روزگار رهایی

مشخصات کتاب

سرشناسه:سلیمان، کامل

عنوان و نام پدیدآور:روزگار رهایی/ مولف کامل سلیمان؛ مترجم علی اکبر مهدی پور

مشخصات نشر:[تهران]: آفاق، 1407ق. = 1376 - 1365.

فروست:(شناختهای اعتقادی؛ 11، 12)

شابک:964-6058-17-5

وضعیت فهرست نویسی:فهرستنویسی قبلی

یادداشت:"یوم الخلاص فی ظل القائم المهدی علیه السلام"...

یادداشت:ج. 2 (چاپ دوم: 1371)؛ 7500 ریال

یادداشت:چاپ دوم: 1371؛ 6500 ریال

یادداشت:عنوان روی جلد: ترجمه یوم الخلاص: روزگار رهایی.

یادداشت:کتابنامه

عنوان روی جلد:ترجمه یوم الخلاص: روزگار رهایی.

عنوان دیگر:یوم الخلاص فی ظل القائم المهدی علیه السلام

موضوع:مهدویت

موضوع:محمدبن حسن(عج)، امام دوازدهم، 255ق. - .

موضوع:آخرالزمان

شناسه افزوده:مهدی پور، علی اکبر، 1324 - ، مترجم

رده بندی کنگره:BP224/4/س 8ی 9041 1365

رده بندی دیویی:297/462

شماره کتابشناسی ملی:م 65-1458

ص :1

مقدمه

اشاره

ص :2

ص :3

ص :4

اشارة

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

«اقْتَرَبَ لِلنّٰاسِ حِسٰابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ!»

(انبیاء-1)

«حساب مردمان نزدیک شد ولی آنها از روی غفلت روی می گردانند!»

امام صادق علیه السّلام به یار وفادارش مفضّل بن عمر پیرامون مسائل حضرت مهدی و داستان ظهورش، فرمود:

«ای مفضّل! اخبار مهدی را به شیعیان ما بازگوی، تا در دین خود به شکّ و تردید نیفتند.»

(بشارة الاسلام، صفحۀ 267)

ص:5

امام سجّاد، امام باقر و امام صادق علیهم السّلام، آیۀ شریفۀ:

«فَوَ رَبِّ السَّمٰاءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ»

(ذاریات-23)

را به «قیام قائم» تأویل نموده اند (1).

«راسخون در علم» در آیۀ شریفۀ:

«وَ مٰا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّٰهُ وَ الرّٰاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»

(آل عمران-7)

پیامبر (ص) و پیشوایان معصوم (ع) می باشند. (2)

ص:6


1- 1) -بحار الانوار، جلد 51، صفحۀ 53 و غیبت شیخ طوسی، صفحۀ 110 و ینابیع المودّة، صفحه 81 و 84 و الامام المهدی، صفحۀ 57 و الزام الناصب، صفحۀ 30 و منتخب الاثر، صفحه 171.
2- 2) -مجمع البیان، جلد 2، صفحه 410 و اصول کافی، جلد 1، صفحۀ 186 و 213.

اهداء

تقدیم به پیشگاه قائم منتظر؛

که گرگهای چوپان نما و گمراهان هادی نما را از ریشه و بن برکنده، انسانیّت را از تیرگی گمراهی برهاند، زمامداران ستمگر را نابود سازد، جاهلان عنادگر را ریشه کن نماید و زمین را پر از عدل و داد کند، بعد از آنکه پر از ظلم و ستم شده باشد.

تقدیم به یکّه تاز پیروز؛

که امر او روشنتر از خورشید خواهد بود.

تقدیم به حامل مواریث پیامبران؛

که زبان من و هر گویندۀ دیگر از وصف او ناتوان است و ثناگویان هرچه گویند، پائین تر از شأن او گفته اند.

به پیشگاه سرور، رهبر، مولا و پیشوایم؛

این قطرات ناچیز از اقیانوس بیکران سخنان گهربار جدّ بزرگوار و پدران والامقامش را تقدیم می نمایم به امید اینکه توشه ای باشد برای روزی که مال و اولاد سودی نبخشد.

کامل سلیمان

ص:7

ص:8

یادداشتهای مترجم:

اشارة

ص:9

ص:10

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

یادداشت چاپ سوّم

اوّلین چاپ این اثر به زبان عربی و به سال 1399 ه. (نوزده سال پیش) انجام گرفت. و اوّلین ترجمۀ فارسی آن به سال 1364 شمسی تقدیم فارسی- زبانان شد.

رویکرد وسیع خوانندگان فارسی زبان و نیز عربی زبان به این کتاب، از شیوۀ جالب نویسنده در ارائۀ مطالب و دقّت نظرها و آینده نگری های خاصّ وی در تطبیق پاره ای احادیث با حوادث در شرف وقوع آن روز جهان حکایت دارد.

البتّه همچنانکه پاره ای از این نظریّات صائب بود، برخی تطبیقات برخلاف پیش بینی های وی نتیجه داد.

به طور کلی روا بودن یا ناروا بودن اینگونه برداشتهای تازه از آیات و احادیث معصومین علیهم السّلام خود موضوعی مستقل و قابل تأمّل است.

و گروهی مدافع این برداشتها و گروهی مخالف آنند.

ص:11

چنانکه می دانید، علاّمۀ فقید سیّد هبة الدّین شهرستانی در کتاب ارزشمند «الهیئة و الاسلام» اکتشافات و اختراعات و پدیده های علمی جدید را از منظر آیات قرآن مجید نگریسته است و آنچنان در مسائل حرکت وضعی و انتقالی زمین، جاذبۀ عمومی، انبساط عالم، وجود موجودات زنده در سایر کرات آسمانی و. . . از آیات و احادیث بهره گرفته است که اعجاب و تحسین دانشمندان و جوامع علمی جهان را برانگیخت.

در طول قرنها دانشمندان مسلمان و مفسّران قرآن به هنگام بحث دربارۀ حقّانیّت دین اسلام، رسالت پیامبر اکرم و امامت ائمّۀ معصومین علیهم السّلام به دسته ای از آیات و احادیث «غیبی» استناد می کرده اند تا حقّانیّت بحث را اثبات نمایند.

در این باره می توان کتاب ارزشمند «احادیث الغیبیّه» را نام برد که اخیرا در سه مجلّد به چاپ رسیده است و مستقلاّ به بررسی این دسته احادیث پرداخته است.

در مقابل، گروهی دیگر از دانشمندان با این شیوه موافق نیستند و برای گریز از تفسیر به رأی، از تفسیر آیات قرآن و احادیث اهلبیت علیهم السّلام به پدیده های علمی و رخدادهای عالم به شدّت پرهیز می کنند و می گویند: قرنهای متمادی هیئت دیمقراطیس، فیثاغورث و بطلیموس بر مجامع علمی حکومت کرده و در همۀ مجامع علمی مورد پذیرش قرار گرفته بود ولی با جایگزین شدن هیئت جدید، همۀ آنها ارزش علمی خود را از دست داد و به اسطوره ها پیوست.

از این رهگذر احتمال این معنی هست که در آینده ای دور یا نزدیک هیئت جدید نیز به سرنوشت هیئتهای پیشین مبتلا شود و آنچه امروز به عنوان یافته های علم بشری شناخته می شود، رنگ بافته های افسانه ای به خود بگیرد.

ما بر این باوریم که راهی هموارتر میان این دو راه وجود دارد. بدین صورت که:

آیات وحی و روایات معصومین در اثبات نظریّات و تئوری های علمی بکار گرفته نشود چه آنکه این نظریّات صورت ثبوت علمی نیافته است و

ص:12

جزمیّت و قطعیّت آنها زمانی است که به چهرۀ یک قانون علمی درآید.

ولی آن عدّه از پدیده ها و یافته ها که از حدّ تئوری گذشته و به مرحلۀ قطعی رسیده باشد، اگر آیه و حدیثی در آن مورد صراحت داشته و از نظر سند (در احادیث) هم مورد اعتماد باشد، تطبیق آیه و حدیث با آن پدیده ها و یافته ها هیچ مانعی ندارد، بلکه موجب تقویت عقیدۀ باورداران و جلب توجّه دیگران خواهد بود.

یکی از موارد مهمّ و اساسی در این باب احادیث مربوط به علائم آخر الزّمان است که صدها حدیث از معصومین علیهم السّلام در این رابطه صادر شده و در کتابهای معتبر با اسناد مورد اعتماد ثبت گردیده است.

در این رابطه کتابهای مستقلّ فراوانی چون: «نوائب الدّهور. . .» و «یأتی علی النّاس. . .» تألیف شده، که تعداد 36 عنوان از این نوع را در کتابنامه معرّفی کرده ایم. (1)

از کتابهای مستقل که بگذریم، کتاب حاضر بیشترین احادیث مربوط به نشانه های ظهور را دربردارد، در این کتاب بیش از 600 حدیث پیرامون علائم ظهور از امامان نور آمده است. (2)

مؤلّف محترم با آگاهی وسیعی که از پدیده های طبیعی و یافته های علمی جهان دارد، در مورد برخی از این نشانه ها پیش بینی های جالبی کرده که برخی از آنها در مدّت چهارده سالی که از تاریخ ترجمۀ این اثر می گذرد به وقوع پیوسته است، از آن جمله است: پیش بینی انفجار چاههای نفتی «ظهران» (3)که در طیّ برخورد نظامی عربستان با عراق واقع شد. (4)

و در مقابل، برخی دیگر از این پیش بینی ها به حقیقت نپیوست.

البتّه دانستن این نکته شایان اهمیّت است که مؤلّف نیز این کتاب را در

ص:13


1- 1) -بنگرید به: کتابنامۀ حضرت مهدی (ع) :2/822
2- 2) -فهرست الفبائی آنها در صفحات 1251 تا 1271 آمده است.
3- 3) -روزگار رهایی:2/838-839
4- 4) -دهها نفر از خوانندگان گرامی کتاب وسیلۀ نامه و یا تلفن اینجانب را مورد تشویق و عنایت قرار داده اند. هرچند این تکریم و تمجید به مؤلّف محترم کتاب مربوط می شده است.

کشوری چون لبنان و در زیر حملات مداوم اسرائیل نوشته و هر روز شاهد صحنه های دلخراش تازه ای از تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان و سکوت مرگبار بسیاری از کشورهای به ظاهر مسلمان و مجامع بین المللی جهان بوده است. بطور مثال در صفحات 948 و 949 و 958، آیاتی از سورۀ مبارکۀ اسراء را با وضع فعلی اسرائیل منطبق دانسته است و نیز در صفحات 1036 و 1037 احادیث شماره:

1600،1604 و 1605 را جزما به سپاه سیّد خراسانی تطبیق نموده است که این موارد بایستی به قید احتمال و نه بطور قاطع و جزم مطرح می گردید.

البتّه بسیاری از پیش بینی های مؤلّف محترم، نشانگر عطش روح باایمان و امیدوار او به پیروزی عدل و آزادی بر ظلم و جور می باشد و این طبیعی است که هرکس با اعتقاد و چشمداشت به ظهور منجی آسمانی در زیر فشارهای ظلم و جور قرار گیرد مایل است هرچه زودتر دوران آخر الزّمان بسر آید و شاهد نجات توده ها و استقرار قسط و عدل واقعی باشد.

برای توجّه به این نکات بود که مترجم این شیوه را نمی پسندید و انطباق آیات و احادیث را با تئوریهای به ثبوت نرسیده و پدیده های در شرف تکوین صحیح نمی دید و در مقدّمه خود این تذکّر را یادآور گردید.

اینک با گذار از چهارده سال جای آن است که از تقدیرها و تمجیدهای خوانندگان گرامی که همواره مشوّق ناشر و مترجم بوده اند صمیمانه تشکّر شود و به درخواست گروهی از آنان که به صورت کتبی و یا شفاهی در مورد برخی از مطالب کتاب توضیح خواسته بودند پاسخ بگوییم.

نظر به این که عمدۀ این پرسشها به بخش شانزدهم کتاب مربوط بود، این یادداشتها را در انتهای جلد اول کتاب و بعنوان مقدّمه ای بر جلد دوم آوردیم:

1-در متون تاریخی آتش پرستی اهل قم در دوران پیش از اسلام آمده، و گذشتۀ از آن، استناد حدیثی یافته است.

در حدیثی از امیر مؤمنان علیه السّلام از شکوه خاصّ شهر قم در عصر ظهور سخن گفته شده و احداث مسجد مقدّس جمکران پیشگویی گردیده است.

همچنین از به اهتزاز درآمدن پرچم حضرت مهدی علیه السّلام در مجاورت مسجد

ص:14

جمکران سخن رفته است:

«رایت وی بر این کوه سفید بزنند، به نزد دهی کهن که قصر مجوس است و آن را «جمکران» خوانند، از زیر یک منارۀ آن مسجد بیرون آید، نزدیک آنجا که آتش خانۀ گبران بوده» . (1)

به هنگام بحث از تاریخچۀ مسجد مقدّس جمکران توضیح لازم را در مورد تحلیل و منبع شناسی حدیث شریف آورده ایم. (2)

پژوهشگر معاصر استاد مدرّسی طباطبائی در ضمن بررسی قراء و قصبات استان قم، از «قریۀ نیاسر» و وجه تسمیۀ آن سخن گفته، می گوید:

«در سمت غربی چشمه، چهار طاق آتشکده ایست از سنگ تراشیده، دوازده ذرع در دوازده ذرع، الآن موجود است، قدری از سقف آن خراب شده و مابقی برجاست، معروف به آتشکدۀ اردشیر است» (3)

براساس این گزارش که به سال 1296 ه. تهیّه شده، آثار آتشکدۀ کهن در نواحی استان قم موجود بوده است.

2-موضوع تنزّل سطح معنویّت و روحانیّت در جوامع بشری از مسائل نگران کننده و دردناک جهان معاصری است که در چنگال مادیّت اسیر افتاده است و وجود بخشهایی پاک و پیراسته در هر برهۀ زمانی و مکانی ناقض این موضوع نخواهد بود.

با توجّه به این اصل، ترسیم حالت کلّی دوران آخر الزّمان و اشاراتی نظیر تباهی زمامداران و. . . (4)که در احادیث معصومین وارد شده است، مصادیق خود را در گسترۀ جوامع بشری و استکباری همواره می یابد.

3-موضوع خیانت فقیهان که در صفحۀ 777 آمده با توجّه به جملۀ: «و ادّعا می کنند که بر سنّت من می باشند ولی آنها از من بیزارند و من نیز از آنها

ص:15


1- 1) -انوار المشعشعین:1/189
2- 2) -کریمۀ اهلبیت:470-473
3- 3) -قم نامه:306
4- 4) -درنده خویی شاهان:719؛ بلای زمامداران:769؛ دولت اشرار:781؛ رهبران گمراه: 769 و 780؛ حکومت حرامزاده ها:786؛ ضعف رهبری در کشورهای اسلامی:897؛ سخنگو شدن نالایقها:718؛ احتکار طعام توسّط حکّام:720؛ ستم پیشگی زمامداران:709 و 723 و 777.

بیزارم» ، روشن می شود که منظور از فقهای خیانتکار فقیهانی هستند که به دروغ ادّعای پیروی از سنّت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را دارند و احکام اسلام را به نفع دنیا و دنیاطلبان تفسیر و توجیه می کنند.

4-انتقادهایی که از جوامع بشری به تعبیرهای: بتهای درونی، اجتماع بر دروغ، فرار از راست، شوکت منافقان، ذلّت مؤمنان، احترام فاسق و ترک سنّت، در متن احادیث کتاب آمده نیز به جوامع مختلف بشری نظر دارد و تقریبا در همۀ جوامع فراگیر است.

5-تعبیر «پر شدن زمین از ستم» در صفحۀ 725 کتاب، تعبیری است که در 123 حدیث از معصومین علیهم السلام رسیده است. (1)

در اینجا لازم است به دو نکتۀ مهم اشاره شود:

یک: ساده اندیشان معنای پر شدن روی زمین را در حدیث شریف «یملأ اللّه به الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا» چنین می انگارند که باید همۀ جوامع بشری، همۀ کشورها، همۀ شهرها، همۀ قصبه ها، همۀ دهات، همۀ خانه ها و. . . از جور و فساد پر شود، حتّی یک فرد صالح و یک فرد عادل باقی نباشد تا پر شدن صدق کند، درحالی که اهل تحقیق نیک می دانند که هرگز چنین معنایی اراده نشده و منظور از پر شدن، پر شدن نسبی است نه حقیقی، و به عبارت دیگر اشاره به فراوانی ظلم و جور است. ضمنا واژه جور و ستم در این احادیث تخصیص یافته به یک قشر خاص نیست بلکه جور و ستمی است که در بین عموم طبقات است. همانگونه که امروزه در همۀ جهان تعدّی به حقوق و تجاوز به حریم یکدیگر بین بسیاری از انسانها در هر موقعیّت و هر سمت و نسبت وجود دارد.

دو: همان ذهنیّت ساده اندیشانه از مفادّ حدیث «یملأ اللّه به الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا» چنین نتیجه می گیرد که: باید زمین را پر از ظلم و جور کرد تا زمینۀ ظهور فراهم شود و چون چنین است پس آشفته ترش باید کرد. . . و حال آنکه هرگز گفتار معصوم این نگرش ضدّ ارزش را روا نمی داند. با این همه دیگربار ترجمۀ تحت اللّفظی حدیث را مرور می کنیم:

ص:16


1- 1) -منتخب الأثر:247-250

«خداوند به توسّط او جهان را پر از عدل و داد می کند، آن چنانکه پر از جور و ستم شده است» .

توجّه فرمایید در حدیث شریف می فرماید: «آن چنانکه» و نمی فرماید:

«پس از آنکه» .

کاوش ما در تمام 123 حدیث این باب حتّی یک نمونه با تعبیر «بعد ما ملئت» نیافت جز آنکه در تمام آنها تعبیر همان «کما ملئت» است. و این نکته (تفاوت تعبیر آن چنانکه و پس از آنکه) درخور دقّت و تأمّل اهل تحقیق خواهد بود.

در اینجا لازم است این نکته را هم اضافه کنیم که هرگز احدی را نیافتیم که به این معنا معتقد باشد و خیال کند که باید امور جهان را آشفته تر کرد تا امر ظهور انجام پذیرد. برای فهم بیشتر مطلب بد نیست به این مثال توجّه کنیم:

جامعۀ بشری به کلاس درسی می ماند که معلّمش آن را ترک گفته و در دو حالت به کلاس برمی گردد:

الف-در صورتیکه شرایط کلاس بنحوی شایسته اصلاح شود و افراد آن خود و محیط را آمادۀ بهره گیری از معلّم نمایند.

ب-در حالتیکه شرایط کلاس رو به وخامت گذارد و به اوضاعی مبدّل گردد که: کما ملئت ظلما و جورا. در یکی از دو حالت فوق معلّم کلاس برمی گردد و برنامۀ خود را به اجرا می گذارد.

وظیفۀ اعضاء کلاس در هر دو حالت، خودسازی و دیگرسازی است و در صورت موفقیّت حالت اوّل اتّفاق می افتد و در صورت عدم موفقیّت نیز حالت دوّم پیش می آید.

6-تعبیر «نومیدی از فرج» در صفحۀ 724 کتاب، به یکی از دو معنای زیر است:

یک: نومیدی دیگران در اثر طولانی شدن دوران غیبت است، که احادیث بسیاری این معنا را همراهی می کند، وگرنه باورداران به وجود آن مصلح بزرگ هرگز از ظهور و فرج آن حضرت نومید نخواهند شد، زیرا یقین دارند که اگر از

ص:17

عمر دنیا جز یک روز باقی نباشد، خداوند آن روز را بقدری طولانی نماید که مصلح جهانی ظاهر شده مسند ستمبارگان را برچیده، بستر عدالت را در سرتاسر گیتی بگستراند. و این حقیقتی است که علاوه بر احادیث اهلبیت علیهم السّلام، در احادیث اهل سنّت، حتّی کتب مقدّسۀ ادیان پیشین آمده است.

دو: نومیدی همگان از اصلاح جهان با اسباب عادّی و جور و ستمی که آنرا دربرگرفته است، و آن حقیقتی است که هم اکنون بر همگان ثابت شده و بسیاری از دانشمندان مادّی و الحادی نیز به آن اعتراف کرده اند و می گویند:

جهان به سوی فساد و تباهی می رود و اصلاح جهان جز به دست غیبی غیرممکن می نماید.

وگرنه باورداران حضرتش در غیبت او هرگز یأس و نومیدی به خود راه نمی دهند که نومیدی از رحمت حق از گناهان بزرگ است.

شیعۀ منتظر، هر شب و روز برای فرج مولایش دعا می کند و از هیچ تلاشی برای پیاده شدن عدل و داد کوتاهی نمی ورزد، چنانکه لازمۀ انتظار سازنده همین است. (1)

7-تعابیر کنایی «زیرانداز خانه بودن» و «خانه نشینی» به فراوانی در مضمون احادیث کتب معتبر ما با مدارک صحیح آمده است. (2)البتّه در برابر آن، احادیثی از انزواطلبی، بستن در به روی خود، بی تفاوتی و. . . تحذیر می کند که از آن جمله اند:

-امر به معروف

-نهی از منکر

-دفاع از مرزهای اسلامی

-پیکار با متجاوز از دو گروه متخاصم اسلامی

-نبرد با بدعت

ص:18


1- 1) -برای آشنایی بیشتر با وظیفۀ شیعۀ منتظر به کتابهای: مکیال المکارم، تکالیف الأنام، رسالت اسلامی در عصر غیبت و انتظار بذر انقلاب، مراجعه شود.
2- 2) -وسائل الشّیعه:11/35-47.

-تبرّی از بدعتگذار

-ردّ بر ظالم

-معاونت مظلوم

-انکار منکر با قول و فعل

-روایاتی که در آنها بر خروج افرادی چون: زید شهید و حسین صاحب فخ صحّه گذاشته شده است.

-روایاتی که از خروج سیّد حسنی و یمانی سخن گفته و از آنها به نیکی یاد کرده است.

-و روایاتی که در آنها بر خدمات اجتماعی و اهتمام به امور مسلمین و مصالح جهان اسلام تأکید شده است.

مؤلّف محترم برای رفع تضادّ بین این دوازده دسته روایات با روایات مربوط به خانه نشینی و گلیم خانۀ خود بودن، آن دسته از روایات را به ایّام فتنه حمل کرده می گوید:

«منظور امام علیه السّلام این است که در چنین زمانی در خانه های خود پابرجا باشید و وارد این فتنه ها نشوید» . (1)

البتّه این توجیه درست است و مضمون فرمایش امیر مؤمنان علیه السّلام است که سیّد رضی آن را در صدر کلمات حکمت آمیز در نهج البلاغه آورده است:

«کن فی الفتنة کابن اللّبون، لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»

«به هنگام فتنه چون بچۀ شتر باش، نه پشتی تا سوارش شوند، و نه پستانی تا شیرش دوشند» . (2)

و در دهها حدیث دیگر نیز از ورود در فتنه ها نهی شده است.

8-حدیث مربوط به «تهران» در صفحۀ 762 کتاب را همچنانکه در پاورقی آن یادآور شده ایم، در منابع یادشده به عنوان تهران نیافتیم، بلکه این مضمون در احادیث فراوانی به عنوان «زوراء» آمده است، و در کافی شریف از

ص:19


1- 1) -روزگار رهایی:2/706
2- 2) -نهج البلاغه، بخش کلمات قصار، شمارۀ 1.

امام صادق علیه السّلام روایت شده که: «زوراء شهری است که در حوالی ری ساخته می شود» . (1)

این حدیث به تعبیر «تهران» در «مجمع النّورین» مرحوم مرندی و «منتخب التّواریخ» حاج ملاّ هاشم خراسانی آمده است. (2)

اینکه در دو چاپ اوّل و دوم کتاب، دو مدرک یادشده، در پاورقی نیامده از آنروست که نمی دانیم آیا در این دو مدرک، واژۀ «تهران» بالخصوص آمده است و یا همان «زوراء» استعمال شده است و آنها به استناد حدیث «کافی» آن را به «تهران» تغییر داده اند.

به هرحال بیشترین مورد استعمال «زوراء» در منابع حدیثی و تاریخی شهر بغداد است، و این شرایط پیش بینی شده مربوط به زمان نزدیک ظهور است و به تعبیر علاّمۀ مجلسی قدّس سرّه:

«دور نیست که احوال اهالی این شهرها با گذشت زمان تغییر پیدا کند» .

9-احادیث شریف: «کلّ رایة. . .» و «کلّ بیعة. . .» در صفحۀ 919 کتاب، از نظر سند معتبر است و در مجامع حدیثی آمده است، ولی به قرینۀ «فصاحبها طاغوت» مربوط به سردمداران کفر و نفاق است که در برابر حق قیام کرده، برای اطفاء نور حق بسیج شده، از پرستش حق تعالی ممانعت به عمل می آورند، چنانکه از جملۀ «یعبد من دون اللّه» استفاده می شود.

به عبارت دیگر در ابتدای دو حدیث، موضوعی کلّی و عمومی بیان می گردد امّا دنبالۀ بعدی حدیث، آن عمومیّت را تخصیص زده و گروه خاصّی را شامل می گردد که اختصاص به طاغوت دارد و آنها که به غیر خدا دعوت می کنند و بنابراین مشمول آن پرچمها و بیعتهایی نیست که جوامع را به یکتاپرستی و فضائل و اخلاق انسانی و عبادت خداوند متعال می خوانند.

10-تعبیری چون «آنگاه او را وادار به قبول بیعت می کنند» در صفحۀ

ص:20


1- 1) -روضۀ کافی:155 حدیث 198
2- 2) -مجمع النّورین:139 و منتخب التّواریخ:875

922 کتاب، اشعار به اشتیاق فراوان مردم در آغاز علنی شدن ظهور آن حضرت در مکّه معظّمه دارد. نیکبختانی که روز ظهور آن حضرت را درک می کنند در مکّۀ معظّمه گرد آمده، از محضر حضرتش بی تابانه تقاضا می کنند که بیعت آنها را بپذیرد و هرچه زودتر آنها را از نابسامانی نجات دهد.

از این حدیث استفاده می شود که امام علیه السّلام در آن لحظات نخستین از پذیرش بیعت امتناع می ورزد تا توده های به ستوه آمده از جنایت و خیانت، شدّت اشتیاق خود را به بیعت آن حضرت ابراز نمایند، چنانکه حضرت امیر علیه السّلام در نخستین ساعات پذیرش بیعت چنین کردند و خود آن صحنۀ شورانگیز را در خطبۀ شقشقیّه به زیباترین بیان ترسیم نمودند. (1)

11-گفتار مؤلّف پیرامون خیزش سیّد حسنی اگرچه در احادیث فراوان آمده و مورد تأیید قرار گرفته، امّا متن حدیث را مؤلّف محترم نیاورده است، ولی به هرحال خیزش او در آستانۀ ظهور و در صورت انجام، مقارن با خروج سفیانی و یمانی می باشد.

-حمل «جبل» به منطقۀ «طالقان» اگرچه مشهور است ولی جبل منحصر به جبال طالقان نیست، بلکه به مناطقی در هرات، دمشق، جنوب لبنان، اندلس و دیار بکر-در ترکیّه-نیز «جبل» می گویند و منسوبین به آنها را: «جبلی» می نامند. (2)

12-توضیحات مؤلّف در صفحۀ 1081 نبایستی به سرزمینهای شیعی مربوط باشد، زیرا بطور معمول یک زمامدار شیعه خود را «امیر المؤمنین» نمی نامد، و همۀ شیعیان در همۀ ادوار تاریخ این لقب را مخصوص امیر مؤمنان علیه السّلام دانسته اند.

به خصوص که این حدیث را در بخش خروج سفیانی آورده که خروج او بی گمان از منطقۀ شامات (فلسطین، لبنان و سوریّه) خواهد بود.

13-در مورد حدیث 1763 و برداشت مؤلّف از آن نیز چنانکه در فراز هفتم گفتیم: انزواطلبی و در خانه به روی خود بستن با احادیث فراوانی که در

ص:21


1- 1) -نهج البلاغه، خطبۀ سوّم
2- 2) -معجم البلدان:2/103

مورد امر به معروف، نهی از منکر، اصلاح جامعه، خدمات اجتماعی و اهتمام به امور مسلمین از معصومین علیهم السّلام رسیده است سازگار نیست و آن منحصر به هنگام بروز فتنه ها می باشد و عمومیّت ندارد.

14-توضیحاتی که مؤلّف محترم در ذیل حدیث 1131 آورده به یک معنا صحیح است، چون بعد از خلافت ظاهری امیر مؤمنان علیه السّلام و مدّت کوتاهی از خلافت امام حسن مجتبی علیه السّلام، هیچکدام از امامان معصوم علیهم السّلام درصدد تشکیل حکومت برنیامدند و قیام امام حسین علیه السّلام بنابر تحقیق برای تشکیل حکومت نبود، بلکه برای فرار از بیعت یزید و در محدودۀ امر به معروف و نهی از منکر بود. چنانکه در خطبه های امام حسین علیه السّلام به صراحت آمده است.

کسانی که در این زمینه قصد تحقیق و مطالعه داشته باشند آنان را به تحقیقات مستند و ارزشمند شهید بزرگوار استاد مطهّری ارجاع می دهیم.

و سرانجام، اینک که چاپ جدید کتاب «روزگار رهایی» پیشکش خیل چشم به راهان و مشتاقان آن یگانۀ دوران می گردد. تعجیل آن هنگامۀ رهایی را برای انسان روی زمین مسألت داریم. (1)انّهم یرونه بعیدا و نراه قریبا.

غرّۀ محرّم الحرام 1418 ه

حوزۀ علمیّه قم

علی اکبر مهدی پور

ص:22


1- 1) -حماسۀ حسینی:2/171-220

اشارة

اشاره

ص :1

ص :2

ص :3

ص :4

ص :5

ص :6

ص :7

ص :8

ص:9

ص:10

یادداشت چاپ اوّل
اشارة

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

این خورشید فروزان که روشنگر پهنۀ زندگی است، چه بی رحمیها و سنگدلیها دیده، و بر چه شاخ و برهای برومند که به ستم در درختزار زندگی خشک شده اند، تابیده است!

این مهتاب غمرنگ که با هاله ای اندوهبار، همچون اشک در چشم آسمان می غلطد، شاهد چه جنایاتی است که بر مظلومین رفته است!

این خزان که خشمگین از راه می رسد و برگ درختان را بی رحمانه می ریزد، خود می بیند که در گلستان زندگی برگ و گلی نمی ماند!

این غروب غم گرفتۀ زمستان که از شب سرد تیره روزان رنگ تیره به خود گرفته، شاهد جنایات فراوانی است که در شهر و روستا، دشت و صحرا بر مردم ستمدیده رفته است!

کابوس یأس و نومیدی سایۀ سنگین خود را بر پهنۀ گیتی گسترده، و روزنۀ امیدی برای محرومان و دردمندان باقی نگذاشته است. همین کابوس یأس و نومیدی است که آمار انتحار را بالا می برد و هر روز بیش از یک هزار انسان به زندگی خود پایان می دهند و تعداد کسانی که اقدام به خودکشی می کنند و موفق نمی شوند هشت

ص:11

برابر این عدّه است. همین یأس و نومیدی است که هر روز هزاران نفر از جوانان تحصیلکرده را در چنگال اعتیاد گرفتار می سازد. و همین کابوس یأس و نومیدی است که منحنی تعداد بیماران روانی را افزایش داده، جامعۀ بشری را با مشکلات فراوانی مواجه ساخته است و این قرن را «قرن بیماریهای روانی» نام نهاده است. در حال حاضر بیش از 33 میلیون بیمار روانی در 150 هزار تیمارستان و درمانگاه روحی تحت درمان هستند.

تنها در ایالات متحدۀ آمریکا، یک میلیون و هشتصد هزار تختخواب در بیمارستانها و مراکز مخصوص، برای معالجۀ بیماران روحی اختصاص داده شده است.

مردم آمریکا در یک سال، دو و نیم میلیون دلار صرف خرید قرصهای مسکّن و خواب آور می کنند، تا بتوانند قسمتی از تشنّجات عصبی خود را تسکین داده، در خواب مختصری فروروند.

در آلمان 670 نوع داروی خواب آور در دسترس مردم می باشد، و در فرانسه سالیانه 300 میلیون فرانک صرف قرصهای مسکّن و خواب آور می شود.

در ایران خودمان در چهل سال گذشته تعداد بیماران روانی 75 برابر شده، و هر سال چهل هزار نفر بر شمارۀ دیوانگان کشور افزوده می شود.

پیشرفت سریع صنعت و تکنولوژی، بسیاری از مشکلات جامعۀ بشری را حلّ کرده و آسایشهای فراوانی را تأمین نموده است، ولی باکمال تأسّف به همین مقدار، آرامش را از جامعه سلب کرده است.

آمار می گوید: منحنی تعداد بیماران روانی، به موازات منحنی پیشرفت تمدّن ماشینی، سیر صعودی دارد و جنبش صنعتی شدن و توسعۀ شهرنشینی، جامعۀ بشری را با مسائل غیرمنتظره ای روبرو ساخته است.

دنیائی که در آن زندگی می کنیم دردآلود و دردزاست، سراسر درد و اندوه است و آینده ای که در برابر دیدگانمان ترسیم می شود: تاریک، ابهام آمیز و یأس آور است.

روانشناسان و روانکاوان تنها راه درمان این دردها را در بازگشت به معنویّت جستجو می کنند تا با کمک ادیان کابوس یأس و نومیدی را از افق زندگی به دور انداخته، فروغ امید و آرزو را به دیدگان نگران این مردمان بازگردانند.

خوشبختانه هنگامی که به ادیان آسمانی مراجعه می کنیم، کتب آسمانی را سراسر امید و سرشار از نویدهای بهروزی می یابیم و اینک نگاهی گذرا به متون کتب

ص:12

آسمانی و یا کتب مقدّسه ای که در میان پیروان خود کتاب آسمانی به شمار می آیند:

1-قرآن کریم:

«وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوٰارِثِینَ»

«و ما اراده کرده ایم بر آنانکه در روی زمین به ضعف و زبونی کشیده شده اند، منّت نهاده، آنها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم» .

2-انجیل:

«کمرهای خود را بسته، چراغهای خود را افروخته بدارید. و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می کشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند. تا هروقت آید و در را بکوبد، بی درنگ برای او باز کنند. خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد. . . پس شما نیز مستعدّ باشید، زیرا در ساعتی که گمان نمی برید پسر انسان می آید» .

3-تورات:

«و نهالی از تنه یسّی بیرون آمده، شاخه ای از ریشه هایش خواهد شکفت و روح خدا بر او قرار خواهد گرفت. . . مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد کرد. . . گرگ با بره سکونت خواهد کرد و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیرپرواری باهم. و طفل کوچک آنها را خواهد راند. . . در تمامی کوه مقدّس من، ضرر و فسادی نخواهند کرد. زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد.»

4-زبور:

«زیرا که شریران منقطع خواهند شد و امّا منتظران خداوند، وارث زمین خواهند شد، هان بعد از اندک زمانی شریر نخواهد بود. در مکانش تأمّل خواهی کرد و نخواهد بود. و امّا حلیمان وارث زمین خواهند شد. . . و میراث آنها خواهد بود تا ابد الاباد» .

5-در منابع زرتشتیان:

«سوشیانس (نجات دهندۀ بزرگ) دین را به جهان رواج دهد، فقر و تنگدستی را ریشه کن سازد. ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را همفکر و هم گفتار و هم کردار گرداند» .

ص:13

6-در منابع هندوها:

«این مظهر ویشنو (مظهر دهم) در انقضای کلّی یا عصر آهن سوار بر اسب سفیدی درحالیکه شمشیر برهنۀ درخشانی به صورت ستارۀ دنباله دار در دست دارد ظاهر می شود و شریران را تماما هلاک می سازد و خلقت را از نو تجدید، و پاکی را رجعت خواهد داد. . . این مظهر دهم در انقضای عالم ظهور خواهد کرد» .

اینها چند نمونۀ کوتاه و گویا از نویدهای جاوید کتب مقدّسۀ ادیان و مذاهب مختلف جهان است. که همۀ آنها با مضمونهای مختلف، از آینده ای درخشان و آمدن مصلحی جهانی در آخر الزّمان خبر می دهند.

سیری کوتاه در افکار و عقاید جوامع مختلف بشری چون: مصر باستان، هند، چین، ایران و یونان، و نگاهی گذرا به افسانه های اقوام مختلف چون: اسلاو، ژرمن، اسن ها و سلت ها، روشن و مسلّم می سازد که همۀ این افکار و عقاید از منبع شریف وحی سرچشمه گرفته است ولیکن در برخی از مناطق دوردست که شعاع حقیقت کمتر تابیده است، در طول تاریخ از فروغ آن کاسته شده، فقط کلّیاتی از نویدهای مهدی موعود (عج) به جای مانده است.

صرفنظر از ایمان که پایۀ این ایده و عقیده را تشکیل می دهد، هر فردی که به سرنوشت بشریّت بیندیشد و خواهان تکامل و ترقّی جهان انسانیّت باشد و ببیند که چگونه با وجود این همه ترقّیات فکری و علمی و پیشرفت روزافزون تکنیک و صنعت نه تنها اخلاق و معنویت پیشرفت نمی کند، بلکه با سرعت تکان دهنده و اندوهباری عقب گرد نموده، به سوی سقوط و نابودی می گراید و ترقیّات ماشینی بر فساد و انحطاط معنوی آنها می افزاید و. . .

با اندک تأمّلی طبق فطرت ذاتی خود متوجّه درگاه حضرت احدیّت خواهد شد و از برای رفع این جنایتها و خیانتها یاری خواهد طلبید.

از این رهگذر، آرزوی یک مصلح بزرگ جهانی همواره در دل خداپرستان وجود داشته است و تمام پیامبران الهی و سفیران آسمانی نویدهائی دربارۀ وی ابراز نموده اند.

مسألۀ مهدویّت و نوید ظهور مصلح غیبی در آخر الزّمان، در اسلام بسیار قدیمی و ریشه دار است و اختصاص به تشیّع ندارد بلکه اتّصال آن به وضوح به شخص نبیّ اکرم (ص) می باشد. و هم اکنون بیش از 50 جلد کتاب مستقلّ، از علمای اهل تسنّن در پیرامون حضرت مهدی (عج) در دست داریم.

نخستین کتابی که از طرف علمای اهل سنّت در حقّ آن حضرت نگارش

ص:14

یافته، کتاب «صاحب الزّمان» است که آنرا «ابو العنبس محمد بن اسحاق بن ابراهیم کوفی» نوشته است.

ابو العنبس از علمای بزرگ قرن سوّم، قاضی صمیره و متوفی 275 هجری است. احتمالا تألیف این کتاب پیش از ولادت حضرت بقیّة الله (255 ه) باشد.

مسألۀ مهدویّت به صورت یکی از ضروریّات دین مقدّس اسلام درآمده که منکر آن از آئین اسلام بیرون خواهد بود و آن، مضمون حدیثی است که علمای اهل سنّت از پیامبر اکرم (ص) روایت کرده اند:

«من کذّب بالمهدی فقد کفر»

«هرکس مهدی را انکار کند به راستی کافر است.»

گروهی از علمای اهل سنّت به مضمون این حدیث فتوی داده اند.

امّا از نظر شیعه هیچ تردیدی نیست در اینکه هزاران حدیث صحیح از شخص رسول اکرم (ص) و دیگر پیشوایان معصوم (ع) در حقّ آن مهر تابان (عج) نقل شده و پیش از ولادت آن مصلح الهی در کتابها درج شده است.

قدیمی ترین کتابی که هم اکنون در دست داریم و احادیث مهدی (عج) را درج کرده است، کتاب «سقیفه» نوشتۀ: «سلیم بن قیس» است. که مؤلّف از یاران باوفای امیر مؤمنان و پیشوای پرهیزکاران حضرت علی بن ابیطالب (ع) می باشد و در حدود سال 90 هجری درگذشته است.

همۀ مطالب این کتاب را «ابان بن ابی عیّاش» در محضر امام زین العابدین (ع) خوانده، و امام همه اش را تأیید فرموده است.

و اینک تعدادی از اصحاب ائمّه علیهم السّلام که پیش از ولادت حضرت بقیّة اللّه (عج) کتاب مستقلّی در حقّ آن حضرت نوشته اند:

1-ابو اسحاق، ابراهیم بن صالح انماطی کوفی اسدی، از اصحاب حضرت موسی بن جعفر (ع) که کتابی در «غیبت» نوشته و ابن قولویه این کتاب را با یک واسطه از او روایت کرده است.

2-ابو الحسن، علیّ بن حسن بن محمد طائی، معاصر امام کاظم (ع) که کتابی به نام «الغیبه» نوشته است.

3-ابو الحسن، علیّ بن عمر اعرج کوفی، از یاران حضرت موسی بن جعفر (ع) و مؤلّف کتابی به نام «الغیبه» .

ص:15

4-حسن بن علیّ بن ابی حمزۀ بطاینی، که در عصر امام رضا (ع) می زیسته، و کتابی در پیرامون «غیبت» نوشته است.

5-ابو الفضل، عبّاس بن هشام ناشری، از اصحاب امام رضا (ع) و متوفّی 220 هجری و صاحب کتاب «الغیبه» .

6-ابو محمّد، فضل بن شاذان ازدی، از اصحاب امام رضا (ع) و متوفی 260

هجری، و صاحب 180 جلد کتاب ارزنده در دفاع از حریم مقدّس ولایت، که یکی از آنها، کتاب «الغیبه» است.

و هم اکنون بیش از یکهزار جلد کتاب مستقلّ در موضوع مهدویّت در دست داریم.

و اینک کتابی که در دست دارید، یکی از تازه ترین کتابهائی است که توسّط یک نویسندۀ پرشور شیعی به رشتۀ تحریر درآمده است.

این کتاب از نخستین روزهای انتشار، در اقطار و اکناف جهان پهناور اسلامی با استقبال زاید الوصفی روبرو شد. در مدّت کوتاهی تجدید چاپ شد و به کتابخانه های عمومی و خصوصی راه یافت. انگیزه های استقبال پرشور امّت اسلامی را از این کتاب پرارج، می توان در نکته های زیر خلاصه کرد:

1-جامعیّت کتاب.

2-قلم شیوا، تعبیرات زیبا، اسلوب بدیع و نوآوریهای مؤلّف.

3-تحلیلهای جالب، تطبیقهای شگرف و وسعت علمی شگفت مؤلّف.

4-شهرت جهانی نویسنده و کثرت آثار ارزشمند وی.

5-توجّه خاصّ مستضعفان و محرومان جهان به یکتا مصلح جهانی، پس از نومیدی آنها از دیگر منادیان آزادی و مدّعیان بشردوستی، که در مقطعهای مختلف در هر گوشه ای از جهان ندای آزادی بشر از قید اسارت را سر می دهند و احیانا برخی از زنجیرها را پاره می کنند، ولی در فرصت مناسبی آزادی را از ریشه و بن برکنده، خود به صورت غل استعمار و استبداد درمی آیند و بسان قصّابی که گوسفندی را از دست گرگ نجات داد و شبانگه کارد بر حلقومش نهاد، خود گرگ درنده ای از آب درمی آیند.

ص:16

مؤلّف:

«کامل سلیمان» مؤلّف کتاب پرارج «یوم الخلاص» از نویسندگان پرشور جبل عامل است. جنوب لبنان از روزی که «ابو ذر» و «بلال» به آن سرزمین تبعید شدند به صورت کانون شیعه درآمده و بزرگانی چون شهید اوّل و شهید ثانی از آنجا برخاسته اند و چون شمشیری گداخته بر فرق دشمن فرود آمده اند.

مؤلّف که تداوم بخش راه «شرف الدّین» ها و «سیّد محسن جبل عاملی» هاست، هم اکنون در زیر توپها و موشکها و مسلسلهای رژیم اشغالگر و تجاوزپیشه، به دفاع از حریم مقدّس اهل بیت عصمت و طهارت مشغول است و آثار پرارجی را به جهان تشیّع تقدیم نموده است که در زیر به برخی از آنها اشاره می کنیم:

1-الحسن بن علی (ع)

این کتاب تجزیه و تحلیل جالب و جامعی از زندگی سبط اکبر امام حسن مجتبی (ع) است. که شهرت مؤلّف مرهون این اثر محقّقانه است که یکی از بهترین آثار عصر حاضر می باشد.

2-شرح دیوان شریف رضی

مؤلّف که خود شاعر سخن سنج و نکته پردازی است، با شرح دیوان سیّد رضی، خدمت پرارجی به ادب عربی نموده است.

3-التّربیه

یکی از بهترین آثاری است که در زمینۀ تربیتی تألیف یافته است.

4-سلسله تربویّه

یک سلسله آثار گرانبهائی است که مؤلّف با همکاری دو تن دیگر از دانشمندان معاصر، در زمینۀ مسائل تربیتی منتشر کرده است.

5-ادب الأئمّة لشیعتهم

این کتاب که روش تربیتی ائمّۀ اطهار (ع) را از بررسی سیرۀ زندگی آنها استخراج نموده است، در موضوع خود از بهترین کتابهاست.

مؤلّف با طبع رسا و ذوق سرشاری که دارد، حماسه های پرشور شیعه را در قالب شیوای ادب عربی ریخته و دیوانهای ارزنده ای را به شیعیان لبنان تقدیم نموده است، که از آن جمله است:

6-اشراق

7-من قلبی

ص:17

8-سبیل یا عطشان

او همچنین آثار ارزشمندی را از بهترین آثار جهان غرب برای غنی تر ساختن فرهنگ عربی به زبان عربی برگردانده است که از آن جمله است:

9-الاتّجاهات الحدیثة فی الاسلام

10-الحبّ و الطّبیعه

11-مروّضة الرّجال

12-کن رئیسا

13-المانیا الغربیه

او همچنین کتابهای درسی و کمک درسی فراوانی در رشته های:

ریاضیّات، علوم طبیعی، تاریخ و ادبیّات عربی، با همکاری تنی چند از دانشمندان لبنان نوشته و منتشر کرده است.

و اینک تازه ترین اثر پرارج او:

14-یوم الخلاص

این کتاب که هم اکنون ترجمۀ آنرا در دست دارید، از کتابهای سودمندی است که به شیوه ای دلپذیر و اسلوبی نوین در پیرامون غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) به رشتۀ تحریر درآمده است.

مترجم به دلیل طولانی بودن مقدّمه های مؤلّف، از تشریح ویژگیهای کتاب صرف نظر کرده، به بیان چند نکته بسنده می کند:

1-متن عربی این کتاب در یک جلد نگارش یافته ولی ترجمۀ آن به دلیل حجم زیادش در دو جلد تقدیم می گردد.

2-این کتاب در 20 بخش تنظیم شده که در ضمن آنها: ولادت، غیبت، طول عمر، نوّاب اربعه، نقش انتظار، ویژگی یاران، روزگار رهائی، نزول حضرت عیسی، نشانه های ظهور، آزمونهای عمومی، انقلابات، دجّال، سفیانی، سیّد خراسانی و دهها مباحث دیگر به شیوه ای کاملا ابتکاری مطرح شده است.

3-در هر بخشی نخست اخبار واصله از رسول اکرم (ص) و سپس احادیث وارده از دیگر پیشوایان معصوم (ع) به ترتیب نقل شده است.

4-مؤلّف به دلیل موقعیّت خاصّ لبنان، در پایان برخی از فصول، اعترافات بعضی از بزرگان اهل سنّت را در رابطه با مطالب آن بخش، آورده است.

5-و به همین دلیل در پایان برخی از فصول قسمتهائی از متن تورات و انجیل

ص:18

را نقل کرده است.

6-برای حفظ تسلسل موضوعی، گاهی احادیث را تقطیع کرده، هر قسمتی را در بخش مربوطه آورده است.

7-در پاورقی، منابع بسیاری نقل شده، که گاهی برای یک حدیث بیش از ده منبع آمده است، که طبعا متن حدیث در همۀ منابع به یک گونه نیست، بلکه با عبارات مختلفی نقل شده که مؤلّف یکی از آنها را برگزیده و در متن کتاب آورده است. پر واضح است که به دلیل حجم کتاب یادآوری اختلاف منابع در پاورقی امکان پذیر نبود. از این رهگذر نویسندگان و پژوهشگران لازمست که بدون مراجعه به اصل منابع، احادیث مندرج در این کتاب را به منابع قید شده در پاورقی نسبت ندهند.

8-وسعت اطّلاعات مؤلّف در علوم طبیعی، او را به تطبیق برخی از روایات مربوط به آخر الزّمان، با اختراعات، اکتشافات و حوادث عصر ما واداشته است، که مترجم این شیوه را نمی پسندید. بنابراین، تلاش مترجم بر این بود که با رعایت امانت در ترجمه، دائرۀ این تطبیقها را محدودتر سازد، به ویژه در مواردی که حوادث شخصی بصورت قطعی مطرح گردیده است.

9-با توجّه به موقعیّت خاصّ لبنان، خواندن این کتاب منحصر به جوانان شیعه نیست، بلکه اقشار مختلف لبنان از شیعه و سنّی و مسیحی، حتّی روشنفکران وابسته به مکتبهای زمینی نیز، این کتاب را می خوانند. از این رهگذر مؤلّف در مقدّمه مطالبی آورده که برای خوانندۀ فارسی اهمیّت فراوانی ندارد، ولی برای حفظ امانت، از حذف و تلخیص خودداری شد.

10-مؤلّف نام کتاب را از دو حدیث که از رسول اکرم (ص) و امام صادق (ع) نقل شده، اخذ نموده است که در آن دو حدیث، روز ظهور حضرت بقیّة اللّه (عج) «یوم الخلاص» تعبیر شده است. متن احادیث در بخش دوازدهم خواهد آمد.

ویژگیهای این ترجمه:

چهار سال تمام از تاریخ انتشار اوّلین چاپ این کتاب می گذرد. متن عربی این کتاب در این مدّت چهار بار در لبنان تجدید چاپ شده است و افست چاپ چهارم اخیرا در تهران انتشار یافت.

انتشار وسیع این کتاب موجب شد که چندین ترجمۀ فارسی همزمان از این

ص:19

کتاب بعمل آید، که یکی از آنها قبلا انتشار یافته است ولی این ترجمه مزایائی بر آن دارد که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

1-این ترجمه از روی چاپ چهارم (1402-بیروت) انجام یافته است و ترجمۀ قبلی از روی چاپ دوّم. که مطالب این چاپ در حدود 200 صفحه بیشتر از چاپ دوّم آن می باشد.

2-در این چاپ منابع احادیث در پاورقی درج شده است، در صورتیکه چاپ دوّم فاقد منابع می باشد.

3-علیرغم مشکلات فراوانی که در چاپ متون عربی هست، متن عربی احادیث در این ترجمه درج شده است.

4-متن احادیث به دقّت اعراب گذاری شده است.

5-احادیث در این ترجمه شماره گذاری شده و کار مراجعه آسان شده است.

6-فهرست اعلام، اماکن، قبایل و مآخذ و منابع مؤلّف و مترجم تهیّه و تنظیم شده، در پایان جلد دوّم خواهد آمد.

7-از نظر شیوۀ چاپ و رعایت نقطه گذاری برتری روشنی دارد.

8-به هنگام ترجمۀ احادیث به قدر امکان به منابع اوّلیّه مراجعه شده است.

9-در مورد آیاتی که در ضمن احادیث آمده، به قرآن کریم مراجعه شده و اشتباهات چاپی متن، تصحیح شده است.

10-در ترجمۀ مطالبی که از تورات و انجیل نقل شده، به متن «کتاب مقدّس» مراجعه شده، و فرازهای یادشده را از ترجمه ای که توسّط انجمن پخش کتب مقدّسه، از زبانهای اصلی عبرانی و کلدانی و یونانی به فارسی برگردان شده و در لندن به چاپ رسیده است، نقل کرده ایم. و در مواردی اختلاف ترجمۀ فارسی را با ترجمه های عربی و ترکی استانبولی یادآور شده ایم. امید اینکه صاحب نظران از ارسال پیشنهادات و انتقادات سازندۀ خود دریغ نورزند، تا نقایص کتاب در چاپهای بعدی تکمیل شود.

در اشتیاق و انتظار رسیدن «روزگار رهائی» و ظهور آن مهر تابان و قبلۀ خوبان، و در آرزوی شرکت در آن قیام شکوهمند و شهادت در پیشگاه آن یکتا بازمانده از حجّتهای حضرت پروردگار.

حوزۀ علمیّۀ قم

علی اکبر مهدی پور

8 ربیع الثانی 1404

ص:20

حواشی

-اطّلاعات، شماره مورخۀ 2/10/48.

-خواندنیها، سال 24، شمارۀ 33.

-بلاهای اجتماعی قرن ما، صفحۀ 73.

-خواندنیها، شماره مورخۀ 24/1/42.

-سالنامۀ جوانان،1349، صفحۀ 41.

-تهران مصوّر، شمارۀ 1122.

-مجلۀ سلامت فکر، سال 10، شمارۀ 12.

-دیل کارنگی: چگونه تشویش و نگرانی را از خود دور کنیم؟

-قصص:5.

-انجیل لوقا، فصل 12، بندهای 35 و 36.

-بنا بنوشته قاموس مقدّس صفحۀ 951، «یسّی» به معنی قوی، نام پدر داوود است.

-تورات، اشعیا نبیّ، فصل 11 بندهای 1-10.

-عهد عتیق، کتاب مزامیر، مزمور 37 بندهای 9-12 و 17-18.

-جاماسب نامه، صفحۀ 121.

-او پانیشاد، صفحۀ 737.

-برای توضیح بیشتر مراجعه شود به خورشید پنهان صفحۀ 109-130 مقالۀ نگارنده.

-اسامی آنها را در کتاب «او خواهد آمد» به قلم نگارنده بخوانید.

-فهرست ابن ندیم، صفحۀ 223.

-عقد الدّرر، صفحۀ 157 تألیف: یوسف بن یحیی المقدسی الشافعی، از علمای قرن هفتم.

-کتاب سلیم بن قیس، صفحۀ 197 و 198 و 245.

-بحار الانوار، جلد 1، صفحۀ 78.

-رجال نجاشی، صفحۀ 28 و فهرست شیخ طوسی، صفحۀ 75.

-رجال شیخ طوسی، صفحۀ 357 و فهرست شیخ طوسی، صفحۀ 118 و رجال

ص:21

نجاشی، صفحۀ 193.

-رجال نجاشی، صفحۀ 194.

-قاموس الرجال، جلد 3، صفحۀ 193، رجال نجاشی، صفحۀ 28 و فهرست شیخ طوسی، صفحۀ 118.

-رجال نجاشی، صفحۀ 215، رجال شیخ طوسی، صفحۀ 384 و فهرست شیخ طوسی، صفحۀ 147.

-رجال نجاشی، صفحۀ 235، فهرست شیخ طوسی، صفحۀ 150 و رجال شیخ طوسی، صفحۀ 420.

-نگارنده کتابی به نام «کتابنامۀ حضرت مهدی» در دست تألیف دارد که اسامی بیش از هزار جلد کتاب را در پیرامون مهدویّت دربرگرفته است.

ص:22

تذکّرات:

منابع و مدارک همۀ روایات را، در این چاپ «تصحیح و تهذیب شده» درج نمودیم.

آنچه در میان پرانتز قرار دارد، شرح و تحلیل ماست و آنچه در بیرون پرانتز است (1)، گوینده و مدرکش را بیان کرده ایم.

و از خدا می خواهیم که از لغزش و اشتباه بازمان دارد.

ص:23


1- 1) -و ما آنها را در داخل «گیومه» قرار دادیم که از خلط شدن کلام معصوم با سخنان مؤلّف مصون باشد. «مترجم»

ص:24

مقدّمۀ چاپ چهارم

ص:25

ص:26

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

مقدّمۀ چاپ چهارم

نایاب شدن نسخه های کتاب در مدّت کمتر از 6 ماه الطاف بیکران حقّ تعالی است که مرا یارای حمد و سپاس او نیست.

پروردگارا!

با این زبان الکن چگونه سپاس تو گویم؟ ! من ناتوان تر از آنم که از عهدۀ شکر تو برآیم.

آیا با نعمتهائی که تو دادی، سپاس تو گویم؟ ! که بکار بردن آنها، خود مستلزم سپاسی دیگر است.

سپاسگرترین بندگانت از شکر و سپاس تو ناتوانند، چنانکه امام زین العابدین (ع) عرضه می دارند:

«سپاس و ستایش بر تو. . . سپاسی که تا تو هستی ادامه یابد، و با مخلوقات تو برابری نماید و مورد رضای تو باشد. . . و درود بی پایان بر اشرف کائنات و خاتم پیامبران و فرزندان پاک و پاکیزۀ او باد، که آنها را مشعل هدایت و پیشوای صالحان قرار داده ای، تا بندگانت را به سوی آنچه پسندیده ای رهنمون باشند» .

ص:27

عزیزانی که با این شتاب، نسخه های «یوم الخلاص» را خریداری نموده، ما را از چاپ چهارم آن ناگزیر ساختند، خود گواه احساسات خروشان مردم و توجّه خاص آنها به سوی معنویّات و قوانین آسمانی اند، که پس از احساس ناتوانی قوانین مجعول بشری از حلّ مشکلات زندگی، به آن روی آورده اند.

قوانین بشری که هر روز بر حیرت و سرگردانی انسانها افزوده، مردم را در وادی ضلالت و گمراهی قرار داده است. آنها با خیال پوچ خود چنین می پندارند که با دانش محدود خود می توانند عدالت را در روی زمین پیاده کنند! از این رهگذر کاخهائی را براساسی فرسوده بنیان می نهند تا انسان را از پروردگار خود بیگانه سازند، و حکومت شیاطین انس را بر کرسی بنشانند، و مادّۀ بی شعور را به جای جهان متافیزیک قرار دهند. و مع الأسف آنها که مادّه را می پرستند، ضعف و ناتوانی جهان طبیعت را از توجیه مسائل ماوراء الطّبیعه می بینند و به خود نمی آیند، جز به هنگامی که دیگر جای بازگشت نمانده باشد.

مردمانی که امروز به معنویّات روی می آورند، کسانی هستند که از مشعل داران دانش و پیشقراولان تمدّن مأیوس شده اند و دیگر امیدی ندارند که این دانشمندان دغلباز آنها را از زیر چکمۀ این ابرجنایتکاران شرق و غرب رهائی بخشند که اینها دانش خود را وسیله و پلی برای ستمگران جهان قرار داده اند.

مردم آگاه به خوبی می دانند که هنگامی که دغلبازی این دانشمندان کشف شود آنها پاسخی ندارند جز اینکه همان پاسخ شیطان را تکرار کنند که روز قیامت به هنگام اعتراض پیروانش خواهد گفت:

«خداوند به شما وعدۀ حق داد و من شما را وعده کردم و تخلّف نمودم، و من بر شما سلطنت و سیطره ای نداشتم، جز اینکه شما را خواندم و شما نیز اجابت کردید، مرا نکوهش نکنید و خود را سرزنش کنید. من نمی توانم شما را فریادرس باشم. و شما نیز نمی توانید که فریادرس من باشید» (1).

آنگاه مجادلۀ شیطان با پیروانش تمام می شود و چیزی جز پشیمانی عایدشان نمی گردد، که آنروز دیگر پشیمانی سودی ندارد، زیرا توبه بعد از فوت فرصت سودی نبخشد.

مردم مادّه پرست گول خدایان زمینی را خورده، سالیان دراز در راه توسعۀ

ص:28


1- 1) -ابراهیم:22.

حکومت آنها با جان و دل تلاش نموده، از بذل جان و مال در این راه دریغ نکرده اند، و امروز بیدار شده، درمی یابند که هرچه داشتند در این راه تباه ساخته اند و دیگر راهی برای جبران گذشته ندارند، فقط می توانند از امروز مسیرشان را تغییر دهند تا فکری برای آینده بکنند و آینده شان چون گذشته تباه نشود.

از این رهگذر موجی گسترده پدید آمده، که بر سر هر کوی و برزن، از راههای بازگشت انسان به خویشتن، و رهنمودهای پیشوایان آسمانی، برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت سراغ می گیرند. و از راهنمائی سفیران الهی و راهنمایان آسمانی بهره می جویند.

این موج خروشان که پس از نومیدی کامل از پیشقراولان علوم مادّی، از روی آگاهی پدید آمده و قافلۀ بشری را به سوی معنویّات سوق داده است، حرکت پربرکتی است که نسل امروز را به سوی راه راست رهنمون می شود و آنها را از گم شدن در تیرگیهای جهالت و ضلالتی می رهاند که پیش از پدید آمدن این حرکت، می رفت همۀ قافلۀ بشریت را در کام مادّیگرائی قرار دهد.

و اینک این کتاب حاصل «نغمه های آزادی برای روزگار رهائی» و حامل تبریکات و نویدهای مؤلّف به نسل پرخاشگری است، که برای بازیابی خویش به پا خاسته، و اصلاح جامعه را از اصلاح خویشتن آغاز نموده است که آن «جهاد با نفس» ، و به تعبیر منجی بزرگ بشریت «جهاد اکبر» است.

این کتاب حامل صمیمانه ترین سپاسهای من، به امّت به پاخاستۀ اسلامی است تا روزی که حقّ در سراسر گیتی جایگزین گردد و از باطل اثری نباشد.

تنها از او-خداوند تبارک و تعالی-می خواهیم که ما را به آنچه خیر همگان و موجب خشنودی حضرت پروردگار است، هدایت فرماید.

بیروت

شعبان 1402 هجری،

برابر مه 1982 میلادی

کامل سلیمان

ص:29

ص:30

مقدمۀ چاپ سوّم

ص:31

ص:32

مقدّمۀ چاپ سوّم

سپاس و ستایش پروردگار عالمیان را، که خداوند کارساز بنده نواز، و مالک روز جزاست. و درود بیکران و تحیّات بی پایان بر پیامبر رحمت، حضرت ختمی مرتبت (ص) ، و اهل بیت پاک و پاکیزۀ او باد که پیشوایان امّت و راهنمایان بشریّت هستند، و بر یاران فداکار و اصحاب جانبازش درود فراوان.

خدا را سپاس که از حسن توفیق او، همراه با سوّمین چاپ کتاب، بسیاری از آرزوهای مؤلّف جامۀ عمل پوشید، و اینک چاپ سوّم را در آستانۀ دوّمین سالگرد نگارش کتاب با مزایای زیر به خوانندگان گرامی تقدیم می نمائیم:

1-یکبار دیگر، کتاب را مورد تجدیدنظر قرار دادم، روایات را با متن کتب مرجع تطبیق نمودم، روایات مکرّر و مشابه را انداختم و روایات تازه ای را که به هنگام مراجعۀ کتب مأخذ، به دست آوردم در جاهای مناسب خود افزودم.

2-برای امتثال اوامر خوانندگان دانشمند و پژوهشگر، که می خواستند مدارک و منابع هر روایتی در ذیل آن درج شود، (1)منابع روایات کتاب را در پاورقی

ص:33


1- 1) -باید خدا را سپاس بگویم که مرا توفیق داد یک سال کامل بیش از 60 کتاب را مورد تحقیق

درج نمودم و آرزوی خوانندگان گرامی را برآوردم.

3-تنظیم و تنقیح مطالب کتاب به صورتی که دیگر احدی را مجال اعتراض و انتقاد و استیضاح نباشد.

4-برآورده شدن بزرگترین آرزوی قلبی مؤلّف، از رهگذر پخش و نشر کتاب در این مدّت کوتاه (دو سال) در اقطار و اکناف جهان، که نوید رهائی ملّتهای دربند را در پرتو ظهور یکتا منجی جهان بشریّت و تنها بازماندۀ حجّتهای پروردگار حضرت ولیّ عصر امام زمان (عج) به گوش همگان می رساند و گوش جهانیان را با نغمۀ آزادی در پرتو ظهور آن مصلح آسمانی می نوازد. تا همۀ توده ها، نجات دهندۀ خود را بهتر بشناسند که از مهمترین وظیفۀ هر جامعه است. و ما فردا در محکمۀ عدل الهی به عنوان یکی از بنیادی ترین عقاید دینی از آن بازخواست خواهیم شد.

5-شرح و بسط و پاورقی و دیگر تلاشهای طاقت فرسائی که در این چاپ انجام پذیرفت، که توجّه فراوان و تقدیر و تشویق بی پایان دانشمندان و اندیشمندان والامقام، آنها را بر من آسان ساخت، و عشق فراوانی که به تحقیق و کنکاش دارم آنها را بر من لذّت بخش و گوارا نمود. چقدر زیباست که توفیق الهی رفیق باشد و بتوانیم چراغی برافروخته، فراراه خود و دیگر رهروان، از برادران اسلامی و انسانی، قرار دهیم، تا در این راه از بصیرت بیشتر برخوردار باشیم و روز لقای پروردگار با آگاهی بیشتر و با گامی استوار در پای حساب بایستیم.

چاپ جدید این کتاب را به همۀ تشنگان دانش و شیفتگان فضیلت، و جویندگان راه حقّ و حقیقت تقدیم می نمایم و امیدوارم مورد پذیرش پژوهشگران، و چراغ راه تلاشگران باشد که فجر امید نزدیک است.

از خداوند می خواهم که گامهای ما را از خطا و لغزش نگهدارد و در فرج مولا و پیشوای ما تعجیل فرماید که راه رهائی و نجات توده ها به فرج او بستگی دارد. این جنایتها و خیانتها که جهان را کران تا کران فراگرفته، و این زمامداران خون آشام و

ص:34

دستهای جنایتکاری که گلوی انسانها را به شدّت می فشارد، جز با ظهور آن منجی بشریّت پایان نمی یابد. به امیّد آن روز.

بیروت

محرّم الحرام 1402 هجری

برابر نوامبر 1981 میلادی

کامل سلیمان

ص:35

ص:36

مقدّمۀ چاپ دوّم

ص:37

ص:38

مقدّمۀ چاپ دوّم

بسیار خوشوقتم که در کمتر از یکسال و نیم که از تألیف کتاب می گذرد، چاپ دوّم آنرا به خوانندگان گرامی تقدیم می نمایم.

پس از انتشار چاپ اوّل کتاب، من مشغول تصحیح و تنقیح کتاب و استخراج مصادر و منابع آن بودم که نسخه های چاپ اوّل نایاب شد، و ناگزیر شدم که پیش از اتمام تصحیح و تنقیح، چاپ دوّم آنرا تقدیم خوانندگان گرامی نمایم.

در اینجا ناتوانی خود را از شکر و سپاس در برابر الطاف بیکران حضرت احدیّت اعلام می دارم که این چنین این اثر ناچیز را مورد توجّه ارباب دانش و فضیلت قرار داد. و از همۀ عزیزانی که در این مدّت ما را تقدیر و تشویق نموده و ما را از راهنمائیها، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ خود محروم نکرده اند، صمیمانه سپاسگزارم. و همۀ سرورانی را که کتاب را مورد توجّه قرار داده، به کتابخانه، تجارتخانه، محلّ کار و زندگی شان برده، انیس و مونس خود قرار داده، به تبلیغ و ترویج آن همّت گماشته اند، سپاس می گویم.

از منّتهای خداوند منّان بود که کتاب پیش از انتشار از کتابخانه ها مطالبه می شد و پس از انتشار دست به دست می گشت و هرکس آنرا می خواند به دوستان

ص:39

خود توصیه می کرد و به کتابخانه های عمومی و خصوصی هدیّه می نمود، اینها همه از عنایات حضرت پروردگار و احساسات پاک امّت مسلمان است.

هروقت این آیۀ شریفه را می خواندم که خداوند می فرماید:

«آیا نمی بینی که هرآنچه در آسمانها و زمین است، و خورشید و ماه و ستارگان، و کوهها و درختان و جنبندگان، و بسیاری از مردمان خدا را سجده می کنند.» (1)

دچار شگفت می شوم که چرا همۀ موجودات جهان بدون استثناء در برابر حضرت احدیّت ساجد و خاضع است ولی این فقط انسان است که گروهی از آن ساجد و گروهی دیگر از سجود و خضوع روگردان است؟ و اعراض و روگردانی انسان در سطحی است که قرآن کریم می فرماید:

«به راستی او در برابر آیات ما لجوج است» . (2)

چرا انسان این قدر لجوج است؟ او مگر برترین مخلوق روی زمین نبود؟ او چرا از نفس خود پیروی کرده، با آفریدگار خود به مخالفت برخاست؟ او چرا عقل خود را به کار نبرد تا او را به پروردگار خود رهنمون شود؟ مگر نه اینست که برتری او در پرتو همین نیروی فکری اوست؟ او چرا با آفریدگار خود سرسختی نشان می دهد؟ مگر نمی بیند که او با دست قدرت، ستمگران و زورمندان را می گیرد و راهی دیار نیستی می سازد؟ او چگونه به خود اجازه می دهد که به انکار خدا و پیامبران برخیزد و از شیاطین و تبهکاران پیروی کند؟ از خدا و ایمان به خدا چه بدی دیده است؟ ! آیا ایمان، او را از دانش و فرهنگ به دور می سازد؟ آیا ایمان جلو تمدن و پیشرفت را می گیرد؟ ! آیا ایمان از آرامش و آسایش او می کاهد؟ مگر ایمان از تلاش و کوشش و شکوفائی استعدادهای او مانع می شود؟ ! !

مگرنه اینست که خداوند او را به تأمین سعادت هر دو سرای دعوت نموده است؟ مگر جز اینست که خداوند به او دستور داده که با دو بال نیرومند دنیا و آخرت

ص:40


1- 1) -حجّ:18.
2- 2) -مدّثّر:16.

مجهّز شود؟

این نادانی بشر است که فقط دنیای محدود و فانی را گرفته، آخرت جاوید و باقی را فرومی گذارد، و در نتیجه سعادت هر دو سرای را از دست می دهد.

چرا هر دو جهان را یکجا به دست نمی آورد که هرگز میان دنیا و آخرت تضادّ و تنافی نیست. و دین، انسان را از کسب دنیای شرافتمند مانع نیست و اگر مانع باشد از آنچه برخلاف کرامت انسانی است مانع می شود.

چقدر خوشبخت است کسی که برای دنیای خود تلاش می کند آن سان که در این دنیا جاوید است، و برای آخرت خود تلاش می کند آن سان که فردا از این دنیا رخت برخواهد بست.

چقدر سعادتمند است کسی که بهرۀ خود را از این دنیا برمی گیرد و طبق آیۀ شریفۀ:

«بگو چه کسی زینتهای خدای را که برای بندگانش پدید آورده، و روزیهای پاکیزه را، حرام کرده است؟» (1)

از زینتهای این جهان استفاده می برد و با خویشتن داری از لغزشها، نعمتهای جاوید آن جهان را نیز به خود اختصاص می دهد، که سرانجام به آنجا خواهد شتافت.

که اگر وعده های پروردگار راست باشد، اطاعت کننده ها سود فراوان برده اند و مخالفان به خسران بزرگی دچار شده اند، و اگر بر فرض محال، سخن مادّیها درست باشد، مؤمنان ضرر نکرده اند که سهم خود را از این جهان استیفا کرده اند و از لذّت ایمان برخوردار شده اند که بی تردید خداوند کسی را یاری می کند که او را یاری نماید، که خداوند نیرومند و عزیز است. (2)

بیروت

جمادی الاولی 1401 هجری

برابر مارس 1981 میلادی

کامل سلیمان

ص:41


1- 1) -اعراف:32.
2- 2) -حجّ:40.

ص:42

پیشگفتار

ص:43

ص:44

پیشگفتار

پیش از آنکه خوانندۀ گرامی تعجّب و شگفت خود را از انتخاب موضوع کتاب ابراز کند، من پاسخ آنرا در اینجا بیان می کنم که چرا در این مقطع تاریخی به چنین تألیفی پرداختم؟

تردیدی نیست در اینکه اگر همۀ مردم به انکار آفریدگار خود برخیزند، وجود اقدس الهی به قوّت خود باقی است، و اگر همۀ جهانیان روز رستاخیز را انکار نمایند، حقیقت روز قیامت در واقعیّت خود باقی است، و اگر همۀ مردمان به انکار حضرت بقیّة اللّه (عج) برخیزند غبار شکّ و تردید بر وجود مقدّس آن مهر تابان برنخواهد نشست.

شرائط خاصّی دست به دست هم داد و موجب شد که من «آخر الزّمان» را بشناسم و اهل آنرا نیز بشناسم. و پس از تحقیق و آشنائی با اوصاف آخر الزّمان به این نتیجه رسیدم که من و شما از مردم آخر الزّمان هستیم و اوصاف مردم آخر الزّمان دقیقا بر ما منطبق است.

زندگی با مردم آخر الزّمان مرا بر آن داشت که در این موضوع کتابی فراهم آورم و از این رهگذر، به صراحت به آنان اعلام دارم که:

آخر الزّمان بر ما سایه افکنده و ما همچون قوم عاد و ثمود و برادران لوط هستیم!

ص:45

من خود احساس می کنم و هیچ تردیدی ندارم که من اهل آخر الزّمان هستم، چنانکه دربارۀ مردمانی چون قوم عاد و ثمود تردید نداشتم. از این رو راههای رهائی را جستجو کرده، در برابر شما قرار می دهم و در حال حاضر مخاطبین من دو گروهند:

1-گروه کتاب نخوانده ای که از این موضوع هیچ آگاهی نداشته، از ابعاد گستردۀ مسئلۀ حضرت مهدی (عج) هیچ اطّلاعی ندارند و می ترسند که اگر به تحقیق در این زمینه بپردازند، در ابعاد گوناگون و گستردۀ آن گم شده و بر همۀ اطراف و جوانب آن مسئله احاطه نیابند.

2-گروه دانشمند و کتابخوان که به مسائل دیگر آگاهی گسترده ای دارند ولی آگاهانه و یا بطور ناخودآگاه در این زمینه وارد نشده و مطالعه و تحقیق نکرده اند که اگر اراده می کردند از حجم کار باکی نداشته و توانائی احاطه بر ابعاد موضوع را داشتند. اما چیزی که آنها را از تحقیق در این موضوع بازمی دارد آنست که نمی دانند چگونه حقایق و نظرات را فصیح و آشکارا بیان کنند و نتیجتا از ورود در این بحث خودداری می کنند. پس می توان آنها را تشویق و تشجیع نمود که نظرات خودشان را بطور آشکار مطرح ساخته و باصراحت، کلمۀ حق را علیرغم داوریهای عجولانه و بیغرضانۀ مردم بیان کنند که مردم هرچه می خواهند بگویند.

با این هدف، خطابم به هر دو گروه است و خلاصۀ مطالعات چندین ساله ام را به هر دو گروه تقدیم می دارم و حقّ انتخاب و آزاداندیشی را از آن آنها می دانم.

من در این کتاب با کسانیکه در برابر حق، مغرض و ستیزه جو هستند؛ سخنی نمی گویم و در مقابل افراد لجوج و سرسخت نخواهم ایستاد و برای آنانی که نسبت به آنچه از جانب پروردگار فرود آمده تردید دارند بطوریکه حتّی در مورد باران نیز بعلت آنکه از آسمان فرود آمده شک می نمایند؛ اقامۀ دلیل نمی کنم. و نیز با کسانی که در برابر بدیهیات عقل تجاهل می ورزند؛ آنانکه در حین ولادت بیش از سه وجب و در هنگام مرگ بیش از شش وجب را اشغال نمی کنند و با همۀ حقارت در برابر عظمت هستی، خالق جهان را منکر می شوند؛ بحثی ندارم.

من نمی خواهم با روشنفکر و تحصیل کرده ای که معنویّات را به هیچ می گیرد و معیارها را نادیده می انگارد؛ گفتگو کنم. و نمی خواهم با کسانی که در یک رشته تخصّص یافته، همه چیز را با معلومات ناقص خود می سنجند و به هرچه با معلومات ناقصشان سازگار نباشد به دیدۀ تردید و انکار می نگرند؛ مواجه شوم. و یا با کسانی که خود را از ایده و عقیده رها ساخته، به شکل جنس مخالف درآمده، از

ص:46

پذیرش مکتبی چون هیپیسم و نیهیلیسم باکی نداشته و از مراحل عالی تمدن و انسانیت به مرحلۀ حیوانی سقوط کرده اند؛ روبرو شوم. و یا برعکس، زنانی که کرامت خود را فراموش کرده و برخلاف خوی و طبیعت خویش و برای جلب نظر چند ولگرد هوسران فاصله ای تا عریان شدن کامل ندارند؛ مخاطب این کتاب نیستند.

نسل عصیانگری که خود را از دیدن حقّ، کور و از شنیدن سخن حقّ، کر ساخته، و تصمیم خود را بر نشنیدن حقّ و نپذیرفتن پند، گرفته است، از این کتاب بهره نخواهد داشت. اگرچه دوست داشتم حقیقت بر همه روشن شود و کسی بی گدار به آب نزند و در آن روز پشیمانی نبرد:

«یَوْمَ یَعَضُّ الظّٰالِمُ عَلیٰ یَدَیْهِ، یَقُولُ یٰا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً»

«روزی که ستمگر دستهای خود را به ندامت می گزد و می گوید: ای کاش همراه پیامبر راهی برمی گزیدم» .

امام باقر (ع) می فرماید:

«هرکس در بندگی و اطاعت خدا، خود را به زحمت اندازد، ولی امام و پیشوائی از سوی خدا نداشته باشد، تلاشش بیهوده و خودش گمراه و سرگردان است، و خداوند از عبادت او بیزار است. و اگر در این حالت بمیرد، کافر و منافق از دنیا رفته است» .

تحصیل کرده های از خودراضی، که دانشنامه های خود را بالاتر از حقّ و حقیقت می پندارند و با تکیه بر تخصّص خویش و بدون توجه به دلائل و براهینی که گویای حقیقت است باسرعت به پیش می رانند؛ مخاطب این کتاب نیستند.

بلکه مخاطب ما در این کتاب آزاداندیشان منصفی هستند، که از شنیدن حقّ و پذیرفتن آن امتناع نمی ورزند و شجاعت آنرا دارند که در هر زمینه به تحقیق پرداخته، سرانجام حقّ را بپذیرند. و جرأت فکری آنرا دارند که چیزی را به عنوان اصل مسلّم نپذیرند بلکه به عنوان تحرّی حقیقت به تجزیه و تحلیل بپردازند. و شهامت آنرا دارند که اگر از چیزی بی اطلاع هستند، صرفا به همین دلیل به انکار آن برنخیزند.

این کتاب برای کسانی است که به دنبال فراگیری به حقیقت ارزشمند و والائی می نگرند و تلاش می کنند که در هر موضوعی پرده های جهالت را کنار زده، چهرۀ حقیقت را با اندیشۀ تیزبین خود بازشناسند.

ص:47

مخاطب ما اندیشمندانی هستند که به فکر و اندیشه ارج می نهند، و به برهان و استدلال محکم مؤمن می شوند و ایمان سطحی و تقلیدی را بر خود شایسته نمی بینند.

این کتاب برای چنین مردمی نوشته شده، و در پیرامون حادثه ای که به طور حتم وقوع خواهد یافت؛ نگارش یافته است، چه مردم همگی بخواهند یا گروهی سرسختی نشان دهند؛ بدون تردید واقع خواهد شد. زیرا او چون خورشید فروزان و مهر تابانی است که به هر خانه ای خواهد تابید و از هر روزنه ای خواهد درخشید اگرچه صاحب خانه بدان راضی نباشد. و هرگز تیرگیهای اندیشۀ جاهلان و یا تنگ نظری خفّاشان، از پرتوافکنیهای آن مانع نخواهد شد.

مردم باید امر محتومی را که از وقوعش گریزی نیست بازشناسند، و حادثۀ مسلّمی را که در حدوثش تردیدی نیست، از پیش بشناسند. که با تصدیق و تکذیب آنها واقعیّت تغییر نمی یابد. از این رهگذر باید آنرا با ابعاد گسترده اش فراگیرند که اگر باورکردنی است باور کنند و اگر قدرت تکذیب دارند از روی آگاهی تکذیب نمایند.

این کتاب:

-برای کاوشگری است که حقّ را در آن می یابد و پیروی می کند.

-برای پژوهشگری است که می اندیشد و در عواقب امور تدبّر می نماید.

عواقب امور را می سنجد و راه خود را برمی گزیند.

-برای پویندگان حقیقت و آزاداندیشان جهان از هر سرزمین و دین و آئین است.

کسی که وسعت قلب و سعۀ صدر ندارد تا حقیقت را در آن جای دهد و یا استعداد پذیرش و فهم حقیقت را ندارد، ما را به او نیازی نیست، زیرا در هیچ دورانی همۀ مردم، حقّ را نپذیرفتند. آنهمه سخنان حقّ در تورات و انجیل و قرآن، بر دل پیامبران عظیم الشّأن فرود آمد ولی همگان آنرا نپذیرفتند، بلکه گروهی به مبارزه با آن برخاستند و جان خویش را در این راه از دست دادند، درحالی که در آن کتب آسمانی چیزی جز سپاس و شکر مخلوق در برابر آنهمه نعمت و احسان خالق، مطرح نبود.

من این کتاب را می نویسم تا مردم را از واقعه ای آگاه سازم که همۀ مقدّماتش به وقوع پیوسته است، و آنچه در آستانۀ وقوعش باید انجام پذیرد، در شرف وقوع است. و نمی خواهم کسی را به زور قانع کنم، که هنوز هم در میان ما کسانی

ص:48

هستند که سفرهای فضائی را باور نکرده اند و پیاده شدن انسان را بر کرۀ ماه و مریخ چیزی جز هیاهوی خبرگزاریها نمی پندارند! .

پیش به سوی حوادث مسلّمی که بر منکران و باورداران همزمان روی خواهد داد. پیش به سوی واقعۀ محقّق الوقوعی که انکار منکران و تکذیب کافران را در آن اثری نخواهد بود.

هرگز در پذیرش عقیده ای تحمیل روا نیست که اعتقاد به چیزی از شناخت آن سرچشمه می گیرد نه از راه اجبار و نه از راه جهالت. برحذر باش که از چنین حادثۀ جهانی در غفلت نباشی.

راه را از چاه جدا می سازم و ظهور مصلح غیبی را که بی هیچ تردید ظاهر خواهد شد بازگو می کنم تا همگان از آگاهی کامل برخوردار باشند و راه خود را آگاهانه انتخاب کنند.

در برابر خوانندۀ گرامی بر خود وظیفه می دانم که آنچه می نویسم به دور از هر گونه تعصّب و هوای نفس بنویسم، و آنچه نقل می کنم از روی امانت نقل کنم، و آنچه شرح می دهم مطالب پیچیده ای را که نیازمند شرح است تشریح نمایم، و آنچه پاورقی می زنم و یا اظهارنظر می کنم آنچه باور دارم و در نظرم تردیدناپذیر است ابراز نمایم.

من به افکار خود آن چنان خوشبین نیستم که نظر خود را به دور از هر خطا پنداشته، همگان را از پذیرش آن ناگزیر بدانم، بلکه آنچه در این کتاب آورده ام از سرچشمۀ زلالی است که انکار منکران آنرا آسیبی نخواهد رسانید، ولی باور باورداران مرا خشنود خواهد ساخت که من متن اعتقاد قلبی و ایمان درونی ام را در اینجا به نمایش گذاشته ام و همگان را برای مطالعه و اندیشه و سرانجام پذیرش آن فرامی خوانم که خداوند میفرماید:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! بر شما باد نفسهای خودتان، گمراهی گمراهان شما را آسیب نمی رساند، اگر شما هدایت یافته باشید» .

در گذشته مردم پیامبران را تکذیب کرده اند، و خدا و فرشتگان را انکار نموده اند و روز رستاخیز را به استهزاء گرفته اند؛ آن روزی که خداوند منّان با بکارگیری الفاظ و حروف تأکید همچون حروف جواب، انّ، لام و نون، به حقیقت و حتمیت آن سوگند یاد کرده و می فرماید:

ص:49

«وَ یَسْتَنْبِئُونَکَ: أَ حَقٌّ هُوَ؟ . قُلْ: إِی وَ رَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ، وَ مٰا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ»

«از تو می پرسند: آیا به راستی آن حقّ است؟ بگو: آری، به پروردگارم سوگند، که آن حقّ است و شما هرگز راه فراری ندارید» .

در عین حال، منکرین معاد و قیامت، بسیار و معتقدین به آن اندکند.

بنابراین وقتی بیشتر مردم گفتار خداوند را تکذیب می نمایند، نپذیرفتن سخنان من نیز، دلیل بی اعتباری آنان و بی احترامی و اسائه ادب به من نیست. زیرا انسان به طبیعت حال در مسائل مربوط به ماوراء طبیعت زود قضاوت می کند. بسیار مشاهده می شود افرادی که از درک مسائل بسیار ساده ناتوان هستند، در مسائل بسیار پیچیدۀ جهان متافیزیک اظهارنظر می کنند و به انکار و تکذیب برمی خیزند. حتّی به خود اجازه می دهند که در شگفتیهای جهان آفرینش فلسفه بافی نمایند.

بسیار دیده می شود که افراد مکتب نرفته و یا کم سواد، که از درک فرمول یک مولکول آب ناتوان هستند، به خود اجازه می دهند که در مسائل ماوراء طبیعت به نقض و ابرام پرداخته، در مورد آفریدگار جهان هستی به تجزیه و تحلیل پردازند.

چه گویم در مورد جامعه ای که، کسی را روشنفکر می پندارند که به اعتقادات دینی پشت پا بزند و میراث نیاکان خود را به دور اندازد و به دنبال غرائز حیوانی آزادانه گام بردارد! .

ای گروه روشنفکران! که از تاریخ خود بیگانه اید، و از راه نیاکان خود منحرف شده اید، و به عقاید دینی خود پشت پا زده اید، و بحث از «مصلح غیبی» را افسانه می انگارید، این کتاب را برای شما نوشتم، تا حجّت بر شما تمام شود و با دیدن نشانه های حقیقت، از کبر و نخوت پائین آمده، در برابر حقیقت خضوع نمائید.

من راضی نیستم که حتّی یک تن از برادران انسانی من در عهد جاهلیت مرده باشد.

بلکه می خواهم همۀ انسانها بدانند که حضرت مهدی (عج) در پاسخ یکی از سفیران خود که در مورد منکران آن حضرت پرسیده بود، چه نوشته اند؟ امام علیه السّلام در پاسخ او چنین نوشت:

- «کسی که مرا انکار نماید، از من نیست، راه او راه فرزند حضرت نوح علیه السّلام است» .

آیا کسی راضی می شود که از راه پسر نوح پیروی کند و سرانجام از روی

ص:50

لجاجت طعمۀ امواج خروشان دریا شود و غرق گردد؟ ! .

نه هرگز، انقلاب شکوهمند آن انقلابگر پیروز در آستانۀ وقوع است. . . و بدیهی است که کسی را یارای مقاومت در برابر آن نیست. مگر کسی می تواند در برابر امواج کوه پیکر دریا بایستد؟ مگر کسی می تواند در برابر حوادثی چون طوفان، تندباد، زلزله و نظائر آنها بایستد؟ و کسی نمی تواند در یک لحظه در دو مسیر حرکت کند، لذا کسی که از هوای نفسش پیروی می کند از مسیر حق جدا می شود و هرکس که به ندای عقلش گوش فرا می دهد در برابر حق تسلیم خواهد شد.

ظهور و قیام حضرت مهدی (عج) همچون مرگ است که خواه ناخواه برای همگان پیش خواهد آمد. کسی که مرگ را باور کند با آن روبرو خواهد شد و کسی که مرگ را تکذیب و برای دیگران بداند و خود را در این جهان جاودانه پندارد بازهم با آن مواجه خواهد شد. ظهور مهدی (عج) نیز بدون شکّ و تردید به وقوع خواهد پیوست. هرکس می خواهد باور کند و هرکس می خواهد تکذیب نماید.

امام صادق (ع) می فرماید:

- «اگر یکی از شما دو جان داشت، می توانست با یکی از آنها تجربه اندوخته، با دیگری زندگی جدّی نماید. ولی برای هیچکس جز یک جان وجود ندارد، هنگامی که از دستش رفت، راه توبه بسته می شود. از این رهگذر هنگامی که کسی به نام ما به سراغ شما می آید خوب بیندیشید که برای چه شما را دعوت می کند؟ و در چه راهی گام برداشته، خروج می نمائید؟» .

طبق فرمودۀ امام علیه السّلام، بر همۀ ما لازمست که در مورد این تنها سرمایۀ خودآگاهانه مراقب باشیم.

گاهی اعتراض کرده می گویند: این عقیدۀ کهنه و باستانی چیست که بر مردم روشنفکر عصر مشعشع طلائی عرضه می دارید؟ !

در پاسخ باید بگویم: آری این عقیده باستانی و باسابقه است و چهارده قرن از آن می گذرد، ولی عقیده ایست که با گذشت زمان هرگز کهنه و فرسوده نمی شود، زیرا که ریشه دار بودن و قدمت یک عقیده برهانی بر بطلان آن نیست و بر انسان مؤمن به حقّ است که عقیدۀ حقّ را با جرأت تمام بگوید، اگرچه یار و یاورش کم باشد.

چنانکه رسول اکرم (ص) در مقام ترسیم کمی اهل حقّ در میان اهل باطل می فرماید:

ص:51

- «مثل آنها در میان امّت من، مثل یک تار موی سفید در بدن گاوی سیاه در یک شب یلدا است» .

باید خدا را بسیار سپاس بگویم که به من این توفیق را داده که در این زمان که اهل باطل قوّت و شوکت دارند می توانم مطلب حقّی را بیان کنم.

اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (عج) از ضروریات مذهب است و روایات حضرت مهدی از طریق شیعه و سنی به حدّ تواتر رسیده است.

اعتقاد به ظهور یک مصلح غیبی که در آخر الزّمان ظهور کرده، بر جنایتها و خیانتهای انسانها خاتمه خواهد داد؛ اختصاص به اسلام ندارد، بلکه از نظر یهود و مسیحیّت نیز قطعی است. جالبتر اینکه در میان همۀ طوائف یهود و همۀ شاخه های مسیحیت این اعتقاد قطعی و مسلّم است و در میان فرقه های مختلف یهود و نصاری، در این مسئله اختلاف نیست.

همۀ پیامبران و سفیران الهی به عنوان جزئی از رسالت خود به مردم وعده داده اند که در آخر الزّمان یک مصلح غیبی ظهور خواهد کرد، و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود. آنگاه زمان او را توصیف کرده اند، و نشانه هایش را برشمرده اند.

هرگاه پیامبری از این جهان رخت بربسته، پیامبر دیگری آمده، او نیز چون پیامبر پیشین از ظهور مصلح غیبی در آخر الزّمان سخن گفته است.

تحقّق یافتن علائم آخر الزّمان یکی بعد از دیگری در هر برهه ای از زمان، موجب می شود که انسان عقل خود را به کار اندازد و در مورد این خبرهای غیبی که هزاران سال پیش توسّط سفیران الهی وعده داده شده تفکّر کند.

تاکنون تعدادی از این نشانه ها تحقّق یافته و در عصر ما نیز این نشانه ها در حال تحقّق یافتن است. و دقیقا طبق وعده های انبیاء تحقّق می یابد. روی این بیان این خود یک دلیل عقلی است بر حقّانیت مسئله، زیرا صدها نشانه از نشانه های آخر الزّمان به عنوان مقدّمۀ ظهور حضرت ولیّ عصر (عج) و نشانۀ حقّانیت این اعتقاد توسّط رسول اکرم (ص) و پیامبران پیشین گفته شده و امروز تحقّق تعدادی از آنها را با چشم خود می بینیم که موبه مو طبق وعده تحقّق می یابد-چنانکه در فصلهای مختلف کتاب قسمتی از آنها را شرح خواهیم داد-هزاران روایات در مورد وجود، غیبت و نشانه های عصر ظهورش به ما رسیده که در آن روایات صدها نشانه برای عصر ظهور بیان شده و ما در عمر محدود خود گواه تحقّق یافتن تعدادی از آنها می باشیم و می توانیم برای اثبات مسئله مهدویت از همین طریق استدلال کنیم که یک دلیل

ص:52

قطعی عقلی است و اگر کسی آنرا ردّ کند صرفا به دلیل دشمنی با معارف آسمانی است که گروهی از مردمان عصر ما تصمیم گرفته اند هر مطلبی را به عنوان مطالب معنوی و الهی بشنوند به همین دلیل رد کنند و زیربار نروند! .

تحقّق این علامتها یکی پس از دیگری خود دلیل قاطعی است بر حقّانیت پیامبرانی که این نشانه ها را به استناد پیک وحی به امت خود بازگو کرده اند، و انکار منکران پس از روشن شدن اینکه صرفا به دلیل دشمنی با وحی است ضرری به اصل قضیّه نمی رساند. ما معتقدیم هرکسی حقّ دارد به هنگام شنیدن هر مطلبی با دیدۀ تردید بنگرد و دلایل وجودی هر موضوعی را بااحتیاط تجزیه و تحلیل نماید تا حقّ بودن آنرا از روی منطق عقل نفی یا اثبات کند، ولی کسی حقّ ندارد که هرکجا اسم وحی به میان آمد بی درنگ به انکار آن برخیزد که منطق عقل چنین شیوه ای را نمی پذیرد.

نویدهای مصلح غیبی از زبان پیامبران اولو العزم به ما رسیده است و حداقل 60 قرن (6000 سال) این نویدها دست به دست هم گشته و امروز به دست ما رسیده است. سالم ماندن این نویدها در طول قرون متمادی بر اهمیّت موضوع افزوده و مسئله را برای ما قطعی تر نموده است.

از امّتهای پیشین باید نهایت تشکر را نمود که در طول زمان و کشاکش روزگار این نویدها را برای ما حفظ کرده اند و در نقل آن نهایت امانت را رعایت نموده اند. اگرچه ناقلان این نویدها در مقطع تاریخی خود نتوانسته اند آنها را شرح کنند ولی همین که بدون دخل و تصرّف برای ما نقل کرده اند موجب نهایت سپاس و تشکّر است.

ولی به دلیل نارسائی وسائل تحقیق در گذشته، گاهی در تطبیق این نویدها با حوادث جاری آن زمان دچار اشتباه شده اند و گاهی مسائل منطبق را نتوانستند ابراز کنند بلکه ناگزیر از مخفی کاری شده اند. از این رهگذر لازم دیدم که در این عصر شکوفائی دانش و فراوانی ابزار تحقیق، این نشانه ها را یکبار دیگر مورد تحقیق و تحلیل قرار دهم و نهایت امانت را در نقل و تطبیق آنها رعایت نمایم.

در اینجا لازم می دانم اعجاب خود را از فهم عمیق و محافظت دقیق علمای امامیّه ابراز نمایم که بیش از هر طائفۀ دیگر مسائل مربوط به حضرت مهدی (عج) را درک نموده، در حفظ آن کوشیده اند و دقیقتر از هر ملّتی غوامض و مسائل را حلّ کرده اند.

ص:53

اگرچه قطعیّت اعتقاد به حضرت مهدی (عج) میان شیعه و سنّی فرق نمی کند، ولی آنها این افتخار را داشته اند که آنرا در قرنهای متمادی شعار خود قرار داده اند و به همین دلیل از طرف زمامداران ستمگر همواره مورد ایذاء و اذیّت قرار گرفته اند. و از طرف نادانها ریشخندها و استهزاءهای فراوانی را تحمل کرده اند. زیرا آنها بیش از هر مذهب دیگر در مقام دفاع از این عقیدۀ استوار اسلامی جانبازی و فداکاری از خود نشان داده اند. و این افتخار را داشته اند که این مصلح غیبی آخرین پیشوای آنها و دوازدهمین امام، از امامهای معصوم آنهاست.

مشیّت الهی بر آن تعلّق گرفت که موعود امّتها و توده ها را دوازدهمین خورشید فروزان از پیشوایان معصوم این امّت قرار دهد از این رهگذر آن مهر تابان و قبلۀ خوبان بیش از هر ملّت دیگر با شیعیان امامیّه مربوط می شود و به همین دلیل آنها بیش از هر آئین دیگر در سنگر دفاع از حریم آن حضرت وفادار مانده اند و تیرهای حوادث را به جان خریده اند.

علمای امامیّه بیش از هر ملت دیگر در گردآوری احادیث حضرت مهدی (عج) از زبان رسول اکرم (ص) و دیگر پیشوایان معصوم تلاش کرده اند. زیرا با مبانی عقیدتی آنها بیش از همۀ طوائف ارتباط دارد. از این رهگذر در میان همۀ مذاهب بیش از همه با این عقیده شناخته شده اند، و در تدوین و تألیف احادیث مهدی کوشیده اند. و اعتقاد به ظهور حضرت مهدی، به عنوان یکی از بارزترین و استوارترین عقیده و شعار مذهبی آنها درآمده است. آنها نخواسته اند از کسانی باشند که به بعضی از کتاب ایمان آورده به بعضی دیگر کفر می ورزند.

ما در این کتاب هرگز با مخالفان احادیث حضرت مهدی (عج) بحث جدلی نخواهیم کرد که جدل در مسائل اعتقادی موجب اختلاف کلمه، تضعیف امّت و تحقیر دیگران است که ما آنرا زشت می دانیم. بلکه بدون اهانت به شخصی در یک صراط مستقیم گام سپرده، زنده و موجود بودن حضرت مهدی (عج) را با براهین استوار و دلایل روشن اثبات خواهیم کرد. و به روشنی ثابت خواهیم نمود که همۀ ادیان ظهور حضرت مهدی را نوید داده، اگرچه برخی از افراد منسوب به آن دین در مقام تردید برآیند، و عقل آنرا می پذیرد اگرچه برخی از بیماردلان به انکارش برخیزند.

در این کتاب روایات فراوانی یافت می شود که گذشت زمان آنها را معنی کرده است و ما تفسیر صحیح آنها را آورده ایم که برخی از آنها در گذشته قابل فهم نبود و از این رهگذر برخی از پیشینیان آنها را خرافه و افسانه شمرده بودند و امروز با

ص:54

تفسیر صحیح آنها صحّت و استواری آنها روشن شده است، که این حقایق به زمان ما مربوط می شود و به زبان ما گفته شده است و در گذشته قابل فهم نبود و حتّی در ردیف مسائل غیرممکن به حساب می آمد که گذشت زمان آنها را ممکن ساخت.

امّا کسانی که اعتقاد به ظهور مهدی (عج) را بر شیعه عیب می گیرند، ما بر آنها ایراد نمی گیریم، جز همان ایرادی را که بر احبار یهود گرفته می شود که آنها تمام اوصاف حضرت رسول (ص) را در کتابهای خود خوانده بودند و او را همچون فرزندان خود می شناختند، و سالها انتظار ظهورش را می کشیدند، هنگامی که مبعوث شد به او کفر ورزیدند، زیرا از میان عرب برانگیخته شد و آنها آرزو می کردند که از میان بنی اسرائیل برانگیخته شود.

اعتراض کنندگان در مسئله مهدی موعود، هنگامی از ما راضی می شوند که ما وجود مقدّس حضرت مهدی (عج) را بدون اوصاف: «قرشی» ، «هاشمی» ، «فاطمی» ، «علوی» ، «حسینی» مطرح کنیم، ولی چه کنیم که رسول اکرم (ص) که سخنی بدون تکیه بر منطق وحی نمی گوید، او را با این اوصاف معرّفی نموده است که در روایات شیعه و سنّی به تواتر آمده است:

«اگر از دنیا جز یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را به قدری طولانی می گرداند که در آن مردی را از اهل بیت من برمی انگیزد که نام او همنام با منست، زمین را پر از عدل و داد می کند، آنچنانکه پر از ظلم و ستم شده است» .

روی این بیان ظهور حضرت مهدی (عج) از نشانه های نبوّت است. و من به همین دلیل اقدام به نگارش این کتاب نمودم، که بسیاری از علائم ظهورش تحقّق یافته است و بحث از آن خود دلیل حقّانیت رسول اکرم (ص) است که هزار و چهارصد سال پیش اینها را پیشگوئی فرموده است.

با توجّه به نکات یادشده هرگز نمی توان شیعه را به جرم استقامت در عقیده و استواری در ایمان به ظهور حضرت مهدی (عج) سرزنش نمود، بلکه باید این ثبات و پایداری را ستود که در برابر امواج خروشان بی دینی و فشار شدید زمامداران و استهزاء زشت مخالفان، این چنین ثابت و پابرجا بر عقیدۀ خود استوار مانده اند. چنانکه رسول اکرم (ص) این پایداری را ستوده و فرموده است:

«. . . آنها به سیاهی بر سفیدی ایمان آورده اند» .

ص:55

یعنی: به احادیث رسیده از معصومین که در کتابها تدوین شده و آنها راهی جز از طریق مرکّب بر صفحۀ کاغذ ندارند، ایمان آورده اند.

اینجاست که شیعیان باید با امیر مؤمنان (ع) همصدا شده بگویند:

«هر صاحب مغز، عاقل نیست، هر صاحب گوش، شنوا نیست، و هر صاحب دیده، بینا نیست» .

مشیّت خداوند تبارک و تعالی تابع اراده و امیال مردم نیست و هرگز پدید آمدن پدیده ای با مشورت قبلی مردم انجام نمی پذیرد، حتّی ساده ترین حوادث جوّی چون سرما و گرما و باد و باران نیز بدون مشورت مردم و صرفا به مشیّت حضرت پروردگار انجام می پذیرد، تا کسی ادّعای ربوبیت نکند و دعوی علم غیب نتواند، وگرنه مردم ساده لوح آنها را اختیاردار جهان شناخته، از پروردگار خود بیگانه می شدند و سخنان پوچ فضانورد روسی را باور می کردند که با چند متر هوا پریدن به انکار صانع پرداخته، اعلام داشت: «من آسمان را زیرورو کردم، از خدا و فرشته نشانی نیافتم» ! ! !

این فضانورد روسی با سفر فضائی چند هزار میلی خود که از همسایۀ دیوار به دیوار زمین (ماه) دیداری تازه کرده، به انکار صانع برخاسته، نظام شگرف و کرات شگفت جهان را نادیده می گیرد، این جهان پهناور را که صدها میلیون کهکشان را در نقاط دوردست که برخی از آنها میلیونها سال نوری از ما فاصله دارد، دربرگرفته، به هیچ می انگارد، و با گردش به دور کرۀ ماه، فضا را تسخیرشده می پندارد.

او خود را به فراموشی می زند تا فراموش کند که چه کسی این جهان بیکران را با این نظام بدیع و اسلوب عجیب آفریده است؟ چه کسی این نیروی جاذبه و دافعه را پدید آورده است؟ چه کسی میان نیروی جاذبه و گریز از مرکز تعادل شگرف برقرار نموده است؟ و. . .

او که برای یافتن راهی به سوی همسایۀ دیواربه دیواری زمین میلیاردها دلار خرج نموده، تا بتواند جاذبۀ زمین را بشکند و از اشعّه های خطرناک خورشید خودش را حفظ کند تا از کرۀ ماه دیداری به عمل آورد، چگونه غفلت می کند که این، تازه یکی از اسرار جهان هستی است که تا حدی بر او کشف می شود ولی هم اکنون هزاران هزار راز پیچیده هست که تاکنون دانش بشری از درک آن فرومانده است. او چگونه به خود اجازه می دهد که پدیدآورندۀ این نظام و آفرینندۀ این جهان را به صرف اینکه در

ص:56

میان دو کرۀ زمین و ماه خودنمائی نکرده، انکار نماید! .

او نمی فهمد که آفریدگار این جهان، در گوشه ای از این جهان نگنجد و در دل زمان جای نمی گیرد، و زمان و مکان او را احاطه نمی کند.

او آفریدگاری است که زمین و زمان را آفریده، و آنچه در این جهان تصوّر شود از وجود اقدس او سرچشمه گرفته است. او دیگر در محدودۀ زمان و مکان محدود نمی شود و در دل آفریدۀ خود نمی گنجد.

فضانورد بی فرهنگ روسی اگر انتظار دارد که با دیدۀ سر او را مشاهده کند، او را نشناخته است.

خداوندی که پدیدآورندۀ این جهان است اگر طبق آرزوی آن فضانورد با دیدۀ سر دیده شود، دیگر به درد خدائی نمی خورد و باید به دنبال خداوند دیگری باشیم که زمان و مکان را بر او راهی نباشد. باید در جستجوی خداوندی باشیم که او را شبیه و نظیر در جهان خلقت نباشد. برتر از هر موجودی در جهان و والاتر از فهم انس و جان باشد.

خداوندی که پدیدآورندۀ این جهان، و آفرینندۀ مخترعان این سفینه هاست، هرگز در مردمک دیدۀ یک فضانورد نخواهد گنجید:

«دیدگان او را درک نکند، ولی او دیده ها را درک می کند، که او لطیف و خبیر است» .

امّا در مورد کسانی که می خواهند با امامان معصوم ما از نزدیک آشنا شوند، و سخنان گهربار آنها را ارزیابی کنند، آنها را توصیه می کنم که روایات مربوط به حضرت مهدی (عج) را مورد مطالعه و بررسی قرار دهند. در این احادیث-که قسمتی از آنها را در این کتاب می خوانید-تمدن امروز ما موبه مو توصیف شده است، و همۀ شئون زندگی ما آنچنان تشریح شده که عقل انسان مبهوت می شود، در آن احادیث ابزار جنگی، وسائل ارتباط جمعی، وضع خانه و تجارتخانه و دیگر ابعاد زندگی ما آنچنان دقیق ترسیم شده، که گوئی امامان اهل بیت علیهم السّلام در میان ما زندگی کرده اند و بعد از آن، آن تعبیرهای اعجازانگیز را بیان فرموده اند. این سخنان غیب گوئی، حدس و تخمین نیست، بلکه سخنان پرارجی است که از رسول اکرم (ص) آموخته اند. و پیامبر گرامی اسلام آنها را از پیک وحی فراگرفته است.

ص:57

در میان این احادیث اعجاب انگیز، مطالبی هست که در گذشته قابل فهم نبود، بلکه گاهی مستهجن شمرده می شد ولی امروز از حقایق تردیدناپذیر علمی محسوب می شود. ما امروز با هواپیما مسافتهای دور و درازی را در مدتی کوتاه سیر می کنیم و نزدیک شدن راهها را با چشم خود می بینیم. ما امروز با به کار گرفتن تلفن از شرق دنیا با غرب دنیا سخن می گوئیم و صدای انسانی دیگر را از آن سوی دنیا می شنویم. امروزه به وسیلۀ تلویزیون در شرقی ترین نقطۀ دنیا، در کنج خانه نشسته، در صفحۀ تلویزیون کسی را مشاهده می کنیم که در غربی ترین نقطۀ جهان در حال اجرای برنامه است. امروزه گام نهادن برفراز کرۀ ماه امری عادی شمرده می شود، ولی فرعون آنروز نتوانست خدای موسی را درک کند و درصدد برآمد که وسیله ای ساخته چند متر بالاتر برود، شاید خدای موسی را یافته با او به کارزار پردازد.

موسی هرچه می گفت، راست می گفت، ولی فرعون با دیدن آن آیات بیّنات او را درک نمی کرد، درحالیکه با مراجعه به عقل می بایست دریابد که هرگز انسان قدرت آن را ندارد که به چیزی بگوید: «موجود شو» و آن نیز بی درنگ موجود شود! ولی فرعون اژدها شدن عصا را به چشم خود دید و درک نکرد و به انکار خدا برخاست! .

امروز نیز دانشمندان علیرغم پیشرفت سریع و روزافزون دانش از حلّ ساده ترین مشکلات سیاسی ناتوان هستند و جهان در آتش جنگ و تبعیضات نژادی می سوزد ولی مراکز علمی جهان به جای خاتمه دادن به این گرفتاریها، با آفریدگار جهان تصفیۀ حساب می کنند! . چگونه است که پیش از حلّ مشکلات روی زمین به حلّ مشکلات آسمانها پرداخته اند و انکار صانع را نخستین گام حل مشکل یافته اند؟ ! .

چگونه است که انسان مغرور امروزی خود را محور و معیار عدل آسمانها قرار داده در صورتیکه هنوز نتوانسته محور عدل کرۀ خاکی باشد؟ ! .

و ما چرا حقایق را دور انداخته با فرضیه های بی اساس آنها خود را دلشاد ساخته ایم؟ ! و با اینهمه ادّعا و بلندپروازی در درۀ پول پرستی، شهوت پرستی، و هواپرستی سقوط کرده ایم؟ ! .

اگر واقعا دانش، انسان را به این جهالت و ضلالت سوق دهد، چه دانش زشتی هست؟ ! ! و اگر بینش و فرهنگ، انسان را به این انحطاط اخلاقی و فرهنگی سوق دهد، چه فرهنگ پست و بیماری هست؟ ! !

ص:58

خیال نمی کنم انسان پاک سرشتی زیر این آسمان پیدا شود که از این دانش و فرهنگ بیمارگونه بیزار نباشد و نخواهد که در جستجوی یک مصلح غیبی و نجات بخش آسمانی گام بردارد. بلکه هر صاحب فطرت سالم، براساس نهاد پاک خود چشم به راه نجات بخشی است که سمبل عطوفت و مرحمت بر ستمکشان و تازیانۀ عذاب بر ستمگران باشد، و خود نمونۀ بارز عدل و داد در جهان باشد.

از این رهگذر در این کتاب از مرز اعتقادی خود بیرون رفته، این مسئله را در میان تمام ادیان آسمانی مورد مطالعه قرار دادیم و از همه پرچمداران عدل و آزادی و مشعلداران استیفای حقوق انسانی بهره جستیم، و این کتاب را برای صاحبان وجدان آزاد در سراسر گیتی به نگارش درآوردیم:

یهودی، از همۀ فرقه هایش، در انتظار ظهور مسیح موعود است که عدالت واقعی را در آخر الزّمان در سرتاسر جهان برقرار نماید.

مسیحی، از همۀ گروههایش، در انتظار بازگشت مسیح پاک است که شالودۀ عدالت را در آخر الزّمان در پهنۀ گیتی استوار سازد.

مسلمان، از همۀ مذاهب مختلفش در انتظار ظهور حضرت مهدی (عج) و بازگشت حضرت عیسی مسیح (ع) است، که حکومت عدل واقعی را در آخر الزّمان در سراسر جهان از کران تا کران بنیان نهند.

ازاین رو، پیروان همۀ ادیان آسمانی در انتظار حکومت عدل الهی در آخر الزّمان می باشند، و والاترین ارزشها را برای این حکومت قائل هستند. و پیروان هر آئینی از عمق تعالیم عالیۀ آئین خود، نشانه های ظهور آن حکومت عادلانه را دریافت نموده اند و در انتظار تحقّق آن نشانه ها ثانیه شماری می کنند. . . و این مطلبی است که ما در این کتاب درصدد شرح و بسط و توضیح و تفسیر آن هستیم.

از پیروان ادیان که بگذریم، کسی جز عنودهای لجاجت باز مسخره گوی نمی ماند که ارزش بحث را ندارند. ولی آنها نیز اعتراف دارند که این جهان با این رژیمهای موجود و نظامهای حاکم قابل دوام نیست و باید حکومتهای فعلی در روش خود تجدیدنظر کرده، به جای تسلیحات نظامی و اختلافات جغرافیائی، به سوی حکومت واحد جهانی براساس عدالت و آزادی گام بردارند.

از این رهگذر آنها نیز مخاطب کتاب ما می باشند که ما نوید آن حکومت واحد جهانی را همراه با نشانه های فراوانی که قسمتی از آنها تحقّق یافته، و قسمتی دیگر در شرف وقوع است، تقدیم می داریم و نوید تأسیس آن حکومت را با تمام

ص:59

ویژگیهایش در آینده ای نه چندان دور، عرضه می نمائیم.

اگر گفته شود: «چرا حضرت مهدی (عج) در صحنۀ حوادث ظاهر نمی شود و نهضت جهانی خود را آغاز نمی کند، در حالیکه او زنده و موجود است و برای این قیام شکوهمند جهانی آماده و موعود است؟ !» .

در پاسخ می گوئیم: خداوند برای هرچیزی حدودی تعیین نموده است و آنچه مقتضای حکمتش ایجاب کند؛ عملی خواهد ساخت. او هرگز از فوت فرصت نمی هراسد تا عجله و شتاب نماید. اگر قرار بود که کارهای خدا به خواست مردم باشد همۀ نظامها به هم می خورد و می بایست برای خواست گروهی حساب و کتاب و قیامت پیش از موعد آن آغاز گردد، و خورشید برای خواست مسافری که سرمای سوزان بیابان هلاکش می کند، پیش از وقت طلوع کند و باران به جهت خواست کشاورزی که زراعتش تباه می شود، پیش از موعد مقرر ببارد، و! . . و خدا را هزاران شریک و مشاور به وجود آید! .

بدیهی است که شروط و حکمتهائی که برای ظهور حضرت مهدی (عج) مقرّر شده هنوز به حدّ کمال نرسیده است و علایم و نشانه هائی که خداوند به زبان پیامبرانش وعده داده به پایان نرسیده است. و هرگز بنا نیست که کارهای خدا به دلخواه مردم و مطابق میل آنها انجام پذیرد. اگر قرار باشد چنین پرسشهائی مطرح شود، یکی می پرسد: چرا عیسی پیش از محمّد (ص) برانگیخته شد؟ چرا کیفر و پاداش مردم در این دنیا انجام نمی پذیرد؟ چرا و چرا؟

قرآن کریم می فرماید:

«کسی که امید لقای خدا را داشته باشد، اجل خدا فراخواهد رسید» .

و می فرماید:

«پیامبران دیگری را نیز پیش از توبه باد مسخره گرفتند، استهزاء کننده ها را آنچه استهزاء می کردند فراگرفت» .

گاهی معترضان گامی فراتر نهاده می پرسند: «اصولا چرا حضرت مهدی (عج) غائب شده؟ ! و از امام غائب چگونه استفاده می شود؟ !» .

ص:60

در صورتی که گوینده خود می داند که همۀ انقلابگران و اصلاحگران پیش از آغاز نهضت خود، مدّتی از دیده ها به دور مانده مقدّمات نهضت خود را فراهم ساخته اند.

این در مورد انقلابگرانی است که در محدودۀ کوچکی از یک گوشۀ جهان گام اصلاحی بردارند، کجا رسد به اصلاحگری که برنامه ای برای سراسر جهان دارد و می خواهد جهان پهناوری را از کران تا کران تحت پوشش برنامۀ اصلاحی خود درآورد؟ و می خواهد در برابر مدرنترین سلاحهای روز از موشک گرفته تا بمبهای اتمی و ئیدروژنی قیام کند و روی درروی آنها بایستد؟ ! البتّه با این تفاوت که ظهور او و برنامه های اصلاحی او به فرمان حضرت پروردگار است که او می تواند در یک لحظه مقدمات ظهور را فراهم نماید.

امّا در مورد پوشیده بودن او از دیده ها، اضافه می کنیم که پوشیده بودن او از دیدگان ما، به این معنی نیست که از دیدۀ خواصّ دوستانش هم پوشیده باشد، چنانکه از دیدگان متصدیان خدمت او نیز پوشیده نمی باشد و آنها که از آزموده های الهی و حافظ امانت و اسرار خدائی هستند همواره در محضر مقدّس آن کعبۀ مقصود و قبلۀ موعود می باشند.

همه باید ویژگیهای این تنها رهبر و یکتا مصلح را بخوانند و بدانند:

-شخص متدیّن، به عنوان یک مبنای عقیدتی بنیادی روشن و آشکار.

-شخص منکر، به عنوان یک داستان شیرین و شیوا و زیبای آسمانی.

-شخص بی هدف و بی مسلک، به عنوان یک داستان علمی، که دانستن آن بهتر از ندانستن است.

و من این کتاب را خطاب به هر سه گروه نوشتم که آنها نیز فشردۀ مطالعات مرا بخوانند و حجّت بر همه شان تمام شود، چنانکه بر من تمام شده است.

یک بار دیگر به صراحت اعلام می کنم که من در این کتاب از یک شخص خیالی و یا قهرمان داستان عادی سخن نمی گویم، بلکه از یک مرد آسمانی که به امر مدبّر جهان هستی، آمادۀ اصلاحی بزرگ و انقلابی شکوهمند در سطح گیتی است، سخن می گویم که پذیرش و انکار خواننده ذرّه ای از شکوه و عظمت قضیّه را نمی کاهد.

شب پره گر وصل آفتاب نخواهد رونق بازار آفتاب نکاهد

تاریخ داستانهای فراوانی را به یاد دارد که مردم در برابر رویدادهای آسمانی

ص:61

سرسختی نشان دادند ولی سرسختی آنها مشکلی را حلّ نکرد و حادثه ای را بازنگردانید:

سرسختی قوم نوح، از بروز طوفان جلوگیری نکرد بلکه مشیّت خدا انجام یافت. و حتّی لجاجت پسرش او را نجات نداد و علیرغم پناه بردنش به قلّۀ کوه او را در کام طوفان فرو برد.

لجاجت قوم حضرت لوط آنها را از عذاب آسمانی رهائی نبخشید، بلکه شهرهایشان زیرورو شد و همگی در کام زمین فرورفتند. لجاجت فرعون و فرعونیان آنها را از خشم الهی نجات نداد و همگی در کام امواج رود نیل جان سپردند.

ولی ارادۀ خدا قهرمان توحید ابراهیم خلیل را در میان شعله های آتش حفظ کرد و آتش نمرودیان نتوانست ذرّه ای از ایمان ابراهیم را در میان شعله های خود بسوزاند.

امروز نیز در برابر لجاجت منکران با حضرت صاحب الزّمان (عج) همصدا شده، پاسخ آن حضرت به وسیلۀ یکی از سفیرانش را به گوش منکران زمزمه می کنیم:

«امر خدا را تعقّل نمی کنید و از اولیاء او نمی پذیرید، او را حکمت بالغه ایست که تحقّق خواهد یافت، ولی هشدار بیم دهندگان جاهلان را کفایت نمی کند» .

ما خوشوقت و دلشادیم که به او ایمان داریم، اگرچه همۀ جهانیان به او کافر شوند! و از سخن او پیروی می کنیم که سخن او را همسنگ قرآن می دانیم، او خود می فرماید:

«خدا با ماست، ما دیگر نیازی به غیر او نداریم. حقّ با ماست، تخلّف متخلّفان ما را به وحشت نمی اندازد» .

آنها یک سلسله امور حتمیّه است که بخواهیم و نخواهیم تحقّق خواهد یافت و هیچ نیازی به ایمان و اعتقاد ما ندارد. آنها همچون سرما و گرماست که چون وقتش فرارسد واقع می شود و از ارادۀ احدی جز خالق طبیعت پیروی نمی کند.

در محضر امام باقر (ع) گفته شد: آیا در امور حتمیّه نیز ممکن است برای خدا «بدا» حاصل شود؟ . فرمود: آری. گفته شد: می ترسیم که در مورد ظهور قائم آل محمّد (ص) نیز بدا حاصل شود! . فرمود: نه، ظهور قائم از «میعاد» است.

ص:62

یعنی ظهور قائم از وعده های حتمی پروردگار است که خداوند در وعده هایش تخلّف نمی ورزد. امام علیه السّلام به آیۀ شریفه اشاره می کند که می فرماید:

«إِنَّ اللّٰهَ لاٰ یُخْلِفُ الْمِیعٰادَ»

«خدا هرگز در وعده های خود خلف نمی کند» .

ما در این کتاب از یک قضاء مبرم و حتمی سخن می گوئیم که بدون تردید واقع خواهد شد، و از حرکتی سخن می گوئیم که بی شک تحقّق خواهد یافت، و از یک سلسله رویدادها سخن می گوئیم که بی تردید روی خواهد داد.

آری ظهور مهدی (عج) از امور حتمیّه ایست که لجاجت و غفلت و روی درروئی و دیگر واکنشهای ما حتّی یک روز هم آنرا به تأخیر نخواهد انداخت. او خورشید فروزانی است که بر سرتاسر گیتی خواهد تابید و سرسختی خفّاشان از پرتوافکنی او مانع نخواهد شد.

من نمی دانم که انسان با عقل ناقص خود چگونه درصدد تغییر و تبدیل حوادث و رویدادهائی برمی آید که یارای تأثیر گذاشتن بر آنها را ندارد.

هنگامی که امواج کوه پیکر تاریکی فضای زندگی را تیره و تار سازد، مگر انسان را یارای آن هست که در برابر هجوم امواج تاریکی مقاومت نماید.

این عقل که پرارج ترین عنصر انسانی است و او را از دیگر جانداران جدا می سازد، بعد از آنکه در مغز انسانی قرار گرفت و او را در سرلوحۀ جهان آفرینش قرار داد، نخستین اقدامی که انجام داد، به انکار آفریدگار خود برخاست، و نخستین اندیشه ای که بر مغز او گذشت قیاسهائی بود که ابلیس انجام داد و از سجده بر آدم روی برتافت. و هنگامی که درصدد بیرون رفتن از تنگنای زندان تن برآمد، چهره ترش کرد و شانه ها را بالا انداخت و متکبّرانه گفت: «آنچه آسمانی باشد، خرافه است» ! ! ! خدایش او را برترین موجود جهان هستی آفرید و او خود را به پست ترین سطح ممکن تنزّل داد. او مشکلات روزمرۀ زندگی را فروگذاشت و به نقض و ابرام در مورد مسائل آسمانی پرداخت و به لجاجت و سرسختی در برابر آفریدگارش مباهات نمود.

امام صادق (ع) در مورد سرسختی انسانهای لجوج چنین می فرماید:

«حدیث ما سخت دشوار است، حدیث ما را کسی جز دلهای پاک و

ص:63

سینه های نورانی و خویهای نیکو تحمل نمی کند. خداوند از شیعیان (برای ولایت ما) پیمان گرفته، چنانکه از انسانها (برای الوهیّت خود) پیمان گرفته است. کسی که به پیمان خود در رابطه با ما وفا کند، خداوند او را با بهشت پاداش دهد و هرکس ما را دشمن بدارد و از ادای حقوق ما کوتاهی نماید، با آتش سوزان در جهنّم جاویدان او را کیفر دهد» .

و اینک نشانه های نزدیک شدن ظهور آخرین پیشوای برحقّ حضرت ولیّ عصر امام زمان (عج) یکی بعد از دیگری به سرعت تحقّق می یابد و آنچنان با سخنان گهربار پیشوایان مطابقت می نماید که انسان از توصیف دقیق آنها در هزار و اندی سال پیش، دچار شگفت می شود.

پیامبر گرامی (ص) و امامان اهل بیت (ع) چهارده قرن پیش اهل این زمان را دقیقا توصیف نموده اند، حتّی از شکل گیسوهای زنان، و موهای بیتل ها و هیپی ها، و سیمای انسانها از خرد و کلان، پیر و جوان، مردان و زنان، به دقّت سخن گفته اند. و در کنار آنها از ابزار تمدّن امروزی، وسایل رفاه زندگی، و میزان غرور و نخوت و طغیان و عصیان مردمان خبر داده اند، که این سخنها در گذشته معنی و مفهومی نداشت.

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

«خداوند دلشاد و خوشحال کند کسی را که گفتار مرا با گوش جان بشنود و درک نماید، و آنرا حفظ کرده به نسلهای بعدی برساند، که چه بسا حامل فقهی هست که خود فقیه نیست و چه بسا حامل فقهی است به کسانی که از او فقیه تر می باشند» .

و آخرین جانشین او حضرت مهدی منتظر (عج) می فرماید:

«و امّا پشیمانی گروهی از مردمان که مقام والای ما را تحمّل نکرده، در دین خدا به شکّ و تردید می افتند، هرکه با ما «اقاله» کند ما اقالۀ او را می پذیریم و ما را نیازی به دلجوئی از صاحبان شک و تردید نیست» .

من در مورد رنجها و تلاشهائی که در تهیّه و تنظیم این کتاب تحمل نموده ام، بر خواننده منّت نمی گذارم، بلکه از خوانندۀ گرامی منّت می پذیرم و او را سپاس می گویم که حوصله به خرج داد و این مقدّمۀ طولانی را تا آخر دنبال نموده است. و از طول و ملال افزائی گفتارم پوزش می طلبم. و همینجا سخنان خود را قطع نموده، از

ص:64

صحنه بیرون می روم تا دنبالۀ برنامه را دیگران اجرا کنند.

برنامه پردازان صفحات بعدی: خدا، رسول (ص) ، پیشوایان معصوم (ع) ، دانشمندان، تاریخ نویسان و دیگر طبقات مردم هستند و من نقشی جز تهیّه و تنظیم، و شرح کوتاه جملات پیچیده ندارم. و سخنان خود را با جملۀ نغز و پرمغزی از امام باقر (ع) حسن ختام می بخشم، که از او در مورد حضرت مهدی (عج) سئوال کردند، فرمود:

«کسی که به او اعتراف کند، بر او بیفزائید (بیش از پیش در نزد او از کعبۀ مقصود سخن بگوئید) و کسی که به انکار او برخیزد، او را فروگذارید» .

و خداست پشت و پناه ما

البیاض (از توابع صور) : جنوب لبنان

غرّۀ ربیع المولود 1399 ه. برابر 31 ژانویۀ 1979 م.

کامل سلیمان

ص:65

ص:66

حواشی

-فرقان:27.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 183 و 371 و 375، الزام النّاصب صفحۀ 4 و 5 و المحجّة البیضاء جلد 1 صفحۀ 54.

-مائده:105.

-یونس:53.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 176، اعلام الوری صفحۀ 423، بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 80، بشارة الاسلام صفحۀ 300، الامام المهدی صفحۀ 253 و الزام النّاصب صفحۀ 129.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 302.

-عیون الاخبار جلد 2 صفحۀ 130.

-از زمان حضرت موسی و نزول تورات.

-ارشاد مفید صفحۀ 326، مجمع البیان جلد 3 صفحۀ 152، البیان صفحۀ 59، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 264، منتخب الاثر صفحۀ 162،153 و 247، الصّواعق المحرقه صفحۀ 161، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 81،86 و 165، بشارة الاسلام صفحۀ 282 و 287، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 125، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 74 و جلد 52 صفحۀ 125، ذخائر العقبی صفحۀ 136، اعلام الوری صفحۀ 402 و غیبت شیخ طوسی صفحۀ 112.

-وسائل جلد 18 صفحۀ 65 حدیث 51، بحار جلد 52 صفحۀ 125، الملاحم و الفتن صفحۀ 114، اسعاف الرّاغبین صفحۀ 147، و قریب به این مضمون: نور الابصار صفحۀ 229،230، الزام النّاصب صفحۀ 78 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 170.

-بشارة الاسلام صفحۀ 60.

-انعام:103.

-عنکبوت:5.

-انعام:10.

-برای پاسخ این پرسش به کتاب «او خواهد آمد» به قلم مترجم مراجعه شود.

-در این زمینه به مقدّمۀ کتاب «جزیرۀ خضراء» به قلم مترجم مراجعه شود که به تفصیل از اقامتگاه، فرزندان و متصدّیان خدمت حضرت بقیة اللّه (عج) گفتگو شده است.

ص:67

-منتخب الاثر صفحۀ 518 و بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 171.

-بحار جلد 53 صفحۀ 178، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 172، الامام المهدی صفحۀ 251 و 255، منتخب الاثر صفحۀ 382 و الزام النّاصب صفحۀ 129.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 250 و 251، غیبت نعمانی صفحۀ 162، و بشارة الاسلام صفحۀ 166 به نقل از امام جواد (ع) .

-آل عمران:9.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 401 و قریب به این مضمون از امیر مؤمنان: الزام النّاصب صفحۀ 12 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 204.

-وسائل جلد 18 صفحۀ 63 حدیث 43 و اصول کافی جلد 1 صفحۀ 403.

-اعلام الوری صفحۀ 424.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 370 و الزام النّاصب صفحۀ 81.

ص:68

بخش نخست: حضرت مهدی منتظر (عج) کیست؟

اشارة

ص:69

ص:70

حضرت مهدی منتظر (عج) کیست؟

اشارة

«وَ یَسْتَنْبِئُونَکَ أَ حَقٌّ هُوَ؟ ! قُلْ: إِی وَ رَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ، وَ مٰا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ» (ای محمّد!) از تو می پرسند: آیا آن حقّ است؟ ! بگو: آری! به پروردگارم سوگند که به راستی آن حقّ است و شما هرگز راه فراری ندارید.

گفته می شود که در این آیه از مدّتها و مهلتهای توده ها و تکذیب پیامبران از سوی ملّتها، و نزول عذاب بر آنها سخن گفته، نوید خروج حضرت ولیّ عصر (عج) را به هنگام انحراف امّت اسلامی از شاهراه هدایت، مژده می دهد.

ص:71

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

1- «لا تخلو الأرض من قائم بحجّة، إمّا ظاهر مشهور، أو خائف مستور، لئلاّ تبطل حجج اللّه و بیّناته» .

«زمین هرگز خالی از حجّت نخواهد بود که یا ظاهر و آشکار، و یا خائف و نهان خواهد بود. تا حجّتها و بیّنات حضرت پروردگار باطل نشود» .

عین همین عبارت از امیر مؤمنان، امام باقر و امام صادق (علیهم السّلام) نیز وارد شده است.

2- «القائم المهدیّ من ولدی، اسمه اسمی، و کنیته کنیتی، أشبه النّاس بی خلقا و خلقا» .

«مهدی قائم (عج) از اولاد منست، نام او نام من، کنیه اش کنیۀ من، و از نظر سیرت و صورت شبیه ترین مردمان است به من» .

3- «لا تقوم السّاعة حتّی یقوم قائم للحقّ منّا، و ذلک حین یأذن اللّه عزّ و جلّ له. و من تبعه نجا، و من تخلّف عنه هلک. اللّه اللّه عباد اللّه، فأتوه و لو حبوا علی الثّلج، فإنّه خلیفة اللّه عزّ و جلّ و خلیفتی!» .

«قیامت برپا نمی شود جز هنگامی که قائمی از ما برحقّ قیام کند. و این هنگامی است که خداوند اذن ظهورش دهد. کسی که از او پیروی کند نجات می یابد، و کسی که از او تخلّف کند هلاک می شود.

از خدا بترسید، ای بندگان خدا! هرکجا باشید او را دریابید، اگرچه مجبور شوید که از روی برفها سینه خیز عبور کنید، که او خلیفۀ خدای تبارک و تعالی و جانشین من است» .

4- «المهدیّ من عترتی، من ولد فاطمة، یقاتل علی سنّتی کما قاتلت أنا علی الوحی» .

«مهدی از عترت من و از فرزندان فاطمه است، او براساس سنّت من پیکار کند، چنانکه من براساس وحی پیکار نمودم» .

رسول اکرم (ص) در آخرین روزهای زندگی، با دست مبارک به شانۀ

ص:72

امام حسین (ع) زد و خطاب به حضرت زهرا (س) فرمود:

5- «من هذا مهدیّ هذه الأمّة. . لا تذهب الدّنیا حتّی یقوم رجل من ولد الحسین یملأها عدلا کما ملئت ظلما و جورا» .

«مهدی امّت از نسل اوست. دنیا سپری نمی شود جز اینکه مردی از اولاد حسین (ع) به پاخیزد و جهان را پر از عدل کند، چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد» .

و درحالیکه با دست مبارکشان به سوی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) اشاره می کردند، فرمودند:

6- «منهما مهدیّ هذه الأمّة» .

«مهدی امّت از آنهاست» .

نظر به اینکه مادر امام باقر (ع) دختر امام حسن مجتبی (ع) است، از این رهگذر امامان بعدی حسنی و حسینی هستند و حضرت مهدی (عج) نوۀ پسری امام حسین و نوۀ دختری امام حسن مجتبی است.

یکبار دیگر به امام حسن و امام حسین نگاه کرده فرمود:

7- «و الّذی بعثنی بالحقّ، إنّ منهما مهدیّ هذه الأمّة إذا صارت الدّنیا هرجا مرجا، و تظاهرت الفتن، و تقطّعت السّبل، و أغار بعضهم علی بعض فلا کبیر یرحم صغیرا، و لا صغیر یوقّر کبیرا. یبعث اللّه عند ذلک منهما من یفتح حصون الضّلالة، و قلوبا غلفا. یقوم بالدّین فی آخر الزّمان کما قمت فی أوّل الزّمان» .

«قسم به پروردگاری که مرا به حقّ مبعوث کرد، مهدی امّت از اینهاست. هنگامی که دنیا هرج و مرج شد و فتنه ها آشکار گشت، و راهها ناامن شد و مردم از چپاول یکدیگر در امان نبودند، و بزرگترها بر کوچکترها رحم نکردند و کوچکترها احترام بزرگترها را رعایت نکردند، خداوند در چنین زمانی از نسل این دو (امام حسن و امام حسین) کسی را برمی انگیزد که قلعه های ضلالت را به تسخیر خود درمی آورد و دلهای نفوذناپذیر را تحت نفوذ خود قرار می دهد. برای احیای شریعت در آخر الزّمان قیام می کند، آنچنانکه من در اوّل زمان قیام کردم» .

ص:73

در این حدیث منظور از «اوّل و آخر الزّمان» ، اوّل و آخر دعوت اسلامی است. و منظور از «قلعه های ضلالت» ، سنگرهای کفر و نفاق در سراسر جهان است. و مقصود از «قلوب غلف» دلهای یهودیان است، اگرچه در زمان ما دلهای اکثر مردمان غلف است. (یعنی سخن حقّ در آنها نفوذ نمی کند) .

8- «من ولدی اثنا عشر نقیبا: نجباء محدّثون مفهّمون، آخرهم القائم بالحقّ» .

«12 نقیب از اولاد من، همه شان نجیب، محدّث و آموزش یافته و صاحب فهم هستند، که آخرشان قائم بالحقّ است» .

9- «الأئمّة من بعدی اثنا عشر، تسعة من صلب الحسین و التّاسع قائمهم. و هم أهل بیتی و عترتی من لحمی و دمی» .

«امام بعد از من 12 نفر است که 9 نفرشان از صلب حسین است، و نهمی آنها قائم آنهاست. آنها اهل بیت و عترت من می باشند. گوشت آنها گوشت من، و خون آنها خون منست.» .

10- «نحن سبعة من ولد عبد المطّلب سادة الجنّة، أنا و حمزة، و علیّ، و جعفر، و الحسن و الحسین، و المهدیّ» .

«ما هفت نفر از اولاد عبد المطّلب سروران اهل بهشت هستیم:

من، حمزه، علی، جعفر، حسن، حسین و مهدی» .

11- «إنّ لذلک الامر ولاة من بعدی: علیّ بن أبی طالب و أحد عشر من ولده» .

«برای این امر (زعامت مسلمین) بعد از من فرمانروایانست، که علیّ بن ابیطالب و یازده تن از فرزندان او می باشند» .

یکبار دیگر در حضور اصحاب، خطاب به امیر مؤمنان فرمود:

12- «إنّ خلفائی و أوصیائی، و حجج اللّه علی الخلق بعدی، الاثنا عشر. أوّلهم علیّ، و آخرهم المهدیّ» .

«خلفاء و اوصیاء من، و حجّتهای خدا بر مردمان، بعد از من دوازده نفراند که اول آنها علی و آخر آنها مهدی است» .

ص:74

دوازدهمین امام از پیشوایان معصوم و جانشینان رسول اکرم (ص) حضرت مهدی (عج) است به صریح سخنان پیامبر (ص) که مکرر فرمود:

«امام بعد از من 12 نفر است که اوّلشان علی و آخرشان مهدی است و او همان قائم است که خدای تبارک و تعالی شرق و غرب جهان را به دست او فتح می فرماید» .

13- «المقرّ بهم مؤمن، و المنکر لهم کافر» .

«معترفان به حقّ آنها (دوازده امام) مؤمن، و منکران حقّ آنها کافراند» .

14- «الأئمّة بعدی اثنا عشر، بعدد نقباء بنی إسرائیل، و بعدد الأسباط، و بعدد حواریّی عیسی، من خالفهم فقد خالفنی، و من ردّهم و انکرهم فقد ردّنی، و من أحبّهم و اقتدی بهم فاز و نجا، و من تخلّف عنهم ضلّ و هوی. فطوبی لمن أحبّهم، و الویل لمن أبغضهم» .

«امام بعد از من، به تعداد نقبای بنی اسرائیل و اسباط و حواریّون حضرت عیسی، دوازده نفر است. هرکس با آنها مخالفت کند با من مخالفت ورزیده است، و هرکس آنها را ردّ کند، مرا ردّ کرده است. هرکس آنها را دوست بدارد و از آنها پیروی کند نجات یافته و رستگار شده است. و هرکس از آنها تخلّف کند گمراه شده و سقوط کرده است. خوشا به حال کسانیکه آنها را دوست بدارند، وای به حال کسانیکه آنها را دشمن بدارند» .

15- «إثنا عشر من أهل بیتی، أعطاهم اللّه فهمی و علمی و حکمتی، و خلقهم من طینتی. فویل للمتکبّرین علیهم بعدی، القاطعین فیهم صلتی! . ما لهم؟ ! . لا أنالهم اللّه شفاعتی! . هؤلاء هم خلفائی و أوصیائی، و أولادی و عترتی. من أطاعهم فقد أطاعنی، و من عصاهم فقد عصانی، و من أنکرهم أو انکر واحدا منهم فقد أنکرنی. بهم یمسک اللّه السّماء أن تقع علی الأرض إلاّ بإذنه، و بهم یحفظ اللّه الأرض أن تمید بأهلها» .

«دوازده تن از اهلبیت من، خداوند علم و فهم و حکمت مرا به آنها عطا

ص:75

فرموده است، و آنها را از خاک و گل من آفریده است. وای به حال کسانی که بعد از من بر آنها فخر فروشند و در برابرشان تکبّر نمایند و صلۀ رحم مرا در حقّ آنها قطع نمایند. آنها را چه رسد؟ ! خداوند آنها را از شفاعت من محروم سازد. اینها خلفا و اوصیای من، اولاد و عترت من هستند. هرکس از آنها اطاعت کند، از من اطاعت کرده است. و هرکس آنها را انکار کند و یا یکی از آنها را انکار نماید مرا انکار نموده است. خداوند به وسیلۀ آنها، آسمان را برافراشته نگاه می دارد که جز به اذن او فرونریزد، و به وسیلۀ آنها زمین را نگه می دارد که ساکنان خود را در کام خود فرونبرد» .

16- «ألا إنّ أبرار عترتی، و أطایب أرومتی، أحکم النّاس صغارا، و أعلم النّاس کبارا. ألا و إنّا أهل بیت من علم اللّه علمنا، و بحکم اللّه حکمنا، و من قول صادق سمعنا. فإن تتّبعوا آثارنا تهتدوا ببصائرنا، و إن لم تفعلوا یهلککم اللّه بأیدینا. معنا رایة الحقّ، من تبعها لحق، و من تأخّر عنها غرق. ألا و بنا یدرک ترة کلّ مؤمن، و بنا تخلع ربقة الذّلّ من أعناقکم، و بنا یفتح لا بکم، و منّا یختم لا منکم» .

«نیکان عترت من، و پاکان بستگان من، در کودکی حکیم ترین مردمان، و در بزرگی داناترین آنها هستند. آگاه باشید که ما خاندانی هستیم که از علوم خدا به ما تعلیم شده، و از حکمت خدا به ما عطا شده، و از صادق مصدّق فراگرفتیم. اگر از آثار ما پیروی کنید با بصیرتهای ما هدایت می شوید، و اگر از ما پیروی نکنید به دست ما هلاک می شوید. پرچم حقّ با ماست، کسی که با آن همراهی کند به حقّ می رسد و کسی که از آن عقب بماند غرق می شود. انتقام هر مؤمنی به دست ما گرفته می گردد، و طوق ذلّت و زبونی به دست ما از گردن شما برداشته می شود. آغاز و انجام (هر خیری) به دست ماست نه دیگری» .

آنگاه نسب شریف او را روشنتر بیان فرموده، تصریح می کند که او فرزند بلافصل امام یازدهم است و برخلاف عقیدۀ بیماردلان، ولادت او در آخر الزّمان نیست:

17- «إنّ اللّه عزّ و جلّ، رکّب فی صلب الحسن (أی العسکریّ) نطفة مبارکة زکیّة طیّبة طاهرة مطهّرة، یرضی بها کلّ

ص:76

مؤمن أخذ اللّه میثاقه بالولایة، و یکفر بها کلّ جاحد. فهو إمام تقیّ نقیّ هاد مهدیّ. أوّل العدل و آخره، یصدق اللّه عزّ و جلّ و یصدقه اللّه فی قوله. یکون معه صحیفة مختومة فیها عدد أصحابه بأسمائهم و أنسابهم و بلدانهم و صنائعهم و کلامهم و کناهم» .

«خداوند تبارک و تعالی در صلب حسن (عسکری) نطفه ای مبارک، میمون، پاک و پاکیزه تعبیه نمود که هر مؤمنی که خداوند از او پیمان ولایت گرفته، از او خشنود می شود، و هر منکری به او کفر می ورزد.

او پیشوای پارسا، پاکیزه، هادی و مهدی است، آغاز و انجامش عدالت است. او خدا را تصدیق می کند و خدا او را در کلام خود تصدیق می نماید، همراه او صحیفۀ مهرشده ای هست که شماره و ویژگیهای یارانش با اسم، نسب، شهر، شغل، زبان و القاب، در آن منعکس است» .

و خطاب به جابر بن عبد اللّه انصاری فرمود:

18- «إنّ هذا أمر من أمر اللّه. و سرّ من سرّ اللّه. علّته مطویّة عن عباد اللّه. فإیّاک و الشّکّ فإنّ الشّکّ فی أمر اللّه کفر!» .

«این امر، از امور خدا، و رازی از اسرار الهی است، حکمت آن از بندگان پوشیده است. هرگز در این باره شک و تردید به خود راه مده، که شک در امر الهی کفر است» .

همین جابر، روزی به محضر حضرت زهرا (س) شرفیاب شد، در برابر حضرت فاطمه (س) لوحی را مشاهده کرد که در آن اسامی شریفۀ امامان از نسل آن حضرت نوشته شده بود. جابر می گوید: من آنها را شمردم دوازده تن بودند که آخرین آنها «قائم» بود و شناختم که این امر از حتمیّات است. از جمله مطالبی که جابر در آن لوح خوانده بود، این است:

19- «قال اللّه تبارک و تعالی: و أعطیتک-یا محمد-من أخرج من صلبه (یعنی علیّا) أحد عشر مهدیّا کلّهم من ذرّیّتک، من البکر البتول. آخر رجل منهم أنجی به من الهلکة، و أهدی به من الضّلالة، و أبریء به من العمی، و أشفی به المریض، و لأطهّرنّ الأرض

ص:77

بآخرهم من أعدائی، و لأملّکنّه مشارق الأرض و مغاربها، و لأسخّرنّ له الرّیاح، و لأرکّضنّ له السّحاب، و لأرقّینّه فی الأسباب، و لأنصرنّه بجندی، و لأمدّنّه بملائکتی، حتّی یعلن دعوتی، و یجمع الخلق علی توحیدی» .

«خدای تبارک و تعالی فرمود: ای محمّد! به تو عطا کردم کسی را (علی) که یازده راهنما از نسل او خارج خواهم کرد که همگی از نسل تو، از زهرای بتول است. آخرین آنها مردی است که به دست او از هلاکت نجات می بخشم، و به وسیلۀ او از گمراهی هدایت می نمایم، و به دست او کور را بینا، و بیمار را شفا می دهم، و زمین را به وسیلۀ او از دشمنانم پاک می سازم. شرق و غرب جهان را به او تملیک نموده، بادها را به تسخیر او درآورده، ابرها را زیر پای او قرار می دهم. برترین ابزارها را در اختیار او گذاشته، با سپاه خود او را یاری نموده، با فرشتگانم او را تأیید می نمایم. تا دعوت مرا آشکار سازد و همۀ مخلوقات را بر توحید من گرد آورد» .

جابر می گوید:

20- «دخلت علی فاطمة بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و بین یدیها ألواح فیها أسماء من ولدها. فعددت أحد عشر اسما، آخرهم القائم علیه السّلام» .

«محضر فاطمه (س) دخت پیامبر (ص) شرفیاب شدم، در برابر او الواحی بود که در آن اسامی فرزندانش بود، آنها را شمردم یازده تن بودند که آخرین آنها قائم علیه السّلام بود» .

پیامبر اکرم (ص) در حدیث دیگری به صراحت از طول عمر حضرت ولی عصر (عج) سخن گفته است، حدیث قبلی نیز به آن دلالت می کند که در آن از تسخیر باد و ابر و برترین ابزار جهان سخن رفته است ولی در حدیث بعدی از غیبت طولانی او سخن می گوید:

21- «لا تذهب الدّنیا حتّی یملک العرب رجل من أهل بیتی یواطیء اسمه اسمی. و لو بقی فی غیبته ما بقی نوح فی قومه، لم یخرج من الدّنیا حتّی یظهر فیملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا» .

ص:78

«دنیا سپری نمی شود جز اینکه مردی از اهل بیت من و همنام با من، عرب را مالک می شود. اگر غیبت او به مقدار عمر نوح در میان قوم خود، طول بکشد، باز هم ظاهر می شود و از دنیا نمی رود جز اینکه زمین را پر از عدل و داد کند بعد از آنکه پر از ظلم و ستم شده است» .

حضرت نوح به صراحت قرآن 950 سال در میان قوم خود دعوت نمود. امّا عمر کامل او (پیش از نبوّت و بعد از طوفان) اختلافی است و در منابع تاریخی از 1750 تا 2750 سال نوشته اند.

پیامبر اکرم (ص) مسئلۀ حضرت مهدی را در رأس دعوت خود قرار داده، حتمیّت و قطعیّت آنرا چنین اعلام می دارد:

22- «لو لم یبق من الدّنیا إلاّ یوم واحد. لطوّل اللّه ذلک الیوم، حتّی یملک رجل من أهل بیتی، تجری الملاحم علی یدیه، و یظهر الإسلام، و اللّه لا یخلف المیعاد» .

«اگر از دنیا جز یک روز باقی نباشد، خداوند آن روز را به قدری طولانی می سازد که مردی از اهلبیت من جهان را مالک می شود، معجزات به دست او آشکار می شود و اسلام به وسیلۀ او ظاهر می گردد. خداوند هرگز در وعدۀ خود خلف نمی ورزد» .

یک روز رسول اکرم (ص) با علمی که از پیشگاه حضرت احدیّت به او افاضه شده، وضع مردمان را در نسلهای مختلف مورد توجّه قرار داده، آهی از اعماق دل کشید و فرمود:

23- «إلی اللّه أشکو المکذّبین لی فی أمره، و الجاحدین لقولی فی شأنه، و المضلّین لأمّتی عن طریقه! . یبایع بین الرّکن و المقام و یفتح فتوحا فلا یبقی علی وجه الأرض الاّ من یقول: لا إله إلاّ اللّه» .

«به خدا شکایت می کنم از کسانی که مرا در موضوع او (حضرت مهدی) تکذیب کنند و گفتار مرا در حقّ او انکار نمایند و امّت مرا از راه او منحرف سازند. (در کنار خانۀ خدا) در میان رکن و مقام با او بیعت می شود و فتوحات فراوانی به دست او انجام می یابد، که در روی زمین کسی نمی ماند جز اینکه به یکتائی خدا اعتراف کرده: لا اله الاّ اللّه

ص:79

بگوید» .

این فصل را با روایات دیگری از رسول اکرم (ص) در همین رابطه پایان می دهیم:

24- «یکون لهذه الأمّة اثنا عشر خلیفة» .

«برای این امّت دوازده خلیفه خواهد بود» .

25- «لا یزال هذا الدّین عزیزا. إلی اثنی عشر خلیفة. کلهم من قریش» .

«این دین به شکوه و عزّت خود باقی خواهد بود تا روزی که دوازده خلیفه (در رأس آن) باشد که همگی از قریش هستند» .

26- «لا یزال هذا الأمر فی قریش ما بقی منهم اثنان!» .

«این امر همواره در میان قریش خواهد بود، مادام که دو تن از آنها در روی زمین باقی است» .

سپس با تعیین بیشتری چنین می فرماید:

27- «بعدی اثنا عشر إماما. تسعة من صلب الحسین. أمناء معصومون. و منّا مهدیّ هذه الامّة. إنّ أهل بیتی و عترتی من لحمی و دمی. ما بال قوم یؤذوننی فیهم؟ . لا أنا لهم اللّه شفاعتی» .

«بعد از من دوازده امام هست که نه تن از آنها از صلب حسین است، که همگی امین و معصوم هستند. مهدی این امّت نیز از ماست.

آگاه باشید که اهل بیت و عترت من از گوشت و خون من هستند. از من چه می خواهند آنها که مرا در حقّ عترتم آزار می کنند؟ ! ! خدا آنها را از شفاعت من محروم بسازد» .

آنگاه با هشدار شدید اللّحنی چنین می فرماید:

28- «من أنکر خروج المهدیّ فقد کفر بما أنزل علی محمّد!» .

«هرکس ظهور مهدی را انکار کند به آنچه محمّد (ص) آورده کافر

ص:80

شده است» .

29- «من أنکر القائم من ولدی أثناء غیبته، مات میتة جاهلیّة!» .

«هرکس قائم را از اولاد من در دوران غیبتش انکار کند، به عهد جاهلیّت مرده است» .

چه کسی گوش خود را از دعوت پیامبر رئوفی که مزد رسالت نمی خواهد، سنگین می کند؟ !

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

حضرت علی علیه السّلام خطاب به فرزند بزرگوارش امام حسین (ع) فرمود:

30- «ألتّاسع من ولدک یا حسین هو القائم بالحقّ، و المظهر للدّین، و الباسط للعدل. إی و الّذی بعث محمّدا صلّی اللّه علیه و آله بالنّبوّة، و اصطفاه علی جمیع البریّة» .

«نهمین فرزند تو ای حسین! قائم به حقّ است. او دین را آشکار می سازد و عدالت را (در روی زمین) می گستراند. آری، سوگند به خدائی که محمّد (ص) را به نبوّت برانگیخت و او را بر همۀ مخلوقاتش برگزید» .

و در مقام معرّفی او فرمود:

31- «هو فی الذّروة من قریش. و الشّرف من هاشم، و البقیّة من إبراهیم» .

«او والاترین قریش و گرامی ترین بنی هاشم و تنها بازماندۀ ابراهیم خلیل است» .

32- «و من بعد الحسین تسعة من صلبه، خلفاء اللّه فی أرضه،

ص:81

و حججه علی عباده، و أمناؤه علی وحیه. و هم أئمّة المسلمین، و قادة المؤمنین، و سادة المتّقین، و تاسعهم القائم» .

«بعد از حسین نه تن از صلب او خلیفۀ خدا در روی زمین هستند و حجّت خدا بر بندگان و امین خدا بر وحی او هستند. آنها پیشوای مسلمین، رهبر مؤمنین و سرور پرهیزگاران می باشند. نهمی آنها «قائم» است» .

یکبار خلیفۀ دوّم از امیر مؤمنان (ع) در مورد حضرت مهدی (عج) سؤال کرد، امیر مؤمنان در پاسخ فرمود:

33- «أمّا اسمه فلا. . . إنّ حبیبی و خلیلی عهد إلیّ أن لا أحدث باسمه حتّی یبعثه اللّه عزّ و جلّ. و هو ممّا استودع اللّه عزّ و جلّ رسوله فی علمه» .

«امّا نام او، هرگز! . حبیب من از من پیمان گرفته که تا روز ظهور او هرگز نام او را به زبان نیاورم و به کسی نگویم. و آن از امانتهای حضرت پروردگار و اسرار علوم حضرت احدیّت است» .

این حدیث از دلائل حرمت بردن نام آن حضرت در زمان غیبت است و می بینیم که رسول اکرم (ص) و پیشوایان معصوم (ع) در میان هزاران حدیثی که در طول دو قرن و نیم در رابطه با حضرت ولیّ عصر (عج) فرموده اند، هرگز نام مقدّس او را به زبان نیاورده اند، بلکه با اشاره و کنایه نام او را بیان کرده اند.

امام صادق علیه السّلام در این رابطه می فرماید:

34- «صاحب هذا الأمر لا یسمّیه إلاّ کافر!» .

«صاحب این امر را جز کافر به اسم به زبان نمی آورد» .

حضرت مهدی (عج) خود در این رابطه می فرماید:

35- «ملعون ملعون من سمّانی فی مجمع من النّاس باسمی» .

«کسی که مرا در اجتماع مردم نام ببرد، ملعون و از رحمت خدا به دور است» .

و در توقیع مبارکی که از ناحیۀ مقدّسه به دست عمروی صادر شده است،

ص:82

می فرماید:

36- «من سمّانی فی مجمع من النّاس. فعلیه لعنه اللّه» .

«هرکس مرا در اجتماعی از مردم نام ببرد، لعنت خدا بر او باد» .

و دلیل آنرا در جای خود خواهیم گفت.

یکبار عمر بن خطّاب وارد کعبه شد، چون نگاهش به خزائن بیت افتاد گفت: به خدا قسم نمی دانم با خزائن بیت چه کنم؟ آیا اینهمه خزائن، سلاح و اموال را به حال خود بگذارم یا آنها را در راه خدا تقسیم نمایم؟ امیر مؤمنان فرمود:

37- «إمض یا أمیر المؤمنین، فلست بصاحبه! . إنّما صاحبه منّا، شابّ من قریش، یقسمه فی سبیل اللّه فی آخر الزّمان!» .

«ای خلیفه! از آنها بگذر، که تو صاحب آنها نیستی، صاحب آنها جوانی از قریش از اولاد ماست که آنها را در آخر الزّمان در راه خدا تقسیم می کند» .

امیر مؤمنان (ع) در مقام بیان اصالت و کرامت حضرت مهدی (عج) می فرماید:

38- «صاحب هذا الأمر من ولدی. . هو من ذروة طود العرب، و بحر مغیضها إذا وردت، و مجفوّ أهلها إذا أتت، و معدن صفوتها إذا اکتدرت لا یجبن إذا المنایا هلعت، و لا یخور اذا المؤمنون اکتنفت، و لا ینکل إذا الکماة اصطرعت، مشمّر مغلولب، ظفر ضرغامة، حصد مخدّش، ذکر سیف من سیوف اللّه، رأس قثم، نشق رأسه فی باذخ السّؤدد، و غارز مجده فی أکرم المحتد. أوسعکم کهفا، و أکثرکم علما، و أرحمکم رحما. اللّهم فاجعل بیعته خروجا من الغمّة، و اجمع به شمل الأمّة. . فلا یصرفنک عنه صارف عارض ینوص إلی الفتنة کلّ مناص، إذا قال فشرّ قائل، و إن سکت فذور عابر!» .

«صاحب این امر از نسل من است. او اوج قلۀ شرف عرب، اقیانوس بیکران کرامت بشر، عزیز اهل خود و برگزیدۀ تبار خویش

ص:83

می باشد. اگر رگبار مرگ فروریزد نمی هراسد، و اگر مؤمنان در محاصره افتند ضعیف و زبون نمی شود، از پیکار شجاعان و دلیران عقب نشینی نمی کند، سلحشور همیشه پیروز است. شیر ژیانی است که دشمن را درو کرده، از ریشه و بن برمی کند. شمشیر برنده ایست از شمشیرهای حضرت پروردگار، دست بخشندۀ خدائی است. بلندترین قلّۀ جهان در برابر بزرگواری اش پست نماید. کوههای بلند و بالا در برابر اصالت و کرامتش سست نماید. دژی محکم و پناهگاهی مستحکم است. دانش او از همه افزونتر و مرحمتش از همه گسترده تر است. بارخدایا! بیعت او را پایان بخش اندوهها قرار بده، و به وسیلۀ او شکافها و نفاقها را از میان امّت بردار، . . . هرگز وسوسۀ گمراهان فتنه جوی شما را از راه او منحرف نکند، که هرکس در برابر او لب به اعتراض گشاید به بدترین فتنه ها افتاده، و هرکس سکوت نماید از یاری حقّ روی برتافته است» .

و در مورد سیرت حضرت ولیّ عصر (عج) در ضمن یک خطبۀ شیوائی که از سرچشمۀ وحی، الهام گرفته، چنین می فرماید:

39- «قد لبس للحکمة جنّتها، و أخذ بجمیع أدبها من الإقبال علیها و المعرفة بها و التّفرغ لها، فهی عند نفسه ضالّته الّتی یطلبها، و حاجته الّتی یسأل عنها. فهو مغترب إذا اغترب الإسلام و ضرب بعسیب ذنبه و ألصق الأرض بجرانه. بقیّة من بقایا حججه، خلیفة من خلائف أنبیائه» .

«جامۀ حکمت به تن کرده، و آنرا با جمیع آداب و شرائطش، از توجّه و شناخت و اتّصال با او و گسستن از غیر او، فراگرفته است. پس حکمت نزد آن حضرت گمشدۀ اوست که در جستجوی آن کوشاست، و آرزوی اوست که به برآورده شدنش دل بسته است. هنگامی که فتنه ها روی آورده اسلام غریب شود او در گوشه ای عزلت گزیند و غربت اختیار نماید. رنجها را به جان می خرد و از عزلتگاه خود بیرون نیاید. او یکتا بازمانده از حجّتهای پروردگار، و واپسین جانشین از تبار پیامبران است» .

ابن ابی الحدید و دیگران تصریح کرده اند که این خطبه در حقّ قائم

ص:84

آل محمّد (عج) می باشد.

و در خطبۀ شقشقیّه در همین رابطه می فرماید:

40- «أما و الّذی فلق الحبّة و برأ النّسمة، لو لا حضور الحاضر، و قیام الحجّة بوجود النّاصر، و ما أخذ اللّه علی العلماء (أی الأئمة) ألاّ یقارّوا علی کظّة ظالم و لا سغب مظلوم، لألقیت حبلها علی غاربها، و لسقیت آخرها بکأس أوّلها، و لألفیتم دنیاکم هذه عندی من عفطة عنز!» .

«قسم به پروردگاری که دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر نبود انبوه حاضران و قیام حجّت با وجود یار و یاور، و نبود آن پیمانی که خداوند از دانایان امّت گرفته است که در برابر پرخوری ستمگر و گرسنگی ستمکش صبر نکنند، هر آینه زمام و ریسمان شتر خلافت را بر کوهان آن می انداختم، و آخر آنرا با جام اوّلش آب می دادم. و می دیدید که زرق و برق این دنیا در پیش من از عطسۀ بز ماده پست تر و بی ارزشتر است» .

امیر مؤمنان در این خطبه یکی از علل پذیرش بیعت را پس از 25 سال فترت، اجتماع انبوه مردم و زمینه سازی برای حکومت جهانی حضرت مهدی و قیام قائم آل محمّد به هنگام فراهم شدن اصحاب و یاران آن حضرت می شمارد.

امام حسن مجتبی (ع) می فرماید:

41- «من مات و لم یعرف إمام زمانه، مات میتة جاهلیّة!» .

«هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به عهد جاهلیّت مرده است» .

حضرت موسی بن جعفر (ع) تعبیر «حیّ یعرفه» دارد، یعنی: کسی که بمیرد و امام زمان زنده اش را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است.

امام صادق (ع) گامی فراتر نهاده چنین می فرماید:

42- «من بات لیلة لا یعرف إمام زمانه، مات میتة

ص:85

جاهلیّة! ! !» .

«هرکس شبی را به صبح آورد درحالیکه امام زمانش را نمی شناسد، مرده اش مردۀ جاهلیّت است» .

از این تعبیر امام صادق (ع) اهمیّت والای ولایت اهل بیت (ع) دقیقا روشن می شود.

امام حسین (ع) می فرماید:

43- «التّاسع من ولدی هو القائم بالحقّ، یحیی اللّه به الأرض بعد موتها، و یظهر به الدّین، یحقّ الحقّ و لو کره المشرکون» .

«نهمین فرزند من، قائم به حقّ است. خداوند به وسیلۀ او زمین مرده را زنده گرداند، دین را به دست او آشکار می نماید، و حقّ را احقاق نماید گرچه مشرکان خوش ندارند» .

امام زین العابدین (ع) می فرماید:

44- «لا تخلو الأرض إلی أن تقوم السّاعة من حجّة، و لولا ذلک لم یعبد اللّه» .

«تا روزی که قیامت برپا شود، هرگز روی زمین خالی از حجّت نخواهد بود، و اگر حجّت خدا روی زمین نباشد، خدا پرستیده نمی شود» .

امام زین العابدین (ع) در سخن کوتاه و کوبنده، نقش اساسی امام و حجّت خدا را بیان فرموده، آنگاه سنگ زیرین و نکتۀ اساسی آنرا در یک حدیث کوتاه دیگری بیان فرموده است:

45- «الإمام لا یکون إلاّ معصوما، و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة فیعرف بها، و لذلک لا یکون إلاّ منصوصا» .

ص:86

«جز معصوم، احدی شایستۀ امامت و رهبری نیست، و چون عصمت یک نشان ظاهری نیست که همگان آنرا بازشناسند، باید امام از طرف خدا تعیین و اعلام شده باشد» .

و به همین دلیل است که در احادیث مربوط به حضرت ولیّ عصر (عج) که قسمتی از آنها را خواندیم و قسمت اعظم آنها را در صفحات بعدی می خوانیم، با اسم و وصف و نسب، از طرف خدا و به توسّط رسول خدا (ص) و جانشینان معصوم او، به وجود مقدّس او «نصّ» شده است.

46- «إنّ اللّه تعالی أعطانا الحلم و العلم و الشّجاعة و السّخاوة و المحبّة فی قلوب المؤمنین. و منّا رسول اللّه، و وصیّه، و سیّد الشّهداء، و جعفر الطّیّار فی الجنّة، و سبطا هذه الأمّة.

و المهدیّ» .

«خدای تبارک و تعالی، به ما علم، حلم، شجاعت، سخاوت و محبّت در دلهای مؤمنان را عطا فرموده است. پیامبر اکرم (ص) از ماست.

وصیّ او علیّ المرتضی، حمزۀ سیّد الشهداء، جعفر طیّار، دو سبط این امّت (حسن و حسین) و مهدیّ این امّت از ماست» .

این فراز که از خطبۀ معروف امام سجّاد (ع) در مسجد جامع شام و در حضور یزید بن معاویه، نقل شد، در مقام بیان نعمتهای حضرت پروردگار و محاجّه در برابر طاغوت زمان است.

امام باقر (ع) می فرماید:

47- «. . . إیاک و شذّاذا من آل محمّد فإنّ لآل محمّد و علیّ رایة، و لغیرهم رایات. . . فالزم الأرض و لا تتّبع منهم رجلا أبدا حتّی تری رجلا من ولد الحسین معه عهد نبیّ و رایته و سلاحه» .

«از کسانی که از آل محمّد (درصدد رهبری امّت برآمده، قیام کرده) راه خود را جدا می سازند، به دور باش. که برای آل محمّد (ص) و علی (ع) پرچمی هست و برای دیگران نیز پرچمهائی هست، هرگز از

ص:87

خانه ات بیرون نیا، و با هیچیک از آنها خروج مکن، تا مردی از اولاد حسین (ع) ظهور کند که پیمان پیامبر (ص) بر او، پرچم پیامبر در دست او، و سلاح پیامبر با او باشد» .

امام باقر (ع) در عهدی می زیست که هریک از اولاد امام حسین و فرزندان جناب زید هوای خلافت در سر داشته، برای تصدّی رهبری امّت خروج می کردند، امام علیه السّلام شیعیان خود را بیدار می کرد که گول شعارهای جاذب آنها را نخورند و تا عصر ظهور قائم (عج) دست به چنین کاری نزنند.

آنگاه حضرت ولیّ عصر (عج) را به صورت روشنتری معرّفی کرده می فرماید:

48- «منّا اثنا عشر محدّثا، السّابع من ولدی القائم» .

«دوازده تن محدّث از ماست که هفتمین فرزند من همان قائم است» .

49- «یکون تسعة أئمّة بعد الحسین بن علیّ، تاسعهم قائمهم» .

«بعد از حسین بن علی (ع)9 امام خواهد بود که نهمی آنها قائم آنهاست» .

50- «أنظروا إلی من لا یدری النّاس أولد أم لا، فذاک صاحبکم» .

«نگاه کنید به کسی که مردمان (اهل سنّت-عامّه) نمی دانند که آیا متولّد شده یا نه؟ او صاحب شماست» .

51- «هو ابن سیّدة الإماء» .

«او پسر بانوی کنیزان است» .

در بخش ولادت حضرت ولیّ عصر (عج) از مقام والای مادر بزرگوارش سخن خواهیم گفت.

52- «إنّ الأرض لا تخلو إلاّ و فیها عالم منّا. فإن زاد النّاس قال: زادوا، و إن نقصوا قال: قد نقصوا. و لن یخرج اللّه ذلک العالم

ص:88

حتّی یری فی ولده من یعلم مثل علمه» .

«هرگز روی زمین خالی نخواهد بود از شخص عالمی از ما، که انحراف مردم را تذکّر دهد، اگر مردم زیاده روی کنند، او بگوید: که زیاده رفتید، و اگر کوتاهی کنند، او بگوید: کوتاهی کردید. چنین شخص عالم از ما، هرگز از دنیا نمی رود مگر بعد از آنکه خداوند به او فرزندی عطا کند که دقیقا همین علم را دارا باشد» .

منظور از زیاده و نقیصه، انحراف در احکام شریعت و حدود الهی است.

53- «لو بقیت الأرض بغیر إمام لساخت بأهلها! . و إنّ اللّه تبارک و تعالی جعلنا حجّة فی أرضه و أمانا فی الأرض لأهل الأرض» .

«اگر زمین خالی از امام بماند، ساکنانش را در کام خود فرو می برد. خدای تبارک و تعالی ما را حجّت خود در روی زمین قرار داده، و ما را وسیلۀ امان برای مردم روی زمین گردانیده است» .

تعبیر اینکه «اگر حجّت خدا روی زمین نباشد، زمین ساکنانش را در کام خود فرو می برد» جای شگفت نیست که پیشتر رسول اکرم (ص) از آن خبر داده، می فرماید:

54- «لا یزال هذا الدّین قائما إلی اثنی عشر من قریش. فإذا مضوا ساخت الأرض بأهلها» .

«تا دوازده تن از قریش هستند، این دین پابرجاست، هنگامی که زمین از آنها خالی شود، زمین ساکنان خود را در کامش فرو می برد» .

ممکن است این مطلب در ذهن مردم ساده، مشکل ایجاد کند که آنها از نقش امام زمان در جهان هستی، و تأثیر دعای امام برای رفع گرفتاری از مردم و دفع نزول عذاب (چون: طوفان، صاعقه، خسف، بادهای خانمان برانداز و دیگر عذابهائی که در امّتهای پیشین روی داده است) غافل هستند.

55- «من المحتوم الّذی حتمه اللّه، قیام قائمنا. فمن شکّ فیما أقول، لقی اللّه و هو به کافر، و له جاحد» .

ص:89

«از وعده های حتمی خدا قیام قائم ماست، هرکس در این گفتار شک و تردید به خود راه دهد، خدا را به حال کفر و انکار ملاقات می کند» .

56- «من أصبح من هذه الأمّة لا إمام له من اللّه، أصبح تائها متحیّرا ضالاّ، و إن مات علی هذه الحال مات میتة کفر و نفاق!» .

«کسی که صبح کند درحالیکه امام تعیین شده از سوی خدا نداشته باشد، حیران و گمراه و سرگردان است. و اگر به همین حالت از دنیا برود، در حال کفر و نفاق از دنیا رفته است» .

از محضر اقدس امام باقر (ع) پرسیدند: «آیا شناخت امام، بر همۀ خلق واجب است؟» فرمود:

57- «هل معرفة الإمام منکم واجبة علی جمیع الخلق؟ .

فقال: إنّ اللّه عزّ و جلّ بعث محمّدا إلی النّاس أجمعین رسولا للّه و حجّة علی جمیع خلقه فی أرضه. فمن آمن باللّه و بمحمّد رسول اللّه، و اتّبعه و صدّقه، فإنّ معرفة الإمام منّا واجبة علیه؛ و من لم یؤمن باللّه و برسوله و لم یتّبعه و لم یصدّقه، و یعرف حقّهما، فکیف یجب علیه معرفة الإمام و هو لا یؤمن باللّه و رسوله و یعرف حقّهما؟ . لا و اللّه، ما ألهم المؤمنین حقّنا إلاّ اللّه عزّ و جلّ» .

«خدای تبارک و تعالی، حضرت محمّد (ص) را به پیامبری به سوی همۀ جهانیان برانگیخت. هرکس به خدا و محمّد (ص) ایمان بیاورد و او را پیامبر خدا بداند و از او پیروی کند، بر او واجبست که امام را بشناسد.

ولی اگر کسی به خدا و پیامبر خدا ایمان نیاورده باشد، چگونه ممکن است که پیش از شناخت خدا و رسول، شناخت امام بر او واجب باشد؟ . به خدا سوگند، حقوق ما را خداوند به مؤمنان الهام کرده است» .

آنگاه در تأویل آیۀ شریفه: یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرٰاةِ وَ الْإِنْجِیلِ فرمود: «یعنی: پیامبر، و وصیّ پیامبر، و قائم آل محمّد (ص) ، هنگامی که قیام نماید آنها را امر به معروف و نهی از منکر می کند» .

ص:90

به محضر امام باقر (ع) عرض شد:

58- «إنّکم أهل بیت رحمة، اختصّکم اللّه تبارک و تعالی بها. فقال: کذلک، و الحمد للّه، لا ندخل أحدا فی ضلالة، و لا نخرجه من هدی. إنّ الدّنیا لا تذهب حتّی یبعث اللّه رجلا منّا أهل البیت، یعمل بکتاب اللّه، لا یری منکرا إلاّ أنکره» .

«شما اهل بیت رحمت هستید، خداوند این مقام را به شما اختصاص داده است. فرمود: آری، چنین است. خدا را شکر، ما هرگز احدی را به گمراهی سوق نمی دهیم و کسی را از هدایت بازنمی داریم.

دنیا سپری نمی شود مگر اینکه خداوند مردی را از ما خاندان برانگیزد، که به کتاب خدا عمل کند و هرکجا منکری را ببیند آنرا انکار نماید» .

59- «و من أبغضنا و ردّنا أوردّ واحدا منّا، فهو کافر باللّه و بآیاته» .

«هرکس ما را دشمن بدارد، ما را ردّ کند، یا یکی از ما را ردّ کند، او به خدا و آیات خدا کافر شده است» .

برخی از عوام شیعه امام باقر (ع) را «قائم» خیال می کردند، امام علیه السّلام در ردّ آنها فرمود:

60- «یزعمون أنّی المهدیّ، و إنّی إلی أجلی أدنی منّی إلی ما تدّعون» .

«به خیال پوچ خود مرا مهدی می پندارند، درحالیکه من به اجل خود نزدیکتر از آنم که آنها ادّعا می کنند» .

امام با این جمله اشاره می کند به اینکه: حضرت مهدی (عج) به هنگام ظهور جوانی نورس خواهد بود درحالیکه من به سنّ پیری نزدیک شده ام.

یکبار دیگر از امام باقر (ع) پرسیدند: «آیا شما قائم آل محمد هستید؟» در پاسخ فرمود:

61- «کیف أکون أنا و قد بلغت خمسا و أربعین سنة؟ . إنّ صاحب هذا الأمر أقرب عهدا باللّبن منّی، و أخفّ علی ظهر الدّابة.»

ص:91

«چگونه ممکن است من او باشم درحالیکه من به 45 سالگی رسیده ام؟ ! صاحب این امر از من به دوران شیرخوارگی نزدیکتر خواهد بود، و بر پشت مرکب از من سبکبالتر خواهد بود» .

معنای سادۀ این حدیث، اینست که او از من جوانتر، و روی اسب و شتر از من چابکتر خواهد بود.

از نظر سنّ بدیهی است که حضرت مهدی (عج) به هنگام ظهور بسیار جوانتر از امام باقر (ع) به نظر خواهد رسید. امّا از نظر سبکتر بودن روی مرکب، ممکن است معنای دیگری مقصود باشد، و آن اینکه:

وسائل نقل و انتقال در عهد حضرت مهدی (ع) حدّاقلّ در سطح هواپیماها و سفینه های فضائی امروز خواهد بود، و پرواضح است که در این نوع وسائل نقلیّه وزن انسان بسیار ناچیز به حساب خواهد آمد و به خصوص با دور شدن آنها از روی زمین از جاذبۀ زمین دورتر، و در نتیجه وزن مسافران کمتر خواهد بود.

و بدون تردید منظور از «دابّه» در این حدیث جنبندگانی از این ردیف می باشد.

و بسیار ساده اندیشی است که چنین احادیثی را به فهم زمان معصومین معنی کنیم و روی الفاظی چون «دابّه» جمود داشته باشیم. در صورتی که گذشت زمان آنها را معنی کرده است و محتوای سخن برای زمانی بالاتر از زمان ما ناظر است.

اگرچه پیامبر اکرم (ص) و پیشوایان معصوم (ع) مردم آن زمان را با زبان خودشان مخاطب قرار داده اند، ولی هرگز سخنانشان مخصوص آن زمان نیست، بلکه همچون آیات قرآن به گونه ایست که هم مردم آن زمان بفهمند و هم مردم زمانهای بعدی از آنها استفاده کنند.

همین لفظ «دابّه» در قرآن کریم نیز آمده است و مردم آن زمان از آن حیواناتی چون شتر و اسب و گاو و گوسفند را فهمیده اند. ولی قرآن کریم برای توجّه دادن مردم به اینکه منظور از «دابّه» فقط اینها نیست، بلکه در آخر الزّمان جنبندگان دیگری به وجود خواهد آمد، چنین فرموده است:

«وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغٰالَ وَ الْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوهٰا وَ زِینَةً، وَ یَخْلُقُ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ، وَ عَلَی اللّٰهِ قَصْدُ السَّبِیلِ، وَ مِنْهٰا جٰائِرٌ، وَ لَوْ شٰاءَ لَهَدٰاکُمْ أَجْمَعِینَ» .

ص:92

«وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغٰالَ وَ الْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوهٰا وَ زِینَةً، وَ یَخْلُقُ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ، وَ عَلَی اللّٰهِ قَصْدُ السَّبِیلِ، وَ مِنْهٰا جٰائِرٌ، وَ لَوْ شٰاءَ لَهَدٰاکُمْ أَجْمَعِینَ» .

«خداوند آفرید برای شما اسبها، استرها و الاغها را، تا بر آنها سوار شوید و زینت شما باشد. و می آفریند آنچه را که نمیدانید. و بر خداست راه میانه، و برخی از آن راهها «جائر» است. و اگر خدا می خواست همۀ شما را هدایت می کرد» .

در این آیه چهار نکتۀ مهمّ هست:

1-می آفریند آنچه را که نمی دانید.

2-برخداست راه میانه.

3-برخی از راهها جائر است.

4-اگر می خواست همۀ شما را هدایت می کرد.

مفسّران که ابزار تحقیق در دست نداشتند، در تفسیر این آیه فرومانده اند، ولی در زمان ما این جمله ها دقیقا روشن شده است:

1-منظور از جملۀ اوّل: ماشین، قطار، هواپیما و سفینه های فضائی است که در گذشته اسم و رسمی از آنها نبود و مخاطبین قرآن در گذشته چیزی از آنها نمی دانستند. و شاید چیزهای دیگری هم در آینده پدید آید که ما از آنها بی خبریم.

2-منظور از جملۀ دوّم: راههای امروزی است که شهرها به یکدیگر نزدیک شده، دشتها هموار شده و راهها صاف و راحت شده است. واژۀ «قصد» که در این آیه به کار رفته، در خود قرآن به معنای نزدیکی و همواری راه آمده است:

«لَوْ کٰانَ عَرَضاً قَرِیباً وَ سَفَراً قٰاصِداً لاَتَّبَعُوکَ، وَ لٰکِنْ بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ» .

«اگر متاعی قریب الوصول و راهی نزدیک و آسان بود، هر آینه آنها (منافقان) نیز از تو پیروی می کردند. و لکن راه بر آنها دور شد» .

در این آیه «قاصد» به معنی نزدیک و آسان است. در آیۀ مورد بحث نیز منظور از «قصد» نزدیکی و راحتی راههاست که لازمۀ اختراع وسایل نقلیّۀ عصر حاضر است.

ص:

3-در جملۀ سوم: برخی از مرکبها را با لفظ «جائر» توصیف کرده است. «جائر» در لغت به معنای صدای دلخراش و بانگ بلند است که غالب وسائل نقلیّۀ امروزی تؤام با چنین صدای دلخراش می باشد. معنای دیگر «جائر» بزرگ و عظیم الجثّه است که قسمت اعظم وسایل نقلیّۀ امروز از چنین جثّۀ بزرگ و غول پیکر برخوردارند.

4-در جملۀ چهارم: اشاره می کند بر اینکه این وسائل را در زمان شما نخواهم آفرید، بلکه در زمانهای بعدی خواهم آفرید. که مشیّت خدا بر آن تعلّق یافته که افکار آنها را به ساختن چنین وسائلی هدایت نکند، بلکه افکار نسلهای بعدی را به اختراع آنها هدایت فرماید.

وقتی روی این چهار نکته تأمّل می کنیم، تردیدی نداریم که منظور از جملات یاد شده، همین معناست. ولی مفسّران در زمانهای گذشته از چنین تفسیر و توضیحی ناتوان بودند که گذشت زمان و تحقّق نویدهای آیۀ شریفه، ما را به تفسیر آن هدایت نمود.

امام صادق (ع) می فرماید:

62- «إذا توالت ثلاثة أسماء: محمّد و علیّ و الحسن، کان رابعهم القائم» .

«هنگامی که سه نام مقدّس: محمّد، علی و حسن پشت سرهم قرار بگیرد، چهارمی آنها «قائم» خواهد بود» .

طبق فرمودۀ امام صادق (ع) در سه تن از امامان معصوم: «امام محمّد تقی جواد، امام علیّ النقی هادی، و امام حسن عسکری» سه نام مقدّس پشت سرهم قرار گرفت و چهارمی آنها حضرت ولیّ عصر (عج) می باشد.

شبیه همین تعبیر از رسول اکرم (ص) نیز وارد شده است:

63-إذا توالت أربعة أسماء من الأئمّة من ولدی: محمّد، و علیّ، و الحسن، فرابعها هو القائم المنتظر» .

«هنگامی که در ضمن چهار امام از اولاد من، نامهای: محمد،

ص:94

علی و حسن پشت سرهم قرار گرفت، چهارمی آنها قائم منتظر است» .

64- «هو من ولدی، ولّده یزدجرد بن شهریار» .

«او از نسل من و از تبار یزدجرد بن شهریار است» .

و این از ناحیۀ مادر امام زین العابدین (ع) است که مادر آن حضرت، جناب شهربانو دختر یزدجرد پادشاه ایران بود. که او را در میان خواستگاران مخیّر ساختند، او امام حسین (ع) را برگزید.

65- «هو الّذی یشکّ النّاس فی ولادته، فمنهم من یقول: حمل و منهم من یقول: مات، و منهم من یقول: مات أبوه و لم یخلّف، و منهم من یقول: ولد قبل موت أبیه بسنین» .

«او کسی است که مردم در تولّد او دچار تردید می شوند، برخی گویند: او (به آسمانها) برده شده، برخی گویند: وفات کرده، برخی گویند: پدرش از دنیا رفت و فرزندی نداشت. و برخی گویند: چند سال پیش از وفات پدر دیده به جهان گشود» .

که به طور تحقیق قول اخیر صحیح است.

66- «إنّ اللّه أوحی إلی عمران أنّی واهب لک ذکرا سویّا مبارکا یبریء الأکمه و الأبرص و یحیی الموتی بإذن اللّه، و جاعله رسولا لبنی إسرائیل، فحدّث عمران امرأته بذلک و هی أمّ مریم. فلمّا حملت کان حملها بها عند نفسها غلام. فلمّا وضعتها قالت ربّ إنّی وضعتها أنثی. . و لیس الذّکر کالأنثی، أی لا تکون البنت رسولا. یقول اللّه: و اللّه أعلم بما وضعت فلمّا وهب اللّه لمریم عیسی کان هو الّذی بشّر به عمران و وعده إیّاه. فإذا قلنا فی الرّجل منّا شیئا فکان فی ولده أو ولد ولده فلا تنکروا ذلک» .

«خداوند به عمران وحی نمود که من به تو پسر مبارک و تامّ الخلقه ای خواهم داد، که کور و ابرص را شفا دهد و مردگان را به اذن خدا زنده گرداند. و او را فرستادۀ خود به بنی اسرائیل قرار خواهم داد.

عمران این بشارت الهی را به همسر خود (مادر مریم) بازگو کرد. هنگامی

ص:95

که به مریم حامله شد، او پیش خود حساب کرده بود که این همان نوید الهی و پسر است. پس هنگامی که او را وضع کرد، گفت: بارخدایا! من او را دختر زائیدم، و پسر چون دختر نمی باشد. یعنی: این دختر است و دختر به پیامبری برانگیخته نخواهد شد. از این رهگذر خداوند می فرماید:

[خداوند داناتر است به آنچه زائیده.] هنگامی که خداوند عیسی را به مریم داد، وعدۀ الهی تحقّق یافت. و او همان نوید خداوند به عمران بود. پس اگر ما در مورد کسی وعده ای دادیم ممکن است در حقّ پسر او، یا نوۀ او انجام پذیرد.

هرگز بر ما خورده نگیرید» .

از این حدیث استفاده می شود اگر از انبیاء و اوصیاء مطلبی شنیده شد که ظاهرا طبق وعدۀ آنها انجام نگرفت، نباید در قضاوت عجله نمود، شاید معنای دیگری دارد که آن منظور شده است.

67- «ألخلف الصّالح من ولدی هو المهدیّ!» .

«خلف صالح از فرزندان من همان مهدی است» .

در این حدیث هم ممکن است کسی خیال کند که امام صادق (ع) فرزند بلافصل خود را قصد کرده است، ولی روایات صریح وارده از آن حضرت و امامان پیشین، آنرا توضیح می دهد که منظور نوادۀ ششم آن بزرگوار است.

68- «من أنکر واحدا من الأحیاء فقد أنکر الأموات!» .

«هرکس یکی از امامهای زنده را انکار کند، امامان قبلی را نیز انکار نموده است» .

یعنی: اگر کسی امام زمان (عج) را انکار کند، امامان قبلی را هم انکار کرده است، زیرا با این عمل خود اوامر آنها را رد کرده است.

69- «من أقرّ بجمیع الأئمّة ثمّ جحد المهدیّ کان کمن أقرّ بجمیع الأنبیاء و جحد محمّدا (ص) . المهدیّ یغیب شخصه و لا یصحّ لکم تسمیته!» .

«هرکس به همۀ امامان اعتراف کند ولی حضرت مهدی (ع) را انکار کند، مانند کسی است که به همۀ پیامبران اعتراف کند ولی حضرت

ص:96

محمد (ص) را انکار کند. شخص مهدی از دیده ها غائب می شود و بردن نام او بر شما جایز نمی شود» .

روی این بیان انکار حضرت مهدی (عج) انکار همۀ امامان و تکذیب رسول اکرم (ص) است.

امام کاظم (ع) می فرماید:

70- «یخفی علی النّاس ولادته، و لا یحلّ تسمیته حتّی یظهره اللّه عزّ و جلّ» .

«ولادتش بر مردم پوشیده می ماند. و بردن نامش تا روزی که خداوند فرمان ظهورش دهد روا نمی باشد» .

امام رضا (ع) می فرماید:

71- «یبعث اللّه عزّ و جلّ لهذا الأمر رجلا خفیّ المولد و المنشأ، غیر خفیّ فی نسبه و نفسه» .

«خداوند برای این امر مردی را برمی انگیزد که ولادتش بر مردمان پوشیده است ولی نسب و شخصیّت او بر کسی پوشیده نیست» .

72- «الرّابع من ولدی، ابن سیّدة الإماء، یطهّر اللّه به الأرض من کلّ جور، و یقدّسها من کلّ ظلم. و هو الّذی یشکّ النّاس فی ولادته، و هو صاحب الغیبة قبل خروجه. فإذا خرج أشرقت الأرض بنور ربّها، و وضع المیزان بالعدل بین النّاس فلا یظلم أحد أحدا. و هو الّذی تطوی له الأرض، و لا یکون له ظلّ» .

«چهارمین فرزند من، پسر بانوی کنیزان است، که خداوند به وسیلۀ او روی زمین را از هرگونه ظلم و ستم پاک و پاکیزه گرداند. در مورد ولادت او دچار شک و تردید می شوند. او پیش از ظهور، از دیده ها غائب می شود. و به هنگام ظهورش، جهان با نور پروردگارش می درخشد. او

ص:97

میزان را به عدل در میان مردم قرار دهد. دیگر کسی در حق کسی ستم نمی کند. او کسی است که زمین برای او «طیّ» می شود. و سایه اش بر زمین نیفتد» .

زمین برای او طیّ می شود، زیرا این خاصیّت زمین است که در برابر وسائل نقلیّۀ تیزپرواز طیّ شود، چنانکه در عصر ما نیز در زیر بالهای هواپیما و سفینه های فضائی طیّ می شود. و ممکن است معنای دیگری منظور باشد که خداوند به حجّت خود عطا خواهد فرمود. (طیّ الأرض) .

اما سایه اش بر زمین نمی افتد، یا برای اینکه همچون جدّ بزرگوارش (ص) ابری بالای سرش حرکت می کند. یا بدلیل سرعت شگرف وسائل نقلیّه اش سایه اش بر زمین نمی افتد. چنانکه امروزه سایۀ هواپیما هنگامی که اوج بگیرد بر زمین نمی افتد. هرکدام باشد عجیب نیست و شاید معنای دیگری منظور باشد که امروزه برای ما قابل درک نیست.

این روایات چهارده قرن پیش و حتّی سالیان درازی پیش از ولادت حضرت نرجس خاتون در «روم» بیان شده است. در این روایات تفکّر و تأمّل نما، که چگونه از مادر بزرگوار و پوشیده بودن ولادت آن حضرت و غیبت و سیرت آن کعبۀ مقصود سخن رفته است. بیندیش و داوری کن.

هنگامی که دعبل خزاعی، شاعر معروف اهل بیت، قصیدۀ تائیّۀ خود را در محضر امام رضا (ع) خواند، امام هشتم چنین فرمود:

73- «ألإمام بعدی محمّد ابنی، و بعده علیّ ابنه، و بعد علیّ ابنه الحسن، و بعد الحسن ابنه القائم، المنتظر فی غیبته، المطاع فی ظهوره. . و أمّا متی یقوم فإخبار بالوقت. لا یری جسمه و لا یسمّی باسمه» .

«امام بعد از من پسرم محمّد، و بعد از او پسرش علی، و بعد از او پسرش حسن، و بعد از او پسرش «قائم» است که در زمان غیبتش در انتظار مقدم او می نشینند و به هنگام ظهورش از او فرمان می برند. امّا اینکه چه وقت ظهور می کند؟ آن اخبار به وقت است (که جز خدا کسی آنرا نمی داند) . شخص او دیده نمی شود و نام او برده نمی شود.»

ص:98

امام جواد (ع) می فرماید:

74- «إنّ القائم منّا هو المهدیّ الّذی یجب أن ینتظر فی غیبته، و یطاع فی ظهوره، و هو الثّالث من ولدی» .

«قائم ما همان مهدی منتظر است که باید در غیبتش انتظار او را کشید، و در موقع ظهورش از او فرمان برد. او سوّمین فرزند من می باشد» .

از امامان معصوم کسی جز او برای تأسیس خلافت اسلامی شمشیر نمی کشد، و او با آن هیبت و شکوه الهی و شمشیر برنده ای که در دست مبارکش برق می زند، از طرف هرکسی اطاعت می شود.

75- «إذا مات إبنی علیّ-أی الإمام الهادی-بدا سراج بعده ثمّ خفی. فویل للمرتاب. و طوبی للغریب الفارّ بدینه» .

«هنگامی که پسرم علی-امام هادی-از دنیا برود، چراغی بعد از او آشکار می شود و سپس مخفی می گردد. وای بر کسی که در حقّ او شکّ و تردید به خود راه دهد. خوشابه حال غریبی که دین خود را برداشته از شهری به شهری فرار می کند» .

منظور از چراغ آشکار امام حسن عسکری (ع) و منظور از چراغ مخفی کعبۀ مقصود و قبلۀ موعود حضرت بقیّة اللّه (عج) می باشد. که در حدیث دیگری صریحتر می فرماید:

76- «هو سمیّ رسول اللّه و کنیّه، و هو الّذی تطوی له الأرض، و یذلّ کلّ صعب» .

«او همنام پیامبر اکرم (ص) و هم کنیه با اوست. او کسی است که زمین زیر پایش «طیّ» می شود و هر مشکلی در برابرش آسان می گردد» .

طیّ الأرض و آسان شدن مشکلها، صرف نظر از آن سطح عالی اش که برای آن یکتا بازماندۀ الهی مقدّر است، در عصر ما در پرتو این وسائل نقلیّه و دیگر وسائل ارتباط جمعی تا حدّی میسّر شده است. دقّت و تأمّل در این حدیث که هزار و دویست سال پیش، از زبان امامی معصوم صادر شده است برای انسان

ص:99

قرن اتم و عصر تسخیر فضا شگفت آور و اعجاب انگیز است.

روزی یکی از شیعیان به محضر امام جواد (ع) عرضه داشت: امیدوارم که امام قائم از اهل بیت پیامبر اکرم (ص) ، شما باشید! . امام فرمود:

77- «ما منّا إلاّ قائم بأمر اللّه عزّ و جلّ، أوهاد إلی دینه.

و لکنّ القائم هو الّذی یخفی علی النّاس ولادته، و لا یغیب شخصه» .

«هریک از ما، قائم به امر خدا و هادی به سوی آئین خدا می باشد. و لکن آن «قائم» کسی است که ولادتش بر مردم پوشیده باشد، ولی شخص او پوشیده نباشد» .

یعنی: او همه جا حاضر خواهد بود اگرچه از دیده ها پنهان باشد.

امام هادی (ع) می فرماید:

78- «ألخلف من بعدی ابنی الحسن. فکیف بکم بالخلف بعد الخلف؟ ! . قیل: و لم جعلنا فداک؟ . قال: لأنّکم لا ترون شخصه، و لا یحلّ لکم ذکر اسمه. فقیل له: کیف نذکره. . قال: قولوا: الحجّة من آل محمّد» .

«خلف بعد از من پسرم حسن می باشد، ولکن چگونه است حال شما در مورد خلف بعد از او؟ ! گفته شد: از چه نظر؟ جان ما فدای تو باد! .

فرمود: زیرا شخص او را نخواهید دید. و بازگو کردن نام او بر شما روا نخواهد بود. گفتند: پس چگونه از او یاد بکنیم؟ فرمود: بگوئید: حجّت خدا از آل محمّد» .

امام حسن عسکری (ع) می فرماید:

79- «کأنّی بکم و قد اختلفتم من بعدی بالخلف منّی. ألا إنّ المقرّ بالأئمّة بعد رسول اللّه (ص) المنکر لولدی، کمن أقرّ بجمیع انبیاء اللّه و رسله ثمّ أنکر نبوّة رسول اللّه (ص) لأنّ طاعة آخرنا کطاعة

ص:100

أوّلنا، و المنکر لآخرنا کالمنکر لأوّلنا» .

«گویا با چشم خود می بینم که بعد از من در مورد جانشین من به اختلاف افتاده اید، آگاه باشید که هرکس به همۀ امامان بعد از پیامبر اکرم (ص) اعتراف کند ولی پسرم را انکار نماید، همانند کسی است که به همۀ پیامبران اعتراف نموده، رسالت پیامبر اکرم (ص) را انکار نماید.

زیرا که اطاعت آخر ما، اطاعت اول ماست. و انکار آخر ما چون انکار اول ماست» .

قریب به این مضمون، از پیامبر گرامی (ص) و امام صادق (ع) نقل شد.

امام حسن عسکری (ع) در ایّام زندانی بودنش در زندان معتضد عباسی، کمی پیش از تولّد حضرت مهدی (عج) به یکی از هم زندانهایش فرمود:

80- «إنّی و اللّه سیکون لی ولد یملأ الأرض قسطا و عدلا» .

«به خدا سوگند، به زودی خداوند برای من پسری عنایت خواهد فرمود، که زمین را پر از عدل و داد خواهد نمود» .

امام حسن عسکری این سخن را برای وقت گذرانی با رفیق زندانی خود نفرمود، بلکه برای اینکه حجّت برای یک نفر تمام شود و به موقع از زبان او برای دوست و دشمن نقل گردد.

حضرت بقیة اللّه (عج) می فرماید:

حضرت ولیّ عصر (عج) در یکی از توقیعات شریفه ایکه توسّط سفیر اوّلش از ناحیۀ مقدّسه صادر فرموده است، چنین می فرماید:

81- «. . و لیعلموا أنّ الحقّ معنا و فینا، لا یقول ذلک سوانا إلاّ کذّاب مفتر، و لا یدّعیه غیرنا إلاّ ضالّ غویّ. فلیقتصروا منّا علی هذه الجملة دون تفسیر، و یقنعوا من ذلک بالتّعریض دون التّصریح إن شاء اللّه» .

«شیعیان ما باید بدانند که حقّ با ماست و حقّ در میان ماست.

ص:101

به جز ما هرکس این ادّعا را بکند دروغگوست. و جز ما هرکس این دعوی را بکند ضالّ و گمراه است. شیعیان ما باید این جمله را از ما بپذیرند و تفسیر آنرا نخواهند. از ما اشاره را قبول کنند و تصریح را نخواهند» .

تفسیر آنرا با چشم خود می بینیم و انشاء اللّه تصریح آنرا در برق زدن شمشیرت برفراز کاخهای ستمگران و جنایتکاران خواهیم دید، ای سیّد و سرور ما و ای رهبر و مولای ما! .

ابن عبّاس می گوید:

82- «شبها و روزها سپری نمی شود-جهان به پایان نمی رسد- جز اینکه جوانی از ما اهل بیت زمام امور را به دست می گیرد که دستخوش فتنه ها نمی شود و خود فتنه برنمی انگیزد. گفته شد: چگونه است که پیرمردان شما از آن محروم می شود و جوانان شما به آن می رسد؟ ! گفت:

آری، این امانت خداست، به هرکس بخواهد عطا می فرماید» .

