرَبَ، وَتَحَمَّلْتُمْ الکَدَّ وَالتَّعَبَ، وَنٰاطَحْتُمُ(2) الْأُمَمَ، وَکٰافَحْتُمُ الْبُهَمَ(3) ، لاٰ نَبْرَحُ(4) نَأْمُرُکُمْ فَتَأْتَمِرُونَ، حَتّٰی إِذٰا دٰارَتْ بِنٰا رَحَی الْإِسْلاٰمُ، وَدَرَّ(5) حَلَبُ الْأَیّٰامِ، وَخَضَعَتْ ثُغْرَةُ(6) الشِّرکِ، وَسَکَنَتْ فَوْرَةُ الْإِفْکِ(7) ، وَخمِدَتْ نَیٖرٰانُ الْکُفْرِ، وَهَدَأَتْ دَعْوَةُ الْهَرْجِ(8) ، وَاسْتَوْسَقَ نِظٰامُ الدّیٖنِ.

ص:56


1- (1) - «النجبة التی انتجبت» البحار..
2- (2) - ناطحتم: حاربتم..
3- (3) - کافحتم البهم: تعرّضتم لدفع الشجعان من غیر توان وضعف..
4- (4) - کذا فی بلاغات النساء، وهو الأظهر، فی بعض المصادر: «لا نبرح وتبرحون» وفی بعضها «لانبرح أو تبرحون»..
5- (5) - درُّ اللبن: جریانه و کثرته، والحلب: اللّبن المحلوب..
6- (6) - الثغرة: نقرة النحر بین الترقوتین، وخضوع ثغرة الشرک کنایة عن محقه و سقوطه. وفی بعض المصادر: «نعرة» وهی الکبر والخیلاء. وفی شرح الاخبار: «وخضعت رقاب أهل الشرک»..
7- (7) الإفک: الکذب، وفورته: غلیانه..
8- (8) - الهرج: الفتنة والاختلاط..

و نخبگان برگزیده و نیکانی که برای ما اهل بیت انتخاب شده اید.

با عرب درگیر شدید، سختی و رنج را بر خود هموار نمودید، با گروهها نبرد کردید و با شجاعان بدون سستی به مبارزه پرداختید، ما پیوسته فرمان می دادیم و شما فرمان می بردید، تا این که آسیاب اسلام بر مدار ما چرخید و نعمت و خیرات روزگار فراوان گردید، و گردن شرک خاضع شد، وغوغای دروغ آرام گرفت، و آتش کفر به خاموشی گرایید، و دعوت هرج و مرج فرو نشست، و نظام دین استحکام یافت.

اشاره به تلاش انصار در پیروزی اسلام وسستی ایشان بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله

ص:57

فَأَنّیٰ جُرْتُمْ(1) بَعْدَ الْبَیٰانِ؟ وَنَکَصْتُمْ(2) بَعَدَ الْإِقْدٰامِ؟ (وَأَسْرَرْتُمْ بَعْدَالْإِعْلاٰنِ لِقَوْمٍنَکَثُوا أَیْْمٰانَهُمْ «أَتَخْشَوْنَهُمْ

فَاللّٰهُ أَحَقُ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنیٖنَ»(3))(4). أَلٰا وَقَدْ أَریٰ أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَی الْخَفْضِ(5) ، وَأَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحقُّ بِالْبَسْطِ وَالْقَبْضِ، وَخَلَوْتُمْ بِالدَّعَةِ(6) ، وَنَجَوْتُمْ مِنَ الضّیٖقِ بِالسَّعَةِ(7) ، فَمَجَجْتُمْ(8) مٰا وَعَیْتُمْ(9) ، وَدَسَعْتُمْ الَّذیٖ تَسَوَّغْتُمْ(10) ، «فَإِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیٖعاً فَإِنَّ اللّٰهَ لَغَنِیٌّ حَمیٖدٌ»(11).

ص:58


1- (1) - جرتم: من الجور وهو المیل عن القصد والعدول عن الطریق؛ وفی بعض المصادر: «حرتم» بالحاء، وهو بالضم من الحور بمعنی الرجوع و النقصان، وبالکسر من الحیرة..
2- (2) - النکوص: الرجوع إلی الخلف..
3- (3) - التوبة: 13..
4- (4) - هکذا فی بلاغات النساء وهو الاظهر، وعبائر بقیّة المصادر هنا مختلفة..
5- (5) - الخفض: سعة العیش، وأخلد إلی الشیء: رکَن و مال..
6- (6) - الدعة: الراحة والسکون، وخلی بالشیء: انفرد به..
7- (7) - فی نسخة من الاحتجاج: «بالضیق من السعة»..
8- (8) - مججتم: رمیتم..
9- (9) - وعیتم: حفظتم..
10- (10) - الدسع: الدفع، وتسوّغ الشراب: شربه بسهولة..
11- (11) - قال اللّه تعالی: «إن تکفروا أنتم - الآیة» إبراهیم: 8..

پس چگونه بعد از روشن شدن حق میل به باطل کردید؟! وبعد از اقدام و پیشروی، عقبگرد نمودید؟! و پس از اعلان [ایمان] با پیمان شکنان همراز شدید؟! آیا از ایشان می ترسید؟ سزاوار است که از خدا بترسید اگر اهل ایمان هستید.

همانا می بینم به آسایشِ زندگی دل بسته اید، و آن کس را که به قبض وبسط امور شایسته تر است دور نگهداشته اید، و به رفاه و آرامش رو کرده و از تنگی به گشایش و راحتی پناه برده اید، پس آنچه [از ایمان و عمل صالح] محفوظ می داشتید دور انداختید، و آنچه را به گوارایی فرو برده بودید برگرداندید، «اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید خداوند بی نیاز و ستوده است».

ص:59

أَلاٰوَقَدْ قُلْتُ مٰاقُلْتُ هٰذٰا عَلیٰ مَعْرِفَةٍ مِنّیٖ بِالْخِذْلاٰنِ(1) الَّذیٖ خٰامَرَ(2) صُدُورَکُمْ، وَالْغَدْرَةِ(3) الَّتیٖ اسْتَشْعَرَتْهٰا(4) قُلُوبُکُمْ، وَلٰکِنَّهٰا فَیْضَةُ(5) النَّفْسِ، وَنَفْثَةُ(6) ،

الْغَیْظِ(7) ، وَخَوْرُ الْقَنٰاةِ(8) ، وَبَثَّةُ(9) الصَّدْرِ، وَتَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ(10).

ص:60


1- (1) - الخذلان: ترک النصرة، وفی بعض المصادر: «الخذلة»..
2- (2) - خامر: خالط..
3- (3) - الغدرة: ضد الوفاء..
4- (4) - استشعر: لبس. والشعار: الثوب الملاصق للبدن..
5- (5) - الفیض: فی الأصل کثرة الماء وسیلانه، وفاض صدره بالسرّ: باح به وأظهره..
6- (6) - النفث: ما تلقیه من فیک من بصاق غلیظ، والنفثة: المرّة منه، وقیل هی تنفّس عالٍ تسکیناً لحرّ القلب وإطفاءً لنائرة الغضب..
7- (7) - الغیظ: الغضب، أو شدّته؛ وقیل: سورته و أوّله..
8- (8) - الخور: الضعف. والقناة: الرمح، وقیل: کل عصاً مستویة أو معوّجة، ولعلّ المراد بِخور القناة: ضعفُ النفس عن الصبر علی الشدة وکتمان الضّر..
9- (9) - البثّ: النشر والإظهار، والهمّالذی لایقدر صاحبه علی کتمانه فیبثّه، أی یفرّقه..
10- (10) - التقدمة: مصدر قدّم، وتقدمة الحجّة: أی تقدیمها قبل وقت الحاجة قطعاً لاعتذار الرّجل بالغفلة..

آگاه باشید من گفتم آنچه را گفتم، در حالی که نسبت به یاری نکردن و وانهادن، که سینه هاتان با آن همراه گشته و غدر و پیمان شکنی که بر دلهاتان نشسته آگاهم، ولیکن جوشش جان و انفجار غصّه و ناتوانی نفس در پنهان داشتن آن و انتشار دردهای سینه، و در عین حال اتمام حجّت بود.

ص:61

فَدُونَکُمُوهٰا(1) فَاحْتَقِبُوهٰا(2) مُدْبِرَةَ(3) الظَّهْرِ، نٰاقِبَةَ(4) الْخُفِّ، بٰاقِیَةَ الْعٰارِ، مُوْسُومَةً(5) بِغَضَبِ الْجَبّٰارِ وَ شَنٰارِ(6) الأَبَدْ، مَوْصُولَةً بِ «نٰارِاللّٰهِ الْمُوقَدَةِ الَّتیٖ تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ»(7) فَبِعَیْنِ اللّٰهِ مٰا تَفْعَلُونَ «وَسَیَعْلَمُ الَّذیٖنَ ظَلَمُوا

أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»(8) وَأَنَا ابْنَةُ «نَذیٖرٍ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذٰابٍ شَدیٖدٍ»(9) فَ «اعْمَلُوا إِنّٰا عٰامِلُونَ وَانْتَظِرُوا إِنّٰا مُنْتَظِرُونَ»(10).

ص:62


1- (1) - فدونکموها: خذوها، أی ناقة الخلافة..
2- (2) - احتقبه علی ناقته: ارکبه ورائه، واحتقب الإثم جمعه کأنّه احتمله من خلفه، والحَقَب: الحزام الذی یلی حقو البعیر، فالمعنی احملوها واردفوها، أو شدّوا حزامها وحبلها، والظاهر أنّ المراد: ارکبوها..
3- (3) - أدبر البعیر: أصابته الدَبَرة، وهی قرحة الدابّة تحدث من الرّحل ونحوه..
4- (4) - نقب خُفُّ البعیر: رقّ وتثقّب..
5- (5) - الموسومة: من وَسَمَ، أی جعل له علامة..
6- (6) - الشنار: العار واقبح العیب..
7- (7) - اقتباس من الآیتین 6 و 7 من سورة الهمزة..
8- (8) - الشعراء: 227..
9- (9) - اقتباس من الآیة: 46 من سورة سبأ..
10- (10) - قال اللّه تعالی: «اعملوا علی مکانتکم إنّا عاملون * وانتظروا إنّا منتظرون». هود: 121 و 122..

پس بگیرید شتر خلافت را و تنگ و طناب آن را محکم کنید با پشت زخمی، پایِ مجروح، و عار باقی که با خشم خدای جبّار و ننگ پایدار، داغ و نشان زده شده، و با «آتش برافروخته الهی که سر از دلها برمی آورد» پیونده خورده است.

آنچه انجام می دهید در منظر خداست «وظالمان به زودی خواهند فهمید که بازگشتشان به کجاست» و من دختر «بیم دهندۀ شما در برابر عذاب شدید الهی» هستم، پس «تلاش کنید ما هم تلاش می کنیم، و منتظر باشید که ما هم منتظریم».

ص:63

جواب ابی بکر

فأجابها أبوبکر عبداللّه بن عثمان وقال: یا بنت رسول اللّه لقد کان أبوک بالمومنین عطوفاً کریماً، رؤوفاً رحیماً، و علی الکافرین عذاباً ألیماً، وعقاباً عظیماً، إن عزوناه وجدناه أباک دون النساء، وأخا إلفک(1) دون الأخلّاء، آثره علی کلّ حمیم، وساعده فی کلّ أمر جسیم، لا یحبّکم إلّاسعید، ولا یبغضکم إلّاشقیّ بعید، فأنتم عترة رسول اللّه الطیّبون، الخیرة المنتجبون، علی الخیر أدلّتنا، وإلی الجنّة مسالکنا، وأنت یا خیرة النساء وابنة خیر الأنبیاء، صادقة فی قولک، سابقة فی وفور عقلک، غیر مردودة عن حقّک، ولا مصدودة عن صدقک، واللّه ما عدوت رأی رسول اللّه، ولا عملت إلّابإذنه، والرائد لا یکذب أهله، وإنّی اشهد اللّه وکفی به شهیداً، أنّی سمعت رسول اللّه صلی الله علیه و آله یقول: «نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث ذهباً ولا فضّة ولا داراً ولا عقاراً، وإنّما نورّث الکتاب والحکمة والعلم والنبوّة، وما کان لنا من طعمة فلولیّ الأمر بعدنا أن یحکم فیه بحکمه»، وقد جعلنا ما حاولتِه فی الکراع

ص:64


1- (1) - الإلف: هوالألیف: والمراد هنا: الزوج، وفی بعض المصادر: «ابن عمّک»..

جواب ابوبکر در اینجا ابوبکر (عبداللّه بن عثمان) لب به سخن گشود و چنین گفت: ای دختر رسول خدا! همانا پدرت نسبت به مؤمنان دلسوز، بخشنده، رؤوف ومهربان، وبر کافران عذاب الیم و عقاب عظیم بود، و اگر نسبت خویشی را نظر کنیم، می بینیم که او پدر تو بود نه دیگر زنان، و برادر همسر تو بود نه دیگر یاران، که او را بر هر خویشاوندی برگزید، و او نیز در هر امر مهمی پیامبر را یاری کرد، دوستی نمی کند با شما جز نیکبخت، ودشمنی نمی کند با شما جز شقاوتمندِ مطرود، شما عترت پاک رسول اللّه هستید، نیکان برگزیده و راهنمای ما به سوی خیر، و راهبر ما به سوی بهشت، وتوای بهترین زنان و دختِ بهترین پیامبران، در گفتارت صادقی ودر کمال عقل پیشگامی، نه از حقّت بازداشته می شوی و نه از گفتار راستینت؛ سوگند به خدا از رأی رسول خدا تجاوز نکردم وجز به اجازۀ او رفتار ننمودم، پیشتاز قوم به ایشان دروغ نمی گوید، ومن خدا را شاهد می گیرم و او برای گواهی کافی است، همانا شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«ما گروه پیامبران طلا، نقره، خانه وزمین به ارث، نمی گذاریم بلکه ارث ما کتاب، حکمت، دانش و نبوّت است؛ و آنچه وسیله ارتزاق (ومال دنیا) از ما باقی میماند در اختیار ولیّ امر بعد از ما است تا هرگونه که بخواهد درآن حکم براند». و ما آنچه را گرفتیم در تهیه مرکب

ص:65

والسلاح یقاتل بها المسلمون ویجاهدون الکفّار، ویجالدون المردة الفجّار، وذلک بإجماع من المسلمین، لم أنفرد به وحدی، ولم أستبدّ بما کان الرأی عندی، وهذه حالی و مالی، هی لک وبین یدیک، لا تزوی(1) عنک، ولا ندّخر دونک، وإنّک وأنت سیّدة أُمّة أبیک، والشجرة الطیّبة لبنیک، لاندفع ما لک من فضلک، ولا یوضع فی فرعک وأصلک، حکمک نافذ فیما ملکت یدای فهل ترین أن اخالف فی ذاک أباک.

استدلالها علیها السلام بالقرآن فی جواب أبی بکر فَقٰالَتْ علیها السلام: سُبْحٰانَ اللّٰهِ مٰا کٰانَ أَبیٖ رَسُولُ اللّٰهِ عَنْ کِتٰابِ اللّٰهِ صٰادِفاً(2) ، وَلاٰ لِأَحْکٰامِهِ مُخٰالِفاً! بَلْ کٰانَ یَتَّبِعُ أَثَرَهُ، وَیَقْفُو سُوَرَهُ(3) ، افَتَجْمَعُونَ إِلَی الْغَدْرِ اعْتِلاٰلاً(4) عَلَیْهِ بِالزُّورِ(5) ، وَهٰذٰا بَعْدَ وَفٰاتِهِ شَبیٖهٌ بِمٰا بُغِیَ(6) لَهُ مِنَ الْغَوٰائِلِ(7) فیٖ حَیٰاتِهِ.

ص:66


1- (1) - زَوَی عنه حقّه: منعه إیّاه..
2- (2) - الصادف: المعرض..
3- (3) - القفو: الاتّباع، والسور: کلّ مرتفع عالٍ، ومنه سور المدینة؛ والسُوَرجمع سورة وهی کلّ منزلة من البناء، ومنه سورة القرآن لأنها منزلة بعد منزلة..
4- (4) - الاعتلال: إبداع العلّة والاعتذار..
5- (5) - الزور: الکذب..
6- (6) - البغی: الطلب..
7- (7) - الغوائل: المهالک والدّواهی..

و سلاح هزینه کردیم که مسلمانان به وسیله آنها به جنگ بروند و با کفّار به جهاد بپردازند و با متجاوزان و فاجران مبارزه کنند، و این کار به اتّفاق نظر مسلمانان انجام شد، تنها نظر من نبود و من در نظر خود مستبدّ نبودم. این حال من است، و این مال من که برای تو و در اختیار تو باشد، از تو نمی ستانم و برای غیر تو ذخیره نمی کنم، و تو سرور امّت پدرت هستی و شجرۀ طیّبه و پاک برای فرزندانت، آنچه فضیلت داری انکار نمی کنیم و بر اصل و فرع (پدران و فرزندان) تو ایرادی نیست. فرمان تو در آنچه ملک شخصی من باشد نافذ است. پس آیا اجازه می دهی با پدرت در این مورد مخالفت کنم؟!

استدلال زهراء علیها السلام به قرآن در جواب ابوبکر فاطمه زهرا فرمود: سبحان اللّه، پدرم رسول خدا اعراض کننده از کتاب خدا و مخالف با احکام آن نبود، بلکه اثر آن را پی می گرفت و حدود آن را مراعات می کرد.