83- «از رسول اکرم (ص) شنیدم که فرمود: من، علی، حسن، حسین و 9 تن از اولاد حسین، پاک و پاکیزه و معصوم هستیم» .

کعب الاحبار می گوید:

84- «من مهدی را در اسفار-کتابهای-همۀ پیامبران می یابم، که در داوری او ستم و تباهی وجود ندارد» .

85- «مهدی در تورات و انجیل ذکر شده، همۀ ملّتها اجماع و اتّفاق نظر دارند بر اینکه: نجات بخشی ظهور خواهد کرد و انسانها را از ظلم و استبداد نجات خواهد داد. کسی که در ظهور چنین مصلح و نجات دهنده ای تردید کند کافر است. او با اسم و وصف، در همۀ کتابهای پیامبران نوشته شده است. هرچه مورد تردید باشد، این تردیدناپذیر است که او فرزند پیامبر اکرم (ص) و وارث علوم امامان معصوم یکی بعد از دیگری است» .

ص:102

بخاری می گوید:

86- «احادیث در مورد حضرت صاحب الزّمان (عج) که از دیده ها غائب و در هر زمانی حاضر است، بسیار فراوان است. کسانیکه به امامت او معتقدند از هر نکوهش و سرزنشی پیراسته اند که راه حقّ را پیموده اند و به شاهراه هدایت رسیده اند. امامت و پیشوائی امّت اسلامی به وسیلۀ او پایان یافته است. او از روز وفات پدر بزرگوارش تا روز رستاخیز امام است. او مردمان را به شریعت خود که همان شریعت محمّدی است دعوت می کند» .

آیا بیانی روشنتر و عبارتی واضحتر از این متصوّر است.

ابن عربی گوید:

87- «او از عترت رسول اکرم (ص) از نسل حضرت فاطمه است. جدّش امام حسین و پدرش امام حسن عسکری است» .

ص:103

مهدی موعود را بهتر بشناسیم:

چه کسی در این روایات بیرون از شمار اراده شده است؟ .

آیا شهامت آنرا داریم که او را دقیقتر بشناسیم و از دیگران بازشناسیم؟ .

آیا چنین شهامتی به دور از امانت است؟ نه هرگز.

مسلمانان در مورد مطلبی که صدور آن از رسول اکرم (ص) به ثبوت برسد، هیچ شکّ و تردیدی به خود راه نمی دهند، زیرا به خوبی می دانند که او هرچه بگوید، از منطق وحی می گوید، و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید. که صدق گفتار او را قرآن کریم تضمین کرده است.

همچنین در مورد امامان معصوم هیچ تردیدی ندارند که آنها از هرگونه خطا و لغزشی مصون و محفوظ هستند و آنچه از پیامبر اکرم (ص) نقل کنند، بسیار دقیق و امین هستند. امانت آنها در نقل سخنان رسول اکرم (ص) همچون امانت جبرئیل در نقل وحی به قلب شریف پیامبر (ص) است.

پیامبر اکرم (ص) و پیشوایان معصوم (ع) حوادث عصر ما را آنچنان دقیق توصیف کرده اند، که شخص متتبّع در سخنان آنها، دقیقا می تواند روی هر حادثه ای انگشت بگذارد و بگوید که پیامبر اکرم (ص) از این حادثه خبر داده است.

رسول اکرم (ص) و امامان اهل بیت (ع) طوری از حوادث آینده سخن می گویند که گوئی پرده ها بالا رفته، بعد زمانی برداشته شده، و آنها با چشم خود این حوادث را تماشا می کردند و توصیف می نمودند.

چه حوادثی را برای ما بازگو کردند و درست همانطور حادث شد، چه وعده هائی برای ما دادند که دقیقا طبق وعده شان انجام پذیرفت. چه بسیار حوادث فردی و اجتماعی که برای مردم پیش از فرارسیدنش خبر دادند و بدون کوچکترین تخلّفی واقع شد.

مگرنه اینست که هرکس چهل شبانه روز خدا را خالصانه بپرستد، چشمه های حکمت از قلب او سرازیر می شود؟ چنانکه در روایت آمده است.

کجا رسد به افرادی که از طرف خدا تأیید شده هستند و از سوی خدا «محدّث» هستند و چیزی را جز از رسول اکرم (ص) روایت نمی کنند، همۀ گفتارشان از

ص:104

پیامبر (ص) و او هم از جبرئیل امین و او از خداوند جلیل تبارک و تعالی نقل می کند.

امام صادق (ع) در این رابطه می فرماید:

88- «إنّه من أتی البیوت من أبوابها اهتدی، و من أخذ غیرها سلک طریق الرّدی. و قد وصل اللّه طاعة ولیّ أمره بطاعة رسوله (ص) و طاعة رسوله بطاعته، فمن ترک طاعة ولاة الأمر لم یطع اللّه و رسوله» .

«کسی که از در خانه، وارد خانه شود هدایت یافته است، و کسی که راه دیگری پیش گیرد و از غیر در، وارد خانه شود به سوی هلاکت رفته است. خداوند «اطاعت ولیّ امر» را به اطاعت رسول اکرم (ص) مقرون ساخته و اطاعت پیامبرش را به اطاعت خود مقرون ساخته است. هرکس اطاعت «اولیاء امر» را ترک کند، از خدا و پیامبر اکرم (ص) نیز اطاعت ننموده است» .

اینک ببینیم اگر بیراهه نرویم و از در خانه وارد شویم، مهدی موعود و کعبۀ مقصود، چه کسی خواهد بود؟

تردیدی نیست که مهدی موعود، مولود مسعودی است که در خانۀ امام حسن عسکری (ع) دیده به جهان گشود، که به خلافت او اهل آسمان و زمین حتّی پرندگان هوا خشنود هستند.

از طرفی دهها حدیث از زبان رسول اکرم (ص) و ائمّۀ اهل بیت (ع) نقل کردیم که هرگز نباید روی زمین خالی از حجّت باشد، و از طرفی دوست و دشمن، شیعه و سنّی معترف است که امام زمان (عج) حجّت پروردگار است و دیده به جهان گشوده است و هم اکنون زنده و موجود است. همۀ فرق اسلامی در این عقیده با ما شریک هستند (به جز تعدادی اندک از نویسندگان مزدور یا منحرف) که قائم آل محمد (عج) در آخر الزّمان ظهور خواهد کرد، و همه معترفند که از نسل حضرت فاطمه است و هرگز احدی در اسم و وصف او اختلاف نکرده است.

اگر گفته شود: از کجا که فرزند بلافصل امام حسن عسکری باشد و از دیگر فرزندان حضرت فاطمه (س) نباشد؟ !

ص:105

در پاسخ می گوئیم: گذشته از اینکه مجموعۀ ویژگیهای مندرج در احادیث منحصرا با او تطبیق می کند، روایات وارده در مورد بیان نسب او نیز این مطلب را اثبات می کند، زیرا در این احادیث تصریح شده که او از نسل حضرت عبد المطلّب است، بعد گفته شده که از نسل حضرت فاطمه است، آنگاه نسل به نسل دائره تنگتر شده تا در امام حسن عسکری متعیّن و منحصربه فرد شده است.

بعد از نصوص صریحه از پیامبر گرامی اسلام در مورد اسم و کنیه و نسب و دیگر اوصاف او، هرگز احتمال نمی رود که در فرد دیگری نیز این اوصاف جمع شود.

بعد از اینکه همۀ اوصاف در یک فرد جمع شده، و او زنده و موجود است، دیگر مفهوم ندارد که فرد دوّمی را برای این منظور جستجو کنیم، و یا دچار اختلاف شویم که آیا او متولّد شده است یا نه؟ اگرچه تولّد حضرت بقیّة اللّه (عج) از عامّۀ مردم پوشیده بود ولی از خواصّ شیعه پوشیده نبود.

او در پشت پردۀ غیبت نهان شده تا وقتی ظهور کند که بیعت هیچ ستمگری در گردن او نباشد.

او خود در توقیع شریفش به «احمد بن اسحاق» چنین می نویسد:

89- «. . . ثمّ بعث اللّه محمّدا (ص) رحمة للعالمین، و تمّم به نعمته، و ختم به أنبیاءه، و أرسله إلی النّاس کافّة، و أظهر من صدقه ما أظهر، و بیّن من آیاته و علاماته ما بیّن. . ثمّ قبضه حمیدا نقیّا سعیدا، و جعل الأمر من بعد إلی أخیه و ابن عمّه و وصیّه و وارثه علیّ بن أبی طالب علیه السّلام ثمّ إلی الأوصیاء من ولده واحدا واحدا، أحیی بهم دینه، و أتمّ بهم نوره، و جعل بینهم و بین إخوانهم و بنی عمّهم الأدنین من ذوی أرحامهم فرقانا بیّنا یعرف به الحجّة من المحجوج و الإمام من المأموم، بأن عصمهم من الذّنوب، و برّأهم من العیوب، و طهّرهم من الدّنس، و نزّههم من اللّبس، و جعلهم خزّان علمه و مستودع حکمته و موضع سرّه، و أیّدهم بالدّلائل. و لو لا ذلک لکان النّاس علی سواء، و لادّعی أمر اللّه عزّ و جلّ کلّ واحد، و لما عرف الحقّ من الباطل، و لا العالم من الجاهل. حفظ اللّه الحقّ علی أهله و أقرّه فی مستقرّه. . و إذا أذن لنا فی القول ظهر الحقّ و اضمحلّ

ص:106

الباطل و انحسر عنکم. و إلی اللّه أرغب فی الکفایة و جمیل الصّنع و الولایة» .

«خداوند حضرت محمّد (ص) را رحمة للعالمین برانگیخت، و نعمتش را به وسیلۀ او کامل گردانید، و پیامبرانش را با او ختم نمود. او را برای همۀ مردم مبعوث کرد. و معجزات فراوان و آیات بیّنات به دست او ظاهر گردانید. آنگاه او را پاک و پاکیزه، ستوده و پسندیده از این جهان بیرون برد. و امر امّت را به دست برادر و پسرعمویش «علیّ بن ابیطالب» (ع) و فرزندان او یکی بعد از دیگری سپرد. به وسیلۀ آنها دین خود را زنده کرد و نور خود را به اتمام رسانید. آنگاه میان آنها (امامان) و برادران و پسرعموها و دیگر خویشاوندان فرق واضح و تفاوت آشکار قرار داد تا همواره حجّت خدا ممتاز باشد و با غیر حجّت مشتبه نشود، امام و مأموم بازشناخته شوند و با یکدیگر اشتباه نشوند. برای این منظور آنها را از خطا و لغزش «معصوم» قرار داد و از هر عیبی مبرّا ساخت، آنان را پاک و پاکیزه قرار داد و از هر پلیدی پیراسته ساخت. آنها را خزینه های علوم خود قرار داد. حکمت خود را به آنها آموخت و اسرار خود را در نزد آنها به ودیعت نهاد و آنها را با دلائل و بیّنات تأیید نمود. اگر این دلایل آشکار نبود، همگی در آن برابر می شدند و هرکسی ادّعای امامت و رهبری امّت را می کرد، دیگر حقّ و باطل شناخته نمی شد، عالم و جاهل از یکدیگر تشخیص داده نمی شدند. خداوند با این معجزات باهرات حقّ را در اهل حقّ محفوظ ساخت و آنرا در محلّ خود استقرار داد. هنگامی که به ما اجازۀ ظهور داده شود، حقّ آشکار، و باطل ریشه کن خواهد شد. از خدا می خواهم که این مهمّ را به دست باکفایت ما انجام دهد و به ما حسن عمل عنایت فرماید تا وظیفۀ ولایت را به بهترین وجه ادا نمائیم» .

این نامه که از ناحیۀ مقدّسۀ حضرت بقیّة الله (عج) شرف صدور یافته، برای شناخت معصوم از غیر معصوم، امام از غیر امام، حجّت از غیر حجّت کافی است.

آری او زنده و موجود است و به هنگام رحلت پدر بزرگوارش پنجسال و چند ماهی از عمر شریفش می گذشت که پدرش میراثهای انبیاء را به او

ص:107

تسلیم نمود و شمشیر پیامبر (ص) را به او تحویل داد.

ولادت باسعادت او با دلائل قطعی ثابت شده، و غیبت شکوهمند او با مشاهدۀ دهها تن از شیعیان و خواصّ آن حضرت که او را در شب میلاد، روز اوّل، سوّم و هفتم تولّدش دیده اند، و در طول 5 سالی که از عهد پدر بزرگوارش درک نموده، به حضور آن کعبۀ مقصود شرفیاب شده، پرسشها نموده و پاسخها دریافت کرده اند، ثابت و قطعی است. و با دیدار دهها تن دیگر در طول غیبت صغری و مشاهدۀ صدها معجزه از آن حجّت پروردگار، و دیدار صدها تن دیگر در طول غیبت کبری به ثبوت رسیده است.

شایان توجّه است که عمویش جعفر (کذّاب) با اطلاع قطعی از وجود آن حجّت الهی، میراث خصوص امام حسن عسکری (ع) را تقسیم نمود، تا وانمود کند که امام حسن عسکری فرزندی ندارد. و بدین وسیله راه را برای دعوی امامت خود هموار سازد. ولی به زودی نقشه ها نقش برآب شد، و دروغگوئی جعفر بر همگان آشکار گردید.

پدر حضرت ولیّ عصر (عج) امام حسن عسکری (ع) و مادر بزرگوارش نرجس خاتون (س) بانوی کنیزان عالم، از یک بیت رفیع و خاندانی جلیل است، که از امام حسن عسکری فرزندی جز حضرت بقیّة اللّه (عج) از همین بانوی بزرگوار نمانده است. که با تمام نیرو در مخفی نگاه داشتنش از ابرجنایتکاران تاریخ کوشیده اند.

دستگاه ستمگر خلافت تمام نیروی خود را در اطراف خانۀ امام حسن عسکری متمرکز کرده، دهها جاسوس گماشته بود، بر هر جاسوسی جاسوسی دیگر تعیین کرده بود تا از تولّد حضرت ولیّ عصر (عج) آگاه شده، آن یکتا مهرتابان و خورشید فروزان را خاموش گرداند. ولی مشیّت خدا بر آن تعلّق یافته بود که حجّت خود را در کنف حمایتش از گزند زمین و زمان مصون و محفوظ نگهدارد:

«می خواهند نور خدا را با دهانهای خود خاموش نمایند، ولی خداوند ابا دارد جز اینکه نورش را به اتمام برساند، اگرچه کافران خوش ندارند» .

ص:108

آیا با این اوصاف، حجّت خدا دقیقا مشخّص است یا نه؟ آیا بازهم تردیدی هست در اینکه او پسر امام حسن عسکری (ع) است؟ ! .

از القاب شریف آن قبلۀ خوبان و کعبۀ نیکان در کلمات پیشوایان نامهای مقدّس زیر است:

«حجّت خدا، خاتم اوصیاء، رهائی بخش امّت، مهدی، منتظر، باعث، وارث، خلف صالح، قائم به حقّ، مظهر دین، دادگستر، بقیّة اللّه، صاحب الزّمان، صاحب شمشیر، امام منتظر برای تأسیس حکومت عدل الهی» .

او یکتا مظهر و مصداق این القاب شریفه است و هرگز احدی در این القاب با او شریک نیست.

از کنیه های آن حضرت: «ابو القاسم، ابو عبد اللّه و ابو جعفر» است. او ثمرۀ مقدّسۀ شجرۀ نبوّت و عصارۀ دودمان امامت، خلف شایستۀ محمّد (ص) و علی (ع) است. پرچم حقّ به دست باکفایت اوست، که هرکس به او چنگ زند نجات می یابد و هرکس تخلّف کند هلاک می شود.

او دوازدهمین ستارۀ فروزان آسمان امامت و آخرین کوکب درخشان برج ولایت است، که تمام اوصافش توسّط رسول گرامی اسلام (ص) بیان شده است. کسی را یارای انکار و تردید نیست، جز اینکه در اساس وحی دچار تردید شود، و رسالت و نبوّت را انکار نماید. پیامبر اکرم (ص) در حقّ او فرموده است:

90- «سیمیت اللّه به کلّ بدعة، و یمحو کلّ ضلالة، و یحیی کلّ سنّة» .

«خداوند به وسیلۀ او بدعتها را نابود می سازد و گمراهی ها را از بین می برد و سنّتها را زنده می کند» .

از دیگر القاب همایونش:

«منصور، صاحب، حجّت، خالص، صاحب خانه، صاحب الأمر، مأمول، تالی، نائب، برهان، باسط (گسترنده) ، ثائر (انقلابی) ، منتقم،

ص:109

سیّد، جابر (جبران کننده-ترمیم کننده) ، خازن و. . .»

پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) اسامی دیگری به آن حضرت اطلاق نموده اند که از جملۀ آنهاست:

«امیر امیران، قاتل تبهکاران، آقای دو جهان و. . .»

از امام صادق (ع) پرسیدند: آیا می توانیم به حضرت قائم (عج) به عنوان «امیر المؤمنین» درود بفرستیم؟ فرمود: نه، آن اسم خاصّ امیر مؤمنان علیّ بن ابیطالب (ع) است که خداوند او را به این نام، نامیده است. هرگز کسی را جز او نتوان به این نام نامید. جز امیر مؤمنان، هرکس به این نام، نامیده شود کافر است.

عرض نمودند: پس او را به چه نامی بخوانیم؟ فرمود: بگوئید:

91- «السّلام علیک یا بقیّة اللّه» .

سپس این آیه را تلاوت فرمود:

«بَقِیَّتُ اللّٰهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» .

و در روایت دیگر آمده است:

92- «هرکس قائم ما را درک کند، هروقت او را ببیند بگوید:

السّلام علیکم یا أهل بیت النّبوّة، و معدن العلم، و موضع الرّسالة» .

و ما عرض می کنیم: درود بی پایان و سلام و صلوات بی کران ایزد منّان، بر تو باد، ای مهر تابان و قبلۀ خوبان! ای امام زمان! ای یکتا بازماندۀ حضرت پروردگار! .

ص:110

حواشی

-یونس:53.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 110.

-الزام النّاصب صفحۀ 4، منتخب الاثر صفحۀ 270، غیبت نعمانی صفحۀ 7، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 132، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 92، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 148، و قریب به این مضمون: نهج البلاغه جلد 4 صفحۀ 37.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 72، اعلام الوری صفحۀ 399، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 163 و 168، المهدی صفحۀ 148 و 206، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 261 و 269، البیان صفحۀ 57 و حقایق الایمان 162.

-عیون الأخبار جلد 2 صفحۀ 60 و منتخب الأثر صفحۀ 143.

-البیان صفحۀ 63، عیون الأخبار جلد 2 صفحۀ 130، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 267، منتخب الأثر صفحۀ 143 و 179، الامام المهدی صفحۀ 69 و 106 و 296، الزام النّاصب صفحۀ 53، اسعاف الرّاغبین صفحۀ 133 و 142، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 124 و 148 و 155، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 114، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 75، الملاحم و الفتن صفحۀ 60 و 68، المهدی المنتظر صفحۀ 43، ینابیع المودّة جلد 3 صفحۀ 86 و 88، و المهدی صفحۀ 73.

-الاختصاص صفحۀ 208، البیان صفحۀ 80، منتخب الأثر صفحۀ 199، المهدی صفحۀ 58، بشارة الاسلام صفحۀ 282 و 292، الزام النّاصب صفحۀ 52(به نقل از الفصول المهمّه) ، بحار جلد 51 صفحۀ 91، عیون الاخبار جلد 2 صفحۀ 130، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 261 و 272، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 93 و 163(به نقل از غایة المرام) و صفحۀ 165 و 167، و المهدی صفحۀ 58.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 78، بشارة الاسلام صفحۀ 280 و 292.

-نور الانوار صفحۀ 143.

-منتخب الاثر صفحۀ 85، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 78 و جلد 52 صفحۀ 266 و 280، البیان صفحۀ 56، ذخائر العقبی صفحۀ 136، المهدی صفحۀ 56 و 188، بشارة الاسلام صفحۀ 24،33، 218 و 289، الامام المهدی صفحۀ 77 و 215، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 165 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 137.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 534، منتخب الاثر صفحۀ 33، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 93

ص:111

(از امیر مؤمنان) بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 142 و ینابیع الموده جلد 3 صفحۀ 162(به نقل از غایة المرام) .

-المهدی صفحۀ 104، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 294، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 167، صحیح مسلم جلد 6 صفحۀ 3(به اضافۀ جملۀ: کلهم من قریش) ، منتخب الاثر صفحۀ 51 و 82، الامام المهدی صفحۀ 22،28 و 105، و الزام النّاصب صفحۀ 64.

-البیان صفحۀ 66، منتخب الاثر صفحۀ 81 و 145، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 263 و 267، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 340، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 113، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 65، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 91، الصّواعق المحرقه صفحۀ 158 و 185، بشارة الاسلام صفحۀ 286 و 290، الامام المهدی صفحۀ 65(به نقل از ذخائر العقبی) و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 124.

-ارشاد مفید صفحۀ 328.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 108.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 297، الامام المهدی صفحۀ 23، الزام النّاصب صفحۀ 64، منتخب الاثر صفحۀ 58، معانی الاخبار صفحۀ 370، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 168، المهدی صفحۀ 101، اعلام الوری صفحۀ 370 و وسائل الشیعه جلد 18 صفحۀ 562 حدیث 27.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 378، غیبت نعمانی صفحۀ 58، منتخب الاثر صفحۀ 53 و الملاحم و الفتن صفحۀ 27.

-منتخب الاثر صفحۀ 32، الزام النّاصب صفحۀ 63 و 237، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 73، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 267، الامام المهدی صفحۀ 108، اعلام الوری صفحۀ 370، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 209، المحجّة البیضاء جلد 1 صفحۀ 243، و عیون الاخبار جلد 1 صفحۀ 53.

-منتخب الاثر صفحۀ 151 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 174.

-اعلام الوری صفحۀ 381، الزام النّاصب صفحۀ 63، بشارة الإسلام صفحۀ 8 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 310.

-اعلام الوری صفحۀ 399، الزام النّاصب صفحۀ 126(از امام صادق) ، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 91، بشارة الاسلام صفحۀ 18، المهدی صفحۀ 146، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 109،164 و 169، و المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 337.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 92 و در مجمع البحرین جلد 5 صفحۀ 78 از امام صادق علیه السّلام: «مصحف فاطمه سه برابر قرآن کریم است که در آن چیزی از قرآن و حلال و حرام نیست بلکه آنچه در آینده واقع خواهد شد، در آنست» .

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 77 و جلد 52 صفحۀ 277 و 311، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 160، المهدی صفحۀ 229، بشارة الاسلام صفحۀ 5،12 و 13 و 244، الامام المهدی صفحۀ 216، منتخب الاثر صفحۀ 135 و 423، عیون الاخبار جلد 1 صفحۀ 36 و 206، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 95، الزام النّاصب صفحۀ 64،66 و 251(به نقل از البیان) .

-الامام المهدی صفحۀ 333، البرهان صفحۀ 75 و الزام النّاصب صفحۀ 227.

-منتخب الاثر صفحۀ 141 و 215(از امام صادق) ، عیون الاخبار جلد 2 صفحۀ 65، المهدی صفحۀ 206، بشارة الاسلام صفحۀ 284، نور الابصار صفحۀ 171 و 231، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 261،264،265 و 266، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 335، و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 86 و 164.

ص:112

-بشارة الاسلام صفحۀ 59 و 35 و 286، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 133، الزام النّاصب صفحۀ 251، اسعاف الرّاغبین صفحۀ 133، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 109 و 166، المهدی صفحۀ 230، کشف الغمه جلد 3 صفحۀ 264 و البیان صفحۀ 90.

-اعلام الوری صفحۀ 400 و منتخب الاثر صفحۀ 158.

-مسند احمد جلد 5 صفحۀ 106 و الامام المهدی صفحۀ 15.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 165، الامام المهدی صفحۀ 18، صحیح بخاری جلد 4 صفحۀ 185، الملاحم و الفتن صفحۀ 132، صحیح مسلم جلد 2 صفحۀ 191 و مسند احمد جلد 5 صفحۀ 106.

-صحیح بخاری جلد 9 صفحۀ 62 و ذخائر العقبی صفحۀ 12.

-منتخب الاثر صفحۀ 65 و الامام المهدی صفحۀ 30.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 108 و 162، منتخب الاثر صفحۀ 149، الزام النّاصب صفحۀ 59، الامام المهدی صفحۀ 299(به نقل از غایة المرام صفحۀ 662) .

-منتخب الاثر صفحۀ 492 و نظیر آن: اختصاص مفید صفحۀ 268 و بحار الانوار جلد 7 صفحۀ 20.

-بشارة الاسلام صفحۀ 52، الامام المهدی صفحۀ 79، اعلام الوری صفحۀ 400، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 337(از امام رضا) و منتخب الاثر صفحۀ 467(از امام صادق) .

-الزام النّاصب صفحۀ 11.

-اعلام الوری صفحۀ 378.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 34، ارشاد مفید صفحۀ 342، اعلام الوری صفحۀ 434، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 281 و المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 341.

-الزام النّاصب صفحۀ 82.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 33 و جلد 53 صفحۀ 184 و الزام النّاصب صفحۀ 82.

-الزام النّاصب صفحۀ 82 و اعلام الوری صفحۀ 423.

-منتخب الاثر صفحۀ 162، الملاحم و الفتن صفحۀ 58، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 134 و المهدی صفحۀ 207 به نقل از بخاری.

-غیبت نعمانی صفحۀ 114، بشارة الاسلام صفحۀ 54، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 115 و منتخب الاثر صفحۀ 309.

-نهج البلاغه عبده جلد 2 صفحۀ 108 و شرح ابن ابی الحدید جلد 2 صفحۀ 435، منتخب الاثر صفحۀ 150، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 94، المهدی صفحۀ 84.

-شرح ابن ابی الحدید جلد 4 صفحۀ 336.

-نهج البلاغه عبده، جلد 1 صفحۀ 36.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 206، الملاحم و الفتن صفحۀ 138، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 318، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 371 و 377، الزام النّاصب صفحۀ 5 و 27 و عیون الاخبار جلد 3 صفحۀ 58.

-اختصاص مفید صفحۀ 268.

ص:113

-غیبت نعمانی صفحۀ 62 و الزام النّاصب صفحۀ 127.

-اعلام الوری صفحۀ 384.

-منتخب الاثر صفحۀ 271 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 92(از امام صادق) .

-معانی الاخبار صفحۀ 132.

-منتخب الاثر صفحۀ 172.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 224، الزام النّاصب صفحۀ 176، اعلام الوری صفحۀ 427، الملاحم و الفتن صفحۀ 99 و بشارة الاسلام صفحۀ 103.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 297.

-غیبت نعمانی صفحۀ 7 و 46 و ارشاد مفید صفحۀ 328.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 139، غیبت نعمانی صفحۀ 87، منتخب الاثر صفحۀ 288، و اصول کافی جلد 1 صفحۀ 342.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 314، ینابیع المودّة جلد 3 صفحۀ 109 و 164، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 279 و 283، اختصاص مفید 289، اعلام الوری صفحۀ 408، الزام النّاصب صفحۀ 53 و الامام المهدی صفحۀ 80.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 134، الزام النّاصب صفحۀ 4 و اصول کافی جلد 1 صفحۀ 178 و 179.

-الزام النّاصب صفحۀ 4 و 245، غیبت نعمانی صفحۀ 69، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 148، عیون الاخبار جلد 1 صفحۀ 212، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 132، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 79.

-الزام النّاصب صفحۀ 78.

-در مورد «نقش امام زمان در جهان هستی» به کتاب «او خواهد آمد» به قلم مترجم مراجعه شود. (چاپ هشتم-صفحۀ 13-26) .

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 140، غیبت نعمانی صفحۀ 41، الامام المهدی صفحۀ 90 و وسائل جلد 18 صفحۀ 564 حدیث 32.

-وسائل جلد 18 صفحۀ 565 حدیث 37.

-اعراف:157.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 181 و 429.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 141 و 378 و بشارة الاسلام صفحۀ 246.

-وسائل جلد 18 صفحۀ 563 حدیث 29.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 158.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 536 و الزام النّاصب صفحۀ 229.

-نحل:8 و 9.

-توبه:42.

-منتخب الاثر صفحۀ 242، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 38 و 143، اعلام الوری صفحۀ 403، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 139 و الزام النّاصب صفحۀ 67.

-همان مدرک.

ص:114

-الملاحم و الفتن صفحۀ 166 و بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 164.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 25.

-منتخب الاثر صفحۀ 501، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 93، اعلام الوری صفحۀ 405 و الزام النّاصب صفحۀ 80.

-آل عمران:36.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 119 و الزام النّاصب صفحۀ 20.

-منتخب الاثر صفحۀ 214 و المهدی صفحۀ 61.

-غیبت نعمانی صفحۀ 63 و اصول کافی جلد 1 صفحۀ 373(از امام کاظم) .

-اعلام الوری صفحۀ 403، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 313، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 143 و الزام النّاصب صفحۀ 67.

-الزام الناصب صفحۀ 82 و بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 32.

-منتخب الاثر صفحۀ 288، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 314 و غیبت نعمانی صفحۀ 88(از امام صادق) .

-اعلام الوری صفحۀ 408-بشارة الاسلام صفحۀ 161، منتخب الاثر صفحۀ 220، الزام النّاصب صفحۀ 53، المهدی صفحۀ 98، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 321، الامام المهدی صفحۀ 92(از امام جواد) ، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 109 و 164، اختصاص مفید صفحۀ 316 و غایة المرام صفحۀ 666.

-الامام المهدی صفحۀ 92 و 279، الفصول المهمّه صفحۀ 223، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 115 و 138، الزام النّاصب صفحۀ 61، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 315، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 333 و منتخب الاثر صفحۀ 262.

-اعلام الوری صفحۀ 408 و الزام النّاصب صفحۀ 68.

-غیبت نعمانی صفحۀ 98، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 157 و بشارة الاسلام صفحۀ 164.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 283 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 164.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 33 و الزام النّاصب صفحۀ 68.

-منتخب الاثر صفحۀ 226، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 122، اعلام الوری صفحۀ 410، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 158، الزام النّاصب صفحۀ 69 و 82، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 332 و الامام المهدی صفحۀ 93.

-منتخب الاثر صفحۀ 226، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 160 و اعلام الوری صفحۀ 412.

-نور الابصار صفحۀ 167، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 123، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 293 و الامام المهدی صفحۀ 278.

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 191 و الامام المهدی صفحۀ 258.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 148 و 158، الملاحم و الفتن صفحۀ 147 و منتخب الاثر صفحۀ 163.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 101.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 299، الملاحم و الفتن صفحۀ 96، المهدی صفحۀ 75 و 225

ص:115

(به نقل از عقد الدّرر) ، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 153 و الامام المهدی صفحۀ 97.

-بشارة الاسلام صفحۀ 103، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 239، غیبت نعمانی صفحۀ 151 و المهدی صفحۀ 226.

-معروف به «خواجه پارسای» .

-الامام المهدی صفحۀ 349، به نقل از: البرهان صفحۀ 67.

-الزام النّاصب صفحۀ 173، به نقل از: فتوحات.

-اصول کافی جلد 2 صفحۀ 47 و 182.

در آیۀ شریفۀ «یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّٰهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» به صراحت امر به اطاعت «أولی الامر» نموده، و اطاعت اولی الأمر را به اطاعت رسول اکرم (ص) مقرون نموده است که از همین اقتران و عدم تکرار کلمۀ «اطیعوا» نسبت به اولی الامر معلوم می شود که اطاعت اولی الامر مثل اطاعت رسول اکرم (ص) به طور مطلق واجب است. از این لحاظ و از اطلاق امر به اطاعت اولی الامر استفاده می شود که مراد از اولی الامر در این آیۀ شریفه ائمۀ معصومین (ع) می باشند چنانکه در دهها حدیث به آن تصریح شده است. و چون اطاعت غیر معصوم هرگز نمی تواند بطور مطلق باشد، مراد از اولی الامر در این آیۀ ائمّۀ اثنا عشر (ع) می باشند که اطاعتشان به طور مطلق بر همه کس واجب است. و تفسیر اولی الامر در این آیه به غیر ایشان، هرکس باشد حتی فقهای شیعه، تفسیر به رأی است که هرکس تفسیر به رأی کند به آتش دوزخ تهدید شده است. (رجوع شود به کتاب «پیرامون معرفت امام» نوشتۀ لطف اللّه صافی، نشر آفاق، صفحۀ 59) .

-اسامی بیش از یکصد نفر از دانشمندان اهل سنّت را که اعتراف به ولادت حضرت مهدی نموده اند، آقای علی دوانی در کتاب «دانشمندان عامّه و مهدی موعود» گرد آورده است.

-اسامی بیش از چهل تن از شیعیان امام حسن عسکری، که از تولّد مولود مسعود و کعبۀ مقصود آگاه بودند و در عهد کودکی به دیدارش نائل شده بودند در مقدّمۀ کتاب «جزیرۀ خضراء» آمده است.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 175، بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 194، الامام المهدی صفحۀ 260 و الزام النّاصب صفحۀ 128.

-حضرت بقیّة اللّه (عج) در پگاه جمعه 15 شعبان المعظّم 255 هجری دیده به جهان گشوده، و پدر بزرگوارش امام حسن عسکری (ع) در شب هشتم ربیع الاوّل 260 هجری دیده از جهان فرو بسته است. (بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 23 و محجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 335) .

-فهرست بیش از یکصد تن از تشرّف یافتگان به پیشگاه حضرت ولیّ عصر (عج) در غیبت صغری و کبری در کتاب «جزیرۀ خضراء» نوشتۀ مترجم این کتاب، آمده است.

-توبه:33.

-اعلام الوری صفحۀ 393، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 13، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 265 و 309، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 337، منتخب الاثر صفحۀ 256 و 345، الامام المهدی صفحۀ 8 و 342، نور الابصار صفحۀ 168 و الزام النّاصب صفحۀ 140،141 و 142.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 411، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 24، منتخب الاثر صفحۀ 214، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 261،265 و 269، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 164، ینابیع المودّه جلد 3

ص:116

صفحۀ 166، الامام المهدی صفحۀ 8 و 366، الزام النّاصب صفحۀ 140 و 142.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 412.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 112 و الزام النّاصب صفحۀ 140-142.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 373 و منتخب الاثر صفحۀ 517.

-هود:86.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 282.

ص:117

ص:118

بخش دوّم: سیمای حضرت مهدی (عج)

اشارة

ص:119

ص:120

سیمای حضرت مهدی (عج)

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

93- «ألمهدیّ منّی، أجلی الجبهة، أقنی الأنف» .

«مهدی از منست. پیشانی باز و نورانی و بینی کشیده و باریک دارد» .

94- «ألمهدیّ من ولدی، وجهه کالقمر الدّرّیّ، اللّون لون عربیّ، و الجسم جسم إسرائیلیّ» .

«مهدی از نسل منست. سیمایش چون ماه تابان و چهره اش گرد و درخشان است. رنگش عربی (گندم گون) و جسمش اسرائیلی (راست قامت و تا حدّی بلندقدّ) است» .

ص:121

95- «وجهه کالدّینار، أسنانه کالمنشار، و سیفه کحریق النّار» .

«چهره اش چون دینار (گرد و گلگون) ، دندانهایش چون شانه (ظریف، منظّم و جدا از هم) ، و شمشیرش چون شعلۀ آتش است» .

96- «ألمهدیّ طاووس أهل الجنّة، علیه جلابیب النّور» .

«مهدی طاوس اهل بهشت است که هاله ای از نور او را احاطه کرده است» .

رسول اکرم (ص) سیمای درخشان آن حضرت را به روز قیام پیروزمندانه اش چنین ترسیم می فرماید:

97- «کأنّه رجل من شنوءة، علیه عباءتان قطوانیّتان» .

«گوئی مردی است از «شنوءه» و بر دوش او دو عباست از «قطوان»» . .

«شنوءة» منطقه ایست در یمن که قبیلۀ ازد به آنها منسوب است. مردان این منطقه در زیبائی ضرب المثل هستند. و «قطوان» نام محلّی در کوفه و محلّ دیگری در سمرقند است.

98- «أکحل العینین، کثّ اللّحیة، علی خدّه الأیمن خال» .

«دیدگان مبارکش سرمه کشیده، محاسن مبارکش پرمو، و بر گونۀ راست او خالی جذّاب است» .

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

99- «ألمهدیّ أقبل أجعد، هو صاحب الوجه الأقمر، و الجبین الأزهر، صاحب الشّامّة و العلامة. العالم الغیور المعلّم المخبر بالاثار» .

ص:122

«مهدی دیدگانی مشکی، موهائی پرپشت، چهره ای چون ماه تابان، پیشانی باز و درخشان، خالی (بر گونۀ راست) و نشانی (چون مهر نبوّت در میان دو کتف) دارد» .

100- «ضخم البطن، ازیل الفخذین، برّاق الثّنایا، عریض ما بین المنکبین» .

«شکمی چاق، اندامی متناسب، دندانهائی شفّاف، و شانه هائی پهن دارد» .

101- «حسن الوجه، حسن الشّعر، یسیل شعره علی منکبیه، و نور وجهه یعلو سواد لحیته» .

«چهره ای زیبا و موهائی جاذب دارد که بر شانه هایش فروریخته، و درخشندگی چهره اش بر مشکی محاسن شریفش غلبه می کند» .

آنگاه امیر مؤمنان به برخی از صفات معجزآسایش اشاره کرده می فرماید:

102- «یومیء للطّیر فیسقط علی یده، و یغرس قضیبا فی الأرض فیخضرّ و یورق» .

«به مرغ نگاه می کند، به دست مبارکش می افتد. چوب را می کارد، سبز می شود و برگ می آورد» .

103- «سیأتی اللّه بقوم یحبّهم و یحبّونه و یملک بینهم من هو غریب، و هو المهدیّ، أحمر الوجه، بشعره صهوبة یملأ الأرض عدلا بلا صعوبة، یعتزل فی صغره عن أمّه و أبیه» .

«خداوند قومی را می آورد که آنها را دوست می دارد و آنها خدای تبارک و تعالی را دوست می دارند، کسی بر آنها حکومت می کند که از نژاد آنها نیست، و او مهدی است، که چهره ای گلگون و موهائی طلائی دارد. بدون رنج و مشقّت، عدالت را در پهنۀ گیتی بگسترد. در خردسالی از پدر و مادرش گوشه گیری می کند» .

104- «یخرج رجل من ولدی فی آخر الزّمان، أبیض مشرب حمرة. مبدح البطن عریض الفخذین، عظیم مشاش المنکبین، بظهره

ص:123

شامّتان: شامّة علی لون جلده، و شامّة علی شبه شامّة النّبیّ (ص)» .

«مردی از فرزندان من در آخر الزّمان ظهور می کند که صورتی نقره فام و چهره ای گلگون دارد، که شکمش چاق، رانهایش پرگوشت و شانه هایش عریض است. در پشت او دو علامت هست که یکی به رنگ پوست و دیگری شبیه مهر نبوّت است» .

امام حسین (ع) می فرماید:

105- «تعرفون المهدیّ بالسّکینة و الوقار، و بمعرفة الحلال و الحرام، و بحاجة النّاس إلیه، و لا یحتاج إلی أحد!» .

«مهدی را با سکینه و وقار، شناخت حلال و حرام، نیاز همگان به او، و بی نیازی او از همه، خواهید شناخت» .

این نشانه های ظاهر در ائمّۀ دین از الطاف بیکران حضرت احدیّت است که احدی به اشتباه نیفتد و امر بر کسی مشتبه نشود.

عنایات بی کران حضرت پروردگار در حقّ ائمّۀ هدی در سطحی بود که خیلی ها قدرت تحمّل آنرا نداشتند و در نتیجه در حقّ آنها به اشتباه افتاده به غلط نسبت الوهیّت می دادند.

علیّ بن قدامه در محضر امیر مؤمنان (ع) عرضه داشت: تو خود مطلب را روشن ساختی، اگر تو خود سخن را قطع نمی کردی، ما می گفتیم: «جز تو خدائی نیست» ! ! ! امیر مؤمنان (ع) در پاسخ فرمود:

106- «لا تعجب تهلک بما تسمع. . نحن مربوبون لا أرباب، نکحنا النّساء، و حمتنا الأرحام، و حملتنا الأصلاب. و علمنا ما کان و ما یکون و ما فی السّماوات و الارضین بعلم ربّنا. . فنحن بذلک اختصاصا مخصوصون. . . نحن و ابنای شبّرا و شبیرا و أمّهما الزّهراء، و الأئمّة فیها واحدا واحدا إلی القائم، من عین شربنا و إلیها وردنا. .

إسألونی و اسألوا الأئمّة من بعدی، فلم یخل منهم عصر من الأعصار حتّی قیام القائم. . . فاشهدوا شهادة أسألکم عند الحاجة: علیّ بن

ص:124

ابی طالب نور مخلوق، و عبد مرزوق، من قال غیر هذا لعنه اللّه!» .

«تعجّب نکن که هلاک می شوی، ما بنده ایم چون شما، ازدواج می کنیم. در رحم مادر و صلب پدر قرار می گیریم، با این تفاوت که آنچه در آسمانها و زمین انجام یافته و یا به وقوع خواهد پیوست، خدا به ما یاد داده است، این دانشها مخصوص ماست: من، حسن، حسین، مادرشان زهرا و امامان بعدی، یکی پس از دیگری، تا مهدی، همه از یک سرچشمه آب خورده ایم و علوم همۀ ما به یک نقطه برمی گردد. چه از من بپرسید یا از امامان بعدی بپرسید (علوم ما یکیست) ، هرگز هیچ عصری تا قیام قائم، از ما خالی نخواهد بود. این اعتراف را از من بشنوید و گواه باشید که روزی شما را گواه خواهم گرفت: علیّ بن ابیطالب نوری مخلوق، و بنده ای مرزوق است، هرکس جز این را بگوید، لعنت خدا بر او باد» .

یکبار دیگر در همین رابطه فرمود:

107- «قولوا فینا ما شئتم، و اجعلونا مربوبین» .

«ما را بندۀ خدا بدانید و آنگاه در حقّ ما هرچه خواستید بگوئید» .

و در حقّ غالیان فرمود:

108-تغلو طائفة من شیعتی حتّی یتّخذونی ربّا! . و إنّی بریء ممّا یقولون» .

«گروهی از شیعیان در حقّ من غلوّ کرده، نسبت ربوبیّت به من می دهند من از گفتۀ آنها بیزارم» .

این بیزاری، چون بیزاری خدا و پیامبر از مشرکان است و در همین مقدار برای کسانی که بدنبال حقّ و حقیقت باشند، کفایت است.

آری اینست واقعیّت امامان معصوم و حجّتهای پروردگار و مشعلهای هدایت.

ص:125

امام باقر (ع) می فرماید:

109- «وجهه کوکب درّیّ مشرب بحمرة» .

«چهرۀ او سرخ فام و چون ستاره ای درخشان است» .

110- «بالقائم علامات: داء الحزاز برأسه و شامّة تحت کتفه الأیسر. تحت کتفیه ورقة مثل الآس» .

«برای «قائم» علامتهائی هست: بر موی سرش علامتی چون نخاله، و علامتی (شبیه مهر نبوّت) زیر شانۀ چپش، و علامتی زیر هردو شانه اش چون برگ آس» .

111- «فی شعره قطط أفرق الثّنایا، أبلجها، واضح الجبین» .

«موهایش پرپشت، دندانهای ثنایایش برّاق و ازهم جدا، پیشانی مبارکش باز و درخشان» .

112- «مشرف الحاجبین، غائر العینین من سهر اللّیالی، بوجهه أثر» .

«ابروهایش به طرف صورتش فروهشته، دیدگانش از شب زنده داری فرورفته، بر گونه اش نشانی (خالی) هست» .

امام صادق (ع) می فرماید:

113- «إنّه من أعظم البلیّة أن یخرج إلیهم صاحبهم شابّا، و هم یحسبونه شیخا کبیرا!» .

«از امتحانات بزرگ خداوندی است که صاحبشان به صورت جوانی نورس ظاهر شود، درحالیکه آنها او را پیری کهنسال تصوّر می کنند» .

114- «إنّ فی صاحب الزّمان شبها من یونس: رجوعه فی غیبته بشرخ الشّباب» .

ص:126

«در صاحب الزّمان نشانی از حضرت یونس هست، و آن اینکه بعد از غیبتش به صورت جوانی نورس ظاهر می شود» .

115- «حسن الوجه، آدم، أسمر، مشرب بحمرة» .

«صورتی زیبا، گندمگون، و چهره ای گلگون» .

116-أزجّ، أبلج، أدعج، أعین، أشمّ الأنف، أقنی أجلی» .

«ابروهائی کشیده، صورتی نیکو، دیدگانی مشکی، بینی باریک و نیکو خمیده، و پیشانی باز و درخشان» .

117-ألمهدیّ خاشع للّه کخشوع الزّجاجة» .

«مهدی در برابر پروردرگارش چون شیشه خاشع است» .

شاید تشبیه به شیشه از جهت تسلیم و عدم مقاومت آن باشد.

118- «إنّ القائم إذا خرج کان فی سنّ الشّیوخ و منظر الشّباب، قویّا فی بدنه، لو مدّ یده إلی أعظم شجرة علی وجه الأرض لقلعها، و لو صاح بالجبال تدکدکت صخورها، لا یضع یده علی عبد إلاّ صار قلبه کزبر الحدید» .

«قائم (عج) هنگامی که ظهور کند، در سنّ کهولت خواهد بود ولی با سیمای جوانی و نیروی عضلانی، آنچنان نیرومند خواهد بود که اگر قویترین درخت روی زمین را با دست مبارکش بکشد، از ریشه و بن برمی کند. و اگر بر کوهها بانگ بزند، سنگهایش فرو ریزد. اگر بنده ای را با دست مبارکش نوازش کند، قلبش چون قطعۀ آهن محکم و استوار می گردد» .

زیرا اولا دعایش مستجاب است، ثانیا از ولایت تکوینی برخوردار است، از این رهگذر هرگونه بخواهد در جهان طبیعت تصرّف می کند، و آنچه از خداوند بخواهد، خدای تبارک و تعالی برمی آورد.

119- «لیس بالطّویل الشّامخ، و لا بالقصیر اللاّزق بل مربوع

ص:127

القامة، مدوّر الهامّة، واسع الصّدر، صلت الجبین مقرون الحاجبین، علی خدّه الأیمن خال کأنّه فتات المسک علی رضراضة العنبر!» .

«راست قامت ولی نه درازقدّ، چهارشانه ولی نه کوتوله، سیمائی گرد، سینه ای فراخ، پیشانی باز، ابروانی به هم رسیده، خالی بر گونۀ راست چون دانۀ مشک که بر قطعۀ عنبر سائیده» .

120- «إنّ أبی-أی الباقر (ع) -لبس درع رسول اللّه (ص) و کانت تسحب علی الأرض. و إنّی لبستها فکانت و کانت و إنّها تکون من القائم مشمّرة کما کانت من رسول اللّه (ص) کأنّه یرفع نطاقها بحلقتین» .

«پدرم (امام باقر-ع-) زره را بر تن کرد، روی زمین کشیده شد، من نیز آنرا پوشیدم بر زمین کشیده شد (یعنی به قامت ما بلند بود) ولی قائم (عج) آنرا می پوشد برای او متناسب خواهد بود (گوئی به قامت او ساخته شده) و مانند رسول اللّه (ص) راحت و سبک خواهد بود، گوئی به وسیلۀ دو حلقه از کمرش به بالا کشیده می شود» .

یعنی: وقت ظهور، که زره پیامبر (ص) را به تن می کند فرز و چابک خواهد بود و آن زره دست و پایش را نخواهد گرفت.

امام رضا (ع) می فرماید:

121- «هو شبیهی و شبیه موسی بن عمران (ع) علیه جلابیب النّور تتوقّد بشعاع القدس. موصوف باعتدال الخلق و نضارة اللّون.

یشبه رسول اللّه فی الخلق» .

«سیمای او شبیه من و شبیه موسی بن عمران است، هاله ای از نور او را احاطه کرده، و نور الهی از چهره اش ساطع است. با خلقت معتدل و درخشش چهره شناخته می شود. اخلاق حمیدۀ او چون جدّش رسول اکرم (ص) است» .

لازم به تذکّر است که امام رضا (ع) در میان امامان از همه زیباتر بود و به

ص:128

همین دلیل وقتی در مجامع عمومی شرکت می کرد به صورت مبارکش نقاب می زد که نور امامت از زیر نقاب می درخشید.

122- «علامته أن یکون شیخ السّنّ، شابّ المنظر، حتّی أنّ النّاظر إلیه لیحسبه ابن أربعین سنة أو دونها. و إنّ من علامته أن لا یهرم بمرور الأیّام و اللّیالی علیه حتّی یأتی أجله» .

«از نشانه های او سیمای جوانی او در سنّ کهولت است که هرکس او را ببیند او را چهل ساله یا کمتر تصوّر می کند. و از نشانه های او اینست که گذشت زمان در او اثر نکند و تا فرارسیدن اجلش آثار پیری در او ظاهر نشود» .

نزدیک به این مضمون از امام صادق (ع) نیز روایت شده است.

123- «المهدیّ خاشع للّه کخشوع النّسر لجناحه» .

«مهدی (عج) در برابر خدا خاشع است، همچون خشوع کرکس در برابر بالش» .

124- «یکون أولی بالنّاس من أنفسهم، و أشفق علیهم من آبائهم و أمّهاتهم، و یکون أشدّ النّاس تواضعا للّه عزّ و جلّ، و یکون آخذ النّاس بما یأمر به، و أکفّ النّاس عمّا ینهی عنه» .

«او برای مردم از خودشان اولیتر، از پدر و مادرشان مهربانتر، و در برابر خدا از همه متواضعتر است. آنچه به مردم فرمان دهد خود بیش از دیگران به آن عمل می کند، و آنچه مردم را از آن نهی کند خود بیش از همگان از آن پرهیز می کند» .

125- «دلالته فی خصلتین: فی العلم و استجابة الدّعوة و کلّ ما أخبر به من الحوادث الّتی تحدث قبل کونها، فذلک بعهد معهود إلیه من رسول اللّه (ص) توارثه عن آبائه عنه علیه السّلام» .

«دو نشانۀ بارز دارد که با آنها شناخته می شود:1-دانش بیکران 2-استجابت دعا، آنچه از رویدادها پیش از وقوع آنها سخن بگوید، به صورت پیمانی است که توسّط پدران خود از رسول اکرم (ص) به ارث برده

ص:129

است» .

کعب الأحبار می گوید:

126- «مهدی قائم (عج) از نسل علیّ بن ابیطالب (ع) است که در اخلاق و اوصاف، شکل و سیما، شکوه و هیبت چون عیسی بن مریم است. خداوند به همۀ پیامبران هرچه داده، به او نیز داده، با اضافاتی» .

ابن عربی می گوید:

127- «در آفرینش چون رسول اکرم (ص) و در اخلاق یکدرجه پائین تر از اوست. زیرا بدیهی است که کسی نمی تواند در سطح پیامبر اکرم باشد» .

با اینهمه اوصاف حمیده و صفات جمیله و نشانه های روشنی که از پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) در سیرت و صورت حضرت ولیّ عصر (عج) به دست ما رسیده است بدون تردید به هنگام مشاهدۀ آن مهر تابان و قبلۀ خوبان، او را خواهیم شناخت و کوچکترین تردیدی به خود راه نخواهیم داد که تمام اوصاف آن بزرگوار موبه مو در احادیث شریفه بیان شده است و آنها که در غیبت صغری به دیدارش نائل شده اند همین نشانه ها را موبه مو منطبق یافته اند.

همین اوصاف با این خصوصیّات، خود دلیل قاطعی است بر اینکه حضرت مهدی (عج) یک تن بیش نیست و به اصطلاح: «مهدی شخصی است نه نوعی» ولی برای روشن شدن آن از نظر برادران اهل سنّت تصریح «ابن حجر» را در اینجا می آوریم:

128- «مهدی منتظر (عج) یک تن بیشتر نیست و هرگز تعددی در آن وجود ندارد» .

و در جای دیگر می گوید:

ص:130

129- «اگر در میان آیندگان-از نسل علی و فاطمه-کسی جز مهدی (عج) نبود، برای جهانیان بس بود» .

گذشته از احادیث یادشده، نشانه های فراوان دیگری نیز در بخشهای بعدی در ضمن احادیث واصله از معصومین علیهم السّلام خواهیم خواند که هرنوع غبار شکّ و تردید را از سیمای آن یکتا بازماندۀ الهی خواهد زدود. به علاوه روایات فراوان دیگری که در مورد علایم ظهور و کیفیّت بیعت و تعداد اصحاب و مکان ظهور و دیگر ابعاد مربوط به ظهور آن کعبۀ مقصود و قبلۀ موعود، رسیده است.

به اضافۀ نام پدر، مادر، نسب، قبیله، خاندان و دیگر ویژگیهای نسبی آن حضرت که در روایات بیشماری صریحا بیان شده است.

از همه مهمّتر آن صیحۀ آسمانی، که به هنگام ظهور آن پیشوای انس و جان، توسّط جبرئیل امین، نوید ظهورش داده خواهد شد. و طنین آن ندای آسمانی در سرتاسر جهان طنین خواهد انداخت. و همۀ ساکنان روی زمین بدون استفاده از دستگاههائی چون تلویزیون و غیره آنرا خواهند شنید. و در نتیجه کوچکترین ابهام و اشکالی برای احدی نخواهد ماند. از اینجاست که امام باقر و امام صادق (علیهما السّلام) می فرمایند:

130- «إنّ أمرنا أبین من هذه الشّمس!» .

«امر ما از این خورشید فروزان، روشنتر است» .

آری خورشید فروزان و مهر تابان، دیگر نیازی به راهنما ندارد، هنگامی که طلوع کند، خود دشت و دمن را روشن نماید و چشمها را به سوی خود خیره سازد.

خورشید امامت هنگامی که از پردۀ غیبت بیرون آید، خود جهانی را به سوی خود متوجّه سازد، زیرا:

-انوار درخشان چهره اش، نیرومندتر از «ید بیضای موسی» بر نور خورشید غلبه کند.

-دست معجزآسایش، سریعتر از «عیسی مسیح» کور مادرزاد را بینا سازد و بیماریهای مزمن را شفا بخشد.

ص:131

- عصای موسی، انگشتر سلیمان، تابوت سکینه و دیگر مواریث انبیاء را در دست دارد که بمبهای اتمی و ئیدروژنی را هرگز آن اثر نخواهد بود.

-سر و قدش استوارتر از هر بنیادی در جهان، بازوی ید اللّهی اش نیرومندتر از هر نیروئی در جهان، صدای تکبیرش باشکوهتر از هر بانگی در آفاق، دانش بیکرانش افزونتر از دانش هر دانشمندی در زمین و زمان، علم و حلم و شهامت و شجاعت و استقامتش برتر و بالاتر از هر انس و جان:

131- «امامان عاقلترین مردمان در خردسالی و داناترین آنان در بزرگسالی است» .

و او، وارث صفات جمیله و اخلاق حمیده و علوم کشیدۀ همۀ آنهاست، «که آنچه خوبان، همه دارند، او به تنهائی دارد» .

خدائی که قادر است همۀ شرائط نبوت را در کودک خردسالی گرد آورد، -چنانکه در مورد حضرت یحیی و حضرت عیسی انجام داد-قادر است که بیشتر از آن را به یکتا بازماندۀ خود که برای هدایت جهان ذخیره نموده است، عطا نماید.

امام رضا علیه السّلام در ضمن یک حدیث طولانی، در سیرت حضرت مهدی (عج) می فرماید:

132- «. . یکون أعلم النّاس، و أحکم النّاس، و اتقی النّاس، و أحلم النّاس، و أسخی النّاس، و أعبد النّاس. . و یری من خلفه کما یری من بین یدیه، و لا یکون له ظلّ. . و تنام عیناه و لا ینام قلبه، و یکون محدّثا. . و تکون رائحته أطیب من رائحة المسک. . و یکون دعاؤه مستجابا حتّی أنّه دعا علی صخرة لانشقّت بنصفین» .

«او داناترین مردمان، حکیم ترین آنان، پرهیزگارترین انسان، بردبارترین مردمان، سخی ترین آنان و عابدترین همگان است. که از پشت سر چون پیش رو می بیند. او را سایه نباشد. دیدگانش در خواب فرومی رود ولی دلش همیشه بیدار است. فرشتگان او را حدیث گویند. عطر وجودش از هر مشکی معطّرتر است. دعایش همواره به اجابت می رسد. اگر در مورد سنگی دعا کند از وسط به دو نیم می شود و. . .» .

ص:132

حواشی

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 259 و 269، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 80 و 90، بشارة الاسلام صفحۀ 282، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 124، نور الابصار صفحۀ 168، الامام المهدی صفحۀ 337، البیان صفحۀ 80 و 96، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 340، منتخب الاثر صفحۀ 143.

-منتخب الاثر صفحۀ 185، بحار الانوار جلد 50 صفحۀ 78، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 136 و 160، بشارة الاسلام صفحۀ 282 و 294، نور الابصار صفحۀ 170، الامام المهدی صفحۀ 68، الفصول المهمّه صفحۀ 276، اسعاف الرّاغبین صفحۀ 134، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 90، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 259،269 و 276، البیان صفحۀ 96، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 340 و الزام النّاصب صفحۀ 138 و 256.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 77، البیان صفحۀ 96، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 260 و 277، الملاحم و الفتن صفحۀ 115، نور الابصار صفحۀ 230، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 135 و الزام النّاصب صفحۀ 139.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 259 و 269، منتخب الاثر صفحۀ 147، ینابیع الموده جلد 3 صفحۀ 164، نور الابصار صفحۀ 170، المهدی صفحۀ 94، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 136، الزام النّاصب صفحۀ 139 و 256، و غایة المرام صفحۀ 668.

-اختصاص مفید صفحۀ 208، البیان صفحۀ 95، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 340، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 80 و جلد 52 صفحۀ 304، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 108 و 162، بشارة الاسلام صفحۀ 283 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 160.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 260 و 276، منتخب الاثر صفحۀ 166، الملاحم و الفتن صفحۀ 58، ینابیع المودّه ج 3 صفحۀ 35، اسعاف الراغبین صفحۀ 149، بشارة الاسلام صفحۀ 282 و الزام النّاصب صفحۀ 104 و 138.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 51، بشارة الاسلام صفحۀ 220، المهدی صفحۀ 53، اعلام الوری صفحۀ 434، البیان صفحۀ 95 و منتخب الاثر صفحۀ 186.

-غیبت نعمانی صفحۀ 114، منتخب الاثر صفحۀ 150، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 131، اعلام الوری صفحۀ 434، الزام النّاصب صفحۀ 138، ینابیع المودّة جلد 3 صفحۀ 174 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 165.

ص:133

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 36، الزام النّاصب صفحۀ 138 و 178، و غیبت شیخ طوسی صفحۀ 281.

-الملاحم و الفتن صفحۀ 123 و منتخب الاثر صفحۀ 154.

-منتخب الاثر صفحۀ 157 و ینابیع المودّة جلد 3 صفحۀ 131.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 35، منتخب الاثر صفحۀ 185، الزام النّاصب صفحۀ 138 و الملاحم و الفتن صفحۀ 58.

-غیبت نعمانی صفحۀ 127(از امام صادق) ، منتخب الاثر صفحۀ 309 و المهدی صفحۀ 74 و 226(به نقل از عقد الدّرر) .

-الزام النّاصب صفحۀ 214.

-همان مدرک صفحۀ 197.

-الزام النّاصب صفحۀ 198.

-الزام النّاصب صفحۀ 104 و 138.

-غیبت نعمانی صفحۀ 115، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 40، الزام النّاصب صفحۀ 139 و منتخب الاثر صفحۀ 241.

-منتخب الاثر صفحۀ 165، و الزام النّاصب صفحۀ 104 و 108.

-الزام النّاصب صفحۀ 138.

-منتخب الاثر صفحۀ 258 و اعلام الوری صفحۀ 407.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 259، اعلام الوری صفحه 403، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 287 و منتخب الاثر صفحۀ 285.

-ارشاد مفید صفحۀ 342 و الزام النّاصب صفحۀ 138.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 147، الملاحم و الفتن صفحۀ 58، نور الابصار صفحۀ 170 و الزام النّاصب صفحۀ 138.

-الملاحم و الفتن صفحۀ 58 و الامام المهدی صفحۀ 97.

-اعلام الوری صفحۀ 407، منتخب الاثر صفحۀ 221، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 314 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 322.

-الزام النّاصب صفحۀ 138 و الامام المهدی صفحۀ 337.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 319، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 233، و الزام النّاصب صفحۀ 7.

-منتخب الاثر صفحۀ 422، بشارة الاسلام صفحۀ 164 و الزام النّاصب صفحۀ 68 و 138.

-منتخب الاثر صفحۀ 285 و 221، اعلام الوری صفحۀ 435، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 285 و 322، و کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 314.

-المهدی صفحۀ 266(به نقل از عقد الدرّر) و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 147.

-الزام النّاصب صفحۀ 10.

-عیون الاخبار جلد 1 صفحۀ 170 و الزام النّاصب صفحۀ 10.

-غیبت نعمانی صفحۀ 74، بشارة الاسلام صفحۀ 189 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 266.

ص:134

-الزام النّاصب صفحۀ 96 و اسعاف الراغبین صفحۀ 14.

-المهدی صفحۀ 97.

-الصّواعق المحرقه صفحۀ 161.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 205، بشارة الاسلام صفحۀ 88 و منتخب الاثر صفحۀ 258.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 170 و غایة المرام صفحۀ 707.

-الزام النّاصب صفحۀ 73، المهدی صفحۀ 74، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 73 و بشارة الاسلام صفحۀ 189.

-الزام النّاصب صفحۀ 9.

ص:135

ص:136

بخش سوم: میلاد مسعود

اشارة

ص:137

ص:138

میلاد مسعود

اشارة

بین اخفاء و افشاء

زمینۀ غیبت

کی، کجا و چگونه متولد شد؟

چه کسی او را دیده است؟

امام صادق (ع) می فرماید:

133- «إنّه لا یموت منّا میّت حتّی یخلّف من بعده من یعمل بعمله و یسیر بسیرته و یدعوا إلی ما دعا إلیه» .

«کسی از ما از دنیا نمی رود، جز اینکه خلف و فرزندی را از خود به یادگار بگذارد، که راه او را ادامه دهد و به آنچه او دعوت می کرد، دعوت کند» .

ص:139

و در ضمن صفات و نشانه های او فرموده است:

134- «هو خفیّ المولد و المنشأ، غیر خفیّ فی نفسه» .

«ولادتش بر همگان پوشیده است ولی شخص او بر کسی پوشیده نیست» .

آری او در سامرّا به گونه ای که هرگز احدی از دشمنان آگاه نشود، در خاندان عصمت و طهارت و در دودمان امامت دیده به جهان گشود. او چون پدران بزرگوارش پاک و پاکیزه، نظیف و ختنه شده به دنیا آمد و آنگاه با هفت عضو به سجده افتاد و خدای را سجده نمود.

و این لحظۀ پرشکوه در پگاه روز جمعه 15 شعبان المعظّم 255 هجری اتّفاق افتاد. او پیش از آفتاب دیده به جهان گشود که همیشه آفتاب را پشت سر نهد.

جناب حکیمه، عمّۀ امام حسن عسکری و دختر امام جواد (ع) او را بغل کرد و به پیشگاه پدر بزرگوارش تقدیم نمود.

جناب حکیمه مشاهده نمود که با نور روی بازوی مبارکش نوشته شده :

«جاء الحقّ و زهق الباطل» .

که با انقلاب جهانی او کاخ های ظلم و استبداد ویران شده، حکومت واحد جهانی براساس عدالت و آزادی بنیان نهاده خواهد شد.

و بسیار طبیعی بود که از نور روی بازوی گرامی اش نوشته شود :

«و تمّت کلمة ربّک صدقا و عدلا» .

که وعده های الهی با تولّد او تحقّق یافت و نویدهای انبیاء به دست او انجام خواهد پذیرفت.

امام رضا (ع) می فرماید:

امام هشتم شیعیان بیش از نیم قرن، پیش از تولّد حضرت بقیّة الله (عج) داستان میلاد او را چنین توصیف می کند:

ص:140

135- «سقط من بطن أمّه جاثیا علی رکبتیه، رافعا سبّابته نحو السّماء، ثمّ عطس فقال: ألحمد للّه ربّ العالمین، و صلّی اللّه علی محمّد و آله، عبد ذاکر للّه، غیر مستنکف و لا مستکبر. زعمت الظّلمة أنّ حجّة اللّه داحضة. ولو أذن لنا فی الکلام لزال الشّکّ» .

«از بطن مادر، روی زانوهایش به زمین می آید، با انگشت سبّابه به سوی آسمان اشاره کرده، عطسه می کند و می فرماید: اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمِینَ» . او بندۀ ذاکر خداست که از پرستش حقّ کبر نمی ورزد و استنکاف نمی کند. ستمگران خیال می کنند که حجّت خدا سست و ناتوان است، اگر به ما اجازۀ سخن گفتن داده شود، هرگونه شکّ و تردید از بین می رود» .

جالب توجّه اینکه عین همین عبارتها در مورد کیفیّت تولّد حجّت خدا (عج) از زبان جناب حکیمه خاتون نقل شده است.

بهنگام تولّد حضرت ولیّ عصر (عج) منجّمی یهودی در قم اقامت می کرد، که در آن سامان شهرت به سزائی داشت. «احمد بن اسحاق» که از شخصیّتهای معروف قم و وکیل امام حسن عسکری (ع) در قم بود به پیش منجّم یهودی رفت و گفت: برای ما در فلان روز مولودی به دنیا آمده است، طالع او را برای ما ببین. یهودی گفت: «آنچه من از محاسبه های خود به دست می آورم، اینست که او یا پیامبر خواهد بود و یا وصیّ پیامبر. او شرق و غرب جهان را تحت حکومت و سیطرۀ خود درخواهد آورد. من چنین درمی یابم که احدی در روی زمین نمی ماند جز اینکه در برابر او تسلیم می شود» .

تولّد حضرت مهدی (عج) از نظر دوست و دشمن تردیدناپذیر است، اگرچه در مورد بقای حضرتش دشمنان به اختلاف سخن گفته اند. و به همین دلیل است که خلیفۀ عباسی تلاش گسترده ای آغاز کرد، که مولود مسعود را پیدا کرده از بین ببرد. تا بدینوسیله تاج و تخت خویش را حفظ کند. و وعدۀ پیامبر اکرم (ص) و دیگر معصومین (ع) دروغ از آب درآید. سرانجام وعدۀ خدا و مشیّت پروردگار طبق وعدۀ انبیاء و امامان انجام پذیرفت و نقشۀ دشمنان نقش برآب شد، خلیفه از حقد و حسدش هلاک شد، و جعفر از خشم و رشکش پیش از رسیدن به هدف خود دیده برتافت.

ص:141

آری به اعتراف دوست و دشمن، و به تصریح کتب تاریخ حضرت مهدی (عج) در خانۀ امام حسن عسکری (ع) در سامرّا دیده به جهان گشود. و زادگاه او تا به امروز محافظت شده، از چهارگوشۀ جهان به زیارت آن مکان مقدّس به آن سوی می شتابند. از این رهگذر هرکس که امامت پدر بزرگوارش را پذیرفته، در ولادت، امامت، غیبت و ظهور آن مهر تابان تردید نکرده است. که هرکس پس از مشاهدۀ آن آیات بیّنات و معجزات باهرات در حقّ او تردید کند، گفتار پیامبر اکرم (ص) را تکذیب نموده است.

اگر چنانکه دشمنان می گویند، برای امام حسن عسکری (ع) فرزندی نبود، پس چرا سپاه خلیفه مکرّردرمکرّر خانۀ آن حضرت را محاصره کردند تا مولود مسعود را پیدا کنند و از بین ببرند؟ ! و بارها مادر بزرگوارش را دستگیر و زندانی نمودند؟ ! ولی هرچه مولود مسعود را جستجو کردند سرنخی به دست نیاوردند و هرچه نرجس خاتون را قابله ها مورد معاینه قرار دادند غیرحامله یافتند:

«آنها مکر کردند و خدا نیز مکر نمود، که خداوند بهترین مکرکنندگان است» .

بهتر است داستان را از زبان زبیری بشنوید که عداوت مخصوصی با خاندان اهل بیت عصمت و طهارت (ع) داشت. آرزو می کرد که به امام حسن عسکری (ع) دست بیابد و او را پیش از ولادت فرزند بزرگوارش به شهادت برساند. تا بدینوسیله آرزوهای شیعیان به یأس گرائیده، وعده های امامان دروغ درآید. ولی پیش از آنکه حیله هایش کارگر شود، خداوند او را به کیفر اعمالش رسانید.

هنگامی که خبر کشته شدن او به امام حسن عسکری (ع) رسید، فرمود:

این است سزای کسی که به خدای تبارک و تعالی در مورد اولیای خدا افتراء ببندد او خیال می کرد که می تواند مرا بکشد و برای من فرزندی نباشد.

آری او به دنیا آمد. و مادرش نرجس خاتون دختر یشوعا، پسر قیصر، امپراطور روم، که مادرش از اولاد حواریون حضرت عیسی بوده، و نسب شریفش به شمعون، وصیّ حضرت عیسی (ع) می رسید.

ص:142

جناب نرجس خاتون به صورت ناشناس در میان زنهای پرستار که برای پانسمان و معالجۀ مجروحین همراه سپاه حرکت می کردند، همراه لشکر پدرش به راه افتاد.

این لشکر که برای جنگ با سپاه اسلام رهسپار جنوب شرقی اروپا بودند با پیشتازان سپاه اسلام روبرو شده، شکست خوردند و همۀ پرستاران به دست مسلمانان اسیر شدند. هنگامی که این اسیران در معرض فروش قرار گرفتند، دختر قیصر خود را «نرجس» معرّفی کرد. نرجس از اسمهای رائج در میان کنیزان بود.

نرجس خاتون که در کاخ امپراطوری تربیت یافته بود، تحت رعایت پدرش چندین زبان یاد گرفته بود که یکی از آنها عربی بود و چون زبان عربی در اثر فتوحات اسلامی در اروپا ارزش والائی داشت، نرجس خاتون آنرا ممارست کرده، خوب یاد گرفته بود و به خوبی می توانست به عربی تکلّم نماید.

وصول اسیران به مرکز خلافت (بغداد) در عهد امام هادی (ع) بود. امام هادی که از داستان او باخبر شد و مطّلع شد که تابه حال هرکس خواسته او را خریداری کند؛ امتناع ورزیده است، یکی از اصحاب نزدیکش را به نام «بشر بن سلیمان» از اولاد «ابو ایّوب انصاری» برای خرید او مأمور ساخت.

با نشانه هائی که امام داده بود، معامله انجام یافت و نرجس خاتون به محضر امام هادی (ع) آورده شد.

امام هادی (ع) کافور خادم را به خدمت خواهر بزرگوارش «حکیمه خاتون» فرستاد و او را به محضر خود فراخواند.

هنگامی که حکیمه خاتون به محضر امام شرفیاب شد، امام هادی فرمود:

«هاهیه، فخذیها و علّمیها الفرائض فانّها زوجة ابنی ابی محمّد و أمّ القائم» .

«خواهر جان! این همان است. او را به منزل برده، احکام دین و تعالیم عالیۀ اسلام را به او بیاموز که او همسر پسرم «ابو محمّد» و مادر «قائم» (عج) می باشد» .

از تعبیر امام هادی (ع) دقیقا معلوم می شود که مادر حضرت ولیّ عصر (عج) در دودمان امامت به اسم و وصف شناخته شده بود، و آنها در انتظار

ص:143

فرارسیدن وعدۀ الهی بودند.

از طرف دیگر او مانند هر اسیر دیگر در معرض فروش قرار نمی گیرد. در همه جا، کنیزان را بر مشتریها عرضه می کنند و مشتری کنیز دلخواه خود را انتخاب می کند ولی اینجا مشتریها را بر او عرضه می کنند تا او مشتری دلخواه خود را انتخاب کند.

آری، این کنیزی است که رسول اکرم (ص) داستانش را خبر داده و امامان معصوم یکی پس از دیگری این داستان را جزء اسرار امامت از امام پیشین به ارث برده اند. و هنگامی که تحقّق این وعده نزدیک شده همۀ افراد دودمان امامت از آن آگاه شده، در انتظار فرارسیدن آن دقیقه شماری می کنند.

داستان از این قرار است:

جناب نرجس خاتون، یک شب در کاخ امپراطوری، رسول اکرم (ص) را در خواب دید که با دخترش فاطمۀ زهرا (س) به خانۀ او تشریف فرما شدند. آنگاه پیامبر اسلام در کنار حضرت عیسی (ع) و حضرت زهرا (س) در کنار حضرت مریم نشستند. پس رسول اکرم (ص) او را از حضرت عیسی (ع) برای فرزندش امام حسن عسکری (ع) خواستگاری نمود. آنگاه حضرت زهرا عکس امام حسن عسکری (ع) را به او نشان داد و مقام والای او را بیان فرمود. و اینکه چگونه می تواند به محضر او شرفیاب شود، بازگو نمود.

نرجس خاتون از این خواب طلائی بیدار شد، و احساس کرد که عشق امام حسن عسکری با آب و گل او آمیخته، و در اعماق دلش جای گرفته است.

امواج آمال و آرزوها بر مغز او فرومی ریخت و افق زندگی اش را روشن می ساخت.

نرجس خاتون از آن روز نشاط و شادابی فوق العاده ای در خود احساس می کرد و هدفی جز رسیدن به خواستگار عظیم الشّأن خود نداشت. و از راهی که حضرت زهرا (س) به او آموخته بود، ساز و برگ سفر را آماده می ساخت.

همراه لشکر به راه افتاد و در میان کنیزان وارد بغداد شد.

یک یک مشتریها بر او عرضه می شد و او ردّ می کرد تا یک مشتری با دستخطّ امام هادی به زبان رومی، به خدمت او رسید. او صاحب نامه را شناخت. و به حامل نامه گفت: که معامله را برای صاحب آن نامه انجام دهد.

ص:144

و بدین سان نرجس خاتون به خانه ای که خداوند اذن ترفیع داده بود، راه یافت.

نرجس خاتون این سعادت را داشت که یکتا بازماندۀ الهی، حجّت پروردگار، حضرت صاحب الزّمان (عج) را به دنیا آورد.

و اینک فرزند بزرگوارش، ویرانگر کاخهای ظلم و استبداد، و بنیانگذار حکومت واحد جهانی، آن دست نیرومند الهی در آستین غیبت، در انتظار فرا رسیدن فرمان ظهور است.

به طوریکه جهان بدون زمامدار سیاسی قابل دوام نیست، بدون رهبر مذهبی نیز قابل بقا نیست، بلکه همواره باید یک پیشوای مذهبی در میان مسلمانان باشد تا آنها را به صلاح دین و دنیایشان توصیه نماید و از فساد و تبهکاری منع کند. و خداوند به یمن وجودش بلاها را از مردم دفع نماید و به برکت وجودی او نعمتهایش را بر آنها ارزانی بدارد.

امام، پیشوا، الگو و میزان اعمال مردم است، که از او پیروی کرده، راه او را دنبال نموده، به شاهراه حقّ و حقیقت رهنمون شوند، که روز قیامت، خداوند همۀ مردمان را با امامشان می خواند.

از هرچه بگذریم سخن دوست خوشتر است:

امام صادق (ع) پس از شمردن یکایک امامان معصوم به نقل لوح حضرت فاطمۀ زهرا (س) بعد از امام حسن عسکری (ع) در مورد مهر تابان و قبلۀ خوبان چنین می فرماید:

136- «ثمّ أکمل ذلک بابنه-أی بابن العسکریّ الذی کان قد ذکره بعد آبائه-رحمة للعالمین، علیه کمال موسی، و بهاء عیسی، و صبر ایّوب!» .

«آنگاه به وسیلۀ پسر او-امام حسن عسکری-شمار امامان تکمیل شده است. که نام آن بزرگوار بعد از اسامی پدرانش به عنوان «رحمة للعالمین» یاد شده، که کمال موسی، شکوه عیسی و شکیبائی ایّوب بر اوست» .

او آخرین حجّت خداست که برای اصلاح جهانیان برگزیده شده است.

اینجا حقّ انتخاب با خداست، دیگر کسی را حقّ چرا؟ و چگونه؟

ص:145

نیست. اینهم یکی از مواردی است که طبق حکمت و مشیّت خدا انجام یافته است. به طوریکه حقّ نداریم بپرسیم که چرا فلانی سیاه و فلانی سفید؟ فلانی بلندقدّ و فلانی کوتاه؟ فلانی چنین و فلانی چنان آفریده شده است؟ همچنین حقّ نداریم بپرسیم که چرا شمار مشعلداران هدایت بشری دوازده شده؟ چرا دوازدهمی برای اصلاح جهانی انتخاب شده؟ چرا در قرنهای اولیّۀ اسلام به دنیا آمده و تا آخر زمان نگهداری شده؟ چرا پسر نرجس و فرزند امام حسن عسکری برای این مهمّ انتخاب شده؟ چرا و چرا؟ !

او حجّت خداست، و خدا باید حجّت خود را برگزیند. بر کسی حقّ چرا و چگونه نیست. او پیشوای برحقّ است و امام برحقّی جز او نیست، او مشعل هدایت است و نور و فرمان با اوست. او ولیّ خدا در روی زمین و امین خدا در میان بندگان است. هرکه او را انکار کند پیامبر اکرم (ص) را تکذیب نموده است و پیامبران پیشین را ردّ کرده است. که آیات خدا را باید بدون تبعیض و استثناء پذیرفت:

«آیا به برخی از کتاب ایمان آورده، به برخی دیگر کفر می ورزید» ؟ ! .

آری او موعود کتاب و فرقان، حجّت خداوند منّان، پیشوای انس و جان، مظهر وعده های الهی از زبان پیامبران و امامان است، که هرگز احدی در حقّ او دچار شک و تردید نمی شود، مگر اینکه شیطان بر دلش چیره شده، راه اندیشۀ آزاد را از او سلب کرده باشد.

جناب حکیمه خاتون می فرماید:

گرامی ترین بانوی زمان خود، دختر امام جواد، خواهر امام هادی، عمّۀ امام حسن عسکری، جناب حکیمه خاتون، که در شب میلاد مقدّس آن مولود مسعود حضور داشت و بارها آن مولود خجسته را در زمان حیات امام حسن عسکری و بعد از آن حضرت دیدار کرده است، در مورد ولادت باسعادت آن مهر تابان چنین می گوید:

ص:146

137- «آن سیّد و سرور، به صورت ختنه شده به دنیا آمد و در مادرش به هیچوجه آثار نفاس ظاهر نشد» .

138- «او، که سلام خدا بر او باد، به هنگام طلوع فجر به دنیا آمد و دودمان امامت را غرق شادی و سرور نمود» .

اینک تفصیل داستان را از زبان جناب حکیمه می شنویم:

«بعث إلیّ أبو محمّد فقال: یا عمّة اجعلی إفطارک عندنا هذه اللیلة. إن اللّه تبارک و تعالی سیظهر حجته فی أرضه. فقلت له: و من أمّه؟ .

قال: نرجس. قلت: جعلنی اللّه فداک، و اللّه ما بها أثر! . فقال: هو ما أقول لک» .

139- «ابو محمّد-امام حسن عسکری-کسی را به نزد من فرستاد که عمّه جان! امشب پیش ما افطار کن که امشب خدای تبارک و تعالی حجّت خود را به دنیا خواهد آورد.

پرسیدم: مادرش کیست؟

فرمود: نرجس.

گفتم: خداوند مرا فدای تو سازد، من کوچکترین نشانۀ حمل در او نمی بینم. ! !

فرمود: همانست که گفتم» .

حکیمه خاتون ادامه می دهد:

وارد خانه شدم، سلام گفته نشستم. نرجس خاتون آمد که کفشهایم را درآورد. و درحالیکه کفشهایم را درمی آورد، می گفت:

بانوی من! بانوی خاندانم! چگونه ای؟ در چه حالی هستی؟

گفتم: بلکه تو بانوی من و خاندان من هستی.

نرجس سخنم را قطع کرد و گفت: این چه گفتاری است؟ عمّه جان! .

گفتم: دخترم! خداوند امشب به تو پسری عطا خواهد فرمود که سرور و آقای هر دو جهان خواهد بود. نرجس از شنیدن آن خجالت کشید و از حیا سرش را پائین انداخت.

چون از نماز عشا فارغ شدم، افطار کرده، خوابیدم. نیمه های شب برای نماز شب بیدار شدم و پس از فراغت از نماز شب به رختخواب خود

ص:147

بازگشتم. در تمام این مدّت، نرجس مشغول استراحت بود و خبری نبود.

مدّتی در رختخواب نگران ماندم و خوابم برد. چون بیدار شدم دیدم نرجس بیدار شده و مقداری وحشت زده شده است. سپس برخاسته و نماز شب گزارد و به رختخواب خود بازگشت و مشغول استراحت شد.

از اطاق بیرون آمدم که از طلوع فجر جستجو کنم. دیدم صبح کاذب دمیده است. و نرجس خاتون مشغول استراحت است. توی دلم دچار تردید شدم، که امام حسن عسکری (ع) از اطاق مجاور بانگ زد:

«عمّه جان شتاب نکن، که امر نزدیک است» .

پس نشستم و به تلاوت سوره های: «الم سجده» و «یس» پرداختم. هنوز مشغول تلاوت بودم که نرجس خاتون وحشت زده بیدار شد. به سویش دویدم و گفتم: «ترا به خدا، چیزی احساس می کنی؟» .

فرمود: آری، عمّه جان! .

گفتم: بر اعصاب خود مسلّط باش، که وعدۀ خدا نزدیک است.

آنگاه لحظه ای بر من غفلت عارض شد (گوئی پرده ای بین من و او آویخته شد) و بعد از سپری شدن آن لحظه، احساس کردم که حجّت خدا به دنیا آمده است.

حجّت خدا را دیدم که با هفت عضو سجده، به سجده افتاده است.

او را بغل کرده پاک و پاکیزه یافتم. و در همان لحظه صدای امام را شنیدم که به من خطاب کرده می فرماید:

عمّه جان! پسرم را پیش من بیاور.

مولود مسعود را به محضر امام حسن عسکری (ع) بردم، امام، نور دیده اش را بغل کرد و درحالیکه با یک دست از پشت مولود و با دست دیگر از زیر رانهایش گرفته بود کف پاهای مولود نازنین را بر سینۀ خود چسبانید و در گوش راست او اذان، و در گوش چپش اقامه خواند. آنگاه زبان مبارک خود را در دهان او قرار داد گوئی از زبان خود به او شیر می داد. سپس دست مبارکش را بر دیده ها، گوشها و دیگر مفاصل بدنش کشید و کامش را برداشت، سپس فرمود: پسرم! سخن بگو، حرف بزن. ! بی درنگ حجّت خدا سخن آغاز کرد:

«اشهد ان لا اله الاّ اللّه وحده لا شریک له، و انّ محمّدا رسول اللّه. . .»

ص:148

آنگاه به امیر مؤمنان و یکایک امامان صلوات و سلام فرستاد تا به پدر بزرگوارش رسید، به او هم سلام گفته، دیگر ساکت شد.

آنگاه امام عسکری (ع) به من (حکیمه خاتون) فرمود: عمّه جان! او را به نزد مادرش ببر، پس او را به نزد مادرش بردم. سپس فرمود: عمّه جان! روز هفتم نیز به نزد ما بازآی» .

تاریخ می نویسد که امام حسن عسکری (ع) در شب میلاد حجّت خدا، یک نفر قابله، از زنان صالح غیرشیعه دعوت کرده بود. تا به هنگام تولّد آن مهر تابان حضور داشته باشد، مولود را به چشم خود ببیند و در میان افراد مورد اعتماد از غیرشیعه خبر را پخش کند. تا در میان اهل سنّت نیز جای شکّ و تردید نماند.

گفته می شود که امام علیه السّلام به این قابله، چند برابر اجرت معمول، پول داد و از او به شدّت خواهش کرد که این خبر را پوشیده بدارد. البتّه او خود می دانست که آن زن، طبق معمول خبر را شایع خواهد کرد و برای همین دعوت نموده، ولی می خواست با اصرار و پافشاری بر کتمان آن، اهمیّت موضوع را به او بفهماند.

جناب حکیمه خاتون می فرماید:

«صبح همان روز به محضر امام رسیدم و عرض ادب نمودم، پرده را کنار زدم که مولود مسعود را یکبار دیگر زیارت کنم، او را در گهوارۀ خود نیافتم.

عرضه داشتم: فدای تو شوم، سیّد و مولای من چه شد؟ ! فرمود:

140- «استودعناه الّذی استودعت أمّ موسی ابنها» .

«او را به کسی امانت سپردم که مادر موسی، پسرش موسی را به او سپرد» .

یعنی او را به حفظ و حراست خدا سپردیم.

حکیمه خاتون می فرماید:

«روز سوّم ولادت حضرت بقیّة اللّه (عج) ، برای دیدار آن قبلۀ خوبان دلم تنگ شد، به دودمان امامت رفتم، از غرفۀ نرجس خاتون آغاز نمودم. و از مولود مسعود نشانی نیافتم. نرجس خاتون را دیدم که در غرفۀ خود نشسته، جامه های زردی به تن داشت و پارچه ای به سرش بسته بود. و گهواره ای با پوشش سبز در کنار او قرار داشت.

ص:149

سپس به محضر امام حسن عسکری (ع) شرفیاب شدم، امام (ع) این چنین سخن آغاز کرد:

141-یا عمّة، فی کنف اللّه و حرزه و ستره و عینه حتّی یأذن اللّه له. فإذا غیّب اللّه شخصی و توفّانی و رأیت شیعتی قد اختلفوا فأخبری الثّقات منهم. ولیکن عندک و عندهم مکتوما، فإنّ ولیّ اللّه یغیّبه اللّه عن خلقه، و یحجبه عن عباده فلا یراه أحد حتّی یقدّم له جبرائیل الفرس، لیقضی اللّه أمرا کان مفعولا» .

«عمّه جان! او در کنف حمایت و تحت عنایت و رعایت حضرت پروردگار است، تا روزی که خداوند اذن ظهور دهد.

عمّه جان! هنگامی که من از دنیا رفتم، و شیعیانم دچار اختلاف شدند، به افراد مورد اعتماد از آنها داستان ولادت را بازگوی. ولیکن باید این داستان پیش تو و آنها پوشیده و مخفی بماند. که خداوند ولیّ خودش را از دیدگان مردمان غایب خواهد کرد و از بندگانش مکتوم نگه خواهد داشت. کسی او را نخواهد دید تا روزی که جبرئیل رکاب اسبش را برای او بگیرد. تا خداوند کاری را که شدنی است، انجام دهد» .

حکیمه خاتون می فرماید:

142- «روز هفتم ولادت، به دودمان امامت رفتم. سلام گفته نشستم. امام حسن عسکری (ع) فرمود: «پسرم را به پیش من بیاور» . چون به نزد گهواره رفتم، سیّد و سرورم را در پارچه ای پوشیده یافتم. حضرت بقیّة اللّه را به محضر پدر بزرگوارش آوردم. امام علیه السّلام همچون روز نخست با او رفتار نمود. آنگاه زبانش را در دهان او قرار داد، گوئی شیر و عسل به او می دهد. آنگاه فرمود: «پسرم! سخن بگوی» .

حجّت خدا به یکتائی خداوند و رسالت پیامبر اکرم (ص) گواهی داده، صلوات و سلام به پیشگاه پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم یکی پس از دیگری تقدیم نمود. چون به پدر بزرگوارش رسید توقّف کرد» .

آنگاه آیۀ زیر را تلاوت نمود:

«بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ، وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ، وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوٰارِثِینَ. وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ، وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هٰامٰانَ وَ جُنُودَهُمٰا مِنْهُمْ مٰا کٰانُوا یَحْذَرُونَ» .

ص:150

«به نام خدای بخشندۀ بخشایشگر، و ما اراده نموده ایم که بر کسانی که در روی زمین به استضعاف کشیده شده اند، منّت نهاده، آنها را پیشوا و وارث روی زمین قرار دهیم. و برای آنها در زمین امکانات فراهم کنیم، و به فرعون و هامان و سپاهیان آنها، نشان دهیم، آنچه را که از آن می ترسیدند» .

امام صادق (ع) هروقت این آیه را تلاوت می کرد، می فرمود:

143- «و اللّه إنّ تنزیل هذه الآیة فی بنی إسرائیل، و تأویلها فینا» .

«به خدا سوگند، این آیه نزولش دربارۀ بنی اسرائیل، و تأویلش در حقّ ماست» .

آری، خداوند این چنین، به مولود مسعود حکمت و فصل الخطاب عطا فرموده، او را برای عالمیان آیتی از آیات بزرگ خود قرار داده بود:

«یا یحیی خذ الکتاب بقوّة و آتیناه الحکم صبیّا» .

«ای یحیی، کتاب را با دست قدرت بگیر، و ما به او حکم- نبوّت-را در حال کودکی عطا کردیم» .

بطوریکه به نصّ قرآن به حضرت یحیی (ع) در ایّام کودکی حکمت و نبوّت داده شده، به حضرت بقیّة اللّه نیز در اوان کودکی حکمت و فرقان و فصل الخطاب و علوم اوّلین و آخرین داده شد.

صقیل، یکی از خادمه های دودمان امامت نقل می کند که امام حسن عسکری (ع) چند لحظه پیش از رحلتش خطاب به فرزند بزرگوارش فرمود:

144- «أبشر یا بنی، فأنت صاحب الزّمان، و أنت المهدیّ، و أنت حجّة اللّه علی أرضه، و أنت ولدی و وصیّی» .

«ترا مژده باد، فرزندم! که تو صاحب الزّمان هستی، تو مهدی هستی، تو حجّت خدا بر روی زمین هستی، تو فرزند و جانشین من هستی» .

جناب حکیمه خاتون می فرماید:

«یکبار دیگر دلم برای حضرت بقیّة اللّه تنگ شد، به دودمان امامت

ص:151

رفتم، از اطاق نرجس خاتون آغاز کردم. به نزد گهواره رفته، پوشش گهواره را برگرفتم، ولیّ خدا را به پشت خوابیده یافتم، که قماط و قنداقی به تن نداشت.

دیدگانش را باز کرد و نگاه تبسّم آمیزی به من فرمود و با انگشت مبارکش مناجات می کرد.

حضرت بقیّة اللّه (عج) را بغل کرده بر دست و صورتش بوسه زدم.

وقتی مولود مسعود را به خودم نزدیک کردم، آنچنان عطر خوش از او استشمام نمودم که هرگز عطری به آن خوش بوئی استشمام نکرده بودم.

نور دیده را می بوئیدم و می بوسیدم، که ابو محمّد-امام حسن عسکری (ع) -مرا صدا کرد: عمّه جان، پسرم را پیش من بیاور.

مولود مسعود را به محضر پدر بزرگوارش بردم، امام نوردیده را بغل کرد، چون نوبتهای پیشین با او رفتار نمود. هنگامی که آقازاده را به آغوش من بازمی گردانید چنین می فرمود:

145- «یا بنی، استودعک الّذی استودعته أمّ موسی. کن فی دعته و ستره و کنفه و جواره» .

«پسر جان! ترا به آن خدا می سپارم که مادر موسی فرزندش را به او سپرد. پسر جان! در تحت حمایت، رعایت و عنایت خدای باش» .

سپس به من فرمود:

146- «ردّیه الی أمّه یا عمّة، و اکتمی خبر هذا المولود علینا، و لا تخبری به احدا حتّی یبلغ الکتاب اجله» .

«عمّه جان، فرزندم را به مادرش بازگردان، و خبر ولادت حجّت خدا را پوشیده دار و به کسی نگوی، تا مدّت تعیین شده به سرآید» .

پس او را به نزد مادرش برده، خاندان امامت را وداع گفتم.

منظور آنست که به احدی از افراد غیر قابل اعتماد بازگو نکند.

حکیمه خاتون باری دیگر نقل می کند:

147- «وارد خانۀ ابو محمّد-امام حسن عسکری (ع) -شدم، مولای خود حضرت صاحب الزّمان (عج) را در خانه دیدم که راه می رود.

ص:152

هرگز سیمائی زیباتر از سیمای او ندیده بودم. و زبانی شیرین تر از لحن او نشنیده بودم.

هنگامی که از حکیمه خاتون پرسیدند: آیا برادرزاده ات امام حسن عسکری (ع) فرزندی داشت؟ تبسّمی کرد و گفت:

اگر فرزندی نداشت، پس چه کسی حجّت خدا در روی زمین است؟ !» .

جناب حکیمه از محضر امام حسن عسکری (ع) درخواست نمود که در حقّ او دعا کند و از خدا بخواهد که در زمان حیات امام (ع) از دنیا برود و چنین شد.

گفته می شود که مادر حضرت صاحب الأمر (عج) نیز چنین درخواستی از پیشگاه امام علیه السّلام نمود. و آن به دلیل ستمها و سختی هائی بود که در زندان خلفای ستمگر تحمّل می کرد. دعای امام مستجاب شد و هر دو بانو در حیات امام حسن عسکری (ع) به درود حیات گفتند. -رضوان خدا بر ایشان باد -.

رحلت حضرت نرجس خاتون در عهد امام حسن عسکری (ع) از الطاف بیکران حقّ تعالی در مورد آن بانوی بزرگوار است که اگر بعد از رحلت امام (ع) زنده بود به هنگام هجوم به خانۀ امام و غارت دودمان امامت، ناراحتیهای فراوانی بر او عارض می شد.

و اینک نمونه های دیگری از گواهان تولّد امام عصر (عج) :

عمروی می گوید:

عثمان بن سعید عمروی، وکیل امام هادی و امام حسن عسکری (ع) و نخستین سفیر حضرت ولیّ عصر (عج) در غیبت صغری می باشد.

هنگامی که حضرت بقیّة اللّه (عج) دیده به جهان گشود، امام حسن عسکری (ع) کسی به خانۀ عمروی فرستاده، «ابو عمرو» را به خدمت خود فراخواند، هنگامی که به محضر امام رسید، امام فرمود:

148-اشتر عشرة آلاف رطل لحم، و فرّقها حسبة علی

ص:153

بنی هاشم. و عقّ عنه فبعث لکلّ واحد من أصحابه بشاة مذبوحة، و امر احد اصحابه بتوزیع تلک الصّدقات» .

«ده هزار رطل گوشت خریداری کرده، برحسب افراد بنی هاشم و به عنوان عقیقۀ حضرت مهدی (عج) ، در میان خانواده های بنی هاشم تقسیم کن. و برای هریک از اصحاب یک گوسفند ذبح شده فرستاد و یکی از اصحاب را مأمور توزیع صدقات نمود» .

یکی از اصحاب امام عسکری (ع) در خارج از سامرّا بود، حضرت چهار رأس گوسفند برای او فرستاد و نامه ای نوشته همراه گوسفندان برای او ارسال کرد. در نامۀ خود چنین نوشت:

149- «عقّ هذه عن ابنی المهدیّ، و کل هنّأک اللّه، و أطعم من وجدت من شیعتنا» .

«این گوسفندان را به عنوان عقیقۀ پسرم «مهدی» ذبح کن و بخور، که بر تو گوارا باد. و هرکس را از شیعیان ما پیدا کنی بر او اطعام کن» .

آیا این صدقات و عقیقه ها صرفا برای استحباب عقیقه است، یا هدف دیگری منظور است؟ پرواضح است که امام (ع) می خواهد بشارت ولادت باسعادت حجّت خدا در هر خانه ای از خانه های شیعیان پخش و نشر شود. و تمام اعضای خانواده از عقیقه او تناول کنند که هرگز فراموششان نشود.

هنگامی که امام (ع) از تقسیم صدقات بپرداخت، برای رفع خستگی نشست و نفس عمیقی کشید و در جمع حاضران که همگی از شیعیان خالص و مورد اعتماد بودند، درحالی که برق شادی و شعف از دیدگانش بیرون می زد، چنین فرمود:

150- «ألحمد للّه الّذی لم یخرجنی من الدّنیا حتّی أرانی الخلف من بعدی. . یحفظه اللّه فی غیبته. . . زعموا أنّهم یریدون قتلی فیقطعون هذا النّسل؟ . و قد کذّب اللّه عزّ و جلّ قولهم، و الحمد للّه. . .

إبنی هذا، هو الإمام و الحجّة بعدی» .

«سپاس خدائی را که مرا از دنیا بیرون نبرد تا دیدار فرزند و جانشینم را به من نصیب گردانید. . . خدایش در دوران غیبت نگهدار

ص:154

اوست. . . آنها گمان می کردند که می توانند مرا بکشند و این نسل مبارک را قطع کنند. خداوند گفتارشان را تکذیب کرد. خدا را سپاس اینک این فرزند من است که بعد از من پیشوای شما، و حجّت خدا در میان شماست» .

و بدین سان می بینیم که امام حسن عسکری (ع) با تمام قدرت در پخش و نشر خبر ولادت در میان همۀ شیعیان در داخل و خارج سامرّا تلاش نمود:

الف-جناب حکیمه خاتون را که بانوی باعظمتی بود و در میان بنی هاشم شریف ترین بانو، دختر امام جواد، خواهر امام هادی، زاهده، عابده، و سرآمد بانوان شیعه در عصر خود بود، دعوت می کند که آن شب را در خاندان امامت سپری کند و شاهد عینی ولادت آن مهر تابان باشد.

ب-قابله ای از غیر شیعه دعوت می کند که گواه ولادت آن حجّت خدا باشد، تا حجّت بر عدّه ای از صالحان اهل سنّت تمام شود، که همین بانو موجب شیعه شدن تعدادی از افراد خانواده اش شده است.

ج-مولود مسعود را در مناسبتهای گوناگون به افراد مورد اعتماد از یاران و شیعیان عرضه می نمود، تا حجّت خدا را با چشم خود ببینند و دیگر سخن دشمنان را در حقّ او باور نکنند. که در بخشهای بعدی در این رابطه سخن خواهیم گفت.

د-حجّت خدا را در جمع شیعیان حاضر می کند که در حضور پدر پرسشهای آنان را پاسخ دهد، اموال آنها را دریافت نماید و در میان آنها داوری نماید. چنانکه در بخشهای بعدی به تفصیل در این رابطه سخن خواهیم گفت.

ه-نامه های فراوانی به شهرستانهای دوردستی چون: مدینه، بصره و قم ارسال می کند و در آنها شیعیان خالص را به ولادت حجّت خدا بشارت می دهد.

و-گوشت و نان فراوان خریداری کرده، به عنوان عقیقه در میان شیعیان سامرّا تقسیم می کند.

ز-گوسفندانی را به خارج سامرّا می فرستاد تا به عنوان عقیقۀ فرزندش ذبح کرده، اطعام نمایند. که نمونه هائی در همین بخش تقدیم خوانندگان گردید.

ص:155

کوتاه سخن اینکه دودمان امامت از هیچ فرصتی در پخش و نشر ولادت باسعادت آن قبلۀ مقصود و کعبۀ موعود غفلت ننمود و پیش از رحلت امام حسن عسکری (ع) خبر ولادت حجّت خدا را در دورترین نقاط جهان اسلام به گوش شیعیان خالص و افرادی صالح از غیر شیعه رسانید.

خوانندگان گرامی که با الفبای تشیّع آشنا هستند به ما خورده نخواهند گرفت که چگونه حجّت خدا در اوان کودکی به امامت رسید؟ و آنهمه معجزات از آن مهر تابان مشاهده گردید؟ و پرسشهای گوناگون را پاسخ داد؟ ! .

زیرا به خوبی می دانند که در این خاندان سنّ هرگز مطرح نبود، که آنها در کودکی عاقلترین امّت بودند و در بزرگی داناترین آنها:

الف: پیامبر اکرم (ص) از امام حسن و امام حسین بیعت گرفت و از هیچ کودک دیگری جز آنها بیعت نپذیرفت.

ب: امیر مؤمنان دهساله بود که به پیامبر اکرم (ص) ایمان آورد و پیامبر ایمان او را پذیرفت و از هیچ کودک دیگر در آن سنّ و سال نپذیرفت.

ج: خداوند به صریح قرآن، به حضرت یحیی در کودکی نبوّت عطا فرمود.

د: حضرت عیسی را در گهواره به پیامبری برانگیخت.

روی این بیان دیگر جای ایراد برای احدی نیست که چگونه حجّت خدا در کودکی به امامت رسیده؟ یا چگونه از او معجزات فراوان مشاهده شده است؟ ! .

و اینک داستان گروهی از شیعیان خالص که در مدّت پنجسال اول از عمر بابرکت آن حجّت خدا، و به ویژه در سال اول تولّد و در روزهای آخر حضرت امام حسن عسکری (ع) و در مراسم تشییع آنحضرت، به دیدار آن مهر تابان و قبلۀ خوبان نائل شده اند:

ظریف می گوید:

ابو نصر ظریف، خادم دودمان امامت می گوید:

151- «هنگامی که حجّت خدا به دنیا آمد، همۀ دودمان امامت

ص:156

خوشحال و مسرور شدند، و چون بزرگ شد به من دستور داده شد که هر روز همراه گوشت، یک عدد استخوان مغزدار هم خریداری کنم و گفته می شد که مغز استخوان برای مولای کوچک ماست» .

ابو غانم می گوید:

ابو غانم خادم امام حسن عسکری (ع) که یک عمر در این خانه خدمت کرده است، می گوید:

152- «حضرت صاحب الزّمان (عج) در گهواره بود که به محضرش شرفیاب شدم، فرمود: «صندل قرمز پیش من بیاور» (صندل یک چوب هندی بسیار معطّری است که از آن تسبیح می سازند) وقتی آوردم فرمود: «مرا می شناسی؟»

گفتم: آری، شما مولای من و فرزند مولای من می باشید.

فرمود: «آنرا نپرسیدم» .

گفتم: منظور خود را بیان فرمائید. فرمود:

«أنا خاتم الأوصیاء و بی یدفع اللّه عن أهلی و شیعتی» .

«من خاتم اوصیاء هستم. خداوند به وسیلۀ من بلا را از اهل و شیعیانم دفع می کند» .

طبیعی است که امام با خادم خانه چنین سخن می گوید تا او با آن صفا و خلوصی که دارد در کوچه و بازار، در میان شیعیان نقل کند و آنها دلگرم شوند و گواه مولود و موجود بودن آن سرور باشند.

ما که در اینجا از خدمتگزاران دودمان امامت سخن آغاز کردیم، به این دلیل است که آنها اهل البیت هستند «و اهل البیت ادری بما فی البیت» : اهل یک خانه بهتر می داند که در این خانه چه می گذرد؟

اینها چون خدمتگزاران معمولی نیستند که برای طمع مال دنیا در این خانه استخدام شده باشند، بلکه شیعیان خالصی هستند که برای رسیدن به درجات عالیه در آن سرای، و با داشتن زندگی خوب و مرفّه، خدمتگزاری در خاندان عصمت و طهارت را بر هر پست و مقام دیگر ترجیح می دادند تا به این

ص:157

بهانه در میان آنهمه خفقان و اختناق، بیشتر توفیق کسب فیض از پیشگاه امام عظیم الشأن (ع) داشته باشند. و به همین دلیل است که همگی سعادت تشرّف به پیشگاه حضرت بقیّة اللّه (عج) را مکرّر داشته اند. وگرنه برادر امام حسن عسکری (ع) تا روز رحلت آن حضرت از تولّد آقازاده کوچکترین بوئی نبرده بود.

ابو غانم از دیدار دیگری سخن می گوید که در آن گروهی از شیعیان افتخار حضور داشتند:

153- «برای ابو محمّد، امام حسن عسکری (ع) مولودی به دنیا آمد. روز سوّم ولادتش او را بر اصحاب خود عرضه نمود و فرمود: «این امام شماست بعد از من، و جانشین من است در میان شما. این همان «قائم» است که گردنها برای انتظار به سوی او دراز می شود» .

نسیم خادم می گوید:

154- «حضرت صاحب الزّمان (عج) ده روزه بود که به محضرش شرفیاب شدم و در حضورش عطسه نمودم. فرمود:

«یرحمک اللّه» : خدای ترا بیامرزد. (دعای مخصوص عطسه کننده که به «تسمیة العطاس» معروف است) .

بسیار خوشحال شدم که امام در حقّ من چنین فرمود. سپس فرمودند:

«الا ابشّرک بالعطاس؟ هو امان من الموت ثلاثة ایّام»

«ترا دربارۀ عطسه مژده بدهم؟ آن تا سه روز امان از مرگ است» .

به طوریکه خوانندۀ گرامی توجه دارد، شخص حضرت بقیّة اللّه برای هریک از خدمتگزاران صدیق و باوفای دودمان امامت نشانه هائی می دهد که او مانند هر مولود دیگر نیست. و با هریک در سطح درک او سخن می گوید. برای یکی از آنها، از نقش ولیّ خدا در بقای نظام جهان و برای دیگری از تأثیر عطسه گفتگو می کند. تا همگان در این نکته هم صدا باشند که او همان قبلۀ موعود و کعبۀ مقصود است که پیامبر اکرم (ص) بشارت داده است.

ص:158

کامل بن ابراهیم مدنی می گوید:

وی که از بزرگان مفوّضه بود و بعدا ببرکت حضرت ولیّ عصر (عج) هدایت شد، می گوید:

155- «مرا اصحاب امام حسن عسکری (ع) به خدمت آن حضرت فرستادند، تا از محضر ایشان پرسشهائی را بپرسم و از داستان مولود جدید آگاهی وسیعی به دست آورم. به محضر آنحضرت شرفیاب شدم و سلام کردم و در کنار دربی که پرده ای بر آن آویزان بود نشستم. بادی آمد و پرده کنار رفت. کودکی را دیدم که تقریبا چهارساله به نظر می رسید ولی چون قرص قمر می درخشید. یک مرتبه بانگ زد: ای کامل بن ابراهیم!

موی بر بدنم راست شد و بی اختیار گفتم:

لبّیک، سیّد و مولای من! فرمود:

به خدمت ولیّ خدا آمده ای که از او بپرسی: آیا منحصرا هم کیشان تو، و معتقدین به مذهب تو به بهشت می روند؟ گفتم:

آری، سوگند به خدا. فرمود:

در اینصورت اهل بهشت بسیار کم خواهد بود. ولی سوگند به خدا حتّی قومی که به آنها «اهل حقّ» گفته می شود، داخل بهشت می شوند؟ گفتم:

مولای من! آنها چه کسانی هستند؟ فرمود:

آنها گروهی از علاقمندان امیر مؤمنان (ع) هستند که از کثرت محبّت آنحضرت، به حقّ او سوگند می خورند ولی چیزی از حقّ و عظمت او را نمی شناسند.

سپس فرمود:

و آمده ای از گفتار مفوّضه و اعتقاد آنها بپرسی؟ ! آنها دروغ می گویند. بلکه دلهای ما ظرفهای مشیّت حضرت احدیّت است. هنگامی که خدا بخواهد ما نیز می خواهیم. چنانکه خدای تبارک و تعالی می فرماید:

«وَ مٰا تَشٰاؤُنَ إِلاّٰ أَنْ یَشٰاءَ اللّٰهُ» .

«آنها اراده نمی کنند، جز آنچه را که خدا بخواهد» .

آنگاه پرده به حال اوّلی برگشت و دیگر نتوانستم آنرا کنار بزنم.

در آن لحظه امام عسکری (ع) نگاه تبسّم آمیزی به من کرد و فرمود:

ص:159

دیگرچه نشسته ای، که پرسشهایت را حجّت خدای بعد از من پاسخ گفت» .

کامل بن ابراهیم برخاست و خارج شد، درحالی که از برکت وجود مقدّس حضرت صاحب الزّمان (عج) عقیده اش اصلاح شده بود.

وی قبلا از مفوّضه بود و عقیده داشت که امور خلق به ائمّه تفویض شده، آفرینش و روزی خلائق به دست آنهاست! و آمده بود که صحّت و سقم این عقیده را از محضر امام عسکری (ع) بپرسد که حضرت حجّت (عج) او را پاسخ فرمود. و ضمنا دوّمین پرسش او که در مورد ولادت حضرت صاحب الأمر (عج) بود، خودبه خود پاسخ داده شد.

و امّا اینکه چگونه کودک چهارساله از دل او آگاه شده و پیش از آنکه او بپرسد، پرسشهای او را پاسخ گفته است؟ برای کسانی که با این خاندان آشنا هستند روشن است و نیازی به توضیح ندارد.

ابو الفضل می گوید:

حسن بن حسین عسکری، معروف به ابو الفضل می گوید:

156- «در سامرّا به محضر امام حسن عسکری رسیدم و ولادت حضرت صاحب الزّمان (عج) را به محضرشان تبریک و تهنیت گفتم» .

احمد بن اسحاق می گوید:

احمد بن اسحاق بن سعد بن مالک بن احوص اشعری، از شخصیتهای معروف قم، و وکیل امام حسن عسکری (ع) در آن سامان، می گوید:

«به محضر امام حسن عسکری (ع) رفتم که از جانشین او و امام بعد از او بپرسم. پیش از آنکه من سؤال کنم، امام (ع) فرمود:

157- «یا أحمد بن إسحاق، إنّ اللّه تبارک و تعالی لم یخل الأرض منذ خلق آدم (ع) و لا یخلیها إلی أن تقوم السّاعة من حجّة للّه

ص:160

علی خلقه، به یدفع البلاء عن أهل الأرض، و به ینزل الغیث، و به یخرج برکات الأرض» .

«ای احمد بن اسحاق! خدای تبارک و تعالی از روزی که آدم را آفرید، تا روزی که قیامت بپا شود، زمین را خالی از حجّت، نگذاشته و نخواهد گذاشت. بلکه همواره حجّت خدا در روی زمین خواهد بود که خداوند به وسیلۀ او بلاها را از ساکنان زمین دفع کند و به برکت او باران را فروفرستد و به خاطر او برکات زمین را خارج نماید» .

گفتم: پس امام بعد از شما کیست؟ چه کسی جانشین شماست؟ . پس شتابان از جای برخاست و داخل خانه شد، هنگامی که بیرون آمد کودکی را بردوش خود آورد که صورتش چون ماه چهارده شبه بود و تقریبا سه ساله بود. آنگاه خطاب به من فرمود:

«ای احمد بن اسحاق! اگر نبود منزلت تو در پیش حضرت احدیّت و حجّتهای پروردگار، پسرم را به تو نشان نمی دادم» .

عرضه داشتم: آیا علامتی هست که من بیشتر مطمئن شوم و دلم آرامش پذیرد؟ پس ناگهان حجّت خدا با زبان فصیح و آشکار فرمود:

«انا بقیّة اللّه فی ارضه، و المنتقم من اعدائه، و لا تطلب اثرا بعد عین یا احمد بن اسحاق» .

«من تنها بازماندۀ خدا در روی زمین هستم، از دشمنان خدا، من انتقام خواهم گرفت. و تو ای احمد بن اسحاق! پس از دیدن، دیگر نشانه نپرس» .

آنگاه امام حسن عسکری (ع) فرمود:

158- «یا احمد بن اسحاق، هذا امر من امر اللّه، و سرّ من سرّ اللّه، و غیب من غیب اللّه، فخذ ما آتیتک و اکتمه و کن من الشّاکرین تکن معنا غدا فی علیّین» .

«ای احمد بن اسحاق! این، امری از امرهای خدا، و سرّی از اسرار خداست و غیبی از غیبهای حضرت احدیّت است. آنچه به تو ارزانی داشتیم، فراگیر و پوشیده دار و از سپاسگزاران باش، تا فردای قیامت در مقامات علیّین با ما باشی» .

آنگاه با شادی و خوشحالی فراوان از پیشگاه امام (ع) بیرون آمدم» .

ص:161

امام حسن عسکری (ع) قبلا طی نامه ای به احمد بن اسحاق چنین نوشته بود:

159- «ولد لنا مولود، فلیکن عندک مستورا، و عن جمیع النّاس مکتوما. فإنّا لم نظهر علیه إلاّ الأقرب لقرابته، و الولیّ لولایته. أحببنا إعلامک لیسرّک اللّه به مثلما سرّنا به، و السّلام» .

«خداوند برای ما نوزادی عنایت فرموده است. این مطلب در پیش تو مخفی باشد و از تودۀ مردم مکتوم بماند، که ما فقط به خویشاوندان نزدیک به جهت حقّ قرابت، و به شیعیان خالص به سبب موالات آنها اطّلاع می دهیم. دوست داشتیم که به شما نیز اطّلاع دهیم تا خداوند شما را در شادی ما سهیم گرداند، و السّلام» .

هنگامی که احمد بن اسحاق برای دیدار امام به سامرّا رفت، امام حسن عسکری (ع) به او فرمود: «چگونه بود حال شما در مورد این امر که دیگران در شکّ و تردید بودند؟»

احمد بن اسحاق گفت: «هنگامی که نامۀ شما رسید که در آن از ولادت باسعادت سیّد و مولای ما سخن رفته بود، احدی از ما، از زن و مرد و کودک ممیّز باقی نماند جز اینکه حقّ را شناخت و به آن معتقد شد» .

یعنی: از تولّد آن مهر تابان آگاه، و آن را باور کرده معتقد شدند.

یعقوب بن منقوش می گوید:

160- «به محضر امام حسن عسکری (ع) شرفیاب شدم. امام علیه السّلام بر فراز سکّوئی در صحن خانه نشسته بود و از کنار آنحضرت پرده ای آویخته بود. عرض نمودم: مولای من! صاحب این امر-بعد از شما-کیست؟ . فرمود:

پرده را کنار بزن. پرده را کنار زدم، کودکی بیرون آمد و روی زانوی پدر بزرگوارش نشست. امام (ع) خطاب به من فرمود:

این-فرزندم-صاحب این امر است، آنگاه خطاب به فرزند عزیزش فرمود:

تا وقت تعیین شده، داخل خانه شو.

ص:162

حجّت خدا در برابر دیدگان من وارد خانه شد. آنگاه امام علیه السّلام خطاب به من فرمود:

ای یعقوب، نگاه کن ببین چه کسی در خانه هست؟ . وارد خانه شدم و کسی را در آنجا نیافتم» .

امام حسن عسکری (ع) اینگونه شیعیان را به غیبت حضرت بقیّة اللّه (عج) تمرین می دهد تا با آن انس بگیرند و برایشان توجیه شود.

عیسی بن مهدی جواهری می گوید:

به پیشگاه کعبۀ مقصود و قبلۀ موعود شرفیاب شدم. آنچنان از شوق دیدار مدهوش شدم، که پنداشتم عقل از سرم پریده است. حضرت بقیّة اللّه (ع) فرمود:

161- «یا عیسی ما کان لک أن ترانی لو لا المکذّبون القائلون بأین هو؟ . و متی کان؟ . و أین ولد؟ . و من رآه؟ . و ما الّذی خرج إلیکم منه؟ . و بأیّ شیء نبّأکم؟ . و أیّ معجز أتاکم؟ .

یا عیسی فخبّر اولیاننا ما رأیت، و ایّاک ان تخبر عدوّنا فتسلبه» .

«ای عیسی! اگر تکذیب منکران نبود به تو افتخار دیدار نمی دادیم، که می گویند: کجاست؟ از کی هست؟ کجا متولّد شده؟ چه کسی او را دیده؟ چه نشانه هائی از او دیده اید؟ چه خبرهائی از او به شما رسیده است؟ چه معجزاتی از او سر زده است.

ای عیسی! آنچه دیدی به دوستان ما بازگو کن. ولی هرگز به دشمنان ما مگو، که از این-کرامتها-محروم گردی» .

ابراهیم بن محمّد تبریزی می گوید:

162- «روز رحلت حضرت امام حسن عسکری (ع) در سامرّا وارد دودمان امامت شدم. جنازۀ آنحضرت را آوردند و ما 39 نفر بودیم، که یک کودک به ظاهر 10 ساله بیرون آمد. عبای خود را به سر مبارکش کشیده بود. هنگامی که در صحن خانه ظاهر شد، همۀ ما پیش از آنکه او

ص:163

را بشناسیم، در مقابل شکوه، هیبت، عظمت و وقارش بی اختیار بپا خاستیم. در برابر جنازه ایستاد و همگی در پشت سرش صف کشیدیم و به امامت او بر پدر بزرگوارش نماز خواندیم. چون از نماز فارغ شد به یکی از اطاقهای منزل وارد شد که از غیر آن بیرون آمده بود» .

عین همین مطلب از زبان یکی دیگر از حاضران به نام «احمد بن عبد اللّه هاشمی» نیز نقل شده است.

ابو الادیان می گوید:

163- «وارد خانۀ امام حسن عسکری شدیم و با جنازۀ آن حضرت مواجه شدیم. برادر امام حسن عسکری (جعفر کذّاب) جلو آمد که بر نعش برادر نماز بخواند. چون دستها را برای تکبیر بالا برد، کودکی در صحن خانه ظاهر شد و از عبای جعفر گرفت و کشید. و در آن حال فرمود:

ای عمو، برو عقب. برای نماز پدرم من از همه شایسته ترم.

جعفر درحالیکه رنگ صورتش پریده بود، خود را عقب کشید، و آن کودک بر جنازۀ پدرش نماز گزارد. آنگاه جنازۀ امام (ع) در کنار قبر پدر بزرگوارش امام هادی (ع) دفن گردید» .

حضرت ولیّ عصر (عج) خود مباشر نماز و دفن پدر بزرگوارش شد که طبق روایات، بر امام جز امام نماز نمی خواند و جنازۀ امام را جز امام دفن نمی کند.

کسانی که بر جنازۀ امام حسن عسکری نماز خوانده و در مراسم تشییع جنازه، وجود اقدس حضرت بقیّة اللّه را دیده اند،39 تن می باشند که اسامی برخی از آنها به قرار زیر است:

1-ابراهیم بن محمّد تبریزی

2-احمد بن عبد اللّه هاشمی

3-ابو الادیان

4-ابو سهل، اسماعیل بن علی نوبختی

ص:164

5-ابو الحسن، ضرّاب اصفهانی

6-راشد اسدآبادی

7-ابو راجح حمامی

8-کامل بن ابراهیم

9-رشیق صاحب المادرای

10-و سی نفر دیگر از شیعیان خالص و مورد اعتماد.

گروهی از قمّی ها می گویند:

گروهی از شیعیان از قم رهسپار سامرّا شدند و اموال فراوانی را با خود حمل می کردند که به محضر امام حسن عسکری (ع) تقدیم نمایند. وقتی وارد سامرّا شدند، متوجّه شدند که چند روز پیش امام (ع) به درود حیات گفته است.

بسیار متأثّر شدند به خصوص از این جهت که جانشین آنحضرت را نتوانستند بشناسند.

جعفر کذّاب تلاش فراوانی کرد تا اموال را از دست آنها درآورد، ولی آنها سؤالات فراوانی کردند که جعفر از پاسخ آنها ناتوان شد ولی آنها را به اعمال زور تهدید کرد.

قمّی ها که خود را با خطر مواجه دیدند به خلیفه متوسّل شدند که آنها را به هر وسیله ایست از آنجا بیرون آورد تا از راهی که آمده اند بازگردند.

هنگامی که قمّی ها با نومیدی از سامرّا بیرون رفتند. در بیرون شهر خادم حضرت ولیّ عصر (عج) به آنها نزدیک شد و یک یک آنها را با نامهایشان صدا کرد، درحالیکه هیچ ملاقات قبلی نداشت. بلکه اسامی آنها را حضرت ولیّ عصر (عج) به او فرموده بود، تا آنها دلگرم شوند و با آرامش خاطر به شهر بازگردند.

قمّی ها به سامرّا بازگشتند و با راهنمائی خادم به پیشگاه آن مهر تابان شرفیاب شدند. داستان این دیدار را قمّی ها این چنین تعریف می کنند:

164- «وارد خانۀ امام حسن عسکری شدیم، حجّت خدا حضرت قائم (عج) را دیدیم که روی تختی نشسته، صورت مبارکش چون ماه

ص:165

تابان، و بر تنش جامۀ سبز بود. سلام گفتیم و پاسخ فرمود. آنگاه فرمود:

کلّیۀ اموالی که با شماست این مقدار است، فلانی این مقدار با خود آورده، و فلانی این مقدار! همۀ آنچه را که با ما بود، دقیقا برای ما بازگو نمود.

همۀ ما به شکرانۀ شناخت حجّت خدا به سجدۀ شکر افتادیم و بر آستانۀ ادب بوسه زدیم، آنگاه هرچه می خواستیم از محضر مبارکش پرسیدیم و پاسخ شنیدیم و اموال را به محضرش تقدیم نمودیم.

حضرت قائم (عج) به ما دستور داد که دیگر چیزی را به سامرّا حمل نکنیم. فرمود که کسی را در بغداد تعیین خواهد فرمود، که دستخطّ امام (توقیعات شریف) به دست او بیرون خواهد آمد. و به ما امر فرمود که اموال را به او تحویل دهیم» .

«جعفر کذّاب بعد از رحلت پدرش بیست هزار دینار به نزد خلیفه برد و به او گفت: ای خلیفۀ مسلمین! مقام برادرم را برای من منظور کن!

خلیفه گفت: مقام برادرت از طرف ما نبود، بلکه از طرف خداوند تبارک و تعالی بود. و ما همواره می کوشیدیم که مقام او را پائین بیاوریم.

تو نیز اگر در میان شیعیان برادرت از چنین محبوبیّتی برخوردار باشی، نیازی به ما نخواهی داشت» .

محمّد بن ادریس می گوید:

165- «حجّت خدا را بعد از رحلت امام حسن عسکری (ع) دیدم، بر سر و صورتش بوسه زدم» .

سیماء می گوید:

سیماء که یکی از رجال خلیفه بود و همواره مترصّد فرصتی بود که به حضرت ولیّ عصر (عج) آسیب برساند، می گوید:

166- «به خانۀ امام عسکری وارد شدم، در خانه را شکستم و

ص:166

یک عدد تبرزین در آنجا یافتم و برداشتم. پس ناگهان با حضرت مهدی روبرو شدم که به من فرمود: در خانۀ من چه می کنی؟ ! . گفتم:

جعفر خیال می کند که پدرت فرزندی نداشت. اگر خانه مال تو باشد من برمی گردم» .

«سیما هرگز شهامت آنرا نداشت که این خبر را فاش کند و از ترس و وحشتی که در برابر شکوه و عظمت حضرت بقیّة اللّه (عج) بر او مستولی شده، سخن بگوید. لکن یکی دیگر از سران ارتش که همراه سیما برای تخریب خانۀ امام (ع) آمده بود، رنگ پریدۀ او را دید و تضرّع و لابۀ او را شنید، و چون «سیما» خواست حادثه را از او پوشیده بدارد، او گفت:

چیزی بر مردم پوشیده نیست» .

منظورش این بود که داستان تولّد حضرت بقیّة اللّه (عج) بر همگان روشن است، این فقط دستگاه خلافت است که می خواهد با دستهای کوچک خود جلو درخشش خورشید فروزان را بگیرد! زهی خیال باطل.

این داستان، از طریق «نسیم خادم» نیز روایت شده است.

محمّد بن اسماعیل می گوید:

محمّد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر (ع) که از شخصیّتهای برجستۀ اهل بیت بود می گوید:

167- «فرزند دلبند حضرت امام حسن عسکری (ع) را در میان دو مسجد دیدم که جوانی نورس بود» .

عبد اللّه بن صالح می گوید:

168- «حضرت بقیّة اللّه (عج) را در مقابل حجر الاسود دیدم که مردم به طرف حجر الاسود هجوم می بردند و او می فرمود: «به این مأمور نیستند» .

یعنی: آنها مأمور نیستند که این چنین برای استلام حجر هجوم کنند و

ص:167

مزاحم طواف دیگران باشند.

زهری می گوید:

«حضرت بقیّة اللّه (عج) را دیدم که جمال دل آرای او نیکوترین صورتها، و عطر ساطع از وجود شریفش خوشبوترین عطر در جهان بود. جز این جملات کوتاه با من سخن نگفت، فقط فرمود:

169- «ملعون ملعون من أخّر العشاء حتّی تشتبک النّجوم! .

ملعون ملعون من أخّر الغداة إلی أن تنقضی النّجوم!» .

«ملعون است، ملعون است کسی که نماز عشاء را به قدری تأخیر بیندازد که ستاره ها درهم فرورود. ملعون است، ملعون است، کسی که نماز صبح را به قدری تأخیر بیندازد که ستاره ها کلاّ ناپدید شود» .

شاید منظور کسی باشد که آنرا برای خود عادت قرار دهد.

علیّ بن ابراهیم ازدی می گوید:

170- «مشغول طواف خانۀ خدا بودم. طواف ششم را تمام کرده، درصدد طواف هفتم بودم، که در کنار حلقه ای-از استار کعبه-در طرف راست خانۀ خدا، جوان زیبارو، خوشبو، باوقار و باشکوهی را دیدم که گروهی از مردمان دور او را گرفته اند. که هرگز احدی را خوش بیان تر و نیکوگفتارتر از او ندیده بودم، که با منطقی بسیار شیرین و روشی بسیار نیکو با مردم سخن می گفت. نزدیک شدم که با او سخن بگویم، مردم انبوهی که گرداگرد وجودش را گرفته بودند مانع شدند. پرسیدم: این جوان کیست؟ گفتند: او فرزند پیامبر (ص) است همه ساله در موسم شرکت کرده، یک روز برای خواصّ شیعیانش ظاهر می شود و با آنها سخن می گوید» .

ص:168

ابراهیم بن مهزیار می گوید:

او که از شخصیّتهای برجستۀ شیعه و از وکلای حضرت مهدی (عج) شمرده می شد، می گوید:

171- «آنحضرت را در خانه اش زیارت کردم و از او پرسشهائی را پرسیدم» .

سپس دقیقا سیمای آن مهر تابان را به صورت دقیق توصیف نموده، و بیست مرتبه به قصد دیدار حجّت خدا به حجّ خانۀ خدا رفته، سرانجام یکبار دیگر به دیدار کعبۀ مقصود و قبلۀ موعود نائل شده است.

ابراهیم بن مهزیار داستان دوّمین دیدار خود را این چنین شرح می دهد:

172- «وارد مدینه شدم و از اخبار اولاد امام حسن عسکری (ع) جستجو کردم و سرنخی به دست نیاوردم. به مکّه رفته، در آنجا به پرس وجو پرداختم. جوانی به نزد من آمد و بعد از سلام خودش را معرفی کرد و به من اظهار محبّت نمود و مرا در پنهانی به «طائف» رهنمون شد. از طائف گذشته به دشت وسیعی رسیدیم. از دور خیمه ای پشمینه، روی تلّی از شن نمایان شد، که همۀ دشت پهناور را غرق در نور ساخته بود.

چون به نزدیک خیمه رسیدیم، او وارد خیمه شد و برای من اجازۀ ورود خواست و اجازه صادر شد. وارد خیمه شدم و حجّت خدا (عج) را دیدم که روی فرشی، بر فراز پوست قرمزی نشسته بر بالشی از پوست تکیه نموده است. سلام عرض کردم و پاسخ فرمود. صورتش چون ماه تابان بود.

دو برد یمانی به تن داشت، یکی را به کمر بسته بود و دیگری را بر شانه اش انداخته بود. اندام مبارکش در لطافت چون گل بابونه و رنگ مبارکش چون گل ارغوانی است که قطرات عرق همانند شبنم بر او نشسته باشد. قدّ مبارکش مانند شاخۀ درخت بان (که سروقدان را به آن تشبیه می کنند) و یا چوبۀ ریحان بود، جوانی پرجود، پاکیزه رو، و پاک سرشت بود. نه بسیار بلند و نه بسیار کوتاه، پیشانی گشاده و ابروانی کمانی. . .» .

آنگاه قسمتی از صفات آنحضرت را مطابق آنچه از پیامبر اکرم (ص) و پیشوایان معصوم رسیده است، نقل کرده ادامه می دهد:

«به دست و پای حضرت بقیّة اللّه (عج) افتاده، بر دست و پای

ص:169

مبارکش بوسه می زدم، فرمود:

«مرحبا بک یا ابا اسحاق، حیّاک اللّه. ما فعلت بالعلامة الّتی بینک و بین ابی محمّد الحسن بن علیّ؟»

«مرحبا به تو ای ابا اسحاق! خدای ترا زنده نگه بدارد. آن علامتی که میان تو و-پدرم-ابو محمّد حسن بن علی (ع) بود، چه کردی؟»

گفتم: با منست.

فرمود: دربیار.

دست در جیب کرده، انگشتر را درآوردم.

چون چشم مبارکش بر آن افتاد، نتوانست خودش را نگهدارد، اشک در دیدگانش حلقه زد و سیل اشک به صورتش جاری شد و بر لباسهایش فروریخت. آنگاه خطاب به انگشتر فرمود:

«بابی یدا طالما جلت فیها»

«پدرم به فدای آن دستی باد که تو مدتی دراز در آن گردیدی» .

سپس به من توجّه کرده، فرمود:

«أذن لک یابن المازیار، سر الی شعب رحلک، و کن علی اهبة من امرک» .

«ای پسر مازیار! به تو اجازه داده شد، به سوی محلّ اقامتت برگرد. و همواره در کار خود آماده و مهیّا باش» .

شبیه همین داستان از «علی» پسر ابراهیم بن مازیار نیز نقل شده، که در محلّ طواف، در پیرامون کعبه به دیدار آن خورشید فروزان نائل شده، و همین علامت را از وی مطالبه نموده است.

تعبیرات پسر مازیار در توصیف آن کعبۀ خوبان چقدر لطیف و زیبا است؟ آنجا که قطرات عرق را بر چهرۀ مبارک آن قبلۀ خوبان به قطرات شبنم بر فراز گلهای نقره فام بابونه تشبیه کرده! ، و تأثیر آفتاب حجاز را بر گونه های شریف آنحضرت به گل ارغوانی! ، و قامت راست آن سرو شاهد را به شاخۀ بان! .

ابراهیم بن مهزیار یکبار دیگر به دیدار آن قبلۀ مشتاقان نائل شده است که داستانش را این چنین توضیح می دهد:

ص:170

173- «فلمّا أن رأیته بدرته بالسّلام، فردّ علیّ أحسن ما سلّمت علیه، و شافهنی، و سألنی عن أهل العراق، فقلت: سیّدی: لبسوا جلباب الذلّة و هم بین قوم أذلاّء. فقال لی: یا ابن مهزیار، لتملکونهم کما ملکوکم و هم یومئذ أذلاء! . فقلت: یا سیّدی، لقد بعد الوطن، و طال المطلب! . فقال: یا ابن مهزیار، أبی، أبو محمّد، عهد إلیّ أن لا اجاور قوما غضب اللّه علیهم، و لهم الخزی فی الدّنیا و الآخرة، و لهم عذاب الیم.

و أمرنی أن لا أسکن من الجبال إلاّ وعرها و لا من البلاد إلا قفرها. .

و اللّه، مولاکم أظهر التّقیة، فوکلها بی، فأنا فی التّقیّة إلی یوم یؤذن لی فأخرج» .

«چون آن مهر تابان را دیدم سلام تقدیم نمودم به بهترین وجهی سلامم را پاسخ فرمود. مرا به حضور پذیرفت و از من در مورد مردم عراق جویا شد.

عرضه داشتم: مردم عراق جامۀ ذلّت به تن کرده اند و در دست قومی ستمگر، ذلیل و ذبون شده اند.

فرمود: ای پسر مازیار! شما مالک آن خواهید شد و آنها در دست شما خوار و زبون خواهند شد.

عرضه داشتم: مولای من! راه دور شده، مقصد به طول انجامیده.

فرمود: ای پسر مازیار! پدرم ابو محمّد با من پیمان بسته که هرگز با قومی که خداوند بر آنها غضب کرده است، مجاورت نکنم که در دنیا و آخرت بر آنها ذلّت و خواری هست و برای آنها عذابی دردناک است. و به من امر فرموده که از کوهها جز در سختهای آنها و از دشتها جز در بی آب و علفهای آنها سکونت نکنم. حضرت احدیّت تقیّه را پیش آورده و به من موکول کرده است. تا روزی که اجازۀ ظهور داده شود من در حال تقیّه هستم» .

این داستان از علیّ بن ابراهیم بن مهزیار نیز نقل شده است. گفته می شود که این دیدار در موسم حجّ اتّفاق افتاده، و بعد از آنکه بیست بار به قصد دیدار آن کعبۀ مقصود به حجّ خانۀ خدا شتافته بود، توفیق یافته است.

پسر مهزیار یکبار دیگر توفیق دیدار برایش نصیب شده است که در آن دیدار، حضرت بقیّة اللّه (عج) به او فرموده است:

ص:171

174- «إعلم یا أبا إسحاق أنّه-أی العسکریّ-(ع) قال صلوات اللّه علیه: یا بنیّ انّ اللّه جلّ ثناوه لم یکن لیخلی أطباق أرضه.

و أهل الجد من طاعته و عبادته، بلا حجّة یستعلی بها، و إمام یؤتمّ به، و یقتدی بسبیل سنّته و منهاج قصده. و أرجویا بنیّ أن تکون أحد من أعدّه اللّه لنشر الحقّ و طیّ الباطل، و إعلاء الدّین و إطفاء الضّلال. فعلیک یا بنیّ بلزوم خوافی الأرض و تتبّع أقاصیها، فإنّ لکلّ ولیّ من أولیاء اللّه عدوّا مقارعا و ضدّا منازعا، افتراضا لثواب مجاهدة أهل نفاقه، و خلافة أولی الالحاد، فلا یوحشنّک ذلک» .

«ای ابا اسحاق! بدانکه او-امام حسن عسکری (ع) -به من فرمود: ای پسرم خدای تبارک و تعالی هرگز روی زمین و اهل تلاش در اطاعت و عبادت را خالی نمی گذارد از یک «حجّت» که به وسیلۀ او ارتقاء حاصل شود. و از یک «امام» که از او پیروی شود. و به وسیلۀ او به راه سنن الهی و معیارهای عدل الهی رهنمون شوند. پسرم! امیدوارم تو یکی از افرادی باشی که خداوند آنها را برای نشر حقّ و ریشه کن ساختن باطل، و اعلای کلمۀ حقّ و نابودی گمراهیها مهیّا ساخته است. پسرم! سرزمینهای پوشیده و دوردست را برگزین، که برای هریک از اولیای خدا دشمنی هست که شب و روز درصدد نبرد با او، و دشمنی با اوست. خداوند این چنین خواسته تا اولیائش به ثواب پیکار با اهل نفاق، و پاداش نبرد با اهل کفر برسند. هرگز این حال ترا به وحشت نیندازد» .

محمّد بن ابراهیم می گوید:

محمّد بن ابراهیم بن مهزیار، که پدرش در اهواز وکیل امام حسن عسکری (ع) بود، چنین می گوید:

175- «پدرم به سختی بیمار شد و جهان را وداع گفت. و برای من اموال فراوانی گذاشت. و مرا مأمور ساخت که آنها را به پیشگاه فرزند امام حسن عسکری (ع) حمل کنم. و به من گفت: پسرم در مورد این اموال از خدا بترس.

من با خود گفتم: هرگز پدرم مرا به کار غیرصحیح وصیّت

ص:172

نمی کند. من این اموال را به عراق حمل می کنم و در آنجا خانه ای را در کنار شطّ اجاره می کنم و مدّتی در آنجا اقامت می کنم و به کسی چیزی نمی گویم. اگر همچون زمان حضرت امام حسن عسکری (ع) مطلب بر من روشن شود، اموال را تحویل می دهم وگرنه در خواسته های خودم به مصرف می رسانم.

وارد عراق شده در کنار شطّ خانه ای را اجاره کردم و چند روزی در آنجا اقامت نمودم. نامه ای توسّط پیکی به دستم رسید که در آن نوشته بود: «ای محمّد! اموالی چنین و چنان همراه توست. . .» .

در این نامه خصوصیّات تمام اموال نوشته شده بود، حتّی مطالبی از خصوصیّات کالاها در نامه بود که من قبلا از آنها مطّلع نبودم. از این رهگذر اموال را به حامل نامه تحویل دادم و چند روزی در آنجا اقامت نمودم. ولی در تمام این مدّت سرم پائین بود و غم و اندوه بر من احاطه داشت و هرگز از شدّت غصّه-غم هجران-نمی توانستم سرم را بلند کنم. که نامۀ دیگری به من رسید، که در آن نوشته شده بود:

«قد اقمناک مکان ابیک فاحمد اللّه»

«ترا به جای پدرت نصب کردیم. خدا را سپاس بگوی» .

با وجود چنین نشانه ها، هرگز شخص باایمان گمراه نمی شود، و علایم و نشانه ها را در عهد غیبت، دقیقا چون زمان امامان پیشین می یابد.

محمّد بن عثمان می گوید:

محمّد بن عثمان عمروی، دوّمین سفیر حضرت ولیّ عصر (عج) در زمان غیبت صغری، دیدارش را چنین شرح می دهد:

176- «آن مهر تابان را دیدم. و آخرین دیدار من با او در کنار بیت اللّه الحرام بود که دیدم عرضه می دارد:

«اللّهم انجز لی ما وعدتنی»

«بارخدایا! آنچه به من وعده کرده ای، انجام ده» .

ص:173

و دیدم که در «المستجار» از استار کعبه گرفته، عرضه می دارد:

«اللّهم انتقم لی من اعدائی»

«بارخدایا! انتقام مرا از دشمنانم بگیر» .

گروهی از شیعیان که در ولادت حضرت ولیّ عصر (عج) تردید داشتند، در دوران نزدیک به بلوغ آن مهر تابان، از محمّد بن عثمان پرسیدند: آیا حجّت خدا را به چشم خود دیده ای؟ گفت:

177- «آری. به خدا سوگند، او را دیده ام و گردن مبارکش این چنین است» .

که با دست به گردن خود اشاره کرده، از اوصاف آن مهر تابان برای حاضران سخن گفته است.

محمّد بن عثمان، چون دیگر سفیران آنحضرت، از سعادت دیدار با آن کعبۀ خوبان برخوردار بود و جزء چهل نفری بود که پس از انتشار خبر میلاد مسعود در خانۀ حضرت امام حسن عسکری (ع) گرد آمدند تا از ولادت باسعادت حجّت خدا جویا شوند، و امام علیه السّلام فرزند برومندش را در جمع حاضران حاضر نمود و فرمود:

178- «هذا إمامکم من بعدی، و خلیفتی علیکم. أطیعوه و لا تتفرّقوا من بعدی فتهلکوا. أما إنّکم لا ترونه بعد یومکم هذا» .

«این امام شماست بعد از من، و جانشین منست در میان شما، از او اطاعت کنید و بعد از من دچار اختلاف نشوید که هلاک می شوید. و بدانید که بعد از امروز او را نخواهید دید» .

یعنی: او دیگر در جمع شما نخواهد بود، او را در جمع خود نخواهید دید.

با او نمی توانید هروقت خواستید (چون امامان پیشین) ملاقات کنید.

در میان چهل نفر یادشده، علاوه بر محمّد بن عثمان، شخصیّتهای معروف زیر نیز حضور داشتند:

1-علیّ بن بلال

2-محمّد بن معاویة بن حکیم

ص:174

3-حسن بن ایّوب بن نوح

که همگی از شخصیّتهای برجسته و مورد اعتماد شیعه بودند و همگی می گویند:

179- «ما چهل تن، در محضر امام حسن عسکری (ع) بودیم، که فرزندش را بر ما عرضه نمود» .

ای محرّفین حقایق در متون تاریخ! پس از این همه شاهدان عینی، بازهم در تولّد یکتا بازماندۀ الهی حضرت بقیّة اللّه (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) شکّ و تردید دارید؟ ! .

ای گویندگان! و ای نویسندگان! که بر فراز منبر و در لابلای سطور کتاب به جای نقل سخنان پیامبر (ص) و پیشوایان معصوم (ع) به تحریف حقایق و انکار ضروریّات می پردازید و مغرضانه می پرسید: آیا حجّت خدا (عج) متولّد شده است یا نه؟ ! .

آری، سوگند به حقّ که هرگز با جولان باطل، دولت آن زایل نخواهد شد، او متولّد شده است.

آن یکتا بازماندۀ الهی، بنیانگذار حکومت واحد جهانی، براساس عدالت و آزادی واقعی، و ویرانگر کاخهای ظلم و استبداد در همۀ لفّافه های آن، دیده به جهان گشوده است.

آن هستۀ مرکزی جهان آفرینش، و رمز بقای کرات علوی و عامل ادامۀ حیات در این پهنۀ گیتی، امروز بر فراز همین کرۀ خاکی است و به برکت او آسمان فرونمی ریزد و زمین ساکنانش را در کام خود فرونمی برد.

او در انتظار فرارسیدن «روز موعود» است که به فرمان حقّ، باطل را از پهنۀ گیتی نابود سازد و پرچم حق را در سرتاسر کرۀ خاکی به اهتزاز درآورد.

تنگ نظری خفّاشان و تردید کوردلان هرگز از پرتوافکنی خورشید فروزان مانع نخواهد شد.

و هرکس از در مکر و خدیعت وارد شود، خدا بهترین ماکران است.

ص:175

ص:176

حواشی

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 397.

-غیبت نعمانی صفحۀ 88، منتخب الاثر صفحۀ 288(از امام رضا) و کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 314.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 23 و محجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 335.

-مثیر الاحزان صفحۀ 296 و کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 310.

-اسراء:81.

-الزام الناصب صفحۀ 10.

-انعام:115.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 288، منتخب الاثر صفحۀ 341، غیبت طوسی صفحۀ 147، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 4، اعلام الوری صفحۀ 395، الزام النّاصب صفحۀ 100 و المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 245.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 23.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 149، المهدی صفحۀ 152 و کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 289.

-آل عمران:54.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 4، اعلام الوری صفحۀ 414 و ارشاد مفید صفحۀ 329.

-تاریخ نویسان نامهای بسیاری برای او نوشته اند، از جمله: ملیکه، سوسن، حکیمه، خمط، مریم، ریحانه، سبیکه، صقیل و نرجس. رجوع شود به: شرح ابن ابی الحدید ج 2 صفحۀ 179، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 6-10 و صفحۀ 361، الامام المهدی صفحۀ 8 و 341 کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 265، منتخب الاثر صفحۀ 320، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 124-128، و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 62،113 و 116.

-مثیر الاحزان صفحۀ 290.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 128، الزام النّاصب صفحۀ 92 و مثیر الاحزان صفحۀ 290- 294.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 6-10، جامع الاخبار صفحۀ 23 و مثیر الاحزان صفحۀ 291- 295.

ص:177

-الزام النّاصب صفحۀ 92.

-عیون اخبار الرّضا جلد 1 صفحۀ 36.

-بقره:85.

-منتخب الاثر صفحۀ 344، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 113 و مثیر الاحزان صفحۀ 266.

-ارشاد مفید صفحۀ 330.

-آن شب، شب 15 شعبان 255 هجری بود. تفصیل داستان را در منابع زیر مطالعه کنید:

غیبت شیخ طوسی صفحۀ 141، اعلام الوری صفحۀ 394، منتخب الاثر صفحۀ 341، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 36 و صفحۀ 111، المهدی صفحۀ 109، مثیر الاحزان صفحۀ 295، الامام المهدی صفحۀ 123 و الزام النّاصب صفحۀ 94.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 2 و 12-14، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 141، اعلام الوری صفحۀ 394، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 113، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 287، منتخب الاثر صفحۀ 323، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 244، الامام المهدی صفحۀ 123-125، و مثیر الاحزان صفحۀ 295.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 144، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 293، الزام النّاصب صفحۀ 101 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 36 و 113.

-منتخب الاثر صفحۀ 374، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 290 و غیبت شیخ طوسی صفحۀ 142.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 142 و بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 19.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 3 و 19، منتخب الاثر صفحۀ 335-338، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 143، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 111، مثیر الاحزان صفحۀ 296، اعلام الوری صفحۀ 395، و کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 288.

-قصص:5 و 6.

-در مجمع البحرین می نویسد: این آیه در حقّ قائم (عج) نازل شده، و ابن ابی الحدید نوشته:

اصحاب ما معتقدند که این آیه در حقّ امامی است که بر سرتاسر جهان حکومت خواهد کرد.

(مجمع البحرین صفحۀ 85 و شرح ابن ابی الحدید جلد 4 صفحۀ 336) .

-الزام النّاصب صفحۀ 220، بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 26 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 113.

-مریم:12.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 37 و 62.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 17، الزام النّاصب صفحۀ 104 و منتخب الاثر صفحۀ 345.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 143، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 18 و 293 و مثیر الاحزان صفحۀ 296.

-الزام النّاصب صفحۀ 94 و 101.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 5، منتخب الاثر صفحۀ 345 و کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 290.

-منتخب الاثر صفحۀ 341، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 5 و الامام المهدی صفحۀ 127.

ص:178

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 148، الامام المهدی صفحۀ 126، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 22 و منتخب الاثر صفحۀ 343.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 161، منتخب الاثر صفحۀ 343 و غیبت شیخ طوسی صفحۀ 134 و 136.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 144 و منتخب الاثر صفحۀ 355.

-اسامی 50 نفر از کسانی را که به مشاهدۀ معجزه نائل شده اند در کتاب «جزیرۀ خضراء» آورده ایم.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 22، ارشاد مفید صفحۀ 330، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 148 و اصول کافی جلد 1 صفحۀ 330.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 289، محجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 346، الزام النّاصب صفحۀ 100 و 104، منتخب الاثر صفحۀ 360، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 148 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 126.

-الامام المهدی صفحۀ 93(به نقل از ینابیع المودّه) و صفحۀ 132(به نقل از بحار الانوار) .

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 139، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 290، اعلام الوری صفحۀ 345، محجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 276، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 5 و جلد 52 صفحۀ 30، الزام النّاصب صفحۀ 101، منتخب الاثر صفحۀ 344، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 112 و مثیر الاحزان صفحۀ 297.

-انسان:30.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 289، محجّة البیضاء صفحۀ 346، منتخب الاثر صفحۀ 348، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 148، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 123 و الزام النّاصب صفحۀ 100.

-منتخب الاثر صفحۀ 343، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 151، و الامام المهدی صفحۀ 128.

-بشارة الاسلام صفحۀ 167، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 316، اعلام الوری صفحۀ 412، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 339، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 339، الزام النّاصب صفحۀ 69 و 104 و صفحۀ 142، منتخب الاثر صفحۀ 227، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 146 و الامام المهدی صفحۀ 134.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 16 و جلد 52 صفحۀ 23، منتخب الاثر صفحۀ 344 و الامام المهدی صفحۀ 128.

-منتخب الاثر صفحۀ 345.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 317، منتخب الاثر صفحۀ 356، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 25، الزام النّاصب صفحۀ 104، اعلام الوری صفحۀ 413 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 124.

-منتخب الاثر صفحۀ 376.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 5، ارشاد مفید صفحۀ 330 و الامام المهدی صفحۀ 129.

-الزام النّاصب صفحۀ 94.

-بحار جلد 52 صفحۀ 67، منتخب الاثر صفحۀ 367، الزام النّاصب صفحۀ 108، وفاة العسکری صفحۀ 39، و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 124.

-منتخب الاثر صفحۀ 368-370، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 49، وفاة العسکری صفحۀ 44، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 125.

ص:179

-الزام النّاصب صفحۀ 106 و ارشاد مفید صفحۀ 320 و 325.

-همان مدرک.

-ارشاد مفید صفحۀ 330، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 162، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 331، اعلام الوری صفحۀ 397، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 123 و الامام المهدی صفحۀ 129.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 13، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 162 و اصول کافی جلد 1 صفحۀ 332.

-ارشاد مفید صفحۀ 329، منتخب الاثر صفحۀ 358، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 330، اعلام الوری صفحۀ 396 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 123.

-ارشاد مفید صفحۀ 329، منتخب الاثر صفحۀ 358، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 330، اعلام الوری صفحۀ 396 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 123.

-منتخب الاثر صفحۀ 372، ارشاد مفید صفحۀ 330، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 162 و اصول کافی جلد 1 صفحۀ 331.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 15 و الزام النّاصب صفحۀ 113.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 1، اعلام الوری صفحۀ 421، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 152، الزام النّاصب صفحۀ 112 و 131 و منتخب الاثر صفحۀ 361.

-سفینة البحار جلد 2 صفحۀ 704.

-منظور از علامت، انگشتری است که امام حسن عسکری به او داده بود، بر آن جملۀ: «یا اللّه، یا محمّد یا علی» حکّ شده بود: غیبت شیخ طوسی صفحۀ 159-161، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 44، منتخب الاثر صفحۀ 363 و 372، بشارة الاسلام صفحۀ 171، الزام النّاصب صفحۀ 107 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 127.

-منتخب الاثر صفحۀ 364 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 11 و 32.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 161، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 12 و الزام النّاصب صفحۀ 108.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 30.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 518، ارشاد مفید صفحۀ 331، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 310 و 364، اعلام الوری صفحۀ 417، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 170 و المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 349.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 351 و جلد 52 صفحۀ 30، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 151، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 126 و منتخب الاثر صفحۀ 359.

-ارشاد مفید صفحۀ 330، منتخب الاثر صفحۀ 360، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 147 و الزام النّاصب صفحۀ 104.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 317، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 329، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 349 و جلد 52 صفحۀ 26، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 217، الزام النّاصب صفحۀ 101، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 122، و الامام المهدی صفحۀ 136.

-اعلام الوری صفحۀ 414 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 123.

ص:180

بخش چهارم: راز غیبت

اشارة

ص:181

ص:182

راز غیبت

اشارة

در سخنان بعضی از امامان معصوم (ع) آمده است:

180- «ما کلّ ما یعلم یقال: و لا کلّ ما یقال حان وقته، و لا کلّ ما حان وقته حضر اهله!» .

«اینطور نیست که: هرآنچه دانسته شود، گفته شود! و اینطور نیست که: هرچه گفته شود، وقتش رسیده باشد! و اینطور نیست که: هرچه وقتش فرارسیده باشد، اهلش گرد آمده باشد» .

به امید اینکه همۀ خوانندگان از کسانی باشند که با شنیدن سخنانی اندک، به حقایق والای فراوان دست می یابند:

ص:183

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

181- «لا بدّ للغلام من غیبة، یخاف فیها القتل!» .

«به ناگزیر او باید غائب شود، که در آن مدّت ترس از قتل هست» .

182- «إنّما مثل قائمنا-أهل البیت-کمثل السّاعة لا یجلّیها لوقتها إلاّ هو، ثقلت فی السّماوات. . . لا یأتیکم إلاّ بغتة!» .

«مثل قائم ما، مثل قیام قیامت است که وقت آنرا جز خدای تبارک و تعالی نمی داند و به احدی آشکار نسازد. . . جز به صورت ناگهانی پیش نخواهد آمد» .

شبیه همین بیان از طریق امام رضا (ع) نیز آمده است که فرمود:

183- «إنّما مثل أهل بیتی فی هذه الأمّة، کمثل نجوم السّماء، کلّما عاب نجم طلع نجم. حتّی إذا مددتم إلیه حواجبکم، و أشرتم إلیه بالأصابع، جاء ملک الموت فذهب به! . ثمّ بقیتم سبتا من دهرکم لا تدرون أیّا من أیّ. . فبینما أنتم کذلک إذ أطلع اللّه نجمکم، فاحمدوه، و اقبلوه» .

«مثل اهل بیت من در میان این امّت، مثل ستارگان آسمان است.

که هروقت ستاره ای غروب کند، ستارۀ دیگری طلوع می کند. هنگامی که با یکی از آنها انس گرفتید و در هر حاجتی به سوی او شتافتید، اجل فرا رسیده، پیک مرگ او را از دست شما خواهد گرفت. آنگاه مدتی بس دراز حیران و سرگردان خواهید ماند تا هنگامی که خداوند ستارۀ شما را ظاهر سازد. پس خدا را شکر نموده از امام خود فرمان ببرید» .

در این حدیث به این واقعیّت اشاره شده که هروقت گروهی از شیعیان در اطراف یکی از امامان معصوم (ع) گرد آمده، از خرمن علمش خوشه ها چیده اند، بر ستمگران زمان سخت آمده، آتش حسد و کینه شان شعله ور شده، با تمام نیرو برای خاموش کردن آن مشعل هدایت همّت گماشته اند.

و در همین رابطه از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود:

184-إیّاکم و التّنویه! . أما و اللّه لیغیبنّ إمامکم شیئا-سبتا-

ص:184

من دهرکم! . و لتمحّصنّ حتی یقال: مات أو هلک، بأیّ واد سلک؟ .

و لتدمعنّ علیه عیون المؤمنین! . و لتکفأنّ کما تکفأ السّفن فی امواج البحر، فلا ینجو إلاّ من أخذ اللّه میثاقه و کتب فی قلبه الإیمان و أیّده بروح منه» .

«از مدیحه سرائی و ثناخوانی بپرهیزید که روزگاری امام شما از دیده ها پنهان خواهد بود و شما امتحان خواهید شد. برخی گویند: وفات کرده! ، برخی گویند: کشته شده! ، برخی گویند: کجا رفته؟ ! از دیدگان مؤمنان برای او سیل اشک جاری می شود. و شما دچار امواج حوادث می شوید، آن سان که کشتی ها دستخوش امواج دریا می شوند. کسی از این امواج سالم نمی ماند، به جز کسی که خداوند از او پیمان گرفته، و ایمان را در دل او جای داده، و با روحی از خود تأییدش نموده است» .

تفصیل این داستان در بخش «جنگها و فتنه ها» خواهد آمد.

امیر مؤمنان می فرماید:

185- «إنّ أمرنا صعب مستصعب، لا یحتمله إلاّ ملک مقرّب، أو نبیّ مرسل، أو عبد امتحن اللّه قلبه للإیمان! . و لا یعی حدیثنا إلاّ حصون حصینة، أو صدور أمینة، أو أحلام رزینة» .

«امر ما سخت دشوار است، کسی نمی تواند آنرا تحمّل کند، مگر فرشتۀ مقرّب، یا پیامبر مرسل، و یا بنده ای که خداوند دلش را با ایمان آزموده است. و احادیث ما را فرانمی گیرد جز دلهای محکم و سینه های امین و مغزهای کامل» .

شبیه همین حدیث از امام صادق (ع) نیز روایت شده که در مقدّمه گذشت.

186- «انّ القائم منا إذا قام، لم یکن لاحد فی عنقه بیعة.

فلذلک تخفی ولادته» .

«هنگامی که قائم ما قیام کند، برای احدی در گردن او بیعت نخواهد بود. از این جهت ولادت او مخفی می شود و خود از دیده ها پنهان

ص:185

می باشد» .

بیعت در اصطلاح پیشوایان معصوم (ع) پیمانی است که به موجب آن نتوان با ستمگران به نبرد برخاست که بعد از امام حسین (ع) همۀ امامان-به مقتضیات حکمت الهی-چنین پیمانی را به گردن داشتند.

امّا حضرت بقیّة اللّه (عج) که الآن در میان ماست، اگر ظاهر و آشکار بود، سکوتش به معنای رضا به ستمگری ستمگران و ترک نبرد با آنان بود، در حالیکه او برای ریشه کن ساختن ستم و ستمگر آفریده شده است. از این رهگذر حکمت خدا اقتضا نمود که او از دیده ها پنهان باشد، تا جانش در امان بوده و سکوتش به معنای تأیید ستمگران نباشد و به دلایل فراوان دیگری که قسمتی از آنها در این کتاب گفته خواهد شد، و قسمت اعظمش بعد از ظهور حضرت بقیّة اللّه (عج) روشن خواهد شد.

امام حسن مجتبی (ع) می فرماید:

187- «أما علمتم أنّ الخضر لمّا خرق السّفینة و قتل الغلام، و أقام الجدار، کان ذلک سخطا لموسی بن عمران (ع) إذ خفی علیه وجه الحکمة منه و کان ذلک عند اللّه حکمة و صوابا؟ ! . أما إنّه ما منّا أحد إلاّ و یقع فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه إلاّ القائم» .

«آیا نمی دانید که جناب خضر (ع) هنگامی که کشتی را سوراخ کرد، جوان را کشت و دیوار را ساخت موجب خشم حضرت موسی بن عمران (ع) شد، زیرا حکمت آنها بر او پوشیده بود. ولی شیوۀ حضرت خضر (ع) در پیشگاه خدا حقّ و مطابق حکمت بود. هریک از ما نیز- مطابق حکمت خدا-در گردنش برای طاغوت زمانش بیعت هست، به جز قائم (عج)» .

حضرت موسی (ع) که خود پیامبری اولو العزم است، از کردار حضرت خضر (ع) دچار شگفت می شود. کجا رسد به ماها، که دقیقا از درک حقایق ناتوان هستیم. آنگاه از روی کوتاهی فکر به مجادله پرداخته، درصدد تأویل حقایق برحسب افکار خود برمی آئیم، در صورتی که خود می دانیم آن حقایق والا،

ص:186

چقدر از سطح افکار ما بالاست. از اینجاست که امام حسن مجتبی (ع) با آوردن این مثال، حقیقت امر را بر همگان روشن فرموده است.

188- «إنّ اللّه عزّ و جلّ یخفی ولادته، و یغیّب شخصه، لئلاّ یکون لأحد فی عنقه بیعة إذا خرج» .

«خدای تبارک و تعالی، ولادت او را مخفی می کند و شخص او را از دیده ها پنهان می سازد، تا هنگامی که ظهور می کند کسی را در گردن او بیعت نباشد» .

خالی بودن گردن آن حضرت از بیعت طاغوتهای زمان، امر بسیار مهمّی است که حضرت رسول اکرم (ص) و امامان علیهم السّلام بر آن تکیه نموده اند.

امام زین العابدین (ع) می فرماید:

189- «القائم منّا یخفی علی النّاس ولادته حتّی یقولوا: لم یولد بعد، لیخرج حین یخرج و لیس لأحد فی عنقه بیعة» .

«قائم ما، ولادتش از تودۀ مردم مخفی می شود، تا جائیکه گروهی گویند: متولّد نشده است. هنگامی ظهور می کند که کسی را در گردن او بیعت نباشد» .

امام صادق (ع) در این رابطه چنین می فرماید:

190- «یقوم القائم و لیس لأحد فی عنقه عهد و لا عقد و لا بیعة» .

«قائم ما در حالی ظهور می کند که در گردن او برای احدی عهد و پیمان و بیعت نباشد» .

امام سجّاد علیه السّلام می فرمایند:

191- «و اللّه لا یخرج واحد منّا-قبل خروج القائم (ع) -إلاّ کان مثله مثل فرخ طار من و کره قبل أن یستوی جناحاه، فأخذه الصّبیان فعبثوا به!» .

ص:187

«به خدا سوگند-پیش از ظهور قائم ما-هرکس خروج کند، مثلش مثل جوجۀ مرغی است که پیش از درست شدن بالهایش از آشیانه اش بیرون رفته، وسیلۀ بازیچۀ کودکان شود» .

نظیر همین روایت از امام باقر (ع) نیز وارد شده است.

امام سجّاد (ع) در مورد مخفی بودن ولادت حضرت بقیّة اللّه (عج) می فرماید:

192-کأنّی بجعفر الکذّاب، و قد حمل طاغیة زمانه علی تفتیش أمر ولیّ اللّه، و المغیّب فی حفظ اللّه، و الموکّل بحرم أبیه، جهلا منه بولادته و حرصا منه علی قتله إن ظفر به، و طمعا بمیراث أبیه حتّی یأخذه بغیر حقّه!» .

«گوئی با چشم خود می بینم که جعفر کذّاب (برادر امام حسن عسکری) طاغوت زمانش را وادار کرده که به جستجوی ولیّ خدا (عج) بپردازد و آن غایب از دیده ها، در حفظ و حراست الهی است و حفاظت خانۀ پدر به عهدۀ اوست. و این از باب جهالت جعفر به ولادت آنحضرت و طمع در کشتن اوست اگر دست بیابد، و به طمع گرفتن میراث پدرش به ناحقّ است» .

جعفر کذّاب برادر امام حسن عسکری (ع) و پسر امام هادی (ع) است، که به هنگام ولادت او آثار شادی و سرور در سیمای امام هادی (ع) ظاهر نشد.

سبب آنرا از محضرش پرسیدند، در پاسخ فرمود: «به وسیلۀ او مردم بسیاری گمراه خواهند شد» .

یکبار دیگر امام هادی (ع) در این رابطه فرمود:

193- «تجنّبوا ابنی جعفر. فإنّه منّی بمنزلة نمرود من نوح الّذی قال اللّه عزّ و جلّ فیه: قال نوح إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی قال اللّه: یٰا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ. إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صٰالِحٍ» .

«از پسرم جعفر دوری کنید که او برای من به منزلۀ نمرود (پسر نوح) است نسبت به حضرت نوح . که قرآن کریم در حقّ او می فرماید:

نوح گفت: پسر من از کسان منست. خدا فرمود: «ای نوح! او از کسان تو نیست. که آن عملی است غیرصالح» .

ص:188

امام حسن عسکری (ع) نیز در حقّ او فرمود:

194- «ما مثلی و مثله إلاّ مثل هابیل و قابیل ابنی آدم. حیث حسد هابیل قابیل علی ما أعطاه اللّه. و لو تهیّأ لجعفر قتلی لفعل، و لکنّ اللّه غالب علی أمره» .

«مثل من و مثل او همانند مثل هابیل و قابیل، دو فرزند حضرت آدم (ع) است، که قابیل به هابیل حسد ورزید که چرا خداوند آنچنان به او عطا فرموده است. اگر جعفر بتواند که مرا بکشد هرگز دریغ نمی کند.

ولکن خدا بر تمام کارهایش پیروز است» .

ملقّب شدن او به «کذّاب» از نشانه های نبوّت و بهترین گواه راستگوئی امامان معصوم است که سالها پیش از ولادت جعفر از پیامبر اکرم (ص) ، کذّاب بودن او را نقل کرده اند:

امام زین العابدین (ع)200 سال پیش از ولادت جعفر از او خبر داده، از اسم و لقب او سخن گفته است و دو قرن بعد آنچنانکه فرموده تحقّق یافته است.

آیا برای کسی که از مرکز وحی الهام نگرفته باشد چنین جرأت و شهامت هست که بگوید بعد از 200 سال برای من چنین نواده ای به دنیا خواهد آمد و دارای چنین اوصافی خواهد بود! ! .

البتّه این علم غیب نیست، بلکه اعتماد کامل و ایمان راسخ است به آنچه از منبع وحی گرفته اند، که آنها را رسول اکرم (ص) توسّط پیک وحی از ذات اقدس الهی گرفته است.

هنگامی که جعفر از تولّد حضرت بقیّة اللّه (عج) آگاه شد، آنچنان حیران و سرگردان شد که یادآور پیشگوئیهای امامان معصوم (ع) در طول دو قرن اوّل اسلام است. که همچون پیش بینی امام سجّاد (ع) از شنیدن تولّد حضرت قائم (عج) سراسیمه به پیش خلیفه رفته، از او می خواهد که خانۀ امام حسن عسکری (ع) را محاصره و تفتیش کند. آنگاه نزد پلیس رفته از هیچگونه فتنه انگیزی و ماجراجوئی دریغ نمی ورزد. تأمّل در این اوضاع و رفتار غیرانسانی جعفر برای اثبات حقّانیت رسول اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) کافی است.

در اثر فتنه انگیزی جعفر، خلیفه دودمان امامت را محاصره کرده، اعضاء خانۀ امام حسن عسکری (ع) را به سیاه چالهای زندان منتقل نمود.

ص:189

آنگاه برای تصاحب غیر مشروع اموال برادرش به خانۀ آنحضرت هجوم کرده، زنها و خدمتگزاران دودمان امامت را به ترس و وحشت انداخت.

تحریکات جعفر خلیفه را بر آن داشت که همچون مراقبت فرعون از تولّد موسی، دودمان امامت را همواره زیر نظر گرفته، جاسوسهای فراوانی بر اهل منزل بگمارد. حتّی گروهی از کنیزان را به احتمال حامله بودن به زندان بردند.

یکی از داستانهای جالبی که به هنگام محاصرۀ خانۀ امام حسن عسکری (ع) روی داده، داستانی است که گروهی از افراد پلیس خلیفه نقل کرده اند:

چون سپاهیان وارد سرای حضرت عسکری شدند، از سرداب مقدّس صدای قرائت قرآن شنیده شد. همگی سرداب را محاصره کردند و دم در سرداب اجتماع کردند تا همۀ سپاه آنجا جمع شود و همگی وارد سرداب شوند.

در این میان حضرت مهدی (عج) در برابر دیدگان سپاهیان از سرداب خارج شد و از برابر فرمانده سپاه عبور کرد. چون از دیده ها پنهان شد، فرمانده سپاه گفت:

همگی وارد سرداب شوید. یکی از افراد سپاه گفت:

مگر ما به دنبال کسی نیستیم که از جلوتر عبور کرد؟ ! . گفت:

پس چرا رها کردید؟ ! من که کسی را ندیدم! . گفتند:

ما همگی دیدیم و خیال کردیم که شما نیز دیدید! !

آری اخبار رسیده از پیشوایان معصوم به روشنی گواه صدق گویندۀ آنست که در هر زمینه هرچه گفته اند، دقیقا انجام یافته است، که یک نمونۀ آن صفات بارزی است که دو قرن پیش از تولّد جعفر کذّاب با اسم و وصف در حقّ او گفته اند و موبه مو انجام پذیرفته است. و اگر یک جمله از این پیشگوئیها برخلاف گفتۀ آنان واقع می شد، دشمنان دودمان امامت که همگی در ردیف فرعون و نمرود بودند و با خدا و پیامبرش به نبردی بی امان برخاسته بودند، به اعتراض و انکار برمی خاستند، ولی آنچه از پیک وحی توسّط پیامبر امین (ص) و پیشوایان معصوم (ع) رسیده است، بدون کوچکترین فرق و تخلّف، انجام یافته، خود دلیل روشنی بر صدق گفتار آنها شده است.

ص:190

امام باقر (ع) می فرماید:

195- «إذا غضب اللّه تبارک و تعالی علی خلقه، نحّانا عن جوارهم» .

«هنگامی که خدای تبارک و تعالی بر مردمان خشمگین شود، ما را از مجاورت آنها دور می سازد» .

یکی از اسرار مهمّ غیبت نیز در این روایت منعکس است.

196- «لو أنّ بنی فاطمة عرفوه، لحرصوا علی أن یقطّعوه بضعة بضعة!» .

«اگر اولاد فاطمه جایگاه او را بدانند، بسیار حریص می شوند که او را قطعه قطعه کنند!» .

گفتار امام باقر (ع) در آغاز امر، به دست جعفر کذّاب تحقّق یافت. که با تمام نیرو تلاش می کرد جایگاه برادرزاده اش را به دست آورده او را به دست طاغوت زمان بسپارد. او یکی از اولاد حضرت زهرا (س) بود که این چنین به کشته شدن حضرت بقیّة اللّه (عج) تشنه و حریص بود. در هر عصر و زمانی نیز افرادی از اولاد فاطمه (س) پیدا می شوند که برای رسیدن به منصب و مقام، و یا تقرّب به زمامداران ستمگر همچون جعفر کذّاب برای کشتن آن یکتا بازمانده از حجّتهای حضرت پروردگار حریص می شوند و اگر نمونۀ این افراد را ندیده ایم برای اینست که سرنخی از جایگاه آن حضرت در دست این افراد نیست وگرنه از جعفر کذّاب عقب نمی ماندند.

197-هی و اللّه السّنن القذّة بالقذّة، و مشکاة بمشکاة، و لا بدّ أن یکون فیکم ما کان فی الّذین من قبلکم، و لو کنتم علی أمر واحد کنتم علی غیر سنّة الّذین من قبلکم. و لو أنّ العلماء-أی الأئمة- وجدوا من یحدثونه و یکتم سرّهم لحدّثوا و لبثوا الحکمة. و لکن قد ابتلاکم اللّه عزّ و جلّ بالإداعة. و أنتم قوم تحبّوننا بقلوبکم، و یخالف ذلک فعلکم. و اللّه ما یستوی اختلاف أصحابنا، و لهذا اسر صاحبکم لیقال:

مختلفین. ما لکم لا تملکون أنفسکم و تصبرون حتّی یجیء أمر اللّه تبارک و تعالی و قضاؤه؟ . و الصّبر! . إنّما یعجل من یخاف الفوت» .

ص:191

«به خدا سوگند آن سنّت خداست و موبه مو انجام خواهد شد. هر آنچه در میان امّتهای پیشین واقع شده بدون تردید در میان شما نیز واقع خواهد شد و اگر جز این بود، شما برخلاف اقوام قبلی می شدید، در صورتیکه سنّت خدا تغییرناپذیر است. و اگر دانایان (امامان) افراد شایسته ای را می یافتند همۀ گفتنی ها را به آنها می گفتند، ولی چه کنیم که خداوند شما را به افشای راز مبتلا ساخته است؟ ! شما مردمی هستید که از اعماق دل ما را دوست می دارید ولی عمل شما با این محبّت بی شائبه تان نمی سازد. به خدا سوگند اختلاف اصحاب ما درست نمی شود و به همین دلیل صاحب شما از دست شما گرفته می شود (از دیده ها ناپدید می شود) که گفته شود: پراکنده اید! چگونه است که مالک خودتان نیستید؟ ! باید صبر پیشه کنید تا فرمان خدا فرارسد و مشیّت خدا تعلق یابد.

چرا صبر؟ ! زیرا کسی شتاب می کند که از فوت فرصت بترسد» .

امام صادق (ع) می فرماید:

198- «لا تعجلوا، فو اللّه لقد قرب هذا الأمر فأذعتموه، فأخّره اللّه» .

«شتاب نکنید، به خدا سوگند این امر نزدیک شده بود، چون آنرا افشا کردید، خداوند به تأخیر انداخت» .

ابو جارود از امام صادق (ع) در مورد حضرت صاحب امر (عج) پرسید، فرمود:

199- «یمسی من أخوف النّاس، و یصبح من آمن النّاس! .

یوحی إلیه هذا الأمر لیله و نهاره. فقیل له: یوحی إلیه؟ ! . فقال: إنّه لیس یوحی إلیه وحی نبوّة، و لکنّه یوحی إلیه کوحیه إلی أم مریم بنت عمران، و إلی أم موسی، و إلی النّحل. . إنّ قائم آل محمّد لأکرم عند اللّه من مریم بنت عمران، و أمّ موسی و النّحل!» .

«شب او را فرارسد درحالیکه بیش از همه ترس او را فراگرفته باشد، و صبح می کند درحالیکه بیش از همه در امن و امان باشد! . شب و روز این امر به او وحی می شود! .

ص:192

گفته شد: مگر به او هم وحی می شود؟ ! .

فرمود: نه مانند پیامبران، بلکه آنچنانکه به مادر مریم و مادر موسی و زنبور عسل وحی شده است. به خدا سوگند، قائم آل محمّد (ص) در نزد حضرت پروردگار از مادر موسی و مریم و زنبور عسل گرامی تر است» .

در قرآن کریم در هر سه مورد لفظ «وحی» به کار رفته است.

200- «إنّ لصاحب هذا الأمر غیبة لا بدّ منها، لأمر لم یؤذن لنا فی کشفه لکم، و وجه الحکمة فی غیبته وجه الحکمة فی غیبات من تقدّمه من حجج للّه تعالی ذکره، إنّ وجه الحکمة لا ینکشف إلاّ بعد ظهوره، کما لم ینکشف وجه الحکمة لما أتاه الخضر من خرق السّفینة و قتل الغلام و إقامة الجدار لموسی، إلاّ وقت افتراقهما.

و متی علمنا أنّه عزّ و جلّ حکیم، صدّقنا بأنّ أفعاله کلّها حکیمة و إن کان وجهها غیر منکشف لنا» .

«برای صاحب این امر غیبتی هست که چاره ای از آن نیست و آن به دلایلی است که به ما اجازۀ افشای آنها داده نشده است. اجمال حکمت آن، همان حکمت غیبت پیامبران پیشین است. که دلیل اصلی آن جز بعد از ظهور دانسته نمی شود، چنانکه حکمت کارهای شگفت انگیز حضرت خضر برای حضرت موسی کشف نشد تا وقتیکه از یکدیگر جدا شدند آنگاه معلوم شد که چرا کشتی را سوراخ کرد و جوان را کشت و دیوار را بنا کرد؟ ! ! .

هنگامی که خدای تبارک و تعالی را حکیم بدانیم، همۀ افعال خدا را مطابق حکمت و مصلحت خواهیم دانست، اگرچه علّت برخی از آنها برای ما روشن نباشد» .

201- «إنّ للقائم غیبة قبل أن یقوم. إنّه یخاف-و أومأ بیده إلی بطنه-» .

«برای قائم ما پیش از آنکه قیام کند، غیبتی هست. زیرا برای او ترس-کشته شدن-هست» .

اگر ترس کشته شدن نبود و حکمتهای دیگری که پیشوایان معصوم (ع) اجازۀ افشای آنها را نداشتند و برای ما پوشیده مانده است؛ نبود، هرگز برای حضرت بقیّة اللّه (عج) روا نبود که در پشت پردۀ غیبت مخفی شود و در روی

ص:193

زمین این چنین به خدا نافرمانی شود. و بر او بود که ظهور کند و رنجهای طاقت فرسا را تحمّل کند و حقّ را پیاده کند و باطل را ریشه کن سازد. که مقام حجّتهای خدا با تحمّل شدائد بالا می رود.

پر واضح است که تحمّل شدائد ناشی از غیبت، برای حجّت خدا بسیار دشوارتر از تحمّل شدائد قیام و نهضت است، که بیش از یازده قرن آنرا بر خود هموار نموده است.

ولی چه کند که به تحمّل این شدائد مأمور است و حکمت آن پیش از پایان یافتن دوران غیبت روشن نخواهد شد.

202- «إنّ فرعون لمّا وقف علی أنّ زوال ملکه علی ید مولود من بنی اسرائیل، أمر أصحابه بشقّ بطون الحوامل من نساء بنی إسرائیل، حتّی قتل فی طلبه نیّفا و عشرین ألف مولود! . و تعذّر علیه الوصول إلی قتل موسی بحفظ اللّه تبارک و تعالی. و کذلک بنو أمیّة و بنو العبّاس، لمّا وقفوا علی زوال ملک الأمراء و الجبابرة منهم علی یدی القائم منّا، ناصبوا العداوة و وضعوا سیوفهم فی قتل أهل بیت رسول اللّه و إبادة نسله، طمعا منهم بالوصول إلی قتل القائم! . فأبی اللّه أن یکشف أمره لواحد من الظّلمة، [و یابی اللّه إلاّ أن یتمّ نوره و لو کره الکافرون]» .

«هنگامی که فرعون باخبر شد که سلطنت او به دست کودکی از بنی اسرائیل نابود خواهد شد، دستور داد شکم زنهای حامله را از بنی اسرائیل پاره کنند. و در جستجوی آن کودک موعود بیش از بیست هزار نوزاد بکشت. ولی قدرت کشتن موسی را پیدا نکرد و او در تحت حفاظت حضرت احدیّت زنده ماند. همچنین بنی امیّه و بنی عبّاس آگاه شده اند که سلطنت آنها و سلطنت همۀ ستمگران به دست قائم ما از بین خواهد رفت، از این رهگذر با ما اهلبیت دشمنی سرسختی آغاز کرده اند و با تمام قدرت به کشتن اهلبیت پیامبر برخاسته اند، تا شاید قائم را از بین ببرند ولی خداوند هرگز احدی از ستمگران را به کشتن او موفّق نخواهد نمود: که خداوند جز به اتمام نور خود اذن نمی دهد، اگرچه کافران آنرا خوش ندارند» .

آری خلفای اموی و عبّاسی در امر حضرت مهدی (عج) چون مردم زمان ما هیچگونه شکّ و تردیدی نداشتند و برای آنها قطعی و مسلم بود که موضوع

ص:194

حضرت بقیّة اللّه (عج) امر محتوم و تخلّف ناپذیر است و می دانستند که در عهد آنها به دنیا خواهد آمد. از این رهگذر درصدد کشتن پدران او برآمده بودند، زیرا بیم آنرا داشتند که دستگاه سلطنت آنها به دست او برچیده شود.

شبیه این حدیث از امام حسن عسکری (ع) نیز روایت شده است.

203- «و کذلک النّمرود، فإنّه لمّا علم أنّ زوال ملکه یکون علی ید النّبیّ إبراهیم (ع) و کل نساء قومه بالحبالی من النّاس، و عزل الرّجال عن النّساء حتّی یقتل کلّ مولود ذکر فی تلک السّنة» .

«همچنین است نمرود، هنگامی که مطّلع شد که سلطنت او به دست حضرت ابراهیم پیامبر از بین خواهد رفت، بر همۀ زنهای حامله جاسوسهائی گماشت تا هر کودک پسری در آن سال به دنیا بیاید سر ببرند.

آنگاه مردان را از زنان جدا ساخت-تا از انعقاد نطفۀ ابراهیم جلوگیری نماید-» .

204- «إنّ القائم تمتدّ غیبته لیصرّح الحقّ عن محضه، و یصفو الإیمان من الکدر بارتداد من کانت طینته خبیثة من الشّیعة الّذین یخشی علیهم النّفاق إذا أحسّوا بالاستخلاف و التّمکین و الأمن المنتشر فی عهد القائم (ع) . ثمّ تلا الآیة: [حَتّٰی إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ، وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جٰاءَهُمْ نَصْرُنٰا]» .

«غیبت قائم (عج) به طول می انجامد تا حقّ روشن گردد و ایمان محض از تیرگی خالص شود و هرکه از شیعیان سرشت ناپاک دارد و بیم آن هست که اگر از امکانات وسیع و امن و امان گسترده در عهد قائم (عج) آگاه شود، از در نفاق درآید، به ارتداد گراید، و با ارتداد آنها خالص و ناخالص از یکدیگر جدا شود. آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: [تا هنگامی که پیامبران نومید شدند و مردم خیال کردند که آنها را به دروغ وعدۀ عذاب داده اند، یاری ما فرارسید]» .

پرواضح است که پیامبران هرگز نومید نمی شوند و سینه هایشان از مقدّرات الهی تنگ نمی شود و در وقوع وعده های حضرت احدیّت دچار تردید نشده، از تکذیب مردم هراسی به خود راه نمی دهند. بلکه این مؤمنان هستند که تحمّلشان تمام می شود و بی تابی می کنند و به نومیدی می گرایند. و شاید منظور

ص:195

از پیامبران در این آیه، گروندگان آنها باشد که از نظر ادب عربی به آن «حذف مضاف» گفته می شود، که مضاف (اتباع) حذف شده و مضاف الیه (رسل) به جای آن نشسته است. در اینصورت معنی چنین می شود: تا هنگامی که پیروان پیامبران نومید شدند و. . .

آری ما پیروان راه انبیا هستیم که در اثر ناخالصی در ایمان امکان آن هست که با طولانی شدن دوران غیبت دچار شکّ و یأس و نومیدی شویم و به همین دلیل آثار یأس در برخی از افراد ضعیف الایمان عصر ما ظاهر می شود، و برخی از به ظاهر مسلمانها می گویند: ما چیزی را که در زیر چاقوی آزمایش تشریح نکنیم، نمی پذیریم! ! .

205- «لیغیبنّ عنهم حتّی یقول الجاهل: ما للّه فی آل محمّد حاجة!» .

«به خدا سوگند در پشت پردۀ غیبت نهان می شود تا نادانها بگویند: خدا نیازی به آل محمّد ندارد! !» .

امام صادق (ع) بعد از نقل یکی از حکمتهای غیبت که همان آزمایش الهی است، از کمی یار و یاور شکایت نموده می فرماید:

206- «و لکنّ من شیعتنا من لا یعدو صوته سمعه، و لا شجاؤه بدنه، و لا یخاصم فینا والیا، و لا یجالس لنا عائبا، و لا یحدّث لنا ثالبا، و لا یحبّ لنا مبغضا، و لا یبغض لنا محبّا» .

«و لکن گروهی از شیعیان ما صدایشان از گوششان تجاوز نمی نماید و ناله شان از خودشان تجاوز نمی کند، هرگز با دوستدار ما دشمنی نمی ورزند و هرگز با دشمن ما آشتی نمی کنند، فضایل ما را به منکران حقوق ما بازگو نمی کنند، محبّت دشمنان ما را به دلشان راه نمی دهند، کینۀ دوست ما را به دل نمی گیرند» .

آری شیعۀ حقیقی که با اخلاق پیشوایان خود متخلّق است خشم خود را فرومی برد، شکایت به پیش احدی جز خدا نمی برد، به ویژه هنگامی که کمی یاران را مشاهده نماید، آنگاه شکیبائی پیشه می سازد و اندوه خود را در دلش پنهان می نماید. به وظیفۀ یک شیعۀ واقعی که «تولّی و تبرّی» است عمل

ص:196

می کند تا خداوند یاورانی برساند که بتواند صدای دادخواهی را در چهار گوشۀ جهان به طنین درآورد و در میدان نبرد حقّ و باطل، روی درروی باطل بایستد تا امر خدا را زنده سازد و یا در این راه جان بسپارد.

امام کاظم (ع) می فرماید:

207- «له غیبة یطول أمدها، خوفا علی نفسه من القتل، یرتدّ فیها قوم و یثبت آخرون» .

«برای او از ترس کشته شدن غیبتی هست که مدّتش بس دراز خواهد بود. در دوران غیبت او قومی به ارتداد گرائیده، گروهی دیگر پا برجای می مانند» .

واژۀ «ترس» که در این احادیث شریفه تعبیر شده غیر از ترسی است که در ذهن افراد ساده لوح ترسیم می شود، اینجا منظور از ترس آن حالت پیش بینی و پیش گیری است که صاحبان مسئولیت خطیر باید داشته باشند و هرگز خود را در معرض کشته شدن قرار ندهند.

بدیهی است که برای اولیای خدا کشته شدن در راه هدف بسیار شیرین و گواراست ولی هرگز نباید خود را در معرض تهلکه قرار دهند که خود نافرمانی است و آنها به فرمان خدا باید از خطر دوری کنند، اگرچه باکی از کشته شدن ندارند. چنانکه برای ما جایز نیست که نماز را پیش از فرارسیدن وقتش انجام دهیم و یا روزه را پیش از ماه رمضان بگیریم، برای آنها هم جایز نیست که نقد جانشان را پیش از موعد مقرّر تقدیم کنند.

مسئولیّت امام چون مسئولیّت پیامبر بسیار خطیر است. او نمی تواند حتّی یک لحظه پیش از فرارسیدن فرمان خدا قیام کند. او نمی تواند برای خشنودی شیعیان شتابزده، یا پاسخگوئی به افراد فضول، در کار خود شتاب کند. آنانکه امروز می گویند: چرا امام ظهور نمی کند؟ ! ما که همه یار و یاور او هستیم! اگر امام ظهور کند بسیاری از آنها اگر خود، علیه حضرت بقیّة اللّه (عج) حیله نکنند، حدّاقلّ از یاری آن حضرت سر باز می زنند! . که ویران کردن کاخهای استبداد

ص:197

و فروریختن رژیمهای ستمگر به این آسانی نیست که برخی گمان می کنند! .

امام رضا (ع) می فرماید:

208- «ذاک الرّابع من ولدی. یغیّبه اللّه فی ستره ما شاء اللّه» .

«چهارمین فرزند من، خدایش او را در پشت پردۀ غیبت پنهان می سازد تا وقتی که خود می خواهد» .

209- «القائم لا یری جسمه، و لا یسمّی باسمه» .

«قائم (عج) خود دیده نمی شود و نامش برده نمی شود» .

210- «کأنّی بالشّیعة، عند فقدهم الثّالث من ولدی-أی العسکری علیه السّلام-یطلبون المرعی فلا یجدونه، لأنّ إمامهم یغیب عنهم، لئلاّ یکون فی عنقه لأحد بیعة إذا قام بالسّیف» .

«گوئی شیعیان را با چشم خود می بینم هنگامی سوّمین فرزندم- امام حسن عسکری-را از دست می دهند، به دنبال پناهگاهی می گردند و پیدا نمی کنند. زیرا امامشان از آنها غایب می شود تا بیعتی به گردن او نباشد و روزی با شمشیر قیام کند» .

امیر مؤمنان (ع) در همین زمینه می فرماید:

211- «للقائم غیبة أمدها طویل! . کأنّی بالشّیعة یجولون جولان الغنم یطلبون المرعی فلا یجدونه! . ألا و من ثبت منهم علی دینه لم یقس قلبه لطول غیبة إمامه، فهو معی فی درجتی یوم القیامة» .

برای قائم (عج) غیبتی است که مدّتش بسیار طولانی است.

گوئی شیعیان را به چشم خود می بینم که همچون گوسفند بی شبان به دنبال چراگاهی می گردند و نمی یابند. آگاه باشید! کسی که آنروز بر دین خود ثابت قدم باشد، قلبش از طولانی شدن غیبت امامش به قساوت نمی گراید و در روز رستاخیز در بهشت با من و در مقام من می باشد» .

خوشا به حال کسی که در این زمان پرآشوب بر صراط مستقیم ثابت قدم باشد و در طول زمان دچار شکّ و تردید نشود، گوارا باد بر او همسایگی

ص:198

امیر مؤمنان (ع) در عالیترین مقامات بهشتی، آنچنان که امیر مؤمنان وعده داده است.

امام هشتم در مورد توجیه غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) می فرماید:

212- «جمیع الأئمّة قتلوا: منهم بالسّیف: أمیر المؤمنین و الحسین. و الباقون قتلوا بالسّم. قتل کلّ واحد منهم طاغیة زمانه، و جری ذلک علیهم علی الحقیقة و الصّحة» .

«همۀ امامان کشته شدند، گروهی به شمشیر چون امیر مؤمنان و امام حسین، و گروهی با سمّ چون دیگر امامان. هریک از آنها را طاغوتهای زمانشان کشته است. این جنایتها واقعا انجام یافته است در حالیکه آنها سالم و تندرست بودند» .

امام حسن عسکری (ع) می فرماید:

213- «وضع بنو أمیّة و بنو العبّاس سیوفهم علینا، لأنّهم کانوا یعلمون أنّه لیس لهم فی الخلافة حقّ، فیخافون من أن تستقرّ فی مرکزها، وسعوا فی قتل أهل بیت رسول اللّه (ص) و إبادة نسله طمعا فی الوصول إلی منع تولّد القائم (ع) أو قتله. فأبی اللّه أن یکشف أمره لواحد منهم، إلاّ أن یتمّ نوره و لو کره المشرکون» .

«بنی امیّه و بنی عبّاس شمشیرهای خود برای ما تیز کردند، زیرا به خوبی می دانستند که آنها در خلافت حقّی ندارند. آنها از ترس اینکه خلافت به جای خود برگردد و در میان صاحبان اصلی اش مستقرّ شود، به کشتن اهل بیت پیامبر (ص) و از بین بردن سلالۀ آنحضرت همّت گماشتند. تا شاید از ولادت حضرت قائم جلوگیری کنند و یا او را به قتل برسانند. ولی خداوند اراده کرد که امر او را بر احدی از دشمنان آشکار نکند و نور خود را به اتمام برساند اگرچه مشرکان خوش ندارند» .

به طوریکه پیشتر گفتیم، این نیز یکی از حکمتهای غیبت است، زیرا رژیم حاکم با تمام قدرت برای پیدا کردن اقامتگاه او تلاش می کرد. و انگیزۀ آن، شیوع امر حضرت مهدی (عج) و رواج اعتقاد به ظهور آن مصلح الهی، و یقین

ص:199

قاطع بر ریشه کن شدن کاخهای ظلم و استبداد به دست آن یکتا بازماندۀ الهی بود. از این رهگذر بسیار به جا بود که ولادت او بر احدی از دشمنان روشن نباشد.

پیشوایان معصوم دهها سال، حتّی صدها سال پیش از ولادت آنحضرت، خبر داده اند که ولادتش پوشیده خواهد بود و مادرش بانوی کنیزان است و پدر بزرگوارش داستان ولادت او را از همسرش پوشیده نگاه می دارد تا از زبان او چنین خبری طبق شیوۀ زمان پخش نشود. که همۀ ستمگران می دانستند او برای ویران کردن کاخهای ستمگران ذخیره شده است.

امام حسن عسکری (ع) شیعیان را برای دوران غیبت آماده می ساخت.

خود از آنها دوری می کرد، احکام شریعت را از پشت پرده برای شیعیان بیان می فرمود و آنها را به اخذ احکام دین از پشت پرده عادت می داد. حقوق واجبۀ مردم را به توسّط وکیلان خود می گرفت. هدیّه ها و بخششهای خود را باواسطه به مردم می رسانید. همۀ این امور را عمدا و برای زمینه سازی دوران فترت و غیبت انجام می داد. شیوۀ امام حسن عسکری (ع) در مورد روابط خود با شیعیان دقیقا مطابق است با شیوه ای که از طرف ناحیۀ مقدّسه در غیبت صغری اتّخاذ شده بود.

حضرت مهدی (عج) می فرماید:

حضرت ولیّ عصر (عج) در نامۀ خود به سفیر دومش محمّد بن عثمان می نویسد:

214- «. . . و أمّا علّة ما وقع من الغیبة، فإنّ اللّه عزّ و جلّ یقول:

[یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاٰ تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیٰاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ. . .] إنّه لم یکن أحد من آبائی إلاّ وقعت فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه. و إنّی أخرج حین أخرج و لا بیعة لأحد الطّواغیت فی عنقی. و أمّا وجه الانتفاع بی فی غیبتی، فکالانتفاع بالشّمس إذا غیبها عن الأبصار السّحاب. و إنّی لأمان لأهل الأرض کما أنّ النجوم أمان لأهل السّماء.

فأغلقوا باب السّؤال عمّا لا یعنیکم، و لا تتکلفوا ما کفیتم،

ص:200

و أکثروا من الدّعاء بتعجیل الفرج، فإنّ فی ذلک فرجکم، و السّلام علی من اتّبع الهدی» .

«. . . اما در مورد علّت غیبت، خدای تبارک و تعالی می فرماید:

[ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگز نپرسید از مسائلی که اگر فاش شود شما را اندوهگین سازد. . .] هریک از پدران من، بیعتی از طاغوتهای زمان به گردن داشت، ولی به هنگامی ظهور خواهم نمود که بیعت احدی از طاغوتها به گردنم نباشد.

و امّا کیفیت انتفاع مردم از وجود من در زمان غیبت همانند انتفاع آنها از خورشید است هنگامی که ابرهای تیره آنرا بپوشاند. و من امان هستم برای اهل زمین، به طوریکه ستارگان امان است برای اهل آسمان.

در مورد چیزهائی که به شما سودی نخواهد داشت پرسش نکنید، و در مورد آنچه به شما بیان شده، خود را به زحمت نیندازید. و در رابطه با تعجیل فرج، بسیار دعا کنید که فرج شما نیز به آن بسته است. و سلام بر کسی که از هدایت پیروی کند» .

تشبیه غیبت حضرت ولی عصر (عج) به پوشیده شدن خورشید در پشت ابر معنای دقیقی دارد که استفاده های ما را از آن خورشید فروزان در دوران غیبت بیان می کند، زیرا خورشید فائده های فراوانی دارد که حتّی به هنگام نهان شدن در پشت ابرهای تیره نیز این فائده ها به ما و همۀ جانداران می رسد، که همۀ موجودات زندۀ جهان به نور و حرارت آن نیاز دارند اگرچه در پشت ابر باشد. اگر نور و حرارت خورشید نبود در نظام طبیعت و ناموس فطرت اختلالهائی پدید می آمد که واکنش طبیعی آن هستی همۀ موجودات زنده را به خطر می انداخت.

وجود اقدس حضرت بقیّة اللّه (عج) نیز چنین است که خود در پشت پردۀ غیبت نهان است ولی در اجتماعات ما حاضر و ناظر است. برای اشتباهات ما طلب آمرزش می کند، رفع گرفتاریها را از خدا می خواهد و به برکت دعاهای او بسیاری از بلاها دفع می شود و به یمن وجود اقدس او مشمول عنایات و مراحم حضرت حقّ قرار می گیریم، اگرچه خود از دیده ها پوشیده است.

از دیگر فوائد وجود مقدّسش اینست که او اسوه و الگوست و ما همواره تلاش می کنیم که از او پیروی کنیم و از خطّ او که صراط مستقیم است منحرف نشویم و به خطّ دیگری نگرائیم، که فرمان خدا در این عصر منحصرا در خطّ او

ص:201

متبلور است.

آنها که پیرو خطّ آن حجّت پروردگار و یکتا بازمانده از حجّتهای حضرت احدیّت، هستند: امر به معروف، نهی از منکر، توصیه به حقّ و توصیه به صبر می کنند، در امور دینی خود بسیار بیدار و هشیار هستند و در برابر رژیمهای ستمگر بسیار خودنگهدار هستند که هرگز جذب چنین رژیمهائی نمی شوند، و کاری انجام نمی دهند که رژیمهای خون آشام سوژه ای علیه آنها پیدا کنند.

حضرت ولیّ عصر (عج) در پاسخ یکی از سفیرانش چنین نوشت:

215- «إن دللتهم علی الاسم أداعوه. و إن عرفوا المکان دلوا علیه» .

«اگر آنها را به «اسم» رهنمون شوی، آنرا افشاء می کنند، و اگر اقامتگاه را بشناسند، -دشمنان را-به آنجا راهنمائی می کنند» .

و در توقیعی که به دست حسین بن روح نوبختی-سوّمین سفیر-از ناحیۀ مقدّسه صادر شده است، قسمتی از رازهای غیبت چنین بیان شده است:

216- «من بحث فقد طلب، و من طلب فقد دلّ، و من دلّ فقد أشاط» .

«کسی که بازگو کند، بازخواست می شود. آنکه بازخواست شود، لو می دهد. آنکه لو دهد خون را هدر می سازد» .

تردیدی نیست در اینکه هر رژیمی به بقای خود دل بسته است، و هر رژیمی می داند که نابودی این رژیمهای ظالمانه به دست حضرت ولیّ عصر است. هنگامی که کسی از حضرت ولیّ عصر گفتگو نماید، و رژیم خیال کند که او می تواند هروقت خواست حضرت ولیّ عصر (عج) را دیدار کند، بدون تردید او را دستگیر و زندانی می کند و با انواع شکنجه ها تلاش می کند که هر معلوماتی دارد، از او بگیرد. و پرواضح است که بیشتر مردمان در برابر شکنجه از خود ضعف نشان می دهند و معلومات خود را در اختیار رژیم حاکم قرار می دهند. در اینصورت خود در شهادت امام بزرگوار سهیم خواهد بود.

این تحلیل طبق روال کلّی اسرار نهفته در جهان است ولی در مورد حضرت ولیّ عصر (عج) موضوع فرق می کند، زیرا کسی را یارای آن نیست که به

ص:202

جایگاه او وارد شود و به او آسیبی برساند. و این قضای مبرم و سرنوشت متقن آن حجّت خداست.

این خلاصه و فشردۀ مطالبی است که از پیشوایان معصوم در مورد راز غیبت به ما رسیده است و مهمّترین راز آن به زمان ظهور موکول شده است. امّا آنها که از سرچشمۀ وحی بی بهره هستند، هرچه بگویند، به ظنّ و گمان گفته اند و به فلسفه بافی آنها ارجی نخواهیم گذاشت، که هرچه از منطق وحی سرچشمه نگیرد و براساس منطق عقل استوار نباشد، پشیزی ارزش نخواهد داشت.

ص:203

حکمت غیبت

جای تردید نیست که غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) به تقدیر حضرت احدیّت است و خداوند در کارهای خود با کسی مشورت نمی کند که او حکیم است و تمام کارهایش مطابق حکمت است از آنچه انجام می دهد بازخواست نمی شود ولی-مردمان-از آنچه انجام می دهند مسئول هستند.

غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) روی مصالح و حکمتهائی است که ما آنها را درک نمی کنیم و عقول ما به کنه آنها نمی رسد و لکن تردیدی نداریم در اینکه مطابق حکمت است ولی مغزهای کوچک ما که در داخل جمجمه های استخوانی محدود است، توانائی درک حقیقت غیبت و راز واقعی آنرا ندارد، که راز واقعی آن به هنگام ظهور آنحضرت کشف خواهد شد.

به مؤمن واقعی که به مبداء و معاد ایمان آورده و احکام شریعت را بی چون وچرا پذیرفته است، می گوئیم:

غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) را چون دیگر احکام شریعت بپذیر، اگرچه سرّ آن بر تو روشن نباشد. تو مسح سر و پا را-در وضو-پذیرفته ای، اگرچه سرّ آنرا نمی دانی. آن شستن نیست تا بگوئی برای نظافت است، و چون دیگر اعضای وضو نیست که حکمت روشنی داشته باشد. پس به مقتضای آنچه که دلایل قطعی سرچشمه گرفته از منطق وحی ایجاب می کند معتقد باش، که فرمان خداست و خدای حکیم هرچه فرموده مطابق حکمت است، و کسی را در علم خود شریک نکرده است.

اما کسی که به دنبال راز غیبت و اسرار آن تلاش می کند، به او می گوئیم:

به مقتضای فهم و ادراک خود، خوب بیندیش و فکر خود را به کار بینداز، تا پاسخی را که دلت آرام شود و عقلت بپذیرد، پیدا کنی. ولی به هوش باش که شتاب نکنی و چیزی را به طور حتم و جزم نگوی، و پیش از مطالعۀ تحقیقات پیشینیان به انکار آن برنخیز، که در بررسی سیر اندیشۀ گذشتگان درسهای بسیار سودمندی برای پژوهشگران هست. و کسی که از نتیجۀ تلاش پیشینیان روی می تابد و با دیدۀ انکار به افکار آنها می نگرد، اندیشۀ خود را در

ص:204

مجهول به کار می گیرد و در راه تاریک گام می سپارد، مثل او، مثل شتری است که در شب تاریک در بیراهه گام برمی دارد و پیش می رود! .

پژوهشگر واقعی کسی است که افکار امروز و دیروزش را در کنار یکدیگر قرار دهد و سیر اندیشۀ خود را با محک نورانی متّکی بر تجربیات گذشتگان بیازماید، از کسی که راه را پیدا کرده و به پیروزی دست یافته درسی بیاموزد، و از کسی که راه را گم کرده و خود را تباه ساخته، تجربه ای بیندوزد و ابتکارات ارزندۀ افکار خلاّق خود را بر آنها بیفزاید. که گفته اند: «داناترین مردم کسی است که دانش دیگران را به دانش خود اضافه سازد» .

امّا کسی که به دنبال غیبت دیگری، مشابه غیبت حضرت بقیّة اللّه (عج) می گردد، یادآور می شویم:

الف-مگر پیامبر اکرم (ص) از ترس جان خود، در تحت حمایت عموی بزرگوارش حضرت ابو طالب، بزرگ سرزمین ابطح و سرور اولاد هاشم، در شعب ابو طالب مختفی نشد؟ ! .

ب-مگر پیامبر اکرم (ص) مدّتهای بسیار طولانی، برای حفظ جان و حراست از رسالت مقدّسه اش، و فرار از کسانی که او را آزار می رسانیدند و در برابر عبادت و خودسازی او مانع ایجاد می کردند، و در برابر آنها یار و یاوری نداشت، در غار حراء مختفی نشد؟ ! .

ج-چرا حضرت ادریس مدت 20 سال برای ترس از امّت گمراه خود، که دعوت او را ردّ کرده با او به ستیز برخاسته بودند، غیبت نمود؟ ! .

د-چرا حضرت موسی مطابق نقل قرآن کریم می گوید: [من از شما فرار کردم، هنگامی که از شما ترسیدم. پس آنگاه پروردگارم به من حکم-نبوّت-عطا فرمود و مرا از پیامبران قرار داد] مگر جز برای این بود که فرصتی پیش آید که بتواند حقّ را احقاق نموده، باطل را ریشه کن سازد؟ ! .

روی این بیان همواره «غیبت ها» از ترس سرچشمه گرفته است، ولی پیشتر گفتیم که منظور از ترس، ترس شخصی و فرار از قتل نبوده است. بلکه ترس و واهمۀ حضرت مهدی (عج) که خداوند او را برای ریشه کن ساختن ظلم و ستم و اجرای عدالت در پهنۀ گیتی ذخیره نموده است، از این است که نقصی در پیاده کردن برنامه پیش آید. از این رهگذر او منتظر فرارسیدن موعد مقرّر است تا در

ص:205

روزی که خداوند فرمان ظهور بدهد، ظهور کرده، ریشۀ ستم و ستمگران را بخشکاند و طاغوتها را نابود سازد و حقّ را در تمام ابعادش پیاده نماید و باطل را از ریشه و بن نابود سازد.

از این رهگذر پیامبر اکرم (ص) آنقدر از صفات و نشانه های حضرت بقیّة اللّه (عج) را گفته که حجّت بر همگان تمام شود، و تصریح نموده بر اینکه روز ظهور او از همگان پوشیده است، تا هرکس ایمان بیاورد از روی مدرک قطعی و برهان مسلّم عقلی ایمان بیاورد و هرکس هلاک شود، پس از تمام شدن حجّت بر او هلاک شود.

احادیث حضرت مهدی (عج) به قدری فراوان است که هر ستمگر و ستمکش آنرا شنیده است، هر ستمگری از او واهمه دارد و هر ستم دیده ای او را پناه خود می داند. هرکس امر خدا را پذیرا شود و فرمان پیامبر را با گوش جان بشنود و طبق امر خدا و رسول (ص) به امام غائب ایمان آورد، پاداش مؤمنان به غیبت را به دست می آورد و هرکس کافر شود خداوند از ایمان او بی نیاز است.

خداوندی که از ایمان اقوام گذشته بی نیاز بود، از ایمان ما نیز بی نیاز است.

تاریخ انسانها، اقوام بی شماری را به یاد دارد که در گذشتۀ نزدیک و دور به خدا کفر ورزیده به کیفر کفر خود در همین سرای رسیده اند. امّت اسلامی نیز از سنن امم گذشته مستثنی نیست. (با این تفاوت که خداوند به احترام پیامبر اکرم (ص) برخی از کیفرهای دنیوی را از این امّت مرحومه برداشته است) .

در میان امم گذشته هرکجا مصلحت ایجاب کرده، پیامبران عظیم الشّأن مدّتی کوتاه یا دراز از قوم خود غیبت اختیار نموده است:

حضرت ابراهیم، ادریس، صالح، یوسف، موسی، عیسی و حضرت محمّد (ص) همگی مدّتی در پشت پردۀ غیبت زیسته اند، چه اشکالی دارد که حضرت بقیّة اللّه (عج) نیز مدّتی را در پشت پردۀ غیبت سپری کند؟ که حجّت خدا در روی زمین، و حامل میراثهای پیامبران و تنها بازماندۀ خداست که پیام آسمان را به همراه دارد و نغمۀ نوید آزادی را به عالم بشریّت به ارمغان خواهد آورد.

تاریخ به ما می گوید: هریک از امامان معصوم که در عهد ستمگران بنی امیّه و بنی عبّاس زندگی می کردند، تمام عمرشان را با زندان و تبعید و زیر

ص:206

فشار سپری کرده اند و در پایان طعمۀ شمشیر ستمگران شده، یا در زیر شکنجۀ آنان در سیاه چالهای زندان و با زهر جفا به شهادت رسیده اند.

چه کسی از احوال امام موسی بن جعفر (ع) در سیاه چالهای هارون الرّشید بی خبر است و نمی داند که شیعیان با چه زحماتی می توانستند به حضورش شرفیاب شده، احکام شریعت را از محضر مبارکش فرابگیرند؟ ! آری امام کاظم (ع) در حالی به آنها از حلال و حرام سخن می گفت که زنجیر به گردن، غل به دست و کنده در پای داشت.

همین موسی بن جعفر (ع) کیسه های زر و سیم را به بینوایان، نیازمندان و مراجعان هدیّه می داد و عطایایش از عطیّه های پادشاهان والاتر بود.

نظر خوانندگان گرامی را به این نکته جلب می کنیم که در شدیدترین روزها و سیاهترین ایّام، فتوی دادن برای امامان معصوم (ع) ممکن بود. زیرا دستگاه خلافت که برخلاف تمام اصول انسانی دنیا را بر اولاد پیامبر (ص) تنگ می گرفت تا در برابر خلفا خطری احساس نشود، برای شیعیان تا حدی آزادی می داد، تا جلو انفجار گرفته شود. زیرا آنها به خوبی می دانستند اگر خفقان به حدّ اعلی برسد وقوع انفجار حتمی خواهد بود. از این رهگذر با ایجاد جوّ آزاد کاذب، از وقوع انفجار جلوگیری می کردند. به همین دلیل اگر کسی به بهانۀ داد و ستد وارد زندان می شد و از امام کاظم (ع) سؤالات مذهبی می کرد، دستگاه خلافت چشم پوشی می کرد و این مقدار ارتباط را نادیده می گرفت.

ولی اوضاع در عهد حضرت ولیّ عصر (عج) به طور کلّی دگرگون خواهد شد، او دیگر به هیچوجه تقیّه نخواهد کرد و با هیچ ستمگری عهد و پیمان نخواهد داشت که او شمشیر برندۀ خداست، و برای نابود کردن ستمگران آفریده شده است.

امامان پیشین تمام همّ و غمّشان تحکیم مبانی عقیدتی مردم، و آشنا کردن آنها با تفسیر قرآن و سنّت پیامبر (ص) بود، ولی حضرت بقیّة اللّه (عج) به هنگام ظهور شمشیری را به دست خواهد داشت که برای بازسازی سنّت پیامبر (ص) خلق شده است. با این شمشیر کجی ها راست می شود، انحرافات زایل می شود، احکام فراموش شده احیاء می گردد. همۀ ستمگران هدف لبۀ تیز آن شمشیر الهی است.

ص:207

هر ستمگری که از جایگاه او باخبر شود، بی رحم ترین مردمان برای او خواهد بود. که او نیز به هیچ ستمگری ترحّم نخواهد کرد.

از هنگامی که حضرت نرجس خاتون به آن حجّت خدا حامله بود، دستگاه ستم با تمام قدرت، نیروهای خود را بسیج کرده بود که آن چراغ فروزان را خاموش کند:

گماشتن جاسوسان به دودمان امامت، مراقبت قابله ها از همسران حضرت امام حسن عسکری (ع) ، محاصرۀ خانۀ امام به وسیلۀ سپاهیان، همه و همه در همین رابطه بود.

دژخیمان دستگاه ستم در این کار به قدری جدّی بودند که پس از شکست، و دست نیافتن به مولود مسعود، همۀ همسران و کنیزان امام حسن عسکری (ع) را به سیاهچالها بردند و بیش از یکسال همۀ آنها را در زندان نگه داشتند، تا اگر در میان آنها حامله ای باشد در زندان وضع حمل کند، حتّی برخی از آنها را دو سال کامل در زندان نگه داشتند زیرا یکی از فقهای جور به آنها اطّلاع داده بود که حاملگی مادر امام زمان (عج) غیرعادی خواهد بود و لذا احتمال هست که مدّت حملش نیز غیرعادی باشد! ! .

گفته می شود: یکی از همسران امام حسن عسکری (ع) برای اینکه افکار دستگاه خلافت را منحرف سازد و کار ولادت حضرت بقیّة اللّه (عج) را بر آنها مبهم نماید، ادّعای حمل کرد و گفت: من حامله هستم! از این رهگذر او را دو سال کامل زندانی کردند به امید اینکه مادر حضرت بقیّة اللّه (عج) اوست و او حامله است و در زندان وضع حمل خواهد کرد! ! . و اگر انقلاب بصره و شورش صاحب زنج دستگاه خلافت را به خود مشغول نمی کرد، آن بانوی محترمه را رها نمی ساختند. تا روزی که در سیاهچال جان بسپارد! .

آنچه برای حضرت بقیّة اللّه (عج) مقدّر است برای پدران بزرگوارش مقدّر نبود، برای آنها خروج در برابر ستمگران مقرّر نشده بود، پس از داستان کربلا، همۀ امامان معصوم (ع) موظّف بودند که از رهگذر امر به معروف و نهی از منکر، در احیای احکام شریعت و شرح و تفسیر قرآن و سنّت بکوشند و بیش از این تکلیفی نداشتند و در عین حال همواره از طرف طاغوتهای زمان خود مورد تعقیب و شکنجه و تبعید و زندان بودند، و اگر شمشیر می کشیدند، اوضاع دگرگون می شد

ص:208

و هیچکدام را زنده نمی گذاشتند و فلسفۀ وجودی شان از بین می رفت.

از این رهگذر او چاره ای ندارد جز اینکه در پشت پردۀ غیبت در انتظار فراهم شدن شرایط، مساعد شدن اوضاع، آماده شدن زمینۀ قیام، و فرارسیدن فرمان خدا، دقیقه شماری نماید. تا روزی که ظاهر می شود هر ستمی را نابود سازد و هر ستمگری را طعمۀ شمشیر نماید.

مسئول غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) ستمگران بزرگ و کوچکی هستند که با ستمگری خود مانع به وجود آمدن آن حکومت عدالت و آزادی می باشند که به زودی با ظهور حجّت خدا شاهد زبونی این سردمداران ظلم و استبداد خواهیم بود. انشاء اللّه.

امیدوارم به زودی شاهد بانگ آزادی جبرئیل امین باشیم که در میان آسمان و زمین می گوید: ای اهل عالم! مژده، مژده که صاحب امر، ولیّ عصر و ناموس دهر ظهور کرد. و همه خود را آماده یاری و فداکاری و جانبازی در برابر آن حجّت پروردگار بنمائیم. انشاء اللّه.

در آنروز خواهیم دید که سنگرهای ظلم و استبداد چگونه در برابر سپاه کفرستیز آن کعبۀ مقصود و قبلۀ موعود، یکی پس از دیگری سقوط می نماید، و آنها که درصدد خاموش کردن آن مشعل هدایت برمی آیند، خود در آتشی که برافروخته اند، طعمۀ حریق می شوند:

چراغی را که ایزد برفروزد هرآنکس پف کند ریشه اش بسوزد

اگر سؤال شود: اگر غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) به دلیل ترس از جانش باشد، و منتظر فرارسیدن فرمان خدا باشد که او را با تأییدات ویژه اش فرمان ظهور دهد، پس چرا خداوند در انجام آن تأخیر می نماید؟ ! .

در پاسخ می گوئیم: پاسخ این پرسش در سخنان پیامبر اکرم (ص) و گفتار پیشوایان معصوم (ع) منعکس است، و آن اینکه غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) وسیلۀ آزمایش مؤمنان و غربال شدن منکران در طول تاریخ است.

گاهی گفته می شود: اکنون که حضرت ولیّ عصر (عج) در تحت عنایت حضرت احدیّت است و خداوند دست دشمنان را از آسیب رسانیدن به آن حضرت کوتاه نموده است، پس چرا ظهور نمی کند، و حقّ را احقاق، و باطل را ابطال

ص:209

نمی نماید؟ ! مگر این غیبت در این شرائط به معنای تعطیل حجّت خدا نیست؟ ! .

از طرف دیگر، به هنگام ظهور با قوّۀ قهریّه ظهور می کند و هیچ قدرتی را یارای مقاومت در برابر او نخواهد بود. آیا چنین دعوتی که همراه با شمشیر باشد، اجباری نیست؟ ! مگرنه اینست که باید فرد مؤمن با کمال آزادی ایمان را بپذیرد و هرگز برای پذیرش آن اعمال زور نشود؟ ! . تا هرکس به اختیار و آزادی ایمان بیاورد نجات پیدا کند و هرکس با سوء اختیارش راه کفر و عناد پیش گیرد هلاک گردد.

و آیا در میان ما افراد شایسته ای هستند که یار و یاور آنحضرت باشند؟ یا ما نیز چون بنی اسرائیل خواهیم بود که به حضرت موسی گفتند: تو و پروردگارت بروید و-با فرعونیان-بجنگید، ما اینجا نشسته ایم.

آری ای انسان ماجراجو! مگر خداوند متعال از حضرت بقیّة اللّه (عج) تواناتر بر نابود ساختن ستمگران نمی باشد؟ ! پس چرا به آنها مهلت می دهد و آنها را در انتخاب راه تباهی آزاد می گذارد؟ ! چرا از آنها انتقام نمی گیرد؟ !

لکن همه می دانیم که در مورد خداوند متعال جای: کی؟ چرا؟ و چگونه؟ نمی باشد. او هرگز شتاب نمی کند، زیرا شتاب از آن کسی است که بترسد بعدا دسترسی پیدا نکند.

او از راه لطف بی کران و رأفت فراوان، به بندگان مهلت می دهد، برای آنها نویددهنده و بیم دهنده می فرستد، و همۀ راههائی را که در هدایت آنها مؤثّر است به کار می گیرد، تا آنها هدایت شوند و از گمراهی رهائی یابند.

در این میان اگر به غیبت امام (عج) فرمان داده، به دلایلی است که ما به دست خود فراهم نموده ایم وگرنه او جز رأفت و مرحمت در حقّ ما انجام نمی دهد. و مردم به هرحال در تحت اختیار او هستند، هرگز نمی توانند از دست انتقام او خارج شوند و هرگز قدرت آنرا ندارند که از زیر آسمان و یا روی زمین او بیرون روند و از تیررس او دور گردند: پس کافران را مهلت بده تا مدّتی ناچیز آنها را مهلت بده.

گاهی گفته می شود: پس چرا مانند پدران بزرگوارش به صورت ظاهر در میان مردم زندگی نمی کند، که به دور از مسائل سیاسی امر به معروف و نهی از منکر نموده، همگان را به عدالت فردی و اجتماعی توصیه فرماید، و در محدودۀ

ص:210

امکانات خود امور ملّت را اصلاح نماید، تا روزی به اصلاح جهانی برسد ولو در مدّت هزاران سال؟ ! .

در پاسخ می گوئیم: آری پدران بزرگوارش دقیقا چنین برنامه ای را انجام دادند ولی دشمنان آنها را یکی پس از دیگری به شهادت رسانیدند و حتّی یک تن از آنها به اجل طبیعی از دنیا نرفت. بلکه در عین شادابی و تندرستی به تیغ ستم و یا زهر جفا به شهادت رسیدند، و به آن نتیجه که مترقّب از آنها بود، نرسیدند. اما در مورد حضرت ولیّ عصر (عج) موضوع فرق می کند، زیرا او تنها بازمانده از حجّتهای حضرت احدیّت است که برای ویران کردن کاخهای ظلم و استبداد تأمین شده است، او دیگر نباید کشته شود تا به این انقلاب عظیم جهانی خود دست بزند و پرچم عدالت را در سرتاسر کرۀ خاکی به اهتزاز درآورد. از این رهگذر برنامۀ او با امامان پیشین دقیقا فرق می کند.

امّا اینکه حجّت خدا در روی زمین هست ولی اقدام به تشکیل حکومت نمی کند، این مطلبی است که در مورد همۀ امامان معصوم جاریست، زیرا امامان پیشین گذشته از اینکه در روی زمین بودند و به صورت ظاهر هم بودند ولی بازهم چنین اقدامی نکردند، حتّی امام رضا (ع) هنگامی که فرصت تشکیل حکومت برایش پیدا شد، امتناع نمود و حتّی اگر تهدید به قتل نبود ولایتعهدی را هم نمی پذیرفت. در صورتی که همۀ شیعیان یار و یاور آن حضرت بودند و مأمون الرّشید برای خشنودی شیعیان و جلوگیری از شورش آنان دست به این کار زد.

آنگاه امام را وادار نمود که به مرو (خراسان) مسافرت نماید و خود به او ملحق شد و در آنجا با هزاران حیله و خدعه آن حضرت را به شهادت رسانید و در سرتاسر جهان پهناور اسلام اعلام عزای ملّی نمود.

اغراض سیاسی مردمان دنیاپرست پدران بزرگوارش را از مقامی که خداوند برایشان تعیین فرموده بود به دور ساخت، ولی آنها هرگز برای به دست آوردن آن شمشیر نکشیدند و هرگز به دست آنها نرسید، جز مدّت کوتاهی در حقّ امیر مؤمنان (ع) که همۀ آن مدّت هم با جنگهای داخلی سپری شد که بعد از آن بیعت بی سابقه در تاریخ جهان، عدالت او را تحمّل نکردند ناکثین و قاسطین و مارقین خروج کردند و جنگهای جمل، صفّین و نهروان را به وجود آوردند. طلحه و زبیر مردند ولی ناکثین همواره هستند، معاویه و عمرو عاص مردند و قاسطین

ص:211

زنده اند، نهروانیها مردند ولی نسل مارقین از بین نرفته است، از این رهگذر هر امام عادلی به جز با برنامۀ وسیع حضرت بقیّة اللّه (عج) در برابر ناکثین، قاسطین و مارقین زمان خود محکوم به شکست است.

امّا اینکه چرا برای دوستان مورد اعتماد خود ظاهر نمی شود؟ ! . برای اینکه افشاء نشود تا مقدّرات الهی فرارسد.

غیبت او در این مدّت طولانی نشانۀ آن است که مردمان این قرون متمادی شایستگی آنرا ندارند که یاور حضرت ولیّ عصر (عج) باشند! .

این غیبت، هم چنین وسیلۀ آزمایش دوست و دشمن است، که دوست پاداش صبر و شکیبائی و تحمّل درد هجران و شماتت دشمن را خواهد دید و دشمن به کیفر انکار، تکذیب، ایذاء و شماتت خود خواهد رسید.

انتظار زمینۀ مساعد و فرصت مناسب اجتناب ناپذیر است، اگرچه این انتظار موجب تعطیل شدن برخی از احکام شریعت باشد، تا دلها آمادۀ پذیرش سخن ناصح مشفق باشد، و ندای عدالت خواهی در ضمیر او اثر مطلوب بگذارد. و این در صورتی امکان پذیر است که ظلم و ستم جهانی شود، تازیانۀ ستم، پیکر همگان را بنوازد و تلخی تعدّی و تجاوز به حقوق دیگران، به کام همگان برسد، تا همگان تشنۀ عدالت شوند و به دنبال منادی عدل گام بردارند.

اگر انسان تلخی ظلم را نچشیده باشد، نسیم عدالت را تشخیص نمی دهد. از اینجاست که می بینیم یکی از مسلمانان کم شعور خطاب به رسول اکرم (ص) می گوید: «ای پیامبر! عدالت را پیشه کن» ! !

پیامبر اکرم (ص) که پیاده کننده عدل آسمانی بر فراز کرۀ خاکی بود، با آن اخلاق پسندیدۀ بی نظیرش او را مورد نوازش قرار داد و فرمود: «وای بر تو، اگر من هم باعدالت رفتار نکنم پس چه کسی باعدالت رفتار خواهد نمود» ؟ ! ! .

امّا حضرت بقیّة اللّه (عج) او حکم داودی خواهد نمود، او که حقایق امور را می داند برطبق علم خود داوری خواهد کرد. منافقان در زمان او روزگار سختی خواهند داشت، زیرا او از اعماق دلشان آگاه خواهد بود و براساس مقتضای باطنشان آنها را به کیفر خواهد رسانید. در این رابطه در بخش دیگری سخن خواهیم گفت.

پذیرش چنین زمامداری آسان نیست، بلکه لازمست وعدۀ خدا فرارسد

ص:212

حقّ ظاهر شود و باطل نابود گردد، تا همگان چنین نظامی را پذیرا شوند.

امّا اینکه کی این زمینه مهیّا خواهد شد؟ به مشیّت خدا بستگی دارد و جز خدا کسی از آن آگاه نیست.

فرعون مدّت بیست و چند سال حضرت موسی را در خانۀ خود پرورش داد، بدون اینکه او را بشناسد و بداند که او همان موسای موعود است و در تمام این مدّت شکم زنهای حامله را می شکافت و نوزادشان را به قتل می رسانید و حضرت موسی این جنایات را با چشم خود می دید ولی فرعون او را نمی شناخت.

و اکنون مدّت یازده قرن و نیم است که حضرت ولیّ عصر (عج) در میان ماست و شاهد اعمال ناروای ماست، او ما را می بیند و می شناسد، ولی ما او را می بینیم و نمی شناسیم.

از مطالب یادشده در این بخش به این نتیجه می رسیم که غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) حکمتهائی دارد که در روایات به آنها اشاره شده، و حکمتهای دیگری دارد که بعد از ظهور کشف خواهد شد.

کوتاه سخن اینکه: به طوریکه ظهور حضرت بقیّة اللّه (عج) در آنروز یکی از الطاف بی پایان حضرت احدیّت است، غیبت او نیز امروز یکی از الطاف بیکران خدای تبارک و تعالی است.

ص:213

ص:214

حواشی

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 115 و الزام النّاصب صفحۀ 61 به نقل از عیون الاخبار.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 90 و شبیه آن: کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 289.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 154 و در منتخب الاثر صفحۀ 221 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 116 به نقل از امام رضا (ع) .

-غیبت نعمانی صفحۀ 79، الزام النّاصب صفحۀ 4، الصّواعق المحرقه صفحۀ 233، و بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 23 و 75 و در صفحۀ 138 از امام باقر (ع) و در اصول کافی جلد 1 صفحۀ 338 از امام صادق (ع) .

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 147، غیبت نعمانی صفحۀ 77، بشارة الاسلام صفحۀ 151، 154، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 205، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 336، منتخب الاثر صفحۀ 257 و الزام النّاصب صفحۀ 80 و 189.

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 70 و 81 و جلد 52 صفحۀ 318، الزام النّاصب صفحۀ 12، بشارة الاسلام صفحۀ 67، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 204 و اصول کافی جلد 1 صفحۀ 401.

-اعلام الوری صفحۀ 400، الامام المهدی صفحۀ 80 و بشارة الاسلام صفحۀ 52 از امام جواد (ع) و منتخب الاثر صفحۀ 251 از امام باقر (ع) .

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 132 و 279، الزام النّاصب صفحۀ 66، منتخب الاثر صفحۀ 206، محجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 338، اعلام الوری صفحۀ 401، الامام المهدی صفحۀ 88 و المهدی صفحۀ 160(از امام صادق) .

-الامام المهدی صفحۀ 89.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 135، منتخب الاثر صفحۀ 287، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 312، اعلام الوری صفحۀ 402 و بشارة الاسلام صفحۀ 52 از امام جواد (ع) .

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 342، غیبت نعمانی صفحۀ 89 و 100، المهدی صفحۀ 160، منتخب الاثر صفحۀ 266 و 289.

-الزام النّاصب صفحۀ 137، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 303 و در صفحۀ 139(از امام باقر) .

-منتخب الاثر صفحۀ 243، اعلام الوری صفحۀ 385 و الزام النّاصب صفحۀ 67.

ص:215

-محجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 313.

-الزام النّاصب صفحۀ 114.

-هود:45.

-الزام النّاصب صفحۀ 114.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 74 و ارشاد مفید صفحۀ 325.

-الامام المهدی صفحۀ 140، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 160 و سفینة البحار جلد 2 صفحۀ 704.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 343 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 90.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 98، الزام النّاصب صفحۀ 127 و تحف العقول صفحۀ 229.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 110.

-بشارة الاسلام صفحۀ 252 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 389.

-همان مدرک.

-قصص:7، مریم:24 و نحل:68. (در مورد حضرت مریم به لفظ ندا هست) .

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 91 و الزام النّاصب صفحۀ 126.

-الزام النّاصب صفحۀ 80 و 85.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 337، بشارة الاسلام صفحۀ 116 و 146، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 202، اعلام الوری صفحۀ 405 و 437، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 116، المهدی صفحۀ 169، منتخب الاثر صفحۀ 205 و 295 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 91(توبه:33) .

-اعلام الوری صفحۀ 437.

-یوسف:110

-منتخب الاثر صفحۀ 261، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 108، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 222، بشارة الاسلام صفحۀ 147، المهدی المنتظر صفحۀ 30، المهدی صفحۀ 171 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 79 و 117.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 101.

-غیبت نعمانی صفحۀ 108، الزام النّاصب صفحۀ 81 و وسائل الشیعه جلد 11 صفحۀ 150 حدیث 27.

-الزام النّاصب صفحۀ 68.

-بشارة الاسلام صفحۀ 51،221 و 300، اعلام الوری صفحۀ 400، منتخب الاثر صفحۀ 55، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 109 و الامام المهدی صفحۀ 79.

-الزام النّاصب صفحۀ 82.

-همان مدرک.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 96، منتخب الاثر صفحۀ 269 و عیون الاخبار جلد 1 صفحۀ 213.

-الزام النّاصب صفحۀ 10.

-منتخب الاثر صفحۀ 291.

ص:216

-المهدی صفحۀ 175.

-مائده:101.

-در مورد کیفیت انتفاع مردم در زمان غیبت از امام زمان (عج) و علت تشبیه آن حضرت به خورشید پنهان در پشت ابر، رجوع شود به کتاب «او خواهد آمد» به قلم مترجم.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 92 و جلد 53 صفحۀ 181، الزام النّاصب صفحۀ 130، منتخب الاثر صفحۀ 267، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 177، اعلام الوری صفحۀ 424، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 323 و الامام المهدی صفحۀ 252.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 333.

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 196.

-انبیاء:23.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 176 و کامل ابن اثیر جلد 2 صفحۀ 18.

-الزام النّاصب صفحۀ 84.

-همان مدرک صفحۀ 82.

-شعراء:21.

-الزام النّاصب صفحۀ 83.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 74، الزام النّاصب صفحۀ 104، الامام المهدی صفحۀ 150، وفاة العسکری صفحۀ 37، اعلام الوری صفحۀ 437، ارشاد مفید صفحۀ 325 و المهدی صفحۀ 52 و 154- 156.

-مائده:24.

-طارق:17.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 34،94،157 و 158، و وسائل الشّیعه جلد 12 صفحۀ 146- 150.

-الملاحم و الفتن صفحۀ 88.

ص:217

ص:218

بخش پنجم: استفادۀ ما از امام غائب

اشارة

ص:219

ص:220

استفادۀ ما از امام غائب

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

جابر بن عبد اللّه انصاری از رسول اکرم (ص) پرسید:

آیا شیعیان در عصر غیبت از قائم (عج) بهره می برند؟ فرمود:

217- «إی و الّذی بعثنی بالنّبوّة، إنّهم لینتفعون به، و یستضیئون بنور ولایته فی غیبته کانتفاع النّاس بالشّمس و إن جلّلها السّحاب» .

«آری، سوگند به خداوندی که مرا به پیامبری برانگیخت، مردمان از او بهره مند می شوند و از نور ولایتش کسب نور می کنند، آنچنانکه مردم از خورشید استفاده می کنند، اگرچه در پشت ابرها نهان باشد» .

اگر رهنمودهای رسول اکرم (ص) و پیشوایان معصوم نبود، ما نیز در وادی

ص:221

ضلالت گم می شدیم و در تیه غوایت با دیگر گمشدگان حیران و سرگردان گام می سپردیم و از شکّ و تردید رهائی نداشتیم. خدا را سپاس که قلب عالم امکان را شناختیم و در حومۀ مغناطیسی جذبه های ولایت قرار گرفتیم و اکنون از فیض اعتقاد به وجود اقدس آن مهر تابان برخورداریم. شب و روز در انتظار مقدم شریفش ثانیه شماری می کنیم و از شمشیر عدالتش هراسناکیم، و به خدا پناه می بریم از اینکه در لحظۀ ظهور آن قبلۀ خوبان در راهی جز راه او، و در خطّی جز خطّ او باشیم. به دقّت مواظب هستیم که حتّی به مقدار یک سر موئی از خطّ او به دور نباشیم و از سنّت جدّ بزرگوارش (ص) و پدران عالیقدرش گامی منحرف نشویم. و خود را آماده می کنیم که در روز موعود در میان یاران آنحضرت روی درروی کفر و نفاق بایستیم، و در اعتقاد به وجود اقدسش هرگز دچار شکّ و تردید نشویم، اگرچه قرنهای متمادی در پشت پردۀ غیبت پنهان باشد. از هیچ عقیدۀ انحرافی پیروی نخواهیم کرد و از شاهراه هدایت منحرف نخواهیم شد. به آنچه از پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) به ما رسیده اعتقاد راسخ داشته، از هر اندیشه ای که برخلاف آن باشد بیزاریم.

شب و روز در انتظار مقدم او، و به آرزوی وصال او به سر می بریم، به عدالت عشق می ورزیم و در راه پیاده کردنش تلاش می کنیم، از ستم بیزاریم و در راه نابود ساختنش کوشا هستیم. و این شیوۀ پسندیده ایست که در جامعۀ ما جاریست، پدران به فرزندان می آموزند و دانایان به نادانها توصیه می کنند.

و ما اینچنین از نور ولایت آن خورشید فروزان در زمان غیبت بهره مند می شویم، آنچنانکه از آفتاب بهره می بریم هنگامی که در پشت ابرها پنهان شود، که نور و حرارت آن از طبقات ابرها نفوذ کرده، به همۀ جانداران سود می رساند.

گذشته از این، تعالیم گرانبهایش توسّط افرادی که گاه وبیگاه به حضور مبارکش مشرّف می شوند به ما می رسد و از نور ولایتش کسب نور می گردد.

چنانکه برای هزاران نفر اتّفاق افتاده است، اگرچه در لحظۀ تشرّف آن حضرت را نشناخته اند، ولی بعدا با دلایل قطعی بر آنها مسلّم شده که او وجود مقدّس آن مهر تابان بوده است.

ص:222

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

218- «ألا و من أدرکها منّا، یسری فیها بسراج منیر، و یحذو فیها علی مثال الصّالحین، لیحلّ ربقا و یعتق رقّا، و یصدع شعبا، و یشعب صدعا. یسری فی سترة عن النّاس، لا یبصر القائف أثره ولو تابع نظره» .

«آگاه باشید که هرکس او را درک نماید، او را مشعل فروزانی می یابد که الگوی صالحان است، بندها را می گسلد، به بردگی و بهره کشی انسان از انسان، خاتمه می دهد، جمعی را پراکنده ساخته، پراکندگانی را جمع می آورد. او در زمان غیبت در میان مردمان و پوشیده از آنها زندگی می کند که اثرشناس جای پای او را نمی بیند، اگرچه با دیدۀ دقّت در آن بنگرد» .

چگونه است که او را نمی بینیم و اثر پای مبارکش را نمی یابیم، حتّی «قائف» یعنی کسی که اثر پا را می شناسد (پی زن) ، هرچه می نگرد جای پای او را نمی یابد؟ ! بدون شبهه این یک معجزۀ الهی است که وجود مقدّس او را از مردم پوشیده نگه می دارد حتّی جای پایش را نیز از اثرشناس می پوشاند. که قطعا در برابر قدرت ناپیدا کرانۀ حضرت احدیّت بسیار ساده است. او پروردگاری است که حضرت خضر (ع) را مدّت شش هزار سال پوشیده از دیدگان مردم نگه داشته است! . و در این رابطه هیچ اختلافی در میان ادیان آسمانی نیست. او خداوندی است که ابری را به عنوان سایبان بالای سر رسول اکرم (ص) در طول مسیر به حرکت درمی آورد! . او پروردگاریست که حضرت عیسی را به آسمانها برد، بدون اینکه از سفینه های فضائی استفاده کند! . او خداوندیست که آتش نمرود را بر حضرت ابراهیم سرد و سلامت قرار داد! .

اینها و هزاران امر خارق العادۀ دیگر در محدودۀ مغزهای کوچک مادّیها نمی گنجد، ولی فرد مؤمن که با عظمت قدرت حق تعالی آشناست، اینها را در برابر قدرت بی پایان حضرت پروردگار بسیار ساده و آسان می یابد.

219- «حتّی إذا غاب المتغیّب من ولدی عن عیون النّاس، و باح الناس بفقده، و أجمعوا علی أنّ الحجّة ذاهبة و الإمامة باطلة. .

فوربّ علیّ إنّ حجّتها علیها قائمة، ماشیة فی طرقاتها، داخلة فی دورها و قصورها، جوالة فی شرق الأرض و غربها، تسمع الکلام و تسلّم علی

ص:223

الجماعة، تری و لا تری إلی الوقت و الوعد و نداء المنادی من السّماء» .

«هنگامی که امام غائب از نسل من، از دیده ها پنهان شود و مردم با غیبت او از حدود شرع بیرون روند، و تودۀ مردمان خیال کنند که حجّت خدا از بین رفته و امامت باطل شده است! ! سوگند به خدای علی (ع) در چنین روزی حجّت خدا در میان آنهاست، در کوچه و بازار آنها گام برمی دارد و بر خانه های آنها وارد می شود و در شرق و غرب جهان به سیاحت می پردازد و گفتار مردمان را می شنود و بر اجتماعات آنها وارد شده سلام می فرماید. او مردمان را می بیند ولی مردم تا روز معیّن و وقت مقرّر او را نمی بینند، تا جبرئیل میان آسمان و زمین بانگ برآورد-و ظهور او را اعلام کند-» .

امیر مؤمنان (ع) که این چنین با قاطعیّت سخن می گوید، برای اینست که از سرچشمۀ وحی از پیامبر امین (ص) مطلب را به دست آورده است. گوئی فرزند دلبندش را که بیش از دو قرن بعد از شهادت او به دنیا خواهد آمد، با چشم خود می بیند و در طول هزاران سال با او گام برمی دارد و در شرق و غرب جهان در کنار یکدیگر به سیاحت می پردازند، که این چنین قاطع سخن می گوید و به پروردگار متعال سوگند یاد می کند، تا هرگونه شکّ و تردید را از دل شیعیانش بزداید. درود بی پایان خدای بر او باد که در یازده سالگی به پیامبر اکرم (ص) ایمان آورد و تا پایان عمر وفادار ماند و لحظه ای در سخنان او شکّ و تردید به خود راه نداد.

طبق بیان مولای متّقیان امیر مؤمنان (ع) حضرت ولیّ عصر (عج) در مسافرتها با ماست، در مجالس ما به طور ناشناس حضور دارد، در مراسم حجّ شرکت می کند و با حجّاج خانۀ خدا همراهی می کند، او اگرچه اقامتگاه اختصاصی دارد ولی در شرق و غرب جهان به سیر و سیاحت می پردازد و حاجت نیازمندان را برمی آورد. ولی چه باید کرد که سوء اعمال و تباهی درون ما، او را از دیدگان ما پنهان کرده است؟ ! .

امام زین العابدین (ع) می فرماید:

ص:224

220- «لا یطّلع علی موضعه أحد من ولیّ و لا غیره، إلاّ الّذی یلی أمره» .

«هیچکس از دوستان و دیگران از اقامتگاه او مطّلع نمی شود، به جز کسی که متصدّی خدمتگزاری اوست» .

پیشتر از رسول اکرم (ص) نقل کردیم که در این رابطه می فرماید: احدی از دوست و دشمن از جایگاه او آگاه نخواهد بود، مگر خدمتگزاری که متصدّی امور زندگی اوست. از این رهگذر هرکس به جستجوی اقامتگاه او بپردازد، با شکست مواجه خواهد شد.

امام باقر (ع) می فرماید:

221- «لا بدّ لصاحب هذا الأمر من عزلة، و لا بدّ فی عزلته من قوّة، و ما بثلاثین من وحشة، و نعم المنزل طیبة» .

«برای صاحب این امر دوران عزلتی هست و در ایّام عزلت نیرو و قدرتی لازمست، با سی نفر وحشتی نیست وه چه جایگاه خوبی است مدینه» .

این حدیث به همین عبارت از امام صادق (ع) نیز روایت شده است. از این حدیث استفاده می شود که حضرت بقیّة اللّه (عج) مدّت بسیاری از عمر شریف خود را در کنار حرم جدّ بزرگوارش در مدینه سپری می کند. و همواره سی نفر از یاران نزدیک و خدمتگزاران صدیق در حضور آن حضرت هستند، که هرگاه یکی از آنها از دنیا برود یکی دیگر از اوتاد به جای او انتخاب می شود و همواره رقم سی نفر محفوظ می ماند. این سی نفر خوش بختانی هستند که چنین توفیق بزرگی برای آنها نصیب شده است و آنها بر پوشیده داشتن راز الهی و افشا نکردن سرّ خدائی توانا هستند.

222- «إنّ لصاحب هذا الأمر بیتا، یقال له: بیت الحمد، فیه سراج یزهر منذ یوم ولد إلی أن یقوم بالسّیف، لا یطفأ» .

«برای صاحب این امر خانه ایست که به آن «بیت الحمد» گفته

ص:225

می شود، و در آنجا چراغی هست که از روز ولادت آن حضرت روشن است. این چراغ هرگز خاموش نمی شود، تا روزی که حجّت خدا با شمشیر قیام کند» .

این حدیث به همین تعبیر از امام صادق (ع) نیز روایت شده است.

پرواضح است که این خانه و چراغ از دیدگان مردمان پوشیده است، و یا در منطقه ایست که پای احدی به آنجا نمی رسد.

این چراغ که در این مدّت روشن است، به قدرت حقّ تعالی است ولی در جهان طبیعت نیز نظیر پیدا کرده است و نمونۀ آن شمعی است که مرحوم شیخ بهائی در حمّام اصفهان برافروخت و صدها سال باقی بود و حمّام را گرم می کرد، که غربی ها به قصد کشف راز آن، اقدام به خاموش کردن آن نمودند و اگر این اقدام اروپائیها نبود برای هزاران سال دیگر نیز همچنان باقی می ماند.

امام صادق (ع) می فرماید:

223- «کیف أنتم إذا بقیتم بلا إمام هدی و لا علم یری؟» .

«چگونه می شود حال شما، هنگامی که دستتان به امامتان نرسد و نشان آشکاری نیابید» ؟

224- «للقائم غیبتان: إحداهما قصیرة و الأخری طویلة.

فالأولی لا یعلم بمکانه فیها إلاّ خاصّة شیعته، و الأخری لا یعلم بمکانه فیها إلاّ خاصّة موالیه فی دینه» .

«برای قائم ما دو غیبت است: یکی از آنها کوتاه و دیگری دراز است. در غیبت کوتاه تنها نزدیکان شیعه از جایگاه او مطّلع می شوند و در دوّمی به جز خدمتگزاران ملازم او، کسی از اقامتگاهش آگاه نخواهد بود» .

225- «للقائم غیبتان: یشهد فی إحداهما المواسم یری النّاس و لا یرونه» .

«برای قائم ما دو غیبت است که در یکی از آنها (در دوّمی-

ص:226

غیبت کبری) همه ساله در موسم حجّ شرکت می کند، او مردم را می بیند و مردمان او را نمی بینند» .

226- «یفقد النّاس إمامهم فیشهد الموسم فیراهم و لا یرونه» .

«مردم امامشان را از دست می دهند (یعنی: از آنها غائب می شود) در موسم شرکت می کند، مردم را می بیند و مردم او را نمی بینند» .

227- «إنّ اللّه أحکم و أکرم، و أجل و أعلم من أن یکون احتجّ علی عباده بحجّة، ثمّ یغیب عنه شیء من أمرهم» .

«خداوند حکیمتر، مهربانتر، بزرگوارتر و داناتر از آنست که با حجّتی از حجّتهای خودبه مردم احتجاج کند و چیزی را از امر او بر مردم پوشیده بدارد» .

بلکه همۀ ویژگیهای او همراه با دلایل قطعی از پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) به ما رسیده است که دیگر ابهامی در حقّ او نمانده است و صدها نشانۀ صدق برای ما تعیین شده است که هر روز یکی از آنها روی می دهد و مسئله را آفتابی تر می کند که در بخش دیگری در این زمینه سخن خواهیم گفت.

228- «فی صاحب هذا الأمر شبه من یوسف. فما تنکر هذه الأمّة أن یکون اللّه عزّ و جلّ، فی وقت من الأوقات، یرید أن یستر حجّته؟ ! . لقد کان یوسف إلیه ملک مصر، و کان بینه و بین والده ثمانیة عشر یوما. فلو أراد اللّه أن یعرف مکانه لقدر علی ذلک. و اللّه لقد سار یعقوب و ولده عند البشارة تسعة أیّام من بدوهم إلی مصر! . فما تنکر هذه الأمّة أن یکون اللّه یفعل بحجّته ما فعل بیوسف، أن یکون یسیر فی أسواقهم، و یطأ بسطهم و هم لا یعرفونه، حتّی یأذن اللّه عزّ و جلّ أن یعرفهم نفسه، کما أذن لیوسف حین قال: [هل علمتم ما فعلتم بیوسف و أخیه إذ أنتم جاهلون؟ . قالوا: ءإنّک لأنت یوسف؟ ! قال: أنا یوسف و هذا أخی]» .

«صاحب این امر شباهتی از حضرت یوسف دارد، چرا این امّت

ص:227

انکار می کند که خدای تبارک و تعالی مدّت زمانی می خواهد حجّت خود را پوشیده نگه بدارد؟ ! حضرت یوسف زمامدار مصر بود و میان او و پدرش هجده روز مسافت بود. اگر خدا می خواست، می توانست جای او را به پدرش بفهماند. به خدا سوگند، هنگامی که حضرت یعقوب و فرزندانش از محلّ او آگاه شدند، این مسافت را 9 روزه طیّ کردند! . چرا انکار می کنند که حضرت حجّت نیز مانند حضرت یوسف باشد که در بازار آنها راه می رفت و بر کنار سفرۀ آنها می نشست ولی او را نمی شناختند. تا وقت آن فرارسد که خدا اجازه دهد خود را معرّفی کند، چنانکه به حضرت یوسف اذن داد. هنگامی که فرمود: [آیا می دانید که به یوسف و برادرش چه کردید؟ درحالی که نادان بودید! . گفتند: به راستی تو یوسف هستی؟ ! گفت: بلی من یوسف هستم و این برادر منست]» .

229- «فی القائم سنّة من موسی، و سنّة من یوسف، و سنّة من عیسی. و سنّة من محمّد (ص) . فأمّا سنّة موسی فخائف یترقّب، أمّا سنّة یوسف فإنّ إخوته کانوا یبایعونه-أی یبیعون و یشترون منه-و یخاطبونه و لا یعرفونه. أمّا سنّة عیسی فالسّیاحة. و أمّا سنّة محمّد (ص) فالسّیف» .

«در قائم (عج) سنّتی از موسی، سنّتی از یوسف، سنّتی از عیسی، و سنّتی از حضرت محمّد (ص) هست. اما سنّت او از موسی، ترس و وحشت اوست، و اما سنّت او از یوسف، اینست که برادران یوسف با او دادوستد می کردند و سخن می گفتند و او را نمی شناختند، و امّا سنّت او از عیسی، جهانگردی اوست، و امّا سنّت او از رسول اکرم (ص) دست به شمشیر بودن اوست» .

230- «ما ینکر هذا الخلق الملعون، أشباه الخنازیر من ذلک؟ ! . إنّ إخوة یوسف کانوا عقلاء ألبّاء، أسباطا أولاد أنبیاء، دخلوا علیه فکلموه و خاطبوه و تاجروه و رادّوه، و کانوا إخوته و هو أخوهم، حتّی عرّفهم نفسه و قال لهم: أنا یوسف، فعرفوه حینئذ. فما تنکر هذه الأمّة المتحیّره؟ . ما ینکر هذا الخلق أن یکون صاحبهم المظلوم، المجحود حقّه، صاحب هذا الأمر، یتردّد بینهم، و یمشی فی أسواقهم، و یطأ فرشهم، و لا یعرفونه؟ !» .

«این مردمان خوک سیرت ملعون چرا انکار می کنند-که قائم ما

ص:228

در میان مردم باشد و مردم او را نشناسند-؟ ! مگرنه اینست که برادران حضرت یوسف عاقل، هشیار و فرزندان پیامبر خدا بودند، به حضرت یوسف وارد شدند، با او سخن گفتند، دادوستد کردند و از هر دری سخن به میان آمد ولی او را نشناختند، تا هنگامی که او خودش را معرّفی کرد و گفت:

من یوسفم. آنگاه او را شناختند؟ ! . این امّت سرگردان چگونه دست به انکار می زنند؟ ! چرا نمی پذیرند که صاحب آنها همان مظلومی باشد که حقّش مورد تکذیب قرار گرفته، در میان آنها راه می رود، در بازارشان رفت وآمد می کند، روی فرشهایشان گام برمی دارد ولی او را نمی شناسند» .

چه استبعادی دارد که او را ببینیم و با او سخن بگوئیم و او را نشناسیم؟ ! چنانکه با افراد بسیاری دادوستد می کنیم و آنها را نمی شناسیم. برادران یوسف که نزدیکترین مردم به او بودند او را نشناختند. چه اشکالی دارد که حضرت ولی عصر (عج) را در کوچه و بازار ببینیم و او را نشناسیم؟ ! ما که همۀ مردم جهان را نمی شناسیم، حتّی همۀ مردم شهر خود را نمی شناسیم و همۀ افرادی را که در خیابانهای شهر خود آمدوشد دارند نمی شناسیم، پس چگونه ممکن است انسانی را که با یک نیروی وسیع الهی در چهارگوشۀ جهان به طور ناشناس در رفت وآمد است، بشناسیم؟ ! .

231- «لا تراه عین وقت ظهوره إلاّ رأته کلّ عین. فمن قال لکم غیر ذلک فکذّبوه» .

«به هنگام ظهور، که یک انسان او را ببیند، همۀ انسانهای جهان او را خواهند دید. و هرکس جز این را بگوید، تکذیبش کنید» .

این حدیث نیز یکی از احادیث اعجازآمیز است، زیرا پیش از اختراع تلویزیون چنین مفهومی برای مردم قابل درک نبود. البتّه ما نمی گوئیم که در این حدیث تلویزیون منظور شده است، بلکه می گوئیم اگر به صورت اعجاز نباشد، لااقلّ ابزاری چون تلویزیون لازمست تا در تمام نقاط روی زمین، همه به صورت یکسان به دیدن آن جمال الهی موفّق شوند. و این معنی را در زمان رسول اکرم (ص) و پیشوایان معصوم (ع) کسی نمی توانست تصوّر کند تا اینکه حدیثی را به این مضمون جعل کند. متن حدیث خود گواه است که از سرچشمۀ

ص:229

وحی صادر شده است.

این حدیث از امیر مؤمنان (ع) نیز روایت شده است. درود بی کران حقّ تعالی بر تو باد ای امیر مؤمنان! گوئی تو با چشم خود می دیدی که چگونه در کنار تلویزیون حلقه زده ایم. و در دورترین نقاط جهان می بینیم که در چهارگوشۀ جهان چه می گذرد؟ خداوند راویان صدر اسلام را بیامرزد که این احادیث را بدون تغییر و تحریف برای ما نقل کرده اند. اگرچه این روایات برای آنها قابل فهم نبود ولی چون به طور دقیق و بدون تحریف نقل کرده اند، امروز برای ما قابل نقل و استناد است. دسترسی ما به این احادیث به برکت امانت در نقل، و تقوای روایتی آنهاست که هزاران حدیث در موضوعات علمی برای آنها توجیه نداشت ولی آنها دقیقا آنچنانکه از معصوم شنیده اند نقل کرده اند، و امروزه برای ما ارزشی در سطح اعجاز دارد. امروز کسی تردیدی ندارد که این احادیث کلام معصوم است، زیرا این معانی برای مردم عادی-اگرچه نابغۀ جهان باشند- قابل درک نبود. خدایشان پاداش نیکو دهد و ما را به کسب نور و پیروی از سخنان پرارجی که برای ما نقل کرده اند، موفّق بدارد. که نقلیّات آنها بهترین مشعل درخشان بر سر راه ماست.

امام رضا (ع) می فرماید:

232- «إنّ الخضر شرب من ماء الحیاة، فهو حیّ لا یموت حتّی ینفخ فی الصّور. . . و إنّه لیاتینا فیسلّم علینا فیستمع صوته و لا یری شخصه.

و إنّه لیحضر أینما ذکر، فمن ذکره فلیسلم علیه. و إنّه لیحضر الموسم کلّ سنة فیقضی جمیع المناسک، و یقف بعرفة فیؤمّن علی دعاء المؤمنین.

و سیؤنّس اللّه به وحشة قائمنا علیه السّلام فی غیبته، و یصل بها وحدته» .

«حضرت خضر از آب حیات خورد. پس او تا روز نفخۀ صور زنده است و نخواهد مرد. او همواره پیش ما می آید و برای ما سخن می گوید.

صدایش را می شنویم و خودش را نمی بینیم. او هرکجا یاد شود آنجا حضور می یابد. و لذا هرکس او را یاد کند به او سلام بگوید. او همه ساله در موسم حجّ شرکت می کند و مراسم حجّ را انجام می دهد. و در عرفات

ص:230

می ایستد و به دعای مؤمنان آمین می گوید. خداوند او را انیس قائم ما قرار می دهد و به وسیلۀ او وحشت و غربت او را برطرف می سازد» .

حضرت بقیّة اللّه (عج) در میان ماست اگرچه پنهان از دیدگان ماست.

او تنها موجودی نیست که از دیدگان ما غائب باشد و ما به وجودش ایمان داشته باشیم، بلکه موجودات نامرئی فراوانی داریم که در وجودشان کوچکترین تردیدی نداریم:

اعتقاد به خدای نامرئی در رأس عقاید ما قرار دارد. او را تنها آفریدگار و تنها نگهدارندۀ آسمان و زمین می دانیم و کمترین تردید در وجود مقدّسش نداریم، درحالیکه از دیده ها غائب است و در محدودۀ افکار بشری نمی گنجد.

روح که بر بدن ما اشراف دارد و دینامیسم بدن ما از آن سرچشمه می گیرد، در پرتو آثار و نشانه هایش به آن اعتراف داریم، با حضور آن در بدن زنده هستیم و با گسستن پیوند آن می میریم. در وجود آن هیچ تردیدی نداریم، در حالیکه قابل رؤیت نیست و به چشم دیده نمی شود.

هوائی را که روزانه بیش از چهل هزار بار استنشاق می کنیم و در وجودش تردیدی نداریم، تاکنون ندیده ایم.

گازهای مختلف سمّی و سودمند که در شئون مختلف زندگی وارد شده و در وجودشان تردیدی نیست، دیده نمی شوند.

صدائی که از تارهای صوتی ما برمی خیزد و پردۀ گوشمان را می نوازد، در وجودش تردیدی نداریم بدون اینکه امواج آنرا ببینیم و یا کوچکترین اثری از آن قابل رؤیت باشد. و در عین حال آنرا می شنویم و اقسام آنرا تشخیص می دهیم، حتّی درک می کنیم که این صدا از حلقوم کودک برخاسته، یا از حلقوم بزرگسال، مرد یا زن. و حتّی گاهی صاحب صدا را هم تشخیص می دهیم! ! .

امواج الکتریسیته را با دیدگانمان نمی بینیم و با دیگر حواسّ ظاهری احساس نمی کنیم ولی از خطرش همواره ترسناکیم و در وجودش تردیدی نداریم.

عناصری که در آب یا دیگر مایعات حلّ می شود، بعد از حلّ شدن در مایع دیده نمی شود ولی در وجودش تردید نمی کنیم.

ص:231

اعمال فیزیکی بدنمان، افکار صادره از مغزمان، فرمانهای منتشره در اعصاب بدنمان، همه و همه وجود دارند و ما تردیدی دراین باره نداریم ولی هیچکدام قابل رؤیت نیستند.

اینها نمونه های ساده ای از اشیاء نامرئی در جهان طبیعت است که برخی با چشم عادی دیده نمی شوند و برخی دیگر حتّی با چشم مسلّح نیز قابل رؤیت نمی باشند. ولی وجود آنها جزء بدیهیّات شمرده می شود و هیچکس در این زمینه تردیدی به خود راه نمی دهد. پس چگونه است که هنگامی که از امام غائب سخن به میان می آید تکذیب و انکار شروع می شود؟ ! درحالیکه خدا، پیامبر، فرشتگان، پیامبران پیشین، امامان معصوم، کتابهای آسمانی و همۀ ادیان الهی نوید ظهور او را به امّت خود داده اند. ولی گروهی از ما به بهانۀ اینکه با چشم خود او را نمی بینند لب به اعتراض می گشایند.

ولی من با آن شاعر نکته سنج هم عقیده هستم که می گوید:

للّه تحت قباب الأرض طائفة

اخفاهم عن عیون النّاس اجلالا

یعنی: خدا را در زیر چرخ گردون بندگانی هست، که آنها را برای تعظیم و تکریم پنهان ساخته است.

آری خداوند حجّت خود را مخفی نموده، تا دیدۀ نامحرم به سوی او خیره نشود، که دیدۀ برخی از مردمان روزنۀ دلهای آلوده و مغزهای گندیدۀ آنهاست.

آنها گروهی هستند که چیزی را جز خواسته های نفس به رسمیّت نمی شناسند و به چیزی جز امیال نفسانی و لذّات شهوانی ایمان نیاورده اند. پرواضح است که هنگامی که نفس در کشور تن فرمانروائی کند و خود را لجام گسیخته بیند، تمام عواطف و احساسات را تحت الشّعاع قرار می دهد و انسان را به همۀ رذائل و پستی ها سوق می دهد و همۀ دریچه های عقل و وجدان بشری را می بندد که دیگر امیّد نجات برای او نیست.

روی این بیان اگر دلائل قطعی و براهین عقلی برای کسی وجود اقدس آن مهر تابان و خورشید فروزان را مسلّم و قطعی سازد، و او براساس دلائل مسلّم

ص:232

عقلی به وجود اقدس حجّت خدا ایمان آورد او را ملامتی نیست و کسی حقّ سرزنش و نکوهش او را ندارد.

امّا تو! که می گوئی من چگونه ایمان بیاورم به کسی که با چشم خود ندیده ام؟ از کجا که تاکنون ندیده باشی؟ ! از کجا که در مراسم حجّ با یکدیگر به گفتگو نپرداخته باشید؟ ! ای بسا در محلّ کار و یا محلّ عبادتت بارها و بارها آن جمال الهی را دیده باشی و نشناخته باشی؟ ! .

از کجا که پشت میزت ترا به عدل نمی خواند و از ستم نمی ترساند؟ ! از کجا که در محلّ کارت ترا از کم فروشی، تقلّب، حیله و. . . نهی نمی کند و به راه راستت رهنمون نمی شود؟ !

به صرف اینکه او را نمی بینیم، نمی توان او را انکار نمود، مگر از طرف افراد نادان و یا لجوج.

امّا آن اعتراضگر لجوج که می گوید: «من به چیزی که با دو چشمم نبینم، ایمان نمی آورم» ! ! ! او باید به همۀ آنچه با چشم خود نمی بیند کافر شود! نخست باید به خدای جهان آفرین کافر شود، آنگاه عقل، روح، نفس و جان خود را که هرگز ندیده است، انکار نماید!

بسیاری از روشنفکرنماها که به همۀ مسائل ماوراء طبیعت پشت پا می زنند و می گویند: «من به آنچه با چشم خود ندیده ام ایمان نمی آورم» ! می بینیم که به افرادی از سیاستمداران، فیلسوفان و صاحبان مکتبهای سیاسی و غیره اعتقاد دارند و گاهی در راه دفاع از آنها جان خود را فدا می کنند، در حالیکه آنها را ندیده اند و شاید پیش از تولّدشان از این جهان رخت بربسته اند! پس چگونه است که به هزاران موجودی که ندیده اند عقیده دارند ولی در مورد جهان ماوراء طبیعت و یا امام غائب این چنین قاطعانه به لجاجت می پردازند؟ ! .

اینها یک سلسله مثالهای ساده بود وگرنه مقام امامت بالاتر از این مسائل است. امامت مقامی است تعیین شده از سوی حضرت پروردگار، که شکوه و عظمت خاصّی دارد و کسی را حقّ انتخاب، عزل و نصب نیست، بلکه فقط خدا می تواند برای خود حجّت انتخاب کند نه دیگری:

«پروردگار تو آنچه بخواهد می آفریند و برمی گزیند، آنان حقّ گزینش ندارند. که خدای از آنچه شرک می ورزند پاک و منزّه است» .

ص:233

هرکه می خواهد به کفر و شرک بگراید، که خداوند به هنگام نصب امام و انتخاب حجّت با احدی مشورت نمی کند. انکار منکران و تکذیب کافران، امامت را ضرری نمی رساند و در انتخاب خدا تأثیر نمی بخشد. که خدای فقط کسی را به این منصب برمی گزیند که شایستۀ آن مقام آفریده باشد. و جز آنها کسی را شایستگی تصدّی این مقام نیست. که خدای آنها را به گونه ای برتر و والاتر آفریده است و کسی را در این ویژگیهای جسمی و فکری هم سنگ آنها نیافریده است.

خدای تبارک و تعالی حضرت موسی (ع) را به کاخ فرعون سوق می دهد و بصیرت او را می بندد و محبّتش را در دل فرعون استوار می سازد تا در کاخ فرعون از پرورش ویژه ای برخوردار شود، و در این زمینه می فرماید:

«تا تحت عنایت من ساخته شوی» .

و می فرماید:

«من ترا برگزیدم. پس به آنچه به تو وحی می شود، گوش فراده» .

اینجا این نکته را ناگفته نگذاریم که منکران مقام ولایت در روز رستاخیز شدیدا به کیفر انکار خود خواهند رسید، زیرا حجّت بر آنها تمام است و آنها ملزم هستند که به دنبال دلیل بروند و راهی را بدون دلیل انتخاب نکنند.

منکران لجوج و تکذیب کنندگان عنود، بیش از آنچه مورد نفرت هستند، باید مورد رقّت قرار بگیرند که خود را برای همیشه بدبخت و بیچاره نموده اند:

«اگر خداوند در آنها خیری سراغ داشت، آنها را شنوا می ساخت، ولی اگر شنوا بودند، روی برتافته، اعراض می نمودند» .

از آنها فقط می پرسیم: چگونه است که شما برای خود وزیر، وکیل، رئیس و غیره انتخاب می کنید ولی به خدا اجازه نمی دهید که برای خود نماینده، ولیّ، و حجّتی برگزیند؟ ! !

چرا هنگامی که خدا به حجّتهای خود از فضل و کرم خود مرحمت می فرماید، به آنها رشک می ورزند؟ !

«آیا به مردم حسد می ورزند که خدا از فضل خود به آنها عطا فرموده است» .

آری همین جای تأسّف است! .

ص:234

233- «و الأئمّة هم المحسودون الّذین قال اللّه تعالی فیهم:

[أَمْ یَحْسُدُونَ النّٰاسَ]» .

«امامان، حسدشدگانی هستند که خدای تبارک و تعالی در حقّ آنها فرموده است: [مگر برای مردم حسد می ورزند که خدا از فضلش به آنها عطا فرموده]» .

و منظور از «ناس» (مردم) در این آیه، امامان اهل بیت است، چنانکه امام باقر (ع) می فرماید:

234- «نحن و اللّه النّاس» .

«به خدا قسم «ناس» ما هستیم» .

در گزینش پیامبر و امام هرگز انتخاب بشری نمی تواند ملاک و معیار باشد، که انتخابات تکامل یافتۀ عصر ما در مجلسهائی تبلوریافته، که سیستم ظالمانۀ بانکداری را به رسمیّت شناخته، روابط نامشروع جنس موافق و مخالف را آزاد اعلام می دارند! ! .

در گزینش پیامبران و امامان مجالی برای دخالت عقل نیست، حضرت موسی را بنی اسرائیل انتخاب نکرده اند، و هارون را حضرت موسی انتخاب نکرده است. حواریّون را حضرت عیسی برنگزید و امامان معصوم را پیامبر اکرم (ص) به آن مقام نصب ننمود. بلکه همۀ این گزینش ها مستقیما به فرمان خدای تبارک و تعالی انجام شده است.

آری این خداست که آنها را برای وراثت پیامبران در طول تاریخ برگزید. از این رهگذر هرکس که امامت آنها را ردّ کند، خدا را ردّ کرده است نه تبلیغ کنندۀ امامت آنها را. در امامت و یا غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) جای شگفت نیست، بلکه شگفت در رسالت رسول اکرم (ص) است، که مسئلۀ حضرت مهدی (عج) یکی از شاخه های پربار نبوّت اوست.

آنچه موجب شگفت است خبرهای اعجاب انگیز آن پیامبر امّی (ص) است که پس از گذشت چهارده قرن، حتّی یک کلمه از سخنان او باطل نشده است، بلکه گذشت زمان هر روز فصل تازه ای از دلایل محکم و متقن صدق گفتار او می گشاید، هر روز یکی دیگر از پیشگوئیهای او تحقّق می یابد و دلیل

ص:235

تازه ای از ارتباط او با عالم ماوراء طبیعت کشف می شود. به ویژه خبرهای غیبی آنحضرت در مورد نشانه های ظهور حضرت ولیّ عصر (عج) از روز ولادت تا پایان غیبت، که همۀ رویدادهای این مدّت طولانی را موبه مو خبر داده است.

ما منتظران ظهور نیز که افتخار انتظار آن کعبۀ موعود و قبلۀ مقصود را داریم، همواره این شرف و افتخار را خواهیم داشت که به فرمان رسول اکرم (ص) و امامان معصوم وفادار بوده، در انتظار فرارسیدن روز موعود دقیقه شماری خواهیم نمود. و معتقدیم که غیبت امام (عج) نکوهشی است برای مردم نه برای عقیده. و ما امیدواریم از کسانی باشیم که حضرت بقیّة اللّه (عج) در توقیع شریفش خطاب به «شیخ مفید» می نویسد:

235- «انا غیر مهملین لمراعاتکم، و لا ناسین لذکرکم، و لو لا ذلک لاصطلمتکم اللأواء، و أحاطت بکم الأعداء» .

«ما شما را رها نکرده و یادتان را از خاطر نبرده ایم و اگر توجّهات ما نبود بلاها بر شماها فرود آمده، دشمنان شما را پایمال می کردند» .

و همواره گوش به فرمان حضرت بقیّة اللّه هستیم که در توقیع شریف که به دست «محمّد بن عثمان» از ناحیۀ مقدّسه صادر شده است می نویسد:

236- «أکثروا من الدّعاء بالفرج، فإنّ ذلک فرجکم» .

«برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که فرج شما در اینست» .

ای امام غائب از نظر! خدای تبارک و تعالی در فرج تو تعجیل کند و آن روز موعود را هرچه زودتر برساند، که فرج ما و فرج همۀ ستمدیدگان جهان به فرج تو بستگی دارد. از خدا می خواهیم که به وظیفۀ سنگین خود در عهد غیبت و در عصر سرگردانی امّت موفّق شویم و آن روز مسعود و دولت میمون را درک نموده، توفیق خدمت در حکومت عدل الهی نصیبمان گردد. که بامداد امید نزدیک است و فجر امید آمادۀ دمیدن. انشاء اللّه.

ص:236

حواشی

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 93، الزام النّاصب صفحۀ 62 و 126-128، الامام المهدی صفحۀ 20،37 و 157، اعلام الوری صفحۀ 376، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 78،148 و 170، منتخب الاثر صفحۀ 271 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 92.

-نهج البلاغه جلد 2 صفحۀ 35، منتخب الاثر صفحۀ 270، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 94، المهدی صفحۀ 18 و الامام المهدی صفحۀ 83.

-بشارة الاسلام صفحۀ 37 و غیبت نعمانی صفحۀ 72.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 153 و جلد 53 صفحۀ 324، الزام النّاصب صفحۀ 98 و 174، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 101، منتخب الاثر صفحۀ 251 و 253، و بشارة الاسلام صفحۀ 86.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 102، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 153 و 157، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 340 و غیبت نعمانی صفحۀ 99.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 280، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 158، اعلام الوری صفحۀ 431، الزام النّاصب صفحۀ 139، و غیبت نعمانی صفحۀ 126.

-بشارة الاسلام صفحۀ 56 و 150.

-غیبت نعمانی صفحۀ 89، منتخب الاثر صفحۀ 251، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 340، الزام النّاصب صفحۀ 81، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 155 و جلد 53 صفحۀ 324 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 82.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 339 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 156.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 151، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 338، غیبت طوسی صفحۀ 102، منتخب الاثر صفحۀ 252 و الزام النّاصب صفحۀ 80.

-الزام النّاصب صفحۀ 4 و 6.

-منتخب الاثر صفحۀ 255 و 300، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 337، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 142 و جلد 52 صفحۀ 154 و اعلام الوری صفحۀ 405.

-یوسف:89.

-الزام النّاصب صفحۀ 55 و 67.

-غیبت نعمانی صفحۀ 84، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 336، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ

ص:237

-142 و جلد 52 صفحۀ 154.

-الزام النّاصب صفحۀ 215، بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 6 و بشارة الاسلام صفحۀ 267.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 152 و 277.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 201 و غیبت نعمانی صفحۀ 4.

-قصص:68.

-طه:19.

-طه:13.

-انفال:23.

-نساء:54.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 186.

-نور الابصار صفحۀ 112 و الصّواعق المحرقه 105.

-احتجاج طبرسی جلد 2 صفحۀ 497.

-منتخب الاثر صفحۀ 267، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 177، اعلام الوری صفحۀ 424 و بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 181، الامام المهدی صفحۀ 254 و الزام النّاصب صفحۀ 130.

ص:238

بخش ششم: راز طول عمر

اشارة

ص:239

ص:240

راز طول عمر

امام صادق (ع) یکی از اصحاب را مشاهده نمود که از طول غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) دچار شگفت شده است، چنین فرمود:

237- «إنّ اللّه تعالی أدار فی القائم منّا ثلاثة أدارها لثلاثة من الرّسل:

قدّر مولده تقدیر مولد موسی، و قدّر غیبته تقدیر غیبة عیسی، و قدّر إبطاءه تقدیر إبطاء نوح، و جعل له من بعد ذلک عمر العبد الصّالح دلیلا علی عمره» .

«خدای تبارک و تعالی سه ویژگی سه تن از پیامبران را در قائم ما (عج) جاری ساخته است: ولادت او را همچون ولادت حضرت موسی

ص:241

قرار داده است. غیبت او را همانند غیبت حضرت عیسی مقرر فرموده است.

عمر طولانی او را چون عمر طولانی حضرت نوح قرار داده است. آنگاه به بندۀ صالح خود-حضرت خضر-عمر طولانی داده تا دلیل عمر طولانی او باشد» .

و در حدیث دیگری در همین رابطه می فرماید:

238- «و أمّا العبد الصّالح الخضر، فإنّ اللّه تبارک و تعالی ما طوّل عمره لنبوّة قدّرها له و لا لکتاب ینزّل علیه، و لا لشریعة ینسخ بها شریعة من کان قبله من الأنبیاء، و لا لإمامة یلزم عباده الاقتداء بها، و لا لطاعة یفرضها له، بل إنّ اللّه تبارک و تعالی لمّا کان فی سابق علمه أن یقدّر فی عمر القائم فی أیّام غیبته، و علم من إنکار عباده لمقدار ذلک العمر فی الطّول، طوّل عمر العبد الصّالح من غیر سبب. فما أوجب ذلک إلاّ لعلّة الاستدلال علی عمر القائم، و لیقطع بذلک حجّة المعاندین، لئلاّ یکون للنّاس علی اللّه حجّة» .

«اما بندۀ صالح، حضرت خضر (ع) که خدای تبارک و تعالی برای او عمر طولانی داده است، برای این نیست که در آینده به پیامبری برگزیده شود، یا کتابی بر او نازل شود، یا شریعتی برای او تشریع گردد تا به وسیلۀ آن ادیان پیشین نسخ شود، یا رهبری امّتی به او اعطا شود و اطاعتش واجب گردد، بلکه فقط برای اینست که در علم ازلی خدای تبارک و تعالی مقدّر بود که عمر قائم ما در زمان غیبت بسیار طولانی باشد و می دانست که بسیاری از مردمان، این عمر بسیار طولانی را انکار خواهند نمود، خدایش او را عمر بسیار طولانی داد، بدون اینکه سبب دیگری داشته باشد، بلکه فقط برای اینکه با عمر طولانی او به عمر طولانی حضرت قائم (عج) استدلال گردد. و بدین وسیله حجّت بر دشمنان لجوج تمام شود، تا مردمان را در پیشگاه خدا حجّتی نباشد» .

در روایات بسیاری از حضرت رسول اکرم (ص) و امامان معصوم به ما رسیده است که در قائم آل محمّد (ص) سنّتی از حضرت نوح هست و آن عمر طولانی آن حضرت است، و در همۀ این روایات این نکته به صورت قطعی و تردیدناپذیر مطرح شده است. حتّی یکبار امام صادق (ع) انکار منکران را تقبیح

ص:242

نموده، چنین فرمود:

239- «ما تنکرون أن یمدّ اللّه لصاحب هذا الأمر فی العمر کما مدّ لنوح علیه السّلام فی العمر؟ ! !» .

«چرا نمی پذیرند که خداوند عمر صاحب این امر را طولانی گرداند، چنانکه عمر حضرت نوح علیه السّلام را طولانی نموده بود؟ ! !» .

یکبار دیگر چنین فرمود:

240- «إنّ ولیّ اللّه یعمّر: عمّر إبراهیم الخلیل عشرین و ماة سنة، و کان یظهر فی صورة فتی موفّق ابن ثلاثین سنة. لو خرج القائم أنکره النّاس، یرجع شابّا موفّقا» .

«ولیّ خدا (عج) از عمر طولانی برخوردار خواهد بود. حضرت ابراهیم خلیل (ع)120 سال عمر کرد ولی به صورت جوان نیرومند 30 ساله در میان مردم ظاهر می شد. قائم ما نیز به صورت جوانی نیرومند ظهور می کند، که مردمان او را انکار می کنند» .

برای ما که پیرو فرمان پیامبر (ص) و امامان اهل بیت (ع) هستیم هیچیک از اینها جای شگفت نیست، امّا عمر طولانی چندین هزار ساله برای بندگان صالح خدا چون خضر و عیسی و برای بندگان ناشایستی چون شیطان و دجّال واقع شده است، چنانکه در گذشته گفتیم و بعدا نیز در این زمینه سخن خواهیم گفت. اما در مورد اینکه به صورت جوان نیرومندی ظاهر می شود، داستانهای جالب تری هست:

گفته می شود که عزیر با اهل بیت خود عازم سفر شد و همسرش حامله بود. عزیر در آنروز 50 سال داشت، خدایش او را صد سال تمام میراند، آنگاه زنده ساخت و به صورت یک فرد 50 ساله به اهل بیت خود بازگشت، پسرش از او استقبال کرد، درحالیکه صد سال داشت! .

آیا داستان عزیر، و استقبال پسر صدساله از پدر پنجاه ساله شگفت انگیزتر است، یا عمر طولانی حضرت ولیّ عصر (عج) ؟ ! .

و شگفت انگیزتر از آن داستان «نصر بن دهمان» از قبیلۀ غطفان است که 190 سال زندگی کرده، سپس به صورت جوان شاداب و باطراوت بازگشته و حیرت و تعجّب معاصرین خود را برانگیخته است! ! ! .

ص:243

داستان «نصر بن دهمان» به عنوان شگفت انگیزترین داستان عرب در منابع تاریخی آمده است.

معروف است که خداوند به زلیخا نیز جوانی و زیبائی اش را بازگردانید و حضرت یوسف (ع) با او ازدواج کرد! .

در برابر شگفتیهای جهان آفرینش، ما خیال می کنیم طول عمر حضرت مهدی (عج) موجب شگفت هم نخواهد بود، زیرا او حجّت خداست، خدایش او را سالم و تندرست، با اعصابی نیرومند و نسوجی قوی و عضلاتی محکم آفریده است، و بدون یک عامل خارجی چون زهر و شمشیر مرگ به سراغ او نخواهد آمد، چنانکه دیگر امامان معصوم نیز چنین بودند.

حتّی انسان عادی نیز پیش از آنکه یک اختلالی در نظام زندگی اش پدید آید و قسمتی از اندامهایش را از کار بیندازد از دنیا خارج نمی شود. . . که ما در اینجا این موضوع را از جنبه های: دینی، طبیعی و زیست شناسی مورد مطالعه قرار می دهیم:

ص:244

طول عمر از دیدگاه قرآن

طول عمر یک انسان در برابر شگفتیهای آفرینش او به قدری ساده است، که جای شگفتی نباید قرار بگیرد.

آفریدگاری که انسان را از نیستی آفریده است، چگونه ممکن است پس از پوشیدن لباس هستی، از ادامه و اطالۀ هستی ناتوان باشد؟ !

قرآن کریم در مورد خلقت انسان می فرماید:

«ما انسان را از مشتی گل آفریدیم، سپس او را نطفه ای ساختیم در جایگاهی محکم، آنگاه نطفه را به صورت علقه-خون بسته- درآوردیم، و علقه را تبدیل به مضغه-گوشت جویده-نمودیم. و سپس مضغه را به صورت استخوان درآوردیم. آنگاه روی استخوانها را با گوشت پوشانیدیم، سپس او را به گونه ای دیگر آفریدیم. پس مبارک است خداوندی که بهترین خالقهاست» .

و در سوره ای دیگر می فرماید:

«ما انسان را به بهترین معیارها آفریدیم» .

خداوند قادر متعال که انسان را به عنوان بهترین الگو آفریده، و او را به صورت قطره ای آب، از صلب پدران به رحم مادران انتقال داده، نه ماه تمام در شکم مادر صورتگری نموده، به هر شکلی که خواسته درآورده، اینهمه جهازها به او داده، آنگاه همۀ این جهازها را به کار انداخته، که اگر یکی از این جهازها ناقص باشد، پزشکان جهان از تکمیل آن ناتوان هستند، چگونه ممکن است، از اعطای عمر طولانی برای یکی از بندگانش ناتوان باشد؟ ! ! .

قرآن کریم در مورد آفرینش انسان از قطره ای آب گندیده چنین می فرماید:

«مگرنه اینست که قطره ای بود از منی ریخته شده؟ ! .

و در سوره ای دیگر می فرماید:

«مگر شما را از آبی پست نیافریدیم؟ ! که سپس آنرا در جایگاهی محکم قرار دادیم» .

ص:245

آری، خداوند قادر توانا، انسان را از چند مولکول آب بی مقدار آفریده و آنرا در جایگاهی محکم قرار داده، تا از حالت نطفه به حالت علقه، مضغه، بافت استخوانی، پوشش عضلانی، خون و رگ و دیگر اندامهای حیاتی تبدیل شود. . .

ولی همین انسان زبون و بیچاره که این مراحل مختلف را پشت سر نهاده و توانسته روی پای خود بایستد، همۀ اینها را فراموش کرده، به انکار صانع برمی خیزد! .

«انسان را از نطفه ای آفرید، پس او ستیزه گری آشکار است» .

وای بر انسان که گذشتۀ خود را فراموش کرده، سرنوشت بعدی خود را هم نادیده می گیرد که به زودی دیده از این جهان فرو خواهد بست و نزدیکترین علاقمندانش با شتابی فراوان او را در زیر خاکها مدفون خواهند ساخت، تا بوی متعفّن لاشه اش زیر خاک پنهان شود! ولی او بین این دو مبدء و منتهی، آنقدر بلندپروازی دارد که به آفریدگار آسمانها و زمین اعلام دشمنی می کند! !

ولی او نباید آنقدر به خودش خوش بین باشد که جهان را در محدودۀ مردمک دیدگان خود محدود ببیند و غفلت کند از اینکه این جهان پهناور در کاسۀ چشم او نمی گنجد، کجا رسد به آفرینندۀ آن؟ ! .

«دیدگان، او را درک نکنند، ولی او دیده ها را درک می کند» .

انسان امروز علیرغم دانش و بینش وسیع خود، که توانسته از کرۀ خاکی گامی فراتر نهاده، بر فراز کرۀ ماه پیاده شود و هم اکنون درصدد تسخیر کرۀ مرّیخ برآمده است، علیرغم اینهمه پیشرفت سریع او در دانش و تکنیک هنوز هم به آنچه می فهمد چشم می دوزد و در مورد آنچه در مغز کوچک او نمی گنجد به دشمنی برمی خیزد و کودکانه انکار می کند! .

او هر روز با هزاران مجهول روبرو می شود و در زندگی روزمرّۀ خود وجود هزاران مجهول را اعتراف می کند و در صدها موضوع به دلیل این که تخصّص ندارد، اظهارنظر نمی کند، ولی هنگامی که مسائل متافیزیک مطرح

ص:246

می شود، به خود اجازه می دهد که در اطراف آن به نفی و اثبات بپردازد و آنچه را که با عقل ناقص خود درک نکند، تکذیب نماید! .

داستان طول عمر حضرت مهدی (عج) نیز یکی از این مسائل است، که هرکس نتوانسته راز آنرا درک کند به انکار آن برخاسته است.

بقای حضرت مهدی (عج) در این مدّت یازده قرن و نیم به خواست و ارادۀ ما نبود بلکه به مشیّت خدای قادر حکیم بود، که همه چیز در دست باکفایت اوست. ما اگر بخواهیم فقط یک لحظه بیش از آنچه مقدّر است در این جهان زندگی کنیم، قادر نخواهیم بود، ولی اگر او بخواهد به یکی عمر ملیونی بدهد برای او بسیار ساده و آسان است. هم اوست که به حضرت نوح عمر چندین هزارساله داده است، که به تصریح قرآن کریم بعد از بعثت و پیش از طوفان، مدّت 950 سال در میان قوم خود زندگی کرده، و آنها را به سوی خدا دعوت نموده است. امّا کلّ عمر شریفش خیلی بیش از این بوده، که تا 2700 سال نوشته اند.

برای طول عمر حضرت مهدی (عج) حکمتهائی است که خدای حکیم آنها را منظور ساخته است، چنانکه برای طول عمر حضرت عیسی و صعودش به آسمانها حکمتهائی هست که یکی از آنها ایمان آوردن اهل کتاب به هنگام نزول اوست، که احدی از اهل کتاب در روی زمین باقی نمی ماند جز اینکه به او ایمان می آورد، و به کمک دولت حضرت مهدی (عج) می شتابد.

این نکته را نباید فراموش کرد که عمر طولانی حضرت مهدی (عج) در مقایسه با عمرهای کوتاه عصر ما، طولانی محسوب می شود وگرنه در برابر عمرهای چند هزارسالۀ عمر حضرت نوح و لقمان بسیار ناچیز است! . ما اگر حضرت مهدی (عج) را یکی از اولاد حضرت نوح فرض کنیم، پس از هزار و اندی سال اوّل جوانی او به شمار خواهد آمد و تازه وقت ازدواجش فراخواهد رسید، چنانکه در عصر حضرت نوح بسیار اتّفاق می افتاد که در هشتصد و نهصد سالگی برای اوّلین بار ازدواج می کردند، و احیانا با دختران چند صد ساله! .

و نباید از نظر دور داشت که حضرت مهدی (عج) به آخر الزّمان بستگی دارد و در آخر الزّمان ظهور خواهد کرد تا بدینوسیله خبرهای جدّ بزرگوارش اثبات شود.

ص:247

و امّا مسئلۀ طول عمر و اثبات امکان آن از نظر علمی به طوریکه بحث خواهیم کرد، امروزه زیرپا افتاده محسوب می شود و همۀ پزشکان و زیست شناسان در جستجوی راههای وصول به آن گامهائی برداشته و برمی دارند، تا به وسیلۀ پیوند اعضا، سرویس بافتهای بدن و ترمیم پوسیده های آنها بلکه عمر طولانی و شادابی جوانی را به انسان قرن 21 به ارمغان آورند! .

یعنی آنها دقیقا به دنبال چیزی هستند که خداوند به حجّت خود عطا فرموده است.

بگذار مغزهای کوتاه نظر آنرا انکار کند و کوته فکری خود را اثبات نماید! .

بگذار اینها نیز در کفر و الحاد تا سرحدّ «ویکتور هوگو» پیش بروند و سرشان به این سنگ و آن سنگ بخورد و به هوش آیند! .

آورده اند که ویکتور هوگو، فیلسوف معروف فرانسوی که عمری را به تدریس فلسفۀ کفر و الحاد سپری کرده، در 86 سالگی مشغول تدریس فلسفۀ خود بود که ناگاه رعد و برق وحشت انگیزی درگرفت و ترس و وحشت بر کلاس درس مستولی شد، ویکتور هوگو که خود بیش از شاگردان ترسیده بود، یکمرتبه فریاد کشید که: «بارخدایا! ما را از این بلا نجات ده» ! ! .

همین فریاد استاد که ناخودآگاه از فطرت او سرچشمه گرفت و در گوش شاگردان طنین انداخت، فطرت شاگردان را بیدار ساخت و یکمرتبه داد زدند: چه شد استاد؟ ! چگونه است که خدا را به یاری طلبیدی؟ ! تو که یک عمر به ما گفتی خدائی در کار نیست! ! ! .

او نیز پس از مطالعۀ فراوان به این نتیجه رسید که خداشناسی فطری است و هنگامی که انسان دستش از همۀ علل طبیعی کوتاه می شود، پرده ها کنار می رود، فطرت بیدار می شود و انسان ناخودآگاه به سوی او می شتابد و او را به یاری می طلبد.

یکی از رمزهای طول عمر حضرت مهدی (عج) که برای مردم عصر ما به خوبی روشن است، آسایش خاطر و آرامش باطن اوست که به دور از اندیشۀ خوراک و پوشاک و مسکن و تجارت و چک و سفته و غیر آن در گوشه ای آرام به عبادت و اطاعت خالق مشغول بوده، از هر اندیشه ای فارغ و از هر غم و اندوهی

ص:248

آسوده خاطر است. کیست که اثر شکنندۀ رویدادهای تلخ زندگی را بر دوش خود احساس نکند؟ و تأثیر آنرا در کوتاهی عمر درک ننماید؟ ! .

کسی که در پرتو عنایات خاصّ خدا از هر اندیشه ای فارغ است و در برابر هیچ رویداد نامطلوبی مسئولیّتی ندارد و شب و روز هدفی جز پرستش حقّ تعالی ندارد، بسیار طبیعی است که همواره از سلامت مزاج برخوردار بوده، هیچ خطری سلامتی او را تهدید نکند.

طول عمر حضرت مهدی (عج) به دلایل قطعی منقول از پیامبر اکرم (ص) و پیشوایان معصوم (ع) ثابت است و منطق عقل آنرا ردّ نمی کند، و غیبت او آزمایش خدای تبارک و تعالی در حق ما امّت اسلامی است.

هیچ مانع عقلی و یا اعتقادی از عمر چند هزارسالۀ حضرت مهدی (عج) نیست، زیرا پیروان همۀ ادیان بر بقای حضرت عیسی و حضرت خضر و شیطان لعین اتّفاق نظر دارند.

اگر عمر حضرت خضر را از زمان حضرت موسی به حساب بیاوریم، او هم اکنون در حدود ششهزارساله می باشد، که بعد از این هم تا پایان جهان زنده خواهد بود. روی این بیان حضرت مهدی (ع) هرقدر عمر طولانی داشته باشد، همواره بیش از چهار هزار و پانصد سال کوچکتر از حضرت خضر (ع) خواهد بود! از این رهگذر هرکس در مورد عمر طولانی حضرت مهدی (ع) دچار شگفت شود، باید در مورد حضرت خضر دچار شگفت گردد، که چهار هزار و پانصد سال بزرگتر از اوست! و در عین حال همۀ ادیان آسمانی زندۀ جاوید بودن او را به رسمیّت شناخته اند و همۀ اقوام و مذاهب مختلف یهود و نصاری و اسلام آنرا پذیرا شده اند.

چگونه است که عمر ششهزارساله را در مورد یکی از بندگان صالح خدا می پذیرید و عمر یکهزارساله را در مورد یکی دیگر از بندگان صالح خدا مورد تردید و انکار قرار می دهید؟ ! مگرنه اینست که قدرت خدا عمومی است؟ و در مورد همگان ساری و جاری است؟ و حکم امثال در امکان و عدم امکان یکسان است؟ ! .

اگر حضرت نوح (ع) در عصر حضرت محمّد (ص) به دنیا آمده بود، هم اکنون اوایل جوانی او بود! و ما از آن دچار شگفت شده بودیم! . در مورد

ص:249

حضرت مهدی (عج) نیز میتوانیم همان مقدار دچار شگفت شده، بگوئیم: چنین عمر طولانی از نظر علمی و عقلی ممکن است و از نظر قرآن و تاریخ واقع شده است ولی در عصر ما با این عمرهای کوتاه چنین عمری خارق عادت است. اگر ضعف ایمان و سستی اعتقاد در مورد مبدء و معاد نبود، هرگز احدی عمر طولانی حضرت مهدی را تکذیب نمی کرد. زیرا خدائی که انسان را از مشتی خاک (حضرت آدم) و چند مولکول آب بی مقدار (بنی آدم) آفریده است، هرگز از ابقای آن بعد از آفرینش ناتوان نخواهد بود.

قرآن کریم ما را راهنمائی می کند که برای انسان و دیگر جانداران عمری بسیار دراز، از عصر حضرت یونس تا فرارسیدن روز رستاخیز امکان پذیر است! آنجا که می فرماید:

«فلو لا انّه کان من المسبّحین، للبث فی بطنه الی یوم یبعثون» .

«اگر نبود اینکه-حضرت یونس-از تسبیح کنندگان بود، هر آینه در شکم-ماهی-تا روز رستاخیز درنگ می کرد» .

از این آیه استفاده می شود که اگر حضرت یونس در شکم ماهی خدا را تسبیح نمی گفت، تا روز رستاخیز در شکم ماهی می ماند و لازمۀ آن امکان عمری بسیار طولانی برای انسان و ماهی است، که عمر طولانی حضرت مهدی (عج) در برابر آن بسیار ناچیز است.

بدیهی است اگر مقدّر بود که حضرت یونس در شکم ماهی تا روز رستاخیز بماند، می بایست عمر ماهی نیز تا روز رستاخیز به درازا بکشد! .

چنین عمری برای حضرت یونس (ع) آنهم در شرائط بسیار نامساعد شکم ماهی از نظر قرآن ممکن شناخته می شود، کجا رسد به عمر بسیار کوتاه حضرت مهدی (در مقایسه به چنین عمر طولانی) آنهم در عالیترین شرائط ممکن، که به دست توانای حضرت حقّ برای زندگی آن حضرت تأمین شده است! !

ص:250

طول عمر از دیدگاه زیست شناسی

پزشکان قرن معاصر و دانشمندان بیولوژیست (زیست شناس) بعد از دهها سال تجربه و آزمایش و سپری کردن عمری طولانی در کنج آزمایشگاه، به این نتیجه رسیده اند که: همۀ بافتهای مهمّ بدن انسان از عمر جاوید برخوردار است و اگر عاملی پیش نیاید که رشتۀ عمر آنها را بگسلد، برای همیشه زنده خواهند ماند! .

امروز از نظر پزشکان و زیست شناسان امکان عمر بسیار طولانی برای انسان در شرائط مناسب، قطعی و تردیدناپذیر شده است. و از نظر آنها مسلّم شده که اگر به نسوج و بافتهای اوّلیّۀ بدن انسان غذای لازم برسد و شرائط زیست فراهم باشد و عوارض خارجی رشتۀ آن را قطع نکند، این بافتها برای همیشه زنده و پاینده خواهند بود. از این رهگذر هیچ مانعی ندارد که در شرائط مساعد افرادی هزاران سال زندگی کنند، چنانکه در قرنهای اخیر شاهد افراد بسیاری بوده ایم که بیش از 200 سال زندگی کرده اند و برخی از آنها از مرز 250 سال نیز گذشته اند. اگر مشیّت خدا نیز به آن ضمیمه شود، دیگر بافتهای بدنش از طرف هیچ عارضه ای تهدید نخواهد شد و رشتۀ عمرش هرگز گسسته نخواهد گردید و عمرهای چند هزارساله برای او زیرپاافتاده به شمار خواهد آمد.

دانشمندان زیست شناس پس از یک عمر مطالعه در مسائل «بیولوژی» به این نتیجه رسیده اند که: جای شگفت است که انسان می میرد، درحالیکه بافتها و سلّولهای بدن او برای مدّت نامحدودی قابل زندگی است! ! ! .

بیولوژیستها معتقدند که زندگی دلیل نمی خواهد، مرگ دلیل می خواهد! .

آنها معتقدند که در امکان هر موجود زنده است که تا مدّت درازی زنده بماند، چنانکه در سرتاسر جهان آمار مرگ ومیر اطفال کاهش فراوان یافته است.

بیولوژیستها معتقدند اگر انسانی تحت مراقبت صحیح پزشکان و در شرائط مساعد طبق برنامۀ بهداشتی زندگی کند تا مدّت بسیار طولانی می تواند با طراوت جوانی زنده بماند.

بدیهی است که تعجّب مردم از طول عمر حضرت مهدی (عج) به این

ص:251

جهت است که افراد دیگری در عصر ما به چنین عمر طولانی دسترسی ندارند، و اگر در عصر ما نیز چون روزگار باستان در هر منطقه ای دهها نفر از عمر چندین هزارساله برخوردار بودند، دیگر کسی دچار شگفت نمی شد.

اگر بگوئیم طول عمر حضرت مهدی (عج) خرق عادت است، معنایش این نیست که محال است، بلکه معنایش اینست که در عصر ما تعداد افرادی که به چنین عمری برسند بسیار کم است، از این رهگذر خارق عادت به شمار می آید.

هنگامی که صفحات تاریخ از اسامی و شرح زندگی دراز عمران پر است، چرا در مورد حضرت مهدی (عج) دچار شکّ و تردید می شویم؟ !

دانشمندان زیست شناس عمر طولانی را نه برخلاف عقل می دانند و نه برخلاف نوامیس طبیعت.

آنها می گویند: آنچه برخلاف طبیعت است مرگ است که رشتۀ زندگی را می گسلد. این ما هستیم که نمی دانیم چگونه باید بر موانع خارجی پیروز شویم؟ ! امّا حضرت مهدی (عج) به خواست خدا این توفیق را پیدا کرده است، که عمر مقدّرش را به طور کامل استیفاء کند. این توفیق به خواست خدا و به یاری خداست که در قرآن کریم قدرت بیکران خود را در زمینۀ آفرینش بشر ستوده است.

پرواضح است که رعایت اصول بهداشتی، زندگی را گوارا نموده، جسم را تندرستی، و روح را نشاط می بخشد و تأثیر آن در طول عمر جای تردید نیست.

چنانکه رعایت آن اصول در عصر ما بسیاری از بیماریها را ریشه کن ساخته و مقداری از بیماریها را مهار نموده، و میانگین عمر انسان را تا دو برابر قرن نوزدهم افزایش داده است.

نتیجۀ طبیعی این مطلب، اینست که اگر انسانی از همۀ اصول بهداشتی آگاه باشد و دقیقا آنها را به کار ببندد و قدرت آنرا داشته باشد که از هوای سالم تنفّس کند و هرکجا که محیط زیست آلوده است از آنجا دوری گزیند، عمر بسیار طولانی توأم با طراوت جوانی خواهد داشت.

از سوی دیگر طعام ساده نیز (چون مواد گیاهی و لبنیّات) که در اثنای گوارش موادّ زائدی از خود به جای نمی گذارد، اگر انسان به آنها مداومت داشته

ص:252

باشد و در مصرف آنها از افراط و تفریط دوری گزیند، تأثیر بسیار مطلوبی در درازی عمر و پایداری جوانی خواهد داشت. و اگر هوای سالم، استراحت کامل و تلاش متناسب، و تن تندرست نیز با آن همراه باشد، تأثیرش چند برابر خواهد شد. چنانکه در مورد درازعمران خوزستان ایران و قفقاز شوروی، عوامل یادشده به اثبات رسیده است.

ص:253

درازعمران تاریخ

پیش از آنکه گروهی از درازعمران تاریخ را از منابع معتبر بازگو کنیم، چند نمونه از خوارق عادت را در اینجا می آوریم و در این مطلب روی سخن ما با طبیعیّون است که در جهان طبیعت به «تصادف» عقیده دارند:

شما که در جهان طبیعت تصادف را پذیرفته اید و معتقدید که همۀ این نظام متقن و محکم از روی تصادف به وجود آمده است، لابدّ این را هم می پذیرید که در این جهان پهناور صدها مسئله برخلاف روال طبیعی انجام پذیرفته است و به عبارت دیگر تصادف در تصادف پدید آمده است، از جمله نوزادهای عجیب و غریب و استثنائی:

-نوزادهای دوقلو، که بسیار اتّفاق افتاده است! .

-زایمانهای دوقلوئی که سه بچّه آورده است! .

-زایمانهای دوقلوئی که پنج کودک در طی یک زایمان به دنیا آمده است، چنانکه در فرانسه روی داده است! .

-کودکی که به صورت برّۀ گوسفند در عراق به دنیا آمد! ! .

-کودکهای شش انگشتی! .

-کودکی با دو قلب، یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ بدن! .

-کودکی با دو سر، دو قلب، و با آلت تناسلی مذکّر و مؤنّث! ! .

-انسانی با دم حیوانی، که هم اکنون زنده است! .

و هزاران مخلوقات استثنائی، که در آفرینش برخلاف روال عمومی اتّفاق افتاده، و در رسانه های گروهی اعلام گردیده است.

شما که همۀ اینها را تصادف می دانید، پس چه مانعی دارد که طول عمر حضرت مهدی (عج) نیز یکی از همین تصادفها باشد؟ ! .

گاهی کودکی چندروزه می میرد و گاهی چند ماه زنده می ماند و هنگامی چند سال و گاهی چندده سال زندگی می کند، و گاهی به قرن دوّم و هنگامی به قرن سوّم زندگی گام می گذارد، کسی که صد سال زندگی می کند، ده برابر کسی که در دهسالگی مرده، زندگی کرده است، چه مانعی دارد که

ص:254

یکی هم هزار سال زندگی کند و ده برابر صدساله ها زندگی کرده باشد؟ ! .

کوتاه سخن اینکه عمر چندین هزار ساله در تاریخ ثابت، در کتب آسمانی مندرج، از نظر علمی معقول و از نظر عقل ممکن است، پس چگونه می توان در چنین موضوعی تردید نمود؟ ! مگر اینکه کسی عمدا بخواهد لجاجت کند، که ما را با او گفتگو نیست:

«آنها قلبهائی دارند که با آن درک نمی کنند، چشمهائی دارند که با آن نمی بینند، و گوشهائی دارند که با آن نمی شنوند» .

ما در این بخش به طور فشرده امکان عقلی و اثبات علمی و دینی آنرا به خوانندگان گرامی تقدیم نمودیم، ولی در عقیده تحمیل معنی ندارد، آنکس که بخواهد به لجاجت بگراید، به کسی جز خود آسیب نرساند. بگذار تا بیفتد و ببیند سزای خویش! .

از نظر خداشناس، طبیعی، دهری و یا هر مسلک دیگر:

-وجود مهدی (عج) محال نیست.

-ولادت مهدی (عج) محال نیست.

-طول عمر مهدی (عج) محال نیست.

از نظر خداشناس، از هر آئینی که باشد، عمر هزارساله و دوهزارساله نه تنها ممکن، بلکه در گذشتۀ دور و نزدیک واقع شده و هم اکنون نیز حضرت عیسی و خضر از صالحان، شیطان و دجّال از طالحان زنده اند.

و از نظر طبیعیّون، هزاران نفر در تاریخ از عمر چند هزار ساله به طور تصادفی اتّفاق افتاده، در عصر ما نیز هیچ مانع علمی و عقلی از تکرار این تصادف در بین نیست. چه جهان براساس نظم دقیق باشد-چنانکه موحّدها می گویند -و یا براساس طبیعت کر و کور باشد-چنانکه طبیعیّون می گویند.

پیروان همۀ ادیان آسمانی، بهشت و جهنّم را جاویدان می دانند و معتقد هستند که اهل بهشت در بهشت جاوید، و اهل دوزخ در دوزخ ابدی می باشند، و هرگز پیر نمی شوند و نمی میرند. پس چه مانعی دارد که برخی از اولیای خدا، در دنیا نیز از چنین ویژگی برخوردار باشند؟ ! .

از نظر عقل و دانش نیز کوچکترین مانع علمی و عقلی در بین نیست و

ص:255

انشاء اللّه به زودی با ظهور قائم آل محمّد (ص) ، این معنی برای همۀ جهانیان محسوس و ملموس خواهد شد.

امّا از نظر کسانیکه می گویند: تا چیزی را در زیر چاقوی آزمایش تشریح نکنیم، نمی پذیریم! . آنها خود، واقعیّات فراوانی را پذیرفته اند که در طول هزاران سال نضج گرفته است، آنها چگونه به خود اجازه می دهند که چیزی را پیش از نضج گرفتنش بدون دلیل ردّ کنند؟ !

آنها پذیرفته اند که:

-زغال سنگ در طول هزاران سال به این صورت درمی آید! .

-نفت در طول ملیونها سال، قابل استفاده می شود! .

-الماس بعد از ملیونها سال دست و پنجه نرم کردن با رویدادهای جهان طبیعت به صورت سنگ گرانبها درمی آید! .

و آنها پذیرفته اند که هزاران منظومۀ شمسی در جهان پهناور کشف شده که ملیونها برابر از خورشید ما بزرگتر هستند و از ما به قدری فاصله دارند که تاکنون نور آنها به ما نرسیده است، درحالیکه نور آنها با سرعت سرسام آوری- 300 هزار کیلومتر در ثانیه-به ما نزدیک می شود! ! .

چگونه است که این همه عمر ملیونی در جهان طبیعت مورد پذیرش است، و فقط عمر هزارسالۀ حضرت مهدی (عج) مورد گفتگوست؟ ! .

آنچه دانشمندان علوم طبیعی و علم هیئت از شگفتیهای جهان آفرینش گفته اند، ما همه را می پذیریم ولی معتقدیم که همۀ اینها به دست قدرت حضرت احدیّت پدید آمده است و اینهمه منظومه های شمسی که گفته اند، گوشه ای ناچیز از ملیونها منظومۀ موجود در آسمان اوّل است که هنوز دانش بشری به کشف همۀ آنها توفیق نیافته است و ملیونها برابر آنها در آسمانهای دیگر ممکن است وجود داشته باشند! .

صاحب این قدرت عظیم و پهناور چگونه ممکن است از نگهداری یک انسان ناتوان باشد؟ !

خدائی کین جهان پاینده دارد

تواند حجّتی را زنده دارد

شما که می گوئید: نفت و الماس و امثال آنها بعد از ملیونها سال نضج

ص:256

می گیرند، اگر ما هم می گفتیم: مهدی ما بعد از ملیونها سال آمادۀ ظهور خواهد بود، برای شما مجال انکار نبود، درحالیکه هنوز به هزار و دویست سال نرسیده است.

ای انسان عنود، چگونه است رقمهای ملیونی را آنجا ساده می نگرید، و رقم هزاری را اینجا تحمّل نمی کنید؟ !

امّا تو ای مسلمان! چگونه است که طول عمر حضرت مسیح را می پذیری و در مورد حضرت مهدی دچار تردید می شوی؟ ! . آیا به برخی از آیات کتاب ایمان می آورید و به برخی دیگر کفر می ورزید؟ ! . درحالیکه همۀ آیات قرآن از جانب خداوند حکیم و علیم است.

هیچ تردیدی نداریم در اینکه طول عمر و غیبتش عقلا و نقلا ممکن است، و آنانکه در این رابطه تردید دارند، به زودی با دیدن برق شمشیرش شکّ و تردیدشان برطرف می شود.

خداوندی که موسی را در تابوتی بر روی آب نیل در آن شرائط سختی که بر پسربچّه های بنی اسرائیل پیش آمده بود، نگهداشت، و آن خدائی که حضرت خضر را از عهد حضرت موسی تاکنون نگهداشته، و آن خدائی که حضرت عیسی را نزدیک دو هزار سال است نگهداشته است، می تواند حضرت بقیّة اللّه را نیز تا فرارسیدن روز موعود از گزند زمین و زمان نگه بدارد، تا فرمان ظهور فرارسد و پرچم حقّ بر فراز کرۀ خاکی به اهتزاز درآید. به امید آن روز.

در پایان این بخش تعدادی از درازعمران تاریخ را که بیش از هزار سال عمر کرده اند، نام می بریم. علاقمندان به منابع یادشده در پاورقی مراجعه کنند:

1-عوج بن عناق،3600 سال و مادرش بیش از 3000 سال عمر کرده بود.

2-ذو القرنین، که 3000 سال عمر کرد.

3-ضحّاک (بیوراسب) ،1200 سال.

4-حضرت نوح، که عمر او را بین 1750 تا 2750 سال نوشته اند.

5-فریدون پسر آبتین، که هزار سال عمر کرد و 500 سال سلطنت نمود.

ص:257

6-ضحّاک دوّم،1000 سال.

7-یکی از پادشاهان ایرانی که عید نوروز را ایجاد کرد،2500 سال.

8-لقمان حکیم،3500 سال.

9-ریّان بن دومغ، پدر عزیز مصر که معاصر حضرت یوسف بود،1700 سال.

10-دومغ، پدر ریّان یادشده،3500 سال. و. . .

اینها و صدها نفر دیگر که هزاران سال عمر کرده اند، صرفا برای اینست که انسان برای 70-80 سال آفریده نشده است، بلکه از آزمایشهای انجام شده بر بافتهای بدن انسان به این نتیجه رسیده اند که انسان حدّاقلّ برای ده هزار سال آفریده شده است.

چگونه است که با اینهمه تأکید علم پزشکی و زیست شناسی بر امکان طول عمر و وقوع عمرهای سه هزار ساله و سه هزار و پانصد ساله در افراد عادی، در مورد حضرت ولیّ عصر (عج) که هنوز به 1200 سال نرسیده، تردید می کنند؟ ! .

اگر جاهل تردید کند، خیلی مهمّ نیست، ولی اگر شخص تحصیل کرده و کتاب خوانده و آشنا با الفبای علوم روز تردید کند بسیار جای تأسّف و تعجّب است.

در روایات اهلبیت از تردید جاهلان و انکار منکران در عصر غیبت بسیار گفتگو شده است و در برخی روایات از تردید و انکار در ایّام ظهور نیز سخن رفته است:

امام حسن مجتبی (ع) می فرماید:

241- «لو قام المهدیّ لأنکره النّاس، لأنّه یرجع إلیهم شابّا و هم یحسبونه شیخا کبیرا!» .

«هنگامی مهدی قیام کند، مردمان به انکار برمی خیزند، زیرا او به صورت جوان بازمی گردد، درحالیکه آنها او را پیر فرتوت خیال می کنند» .

و امام صادق (ع) می فرماید:

ص:258

242- «أما إنّه لو قد قام لقال النّاس: انّی یکون هذا و قد بلیت عظامه منذ دهر طویل؟ !» .

«هنگامی که او قیام می کند، مردم می گویند: چگونه ممکن است که این او باشد، او باید قرنها پیش استخوانهایش پوسیده باشد» .

آری او ظهور می کند و شادابی و طراوت جوانی اش همه را به شگفت وامی دارد، منتظر باشید که من نیز همراه شما از منتظران هستم.

و هرگز از عمر طولانی او دچار شگفت نشوید که در گذشته عمرها دراز بود و در آینده نیز دراز خواهد شد، فقط از عمرهای کوتاه خود دچار شگفت شوید.

ص:259

ص:260

حواشی

-بشارة الاسلام صفحۀ 146، منتخب الاثر صفحۀ 259، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 105، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 220، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 116، المهدی صفحۀ 168 و 171، و الزام النّاصب صفحۀ 85.

-منتخب الاثر صفحۀ 261، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 108، اعلام الوری صفحۀ 406 و بشارة الاسلام صفحۀ 148(نساء:165) .

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 259.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 287، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 259 و منتخب الاثر صفحۀ 258.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 259.

-مؤمنون:12-14.

-تین:4.

-قیامت:37.

-مرسلات:20.

-نحل:4.

-انعام:103.

-عنکبوت:14.

-نساء:159.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 136 و نور الابصار 168.

-الصّافّات:143.

-مرسلات:23.

-اعراف:179.

-بقره:85.

-نمل:6.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 79 و 85، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 243،288 و 290، تاریخ سنی ملوک الارض صفحۀ 17 و 27، حقایق الایمان صفحۀ 173 و 175، الزام النّاصب صفحۀ 86 و 92، المهدی صفحۀ 127، البرهان صفحۀ 11،28، اعلام الوری صفحۀ 442، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 333

ص:261

و جالبتر از همه: الامام المهدی صفحۀ 167-214 که تعداد 222 نفر از درازعمران را با منابع و مدارک آورده است.

-در این زمینه رجوع شود به کتاب «طول عمر امام زمان» به قلم مترجم این کتاب.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 167، منتخب الاثر صفحۀ 285، المهدی صفحۀ 206 به نقل از صحیح بخاری.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 148 و 225، و ج 52 صفحۀ 291، الزام النّاصب صفحۀ 80 و 89، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 26، منتخب الاثر صفحۀ 276 و بشارة الاسلام صفحۀ 99.

-اعراف:71.

ص:262

بخش هفتم: غیبت صغری

اشارة

ص:263

ص:264

غیبت صغری

اشارة

غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) به دو بخش مشخّص تقسیم می شود که در بخش اول توسّط سفیران چهارگانه اش مردم می توانستند با آنحضرت تماسّ بگیرند ولی در بخش دوّم سفیر و نائب خاصّی برای آن حضرت نیست. بخش اوّل غیبت صغری و بخش دوّم غیبت کبری نامیده می شود.

غیبت صغری که از لحظۀ ولادت حضرت بقیّة اللّه (عج) آغاز می شود و تا روز وفات چهارمین سفیر حضرت ولیّ عصر (عج) ادامه می یابد دقیقا 74 سال می باشد.

ولی دوران سفارت از رحلت حضرت امام حسن عسکری (ع) آغاز شده تا وفات حسین بن روح، امتداد می یابد.

روی این بیان طول غیبت صغری 74 سال تمام، و مدّت سفارت سفیران چهارگانه 69 سال و شش ماه و پانزده روز است.

ص:265

خداوند حکیم از روی حکمت بالغه اش چنین مقدّر فرمود که پیش از غیبت کبری مدّتی به عنوان غیبت صغری وجود مقدّس امام (ع) از دیده ها پنهان باشد ولی ارتباط غیرمستقیم برقرار باشد، توقیعات شریف به دست چهار نائب خاصّ آنحضرت به دست مردم برسد تا هیچگونه شکّ و تردیدی برای احدی باقی نباشد. تا شیعیان خود را برای غیبت کبری آماده کنند، با غیبت امام انس بگیرند. با وظائف خود در دوران غیبت آشنا شوند و از روی دلائل قطعی به وجود غیبت امام خود ایمان راسخ پیدا کنند.

این نکته ناگفته نماند که بعد از امام هشتم، دیگر امامان معصوم، برای همگان ظاهر نمی شدند، بلکه فقط برای خواصّ شیعه، آنهم در موارد خاصّ ظاهر می شدند، حتّی پاسخ سؤالات و رفع نیازمندیهای آنها را غالبا از پشت پرده انجام می دادند، تا شیعیان را برای غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) آموزش دهند و آماده کنند.

در پرتو همین تجربه و تمرین بود که غیبت امام برای شیعیان گران نبود در صورتیکه برای دیگران سخت و دشوار بود، زیرا آنها از چنین دوران تمرین بی بهره بودند.

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

243- «ثمّ یغیب عنهم إمامهم ما شاء اللّه! . و یکون له غیبتان، إحداهما أطول من الأخری. ألحذر الحذر إذا فقد الخامس من ولد السّابع من ولدی! ! !» .

«سپس امامشان غائب می شود و تا مدّتی که خدا بخواهد از دیدگانشان پنهان می شود. و برای او دو غیبت خواهد بود که یکی از آنها طولانی تر از دیگری است. هنگامی که پنجمی از نسل هفتمین فرزندم از دیده ها ناپدید شد، هشیار باشید، آگاه باشید» .

هنگامی که جابر بن عبد اللّه انصاری پرسید: یا رسول اللّه! آیا برای قائم

ص:266

از نسل تو، غیبتی هست؟ فرمود:

244- «إی و ربّی: [و لیمحّص اللّه الّذین آمنوا و یمحق الکافرین]» .

«آری، سوگند به پروردگارم: [تا خداوند مؤمنان را بیازماید و کافران را نابود سازد]» .

یکبار نیز خطاب به یکی از یارانش فرمود:

245- «کیف أنت إذا استیأست أمّتی من المهدیّ، فیاتها مثل قرن الشّمس، لیستبشر به أهل السّماء و الأرض!» .

«چگونه می شود حال شما هنگامی که امّت من از مهدی مأیوس شوند؟ ! آنگاه مهدی چون قرص خورشید ظهور کند و اهل زمین و آسمان به یکدیگر بشارت دهند» .

246- «و الّذی بعثنی بالحقّ بشیرا، إنّ الثّابتین علی القول به زمان غیبته لأعزّ من الکبریت الأحمر» .

«سوگند به خداوندی که مرا به حقّ برانگیخت، آنانکه در عهد غیبت بر ایمان و اعتقاد به او ثابت می مانند از کبریت احمر کمتر خواهند بود» .

247- «یرتاب فی غیبته کلّ مبطل» .

«همۀ باطلان در غیبت او دچار تردید خواهند شد» .

رسول گرامی اسلام (ص) طبق نقل امام باقر (ع) برای تمرین مردم در عهد غیبت چنین فرموده است:

248- «ما ورد علیکم من حدیث آل محمّد (ص) فلانت له قلوبکم و عرفتموه فأقبلوه، و ما اشمأزّت منه قلوبکم و أنکرتموه، فردّوه إلی اللّه و إلی الرّسول و إلی العالم من آل محمّد. و إنّما الهالک أن یحدّث أحدکم بشیء منه لا یحتمله فیقول: و اللّه ما کان هذا، و اللّه ما کان هذا. و الإنکار هو الکفر» .

«آنچه از احادیث آل محمّد برایتان نقل شود، هرکدام که بر دل شما بنشیند و دلتان بر آن گواه باشد آنرا بپذیرید، و هرکدام که دل شما از

ص:267

آن نفرت کند و بر شما روشن نباشد، آنرا به خدا و پیامبر و عالم آل محمّد (ص) بازگردانید. امّا کسی که احادیث ما را بشنود و نتواند تحمّل بکند، اگر بگوید: بخدا چنین نیست، به خدا چنین نیست، او هلاک می شود که انکار احادیث ما کفر است» .

رسول اکرم (ص) در این حدیث به ما می آموزد که اگر حدیثی را درک نکردیم فورا به ردّ و تکذیب آن برنخیزیم، بلکه به طوریکه در مورد آیات متشابه قرآن به ما امر شده، در مورد متشابه از احادیث آل محمّد (ص) نیز واقع را بپذیریم و به آن ایمان بیاوریم و شرح و تفسیر آن را به خدا، رسول و راسخون در علم (امامان اهلبیت) موکول کنیم.

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

249- «أللّهمّ لا بدّ لأرضک من حجّة علی خلقک یهدیهم إلی دینک و یعلّمهم علمک، و لا یضیع أولیاؤک بعد إذ هدیتهم: ظاهر و لیس بالمطاع، أو متکتّم مترقب إن غاب شخصه عن النّاس فی حال هدنة، لم یغب عنهم ثبوت علمه، فإذا قلوب المؤمنین مثبّتة» .

«بارخدایا! همواره باید حجّتی در روی زمین باشد، که بندگانت را به سوی دین تو رهنمون شود و تعالیم ترا به آنها بیاموزد. تا بندگانت پس از هدایت تو گمراه نشوند. حجّت تو، یا ظاهر و آشکار خواهد بود که اطاعت نخواهد شد، و یا از دیده ها غائب بوده که انتظارش را خواهند کشید اگرچه جسم او از ترس مخفی باشد ولی اثبات وجودش مخفی نخواهد بود، زیرا در دل مؤمنان ثابت و استوار خواهد بود» .

250- «أنا سیّد الشّیب، و فیّ سنّة من أیّوب، و سیجمع اللّه لی أهلی کما جمع لیعقوب شمله. و ذلک إذا استدار الفلک، و قلتم: مات أو هلک» .

«من سرور پیرانم، و در من سنّتی از حضرت ایّوب است، که خداوند اهل بیت مرا گرد خواهد آورد، چنانکه اهل بیت حضرت یعقوب را گرد آورد. و آن هنگامی است که فلک تسخیر شود، و شما بگوئید: مرده و

ص:268

یا کشته شده» .

ما معتقدیم که منظور از تسخیر فلک همان تسخیر فضاست و آن انجام یافته، زیرا بدست نیرومند دانش بشری سفینه های فضائی ساخته شده، که به وسیلۀ آنها بر جاذبۀ زمین پیروز شده، از اشّعه های خطرناک و دیگر موانع سفر فضائی جلوگیری شده، انسان از کرۀ خاکی گامی به بیرون نهاده در اطراف زمین به سیاحت پرداخته است.

فلک در لغت به معنای مدار است و چون سفینه های فضائی و قمرهای مصنوعی در مدارهائی در اطراف زمین به گردش درآمده، شاید همین مقدار تسخیر فلک به شمار آید، چنانکه نیمۀ دوّم قرن بیستم به تسخیر فضا شهرت یافته است.

با تسخیر فضا، انسان مغرور، مغرورتر شده، بیشتر به معتقدات مذهبی پشت پا می زند.

پس از تسخیر فضا و گام نهادن بشر در کرۀ ماه این تعبیر بسیار شنیده می شود که اگر حضرت ولیّ عصر (عج) هست، کجاست؟ ! که همۀ کرۀ زمین وجب به وجب شناسائی شده است! ! .

و شاید به همین دلیل است که در متن حدیث، پس از جملۀ تسخیر فلک به انکار منکران پرداخته است.

251- «و لیبعثنّ اللّه رجلا من ولدی یطالب بدمائنا. و لیغیبنّ عنهم تمییزا لأهل الضّلالة» .

«البتّه خداوند مردی را از نسل من برمی انگیزد که خون ما را مطالبه کند و انتقام ما را بگیرد. او از دیده ها پنهان خواهد شد تا گمراهان شناخته شوند» .

امام حسن مجتبی (ع) می فرماید:

252- «التّاسع من ولد أخی الحسین، ابن سیّدة الإماء، یطیل اللّه عمره فی غیبته، ثمّ یظهره بقدرته فی صورة شابّ ذی أربعین سنة، ذلک لیعلم أنّ اللّه علی کلّ شیء قدیر» .

ص:269

«نهمین فرزند برادرم حسین (ع) پسر بانوی کنیزان است که خداوند عمر او را در دوران غیبتش طولانی گرداند، آنگاه با قدرت خود او را به صورت جوان چهل ساله ای ظاهر نماید، تا دانسته شود که خداوند به هر چیزی قادر است» .

آری هرکس قدرت بیکران حقّ تعالی را باور کند، در این موضوع هیچ شکّ و تردیدی نخواهد داشت، همۀ تردیدها، از ضعف ایمان به قدرت خدا سرچشمه می گیرد! . امّا آنها که به قدرت ناپیدا کرانۀ او ایمان راسخ دارند هرچه از منابع وحی برسد بااطمینان قلب می پذیرند و دلشان آرامش می پذیرد و تردیدی به خودشان راه نمی دهند.

امام حسین (ع) می فرماید:

253- «قائم هذه الأمّة هو التّاسع من ولدی، و هو صاحب الغیبة. و هو الّذی یقسم میراثه و هو حیّ» .

«قائم این امّت، نهمین فرزند منست. او صاحب غیبت است، و او کسی است که در حال حیاتش میراث او را تقسیم می کنند» .

254- «له غیبة یرتدّ فیها أقوام، و یثبت علی الدّین آخرون» .

«برای او غیبتی هست که گروههائی در آن ایّام غیبت از دین برمی گردند-مرتدّ می شوند-و گروه دیگری ثابت قدم می مانند» .

ای سرور شهیدان! دقیقا طبق فرمودۀ شما، اقوام بسیاری از دین خدا برگشتند و جز قومی اندک بر اعتقاد صحیح استوار نماندند، تو بهتر می دانی که چه اقوامی از شاهراه هدایت منحرف شدند و از اینهمه شاهد صدق که در گفتارهای شماست چشم پوشیدند، در صورتی که هر صاحب خردی اگر عقل خود را به کار بندد، در حقّانیت سخنان شما تردیدی نخواهد داشت.

255- «فی التّاسع من ولدی سنّة من یوسف، و سنّة من موسی بن عمران، و هو قائمنا أهل البیت. یصلح اللّه أمره فی لیلة واحدة» .

ص:270

«در نهمین فرزند من سنّتی از حضرت یوسف و سنّتی از حضرت موسی بن عمران است، او قائم ما اهل بیت است. خداوند در یک شب کار او را فراهم می آورد» .

در بخشهای گذشته مقصود از این حدیث را توضیح دادیم، از خدا می خواهیم که به ما شکیبائی دهد تا در آن روز، دوشادوش آنحضرت، روی در روی دشمنان خدا بایستیم و با چشم خود ببینیم که چگونه باطل را ریشه کن می سازد و پرچم حقّ را به اهتزاز درمی آورد.

امام زین العابدین (ع) می فرماید:

256- «إنّ للقائم منّا غیبتین، إحداهما أطول من الأخری. أمّا الأولی فستّة أیّام، و ستّة أشهر، و ستّ سنوات. و أمّا الأخری فیطول أمدها حتّی یخرج من هذا الأمر أکثر من یقول به، فلا یثبت علیه إلاّ من قوی یقینه، و صحّت معرفته، و لم یجد فی نفسه حرجا ممّا قضینا، و سلّم لنا أهل البیت» .

«برای قائم ما دو غیبت است که یکی از آنها طولانی تر از دیگری است که غیبت اوّلی او شش روز و شش ماه و شش سال طول می کشد، امّا دوّمی به قدری طول می کشد که بیشتر کسانی که به غیبت او ایمان داشتند از اعتقاد خود برمی گردند، فقط کسانی بر اعتقاد خود استوار می مانند که یقین محکم و شناخت صحیح داشته، تسلیم ما اهل بیت باشند و سخنان ما بر آنها گران نباشد» .

کسی که از منبع وحی بیگانه باشد هرگز نمی تواند این چنین قاطعانه از آیندۀ دور و از حوادث شخصی سخن بگوید، و کسی که ایمان استوار نداشته باشد هرگز در برابر چنین بزرگوارانی تسلیم نخواهد شد و داوری آنها بر او گران خواهد بود.

امّا در مورد مدّت غیبت اوّلی، آورده اند که: در شش روز اوّل، فقط خواصّ اهل بیت از آن آگاه شدند، و در شش ماه اوّل فقط خواصّ شیعه از ولادت حجّت خدا مطلع شدند، و در مدّت شش سال (تا وفات پدرش) گروه فراوانی از

ص:271

شیعیان از ولادت آنحضرت مطّلع شده، به افتخار دیدارش نائل شدند، حتّی برخی از دشمنان نیز او را دیدند، تا حجّت بر آنها تمام شود.

257- «فی القائم منّا سنّة من ستّة أنبیاء: سنّة من نوح، و سنّة من إبراهیم، و سنّة من موسی، و سنّة من عیسی، و سنّة من أیّوب، و سنّة من محمّد. فأمّا من نوح فطول العمر. و أمّا من إبراهیم فخفاء الولادة و اعتزال النّاس، و أمّا من موسی فخفاء الولادة و دوام خوفه و تعب شیعته من بعده ممّا لقوا من الأذی و الهوان إلی أن أذن اللّه بظهوره و أیّده علی عدوّه.

و أمّا من عیسی فاختلاف النّاس فیه حتّی قالت طائفة: ما ولد، و قالت طائفة: ولد و قتل و صلب، و قالت أخری: ما زال حیّا یرزق. و أمّا من أیّوب فالفرج بعد البلوی. و أمّا من محمّد فالخروج بالسّیف و الرّعب، و قتل أعداء اللّه و أعداء رسوله، و الجبّارین و الطّواغیت، و أنّه لا تردّ له رایة» .

«در قائم ما شش نشانه از شش پیامبر است: نشانه ای از حضرت نوح، نشانه ای از حضرت ابراهیم، نشانه ای از حضرت موسی، نشانه ای از حضرت عیسی، نشانه ای از حضرت ایّوب و نشانه ای از حضرت محمّد (ص) .

-اما نشانه اش از حضرت نوح طول عمر اوست.

-اما نشانه اش از حضرت ابراهیم، تولّد پنهان و گوشه گیری او از مردمان است.

-اما نشانه اش از حضرت موسی، مخفی بودن ولادت و استمرار ترس و وحشت او و شیعیانش و تحمّل سختیها و رنجها از دشمنان است تا روزی که فرمان ظهور صادر شود و بر دشمنان چیره گردد.

-اما نشانه اش از حضرت عیسی، اختلاف مردم است در حقّ او، که گروهی می گویند: متولّد شده، گروهی می گویند: متولّد شده و کشته شده و به دار آویخته شده است. و گروهی می گویند: زنده است و در نزد پروردگارش روزی داده می شود.

-اما نشانه اش از حضرت ایّوب، فرج بعد از شدّت و گشایش بعد از گرفتاری است.

-و اما نشانه اش از رسول اکرم (ص) ، خروج او شمشیر به دست و

ص:272

رعب او در دل دشمنان، و کشتن دشمنان خدا و رسول (ص) و ستمگران و طاغوتها است. و اینکه هرگز پرچم او-شکست نمی خورد-و برنمی گردد» .

258- «فیه سنّة من یونس بن متّی، رجوعه من غیبته و هو شابّ بعد کبر السّنّ. و فیه سنّة من یوسف. و هی غیبته عن خاصّته و عامّته، و اختفاؤه عن أبیه و إخوته مع قرب المسافة» .

«در او نشانه ای از یونس بن متّی است، و آن بازگشت او بعد از غیبت در سنّ جوانی است درحالیکه سنّ او بالا رفته است. و در او نشانه ای از حضرت یوسف است و آن مختفی شدن او از دور و نزدیک، حتّی از پدر و برادران با آن نزدیکی مسافت است» .

259- «غیبته کغیبة یوسف، و رجعته کرجعة عیسی الّذی أنکر الکثیرون کونه حیّا. و اختلاف الأمّة فی ولادته کاختلاف النّاس فی موت عیسی» .

«غیبت او چون غیبت یوسف، و رجعت او چون رجعت عیسی است، که بسیاری از مردمان زنده بودن او را انکار کرده اند. و اختلاف امّت در ولادت او چون اختلاف دیگران در وفات عیسی است.»

امام باقر (ع) می فرماید:

260- «إسألونا، فإن صدقناکم فأقرّوا، و ما أنتم بفاعلین! . أمّا علمنا فظاهر. و أمّا إبّان أجلنا الّذی یظهر فیه الدّین حتّی لا یکون بین النّاس اختلاف، فإنّ له أجلا من ممرّ اللّیالی و الأیّام. إذا أتی ظهر و کان الأمر واحدا» .

«از ما بپرسید، آنچه ما به شما گفتیم-که صد البتّه راست خواهیم گفت-به آن اعتراف و اقرار کنید، که میدانم چنین نخواهید کرد! .

دانش ما بسیار روشن و آشکار است و امّا فرارسیدن دولت ما که در آن دین آشکار خواهد شد و اختلافی در میان مردم نخواهد بود، برای آن

ص:273

مدّتی تعیین شده است که باید شبها و روزها بگذرد تا صبح دولتمان بدمد و حقّ آشکار و امر یکی شود» .

در این حدیث شریف از حکومت واحد جهانی سخن رفته، که مرزهای جغرافیائی درهم ریخته، پرچمهای رنگارنگ برچیده شده، در سراسر جهان فقط یک دین-اسلام-حکومت خواهد کرد، و بر فراز گیتی فقط یک پرچم- پرچم توحید-در اهتزاز خواهد بود، و در چهارگوشۀ جهان فقط یک قانون اساسی-قرآن-به رسمیّت شناخته خواهد شد.

امام صادق (ع) می فرماید:

261- «الإمام کالشّمس الطّالعة المجلّلة بنورها العالم، و هی فی الأفق بحیث لا تنالها الأیدی و الأبصار» .

«امام، چون خورشید فروزان است، که با نور خود جهان را شکوه و جلال می بخشد، و خود در افق است که دستها به او نرسد و دیده ها او را نتواند دید» .

آری ای امام به حق ناطق، جعفر صادق (ع) ! فرزند تو خورشید درخشانی است که جهان را شکوه و جلال بخشیده، و خود از تیررس مردمان به دور است.

حتی شهباز اندیشه نیز به اوج فضائل شما نمی رسد و طائر تیزپرواز فکر بشری بر فراز قلّۀ عظمتهای شما پر نمی زند.

هنگامی که دیدگان ما به آن مهر تابان خیره شود، جز نور و درخشندگی آن نتواند دید، درست همان مقدار که در نیمروز از قرص خورشید تواند دید. به این امید زنده ایم که دوران هجران به سرآید و روزگار وصال فرارسد و دیدگان به سوی آن خورشید امامت و احیاءکنندۀ تعالیم رسالت دوخته شود.

خدای بشکند دستی را که به تو جز نیکی اراده کند، خدای کور کند دیده ای را که جز به چشم ارادت به سوی تو بنگرد. آمین.

از امام صادق (ع) پرسیدند: آیا به هنگام ولادت دیده می شود؟ فرمود:

262- «بلی و اللّه لیری من ساعة ولادته إلی ساعة وفاة أبیه، ثمّ

ص:274

یغیب فی آخر یوم الجمعة لثمان خلون من ربیع الأوّل سنة ستّین و مئتین» .

«آری، به خدا قسم، از روز تولّد تا روز وفات پدرش دیده می شود، آنگاه از آخرین ساعات روز جمعه هشتم ربیع الاول سال 260 غائب می شود» .

آری کجا دیده شده که یک انسان از یک پدیده ای که بیش از صد سال بعد روی خواهد داد، این چنین قاطعانه خبر دهد، آنگاه سال، ماه، روز و حتّی ساعت آنرا صریحا اعلام نماید؟ ! جز کسی که از سرچشمۀ وحی الهام بگیرد، و آن به خاندان عصمت و طهارت انحصار دارد.

کسی که از منبع وحی سرچشمه نگرفته باشد، چگونه می تواند این چنین رویدادهای مربوط به یک قرن بعد را دقیقا و صریحا اعلام نماید. آنهم به قدری دقیق که گوئی خود روز شهادت امام حسن عسکری (ع) در سامرا بوده و رویدادها را با چشم خود دیده است! . در صورتیکه به هنگام صدور این روایات پدر و پدربزرگ آنحضرت به دنیا نیامده بود! . که بدون تردید از منبع وحی سرچشمه گرفته است.

263- «إنّ اللّه أجلّ و أعظم من أن یترک الأرض بغیر إمام عادل» .

«خدا بزرگتر و بزرگوارتر از آنست که روی زمین را بدون امام عادل بگذارد» .

264- «إنّ اللّه لم یدع الأرض بغیر عالم، و لو لا ذلک لم یعرف الحقّ من الباطل» .

«به راستی خدا روی زمین را هرگز بدون عالم نگذاشته است، وگرنه حقّ از باطل شناخته نمی شد» .

265- «لو کان النّاس رجلین. لکان أحدهما الإمام» .

«اگر در روی زمین فقط دو نفر باقی باشد، یکی از آنها امام است» .

266- «لو بقی اثنان لکان أحدهما الحجّة علی صاحبه!» .

«اگر فقط دو تن بماند، یکی از آنها بر دیگری حجّت است» .

ص:275

267- «إعرف إمامک، فإنّک إن عرفته لم یضرّک تقدّم هذا الأمر أو تأخّر» .

«امامت را بشناس، که اگر امام خود را بشناسی دیر و یا زود شدن آن ترا ضرر نمی رساند» .

268- «إنّما هی محنة من اللّه عزّ و جلّ امتحن بها خلقه!» .

«که آن امتحانی است که خدای تبارک و تعالی بندگان خود را به آن آزموده است» .

269- «إنّ له غیبة یخاف فیها علی نفسه. فهو المنتظر و هو الّذی شکّ فی ولادته، فمن النّاس من یقول: ما ولد، و منهم من یقول: ولد، و منهم من یقول: ولد قبل وفاة أبیه بسنین. غیر أنّ اللّه تبارک و تعالی أحبّ أن یمتحن قلوب الشّیعة، فعند ذلک یرتاب المبطلون» .

«برای او غیبتی است که در آن بر جان خود ترسناک است، و او منتظر است (که انتظارش را می کشند) و او امامی است که در ولادتش شکّ و تردید می کنند، برخی گویند: به دنیا نیامده، برخی گویند: دیده به جهان گشوده، برخی گویند: چند سال پیش از وفات پدرش، چشم به جهان گشوده، جز اینکه خدا می خواهد بندگان خود را بیازماید. که گروه باطل در آن زمان به شکّ و تردید می گرایند» .

270- «إنّ لصاحب هذا الأمر غیبة، فلیتّق اللّه عبد، ولیتمسّک بدینه! . إذا بلغکم عن صاحبکم غیبة فلا تنکروها. إذا أذن اللّه فی الخروج خرج» .

«برای صاحب این امر غیبتی هست، پس هر بنده ای از خدای خود تقوی پیشه کند، و به دین خدا چنگ بزند. هنگامی به شما گفته شود که امامتان غائب شده، تکذیب نکنید. هنگامی که خدا اجازۀ ظهور دهد ظاهر خواهد شد» .

271- «إنّ اللّه عزّ و جلّ أبی إلاّ أن یجری فیه سنن الأنبیاء فی غیباتهم، و إنّه لا بدّ من استیفاء مدد غیباتهم. إنّ سنن الأنبیاء علیهم السّلام بما وقع من الغیبات الجاریة، فی القائم منّا أهل البیت، حذ و النّعل بالنّعل و القذّة بالقذّة» .

ص:276

«خدا اراده نموده است که سنّت انبیاء را در غیبتهایشان در مورد او نیز جاری سازد. و ناگزیر باید مدّت غیبتهای پیامبران به پایان رسد، که همۀ سنن پیامبران موبه مو در قائم ما اهلبیت نیز جاری خواهد بود» .

272- «إنّه لیس أحد منّا یشار إلیه بالأصابع، و یمضغ بالألسن، إلاّ مات غیظا أو حتف أنفه. و لذلک کانت الغیبة» .

«کسی از ما نیست که با انگشت به سوی او اشاره شود و زبانزد مردم گردد، جز اینکه کشته شده یا غصّه مرگ می شود. و به همین دلیل غیبت مقدّر شده است» .

امام صادق (ع) در تفسیر آیۀ شریفۀ: إِنْ أَدْرِی أَ قَرِیبٌ مٰا تُوعَدُونَ أَمْ یَجْعَلُ لَهُ رَبِّی أَمَداً، عٰالِمُ الْغَیْبِ فَلاٰ یُظْهِرُ عَلیٰ غَیْبِهِ أَحَداً، إِلاّٰ مَنِ ارْتَضیٰ مِنْ رَسُولٍ فرمود:

273- «یخبر رسوله الّذی یرتضیه بما کان من قبله من الأخبار، و ما یکون بعده من أخبار القائم (ع) و غیره» .

«پیامبری را که بپسندد به او از اخبار پیشینیان و از رویدادهای آیندگان، از اخبار قائم ما و غیر آن خبر می دهد» .

و در تفسیر آیۀ شریفۀ «فَلاٰ أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ، اَلْجَوٰارِ الْکُنَّسِ» فرمود:

274- «إنّه إمام یخنس فی زمانه، عند انقطاع من علمه عند النّاس، سنة ستّین و مئتین، ثمّ یظهر کالشّهاب الثّاقب یتوقّد فی اللّیلة الظّلماء. فمن أدرک ذلک قرّت عینه» .

«این آیه در حقّ امامی است که در زمان خود از دیده ها ناپدید می شود و در سال 260 اطّلاعات مردم از او قطع می گردد، آنگاه چون ستاره ای درخشان ظاهر می شود و شب تاریک را با نور خود روشن می سازد. هرکس زمان او را درک کند، چشمش روشن می شود» .

نزدیک به این مضمون از امام باقر (ع) نیز روایت شده است، جز اینکه در روایت امام باقر (ع) چنین آمده است:

275- «ثمّ یبدو کالشّهاب الثّاقب یتوقّد فی اللّیلة الظّلماء، معه ذخائر الأنبیاء» .

«سپس چون ستارۀ درخشان ظاهر می شود که شب تاریک را

ص:277

روشن می سازد، و ذخیره های پیامبران با اوست» .

تعبیر «شهاب ثاقب» در سخنان رسول اکرم (ص) و امامان اهل بیت (ع) در خصوص حضرت ولیّ عصر (عج) بسیار به کار رفته است، و شاید عنایت بیشتر به این تعبیر اشاره باشد به اینکه ظهور آنحضرت در عصر فضا خواهد بود که هر سفینه و هواپیمائی چون «شهاب ثاقب» به سوی زمین فرود می آید. این تعبیر در مورد جنگهای آنحضرت نیز به کار رفته است.

در بخشهای بعدی در مورد این واژه سخن خواهیم گفت، تا اهمیّت تعبیرات معصومین (ع) روشن شود، که هر واژه ای در کلمات درربار آنها، گذشته از معانی لغوی خود، احتمالاتی را در برابر دارد که گذشت زمان آنرا روشن می سازد.

برای صدق گفتار آنها دلیل دیگری لازم نیست که به طور قطع از سال و ماه و روز وفات امام حسن عسکری (ع) خبر داده اند و پس از گذشتن یکصد سال، درست در همان تاریخ دیده از جهان بربسته است.

بسیار مبارک است دانش گرانبهائی که خدای تبارک و تعالی به اولیای خود آموخته، تا با نشر آن در میان شیعه، آنها را از خطر گمراهی برهانند.

آنگاه با قاطعیّت اعلام فرموده اند که وقت ظهور آنحضرت برای احدی معلوم نیست و هرکس برای آن وقتی تعیین کند، سخن گزاف گفته است:

276- «من وقّت لمهدیّنا فقد شارک اللّه فی علمه، و ادّعی أنّه ظهر علی سرّه» .

«هرکس برای مهدی ما وقتی تعیین کند، خود را در دانش خدا شریک دانسته، و خود را بر اسرار او آگاه پنداشته است» ! .

امام کاظم (ع) می فرماید:

277- «لا بدّ لصاحب هذا الأمر من غیبته، حتّی یرجع عن هذا الأمر من کان یقول به. إنّما هی محنة من اللّه عزّ و جلّ امتحن بها خلقه.

و لو علم آباؤکم و أجدادکم اصحّ من هذا لأتّبعوه» .

«برای صاحب این امر، به ناچار غیبتی هست که-بیشتر-

ص:278

معتقدان به او، از اعتقاد خود بازگردند. که آن امتحان بزرگی است که خداوند مخلوقات خود را با آن آزموده است. اگر پدران شما صحیحتر از این، راهی می یافتند، از آن پیروی می کردند» .

آری، سوگند به خدا، نیاکان ما، از روزی که خداوند نعمت رسالت و ولایت را بر مردم روی زمین ارزانی داشته است، هرگز سخنانی استوارتر از سخنان پیامبر (ص) و مردمانی راستگوتر از اهلبیت آنحضرت (ص) نیافته اند. که حقائق صادره از منبع وحی را بدون کوچکترین تغییر و تحریف به دست ما رسانیده اند، حتّی برخی از راویان حدیث، معنای کامل روایتی را که نقل کرده متوجّه نشده است، زیرا بسیاری از آنها را گذشت زمان معنی کرده اند.

آنگاه در تفسیر آیۀ شریفۀ: «وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظٰاهِرَةً وَ بٰاطِنَةً» یعنی:

نعمتهای ظاهری و باطنی خود را بر شما سرازیر نمود، چنین فرمود:

278- «ألنعمة الظّاهرة: الإمام الظّاهر. و الباطنة: الإمام الغائب. یغیب عن أبصار النّاس شخصه، و لا یغیب عن قلوب المؤمنین ذکره. و هو الثّانی عشر منّا، یسهّل اللّه له کلّ عسیر و یذلّل کلّ صعب، و یظهر له کنوز الأرض، و یقرّب علیه کلّ بعید» .

«نعمت ظاهری، امام آشکار است، و نعمت باطنی، امامی است که از دیده ها پنهان باشد، که جسم او از دیده ها غائب خواهد شد ولی یاد او در دلها زنده خواهد بود. و او امام دوازدهم از ماست، که خداوند هر شکلی را برای او آسان سازد و هر سختی را برای او هموار نماید، و کنزهای زمین را برای او آشکار نموده، دور و دراز را برای او نزدیک و کوتاه نماید» .

امام هادی (ع) می فرماید:

279- «إذا غاب صاحبکم عن دار الظّالمین، فتوقّعوا الفرج» .

«هنگامی که صاحب شما از دیار ستمگران غیبت گزیند، منتظر فرج باشید» .

ص:279

امام عسکری (ع) فرمود:

امام حسن عسکری (ع) خطاب به نمایندۀ خود در قم «احمد بن اسحاق» فرمود:

280- «إنّ ابنی هو القائم من بعدی، و هو الّذی تجری فیه سنن الأنبیاء بالتّعمیر و الغیبة، حتّی تقسو القلوب لطول أمدها. فقال صاحبه: یا ابن رسول اللّه و إنّ غیبته لتطول؟ . قال: إی و ربّی، حتّی یرجع عن هذا الأمر أکثر القائلین به، فلا یبقی إلاّ من أخذ اللّه عهده بولایتنا، و کتب فی قلبه الإیمان و أیّده بروح منه» .

«پسر من بعد از من قائم به حقّ است. در حقّ او سنّتهای پیامبران از عمر طولانی و غیبت، جاری می شود. غیبت او به قدری طول می کشد که دلها را قساوت می گیرد» .

احمد بن اسحاق گفت: آیا غیبت او آنقدر طولانی می شود؟ فرمود:

«آری، به خدا سوگند، آنقدر طولانی می شود که بیشتر معتقدان به امامت او، از اعتقاد خود برمی گردند. بر ایمان خود باقی نمی ماند به جز کسی که خداوند از او برای ولایت ما پیمان گرفته است، و در دل او ایمان را نوشته است و او را با روح-القدس-تأیید کرده است» .

آری دلها را قساوت گرفته و بسیاری از جوانان شیعه از اعتقاد خود بازگشته، و زرق و برق غرب دل آنها را به خود مشغول ساخته است و دانش ناقص آنها، آنان را تباه ساخته است. آنچه موجب امیدواری است اینست که اخیرا جوانها به سوی معنویّات کشیده می شوند و از غرب نومید می شوند و به تدریج حقّ و باطل را از یکدیگر جدا می سازند. و پس از یک عمر تسلیم در برابر زورمداران، شعار عدالت و آزادی سرمی دهند و زمینه را برای پذیرش مصلح جهانی آماده می سازند. و گسترش روزافزون جنایتها و خیانتها زمینۀ پذیرش را در سطح جهانی مهیّا می سازد.

یکی از اصحاب نزدیک امام حسن عسکری (ع) به محضر امام شتافت، امام علیه السّلام حجّت خدا را به او ارائه داد و سپس فرمود:

281- «أکتم ما رأیت و ما سمعت منّا الیوم إلاّ عن أهله» .

«آنچه امروز از ما دیدی و یا شنیدی پوشیده دار، به جز از اهل این مسائل» .

ص:280

یکی دیگر از اصحاب به خدمت امام عسکری (ع) رسیده، در مورد حضرت حجّت (عج) پرسید. امام فرمود:

282- «إستودعناه الّذی استودعت أمّ موسی ولدها» .

«او را به خداوندی سپردیم که مادر موسی فرزندش را به او سپرد» .

این تعبیرها برای اینست که غیبت را در نزد شیعه توجیه کنند و شیعیان را برای غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) آماده سازند. وگرنه سخن امام برای اصحابش چون گفتار رسول اکرم (ص) حجّت بود.

حضرت ولیّ عصر (عج) می فرماید:

اشارة

حضرت ولیّ عصر (عج) در یکی از توقیعات شریف که توسّط یکی از سفرا از ناحیۀ مقدّسه صادر شده، چنین می نویسد:

283- «إنّ أبی صلوات اللّه علیه عهد إلیّ أن لا أوطّن من أرض اللّه إلاّ أخفاها و أقصاها، إسرارا لأمری، و تحصینا لمحلّی من کید أهل الضّلال و المردة. فأنبذنی إلی عثیالة التّلال و الرمال، و جنّبنی صرائم الأرض، ینتظر لی الغایة التی عندها یحلّ الأمر و ینجلی الهلع» .

«پدرم-که درود خدا بر او باد-با من عهد بسته که در روی زمین خدا، دورترین و مخفی ترین نقطۀ آنرا برای اقامت خود برگزینم، تا امر من پوشیده بماند، و محلّ زندگی ام از حیلۀ دشمنان و گمراهان در امان باشد. این پیمان مرا به کوههای بلند و بالا-و پر از وحوش و طیور-سوق داده است و مرا از دشتها و بیابانها دور ساخته است، تا روز موعود فرارسد و فرمان حقّ صادر شود و ترس زایل گردد» .

مردم غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) را چون طول عمر آنحضرت از خوارق عادت می شمارند، ولی جهان پر از کارهای خارق العاده است که برخی از آنها را با چشم خود می بینیم و در جامعۀ خودبازگو می کنیم و دچار شگفت می شویم

ص:281

ولی تکذیب نمی کنیم زیرا با حواسّ ظاهری خود آنها را احساس می کنیم، و یا چون دانشمندان و پژوهشگران و فیلسوفان نوشته اند؛ پذیرا می شویم، مانند ملیونها و ملیونها سال نوری و غیر آن! .

چگونه است که گفتار دانشمندان زمینی را می پذیریم و در گفتار دانشمندان آسمانی دچار شکّ و تردید می شویم؟ !

چرا حقّ را لمس می کنیم ولی با تردید کسانی که به جهت فرار از مسئولیت، شانه خالی می کنند، دچار تردید می شویم؟ !

به هرحال ما و دشمنان ما، حتّی آنها که برای کشتن او خانۀ امام حسن عسکری (ع) را یغما کردند، تردیدی نداریم در اینکه از نظر تاریخی حضرت ولیّ عصر (عج) متولّد شده است. ما و دشمنان ما در این مطلب نیز هم عقیده هستیم که او از نظر تاریخ وفات نکرده است. یعنی از نظر تاریخ او زنده است و مانند بسیاری از بندگان صالح و غیرصالح، از عمر طولانی برخوردار است و از دیدگان ما پوشیده است چنانکه یاد او از دل دشمنان پوشیده است.

مادر حضرت ابراهیم (ع) او را مخفیانه به دنیا آورد و در غار دوردستی او را مخفی کرد تا آن حوادث پیش آمد.

مادر حضرت موسی (ع) نیز او را مخفیانه به دنیا آورد و طبق الهام خدا او را در تابوتی از پوست خرما نهاد و بر امواج آب نیل سپرد تا فرعون آنرا بگیرد و در آغوش مادرش بپروراند. آنگاه خداوند پستانها را به جز پستان مادرش بر او حرام ساخت و فرعون سرپرستی و حفاظت او را به مادر خود سپرد. تا آن حوادث شگفت به وقوع پیوست.

آیا داستان ولادت حضرت ولیّ عصر (عج) شگفت تر از داستان ولادت ابراهیم و موسی است؟ ! نه هرگز. پس چگونه است که در ولادت آنها تردید نمی کنند ولی در ولادت حجّت خدا تردید می کنند؟ ! .

هنگامی که داستان حضرت ادریس (ع) را مطالعه می کنیم، با شگفتیهای فراوانی روبرو می شویم، که سالیان درازی از قوم خود غائب می شود، به گرسنگی و انواع گرفتاریها دچار می شوند و آنگاه ظهور کرده، با گروهی اندک از آنانکه بر عهد او استوار مانده اند بر همۀ گرفتاریها چیره می شود.

ص:282

همچنین است داستان حضرت صالح (ع) که در کهولت سنّ از قوم خود غائب شد و سالها بعد به سوی آنها بازگشت، که به سبب طول حیاتش او را نشناختند و شیطان آنها را به انکار دعوت او سوق داد.

با اینهمه داستان های شگفت که از غیبت انبیاء در احادیث معتبر رسیده است هرگونه تعجّب و شگفت از غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) رفع می شود، چگونه می توان در موضوعی که هزاران حدیث از رسول اکرم (ص) و امامان اهلبیت پیش از وقوع آن رسیده و همه اش یکی پس از دیگری انجام یافته است، شکّ و تردید نمود؟ ! . اگر برای اثبات مهدویّت دلیل دیگری جز این احادیث اعجاب انگیز و اعجازآمیز نبود، کافی بود.

غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) خود یکی از دلائل قطعی بر صدق این احادیث است، و صدق این احادیث دلیل قطعی بر صحّت امامت اوست، و دلیل روشنی است بر اینکه مهدی منتظر (عج) هم اوست و جز او نیست، زیرا چنین ویژگیها در غیر او دیده نشده است. امّا تردیدهائی که در حقّ او به وجود آمده، در اثر طول غیبت اوست که آن نیز از دلائل اثبات اوست که در دهها حدیث تصریح شده بر اینکه غیبت او به قدری طول خواهد کشید که بیشتر معتقدان به تردید بیفتند.

کسی که درصدد انکار امکان غیبت و طول عمر آنحضرت برآمده، به تکذیب اخبار پیامبر اکرم (ص) و اهلبیت او برخاسته است که در طیّ هزاران حدیث مسئلۀ مهدویّت را آنچنان مورد اهتمام قرار داده اند که دیگر برای احدی قابل تردید نمی باشد.

کسی که غیبت و طول عمر او را غیرممکن می شمارد، آیا معتقد است که (العیاذ باللّه) خداوند چنین قدرتی ندارد؟ ! ما چنین شخصی را مخاطب قرار نمی دهیم، و اگر معتقد است که خداوند چنین قدرتی دارد، پس حقّ اعتراض ندارد که پس از امکان عقلی آن، وجود هزاران حدیث، وقوع و ثبوت آنرا اثبات می کند.

در چنین مسئله ای اعتراف و یا انکار کسی ارزش ندارد، زیرا آن یک مسئلۀ قطعی و یک تقدیر حتمی است که اعتراف باورداران بر اهمیّت آن نمی افزاید و انکار منکران از ارزش آن نمی کاهد.

ص:283

داستان حضرت ولیّ عصر (عج) همانند یک حادثۀ آسمانی است که واقع شده و برای من و تو جای اثبات و نفی نمانده است.

شخص خردمند در برابر چنین واقعه ای به درگاه باریتعالی متوجّه شده، عرضه می دارد: بار خدایا! مرا توفیق ده که از جملۀ باورداران باشم و در چنین حقیقتی دچار شکّ و تردید نشوم و توفیق درک آن ایّام مبارک و تلاش در تأسیس آن حکومت حقّ را داشته باشم.

خدایا! هر مؤمنی چنین توفیقی را از تو می خواهد، به ما نیز این توفیق را عطا فرما.

داستان «عزیر» که در قرآن کریم آمده است و حکایت از این می کند که خداوند او را صد سال میراند و بعد از صد سال زنده ساخت، هنگامی دیده باز گشود، مرکبش را مرده یافت و در برابر دیدگانش زنده شد تا ماجرای رستاخیز را به چشم خود ببیند، ولی خوراک و نوشابه اش را بعد از گذشت صد سال صحیح و سالم یافت که هیچگونه تغییری در آنها به وجود نیامده بود.

آیا بقای خوراک در طول یکصد سال شگفت آورتر است یا بقای یک موجود زنده؟ ! و هنگامی که غائب مرده (عزیر) بعد از یک قرن بازمی گردد، چرا غائب زنده بازنگردد؟ !

همچنین داستان بندۀ صالح خدا، جناب ذی القرنین، که قوم خود را به سوی خدا دعوت کرد، به جبین راست او زدند و از میان آنها برفت و از دیده هایشان غائب شد و همگی خیال کردند که وفات نموده است، آنگاه بازگشت و آنها را به سوی خدا دعوت نمود و به جبین چپ او زدند.

هنگامی که رسول اکرم (ص) داستان «ذو القرنین» را برای قوم خود شرح داد، فرمود:

284- «إنّ فیکم من هو علی سننه» .

«در میان شما-امّت اسلامی-نیز کسی هست که بر سنن اوست» .

خدای تبارک و تعالی سنّت او را در قائم از نسل من نیز جاری می سازد

ص:284

و او را به شرق و غرب زمین می رساند. نقطه ای از روی زمین نمی ماند، از خشکی و دریا، دشت و صحرا، که ذو القرنین گام نهاده باشد جز اینکه او نیز گام می نهد» .

پرسش:

اکنون که غیبت طولانی او موجب انکار او می شود، پس چرا او ظهور نمی کند؟ ! او که سرانجام شمشیر خواهد کشید، چرا حالا این کار را نمی کند؟ ! .

پاسخ:

هزار سال پیش از این «سید مرتضی علم الهدی» این پرسش را پاسخ گفته است که ما خلاصۀ آنرا در زیر می آوریم:

«امام معصوم هرگز نباید از صحنۀ حوادث به دور باشد، مگر هنگامی که غیبت او از صحنۀ حوادث فرمان قطعی خدا باشد، که در اینصورت امتثال خواهد نمود. که شاید خود او نیز فلسفۀ اصلی آنرا نداند ولی چون فرمان خداست پذیرا خواهد بود. این موارد چون آیات متشابه قرآن است که منظور واقعی آنرا نمی دانیم ولی به آنچه در واقع مقصود خداست، ایمان آورده ایم. و ما حقّ نداریم که برای احکام و اوامر خدا از خودمان فلسفه ببافیم. و اگر تاکنون علمای شیعه در مورد غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) هم حکمتهائی گفته اند، مطالبی است که از معصومین نقل شده است وگرنه ما چنین تکلیفی نداریم، اگرچه ما از عقاید خود آگاهانه دفاع می کنیم ولی حقّ فلسفه بافی نداریم، چه به سود ما باشد یا به ضرر ما» .

و ما اضافه می کنیم که غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) از تودۀ مردم به این معنی نیست که از خواصّ شیعه نیز پوشیده باشد. بلکه مطابق روایاتی که پیشتر نقل کردیم همواره سی تن از اوتاد و اولیاء در محضر آن مهر تابان و قبلۀ خوبان افتخار خدمتگزاری دارند و هنگامی که اجل یکی از آنها سرآید فرد

ص:285

دیگری به جای او برگزیده می شود. تا حجّت خدا احساس غربت نکند که او قلب عالم امکان و راز بقای چرخ گردون است.

و اضافه می کنیم که غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) از دیدگان دشمنان از جهت ترس از آنهاست، و غیبت آنحضرت از چشم دوستان از جهت ترس بر آنهاست. تا بدینوسیله جان آنها را حفظ کند تا روز موعود فرارسد.

تاریخ به ما می گوید که زندگی امام حسن عسکری (ع) و حضرت امام هادی (ع) شب و روز زیرنظر و مراقبت شدید دستگاه خلافت بود و احیانا افرادی از خواصّ شیعه که به محضر آنها شرفیاب می شدند، آنها از پشت پرده با شیعیان خود صحبت می کردند، گاهی روز اوّل اصلا ملاقات نمی کردند، به هرحال طوری رفتار می نمودند که شیعیان را به غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) آماده کنند، هرچه دوران غیبت نزدیکتر می شد استتار امام عسکری (ع) بیشتر می شد در اواخر جز برای کارهای مهمّ و حیاتی ظاهر نمی شد، تا بیشتر با غیبت امامشان انس بگیرند. آنگاه دوران غیبت فرارسید.

ص:286

داستان سرداب

امّا اینکه حضرت بقیّة اللّه (عج) کجا، کی و چگونه غائب شد؟ ! ، مطلبی است که جهان تشیّع در معرض تهمتهای فراوان از طرف دشمنان اهلبیت قرار گرفته است. آخرین دیدار عمومی حضرت بقیّة اللّه (عج) با شیعیان روز هشتم ربیع الاوّل 260 هجری بود که در مراسم تشییع جنازۀ پدرش برای آنان ظاهر شده بر جنازۀ پدر بزرگوارش نماز خوانده ناپدید شد، دیگر ملاقات رسمی و عمومی نداشت. این دیدار در «سامرّا» و در خانۀ پدرش امام حسن عسکری انجام یافت.

خانۀ امام حسن عسکری (ع) همانند دیگر خانه های اشراف عراق، شامل غرفه ای برای مردان و غرفه ای برای زنان و سرداب زیرزمین بود، که سرداب نیز شامل غرفه هائی برای مردان و زنان می شد، و در تابستان از شدّت گرما به این سرداب پناه می بردند.

این سرداب محلّ زندگی و عبادت امام هادی (ع) ، امام حسن عسکری (ع) و حضرت بقیّة اللّه (عج) بود و تمام دیدارها با حضرت ولیّ عصر (عج) در عهد پدر در همین منزل و در همین سرداب انجام یافته بود، از این رهگذر شیعیانی که بعد از رحلت امام حسن عسکری (ع) برای زیارت قبر عسکرین علیهما السّلام وارد سامرّا می شدند، بعد از زیارت قبر آن بزرگواران، در محلّ عبادت سه امام بزرگوار نیز تبرکا نماز می خواندند و آنجا را زیارت می کردند.

مقدّس شمردن آن سرداب از طرف شیعیان موجب شد که دشمنان اهلبیت، شیعیان را متّهم کنند بر اینکه آنها می گویند: امام زمان (ع) در سرداب مخفی شده است! ! ! .

ولی شیعیان از چنین اعتقادی پاک و منزّه هستند، آنها سرداب را به این دلیل مقدّس می شمارند که محلّ زندگی و پرستش و نیایش سه امام معصوم بوده است، محل زندگی حضرت حکیمه و جناب نرجس خاتون بوده است، و به خصوص محل رؤیت حضرت ولیّ عصر (عج) در عهد پدر بزرگوارش می باشد و بس. ما هرگز چنین اعتقادی نداریم! ، ما فقط از دشمنان شیعه می شنویم که به

ص:287

ما نسبت می دهند که ما معتقدیم حضرت ولیّ عصر (عج) در چاهی در سرداب مقدّس مخفی است و تا روز ظهور در همانجا خواهد بود! ! . برای اثبات چنین مطلبی، مدرکی از کتابهای شیعه، از احادیث شیعه، از اقوال علمای شیعه لازمست که چنین مدرکی وجود ندارد، و به صرف اتّهام از طرف دشمنان چنین مطلبی ثابت نمی شود.

ما مثل همۀ شیعیان در طول تاریخ معتقدیم که حضرت ولیّ عصر (عج) در تحت عنایات خاصّ پروردگار در اقطار و اکناف جهان در گردش است، همه ساله در مراسم حجّ شرکت می جوید و قبر اجداد طاهرینش را در مدینه، عراق و طوس زیارت می کند و با خدم و حشم-که تعداد آنها سی نفر است-به اقامتگاه خود در نقاط دوردست جهان و به دور از تیررس دشمنان بازمی گردد.

ما به صراحت اعلام می کنیم که مقدّس شمردن سرداب صرفا به همین دلیل است و این تقدیس اختصاص به این امکان ندارد بلکه هرکجا که مشخّصا معلوم باشد که محلّ عبادت یکی از امامان معصوم بوده است، از آنجا هم تبرک می جوئیم و هرکجا بدانیم که حتّی یکبار و یک لحظه حضرت ولیّ عصر (عج) دیده شده، آنجا را هم زیارت کرده، تبرّک می جوئیم-همچون مسجد سهله در کوفه و مسجد جمکران در قم و جز آنها-و هرگز راز دیگری در آن معتقد نیستیم.

ما اگر زادگاه حضرت بقیّة اللّه (عج) را زیارت می کنیم، در مکّه نیز علیرغم فشار شرطۀ سعودی زادگاه رسول اکرم (ص) را زیارت می کنیم و تبرّک می جوئیم که حبّ محمّد و آل محمّد (ص) با آب و گل ما آمیخته است و چون اکنون دست ما به دامن مقدّس امام، حجّت، مولی سرور و رهبرمان نمی رسد، هر کجا بدانیم گام نهاده، آنجا را زیارت می کنیم، و هرکجا بدانیم که از هوای آنجا استنشاق نموده، از آنجا نیز تبرّک می جوئیم.

کجا رسد به محلّی که به طور جزم مشخّص است که سه تن از امامان معصوم زندگی پرثمرشان آنجا سپری شده، در آنجا شبها را تا به سحر به عبادت حقّ پرداخته اند. حجّت خدا در آنجا به دنیا آمده، نفسهایش بر در و دیوار آنجا نقش بسته است و هرسال برای زیارت قبور شریفۀ پدر، جدّ، مادر و عمّه اش به آنجا تشریف فرما شده است.

ص:288

جای تعجّب است که زیارت قبور امامان معصوم موجب متّهم شدن شیعیان به خرافه گرائی می شود ولی ایستادن دیگران در مقابل تابلوهای یادبود، تمثال رهبران، مجسّمۀ جنایتکاران، سربازان گمنام و امثال آنها علامت روشنفکری و تمدّن شناخته می شود! ! .

ما روشنفکران را سرزنش نمی کنیم که چرا برای دیدن بناهای فرسوده به عنوان آثار باستانی رنج سفر به خود هموار می کنند تا مثلا از فلان شاهکار هنری و معماری دیدن کنند ولی آنان ما را نکوهش می کنند که چرا به دیدن سرزمینهای مقدّس می رویم و از ارواح پاکیزۀ اولیای خدا استمداد می جوئیم و از آنها درس خلوص، بندگی، جهاد، جانبازی و فداکاری می آموزیم! ! .

پیشتر یادآور شدیم که غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) به دو بخش تقسیم می شود، بخش اوّل را که 74 سال طول کشید غیبت صغری و بخش دوّم را غیبت کبری می نامیم و گفتیم که در غیبت صغری توسّط چهار سفیر، ارتباط مردم با حضرت ولیّ عصر (عج) امکان پذیر بود.

سفارت نوّاب خاصّ امام زمان (عج) شباهت فراوانی به وکالت نمایندگان امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) داشت، که آنها نیز برای عادت دادن مردم به غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) کمتر با مردم تماس می گرفتند، بلکه نمایندگانی برای خود برگزیده بودند که مردم توسّط آنها با امام (ع) تماسّ برقرار می کردند.

سفیران حضرت ولیّ عصر (عج) نیز با مخفی داشتن اسرار امامت و رازهای قائمیّت، نیاز شیعیان را از نظر احکام و عقاید و دریافت آنها به خطّ شریف حضرت ولیّ عصر (عج) تأمین می کردند و آنها را به پوشیده نگه داشتن راز عادت می دادند.

شیوۀ تربیت سفیران به قدری دقیق و عجیب بود که هرگز این اسرار فاش نشد و کسی به دست رژیم گرفتار نشد، حتّی در طول 74 سال هیچیک از سفیران توسّط جاسوسان رژیم شناخته نشدند! . و در عین حال همۀ شیعیان مورد اعتماد در تمام اقطار و اکناف جهان نائب امامشان را می شناختند و به آسانی با

ص:289

آنها تماسّ می گرفتند و پرسشهای خود را به آنها می دادند و پاسخهای لازم را به خط حضرت ولیّ عصر (عج) دریافت می کردند.

یکی از معاصرین نوّاب خاصّ آنحضرت در مدح یکی از سفیران چنین می گوید:

«اگر حضرت ولیّ عصر (عج) در زیر عبای او باشد و او را با قیچی قطعه قطعه کنند که عبایش را کنار بزند تا امام را پیدا کنند، هرگز کنار نمی زند» ! ! .

سفیران و خواصّ شیعه هرگز اسم مبارک امام (ع) را به زبان نمی آوردند تا دیگران را از اندیشیدن در حقّ او بازدارند.

ص:290

سفیران چهارگانه

1-عمروی

ابو عمرو، عثمان بن سعید عمروی اسدی، پیش از ولادت حضرت ولیّ عصر (عج) به مدت 5 سال از طرف امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) وکیل و نماینده بود و در میان شیعیان به عنوان «زیّات» یا «سمّان» (روغن فروش) ملقّب بود، زیرا برای پوشش نهادن به مقام والای وکالت و نیابت از امام (ع) به تجارت زیتون اشتغال داشت، تا به این وسیله در آن روزگار که خفقان و اختناق عجیبی بر جهان پهناور اسلامی و به خصوص شیعیان و دوستداران اهلبیت حاکم بود، خود را از شرّ دستگاه خلافت حفظ کند! .

او برای پوشش نهادن به موقعیّت حسّاس خود، در بازار روغن فروشان برای آرتش روغن و دیگر اجناس حمل می کرد! .

در مورد «عمروی» تعبیرات جالبی از امامان معصوم رسیده است، از جمله امام حسن عسکری (ع) به وکیل خود در قم «احمد بن اسحاق» فرمود:

285- «ألعمریّ ثقتی، فما أدّی إلیک عنّی فعنّی یؤدّی، و ما قال لک فعنّی یقول، فاسمع له و أطع فإنّه الثّقة المأمون» .

«عمری، مورد وثوق و اعتماد منست، آنچه از من نقل کند، بی تردید از من شنیده است، آنچه بگوید، از زبان من می گوید، از او بشنو، و از وی اطاعت کن، که او امین و مورد وثوق است» .

هنگامی که عمروی چنین لطف و بزرگواری امام (ع) را در حقّ خود شنید به سجدۀ شکر افتاد و خدا را سپاس گفت و اشک شوق از دیدگانش فروریخت.

روی این بیان بیش از آنکه امام عصر (عج) دیده به جهان بگشاید، عمروی در میان شیعیان به امانت و وثاقت معروف بود و همۀ شیعیان او را نمایندۀ امام و مورد اعتماد آنحضرت می دانستند، و در عظمت و بزرگواری او تردیدی نداشتند.

عمروی از اوان کودکی حجّت خدا به مقام سفارت و نیابت از طرف آنحضرت منصوب شد.

در ایّام درگذشت امام حسن عسکری (ع) از عمروی پرسیدند:

ص:291

-آیا امام حسن عسکری (ع) وفات کرده است؟ گفت:

-آری، او درگذشت ولی در میان شما جانشینی گذاشت که گردنش این چنین است. با دست به غدّۀ گردن خود اشاره کرد و فهمانید که آری امام از دنیا رفته ولی فرزند دلبندش در میان شماست که علیرغم کمی سنّ و سالش به دوران بلوغ رسیده و جوانی رشید می باشد.

عین این تعبیر از پسرش «محمّد بن عثمان» نیز نقل شده است.

عمروی از جمله کسانی است که در مراسم غسل و کفن و نماز و دفن امام حسن عسکری (ع) شرکت نمود.

از جمله توقیعات شریفی که به خطّ حضرت ولیّ عصر (عج) به دست عمروی و به افتخار او از ناحیۀ مقدّسه صادر شده، نامه ایست که فرازهائی از آنرا در زیر می آوریم:

286- «. . . عافانا اللّه و إیّاکم من الفتن، و وهب لنا و لکم روح الیقین، و أجارنا و إیّاکم من سوء المنقلب.

إنّه أنهی إلیّ ارتیاب جماعة فی الدّین، و ما دخلهم من الشّکّ فی ولاة أمرهم، فغمّنا ذلک لکم لا لنا، و ساءنا فیکم لا فینا. لأنّ اللّه معنا فلا فاقة بنا إلی غیره، و الحقّ معنا فلن یوحشنا من بعد عنّا، و نحن صنائع ربّنا، و الخلق بعد صنائعنا» .

«. . . خداوند ما و شما را از فتنه ها حفظ کند، به ما و شما روح یقین عنایت فرماید، ما و شما را از سوء خاتمه و بدی بازگشت محافظت نماید.

به ما رسیده است که جماعتی در دین خود دچار تردید شده اند و در مورد ولاة امر خود به شکّ و تردید افتاده اند، این خبر ما را به غصّه و اندوه واداشته است. این غم و اندوه ما به جهت شماست نه برای خود ما، و تأسف و تأثّر ما صرفا به خاطر شماست نه ما، زیرا خداوند با ماست، دیگر نیازی به غیر او نداریم. حق با ماست، هرکس از ما دوری گزیند ما را به وحشت نمی اندازد. ما پروردۀ پروردگار خود هستیم و دیگران پروردۀ ما هستند.

شما را چه شده که در وادی ضلالت حیران و در تیه غوایت سرگردان شده اید؟ مگر نشنیده اید که خدای تبارک و تعالی می فرماید:

ص:292

یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا، أَطِیعُوا اللّٰهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ

ای کسانی که ایمان آورده اند، از خدا اطاعت کنید، از پیامبر و «اولی الامر» که از شماست، اطاعت کنید.

مگر از اخبار و احادیثی که در رابطه با امامان گذشته و-یکتا- بازمانده از آنها به شما رسیده است، آگاهی ندارید؟ ! مگر نمی دانید که چه سرنوشتی برای امامان تعیین شده و قبلا به شما رسیده است؟ ! مگر نمی بینید که خداوند چه مشعلهائی برای هدایت شما برافروخته؟ و چه پناهگاههائی برای شما تأمین ساخته است؟ که از روزگار آدم ابو البشر تا به عهد امام پیشین-پدرم امام حسن عسکری-هرگاه علمی ناپدید شده، علمی ظاهر شده است. (علم: پرچم) و هرگاه ستاره ای غروب کرده، ستاره ای طلوع نموده است. پس هنگامی که پدرم درگذشت، خیال کردید که خدا دین خود را باطل خواهد ساخت؟ ! و رابطۀ خود را با بندگانش قطع خواهد کرد؟ ! نه هرگز. چنین چیزی نیست و تا روز رستاخیز چنین چیزی اتّفاق نخواهد افتاد، تا علیرغم اکراه شما، امر خدا ظاهر گردد.

پدرم بر شیوۀ پدران بزرگوارش گام برداشت و سرانجام سعادتمند از این جهان دیده برتافت، امّا دانش او پیش ماست، و وصیّت او بر ماست.

اخلاق او و جانشینی او-پر کردن خلأ ناشی از درگذشت او-با ماست.

هرگز کسی در این منصب با ما به نزاع برنمی خیزد جز اینکه ستمگر و تبهکار باشد! و جز ما کسی چنین ادّعائی نمی کند مگر اینکه کافر و ملحد باشد! . اگر مشیّت خدا نبود-که امر او هرگز مغلوب نمی شود و راز او هرگز برملا نمی گردد-حقّ ما را آشکار می ساخت و دلهای شما را روشنی می داد و هرگونه شکّ و تردید را از دل شما می زدود. و لکن آنچه او بخواهد همان خواهد شد و برای هر اجلی کتابی هست.

پس از خدا بترسید و تسلیم ما شوید، امر را به ما واگذار کنید و به ما بازگردانید، تا آنچنان که به ما دستور است به شما دستور صادر کنیم، آنچه از شما پوشیده شده، درصدد کشف آن برنیائید. از راه راست منحرف نشوید و به راه چپ (راه منحرفان) نگرائید، اعتدال خود را در محبّت ما براساس سنّت روشن پیامبر (ص) قرار دهید. که من شما را خیرخواهی نمودم، خدای بر من و شما گواه است.

اگر علاقۀ ما به ارشاد و اصلاح و محبّت به شما نبود، از شما روی

ص:293

برتافته به وظیفه خود که نبرد با ستمگر سرکش گمراه است می پرداختیم.

ستمگر طغیانگری که با خدای خود به ستیز برخاسته، ادّعاهای ناروا نموده حقّ امام واجب الاطاعۀ خود را انکار کرده، حقّ مرا به ستم غصب نموده اند، در صورتیکه در من شباهتی از پیامبر اکرم (ص) و پیروی نیکو از آن الگوی الهی است. که نادان به دنبال جهالت خود سقوط نموده، کافران به زودی خواهند فهمید که جهان جاویدان از آن کیست؟ ! خداوند ما و شما را به رحمت خود از خطرها، بلاها، بدیها و ناملایمات حفظ کند، که او ولیّ رحمت است و بر آنچه بخواهد تواناست. و او ولیّ و حافظ ما و شماست و سلام، رحمت و برکات خدا بر همۀ اوصیاء و مؤمنان باد» .

در این مکتوب مبارک که از ناحیۀ مقدّسه صادر شده است، چیز مبهمی نیست که نیازمند توضیح باشد، جز اینکه بسیاری از ما به چپ و راست منحرف شده، در درّه های فرهنگ بیگانه سقوط کرده اند. این فرهنگ جز برای نبرد با دین به سرزمین ما وارد نشده است. پیروان این فرهنگها به خوبی دریافته اند که این مسلکهای پوشالی آنها را به هدف ادّعاشده نخواهد رسانید. زیرا مبانی چپی، آنها را به سقوط در درّۀ چپ فرامی خواند و مبانی راستی، آنان را به سقوط در درّۀ راست سوق می دهد، از این رهگذر چپگرایان و راست گرایان خود را از رسیدن به هدف مطلوب ناتوان می بینند و استعمارگران چپ و راست را در ادّعای خود کاذب یافته اند که آنها را به هدف مطلوب نخواهند رسانید، بلکه پس از شستشوی مغزی آنها را نالان و سرگردان در وسط میدان رها خواهند ساخت که دیگر راه به جائی نبرند.

معیارهائی که با فرهنگ اسلام در ستیز باشد، معیار حقیقی نیست، بلکه:

«همچون شوره زار و سرابی است در دشت پهناور، که شخص تشنه آنرا آب می پندارد، چون نزدیکتر رود، چیزی نیابد» .

جوانان ما بعد از تجربیّات تلخ و ناگوار به نارسائی دو قطب شرق و غرب پی برده اند ولی دیگر دیر است، زیرا آنها پس از پشت پا زدن به نظام الهی به شرق و غرب روی آورده اند و امروز که فلسفه های شرق و غرب را نارسا می بینند، در وادی ضلالت، حیران و سرگردان می مانند.

حضرت ولیّ عصر (عج) در نامۀ دیگری که به سفیر اوّل خود برای او و

ص:294

شیعه در توضیح امر خدا و ثبات قدم به حق مرقوم فرموده اند چنین می فرمایند:

287- «کیف یتساقطون فی الفتنة و یتردّدون فی الحیرة، و یأخذون یمینا و شمالا! . فارقوا دینهم أم ارتابوا، أم عاندوا الحقّ، أم جهلوا ما جاءت به الرّوایات الصّادقة و الأخبار الصّحیحة، أو علموا فتناسوا؟ ؟ ؟ .

أو ما تعلمون أنّ الأرض لا تخلوا من حجّة إمّا ظاهرا أو مغمورا؟ .

أو لم یعلموا انتظام أئمّتهم بعد نبیّهم (ص) واحدا بعد واحد، الی أن أقضی الأمر بأمر اللّه عزّ و جلّ إلی الماضی صلوات اللّه علیه (یقصد أباه) فقام مقام آبائه یهدی إلی الحقّ و إلی صراط مستقیم، و مضی علی منهاج آبائه حذو النّعل بالنّعل، علی عهد عهده و وصیّة أوصی بها إلی وصیّ ستره اللّه عزّ و جلّ بأمره إلی غایة، و أخفی مکانه بمشیئته للقضاء السّابق و القدر النّافذ، و فینا موضعه، و لنا فضله. و لو قد أذن اللّه عزّ و جلّ فیما قد منعه، و أزال عنه ما قد جری به من حکمه، لأراهم الحقّ ظاهرا بأحسن حلیة و أبین دلالة و أوضح علامة، و لأبان عن نفسه و قام بحجّته. و لکنّ أقدار اللّه عزّ و جلّ لا تغالب، و إرادته لا تردّ و توفیقه لا یسبق. . .

فلیدعوا عنهم اتّباع الهوی، و لیقیموا علی أصلهم الّذی کانوا علیه، و لا یبحثوا عمّا ستر عنهم فیأثموا، و لا یکشفوا ستر اللّه عزّ و جلّ فیندموا» .

«چگونه است که به فتنه افتاده در وادی سرگردانی گام می سپارند؟ و به چپ و راست منحرف می شوند؟ از دین خود دوری گزیده اند یا در دین خود دچار تردید شده اند؟ با حقّ درآویخته اند یا از روایات راست و درست بی خبراند؟ یا آگاهند و خود را به فراموشکاری می زنند؟ !

مگر نمی دانند که زمین هرگز خالی از حجّت نخواهد بود؟ یا ظاهر و آشکار، و یا غائب و پنهان! .

مگر نمی دانند که امامهای آنها، بعد از رسول اکرم (ص) یکی پس از دیگری به طور منظّم آمده و رفته اند. تا نوبت به امام پیشین-یعنی پدر بزرگوارش امام حسن عسکری صلوات اللّه علیه-رسید، که به فرمان خدا به این مقام منصوب شد و به جای پدران بزرگوارش نشست و مردمان را به

ص:295

سوی حقّ و صراط مستقیم رهنمون گردید. او نیز قدم به قدم راه پدرانش را پیمود و سرانجام به جانشین خود عهد امامت را تسلیم نمود. خداوند جانشین او را از دیده ها پوشیده داشت و جایگاهش را پنهان ساخت، و این براساس مشیّت خدا بود که در قضای حتمی خدا گذشته و در تقدیر الهی قطعیّت یافته بود. و اینک موقعیّت او با ماست و دانش و فضیلت او در اختیار ماست. اگر خداوند اجازه دهد در مورد آنچه منع فرموده، و برطرف سازد آنچه (غیبت) را که مقرّر نموده، حقّ را در نیکوترین شکل و روشنترین قالب آن عرضه می نماید، و خود از پشت پرده ظاهر می شود، و حجّت خود را اقامه می کند، و لکن تقدیر الهی شکست ناپذیر، و ارادۀ او تردیدناپذیر است و از مشیّت او نتوان پیشی گرفت.

باید پیروی هوای نفس را به کنار گذاشته، براساس اعتقاد خود استوار بمانند و از آنچه که از دیده هایشان پوشیده شده، جستجو نکنند، تا به گناه نیفتند، و از آنچه خدای پوشیده نگهداشته، پرده برندارند تا پشیمان نشوند» .

حضرت بقیّة اللّه (عج) از هر مناسبتی برای تأیید و تقویت اعتقاد شیعیان استفاده می کرد. و شکّ و تردید را از دل آنها می زدود. و آنها را از انحراف و لغزش بازمی داشت. تا در صراط مستقیم استوار بمانند و همراه با گمراهان از راه راست منحرف نشوند.

هنگامی که سفیر اوّل حضرت ولیّ عصر (عج) دیده از جهان برتافت، شیعیان در غم و اندوه فراوانی فرورفتند. خاطر شریف حضرت ولیّ عصر (عج) نیز در سوگ او محزون گردید. و طیّ نامۀ شریفی که به افتخار فرزند بزرگوارش «محمّد بن عثمان» از ناحیۀ مقدّسه صادر شد، به فرزندش تسلیت فرمودند. در این نامه چنین آمده است:

288- «إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون، تسلیما لأمره و رضاء بقضائه.

عاش أبوک سعیدا و مات حمیدا، فرحمه اللّه و ألحقه بأولیائه و موالیه علیهم السّلام. فلم یزل مجتهدا فی أمرهم، ساعیا فیما یقرّبه إلی اللّه عزّ و جلّ و إلیهم. نضّر اللّه وجهه و أقال عثرته» .

«ما برای خدائیم و بازگشتمان به سوی اوست، تسلیم فرمان خدا و راضی به قضای الهی هستیم. پدرت سعادتمندانه زیست و نیکو از این

ص:296

جهان دیده بربست. خدای رحمتش کند و او را به اولیاء و موالی خود ملحق سازد، که همواره در راه آنها کوشا بود و در چیزهائی که او را به خدا نزدیک سازد تلاشی فراوان داشت. خدای تبارک و تعالی رویش را سفید و درخشنده گرداند و لغزشهایش را ببخشد» .

در نامۀ دیگری که بعنوان تسلیت از ناحیۀ مقدّسه صادر شده است، و نشانگر حزن و اندوه زیاد حضرتش در فقدان سفیر گرامیش و نیز موقعیّت او نزد امامش می باشد ضمن بشارت بر جانشینی او به جای پدر چنین مرقوم می فرماید:

289-أجزل اللّه لک الثّواب، و أحسن لک العزاء. . .

رزئت و رزئنا، و أوحشک فراقه و أوحشنا، فسرّه اللّه فی منقلبه.

کان من کمال سعادته أن رزقه اللّه تعالی ولدا مثلک یخلفه من بعده، و یقوم مقامه بأمره، و یترحّم علیه» .

«خداوند به تو اجر جزیل و صبر جمیل مرحمت فرماید. . . ما و شما در این حادثه دچار غم و اندوه شدیم. از جدائی و فراق او تو و ما احساس وحشت کردیم، خدایش او را شاد و مسرور گرداند. از کمال سعادت او این بود که خدای تبارک و تعالی فرزندی چون تو به او عنایت فرموده است که در جای او بنشینی و منصب (سفارت و نیابت خاصّه) او را به عهده بگیری، و از خدا برایش رحمت و مغفرت بطلبی» .

از این توقیع شریف مقام والای سفیر اوّل و دوّم به روشنی معلوم می شود.

ص:297

2-محمّد بن عثمان

سفیر دوّم حضرت ولیّ عصر (عج) در غیبت صغری، ابو جعفر محمّد بن عثمان، ملقّب به «عمری دوّم» است که دوران سفارت او با ایّام خلافت معتمد عبّاسی، معتضد عبّاسی، مکتفی عبّاسی و 10 سال از خلافت مقتدر عبّاسی مصادف شد، و در حدود 40 سال مقام والای نیابت خاصّه را به عهده داشت و در سال 305 هجری دیده از جهان بربست.

محمّد بن عثمان که بعد از درگذشت پدرش به مقام سفارت منصوب شد، قبلا از طرف امام حسن عسکری (ع) وکیل بود، سپس از طرف پدرش به عنوان جانشین او معرّفی شد و رسما از طرف حضرت ولیّ عصر (عج) به این مقام منصوب گردید.

در مورد وثاقت او توقیعات شریفه ای که یک نمونه اش را نقل کردیم کافیست و پیشتر نیز یادآور شدیم که امام حسن عسکری (ع) کتبا او را توثیق نموده است آنجا که به یکی از یاران خود مرقوم می فرماید:

290- «ألعمریّ و ابنه ثقتان. فما أدّیا فعنّی یؤدّیان، و ما قالا فعنّی یقولان. فاسمع لهما و اطعهما فإنّهما الثّقتان المأمونان» .

«عمری و پسرش-محمّد بن عثمان-هردو مورد اعتماد و وثوق من هستند، هرچه بگویند، از من گفته اند، و هرچه روایت کنند، از من روایت کرده اند. سخنشان را بشنو، و فرمانشان را اطاعت کن، که هردو امین و مورد وثوق هستند» .

مولایمان حضرت بقیّة اللّه (عج) در نامۀ دیگری می فرمایند:

291- «و أمّا محمّد بن عثمان العمریّ، رضی اللّه عنه و عن أبیه من قبل، فإنّه ثقتی، و کتابه کتابی» .

«اما محمّد بن عثمان عمری که خدای از او و از پدرش راضی و خوشنود شود، مورد وثوق منست، نوشتۀ او نوشتۀ منست» .

حضرت ولیّ عصر (عج) در یکی از توقیعات شریفه که از ناحیۀ مقدّسه

ص:298

خطاب به محمّد بن عثمان صادر شده است، چنین می نویسد:

292- «أمّا ما سألت عنه، أرشدک اللّه و ثبّتک و وقاک من أمر المنکرین لی من أهل بیتنا و بنی عمّنا، فاعلم أنّه لیس بین اللّه عزّ و جلّ و بین أحد قرابة. و من أنکرنی فلیس منّی، و سبیله سبیل ابن نوح! . و أمّا سبیل عمّی جعفر و ولده، فسبیل إخوة یوسف. . . و أمّا أموالکم فلا نقبلها إلاّ لتطهروا. فمن شاء منکم فلیصل، و من شاء فلیقطع، و ما آتانا اللّه خیر ممّا آتاکم. . أمّا ظهور الفرج فإنّه إلی اللّه، و کذب الوقّاتون» .

«امّا در مورد آنچه از ما پرسیده ای، خدای ترا در راه راست ثابت قدم نماید و از انکار و انحرافی که برای برخی از خویشاوندان و عموزادگانم پیش آمده، ترا نگهدارد. بدانکه میان خدای تبارک و تعالی و احدی از بندگانش خویشی و قرابت نیست. هرکس مرا انکار کند از من نیست و راه او راه پسر نوح است. اما عمویم جعفر و پسرانش، راه آنها راه برادران یوسف است. . . و اما اموال شما، ما آنها را فقط برای این می پذیریم که شما پاکیزه شوید، هرکس بخواهد آنرا برساند و هرکس بخواهد قطع کند، که آنچه خدای به ما عطا فرموده است بهتر و برتر از آنست که به شما داده است. . . امّا ظهور فرج مربوط به خداست، و هر کس وقت تعیین کند، دروغ گفته است» .

و در توقیع دیگری در حق «محمّد بن عثمان» چنین مرقوم فرمود:

293- «محلّ ثقتنا بما هو علیه. و إنّه عندنا بالمنزلة و المکان اللّذین یسرّانه. زاد اللّه فی إحسانه إلیه، إنّه ولیّ قدیر، و الحمد للّه لا شریک له، و صلّی اللّه علی رسوله محمّد و آله، و سلّم تسلیما کثیرا کثیرا» .

«او در همین حال مورد وثوق و اعتماد ماست، و او در پیش ما مقام و منزلتی دارد که او را دلشاد می سازد. خداوند لطف و کرمش را در حقّ او افزون کند که او مولای تواناست، و همۀ ستایشها مخصوص اوست که شریکی ندارد. و صلوات و سلام و درودهای فراوان بر رسول گرامی اش حضرت محمّد (ص) و اهلبیت او باد» .

محمّد بن عثمان پس از چهل سال افتخار خدمت، و افتخار تصدّی پست رفیع نیابت، سرانجام در سال 305 هجری به دار آخرت شتافت و جهان تشیّع را

ص:299

در سوگ خود به ماتم نشاند. خدای رحمتش کند و ما را از شفاعتش محروم نسازد.

ص:300

3-نوبختی

ابو القاسم، حسین بن روح نوبختی، سوّمین نائب خاصّ حضرت ولیّ عصر (عج) است که در حدود 21 سال متصدّی مقام مقدّس سفارت بود، که دوران سفارتش با دو خلیفۀ عبّاسی (مقتدر و راضی) مصادف شد و در سال 326 هجری درگذشت.

محمّد بن عثمان که در سالهای آخر عمرش بسیار پیر و ناتوان شده بود، در دو سال آخر (304-305 ه) زندگی خود، قبض اموال شیعیان را به «حسین بن روح» واگذار کرده بود، و در واپسین لحظات زندگی به شیعیان حاضر در مجلس فرمود:

«به من امر شده که به ابو القاسم، حسین بن روح وصیّت نمایم» .

یکبار حسین بن روح به پیشگاه حضرت ولیّ عصر (عج) نامه نوشت و اجازۀ تشرّف به حجّ خواست. از ناحیۀ مقدّسه چنین پاسخ صادر شد:

294- «لا تخرج هذه السّنة» .

«امسال نرو» .

حسین بن روح بسیار اندوهگین شد و در فرصت دیگری اجازه خواست، در پاسخ چنین فرمان رسید:

295- «إذا کان لا بدّ، فکن فی القافلة الأخیرة» .

«اگر ناگزیر از رفتن باشی، با آخرین قافله حرکت کن» .

او نیز با آخرین قافله به راه افتاد، بعدها حکمت آن معلوم شد، زیرا همۀ قافله های قبلی با قرامطه روبرو شدند فقط قافلۀ آخر جان به سلامت برد. آن سال که به «تناثر کواکب» معروف شد صدها نفر از حجّاج در میان عراق و حجاز به دست قرامطه کشته شدند و فقط قافلۀ آخر از قتل و غارت مصون ماند.

حسین بن روح نوبختی مدت 21 سال عهده دار منصب سفارت بود و با

ص:301

محاسبۀ دو سال اخیر محمّد بن عثمان، مجموع دوران نیابت او به 23 سال می رسد، که سرانجام در شعبان 326 هجری دیده از جهان بربست و شیعیان را در غم و اندوه فراوان فروبرد.

ص:302

4-سمری

ابو الحسن، علی بن محمّد سمری، چهارمین و آخرین سفیر حضرت ولیّ عصر (عج) بعد از رحلت حسین بن روح به مقام سفارت منصوب شد و مدّت سه سال عهده دار این منصب بود تا در نیمۀ شعبان 329 هجری دار فانی را وداع گفت و با رحلت او باب سفارت بسته شد، دیگر کسی ادّعای نیابت خاصّه نمی کند، مگر اینکه دروغگو باشد.

سمری که از اصحاب نزدیک امام حسن عسکری (ع) بود، دوران سفارتش با دو خلیفۀ عبّاسی (راضی و متقی) مصادف شد.

از توقیعات شریفی که به دست او از ناحیۀ مقدّسه صادر شده، توقیع معروفی است که در اواخر سفارت او صادر شد:

296- «أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا بها إلی رواة حدیثنا، فإنّهم حجّتی علیکم، و أنا حجة علیهم. .

«اما در مورد حوادثی که روی می دهد، به راویان احادیث ما رجوع کنید، که آنها حجّت من بر شما هستند و من حجّت خدا بر آنها هستم» .

و بدین سان پایه های مرجعیّت را برای غیبت کبری استوار ساخت تا شیعیان در این مقطع حسّاس از نظر احکام اسلام بی سرپرست نباشند و با مراجعه به مراجع عالیقدر تقلید وظائف شرعی خود را دریافته عمل کنند.

علیّ بن محمّد سمری پس از سه سال عهده دار شدن مسئولیّت سنگین سفارت سرانجام در شعبان 329 هجری بیمار شد و با همین بیماری جهان را وداع گفت. در روزهای بیماری او از وی پرسیدند که به چه کسی ما را توصیه می کنی؟ که بعد از تو در مسائل شرعی و حقوقی به او مراجعه کنیم؟ در پاسخ فرمود:

«خدا مشیّتی دارد که آنرا انجام خواهد داد» .

آنگاه نامه ای را که از ناحیۀ مقدّسه رسیده بود، درآورد و مهر آنرا

ص:303

بشکافت و برای حاضران قرائت نمود. متن توقیع شریف به خطّ حضرت بقیّة اللّه، روحی و ارواح العالمین له الفداء، چنین بود:

297- « بسم اللّه الرّحمن الرّحیم یا علیّ بن محمّد السّمریّ، عظّم اللّه أجر إخوانک فیک، فإنّک میّت ما بینک و بین ستّة أیّام. فاجمع أمرک، و لا توص إلی أحد فیقوم مقامک بعد وفاتک، فقد وقعت الغیبة التّامة، فلا ظهور إلاّ بعد أن یأذن اللّه تعالی ذکره، و ذلک بعد طول الأمد و قسوة القلوب و امتلاء الأرض جورا. و سیأتی من شیعتی من یدّعی المشاهدة. ألا فمن ادّعی المشاهدة قبل خروج السّفیانی و الصّیحة فهو کذّاب مفتر، و لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه العلیّ العظیم» .

«بنام خداوند بخشندۀ مهربان، خدا پاداش برادرانت را در سوگ تو افزون سازد، که تو شش روز دیگر از این جهان رحلت خواهی کرد.

کارهایت را فراهم ساز، و کسی را به جانشینی خود برنگزین و به کسی وصیّت مکن، که غیبت کامل فرارسیده است دیگر تا روزی که خدای تبارک و تعالی بخواهد ظهوری نخواهد بود، و آن مدّتی بس دراز خواهد بود که دلها را قساوت خواهد گرفت و زمین پر از ظلم و ستم خواهد شد. در این دوران برخی از شیعیانم ادّعای مشاهده خواهند نمود. آگاه باشید که هر کس ادّعای مشاهده کند پیش از خروج سفیانی و وقوع صیحه، دروغ گفته است که هیچ حول و قوّه ای جز برای خداوند بزرگ و بزرگوار نیست» .