آیا در مکر و خیانت هماهنگ شده اید، وبا افتراء بر رسول خدا کار خود راتوجیه می کنید، این کار شما بعد از رحلت آن حضرت همانند غائله هایی است که در زمان حیات بر ضدّ او بر پا می کردید.

ص:67

هٰذٰا کِتٰابُ اللّٰهِ حَکَماً عَدْلاً وَنٰاطِقاً فَصْلاً یَقُولُ:

«یَرِثُنیٖ وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ»(1)، وَیَقُولُ: «وَوَرِثَ سُلَیْمٰانُ دٰاوُدَ»(2)، وَ بَیَّنَ عَزَّوَجَلَّ فیٖمٰا وَزَّعَ مِنَ الْأَقْسٰاطِ، وَشَرَعَ مِنَ الْفَرٰائِضِ(3) وَالْمیٖراثِ، وَأَبٰاح(4) مِنْ حَظِّ الذُّکْرٰانِ وَالْإِنٰاثِ، مٰا أَزٰاحَ(5) بِهِ عِلَّةَ الْمُبْطِلیٖنَ، وَأَزٰالَ(6) التَّظَنِّیَٖ(7) وَالشُّبَهٰاتِ فیٖ الْغٰابِریٖنَ(8) ، کَلاّٰ «بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمیٖلٌ وَاللّٰهُ الْمُسْتَعٰانُ عَلٰی مٰا تَصِفُونَ»(9).

عجز أبی بکر عن الجواب وتمسکّه باتّفاق المسلمین فقال أبوبکر: صدق اللّه ورسوله، وصدقت ابنته، معدن الحکمة و موطن الهدی والرحمة، ورکن الدین، وعین الحجّة، لااُبعدصوابک، ولا انکرخطابک، هٰؤلاٰءالمسلمون بینی وبینک، قلّدونی ما تقلّدت، وباتّفاق منهم أخذت غیر مکابر

ص:68


1- (1) - مریم: 6..
2- (2) - النّمل: 16..
3- (3) - الفرائض: السهام المفروضة المقدّرة للورثة فی کتاب اللّه..
4- (4) - أباح السرّ: أظهره، أباح الشیء: أجازه..
5- (5) - أزاح اللّه العلل، أی أزالها، والإزاحة: الإذهاب والإبعاد..
6- (6) - أزال الشیء عن مکانه: نحّاه عنه..
7- (7) - التظنّی: إعمال الظّن، وأصله التظنن..
8- (8) - الغابر: الباقی، المتأخّر..
9- (9) - یوسف: 18..

این کتاب خداست، داوری عادل، و ناطقی جدا کننده [بین حقّ و باطل] که [از زبان زکریّا] می گوید: «از من و از آل یعقوب ارث ببرد»، و نیز می گوید: «وسلیمان از داوود ارث بُرد»؛ و خداوند عزّوجلّ با بیان توزیعِ سهام در ارث، و تشریعِ سهام و میراث و بیان سهم مردان و زنان، بهانه جویی اهل باطل را برطرف کرد، و گمانه زنی و شبهه را برای آیندگان از بین برد. نه چنین است که شما تصوّر می کنید «بلکه هواهای نفسانی شما این کار را برایتان آراسته، و خداوند در آنچه می گویید مددکار [من] است».

ناتوانی ابوبکر در جواب، وتمسّک به رأی مردم ابوبکر پاسخ داد: راست گفت خدا و پیامبرش و نیز راست گفت دختر پیامبر که معدن حکمت و مرکز هدایت و رحمت و رکن دین و سرچشمه برهان وحجّت است. راستیِ تو را دور نمی دانم وگفتار تورا انکار نمی کنم، اینک این مسلمانان بین من وتوحاضرند، اینان به گردن من انداختند آنچه را که به گردن گرفته ام. و به اتّفاق نظر آنها گرفته ام آنچه را گرفته ام، در پی برتری جویی نبوده

ص:69

ولامستبدّ ولامستأثر، وهم بذلک شهود.

فالتفتت فاطمة علیها السلام إلی الناس وقالت:

تأنیبها الناس و تحذیرهم عن سوء عاقبة أعمالهم مَعٰاشِرَ النّٰاسِ(1) الْمُسْرِعَةِ إِلیٰ قیٖلِ الْبٰاطِلِ، الْمُغْضِیَةِ(2) عَلَی الْفِعْلِ الْقَبیٖحِ الْخٰاسِرِ، «أَفَلاٰ تَتَدَّبَرُونَ الْقُرآنَ أَمْ عَلیٰ قُلُوبٍ أَقْفٰالُهٰا»(3) ، «کَلاّٰ بَلْ رٰانَ عَلیٰ قُلُوبِکُمْ»(4) مٰا أَسَأْتُمْ مِنْ أَعْمٰالِکُمْ، فَأَخَذَ بِسَمَعِکُمْ وَ أَبْصٰارِکُمْ، وَلَبِئْسَ مٰا تَأَوَّلْتُمُ، وَسٰاءَ مٰا بِهِ أَشَرْتُمْ، وَشَرَّ(5) مٰا مِنْهُ اعْتَضْتُمْ(6)! لَتَجِدُنَّ وَاللّٰهِ مَحْمِلَهُ ثَقیٖلاً، وَغِبَّهُ(7) وَبیٖلاً(8) ، إِذٰا کُشِفَ لَکُمْ الْغِطٰاءُ، وَبٰانَ مٰاوَرٰاءهُ(9) الضَّرٰاءُ (10)

ص:70


1- (1) - «المسلمین» الاحتجاج..
2- (2) - الإغضاء: إدناء الجفون، وأغضی علی الشیء: سکت ورضی به..
3- (3) - قال اللّه تعالی: «أفلا یتدبّرون...» سورة محمد: 24..
4- (4) - قال اللّه تعالی: «کلاّ بل ران علی قلوبهم» المطففین: 14..
5- (5) - شرّ: فعل ماض مثل «فرّ» بمعنی ساءَ..
6- (6) - الاعتیاض: أخذ العوض والرضا به. وفی الاحتجاج: «اغتصبتم»..
7- (7) - الغِبّ: العاقبة..
8- (8) - الوبیل: من الوبال بمعنی الثقل والمکروه، والعذاب الوبیل: الشدید..
9- (9) - الوراء: خلف الشیء، وقد یکون بمعنی قدّامه، وتأتی بمعنی سواء..
10- (10) - الضراء: - بالتخفیف -: الشجر الملتف والاستخفاء، وبالتشدید: الشدّة نقیض السّرّاء..

و خود رأی نیستم، و برای خود هم نگرفته ام، و مسلمانان در این باره ناظرو شاهدند.

سرزنش مردم و انذار آنها از وبال کارشان پس فاطمه علیها السلام روی به مردم کرد و فرمود:

ای گروه مردم که به گفتارِ باطل شتاب گرفته اید و در برابر کار زشتِ زیان آور سکوت اختیار کرده اید، «آیا در قرآن نمی اندیشید یا [مگر] بر دلهایتان قفلهایی نهاده شده است؟»، «نه! بلکه [آنچه بد کردید از کردارهایتان] بر دلهایتان زنگار زده است» و چشم و گوشتان را گرفته است، و چه بد معنی و تفسیر کردید و به بد راهی اشاره و راهنمایی نمودید و بد معاوضه ای انجام دادید. سوگند به خدا تحمّل این بار را سنگین، و عاقبت و وزر آن را شدید و ناپسند خواهید یافت، هنگامی که پرده ها کنار رود و آنچه در پشت ستر [غیب] قرار دارد ظاهر گردد،

ص:71

«وَبَدٰا لَکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مٰا لَمْ تَکُونُوا تَحْتَسِبُونَ»(1) ، «وَخَسِرَ هُنٰالِکَ الْمُبْطِلُونَ»(2).

توجهها إلی قبر النبی صلی الله علیه و آله وشکواها إلیه

ثُمَّ عطفت علی قبر النبی صلی الله علیه و آله وقالت:

قَدْ کٰانَ بَعدَکَ أَنْبٰاءٌ وَهَنْبَثَةٌ(3)

ص:72


1- (1) - قال اللّه تعالی: «وبدا لهم من اللّه ما لم یکونوا یحتسبون» الزمر: 47..
2- (2) - غافر: 78..
3- (3) - الهنبثة: واحدة الهنابث، وهی الاُمور الشدیدة المختلفة: وتأتی بمعنی الاختلاط فی القول.

«وآشکار شود برای شما از جانب پروردگارتان آنچه را گمان نمی کردید» «و در آن هنگام است که اهل باطل زیان ببینند».

توجه فاطمه علیها السلام به قبرپیامبر صلی الله علیه و آله و شکایت به آن حضرت آن گاه رو به سوی قبر پیامبر صلی الله علیه و آله نمود و چنین گفت:

بعد از تو خبرها و اختلافات شدیدی رخ نمود، که اگر حاضر بودی این اتّفاقات زیاد نمی شد.

ما تو را از دست دادیم مانند زمین که از باران سرشار محروم شود، وامّت تو سست و فاسد شدند پس شاهد باش برایشان و غائب مباش.

ص:73

أَبْدَتْ(1) رِجٰالٌ لَنٰا نَجْویٰ(2) صُدُورِهِمُ

ص:74


1- (1) - أبدی: أظهر.
2- (2) - النجوی: ما أضمروه فی صدورهم.

مردانی راز دلشان را برای ما آشکار کردند، هنگامی که تو رفتی و خاکها بین ما جدایی انداخت.

افرادی با چهره های عبوس با ما روبرو شدند و ما را سبک شمردند، هنگامی که تو رفتی و همه زمین غصب (و بر ما تنگ) شد.

تو ماه تمام و نوری بودی که روشنایی می بخشیدی، و از جانب پروردگارِ صاحب عزّت، بر تو کتابها نازل می شد.

و جبرئیل با آیات الهی مونس ما بود، همانا تو رفتی و تمام خیرات مستور گشت.

ای کاش قبل از تو با مرگ مواجه می شدیم، آن گاه که تو رفتی و خاکها بین ما حائل شد.

ما به مصیبتی گرفتار شدیم که هیچ محزونی، در روی زمین نه از عرب و نه از عجم به آن گرفتار نشده است.

ص:75

(قٰال: فمارأینا یوماً کان أکثر باکیاً ولا باکیةً من ذلک الیوم)(1).

ص:76


1- (1) - کذا فی بلاغات النساء، وفی کشف الغمّة: «قال فما رأیت أکثر باکیة وباک منه یومئذٍ»، وفی دلائل الإمامة: «قال فلم یُرَباک وباکیة کان أکثر من ذلک الیوم» وزاد فیه: «ارتجت المدینة وهاج الناس وارتفعت الأصوات.فلمّا بلغ ذلک أبابکر قال لعمر: تربت یداک. ما کان علیک لوترکتنی، فربما فات الخرق ورتقت الفتق. ألم یکن ذلک بنا أحقّ؟ فقال الرجل قد کان فی ذلک تضعیف سلطانک، وتوهین کافتک، وما أشفقت إلاّ علیک. قال و یلک فکیف بابنة محمّد و قد علم الناس ماتدعو الیه، وما نجن من الغدر علیه. فقال: هل هی إلاّ غمرة انجلت وساعة انقضت، وکأنّ ما قد کان لم یکن: ما قد مضی ممّا مضی کما مضیوما مضی ممّا مضی قد انقضیأقم الصلاة وآت الزکاة وأمر بالمعروف وانه عن المنکر ووفّر الفیء وصل القرابة فإنّ اللّه یقول: «انّ الحسنات یذهبن السیّئات ذلک ذکری للذاکرین» (هود: 114) ویقول: «یمحو اللّه ما یشاء - الآیة» (الرعد: 39) ویقول: «والذین إذا فعلوا فاحشة - الآیة» (آل عمران: 135) ذنب واحد فی حسنات کثیرة قلّدنی ما یکون من ذلک. فضرب بیده علی کتف عمر و قال: ربّ کربة فرّجتها یا عمر.ثمّ نادی: الصلاة جامعة، فاجتمع الناس وصعد المنبر فحمداللّه وأثنی علیه ثمّ قال:أیّها الناس ما هذه الرعة، ومع کلّ قالة امنیة، أین کانت هذه الأمانی فی عهد نبیّکم، فمن سمع فلیقل، ومن شهد فلیتکلّم، کلّا للا بل هو ثعالة شهیده ذنبه لعنه اللّه وقد لعنه رسوله مرّات. بکلّ امنیة یقول کروها جذعة ابتغاء الفتنة من بعد ما هرمت کأمّ طحال أحب أهلها الغوی، ألا لو شئت أن أقول لقلت، ولوتکلّمت لبحت، وإنی ساکت ما ترکت. یستعینون بالصبیّة، ویستنهضون النساء، وقد بلغنی یا معشر الأنصار مقالة سفهائکم فواللّه إنّ أحقّ الناس بلزوم عهد رسول اللّه لأنتم، لقد جاءکم الرسول فآویتم ونصرتم، وأنتم الیوم أحقّ من لزم عهده، ومع ذلک فاغدوا علی اعطیاتکم فإنی لست کاشفاقناعاً ولاباسطاً ذراعاً ولالساناًإلّا علی من استحقّذلک، والسلام.قال: فأطلعت امّ سلمة رأسها من بابها وقالت: أ لمثل فاطمة یقال هذا، وهی الحوراء بین الإنس والانس للنفس ربیت فی حجور الأنبیاء، وتداولتها أیدی الملائکة ونمت فی المغارس الطاهرات، نشأت خیر منشأ، وربیت خیر مربا، أتزعمون أنّ رسول اللّه حرّم علیها میراثه ولم یعلمها، وقد قال اللّه له: «وأنذر عشیرتک الأقربین» أفأنذرها وجاءت تطلبه؟ وهی خیرة النسوان واُمّ سادة الشبّان وعدیلة مریم ابنة عمران و حلیلة لیث الأقران تمّت بأبیها رسالات ربّه، فو اللّه لقد کان یشفق علیها من الحرّ والقرّ فیوسدها یمینه ویدثرها شماله، رویداً فرسول اللّه بمرأی لأعینکم، وعلی اللّه تردون، فواهاً لکم وسوف تعلمون. قال: فحرمت امّسلمة تلک السنة عطاءها، ورجعت فاطمة إلی منزلها فشکت».وأورد أبن أبی الحدید فی شرح نهج البلاغه: 214/16 هذه الخطبة لأبی بکر، ولم یذکر محاورته مع عمر، ولا کلام امّ سلمة..

راوی گوید: هیچ روزی را ندیدیم که گریه کنندگان - از زن و مرد - بیشتر از آن روز باشند.

ص:77

خطابها لامیرالمؤمنین علیه السلام عند رجوعها ثُمَّ انْکَفَأَتْ(1) علیها السلام وَأَمیٖرُالْمُؤْمِنیٖنَ علیه السلام یَتَوَقَّعُ رُجُوعَهٰا إِلَیْهِ، وَیَتَطَّلَعُ طُلُوعَهٰا(2) عَلَیْهِ، فَلمّٰا اسْتَقَرَّتْ بِهَا الدّٰارُ(3) ، قٰالَتْ لِأَمیٖرِالْمُؤْمِنیٖنَ علیه السلام:

یٰا ابْنَ أَبیٖطٰالِبٍ! اشْتَمَلْتَ شِمْلَةَ(4) الْجَنیٖنِ(5) ، وَقَعَدْتَ حُجْرَةَ(6) الظَّنیٖنِ(7) ، نَقَضْتَ(8) قٰادِمَةَ(9) الْأَجْدَلِ(10) ، فَخٰانَکَ(11) ریٖشُ(12) الْأَعْزَلِ(13) ، هٰذَا ابْنُأَبیٖ قُحٰافَةَ یَبْتَزُّنیٖ (14)

ص:78


1- (1) - الانکفاء: الرّجوع..
2- (2) - تطلُّع الطلوع: انتظاره..
3- (3) - استقرّت بها الدار: أی سکنت، کأنّها اضطربت بخروجها، أو علی سبیل القلب، یقال استقرّت نوی القوم، واستقرّت بهم النوی..
4- (4) - الاشتمال بالثوب: إدارته علی الجسد کلّه، والشملة: هیئة الاشتمال، وفی بعض المصادر: «مشیمة» وهی محل الولد فی الرّحم..
5- (5) - الجنین: الولد مادام فی البطن..
6- (6) - الحجرة: الغرفة..
7- (7) - الظنین: المتّهم..
8- (8) - النقض: الهدم والکسر..
9- (9) - قادمة: قوادم الطیر: مقادیم ریشه وهی عشرة..
10- (10) - الأجدل: الصقر..
11- (11) - خان: أُؤتمِن فلم ینصح، وخان العهد: نقضه، و یحتمل أن یکون «خاتک» بالتاء، وخات البازی: أی انقضّ علی الصید لیأخذه..
12- (12) - الریش: کسوة الطائر وزینته، فهو للطائر کالشعر لغیره من الحیوان..
13- (13) - الأعزل: الذی لا سلاح له، ومن الطیر مالا یقدر علی الطیران..
14- (14) - الابتزاز: الاستلاب وأخذ الشیء بقهر..

آن گاه حضرت صدّیقه طاهره (به سوی منزل) بازگشت، در حالی که امیرالمؤمنین علیه السلام، برگشتن و از راه رسیدن او را انتظار می کشید.

بازگشت به خانه و خطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام فاطمه علیها السلام چون در خانه قرار گرفت به امیرالمؤمنین علیه السلام چنین خطاب کرد:

ای پسر ابوطالب: همانند طفل در شکم مادر پرده نشین شده و چون شخص متّهم در گوشۀ خانه نشسته ای، تو که شهپر مرغان شکاری را در هم شکستی اکنون دستخوش پرهای جوجه مرغان بی بال شده ای!

این فرزند ابوقحافه به زور و ستم عطای پدرم،

ص:79

نِحْلَةَ(1) أَبیٖ، وَبُلْغَةَ(2) ابْنَیَّ لَقَدْ (أَجْهَدَ(3) فیٖ ظُلامَتیٖ(4) ، وَأَلَدَّ(5) فیٖخِصٰامَتیٖ(6) ، حیٖنَ)(7) حَبَسَتْنیٖ قَیْلَةُ(8) نَصْرَهٰا، وَالْمُهٰاجِرَةُ وَصْلَهٰا، وَغَضَّتِ(9) الْجَمٰاعَةُ دُونیٖ طَرْفَهٰا(10) ، فَلاٰ دٰافِعَ وَلاٰ مٰانِعَ، خَرَجْتُ کٰاظِمَةً(11) ، وَعُدْتُ رٰاغِمَةً(12) ، أَضْرَعْتَ(13) خَدَّکَ یَوْمَ أَضَعْتَ(14) حَدَّکَ(15) ، افْتَرَسْتَ (16)

ص:80


1- (1) - النحلة: الهبة والعطیة عن طیبة نفس من غیر عوض، وفی بعض المصادر: «نحیلة»..
2- (2) - البلغة: ما یتبلّغ به من العیش ویکتفی به..
3- (3) - اجهد: جهدالرّجل فی الأمر: إذا جدّ وبالغ فیه، وفی بعض المصادر: «أجهر»..
4- (4) - الظلامة: ما اخذ منک ظلماً، وکذا ما احتملته من الظلم..
5- (5) - ألدّ: خاصم خصومة شدیدة..
6- (6) - الخصام: المجادلة، والتاء للمبالغة أو زائدة..
7- (7) - «أجدّ فی ظلامتی وألدَّ فی خصامی حتّی» أمالی الطوسی، «أجهد فی خصامی وألفیته ألدّ فی کلامی حتّی» الاحتجاج، وما أثبتناه کما فی البحار نقلاً عن السیّد المرتضی..
8- (8) - قیلة: اسم امّ قدیمة لقبیلتی الأنصار، والمراد بنو قیلة..
9- (9) - غض الرّجل صوته وطرفه: خفضه..
10- (10) - الطرْف: العین..
11- (11) - الکظم: فی الأصل هوشدّ رأس القربة بعد ملئها، فاستعیر للانسان إذا امتلأحزناً أو غضباً. راجع تفسیر المیزان: 20/4..
12- (12) - رَغَم فلان إذا اذلّ وعجز عن الانتصاف مِمّن ظلمه..
13- (13) - أضرع الرجلَ: أذَلّه..
14- (14) - إضاعة الشی: إهماله و إهلاکه..
15- (15) - حدّ الرّجل: بأسه وبطشه، وفی بعض المصادر: «جدّک» أی اهتمامک..
16- (16) - افترس الأسد فریسته: دقّ عنقها..

و قوت و معیشت دو پسرم را بازستاند، و در مظلومیت من کوشش بسیار کرد، و در مقام مجادله دشمنی را به نهایت رساند، آن گاه که انصار یاری خود را از من دریغ داشتند و مهاجران رشته محبّت و خویشی را بریدند، و مردم از حق من چشم پوشی کردند. نه یاوری برای دفاع از حقّ خود دارم و نه مانعی در مقابل ستم، انباشته از حزن و خشم بیرون شدم و بدون گرفتن حق از ستمگر بازگشتم.

آن روز غبار تسلیم برچهره ات نشست که شدّت وجرأت خود وانهادی، و پس از آن که گردن گرگان درهم شکستی

ص:81

الذِّئٰابَ، وَافْتَرَشْتَ التُّرٰابَ، مٰا کَفَفْتُ(1) قٰائِلاً، وَلاٰ أَغْنَیْتُ(2) طٰائِلاً(3) ، وَلاٰ خِیٰارَلیٖ، لَیْتَنیٖ مِتُّ قَبْلَ هُنَیْئَتیٖ(4) ، ودُونَ ذِلّتیٖ، عَذیٖریٖ(5) اللّٰهُ مِنْهُ عٰادِیاً(6) ، وَمِنْکَ حٰامِیاً، وَیْلاٰی(7) فیٖ کُلِّ شٰارِقٍ! وَیْلاٰیَ فیٖ کُلِّ غٰارِبٍ(8)! مٰاتَ الْعَمَدُ(9) ، وَوَهَنَ الْعَضُدُ، شَکْوٰایَ إِلیٰ أَبیٖ وَعَدْوٰایَ(10) إِلی

ص:82


1- (1) - الکفّ: المنع..
2- (2) - الإغناء: الصرف والکفّ..
3- (3) - الأمر الّذی لا طائل فیه: إذا لم یکن فیه غناء ومزیّة. وفی أکثر المصادر: «باطلاً» وله وجه والأظهر الأوّل..
4- (4) - هُنَیْئة: الساعة الیسیرة کما مرّ، والمراد لیتنی متّ قبل زمانی هذا، وفی بعض المصادر: «هینتی» والهینة: العادة فی الرّفق والسکون، وفی أمالی الطوسی رحمه الله «منیتی»..
5- (5) - العذیر: العاذر، ویأتی بمعنی النصیر..
6- (6) - الضمیر فی «منه» راجع إلی أبی بکر، وفی البحار «منک» بدل «منه» وفی امالی الطوسی: «عذیری فیک اللّه حامیاً ومنک عادیاً»..
7- (7) - ویلای: ویل کلمة عذاب، یقال: ویله وویلک وویلی، وفی الندبة: ویلاه، ولعلّه جُمع هاهنا بین ألف الندبة ویاء المتکلّم..
8- (8) - أی عند کلّ شروق وطلوع صباح کلّ یوم، وعند غروب الشمس فی کل یوم، وفی امالی الطوسی بدل الجملتین: «ویلاه کلّ شارق، ویلاه»..
9- (9) - العمد - بفتحین أو ضمتین -: جمع العمود بمعنی السید، وکذا جمع العماد بمعنی ما یسند به ویتوکّأ علیه، وفی الأمالی: «المعتمد»..
10- (10) - العدوی: طلبک لوالٍ أن ینتقم لک من عدوّک..

خاک نشین شدی!

نه گوینده ای را بازداشتم و نه مزیّتی به دست آوردم و اختیاری ندارم، ای کاش لختی پیش از این حال و قبل از این ذلّت جان می سپردم.

یاور من در مقابل ستم ابوبکر و حمایت تو خداست! وای بر من در هر صبح و هر شام، تکیه گاهم از دست رفت و بازو سست شد، شکایتم به پدر و انتقام خواهی من از

ص:83

رَبّیٖ! أَللّٰهُمَّ إِنَّکَ اشَدُّ مِنْهُمْ قَوَّةً وَحَوْلاً (1)«وَأَشَدُّ بَأْساً(2) وَتَنْکیٖلاً(3)»(4).

فَقٰالَ أَمیٖرُالْمُؤْمِنیٖنَ علیه السلام:

لاٰوَیْلَ(5) لَکِ بَلِ الْوَیْلُ لِشٰانِئِکِ(6) ، ثُمَّ نَهْنِهیٖ(7) عَنْ وَجْدِکَ،(8) یٰا ابْنَةَ الصَّفْوَةِ(9) ، وَبَقِیَّةَ النُّبُوَّةِ، فَمٰا وَنَیْتُ(10) عَنْ دیٖنیٖ، وَلاٰ أَخْطَأْتُ مَقْدُوریٖ(11) ، فَإِنْ کُنْتِ تُریٖدیٖنَ الْبُلْغَةَ، فَرِزْقُکِ مَضْمُونٌ، وَکَفیٖلُکِ(12) مَأْمُونٌ، وَمٰا أُعِدّلَکِ أَفْضَلُ

ص:84


1- (1) - الحول: القوّة، والحیلة، والدفع، والمنع..
2- (2) - البأس: العذاب..
3- (3) - التنکیل: العقوبة، نکّل به: صنع به صنیعاً یُحذّر غیره ویجعله عبرة له..
4- (4) - قال اللّه تعالی: «واللّه أشدّ باساً وأشدّ تنکیلاً» النساء: 84..
5- (5) - الویل: العذاب، وحلول الشرّ، والهلاک..
6- (6) - الشانئ: المبغض..
7- (7) نهنهتُ الرّجل عن الشیء فتنهنه: أی کففته فکفّ..
8- (8) - الوجد: الغضب، الحزن، ونهنهی عن وجدک، أی امنعی نفسک عن غضبک..
9- (9) - الصفوة - مثلثة - خلاصة الشیء وخیاره..
10- (10) - الونی: الضعف والفتور، ما ونیت عن دینی: أی ما عجزت عن القیام بما أمرنی ربّی..
11- (11) - أی ما ترکت ما دخل تحت قدرتی..
12- (12) - الکفیل: الضامن، وکفیل الرزق هو اللّه تعالیٰ..

پروردگارم است.

بارخدایا! حول وقوّه تو شدیدتر و برتر از آنها و عذاب و مجازات تو سخت تر است.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

وای و شرّ برای تو نیست بلکه برای دشمن بدخواه توست، پس خشم خود باز دار ای دخت رسول برگزیده وای یادگار نبوّت، من در امر دینم سستی نکرده ام و در حد توان خود کوتاه نیامده ام؛ اگر قوت زندگی را منظور داری، روزی تو ضمانت شده و کفیل تو امین است، وآنچه [از اجر آخرت] برای تو فراهم و ذخیره شده بهتر است از

ص:85

مِمّٰا قُطِعَ عَنْکِ، فَاحْتَسِبِی(1) اللّٰهَ.

فَقٰالَتْ: حَسْبِیَ اللّٰهُ، وَأَمْسَکَتْ.

ص:86


1- (1) - الاحتساب: الاعتداد، ویقال: لمن ینوی بعمله وجه اللّه تعالیٰ: احتسبه، فالمعنی: اصبری وادّخری ثوابه عنداللّه تعالی..

آنچه که از تو باز داشته اند، پس همه را به حساب خدا بگذار!

فاطمه علیها السلام گفت: خدا مرا کافی است. آن گاه سکوت اختیار کرد.

ص:87

ص:88

خطبۀ فاطمۀ زهرا علیها السلام در بستر بیماری

مصادر این خطبه:

أ: الأمالی / شیخ طوسی رحمه الله.

ب: بلاغات النساء / ابن أبی طیفور.

ج: الاحتجاج / طبرسی.

معانی الأخبار شیخ صدوق، بحارالانوار مرحوم مجلسی، کشف الغمّة إربلی وغیر آنها هم مورد مراجعه قرار گرفته اند.

یادآوری: حروف «أ»، «ب» و «ج» در پاورقی به ترتیب اشاره به الأمالی، بلاغات النساء والاحتجاج می باشد.

ص:89

لَمّٰا مَرِضَتْ فٰاطِمَةُ علیها السلام، الْمَرْضَةَ الَّتیٖ تُوُفِیَّتْ فیٖهٰا، دَخَلَتْ عَلَیْهٰا نِسٰاءُ الْمُهٰاجِریٖنَ وَالْأَنْصٰارِ یَعُدْنَهٰا، فَقُلْنَ لَهٰا: کَیْفَ اصْبَحْتِ مِنْ عِلَّتِکِ یَا ابْنَةَ رَسُولِ اللّٰهِ؟

فَحَمِدَتِ اللّٰهَ، وَصَلَّتْ عَلیٰ أَبیٖهٰا، ثُمَّ قٰالَتْ:

أصْبَحْتُ وَاللّٰهِ: عٰائِفَةً(1) لِدُنْیٰاکُنَّ، قٰالِیَةً(2) لِرِجٰالِکُنَّ لَفَظْتُهُمْ(3) بَعَدْ أَنْ عَجَمْتُهُمْ(4) ، وَشَنَأْتُهُمْ(5) بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ(6) ، (فَقُبَحاً لِفُلولِ(7) الْحَدِّ(8) ، وَخَوَرِ(9) الْقَنٰاةِ(10) ، وَخَطَلِ (11)

ص:90


1- (1) - عائفة: کارهة..
2- (2) - قالیة: مُبغضة..
3- (3) - لفظت الشیء من فمی: أی رمیته وطرحته..
4- (4) - العَجْم: العضّ. والمعنی: طرحتُهم بعد الاختبار..
5- (5) - شنأتهم: أبغضتهم، وفی «أ» و «ج»: سئمتهم..
6- (6) - سبرتهم: امتحنتهم واختبرتهم..
7- (7) - الفلول: الثلمة، والکسر فی حدّ السیف..
8- (8) - الحدّ: حِدّة السیف و نحوه، البأس..
9- (9) - الخَوَر: الضعف..
10- (10) - القناة: الرمح..
11- (11) - خطل الرّأی: فساده واضطرابه..

هنگامی که فاطمه زهرا علیها السلام در بستر بیماری افتاد - همان بیماری که فاطمه را زمینگیر کرد و منجرّ به شهادتش شد - زنان مهاجر و انصار به عیادتش رفته از حالش جویا شده گفتند:

ای دخت پیامبر خدا! با این ناراحتی و کسالت چگونه صبح کردی؟ آن حضرت حمد خدای را به جا آورد و بر پدر بزرگوارش درود فرستاد سپس گفت:

سوگند به خدا! شب را به روز آوردم در حالی که از دنیای شما بیزار، و از مردانتان ناخشنودم؛ آنان را پس از آزمایش به دور افکندم و در پی تجربه با ایشان دشمنی کردم.

پس چه زشت است کندی در شمشیر، و سستی در نیزه،

ص:91

الرَّأْیِ)(1) ، وَ «بِئْسَ مٰا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللّٰهُ عَلَیْهِمْ وَفیٖ الْعَذٰابِ هُمْ خٰالِدُونَ»(2) ، لاٰ جَرَمَ لَقَدْ

قَلَّدْتُهُمْ(3) رَبْقَتَهٰا(4) ، (وَحَمَّلْتُهُمْ أَوْقَتَهٰا(5)) (6) وَ شَنَنْتُ(7) عَلَیْهِمْ عٰارَهٰا(8) ، فَجَدْعاً(9) وَ (عَقْراً(10) وَبُعْداً)(11) لِلْقَوْمِ الظّٰالِمیٖنَ.

ص:92


1- (1) - «فقبحاً لأفون الرأی وخطل القول وخور القناة»، أ «فقبحاً لفلول الحد، واللعب بعد الجدّ، وقرع الصفاة وصدع القناة، وختل الآراء، وزلل الأهواء» ج، وما أثبتناه کما فی «ب»..
2- (2) - قال اللّه تعالی: «لبئس ما - الآیة» المائدة: 80..
3- (3) - قلدّتُه قلادة: جعلتها فی عنقه، قلدّه فلاناً: ألزمه به، وجعله فی رقبته..
4- (4) - الرّبقة: حبل مستطیل فیه عُری یُجعل فی عنق البهیمة أو یدها لیمسکها..
5- (5) - الأوْقة: مؤنث الأوْق، وهو الثقل والشؤم..
6- (6) لیس فی «أ» و «ب»..
7- (7) - شنَّ: فرّق، شنّ الماء: صبّه متفرّقاً، شنّ الغارة علیهم: فرّق الخیل وصبّها علیهم من کلّ جهةٍ..
8- (8) - فی «ج»: غارتها، وفی البحار نقلاً عن «أ» و «ج» و معانی الأخبار: غارها..
9- (9) - الجدع: قطع الأنف أو الأُذن أو الشفة، وبالأنف أخصّ..
10- (10) - العقر: الجرح، وضرب قوائم البعیر والشاة بالسیف، واستعمل فی القتل والهلاک..
11- (11) - «رغماً» أ، وفی معانی الأخبار: «عقراً و سحقاً»..

و پراکندگی در رأی! و «راستی چه نکوهیده است آنچه برای خود پیش فرستادند که [در نتیجه] خدا بر ایشان خشم گرفت و پیوسته در عذاب می مانند»! به ناچار گناهِ این ناسپاسی و سستی در دفاع از حق را به گردنشان انداختم، و سنگینی و بد شگونی آن را بر دوششان گذاشتم، و از هر سوی بدیشان تاختم [و ننگش را به ایشان واگذاشتم]، پس ذلّت و هلاکت و دوری از رحمت نصیب گروه ستمکاران باد.