آنگاه آخرین سفیر حضرت بقیّة اللّه (عج) طبق وعدۀ آنحضرت، در روز ششم از صدور توقیع شریف، دیده از جهان فروبست و با رحلت او غیبت صغری پایان یافت و غیبت کبری آغاز گردید.

تعیین روز وفات سمری طیّ نامۀ شریفه، و قرائت آن در حضور جمع کثیری از شیعیان، به طور حتم و جزم اثبات می کند که آن نامۀ مبارکه به دستخطّ شریف حضرت بقیّة اللّه (عج) بوده است، که خواسته در آستانۀ غیبت کبری معجزه ای دیگر از خود نشان داده، بر قوّت ایمان و اخلاص شیعیان بیفزاید. تا با گامهائی استوار به استقبال غیبت کبری بشتابند.

از آنروز (15 شعبان 329) غیبت کبری آغاز شد و تا به امروز ادامه دارد

ص:304

و بعد از گذشت 1075 سال (تا سال ترجمۀ این کتاب) هنوز شرائط فراهم نشده، زمینه مساعد نگردیده، یاران 313 گانه گرد نیامده، و بالاخره ارادۀ خدا تعلّق نیافته است، هنوز هم آن مهر تابان و قبلۀ خوبان در پشت پردۀ غیبت، و ما منتظران با دلی خونبار و دیدگانی اشکبار، چشم انتظار به مقدمش دوخته ایم.

در روزگار غیبت صغری که غالب شیعیان بر ایمان خود استوار، و در راه خشنودسازی امام خود کوشا بودند، خاطر مبارک امام (ع) از اعمال برخی از آنها رنجیده می شد، ولی اکنون که ما شیعیان غالبا از راه او منحرف شده، هریک برای خود خطّی برگزیده ایم و در خطّ دیگران گام سپرده ایم، نمی دانیم که خاطر مبارک آن قبلۀ مقصود و کعبۀ موعود چه قدر از کردار ما رنجیده است؟ ! ما که امام معصوم (عج) را فراموش کرده، پیشوایان غیرمعصومی برای خود برگزیده ایم با چه روئی خواهیم توانست به جمال دل آرای آن مهر تابان بنگریم؟ !

بیائیم پیش از آنکه عرق شرمساری از پیشانی خجلت زده مان فروریزد، به درگاه خالق توانا توبه کنیم و به پیشگاه مولای خود بازگردیم و معذرت بخواهیم و با آن کعبۀ مقصود پیمان ببندیم که خطّی را بر خطّ او مقدّم نکنیم و راهی را بر راه او برنگزینیم.

حضرت ولیّ عصر (عج) در توقیع شریفی که از ناحیۀ مقدّسه صادر فرموده، چنین می فرماید:

298- «و أمّا ندامة قوم قد شکوا فی دین اللّه علی ما وصلونا به، فقد أقلنا من استقال، و لا حاجة بنا إلی صلة الشّاکین! . و أمّا ما وصلتنا به، فلا قبول عندنا إلاّ لما طاب و طهر» .

«و اما پشیمانی آنانکه در دین خدا در مورد آنچه به ما فرستاده اند دچار تردید شده بودند، آنها که واقعا نادم باشند، ما بازگشت آنها را می پذیریم، و در مورد آنها که در شکّ فرورفته اند، ما نیازی به نوازش آنها نداریم و امّا آنچه به دست ما رسانیده اند، فقط آنچه را که پاک و پاکیزه باشد می پذیریم» .

و در توقیع دیگری می فرمایند:

299- «أمّا المتلبّسون بأموالنا، فمن استحلّ منها شیئا فأکله

ص:305

فإنّما یأکل النّیران! ! و أمّا الخمس فقد أبیح لشیعتنا و جعلوا منه فی حلّ إلی وقت ظهور أمرنا، لتطیب ولادتهم و لا تخبث» .

«امّا کسانی که اموال ما را در دست گرفته اند، هرکس چیزی از آنرا مباح بشمارد و بخورد، آتش در شکم خود خورده است، و امّا خمس، ما آنرا بر شیعیان خود مباح ساختیم که تا موقع ظهور ما در زحمت نباشند و نطفه هایشان پاکیزه باشد و آلوده نباشد» .

امام علیه السّلام حقّ شرعی خودش را به فقرا و مستمندان شیعه مباح ساخته، تا هم امر معیشت آنها تأمین شود و هم اغنیاء با رسانیدن سهم امام علیه السّلام به آنها راحت شوند و نطفه هایشان پاکیزه شود.

هرگز خیال نشود که در زمان غیبت ثروتمندان از پرداخت سهم امام (ع) معاف شده اند، که هرکس چیزی از حقوق واجبه اش را مباح بشمارد و بخورد مشمول توقیع شریف خواهد شد و مانند آنست که آتش در شکم خود فرومی برد.

علیّ بن محمّد سمری، که رضوان خدا بر او باد، در سال 329 هجری درگذشت. دوران سفارت او بیش از دیگر سفیران از طرف رژیم خون آشام عبّاسی، پر از ظلم و ستم و خفقان و اختناق بود. از این رهگذر رنجهای فراوان برد و سختیهای بسیاری را تحمّل کرد. سعادتمندانه زیست و سعادتمندانه به دار بقاء شتافت.

روز وفات علیّ بن محمّد سمری، که پایان غیبت صغری و آغاز غیبت کبری بود، عمر شریف حضرت ولیّ عصر (عج)74 سال تمام بود، که مدت چهار سال و ششماه و بیست و سه روز آنرا در عهد پدر بزرگوارش سپری نمود و مدت 69 سال و پنج ماه و هفت روز دیگرش را در دوران سفارت چهار نائب خاصّش سپری نمود. که در این مدّت دوران آزمون عمومی شیعه و عادت دادن آنها به غیبت امام (ع) و مراجعه آنها به مراجع صلاحیّت دار از علمای شیعه پایان یافت.

و در دل شیعیان آمادگی پذیرش تقدیر الهی پدید آمد.

آنگاه کعبۀ مقصود و قبلۀ موعود به صورت رسمی تری در پشت پردۀ غیبت فرورفت، تا روزی فرمان ظهور فرارسد و چشم گنهکار ما با دیدار جمال دل آرایش منوّر گردد.

اگر بخواهیم که در ظهور او تعجیل شود، تنها راهش اینست که به

ص:306

اصلاح خویشتن بپردازیم، که برای طول غیبت، عاملی جز اعمال نکوهیدۀ ما وجود ندارد. چنانکه حضرت بقیّة اللّه (عج) خود در ضمن نامۀ گرامی شان به جناب شیخ مفید مرقوم فرموده اند:

300- «و لو أنّ أشیاعنا وفّقهم اللّه لطاعته، علی اجتماع القلوب فی الوقاء بالعهد القدیم، لما تأخّر عنهم الیمن بلقائنا، و لتعجّلت لهم السّعادة بمساعدتنا علی حقّ المعرفة و صدقها منهم بنا. فما یحبسنا عنهم إلاّ ما یتّصل بنا ممّا نکرهه و لا نؤثره منهم، و اللّه المستعان، و هو حسبنا و نعم الوکیل» .

«. . . اگر شیعیان ما-که خداوند آنها را به طاعت خود موفّق بدارد-دلهایشان در وفا کردن به پیمان قدیم یکی شود، هرگز سعادت دیدار ما از آنها به تأخیر نمی افتد، و سعادت پشتیبانی ما از آنها در سوق دادنشان به متن واقع و حقّ معرفت به تعجیل می افتد. ما را چیزی جز اعمال نکوهیدۀ آنها محبوس نمی سازد، که اعمال آنها به ما می رسد و ما را اندوهگین می سازد، که ما چنین انتظاری از آنها نداشتیم. از خدا یاری می طلبیم که یاری او ما را بس است و او بهترین وکیل است» .

ص:307

ص:308

حواشی

-نیمۀ شعبان 255 هجری.

-نیمۀ شعبان 329 هجری.

-هشتم ربیع الاول 260 هجری.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 320، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 266 و جلد 53 صفحۀ 6، جامع الاخبار صفحۀ 39 و وفاة العسکری صفحۀ 34.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 380.

-بشارة الاسلام صفحۀ 18، الزام النّاصب صفحۀ 53، المهدی صفحۀ 146، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 73، و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 109 و 164 و 169(آل عمران:141) .

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 65.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 73، اعلام الوری صفحۀ 399، المهدی صفحۀ 105، الزام النّاصب صفحۀ 53، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 311، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 337، بشارة الاسلام صفحۀ 18، منتخب الاثر صفحۀ 188 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 109،63 و 169.

-المهدی صفحۀ 160.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 401.

-غیبت نعمانی صفحۀ 68 و الامام المهدی صفحۀ 85.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 261، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 111 و جلد 52 صفحۀ 156 و جلد 53 صفحۀ 76 و 89، غیبت نعمانی صفحۀ 80 و بشارة الاسلام صفحۀ 87 و 99.

-البته این ادّعا، ادّعای پوچی است و هنوز قسمت اعظم روی زمین که کف اقیانوس هاست ناشناخته است، و منطقه هائی چون «مثلّث برمودا» در هاله ای از ابهام است که تاکنون هیچ هواپیمائی نتوانسته بر فراز آن پرواز کند! و هیچ اقیانوس پیمائی از آبهای آن عبور نکرده است که سالم به مقصد برسد.

برای توضیح بیشتر مراجعه شود به کتاب «جزیرۀ خضراء» به قلم مترجم.

-الامام المهدی صفحۀ 80.

-منتخب الاثر صفحۀ 206، الزام الناصب صفحۀ 66، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 312، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 279، الامام المهدی صفحۀ 89 و بشارة الاسلام صفحۀ 52.

-الزام النّاصب صفحۀ 67.

ص:309

-منتخب الاثر صفحۀ 205، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 204، غیبت نعمانی صفحۀ 29، الزام النّاصب صفحۀ 67، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 133 و الامام المهدی صفحۀ 89.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 312، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 338، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 133، منتخب الاثر صفحۀ 206 و الزام النّاصب صفحۀ 67.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 134، منتخب الاثر صفحۀ 251، الزام النّاصب صفحۀ 29،79، 81 و 173، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 261، اعلام الوری صفحۀ 416 و بشارة الاسلام صفحۀ 39.

-چند نمونه اش را در بخش سوّم نقل کردیم.

-اعلام الوری صفحۀ 402، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 313، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 338، منتخب الاثر صفحۀ 207،284 و 300، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 40، بشارة الاسلام صفحۀ 98، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 217 و جلد 52 صفحۀ 347 و الزام النّاصب صفحۀ 67.

-بشارة الاسلام صفحۀ 98 و کشف الغمه جلد 3 صفحۀ 313.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 77 و بشارة الاسلام صفحۀ 98 و 189.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 251.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 366، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 200 و الزام النّاصب صفحۀ 10.

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 6، بشارة الاسلام صفحۀ 267 و الزام النّاصب صفحۀ 215.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 178، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 269 و جلد 53 صفحۀ 6، الزام النّاصب صفحۀ 4 و بشارة الاسلام صفحۀ 141.

-الزام النّاصب صفحۀ 4 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 92.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 179، غیبت نعمانی صفحۀ 69 و الزام النّاصب صفحۀ 4 و 245.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 141.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 150 و جلد 52 صفحۀ 113.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 337 و بشارة الاسلام صفحۀ 117.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 340، منتخب الاثر صفحۀ 257، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 145 و جلد 52 صفحۀ 111، معانی الاخبار صفحۀ 39، بشارة الاسلام صفحۀ 126 و غیبت شیخ طوسی صفحۀ 102.

-منتخب الاثر صفحۀ 239 و 263 و بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 142.

-غیبت نعمانی صفحۀ 87، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 342 و بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 36 و 138.

-جن:25-27: من نمی دانم که آنچه وعده می شوید دور است یا نزدیک؟ دانای غیب است و احدی را بر غیب خود واقف نمی سازد، به جز پیامبری که او را-برای اینکار-بپسندد.

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 58 و جلد 51 صفحۀ 139(از امام باقر) .

-تکویر:15 و 16.

-غیبت نعمانی صفحۀ 75، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 101، منتخب الاثر صفحۀ 256،

ص:310

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 341، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 51، الزام النّاصب صفحۀ 32 و 141 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 85.

-غیبت نعمانی صفحۀ 75 بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 72، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 311، منتخب الاثر صفحۀ 183، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 163 و 168 و بشارة الاسلام صفحۀ 117.

-شهاب در لغت به معنای ستاره، و ثاقب به معنای درخشان است، ولی در مورد جنگ، معنای دیگر آن متناسب خواهد بود که «شهاب ثاقب» را می توان به «شیر ژیان» ترجمه کرد.

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 3.

-منتخب الاثر صفحۀ 218 و 274، الزام النّاصب صفحۀ 69، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 104 و بشارة الاسلام صفحۀ 40 و 157.

-لقمان:20.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 64 و 150، منتخب الاثر صفحۀ 472 و الزام النّاصب صفحۀ 27 و 140.

-الزام النّاصب صفحۀ 69.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 244، منتخب الاثر صفحۀ 227-229 و المهدیّ المنتظر صفحۀ 47.

-منتخب الاثر صفحۀ 354 و کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 316.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 259، غیبت طوسی صفحۀ 142، اعلام الوری صفحۀ 412 و ینابیع الموده جلد 3 صفحۀ 37 و 113.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 34.

-تفصیل داستان او را در کتاب «الزام النّاصب» صفحۀ 234 بخوانید.

-بقره:259.

-الزام النّاصب صفحۀ 232 و 245.

-منظور امیر مؤمنان است که ابن ملجم بر پیشانی مبارک او در محراب عبادت زد و این یکی از معجزات پیامبر اکرم (ص) است که 30 سال پیش از شهادت امیر مؤمنان از آن خبر داده است:

کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 317، منتخب الاثر صفحۀ 293، اعلام الوری صفحۀ 413، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 323 و جلد 53 صفحۀ 107 و اصول کافی جلد 1 صفحۀ 269.

-مدرک سابق.

-رجوع شود به: بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 322.

-در مورد اقامتگاه حضرت ولیّ عصر (عج) به کتاب «جزیرۀ خضراء» به قلم مترجم مراجعه فرمائید.

-ما به همین دلیل از طرف وهابی ها و وهابی گراها به شرک نیز متّهم شده ایم که چرا از آثار رسول اکرم (ص) و پیشوایان معصوم (ع) تبرّک می جوئیم؟ ! و چرا قبور آنها را زیارت می کنیم؟ ! و چرا در کنار قبور آنها خدا را می خوانیم؟ ! ! که در این زمینه هزاران جلد کتاب توسّط دانشمندان درباری و قلمهای فروخته شده نوشته شده است! . پاسخ این تهمتها را در مقالات ارزنده و پرارج «تبرّک الصّحابه» در مجلّۀ «الهادی» چاپ «دار التّبلیغ اسلامی قم» از شمارۀ چهارم سال پنجم تا شمارۀ دوّم سال هفتم

ص:311

-مطالعه فرمائید.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 214، بحار جلد 51 صفحۀ 344 و الکنی و الالقاب جلد 3 صفحۀ 227.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 330، اعلام الوری صفحۀ 396، منتخب الاثر صفحۀ 394 و غیبت شیخ طوسی صفحۀ 217.

-ارشاد مفید صفحۀ 330 و اعلام الوری صفحۀ 396.

-شاید منظور امام (ع) این باشد که دیگران برای آنها آفریده شده اند و از ولایت آنها بازخواست خواهند شد. یا مقصود این باشد که اخلاق، آداب و تربیت آنها به عهدۀ امامان است از این رهگذر پروردۀ اخلاقی آنها هستند. یا طبق جملۀ معروف «من علّمنی حرفا قد صیّرنی عبدا-هرکس مرا حرفی یاد داده، مرا بندۀ خود ساخته است» : همه، بنده و نعمت پروردۀ آنها هستند. «مؤلّف» .

-نساء:59.

-به طوریکه در ذیل حدیث شماره 88 یادآور شدیم، آیۀ «اولی الأمر» اختصاص به امامان معصوم دارد و هرگز شامل هیچ زمامدار دیگری نمی شود، حتی اگر فقیه عادلی هم روزی زمام امور را به دست بگیرد مشمول این آیه نخواهد بود.

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 178 و 158، منتخب الاثر صفحۀ 386، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 172، الکنی و الالقاب جلد 2 صفحۀ 101، الزام النّاصب صفحۀ 129، الامام المهدی صفحۀ 251 و صفحۀ 255 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 193.

-نور:39.

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 191 و الامام المهدی صفحۀ 257.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 349، منتخب الاثر صفحۀ 395، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 219، الامام المهدی صفحۀ 252 و الزام النّاصب صفحۀ 125 و 130.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 349، منتخب الاثر صفحۀ 395، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 220، الامام المهدی صفحۀ 252 و الزام النّاصب صفحۀ 125 و 131.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 146، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 330، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 348 و اعلام الوری صفحۀ 396.

-الامام المهدی صفحۀ 253، الزام النّاصب صفحۀ 129 و بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 181.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 356 و جلد 53 صفحۀ 180 و 184، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 321، اعلام الوری صفحۀ 423، غیبت طوسی صفحۀ 176، بشارة الاسلام صفحۀ 300، الامام المهدی صفحۀ 253 و الزام النّاصب صفحۀ 129.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 356.

-الزام النّاصب صفحۀ 125، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 321، منتخب الاثر صفحۀ 272، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 176، بشارة الاسلام صفحۀ 300، بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 181 و المهدی صفحۀ 253.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 293، منتخب الاثر صفحۀ 397 و غیبت شیخ طوسی صفحۀ 196.

ص:312

-همان مدرک.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 242 و کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 320.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 321، اعلام الوری صفحۀ 424، الزام النّاصب صفحۀ 129، بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 181، المهدی صفحۀ 182، الامام المهدی صفحۀ 253 و منتخب الاثر صفحۀ 272.

-در زمان غیبت کبری که دست ما به دامن امام معصوم (ع) نمی رسد باید یکی از سه راه را انتخاب کنیم:1-اجتهاد 2-عمل به احتیاط 3-تقلید.

ما که مجتهد نیستیم و حوصلۀ عمل به احتیاط را نداریم، تنها راهی که برای ما می ماند تقلید است و باید از یکی از مراجعی که طبق گفتۀ اهل خبرۀ متدیّن و بی غرض، از همۀ مراجع عصر «اعلم» و «اتقی» (یعنی: در استنباط احکام از همه استادتر و داناتر، و در مقام عمل از همه پرهیزگارتر) تشخیص داده ایم، تقلید نموده، اعمال شرعی خود را برطبق فتوای او انجام دهیم. در اینجا یادآوری چند نکته لازمست:

1-تقلید منحصرا در احکام فقهی فرعی است و هرگز در اصول دین و مسلّمات مذهب تقلید جایز نیست، که آنها را باید از روی دلیل قطعی فراگرفت.

2-انتخاب مرجع منحصرا براساس تشخیص اولویّتها، از طرف اهل خبره است و هرگز به نصب و عزل رژیم های حاکم مربوط نمی شود و اصولا غیرمعصوم نمی تواند کسی را به این مقام نصب کند یا این مقام را از کسی سلب نماید.

3-تقلید از باب رجوع غیرمتخصّص به متخصّص در رشتۀ تخصّصی اوست و هرگز ربطی به تقلید کورکورانه ندارد که شرع و عقل آنرا محکوم می سازد.

-در این زمینه به کتاب «جزیرۀ خضراء» به قلم مترجم مراجعه فرمائید.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 361 و جلد 52 صفحۀ 151 و جلد 53 صفحۀ 318، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 320، المهدی صفحۀ 181، بشارة الاسلام صفحۀ 169، الزام النّاصب صفحۀ 125، منتخب الاثر صفحۀ 399، غیبت طوسی صفحۀ 242، اعلام الوری صفحۀ 417 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 121.

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 181.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 322، غیبت طوسی صفحۀ 177، اعلام الوری صفحۀ 424، بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 181، الامام المهدی صفحۀ 253 و الزام النّاصب صفحۀ 129.

-ارشاد مفید صفحۀ 10 مقدّمه، بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 177 و الزام النّاصب صفحۀ 136.

ص:313

ص:314

بخش هشتم: غیبت کبری

اشارة

ص:315

ص:316

غیبت کبری

اشارة

غیبت کبری، با بسته شدن باب مراسلات و مکاتبات، و پایان یافتن دوران غیبت صغری، آغاز شده، تا به امروز ادامه داشته، تا فرارسیدن روز موعود و خروج کعبۀ موعود با شمشیر، ادامه خواهد داشت.

غیبت طولانی آنحضرت، اگرچه با دهها خرق عادت همراه است ولی بالاخره ممکن است و از نظر عقلی محال نیست و از نظر نقلی احادیث فراوانی در این رابطه نقل کرده ایم و اینک گروهی دیگر از اخبار و احادیث:

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

301- «یغیب عن شیعته غیبة، لا یثبت فیها علی القول بإمامته إلاّ

ص:317

من امتحن اللّه قلبه بالإیمان. . . هذا من مکنون سرّ اللّه و مخزون علمه، فاکتمه إلاّ عن أهله» .

«مدّتی از شیعیان خود غائب می شود، که در آن مدّت کسی بر اعتقاد خود در ولایت او ثابت نمی ماند، به جز کسی که خداوند دلش را با ایمان آزموده باشد. . . این از اسرار پوشیده و رازهای مخفی حضرت احدیّت است، آنرا از غیر اهلش پوشیده بدار» .

302- «و الّذی بعثنی بالحقّ بشیرا، لیغیبنّ القائم من ولدی، بعهد معهود إلیه منّی، حتّی یقول أکثر النّاس: ما للّه فی آل محمّد حاجة، و یشکّ آخرون بدلائله، فمن أدرک زمانه فلیتمسّک بدینه، و لا یجعل للشّیطان علیه سبیلا بشکّه فیزیله عن ملّتی و یخرجه من دینی، فقد أخرج أبویکم من الجنّة من قبل. و اللّه عزّ و جلّ جعل الشّیاطین أولیاء للّذین لا یؤمنون» .

«سوگند به خدائی که مرا به حقّ برانگیخت، قائم اولاد من براساس پیمانی که خدا به وسیلۀ من با او بسته، از دیده ها غائب می شود، تا بیشتر مردمان بگویند: خدا نیازی به آل محمّد (ص) ندارد، و گروهی در نشانه های او دچار شکّ و تردید شوند. هرکس آن زمان را درک کند محکم به دین خود چنگ بزند. و برای شیطان راه شکّ را ببندد، تا شیطان نتواند او را به شکّ انداخته، از دین و آئین من بیرون ببرد. چنانکه پدر و مادرتان را از بهشت بیرون برد. خداوند تبارک و تعالی، شیطان را دوست و ولیّ کسانی قرار داده است که به خدا ایمان نمی آورند» .

ای رسول گرامی (ص) ! درست آنچنانکه خبر دادی، هرکسی به راهی منحرف شده، سخنانی گفتند که تو خود بهتر می دانی. و ما به خدا پناه می بریم از اینکه شیطان بر ما راه داشته باشد، آنهم بعد از آنهمه هشدار و بیدارباش که از سوی شما به ما رسیده است.

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

303- «إنّ لصاحب الأمر غیبة، المتمسّک فیها بدینه کالخارط

ص:318

للقتاد بیدیه! . فأیّکم یمسک شوک القتاد بیده؟ .

«برای صاحب امر غیبتی هست، که در آن زمان کسی که به دین خود چنگ بزند، مانند کسی است که بخواهد خارهای گون را با دست بکند و تمیز کند! آیا یکی از شما قادر است که خارهای گون را با دست بگیرد؟ !» .

304- «إنّ لصاحب هذا الأمر غیبة، فلیتّق اللّه عبد ولیتمسّک بدینه! . [أم حسبتم أن تدخلوا الجنّة و لما یأتکم مثل الذّین خلوا من قبلکم، مسّتهم البأساء و الضّرّاء و زلزلوا، حتّی یقول الرّسول و الذّین آمنوا معه: متی نصر اللّه؟ . ألا إنّ نصر اللّه قریب]» .

«برای صاحب این امر غیبتی هست که باید انسان از خدا تقوی کند و به دین خود چنگ بزند» . سپس این آیه را قرائت فرمود:

[مگر پنداشته اید که وارد بهشت شوید، پیش از آنکه مثل پیشینیان در میان شما واقع شود؟ ! به آنها سختیها و بلاها رسید و مضطرب شدند، تا جائی که پیامبر، و کسانیکه ایمان آورده اند، گفتند: یاری خدا کی خواهد رسید؟ ! آگاه باشید که یاری خدا نزدیکست]» .

نزدیک به این مضمون از امام صادق (ع) نیز روایت شده است.

این روایت عمومیّت آزمون الهی را می رساند که همۀ مردمان روی اعتقادشان امتحان خواهند شد، تا آنها که بر عقیدۀ خود استوار و پایدار هستند، شناخته شوند.

305- «لیغیبنّ حتّی یقول الجاهل ما للّه فی آل محمّد حاجة» .

«از دیده ها غائب می شود، تا جاهلان بگویند: برای خداوند نیازی در آل محمّد (ص) نیست» .

اکنون که بیشتر جاهلان تعبیراتی نظیر تعبیر فوق را به زبان می آورند، نزدیک شدن فرج را نوید می دهند. انشاء اللّه.

امام باقر (ع) می فرماید:

ص:319

306- «و ذلک بعد غیبة طویلة، لیعلم اللّه من یطیعه بالغیب و یؤمن به» .

«و آن-ظهور-بعد از سپری شدن یک غیبت طولانی است، تا خدا بداند که چه کسی در غیب از او اطاعت می کند و به او ایمان می آورد» .

امام باقر (ع) در تفسیر آیۀ شریفۀ:

«أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مٰاؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِمٰاءٍ مَعِینٍ» .

«آیا می نگرید که اگر آب شما فروکش کند، چه کسی برای شما آب گوارا خواهد آورد» .

فرمود:

307- «نزلت فی الإمام: إن أصبح إمامکم غائبا عنکم، فمن یأتیکم بإمام ظاهر یأتیکم بأخبار السّماء و الأرض، و بحلال اللّه و حرامه؟ . أما و اللّه ما جاء تأویل هذه الآیة، و لا بدّ أن یجیء تأویلها!» .

«این آیه در حقّ امام (ع) نازل شده است، یعنی: اگر امام شما از دیده هایتان غائب شود، چه کسی برای شما امام ظاهری خواهد آورد که احکام حلال و حرام، و اخبار آسمان و زمین را برای شما بازگو کند» .

پیامبر اکرم (ص) در همین مورد می فرماید:

308- «المهدیّ یغیب عن النّاس غیبة طویلة، یرجع عنها قوم و یثبت آخرون» .

«مهدی از دیدۀ مردمان مدّتی بس دراز غائب می شود، هنگامی برمی گردد که قومی از او برگشته، گروهی بر اعتقاد خود استوار مانده اند. و اینست منظور از آیۀ شریفۀ: [أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مٰاؤُکُمْ غَوْراً. . .]» .

امام باقر (ع) در همین زمینه می فرماید:

309- «کأنّی بکم إذا صعّدتم لم تجدوا أحدا، و رجعتم لم

ص:320

تجدوا أحدا؟» .

«گوئی با چشم خود می بینم که بالا می روید کسی را نمی یابید، بازمی گردید و کسی را نمی یابید» .

آری در جستجوی آن کعبۀ مقصود از کوههای صعب العبور بالا می رویم و به مقصد نمی رسیدم، بازمی گردیم و محبوب را نمی یابیم، تنها نام او و یاد اوست که دل ما را روشن می سازد، امّا آتش هجران خرمن زندگی مان را بر باد می دهد. دلگرمی ما با نشانه های فراوانی است که امامان اهلبیت در رابطه با ظهور آن حضرت داده اند و یکی پس از دیگری تحقّق می یابد و نزدیک شدن ایّام وصال را نوید می دهد و کالبد بیجان ما را جان می بخشد، اگر اینها نبود، آتش هجران خرمن هستی ما را بر خاکستر نشانده بود.

امام صادق (ع) برای تحکیم اعتقاد ما می فرماید:

310- «و اللّه لو بقی فی غیبته ما بقی نوح فی قومه، لا یخرج من الدّنیا حتّی یظهر» .

«به خدا سوگند، اگر در غیبت خود درنگ کند، آنقدر که حضرت نوح در میان قومش درنگ نمود، از دنیا بیرون نرود، جز اینکه ظاهر شود» .

مثل او، مثل حضرت خضر است که به عمر جاویدان دست یافت، و مثل او مثل ذی القرنین است که شرق و غرب جهان را تحت سیطرۀ خود درآورد و همۀ امکانات روی زمین را خدا در اختیار او قرار داد.

311- «إذا دار الفلک، و قالوا: مات أو هلک بأیّ واد سلک.

و قال الطّالب له (أی عدوّه) : أنّی یکون و قد بلیت عظامه؟ . فعند ذلک فارتجوه. و إذا سمعتم به فأتوه و لو حبوا علی الثّلج!» .

«چرخ گردون آنقدر می گردد که می گویند: مرده! ، کشته شده! ، کجا رفته؟ ! . جوینده اش گوید: دیگر استخوانهایش نیز پوسیده است، چگونه ممکن است بازگردد؟ در چنین موقع منتظر او باشید.

هنگامی که خبر ظهورش به گوش شما رسید، به سوی او بشتابید و لو با کشیده شدن از روی برفها» .

ص:321

شبیه این حدیث از امام صادق (ع) نیز روایت شده است.

تحقّق نشانه های ظهورش یکی پس از دیگری نویدبخش نزدیک شدن روز موعود است. به امید آنروز.

امام صادق (ع) می فرماید:

312- «للقائم غیبتان: إحداهما طویلة و الأخری قصیرة.

فالأولی یعلم بمکانه فیها خاصّة من شیعته، و الأخری لا یعلم بمکانه فیها إلاّ خاصّة موالیه فی دینه» .

«برای قائم دو غیبت است یکی کوتاه و دیگری طولانی. در اوّلی تنها خواصّ شیعیان از جایگاه او مطّلع خواهند بود، در دوّمی فقط نزدیکترین خواصّ او که متصدی خدمت او هستند از جایگاهش باخبر خواهند بود» .

313- «إنّ للقائم غیبتین، یقال فی إحداهما هلک، و لا یدری فی أیّ واد سلک!» .

«برای قائم دو غیبت است که در یکی از آنها گفته می شود: از دنیا رفته است، چون نمی دانند کجا گام سپرده است» .

و در تفسیر آیۀ شریفۀ:

[نباید همچون کسانی باشند که در گذشته به آنها کتاب داده شد، ولی هنگامی که مدّت طولانی شد، دلهایشان قساوت گرفت و بیشترشان فاسقانند] فرمود:

314- «این آیه در مورد قائم (عج) و اهل زمان غیبت او نازل شده که زمان غیبتش به طول خواهد انجامید» .

آری، هر روزی که می گذرد، دلها قسی تر می شود، تا آن مهر تابان ظهور کند و دلها را صیقل دهد و قساوتها را بزداید.

از امام صادق (ع) پرسیدند: آیا برای ظهور مهدی موعود روز معیّنی هست

ص:322

که مردم آنرا بدانند؟ فرمود:

315- «حاشا للّه أن یوقّت ظهوره بوقت یعلمه شیعتنا، لأنّه هو السّاعة الّتی قال اللّه تعالی: [قُلْ إِنَّمٰا عِلْمُهٰا عِنْدَ رَبِّی، لاٰ یُجَلِّیهٰا لِوَقْتِهٰا إِلاّٰ هُوَ، ثَقُلَتْ فِی السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ، لاٰ تَأْتِیکُمْ إِلاّٰ بَغْتَةً]» .

«خدا منزّه از آنست که برای ظهور وقتی را تعیین کند که شیعیان ما از آن آگاه شوند. او همان «ساعة» است که قرآن کریم در حقّ او می فرماید: [بگو علم او در پیشگاه خداست، وقت آنرا جز او نمی داند! در آسمانها و زمین گران شده است! برای شما ظاهر نمی شود جز به صورت ناگهانی!]» .

او همان «ساعة» است که خدای تبارک و تعالی می فرماید:

«از تو می پرسند در مورد «ساعة» (رستاخیز) که چه موقعی لنگر خواهد انداخت؟»

و فرموده است:

«علم رستاخیز در نزد خداست و بس» .

و فرموده است:

«آیا منتظرند که رستاخیز-ساعة-به طور ناگهانی بر آنها فرود آید، که به تحقیق نشانه هایش ظاهر شده است» .

برای حضرت مهدی وقت معیّنی نیست، او چون رستاخیز است که ناگهانی می آید و وقتش را خدا می داند و بس! .

«کسانی در آن شتاب می کنند که به آن ایمان ندارند، امّا آنها که ایمان آورده اند از آن می ترسند و می دانند که آن حقّ است. آگاه باش آنها که در حقّ رستاخیز مجادله می کنند در گمراهی دور و درازی هستند» .

مجادله در حقّ او اینست که بگویند: کی متولّد شده؟ چه کسی دیده؟

ص:323

چگونه ممکن است؟ کی ظاهر می شود؟ و. . . که همۀ اینها ناشی از ضعف عقیده و ضعف ایمان به خدا و قدرت بیکران اوست.

«که چنین افرادی خود را به ضرر و خسران انداخته اند» .

«و برای طغیانگرها بدترین بازگشتهاست.

«که روز رستاخیز نزدیک است و قمر منشقّ شده است.

«تو چه می دانی؟ شاید «ساعة» (روز رهائی و رستاخیز) نزدیک باشد.

و آیات دیگری در این زمینه.

آری روز موعود نزدیک است و نشانه هایش یکی پس از دیگری ظاهر می شود و ما در آستانۀ فرارسیدن روز رهائی انسانها از زیر یوغ استعمار و استبداد هستیم. ما هرگز وقتی تعیین نمی کنیم ولی از گفتار معصومین (ع) درمی یابیم که انشاء اللّه بزودی حضرت بقیّة اللّه (عج) را خواهیم دید که در کنار خانۀ خدا ایستاده و برای اصلاح جهان برخاسته و با یک رستاخیز عمومی جهان را از تاریکی فقر و جهل و ظلم رهائی می بخشد و حکومت واحد جهانی را براساس عدالت و آزادی استوار می سازد.

316- «إنّ من وقّت لمهدینا فقد شارک اللّه فی علمه، و ادّعی أنّه ظهر علی سرّه. و ما للّه من سرّ إلاّ و قد وقع إلی هذا الخلق المعکوس الضّال عن اللّه، الرّاغب عن أولیاء اللّه! . و ما للّه من خبر إلاّ و هم أخصّ به لسره و هو عندهم. و إنّما ألقی اللّه إلیهم لیکون حجّة علیهم» .

«کسیکه برای مهدی ما وقت تعیین کند، خود را در علم خدا شریک پنداشته است! و ادّعا کرده است که بر اسرار خدا واقف است! و خیال کرده است که هیچ سرّی از اسرار الهی نیست جز اینکه به این بندۀ گمراه و منحرف از خدا و روگردان از اولیاء خدا تعلیم شده است! ! می پندارند که هیچ خبری نیست جز اینکه خدا به آنها آموخته است! تا حجّت بر آنها تمام شود!» .

امام صادق (ع) با این تعبیرها گفتار منجّمان، کاهنان، رمّالها و فال بینها را به باد انتقاد گرفته، که به ناحقّ در هر موردی پیشگوئی می کنند در حالیکه

ص:324

مسیر اصلی را گم کرده اند، و به شهر علم از راهی جز راه صحیح آن درآمده اند.

یکبار گروهی از اصحاب امام صادق (ع) به خدمت آنحضرت شرفیاب شدند و آنحضرت را دیدند که روی زمین نشسته و درحالیکه بشدّت می گریست می فرمود:

317- «سیّدی، غیبتک نفت رقادی، و ضیّعت علیّ مهادی، و ابتزّت منّی راحة فؤادی! .

سیّدی، غیبتک وصلت مصابی بفجائع الأبد! . و فقد الواحد بعد الواحد یفنی الجمع و العدد! . فما أحسّ بدمعة ترقأ فی عینی، و أنین یفتر من صدری عن دوارج الرّزایا و صنوف البلایا، إلاّ لقینی غوائل أعظمها و أقطعها، و بوائق أشدّها و أنکرها، و نوائب مخلوطة بغضبک، و نوازل مجبولة بسخطک! ! !» .

«سرور من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده، خاطرم را پریشان ساخته، آرامش دلم را از من سلب نموده است.

سرور من! غیبت تو، مصیبتی جانکاه بر سراسر هستی ام فروریخته که هرگز تسلّی نمی یابم، از دست دادن یاران، یکی بعد از دیگری اجتماعات را درهم می ریزد، بلاها و سختیها، رنجها و اندوهها، آنچنان بر دلم سنگینی می کند که دیگر اشک دیده و فریادهای سینه ام را احساس نمی کنم. که هرچه بر اشک دیده و فریاد سینه ام می نگرم، مصیبت شدیدتر و جانکاه تری در نظرم مجسّم می گردد که از مصائب قبلی دشوارتر و شکننده تر است» ! .

یکی از یاران عرضه نمود: ای مولای من! خدا دیدگانت را نگریاند، چه چیزی موجب شده که این چنین سیلاب اشک بر صورت مبارکت جاری شده؟ چه عاملی این چنین قلب عالم امکان را به لرزه درآورده و بر این ماتم نشانده؟ امام صادق (ع) آهی کشید که قفسه های سینه اش باز شد و لرزه بر اندامش افتاد و فرمود:

318-ویلکم. . نظرت فی کتاب الجفر، صبیحة هذا الیوم، و تأمّلت مولودا غائبا، و غیبته و إبطاءه، و طول عمره، و بلوی المؤمنین فی ذلک الزّمان، و تولّد الشّکّ فی قلوبهم من طول غیبته، و ارتداد أکثرهم

ص:325

عن دینهم، و خلعهم ربقة الإسلام من أعناقهم الّتی قال اللّه تعالی جلّ ذکره: [وَ کُلَّ إِنسٰانٍ أَلْزَمْنٰاهُ طٰائِرَهُ فِی عُنُقِهِ] : یعنی الولایة، فأخذتنی الرّقة و استولت علیّ الأحزان» .

«وای بر شما! من امروز صبح کتاب «جفر» را مطالعه می کردم، در زندگی مولودی می اندیشیدم که از دیده ها غائب می شود و غیبتش به طول می انجامد و عمرش بسیار طولانی می شود و مؤمنین در آن زمان به سختی آزموده می شوند و از طول غیبتش دچار شکّ و تردید شده، بیشترشان از دین خود مرتدّ می شوند و ریسمان اسلام را از گردن خود می گشایند، یعنی آن رشتۀ ولایت را که خدای تبارک و تعالی می فرماید:

«وَ کُلَّ إِنسٰانٍ أَلْزَمْنٰاهُ طٰائِرَهُ فِی عُنُقِهِ» از گردن خود دور می کنند. از مطالعۀ وضع آنها رشتۀ افکارم گسست و کوه غم و اندوه بر تنم فرو ریخت» .

آنچه ما امروزه شاهدش هستیم، امام صادق (ع) سیزده قرن پیش آنچنان بیان فرموده است که گوئی خود این روزها را با چشم خود دیده است.

امام جواد (ع) می فرماید:

319- «إنّ الإمام بعدی ابنی، أمره أمری، و قوله قولی، و طاعته طاعتی. و الإمام بعده ابنه الحسن، أمره أمر أبیه، و قوله قول أبیه، و طاعته طاعة أبیه. فقیل له: یا ابن رسول اللّه، و من الإمام بعد الحسن؟ . فبکی بکاء شدیدا، ثمّ قال: إنّ من بعد الحسن ابنه القائم بالحقّ، المنتظر. فقیل: یا ابن رسول اللّه، و لم سمّی بالقائم؟ . قال: لأنّه یقوم بعد موت ذکره، و ارتداد أکثر القائلین بإمامته. فقیل: و لم سمّی بالمنتظر؟ . قال: لأنّ له غیبة یطول أمدها فینتظر خروجه المخلصون، و ینکره المرتابون، و یستهزیء بذکره الجاحدون، و یکذب فیه الوقّاتون، و یهلک فیه المستعجلون، و ینجو فیه المسلمون» .

«امام، بعد از من، پسرم (امام هادی) است که امر او امر من و گفتۀ او گفتۀ من، و اطاعت او اطاعت منست. و امام بعد از او پسرش حسن

ص:326

(عسکری) است، که امر او امر پدرش، گفتۀ او گفتۀ پدرش و اطاعت او اطاعت پدرش می باشد.

آنگاه امام جواد (ع) ساکت شد. عرضه شد: ای فرزند پیامبر! امام بعد از حسن کیست؟

امام جواد (ع) به شدّت گریست و فرمود:

بعد از حسن، پسر او قائم به حقّ و منتظر است.

گفته شد: چرا به او «قائم» گفته می شود؟ فرمود:

زیرا او بعد از آنکه یادش از بین میرود، قیام می کند، و پس از آنکه بیشتر قائلین به امامتش، از اعتقاد خود بازگردند، او ظهور می کند.

گفته شد: چرا به او «منتظر» می گویند؟ فرمود:

زیرا برای او غیبتی طولانی هست که مؤمنین مخلص ظهور او را انتظار می کشند، و صاحبان شکّ او را انکار می کنند و منکران نام و یاد او را مسخره می کنند. هرکس وقت تعیین کند دروغ می گوید، هرکس شتاب کند هلاک می شود، هرکس تسلیم ارادۀ خدا شود نجات می یابد» .

امام جواد (ع) گوئی زمان ما را با چشم خود مشاهده فرموده، حالات دوست و دشمن را از نزدیک دیده و تشریح فرموده است.

حضرت بقیّة اللّه (عج) می فرماید:

هنگامی که علیّ بن ابراهیم ازدی به محضر آن کعبۀ مقصود تشرف پیدا کرد، خطاب به او فرمود:

320- «إنّ الأرض لا تخلوا من حجّة، و لا یبقی النّاس فی فترة أکثر من تیه بنی إسرائیل و قد ظهر أیّام خروجی. فهذه أمانة فی رقبتک، فحدّث بها إخوانک من أهل الحقّ» .

«زمین هرگز خالی از حجّت نمی ماند و مردم بیش از دوران سرگردانی بنی اسرائیل در فترت نمی مانند.

این امانتی است در گردن تو، آنرا به برادرانت از اهل حقّ بازگو کن» .

ص:327

این حدیث اگر ثابت شود، اشاره ای دارد به یک زمان فترت که در آن غضب خدا بر بندگان نازل شود و جنگها و فتنه ها برپا شود، -همچون زمان ما -آنگاه خدای تبارک و تعالی با نعمت ظهور بر آنها منّت نهاده، آنها را از هر مکروهی برهاند.

شاید در این حدیث به کار بردن لفظ «تیه» رمزی به اعلان رژیم اسرائیل و ادامۀ این جنگها و تجاوزها تا مدّت چهل سال باشد؟ که جز خدا کسی از آن آگاه نیست.

ابراهیم بن مهزیار که از تشرّف یافتگان به حضور آنحضرت است، روایت می کند که فرمود:

321- «ای ابا اسحاق! پدرم که صلوات خدا بر او باد، به من فرمود:

پسرم! امیدوارم تو یکی از کسانی باشی که خداوند برای گسترش حقّ و ریشه کن ساختن باطل مهیّا ساخته است. که به دست تو دین ظاهر و باطل نابود گردد. پسرم! بر تو باد ملازمت سرزمینهای دوردست، که برای هریک از اولیای خدا دشمن ستیزه خو و رزم جوئی هست، که خدا چنین مقدّر فرموده تا اولیای او همواره با اهل نفاق و الحاد، در نبردی دائم بوده باشند، از این جهت هراسی به خود راه مده.

ای ابا اسحاق! این دیدار ما در پیش تو امانت باشد که جز از اهل صدق و صفا در دین، پوشیده بدار.

هنگامی که نشانه های ظهور و زمینه های خروج را دیدی، تأخیر را جایز مشمار، و با برادران ایمانی ات به سوی ما بشتاب، که از مشعل یقین و انوار هدایت، کسب نور نموده، به راه راست و استوار راه یابی، انشاء اللّه» .

حضرت بقیّة اللّه (عج) از طریق ابراهیم بن مهزیار، همۀ شیعیان را متوجّه نشانه های ظهور نموده، که با مشاهدۀ آنها خود را آمادۀ یاری حقّ و شتافتن به سوی آن مهر تابان و قبلۀ خوبان بکنند.

در بخش گذشته با غیبت صغری، سفیران و قسمتی از توقیعات شریف آشنا شدیم، و در این بخش قسمتی از احادیث مربوط به غیبت کبری را بازگو کردیم و هم اکنون در دل غیبت کبری هستیم که هر روز یکی از نشانه های ظهور

ص:328

را با چشم خود می بینیم که اینها نوید فرارسیدن روز موعود را با خود به ارمغان می آورند. به امّید فرارسیدن آن روز.

غیبت کبری از نیمۀ شعبان 329 هجری آغاز شده، تا روزیکه خدا بخواهد ادامه دارد.

ص:329

ص:330

حواشی

-الزام النّاصب صفحۀ 19 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 170.

-الزام النّاصب صفحۀ 69،80 و 104، الامام المهدی صفحۀ 64، سفینة البحار جلد 2 صفحۀ 702، منتخب الاثر صفحۀ 262، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 86 و در صفحۀ 145 آن قریب به این مضمون از امام صادق (ع) ، و بشارة الاسلام صفحۀ 20 از امام رضا (ع) و صفحۀ 51 از امیر مؤمنان (ع) ، و صفحۀ 117 از امام صادق (ع) ، اعلام الوری صفحۀ 400 از امیر مؤمنان (ع) و همچنین غیبت نعمانی صفحۀ 70.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 275، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 111 و 135، الزام النّاصب صفحۀ 137، بشارة الاسلام صفحۀ 126، غیبت نعمانی صفحۀ 88، منتخب الاثر صفحۀ 257 و اصول کافی جلد 1 صفحۀ 335.

-منتخب الاثر صفحۀ 257، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 275، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 335، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 135 و الزام النّاصب صفحۀ 137.

-بقره:214.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 101.

-الامام المهدی صفحۀ 227.

-ملک:30.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 52، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 101، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 84 و الزام النّاصب صفحۀ 31 و 142.

-منتخب الاثر صفحۀ 205 و الامام المهدی صفحۀ 21،58 و 59(ملک:30) .

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 139 و غیبت نعمانی صفحۀ 101.

-منتخب الاثر صفحۀ 215، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 145، اعلام الوری صفحۀ 386 و الزام النّاصب صفحۀ 67.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 136، بشارة الاسلام صفحۀ 87 و 99 و اعلام الوری صفحۀ 402.

-منتخب الاثر صفحۀ 251، بشارة الاسلام صفحۀ 86 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 153 و جلد 53 صفحۀ 324.

-منتخب الاثر صفحۀ 252 و غیبت طوسی صفحۀ 260.

-حدید:16.

ص:331

-غیبت نعمانی صفحۀ 7، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 54 و جلد 53 صفحۀ 1-3، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 83، المهدی صفحۀ 204، الزام النّاصب صفحۀ 27-31 و 141 و بشارة الاسلام صفحۀ 264.

-اعراف:186.

-نازعات:42.

-لقمان:34.

-محمّد:18.

-شوری:18.

-اعراف:9، هود:21 و مؤمنون:103.

-ص:55.

-قمر:1.

-احزاب:63.

-در زمینۀ تأویل آیات یادشده به ظهور حضرت مهدی (ع) به منابع یادشده در پاورقی شماره 17 مراجعه فرمائید.

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 3، بشارة الاسلام صفحۀ 265 و الزام النّاصب صفحۀ 30 و 214.

-جفر، کتابی است شامل علم منایا و بلایا، آنچه در جهان اتفاق افتاده و آنچه روی خواهد داد، در این کتاب گرد آمده است. خداوند این کتاب را به رسول اکرم (ص) و ائمّۀ اطهار (ع) عطا فرموده، که هم اکنون در محضر حضرت بقیّة اللّه (عج) می باشد. در این زمینه به منابع زیر مراجعه شود:

اصول کافی جلد 1 صفحۀ 239، الزام النّاصب صفحۀ 7-9 و 72، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 52،56،67 و 116 و المهدی صفحۀ 167.

-اسراء:13.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 219، بشارة الاسلام صفحۀ 144-146، الزام النّاصب صفحۀ 85 و 191، نور الابصار صفحۀ 145، منتخب الاثر صفحۀ 259، غیبت طوسی صفحۀ 105 و المهدیّ المنتظر صفحۀ 23.

-منتخب الاثر صفحۀ 223، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 30 و 158، اعلام الوری صفحۀ 409، بشارة الاسلام صفحۀ 165 و الزام النّاصب صفحۀ 68 و 78.

-الزام النّاصب صفحۀ 112.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 35.

ص:332

بخش نهم: دوران حیرت

اشارة

ص:333

ص:334

دوران حیرت

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

322- «تکون له غیبة و حیرة تضلّ فیها الأمم» .

«برای او غیبت و برای امّت حیرتی خواهد بود که خیلی ها در آن دوران گمراه خواهند شد» .

همین تعبیر از امیر مؤمنان (ع) نیز نقل شده که در آخر آن می افزاید:

«اقوامی در آن گمراه شده و گروهی هدایت می یابند» .

323- «کائن فی أمّتی ما کان فی بنی إسرائیل حذو النّعل بالنّعل و القذّة بالقذّة! . و إنّ الثّانی عشر من ولدی یغیب حتّی لا یری!» .

ص:335

«آنچه در میان بنی اسرائیل واقع شده در میان امّت من نیز موبه مو واقع خواهد شد. دوازدهمین فرزند من از دیده ها غائب می گردد و دیده نمی شود» .

آنچه در میان بنی اسرائیل روی داده بود که موجب سرگردانی و حیرت آنها شده بود، غیبت نخستین سبط آنها «لاوی بن برخیا» بود که مدّتی بس دراز غیبت کرد و سپس به سوی قوم خود بازگشت و دین خدا را بعد از مندرس شدن از نو زنده ساخت. با پادشاه ستمگری به نام «قرسیطا» جنگ کرده، بر او پیروز شد. به علاوه حوادثی در میان آنها روی داد که با حوادث امّت اسلامی شباهت فراوان داشت. که یکی از آنها انتظار ظهور حضرت مسیح (ع) است که از روز شنیدن نوید آن تا به امروز انتظار می کشند.

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

324- «یکون لغیبته حیرة یضلّ فیها أقوام و یهتدی آخرون، أولئک خیار الأمّة مع أبرار العترة» .

«برای غیبت او حیرتی است که گروههائی در آن گمراه می شوند، و گروهی بر هدایت استوار می مانند که آنها بهترین امّت هستند که با بزرگان عترت همراهند» .

آنچه امروز جهان اسلام با آن روبروست همه اش از مظاهر جاهلیّت است و در برخی از آنها از جاهلیّت اوّلی جلوتر رفته اند، امروز اقوام بسیاری از راه قرآن و سنّت پیامبر (ص) دور شده اند و احکام اسلام را تعطیل نموده اند، و اگر می بینند که در ایران مشروبات الکلی و برخی دیگر از مفاسد اخلاقی به شدّت ممنوع شده، دچار شگفت می شوند، زیرا این مسائل برای آنها تازگی دارد، که در وادی ضلالت حیران و سرگردانند.

325- «تهتم کما تاهت بنو إسرائیل علی عهد موسی. و بحقّ أقول: لیضعّفنّ علیکم التّیه من بعدی باضطهادکم ولدی أضعاف ما تاهت بنو إسرائیل! !» .

ص:336

«حیران و سرگردان شدید، آن سان که بنی اسرائیل در عهد موسی سرگردان شدند. به حقّ می گویم: سرگردانی شما چندین برابر سرگردانی آنها خواهد بود و آن در اثر ستمهائی است که بر فرزندان من روا خواهید داشت» .

در این حدیث، تعبیر «ضعف» به کار رفته، و آن به معنای چند برابر است که حدّاقلّ آن دو برابر است وگرنه «ضعف» به معنای دوبرابر نیست.

روی این بیان، معنای حدیث این نیست که سرگردانی بنی اسرائیل چهل سال بود و سرگردانی امّت اسلامی هشتاد سال خواهد بود. بلکه معنایش این است که سرگردانی این امّت چندین برابر (اضعاف مضاعف) بنی اسرائیل خواهد بود.

امام باقر (ع) می فرماید:

326- «یخرج بعد غیبة و حیرة، لا یثبت فیها علی دینه إلاّ المخلصون المباشرون لروح الیقین الّذین أخذ اللّه میثاقهم بولایتنا، و کتب فی قلوبهم الإیمان و أیّدهم بروح منه» .

«بعد از غیبت و حیرت ظاهر می شود، در این دوران تنها کسانی بر دین خود ثابت می مانند که در ایمان خود مخلص باشند و با روح یقین همراه و آنها کسانی هستند که خداوند از آنها دربارۀ ولایت ما پیمان گرفته، و در دل آنها ایمان را مستقرّ ساخته و آنها را با روحی از خود تأیید نموده است» .

به همین مضمون از امیر مؤمنان (ع) و نزدیک به این مضمون از امام صادق (ع) و امام رضا (ع) نیز وارد شده است.

فضل بن یسار از اصحاب امام باقر (ع) از آنحضرت پرسید: آیا برای این امر وقتی تعیین شده است؟ فرمود:

327- «أمّا ظهور الفرج فإنّه إلی اللّه تعالی، و کذب الوقّاتون. إنّ موسی لمّا خرج وافدا إلی ربّه واعدهم ثلاثین لیلة، فلمّا زاده اللّه علی الثّلاثین عشرا قال قومه: قد أخلفنا موسی. فصنعوا ما صنعوا. . فإذا

ص:337

حدّثناکم الحدیث فجاء علی ما حدّثناکم به فقولوا: صدق اللّه. و إذا حدّثناکم الحدیث فجاء علی خلاف ما حدّثناکم فقولوا: صدق اللّه تؤجروا مرّتین» .

«اما ظهور فرج بستگی به مشیّت حضرت احدیّت دارد، و هرکس وقت تعیین کند، دروغ گفته است. هنگامی که حضرت موسی (ع) به سوی پروردگارش رفت با قوم خود سی روز وعده کرد، هنگامی که خداوند ده روز بر وعدۀ خود افزود، قوم او گفتند: موسی خلف وعده کرد، آنگاه کردند آنچه کردند (از پرستش گوساله و غیره) از این رهگذر هنگامی که به شما حدیثی گفتیم و طبق گفتۀ ما انجام یافت، پس بگوئید که خدا راست گفته است. و اگر مطلبی را به شما گفتیم و تأخیری در آن روی داد، بگوئید که خدا راست گفته است، تا دوبار پاداش ببینید» .

آنچه پیامبری از پیامبران و یا امام معصومی از امامان خبر دهد، به طور قطع انجام خواهد شد، مگر اینکه برای خدا «بدا» حاصل شود، که آنهم به تقدیر خدا و برای مصلحت مردم، و رأفت حقّ تعالی دربارۀ مردم است. که رضا و تسلیم در برابر فرمان خدا ثواب و پاداش او را دوبرابر می کند.

امام صادق (ع) می فرماید:

328- «یکون له غیبة و حیرة، حتّی یضلّ الخلق عن أدیانهم» .

«برای او غیبت و حیرتی هست که مردمان از دین خود برمی گردند و گمراه می شوند» .

با کمال تأسّف ما در چنین شرائطی زندگی می کنیم و بیشتر مردمان از دین و آئین خود بازگشته اند، به خدا پناه می بریم از این امتحان بزرگی که برای ما روی داده است. و از او می خواهیم که از گروه ثابت قدمان باشیم که به هنگام ظهور آن دست نیرومند انتقام الهی، در رکاب او با دشمنان خدا پیکارگر و در برابر حقّ تسلیم و از حریم حقّ مدافع باشیم.

329- «کیف أنتم إذا بقیتم شیئا من دهرکم لا ترون إماما؟ ! .

ص:338

إستوت أقدام بنی عبد المطّلب کأسنان المشط. فبینا أنتم کذلک إذ أطلع اللّه نجمکم، فاحمدوا اللّه و اشکروه» .

«چگونه است حال شما، هنگامی که مدّتی از روزگار را از دیدار امام خود محروم باشید، قدمهای فرزندان عبد المطّلب چون دندانه های شانه با یکدیگر برابر است، در چنین موقعیّتی ستارۀ شما طلوع می کند. خدا را سپاس بگوئید و او را شکرگزار باشید» .

در این حدیث شریف که فرزندان عبد المطّلب را به دندانه های شانه تشبیه کرده و آنها را با یکدیگر مساوی تعبیر فرموده، نکتۀ جالبی هست و آن اینکه هرکس از بنی عبّاس و غیر آن قیام کند و ادّعای عدالت خواهی او گوش فلک را کر کند، نتیجه ای جز مشابه خلفای قبلی نخواهد داشت و همۀ آنها مساوی هستند در اینکه به نام عدالت قیام کرده، ظلم و ستم را به اوج می رسانند. از این رهگذر هرکس قیام کند و ادّعای عدالتخواهی کند، این ادّعا ترا فریب ندهد که هر ظالمی به ادّعای عدالتخواهی قیام نموده است.

330- «إذا أصبحت و أمسیت لا تری فیه إماما من آل محمّد فأحبّ من کنت تحبّ، و أبغض من کنت تبغض، و وال من کنت توالی، و انتظر الفرج صباحا و مساء» .

«اگر در زمانی قرار گرفتی که به امامی از آل محمّد (ص) دست نیافتی، هرکه را خواستی دوست بدار، و هرکه را خواستی دشمن بدار و از هرکه خواستی پیروی کن ولی هر صبح و شام در انتظار فرج باش» .

انتظار فرج در عصر غیبت، مرز استواری در عقیده و انحراف از عقیده است، از این رهگذر امر می فرماید که منتظر فرج باشید تا از راه راست منحرف نشوید، آنگاه به مقتضای «الحبّ فی اللّه و البغض فی اللّه» با دوستان خدا دوست، و با دشمنان او دشمن باشید.

331- «إذا کان ذلک فتمسّکوا بما فی أیدیکم حتّی یصحّ لکم الأمر» .

«هنگامی که آن-غیبت-واقع شود، به آنچه در دست دارید (عقاید حقّه) چنگ بزنید تا قضیّه آشکار شود و فرمان خدا فرارسد» .

ص:339

332- «یأتی علی النّاس زمان یصیبهم فیه سبطة، یأرز العلم فیها کما تارز الحیّة فی حجرها. فبیناهم کذلک إذ طلع علیهم نجمهم.

فقیل له: فما السّبطة؟ . فقال: فترة النّعاس و الضّعف، کونوا علی ما أنتم علیه حتّی یطلع اللّه نجمکم» .

«برای مردم روزگاری فرا می رسد که همگان دچار تب و لرز می گردند، علم و دانش در آن ایّام درهم پیچیده شود، آن سان که مار در لانۀ خود به دور خود می پیچد. در آن هنگام ستارۀ آنها طلوع می کند.

گفته شد: مراد از تب و لرز چیست؟

فرمود: روزهای فترت، که همگان دچار ضعف و سستی می گردند. در آن ایّام بر عقاید خود استوار باشید تا خداوند ستارۀ شما را ظاهر گرداند» .

333- «کذب الوقّاتون، و هلک المستعجلون، و نجا المسلمون، و إلینا یصیرون ما وقّتنا فیما مضی، و لا نوقّت فیما یستقبل» .

«هرآنکه وقت تعیین کند دروغ گفته است، هرکس شتاب کند هلاک می شود، هرکس تسلیم تقدیر خدا باشد نجات می یابد و به سوی ما گام برمی دارد. ما در گذشته وقتی تعیین نکردیم و در آینده نیز هرگز وقتی تعیین نخواهیم کرد» .

ابو بصیر هنگامی که از امام صادق (ع) در مورد وقت ظهور پرسید، فرمود:

334- «کذب الوقّاتون! . إنّا أهل بیت لا نوّقت! . أبی اللّه إلاّ أن یخالف وقت الموقتین» .

«آنانکه وقت تعیین کردند، دروغ گفتند. ما اهلبیتی هستیم که وقت تعیین نمی کنیم. خدا اراده کرده است که با هر وقتی که تعیین کنند مخالفت نماید» .

یکی دیگر از اصحاب پرسید: کی این مدّت به سرآید که ما راحت شویم؟ ! فرمود:

335- «بلی، و لکنّکم أذعتم. فأخّره اللّه» .

«آری، چون شما آنرا فاش ساختید، خداوند آنرا به تأخیر

ص:340

انداخت» .

336- «إنّما هلک النّاس من استعجالهم لهذا الأمر! . إنّ اللّه لا یعجل لعجلة العباد. إنّ لهذا الأمر غایة ینتهی إلیها، فلو قد بلغوها لم یستقدموا ساعة و لم یستأخروا» .

«شتاب مردم برای این کار آنها را هلاک ساخت. خداوند برای شتاب مردم، شتاب نمی کند. برای این امر مدّتی هست که باید پایان پذیرد. اگر مدّت آن سرآید نه ساعتی جلو می افتد و نه ساعتی تأخیر می شود» .

امام صادق (ع) خطاب به یار وفادارش «محمّد بن مسلم» فرمود:

337- «إنّ قدّام القائم علامات تکون من اللّه عزّ و جلّ. فقال:

و ما هی؟ . قال: قول اللّه عزّ و جلّ: [وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ، وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوٰالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرٰاتِ، وَ بَشِّرِ الصّٰابِرِینَ] : و لنبلونّکم:

یعنی المؤمنین، قبل خروج القائم، بشیء من الخوف: من ملوک بنی فلان فی آخر سلطانهم، و الجوع: بغلاء أسعارهم، و نقص من الأموال: بکساد التّجارات و قلّة الفضل، و نقص من الأنفس: موت ذریع، و نقص من الثّمرات: قلّة ربع ما یزرع، و بشّر الصّابرین: عند ذلک بتعجیل خروج القائم. و ذلک بعد فتنة صمّاء صیلم، یسقط فیها کلّ ولیجة و بطانة. فیثب الجار علی جاره فیضرب عنقه. فألزموا الأرض و لا تحرّکوا یدا و لا رجلا» .

«پیش از قیام قائم (عج) نشانه هائی است که خداوند آنها را ظاهر خواهد ساخت. محمّد بن مسلم پرسید: آنها چیست؟ فرمود:

آنها را خداوند چنین بیان فرموده است: [و شما را به سختیهائی چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و مرگ و آفات زراعت آزمایش می کنیم و صبرپیشگان را بشارت ده].

و لنبلونّکم: یعنی امتحان می کنیم شما مؤمنان را قبل از خروج قائم (عج) .

بشیء من الخوف: یعنی به وسیله پادشاهان بنی فلان، در آخر سلطنت آنها.

ص:341

و الجوع: یعنی با گرانی قیمتها.

و نقص من الأموال: یعنی با کسادی تجارت و کمی درآمد.

و الأنفس: یعنی با مرگهای پیاپی و ناگهانی.

و الثّمرات: یعنی با کمی رشد زراعت.

و بشّر الصّابرین: یعنی نوید بده در آن زمان صبرپیشگان را با ظهور قائم (عج) . و آن بعد از یک فتنۀ سخت و کمرشکن است، که هر دوستی و خویشی را درهم می ریزد. همسایه به همسایه اش هجوم برده گردنش را می زند. در چنین روزگاری به زمین بچسبید و دست و پای خود را تکان ندهید» .

338- «و خوف یشمل أهل العراق و بغداد، و موت ذریع فیه، و نقص فی الأموال و الأنفس و الثّمرات، و قلّة ربع لما یزرع النّاس» .

«ترسی اهل عراق و بغداد را احاطه می کند، و مرگی ناگهانی و پیاپی در آنجا شایع می شود و کمبود در اموال، اشخاص و میوه ها ظاهر می شود و زراعت مردم کمتر رشد می کند» .

و خطاب به محمّد بن مسلم فرمود:

339- «یا محمّد بن مسلم: من اخبرک عنّا توقیتا فلا تهابنّ أن تکذّبه، فإنّا لا نوقّت وقتا» .

«ای محمّد بن مسلم! هرکس از ما به تو خبر دهد که ما وقتی- برای ظهور او-تعیین کرده ایم، در تکذیب او تردید نکن، که ما هرگز وقتی را تعیین نمی کنیم» .

به مناسبت نهی از توقیت (تعیین وقت) یادآور می شویم که این نهی ها شامل مشخّص شدن روز ظهور، بعد از وقوع نشانه های حتمی چون: ندای آسمانی، خروج سفیانی و خسف بیداء و امثال آنها، نمی باشد. بلکه نهی منحصر به مواردی است که پیش از وقوع این علائم تعیین وقت شود. و ما اگر می گوئیم که در آستانۀ ظهور هستیم به دلیل ظهور پیاپی نشانه های ظهور درمی یابیم و این ربطی به توقیت و تعیین وقت ندارد.

ص:342

امام کاظم (ع) می فرماید:

340- «إذا فقد الخامس من ولد السّابع، فاللّه اللّه فی أدیانکم، لا یزیلنّکم عنها أحد! . إنّه لا بدّ لصاحب هذا الأمر من غیبة، حتّی یرجع عن هذا الأمر من کان یقول به» .

«هنگامی که پنجمین فرزند-امام-هفتم از دیده ها ناپدید شد، از خدا بترسید و به خدا پناه ببرید در مورد دین و آئین خود، کسی شما را از دینتان منحرف نکند. که برای صاحب این امر غیبتی هست تا آنها که به او عقیده دارند از اعتقاد خود بازگردند» .

حضرت موسی بن جعفر (ع) چون پدران بزرگوارش دست شیعه را گرفته، به مقام باورداران بااخلاص بالا می برد.

امام رضا (ع) می فرماید:

341- «لا بدّ للنّاس من فتنة صمّاء صیلم، یسقط فیها کلّ بطانة و ولیجة، و ذلک عند فقدان الرّابع من ولدی» .

«برای مردمان فتنه ای کوبنده و آشوبی کمرشکن است که پرده ها برداشته می شود، دوستی ها و خویشاوندی ها از بین می رود. و آن هنگامی است که چهارمین فرزند من از دیده ها ناپدید شود» .

امام جواد (ع) می فرماید:

342- «إنّها ستکون حیرة. لو عین لهذا الأمر وقت لقست القلوب. و لرجع عامّة النّاس عن الإسلام، و لکن قالوا: ما أسرعه! . و ما أقربه! . تألّفا لقلوب النّاس، و تقریبا للفرج» .

«حیرت و سرگردانی خواهد بود. اگر برای این امر وقتی تعیین شود دلها را قساوت می گیرد. و تودۀ مردمان از اسلام برمی گردند. ولی گفته اند: چه زود است؟ ! چقدر نزدیک است؟ ! تا دل مردم آرام بگیرد و فرج نزدیک شود» .

ص:343

آری اگر گفته می شد که ظهور حضرت ولیّ عصر (عج) بعد از هزار سال است، نسلی که مخاطب این سخن بودند به یأس و نومیدی می گرائیدند، نسل بعدی بیشتر مأیوس می شدند و با گذشت هر نسلی بر یأس و نومیدی مردم افزوده می شد، ولی اکنون بعد از گذشت بیش از هزار سال، بر طمع و امید امیدواران افزوده شده است. و چون هر نسلی امیدوار است که سعادت درک آن ایّام مبارک و دولت مسعود را داشته باشد، خود را در برابر امام بزرگوارش مسئول و متعهّد احساس می کند، خود را در تحت نظارت و رعایت مستقیم امام (ع) می بیند، به وظیفۀ سنگین خود در عصر غیبت عمل می کند و رابطۀ خود را با خالق خویش و دیگر انسانها بهبود می بخشد.

یکی از اصحاب امام جواد (ع) از آنحضرت پرسید: امام بعد از شما کیست؟ فرمود:

343- «ابنی علیّ، و ابنا علیّ» .

«پسرم علی (امام هادی) و دو فرزندش (پسرش: امام حسن عسکری، و نواده اش: حضرت مهدی) . آنگاه مدّتی سرش را پائین انداخت و بعد از آن سرش را بلند کرد و فرمود:

حیرت و سرگردانی خواهد بود. گفتند: اگر چنین روزگاری پیش آمد، پس به کجا باید روی آورد؟ ! مدّتی سکوت کرد و سپس فرمود:

به هیچ طرف، نه هرگز. این جمله را سه بار تکرار کرد.

یک بار دیگر پرسیدند به کجا روی بیاوریم؟ ! فرمود: به سوی مدینه. گفتند: کدام مدینه؟ فرمود: همین مدینه. مگر مدینۀ دیگری هست؟ !»

از پاسخ امام (ع) سختی و دشواری فرار از فتنه های زمان غیبت روشن می شود که امام (ع) می فرماید: به هیچ طرف. چنانکه امروز می بینیم همۀ اقطار و اکناف جهان را فتنه ها فراگرفته، راه فرار و نجاتی نمانده است. دلها را قساوت و زمین و زمان را جنایت فراگرفته است.

امام عسکری (ع) می فرماید:

ص:344

344- «و اللّه لیغیبنّ غیبة لا ینجو فیها من الهلکة إلاّ من یثبته اللّه علی القول بإمامته، و وفقه للدّعاء بتعجیل فرجه» .

«به خدا سوگند آنچنان از دیده ها غائب می شود که از هلاکت نجات نمی یابد، جز کسی که خدا او را در اعتقاد بر امامت او ثابت و استوار نگه دارد. و او را برای دعا به تعجیل فرجش موفّق بدارد» .

احمد بن اسحاق یار وفادار امام حسن عسکری (ع) هنگامی که امام (ع) حضرت ولیّ عصر (عج) را به او نشان داد و از دوران غیبت او سخن گفت، عرض نمود:

ای فرزند پیامبر (ص) ! آیا غیبت او به طول خواهد انجامید؟

فرمود:

345- «إی و ربّی، حتّی یرجع عن هذا الأمر أکثر القائلین به، و لا یبقی إلاّ من أخذ اللّه عزّ و جلّ عهده بولایتنا، و کتب فی قلبه الإیمان و أیّده بروح منه» .

«آری، سوگند به پروردگارم، آنقدر طول می کشد که بیشتر معتقدان به امامت او، از اعتقاد خود برمی گردند. بر اعتقاد خود استوار نمی ماند جز کسی که خداوند از او بر ولایت ما پیمان گرفته است، و ایمان در دل او نوشته، و او را با روحی از خود تأیید فرموده است» .

346- «اما إنّ لولدی غیبة یرتاب فیها النّاس، إلاّ من عصمه عزّ و جلّ. أما إنّ له غیبة یحار فیها الجاهلون، و یهلک فیها المبطلون، و یکذب فیها الوقّاتون!» .

«برای فرزند من غیبتی هست که مردم در آن دچار شکّ و تردید می شوند، به جز کسی که خدا او را از لغزش و انحراف بازدارد. آگاه باشید که برای او غیبتی هست که نادانها در آن حیران و سرگردان می شوند و باطلان در آن هلاک می شوند و کسانی که تعیین وقت کنند، دروغ می گویند» .

347- «ثمّ یرجع، فکأنّی أنظر إلی الأعلام البیض تخفق فوق رأسه بنجف الکوفة» .

ص:345

«سپس ظاهر می شود، گویا با چشم خود می بینم که پرچمهای سفید در نجف کوفه (نجف اشرف) بالای سرش در اهتزاز است» .

خوشا به حال آنانکه چنین روز مسعودی را درک کنند و در زیر پرچم حقّ قرار گرفته، همواره با باطل پیکار نموده، پرچم حقّ را در سرتاسر گیتی به اهتزاز درآورند. و طومار ظلم و ستم را درهم نوردند و زمین را از لوث ظلم و ستم پاک سازند.

ابن عبّاس گوید:

«یظهر بعد غیبة طویلة و حیرة مظلمة. فیعلن أمر اللّه، و یظهر دین اللّه، و یؤیّد بنصر اللّه و نصر ملائکة اللّه» .

«پس از یک غیبت طولانی و حیرت ظلمانی، ظاهر می شود. امر خدا را آشکار می سازد و دین خدا را ظاهر می کند. و به نصرت خدا و فرشتگان مؤیّد و منصور می باشد» .

ص:346

حواشی

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 311، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 72، اعلام الوری صفحۀ 399، الملاحم و الفتن صفحۀ 153، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 163 و 168، المهدی صفحۀ 147 و الامام المهدی صفحۀ 68.

-منتخب الاثر صفحۀ 98، بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 127 و 139 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 100.

-الزام النّاصب صفحۀ 55 و 81، اعلام الوری صفحۀ 400 و غیبت شیخ طوسی صفحۀ 204.

-بشارة الاسلام صفحۀ 63.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 311، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 110، اعلام الوری صفحۀ 401، بشارة الاسلام صفحۀ 53، منتخب الاثر صفحۀ 229، الامام المهدی صفحۀ 79 و 135 و الزام النّاصب صفحۀ 69.

-بشارة الاسلام صفحۀ 300،107،180 و 182، منتخب الاثر صفحۀ 463، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 262، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 270 و 185، غیبت نعمانی صفحۀ 158 و الزام النّاصب صفحۀ 80 و 175.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 72.

-الملاحم و الفتن صفحۀ 152 و بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 138.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 133، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 342 و الزام النّاصب صفحۀ 138.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 133.

-بشارة الاسلام صفحۀ 154، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 134 و غیبت نعمانی صفحۀ 82.

-منتخب الاثر صفحۀ 462، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 368، غیبت نعمانی 104 و 157، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 103، بشارة الاسلام صفحۀ 298 و الزام النّاصب صفحۀ 78.

-غیبت نعمانی صفحۀ 132 و 155، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 263، اصول کافی ج 1 صفحۀ 368، الزام النّاصب صفحۀ 78، بشارة الاسلام صفحۀ 298 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 114.

-غیبت نعمانی صفحۀ 154 و 157، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 263، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 105 و 360، الزام النّاصب صفحۀ 78 و 186 و بشارة الاسلام صفحۀ 299 و 301.

ص:347

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 369، غیبت نعمانی صفحۀ 158 و الزام النّاصب صفحۀ 78.

-بقره:155.

-غیبت نعمانی صفحۀ 132، اعلام الوری صفحۀ 427، الزام النّاصب صفحۀ 18،175 و 185، ارشاد مفید صفحۀ 340، منتخب الاثر صفحۀ 440، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 76، المهدی صفحۀ 197، بشارة الاسلام صفحۀ 176 و الامام المهدی صفحۀ 33.

-الامام المهدی صفحۀ 234.

-غیبت نعمانی صفحۀ 155، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 262، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 104 و بشارة الاسلام صفحۀ 118 و 298.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 150 و جلد 52 صفحۀ 113، غیبت نعمانی صفحۀ 78، بشارة الاسلام صفحۀ 40 و 157، اعلام الوری صفحۀ 406، المهدی صفحۀ 172، الزام النّاصب صفحۀ 68، منتخب الاثر صفحۀ 218، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 104 و 204 و اصول کافی جلد 1 صفحۀ 336.

-غیبت نعمانی صفحۀ 94، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 155 و جلد 52 صفحۀ 289، الملاحم و الفتن صفحۀ 153، بشارة الاسلام صفحۀ 160 و 163، عیون الاخبار جلد 2 صفحۀ 6 منتخب الاثر صفحۀ 421.

-غیبت نعمانی صفحۀ 158.

-غیبت نعمانی صفحۀ 97، بشارة الاسلام صفحۀ 165 و بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 156.

-بشارة الاسلام صفحۀ 168 و الامام المهدی صفحۀ 135.

-الزام النّاصب صفحۀ 104، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 160، اعلام الوری صفحۀ 415 و منتخب الاثر صفحۀ 227.

-اعلام الوری صفحۀ 415.

-الزام النّاصب صفحۀ 62.

ص:348

بخش دهم: انتظار! انتظار!

اشارة

ص:349

ص:350

منتظران باایمان

رسول اکرم (ص) می فرمایند:

348- «المهدیّ من ولدی الّذی یفتح اللّه به مشارق الأرض و مغاربها، ذاک الّذی یغیب عن أولیائه غیبة لا یثبت علی القول بإمامته إلاّ من امتحن اللّه قلبه للایمان» .

«مهدی از اولاد منست، خداوند به وسیلۀ او مشرقها و مغربهای زمین را فتح می کند. مهدی همانست که از دوستان خود ناپدید می شود یک ناپدید شدنی که بر اعتقاد خود در امامت استوار نمی ماند جز کسی که خداوند دلش را برای ایمان آزموده است» .

349- «إنّ أعظم النّاس یقینا، قوم یکونون فی آخر الزّمان، لم

ص:351

یلحقوا النّبیّ، و حجب عنهم الحجّة، فآمنوا بسواد فی بیاض» .

«والاترین مردم از نظر یقین، قومی هستند در آخر الزّمان، که پیامبر (ص) را درک نکرده اند و حجّت خدا از آنها مخفی شده، آنها به مرکّب سیاه روی کاغذ سفید ایمان آورده اند» .

آری باید این ایمان، والاترین ایمانها، و این یقین، عالیترین یقین ها نامیده شود، زیرا اینها معجزات پیامبر اکرم (ص) را ندیده اند، معجزات امامان را با چشم خود ندیده اند، ولی آنچنان باور کرده اند که هرگز دچار شکّ و تردید نمی شوند، و اگر کوه از جای خود کنده شود، مخلصین اینها در اعتقاد خود کوچکترین تردیدی به خود راه نمی دهند.

این ایمان و یقین استوار که مقاومتر از کوه سربه فلک کشیده است، براساس مرکّب سیاهی بر فراز صفحات سفیدی استوار شده است، ازاین رو مخلصین این زمان باید از مخلصین عصر رسول اکرم (ص) باارزشتر و والاتر باشند. آنهم با اینهمه راههای انحراف و دامهای شیطانی که در برابرشان گسترده است. که در این مقطع حسّاس همۀ عقاید خود را از مبدء تا معاد از روی اخبار واصله از پیامبر اکرم (ص) و پیشوایان معصوم (ع) آموخته اند، و به مرکّبی سیاه روی کاغذی سفید ایمان آورده اند! .

350- «أفضل العبادة انتظار الفرج» .

«برترین عبادتها انتظار فرج است» .

انتظار فرج که عبارت از ایمان استوار به امامت حضرت ولیّ عصر (عج) است، همۀ اعتقادهای اساسی را از یکتائی خدا، رسالت پیامبر (ص) ، پیشوائی امامان معصوم و دیگر عقاید اسلامی را دربردارد. و ایمان به امامت حضرت ولیّ عصر (عج) که تبلور ولایت است، شرط قبولی دیگر اعمال شایسته است، چنانکه در حدیث صحیح از امام صادق (ع) رسیده است:

351- «بنی الإسلام علی خمس: علی الصّلاة، و الزّکاة، و الحجّ، و الصّوم، و الولایة. و لم یناد بشیء ما نودی بالولایة» .

«اسلام روی 5 پایه استوار شده است: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت. و هرگز به چیزی امر نشده، آنچنانکه به ولایت امر شده است» .

ص:352

امام صادق (ع) سپس اضافه می فرماید:

«ولی مردم چهار پایه اش را پذیرفتند و ولایت را ترک کردند.

به خدا قسم اگر کسی همۀ شبها را با نماز و عبادت بگذراند و همۀ روزها را روزه بگیرد و بدون ولایت از دنیا برود، نماز و روزه ای از او پذیرفته نمی شود» .

این مضمون در دهها حدیث شریف وارد شده است.

352- «انتظار الفرج عبادة. أفضل أعمال أمّتی انتظار فرج اللّه عزّ و جلّ» .

«انتظار فرج عبادت است و برترین و باارزشترین عمل امّت من انتظار فرج از خدای تبارک و تعالی است» .

و در این زمینه امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

353- «أفضل العبادة الصّمت و انتظار الفرج» .

«برترین عبادت، سکوت و انتظار فرج است» .

زیرا انتظار فرج ایمان به غیب است که انسان را به عمل صالح وامی دارد و او را بر صحیح ترین اعتقاد استوار نگه می دارد.

انتظار فرج، انتظار ظهور امامی است که جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود و ظلم و ستم را از پهنۀ گیتی ریشه کن خواهد ساخت، از این رهگذر انسان را خواهان عدالت و دشمن ستم و ستمگر می سازد.

انتظار فرج با این نقش تربیتی و سازنده ای که دارد، طبعا از همۀ عبادتهای فردی و اجتماعی برتر خواهد بود. که در عبادتهای فردی پاداش آن فقط به خود شخص می رسد، و دیگر عبادتهای اجتماعی به پایۀ این عبادت نمی رسد که اعتراف به حقّ و اعلام حقّ را دربردارد و آن، در قلمرو حکومتهای باطل چیز آسانی نیست. از این رهگذر رسول اکرم (ص) در حقّ منتظران واقعی می فرماید:

354- «سیأتی قوم من بعدکم، الرّجل منهم له أجر خمسین منکم. . . قالوا: یا رسول اللّه نحن کنّا معک ببدر و حنین و أحد و نزل فینا

ص:353

القرآن! . فقال: إنّکم لو تحملون ما حملوا لم تصبروا صبرهم!» .

«بعد از شما قومی خواهد آمد که پاداش هریک از آنها برابر پاداش پنجاه نفر از شماست. گفتند. یا رسول اللّه! (ص) مگرنه اینست که ما در حضور شما در بدر و احد و حنین شرکت جستیم و قرآن در میان ما نازل شد؟ ! فرمود:

اگر آنچه بر آنها روی خواهد داد، بر شما روی می داد شما نمی توانستید چون آنها صبر و شکیبائی را پیشۀ خود سازید» .

رسول اکرم (ص) با آگاهی وسیع و بینش عمیق از وضع زمان ما می فرماید:

355- «یأتی علی النّاس زمان، المؤمن فیه أذلّ من شاته!» .

«زمانی خواهد آمد که مؤمن در آن زمان از گوسفند زبون تر خواهد بود» .

پر واضح است که در میان حیوانات حیوانی رام تر از گوسفند نیست، از این رهگذر پیامبر اکرم (ص) مؤمن را در عصر غیبت و در زیر چکمۀ رژیمهای حاکم به گوسفند تشبیه می کند که خود مفید، بی ضرر، رام و بی تکلّف است ولی ستمگران آنها را در جامعه به هیچ می گیرند و در هر مراسمی (جشن و سرور، یا عزا و سوک) آنها را سر می برند! . و در عین حال مؤمن تلاش می کند که عقیدۀ خود را حفظ کند تا فرج فرارسد و او نیز با همیاری دیگر مؤمنان در نشر حقّ و در به اهتزاز درآوردن پرچم حقّ تلاش نماید.

رسول اکرم (ص) یکبار نیز خطاب به امیر مؤمنان (ع) چنین فرمود:

356- «یا علیّ: لا یحفظنی فیک إلاّ الأتقیاء الأنقیاء الأبرار الأصفیاء. و ما هم فی أمّتی إلاّ کالشّعرة البیضاء فی الثّور الأسود فی اللّیل الغابر!» .

«یا علی! توصیه های مرا در حقّ تو رعایت نمی کند به جز مؤمنان پرهیزگار، پاک و پاکیزه، بندگان برگزیده و پاک سرشت. و تعداد آنها در میان امّت من، به سان یک تار موی سفید در بدن گاو سیاه در دل شب یلدا می باشد» .

ص:354

و یکبار دیگر به هنگام بازگو کردن زمان غیبت و تشریح وضع منتظران در آن زمان فرمود:

357- «یا أبا الحسن: حقیق علی اللّه أن یدخل أهل الضّلالة الجنّة!» .

«ای ابا الحسن! بر خدا شایسته است که «اهل ضلالت» را وارد بهشت کند» .

منظور از «اهل ضلالت» در این حدیث، پیروان امامی است که از چشم آنها «گم شده» است. این تعبیر هیچ ربطی به ضلالت به معنای گمراهی ندارد، که پیامبر اکرم (ص) در مقام تعریف و تمجید از شیعیان ثابت و پابرجا بر امامت پیشوائی است که او را ندیده اند، و از راه او منحرف نشده اند. از انحراف مردم رنج می برند ولی قدرت اقامۀ حقّ و ریشه کن نمودن باطل را ندارند. که پیامبر اکرم (ص) در حدیث دیگری وضع آنها را این چنین توصیف می فرماید:

358- «عندها یذوب قلب المؤمن فی جوفه کما یذوب الملح فی الماء: ممّا یری من المنکر فلا یستطیع أن یغیّره! . المؤمن یمشی بینهم بالمخافة، فإن تکلّم أکلوه، و إن سکت مات بغیظه!» .

«در آن ایّام قلب مؤمن در درون خود آب می شود، آنچنانکه نمک در آب ذوب می شود. زیرا منکرات را می بینند و قدرت جلوگیری و تغییر آنرا ندارند. مؤمن در میان آنها با ترس و لرز راه می رود، که اگر حرف بزند او را می خورند، و اگر ساکت شود غصّه مرگ می شود» .

359- «لو تعلمون ما لکم فی مقامکم بین عدوّکم، و صبرکم علی ما تسمعون من الأذی، لقرّت أعینکم!» .

«اگر شما می دانستید که زندگی شما در میان دشمنان و شکیبائی شما بر آزار آنها چه فضیلتی برای شما دارد، دیده هایتان روشن می شد» .

پیامبر اکرم (ص) یکبار دیگر به هنگام تأمّل در وضع شیعیان آخر الزّمان دستها را به سوی آسمان برافراشت و گفت:

ص:355

360- «أللّهمّ لقّنی اخوانی! . فقال له واحد: أما نحن إخوانک یا رسول اللّه؟ ! . فقال: لا، إنّکم أصحابی، و إخوانی قوم فی آخر الزّمان آمنوا بی و لم یرونی. . لقد عرّفنیهم اللّه بأسمائهم و أسماء آبائهم من قبل أن یخرجهم من أصلاب آبائهم و أرحام أمّهاتهم. لأحدهم أشدّ بقیّة علی دینه من خرط القتاد فی اللّیلة الظّلماء، أو کالقابض علی جمر الغضا! .

أولئک مصابیح الدّجی، ینجیهم اللّه من کلّ فتنة غبراء مظلمة!» .

«خداوندا! برادرانم را به من بنمایان. یکی از اصحاب گفت:

مگر ما برادران شما نیستیم؟ ای رسول گرامی خدا! (ص) . فرمود:

نه، شما یاران من هستید. برادران من کسانی هستند که در آخر الزمان می آیند، و به من ندیده ایمان می آورند. خداوند آنها را پیش از آنکه از صلب پدران به رحم مادران درآیند، با نام خود و پدرانشان به من معرّفی نموده است که استقامت هریک از آنها در دین خود، از کندن خارهای گون در شب تاریک، و به دست گرفتن آتش گداخته سخت تر است. آنها مشعلهای هدایت هستند که خداوند آنها را از فتنه های تیره و تار نجات می بخشد» .

رسول گرامی (ص) مؤمنین منتظر و یاران حضرت بقیّة اللّه (عج) را برادران خود می خواند و رمز آنرا سختی و دشواری پابرجا ماندن بر حقّ و حقیقت در عصر غیبت معرّفی می کند. و در همین رابطه می فرماید:

361- «طوبی للصّابرین فی غیبته! . طوبی للمقیمین علی محبّته! . أولئک الّذین وصفهم اللّه فی کتابه و قال: [هدی للمتّقین الّذین یؤمنون بالغیب]» .

«خوشابه حال شکیبایان در غیبت او، و پای برجایان در محبّت او، که آنها را خدای تبارک و تعالی در کتابش چنین توصیف فرموده است: [این قرآن هدایت است برای پرهیزگاران، آنها که به غیب ایمان می آورند]» .

امام صادق (ع) نیز در تفسیر این آیه فرموده است:

362- «ألمتّقون: شیعة علی. و الغیب: هو الحجّة الغائب» .

ص:356

«متّقین: شیعیان علیّ بن ابیطالب (ع) است، و غیب: حجّت غائب است» .

و در حدیث دیگری در همین رابطه فرموده است:

363- «ألّذین یؤمنون بالغیب: من أقرّ بقیام القائم أنّه حقّ» .

«[الّذین یؤمنون بالغیب]: در حقّ کسانی است که به قیام قائم (عج) ایمان بیاورند و آنرا حقّ بدانند» .

رسول اکرم (ص) در حقّ یاران آنحضرت فرموده است:

364- «لا یزالون قوم من أمّتی یقاتلون علی الحق ظاهرین الی یوم القیامة» .

«همواره گروهی از امّت من تا روز رستاخیز پیروزمندانه در راه حقّ نبرد می کنند» .

و در حقّ کفرستیزان در پیشقدم ظهور آنحضرت فرموده است:

365- «لا تزال طائفة من أمّتی علی الحقّ ظاهرین، حتّی یأتی أمر اللّه» .

«گروهی از امّت من همواره حق را آشکار می کنند تا فرمان خدا (فرمان ظهور) فرارسد» .

من خیال می کنم که این حدیث در حقّ کسانی است که پیش از ظهور حضرت مهدی (عج) پرچم حقّ را برافراشته نگه می دارند و با تلاشی خستگی ناپذیر به سوی اسلام دعوت می کنند، که امیر مؤمنان مرکز آنها را در شهر مقدّس «قم» معرّفی می کند، آنجا که می فرماید:

366- «قم یجتمع فیها عباد اللّه المؤمنون، ینتظرون محمّدا و شفاعته للقیامة و الحساب، یجری علیهم الهمّ و الغمّ و الأحزان و المکاره» .

«بندگان مؤمن خدا در شهر قم اجتماع می کنند و انتظار شفاعت پیامبر اکرم (ص) را در روز قیامت و روز حساب می کشند. انبوه غم و اندوه

ص:357

بر آنها سرازیر می شود و انواع ناملایمات آنها را فرامی گیرد» .

امام صادق (ع) در همین رابطه می فرماید:

367- «فیجعل اللّه قم و أهلها قائمین مقام الحجّة» .

«خدای تبارک و تعالی قم و اهل قم را قائم مقام حجّت قرار می دهد» .

یعنی: مراجع عالیقدر تقلید، که آنها حاملان مذهب و راویان اخبار آل محمّد (ص) هستند و حضرت ولیّ عصر (عج) آنها را به طور عموم جانشین خود قرار داده است.

(خوانندۀ گرامی به خوبی آگاه است که حوزۀ علمیّۀ قم در سال 1340 هجری قمری برابر 1301 شمسی به دست توانای حضرت آیة اللّه حاج شیخ عبد الکریم حائری تأسیس شد و پیش از آن مرکز علوم دینی نبود و مراجع تقلید در آنجا سکونت نداشتند ولی امام صادق (ع) بیش از 1200 سال، پیش از تأسیس حوزۀ علمیۀ قم از سکونت مراجع عالیقدر شیعه در آن خبر داده است) .

یکبار دیگر در مورد «قم» فرمود:

368- «إنّما سمّیت قم هکذا لأنّ أهلها یجتمعون مع قائم آل محمّد، و یقومون معه و یستقیمون علی نصرته» .

«قم، به این جهت «قم» نامیده شده که اهل آن در محضر قائم آل محمّد (عج) گرد می آیند و با او قیام می کنند و از یاری او منحرف نمی شوند» .

و امیر مؤمنان (ع) در این رابطه فرمود:

369- «جری ذکر أهل قم أمام أمیر المؤمنین (ع) فترحّم علیهم و قال: رضی اللّه عنهم. ثمّ قال: إنّ للجنّة ثمانیة أبواب، و واحد منها لأهل قم، و هم خیار شیعتنا من سائر البلاد. خمّر اللّه تعالی ولایتنا فی طینتهم» .

«در محضر امیر مؤمنان (ع) از اهل قم سخن به میان آمد، آنحضرت بر آنها رحمت فرستاد و فرمود: خدا از آنها خشنود باد، که برای بهشت

ص:358

هشت در هست، یکی از آنها برای اهل قم است و آنها برگزیدگان شیعه از هر دیار می باشند که خداوند ولایت ما را با آب و گلشان آمیخته است» .

امام صادق (ع) یکبار دیگر از قم سخن گفت و در این رابطه چنین فرمود:

370- «إنّ اللّه احتجّ بالکوفة علی سائر البلاد و بالمؤمنین من أهلها علی غیرهم من أهل البلاد. و احتجّ ببلدة قم علی سائر البلاد، و بالمؤمنین من أهلها علی سائر أهل المشرق و المغرب من الجنّ و الإنس.

و لم یدع اللّه قم و أهلها مستضعفین، بل وفّقهم و أیّدهم. . إنّ الدّین و أهله بقم ذلیل، و لولا ذلک لأسرع النّاس إلیها فخربت قم و خرب أهلها فلم تکن حجّة علی سائر البلاد. و إذا کان ذلک لم تستقرّ السّماء و الأرض و لم ینظروا. إنّ البلایا مدفوعة عن قم و أهلها. و سیأتی زمان تکون بلدة قم و أهلها حجّة علی الخلائق، و ذلک فی زمن غیبة قائمنا إلی ظهوره، و لولا ذلک لساخت الأرض بأهلها. . إنّ الملائکة لتدفع البلایا عن قم و أهلها، و ما یقصدها جبّار بسوء إلاّ قصمه قاصم الجبّارین، و شغله عنهم بداهیة أو بمصیبة أو عدوّ. و ینسی اللّه الجبّارین من دولتهم ذکر قم و أهلها کما نسوا ذکر اللّه!» .

«خدا به وسیلۀ کوفه بر همۀ شهرها احتجاج نمود و با مؤمنین از اهل آن بر اهل دیگر شهرها. و به وسیلۀ «قم» بر همۀ شهرهای جهان و با مؤمنین از اهل آن، بر همۀ مردم شرق و غرب از جنّ و انس.

خدا هرگز قم و اهل قم را به خواری و زبونی ترک نمی کند، بلکه آنها را توفیق می دهد و تأیید می کند. ولی همواره دین و اهل دین در قم خوار هستند و اگر چنین نمی شد مردم به سوی آن هجوم می بردند و آنجا را ویران می ساختند و دیگر حجّتی بر دیگر شهرها باقی نمی ماند. و در این صورت آسمان و زمین بر جای خود ثابت و استوار نمی ماند و به ساکنان زمین مهلت داده نمی شد.

بلاها از قم و اهل قم دفع شده زمانی فرامی رسد که قم و اهل قم بر همۀ خلایق حجّت می باشد. و آن در زمان غیبت قائم ماست تا موعد ظهور او. و اگر قم نبود زمین ساکنانش را در کام خود فرومی برد.

ص:359

فرشتگان بلاها را از قم و اهل قم دفع می کند، و هیچ ستمگری در حقّ آنجا تصمیم بد نمی گیرد، جز اینکه درهم شکنندۀ ستمگران او را ریشه کن می سازد، یا به بلائی سخت گرفتار می کند و یا او را با جنگ و دشمن مشغول می سازد.

خداوند قم و اهل قم را از یاد زمامداران ستمگر می برد، چنانکه یاد خدا را فراموش کرده اند» .

همۀ آنچه در این حدیث شریف گفته شد، انجام یافته است و ما هنگامی این حدیث را می نویسیم که قم مورد توجّه همۀ جهانیان قرار گرفته است، انقلاب بزرگ ایران از حوزۀ علمیۀ قم رهبری شد و هنگامی که رژیم طاغوت به حریم قم تجاوز کرد و حرمت علمای قم را هتک نمود، قدرت افسانه ای اش درهم شکست و آرتش تا به دندان مسلّح نتوانست او را نگهدارد.

آری هنگامی که او به حریم شهر مقدس قم تجاوز نمود، مردم ایران به رهبری علمای دینی قم، او را وادار به فرار نمودند و تخت چند هزارسالۀ پادشاهی را واژگون نمودند.

خوانندۀ گرامی به خوبی واقف است که رسول گرامی اسلام (ص) و امامان معصوم (ع) شهرستان قم را با دیدۀ یک آبادی کوچک زمان خود ندیده اند، بلکه نقشۀ قم را آنچنانکه بعد از گذشت چهارده قرن ترسیم خواهد شد، آنروز با چشم خود دیده، درباره اش سخن گفته اند.

امروز که حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف، آن پایگاه هزارسالۀ جهان تشیّع، به ضعف گرائیده، بزرگترین آکادمی علمی شیعه در حوزۀ علمیّۀ قم مستقرّ شده، هزاران نفر از چهار گوشۀ جهان در آنجا گرد آمده به تحصیل علوم دینی پرداخته اند، که در میان آنها صدها نفر دانشمند مجتهد یا نزدیک به اجتهاد دیده می شود و این حوزۀ نوپای شیعه از نظر نشاط علمی، تعداد دانشجو، انواع علوم متداول از حوزۀ هزارسالۀ نجف اشرف پیشی گرفته است.

روزیکه قم به صورت یک آبادی کوچک با آبهای شور و گندیده، محلّ سکونت گروهی بت پرست و آتش پرست بود، رسول گرامی اسلام (ص) چگونه وضع امروزی آنرا با چشم خود دیده و از آن سخن گفته است.

مگرنه اینست که پیامبر اکرم (ص) و فرزندان بزرگوارش (ع) این مطالب

ص:360

را از مبدء وحی، و از آفریدگار جهان فراگرفته اند، و در روزی از وضع امروزی آن سخن گفته اند، که هنوز ایران فتح نشده بود و قم در کام آتش پرستی می سوخت ولی رسول گرامی اسلام (ص) و امامان معصوم (ع) با قاطعیّت از وضع امروز آن سخن گفته اند.

امام صادق (ع) گوئی وضع هزار و دویست سال بعد را با چشم خود دیده و خود رهبری دانشگاه بزرگ علوم آل محمّد (ص) را رهبری کرده، آنگاه در این رابطه سخن گفته است.

از خدای تبارک و تعالی می خواهیم که به ما توفیق پیروی از دستورات آن بزرگواران را عنایت فرماید و لحظه ای ما را از آن پیشوایان گرانقدر جدا مسازد.

پیامبر اکرم (ص) ما را از یأس و نومیدی برحذر داشته، از قضا و تقدیر حضرت احدیّت سخن گفته است:

371- «أخبرنی جبرائیل أنّهم یظلمون بعدی، و أنّ ذلک الظّلم یبقی، حتّی إذا قام قائمهم و علت کلمتهم، و اجتمعت الأمّة علی محبّتهم، و کان الشّانیء لهم قلیلا، و الکاره لهم ذلیلا، و کثر المادح لهم. و ذلک عند تغیّر البلاد و ضعف العباد و الیأس من الفرج. فعند ذلک یظهر القائم المهدیّ من ولدی بقوم یظهر اللّه الحقّ بهم، و یخمد الباطل بأسیافهم! .

معاشر النّاس: أبشروا بالفرج، فإنّ وعد اللّه لا یخلف، و قضاءه لا یردّ، و هو الحکیم الخبیر، و إنّ فتح اللّه قریب» .

«جبرئیل مرا خبر داد که آنها مورد ستم قرار می گیرند و این ستم همچنان باقی می ماند تا روزیکه قائم آنها قیام کند و سخنشان پیروز گردد و امّت اسلامی بر محبّت آنها گرد آیند. آنگاه دشمن آنها بسیار کم، و بدخواهان خوار و زبون می گردند و همگان بر مدح و ثنای آنها زبان می گشایند. و آن هنگامی است که کشورها دگرگون شود و مردمان از خروج نومید شوند و بندگان خدا به ضعف گرایند. در چنین موقعی مهدی قائم (عج) ظهور می کند و همراه او یارانی خواهند بود که خداوند حقّ را به دست آنها ظاهر گرداند و باطل را با شمشیر آنها نابود سازد.

ای گروه مردمان! شما را مژده باد با فرج، که وعدۀ خداوند تخلّف

ص:361

نمی یابد، و قضای او بازنمی گردد، او حکیم و آگاه است و به راستی فتح و گشایش خداوند نزدیک است» .

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

372- «الآخذ بأمرنا، معنا غدا فی حظیرة القدس» .

«آنها که به امر ما چنگ بزنند، فردا در «حظیرة القدس» با ما هستند» .

این حدیث به همین عبارت از امام صادق (ع) نیز وارد شده است.

373- «إنتظروا الفرج و لا تیأسوا من روح اللّه، فإن أحبّ الأعمال إلی اللّه عزّ و جلّ انتظار الفرج. الآخذ بأمرنا معنا غدا فی حظیرة القدس، و المنتظر للفرج کالمتشحّط بدمه فی سبیل اللّه!» .

«منتظر فرج باشید و از روح خدا مأیوس نشوید که محبوبترین اعمال در نزد خدای تبارک و تعالی انتظار فرج است، کسیکه پذیرای امر ما باشد، فردا در «حظیرة القدس» با ماست. و کسیکه منتظر فرج باشد مانند کسیست که در راه خدا به خون خود آغشته گردد» .

374- «إتّخذوا صوامعکم بیوتکم، و عضّوا علی مثل جمر الغضا، و اذکروا اللّه کثیرا فذکر اللّه أکبر لو کنتم تعلمون» .

«کوخهای خود را خانۀ خود قرار دهید، همانند کسیکه در آتش گداخته می سوزد، دندان روی جگر بگذارید-شکیبا باشید-و خدا را بسیار یاد کنید، که یاد خدا بزرگترین پناهگاه است اگر بدانید» .

375- «إلزموا الأرض و اصبروا علی البلاء، و لا تحرّکوا بأیدیکم و سیوفکم فی هوی ألسنتکم. و لا تستعجلوا بما لم یعجله اللّه لکم.

فإنّ من مات منکم علی فراشه، و هو علی معرفة حقّ ربّه و حقّ رسوله و أهل بیته، مات شهیدا و وقع أجره علی اللّه، و استوجب ثواب ما نوی من صالح عمله، و قامت النّیّة مقام إصلاته بسیفه، و إنّ لکلّ شیء مدّة و أجلا» .

ص:362

«ملازم زمین باشید-بر زمین بچسبید-و بر بلاها صبر کنید، دستها و شمشیرها را برای خواهش زبانهایتان به حرکت درنیاورید، و در موردی که خدا شتاب نکرده، شتاب نکنید، که هرکس از شما بر شناخت صحیح پروردگار، پیامبر (ص) و اهلبیت او (ع) در رختخواب بمیرد شهید از دنیا رفته، و پاداش شهید بر پروردگارش حتمی شده، و آنچه از اعمال شایسته در نیّت او بوده به ثوابش نائل آمده، و نیّت نیک او جایگزین شمشیر زدن او می شود، که برای هرچیزی موعدی معیّن شده است» .

376- «و ذلک زمان لا ینجو فیه إلاّ کلّ مؤمن نومة إن شهد لم یعرف، و إن غاب لم یفتقد. أولئک مصابیح الهدی و أعلام السّری، لیسوا بالمساییح و لا المذاییع البذر! . أولئک یفتح اللّه لهم أبواب رحمته، و یکشف عنهم ضرّاء نقمته» .

«و آن زمانی است که در آن نجات نمی یابد مگر مؤمن گمنام، که اگر حضور داشته باشد شناخته نمی شود و اگر غایب باشد کسی از او سراغ نمی گیرد، آنها مشعل های هدایت و ستارگان روی زمین هستند که از سخن چینی، جاسوسی و تفرقه افکنی به دور هستند، خداوند درهای رحمتش را بروی آنها می گشاید، و غمهای نقمتش را از آنها برطرف می سازد» .

مولای بزرگوار! در برابر مردم این زمان چه کنیم، که یکدیگر را به نفاق و اختلاف تشویق نموده، بذر جاسوسی را در دل اجتماع می کارند و لذّت زندگی را در غیبت و سخن چینی و افتراء می جویند؟ ! چه نیکو فرموده ای که جز مؤمنان گمنام کسی رهائی نمی یابند، که دیگران شب و روز به دنبال جاه و مقام، و برای حفظ جاه و مقام خود شب و روز به دنبال تهمت و افتراء می باشند! .

امیر مؤمنان (ع) وضع مؤمنین را در عصر غیبت چنین تشریح می فرماید:

377- «و اللّه ما یکون ما تأملون حتّی یهلک المبطلون، و یضمحلّ الجاهلون، و یأمن المتّقون، و قلیل ما یکون. حتّی لا یکون لأحدکم موطن قدمه، و حتّی تکونوا أهون علی النّاس من المیتة عند صاحبها! . فبینا أنتم کذلک إذ جاء نصر اللّه و الفتح» .

ص:363

«به خدا سوگند آنچه آرزو می کنید تحقّق نمی یابد مگر هنگامی که باطل از بین برود و نادانها نابود شوند و پرهیزکاران آرامش خود را بازیابند. ولی تا فراهم شدن آن، کمترین چیزی که روی می دهد اینست که هیچکس از شما برای خود جای پائی پیدا نمی کند و هریک از شما از یک مردار بی ارزشتر می شوید. در چنین مقطعی فتح و پیروزی خداوند فرا می رسد» .

پیشوای پرهیزگاران در همین زمینه می فرماید:

«ما یجیء أمر اللّه حتی تکونوا أهون علی النّاس من المیتة! . ألا فتوقّعوا من إدبار أمورکم، و انقطاع وصلکم، و استعمال صغارکم. . ذلک حین تکون ضربة السّیف علی المؤمن أهون من الدّرهم من حلّه. ذاک حیث یکون المعطی أعظم أجرا من المعطی. ذاک حیث تسکرون من غیر شراب بل من النّعمة و النّعیم، و تحلفون من غیر اضطرار، و تکذبون من غیر إحراج. و ذلک إذا عضّکم البلاء کما یعضّ القتب غارب البعیر. . ما أطول هذا العناء، و أبعد هذا الرّجاء!» .

«امر خدا واقع نمی شود مگر بعد از آنکه شما-مؤمنان-در میان مردمان از مردار هم خوارتر و زبون تر باشید. از بازگشت روزگار و قطع ارحام و به کار گرفتن خردسالان، امیدوار فرج باشید. و آن هنگامی است که یک ضربت با شمشیر برای مؤمن از به دست آوردن یک درهم از طریق حلال آسانتر باشد، و آن هنگامی است که دست گیرنده پاداشی بیش از دست دهنده دارد. و آن هنگامی است که شما مست می شوید ولی نه از شراب، بلکه از ناز و نعمت، در آن زمان بدون اینکه ناچار باشید سوگند یاد می کنید، و بدون اینکه ضرورت ایجاب کند دروغ می گوئید. و آن هنگامی است که بلاها بر پشت شما سنگینی کنند، آنچنانکه جهاز شتر بر کوهان آن سنگینی می کند. آه چه رنج و اندوه طولانی! وه چه امید طول و دراز!» .

این حدیث از امام صادق (ع) نیز روایت شده است.

امیر مؤمنان چه تعبیرات جالب و لطیفی دارد؟ و چگونه وضع زمان ما را زیبا ترسیم می کند؟ که بسیاری از افراد مرفّه و متمکّن مست پول و جاه و مقام

ص:364

هستند و اگر چیزی به افراد مستمند بدهند برای ریا و خودنمائی می دهند که پاداشی نمی برند ولی افراد مستمند که آن اعانات را می گیرند خدا را سپاس می گویند و پاداش سپاسگزاران را به دست می آورند و در نتیجه دست گیرنده (مستمند) بیش از دست دهنده (انفاق کننده) پاداش می برد.

378- «مزاولة قلع الجبال أیسر من مزاولة ملک مؤجّل! .

[استعینوا باللّه و اصبروا، إنّ الأرض للّه یورثها من یشاء من عباده، و العاقبة للمتّقین]لا تعاجلوا الأمر قبل بلوغه فتندموا، و لا یطولنّ علیکم الأمر فتقسو قلوبکم» .

«تصمیم گرفتن به قلع و قمع کوهها، آسانتر از آنست که سیطره و حکومتی را پیش از موعد مقرّر تأسیس کنند. [از خدا استمداد کنید و صبر پیشه سازید که زمین از آن پرهیزگاران است]، در این امر شتاب نکنید که پشیمان می شوید، و آنرا دور نشمارید که دلتان قساوت می گیرد» .

از این حدیث استفاده می شود که نباید بدون دلیل موعد ظهور را بسیار نزدیک شمرد که پس از سپری شدن مدتی حالت یأس و ندامت پیش آید، و نباید آنرا مربوط به زمان بسیار دور و دراز دانست که کابوس یأس بر دل انسان فشار وارد کرده، قساوت بارآورد.

379- «کونوا کالنّحل فی الطّیر، لیس شیء من الطّیر إلاّ و هو یستضعفها. ولو علمت الطّیر ما فی أجوافها من البرکة لم تفعل بها ذلک! .

خالطوا النّاس بالسنتکم و أبدانکم، و زایلوهم بقلوبکم و أعمالکم.

فو الّذی نفسی بیده، لا ترون ما تحبّون حتّی یتفل بعضکم فی وجوه بعض، و حتّی یسمّی بعضکم بعضا کذّابین، و حتّی لا یبقی منکم الاّ کالکحل فی العین و الملح فی الطّعام! . و سأضرب لکم مثلا، و هو مثل رجل کان له طعام فنقّاه و طیّبه ثمّ أدخله بیتا و ترکه فیه ما شاء اللّه. ثمّ عاد إلیه فإذا هو قد أصاب طائفة منه السّوس، فأخرجه و نقّاه و طیّبه و أعاده. و لم یزل کذلک حتّی بقیت منه رزمة کرزمة الأندر لا یضرّه السّوس شیئا. . . و کذلک أنتم: تمیّزون، حتّی لا یبقی منکم إلاّ عصابة لا تضرّها الفتنة شیئا» .

ص:365

«چون زنبور عسل در میان پرندگان باشید، که هر پرنده ای او را خوار می شمارد ولی اگر پرندگان بدانند که چه برکتی در درون او هست هرگز او را خوار نمی شمارند. با زبان و بدن خود در میان مردم باشید ولی دل و عمل خود را از آنها جدا و پوشیده دارید. سوگند به پروردگاری که جان من در دست اوست، آنچه دوست می دارید (نعمت ظهور) به دست شما نمی آید مگر بعد از آنکه برخی از شما بر صورت برخی دیگر آب دهان بیندازند و برخی از شما برخی دیگر را دروغگو بخوانند، و از شما باقی نمی ماند مگر به مقدار سرمه در چشم و نمک در طعام! . من برای شما مثلی می زنم و آن اینست: اگر شخصی مقداری گندم داشته باشد، آنرا پاک و پاکیزه کرده در انباری قرار دهد، بعد از مدّتی بیاید و ببیند که یک گروه کرم بر آن افتاده است، آنرا بیرون آورد و یکبار دیگر پاک کند، بعد از مدتی بازهم کرم بر آن مستولی شود و او نیز بازهم پاک کند و همچنین ادامه پیدا کند، تا وقتیکه از گندم چیزی جز رشته هائی شبیه خس باقی نباشد که دیگر کرمها را بر آنها تأثیری نیست! . شما نیز آنقدر تحت آزمایش و گزینش قرار می گیرید که از شما چیزی جز گروه اندک نمی ماند که دیگر فتنه ها را بر آنها تأثیری نباشد» .

امام باقر (ع) در این مورد می فرماید:

380- «و اللّه لتمیّزنّ، و اللّه لتمحّصنّ، و اللّه لتغربلنّ کما یغربل الزّوان من القمح» .

«سوگند به خدا، آزموده می شوید، امتحان می شوید، غربال می شوید، آن سان که گندم غربال می شود و از شلمک جدا می گردد» .

همین مضمون از امام صادق (ع) نیز روایت شده، با این تفاوت که در آخر آن می افزاید: «از شما جز اندک اندک باقی نمی ماند» . آنگاه دست مبارکش را به نشان ناچیز بودن تعداد آنها فشرد. سؤال شد: چند نفر از عرب همراه قائم (عج) خواهد بود؟ فرمود: «تعدادی بسیار ناچیز» . گفته شد: به خدا سوگند که افرادی که چنین روزی را انتظار می کشند از عربها، بسیار زیاد هستند! . فرمود: «به ناگزیر باید آزموده شوند، امتحان شوند، غربال شوند، که مردمان بسیاری از غربال فرومی ریزند و تعداد بسیار کمی از عرب همراه قائم (عج) باقی می مانند» .

ص:366

فرمان امیر مؤمنان (ع) که به ما امر فرموده چون زنبور عسل باشیم، فرمان است به اینکه در دل خود چیزی جز خیر و برکت نداشته باشیم و به آداب والا و گرانقدر انسانی و اسلامی دقیقا ملتزم باشیم، از هرگونه ریا و تظاهر و خودنمائی پرهیز کنیم و بالاخره چون زنبور عسل پرسود و بی ضرر، پربار و بی خطر، و سراسر خیر و برکت باشیم. درست مانند زنبور، که از قلّۀ کوهها و درون درّه ها فشرده و چکیدۀ بهترین گلها را به جهان بشریت به ارمغان می آورد و از آنها انتظار هیچگونه سپاس و پاداشی ندارد. همۀ پرندگان او را خوار و زبون می شمارند ولی به هنگام پژوهشهای علمی، دانشمندان جهان از نظم و شیوۀ کار آنها دچار شگفت می شوند! .

381- «أللهمّ و إنّی أعلم أنّ العلم لا یأرز کلّه، و لا ینقطع موادّه، و إنّک لا تخلی الأرض من حجّة لک علی خلقک: ظاهر لیس بالمطاع، أو خائف مغمور کی لا تبطل حججک، و لا یضلّ أولیاؤک بعد إذ هدیتهم. . بل أین هم؟ . . . و کم؟ . . أولئک و اللّه الأقلّون عددا، و الأعظمون عند اللّه جلّ ذکره قدرا، المتّبعون لقادة الدّین: الأئمّة الهادین، الّذین یتأدّبون بآدابهم، و ینهجون نهجهم. فعند ذلک یهجم بهم العلم علی حقیقة الإیمان، و تستجیب أرواحهم لقادة العلم، و یستلینون من حدیثهم ما استوعر علی غیرهم، و یأنسون بما استوحش منه المکذّبون و أباه المسرفون. أولئک أتباع العلماء، صحبوا أهل الدّنیا بطاعة اللّه تبارک و تعالی و أولیائه، و دانوا بالتّقیّة عن دینهم و الخوف عن عدوّهم، فأرواحهم معلّقة بالملأ الأعلی، و علماؤهم خرس صمت فی دولة الباطل! . ها، ها، طوبی لهم علی صبرهم علی دینهم فی حال هدنتهم و یا شوقاه إلی رؤیتهم فی حال ظهور دولتهم! . [و سیجمعنا اللّه و إیّاهم فی جنّة عدن و من صلح من آبائهم و أزواجهم و ذرّیّاتهم]» .

«خدایا! من می دانم که دانش و فرهنگ به کلّی از میان مردم کوچ نمی کند و موادّ آن به کلّی نابود نمی شود. و تو هرگز روی زمین را از حجّت خالی نمی گذاری، یا به صورت ظاهر و آشکار که از او اطاعت نمی شود، و یا به صورت مخفی و پنهان، که در پشت پردۀ غیبت نهان باشد، تا به وسیلۀ او حجّتهای تو باطل نگردند، و اولیای تو پس از هدایت، گمراه

ص:367

نشوند.

آن اولیاء تو کجا هستند؟ چقدر هستند؟ ! به خدا سوگند از نظر تعداد بسیار اندک و ناچیز هستند ولی در پیشگاه خدا مقامشان بسیار والاست. آنها پیروان رهبران دینی و امامان هدایتگر هستند که با آداب آنها مؤدّب، و در راه آنها رهرو می باشند. در چنین موقعی علم آنها را به حقیقت ایمان می رساند، و روح آنها به پیشوایان دانش اجابت می کند، و به آسانی پذیرای حدیث آنها می شوند که آن حدیث ها بر دیگران سخت دشوار آید. و انس می گیرند با مطالبی که دیگران از آن وحشت می کنند و منکران و اسرافگران آنرا ردّ می کنند. آنها در میان مردم دنیاپرست زندگی می کنند ولی از طاعت خدا و اولیای او منحرف نمی شوند. آنها برای حفظ دین و ترس از دشمن، به سپر تقیّه چنگ می زنند. روح آنها متعلّق به ملأ اعلی و ائمّۀ هدی است. آنها در دولتهای باطل گنگ و ساکت هستند! آری آنها، خوشابه حال آنها، که در مدّت غیبت امامشان صبر را پیشۀ خود سازند، وه چقدر مشتاقم که آنها را به هنگام ظهور دولتشان دیدار نمایم. [که به زودی خدای تبارک و تعالی ما را در بهشت برین با آنها و افراد صالح از پدرانشان، همسرانشان و فرزندانشان گرد آورد]» .

امیر مؤمنان در حدیث دیگری که قسمت اوّلش با این حدیث یکی است، در همین رابطه سخن می گوید و در پایان می افزاید:

«. . . آنها در دولتهای باطل ساکت و گنگ هستند و ظهور دولت حقّ را انتظار می کشند، و خدا به زودی حقّ را با کلمات خود احقاق، و باطل را نابود می سازد. آری آنها، خوشابه حال آنها. . .» .

انسان از شنیدن سخنان دلنشین تو سیر نمی شود ای مولای ما، ای امیر مؤمنان! وضع ما را چگونه نیکو ترسیم کرده ای؟ ! ما نیز چقدر مشتاقیم که آن دولت کریمه را درک کنیم و یاران حقّ را دیدار کنیم و خود در صف آنها باشیم و برای احقاق حقّ و ریشه کن ساختن باطل شمشیر بزنیم. اگر در بدر و أحد، نبودیم که در رکاب تو با صنادید قریش پیکار کنیم، چقدر مشتاقیم که در دولت حقّ باشیم و در محضر فرزند بزرگوارت با طاغوتهای زمان نبرد کنیم.

382- «شیعتنا و محبّونا عند النّاس کفّار، و عند النّاس خاسرون،

ص:368

و عند اللّه رابحون، فازوا بالإیمان و خسر المنافقون» .

«دوستان و شیعیان ما در پیش مردم کافر و زیانکارند ولی در پیشگاه خدا سود فراوان برده اند و به وسیلۀ ایمان رستگار شده اند، و خسران از آن منافقان است» .

مولای ما، تو بهتر از همه وضع شیعیان را می دانی، آری شیعیان در نزد دیگران به کفر و شرک متّهم هستند ولی تردیدی نیست که هرکس از راه تو پیروی کند خوشبخت و سعادتمند است. خداوند ما را در صراط مستقیم که راه تو و فرزندان بزرگوار تست، ثابت و استوار سازد. انشاء للّه.

امام حسین (ع) می فرماید:

383- «له غیبة یرتدّ فیها قوم و یثبت علی الدّین آخرون، فیؤذن لهم و یقال لهم: متی هذا الوعد إن کنتم صادقین؟ ! . أما إنّ الصّابر فی غیبته علی الأذی و التّکذیب، بمنزلة المجاهد بالسّیف بین یدی رسول اللّه (ص)» .

«برای او غیبتی هست که گروهی در آن مرتدّ می شوند و گروهی دیگر ثابت و استوار می مانند، به آنها-از راه شماتت-می گویند: این وعده کی هست؟ اگر راستگویانید؟ ! آنها که در زمان غیبت او به آزار و تکذیب، صبر می کنند مانند کسانی هستند که در حضور رسول اکرم (ص) شمشیر زده اند» .

خفقان و اختناق حاکم در عصر حضرت حسین (ع) موجب شده که سخنان بسیار کمی از آنحضرت نقل شود، ولی آنچه به ما رسیده چقدر زیبا و جالب و دلنشین است. برق شمشیر او در روز عاشورا جبهۀ حقّ را از جبهۀ باطل جدا ساخت و برق سخنان درربارش تا به امروز حقّ را از باطل جدا ساخته است.

امام حسین (ع) پاداش شکیبایان عصر غیبت را با مجاهدان راه حقّ مقایسه می کند، زیرا او خود رهبر مجاهدان و سرور شهیدان است، و موضع گیری او در برابر ستمگران زمان، تا روز رستاخیز الهام بخش امّت اسلامی است که

ص:369

چگونه در هر عصری در برابر طاغوت زمان به پا خیزند و از حریم حقّ دفاع نمایند.

از این رهگذر حضرت حسین (ع) را حقّ بزرگی به گردن فردفرد امّت اسلامی و حقّ جویان و کفرستیزان و مدافعان حقوق انسانها تا روز قیامت است. که دفاع از حقّ و نبرد با باطل را او به انسانها آموخت.

امام زین العابدین (ع) می فرماید:

384- «إنتظار الفرج من أعظم العمل!» .

«انتظار فرج از برترین اعمال است» .

پیشتر گفتیم که صحّت اعمال منوط به ولایت معصومین (ع) است که پیامبر اکرم (ص) مکرّر در مکرّر به آن دعوت نموده و فرمان داده است. که معاویه و جانشینان او از بنی امیّه و بنی عبّاس تا به امروز با تمام قدرت برای از بین بردن آن کوشیده اند. روی این بیان، ولایت اهلبیت، پیروی حقّ و تبعیّت از فرمان پیامبر و اجر رسالت آنحضرت (ص) می باشد که بدون آن هیچ عملی پذیرفته نیست. بدیهی است که انتظار فرج تبلور ولایت اهلبیت اطهار (ع) می باشد که چنین شخصی هرگز عمل واجبی را ترک نمی کند و مرتکب گناه نمی شود وگرنه او را نتوان «منتظر» نام نهاد. و اگر بدون انتظار و بدون ولایت آن بزرگواران شب و روز را با نماز و روزه سپری کند هرگز سود نمی برد، چنانکه امام صادق (ع) می فرماید:

385- «أفضل البقاع ما بین الرّکن و المقام. ولو أنّ رجلا عمر ما عمّر نوح فی قومه ألف سنة إلاّ خمسین عاما، یصوم النّهار و یقوم اللّیل فی ذلک المکان، ثمّ لقی اللّه بغیر ولایتنا لم ینفعه ذلک شیئا!» .

«برترین نقطۀ روی زمین میان رکن و مقام (مقام ابراهیم در مسجد الحرام) است. اگر کسی به اندازۀ عمر نوح (ع) در میان قومش، یعنی 950 سال-که مدت عمر او بعد از رسالت تا طوفان است-زندگی کند و همۀ این مدّت را در کنار کعبه و در میان رکن و مقام مشغول عبادت باشد: شبها را با نماز و دعا شب زنده داری کند و روزها را روزه بگیرد ولی

ص:370

بدون ولایت ما، خدا را ملاقات کند، از این عبادتها سودی نخواهد برد» .

امام زین العابدین (ع) در همین زمینه می فرماید:

386- «من ثبت علی ولایتنا فی غیبة قائمنا، أعطاه اللّه أجر ألف شهید مثل شهداء بدر و أحد» .

«کسیکه در زمان غیبت قائم ما (عج) بر ولایت ما ثابت و استوار بماند، خداوند به او پاداش هزار شهید از شهیدان بدر و احد عطا می فرماید» .

و این برای اینست که خداوند برای ایمان به غیب ارزش فراوانی قائل شده و می فرماید:

«و آنانکه به خدا و پیامبران ایمان بیاورند، آنها در نزد پروردگارشان «صدّیق» و «شهید» می باشند» .

387- «إنّ أهل زمان غیبته، و القائلین بإمامته، و المنتظرین لظهوره، أفضل من أهل کلّ زمان. لأنّ اللّه تبارک و تعالی أعطاهم من العقول و الأفهام و المعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة، و جعلهم فی ذلک الزّمان بمنزلة المجاهدین بین یدی رسول اللّه (ص) بالسّیف! . أولئک المخلصون حقّا، و شیعتنا صدقا، و الدّعاة إلی دین اللّه سرّا و جهرا!» .

«اهل زمان غیبت او که قائل به امامت او، و منتظر ظهور او باشند، برتر از مردمان هر زمان دیگر می باشند، زیرا خدای تبارک و تعالی به آنها آنقدر عقل، فهم و شناخت عطا فرموده است که غیبت امام در پیش آنها چون زمان حضور شده است. خداوند اهل آن زمان را همانند مجاهدانی قرار داده که در محضر رسول اکرم (ص) شمشیر بزنند. آنها مخلصان حقیقی و شیعیان واقعی و دعوت کنندگان به دین خدا در آشکار و نهان می باشند» .

این مقام برای آنها بسیار شایسته است و هیچ جای شگفت نیست، زیرا

ص:371

آنها با گذشت چهارده قرن هنوز هم ثابت و پابرجا بر راه پیامبر اکرم (ص) استوار مانده اند و هر نسلی پیام رسول گرامی اسلام را به نسل بعدی منتقل نموده است.

و هر نسل این عقاید را سینه به سینه به نسل بعدی تحویل داده است. آنگاه امام زین العابدین (ع) توضیح می دهد که مردمان آن زمان چه بلاهائی را تحمّل می کنند و چه رنجهائی را بر خود هموار می سازند:

388- «لتأتینّ فتن کقطع اللّیل المظلم، لا ینجو منها إلاّ من أخذ اللّه میثاقه. أولئک مصابیح الهدی و ینابیع العلم، ینجیهم اللّه من کلّ فتنة مظلمة» .

«فتنه هائی چون امواج تاریک شب بر آنها هجوم می آورد، که کسی از آنها رهائی نمی یابد به جز افرادی که خداوند از آنها پیمان گرفته است. آنها مشعلهای هدایت و سرچشمه های دانش و فضیلت هستند، که خداوند آنها را از هر فتنۀ تاریک نجات می دهد» .

صاحبان این پیمان، از روزی که پیامبر اکرم (ص) خبر داده، تا به امروز در عقیدۀ خود چون کوه استوار، و با منکران و دشمنان در نبردی بی امان هستند، چنانکه در صفحات تاریخ منعکس است.

امام باقر (ع) می فرماید:

389- «ما یبالی من عرّفه اللّه هذا الأمر أن یکون علی قلّة جبل یأکل من نبات الأرض حتّی یأتیه الموت!» .

«کسیکه خداوند او را با این امر (امر امامت در عهد غیبت) آشنا ساخته، او را چه باک از اینکه در قلّۀ کوهی زندگی کند و از گیاه زمین ارتزاق کند تا مرگش فرارسد» .

در این حدیث شریف، بی ارزش بودن زرق و برق دنیا در چشم مؤمن منتظر، و در اولویّت قرار گرفتن اعتقاد به امامت و انتظار فرج، و شرط بودن آن در صحّت و قبولی دیگر اعمال بیان شده است.

امام باقر (ع) در حدیث دیگری در ضمن تفسیر آیۀ شریفۀ:

ص:372

«یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صٰابِرُوا وَ رٰابِطُوا» . فرمود:

390- «یا أیّها الّذین آمنوا اصبروا: علی أداء الفرائض، و صابروا: علی أذیّة عدوّکم، و رابطوا: إمامکم المهدیّ المنتظر. من مات و هو عارف لإمامه لا یضرّه تقدّم هذا الأمر أو تأخّر. و من مات و هو عارف لإمامه کان کمن هو مع القائم فی فسطاطه» .

«اصبروا: یعنی صبر کنید بر ادای واجبات.

و صابروا: یعنی شکیبا باشید بر اذیّت دشمنان.

و رابطوا: یعنی رابطۀ ناگسستنی داشته باشید با امامتان، مهدی منتظر (عج) ، که هرکس با شناخت کامل امامت او از دنیا برود، او را ضرری نمی رساند اینکه، این امر جلو بیفتد یا در آن تأخیر شود. کسیکه از دنیا برود درحالیکه معرفت کامل به امام خود دارد، مانند کسی است که با قائم (عج) در فسطاط (چادر فرماندهی) او باشد» .

391- «ما ضرّ من مات منتظرا لأمرنا ألا یموت فی وسط فسطاط المهدیّ و عسکره؟ ! !» .

«کسی که در حال انتظار امر ما از دنیا برود، او را باکی نیست از اینکه-عصر ظهور را درک نکند و-در میان خیمۀ حضرت مهدی (عج) و در میان لشکر آنحضرت نباشد» .

امام صادق (ع) در همین مورد می فرماید:

392- «إعلموا أنّ المنتظر لهذا الأمر له مثل أجر الصّائم القائم» .

«بدانید که منتظر این امر را پاداش کسی است که شبها شب زنده دار و روزها روزه دار باشد» .

بدیهی است که شخص منتظر دقیقا فرمان خدا را اطاعت خواهد نمود و هرگز چیزی از واجبات او ترک نخواهد شد و انتظار، تبلور اطاعت او خواهد بود.

امام باقر (ع) نیز در این زمینه می فرماید:

393- «رحم اللّه عبدا حبس نفسه علینا، رحم اللّه عبدا أحیی أمرنا!» .

ص:373

«خدا رحمت کند بنده ای را که خود را برای ما وقف کند و امر ما را زنده نگهدارد» .

یکی از اصحاب امام باقر (ع) به آنحضرت گفت: چگونه می شود حال من، اگر پیش از آنکه قائم آل محمّد (ص) را درک کنم، از دنیا بروم؟ ! فرمود:

394- «القائل منکم: إن أدرکت القائم من آل محمّد نصرته، کالمقارع معه بسیفه و الشّهید معه، و له شهادتان» .

«کسیکه از شما مصمّم است که اگر قائم آل محمّد (ص) را درک کند، از یاری او دریغ نکند، همچون کسی است که در حضور او شمشیر بزند و در حضور او به شهادت برسد. و برای او دو شهادت است» .

395- «لا یکون الّذی تنتظرون حتّی تکونوا کالمعز المواه الّتی لا یبالی الخابس أین یضع یده منها! . لیس لکم شرف تشرّفونه، و لا سند تسندون إلیه أمرکم» .

«آن فرجی که شما انتظار می کشید واقع نمی شود، مگر بعد از آنکه شما چون بز ذبح شده باشید که دیگر قصّاب اعتنا نمی کند که دست به کدام عضو آن بزند! آری ستمگران شما را ارجی نمی نهند و شما پناهگاهی پیدا نمی کنید که امر خود را به او مستند سازید» .

396- «أکتموا أسرارنا، و لا تحملوا النّاس علی أعناقنا، و انظروا أمرنا و ما جاء عنّا. فإن وجدتموه للقرآن موافقا فخذوا به، و إن لم تجدوه موافقا فردّوه، و إن اشتبه علیکم الأمر فقفوا عنده» .

«اسرار ما را پوشیده نگهدارید، مردم را-با افشای آن-به گردن ما سوار نکنید، منتظر امر ما و گوش به زنگ فرمان ما باشید، آنچه از ما به شما نقل شود، اگر مطابق قرآن باشد آنرا بپذیرید، و اگر آنرا موافق قرآن نیافتید ردّ کنید، و اگر امر بر شما مشتبه شود در آنجا توقّف کنید» .

یکبار در حضور امام باقر (ع) یکی از اصحاب درصدد اقناع دیگری برآمد، و برای اقناع او سخنان امام را تأویل و توجیه کرد تا بلکه او را مورد پذیرش واقع شود، امام (ع) خشمگین شد و فرمود:

ص:374

397- «إنّ حدیثکم هذا لتشمئزّ منه القلوب، قلوب الرّجال.

فانبذوا إلیهم نبذا فمن اقرّ به فزیدوه، و من انکره فذروه! لا بدّ ان تکون فتنة یسقط فیها کلّ بطانة و ولیجة حتّی یسقط فیها من یشقّ الشّعرة بشعرتین حتّی لا یبقی إلاّ نحن و شیعتنا» .

«این سخنان شما قلبها را مشمئز می کند، دل مردمان از این حرفها تنگ می شود، شما متن گفتار ما را به آنها القاء کنید، هرکس آنها را بپذیرد برای او بیشتر نقل کنید و هرکس ردّ کند او را ترک کنید. به ناچار فتنه ای به پا خواهد شد که هرگونه دوستی و خویشی از بین خواهد رفت در آن فتنۀ بزرگ همه سقوط می کنند، حتّی آدم حاذقی که بتواند یک تار مو را به دو نیم تقسیم کند در آن امتحان الهی رفوزه می شود، جز ما و شیعیان خالص ما کسی نمی ماند» .

398- «و خروجه إذا خرج عند الیأس و القنوط من أن یروا فرجا. فطوبی لمن أدرکه و کان من أنصاره، و الویل کلّ الویل لمن خالفه و خالف أمره و کان من أعدائه! . لا یأخذه فی اللّه لومة لائم» .

«او هنگامی ظهور می کند که کابوس یأس و نومیدی همه را فرا بگیرد، دیگر کسی امّید فرج نداشته باشد. خوشابه حال کسی که زمان او را درک کند و از یاران او باشد، بدابه حال کسی که با او مخالفت کند و اوامر او را نپذیرد و در صف دشمنان او قرار بگیرد! بدا به حالشان! او در راه خدا از سرزنش سرزنش کنندگان نمی هراسد» .

امام صادق (ع) می فرماید:

399- «من دین الأئمّة الورع و العفّة و الصّلاح، و انتظار الفرج بالصّبر» .

«از آئین امامان (ع) است: تقوی، عفّت، صالح بودن و انتظار فرج با صبر و شکیبائی» .

در این حدیث توضیح می دهد که انتظار، انتظار سازنده است و نیازمند تحمّل شدائد و شکیبائی در برابر مشکلات است.

ص:375

امام صادق (ع) به هنگام تلخیص عقاید اسلامی به «ابی الجارود» فرمود:

400- «دینی و دین آبائی الّذی تدین اللّه تعالی به: شهادة أن لا إله إلاّ اللّه، و أنّ محمّدا رسول اللّه و الإقرار بما جاء به من عند اللّه، و الولایة لولینا، و البراءة من عدوّنا، و التّسلیم لأمر ربّنا» .

«دین من و پدران من، که تو نیز باید طبق آن معتقد شوی: شهادت به یکتائی خدا و رسالت پیامبر اکرم حضرت محمّد (ص) و اعتراف به آنچه او از جانب خدا آورده، و دوستی دوستان ما و دشمنی دشمنان ما، و تسلیم در برابر فرمان پروردگار ماست» .

401- «و اللّه لو لا أنّ اللّه فرض ولایتنا و مودّتنا، ما أدخلناکم بیوتنا، و لا أوقفناکم علی أبوابنا. و اللّه ما نقول بأفواهنا، و لا نقول برأینا، إلاّ ما قال ربّنا» .

«به خدا سوگند، اگر خداوند ولایت ما را واجب نمی کرد، ما شما را به خانه های خود راه نمی دادیم، و شما را به در خانۀ خود نمی خواندیم، به خدا سوگند ما چیزی را به رأی خود نمی گوئیم و چیزی را از جانب خود نمی گوئیم، و جز آنچه خدا فرموده چیزی را به زبان نمی آوریم» .

402- «لو قد خرج القائم (ع) بعد أن أنکره کثیر من النّاس، یرجع إلیهم شابّا موفّقا فلا یثبت علیه إلاّ کلّ مؤمن اخذ اللّه میثاقه فی الذّرّ الأوّل» .

«پس از آنکه بیشتر مردمان قائم (عج) را انکار کنند، او به صورت جوانی نورس ظاهر می شود، کسی بر اعتقاد او (در زمان غیبت) باقی نمی ماند، مگر مؤمنی که خداوند در عالم ذرّ از او پیمان گرفته است» .

پس در اعتقاد خود تنها کسی استوار می ماند که آب و گل او با ولایت اهلبیت آمیخته باشد، که آنها شیعیان واقعی و منتظران حقیقی هستند.

403- «إنّ اهل الحقّ لم یزالوا، منذ کانوا، فی شدّة. أما إنّ ذلک إلی مدّة قریبة، و عاقبة طویلة» .

«اهل حقّ از روزیکه پیدا شده اند همواره در سختی و گرفتاری

ص:376

بوده اند این بلاها و سختیها در مدّت کوتاه-این جهان-و عاقبت طولانی در سرای جاویدان است» . (و یا: این بلاها در مدّت کوتاه-دوران غیبت-و عاقبت نیک در دولت پایدار حقّ است) .

ابو بصیر از امام صادق (ع) پرسید: چرا امیر مؤمنان (ع) در آغاز کار با مخالفین خود نجنگید؟ امام (ع) فرمود:

404- «لآیة فی کتاب اللّه: [لَوْ تَزَیَّلُوا، لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذٰاباً أَلِیماً] فقال له: و ما یعنی تزایلهم؟ . قال: ودائع مؤمنون فی أصلاب کافرین. فکذلک القائم (ع) لن یظهر حتّی تخرج ودائع اللّه عزّ و جلّ. فاذا خرجت ظهر علی من ظهر من أعداء اللّه عزّ و جلّ فقتلهم» .

«به جهت آیه ای در قرآن که می فرماید: [اگر زایل می شدند، کافران را از آنها با عذابی دردناک عذاب می کردیم]. ابو بصیر گفت:

منظور از زایل شدن چیست؟ فرمود:

نطفه های مؤمنان که در صلب پدران کافر به ودیعت نهاده شده، همچنین است قائم ما (عج) ، هنگامی ظاهر می شود که امانتهای خدا همه بیرون آیند (دیگر نطفۀ مؤمنی در صلب کافر باقی نباشد) هنگامی که همۀ امانتهای خدا خارج شدند او ظهور می کند، هرکس در برابر او شمشیر بکشد او را می کشد» .

در این حدیث توضیح می دهد که امیر مؤمنان (ع) هر کافری را که مقدّر بود از نسل او مؤمن به دنیا بیاید نمی کشت، حضرت بقیّة اللّه (عج) نیز هنگامی ظاهر می شود که در نسل کفّار نطفۀ مؤمنی مقدّر نباشد، در آن هنگام ظاهر می شود و با امانتهای خدا که همان انصار حضرت بقیّة اللّه (عج) هستند با دشمنان خدا می جنگد.

405- «هیهات، هیهات! . لا و اللّه لا یکون ما تمّدّون إلیه أعینکم حتّی تغربلوا! . لا و اللّه ما یکون ما تمدّون إلیه أعینکم حتّی تمحّصوا! . لا یکون ما تمدّون إلیه أعینکم حتّی یشقی من یشقی و یسعد من یسعد» .

ص:377

«به خدا سوگند، هرگز چنین نیست، آنچه چشم انتظارش هستید، هرگز واقع نمی شود تا غربال شوید و امتحان شوید، نه به خدا قسم، آنچه چشم انتظارش هستید وقوع نمی یابد تا هنگامی که آنکه شقی هست شقاوت خود را ظاهر سازد و آنکه سعادتمند است سعادتش آشکار گردد» .

و در همین زمینه می فرماید:

406- «لا بدّ للنّاس أن یمحّصوا و یمیّزوا و یغربلوا. إنّ هذا الأمر لا یأتیکم إلاّ بعد أیاس؟ . لا و اللّه حتّی یشقی من یشقی، و یسعد من یسعد!» .

«به ناگزیر باید مردمان امتحان شوند و از یکدیگر غربال شده، جدا شوند، این امر هنگامی فرامی رسد که کابوس یأس و نومیدی همه جا را فرابگیرد. به خدا سوگند، هنگامی می آید که شقی ها شقی، و سعیدها سعادتمند شوند» .

407- «و اللّه لتکسرنّ کسر الزّجاج! . و إنّ الزّجاج لیعاد فیعود کما کان. و اللّه لتکسرنّ کسر الفخّار، و إنّ الفخّار لا یعود کما کان!» .

«به خدا سوگند که شکسته می شوید همچون شکسته شدن شیشه، با این تفاوت که شیشه شکسته شده به حالت اوّلیّه برمی گردد، شما شکسته می شوید همانند شکسته شدن سفال که دیگر به حالت اوّلیّه برنمی گردد» .

408- «لا یثبت علی إمامته إلاّ من قوی یقینه و صحّت معرفته» .

«بر امامت او استوار نمی ماند به جز کسی که یقینش بسیار قوی، و شناختش بسیار مستقیم باشد» .

409- «رحمکم اللّه. . بنا یبدأ البلاء، ثمّ بکم. و بنا یبدأ الرّخاء ثمّ بکم رحم اللّه من حبّبنا الی النّاس و لم یکرهنا إلیهم» .

«خداوند شما را مشمول رحمت خود گرداند، بلاها نخست به ما روی می آورد، آنگاه به شما، آسایشها نخست به ما سپس به شما روی

ص:378

می آورد. خداوند بیامرزد کسی را که محبت ما را در دل مردم جای دهد و ما را از چشم مردم ساقط نکند» .

سپس فرمود:

410- «إنّ اللّه تبارک و تعالی یقول: [یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنٰاسٍ بِإِمٰامِهِمْ] : فمن عرف إمامه کان کمن هو فی فسطاط المنتظر» .

«خدای تبارک و تعالی می فرماید: روزی که هر انسانی را با امامش می خوانیم ، پس هرکس امامش را بشناسد، مانند کسی است که در خیمۀ مهدی منتظر (عج) باشد» .

411- «إعرف إمامک، فإنّک إن عرفته لم یضرّک تقدّم هذا الأمر أو تأخّر. و من عرف إمامه، ثمّ مات قبل أن یری هذا الأمر، کان له مثل أجر من قتل معه» .

«امام خود را بشناس، که در آن زمان ترا باکی نیست که این امر جلو بیفتد یا عقب بماند. کسی که امامش را بشناسد و پیش از فرارسیدن این امر از دنیا برود، مانند کسیست که در محضر او-حضرت بقیّة اللّه-به شهادت رسیده باشد» .

412- «من أدرک قائمنا فقتل معه کان له أجر شهیدین، و من قتل بین یدیه عدوّا لنا، کان له أجر عشرین شهیدا» .

«کسیکه قائم ما را درک کند و در رکاب او به شهادت برسد، پاداش دو شهید خواهد داشت. و اگر در حضور او دشمن ما را کشته باشد ثواب 20 شهید را خواهد داشت» .

413- «من مات علی حبّ آل محمّد مات شهیدا و من مات علی بغض آل محمّد لم یشمّ ریح الجنّة» .

«کسیکه با محبّت آل محمّد (ص) از دنیا برود پاداش شهید خواهد داشت، و کسیکه با دشمنی آل محمّد (ص) بمیرد، عطر بهشت به مشام او نخواهد رسید» .

414- «من مات منکم علی هذا الأمر، منتظرا له، کان کمن

ص:379

کان فی فسطاط القائم! . إنّ المیّت منکم علی هذا الأمر، بمنزلة الضّارب بسیفه فی سبیل اللّه! . المنتظر للثّانی عشر کالشّاهر سیفه بین یدی رسول اللّه (ص) یذبّ عنه» .

«کسیکه از شما منتظر این امر باشد و در حال انتظار بمیرد، مانند کسی است که در خیمۀ(فرماندهی) حضرت قائم (عج) باشد.

کسیکه روی این اعتقاد بمیرد مانند کسی است که در راه خدا شمشیر بزند.

منتظر امام دوازدهم، مانند کسی است که در رکاب پیامبر اکرم (ص) شمشیر کشیده، از آنحضرت دفاع نموده است» .

امام باقر (ع) در همین زمینه می فرماید:

415- «من مات و هو عارف لإمامه، لم یضرّه تقدّم هذا الأمر أو تأخّر، و من مات و هو عارف لإمامه، کان کمن هو مع القائم فی فسطاطه» .

«هرکس از شما در حالی بمیرد که امامش را شناخته است، تقدّم و تأخّر این امر به او آسیبی نمی رساند، کسیکه با شناخت امامش از دنیا برود همانند کسی است که در خیمۀ حضرت قائم (عج) با او باشد» .

یعنی در خیمۀ فرماندهی حضرت ولیّ عصر (عج) باشد که فرمان جهاد از آنجا صادر می شود.

یکبار هم یکی از اصحاب امام صادق (ع) از آنحضرت پرسید: آیا ما برتریم یا اصحاب قائم (عج) ؟ ! فرمود:

416- «أنتم أفضل من أصحاب القائم، و ذلک أنّکم تمسون و تصبحون خائفین علی إمامکم و علی أنفسکم من أئمّة الجور. و إن صلیتم فصلاتکم فی تقیّة، و إن صمتم فصیامکم فی تقیّة، و إن حججتم فحجّکم فی تقیّة، و إن شهدتم لم تقبل شهادتکم! . فقال له واحد منهم:

فما نتمنّی القائم (ع) إذا کان هذا الأمر؟ ! ! فقال له: سبحانه اللّه، أما تحبّ أن یظهر العدل، و یأمن السّبل، و ینصف المظلوم؟ ! !» .

«شما برتر از یاران قائم (عج) هستید، زیرا شما صبح و شام در

ص:380

حال ترس و نگرانی بر خود و امام خود می باشید و همواره از زمامداران ستمگر در ترس و وحشت هستید، اگر نماز بخوانید در حال تقیّه می خوانید، اگر روزه بگیرید در حال تقیّه می گیرید، اگر استدلال کنید در پوشش تقیّه دلیل و برهان می آورید، اگر گواهی بدهید گواهی شما را نمی پذیرند.

یکی از اصحاب گفت: حالا که چنین است، پس چرا باید در آرزوی ظهور حضرت قائم (عج) باشیم؟ ! فرمود:

مگر دوست نمی دارید که عدالت ظاهر شود، راهها امن شود و حقّ مظلوم از ظالم گرفته شود؟ !» .

417- «هو المفرّج الکرب عن شیعته بعد ضنک شدید، و بلاء طویل، و جور. فطوبی لمن أدرک ذلک الزّمان» .

«او برطرف کنندۀ رنجها و اندوهها از شیعیان است بعد از اندوهی سخت، بلائی طولانی، و ستمی جانکاه. خوشابه حال آنانکه آن زمان را درک کنند» .

418- «أقرب ما یکون العباد من اللّه، و أرضی ما یکون عنهم، إذا افتقدوا حجّة اللّه فلم یظهر لهم، و لم یعلموا بمکانه. و هم فی ذلک یعلمون أنّه لم تبطل حجّة اللّه و لا میثاقه. فعند ذلک توقّعوا الفرج صباحا و مساء. فإنّ أشدّ ما یکون غضب اللّه علی أعدائه إذا افتقدوا حجّته فلم یظهر لهم! . و قد علم أنّ أولیائه لا یرتابون. ولو علم أنّهم یرتابون ما غیّب عنهم حجّته طرفة عین. و لا یکون ذلک إلاّ علی رأس شرار النّاس» .

«نزدیکترین بندگان به خدا، که خدا نیز بیش از هر قومی از آنها خشنود است، بندگانی هستند که حجّت خدا از چشم آنها ناپدید خواهد شد آنها حجّت خدا را نمی بینند و جایگاه او را نمی شناسند ولی یقین دارند که حجّت خدا در میان آنهاست و حجّتهای خدا باطل نشده است. در چنین موقعی هر صبح و شام منتظر فرج باشید. که شدیدترین موقع خشم خدا بر دشمنان موقعی است که حجّت خدا از دیده ها ناپدید باشد. که خدا می داند که دوستانش در وجود حجّت خدا به شکّ و تردید نمی افتند. اگر می دانست که امر بر آنها مشتبه می شود حتّی یک لحظه هم حجّت خودش را پنهان نمی کرد. این امر واقع نمی شود مگر در عهد بدترین مردمان» .

419- «إنّ من انتظر أمرنا، و صبر علی ما یری من الأذی

ص:381

و الخوف، هو غدا فی زمرتنا» .

«کسیکه منتظر امر ما باشد و بر آنچه در این راه از آزار و ترس و وحشت می بیند صبر کند، فردا (روز رستاخیز) در جرگۀ ما خواهد بود» .

420- «یکون المؤمن محزونا محتقرا لا یستطیع أن ینکر إلاّ بقلبه! . یبلغ عندهم کلّ هوان!» .

«مؤمن در آن زمان محزون و مورد تحقیر قرار می گیرد. او نمی تواند که منکرات را جز در دلش انکار کند، و در معرض هر نوع تحقیر قرار می گیرد» .

421- «المؤمنون یبتلون، ثمّ یمیّزهم اللّه عنده. إنّ اللّه لم یؤمّن المؤمنین من بلاء الدّنیا و مرائرها، و لکنّه آمنهم من العمی و الشّقاء فی الآخرة. کان الحسین بن علیّ (ع) یضع قتلاه بعضهم علی بعض ثمّ یقول: قتلانا قتلی النّبیّین و آل النّبیّین!» .

«مؤمنین به شدّت مبتلا می شوند تا خداوند آنها را مورد آزمایش قرار دهد، که خداوند آنها را از بلاها و تلخی های دنیا امان نداده است، بلکه آنها را از کوری و شقاوت آخرت امان داده است. که حسین بن علی (ع) -در روز عاشورا-کشته های خود را روی یکدیگر قرار می داد و می گفت: کشته های ما کشته های پیامبران و آل پیامبران است» .

امام صادق (ع) اشاره می کند به اینکه سرور شهیدان حضرت ابو عبد اللّه الحسین (ع) از این حسن عاقبت که او و یارانش را نصیب شده بود، اظهار خوشوقتی می کرد.

422- «سیأتی علیکم زمان لا ینجو فیه من ذوی الدّین إلاّ من ظنّوا أنّه أبله، و صبر نفسه علی أن یقال: إنّه أبله لا عقل له!» .

«برای شما زمانی پیش می آید که از افراد متدیّن کسی نجات نمی یابد، به جز افرادی که مردم آنها را ابله تصوّر کنند و آنها صبر و شکیبائی داشته باشند بر آنکه آنها را ابله و بی خرد بخوانند» .

یکبار دیگر خطاب به اصحاب خود فرمود:

423- «أنّی یکون ذلک و لم یستدر الفلک؟ ! . فقیل له: ما

ص:382

استدارة الفلک؟ . فقال: اختلاف الشّیعة فیما بینهم» .

«چگونه ممکن است آن امر الآن واقع شود، درحالیکه هنوز فلک برنگشته است!

پرسیدند: منظور از برگشتن (و دائره شدن) فلک چیست؟ فرمود:

اختلاف شیعیان با یکدیگر» .

این علامت نیز اخیرا آغاز شده، حتّی اختلاف به میان زعمای دینی رسیده است و آن نیز نویددهندۀ ظهور است. انشاء اللّه.

424- «کیف أنتم إذا وقعت البطشة بین المسجدین؟ فیأرز العلم کما تأزر الحیّة فی جحرها، و اختلفت الشّیعة، و سمّی بعضهم بعضا کذّابین، و تفل بعضهم فی وجوه بعض! . فقال له صاحبه: جعلت فداک، ما عند ذلک من خیر؟ . فقال: الخیر کلّه عند ذلک» .

«چگونه می شود حال شما هنگامی که اضطراب در میان دو مسجد واقع شود (یعنی: خسف لشکر سفیانی در میان مکّه و مدینه) ؟ ! پس آنگاه دانش و فرهنگ به دور خود می پیچد، آنچنانکه مار در آشیانۀ خود به دور خود می پیچد! و میان شیعه اختلاف می افتد، و برخی از آنها برخی دیگر را دروغگو می نامند، و برخی از آنها بر روی دیگری آب دهان می اندازند! .

یکی از اصحاب گفت: جانم به فدای تو باشد، چنین زمانی دیگر فائده ندارد. فرمود:

بلکه همۀ فائده ها در همین زمان است!» . و این جمله را سه بار تکرار کرد.

اختلاف شیعه که در عصر ما بسیار شدّت یافته و به همۀ طبقات رسیده، همچنان شدّت می یابد، تا به هنگام ظهور به اوج خود می رسد و آن زمان در مورد خود حضرت بقیّة اللّه (عج) اختلاف می کنند، گروهی تصدیق و گروهی دیگر تکذیب می کنند.

امیر مؤمنان (ع) در همین مورد می فرماید:

425- «کیف أنت إذا اختلفت الشّیعة هکذا؟» .

ص:383

«چگونه می شود حال شما هنگامی که شیعیان این چنین اختلاف کنند» ؟ !

آنگاه انگشتهای مبارکش را در یکدیگر فروبرد. یکی از اصحاب گفت: ای امیر مؤمنان (ع) ! در آن زمان چه خیری هست؟ ! فرمود:

«الخیر کلّه عند ذلک. عند ذلک یقوم قائمنا فیقدّم سبعین رجلا یکذبون علی اللّه و رسوله فیقتلونهم، ثمّ یجمعهم اللّه علی أمر واحد» .

«همۀ خیرها در آن زمان است. که قائم ما در آن زمان قیام می کند، هفتاد نفر جلو افتاده، خدا و پیامبرش را تکذیب می کنند، آنها را به قتل می رساند. آنگاه خداوند آنها را بر یک امر گرد می آورد» .

آری آنچنانکه فرموده اند شیعیان در آتش اختلاف می سوزند، تا حضرت بقیّة اللّه ظهور کرده، همۀ آنها را بر یک امر گرد آورد، چنانکه در حدیثی از رسول اکرم (ص) ، امیر مؤمنان (ع) ، امام حسن (ع) ، امام حسین (ع) و امام باقر (ع) به یک لفظ نقل شده است که فرموده اند:

426- «یقوم قائمنا فیرفع ذلک کلّه» .

«. . . آنگاه قائم ما قیام می کند و همۀ این اختلافات برداشته می شود» .

امیر مؤمنان (ع) اضافه می کند:

427- «و حتّی لا یبقی منکم إلاّ کالکحل فی العین! . هیهات، هیهات، لا یکون فرجنا حتّی یذهب الکدر و یبقی الصّفو!» .

«. . . تا از شما باقی نباشد جز به مقدار سرمه در چشم! ، هیهات، هیهات، که فرج ما واقع نمی شود مگر بعد از آنکه تیره ها از بین بروند و فقط صافها بمانند» .

و امام صادق (ع) می افزاید:

428- «لا یکون فرجنا حتّی تغربلوا، ثمّ تغربلوا، حتّی یذهب الکدر و یبقی الصّفو» .

ص:384

«فرج ما واقع نمی شود مگر بعد از آنکه امتحان شوید و غربال شوید، تا تیرگی ها از بین برود و صافها بماند» .

از امام صادق (ع) پرسیدند: آیا عبادت پنهانی با امام معصوم از شما که در تحت ستم ستمگران مخفی باشد برتر است، یا عبادت آشکار در دولت حقّ با امام ظاهر از شما؟ فرمود:

429- «ألصّدقة فی السّرّ و اللّه أفضل من الصّدقة فی العلانیة.

و کذلک و اللّه عبادتکم فی السّرّ مع إمامکم المستتر فی دولة الباطل و حال الهدنة، أفضل ممّن یعبد اللّه عزّ و جلّ فی ظهور الحقّ مع الإمام الظّاهر فی دولة الحقّ. و لیست العبادة مع الخوف فی دولة الباطل، مثل العبادة و الأمن فی دولة الحقّ» .

«به خدا سوگند، صدقۀ پنهانی برتر از صدقۀ آشکار است. همچنین به خدا سوگند، که عبادت پنهانی با امام مخفی در حکومت ستمگران و در حال صلح، برتر و والاتر است از کسیکه بهنگام ظهور دولت حقّ در محضر امام ظاهر خدای تبارک و تعالی را پرستش کند. هرگز عبادت توأم با ترس و وحشت در دولتهای باطل با عبادت توأم با امن و امان در دولت حقّ قابل مقایسه نیست. . .» .

این حدیث بسیار طولانی است. در پایان یکی از اصحاب سؤال نمود:

چگونه ممکن است ما که در زیر ستم دولت باطل زندگی می کنیم، از کسانیکه در دولت مقتدر حضرت مهدی (عج) زندگی خواهند کرد، برتر باشیم؟ ! فرمود:

«إنّکم سبقتموهم إلی الدّخول فی دین اللّه عزّ و جلّ، و إلی الصّلاة و الصّوم و الحجّ، و إلی کلّ خیر وفقه، و إلی عبادة اللّه جلّ و عزّ سرّا من عدوّکم مع إمامکم المستتر مطیعین له، صابرین معه، منتظرین لدولة الحقّ، خائفین علی إمامکم و أنفسکم من الملوک الظّلمة، تنظرون إلی حقّ إمامکم، و حقوقکم فی أیدی الظّلمة، قد منعوکم ذلک و اضطرّوکم إلی حرث الدّنیا و طلب المعاش مع الصّبر علی دینکم و طاعة إمامکم و الخوف من عدوّکم. فبذلک ضاعف اللّه عزّ و جلّ لکم الأعمال، فهنیئا لکم. فقال له صاحبه جعلت فداک، فما تری إذا أن

ص:385

نکون من أصحاب القائم و یظهر الحقّ، و نحن الیوم فی إمامتک و طاعتک أفضل أعمالا من أصحاب دولة الحقّ و العدل؟ . فقال:

سبحان اللّه، أما تحبّون أن یظهر اللّه تبارک و تعالی الحقّ و العدل فی البلاد، و یجمع اللّه الکلمة، و یؤلّف اللّه بین قلوب مختلفة، و لا یعصون اللّه عزّ و جلّ فی أرضه، و یقام حدوده فی أطرافه، و یردّ الحقّ إلی أهله، فیظهر حتّی لا یستخفی بشیء من الحقّ مخافة أحد من الخلق؟ . أما و اللّه لا یموت منکم میّت علی الحال الّتی أنتم علیها إلاّ کان أفضل عند اللّه من شهداء بدر و أحد فأبشروا» .

«شما در حالی اقدام به ایمان، نماز، روزه، حجّ، و هر خیر و فقه و عبادت خدای تبارک و تعالی نموده اید که از دشمن در ترس و هراس هستید و امام شما مخفی هست و شما از او فرمان می برید و در کنار او صبر می کنید و ظهور دولت حقّ را انتظار می کشید و بر خود و امامتان از پادشاهان ستمگر نگران هستید، می بینید که حقّ امامتان و حقّ خودتان در زیر پای ستمگران لگدمال شده، و شما را از حقوق خود محروم ساخته اند. و شما را ناگزیر کرده اند که با ترس و نگرانی بر جان و دین خود، به دنبال متاع دنیا و کسب معاش بروید و زیر ستم آنها از امام خود فرمان می برید و از دشمنتان در امان نیستید. از این رهگذر خداوند پاداش اعمال شما را چند برابر نموده است. گوارا باد بر شما.

یکی از اصحاب گفت: اکنون که ما در عهد امامت تو برتر از اصحاب قائم هستیم پس حقّ و عدالت است؟ ! فرمود:

سبحان اللّه! مگر نمی خواهید که خدای تبارک و تعالی حقّ و حقیقت و عدالت را در شهرها ظاهر سازد و همگان را بر یک کلمه گرد آورد و دلهای پراکنده و پریشان را الفت عطا کند؟ ! که دیگر در روی زمین خدا را معصیت نکنند، و حدود الهی در سرتاسر گیتی اجرا شود و حقّ به صاحب حقّ بازگردد و حقیقت بر همه آشکار شود و دیگر کسی از کسی وحشت نکند؟ ! به خدا سوگند، که هرکدام از شما در این حال که هستید، اگر از دنیا بروید در نزد حضرت پروردگار از شهدای بدر و احد برتر و پر ارج تر خواهید بود. بشارت باد بر شما» .

امام صادق (ع) در لوح مادرش حضرت فاطمۀ زهرا (س) یک حدیث طولانی مشاهده نمود که خدای تبارک و تعالی حال مؤمنین را در عهد غیبت

ص:386

حضرت ولیّ عصر (عج) وصف نموده است که فرازی را از آن در اینجا می آوریم:

430- «سیذلّ أولیاؤه فی غیبته، و یتهادون رؤسهم کما تتهادی رؤوس التّرک و الدّیلم، فیقتلون و یحرقون، و یکونون خائفین مرغوبین وجلین، تصبغ الأرض بدمائهم، و یفشو الویل و الرّتین فی نسائهم، أولئک أولیائی حقّا بهم أدفع کلّ فتنة عمیاء حندس، و بهم أکشف الزّلازل و أدفع الآصار و الأغلال، [أولئک علیهم صلوات من ربّهم و رحمة، و اولئک هم المهتدون]» .

«. . . دوستان او در زمان غیبتش خوار و زبون می شوند، سرهای آنها چون سرهای ترک و دیلم هدیّه فرستاده می شود، آنها کشته می شوند، سوزانیده می شوند، و تا زنده هستند با ترس و وحشت و اضطراب زندگی می کنند. زمین از خون آنها گلگون می شود، ناله و فریاد در میان زنهای آنها آشکار می شود، آنها دوستان واقعی من هستند.

من به وسیلۀ آنها امواج فتنه های تیره و تار را که چون تیرگی شب در افق زندگی ظاهر می شود، دفع می کنم. و به وسیلۀ آنها اضطرابات را رفع می کنم و سختیها و گرفتاریها را کشف می کنم.

[آنها، بر آنهاست صلوات و رحمت از پروردگارشان و آنها هستند هدایت یافتگان]» .

431- «طوبی لشیعة قائمنا المنتظرین لظهور غیبته، و المطیعین له فی ظهوره! . أولئک أولیاء اللّه الّذین لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» .

«خوشابه حال شیعیان قائم ما، که در زمان غیبت، انتظار ظهور او را می کشند و در زمان ظهور از او فرمان می برند. آنها کسانی هستند که هیچگونه ترس و اندوه بر آنها نیست و آنهایند اولیاء خدا» .

432- «إذا مات المنتظر، و قام القائم بعده، کان له من الأجر مثل أجر من أدرکه. فجدّوا، و انتظروا. هنیئا أیّتها العصابة المرحومة!» .

«هنگامی که شخص منتظر از دنیا برود و قائم (ع) بعد از او ظهور کند، او پاداش کسی را می برد که دوران ظهور را درک کند، پس تلاش کنید و انتظار بکشید، ای گروه مؤمنان، که رحمت حقّ شما را فراگرفته است» .

ص:387

433- «طوبی لمحبّی قائمنا، المنتظرین لظهوره فی غیبته، و المطیعین له فی ظهوره!» .

«خوشابه حال دوستان قائم ما، که در غیبتش ظهور او را انتظار می کشند و در ظهورش از او اطاعت می کنند» .

از امام صادق (ع) پرسیدند: اگر یک روز عذاب نازل شود، آیا مؤمنین را نیز دربرمی گیرد؟ ! فرمود:

434- «نعم، و لکن یخلصون بعده» .

«آری، ولیکن بعدا مؤمنین رهائی می یابند» .

435- «أما لو کملت العدّة الموصوفة، ثلاثمئة و بضعة عشر، کان الّذی تریدون» .

«هنگامی که عدد تعیین شده تکمیل شود و سیصد و ده و اندی نفر گرد آیند، آنچه دوست می دارید انجام می شود» .

تعداد 313 شمارۀ یاران حضرت ولیّ عصر (عج) می باشد که در لحظۀ ظهور از چهار گوشۀ جهان به محضر آنحضرت می شتابند و در کنار کعبۀ معظّمه گرد می آیند و در میان رکن و مقام با آنحضرت بیعت می کنند.

جای تعجّب بسیار است که در مدّت یازده قرن و نیم که از آغاز غیبت می گذرد هنوز این عدّه کامل نشده است! ! .

امام کاظم (ع) می فرماید:

436- «طوبی لشیعتنا المتمسّکین بحبّنا فی غیبة قائمنا، الثّابتین علی موالاتنا و البراءة من أعدائنا، أولئک منّا و نحن منهم. و قد رضوا بنا أئمّة و رضینا بهم شیعة، طوبی لهم! . ثمّ طوبی لهم! . هم و اللّه معنا فی درجتنا یوم القیامة» .

«خوشا به حال شیعیان ما، که در دوران غیبت قائم ما به دوستی ما چنگ می زنند، و در ولایت ما ثابت و استوار می مانند و از دشمنان ما

ص:388

برائت و بیزاری ابراز می کنند. آنان از ما هستند و ما نیز از آنها هستیم.

آنها ما را به امامت پذیرفته اند و ما آنها را به عنوان «شیعه» پسندیده ایم.

خوشا به حال آنها، خوشا به حال آنها. به خدا سوگند که آنها در روز قیامت با ما و در ردیف ما هستند» .

امام رضا (ع) می فرماید:

437- «ما أحسن الصّبر و انتظار الفرج! . أما سمعتم قول اللّه تعالی: [وَ ارْتَقِبُوا إِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ، فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ] فعلیکم بالصّبر، فإنّما یجیء الفرج بعد الیأس. و قد کان الّذین قبلکم أصبر منکم» .

«وه چه نیکوست صبر و انتظار فرج، مگر نشنیده اید گفتار خدا را که فرموده است: [منتظر باشید که من نیز همراه شما از منتظرانم] پس صبر و شکیبائی را پیشۀ خود سازید که فرج بعد از یأس و نومیدی خواهد آمد.

اقوامی که پیش از شما بودند از شما شکیباتر بودند» .

438- «و اللّه ما یکون ما تمدّون إلیه أعناقکم حتّی تمحّصوا، و لا یبقی منکم إلاّ الأندر الأندر! . [أم حسبتم أن تترکوا و لمّا یعلم اللّه الّذین جاهدوا منکم]» .

«به خدا قسم، آنچه انتظار می کشید و گردنهایتان را به سوی آن دراز می کنید واقع نمی شود مگر بعد از آنکه امتحان شوید و از شما چیزی جز اندک اندک باقی نماند : [آیا پنداشته اید که شما را-بدون امتحان- ترک می کنند درحالیکه هنوز خدا ندانسته (اعلام نکرده، اثبات ننموده) که چه کسی از شما مجاهده می کند؟]»

439- «لا یکون ما تمدّون إلیه أعناقکم حتّی تمیّزوا و تمحّصوا فلا یبقی منکم إلاّ القلیل، مصداقا لقوله تعالی: [الم، أَ حَسِبَ النّٰاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّٰا وَ هُمْ لاٰ یُفْتَنُونَ؟] ثمّ قال لصاحبه المذکور: ما الفتنة؟ . قال: جعلت فداک، الّذی عندنا أنّ الفتنة فی الدّین. فقال:

یفتنون کما یفتن الذّهب. یخلصون کما یخلص الذّهب!» .

ص:389

«آنچه گردنهایتان را در انتظار آن دراز می کنید واقع نخواهد شد، مگر بعد از آنکه آزمایش شوید و امتحان شوید و از بوتۀ امتحان جز افراد بسیار کم پیروزمندانه بیرون نمی آیند، چنانکه خدای تبارک و تعالی می فرماید: [الف، لام، میم. آیا مردم پنداشته اند که با گفتن اینکه ایمان آورده ایم فروگذار می شوند و مورد فتنه و آزمایش قرار نمی گیرند] آنگاه به یکی از اصحاب به نام «معمّر بن خلاّد» خطاب کرده فرمود: فتنه چیست؟ گفت:

جانم به فدای تو شود، آنچه ما می دانیم اینست که امتحانی در دین واقع شود. فرمود:

چون طلا گداخته می شوید» ، و مانند طلای ناب از ناخالصی ها پاک می شوید» .

شیعیان خالص همچون طلای ناب که بر روی آتش ذوب می شود تا از ناخالصی پاک گردد، با تحمّل سوز و گداز صبر و تلخی انتظار قلوبشان آب می شود تا جز افراد خالص کسی باقی نمی ماند.

440- «إنّ اللّه جلّ ذکره أخذ میثاق اولیائنا بالصّبر علی دولة الباطل. و اصبر لحکم ربّک» .

«خداوند از شیعیان ما پیمان گرفته است که بر دولتهای باطل صبر کنند. تو نیز به فرمان پروردگارت شکیبا باش» .

441- «لا دین لمن لا ورع له، و لا إیمان لمن لا تقیّة له، إنّ أکرمکم عند اللّه أعملکم بالتّقیّة. فقیل: یا ابن رسول اللّه إلی متی؟ . قال:

إلی یوم الوقت المعلوم، و هو خروج قائمنا. من ترک التّقیّة قبل خروج قائمنا فلیس منّا» .

«کسی که تقوی ندارد، دین ندارد. کسیکه تقیّه نکند ایمان ندارد. گرامی ترین شما در پیش خدا کسی است که بیش از دیگران تقیّه را رعایت کند.

گفته شد: ای فرزند پیامبر! (ص) تا به کی؟ فرمود:

تا روز وقت معلوم، که آن هم روز خروج قائم ماست. هرکس پیش از خروج قائم ما تقیّه را ترک کند از ما نیست» .

ص:390

امام جواد (ع) می فرماید:

442- «أفضل أعمال شیعتنا انتظار الفرج. من عرف هذا الأمر فقد فرّج عنه بانتظاره» .

«برترین عمل شیعیان ما انتظار فرج است، هرکس این امر را بداند و آنرا بشناسد، خداوند با همین انتظار برای آنها فرج عطا می فرماید» .

همین مضمون از امام صادق (ع) ، امام رضا (ع) و امام هادی (ع) نیز روایت شده است.

امام هادی (ع) می فرماید:

443- «لو لا من یبقی بعد غیبة قائمکم من العلماء الدّاعین إلیه، و الدّالین علیه، و الذّابّین عن دینه بحجج اللّه، و المنقذین للضّعفاء من عباد اللّه من شباک ابلیس و مردته، لما بقی أحد إلاّ ارتدّ عن دین اللّه.

و لکنّهم یمسکون أزمّة قلوب ضعفاء الشّیعة کما یمسک صاحب السّفینة سکّانها أولئک هم الأفضلون عند اللّه عزّ و جلّ» .

«اگر نبود دانشمندانی که بعد از غیبت قائم شما، به سوی او دعوت می کنند و به سوی او رهنمون می شوند و از دین او دفاع می کنند و بندگان ناتوان را از دامهای شیطان و مریدهای شیطان نجات می دهند، احدی باقی نمی ماند جز اینکه از دین خدا مرتدّ می شدند ولی این دانشمندان زمام دل ضعفاء را به دست باکفایت خود می گیرند، چنانکه ملوانها زمام کشتی را به دست می گیرند و سرنشین های کشتی را از خطر مرگ حفظ می کنند. اینها در نزد خدای تبارک و تعالی برترین هستند» .

آری همین علمای اعلام هستند که در طول چهارده قرن، دین مقدس اسلام را از انحراف حفظ نموده، مسائل مبهم و پیچیده را برای مسلمانان تشریح کرده اند و دلهای شیعیان را براساس عقاید صحیح استوار نموده اند.

ص:391

امام حسن عسکری (ع) می فرماید:

پدر بزرگوار حضرت بقیّة اللّه (عج) در ضمن یک حدیث طولانی، خطاب به صحابۀ باوفایش «احمد بن اسحاق» فرمود:

444- «مثله فی هذه الأمّة مثل الخضر (ع) ، و مثله مثل ذی القرنین. و اللّه لیغیبنّ غیبة لا ینجو من الهلکة فیها إلاّ من ثبته اللّه عزّ و جلّ علی القول بإمامته، و وفّقه اللّه فیها للدّعاء بتعجیل فرجه» .

«مثل او در این امت مثل حضرت «خضر» و «ذی القرنین» است. به خدا سوگند از دیده ها غائب می شود، یک غیبت طولانی و دراز که از هلاکت نجات پیدا نمی کند به جز کسی که خدایش او را در اعتقاد بر امامت او ثابت و استوار نگهدارد، و او را برای دعا به تعجیل فرج او موفّق بدارد» .

445- «لا تزال شیعتنا فی حزن، حتّی یظهر ولدی الّذی بشّر به النّبیّ (ص)» .

«شیعیان ما در یک اندوه دائم به سر می برند تا فرزندم که پیامبر اکرم (ص) نوید ظهورش را داده، ظاهر شود» .

بارخدایا! با ظهور او این غم و اندوه جانکاه را از این امّت برطرف کن و به ما توفیق صبر و شکیبائی در مدّت غیبت او عطا فرما، و ما را از منتظران حقیقی و شیعیان واقعی قرار بده.

امام صادق (ع) می فرماید:

446- «لا تکونوا مؤمنین حتّی تکونوا مؤتمنین، و حتّی تعدّوا النّعمة و الرّخاء مصیبة، و ذلک إنّ الصّبر علی البلاء أفضل من العافیة عند الرّخاء» .

«شما هرگز مؤمن نمی شوید مگر اینکه امین باشید، و نعمت و رفاه را هم نوعی مصیبت بشمارید، زیرا شکیبائی در برابر بلاها و گرفتاریها برتر از عافیت به هنگام رفاه و آسایش است» .

و امام حسن عسکری (ع) اضافه می کند:

ص:392

447- «حتّی یخرج عن هذا الأمر أکثر القائلین به، فلا یبقی، إلاّ من أخذ اللّه عهده بولایتنا، و کتب فی قلبه الإیمان و أیّده بروح منه» .

«تا اکثر آنها که به این امر اعتقاد داشتند از آن برگردند، دیگر کسی بر این امر استوار نمی ماند به جز کسی که خدایش از او بر ولایت ما پیمان گرفته، و در دل او ایمان را نوشته، و او را با روحی از خودش تأیید نموده است» .

ص:393

ص:394

حواشی

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 77، الزام النّاصب صفحۀ 127، الامام المهدی صفحۀ 75 و المهدی صفحۀ 106.

-وسائل الشّیعه جلد 12 صفحۀ 65 حدیث 51، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 125، الزام النّاصب صفحۀ 78 و 137 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 169.

-نهج الفصاحه جلد 1 صفحۀ 78 و جلد 2 صفحۀ 370، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 25، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 169 و المهدی صفحۀ 201. و در برخی منابع به عبارت «برترین جهاد امت من انتظار فرج است» آمده: تحف العقول صفحۀ 33، منتخب الاثر صفحۀ 495 و 499 و بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 156.

-وسائل الشّیعه جلد 1 صفحۀ 10 حدیث 10 و جلد 18 صفحۀ 26 حدیث 14 و صفحۀ 44 حدیث 11 و اصول کافی جلد 2 صفحۀ 18.

-همین مدرک.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 122 و الزام النّاصب صفحۀ 137.

-کشکول شیخ بهائی صفحۀ 151.

-منتخب الاثر صفحۀ 515 و غیبت شیخ طوسی صفحۀ 275.

-نهج الفصاحه جلد 2 صفحۀ 645.

-عیون الاخبار جلد 2 صفحۀ 143.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 143.

-بشارة الاسلام صفحۀ 25، منتخب الاثر صفحۀ 432 و الزام النّاصب صفحۀ 182.

-منتخب الاثر صفحۀ 474.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 124، منتخب الاثر صفحۀ 515، الزام النّاصب صفحۀ 137 و مسند احمد جلد 2 صفحۀ 408.

-بقره:2 و 3.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 101، الزام النّاصب صفحۀ 18 و الامام المهدی صفحۀ 58.

-الزام النّاصب صفحۀ 137.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 52 و جلد 52 صفحۀ 124، نور الابصار صفحۀ 21 و اختصاص

ص:395

مفید 101.

-نهج الفصاحه جلد 2 صفحۀ 516، منتخب الاثر صفحۀ 514، صحیح مسلم جلد 6 صفحۀ 52، الامام المهدی صفحۀ 135، اختصاص مفید صفحۀ 101، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 52 و 88 و جلد 52 صفحۀ 124، نور الابصار صفحۀ 21 و المهدی صفحۀ 191.

-همین مدارک.

-اختصاص مفید صفحۀ 101.

-منتخب الاثر صفحۀ 443.

-همان مدرک صفحۀ 485.

-منتخب الاثر صفحۀ 516.

-لفظ کوفه شامل نجف اشرف نیز هست و این احتجاج به مراجع تقلید نجف اشرف می باشد.

-منتخب الاثر صفحۀ 263.

-المهدی صفحۀ 16 و الامام المهدی صفحۀ 68.

-منتخب الاثر صفحۀ 498 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 123.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 123.

-بشارة الاسلام صفحۀ 60، الزام النّاصب صفحۀ 189 و الامام المهدی صفحۀ 82.

-منتخب الاثر صفحۀ 515، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 144، الزام النّاصب صفحۀ 138 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 94 و 204.

-نهج البلاغه جلد 1 صفحۀ 198، غیبت طوسی صفحۀ 279، معانی الاخبار صفحۀ 166، شرح ابن ابی الحدید جلد 2 صفحۀ 197، بشارة الاسلام صفحۀ 55 و بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 112.

-الزام النّاصب صفحۀ 22 و الامام المهدی صفحۀ 44.

-نهج البلاغه جلد 2 صفحۀ 126، بشارة الاسلام صفحۀ 83، منتخب الاثر صفحۀ 314 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 94.

-(اعراف:128) ، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 123.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 115، غیبت نعمانی صفحۀ 8 و 112، بشارة الاسلام صفحۀ 52 و الزام النّاصب صفحۀ 80.

-غیبت نعمانی صفحۀ 109، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 114، بشارة الاسلام صفحۀ 90 و 129 و الزام النّاصب صفحۀ 79.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 370، غیبت نعمانی صفحۀ 108، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 114 و 348، بشارة الاسلام صفحۀ 205 و الزام النّاصب صفحۀ 78.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 335 و 339، غیبت نعمانی صفحۀ 68 و نهج البلاغه جلد 4 صفحۀ 37.

-منتخب الاثر صفحۀ 270 و اصول کافی جلد 1 صفحۀ 335.

-الزام النّاصب صفحۀ 197.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 133، اعلام الوری صفحۀ 384، الزام النّاصب صفحۀ 67، غیبت.

ص:396

طوسی صفحۀ 204، بشارة الاسلام صفحۀ 39 و الامام المهدی صفحۀ 89.

-منتخب الاثر صفحۀ 244.

-وسائل الشّیعه جلد 1 صفحۀ 93 و 94 و جامع احادیث الشّیعه جلد 1 صفحۀ 124.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 312، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 125، منتخب الاثر صفحۀ 513، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 164، اعلام الوری صفحۀ 402 و الزام النّاصب صفحۀ 137.

-حدید:19.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 122، منتخب الاثر صفحۀ 244، اعلام الوری صفحۀ 385 و الزام النّاصب صفحۀ 67.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 135، منتخب الاثر صفحۀ 312 و الامام المهدی صفحۀ 90.

-اصول کافی جلد 2 صفحۀ 245.

-آل عمران:200.

-منتخب الاثر صفحۀ 515 و 498، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 372 و غیبت نعمانی صفحۀ 105 و 180.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 372، منتخب الاثر صفحۀ 498 و الزام النّاصب صفحۀ 18.

-اصول کافی جلد 2 صفحۀ 222.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 126.

-منتخب الاثر صفحۀ 495 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 126.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 110 و 264، غیبت نعمانی صفحۀ 101 و بشارة الاسلام صفحۀ 53 و 89.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 123 و منتخب الاثر صفحۀ 512.

-غیبت نعمانی صفحۀ 107، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 370، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 115 و الزام النّاصب صفحۀ 79،81 و 229.

-الزام النّاصب صفحۀ 188، بشارة الاسلام صفحۀ 92،110 و 115، منتخب الاثر صفحۀ 434، الامام المهدی صفحۀ 229، غیبت نعمانی صفحۀ 123 و 135، المهدی صفحۀ 189 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 231 و 348.

-منتخب الاثر صفحۀ 498 و بشارة الاسلام صفحۀ 90.

-غیبت نعمانی صفحۀ 106، جامع احادیث الشیعه جلد 1 صفحۀ 125 و منتخب الاثر صفحۀ 497 و 499.

-جامع احادیث الشیعه جلد 1 صفحۀ 17.

-غیبت نعمانی صفحۀ 99 و 113، غیبت طوسی صفحۀ 259، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 287 و 385، الزام النّاصب صفحۀ 80، بشارة الاسلام صفحۀ 249 و المهدی صفحۀ 206.

-وسائل جلد 2 صفحۀ 907 حدیث 3، غیبت نعمانی صفحۀ 152 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 358.

-فتح:25.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 97، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 84، الامام المهدی صفحۀ 56،

ص:397

الزام النّاصب صفحۀ 30 و 127، بشارة الاسلام صفحۀ 256 و منتخب الاثر صفحۀ 290.

-الزام النّاصب صفحۀ 79.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 111، بشارة الاسلام صفحۀ 40،100 و 117، الزام النّاصب صفحۀ 79، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 370، غیبت نعمانی صفحۀ 111، غیبت طوسی صفحۀ 204 و منتخب الاثر صفحۀ 314.

-غیبت نعمانی صفحۀ 110، بشارة الاسلام صفحۀ 40 و 129، الزام النّاصب صفحۀ 79، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 101، منتخب الاثر صفحۀ 315 و غیبت طوسی صفحۀ 206.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 82 و منتخب الاثر صفحۀ 215.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 347.

-اسراء:71.

-غیبت نعمانی صفحۀ 180.

-منتخب الاثر صفحۀ 515، غیبت طوسی صفحۀ 276 و اصول کافی جلد 1 صفحۀ 371.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 317.

-نور الابصار صفحۀ 114.

-منتخب الاثر صفحۀ 485، غیبت نعمانی صفحۀ 41 و 179، الزام النّاصب صفحۀ 137 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 125.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 142، غیبت نعمانی صفحۀ 180 و الزام النّاصب صفحۀ 137.

-اختصاص مفید صفحۀ 21، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 144 و اصول کافی جلد 1 صفحۀ 333.

-الزام النّاصب صفحۀ 138.

-غیبت طوسی صفحۀ 276، غیبت نعمانی صفحۀ 83، الزام النّاصب صفحۀ 138، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 333، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 145 و اعلام الوری صفحۀ 404.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 256، بشارة الاسلام صفحۀ 131 و الزام النّاصب صفحۀ 183.

-بشارة الاسلام صفحۀ 132، الزام النّاصب صفحۀ 183 و منتخب الاثر صفحۀ 429.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 117.

-اصول کافی جلد 2 صفحۀ 117.

-غیبت نعمانی صفحۀ 80، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 228 و الزام النّاصب صفحۀ 88.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 340، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 134 و بشارة الاسلام صفحۀ 152 و 155.

-بشارة الاسلام صفحۀ 50، بحار الانوار ج 52 صفحۀ 115 و 211 و غیبت نعمانی صفحۀ 82 و 109.

-بشارة الاسلام صفحۀ 84 و 86، غیبت طوسی صفحۀ 206 و 267، الزام النّاصب صفحۀ 79 و 181، الامام المهدی صفحۀ 94، منتخب الاثر صفحۀ 426، المهدی صفحۀ 187، غیبت نعمانی صفحۀ 109، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 211، بشارة الاسلام صفحۀ 129 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 139.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 211 و غیبت طوسی صفحۀ 267.

ص:398

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 113، المهدی صفحۀ 172 و منتخب الاثر صفحۀ 315.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 333، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 127، الزام النّاصب صفحه 138، المهدی صفحۀ 202 و منتخب الاثر صفحۀ 496.

-عیون الاخبار جلد 1 صفحۀ 35، معانی الاخبار صفحۀ 373، بشارة الاسلام صفحۀ 12-14، منتخب الاثر صفحۀ 135 و جامع الاخبار صفحۀ 23.

-بقره:157.

-منتخب الاثر صفحۀ 514، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 123 و الزام النّاصب صفحۀ 57 و 137.

-غیبت نعمانی صفحۀ 106.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 77.

-اصول کافی جلد 2 صفحۀ 247 و غیبت نعمانی صفحۀ 31.

-غیبت نعمانی صفحۀ 108 و الزام النّاصب صفحۀ 81.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 151، اعلام الوری صفحۀ 407، الزام النّاصب صفحۀ 68، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 314، منتخب الاثر صفحۀ 219 و الامام المهدی صفحۀ 91 و 95.

-هود:93 و یونس:20 و 102.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 129، منتخب الاثر صفحۀ 496 و غیبت نعمانی صفحۀ 180.

-غیبت طوسی صفحۀ 204، الزام النّاصب صفحۀ 27، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 370، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 113، غیبت نعمانی صفحۀ 111، و بشارة الاسلام صفحۀ 40،100 و 159.

-توبه:16.

-عنکبوت:1.

-غیبت نعمانی صفحۀ 107، ارشاد مفید صفحۀ 339، الزام النّاصب صفحۀ 79 و 177 و 184، بشارة الاسلام صفحۀ 159، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 370 و منتخب الاثر صفحۀ 315.

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 87.

-بشارة الاسلام صفحۀ 161.

-الزام النّاصب صفحۀ 68، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 110 و غیبت نعمانی صفحۀ 180.

-منتخب الاثر صفحۀ 223، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 156 و المحجّة البیضاء جلد 1 صفحۀ 32.

-بشارة الاسلام صفحۀ 168 و الامام المهدی صفحۀ 134.

-وسائل الشیعه جلد 2 صفحۀ 908 حدیث 23.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 316 و اعلام الوری صفحۀ 412.

ص:399

ص:400

بخش یازدهم: یاران امام زمان (عج)

اشارة

ص:401

ص:402

یاران امام زمان (عج)

اشارة

شعار یاران امام زمان (عج) :

امت، امت! .

رسول اکرم (ص) می فرماید:

448- «ألمهدیّ منّا أهل البیت، یصلحه اللّه فی لیلة» .

«مهدی از ما اهلبیت است، خداوند کار او را در یک شب فراهم می آورد» .

449- «یکون اختلاف عند موت خلیفة، فیخرج رجل من أهل

ص:403

المدینة هاربا إلی مکّة، فیاتیه ناس من أهل مکّة فیخرجونه و هو کاره، فیبایعونه بین الرّکن و المقام» .

«به هنگام مرگ خلیفه ای اختلاف پدید می آید، مردی از اهل مدینه به مکّه می شتابد، پس جمعی از اهل مکّه گرد او جمع می شوند و او را دعوت به خروج می کنند، درحالیکه او خود اظهار تمایل نمی کند، پس در میان رکن و مقام با او بیعت می کنند» .

در باب «فتن عامّه» (بخش هجدهم) در مورد مرگ خلیفه به تفصیل سخن خواهیم گفت. و منظور از اهل مکّه در این حدیث یاران حضرت ولیّ عصر (عج) می باشد، که خوشبخت ترین مردم جهان هستند و پیامبر اکرم (ص) برای آنها تهنیت فرموده است:

450- «طوبی لمن أدرک قائم اهل بیتی و هو مقتد به قبل قیامه، یتولّی ولیّه و یتبرّأ من عدوّه، و یتولّی الأئمّة الهادین من قبله. أولئک رفقائی، و ذوو ودّی و مودّتی، و أکرم أمّتی علیّ یوم القیامة» .

«خوشا به سعادت کسی که قائم اهلبیت مرا درک کند و پیش از قیام آنحضرت به او اقتدا کند، دوستان او را دوست بدارد و از دشمنان او بیزاری بجوید و امامان پیش از او را به امامت و پیشوائی بپذیرد. آنها دوستان من هستند که مورد محبّت و علاقۀ من هستند و آنها تا روز قیامت نزد من گرامی ترین افراد امّت هستند» .

451- «طوبی لمن لقیه، و طوبی لمن أحبّه، و طوبی لمن قال به. ینجّیهم اللّه من الهلکة. . و بالإقرار باللّه و برسوله، و بجمیع الأئمّة یفتح اللّه لهم الجنّة. مثلهم فی الأرض کمثل المسک الّذی یسطع ریحه فلا یتغیّر أبدا، و مثلهم فی السّماء کمثل القمر المنیر الّذی لا یطفأ أبدا» .

«خوشابه حال کسی که او را دیدار کند، خوشا به سعادت کسی که او را دوست بدارد و خوشابه حال آنکه به او معتقد باشد. خداوند آنها را از هلاکت نجات می بخشد. و به سبب اقرار به خدا و پیامبر خدا (ص) و امامان معصوم (ع) ، خداوند درهای بهشت را به روی آنها باز می کند. مثل آنها در روی زمین مانند مثل مشک است که فضا را خوشبو می سازد و خود هرگز تغییر نمی یابد. و مثل آنها در آسمانها مثل ماه تابان است که تابش و

ص:404

درخشش آن هرگز به تاریکی نمی گراید» .

452- «یخرج النّجباء من مصر، و الأبدال من الشّام، و عصائب أهل العراق رهبان باللّیل لیوث بالنّهار، کأنّ قلوبهم زبر الحدید، فیبایعونه بین الرّکن و المقام» .

«نجبا از مصر، ابدال از شامات و گروههائی از عراق بیرون می آیند، که راهبان شب و شیران روز هستند، دلهایشان چون فولاد سخت است. در میان رکن و مقام با او بیعت می کنند» .

کلمۀ «شام» در این حدیث سوریّه، جنوب ترکیّه، لبنان و قسمتی از شمال حجاز را شامل می شود که آنروز همۀ این منطقه را که بر کرانۀ دریای مدیترانه قرار گرفته، شامات می گفتند.

امام باقر (ع) در همین رابطه می فرماید:

453- «یبایع القائم بین الرّکن و المقام ثلاثمئة و نیّف رجل، عدّة أهل بدر. فیهم النّجباء من أهل مصر، و الأبدال من أهل الشّام، و الاخیار من أهل العراق» .

«سیصد و اندی نفر، به تعداد اهل بدر (313 نفر) در میان رکن و مقام با قائم (عج) بیعت می کنند. که نجبای مصر، ابدال شام و اخیار اهل عراق در میان آنهاست» .

رسول گرامی اسلام (ص) نیز همین تعبیر را فرموده اند:

454- «یخرج إلیه النّجباء من مصر، و عصائب أهل المشرق، حتّی یأتوا مکّة فیبایعونه» .

«نجبای مصر و علمای مشرق زمین به سوی او می شتابند، تا به مکّه آمده با او بیعت می کنند» .

455- «إذا قام قائمنا، جمع اللّه له أهل المشرق و أهل المغرب، فیجمعون له کما یجتمع فزع الخریف. فأمّا الرّفقاء فمن أهل الکوفة، و أمّا الأبدال فمن أهل الشّام» .

«هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند اهل مشرق و مغرب را در

ص:405

اطراف او گرد می آورد، آن سان که ابرهای پائیزی گرد می آید، امّا یاران از اهل کوفه هستند و امّا ابدال از شامات» .

به ویژه در عصر ما که طبعا یاران حضرت ولیّ عصر (عج) با وسائلی حدّاقل در سطح هواپیما به سوی او خواهند شتافت، این تشبیه جالبتر می شود که آنها چون ذرّات ابر در آسمان از هرسو به طرف آن مهر تابان می شتابند و چون همگی یکجا گرد آمدند باران رحمت الهی از آنجا به همۀ دشت و صحرا می بارد و زمین مرده زنده می شود و برکات خود را ظاهر می کند، وه چه تشبیه جالبی که ترافیک هواپیماها همچون ذرّات ابر پائیزی شتابان از فضای شهرها عبور کرده، یاران حضرت ولیّ عصر (عج) را در گرد آن هستۀ مرکزی جهان آفرینش گرد آورده، نوید آزادی توده ها را در سرتاسر جهان به ارمغان می آورند.

جالبتر اینکه امیر مؤمنان تعبیری دارد که تأویل فوق را تأیید می کند و مسافرت یاران قائم را با وسیله ای شبیه هواپیما تصویر می کند:

456- «جیش الغضب قوم یأتون فی آخر الزّمان، قزع کقزع الخریف: الرّجل، و الرّجلان، و الثلاثة من کلّ قبیلة، حتّی یبلغ التّسعة.

أما و اللّه، إنّی لأعرف أمیرهم و اسمه، و مناخ رکابهم!» .

«سپاه غضب (یعنی سپاهی که مظهر خشم الهی است) قومی هستند در آخر الزّمان، که از هر قبیله ای یک، دو، سه نفر می آیند تا به نه نفر برسند، که چون ابر پائیزی به صورت پراکنده می آیند. به خدا سوگند من امیر آنها را می شناسم و اسمش را می دانم، و می دانم که هر گروهی کجا منزل می کنند» .

در اینجا تصریح نشده که با چه وسیله ای می آیند ولی از رسول اکرم (ص) تعبیری رسیده که از آن استفاده می شود که با یک وسیلۀ بسیار سریع و تیزپرواز به سوی حضرت ولیّ عصر (عج) می شتابند. که معلوم نیست از نوع بسیار نیرومند هواپیماهای امروزیست، یا از نیروها و یا ابزار ناشناخته ایست که بشر تاکنون به کشف و یا اختراع آن موفق نشده است. رسول اکرم (ص) چنین تعبیر فرموده است:

457- «یجمعهم اللّه من مشرقها إلی مغربها فی أقلّ ممّا یتمّ

ص:406

الرّجل عینیه، عند بیت اللّه الحرام، فبینا أهل مکّة کذلک یقولون: کبسنا السّفیانیّ، ثمّ یشرفون فینظرون إلی قوم حول البیت الحرام، و قد انجلی عنهم الظّلام، و لاح لهم الصّبح، و صاح بعضهم ببعض: النّجاة! .

و أشرف النّاس ینظرون و أمراؤهم یفکّرون» .

«خدای تبارک و تعالی آنها را در کمتر از چشم به هم زدن، در کنار خانۀ خدا-بیت اللّه الحرام-گرد می آورد.

مردم مکّه درحالیکه گرد آمده از لشکر سفیانی سخن می گویند که چگونه آنها را محاصره کرده و در زیر ضربات خود لگدمال نموده، یکمرتبه چشم باز می کنند و می بینند که قومی در اطراف کعبه گرد آمده اند و کابوس لشکر سفیانی از بالای سرشان برطرف شده است و فجر امید طلوع کرده است. آنگاه یکدیگر را صدا می کنند و می گویند: نجات، نجات.

مردم گرد آمده تماشا می کنند و می بینند که امیرهایشان در اندیشۀ- نجات تمام مردم دربند-هستند» .

همین مضمون از امیر مؤمنان (ع) و امام صادق (ع) نیز رسیده است.

تعبیر «کمتر از چشم به هم زدن» سرعت شگرف و مافوق تصوّر را می رساند. طبق این تعبیر، یا بدون استفاده از وسائل طبیعی خواهد بود چنانکه «برخیا» تخت بلقیس را در کمتر از یک چشم به هم زدن از صدها کیلومتر آورده در حضور حضرت سلیمان (ع) مهیّا ساخت. و یا به وسیلۀ وسائط نقلیّه از نوع هواپیماها و یا سفینه های فضائی خواهد بود که هم اکنون موشکهای تیزپروازی هست که صدها کیلومتر را در مدّت بسیار کوتاه می پیماید.

آیا واقعا جای شگفت نیست که چهارده قرن پیش تیزپروازان امروزی به قطعه های ابر پائیزی تشبیه گردد و از مسافرتهای فضائی در کمتر از یک چشم به هم زدن گفتگو شود! .