ص:93

وَیْحَهُمُ(1) أَنّیٰ زَحْزَحُوهٰا(2) عَنْ رَوٰاسِی(3) الرِّسٰالَةِ، وَقَوٰاعِدِ النُبُوَّةِ وَالدَّلاٰلَةِ(4) ، وَمَهْبَطِ الرُّوحِ الْأَمیٖنِ، وَالطَّبِنِ(5) بِاُمُورِ الدُّنْیٰا وَالدّیٖنِ؟! أَلاٰ ذٰلِکَ هُوَ الْخُسٰرٰانُ الْمُبیٖنُ! وَمَا الَّذیٖ نَقَمُوا مِنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام؟! نَقَمُوا وَاللّٰهِ مِنْهُ نَکیٖرَ(6) سَیْفِهِ، (وَقِلَّةَ مُبٰالاٰتِةِ لِحَتْفِهِ(7))(8) ، وَشِدَّةَ

وَطْأَتِهِ(9) وَنَکٰالَ(10) وَقْعَتِهِ(11) ، وَتَنَمُّرِهِ(12) فیٖ ذٰاتِ اللّٰهِ، وَتَاللّٰهِ(13) لَوْ (تَکٰافّوُا(14) عَن) زِمٰامٍ(15) نَبَذَهُ إِلَیْهِ رَسُولُ

ص:94


1- (1) - ویح: کلمة تستعمل فی التّرحم والتّوجّع والتّعجّب..
2- (2) - زَحْزَحه عن مکانه: باعده، أو أزاله عنه، وفی «ج»: زعزعوها..
3- (3) - الرواسی من الجبال: الثوابت والرواسخ..
4- (4) - لیس فی «ب»..
5- (5) - الطبن: الفطن الحاذق، وفی بعض المصادر: «الطبین»..
6- (6) - أمر نکیر: شدید صعب..
7- (7) - الحتف: الموت..
8- (8) - لیس فی «ب»..
9- (9) - الوطأة: الضغطة أی الأخذ الشدید، ویطلق علی الغزو والقتل..
10- (10) - النکال: العقوبة مطلقاً، أو العقوبة التی تصیر عبرةً..
11- (11) - الوقعة: الصدمة فی الحرب، وقعة السیف: نزوله بالضّربة..
12- (12) - تَنمرَّ: غضب وتغیّر..
13- (13) - «ویاللّه» ب..
14- (14) - «تکافؤوا علی» ب، «تکافّوا علیه عن» أ. تکافّوا: أی کفّوا أیدیهم عنه «معانی الأخبار: 356»..
15- (15) - الزمام: مِقود البعیر..

وای بر ایشان چگونه بنای حکومت را از پایه های استوار رسالت، و زیر بنای نبوّت و هدایت، و فرودگاه جبرئیل، وشخصیّت آشنای به امور دنیا و دین دور کردند؟! آگاه باشید این زیانکاری آشکار است!

چه ایرادی بر ابوالحسن گرفتند؟! [و چه نکته ضعفی در او یافتند؟!] آری صلابت شمشیرش، نهراسیدن از مرگ، سختی در کارزار، و برندگی در کار، وخشم گرفتن و جدّی بودن دربارۀ ذات پروردگار، اینها است آنچه بر او خرده گرفتند.

به خدا سوگند: اگر آنها دست ازآن زمامی که رسول خدا

ص:95

اللّٰهِ صلی الله علیه و آله لَاعْتَلقَه(1) ، وَلَسٰارَ بِهِمْ سَیْراً سُجُحاً(2) ، لاٰیَکْلِمُ(3) خِشٰاشُهُ(4) ، (وَلاٰ یَکِلُّ سٰائِرهُ)(5) ، وَلاٰیَمَلُّ(6) رٰاکِبُهُ

وَلَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلاً (7)(نَمیٖراً(8) صٰافِیاً، رَوِیّاً(9)) (10) تَطْفَحُ(11) ضَفَّتٰاهُ(12) ، (وَلاٰیَتَرَنَّقُ(13) جٰانِبٰاهُ)(14) ، وَلَأَصْدَرَهُمْ (15)

ص:96


1- (1) - لیس فی «ب». اعتلقه: أخذه بیده «معانی الأخبار: 356». وفی «ج» بدل قوله «لو تکافوا - إلی - لاعتلقه»: «لو مالوا عن المحجّة اللایحة وزالوا عن قبول الحجّة الواضحة، لردّهم إلیها وحملهم علیها»..
2- (2) - السجح: اللّین السهل..
3- (3) - الکَلْم: الجرح..
4- (4) - الخِشاش: ما یجعل فی أنف البعیر من خشب ویشدّ به الزمام لیکون أسرع لانقیاده..
5- (5) - لیس فی «أ» و «ب»..
6- (6) - ملّ الشیء و منه: سئمه وضجر منه. وفی «أ» و «ب»: لا یتعتع..
7- (7) - المنهل: المورد، عین ماء ترده الإبل فی المراعی، موضع الشرب فی الطّریق..
8- (8) - ماء نمیر: أی ناجع مریء، والزاکی من الماء..
9- (9) - الرویّ من الشرب: التامّ المشبع..
10- (10) - «رویّاً فضفاضاً» أ، ب..
11- (11) - تطفح: تمتلئ حتّی تفیض..
12- (12) - الضِفّة والضَفّة: جانب النهر وساحل البحر..
13- (13) - الترنوق: الطین فی الأنهار، المسیل إذا انضبّ عنه الماء. قال المجلسی رحمه الله: الظاهر أنّ المراد: إنه لا ینقص الماء حتی یظهر الطین و الحمأ من جانبی النهر ویتکدّر الماء بذلک..
14- (14) - لیس فی «أ» و «ب»..
15- (15) - أصدرهم: صَرَفهم، ضدّ أوردهم..

به سوی او افکند باز می داشتند و آن را رها می کردند، او زمام را به دست می گرفت و ایشان را به آسانی و ملایمت حرکت می داد، که نه مرکب آزرده می شد و نه مرکب سوار در رنج و تعب می افتاد، و آنها را به سرچشمۀ آبی صاف، زلال، گوارا، لبریز، باکناره ای پاکیزه هدایت می کرد وسیراب

ص:97

بِطٰاناً(1) ، (وَنَصَحَلَهُمْسِرّاً وَإِعْلاٰناً، وَلَمْ یَکُنْ یَتَحَلّیٰ(2) مِنَ الدُّنْیٰا بِطٰائِلٍ(3) ، وَلاٰ یَحْظیٰ(4) مِنْهٰا بِنٰائِلٍ(5) غَیْرَ رَیّ(6) النٰاهِلِ(7) وَشَبْعَةِ(8) الکٰافِلِ(9) ، وَلَبٰانَ لَهُمْ الزّٰاهِدُ مِنَ الرّٰاغِبِ

وَالصّٰادِقُ مِنَ الْکٰاذِبِ «وَلَوْ أَنَّ اهْلَ الْقُریٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنٰا عَلَیْهِمْ بَرَکٰاتٍ مِنَ السَّمٰاءِ وَالْأَرْضِ وَلٰکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنٰاهُمْ بِمٰا کٰانُوا یَکْسِبُونَ»(10)، «وَالَّذیٖنَ ظَلَمُوا مِنْ هٰؤُلاٰءِ سَیُصیٖبُهُمْ سَیِّئٰاتُ مٰا کَسَبُوا

ص:98


1- (1) - بَطِنَ: عظم بطنه من الشبع، ولعّل المراد صرفهم عن المنهل ریّاناًمشبعین من الماء..
2- (2) التحلّی: الزینة..
3- (3) - الطائل: الغنیٰ، الفضل، المنفعة..
4- (4) - حَظِیَ: کان ذا منزلة و حظٍّ، حظی بالرزق: نال حظّاً منه..
5- (5) - النائل: العطیة والمعروف..
6- (6) - الرّیّ: ضد العطش..
7- (7) - الناهل: الریّان والعطشان، هو من الأضداد..
8- (8) - الشبعة: المرّة من الشبع..
9- (9) - الکافل: جاء بمعان: منها: القائم بأمر الیتیم، والّذی لایأکل ولعلّ المراد: أنّه علیه السلام لوقُدّم لاکتفی بأقلّ الشرب مثل الرّیان وبأقلّ الطعام مثل کافل الیتیم الذی لا یحلّ له الأکل إلاّ بقدر البلغة..
10- (10) - الأعراف: 96..

برمی گرداند، ودر نهان و آشکار خیر خواهشان بود، و خود از زینت و نعمت دنیا بهره ای نمی گرفت، جز به مقدار جرعه آبی که تشنه کامی برای رهایی از مرگ نوشد یا لقمه نانی که سرپرست یتیم از مال او در حدّ ضرورت بخورد، و آن گاه برایشان آشکار می شد که زاهد کیست و دنیا طلب کیست؟ صادق کیست ودروغگو کدام است؟ «واگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتی از آسمان وزمین برایشان می گشودیم، ولی تکذیب کردند؛ پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان راگرفتیم»، «وکسانی از این گروه که ستم کرده اند، به زودی کیفر کردارشان را خواهند یافت و آنان را گزیر و گریزی نیست».

ص:99

وَمٰا هُمْ بِمُعْجِزیٖنَ»(1))(2).

(أَلاٰ هَلُمَّ فَاسْمَعْ! وَمٰا عِشْتَ أَرٰاکَ الدَّهْرُ عَجَباً! وَإِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ! لَیْتَ شِعْریٖ إِلیٰ أَیِّ سِنٰادٍ(3) اسْتَنَدُوا؟! وإلیٰ أَیَّ عِمٰادٍ اعْتَمَدُوا؟! وبِأَیِّ عُرْوَةٍ(4) تَمَسَّکُوا؟!(5)) (6)«لَبِئْسَ الْمَوْلیٰ وَلَبِئْسَ الْعَشیٖرُ»(7) وَ «بِئْسَ لِلظّٰالِمیٖنَ بَدَلاً» (8)(اسْتَبْدَلُوا وَاللّٰهِ الذُّنٰابیٰ (9)

ص:100


1- (1) - الزّمر: 51..
2- (2) - فی «أ» بدل ما بین القوسین: «قد خثربهم الرّیّ غیر متحلٍّ بطائل إلاّ بغمر الناهل وردع سورة الساغب، ولفتحت علیهم برکات من السماء والأرض وسیأخذهم اللّه بما کانوا یکسبون»، وکذا فی «ب» باختلاف یسیر..
3- (3) - السناد: ما یستند به، وکذا العماد..
4- (4) - العروة: ما یوثق به، وما یعوّل علیه..
5- (5) - فی «ج» بزیادة «وعلی أیّة ذریّة أقدموا واحتنکوا»..
6- (6) - فی «أ» بدل ما بین القوسین: «فهلّم فاسمع، فما عشت أراک الدهر العجب، وإن تعجب بعد الحادث فما بالهم بأیّ سند استندوا، أم بأیّة عروة تمسّکوا». وفی «ب»: «ألاهلمّنّ فاسمعن وما عشتنّ أراکنّ الدهر عجباً، إلی أیّ لجأٍ لجأوا، وبِأیّ عروة تمسّکوا»..
7- (7) - الحجّ: 13..
8- (8) - الکهف: 50، ولیست فی «ب»..
9- (9) - الذنابی: ذنب الطائر، والذنابی من الناس: السفلة والأتباع..

بیا و بشنو! و هر چه زنده بمانی روزگار عجایب بیشتری نشانت خواهد داد، و اگر در شگفتی پس گفتار ایشان عجیبتر است! کاش می دانستم به چه پایه و استوانه ای تکیه کرده اند، و بر چه ریسمانی چنگ زده اند؟!

«وه چه بد مولی و چه بد دمسازی! و چه بد بدلی است برای ستمگران!».

آری دنباله روها را بر پیشاهنگان، و پس ماندگان

ص:101

بِالْقَوٰادِمْ(1) وَالْعَجُزَ(2) بِالْکٰاهِلِ(3) فَرَغْماً(4) لِمَعٰاطِسِ(5) قَوْمٍ) (6)«یَحْسَبُونَ أَنَّهُمُ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»(7)، «أَلاٰ إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلٰکِنْ لاٰ یَشْعُرُونَ»(8).

وَیْحَهُمْ (9)«أَفَمَنْ یَهْدیٖ إِلَی الْحَقِّ أَحَقُ أَنْ یُتَّبَعَ أَمْ مَنْ لاٰ یَهِدِّی إِلاّٰ أَنْ یُهْدیٰ فَمٰا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»(10)! أَمٰا لَعَمْریٖ(11) لَقَدْ لَقِحَتْ(12) ، فَنَظِرَةٌ (13)

ص:102


1- (1) - القوادم: الریشات الّتی فی مقدّم الجناح، وهی کبار الریش، والمراد: المقدّمون من الناس..
2- (2) - العَجُز: مؤخّر الشیء..
3- (3) - الکاهل: أعلی الظّهر مما یلی العنق، وکاهل القوم: سندهم ومعتمدهم..
4- (4) - رَغَمَ أنفُه: لصق بالرَغام وهو التراب، رغم الأنف کنایة عن الذّل..
5- (5) - المعاطس: جمع معطس وهو الأنف..
6- (6) - فی «أ»: «استبدلوا الذُنابیٰ بالقوادم والحرون بالقاحم والعجز بالکاهل فتعساً لقومٍ»..
7- (7) - الکهف: 104..
8- (8) - البقرة: 12..
9- (9) - ویح: کلمة ترحّم و توجّع لمن وقع فی الهلکة، وقد تأتی للمدح والتعجّب..
10- (10) - یونس: 35..
11- (11) - «لعَمر إلهکن» ب، ولیس فی «أ». والعَمْر: هو العُمر، یستعمل فی القسم بالفتح، وقیل هو بمعنی الدّین..
12- (12) - لقِحَت: حَمَلت، والفاعل فعلتهم أو فعالهم أو الفتنة أو الأزمنة..
13- (13) - النظرة: التأخیر والإنظار..

را بر سروران بدل گرفتند؛ پس خوار و شکسته باد آن گروه که «پندارند کار نیک انجام می دهند»، «در حقیقت فسادانگیزند و خود نمی دانند».

وای برایشان «آیا کسی که به سوی حقّ رهبری می کند سزاوارتر است مورد پیروی قرار گیرد، یا کسی که راه نمی نماید مگر آن که خود هدایت شود؟ شما را چه شده است؟ چگونه داوری می کنید؟».

سوگند به جانم! کردارشان به بار نشسته، اندکی مهلت تا

ص:103

رَیْثَمٰا(1) تُنْتِجُ، ثُمَّ احْتَلَبُوا طِلاٰعَ(2) الْقَعْبِ(3) دَماً عَبیٖطاً(4) وَذُعٰافاً(5) مُبیٖداً(6) هُنٰالِکَ یَخَسَرُ الْمُبْطِلُونَ، وَیَعْرِفُ التّٰالُونَ(7) غِبَّ(8) مٰا أَسَّسَ الْأَوَّلُونَ، ثُمَّ طیٖبُوا(9)

(عَنْأَنْفُسِکُمْ نَفْساً)(10) وَاطْمَئِنُّوا(11) لِلْفِتْنَةِ جٰأشاً(12) ، وأَبْشِرُوا بِسَیْفٍ صٰارِمٍ (13)(وَسَطْوَةِ(14) مُعْتَدٍ غٰاشِمٍ(15))(16) وَهَرْجٍ(17)

ص:104


1- (1) - الرّیث: مقدار المهلة من الزمن، ریثما: أی مقدار ما..
2- (2) - «ملء» ج. وطلاع الشیء: قدره، و من الإناء: مِلؤه..
3- (3) - القعب: قدح من خشب، قدح ضخم. واحتلاب طلاع القعب: هو أن یمتلئ من اللبن حتّی یطلع عنه و یسیل..
4- (4) - العبیط: الطریّ والخالص..
5- (5) - الذعاف: السمّ الذی یقتل من ساعته..
6- (6) - «ممضّا» أ، «ممقراً» ب. والمبید: المهلک..
7- (7) - «الباطلون» ج، والتالون: المتبعون..
8- (8) - الغِبّ: العاقبة..
9- (9) - طاب نفسه عن کذا: رضی ببذله، و المعنی: ارضوا بذهاب أنفسکم..
10- (10) - «بعد ذلک عن انفسکم لفتنتها» أ، «عن دنیاکم أنفساً» ج..
11- (11) - «وطأمنوا» ب، معانی الأخبار..
12- (12) - الجأش: النفس والقلب، أی اجعلوا قلوبکم مطمئنّة لنزول الفتنة..
13- (13) - الصارم: القاطع..
14- (14) - السطوة: القهر والغلبة والإذلال والبطش..
15- (15) الغاشم: الظالم..
16- (16) - کذا فی «ج» ولیس فی بقیة المصادر..
17- (17) - الهرج: الفتنة والاختلاط..

نتیجه دهد و بزاید، آن گاه به جای شیر، خون تازه و سمّ مهلک بدوشند و قدح را لبریز کنند. و در آن جا است که باطل گرایان زیان می بینند و آیندگان از نتیجه [شوم و ناپسند] کارگذشتگان آگاه می گردند.

پس به دست شستن از جانتان آماده شوید، و دل برای وقوع فتنه مطمئن دارید، و مژده باد شما را به شمشیر بُرّان و سلطۀ تجاوزگر ظالم و آشوب فراگیر

ص:105

شٰامِلٍ وَاسْتِبْدٰادٍ مِنَ الظٰالِمیٖنَ، یَدَعُ فَیْئَکُمْ(1) زَهیٖداً(2) ، وَجَمْعَکُمْ حَصیٖداً(3) ، فَیٰاحَسْرَةً لَکُمْ! وَأَنّٰی بِکُمْ وَقَدْ «عُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ أَنُلْزِمُکُمُوهٰا وَأَنْتُمْ لَهٰا کٰارِهُونَ»(4).

(قال سُوَیْدُ بْنُ غَفَلة(5): فأعادت النساء قولها علیها السلام علی رجالهنّ فجاء إلیها قوم من المهاجرین والأنصار معتذرین، وقالوا: یا سیّدة النساء، لو کان أبوالحسن ذکر لنا هذا الأمر قبل أن یبرم العهد ویحکم العقد، لما عدلنا عنه إلی غیره.

فقالت علیها السلام: إِلَیْکُمْ عَنّیٖ(6) فَلاٰ عُذْرَ بَعْدَ تَعْذیٖرِکُمْ(7) ، وَلاٰ أَمْرَ بَعْدَ تَقْصیٖرِکُمْ)(8).