نه هرگز جای شگفت نیست، زیرا خداوند سریعتر از آن را در وجود انسان آفریده است و آن دوربین مجهّزی است که خداوند در وجود انسان به ودیعت نهاده است که از همۀ دوربینهای ساخت بشری کوچکتر و مجهّزتر است و آن چشم انسان است که نور وارد در آن در یک لحظه ملیونها کیلومتر را می پیماید و تصویر اشیاء مرئی را در عدسی چشم منعکس می نماید. انسان

ص:407

چشمهایش را روی هم می گذارد و آنگاه می گشاید و به آسمان نگاه می کند و در یک لحظه خورشید را مشاهده می کند، و این بدین معنی است که نور وارد در چشم در یک لحظه فاصلۀ صد و پنجاه ملیون کیلومتری-بین زمین و خورشید- را طیّ می کند، و تصویر خورشید را به عدسی چشم می رساند و انسان آنرا می بیند! .

و گوش انسان از پشت هزارها کیلومتر صدا را به وسیله تلفن و بی سیم در کمتر از یک ثانیه می شنود! .

آیا در آفرینش خود نمی اندیشد که خداوند اینهمه شگفتیها را در کشور تن آفریده و به او نیروی اندیشیدن داده که شاهباز اندیشه اش در کمتر از یک لحظه جهان هستی را زیر پر می گیرد! .

آنگاه پیامبر اکرم (ص) مسیر حرکت یاران حضرت بقیّة اللّه را بیان می فرماید:

458- «أوّلهم من البصرة و آخرهم من الیمامة» .

«نخستین آنها از بصره و آخرین آنها از یمامه خواهد بود» .

459- «ما من بلدة إلاّ یخرج منها معه طائفة، إلاّ أهل البصرة فإنّه لا یخرج معه منها أحد» .

«هیچ شهری نیست جز اینکه گروهی از آن شهر همراه او خارج می شوند. به جز بصره، که حتی یک نفر نیز از آنجا با آنحضرت همراهی نمی کند!» .

این دو حدیث با یکدیگر منافات ندارد، زیرا این حدیث دلالت می کند بر اینکه از مردم بصره احدی با حضرت بقیّة اللّه (عج) همراهی نمی کند و حدیث قبلی دلالت دارد بر اینکه نخستین کسی که به امام (ع) ملحق می شود مسیر حرکتش از بصره می باشد.

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

ص:408

460- «لا تنثن عنه إذا وفّقت له، و لا تجیزنّ عنه إذا هدیت إلیه» .

«از او تخلّف نکن، اگر او را درک کنی. و از او مگذر اگر به سوی او هدایت شدی» .

امیر مؤمنان (ع) روز پیروزی سپاه اسلام در جنگ جمل فرمود:

461- «و لقد شهدنا فی عسکرنا هذا، أقوام فی أصلاب الرّجال و أرحام النّساء، سیرعف بهم الزّمان و یقوی بهم الإیمان» .

«. . . در این جنگ در میان سپاه ما افرادی حضور داشتند که در صلبهای پدران و رحمهای مادران هستند که گذشت زمان آنها را بیرون می آورد و ایمان به دست آنها نیرو می گیرد» .

منظور امیر مؤمنان (ع) یاران حضرت ولیّ عصر (عج) می باشد که خداوند آنها را برای تقویت اسلام و ایمان در آخر الزّمان ذخیره نموده است. و باز در جنگ نهروان در همین زمینه فرموده است:

462- «و الّذی فلق الحبّة و برأ النّسمة، لقد شهدنا فی هذا الموقف أناس لم یخلق اللّه آباءهم و لا أجدادهم. . قوم یکونون فی آخر الزّمان یشرکوننا فی ما نحن فیه، و یسلّمون علینا. فأولئک شرکاؤنا فی ما نحن فیه حقّا حقّا» .

«قسم به پروردگاری که دانه را شکافت و انسان را آفرید، امروز در نبرد بی امان ما انسانهائی شرکت کردند که هنوز خداوند پدران و نیاهایشان را نیافریده است. آنها قومی هستند که در آخر الزّمان می آیند و در کار ما سهیم می شوند و به ما درود می فرستند. آنها به راستی در جهاد ما سهیم هستند» .

امیر مؤمنان (ع) سوگند یاد می کند که اصحاب مهدی (عج) در جنگ جمل و نهروان شرکت داشتند، زیرا ملاک یکی است آنها نیز در آخر الزّمان می آیند و در جبهۀ حقّ علیه باطل شرکت می کنند و به فرمان حضرت مهدی (عج) که نفس علی (ع) است با ناکثین و قاسطین و مارقین می جنگند. و

ص:409

شاید به این سبب باشد که آنها آرزو می کنند که عهد علی (ع) را درک می کردند و او را یاری می کردند و نمی گذاشتند که در برابر دشمنان داخلی و خارجی تنها بماند. و در حدیث دیگری در همین رابطه می فرماید:

463- «إذا هلک الخاطب و راغ الصّاحب و بقیت قلوب تتقلّب:

من مخصب و مجدب، هلک المتمنّون و اضمحلّ المضمحلّون، و بقی المؤمنون و قلیل ما یکون: ثلاثمئة أو یزیدون و تجاهد معهم عصابة جاهدت مع رسول اللّه (ص) یوم بدر و لم تقتل و لم تمت» .

«هنگامی که جاه طلبان بمیرند، زمامداران منحرف شوند، و دلها به افراط و تفریط بگرایند، آنها که با حقّ درافتند نابود می شوند و فقط مؤمنان باقی میمانند که تعدادشان در حدود سیصد و کمی بیشتر است (313 نفر) که همراه آنها گروهی جهاد می کنند که در جنگ بدر همراه پیامبر (ص) جنگیدند و کشته نشدند و به اجل طبیعی نیز از بین نرفتند» .

منظور امیر مؤمنان از این گروه، فرشتگانی است که در جنگ بدر از رسول اکرم (ص) حمایت کردند و در دولت حقّ از سپاه حقّ حمایت خواهند نمود.

464- «یؤلّف اللّه قلوبهم، و لا یستوحشون إلی أحد، و لا یفرحون بأحد دخل فیهم علی عدّة أصحاب بدر، لم یسبقهم الأوّلون و لا یدرکهم الآخرون، و علی عدّة أصحاب طالوت الّذین جاوزوا النّهر» .

«خداوند دلهای آنها را تألیف می کند (انس و الفت می بخشد) آنها از رفتن کسی وحشت نمی کنند و از آمدن کسی ابراز مسرّت نمی کنند. تعداد آنها به شمارۀ اصحاب بدر است (313 نفر) که در میان گذشتگان، آنها نظیر نداشتند و در آینده نیز نظیر نخواهند داشت. و شمارۀ آنها مطابق تعداد اصحاب طالوت است که (تعداد 313 نفرشان) از آب رودخانه گذشتند» .

465- «هم المفقودون عن فرشهم الّذین قال اللّه تعالی فیهم:

[أَیْنَ مٰا تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللّٰهُ جَمِیعاً]» .

ص:410

«آنها-اصحاب مهدی-در رختخوابهایشان ناپدید می شوند، که خدای تبارک و تعالی در حقّ آنها فرموده است: [هرکجا باشید خداوند همۀ شما را می آورد]» .

امام صادق (ع) نیز در همین زمینه می فرماید:

466- «إذا أذن الإمام دعا اللّه باسمه (أی باسم اللّه الأعظم) فاتیحت له صحابته، و هم أصحاب الألویة: فمنهم من یفتقد عن فراشه لیلا فیصبح فی مکّة، و منهم من یری یسیر فی السّحاب نهارا» .

«هنگامی که به امام (ع) فرمان ظهور برسد، خدا را با اسم اعظمش می خواند و همۀ یارانش از سراسر جهان گرد می آیند، که آنها یاران پرچمدار او هستند، گروهی از آنها شبانه از رختخوابشان ناپدید می شوند و صبح در مکّه حاضر می شوند و برخی از آنها آشکارا دیده می شوند که روی ابرها راه می روند» .

مسافرت هوائی و راه رفتن بر فراز ابرها، در تورات و انجیل نیز وارد شده، و در عصر ما که عصر فضاست به دست بشر عملی شده است کجا رسد به قدرت بی پایان حضرت احدیّت، که ممکن است اصحاب حضرت مهدی (عج) بدون استفاده از وسائل رائج، بر ابرها سوار شوند و در روز روشن در برابر دیدگان مردم در فضا گام بردارند! .

امام صادق (ع) نیز در تفسیر آیۀ شریفۀ «أَیْنَ مٰا تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللّٰهُ جَمِیعاً» فرموده است:

467- «نزلت فی القائم و أصحابه، یجتمعون علی غیر میعاد» .

«این آیه در حقّ حضرت قائم (عج) و یاران او نازل شده که بدون وعدۀ قبلی گرد می آیند» .

و در حدیث دیگر می فرماید:

468- «یجمعهم اللّه فی لیلة، فمن استطاع المسیر سار، و من لم یستطع فقد عن فراشه» .

«خداوند آنها را در یک شب گرد می آورد، هرکس بتواند به سوی

ص:411

او می شتابد، و هرکس نتواند شبانه در رختخوابش ناپدید می شود» .

امیر مؤمنان (ع) با تأکید و توضیح بیشتر در این زمینه می فرماید:

469- «إنّهم لمفتقدون عن فراشهم لیلا، فیصبحون بمکّة، و بعضهم یسیر فی السّحاب نهارا، یعرف اسمه و اسم أبیه و حلیته و نسبه» .

«آنها شبانه از رختخوابهایشان ناپدید می شوند و صبح در مکّه حاضر می شوند و برخی از آنها در روز روشن بر فراز ابرها راه می روند، آنها با نام، نام پدر، لقب و دیگر خصوصیّاتشان شناخته می شوند» .

470- «و اللّه إنّی لأعرفهم بأسمائهم و أسماء آبائهم و قبائلهم و حلاهم و مواقع منازلهم و مراتبهم. و هم المفقودون عن فرشهم و قبائلهم، السّائرون فی لیلهم و نهارهم إلی مکّة، و ذلک عند استماع الصّوت فی السّنة الّتی یظهر فیها أمر اللّه و هم القضاة و الحکّام علی النّاس!» .

«به خدا سوگند من آنها را با نام، نام پدر، قبیله، لباس، اسلحه، محلّ اقامت و مراتب علمی و عملی شان می شناسم. آنها هستند که از میان رختخواب و خانواده هایشان ربوده می شوند و به سوی مکّه برده می شوند. و آن هنگامی است که صدا (ندای جبرئیل) شنیده شود. و آنها حاکم شرع و قاضی های مردم-از طرف حضرت ولیّ عصر (عج) -می باشند» .

رسول اکرم (ص) در وصف آنها می فرماید:

471- «إنّی لأعرف أسماءهم و أسماء آبائهم، و أسماء خیولهم. و هم خیر فوارس علی ظهر الأرض. أو من خیر فوارس علی ظهر الأرض» .

«من آنها را با نام، نام پدران و نام اسبهایشان می شناسم، که آنها -از-بهترین اسب سوارهای روی زمین می باشند» .

هنگامی امام صادق (ع) حدیث امیر مؤمنان (ع) را روایت می فرمود، ابو بصیر پرسید: جانم به فدای تو باشد، آیا امیر مؤمنان (ع) اسامی اصحاب قائم (عج) را می دانست، آنچنانکه تعدادشان را می دانست؟ ! فرمود:

ص:412

472- «لقد کان یعرفهم بأسمائهم و أسماء آبائهم» .

«آری، آنها را با نام و نام پدرانشان می شناخت» .

سپس افزود:

473- «و کلّ ما عرفه أمیر المؤمنین فقد عرفه الحسن، و کلّ ما عرفه الحسن فقد عرفه الحسین، و کلّ ما عرفه الحسین فقد علمه علیّ بن الحسین، و کلّ ما علمه علیّ بن الحسین فقد علمه محمّد بن علیّ، و کلّ ما عرفه محمّد بن علیّ فقد عرفه و علمه صاحبکم (یعنی نفسه. .) قال صاحبه: مکتوب؟ . فقال الصّادق علیه السّلام: مکتوب فی کتاب محفوظ فی القلب، مثبت فی الذّکر لا ینسی!» .

«آنچه امیر مؤمنان (ع) می دانست حسن (ع) نیز می دانست، آنچه حسن (ع) می دانست حسین (ع) نیز می دانست، آنچه حسین (ع) می دانست علیّ بن الحسین (ع) نیز می دانست، آنچه علی بن الحسین (ع) می دانست محمد بن علی (ع) نیز می دانست. و آنچه محمّد بن علی (ع) می دانست صاحب شما نیز می داند (یعنی خود آن بزرگوار) .

ابو بصیر پرسید: آیا در کتابی نوشته شده؟ فرمود:

آری مکتوب است در کتابی که در اعماق دل محفوظ است، آنچنان در دل نقش بسته که هرگز فراموش نمی شود» .

امام جواد (ع) از پدران بزرگوارش نقل می کند:

474- «مع القائم صحیفة مختومة، فیها عدد من أصحابه بأسمائهم و بلدانهم، و طبائعهم، و حلالهم و کناهم. هم کرّارون مجدّون فی طاعة اللّه و طاعته» .

«همراه قائم (ع) صحیفۀ مهرشده ای هست که اسامی یارانش همراه با ویژگیها، شهر، زینت و کنیه هایشان در آن نوشته شده، آنها سلحشورانی هستند که در اطاعت خدا و پیامبر (ص) سختکوش هستند» .

امیر مؤمنان (ع) به هنگام گفتگو از آنها می فرماید:

475- «ألا بأبی و أمّی من عدّة أسماؤهم فی السّماء معروفة

ص:413

و فی الأرض مجهولة!» .

«پدر و مادرم فدای یک گروهی باد که اسامی آنها در آسمان معروف است و در زمین ناشناخته هستند» .

476- «یجاهدهم فی اللّه قوم أذلّة عند المتکبّرین، فی الأرض مجهولون، و فی السّماء معروفون» .

«با آنها-کافران-قومی نبرد می کند که در نظر مستکبران خوار و زبون هستند. در آسمان معروف و در زمین مجهول هستند» .

477- «قوم لم یمنّوا علی اللّه بالصّبر، و لم یستعظموا بذل أنفسهم فی الحقّ، حتّی إذا وافی وارد القضاء و انقطاع الرّجاء جلوا بصائرهم عن أسیافهم، و دانوا لربّهم بأمر واعظهم. کلّهم لیوث قد خرجوا من غاباتهم، لو أنّهم همّوا بإزالة الجبال لأزالوها من مواضعها! .

فهم الّذین وحّدوا اللّه حقّ توحیده. لهم فی اللّیل أصوات کأصوات الثّواکل حزنا من خشیة اللّه، قوّام باللّیل صوّام بالنّهار، کأنّما دأبهم دأب واحد. قلوبهم مجتمعة بالمحبّة و النّصیحة» .

«آنها قومی هستند که با صبر و شکیبائی خود بر خدا منّت نمی نهند، و جانبازی خود را در راه حقّ بزرگ نمی شمارند، هنگامی که حادثه ای روی دهد و زمینۀ یأس پیش آید، دیده هایشان را از برق شمشیر جلوه می دهند و به فرمان امامشان به پروردگار خود تقرّب می جویند. آنها همگی شیرهای ژیانی هستند که از جنگلهای خود بیرون آمده اند، اگر اراده کنند که کوهها را از جای خود برکنند، بی تردید انجام می دهند! ، آنها به حقیقت توحید خدا راه یافته اند. برای آنها در دل شب از ترس خدا ناله هائی است چون نالۀ مادران داغ پسر دیده، که شب زنده داران در دل شب و روزه داران در طول روز هستند. گوئی اخلاق و آداب آنها یکی است. دلهای آنها بر محبّت و شفقّت و خیرخواهی گرد آمده است» .

به گونۀ دیگری نیز این حدیث، روایت شده که آغاز آن چنین است:

478- «إذا قام تجتمع إلیه أصحابه علی عدّة أهل بدر و أصحاب طالوت، و هم ثلاثمئة و ثلاثة عشر رجلا، کلّهم لیوث» .

ص:414

«هنگامی که قیام کند، اصحاب او که به تعداد اصحاب بدر و اصحاب طالوت 313 نفر هستند، به دور او گرد می آیند که آنها شیر ژیانی هستند که از بیشه های خود خارج شده اند. . .»

479- «إنّهم یجتمعون من مطلع الشّمس و مغربها، فی نصف لیلة، إلی مکّة» .

«آنها در نیمی از یک شب از شرق و غرب دنیا به سوی مکّه می شتابند و در آنجا گرد می آیند» .

چقدر دقیق تعبیر شده، که از دورافتاده ترین شهر جهان با وسائل امروزی در کمتر از نصف یک شب می توان به مکّۀ معظّمه رفت.

480- «أصحاب القائم شباب لا کهول فیهم، إلاّ مثل الکحل فی العین و الملح فی الزّاد، و أقلّ الزّاد الملح» .

«یاران قائم همه جوان هستند، در میان آنها پیرمرد یافت نمی شود، به جز مانند سرمه در چشم و نمک در طعام، که کمتر از هر مادّه ای در طعام نمک آنست» .

481- «لا یزال النّاس ینقصون حتّی لا یقال: لا إله الاّ اللّه، إلاّ مستخفیا، ثمّ یأتی اللّه بقوم صالحین. . . أولئک هم خیار الأمّة مع أبرار العترة. . فإذا کان ذلک ضرب یعسوب الدّین بذنبه، فیبعث اللّه قوما من أطرافها، یجمعهم اللّه کیف یشاء، فیتوافدون من الآفاق ثلاثمئة و ثلاثة عشر، حتّی أنّ الرّجل لیحتبی فلا یفکّ حبوته حتّی یبلغه اللّه ذلک» .

«هر روزی که می گذرد مردم از دین می کاهند، تا جائی که کلمۀ طیّبۀ «لا اله الاّ اللّه» جز در خفاء گفته نمی شود. سپس خداوند قومی شایسته و صالح می آورد که آنها بهترین امّت، و همراه با نیکان اهلبیت هستند. . . آنگاه پیشوای دین و امام مسلمین آنها را به سوی خود فرا می خواند، و خداوند طبق مشیّت خود آنها را گرد می آورد. آنگاه تعداد 313 نفر از اقطار و اکناف جهان به سوی او می شتابند، آنقدر شتابان می آیند که برخی از آنها جامه اش را به خودش می پیچد، آنرا باز نکرده خداوند او را به مکّۀ معظّمه می رساند!» .

ص:415

گوئی امیر مؤمنان (ع) مسافران عصر فضا را با چشم خود دیده که حتّی با وسائل طبیعی امروزی، هنگامی که عازم حجّ هستند، نیازی به درآوردن لباس و غیر آن نیست زیرا تا بخواهند در هواپیما مستقرّ شوند یکمرتبه فرودگاه جدّه دیده می شود و نوید وصول به سرزمینهای مقدس از بلندگوی هواپیما اعلام می شود.

پرواضح است که امیر مؤمنان (ع) با توجّه به وضع مسافرین چهارده قرن بعد سخن می گفت، و وضع مسافرتهای عصر خودش را اصلا مورد توجّه قرار نمی داد.

امیر مؤمنان (ع) صحنۀ اجتماع یاران حضرت ولیّ عصر (عج) را در مکّۀ معظّمه در برابر دیدگان ما ترسیم می کند و می فرماید:

482- «کأنّی أنظر إلیهم، و الزّیّ واحد، و القدّ واحد، و الجمال واحد، و اللّباس واحد! . کأنّما یطلبون شیئا ضاع منهم. فهم متحیّرون فی أمرهم، حتّی یخرج إلیهم من تحت ستار الکعبة فی آخرها، رجل أشبه النّاس برسول اللّه (ص) خلقا و خلقا و حسنا و جمالا، فیقولون:

أنت المهدیّ؟ ! ! فیجیبهم و یقول: أنا المهدیّ، بایعوا» .

«گوئی آنها را با چشم خود می بینم که همه یک رنگ و یک قدّ، جمالشان یکی و جامه شان یکیست. گوئی همه یکدل و یک جهت به دنبال گمشده ای می گردند و در حقّ خود حیران و در کار خود شتابان هستند، که یکمرتبه مردی از آخر دیوار کعبه پدیدار می شود که از زیر پردۀ کعبه بیرون می آید، که از نظر سیما، سیرت، صورت، خلقت و اخلاق، شبیه ترین مردم به رسول اکرم (ص) می باشد. از او می پرسند: آیا تو مهدی هستی؟ می فرماید: آری، من مهدی هستم. پس همگی با او بیعت می کنند» .

امیر مؤمنان در تفسیر آیۀ شریفۀ:

[یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ، فَسَوْفَ یَأْتِی اللّٰهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ. . .]

[ای کسانیکه ایمان آورده اید! هرکس از شما از دین خود بازگردد، خداوند به زودی قومی دیگر می آورد که او را دوست می دارند، و او نیز آنها را دوست می دارد، که در برابر مؤمنان زبون (متواضع) و در برابر

ص:416

کافران سخت و خشن، در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش سرزنش کنندگان باکی ندارند] فرمود:

483- «هم أصحاب القائم» .

«آنها اصحاب قائم هستند» .

در محضر رسول اکرم (ص) نیز تفسیر این آیه مطرح شد، تفسیر این آیه را از محضرشان سؤال کردند، با دست مبارک بر پشت «جناب سلمان» زد و فرمود:

484- «هذا و ذووه! . ثمّ قال: لو کان الدّین معلّقا بالثّریّا لتناوله رجال من أبناء فارس» .

«او و منسوبین او هستند (او و کسان او هستند) ، سپس فرمود:

اگر علم در ثریّا باشد، مردانی از اهل فارس (ایران) به آن دسترسی پیدا می کنند» .

هنگامی رسول اکرم (ص) این خبر غیبی را فرموده است که مردم ایران زمین، در آن هنگام مجوسی بودند و آتش را می پرستیدند. ولی رسول اکرم (ص) ایمان و وفاداری مردم ایران را از پشت آتشکده ها می دید و ایمانشان را می ستود. و این خود یکی از نشانه های نبوّت است.

امیر مؤمنان دربارۀ اصحاب کهف می فرماید:

485- «انّ أهل الکهف کلّهم اعجام، و لا یتکلّمون الاّ بالعربیّة» .

«اصحاب کهف همه شان عجم هستند ولی جز به عربی سخن نمی گویند» .

این حدیث جای شگفت نیست که طبق احادیث همۀ مردان صالح در بهشت به عربی سخن می گویند. از این رهگذر هیچ مانعی ندارد که خداوند زبان عربی را به اصحاب کهف الهام کند و آنها با فصاحت و بلاغت هرچه تمامتر به عربی سخن بگویند.

در روایات وارده در سیرت مهدی (عج) آمده است:

ص:417

486- «یسلّم علیهم، فیحییهم اللّه عزّ و جلّ، ثمّ یرجعون إلی رقدتهم إلی یوم القیامة» .

«به آنها سلام می گوید، و خداوند تبارک و تعالی آنها را زنده می کند، آنگاه تا روز قیامت به خواب خود بازمی گردد» .

و این به هنگام عبور آنحضرت به غار آنها در نزدیکی عکّا است، تا معجزه ای باشد برای یهودیان ساکن سرزمینهای اشغالی فلسطین.

سپس امیر مؤمنان (ع) در وصف اصحاب حضرت ولیّ عصر (عج) می فرماید:

487- «لیشحذنّ فیها قوم شحذ القین النّصل تجلی بالتّنزیل بصائرهم، و یرمی بالتّفسیر فی مسامعهم فی مسامعهم، و یغبقون کأس الحکمة بعد الصّبوح. . و له رجال إلهیّون یقیمون دعوته و ینصرونه. هم الوزراء له، یتحمّلون أثقال المملکة عنه، و یعینونه علی ما قلّده اللّه» .

«در آن زمان قومی صیقل داده می شوند همانند صیقل دادن آهنگر کمان را، به وسیلۀ قرآن دیدگانشان نورانی می شود و تفسیر آن در گوش جانشان جای می گیرد. جام حکمت را صبحگاهان و شامگاهان سر می کشند.

گروهی از مردان الهی دور او گرد می آیند، دعوتش را سرپا نگه می دارند، او را یاری می کنند، آنها وزیران او هستند که سنگینی مسائل کشوری را به عهده می گیرند و او را در مسئولیّت بزرگی که خداوند به عهده اش گذاشته، یاری می کنند» .

488- «و اللّه سیجمع هؤلاء لشرّ یوم لبنی أمیّة، کما یجمع قزع الخریف، ثمّ یؤلّف اللّه بینهم» .

«به خدا سوگند، آنها چون قطعه های ابر پائیزی برای بدترین روز بنی امیّه گرد می آیند، آنگاه خدا دلهای آنها را الفت می بخشد» .

امام زین العابدین (ع) می فرماید:

ص:418

امام زین العابدین (ع) در تفسیر آیۀ شریفۀ: «حَتّٰی إِذٰا رَأَوْا مٰا یُوعَدُونَ، فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نٰاصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً» فرمود:

489- «یعنی القائم و أنصاره بالنّسبة لأعدائه» .

«مقصود از «ما یوعدون» : قائم (عج) و یاران او در مقایسه با دشمنان او، می باشند» .

همین مضمون از امام صادق (ع) نیز نقل شده است. آنگاه خطبۀ حضرت ولیّ عصر (عج) را به روز ظهور بیان کرده می فرماید:

490- «ثمّ یقوم رجل منه فینادی: أیّها النّاس، هذا طلبتکم قد جاءکم یدعوکم إلی ما دعا إلیه رسول اللّه (ص) . فیقوم بعضهم إلیه لیقتلوه، فیقوم ثلاثمئة و نیّف فیمنعونه، منهم خمسون من أهل الکوفة، و سائرهم من أفناء النّاس. لا یعرف بعضهم بعضا، اجتمعوا علی غیر میعاد» .

«آنگاه مردی از تبار او برمی خیزد و چنین سخن آغاز می کند: ای مردمان! او خواسته و گمشدۀ شماست (که سالها به دنبالش می گشتید) اینک به طرف شما آمده، شما را به سوی آنچه پیامبر اکرم (ص) فراخوانده، دعوت می کند. برخی از حاضران درصدد کشتن آنحضرت برمی آیند، که سیصد و اندی نفر به دفاع از او برمی خیزند و از او حمایت می کنند، که پنجاه نفرشان اهل کوفه هستند و بقیّه از اطراف و اکناف جهان، که همدیگر را نمی شناسند و بدون وعدۀ قبلی گرد آمده اند» .

امام باقر (ع) می فرماید:

491- «یظهر فی ثلاثمئة و ثلاثة عشر رجلا، عدّة أهل بدر، علی غیر میعاد، قزعا کقزع الخریف» .

«همراه سیصد و سیزده نفر به تعداد اهل بدر، شتابان چون قطعه های ابر پائیزی ظاهر می شود» .

492- «بینا شباب الشّیعة علی ظهور منازلهم نیام، إذ توافوا إلی

ص:419

صاحبهم فی لیلة واحدة علی غیر میعاد، فیصبحون بمکّة، یجتمعون قزعا کقزع الخریف من القبائل» .

«درحالیکه جوانان شیعه در پشت خانه هایشان خوابیده اند، یکمرتبه چون قطعه های ابر پائیزی در یک شب، از تیره های مختلف، بدون وعدۀ قبلی به سوی صاحبشان برده می شوند، صبح همگی خود را در مکّۀ معظّمه می یابند و دور شمع وجودش گرد می آیند» .

در این حدیث اشاره ای هست به اینکه خروج آنحضرت در فصلی خواهد بود که در برخی مناطق هوا گرم خواهد بود، زیرا در این فصل است که در برخی از مناطق خاورمیانه و خاور دور شبها در پشت بام می خوابند. چنانکه در برخی از احادیث از برخی نواحی خاورمیانه به خصوص گفتگو شده است:

493- «لا بدّ لنا من آذربیجان، لا یقوم لها شیء! فإذا کان ذلک فکونوا أحلاس بیوتکم و البدوا ما لبدنا، و انتظروا النّداء و الخسف بالبیداء، فإذا تحرّک متحرّکنا فاسعوا إلیه ولو حبوا» .

«به ناچار باید در آذربایجان انقلابی پدید آید که هیچ قدرتی را در برابر آن یارای مقاومت نیست، چون آن شورش به پا شود، گلیم خانۀ خود باشید و از جای خود تکان نخورید تا هنگامی که ما تکان نخورده ایم. منتظر ندای آسمانی و خسف سرزمین بیدا باشید، هنگامی که قیام کنندۀ ما قیام کرد به سوی او بشتابید اگرچه روی زمین کشیده شوید» .

یعنی اگر هیچ نیروئی نداشتید جز اینکه درحالیکه خود را روی زمین می کشید به سوی او بشتابید، آنرا انجام دهید. . .

494- «أصحاب القائم ثلاثمئة و ثلاثة عشر، أولاد العجم، بعضهم یحمل فی السّحاب نهارا، و بعضهم نائم علی فراشه فیوافیه فی مکّة علی غیر میعاد» .

«یاران قائم سیصد و سیزده نفر هستند، که برخی از فرزندان عجم (غیر عرب) در روز روشن سوار بر اسب آورده می شوند و برخی از آنها در حالیکه در رختخواب خود خوابیده اند، از رختخواب برده می شوند و در مکّه بدون وعدۀ قبلی به محضر آنحضرت می رسند» .

ص:420

شاید منظور از این تعبیر، این باشد که درحالیکه در رختخواب خوابیده اند راحت و آسوده سوار چیزی چون هواپیما می شوند و در مدّت کوتاهی به مکّۀ معظّمه برده می شوند، همانند کسی که در هواپیما خوابیده و در آن حال مسافرت می کند و یکمرتبه چشم باز کرده، دست خود را در دست حضرت بقیّة اللّه (عج) می بینند.

چقدر جالب است تعبیر پیشوایان که چهارده قرن پیش، از مسافرت آنها درحالیکه بر فراز ابرها حرکت می کنند، گفتگو کرده اند! و ما امروز معنی آنرا خوب درک می کنیم. ولی در مدّت چهارده قرنی که راویان حدیث این گفته ها را برای نسلهای بعدی روایت کرده اند، جز تعبّد توجیه دیگری نداشتند و نسل امروزی پس از اختراع هواپیما و سفینه های فضائی معنای مسافرت بر فراز ابرها را دقیقا درک می کند و بر گویندگان صادق آنها درود می فرستد. آنها چقدر قاطع سخن گفته اند؟ ! که به خوبی می دانستند گذشت زمان صدق گفتۀ آنها را اثبات خواهد کرد. و این به دلیل اعتقاد راسخ آنها به رسالت آسمان و به هیچ گرفتن هر آنچه جز پیام آسمان است، می باشد.

495- «من أدرک قائم أهل بیتی من ذی عاهة بریء، و من ذی ضعف قوی» .

«هرکسی که قائم اهلبیت مرا درک کند، اگر بیمار باشد بهبودی می یابد، و اگر ناتوان باشد، نیرومند می شود» .

امام صادق (ع) نیز در همین زمینه می فرماید:

496- «و تزول کلّ عاهة عن معتقدی الحقّ من شیعة المهدیّ، فیعرفون عند ذلک ظهوره بمکّة فیتوجّهون لنصرته، تطوی لهم الأرض و یذلّل کلّ صعب» .

«هر بیماری که از معتقدین به حق از شیعیان مهدی (ع) باشد، بهبودی می یابد، و در آن موقع به ظهور او از مکّه واقف می شوند و برای یاری او به سوی مکّه می شتابند. زمین برای آنها طی می شود (زیر پایشان درهم می پیچد) و تمام سختیها برای آنها آسان می شود» .

امام زین العابدین (ع) نیز در این مورد فرموده است:

ص:421

497- «إذا قام القائم أذهب اللّه عن کلّ مؤمن العاهة، و ردّ الیه قوّته» .

«هنگامی که قائم (عج) قیام کند خداوند از هر مؤمنی اندوه و بیماری را می برد و به هر مؤمنی توان می بخشد» .

و در حدیث دیگر در وصف مردمان آن روز آمده است:

498- «إنّه لو قد کان ذلک، أعطی الرّجل قوّة أربعین رجلا و جعلت قلوبهم کزبر الحدید. لو قذف بها الجبال لقلعها، و کنتم قوام الأرض و خزّانها» .

«چون این امر واقع شود برای هر انسان نیروی چهل مرد داده می شود، و دلهایشان چون قطعۀ فولاد می شود، که اگر با آن دل، خود را به کوه بزند از جای می کند، و شما در آن زمان قائم به قسط در روی زمین، و اختیاردار خزائن و معادن آن هستید» .

499- «إنّ الرّجل منهم یعطی قوّة أربعین رجلا، و إنّ قلبه لأشدّ من زبر الحدید! . ولو مرّوا بجبال الحدید لقطّعوها! . لا یکفون سیوفهم حتّی یرضی اللّه عزّ و جلّ» .

«به یک نفر در آن زمان نیروی چهل مرد داده می شود و دل او از قطعۀ فولاد سخت تر می شود، اگر به کوههای آهن روی آورد آنها را قطعه قطعه می کند! . شمشیرهای خود را از پیکار بازنمی دارند، جز هنگامی که خدای تبارک و تعالی از آنها خشنود باشد» .

امام رضا (ع) نیز در این زمینه می فرماید:

500- «و تصیر إلیه شیعته من أطراف الأرض، تطوی لهم الأرض طیّا حتّی یبایعوه» .

«شیعیان او از اطراف و اکناف جهان به سوی او می شتابند و زمین زیر پای آنها طیّ می شود، تا به محضر او رسیده بیعت نمایند» .

در بخش دوازدهم کتاب توضیح بیشتری در مورد «طیّ الارض» و چگونگی درهم پیچیدن زمین زیر پای یاران حضرت ولیّ عصر (عج) در ذیل

ص:422

احادیث امام زین العابدین (ع) خواهیم گفت. اگرچه با وجود وسائل فضانوردی امروز هرنوع شگفتی از بین می رود، زیرا خداوندی که حضرت ولیّ عصر (عج) را برای نجات بشر ذخیره نموده است چه مانعی دارد با قدرت بی کران خود وسائل مافوق تصوّری در اختیار آنها بگذارد. وسائل انتقال آنها هرچه باشد، تعجّب ما از آن بیش از تعجّب پدران ما از هواپیماهای امروزی نخواهد بود! .

هواپیماهائی که امروز از بالای سر ما عبور می کنند و برای ما آنقدر عادی شده اند که حتّی هوس نمی کنیم که سر خود را بلند کرده آنها را تماشا کنیم، اگر یکی از نیاکان ما امروز زنده شود با دیدن همین هواپیماها دچار شگفت شده، انگشت حیرت به دندان خواهد گرفت.

بازمی گردیم به سخنان پرارج امام باقر (ع) :

501- «یبعث اللّه قائم آل محمّد فی عصبة لهم أدقّ فی أعین النّاس من الکحل. فإذا خرجوا بکی لهم النّاس، لا یرون إلاّ أنّهم یختطفون. یفتح اللّه لهم مشارق الأرض و مغاربها. . ألا: هم المؤمنون حقّا. . ألا إنّ الجهاد فی آخر الزّمان» .

«خداوند قائم آل محمّد (ص) را برمی انگیزد برای عموم ستمگران در میان گروهی که از نظر مردم کمتر از سرمه در چشم به شمار می آیند.

چون آنها ظاهر شوند مردم به حال آنها گریه می کنند. مردم چیزی نمی بینند جز اینکه کشته می شوند! . خداوند شرق و غرب جهان را به دست آنها فتح می کند. آگاه باشید که مؤمن حقیقی آنها هستند. و بدانید که جهاد واقعی در آخر الزّمان است» .

و در وصف یاران آنحضرت فرمود:

502- «و یجیء و اللّه ثلاثمئة و بضعة عشر رجلا، منهم خمسون امرأة، یجتمعون فی مکة» .

«به خدا سوگند که سیصد و ده و اندی نفر می آیند که در میان آنها پنجاه زن هست و در مکّه گرد می آیند» .

در احادیث مربوط به یاران حضرت ولیّ عصر (عج) صحبت از زن جز در این حدیث نشده است، چون در جنگهای اسلامی از طبقۀ بانوان جز برای

ص:423

خدماتی در سطح پانسمان استفاده نمی شود، چنانکه در مورد جنگهای حضرت ولیّ عصر (عج) نیز در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: «سیزده زن همراه قائم (عج) خواهد بود که مجروحین را پانسمان کنند و از بیماران پرستاری کنند» . این حدیث خیلی نزدیک به ذهن است که در غالب اوقات برای معالجۀ مجروحین از زنها استفاده می شود. ولی آنچه مسلّم است در بیعت اوّلی هیچ زنی شرکت نمی کند و از ظهور آنحضرت آگاه نمی شوند مگر بعد از آنکه یاران حضرت بقیّة اللّه در مکّه گرد آمده، با او بیعت کرده، ظهور آنحضرت را اعلام کنند.

امام باقر (ع) در تفسیر آیۀ شریفۀ: «وَ لَئِنْ أَخَّرْنٰا عَنْهُمُ الْعَذٰابَ إِلیٰ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» فرموده است که منظور از «امّت معدودة» : اصحاب حضرت مهدی (عج) در آخر الزّمان است. و منظور از «ما یحبسه» : ظهور قائم (عج) و یا نزول عذاب به دست آنحضرت است» . که معنی آیه چنین خواهد بود:

«اگر عذاب را از آنها تا امّتی معدود (یاران حضرت مهدی (ع) در آخر الزّمان) تأخیر بیندازیم، خواهند گفت: چه چیز او را مانع می شود-که ظاهر شود و عذاب خدا را بر ما نازل کند؟ !» .

قرآن کریم در پاسخ آنها می فرماید: [آگاه باش هنگامیکه عذاب فرود آید، از آنها برگردانده نمی شود، و کیفری که استهزاء و مسخره می کردند به آنها می رسد].

امام صادق (ع) در این مورد می فرماید:

503- «هم و اللّه الأمّة المعدودة، یجتمعون فی ساعة واحدة قزعا کفزع الخریف، فیبایعونه بین الرّکن و المقام، و معه عهد من رسول اللّه (ص) یتوارثه الأبناء عن الآباء» .

«به خدا سوگند آنهایند «امّت معدوده» که در یک ساعت چون قطعه های ابر پائیزی گرد آمده، در میان رکن و مقام با او بیعت می کنند. و همراه او پیمان نامه ای از رسول اکرم (ص) است که آنرا-امامان معصوم -یکی پس از دیگری به ارث می برند» .

امام باقر (ع) در تفسیر آیۀ شریفۀ «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرٰاتِ» فرموده است:

504- «و استبقوا الخیرات: الخیرات: الولایة، و یأت بکم:

ص:424

یعنی اصحاب القائم (ع)» .

«منظور از خیرات: ولایت اهلبیت است و منظور از یأت بکم: یاران قائم (ع) می باشند» .

امام صادق (ع) می فرماید:

505- «أما إنّی لو أدرکت ذلک لاستبقیت نفسی لصاحب هذا الأمر!» .

«به خدا سوگند، من اگر آن روز را درک می کردم جانم را برای حضرت صاحب الامر (عج) فدا می کردم» .

این تعبیر حضرت صادق (ع) چقدر زیبا و لطیف است؟ ! و چقدر عالی انسان را برای انتظار و آرزو کردن آن روز مسعود و سپس آرزوی نبرد در آن جبهۀ واقعی حقّ علیه باطل تشویق می کند؟ !

506- «یقف بین الرّکن و المقام، فیصرح صرخة فیقول: یا معاشر نقبائی، و أهل خاصّتی و من ادّخرهم اللّه لنصرتی قبل ظهوری علی وجه الأرض: إئتونی طائعین! . فترد صیحته علیهم و هم فی محاریبهم و علی فرشهم فی شرق الأرض و مغربها، فیسمعونه فی صیحة واحدة فی أذن کلّ رجل، فیجیئون نحوها» .

«در میان رکن و مقام می ایستد، آنگاه بانگ برمی آورد: ای فرماندهان من! ، ای نزدیکان من! ، ای کسانیکه خداوند پیش از ظهور من آنها را برای یاری من در روی زمین ذخیره کرده است! ، به سوی من بشتابید و به فرمان من گردن نهید. صدای آنحضرت در شرق و غرب جهان به گوش یارانش می رسد، و آنها که در محرابهای خود و یا برفراز رختخوابهای خود هستند، در یک لحظه بانگ امام را می شنوند و به سوی او می شتابند» .

در عصر ما که تلویزیون قادر است صدای گوینده ای را در یک لحظه به گوش ملیونها انسان در شرق و غرب جهان برساند، این حدیث خوب درک می شود و انسان به خوبی درمی یابد که اگر تلویزیون ساخت بشری به چنین

ص:425

چیزی قادر است، خداوند توانا برای انجام آن بدون نیاز به وسائلی از قبیل تلویزیون، قطعا قادر است.

507- «یصبح أحدکم و تحت رأسه صحیفة علیها مکتوب:

طاعة معروفة» .

«برخی از شما صبح از خواب بیدار می شود و می بیند که زیر سرش ورقه ای هست که بر آن نوشته شده: «طاعة معروفة» یعنی: اطاعت نیکو» .

اینها پیشگوئی منجّم و کاهن نیست بلکه احادیث طلائی است که از سرچشمۀ قدرت حقّ تعالی نشأت گرفته، بر لوح محفوظ نقش بسته، امین وحی بر قلب پیامبر امین (ص) فرود آورده، معصومی از معصوم دیگر نقل کرده، راویان اخبار و ناقلان آثار یکی پس از دیگری با امانت کامل آنها را روایت کرده اند و دلیل امانت و صداقت آنها صدها نشانه ایست که با گذشت صدها سال به وقوع پیوسته است. که دیگر دلیلی بر آن لازم نیست.

یکبار دیگر در حضور یک نفر از اهل خراسان، خطاب به یار باوفایش ابو بصیر فرمود:

508- «أرکض برجلک الأرض، فإذا بحر تلک الأرض علی حافّتیه فرسان قد وضعوا رقابهم علی قرابیس سروجهم. هؤلاء من أصحاب المهدیّ» .

«با پای خود بر زمین بزن، ناگهان می بینی که این زمین دریائی است که بر کرانه های آن اسب سوارهائی هستند که گردنهای خود را بر فراز زین اسبهایشان گذاشته اند آنها یاران قائم (عج) هستند» .

اینها لشکر خراسانی است که چون با لشکر حضرت ولیّ عصر (عج) ملاقات کنند به سپاه آنحضرت ملحق می شوند که بیشترین سپاه آنحضرت را عجم ها تشکیل می دهند.

از امام صادق (ع) پرسیدند: چند نفر از عرب، از یاران حضرت قائم (عج) است؟ فرمود:

ص:426

509- «إتّق شرّ العرب فإنّ لهم خبر سوء! . أما إنّه لا یخرج مع القائم منهم أحد» .

«از شرّ عرب برحذر باش، که برای آنها خبر بدی هست. مگرنه اینست که حتّی یک نفر هم از آنها با قائم (عج) خارج نمی شود! !» .

این حدیث دلالت می کند بر اینکه از سیصد و سیزده نفر که نخستین گروه از یاران حضرت ولیّ عصر (عج) هستند و پیش از همه با آنحضرت بیعت می کنند، هیچکدام عرب نیست، وگرنه بعد از بیعت نخستین، هزاران نفر از مصر و شام و حجاز و غیر آنها به صفوف سپاهیان حضرت ولیّ عصر (عج) می پیوندند، که طبق احادیث، حرکت حضرت بقیّة اللّه (عج) از مکّۀ معظّمۀ با همراهی سپاه عظیمی خواهد بود که از ده هزار نفر سلحشور تشکیل یافته است که طبعا هزاران نفر عرب در میان آنها خواهد بود.

510- «إنّ صاحب هذا الأمر محفوظ له أصحابه. لو ذهب النّاس جمیعا أتی اللّه له بأصحابه. و هم الّذین قال اللّه عزّ و جلّ: [فَإِنْ یَکْفُرْ بِهٰا هٰؤُلاٰءِ، فَقَدْ وَکَّلْنٰا بِهٰا قَوْماً لَیْسُوا بِهٰا بِکٰافِرِینَ] . . . . و هم الّذین قال اللّه فیهم: [فسوف یأتی اللّه بقوم یحبّهم و یحبّونه، أذلّة علی المؤمنین، أعزّة علی الکافرین]» .

«صاحب این امر-با تأییدات الهی از هر خطری مصون و- محفوظ است، که اگر همۀ مردم هم از بین بروند خداوند او و یارانش را می آورد. و آنها هستند که خداوند در حقّ شان فرموده است: [اگر اینها (به تعالیم پیامبران) کافر شوند، ما به تحقیق برای آن، گروهی را نگه داشته ایم که آنها کافر بشو نیستند] و در حقّ آنها فرموده است: [پس به زودی خداوند قومی را خواهد آورد که آنها را دوست می دارد و آنها نیز او را دوست می دارند، آنها در برابر مؤمنان نرم و متواضع و در برابر کافران خشن و متکبّر هستند].

آری آنها که به رسالت پیامبر (ص) منکر شدند قریش و عرب بودند و آنها که در برابر حضرت ولیّ عصر (عج) صف آرائی می کنند باز همانها هستند.

از امام صادق (ع) پرسیدند: مگر غیر از اصحاب قائم (عج) بر روی زمین اشخاص مؤمن دیگری وجود نخواهد داشت؟ ! فرمود:

ص:427

511- «بلی فی الأرض مؤمنون غیرهم. و لکنّهم العدّة الّتی یخرج فیها القائم (ع) . و هم النّجباء و القضاة و الحکّام و الفقهاء فی الدّین. یمسح اللّه بطونهم و ظهورهم فلا یشکل علیهم حکم» .

«آری، غیر از آنها مؤمنان بسیاری خواهد بود، و لکن آنها گروهی هستند که همراه قائم (ع) خارج می شوند و آنها فرماندهان، قاضیان، حاکمان شرع و فقیهان دین هستند که خداوند با دست قدرت خود بر شکم و پشت آنها می کشد، دیگر هیچ حکمی بر آنها دشوار نمی نماید» .

شاید منظور از این تعبیر، آفرینش آنها به صورت پاک و پاکیزه باشد، و شاید منظور این باشد که خداوند آنها را تحت توجّه و عنایت خاصّ خود قرار می دهد و آنها را از هر لغزش و آلودگی محافظت می کند. و آنها شایستگی آنرا پیدا می کنند که در دولت حقّۀ حضرت ولیّ عصر (عج) قاضی، حاکم شرع و فرمانده باشند.

512- «هم أصحاب الألویة، و هم حکّام اللّه فی أرضه علی خلقه» .

«آنها پرچمدارانی هستند که از جانب خدا در روی زمین بر بندگان او حکومت می کنند» .

513- «له کنوز بالطّالقان ما هی من ذهب و لا فضّة، بل هی رجال کأنّ قلوبهم زبر الحدید، لا یشوبها شکّ، فی ذات اللّه أشدّ من الحجر، لو حملوا علی الجبال لأذلوها، لا یقصدون برایتهم بلدا إلاّ خرّبوها کأنّهم علی خیولهم العقبان یتمسّحون بسرج الإمام یطلبون بذلک البرکة، و یحفون به یقونه بأنفسهم فی الحرب، و یکفونه ما یرید. رجال لا ینامون اللّیل، لهم دویّ فی صلواتهم کدویّ النّحل، یبیتون قیاما علی أطرافهم و یسبّحون علی خیولهم. و هم أطوع من الأمة لسیّدها. کأنّ قلوبهم القنادیل، و هم من خشیة اللّه مشفقون. . . شعارهم: «یا لثارات الحسین!» ، یسیر الرّعب أمامهم مسیرة شهر، یمشون إلی المولی أرسالا، بهم ینصر اللّه إمام الحقّ» .

«برای او کنزهائی در طالقان هست که این کنزها از طلا و نقره

ص:428

نیست، بلکه مردانی است که دلهای آنها چون قطعه های آهن است که هرگز شکّ و تردید در آنها راه ندارد. آنها در اعتقاد خود در مورد خدا از سنگ سخت تر هستند، اگر به کوهها هجوم ببرند آنها را از پای درآورند، با پرچمهای خود به هیچ کشوری روی نمی آورند جز اینکه آنرا فتح نموده (مظاهر کفر را از بین می برند) ، بر فراز اسبهای نجیب خود دست بر زین اسب امام (ع) می کشند و تبرّک می جویند. آنها به هنگام نبرد پروانه وار شمع وجود امام (ع) را در میان گرفته، محافظت می کنند. و هرچه امام اراده کند از او کفایت می کنند. مردان شب زنده داری که شبها نمی خوابند و زمزمۀ نمازشان چون نغمۀ زنبوران از کندو به گوش می رسد. شبها را با شب زنده داری سپری می کنند و بر فراز اسبها خدا را تسبیح می گویند. آنها در برابر فرمان امامشان از بندۀ مطیع، مطیع تر هستند. گوئی دلهای آنها مشعلی نورانی است، و آنها از ترس پروردگار خود نگرانند. شعار آنها «یا لثارات الحسین» (ای خونخواهان حسینی) است. رعب و وحشت آنها مسافت یکماه جلوتر از خودشان پیش می رود، و آنها فوج فوج به سوی مولی حرکت می کنند. خداوند به وسیلۀ آنها امام حقّ را یاری می فرماید» .

این حدیث از امیر مؤمنان (ع) نیز روایت شده است.

حدیث دیگری در همین رابطه از امیر مؤمنان (ع) امام باقر (ع) و امام صادق (ع) روایت شده است.

514- «ویحا للطّالقان! . فإنّ للّه فیها کنوزا لیست من ذهب و لا فضّة، و لکن بها رجال عرفوا اللّه حقّ معرفته، و هم أنصار المهدیّ فی آخر الزّمان» .

«خوشابه حال طالقان ! که برای خدا در آن کنزهائی است، ولی نه از طلا و نقره، بلکه مردانی است که خدا را به حقّ شناخته اند، آنها یاوران حضرت مهدی (ع) در آخر الزّمان می باشند» .

از امام صادق (ع) به تعبیر «بخ بخ للطّالقان» به به! بحال طالقان، روایت شده است.

رسول اکرم (ص) نیز در این زمینه فرموده است:

515- «و له بالطّالقان کنوز لا ذهب و لا فضّة، إلاّ خیول مطهّمة

ص:429

و رجال مسوّمة! . یجمع اللّه عزّ و جلّ له من أقاصی البلاد علی عدد أهل بدر: ثلاثمئة و ثلاثة عشر رجلا» .

«او را در طالقان کنزهائی است که از طلا و نقره نیست، بلکه اسبهائی بسیار زیبا و مردانی کاردان و کارساز، که خداوند 313 نفر به تعداد اهل بدر از دورترین شهرهای دنیا گرد می آورد» .

امام حسن عسکری (ع) در این مورد تعبیرات شیوائی دارد که در بخش بعدی نقل خواهیم کرد.

جالب توجّه اینکه، رسول اکرم (ص) و ائمّۀ اطهار (ع) این مطالب را در حقّ «طالقان» هنگامی فرموده اند که هنوز مردم طالقان آتش پرست بودند و ایران فتح نشده بود! .

وصف یاران حضرت ولیّ عصر (عج) را از سخنان امام صادق (ع) پی می گیریم:

516- «إذا قام القائم (ع) ، نزلت سیوف القتال، علی کلّ سیف اسم الرّجل و اسم أبیه» .

«هنگامی که قائم (عج) قیام کند، شمشیرهای نبرد فرود می آید، که روی هر شمشیری نام یک مرد و نام پدرش نوشته شده است» .

امام صادق (ع) در موسم حجّ در مسجد الحرام بود که در این مورد چنین فرمود:

517- «سیأتی اللّه بثلاثمئة و ثلاثة عشر رجلا فی مسجدکم هذا، یعلم أهل مکّة أنّهم لم یولدوا من آبائهم و لا أجدادهم، علیهم، سیوف؛ مکتوب علی کلّ سیف اسم الرّجل و اسم ابیه و نسبه» .

«خداوند 313 نفر در همین مسجد شما گرد می آورد که مردم مکّه می دانند که از پدران و نیاکان آنها متولّد نشده اند (یعنی: با مردم مکّه قرابتی ندارند) در دست هر یکی شمشیری است که بر آن اسم شخص، اسم پدر و نسب او نوشته شده است» .

شاید این حدیث نیز اشاره باشد به اینکه یاران حضرت ولیّ عصر (ع)

ص:430

عرب نیستند و با عرب خویشی ندارد، زیرا در حدیث دیگر می فرماید:

518- «لینصرنّ اللّه هذا الأمر بمن لا خلاق له. و لو قد جاء أمرنا لخرج منه من هو الیوم مقیم علی عبادة الأوثان» .

«خداوند این امر را توسّط افراد بی نام و نشان یاری می کند، هنگامی که امر ما واقع شود، افرادی به یاری آن می شتابند که امروز در پرستش بتها پابرجا هستند» .

این حدیث اشاره است به اینکه بیشتر آنها که متدیّن شناخته می شوند از یاری امام عصر (عج) روی می تابند ولی در مقابل افرادی که امروز نام و نشانی از آنها نیست بلکه در زمرۀ بت پرستان هستند، نور هدایت در دلشان می تابد و جذب شمع وجود حضرت ولیّ عصر (عج) می شوند و از آنحضرت حمایت می کنند.

آنگاه امّت اسلامی را در طول قرنها مخاطب قرار داده می فرماید:

519- «لیعدّ أحدکم لخروج القائم (ع) ولو سهما. فإن علم اللّه ذلک من نیّته رجوت لأن ینسأ فی عمره حتّی یدرکه و یکون من أعوانه و أنصاره» .

«هریک از شما خودش را برای خروج قائم (عج) آماده کند ولو با تهیّه کردن یک تیر، که اگر خداوند این آمادگی را در نیّت شما ببیند، امیدوار هستم که خداوند در اجلتان مهلت دهد تا ظهور او را درک کرده از اعوان و انصار آن بزرگوار باشید» .

امام صادق (ع) در یک حدیث طولانی از اجتماع یاران حضرت ولیّ عصر (عج) و واکنش مردم مکّه سخن می گوید:

520- «یجمعهم اللّه عزّ و جلّ بمکّة فی لیلة واحدة، و هی لیلة جمعة. فیصبحون بمکّة فی بیت اللّه الحرام، لا یتخلّف منهم رجل واحد.

فینتشرون بمکّة فی أزقّتها، و یطلبون منازل یسکنونها فینکرهم أهل مکّة، و ذلک أنّهم لم یعلموا بقافلة قد دخلت من البلدان لحجّ و لا لعمرة و لا لتجارة. فیقول من یقول من أهل مکّة بعضهم لبعض: ما ترون قوما من

ص:431

الغرباء فی یومنا هذا لم یکونوا قبل هذا؟ . لیس هم من أهل بلدة واحدة، و لا هم من قبیلة واحدة، و لا معهم أهل و لا دوابّ! . فبیناهم کذلک، إذ أقبل رجل من مخزوم، فیتخطّی رقاب النّاس و یقول: رأیت فی لیلتی هذه رؤیا عجیبة، و أنا خائف و قلبی منها وجل، فیقولون: سربنا إلی فلان الثّقفیّ. فیقول المخزومیّ: رأیت سحابة انقضّت من عنان السّماء، فلم تزل حتّی انحطّت إلی الکعبة فدارت فیها، و إذا فیها جراد ذو أجنحة خضر طافت بالکعبة ما شاء اللّه، ثمّ تطایرت یمینا و شمالا لا تمرّ ببلد إلاّ أحرقته، و لا بحصن إلاّ حطّمته، فاستیقظت و أنا مذعور وجل! . فیقول الثّقفیّ: لقد طرقکم فی هذه اللّیلة جند من جنود اللّه جلّ و عزّ، لا قوّة لکم به. فیقولون: أما و اللّه لقد رأینا عجبا، و یحدّثونه بأمر القوم. ثمّ ینهضون من عنده و یهمّون بالوثوب علیهم، و قد ملأ اللّه قلوبهم رعبا و خوفا. فیقول بعضهم لبعض و هم یأتمرون بذلک: لا تعجلوا علی القوم، إنّهم لم یأتوکم بعد بمنکر و لا شهروا السّلاح، و لا أظهروا الخلاف. و لعلّه أن یکون فی القوم رجل من قبیلتکم. فإن بدا لکم من القوم شیء فإنّکم و هم. إنّا نراهم متنسّکین سیماهم حسنة، و هم فی حرم اللّه جلّ و عزّ، الّذی لا یباح من دخله حتّی یحدث حدثا، و لم یحدث القوم ما یوجب محاربتهم! . فیقول المخزومیّ، و هو عمید القوم: أنا لا آمن أن یکون وراءهم مادّة و إن أتت إلیهم انکشف أمرهم و عظم شأنهم. فتهضّموهم و هم فی قلّة من العدد و غرّة بالبلد قبل أن تأتیهم المادّة. و ما أحسب تأویل رؤیا صاحبکم إلاّ حقّا. فیقول بعضهم لبعض: إن کان من یأتیکم مثلهم، فإنّه لا خوف علیکم منهم، لأنّه لا سلاح معهم و لا کراع، و لا حصن یلجأون إلیه، و هم غرباء و محتاجون. فإن أتی جیش لهم نهضتم إلی هؤلاء فیکونون کشربة ظمآن. . فلا یزالون فی هذا الکلام و نحوه، حتّی یحجز اللّیل بین النّاس، فیضرب علی آذانهم بالنّوم، فلا یجتمعون بعد انصرافهم إلی أن یقوم القائم فیلقی أصحابه بعضهم بعضا کأبناء أب واحد و أمّ واحدة افترقوا غدوة و اجتمعوا عشیّة!» .

«خداوند آنها را در یک شب جمعه در مکّۀ معظّمه و در بیت اللّه الحرام گرد می آورد، که حتّی یک نفر نیز از آنها تخلّف نمی کند. آنگاه

ص:432

در کوچه های مکّه به راه می افتند، تا برای خود محلّ اقامتی پیدا کنند.

مردم مکّه افراد ناشناسی را در میان خود می بینند، درحالیکه از ورود هیچ قافله ای به قصد حجّ، عمره، تجارت و غیره اطلاعی ندارند، از این رهگذر به یکدیگر می گویند: افراد غریبی را می بینیم که تا به امروز در این شهر آنها را ندیده ایم! . اینها اهل یک شهر و یک قبیله و یک تیره و یک نژاد نیستند، و خود هیچ اهل و عیال و وسیله و مرکبی همراه ندارند! . درحالیکه آنها مطالبی در این مقوله بازگو می کنند، مردی از قبیلۀ مخزوم وارد می شود و می گوید: من خوابی دیده ام که بسیار پریشان و نگران هستم. مردم می گویند: بیا به نزد فلان ثقفی برویم. چون به پیش او می روند، مرد مخزومی چنین می گوید: من ابری را دیدم که از اعماق آسمان ظاهر شد و به تدریج پائین آمد تا به نزدیکی کعبه رسید و آنگاه دور کعبه طواف نمود.

در این ابر ملخهای فراوانی با بالهای سبز بود که تا مدّتی بس دراز دور خانۀ خدا طواف کردند. آنگاه به چپ و راست پراکنده شدند، به هیچ آبادی نمی رسیدند جز اینکه به خاکستر می نشاندند، به هیچ قلعه ای نمی رسیدند جز اینکه ویران می کردند، سپس از خواب بیدار شدم و چون بید لرزیدم و تا اکنون هم در ترس و وحشت هستم. مرد ثقیفی می گوید: امشب لشکری از لشکرهای الهی به شهر شما وارد شده، که شما را یارای مقاومت در برابر آنها نیست. مردم مکّه از شنیدن این مطلب هراسان می شوند و با یکدیگر می گویند: چیزی عجیبی پیش آمده است! آنگاه درحالیکه همه شان از این سپاه الهی سخن می گویند از نزد مرد ثقیفی بیرون می آیند و به جستجوی آن لشکر می پردازند. و درحالیکه خداوند قلبشان را از رعب و وحشت پر کرده است، به عنوان مشاوره و خیرخواهی با یکدیگر می گویند:

در مورد این سپاه شتاب نکنید که آنها در شهر شما کار خلافی انجام نداده اند و به روی کسی شمشیر نکشیده اند و کار ناشایستی از آنها دیده نشده است و شاید در میان آنها از تیره و نژاد شما هم کسی باشد. و اگر بخواهید در مورد آنها تصمیمی بگیرید توجّه داشته باشید که آنها مشغول عبادت هستند و سیمای صالحان را دارند و خود در حرم امن الهی هستند که هرکس داخل آن شود خونش در امان است تا وقتی که حادثه ای بیافریند و آنها تاکنون حادثه ای ایجاد نکرده اند که سوژه و بهانۀ ستیزه جوئی باشد.

زعیم مردم مکّه که یک نفر مخزومی است می گوید: من مطمئن

ص:433

نیستم که پشت سر آنها نیروئی نباشد، شاید نیروی وسیعتری به دنبال آنها باشد که با ورود آنها مسئله بسیار حسّاس و مهمّ شود. از این رهگذر مصلحت آنست که تا نیرو نرسیده اینها را درهم شکنید که تعدادشان اندک و به وضع شهر ناآشنا هستند. و خیال می کنم که رؤیای دوستتان حقّ است.

برخی از آنها به برخی دیگر می گویند: اگر نیروئی که ممکن است به اینها ملحق شود، اگر آنها نیز مثل اینها باشند که نه اسب دارند و نه اسلحه، و نه سنگری که به آن پناه ببرند و خود در این شهر غریب و بی چیز هستند، ترسی برای شما نیست. و اگر سپاه مجهّزی به یاری آنها بیاید با یک حمله اینها را نابود می سازید که برای شما چون یک جرعه آب در کام انسان تشنه است. سخنانی از این قبیل با یکدیگر بازگو می کنند تا پاسی از شب می گذرد و خواب بر دیده ها چیره می شود و تاریکی شب و سنگینی خواب در میان آنها جدائی می اندازد. بعد از پراکنده شدن دیگر فرصت اجتماع پیدا نمی کنند، که حضرت ولیّ عصر (عج) قیام می کند.

یاران قائم (ع) یکدیگر را طوری ملاقات می کنند که گوئی از یک پدر و یک مادر به دنیا آمده اند و صبح از خانه بیرون آمده پراکنده شده اند و شبانگه همه به خانه آمده با یکدیگر گرد آمده اند!» .

در بامداد چنین شبی بیعت مبارکه انجام می پذیرد و سنگرهای ظلم و استبداد یکی پس از دیگری سقوط می کند و چیزی نمی گذرد که مردم مکّه نیز بیعت کرده به سپاه حقّ ملحق می شوند و خواب مخزومی و تعبیر ثقیفی تحقّق می یابد. و ما منتظر چنین روزی هستیم که وعدۀ امام به حق ناطق، جعفر صادق (ع) تحقّق یابد که فرمود:

521- «لا یدعون وترا لآل محمّد إلاّ أخذوه» .

«برای آل محمّد (ص) ستمی را فروگذار نمی کنند جز اینکه انتقام آنرا می گیرند» .

به امید آنروز.

امام کاظم (ع) می فرماید:

ص:434

حضرت موسی بن جعفر (ع) در تفسیر آیۀ شریفۀ: «فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحٰابُ الصِّرٰاطِ السَّوِیِّ وَ مَنِ اهْتَدیٰ» ، فرمود:

522- «سألت أبی عن هذه الآیة قال: هو القائم المهدیّ و من اهتدی إلی طاعته» .

«از پدرم در مورد این آیه پرسیدم، فرمود: آنها مهدی قائم (عج) و کسانی هستند، که به اطاعت او هدایت شوند» .

امام رضا (ع) می فرماید:

523- «و اللّه لو أنّ قائمنا قام، یجمع اللّه إلیه شیعته من جمیع البلدان» .

«به خدا سوگند، اگر قائم ما قیام کند، خداوند شیعیانش را از همۀ شهرهای جهان به سوی او گرد می آورد» .

اینها کلّیاتی بود در مورد یاران حضرت ولیّ عصر (عج) ، و در برخی از احادیث از نام برخی از یاران و یا شهر و دیار آنها گفتگو شده است که ما-برای اختصار-از نقل آنها صرف نظر نمودیم، علاقمندان می توانند به منابع یادشده در پاورقی مراجعه فرمایند.

ص:435

یک اقلیّت چگونه پیروز می شود؟ !

آیا یک اقلیّت 313 نفری که از نقاط دوردست جهان در شهر مکّۀ معظّمه گرد آیند و خود در آن منطقه غریب باشند و آگاهی وسیع از وضع جغرافیائی منطقه نداشته باشند و مجهّز با سلاحهای مدرن هم نباشند، چگونه می توانند بر سرتاسر گیتی غلبه کنند و تمام کشورها را فتح نمایند و همۀ ملّتها و توده ها را به تحت فرمان خود درآورند؟ !

پاسخ فوری، منفی است. منطق عقل می گوید: نه، هرگز. و ما چنین ادّعائی نمی کنیم، بلکه در بخش بعدی (بخش دوازدهم) نوع سلاح آنحضرت را بازگو خواهیم نمود. اینجا فقط به نکاتی اشاره می کنیم که پیش از جواب فوری باید روی آنها مطالعه شود:

الف-نبرد حضرت ولیّ عصر (عج) نبرد عقیده است.

ب-یاران نخستین حضرت ولیّ عصر (عج) افرادی هستند که این عقیده را دقیقا درک نموده، یک عمر مطابق آن زندگی کرده اند و این عقیده در اعماق روح و دلشان جای گرفته است و با این عقیده از اقامتگاههای خود به سوی مکّه شتافته اند و رنج سفر را احساس نکرده اند و با همین ارادۀ آهنین و عقیدۀ فولادین در راه پیروز شدن بر کفر و نفاق خواهند جنگید، تا به یکی از دو هدف (پیروزی-شهادت) نائل شوند.

ج-در شهر مکّه و پیش از خروج از آن بیش از 9000 نفر با آنحضرت بیعت خواهند نمود.

د-حضرت بقیّة اللّه (عج) برای اثبات حقانیّت خود میراثهای همۀ پیامبران را، از عهد یهود و مسیح و اسلام همراه دارد، که این میراثهای گرانبها ربطی به ابزارهای جنگی ندارد، بلکه در رابطه با استیلاهای معنوی آنهاست.

ه-حضرت بقیّة اللّه (عج) با انواع وسائل مدرن مجهّز خواهد بود، که این سلاحها اگرچه در برابر سلاح ایمان ناچیز است ولی در مقایسه با سلاحهای متداول روز، تازگی و برتری خواهد داشت.

و-حضرت بقیّة اللّه (عج) همچنین با وسائلی مجهّز خواهد بود که برای زندگی مادّی و معنوی بشریت بسیار پرارج خواهد بود و با همین وسائل، بشر

ص:436

غوطه ور در منجلاب مادیّات را از خواب خرگوشی بیدار کرده، نوید زندگی آرام و همراه با آسایش را به ارمغان خواهد آورد.

ما این نویدها را با گوش جان می شنویم و در انتظار فرارسیدن آن روز مسعود ثانیه شماری می کنیم ولی به صرف دعا اکتفا نمی کنیم، و از کسانی نیستیم که در برابر توپ و تفنگ و مسلسل بنشینیم و دست روی دست بگذاریم و فقط برای فرج حضرت ولیّ عصر (عج) دعا کنیم، بلکه در کنار انجام وظیفه برای فرج آنحضرت دعا می کنیم و مطمئن هستیم که سرانجام حقّ بر باطل پیروز خواهد شد و باطل از روی زمین ریشه کن خواهد شد. و با این امید قطعی که از ایمان راسخ به مهدویّت نشأت می گیرد، در راهی که برگزیده ایم گامهای استوارتری برمی داریم و هرگز دچار تردید و تزلزل نمی شویم.

در اینجا به عنوان یک مثال ساده که فقط میتواند شبحی را از حقیقت نشان دهد، انقلاب اسلامی ایران را یادآور می شویم که به نام اسلام آغاز شد و همۀ طبقات در آن شرکت کردند و رهنمودهای مراجع تقلید را به کار بستند و سرانجام موفق شدند امپراطوری چند هزار ساله را ساقط کنند.

سیری در علل پیروزی انقلاب ایران که در تاریخ گذشته و معاصر بی نظیر می باشد، خواننده را متوجّه می کند که اگر قیام و حرکتی برای خدا و در راه عقیده باشد، سرانجام پیروز می شود.

انقلاب شکوهمندی که به دست توانای حضرت بقیّة اللّه (عج) آغاز شود و امامی معصوم آنرا رهبری کند و پیامبر اولوالعزمی چون حضرت عیسی (ع) در پشت سر او حرکت کند، بدون تردید پیروز خواهد شد. زیرا این حرکت و قیام با چنان ابهتی آغاز می شود که در نقطۀ آغازش جهان را به لرزه درمی آورد، در همان نخستین لحظه ای که میان آسمان و زمین بانگ جبرئیل امین بلند شود که ای اهل عالم! بشارت، بشارت! ، که مهدی قائم (عج) ظهور کرد! . این فریاد، فضای بین زمین و آسمان را پر می کند و هر انسانی که در روی زمین باشد آنرا می شنود و احساس می کند که برخلاف دیگر صداها، این یک بانگ آسمانی است و در همه جا طنین انداز است و از چپ، راست، بالا، پائین، جلو و عقب انسان را فرامی گیرد! ! .

در اینجا نکاتی چند یادآور می شویم:

ص:437

* در پگاه روز شنبه دهم محرم الحرام،313 تن نخستین یاران حضرت قائم (عج) با آنحضرت بیعت می کنند.

*روز مسعود و پرارج ظهور هنگامی آغاز می شود که همۀ مردم مکّه از سپاه سفیانی به شدّت نگران می باشند، از این رهگذر دربه در به دنبال پیشوائی می گردند که آنها را از شرّ سپاه خون آشام سفیانی نجات دهد، و لذا دعوت حضرت ولیّ عصر (عج) با آن عظمت و شکوه که آغاز می شود، همگان نجات و خلاص خود را در آن می یابند و به سوی آنحضرت می شتابند و به دنبال بیعت یاران نخستین، با آنحضرت بیعت می کنند. و بدین سان تعداد لشکر حضرت مهدی (عج) پیش از آنکه از مکّه حرکت کند به ده هزار نفر بالغ می گردد.

*با لشکری مجهّز و نیرومند که تعداد آنها بالغ بر ده هزار نفر است مکّه را به قصد مدینه ترک می کند و در مدت دو ماه بین مکّه، مدینه، بیت المقدّس، شام و کوفه را طی می کند و همۀ عرب خواه ناخواه در برابرش تسلیم می شوند و همۀ افراد باایمان زیر پرچم او قرار می گیرند و سپاه نیرومندی را تشکیل می دهند و اقلیت ناچیزی که پس از شناخت حقّ، در برابر آن صف آرائی می کند، از بین میرود و همۀ خاورمیانه یکدل و یک جهت صف واحدی را تشکیل می دهند.

*وجدان جهانی بیدار می شود و مردم شرق و غرب از تجربه های تلخی که از جنگهای بین المللی آموخته اند و در اثر فشارهائی که ستمگران در حقّ آنها روا داشته اند، از خواب گران بیدار شده، تشنۀ عدالت و آزادی می شوند و دربه در به دنبال پیشوائی می گردند که آزادی را برای آنها به ارمغان بیاورد. و بدین سان راه برای دعوت حضرت بقیّة اللّه (عج) هموار می شود.

*به هنگام سخنرانی پرشوری که در اثنای بیعت در مکّۀ معظّمه ایراد می فرماید و در ضمن آن کلّیات قانون اساسی دولت حقّ را بیان می کند، یک انقلاب فکری و تغییر بنیادی و عقیدتی در مغز مردم ایجاد می شود که هزاران نفر در اثنای همین سخنرانی تصمیم قطعی می گیرند که در زیر پرچم حقّ قرار بگیرند.

*در آستانۀ ظهور حضرت ولیّ عصر (عج) فتنه ها و شورشها و انقلابهای نظامی اتّفاق می افتد و با شورش سفیانی هرج و مرج به اوج خود می رسد، و همگان از سرنوشت خود دلسرد و نگران بوده، به دنبال نجات دهنده ای می گردند

ص:438

که آنها را از وضع موجود نجات دهد.

*پیش از ظهور او طیّ یک جنگ جهانی یک سوّم جمعیت روی زمین به هلاکت می رسد و به دنبال آن بیماری طاعون شایع می شود و یک سوّم دیگرش را نابود می کند.

*جنگها و فتنه ها مردم را خسته می کند، چنانکه مردم لبنان، و نیز خاور دور امروز مبتلا شده اند و به طوریکه در مناطق فراوانی در آفریقا و آمریکا امروز دچار هستند، این گرفتاریها هر روز ابعاد گسترده ای به خود می گیرد و نیروها و استعدادها را در کام خود فرومی برد. و ثروتها و صنعتها را در آتش خود می سوزاند و به خاکستر می نشاند. با جهانی شدن جنگها و همگانی شدن بیماریها، اضطراب و دلهره همه را فرامی گیرد و زمینه برای ظهور یک منجی الهی کاملا هموار می شود. آنگاه حضرت ولیّ عصر (عج) با سلاح ایمان و تقوی ظهور کرده امنیّت و آسایش و آرامش را توأم با آزادی واقعی به ارمغان می آورد.

*مردم روی زمین که در زیر فشار جنگ و ستم و تبعیض و تحقیر به ستوه آمده اند، با دمیدن فجر امید و دیدن روزنۀ نجات، سیل آسا به سوی آن مصلح غیبی می شتابند و دست بیعت به دست باکفایت ید اللّهی اش می دهند که برای آنها خیر دنیا و آخرت را فراهم می سازد و آنها را از بلاها و تشویشهای هر دو جهان می رهاند و برق شمشیرش، درخشیدن عدل و داد را در سطح کرۀ خاکی نوید می دهد.

*تاریخ انقلابهای معاصر به ما می آموزد که در هر نقطه ای از جهان هرج و مرج به اوج خود رسیده، مردم آن سامان به دنبال شخصی بوده اند که شمشیر بکشد و زمام امور را به دست بگیرد و با توسّل به زور همه را به جای خود بنشاند، و همۀ دولتهای نظامی به همین دلیل روی کار آمده و به همین دلیل هم مردم آنها را تحمّل کرده اند. و یکی از رمزهای سقوط رژیمها و تسلیم توده ها در برابر حضرت ولیّ عصر (عج) همین خواهد بود. و به همین دلیل است که شعار سپاه حقّ «امت، امت» می باشد، که هر نیروئی در برابر لشکر الهی بایستد محکوم به مرگ است، چنانکه در حدیث شریف در مورد افراد و نیروهائی که در برابر سپاه قائم (عج) مقاومت کند، آمده است:

524- «و ما هو-و اللّه-إلاّ الموت تحت ظلّ الأسنّة! ! !» .

ص:439

«به خدا سوگند، که چاره ای جز مرگ در زیر تیربارها ندارند» .

دیگر جزیه ای پذیرفته نیست، باید همگان در برابر پرچم حقّ تسلیم شوند و خود به یاری حقّ بشتابند، دیگر توده ها ستم و ستمگر را تحمّل نخواهند کرد، باید همه یکدل و یک جهت برای پیاده کردن حق، و ریشه کن نمودن باطل گام بردارند. آن روز ستمدیده ها نفس راحتی می کشند که می بینند شمشیر عدالت فرق ظلم و استبداد را شکافته است.

و بدین سان لشکر حقّ پیروز می شود و سپاه باطل نابود می گردد.

آری لشکری که به نظر نادانها یک اقلیّت ناچیز به حساب می آید، اکثریّت قاطعی را تشکیل می دهند و همۀ طاغوتها را نابود می سازند و مستضعفان و محرومان را از زیر سلطه و سیطرۀ جنایتکاران رهائی می بخشند. تا پرچم عدالت بر فراز جهان به اهتزاز درآید.

آری یکبار دیگر عصای موسی در دست مسیحائی حضرت بقیّة اللّه (عج) آثار جادوئی فرعونهای آخر الزّمان را می بلعد و فرعونیان را در طوفان سهمگین دریای طغیانشان غرق می سازد. وه چه شگفتیها می آفریند؟ ! .

آری سلاحهای مدرن، توأم با سلاح ایمان و همراه با تابوت سکینه در برابر بمبهای اتمی و هیدروژنی و نیتروژنی می ایستد و بر همۀ آنها فائق می آید و حماسه ها می آفریند.

و آنگاه دوران بازسازی زمین و آبادانی جهان در پرتو عدالت و آزادی فرا می رسد، که آنروز، روز نجات است.

بارپروردگارا! به ما نیز توفیق اطاعت و فرمانبرداری آن مصلح جهانی، و در راه نشر دعوت نجات بخش آن منجی الهی، و برای خدمت در زیر پرچم حق، عنایت فرما. و به ما سعادت زندگی در دولت حقّ و تحت لوای حقّ در این جهان، و توفیق حشر و نشر در زیر لوای حمد و در صف یاران قائم (عج) در آن سرای عنایت بفرما. آمین.

***

ص:440

حواشی

-منتخب الاثر صفحۀ 486، الملاحم و الفتن صفحۀ 52 و الامام المهدی صفحۀ 226.

-منتخب الاثر صفحۀ 144 و 300، الصّواعق المحرقه صفحۀ 161، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 281، الزام النّاصب صفحۀ 53،100 و 253، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 163، الملاحم و الفتن صفحۀ 57 و 134، بشارة الاسلام صفحۀ 103، الامام المهدی صفحۀ 63 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 124 و 134.

-الامام المهدی صفحۀ 71، المهدی صفحۀ 152، بشارة الاسلام صفحۀ 34، اسعاف الرّاغبین صفحۀ 135، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 126 و 144 و 161، الزام النّاصب صفحۀ 52 و 252 و البیان صفحۀ 210 و 218.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 275، منتخب الاثر صفحۀ 511، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 130، الزام النّاصب صفحۀ 54، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 168، المهدی صفحۀ 105 و 147 و الامام المهدی صفحۀ 65.

-بشارة الاسلام صفحۀ 9، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 311 و الزام النّاصب صفحۀ 63.

-ابدال به گروهی از بندگان شایستۀ خدا می گویند که هرگز روی زمین از آنها خالی نباشد.

چون یکی از آنها از دنیا برود خداوند یکی دیگر را به جای او بگمارد و به همین جهت به آنها ابدال گفته می شود. (مجمع البحرین صفحۀ 425 و تاج العروس جلد 7 صفحۀ 223) .

-اختصاص مفید صفحۀ 208، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 304، الملاحم و الفتن صفحۀ 50 و 52.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 334، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 269، غیبت طوسی صفحۀ 284 و بشارة الاسلام صفحۀ 204.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 269، المهدی صفحۀ 217 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 137 و 145.

-منتخب الاثر صفحۀ 477، الصّواعق المحرقه صفحۀ 163، غیبت نعمانی صفحۀ 150، المهدی صفحۀ 216، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 90، بشارة الاسلام صفحۀ 63 و 204 و الزام النّاصب صفحۀ 176 و 226.

-غیبت نعمانی صفحۀ 168، بشارة الاسلام صفحۀ 42، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 346 و

ص:441

368 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 94.

-الملاحم و الفتن صفحۀ 121 و الزام النّاصب صفحۀ 200.

-الملاحم و الفتن صفحۀ 119، بشارة الاسلام صفحۀ 221 و الزام النّاصب صفحۀ 199.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 307 و الزام النّاصب صفحۀ 226.

-بشارة الاسلام صفحۀ 54.

-نهج البلاغه جلد 1 صفحۀ 44.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 131 و الزام النّاصب صفحۀ 138.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 137، غیبت نعمانی صفحۀ 103 و بشارة الاسلام صفحۀ 53.

-بشارة الاسلام صفحۀ 80 و 200 و منتخب الاثر صفحۀ 166 و المهدی صفحۀ 217.

-بقره:148.

-غیبت نعمانی صفحۀ 168، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 239،286،316،323،342 و 368، منتخب الاثر صفحۀ 422 و 476 و قریب به این مضمون: بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 53 و 58 و بشارة الاسلام صفحۀ 103 و 205.

-غیبت نعمانی صفحۀ 168، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 286 و 368 و بشارة الاسلام صفحۀ 203.

-غیبت نعمانی صفحۀ 128 و الامام المهدی صفحۀ 32.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 316 و 341 و بشارة الاسلام صفحۀ 227.

-غیبت نعمانی صفحۀ 168 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 286.

-بشارة الاسلام صفحۀ 208، الزام النّاصب صفحۀ 199، منتخب الاثر صفحۀ 162 و 476 و الملاحم و الفتن صفحۀ 168.

-الزام النّاصب صفحۀ 178.

-بشارة الاسلام صفحۀ 208، الزام النّاصب صفحۀ 199 و غیبت شیخ طوسی صفحۀ 285.

-بشارة الاسلام صفحۀ 208.

-بشارة الاسلام صفحۀ 9 و الزام النّاصب صفحۀ 63.

-نهج البلاغه جلد 2 صفحۀ 126، بشارة الاسلام صفحۀ 83، منتخب الاثر صفحۀ 239 و 314 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 94.

-نهج البلاغه جلد 1 صفحۀ 196 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 95.

-بشارة الاسلام صفحۀ 220، الزام النّاصب صفحۀ 199 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 95.

-الزام النّاصب صفحۀ 199.

-بشارة الاسلام صفحۀ 223.

-غیبت نعمانی صفحۀ 170، منتخب الاثر صفحۀ 484، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 333 و 334، بشارة الاسلام صفحۀ 206 و 207، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 66 و الملاحم و الفتن صفحۀ 118.

-منتخب الاثر صفحۀ 164 و 476، بشارة الاسلام صفحۀ 39،41 و 204-206، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 334، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 285، غیبت نعمانی صفحۀ 29، الملاحم و الفتن صفحۀ 64 و 145، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 94، الزام النّاصب صفحۀ 55 و المهدی صفحۀ 216.

ص:442

-الملاحم و الفتن صفحۀ 122.

-مائده:54.

-منتخب الاثر صفحۀ 475 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 77.

-همان مدرک.

-منتخب الاثر صفحۀ 485، و آنها وزیران حضرت ولیّ عصر (عج) خواهند بود.

-منتخب الاثر صفحۀ 165، الزام النّاصب صفحۀ 177 و ارشاد مفید صفحۀ 344.

-مطابق تحقیق غار اصحاب کهف در کشور اردن و در نزدیکی «عمّان» واقع است.

(المیزان جلد 13 صفحۀ 318) .

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 95 و 37، الزام النّاصب صفحۀ 192، بشارة الاسلام صفحۀ 297، الامام المهدی صفحۀ 343، اسعاف الرّاغبین صفحۀ 143 و نور الابصار صفحۀ 170.

-بشارة الاسلام صفحۀ 62.

-جنّ:24. یعنی: هنگامی که ببینید آنچه را که وعده می شوند، پس می فهمند، که چه کسی یاورش ضعیفتر و نفراتش کمتر است.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 84، بشارة الاسلام صفحۀ 62 و الزام النّاصب صفحۀ 32 و 242.

-الزام النّاصب صفحۀ 226 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 306.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 145 و الزام النّاصب صفحۀ 226.

-غیبت نعمانی صفحۀ 170، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 239،288،306 و 370، الزام النّاصب صفحۀ 223، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 79، بشارة الاسلام صفحۀ 103،205 و 207 و الامام المهدی صفحۀ 226.

-غیبت نعمانی صفحۀ 102 و 140، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 292 و 135، الزام النّاصب صفحۀ 137 و 175، الملاحم و الفتن صفحۀ 164 و بشارة الاسلام صفحۀ 121.

-غیبت نعمانی صفحۀ 170، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 370، الزام النّاصب صفحۀ 223 و بشارة الاسلام صفحۀ 205.

-المهدی صفحۀ 197 و بشارة الاسلام صفحۀ 243.

-منتخب الاثر صفحۀ 486، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 343، الزام النّاصب صفحۀ 185، بشارة الاسلام صفحۀ 176 و الامام المهدی صفحۀ 235.

-غیبت نعمانی صفحۀ 171، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 364 و 317، و الزام النّاصب صفحۀ 139 و 230.

-بشارة الاسلام صفحۀ 240، الزام النّاصب صفحۀ 227، غیبت نعمانی صفحۀ 166، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 372 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 79.

-الزام النّاصب صفحۀ 22 و 139، منتخب الاثر صفحۀ 486 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 327.

-منتخب الاثر صفحۀ 465، ارشاد مفید صفحۀ 341، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 324، المهدی صفحۀ 198 و الامام المهدی صفحۀ 95.

-منتخب الاثر صفحۀ 455، غیبت طوسی صفحۀ 279، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 217 و

ص:443

-بشارة الاسلام صفحۀ 178.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 223، الزام النّاصب صفحۀ 176 و غیبت نعمانی صفحۀ 150.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 288 و 342 و جلد 51 صفحۀ 55،58 و 44، الزام النّاصب صفحۀ 240، غیبت نعمانی صفحۀ 127، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 78، بشارة الاسلام صفحۀ 227، الامام المهدی صفحۀ 43 و منتخب الاثر صفحۀ 475.

-هود:8.

-الزام النّاصب صفحۀ 18 و بشارة الاسلام صفحۀ 103.

-بقره:148.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 288 و الامام المهدی صفحۀ 32.

-غیبت نعمانی صفحۀ 145.

-بشارة الاسلام صفحۀ 206، غیبت طوسی صفحۀ 284، الزام النّاصب صفحۀ 188 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 333.

-منتخب الاثر صفحۀ 44، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 305 و صفحۀ 324.

-اختصاص مفید صفحۀ 325.

-همان مدرک.

-انعام:89.

-مائده:54، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 370، الزام النّاصب صفحۀ 19، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 77، بشارة الاسلام صفحۀ 207 و الامام المهدی صفحۀ 39-41.

-منتخب الاثر صفحۀ 485، الملاحم و الفتن صفحۀ 171 و بشارة الاسلام صفحۀ 211.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 308، بشارة الاسلام صفحۀ 225 و الزام النّاصب صفحۀ 227.

-همین مدارک.

-طالقان اسم دو شهر است: یکی در خراسان میان بلخ و مرو، که بزرگترین شهر طخارستان است. دیگری در میان قزوین و ابهر، که معمولا در روایات این یکی قصد شده است. در این منطقه دهات و قصبات بسیاری است که همگی از توابع طالقان هستند و به همین نام شناخته می شوند، مردمان این منطقه به اقامۀ شعائر اسلامی اهتمام می ورزند و از راه سلف صالح پیروی می کنند «مؤلّف» .

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 87 منتخب الاثر صفحۀ 484، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 161، الزام النّاصب صفحۀ 254، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 268 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 110 و 167.

-المهدی صفحۀ 217، ینابیع المودّه صفحۀ 449(چاپ قدیم) غایة المرام صفحۀ 700.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 310، بشارة الاسلام صفحۀ 9، الملاحم و الفتن صفحۀ 50 و الزام النّاصب صفحۀ 63.

-غیبت نعمانی صفحۀ 128 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 356.

-الزام النّاصب صفحۀ 56 و 226، غیبت نعمانی صفحۀ 169، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 268 و 369 و بشارة الاسلام صفحۀ 204،225 و 229.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 273، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 329، بشارة الاسلام صفحۀ

ص:444

-241 و غیبت نعمانی صفحۀ 171.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 366 و غیبت نعمانی صفحۀ 173.

-الملاحم و الفتن صفحۀ 169-171 و بشارة الاسلام صفحۀ 210-211.

-الزام النّاصب صفحۀ 23.

-طه:135. (یعنی: به زودی خواهید فهمید که اصحاب صراط مستقیم و هدایت شوندگان چه کسانی هستند؟) .

-الزام النّاصب صفحۀ 24.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 291، الزام النّاصب صفحۀ 18 و الامام المهدی صفحۀ 33.

-الملاحم و الفتن صفحۀ 119 و 168، بشارة الاسلام صفحۀ 208-221، الزام النّاصب صفحۀ 200، و نهایة الارب صفحۀ 340.

-الملاحم و الفتن صفحۀ 21، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 84 و بشارة الاسلام صفحۀ 99.

-به طوریکه در بخش علایم ظهور خواهیم گفت، همۀ این نشانه ها قطعی نیست، بلکه چند نشانه از قبیل: ندای آسمانی و خروج سفیانی قطعی است. که در مورد نشانه های غیرحتمی، احتمال بدا محفوظ است ولی در نشانه های حتمی بدا حاصل نخواهد شد. «مترجم»

-غیبت نعمانی صفحۀ 122، غیبت طوسی صفحۀ 277، منتخب الاثر صفحۀ 489 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 354.

-در بخش دیگری از کتاب، نقش تابوت سکینه را مشاهده خواهید نمود. و می توانید به کتب تاریخ و حدیث مراجعه فرمائید، از جمله: تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء صفحۀ 79 و بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 85.

ص:445

ص:446

بخش دوازدهم: روزگار رهائی

اشارة

ص:447

ص:448

روزگار رهائی

اشارة

«و ما اراده کرده ایم به آنها که در روی زمین به ضعف کشیده شده اند، منّت بگذاریم، و آنها را پیشوایان و وارثان قرار دهیم» .

«آنها، آل محمّد (ص) هستند که خداوند مهدی آنها را پس از تلاش فراوان برمی انگیزد و آنها را عزیز، و دشمنانشان را خوار و زبون می سازد» .

«امیر مؤمنان»

رسول اکرم (ص) می فرماید:

ص:449

525- «لا یخرج القائم إلاّ فی وتر من السّنین: سنة إحدی أو ثلاث، أو خمس، أو سبع، أو تسع» .

«قائم (عج) منحصرا در سالهای فرد، چون یک، سه، پنج، هفت و نه، ظاهر می شود» .

526- «اذا کانت الصّیحة فی رمضان، فإنّها تکون معمعة فی شوّال و تمیر القبائل و تتحارب فی ذی القعدة و یسلب الحاجّ و تسفک الدّماء فی ذی الحجّة و المحرّم، و ما المحرّم؟ ! . هیهات، هیهات. .

یقتل النّاس هرجا هرجا! . ثمّ ینادی مناد من السّماء: ألا إنّ فلانا بن فلان هو المهدیّ قائم آل محمّد، فاسمعوا له و أطیعوا! . و ذلک الصّوت صوت جبرائیل حین یدعو للبیعة فی صبیحة یوم الخلاص» .

«صیحه ای در ماه رمضان شنیده می شود، در ماه شوّال قبایل در برابر یکدیگر صف آرائی می کنند، جنگ و جدال در ماه ذیقعده روی می دهد، در ماه ذیحجّه حجّاج بیت اللّه الحرام قتل و غارت می شوند و در ماه محرّم خونها جاری می شود، تو چه می دانی که چه محرّمی؟ ! هرگز نمی توانی درک کنی! ، نه هرگز! . محرّمی که شورشها و فتنه ها برمی خیزد و انسانها دسته دسته در هرج ومرج کشته می شوند. آنگاه منادی از آسمان ندا می کند که فلانی، پسر فلانی، مهدی و قائم آل محمّد (ص) است، به فرمان او گوش فرادهید و از او اطاعت کنید. این صدا، صدای جبرئیل خواهد بود که در بامداد «روز رهائی» در میان آسمان و زمین این چنین ندا خواهد کرد» .

از این حدیث به ضمیمۀ احادیث دیگر استفاده می شود که ظهور در روز عاشورا خواهد بود تا خداوند به این وسیله دلهای مؤمنان را شفا دهد و خون ثار اللّه، در یوم اللّه، به دست بقیّة اللّه، از عدوّ اللّه گرفته شود.

در این حدیث همچنین از جنگها و فتنه ها، و خونریزیهای بسیاری گفتگو شده، که از جملۀ آنهاست: خونریزی مسجد الحرام-نفس زکیّه-، مدینۀ طیّبه، منی و قتل عام سفیانی در اماکن مقدّسه.

رسول گرامی اسلام (ص) در گفتگوئی با «امّ شریک» خطاب به او فرمود:

ص:450

527- «و یدعی ذلک الیوم یوم الخلاص. فقالت أمّ شریک:

فأین العرب یومئذ یا رسول اللّه؟ . قال: هم یومئذ قلیل، و جلّهم ببیت المقدس، إمامهم المهدیّ، رجل صالح. قالت: یا رسول اللّه: أنهلک و فینا الصّالحون؟ . قال: نعم، اذا کثر الخبث» .

«آن روز «یوم الخلاص» یعنی: «روز رهائی» نامیده می شود امّ شریک پرسید: پس در آنروز عربها کجا هستند؟ ! فرمود:

آنها در آن روز در اقلیّت هستند و بیشترشان در بیت المقدّس زیر پرچم مهدی (عج) که مرد شایسته ایست، خواهند بود. امّ شریک گفت:

ای پیامبر خدا! مگر ممکن است ما هلاک شویم، درحالیکه اشخاص صالح و شایسته ای در میان ما هست؟ ! فرمود:

آری، هنگامی که فساد و تباهی افزایش یابد» .

در این حدیث چون احادیث فراوان دیگر، راوی به جای اسلام از عرب پرسیده است و در پاسخ از موضع عرب ستایشی به عمل نیامده است. گوئی رسول اکرم (ص) و ائمّۀ هدی علیهم السّلام، وضع امروز ملت عرب را با چشم خود می دیدند، که چگونه پان عربیسم گریبانگیر ملّت عرب شده؟ ! و جامعۀ چند صد ملیونی عرب به جای تمسّک به «حبل اللّه المتین-ریسمان محکم الهی» از دیگر امّت اسلامی جدا شده به قومیّت و نژادپرستی چنگ زده، در برابر دیگر اقوام و نژادها صف آرائی می کنند. و در نتیجه در برابر امپریالیسم و صهیونیسم خوار و زبون شده اند. و به همین جهت است که حضرت ولیّ عصر (عج) ناچار خواهد شد با چنین ملّتی بجنگد و آنها را به پذیرش معیارهای اسلامی وادار سازد:

528- «ألمهدیّ رجل من عترتی، یقاتل علی سنّتی، کما قاتلت أنا علی الوحی» .

«مهدی مردی از عترت منست، براساس سنّت من می جنگد، چنانکه من براساس وحی جنگیدم» .

529- «لا تقوم الساعة، حتّی یقوم القائم منّا، و ذلک حین یأذن اللّه عزّ و جلّ له. و من تبعه نجا، و من تخلّف عنه هلک. . أللّه اللّه عباد اللّه، فاتوه و لو حبوا علی الثّلج فإنّه خلیفة اللّه عزّ و جلّ و خلیفتی» .

ص:451

«قیامت به پا نمی شود تا قائمی از ما قیام کند و آن هنگامی است که خدای تبارک و تعالی اذن خروج دهد. هرکس از او پیروی کند نجات می یابد و هرکس از او تخلّف کند هلاک می شود. ای بندگان خدا! از خدا بترسید و به سوی او-قائم-بشتابید، اگرچه ناگزیر باشید که روی برفها خود را بکشید، که او خلیفۀ خدا و خلیفۀ منست» .

یکبار دیگر به سبط بزرگوارش سالار شهیدان ابا عبد اللّه الحسین (ع) توجّه نمود و حدیثی فرمود که فرازی از آن چنین است:

530- «ثمّ یظهر أمیر الأمرة، و قاتل الکفرة، السّلطان المأمول الّذی تتحیّر فی غیبته العقول، و هو التّاسع من ولدک یا حسین. یظهر بین الرّکنین یظهر علی الثّقلین و لا یترک فی الأرض الأدنین طوبی للمؤمنین الّذین أدرکوا زمانه، و لحقوا أوانه، و شهدوا أیّامه، و لا قوا أقوامه!» .

«. . . آنگاه امیر امیران، کشندۀ کافران، پادشاه منتظر، که در غیبتش همگان دچار حیرت می شوند، ظهور می کند. او نهمین فرزند تست ای حسین! ، در میان دو رکن (رکن و مقام) ظاهر می شود و بر انس و جنّ چیره می گردد، ریشۀ پستی و انحراف را از روی زمین برمی کند. خوشا به حال مؤمنانی که عصر او را درک کنند و دولت حقّ را دریابند و آن روزگار میمون را ببینند و یاران باوفای او را ملاقات کنند» .

531- «یرسل اللّه علی أهل الشّام من یفرّق جماعتهم، حتّی لو قاتلتهم الثّعالب لقتلتهم!» .

«خداوند به اهل شام کسی را می فرستد که اجتماعشان را پراکنده می سازد. آنچنان پراکنده می شوند که اگر روباهان با آنها سر ستیز داشته باشند، روباهان آنها را می کشند!» .

پیشتر گفتیم که لفظ شام در آن روزگار به همۀ شامات گفته می شد که از جنوب ترکیّه تا جنوب لبنان را دربرمی گرفت. این نشانه نیز تحقّق یافته است، که خداوند رژیم اشغالگر قدس را فرستاده و مسلمانان خاورمیانه را آنچنان پراکنده ساخته، که بیش از یکصد ملیون عرب در دست سپاه روباه صفت

ص:452

اسرائیلی اسیر و گرفتارند! یهودیان شادان و خرامان روی خاک آنها به عیش و نوش پرداخته، و آنها در دیار خود غریب، و در دست شبانهای خود اسیرند. تنها روزنۀ امید، ظهور آن منجی حقیقی است، که دیگران به نام نجات خلق آمدند و خلقی را از دست گرگ رهائی بخشیدند و خود گرگ خونخواری شدند! .

همین مضمون در حدیثی از امام باقر (ع) نیز روایت شده است:

532- «تکون قبل المهدیّ فتنة تحصر الناس حصرا. فلا تسبّوا أهل الشّام بل ظلمتهم، فإنّ الأبدال منهم. و سیرسل اللّه سببا من السّماء فیفرّقهم حتّی لو قاتلتهم الثّعالب غلبتهم. ثمّ یبعث اللّه المهدیّ فی اثنی عشر ألفا إن قلوّا و خمسة عشر ألفا إن کثروا. و علامتهم أنّهم إذا هجموا صرخوا: أمت أمت، ثمّ یظهر فیردّ إلی المسلمین ألفتهم و نعمتهم» .

«پیش از ظهور مهدی (عج) فتنه ای به پا می شود که مردم را در تنگنای عجیبی قرار می دهد. اهل شام را-به طور عموم-سبّ نکنید بلکه ستمگرانشان را، که ابدال و اوتاد بسیاری از میان آنها برمی خیزد. خداوند از آسمان چیزی می فرستد که مردم شامات را آنچنان پراکنده می سازد که اگر با روباهان بجنگند شکست می خورند. آنگاه خداوند مهدی را با سپاهی میان 12 الی 15 هزار نفر می فرستد که رمزشان به هنگام حمله «امت، امت» است. آنگاه پیروز می شوند و انس و الفت و نعمت و رفاه مسلمین به آنها بازمی گردد» .

آری فتنۀ اسرائیل یک بلای آسمانی است که ملّت عرب به خصوص شامات (سوریّه، لبنان و فلسطین) را در تنگنای عجیبی در میان دو ابرقدرت قرار داد که در اضطراب و نگرانی دائم زندگی می کنند و شکوه و ابهتشان به کلّی از دست رفت. ثروتهایشان به یغما رفت و انس و الفتشان نابود شد.

رسول گرامی اسلام (ص) در مناسبت دیگری فرمود:

533- «یستخرج الزّبور من بحیرة طبریّة، فیها ممّا ترک آل موسی و هارون، تحمله الملائکة و فیها الألواح و عصا موسی (ع)» .

«زبور را از دریاچۀ طبریّه (در شمال فلسطین) بیرون می آورد که یادگارهای آل موسی و آل هارون در آنست و فرشتگان آنرا حمل می کنند.

الواح و عصای حضرت موسی (ع) نیز در آنجاست» .

ص:453

و به این وسیله زمینۀ ایمان آوردن یهودان آن سرزمین فراهم می شود.

امیر مؤمنان نیز در این زمینه می فرماید:

534- «یستخرج الکنوز، و یفتح مدائن الشّرک» .

«کنزها را بیرون می آورد و شهرهای شرک را فتح می کند» .

535- «إنّما سمّی المهدیّ لأنّه یهدی إلی أمر قد خفی، و یستخرج التّوراة و الإنجیل من أرض یقال لها أنطاکیة» .

«به او مهدی گفته می شود، زیرا او به کار مخفی هدایت می کند، تورات و انجیل را از سرزمین انطاکیه بیرون می آورد» .

امام صادق (ع) در این مورد می فرماید:

536- «و إنّما سمّی القائم مهدیّا، لأنّه یهدی إلی أمر مضلول عنه، و سمّی بالقائم، لأنّه یقوم بالحق» .

«او را مهدی و قائم می گویند. «مهدی» از این جهت که به امری که مردم از آن گم شده اند، هدایت می کند. و «قائم» از این جهت که به حقّ قیام می کند» .

امام باقر (ع) در این مورد می فرماید:

537- «یستخرج التّوراة و سائر کتب اللّه عزّ و جلّ من غار فی أنطاکیة» .

«تورات و دیگر کتابهای آسمانی را از غاری در انطاکیه بیرون می آورد» .

538- «إنّ المهدیّ یستخرج تابوت السّکینة من غار أنطاکیة، و أسفار التّوراة من جبل بالشّام، یحاجّ به الیهود فیسلم کثیر منهم» .

«مهدی (ع) تابوت سکینه را از غاری در انطاکیه، و اسفار تورات را از کوهی در شام بیرون می آورد. با آنها به جامعۀ یهود احتجاج می کند و گروه فراوانی از آنها به اسلام می گروند» .

از امیر مؤمنان (ع) در این رابطه روایت شده:

ص:454

539- «إنّ فی غار ثور، فی جبلها، رضراضا من ألواح موسی و کسر عصاه، و رضراضا فیه تابوت السّکینة، فلیس تمرّ سحابة شرقیّة و لا غربیّة و لا کوفیّة و لا قبلیّة إلاّ أحبّت أن تلقی برکتها. و لا تمضی الأیّام و اللّیالی حتّی یستخرجها المهدیّ» .

«در غار ثور (بنا به روایتی در غار غیران) ریزه هائی از الواح موسی و شکسته های عصای موسی و خورده های تابوت سکینه هست، هیچ ابری از شرق و غرب و کوفه (شمال) و قبله (جنوب) عبور نمی کند، جز اینکه دوست دارد از برکت آن کوه و اشیاء متبرّکۀ آن تبرّک بجوید. شبها و روزها می گذرد تا مهدی ظهور کرده، آنها را بیرون می آورد» .

امام باقر (ع) در این مورد می فرماید:

540- «أوّل ما یبدأ القائم (ع) بأنطاکیة، فیستخرج منها التّوراة من غار فیه عصا موسی و خاتم سلیمان» .

«نخستین کاری که قائم (عج) در انطاکیه انجام می دهد این است که تورات را از غاری بیرون می آورد که عصای موسی و انگشتر سلیمان در آنست» .

541- «و فی بیت المقدس یستخرج تابوت السّکینة و خاتم سلیمان بن داود و الألواح الّتی نزلت علی موسی» .

«و در بیت المقدّس، تابوت سکینه، انگشتر سلیمان، و الواحی را که بر موسی نازل شده، بیرون می آورد» .

رسول گرامی اسلام (ص) در این زمینه می فرماید:

542- «یظهر علی یدیه تابوت السّکینة من بحیرة طبریّة، یحمل فیوضع بین یدیه ببیت المقدس، فإذا نظرت إلیه الیهود أسلمت إلاّ قلیلا منهم» .

«تابوت سکینه به دست او از دریاچۀ طبریّه (در فلسطین) بیرون آورده می شود و همراه آنحضرت حمل شده، در بیت المقدّس در برابرش گذاشته می شود. هنگامی که یهودان آنرا ببینند همگی به شرف اسلام مشرف می شوند به جز تعدادی اندک» .

ص:455

امام صادق (ع) در این مورد فرموده است:

543- «کانت عصا موسی قضیب آس من غرس الجنّة، أتاه بها جبرائیل علیه السّلام لمّا توجّه تلقاء مدین و هی و تابوت آدم فی بحیرة طبریّة، و لن یبلیا و لن یتغیّرا حتّی یخرجهما القائم إذا قام» .

«عصای موسی از چوب آس، از درختان بهشتی بود که به هنگام عزیمت به سوی مدین، جبرئیل آنرا به او داده بود. عصای موسی و تابوت آدم در دریاچۀ طبریّه می باشد، آنها پوسیده نمی شوند و رنگشان تغییر نمی یابد تا به دست قائم (عج) به هنگام ظهورش بیرون آورده شوند» .

544- «إنّ المهدیّ یستخرج کتبا من غار أنطاکیة، و یستخرج الزّبور من بحیرة طبریّة، فیها ممّا ترک آل موسی و آل هارون تحمله الملائکة، و فیها الألواح و عصا موسی» .

«مهدی (عج) کتابهائی را از غار انطاکیه، و زبور را از دریاچۀ طبریّه (فلسطین) بیرون می آورد، که از میراثهای آل موسی و آل هارون و الواح و عصای موسی در آنجاست که آنها را فرشتگان حمل می کنند» .

و بدینسان حضرت ولیّ عصر (عج) ریشۀ یهود را از خاورمیانه قطع می کند، آنها که پس از درک حقیقت در برابر حقّ تسلیم شدند به اسلام می گروند و آنها که پس از تشخیص حقّ عناد ورزیدند کیفر عناد و لجاجت خود را می بینند. و این خود نوید نزدیک شدن ظهور را به همراه دارد، زیرا قرآن کریم می فرماید:

«او خداوندی است که کافران اهل کتاب را از دیارشان برای اوّل حشر بیرون کرد» .

یعنی: آنها را از دیار خود بیرون کرد پس از حملۀ بخت النّصر که گروهی را کشته و گروهی را اسیر نمود. آنگاه اسلام آمد و با آنها نبردی سخت نمود و آنها را در بیرون دیارشان مدّتی بس دراز نگه داشت تا داستان «بالفور» پیش آمد که خود بشارت دهندۀ نزدیکی فرج است که طبق وعدۀ بالفور در سرزمین موعود گرد می آیند و آن در اوّل حشر و در نزدیکی قیامت تحقّق خواهد یافت.

ص:456

قرآن کریم در آیۀ دیگری از پراکنده شدن و سپس جمع شدن یهود سخن گفته است:

«هنگامی که وعدۀ آخری فرارسید، شما را یکجا گرد می آوریم» .

یعنی: هنگامی که وقت آخرین ضربه بر پیکر موجودیّت یهود فرارسید، آنها را از اقطار و اکناف جهان در یک نقطه گرد می آوریم تا ضربۀ نهائی بر پیکر عنادپیشۀ آنها فرود آید.

این حقیقت را رسول اکرم (ص) هزار و چهارصد سال پیش بیان فرموده و امامان معصوم (ع) آنرا نقل کرده اند، پیش از آنکه وعدۀ بالفور در کار باشد. و ما در بخش دیگری در مورد این آیه و آیۀ پیشین سخن خواهیم گفت و اشتباهات مفسّرین را بازگو خواهیم کرد. و توضیح خواهیم داد که اشتباه مفسّران از کمبود وسائل تحقیق و نرسیدن زمان تحقّق سرچشمه گرفته است.

امام صادق (ع) می فرماید:

545- «یکون معه عصا موسی، و خاتم سلیمان» .

«عصای موسی و انگشتر سلیمان در دست او خواهد بود» .

و امام باقر (ع) در این زمینه می فرماید:

546- «کانت عصا موسی لآدم، فصارت إلی شعیب، ثمّ صارت إلی موسی بن عمران، و إنّها لعندنا. و إنّ عهدی بها خضراء کهیئتها حین انتزعت من شجرها. و إنّها لتنطق إذا استنطقت. أعدّت لقائمنا یصنع کما کان یصنع موسی بها! . . و إنّها لتروّع و تلقف ما یأفکون. و إنّها لتصنع ما تؤمر. تفتح لها شعبتان: إحداهما فی الأرض و الأخری فی السّقف، تلقف ما یأفکون بلسانها! ! !» .

«عصای موسی نخست در دست آدم بود، سپس به دست شعیب رسید و سرانجام به دست موسی بن عمران رسید و هم اکنون در دست ماست. و آن هم اکنون در دست من سبز است همانند روزی که از درخت بریده شد. با این عصا هروقت سخن بگوئیم سخن می گوید، این عصا

ص:457

برای قائم ما آماده شده که همچون موسی بن عمران آنرا به کار می برد! . این عصا اهل باطل را می ترساند و هرچه بیندازند می بلعد و آنچه-حجّت خدا -فرمان دهد اطاعت می کند. چون دهان بگشاید فاصلۀ دو فکّ آن از زمین تا سقف می باشد که هرچه بیندازند با زبانش می بلعد» ! ! .

امام صادق (ع) همین مضمون را بیان کرده می افزاید:

547- «ألواح موسی عندنا، و عصا موسی عندنا، و نحن ورثة النّبیّین» .

«الواح موسی با ماست، عصای موسی پیش ماست و ما وارثان پیامبران هستیم» .

میان این حدیث با احادیث قبلی منافات نیست، ممکن است برخی از مواریث انبیاء در پیش ائمّۀ اطهار (ع) باشد و برخی دیگر در غارها و کوههائی باشد که آنها را حضرت ولیّ عصر (عج) استخراج کند و به آنچه در نزدش هست اضافه نماید. و ممکن است آنچه در دست ائمّه علیهم السّلام بود در عصر غیبت در برخی از مناطق زمین مدفون باشد که پس از ظهور استخراج شود.

گفته می شود که در آستانۀ ظهور به روز جمعه نهم محرّم الحرام خطیب آنها را به قتل می رساند و از دیده ها مخفی می شود تا شب فرارسد، چون پاسی از شب گذشت به پشت بام کعبه رفته، یاران خود را از مشرق و مغرب جهان فرا می خواند، پس به او لبّیک گفته صبح شنبه در مسجد الحرام گرد می آیند و در روز شنبه دهم محرّم الحرام مردم را به بیعت آنحضرت دعوت می کنند.

امیر مؤمنان (ع) و امام صادق (ع) می فرمایند:

548- «و اللّه لکأنّی أنظر إلیه دخل مکّة، و علیه بردة رسول اللّه، و علی رأسه عمامة صفراء، و فی رجلیه نعل رسول اللّه المخصوفة، و فی یده هراوته، یسوق بین یدیه أعنزا عجافا حتّی یصل بها نحو البیت لیس ثمّ أحد یعرفه» .

«به خدا سوگند، گوئی او را با چشم خود می بینم که وارد مکّه شده در حالیکه برد پیامبر (ص) بر تن و عمّامه ای زرد بر سر دارد، کفشهای

ص:458

پیامبر (ص) به پای او دقیقا منطبق است و نیزۀ رسول اکرم (ص) در دست اوست. در پیشاپیش او بزهای لاغری حرکت می کنند، آنها را به سوی کعبه سوق می دهد که آنجا احدی او را نمی شناسد» .

امام صادق (ع) سپس می افزاید:

549- «و یصبح النّاس فی مکّة فیقولون من هذا الرّجل الّذی بجانب الکعبة، و ما هذا الخلق الّذی معه، هذه الآیة الّتی رایناها اللّیلة و لم نر مثلها؟ . فیقول بعضهم لبعض: هذا صاحب العنیزات» .

«مردم مکّه صبح می کنند و می گویند: این مردی که در کنار کعبه ایستاده کیست؟ و این مردمی که در اطراف او گرد آمده اند چه کسانی هستند؟ ! و این نشانه ای که امشب دیدیم و تاکنون نظیرش را ندیده بودیم، چیست؟ ! برخی به برخی دیگر می گویند: او صاحب بزهاست (که دیروز با بزهایش وارد مکّه شد)» .

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

550- «یظهر فی شبهة لیستبین، فیعلو ذکره، و یظهر أمره، و ینادی باسمه و کنیته و نسبه. و یکثر ذلک علی أفواه المحقّین و المبطلین، و الموافقین و المخالفین، لتلزمهم الحجّة بمعرفتهم به! . علی أنّه قد قصصنا و دللنا علیه، و نسبناه و سمّینا و کنّیناه، و قلنا سمّی جدّه رسول اللّه و کنیّه، لئلاّ یقول النّاس: ما عرفنا له اسما و لا کنیة و لا نسبا. و اللّه لیتحقّق الإیضاح به و باسمه و کنیته علی ألسنتهم حتّی لیسمّیه بعضهم لبعض، کلّ ذلک للزوم الحجّة علیهم. ثمّ یظهره اللّه کما وعد به جدّه (ص) فی قوله عزّ و جلّ: [هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدیٰ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ]» .

«در میان شبهه و فتنه ظهور می کند تا آشکار گردد و آوازه اش بلند شود و کارش آفتابی گردد. به نام و کنیه و نسبش در میان آسمان و زمین ندا می شود و نام او در زبان حقّ و باطل نقل مجالس می شود و در دهان

ص:459

دوست و دشمن می گردد تا حجّت تمام شود و همگان او را بشناسند. و ما نیز همواره نام و نشان او را گفته ایم و از نام و نسب و کنیۀ او سخن گفته ایم و توضیح داده ایم که او همنام جدّش رسول اکرم (ص) و هم کنیه با اوست، تا کسی نگوید که من نسب و کنیه و نام و نشان او را نشناختم. به خدا سوگند، آنقدر نام و نسب و کنیۀ او بر زبانها جاری خواهد شد تا برای احدی ابهامی باقی نباشد. همۀ اینها برای اینست که حجّت بر آنها تمام شود. آنگاه خداوند او را ظاهر می گرداند، چنانکه جدّش پیامبر اکرم (ص) وعده داده است، و آن در ضمن این آیۀ شریفه است که می فرماید: [او خداوندیست که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آنرا بر همۀ ادیان پیروز گرداند، اگرچه مشرکان خوش ندارند]» .

و یکبار دیگر پس از تلاوت آیۀ شریفه فرمود:

551- «هو الإمام الّذی یظهر علی الدّین کلّه. و هذا من الّذی تأویله بعد تنزیله» .

«او امامی است که به دست او دین بر تمام ادیان پیروز خواهد شد. و این از آیاتی است که تأویلش بعد از تنزیل آن تحقّق خواهد یافت» .

سعید بن جبیر نیز در تفسیر این آیه می گوید: او مهدی از اولاد فاطمه است.

امیر مؤمنان (ع) یکبار دیگر هنگامی که از بنی امیّه سخن می گفت، فرمود:

552- «و أیم اللّه لو فرّقوکم تحت کلّ حجر، لجمعکم اللّه لشرّ یوم لهم! . فانظروا أهل بیت نبیّکم، فإن لبدوا فالبدوا، و إن استنصروکم فانصروهم فلیفرّجنّ اللّه بغتة برجل منّا أهل البیت! . بأبی ابن خیرة الإماء! . لا یعطیهم إلاّ السّیف هرجا هرجا موضوعا علی عاتقه ثمانیة أشهر، حتّی تقول قریش: لو کان هذا من ولد فاطمة لرحمنا. . یغریه اللّه ببنی أمیّة فیجعلهم تحت قدمیه و یطحنهم طحن الرّحی [ملعونین أینما ثقفوا أخذوا و قتلوا تقتیلا، سنّة اللّه فی الّذین خلوا من قبل، و لن تجد لسنّة اللّه تبدیلا]» .

ص:460

«به خدا سوگند، اگر شما را زیر سنگها پراکنده سازند، خداوند شما را گرد خواهد آورد برای روزیکه برای آنها بدترین روزهاست. شما همواره به اهلبیت پیامبرتان نگاه کنید، اگر آنها ساکت شدند و در خانه نشستند، شما نیز سکوت کرده به زمین بچسبید، و اگر از شما یاری طلبیدند به یاری آنها بشتابید. که البتّه خدای متعال به دست مردی از ما اهلبیت ناگهان فرج عنایت خواهد کرد. پدرم فدای او باد، که فرزند بهترین کنیزان است هشت ماه شمشیر بر دوش خواهد گذاشت و آنها-بنی امیّه -را طعمۀ شمشیر خواهد نمود. تا قریش زبان به اعتراض گشوده بگویند:

اگر او از اولاد فاطمه بود به ما رحم می کرد! . خداوند او را به بنی امیّه مسلّط خواهد نمود تا آنها را زیر پاهایش پایمال سازد و با آنها چون سنگ آسیاب رفتار کند، که: [آنها لعنت شده ها هستند، هرکجا یافت شوند، دستگیرشده، کشته می شوند چه کشته شدنی؟ ! این سنّت خدا است در مورد آنها که قبلا-آمدند و- رفتند. و هرگز برای سنّت خدا تغییر و تبدیل نخواهی یافت]» .

امیر مؤمنان (ع) در این حدیث شریف، پایمردان و ثابت قدمان را نوید می دهد که در یک چنین روز مسعودی گرد خواهند آمد که آنروز برای دشمنان اهلبیت، روز بسیار سخت و دشواری است و توضیح داده که تا نشانه های ظهور دیده نشده از جای برنخیزند که طعمۀ گرگان می شوند. و در حدیث دیگری توضیح می دهند که برای اهلبیت فقط یک پرچم است تا آن پرچم به اهتزاز درنیامده، زیر هیچ پرچم دیگری گرد نیایند:

553- «إنّ لنا أهل البیت رایة، من تقدّمها سرق، و من تأخّر عنها زهق، و من تبعها لحق. یکون مکتوبا فی رایته: ألبیعة للّه!» .

«برای ما اهلبیت پرچمی هست که هرکس بر آن پیشی بگیرد دزدیده می شود، هرکس از آن عقب بماند هلاک می گردد، و هرکس از آن پیروی کند به آن می پیوندد. روی آن پرچم نوشته می شود: «البیعة للّه» بیعت مخصوص اللّه است» .

554- «اللّهمّ فاجعل بیعته خروجا من الغمّة، و اجمع به شمل الأمّة» .

«بارخدایا! بیعت او را خروج از غم و اندوه قرار بده، و به وسیلۀ او امر امّت را از پراکندگی نجات داده به اتّحاد و اتّفاق برسان» .

ص:461

555- «إذا هزّ رایته أضاء لها ما بین المشرق و المغرب، و وضع اللّه یده علی رؤوس العباد فلا یبقی مؤمن إلاّ صار قلبه أشدّ من زبر الحدید، و أعطی قوّة أربعین رجلا!» .

«چون پرچم او به اهتزاز درآید، میان مشرق و مغرب با نور آن روشن می شود. و خداوند دستش را بر سر بندگان می گذارد، دیگر مؤمنی روی زمین نمی ماند جز اینکه قلبش از آهن پاره سخت تر و نیرومندتر می شود و هر مؤمنی نیروی چهل مرد پیدا می کند» .

از امام باقر (ع) نیز قریب به این مضمون روایت شده و در پایان اضافه می فرماید:

«هیچ مؤمنی نمی ماند جز اینکه شادی و سرور به دلش راه می یابد» .

امیر مؤمنان در حدیث دیگری می فرماید:

556- «رایته مرط مخملة سوداء، مربّعة فیها جمم، لم تنشر منذ توفّی رسول اللّه (ص) و لا تنشر حتّی یخرج المهدیّ. یمدّه اللّه بثلاثة آلاف من الملائکة یضربون وجوه أعدائه و أدبارهم» .

«پرچم او مخمل مشکی چهارگوش کرک داری است که درازی آن کمی بیشتر از پهنای آنست. از روزیکه رسول اکرم (ص) وفات کرده، این پرچم باز نشده و باز نخواهد شد تا روزیکه مهدی ظهور کند. خدایش او را با سه هزار فرشته یاری می کند که به سر و صورت دشمنانش می زنند» .

نزدیک به همین مضمون از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) نیز روایت شده است.

557- «ینشر رایة رسول اللّه السّوداء، فیسیر الرّعب قدامها شهرا، و عن یمینها شهرا، و عن یسارها شهرا! . و یکون علیه قمیص رسول اللّه الّذی کان یرتدیه فی أحد، و درعه السّابغة. و علی رأسه عمامة رسول اللّه (ص) السّحاب، و بیده سیفه ذو الفقار، یجرّده ثمانیة أشهر» .

«پرچم سیاه رسول اکرم (ص) را به اهتزاز درمی آورد، از جلو،

ص:462

راست و چپ مسافت یکماه را رعب آن فرامی گیرد. پیراهنی را که رسول اکرم (ص) در احد پوشیده بود به تن می کند، زره بزرگ و فراخ پیامبر گرامی (ص) را می پوشد و عمامۀ سحاب آنحضرت را به سر می گذارد و ذو الفقار را به دست می گیرد و هشت ماه آنرا بدون غلاف در دست نگه می دارد» .

از این حدیث استفاده می شود که آوازۀ رعب و ابّهت آن قیام شکوهمند در سراسر جهان منتشر می شود و احدی در خود یارای مقاومت نمی بیند و هرکس در برابر آن حرکت برق آسا بایستد محکوم به شکست است.

امام صادق (ع) در این زمینه می فرماید:

558- «إنّه یخرج موتورا غضبان أسفا لغضب اللّه علی الخلق، علیه قمیص رسول اللّه (ص) الّذی کان علیه یوم أحد، و عمامته السّحاب، و درع رسول اللّه السّابغة، و سیف رسول اللّه ذو الفقار. یجرّد السّیف علی عاتقه ثمانیة أشهر، یقتل هرجا» .

«آن دست انتقام الهی به جهت خشم خداوند، خشمگین ظهور می کند، پیراهن پیامبر (ص) را که در روز «أحد» پوشیده بود به تن می کند، و عمامۀ سحابش را بر سر می گذارد، زره فراخ پیامبر (ص) را می پوشد و ذو الفقار را که شمشیر پیامبر است به دست می گیرد، هشت ماه شمشیر می کشد و-دشمنان خدا را-بی مهابا می کشد» .

امیر مؤمنان (ع) در مورد جنگهای حضرت ولیّ عصر (عج) می فرماید:

559- «بعد أن یخرج، یخرج إلیه سبع رایات من الشّام فیهزمهم» .

«بعد از ظهور او، هفت پرچم از شامات به سوی او حرکت می کنند که همه اش را مغلوب کرده، شکست می دهد» .

سپس در مورد فرق جنگهای خود با جنگهای حضرت بقیّة اللّه (عج) می فرماید:

560- «کان لی أن أقتل المولّی، و أجهز علی الجریح.

ص:463

و لکن ترکت ذلک للعاقبة من أصحابی إن جرحوا لم یقتلوا. و القائم له أن یقتل المولّی و یجهز علی الجریح» .

«من حقّ داشتم که فراری را دنبال کنم و زخمی را بکشم، ولی من این کار را به جهت رعایت حال یارانم انجام ندادم تا زخمی های آنها کشته نشوند، امّا قائم (عج) این حقّ را دارد که فراری و زخمی را بکشد» .

مطابق این روایت، امیر مؤمنان (ع) هرگز از حقّ «اجهاز جریح» یعنی:

یک سره کردن کار زخمی، استفاده نکرد تا اثر وضعی آن دامنگر شیعیان آنحضرت در طول تاریخ نشود! .

در این مورد امام صادق (ع) می فرماید:

561- «یسیر فیهم بسیرة رسول اللّه، و یعمل فیهم بعمله» .

«در میان آنها با سیرۀ رسول اکرم (ص) رفتار می کند و در میان آنها راه و روش را او را انجام می دهد» .

معلّی بن خنیس پرسید: آیا مهدی (عج) به هنگام ظهور برخلاف شیوۀ امیر مؤمنان (ع) رفتار می کند؟ فرمود:

562- «نعم، ذلک أنّ علیّا سار بالمنّ و الکفّ، لأنّه علم أنّ شیعته سیظهر علیهم من بعده. و إنّ القائم إذا قام، سار فیهم بالسّیف و السّبی و ذلک لأنّه یعلم أنّ شیعته لم یظهر علیهم من بعده أبدا» .

«آری، زیرا علی (ع) با منّت و کرامت با آنها رفتار می کرد، چون او می دانست که شیعیان او بعد از او در دست ستمگران زبون خواهند شد (از این رهگذر نهایت آقائی و بزرگواری را در حقّ دشمنان انجام می داد تا واکنش مطلوب آن به حال شیعیان شامل گردد) ولی هنگامی که قائم (ع) قیام کند با زبان شمشیر با آنها سخن می گوید، زیرا می داند که شیعیان او هرگز در دست دشمنان شکست نخواهند خورد» .

یکبار دیگر از امام صادق (ع) پرسیدند: آیا حضرت قائم (عج) در میان عامّه طبق سیرۀ علیّ بن ابیطالب (ع) رفتار می کند؟ فرمود:

ص:464

563- «لا. و أمرّ إصبعه علی حلقه، فقال: هکذا ثمّ قال: إنّ لکلّ أهل بیت نجیبا شاهدا شافعا لأمثالهم» .

«نه! ، آنگاه با انگشت خود به گردنش اشاره کرد و فرمود:

«این چنین» یعنی با منطق شمشیر. و سپس فرمود: برای هر اهلبیتی نجیبی هست که گواه و شفاعت کنندۀ نجیبان قوم خود می باشد» .

امیر مؤمنان (ع) در ضمن یک حدیث طولانی در وصف بیعت یاران حضرت مهدی (عج) چنین می فرماید:

564- «یبایعون علی أن لا یسرقوا، و لا یزنوا، و لا یسبّوا مسلما، و لا یقتلوا محرما، و لا یهتکوا حریما محرّما، و لا یهجموا منزلا، و لا یضربوا أحدا إلاّ بالحقّ، و لا یکنزوا ذهبا و لا فضّة و لا برّا و لا شعیرا، و لا یأکلوا مال الیتیم، و لا یشهدوا بما لا یعلمون، و لا یخربوا مسجدا، و لا یشربوا مسکرا، و لا یلبسوا الخزّ و لا الحریر، و لا یتمنطقوا بالذّهب، و لا یقطعوا طریقا، و لا یخیفوا سبیلا، و لا یفسقوا بغلام، و لا یحبسوا طعاما من برّ و لا شعیر. و یرضون بالقلیل و یشتمّون علی الطّیب، و یکرهون النّجاسة، و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر، و یلبسون الخشن من الثّیاب، و یتوسّدون التّراب علی الخدود، و یجاهدون فی اللّه حقّ جهاده. . و یشترط علی نفسه لهم: أن یمشی حیث یمشون، و یلبس کما یلبسون، و یرکب کما یرکبون، و یکون من حیث یریدون، و یرضی بالقلیل، و یملأ الأرض بعون اللّه عدلا کما ملئت جورا، یعبد اللّه حقّ عبادته، و لا یأخذ حاجبا و لا بوابا» .

«. . . با او بیعت می کنند که هرگز:

دزدی نکنند،

زنا نکنند،

مسلمانی را دشنام ندهند،

خون کسی را به ناحق نریزند، به آبروی کسی لطمه نزنند،

به خانۀ کسی هجوم نبرند،

کسی را به ناحق نزنند،

ص:465

طلا، نقره، گندم و جو ذخیره نکنند،

مال یتیم را نخورند،

در مورد چیزی که یقین ندارند، گواهی ندهند،

مسجدی را خراب نکنند،

مشروب نخورند،

حریر و خز نپوشند،

در برابر سیم و زر سر فرود نیاورند، راه را بر کسی نبندند،

راه را ناامن نکنند،

گرد همجنس بازی نگرایند،

خوراکی را از گندم و جو انبار نکنند،

به کم قناعت کنند،

طرفدار پاکی باشند،

از پلیدی گریزان باشند،

به نیکی فرمان دهند،

از زشتیها بازدارند،

جامه های خشن بپوشند،

خاک را متکّای خود سازند،

در راه خدا حقّ جهاد را ادا کنند،

و. . .

او نیز در حقّ خود تعهّد می کند که:

از راه آنها برود،

جامه ای مثل جامۀ آنها بپوشد، مرکبی همانند مرکب آنها سوار شود،

آنچنانکه آنها می خواهند باشد، به کم راضی و قانع شود،

زمین را به یاری خدا پر از عدالت کند آنچنانکه پر از ستم شده است،

خدا را آنچنانکه شایسته است بپرستد،

برای خود دربان و نگهبان اختیار نکند،

و. . .» .

ص:466

این حدیث به شکل دیگر هم روایت شده که موادّ بیعت پس و پیش است ولی متن پیمان یکیست.

از رسول گرامی اسلام (ص) در مورد سپاه سفیانی که مدینه را خراب کرده، برای مقابله با حضرت مهدی (عج) رهسپار مکّه معظّمه می شود، روایت شده است:

565- «یبعث اللّه جبرائیل فیقول: یا جبرائیل اذهب فأبدهم.

فیضربها برجله ضربة یخسف اللّه بهم عندها، و لا یفلت منهم إلاّ رجلان من جهینة» .

«خداوند جبرئیل را می فرستد و به او می فرماید: برو نابودشان بساز. پس با پای خود بر زمین می زند و خداوند همۀ آنها را در کام زمین فرو می برد و جز دو نفر از اهل جهنیّه، کسی از آنها زنده نمی ماند» .

یعنی: جبرئیل فرود می آید و در سرزمین بیدا با پای خود به زمین می زند، و زمین همۀ سپاه سفیانی را به استثنای دو نفر، در کام خود فرومی برد.

امیر مؤمنان (ع) در مورد سپاه سفیانی می فرماید:

566- «و یخرج رجل من الجیش فی طلب ناقة له، ثمّ یرجع إلی النّاس فلا یجد منهم أحدا و لا یحسّ بهم. و هو الّذی یحدّث النّاس بخبرهم» .

«یکی از سپاهیان در جستجوی شتری از سپاه جدا می شود و چون بازمی گردد احدی را از سپاه پیدا نمی کند و سرنخی به دست نمی آورد. او زنده می ماند تا خبر سپاه را برای مردم بازگو کند» .

و در حدیث دیگر فرمود:

567- «ثمّ یقبل علی القائم رجل وجهه إلی قفاه، و یقف بین یدیه، و یقول: یا سیّدی: أنا بشیر، أمرنی ملک من الملائکة أنّ الحقّ بک فأبشّرک بهلاک جیش السّفیانیّ بالبیداء. فیقول القائم: بین قصّتک و قصّة أخیک، فیقول الرّجل:

کنت و أخی فی جیش السّفیانیّ و خربنا الدّنیا من دمشق إلی

ص:467

الزّوراء و ترکناها جمّاء، و خرّبنا الکوفة، و خرّبنا المدینة و کسّرنا المنبر فی حضرة الرّسول، وراثت بغالنا فی مسجده. و خرجنا منها و عددنا ثلاثون ألف رجل، نرید خراب البیت و قتل أهل مکّة. فلمّا صرنا فی البیداء عرّسنا فیها، فصاح بنا صائح: یا بیداء، أبیدی القوم الظّالمین! .

فانفجرت الأرض و ابتلعت کلّ الجیش، و و اللّه ما بقی علی وجه الأرض عقال ناقة فما سواه غیری و غیر أخی. فإذا نحن بملک قد ضرب وجهینا فصارا إلی الوراء کما تری. فقال لأخی: ویلک یا نذیر، إمض إلی السّفیانیّ بدمشق فأنذره بظهور المهدیّ من آل محمّد، و عرّفه أنّ اللّه قد أهلک جیشه بالبیداء، و قال لی: یا بشیر، إلحق بالمهدیّ بمکّة، و بشّره بهلاک الظّالمین، و تب علی یده فإنّه یقبل توبتک. فیمرّ القائم یده علی وجهه فیردّه سالما سویّا کما کان، و یبایعه و یکون معه» .

«سپس مردی که صورتش به طرف پشت سرش قرار دارد، به سوی قائم (ع) می شتابد و می گوید: من بشیر هستم و فرشته ای به من دستور داد که به نزد تو آمده، ترا به هلاک شدن سپاه سفیانی در سرزمین بیدا بشارت دهم. قائم علیه السّلام می فرماید: داستان خود و برادرت را بازگوی. او می گوید:

من و برادرم در سپاه سفیانی بودیم که شهرها را از دمشق تا زوراء (بغداد) خراب کردیم و به تلّ خاکی مبدّل ساختیم، کوفه را خراب کردیم، مدینه را خراب کردیم و منبر آنرا در مسجد النّبی شکستیم و استرهای خود را در مسجد النّبی بستیم. از مدینه با سپاهی بالغ بر سی هزار نفر به قصد تخریب کعبه و کشتار مردم مکّه، بیرون آمدیم. چون به سرزمین بیدا رسیدیم مقداری در آنجا اتراق نمودیم. پس ناگهان بانگی برآمد که:

ای سرزمین بیدا! قوم ستمگر را نابودشان ساز! . پس زمین شکافته شد و همۀ سپاه را در کام خود فروبرد، به خدا سوگند که به جز من و برادرم چیزی بر روی زمین باقی نماند. حتّی افسار شتری هم نماند. پس ناگهان فرشته ای ظاهر شد و به صورت ما زد و صورت ما به عقب برگشت چنانکه می بینید، آنگاه به برادرم گفت: ای نذیر! وای بر تو، برو به دمشق و سفیانی را با ظهور مهدی آل رسول بترسان، و به او اطّلاع بده که سپاهش در سرزمین بیدا در دل زمین فرورفته است. و به من گفت: ای بشیر! خودت را به مکّه برسان و مهدی (ع) را با هلاکت قوم ستمگر بشارت بده، و با دست

ص:468

او توبه کن که او توبه ات را می پذیرد. آنگاه حضرت قائم (عج) دست مبارکش را به صورت او می کشد و او به حال اوّلی برمی گردد و با آن حضرت بیعت می کند و به سپاه حقّ می پیوندد» .

ظهور معجزات باهرات به دست مبارک حضرت بقیّة اللّه (عج) بسیار طبیعی است تا ثابت شود که او حجّت خداست. چنانکه امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

568- «یبعث اللّه رجلا فی آخر الزّمان و کلب من الدّهر و جهل من النّاس، یؤیّده اللّه بملائکته و یعصم أنصاره، و ینصره بآیاته، و یظهره علی الأرض حتّی یدینوا طوعا أو کرها، یملأ الأرض عدلا و قسطا و نورا و برهانا، یدین له عرض البلاد و طولها. لا یبقی کافر إلاّ آمن، و لا طالح إلاّ صلح» .

«در آخر الزّمان و شدّت روزگار و جهالت مردمان، خداوند مردی را برمی انگیزد که او را با فرشتگانش تأیید می کند و یارانش را محافظت می کند و او را با آیات و معجزات یاری می کند و بر سرتاسر زمین مسلّط می گرداند، تا همگان در برابر او خواه ناخواه تسلیم شوند. زمین را با قسط و عدالت و نور و برهان پر می کند، طول و عرض جهان به تسلّط او درمی آید در روی زمین کافری نمی ماند جز اینکه ایمان می آورد و شخص ناشایستی نمی ماند جز اینکه به صلاح و تقوی می گراید» .

امام صادق (ع) در مورد خسف بیدا چنین می فرماید:

569- «إذا بعث السّفیانیّ جیشه من اثنی عشر ألف رجل یطلب المهدیّ من المدینة إلی مکّة. تنخسف به البیداء» .

«هنگامی که سفیانی دوازده هزار از سپاهش را به دنبال حضرت مهدی (ع) از مدینه رهسپار مکّه می کند، در سرزمین بیدا، به زمین کشیده می شوند» .

و در مورد پایان کار سفیانی می فرماید:

570-تقع حرب عظیمة، یفنی بها جیش السّفیانیّ الاّ شرذمة

ص:469

یهرب هو معها، فیلحقه قائد من قوّاد المهدی اسمه صیّاح فیاسره و یاتی به الی المهدیّ فی صلاة العشاء الآخرة. فیستشیر المهدیّ اصحابه بشانه فیرون قتله، ثمّ یقودونه الی ظلّ شجرة مدلاّة الاغصان، و یذبح کما تذبح الشّاة» .

«جنگ سختی روی می دهد که سپاه سفیانی در آن جنگ نابود می شود و فقط جمعیّت اندکی می ماند که همراه او فرار می کنند. آنگاه یکی از فرماندهان مهدی (ع) به نام «صیّاح» او را دنبال کرده، دستگیر می کند و به هنگام نماز عشاء به پیشگاه حضرت مهدی (ع) می آورد.

مهدی (ع) از یارانش در حقّ او نظرخواهی می کند. به کشتن او نظر می دهند. او را به زیر درخت پرباری برده، چون گوسفند سر می برند» .

و در روایت دیگری این جنگ سرنوشت ساز را چنین توصیف می کند:

571- «فیخرج بخیله و قومه و رجاله و جیشه، و معه مئة ألف و سبعون ألفا، فینزل بحیرة طبریّة. و یسیر إلیه المهدیّ فی اللّیل و یکمن فی النّهار و النّاس یتبعونه حتّی یواقع السّفیانیّ علی بحیرة طبریّة، فیغضب اللّه علی السّفیانیّ، و یغضب خلق اللّه لغضب اللّه تعالی فترشقهم الطّیر بأجنحتها، و الجبال بصخورها، و الملائکة بأصواتها، و لا تکون ساعة حتّی یهلک اللّه أصحاب السّفیانیّ کلّهم، و لا یبقی علی الأرض غیره وحده، فیأخذه المهدیّ (ع) فیذبحه تحت الشّجرة الّتی أغصانها مدلاّة علی بحیرة طبریّة، و یملک مدینة دمشق» .

«. . با سپاه و قوم و اسب سوارانش که تعداد آنها بالغ بر 170 هزار نفر است به نزدیکی دریاچۀ طبریّه (فلسطین) می رود و آنجا فرود می آید.

مهدی (ع) نیز به سوی او حرکت می کند، شبها راه می رود و روزها مختفی می شود تا در کنار دریاچۀ طبریّه، با سپاه سفیانی روبرو می شود. آنگاه خشم خدا بر سپاه سفیانی فرود می آید و به سبب آن خشم مخلوقات خدا نیز بر آنها برانگیخته می شود، پرندگان آنها را با بالهای خود می زنند، کوهها، سنگهای خود را بر سر آنها فرو می فرستند، فرشتگان با صدای خود بر آنها نهیب می زنند، یک ساعت نمی گذرد مگر اینکه خداوند همۀ سپاه سفیانی را هلاک می سازد، از سپاه او کسی نمی ماند و شخص او تنها می ماند،

ص:470

پس مهدی او را گرفته در زیر درخت پرباری که شاخه هایش به سوی دریاچۀ طبریّه فروریخته، سر می برد و شهر دمشق را به تصرّف خود درمی آورد» .

و در همین زمینه آمده است:

572- «إذا اشتدّ القتل قلتم: مات أو هلک فی أیّ واد سلک، ذلک تأویل الآیة: [ثمّ رددنا لکم الکرّة علیهم و أمددناکم بأموال و بنین، و جعلناکم أکثر نفیرا]» .

«چون آتش جنگ شعله ور شود، خواهند گفت: آیا مرده، یا کشته شده، و یا کجا رفته است؟ ! ، اینست تأویل آیۀ شریفه: [سپس نوبت پیروزی بر آنها را به شما بازگردانیدیم، شما را با اموال و اولاد یاری کردیم و شما را کثرت نفوس بخشیدیم].

آنگاه امیر مؤمنان (ع) گامهای بعدی حضرت بقیّة اللّه (عج) را چنین توصیف می کند:

573- «ثمّ یأمر المهدیّ بإنشاء مراکب، یبنی أربعمئة سفینة فی ساحل عکّا و یوافی المهدیّ طرطوس فیفتحها، و یتقدّم إلی أنطاکیة فیفتحها. . و یهاجم القسطنطنیّة فیفتحها، و یتوجّه إلی بلاد الرّوم فیفتح رومیّة مع أصحابه» .

«سپس مهدی (عج) فرمان می دهد که مرکبهائی ایجاد می کنند (فرمان ساختن وسائل نقلیّۀ جدیدی صادر می کند) و در کرانۀ عکّا چهارصد کشتی می سازد. در مسیر خود به طرطوس (از شهرهای بندری سوریّه) می رسد و آنجا را فتح می کند. به انطاکیه می رود و فتح می کند.

به قسطنطنیّه (استانبول) حمله می برد و آنجا را فتح می کند و از آنجا با یاران خود به سوی کشورهای رومی (ممالک غرب) رهسپار می شود و همۀ آن کشورها را فتح می کند» .

امیر مؤمنان (ع) طبق شیوۀ دائمی اش با قاطعیّتی هرچه تمامتر از فتوحات حضرت بقیّة اللّه (عج) سخن می گوید:

574- «لأبنینّ بمصر منبرا، و لأنقضنّ دمشق حجرا حجرا،

ص:471

و لأخرجنّ الیهود من کلّ کور العرب و لأسوقنّ العرب بعصای هذه یفعله رجل منّی!» .

«برای مصر منبری می سازم، دمشق را سنگ به سنگ ویران می کنم و یهود را از همۀ سرزمینهای عربی بیرون می نمایم و جامعۀ عرب را با این عصایم می رانم. همۀ اینها را مردی از تبار من انجام می دهد» .

از این حدیث استفاده می شود که یهود اشغالگر به سیاست توسعه طلبی و تلاش خود برای اقامت گزیدن در کشورهای عربی ادامه می دهند و در بیشتر کشورهای عربی جای پائی برای خود باز می کنند، سپس با ظهور حضرت ولیّ عصر (عج) همۀ نقشه هایشان نقش بر آب می شود و ریشۀ فاسدشان از همۀ ممالک اسلامی کنده می شود. چنانکه نوید آن در کتب مقدّسه شان نیز آمده است و خود بر آن واقف، و از آن نگران هستند.

امیر مؤمنان در حدیث دیگری می فرماید:

575- «کأنّی به قد عبر وادی السّلام إلی مسجد السّهلة علی مقربة من نجف الکوفة، و قد لبس درع رسول اللّه (ص) یرکب علی فرس أدهم محجّل له شمراخ یزهر ینتفض به انتفاضة لا یبقی اهل بلاد إلاّ و هم یرونه أنّه معهم فی بلادهم، یدعو و یقول: لا إله إلاّ اللّه حقّا حقّا، لا إله إلاّ اللّه إیمانا و صدقا، لا إله إلاّ الله تعبّدا و رقّا. أللهم معزّ کلّ مؤمن وحید، و مذلّ کلّ جبّار عنید، أنت کنفی حین تعیینی المذاهب و تضییق علیّ الأرض بما رحبت. أللّهمّ خلقتنی و کنت غنیّا عن خلقی، و لولا نصرک إیّای لکنت من المغلوبین. . یا منشر الرّحمة من مواضعها، و مخرج البرکات من معادنها. و یا من خصّ نفسه بشموخ الرّفعة فأولیاؤه بعزّه یتعزّزون. یا من وضعت له الملوک نیر المذلّة علی أعناقهم، فهم من سطوته خائفون. أسألک باسمک الّذی فطرت به خلقک فکلّ لک مذعنون، أسألک أن تصلی علی محمّد و آل محمّد، و أن تنجز لی أمری، و تعجّل الفرج، و تکفینی و تعافینی، و تقضی لی حوائجی السّاعة السّاعة اللیلة اللّیلة، إنّک علی کلّ شیء قدیر» .

«گوئی او را می بینم که در نزدیکی نجف کوفه از وادی السّلام

ص:472

عبور کرده، به سوی مسجد سهله پیش می رود، درحالیکه زره رسول اکرم (ص) را به تن دارد و بر اسب سبزرنگی سوار است که رنگش سبز متمایل به مشکی است و در پاهای آن سفیدی درخشنده ای هست که برق می زند و پیشانی سفیدی دارد که همگان برق آنرا می بینند و مردمان هر شهری خیال می کنند که او-حضرت قائم-در شهر آنها و در میان آنهاست و همراه آنها دعا می خواند و می گوید:

لا اله إلاّ الله حقّا، لا اله الاّ الله ایمانا و صدقا، لا اله الاّ الله عبودیّة و رقّا:

بارخدایا! ای عزّت بخش هر مؤمن غریب! و ای خوارکنندۀ هر ستمگر عنود! ، هنگامی که راهها به رویم بسته باشد و زمین با این همه فراخی برایم تنگ باشد، تو پناه منی. بارخدایا؟ تو مرا آفریدی، و از آفرینش من بی نیاز بودی، اگر مرا یاری نکنی، از شکست خوردگان خواهم بود. ای پخش کنندۀ رحمت از محلّهای آن، و ای بیرون آورندۀ برکتها از معدنهای آن، ای خداوندی که قلّۀ رفیع عظمت را به خود اختصاص داده ای و دوستانت به عزّت تو عزیزند، ای خداوندی که پادشاهان در برابر عظمت تو سر فرود آورده اند و تو داغ ذلّت بر گردن آنها نهاده ای، و آنها از شکوه تو بیمناکند. از تو می خواهم به آن نام مقدّست که جهان آفرینش را با آن نام مقدس آفریده ای و همه در برابرت سر تعظیم فرود آورده اند، از تو می خواهم که صلوات بی پایان خود را بر محمّد و آل محمّد (ص) نازل فرمائی، و امر خود را در حقّ من تحقّق بخشی، و فرج را نزدیک گردانی، مرا کفایت کنی و عافیت بخشی، و حاجتهای مرا برآورده سازی، الان، همین الان، امشب، آری همین امشب، که تو به هرچیزی توانا هستی» .

امام باقر (ع) در همین مورد می فرماید:

576- «کأنّی أنظر القائم علی ظهر النّجف، لبس درع رسول اللّه تتقلّص علیه، ثمّ ینتفض بها فتستدیر علیه، ثمّ یغشّی بثوب إستبرق، ثمّ یرکب فرسا أدهم أبلق بین عینیه شمراخ، فینتفض به انتفاضة حتّی لا یبقی أهل بلد إلاّ أتاهم نور ذلک الشّمراخ فیظنّون أنّه معهم فی بلادهم، حتی تکون آیة» .

«گوئی قائم (عج) را در پشت نجف به چشم خود می بینم که زره رسول خدا را پوشیده و دامنش را جمع کرده است. از آن نوری می درخشد و

ص:473

اطرافش را فرامی گیرد. و جامه ای از دیباج به تن دارد و بر اسب سبزرنگی متمایل به مشکی، سوار است که در بدنش سفیدی هست و در میان دو چشمش سفیدی خیره کننده ایست که نور آن از شهرهای دوردست دیده می شود و اهل هر شهری آن نور را می بینند و خیال می کنند که آنحضرت در میان آنهاست و این یکی از معجزات اوست» .

این مضمون از امام صادق (ع) و امام رضا (ع) نیز رسیده است، آنچه در این حدیث آمده چیزی ما فوق تلویزیون خواهد بود که تصوّر آن پس از دیدن تلویزیون برای ما آسان است.

امام صادق (ع) در همین زمینه می فرماید:

577- «کأنّی أنظر إلی القائم علی نجف الکوفة، علیه خداجة من إستبرق یلبس درع رسول الله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، فإذا لبسها انتفضت به انتفاضة حتّی تستدیر علیه. ثمّ یرکب فرسا أدهم أبلق بین عینیه شمراخ، بین یدیه رایة رسول الله صلی اللّه علیه و آله» .

«گوئی قائم (عج) را می بینم که در نجف کوفه است و بر تن او قطعه ای دیباج است و زره رسول اکرم (ص) را به تن دارد و آن را تکان می دهد تا صاف شود، سپس سوار اسب سبزرنگی مایل به مشکی می شود که در بدن او سفیدی هست و میان دو چشمش سفیدی درخشنده ای دارد.

پرچم رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله را به دست دارد. . .»

آیا کسی جرأت دارد که در مورد هزاران سال بعد این چنین با قاطعیّت سخن بگوید؟ ! آیا جز پیامبر اکرم (ص) و جانشینان معصوم او (ع) کسی یافت می شود که تعبیری به کار ببرد و بیش از هزار سال نامفهوم باشد و بعد از هزار و چهارصد سال تلویزیون اختراع شود و سخن او قابل تصوّر گردد؟ ! . آری پیش از اختراع تلویزیون چگونه قابل تصوّر بود که کسی در شهری باشد و در همۀ شهرها او را ببینند و تصوّر کنند که در شهر آنهاست! . و آیا جز این خاندان چه کسی می تواند این چنین قاطعانه از رنگ لباس و اسب و ویژگیهای او سخن بگوید و مسیر او را هزار و چهارصد سال پیش قدم به قدم ترسیم کند؟ ! . آری همین خصوصیّات نقل شد، به تنهائی برای اثبات این حقیقت کافیست که این سخنان از

ص:474

سرچشمۀ وحی صادر شده است. آری در بخشهای بعدی حقایق بیشتری نقل خواهد شد که هر شخص منصفی می تواند براساس آنها یقین کند که پیشوایان معصوم در مورد عصر ما آنچنان سخن گفته اند که گوئی عصر ما را با چشم خود دیده اند! .

امیر مؤمنان (ع) مسیر جنگهای او را چنین ترسیم می کند:

578- «ثمّ یتوجّه المهدیّ إلی القدس الشّریف بألف مرکب، فینزلون الشّام و فلسطین بین صور و عکّا و غزّة و عسقلان. و ینزل المهدیّ بیت المقدس» .

«آنگاه مهدی (ع) با هزار مرکب به سوی قدس شریف حرکت می کند، (با سپاه خود) در شام، فلسطین، صور، عکّا، غزّه و عسقلان منزل می کند، آنگاه مهدی وارد بیت المقدّس می شود» .

و در حدیث دیگری می فرماید:

579- «و یتوجّه إلی الآفاق، فلا یبقی مدینة وطئها ذو القرنین إلاّ حلّها و أصلحها. و لا یبقی کافر إلا هلک علی یدیه، و یشفی الله قلوب أهل الإسلام» .

«آنگاه متوجّه اقطار و اکناف جهان می شود، هیچ شهری نمی ماند از شهرهائیکه [ذو القرنین]وارد شده بود، جز اینکه در آن گام نهاده، آنرا اصلاح می کند. و هیچ کافری بر کفر خود باقی نمی ماند جز اینکه به دست او هلاک می شود، خداوند به دست او دلهای مسلمین را تسکین می بخشد» .

امام زین العابدین (ع) می فرماید:

580- «کأنّی بصاحبکم علا فوق نجفکم بظهر کوفان، معه أنصار أبیه تحت رایة رسول الله قد نشرها، فلا یهوی بها إلی قوم إلاّ أهلکهم الله عزّ و جلّ!» .

«گوئی صاحب شما را با چشم خود می بینم که در پشت کوفه

ص:475

وارد نجف شده و یاران پدرش همراه او در زیر پرچم رسول اکرم (ص) است که آنرا برافراشته و به دست گرفته، با این پرچم به سوی هیچ قومی عزیمت نمی کند، جز اینکه خداوند آنها را هلاک می سازد» .

پرواضح است که این پرچم رمز پیروزی و نشان حقّ بودن سپاه حضرت ولیّ عصر (عج) است وگرنه هلاک شدن اقوام ستیزه جو به دست لشکریان حضرت بقیّة اللّه (عج) خواهد بود نه صرفا به سبب حمل آن پرچم، که آن پرچم موجب قوّت قلب آنهاست که آنها در زیر پرچم رسول اللّه (ص) و تحت فرمان حضرت بقیّة اللّه (عج) قرار دارند. که هیچ پرچمی طرف مقایسه با آن نیست، آن حقّ مطلق است و هر پرچمی در برابرش برافراشته شود باطل است. از این رهگذر این پرچم به سوی هر قومی حرکت داده شود داغ بطلان بر پیشانی آن قوم نهاده، جام خشم خدا را بر آنها فرو می ریزد.

امام باقر (ع) در این زمینه می فرماید:

581- «کأنّی بقائم أهل بیتی قد أشرف علی نجفکم هذا- و أومأ بیده إلی ناحیة الکوفة-فإذا هو أشرف، نشر رایة رسول اللّه، فإذا هو نشرها انحطّت علیه ملائکة بدر. . عودها من عمد عرش اللّه و رحمته، و سائرها من نصر اللّه، لا یهوی بها إلی شیء إلاّ أهلکه اللّه! . یأتیه بها جبرائیل (ع)» .

«گوئی قائم اهلبیتم را می بینم که وارد این نجف شما شده (و با دست مبارکش به منطقه ای از کوفه اشاره کرده بود) و پرچم رسول اکرم (ص) را برافراشته، فرشتگان بدر بر او نازل شده اند. چوب آن پرچم از ستون عرش خداست. رحمت و نصرت خدا بر حاملان آن پرچم است، با آن پرچم به هیچ چیزی هجوم برده نمی شود جز اینکه خداوند آنرا نابود می سازد. جبرئیل آنرا (به پیشگاه حضرت مهدی) می آورد» .

چه تشبیهات لطیفی در این حدیث به کار رفته، که شکوه و عظمت آن پرچم قدسی را با تعبیرهای شیوای خود بیان کرده است. بر کسی پوشیده نیست که عرش الهی ستونی از چوب ندارد، ولی با این تعبیر بسیار لطیف، عنایت خاص حضرت پروردگار را در مورد آن پرچم الهی و مصلح غیبی بیان می فرماید.

ص:476

امام زین العابدین (ع) در وصف آن روز مسعود می فرماید:

582- «أما إنّ ذا القرنین قد خیّر بین السّحابین، فاختار الذّلول و ذخر لصاحبکم الصّعب. فقیل له: و ما الصّعب؟ . فقال: ما کان من سحاب فیه رعد و صاعقة و برق فصاحبکم یرکبه! . أما إنّه سیرکب السّحاب، و یرقی فی الأسباب: أسباب السّماوات السّبع و الأرضین السّبع: خمس عوامر و اثنتان خربتان!» .

«ذو القرنین میان دو ابر مخیّر شد: یکی ابر رام و دیگری ابر ناآرام، او ابر رام را بر خود برگزید و ابر ناآرام را برای صاحب شما نگه داشت.

گفته شد: ابر ناآرام چیست؟ فرمود: هر ابری که همراه با رعد و برق و صاعقه باشد. که هرکجا چنین ابری باشد، صاحب شما سوار آن خواهد شد. آری صاحب شما سوار ابر خواهد شد، همۀ اسبابها و ابزارها را زیر پا می گذارد. اسبابهای هفت آسمان و هفت زمین را، که پنج زمین آباد و دو زمین دیگر مخروبه خواهد بود» .

حدّاقلّ مفهوم سوار ابر شدن همین هواپیماهای امروزی است که صدائی چون رعد و برق دارند! ! . و شاید بتوان از این حدیث استفاده کرد که پیش از ظهور، جنگ اتمی بین دو قارّه از قارّه های زمین روی خواهد داد و این دو قارّه یکدیگر را نابود خواهند ساخت. احتمال زیاد می رود که این دو قارّه، آمریکا، اقیانوسیه باشد، زیرا در هیچیک از اخباری که خط سیر جنگهای حضرت بقیّة اللّه (عج) را ترسیم نموده، از این دو قارّه سخنی به میان نیامده است. همچنین در این احادیث از شمال آسیا، و شمال غربی اروپا نیز نامی به میان نیامده است و شاید آتش جنگ آن مناطق را نیز در کام خود فرو خواهد برد.

امام باقر (ع) می فرماید:

پیشوای پنجم شیعیان در تأویل آیۀ شریفۀ: «وَ قُلْ جٰاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبٰاطِلُ» چنین فرمود:

583- «إذا قام القائم ذهبت دولة الباطل» .

ص:477

«هنگامی که قائم (عج) قیام کند، دولت باطل نابود می شود» .

امام باقر (ع) که چون دیگر پیشوایان معصوم (ع) تلخی دولتهای باطل و حکومتهای جنایتگر را چشیده است، این نوید را به ما می دهد که چرخ گردون همواره به کام ستمگران نمی چرخد و کابوس خفقان و اختناق برای همیشه افق زندگی را تیره و تار نمی سازد، بلکه روزهائی در پیش است که در آن روز طومار ستم درهم می پیچد و پرچم حقّ بر فراز سراسر گیتی به اهتزاز درمی آید.

«باش تا صبح دولتش بدمد» .

584- «القائم منّا منصور بالرّعب، مؤیّد بالنّصر، تطوی له الأرض، و تظهر له الکنوز، و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب» .

«قائم ما به وسیلۀ رعب (در دل دشمنان) یاری شده، و با نصرت الهی تأیید شده است. زمین زیر پایش پیچیده می شود و کنزهای زمین برای او ظاهر می شود و دولت او به شرق و غرب جهان می رسد» .

گذشته از مفهوم شایع «طیّ الارض» ، امروزه زمین در زیر چرخهای هواپیما درهم پیچیده می شود و در زیر بالهای سفینه های فضائی با سرعت بیشتری درهم می پیچد. موشکی که به فضا پرتاب می شود در یک چشم به هم زدن، کرۀ خاکی را درهم می نوردد! . و اگر عنایات خاص حضرت پروردگار، در مورد حضرت ولیّ عصر (عج) و یاران بزرگوار او، به این سفینه های فضائی افزوده شود، همۀ سختیها، آسان خواهد شد و راز آن سرعت شگفت و توجیه درهم پیچیدن زمین زیر پای او بر همگان روشن می شود.

585- «یجرّد السّیف علی عاتقه ثمانیة أشهر هرجا حتّی یرضی اللّه» .

«هشت ماه تمام شمشیر بر دوش نهاده، (دشمنان خدا را) می کشد تا خدا خشنود گردد» .

586- «إنّ رسول اللّه سار فی أمّته باللّین و المنّ و کان یتألّف النّاس. و القائم یسیر بالقتل و لا یستتیب أحدا. . بذلک أمر فی الکتاب

ص:478

الّذی معه. ویل لمن ناواه» .

«رسول اکرم (ص) در میان امّتش به نرمش و ملاطفت مأمور بود، و با محبّت و مودّت در میان آنها الفت ایجاد می کرد، ولی قائم (با زورمداران) با منطق شمشیر سخن می گوید و از آنها مطالبۀ توبه نمی کند. . . او در کتابی که نزد اوست به چنین شیوه ای مأمور است. بدا به حال کسیکه با او سر ستیز داشته باشد» .

این حدیث با احادیثی که می گوید حضرت ولیّ عصر (عج) از سنّت پیامبر اکرم (ص) پیروی می کند، منافات ندارد. زیرا از نظر تلاش برای احقاق حقّ و اقامۀ عدل براساس سیرۀ رسول اکرم (ص) گام برمی دارد ولی از نظر شیوۀ برخورد با طاغوتهای زمان و زورمداران جهان که منطقی جز منطق زور نمی شناسند، با زبان شمشیر سخن می گوید:

587- «یسند ظهره إلی الحجر و یهزّ الرّایة المغلّبة» .

«پشتش را به حجر الاسود تکیه می دهد و پرچم همیشه پیروز را به اهتزاز درمی آورد» .

588- «یظهر فی آخر الزّمان. علی رأسه غمامة بیضاء تظلّه من الشّمس. فیها ملک ینادی بلسان عربیّ فصیح: هذا المهدیّ فاتّبعوه» .

«در آخر الزّمان ظهور می کند، ابر سفیدی بالای سرش حرکت می کند و در برابر خورشید به وجود مقدّسش سایه می اندازد. از میان ابر فرشته بانگ برمی آورد: این مهدی است، از او پیروی کنید» .

در برخی از روایاتی که در این مورد آمده است، به جای «غمامه» که به معنای ابر است، «عمامه» ذکر شده است که غلط چاپی است، چون معنی ندارد که فرشته در عمامۀ آنحضرت جای بگیرد و از آنجا بانگ برآورد! و بی تردید آن «غمامه» بوده است نه «عمامه» ! .

589- «یظهر بالسّیف! . و لو استقامت الأمور لأحد، لاستقامت لرسول اللّه (ص) حیث أدمیت رباعیّته و شجّ فی وجهه. و الّذی نفسی بیده حتّی نمسح نحن و أنتم العرق و العلق و القوم علی السّروج» .

ص:479

«با شمشیر ظاهر می شود. اگر بنا بود کارها طبق میل احدی پیش آید برای رسول اکرم (ص) پیش می آمد، در حالیکه دندان مبارکش خون آلود شد و پیشانی اش شکسته شد، قسم به خداوندیکه جان من در دست اوست ما و شما باید عرق بریزیم و خون دل بخوریم تا وقتیکه اینها بر شتر خلافت سوار هستند» .

همین مضمون از امام صادق (ع) و امام رضا (ع) نیز روایت شده است.

(در این حدیث تعبیر «سروج» به معنای «زینها» به کار رفته، که ما آنرا به «شتر خلافت» ترجمه کردیم) .

590- «من أدرکها منکم کان عندنا فی السّنام الأعلی، و إن قبضه اللّه قبل ذلک خار له» .

«کسیکه از شما، او را درک کند، در عالیترین درجات (بهشتی) در پیش ما خواهد بود، و اگر پیش از آن از دنیا برود، خداوند آن مقام را به او عطا می فرماید» .

591- «لو قد خرج قائم آل محمّد، لنصره اللّه بالملائکة المسوّمین و المردفین و المنزلین و الکرّوبیین. یکون جبرائیل علی مقدمته، و میکائیل علی ساقته، و إسرافیل عن یساره، و الرّعب یسیر أمامه و خلفه و عن یمینه و شماله، و الملائکة المقرّبون خدّامه. أوّل من یبایعه شیعة محمّد و علیّ. یأتی و للّه سیف مخترط یفتح اللّه له الرّوم و الصّین و التّرک و السّند و الهند و کابل شاه و الخزر» .

«اگر قائم آل محمّد (ص) ظهور کند، خداوند او را با فرشتگان نشاندار، مقرّب و فرستاده شده در صفهای فشرده یاری می کند. جبرائیل در پیشاپیش آنها حرکت می کند، و میکائیل از پشت سر آنها و اسرافیل از طرف چپ آنها. ابّهت و رعب و وحشت از جلو، عقب، چپ و راست آنها پیش می تازد. فرشتگان مقرّب خدمتگزاران او هستند. نخستین گروهی که به او دست بیعت می دهند شیعیان محمّد (ص) و علی (ع) هستند. به خدا سوگند که آن شمشیر برندۀ خدا می آید. خداوند روم، چین، ترک، سند، هند، کابل و خزر را برای او فتح می کند» .

592- «من أدرک منکم قائمنا فلیقل حین یراه: السّلام علیکم یا

ص:480

أهل بیت النّبوّة. و معدن العلم، و موضع الرّسالة» .

«هرکس از شما قائم ما را درک کند، هروقت او را ببیند، بگوید: السّلام علیکم یا أهل بیت النبوّة و معدن العلم و موضع الرّسالة» .

593- «إذا ظهر قائمنا أهل البیت، قال للنّاس: [ففررت منکم لمّا خفتکم، فوهب لی ربّی حکما و جعلنی من المرسلین]خفتکم علی نفسی، و جئتکم لمّا أذن لی ربّی و أصلح أمری» .

«هنگامی که قائم ما ظهور کند، این آیۀ شریفه را تلاوت می کند:

[از شما فرار کردم هنگامی که ترسیدم از شما، پس خداوند به من حکم عطا کرد و مرا از مرسلین قرار داد]» .

تلاوت این آیه به مفهوم ادّعای رسالت نیست، بلکه هدف بیان حکمت غیبت است که آن ترس از جان است، که هنگامی که جانش در خطر بود در پشت پردۀ غیبت مختفی شد و چون خطر رفع گردید، خداوند او را برای اصلاح جامعه برانگیخت. روی این بیان منظور از «مرسل» در حقّ آنحضرت معنای لغوی آن است نه اصطلاحی.

594- «ینتهی إلی المقام فیصلّی رکعتین، و ینشد اللّه و یقول:

[أمّن یجیب المضطرّ إذا دعاه و یکشف السّوء و یجعلکم خلفاء الأرض، أ إله مع اللّه قلیلا ما تذکّرون]» .

«به مقام ابراهیم (در نزدیکی کعبه) می رود و دو رکعت نماز می خواند، و با تلاوت این آیات: [أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذٰا دَعٰاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ. . .] با خدای خود مناجات می کند» .

این حدیث به همین تعبیر از امام صادق (ع) نیز روایت شده است، با این تفاوت که در پایان می افزاید:

595- «نزلت فی القائم. و اللّه هو المضطرّ، یجیبه اللّه و یکشف عنه السّوء، و یجعله خلیفة فی الأرض» .

«این آیه در حقّ قائم (عج) نازل شده است، که سوگند به خدا «مضطرّ» اوست، که هروقت دعا کند، خدا دعایش را مستجاب می کند و

ص:481

گرفتاری اش را برطرف می سازد و او را در روی زمین جانشین قرار می دهد» .

و در حدیث دیگری می فرماید:

596- «إنّ القائم إذا خرج دخل المسجد الحرام، فیستقبل القبلة و یجعل ظهره إلی المقام ثمّ یصلّی رکعتین، ثمّ یقوم فیقول: یا أیّها النّاس، أنا أولی بآدم، أنا أولی النّاس بإبراهیم، أنا أولی بإسماعیل، أنا أولی النّاس بمحمّد. . و یدعو و یتضرّع» .

«هنگامی که قائم (عج) ظاهر شود، وارد مسجد الحرام می گردد و روی به سوی کعبه و پشت به مقام می کند و آنگاه دو رکعت نماز می خواند. و سپس می فرماید: ای مردم! من برای آدم از همه نزدیکترم، برای ابراهیم از همه نزدیکترم، برای اسماعیل از همه نزدیکترم، برای محمّد (ص) از همه نزدیکترم، . . . آنگاه دعا می خواند و با خدای خود مناجات می کند» .

پیشوای پنجم شیعیان داستان ظهور را چنین ترسیم می فرماید:

597- «و اللّه لکأنّی أنظر إلیه و قد أسند ظهره إلی الحجر، ثمّ یقول: یا أیّها النّاس، إنّا نستنصر النّاس علی من ظلمنا و سلب حقّنا. إنّا أهل بیت نبیّکم محمّد (ص) و نحن أولی النّاس بمحمّد. من یحاجّنا فی اللّه فإنّا أولی النّاس باللّه، و من یحاجّنا فی آدم فإنّا اولی النّاس بآدم، و من یحاجّنا بنوح فانّا اولی النّاس بنوح، و من یحاجّنا بإبراهیم فإنّا أولی النّاس بإبراهیم، و من یحاجّنا بمحمّد فإنّا أولی النّاس بمحمّد، و من یحاجّنا بالنّبیین فإنّا أولی النّاس بالنّبیین، و من یحاجّنا فی کتاب اللّه فإنّا أولی النّاس بکتاب اللّه، ألیس یقول اللّه فی محکم کتابه: [إنّ اللّه اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین. ذرّیّة بعضها من بعض، و اللّه سمیع علیم]؟ ! .

فأنا بقیّة من آدم، و ذخیرة من نوح، و مصطفی من إبراهیم، و صفوة من محمّد (ص) . . ألا و من حاجّنی فی سنّة رسول اللّه فأنا أولی النّاس بسنّة رسول اللّه، فأنشد اللّه من سمع کلامی الیوم، لما بلّغ الشّاهد

ص:482

منکم الغائب. و أسألکم بحقّ اللّه و رسوله و بحقّی فإنّ لی علیکم حقّ القربی من رسول اللّه، إلاّ أعنتمونا و منعتمونا ممّن یظلمنا، فقد أخفنا و ظلمنا، و طردنا من دیارنا و أبنائنا، و بغی علینا و دفعنا عن حقّنا، فافتری أهل الباطل علینا.

فاللّه اللّه فینا لا تخذلونا، و انصرونا ینصرکم اللّه، إنّا نستنصر الیوم کلّ مسلم! . ثمّ یدعو النّاس إلی کتاب اللّه و سنّة نبیّه و الولایة، و معه عهد رسول اللّه (ص) . فیقوم رجل فینادی: أیّها النّاس، هذا طلبتکم قد جاءکم یدعوکم إلی ما دعاکم إلیه رسول اللّه (ص) . فیقوم هو فیقول:

أنا ابن نبیّ اللّه، أدعوکم إلی ما دعاکم إلیه نبیّ اللّه» .

«به خدا سوگند، گوئی می بینم او را که پشت خود را به «حجر الاسود» تکیه داده، می گوید:

ای مردم! ما از همۀ مردمان یاری می خواهیم علیه کسانیکه به ما ستم کردند و حقّ ما را غصب نمودند. ما اهلبیت پیامبر شما حضرت محمّد (ص) هستیم، و ما نزدیکترین مردمان به او هستیم، هرکس با ما در مورد خدا محاجّه کند، ما از همه به او نزدیکتریم. هرکس در مورد آدم محاجّه کند، ما از همه به او نزدیکتریم. هرکس در مورد نوح محاجّه کند، از همه به او نزدیکتریم. هرکس در مورد ابراهیم محاجّه کند، از همه به او نزدیکتریم. هرکس در مورد محمّد (ص) با ما محاجّه کند، ما از همه به او نزدیکتریم. هرکس در مورد پیامبران با ما محاجّه کند، ما از همه به آنها نزدیکتریم. هرکس در مورد کتاب خدا با ما محاجّه کند، ما به کتاب خدا از همه نزدیکتریم. مگر نه اینست که قرآن کریم در آیات محکم قرآنش می فرماید:

[خدا، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید، ذریّه ایست که بعضی از آنها از بعضی دیگر است، و خدا شنوا و داناست].

من بازماندۀ آدم، ذخیرۀ نوح، برگزیدۀ ابراهیم و فشرده و از تبار محمّد (ص) هستم. آگاه باشید که هرکس در مورد سنّت پیامبر (ص) با من محاجّه کند، من برای (احیا و اجرای) سنّت پیامبر از همه شایسته ترم.

پس شما را به خدا سوگند می دهم که هرکس امروز گفتار مرا می شنود به آنانکه امروز حضور ندارند برساند. شما را سوگند می دهم به حقّ خدا و حقّ رسول خدا و حقّ من، که حقّ ذوی القربی (خویشاوندی با رسول اکرم) بر

ص:483

گردن شما دارم، که ما را یاری کنید و از ما در برابر ستمگران حمایت کنید. که ما مورد وحشت و ستم قرار گرفتیم، از دیار و فرزندان خود دور افتادیم، به ما ستم کردند و ما را از حقوق خود محروم ساختند و اهل باطل به ما افتراء بستند.

از خدا بترسید در حقّ ما، ما را خوار نسازید، ما را یاری کنید که خداوند شما را یاری کند، ما امروز از هر مسلمانی یاری می طلبیم» .

آنگاه مردم را به سوی قرآن کریم و سنّت پیامبر اکرم (ص) و ولایت اهلبیت عصمت و طهارت، دعوت می کند. عهد و پیمان پیامبر (ص) نیز همراه او خواهد بود.

آنگاه مردی برمی خیزد و خطاب به مردم می گوید: ای مردم! این خواسته و آرزوی دیرینۀ شماست، به سوی شما آمد و شما را به چیزی که رسول اکرم (ص) دعوت می کرد، فرامی خواند. آنگاه حضرت بقیّة اللّه (عج) بلند می شود و می فرماید:

من پسر پیامبر شما هستم. شما را به چیزی فرامی خوانم که پیامبر خدا شما را به سوی آن فرامی خواند» .

حضرت باقر (ع) افزود:

598- «أوّل من یبایعه جبرائیل علیه السّلام، ثمّ الأنصار» .

«نخستین کسی که با او بیعت می کند جبرئیل است، آنگاه یاران (313 نفر) بیعت می کنند» .

از امام باقر (ع) تأویل آیۀ شریفۀ: «سَأَلَ سٰائِلٌ بِعَذٰابٍ وٰاقِعٍ» را پرسیدند، فرمود:

599- «نار تخرج من المغرب و ملک یسوقها من خلفها. فلا تدع دارا لبنی أمیّة إلاّ أحرقتها و أهلها، و لا تدع دارا فیها وتر لآل محمّد إلاّ أحرقتها، ذلک هو المهدیّ» .

«آتشی است که از مغرب خارج می شود و فرشته ای آنرا به پیش میراند. هیچ خانه ای را از بنی امیّه فروگذار نمی کند جز اینکه با اهل خانه طعمۀ حریق می سازد. و هیچ خانه ای نمی ماند که در آن انتقام آل محمّد (ص) باشد جز اینکه به خاکستر می نشاند. او مهدی است» .

ص:484

600- «ثمّ یخرج من مکّة حین یکون فی مثل الحلقة: عشرة آلاف رجل، جبرائیل عن یمینه و میکائیل عن شماله. ثمّ یهزّ رایة رسول اللّه، و علیه درعه، و بیده سیفه ذو الفقار» .

«سپس از مکّه خارج می شود درحالیکه ده هزار سرباز سلحشور (چون نگین انگشتر) او را در میان گرفته اند. جبرئیل از طرف راست و میکائیل از طرف چپ او حرکت می کند، پرچم پیامبر اکرم (ص) را به اهتزاز درمی آورد، زره پیامبر را به تن، شمشیر ذو الفقار آنحضرت را در دست می گیرد» .

امام صادق (ع) در ترسیم آن روز پرشکوه می فرماید:

601- «أوّل ما ینطق به هذه الآیة: [بَقِیَّتُ اللّٰهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ] ، ثمّ یقول: أنا بقیّة اللّه و حجّته و خلیفته علیکم، فلا یسلّم علیه مسلم إلاّ قال: السّلام علیک یا بقیّة اللّه فی أرضه. فإذا اجتمع علیه العقد:

و هو عشرة آلاف رجل، لم یبق فی الأرض معبود دون اللّه عزّ و جلّ من صنم أو وثن أو غیره إلاّ وقعت فیه نار فأحرقته» .

«نخستین چیزی که به زبان می آورد، تلاوت این آیۀ شریفه است: «بَقِیَّتُ اللّٰهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» سپس می فرماید: «بَقِیَّتُ اللّٰهِ» من هستم، حجّت خدا و جانشین او در میان شما، من هستم. هیچ مسلمانی در روی زمین نمی ماند جز اینکه عرضه می دارد: سلام بر تو ای یکتا بازماندۀ خدا بر روی زمین. آنگاه اهل حلّ و عقد که ده هزار نفر هستند، در اطراف او حلقه می زنند، در روی زمین جز خدای تبارک و تعالی هیچ معبودی از بت و غیر آن نمی ماند، جز اینکه آتشی بر آن افتاده، آنرا می سوزاند» .

شاید مراد از آتش، صاعقۀ آسمانی باشد و ممکن است شعله های خانمانسوز جنگ جهانی و یا منطقه ای باشد که بتهای چوبی و فلزی و گوشتی را در آتش خود خواهد سوزانید! .

آنگاه پیشوای پنجم شیعیان حرکت سپاه حقّ را از مکّه تا کوفه چنین تشریح می فرماید:

602- «إذا قام بمکّة و أراد أن یتوجّه إلی الکوفة نادی منادیه:

ألا لا یحملنّ أحد طعاما و لا شرابا. و یحمل معه حجر موسی بن عمران (ع)

ص:485

و هو وقر بعیر، فلا ینزل منزلا إلاّ انفجرت منه عیون، فمن کان جائعا شبع، و من کان ظامئا روی، و رویت دوابّهم. فهو زادهم حتّی ینزلوا النّجف من ظهر الکوفة. فیخرج بها بضعة عشر ألفا یدّعون التّبرئة منه و یقولون: إرجع من حیث أتیت، فلا حاجة لنا فی بنی فاطمة، فیضع فیهم السّیف حتّی یأتی علی آخرهم، فیقتل کلّ مرتاب، و یقتل مقاتلیه، ثمّ ینزل النّجف» .

«هنگامی که در مکّه قیام کرده، عازم حرکت به سوی کوفه شود، منادی ندا می کند که هیچکس خوردنی و آشامیدنی با خود برندارد. آنگاه سنگ حضرت موسی را بر شتری حمل کرده با خود می برند. در هر محلّی که منزل کنند از آن سنگ چشمه ها سرازیر می شود افراد سپاه از آن می خورند، هرکس گرسنه باشد سیر می شود و هرکس تشنه باشد رفع عطش می شود، چارپایان نیز از آن خورده سیر می شوند. آن توشۀ آنهاست تا وقتیکه در پشت کوفه وارد نجف شوند. در آنجا ده هزار و خورده ای خارج می شوند و از آنحضرت اظهار برائت می کنند و می گویند: از هرکجا آمده ای برگرد! ما را به اولاد فاطمه نیازی نیست! آنگاه شمشیر می کشد و همه را طعمۀ شمشیر می سازد، هرکسی را که-بعد از مشاهدۀ آنهمه آیات بیّنات-دچار تردید شود می کشد، و هرکسی را که در برابر آنحضرت شمشیر بکشد، طعمۀ شمشیر می سازد، آنگاه در نجف اشرف فرود می آید» .

ممکن است همۀ بیش از ده هزار نفری که روی درروی آنحضرت می ایستند و اعلان تبرئه می کنند، از اهل نجف و یا کوفه نباشند، بلکه از دور و نزدیک به قصد جلوگیری از پیشروی سپاه حقّ در آن نقطه گرد آمده باشند.

در برخی نقلها کلمۀ «تبرئه» به غلط «بتریّه» ضبط شده! و برخی از ناقلین دچار اشتباه شده اند، آنگاه برای معنی کردن آن فرقه ای را به نام «بتریّه» تراشیده اند و مدّعی شده اند که بیش از ده هزار نفر از فرقۀ بتریّه در برابر آنحضرت مقاومت خواهند نمود! ولی صحیح آن «تبرئه» است که از آنحضرت اعلان بیزاری می کنند و به سزای آن می رسند. (1)

ص:486


1- *) -در اینجا تحقیق نویسنده بی پایه است، زیرا در همۀ منابع حدیث «بتریّه» قید شده و آن وجود خارجی دارد و یکی از فرقه های زیدیّه است و در تمام منابع زیدیّه از آنها گفتگو شده است و می توانید به «ملل و نحل» جلد 1 صفحۀ 161 مراجعه کنید.

و در مورد خسف سپاه سفیانی می فرماید:

603- «و یبعث السّفیانیّ بعثا إلی المدینة، فیفرّ المهدیّ منها إلی مکّة. فیبلغ أمیر الجیش أنّ المهدیّ قد خرج إلی مکّة، فیبعث جیشا علی أثره فلا یدرکه حتّی یدخل مکّة خائفا یترقب علی سنّة موسی بن عمران. و ینزل أمیر جیش السّفیانی البیداء، فینادی مناد من السّماء: یا بیداء أبیدی القوم، فیخسف بهم فلا یفلت منهم إلاّ ثلاثة نفر یحوّل اللّه وجوههم إلی أقفیتهم» .

«سفیانی سپاهی را به سوی مدینه می فرستد، پس مهدی (عج) از آنجا به سوی مکّه می گریزد. به فرمانده سپاه خبر می رسد که مهدی (عج) از مدینه به مکّه گریخته است، پس سپاهی را در تعقیب او گسیل می دارد، ولی سپاه سفیانی به او نمی رسد و او چون موسی بن عمران با ترس و نگرانی وارد مکّه می شود. فرمانده سپاه سفیانی وارد سرزمین «بیدا» می شود، منادی آسمانی بانگ برمی آورد: ای بیدا! این سپاه را نابودشان ساز. همۀ آنها در کام زمین فرومی روند، جز سه نفر، که خداوند صورت آنها را به پشتشان برمی گرداند» .

604- «فإذا جاء إلی البیداء، یخرج إلیه جیش السّفیانیّ، فیأمر اللّه الأرض فتأخذهم من تحت أقدامهم، و هو قول اللّه عزّ و جلّ: [وَ لَوْ تَریٰ إِذْ فَزِعُوا فَلاٰ فَوْتَ، وَ أُخِذُوا مِنْ مَکٰانٍ قَرِیبٍ. و قالوا: آمنّا به (یعنی:

القائم من آل محمّد) و أنّی لهم التّناوش من مکان بعید، و قد کفروا به من قبل، و یقذفون بالغیب من مکان بعید، و حیل بینهم و بین ما یشتهون، کما فعل بأشیاعهم من قبل، إنّهم کانوا فی شک مریب]فلا یبقی منهم إلاّ رجلان: وتر و وتیرة من مراد وجه کلّ منهما فی قفاه، یمشیان القهقری، یخبران النّاس بما فعل بأصحابهما» .

«چون وارد بیدا شود، سپاه سفیانی به سوی او حرکت می کنند، خداوند به زمین فرمان می دهد که آنها را از زیر پایشان بگیرد و در کام خود فرو ببرد. و این است معنای کلام خدا که می فرماید:

[ای کاش ببینی هنگامی که دچار وحشت شده اند و دیگر کسی فوت نمی شود و از محلّ نزدیکی گرفته می شوند. و می گویند: ما به او-مهدی-ایمان

ص:487

آورده ایم. چگونه می توانند از جایگاهی دور نجات بیابند؟ ! درحالیکه از پیش به او کافر شدند و از جای دور، غیب می انداختند! ، میان آنها و خواسته هایشان جدائی انداخته می شود. چنانکه پیشتر در مورد امثال آنها انجام یافت، که به راستی آنها در تردید بهت آوری به سر می برند]

از آنها فقط دو تن زنده می ماند که «وتر» و «وتیره» از قبیلۀ «مراد» است، که صورت آنها به عقب برگردانده شده، عقب عقب راه می روند تا از آنچه به قومشان آمده، به مردم خبر دهند» .

در حدیث دیگری که قبلا نقل کردیم، از این دو نفر به عنوان بشیر و نذیر یاد شده است.

و در حدیث دیگری از روز سختی که در انتظار جنایتکاران و ستمگران است، سخن گفته، می فرماید:

605- «لو علم النّاس ما یصنع المهدیّ إذا خرج، لأحبّ أکثرهم أن لا یراه ممّا یقتل من النّاس! . أما إنّه لیبدأ بقریش، فلا یأخذ منه إلاّ السّیف، و لا یعطیها إلاّ السّیف، حتّی یقول کثیر من النّاس: ما هذا من آل محمّد، لو کان من آل محمّد لرحم» .

«اگر مردم بدانند که مهدی به هنگام خروج-با ستمگران-چه می کند؟ بیشتر مردم دوست می دارند که او را درک نکنند و آن کشتار را نبینند! . آگاه باشید که او از قریش آغاز می کند و از آنها شمشیر دریافت می کند و به آنها جز شمشیر نمی دهد. بسیاری از مردم می گویند: این از آل محمّد نیست، زیرا اگر از آل محمّد بود، ترحّم می کرد» .

606- «ما بقاء قریش، إذا قدّم القائم المهدیّ منهم خمسمئة فضرب أعناقهم، ثمّ قدّم خمسمئة فضرب أعناقهم صبرا، ثمّ خمسمئة فضرب أعناقهم، و إنّ مولی القوم منهم» .

«بقای قریش دیگرچه سودی دارد؟ ! هنگامی که مهدی قائم (عج) قیام کند، پانصد نفر از آنها را می آورد و گردن می زند، سپس پانصد نفر دیگر می آورد و حبس می کند تا گردن بزند، آنگاه پانصد نفر دیگر که زعیم قوم (سفیانی) نیز در میان آنهاست، می آورد و گردن می زند» .

ص:488

این حدیث نیز می رساند که سفیانی در جنگ کشته نمی شود، بلکه به طوریکه در صفحات پیشین گفته شد در زیر درختی سر بریده می شود.

امام باقر (ع) در تفسیر آیۀ شریفۀ: « «فَمَهِّلِ الْکٰافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً» فرمود:

607- «أمهل الکافرین یا محمّد رویدا، لو بعث القائم فینتقم من الجبّارین و الطّواغیت من قریش و بنی أمیّة و سائر النّاس» .

«یعنی: ای محمّد! (ص) کافران را مهلت بده، مهلت دادنی، که اگر قائم قیام کند از ستمگران و ابرجنایتکاران قریش، بنی امیّه و هر قوم دیگر انتقام خواهد گرفت» .

608- «و یستعمل علی مکّة ثمّ یسیر نحو المدینة، فیبلغه أنّ عامله قتل، فیرجع إلیهم فیقتل المقاتلة و لا یزید علی ذلک. ثمّ ینطلق فیدعو النّاس ما بین المسجدین إلی کتاب اللّه و سنّة رسوله و الولایة لعلیّ بن أبی طالب و البراءة من عدوّه، حتّی یبلغ البیداء فیخرج إلیه جیش السّفیانیّ فیخسف بهم» .

«فرمانداری بر شهر مکّه تعیین می کند و از آنجا به سوی مدینه حرکت می کند. به او اطّلاع می رسد که فرماندارش کشته شده، به مکّه بازمی گردد و قاتل او را می کشد و دیگر متعرّض شخص دیگری نمی شود.

سپس راه می افتد و در میان دو مسجد (مسجد الحرام و مسجد النبی -ص-) مردم را به کتاب خدا و سنّت پیامبر اکرم (ص) و ولایت علی بن ابیطالب (ع) و بیزاری از دشمنان علی (ع) دعوت می کند. تا به سرزمین بیدا می رسد. آنجا سپاه سفیانی به سوی او حرکت می کند و زمین آنها را در کام خود فرومی برد» .

609- «یخرج عائدا إلی المدینة حتّی یمرّ بالبیداء، فیقول هذا مکان القوم الّذین خسف بهم، و هی الآیة الّتی قال اللّه: [أَ فَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئٰاتِ، أَنْ یَخْسِفَ اللّٰهُ بِهِمُ الْأَرْضَ، أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذٰابُ مِنْ حَیْثُ لاٰ یَشْعُرُونَ، أَوْ یَأْخُذَهُمْ فِی تَقَلُّبِهِمْ فَمٰا هُمْ بِمُعْجِزِینَ]» .

«به سوی مدینه بازمی گردد تا به سرزمین بیدا می رسد، می فرماید:

ص:489

اینجا محلّ سپاهی است که زمین آنها را در کام خود فروبرد. و اینست معنای آیۀ شریفه که می فرماید: [آیا کسانیکه از روی مکر بدیها را انجام دادند، در امان هستند از اینکه خداوند برای آنها زمین را زیروزبر کند و یا عذاب از جائی که نمی دانند به سوی آنها بیاید، و یا آنها را در حال رفت وآمدشان بگیرد، که آنها عاجزکننده نیستند؟ !]»

610- «ثمّ یدخل المدینة و تقاومه قریش و غیرها، فیمنحه اللّه أکتافهم و یمکّنه منهم» .

«سپس وارد مدینه می شود، قریش و دیگران در برابرش مقاومت می کنند، خداوند به او پیروزی عنایت می کند و او را بر آنها چیره می سازد» .

611- «یقول فی المدینة مخاطبا جدّه (ص) : یا جدّاه، وصفتنی و دللت علیّ، و نسبتنی و سمّیتنی و کنّیتنی، فجحدتنی الأمّة و قالت: ما ولد، و لا کان، و أین هو؟ و متی کان. ؟ و أین یکون؟ . و قد مات و لم یعقّب (أی أبوه) و لو کان صحیحا ما أخّره اللّه تعالی إلی هذا الوقت المعلوم، فصبرت محتسبا، و قد أذن اللّه لی فیها بإذنه» .

«در مدینۀ منوّره (در کنار ضریح مقدّس پیامبر اکرم) جدّ بزرگوارش را خطاب کرده، عرضه می دارد: ای جدّ بزرگوار! مرا با نام و نشان معرّفی کردی، اسم و کنیه ام را بیان فرمودی، همه را به سوی من رهنمون شدی، ولی امّت مرا انکار کرد و گفت: متولّد نشده، وجود نداشته، کجاست؟ کی و کجا بوده؟ پدرش درگذشته و فرزندی نداشته! ، و اگر صحّت داشت تاکنون دیر نمی کرد! من در برابر همۀ اینها صبر کردم و شکیبائی نمودم و اینک خداوند به من اذن داده است» .

612- «یخرج من الحجاز. . . حتّی یستوی علی منبر دمشق» .

«از حجاز ظاهر می شود. . . تا بر فراز منبر دمشق قرار می گیرد» .

613- «فیخرج من مکّة متوجّها إلی الشام، یفرح به أهل السّماء و أهل الأرض، و الطّیر فی الهواء و الحیتان فی البحر» .

ص:490

«از مکّه بیرون آمده، به سوی شام حرکت می کند، اهل آسمان خوشحال می شوند، اهل زمین مسرور می گردند، پرندگان هوا شادی می کنند و ماهیان دریا خوشحالی می نمایند» .

614- «و تقع الصّیحة بدمشق، إنّ أعراب الحجاز قد جمعوا لکم. فیقول السّفیانیّ لأصحابه: ما یقول هؤلاء القوم؟ . فیقال له: هؤلاء أصحاب تمر و إبل، و نحن أصحاب خیل و سلاح، فاخرج بنا إلیهم.

فیخرج السّفیانیّ بخیله و قومه و رجاله و جیشه، و معه مئة و سبعون ألفا.

فینزل بحیرة طبریّة. . و یسیر إلیه المهدیّ، یسیر فی اللّیل و یکمن فی النّهار، و النّاس یتبعونه، حتّی یواقع السّفیانیّ علی بحیرة طبریّة، فیغضب اللّه علی السّفیانیّ و یغضب خلق اللّه لغضب اللّه تعالی، فترشقهم الطّیر بأجنحتها، و الجبال بصخورها، و الملائکة بأصواتها، و لا تکون ساعة حتّی یهلک اللّه أصحاب السّفیانیّ کلّهم، و لا یبقی علی وجه الأرض غیره وحده، فیأخذه المهدیّ فیذبحه تحت الشّجرة الّتی أغصانها مدلاّة علی بحیرة طبریّة قرب مدینة دمشق» .

«در شام بانگ برآورده می شود که عرب حجاز برای شما گرد آمده اند. سفیانی به یاران خود می گوید: آنها چه می گویند؟ ! یارانش به او می گویند: آنها جز شتر و خرما چیزی ندارند و ما تا به دندان مسلّح هستیم، ما را به سوی آنها بفرست. آنگاه سفیانی با لشکری بالغ بر 170 هزار نفر که با انواع سلاحها مسلّح هستند خارج می شود و در کنار دریاچۀ طبریّه منزل می کند. مهدی (ع) نیز همراه لشکریان خود به سوی او حرکت می کند، شبها راه می رود و روزها کمین می کند. چون سفیانی به دریاچۀ طبریّه رسید خشم خدا و خلق خدا بر او تعلّق می گیرد، پرندگان با بالهای خود لشکر او را می زنند و کوهها سنگهای خود را به سوی آنها فرو می ریزند و فرشتگان با صدای خود بر آنها نهیب می زنند، یک ساعت نمی گذرد مگر اینکه همۀ سپاه سفیانی هلاک می شود و از سپاه سفیانی جز خود او حتّی یک نفر هم نمی ماند. مهدی (عج) او را گرفته در کنار دریاچۀ طبریّه در نزدیکی دمشق در زیر درختی که شاخه هایش مشرف بر دریاچه است، سر می برد» .

615- «و یبعث السّفیانیّ إلیه بعثا، فیظهرون علیهم. و ذلک بعث

ص:491

کلب، و الخیبة لمن لم یشهد غنیمة کلب» .

«سفیانی لشکری را به سوی حضرت مهدی می فرستد که شکست می خورند و آنها لشکر کلب هستند، هرکس پیروزی سپاه اسلام را بر لشکر کلب ندیده باشد تأسّف می خورد» .

و در همین زمینه می فرماید:

616- «ثمّ یسیر حتّی یأتی العذراء هو و من معه و قد ألحق به ناس کثیر، و السّفیانیّ یومئذ بوادی الرّملة. حتّی إذا التقوا یخرج أناس کانوا مع السّفیانیّ من شیعة آل محمّد، و یخرج أناس کانوا مع آل محمّد إلی السّفیانیّ فهم من شیعته حتّی یلتقوا بهم، و یخرج کلّ اناس إلی رایتهم، و هو یوم الأبدال. و یقتل یومئذ السّفیانیّ و من معه حتّی لا یدرک منهم مخبر. و الخائب یومئذ من خاب من غنیمة کلب. ثمّ یقبل إلی الکوفة فیکون منزله فیها» .

«سپس با یاران و سپاه عظیمی که به او پیوسته اند حرکت می کند تا به سرزمین «عذرا» می رسد، سفیانی در آنروز در سرزمین «رمله» است. چون دو سپاه روبرو شوند، گروهی از شیعیان اهلبیت که در سپاه سفیانی بودند به سپاه حضرت مهدی می پیوندند و گروهی از شیعیان سفیانی که در میان سپاه اسلام بودند به سوی سفیانی رفته به سپاه او می پیوندند. و هرکسی در زیر پرچم خود قرار می گیرد که آنروز، روز مبادلۀ سپاهیان است. سفیانی در آنروز کشته می شود، دیگر از سپاه سفیانی کسی نمی ماند که از آنها خبری نقل کند. هرکس از غنیمت کلب (سپاه سفیانی) محروم شود به راستی ضرر کرده است» .

منظور از غنیمت کلب، غنایم جنگی قبیلۀ کلب است که سفیانی نیز از طرف مادر از آنهاست. چنانکه حدیث دیگری به آن تصریح می کند:

617- «ثمّ ینشأ رجل من قریش أخواله من کلب، فیبعث بعثا فیظهرون علیهم. و ذلک بعث کلب، و الخیبة لمن لم یشهد غنیمة کلب» .

«سپس مردی از قریش به وجود می آید که دائی هایش از قبیلۀ کلب است، پس سپاهی را (به سوی حضرت مهدی) گسیل می دارد که

ص:492

سپاه اسلام بر آنها پیروز می شود. حسرت و پشیمانی از آن کسی است که از غنایم کلب محروم باشد» .

618- «إذا قام القائم و بعث بجیشه إلی بنی أمیّة، هربوا إلی الرّوم، فیقول لهم الرّوم: لا ندخلکم حتّی تدخلوا فی دیننا، فیفعلون.

و یدخلونهم. فإذا نزل بحضرتهم أصحاب القائم طلبوا الأمان و الصّلح، فیقول أصحاب القائم: لا نفعل حتّی تدفعوا إلینا أهل ملتنا، فیدفعونهم إلیهم. و ذلک قول اللّه تعالی: [فَلَمّٰا أَحَسُّوا بَأْسَنٰا إِذٰا هُمْ مِنْهٰا یَرْکُضُونَ. لاٰ تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلیٰ مٰا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ. وَ مَسٰاکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ- یسئلونهم عن الکنوز، و لهم علم بها- قٰالُوا یٰا وَیْلَنٰا إِنّٰا کُنّٰا ظٰالِمِینَ! . فَمٰا زٰاَلَتْ تِلْکَ دَعْوٰاهُمْ حَتّٰی جَعَلْنٰاهُمْ حَصِیداً خٰامِدِینَ]» .