ص:106


1- (1) - الفیء: الغنیمة والخراج، وماحصل للمسلمین من أموال الکفّار من غیرحرب..
2- (2) - الزهید: القلیل..
3- (3) - الحصید: المحصود، وهو کنایة عن قتلهم واستئصالهم..
4- (4) - قال اللّه تعالی: «فعُمِّیت علیکم - الآیة» هود: 28..
5- (5) - وسُوَیْد بن غَفَلة - ممّن روی هذه الخطبة، وهو من أولیاء أمیرالمؤمنین علیه السلام کماقال العلامة فی الخلاصة نقلاً عن البرقی، وفی أُسد الغابة: أدرک الجاهلیّة کبیراً وأسلم فی حیاة رسول اللّه صلی الله علیه و آله ولم یره، وأدّی صدقته إلی مصدّق النبیّ صلی الله علیه و آله، ثمّ قدم المدینة فوصل یوم دفن النبیّ صلی الله علیه و آله، وسکن الکوفة..
6- (6) - إلیکم عنیّ: امسکوا وکفّوا عنی..
7- (7) - التعذیر: إظهار العذر اعتلالاً من غیر حقیقة..
8- (8) - ما بین القوسین أوردناه کما فی «ج»، ولیس فی بقیّة المصادر..

و استبداد و زورگویی ستمگران، به گونه ای که نصیبتان اندک و گروهتان بیچاره و مستأصل شود. ای دریغ بر شما؟! کجا می روید؟! همانا «[راه] بر شما پوشیده شده است آیا ما می توانیم شما را به آن وا داریم در حالی که خود دوست نمی دارید!».

راوی حدیث گوید:

زنان گفتار آن حضرت را بر مردانشان بازگفتند، آن گاه گروهی از مهاجر و انصار برای پوزش خواهی به محضرش شتافته و عرضه داشتند:

ای سرور زنان! اگر ابوالحسن پیش از استواریِ این عهد و استحکامِ این بیعت، مسأله را یادآور می شد ما به شخص دیگری جز او روی نمی آوردیم.

آن حضرت فرمود: بس کنید بعد از بهانه جوئی تان، عذری پذیرفته نیست و پس از کوتاهی تان کاری پیش نمی رود.

ص:107

ص:108

خطبه حضرت زینب علیها السلام در کوفه

مصادر این خطبه:

1 - الأحتجاج / طبرسی.

2 - الامالی / شیخ طوسی.

3 - بحارالانوار / علامه مجلسی، ج 45.

4 - بلاغات النساء(1)/ احمد بن ابی طاهر طیفور.

5 - مقتل الحسین / خوارزمی.

6 - الملهوف (اللهوف) / سید ابن طاووس.

یادآوری: حروف «أ»، «ب»، «خ» و «ل» در پاورقی به ترتیب اشاره به امالی، بلاغات النساء، مقتل خوارزمی و لهوف می باشد.

ص:109


1- (1) - بلاغات النساء این خطبه را به امّکلثوم علیها السلام نسبت داده است..

قال بشیر بن خزیم الأسدی(1): وَنَظَرْتُ إِلیٰ زَیْنَبَ وَلَمْ أَرَخَفِرةً(2) قَطُّ أَنْطَقَ مِنْهٰا، کَأَنَّهٰا تُفْرِغُ(3) عَنْ لِسٰانِ أَمیٖرِالْمُؤْمِنیٖنَ علیه السلام، وَقَدْ أَشٰارَتْ إِلَی النّٰاسِ أَنِ اسْکُتُوا، فَارْتَدَّتِ الْأَنْفٰاسُ وَسَکَنَتِ الْأَجْراٰسُ، فَقٰالَتْ:

الْحَمْدُ لِلّٰهِ وَالصَّلاٰةُ عَلیٰ أَبیٖ رَسُولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله.

أَمّٰا بَعْدُ یٰا أَهْلَ الْکُوفَةِ، یٰا أَهْلَ الْخَتْلِ(4) وَالْغَدْرِ:

أَتَبْکُونَ؟! فَلاٰ رَقَأَتِ(5) الْعَبْرَةُ(6) وَلاٰ هَدَأَتِ الرَّنَّةُ(7) ، إِنَّمٰا

ص:110


1- (1) - کذا فی «ل» وفی بقیّة المصادر ذُکر بأسماء اخر..
2- (2) - الخَفِرَة: الجاریة التی استحیت أشدّ الحیاء..
3- (3) - «تنطق وتفرغ» ب، «تنطق» خ. أفرغ الماء: صبّه، والذهب ونحوه: صبّه فی قالب..
4- (4) - الختل: الخدعة..
5- (5) - رقأ الدم والدمع، سکن وانقطع..
6- (6) - العَبْرَة: الدمعة..
7- (7) - الرّنّة: الصّیحة، ورفع الصوت بالبکاء..

بشیر بن خزیم اسدی گوید: آن روز زینب دختر علی علیه السلام را دیدم، بانویی بسیار باحیا و شرم سخنگوتر از او هرگز ندیده ام، گویا از زبان علی علیه السلام سخن می گفت، آری تا مردم را به اشاره دست به سکوت فرا خواند نفسها در سینه ها حبس شد و درای شتران از حرکت باز ایستاد سپس چنین آغاز سخن کرد:

سپاس خدای را و درود بر نیایم رسول خدا.

پس ای اهل کوفه، ای نیرنگ بازان و پیمان شکنان! اشک می ریزید؟! خدا کند یک لحظه دیده هایتان از سیلاب اشک تهی نگردد، و شیون و زاریتان پایان نگیرد.

ص:111

مَثَلُکُمْ کَمَثَلِ «الَّتیٖ نَقَضَتْ غَزْلَهٰا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکٰاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمٰانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ»(1) أَلٰا وَهَلْ فیٖکُمْ إِلّاٰ الصَّلَفُ(2) وَالنَّطَفُ(3) ، وَالصَّدْرُ الشَّنِفُ(4) ، وَمَلَقُ(5) الإِمٰاءِ، وَغَمْزُ(6) الْأَعْدٰاءِ)(7) ؟! اوْ کَمَرْعیٰ عَلیٰ دِمْنَةٍ(8) ، اوْ کَقَصَّةٍ(9) عَلیٰ مَلْحُودَةٍ (10)«أَلاٰ سٰاءَ مٰا قَدَّمَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَنْ سَخِطَ اللّٰهُ عَلَیْکُمْ وَفِی الْعَذٰابِ أَنْتُمْ خٰالِدُونَ»(11).

أَتَبْکُونَ وَتَنْتَحِبُونَ(12) ؟ إِی وَاللّٰهِ فَابْکُوا کَثیٖراً وَاضْحَکُوا قَلیٖلاً؛ فَلَقَدْ ذَهَبْتُمْ بِعٰارِهٰا وَ شَنٰارِهٰا(13) ، وَلَنْ

ص:112


1- (1) - قال اللّه تعالی: «کالّتی نقضت غزلها - الآیة» النحل: 92..
2- (2) - الصلف: التمدّح بالباطل..
3- (3) النطف: العیب والشّرّ والفساد..
4- (4) - الشَنِف: المُبغِض..
5- (5) - الملق: التودّد واللّینة، مَلِقَ له: أبدی له بلسانه من الودّ مالیس فی قلبه..
6- (6) - الغمز: الإشاره بالعین والحاجب..
7- (7) - ما بین القوسین أثبتناه کما فی الملهوف؛ وفی بقیّة المصادر باختلاف..
8- (8) - الدمنة: المزبلة: «مرعی علی دمنة» تعبیر آخرعن «خضراءالدّمن»..
9- (9) - القصّة: الجصّ. وفی «ب»: «کفضّة»..
10- (10) - الملحودة: القبر..
11- (11) - قال اللّه تعالی: «لَبِئْسَ مٰا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ - الآیة» المائدة: 80..
12- (12) - النحب: رفع الصوت بالبکاء..
13- (13) - الشنار: العیب والعار..

شما بدان زن می مانید که رشته خود را محکم می تابید، سپس تافته خود را می گسیخت. چنانکه شما پیمانهایتان را بعد از استحکام آن، از روی فریب می گسلید.

شما جز لاف، ناپاکی، وسینه پر کینه چه دارید؟ وجز طنازی کنیزکان و غمازی به دشمنان چه دانید؟! شما بدان گیاه سرسبز مانید که بر لجن زار روییده، یا همچون گچی که گوری را زینت بخشیده! آگاه باشید! بد توشه ای برای خود فراهم کرده اید یعنی عذاب و سخط خداوند که در آن جاودان خواهید بود.

آیا گریه و زاری می کنید؟ آری سوگند به خدا [سزاوار آنید] پس بسیار بگریید و کم خنده کنید، که ننگ این کار و رسوایی آن را بجان خریدید، و لکّه آن را به هیچ آبی نتوانید شست.

ص:113

تَرْحَضُوهٰا(1) بِغَسْلٍ بَعْدَهٰا أَبَداً، وَأَنّٰی تَرْحَضُونَ قَتْلَ سَلیٖلِ(2) خٰاتَمِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنِ الرِّسٰالَةِ، وَسَیِّدِ شَبٰابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَمَلاٰذِ خِیَرَتِکُمْ، وَمَفْزَعِ نٰازِلَتِکُمْ، (وَمَنٰارِ حُجَّتِکُمْ وَمِدْرَهِ(3) أَلْسِنَتِکُمْ).

أَلاٰ سٰاءَ مَا تَزِرُونَ وَبُعْداً لَکُمْ وَسُحْقًا(4)! وَلَقَدْ خٰابَ السَعْیُ وَتَبَّتِ الْاَیْدِی وَخَسِرَتِ الصَّفْقَةُ، «وَبُؤْتُمْ بِغَضَبٍ مِنَ اللّٰهِ وَضُرِبَتْ عَلَیْکُمْ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ»(5) وَیْلَکُمْ یٰا أَهْلَ الْکُوفَةِ! أَتَدْرُونَ أَیَّ کَبَدٍ لِرَسُولِ اللّٰهِ فَرَیْتُمْ(6) ؟! وَأَیَّ کَریٖمَةٍ لَهُ أَبْرَزْتُمْ؟ وَأَیَّ دَمٍ لَهُ سَفَکْتُمْ؟ (وَأَیَّ حَریٖمٍ لَهُ أَصَبْتُمْ؟!)(7) وَ أَیَّ حُرْمَةٍ لَهُ

ص:114


1- (1) - رحض الثوب: غسله..
2- (2) - السلیل: الولد..
3- (3) - المِدْرَه: السیّد الشریف، والمقدّم فی اللسان والید عند الخصومة، زعیم القوم والمتکلّم عنهم..
4- (4) - «وأمارة محجّتکم، ومدرجة حجّتکم» أ، «ومنار محجّتکم، ومدره حجّتکم» ب «ومنار حجّتکم، ومدره سنّتکم» ل، وما أثبتناه کما فی «خ»..
5- (5) - قال اللّه تعالی: «وضُربت علیهم الذّلّة والمسکنة وباؤوا بغضب من اللّه» البقرة: 61..
6- (6) - فری الشیء: قطعه وشقّه..
7- (7) - کذا فی «خ»..

چگونه توانید شست ننگ کشتن جگرگوشه خاتم پیامبران و کان رسالت و سیّد جوانان اهل بهشت را، او که پناه نیکانتان، و در گرفتاریها پشتیبانتان، و نشانه روشن دینتان، و بزرگْ سخنگویتان بود.

آگاه باشید که بد ذخیره ای اندوختید، پس عذاب خدا و دوری از رحمتش نصیبتان باد که تلاشتان بیهوده شد، و دستهایتان کوتاه گردید، و تجارتتان زیان دید، و غضب خدا را خریدار شدید، و ذلّت و واماندگی بر شما چیره شد.

وای بر شما ای اهل کوفه، می دانید چه جگری از رسول خدا شکافتید؟! و چه نور چشمی از او پراکنده ساختید؟! و چه خونی از او به زمین ریختید؟! و چه حرمتی از او شکستید؟!

ص:115

انْتَهَکْتُمْ(1) ؟! «لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئاً إِدّاً * تَکٰادُ السَّمٰواتُ یِتَفَطَّرْنَ مِنْهُوَتَنَشَقُّ الْأَرْضُوَتَخِرُّ الْجِبٰالُ هَدّاً»(2) إِنَّ مٰا جِئْتُمْ بِهٰا لَصَلْعَاءُ(3) عَنْقٰاءُ(4) ، سَوْءٰاءُ(5) ، فَقْمٰاءُ(6) ، خَرْقٰاءُ(7) شَوْهٰاءُ(8) ، کَطِلاٰعِ(9) الْأَرْضِ وَمَلَاءِ السَّمٰاءِ. أَفَعَجِبْتُمْ أَنْ قَطَرتِ السَّمٰاءُ دَماً؟! «وَلَعَذٰابُ الْآخِرَةِ أَخْزٰی وَهُمْ لاٰیُنْصَرُونَ»(10) وَلاٰ یَسْتَخِفَّنَّکُمُ الْمُهَلُ، فَإِنَّهُ عَزَّوَجَلَّ لاٰ یَحْفِزُه(11) الْبِدٰارُ(12) ، وَلاٰیَخٰافُ فَوْتَ الثّٰارِ، کَلاّٰ «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصٰادِ»(13) فَتَرقَّبُوا اوَّلَ النَّحْلِ(14) وَآخِرَ صٰاد(15).

ص:116


1- (1) - انتهک فلاناً: نقض عرضه وذهب بحرمته..
2- (2) - مریم: 89 و 90..
3- (3) - الصلعاء: الداهیة..
4- (4) - العنقاء: الداهیة..
5- (5) - السوءاء: الخصلة القبیحة..
6- (6) - الفقماء: مؤنّث الأفقم وهو الأعوج وما خرج عن الاستقامة والاستواء..
7- (7) - الخرقاء: مؤنث الأخرق بمعنی الأحمق..
8- (8) - الشوهاء: المشؤومة؛ من «لصلعاء» إلی هنا اثبتناه من «خ» وورد فی بقیّة المصادر باختلاف وتقدیم وتأخیر..
9- (9) - طلاع: الشیء: قدره..
10- (10) - فصّلت: 16..
11- (11) - حَفَزه: أعجله..
12- (12) - البدار: المبادرة والمسابقة..
13- (13) - الفجر: 14..
14- (14) - إشارة إلی قوله تعالی: «أتیٰ أمراللّه فلا تستعجلوه سبحانه وتعالی عمّا یشرکون» النحل: 1..
15- (15) - إشارة إلی قوله تعالی: «ولتعلّمن نبأه بعد حین» ص: 88..

حقّا که کار بسیار زشتی انجام دادید. چیزی نمانده که آسمانها از این کار شما بشکافند، و زمین چاک خورده و کوهها فرو ریزند.

آنچه به جای آوردید به پهنای زمین و گستره آسمان بی حرمتی، مصیبت بار، زشت، سبکسری، احمقانه و شوم بود.

آیا از اینکه آسمان خون ببارد تعجّب کردید؟! مکافات آخرت شدیدتر و رسواکننده تر است، و ایشان در آن روز یاری نخواهند شد. پس به مهلت چند روزه دنیا مغرور نشوید، چرا که سرعت گرفتن بر کاری خدای عزّوجل را بر عجله وا ندارد [و او را ناتوان نگرداند]، وفرصت انتقام از دست او بیرون نرود. همانا پروردگارتان در کمین است پس در انتظار اوّل نحل(1) و آخر سورۀ صاد(2) باشید.

ص:117


1- (1) - «عذاب الهی فرا می رسد، در طلب آن شتاب نکنید، او پاک وفراتر است از آنچه با او شریک می سازند» سورۀ نحل، آیۀ 1..
2- (2) - «وخبرش را پس از چندی خواهید دانست» سورۀ ص، آیۀ 88..

قال: فواللّه لقد رأیت الناس یومئذٍ حیاریٰ یبکون، وقد وضعوا أیدیهم فی أفواههم، ورأیت شیخاً واقفاً إلی جنبی یبکی حتّی اخضلّت لحیته، وهو یقول: بأبی أنتم و امّی، کهولکم خیر الکهول، وشبابکم خیر الشباب، ونساؤکم خیر النساء ونسلکم خیر نسل، لایُخزیٰ ولا یُبْزیٰ.

ص:118

راوی می گوید: سوگند به خدا، مردم را حیران و گریان دیدم که دست به دهان گرفته اند، و پیرمردی را در کنار خود دیدم که اشک می ریزد به حدّی که محاسنش خیس شده و چنین می گفت: پدر ومادرم فدای شما! بزرگسالانتان بهترین بزرگسالان، و جوانانتان بهترین جوانان، و زنانتان بهترین زنانند، و نسلتان بهترین نسلها است که خوار و مقهور نمی گردد.

ص:119

ترجمه منظوم خطبۀ زینب کبری علیها السلام در کوفه

زینب کبری که دخت مرتضی است

ص:120

رشتۀ خود تاب داد از بامداد

چون کنیزان چاپلوسی آورید

ص:121

با کدامین آب بتوان شست و شو

در نوائب ملجأ ومأوایتان

ص:122

هان مپندارید خود قبحش کم است

بند و زنجیر خدا نتوان گسیخت

ص:123

ص:124

خطبۀ حضرت زینب علیها السلام در مجلس یزید (لعنة الله علیه)

مصادر این خطبه:

1 - مقتل الحسین / خوارزمی.

2 - الملهوف (لهوف) / سیّد ابن طاووس.