«هنگامی که قائم (عج) قیام کند و لشکریان خود را به سوی بنی امیّه گسیل بدارد، آنها به سوی رومیان می گریزند و رومی ها می گویند: ما به شما پناه نمی دهیم مگر اینکه به آئین ما درآئید. آنها می پذیرند و به کشور آنها وارد می شوند. چون اصحاب حضرت قائم (عج) در نزدیکی کشور روم فرود آیند، رومی ها می گویند: به ما امان بدهید و با ما قرار صلح امضا کنید. آنها می گویند: ما صلح را هنگامی می پذیریم که اهل آئین ما را به ما تسلیم کنید. رومیان می پذیرند و بنی امیه های فراری را به آنها تسلیم می کنند. و اینست معنای کلام خدا، آنجا که می فرماید:

[چون قدرت کوبندۀ ما را دیدند ناگهان از آن فرار می کنند. فرار نکنید و به سوی خانه ها و آسایشگاههای خود بازگردید تا بازخواست شوید. می گویند: ای وای بر ما! که ما ستمگر بودیم. همواره آنها بر این دعوی خود پابرجا می مانند تا آنها را-با داس مرگ-درو کرده، در کام مرگ فروببریم]» .

همین مضمون از امام صادق (ع) نیز روایت شده، جز اینکه در مورد بازخواست، می فرماید: از آنها در مورد کنزهای بنی فلان بازخواست می شود.

پیشوای پنجم شیعیان، در تفسیر آیۀ شریفۀ: «وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ» یعنی: [کسیکه انتقام بگیرد پس از آنکه مورد ستم واقع شده، راهی بر آنها نیست. راه بر کسانی هست که به مردم ستم می کنند و در روی زمین به ناحقّ فساد می کنند، که برای آنها عذابی دردناک هست]. فرمود:

ص:493

619- «و لمن انتصر بعد ظلمه: (یعنی القائم و أصحابه) ، فأولئک ما علیهم من سبیل، و القائم إذا قام انتصر من بنی أمیّة و من المکذّبین و النّصاب، هو و أصحابه. و هو قول اللّه تبارک و تعالی: [إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النّٰاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ، أُولٰئِکَ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ]» .

«در حقّ قائم و یاران اوست، که هنگامی که قائم (عج) قیام کند، از بنی امیّه و تکذیب کننده ها و ناصبی ها (که با اهلبیت نصب عداوت کرده اند) انتقام می گیرد» .

و در تفسیر آیۀ شریفۀ: «یٰا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطٰارِ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ، فَانْفُذُوا. لاٰ تَنْفُذُونَ إِلاّٰ بِسُلْطٰانٍ» فرمود:

620- «ینزل القائم یوم الرّجفة بسبع قباب من نور و لا یعلم فی أیّها هو، حتّی ینزل ظهر الکوفة» .

«قائم به روز ظهور در هفت خیمه از نور فرود می آید، که معلوم نمی شود در کدامیک می باشد، تا در پشت کوفه فرود آید» .

از ظاهر حدیث استفاده می شود که حضرت بقیّة اللّه (عج) پس از خسف سپاه سفیانی با هفت فروند هواپیمای تیزپرواز وارد نجف اشرف می شود که نورافکنهای آنها دل سیاه شب را شکافته، افق کوفه را چون روز روشن می سازند.

و اینکه تعبیر هواپیما کردیم به این دلیل است که در احادیث آمده است:

«برای قائم (ع) مرکبهائی است که با زین و افسار در هوا حرکت می کنند و بالهائی دارند» ! .

آیا توضیح بیش از این لازمست که حتی بالهای آنرا فراموش نکرده است! و به زودی از تیزپروازان بالدار حضرت سلیمان سخن خواهیم گفت! .

شخص فهمیده ای که این تعبیرات شیوا را از پیشوایان معصوم می شنود که چهارده قرن پیش این حقایق را با تعبیرات ساده ای بیان کرده اند، بی اختیار سر تعظیم در برابرشان فرود می آورد، که آنها همۀ طبقات را در تمام قرنها و عصرها منظور کرده و مخاطب قرار داده اند تا هرکسی به فراخور فهم و استعداد

ص:494

خود از آن سخنان پرارج بهره ببرد و هر روزی که دری از فرهنگ و دانش به روی بشریّت گشوده می شود فصل تازه ای از عظمت آنها برای انسان قرن اتم و عصر مشعشع طلائی باز می شود و بعد تازه ای از عظمت بیکران آنها برای انسان پژوهشگر شناخته می شود.

در اینجا این نکته را ناگفته نگذاریم که یکی از این هفت فروند هواپیما همان تخت سلیمان بن داود (ع) است که قرآن کریم از آن بحث کرده و حضرت سلیمان بر آن می نشست و هر بامدادی مسافت یک ماه راه می رفت و هر شامگاهی مسافت یک ماه دیگر. که امام باقر (ع) در این زمینه می فرماید:

621- «و یسیر نحو الکوفة، و ینزل علی سریر النّبیّ سلیمان (ع) و بیمینه عصا موسی، و جلیسه الرّوح الأمین و عیسی بن مریم، متّشحا ببرد النّبیّ، متقلّدا بذی الفقار، و وجهه کدائرة القمر فی لیالی کماله، یخرج من بین ثنایاه نور کالبرق السّاطع، علی رأسه تاج من نور» .

«. . . به سوی کوفه عزیمت می کند و بر تخت سلیمان پیامبر (ع) می نشیند، که عصای موسی (ع) را در دست می گیرد و روح الامین (جبرئیل) و حضرت عیسی بن مریم (ع) همنشین او هستند، برد پیامبر (ص) را به تن دارد و ذو الفقار را حمایل کرده، و صورتش چون قرص قمر در شب بدر می درخشد، و از میان دندانهای ثنایایش نوری چون برق ساطع می شود و بر سر مبارکش تاجی از نور قرار دارد» .

از این حدیث استفاده می شود که حضرت بقیّة اللّه (عج) پس از استخراج تخت حضرت سلیمان از بیت المقدّس، آنرا با خود می برد.

امّا اینکه چگونه حضرت بقیّة اللّه (عج) در هوا راه می رود؟ !

-ممکن است بر بساطی از باد سوار باشد که با قدرت حضرت احدیّت شهری را با تمام ساکنانش و با همۀ نیازمندیهایشان جابه جا کند!

-و ممکن است به تعبیر یکی دیگر از احادیث اسبهای زین دار و افساردار و بالداری سپاه حقّ را جابه جا کند!

-و ممکن است چون عصر ما هواپیماهای تیزپرواز سپاه اسلام را با تمام اسلحه و امتعه شان جابه جا کنند.

ص:495

-و شاید با استخدام «بشقابهای پرنده» ایکه امروزه یکی از حقایق اسرارانگیز و ابهام آمیز جهان است ، با وضعی اعجاب آمیزتر از عصر ما، و با وسائلی مدرنتر از زمان ما، از نقطه ای به نقطه ای دیگر جابه جا شوند! .

امیر مؤمنان در مورد عظمت و وسعت سلطنت حضرت ولیّ عصر (عج) می فرماید:

622- «إنّ ملکنا أعظم من ملک سلیمان بن داود، و سلطاننا أعظم من سلطانه» .

«سلطنت ما از سلطنت «سلیمان بن داود» بزرگتر است و پادشاهی ما از پادشاهی او وسیعتر است» .

گفته می شود که مرکب حضرت سلیمان نیز بالهائی داشت که با آن در هوا پرواز می کرد.

پیشوای پنجم می فرماید:

623- «کأنّی بالقائم علی نجف الکوفة، و قد سار إلیها من مکة بخمسة آلاف من الملائکة: جبرائیل عن یمینه، و میکائیل عن یساره، و شعیب بن صالح علی مقدّمته، و المؤمنون بین یدیه، و هو یفرّق الجنود فی الأمصار، فیفتح القسطنطینیّة و الصّین و جبال الدّیلم» .

«گوئی قائم (عج) را در نجف کوفه می بینم که با پنج هزار فرشته از مکّه به سوی نجف شتافته، جبرئیل از دست راست و میکائیل از دست چپ و شعیب بن صالح در پیشاپیش و مؤمنان در پیرامون او حرکت می کنند. و او سپاهیانش را در شهرها پخش می کند، قسطنطنیه (استانبول) ، چین و کوههای دیلم را فتح می کند» .

624- «حتّی إذا صعد النّجف قال لأصحابه: تعبّدوا لیلتکم هذه، فیبیتون بین راکع و ساجد یتضرّعون إلی اللّه، حتّی إذا أصبح قال:

خذوا بنا طریق النّخیلة، و علی الکوفة خندق مخندق، حتّی ینتهی إلی

ص:496

مسجد إبراهیم (ع) بالنّخیلة، فیصلّی فیه رکعتین، فیخرج إلیه من کان بالکوفة من مرجئة و غیرهم من جیش السّفیانیّ، فیقول لأصحابه:

استطردوا لهم، ثمّ یقول: کرّوا علیهم، فلا یجوز الخندق منهم مخبر، و یدخل الکوفة» .

«چون وارد نجف اشرف شود به یاران خود می فرماید: امشب را با عبادت سپری کنید. آنشب را در حال رکوع، سجود، گریه و مناجات با خدا سپری می کنند. چون صبح شود می فرماید: به سوی نخیله حرکت کنید.

آنروز در اطراف کوفه خندقی خواهد بود. به سوی نخیله حرکت می کنند و در نخیله به مسجد حضرت ابراهیم (ع) می رسند و در آنجا دو رکعت نماز می گذارد، پس هرچه مرجئه و غیر آن از سپاه سفیانی باشد به سوی آنحضرت هجوم می آورند. امام (ع) به اصحاب خود فرمان می دهد که:

عقب نشینی کنید و به دشمن فرصت دهید، سپس فرمان حمله صادر می کند، حتّی یک نفر هم از آنها، از خندق نمی گذرد تا گزارش ببرد، آنگاه داخل کوفه می شود» .

625- «إذا دخل القائم الکوفة لم یبق مؤمن إلاّ و هو بها یجیء إلیها، فیقول القائم: سیروا بنا إلی هذا الطّاغیة، فیسیرون إلیه» .

«چون قائم (ع) داخل کوفه شود مؤمنی در کوفه نمی ماند جز اینکه به سوی آنحضرت می شتابد. امام (ع) می فرماید: ما را به نزد این طغیانگر ببرید. پس به سوی او به راه می افتند»

در اینجا منظور از طغیانگر، فرمانده سپاه سفیانی است که از طرف سفیانی برای ریشه کن ساختن مردم عراق مأموریّت یافته است.

626- «ثمّ ینطلق، حتّی إذا بلغ قام إلیه رجل من صلب أبیه، هو أشدّ النّاس ببدنه و أشجعهم بقلبه ما خلا صاحب هذا الأمر، فیقول: یا هذا، ما تصنع؟ . فو اللّه إنّک لتجفل النّاس إجفال النّعم! . أفبعهد من رسول اللّه أم بماذا؟ ! . فیقول المولی الّذی و لی البیعة: أسکت، لتسکتنّ أو لأضربنّ الّذی فیه عیناک! . فیقول القائم: أسکت یا فلان. إی و اللّه إنّ معی عهدا من رسول اللّه. هات لی یا فلان العیبة فیأتیه بها، فیقرأ العهد من رسول اللّه (ص) فیقول الرّجل: جعلنی اللّه فداک، أعطنی رأسک أقبله.

ص:497

فیعطیه رأسه فیقبل بین عینیه، ثمّ یقول: جعلنی اللّه فداک، جدّد لنا بیعة، فیجدّد لهم بیعة» .

«آنگاه پیش می رود تا به «ثعلبیّه» می رسد، آنجا یک نفر از تبار پدرش به سوی آنحضرت می آید که بعد از حضرت صاحب الأمر (عج) از همۀ مردم نیرومندتر و شجاعتر است، پس می گوید: چه می کنی؟ ! به خدا سوگند مردم را چون چارپا روی زمین می ریزی! آیا پیمانی از پیامبر (ص) در دست داری؟ یا به استناد چه فرمانی این کارها را انجام می دهی؟ ! کسیکه متصدّی بیعت است به او می گوید: ساکت باش وگرنه گردنت را می زنم! . حضرت ولیّ عصر (عج) به او می فرماید: تو ساکت باش! . آنگاه (خطاب به مرد پرخاشگر) می فرماید: آری به خدا سوگند که با من عهدی از رسولخدا هست. آنگاه به یکی از لشکریان می فرماید: ای فلانی صندوق را بیاور. او صندوق را می آورد، پس عهد رسول اکرم (ص) را درآورده می خواند. آن مرد می گوید: خدا مرا فدای تو سازد، اجازه بده از سر مبارکت ببوسم. امام (ع) سر مبارکش را نزدیک می آورد و آن مرد از میان دو چشم حضرتش می بوسد. سپس می گوید: خدا مرا فدای تو سازد بیعت را برای ما تجدید کن، پس تجدید بیعت می کند» .

این مرد پرخاشگر، همان سیّد حسینی-خراسانی-است که بعدا در این رابطه سخن خواهیم گفت. که از مدتها پیش در میان کربلا و کوفه در انتظار آنحضرت مجاهده می کند و به همین دلیل است که از آنحضرت مطالبۀ دلیل می کند.

627- «ثمّ یأتی الکوفة فیطیل المکث فیها ما شاء اللّه، حتّی یظهر علیها» .

«آنگاه به سوی کوفه می شتابد و تا خدا بخواهد در آنجا اقامت می کند تا بر آنجا پیروز شود» .

628- «یدخل المهدیّ الکوفة و بها ثلاث رایات قد اضطربت بینها، فتصفو له. فیدخل حتّی یأتی المنبر، و یخطب فلا یدری النّاس ما قال من البکاء. . کأنّی بالحسنیّ (أی الخراسانیّ) و الحسینیّ (أی

ص:498

المهدیّ) و قد قاداها (یعنی الحرب أو الرایات) فیسلّمها الحسنیّ للحسینی فیبایعونه» .

«مهدی در حالی داخل کوفه می شود که سه پرچم در آن برافراشته شده، و هرسه با یکدیگر دچار اختلاف شده اند، پس راه برای او هموار می شود، او وارد کوفه شده، بر فراز منبر قرار می گیرد و خطبه آغاز می کند، (آنقدر مردم اشک شوق می ریزند که) از شدّت گریه نمی فهمند که او چه می گوید؟ ! . . . گوئی با چشم خود می بینم که حسنی (سیّد حسنی خراسانی) و حسینی (حضرت مهدی-ع-) آن پرچمها را رهبری می کنند، آنگاه جناب سیّد حسنی آنها را به حسینی (حضرت مهدی-عج-) تسلیم می کند و همگان دست بیعت به او می دهند» .

و آنگاه سیّد حسنی در زیر پرچم حضرت ولیّ عصر (عج) قرار می گیرد و از او فرمان می برد و سپاه خود را به سپاه حقّ ملحق می سازد.

629- «فإذا وصل إلی الکوفة یعقد ثلاث رایات: لواء إلی القسطنطینیّة یفتح اللّه له، و لواء إلی الصّین یفتح اللّه له و لواء إلی جبال الدّیلم فیفتح اللّه له» .

«چون به کوفه می رسد، سه پرچم ترتیب می دهد، پرچمی به سوی قسطنطنیّه (استانبول) می فرستد که آنجا را فتح می کند، و پرچمی به سوی چین می فرستد که خداوند آنجا را نیز برای او فتح می کند، و پرچمی به کوههای دیلم، که خداوند آنجا را نیز برای او فتح می کند» .

630- «إذا فتح جیشه بلاد الرّوم، یسلم الرّوم علی یده، فیبنی لهم مسجدا، و یستخلف علیهم رجلا من أصحابه» .

«هنگامی که سپاه او کشور روم را فتح کند، رومی ها به دست او اسلام را می پذیرند و او برای آنها مسجدی می سازد و مردی از یاران خود را در میان آنها به عنوان نمایندۀ خویش تعیین می کند» .

631- «رومیّة الّتی یفتحها المهدیّ هی أمّ بلاد الرّوم، الّتی من کان یملکها کان بمنزلة الخلیفة عند المسلمین» .

«آن شهر روم که به دست مهدی (عج) فتح می شود، پایتخت

ص:499

کشور روم است که هرکس آنجا را تحت سیطرۀ خود درآورد در میان مسلمانان همانند خلیفه به شمار می آید» .

این حدیث نیز از احادیث غیبی به شمار می آید، زیرا در آنروز شهر روم همانند امروز مرکزیّت نیافته بود و عنوان پایتختی نداشت. (1)

632- «ثمّ یسیر المهدیّ و من معه إلی البحر المحیط» .

«آنگاه مهدی (ع) با یارانش به سوی اقیانوس حرکت می کند» .

633- «هو الّذی یجمع الکلم و یتمّ النّعم، و یحقّ اللّه به الحقّ و یزهق الباطل. و هو مهدیّکم المنتظر» .

«اوست که سخنها را یکی می کند (وحدت کلمه ایجاد می کند) ، نعمتها را کامل می گرداند، خداوند به وسیلۀ او حقّ را تحقّق می بخشد و باطل را ریشه کن می سازد. او مهدی منتظر شماست» .

امام صادق (ع) می فرماید:

پیشوای ششم شیعیان در تأویل آیۀ شریفۀ: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقٰاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا. . .» یعنی: «اجازه داده شده به آنها که نبرد می کنند برای اینکه مورد ستم قرار گرفته اند، که خداوند به یاری آنها تواناست. آنانکه از دیار خود بدون حقّ بیرون رانده شده اند» ، فرمود:

634- «هذه الآیة فی القائم (ع) و أصحابه» .

«این آیه در حقّ قائم و یاران او نازل شده است» .

و در تفسیر آیۀ شریفۀ: «فَإِذٰا نُقِرَ فِی النّٰاقُورِ» یعنی: «هنگامی که در ناقور دمیده شد، آن روز، روز سختی است، برای کافران آسان نیست» فرمود:

ص:500


1- *) -ایتالیا، جانشین کشور روم است و پایتخت آن «رم» خوانده می شود.

635- «إنّ إماما منّا مظفّرا مستترا، فإذا أراد الله عزّ و جلّ ذکره إظهار أمره نکت فی قلبه نکتة فظهر فقام بأمر اللّه تبارک و تعالی» .

«امامی از ما پیروزمندانه در غیب خواهد بود، هنگامی که خداوند تبارک و تعالی اراده کند که امر او را آشکار سازد، نقطه ای را در دل او به ارتعاش درمی آورد، پس ظاهر می شود و به امر خدا قیام می کند» .

636- «یغیب فلا تراه عین حتّی یراه کلّ أحد و کلّ عین» .

«از دیده ها ناپدید می شود و هیچکس او را نمی بیند، تا روزی فرا رسد که هر چشمی او را ببیند» .

این تعبیر نیز پس از اختراع تلویزیون برای ما روشن و قابل فهم شده است، که اگر آن جمال الهی در صفحۀ تلویزیون ظاهر شود هرکسی او را در خانۀ خود خواهد دید، ولی ممکن است معنای والاتری منظور باشد که بدون نیاز به تلویزیون دیده شود که یکی از معجزات و ویژگیهای آنحضرت باشد و تعبیر «هر چشمی او را ببیند» عینیّت پیدا کند، زیرا در عصر ما ملیونها خانه در دنیا یافت می شود که از دیدن تلویزیون محروم است.

آنچه برای ما جالب است اینست که تعبیر رسیده در این حدیث، تا یک قرن پیش قابل فهم و تصوّر نبود ولی پیشوایان معصوم ما آنرا با صراحت و قاطعیّت بیان فرموده اند، و شیعیان سینه به سینه آنرا با امانت نقل کرده اند. اینجاست که باید به عظمت و ارزش والای میراث مقدّس خود پی ببریم و توجّه کنیم که اگر این سخنان با آب طلا نوشته شود، شایسته است.

637- «یطلع علیکم کما تطلع الشّمس أینما تکونون، فإیّاکم و الشّک و الارتیاب. أتفوا عن أنفسکم الشّکوک، و قد حذّرتکم فاحذروا» .

«هرکجا باشید چون مهر تابان بر شما طلوع می کند، پس هرگز در حقّ او شکّ و تردید به خود راه ندهید، از صفحۀ دل هرگونه شکّ و تردید را بزدائید. من شما را برحذر کردم، سخت از آن بپرهیزید» .

اینجا منظور از شکّ و تردید در آنروز نیست، زیرا آنروز به روشنی آفتاب

ص:501

خواهد بود. بلکه منظور شکّ و تردیدی است که در عصر غیبت عارض شود که از آن بیم می دهد و برحذر می دارد.

638- «ما تستعجلون بخروج القائم؟ . فو اللّه ما لباسه إلاّ الغلیظ، و ما طعامه إلاّ الجشب، و ما هو إلاّ السّیف، و الموت تحت ظلّ السّیف! .

یسیر بسیرة رسول اللّه (ص) و لا یعیش إلاّ عیش أمیر المؤمنین (ع) .»

«چرا در مورد ظهور قائم اینهمه شتاب می کنید؟ ! . به خدا سوگند که لباس خشن می پوشد و طعام خشن (بی خورشت) می خورد و شمشیر می زند و (دشمنان خدا را) طعمۀ شمشیر می سازد. از سیرۀ جدّش رسول اکرم (ص) پیروی می کند، ولی شیوۀ زندگی او چون امیر مؤمنان (ع) است» .

639- «إذا تمنّی أحدکم القائم فلیتمنّه فی عافیة. فإنّ اللّه بعث محمّدا صلّی اللّه علیه و آله رحمة، و یبعث القائم نقمة!» .

«چون یکی از شما ظهور قائم (عج) را آرزو کند، آنرا همراه با عافیت آرزو کند، که خدای تبارک و تعالی حضرت محمّد (صلی اللّه علیه و آله) را رحمة للعالمین فرستاده، ولی او را برای انتقام خواهد فرستاد» .

آری او دست انتقام خداست برای کافران و ستمگران، ولی برای محرومان و مستضعفان از پدر هم مهربانتر است. اما چون حدود الهی را دقیقا اجرا می کند و احکام شریعت را موبه مو پیاده می کند، ستمگران و جنایتکاران آن روز مسعود را خوش نخواهند داشت.

و در رابطه با تعیین غیرقطعی روز ظهور (بدون تعیین سال ظهور) می فرماید:

640- «ینادی باسم القائم (ع) فی لیلة ثلاث و عشرین (من شهر رمضان) و یقوم فی یوم عاشوراء، و هو الیوم الّذی قتل فیه الحسین (ع) لکأنّی به یوم السّبت العاشر من المحرّم قائما بین الرّکن و المقام، عن یمینه جبرائیل ینادی: البیعة البیعة!» .

«در شب 23(رمضان) از آسمان به نام قائم (عج) ندا می شود و در روز عاشورا به روز شهادت امام حسین (ع) قیام می کند، گوئی او را با

ص:502

چشم خود می بینم که در روز شنبه دهم محرّم الحرام در میان رکن و مقام ایستاده، و جبرئیل در طرف راست او فریاد می زند: بیعت، بیعت!» .

641- «ینادی باسم القائم فی لیلة الجمعة لثلاث و عشرین من شهر رمضان، و یقوم فی یوم عاشوراء، و هو الیوم الّذی قتل فیه الحسین علیه السّلام، یکون النّهار نهار سبت حین یقوم بین الرّکن و المقام، فتصیر إلیه الشّیعة من أطراف الأرض» .

«در شب جمعه 23 ماه مبارک رمضان به نام او از آسمان ندا می شود و در روز عاشورا که روز به شهادت رسیدن امام حسین (ع) است، قیام می کند. عاشورای آن سال، روز شنبه خواهد بود، در میان رکن و مقام خواهد ایستاد و شیعیانش از اقطار و اکناف جهان به سوی او خواهند شتافت» .

642- «و ذکّرهم بأیّام اللّه: یوم القائم، و یوم الموت، و یوم القیامة» .

«ایّام اللّه، در آیۀ شریفۀ «وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیّٰامِ اللّٰهِ» عبارت است از: روز ظهور قائم (عج) ، روز مرگ و روز قیامت» .

روز ظهور مهدی (عج) چون روز مرگ، روزیست که همۀ حقایق روشن می شود و دیگر نقطۀ ابهامی برای احدی باقی نمی ماند، و آنروز چون روز قیامت، برای ستمگران روز بسیار سختی است. که پس از اینهمه تذکّر و یادآوری پیشوایان دیگر برای احدی عذر نیست.

643- «[لیظهره علی الدّین کلّه]: فی هذا الیوم هو المهدیّ.

نحن علی منهاج رسول اللّه حتّی یأذن اللّه لنا فی إظهار دینه بالسّیف، و ندعو النّاس إلیه، فنضربهم علیه عودا کما ضربهم رسول اللّه بدءا» .

«تحقق آیۀ شریفۀ: «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ» به دست مهدی است. . . ما بر شیوۀ رسول اکرم (ص) هستیم، تا خداوند به ما اجازه دهد که برای اظهار آئین او شمشیر بکشیم و مردم را به سوی او فراخوانیم، که در پایان چنین خواهیم کرد، چنانکه پیامبر خدا (ص) در آغاز چنین کرد» .

پیشوای ششم در تفسیر آیۀ شریفۀ: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدیٰ وَ دِینِ الْحَقِّ، لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» فرمود:

ص:503

پیشوای ششم در تفسیر آیۀ شریفۀ: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدیٰ وَ دِینِ الْحَقِّ، لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» فرمود:

644- «و اللّه ما نزل تأویلها بعد، و لا ینزل تأویلها حتّی یخرج القائم (ع) . فإذا خرج القائم لم یبق کافر و لا مشرک بالإمام إلاّ کره خروجه، حتّی لو کان کافر أو مشرک فی بطن صخرة لقالت: یا مؤمن فی بطنی کافر فاقتله!» .

«به خدا سوگند، این آیه تحقّق نیافته و تحقّق نمی یابد تا روزی که قائم (عج) ظهور کند. چون او ظهور کند هیچ کافر و یا مشرکی ظهور او را خوش نخواهد داشت، زیرا اگر کافر و یا مشرکی در دل سنگی باشد، آن سنگ خواهد گفت: ای مؤمن! در دل من کافری هست، آنرا به قتل برسان» .

این حدیث به خوبی می رساند که روز ظهور برای کافران روز سختی است و چیزی آنها را از دست انتقام الهی رهائی نخواهد داد و به هرکجا پناه ببرند، پناهگاهی نخواهند یافت.

645- «یظهر وحده، و یأتی البیت وحده، و یلج الکعبة وحده، و یجنّ اللّیل علیه وحده. فإذا نامت العیون و غسق اللّیل نزل إلیه جبرائیل و میکائیل و الملائکة صفوفا، فیقول جبرائیل: یا سیّدی قولک مقبول و أمرک جائز. . فیمسح یده علی وجهه و یقول: [ألحمد للّه الّذی صدقنا وعده، و أورثنا الأرض نتبوّا من الجنّة حیث نشاء فنعم أجر العاملین]ثمّ یقف بین الرّکن و المقام فیصرخ قائلا:

یا معاشر نقبائی، و أهل خاصّتی، و من ذخرهم اللّه لنصرتی قبل ظهوری علی وجه الأرض: إئتونی طائعین! . فترد الصّیحة علیهم و هم فی محاریبهم و علی فرشهم فی شرق الأرض و غربها، فیسمعونه فی صیحة واحدة فی أذن کلّ رجل، فیجیئون نحوها، و لا یمضی إلاّ کلمحة بصر حتّی یکونوا کلّهم بین یدیه. و یکون هذا قبیل طلوع الشّمس» .

«به تنهائی ظاهر می شود، به تنهائی به مسجد الحرام می آید، به تنهائی وارد کعبه می شود، در حال تنهائی شب را سپری می کند، چون پاسی از شب گذشت و چشمها در خواب فرورفت، جبرئیل و میکائیل و

ص:

فرشتگان درحالیکه صف کشیده اند بر او فرود می آیند. جبرئیل می گوید:

ای سرور من، فرمان تو مطاع و امر تو نافذ است. . . امام (ع) دستش را به صورت او می کشد و این آیه را تلاوت می فرماید:

[الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِی صَدَقَنٰا وَعْدَهُ، وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشٰاءُ، فَنِعْمَ أَجْرُ الْعٰامِلِینَ].

آنگاه در میان رکن و مقام می ایستد و با صدای بلند بانگ برمی آورد:

ای یاران و نزدیکان من! ، ای کسانیکه خداوند شما را پیش از ظهور من برای یاری من در روی زمین مهیا فرموده است، درحالیکه فرمان می برید به سوی من بشتابید. آنها که در شرق و غرب جهان در محراب و یا در رختخواب خود هستند، بانگ امام را می شنوند. همین یکبار صدا به گوش همۀ آنها می رسد و همگی به سوی او می شتابند، چیزی نمی گذرد مگر به مقدار یک چشم به هم زدن، که همگی در نزد او گرد می آیند و این اجتماع پرشکوه اندکی پیش از طلوع خورشید اتّفاق می افتد»

در عصر ما تصوّر اینکه آن ندای روحبخش امام علیه السّلام در اقطار و اکناف جهان به گوش یاران سیصد و سیزده گانه اش برسد، مشکل نیست، زیرا ابزارهای مشابهی در جهان هست که با رادار و بی سیم و غیر آن با نقاط مخصوصی تماسّ گرفته می شود. اگرچه صدای امام (ع) بدون ابزار مادّی و یا با وسائل مدرنتری خواهد بود، که با ابزار امروزی قابل مقایسه نخواهد بود. و حضور آنها در یک چشم به هم زدن در حرم الهی با قدرت خدا و اعجاز حضرت بقیّة اللّه (عج) بدون ابزار مادّی و یا با وسائلی بسیار مجهّزتر و مدرن تر از هواپیماهای امروزی خواهد بود.

646- «إذ أذن اللّه تعالی للقائم بالخروج، صعد المنبر فدعا النّاس إلی نفسه، و ناشدهم اللّه، و دعاهم إلی حقّه و أن یسیر فیهم بسنّة رسول اللّه و یعمل فیهم بعمله» .

«چون خدای تبارک و تعالی به قائم (عج) اذن ظهور دهد، بر فراز منبر قرار گرفته، مردمان را به سوی خود دعوت می کند، آنها را به خدا سوگند داده به پذیرش حقّ خود فرامی خواند. و تعهّد می کند که در میان آنها براساس سنّت پیامبر (ص) و طبق شیوۀ او رفتار کند» .

ص:505

647- «فیقول جبرائیل: أنا أوّل من یبایعک. أبسط یدک.

فیمسح علی یده» .

«پس جبرئیل می گوید: من نخستین کسی هستم که با تو بیعت می کنم، دستت را بده. پس خود را به دست مبارک او می کشد» .

648- «أوّل من یبایع القائم جبرائیل، فینزل فی صورة طیر ابیض فیبایعه. ثمّ یضع رجلا علی البیت الحرام و رجلا علی المسجد الأقصی و ینادی بصوت طلق ذلق تسمعه الخلائق: [أتی أمر اللّه فلا تستعجلوه]ثمّ یصیح صائح بالخلائق من عین الشّمس بلسان عربیّ یسمع من فی السّماوات و من فی الأرضین: یا معاشر الخلائق، هذا مهدیّ آل محمّد (ص) بایعوه و لا تخالفوا أمره!» .

«نخستین کسی که با قائم (عج) بیعت می کند، جبرئیل است که به صورت پرندۀ سفیدرنگی نازل شده با او بیعت می کند. آنگاه یک پای خود را بر بیت الحرام و پای دیگرش را بر مسجد اقصی می گذارد و با صدای روشن و فصیح ندا می کند، که همۀ مردمان می شنوند: [اتی امر اللّه فلا تستعجلوه] یعنی: [امر خدا فرارسید دیگر شتاب نکنید]. آنگاه صدای دیگر از سوی قرص خورشید شنیده می شود که همۀ مخلوقات در آسمانها و زمین آنرا می شنوند. بانگ می زند: «هذا مهدیّ آل محمّد (ص) بایعوه و لا تخالفوا امره» . یعنی: این مهدی آل محمّد (ص) است با او بیعت کنید و از فرمان او سرپیچی نکنید.

آمدن صدا از سوی قرص خورشید نیز در عصر ما شگفت آور نیست، زیرا تاکنون دهها سفینۀ فضائی، ملیونها کیلومتر از زمین دور شده و هزاران فیلم و گزارش از شگفتیهای جهان تهیّه کرده به ساکنان زمین، ارسال نموده اند، امروزه با این ابزار موجود آمدن فیلم و گزارش از کرات بالا عجیب نیست، کجا رسد به صدائی که با قدرت خدا و به طریق اعجاز انجام پذیرد.

649- «یسند القائم ظهره إلی الحرم، و یمدّ یده إلی البیعة فتری بیضاء من غیر سوء، لدی طلوع الشّمس، و یقول: هذه ید اللّه، و عن اللّه، و بأمر اللّه! . ثمّ یتلوا الآیة: [إِنَّ الَّذِینَ یُبٰایِعُونَکَ إِنَّمٰا یُبٰایِعُونَ اللّٰهَ، یَدُ اللّٰهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ، فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمٰا یَنْکُثُ عَلیٰ نَفْسِهِ]. فیکون أوّل من یبایعه

ص:506

جبرائیل، ثمّ الملائکة و نجباء الجنّ، ثمّ نقباؤه و أصحابه» .

«قائم (عج) به هنگام طلوع خورشید پشتش را به حرم (کعبه) تکیه می دهد و دستش را برای پذیرش بیعت دراز می کند، دست او سفید خیره کننده، دیده می شود، می فرماید: این دست خداست، از سوی خداست و به فرمان خداست. سپس این آیه را تلاوت می کند:

[إِنَّ الَّذِینَ یُبٰایِعُونَکَ إِنَّمٰا یُبٰایِعُونَ اللّٰهَ، یَدُ اللّٰهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ، فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمٰا یَنْکُثُ عَلیٰ نَفْسِهِ] . سپس نخستین کسی که با او بیعت می کند جبرئیل است آنگاه فرشتگان، سپس نجیبهای پریان، آنگاه نزدیکان و یاران آنحضرت» .

پیشوای ششم در تفسیر آیۀ شریفۀ: «أَتیٰ أَمْرُ اللّٰهِ فَلاٰ تَسْتَعْجِلُوهُ» فرمود:

650- «هو أمرنا أمر اللّه عزّ و جلّ أن لا نستعجل به. یؤیده اللّه بثلاثة أجناد: بالملائکة، و بالمؤمنین، و بالرّعب» .

«آن امر ماست که خدای تبارک و تعالی امر فرموده در آن شتاب نکنیم. خدایش او را با سه سپاه تأیید می کند:1-فرشتگان 2-مؤمنان 3-رعب» .

منظور از رعب اینست که خداوند رعب و وحشت در دل کافران می اندازد که از ترس درصدد مخالفت و مقاومت برنمی آیند.

651- «فلا یبقی أحد ممّن قاتلنا فظلمنا و رضی بما جری علینا إلاّ قتل فی ذلک الیوم» .

«از کسانیکه با ما جنگیدند و به ما ستم کردند و یا به ستمهائی که بر ما رفته رضایت دادند، احدی نمی ماند جز اینکه در آنروز کشته می شود» .

پیشوای ششم شیعیان در تفسیر آیۀ شریفۀ: «خٰاشِعَةً أَبْصٰارُهُمْ، تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ، ذٰلِکَ الْیَوْمُ الَّذِی کٰانُوا یُوعَدُونَ» فرمود:

652- «یعنی خروج القائم» .

«روز ظهور قائم (عج) را قصد کرده است» .

ص:507

آری ستمگران پس از قرنهای متمادی ستم به مؤمنان، به روز ظهور آن مصلح غیبی به کیفر کردار زشت خود می رسند و خواری و ذلّت سراسر وجودشان را فرامی گیرد و مؤمنان که یک عمر در زیر فشار، خفقان و اختناق بوده اند، رهائی می یابند.

653- «یاتی علی فترة من الأئمة، کما أنّ محمّدا (ص) بعث علی فترة من الرّسل. عند ذلک [یفرح المؤمنون بنصر اللّه]: عند قیام القائم (ع)» .

«به هنگام فترت امامان، ظاهر می شود، چنانکه محمّد (ص) به هنگام فترت پیامبران برانگیخته شد. در آن روز به هنگام قیام قائم (عج) [مؤمنان با نصرت خدا خوشحال می شوند]» .

امام صادق علیه السّلام در این حدیث، فرازی از آیۀ شریفۀ «یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللّٰهِ» را در ضمن حدیث آورده و این آیه را به فرح و سرور مؤمنان به هنگام فرج حضرت بقیّة اللّه (عج) تفسیر نموده است.

654- «رایته رایة رسول اللّه، ما هی من قطن و لا کتّان و لا خزّ و لا حریر. . هی من ورق الجنّة، نشرها رسول اللّه (ص) یوم بدر ثمّ لفّها و دفعها إلی علیّ فلم نزل عنده حتّی کان یوم البصرة، فنشرها ففتح اللّه علیه، ثمّ لفّها، و هی عندنا لا ینشرها أحد حتّی یقوم القائم (ع) فإذا قام نشرها فلم یبق فی المشرق أو فی المغرب أحد إلاّ لعنها!» .

«پرچم او پرچم رسول اکرم (ص) است که از پنبه، کتان، خز، ابریشم و امثال آنها نیست، بلکه از برگهای بهشتی است، پیامبر اکرم (ص) آنرا در روز بدر برافراشت و سپس درهم پیچید و به امیر مؤمنان تسلیم کرد.

آن پرچم هم اکنون در نزد ماست، کسی از ما آنرا بازنمی کند تا قائم (عج) قیام کند، چون قیام کرد آنرا باز می کند، در مشرق و مغرب کسی نمی ماند جز اینکه آنرا لعنت می کند! !» .

امام صادق (ع) در حدیث دیگری انگیزۀ لعن پرچم حقّ را بیان می کند:

655- «إذا ظهرت رایة الحقّ لعنها أهل الشّرق و أهل الغرب،

ص:508

للّذی یلقی النّاس من أهل بیته قبل خروجه، و لما یلقون من بنی هاشم» .

«چون پرچم حقّ برافراشته شود، اهل شرق و غرب آنرا لعنت می کنند، و آن به سبب مصیبتهائی است که پیش از ظهور او از اهلبیت او می بینند و به جهت گرفتاریهائی است که از بنی هاشم متوجّه آنها می شود!» .

این حدیث نیز از خبرهای غیبی است که پیشوایان معصوم چهارده قرن پیش با قاطعیّت اعلام کرده اند که پیش از ظهور حضرت بقیّة اللّه (عج) برخی از سادات آنقدر جنایت و ستم می کنند که به هنگام ظهور، مردم به پرچم حقّ نیز بدبین شده، آنرا یکی دیگر از پرچمهای مشابهی که به دست سادات برافراشته شده می پندارند و روی این پندار غلط آنرا سبّ و لعن می کنند! العیاذ باللّه.

656- «یقبل صاحب الأمر نحو العراق، و یبعث جیشا نحو المدینة فیأمن أهلها و یرجعون إلیها» .

«صاحب الأمر (عج) به سوی عراق حرکت می کند و سپاهی را به سوی مدینه گسیل می دارد، در آنجا امنیّت را برقرار می کنند و اهل مدینه به سوی شهر خود بازمی گردند» .

به طوریکه پیشتر گفتیم، مردم مدینه از ترس و وحشتی که سپاه سفیانی ایجاد می کنند، شهر مدینه را ترک می کنند، ولی با ظهور حضرت ولیّ عصر (عج) امنیّت در این شهر برقرار می شود و مردم مدینه به شهر خود بازمی گردند.

657- «إذا ظهر المهدیّ، بعث أصحاب الرّایات السّود له بالبیعة، و هم بالکوفة» .

«هنگامی که مهدی (عج) ظهور کند، صاحبان پرچم سیاه که آنروز در کوفه هستند، نمایندگانی را برای بیعت به حضور آنحضرت می فرستند» .

منظور از صاحبان پرچم سیاه، اصحاب جناب سیّد حسنی است که راه را برای حضرت ولیّ عصر (عج) هموار می کنند.

ص:509

از پیشگاه پیشوای ششم سؤال شد: فرج شیعیان شما کی هست؟ فرمود:

658- «إذا خرج صاحب هذا الأمر من المدینة إلی مکّة بتراث رسول اللّه (ص) . فقال السّائل: ما تراث رسول اللّه؟ . قال: سیف رسول اللّه و درعه و عمامته و برده، و قضیبه و رایته و لامته و سرجه، حتّی ینزل مکّة فیخرج السّیف من غمده، و یلبس الدّرع و البردة و العمامة، و ینشر الرّایة و یتناول القضیب بیده، و یستأذن اللّه عزّ و جلّ فی ظهوره» .

«فرج ما هنگامی است که صاحب این امر با میراثهای پیامبر اکرم (ص) از مدینه خارج شده رهسپار مکّۀ معظّمه گردد. راوی پرسید: میراث پیامبر اکرم (ص) چیست؟ فرمود:

شمشیر، زره، عمامه، برد، تازیانه، پرچم، کمان و زین اسب آنحضرت، چون وارد مکّه شد، شمشیر را از غلافش درمی آورد، زره، برد و عمامه را می پوشد، پرچم را برافراشته، تازیانه را به دست می گیرد و از خدای تبارک و تعالی اذن ظهور می طلبد» .

این میراثها که میراث نبوّت نامیده می شود، در دست ائمّۀ هدی (ع) دست به دست می گردید تا به دست حضرت صاحب الأمر (عج) برسد، چنانکه امام صادق (ع) به آن تصریح فرموده است:

659- «و إنّ عندی لسیف رسول اللّه. و إنّ عندی لدرع رسول اللّه و لامته و مغفره. و عندی الواح موسی و عصاه و خاتمه» .

«به راستی شمشیر پیامبر خدا (ص) در نزد منست، زره رسول اکرم (ص) در پیش منست، تازیانه و کلاه-خود-پیامبر در نزد منست. الواح، انگشتر و عصای موسی (ع) در پیش منست» .

و در مورد شجاعت و دلیری یاران حضرت ولیّ عصر (عج) می فرماید:

660- «إنّ اللّه ینزع الخوف من قلوب شیعته، و یسکنه فی قلوب أعدائه! . إذا قام قائمنا و ظهر مهدیّنا کان الرّجل أمضی من سنان و أجرأ من لیث، یطعن عدوّه برمحه و یضربه بسیفه و یدوسه بقدمه!» .

«خداوند ترس را از دل شیعیان او بیرون می برد و در دل دشمنانش

ص:510

جای می دهد. هنگامی که قائم ما قیام کند و مهدی ما (عج) ظهور کند، یک مرد-مؤمن-از نیزه کاری تر و از شیر دلیرتر می شود، که با نیزه اش دشمن را از پای درمی آورد، با شمشیرش می کشد و با پایش لگدمال می کند» .

661- «إنّ اللّه یلقی فی قلوب محبّینا الرّعب من عدوّنا. فإذا وقع أمرنا و خرج مهدیّنا کان الرّجل من شیعتنا أجری من لیث و أمضی من سنان. یطأ عدوّنا برجلیه، و یضربه بکفّیه. و ذلک عند نزول رحمة اللّه و خروجه علی المیعاد. و هذا مصداق قوله تعالی: [بَعَثْنٰا عَلَیْکُمْ عِبٰاداً لَنٰا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ] : القائم و أصحابه!» .

«خداوند ترس از دشمن را در دل شیعیان ما می اندازد، چون امر ما واقع شود و مهدی ما (عج) خارج شود، هر فردی از شیعیان ما از شیر دلیرتر و از نیزه کاری تر می شود، دشمنان ما را زیر پا لگدمال می کند و با دو دستش از پای درمی آورد. و این، هنگامی است که رحمت خدا نازل می شود و مهدی ما بر سر موعد خارج می شود، و اینست مصداق کلام خدا که می فرماید:

«بَعَثْنٰا عَلَیْکُمْ عِبٰاداً لَنٰا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ» که مقصود از آن، قائم و یاران اوست» .

اگر مصداق این آیۀ شریفه حضرت ولیّ عصر (عج) و یاران او باشد، به ضمیمۀ صدر و ذیل آن، استفاده می شود که پیروزی قطعی بر رژیم اشغالگر یهود به دست آن منجی الهی و مصلح غیبی خواهد بود.

امام صادق (ع) فرازی از خطبۀ حضرت بقیّة اللّه (عج) را چنین نقل می کند:

662- «إذا صلّی العشاء نادی بأعلی صوته:

أذکّرکم أیّها النّاس مقامکم بین یدی اللّه عزّ و جلّ، فقد أکمل الحجّة، و بعث الأنبیاء، و أنزل الکتب، و أمرکم ألاّ تشرکوا به شیئا، و أن تحافظوا علی طاعة اللّه و رسوله، و أن تحیوا ما أحیا القرآن، و تمیتوا ما أمات القرآن، و تکونوا أعوانا علی الهدی، فإنّ الدّنیا قد دنا فناؤها

ص:511

و آذنت بوداع! . و إنّی أدعوکم إلی اللّه و رسوله و العمل بکتابه، و إماتة الباطل، و إحیاء سننه» .

«چون نماز عشا را بخواند با صدای بلند ندا می کند: ای مردم! من به شما یادآور می شوم آن لحظه ای را که در برابر خدای تبارک و تعالی خواهید ایستاد. که خدا حجّت را کامل نمود، پیامبران را برانگیخت، کتابها را فرستاد، و به شما فرمان داد که چیزی را به او شرک ندهید و بر اطاعت خدا و رسول خدا (ص) محافظت کنید، آنچه را که قرآن زنده ساخته، زنده بدارید، و آنچه را که قرآن قلم بطلان کشیده، بمیرانید. بر هدایت یار و یاور باشید، که نابودی جهان نزدیک شده و اعلام وداع سر داده است. من شما را به سوی خدا و رسول خدا (ص) و عمل به کتاب او (قرآن) فرامی خوانم و شما را به احیای سنّت و ریشه کن ساختن باطل دعوت می کنم» .

663- «جمادی فیها الفتح من أوّلها إلی آخرها» .

«یک «جمادی» هست که از اول تا آخر فتح و پیروزی است» .

براساس روایاتی که ظهور آنحضرت را در ماه محرّم مقرّر می دارند، استفاده می شود که بین ماه محرّم تا ماه جمادی از جنگهای حجاز، شام و عراق فارغ می شود و در ماه جمادی به فتح دیگر کشورها می پردازد که در آنها مقاومتی پیش نمی آید و از اول تا آخر جمادی همه اش فتح و پیروزی است. و به طوریکه از احادیث دیگر استفاده می شود تا پایان هشت ماه که شمشیر را در دست دارد تمام نقاط روی زمین به تصرّف سپاه حقّ درمی آید و پس از گذشتن هشت ماه، صلح، صفا، آرامش و آسایش در سراسر گیتی دامن می گسترد. به امید آنروز.

پیشوای ششم شیعیان همچنین در مورد قدرت شگرف سپاهیان حضرت بقیّة اللّه (عج) می فرماید:

664- «یکون قویّا فی بدنه، حتّی لو مدّ یده إلی أعظم شجرة علی وجه الأرض لقلعها؛ و لو صاح بین الجبال لتدکدکت صخورها!» .

«بدنش آنقدر قوی خواهد بود که اگر دستش را به سوی بزرگترین

ص:512

درخت روی زمین دراز کند، آنرا از ریشه بیرون می آورد، و اگر در میان کوهها نهیب بزند، صخره هایش فرومی ریزد» .

665- «یخرج بجیش لو استقبل به الجبال لهدمها و اتّخذ فیها طریقا!» .

«با سپاهی حرکت می کند که اگر با کوهها روبرو شوند، کوهها را درهم می ریزند و از دل کوهها راه برمی گزینند» .

آری امروز با موادّ منفجره دل کوهها را می شکافند و تونلها می زنند، که در عصر امامان (ع) از چنین ابزارهائی خبری نبود ولی پیشوای ششم با قاطعیّت آنرا بیان کرده است و شاید به هنگام ظهور، آنقدر ابزارها مدرن و مجهّز باشند که با توجّه به نیروی شگرف جسمانی آنها، در مدّت بسیار کوتاهی بتوانند کوهها را تونل زده سپاهیان را عبور دهند، و این کار آن چنان با سرعت انجام می گیرد که در حرکت سپاه حقّ وقفه ای حاصل نشود.

مطابق احادیث پس از ظهور حضرت ولیّ عصر (عج) دیگر توبۀ دشمنان اهلبیت پذیرفته نیست. پیشوای ششم شیعیان در این زمینه می فرماید:

666- «[یوم یاتی بعض آیات ربّک لا ینفع نفسا إیمانها لم تکن آمنت من قبل أو کسبت فی إیمانها خیرا، قل انتظروا إنّا منتظرون]: یعنی خروج القائم (ع) فإذا ظهر لم یقبل توبة المخالف» .

«آیۀ شریفۀ: [روزی که برخی از آیات پروردگارت بیاید، به کسیکه قبلا ایمان نیاورده، یا در ایمانش خیری کسب نکرده، ایمان آوردن دیگر سودی نمی بخشد، بگو شما منتظر باشید که ما نیز منتظر هستیم] ظهور قائم (عج) را قصد کرده است، که چون او ظهور کند توبۀ مخالف پذیرفته نمی شود» .

[«مخالف» در اصطلاح احادیث به کسانی گفته می شود که از مکتب اهلبیت دور شده، به طرف خلفاء گرویده اند-مترجم].

امیر مؤمنان (ع) در ذیل آیۀ شریفۀ یادشده می فرماید:

667- «فعند ذلک ترفع التّوبة، فلا توبة تقبل، و لا عمل یرفع، و لا ینفع نفسا إیمانها لم تکن آمنت من قبل» .

ص:513

«در آن هنگام توبه برداشته می شود، دیگر توبه ای پذیرفته نخواهد شد و عملی بالا نمی رود. کسیکه پیش از آن ایمان نیاورده باشد، دیگر ایمان آوردنش او را سودی نخواهد بخشید» .

امام صادق (ع) در تفسیر آیۀ شریفۀ: «حَتّٰی إِذٰا رَأَوْا مٰا یُوعَدُونَ» چنین می فرماید:

668- «[حتّی إذا رأوا ما یوعدون]: فهو خروج القائم، [إمّا العذاب و إمّا السّاعة]: و هو السّاعة، [فسیعلمون]: ذلک الیوم، و ما نزل بهم علی ید قائمه، [من هو شرّ مکانا]: یعنی عند القائم، [و أضعف جندا.

و یزید اللّه الّذین اهتدوا هدی]: یزیدهم ذلک الیوم هدی علی هدی باتّباعهم القائم حیث لا یجحدونه و لا ینکرونه» .

[«هنگامی که ببینید آنچه را که وعده داده می شوند]یعنی: ظهور قائم (عج) [یا عذاب و یا قیامت را]که منظور از قیامت همان قائم است.

[پس به زودی می فهمند]یعنی: در آنروز و در اثر آنچه از قائم می بینند می فهمند که «چه کسی» در پیشگاه قائم [از جهت رتبه و مقام پست تر و از نظر قدرت نظامی زبونتر است؟ ! . خداوند کسانی را که هدایت یافتند بر هدایتشان می افزاید]، یعنی: در آنروز بر هدایت آنها می افزاید، زیرا آنها از قائم (عج) پیروی کرده، هرگز او را انکار نکرده، لب به تکذیب نگشوده اند» .

669- «یعزّ اللّه به الإسلام بعد ذلّه، و یحییه بعد موته. و یضع الجزیة و یدعوا إلی اللّه بالسّیف، فمن أبی قتل، و من نازعه خذل. یظهر من الدّین ما هو علیه الدّین فی نفسه، ما لو کان رسول اللّه (ص) یحکم به.

یرفع المذاهب من الأرض فلا یبقی إلاّ الدّین الخالص» .

«خداوند به وسیلۀ او اسلام را پس از ذلّت به عزّت می رساند و پس از افسردنش زنده می سازد، جزیه را کنار گذاشته، با شمشیر به سوی خدا دعوت می کند، هرکس نپذیرد کشته می شود و هرکس با او درافتد، زبون می شود. از دین خدا ظاهر می کند آنچه را که در واقع دین بود، و آنچه را که اگر رسول اکرم (ص) در میان مردم باشد به آن فرمان می دهد. مذاهب دیگر را از روی زمین برمی چیند، و در روی زمین چیزی جز دین خالص نمی ماند» .

ص:514

670- «إذا خرج القائم لم یکن بینه و بین العرب و الفرس إلاّ السّیف! . لا یأخذها إلاّ بالسّیف، و لا یعطیها إلاّ السّیف!» .

«چون قائم (عج) ظهور کند میان او و عرب و فارس چیزی جز شمشیر نخواهد بود، از آنها جز شمشیر نمی گیرد و به آنها چیزی جز شمشیر نمی دهد» .

671- «إنّ قائمنا إذا قام استقبل من جهلة النّاس أشدّ ممّا استقبله رسول اللّه (ص) من الجاهلیة. فقیل له: کیف ذلک؟ . فقال: إنّ رسول اللّه أتی النّاس و هم یعبدون الحجارة و الصّخور و العیدان و الخشب المنحوتة. و إنّ قائمنا إذا قام أتی النّاس و کلّهم یتأوّلون علیه کتاب اللّه، و یحتجّ علیه به، و یقاتله علیه! . أما و اللّه لیدخلنّ علیهم عدله جوف بیوتهم کما یدخل الحرّ و القرّ! !» .

«هنگامی که قائم ما قیام کند، آنچه از مردم نادان می بیند، به مراتب بیش از چیزیست که پیامبر اکرم (ص) از مردم زمان جاهلیّت دید! گفتند: چگونه می شود؟ ! فرمود:

هنگامی که رسول اکرم (ص) مبعوث شد، مردم سنگها، صخره ها، چوبها و تخته های تراشیده شده را می پرستیدند، ولی قائم ما هنگامی ظهور می کند که همۀ مردم کتاب خدا را تأویل می کنند و بر آن استدلال می کنند و براساس آن با آنحضرت به نبرد برمی خیزند، به خدا سوگند که عدالت او در داخل خانه هایشان به آنها می رسد، چنانکه سرما و گرما به آنها می رسد» .

672- «اعداؤه مقلّدة الفقهاء، أهل الاجتهاد، لما یرونه یحکم بخلاف ما ذهب إلیه أئمّتهم. و لولا أنّ السّیف بیده لأفتی الفقهاء بقتله! . و لکنّ اللّه یظهره بالسّیف و الکرم فیطیعونه، و یخافون فیتقبّلون حکمه من غیر إیمان، بل یضمرون خلافه! . . إذا خرج فلیس له عدوّ مبین إلاّ الفقهاء خاصّة! . هو و السّیف أخوان!» .

«دشمنان او عبارتند از: مقلّدین از فقهاء و مجتهدین، که می بینند او برخلاف فتوای امامشان داوری می کند! ، و اگر شمشیر در دست او نبود، فقها به قتل او فرمان می دادند! ! . ولی چون با شمشیر برنده و دست

ص:515

بخشنده ظهور می کند، از روی ترس و طمع از او اطاعت می کنند و بدون اینکه در دل باور کنند، حکم او را می پذیرند و خلاف آنرا در دل پنهان می کنند! هنگامی که او خارج شود دشمن شناخته شده ای به جز فقها ندارد! . ولی او و شمشیر برادرند!» .

673- «یخرج علی فترة من الدّین، و من أبی قتل، و من نازعه خذل! . یظهر من الدّین ما هو الدّین علیه فی نفسه، ما لو کان رسول اللّه یحکم به. . أعداؤه الفقهاء المقلّدون. یدخلون تحت حکمه خوفا من سیفه و سطوته، و رغبة فیما لدیه، یبایعه العارفون باللّه تعالی من أهل الحقائق عن شهود و کشف بتعریف إلهیّ» .

«او به هنگام فترت دین ظاهر می شود، هرکس نپذیرد کشته می شود و هرکس سرستیز داشته باشد خوار و زبون می شود، از دین آنرا آشکار می کند که واقعا اساس دین بر آن استوار است و اگر پیامبر اکرم (ص) در میان مردم بود به همان داوری می کرد. دشمنان او فقیهان تقلیدگر هستند، که از روی ترس از شکوه و شمشیر او، و به طمع مال و مقام، فرمان او را می پذیرند، از اهل حقّ آنها که از روی کشف و شهود ربّانی عارف به خدا هستند با او بیعت می کنند!» .

[منظور از کشف و شهود، آن براهین عقلی و دلائل مسلّم نقلی است که دیگر جای شکّ و تردید نباشد وگرنه آن کشف و شهود که اصطلاح اهل تصوّف است در فقه شیعه ارزش و اعتباری ندارد. ]

674- «إنّه أوّل قائم یقوم منّا أهل البیت. یحدّثکم بحدیث لا تحتملونه، فتخرجون علیه برمیلة الدّسکرة فتقاتلونه فیقتلکم. و هی آخر خارجة تکون» .

«او نخستین قائم از ما اهلبیت است که قیام می کند و به شما سخنانی می گوید که نمی توانید آنرا تحمّل کنید. از این رهگذر در تپّه های دستگرد (1)علیه او خروج کرده، با او می جنگید و شما را طعمۀ

ص:516


1- *) -دستگرد نام آبادیهائی در حوالی بغداد، مرو، طوس، بلخ، بروجن و فلاورجان است.

شمشیر می سازد. و آن آخرین گروهی است که علیه او خروج می کنند» .

طبیعی است که هر حکمی که از آنحضرت برخلاف آنچه انس گرفته ایم صادر شود، علامت سؤالی ایجاد می شود و اگر توفیق خدا نباشد انسان خیلی زود منحرف می شود و جنگ و جدال راه می اندازد و شیپورهای خبری را به کار می اندازد و به نام حقّ با منادی حقّ به ستیز برمی خیزد! العیاذ باللّه.

675- «ثمّ لا یلبث قلیلا حتّی تخرج علیه ما رقة من الموالی برمیلة الدّسکرة، فیدعو رجلا من الموالی فیقلّده سیفه فیخرج إلیهم حتّی لا یبقی أحدا» .

«خیلی طول نمی کشد که یک گروه شورشگر از «موالی» در تپّه های دستگرد بر او خروج می کند، پس یک نفر از «موالی» را می خواند و شمشیرش را بر او حمایل می کند، پس او به سوی آنها خارج می شود و همه را از دم شمشیر می گذراند» .

پیشوای ششم شیعیان، در تفسیر آیۀ شریفۀ: «یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمٰاهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّوٰاصِی وَ الْأَقْدٰامِ» فرمود:

676- «کیف یحتاج الجبّار تعالی إلی معرفة خلق أنشأهم و هم خلقه؟ . لو قام قائمنا أعطاه اللّه السّیمیاء، فیأمر بالکافر ثمّ یخبط بالسّیف خبطا» .

«خداوند تبارک و تعالی که مخلوقات را آفریده هرگز نیازی به شناخت آنها ندارد، هنگامی که قائم ما قیام کند خداوند به او علم قیافه شناسی عطا می کند، پس کافران را دستور می دهد که با شمشیر گردن بزنند» .

در این حدیث تصریح شده بر اینکه به آنحضرت علم قیافه شناسی داده شده، و او تبهکاران را با سیما می شناسد و نیازی به بیّنه و شاهد ندارد.

677- «إذا قام القائم هدم المسجد الحرام حتّی یردّه إلی أساسه، و حوّل المقام إلی الموضع الّذی کان فیه، و قطع أیدی بنی شیبة

ص:517

و علّقها علی باب الکعبة و کتب علیها: هؤلاء سرّاق الکعبة!» .

«چون قائم قیام کند، مسجد الحرام را خراب می کند و به پایۀ اوّلی بازمی گرداند. مقام ابراهیم را به محلّ سابق خود برمی گرداند. و دستهای بنی شیبه را قطع کرده، از درب کعبه آویزان می کند و بر روی آن می نویسد: اینها دزدان کعبه هستند!» .

اینها نیز از مطالبی است که مسلمانان امروز طبق وضع فعلی شان تحمّل نمی کنند.

678- «بعد أن تعقد له البیعة بمکّة، یسیر من مکّة حتّی یاتی الکوفة، فینزل نجفها علی قرب منها. ثمّ یفرق الجند فی الأمصار» .

«پس از آنکه در مکّه مراسم بیعت انجام گرفت، از مکّه حرکت می کند تا به کوفه می آید و در نزدیکی کوفه در نجف منزل می گزیند، آنگاه سپاهیانش را در شهرها پراکنده می سازد» .

679- «ثمّ یسیر المهدیّ إلی مدینة جدّی رسول اللّه، فإذا وردها کان له فیها مقام عجیب، یظهر فیها سرور المؤمنین و خزی الکافرین» .

«سپس مهدی (عج) به مدینۀ جدّ بزرگوارش رسول اکرم (ص) وارد می شود و در آنجا برای او مقام شگفتی است. در آنجا شادی مؤمنان و خواری کافران ظاهر می شود» .

680- «یدخل المدینة فیغیب عنهم عند ذلک قریش و هو قول علیّ علیه السّلام: و اللّه لودّت قریش أنّ لی عندها موقفا جزر جزور بکلّ ما طلعت علیه الشّمس أو غربت! ! !» .

«وارد مدینه می شود و قریش از او پنهان می شود، و اینست معنی سخن امیر المؤمنین (ع) که فرمود: به خدا سوگند قریش آرزو می کند که همۀ آنچه خورشید بر آن طلوع می کند و از آن غروب می کند مال قریش باشد و آنرا بدهد تا به مدّت نحریک شتر من در کنار آنها باشم! !» .

681- «ثمّ یحدث حدثا. . فإذا فعل قالت قریش: أخرجوا بنا إلی هذا الطّاغیة فو اللّه لو کان محمّدیا ما فعل! . و لو کان علویّا ما فعل! .

ص:518

و لو کان فاطمیّا ما فعل! . فیمنحه اللّه أکتافهم فیقتل المقاتلة و یسبی الذریّة!» .

«. . . آنگاه حادثه ای پدید می آورد که قریش می گوید: ما را به نزد این افراطگر ببرید که اگر از تبار محمّد (ص) بود چنین نمی کرد! و اگر از نسل علی (ع) بود چنین نمی کرد! ، و اگر از اولاد فاطمه (س) بود این چنین نمی کرد! ، خداوند او را بر گردۀ آنها مسلّط می سازد، جنگجوهای آنها را می کشد و خردسالان آنها را اسیر می گیرد» .

خدا داناتر است که چه کسانی او را انکار می کنند، درحالیکه در روی زمین از نظر نسبت و قرابت، کسی نزدیکتر و نسبش صحیحتر از او به پیامبر (ص) و امیر مؤمنان (ع) و حضرت صدّیقۀ کبری (س) نیست.

پرواضح است که منظور از حادثه ای که پدید می آید، کشت و کشتار و ریشه کن ساختن ستمگران است.

682- «ثمّ یظهر بأصحابه، فیفتح اللّه له الحجاز، و یخرج من کان فی السّجون من بنی هاشم، و یسیر حتّی ینزل بیت المقدس» .

«آنگاه با یاران خود ظاهر می شود و خداوند حجاز را برای او فتح می کند، و هرکس از بنی هاشم در زندان باشد بیرون می آورد و حرکت می کند تا در بیت المقدّس فرود آید» .

683- «أوّل لواء یعقده المهدیّ، یبعثه إلی التّرک فیهزمهم، و یأخذ ما معهم من السّبی و الأموال. ثمّ یسیر إلی الشّام فیفتحها، ثمّ یعتق کلّ مملوک و یعوّض علی أصحابه» .

«نخستین پرچمی را که مهدی (ع) ترتیب می دهد، به سوی ترکها می فرستد و آنها را شکست می دهد و تمام اسیران و اندوخته های آنها را برمی دارد و به سوی شام حرکت می کند و آنجا را فتح می کند. آنگاه همۀ بردگان را آزاد می کند و قیمت آنها را به یارانش پرداخت می کند» .

امام باقر (ع) نیز در همین رابطه می فرماید:

684- «یقاتل السّفیانیّ التّرک، ثمّ یکون استئصالهم علی ید المهدیّ. و أوّل لواء یعقده المهدیّ یبعث إلی التّرک» .

ص:519

«سفیانی با ترکها می جنگد، ولی شکست آنها به دست مهدی (عج) است، نخستین پرچمی را که مهدی (ع) ترتیب می دهد به سوی ترکها می فرستد» .

پیشوای ششم در ادامۀ بحث از مسیر حرکت حضرت بقیّة اللّه (عج) می فرماید:

685- «(و یستخرج) حلیة بیت المقدس، و التّابوت الّذی فیه السّکینة، و مائدة بنی إسرائیل، و رضاضة الألواح، و عصا موسی، و منبر سلیمان، و قفیزا من المنّ الّذی انزل علی بنی إسرائیل أشدّ بیاضا من اللّبن» .

«. . . زیورهای بیت المقدس را بیرون می آورد، تابوت سکینه، مائدۀ بنی اسرائیل، بقایای الواح، عصای موسی و منبر سلیمان را بیرون می آورد، همچنین یک قفیز (واحد وزن-90 رطل عراقی) از «من» که به بنی اسرائیل فرود آمده بود بیرون می آورد درحالیکه از شیر سفیدتر باشد!» .

جواهرات بیت المقدس از بزرگترین و پرارزشترین گنجینه های جهان است که در زیر خاکها نهان است و حضرت بقیّة اللّه (عج) آنرا بیرون می آورد.

امّا در مورد تابوت سکینه می توان گفت که یکی از اسرار الهی است و دربارۀ آن گفته اند که آنرا به هر شهری بفرستند تمام شهر را طعمۀ حریق می سازد، به طرف هر کشوری آنرا ارسال کنند، آن کشور را از صفحۀ تاریخ برمی دارد، درست همچون بمبهای اتمی و ئیدروژنی و نیترونی امروز، و قویتر از آنها. و بدین سان خداوند حجّت خود را با عصای موسی و تابوت سکینه مجهّز ساخته که دیگر تسلیحات قرن حاضر در برابر آنها از هر واکنشی ناتوان است.

امیر مؤمنان (ع) در این مورد می فرماید:

686- «و یسیر إلی البصرة حتّی یشرف علی بحرها، و معه التّابوت و عصا موسی. فیعزم علیه فیزفر فی البصرة زفرة فتصیر بحرا لجیا، لا یبقی فیها غیر مسجدها کجؤجؤ السّفینة علی ظهر الماء! ! !» .

«به سوی بصره حرکت می کند تا به دریای آن (خلیج فارس)

ص:520

مشرف می شود، و به سوی آن عزیمت می کند و در بصره انفجاری رخ می دهد که تبدیل به یک دریای ژرف می شود که چیزی از آن نمی ماند مگر مسجد آن که همانند دکل کشتی بر روی آب دیده می شود» .

شبیه این حوادث در امّتهای پیشین واقع شده است، با زدن عصا به رود نیل، آب آن خشک شد و با زدن آن به سنگ،12 چشمه از آن سرازیر شد، دیگر هیچ شگفت نیست اگر همان عصا در دست حضرت بقیّة اللّه بر زمین بصره زده شود و چنین انفجاری در آن روی دهد و همۀ شهر بصره را آب فراگیرد.

به خصوص که تابوت سکینه نیز در حضور آن حضرت هست و شگفتیهائی از آن در کتابها مسطور است.

پیشوای ششم در مورد آخرین رودرروئی سپاه حقّ با قوم یهود می فرماید:

687- «و من الغد عند الظّهر تتلوّن الشّمس و تصفر فتصیر مظلمة! . و یوم الثّالث یفرّق اللّه بین الحقّ و الباطل، و تخرج دابّة الأرض، و تنزل الرّوم إلی ساحل البحر عند کهف الفتیة فیبعث اللّه الفتیة من کهفهم مع کلبهم. منهم رجل یقال له: میلخاء، و آخر: حملاها، و هما الشّاهدان المسلّمان للقائم. قال اللّه تعالی: [إِنّٰا لَنَنْصُرُ رُسُلَنٰا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیٰاةِ الدُّنْیٰا، وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهٰادُ] و هؤلاء هم الأشهاد: أی الشّهود الّذین یسلّمون علی القائم باسمه» .

«و به هنگام ظهر-روز بعد-خورشید رنگین و زرد و تیره می شود، و در روز سوّم خداوند حقّ و باطل را از یکدیگر جدا می سازد.

«دابّة الأرض» خارج می شود و رومیان در کرانۀ دریا در نزدیکی غار اصحاب کهف فرود می آیند و خداوند اصحاب کهف را همراه با سگشان برمی انگیزد، یکی از آنها «میلخاء» نام دارد و یکی دیگر «حملاها» . این دو نفر، دو شاهدی هستند که بر حضرت مهدی (عج) شهادت می دهند و سلام می گویند، چنانکه خدای تبارک و تعالی می فرماید: [ما پیامبران خود را نصرت می دهیم و کسانی را که ایمان آورده اند در دنیا، و در روزی که گواهان برخیزند.] ، اینها همان گواهان هستند که به حضرت قائم (عج) به اسم سلام می دهند» .

این حدیث با اندک تفاوتی از امیر مؤمنان (ع) نیز روایت شده است، جز

ص:521

اینکه در آن نام شاهد دوّم «کمسلیما» آمده است.

این دو روایت دلالت می کنند بر اینکه تا روز ظهور گروهی از یهودیان در کرانه های غربی فلسطین باقی می مانند، اگرچه دولت اشغالگر اسرائیل سقوط کند. و آنها در منطقۀ «عکا» اقامت خواهند داشت، که غار اصحاب کهف نیز آنجاست.

ظاهر اینست که کشتار یهود در روز سوّم ورود حضرت ولیّ عصر (عج) به سرزمین بیت المقدس خواهد بود که آن روز برای دشمنان خدا روز بسیار سخت و دشواری است، که آنروز گواهان برمی خیزند و نصرت خدا بر سپاه اسلام فرود می آید.

688- «یبعث المهدیّ بعثا لقتال الرّوم و یرسل معه عشرة تستخرج تابوت السّکینة من غار أنطاکیة فیه التّوراة الّتی أنزلت علی موسی و الانجیل الّذی انزل علی عیسی، یحکم بین اهل التّوراة بتوراتهم، و بین اهل الانجیل بإنجیلهم فیسلمون» .

«مهدی (ع) سپاهی را برای نبرد با رومیان گسیل می دارد و ده نفر از فرماندهان خود را با آنها می فرستد که تابوت سکینه را از غار انطاکیه (در جنوب شرقی ترکیه) بیرون می آورد. توراتی که بر موسی فرود آمده و انجیلی که بر عیسی نازل شده در همان غار است. در میان یهود با تورات خودشان داوری می کند و در میان مسیحیان با انجیل آنها حکم می کند پس اسلام می آورند» .

طبیعی است که حکم کردن آنحضرت در میان یهود و نصاری با تورات و انجیل برای اتمام حجّت، و به عنوان ایجاد زمینه برای هدایت آنهاست وگرنه با داشتن قرآن کریم هیچ نیازی ندارد که به کتابهای نسخ شدۀ آنها استشهاد کند.

و شاید استناد به آنها به این دلیل باشد که تنها نسخۀ تحریف نشدۀ آنها را بیرون خواهد آورد که کتاب مقدّس آسمانی و کلام خدا و قابل استناد است.

و در مورد تابوت سکینه، قبلا روایاتی خواندیم که دلالت می کرد بر اینکه آنرا از بیت المقدس بیرون می آورد.

689- «یکون أهل همدان و زراءه، و خولان جنوده، و حمیر

ص:522

أعوانه، و مصر قوّاده. و یکثّر اللّه جمعه و یشدّ ظهره، فیسیر بالجیوش حتّی یصیر إلی العراق و النّاس خلفه و أمامه» .

«وزیران او از اهل همدان، و سپاه او از خولان (شمال یمن) ، و معاونان او از حمیر، و فرماندهان او از مصر می باشند. خداوند افراد او را بسیار فراوان و پشت او را بسیار محکم می گرداند. پس با لشکریان خود به سوی عراق حرکت می کند و مردم از جلو و عقب شمع وجودش را در میان می گیرند» .

690- «ثمّ یسیر السّفیانیّ و جیشه، فیقاتلهم و یقتلهم. و یأسر جیشه السّفیانیّ، فیذبحه بیده» .

«سپس سفیانی و سپاه او حرکت می کنند و با آنحضرت به جنگ پرداخته، کشته می شوند و شخص سفیانی به دست سپاه امام (ع) اسیر می شود، پس او را به دست خود ذبح می کند» .

691- «کأنّی أنظر إلی القائم و أصحابه فی نجف الکوفة، کأنّ علی رؤوسهم الطّیر، قد فنیت أزوادهم و خلقت ثیابهم و قد أثر السّجود بجباههم. لیوث بالنّهار، رهبان باللّیل» .

«گوئی قائم (عج) و یاران او را در نجف کوفه می بینم، گوئی بر سرشان مرغ نشسته، توشه هایشان به پایان رسیده، جامه هایشان ژولیده، و طول سجده بر پیشانی شان اثر گذاشته است. شیران روزند و راهبان شب» .

امام باقر (ع) در تفسیر آیۀ شریفۀ: «وَ قٰاتِلُوهُمْ حَتّٰی لاٰ تَکُونَ فِتْنَةٌ، وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّٰهِ» فرمود:

692- «لم یجیء تأویلها. فإذا جاء تأویلها یقتل المشرکون حتّی یوحّد اللّه عزّ و جلّ، و لا یکون شرک. ذلک فی قیام قائمنا، إنّه یقتل المنافقین و الکافرین» .

«هنوز تأویل آن نرسیده است، هنگامی که تأویل آن بیاید مشرکان کشته می شوند تا به توحید بگرایند، دیگر از شرک اثری نمی ماند.

و آن به هنگام قیام قائم ماست که کافران و منافقان را ریشه کن می سازد» .

ص:523

پیشوای پنجم در تعبیر دیگری فرمود:

693- «و لا یبقی أرض إلاّ نودی فیها شهادة أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له، و أنّ محمّدا رسول اللّه» .

«در روی زمین نقطه ای نمی ماند جز اینکه در آن ندا می شود:

اشهد ان لا اله الاّ اللّه وحده لا شریک له، و انّ محمّدا رسول اللّه» .

امام صادق (ع) در مورد گامهای بعدی حضرت بقیّة اللّه (عج) می فرماید:

694- «و یبعث جندا إلی القسطنطنیّة. . و یدخلونها فیحکمون فیها ما یریدون» .

«و سپاهی به سوی قسطنطنیّه (استانبول) می فرستد. . . آنها داخل قسطنطنیّه شده به دلخواه در آن حکومت می کنند» .

695- «یفتح قسطنطینیّة و رومیّة و بلاد الصّین» .

«قسطنطنیّه، روم و ایالتهای چین را فتح می کنند» .

696- «یفتح أرمینیّة و القسطنطینیّة و یقسم المال. ثمّ یعود إلی بیت المقدس و یستخرج ذخائر الأنبیاء!» .

«ارمنستان و قسطنطنیّه را فتح کرده، مال را تقسیم می کند و سپس به سوی بیت المقدس بازمی گردد و گنجینه های پیامبران را بیرون می آورد.

697- «یمشی الخضر بین یدیه، و یقفو أثر رسول اللّه. . له ملک یسدّده من حیث لا یراه. . یفتح المدینة الرّومیّة بالتّکبیر مع سبعین ألفا من المسلمین یشهدون الملحمة العظمی، مأدبة اللّه بمرج عکّا، یبید الظّلم و أهله، یقیم الدّین» .

«خضر (ع) در پیشاپیش او حرکت می کند و او از راه پیامبر اکرم (ص) پیروی می کند. برای او فرشته ایست که او را از جائی که خود نمی بیند یاری می کند. شهر روم را تکبیرگویان فتح می کنند.

هفتاد هزار نفر از مسلمانان این پیروزی حماسه انگیز را مشاهده می کنند.

الطاف بیکران خدا در صحرای «عکّا» ست، که ستم و ستمگران را

ص:524

ریشه کن می سازد و دین را استوار می نماید» .

آوای روحبخش تکبیر، یادآور جهت نهضت بود که این قیام و حرکت صرفا برای خدا و به جهت اعلای کلمۀ «اللّه» است، که طبعا این نغمۀ روح افزا در گوش دشمنان بسیار دلخراش و کوبنده خواهد بود، صفها را خواهد شکست، اراده ها را متزلزل خواهد ساخت و در مقابل، سپاه اسلام را با اراده ای آهنین و عزمی فولادین در صفهای فشرده، یکدل و یکجهت به پیش خواهد راند.

698- «ثمّ یسیر إلی مصر فیدخلها، و یصعد منبرها فیخطب النّاس، فتستبشر الأرض بالعدل، و تعطی السماء مطرها، و الشّجر ثمرها، و الأرض نباتها و تتزیّن لأهلها. . و یقول القائم (ع) : کلوا و اشربوا هنیئا، بما أسلفتم فی الأیّام الخالیة» .

«سپس به سوی مصر حرکت کرده، وارد مصر می شود، بر فراز منبر قرار گرفته، برای مردم خطبه ایراد می کند. زمین، نوید عدالت را می شنود.

آسمان، باران رحمتش را فرومی ریزد. درختان، میوه هایش را ارزانی می دارد. و زمین، سبز و خرم شده، برای اهل زمین خود را آرایش می دهد.

و قائم (عج) می فرماید: [کلوا و شربوا هنیئا بما اسلفتم فی الأیّام الخالیة].

یعنی: بخورید و بیاشامید به گوارائی، به سبب آنچه پیش فرستادید در روزهای گذشته» .

699- «ثمّ یسیر إلی مدینة الزّنج و یفتحها و یعود إلی سواحل فلسطین، و یمرّ بعکّا و بغزّة و عسقلان، و یقترب من القدس» .

«سپس به سوی شهر زنجی ها حرکت می کند (در شمال آفریقا و برخی از مناطق میانه ای آن) و به سوی فلسطین بازمی گردد. از عکّا، غزّه و عسقلان می گذرد و به قدس نزدیک می شود» .

شاید نزدیک شدن آنحضرت به قدس در این حدیث مربوط به سفر دوّم آنحضرت باشد.

امام کاظم (ع) می فرماید:

ص:525

700- «یفرح بخروجه المؤمنون و أهل السّماوات. و لا یبقی کافر و لا مشرک إلاّ کره خروجه» .

«مؤمنان و اهل آسمانها با ظهور او خوشحال و شاداب می شوند.

ولی هیچ کافر و یا مشرکی نمی ماند جز اینکه ظهور او را ناخوش دارند» .

امام صادق (ع) در این زمینه می فرماید:

701- «ألمهدیّ إذا خرج، یفرح به جمیع المسلمین خاصّتهم و عامّتهم» .

«چون مهدی ظهور کند، همۀ مسلمانان از خواصّ و عوامّ به وسیلۀ آن، خوشحال می شوند» .

702- «یفرح به أهل السّماء و أهل الأرض، و الطّیر فی الهواء، و الحیتان فی البحر» .

«اهل آسمان و زمین به وسیلۀ ظهور او خوشحال می شوند، پرندگان هوا و ماهیان دریا نیز با ظهور او شادی می کنند» .

پیشوای هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر (ع) در تفسیر آیۀ شریفۀ «وَ اللّٰهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکٰافِرُونَ» فرمود:

703- «یقول اللّه: و اللّه متمّ نوره: بولایة القائم، و لو کره الکافرون: بولایة علیّ. . . فسئل: هل هذا تنزیل؟ ! فقال: نعم، أمّا هذا الحرف فتنزیل، و أمّا غیره فتأویل» .

«خداوند با ولایت قائم (عج) ، نور خود را به کمال و تمام می رساند، اگرچه منکران ولایت علی (ع) آنرا خوش ندارند.

سؤال کردند: آیا این تنزیل است؟ ! فرمود:

آنچه گفتم، تنزیل است، ولی جز این هرچه گفته شود، تأویل است» .

ص:526

و در تفسیر آیۀ شریفۀ: «قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لاٰ یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمٰانُهُمْ وَ لاٰ هُمْ یُنْظَرُونَ» . فرمود:

704- «یوم تفتح الدّنیا علی القائم، و لا ینفع أحدا تقرّب بالإیمان ما لم یکن قبل ذلک مؤمنا. و أمّا من کان قبل الفتح مؤمنا و منتظرا لخروجه فذلک الّذی ینفعه إیمانه، و یعظّم اللّه عزّ و جلّ عنده قدره و شأنه! . و هذا أجر الموالین لأهل البیت. . ثمّ لا یزال یقتل أعداء اللّه حتّی یرضی الله، و یعلم رضی الله تعالی عنه فی ذلک حین یحسّ الرّحمة بقلبه» .

«روزیکه دنیا به دست قائم (عج) فتح شود، دیگر ایمان آوردن برای کسیکه قبلا ایمان نداشت سودی نبخشد. امّا کسیکه پیش از فتح، ایمان آورده، انتظار ظهور او را می کشید، ایمانش او را سود خواهد بخشید، و خداوند مقام و منزلت او را بالا خواهد برد. و این پاداش دوستداران اهلبیت است. سپس آنقدر از دشمنان خدا می کشد تا خداوند راضی شود.

آنوقت در دل خود احساس مرحمت می کند و از آنجا می فهمد که پروردگارش راضی شده است» .

امام رضا (ع) می فرماید:

705- «إنّ الله تبارک و تعالی لیصلح أمره فی لیلة واحدة، کما أصلح أمر کلیمه موسی إذ ذهب لیقتبس لأهله نارا فرجع و هو رسول، نبیّ» .

«خداوند کار او را در یک شب فراهم می کند، چنانکه کار موسی کلیم را در یک شب فراهم کرد، هنگامی که رفت تا برای خانواده اش آتش بیاورد پس با رسالت برگشت و به مقام پیامبری رسید» .

ص:527

706- «هو صاحب الغیبة، فإذا خرج أشرقت الأرض بنور ربّها.

مثله کمثل السّاعة لا تاتیکم إلاّ بغتة» .

«او صاحب غیبت است، چون ظاهر شود زمین با نور پروردگارش روشن می گردد. مثل او چون مثل قیامت است، جز به صورت ناگهانی نخواهد آمد» .

و در تفسیر آیۀ شریفۀ: «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً» طبق روایت «ابو بکیر» ، فرمود:

707- «أنزلت فی القائم (ع) إذا خرج فی أهل الرّدّة و الکفّار فی شرق الأرض و غربها، فعرض علیهم الإسلام، فمن أسلم طوعا أمره بالصّلاة و الزّکاة و ما یؤمر به المسلم و یجب للّه علیه، و من لم یسلم ضرب عنقه حتّی لا یبقی فی المشارق و المغارب أحد إلاّ وحّد اللّه. قال:

جعلت فداک، إنّ الخلق أکثر من ذلک. فقال: إنّ اللّه إذا أراد قلّل الکثیر و کثّر القلیل» .

«در حق قائم (عج) نازل شده است. چون ظهور کند به کافران و مرتدّان مشرق و مغرب اسلام را عرضه می کند، هرکس از روی علاقه بپذیرد او را به نماز و زکات و دیگر فرائض اسلام فرمان می دهد. و هرکس اسلام را نپذیرد گردنش را می زند، تا در شرق و غرب جهان کسی باقی نباشد جز معتقدین به یکتائی خدا.

ابو بکیر گفت: تعداد مردمانی که یکتاپرست نیستند خیلی بیش از اینهاست! ! . فرمود:

چون خدا اراده کند، اکثریّت را کاهش می دهد و اقلیّت را افزایش می بخشد» .

باز از این حدیث می توان استفاده کرد که پیش از ظهور حضرت بقیّة اللّه (عج) جنگهای خانمانسوزی خواهد بود که قدرتهای شرک و کفر، و نیروهای اهریمنی خواهد شکست و بدین وسیله زمینۀ پیروزی سپاه حقّ بر سپاهیان کفر فراهم خواهد شد.

پیشوای هشتم شیعیان چون پدران بزرگوارش در وصف سپاه حقّ

ص:528

می فرماید:

708- «یخرج، جبرائیل عن یمینه، و میکائیل عن یساره، و شعیب بن صالح علی مقدّمته» .

«او در حالی ظهور می کند که جبرئیل در دست راست او، میکائیل در طرف چپ او، و شعیب بن صالح در پیشاپیش او حرکت می کند» . (228)

709- «یظهر اللّه به الأرض من اهل الکفر و الجحود! . و تطوی له الأرض، و یذلّ کلّ صعب» .

«خداوند به دست او زمین را از لوث کافران و منکران پاک می کند. زمین زیر پایش می پیچد و هر کار سخت و دشواری برای او آسان می شود» .

امام حسن عسکری (ع) می فرماید:

710- «کأنّی أنظر إلی الأعلام البیض تخفق فوق رأسه بنجف الکوفة» .

«گوئی پرچمهای سفیدی را با چشم خود می بینم که بالای سر او در نجف کوفه به اهتزاز درآمده است» .

یکبار دیگر خطاب به فرزند بزرگوارش فرمود:

711- «و کأنّک یا بنیّ، بتأیید نصر اللّه و قد آن و بتیسیر الفرج و علّو الکعب و قد حان، و بالرّایات الصّفر و الأعلام البیض تخفق علی أثناء أعطافک ما بین الحطیم و زمزم! . و کأنّک بترادف البیعة، و تصادف الولیّ، یتناظم علیک تناظم الدّرّ فی مثانی العقود و تصافق الأکفّ علی

ص:529

جنبات الحجر الأسود تلوذ بفناک، من ملاء برّأهم اللّه فی طهارة الولادة و نفاسة التّربة، مقدّسة قلوبهم من دنس النّفاق، مهذّبة أفئدتهم من رجس الشّقاق، لیّنة عرائکهم للدّین، خشنة ضرائبهم علی المعتدین، واضحة بالقبول وجوههم، نضرة بالفضل عیونهم، یدینون بدین الحقّ و أهله. . فإذا اشتدّت أرکانهم، و تقوّمت أعمدتهم، قدمت بمکانفتهم طبقات الأمم إلی مبایعتک، فی ظلال دوحة بسقت غصونها علی حافّات بحیرة الطّبریّة فعندها یتلألأ صبح الحقّ، و ینجلی ظلام الباطل، و یقصم اللّه بک الطّغیان، و یعید معالم الإیمان. فیظهر بک أقسام الآفاق، و یظهر بک السّلام للرّفاق! . یودّ الطّفل فی المهد لو استطاع إلیک نهوضا! . و نواشط الوحش لو وجد نحوک مجازا! . تهتزّ بک أطراف الدّنیا بهجة، و تهتزّ بک أعطاف العز نضرة، و تستقرّ بواقی الحقّ فی قرارها، و تؤوب شوارد الدّین إلی أوکارها. تتهاطل علیک سحائب الظّفر، و یخنق کلّ عدوّ، و ینصر کلّ ولیّ، فلا یبقی علی وجه الأرض جبّار قاسط، و لا جاحد غامط، و لا شانیء مبغض، و لا معاند کاشح-و من یتوکّل علی اللّه فهو حسبه، إنّ اللّه بالغ أمره، قد جعل اللّه لکلّ شیء قدرا» .

«فرزندم! گوئی ترا می بینم هنگامی که نصرت خدا بر تو نازل شده، و فرج هموارشده و شکوه و عظمت تو اوج گرفته، پرچمهای سفید و زردی بالای سرت به هنگام گردش تو بین حطیم (میان رکن و مقام) و زمزم به اهتزاز درآمده، دستها پیاپی به عنوان بیعت به سوی تو دراز می شود و دوستان یکی پس از دیگری با تو مصادف می شوند و کارها و گامها با نظم خاصّی در ضمن پیامهای مکرّر پیموده می شود و دستها در کنار حجر الأسود به آستانت سوده می شود. از سوی گروهی که خداوند آنها را با پاکی نطفه و پاکیزگی سرشت، پاک و پاکیزه نموده است، دلهای آنها از آلودگی نفاق پیراسته، قلبهای آنها از تیرگی اختلاف پاکیزه، روح و روانشان برای پذیرش احکام دین آماده، مشتهایشان در برابر تجاوزگران گره کرده، چهره هایشان برای پذیرش حقّ گشاده، دیدگانشان از فضل خدا خیره کننده، به آئین حق گرویده و در راه اهل حقّ گام سپرده اند. چون شالودۀ کارشان استوار شود و پایه های دعوتشان محکم گردد، با دستیاری آنها همۀ طبقات مردم، از هر تیره و نژادی به بیعت تو می شتابند و در زیر درختان سر

ص:530

به فلک کشیدۀ باغی که شاخه های درختانش روی دریاچۀ طبریّه (در شمال فلسطین) سایه انداخته، دست بیعت با تو می دهند. در این هنگام فجر دولت حقّ می دمد و تاریکی باطل از صحنۀ گیتی برچیده می شود.

خداوند با دست تو کمر ستمگران را می شکند، شعائر دین را بازمی گرداند، آفاق جهان را روشن می سازد، آرامش و صلح را از کران تا کران برقرار می کند، کودکی که در گهواره آرمیده، آرزو می کند که بتواند به سوی تو بشتابد، وحشیان صحرا آرزو می کنند که بتوانند به سویت راهی بیابند.

اقطار و اکناف جهان سبز و خرّم می شود، چهرۀ دنیا خندان، و قلّه های شرف و عظمت، از تو شاداب و خرامان می گردد. شالودۀ حقّ استوار می گردد و فراریهای احکام دین به آشیانه های خود بازمی گردد، ابرهای پیروزی، باران نصرت را سیل آسا بر تو فرومی ریزد. دشمنانت خوار و زبون، و دوستانت عزیز و پیروز می شوند. در روی زمین از ستمگران جنایتگر و منکران طغیانگر و دشمنان تجاوزگر و مخالفان عنادگر، احدی باقی نمی ماند: [هرکس به خدا توکّل کند، خداوند او را بس است. خداوند امر خود را به پایان می رساند، که خداوند برای هرچیزی اندازه ای مقرّر نموده است]» .

این منطق پیشوایان معصوم است که همگی شاخه های پربار درخت رسالت هستند و هرچه دارند از جدّ بزرگوارشان فراگرفته اند که به سرچشمۀ وحی منتهی می شود و به زبان وحی سخن می گویند:

[چون درخت پاکیزه ایکه ریشۀ آن ثابت و پابرجا، و شاخه های آن سر به فلک کشیده، در هر حالی به اذن پروردگارش میوه می دهد].

دل مشتاقان برای برخورداری از آخرین میوه های این درخت پربار چقدر اشتیاق دارد؟ ! درخت مبارکی که انسان در مدح آن هرچه بگوید حقّ آنرا ادا نکرده است، اندیشۀ بلندپرواز بشری به قلّۀ آن نمی رسد و ابتکارات شعر و نثر ادبی، از ترسیم شکوه و عظمت آن ناتوان است. ادیبان جهان و سخن پردازان عالم، که هزاران نکته در سخن آنها منظور می شود، چون از اهلبیت پیامبر (ص) سخن بگویند در اوّل صف آنها فرومی مانند و شاهباز اندیشۀ ثناپیشگان نکته سنج در نخستین پایۀ کوه عظمت و شرف آنها به ناتوانی خود اعتراف می کنند.

زیبائی اسلوب، شیوائی تعبیر و بلندی معانی که در حدیث گذشته به کار

ص:531

رفته و آنرا به قلّۀ فصاحت و بلاغت رسانیده، جای شگفت نیست، زیرا کلام امام یازدهم است که گفتار آنها مافوق سخنان مخلوقات و مادون کلام خالق است و اینک حدیث دیگری که به خطّ امام حسن عسکری (ع) بر پشت جلد کتابی یافت شده، که از نظر فصاحت و بلاغت بی نظیر است.

712- «قد صعدنا ذری الحقائق بأقدام النّبوّة و ذدنا سبع طرائق بأعلام الفتوّة و الهدایة، و نحن لیوث الوغی و غیوث النّدی! .

و فینا السّیف و القلم فی العاجل، و سواد الحمد فی الآجل، أسباطنا خلفاء الدّین، و حلفاء الیقین، و مصابیح الأمم، و مفاتیح الکرم. .

فتکلّم لابس حلّة الاصطفاء، لمّا عهدنا منه الوفاء، روح القدس فی جنان الصّاغورة، ذاق من حدائقنا الباکورة. . شیعتنا الفئة النّاجیة و الفرقة الزّاکیة، صاروا لنا ردءا و صوتا، و علی الظّلمة إلبا و عونا. سیفجّر لهم ینابیع الحیوان بعد لظی مجتمع النّیران لتمام الرّوضة و الطّواسین من السّنین» .

«با گامهای نبوّت و ولایت از قلّه های حقایق بالا رفتیم، و با مشعلهای هدایت و فتوّت (جوانمردی) از حریم هفت آسمان دفاع کردیم.

ما شیران میدان نبرد و ابرهای باران رحمتیم. در این جهان شمشیر و قلم در دست ما، و در آن سرای «لوای حمد» بالای سر ماست. فرزندان ما جانشینان خدا در روی زمین، پیشوایان دین، هم پیمانان یقین، مشعلهای هدایت و کلیدهای کرم و سخاوت هستند. . . روح القدس که جامۀ برگزیدگی بر قامت او راست آمده، چون از او صفا و وفا سراغ داریم، هنگامی که در گهواره آرمیده بودیم با او سخن گفتیم و او را از میوه های نوبر بوستان خود برخوردار ساختیم. . . شیعیان ما گروه رستگاران و طائفۀ پاکیزگان هستند، که بازو و پشتیبان ما هستند و در برابر ستمگران یار و یاور ما می باشند. به زودی چشمه های زندگی به روی آنها باز خواهد شد، پس از آنکه آتش فتنه ها خرمن زندگی را در شعله های خود فروبرد. و آن روز پرشکوه پس از گذشت سالهای «روضه» و «طاسین ها» است!» .

در اینجا اشاره ای نیز به وقت ظهور است که برای ما به هیچ وجه قابل درک نیست که با حروف مقطّعۀ قرآن «طس» مربوط می شود. اگرچه به یاری کامپیوتر مطالب فراوانی در رابطه با حروف مقطعۀ قرآن کشف شده است ولی

ص:532

دانش آن در خزینۀ معارف الهی و در سینۀ راسخون در علم، محفوظ است.

حضرت ولیّ عصر (عج) می فرماید:

حضرت بقیّة اللّه (عج) به برخی از سعادتمندانی که توفیق دیدار آن جمال الهی نصیبشان شده، چنین فرمود:

713- «علامة ظهور أمری کثرة الهرج و المرج و الفتن. و آتی مکّة فأکون فی المسجد الحرام، فیقول النّاس: انصبوا لنا إماما. . و یکثر الکلام، حتّی یقول رجل من النّاس ینظر فی وجهی: یا معشر النّاس هذا هو المهدیّ! . أنظروا إلیه! .

«نشانۀ ظهور من، کثرت هرج و مرج و فتنه هاست. وارد مکّه شده، در مسجد الحرام مستقرّ می شوم. مردم به یکدیگر می گویند: برای خود امامی برگزینید. سخن به درازا می کشد، یکی از مردمان درحالیکه به من نگاه می کند، می گوید: هان، ای مردم! این مهدی است، نگاه کنید.

آنگاه دست مرا می گیرند و در میان رکن و مقام نگه می دارند و پس از نومیدی شان از من، با من بیعت می کنند» .

در حدیث داریم که کسیکه مردم را به سوی آنحضرت راهنمائی می کند جبرائیل است. و اگر غیر او باشد، لابدّ از نشانه ها و علامتهای مشخصه ایکه در اخبار و احادیث مقرّر شده، خواهد شناخت.

و در توقیع شریفی که به دست یکی از نوّاب عالیقدرش به افتخار یکی از شیعیان، از ناحیۀ مقدّسه صادر شده می فرماید:

714- «إنّه إذا فقد الصّینیّ. . . فأخرج بین الصّفا و المروة فی ثلاثمائة و ثلاثة عشر. فأجیء إلی الکوفة فأهدم مسجدها و أبنیه علی بنائه الأوّل. و أهدم ما حوله من بناء الجبابرة، و أحجّ حجّة الإسلام، و أجیء إلی یثرب. . فینادی منادی الفتنة من السّماء: یا سماء انبذی! .

و یا أرض خذی! . فیومئذ لا یبقی علی وجه الأرض إلاّ مؤمن قد أخلص قلبه للإیمان» .

ص:533

«چون آن مرد چینی ناپدید شود. . . (مشروح این داستان در بخش فتنه های خارجی خواهد آمد) . . . همراه 313 تن از یارانم در میان صفا و مروه خارج می شوم و به سوی کوفه می روم. مسجد کوفه را درهم می کوبم و براساس پایه های اوّلی بنیان می کنم. و ساختمانهائی که در اطراف آن از آن ستمگران هست ویران می کنم. در موسم حجّ شرکت کرده، حجّة الإسلام را به جای می آورم و به مدینه می روم. منادی فتنه در آسمان ندا می کند: ای آسمان فروریز، ای زمین فروببر. ! آن روز در روی زمین به جز مؤمنی که خداوند دلش را برای ایمان آزموده است، کسی نمی ماند» .

داستان ناپدید شدن مرد چینی را همراه با تفصیلات و توجیهاتی در بخش فتنه های خارجی نقل خواهیم کرد.

و در نامۀ شریف خود که به افتخار شیخ مفید (رضوان اللّه تعالی علیه) صادر شده، چنین مرقوم فرموده اند:

715- «من عبد اللّه المرابط فی سبیله: إلی ملهم الحقّ و دلیله:

و بعد: فقد نظرنا مناجاتک، عصمک اللّه بالسّبب الّذی وهب لک من أولیائه، و حرسک من کید أعدائه. . و یوشک أن یکون هبوطنا إلی صحصح من غیر بعد من الدّهر و لا تطاول من الزّمان. و یاتیک نبا منّا بما یتجدّد لنا من حال، فتعرف بذلک ما تعتمده من الزّلفة إلینا بالأعمال، و اللّه موفّقک لذلک برحمته.

و نحن نعهد إلیک أیّها الولیّ المخلص المجاهد فینا الظّالمین، أیّدک اللّه بنصره الّذی أیّد به السّلف من أولیائنا الصّالحین، انّه من اتّقی ربّه من إخوانه فی الدّین، و خرج ممّا علیه إلی مستحقیه، کان آمنا من الفتنة المظلّة و محنها المظلمة المضلّة. و من بخل منهم بما أعاره اللّه من نعمته، علی من أمر بصلته، فإنّه سیکون خاسرا بذلک لأولاه و آخرته» .

از بندۀ خدا، آنکس که نگاهبان راه خداست به کسیکه حق به او الهام گشته و راهنمای حق است. . . و بعد، ما به مناجاتهای تو نگریستیم، خداوند ترا به آن وسیله ای که به تو ارزانی داشته، که اولیاء اوست، نگهداری فرماید، و از نیرنگ دشمنانش در امان دارد. این نامه را از

ص:534

مخفیگاه خود در قلّۀ کوهی که به تازگی از جایگاه پیشین که در جنگلی بود، به اینجا آمده ایم می نگاریم، که به زودی از اینجا نیز نقل مکان کرده، در دشت و صحرائی جای خواهیم گرفت و ترا از وضع خود باخبر خواهیم ساخت. و آنچه را که از اعمال موجب تقرّب به ماست بازخواهی شناخت. خداوند با رحمت خود ترا بر انجام آنها موفّق خواهد نمود. . .

ای دوست بااخلاص ما، که همواره در راه ما با ستمگران در ستیز هستی، خداوند ترا تأیید کند، آنچنان که دوستان شایستۀ پیشین ما را تأیید کرده است، ما با تو پیمان می بندیم که هرکس از برادران دینی تو تقوی پیشه کند، و از حالتی که هست بیرون آمده، به حالتی که باید باشد، درآید، از فتنۀ آشوبگر و گرفتاریهای اندوهبار آن در امان خواهد بود. و هر کس از نعمتهائی که خداوند به رسم عاریت در دست او قرار داده، در مورد آنانکه خداوند امر به پیوند آنها (صلۀ ارحام) داده، بخل بورزد، در دنیا و آخرت زیانکار خواهد بود. . .» .

از اینجا روشن می شود که اگر به هنگام روی آوردن امواج فتنه ها، به سلاح تقوی مسلّح شویم و در وضع خود تجدیدنظر نموده، آنچنانکه باید، باشیم، از فتنه ها در امان خواهیم بود، و در موقع هرج و مرج، رسیدن به خویشان و مستمندان وظیفۀ مهمّ انسانی و آسمانی ماست که امواج فتنه ها را می شکند و انسان را از فرو رفتن در کام بلاها بیمه می کند.

کعب الاحبار می گوید:

716- «مهدی قائم، زمین را به زمینی دیگر تبدیل می سازد، و عیسی بن مریم به وسیلۀ او بر نصارای روم و چین احتجاج می کند» .

انجیل لوقا:

717- «پس خود را حفظ کنید، مبادا دلهای شما از پرخوری و مستی و اندیشه های دنیوی سنگین گردد و آن روز ناگهان بر شما آید، زیرا

ص:535

که مثل دامی بر جمیع سکنۀ تمام روی زمین خواهد آمد. پس در هروقت دعا کرده بیدار باشید تا شایستۀ آن شوید که از جمیع این چیزهائی که به وقوع خواهد پیوست نجات یابید و در حضور پسر انسان بایستید» .

این تطابق عجیب که میان گفتار حضرت عیسی (ع) و احادیث پیشوایان اسلام وجود دارد، خود دلیل صدق گفتار و محفوظ ماندن آن از دستبرد و تحریف است، زیرا همۀ اینها مربوط به حوادثی است که پس از هزاران سال انجام خواهد گرفت و به طوریکه در بخشهای دیگر هم یادآور خواهیم بود غالب مطالب مربوط به آینده در تورات و انجیل از تحریف مصون مانده است.

این بخش را با حدیثی از امام صادق (ع) به پایان می رسانیم:

پیشوای ششم شیعیان در تفسیر آیۀ شریفۀ: «وَ یَقُولُونَ مَتیٰ هٰذَا الْفَتْحُ إِنْ کُنْتُمْ صٰادِقِینَ. . .» فرمود:

718- «یوم الفتح یوم تفتح الدّنیا علی القائم (ع) و لا ینفع أحدا تقرّب بالإیمان لم یکن قبل ذلک مؤمنا بإمامته و منتظرا لخروجه فذاک الّذی ینفعه إیمانه، و یعظّم اللّه عزّ و جلّ عنده قدره و شانه و هو أجر الموالین لأهل البیت (ع)» .

«روز فتح روزیست که دنیا به دست قائم (عج) فتح می شود، آنروز کسیکه قبلا ایمان نیاورده و انتظار فرج و ظهور او را نکشیده باشد، ایمان آوردنش سودی نمی بخشد، که ایمان سودمند آن ایمان است، که سابقه دار و همراه با انتظار ظهور باشد، خداوند مقام و منزلت آنان را بالا می برد و آن پاداش دوستداران اهلبیت است» .

***

ص:536

حواشی

-قصص:5.

-الامام المهدی صفحۀ 267.

-اعلام الوری صفحۀ 430، منتخب الاثر صفحۀ 464، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 324، المهدی صفحۀ 198 و بشارة الاسلام صفحۀ 194.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 260 و 277، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 81، البیان صفحۀ 100 و الملاحم و الفتن صفحۀ 33.

-مؤلف محترم نام کتاب را از این دو حدیث اقتباس کرده است.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 81، منتخب الاثر صفحۀ 461، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 146 و 165، شرح ابن ابی الحدید جلد 2 صفحۀ 490، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 135، صحیح بخاری جلد 9 صفحۀ 48 و 61، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 260، الملاحم و الفتن صفحۀ 66، البیان صفحۀ 100، صحیح مسلم جلد 8 صفحۀ 207، بشارة الاسلام صفحۀ 111 و الزام النّاصب صفحۀ 40 و 43.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 90، المهدی صفحۀ 224 و الصّواعق المحرقه صفحۀ 98.

-منتخب الاثر صفحۀ 170 و 204، الزام النّاصب صفحۀ 54، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 163 و بشارة الاسلام صفحۀ 10.

-بشارة الاسلام صفحۀ 49 و 66، منتخب الاثر صفحۀ 467، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 236، الامام المهدی صفحۀ 220 و الزام النّاصب صفحۀ 140 و 188.

-بشارة الاسلام صفحۀ 183، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 130، الملاحم و الفتن صفحۀ 52 و منتخب الاثر صفحۀ 486.

-مدارک یادشده.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 53.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 78، بشارة الاسلام صفحۀ 283، الزام النّاصب صفحۀ 52، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 136، المهدی صفحۀ 233، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 108 و 163، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 260، البیان صفحۀ 95 و الملاحم و الفتن صفحۀ 116.

-بشارة الاسلام صفحۀ 242، الملاحم و الفتن صفحۀ 54، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 159، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 25 و جلد 52 صفحۀ 390، غیبت نعمانی صفحۀ 124، المهدی صفحۀ

ص:537

227 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 136.

-الامام المهدی صفحۀ 273، بشارة الاسلام صفحۀ 232 و 253 و الزام النّاصب صفحۀ 142.

-الزام النّاصب صفحۀ 55 142، بشارة الاسلام صفحۀ 242 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 150.

-اسفار، جمع «سفر» به معنای کتاب است. به پنج کتاب از اوّل عهد عتیق، تورات و اسفار می گویند.

-منتخب الاثر صفحۀ 309، المهدی صفحۀ 228 و اسعاف الرّاغبین صفحۀ 138.

-الملاحم و الفتن صفحۀ 116، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 136 و 167.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 390 و بشارة الاسلام صفحۀ 253.

-الزام النّاصب صفحۀ 202 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 151 و 390.

-المهدی صفحۀ 74 و 227، الملاحم و الفتن صفحۀ 57 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 351.

-غیبت نعمانی صفحۀ 125 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 351.

-الزام النّاصب صفحۀ 72.

-حشر:2.

-بالفور، از مردان سیاسی انگلیس بود که در جنگ جهانی اول وزیر نیروی دریائی انگلیس شد، و بعدا وزیر امور خارجه شد و در دوم نوامبر 1917 به عنوان وزیر امور خارجه پیمانی امضاء کرد که براساس آن دولت بریتانیا متعهّد شد که پس از جنگ، کشوری را برای قوم یهود در سرزمین فلسطین ایجاد کند. این قرارداد به عنوان «وعدۀ بالفور» شناخته شد. (الموسوعة العربیّة المیسّره صفحۀ 399) .

-اسراء:104.

-منتخب الاثر صفحۀ 221.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 231، اختصاص مفید صفحۀ 269، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 318، بشارة الاسلام صفحۀ 260 و الزام النّاصب صفحۀ 224 و اوصاف عصای موسی را در مجمع البحرین جلد 2 صفحۀ 6 و اصول کافی جلد 1 صفحۀ 225 و 331 بخوانید.

-الزام النّاصب صفحۀ 7.

-الزام النّاصب صفحۀ 190.

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 6، بشارة الاسلام صفحۀ 269 و الزام النّاصب صفحۀ 215 و 190.

-بشارة الاسلام صفحۀ 269، و الزام النّاصب صفحۀ 216.

-الزام النّاصب صفحۀ 215، شرح ابن حدید جلد 2 صفحۀ 179، غیبت نعمانی صفحۀ 120، بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 3 و 4، نور الابصار صفحۀ 228 و بشارة الاسلام صفحۀ 265 و 99.

-توبه:34.

-الزام النّاصب صفحۀ 30.

-همان مدرک صفحۀ 173.

-احزاب:61-63، منتخب الاثر صفحۀ 238 و 172، اصول کافی جلد 2 صفحۀ 323،

ص:538

شرح ابن ابی الحدید جلد 2 صفحۀ 178، الزام النّاصب صفحۀ 27، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 175 و 192، غیبت نعمانی صفحۀ 165، بشارة الاسلام صفحۀ 199، الملاحم و الفتن صفحۀ 53، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 146 و نهج البلاغه جلد 1 صفحۀ 205.

-الملاحم و الفتن صفحۀ 55 و 135، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 92، المهدی صفحۀ 97، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 150، بشارة الاسلام صفحۀ 202 و منتخب الاثر صفحۀ 319.

-منتخب الاثر صفحۀ 186، اعلام الوری صفحۀ 435، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 328 و صفحۀ 391، بشارة الاسلام صفحۀ 199 و 201 و الزام النّاصب صفحۀ 139.

-همین مدرکها.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 147، عیون الاخبار جلد 1 صفحۀ 233، الملاحم و الفتن صفحۀ 58 و الزام النّاصب صفحۀ 259.

-بشارة الاسلام صفحۀ 199، غیبت نعمانی صفحۀ 165، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 391، و الزام النّاصب صفحۀ 139 و 189.

-الزام النّاصب صفحۀ 189، غیبت نعمانی صفحۀ 165 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 361.

-الملاحم و الفتن صفحۀ 52.

-غیبت نعمانی صفحۀ 121، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 353 و بشارة الاسلام صفحۀ 198.

-الامام المهدی صفحۀ 272، سفینة البحار جلد 2 صفحۀ 705 و ارشاد مفید صفحۀ 391.

-غیبت نعمانی صفحۀ 121، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 353 و 318، بشارة الاسلام صفحۀ 256 و 277 و الزام النّاصب صفحۀ 229.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 313 و بشارة الاسلام صفحۀ 247.

-منتخب الاثر صفحۀ 469، الملاحم و الفتن صفحۀ 49 و صفحۀ 122 و الزام النّاصب صفحۀ 201.

-الامام المهدی صفحۀ 51 و 52، الملاحم و الفتن صفحۀ 49 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 160.

-همین مدرکها.

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 10، الزام النّاصب صفحۀ 216 و بشارة الاسلام صفحۀ 270.

-منتخب الاثر صفحۀ 487، بشارة الاسلام صفحۀ 197 و 260 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 280.

-الملاحم و الفتن صفحۀ 53، المهدی صفحۀ 192، بشارة الاسلام صفحۀ 102 و 139 و الزام النّاصب صفحۀ 254.

-الزام النّاصب صفحۀ 201.

-الملاحم و الفتن صفحۀ 123.

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 60 و 82 و جلد 51 صفحۀ 57 و 272، الزام النّاصب صفحۀ 176، بشارة الاسلام صفحۀ 58،67،87 و 99 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 146.

-اسراء:6.

-الزام النّاصب صفحۀ 224 و بشارة الاسلام صفحۀ 258.

ص:539

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 60.

-منتخب الاثر صفحۀ 519، الزام النّاصب صفحۀ 229، الامام المهدی صفحۀ 236 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 325،391 و 328.

-غیبت نعمانی صفحۀ 166، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 391 و بشارة الاسلام صفحۀ 201.

-بشارة الاسلام صفحۀ 200، الزام النّاصب صفحۀ 227 و غیبت نعمانی صفحۀ 166.

-الزام النّاصب صفحۀ 228.

-همان مدرک.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 135، منتخب الاثر صفحۀ 312 و الامام المهدی صفحۀ 90.

-غیبت نعمانی صفحۀ 165، الزام النّاصب صفحۀ 227، بشارة الاسلام صفحۀ 200 و 250، منتخب الاثر صفحۀ 312، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 326 و 328 و 387.

-اختصاص مفید صفحۀ 169 و 326، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 321 و الزام النّاصب صفحۀ 139.

-یعنی: بگو حق آمد و باطل نابود شد، به راستی که باطل نابودشدنی است. (اسراء:81)

-منتخب الاثر صفحۀ 471 و الامام المهدی صفحۀ 44.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 324، المحجّة البیضاء جلد 3 صفحۀ 341، منتخب الاثر صفحۀ 292 و 482، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 191، اعلام الوری صفحۀ 433، بشارة الاسلام صفحۀ 99، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 136، اسعاف الراغبین صفحۀ 152، المهدی صفحۀ 198 و 233، مثیر الاحزان صفحۀ 297 و الامام المهدی صفحۀ 95 و 226.

-الزام النّاصب صفحۀ 189، غیبت نعمانی صفحۀ 165 و بشارة الاسلام صفحۀ 199.

-غیبت نعمانی صفحۀ 121، منتخب الاثر صفحۀ 302 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 353.

-بشارة الاسلام صفحۀ 206 و 199 و الزام النّاصب صفحۀ 189.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 260 و 265، البیان صفحۀ 92، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 81 و جلد 52 صفحۀ 378 غیبت نعمانی صفحۀ 180، بشارة الاسلام صفحۀ 283 و 293، المهدی صفحۀ 96، اسعاف الرّاغبین صفحۀ 137، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 127، الامام المهدی صفحۀ 336، الزام النّاصب صفحۀ 52، الفصول المهمّه، نور الابصار صفحۀ 171، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 136 و 163 و غایة المرام.

-غیبت نعمانی صفحۀ 152، الزام النّاصب صفحۀ 179 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 353.

-غیبت نعمانی صفحۀ 102 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 110.

-الزام النّاصب صفحۀ 229 و 208، غیبت نعمانی صفحۀ 122، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 318 و 333 و جلد 53 صفحۀ 91، منتخب الاثر صفحۀ 473، بشارة الاسلام صفحۀ 109،185،189 و 199، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 136 و المهدی صفحۀ 218.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 331 و منتخب الاثر صفحۀ 309.

-شعراء:21، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 281 و 292، غیبت نعمانی صفحۀ 91، الزام النّاصب صفحۀ 57 و بشارة الاسلام صفحۀ 249.

-نمل:62.

ص:540

-غیبت نعمانی صفحۀ 95 و 169، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 48 و 59 و جلد 52 صفحۀ 316 و 341، بشارة الاسلام صفحۀ 227 و منتخب الاثر صفحۀ 422 و 294.

-الامام المهدی صفحۀ 226 و الزام النّاصب صفحۀ 172.

-الزام النّاصب صفحۀ 26.

-آل عمران:33.

-غیبت نعمانی صفحۀ 150، الزام النّاصب صفحۀ 176 و 226، بشارة الاسلام صفحۀ 102 و 227، الامام المهدی صفحۀ 225، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 223،238،305،315،341 و 406.

-مدارک یادشده.

-غیبت نعمانی صفحۀ 169، منتخب الاثر صفحۀ 468 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 307.

-معارج:1.

-بشارة الاسلام صفحۀ 108، غیبت نعمانی صفحۀ 145 و الزام النّاصب صفحۀ 32 و 178.

-الزام النّاصب صفحۀ 226، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 157 و جلد 52 صفحۀ 283 و 307، منتخب الاثر صفحۀ 468، المهدی صفحۀ 199، بشارة الاسلام صفحۀ 199،224،231 و 249.

-هود:86.

-منتخب الاثر صفحۀ 92، ارشاد مفید صفحۀ 343، نور الابصار صفحۀ 172، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 192،318 و 367، مثیر الاحزان صفحۀ 298، الامام المهدی صفحۀ 92، بشارة الاسلام صفحۀ 100، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 342، المهدی صفحۀ 199، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 160، الزام النّاصب صفحۀ 175 و 140 و اعلام الوری صفحۀ 433.

-ارشاد مفید صفحۀ 343، اصول کافی جلد 1 صفحۀ 231، الزام النّاصب صفحۀ 7،140، و 223، منتخب الاثر صفحۀ 312، غیبت نعمانی صفحۀ 125، اعلام الوری صفحۀ 430، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 324،335،338 و 351، الامام المهدی صفحۀ 227 و بشارة الاسلام صفحۀ 231،244 و 246.

-الامام المهدی صفحۀ 224.

-سبأ:51-54.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 325، الزام النّاصب صفحۀ 28 و 177، مثیر الاحزان صفحۀ 298، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 316 و 342، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 144 و 160، الملاحم و الفتن صفحۀ 60، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 82 و 228 و بشارة الاسلام صفحۀ 102.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 354، بشارة الاسلام صفحۀ 277 و الزام النّاصب صفحۀ 223.

-ارشاد مفید صفحۀ 343، غیبت نعمانی صفحۀ 123، اعلام الوری صفحۀ 430، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 349، بشارة الاسلام صفحۀ 199 و 233 و الزام النّاصب صفحۀ 223.

-طارق:17.

-الزام النّاصب صفحۀ 243 و بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 58 و 120.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 308 و 342 و جلد 53 صفحۀ 11، بشارة الاسلام صفحۀ 228 و 271 و الزام النّاصب صفحۀ 216.

-نحل:45، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 324 و الزام النّاصب صفحۀ 176.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 342.

ص:541

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 32 و الزام النّاصب صفحۀ 222.

-الملاحم و الفتن صفحۀ 123، الزام النّاصب صفحۀ 201 و اسعاف الرّاغبین صفحۀ 138.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 259 و الملاحم و الفتن صفحۀ 116.

-بشارة الاسلام صفحۀ 46 و 192 و 249 و 277، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 160 و الزام النّاصب صفحۀ 201.

-الزام النّاصب صفحۀ 52 و 254 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 126 و 160.

-عذرا دشت وسیعی در نزدیکی دمشق است که معاویه حجر بن عدی و گروهی دیگر از شیعیان امیر مؤمنان را به جرم وفاداری به آنحضرت در این سرزمین زنده به گور کرد. «مؤلّف»

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 224، الزام النّاصب صفحۀ 176، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 269، البیان صفحۀ 73 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 146.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 88، الصّواعق المحرقه صفحۀ 163، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 87، الامام المهدی صفحۀ 72 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 146 و 160.

-انبیاء:12-15، بشارة الاسلام صفحۀ 229 و 70، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 344 و الزام النّاصب صفحۀ 22.

-شوری:42.

-الزام النّاصب صفحۀ 29 و 57.

-الرّحمن:33.

-الزام النّاصب صفحۀ 208.

-در مورد بشقابهای پرنده و احتمال ارتباط آن با حضرت ولیّ عصر (عج) به کتاب «جزیرۀ خضراء» به قلم مترجم مراجعه شود.

-الزام النّاصب صفحۀ 231.

-حضارة العرب صفحۀ 62.

-اعلام الوری صفحۀ 430، ارشاد مفید صفحۀ 341، منتخب الاثر صفحۀ 312، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 324، البیان صفحۀ 97، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 344، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 337، الزام النّاصب صفحۀ 63،222 و 225، اسعاف الرّاغبین صفحۀ 135-140، الامام المهدی صفحۀ 273 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 134 و 145.

- «مرجئه» گروهکهائی از اهل سنّت هستند که می گویند: با وجود ایمان، گناه ضرری نمی رساند! . شش گروه از آنها را شهرستانی در ملل و نحل (جلد 1 صفحۀ 139-146) شرح داده است.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 343 و بشارة الاسلام صفحۀ 229.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 275، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 330،334 و 385، و جلد 53 صفحۀ 11، بشارة الاسلام صفحۀ 229 و الزام النّاصب صفحۀ 227.

-بشارة الاسلام صفحۀ 228،232 و 250، الزام النّاصب صفحۀ 227 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 343،326،352 و 387.

-الزام النّاصب صفحۀ 176.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 281، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 324، الزام النّاصب صفحۀ

ص:542

222، اعلام الوری صفحۀ 430 و المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 344.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 331،333 و 388، منتخب الاثر صفحۀ 153، الملاحم و الفتن صفحۀ 118، المهدی صفحۀ 198 و 223، بشارة الاسلام صفحۀ 235،251،258 و 287، نور الابصار صفحۀ 171، اسعاف الرّاغبین صفحۀ 136 و الزام النّاصب صفحۀ 223.

-بشارة الاسلام صفحۀ 251.

-الزام النّاصب صفحۀ 224 و الملاحم و الفتن صفحۀ 64.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 92.

-حج:39.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 58 و جلد 53 صفحۀ 55، منتخب الاثر صفحۀ 170، الامام المهدی صفحۀ 46، الزام النّاصب صفحۀ 25 و 237 و غیبت نعمانی صفحۀ 127.

-مدّثّر:8-10.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 343، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 58 و جلد 52 صفحۀ 284.

-الزام النّاصب صفحۀ 215 و بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 6 و بشارة الاسلام صفحۀ 267.

-بشارة الاسلام صفحۀ 153 به نقل از غیبت نعمانی.

-غیبت نعمانی صفحۀ 122، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 277، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 354، منتخب الاثر صفحۀ 489 و 307، الزام النّاصب صفحۀ 223، الامام المهدی صفحۀ 273 و المهدی صفحۀ 226 به نقل از عقد الدّرر.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 315 و 376، الزام النّاصب صفحۀ 140 و منتخب الاثر صفحۀ 465.

-ارشاد مفید صفحۀ 341، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 324، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 344، اعلام الوری صفحۀ 430، منتخب الاثر صفحۀ 448 و 464، غیبت طوسی صفحۀ 274، الامام المهدی صفحۀ 95 و 229، بشارة الاسلام صفحۀ 149 و 193، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 290 و المهدی صفحۀ 78 و 198.

-مدرکهای یادشده.

-ابراهیم:5.

-الزام النّاصب صفحۀ 23 و 240، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 45، جلد 53 صفحۀ 63، معانی الاخبار صفحۀ 366 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 79.

-الزام النّاصب صفحۀ 237.

-توبه:32، فتح:28 و صف:9، یعنی: «او خداوندیست که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آنرا بر همۀ ادیان پیروز گرداند، اگرچه مشرکان خوش ندارند» .

-منتخب الاثر صفحۀ 294، صحیح مسلم جلد 8 صفحۀ 188، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 60 و جلد 52 صفحۀ 324 و 346 و 388، الزام النّاصب صفحۀ 21،31 و 222، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 78، بشارة الاسلام صفحۀ 262 و 251، الامام المهدی صفحۀ 42، نور الابصار صفحۀ 169، مثیر الاحزان صفحۀ 297 و مسند احمد جلد 2 صفحۀ 530.

-زمر:74، یعنی: «تمامی حمد مخصوص خداوندی است که وعده اش را در حق ما تحقّق

ص:543

بخشید و ما را وارث زمین گردانید. از بهشت هرکجا بخواهیم مسکن می گزینیم، که پاداش عمل کنندگان چقدر نیکوست» .

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 7، بشارة الاسلام صفحۀ 268 و الزام النّاصب صفحۀ 215.

-الزام النّاصب صفحۀ 222، ارشاد مفید صفحۀ 343، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 335، منتخب الاثر صفحۀ 468، اعلام الوری صفحۀ 431، بشارة الاسلام صفحۀ 231، الامام المهدی صفحۀ 273 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 337.

-بشارة الاسلام صفحۀ 231 و الزام النّاصب صفحۀ 190 و 222.

-نحل:1.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 279 و 285 و جلد 53 صفحۀ 8، الزام النّاصب صفحۀ 23، بشارة الاسلام صفحۀ 259،227 و 269.

-به راستی آنانکه با تو بیعت می کنند با خدا بیعت می کنند، دست خدای بالای دست آنهاست. پس هرکس بیعت خود را بشکند به ضرر خود شکسته است (فتح:10) .

-الزام النّاصب صفحۀ 216، بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 8، ارشاد مفید صفحۀ 343 و بشارة الاسلام صفحۀ 268.

-نحل:1.

-غیبت نعمانی صفحۀ 104، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 346 و الزام النّاصب صفحۀ 23.

-الزام النّاصب صفحۀ 22.

-معارج:44، یعنی: چشمهایشان فروافتاده، ذلّت سراسر وجودشان را فراگرفته. اینست روزی که وعده داده می شد.

-الزام النّاصب صفحۀ 242.

-الزام النّاصب صفحۀ 81،140،189 و 241، منتخب الاثر صفحۀ 294 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 81.

-روم:4 و 5.

-غیبت نعمانی صفحۀ 155 و 165، بشارة الاسلام صفحۀ 199، الزام النّاصب صفحۀ 139، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 360 و الملاحم و الفتن صفحۀ 55.

-غیبت نعمانی صفحۀ 159، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 363 و بشارة الاسلام صفحۀ 199.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 301 و بشارة الاسلام صفحۀ 139.

-غیبت نعمانی صفحۀ 144، الملاحم و الفتن صفحۀ 52 و المهدی صفحۀ 223.

-غیبت نعمانی صفحۀ 144، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 301 و بشارة الاسلام صفحۀ 139.

-الزام النّاصب صفحۀ 7.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 336 و بشارة الاسلام صفحۀ 278.

-اسراء:5، یعنی: «می فرستیم به سوی شما، آن بندگانمان را که صاحب قدرت شدید هستند» .

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 109 و 164، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 318، منتخب الاثر

ص:544

صفحۀ 486، الامام المهدی صفحۀ 44 و المهدی صفحۀ 213.

-منتخب الاثر صفحۀ 490، الملاحم و الفتن صفحۀ 51، المهدی صفحۀ 223، عقد الدّرر باب هفتم و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 144.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 272.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 314 و بشارة الاسلام صفحۀ 183.

-همان مدرک.

-انعام:158.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 77 بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 149 و جلد 53 صفحۀ 133 و بشارة الاسلام صفحۀ 32 و 71.

-الزام النّاصب صفحۀ 180.

-مریم:75 و 76.

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 431، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 63، الزام النّاصب صفحۀ 24 و 96 و اسعاف الرّاغبین صفحۀ 143.

-بشارة الاسلام صفحۀ 297، الامام المهدی صفحۀ 343، الزام النّاصب صفحۀ 179 و الملاحم و الفتن صفحۀ 108.

-غیبت نعمانی صفحۀ 122، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 355 و 389، المهدی صفحۀ 226 عقد الدّرر باب نهم و بشارة الاسلام صفحۀ 169 و 252.

-غیبت نعمانی صفحۀ 159، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 361-363 و الزام النّاصب صفحۀ 223.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 62، الزام النّاصب صفحۀ 173 و 192، اسعاف الرّاغبین صفحۀ 143 و بشارة الاسلام صفحۀ 297.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 27 و 62، المهدی صفحۀ 228، بشارة الاسلام صفحۀ 297 و الزام النّاصب صفحۀ 192.

-در این زمینه به کتاب پرارج «اثنا عشریّه» از مرحوم شیخ حرّ عاملی، و یا «حدیقة الشّیعه» از مرحوم مقدّس اردبیلی مراجعه شود.

-الزام النّاصب صفحۀ 58 و 227، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 333 و 375 و بشارة الاسلام صفحۀ 230.

-بحار جلد 53 صفحۀ 375.

-الرّحمن:41، یعنی: «تبهکاران با سیمای خود شناخته می شوند و از موی سر و پاهایشان گرفته می شوند» .

-اختصاص مفید صفحۀ 304، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 843، الزام النّاصب صفحۀ 31، غیبت نعمانی صفحۀ 127 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 321.

-ارشاد مفید صفحۀ 343، غیبت شیخ طوسی صفحۀ 282، الزام النّاصب صفحۀ 223، وسائل الشّیعه جلد 2 صفحۀ 353-356، اعلام الوری صفحۀ 431، غیبت نعمانی صفحۀ 165، بشارة الاسلام صفحۀ 233،207 و 247، الامام المهدی صفحۀ 274 و بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 313،

ص:545

332 و 338.

-المهدی صفحۀ 199، الامام المهدی صفحۀ 274، الملاحم و الفتن صفحۀ 52 و منتخب الاثر صفحۀ 465.

-الزام النّاصب صفحۀ 217، بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 12 و بشارة الاسلام صفحۀ 272.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 342 و بشارة الاسلام صفحۀ 228.

-همین مدرکها.

-الملاحم و الفتن صفحۀ 52، المهدی صفحۀ 223 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 139.

-الملاحم و الفتن صفحۀ 58، بشارة الاسلام صفحۀ 185 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 154.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 163.

-الزام النّاصب صفحۀ 227 و غایة المرام صفحۀ 704.

-بشارة الاسلام صفحۀ 71، بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 85، الملاحم و الفتن صفحۀ 102، تاریخ سنی ملوک الارض صفحۀ 79، الزام النّاصب صفحۀ 14 و نهج البلاغه جلد 1 صفحۀ 44.

-تاریخ سنّی ملوک الارض صفحۀ 79.

-مؤمن:51.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 275 و جلد 53 صفحۀ 85، بشارة الاسلام صفحۀ 59 و 69 و الزام النّاصب صفحۀ 177 و 180.

-در مورد اینکه غار اصحاب کهف کجا واقع شده است به اختلاف سخن گفته اند، مشهور اینست که در کشور ترکیّه، در نزدیکی «ازمیر» در یک کیلومتری دهکدۀ آیاسلوغ و بر ویرانه های شهر افسوس واقع است که هم اکنون غار مخروبه ای نیز در آنجا موجود است. ولی چند سال پیش غاری در اردن هاشمی و در نزدیکی عمّان کشف شد که با نشانه های غار اصحاب کهف بیشتر وفق می دهد و در نزدیکی آن قصبه ای به نام «رقیم» وجود دارد که در قرآن نام آن به همراه غار اصحاب کهف آمده است.

مرحوم علامۀ طباطبائی با شواهد قرآنی و دلائل جغرافیائی اثبات می کند که غار اصحاب کهف همین دوّمی است، که نظر مؤلّف نیز همانست. برای توضیح بیشتر مراجعه شود به کتاب پرارج «المیزان» جلد 13 صفحۀ 316-320 و ترجمۀ آن جلد 26 صفحۀ 151. «مترجم»

-الملاحم و الفتن صفحۀ 54، بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 351 و 390 و منتخب الاثر صفحۀ 309.

-الزام النّاصب صفحۀ 201.

-بشارة الاسلام صفحۀ 229.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 386 و بشارة الاسلام صفحۀ 249.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 345 و 378 و جلد 53 صفحۀ 4، بشارة الاسلام صفحۀ 230، منتخب الاثر صفحۀ 291، الزام النّاصب صفحۀ 21، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 78 و الامام المهدی صفحۀ 41.

-الامام المهدی صفحۀ 34 و 265.

-بشارة الاسلام صفحۀ 238 و 258 و 274، الزام النّاصب صفحۀ 202،

ص:546

کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 277، البیان صفحۀ 57 و الملاحم الفتن صفحۀ 52 و 64.

-بشارة الاسلام صفحۀ 238 و 258 و 274، الزام النّاصب صفحۀ 202، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 277، البیان صفحۀ 57 و الملاحم الفتن صفحۀ 52 و 64.

-بشارة الاسلام صفحۀ 238 و 258 و 274، الزام النّاصب صفحۀ 202، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 277، البیان صفحۀ 57 و الملاحم الفتن صفحۀ 52 و 64.

-بشارة الاسلام صفحۀ 297، الامام المهدی صفحۀ 243، الزام النّاصب صفحۀ 96 و 202 و 227، اسعاف الرّاغبین صفحۀ 112 و 142، منتخب الاثر صفحۀ 490 و بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 84.

-بشارة الاسلام صفحۀ 71 و بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 86.

-الحاقّه:24.

-الزام النّاصب صفحۀ 202.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 150 و منتخب الاثر صفحۀ 239.

-المهدی صفحۀ 221 به نقل از عقد الدّرر.

-صف:8، یعنی: «خداوند نور خود را به اکمال می رساند، اگرچه کافران خوش ندارند» .

-اصول کافی جلد 1 صفحۀ 432 و الزام النّاصب صفحۀ 31.

-سجده:29، یعنی: «بگو، روز فتح کافران را ایمان آوردنشان سودی نمی بخشد و به آنها مهلت داده نمی شود» .

-منتخب الاثر صفحۀ 470، ینابیع الموده جلد 3 صفحۀ 81، بشارة الاسلام صفحۀ 276، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 218، الزام النّاصب صفحۀ 68 و الامام المهدی صفحۀ 50.

-الزام النّاصب صفحۀ 68، منتخب الاثر صفحۀ 434، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 156 و الامام المهدی صفحۀ 408.

-منتخب الاثر صفحۀ 149.

-آل عمران:83، یعنی: «به او اسلام آورده هرکه در آسمانها و زمین است، خواه و ناخواه» .

-منتخب الاثر صفحۀ 471، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 238،340 و 345، بشارة الاسلام صفحۀ 230 و الامام المهدی صفحۀ 35.

-الزام النّاصب صفحۀ 68.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 160 و منتخب الاثر صفحۀ 227.

-طلاق:3، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 35 و وفات العسکری صفحۀ 49.

-ابراهیم:24.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 121، بشارة الاسلام صفحۀ 168 و الزام النّاصب صفحۀ 189.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 320 و بشارة الاسلام صفحۀ 169.

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 104.

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 176 و الزام النّاصب صفحۀ 136.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 226 و بشارة الاسلام صفحۀ 189.

-انجیل لوقا، باب 21 بندهای 34-36.

-سجده:28-30، یعنی: «می گویند: این فتح کی هست، اگر راست می گوئید؟ ! بگو: در روز فتح کافران را ایمان آوردنشان سودی نخواهد بخشید و به آنها مهلت داده نخواهد شد. از آنها روی بگردان و منتظر باش که آنها نیز منتظرانند» .

-منتخب الاثر صفحۀ 470. این حدیث تکرار حدیث شماره 704 می باشد. (مترجم)

ص:547

ص:548

بخش سیزدهم: فرود آمدن حضرت عیسی (ع)

اشارة

ص:549

ص:550

فرود آمدن حضرت عیسی (ع)

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

719- «منّا الّذی یصلّی عیسی بن مریم خلفه!» .

«کسیکه عیسی بن مریم (ع) در پشت سر او نماز می خواند از ماست» .

720- «لن تهلک أمّة أنا فی أوّلها، و عیسی بن مریم فی آخرها، و المهدیّ فی وسطها» .

«امّتی که من در آغاز آن، عیسی بن مریم در پایان آن، و مهدی (عج) در میان آنست، هرگز هلاک نمی شود» .

ص:551

721- «کیف أنتم إذا نزل عیسی بن مریم فیکم و إمامکم منکم» .

«چگونه خواهید بود هنگامی که عیسی بن مریم در میان شما نازل شود و پیشوای شما از میان خود شما خواهد بود؟ !» .

722- «ینزل عیسی علی ثنیّة بالأرض المقدّسة یقال لها: أفیق فیاتی بیت المقدس و النّاس فی صلاة الصّبح. فیتأخّر الإمام فیقدمه عیسی و یصلی خلفه علی شریعة محمّد و یقول: أنتم أهل بیت لا یتقدّمکم أحد!» .

«عیسی (ع) در گردنه ای به نام «افیق» در سرزمین مقدس فرود می آید، وارد بیت المقدس می شود، درحالیکه مردم برای نماز صبح صف کشیده باشند. پس امام (حضرت مهدی) عقب می رود، ولی عیسی (ع) او را جلو می اندازد و خود به او اقتدا کرده، پشت سرش طبق شریعت محمّدی (ص) نماز می خواند. و می فرماید: شما اهلبیتی هستید که احدی نمی تواند بر شما پیشی بگیرد» .

و در حدیث دیگری نزول عیسی (ع) را با تفصیل بیشتری بیان کرده که فرازی از آن را در اینجا می آوریم:

723- «فبینا هو کذلک إذ هبط عیسی بن مریم بشرقیّ دمشق.

عند المنارة البیضاء، بین مهرودتین واضعا یدیه علی أجنحة ملکین، إذا طأطأ رأسه قطر و إذا رفعه تحدّر منه جمامه کاللّؤلؤ، و لا یجد ریح نفسه أحد إلا مات. و ریح نفسه مدّ بصره، فیطلب الدّجال فیدرکه بباب لدّ فیقتله» .

«. . . در چنین حالی حضرت عیسی (ع) در شرق دمشق، در نزد منارۀ سفید، در میان دو ابر رنگین و درحالیکه دو دست خود را روی بالهای دو فرشته نهاده، فرود می آید. چون سرش را پائین بیاندازد آب از آن می چکد، و چون سرش را بلند کند، قطره های عرق چون دانه های لؤلؤ از سر و صورتش می ریزد. بوی نفس او به هرکس-از کفّار-برسد نابود می شود، و بوی نفس او تا مقدار دید او پیش می رود، دجّال را دنبال می کند، در باب «لدّ» به او می رسد و او را به هلاکت می رساند» .

ص:552

724- «فیلتفت المهدیّ و قد نزل عیسی عند المنارة البیضاء فی القدس، واضعا کفّیه علی أجنحة ملکین کأنّما یقطر من شعره الماء فیقول المهدیّ: تقدّم صلّ بالنّاس فیقول: إنّما أقیمت الصّلاة لک.

فیصلّی عیسی خلفه و یبایعه و یقول: إنّما بعثت وزیرا، و لم ابعث أمیرا!» .

«. . . مهدی متوجّه می شود که عیسی در قدس در نزدیکی منارۀ سفید درحالیکه دستهای خود را بر بالهای دو فرشته نهاده، و آب از موهایش فرومی چکد، فرود آمده است. پس مهدی می گوید: جلو بایست و با مردم نماز بخوان. پس عیسی می گوید: نماز برای تو اقامه شده است. پس عیسی پشت سر او نماز می خواند و با او بیعت می کند و می گوید: من به عنوان وزیر و معاون برانگیخته شده ام، نه به عنوان امیر و امام» .

725- «لا تزال طائفة من أمّتی تقاتل علی الحقّ، حتّی ینزل عیسی بن مریم عند طلوع الفجر ببیت المقدس. ینزل علی المهدیّ، فیقال:

تقدّم یا نبیّ اللّه فصلّ بنا، فیقول: هذه الأمّة أمراء بعضهم علی بعض، تکرمة من اللّه لهذه الأمّة» .

«طائفه ای از امّت من همواره برای دفاع از حقّ می جنگند، تا عیسی بن مریم به هنگام طلوع فجر در بیت المقدس نازل شود. آنگاه به نزد مهدی می آید. گفته می شود: ای پیامبر خدا! جلو بایست و برای ما نماز بگزار. می فرماید: این امّت امیر یکدیگرند و این از الطاف خدا بر این امت است» .

726- «و الّذی نفسی بیده، لیوشکنّ أن ینزل فیکم ابن مریم حکما مقسطا، و إمام النّاس یومئذ رجل صالح. فإذا کبّر لصلاة الصّبح و تهیّأ للصّلاة نزل عیسی بن مریم، فإذا رآه عرفه، فیرجع یمشی القهقری لیتقدّم عیسی بن مریم، فیضع عیسی یده بین کتفیه فیقول له: صلّ، فإنّما أقیمت الصّلاة لک، فیصلّی عیسی وراءه» .

«به خدا سوگند، به یقین پسر مریم به عنوان داوری دادگر در میان شما نازل خواهد شد، امام مردم در آن روز مردی شایسته خواهد بود. چون برای نماز صبح اذان گفته شود و او آمادۀ ادای نماز گردد، عیسی بن مریم فرود می آید. چون عیسی را ببیند او را می شناسد و عقب عقب می رود تا

ص:553

عیسی بن مریم (ع) جلو بایستد. عیسی (ع) دستش را روی شانۀ او گذاشته، می گوید: شما جلو بایستید که نماز برای شما برپا شده است. آنگاه عیسی پشت سر او نماز می خواند» .

727- «یکون عیسی بن مریم فی أمّتی حکما مقسطا، یرفع الشّحناء و التّباغض و یفیض المال حتّی لا یقبله أحد! . و تنزع حمة کلّ دابّة، و تکون الأرض کفاتور الفضّة!» .

«عیسی بن مریم در میان امّت من داور دادگری خواهد بود، کینه و عداوت را از میان مردم برمی دارد و آنقدر ثروت می ریزد که دیگر کسی آنرا نمی پذیرد. خشم و آز از هر جنبنده ای گرفته می شود و سرتاسر زمین به نرمی نقره می شود» .

توضیح فقرات این حدیث در ضمن بیاناتی که در آخر همین بخش از کتابهای آسمانی و از زبان پیامبران عظیم الشّأن نقل خواهیم کرد، به تفصیل خواهد آمد. از این رهگذر ما چیزی در اینجا از خود نمی افزائیم.

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

728- «ثمّ إنّ المهدیّ یرجع إلی بیت المقدس فیصلّی بالنّاس أیّاما. فإذا کان یوم الجمعة و قد أقیمت الصّلاة ینزل عیسی بن مریم فی تلک السّاعة من السّماء و علیه ثوبان أحمران، کأنّما یقطر من رأسه الدّهن. و هو رجل صبیح المنظر و الوجه، أشبه الخلق بإبراهیم، فیاتی المهدیّ و یصافحه و یبشّره بالنّصر، فعند ذلک یقول له المهدیّ: تقدّم یا روح اللّه و صلّ بالنّاس، فیقول عیسی: بل الصّلاة لک یا ابن رسول اللّه. فعند ذلک یؤذّن عیسی و یصلّی خلف المهدیّ» .

«. . . آنگاه مهدی (عج) به بیت المقدّس بازمی گردد و چند روزی با مردم نماز می خواند. چون روز جمعه شود و نماز برپا گردد، عیسی بن مریم در آن ساعت از آسمان فرود آید، به هنگام نزول دو جامۀ سرخ بر تن او خواهد بود و از سر او قطره های عرق چون روغن خواهد ریخت. او مردی

ص:554

زیبا و خوش اندام است، شبیه ترین مردم به حضرت ابراهیم (ع) است. به سوی مهدی (عج) می آید و با او مصافحه می کند و به او نوید پیروزی می دهد. آن هنگام حضرت مهدی به او می گوید: ای روح اللّه! جلو بایست و با مردم نماز بخوان. پس عیسی می گوید: ای فرزند پیامبر! نماز برای تو برپا شده است. آنگاه حضرت عیسی اذان می گوید، و پشت سر مهدی (عج) نماز می خواند» .

در این حدیث و در احادیث گذشته، کیفیّت نزول عیسی (ع) از آسمان طوری صریح و روشن بیان شده که از هرگونه توجیه و تأویل بی نیاز است. و راه تأویل بر روشنفکرنماها بسته شده است. دیگر کسی نمی تواند او را مرده پنداشته و نزول او را به گونه ای دیگر توجیه کند. بلکه آنچنانکه عقیدۀ قطعی ما شیعیان است، حضرت عیسی زنده است و در آسمان است و به هنگام ظهور حضرت مهدی (عج) او نیز از آسمان نزول کرده، به یاری حضرت بقیة اللّه برخواهد خاست. و طبق احادیث، دجّال به دست او به هلاکت خواهد رسید. به طوریکه صعود او به آسمان با قدرت خدا و معجزه آسا بوده است، نزول او نیز معجزۀ روشن دیگری خواهد بود و سپاه حقّ با یاری او نصرت بیشتری پیدا خواهد کرد و حجّت بر اهل کتاب تمام خواهد شد.

حضرت عیسی (ع) مردم را به پذیرش آئین حقّ و شریعت محمّدی (ص) دعوت خواهد نمود. و به طوریکه حضرت عیسی (ع) در زمان پیامبری اش خبر داده شریعت رسول اکرم (ص) تا پایان جهان بر اعتبار و مشروعیّت خود باقی خواهد بود و هرگز حلال و حرام آن نسخ نخواهد شد. و در لحظۀ فرود که با شکوه و عظمت بسیار چشمگیری نازل خواهد شد، همگان را به پذیرش ولایت حضرت بقیّة اللّه (عج) فرا خواهد خواند.

امام باقر (ع) می فرماید:

729- «و ینزل روح اللّه عیسی بن مریم فیصلّی خلفه» .

«پسر مریم، عیسی روح اللّه، نازل شده، پشت سر او نماز می خواند» .

ص:555

پیشوای پنجم شیعیان، در تفسیر آیۀ شریفۀ: «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتٰابِ، إِلاّٰ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ، وَ یَوْمَ الْقِیٰامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً» فرمود:

730- «إنّ عیسی، قبل یوم القیامة، ینزل إلی الدّنیا، فلا یبقی أهل ملّة، یهودیّ و لا غیره، إلاّ آمن به قبل موته. و یصلّی خلف المهدیّ» .

«به طور مسلّم، عیسی پیش از قیامت به این جهان فرود خواهد آمد.

پیرو هیچ آئینی از یهود و غیر آن در روی زمین نمی ماند جز اینکه پیش از وفاتش به او ایمان می آورد. و او در پشت سر مهدی (عج) نماز می خواند» .

امام صادق (ع) می فرماید:

731- «یعود القائم إلی القدس و یصلّی بالنّاس إماما، حتّی إذا کان یوم الجمعة و أقیمت الصّلاة، ینزل-یعنی عیسی (ع) -و معه سبعون ألفا من الملائکة، و هو بعمامة خضراء، متقلّد بسیف، علی فرس، و بیده حربة. فإذا نزل إلی الأرض نادی مناد: یا معاشر المسلمین جاء الحقّ، و زهق الباطل!» .

«قائم (عج) به قدس بازمی گردد و چند روزی با مردم نماز می خواند، چون روز جمعه فرارسد و نماز به پا شود، عیسی (ع) با هفتاد هزار فرشته، درحالیکه عمامۀ سبزی به سر دارد و شمشیرش را حمایل کرده، و سلاحی به دست گرفته، بر فراز اسبی فرود می آید. منادی ندا می کند: ای گروه مسلمانان! حقّ آمد و باطل نابود شد» .

از مجموع این احادیث به خوبی روشن می شود که:

1-نزول عیسی (ع) بعد از آنست که حضرت بقیّة اللّه (عج) وارد قدس شده، از قدس خارج شده، سپاه سفیانی را نابود کرده، با تمام یاران به سرزمین قدس بازگردد.

ص:556

2-نزول عیسی، در بامداد روز جمعه، و به هنگام منظّم شدن صفهای مردم برای اقامۀ نماز صبح خواهد بود. چنانکه امام صادق (ع) با استفاده از فضای باز سیاسی، آنرا به تفصیل بیان فرموده است.

3-قسمت اعظم تورات و انجیل در رابطه با نزول حضرت عیسی (ع) از تحریف مصون مانده است، زیرا دقیقا با این احادیث منطبق است چنانکه در همین بخش متن آنها را به خوانندگان گرامی تقدیم خواهیم نمود.

4-نزول حضرت عیسی (ع) با این خصوصیّات که در این احادیث و در متن اناجیل آمده است، برای داوری به حقّ، و الزام خصم و اتمام حجّت بر پیروان همۀ ادیان و به ویژه یهود عنود و لجوج است. و آنروز نزول او با چنان شکوه و عظمتی خواهد بود که دیگر کسی را یارای تکذیب و انکار نخواهد بود.

اگرچه امروز هم هیچ فرد عاقلی نمی تواند صعود او را انکار نماید. زیرا قرآن کریم صریحا آنرا بیان فرموده و دانش بشری امکان آنرا اثبات کرده است.

و به خصوص در عصر ما که انسان به تسخیر فضا پرداخته بر فراز کرۀ ماه گام سپرده، راه تسخیر دیگر کرات آسمانی را در پیش گرفته است.

اکنون که سفینه های فضائی ساخت بشر، به سوی کرۀ مرّیخ و زهره پرتاب شده و اندیشۀ تسخیر منظومۀ شمسی را در سر می پرورانند زهی جهالت و نادانی است که صعود حضرت مسیح به صورت اعجازآمیز و به استناد قدرت آفریدگار توانا مورد تشکیک و تردید قرار بگیرد! ! .

در عصریکه انسان بر فراز کرۀ زمین از مرکز کنترل زمینی با به حرکت درآوردن یکی از ابزارهای سیستم کنترل فضائی، می تواند دستور خود را از ملیونها کیلومتر به سفینۀ بی سرنشین یا باسرنشین صادر کند، هرگونه تردید در برنامۀ صعود و نزول حضرت مسیح از جهالت عمیق و نادانی گستردۀ او سرچشمه می گیرد! ! .

انجیل لوقا:

732- «و در آفتاب و ماه و ستارگان علامات خواهد بود، و بر

ص:557

زمین تنگی و حیرت از برای امّتها روی خواهد نمود، به سبب شوریدن دریا و امواجش. و دلهای مردم ضعف خواهد کرد، از خوف و انتظار آن وقایعی که بر ربع مسکون ظاهر می شود، زیرا قوّت آسمان متزلزل خواهد شد. آنگاه پسر انسان را خواهند دید که بر ابری سوار شده با قوت و جلال عظیم می آید» .

مگر نه اینست که تنگی و حیرت در همه جا دامن گسترده، و همگان از مسابقات تسلیحاتی انگشت حیرت به دندان گرفته اند! . امنیّت هوائی با پرواز هواپیماهای جنگی درهم شکسته آتش جنگ جهانی در حال اشتعال. . . و میرود که جنگهای منطقه ای قاره هائی را در کام خود فروببرد.

آری اینها همه و همه نشانۀ نزدیک شدن روز موعود است که مصلح غیبی بر ابری سوار شده با قوّت و جلال عظیم بیاید.

733- «این شخص هم پسر ابراهیم است. زیرا که پسر انسان آمده است تا گمشده را بجوید و نجات بخشد. . . که ملکوت خدا می باید در همان زمان ظهور کند. . . تجارت کنید تا بیایم» .

ای روح خدا! ای یاور بقیّة اللّه! وعدۀ ما و شما، صبح جمعه، در سرزمین قدس! مگر طلوع فجر نزدیک نیست؟ !

انجیل یوحنّا:

734- «و بدو قدرت بخشیده است که داوری هم بکند زیرا که پسر انسان است. و از این تعجّب مکنید زیرا ساعتی می آید که در آن جمیع کسانیکه در قبور می باشند آواز او را خواهند شنید. و بیرون خواهند آمد، هرکه اعمال نیکو کرد برای قیامت حیات، و هرکه اعمال بد کرد، به جهت قیامت داوری» .

این مضمون در برخی از روایات اسلامی نیز واردشده، چنانکه در جای خود خواهد آمد.

***

ص:558

مکاشفۀ یوحنّا:

735- «و دیدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبی سفید که سوارش امین و حق نام دارد و به عدل داوری و جنگ می نماید. و چشمانش چون شعلۀ آتش، و بر سرش افسرهای بسیار و اسمی مرقوم دارد که جز خودش هیچکس آنرا نمی داند و جامۀ خون آلود-سرخ-دربردارد و نام او را کلمۀ خدا میخوانند. و لشکرهائی که در آسمانند بر اسبهای سفید، و به کتانهای سفید و پاک ملبّس از عقب او می آمدند. و از دهانش شمشیری تیز بیرون می آید تا بآن امّتها را بزند و آنها را به عصای آهنین حکمرانی خواهد نمود. . . و دیدم فرشته ای را در آفتاب ایستاده که به آواز بلند تمامی مرغانی را که در آسمان پرواز می کنند ندا کرده می گوید: بیائید و به جهت ضیافت عظیم خدا فراهم شوید. تا بخورید گوشت پادشاهان و گوشت سپهسالاران و گوشت جبّاران. . .» .

می توان گفت همۀ فرازهای بالا در احادیث اسلامی وارد شده است.

736- «. . . باز می آیم و شما را برداشته با خود خواهم برد، تا جائیکه من می باشم شما نیز باشید» .

منظور اینست که به هنگام نزول به او ایمان می آورند و با او هم عقیده می شوند و در کنار او در جبهۀ حقّ استقرار می یابند.

737- «. . . لکن می دانیم چون او ظاهر شود مانند او خواهیم بود، زیرا او را چنانکه هست خواهیم دید. و هرکس که این امید را بر وی دارد خود را پاک می سازد، چنانکه او پاکست» .

انجیل متّی:

738- «لهذا شما نیز حاضر باشید، زیرا در ساعتی که گمان نبرید پسر انسان می آید. . . خوشابه حال آن غلامی که چون آقایش آید او را در چنین کار مشغول یابد» .

ص:559

739- «در آن زمان ملکوت آسمان مثل ده باکره خواهد بود که مشعلهای خود را برداشته به استقبال داماد بیرون رفتند. . . چون آمدن داماد به طول انجامید همه پینکی زده خفتند. و در نصف شب صدائی بلند شد که اینک داماد می آید به استقبال وی بشتابید. . . پس بیدار باشید زیرا آنروز و ساعت را نمی دانید» .

740- «پس اگر شما را گویند اینک در صحراست بیرون مروید، یا آنکه در خلوت است باور مکنید. زیرا همچنانکه برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر می شود ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد شد. . . آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد و در آن وقت جمیع طوائف زمین سینه زنی کنند و پسر انسان را ببینند که بر ابرهای آسمان با قوّت و جلال عظیم می آید» .

741-امّا از آن روز و ساعت هیچکس اطلاع ندارد، حتّی ملائکه آسمان» .

742- «امّا چون پسر انسان در جلال خود با جمیع ملائکه مقدّس خویش آید، آنگاه بر کرسی جلال خود خواهد نشست و جمیع امّتها در حضور او جمع شوند و آنها را از همدیگر جدا می کند، به قسمی که شبان میشها را از بزها جدا می کند» .

در روایات اسلامی نیز از فرود حضرت عیسی به عنوان داوری دادگر تعبیر شده است.

743- «و اینک من هرروزه تا انقضای عالم همراه شما می باشم» .

هوشع نبیّ:

744- «و من برای افرایم مثل شیر و برای خاندان یهودا مانند شیر ژیان خواهم بود، من خودم خواهم درید و رفته خواهم ربود و رهاننده نخواهد بود.

ص:560

من روانه شده به مکان خود خواهم برگشت تا ایشان به عصیان خود اعتراف نموده روی مرا بطلبند، در تنگی خود صبح زود مرا خواهند طلبید» .

رساله به عبرانیان:

745- «همچنین مسیح نیز چون یکبار قربانی شد تا گناهان بسیاری را رفع نماید، بار دیگر بدون گناه برای کسانیکه منتظر او باشند ظاهر خواهد شد به جهت نجات» .

746- «هوذا الان وقت مقبول، هوذا الان یوم الخلاص» .

«آن زمان، وقت مناسبی است، آنروز روز نجات است» .

تعبیر «یوم الخلاص» دقیقا همان تعبیریست که رسول اکرم (ص) به آن روز مسعود تعبیر فرموده است و ما نام کتاب خود را از همان حدیث اقتباس نموده ایم.

رسالۀ پولس به رومیان:

747- «زیرا یقین می دانم که دردهای زمان حاضر نسبت به آن جلالیکه در ما ظاهر خواهد شد هیچ است» .

این تعبیر هم دقیقا تعبیری است که در احادیث اسلامی آمده است.

748- «. . . و آنکه برای حکمرانی امّتها مبعوث شود، امّید امّتها بر وی خواهد بود» .

جالب اینکه در ترجمۀ عربی انجیل، به تعبیر «قائم» آمده است. و تعبیر «حکمرانی امّتها» و «امید امّتها» جالب توجّه است.

***

ص:561

اعمال رسولان:

749- «و چون این را گفت، وقتیکه ایشان همی نگریستند بالا برده شد، و ابری او را از چشمان درربود. و چون به سوی آسمان چشم دوخته بودند، هنگامی که او می رفت ناگاه دو مرد سفیدپوش نزد ایشان ایستاده. گفتند ای مردان جلیلی چرا ایستاده به سوی آسمان نگرانید؟ همین عیسی که از نزد شما به آسمان بالا برده شد، باز خواهد آمد، به همین طوریکه او را به سوی آسمان روانه دیدید» .

750- «زیرا روزی را مقرّر فرمود که در آن ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد نمود به آن مردی که معیّن فرمود و همه را دلیل داد» .

پرواضح است آن مردی که برای اقامۀ عدالت و انصاف در ربع مسکون تعیین شده، کسی جز حضرت بقیّة اللّه (عج) نمی باشد. که در رسالۀ پولس به رومیان، از او به «قائم» یاد شده است (چنانکه در پاورقی شماره 28 توضیح دادیم) .

کتاب زکریّای نبیّ:

751- «و خداوند بیرون آمده با آن قومها مقاتله خواهد نمود چنانکه در روز جنگ مقاتله نمود. و در آنروز پایهای او بر کوه زیتون که از طرف مشرق به مقابل اورشلیم است خواهد ایستاد. . . و آن یک روز معروف خداوند خواهد بود. . . و یهوه بر تمامی زمین پادشاه خواهد بود. . .» .

در عهدین واژۀ خداوند بیشتر در مورد حضرت عیسی (ع) به کار میرود که در اینجا نیز چنین شده است و جالب اینکه در این فراز که از تورات نقل کردیم، محل فرود آمدن حضرت عیسی، و یوم اللّه بودن آن روز، و جهانی شدن کلمۀ توحید در آن روز، دقیقا با روایات اسلامی منطبق است.

ص:562

752- «و بر خاندان داود و بر ساکنان اورشلیم روح فیض و تضرّعات را خواهم ریخت» .

رسالۀ پولس به قرنتیان:

753- «زیرا هرگاه این نان را بخورید و این پیاله را بنوشید، موت خداوند (صعود حضرت عیسی) را ظاهر می نمائید تا هنگامی که بازآید» .

754- «اگر کسی عیسی مسیح خداوند را دوست ندارد، انا تیماباد ماران اتا» .

با مراجعه به تفاسیر عهد جدید و ترجمه های آن به زبانهای مختلف، معنی جملۀ اخیر اینست: «هرکس عیسی مسیح را دوست ندارد به هنگام آمدن عیسی ملعون باد» .

عاموس نبیّ:

در کتاب عاموس نبیّ خطاب به قوم یهود در مورد بازگشت حضرت عیسی می گوید:

755- «. . . پس ای اسرائیل خویشتن را مهیّا ساز تا با خدای خود ملاقات نمائی» .

رسالۀ پولس:

756- «زیرا این را به شما از کلام خداوند می گوئیم که ما که زنده و تا آمدن خداوند باقی باشیم بر خوابیدگان سبقت نخواهیم جست.

ص:563

زیرا خداوند با صدا و با آواز رئیس فرشتگان و با صور خدا از آسمان نازل خواهد شد و مردگان در مسیح اول خواهند برخاست. آنگاه ما که زنده و باقی باشیم با ایشان در ابرها ربود خواهیم شد تا خداوند را در هوا استقبال کنیم و همچنین همیشه با خداوند خواهیم بود» .

به طوریکه مشاهده می کنید وجوه اشتراک فراوانی این فراز از عهد جدید با روایات اسلامی دارد، که از آن جمله است:

1-نزول عیسی

2-صیحۀ آسمانی

3-زنده شدن گروهی از افراد صالح

4-آمدن او بر فراز ابر

5-ربوده شدن یاران حضرت ولیّ عصر (عج) از محرابها و رختخوابهای خود و انتقال یافتن آنها بر فراز ابرها، که در احادیث اسلامی آمده و با این فقرات انجیل دقیقا منطبق است.

757- «زیرا خود شما به تحقیق آگاهید که روز خداوند چون دزد در شب می آید. . . لیکن شما ای برادران در ظلمت نیستید تا آنروز چون دزد بر شما آید» .

حجی نبیّ:

758- «و تمامی امّتها را متزلزل خواهم ساخت و فضیلت جمیع امتها خواهند آمد، . . . این خانه را از جلال پر خواهم ساخت. . . جلال آخر این خانه از جلال نخستینش عظیمتر خواهد بود» .

(تعبیر «فضیلت جمیع امّتها» در ترجمه های عربی و ترکی چنین آمده است: «آرزوی جمیع امّتها برآورده خواهد شد» . -مترجم-)

***

ص:564

مکاشفۀ یوحنا:

759- «اینک با ابرها می آید و هر چشمی او را خواهد دید. و آنانکه او را نیزه زدند و تمامی امّتهای جهان برای وی خواهند نالید» .

آری اخبار ما نیز تأکید دارد بر اینکه همۀ چشمها انتظار ظهور او را خواهند کشید و به هنگام ظهور او را خواهند دید، و این فرازها نزدیک دو هزار سال پیش گفته شده، درحالیکه در آن ایّام از تلویزیون و یا چیزی مشابه آن خبری نبود، از این رهگذر تعبیر: «هرچشمی او را خواهد دید» ، اصلا قابل درک و فهم نبود و به هنگام صدور احادیث اسلامی نیز فهم این معنی بسیار سخت بود که به هنگام ظهور حضرت بقیّة اللّه (عج) همۀ مؤمنانی که در شرق و غرب جهان هستند او را خواهند دید! ! ولی در احادیث با قاطعیّت تمام گفته شده است! . البتّه ما ادّعا نمی کنیم که مشاهدۀ آنحضرت به وسیلۀ تلویزیون خواهد بود! ، بلکه می گوئیم ساخته شدن تلویزیون در عصر ما، فهم این معنی را آسان نموده است.

و در باب دیگر آن آمده است:

760- «و پادشاهان زمین و بزرگان و سپه سالاران و دولتمندان و جبّاران و هر غلام و آزاد، خود را در مغازه ها و صخره های کوهها پنهان کردند. و به کوهها و صخره ها می گویند که بر ما بیفتید و ما را مخفی سازید از روی آن تخت نشین و از غضب برّه. زیرا روز عظیم غضب او رسیده است و کیست که میتواند ایستاد» .

در مورد برّه در بخش دیگری سخن رفته است که می توان به متن اناجیل مراجعه نمود.

این فقره از انجیل نیز با احادیث اسلامی دقیقا منطبق است که آن روز حتّی یک نفر از یهود ستمگر باقی نخواهد ماند و هر یهودی به زیر درخت و سنگ پناه خواهد برد ولی از خشم خدا ایمن نخواهد بود.

همچنین در مورد تعیین وقت هم در اناجیل آمده است:

761- «امّا از آنروز و ساعت هیچکس اطّلاع ندارد، حتّی ملائکۀ آسمان، جز پدر من و بس» .

ص:565

و این دقیقا با احادیث اسلامی منطبق است که جز خدا، احدی از وقت ظهور آگاه نیست و هرکس وقت تعیین کند، دروغ گفته است.

فراز دیگری را از اناجیل «عبد اللّه بن سلیمان» نقل کرده است که بسیار جالب است. او می گوید:

762- «من در اناجیل خواندم که خداوند به عیسی فرمود: من ترا به سوی خود بالا می برم، سپس ترا در آخر الزّمان فرومی فرستم تا از امّت این پیامبر شگفتیها ببینی، و آنها را در کشتن دجّال یاری دهی، ترا در وقت نماز می فرستم، تا با آنها نماز بخوانی که آنها امّت مرحومه هستند» .

این فراز نیز دقیقا با احادیث اسلامی منطبق است.

از مطالب یادشده به این نتیجه می رسیم که انتظار مصلح غیبی به شیعیان اثناعشری اختصاص ندارد، بلکه در تمام ادیان و مذاهب موجود است:

یهود، در انتظار ظهور حضرت مسیح است.

مسیحیان، در انتظار بازگشت حضرت عیسی می باشند، که داستان آمدن حضرت عیسی فقط در عهد جدید بیش از سیصد بار تکرار شده است.

این عقیده در اسلام و به خصوص در میان ما شیعیان به صورت کاملتر و دقیقتر، از اعتقادات بنیادی و تردیدناپذیر است و ما با عقیده ای راسخ و اشتیاقی غیرقابل توصیف در انتظار نزول حضرت عیسی و ظهور حضرت بقیّة اللّه (عج) ثانیه شماری می کنیم، تا سراسر جهان را پر از عدل نماید، پس از آنکه با ظلم و ستم پر شده است.

اعتقاد ما در مورد مصلح غیبی و بنیانگزار حکومت واحد جهانی براساس عدالت و آزادی، همۀ ابعاد گستردۀ نوید مصلح جهانی موجود در کتب مقدّسه و ادیان آسمانی را دربردارد و آنها را تکمیل می سازد.

جای تردید نیست که در عصر ما، با جهانی شدن ظلم و ستم، و حکومت معیارهای ظالمانه در سطح جهانی، ظهور یک مصلح الهی از نقطه نظر رحمت و رأفت حضرت پروردگار به صورت یک ضرورت درآمده است و بر خدای رحمان

ص:566

و رحیم است که به مقتضای رحمت عامّه اش، ویرانگر کاخهای ظلم و ستم را برانگیزد تا بر ویرانۀ کاخهای ظلم و استبداد، جهانی آباد و آزاد بنیاد نهد و انسانها را از زیر یوغ استبدادها رهائی بخشد.

نوید مصلح آسمانی، آنچنانکه در قرآن کریم و احادیث اسلامی آمده است، و دلها را آرامش می بخشد و بر کالبدهای مرده روح می دهد و تشنگان عدل و داد را نوید عدالت می دهد و شیفتگان آزادی را با آزادی واقعی بشارت می دهد، و انسانهای دربند را مژده می دهد که دوران سیاه ستم سرآمده و روزگار وزیدن نسیم عدالت و آزادی نزدیک شده است، که ما آنرا «روز رهائی» نام نهادیم.

امّا انگیزۀ اینکه چرا ما اسم کتاب خود را «یوم الخلاص» یعنی: «روز رهائی» نام نهادیم؟ تبرّک و تیمّن از حدیث شریف پیامبر گرامی اسلام (ص) است که روز ظهور حضرت بقیّة اللّه (عج) را «یوم الخلاص» نامیده است. و پیش از او حضرت مسیح (ع) در انجیل از آنروز مسعود به عنوان «یوم الخلاص» تعبیر کرده است. و بعد از او، رئیس مذهب، امام به حق ناطق، جعفر صادق (ع) نیز آنروز خجسته را «یوم الخلاص» نام نهاده است.

و ما به عنوان تبرّک و تیمّن، و به انگیزه پیروی از پیشوایان معصوم علیهم السّلام، کتاب خود را «یوم الخلاص» نام نهادیم.

و امّا اینکه چرا حضرت بقیّة اللّه (عج) از مکّۀ معظّمه ظهور می کند؟ برای اینست که بیت اللّه الحرام آنجاست، آنجا شهر حرام است، و در آنجا سلاح کشیدن و خون ریختن حرامست و از نظر موقعیّت جغرافیائی نیز کوههای بلند و بالائی آنجا را احاطه کرده، حفاظ طبیعی به وجود آورده، غارها و درّه های فراوان آن سنگرهای طبیعی است. و در آن روزگار از جنگ و جدال به دور خواهد بود و احتمال حملۀ دشمن از بیرون بسیار ضعیف خواهد بود. و به خصوص که آنجا و مدینه مهبط وحی و محلّ نزول فرشتگان است و هیچ مکانی از آنجا برای اعلام

ص:567

نهضت مقدّس اسلامی شایسته تر نیست. امّا قدس و دیگر پایتختهای عربی در آنروز در کام آتش جنگ خواهند سوخت و امکان آغاز چنین انقلابی از آنها غیرممکن خواهد بود.

«پایان جلد اول»

***

ص:568

حواشی

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 264 و 269، منتخب الاثر صفحۀ 316 و 100، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 110 و 167، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 84، المهدی صفحۀ 88 و 218، بشارة الاسلام صفحۀ 99 و 288 و 292، الامام المهدی صفحۀ 95، الزام النّاصب صفحۀ 52، نور الابصار صفحۀ 21 و 170 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 134.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 265، البیان صفحۀ 88، منتخب الاثر صفحۀ 155، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 85، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 109، الصّواعق المحرقه صفحۀ 164، الملاحم و الفتن صفحۀ 126، بشارة الاسلام صفحۀ 288، المهدی صفحۀ 91، اسعاف الرّاغبین صفحۀ 151، الامام المهدی صفحۀ 76، الزام النّاصب صفحۀ 100 و غایة المرام صفحۀ 657.

-بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 102 و جلد 52 صفحۀ 383، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 269، بشارة الاسلام صفحۀ 255 و 291، البیان صفحۀ 75، صحیح البخاری جلد 2 صفحۀ 158 و جلد 4 صفحۀ 205، الامام المهدی صفحۀ 64،72 و 295، ینابیع الموده جلد 3 صفحۀ 88،110 و 167 و الزام النّاصب صفحۀ 254.

-منتخب الاثر صفحۀ 316 و 318، المهدی 199 و 219، الصّواعق المحرقه صفحۀ 162، حقائق الایمان صفحۀ 204، صحیح مسلم جلد 1 صفحۀ 107 و 108 و جلد 8 صفحۀ 197 و 198، البیان صفحۀ 75 و 103، البرهان صفحۀ 51، نور الابصار صفحۀ 169، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 279، الملاحم و الفتن صفحۀ 67 و 77، الزام النّاصب صفحۀ 53،100 و 257 و بشارة الاسلام صفحۀ 192.

-مدارک یادشده در پاورقی شماره 4.

-الصواعق المحرقه صفحۀ 98، الامام المهدی صفحۀ 69 و 343، اسعاف الراغبین صفحۀ 135، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 90 و 135، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 158، الزام النّاصب صفحۀ 255 و منتخب الاثر صفحۀ 316.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 269، بحار الانوار جلد 51 صفحۀ 85 و جلد 52 صفحۀ 382، الصواعق المحرقه صفحۀ 162، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 88، بشارة الاسلام صفحۀ 288، نور الابصار صفحۀ 170، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 162، الزام النّاصب صفحۀ 255، البیان صفحۀ 76.

-الملاحم و الفتن صفحۀ 66، کشف الغمّه جلد 3 صفحۀ 269، البیان صفحۀ 87، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 88، صحیح مسلم جلد 1 صفحۀ 93، منتخب الاثر صفحۀ 479 و 146، المهدی صفحۀ

ص:569

228، بشارة الاسلام صفحۀ 255 و 295، الامام المهدی صفحۀ 339، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحۀ 135 و الزام النّاصب صفحۀ 185.

-بشارة الاسلام صفحۀ 279، الملاحم و الفتن صفحۀ 66 و 125 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 88.

-الزام النّاصب صفحۀ 202.

-الامام المهدی صفحۀ 226.

-نساء:154، یعنی: «احدی از اهل کتاب نمی ماند، جز اینکه پیش از وفاتش (حضرت عیسی) به او ایمان می آورد. سپس او-عیسی-در روز رستاخیز به آنها گواهی می دهد» .

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 50، الزام النّاصب صفحۀ 19 و 239، ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 77 و الامام المهدی صفحۀ 38.

-الزام النّاصب صفحۀ 229.

-انجیل لوقا، باب 21 بندهای 25-27.

-انجیل لوقا، باب 19 بندهای 12 و 13.

-انجیل یوحنّا، باب 5 بندهای 26-28.

-مکاشفۀ یوحنای رسول، باب 19 بندهای 11-18.

-انجیل یوحنا، باب 14 بندهای 2 و 3.

-رسالۀ اول یوحنای رسول، باب 3 بندهای 2 و 3.

-انجیل متّی، باب 24 بندهای 44 و 46.

-انجیل متّی، باب 25 بندهای 1 و 4 و 5 و 13.

-انجیل متّی، باب 24 بندهای 26 و 27 و 30.

-انجیل متّی، باب 24 بند 36.

-انجیل متّی، باب 25 بندهای 31 و 32.

-انجیل متّی، باب 28 بند 20.

-عهد عتیق، کتاب هوشع نبی، باب 5 بندهای 14 و 15.

-رساله به عبرانیان، باب 9 بند 28.

-این جمله را مؤلّف از «رساله به عبرانیان» باب 12 بند 17 نقل کرده است که ما هرچه گشتیم پیدا نکردیم.

-رسالۀ پولس رسول به رومیان، باب 8 بند 12.

-رسالۀ پولس رسول به رومیان باب 15 بند 12.

-نظر به اینکه ما بندهای نقل شده از تورات و انجیل را به متن «کتاب مقدّس» مراجعه کرده از روی ترجمه فارسی آن که از زبانهای اصلی عبرانی، کلدانی و یونانی توسط انجمن پخش کتب مقدسه به فارسی برگردان و در لندن به چاپ رسیده است، نقل می کنیم، در مورد فراز بالا نیز طبق معمول از ترجمۀ فارسی آن نقل کردیم. ولی در ترجمۀ عربی آن که از طرف جمعیت پخش کتب مقدسه به عربی برگردان و در نیویورک به طبع رسیده است، تعبیر «قائم» وجود دارد و چنین آمده است: «. . . و القائم، لیسود علی الامم، علیه سیکون رجاء الامم» (رسالة بولس الرسول الی اهل رومیه، الاصحاح الخامس عشر، رقم اثنا عشر) .

ص:570

-اعمال رسولان، باب 1 بندهای 9-11.

-اعمال رسولان، باب 17 بند 31.

-عهد عتیق، کتاب زکریّای نبی، باب چهاردهم بندهای 3 و 7 و 9.

-کتاب زکریّا نبی، باب 12 بند 10.

-رسالۀ اوّل بولس رسول به قرنتیان، باب 11 بند 26.

-همین مدرک، باب 16 بند 22.

-به عنوان نمونه به ترجمۀ عهدین به زبان ترکی استانبولی، چاپ 1885 میلادی، از انتشارات شرکت بیبل آمریکا و انگلیس می توان مراجعه نمود.

-عهد عتیق، کتاب عاموس نبی، باب 4 بند 12.

-رسالۀ اوّل پولس رسول به تسالونیکیان، باب 4 بندهای 15-17.

-همین مدرک، باب 5 بندهای 2-4.

-عهد عتیق، حجّی نبی، باب 2 بندهای 7-9.

-مکاشفۀ یوحنّای رسول، باب اوّل بند 7.

-مکاشفۀ یوحنّای رسول، باب 6 بندهای 15-17.

-همان مدرک، باب 7 بندهای 10 و 17.

-انجیل متّی، باب 24 بند 36.

-بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 181.

-به حدیثهای شماره 526 و 527 مراجعه شود.

-به حدیث شماره 746 مراجعه فرمائید.

ص:571

ص:572

فهرست مندرجات

ص:573

ص:574

فهرست مندرجات

موضوع صفحه اهداء 7

یادداشتهای مترجم 9

کابوس یأس و نومیدی 11

نویدهای بهروزی در کتابهای آسمانی 13

سیر مسألۀ مهدویّت 14

آثار پرارج مؤلّف 17

ویژگیهای این کتاب 18

ویژگیهای این ترجمه 19

حواشی 21

مقدّمۀ مؤلّف بر چاپ چهارم 25

بازگشت به معنویّت 28

مقدّمۀ مؤلّف بر چاپ سوّم 31

تجدیدنظر و درج منابع 33

مقدّمۀ مؤلّف بر چاپ دوّم 37

دو بال دین و دانش 40

مقدّمۀ مؤلّف بر چاپ اوّل (پیشگفتار)43

آشنائی با آخر الزّمان 45

ضرورت اعتقاد به حضرت مهدی (عج)52

فراگیری انتظار مصلح 59

ظهور مهدی (عج) از میعاد است 62

حواشی 67

ص:575

بخش اوّل 69-118

مهدی منتظر کیست؟69

مهدی موعود را بهتر بشناسیم 104

حواشی 111

بخش دوّم 119-136

سیمای حضرت مهدی (عج)119

حواشی 133

بخش سوّم 137-180

میلاد مسعود 137

حواشی 177

بخش چهارم 181-218

راز غیبت 181

حکمت غیبت 203

حواشی 215

بخش پنجم 219-238

استفاده از امام غائب 219

حواشی 237

بخش ششم 239-262

راز طول عمر 239

ص:576

طول عمر از دیدگاه قرآن 245

طول عمر از دیدگاه زیست شناسی 251

درازعمران تاریخ 254

حواشی 261

بخش هفتم 263-314

غیبت صغری 263

داستان سرداب 287

سفیران چهارگانه:1-عثمان بن سعید 291

2-محمّد بن عثمان 298

3-نوبختی 301

4-سمری 303

حواشی 309

بخش هشتم 315-332

غیبت کبری 315

حواشی 331

بخش نهم 333-348

دوران حیرت 333

حواشی 347

بخش دهم 349-400

انتظار 349 حواشی 395

ص:577

بخش یازدهم 401-446

یاران امام زمان (عج)401

یک اقلیّت چگونه پیروز می شود؟436

حواشی 441

بخش دوازدهم 447-548

روزگار رهائی 447

حواشی 537

بخش سیزدهم 549-571

فرود آمدن حضرت عیسی (ع)549

حواشی 569

فهرست مندرجات 573

فهرست اعلام، اماکن، کتب و. . . در پایان جلد دوّم خواهد آمد.

ص:578

اشارة

ص:579

ص:580

ص:581

ص:582

ص:583

ص:584

ص:585

ص :586

ص :587

ص :588

ص :589

ص :590

«اقْتَرَبَ لِلنّٰاسِ حِسٰابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ!»

(انبیاء-1)

«حساب مردمان نزدیک شد ولی آنها از روی غفلت روی می گردانند!»

امام صادق علیه السّلام به یار وفادارش مفضّل بن عمر پیرامون مسائل حضرت مهدی و داستان ظهورش، فرمود:

«ای مفضّل! اخبار مهدی را به شیعیان ما بازگوی، تا در دین خود به شکّ و تردید نیفتند.»

(بشارة الاسلام، صفحۀ 267)

ص:591

بخش چهاردهم: دولت حقّ

اشارة

ص:592

دولت حقّ

«وَ لَقَدْ کَتَبْنٰا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ: أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهٰا عِبٰادِیَ الصّٰالِحُونَ» .

«گذشته از ذکر (تورات) در زبور نیز نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ام به ارث خواهند برد» .

امام باقر (ع) در ذیل این آیۀ شریفه می فرماید: «آنان، یاران حضرت مهدی (عج) در آخر الزّمان می باشند» .

***

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

763- «هذه الأمّة مرحومة. فمنها نبیّها، و منها مهدیّها، بنا فتح

ص:593

هذا الأمر و بنا یختم، و لنا ملک مؤجّل، و لیس بعد ملک، لأنّنا أهل العاقبة، و العاقبة للمتّقین» .

«این امّت، امّت مرحومه است که پیامبرش از خود او، و مهدی اش نیز از خود اوست. این امر به وسیلۀ ما آغاز شده، و به وسیلۀ ما پایان می پذیرد. برای ما دولتی هست که در آینده مقدّر است و پس از دولت ما، دیگر دولتی نخواهد بود. زیرا ما اهل عاقبت هستیم و عاقبت از آن پرهیزکاران است» .

یکبار دیگر امیر مؤمنان (ع) از آنحضرت پرسید: آیا مهدی (عج) از ما اهلبیت است؟ فرمود:

764- «لا بل منّا، یختم اللّه به الدّین کما فتح بنا. ینقذون من الفتنة کما أنقذوا من الشّرک. و بنا یؤلّف اللّه بین قلوبهم بعد عداوة الفتنة، کما ألّف بین قلوبهم بعد عداوة الشّرک. و بنا یصبحون بعد عداوة الفتنة إخوانا، کما أصبحوا بعد عداوة الشّرک إخوانا فی دینهم» .

«آری مهدی از ماست، خداوند به وسیلۀ او دین را به اتمام می رساند، چنانکه به وسیلۀ ما آغاز نمود. به دست ما از فتنه ها رهائی می یابند، چنانکه به دست ما از شرک رهائی یافتند. خداوند پس از کینه های فتنه گری، به دست ما در میان آنها الفت و صمیمیّت ایجاد می کند، چنانکه بعد از کینه توزیهای شرک به دست ما در میانشان صفا و صمیمیّت ایجاد نمود. بعد از عداوت روزگار فتنه، به وسیلۀ ما برادری خود را بازیابند، چنانکه بعد از عداوت شرک، به دست ما برادر ایمانی گشتند» .

و یکبار دیگر در همین رابطه فرمود:

765- «بنا فتح الأمر، و بنا یختم. و بنا استنقذ اللّه النّاس فی أوّل الزّمان، و بنا یکون العدل فی آخر الزّمان» .

«این امر به دست ما آغاز شد و به دست ما پایان می یابد، خداوند به وسیلۀ ما انسانها را در آغاز زمان، رهائی بخشید و به وسیلۀ ما در پایان جهان، عدالت گسترده می شود» .

ص:594

قریب به این مضمون از امام باقر (ع) نیز روایت شده است و آن هنگامی است که «هشام بن عبد الملک» آنحضرت را به مجلس خود احضار کرده، در سرزنش آنحضرت از حدّ گذشت و به درباریان دستور داده بود که آنها نیز از او پیروی کرده در نکوهش و سرزنش امام باقر (ع) حدّ و مرز نشناسند. چون هشام لب به سرزنش گشود همگی با او همصدا شدند و از حدّ و مرز گذشتند. امام باقر (ع) به پا خاست و در پاسخ نکوهش گران چنین فرمود:

766- «أیّها النّاس: أین تذهبون، و أین یراد بکم؟ ! ! بنا هدی اللّه أوّلکم، و بنا یختم آخرکم، فإن یکن لکم ملک معجّل، فإنّ لنا ملکا مؤجّلا، و لیس بعد ملکنا ملک، لأنّا أهل العاقبة. یقول اللّه عزّ و جلّ: وَ الْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ » .

«هان ای مردم! کجا می روید؟ کجا برده می شوید؟ ! خداوند اوّل شما را به دست ما هدایت نمود و آخر شما را به دست ما به انجام می رساند، اگر شما دولت زودگذر دارید، دولت پایدار از آن ماست. پس از دولت ما دیگر دولتی نیست، زیرا ما اهل عاقبت هستیم و خدای تبارک و تعالی می فرماید: «وَ الْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» : عاقبت از آن پرهیزکاران است» .

هشام دستور داد که امام باقر (ع) را به زندان ببرند. چون آنحضرت را به زندان افکندند، زندانیان در برابر دانش بیکران، نیروی ایمان، قدرت بیان، تقوی و فضایل برجسته و دیگر صفات شایستۀ آنحضرت دچار شگفت شدند. چون نفوذ کلمه و محبوبیّت زاید الوصف امام در میان زندانیان به هشام گزارش شد دستور داد که آنحضرت را آزاد کنند و پیش از آنکه با مردم تماس بگیرد و در دل آنها نفوذ نماید؛ رهسپار مدینه کنند.

رسول گرامی اسلام (ص) در این مورد می فرماید:

767- «ألمهدیّ یقفو أثری، لا یخطیء» .

«مهدی (عج) روش مرا دنبال می کند و هرگز از روش من بیرون نمی رود» .

768- «إنّه متّبع لا مبتدع. و إنّه معصوم فی حکمه یحرم علیه القیاس مع وجود النّصوص الّتی منحه اللّه تعالی إیّاها» .

ص:595

«او تابع سنّت منست و هرگز بدعتگزار نیست. او در داوریهای خود از لغزش و اشتباه مصون است. با وجود براهین قطعیّه ای که خداوند به او ارزانی داشته، هرگز نیازی به قیاس پیدا نمی کند و قیاس بر او حرام است» .

769- «و یکون عند انقطاع من الزّمان و ظهور من الفتن رجل یقال له المهدیّ، یکون عطاؤه هنیئا» .

«به هنگام فترت زمان و فتنه های دوران، مردی به نام «مهدی» (عج) ظهور می کند که عطایای او دلچسب و گوارا است» .

770- «فحینئذ تظهر الأرض له کنوزها، و تبدی برکاتها، حتّی لا یجد الرّجل منکم موضعا لصدقته و لا لبرّه، لشمول الغنی جمیع المؤمنین» .

«در آن هنگام، زمین گنجینه های خود را برای او آشکار می سازد و برکتهایش را بیرون می فرستد، دیگر انسان برای صدقه و بخشش محلّی پیدا نمی کند، زیرا بی نیازی همۀ مؤمنان را زیر پر می گیرد» .

771- «یعمل بسنّتی، و یکون عطاؤه هنیئا، و ینزل بیت المقدس» .

«به سنّت من رفتار می کند، عطایایش گوارا می باشد و در بیت المقدّس فرود می آید» .

772- «یقتل أعداء اللّه حیث ثقفهم، و یقیم حدود اللّه، و یحکم بحکم اللّه» .

«دشمنان خدا را هر کجا پیدا کند طعمۀ شمشیر سازد، حدود الهی را اجراء می کند و به حکم خدا داوری می کند» .

773- «ثمّ یکون فی آخر أمّتی خلیفة یحثی المال حثیا، لا یعدّه عدّا، و ذلک حین یضرب الإسلام بجرانه» .

«در پایان روزگار امّت من خلیفه ای می آید که چون سیل بخشش می کند و آنرا نمی شمارد، و آن هنگامی است که اسلام با تمام ابعادش پیاده شود» .

ص:596

یعنی بعد از تحکیم پایه های حکومت خویش، هرکس هرچه بخواهد بدون حساب به او می بخشد و همه ثروتمند می شوند و دیگر نیازمندی یافت نمی گردد و هرگز کسی برای مادّیات مزاحم دیگری نمی شود.

774- «تنعم أمّتی فی دنیاه نعیما لم تنعم مثله قطّ، البرّ منهم و الفاجر. و المال کدوس، یاتیه الرّجل فیحثوله» .

«در دولت او مردم آنچنان در رفاه و آسایش به سر می برند که هرگز نظیر آن دیده نشده، مال به قدری فراوان می شود که هرکس نزد او بیاید اموال فراوانی زیر پایش می ریزد» .

پیشوای ششم شیعیان امام صادق (ع) در این مورد می فرماید:

775- «یقوم الرّجل فیقول: یا مهدیّ أعطنی. فیقول: خذ» .

«هرکس بلند شده بگوید: ای مهدی! به من عطا کن، می گوید:

بگیر» .

رسول اکرم (ص) بی نیازی مردم آن زمان را چنین توصیف می کند:

776- «یفیض فیهم المال حتّی یهمّ الرّجل بماله من یقبله منه حتّی یتصدّق فیقول الّذی یعرضه علیه: لا أرب لی به» .

«ثروت را در میان آنها به فراوانی می بخشد، کسیکه درصدد صدقه دادن باشد، اموالی را برمی دارد و به مردم عرضه می کند، به هرکس عرضه کند می گوید: من نیازی ندارم» .

777- «یفیض المال فیضا، و یحثوا المال حثوا، و لا یعدّه عدّا» .

«اموال را چون سیل می ریزد، ثروت را کلان کلان می بخشد و آنرا نمی شمارد» .

778- «یقسم المال صحاحا و یملأ قلوب أمّة محمّد غنی، و یسعهم عدله!» .

«مال را علی السّویّه تقسیم می کند و دلهای امّت محمّدی (ص) را با بی نیازی پر می کند و عدالتش همۀ آنها را فرا می گیرد (و دیگر کسی خود

ص:597

را ناگزیر از ستم نمی بیند» .

امام صادق (ع) در این زمینه می فرماید:

779- «ألمهدی سمح بالمال، شدید علی العمّال رحیم بالمساکین» .

«مهدی بخشنده ایست که مال را به وفور می بخشد، بر مسئولین کشوری بسیار سخت می گیرد بر بی نوایان بسیار رئوف و مهربانست» .

پیامبر اکرم (ص) در مناسبت دیگری وضع مردم را در عصر آنحضرت چنین تشریح می کند:

780- «یطلب الرّجل من یصله بماله و یأخذ زکاته فلا یجد أحدا یاخذ ذلک استغناء بما عند النّاس من فضل اللّه» .

«مردم دنبال کسی می گردند که از آنها هدیّه ای بپذیرد، زکات مالشان را جدا می کنند و کسی را نمی یابند که آنرا بپذیرد، زیرا همۀ مردم از فضل خدا بی نیاز می شوند» .

پر واضح است که باید هم چنین شود، زیرا با دست قدرت خداوندی قرنها برای پیاده کردن اسلام صحیح و عدالت واقعی در پشت پردۀ غیبت مانده و انواع رنجها و مشقّتها را تحمّل نموده است، تا روزی ظهور کرده حجّت خدا در روی زمین و امین او در میان بندگان باشد. بندۀ شایسته ایکه خداوند برای چنین منظوری انتخاب فرموده است، طبعا شرح صدر خواهد داشت و قلبش گنجینۀ حکمتهای پروردگار و مخزن اسرار الهی خواهد بود، هرگز در سخنی فرو نخواهد ماند و از زبانش جز حق جاری نخواهد شد و از کردارش جز عدالت پدید نخواهد آمد. از اینجاست که امام رضا (ع) در تعریف امام و پیشوای مردم چنین فرموده است:

781- «یکون أعلم النّاس، و أحکم النّاس، و أتقی النّاس، و أشجع النّاس، و أعبد النّاس! . و یری من خلفه کما یری من بین یدیه، و لا یکون له ظلّ» .

ص:598

«امام باید داناترین، قاضی ترین، پرهیزکارترین، دلیرترین و عابدترین مردمان باشد، از پشت سر خود همچون پیش رویش آگاه باشد و سایه نداشته باشد» .

مطالب شگفت انگیزتری در این رابطه در بخش سخنان امام باقر (ع) خواهد آمد. رسول اکرم (ص) در مورد کابینۀ دولت حضرت مهدی (عج) چنین می فرماید:

782- «وزراء المهدیّ من الأعاجم، ما فیهم عربیّ! . یتکلّمون العربیّة، و هم أخلص الوزراء، و أفضل الوزراء!» .

«وزیران حضرت مهدی (عج) همه عجم (غیرعرب) هستند و در میان آنها حتّی یک نفر هم عرب نیست ولی به عربی سخن می گویند، و آنها خالص ترین و برترین وزیران هستند» .

783- «یاوی إلی المهدیّ أمّة کما تاوی النّحل إلی یعسوبها، و یسیطر العدل حتّی یکون النّاس علی مثل أمرهم الأوّل، لا یوقظ نائما و لا یهریق دما» .

«امّت اسلامی به مهدی (عج) مهر می ورزند و به سویش پناه می برند، آن چنانکه زنبوران عسل به سوی ملکۀ خود پناه می برند. عدالت را در پهنۀ گیتی می گستراند و صفا و صمیمیّت صدر اسلام را به آنها باز می گرداند. خفته ای را بیدار نمی کند (یعنی: کسی به آسایش کسی مزاحم نمی شود) و خونی را (به ناحق) نمی ریزد» .

پیشوای ششم شیعیان نیز در این زمینه می فرماید:

784- «یبایع بین الرّکن و المقام، فلا یوقظ نائما، و لا یهریق دما» .

«در میان رکن و مقام با او بیعت می کنند خفته ای را بیدار نمی کند و خونی را نمی ریزد» .

رسول اکرم (ص) در وصف آن روز مسعود می فرماید:

ص:599

785- «یبایع له النّاس بین الرکن و المقام، و ییسّر اللّه له الدّین. ، و یفتح له الفتوح، حتّی لا یبقی علی وجه الأرض إلاّ من یقول: لا إله إلاّ اللّه» .

«در میان رکن و مقام با او بیعت می کنند، خداوند دین را برای او آسان گرداند و فتوحات بسیاری به دست او بگشاید، تا در روی زمین دیگر احدی باقی نباشد جز اینکه بگوید: لا اله الاّ اللّه» .

786- «یبلغ ردّ المهدیّ المظالم حتّی و لو کان تحت ضرس إنسان شیء انتزعه حتّی یردّه» .

«مهدی (عج) آنچنان رفع ستم از ستمدیدگان می کند که اگر حقّ کسی زیر دندان کسی باشد، آنرا باز می ستاند و به صاحب حق بازمی گرداند» .

امام صادق (ع) در این مورد می فرماید:

787- «و یذهب الزّنی و شرب الخمر و یذهب الرّبا، و یقبل النّاس علی العبادات، و تؤدّی الأمانات، و تهلک الأشرار و تبقی الأخیار» .

«روابط نامشروع، مشروبات الکلی و رباخواری از بین می رود، مردم به عبادت و اطاعت روی می آورند، امانتها را به خوبی رعایت می کنند، اشرار مردم نابود می شوند و افراد صالح باقی می مانند» .

رسول اکرم (ص) در وصف آن روز میمون می فرماید:

788- «یفرّج اللّه بالمهدیّ عن الأمّة، یملأ قلوب العباد عبادة و یسعهم عدله، به یمحق اللّه الکذب و یذهب الزّمان الکلب، و یخرج ذلّ الرّقّ من أعناقکم» .

«خداوند به وسیلۀ مهدی (عج) از امّت رفع گرفتاری می کند، دلهای بندگان را با عبادت و اطاعت پر می کند و عدالتش همه را فرامی گیرد.

خداوند به وسیلۀ او دروغ و دروغگویی را نابود می سازد، روح درندگی و ستیزه جوئی را از بین می برد و ذلّت بردگی را از گردن آنها برمی دارد» .

789- «یسقیه اللّه الغیث، و تخرج الارض نباتاتها و تکثر الماشیة،

ص:600

و تعظم الامّة، و یعیش سبعا او ثمانیا، تنعم امّتی فیه نعمة لم ینعموا مثلها» .

«خداوند با باران رحمتش او را سیراب می سازد، زمین گیاه خود را بیرون می فرستد، دامها فراوان می شوند و امّت اسلامی شکوه و عظمت خاصّی پیدا می کند. . . امّت اسلامی در عهد او آنچنان از فراخی معیشت برخوردار می شود که هرگز نظیر چنین نعمت و آسایش دیده نشده است» .

790- «فعند ذلک تفرح الطّیور فی أوکارها، و الحیتان فی بحارها، و تفیض العیون، و تنبت الأرض ضعف أکلها» .

«در آن هنگام پرندگان در آشیانه های خود شادمان شوند و ماهیان در قعر دریاها شادمانی کنند و چشمه سارها سرازیر می شوند و زمین چندین برابر محصول خود، می رویاند» .

791- «یحبّه ساکن الأرض و ساکن السّماء، و ترسل السّماء قطرها، و تخرج الأرض نباتها لا تمسک منه شیئا، یعیش فیهم سبع سنین أو ثمانیا أو تسعا، یتمنّی الأحیاء الأموات لیروا العدل و الطّمانینة و ما صنع اللّه بأهل الأرض من خیره!» .

«ساکنان زمین و آسمان به او عشق می ورزند، آسمان بارانش را فرو می فرستد، زمین گیاههای خود را می رویاند. هفت، هشت یا نه سال در میان آنها زندگی می کند. زنده ها آرزو می کنند که ایکاش نیاکانشان زنده بودند و آن عدالت و آرامش را مشاهده می کردند، و می دیدند که خداوند چگونه برکات خود را بر اهل زمین نازل کرده است» .

792- «تقیء الأرض أفلاذ کبدها أمثال الأسطوان من الذهب و الفضّة، فیجیء السّارق فیقول: فی مثل هذا قطعت یدی! . و یجیء القاتل فیقول: فی هذا قتلت! . و یجیء القاطع فیقول: فی هذا قطعت رحمی! . ثمّ یدعونه فلا یاخذون منه شیئا» .

«زمین جگرپاره های خود را چون قطعات طلا و نقره بیرون می ریزد، دزد آمده می گوید: برای نظیر این اموال بود که دستم بریده شد! ، قاتل آمده می گوید: من برای چنین کالائی مرتکب قتل شدم! ، قاطع رحم آمده می گوید: من برای چنین چیزی قطع رحم کردم! ، آنگاه این اسطوانه های طلا و نقره روی زمین می ماند و کسی رغبت نمی کند که

ص:601

چیزی از آن بردارد» .

گفته می شود که حضرت بقیّة اللّه (عج) خطاب به آنها می فرماید:

793- «تعالوا إلی ما قطعتم فیه الأرحام، و سفکتم فیه الدّماء، و رکبتم فیه محارم اللّه، فیعطی شیئا لم یعطه أحد کان قبله» .