3 - بحارالانوار / علاّمه مجلسی، ج 45.

یادآوری: حروف «خ» و «ل» در پاورقی به ترتیب اشاره به مقتل خوارزمی و لهوف می باشد.

ص:125

لمّا دخل علیّ بن الحسین علیه السلام وحرمه علی یزید لعنه اللّه، جیئ برأس الحسین علیه السلام ووضع بین یدیه فی طست، فجعل یضرب ثنایاه بمخصرة کانت فی یده وهو یقول:

لیت أشیاخی ببدر شهدوا

ص:126

هنگامی که امام زین العابدین علیه السلام واهل بیت علیهم السلام وارد مجلس یزید شدند، سر مبارک امام حسین علیه السلام را آورده و در میان طشتی در مقابل یزید قرار دادند و او در حالی که با چوب دستی خود به دندانهای امام می زد، اشعار کفرآمیزی را زمزمه می کرد که:

کاش بزرگانم که در بدر کشته شدند حاضر بودند، و ناله خزرج از برخورد نیزه ها را می دیدند. خوشحال می شدند و فریاد شادی سر می دادند، و می گفتند: یزید دستت مریزاد.

بزرگ سرورشان را کشتیم، در مقابل کشته های بدر اکنون برابر شدیم. بنی هاشم با سلطنت بازی کردند، نه خبری آمده است و نه وحیی نازل شده است. من از خندف نباشم اگر از فرزندان احمد، انتقام آنچه را انجام داده است نگیرم.

ص:127

فقامت زینب بنت علی علیه السلام - واُمّها فاطمة علیها السلام بنت رسول اللّه صلی الله علیه و آله - فقالت:

الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمیٖنَ، وَصَلَّی اللّٰهُ عَلٰی رَسُولِهِ وَآلِهِ أَجْمَعیٖنَ، صَدَقَاللّٰهُ سُبْحٰانَهُ کَذٰلِکَ یَقُولُ: «ثُمّکٰانَ عٰاقِبَةَ الَّذیٖنَ أَسٰاؤوا السُّوأیٰ أنْ کَذَّبُوا بِآیٰاتِ اللّٰهِ وَکٰانُوا بِهٰا یَسْتَهْزِؤُونَ»(1).

أظَنَنْتَ یٰا یَزیٖدُ! حَیْثُ أخَذْتَ عَلَیْنٰاأَقْطٰارَ الْأَرْضِ وَآفٰاقَ السَّمٰاءِ، وَأَصْبَحْنٰا نُسٰاقُ کَمٰا تُسٰاقُ الْاُسٰاریٰ، أَنَّ بِنٰا عَلَی اللّٰهِ هَوٰاناً(2) ، وَبِکَ عَلَیْهِ کَرٰامةً؟ وَأَنَّ ذٰلِکَ لِعِظَمِ خَطَرِکَ(3) عِنْدَهُ، فَشَمَخْتَ(4) بِأَنْفِکَ، وَنَظَرْتَ فیٖ عِطْفِکَ(5) جَذْلاٰنَ(6) مَسْرُوراً، حیٖنَ رَأَیْتَ الدُّنْیٰا لَکَ مُسْتَوْسِقَةً(7) ، وَالْأُمُورَ مُتَّسِقَةً(8) ، وَحیٖنَ صَفٰا لَکَ مِلْکُنٰا وَسُلْطٰانُنٰا.

ص:128


1- (1) - الرّوم: 10..
2- (2) - الهوان: الذّل..
3- (3) - الخَطَر: الرفعة..
4- (4) - شمخ بأنفه: تکبّر..
5- (5) - العِطف: الإبط، ومن کلّ شیء جانبه؛ هو ینظر فی عِطفه: أی هو معجبٌ..
6- (6) - الجَذلان: الفرحان..
7- (7) - استوسق الأمر: انتظم، واستوسق له الأمر: أمکنه..
8- (8) - اتّسق الأمر: انتظم واستوی..

در آن هنگام زینب دختر علی علیه السلام - که مادرش فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله است - به پا خاست و چنین آغاز سخن کرد:

سپاس خدای را که پروردگار عالمیان است، و درود و سلام بر سَروَر رسولان و بر آل او.

راست گفت خدای تعالی که فرمود: «پس عذاب سخت و دردناک پایان کار زشتکاران بود که آیات خدا را دروغ پنداشتند و آنها را به استهزاء گرفتند».

ای یزید! از اینکه فراخنای زمین و کرانه های آسمان را بر ما تنگ گرفته و ما را چون اسیران کوچ داده ای، گمان می بری ما در پیشگاه خدا خوار و تو در پیش او عزیزی! و این حاکی از بزرگی مقام تو در نزد اوست؟! پس تکبّر می ورزی و به خود می بالی و سرخوش و شادمان هستی آن گاه که می بینی دنیا برای تو فراهم شده و کارها انتظام یافته و قدرت و سلطنت ما برای تو صافی گشته (و در اختیارت قرار گرفته است).

ص:129

فَمَهْلاً مَهْلاً! أَنَسیٖتَ قَوْلَ اللّٰهِ تَعٰالٰی: «وَلاٰیَحْسَبَنَّ الَّذیٖنَ کَفَرُوا أَنَّمٰا نُمْلیٖ لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمٰا نُمْلیٖ لَهُمْ لِیَزْدٰادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذٰابٌ مُهیٖنٌ»(1).

أَمِنَ الْعَدْلِ، یَا ابْنَ الطُلَقٰاءِ! تَخْدیٖرُکَ(2) حَرٰائِرَکَ وَإِمٰائَکَ، وَسَوْقُکَ بَنٰاتِ رَسُولِ اللّٰهِ سَبٰایٰا؟ قَدْ هَتَکْتَ سُتُورَهُنَّ(3) ، وَأَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ، یُحْدیٰ(4) بِهِنَّ مِنْ بَلَدٍ إِلٰی بَلَدٍ، وَیَسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ (الْمَنٰازِلِ وَالْمنٰاهِلِ(5)) (6) وَیَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَریٖبُ وَالْبَعیٖدُ وَالدَّنِیُّ وَالشَریٖفُ، لَیْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجٰالِهِنَّ وَلِیٌّ، وَلاٰ مِنْ حُمٰاتِهِنَّ حَمِیٌّ.

وَکَیفَ تُرْجَی (الْمُرٰاقَبَةُ مِمَّنْ)(7) لَفَظَ فوُهُ أَکْبٰادَ الْأَزکِیٰاءِ، وَنَبَتَ لَحْمُهُ بِدِمٰاءِ الشُّهَدٰاءِ؟!

ص:130


1- (1) - آل عمران: 178..
2- (2) - خدّر البنت: ألزمها الخِدر، والخدر کلّ ما تتواری به..
3- (3) - السُتُور: جمع الِستر وهو ما یستتر به..
4- (4) - یُحدیٰ: یُساق ویبعث، وفی «ل»: تحدوا بهنّ الأعداء..
5- (5) - المناهل: المنازل فی الطریق الّتی فیها الماء..
6- (6) - فی «خ»: المناهل والمناقل..
7- (7) - فی «ل»: مراقبة من، وفی نسخة منه: مراقبة ابن من..

آهسته باش، آهسته باش! مگر گفتار خدای را فراموش کرده ای که فرمود: «البتّه کسانی که راه کفر گزیده اند هرگز گمان نبرند اینکه به ایشان مهلت می دهیم برای آنان نیکوست! ما برای این به ایشان مهلت می دهیم تا بر گناه [خود] بیفزایند و عذابی خوارکننده خواهند داشت».

ای فرزند طلقا(1) آیا از دادگستری است که زنان وکنیزان خود را در پس پرده بداری، و دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله را به اسیری شهر به شهر بگردانی، و نقاب از ایشان برافکنی، و چهره هایشان را آشکار کنی تا ساکنان منزلها و آبشخورها بر ایشان نظاره کنند و دور و نزدیک، و وضیع و شریف بر رخشان خیره شوند، در حالی که نه سرپرستی از مردان خود به همراه دارند و نه حمایتگری از حامیانشان.

آری چگونه می توان امید ملاحظه داشت از [فرزند] آن که جگر پاکان را [به دندان بریده] و از دهان بیرون انداخته و از شخصی که گوشتش از خون شهیدان روییده!

ص:131


1- (1) - هنگامی که رسول خدا مکّه را فتح کرد از گناهان ومخالفتهای مردم مکّه درگذشت و به ایشان فرمود: «إذهبوا أنتم الطلقاء» بروید که شما آزادید، از این رو آنها به نام طلقا مشهور شدند که ابوسفیان و معاویه از جمله ایشانند..

وَکَیْفَ یَسْتَبْطِئُ(1) فیٖ بُغْضِنٰا أَهْلِ الْبَیْتِ مَنْ نَظَرَ إِلَیْنٰا بِالشَّنَفِ(2) وَالشَّنَآنِ(3) وَالْإحَنِ(4) وَالْأَضْغٰانِ(5) ؟! ثُمَّ تَقُولُ غَیْرَ مُتَأَثِّمٍ وَلاٰ مُسْتَعْظِمٍ:

لَأَهَلُّوا وَاسْتَهَلّوُا فَرَحاً ثُمَّ قٰالُوا یٰایَزیٖدُ لاٰتَشَلّ!

مُنْتَحِیاً(6) عَلٰی ثَنٰایٰا أَبیٖ عَبْدِاللّٰهِ (سَیِّدِ شَبٰابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ)(7) ، تَنْکُتُهٰا(8) بِمِخْصَرَتِکَ(9) ؛ وَکَیْفَلاٰتَقُولُ ذٰلِکَ، وَقَدْ نَکَأْتَ(10) الْقُرْحَةَ، وَاسْتَأْصَلْتَ الشَّأْفَةَ(11) بِإِرٰاقَتِکَ دِمٰاءَ ذُرِّیَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَنُجُومِ الْأَرْضِ مِنْ آلِ عَبْدِالْمُطَّلِبِ؟

ص:132


1- (1) - فی «خ»: لا یستبطأ..
2- (2) - الشنف: البغض والکراهة..
3- (3) - الشَنَآن: البغض مع العداوة وسوء الخلق..
4- (4) - الإِحَن: جمع الإحنة بمعنی الحقد وإضمار العداوة..
5- (5) - الأضغان: جمع الضغن بمعنی الحقد..
6- (6) - انتحی الشیء أو الرجل: قصده..
7- (7) - لیس فی «خ»..
8- (8) نکت الأرض بقضیب أو بإصبعه: ضربها حال التفکّر فأثّر فیها..
9- (9) - الِمخصرة: کالسوط وما یأخذه الملک بیده..
10- (10) - نکأ القرحة: قشرها قبل أن تبرأ..
11- (11) - الشأفة: الأصل وأیضاً: القرحة فی أسفل القدم، استأصل شأفته: أی أزاله من أصله..

وچگونه در دشمنی با ما اهل بیت کوتاه بیاید کسی که با دیده خصومت، کینه توزی، بدخواهی و عداوت بر ما نگرد و آن گاه بدون احساس گناه و بدون اینکه این امر عظیم را بزرگ شمارد چنین سراید:

لأهلّوا واستهلّوا فرحاًثمّ قالوا یا یزید لا تشلّ

[اگر بزرگان من امروز را می دیدند] مسرور می شدند و فریاد شادی سر می دادند و می گفتند: یزید! دستت مریزاد. و در حال دندانهای ابوعبداللّه سید جوانان اهل بهشت را با چوب دستی خود بکوبی.

و چرا چنین نگویی، تو که زخم [دل ما] را قبل از خوب شدن شکافتی و با ریختن خون نسل محمّد صلی الله علیه و آله و ستارگان زمین از آل عبدالمطلب، ریشۀ [ما] را بریدی!

ص:133

وَتَهْتِفُ(1) بِأَشْیٰاخِکَ زَعَمْتَ أَنَّکَ(2) تُنٰادیٖهِمْ! فَلَتَرِدَنَّ وَشیٖکاً(3) مَوْرِدَهُمْ، وَلَتَوَدَّنَّ أَنَّکَ شَلَلْتَ وَبَکَمْتَ وَلَمْ تَکُنْ قُلْتَ مٰا قُلْتَ (وَفَعَلْتَ مٰا فَعَلْتَ)(4).

اللّٰهُمَّ خُذْ بِحَقِّنٰا، وَانْتَقِمْ مِمَّنْ ظَلَمَنٰا، وَاحْلُلْ غَضَبَکَ بِمَنْ سَفَکَ دِمٰاءَنْا وَقَتَلَ حُمٰاتَنٰا.

فَوَاللّٰهِ مٰا فَرَیْتَ(5) إِلاّٰ جِلْدَکَ، وَلاٰ جَزَزْتَ(6) إِلاّٰ لَحْمَکَ، وَلَتَرِدَنَّ عَلٰی رَسُولِ اللّٰهِ بِمٰا تَحَمَّلْتَ مِنْ سَفْکِ دِمٰاءِ ذُرِّیَّتِهِ، وَانْتِهٰاکِ حُرْمَتِهِ فیٖ لُحْمَتِهِ(7) وَعِتْرَتِهِ، وَلَیُخٰاصِمَنَّکَ حَیْثُ یَجْمَعُ اللّٰهُ تَعٰالیٰ شَمْلَهُمْ(8) ، وَیَلُمُّ شَعَثَهُمْ(9) ، وَیَأْخُذُ لَهُمْ(10) بِحَقِّهِمْ «وَلاٰ تَحْسَبَنَّ الَّذیٖنَ قُتِلُوا فیٖسَبیٖلِاللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْأَحْیٰاءٌ عِنْدَرَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»(11).

ص:134


1- (1) - هتف به: مدحه، ذکره بخیر، وصاح به؛ وفی «خ»: أتهتف..
2- (2) - لیس فی «خ»..
3- (3) - وشیکاً: سریعاً..
4- (4) - لیس فی «خ»..
5- (5) - فری الشیء: قطعه وشقّه..
6- (6) - جزّ الشیء: قطعه، وفی «ل»: حززت، وهو بمعناه..
7- (7) - اللُحمة: القرابة..
8- (8) - الشمل: ما تفرّق من الأمر، وکذا ما اجتمع منه..
9- (9) - الشعَث: انتشار الأمر؛ لمّ اللّه شعثکم: أی جمع أمرکم المنتشر..
10- (10) - لیس فی «ل»..
11- (11) - آل عمران: 169..

اجداد و بزرگان خود را یاد می کنی و گمان می کنی که آن ها را می خوانی [و آنها می شنوند]. آری به سرعت به جایگاه آنان (در آتش) وارد خواهی شد. و آن گاه آرزو خواهی کرد کاش دستت شکسته وزبانت لال گشته بود! وآنچه گفتی نگفته بودی و آنچه کردی انجام نداده بودی!

بارالها حق ما را بگیر، و از آنان که بر ما ستم روا داشته اند انتقام ما بازستان. وخشم خود را بر آنان که خون ما را ریختند و حامیان ما را کشتند فرو ریز.

(ای یزید!) به خدا قسم نشکافتی مگر پوست خود را و نبریدی مگر گوشت خود را، و بزودی بر رسول خدا وارد خواهی شد با بار سنگین خونهایی که از ذریّه او ریختی، و هتک حرمتی که نسبت به خاندان و خویشان آن حضرت روا داشتی. وقطعاً آن روز که خداوند انبوهِ آنان را گرد آورد و پراکندگی ایشان را مجتمع سازد و حقّشان را بازستاند، در آن روز رسول خدا با تو مخاصمه خواهد کرد «و گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند مردگانند بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند».

ص:135

فَحَسْبُکَ بِاللّٰهِ حٰاکِماً، وَبِمُحَمَّدٍ خَصیٖماً وَبِجَبْرَئیٖلَ ظَهیٖراً(1) ، وَسَیَعْلَمُ مَنْ سَوَّلَ(2) لَکَ وَمَکَّنَکَ مِنْ رِقٰابِ الْمُسْلِمیٖنَ، أَنْ «بِئْسَ لِلظّٰالِمیٖنَ بَدَلاً»(3) وَأَیُّکُمْ «شَرٌّ مَکٰاناً وَأَضْعَفُ جُنْداً»(4).

وَلَئِنْ جَرَّتْ عَلَیَّ الدَّوٰاهیٖ مُخٰاطَبَتَکَ، فَإِنّیٖ لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَکَ، وَأَسْتَعْظِمُ تَقْریٖعَکَ(5) ، وَ أَسْتَکْثِرُ(6) تَوْبیٖخَکَ، لٰکِنَّ الْعُیُونَ عَبْریٰ(7) ، وَالصُّدُورَ حَرّیٰ(8).

أَلاٰ فَالْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ لِقَتْلِ حِزْبِ اللّٰهِ النُّجَبٰاءِ بِحِزْبِ الشَیْطٰانِ الطُّلَقٰاءِ، فَتِلْکَ الْأَیْدیٖ تَنْطِفُ(9) مِنْ دِمٰائِنٰا، وَتِلْکَ الْأَفْوٰاهُ تَتَحَلَّبُ مِنْ لُحُومِنٰا، وَتِلْکَ الْجُثَثُ

ص:136


1- (1) - الظهیر: المعین، ظهیر له: معین له: ظهیر علیه: معین علیه، والمرادهنا المعنی الثانی کما فی قوله تعالی: «وکان الکافر علی ربّه ظهیراً» الفرقان: 55..
2- (2) - التسویل: تحسین الشیء و تزیینه و تحبیبه إلی الإنسان لیفعله أو یقوله..
3- (3) - الکهف: 50..
4- (4) - مریم: 75..
5- (5) - التقریع: التعنیف..
6- (6) - فی «خ»: وأستکبر..
7- (7) - العبریٰ: الباکیة..
8- (8) - الحرّی: العطشی..
9- (9) - تنطف: تقذف بما تلطّخت..