«بیائید به سوی آنچه که برای آن قطع رحم کردید، خونها ریختید، و مرتکب گناهان شدید! . آنگاه آنچنان عطایای کلان به آنها می دهد که هرگز در تاریخ بشری سابقه نداشته است» .

رسول گرامی اسلام (ص) در مورد جهانی شدن اسلام در عصر حضرت مهدی (عج) می فرماید:

794- «لیدخلنّ هذا الدّین ما دخل علیه اللّیل!» .

«تا هرکجا که تاریکی شب وارد شود، این آئین مقدّس نفوذ خواهد کرد»

پر واضح است که تاریکی شب هر نقطه ای از کرۀ زمین را فرا می گیرد و به طور متعاقب هیچ نقطه ای نمی ماند جز اینکه در تاریکی شب فرو می رود. روی این بیان تمام نقاطی که شب می پوشاند، تحت پوشش آئین مقدّس اسلام درمی آید و با نور درخشان این آئین تابناک منوّر می گردد.

از امام باقر (ع) در مورد تفسیر آیۀ شریفۀ: «وَ قٰاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَمٰا یُقٰاتِلُونَکُمْ کَافَّةً» : (با همۀ مشرکان بجنگید، چنانکه آنان همگی با شما می جنگند) سؤال کردند، فرمود:

795- «لم یجئ تأویل هذه الآیة. و إذا قام قائمنا بعدی. یری منه من یدرکه ما یکون من تأویل هذه الآیة. و لیبلغنّ دین محمّد ما بلغ اللّیل و النّهار حتّی لا یکون شرک علی ظهر الأرض! ، کما قال اللّه عزّ و جلّ:

[فَأَصْبَحُوا لاٰ یُریٰ إِلاّٰ مَسٰاکِنُهُمْ] و تعمر الأرض و تصفو، و تزهو بمهدیّها، و تجری به أنهارها، و تعدم الفتن و الغارات، و یکثر الخیر و البرکات» .

«هنوز تأویل این آیه نیامده است، هنگامی که قائم ما پس از ما

ص:602

قیام کند، آنانکه زمان او را درک کنند، تأویل این آیه را خواهند دید. که بی تردید آئین محمّد (ص) به هر نقطه ایکه شب و روز می رسد؛ خواهد رسید و دیگر اثری از شرک روی زمین نمی ماند، چنانکه خدای تبارک و تعالی می فرماید: [دیگر نشانی از آنها به جز اقامتگاههایشان دیده نمی شود] ، زمین به وسیلۀ مهدی (عج) آباد، خرّم و سرسبز می شود، و به وسیلۀ او چشمه سارها روان گردد، فتنه ها و چپاولگری ها از بین رود و خیرات و برکات بسیار باشد» .

در اینجا پیشوای پنجم شیعیان در مقام بیان این مطلب که آئین تابناک اسلام همۀ نقاط کرۀ زمین را منوّر خواهد نمود، از تعاقب شب و روز گفتگو نموده، می فرماید: «به هر نقطه ای که شب و روز متعاقب یکدیگر وارد می شود، آئین مقدّس اسلام خواهد تابید» ، آیا به جز امام باقر (ع) کسی در عهد او از این نکته آگاه بود که شب و روز متعاقب یکدیگر هستند، هنگامی که نصف کرۀ زمین در برابر خورشید قرار گرفته، نصف دیگرش در تاریکی فرو رفته و هر نقطه ای از کرۀ خاکی به تعاقب مشمول نور و ظلمت می باشند؟ نه هرگز، جز این خاندان کسی از این مطلب آگاه نبود، بلکه هیئت بطلمیوس بر تمام آکادمی های علمی آنروز حکومت می کرد و تنها خاندان عصمت و طهارت بودند که هیئت بطلمیوس را به رسمیّت نمی شناختند. و تنها این خاندان بودند که بدون استمداد از لابراتوار، و بدون نیاز به آزمایش، از حقایق علمی امروز و فردا آگاه بودند.

796- «و لا یکون ملک إلاّ للاسلام، و تکون الأرض کفاتور الفضّة» .

«در آنروز حکومتی جز حکومت اسلامی نخواهد بود و سراسر زمین همانند ورق نقره از هرگونه تیرگی پیراسته خواهد بود» .

آنگاه رسول اکرم (ص) در وصف زهد حضرت بقیة اللّه (عج) می فرماید:

797- «یکون من اللّه علی حذو، لا یغترّ بقرابة، و لا یضع حجرا علی حجر، و لا یقرع أحدا فی ولایته بسوط إلاّ فی حدّ. یمحو اللّه به البدع کلّها، و یمیت الفتن» .

ص:603

«همواره از خدا فرمان می برد، هرگز گول خویشاوندی را نمی خورد، سنگی روی سنگ نمی گذارد، در تمام دوران حکومتش جز به هنگام اجرای حدود الهی، کسی را مورد ضرب قرار نمی دهد. خداوند همۀ بدعتها را به وسیلۀ او نابود می سازد، و همۀ فتنه ها را به دست او از میان برمی دارد» .

798- «یکون فی أمّتی المهدیّ، إن طال عمره أو قصر، ملک سبع سنین، أو ثمان سنین، أو تسع سنین» .

«مهدی (عج) در امّت من به طور قطع خواهد بود، خواه عمرش کوتاه و یا دراز باشد، مدّت حکومتش: هفت، هشت یا نه سال خواهد بود» .

799- «یمکث المهدیّ فیهم تسعا و ثلاثین سنة، یقول الصّغیر: یا لیتنی کبرت! . و یقول الکبیر: یا لیتنی کنت صغیرا» .

«مهدی (عج)39 سال در میان آنها خواهد بود، کودکان در عهد او آرزو می کنند که ایکاش بزرگسال بودند، و بزرگسالان آرزو می کنند که ایکاش خردسال بودند» .

کودکان آرزو می کنند که بزرگسال باشند تا بیشتر بتوانند حلاوت و لذّت نعمتهای بیکران حق تعالی را درک و لمس کنند، و بزرگسالان آرزو می کنند که خردسال باشند و مدّت درازتری از نعمتها و آسایشها و آرامشهای آن عهد میمون برخوردار شوند.

امام صادق (ع) در این مورد می فرماید:

800- «یتمنّی فی زمنه الصّغیر أن یکون کبیرا، و الکبیر أن یکون صغیرا» .

«خردسالان عهد او آرزو می کنند که بزرگسال باشند و بزرگسالان عهد او آرزو می کنند که خردسال باشند» .

و در مدّت حکومت او از رسول اکرم (ص) روایت شده که فرمود:

801- «فیمکث فی الأرض أربعین سنة» .

«چهل سال در روی زمین فرمانروائی می کند» .

ص:604

و در رابطه با نقش حجّت خدا در بقای جهان آفرینش می فرماید:

802- «إنّی، و أحد عشر من ولدی، و أنت یا علیّ، زرّ الأرض، بنا أوتد اللّه الأرض أن تسیخ بأهلها! . فإذا ذهب الاثنا عشر ساخت الأرض بأهلها و لم ینظروا» .

«من و یازده تن از فرزندانم و تو-ای علی-رمز بقای این جهان هستیم. خداوند به وسیلۀ ما جهان را استوار ساخته، که ساکنانش را در کام خود فرو نبرد، چون دوازدهمی آنها از دنیا برود، زمین ساکنانش را در کام خود فرو می برد و دیگر مهلت داده نمی شوند» .

و آن در روزی است که خداوند توانا چهرۀ آن روز را در قرآن کریم چنین ترسیم می کند:

1- «از تو در مورد کوهها می پرسند، بگو: پروردگارم آنها را پراکنده می کند چه پراکنده کردنی» .

2- «به راستی زلزلۀ رستاخیز چیز بزرگی است، در آنروز می بینی که زنان شیرده از فرزندان شیرخوارشان غفلت می کنند و بارداران بار خود فرو نهند.

مردم را مست می بینی، در صورتیکه مست نیستند، بلکه عذاب خدا بسیار سخت است» .

3- «در آنروز زمین دگرگون شده چهرۀ دیگری گیرد و آسمانها دگرگون شوند و در برابر خداوند یکتای همیشه پیروز ظاهر گردند» .

4- «دوزخ برای بینندگان آشکار شود» .

5- «روزی که همۀ اجرام عالم مضطرب شوند، و صیحۀ آسمانی به دنبال آن آید، دلهائی در آن روز مضطرب و بیمناکند» .

پیامبر اکرم (ص) در همین زمینه می فرماید:

803- «أهل بیتی أمان لأهل الأرض، کما أنّ النّجوم أمان لأهل السّماء» .

«اهلبیت من رمز بقای اهل زمین هستند، چنانکه ستاره ها عامل بقای اهل آسمانها می باشند» .

از بررسی احادیث وارده استفاده می شود که مدّت سلطنت آن یکتا

ص:605

بازمانده از حجّتهای پروردگار کوتاه خواهد بود (بین 7 الی 40 سال) و آیا در چنین مدّت کوتاهی ممکن است که همۀ ابعاد اسلام در جهان پیاده شود و عدالت سرتاسر جهان را فراگیرد و دیگر نشانی از تاریکی و تیرگی ظلم و جهل و تبعیض و فقر باقی نباشد؟ ! و دولتی مقتدر، نمونه، الگو و بی نظیر در چنین مدّت کوتاهی پایه های فرمانروائی اش را استوار نموده، در تحکیم مبانی عقیدتی و استقرار عدل جهانی توفیق یابد؟ ! . این پرسشی است که پاسخ آن بسیار روشن است، و آن اینکه: آنچه مسلّم و تردیدناپذیر است اینست که در مدّت هشت ماه جنگ و ستیز پایان خواهد یافت، دیگر بعد از آن هیچ نیازی به اعمال زور نخواهد بود. و در تاریخ اسلام مشاهده می کنیم که رسول گرامی اسلام (ص) در مدّت هشت سال (دوّم تا دهم هجرت) توانست همۀ احکام اسلام را بیاورد، تعلیم کند و پیاده کند، پیشوائی که با قدرتی بی نظیر و برنامه ای بی بدیل می آید و با یک نبرد بی امان ریشۀ کفر و الحاد را می سوزاند و دیگر نشانی از فقر و جهل و ستم نمی ماند و آرامش و آسایش را در جهان حکمفرما می سازد و آنها را از چنگال ستمگران و زورمندان رهائی می بخشد و از مسئولان کشوری جز تقوی و فضیلت دیده نمی شود و ریشۀ طمع و حسد و کینه توزیها خشکیده می شود و عدالت بر سرتاسر جهان سایه می گسترد و. . . بی تردید چنین پیشوائی بر هر مشکلی چیره شده، در مدّتی بسیار کوتاه خواهد توانست حکومت نمونه و ایده آل خود را در سرتاسر جهان محکم و مستقرّ نموده، جای کوچکترین اضطراب و تشویش باقی نباشد. و همگان در اطاعت و بندگی خداوند گرد آیند، چنانکه رسول اکرم (ص) می فرماید:

804- «و تعکف النّاس علی الطّاعة و الخشوع و الدّیانة» .

«همۀ مردم بر اطاعت و عبادت خداوند گرائیده، در اجرای احکام دیانت می کوشند» .

***

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

نخستین پیشوای جهان تشیّع حضرت علیّ بن ابی طالب (ع) در تفسیر آیۀ

ص:606

شریفه ایکه می فرماید: «خداوند به کسانیکه از شما ایمان آورده، عمل شایسته انجام دهد، وعده فرموده که آنها را در روی زمین جانشین سازد، چنانکه پیشینیان را جانشین ساخت، و آنها را از دینی که برای آنها پسندیده، متمکّن سازد، و بعد از ترس آنها را از نعمت امنیّت برخوردار نماید، تا مرا بپرستند. . .» فرمود:

805- «آمنین، لا یخافون أحدا فی عبادتی، لیس عندهم تقیّة:

نزلت فی القائم، و الّذین آمنوا هم الأئمّة» .

«در امن و امان مرا بپرستند، در پرستش من از کسی ترس و واهمه نداشته باشند، و نیازی به تقیّه احساس نکنند. این آیه در حقّ قائم (عج) نازل شده است. و منظور از [کسانیکه ایمان آورده اند]در این آیه پیشوایان معصوم (ع) می باشند» .

امام زین العابدین (ع) در پیرامون آنانکه در پرتو دولت حقّ خدا را در کمال امنیّت پرستش می کنند، فرمود:

806- «هم و اللّه محبّونا أهل البیت، یفعل اللّه ذلک بهم علی ید رجل منّا» .

«آنها به خدا سوگند دوستداران ما اهلبیت هستند، خداوند آنرا به دست مردی از ما خاندان تحقّق خواهد بخشید» .

امیر مؤمنان (ع) در مورد آن روز پرشکوه و برنامۀ جهانی آن مهر تابان می فرماید:

807- «هو الشّمس الطّالعة من مغربها، یظهر عند الرّکن و المقام، فیطهّر الأرض و یضع میزان العدل فلا یظلم أحد أحدا» .

«او همان خورشیدی است که از مغرب طلوع خواهد کرد، در میان رکن و مقام ظاهر می شود و میزان عدالت را می گسترد، دیگر کسی به کسی ستم نمی کند» .

808-ألا إنّ فی قائمنا أهل البیت کفایة للمستبصرین، و عبرة للمعتبرین، و محنة للمتکبّرین، لقوله تعالی: وَ أَنْذِرِ النّٰاسَ یَوْمَ یَأْتِیهِمُ

ص:607

اَلْعَذٰابُ: هو ظهور قائمنا المغیّب، لأنّه عذاب علی الکافرین، و شفاء و رحمة للمؤمنین» .

«آگاه باشید که قائم ما اهلبیت (ع) برای آنانکه طالب هدایت باشند بس است، و برای آنها که بخواهند عبرت بگیرند عبرت است، و برای آنانکه کبر و نخوت ورزند، عذابی جانکاه است، چنانکه خدای تبارک و تعالی می فرماید: [مردم را از روزیکه عذاب خدا فرا می رسد بترسان] ، که آن، روز ظهور قائم ما (عج) از پشت پردۀ غیبت می باشد، که برای مؤمنان نجات و رحمت و برای کافران عذابی جانکاه است» .

809- «لتعطفنّ علینا الدّنیا بعد شماسها، عطف الضّروس علی ولدها!» .

«دنیا پس از این گریز و فرار به سوی ما باز می گردد و از ما دلجوئی می کند، چنانکه شتر بدخوی به سوی بچّۀ خود باز می گردد» .

آنگاه این آیه را تلاوت نمود: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا. . . : و ما اراده کرده ایم که به آنانکه در روی زمین به ضعف کشیده شده اند منّت نهاده، آنها را وارثان و پیشوایان زمین قرار دهیم» .

ابن ابی الحدید معتزلی در شرح این فقره از بیان امیر مؤمنان (ع) می نویسد: «اصحاب ما (یعنی: معتزله) می گویند: این جملۀ امیر مؤمنان (ع) نوید امامی است که زمین را مالک خواهد شد و همۀ جهان را تحت سیطرۀ خود درخواهد آورد» .

دنیا با امامان اهلبیت سر ناسازگاری داشت و همانند اسب سرکشی که رام نشود و صاحبش را از پشت خود متمکّن نسازد، با امامان معصوم (ع) سر ستیز داشت، ولی امیر مؤمنان (ع) خبر می دهد که این شتر چموش روزی در برابر خاندان اهلبیت زانو خواهد زد و تسلیم خواهد شد و به راحتی فرمان خواهد برد، همانند شتر بدخوئی که سرانجام عواطف مادری اش بر او غلبه کرده، به سوی بچّه اش بازمی گردد و مهر می ورزد.

810- «سیاتی اللّه بقوم یحبّهم و یحبّونه، و یملک من هو بینهم غریب! . یملک بلاد المسلمین بأمان و یصفو له الزمان، و یطیعه الشّیوخ

ص:608

و الفتیان، و تعمر الأرض و تصفو، و تزهو بمهدیّها، و تعدم الفتن و یکثر الخیر و البرکات!» .

«خداوند قومی را می آورد که آنها را دوست می دارد و آنها نیز او را دوست می دارند، کسیکه در میان آنها غریب است، بر آنها حکومت می کند، همۀ ممالک اسلامی را با امنیّت و آسایش تحت سیطرۀ خود اداره می کند. روزگار با او سازگار می شود، پیر و جوان از او فرمان می برند. زمین آباد می شود و به وسیلۀ مهدی (عج) خرم و سرسبز می شود. فتنه ها از بین می رود و خیر و برکت فراوان می گردد» .

در این حدیث در مورد حضرت بقیّة اللّه (عج) لفظ «غریب» به کار رفته است، وه چه غریبی که یکهزار و یکصد و پنجاه سال تمام است که در پشت پردۀ غیبت و در اوج غربت به سر می برد، ولی امید فراوان می رود که نسل امروزی به دیدار آن مهر تابان توفیق پیدا کنند و این نسل جوان پرخاشگر که از معنویّات گریزان هستند، با فرارسیدن دولت موعود و مشاهدۀ عدالت واقعی به آبشخور تعالیم اسلام بازگردند و با یکدنیا عشق و علاقه به تعالیم حیاتبخش قرآن بگرایند و در پیشاپیش او با دشمنان ستم پیشه نبرد کنند، تا از ستم و ستمگر دیگر نشانی باقی نباشد.

811- «یعطف الهوی علی الهدی إذا عطفوا الهدی علی الهوی، و یعطف الرّای علی القرآن إذا عطفوا القرآن علی الرّای، و یریهم کیف یکون عدل السّیرة، و یحیی میّت الکتاب و السنّة!» .

«هنگامی که دیگران هوای نفس را بر هدایت مقدّم بدارند، او امیال نفسانی را به هدایت برمی گرداند، و هنگامی که دیگران قرآن را با رأی خود تفسیر کنند، او آراء و افکار را به قرآن بازگرداند، او به مردم نشان می دهد که چه نیکو می توان به عدالت رفتار نمود، او تعالیم فراموش شدۀ قرآن و سنّت را زنده می سازد» .

812- «یظهر صاحب الرّایة المحمّدیّة، و الدّولة الأحمدیّة، القائم بالسّیف و الحال، الصّادق فی المقال، یمهّد الأرض و یحیی السّنّة و الفرض» .

ص:609

«صاحب پرچم محمّدی (ص) و بنیانگذار دولت احمدی (ص) ظهور می کند درحالیکه شمشیر در دست دارد جز راست به زبان نیارد، زمین را مهد زندگی سازد، و احکام اسلام (اعمّ از سنّت و فرض) را زنده گرداند» .

813- «لا یبقی عبدا مسلما إلاّ اشتراه و أعتقه، و لا عارما إلاّ قضی دینه، و لا مظلمة لأحد من النّاس إلاّ ردّها. و لا یقتل عبد إلاّ أدّی ثمنه، و لا یقتل قتیل إلاّ قضی عنه دینه و ألحق عیاله فی العطاء» .

«در روی زمین بردۀ مسلمان نمی گذارد جز اینکه می خرد و آزاد می سازد، بدهکاری نمی ماند جز اینکه بدهی اش را پرداخت می نماید، حقّ کسی را در دست کسی نمی گذارد، جز اینکه از او باز می ستاند و به صاحب حق باز می گرداند، بنده ای کشته نمی شود جز اینکه قیمت او را می پردازد، کسی کشته نمی شود جز اینکه همۀ قرضهایش را پرداخت می کند و نام خانواده اش را در بخش عطایا مقرّر می نماید» .

آری روی زمین را از داوران ستمگر و زمامداران جنایت پیشه پاکیزه سازد و هر دغلبازی را از پهنۀ گیتی بردارد و عدالت را در سراسر جهان می گستراند و ارزشهای انسانی را حاکم ساخته، معیارهای واقعی را زنده می گرداند.

814- «حتّی لا یبقی قریة إلاّ نودی فیها بشهادة أن لا إله إلاّ اللّه و أنّ محمّدا رسول اللّه بکرة و عشیّا» .

«دیگر در روی زمین هیچ نقطه ای نمی ماند جز اینکه هر صبح و شام در آن به یکتائی خدا و رسالت پیامبر اکرم (ص) ندا سر داده می شود» .

815- «ألقائم ینقض البیت فلا یدع منه إلاّ القواعد، و اللّه لیعفّینّ آثار الظّالمین بمکّة و المدینة و العراق و سائر الأقالیم. و لیهدمنّ مسجد الکوفة و لیبنینّه علی بنائه الأوّل» .

«قائم (عج) دیوارهای کعبه را برمی دارد و فقط پایه های آنرا نگه می دارد، به خدا سوگند که او آثار ستمگران را در مکّه، مدینه، عراق و دیگر بلاد اسلامی از بین می برد. مسجد کوفه را می کوبد و برپایه های اوّلی بنیاد

ص:610

می نهد» .

این مضمون از امام صادق (ع) نیز روایت شده، که دربارۀ پایه های کعبه می فرماید:

816- «الّتی هی أوّل بیت وضع للنّاس ببکّة فی عهد آدم، و الذی رفعه إبراهیم و إسماعیل منها: إنّ الّذی یبنی بعدهما، لم یبنه نبیّ و لا وصیّ، ثمّ یبنیه کما یشاء اللّه، ولیهد منّ القصر العتیق» .

«همان پایه هائی که در عهد حضرت آدم (ع) به عنوان نخستین خانۀ مردم ساخته شده، و سپس دیوارهای آن توسّط حضرت ابراهیم (ع) و اسماعیل (ع) بر همان پایه ها بالا رفت. امّا آنچه بعد از آنها ساخته شده، به دست پیامبر یا وصیّ پیامبر ساخته نشده است، آنگاه آنرا آنچنانکه خدا می خواهد بنیاد می نهد. او همچنین قصر عتیق را نیز خراب می کند» .

امیر مؤمنان (ع) نیز در همین زمینه می فرماید:

817- «طوبی لمن شهد هدم مسجد الکوفة مع قائم أهل بیتی! .

أولئک خیار الأمّة مع أبرار العترة!» .

«خوشا به حال کسانیکه به هنگام تخریب مسجد کوفه در کنار قائم اهلبیت ما حضور داشته باشند، آنها بهترین این امّت هستند که در کنار بهترین عترت خواهند بود» .

818- «و مسکنه و أهل بیته الرّحبة الّتی إنّما کانت مسکن نوح، و هی أرض طیّبة، و لا یسکن رجل من آل محمّد و لا یقتل إلاّ فی أرض طیّبة زکیّة، فهم الأوصیاء الطّیّبون!» .

«او و اهلبیتش در «رحبه» اقامت می گزینند، که آنجا سرزمین مقدّسی است و اقامتگاه حضرت نوح (ع) بود. هیچیک از آل محمّد (ص) جز در یک سرزمین مقدّس مسکن نمی گزیند، و جز در یک سرزمین مقدّس به قتل نمی رسد. که آنها اوصیای پاک و پاکیزه می باشند» .

سپس آبادانی جهان در عهد حضرت مهدی (عج) را چنین تشریح می کند:

819- «لتصلنّ الکوفة بالحیرة، حتّی یباع الذّراع فیما بینهما

ص:611

بدنانیر، و لیبنینّ فی الحیرة مسجد له خمسمئة باب، یصلّی فیه خلیفة القائم، لأنّ مسجد الکوفة یضیق علیهم» .

«بی تردید کوفه به حیره متّصل خواهد شد، هر ذراع از سرزمین بین کوفه و حیره به چندین دینار معامله خواهد شد. در حیره مسجدی تأسیس می شود که 500 درب خواهد داشت، نمایندۀ حضرت قائم (عج) در آن اقامۀ نماز خواهد نمود. زیرا مسجد کوفه برای آنها کوچک خواهد بود» .

از جالبترین اسرار این حدیث اینست که امروزه «حیره» که همان «نجف اشرف» است به «کوفه» نزدیک شده و چیزی نمانده که متّصل شود و هم اکنون که من این سطور را می نویسم سرزمینهای بین نجف و کوفه به دهها دینار خرید و فروش می شود و هر روز گرانتر از روز قبل است. و این مطلب را امیر مؤمنان (ع) در زمانی بیان فرموده که یک دشت وسیع را به چندین دینار خرید و فروش می کردند، ولی آنحضرت تصریح فرموده که هر «ذراع» آن به چندین دینار معامله خواهد شد! . رمز این رازگوئی امیر مؤمنان (ع) بسیار روشن است، که او باب مدینۀ علوم حضرت رسالت پناه است، ولی متأسفانه برخی از مردم خدا را به صورت یک بعدی می پرستند.

و در مناسبت دیگری در وصف عهد میمون فرزند بزرگوارش حضرت بقیّة اللّه (عج) چنین فرمود:

820- «کأنّی بالعجم فساطیطهم فی مسجد الکوفة، یعلّمون القرآن کما أنزل، فقیل له: أولیس هو کما أنزل؟ ! ! فقال: لا، محی منه سبعون من قریش بأسمائهم و أسماء آبائهم! . و ما ترک أبو لهب إلاّ للإزراء علی رسول اللّه (ص) لأنّه عمّه!» .

«گوئی با چشم خود می بینم که چادرهای عجم ها در مسجد کوفه زده شده، قرآن را آنچنانکه نازل شده آموزش می دهند. گفته شد: مگر قرآنی که در دست داریم آنچنانکه نازل شده، نمی باشد؟ ! فرمود: نه. بلکه اسامی 70 تن از قریش که با نام خود و پدر مشخّص بود از آن محو شده است. و اینکه نام «ابو لهب» محو نشده برای ناراحت کردن رسول اکرم (ص) است که چون عموی پیامبر (ص) بود، برای ایذاء او نامش در قرآن باقی ماند» .

ص:612

مترجم گوید: این حدیث دلالت بر تحریف قرآن نمی کند، بلکه همانند دیگر روایات باب، قابل توجیه است. اعتقاد ما شیعیان بر اینست که آنچه امروز به نام «قرآن» در دست ماست.

همان قرآنی است که توسّط جبرئیل امین بر قلب شریف رسول اکرم (ص) نازل شده، حتّی یک کلمه و یک حرف نیز از آن کم و زیاد نشده است، آنچه معروف است که امیر مؤمنان (ع) قرآن را گردآوری کرد و بر خلیفۀ اوّل عرضه نمود و خلیفه از پذیرفتن آن امتناع ورزید؛ صحیح است، ولی این امتناع به دلیل اختلاف در نسخه نبود، بلکه به این سبب بود که امیر مؤمنان (ع) تفسیر، تأویل، شأن نزول و دیگر ابعاد تبیینی قرآن را در آن نوشته بود، از این رهگذر پذیرش آن از طرف رژیم حاکم به معنای دست کشیدن از خلافت و مستلزم عدم مشروعیّت رژیم بود، از این رهگذر چاره ای جز ردّ نداشتند. و به همین دلیل امیر مؤمنان (ع) پس از رسیدن به خلافت ظاهری نیز از آن قرآن بحث نکرد، و اگر قرآن علی (ع) کوچکترین اختلافی با قرآنهای موجود در آن روز داشت، بر او لازم بود که قرآن خودش را عرضه کند و نسخه های موجود را جمع آوری نماید. اخیرا یک دانشمند مصری به نام «رشاد خلیفه» سالیان متمادی با کامپیوتر تحقیقات وسیع و دامنه داری در مورد قرآن کریم انجام داده که به نتایج بسیار سودمندی دست یافته است. از آن جمله این واقعیّت است که قرآن کریم همۀ حروفش به تعداد معیّن نازل شده و در میان تمام حروف قرآنی «مضرب مشترک» وجود دارد و اگر یک حرف از حروف قرآنی کم یا زیاد شده بود، این آمار و ارقام به هم می خورد. و چون این آمار بسیار دقیق و تردیدناپذیر است آنرا یکی از معجزات قرآن، و دلیل علمی عدم تحریف آن به شمار آورده است. نتیجۀ تلاش های طاقت فرسای او در کتابی به نام «اعجاز عددی قرآن» گرد آمده، از طرف نگارنده به فارسی برگردان شده است. در زمینۀ اثبات عدم تحریف قرآن به کتاب پرارج «البیان» به قلم مرجع عالیقدر جهان

ص:613

تشیّع حضرت آیة اللّه العظمی آقای خوئی مدّ ظلّه العالی مراجعه فرمائید.

821- «فو اللّه لکأنّی أنظر إلیه بین الرّکن و المقام، یبایع النّاس بأمر جدید، و کتاب جدید، و سلطان جدید من السّماء» .

«به خدا سوگند، گوئی او را در میان رکن و مقام با چشم خود می بینم که از مردم برای امری تازه، کتابی تازه و حکومت آسمانی تازه بیعت می گیرد» .

جای تردید نیست که منظور از کتاب تازه همان قرآن کریم است ولی بدین سبب کتاب تازه تعبیر می شود که در کشاکش زمان احکام و حدود قرآن تعطیل شده، و به جای اینکه «قانون اساسی» و «مرجع قضائی» و «منبع اعتقادی» و «زیربنای اقتصاد، اجتماع، سیاست و دیگر ابعاد اجتماعی ملّت مسلمان» باشد، کتاب دریوزگی و ابزار معیشت شده است که برخی آنرا با صدای رسا در سر قبرها بخوانند و کتابی که سراپا منطق و قانون است در قبرستانها برای مرده ها تلاوت شود! ، در کنار خیابانها برای دریوزگی! ، در مسافرتها و اسباب کشی ها و جهیزیّه ها به عنوان تبرّک با یک آیینه حمل و نقل شود! ، و کتابی که برای زندگان نازل شده، چون از بلندگوی مساجد شنیده شود نشانۀ مرگ باشد! ، و از آن طرف تعالیم حیاتبخش آن زیر پای رژیمهای به اصطلاح اسلامی لگدمال شود و در کشورهای اسلامی: شراب، قمار، روابط نامشروع، همجنس بازی، کورتاژ، ربا، و دیگر محارم الهی، علنی و قانونی به شمار آید! ! ، اینجاست که قرآن کریم با همۀ شیوع و رواجی که از نظر چاپ و انتشار دارد، از نظر آموزش و عمل غریب و متروک شده است. و اگر امروز ولیّ امر (عج) ظهور کرده، احکام و تعالیم عالیۀ آنرا پیاده کند، خواهند گفت:

کتاب تازه آورده، شریعت تازه آورده! ! ، و بر مردم به ظاهر مسلمان، که از اسلام فقط به شعار اکتفاء نموده اند بسیار سخت خواهد بود، چنانکه امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

822- «إذا خرج یقوم بأمر جدید، و کتاب جدید، و سنّة جدیدة، و قضاء علی العرب شدید! . و لیس شانه إلاّ القتل، لا یستبقی أحدا و لا تأخذه فی اللّه لومة لائم!» .

ص:614

«چون قیام کند، با امری تازه، کتابی تازه و روشی تازه قیام می کند که داوریهایش بر عرب بسیار گران خواهد بود، و گریزی جز کشتن ندارد. از آنها که سدّ راه هستند احدی را باقی نمی گذارد و در اجرای احکام الهی از سرزنش نکوهش گران باکی ندارد» .

همین مضمون از امام باقر و امام صادق علیهما السّلام نیز وارد شده است.

منظور از قرآن جدید و سنّت جدید بی تردید همان قرآن کریم و سنّت رسول اکرم (ص) می باشد، که به دلیل خارج شدن آنها از صحنۀ عمل، تازه خواهند بود.

یکی از معانی «جدید» کهنه و فرسوده است، و لذا ممکن است در حدیث فوق منظور از جدید همان مفهوم «فرسوده» باشد، چنانکه شاعری در یک شعر کهن می گوید:

ابی حبّی سلیمی ان یبیدا

و امسی حبلها خلقا جدیدا

یعنی: «شعلۀ محبت من به سلیمی هرگز به سردی نمی گراید، اگرچه رشتۀ دوستی ما کهنه و فرسوده شده است» .

در اینجا شاعر لفظ «جدید» را به معنای فرسوده به کار برده است و می خواهد بگوید: اگرچه رشتۀ محبّت در میان ما با گذشت زمان و در گذشت معشوق گسسته است ولی محبّت معشوق از دلم شسته نمی شود.

اگر در حدیث فوق نیز لفظ «جدید» را به معنای فرسوده بگیریم، معنای حدیث چنین خواهد بود: «هنگامی که قائم (عج) قیام کند، با امری پوسیده، کتابی فرسوده و روشی متروکه قیام می کند» .

امام صادق (ع) نیز در این باره می فرماید:

823- «و اللّه لکأنّی أنظر إلیه بین الرّکن و المقام یبایع النّاس علی کتاب جدید علی العرب شدید! . ویل لطغاة العرب من شرّ قد افترب!» .

«به خدا سوگند، گوئی او را با چشم خود در میان رکن و مقام

ص:615

می بینم که از مردم برای کتابی جدید (یعنی: تازه، و یا فرسوده) بیعت می گیرد، که برای عرب بسیار گران خواهد بود. وای بر طاغوتهای عرب از روز بدی که در انتظار آنهاست» .

امام صادق (ع) همچون جدّ بزرگوارش نفرموده که «بر مسلمانان سخت است» ، بلکه فرموده: «بر عرب سخت است» . و منظور از عرب، همین عربهای عصر حاضر است که از تعالیم عالیۀ اسلام دور افتاده، برای احکام دینی ارزشی قائل نیستند، و به مسائل پوچی چون ناسیونالیسم و پان عربیسم گرائیده اند، در صورتی که شرف والای زبان پرارج عربی را نیز حفظ نکرده اند. پرواضح است که چنین گروههائی با آنهمه تعصّبات خشک جاهلی، در برابر حقایق قرآنی تسلیم نخواهند شد و روح بت پرستی دوران جاهلی در دلشان زنده خواهد گشت.

امام باقر (ع) در این مورد می فرماید:

824- «إنّ صاحب هذا الأمر لو ظهر، لقی من النّاس مثل ما لقی رسول اللّه (ص) و أکثر!» .

«صاحب این امر هنگامی که ظهور می کند، از مردم رنج فراوان تحمّل می کند، نظیر آزار و ایذائی که پیامبر اکرم (ص) تحمّل کردند، و شاید بیشتر» .

و به همین دلیل امیر مؤمنان حضرت علیّ بن ابی طالب (ع) می فرماید:

825- «کأنّی أنظر إلی شیعتنا بمسجد الکوفة، و قد ضربوا الفساطیط، یعلّمون القرآن کما أنزل! . أما إنّ قائمنا إذا قام کسره و سوّی قبلته!» .

«گوئی با چشم خود می بینم که شیعیانم در مسجد کوفه خیمه زده، برای مردم قرآن را آنچنانکه نازل شده، آموزش می دهند. هنگامی که قائم ما (عج) ظهور کند، آنرا تخریب می کند و قبله اش را درست می کند» .

826- «إذا قام قائم آل محمّد ضرب فساطیط یعلّم القران علی ما أنزل اللّه عزّ و جلّ! . فأصعب ما یکون علی من حفظه الیوم، لأنّه یخالف فیه التّالیف» .

ص:616

«هنگامی که قائم آل محمد (ص) قیام کند، چادرهائی می زند، و قرآن را آنچنانکه خدای تبارک و تعالی نازل فرموده؛ آموزش می دهد، آنچه برای مردم سخت خواهد بود اینست که او برخلاف نظم فعلی آموزش خواهد داد، و آن برای کسانیکه نظم فعلی را حفظ کرده اند دشوار خواهد بود» .

امام باقر (ع) در همین زمینه چنین فرموده است:

827- «و إذا قام قائم آل محمّد (ص) ضرب فساطیط لمن یعلّم النّاس القرآن علی ما أنزل اللّه جلّ جلاله، فأصعب ما یکون. . .» .

«هنگامی که قائم آل محمد (ص) قیام کند، برای کسانی که قرآن را برطبق نزول آموزش دهند، چادر می زند، آنچه آنروز برای مردمان بسیار سخت خواهد بود، اینست که برخلاف نظم فعلی آموزش خواهند داد» .

این روایات تصریح دارند بر اینکه در عصر ظهور حضرت بقیّة اللّه (عج) ترتیب آیه ها و سوره ها تغییر داده می شود و به ترتیب نزول تنظیم می گردد، این روایات فقط مربوط به نظم آنست و ربطی به تحریف ندارد، از این روایات فقط همین استفاده می شود که حضرت بقیّة اللّه (عج) نظم قرآن را به ترتیب نزول قرآن برمی گرداند و هرگز از آنها استفاده نمی شود که چیز تازه ای به آن می افزاید، بلکه ترتیب آنرا به هم می زند و به ترتیب نزول تنظیم می کند. البتّه این امکان هست که شأن نزول آیات را نیز چون قرآن حضرت علی (ع) در کنار آیات قرآن درج کند.

امام صادق (ع) نیز در این باره می فرماید:

828- «کأنّی بشیعة علیّ فی أیدیهم المثانی یعلّمون النّاس المستانف» .

«گوئی شیعیان علی (ع) را می بینم که قرآن کریم را در دست گرفته، شیوۀ جدید آنرا به مردم یاد می دهند» .

پیشوای ششم شیعیان یکبار دیگر در این مورد فرمود:

829- «کیف أنتم لو ضرب أصحاب القائم الفساطیط فی

ص:617

مسجد کوفان، ثمّ یخرج لهم المثال المستانف؟ ! ! أمر جدید، علی العرب شدید!» .

«چگونه می شود حال شما هنگامی که یاران قائم (عج) خیمه هائی در مسجد کوفه بزنند، چهرۀ جدیدی برای مردم بیرون آورند و امر تازه ای ابراز کنند، که برای عربها بسیار دشوار خواهد بود» .

پرواضح است که منظور از چهرۀ جدید، همان نظم جدیدی است که براساس ترتیب نزول تنظیم شده است. و ناگفته پیداست که اگر ترتیب آن تغییر یابد، پذیرش آن برای مردم که با شیوۀ فعلی انس گرفته اند بسیار سخت خواهد بود و اگر شأن نزول آیات نیز در آن درج شود و به عنوان مثال اسامی صنادید قریش نیز در آن منعکس باشد، برای عربها بسیار سخت خواهد بود. و به همین دلیل در احادیث یادشده لفظ «عرب» به کار رفته، نه «مسلمین» زیرا برای مسلمانی که تسلیم فرمان پروردگار است هرگز سخت نخواهد بود، بلکه برای عربهائی که دچار تعصّبهای شدید جاهلی و گرفتار تبلیغات مسموم پان عربیسم هستند، بسیار دشوار خواهد بود و در برابر فرمان الهی سر تسلیم فرود نخواهند آورد.

امام صادق (ع) در مورد شیوه جدید نظم قرآنی چنین می فرماید:

830- «إذا قام القائم (ع) قرأ کتاب اللّه عزّ و جلّ علی حدّه، و أخرج المصحف الّذی کتبه علیّ (ع)» .

«چون قائم (عج) قیام کند کتاب خدای تبارک و تعالی را آنچنانکه هست، تلاوت می کند. و قرآنی را که امیر مؤمنان (ع) نوشته بیرون می آورد» .

و در مورد قرآن علی (ع) می فرماید:

831- «أخرجه علیّ إلی النّاس حین فرغ منه و کتبه، فقال لهم:

هذا کتاب اللّه عزّ و جلّ کما أنزله اللّه علی محمّد (ص) فقد جمعته من اللّوحین فقالوا: هو ذا عندنا مصحف جامع فیه القرآن، لا حاجة لنا فیه! ! ! فقال: أما و اللّه ما ترونه بعد یومکم هذا أبدا! ! ! إنّما کان علیّ أن أخبرکم حین جمعته لتقرأوه» .

ص:618

«هنگامی که امیر مؤمنان (ع) از نوشتن قرآن کریم فارغ شد، آنرا بر مردم عرضه کرد و فرمود: این کتاب خدای تبارک و تعالی است، آنرا از دو لوح آنچنانکه خدایش بر محمّد (ص) فرو فرستاده؛ گرد آورده ام. مردم گفتند: ما مصحفی داریم که همۀ آیات قرآنی را دربر دارد، دیگر نیازی به قرآن شما نداریم. امیر مؤمنان (ع) فرمود: به خدا سوگند، دیگر بعد از امروز آنرا نخواهید دید! من وظیفه داشتم هنگامی که از نوشتن آن فارغ شدم، آنرا بر شما عرضه کنم تا شما آنرا بخوانید» .

این مضمون از امام باقر (ع) نیز روایت شده است.

این دو روایت، مضمون روایتهای پیشین را توضیح می دهند و مشخّص می کنند که قرآن امیر مؤمنان (ع) در محضر حضرت بقیة اللّه (عج) می باشد و آن برحسب نزول تنظیم شده و شأن نزولها را دربر دارد، و حضرت ولّی عصر (عج) آنرا به هنگام ظهور عرضه می کند و معلّمین قرآن در مسجد کوفه آنرا آموزش می دهند.

و اینک به اصل مطلب بازگشته، بیانات امیر مؤمنان (ع) را در رابطه با عدالت گستری حضرت ولّی عصر (عج) دنبال می کنیم:

832- «یملک المهدی مشارق الأرض و مغاربها، و ترعی الشّاة و الذّئب فی مکان واحد، و یلعب الصبیان بالحیّات و العقارب و لا تضرّهم بشیء، و یذهب الشّر و یبقی الخیر» .

«حضرت مهدی (عج) شرق و غرب جهان را تحت سیطرۀ خود درآورد، گرگ و گوسفند در یک مکان زندگی کنند، کودکان خردسال با مارها و عقربها بازی کنند و آسیبی به آنها نرسد. شرّ از جهان رخت بربندد و تنها خیر باقی بماند» .

در این مورد از ابن عبّاس نقل شده که گفت:

833- «لا یبقی صاحب ملّة إلاّ صار إلی الإسلام، حتّی تامن الشّاة من الذّئب، و البقر من الغنم، و الإنسان من الحیّة، و حتّی لا تقرض الفارة جرابا، و ذلک عند قیام المهدیّ» .

«پیرو هیچ آئینی نمی ماند جز اینکه به آئین اسلام می گرود، گوسفند از خطر گرگ در امان می ماند، گاو از شاخ گوسفند مصون می ماند، به

ص:619

انسان از مار آسیبی نمی رسد، هیچ موشی گونی و جوالی را سوراخ نمی کند، در چنین مقطع زمانی، مهدی (عج) قیام می کند» .

آنگاه امیر مؤمنان (ع) در مورد برنامۀ جهانی آنحضرت می فرماید:

834- «فمن أحیی أرضا من المسلمین فلیعمرها و لیؤدّ خراجها إلی الإمام من أهل بیتی. و له ما أکل منها حتّی یظهر القائم من أهل بیتی بالسّیف، فیحویها و یمنعها و یخرجهم منها کما حواها رسول اللّه (ص) و منعها، إلاّ ما کان فی أیدی شیعتنا فإنّه یقاطعهم علی ما فی أیدیهم، و یترک الأرض فی أیدیهم» .

«هرکه از مسلمانان زمینی را احیاء کند، باید آنرا آباد کند و خراجش را به امامی از اهلبیت من بپردازد، و آنچه از محصول آن بخورد بر او رواست، هنگامی که قائم اهلبیت من (عج) به شمشیر قیام کند، آنها را ضبط می کند و چون شیوۀ رسول اکرم (ص) در میان مسلمانان رفتار می کند، به جز آنچه در دست شیعیان باشد، که آنرا در دست آنها می گذارد و با آنها مقاطعه می کند» .

***

امام حسن مجتبی (ع) می فرماید:

835- «تصطلح فی ملکه السّباع، و تخرج الأرض نبتها، و تنزل السّماء برکتها، و تظهر له الکنوز، یملک ما بین الخافقین فطوبی لمن أدرک أیّامه و سمع کلامه!» .

«در دولت مهدی (عج) درندگان سازش می کنند، زمین نباتات خود را خارج می کند، آسمان برکاتش را فرو می فرستد، گنجهای نهفته در دل زمین برای او آشکار می شود و بین مشرق و مغرب را مالک می شود.

خوشا به حال کسیکه آن روزگار مسعود را درک کند و دستوراتش را با گوش جان بشنود» .

سازش درندگان و تعبیراتی نظیر آن از سطح عالی امنیّت جهانی و صلح و صفای حاکم بر جهان در عصر حضرت ولیّ عصر (عج) حکایت می کند. چنانکه

ص:620

پیش از اسلام در کتابهای مقدّس کلیمیان و مسیحیان نیز وارد شده است و نمونه هائی از آن در پایان همین بخش از نظر خوانندگان گرامی خواهد گذشت.

836- «أسعد النّاس به أهل الکوفة» .

«خوشبخت ترین مردم در عهد او اهل کوفه است» .

طبیعی است که مردم کوفه بیش از هر شهر دیگری خوشبخت خواهند بود، زیرا آنجا پایتخت حکومت جهان شمول حضرت بقیة اللّه (عج) خواهد بود، و خوشبختی و شادکامی به همۀ جهان از آنجا سرازیر خواهد شد و مردم کوفه سعادت همجواری با حضرت بقّیة اللّه (عج) و استنشاق از هوای شهر آن مهر تابان را خواهند داشت.

امام حسن مجتبی (ع) در توصیف شکوه و عظمت این تنها پایتخت آیندۀ جهان چنین می فرماید:

837- «لموضع الرّجل فی الکوفة أحبّ إلیّ من دار فی المدینة!» .

«جای پائی در کوفه، برای من از خانه ای در مدینه برتر است» .

***

امام باقر (ع) می فرماید:

پیشوای پنجم شیعیان در تفسیر آیۀ شریفۀ: «وَ لَقَدْ کَتَبْنٰا فِی الزَّبُورِ. . .» ، «علاوه بر ذکر-تورات-در زبور نیز نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ام به ارث خواهند برد. در این مطلب نویدی هست برای قوم عبادتگر» ، فرمود:

838- «ألصّالحون هم آل محمّد، و العابدون هم شیعتنا» .

«بندگان شایسته، آل محمّد (ص) هستند و قوم عبادتگر شیعیان ما هستند» .

و در پیرامون دولت حقّه و نهضت جهانی حضرت ولیّ عصر (عج) فرمود:

ص:621

839- «کأنّی بدینکم هذا لا یزال مولّیا یفحص بدمه، ثمّ لا یردّه علیکم إلاّ رجل منّا أهل البیت، فیعطیکم فی السنة عطاءین، و یرزقکم فی الشّهر رزقین. و تؤتون الحکمة فی زمانه حتّی انّ المرأة لتقضی فی بیتها بکتاب اللّه تعالی و سنّة رسوله» .

«گوئی با چشم خود می بینم که این آئین مقدّس هر روز کنار گذاشته می شود و بدنبال خونخواهی می گردد، آنگاه کسی آنرا باز نمی گرداند به جز مردی از خاندان ما، او هر سال دوبار به شما بخشش می کند و هر ماه دوبار به شما ماهیانه می دهد، در زمان او آنقدر به شما دانش و فرهنگ داده می شود که زن خانه دار در خانۀ خود با کتاب خدا و سنّت پیامبر (ص) داوری می کند» .

دقیقا ما در آن روزها زندگی می کنیم، هر روز ضربۀ جدیدی بر پیکر اسلام فرود می آید، این آئین پاک و حیاتبخش به خون خود آغشته شده، چون حالت احتضار (جان کندن) پاهای خود را به زمین می زند، اصول آن فراموش شده و فروع آن در زیر پاها لگدمال گشته، پیش از دشمنان خود مسلمانان کارد بر حلقوم آن نهاده، آنرا ذبح شرعی می کنند، دیگر این اندرزگویان پندنگیر، این ارشادگران هدایت نایافته، این امر به معروف کنندگان و نهی از منکرکنندگان حرفه ای که خود از معروف به دور و در دریای گناهان غوطه ورند، نمی توانند آنرا از سقوط نجات دهند، تنها چیزی که می تواند با نفس مسیحائی اش این مرده را زنده کند لبۀ تیز شمشیر الهی در دست ید اللهی حضرت بقیّة اللّه (عج) است که تنها بازمانده از حجّتهای پروردگار و یکتا موعود منتظر برای اصلاح جهانی و بازگردانیدن گمگشتگان به شاهراه هدایت است.

840- «إذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم، و کملت به أحلامهم، ثمّ مدّ اللّه فی أبصارهم و أسماعهم حتّی لا یکون بینهم و بین القائم حجاب یرید یکلّمهم فیسمعون، و ینظرون إلیه و هو فی مکانه!» .

«هنگامی که قائم ما «عج» قیام کند، دست شریفش را بر سر بندگان گذارد و خردهای آنها را گرد آورد و رشدهای آنها را کامل گرداند

ص:622

و خداوند بر وسعت بینائی و شنوائی آنها می افزاید و در میان قائم (عج) و آنها مانع و سدّی نمی ماند. هر وقت قائم (عج) بخواهد با آنها سخن بگوید، آنها هر کجا باشند؛ می شنوند، و آنها هرکجا که هستند نگاه می کنند و او را در اقامتگاه خود می بینند» .

آنانکه در عالیترین آکادمیهای علمی و بزرگترین دانشگاههای جهان، سالیانی دراز تحصیل کرده، دانشنامه های پرزرق وبرقی به دست آورده، با کبر و نخوت گام می سپارند و همه جا سخن از وسعت دانش و بینش آنهاست، دست به دست هم داده این حدیث را برای ما شرح دهند که پیشوای پنجم شیعیان 1300 سال پیش در حقّ دولت حقّۀ حضرت بقّیة اللّه (عج) بیان فرموده است! که در ضمن آن تشریح می کند که برای آنحضرت دربان و نگهبانی نخواهد بود. هرکس هرکجا که باشد او را می بیند و صدایش را می شنود! ! . این معنی تا چند سال پیش برای ما قابل فهم نبود، و اینک با وجود رادیو و تلویزیون و وسائل مخابراتی تا حدّی برای ما قابل تصوّر شده است، ولی امام باقر (ع) چهارده قرن پیش آنرا با قاطعیّت و صراحت بیان کرده است. بزرگترین اندیشمندان جهان اگر جمع شوند، توانائی آنرا ندارند که در شب بگویند فردا چه خواهد شد؟ و در روز یارائی آنرا ندارند که بگویند امشب چه پیش خواهد آمد؟ ! .

به شرق و غرب منحرف نشوید که آنها از علوم بیکران خداوندی آموخته اند، چه ما به این حقیقت اعتراف بکنیم یا آنرا انکار نمائیم؟ ! حقوق آنها را ادا کنیم یا خدای ناکرده از آن سرتابیم؟ ! ! .

و درعین حال آنها این سخنان غیبی خود را به معنای «علم به غیب» نمی دانند، بلکه «تعلّم من ذی علم» معرّفی می کنند، و خود را شریک در علم خداوندی نمی دانند. از این رهگذر هنگامی که سدیر به خدمت امام صادق (ع) عرض کرد: «گروهی شما را خدا می دانند» ! ، امام (ع) به شدّت خشمناک شد و فرمود:

841- «یا سدیر! سمعی و بصری و بشری و لحمی و دمی و شعری من هؤلاء بریء، و بریء اللّه منهم و رسوله! . ما هؤلاء علی دینی و لا دین آبائی! . و اللّه لا یجمعنی اللّه و إیّاهم یوم القیامة إلاّ و هو ساخط علیهم! .

ص:623

نحن خزّان علم اللّه، نحن تراجمة أمر اللّه، نحن الحجّة البالغة علی من دون السّماء و فوق الأرض» .

ای سدیر! چشم، گوش، پوست، گوشت، خون و موی من از اینها بیزار است، خدا و پیامبرش از اینها بیزار است. اینها از آئین من و آئین پدران من بیرون هستند. هنگامی که خداوند، ما و آنها را در روز رستاخیز گرد آورد بر آنها خشمناک خواهد بود. ما گنجینه های علوم خداوندیم، ما مترجمان فرمانهای پروردگاریم. ما حجّت بالغۀ خداوند بر همۀ موجودات در زیر آسمان نیلی و روی زمین خاکی هستیم» .

امیر مؤمنان (ع) در بیان الطاف بیکران پروردگار در حقّ اهلبیت عصمت و طهارت چنین می فرماید:

842- «إنّا أعطینا علم المنایا و البلایا، و التّأویل و التّنزیل، و فصل الخطاب، و علم النّوازل و الوقائع، و لا یعزب عنّا شیء» .

«علم مرگ ومیرها به ما داده شده، علم تأویل و تنزیل و فصل الخطاب به ما عطا شده، علم حوادث و وقایع به ما داده شده، و هرگز چیزی از ما پوشیده نمی ماند» .

پیشوای ششم شیعیان نیز در این رابطه می فرماید:

843- «إنّ المؤمن فی زمان القائم، و هو فی المشرق، لیری أخاه الّذی هو فی المغرب، و کذا الّذی فی المغرب یری أخاه فی المشرق!» .

«شخص مؤمن در زمان قائم (عج) اگر در مشرق باشد و برادر ایمانی اش در مغرب، از مشرق او را در مغرب می بیند، و اگر در مغرب باشد و برادرش در مشرق، او را می بیند» .

پیشوایان معصوم (ع) چگونه مرزهای زمانی را برداشته، قرنهای متمادی را کنار زده، آینده ای بس دور را در برابر دیدگانشان به روشنی دیده اند و از آن آگاهانه سخن گفته اند؟ ! ! ، و در هرزمینه ای دانستنیها و شنیدنیها را به شیعیان خود آموخته اند! ! ، و از نیروی شنوائی و بینائی عصر قائم (عج) آنچنان سخن گفته اند که گوئی در عصر ما زندگی کرده اند و در شرقی ترین نقطۀ جهان،

ص:624

گزارشهای غرب جهان را در صفحات تلویزیون دیده اند و ارسال صوت و تصویر را با مدرنترین وسائل مخابراتی امروز، با چشم خود دیده و آنگاه سخن گفته اند. امّا کو گوش شنوا که به این حقایق گوش فرا دهد و آنگاه با نیروی دماغی خود قلّۀ رفیع عظمت این خاندان را تصوّر کند و به دنیا اعلام کند که شاهباز اندیشه هرگز به قلّۀ صفات برجسته و کمالات شایستۀ این خاندان نخواهد رسید. آنگاه با نویسندۀ این سطور هماهنگ شده بگوید: برای تباهی این ملّت و زبونی این امّت همین بس، که اینها را خانه نشین کرده، دیگران را به جای اینها برگزیده اند.

امام باقر (ع) در تفسیر این آیۀ شریفه که می فرماید: «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنّٰاهُمْ فِی الْأَرْضِ. . .» : «آنانکه اگر آنها را در روی زمین امکانات بدهیم، نماز را به پا می دارند و زکات را می پردازند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند، و عاقبت امور از آن خداوند است» ، فرمود:

844- «هذه لآل محمّد إلی آخر الأئمّة. و المهدیّ و أصحابه یملّکهم اللّه مشارق الأرض و مغاربها و یظهر الدّین. و یمیت اللّه عزّ و جلّ به و بأصحابه البدع و الباطل کما أمات السّفهة الحقّ، حتّی لا یری أثر من الظّلم و البدع» .

«این آیه در حقّ آل محمّد (ص) است، در حقّ امامان معصوم و حضرت مهدی (عج) و یاران اوست که خداوند آنها را مالک شرق و غرب جهان نموده، آئین اسلام را پیروز کرده، بدعتها و باطلها را به دست او و یارانش نابود می سازد، چنانکه سفیهان حق را لگدمال کرده باشند. دیگر از ستمها و بدعتها نشانه ای نمی ماند» .

845- «إنّها لم ترع حقّ نبیّها و اللّه لو أخذوا الحقّ عن أهله لما اختلف فی اللّه اثنان» .

«این امّت حق و حریم پیامبر اکرم (ص) را-در مورد اهلبیتش- رعایت نکردند. به خدا سوگند اگر این امّت حق را از سرچشمۀ زلال اهلبیت می گرفتند حتّی دو نفر هم در مورد پروردگار اختلاف نمی کردند» .

ص:625

خداوند منّان از طرف ما، پیشوایان معصوم (ع) را بهترین پاداش خیر عنایت کند، که هرگاه در زیر ضربات ستمگران قرار می گرفتند و حقوقشان در زیر پای ابرجنایتکاران عصر لگدمال می شد، شکوه و عظمتشان بیشتر جلوه گر می شد.

زورمندان تاریخ با استفاده از زر و زور و تزویر تلاش می کردند که تاریخ را تحریف کرده، آثار مجد و عظمت آن بزرگواران را از دیده ها محو کنند، ولی نشانه های مجد و عظمت آنها پیش از آنکه در دیده ها ظاهر شود، در دلها ظاهر می شد و آنجا منطقۀ امن و نفوذناپذیری است، که سرنیزه ها چون آنجا رسند، کاری از پیش نبرند، ما اگرچه در زمان آنها زندگی نکرده ایم که معجزات بی شمار آنها را از نزدیک ببینیم، ولی سخنان اعجازآمیز آنها که هرکدام دلیل قاطعی بر عظمت زاید الوصف آنهاست، امروزه در دست ماست.

خداوند راویان حدیث را نیز جزای خیر دهد که این احادیث را بدون کوچکترین دخل و تصرّف برای ما نقل کرده اند، اگرچه در برخی از آنها مفهوم حدیث برای آنها روشن نبود، ولی با عقیدۀ قاطعی که به امامان معصوم داشتند، از روی ایمان قاطع متن آنها را برای نسل بعدی نقل کرده اند و گذشت زمان آنها را تفسیر کرده، و خود به صورت سند زنده ای بر عصمت و عظمت امامان معصوم (ع) درآمده اند.

امام باقر (ع) در ضمن روایتی که قسمت اوّل آن در بخش دوازدهم این کتاب گذشت، چنین می فرماید:

846- «فإذا کانت الجمعة الثّانیة قال النّاس: یا ابن رسول اللّه: ألصّلاة خلفک تضاهی الصّلاة خلف رسول اللّه، و المسجد لا یسعنا. فیقول: أنا مرتاد لکم. فیخرج إلی الغریّ و یصلیّ هناک و یامر أن یخطّ مسجد له ألف باب، یسع النّاس، علی أصیص، و یأمر فیحفر خلف القبر الحسینیّ نهر یجری إلی الغریّین حتّی ینبذ بالنّجف. و یعمل علی فوهته فناطر و ارحاء فی السّبیل و کانّی بالعجوز علی رأسها مکتل فیه برّ حتّی تطحنه بلا کراء ثمّ تتّصل بیوت الکوفة بنهر کربلاء!» .

«در هفتۀ دوّم (از ورود قائم (عج) به کوفه) مردم می گویند: ای فرزند پیامبر! نماز پشت سر شما با نماز در پشت سر رسول اکرم (ص) برابری

ص:626

می کند، و مسجد جوابگوی اینهمه مردم نمی باشد.

به سوی نجف اشرف حرکت می کند و نماز را آنجا اقامه می کند و دستور می دهد که مسجد باشکوهی با هزار درب بنیاد کنند تا گنجایش آنهمه جمعیّت را داشته باشد. آنگاه دستور می دهد که از پشت حرم امام حسین (ع) نهری حفر کنند که کربلا را به نجف اشرف متصّل کند، آنگاه پلهائی روی آن و آسیابهائی در کنار آن تأسیس می کند. گوئی با چشم خود پیرمردانی را می بینم که گندمهائی را روی سرشان حمل کرده، در این آسیابها به طور رایگان آرد می کنند. در آنموقع خانه های کوفه به نهر کربلا (فرات) متّصل می شود» .

847- «إذا قام مهدیّنا أهل البیت، قسم بالسّویّة و عدل بالرّعیّة، فمن أطاعه فقد أطاع اللّه، و من عصاه فقد عصی اللّه!» .

«چون مهدی ما اهلبیت (عج) قیام کند مال را به طور مساوی تقسیم می کند، عدالت را در میان رعیّت اجراء می کند، هرکس از او اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است، و هرکس او را نافرمانی کند، خدای را نافرمانی کرده است» .

848- «إذا قام القائم سار إلی الکوفة و هدم بها أربعة مساجد، و لم یبق مسجد علی وجه الأرض له شرف إلاّ هدمها و جعلها جمّاء» .

«چون قائم ما قیام کند رهسپار کوفه می شود و در کوفه چهار مسجد را ویران می کند، و در روی زمین مسجدی نمی ماند که شاه نشین (محلّ مرتفع) داشته باشد، جز اینکه شاه نشین آنرا خراب می کند و کف مسجد را هموار می سازد» .

849- «یحکم بین أهل التّوراة بالتّوراة، و بین أهل الإنجیل بالإنجیل، و بین أهل الزّبور بالزّبور، و بین أهل القرآن بالقرآن. و یجمع إلیه أموال الدّنیا من بطن الأرض و ظهرها، فیقول للنّاس: تعالوا إلی ما قطعتم فیه الأرحام، و سفکتم فیه الدّم الحرام، و رکبتم فیه ما حرّم اللّه عزّ و جلّ، فیعطی شیئا لم یعطه أحد کان قبله، و یملا الأرض قسطا و عدلا و نورا، کما ملئت ظلما و جورا و شرّا» .

«در میان اهل تورات با تورات، در میان اهل انجیل با انجیل، در

ص:627

میان اهل زبور با زبور، و در میان اهل قرآن با قرآن داوری می کند، ثروتهای روی زمین و گنجهای درون آن از تمام نقاط جهان به سوی او گرد می آید.

آنگاه خطاب به مردم می فرماید: بیائید این همان متاع دنیاست که برای آن با خویشاوندان قطع رحم کردید، خونهای حرام را ریختید، به حریم گناهان وارد شده، مرتکب محرّمات الهی شدید، این ثروتها را کلان کلان در اختیار مردم قرار می دهند که چنین رقمهای درشت در تاریخ بخششهای جهان بی سابقه خواهد بود. زمین را پر از عدل و داد و نور کند، آنچنانکه مملو از جور و ستم و شرّ شده باشد» .

و این همان شیوۀ داوری امیر مؤمنان (ع) است که خود می فرماید:

850- «لو ثنیت لی الوسادة لحکمت بین أهل القرآن بالقرآن حتّی یزهر إلی اللّه، و لحکمت بین أهل التّوراة بالتّوراة حتّی یزهر إلی اللّه، و لحکمت بین أهل الإنجیل بالإنجیل حتّی یزهر إلی اللّه، و لحکمت بین أهل الزّبور بالزّبور حتّی یزهر إلی اللّه!» .

«اگر برای من مسند قضاوت فراهم شود، در میان اهل قرآن با قرآن داوری می کنم تا با نور قرآن به سوی خدا راه یابند و در میان اهل تورات با تورات داوری می کنم تا با نور تورات به سوی خدا راه یابند و در میان اهل انجیل با انجیل داوری می کنم تا با نور انجیل به سوی خدا راه یابند و در میان اهل زبور با زبور داوری می کنم تا با نور زبور به سوی خدا راه یابند.

در اینجا یادآوری این نکته لازم است که داوری ائمّۀ معصومین علیهم السّلام در میان کلیمیان با توراتشان، و در میان مسیحیان با انجیلشان به معنای به رسمیّت شناختن یهودیّت و مسیحیّت پس از آمدن اسلام نمی باشد، بلکه از نظر اسلام، دین انحصار به اسلام دارد و هرکس با آئینی جز اسلام به خداوند تقرّب کند؛ از او پذیرفته نخواهد شد، لکن حضرت بقیّة اللّه (عج) برای اتمام حجّت و رفع عذر، با پیروان همۀ ادیان با کتابهای آسمانی خودشان بحث و محاجّه می کند، نویدهای موجود در کتابهای هر آئینی را که از آمدن آن مصلح جهانی خبر داده اند به آنها یادآوری می کند، هرکس ایمان بیاورد از او می گذرد و هرکس

ص:628

پس از شناخت حقّ و اثبات حقیقت بر کفر و الحاد خود اصرار بورزد، به سزای خود می رسد. و این معنی به اهل کتاب انحصار ندارد، بلکه از فرقه های به ظاهر مسلمان نیز که خود را اهل قرآن می دانند، آنان که در برابر حق تسلیم نشوند، طعمۀ شمشیر می شوند. خداوند تبارک و تعالی به امامان اهلبیت (ع) نیروئی عطا فرموده که هرکس را ببینند تشخیص می دهند که آیا اهل ایمان است یا اهل نفاق؟ چنانکه امام باقر (ع) می فرماید:

851- «إنّا لنعرف الرّجل إذا رأیناه بحقیقة الإیمان و حقیقة النّفاق» .

«هنگامی که ما شخصی را ببینیم، مؤمن یا منافق بودن او را باز می شناسیم» .

852-إذا قام القائم عرض الإیمان علی کلّ ناصب، فإن دخل فیه بحقیقة و إلاّ ضرب عنقه» .

«چون قائم (عج) قیام کند، ایمان را بر هر ناصبی (دشمن اهلبیت) عرضه می کند، اگر به راستی آنرا بپذیرد، از او می گذرد، و اگر نپذیرد گردنش را می زند» .

امیر مؤمنان (ع) نیروی تشخیص امامان را چنین تفسیر می کند:

853- «ألسّماوات و الأرض عند الإمام، کیده من راحته، یعرف ظاهرها من باطنها، و یعلم برّها من فاجرها» .

«آسمانها و زمین در نزد امام (ع) همچون کف دست اوست، ظاهر و باطن آنها را می فهمد، نیک و بد آنان را می شناسد» .

امام صادق و امام رضا علیهما السّلام در این باره می فرمایند:

854- «إنّ الدّنیا لتمثّل للإمام مثل فلقة الجوز، فلا یعزب عنه منها شیء. و إنّه لیتناولها من أطرافها کما یتناول أحدکم من فوق مائدته ما یشاء» .

«همۀ دنیا همانند یک حبّه گرد و در برابر امام (ع) نمایان می شود و

ص:629

چیزی از آن برای او پوشیده نمی باشد، از هر طرف بخواهد در آن تصرّف می کند، آنچنانکه یکی از شما در سفره ایکه در برابرتان گسترده است، از هر طرف بخواهد، دست می برد و از آن بهره می گیرد» .

امام باقر (ع) به خصوص در مورد علوم حضرت بقّیة اللّه (عج) می فرماید:

855- «إنّ العلم بکتاب اللّه عزّ و جلّ و سنّة نبیّه (ص) لینبت فی قلب مهدیّنا کما ینبت الزّرع علی أحسن نباته» .

«علم به کتاب خدا و سنّت رسولخدا (ص) در دل مهدی ما (عج) ریشه می دواند آنچنانکه گیاه در دل مساعدترین سرزمینها ریشه می دواند» .

اگر یکی از ما دهها قرن زندگی کند و در آن مدّت در تحصیل علم و دانش تلاش کند، طبعا علم در دلش ریشه خواهد دوانید و شاخه های پربارش هر لحظه ثمرات شیرینی از خود ظاهر خواهد نمود، کجا رسد که او امام، معصوم، صاحب علم لدّنی، و مورد خطاب فرشتگان (محدّث) باشد. طبیعی است که او وارث علوم انبیاء و سینه اش خازن علوم اوّلین و آخرین خواهد بود.

856- «یدعو النّاس إلی کتاب اللّه و سنّة نبیّه و الولایة لعلیّ بن أبی طالب و البراءة من عدوّه» .

«او مردم را به سوی کتاب خدا، سنّت پیامبر (ص) ، ولایت علّی بن ابی طالب (ع) ، و بیزاری از دشمنان او دعوت می کند» .

این حدیث مطابق دهها روایت صحیحه ایست که به طور متواتر از رسول گرامی اسلام (ص) نقل شده، و همۀ فرق اسلامی آنها را در کتابهای معتبر خود آورده اند.

امام باقر (ع) در زمینۀ عدالت گستری آن حضرت می فرماید:

857- «إذا ظهر القائم و دخل الکوفة، یردّ السّواد إلی أهله» .

«چون قائم (عج) قیام کند و وارد کوفه شود، زمینهای مصادره شده

ص:630

را به صاحبانش باز می گرداند» .

روزی یکی از شیعیان به خدمت امام باقر (ع) عرض کرد: اصحاب ما در کوفه بسیار فراوانند، هرچه امر بفرمائید اطاعت می کنند. امام (ع) در پاسخ او فرمود:

858- «یجیء أحدهم إلی کیس أخیه فیاخذ منه حاجته؟ فقال: لا. قال: هم بدمائهم أبخل! . ثمّ قال: إنّ النّاس فی هدنة تناکحهم و توارثهم، و تقیم علیهم الحدود، و تؤدّی أماناتهم، حتّی إذا قام القائم جاءت المزاملة، و یاتی الرّجل إلی کیس أخیه فیاخذ حاجته، لا یمنعه» .

«آیا به این حدّ رسیده اند که یکی از آنها دست برده از صندوق دیگری به مقدار نیازش بردارد؟ ! . گفت: نه. فرمود: اگر در متاع دنیا بخل بورزند در مورد خونشان بخیل تر خواهند بود. سپس فرمود: مردم فعلا در حال سازش هستند، با یکدیگر پیوند زناشوئی می بندند، از یکدیگر ارث می برند، حدود الهی اجراء می شود و امانتها ادا می شود. ولی هنگامی که قائم (عج) قیام کند دوستی واقعی و صمیمیّت حقیقی پیاده می شود، هر نیازمندی دست می برد و از صندوق برادر ایمانی اش به مقدار نیاز برمی دارد و صاحب صندوق او را منع نمی کند» .

859- «کأنّی بأصحاب القائم و قد أحاطوا بما بین الخافقین لیس شیء إلاّ و هو مطیع لهم یطلب رضاهم: من سباع الأرض و سباع الطّیر، تطلب رضاهم فی کلّ شیء حتّی تفخر الأرض علی الأرض و تقول: مرّبی الیوم رجل من أصحاب القائم!» .

«گوئی اصحاب قائم (عج) را با چشم خود می بینم که میان مشرق و مغرب را تحت سیطرۀ خود درآورده اند، دیگر چیزی نمانده جز اینکه تحت فرمان آنهاست و تلاش می کند که خشنودی آنان را جلب کند! ، حتّی درندگان صحرا و پرندگان آسمان نیز تلاش می کنند که رضایت آنها را جلب کنند! ، چون یکی از یاران قائم (عج) روی زمین گام نهد، آن زمین به سرزمینهای دیگر مباهات می کند که امروز فلان یاور قائم (عج) بر فراز من گام نهاد» .

ص:631

از کجا معلوم که منظور از درندگان زمین و پرندگان آسمان معنای وسیعتری نباشد که همۀ تجهیزات نظامی و ساز و برگ جنگی را دربرگیرد و مقصود از حدیث بالا این باشد که همۀ وسائل مدرن و مجهّز جنگی تابع ارادۀ یاران حضرت بقّیة اللّه (عج) خواهد بود و امام که بر همۀ جهان تسلّط دارد با ولایت تکوینی خود همۀ تجهیزات جنگی را در راه برقرار ساختن عدالت اجتماعی و از بین بردن ستم و ستمگری بکار خواهد انداخت.

و شاید مقصود از فخر و مباهات زمین، مباهات اهل زمین باشد که در ادبیّات عربی «حذف مضاف» نامیده می شود.

860- «إذا قام القائم بعث فی أقالیم الأرض، فی کلّ اقلیم رجلا ثمّ یقول له: عهدک فی کفّک، فإذا ورد علیک ما لا تفهمه و لا تعرف القضاء فیه، فانظر إلی کفّک و اعمل بما فیها» .

«هنگامی که قائم (عج) قیام کند برای هر کشوری از کشورهای جهان فرمانروائی برمی گزیند و به او می فرماید: دستور العمل تو در کف دستت می باشد، هرگاه حادثه ای بر تو روی دهد که حکم آنرا بلد نباشی و طرز داوری در آنرا ندانی، به کف دستت نگاه کن، هرچه در آن منعکس باشد بر آن عمل کن» .

در اینجا نمی دانیم که حکم رویدادها چگونه ممکن است در کف دست آنها منعکس باشد؟ آیا برطبق معجزۀ حضرت بقّیة اللّه (عج) در کف دستشان نوشته به نظر می رسد؟ یا کتابی در دست آنها خواهد بود که حکم هر حادثه ای در آن مندرج خواهد بود؟ یا وسیلۀ کوچکی چون دستگاه بی سیم و یا ظریفتر و مدرنتر از آن در دست آنها خواهد بود و هر کجا حکم حادثه ای را ندانند به وسیلۀ آن با شخص حضرت بقیّة اللّه (عج) تماس خواهند گرفت؟ و یا به صورت دیگری که ما از آن آگاهی نداریم؟ .

این نکته نیز ناگفته نباشد که فرمانروایان منتخب امام زمان (عج) به طور قطع از دانشمندان بزرگ و متخصّصان صاحب فضیلت خواهند بود که در دین خود ثابت و استوار، و بر کار خود بصیر و آگاه و توانا خواهند بود، زیرا در یک حکومت مترّقی هرگز کاری را به دست غیرمتخصّص نمی سپارند، کجا رسد به

ص:632

حکومت حقّۀ حضرت بقیّة اللّه (عج) که مسئول برقراری عدل واقعی در سطح جهانی می باشد. و هرگز ممکن نیست که در چنین حکومتی افرادی بر پست و مقامی برگزیده شوند که جای کوچکترین انتقاد باقی باشد. و اگر در موردی حادثه ای روی دهد که حکم آن بر نمایندۀ منتخب امام (ع) معلوم نباشد وسیله ای در دست او خواهد بود که حکم آن حادثه را به آسانی به دست آورد. در اینجا دو روایت از امام صادق (ع) هست که تا حدّی این مطلب را توضیح می دهد:

861- «و اللّه إنّی لأعلم کتاب اللّه من أوّله إلی آخره، کأنّه فی کفّی. فیه خبر السّماء و خبر الأرض، و خبر ما کان و ما هو کائن. قال اللّه عزّ و جلّ: (وَ نَزَّلْنٰا عَلَیْکَ الْکِتٰابَ تِبْیٰاناً لِکُلِّ شَیْءٍ)» .

«به خدا سوگند، من کتاب خدا را از اوّل تا آخرش می دانم، گوئی که همۀ قرآن در کف دست منست. خبرهای مربوط به آسمان و زمین در آنست. و آنچه در گذشته واقع شده، و آنچه در آینده واقع خواهد شد در آن است. چنانکه خدای تبارک و تعالی می فرماید: وَ نَزَّلْنٰا عَلَیْکَ الْکِتٰابَ تِبْیٰاناً لِکُلِّ شَیْءٍ : ما قرآن را به سوی تو فرو فرستادیم که بیانگر هرچیزی است» .

و در حدیث دیگری با صراحت بیشتری چنین می فرماید:

862- «و اللّه إنّی لأعلم ما فی السّماوات و ما فی الأرض، و ما فی الجنّة و ما فی النّار، و ما کان و ما یکون إلی أن تقوم السّاعة. أعلمه من کتاب اللّه، أنظر إلیه هکذا. . .» .

«به خدا سوگند آنچه در آسمانها و زمین روی می دهد من از آن آگاهم، آنچه در بهشت و جهنّم می گذرد، آنچه واقع شده و آنچه در آینده واقع خواهد شد همه را می دانم، همۀ آنها را از کتاب خدا می دانم. آنگاه دست خود را باز کرد و فرمود: این چنین به آن نگاه می کنم، سپس آیۀ فوق را تلاوت فرمود» .

پیشوای ششم شیعیان به روشنی بیان می کند، که علم آنها به بهشت و دوزخ و حوادث زمین و آسمان، علم به غیب نیست، بلکه به برداشت آنها از قرآن کریم مربوط می شود. اگرچه همان قرآن در دست ماست ولی ما توانائی درک این

ص:633

معانی را از آن نداریم.

روی این بیان نمایندگان منتخب امام علیه السلام بدون تردید افرادی خواهند بود که آگاهی وسیعی از قرآن و سنّت و فتوا خواهند داشت، و بر احکام فقهی و مسائل مربوط به حلال و حرام دقیقا واقف خواهند بود. و اگر با مشکلاتی روبرو شوند ممکن است فرمول به دست آوردن آنرا از قرآن کریم داشته باشند و یا به صورت دیگری کلید حلّ معمّا در دستشان باشد.

در مورد اینکه حضرت بقیة اللّه (عج) چند سالی در روی زمین حکومت می کند؟ روایات مختلف است، از امام باقر (ع) چنین روایت شده:

863- «إنّ القائم یملک ثلاثمئة و تسع سنین، کما لبث أهل الکهف فی کهفهم. و یقتل النّاس حتّی لا یبقی فی الأرض إلاّ دین محمد (ص)» .

«قائم (عج) مدت 309 سال حکومت می کند، به تعداد سالهائی که اصحاب کهف در کهف درنگ کردند. آنگاه کسانی را که از پذیرفتن آئین حق امتناع کنند می کشد، تا در روی زمین جز آئین محمّد (ص) آئینی نمی ماند» .

در مورد سند روایت باید تحقیق نمود، که این مدّت فقط در این روایت آمده است و در روایتهای دیگر بسیار کمتر از این نقل شده است:

864- «یملک سبعین سنة» .

«هفتاد سال حکومت می کند» .

865- «یملک سبعا و عشرا، و السنة من سنّیه تکون مقدار عشر سنین» .

«17 سال حکومت می کند، که هر سال آن معادل 10 سال است از دیگر سالها» .

امام صادق (ع) نیز در این مورد می فرماید:

866- «یمکث علی ذلک سبع سنین. تطول له الأیّام و اللیالی

ص:634

حتّی تکون السّنة من سنّیه عشر سنین من سنیّکم هذه، فیکون سنیّ ملکه سبعین سنة من سنیّکم هذه، ثمّ یفعل اللّه ما یشاء» .

«هفت سال بدین منوال می گذرد، ولی شبها و روزهایش طولانی می شود و هر سال آن با 10 سال از سالهای شما برابری می کند، و بدینگونه مدّت حکومت او با هفتاد سال از سالهای شما برابر می باشد. و آنگاه خداوند هرچه اراده کند انجام می دهد» .

اگر مدّت حکومت حضرت بقّیة اللّه (عج) هفت سال از سالهای عادی باشد باز هم بیش از هفتاد سال ارزش دارد، زیرا همه اش آسایش و آرامش خواهد بود، دیگر از این تضادّها و تزاحمها خبری نخواهد بود، کسی برای ثروت اندوزی و کینه توزی با دیگری سر ستیز نخواهد داشت، بلکه همه اش تلاش در عبادت و اطاعت و خدمت به خلق و صفا و صمیمیّت خواهد بود که هر ساعت آن بیش از ماهها و سالهای دیگر دورانها ارزش دارد و اصلا نمی توان مقایسه نمود.

ولی آنچه در روایات آمده جز این معنی است، زیرا در آنها تعلیل شده به طولانی شدن شبها و روزها به مقدار ده برابر دیگر سالها. و در برخی از روایات استشهاد شده به روزهای طولانی رستاخیز که در متن قرآن هر روز آن معادل 000/50 سال از سالهای دنیا شمرده شده است.

867- «یملک القائم تسع عشرة سنة و أشهرا» .

«قائم (عج)19 سال و چند ماه حکومت می کند» .

868- «أبطل رسول اللّه (ص) ما کان فی الجاهلیّة، و استقبل النّاس بالعدل، و کذلک القائم» .

«پیامبر اکرم (ص) نشانه های جاهلیّت را از بین برد و با عدالت در میان مردم رفتار نمود، قائم (عج) نیز چنین خواهد کرد» .

869- «یبطل ما کان فی الهدنة ممّا کان فی أیدی النّاس، و یستقبل بهم العدل» .

«آنچه در ایّام صلح در دست مردم (به ناحق) باشد، آنرا الغاء می کند و با عدالت با آنها رفتار می کند» .

ص:635

زیرا آنچه مردم به ناحق و از طریق تجاوز به حقوق یکدیگر به دست آورده اند، از دست آنها گرفته به صاحبان اصلی برمی گرداند، و پرواضح است که در مدّت بسیار طولانی میان حکومت عادلانۀ امیر مؤمنان (ع) تا حکومت حقّۀ حضرت بقیّة اللّه (عج) تصرّفات ظالمانۀ فراوانی پیش آمده، و با گذشت زمان صاحبان اصلی آنها فراموش شده، غاصبها جای مالکین اصلی را اشغال کرده اند.

آنگاه در مورد آبادانی جهان در عصر شکوفای آنحضرت می فرماید:

870- «فلا یبقی فی الأرض خراب إلاّ و عمر» .

«در روی زمین، نقطۀ ویرانی نمی ماند جز اینکه آباد می گردد» .

***

امام صادق (ع) می فرماید:

871- «لا یبقی موضع قدم إلاّ وطئه و أقام فیه الدّین الواجب للّه» .

«جای پائی در روی زمین نمی ماند، جز اینکه به آنجا گام نهاده، آئینی را که از سوی خداوند واجب گشته، اقامه می کند» .

و در تفسیر آیۀ شریفۀ: «اعْلَمُوا أَنَّ اللّٰهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهٰا» : «بدانید که خداوند زمین را پس از مرگش زنده می سازد» ، فرمود:

872- «کفر أهلها، فیحییها اللّه بالقائم» .

«پس از مرگ زمین به وسیلۀ کافر شدن مردمان، خداوند آنرا بوسیلۀ قائم (عج) زنده می کند» .

امام باقر (ع) نیز در تفسیر همین آیه فرمود:

873- «یحییها بالقائم (عج) فیعدل فیها، فیحیی الأرض بعد موتها بالظّلم» .

«خداوند آنرا به وسیلۀ قائم (عج) زنده می کند، پس عدالت را در آن

ص:636

به اجراء درمی آورد و زمین را زنده می سازد پس از آنکه به وسیلۀ ستم مرده باشد» .

ابن عبّاس نیز در همین مورد می گوید:

«یعنی خداوند زمین را به وسیلۀ قائم آل محمّد (ص) اصلاح می کند، پس از آنکه مرده باشد، یعنی: بعد از فراگیر شدن ستم در ممالک جهان» .

امام صادق (ع) در مورد برنامۀ جهانی آنحضرت می فرماید:

874- «لا یدع بدعة إلاّ أزالها، و لا سنّة إلاّ اقامها» .

«بدعتی در همۀ جهان نمی ماند جز اینکه از بین می برد، و سنّتی نمی ماند جز اینکه بر پای دارد» .

یک روز در مجلسی صحبت از خانه های بنی عبّاس بود، یکی از اصحاب گفت: خداوند آنها را به دست ما ویران کند. فرمود:

875- «لا تقل هکذا، بل یکون مساکن القائم و أصحابه. أما سمعت اللّه یقول: (وَ سَکَنْتُمْ فِی مَسٰاکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ)» .

«اینطور مگو، که آنها خانه های قائم (عج) و یاران او خواهد بود» . مگر نشنیده ای که خدای تبارک و تعالی می فرماید: «و شما ساکن شدید در خانه های کسانی که به خود ستم کردند» .

و در فرصتی دیگر فرمود:

876- «فإذا انقضی ملکهم، أتاح اللّه لأمّة محمّد برجل منّا أهل البیت، یسیر بالتّقی و یعمل بالهدی، و لا یأخذ فی حکمه الرّشی» .

«چون سلطنت آنها به پایان رسد، خداوند با مردی از ما اهلبیت بر امّت محمّد (ص) منّت می نهد، که تقوی را پیشۀ خود می سازد، از روی بصیرت و هدایت گام برمی دارد و در دستگاه او رشوه راه نمی یابد» .

877- «إذا قام صاحب السّیف، جاء بأمر غیر الّذی کان!» .

ص:637

«چون صاحب شمشیر قیام کند، امر تازه ایکه وجود نداشته، می آورد و پیاده می کند» .

یعنی بدعتها را ریشه کن می سازد و حقایق تحریف شده از قرآن و سنّت را اصلاح می کند و عدالت اجتماعی را که گمشدۀ جهانی است پیاده می کند.

878- «کلّنا قائم بأمر اللّه واحدا بعد واحد، حتّی یجیء صاحب السّیف، فإذا جاء صاحب السّیف جاء بأمر غیر الّذی کان!» .

«هریک از ما قائم به امر است، یکی پس از دیگری می آید تا نوبت به صاحب شمشیر برسد، چون او بیاید، اوضاع را دگرگون سازد و چیزی را که پیش از او نبود می آورد» .

آری او حقوق از دست رفته را باز می ستاند و به صاحبانش بازمی گرداند و همه را به آئین مقدّس اسلام گرد می آورد.

879- «إذا قام القائم (ع) جاء بأمر جدید، کما دعا رسول اللّه (ص) فی بدء الإسلام إلی أمر جدید» .

«زمانی که قائم (عج) قیام کند امری تازه می آورد، چنانکه رسول اللّه (ص) در صدر اسلام امری تازه آورد» .

در این زمینه به قدر کافی سخن گفتیم و توضیح دادیم که حضرت ولّی عصر (عج) پیامبر نیست تا شریعت تازه آورده باشد، بلکه امام معصومی است که از حریم آئین مقدّس اسلام، تغییرات و تحریفات را پاک می گرداند و مردم را به اسلام اصیل و شریعت پاک محمّدی (ص) دعوت می کند، ولی نظر به اینکه در طول زمان احکام شریعت کهنه شده، هرکسی احکام اسلامی را به رأی خود تفسیر و تأویل کرده، و قسمتی از احکام به صورت مسخ شده عرضه شده است، وقتی آنحضرت اسلام راستین (به معنای واقعی کلمه) را عرضه می نماید به نظر مردم تازه جلوه می کند.

880- «إذا خرج القائم، خرج من هذا الأمر من کان یری أنّه من أهله، و دخل فیه شبه عبدة الشّمس و القمر!» .

ص:638

«چون قائم (عج) ظاهر شود، قسمتی از آنانکه اهل این امر دیده می شوند از آن بیرون شوند و از امثال ماه پرستان و خورشیدپرستان به آن بگروند» .

آری ممکن است برخی از افرادی که شیعۀ منتظر، حتّی از رجال دین و رهبران آئین به شمار می آمدند، به هنگام ظهور در برابر حق تسلیم نشوند و چون خفّاشان کوردل تاب دیدن خورشید فروزان امامت را نداشته باشند ولی در مقابل جمع کثیری از بت پرستان، ماه پرستان و دیگر گمراهان با دیدن خورشید حقیقت، صمیمانه و عاشقانه به مشعل هدایت جذب شده، در راه حق گام نهند.

881- «إنّ قائمنا إذا قام، أشرقت الأرض بنور ربّها، و استغنی النّاس» .

«چون قائم ما قیام کند، زمین به نور پروردگارش روشن گردد و مردم همگی بی نیاز شوند» .

882- «فتستبشر الأرض بالعدل، و تعطی السّماء قطرها، و الشّجر ثمرها، و الأرض نباتها و تتزیّن لأهلها» .

«جهان با پیاده شدن عدالت خرّم شود، آسمان بارانهایش را فرو ریزد، درختان میوه های خود را آشکار می سازد، زمین گیاهان خود را بیرون می فرستد و برای ساکنان خود آرایش می کند» .

883- «إذا قام حکم بالعدل، و ارتفع فی أیّامه الجور، و أمنت السّبل، و أخرجت الأرض برکاتها، وردّ کلّ حقّ إلی أهله. و لم یبق أهل دین حتّی یظهروا الإسلام و یعترفوا بالإیمان» .

«چون قیام کند به عدالت داوری می کند و در زمان او ستم ریشه کن می شود و راهها امن می گردد و زمین برکتهای خود را ظاهر می کند و هر حقّی به صاحب حق برمی گردد و پیرو هیچ آئینی نمی ماند جز اینکه به اسلام می گرود و به آن ایمان می آورد» .

884- «تزید المیاه فی دولته، و تمدّ الأنهار، و تضاعف الأرض أکلها لا تدّخر شیئا. و تذهب الشّحناء من قلوب العباد، و یذهب الشّرّ و

ص:639

یبقی الخیر» .

«آبها در عهد او فراوان شود، رودخانه ها پرآب گردد، زمین موادّ خوراکی اش را چند برابر گرداند و چیزی از آن را باقی نگذارد، کینه ها از دل مردم بیرون رود و شرّ از جهان رخت بربندد و تنها خیر باقی بماند» .

امیر مؤمنان (ع) در همین زمینه می فرماید:

885- «تا من السّبل حتّی تمشی المرأة بین العراق و الشّام لا تضع قدمیها إلاّ علی النّبات، و علی رأسها زینتها، لا یهیجها سبع و لا تخافه» .

«راهها امن شود، زن از عراق تا شام برود و پای خود را جز بر روی گیاه نگذارد، جواهراتش را بر سرش بگذارد و از درنده و درنده خوئی هراس نداشته باشد» .

امام صادق (ع) نیز در این زمینه می فرماید:

886- «و حتّی تخرج العجوز الضّعیفة من المشرق ترید المغرب فلا ینهنهها أحد» .

«پیرزن ناتوانی از مشرق تا مغرب می رود و از کسی آسیبی به او نمی رسد» .

887- «یطفیء به الفتنة الصّمّاء، و تامن الأرض، حتّی انّ المرأة لتحجّ فی خمس نسوة ما معهنّ رجل، لا یتّقین إلاّ اللّه!» .

«خداوند به وسیلۀ او فتنه های جانکاه را آرام و ساکن سازد، زمین امن گردد، یک زن در میان پنج زن بدون اینکه مردی آنها را همراهی کند به حجّ خانۀ خدا رود و جز خدا از کسی باکی نداشته باشند» .

888- «ألمهدیّ محبوب فی الخلائق، یطفیء اللّه به الفتنة الصّماء!» .

«مهدی (عج) در میان همۀ مخلوقات محبوب است، خداوند به وسیلۀ او آتش فتنه را خاموش می گرداند» .

ص:640

889- «أوّل ما یبتدیء عدل المهدیّ أن ینادی فی جمیع العالم: ألا من کان له عند شیعتنا دین فلیذکره. حتّی یردّ الثومة و الخردلة، فضلا عن القناطیر المقنطرة من الذّهب و الفضّة و الأملاک فیوفّیه إیّاه!» .

«اوّلین چیزی که از عدالت حضرت مهدی (عج) ظاهر می شود اینست که در سرتاسر جهان اعلام می شود که هرکس از یکی از شیعیان ما بستانکار است؛ یادآوری کند، اگر کسی به مقدار یک دانه سیر و یا یک عدد خردل بستانکار باشد به او عطا می کند، کجا رسد به کسانیکه هزاران هزار درهم و دینار از طلا و نقره طلبکار باشند، هرکس هرقدر طلبکار باشد به او عطا می فرماید» .

890- «إذا قام قائمنا اضمحلّت القطائع، فلا قطائع! ! !»

«چون قائم ما (عج) قیام کند، دیگر قطیعه از بین می رود و به کسی قطیعه نمی دهد» .

به طوریکه در احادیث شماره 773-778 روایت شده، عطایا و بخششهای حضرت بقّیة اللّه (عج) در تاریخ بی سابقه است، ولی این عطایا به همۀ مؤمنان عمومیّت دارد، امّا قطایعی که پادشاهان منحصرا به خویشاوندان و نزدیکان خود می دادند در حکومت حقّه وجود نخواهد داشت. اصولا در حکومت حقّۀ حضرت مهدی (عج) با بی نیاز شدن همۀ افراد جامعه زمینۀ استثمار فردی توسّط فردی دیگر به کلّی از بین خواهد رفت.

891- «موسّع علی شیعتنا أن ینفقوا ممّا فی أیدیهم بالمعروف.

فإذا قام قائمنا حرّم علی کلّ ذی کنز کنزه، حتّی یاتوا به و یستعین به» .

«به همۀ شیعیان ما اجازه داده شده، از آنچه در دست دارند به شیوه ای نیکو انفاق کنند، ولی هنگامی که قائم ما (عج) قیام کند بر همۀ ثروت اندوزان ثروت اندوزی را حرام می کند، بر صاحبان گنجهاست که گنجهای خود را به پیش او بیاورند تا در راه بی نیازی عمومی خرج شود» .

پیش از امام صادق (ع) جدّ بزرگوارش امیر مؤمنان (ع) در این مورد می فرماید:

ص:641

892- «. . . ما کان فی أیدی سواهم فانّ کسبهم من الأرض حرام علیهم، حتّی یقوم قائمنا فیأخذ الأرض و یخرجهم منها صفرة!» .

«زمینهائی که به عنوان قطایع در دست آنهاست نارواست زیرا آنها حقّ بهره کشی از زمین را ندارند تا قائم ما (عج) قیام کند و آنها را با دست خالی از آن بیرون کند» .

امام باقر (ع) نیز در این زمینه می فرماید:

893- «ما کان فی أیدی شیعتنا یقاطعهم علی ما فی أیدیهم، و یترک الارض فی ایدیهم» .

«آنچه در دست شیعیان ما باشد با آنها مقاطعه می کند و زمین را در دست آنها باقی می گذارد» .

آنگاه امام صادق (ع) بی نیازی همگانی را در عصر حضرت مهدی (عج) چنین توصیف می کند:

894- «یامر منادیا فیقول: من کان له فی المال حاجة فلیقم! فما یقوم من النّاس إلاّ رجل واحد، فیقول: أنا. فیقول القائم: إنت السّادن فقل له: إنّ المهدیّ یامرک أن تعطینی مالا. فیقول السّادن: أحث، و یحثو له فی ثوبه حثوا، حتی إذا جعله فی حجره و أبرزه ندم و قال: کنت أجشع أمّة محمّد نفسا! ! ! أو عجز عنّی ما وسعهم؟ ! ! ثمّ یردّ المال إلی الخازن فلا یقبل منه، و یقول المهدیّ: إنّا لا ناخذ شیئا أعطیناه» .

«به منادی دستور می دهد که در میان مردم اعلام کند که هرکس نیازی به مال دنیا دارد برخیزد. از میان همۀ مردم فقط یک نفر برمی خیزد و می گوید: من. حضرت قائم (عج) به او می فرماید: برو پیش کلیددار و بگو: مهدی (عج) به تو دستور می دهد که مالی به من بدهی. کلیددار می گوید: جامه ات را بیاور. جامه اش را پهن می کند و وسط آنرا پر می کند.

هنگامی که آنرا بر دوش گیرد پشیمان می شود که چرا در میان امّت محمّدی (ص) من از همه آزمندتر باشم؟ ، چرا آن عفّت نفس عمومی را من دارا نباشم؟ ! . آنگاه مال را به کلیددار پس می دهد و پذیرفته نمی شود و

ص:642

حضرت مهدی (عج) می فرماید: ما آنچه عطا کردیم هرگز باز پس نمی گیریم» .

895- «أوّل ما یظهر القائم العدل أن ینادی منادیه: أن یسلّم صاحب النّافلة لصاحب الفریضة الحجر الأسود و الطّواف!» .

«نخستین چیزی که از عدالت قائم (عج) ظاهر می شود اینست که منادی اعلام می کند، آنانکه طواف مستحبّی می کنند، «مطاف» (محلّ طواف) و «حجر الأسود» را برای کسانیکه طواف واجب می کنند خالی کنند» .

نهضت جهانی حضرت بقیّة اللّه (عج) چقدر جالب و فوق العاده است که حتّی کارهای جزئی و فرعی نیز از اهمیّت خاصّی برخوردار است و این چنین به امور مردم و اجرای عدالت در استفادۀ عمومی از اماکن مقدّسه اهتمام ورزیده می شود، که مطاف و حجر الأسود و مقام ابراهیم برای راحتی کسانیکه حجّة الاسلام انجام می دهند خالی شود و با طوافهای مستحبّی اشغال نشود که موجب ایذاء و اذیّت طوافگران گردد.

896- «یصنع کما صنع رسول اللّه (ص) . یهدم ما کان قبله، کما هدم رسول اللّه (ص) أمر الجاهلیّة، و یستأتف الإسلام جدیدا بعد أن یهدم ما کان قبله» .

«برطبق شیوۀ پیامبر اکرم (ص) رفتار می کند و آنچه از نشانه های جاهلیّت باقی باشد از میان برمی دارد و پس از ریشه کن ساختن بدعتها، اسلام را از نو پیاده می کند» .

897- «دمان فی الإسلام حلال من اللّه عزّ و جلّ، لا یقضی أحد فیهما بحکم اللّه حتّی یبعث اللّه قائمنا أهل البیت. فإذا بعثه اللّه حکم فیهما بحکم اللّه لا یرید بیّنة: ألزّانی المحصن یرجمه، و مانع الزّکاة یضرب عنقه!» .

«دو خون در اسلام از طرف خدای تبارک و تعالی حلال شده، که پیش از قیام قائم اهلبیت (عج) به حکم خدا رفتار نمی شود، هنگامی که او را خداوند برانگیخت حکم خدا را در آن اجرا می کند و آنرا (با علم امامت

ص:643

بدون اینکه شاهد مطالبه کند انجام می دهد: زانی محصن (کسیکه با داشتن همسر مرتکب فحشاء شده) را سنگسار می کند و گردن مانع زکات را می زند» .

898- «إذا حکم قائم آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله، حکم بین النّاس بحکم داود، فلا یحتاج إلی بیّنة، فیلهمه اللّه تعالی فیحکم بعلمه، و یخبر کلّ قوم بما استنبطوه، و یعرف ولیّه من عدوّه بالتّوسّم قال اللّه تعالی: إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیٰاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ» .

«چون قائم آل محمّد (ص) فرمانروا شود، در میان مردم به حکم حضرت داود (ع) داوری می کند، و نیازی به شاهد و گواه نخواهد داشت.

در هر موردی خداوند حکم واقعی را به او الهام می کند و او براساس علم خود قضاوت می نماید. و هر قومی را از اجتهاد و استنباطشان خبر می دهد، و دوست و دشمن خود را با نشان الهی می شناسد، چنانکه خدای تبارک و تعالی می فرماید : «به راستی در آن نشانه هائی است برای هوشمندان، و به راستی آن هر آینه به راه ثابت است» .

طبق روایاتی که در دست داریم، منظور از «لِلْمُتَوَسِّمِینَ» در این آیه امامان معصوم (ع) می باشند، و حکم داودی عبارت از اینست که داور به علم خود داوری کند و مطالبۀ شاهد نکند، و هنگامی که به داور از طرف خداوند چنین علم قطعی داده شود و مصونیّت او از لغزش، از طرف خداوند بیمه شود هیچ مانعی ندارد، و جای شگفت نیست، آنچه شگفت انگیز است، اینست که ما ناگزیریم در مقابل کسانیکه قدرت تشخیص معصوم از غیرمعصوم ندارد، از پیشوایان خود دفاع کنیم که چگونه امامی معصوم برطبق علم خود بدون نیاز به شاهد و بیّنه داوری می کند، در حالیکه این انتقادگران بی تمیز، از داوریهای داوران خود هرگز دچار شگفت نشده اند که بدون علم و یقین، و بدون شاهد و گواه، داوری می کنند به شرط اینکه رشوه ایکه به عنوان حقّ الزّحمه یا هدیه می پذیرند معتنا به باشد! . از این سوداگران دین فروش تعجّب نمی کنند ولی از اینکه تنها بازمانده از حجّتهای پروردگار به اتّکاء علم خود داوری کند و گواه مطالبه نکند؛ تعجّب می کنند! .

ص:644

899- «یأمر منادیا فینادی: هذا هو المهدیّ یقضی بقضاء داود و سلیمان، لا یسأل بیّنة» .

«به منادی دستور می دهد که اعلام کند: این مهدی (عج) است که براساس داوریهای حضرت داود و حضرت سلیمان علیهما السّلام داوری می کند و مطالبۀ شاهد نمی کند» .

طبیعی است که هنگامی که حاکم به چیزی یقین پیدا کند برطبق آن حکم صادر می کند و جای انتقادی باقی نمی ماند، زیرا اگر از او بپرسند که چرا چنین حکمی صادر کردی؟ در پاسخ می گوید: گواهان گواهی دادند، قرائن صدق موجود بود، شاهد دیگری برخلاف نبود، بر من یقین آمد و من طبق یقین خود داوری کردم، و همگی او را معذور می دانند. اگر قاضی بگوید که من با چشم خود دیدم و داوری کردم، دیگر کسی اعتراض نمی کند، چون فرق بسیار است بین دیدن و شنیدن، که از قدیم گفته اند: فاصلۀ حقّ و باطل چهار انگشت است، یعنی به مقدار فاصلۀ چشم و گوش، اگر با چشم خود دیدی بپذیر، اگر با گوش خود شنیدی توقّف کن، تا دلیل قطعی بر نفی یا اثبات آن پیدا کنی. در مورد «دیدن» دیگر فرق نمی کند که با دو چشم مادّی باشد (نظیر ما) یا با بصیرت باطن باشد مانند امام، که خداوند حقایق جهان را در معرض دید باطنی امام (ع) قرار می دهد، که هیچ یقینی بالاتر از آن نخواهد بود که حتّی خطای باصره نیز آنجا راه ندارد، امام باقر (ع) در این باره می فرماید:

900- «اللّه أعزّ و أجلّ و أکرم من أن یفرض طاعة عبد یحجب عنه علم سمائه و أرضه» .

«خدای تبارک و تعالی برتر و والاتر از آنست که اطاعت بنده ای را بر همگان واجب کند ولی چیزی از دانشهای زمین و آسمانها را از او پوشیده بدارد» .

امام صادق (ع) نیز در این مورد می فرماید:

901- «إذا خرج القائم، لم یقم بین یدیه أحد من خلق الرّحمن إلاّ عرفه: صالح هو أم طالح! . ألا و فیه آیة للمتوسّمین، و هی السّبیل

ص:645

المقیم» .

«چون قائم (عج) قیام کند، احدی از بندگان خدا در روبروی او قرار نمی گیرد جز اینکه او را به طور قطع می شناسد که آیا بندۀ شایسته است یا بندۀ نکوهیده؟ ! آگاه باشید که در او نشانه ایست برای هوشمندان، و او در راهی پابرجاست» .

902- «بینا الرّجل علی رأس القائم یامرو ینهی، إذ أمر بضرب عنقه. فلا یبقی أحد بین الخافقین إلاّ خافه» .

«ناگهان در موقعی که برخی از زورمداران مشغول امر و نهی هستند، قائم (عج) دستور می دهد که او را گردن بزنند. در شرق و غرب جهان کسی نمی ماند جز اینکه دچار رعب و وحشت می شود» .

پیشتر از امام باقر (ع) نقل کردیم که فرمود:

903- «. . . (و الإمام) یری من خلفه کما یری من أمامه» .

«امام (ع) کسی را که در پشت سرش قرار دارد، همانند کسیکه در پیش رویش قرار دارد؛ می بیند» .

امام صادق (ع) نیز در این زمینه می فرماید:

904- «. . . یبعث إلی رجل لا یعلم النّاس له ذنبا فیقتله! . حتّی أنّ أحدا یتکلّم فی بیته فیخاف أن یشهد علیه الجدار!» .

«دستور می دهد کسی را که مردم از جرم او بی خبرند، دستگیر کرده، می آورند و گردن می زنند. کسی که در خانۀ خود سخن می گوید، بیم آنرا دارد که در و دیوار بر او گواهی بدهند» .

چنین آگاهی وسیع از تنها بازمانده از حجّتهای پروردگار که برای اصلاح جهانی برگزیده شده، جای شگفت نیست که این تعبیر از چند تن از معصومین (ع) رسیده است:

905- «ألا إنّ الإمام لیسمع من بطن أمّه، فإذا ولد خطّ بین کتفیه: (وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لاٰ مُبَدِّلَ لِکَلِمٰاتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ

ص:646

اَلْعَلِیمُ) فإذا صار الأمر إلیه جعل اللّه له عمودا من نور، یبصر به ما یعمل أهل کلّ بلدة!» .

«امام هنگامی که در شکم مادر است می شنود، چون دیده به جهان گشاید، در میان شانه هایش نوشته می شود: [سخن پروردگارت به راستی و عدالت به پایان رسید، کسی قدرت تغییر کلمات او را ندارد. که او شنوا و داناست] ، چون امامت به او برسد، خداوند برای او عمودی از نور عطا کند که به وسیلۀ آن اعمال مردم هر شهری را می بیند» .

ما از طرز کار این عمود نورانی بی خبریم، نمی دانیم که آیا چون ماهواره کار می کند؟ یا چون رادار کار می نماید؟ ! یا چون آنتن تلویزیون است؟ ! و یا هیچ شباهتی به آنها ندارد؟ ! آنچه مسلّم است اینست که او دقیقا از اعمال و رفتار سپاهیان، فرماندهان و دیگر مسئولین کشوری آگاه می شود بدون اینکه چون دیگر زمامداران به گزارشگر و دفتردار و سازمانهای دفترداری نیازمند باشد.

امیر مؤمنان (ع) در این رابطه می فرماید:

906- «. . . و ینصب له عمود من نور، من الأرض إلی السّماء، یری فیه أعمال العباد» .

«برای او عمودی از نور، از زمین تا آسمان نصب می شود، که اعمال بندگان را در آن می بیند» .

و در تفسیر آیۀ شریفۀ: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّٰهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» :

«بگو عمل کنید که خدا و پیامبر و مؤمنان، اعمال شما را می بینند» ، فرمود:

907- «ای الأئمّة (ع) واحدا بعد واحد، یرون أعمال الأولیاء و الأعداء!» .

«مقصود از مؤمنان، امامها هستند که هر یکی پس از دیگری اعمال دوست و دشمن را می بیند» .

وقتی بشر امروزی توسّط رادارها و دیگر مراکز فضائی، در نقطه ای نشسته، از جابه جا شدن سفینه های فضائی در خارج از کرۀ خاکی آگاه می شود و به هنگام لزوم دستورات لازم را به فضانوردان صادر می کند و یا از مراکز

ص:647

فرماندهی، دشمن را زیر نظر گرفته، از جابه جا شدن سپاه دشمن آگاه می شود، برای حجّت خدا بسیار طبیعی است که خداوند چنین قدرتی عطا فرماید تا از کردار همگان آگاه باشد و هر جرم و جنایتی را با همان قدرت خدادادی ببیند و به موقع مجرم را دستگیر و مجازات کند، اگرچه شاهد و گواهی نباشد، تا هیچ جنایتی در قلمرو حکومت او واقع نشود و هیچ خونی هدر نرود و هیچ حقّی پایمال نشود. از این رهگذر به طوریکه در روایت نیز وارد شده، منظور از مؤمنان در این آیه امامان معصوم (ع) می باشند، و اگر آنها مصداق این آیه نباشند پس چه کسی می تواند مصداق این آیه باشد؟ پرواضح است که در مورد هیچ شخص دیگری چنین ادّعائی نشده است. و لذا تردیدی نمی ماند در اینکه مؤمنانی که قرآن صریحا خبر داده که بر اعمال ما واقف هستند و اعمال ما را می بینند، امامان معصوم هستند و بس.

روایات دیگری این معنی را تأیید می کند، که از آن جمله است روایت امیر مؤمنان (ع) که می فرماید:

908- «لیس یغیب عنّا مؤمن فی شرق الأرض و لا فی غربها» .

«هیچ مؤمنی در شرق و غرب جهان نیست که اعمالش از ما پوشیده باشد» .

ابو حمزه نصیر، خادم امام حسن عسکری (ع) نقل می کند که امام حسن عسکری (ع) خادمهای زیادی از ترک و رومی و صقلابی (اسلاوها) داشت و مکرّر دیده شده که با آنها با زبان خودشان سخن می گفته است. ابو حمزه دچار شگفت شده که امام حسن عسکری (ع) در مدینه متولّد شده، و تا رحلت امام هادی (ع) او را بر کسی عرضه نکرده اند، پس چگونه این همه زبانهای مختلف را یاد گرفته است؟ ! چون این مطلب در دل ابو حمزه خطور کرد، امام حسن عسکری (ع) به سوی او روی کرد و فرمود:

909- «إنّ اللّه عزّ و جلّ أبان حجّته من سائر خلقه. و أعطاه معرفة کلّ شیء. فهو یعرف اللّغات و الأنساب و الحوادث. و لو لا ذلک لم یکن بین الحجّة و المحجوج فرق» .

ص:648

«خدای تبارک و تعالی حجّت خود را از دیگر مخلوقاتش ممتاز آفریده، شناخت هر چیزی را به او عطا فرموده، او همۀ زبانها، نسب ها و رویدادها را می داند، وگرنه میان حجّت خدا و دیگران فرقی نمی شد» .

امام هشتم (ع) نیز در این زمینه می فرماید:

910- «الإمام یسأل فیجیب، و إن سکت عنه ابتدأ. و یخبر ما فی غد، و یکلّم النّاس بکلّ لسان» .

«از امام (ع) سؤال می شود، او پاسخ می دهد؛ اگر سؤال نشود، او خود آغاز می کند؛ از آنچه در آینده روی خواهد داد، خبر می دهد؛ و با هر کسی با زبان خود سخن می گوید» .

امام صادق (ع) در تفسیر آیۀ شریفۀ: «الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلّٰهِ» فرمود:

911- «الملک للّه الیوم، و قبل الیوم، و بعد الیوم، و لکن إذا قام القائم لم یعبد إلاّ اللّه عزّ و جلّ» .

«سلطنت امروز از آن خداست، سلطنت دیروز نیز از آن خدا بود، سلطنت فردا نیز از آن خداست، لکن هنگامی که قائم ما قیام کند، جز خدای تبارک و تعالی پرستیده نمی شود» .

912- «یرفع المذاهب، فلا یبقی إلاّ الدّین الخالص» .

«همۀ ادیان و مذاهب از روی زمین برداشته می شود و جز دین خالص باقی نباشد» .

913- «المهدیّ إذا خرج یفرح به جمیع المسلمین: خاصّتهم و عامّتهم» .

«چون مهدی (عج) خارج شود، از همۀ مسلمانان رفع گرفتاری شود و برای همۀ آنها اعمّ از خواصّ (شیعه) و عوام (سنّی) فرج حاصل گردد» .

914- «یرضی عن خلافته أهل الأرض، و أهل السّماء و الطّیر فی الجوّ» .

ص:649

«از خلافت او ساکنان زمین و آسمان و پرندگان در هوا خشنود می شوند» .

915- «یفرّق المهدیّ أصحابه فی جمیع البلدان، و یامرهم بالعدل و الإحسان، و یجعلهم حکّاما فی الأقالیم، و یامرهم بعمران المدن» .

«حضرت مهدی (عج) یارانش را در همۀ شهرها پراکنده می کند و به آنها دستور می دهد که عدل و احسان را شیوۀ خود سازند و آنها را فرمانروایان کشورهای جهان گرداند و به آنها فرمان می دهد که شهرها را آباد سازند» .

916- «یبعث إلی امرائه بسائر الأمصار بالعدل بین النّاس» .

«والیان خود را به شهرها می فرستد و دستور می دهد که عدالت را در میان مردم پیاده کنند» .

917- «یلعق المساکین الزّبد! . و فی أیّام دولته تطیب الدّنیا و أهلها» .

«به بینوایان طعم کره را می چشاند و در روزگار او دنیا پاکیزه شود و اهل دنیا نیکو می شوند» .

در این حدیث منظور از بی نوا و مسکین، فقیر نیست، چون بدون تردید در زمان او فقیری نخواهد بود، بلکه منظور از آن پیرمردان، پیرزنان و دیگر افرادی که قدرت کار و تلاش ندارند، مانند ناقص العضوها، زمین گیرها و امثال آنها. که آنها نیز در دولت مهدی (عج) محروم نخواهند بود، حتّی افرادی با اخذ اجرت از بیت المال مسئول حفاظت از آنها بوده، با گذشتن لقمه در دهان آنها، طعم غذاها را به آنها خواهند چشانید.

و منظور از پاکیزه شدن دنیا، پاکیزه شدن آن از کینه و خشم و حسد و دیگر صفات نکوهیده است، که با وجود آنها زندگی گوارا نیست و پس از برچیده شدن آنها زندگی گوارا و آرامش بخش می گردد. در عصر مهدی (عج) همگی از پرستش غیر خدا رهائی یافته بر بندگی و اطاعت حق تعالی گرد می آیند و بدینگونه ریشه و انگیزۀ کینه توزیها از بین می رود.

ص:650

918- «فو اللّه لیرفع عن الملل و الأدیان الاختلاف، و یکون الدّین کلّه واحدا کما قال جلّ ذکره: انّ الدّین عند اللّه الاسلام» .

«به خدا سوگند که ناهماهنگی ادیان و مذاهب از بین می رود و فقط یک دین در سراسر گیتی حکومت می کند، چنانکه خدای تبارک و تعالی فرموده: به راستی دین در نزد خدا عبارت از اسلام است و بس» .

آری دین فقط اسلام است و آن تسلیم در برابر ندای فطرت، تسلیم در برابر وحدانیّت، قدرت، عظمت و دیگر صفات جلالی و جمالی خداوند ازلی و سرمدی است. که همۀ پیامبران به سوی او دعوت نموده اند و ریشۀ همۀ ادیان یکی است و آن همان رشتۀ گسترده ایست که از زمان آدم ابو البشر توسّط پیک وحی بر دل پیامبران درخشیده و با خاتم رسل حضرت محمّد بن عبد اللّه (ص) به اوج کمال رسیده است. از بررسی آیات قرآنی استفاده می شود که دین همواره یکی بوده و آن اسلام بوده و همۀ شریعتها در زمان صاحب شریعت به نام اسلام تشریع شده، و نامهای دیگری چون یهودیت و مسیحیت و غیر آنها بعدا اختراع شده است و اینک به چند آیه در این زمینه توجّه فرمائید:

1- «مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرٰاهِیمَ هُوَ سَمّٰاکُمُ الْمُسْلِمِینَ» .

«آئین پدرتان حضرت ابراهیم (ع) که او شما را مسلمان نام نهاد» .

2- «رَبَّنٰا وَ اجْعَلْنٰا مُسْلِمَیْنِ لَکَ، وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنٰا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ» .

«پروردگارا ما را مسلمان و تسلیم اوامر خود قرار بده، از اولاد ما نیز امّتی مسلمان و تسلیم فرمان خود قرار بده» . (از زبان حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل علیهما السّلام) .

3- «حَتّٰی إِذٰا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ، قٰالَ: آمَنْتُ أَنَّهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرٰائِیلَ، وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ» .

«چون او-فرعون-را حالت غرق شدن فراگرفت، گفت: من ایمان آوردم که جز خداوندیکه بنی اسرائیل به او ایمان آورده اند، معبود دیگری نیست و من از اسلام آورندگانم» . (از زبان فرعون) .

4- «وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ» .

ص:651

«در حال اسلام به سوی من بشتابید» . (از نامۀ حضرت سلیمان به بلقیس) .

5- «وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمٰانَ لِلّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمِینَ» .

«من نیز همراه سلیمان (ع) به خداوندیکه پروردگار عالمیان است اسلام آوردم» . (از زبان بلقیس) .

6- «نَحْنُ أَنْصٰارُ اللّٰهِ، آمَنّٰا بِاللّٰهِ، وَ اشْهَدْ بِأَنّٰا مُسْلِمُونَ»

«ما یاوران خداوندیم، به خدا ایمان آوردیم. تو گواه باش که ما اسلام آورده ایم» . (از زبان حواریّون حضرت عیسی علیه السّلام» .

7- «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً» .

«آنکه در آسمانها و زمین است، خواه ناخواه تسلیم فرمان اوست» .

8- «لاٰ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» .

«در میان هیچکدام از آنها-پیامبران-ما فرق نمی گذاریم و ما برای او اسلام آورده ایم» . (از زبان پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله) .

9- «فَمٰا وَجَدْنٰا فِیهٰا غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ» .

«جز یک خانه در آنجا از مسلمانان نیافتیم» . (از زبان فرشتگان در مورد قوم حضرت لوط) .

10- «قٰالُوا نَعْبُدُ إِلٰهَکَ وَ إِلٰهَ آبٰائِکَ إِبْرٰاهِیمَ وَ إِسْمٰاعِیلَ وَ إِسْحٰاقَ إِلٰهاً وٰاحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» .

«گفتند: خدای ترا می پرستیم که خدای پدرانت ابراهیم، اسماعیل و اسحاق است، که خداوندی یکتاست و ما برای او اسلام آورده ایم» . (از زبان اولاد حضرت یعقوب، خطاب به او به هنگام رحلتش) .

از بررسی آیات فوق استفاده می شود که همۀ شرایع آسمانی در زبان صاحب شریعت «اسلام» نام داشته است. از این رهگذر، قرآن کریم در آیات یاد شده از زبان حضرت ابراهیم (ع) ، حضرت اسماعیل (ع) ، پیامبر اکرم (ص) ، حواریّون حضرت عیسی (ع) ، اولاد حضرت یعقوب (ع) ، بلقیس، فرعون و فرشتگان نقل می کند که به هنگام بحث از باورداران و گروندگان به آئین حقّ، لفظ «مسلم» و «مسلمین» به کار می برده اند، اگرچه ما آنها را به نامهائی دیگر شناخته ایم و این نامها به تناسبهای دیگری اتّخاذ شده است و هیچ منافاتی ندارد

ص:652

که اسم کلّی همۀ ادیان آسمانی در نزد حضرت پروردگار همان اسلام باشد.

برمی گردیم به احادیث دولت حق از زبان پیشوای ششم، امام صادق (ع) :

پیرمرد کهنسالی به محضر امام صادق (ع) رسید و عرض کرد: پسرم به من جفا کرد و حقوق پدری را رعایت نکرد. امام صادق (ع) فرمود:

919- «أوما علمت أنّ للحقّ دولة، و للباطل دولة، و کلاهما ذلیل فی دولة صاحبه؟ ! . فمن أصابته دولة الباطل اقتصّ منه فی دولة الحقّ» .

«مگر نمی دانی که برای حق دولتی است و برای باطل نیز دولتی است، و هر یکی در دولت دیگری خوار و بی مقدار است. کسیکه در دولت باطل مورد ستم قرار بگیرد در دولت حق، از او رفع ستم می شود» .

920- «ما لمن خالفنا فی دولتنا من نصیب! . إنّ اللّه قد أحلّ لنا دماءهم عند قیام قائمنا. فالیوم محرّم علینا و علیکم ذلک فلا یغرّتّک أحد! .

إذا قام قائمنا انتقم للّه و لرسوله و لنا أجمعین» .

«برای مخالفین ما، در دولت ما نصیبی نیست، خداوند به هنگام قیام قائم ما خون آنها را بر ما حلال کرده است. امروز خون آنها بر ما و شما حرام است، کسی شما را گول نزند. هنگامی که قائم ما (عج) قیام کند، انتقام خدا و پیامبر و ما را خواهد گرفت» .

921- «کأنّی أری نزول القائم فی مسجد السّهلة بأهله و عیاله.

کان فیه منزل إدریس، و کان منزل إبراهیم خلیل الرّحمن، و ما بعث اللّه نبیّا إلاّ و قد صلّی فیه. و فیه مسکن الخضر، و المقیم فیه کالمقیم فی فسطاط رسول اللّه (ص) و ما من مؤمن و لا مؤمنة إلاّ و قلبه یحنّ إلیه. و ما من یوم و لا لیلة إلاّ و الملائکة یاوون إلی هذا المسجد یعبدون اللّه فیه!» .

«گوئی قائم (عج) را با چشم خود می بینم که با اهل و عیالش در مسجد سهله فرود می آید. آنجا منزل حضرت ادریس (ع) است، آنجا منزل حضرت ابراهیم خلیل الرّحمان است. خداوند هیچ پیامبری نفرستاده جز اینکه در مسجد سهله نماز گزارده است. آنجا منزل حضرت خضر (ع)

ص:653

است. کسیکه در آنجا اقامت کند همانند کسیست که در خیمۀ حضرت رسول (ص) اقامت کند. هیچ مرد و زن مؤمن یافت نمی شود جز اینکه دلش به سوی آن مسجد کشیده می شود. در هر شب و روز فرشتگان به سوی این مسجد می شتابند و در آنجا به پرستش حق تعالی می پردازند» .

در احادیث ملاحم (نویدهای غیبی مربوط به آینده) بسیار دیده می شود که معصومین علیهم السّلام نویدهای خود را با جملۀ «گوئی با چشم خود می بینم» آغاز می کنند، این تعبیر برای اهمیّت و قطعیّت موضوع است و می خواهند تصریح کنند که این قضیّه حتمی است و بی تردید تحقّق خواهد یافت، که همۀ اینها به صورت عهدی نوشته شده و در پیش آنها موجود است. و آنها در این امر از پروردگار خود بیّنه و برهان دارند. و آنچه جدّ بزرگوارشان حضرت رسول اکرم (ص) از پروردگار دانا و توانا آورده، به آن ایمان قطعی دارند. به علاوه آنچه در گذشته انجام شده، و در حال انجام شدن است، و در آینده انجام خواهد شد، به گونه ایکه از حیطۀ فکری ما بیرون است، برای اولیای الهی مکشوف است تا دلیل امامت و پیشوائی آنها بر دیگر مردمان باشد و گواه گزینش آنان از طرف خدای قادر متعال بر این منصب الهی باشد. قرآن کریم در داستان حضرت خضر (ع) در مورد شکستن کشتی، کشتن جوان و ساختن دیوار، قسمتی از این مطالب غیبی و کشفی را از زبان حضرت خضر (ع) نقل می کند، و حقایق فراوانی از این مطالب از زبان پیشوایان معصوم در پیرامون قیام و نهضت جهانی مصلح غیبی به ما رسیده است:

روزی از روزها، امام صادق (ع) در نقطه ای در پشت کوفه دو رکعت نماز گزارد و به یار باوفایش ابان بن تغلب فرمود:

922- «(هذا) موضع منزل القائم (ع) !» .

«اینجا محّل خانۀ قائم (عج) است» .

923- «دار ملکه الکوفة، و مجلس حکمه جامعها. و بیت سکنه، و بیت ماله، و مقسم غنائم المسلمین: مسجد السّهلة. و موضع خلواته:

الذّکوات البیض من الغریّین» .

«مرکز سلطنت او کوفه است، مرکز قضاوت او مسجد اعظم کوفه

ص:654

است، محلّ زندگی و مرکز بیت المال و محلّ تقسیم غنائم جنگی مسجد سهله است، و محلّ خلوت او تپّه های سفید و نورانی نجف اشرف می باشد» .

وه چه جای خلوتی، در کنار تربت پاک جدّ بزرگوارش امیر مؤمنان و پیشوای پرهیزکاران، علّی بن ابی طالب (ع)

یکبار دیگر در محضر پیشوای ششم شیعیان، از مسجد سهله یادی شد، فرمود:

924- «أما إنّه منزل صاحبنا إذا قدم بأهله» .

«آنجا منزل صاحب ماست هنگامی که با اهلبیت خود وارد شود» .

925- «من کان له دار بالکوفة فلیتمسّک بها!» .

«هرکس در کوفه خانه ای داشته باشد، شدیدا مواظب آن باشد و آنرا از دست ندهد» .

سپس شکوفائی کوفه در دولت حقّ را توصیف کرده می فرماید:

926- «لا یبقی مؤمن إلاّ کان بها و حوالیها. و لیبلغنّ مجالة الفرس منها ألفی درهم! . و لیصیّرنّ الکوفة أربعة و خمسین میلا! . و لیودّنّ أکثر النّاس أنّه اشتری شبرا من أرض السّبیع بشبر من ذهب. و لتجاورنّ قصورها قصور کربلاء، و لیصیّرنّ کربلاء معقلا و مقاما تختلف فیه الملائکة و المؤمنون، و لیکوننّ لها شان من الشّأن! ! !» .

«مؤمنی نمی ماند جز اینکه در کوفه و حوالی آن مستقرّ می شود، محلّ گردش یک اسب به دو هزار درهم می رسد، قطر کوفه به 54 میل می رسد و بیشتر مردم آرزو می کنند که ایکاش بتوانند یک وجب از سرزمین «سبیع» (1)را به یک وجب طلا خریداری کنند! ساختمانهای کوفه به ساختمانهای کربلا متّصل شده کربلا را در خود جای می دهد و آنجا را بارگاهی می سازند که محلّ آمد و شد فرشتگان و مؤمنان می شود، و برای آن مقامی بس رفیع خواهد بود» .

امام صادق (ع) در روزگاریکه شیعیان سخت ترین روزها را در کوفه سپری می کردند و از زندانی به زندانی دیگر، و از تبعیدگاهی به تبعیدگاهی دیگر

ص:655


1- *) -محلّه ای در کوفه. (مترجم)

منتقل می شدند، از دولت حق، شکوفائی کوفه در دولت حق، و بالا رفتن ارزش زمین در آن زمان سخن می گوید و خبر می دهد که قیمت یک وجب زمین در سرزمین «سبیع» از محلاّت کوفه به یک وجب شمش طلا می رسد! . چنین خبر قطعی برای او و نیاکان معصوم او از کجا رسیده؟ آیا جز خاندانی که پیک وحی بر آنها نازل شود، شخص دیگری می تواند از آینده چنین خبر دهد؟ ! . پس از شناخت مقام رفیع خاندان عصمت و طهارت، و ارتباط آنها با مبدء وحی، جای شبهه و تردید برای انسان نمی ماند. شخص عاقل هرگز نمی تواند از این خبرهای روشن و عالی به سادگی عبور کند و در مضامین آنها دقّت نکند و در مبدء آنها اندیشه نکند، و عظمت والای گویندۀ آنرا مورد تحلیل قرار ندهد.

یکبار دیگر از امام صادق (ع) در پیرامون مساجد سقفدار پرسیدند، که آیا نماز در آنها مکروه هست؟ فرمود:

927- «نعم، ولکن لا تضرّکم الصّلاة فیها. و لو قد کان العدل، لرأیتم کیف یصنع فی ذلک! . إذا نزل القائم فی الکوفة أمر بهدم المساجد الأربعة حتّی یبلغ أساسها و یصیّرها عریشا کعریش موسی. و تکون المساجد کلّها جمّاء لا شرف لها، کما کان علی عهد رسول اللّه (ص) . و یوسّع الطّریق الأعظم و یهدم کلّ مسجد علی الطّریق، و یکسر کلّ جناح و یسدّ کلّ کوّة إلی الطّریق. . . و یهدم کلّ جناح و کنیف و میزاب إلی الطّریق! .

و یامر اللّه الفلک فی زمانه فیبطئ دورانه حتّی یکون الیوم فی أیّامه کعشرة من أیّامکم، و الشّهر کعشرة أشهر، و السّنة کعشرة من سنیکم» .

«آری، ولکن نماز گزاردن در آنها به شما آسیبی نمی رساند، امّا هنگامی که عدالت پیاده شود، خواهید دید که با این مساجد چگونه رفتار خواهد شد. چون قائم (عج) در کوفه فرود آید به تخریب چهار مسجد (1)در آن دستور می دهد، تا برپایه های اوّلی بنیاد گردد، و آنها را چون خیمۀ اجتماع حضرت موسی هموار و مرتفع می سازد، همۀ مساجد را هموار می سازد تا محلّ مرتفعی در آنها نباشد، آنچنانکه در عهد پیامبر (ص) بود.

جادّه های اصلی را توسعه دهد، هر مسجدی که بر سر راه باشد تخریب

ص:656


1- *) -مساجد کوفه، سهله، صعصعه و زید.

می کند، بالکنها را می شکند و پنجره هائی که به کوچه باز شود، می بندد.

هر بالکن، فاضل آب و ناودانی را که به کوچه ها باشد، از بین می برد.

خداوند در عهد او به چرخ گردون فرمان می دهد که آرامتر بگردد، که مقدار یک روز در روزگار او معادل 10 روز از روزهای شما باشد، و هر ماهی به مقدار 10 ماه و هر سالی به مقدار 10 سال از سالهای شما باشد» .

928- «إذا تناهت الأمور إلی صاحب هذا الأمر، رفع اللّه تعالی له کلّ منخفض من الأرض، و خفض کلّ مرتفع، حتّی تکون الدّنیا عنده بمنزلة راحته. فأیّکم لو کانت فی راحته شعرة لم یبصرها؟ ! !» .

«هنگامی که امور به صاحب امر (عج) منتهی شود، خداوند همۀ نقاط پست زمین را برای او پر می کند و همۀ نقاط مرتفع جهان را برای او هموار سازد، تا همۀ کرۀ خاکی همچون کف دست او در افق دید او قرار بگیرد. اگر یکی از شما موئی در کف دست داشته باشید، مگر ممکن است که از دیدن آن ناتوان باشید؟ ! همۀ جهان برای او چنین خواهد بود» .

در این حدیث به صراحت اعلام شده که جهان در تحت سیطرۀ او همچون کف دست آنحضرت خواهد بود و هیچ نقطه ای از زمین بر آنحضرت پوشیده نخواهد بود. و پس از آنکه فراز و نشیبهای آن هموار گردد با آن عمود نورانی که قبلا در ضمن احادیث شریفه گذشت و همواره در اختیار آنحضرت است بر تمام اقطار و اکناف زمین مسلّط خواهد بود. با تجهیزات نظامی امروز که از رادارها، بی سیمها و دیگر ابزار استخباری بهره می گیرند و به مقدار فراوانی از جابه جا شدن دشمن مطّلع می شوند، روایات مربوط به حضرت بقیة اللّه (عج) تا حدّی روشن می گردد، که طبق روایات، یک عمود نورانی به وسعت فاصلۀ زمین تا آسمان در اختیار آنحضرت است و همۀ رویدادهای جهان در آن منعکس می باشد، و از اعمال مردم به وسیلۀ آن آگاه می شود.

از امام ششم پرسیدند: سالها چگونه طولانی می شود؟ فرمود:

929- «یامر اللّه تعالی الفلک باللبّوث و قلّة الحرکة، فتطول الأیّام لذلک و السّنون» .

ص:657

«خداوند تبارک و تعالی به فلک دستور می دهد که آرامتر گردش کند. با کند شدن گردش چرخ گردون، روزها، ماهها و سالها طولانی می شود. عرض کردند: دانشمندان می گویند: اگر گردش فلک تغییر یابد تباه می شود! . فرمود: آن سخن ملحدان است، امّا مسلمانها راهی به این حرفها ندارند، خداوند برای رسول گرامی اش ماه را شکافت (شقّ القمر) ، برای او و پیش از او برای یوشع بن نون خورشید را برگردانید (ردّ الشمس) ، و از دراز شدن روزهای قیامت خبر داد که هر روزش به مقدار هزار سال از سالهای دنیاست» .

نگارنده هرگاه از این مطالب دچار شگفت شود، با خود می گوید: چرا از خود خورشید تعجّب نمی کنی؟ ! که ملیونها سال پیش خداوند آنرا به صورت یک گلولۀ آتشین آفریده، در این مدّت طولانی نورش کم فروغ نشده، حرارتش به سردی نگرائیده، و نمی دانیم که موادّ گداختۀ آن پس از اشتعال چه می شود؟ ! ، و بدل آن از کجا تأمین می شود؟ ! ، و چگونه در طول ملیونها سال بدون کم وزیاد شدن نور و حرارتش باقی مانده است؟ ! ، و همچنین باقی می ماند تا روز موعود فرا رسد که قرآن کریم می فرماید:

«فَإِذٰا بَرِقَ الْبَصَرُ، وَ خَسَفَ الْقَمَرُ، وَ جُمِعَ الشَّمْسُ، وَ الْقَمَرُ، یَقُولُ الْإِنْسٰانُ یَوْمَئِذٍ أَیْنَ الْمَفَرُّ» .

«هنگامی که دیده ها خیره شود، ماه خسوف کند، خورشید و ماه در کنار یکدیگر قرار بگیرند، انسان در آنروز می گوید: جای فرار کجاست؟ !»

به طوریکه از مرگ و حساب و برانگیخته شدن روز رستاخیز چاره و فراری نیست، از باور کردن این حقایق نیز چاره ای نیست که اینها از منابع مورد اعتماد، از پیشوایان معصوم و متّکی به مبدء وحی، سرچشمه گرفته است.

از روایت فوق نتیجه می گیریم که روزها، ماهها و سالهای دولت حقّه ده برابر روز، ماه و سال از دیگر زمانهاست و این معنی به اضافۀ ارزش معنوی و غیرقابل وصف آن روزهای مسعود، تا حدّی کوتاه بودن مدّت حکومت حقّه را جبران می کند ولی به هرحال، رقمهائی چون 7،9،17،70 و 309 که در احادیث آمده است، نسبت به عمر طولانی و نویدهای جهانی همۀ پیامبران و

ص:658

انتظار دهها قرن از طرف همۀ ملّتها و امّتها، کوتاه است. که امیدواریم ما نیز برای چنین روزهای مسعود و مبارک، اهل و شایسته باشیم. ان شاء اللّه.

پیامبر اکرم (ص) در مورد آن روزهای مسعود می فرماید:

930- «. . . و تشرق الأرض بنور ربّها، و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب» .

«زمین با نور پروردگارش منوّر می شود و سلطنت او همۀ شرق و غرب جهان را دربرمی گیرد» .

معلّی بن خنیس به محضر امام صادق (ع) عرض کرد: جانم به فدایت از خلافت بنی فلان (بنی عبّاس) و عیش و نوش آنان سخن گفتید، اگر امر در دست شما بود و این قدرت به دست شما می رسید، ما نیز روزهای خوش و خرّمی در زیر سایۀ شما داشتیم. امام صادق (ع) فرمود:

931- «هیهات یا معلّی! . أما و اللّه لو کان ذاک، ما کان إلاّ سیاسة اللّیل و سیاحة النّهار، و لبس الخشن و أکل الجشب، فزوی ذلک عنّا. . . فهل رأیت ظلامة قطّ صیّرها اللّه نعمة إلاّ هذه؟ ! !» .

«نه هرگز چنین نیست، ای معلّی! به خدا سوگند اگر قدرت در دست ما بود، شبها به تدبیر امور و روزها به تلاش و کوشش می پرداختیم، جامه ای خشن بر تن داشتیم و غذای بی خورشت می خوردیم، ولی از ما گرفته شد و شما زندگی راحتی به دست آوردید، آیا در جهان ستمی دیده اید که موجب آسایش مردم باشد جز این؟ !»

در حکومت حقّۀ حضرت علی (ع) همگان از نعمت عدالت برخوردار بودند ولی شیوۀ زندگی امیر مؤمنان (ع) صفحات تاریخ را منوّر ساخته است، در مورد حضرت بقیة اللّه (عج) نیز چنانکه در روایتهای پیشین گذشت، همگان از نعمت و آسایش و آرامش برخوردار می شوند ولی شخص امام (عج) جامه ای خشن می پوشد و از حدّاقل زندگی استفاده می کند و بر مسئولان کشوری نیز سخت می گیرد. از اینجا استفاده می شود که اگر خلافت غصب نمی شد و به دست معصومین علیهم السّلام می رسید آنها نیز همین روش را دنبال می کردند و شیعیان نزدیکی چون معلّی بن خنیس نیز طبعا از لذّتهای مادّی و آسایشهای ظاهری

ص:659

محروم می شدند، از این رهگذر امام صادق (ع) می فرماید: غصب خلافت ستمی است که وبالش بر غاصبان خلافت است، ولی همین ستم بر امثال معلّی بن خنیس وسیلۀ آسایش ظاهری شده است. در اینجا یادآوری این نکته لازمست که چون معلّی بن خنیس از نظر عیش و نوش مسئله را طرح کرده بود، امام (ع) چنین پاسخ فرمود، وگرنه در قاموس ائمّه دنیا ارزش آنرا ندارد که چنین آسایشها و نعمتهائی، در برابر غصب خلافت، نعمت به شمار آید و مقداری از عظمت فاجعه بکاهد.

از محضر امام صادق (ع) از تفسیر آیۀ شریفۀ:

«مَنْ کٰانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ» :

«هرکس متاع آخرت را بخواهد، متاع او را افزایش می دهیم»

سؤال کردند، فرمود:

932- «یستوفی نصیبه من دولتهم الأئمّة علیهم السّلام: (و من کان یرید حرث الدّنیا نؤته منها و ما له فی الآخرة من نصیب) : الدّنیا نؤته منها، و ما له فی الآخرة من نصیب: لیس له فی دولة الحقّ مع القائم نصیب» .

«امامان علیهم السّلام، نصیب او را در دولت حقّ استیفاء می کنند:

[امّا کسیکه متاع دنیا را بخواهد، از متاع دنیا به او می دهیم ولی در آخرت نصیبی ندارد]یعنی در دولت حقّ و در کنار قائم (عج) نصیبی نخواهد داشت» .

933- «دولته آخر الدّول، و خیر الدّول، تعقب جمیع الملوک، بحیث لم یبق أهل بیت لهم دولة إلاّ ملکوا قبله، لئلاّ یقولوا إذا رأوا سیرته:

إذا ملکنا سرنا بسیرة هؤلاء، و هو قول اللّه عزّ و جلّ: وَ الْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» .

«دولت او آخرین و بهترین دولتهاست، پس از پایان همۀ دولتها می آید، هیچ خاندانی نیست که حکومتی برای آن مقدّر باشد، جز اینکه پیش از او به حکومت می رسد. تا هنگامی که ما به قدرت رسیدیم کسی نگوید که اگر ما نیز به قدرت می رسیدیم، اینچنین رفتار می کردیم، و اینست معنای کلام خدا که فرموده: وَ الْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ عاقبت از آن پرهیزکاران است» .

ص:660

934- «لکلّ اناس دولة یرقبونها و دولتنا فی آخر الدّهر تظهر» .

«برای هر قومی دولتی هست که فرا رسیدن آنرا انتظار می کشند، ولی دولت ما در آخر الزّمان ظاهر می شود» .

935- «لیس بعد دولة القائم علیه السّلام لأحد دولة!» .

«بعد از دولت قائم (عج) برای احدی دولتی مقدّر نشده است» .

936- «بین وفاة القائم (ع) و بین القیامة أربعون یوما!» .

«در میان وفات قائم (عج) و آغاز رستاخیز چهل روز فاصله هست» .

و در مورد آن روزهای نامیمون (بعد از رحلت حضرت ولّی عصر-عج-) آمده است:

937- «. . . و أغلق باب التّوبة فلم یک ینفع نفسا إیمانها لم تکن آمنت من قبل أو کسبت فی إیمانها خیرا. فاولئک شرار من خلق اللّه» .

«در توبه بسته می شود و به کسی که پیش از آن ایمان نیاورده باشد، و در ایمانش خیری کسب نکرده باشد، دیگر ایمان آوردن سودی نمی بخشد. آنها بدترین مردمان هستند» .

938- «إنتهاء ملکه من أشراط السّاعة، إذ جاء فی القرآن الکریم: [و انّه لعلم للسّاعة]: أی إنذاربها، و إشارة إلیها» .

«پایان یافتن سلطنت او از نشانه های رستاخیز است، چنانکه در قرآن کریم می فرماید: وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسّٰاعَةِ یعنی او هشدار و نشانۀ رستاخیز می باشد» .

امام باقر (ع) نیز در تفسیر آیۀ: «وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسّٰاعَةِ» می فرماید:

939- «هو المهدیّ، یکون فی آخر الزّمان. و بعد خروجه یکون قیام السّاعة و إماراتها و دلالاتها و قیامها» .

«او مهدی (عج) است که در آخر الزّمان ظاهر می شود و پس از

ص:661

ظهور او زمان قیام قیامت می رسد، نشانه ها و براهین آن آشکار می شود» .

امام صادق (ع) در پیرامون پایان حکومت عدل می فرماید:

940- «فإذا تمّ الأمر أتی الحجّة الموت، فقتلته امرأة من بنی تمیم اسمها سعیدة لها لحیة و سبال مثل الرّجال، بجرن من صخر تقذفه به من فوق سطح و هو متجاوز فی الطّریق» .

«چون دولت حقّه مدّتش به سر آید، مرگ حضرت حجّت فرا می رسد، او را زنی از بنی تمیم به شهادت می رساند، که نام او «سعیده» است و همانند مردان ریش و شارب دارد، او به هنگام عبور حضرت بقیة اللّه (عج) سنگ آسیابی را از پشت بام به سوی او پرتاب می کند و او را به شهادت می رساند» .

941- «ثمّ یرسل اللّه ریحا باردة من قبل الشّام فلا یبقی أحد فی قلبه مثقال حبّة من خیر أو إیمان إلاّ قبضه اللّه، فیبقی شرار فی خفّة الطّیر و أحلام السّباع، لا یعرفون معروفا و لا ینکرون منکرا» .

«آنگاه خداوند باد سردی از طرف شام می فرستد که هرکس در دلش به مقدار یک حبّه از خیر و ایمان باشد به وسیلۀ آن قبض روح می شود و بدترین مردم زنده می مانند که سبکسر و درنده خوی باشند، معروف را نشناسند و از منکر بیزاری نجویند» .

منزّه است خداوندی که هرچه اراده کند انجام دهد و احدی را حقّ چون و چرا نیست.

***

امام رضا (ع) می فرماید:

942- «لو قد قام القائم لحکم بثلاث لم یحکم بها أحد قبله:

یقتل الشّیخ الزّانی، و یقتل مانع الزّکاة، و یورّث الأخ أخاه فی الاظلّة» .

«هنگامی که قائم ما (عج) قیام کند به سه چیز داوری کند که

ص:662

احدی پیش از او داوری نکرده است:1-پیرمرد زانی را می کشد.2- مانع الزّکات را می کشد.3-برادر را از برادر اظلّه ارث می دهد» .

شاید منظور از «اظلّه» برادری باشد که هنوز جنین است و قدم در این عرصه نگذاشته است. و شاید منظور از آن دو مؤمن باشد که در عالم ارواح با یکدیگر برادر بودند اگرچه در این جهان با یکدیگر خویشاوندی نداشته باشند.

***

امام هادی (ع) می فرماید:

943- «هو الّذی یجمع الکلم و یتمّ النّعم، و یحقّ اللّه به الحقّ و یزهق الباطل. و هو مهدیّکم المنتظر. ثمّ قرأ: بقیّة اللّه خیر لکم، و قال: هو و اللّه بقیّة اللّه!» .

«او کسی است که وحدت کلمه ایجاد می کند، نعمتها را کامل می سازد، خداوند حقّ را به دست او تحقّق می بخشد و باطل را نابود می سازد. او مهدی منتظر شما است. آنگاه این آیه را تلاوت کرد: بَقِیَّتُ اللّٰهِ خَیْرٌ لَکُمْ سپس فرمود: به خدا سوگند بقیّة اللّه (تنها بازمانده از حجّتهای الهی) اوست» .

***

امام حسن عسکری (ع) می فرماید:

944- «إذا خرج القائم، أمر بهدم المنائر و المقاصیر الّتی فی المساجد. و معنی هذا أنّها محدثة مبتدعة لم یبنها نبیّ و لا حجّة» .

«چون قائم (عج) خارج شود دستور می دهد که مناره های مساجد را خراب کنند و مکانهای مرتفع مساجد (شاه نشینها) را خراب می کند، زیرا اینها بدعت است، هیچ پیامبر و یا وصیّ پیامبری آنها را بنیاد نکرده است.»

و اینک نویدهائی که در کتب مقدّسۀ دیگر ادیان در پیرامون دولت حق

ص:663

آمده است:

***

در تورات می خوانیم:

945- «و در ایّام آخر واقع خواهد شد. . . جمیع امّتها به سوی آن روان خواهند شد. . . او امّتها را داوری خواهد نمود و قومهای بسیاری را تنبیه خواهد کرد. . . امّتی بر امّتی شمشیر نخواهد کشید و بار دیگر جنگ را نخواهند آموخت» .

946- «بلکه مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد نمود. . . کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امانت. و گرگ با برّه سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پرواری باهم، و طفل کوچک آنها را خواهد راند» .

947- «طفل شیرخواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد و طفل از شیر بازداشته شده دست خود را بر خانۀ افعی خواهد گذاشت. و در تمامی کوه مقدّس من ضرر و فسادی نخواهند کرد. زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود، مثل آبهائی که دریا را می پوشاند» .

948- «آنگاه انصاف در بیابان ساکن خواهد شد و عدالت در بوستان مقیم خواهد گردید. و عمل عدالت سلامتی، و نتیجۀ عدالت آرامی و اطمینان خواهد بود تا ابد الآباد. و قوم من در مسکن سلامتی و در مساکن مطمئنّ و در منزلهای آرامی ساکن خواهند شد» .

949- «برگزیدگان من از عمل دستهای خود تمتّع خواهند برد، زحمت بیجا نخواهند کشید، اولاد به جهت اضطراب نخواهند زائید. زیرا که اولاد برکت یافتگان خداوند هستند و ذرّیت ایشان با ایشانند. و قبل از آنکه بخوانند من جواب خواهم داد. و پیش از آنکه سخن گویند من خواهم شنید. گرگ و برّه باهم خواهند چرید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد و خوراک مار خاک خواهد بود. خداوند می گوید که در تمامی کوه مقدّس من ضرر نخواهند رسانید و فساد نخواهند کرد» .

ص:664

950- «. . . امیر عظیمی که برای پسران قوم تو ایستاده (قائم) است، خواهد برخاست. . . در آن زمان هرکس از قوم تو که در دفتر مکتوب یافت شود رستگار خواهد شد. و بسیاری از آنانکه در خاک زمین خوابیده اند بیدار خواهند شد، امّا اینان به جهت حیات جاودانی و آنان به جهت خجالت و حقارت جاودانی. و حکیمان مثل روشنائی افلاک خواهند درخشید و آنانکه بسیاری را به راه عدالت رهبری می نمایند مانند ستارگان خواهند بود تا ابدالاباد. امّا تو ای دانیال کلام را مخفی دار و کتاب را تا زمان آخر مهر کن. بسیاری به سرعت تردّد خواهند نمود و علم افزوده خواهد گردید. . . خوشا به حال آنکه انتظار کشد» .

***

در انجیل می خوانیم:

951- «عیسی ایشان را گفت: هر آینه به شما می گویم: شما که مرا متابعت نموده اید، وقتی که پسر انسان بر کرسی جلال خود نشیند، شما نیز به دوازده کرسی نشسته، بر دوازده سبط داوری خواهید نمود. و هرکه به خاطر اسم من خانه ها یا برادران یا خواهران یا پدر یا مادر یا زن یا فرزندان یا زمینها را ترک کرد، صد چندان خواهد یافت و وارث حیات جاودانی خواهد گشت» .

952- «لهذا پیش از وقت به چیزی حکم مکنید، تا خداوند بیاید که خفایای ظلمترا روشن خواهد کرد و نیّتهای دلها را به ظهور خواهد آورد، آنگاه هرکس را مدح از خدا خواهد بود» .

953- «به جنگ نیکو جنگ کرده ام و دورۀ خود را به کمال رسانیده، ایمانرا محفوظ داشته ام. بعد از این تاج عدالت برای من حاضر شده است، که خداوند داور عادل در آن روز به من خواهد داد و نه به من فقط بلکه نیز به همۀ کسانیکه ظهور او را دوست می دارند» .

954- «به زودی می آیم پس آنچه داری حفظ کن مبادا کسی تاج ترا بگیرد» .

***

ص:665

ص:666

حواشی

-انبیاء:105.

-ینابیع المودّة، جلد 3 صفحه 80، الامام المهدی صفحه 46 و 266 و الزام النّاصب صفحه 25.

-الملاحم و الفتن صفحه 95، الصّواعق المحرقة صفحه 97، المهدی صفحه 98 و نور الابصار صفحه 231.

-منتخب الاثر صفحه 152 و 180، البیان ص 86، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 129، بحار الانوار جلد 51 صفحه 84، الزام النّاصب صفحه 257، الملاحم و الفتن صفحه 67 و 134، ینابیع المودّه جلد 3 صفحه 166 نور الابصار صفحه 171 و 231، المهدی صفحه 77 و بشارة الاسلام صفحه 287.

-کشف الغمّة جلد 3 صفحه 263 و 273، البیان صفحه 86، الملاحم و الفتن صفحه 67 و 135، بحار الانوار جلد 52 صفحه 166 و المهدی صفحه 226 به نقل از: عقد الدّرر.

-قصص:83.

-اصول کافی، جلد 1 صفحه 471.

-الملاحم و الفتن صفحه 95.

-منتخب الاثر صفحه 491، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 136، المهدی صفحه 224، الامام المهدی صفحه 271،343 و اسعاف الرّاغبین صفحه 145.

-اسعاف الرّاغبین صفحه 145.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 133.

-الزام النّاصب صفحه 139 و 222.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحه 262، بحار الانوار جلد 51 صفحه 82، البیان صفحه 85، بشارة الاسلام صفحه 285 و 296 و الامام المهدی صفحه 105.

-بشارة الاسلام صفحه 9 و المحجّة البیضاء جلد 3 صفحه 340.

-البیان صفحه 83، الملاحم و الفتن صفحه 56 و صحیح مسلم جلد 8 صفحه 185.

-البیان صفحه 73، الملاحم و الفتن صفحه 57، کشف الغمّه جلد 3 صفحه 263،268 و 277، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 341، منتخب الاثر صفحه 473، بحار الانوار جلد 51 صفحه 76 و جلد 52 صفحه 379، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 87،91،163، المهدی صفحه 199، اسعاف الرّاغبین

ص:667

صفحه 134، بشارة الاسلام صفحه 280 و 290، الامام المهدی صفحه 30 و 107، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 126،131،136،259، مسند احمد جلد 3 صفحه 48، الزام النّاصب صفحه 52، الفصول المهمّة صفحه 256 و الصّواعق المحرقة صفحه 98.

-مدارک پی نویس شمارۀ 16.

-مسند احمد جلد 2 صفحه 530.

-البیان صفحه 84، منتخب الاثر صفحه 159، صحیح مسلم جلد 8 صفحه 185 و الامام المهدی صفحه 296.

-منتخب الاثر صفحه 147، الصّواعق المحرقه صفحه 164، الملاحم و الفتن صفحه 57، 136، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 341، کشف الغمّه جلد 3 صفحه 261،268،273، المهدی صفحه 222،225، بشارة الاسلام صفحه 283، الامام المهدی صفحه 269 و ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 135.

-الملاحم و الفتن صفحه 137، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 150 و المهدی صفحه 71 و 226.

-الزام النّاصب صفحه 230 و بشارة الاسلام صفحه 254.

-عیون الاخبار جلد 1 صفحۀ 169 و جلد 2 صفحه 102.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحه 133، اسعاف الرّاغبین صفحه 144 و الامام المهدی صفحه 344.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 153، منتخب الاثر صفحه 478، المهدی صفحه 78 و الامام المهدی صفحه 107.

-الملاحم و الفتن صفحه 51، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 152، المهدی صفحه 211 و عقد الدّرر صفحه 223.

-بشارة الاسلام صفحه 256.

-منتخب الاثر صفحه 308، الملاحم و الفتن صفحه 54، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 161 و المهدی صفحه 232.

-منتخب الاثر صفحه 474، الزام النّاصب صفحه 228 و الملاحم و الفتن صفحه 54.

-بحار الانوار جلد 51 صفحه 75، الملاحم و الفتن صفحه 56 و غیبت شیخ طوسی صفحه 114.

-منتخب الاثر صفحه 473، بحار الانوار جلد 51 صفحه 104، الملاحم و الفتن صفحه 57.

المهدی صفحه 222، بشارة الاسلام صفحه 286 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 131.

-الامام المهدی صفحه 95، ینابیع المودّه جلد 3 صفحه 136، مثیر الاحزان صفحه 297 و اسعاف الرّاغبین صفحه 140.

-بحار الانوار جلد 51 صفحه 104، بشارة الاسلام صفحه 28 و 280، الصّواعق المحرقه صفحه 161، کشف الغمّه جلد 3 صفحه 268، الملاحم و الفتن صفحه 55، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 62، الامام المهدی صفحه 66، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 137، اسعاف الرّاغبین صفحه 34، مسند احمد جلد 3 صفحه 28 و المهدی صفحه 221.

-ینابیع المودّه، جلد 3 صفحه 86، الصّواعق المحرقه صفحه 235، بشارة الاسلام صفحه 71، المهدی صفحه 221.

ص:668

-منتخب الاثر صفحه 430.

-منتخب الاثر صفحه 160 و 294.

-توبه:36.

-احقاف:25.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحه 78 و 132، الامام المهدی صفحه 41، الزام النّاصب صفحه 22 و منتخب الاثر صفحه 157.

-الملاحم و الفتن صفحه 66.

-الملاحم و الفتن صفحه 108.

-الحاوی للفتاوی، جلد 2 صفحه 157 و الزام النّاصب صفحه 192.

-الحاوی للفتاوی، جلد 2 صفحه 154 و الملاحم و الفتن صفحه 56.

-الملاحم و الفتن صفحه 57 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 154.

-بشارة الاسلام صفحه 255 و الزام النّاصب صفحه 202.

-اصول کافی جلد 1 صفحه 435، منتخب الاثر صفحه 33، ینابیع المودّه جلد 3 صفحه 148 و غیبت شیخ طوسی 92.

-طه:105.

-حج:1 و 2.

-ابراهیم:48.

-النّازعات:36.

-النّازعات:6-8.

-منتخب الاثر صفحه 65، ذخائر العقبی صفحه 17، الصّواعق المحرقه صفحه 234، ینابیع المودّه جلد 3 صفحه 148 و الامام المهدی صفحه 29 و 108.

-الزام النّاصب صفحه 202 و منتخب الاثر صفحه 474.

-نور:55.

-بحار الانوار جلد 51 صفحه 58 و جلد 53 صفحه 47، منتخب الاثر صفحه 161 و 294، مجمع البحرین جلد 5 صفحه 85، الزام النّاصب صفحه 26،30 و 338، بشارة الاسلام صفحه 127 و ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 81.

-الامام المهدی صفحه 47 و 267.

-الزام النّاصب صفحه 180.

-ابراهیم:44.

-الزام النّاصب، صفحه 209.

-نهج البلاغه، کلمات قصار شماره 205، الزام النّاصب صفحه 238، الامام المهدی صفحه 50 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحه 94.

-قصص:5.

-شرح نهج البلاغۀ ابن ابی الحدید جلد 19 صفحه 29.

-ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 131.

ص:669

-نهج البلاغۀ صبحی صالح صفحه 195، شرح ابن ابی الحدید جلد 9 صفحه 40، منتخب الاثر صفحه 297، ینابیع المودة جلد 3 صفحه 94، بحار الانوار جلد 51 صفحه 130 و الامام المهدی صفحه 86.

-بشارة الاسلام صفحه 83، الامام المهدی صفحه 85، منتخب الاثر صفحه 158 و الزام النّاصب صفحه 211.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 224 و الزام النّاصب صفحه 176.

-بحار الانوار جلد 51 صفحه 60، بشارة الاسلام صفحه 263، البیان صفحه 90، الامام المهدی صفحه 264، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 76 و المهدی صفحه 228.

-ارشاد مفید صفحه 243، بحار الانوار جلد 53 صفحه 11 و بشارة الاسلام صفحه 71.

-الزام النّاصب صفحه 216، بحار الانوار جلد 53 صفحه 11 و بشارة الاسلام صفحه 271.

-بشارة الاسلام صفحه 207 و 39.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 225 و الزام النّاصب صفحه 176.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 374 و بشارة الاسلام صفحه 248 و 206.

-غیبت نعمانی صفحه 171، الزام النّاصب صفحه 139 و 223، بحار الانوار جلد 52 صفحه 364 و بشارة الاسلام صفحه 234.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 95 و 121 و الزام الناصب صفحه 223.

-غیبت نعمانی صفحه 135 و 123، بحار الانوار جلد 51 صفحه 135 و جلد 52 صفحه 231، 292 و 354، بشارة الاسلام صفحه 92،110 و 224، و الزام النّاصب صفحه 189،208 و 229.

-بشارة الاسلام صفحه 205 و الزام النّاصب صفحه 137 و 179.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 362 و غیبت نعمانی صفحه 159.

-غیبت نعمانی صفحه 172، بحار الانوار جلد 52 صفحه 364 و بشارة الاسلام صفحه 223.

-ارشاد مفید صفحه 344 و بشارة الاسلام صفحه 234.

-الزام النّاصب صفحه 223، ارشاد مفید صفحه 344 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 339.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 364، غیبت نعمانی صفحه 172 و بشارة الاسلام صفحه 234.

-بشارة الاسلام صفحه 234، بحار الانوار جلد 52 صفحه 318 و 365 و غیبت نعمانی صفحه 172.

-اصول کافی، جلد 2 صفحه 633.

-اصول کافی، جلد 2 صفحه 633.

-منتخب الاثر صفحه 474، الزام النّاصب صفحه 139،202،227،239، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 172 و المهدی صفحه 231.

-بشارة الاسلام صفحه 279.

-اصول کافی جلد 2 صفحه 407 و الزام النّاصب صفحه 201 و 236.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 280، بشارة الاسلام صفحه 197، منتخب الاثر صفحه 487، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 136، الامام المهدی صفحه 97 و الزام النّاصب صفحه 179.

-بشارة الاسلام صفحه 183،253،278، منتخب الاثر صفحه 488، الزام النّاصب صفحه 192، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 138، اسعاف الرّاغبین صفحه 142، بحار الانوار جلد 52

ص:670

صفحه 330 و 390 و جلد 53 صفحه 11، الامام المهدی صفحه 74 و 342، الملاحم و الفتن صفحه 149 و ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 37،62،110،132.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 386 و بشارة الاسلام صفحه 249.

-انبیاء:105.

-الزام النّاصب صفحه 237.

-غیبت نعمانی صفحه 125، بحار الانوار جلد 52 صفحه 352،390، بشارة الاسلام صفحه 229،242 و 249، الامام المهدی صفحه 271 و الزام النّاصب صفحه 230.

-بشارة الاسلام صفحه 254، بحار الانوار جلد 52 صفحه 328، غیبت نعمانی صفحه 4، منتخب الاثر صفحه 483 و الزام النّاصب صفحه 139.

-اصول کافی جلد 1 صفحه 269 و 192، و الزام النّاصب صفحه 8.

-الزام النّاصب صفحه 213 و 244.

-بشارة الاسلام صفحه 254، منتخب الاثر صفحه 483 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 391.

-حجّ:41.

-بحار الانوار جلد 51 صفحه 47، الزام النّاصب صفحه 25 و 237، ینابیع المودّه جلد 3 صفحه 80 و الامام المهدی صفحه 46،266،272.

-الزام النّاصب صفحه 29.

-بشارة الاسلام صفحه 206، اعلام الوری صفحه 430، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 66، الزام النّاصب صفحه 222، ارشاد مفید صفحه 341، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 344 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 331.

-غیبت نعمانی صفحه 124، بشارة الاسلام صفحه 242، منتخب الاثر صفحه 310، بحار الانوار جلد 51 صفحه 29 و جلد 52 صفحه 351، الزام النّاصب صفحه 55، المهدی صفحه 95،225، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 37،62،132 و الامام المهدی صفحه 271.

-بشارة الاسلام صفحه 235، الزام النّاصب صفحه 223، بحار الانوار جلد 52 صفحه 351، اعلام الوری صفحه 432 و کشف الغمّه جلد 3 صفحه 208.

-بحار الانوار جلد 51 صفحه 29 و جلد 52 صفحه 351، منتخب الاثر صفحه 310، بشارة الاسلام صفحه 242، الامام المهدی صفحه 271، غیبت نعمانی صفحه 124، الزام النّاصب صفحه 55،142،223،230.

-الزام النّاصب صفحه 7 و شرح ابن ابی الحدید جلد 3 صفحه 148.

-اصول کافی جلد 1 صفحه 438.

-بشارة الاسلام صفحه 239 و 261.

-الزام النّاصب صفحه 11.

-اختصاص مفید، صفحه 217.

-منتخب الاثر صفحه 309 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 317.

-الزام النّاصب صفحه 177.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 390 و بشارة الاسلام صفحه 253.

ص:671

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 372 و اختصاص مفید صفحه 24.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 327، بشارة الاسلام صفحه 241 و الزام النّاصب صفحه 140.

-غیبت نعمانی صفحه 172، الزام النّاصب صفحه 224، بحار الانوار جلد 52 صفحه 365 و بشارة الاسلام صفحه 71.

-نحل:89.

-اصول کافی جلد 1 صفحه 229، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 149 و الزام النّاصب صفحه 6.

-الزام النّاصب صفحه 6.

-غیبت نعمانی صفحه 181، بحار الانوار جلد 52 صفحه 291،298،390 و جلد 53 صفحه 101، بشارة الاسلام صفحه 71،196 و 253، المهدی صفحه 220، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 155، غیبت شیخ طوسی صفحه 283 و ینابیع الموّدة جلد 3 صفحه 62.

-ارشاد مفید صفحه 345، منتخب الاثر صفحه 143، اعلام الوری صفحه 432، الملاحم و الفتن صفحه 56 و 62، ینابیع الموّدة جلد 3 صفحه 163 و المهدی صفحه 233.

-بشارة الاسلام صفحه 194، بحار الانوار جلد 52 صفحه 291 و ینابیع الموّدة جلد 3 صفحه 110 و 136.

-ارشاد مفید صفحه 342، بحار الانوار جلد 52 صفحه 337 و 386، المهدی صفحه 198 و 234، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 337، بشارة الاسلام صفحه 194 و 235 و 249 و 278، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 138، الزام النّاصب صفحه 190 و 223، البیان صفحه 73، منتخب الاثر صفحه 487، ینابیع الموّدة جلد 3 صفحه 87 و غیبت شیخ طوسی صفحه 283.

-غیبت نعمانی صفحه 180، بشارة الاسلام صفحه 195، غیبت شیخ طوسی صفحه 285، البیان صفحه 94، اعلام الوری صفحه 434، بحار الانوار جلد 52 صفحه 298 و جلد 53 صفحه 100، الزام النّاصب صفحه 245 و ارشاد مفید صفحه 345.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 382.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 381.

-الامام المهدی صفحه 95، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 136، مثیر الاحزان صفحه 297، اسعاف الراغبین صفحه 140 و بشارة الاسلام صفحه 99.

-الزام النّاصب صفحه 218 و بشارة الاسلام صفحه 99.

-حدید:17.

-الزام النّاصب صفحه 242.

-الامام المهدی صفحه 57 و غیبت شیخ طوسی صفحه 120.

-الامام المهدی صفحه 57 و غیبت شیخ طوسی صفحه 120.

-الزام النّاصب صفحه 223، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 62، بشارة الاسلام صفحه 235، الامام المهدی صفحه 273 و المهدی صفحه 198 و 230.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 347 و الزام النّاصب صفحه 23.

-ابراهیم:45.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 269 و بشارة الاسلام صفحه 141.

ص:672

-اصول کافی جلد 1 صفحه 536، بحار الانوار جلد 52 صفحه 332 و غیبت شیخ طوسی صفحه 283.

-ارشاد مفید صفحه 343، غیبت نعمانی صفحه 123، بحار الانوار جلد 52 صفحه 292 و 338 و بشارة الاسلام صفحه 233.

-غیبت نعمانی صفحه 171، بحار الانوار جلد 52 صفحه 364 و بشارة الاسلام صفحه 233.

-الزام النّاصب صفحه 139 و 222، بشارة الاسلام صفحه 206 و کشف الغمّه جلد 3 صفحه 297.

-بشارة الاسلام صفحه 71.

-ارشاد مفید صفحه 343، منتخب الاثر صفحه 308، اعلام الوری صفحه 432، الزام النّاصب صفحه 139،222 و 230، بحار الانوار جلد 52 صفحه 338، بشارة الاسلام صفحه 71،230 و 234، الملاحم و الفتن صفحه 55 و الامام المهدی صفحه 265 و 272.

-منتخب الاثر صفحه 472، المهدی صفحه 221، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 160، الزام النّاصب صفحه 228 و مسند احمد جلد 3 صفحه 530.

-منتخب الاثر صفحه 474 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 316.

-بشارة الاسلام صفحه 230 و الزام النّاصب صفحه 139.

-الملاحم و الفتن صفحه 55، بشارة الاسلام صفحه 185 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 153.

-بشارة الاسلام صفحه 185.

-بحار الانوار جلد 53 صفحه 34 و الزام النّاصب صفحه 220.

-بشارة الاسلام صفحه 246.

-اصول کافی جلد 3 صفحه 61 و الزام النّاصب صفحه 22.

-بشارة الاسلام صفحه 253.

-الزام النّاصب صفحه 21.

-منتخب الاثر صفحه 147، کشف الغمّه جلد 3 صفحه 273، البیان صفحه 84، الامام المهدی صفحه 62 و 110، مسند احمد جلد 3 صفحه 37، الزام النّاصب صفحه 257، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 124 و 153، نور الابصار صفحه 170، الصّواعق المحرقه صفحه 164، الملاحم و الفتن صفحه 57،124 و 136 و ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 135.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 374 و الزام النّاصب صفحه 223.

-غیبت نعمانی صفحه 121، بحار الانوار جلد 52 صفحه 352، المهدی صفحه 231، منتخب الاثر صفحه 305 و بشارة الاسلام صفحه 227.

-بشارة الاسلام صفحه 260 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 371 و 325.

-حجر:75.

-ارشاد مفید صفحه 344، الزام النّاصب صفحه 57، اعلام الوری صفحه 433 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 319 و 339.

-بشارة الاسلام صفحه 240 و 259.

ص:673

-اصول کافی جلد 1 صفحه 262.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 325 و 389، بشارة الاسلام صفحه 252 و 260 و اختصاص مفید صفحه 303.

-غیبت نعمانی صفحه 126 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 355.

-اصول کافی جلد 1 صفحه 388.

-بشارة الاسلام صفحه 253 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 390.

-انعام:115.

-اصول کافی جلد 1 صفحه 219 و جلد 3 صفحه 125، مثیر الاحزان صفحه 297 و عیون الاخبار جلد 1 صفحه 169.

-الزام النّاصب صفحه 10.

-توبه:105.

-اصول کافی جلد 1 صفحه 219 و الزام النّاصب صفحه 10.

-الزام النّاصب صفحه 6.

-ارشاد مفید صفحه 322، مناقب آل ابی طالب صفحه 529. در الزام النّاصب صفحه 6 روایت شده که امام صادق (ع) نیایشهای حضرت الیاس را به عبرانی می خواند، و در اختصاص مفید صفحه 292 از حضرت موسی بن جعفر (ع) نقل شده که انجیل را به زبان حضرت عیسی (ع) می خواند، و امام باقر (ع) دعاهای حضرت الیاس را به عبرانی می خواند.

-منتخب الاثر صفحه 471، الزام النّاصب صفحه 26 و البیان صفحه 84.

-حجّ:56.

-الزام النّاصب صفحه 26، البیان صفحه 84 و منتخب الاثر صفحه 471.

-ینابیع الموّدة جلد 3 صفحه 62، المهدی صفحه 229 و بشارة الاسلام صفحه 99 و 297.

-الامام المهدی صفحه 343، اسعاف الرّاغبین صفحه 143 و الزام النّاصب صفحه 192.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحه 259، البیان صفحه 84، الصّواعق المحرقة صفحه 162، الملاحم و الفتن صفحه 55، المهدی صفحه 221، بشارة الاسلام صفحه 284، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 137 و 160، و الامام المهدی صفحه 109 و 169.

-الامام المهدی صفحه 271.

-الزام النّاصب صفحه 202 و 228، و المهدی صفحه 231.

-المهدی صفحه 266.

-آل عمران:19، بشارة الاسلام صفحه 265 و الامام المهدی صفحه 266.

-حجّ:78.

-بقره:128.

-یونس:90.

-نمل:31.

-نمل:44.

-آل عمران:52.

ص:674

-آل عمران:82.

-آل عمران:84.

-الذّاریات:36.

-بقره:133.

-غیبت نعمانی صفحه 172، بحار الانوار جلد 52 صفحه 365 و الزام النّاصب صفحه 215.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 376 و 381 و بشارة الاسلام صفحه 257.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 317،376 و 381 و بشارة الاسلام صفحه 257.

-اصول کافی جلد 4 صفحه 576.

-الزام النّاصب صفحه 217، بحار الانوار جلد 53 صفحه 11، بشارة الاسلام صفحه 272 و ینابیع الموّدة جلد 3 صفحه 66.

-ارشاد مفید صفحه 342، غیبت طوسی صفحه 282، الزام النّاصب صفحه 222 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 331.

-الزام النّاصب صفحه 217 و بشارة الاسلام صفحه 249.

-بحار الانوار جلد 53 صفحه 11، بشارة الاسلام صفحه 249 و 272 و الزام النّاصب صفحه 230.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 283، ارشاد مفید صفحه 344، اصول کافی جلد 3 صفحه 368، اعلام الوری صفحه 432، بحار الانوار جلد 52 صفحه 333،339 و 374، المهدی صفحه 198، الزام النّاصب صفحه 223 و بشارة الاسلام صفحه 258 و 235.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 328 و بشارة الاسلام صفحه 243.

-ارشاد مفید صفحه 343، اعلام الوری صفحه 432، بحار الانوار جلد 52 صفحه 339، بشارة الاسلام صفحه 195 و الزام النّاصب صفحه 223.

-قیامت:7-10.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحه 297.

-اصول کافی جلد 1 صفحه 410، غیبت نعمانی صفحه 154 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 359.

-شوری:20.

-اصول کافی جلد 1 صفحه 436 و الزام النّاصب صفحه 28.

-اعراف:128 و قصص:83.

-ارشاد مفید صفحه 344، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 336، منتخب الاثر صفحه 308، الامام المهدی صفحه 267، الزام النّاصب صفحه 223 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 332.

-بحار الانوار جلد 51 صفحه 143، الامام المهدی صفحه 277، منتخب الاثر صفحه 169 و الزام النّاصب صفحه 140.

-ارشاد مفید صفحه 345.

-ارشاد مفید صفحه 345، ینابیع الموّدة جلد 3 صفحه 62 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 145.

ص:675

-بحار الانوار جلد 53 صفحه 147.

-زخرف:61.

-ینابیع الموّدة جلد 3 صفحه 136، الصّواعق المحرقة صفحه 160 و اسعاف الرّاغبین صفحه 156.

-منتخب الاثر صفحه 149، الزام النّاصب صفحه 85 و نور الابصار صفحه 169.

-الزام النّاصب صفحه 190.

-الصّواعق المحرقة صفحه 150، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 172 و صحیح مسلم جلد 8 صفحه 182 و 201.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 309، بشارة الاسلام صفحه 246 و الزام النّاصب صفحه 140.

-هود:86.

-الزام النّاصب صفحه 57.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحه 208 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 323.

-کتاب اشعیاء نبی، باب دوّم، بندهای 2-4.

-همان مدرک، باب یازدهم، بندهای 4-6.

-کتاب اشعیاء نبی، باب یازدهم، بندهای 8-9.

-همان مدرک، باب سی و دوّم، بندهای 16-18.

-کتاب اشعیاء نبی، باب شصت و پنجم، بندهای 23-25.

-کتاب دانیال نبی، باب دوازدهم، بندهای 1 و 4 و 12.

-انجیل متّی، باب نوزدهم، بندهای 28 و 29.

-رسالۀ اوّل پولس رسول به قرنتیان، باب چهارم، بند 5.

-رسالۀ دوّم پولس رسول به تیموتاؤس، باب چهارم، بندهای 7 و 8.

-مکاشفۀ یوحنّای رسول، باب سوّم، بند 11.

ص:676

بخش پانزدهم: نشانه ها

اشارة

ص:677

ص:678

نشانه ها

«یَمْحُوا اللّٰهُ مٰا یَشٰاءُ وَ یُثْبِتُ، وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتٰابِ» .

«خداوند آنچه را که بخواهد محو می کند و آنچه را که بخواهد ثابت و پابرجا می سازد. و امّ الکتاب در نزد اوست» .

***

اشاره

نشانه ها یکی پس از دیگری ظاهر می شود، برخی از آنها در زمان ما تحقّق یافته، برخی دیگر در زمان نیاکان ما تحقّق یافته است.

ص:679

برخی از این نشانه ها قطعی و تردیدناپذیر است و برخی دیگر مشروط.

برخی از آنها عامّ است و برخی دیگر خاصّ. برخی از آنها به تفصیل بیان شده و برخی دیگر به اجمال. برخی از آنها از نظر زمانی به دور از زمان ظهور است و برخی دیگر نزدیک به آن.

این نشانه ها را همگان می بینند ولی این ویژگیها را همگان تشخیص نمی دهند، و احیانا برخی از آن ها به یک شرطی متوقف است که اگر تأخیری در آن شرط روی دهد، آن نیز تا روزیکه خدا بخواهد به تأخیر می افتد.

روایات و احادیثی که این نشانه ها را برای ما بیان کرده، گاهی جزئیات آن رویداد را به تفصیل بیان کرده و چیزی از ویژگیهای آن را ناگفته نگذاشته و هنگامی با زبان رمز و اشاره سخن گفته، که چیزی از آن برای ما مفهوم نیست، باید در حدّ اجمال و اعجاز بماند، تا روزیکه آن نشانه تحقّق یابد، معنای آن حدیث نیز روشن گردد، که بیشتر روایات مربوط به ملاحم و علائم ظهور از این قسم است که برخی از آنها در همین بخش خواهد آمد.

روایاتی که از نشانه های ظهور سخن گفته، خرافه نیست، گزافه گوئی نیست، رجم به غیب نیست، از آن پیشگوئیها نیست که برخی راست درآید و برخی دیگر دروغ، کلّی گوئی نیست که افراد تیزبین بتوانند شبیه آنها را پیش بینی کنند، بلکه یک سلسله حقایقی است که دست جعل و تحریف نیز کمتر از هر بخش دیگری با آن ارتباط یافته است. حقایقی است که از مبدء وحی سرچشمه گرفته، توسّط امامان معصوم و راویان مورد وثوق دست به دست گشته و در منابع معتبر درج شده و به دست ما رسیده است.

ما هرگز از خرافات و مجعولات سخن نمی گوئیم، بلکه از اخبار مورد اعتماد سخن می گوئیم که تحقّق یافتن آنها، یکی پس از دیگری، خود بر اعتبار آنها می افزاید. اگرچه برخی ها در برابر تمام مسائل ماوراء الطبیعی تصمیم قطعی گرفته اند که هرچه به نام جهان متافیزیک باشد از آن اعراض کنند و آنرا مورد انتقاد و استهزاء قرار دهند، ولی وقوع این نشانه ها، یکی پس از دیگری هرگونه شکّ و تردید را از حریم مسائل مربوط به علائم ظهور رفع می کند. تعداد بی شماری از این نشانه ها تا عصر ما تحقّق یافته است، و تعداد کثیری نیز در عصر ما تحقّق یافته، که به زودی در ضمن اخبار ملاحم از نظر خوانندگان گرامی

ص:680

خواهد گذشت. و تعداد دیگری در شرف وقوع است که به تدریج واقع خواهد شد.

تسلسل این رخدادها همانند تسلسل طلوع خورشید پس از غروب آنست. این حوادث نیز همچنان در فواصل مختلف تحقّق خواهد یافت. تا سرانجام نشانه های بزرگی که در آستانۀ ظهور تحقّق یافتنی است، تحقّق پذیرد. به هنگام وقوع آن حوادث، دیگر برای احدی جای شکّ و تردید باقی نمی ماند و هر آدم منصفی یقین پیدا می کند که در لحظۀ وقوع آخرین نشانه، حضرت بقیة اللّه (عج) ظهور می کند. نشانه هائی که در آستانۀ ظهور تحقّق خواهد یافت، پنج نشانه است که به آنها علایم حتمی می گویند، زیرا در مورد آنها احتمال «بدا» نیست و آنها به طور جزم و یقین واقع شدنی است. این نشانه ها از زبان امیر مؤمنان (ع) ، امام باقر (ع) و امام صادق (ع) این چنین نقل شده است:

955- «من المحتوم الّذی لا بدّ منه أن یکون قبل القائم: خروج السّفیانیّ، و خسف بالبیداء، و قتل النّفس الزّکیّة، و المنادی من السّماء، و خروج الیمانیّ! ! !» .

«از نشانه هائی که بدون تردید و به طور حتم پیش از قائم (عج) واقع خواهد شد:

1-خروج سفیانی

2-خسف سرزمین بیدا

3-قتل نفس زکیه

4-ندای آسمانی

5-و خروج یمانی است» .

956- «ألنّداء من المحتوم، و السّفیانیّ من المحتوم و قتل النّفس الزّکیّة من المحتوم، و کفّ یطلع من السّماء من المحتوم» .

«ندای آسمانی حتمی است، خروج سفیانی قطعی است، قتل نفس زکیه حتمی است، کف دستی که در آسمان ظاهر خواهد شد حتمی است» .

پیشوای ششم نشانه های حتمی را چنین می شمارد:

957- «خمس قبل قیام القائم من العلامات: الصّیحة، و الیمانیّ،

ص:681

و الخسف بالبیداء، و خروج السّفیانیّ، و قتل النّفس الزّکیّة» .

«پنج نشانه پیش از ظهور قائم (عج) هست: ندای آسمانی، خروج یمانی، خسف سرزمین بیداء، خروج سفیانی، و قتل نفس زکیّه» .

اینها پنج نشانه است که همۀ خیرها و برکتها را نوید می دهد، و در فاصله ای کوتاه، در ظرف چند ماه پشت سر هم واقع می شود و برای احدی جای شکّ و تردید باقی نمی ماند، زیرا فرج بزرگ و شکوهمندی را به دنبال دارد.

امّا دیگر نشانه ها، آنها یکمرتبه، و در فاصلۀ نزدیک واقع نمی شود، حتّی برخی از آنها در یک قرن واقع نمی شوند، بلکه در ضمن قرنهای متمادی واقع می شوند و به صورت دلایل روشنی بر حقّانیّت خبرهای ملاحم، یکی پس از دیگری تحقّق می پذیرند، و از مجموع آنها نزدیک شدن زمان ظهور قطعی می شود، ولی نه به آن صورتی که سال و ماه و روز آن مشخّص شود، که امام صادق (ع) در این رابطه می فرماید:

958- «إنّ اللّه عزّ ذکره لا یعجل لعجلة العباد! . و لإزالة جبل من موضعه أیسر من زوال ملک لم ینقض أجله!» .

«خدای تبارک و تعالی برای شتاب بندگانش شتاب نمی کند، از جای کندن یک کوه آسانتر است از ساقط کردن حکومتی که وقت سقوط آن نرسیده است» .

روی این بیان باید مقدّرات الهی برطبق تقدیرات حضرت احدّیت جریان پیدا کند و هرکسی که برای او زمامداری و فرمانروائی مقدّر شده باید طبق مشیّت حضرت پروردگار دوران حکومتش سپری گردد.

*** نظر به اینکه روایات مربوط به علایم ظهور بسیار فراوان و مشابه یکدیگر است، نگارندۀ تا جائی که برایش ممکن بود روایات مربوطه را دسته بندی کرده، هر دسته ای را در بخش جداگانه ای آورده، تا روایت مربوط به هر حادثه ای از روایات حوادث دیگر ممتاز و مشخّص گردد و افکار خواننده در تشخیص آنها دچار اضطراب و تشویش نشود، و رنج تحقیق و تشخیص آنها را نگارنده به قدر

ص:682

امکان متحمّل شده، تا خوانندۀ گرامی بدون صرف وقت فراوان، بهره های فراوانی ببرد.

پیش از آنکه به تفصیل و تفسیر مطالب آغاز کنم، نکته ای را بازگو می کنم، و آن اینکه: هنگامی که حضرت مهدی (عج) ظهور کند، ظهور او نیازی به نشانه و علامت نخواهد داشت، تشخیص حقّانیّت او از تشخیص شب و روز آسانتر خواهد بود. نام، نشان، صفات و همۀ ویژگیهای او در شرق و غرب جهان همچون نور خورشید خواهد درخشید، افکار همۀ جهانیان را اعم از زن و مرد، پیر و جوان، سیاه و سفید، عرب و عجم، عامی و باسواد، همه و همه را به خود متوجّه خواهد نمود.

ظهور حضرت بقیّة اللّه (عج) هرگز همانند افراد مدّعی مهدویّت نخواهد بود که در گذشته آمده، ادّعا کرده، رسوا شده، کشته شده، در بوتۀ فراموشی فرو رفتند، بلکه ظهور او از طلوع خورشید روشنتر خواهد بود، بانگ دعوت او از هر روزنه ای چون تابش نور وارد خواهد شد و به اعماق دل هر انسانی راه خواهد یافت. هر انسانی بدون اینکه نیازی به مبلّغ و مفسّر داشته باشد از اعماق دل خود یقین پیدا خواهد کرد که این ندا، ندای روحبخش منجی انسانها، موعود توده ها، هدایتگر امّتها، نابودکنندۀ ستمها و گسترانندۀ عدالتها، حضرت ولّی عصر امام زمان (عج) می باشد.

در اینجا پیش از آنکه به تقسیم بندی بخشها برسم، کلام والائی را از امام و پیشوای ارباب سخن، حضرت مولی الموالی امیر مؤمنان (ع) نقل می کنم که هر فرازی از آن بیانگر آسمانی بودن آن می باشد، آنجا که می فرماید:

959- «یخرج إذا خفّت الحقائق، و لحق اللاّحق، و ثقلت الظهّور، و تتابعت الامور، و اختلفت العرب، و اشتدّ الطّلب، و ذهب العفاف، و استحوذ الشّیطان، و حکمت النّسوان، و فدحت الحوادث، و نفثت النّوافث، و هجم الواثب، و عبس العبوس، و أجلب النّاموس، و یفتحون العراق، و یجمجمون الشّقاق بدم یراق» .

«او هنگامی ظاهر می شود که حقیقتها کم ارج شود و دنباله روها از نابخردان پیروی کنند، پشتها سنگین شوند، حوادث پیاپی واقع شود،

ص:683

عربها دچار اختلاف شوند، اشتیاق به ظهور مصلح هر لحظه افزون گردد و خویشتن داری از جامعه رخت بربندد و. . . شیطان بر همگان چیره شود، زنها فرمانروائی کنند، حوادث جانکاه و کمرشکنی روی دهد، شکافنده ها بشکافند و پیش بتازند، تیرپروازان حمله کنند، دنیا روی ترش کند، رازداران خیانت پیشه همرازان را لو دهند، عراق را فتح کنند و هر نوع اختلافی را با خونریزی پاسخ گویند» .

(فرازهای این حدیث شریف بعد از ترجمۀ حدیث زیر شرح داده خواهد شد) .

این روایت به تعبیر دیگری نیز وارد شده است و آن اینکه:

960- «إذا زهق الزّاهق، و حقّت الحقائق، و لحق اللاّحق، و تقلّبت الظّهور، و تقاربت الامور، و حجب المنشور. فیفضحون الحرائر، و یتملّکون الجزائر، و یهدمون الحصون، و یفتحون العراق، و یظهرون الشّقاق بدم یراق، فعند ذلک ترقّبوا خروج صاحب الزّمان!» .

«چون نابودشدنی ها نابود شوند (باطل از بین برود) ، حقیقتها تحقّق پیدا کنند، دنباله روها از نابخردان پیروی کنند، ظواهر دگرگون شود، کارها به همدیگر نزدیک شود، از سخاوت کریمان جلوگیری شود، آزادمردان را افشاگری کنند، جزیره ها را مالک شوند، قلعه ها را ویران کنند، عراق را بگشایند، اختلافات را با خونریزی پاسخ گویند، در چنین زمانی ظهور صاحب الزّمان (عج) را انتظار کشید» .

انسان هنگامی که در برابر سخنان گیرا و شیوای امیر مؤمنان (ع) قرار می گیرد، اگر اهل فنّ نباشد ممکن است تصوّر کند که هر آدم فصیح و بلیغی به ساختن چنین سخنان مسجّع و موزونی تواناست، ولی چون اهل فنّ از دیدگاه رشتۀ تخصّصی خود به آن نگاه کند، در برابر عظمت گویندۀ آن سر تسلیم فرود آورده آنها را بالاتر از گفتار انسان و پائین تر از گفتار خالق منّان می یابد و هر فرازی را بیانگر حقیقت با ارجی می یابد که از زبان پیشوای فصحا و امام بلغاء مولای متّقیان، امیر مؤمنان علیّ بن ابی طالب (ع) ساطع گشته است، و اینک توضیحی کوتاه در پیرامون فرازهای آن:

ص:684

اذا خفّت الحقایق:

هنگامی که حقیقتها کم ارج شود!

سخن حق، خود والا و پرارج است و به گویندۀ خود ارزش والائی می بخشد، ولی در آستانۀ ظهور کسی که سخن حقّ بگوید، نه تنها مورد توجّه قرار نمی گیرد، اعتنائی به گفتارش نمی شود، بلکه خود نیز به جرم گفتن حقّ مورد مسخره و استهزاء قرار می گیرد و احیانا به حبس و شکنجه و تبعید و انزوا محکوم می شود و چون دیگر حق گویان تاریخ تاوان حق گوئی اش را می پردازد.

و لحق اللاّ حق:

و دنباله روان از نابخردان پیروی کنند!

منابهه و محاکات و تقلید، مردم را تباه می کند، در گمراهی و ضلالت همه از یکدیگر پیروی کرده، اعمال ناروای یکدیگر را تقلید و محاکات می کنند، چنانکه رسول اکرم (ص) می فرماید:

961- «حتّی لو دخل أحدهم فی جحر ضبّ لدخلتم فیه!» .

«اگر یکی از شما در لانۀ سوسمار وارد شود، همه وارد می شوید» .

اگر یکی از آنها به کار خطرناک و جاهلانه ای دست بزند همگان از او تقلید و محاکات می کنند، دیگر عواقب شوم و خطرناک آنرا نمی سنجند و نمی اندیشند، نیروی اندیشه و تفکّر خود را به کار نمی اندازند، و کورکورانه هر یک از آنها به یک حزب و تشکیلاتی می پیوندند، زیر یک پرچمی قرار می گیرند، بدون تأمّل از یک گروه پیروی می کنند، هرچه به نام مد بر آنها عرضه شود می پذیرند، روزی از «هیپیسم» ، روزی از «نهیلیسم» ، و روز دیگر از یک «ایسم» دیگر پیروی می کنند، دیگر احساس وظیفه و مسئولیّت از میان آنها رخت برمی بندد.

و ثقلت الظّهور:

پشتها سنگینی کنند!

در آن زمان وضع حیواناتی که پشت آنها برای بارکشی مهیّاست، از

ص:685

گردونه خارج می شوند، زیرا دیگر سرعت اسب و قاطر در چنین زمانی کند و سنگین به شمار می آید و با سرعت الکترونی حاکم بر جهان سازگار نخواهد بود.

و اگر جملۀ فوق به عنوان: و تقلّبت الظهور خوانده شود، منظور از آن وقوع فتنه ها و بروز اختلافها در میان طوایف مسلمین از عرب و غیرعرب خواهد بود. که هر دو معنی تحقّق یافته است.

و تتابعت الامور:

حوادث پیاپی واقع شود!

وقوع حوادث یکی پس از دیگری، امروزه ملموس شده، در هر گوشه ای از جهان هر روز حادثه ای روی می دهد که حوادث قبلی را به بوتۀ فراموشی می برد، هر روز حادثه ای، فاجعه ای، انقلابی، سقوطی، عزلی و نصبی واقع می شود که دیگر حوادث را تحت الشعاع قرار می دهد. چنانکه در این زمینه آمده است:

«توقعّوا ایات کنظم الخرز» .

«حوادث پیاپی و به هم پیوسته ای همچون دانه های گردن بند را انتظار بکشید» .

آری حوادث به یکدیگر مربوط می شود، و چون سرعت برق می گذرد.

و اختلفت العرب:

عربها دچار اختلاف می شوند!

آری دچار اختلافی شده اند که تعبیر بسیار لطیف مرحوم کاشف الغطاء در حقّ آنها صادق شده، که فرمود: «فقد اتّفقوا علی ان لا یتّحدوا» : یعنی دست اتّحاد داده با یکدیگر پیمان بسته اند که هرگز در مسئله ای اتّفاق نکنند! و فرمود: برای اختلاف و ستیزه جوئی همه متّحد می شوند ولی اگر سخن از اتّحاد به میان آید همگی اختلاف می کنند، گوئی اتّحاد کرده اند که هرگز اتّحاد نکنند.

و اشتدّ الطّلب:

اشتیاق به ظهور مصلح هر لحظه افزون می شود!

دیگر انسان عاقلی در روی زمین یافت نمی شود جز اینکه به شدّت آرزو

ص:686

می کند که آن مصلح غیبی ظهور کرده، جهان بشریّت را از چنگال ظلم و ستم رهائی دهد و به جنایتها و خیانتها خاتمه دهد. دیگر همه جا سخن از فراگیر شدن ستم و احساس نیاز به ظهور منجی عالم بشرّیت می شود و همه در انتظار فرارسیدن روز موعود ثانیه شماری می کنند. حتّی منکران و ملحدان نیز در راه تأسیس حکومت واحد جهانی و دیگر اهداف آن مصلح الهی، براساس ایده ها و اهداف خود تلاش می کنند.

و ذهب العفاف:

خویشتن داری از جامعه رخت برمی بندد!

آن عفّت و خویشتن داری که در شرح زندگی گذشتگان می خوانیم، در جامعۀ امروزی رخت بربسته، دیگر نمونۀ آن یافت نمی شود، و کار به جائی رسیده که اگر کسی در موردی عفّت به خرج دهد و خویشتن داری کند، به ارتجاع و ضعف فکری متّهم می شود.

و استحوذ الشّیطان:

شیطان بر همه چیره می شود!

با کمال تأسّف بر همگان راه یافته، ریسمانش را محکم به دور گردنها بسته با خود می برد. چه کسی از گردونۀ او بیرون است تا او را سنگسار کند؟ چه کسی او را در مغز خود جای نداده تا او را لعن کند؟ به جز کسی که خدایش عصمت داده و از این ورطۀ هلاکت رهائی اش بخشیده است.

و حکمت النّسوان:

زنها فرمانروائی کنند!

پس از آنکه غیرت از میان مردان رخت بربست، زنها همه جا فرمانروا شدند، در خانه ها، در وزارتخانه ها، در تجارتخانه ها، در پارلمانها و در تمام پستها و مقامها، و بر دل و اندیشۀ اکثریّت مطلق انسانها، که در دام شهوت اسیر و مبتلایند.

و فدحت الحوادث:

حوادث کمرشکنی روی می دهد!

ص:687

رویدادها بسیار کمرشکن شده و آسایش و آرامش همۀ ملّتها را در شرق و غرب جهان سلب کرده، در سرتاسر جهان ملّتی را پیدا نمی کنید که در سطح عالی آرامش و آسایش زندگی کنند، بلکه تشویش و نگرانی به همه جا سایه گسترده و دلهره و اضطراب به هر خانه و کاشانه ای راه یافته است.

و نفثت النّوافث:

شکافنده ها بشکافند و پیش روند!

چقدر زیباست تعبیر امیر مؤمنان (ع) ؟ ! که گوئی جهان قرن بیستم را با دیدگان خود دیده، هواپیماهای کوه پیکر را مشاهده فرموده که چگونه سینۀ افق را می شکافند و پیش می تازند، اقطار و اکناف جهان را زیر پر می گیرند و با موادّ تخریبی که حمل می کنند جهان را در آتش خود می سوزانند، خداوند در ظهور فرزندت تعجیل کند و با ظهور او آثار سوء این شکافنده ها و پیشتازهای خانمان برانداز را نابود سازد.

و هجم الواثب:

تیزپروازان حمله کنند!

دشمن صهیونیستی بر فراز جنگنده های تیزپرواز خود هر روز سرزمین اسلامی ما (جنوب لبنان) را مورد حمله و هجوم قرار داده، آشیانه های ما را با بمبهای خوشه ای و شیمیائی ویران می کنند، مرگ و فقر و خرابی به ارمغان می آورند.

و عبس العبوس:

دنیا روی ترش کند!

کابوس یأس و وحشت بر سراسر جهان سنگینی می کند، کسی از اعماق دل شادی نمی کند، دیگر کسی نفس راحت نمی کشد، هر صدائی که از خبرپراکنی ها منتشر می شود، دلها را می فشارد و اعصاب را می کوبد و زمین و زمان به روی انسان، روی ترش می کند.

و اجلب النّاموس:

رازداران خیانت ورزیده موجب دستگیری می شوند!

رازداران به جای امانت خیانت ورزیده، اسرار را فاش ساخته، اخبار را

ص:688

به نفع دیگران فاش کرده، موجبات گرفتاری و دستگیری همراز و هم سنگر خود را فراهم می آورند. نزدیکترین دوستان کاری ترین ضربه ها را فرود می آورند، و بیش از هر دشمن قسم خورده، موجب وحشت و اضطراب می شوند.

در روایت دوّم به جای «اجلب النّاموس» تعبیر: «جمس الجاموس» به کار رفته، که منظور از آن سخن گفتن جماد است، که معنای مشخّص آن پخش صدا به توسّط رادیو، تلویزیون، ضبط صوت و گرامافون و امثال آنهاست که در همۀ آنها از یک جماد صدای موردنظر برمی خیزد، و شاید معنای دیگری داشته باشد که گذشت زمان آنرا معنی کند.

امیر مؤمنان (ع) که در آغوش وحی تربیت شده، نفس پیامبر (ص) و باب مدینة علم الرّسول (ص) نامیده شده، این سخنان پرارج را چهارده قرن پیش با قاطعیّت و صراحت بیان کرده، و ما امروز قسمتی از آنها را درک و لمس می کنیم که برای گذشتگان قابل تصوّر نبود، قسمتی از اخبار ملاحم نیز هنوز کشف نشده، گذشت زمان آنها را معنی خواهد کرد.

امیر مؤمنان در حدیث دیگر با عبارت زیبا و کوتاهی چنین می فرماید:

962- «. . . و أنجد العیص، و أراع القنیص، و کثر القمیص» .

«هنگامی که جنگلها خشک شود، شکارچیان همه را به وحشت اندازند، اضطراب، نفرت و مهاجرت زیاد شود، در چنین زمانی. . .» .

امیر مؤمنان (ع) آن استاد فصاحت و امام بلاغت خبرهای مربوط به آخر الزّمان را در این گفتار شیوای خود با الفاظی زیبا و تعبیراتی گیرا، و کلماتی موزون بیان کرده است که اینک به شرح فقرات آن می پردازیم:

انجد العیص:

جنگلها خشک شوند!

در اثر اشتغال مردم به جنگها و فتنه ها و رویدادها، و یا در اثر قحطی و کمی باران، جنگلها، مرغزارها، چمنزارها و باغها و بستانها خشک شده، تبدیل به صحرای سوزان و دشت بی آب و علف شوند، و یا در اثر بمبهای شیمیائی و دیگر موّاد تخریبی دچار حریق شوند، و یا در اثر بمبهای اتمی و ئیدروژنی زیر و رو شوند و یا به دلایل دیگری که گذشت زمان معنی خواهد کرد.