و ترا کفایت می کند - که در محکمه عدل الهی - خداوند قاضی باشد و محمّد صلی الله علیه و آله دشمن و شاکی و جبرئیل شاهد و گواه.

و به زودی خواهد فهمید آن کسی که مقدّمات کار را آراست و تو را بر گُردۀ مسلمین سوار کرد چه بد مجازاتی برای ستمگران هست «وجایگاه چه کسی بدتر و سپاهش ناتوان تر است».

واگر [چه] مصیبتهای روزگار مرا به سخن گفتن با تو وا داشت [ولی] تو را بی ارزش [تر از آن] می شمارم و سرزنش های بزرگ وتوبیخهای بسیار متوجّه تو می دانم [ای کاش با تو رو به رو و هم سخن نمی شدم] لیکن [چه کنم که] چشمها گریان و دلها سوزان است.

بسیار عجیب و شگفت آور است کشتار برگزیدگان که حزب خدایند به دست آزادشدگان که حزب شیطانند، آری از این دستها خونهای ما میچکد واین دهانها گوشت ما را میمکند، و آن پیکرهای

ص:137

الطَّوٰاهِرُ الزَّوٰاکیٖ تَنْتٰابُهٰا(1) الْعَوٰاسِلُ(2) ، وَتَعْفُوهٰا(3) امَّهٰاتُ(4) الْفَرٰاعِلِ(5) ، فَلَئِنْ اتَّخَذْتَنٰا مَغْنَماً، لَتَجِدُنٰا وَشیٖکاً مَغْرَماً، حیٖنَ لاٰتَجِدُ إِلاّٰ «مٰا قَدَّمَتْ یَدٰاکَ وَأَنَّ اللّٰهَ لَیْسَ بِظَلاّٰمٍ لِلْعَبیٖدِ»(6).

فَإِلَی اللّٰهِ الْمُشْتَکیٰ، وَعَلَیْهِالْمُعَوَّلُ، فَکِدْکَیْدَکَ، وَاسْعَ سَعْیَکَ، وَنٰاصِبْ جُهْدَکَ، فَواللّٰهِ لاٰتَمْحُو ذِکْرَنٰاوَلاٰ تُمیٖتُ وَحْیَنٰا وَلاٰ تُدْرِکُ أَمَدَنٰا، وَلاٰ تُرْحَضُ(7) عَنْکَ عٰارُهٰا (وَلاٰ تَغیٖبُ مِنْکَ شَنٰارُهٰا(8))(9) ، فَهَلْ رَأْیُکَ إِلاّٰ فَنَدٌ(10)! وَأَیّٰامُکَ إِلاَّ عَدَدٌ! وَشَمْلُکَ إِلاّٰ بَدَدٌ(11)! یَوْمَ یُنٰادِی الْمُنٰادیٖ: «أَلاٰ لَعْنَةُ اللّٰهِ عَلَی الظّٰالِمیٖنَ»(12).

ص:138


1- (1) - تنتابها: جاءتها مرّة بعد اخری - من ناب ینوب -..
2- (2) - العواسل: جمع عاسل وهو الذئب..
3- (3) - العفاء: الدروس و الهلاک، و یأتی بمعنی التراب، و عفا علی قبره: محا أثره..
4- (4) - فی «خ»: الذئاب وتؤمّها..
5- (5) - الفراعل: جمع فرعل وهو ولد الضبع، واُمّهات الفراعل: أی الضباع..
6- (6) - مقتبس من سورة الحجّ: 10..
7- (7) - رحض الثوب: غسله..
8- (8) - الشنار: أقبح العیب..
9- (9) - لیس فی «ل»..
10- (10) - فنِدَ فنَداً: خرف وانکر عقله، وفی الرأی والقول: أخطأ وکذب..
11- (11) - البدد: المتفرّق..
12- (12) - هود: 18..

پاک و مقدّس در معرض هجوم گرگها و درندگان بیابان مانده اند.

اگر امروز ما را غنیمت به حساب می آوری به زودی احساس خسران خواهی کرد، آن گاه که جز «آنچه از پیش فرستاده ای نخواهی یافت وگرنه خداوند هرگز نسبت به بندگانش ستمکار نیست».

شکایت به سوی خدا می بریم و از او مدد می جوییم و تو هر مکری داری به کار بند، و هر تلاشی می توانی انجام ده و از هیچ کوششی فرو مگذار. سوگند به خدا! یاد و نام ما را نمی توانی از دلها بزدایی، و فروغ وحی ما را نمی توانی خاموش کنی، و توان درک فرجام ما را نداری! ننگ کاری که از تو سر زد پاک نخواهد گردید و لکّه این کار زشت از دامنت زدوده نخواهد شد.

و آیا جز این است که رأی تو خطا و دروغ، و روزگارت محدود، و جمع تو پراکنده است در آن روزی که منادی فریاد کند «ألاٰ لعنة اللّه علی الظالمین» لعنت خدا بر ستمکاران.

ص:139

فَالْحَمْدَ لِلّٰهِ الّذیٖ خَتَمَ لاَِوَّلِنٰا بِالسَّعٰادَةِ وَالرَّحْمَةِ، وَلِآخِرِنٰا بِالشَّهٰادَةِ وَالْمَغْفِرَةِ وَنَسَأَلُ اللّٰهُ أَنْ یُکْمِلَ لَهُمُ الثَّوٰابَ، وَیُوجِبَ لَهُمُالْمَزیٖدَ، (وَیُحْسِنَ عَلَیْنَا الْخِلافَةَ)(1) إِنَّهُ رَحیٖمٌ وَدُودٌ، وَحَسْبُنَا اللّٰهُ وَنِعْمَ الْوَکیٖلُ، نِعْمَ الْمَوْلیٰ وَنِعْمَ النَّصیٖرُ.

ص:140


1- (1) - فی «خ»: وحسن المآب ویختم بنا الشرافة..

سپاس خدای را که آغاز ما را سعادت و رحمت، و سرانجام ما را شهادت ومغفرت مقرّر فرمود، و از درگاه او خواستاریم که اجر و ثواب شهیدانمان را کامل گرداند، و سبب افزایش آن را فراهم نماید، و جانشین نیک [آن شهیدان] برای ما باشد، چرا که خداوند رحیم و مهربان است، و خداوند ما را کافی است که بهترین جانشنین و نیکوترین سرپرست و یاور است.

ص:141

مضامین خطبۀ بلیغۀ زینب کبری علیها السلام در مجلس یزید

واندر آن هنگام زینب ایستاد

چون اسیران فرنگ و زنگبار

ص:142

مر تو را باشد کرامت بر خدا

نی حُماتی تا حمایت آورند

ص:143

ز آن که روئیده است او را لحم و دم

خشم خویش آور فرود ای کردگار

ص:144

در حقیقت جلد خود بدریده ای

سرزنش بسیار گویم مر تو را

ص:145

آتشی در سینه ها افروخته

آنچه کردی پاره نتوانی رفو

ص:146

مر تو را ایّام باشد بس عدد

ص:147

ص:148

خطبۀ امّ کلثوم علیها السلام در کوفه

مصادر این خطبه:

1 - الملهوف / سید ابن طاووس.

2 - البحار / علامه مجلسی، ج 45.

ص:149

وخطبت امّ کلثوم بنت علیّ علیهما السلام فی ذلک الیوم من وراء کِلّتها(1) ، رافعة صوتها بالبکاء، فقالت:

یٰا أَهْلَ الْکُوفَةِ، سَوْءاً(2) لَکَمْ! مٰا لَکَمْ خَذَلْتُمْ حُسَیْناً وَقَتَلَتُمُوهَ، وَانْتَهَبْتُمْ أَمْوٰالَهُ وَوَرِثْتُمُوهُ، وَسَبَیْتُمْ نِسٰاءَهُ وَنَکَبْتُمُوهُ(3) ؟! فَتَبّاً لَکُمْ وَسُحْقاً.

وَیْلَکُمْ، أَتَدْرُونَ أَیَّ دَوٰاهٍ(4) دَهَتْکُمْ؟ وَأَیَّ وِزْرٍ عَلیٰ ظُهُورِکُمْ حَمَلْتُمْ؟ وَأَیَّ دِمٰاءٍ سَفَکْتُمُوهٰا؟ وَأَیَّ کَریٖمَةٍ اهْتَضَمْتُمُوهٰا(5) ؟ وَأَیَّ صِبْیَةٍ(6) سَلَبَتُمُوهٰا؟ وَأیَّ

ص:150


1- (1) الکلّة: ستر رقیق یخاط شبه البیت..
2- (2) - السَوْء: الشرّ، الفساد، القبح، النار؛ وفی البحار: «سوأة»..
3- (3) - النکبة: المصیبة..
4- (4) - دواه: جمع داهیة، وهی المصیبة، الأمر العظیم، الامر المنکر..
5- (5) - اهتضمه: ظلمه وغصبه وکسر علیه حقّه؛ وفی البحار: «أصبتموها»..
6- (6) - الصبیة: جمع الصبیّ: وهو الذی دون الفتی عمراً..

در آن روز امّ کلثوم دختر علی علیه السلام از پشت پرده در حالی که صدا به گریه بلند کرده بود چنین سخن گفت:

ای اهل کوفه بدا به حال شما: چه شد که حسین را یاری نکردید، او را کشتید، اموالش را غارت کرده تقسیم نمودید، اهل بیتش را اسیر کرده و این همه مصیبت بر او وارد کردید؟! خداوند شما را نابود کند و از رحمت خود دور بدارد.

وای بر شما! آیا می دانید چه مصیبتهای ناگواری برانگیختید؟! وچه بار سنگینی بر دوش گرفتید؟! وچه خونهایی بر زمین ریختید؟! وچه نورچشمی را ستم کردید؟! وچه کودکانی را غارت کردید؟!

ص:151

أَمْوٰالٍ نَهَبْتُمُوهٰا؟ قَتَلْتُمْ خَیْرَ رِجٰالاٰتٍ بَعْدَ النَّبِیّ صلی الله علیه و آله، وَنُزِعَتِ الرَّحْمَةُ مِنْقُلُوبِکُمْ، أَلاٰ إِنَّ حِزْبَاللّٰهِ هُمُ الْغٰالِبُونَ وَحِزْبَ الشَّیْطٰانِ هُمُالْخٰاسِرُونَ(1). ثمّ قالت:

قَتَلْتُمْ أخیٖ صَبْراً فَوَیْلٌ لِأُمِّکُمْ

ص:152


1- (1) - قال اللّه تعالی: «فإنّ حزب اللّه هم الغالبون» المائدة: 56، وقال تعالی: «ألا إنّ حزب الشیطان هم الخاسرون» المجادلة: 19..

و چه اموالی را به تاراج بردید؟!

بهترین مردان بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله را کشتید ورحمت وشفقت از دلهاتان زدوده شد. آگاه باشید حزب اللّه غالب و پیروزند و حزب شیطان خاسر و زیانکار.

سپس اشعاری به مضمون ذیل زمزمه کرد:

برادرم را با شکنجه کشتید پس وای بر مادرتان، مکافات شما آتش سوزان شعله ور است.

خون هایی را ریختید که خداوند، قرآن و پیامبر ریختن آن خون ها را حرام کرده اند.

مژده باد شما را به آتش، شما فردا در عمق آتشی هستید که حرارت آن افزون می شود.

من در زندگی خود برای برادرم خواهم گریست، کسی که بهترین مولود بعد از پیامبر بود.

با اشکی فراوان، جاری و پی در پی، که بر گونه هایم پیوسته می ریزد وهرگز خشک نمی شود.

ص:153

قال الراوی: فضجّ الناس بالبکاء والنحیب والنوح، ونشر النساء شعورهنّ، وحثین التراب علی رؤوسهنّ، وخمشن وجوههنّ، ولطمن خدودهنّ، ودعون بالویل والثبور، وبکی الرجال ونتفوا لحاهم، فلم یُر باکیة وباکٍ أکثر من ذلک الیوم.

ص:154

راوی گوید: مردم یک پارچه آه و ناله سر دادند و فریاد زدند و گریستند.

زنان موهایشان را بیفشاندند، خاک بر سر پاشیدند، صورت خراشیدند، به گونه های خود زدند، و صدا به وای و واویلاه بلند نمودند، مردان نیز گریستند و محاسن خود کندند.

و گریه ای همچون گریۀ آن روز از زن و مرد دیده نشد.

ص:155

ترجمۀ منظوم خطبۀ امّ کلثوم علیها السلام

امّ کلثوم از پی ستر و حجاب

ص:156

هؤلاء الفائزون الطاهرون

تا مرا در تن بود جان عزیز

ص:157

ص:158

خطبۀ فاطمه بنت الحسین علیهما السلام در کوفه

مصادر این خطبه:

1 - الملهوف / سیّد ابن طاووس

2 - الاحتجاج / طبرسی.

3 - البحار / علّامه مجلسی، ج 45.

ص:159

الْحَمْدُ لِلّٰهِ عَدَدَ الرَّمْلِ وَالْحَصٰی، وَزِنَةَ الْعَرْشِ إِلَی الثَّریٰ، أَحْمَدُهُ وَأُؤْمِنُ بِهِ وَأَتَوَکَّلُ عَلَیْهِ، وَأَشْهَدُ أَنْ لاٰ إِلْهَ إِلاَّ اللّٰهُ وَحْدَهُ لاٰ شَریٖکَ لَهُ، وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَأَنَّ ذُرِّیَّتَهُ ذُبِحُوا بِشَطِّ الْفُرٰاتِ بِغَیْرِ ذَحْلٍ(1) وَلاٰ تِرٰاتٍ(2).

اللّٰهُمَّ إِنّیٖ أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَفْتَرِیَ عَلَیْکَ الْکَذِبَ، وَأَنْ أَقُولَعَلَیْکَ خِلاٰفَ مٰاأنْزَلْتَ عَلَیْهِ مِنْأَخْذِ الْعُهُودِ لِوَصِیِّهِ عَلِیّ بْنِ أبیٖ طٰالِبٍ علیه السلام، الْمَسْلُوبِ حَقُّهُ، الْمَقْتُولِ بِغَیْرِ ذَنْبٍ - کَمٰا قُتِلَ وُلْدُهُ بِالْأمْسِ - فیٖبَیْتٍ مِنْ بُیُوتِ اللّٰهِ،

ص:160


1- (1) - الذَّحْل: الثّأر، الحقد والعداوة..
2- (2) - تِرات: جمع تِرَة وأصله وتْر والتاء فیه عوض من الواو، مثل عِدَة ومعناه: الجنایة، الذحل، والثأر أو الظّلم فی الثار، والموتور: الذی قتل له قتیل فلم یدرک بدمه..

حمد خدا را به شمار شنها و ریگها و به اندازه عرش تا زمین. حمد می کنم او را و ایمان دارم به او و توکّل می کنم بر او، وشهادت می دهم هیچ معبود بحقّی جز او که یگانه و بی شریک است، نیست. واین که محمد صلی الله علیه و آله بنده ورسول او است، واین که فرزندانش درشطّ فرات بدون این که خونی ریخته یا ستمی کرده باشند، کشته شدند.

خداوندا! پناه می برم به تو از این که بر تو دروغ ببندم و این که چیزی بگویم بر خلاف آنچه نازل نمودی بر پیامبر صلی الله علیه و آله از گرفتن پیمانها برای وصیّش علیّ بن ابی طالب، که از حقش باز داشته شد و بدون گناهی کشته شد - آن چنان که فرزندانش دیروز کشته شدند - [او] در خانه ای از خانه های خدا [کشته شد]

ص:161

فیٖهِ مَعْشَرٌ مُسْلِمَةٌ بِأَلْسِنَتِهِمْ، تَعْسَاً(1) لِرُؤُوسِهِمِ، مٰا دَفَعَتْ عَنْهُ ضَیْماً(2) فیٖ حَیٰاتِهِ وَلاٰ عِنْدَ مَمٰاتِهِ، حَتّیٰ قَبَضْتَهُ إِلَیْکَ مَحْمُودَ النَّقیٖبَةِ(3) ، طَیِّبَ الْعَریٖکَةِ(4) ، مَعْرُوفَ الْمَنٰاقِبِ، مَشْهُورَ الْمَذٰاهِبِ، لَمْ تَأْخُذُهُ اللّٰهُمَّ فیٖکَ لَوْمَةُ لاٰئِمٍ وَلاٰ عَذْلُ عٰاذِلٍ(5) ، هَدَیْتَهُ یٰا رَبِّ لِلْإِسْلاٰمِ صَغیٖراً، وَحَمِدْتَ مَنٰاقِبَهُ کَبیٖراً، وَلَمْ یَزَلْ نٰاصِحاً لَکَ وَلِرَسُولِکَ صَلَوٰاتُکَ عَلَیْهِ وَآلِهِ حَتّیٰ قَبَضْتَهُ إِلَیْکَ، زٰاهِداً فِی الدُّنْیٰا، غَیْرَ حَریٖصٍ عَلَیْهٰا، رٰاغِباً فِی الآخِرَةِ، مُجٰاهِداً لَکَ فیٖ سَبیٖلِکَ، رَضِیتَهُ فَاخْتَرْتَهُ وَهَدَیْتَهُ إِلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقیٖمٍ.

أَمّٰا بَعْدُ، یٰا أَهْلَ الْکُوفَةِ، یٰا أَهْلَ الْمَکْرِ وَالْغَدْرِ وَالْخُیَلاٰءِ(6) ، فَإنّٰا أَهْلُبَیْتٍ ابْتَلاٰنَا اللّٰهُ بِکُمْ، وَابْتَلاٰکُمْ بِنٰا، فَجَعَلَ بَلاٰءَنٰا حَسَناً، وَجَعَلَ عِلْمَهُ عِنْدَنٰا وَفَهْمَهُ لَدَیْنٰا،

ص:162


1- (1) - تعساً له: أی ألزمه اللّه هلاکاً..
2- (2) - الضَّیْم: الظّلم..
3- (3) - النقیبة: النفس، الطبیعة، العقل والمختبر..
4- (4) - العریکة: الخلق والطبیعة، وفی الاحتجاج: «الضریبة»..
5- (5) - العذل: الملامة..
6- (6) - الخیلاء: العُجب..

که در آن گروهی مسلمان زبانی بودند، سرنگونی و هلاکت بر ایشان، که چه در زمان حیاتش و چه پس از مرگش ظلم و ستمی را از او دفع نکردند. تا این که روح او را قبض کردی با باطنی پسندیده و خُلقی نیک با خصال و مفاخر مشهور و رأی و روش روشن، که در راه تو به ملامت هیچ ملامتگر و سرزنش هیچ سرزنش کننده ای اعتنا نکرد، در کوچکی او را به اسلام هدایت کردی و در بزرگی افعال نیک و خُلق جمیل او را ستودی، پیوسته دل در گرو اخلاص ومحبّت تو و پیامبر تو داشت، آنگاه او را فراخواندی وارسته از دنیا، وبی علاقه به آن و راغب به آخرت و مجاهد در راه تو، او را پسندیدی و برگزیدی و به صراط مستقیم ره نمودی.

امّا بعد ای اهل کوفه! ای اهل مکر و پیمان شکنی و تکبّر وخود خواهی. همانا مااهل بیتی هستیم که خداوند ما را به شما و شما را به ما مبتلا کرد، و بلا و آزمایش ما را زیبا قرار داد، و علم و فهم از پیش خود نزد ما گذاشت.

ص:163

فَنَحْنُ عَیْبَةٌ عِلْمِهِ وَوِعٰاءُ فَهْمِهِ وَحِکْمَتِهِ، وَحُجَّتُهُ فِی الْأَرْضِ(1) فیٖ بِلاٰدِهِ لِعِبٰادِهِ، أَکْرَمَنٰا اللّٰهُ بِکَرٰامَتِهِ وَفَضَّلَنٰا بِنَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله عَلیٰکَثیٖرٍ مِمَّنْ خَلَقَ تَفْضیٖلاًبَیِّناً.

فَکَذَّبْتُمُونٰا، وَکَفَّرْتُمُونٰا، وَرَأیْتُمْ قِتٰالَنٰا حَلاٰلاً وَأَمْوٰالَنٰا نَهَباً، کَأَنَّنٰا أَوْلاٰدُ تُرْکٍ أَوْ کٰابُلٍ، کَمٰا قَتَلْتُمْ جَدَّنٰا بِالْأَمْسِ، وَسُیُوفُکُمْ تَقْطُرْ مِنْ دِمٰائِنٰا أَهْلِ الْبَیْتِ، لِحِقْدٍ مُتَقَدِّمٍ، قَرَّتْ لِذٰلِکَ عُیُونُکُمْ، وفَرِحَتْ قُلُوبُکُمْ، اجْتِرٰاءاً مِنْکُمْ(2) عَلَی اللّٰهِ وَمَکْراً مَکَرْتُمْ، وَاللّٰهُ خَیْرُ المٰاکِریٖنَ(3).

فَلاٰ تَدْعُوَنَّکُمْ أَنْفُسُکُمْ إِلَی الْجَذْلِ(4) بِمٰا أَصَبْتُمْ مِنْ دِمٰائِنٰا وَنٰالَتْ أَیْدیٖکُمْ مِنْ أَمْوٰالِنٰا، فَإِنَّ مٰا أصٰابَنٰا مِنْ الْمَصٰائِبِ الْجَلیٖلَةِ وَالرَّزٰایٰا الْعَظیٖمَةِ «فیٖ کِتٰابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهٰا إِنَّ ذٰلِکَ عَلَی اللّٰهِ یَسیٖرٌ * لِکَیْلاٰ تَأْسَوْا عَلیٰ مٰا فٰاتَکُمْ وَلاٰ تَفْرَحُوا بِمٰا آتٰاکُمْ، وَاللّٰهُ لٰایُحِبُّ کُلَّ مُخْتٰالٍ

ص:164


1- (1) - فی اللهوف: «علی أهل الأرض»..
2- (2) - فی اللهوف: «افتراءً علی اللّه»..
3- (3) - قال اللّه تعالی: «ومکروا ومکراللّه واللّه خیر الماکرین» آل عمران: 54..
4- (4) - الجذل: الفرح..

پس ما ظرف علم و محل فهم و حکمت الهی و حجّت او در روی زمین برای بندگانش هستیم. خداوند به کرامت خویش ما را گرامی داشت و به واسطه پیامبرش محمّد صلی الله علیه و آله بر بسیاری از مخلوقاتش برتری آشکار بخشید.

آن گاه شما ما را تکذیب نمودید و به خروج از اسلام نسبت دادید. جنگ با ما را مجاز و اموال ما را غنیمت تلقی کردید گویا ما فرزندان غیر مسلمین از ترک و کابل هستیم، چنانکه جدّ ما را دیروز کشتید. قطرات خون ما اهل بیت به خاطر بغض وکینه دیرین شما از شمشیرهایتان می چکد.

چشمان شما به این وسیله، روشن و دلهایتان شادمان شد با جرأتی که نسبت به خدا پیدا کردید و مکر وحیله ای که اندیشیدید، وخداوند بهترین مکرکنندگان است.

پس برای آنچه از خون ما ریختند واز اموال ما به دست آوردید خوشحال نباشید، چرا که آنچه از مصائبِ گران وگرفتاریهای بزرگ به ما رسیده - چنان است که خداوند می فرماید - «در کتابی است پیش از آن که زمین را بیا فرینیم، واین برای خدا آسان است، تا شما برای آن چه از دست می دهید محزون نگردید و به آنچه به شما داده است دل بسته وشادمان نباشید، و خداوند هیچ متکبّر فخرفروشی را دوست ندارد».

ص:165

فَخُورٍ»(1).

تَبّاً لَکُمْ(2)! فَانْتَظِرُوا اللَّعْنَةَ وَالْعَذٰابَ، فَکَأنْ قَدْ حَلَّ بِکُمْ، وَتَوٰاتَرَتْ مِنْ السَّمٰاء نَقِمٰاتٌ(3) ، «فَیُسْحِتَکُمْ بِعَذٰابٍ» (4)«وَیُذیٖقَ بَعْضَکُمْ بَأسَ بَعْضٍ»(5) ثُمَّ تَخْلُدُونَ فیٖ الْعَذٰابِ الْأَلیٖمِ یَوْمَ الْقِیٰامَةِ بِمٰا ظَلَمْتُمُونٰا، «ألاٰ لَعْنَةُ اللّٰهِ عَلَی الظّٰالِمیٖنَ»(6).

وَیْلَکُمْ، أتَدْرُونَ أیَّةَ یَدٍ طٰاعَنَتْنٰا(7) مِنْکُمْ؟! وَأیَّةَ نَفْسٍ نَزَعَتْ(8) إلیٰ قِتٰالِنٰا؟! أمْ بِأیَّةِ رِجْلٍ مَشَیْتُمْ إِلَیْنٰا تَبْغُونَ مُحٰارَبَتَنٰا؟!

قَسَتْ وَاللّٰهِ قُلُوبُکُمْ، وَغَلُظَتْ أَکْبٰادُکُمْ، وَطُبعَ عَلیٰ أَفْئِدَتِکُمْ، وَخُتِمَ عَلیٰ أَسْمٰاعِکُمْ وَأَبْصٰارِکُمْ، وَسَوَّلَ(9) لَکُمُ

ص:166


1- (1) - الحدید: 22 و 23 وصدر الآیة الاُولی: «ما أصاب من مصیبة فی الأرض ولا فی أنفسکم إلاّ...»..
2- (2) - تبّاً له: أهلکه اللّه..
3- (3) - النِقمة: الأخذ بالعقوبة، والجمع نَقِمات..
4- (4) - طٰه: 61..
5- (5) - الأنعام: 65..
6- (6) - هود: 18..
7- (7) - الطعن: الضرب بالرمح ونحوه..
8- (8) - نَزَع إلی الشی: ذهب إلیه واشتاق..
9- (9) - التسویل: الإغواء والتزیین..

مرگ بر شما، منتظر لعنت و عذاب باشید و گویا بر شما وارد شده و از آسمان نقمتهایی پی در پی برایتان آمده است.

پس شما را در اثر آنچه به دست آوردید به هلاکت دچار می کند، و شدّت و حدّت بعضی از شما را به بعض دیگر می چشاند. سپس در روز قیامت گرفتار عذاب دردناک ابدی خواهید بود در اثر ظلمی که به ما روا داشتید، همانا لعنت خدا بر ستمگران باد.

وای بر شما آیا می دانید چه دستی از شما با ما دشمنی کرد؟ و چه نفسی به جنگ ما برانگیخته شد؟ وبا چه گامی به سوی محاربه با ما قدم برداشتید؟! دلهایتان قساوت پیدا کرده و رقّت از درونتان رخت بر بسته، وبر قلب و گوش و چشمتان مهر زده شده، و شیطان شما را

ص:167

الشَّیْطٰانُ وَأمْلیٰ(1) لَکُمْ، وَجُعِل عَلیٰ بَصَرِکُمْ غِشٰاوَةٌ فَأنْتُمْ لاٰتَهْتَدُونَ.

فَتَبّاً لَکُمْ یٰا أَهْلَ الْکُوفَةِ، أَیَّ تِرٰاتٍ لِرَسُولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله قِبَلَکُمْ وَذُحُولٍ لَهُ لَدَیْکُمْ، بِمٰا عَنَدْتُمْ(2) بِأخیٖهِ عَلِیِّ بْنِ أَبیٖ طٰالبٍ علیه السلام جَدّیٖ، وَبَنیٖهِ وَعِتْرَةِ النَّبِیِّ الْأَخْیٰارِ صَلَوٰاتُ اللّٰهِ وَسَلاٰمُهُ عَلَیْهِمْ، وَافْتَخَرَ بِذٰلِکَ مُفْتَخِرُکُمْ فَقٰالَ:

نَحْنُ قَتَلْنٰا عَلِیّاً وَبنیٖ عَلِیٍّ

بِفیٖکَ أَیُّهَا الْقٰائِلُ الْکَثْکَثُ(3) وَالْأَثْلَبُ(4) ، افْتَخَرَتَ بِقَتْلِ قَومٍ زَکّٰاهُمُ اللّٰهُ وِأذْهَبَ عَنْهُمُالرِّجْسَ وَطَهَّرَهُمْتَطْهیٖراً، فَاکْظِمْوَأَقْعِ(5) کَمٰا أَقْعیٰ أَبُوکَ، فَاِنَّمٰا

ص:168


1- (1) - الإملاء: الإمهال، وإلقاء القول..
2- (2) - فی الاحتجاج: ثمّ غدرتم..
3- (4) - الکثکث: دُقاق التراب..
4- (5) - الأثلب: دقاق الحجارة..
5- (6) - الإقعاء: نوع من الجلوس. وفی الشعر: فأقْعِ کما أقعیٰ ابوک علی إسته رأی أن ریماً فوقه لایعادله..

فریب داده و گرفتار آرزوها کرده، و بر چشمانتان پرده افتاده، از این رو دیگر راه نمی یابید.

مرگ بر شما ای اهل کوفه چه خونی از رسول خدا در پیش شما بود و چه قصاصی از او طلبکار بودید؟ برای چه با برادرش علیّ بن ابی طالب علیه السلام جدّ من و فرزندان او که عترت پاک و برگزیده پیامبرند دشمنی کردید. و افتخارکنندۀ شما به این کار افتخار کرد و گفت:

ما علی و فرزندان او را کشتیم، با شمشیرهای هندی و نیزه ها.

و زنانشان را اسیر کردیم چون اسیران ترک، و آنها را کوبیدیم چه کوبیدنی.

خاک و شن بر دهانت ای گوینده! آیا افتخار می کنی به کشتار گروهی که خداوند آنها را پاکیزه گردانیده، و پلیدی را از آنها زدوده، و ایشان را پاک و پاکیزه قرار داده؟! دم فروبند وهمانند پدرت بر نشیمنگاه خود بنشین،

ص:169

لِکُلِّ امْرِءٍ مٰا اکْتَسَبَ وَ مٰا قَدَّمَتْ یَدٰاهُ. أَحَسَدْتُمُونٰا - وَیْلاً لَکُمْ - عَلیٰ مٰا فَضَّلَنَا اللّٰهُ.

فمٰاذَ نْبُنٰاإِنْ جاٰشَ(1) دَهْراً بُحُورُناوَبَحْرُکَ سٰاجٍ(2) لاٰیُوٰاریٖ الدَّعٰامِصٰا(3)

«ذٰلِکَ فَضْلُ اللّٰهِ یُؤْتیٖهِ مَنْ یَشٰاءُ وَاللّٰهُ ذُوالْفَضْلِ الْعَظیٖمِ»(4)، «وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللّٰهُ لَهُ نُوراً فَمٰالَهُ مِنْ نُورِ»(5).

قال: وارتفعت الأصوات بالبکاء، وقالوا: حَسْبُکِ یاابنةَ الطیّبین، فقد أحرقتِ قلوبَنا وأنضحتِ(6) نحورنا وأضرمتِ أجوافنا، فسکتت.

ص:170


1- (1) - جاش البحر: هاج واضطرب.
2- (2) - الساجی: الساکن اللّین، عین ساجیة أی ساکنة.
3- (3) - الدّعامص: جمع دعموص: دودة سوداء تکون فی الغدران إذا نشّت.
4- (4) - الجمعة: 4..
5- (5) - النور: 40..
6- (6) - نضحه بالنبل: رماه به..

همانا برای هر شخصی همان است که خود به دست آورده و با دست خویش پیش فرستاده است. آیا به خاطر فضیلتی که خداوند به ما بخشیده بر ما حسد می ورزید، وای بر شما.

گناه ما چیست اگر دریای ما روزگاری در هیجان و تلاطم است، و دریای تو چاله ای کم عمق است که روی کِرمی را هم نمی پوشاند.

این فضل خداوند است به کسی که بخواهد عطا می کند، و خداوند صاحب فضل عظیم است. وکسی را که خداوند برای او نور و روشنایی قرار نداده نوری نیست.

راوی گوید صداها به گریه بلند شد و گفتند: بس است ای دخترِ پاکان! قلب ما را سوزاندی، سینه های ما را نشانه رفتی و اندرون ما را آتش زدی.

آن گاه فاطمه بنت الحسین سکوت اختیار کرد.

ص:171

ترجمۀ منظوم سخنان فاطمه بنت الحسین علیها السلام

شاهزاده فاطمه بنت الحسین

ص:172

فهم وحکمت را بما آموخته

بر جهان چون ماه تابان تافتیم

ص:173

هم بدانید این بسی برنگذرد

تا کشیده تیغ های آبگون

ص:174

در جوابش گفت بضعه طاهره

ص:175

تابدین جا رشته را چون باز کرد

ص:176

فهرست منابع

1 - الإحتجاج، احمد بن ابی طالب طبرسی، تحقیق سید محمد باقر موسوی خُرسان / نشر مرتضی.

2 - الأمالی، شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن الحسن طوسی، تحقیق مؤسسه بعثت / نشر دارالثقافه.

3 - بحارالانوار، علامه مجلسی / دارالکتب الاسلامیه، کتابفروشی اسلامیه، دارالرضا.

4 - بلاغات النساء، احمد بن ابی طاهر طیفور / انتشارات شریف رضی.

5 - الدرّة البیضاء فی شرح خطبة الزهراء علیها السلام، سید محمد تقی رضوی قمی / مطبعه علمی، 1354 ه.

6 - دلائل الإمامه، ابوجعفر محمد بن جریر بن رستم طبری / المطبعة الحیدریّه، نجف.

7 - شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، قاضی

ص:177

ابوحنیفه نعمان بن محمد تمیمی مغربی / دارالثقلین، بیروت.

8 - شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم / داراحیاء التّراث العربی، بیروت.

9 - کشف الغمّة فی معرفة الأئمّه، علیّ بن عیسی بن ابی الفتح اربلی، چاپ دوّم / نشر ادب الحوزه و کتابفروشی اسلامیّه.

10 - مقتل الحسین، ابوالمؤیّد موفّق بن احمد مکّی، تحقیق شیخ احمدسماوی / انوارالهدی، قم، 1418 ه.

11 - الملهوف علی قتلی الطّفوف، علی بن موسی بن جعفر بن طاووس، تحقیق شیخ فارس الحسّون / دارالأُسوه للطّباعة و النشر.

12 - مثنوی مقامات الأبرار، حاج شیخ محمد حسین آیتی بیرجندی، چاپ اوّل 1337 ه، ش / چاپخانۀ دولتی ایران.

ص:178

فهرست کتاب

ص:179

فهرست کتاب

ص:180

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109