ص:689

و اراع القنیص:

شکارچیان به وحشت اندازند!

شکارچیان در سیمای جدیدشان همچون هواپیماربائی، آدم ربائی و جز آن که موجب وحشت و اضطراب همگان می شوند، دیگر کسی با خیال راحت نمی تواند مسافرت هوائی کند، زیرا نمی داند که هواپیما پس از فاصله گرفتن از فضای فرودگاه با چه حوادثی روبرو خواهد شد و مسافران در برابر چه درخواستهائی به عنوان گروگان در انتظار سرنوشت مبهم قرار خواهند گرفت؟ ! یا همانند آدم ربائی که در لبنان امروز رواج یافته، و انسانهای سرشناس دزدیده می شوند و در برابر پولهای گزاف و یا به دنبال یک سری معاملات سیاسی آزاد می گردند و یا دیگر شکارچیانی که حوادثی جانکاه به وجود آورده، همه را به وحشت و اضطراب وامی دارند.

و کثر القمیص:

اضطرابها و مهاجرتها فراوان شود!

امروزه نه تنها مهاجرت از کشوری به کشور دیگر، از شهری به شهری دیگر، از روستاها به شهرها فراوان شده، حتّی مهاجرت به صورت گریز و فرار از این اطاق به آن اطاق، از این گوشۀ اطاق به آن گوشۀ اطاق فراوان شده است، چنانکه در کشور خودمان (لبنان) از ترس حمله های هوائی دشمن صهیونیستی، هر لحظه از نقطه ای به نقطه ای پناه می بریم. در این کشور آیا در مدّت هفت سال گذشته کسی پیدا می شود که خواب راحتی کرده باشد؟ ! و اینک در آستانۀ هشتمین سال جنگ هستیم و خدا می داند که چه سرنوشتی در انتظار ماست؟ !

963- «إذا صاح النّاقوس و کبس الکابوس و تکلّم الجاموس، فعند ذلک عجائب. و ایّ عجائب» .

«هنگامی که ناقوس به صدا درآید، سایۀ شوم کابوس به همه جا سنگینی کند و جاموس سخن بگوید، در چنین زمانی شگفتی ها پدید خواهد آمد، تو چه می دانی که چه شگفتیهائی روی خواهد داد» .

ناقوس، به معنای زنگ، زنگ خطر، بیدار باش و یا هر صداکننده که انسان را از چیزی بیم دهد یا از فرارسیدن وقت چیزی خبر دهد. در اینجا منظور از

ص:690

ناقوس، بانگ جبرئیل امین است که در تمام اقطار و اکناف جهان طنین خواهد انداخت.

کابوس، رؤیاهای وحشت انگیز، فاجعه های رعب انگیز، و هر حادثۀ شوم و تلخی که سایۀ سنگین خود را بر افق زندگی بیفکند و زندگی را با وحشت و اضطراب توأم کند، در اینجا خسف سرزمین بیدا و هلاکت سپاه سفیانی در آن سرزمین منظور شده است.

جاموس، به معنای هر شیئ جامد است، که در عصر ما سخن گفتن جاموس تحقّق یافته و نمونه های فراوانی چون رادیو، تلویزیون، تلفن، تلکس، گرامافون، ضبط صوت و امثال آن ها از مصادیق آنست.

و در برخی از نقلها این جمله نیز اضافه شده: «و اذا اثار النّار قیصر» یعنی: هنگامی که پادشاه روم آتش جنگ را شعله ور سازد، و شاید منظور از پادشاه روم یکی از زمامداران مغرب زمین باشد، که امروزه آثار تلخ این آتش افروزی ها در تمام کشورهای اسلامی نمایان است. امروزه آتش افروزان غربی و برادران شرقی آنها تلاشهای خود را در دو نقطه متمرکز کرده اند و همۀ ابعاد دیگر زندگی را در مرحلۀ بعدی قرار داده اند، آن دو نقطه عبارت است از:

1-تلاش فراوان برای ساختن، توزیع، بازاریابی، بذل و بخشش ابزار و ادوات جنگی.

2-تلاش بی امان برای شعله ور ساختن آتش جنگ، دامن زدن به اختلافات نژادی، قبیله ای، مرزی، مذهبی، عقیدتی و غیره. در هر منطقه ای آشوبی به نام انقلاب، به رنگهای مختلف برپا کرده، منابع زیرزمینی آنها را به یغما برده، مرگ و فقر و اختلافهای داخلی و خارجی را برای آنها به ارمغان می آورند. تا مصلح کلّ جهان ظهور کرده، به اختلافها و جنگها و نابسامانیها خاتمه داده، صلح و صفا و صمیمیت را در سرتاسر گیتی برقرار سازد.

بیان شیوای دیگری از امیر مؤمنان (ع) در این باره رسیده است که در اینجا نقل می کنیم:

964- «و لذلک علامات. . . و کشف الهیکل، و خفق رایات ثلاث حول المسجد الأکبر تهتزّ، یشبّهن بالمهدیّ. . . و قتل سریع و موت ذریع» .

ص:691

«برای این کار نشانه هائی است که از آن جمله است: کشف هیکل، به اهتزاز درآمدن سه پرچم برافراشته شده که هر سه مشابه پرچم حضرت مهدی (عج) است، کشتارهای بی امان و مرگهای زودرس و ناگهانی، و. . .» .

قریب یکهزار و چهارصد سال پیش این کلمات درربار از زبان مبارک مولای متّقیان، امیر مؤمنان (ع) روایت شده، و اینک ما چنین روزهائی را با چشم خود می بینیم و به گویندۀ آن درود می فرستیم و به پیروی او مباهات می کنیم.

منظور از «هیکل» : هیکل حضرت سلیمان (ع) است که در عصر آنحضرت معبد بسیار باشکوهی بود و در شهر بیت المقدّس قرار داشت و پایه های آن بر روی 360 ستون از مرمر گرانبها و کمیاب استوار بود و در آن دهها سنگ قیمتی، الواح و نوشته های شگفت انگیز وجود داشت که هر بیننده ای را مبهوت می ساخت. زمین آن از بلور شفّاف مفروش بود و آبها از زیر آن روان بود که بلقیس آنرا دریاچه پنداشت و دامنش را بالا زد که از روی آب عبور کند و به بارگاه حضرت سلیمان باریابد، پرده داران به او تذکّر دادند که آبها از زیر یک پوشش بلورین روان است! .

از دیگر شگفتیهای آن تخت حضرت سلیمان (ع) بود که بر روی چیزی شبیه یک شیر قرار داشت، پلکان آن عبارت از دستهای پهن شدۀ شیر بود که حضرت سلیمان پا روی آن نهاده، بر تخت قرار می گرفت. هنگامی که حضرت سلیمان اراده می کرد بر تخت بنشیند، تخت با سرعت شگرفی نزدیک می آمد و حضرت سلیمان بر آن می نشست و آنگاه با یک عقب گرد جالبی به جایگاه خود باز می گشت. و دیگر عجائب و شگفتیها که در آن وجود داشت به علاوۀ جنبۀ فنّی و معماری و نقش و نگار خارج از وصف آن، که هر بیننده ای را به تعجّب و شگفتی وا می داشت.

در عصر ما یهود تلاش فراوان دارد که آنرا کشف کند، قسمتی از محلّ آن در زیر مسجد اقصی و قسمتی دیگر در زیر کلیسای قیامت قرار گرفته است.

پرچمهای سه گانه در کنار همین مسجد به اهتزاز درخواهد آمد.

اکنون که من این سطور را می نویسم، سرنخهائی از هیکل به دست آمده

ص:692

است و رژیم اشغالگر قدس با تلاشی بی امان برای کشف دقیق آن می کوشد.

آنچه در روایت گفته شده که این پرچمها مشابه پرچمهای حضرت مهدی (عج) است، به این سبب است که هریک از صاحبان آن پرچمها ادّعای حقّانیّت و دعوت به حقّ می نمایند، همۀ آنها ادّعای جنگ با رژیم اشغالگر یهود را می کنند، در حالیکه خود به آئین اسلام عمل نمی کنند و از اوّلین نشانه های اسلام (نماز و روزه) محروم هستند و آنچه برای آنها نقش حیاتی دارد چیزهائی در سطح ناسیونالیسم و تعصبّات نژادی است.

جملۀ «کشتارهای بی امان و مرگهای زودرس و ناگهانی» دقیقا امروز تحقّق یافته، هر روز صدها و هزارها نفر در زیر توپها، موشکها، مسلسلها و دیگر ادوات جنگی رژیم اشغالگر یهود و هم پیمانان آن، جان می سپارند.

و اینک علایم ظهور و نشانه های نزدیک شدن نهضت جهانی حضرت مهدی (عج) در ضمن چهار بخش، با ترتیب و نظم خاصّی به خوانندگان گرامی تقدیم می شود.

***

ص:693

ص:694

حواشی

-رعد:39.

-ارشاد مفید صفحه 336، منتخب الاثر صفحه 455، بحار الانوار جلد 52 صفحه 206 و الزام النّاصب صفحه 181.

-اعلام الوری صفحه 426، ارشاد مفید صفحه 336، منتخب الاثر صفحه 455 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 206.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 204،209 و 304، اعلام الوری صفحه 426، بشارة الاسلام صفحه 140، ارشاد مفید صفحه 336 و منتخب الاثر صفحه 452 و 458.

-نهج الفصاحة جلد 2 صفحه 526، بشارة الاسلام صفحه 139 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 266.

-بشارة الاسلام صفحه 74، و الزام النّاصب صفحه 194،203 و 209.

-الزام النّاصب صفحه 194،203 و 209 و بشارة الاسلام صفحه 74.

-نهج الفصاحه جلد 2 صفحه 471، الملاحم و الفتن صفحه 107 و 132، صحیح مسلم جلد 8 صفحه 57 و بحار الانوار جلد 53 صفحه 127.

-الملاحم و الفتن صفحه 102.

-الزام النّاصب صفحه 194،204،209 و 213.

-الزام النّاصب صفحه 213.

-بشارة الاسلام صفحه 73 و الزام النّاصب صفحه 194،204 و 209.

-بشارة الاسلام صفحه 58،67 و 73، الزام النّاصب صفحه 176، بحار الانوار جلد 52 صفحه 273 و جلد 53 صفحه 82 و المهدی صفحه 197.

ص:695

ص:696

بخش شانزدهم: اهل آخر الزّمان

اشارة

ص:697

ص:698

اهل آخر الزّمان

اشارة

پیش از آنکه به نقل نشانه های مردم آخر الزّمان شروع کنیم، نکته ای را یادآور می شویم و آن اینکه:

ما مردم عصر حاضر که عصر خود را دوران مشعشع طلائی، عصر تسخیر فضا، قرن شکافتن اتم، عصر شکوفائی علوم، دوران ایمان به ارزشها و معیارها، و زمان سپری شدن ضدّ ارزشها می دانیم و می نامیم، بر ماست که واقعیّتها را بپذیریم، از پذیرش حقایق سرنتابیم، آنچه را که بر سر انسان در کشاکش دوران آمده است، بپذیریم و باور کنیم.

تا جائیکه ما اطلاع داریم هیچ امّت و ملّتی در وادی ضلالت گام نسپرده، جز اینکه با یک فاجعۀ آسمانی یا زمینی رهسپار دیار نیستی شده است.

ما این مطلب را منحصرا از پیامبران نیاموخته ایم، بلکه صفحات تاریخ

ص:699

انسانها نیز شاهد این گفتار است. اگر صفحات تاریخ را ورق بزنیم با تمدّنهای فراوانی در گذشته آشنا می شویم که روزگاری بر منطقۀ پهناوری درخشیده، ولی هنگامی که از ناموس فطرت و آئین خلقت سرپیچی نموده، دچار سوانح شده و در کام طوفانها فرو رفته، و در بوتۀ فراموشی قرار گرفته اند. اینها اثر وضعی فرو رفتن در طغیان و عصیان است، اگرچه ظاهرا یک سانحه و فاجعه چون زلزله، طاعون، وبا، جنگ و نظیر آنها، بهانه شده است.

اگر صفحات تاریخ این درس را به ما می آموزد، ما چرا به خودمان دروغ بگوئیم و خود را گول بزنیم؟ ! چرا به ندای فطرت گوش ندهیم که از اعماق درون خود درمی یابیم که به ما می گوید:

«أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمٰا خَلَقْنٰاکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنٰا لاٰ تُرْجَعُونَ» .

«آیا خیال می کنید که ما شما را عبث آفریده ایم و شما به سوی ما بازنخواهید گشت؟ !» .

چه کسی است که این پرسش را از اعماق مغز خود نشنود که: از کجا آمده ام؟ ! برای چه آمده ام؟ ! به کجا می روم؟ ! . آیا این آمدن صرفا برای خوردن و نوشیدن و بازی کردن در یک صحنۀ آزاد، و پشت سر هم آمدن شب و روز، و سپس مردن و نیست شدن و فراموش شدن می باشد؟ !

عقل سلیم که براساس اعتقاد به حقایق استوار باشد آنرا نمی پذیرد و می گوید: من هرگز عبث آفریده نشده ام! کسیکه این پاسخ را از اعماق دلش دریافت می کند، باید از قوانین طبیعت سرپیچی نکند، در رفتار خود تجدیدنظر نماید، هدف اساسی و علّت غائی جهان آفرینش را مورد مطالعۀ دقیق قرار دهد، در تعیین سرنوشت خویش و دیگر انسانها دقّت کند، تا در کشیده شدن انسانها به سوی منجلاب تباهی و هلاکت سهیم نباشد، و خود در درّۀ ضلالت سقوط نکند، پس از آنکه از مطالعۀ تاریخ امّتها درمی یابد که طبیعت به کسیکه از آئین فطرت سرپیچی کند؛ رحم نمی کند، و از کسیکه به حریم قوانین خلقت تجاوز کند؛ انتقام می گیرد، کجا رسد به کسیکه به حریم قوانین الهی تجاوز کند.

از سوی دیگر طبق نشانه هائی که در همین بخش می خوانیم، تردیدی نیست که ما اهل آخر الزّمان هستیم و نشانه های آخر الزّمان یکی پس از دیگری واقع شده و یا در شرف وقوع است. و اینک منتظر فرارسیدن همۀ حوادثی هستیم

ص:700

که برای اهل آخر الزّمان وعده داده شده است.

اشکال بزرگ ما اینست که از یک سو می پذیریم که ما اهل آخر الزّمان هستیم، و از دیگر سو با تمام قدرت به سوی حوادث جانکاهی که برای مردم آخر الزّمان نوید داده شده می شتابیم، درست مانند کسی که آتش فروزانی را می بیند و خود را به درون آن می افکند! .

آری زمان، همان آخر الزّمان است که رسول گرامی اسلام (ص) و جانشینان معصوم آن بزرگوار وعده داده اند، و به هنگام ارشاد مردمان و کاشتن درخت ایمان در کشتزار دل آنان، به تناسبهای مختلف از آخر الزّمان و مردمان آن سخن گفته اند و صفات آنها را آنچنان دقیق بیان کرده اند که امروز با مطالعۀ آنها هیچ تردیدی نداریم در اینکه ما اهل آخر الزّمان هستیم و همۀ نویدهای معصومان در مورد عصر ماست. و اینک نمونه هائی از کلمات درربار معصومین علیهم السّلام درین زمینه:

***

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

965- «لا یاتی علیکم زمان إلاّ الّذی بعده شرّ منه!» .

«هیچ زمانی پیش نمی آید جز اینکه زمان بعدی بدتر از آنست» .

هنگامی که زمانها را در نظر می گیریم و دورانهائی را که پس از رحلت رسول اکرم (ص) بر مسلمانان گذشته، مورد مطالعه قرار می دهیم، می بینیم که شرّها از لحظۀ رحلت آنحضرت شروع شده است. به دنبال رحلت پیامبر اکرم (ص) پیش از آنکه جسد مبارکش دفن شود، درخت فتنه جوانه زد و هر لحظه رشد و نموّ کرد و هر روز و ماه و سال و قرنی که بر امّت اسلامی می گذرد پایه های فتنه ها عمیق تر و شاخه های فتنه پربارتر می گردد، باری تلختر از حنظل و سوزاننده تر از آتش! . و امروز به اوج خود رسیده، ریشۀ همۀ نیکی ها را می سوزاند و در باغستان بشرّیت، شاخ و برگی نمی گذارد. و از اینجا درمی یابیم که زمان ما بدترین زمانهاست، زیرا همۀ شرّها به اوج خود رسیده است. و اینک زمانی است که رسول اکرم (ص) در مقایسۀ زمان ما با زمان رسالت فرموده است:

ص:701

«شما در زمانی هستید که اگر کسی یک دهم تکالیفش را انجام ندهد هلاک می شود، و به زودی زمانی فرا می رسد که اگر کسی یک دهم وظائفش را انجام بدهد نجات می یابد» .

جای بسیار تأسّف است که آن یک دهم را نیز انجام ندهیم تا رهائی یابیم. بسیار تأسّفبار است که ما مرد عمل نیستیم و اهل سخن هستیم، از زبانهای ما سخنانی شنیده می شود که با رفتارمان تطبیق نمی کند و اینها همان صفات بارز آخر الزّمان است که رسول اکرم (ص) چهارده قرن پیش فرموده است:

966- «یأتی علی النّاس زمان همّهم بطونهم، و شرفهم متاعهم، و قبلتهم نساؤهم، و دینهم دراهمهم و دنانیرهم. اؤلئک شرّ الخلق، لا خلاق لهم عند اللّه» .

«برای مردم روزگاری فرا می رسد که تنها همّ و غمّشان شکم آنها، شرف آنها تجمّلات زندگی آنها، قبلۀ آنها همسرانشان، دین و آئین آنها درهم و دینارشان می باشد، آنها بدترین خلایق هستند، برای آنها در نزد خدا ارج و مقامی نیست» .

آری همۀ صفات یادشده در این حدیث، در عصر ما تحقّق یافته، و اینک بزرگترین همّ و غمّ مردم شکم آنها، شرف و آبروی آنها تجمّلات زندگی آنها، دین و آئین آنها درهم و دینارشان و بزرگترین آرزوی آنها تأمین خواسته های همسرانشان می باشد.

967- «سیأتی علی النّاس زمان، یخیّر فیه الرّجل بین العجز و الفجور. فمن أدرک ذلک الزّمان فلیختر العجز علی الفجور» .

«برای مردمان زمانی می رسد، که انسان میان ناتوانی و نابکاری مخیّر می شود، هرکس چنین زمانی را درک کند، ناتوانی را بر فساد و تباهی برگزیند» .

صالحان و نیکان عصر ما از کارهائی که دیگران انجام می دهند ناتوان نیستند، بلکه از فساد و تباهی گریزان هستند و نابخردان آنها را ناتوان می انگارند.

968- «لتأمرونّ بالمعروف، و لتنهنّ عن المنکر، أو لیسلّطنّ اللّه

ص:702

علیکم شرارکم، فیدعو خیارکم فلا یستجاب لهم» .

«باید امر به معروف و نهی از منکر کنید، وگرنه شریران بر شما مسلّط خواهند شد و نیکان هرچه دعا کنند مستجاب نخواهد شد» .

این نیز تحقّق یافته، از امر به معروف و نهی از منکر سر تافته ایم و شریران بر ما مسلّط شده اند و دعاهای نیکان به استجابت نمی رسد. همۀ این گرفتاریها واکنش اعمال خودمان می باشد و خداوند به کسی ستم نمی کند.

969- «و عندها یظهر الرّبا، و یتعاملون بالرّشی، و یوضع الدّین و ترفع الدّنیا» .

«در آن زمان ربا شایع می شود، کارها با رشوه انجام می یابد، مقام و ارزش دین تنزل می نماید و دنیا در نظر آنها ارزش پیدا می کند» .

970- «لیأتینّ علی النّاس زمان، لا یبقی أحد إلاّ أکل الرّبا، فإن لم یأکله أصابه غباره» .

«برای مردم زمانی پیش می آید که احدی یافت نمی شود جز اینکه به ربا آلوده گردد، اگر مستقیما هم ربا نخورد، گرد ربا به او می رسد» .

مگرنه اینست که سیستم بانکی در همۀ کشورهای اسلامی رائج شده، حتّی علما و دانشمندانی که با ربا مبارزه می کنند، خود از رهگذر روابط اجتماعی و اقتصادی با آن آلوده می شوند، و اینک اثر وضعی شیوع ربا و رشوه:

971- «ما من قوم یظهر فیهم الرّبا، إلاّ أخذوا بالسّنة و ما من قوم یظهر فیهم الرّشی إلاّ اخذوا بالرّعب!» .

«هیچ قومی نیست که ربا در میان آنها شایع شود، جز اینکه دچار غفلت و بی خبری می شوند. و هیچ قومی نیست که رشوه در میان آنها رائج شود جز اینکه دچار ترس و وحشت می شوند» .

با فراگیر شدن سیستم منحوس بانک داری تمام امّتهای اسلامی در خواب غفلت فرو رفته اند، و با شیوع رشوه خواری ترس و اضطراب و دلهره و وحشت در تمام اقطار و اکناف زمین حاکم گشته است.

ص:703

972- «یکون أسعد النّاس بالدّنیا لکع ابن لکع، لا یؤمن باللّه و رسوله» .

«خوشبخت ترین مردم در دنیا افراد پست و نادان خواهند بود، که به خدا و رسول (ص) ایمان نخواهند داشت» .

آری نابخردان در ناز و نعمت فرو رفته، در آرامش خرگوشی فرو خفته اند ولی باورداران اندیشمند هرگز آسایش و آرامشی ندارند. اثر وضعی این زندگی همانست که پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

973- «یذهب الصّالحون أسلافا: الأوّل فالأوّل، حتّی لا یبقی إلاّ حثالة کحثالة التّمر و الشّعیر، لا یبالی اللّه بهم!» .

«صالحان یکی پس از دیگری دیده فرو بندد و دیگر نشانه ای از صالحان باقی نباشد جز به مقدار تفالۀ خرما و نخالۀ جو، دیگر خداوند اعتنائی به آنها نمی کند» .

با کمال تأسّف این نشانه ها نیز تحقّق یافته و به اثر وضعی آن دچار شده ایم، دیگر خداوند اعتنائی به ما ندارد، وگرنه قسمتی از این گرفتاریها را از ما رفع می کرد.

974- «سیأتی علی امّتی زمان، تخبث فیه سرائرهم، و تحسن علانیتهم طمعا فی الدّنیا، لا یریدون ما عند اللّه عزّ و جلّ. یکون أمرهم ریاء لا یخالطه خوف، یعمّهم اللّه بعقاب، فیدعونه دعاء الغریق فلا یستجاب لهم» .

«زمانی بر امّت من می آید که در آن زمان درون آنها پلید می شود ولی ظواهر آنها به طمع دنیا آراسته می گردد، به آنچه در پیشگاه خداوندی است دل نمی بندند، کارشان ریا و تظاهر است، خوف از خدا به دلشان راه نیابد و خداوند آنها را به عذابی فراگیر دچار سازد، آنها خداوند را همچون آدم غریق (کسیکه در آب غرق می شود) می خوانند و خداوند دعایشان را مستجاب نمی کند» .

975- «أوّل ما یرفع من هذه الأمّة الحیاء و الأمانة» .

ص:704

«اوّلین چیزی که از این امّت برداشته می شود حیا و امانت است» .

سلام بر حیا و امانت هنگامی که در میان این امّت زنده بودند، و درود بر آنها هنگامی که از میان این امّت رخت بربستند.

976- «إذا ظهرت الفاحشة کانت الرّجفة، و إذا جار الحکّام قلّ المطر، و إذا غدر بأهل الذّمّة ظهر العدوّ» .

«هنگامی که روابط نامشروع شیوع پیدا کند زلزله زیاد می شود، هنگامی که زمامداران ستم پیشه کنند باران کم می بارد، و هنگامی که با اهل ذمّه (اهل کتاب که در پناه اسلام باشند-اقلّیتهای مذهبی) با مکر و حیله رفتار شود دشمن چیره گردد» .

977- «یصبح الرّجل مؤمنا و یمسی کافرا، و یمسی مؤمنا و یصبح کافرا! . یبیع أحدکم دینه بعرض من الدّنیا قلیل» .

«انسان در حال ایمان صبح می کند و در حال کفر روز را به شب می رساند و انسان در حال ایمان شب می کند و در حال کفر صبح می کند، دین خود را به متاعی اندک از حطام دنیا می فروشد» .

امام صادق (ع) نیز در این زمینه می فرماید:

978- «بین یدی السّاعة فتن کقطع اللّیل المظلم، یصبح الرّجل منکم مؤمنا و یمسی کافرا، و یمسی مؤمنا و یصبح کافرا. یبیع أقوام دینهم بعرض الدّنیا!» .

«در پیشقدم ظهور، فتنه هائی چون تیرگیهای شب فروریزد، انسان اوّل صبح مؤمن می باشد و آخر روز ایمانش را از دست می دهد، اوّل شب مؤمن است و تا پایان شب ایمانش از او گرفته می شود. اقوامی از مردم دین خود را به چیزی اندک از متاع زودگذر دنیا می فروشند» .

این حدیث دقیقا با نسل جوان امروزی منطبق است که از دین و آئین روی برتافته، به احزاب و مکتبهای سیاسی روی آورده، صبح در حزبی و عصر در حزبی دیگر ثبت نام می کنند، امروز در یک خط و فردا در خطّی دیگر گام

ص:705

می سپارند، صبح در مکتبی و عصر در مکتبی دیگر تلاش می کنند.

این حدیث از امام باقر (ع) نیز به این تعبیر نقل شده است:

979- «یصبح أحدهم و هو یری أنّه علی شریعة من أمرنا و یمسی و قد خرج منها. و یمسی علی شریعة من أمرنا، و یصبح و قد خرج منها» .

«یکی از شما صبح می کند در حالیکه پیرو راه و آئین ما دیده می شود، و شب می کند در حالیکه از آئین ما بیرون رفته است. یا اوّل شب در آئین ما می باشد و صبح از آن خارج می شود» .

از امام جواد (ع) نیز به این تعبیر رسیده است:

980- «و قبل ذلک فتنة شرّ: یمسی الرّجل مؤمنا و یصبح کافرا، و یصبح مؤمنا و یمسی کافرا. فمن أدرک ذلک الزّمان فلیتّق اللّه ولیکن من أحلاس بیته» .

«پیش از آن روز موعود فتنۀ جانکاهی است که انسان در حال ایمان شب می کند و در حال کفر صبح می کند، یا در حال ایمان صبح کرده، در حال کفر شب می کند. هرکس چنین زمانی را درک کند گلیمی از گلیمهای خانه اش باشد» .

منظور امام (ع) اینست که در چنین زمانی در خانه های خود پابرجا باشید و وارد این فتنه ها نشوید.

امام صادق (ع) در این زمینه می فرماید:

981- «إذا کان ذلک فکونوا أحلاس بیوتکم حتّی یظهر الطّاهر بن المطهّر، ذو الغیبة الشّرید الطّرید. إنّ الفتنة علی من أثارها. إنّهم لا یریدونکم بحاجة إلاّ أتاهم اللّه بشاغل لأمر یعرض لهم» .

«هنگامی که چنین زمانی فرا رسد، گلیم خانۀ خود باشید تا خداوند امام غائب، غریب و فراری را که پاکیزه و پسر پاکیزه است، ظاهر سازد. هرکس فتنه ای به پا کند، خود گرفتار همان فتنه گردد. هر وقت برای هدفی شما را مورد هجوم قرار دهند خداوند برای آنها حادثه ای پدید

ص:706

آورد که سرشان آنجا گرم شود و از شما بازمانند» .

پیشوای ششم شیعیان در حدیث دیگری می فرماید:

982- «کفّوا ألسنتکم و الزموا بیوتکم، فإنّه لا یصیبکم أمر تخصّون به أبدا» .

«زبانهای خود را رعایت کنید، از خانه های خود بیرون نروید که هرگز حادثه ای برای شما پیش نمی آید که اختصاص به شما داشته باشد» .

آنگاه رسول اکرم (ص) در ادامۀ علایم آخر الزّمان می فرماید:

983- «إنّ القوم سیفتنون بأموالهم و یمنّون بدینهم علی ربّهم و یتمنّون رحمته و یأمنون سطوته. و یستحّلون حرامه بالشّبهات الکاذبة و الأهواء السّاهیة. فیستحلّون الخمر بالنّبیذ، و السّحت بالهدیّة، و الرّبا بالبیع» .

«به راستی این امّت به اموال خود گرویده، با دین خود بر پروردگارشان منّت نهاده، به رحمت او امیدوار و از خشم او در امان بوده، با شبهه های دروغین و وسوسه های خلاف، پای در حریم محرّمات می گذارند:

مشروب را به نام نبیذ، رشوه را به نام هدیه و ربا را به نام دادوستد، حلال پنداشته؛ می خورند» .

و اینها حوادث تلخ روزگار ماست که پول را به جای معبود می پرستند و با نماز و روزه بر خدای منّت می نهند و انواع محرّمات را با تحلیلهای غلط خود مرتکب می شوند.

984- «إذا کثر الجور و الفساد، و ظهر المنکر، و أمرت أمّتی به، و نهی عن المعروف، و ینکرون الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر» .

«هنگامی که ستم و تباهی فراوان شود، منکر آشکار گردد، امّت من امر به منکر و نهی از معروف کنند، امر به معروف و نهی از منکر را فراموش کنند» .

ص:707

985- «إذا صار النّاس سمّاعین للکذب، أکّالین للسّحت، یستحّلون الرّبا و الخمر و المقالات و الطّرب و المعازف» .

«هنگامی که مردم به دروغ گوش فرا دهند، حرام و رشوه بخورند، ربا را جایز بشمارند، شراب و قمار و لهو و لعب را حلال بدانند. . .»

درست آنچنانکه ما هستیم و در جامعۀ ما حکمفرماست که حتّی مراسم مذهبی نیز با لهو و لعب آمیخته است! .

986- «إذا تواخی النّاس علی الفجور، و تهاجروا علی الدّین، و تحابّوا علی الکذب، و تباغضوا علی الصّدق. . . فإن کان ذلک کان الولد غیظا، و المطر قیظا» .

«هنگامی که مردم برای کارهای ناشایست تعاون و همکاری کنند، و در احکام مذهبی از یکدیگر دوری جویند، برای دروغ همدیگر را دوست بدارند و برای راستگوئی از یکدیگر قهر کنند، . . . اگر اینها واقع شود، اولاد عاقّ والدین می شود، باران کمتر و در غیر موقع می بارد، لئیمان هر لحظه در افزایش و کریمان هر لحظه کاهش می یابند» ! .

987- «و کان أهل ذلک الزّمان ذئابا، و سلاطینه سباعا، و أوساطه أکّالا، و فقراؤه أمواتا» .

«اهل آن زمان همچون گرگ می باشند و پادشاهان آنها همچون درندگان وحشی، فقیران آنها همچون مردگان و طبقۀ متوسّط آنها مرده خوارند» .

988- «و غار الصّدق، و فاض الکذب، و استعملت المودّة باللّسان، و تشاجر النّاس بالقلوب، و صار الفسوق نسبا، و العفاف عجبا، و لبس الإسلام لبس الفرو مقلوبا» .

«راستی و درستی کمیاب می شود، دروغ همه جا را فرا می گیرد، دوستی و صمیمیّت به سر زبانها اختصاص می یابد و در اعماق دل همه با یکدیگر خصومت می ورزند، کارهای نامشروع مایۀ مباهات شده، عفّت و خویشتن داری موجب اعجاب و شگفت می شود، اسلام وارونه می گردد همانند پوستینی که وارونه پوشیده شود» .

ص:708

چه کسی از مسلمانان یافت می شود که اسلام را پوستین وارونه نپوشانیده باشد؟ ! هرکسی اسلام را به دلخواه تفسیر و تحلیل می کند، قاضی اسلامی در مسند رسول اکرم (ص) نشسته، احکام و قضاوتهای آنحضرت را زیرپا می گذارد، و به جای تشخیص حق، به سوی رشوه روی می کند و براساس رشوه داوری می کند و از نشستن بر سر سفرۀ شراب دوری نمی گزیند، رجال دین به جای شب زنده داری، به مجالس شب نشینی روی می آورند، به جای مطالعه و مباحثه، به فیلمهای سینمائی و صفحات تلویزیون خیره می شوند، به جای موشکافی در مشکلات علمی، به بحث و بررسی آثار هنری و شرح حال هنرمندان می پردازند، متدیّنین به ریا و تظاهر پرستش می کنند، ثروتمندان از مکیدن خون بی نوایان سیر نمی شوند، مستمندان با یکدنیا کینه و عداوت به ثروتمندان می نگرند، و هر طبقه ای از طبقات مسلمین شریعت اسلامی را دگرگون ساخته اند همچون پوستینی که وارونه پوشیده شود. اینجاست که پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

989- «إذا انتهکت المحارم، و اکتسبت المآتم، و سلّط الأشرار علی الأخیار، و یفشو الکذب، و یتباهون بالّلباس» .

«هنگامی که حریمها مورد تجاوز واقع شود، گناهان عملی گردد، اشرار بر نیکان مسلّط شوند، دروغ شایع گردد و مردم به جامه های خود مباهات کنند» .

990- «إذا کثر الزّنا بعدی، کثر موت الفجأة. و إذا طفّف المکیال و المیزان أخذهم اللّه بالسّنین و النّقص. و إذا منعوا الزّکاة منعت الأرض برکاتها من الزّرع و الثّمار و المعادن کلّها. و إذا جار الحکّام، تعاونوا علی الظّلم و العدوان. و إذا نقضوا العهد سلّط اللّه علیهم عدوّهم. و إذا قطعوا الأرحام جعلت الأموال فی أیدی الأشرار» .

«هنگامی که بعد از من فحشاء و منکر رواج پیدا کند، مرگهای ناگهانی فراوان شود و کم فروشی رائج گردد، خداوند آنها را با قحطی و گرسنگی گرفتار سازد. هنگامی که زکات داده نشود، زمین برکتهای خود را از معدن و میوه و زراعت منع می کند. هنگامی که زمامداران ستمگری پیشه کنند، آنها خود بر ظلم و تجاوز همکاری کنند. هنگامی که پیمانها را

ص:709

بشکنند، خداوند دشمن را بر آنها چیره کند. و هنگامی که پیوند خویشاوندی را قطع کنند ثروتها در دست اشرار قرار می گیرد» .

امروز ثروت مسلمانان در دست اشرار است، اموال نقدی آنها در بانکهای خارج، طلای سیاه آنها به دست غربی ها پالایش شده، در کارگاههای آنها تبدیل به اسلحه شده، به دست مسلمانان برگشته، به دست آنها بر سر یکدیگر فرو می ریزد.

در حدیث دیگری از رسول اکرم (ص) نقل شده که: «هنگامی که امر به معروف و نهی از منکر و پیروی نیکان از اهلبیت من، ترک شود، خداوند اشرار را بر آنها مسلّط می گرداند» . و امروز در همۀ سرزمینهای اسلامی اشرار بر آنها مسلّط شده است و آن، نوعی انتقام حضرت پروردگار به دست اشرار خلق است.

991- «. . . و رأیت العقوق قد ظهر، و استخفّ بالوالدین» .

«و می بینی که عاقّ والدین بودن رواج یافته، پدر و مادر سبک شمرده می شوند» .

992- «. . . و یعیّرونه بضیق المعیشة، و یکلّفونه ما لا یطیق، حتّی یوردوه موارد الهلکة» .

«انسان را با تنگدستی و ضیق معیشت سرزنش می کنند و او را به چیزی که توانش را ندارد وادار می سازند، تا او را به راهی که برگشت ندارد وارد کرده، به هلاکت بیندازند» .

993- «یجفو الرّجل والدیه و یبرّ صدیقه» .

«انسان به پدر و مادرش جفا کرده، با دوستانش از راه وفا و صفا وارد می شود» .

994- «یفتری الولد علی أبیه و یدعو علی والدیه، و یفرح بموتهما» .

«فرزند به پدرش تهمت می زند، بر پدر و مادرش نفرین می کند و از مرگ آنها مسرور می شود» .

ص:710

995- «یحسد الرّجل أخاه، و یسبّ أباه، و یتعامل الشرکاء بالخیانة!» .

«مرد به برادرش حسد ورزیده، به پدرش دشنام می دهد و با شریکان از راه خیانت وارد می شود» .

با کمال تأسّف همۀ این صفات نکوهیده در میان ما رواج یافته است.

996- «إذا قطعوا الأرحام، و منّوا بالطّعام، و إذا ذهبت رحمة الأکابر، و قلّ حیاء الأصاغر!» .

«هنگامی که پیوند خویشاوندی قطع شود، برای اطعام منّت گذارند، مرحمت از دل بزرگان رخت بربندد و حیاء از روی کوچکان گرفته شود» .

997- «یکون هلاک الرّجل علی یدی أبویه، فإن لم یکن له أبوان فعلی یدی زوجته و ولده. فإن لم یکن له زوجة و ولد فعلی یدی قرابته و جیرانه» .

«هلاکت انسان به دست پدر و مادرش تحقّق می یابد، اگر پدر و مادر نداشته باشد، به دست همسر و فرزندانش، و اگر همسر و فرزندی نداشته باشد، به دست خویشان و همسایگانش» .

998- «إذا استعلن الفجور و قول البهتان و الإثم و الطّغیان. . . و أکرم الأشرار» .

«هنگامی که روابط نامشروع علنی شود، گناه، بهتان و مرزنشناسی آشکار گردد، اشرار مورد احترام قرار گیرند. . .»

999- «إذا دبّ الکبر فی القلوب دبیب السّمّ فی الأبدان، و ظهرت الجرائم، و هوّنت العظائم» .

«هنگامی که تکبّر و خودپرستی در اعماق دلها نفوذ کرد، آن سان که سمومات در بدنها نفوذ می کنند، گناهها علنی شد و محرّمات الهی سبک شمرده شد» .

ص:711

1000- «إذا مشت أمّتی المطیطا، و خدمتهم أبناء فارس و الرّوم» .

«هنگامی که امّت من با تبختر گام بسپارند و فرزندان فارس و روم به خدمت آنها درآیند» .

امروز امّت اسلامی با تبختر راه می رود و تمام شرق و غرب به خدمت آنها درآمده اند و در برابر این خدمت دو خواستۀ جزئی از آنها دارند:

1-دین خود را برای دنیای آنها بفروشند و به مبانی عقیدتی آنها معتقد شوند.

2-کلید نفت را به دست آنها بسپارند و درآمد سرشار نفت را به جیب آنها سرازیر کنند تا چرخ اقتصاد آنها بچرخد. با پذیرش این دو شرط همۀ شرق و غرب در خدمت آنها هستند و آنها می توانند با تبختر و سرفرازی روی زمین گام نهند. ولی هرچه گامهای خود را محکم بزنند هرگز نمی توانند زمین را بشکافند و هرچه گردنهای خود را استوار بگیرند نمی توانند به بلندی و استواری کوهها باشند. بلکه دشمنان آنها، از شرق و غرب به سوی آنها می تازند و جهان را با این وسعت در دیدگان آنها تنگ می نمایند.

1001- «یکثر فیهم المال، و یعظّم أصحاب المال» .

«ثروت در میان آنها فراوان شود و ثروتمندان مورد احترام باشند» .

امروز ثروت کشورهای اسلامی، بانکهای اروپا و آمریکا را می چرخاند و همۀ منابع ثروت و معادن زیرزمینی ما در دست آنهاست و ما آنها را به سبب اموالی که از ما به یغما برده اند، احترام می کنیم! . آنگاه در مورد آن روز پرشکوه می فرماید:

1002- «یکون ذلک إذا عظّمتم أغنیاءکم، و أهنتم فقراءکم. . . و رأیت الخلق فی المجالس لا یتابعون إلاّ الأغنیاء» .

«و آن هنگامی است که ثروتمندان را احترام کنید و مستمندان را خوار بشمارید، و در محافل و مجالس ببینید که مردم به دنبال ثروتمندان

ص:712

هستند» .

1003- «إذا ساد القبیلة فاسقهم، و کان زعیم القوم أرذلهم، و أکرم الرّجل مخافة شرّه، و ظهرت القینات و المعازف، و لعن آخر الأمّة أوّلها. فارتقبوا عند ذلک ریحا حمراء، و زلزلة، و مسخا، و قذفا، و آیات تتابع کنظام بال قطع سلکه فتتابع» .

«هنگامی که فاسق مردمان بر آنها حکومت کند، پست ترین مردم رهبر آنها شود، اشرار از ترس شرارت مورد احترام باشند، غنا و موسیقی علنی گردد، و هر ملّتی ملّتهای پیشین را لعن کنند، در چنین زمانی منتظر باد سرخ شوید، منتظر زلزله، مسخ، خسف و دیگر نشانه های عذاب شوید که همچون دانه های گردن بندی که رشته اش گسسته شود، یکی پس از دیگری بر شما فرود آید» .

1004- «یتجاهر النّاس بالمنکرات. . . فینفق المال للغناء» .

«مردم به انجام منکرات تظاهر می کنند و اموال فراوان برای غنا و موسیقی خرج می کنند» .

درست همانند زمان ما و با مخارج سرسام آور استادیومهای هنری و ایستگاههای رادیو و تلویزیون، و دیگر ابزار و ادوات موسیقی.

1005- «لیشربنّ اناس من أمّتی الخمر، یسمّونها بغیر اسمها. و یضرب علی رؤوسهم بالمعارف» .

«گروهی از امّت من نام مشروب را عوض کرده، آنرا می خورند، و بالای سر آنها ادوات موسیقی زده می شود» .

درست مانند بارها، کازینوها و دیگر مجالس لهو و لعب و شب نشینی، که برنامه های رقص، شراب، موسیقی و غنا دایر است و در آنها انواع مشروبات از ویسکی و شامپانی و دیگر مسکرات بدون اینکه نام «خمر» در میان باشد، چون آب خورده می شود و آلات موسیقی بالای سرشان نواخته می شود. و این حدیث نیز می رساند که فاسقان امّت هم اکنون در میان ما هستند و روز موعود نزدیک است.

ص:713

1006- «یظهر القمار، و یباع الشّراب ظاهرا لیس له مانع» .

«قمار علنی می شود و مشروبات به طور علنی فروخته می شود و کسی جلوگیری نمی کند» .

با کمال تأسّف در پایتختهای ممالک اسلامی آشکارا مجالس شراب و قمار دائر می شود و انواع مشروبات الکلی به طور علنی خرید و فروش می شود.

1007- «. . . و من أکل أموال الیتامی یحمد بصلاحه» .

«کسیکه اموال یتیمان را بخورد به عنوان آدم شایسته مورد ستایش قرار می گیرد» .

1008- «تقسم أموال ذوی القربی بالزّور، و یتقامر علیها، و تشرب بها الخمور» .

«اموال خویشاوندان پیامبر (ص) به زور و باطل خورده می شود. با آن اموال شراب می خورند و قمار می بازند» .

یعنی مردم سهم امام و سادات را نمی پردازند و آنها را چون دیگر اموالشان در مصارف غیرمشروع خرج می کنند.

1009- «لیأتینّ علی النّاس زمان، یستحلّون الخمر، علیهم لعنة اللّه و الملائکة و النّاس أجمعین» .

«زمانی پیش می آید که مردم خمر را حلال می شمارند، لعنت خدا و آدمیان و فرشتگان عموما بر آنها باد» .

1010- «یأتی علی النّاس زمان هم ذئاب. فمن لم یکن ذئبا أکلته الذّئاب» .

«زمانی پیش آید که مردم گرگ درنده می شوند، هرکس گرگ نباشد گرگها او را می خورند» .

1011- «إذا لبس النّاس جلود الضّأن علی قلوب الذئاب، و

ص:714

قلوبهم أنتن من الجیف، و أمر من الصّبر» .

«هنگامی که مردم بر روی دلهای درنده خوی خود جامۀ میش بپوشند، دلهای آنها از مردار گندیده تر و از حنظل تلختر است» .

1012- «کلامهم أحلی من العسل، و قلوبهم أمرّ من الحنظل! .

ما من یوم إلاّ یقول اللّه تعالی: أمنّی تفرّون، أم علیّ تتجرّأون؟ أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمٰا خَلَقْنٰاکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنٰا لاٰ تُرْجَعُونَ؟ !» .

«گفتارشان از عسل شیرین تر، دلهایشان از حنظل تلختر است، خداوند هر روز به آنها می فرماید: آیا از من فرار می کنید؟ ! یا بر من جرئت می کنید؟ ! «آیا پنداشته اید که ما شما را بیهوده آفریده ایم و شما به سوی ما بازگردانده نمی شوید» ؟ !

1013- «إذا کثر الطّلاق، و لا یقام حدّ» .

«هنگامی که طلاق بسیار باشد و حدود الهی اقامه نشود» .

بعد از حکومت مولای متقیان، امیر مؤمنان علیّ بن ابی طالب (ع) دیگر حدود الهی اجرا نشد، و اگر در بعضی از مقطعهای تاریخی حدّی اجراء می شد از نظر میزان و معیارهای الهی اجراء نمی شد، دست آفتابه دزد بریده می گشت ولی دست کسی که تمام ثروت یک مملکت را می دزدید بریده نمی شد، فزونی طلاق نیز در نیمۀ دوّم قرن بیستم به صورت چشمگیری افزایش یافته است، حتّی در برخی از مذاهب مسیحی که طلاق مشروعیّت نداشت، شیوع و مشروعیّت یافته است. و در برخی از کشورها به زنها نیز حقّ طلاق داده شده است.

1014- «لترکبنّ سنن من کان قبلکم شبرا بشبر و ذراعا بذراع، لو أنّ أحدهم دخل فی جحر ضبّ لدخلتم فیه، و حتّی أنّ أحدهم لو جامع امرأته فی الطّریق لفعلتموه» .

«آنچه در میان اقوام گذشته واقع شده، موبه مو واقع خواهد شد، از هر راهی که آنها رفته اند شما نیز وجب به وجب و قدم به قدم از آن راه خواهید رفت، اگر یکی از آنها به لانۀ سوسماری وارد شده باشد، شما نیز انجام خواهید داد، اگر یکی از آنها با همسر خود در رهگذر تماسّ گرفته باشد شما نیز انجام خواهید داد» .

ص:715

تقلید از اقوام باستانی به عناوین مختلف در میان امّت اسلامی رائج شده، فقط بخش اخیر واقع نشده، که در غرب تقریبا به صورت عملی درآمده و با این وضع منابهه و محاکاتی که در شرق از غرب آغاز شده، دور نیست که در مشرق زمین نیز چنین حالت بی بندوباری پیدا شود! . چنانکه در حدیث آمده:

1015- «و رأیت النّاس یتسافدون کما تتسافد البهائم، لا ینکر أحد منکرا تخوّفا من النّاس!» .

«مردم را می بینی که همانند چهارپایان به طور علنی روابط جنسی برقرار می کنند و کسی از ترس مردم نمی تواند آنرا تقبیح کند» .

با کمال تأسّف این صفت رذیله به عنوان یکی از مظاهر تمدّن در غرب آغاز شده، و برخی از مراحل آن به نشانۀ روشنفکری در مشرق زمین نیز شروع شده است که از نقل نمونه های آن قلم شرم دارد ولی جوانان خودباخته ایکه پیروی کورکورانه از غرب را در سرلوحۀ «خودروشنفکربینی» خویش قرار داده اند، از ارتکاب آن شرم ندارند. اینجاست که باید در انتظار فرا رسیدن روزگار سخت و دشواری بود که اثر وضعی این گناهان و نتیجۀ قطعی ترک امر به معروف و نهی از منکر است که طبق فرمودۀ پیامبر اکرم (ص) واقع خواهد شد. و امروزه برخی از نشانه های آن چون پیمان شکنی، شیوع جنگ و کشتار، و فراگیر شدن اضطرابها و تشویشها و دیگر حوادث جانکاه آغاز گشته است.

***

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

1016- «یصبح الآمر بالمعروف ذلیلا، و الفاسق فیما لا یحبّ اللّه محمودا» .

«کسیکه امر به معروف کند خوار می شود و کسیکه مرتکب گناه شود مورد ستایش قرار می گیرد» .

1017- «. . . و لا یزداد الأمر إلاّ شدّة، و لا الدّنیا إلاّ إدبارا» .

ص:716

«هر روزی که می گذرد اوضاع سخت تر می شود و دنیا بیشتر پشت کند» .

1018- «لیاتینّ علی النّاس زمان، یظرّف فیه الفاجر، و یقرّب فیه الماجن، و یضعف فیه المنصف» .

«برای مردم زمانی پیش آید که فاجران مورد احترام قرار گیرند، و ندیمان (دلقکها) مقرّب شوند و منصفان زبون گردند» .

1019- «یاتی علی النّاس زمان لا یقرّب فیه إلاّ الماحل، و لا یظرّف فیه إلاّ الفاجر، و لا یضعّف إلاّ المنصف، یعدّون الصّدقة فیه عرما، و صلة الرّحم منّا، و العبادة استطالة علی النّاس. فعند ذلک یکون السّلطان بمشورة النّساء، و إمارة الصّبیان، و تدبیر الخصیان» .

«برای مردم زمانی پیش آید که جز حیله گر احترام نشود، به جز آدم فاجر تجلیل نگردد، به جز آدم منصف خوار نشود، تصدّق را جریمه پندارند، صلۀ ارحام را با منّت انجام دهند و عبادت را برای فخرفروشی به مردم بجا آورند. در چنین زمانی حکومت با مشورت زنان، امارت کودکان و تدبیر خواجه گان می شود» .

آنگاه وقت آنرا چنین بیان می کند:

1020- «قبلت شهادة الزّور، وردّت شهادة العدل، و استخفّ النّاس بالدّماء، و ارتکب الزّنا، و أکل الرّبا، و اتّقی الأشرار مخافة ألسنتهم» .

«و آن هنگامی است که شهادت دروغ پذیرفته شود و شهادت عادل ردّ شود، مردم خون را سبک بشمارند، زنا رائج شود، رباخواری معمول گردد، و اشرار از ترس زبانشان مورد احترام باشند» .

1021- «علامة ذلک إذا أمات النّاس الصّلاة، و أضاعوا الأمانة، و استحلّوا الکذب، و أکلوا الرّبا، و أخذوا الرّشی، و شیّدوا البنیان، و باعوا الدّین بالدّنیا. و استعملوا السّفهاء، و شاوروا النّساء، و قطعوا الأرحام، و اتّبعوا الأهواء، و استخفوّا بالدّماء. و ظهرت شهادات الزّور، و

ص:717

استعمل الفجور و قول البهتان و الإثم و الطّغیان» .

«نشانۀ آن هنگامی است که مردم نماز را بمیرانند، امانت را ضایع گردانند، دروغ را جایز بشمارند، رباخواری کنند، رشوه بگیرند، بناها را محکم و مرتفع بسازند، دین را برای دنیا بفروشند، سفیهان را به کار بگیرند، با زنها مشورت کنند، قطع رحم نمایند، از هوای نفس پیروی کنند، خونها را سبک بشمارند، شهادتهای دروغ آشکار شود، فحشاء معمول گردد، گناه، بهتان و مرزشکنی رائج شود» .

1022- «و تعاملوا بالرّبا، و تظاهروا بالزّنی. . . و استحلّوا الکذب، و اتّبعوا الهوی!» .

«در معاملات ربا بگیرند، به عمل نامشروع تظاهر کنند، دروغ را جایز بشمارند و از هوای نفس پیروی کنند» .

درست همانند مردم زمان ما! .

1023- «إذا رأیت کلّ عام یحدث فیه من الشّرّ و البدعة أکثر ممّا کان» .

«و آن هنگامی است که هر سال بیش از سالهای پیش، بدعت و شرّ احداث گردد» .

1024- «بین یدی القائم سنین خدّاعة، یکذّب فیها الصّادق، و یصدّق فیها الکاذب، و یقرّب فیها الماحل، و ینطق الرّویبضة» .

«در آستانۀ ظهور قائم (عج) سالهای فریبنده ایست. در آن سالها راستگو تکذیب می شود و دروغگو تصدیق می شود، افراد حیله گر مقرّب و محترم می شوند، و اشخاص پست و فاقد صلاحیّت سخنگو می گردند» .

آیا این روزها را در پیش رو نداریم؟ ! مگر در زمان ما دروغگویان مورد تصدیق و راستگویان مورد تکذیب نمی باشند؟ ! مگر مسائل مهم کشوری به دست افراد پست و بی صلاحیّت نیست؟ ! مگر افراد نالایق سخنگوی سازمانها و مؤسّسه های مهم جهان نمی باشند؟ ! مگر جز اینست که افراد شایسته و با صلاحیت فراری و منزوی، و افراد بی صلاحیّت بر سر کار و مقام است؟ ! آری در

ص:718

جامعه ایکه افراد باشخصیّت مورد هجوم و حملۀ مردم بی خرد و بی تمیز باشد انتظار دیگری نیست.

1025- «إذا أخذ الباطل مآخذه، و رکب الجهل مراکبه، و هدر فنیق الباطل بعد کظوم، و تاخی النّاس علی الفجور، و تهاجروا علی الدّین، و تحابّوا علی الکذب، و تباغضوا علی الصّدق» .

«هنگامی که باطل پابرجا شود، جهالت بر سریر قدرت بنشیند، و زنگ باطل پس از یکدوره سکوت به صدا درآید، مردم برای کارهای ناشایست دست برادری به یکدیگر بدهند، در مورد امور دینی از یکدیگر دوری بجویند، برای دروغ دوستی کنند و به جهت راستگوئی دشمنی بورزند» .

تنها زمانی که زنگ باطل ساکت بود مدّت چهار سال و اندی در عهد خلافت مولای متّقیان امیر مؤمنان (ع) بود و پس از شهادت آنحضرت همواره زنگ باطل به صدا درآمده و تلاش برای اقامۀ باطل آغاز شده و همواره ادامه دارد، تا تداوم بخش حکومت علی (ع) ظهور کند و باطل را از ریشه و بن برکند.

ان شاء اللّه.

1026- «إذا کان أهل ذلک الزّمان ذئابا و سلاطینه سباعا، و أوساطه أکّالا، و فقراؤه أمواتا» .

«اهل آن زمان گرگ، پادشاهان آنها درنده، مردم متوسّط آنها خورنده و بی نوایان آنها چون مردگان افسرده باشند» .

1027- «یستحلّ الفتیان المغانی و شرب الخمر» .

«جوانان غنا و مشروبات را حلال می شمارند» .

1028- «. . . و یفتخرون بشرب الخمور، و یضربون فی المساجد بالعیدان و المزامیر، فلا ینکر علیهم أحد. أولاد العلوج یکونون فی ذلک الزّمان الأکابر، و یرعی القوم سفهاؤهم» .

«با شرب خمر مباهات نموده، در مساجد نی و بربط زنند و کسی بر آنها اعتراض نکند، کافرزاده ها در آن زمان بزرگ شمرده می شوند و

ص:719

سفیهان زمام قوم را برعهده بگیرند» .

مسجد اقصی مرکز لهو و لعب شده، کافرزاده ها بر سرزمین مقدّسی چون فلسطین حکومت می کنند، در دیگر مساجد نیز به عناوین مختلف لهو و لعب و موسیقی پخش می شود و بدینگونه فرمایش امام بزرگوار تحقّق یافته است.

1029- «و رأیت السّلطان یحتکر الطّعام» .

«و می بینی که پادشاه موادّ غذائی را احتکار می کند» .

چنانکه زمامداران امروزی خرید و فروش گندم را به خود اختصاص داده، آنرا انبار کرده، طبق موازین خاصّی به نانوائیها، قنّادیها و غیره توزیع می کنند.

1030- «و الفقیر بینهم ذلیل حقیر، و المؤمن ضعیف صغیر و العالم عندهم وضیع، و الفاسق عندهم مکرّم، و الظّالم عندهم معظّم، و الضّعیف عندهم هالک، و القوی عندهم مالک» .

«آدم مستمند در میان آنها خوار و زبون است، شخص با ایمان در نزد آنها ضعیف و حقیر است، فرد بافضیلت در چشم آنها پست و بی مقدار است، ولی در مقابل شخص فاسق محترم و فرد ستمگر مورد تعظیم و احترام است. ضعیف در میان آنها پایمال و قوی در نزد آنها صاحب اختیار است» .

1031- «و یبطل حدود ما أنزل اللّه فی کتابه علی نبیّه محمّد (ص) و یقال: رأی فلان، و زعم فلان، و یتّخذ الآراء و القیاس، و ینبذ الآثار، فعند ذلک تشرب الخمور و تسمّی بغیر اسمها و یضرب علیها بالعرطبة و الکوبة و القینات و المعازف، و تتّخذ آنیة الذّهب و الفضّة» .

«در آن زمان حدود و قوانین الهی که بر پیامبرش محمّد (ص) نازل کرده، از بین می رود، گفته می شود: فلانی چنین گفته! ، رأی فلانی چنین است! تابع آراء و عقاید دیگران می شوند و سنّت پیامبر (ص) را ترک می کنند، در آن زمان مشروبات به نامهای دیگر رائج می شود، در مجالس شرب، ساز و آواز، نرد و شطرنج، غنا و موسیقی معمول می گردد و ظرفهای

ص:720

طلا و نقره رواج می یابد» .

دیدگان نافذ امیر مؤمنان (ع) از پشت چهارده قرن فاصلۀ زمانی، عصر ما را دقیقا مشاهده کرده، مجالس رقص و شرب امروز را آنچنانکه امروز معمول است توصیف کرده است! و اینجاست که حجّت بر شیعیان آنحضرت تمام است، آنها نباید از شرق و غرب پیروی کنند، آنها نباید به این و آن بگرایند، آنها نباید به یکی از دو بلوک شرق و غرب بپیوندند، آنها نباید تصوّر کنند که بدون تکیه به یکی از دو ابر قدرت نمی توانند روی پای خود بایستند! ، این ما هستیم که نتوانسته ایم مسلمان واقعی باشیم، این مائیم که خود را با تعالیم حیاتبخش اسلام تطبیق نکرده ایم. اگر ما مسلمان باشیم و قوانین اقتصادی اسلام را پیاده کنیم دیگر دو بلوک شرق و غرب برای نسل جوان جذبه ای نخواهد داشت، زیرا اسلام نیازمندیهای تمام مستمندان، سالخوردگان، زمین گیرها و دیگر نیازمندان را منظور کرده،20 درصد سود خالص ثروتمندان را تحت عنوان «خمس» و قسمتی از ثروت ثابت آنها را تحت عنوان «زکات» به تأمین نیازمندیها اختصاص داده است.

اگر این قوانین پیاده شود هرگز نیازمندی در سراسر جهان اسلام یافت نمی شود.

1032- «دخل النّاس فی دین اللّه أفواجا، و سیخرجون منه أفواجا» .

«مردم آن سان که دسته دسته وارد اسلام شده اند، دسته دسته از دین خدا خارج می شوند» .

پیشوای ششم شیعیان در این رابطه می فرماید:

1033- «یخرج النّاس من دین اللّه أفواجا کما دخلوا فیه أفواجا» .

«مردم از دین خدا دسته دسته بیرون می روند، آنچنانکه دسته دسته به آن داخل شده اند» .

امروز هر بانگی از حلقومی برمی آید و مردم را به سوی مکتبی فرامی خواند، دسته دسته مردم به سوی او روی می آورند و از آئین باستانی خود دست می شویند، مگر اینکه به سوی آئین حقّ دعوت کند، در این صورت توجّهی

ص:721

به او و محتوای دعوت او نمی شود و به ویژه اگر به سوی امام غائب دعوت کند که مثل او در این زمان مثل حضرت نوح است که هرچه بیشتر دعوت کند مردم بیشتر فرار می کنند، از اینجاست که امام صادق (ع) می فرماید:

1034- «یخرج بعد أیاس، و حتّی یقول النّاس: لا مهدیّ!» .

«او هنگامی ظهور می کند که مردم دیگر نومید شوند و بگویند:

مهدی نیست! !» .

پس از نومیدی و بدگمانی مردم، دیگرچه باید کرد؟ مگر می توان از مقدّرات فرار کرد؟ ! از تقدیرات الهی کجا باید فرار کرد و پناه برد؟ ! . امیر مؤمنان که بهتر از همه مردم آخر الزّمان را شناخته است چنین می فرماید:

1035- «لقد خالط الشّیطان أبدانهم. . . و ولج فی دمائهم! . و یوسوس لهم بالإفک حتّی ترکب الفتن الأمصار، و یقول المؤمن المسکین المحبّ لنا: إنّی من المستضعفین! . و خیر النّاس یومئذ من یلزم نفسه، و یختفی فی بیته عن مخالطة النّاس» .

«شیطان در نسوج بدنشان شرکت جسته، با خونشان آمیخته، همراه خون در شریانهایشان حرکت می کند، همواره آنها را به تهمت و افترا تشویق می کند، تا فتنه ها افق شهرها را فراگیرد، مؤمن بینوائی که دوستدار ما باشد می گوید: من از مستضعفان هستم، و بهترین مردم در آن روزگار کسی است که مواظب خود باشد و در خانۀ خود، خویشتن را از معاشرت مردم بازدارد» .

امیدوارم خوانندۀ عزیز با توجه به این حدیث شریف از بهترین مردم روزگار باشد و از فرمان مولایش امیر مؤمنان (ع) پیروی کند.

***

امام باقر (ع) می فرماید:

1036- «لا یخرج إلاّ إذا عضّ الزّمان و جفا الإخوان، و ظلم السّلطان» .

ص:722

«او ظاهر نمی شود مگر پس از آنکه زمانه سخت دشوار باشد، برادران ستم کنند و زمامداران ستمگری پیشه سازند» .

1037- «أنّی یکون ذلک و لم یعضّ الزّمان؟ . أنّی یکون ذلک و لم یجف الإخوان؟ . أنّی یکون ذلک و لم یظلم السّلطان؟ !» .

«چگونه ممکن است هم اکنون ظاهر شود در حالیکه هنوز زمانه سخت نشده (کارد به استخوان نرسیده) ، برادران ستم نکرده اند و سلاطین ستمگری پیشه نساخته اند» .

و اینک کارد به استخوان رسیده، برادران ستم پیشه کرده اند و سلاطین در خیانت و جنایت حدّ و مرزی نمی شناسند.

1038- «إذا ظهرت بیعة الصّبیّ قام کلّ ذی صیصیة بصیصیته» .

«هنگامی که بیعت کودک آشکار شود هر مسلّحی اسلحه به دست می گیرد» .

و امروز کودکان حکومت می کنند و هر صاحب سلاحی، سلاح به دست گرفته، و همۀ آنچه در احادیث فوق اشاره شده، تحقّق یافته است.

1039- «إذا أصبح المؤمن ذلیلا، و المنافق عزیزا، و یکون المؤمن أذلّ من الأمة» .

«هنگامی که مؤمن تحقیر شود و منافق عزیز باشد و فرد باایمان از کنیز هم زبون تر گردد» .

1040- «لا یخرج إلاّ بعد فتنة تستحلّ فیها المحارم کلّها! . ثمّ تاتیه الخلافة و هو قاعد فی بیته و هو خیر أهل الأرض» .

«او ظاهر نمی شود جز بعد از فتنه ایکه همۀ محارم الهی جایز شمرده شود، آنگاه خلافت به سوی او می شتابد هنگامی که او در خانه اش (مسجد الحرام) نشسته باشد. و او بهترین اهل زمین است» .

در ضمن فتنه هائی که تاکنون روی داده به حریم همۀ محرّمات الهی

ص:723

تجاوز شده است ولی در این حدیث فتنۀ سفیانی منظور است که در تاریخ چنین فتنه ای سابقه نخواهد داشت. با فرارسیدن این فتنه، همۀ مردم به دنبال مصلح غیبی می گردند، همه تشنۀ عدالت می شوند، همه عاشق شیدای حکومت واحد جهانی می شوند و آنگاه حجّت خدا ظاهر می شود و عدالت را در پهنۀ گیتی می گسترد. به امید آنروز.

***

امام صادق (ع) می فرماید:

1041- «یخرج حین تغیّر البلاد، و ضعف العباد، و حین الیاس من الفرج» .

«او به هنگام دگرگونی شهرها، زبونی بندگان و به هنگام نومیدی مردم از فرج، ظاهر می شود» .

همه جا دگرگون شده، بندگان خدا خوار و زبون گشته، کابوس یأس و نومیدی بر دلهای بسیاری از مردمان سنگینی می کند.

1042- «یؤذی الجار جاره، لیس له مانع» .

«همسایه به همسایه اش آزار و اذیّت می کند و کسی جلوگیری نمی کند» .

1043- «و رایت الجار یؤذی جاره خوفا من لسانه» .

«همسایه را می بینی که همسایه اش را اذیّت می کند و همسایه از زبان او وحشت دارد» .

در این زمان هیچ همسایه ای از زبان همسایه اش در امان نیست، زیرا جاسوسی و گزارش دادن به رژیمهای ستمگر را عبادت می پندارند، با اینکه صریحا در قرآن کریم از آن نهی شده است.

1044- «تقسو القلوب، و تمتلیء الأرض جورا، و یکثر القتل حتّی تحزن ذوات الأولاد، و تفرح العواقر فبین یدی خروجه بلوی أیّ بلوی

ص:724

للمقیمین علی الباطل، و هو انتقام من اللّه تعالی» .

«دلها را قساوت می گیرد، زمین پر از ستم می شود، کشتار به قدری فراوان می شود که مادران از آوردن اولاد غمگین می شوند و زنان عقیم از نازائی خود خوشحال می گردند. در آستانۀ ظهور او فتنۀ سختی است که برای اهل باطل امتحان بزرگ و انتقام خداوندی است» .

بسیار طبیعی است که به هنگام فراوانی کشت و کشتار صاحبان اولاد از داشتن اولاد غمگین و محزون می شوند و زنهای عقیم تسلّی می یابند و از نازائی خود خوشوقت و خوشحال می باشند.

1045- «إذا رأیت الشّرّ ظاهرا لا ینهی عنه و یعذر صاحبه، و رأیت الفسق قد ظهر، و رأیت المؤمن صامتا لا یقبل قوله، و رأیت الفاسق یکذب و لا یردّ علیه کذبه و فریته» .

«هنگامی که ببینی که شرّ آشکار گشته، کسی از آن باز نمی دارد، و مردم برای یکدیگر عذر می تراشند. و ببینی که مؤمن به سکوت گرویده، سخنش پذیرفته نمی شود، امّا فاسق دروغ و تهمت را به هم آمیخته و کسی اعتراض نمی کند» .

1046- «یکون صاحب المال أعزّ من المؤمن، و یصیر المؤمن ضعیفا و المنافق عزیزا، و الفقیر حقیرا، و العالم وضیعا، و الفاسق مکرّما، و الظّالم معظّما» .

«ثروتمند از مؤمن گرامی تر می شود، مؤمن زبون، منافق عزیز، فقیر پست، دانشمند بی مقدار، فاسق محترم و ستمگر پرارج می شود» .

1047- «إذا صار لأهل الزّمان وجوه جمیلة و ضمائر ردیئة، فمن رآهم أعجبوه، و من عاملهم ظلموه!» .

«مردم آن زمان ظاهری زیبا و آراسته و باطنی پست و پوسیده دارند، هرکس آنها را ببیند دچار شگفت می شود، ولی چون با آنها معاشرت کند مورد ستم قرار می گیرد» .

هرگز ظاهری آراسته تر از ظاهر مردم عصر ما و باطنی پوسیده تر از باطن

ص:725

مردم این زمان دیده نشده است. ولی هرکس ظاهر ما را ببیند و حسن ظنّ پیدا کند به زودی پشیمان می شود و به سختی تاوان حسن ظنّ خود را می پردازد.

1048- «إذا رأیت السّکران یصلّی بالنّاس، و لا یشان بالسّکر. و إذا سکر الإنسان أکرم و اتقی و خیف شرّه، و ترک لا یعاقب، و یعذر لسکره» .

«هنگامی که ببینی آدم مست برای مردم نماز می گزارد و کسی به مستی او اعتراض نمی کند و آنرا عیب نمی شمارد، چون مست شود مردم او را احترام کنند، از شرّ او هراسناک باشند ولی او را ترک کنند و به سبب مست بودنش او را معذور بدارند» .

برای فساد اخلاق و تباهی عفّت عمومی چیزی مؤثّرتر از مشروبات الکلی نیست، سطح جامعه را پائین می آورد و انسان را در سراشیبی سقوط قرار می دهد، چنانکه امام صادق (ع) می فرماید:

1049- «ألخمر رأس کلّ إتم، و مفتاح کلّ شرّ» .

«خمر سرآغاز هر گناه و کلید هر شرّی است» .

در روایات آمده است:

«خداوند برای هر شرّی قفلی قرار داده، کلید همۀ این قفلها شراب است» .

«برای خداوند با معصیتی بزرگتر از شراب نافرمانی نشده است، زیرا در اثر مشروب خواری انسان نمازش را ترک می کند و ندانسته به حریم مادر، خواهر و دخترش تجاوز می کند» ! ! .

تأسّف بار اینکه چنین حوادث شوم و تلخ در عصر ما بسیار اتّفاق می افتد، و خبرش در گزارشها و آمارها منعکس می شود! .

همه می دانیم که رسول اکرم (ص) در مورد خمر ده گروه را لعنت کرده:

1-کسیکه درخت رز برای ساختن مشروب بکارد.

2-کسیکه از درخت آن باغبانی و نگهبانی کند.

3-کسیکه انگور را بفشارد تا آبش گرفته شود.

ص:726

4-کسیکه آنرا بخورد.

5-کسیکه آنرا بخوراند (ساقی) .

6-کسیکه بار شراب حمل کند.

7-کسیکه بار شراب به سوی او حمل شود.

8-کسیکه آنرا بفروشد.

9-کسیکه آنرا بخرد.

10-کسیکه قیمت آنرا بخورد.

با این وصف چگونه ممکن است کسی که ادّعا می کند که از امّت رسول اکرم (ص) است، آنرا بخورد، یا در کنار سفره ای بنشیند که در آن مشروب خورده می شود؟ ! .

1050- «و رأیت الخمر یتداوی بها و توصف للمریض، و یستشفی بها» .

«خمر جنبۀ داروئی پیدا می کند! ، برای بیماران توصیه می شود و بیماران به قصد شفا و بهبودی به آن اقدام می کنند» .

1051- «و الخمور تشرب علانیة، و یجتمع علیها من لا یخاف اللّه، و یدعی إلیها!» .

«و می بینی که مشروب را به طور علنی می خورند، افرادیکه از خدا تقوی نمی کنند بر گرد آن اجتماع می کنند و دوستانشان را برای شرب خمر دعوت می کنند» .

1052- «و رأیت الرّجل یمسی نشوان، و یصبح سکران، و لا یهتمّ بما النّاس فیه» .

«مردم آن زمان را می بینی که در حال نشئه شب می کنند و در حال مستی صبح می کنند، و دیگر اهمیّت نمی دهند که دیگران چه حالی دارند» .

1053- «یکون ذلک إذا رأیت النّاظر یتعوّذ باللّه ممّا یری المؤمن فیه من الاجتهاد، و رأیت الکافر فرحا لما یری فی المؤمن، مرحا لما یری

ص:727

فی الأرض من الفساد، و رأیت الآمر بالمعروف ذلیلا» .

«و آن هنگامی خواهد بود که بیننده چون مؤمن را ببیند که چگونه به زحمت و مشقّت افتاده، به خدا پناه می برد، چون کافران وضع تأسّفبار مؤمنین را ببینند شادمان می شوند، و از مشاهدۀ فساد و تباهی جهان در پوست نمی گنجند، و می بینی که امر به معروف کننده ذلیل و زبونست» .

1054- «و السّلطان یذلّ المؤمن للکافر» .

«پادشاهان شخص باایمان را به خاطر کافر خوار سازند» .

1055- «احتکار السلطان للطّعام، و بخس المکیال و المیزان و الغشّ، و شیوع المسکرات، و شراء الخمور فی الأسواق» .

«پادشاهان مواد غذائی را احتکار می کنند، کم فروشی، تقلب و تزویر رائج می شود، مشروبات شیوع پیدا می کند و در بازارها علنی فروخته می شود» .

امام صادق (ع) در ضمن یک حدیث طولانی اهل آخر الزّمان را توصیف می کند که فرازهائی را از آن در زیر می آوریم:

1056- «. . . و رأیت الفاسق فیما لا یحبّ اللّه قویّا محمودا. . . و رأیت سبیل الخیر منقطعا، و سبیل الشّرّ مسلوکا. . . و کان صاحب المال أعزّ من المؤمن، و کان الرّبا ظاهرا لا یغیّر. . . و رأیت القمار قد ظهر، و رأیت الشّراب یباع ظاهرا لیس له مانع. . . و رأیت الشّریف یستذلّه الّذی یخاف سلطانه. . . و رأیت الهرج قد کثر. . . و رأیت النّاس مع من غلب. . . و رأیت الآیات فی السّماء لا یفزع لها أحد. . . و رأیت النّاس قد استووا فی ترک الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر، و ترک التّدیّن. . . و رأیت القضاة یقضون بخلاف ما أمر اللّه!» .

«فاسق را می بینی که در نافرمانی خداوند کوشاست، راههای خیر را می بینی که از رهروان خالی است، راههای ناشایست را می بینی که پررهرو است، پولداران را می بینی که از مؤمن گرامی تر است، رباخواری را

ص:728

می بینی که علنی هست و اعتراض نمی شود، قمار را می بینی که علنی شده، شراب را می بینی که به صورت علنی عرضه می شود و کسی جلوگیری نمی کند، مردان بافضیلت و باشخصیّت را می بینی که افراد پست از ترس نفوذ کلمۀ آنها، در تحقیر آنها می کوشند، می بینی که هرج ومرج فراوان شده، مردم را می بینی که تابع قدرت شده اند، نشانه های آسمانی را می بینی که ظاهر می شود ولی در دل مردم اثر نمی گذارد، ترک امر به معروف و نهی از منکر و ترک احکام دین را می بینی که در میان مردم همگانی شده است، و می بینی که قاضی ها برخلاف حکم خدا داوری می کنند» .

و می بینی که همۀ آنها تحقّق یافته است.

1057- «لا یخرج حتّی تعمر السّباخ، و تتّناکر المعارف» .

«او هنگامی ظاهر می شود که زمینهای بایر آباد شود و کارهای خیر ناشناخته گردد» .

بسیاری از زمینهای بایر آباد شده، و بسیاری از کارهای خیر ناشناخته شده و به جای آنها مسائل حزبی و مصالح حزبی مطرح شده، و برخی از بدعتها جای برخی از سنّتها جای گرفته، معروف منکر شده و منکر معروف گشته است.

1058- «یکون همّ النّاس بطونهم و فروجهم، فلا یبالون بما أکلوا و لا بما نکحوا» .

«همّ و غمّ مردم به تأمین خواسته های شکم و زیر شکم انحصار می یابد، دیگر اهمّیت نمی دهند که آنچه می خورند حلال است یا حرام؟ و آنچه رابطه برقرار می کنند مشروع است یا نامشروع؟ !» .

دقیقا همچون عصر ما! .

1059- «لا یکون ذلک إلاّ علی رأس شرار النّاس!»

«و آن حادثۀ پرشکوه برای بدترین مردمان پیش می آید» .

ای مصلح جهانی دیگر منتظر چه هستی؟ ! مگر تو نیز در حقّ ما

ص:729

حسن ظنّ داری و ما را از بدترین مردمان به شمار نمی آوری؟ ! تو که از اعمال ما آگاهی و ما را بهتر از خود ما می شناسی! .

***

امام رضا (ع) می فرماید:

1060- «إذا اشتدّت الحاجة و الفاقة، و أنکر النّاس بعضهم.

یاتی الرّجل أخاه فی حاجته، فیلقاه بغیر الوجه الّذی کان یلقاه فیه، و یکلّمه بغیر الکلام الّذی کان یکلّمه!» .

«هنگامی که نیازها و گرفتاریها فراوان شود، مردم همدیگر را نشناسند، انسان برای استمداد به نزد برادرش برود و او را در قیافۀ دیگری جز آنچه هست بیابد و با او با لحن دیگری سخن بگوید» .

از امام باقر (ع) و از جناب محمّد حنفیّه (پسر گرامی امیر مؤمنان علیه السّلام) به تعبیر زیر نقل شده است:

1061- «و إذا رأیت الحاجة و الفاقة قد کثرتا، و أنکر بعضهم بعضا، فصار الرّجل یأتی أخاه فیسأله الحاجة، فینظر إلیه بغیر الوجه الّذی کان ینظر إلیه، و یکلّمه بغیر اللّسان الّذی کان یکلّمه به، فانتظروا أمر اللّه!» .

«هنگامی که نیازها فراوان شود، مردم همدیگر را نشناسند، انسان برای استمداد به برادرش مراجعه کند، ولی برادرش به غیر آنچه همواره نگاه می کرد به او نگاه کند، و به جز آنچه همواره با او سخن می گفت، با وی سخن بگوید، در چنین زمانی منتظر فرج ما باشید» .

آری وقت آن رسیده است که ما در انتظار فرج قائم آل محمّد (ص) دقیقه شماری کنیم، دیگر نیازها و نیازمندیها مرتفع گردد و صلح و صفا و بی نیازی بر پهنۀ گیتی حکمفرما شود و ما بگوئیم: اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمِینَ.

***

ص:730

و در انجیل می خوانیم:

1062- «امّا این را بدان که در ایّام آخر، زمانهای سخت پدید خواهد آمد. زیرا که مردمان خودپرست خواهند بود و طمّاع و لاف زن و متکبّر و بدگو و نامطیع والدین و ناسپاس و ناپاک، و بی الفت و کینه توز و غیبت گر و ناپرهیز و بی مروّت و متنفّر از نیکوئی، و خیانت کار و تندمزاج و مغرور، که عشرت را بیشتر از خدا دوست می دارند. که صورت دینداری دارند لیکن قوّت آنرا انکار می کنند» .

و اینک پس از نقل کلیّات، به تفصیل آنها می پردازیم:

***

ص:731

ص:732

حواشی

-مؤمنون:115.

-صحیح بخاری، جلد 3 صفحه 49.

-منتخب الاثر صفحه 438.

-نهج الفصاحة، جلد 2 صفحه 372.

-نهج الفصاحه، جلد 2 صفحه 470 و بشارة الاسلام صفحه 27.

-بشارة الاسلام صفحه 26.

-نهج الفصاحة، جلد 2 صفحه 500.

-نهج الفصاحة، جلد 2 صفحه 557 و الزام النّاصب صفحه 182.

-نهج الفصاحة، جلد 2 صفحه 500 و 517.

-نهج الفصاحه، جلد 2 صفحه 646.

-منتخب الاثر صفحه 426، بحار الانوار جلد 52 صفحه 190 و بشارة الاسلام صفحه 75.

-نهج الفصاحه، جلد 1 صفحه 197 و الامام المهدی صفحه 219.

-نهج الفصاحه، جلد 1 صفحه 42.

-نهج الفصاحه، جلد 1 صفحه 216 و جلد 2 صفحه 510.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 206، بحار الانوار جلد 52 صفحه 101، غیبت نعمانی صفحه 110 و الزام النّاصب صفحه 79.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 159 و منتخب الاثر صفحه 437.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 206، بحار الانوار جلد 52 صفحه 138 و الامام المهدی صفحه 96.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 139.

-الامام المهدی صفحه 158.

-الزام النّاصب صفحه 64 و 182.

-بشارة الاسلام صفحه 75 و الزام النّاصب صفحه 195.

-منتخب الاثر صفحه 437، بشارة الاسلام صفحه 25، الزام النّاصب صفحه 182 و 195، نهج الفصاحه، جلد 2 صفحه 519 و نهج البلاغۀ صبحی صالح صفحه 157.

ص:733

-منتخب الاثر صفحه 437 و نهج البلاغۀ صبحی صالح صفحه 157.

-الزام النّاصب صفحه 182.

-تحف العقول صفحه 43 و بشارة الاسلام صفحه 132.

-بشارة الاسلام صفحه 134، منتخب الاثر صفحه 431 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 259.

-منتخب الاثر صفحه 438.

-الزام النّاصب صفحه 182.

-منتخب الاثر صفحه 431، بشارة الاسلام صفحه 134، الزام النّاصب صفحه 184 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 259.

-الزام النّاصب صفحه 181، بحار الانوار جلد 52 صفحه 263 و بشارة الاسلام صفحه 23.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 63،256 و 263، المهدی صفحه 199، بشارة الاسلام صفحه 132، الامام المهدی صفحه 219 و الزام النّاصب صفحه 181 و 183.

-منتخب الاثر صفحه 437 و کشکول شیخ بهائی صفحه 580.

-الامام المهدی صفحه 219، مثیر الأحزان صفحه 298 و بشارة الاسلام صفحه 133.

-الزام النّاصب صفحه 181، بحار الانوار جلد 52 صفحه 264 و بشارة الاسلام صفحه 23.

-معانی الاخبار صفحه 301 و الزام النّاصب صفحه 21.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 259، بشارة الاسلام صفحه 32 و الزام النّاصب صفحه 182.

-الزام النّاصب صفحه 184 و بشارة الاسلام صفحه 134.

-تحف العقول صفحه 31، بشارة الاسلام صفحه 22،44 و 133 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 259 و 263.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 264، بشارة الاسلام صفحه 23 و 132 و الزام النّاصب صفحه 183.

-مسند احمد حنبل جلد 2 صفحه 418.

-منتخب الاثر صفحه 430، بحار الانوار جلد 52 صفحه 257، بشارة الاسلام صفحه 132 و الزام النّاصب صفحه 183.

-بشارة الاسلام صفحه 135، الزام النّاصب صفحه 184 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 260.

-منتخب الاثر صفحه 431، بحار الانوار جلد 52 صفحه 259، بشارة الاسلام صفحه 134 و الامام المهدی صفحه 219.

-بشارة الاسلام صفحه 76.

-تحف العقول صفحه 44.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 264 و الزام النّاصب صفحه 185.

-الزام النّاصب صفحه 182.

-مؤمنون:116.

-الزام النّاصب صفحه 182، منتخب الاثر صفحه 433، بشارة الاسلام صفحه 26، المهدی صفحه 199 و نور الابصار صفحه 172.

-صحیح مسلم جلد 8 صفحه 57، نهج الفصاحة، جلد 2 صفحه 471، الملاحم و الفتن صفحه

ص:734

77،107 و 132 و بحار الانوار جلد 53 صفحه 140.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 259، بشارة الاسلام صفحه 132، منتخب الاثر صفحه 431 و الزام النّاصب صفحه 184.

-منتخب الاثر صفحه 293 و 429، بحار الانوار جلد 52 صفحه 256 و 264 و بشارة الاسلام صفحه 23.

-نهج الفصاحه، جلد 2 صفحه 528.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 265.

-بشارة الاسلام صفحه 66 و 25، منتخب الاثر صفحه 437، غیبت نعمانی صفحه 148، بحار الانوار جلد 52 صفحه 265 و 278 و المهدی صفحه 199.

-اعلام الوری صفحه 431، کشف الغمّه جلد 3 صفحه 324، منتخب الاثر صفحه 428، بشارة الاسلام صفحه 44،76 و 99، المهدی صفحه 199، بحار الانوار جلد 52 صفحه 192، نور الابصار صفحه 172، مثیر الاحزان صفحه 298، الزام النّاصب صفحه 180 و الامام المهدی صفحه 227.

-الزام النّاصب صفحه 180.

-المهدی صفحه 199، بحار الانوار جلد 52 صفحه 257، بشارة الاسلام صفحه 44، الامام المهدی صفحه 219 و الزام النّاصب صفحه 181.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 259، منتخب الاثر صفحه 431، الزام النّاصب صفحه 184 و بشارة الاسلام صفحه 134.

-غیبت نعمانی صفحه 148، بحار الانوار جلد 52 صفحه 245، الزام النّاصب صفحه 23، بشارة الاسلام صفحه 27 و منتخب الاثر صفحه 432.

-نهج البلاغۀ صبحی صالح صفحه 157 و منتخب الاثر صفحه 437.

-بشارة الاسلام صفحه 76 و الزام النّاصب صفحه 195.

-الزام النّاصب صفحه 195.

-الزام النّاصب صفحه 184.

-منتخب الاثر صفحه 428، بحار الانوار جلد 52 صفحه 256، بشارة الاسلام صفحه 132 و الزام النّاصب صفحه 183.

-الزام النّاصب صفحه 195.

-بشارة الاسلام صفحه 27 و 76.

-الملاحم و الفتن صفحه 108.

-همان مدرک صفحه 144.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 152 و الملاحم و الفتن صفحه 50.

-الزام النّاصب صفحه 197.

-بشارة الاسلام صفحه 180.

-منتخب الاثر صفحه 441.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 244، بشارة الاسلام صفحه 87 و الزام النّاصب صفحه 178.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 257، الزام النّاصب صفحه 181، منتخب الاثر صفحه 434 و

ص:735

بشارة الاسلام صفحه 23.

-بشارة الاسلام صفحه 133.

-بشارة الاسلام صفحه 278.

-بشارة الاسلام صفحه 132، بحار الانوار جلد 52 صفحه 263 و منتخب الاثر صفحه 263.

-الزام النّاصب صفحه 183.

-منتخب الاثر صفحه 348 و بشارة الاسلام صفحه 133.

-منتخب الاثر صفحه 429، بحار الانوار جلد 52 صفحه 256 و الزام النّاصب صفحه 183.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 264 و بشارة الاسلام صفحه 76 و 132.

-بشارة الاسلام صفحه 75 و الزام النّاصب صفحه 194.

-الزام النّاصب صفحه 184، منتخب الاثر صفحه 431، بحار الانوار جلد 52 صفحه 260 و بشارة الاسلام صفحه 135.

-مسند احمد حنبل جلد 2 صفحه 418.

-الزام النّاصب صفحه 184 و بشارة الاسلام صفحه 134 و 259.

-بشارة الاسلام صفحه 25.

-الزام النّاصب صفحه 183، منتخب الاثر صفحه 430، بحار الانوار جلد 52 صفحه 258 و تحف العقول صفحه 43.

-بشارة الاسلام صفحه 132 و الزام النّاصب صفحه 183.

-الزام النّاصب صفحه 183، منتخب الاثر صفحه 430 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 258.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 256، بشارة الاسلام صفحه 133 و الزام النّاصب صفحه 183.

-بشارة الاسلام صفحه 23،44 و 131، منتخب الاثر صفحه 428، بحار الانوار جلد 52 صفحه 193 و 256، الزام النّاصب صفحه 183 و الامام المهدی صفحه 219.

-الزام النّاصب صفحه 183، بحار الانوار جلد 52 صفحه 228 و 258 و بشارة الاسلام صفحه 47 و 123.

-منتخب الاثر صفحه 432، بشارة الاسلام صفحه 135، الزام النّاصب صفحه 184 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 260.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 276، اصول کافی جلد 1 صفحه 333، بحار الانوار جلد 52 صفحه 93، اعلام الوری صفحه 404، صحیح مسلم جلد 8 صفحه 208، الصّواعق المحرقة صفحه 163، ینابیع المودة جلد 3 صفحه 90، المهدی صفحه 31، صحیح بخاری جلد 9 صفحه 49 و اسعاف الرّاغبین صفحه 139.

-بشارة الاسلام صفحه 104 و 108، الزام النّاصب صفحه 175 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 185.

-غیبت نعمانی صفحه 156، بحار الانوار جلد 52 صفحه 270 و بشارة الاسلام صفحه 183.

-رسالۀ دوّم پولس رسول به تیموتاؤس، باب سوّم بندهای 1-5.

ص:736

[پس از نقل کلیات به تفصیل انها می پردازیم]

الف-سیمای مردان در آخر الزّمان

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

1063- «إذا کنت فی عشرین رجلا أو أقلّ أو أکثر، فتصفّحت وجوههم فلم ترفیهم رجلا یهاب فی اللّه، فاعلم أنّ الأمر قد قرب!» .

«هنگامی که در میان بیست نفر، کمتر یا بیشتر از مردان باشی و در چهره های آنها دقّت کنی، و حتّی یک نفر هم در میان آنها پیدا نکنی که برای خدا از او بترسند، بدان که امر فرج نزدیک شده است» .

در میان 20 نفر،200 نفر و 2000 نفر، یک نفر پیدا کنید که برای خدا از او بترسند، یعنی او کسی باشد که امر به معروف و نهی از منکر کند، نفوذ کلمه داشته باشد، مردم حریم او را نگه بدارند و برای خدا از او بترسند و در حضور او مرتکب گناه نشوند! . با کمال تأسّف چنین فردی در میان صدها و هزارها نفر در عصر ما یافت نمی شود، کجا رسد که در میان 20 نفر پیدا شود.

امروز همۀ ترسها از توپ و تفنگ است و احیانا از پول و مقام. و این بسیار تأسّف انگیز است. زیرا مردان، مسئول اهل و عیال خود هستند و مسئولیّت اولاد و نواده های خود را به عهده دارند. هنگامی که آنها در برابر انحراف جوانان بی تفاوت باشند، از اشتباهات فرزندان چشم بپوشند و در تأمین خواسته های نفسانی همسرانشان کوشا باشند، خود در گستاخی جوانان سهیم هستند و با بی تفاوتی خود فرزندانشان را به این روز سیاه انداخته اند. هر فساد و تباهی در جامعه باشد، رجال جامعه از آن مسئول هستند، زیرا تنها آنهایند که وظیفۀ پرورش جامعه را بر عهده دارند و هرگونه فساد پیدا شود از ضعف تربیتی آنها ناشی می باشد.

ناگفته پیداست که رسول گرامی اسلامی (ص) هرچه بگوید، از منطق وحی سخن می گوید، و حتّی یک کلمه از خود سخن نمی گوید، چنانکه فرزندان معصوم او نیز هرچه بگویند از جدّ بزرگوارشان نقل می کنند. و اینک به دیگر اوصاف مردان این زمان از زبان پیامبر گرامی اسلامی (ص) :

ص:737

1064- «ما ترک بعدی فتنة أضرّ علی الرّجال من النّساء!» .

«بعد از عصر من هیچ فتنه ای برای مردان پیش نمی آید که زیانبارتر از فتنه ای باشد که از ناحیۀ زنان می رسد» .

حدیث بعدی آنرا تفسیر می کند:

1065- «هلکت الرّجال حین أطاعت النّساء!» .

«مردانی که از زنان اطاعت کنند هلاک می شوند» .

در اینجا نگارنده لزومی نمی بیند که از بانوان محترم پوزش بطلبد، زیرا پرواضح است که منظور رسول اکرم (ص) پیروی مردان از زنان هوسران در زمینۀ تأمین امیال نفسانی آنهاست، وگرنه زنهای بافضیلت خود اسوه و الگوی فرزندان می باشند و شریک زندگی همسران. احادیث بعدی نیز این معنی را روشن می کند:

1066- «ما أخاف علی أمّتی فتنة أخوف من النّساء و الخمر!» .

«در مورد امّت خود، از هیچ فتنه ای چون زنها و مشروبات الکلی اندیشناک نیستم» .

1067- «أخوف ما أخاف علیکم فتنة السّراء من قبل النّساء أذا تسوّرن الذّهب، و أتعبن الغنیّ، و کلّفن الفقیر ما لا یجد!» .

«بیشترین چیزی که در مورد شما از آن بیمناکم، فتنۀ نامرئی زنان است، و آن هنگامی است که غرق در طلا شوند، پولدار را به زحمت بیندازند، و بی پول را به چیزی که قدرت ندارد وادار سازند» .

«فتنۀ سرّا» که در این حدیث تعبیر شده معانی مختلفی می دهد که از آن جمله است: فتنۀ جانکاه، فتنۀ غرورانگیز و فتنۀ نامرئی، که همۀ این معانی در مورد زنان صادق است و نتائج شوم این فتنه را در جامعۀ خود به شدّت احساس می کنیم. همین فتنه ها، اندیشه و بینش مردان را پاک ربوده، به صورت بتهای رؤیائی مردان درآمده اند، که تمام همّ و غمّشان تأمین خواسته های آنهاست، نه

ص:738

برای اینکه شریک زندگی آنهایند، بلکه برای اینکه عروسک و بازیچه های آنها هستند! و به تعبیر روشنتر، وسیلۀ اشباع غرائز حیوانی آنهایند! .

1068- «یطیع الرّجل زوجته، و یعصی والدیه، و یسعی فی هلاک أخیه، و یجفو جاره، و یقطع رحمه، و ترتفع أصوات الفجّار!» .

«مرد از همسرش اطاعت می کند ولی پدر و مادرش را نافرمانی می کند و برای به هلاکت رسانیدن برادرش تلاش می کند، به همسایه اش ستم روا می دارد و پیوند خویشاوندی را قطع می کند و صدای فاجران بلند می شوند» .

(شاید منظور از بلند شدن صدای فاجران، طنین انداختن صدای خواننده ها و نوازنده ها در فضای ممالک اسلامی باشد، و شاید منظور این باشد که دوران، دوران فاجران است و صدای آنها بلند است و دیوار مؤمنان کوتاه) .

1069- «یکون الرّجل همّه بطنه، و قبلته زوجته، و دینه دراهمه!» .

«تمام همّت یک مرد شکم او خواهد بود، و قبله اش همسر او، و دینش درهم و دینار او» .

آنگاه از فتنۀ «مخنّث» مستقّلا بحث کرده می فرماید:

1070- «لعن اللّه الرّجل یلبس لبسة المرأة، و المرأة تلبس لبسة الرّجل!» .

«خداوند لعنت کند مردی را که جامۀ زن به تن کند، و زنی را که جامۀ مرد بپوشد» .

1071- «لعن اللّه المخنّثین من الرّجال، و المترجّلات من النّساء!» .

«خداوند لعنت کند مردان مخنّت را، و زنان مترجّل را» .

احادیث بعدی منظور از «مخنّث» و «مترجّل» را روشن می سازد.

ص:739

1072- «إذا استعمل السّفهاء، و شاوروا النّساء» .

«هنگامی که نابخردان بر سر کار باشند و زنها مورد مشورت قرار گیرند» .

آنگاه از مخنّث و مترجّل به صراحت گفتگو کرده می فرماید:

1073- «إذا رکب الذّکور الذّکور، و الإناث الإناث!» .

«هنگامی که مردها با مردان درآمیزند و زنها با یکدیگر» ! ! .

1074- «إذا اکتفی الرّجال بالرّجال، و النّساء بالنّساء!» .

«هنگامی که مردان به مردان بسنده کنند و زنان به زنان» ! ! .

1075- «تنکح الأرحام و یکتفی بهنّ! !» .

«هنگامی که با خویشان درآمیزند و به آن بسنده کنند» ! ! ! .

1076- «تنکح البهائم! ! !» .

«هنگامی که با چهارپایان درآمیزند» .

1077- «إذا رأیت الرّجل یعیّر علی إتیان النّساء!» .

«هنگامی که مرد برای آمیزش با زنان مورد سرزنش قرار بگیرد» ! .

1078- «إذا صار الغلام یعطی ما تعطی المرأة! . یعطی قفاه لمن ابتغی! ! !» .

«هنگامی که پسر چون یک زن خود را در اختیار مشتری قرار دهد» ! .

1079- «یتسمّن الرّجال للرّجال، و النّساء للنّساء!» .

«مردان برای مردان آرایش کنند و زنان برای زنان» ! ! .

1080- «یزفّ الرّجال للرّجال کما تزفّ المرأة لزوجها! ! !» .

«مردان با مردان زفاف کنند، آنچنانکه عروس با داماد زفاف می کند» ! ! .

ص:740

ای پروردگار دانا و توانا! به تو پناه می بریم از اینکه دچار آتش خشم تو شویم، ای رسول گرامی اسلام! همۀ این فجایع شرم آور تحقّق یافته، دیگر کسی نمی تواند وقوع آنها را انکار کند، در صورتی که تا عصر ما کسی نمی توانست امکان آنرا باور کند! آنچه تا دیروز غیرممکن به نظر می رسید، امروز جامۀ عمل پوشیده است! با کمال وقاحت، دادگاه دانمارک ازدواج دو پسر را با یکدیگر پذیرفت و سند ازدواج صادر کرد! ! ، و چند کشور غربی دیگر آنرا پذیرفت و مدّتها مجلاّت مزدور اروپا از مزایای ازدواج پسران با یکدیگر سخن گفتند! ! ! .

این فاجعۀ تنفّرانگیز که تا نیمۀ قرن بیستم تحقّق نیافته بود و کسی حاضر نبود امکان آنرا بپذیرد و با کمال تأسّف و تعجّب در عصر ما تحقّق یافت، در حدیث فوق با صراحت کامل بیان شده و در احادیث دیگری با تفصیلات بیشتری آمده است، که به چند نمونۀ آن اشاره می کنیم:

1081- «یمتشط الرّجل کما تمتشط المرأة لزوجها، و یعطی الرّجال الأموال علی فروجهم. و یتنافس فی الرّجل و یغار علیه من الرّجال، و یبذل فی سبیله النّفس و المال! ! !» .

«مرد برای مرد شانه می زند و آرایش می کند، آنچنانکه زن برای همسرش شانه می زند و خود را می آراید، مردان برای این کار اجرت می گیرند، و گاهی مورد رقابت طالبین واقع می شوند، و گاهی مرد ناموس مرد می شود و برای او غیرت به خرج می دهد و در راه او از بذل جان و مال دریغ نمی کند» ! .

1082- «تحلّی ذکور امّتی بالذّهب، و یلبسون الحریر و الدّیباج، و یتّخذون جلود النّمور. فهناک یکثر المطر، و یقلّ النّبات و الخیر، و تکثر الهزّات» .

«مردان امّت من با طلا آرایش می کنند، حریر و دیبا می پوشند، و از پوست پلنگ برای خود جامه درست می کنند، در چنین زمانی باران بسیار می بارد ولی خیر و برکت کم می شود و زلزله فراوان می گردد» .

1083- «تکون معیشة الرّجل من دبره، و معیشة المرأة من فرجها!» .

ص:741

«مرد برای تأمین زندگی خودفروشی می کند و زن نیز» ! .

1084- «عندها یغار علی الغلام کما یغار علی الجاریة فی بیت أهلها» .

«در آن زمان برای پسر همچون دختری خانه دار غیرت ورزیده می شود» ! .

1085- «کأنّک بالدّنیا لم تکن إذا ضیّعت أمّتی الصّلاة، و اتّبعت الشّهوات، و غلت الأسعار، و کثر اللّواط، و زخرفت جدران الدّور و رفع بناء القصور، و رکبوا جلود النّمور، و أکلوا المأثور، و لبسوا الحبور، و صارت المباهاة بالمعصیة! ! !» .

«دنیا را در برابر دیدگانت مجسّم کن: هنگامی که امّت من نماز را ضایع کنند، از شهوات پیروی کنند، قیمتها بالا رود، همجنس بازی شایع شود، دیوارهای منازل تزیین گردد، کاخها و ساختمانها بلند ساخته شود، بر پوستهای پلنگان سوار شوند، آنچه بیابند بخورند، زیورآلات بپوشند و معصیت به صورت وسیلۀ مباهات و فخرفروشی درآید» .

در حدیثی از پوشیدن پوست پلنگ گفتگو شده که به صورت رائج عملی شده است و در این حدیث نیز از سوار شدن بر پوست پلنگ بحث شده، آن نیز تا حدّی عملی شده، در خانه ها و در ماشینها روی پوستهای پلنگ می نشینیم، و آنچه از حلال و حرام می یابیم می خوریم، حتّی گوشتهای منجمد وارداتی از کشورهای غیراسلامی که در حکم میته است در بازار مسلمانان عرضه می شود و سازمانهای دفاع از حقوق هم جنس بازان تشکیل می گردد، و گناهان وسیلۀ مباهات و فخرفروشی و نشانۀ روشنفکری و تمدّن شده است.

1086- «سیأتی بعدی أقوام، یاکلون طیّب الطّعام و ألوانها، و یرکبون الدّوابّ، و یتزیّنون بزینة المرأة لزوجها، و یتبرّجون تبرّج النساء، و زیّهم مثل زیّ ملوک جبابرة! . هم منافقو هذه ألأمّة فی آخر الزّمان، شاربوا القهوات، لا عبون بالکعاب، راکبون للشّهوات، تارکون للجماعات، راقدون عن العتمات، مفرّطون بالغدوات مثلهم کمثل الدّفلی: زهرتها حسنة و

ص:742

طعمها مرّ! ! ! کلامهم الحکمة، و أعمالهم داء لا یقبل الدّواء! ! !» .

«بعد از من اقوامی می آیند که غذاهای بسیار لذیذ و رنگارنگ می خورند، بر مرکبها سوار می شوند، همچون زنی که برای شوهرش آرایش کند آرایش می کنند، همچون زنها خودنمائی می کنند، سیمای آنها چون پادشاهانی طغیانگر است، آنها منافقین امّت در آخر الزّمان هستند که مشروب می خورند، قمار می بازند، از خواسته های نفس پیروی می کنند، از نماز جماعت دوری می گزینند، به هنگام شب زنده داری می خوابند، و در مورد نماز صبح سستی می کنند، مثل آنها مثل درخت «دفلی» است که شکوفه ای بسیار زیبا و طعمی بسیار تلخ دارد، گفتارشان حکیمانه و کردارشان بیمارگونه است و بیماری شان علاج ناپذیر» .

فرازهای حدیث بسیار روشن است و نیازی به توضیح ندارد، فقط اشاره می کنیم که از مرکبهای آخر الزّمان «دوابّ» تعبیر کرده، و آن به معنای جنبنده است و شامل همۀ مرکبهای عصر حاضر از ماشین و قطار و هواپیما می شود، که «دبیب» در لغت به معنای: حرکت و سرعت است، و هر جنبندۀ سریع را شامل می شود.

و اینک نمونه هائی از کلمات گرانقدر امیر مؤمنان (ع) را در اینجا می آوریم و از دیگر معصومین در این بخش کمتر نقل می کنیم، زیرا بیشتر احادیث دیگر معصومین علیهم السّلام شبیه فرمایشات جدّ بزرگوارشان می باشد.

***

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

پیشوای پرهیزکاران مردم آخر الزّمان را آنچنان توصیف کرده، که گوئی در قرن بیستم زندگی می کند و بر تمام اسرار مردم این عصر واقف است. و اینک فرازهائی از سخنان آن بزرگوار:

1087- «و یری الرّجل من زوجته القبیح فلا ینهاها، و لا یردّها عنه، و یأخذ ما تاتی من کدّ فرجها و من مفسد خدرها، حتّی لو نکحت طولا و عرضا لم ینهها و لا یسمع ما وقع، فذاک هو الدّیّوث» .

ص:743

«مرد از همسرش انحرافات جنسی را می بیند و اعتراض نمی کند، از آنچه از طریق خودفروشی به دست آورده می گیرد و می خورد، اگر انحراف سراسر وجودش را فراگیرد اعتراض نمی کند، به آنچه انجام می شود و در حقّش گفته می شود گوش نمی دهد. . .» .

1088- «تزوّج الامرأة بالامرأة، و تزفّ کما تزفّ العروس إلی زوجها» .

«زن با زن می آمیزد و همانند عروس که برای داماد آرایش کند برای یکدیگر آرایش می کنند» .

1089- «فإذا کان ذلک أقبلت علیهم فتن لا قبل لهم بها!» .

«هنگامی که این اوصاف تحقّق پذیرد، فتنه هائی برای آنها روی می آورد که تاب مقاومت ندارند» .

و اینک نزدیک نیم قرن است که این فتنه ها بر ما روی آورده، دیگر خواب آرامی نداریم، توپهای دشمن صهیونیستی ما (شیعیان جنوب لبنان) را از خواب بیدار می کند و هستی ما را بر باد می دهد.

1090- «إذا رأیت الرّجل یأکل من کسب امرأته من الفجور، یعلم ذلک و یقیم علیه! . بل یکری امرأته و خادمته و جاریته، و یرضی بالدّنیّ من طعامه و شرابه و ملذّاته» .

«هنگامی که زن از راه نامشروع پول به دست آورد و مرد از درآمد او بخورد! ، وضع نامطلوب او را بداند و با او زندگی کند! ، زن و کنیز و دخترش را به کرایه بدهد و به لذایذ پست دنیا راضی شود!» .

شرم آور اینکه نمونه های آن در عصر ما یافت شده، آنهم نه در میان خانواده های فقیر که برای تأمین زندگی باشد، بلکه حتّی در میان طبقۀ حاکمه در برخی از کشورها، که مافوق قانون هستند و قانون به کلبه های آنها راه ندارد!

1091- «و یعیّر الرّجل علی صون النّساء!» .

«مرد را برای پوشیده نگه داشتن همسرش سرزنش می کنند» ! ! .

ص:744

چقدر فراوانند مردان بافضیلتی که برای حجاب و عفّت همسرانشان مورد سرزنش قرار می گیرند؟ ! و چقدر فراوانند زنان و دخترانی که علیرغم علاقه پدر و همسر به حجاب و پوشش اسلامی علاقه ای نشان نمی دهند؟ ! و چقدر فراوانند مردانی که از طرف مردم سهل انگار به سخت گیری متّهم شده اند؟ ! و تنها جرمشان این بوده که از همسر و دختر خود خواهش کرده اند که لباس موقّرتری بپوشند! و اگر خواهش روسری کرده باشند، در این صورت به ارتجاع و خرافه پرستی متّهم می شوند!

1092- «ینفق الرّجل من ماله فی غیر طاعة اللّه، فلا ینهی و لا یؤخذ علیه، و یمنع الیسیر فی طاعة اللّه» .

«مرد اموال فراوانی در راههای غیرمشروع خرج می کند و کسی به او اعتراض نمی کند، ولی از خرج پولی کم در راه خدا بازداشته می شود» .

همۀ پولداران به این مسئله مبتلا هستند.

***

امام صادق (ع) می فرماید:

1093- «. . . و رأیت الرّجل إذا مرّبه یوم و لم یکسب فیه الذّنب العظیم، من فجور، أو بخس مکیال أو میزان، أو غشیان حرام أو شرب مسکر، کئیبا حزینا، یحسب أنّ ذلک الیوم علیه ضیعة من عمره» .

«هنگامی که ببینی که اگر مردی یک روز گناه بزرگی انجام نداده باشد، از قبیل: فحشاء، کم فروشی، کلاهبرداری و شرب خمر، بسیار غمگین و اندوهگین می شود که گوئی آنروز عمرش تباه شده است» .

1094- «و رأیت الرّجل معیشته من بخس المکیال و المیزان» .

«و می بینی که زندگی مرد از کم فروشی و تقلّب تأمین می شود» .

از بدشانسی ماست که در عصر ما در میان هر گروه از طبقات مختلف

ص:745

تجّار و کسبه تعداد بسیار زیادی یافت می شود از کسانیکه پایۀ زندگی شان بر تقلّب و حقّه و خیانت استوار است و زندگی شان از این راه تأمین می شود؟ ! . و در ضمن روایت مفصّلتری می فرماید:

1095- «. . . و رأیت الفسق قد ظهر و أکتفی الرّجال بالرّجال، و النّساء بالنّساء. . . و رأیت الرّجال یتسمّنون للرّجال، و النّساء، و رأیت الرّجل معیشته من دبره، و معیشة المرأة من فرجها. . و أعطوا الرّجال الأموال علی فروجهم، و تنوفس فی الرّجل، و تغایر علیه الرّجال. . و رأیت الرّجل یعیّر علی إتیان النّساء. . و رأیت العقوق قد ظهر، و استخفّ بالوالدین و کانا من أسوأ النّاس حالا عند الولد. . و رأیت أعلام الحق قد درست، فکن علی حذر، و اطلب إلی اللّه النّجاة، و اعلم أنّ النّاس فی سخط اللّه عزّ و جلّ، و إنّما یمهلهم لأمر یراد بهم فکن مترقّبا، و اجتهد أن یراک اللّه عزّ و جلّ فی خلاف ما هم علیه» .

«و می بینی که گناهان علنی شده، مردان به مردان بسنده کرده، زنان با زنان درآمیخته، مردان برای مردها آرایش کرده، زنان برای زنها خود را آراسته، زندگی مرد از خودش تأمین می شود، زن نیز از خودفروشی تأمین معاش می کند، مردان اموال فراوانی در راه تأمین مسائل جنسی می پردازند، برای مرد نیز چون یک همسر غیرت و حسادت مبذول می شود، مرد برای آمیزش با جنس مخالف سرزنش می شود، عاقّ والدین شدن علنی شده، پدر و مادر در پیش فرزند خوار شمرده می شوند و از دیدگاه فرزند پست تر از هر فرد دیگر به شمار می آیند. . . و می بینی که نشانه های حق پوسیده شده است، در چنین زمانی از خشم خدا در حذر باش و از خدای تبارک و تعالی نجات بطلب، و بدانکه مردم مورد خشم و غضب پروردگار هستند و خداوند برای جهاتی به آنها مهلت می دهد، منتظر باش، و تلاش کن که خداوند ترا در وضعی برخلاف وضع آنها ببیند» .

و چقدر کمند آنها که منتظر و علاقمند نجات و رستگاری اند! .

***

ص:746

حواشی

-نهج الفصاحه، جلد 2 صفحه 533.

-نهج الفصاحه، جلد 2 صفحه 638.

-همان مدرک صفحه 540.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 138 و نهج الفصاحه، جلد 1 صفحه 61.

-الزام النّاصب صفحه 181، بشارة الاسلام صفحه 22 و 76 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 263.

-بشارة الاسلام صفحه 132.

-نهج الفصاحة، جلد 2 صفحه 473 و بشارة الاسلام صفحه 23.

-نهج الفصاحة، جلد 2 صفحه 474.

-بشارة الاسلام صفحه 44.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحه 324، منتخب الاثر صفحه 435 و المهدی صفحه 199 و 219.

-منتخب الاثر صفحه 425، الزام النّاصب صفحه 64،182 و 195، بشارة الاسلام صفحه 5، 26،76 و 99، الامام المهدی صفحه 217 و 227، بحار الانوار جلد 5 صفحه 70 و جلد 52 صفحه 192 و 228 و اعلام الوری صفحه 433.

-الزام النّاصب صفحه 183، بشارة الاسلام صفحه 133 و منتخب الاثر 429.

-منتخب الاثر صفحه 430.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 257، منتخب الاثر صفحه 430 و بشارة الاسلام صفحه 131- 135.

-الزام النّاصب صفحه 183، منتخب الاثر صفحه 429، بحار الانوار جلد 52 صفحه 257 و بشارة الاسلام صفحه 132.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 257، منتخب الاثر صفحه 429 و بشارة الاسلام صفحه 131.

-بشارة الاسلام صفحه 76 و الزام النّاصب صفحه 121 و 195.

-الزام النّاصب صفحه 183، بحار الانوار جلد 52 صفحه 257، بشارة الاسلام صفحه 133 و منتخب الاثر صفحه 429.

-منتخب الاثر صفحه 431، الزام النّاصب صفحه 182 و بشارة الاسلام صفحه 22 و 26.

ص:747

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 257 و بشارة الاسلام صفحه 133.

-منتخب الاثر صفحه 433، بحار الانوار جلد 52 صفحه 257، الزام النّاصب صفحه 182 و بشارة الاسلام صفحه 26.

-الامام المهدی صفحه 219، منتخب الاثر صفحه 431، بشارة الاسلام صفحه 23 و الزام النّاصب صفحه 181.

-منتخب الاثر صفحه 427 و الزام النّاصب صفحه 21.

-الزام النّاصب صفحه 195 و بشارة الاسلام صفحه 77.

-همان مدرک پی نویس قبل

-بشارة الاسلام صفحه 78.

-الزام النّاصب صفحه 183، منتخب الاثر صفحه 430، بحار الانوار جلد 52 صفحه 257 و بشارة الاسلام صفحه 132.

-بشارة الاسلام صفحه 133 و الزام النّاصب صفحه 183.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 256، بشارة الاسلام صفحه 132 و الزام النّاصب صفحه 183.

-منتخب الاثر صفحه 431، الزام النّاصب صفحه 183، بشارة الاسلام صفحه 133 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 259.

-الزام النّاصب صفحه 183.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 256-300، بشارة الاسلام صفحه 131-135، منتخب الاثر صفحه 425،429 و 432، الزام النّاصب صفحه 183 و بحار الانوار جلد 51 صفحه 70 و المهدی صفحه 217.

ص:748

ب-سیمای زنان در آخر الزّمان

اشارة

امّا زن!

زن آخر الزّمان!

بر احدی پوشیده نیست که اگر زن ارزش والای خود را بشناسد و به وظایف سنگین خود عمل کند، گرانبهاترین و درخشنده ترین ستارۀ افق زندگی، و پرارج ترین گوهر رشتۀ هستی است، که پایه و اساس هرفضیلت است و بدون او رشتۀ خانواده ها درهم گسسته، طومار جامعه درهم می پیچد، زیرا زن حلقۀ اتّصال و رمز تداوم نسل بشری است، که آن پاکترین بعد زندگی است.

اگر زنان یک جامعه از شناخت خویشتن ناتوان گردند و از صراط مستقیم منحرف شوند و به صورت چراگاه هوسهای مردان هوسران، و ابزار و ادوات تمایلات نفسانی افراد پست و بی اعتبار درآیند و از کرامت خدادادی خود تنزّل نمایند، چنین جامعه ای در سراشیبی سقوط قرار گرفته، به زندگی حیوانی نزدیک شده است.

خداوند زن را گوهر گرانبهائی آفریده که همچون دیگر گوهرها در پوشش و محلّ امن بوده، به دور از چشم بداندیشان مایۀ درخشش کانون خانواده باشد. او نباید آنقدر تنزّل کند که زیر نگاههای هر رهگذر چشم چرانی لگدمال گردد! ! .

هنگامی که مسئلۀ زن در این بخش بازگو می شود، فاتحۀ رهائی جامعه خوانده می شود و دیگر امیدی به نجات نسل آینده از این بلای خانمانسوز نیست، زیرا زن در عصر ما کرامت خود را فراموش کرده، تنها به زیبائی ظاهر پرداخته، همۀ همّ و غمّش رسیدن به آرایش تن و در دام انداختن چند نگاه پست و جلب کردن چند چشم چران هوسران شده است! ! . به کسیکه از جمالش گفتگو کند تمایل می کند، به کسی که در کمین عفّتش سنگر گرفته باشد تسلیم می شود، در برابر چند جملۀ فریبنده و به ظاهر آراسته، زانو می زند! ! .

هنگامی که زن این چنین کرامت خود را فراموش کند، برای جامعه هیچ امیدی نمی ماند، زیرا حلقۀ اتّصالش درهم گسسته، و نصف شیرین جامعه که رمز بقای نسل بشری نیز هست، فاسد گشته و ارزش والای خود را از دست داده

ص:749

است. با فساد این قشر دیگر امیدی به صلاح قشر دیگر نیست که فساد آنها ساری هست و به قشر دیگر نیز سرایت کرده، جامعه را به فساد می کشد.

عذر زن امروز در این ابتذال چیست؟ چرا جز به هوس و ولگردی نمی اندیشد؟ ! چرا کرامت و فضیلت خود را فراموش کرده است؟ ! چرا تلاش او منحصر به این شده که خود را به صورت مرد درآورد؟ مگر با تغییر لباس و پوشیدن جامۀ مرد، تغییر جنسیّت و تغییر ماهیّت می دهد؟ ! .

مگر زنهای زمان ما نمی دانند که مردها نیازی به این ابتذال زنها ندارند، بلکه نیاز شدیدی به زنی دارند که کرامت خود را فراموش نکرده باشد و بتواند همسر خوبی برای شوهر خود، و مادر خوبی برای فرزندانش و اسوه و الگوی خوبی برای جامعه اش باشد.

زنی که تمام برجستگیهای بدنش را در برابر دیدگان نسل چشم چران به نمایش گذاشته، دیگر جذبه ای ندارد، زیرا عادی شده، ارزان شده، نیازی به جستجو ندارد، در سر هر کوی و برزن به تعداد فراوان یافت می شود، دیگر آن شکوه، هیبت، کشش، کرامت و جذبۀ زنهای عفیف را ندارد که دل مرد را تسخیر کند و دیدگان او را جلا دهد و زندگانی او را صفا بخشد و کانون خانواده را گرم کند و رشتۀ اتّصال و تداوم نسل بشری را محافظت کند! .

وضع رقّت بار و مبتذل زن در عصر ما چیزی نبود که از نگاه نافذ رسول اکرم (ص) و اهلبیت طیّب و طاهر آن سرور پوشیده بماند، بلکه به سان کسیکه با دیدگانی نافذ و قلبی بصیر در پایتختهای اروپا و آمریکا گشته باشد، وضع تأثّرانگیز زن قرن بیستم را در میان کلمات گرانقدرش تشریح کرده، خطرات ناشی از آن را گوشزد نموده، امّت اسلامی را از فرورفتن در این منجلاب فساد بیم داده است و اینک گوشه ای از کلمات درربار آن حضرت و اهلبیت عصمت و طهارت:

***

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

1096- «کیف بکم إذا فسدت نساؤکم، و فسق شبّانکم، و لم

ص:750

تامروا بالمعروف، بل أمرتم بالمنکر و نهیتم عن المعروف، و إذا رأیتم المعروف منکرا، و المنکر معروفا؟ ! فقیل له: و یکون ذلک یا رسول اللّه؟ .

فقال: نعم، و شرّ من ذلک!» .

«چگونه می شود حال شما هنگامی که زنهای شما فاسد شوند و جوانان شما به فسق و فجور بگرایند، شما نیز به جای امر بمعروف، امر به منکر و نهی از معروف نمائید! ، معروف را منکر خیال کرده، منکر را معروف پندارید؟ ! . پرسیدند: آیا چنین وضعی پیش خواهد آمد ای پیامبر اکرم (ص) ؟ ! . فرمود: آری، و بدتر از آن!» .

آنگاه در توصیف زنهای عصر ما که در آستانۀ ظهور و روزگار رهائی قرار گرفته ایم، چنین می فرماید:

1097- «إذا شارکت النّساء أزواجهنّ فی التّجارة حرصا علی الدّنیا» .

«هنگامی که زنها برای طمع دنیا در دادوستد همسرانشان شرکت کنند» .

امروز تجارت زنان بسیار رائج است، برخی به صورت استقلالی و برخی به صورت مشارکت در تجارت همسرانشان به دادوستد اشتغال دارند.

1098- «یتشبّه الرّجال بالنّساء و النّساء بالرّجال» .

«مردها خود را به صورت زن، و زنها خود را به صورت مرد درمی آورند» .

اگر ویژگیهای بدن دختران، چون ظرافت بدن و برجستگیهای مختلف آن نبود، بسیاری از دختران امروز با پسران اشتباه می شدند! .

1099- «لعن اللّه المتشبّهات من النّساء بالرّجال، و المتشبّهین من الرّجال بالنّساء!» .

«لعنت خدا بر زنانیکه خود را به صورت مرد درمی آورند و مردانیکه خود را به صورت زن درمی آورند» .

ص:751

زیرا آنها از ناموس خلقت و آئین فطرت بیرون رفته اند و نظام آفرینش را زیر پا نهاده، با سرشت خویش درافتاده اند.

1100- «إذا تزیّنت النّساء بثیاب الرّجال، و سلب عنهنّ قناع الحیاء» .

«هنگامی که زنها جامۀ مرد بپوشند و پوشش حیا از آنها گرفته شود» .

ما از مرحلۀ جامۀ جنس مخالف پوشیدن گذشته و فاتحۀ پوشش حیا را خوانده ایم، امروز جامۀ عفّت و پوشش حیا نشانۀ خرافه پرستی و علامت ارتجاع به شمار می آید.

1101- «لعن اللّه الرّجلة من النّساء» .

«خداوند لعنت کند زنی را که خود را به صورت مرد جلوه می دهد» .

این لعنتی که از زبان پیامبر رحمت (ص) نثار زن معاصر شده، آیا چقدر از زنان عصر ما را شامل می شود؟ ! هنگامی وضع جامه پوشیدن زن معاصر را مشاهده می کنیم، با این شلوارهای تنگ، که تمام برجستگیهای بدن را به نمایش می گذارد، و با این کمربندهای پهن و زمخت که چگونه سفت و سخت به کمر بسته اند و با این پاپیونها و. . . کمتر می توان تشخیص داد که دختر است نه پسر! و بهتر می توان تشخیص داد که دائرۀ لعنت از زبان رسول اکرم (ص) چقدر وسیع است! .

رسول اکرم (ص) در حدیث دیگری در این رابطه می فرماید: «هنگامی که قلنسوهای مشترک ظاهر شود زنا شایع می شود» . که منظور از قلنسو همین کلاههای مشترک است که دختر و پسر در کشور ما (لبنان) از آن استفاده می کنند.

دقیقا این کلمات از براهین قطعی بر نبوّت رسول اکرم (ص) می باشد که از مطالبی که مردم عصر نبوّت نمی توانستند باور کنند سخن گفته، و این گفته های متّکی به وحی پس از گذشت چهارده قرن تمام، تحقّق یافته است! .

ص:752

در حدیث دیگری از زنان آخر الزّمان بحث کرده می فرماید:

«هنگامی که زنهائی را دیدید که بر سرشان چون کوهان اشترانست، بدانید که نمازشان پذیرفته نمی شود» .

این هم دقیقا تحقّق یافته است، زیرا برخی از زنها موهای سرشان را در قسمت پشت سرشان جمع کرده، به صورت کوهان شتر درآورده اند، و برخی دیگر کلاهی می گذارند که بی شباهت به کوهان نمی باشد.

در احادیث دیگری تعبیرات روشن تری بیان فرموده که منحصرا با عصر ما تطبیق می کند و می توان آنرا نوید اختراع ماشین دانست، که از آن جمله است:

1102- «سیکون فی آخر أمّتی رجال، یرکب نساؤهم علی سروج کأشباه الرّجال. یرکبون علی المیاثر حتّی یاتوا أبواب المساجد، نساؤهم کاسیات عاریات، علی رؤوسهنّ کأسنمة البخت العجاف، لا یجدن ریح الجنّة! . فالعنوهنّ فإنّهنّ ملعونات» .

«در آخر امّت من مردانی پیدا می شوند که زنهایشان همچون مردها بر روی زینها سوار می شوند، در آن عصر بر فراز تشکها سوار می شوند و تا در مساجد می روند، زنانشان در عین لباس پوشیدن لخت و عور هستند و بر سرشان چیزی همانند کوهان اشتران لاغر است، آنها عطر بهشت را نمی شنوند. آنها را لعنت کنید که آنها از رحمت خدا بدور هستند» .

واژۀ «میاثر» که در این حدیث به کار رفته، به معنای تشکهای نرم است که موقع نشستن بر روی آن ها حرکت کنند، درست مانند صندلیهای اتومبیلهای امروزی که بدلیل داشتن فنر موقع نشستن حرکت می کنند و موجب آسایش بیشتر مسافران می شوند.

تعبیر حدیث برای مردم عصر نبوّت بسیار لطیف است که می فرماید:

روی تشکهای نرم سوار شده تا در مساجد می آیند و در عصر ما افراد فراوانی از معتقدین به خدا و روز رستاخیز سوار اتومبیلها تا در مساجد می آیند.

تعبیر «کاسیات عاریات» نیز در عصر ما تحقّق یافته است، زیرا

ص:753

«کاسیات» بمعنای جامه پوشان و «عاریات» به معنای لختهای عور می باشد که دو معنای متضادّ است، ولی در عصر ما با پدید آمدن لباسهای توری و نایلونی این مفهوم نیز تحقّق یافته است، و امروز تعداد بانوانی که با داشتن لباس، تمام بدنشان در معرض تماشاگران جلوه گر باشد بسیار زیاد است.

سوار شدن زنها بر زینها نیز در عصر ما تحقّق یافته است، زیرا اسب سواری یکی از ورزشهای مورد علاقه بانوان در عصر ماست، بامدادان پیش از آنکه ما برای نماز صبح بیدار شویم، آنها بر پشت اسبها در کرانۀ دریا جلب توجّه می کنند و برخی از آنها برای وقت ورزش اسب سواری بیش از آنچه ما به وقت نماز صبح مقیّد باشیم؛ مقیّد هستند! .

1103- «إذا رکبت ذوات الفروج السّروج، فعلیهنّ من أمّتی لعنة اللّه!» .

«هنگامی که زنها بر زینها سوار شوند، برای چنین زنها از امّت من، لعنت خدا باد» .

برای چنین زنها، جایزه ای برتر از لعنت پیامبر رحمت (ص) متصوّر نیست! .

1104- «لا تقوم السّاعة حتّی تظهر ثیاب تلبسها نساء کاسیات عاریات، و تعلو التّحوت الوعول» .

«قیامت برپا نمی شود جز هنگامی که لباسی ساخته شود و زنها آنرا بپوشند که در عین لباس پوشیدن لخت و عور باشند، و اراذل و اوباش بر مردم شریف و آزاده برتری پیدا کنند» .

این لباسها هم اکنون از نایلون و امثال آن ساخته شده، و به جای اینکه بدن را بپوشانند، آنرا بیشتر در معرض دید مردم قرار می دهند، این لباسها عیبی را نمی پوشانند و اصولا نمی توان آنرا لباس نامید.

رسول اکرم (ص) از زنان آخر الزّمان «بهم» تعبیر فرموده که به معنای زنان خودرأی و خیره سر است که از کسی پند نپذیرند و از اشتباه خود برنگردند، و در لغت به برّه، بزغاله و گوساله ای گفته می شود که جدا از مادر به چرا بروند و در

ص:754

دشت پراکنده شوند و حرف نشنوند.

1105- «یرفع العلم، و یظهر الجهل، و یشرب الخمر، و یفشو الزّنا، و یقلّ الرّجال حتّی أنّ الخمسین امرأة فیهنّ رجل واحد!» .

«علم برداشته می شود، نادانی فراگیر می شود، زنا و مشروب خواری شایع می گردد، شمار مردها اندک می شود، تا جائی که گاهی میان پنجاه زن یک مرد یافت می شود» .

طبعا این حدیث با جنگهای خانمانسوزی که در آستانۀ ظهور به وقوع می پیوندد، تحقّق می یابد که شرح آنها در احادیث بعدی خواهد آمد.

رسول اکرم (ص) در حدیث دیگری از نابرابری مرد و زن، و ابتذال زن در اثر همین نابرابری سخن گفته، که فرازی از آن را با پوزش از خوانندگان گرامی نقل می کنیم: «هنگامی که زن از کنار گروهی عبور می کند، یکی از آنها برمی خیزد و دامن او را بالا می زند، آنچنانکه دنبۀ گوسفند را بالا می زنند» ! ! ! .

از تشبیه به گوسفند استفاده می شود که در مقابل این جسارت بزرگ، خونسردی نشان می دهند و اضطراب و اعتراضی ابراز نمی کنند! ! .

هنگامی که بی بندوباری علامت تمدّن و روشنفکری باشد، انتظاری جز آن نمی رود، چنانکه در حدیث آمده است: در آخر الزّمان مرد و زن در کنار جادّه (خیابان) درمی آمیزند، افراد باوقار به آنها می گویند: ای کاش مقداری از راه مردم کنار می رفتید! ! .

با کمال تأسّف این فاجعه در اروپا تحقّق یافته است، خدا کند که به کشورهای ما صادر نشود تا برخی از مسلمان نماها به عنوان روشنفکری، گوی سبقت را از اروپائی ها ببرند! ، العیاذ باللّه.

1106- «. . . و إذا رأیت المرأة تصانع زوجها علی نکاح الرّجال! . و رأیت خیر بیت یساعد النّساء علی فسقهنّ! ! !» .

«هنگامی که ببینی که زن از همسرش مطلّع است که او با هم جنس خود رابطه دارد و به روی او نمی آورد، و می بینی که در بهترین خانه ها زن تشویق می شود که فسق و فجور کند» ! ! .

مرد و زن در این سازش شوم از افکار پلید یکدیگر آگاهند ولی به عنوان

ص:755

احترام به آزادی! انحراف یکدیگر را نادیده می گیرند، تا هر یکی به خواسته های نامشروع خود برسند.

1107- «و کان الزّنا تمتدح به النّساء، و اللّیل لا یستخفی به من الجرأة علی اللّه!» .

«زنا دادن به صورت یک فضیلت برای زن بازگو می شود، دیگر منتظر شب نمی شوند که تاریکی آنها را بپوشانند، زیرا جرئت بر خدا به آن حدّ می رسد» ! ! ! .

بسیار شرم آور است که جرئت بر خدا به این حدّ رسیده، دیگر نیازی به مخفی کاری احساس نمی کنند، بلکه آشکارا به حریم گناهان گام می نهند، و بعدا با دوستان و هم فکران خود با آب وتاب شرح واقعه را بازگو می کنند و با تور انداختن افراد بیشتر به یکدیگر مباهات می کنند.

1108- «إذا رفعوا البنیان و شاوروا النّسوان، و یکثر الاختلاط» .

«هنگامی که ساختمانها بلند شود، زنها مورد مشورت قرار بگیرند و اختلاط زن و مرد فراوان شود» .

امروز آپارتمانهای آسمانخراش به سوی آسمان پرگشوده، مشورت با زنان در تمام شئون زندگی راه یافته، و اختلاط مرد و زن، در مدرسه، بیمارستان، کارگاه، کازینو و دیگر مجالس و اجتماعات رائج گشته است.

در حدیث دیگری آمده است: «به حریم آنها تجاوز می شود، در داوری به آنها ستم می شود و امور آنها را زنها اداره می کنند» .

اینهمه فجایع که تحت عنوان «آزادی» و «تساوی حقوق» انجام می گیرد چه سودی به حال زنها داشته، جز اینکه آنها را به محیط کار، حاشیۀ خیابانها، مجالس مبتذل و سرانجام منجلاب بدبختی کشانده است؟ ! .

زنی که همۀ روز و پاسی از شب را در مراکز مختلط به سر می برد چگونه انسان باور می کند که در محیط آشفتۀ امروزی با فکری آسوده، در میان نگاههای نافذ جوانان بدون اینکه کوچکترین خدشه ای به عفّت، عصمت، ناموس و حیثیّت اخلاقی اش وارد شود، تلاش انسانی کرده، شبانگاه صحیح و

ص:756

سالم به خانه اش باز گردد؟ ! ، و شوهر متعهّد و پدر بزرگوار و برادر جوانمردش با خیالی راحت و آسوده در کنار سفره در انتظار مقدمش بنشینند! .

1109- «إذا رأیت المرأة تقهر زوجها، و تعمل ما لا یشتهی، و تنفق علیه من کسبها فیرضی بالدّنیء من الطّعام و الشّراب!» .

«هنگامی که زن را ببینی که با خشونت با همسرش رفتار می کند، آنچه را که او نمی خواهد انجام می دهد و از درآمد شخصی خود به شوهرش انفاق می کند و شوهرش برای چیزی اندک از متاع دنیا خشنود می شود و ناملایمات همسرش را تحمّل می کند» .

1110- «عندها إمارات النّساء، و مشاورة الإماء، و قعود الصّبیان علی المنابر، و التّباهی باللّباس» .

«در آن هنگام زنها حکومت می کنند، کنیزان مورد مشورت قرار می گیرند، کودکان بر فراز منبر نشسته، امر و نهی می کنند، و با لباس مباهات می شود» .

پیشوای ششم در این باره می فرماید:

1111- «یحکم الدّولة الخصیان و النّسوان و تکون إمارة الصّبیان و الغلمان» .

«زنان و خواجگان بر سریر حکومت می نشینند و کارهای دولتی به دست کودکان و نونهالان اداره می شود» .

آنگاه رسول اکرم (ص) ادامه می دهد:

1112- «إذا کانت إمارة الصّبیان. فو اللّه لتکوننّ!» .

«هنگامی که دستگاه حکومت به دست کودکان افتاد، به خدا سوگند انجام خواهد یافت» .

آنگاه این جمله را سه بار تکرار کرد.

ای پیامبر رحمت! سوگندهای تو کمر انسان را می شکند، آنچه فرموده ای تحقّق یافته است، کودکان همه جا به قدرت رسیده اند و زمامداری تعدادی از

ص:757

کشورهای بزرگ و کوچک جهان به دست زنها سپرده شده، فجایع تلخ و جانکاهی که نوید داده بودی به وقوع پیوسته است ولی این امّت سخنان پرارج ترا می شنوند و از کنارش می گذرند.

پیشوای ششم شیعیان در این مورد می فرماید:

1113- «یا لها من طامّة إذا حکمت فی الدّولة الخصیان و النّسوان و السّودان، و أحدث الإمارة الشّبّان و الصّبیان! ، و خرب جامع الکوفة من العمران، و انعقد الجسران فذلک الوقت زوال ملک بنی العبّاس، و ظهور قائمنا أهل البیت» .

«چه حوادث جانکاهی روی خواهد داد، هنگامی که زنان، خواجگان و سیاهان به حکومت برسند، کودکان و نوجوانان حکومت کنند، مسجد جامع کوفه پس از عمران و آبادی خراب شود و دو عدد پل (در بغداد) احداث گردد، در آن هنگام وقت سقوط بنی عبّاس و ظهور قائم ما اهلبیت فرا می رسد» .

آنگاه رسول اکرم (ص) در این باره می فرماید:

1114- «لن یفلح قوم و لّوا أمرهم امرأة!» .

«قومی که فرمانروائی آنها به دست زن سپرده شود، هرگز روی سعادت نخواهد دید» .

امروز در چند کشور زن حکومت می کند که با وجود آنها جهان روی سعادت نخواهد دید، که یکی از آنها غول بزرگ استعمار، انگلستان مکّار است که با برنامه های پیچیدۀ استعماری خوشبختی جهان را سلب کرده است، دیگری رژیم اشغالگر قدس است که سالیان درازی یک زن (گلدامایر) بر این کشور نامشروع حکومت کرد و در زمان او به تمام کشورهای همسایه هجوم برده، اراضی آنها را غصب کرده، امنیّت و آسایش منطقه را سلب نمود.

1115- «لا یقدّس اللّه أمّة قادتهم امرأة!» .

«هرگز مقدّس نمی شود امّتی که آنها را زن رهبری کند» .

و در آخرین لحظات زندگی جمله ای فرمود که برخی از فرازهای آن در

ص:758

این رابطه می باشد، و آن اینکه:

116- «از برادرم جبرئیل پرسیدم:

-آیا بعد از من به این جهان فرود می آئی؟ گفت:

-آری، ده بار می آیم و گوهرهای زمین را با خود می برم. گفتم:

-چه چیزها را می بری؟ گفت:

-بار اوّل برکت را از زمین می برم.

-بار دوّم مرحمت را از دل بندگان می برم.

-بار سوّم حیا را از زنان می برم.

-بار چهارم عدالت را از حکمرانان می برم.

-بار پنجم محبّت را از دل مردمان می برم.

-بار ششم شکیبائی را از مستمندان می برم.

-بار هفتم سخاوت را از ثروتمندان می برم.

-بار هشتم دانش را از دانشمندان می برم.

-بار نهم قرآن را از دل قاریان می برم.

-بار دهم ایمان را از دل مؤمنان می برم» .

هنگامی که در میان امّت اسلامی به تحلیل می پردازیم درمی یابیم که جبرئیل امین حدّاقل نه بار در این مدّت به زمین فرود آمده و برکت را از زمین، مرحمت را از دل بندگان، حیا را از چهرۀ بانوان، عدالت را از زمامداران، محبّت را از دل مردمان، شکیبائی را از مستمندان، دست ودل بازی را از ثروتمندان، دانش را از دانشمندان و نور قرآن را از دل قاریان گرفته و برده است، از واژه های مقدّسی چون صبر و عدل و محبّت و شفقت، چیزی جز نام آنها، و از قرآن کریم چیزی جز نقش آن بر مصاحف و صوت آن بر زبان قاریان، آنهم با تجوید و ترتیل ناقص و احیانا با غنای حرام، چیزی نمانده است.

آنچه به نام ایمان در دل مؤمنان باقی مانده، اطمینان چندانی نیست که ایمان مستقرّ باشد و در سرازیری قبر به دردش بخورد، ممکن است ایمان مستودع باشد و در یکی از تنگناها از دست برود و انسان با دست خالی به سوی حق تعالی بشتابد.

وه چقدر وحشتناک است که جبرئیل امین آخرین فرود خود را نیز انجام

ص:759

دهد و این مختصر ایمان را نیز از سراچۀ دل بالا برد و دیگر همه چیز خاتمه یابد و از صفات برجستۀ انسانی دیگر نمونه ای برجای نماند. نعوذ باللّه.

***

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

1117- «تکون النّسوة کاشفات عاریات متبرّجات، من الدّین خارجات، و إلی الفتن مائلات، و إلی الشّهوات و اللّذّات مسرعات، للمحرّمات مستحلاّت، و فی جهنّم خالدات» .

«زنها لخت و عور می باشند، زینتهای خود را آشکار می سازند، از دین بیرون می روند، به فتنه ها می گرایند، به سوی شهوتها و لذّتها می شتابند، محرّمات الهی را حلال می شمارند و در جهنّم جاویدانند» .

همۀ این نشانه ها تحقّق یافته، فقط فراز واپسین مانده، که در سرای آخرین مهر خلود (جاودانگی) بر پیشانی شان زده شود، آنجا که کشان کشان به سوی آتش خشم الهی کشیده می شوند، ولی تأسّف آمیز است که این قشر ایمان نمی آورند تا وقتی که روی در روی آتش قرار بگیرند، که آنجا دیگر عذری پذیرفته نیست و توبه ارجی ندارد، چنانکه قرآن کریم در مورد فرعون نقل می کند، که هنگامی که پس از مشاهدۀ نشانه های مرگ زبان به توبه و استغفار گشود ولی چنین پاسخ شنید: «آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ» : «آیا اکنون؟ ! که مدّت درازی نافرمانی کردی» ؟ !

از همۀ برادران ایمانی دوستانه و عاجزانه می خواهم که از لغزشگاهها بپرهیزند و از روزیکه تکذیب کنندگان دست بسته در آتش گداخته انداخته می شوند بترسند، که آنجا هرچه استغاثه کنند، پاسخی دریافت نمی کنند:

«هنگامی که به محلّ تنگی از آتش انداخته شوند، درحالی که با زنجیر بسته شده اند، در آنجا واویلاه می خوانند، به آنها گفته می شود:

امروز یک ویل نخوانید و ویلهای بسیاری بخوانید» .

1118- «. . . و ذلک إذا تسلّطت النّساء، و سلّطن الإماء، و امّرت الصّبیان» .

ص:760

«و آن هنگامی است که زنها مسلّط شوند، کنیزان تسلّط پیدا کنند و کودکان حکومت کنند» .

1119- «إذا غلبت النّساء علی الملک، و غلبن کلّ امریء، فلا یؤتی إلاّ ما لهنّ فیه هوی» .

«هنگامی که زنها بر تخت سلطنت چیره شوند، و بر هر مردی چیره باشند، و جز خواستۀ آنها عملی نگردد» .

گرفتاری بزرگ عصر ما همانست و چاره ای جز شمشیر برّان حضرت بقیّة اللّه (عج) ندارد، تا با لبۀ تیز آن شمشیر الهی همۀ کجیها را راست نمایند و هر حقّی به صاحب حق برگردد و هر قشری از جامعه به آنچه شایستۀ آنست برسد.

***

امام صادق (ع) می فرماید:

1120- «. . . و رأیت النّساء یتزوّجن بالنّساء، و رأیت معیشة المرأة من کدّ فرجها! . و رأیت النّساء یتّخذن المجالس کما یتّخذها الرّجال» .

«زنها را می بینی که با زنها آمیزش می کنند و زندگی زن از خودش تأمین می شود و زنان بسان مردان جلساتی تشکیل می دهند» .

اینها نیز تحقّق یافته و جلسات فراوانی تشکیل می دهند و در هر رشته ای تلاش می کنند، جز آنچه مربوط به تربیت اولاد و تنظیم خانواده باشد که در اثر تراکم مشاغل دیگر فرصت خانه داری و بچّه داری را ندارند.

و در حدیث دیگری به نکتۀ تلخ تری اشاره کرده می فرماید:

1121- «إذا رأیت النّساء یبذلن أنفسهنّ لأهل الکفر! ! !» .

«هنگامی که زنها را ببینی که خود را در اختیار کافران می گذارند» ! ! .

در میان زنهای ناآگاه به تعداد اندک و در میان زنان تحصیل کرده و

ص:761

روشنفکر به تعداد فراوان از این جرثومه های فساد یافت می شوند که خود را در اختیار بیگانه بگذارند و به این تباهی مباهات نیز بکنند و اسم آنرا آزادی و پشت پا زدن به آداب و رسوم و تقالید بگذارند! ! .

1122- «. . . تصبح طهران قصورها کقصور الجنّة، و نسوانها کالحور العین، یتلبّسن بلباس الکفّار، و یتزیّین بزیّ الجبابرة. یرکبن السّروج، و لا یتمکّنّ لأزواجهنّ! . و لا تکفی مکاسب الأزواج لهنّ! . فرّوا منها إلی قلّة الجبال و من الجحر إلی الجحر کالثّعلب بأشباله! ! !» .

«تهران به حدّی می رسد که کاخهایش چون کاخهای بهشتی شود و زنانش چون حور العین باشند، جامۀ کافران را بپوشند، خود را به شکل مستکبران درآورند، بر زینها سوار شوند، به همسران خود تمکین نکنند، و درآمد شوهرانشان آنها را کفاف ندهد! ، از آنها به قلّۀ کوهها فرار کنید، و همانند روباهی که بچّه های خود را برداشته اند از لانه ای به لانه ای می گریزد، کودکان خود را برداشته، از پناهگاهی به پناهگاهی بگریزید» ! ! .

من خیال می کنم که امام صادق (ع) از تهران به این سبب به طور خصوص نام برده، که می دانسته یکروز ایران مرکز تشیّع می شود و تهران پایتخت یک کشور شیعی می گردد، از این رهگذر برای هشدارباش به شیعیان خود از تهران به طور خاصّ نام برده است وگرنه این صفات همۀ پایتختهای ممالک اسلامی را دربرمی گیرد.

آنگاه به کسانیکه ثابت قدم مانده، به چپ و راست نگرائیده اند، توصیه می کند که از دست این عاملان فساد به دشت و صحرا بگریزند و به قلّۀ کوهها پناهنده شوند، تا رسوبات اعتقادات کهن خود را از دست ندهند.

آنگاه در ضمن احادیث طولانی از خانواده هائی سخن گفته که اهل خانه زنها را در انجام فسق و فجور تشویق می کنند! ، مرد از درآمد همسرش می خورد! ، از انحراف همسرش آگاه شده چشم می پوشد! ، مرد، زن و کنیزش را در اختیار دیگری نهاده، به درآمد اندک و ناچیز آن دلخوش می شود! ! .

در اینجا یادآور می شویم که همۀ این تعبیرات از دیگر پیشوایان معصوم

ص:762

نیز نقل شده است که ما برای پرهیز از تکرار به نقل آنها از رسول اکرم (ص) و پیشوای پرهیزکاران امیر مؤمنان (ع) و رئیس مذهب، امام صادق (ع) بسنده کردیم.

***

ص:763

ص:764

حواشی

-منتخب الاثر صفحه 426، الزام النّاصب صفحه 180، تحف العقول صفحه 41 و بشارة الاسلام صفحه 20 و 40.

-منتخب الاثر صفحه 428، الزام النّاصب صفحه 182 و الامام المهدی صفحه 219.

-منتخب الاثر صفحه 292، الزام النّاصب صفحه 180، المحجّة البیضاء جلد 3 صفحه 342، اعلام الوری صفحه 433، المهدی صفحه 199، مثیر الاحزان صفحه 298، بشارة الاسلام صفحه 26 و الامام المهدی صفحه 219.

-نهج الفصاحه، جلد 2 صفحه 474.

-الزام النّاصب صفحه 181، بحار الانوار جلد 52 صفحه 263 و بشارة الاسلام صفحه 23.

-نهج الفصاحه، جلد 2 صفحه 474.

-صحیح مسلم جلد 6 صفحه 168.

-منتخب الاثر صفحه 433، بحار الانوار جلد 52 صفحه 191، اعلام الوری صفحه 433، المهدی صفحه 199، بشارة الاسلام صفحه 26،44،76 و 99، مثیر الاحزان صفحه 298، نور الابصار صفحه 171، الامام المهدی صفحه 219، الزام النّاصب صفحه 195، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 342 و کشف الغمّه جلد 3 صفحه 324.

-منتخب الاثر صفحه 426.

-نهج الفصاحه، جلد 1 صفحه 184، بشارة الاسلام صفحه 25، صحیح مسلم جلد 8 صفحه 58، منتخب الاثر صفحه 425، و الامام المهدی صفحه 217.

-منتخب الاثر صفحه 429، بحار الانوار جلد 52 صفحه 257، بشارة الاسلام صفحه 131 و الزام النّاصب صفحه 183.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 257، الزام النّاصب صفحه 183، بشارة الاسلام صفحه 135 و منتخب الاثر صفحه 429.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 263، المهدی صفحه 199، الزام النّاصب صفحه 181، بشارة الاسلام صفحه 23،44 و 77 و الامام المهدی صفحه 219.

-منتخب الاثر صفحه 430، بحار الانوار جلد 52 صفحه 257، بشارة الاسلام صفحه 133 و الزام النّاصب صفحه 183.

ص:765

-بشارة الاسلام صفحه 25 و الزام النّاصب صفحه 182.

-الزام النّاصب صفحه 178 و بشارة الاسلام صفحه 76 و 81.

-الملاحم و الفتن صفحه 70.

-الزام النّاصب صفحه 178 و الملاحم و الفتن صفحه 164.

-صحیح بخاری جلد 9 صفحه 55 و تحف العقول صفحه 30.

-صحیح مسلم جلد 9 صفحه 55 و تحف العقول صفحه 30.

-منتخب الاثر صفحه 426.

-یونس:91.

-الفرقان:13 و 14.

-بشارة الاسلام صفحه 41،44 و 76.

-بحار الانوار جلد 5 صفحه 259، بشارة الاسلام صفحه 134 و الزام النّاصب صفحه 184.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 256، الزام النّاصب صفحه 183، منتخب الاثر صفحه 429 و بشارة الاسلام صفحه 76 و 131.

-الزام النّاصب صفحه 183، منتخب الاثر صفحه 430، بحار الانوار جلد 52 صفحه 258 و بشارة الاسلام صفحه 132. مترجم گوید: این حدیث را در منابع یادشده نیافتیم.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 257 و بشارة الاسلام صفحه 131.

ص:766

ج-سیمای دانشمندان و زمامداران در آخر الزّمان

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

1123- «صنفان من النّاس إذا صلحا صلح النّاس، و إذا فسدا فسد النّاس: العلماء، و الأمراء» .

«دو صنف از امّت من هستند که اگر آنها اصلاح شوند مردمان اصلاح می شوند، و اگر آنها فاسد باشند مردمان فاسد می شوند: آنها دانشمندان و زمامداران می باشند» .

بعد از وجود اقدس حضرت احدیّت، چه کسی راستگوتر از وجود مقدّس حضرت ختمی مرتبت (ص) می باشد؟ و به راستی حق مطلب را ادا کرده، و ما امروز شاهد تباهی امّت اسلامی، در اثر تباهی این دو صنف می باشیم.

1124- «شرار العلماء الدین یاتون الأمراء، و خیار الأمراء الدین یاتون العلماء» .

«بدترین علما آنهایند که پیشانی به آستان پادشاهان بسایند، و بهترین زمامداران آنهایند که به سوی علما بشتابند» .

یکبار دیگر از پیشگاه رسول اکرم (ص) سؤال کردند: بدترین مردم کیانند؟ فرمود:

1125- «العلماء إذا فسدوا» .

«علما هستند هنگامی که فاسد شوند» .

اخبار غیبی وارده از پیشگاه مقدّس حضرت رسالت پناه و فرزندان عالیمقدار آن حضرت، از سنخ پیشگوئیهای منجّمان، کاهنان، فال بینها و کف بینها نیست، بلکه مستند به وحی الهی و پیک امین می باشد، و خبر دادن آنها از این رویدادها برای مصالح امّت اسلامی است که اوّلا با تحقّق یافتن هر یک از این رویدادها دلایل حقانیّت آئین مقدّس اسلام تداوم می یابد، ثانیا امّت

ص:767

اسلامی می تواند از این زنگ خطرها حدّاکثر استفاده را نموده، خود را به موقع از ورطۀ هلاکت دور نگه دارد. از این رهگذر همۀ این خبرهای غیبی درروند هدایت مردم و به دلایل تربیتی و ارشادی بیان شده است، و در پاسخ پرسش افراد حسّاس و کنجکاو القاء شده است.

تصوّر نشود که پیامبر اکرم (ص) و جانشینان معصوم او (نعوذ باللّه) بساط پیشگوئی باز کرده، رهگذران را صید نموده، خبرهائی در رابطه با آینده با عابران و رهگذران مطرح می کردند! ، بلکه آنها در خاندان رسالت و در دودمان امامت مستقّر بودند، تشنگان دانش و شیفتگان فضیلت از راههای دور و دراز رنج سفر تحمّل کرده، به پیشگاه آنها تشرّف حاصل می کردند و از مسائل مورد ابتلای خود می پرسیدند، و آنان در رابطه با پرسشهای آنها یک سلسله مسائلی را مطرح می فرمودند، و احیانا مطالبی را هم در رابطه با آخر الزّمان که با پرسش آنها مربوط باشد، یا در روند تربیتی آنها لازم شناخته شود، با آنها بازگو می کردند. تلاش دائم آن بزرگواران در زمینۀ تحکیم مبانی عقیدتی و تعلیم احکام دینی و تهذیب و تقویت جهات اخلاقی مردم بود، و گفتگوی خبرهای غیبی به دلیل ارتباط آنها با انجام رسالت تربیتی و ایفای نقش رهبری بود.

ما که بیش از هزار سال از عصر آنها فاصله داریم، با تحقّق هریک از خبرهای غیبی آنها، بیش از پیش ایمان و اعتقادمان به آنها راسختر می شود و به یقین درمی یابیم که آنها از مبدء وحی سخن گفته اند و هرگز کلمه ای از جانب خود نفرموده اند. تمام مطالبی که از عصر ما بیان کرده اند، آنچنان با زمان ما منطبق است که گوئی سالیان درازی در میان ما زندگی کرده اند و همۀ مسائل امروز را تجربه نموده اند.

رسول گرامی اسلام سخنان گرانبهای خود را برای عموم القاء می کند و همۀ اعصار و قرون را در نظر می گیرد و سخنان پرارجش را با تمام اقطار و اکناف زمین منطبق می سازد. از این رهگذر آنچه در مورد دانشمندان و زمامداران بیان فرموده، سخن حقّ و مسلّمی است که هیچ جای جدل و مناقشه نمی باشد و همه می دانند که اصلاح مردم با اصلاح دانشمندان و زمامداران ارتباط مستقیم دارد، زیرا امور مذهبی مردم با دانشمندان ارتباط دارد و زمام امور مادّی مردم به دست زمامداران است، اگر این دو گروه اصلاح شوند امور دین و دنیا اصلاح خواهد شد

ص:768

و اگر این دو طبقه فاسد شوند، امور دین و دنیا به تباهی کشیده خواهد شد. و این چنین خداوند پیامبرش را آگاه نموده و ما امروزه آنرا با چشم خود می بینیم. رسول گرامی اسلام در فرصتها مختلفی امّت اسلامی را از خطر فساد و تباهی این دو گروه بیم داده و آگاه نموده، تا در دام مفسدان آنها نیفتاده، در وادی سقوط و هلاکت گام نگذارند. و اینک چند نمونۀ دیگر از سخنان پرارج رسول گرامی اسلام در این رابطه:

1126- «أخاف علی أمّتی ائمّة مضلّین» .

«من برای امّت خود از رهبران گمراه بیمناکم» .

در اینجا کلمۀ «رهبران» شامل رهبران مذهبی (علماء) و رهبران دنیوی (زمامداران) می باشد.

1127- «ینزل بأمّتی فی آخر الزّمان بلاء شدید من سلطانهم لم یسمع ببلاء أشدّ منه، حتّی تضیق علیهم الأرض الرّحبة، و حتّی لا یجد الرّجل منهم ملجأ یلتجیء إلیه من الظّلم! . فیبعث اللّه رجلا من عترتی» .

«در آخر الزّمان بلای سختی از ناحیۀ زمامداران به امّت من وارد می شود، این بلا به قدری سخت می شود که نظیر آن هرگز شنیده نشده، و زمین را با این وسعت و گستردگی در نظر آنها تنگ می نماید، کسی از آنها پناهگاهی پیدا نمی کند که از ستم زمامداران به آنجا پناه ببرد، در چنین زمانی خداوند مردی را از عترت من برمی انگیزد. . .» .

این روایت بشارت است، زیرا این بلاها را نشانۀ نزدیک شدن فرج معرّفی می کند، روایات دیگری نیز این معنی را تأیید می کند.

1128- «إذا قلّ علماؤکم، و ذهب قرّاؤکم، و قطعتم زکاتکم، و أظهرتم منکراتکم، و علت أصواتکم فی مساجدکم، و جعلتم الدّنیا فوق رؤوسکم و العلم تحت أقدامکم، و الکذب حدیثکم و الغیبة فاکهتکم، و الحرام غنیمتکم، و لا یرحم کبیرکم صغیرکم، و لا یوقّر صغیرکم کبیرکم، فعند ذلک تنزل اللّعنة علیکم و یجعل باسکم بینکم» .

«هنگامی که دانشمندان شما کم شوند، قاریان شما از بین بروند،

ص:769

شما از دادن زکات ابا کنید، گناهان را علنی انجام دهید، صداهای شما در مساجد بلند شود، دنیا را بالای سرتان قرار دهید، دانش را زیر پای خود بیفکنید، گفتارتان دروغ باشد، شیرینی مجالستان غیبت باشد، درآمدتان از طریق حرام به دست آید، بزرگترها به کوچکترها ترّحم نکنند، کوچکترها نیز احترام بزرگان را رعایت نکنند، در چنین زمانی لعنت بر شما نازل می شود، ترس در میان شما انداخته می شود و نیروی شما بر علیه همدیگر به کار گرفته می شود» .

آیا همۀ اینها تحقّق نیافته؟ چرا، مگر مساجد ما به این صورت درنیامده؟ ! مگر از بلندگوی مساجد ما جز تهمت و دروغ پخش می شود؟ ! مگر پول و ثروت به صورت معبود ما درنیامده و روی سر ما جای نگرفته؟ ! مگر علوم دینی پشت سر انداخته نشده و مورد هتک و اهانت قرار نمی گیرند؟ ! ، مگر این آیه در حقّ ما عینیّت نیافته که می فرماید:

«فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضٰاعُوا الصَّلاٰةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوٰاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا» .

«بعد از آنها مردمی به جای آنها نشستند که نماز را ضایع کردند و از شهوات پیروی نمودند و به زودی با آتش هلاکت روبرو شوند» .

ضلالت و هلاکت دنیا را دیدیم و در میان شعله های آن دست و پا می زنیم و شعله های هلاکت و غوایت دوزخ در انتظار ماست که به خدای توانا از آن پناه می بریم، اگر با آن نیز روبرو شویم دیگر راه نجات نداریم که آن آتش خشم خداوندی است و یک جایگاه جاوید و ابدی خواهد بود.

دیگر فقرات حدیث نیز تحقّق یافته: علمای دینی بسیار کم شده، قاری های واقعی به کلّی از بین رفته، که منظور از قاری، بازیگران ترتیل قرآن و غناکنندگان به صورت آن نیستند، بلکه منظور از قاری، آن حافظ قرآن است که معتقد به قرآن باشد، بر ترتیل و تجوید آن واقف، بر احکام و تعالیم آن عامل، و از راهی که قرآن کریم نشان داده، رهرو باشد، امّا این نوارها و صفحه هائی که به نام قرآن به فروش می رسد، یک سلسله «اصوات و الحان» است که به جای دیگر نوارها و صفحه ها به دست جوان امروزی داده می شود، تا از دیگر انواع موسیقی بی نیاز شود.

ص:770

1129- «إذا تقارب الزّمان انتقی الموت خیار امّتی کما ینتقی أحدکم خیار الرّطب من الطّبق!» .

«هنگامی که فرج نزدیک باشد، مرگ بهترین امّت را برمی گزیند، آن سان که شما خرماهای رطب را از یک طبق خرما برمی گزینید» .

1130- «إذا کانت امراؤکم شرارکم، و أغنیاؤکم بخلاءکم، و أمورکم إلی نسائکم، فبطن الأرض خیر من ظهرها!» .

«هنگامی که زمامداران شما بدترین شما باشد، ثروتمندان شما بخیلان شما باشد، و کارهای شما به دست زنان شما باشد، در چنین زمانی زیر زمین بهتر از روی آن است» .

اشاره به حوادث تلخ و ناگواری است که انسان در چنین زمانی مرگ را بر زندگی ترجیح می دهد و اگر به اختیار خویش باشد قبر را بر قصرهای سر به فلک کشیده برمی گزیند.

1131- «یصبح زعیم القوم أرذلهم!» .

«پست ترین مردمان، رهبر آنان می گردد» .

پیامبر اکرم (ص) چون یک جامعه شناس موشکاف، حوادث و علل حوادث دهها قرن دیگر را با قاطعیّت بیان می فرماید.

1132- «إذا أسند الأمر إلی غیر أهله فانتظروا السّاعة!» .

«هنگامی که کارها به غیر اهل سپرده شود منتظر فرج باشید» .

در این روایتها منظور از «ساعت» ، ساعت ظهور، و لحظۀ رهائی موعود است.

1133- «إنّ اللّه إذا غضب علی أمّة لم ینزل بها عذاب خسف و لا مسخ، غلت أسعارها، و تحبس عنها أمطارها، ویلی علیها شرارها!» .

«هنگامی که خداوند بر قومی غضب کند آنها را به عذابهائی چون

ص:771

خسف و مسخ دچار نمی کند بلکه قیمتها بالا می رود، باران حبس می شود و بدترین مردم بر آنها حکومت می کند» .

بالا رفتن قیمتها به صورت یک مسئلۀ جهانی درآمده، هر روز مقدار تورّم بالا می رود، و زمامداران از چاره جوئی ناتوان گشته اند، امّا باران هنوز به کلّی قطع نشده، اگرچه غالبا نابهنگام می بارد و ویرانی ها به بار می آورد، ولی از خداوند می خواهیم که به حیوانات زبان بسته و کودکان بی گناه رحم آورد و آنرا قطع نکند، امّا در مورد مسلّط شدن اشرار و حکومت شریران به خدا پناه می بریم.

1134- «إنّی أخاف علی أمّتی بعدی أعمالا ثلاثة: زلّة عالم، و حکم جائر، و هوی متّبعا!» .

«برای امّتم بعد از خود در مورد سه چیز بیمناکم:1-لغزش عالم، 2-ستم زمامدار،3-پیروی هوای نفس» .

هر سه تحقّق یافته، و قبلا زنگ خطر به صدا درآمده، هرکه به هوش نبوده جز خویشتن را سرزنش نکند.

1135- «ستکون علیکم أئمّة یملکون علیکم أرزاقکم، یحدّثونکم فیکذبونکم، لا یرضون منکم حتّی تحسّنوا قبیحهم، و تصدّقوا کذبهم» .

«رهبرانی بر شما مسلّط می شوند، که روزیهای شما را به دست می گیرند، چون با شما سخن بگویند دروغ می گویند، از شما راضی نمی شوند مگر هنگامی که کارهای ناشایست آنها را تحسین کنید و دروغهای آنانرا تصدیق نمائید» .

1136- «سیأتی علی أمّتی زمان یکثر الفقراء، و یقلّ العلماء، و یقبض العلم و یکثر الهرج، ثمّ یأتی بعد ذلک زمان یقرأ القرآن رجال لا یجاوز تراقیهم» .

«برای امّت من زمانی پیش می آید که در آن فقیر زیاد می شود، دانشمند کم می شود، علم از میان مردم برداشته می شود، هرج ومرج

ص:772

فراگیر می گردد، سپس زمانی پیش می آید که قاریان قرآن را می خوانند ولی از حلقوم آنها تجاوز نمی کند» .

چنانکه ما امروز قرآن می خوانیم ولی دقّت و تأمّل نمی کنیم، چون به آیات رحمت می رسیم بارقۀ امید در دیدگان ما نمی درخشد، و هنگامی که به آیات عذاب می رسیم، ضربان قلب ما افزایش نمی یابد و آثار خوف در سیمای ما ظاهر نمی شود.

1137- «إذا أبغض المسلمون علماءهم، و أظهروا عمارة أسواقهم، و تناکحوا علی جمع الدّراهم، رماهم اللّه بأربع خصال:

بالقحط من الزّمان، و جور السّلطان، و الخیانة من ولاة الحکّام، و الصّولة من العدوّ!» .

«هنگامی که مسلمانان با علمای خود از سر ستیز درآیند، بازارهای خود را آباد جلوه دهند و برای گردآوری ثروت ازدواج کنند، خداوند آنها را به چهار بلا دچار می سازد:

1-قحطی زمان،

2-ستم سلطان،

3-خیانت فرمانروایان،

4-ترس و وحشت از دشمنان» .

هر چهار بلا کشورهای ما را فرا گرفته، قحطی و تورّم به اوج رسیده، زمامداران ستم پیشه کرده اند، خیانت هر کوچه و برزن را فراگرفته، ترس و وحشت از دشمن پشت ممالک اسلامی را می لرزاند و سرزمینهای آنها را قطعه قطعه نموده است.

پیشوای پنجم شیعیان در مورد مفتی ها و قاضی های اسلامی می فرماید:

1138- «من أفتی النّاس بغیر علم و لا هدی من اللّه، لعنته ملائکة الرّحمة و ملائکة العذاب، و لحقه وزر من عمل بفتیاه!» .

«هرکس بدون علم فتوی دهد، فرشتگان رحمت و فرشتگان عذاب او را لعنت می کنند، و گناه همۀ کسانیکه به فتوای او عمل کنند به گردن اوست» .

ص:773

رسول اکرم (ص) نیز در مورد «قاضی» می فرماید:

1139- «لسان القاضی بین جمرتین من نار حتّی یقضی بین النّاس. فإمّا إلی الجنّة، و إمّا إلی النّار!» .

«زبان قاضی در میان دو شعلۀ آتش قرار گرفته تا در میان مردم قضاوت کند، چون قضاوت کرد یا به سوی بهشت می رود یا به سوی آتش» .

در روایت دیگر رسول اکرم (ص) می فرماید:

«بدترین امّت من کسانی هستند که متصدّی امر قضاوت شوند، که اگر امر بر او مشتبه شود مشورت نمی کند، اگر واقعیّت را دریابد خوشحالی بیرون از حدّ کند و اگر خشمگین شود به خشونت متوسّل می شود» .

و می فرماید:

«کسیکه چیز زشتی را بنویسد همانند کسی است که به آن مرتکب شود» .

(شاید معنای حدیث این باشد: کسیکه منشی و نویسندۀ ستمگری باشد در گناه او شریک است) .

1140- «لست اخاف علی أمّتی غوغاء تقتلهم، و لا عدوّا یجتاحهم. ولکنّی أخاف علی أمّتی أئمّة مضلّین إن أطاعوهم فتنوهم، و إن عصوهم قتلوهم» .

«من در مورد امّت خود از کشتارهای جنگی بیمناک نیستم و از دشمنی که آنها را ریشه کن سازد اندیشه نمی کنم، ولی ترس من در مورد آنها از رهبران گمراهی است که اگر از آنها پیروی کنند آنها را فریب می دهند و اگر نافرمانی کنند آنها را به قتل می رسانند» .

از رسول اکرم (ص) نقل می شود که فرمود:

ص:774

«برای هرچیزی آفتی هست و آفت این دین پیشوایان بد می باشند» .

و فرمود:

«وای بر امّت من از علمای سوء» .

منظور رسول اکرم (ص) از علمای سوء، دانشمندانی هستند که مردم را به نیکی امر می کنند و خود عمل نمی کنند.

1141- «سیکون بعدی أئمّة یعطون الحکمة علی منابرهم، فاذا نزلوا نزعت عنهم! . و أجسادهم شرّ من الجیف» .

«بعد از من پیشوایانی پدید می آیند که چون بر فراز منبر قرار بگیرند سخنان حکمت آمیز می گویند، چون از منبر پائین آمدند نور حکمت و ایمان از آنها گرفته می شود، چنین دانشمندانی از مردار پلیدتر هستند» .

1142- «یتفقّه أقوام لغیر اللّه، و طلبا للدّنیا و الرّئاسة. و یوجّه القرآن علی الأهواء. و یصیر الدّین بالرّأی» .

«اقوامی برای غیرخدا درس فقه می خوانند، صرفا برای مقام و ریاست به فقاهت می گرایند، قرآن را طبق خواسته های خود توجیه می کنند، و آئین خدا را با آراء خود تفسیر و تحلیل می کنند» .

با کمال تأسّف این بلاها نیز تحقّق یافته، چقدر فراوانند کسانیکه برای مقام و ریاست به دنبال فقاهت می روند، و چقدر فراوانند افرادیکه از آغاز شروع به درس دم از رأی و فتوا می زنند و در برابر کلام صریح معصوم می گویند: رأی من چنین و چنانست! .

1143- «ما تعلّم العلم ریاء و سمعة یراد به الدّنیا، إلاّ نزع اللّه برکته و ضیّق علیه معیشته و وکله إلی نفسه. و من وکله اللّه إلی نفسه فقد هلک» .

«هنگامی که علم برای ریا و تظاهر و ثروت اندوزی کسب شود، خداوند برکاتش را از آن سلب می کند و زندگی چنین اشخاصی را تنگ

ص:775

قرار می دهد و به خودش وا می گذارد. و کسیکه خداوند او را به خودش واگذارد، هلاک می شود» .

1144- «من تعلّم العلم و لم یعمل بما فیه، حشره اللّه یوم القیامة أعمی، و من تعلّم العلم یرید به الدّنیا و آثر علیه حبّ الدّنیا و زینتها، استوجب سخط اللّه و کان فی الدّرک الأسفل من النّار» .

«کسیکه علم را فراگیرد و به آن عمل نکند، خداوند او را در روز رستاخیز به صورت نابینا محشور نماید. کسیکه علم را برای دنیا به دست آورد و محبّت دنیا را بر آن مقدّم بدارد، مستوجب غضب الهی گردد و جایگاهش در پائین ترین درجۀ آتش است» .

1145- «لا تتعلّموا العلم لتباهوا به العلماء، و لتماروا به السّفهاء، و لتصرّفوا به وجوه النّاس إلیکم. فمن فعل ذلک فهو فی النّار!» .

«هرگز علم را برای افتخار و مباهات به علما، و مجادله با کوته فکران و جلب توجّه مردم نخوانید، کسیکه این کار را انجام دهد در دوزخ است» .

آنگاه دانشمندان سوء را با گرفتاریهای جانکاه بیم داده می فرماید:

1146- «یکون فی أمّتی فزعة، فتصیر النّاس إلی علمائهم فإذا هم قردة و خنازیر، قد عوقبوا بنظیر ما فعلوا من تغییر الحقّ عن جهته، و تحریف الکلام عن مواضعه! ! ! مسخ اللّه صورهم و غیّر خلقتهم کما بدّلوا الحقّ باطلا» .

«در میان امّت من وحشت و اضطرابی پیش می آید که مردم به علمای خود مراجعه می کنند و آنها را به صورت بوزینگان و خوکها درمی یابند، و این اثر وضعی اعمال آنهاست که حق را از مسیر خود منحرف کرده، سخن را از محلّ خود تغییر داده اند، خداوند نیز به عنوان کیفر کردارشان صورتهای آنها را مسخ کرده، آفرینش آنان را تغییر می دهد، آن سان که آنها حق را تغییر داده به صورت باطل درآورده اند» .

و این مرحلۀ جانکاه به زودی فرا می رسد، که مقدّمات آن فرا رسیده

ص:776

است، و علمای سوء و به خصوص آنها که همۀ دانش و بینش خود را در اختیار زمامداران ستمگر قرار داده اند که به مصداق: «چو دزدی با چراغ آید، گزیده تر برد کالا» ، با مشعل فروزان دانش، آیات و احکام الهی را تفسیر و توجیه نموده، راه را برای ستمگران و خیانت پیشگان هموار می کنند، به زودی به کیفر کردار زشت خویش در این سرا می رسند و عذاب آخرت سخت تر و رسواکننده است.

رسول اکرم (ص) آنها را بدترین مردم زمین تعبیر فرموده است که اگر به مقام و منصبی راه یابند از رشوه سیر نمی شوند، و اگر معزول شوند از روی ریا به عبادت می پردازند. آنها راهزنان راه خدا و دزدان عقاید مردمند و با کردار ناشایست خود مردم را از دین دور کرده به کفر و الحاد سوق می دهند.

1147- «علماؤهم خونة فجرة! . أشرار خلق اللّه هم و أتباعهم و من یاتیهم و یأخذ منهم و یحبّهم و یجالسهم و یشاورهم! ! ! . فقهاؤهم خونة یدّعون أنّهم علی سنّتی و منهاجی و شرائعی. . . إنّهم منّی براء، و أنا منهم بریء» .

«علمای آنها خائن و فاسق هستند، آنها، و پیروان آنها، و آنانکه به سوی آنها می آیند و از آنها کسب نور می کنند، و آنانکه آنها را دوست می دارند، با آنها می نشینند و با آنها مشورت می کنند، بدترین مخلوقات روی زمین می باشند. فقهای آنها خائن هستند و ادّعا می کنند که بر سنّت و طریقه و آئین من می باشند ولی آنها از من بیزارند و من نیز از آنها بیزارم» .

1148- «یکون فی آخر الزّمان أمراء ظلمة، و وزراء فسقة، و عرفاء ظلمة، و أمناء خونة» .

«در آخر الزّمان زمامدارانی ستم پیشه، وزیرانی فاسق، عارفانی ستمگر، و امین هائی خیانتگر می باشند» .

1149- «إذا صار الأمراء فجرة، و الوزراء کذبة، و الأمناء خونة، و الأعوان ظلمة، و ذوو الرّئاسة فسقة» .

«هنگامی که زمامداران فاجر، وزیران کاذب، امینان خائن، یاران ظالم و سردمداران فاسق باشند» .

ص:777

این حدیث نویدگر آنست که هنگامی که این صفات در طبقه های یاد شده پدید آمد فرج نزدیکست، و با تحقّق آنها در عصر ما امید فراوان می رود که آن روز پرشکوه را ما نیز درک کنیم انشاء اللّه.

دیگر جای تعجّب نیست که اسلام این قدر کهنه شده، نماز و روزه فراموش گردیده، مجالس به اصطلاح مذهبی فراوانست و از قرآن و احادیث خبری نیست! . علما به سوی رژیمهای حاکم گرائیده، احکام آئین را به دلخواه آنان توجیه می کنند، حرام خدا را حلال نموده، خواستۀ آنان را تأمین می نمایند، که هدف نهائی آنان در تحصیل دانش به دست آوردن درهم و دینار بود و به آن هم رسیدند! . با اینکه رسول اکرم (ص) آنها را تشجیع نموده و به آنها گوشزد فرموده که بعد از من قرآن از دستگاه حاکمه جدا می شود شما هرگز از قرآن جدا نشوید.

و فرموده که زمامدارانی بر شما مسلّط خواهند شد که در حق خود به صورتی داوری می کنند و در حق شما به گونه ای دیگر، اگر با آنها سر ستیز داشته باشید شما را می کشند و اگر با آنها سازشکاری پیشه کنید شما را گمراه می سازند، با آنها چون حواریّون حضرت عیسی (ع) رفتار کنید که به دار رفتند و تسلیم نشدند، که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است.

1150- «إذا رأیت أقرب النّاس من الولاة من یمتدح بشتم أهل البیت، و من یحبّهم یزوّر و لا تقبل شهادته» .

«هنگامی که ببینی که نزدیکترین مردم به زمامداران کسانی هستند که به عنوان فحش و ناسزا گفتنش به اهلبیت ستوده می شوند، و هرکس دوستدار اهلبیت باشد تخطئه می شود و شهادتش پذیرفته نمی شود» .

رسول گرامی اسلام در حدیث دیگری در این زمینه می فرماید:

«زمامداران آنها ستم پیشه، معاونان آنها ستمگر، دانشمندان آنها آزمند، زاهدان آنها تزویرکار، بازرگانان آنها رباخوار، زنهای آنها غرق در آرایش و نوجوانان آنها غوطه ور در بی عفّتی اند، علما را فقط با لباس نیکو می شناسند و قرآن را فقط با صدای نیکو تشخیص می دهند، و خدا را فقط در ماه رمضان می پرستند، در چنین زمانی خداوند سلطانی را بر آنها مسلّط می کند که علم و حلم و رحم نداشته باشد» .

ص:778

صفاتی که رسول اکرم (ص) برای اهل زمان ما بیان فرموده، آنقدر دقیق است که اگر یک جامعه شناس آگاه و ماهری ویژگیهای جامعۀ ما را بشمارد بیش از آن چیزی نخواهد یافت. اگر این اخبار غیبی را به پیشگوئی منجّمان و کاهنان حمل کنید، چرا هیچ منجّم و کاهنی از این سری خبرها نگفته، و منحصرا حضرت رسول اکرم (ص) و فرزندان معصومش این نویدها را داده اند؟ ! .

1151- «ثمّ یاتی بعد ذلک زمان، حتّی لا یری فیه إلاّ سلطان جائر، أوغنیّ بخیل، أو عالم راغب فی المال، أو فقیر کذّاب، أو شیخ فاجر، أوصبیّ وقح، أو امرأة رعناء! ! !» .

«آنگاه زمانی پیش می آید که در آن زمان جز پادشاه ستمگر، ثروتمند بخیل، دانشمند جاه طلب، مستمند دروغ پرداز، پیرمرد تبهکار، کودک بی شرم، و زن گستاخ نباشد» ! ! .

و اینها کالای رائج در بازار قرن بیستم، و دستاورد تمدّن جدید است، که موبه مو تحقّق یافته است.

1152- «السّاعة تکون عند خبث الأمراء، و مداهنة القرّاء، و نفاق العلماء! . و إذا صدّقت أمّتی بالنّجوم، و کذّبت بالقدر. و ذلک حین یتّخذون الکذب ظرفا، و الأمانة مغنما، و الزکاة مغرما. و الفاحشة إباحة، و العبادة تکبّرا و استطالة علی النّاس. . . و حینئذ یفتح اللّه علیهم فتنة غبراء مظلمة، فیتیهون فیها کما تاهت الیهود!» .

«و آن روز پرشکوه، هنگامی است که زمامداران پلید شوند، قاریان سازش کاری را پیشه کنند، دانشمندان به نفاق بگرایند، امّتم سخنان منجّمان را تصدیق کنند و تقدیرات الهی را تکذیب نمایند، و آن هنگامی است که دروغ را مهارت، خیانت به امانت را غنیمت، زکات را جریمه و فحشا را مباح پندارند و عبادت را از روی تکبّر و منّت بر مردمان انجام دهند، در چنین زمانی خداوند فتنۀ جانکاهی را بر آنها چیره نماید که در میان آن سرگردان شوند، آنچنانکه یهود در وادی تیه سرگردان شد» .

امروز جهان اسلام در سرگردانی و سردرگمی عجیبی به سر می برد و همۀ مجد و عظمت آنها در زیر پای دشمنان لگدمال شده است، و صدها ملیون عرب

ص:779

در دست دشمن صهیونیستی اسیر و سرگردان هستند.

آنگاه رسول اکرم (ص) در مورد علمای راستین که بر اعتقاد خود پابرجا باقی مانده، تابع رژیمهای فاسد نشوند، می فرماید:

«برای مردم زمانی پیش می آید که علما را همانند دزدان می کشند، ای کاش در آن زمان علما خود را به حماقت بزنند تا جان خود را از قتل، و آبروی خود را از تهمت، در امان نگهدارند. از خانه های خود خارج نشوند، خود را به سادگی بزنند و از رویدادها اظهار بی اطّلاعی کنند» ! ! ! .

در این سه سال اخیر چقدر از علمای شیعه در ایران و عراق و لبنان به ناحق کشته شدند؟ ! گوئی دیگر هدفی جز مبارزه با راهنمایان مذهبی و ریشه کن ساختن دعوتگران راه خدا ندارند! ولی خداوند در کمین ستمگران است.

1153- «إنّ اللّه تعالی لا ینزع العلم بعد أن أعطاکموه انتزاعا و إنّما ینزعه بقبض العلماء، فتبقی ناس جهّال، یستفتون فیفتون برأیهم فیضلّون و یضلّون» .

«خداوند علم و دانشی که به شما داده از شما سلب نمی کند، بلکه از طریق رحلت علمای ربّانی این علم از میان شما رخت برمی بندد و گروهی نادان برای شما می ماند، از آنها فتوا می پرسید و آنها با رای خود برای شما فتوا می دهند، خود گمراه شده، شما را نیز گمراه می کنند» .

پس از رحلت دانشمندانی که شب و روز در راه تحقیق عمر خود را سپری می کنند، بر این امّت چه خواهد گذشت؟ ! این همه میراث گرانبهائی که از علوم آل محمّد (ص) برای ما گرد آورده اند و قفسه های کتابخانه های جهان را پر کرده اند، به چه سرنوشتی دچار خواهد شد؟ ! .

1154- «لأنا من غیر الدّجال أخوف علیکم من الدّجال! ! ! فقیل: و ما ذاک! ؟ فقال: أئمّة مضلّون!» .

«زیرا که من از غیردجّال بیش از دجّال در مورد شما اندیشناکم.

گفته شد: چگونه یا رسول اللّه؟ ! فرمود: از پیشوایان گمراه کننده» .

ص:780

ای کاش پیشوایان عصر ما این حدیث را می خواندند و مردم را گمراه نمی ساختند.

***

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

پیشوای نخستین شیعه در مورد شکایت از دانشمندان می فرماید: «دو گروه کمرم را شکست:1-دانشمند گستاخ 2-نادان زاهدمآب» . دانشمند گستاخ با رأی خود فتوا می دهد و احکام دین را دگرگون می سازد و نادان زاهد مآب با شیوۀ غلط خود مردم را به گمراهی می کشد.

1155- «و تبطل الأحکام، و یحبط الاسلام، و تظهر دولة الأشرار، و یحلّ الظّلم بکلّ الأمصار!» .

«احکام دین تعطیل می شود، آئین اسلام حبط می گردد، دولت اشرار ظاهر می شود و کابوس ستم هر شهر و آبادی را فرا می گیرد» .

ای پیشوای عزیز! و ای امام رئوف! ، آنچه فرمودی تحقّق یافته، دولت اشرار تشکیل شده، مسلمانان در رنج و اضطراب به سر می برند، نسل جوان از دین و آئین روی برتافته، از تأیید کفر و الحاد، علیرغم ادّعای ایمان، پروائی ندارند! .

1156- «فاؤلئک یدعون فی ملکوت السّماوات الأرجاس الأنجاس» .

«آنها در ملکوت آسمانها پلید نامیده می شوند» .

ولی مسلمانان از زنگهای خطری که به صدا درمی آید، به هوش نمی آیند، آنها هدفی جز به دست آوردن پول و اشباع غرائز حیوانی از خود نشان نمی دهند.

1157- «إنّه لا یزال عدل اللّه مبسوطا علی هذه الامّة، ما لم یمل قرّاؤهم إلی أمرائهم، و ما لم یزل أبرارهم ینهی فجّارهم. فإن لم یفعلوا

ص:781

ثمّ استقرّوا فقالوا: لا إله إلاّ اللّه، قال اللّه فی عرشه: کذبتم، لستم بها صادقین» .

«عدالت خداوندی بر این امّت تا موقعی گسترده است که قاریان امّت به زمامداران گرایش پیدا نکنند و نیکان آنها تبهکارانشان را از گناه نهی کنند، هنگامی که قاریان به سلاطین بگروند و نیکان نهی از منکر نکنند و آنگاه بنشینند و بگویند: لا اله الاّ اللّه، خداوند در عرش خود می فرماید: دروغ می گوئید و در این گفتۀ خود راستگو نیستید» .

1158- «إذا قلّ الفقهاء الهادون، و کثر فقهاء الضّلالة و الخونة، و إذا کثر الشّعراء» .

«هنگامی که فقهای هدایتگر کم شوند و فقیهان گمراه و خیانت پیشه فراوان باشند و شاعران بسیار شوند» .

امام صادق (ع) در این رابطه می فرماید:

1159- «و رأیت الحرام یحلّل، و رأیت الحلال یحرّم!» .

«و می بینی که حرام حلال شده و حلال حرام می گردد» .

1160- «و تمیل الفقهاء إلی الکذب، و تمیل العلماء إلی الرّیب» .

«فقها به دروغ و علما به شکّ و تردید تمایل نشان می دهند» .

1161- «و فقهاؤهم یفتون بما یشتهون، و قضاتهم یقولون ما لا یعلمون، و أکثرهم بالزوّر یشهدون! . من کان عنده دراهم کان موقّرا مرفوعا، و إن کان مقلاّ فهو عندهم موضوع» .

«فقیهان آن زمان طبق هوای نفس خود فتوی می دهند، قاضی های آنها آنچه را که نمی دانند می گویند، و بیشتر آنها به دروغ گواهی می دهند.

کسیکه چند درهم پول داشته باشد در نزد آنها عزیز و محترم است. و کسیکه بی پول باشد در نزد آنها خوار و زبون است» .

در زمان ما هم دقیقا پول و مقام، میزان عزّت و ذلّت شده است.

ص:782

1162- «إذا خرج القائم ینتقم من أهل الفتوی بما لا یعلمون.

فتعسا لهم و لأتباعهم! . أو کان الدّین ناقصا فتمّموه أم کان به عوج فقوّموه، أم همّ النّاس بالخلاف فأطاعوه، أم أمرهم بالصّواب فعصوه، أم همّ المختار فیما أوحی إلیه فذکّروه، أم الدّین لم یکتمل علی عهده فکمّلوه، أم جاء نبیّ بعده فاتّبعوه» .

«هنگامی که قائم ما ظاهر شود، از کسانی که بدون علم فتوی داده اند انتقام می گیرد. وای بر آنها و پیروان آنها. آیا دین خدا ناقص بود که آنها تکمیل کردند؟ ! یا در دین خدا انحرافی بود که آنها درست کردند؟ ! آیا مردم علاقه به انحراف داشتند که از او پیروی کردند؟ ! و یا او مردم را به راستی و درستی امر کرده و مردم مخالفت ورزیده اند؟ ! آیا رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله در آنچه به او وحی شده چیزی را فروگذار کرده که به او یادآوری کرده اند؟ ! و یا دین در عهد او کامل نبود و اینها تکمیل کردند؟ ! آیا پیامبری بعد از رسول اکرم (ص) آمده که از او پیروی کردند؟ !» .

این بیان چقدر زیبا و عالی است و این منطق چقدر قوی و نیرومند است، و جای شگفت نیست که از امیر بلاغت و امام فصاحت امیر مؤمنان (ع) جز آن انتظار نمی رود. ولی چه کسی به این حقایق توجّه می کند و به این سخنان والا گوش فرا می دهد؟ ! اگر به این هشدارها گوش دهند، فرصت طلبان از خدا بی خبر نمی توانند آراء شخصی خود را به نام رسول اکرم (ص) و اهلبیت عصمت و طهارت (ع) بر مردم تحمیل کنند.

1163- «إذا وقع الموت فی الفقهاء، و وضعت أمّة محمّد الصّلاة!»

«و آن هنگامی است که مرگ فقهای راستین را یکی پس از دیگری برباید و امّت محمّد (ص) نماز را ترک گویند» .

امروز نسل جوان در مورد نماز مسامحۀ فراوانی نشان می دهد و شانه از زیربار مسئولیّت خالی می کند، در حالیکه نماز ستون دین است، اگر پذیرفته نشود دیگر عبادتها نیز مردود می شود. این عبادت پرارج اسلامی در عصر ما

ص:783

کم ارج شده و از فروغش کاسته شده، نشانۀ ارتجاع و ساده اندیشی و کوته نظری به شمار می آید.

علم فقه نیز به تدریج رخت برمی بندد و جای فقیهان درگذشته خالی می ماند. چنانکه امیر مؤمنان و پیشوای پرهیزکاران حضرت علی (ع) در این رابطه می فرماید:

1164- «یکون إذا رفع العلم، و ظهر الجهل، و کثر القرّاء، و قلّ العلماء!» .

«او هنگامی ظاهر می شود که علم رخت بربندد، نادانی ظاهر شود، قاریان فراوان و دانایان اندک باشند» .

1165- «یتفقّه النّاس لغیر الدّین، و یتعلّمون لغیر العمل، و یطلبون الدّنیا بعمل الآخرة» .

«مردم فقه می آموزند ولی نه برای دین، دانش می اندوزند ولی نه برای عمل، با اعمال دینی حطام دنیا را طلب می کنند» .

تردیدی نیست که تعداد زیادی از دانشجویان دینی به این شیوه مبتلا هستند و اگر جز آنرا ابراز کنند به نفاق می گرایند و واقعیّت را می پوشانند.

1166- «لا یقوم حتّی لا یقسم میراث، و لا یفرح بغنیمة» .

«او ظاهر نمی شود جز هنگامی که دیگر میراثها تقسیم نشود و از سود بردن کسی دلخوش نباشد» .

امروز تقسیم صحیح ارث از بین رفته، قوانین غربی به جای احکام اسلامی معمول گشته، حتّی برخی از متصدّیان امر به معروف و نهی از منکر نیز مقرّرات ارث را از یاد برده اند! .

دلخوش نبودن از سودها نیز شاید به دلیل وحشت و اضطرابی باشد که بر جوامع بشری حکمفرماست، که دیگر یک منفعت مادّی در برابر این حوادث جانکاه و فجایع تلخ نمی تواند مایۀ مسرّت و دلخوشی انسان باشد.

***

ص:784

امام صادق (ع) می فرماید:

1167- «تخلو الکوفة من المؤمنین و یارز العلم عنها کما تارز الحیّة فی جحرها، ثمّ یظهر فی بلدة یقال لها: قم، و أهلها قائمون مقام الحجّة» .

«کوفه از مؤمنان خالی می شود و علم از آن برچیده می شود، آنچنانکه مار در لانۀ خود درهم می پیچد. آنگاه در شهری به نام «قم» ظاهر می شود که مردمان آن قائم مقام حجّت خدا هستند» .

در روزی که مردم شهر «قم» هنوز آتش پرست و بت پرست بودند و اسم آن در جزیرة العرب ناشناخته بود، امام صادق علیه السلام خبر می دهد که این شهر مرکز علم و دانش خواهد بود و جانشینان حضرت حجّت (ع) در آنجا اقامت خواهند داشت، پس از گذشت 1200 سال، فرمایش امام تحقّق می یابد و این شهر مرکز علوم آل محمّد (ص) و مجمع علمای شیعه و فارغ التّحصیلان آن مرجع تقلید و پیشوای امّت اسلامی می گردند.

پیشتر نیز در مورد قم سخن گفتیم و یادآور شدیم که رسول اکرم (ص) آنجا را ستوده و از آیندۀ درخشان آن سخت گفته، پیش از آنکه اسلام وارد آنجا شود و نام آن در جهان معروف گردد.

از دیگر نکات شایان توجّه در این حدیث، خبر دادن آنحضرت از برچیده شدن علم از کوفه و نجف اشرف می باشد. که ممکن است منظور از آن برچیده شدن علوم به سبب ستم زمامداران و کشته شدن رجال دین باشد.

در این رابطه حدیث دیگری در مورد شهرستان «قم» آمده است که در ضمن آن می فرماید:

1168- «یخرج رجل من قم یدعو النّاس إلی الحقّ، یجتمع معه قوم کزبر الحدید لا تزلزلهم الحوادث، و لا یملّون و لا یجبنون، و علی اللّه یتوکّلون، و العاقبة للمتّقین» .

«مردی از قم خارج شده مردم را به سوی حقّ دعوت می کند، گروهی که دلهایشان چون قطعات آهن سخت است، در اطراف او گرد می آیند، حوادث آنها را مضطرب نسازد، ملول نشوند و دچار وحشت نگردند

ص:785

و بر خداوند توکّل کنند و عاقبت از آن پرهیزکاران است» .

آنگاه در ضمن گفتگو از نشانه های دوران غیبت طولانی آنحضرت می فرماید:

1169- «و القضاة یقضون بخلاف ما أمر اللّه» .

«داوران برخلاف اوامر خداوند داوری می کنند» .

1170- «و رأیت الولاة یاتمنون الخونة للطّمع» .

«زمامداران را می بینی که برای آزمندی خود خائنان را بر سر کار آورند و امین امور کشوری قرار دهند» .

1171- «و رأیت طالب الحلال یذمّ و یعیّر، و طالب الحرام یمدح و یعظّم» .

«و می بینی که طالب حلال مورد تحقیر و سرزنش قرار می گیرد، و طالب حرام مورد تعظیم و ستایش واقع می شود» .

و در روایت دیگری آمده که حکومت به دست حرامزاده ها می افتد، که دیگر بر کسی رحم نمی کنند.

***

امام رضا (ع) می فرماید:

1172- «إذا رفع العلم من بین أظهرکم، فتوقّعوا الفرج من تحت أقدامکم» .

«هنگامی که علم از میان شما رخت بربندد، از زیر پای خود فرج را انتظار بکشید» . (یعنی به صورت ناگهانی) .

1173- «و یسبق ذلک خروج اثنی عشر رجلا من آل أبی طالب، کلّهم یدّعی الإمامة لنفسه» .

«پیش از ظهور او، دوازده نفر از فرزندان حضرت ابو طالب (ع)

ص:786

خروج می کنند و هریک ادّعای امامت می نمایند» .

امید است که فرج نزدیک باشد، که علم برچیده شده، نادانی فراگیر شده، از علمای راستین تنها عدّۀ محدودی در کنار و گوشه مانده اند که به گفتارشان گوش فرانمی دهند و از اوامرشان فرمان نمی برند. و اینک که با پیروزی انقلاب ایران یکی دیگر از نشانه های فرج تحقّق یافت، امیدواریم که انقلاب ایران پیش درآمد حوادث مهمتری چون خروج سیّد خراسانی باشد که پرچم را به دست صاحب اصلی آن، حضرت بقیّة اللّه خواهد سپرد.

***

ص:787

ص:788

حواشی

-نهج الفصاحه، جلد 2 صفحه 393، المحجّة البیضاء جلد 1 صفحه 15 و تحف العقول صفحه 42.

-المحجّة البیضاء جلد 1 صفحه 144.

-تحف العقول صفحه 31.

-نهج الفصاحه، جلد 2 صفحه 472.

-بشارة الاسلام صفحه 28 و 31، الامام المهدی صفحه 66 و 108، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 135 و المهدی صفحه 206.

-الزام النّاصب صفحه 180، بحار الانوار جلد 52 صفحه 263، بشارة الاسلام صفحه 23 و الامام المهدی صفحه 217.

-مریم:59.

-نهج الفصاحه، جلد 1 صفحه 36.

-نهج الفصاحه، جلد 1 صفحه 45.

-الامام المهدی صفحه 219، الزام النّاصب صفحه 180 و بشارة الاسلام صفحه 22.

-الزام النّاصب صفحه 178.

-نهج الفصاحة، جلد 1 صفحه 135، بشارة الاسلام صفحه 126 و تحف العقول صفحه 42.

-نهج الفصاحة، جلد 1 صفحه 194.

-صحیح مسلم جلد 8 صفحه 58، بشارة الاسلام صفحه 23، الامام المهدی صفحه 217 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 212.

-همان مدارک پی نویس قبل.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 212 و بشارة الاسلام صفحه 23.

-وسائل الشّیعه، جلد 18 صفحه 9.

-وسائل الشیعه، جلد 18 صفحه 157.

-نهج الفصاحه، جلد 2 صفحه 472 و الزام النّاصب صفحه 196.

-بشارة الاسلام صفحه 132 و الزام النّاصب صفحه 195.

-منتخب الاثر صفحه 430، بحار الانوار جلد 52 صفحه 257، بشارة الاسلام صفحه 22 و 44

ص:789

و الزام النّاصب صفحه 182.

-در اینجا منظور از این علم، علوم دینی است و امّا دیگر دانشها که احیانا برای تأمین معاش نیز تحصیل می شود، آنهم بهتر است که برای خدا و خدمت به خلق کسب شود ولی به هرحال ارزنده است و اسلام به تحصیل آنها فرمان داده است. (مؤلّف)

-الزام النّاصب صفحه 186.

-الزام النّاصب صفحه 186 و بشارة الاسلام صفحه 134.

-المحجّة البیضاء جلد 1 صفحه 125 و اختصاص مفید صفحه 251.

-بشارة الاسلام صفحه 176.

-الزام النّاصب صفحه 185.

-منتخب الاثر صفحه 432، بحار الانوار جلد 52 صفحه 193، غیبت نعمانی صفحه 130، الامام المهدی 219 و الزام النّاصب صفحه 182.

-بحار الانوار جلد 51 صفحه 70 و جلد 52 صفحه 228، بشارة الاسلام صفحه 5 و 25، منتخب الاثر صفحه 425، الامام المهدی صفحه 217، الزام النّاصب صفحه 180، بشارة الاسلام صفحه 25 و نور الابصار صفحه 172.

-منتخب الاثر صفحه 430، بحار الانوار جلد 52 صفحه 258، بشارة الاسلام صفحه 133- 135 و الزام النّاصب صفحه 183.

-الزام النّاصب صفحه 181، بشارة الاسلام صفحه 22 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 263.

-المهدی صفحه 199، الزام النّاصب صفحه 181 و بشارة الاسلام صفحه 22 و 76.

-تحف العقول صفحه 23 و نور الابصار صفحه 35.

-المحجّة البیضاء جلد 1 صفحه 125.

-الزام النّاصب صفحه 195 و بشارة الاسلام صفحه 76.

-منتخب الاثر صفحه 434 و بشارة الاسلام صفحه 27.

-غیبت نعمانی صفحه 131، بحار الانوار جلد 52 صفحه 228 و بشارة الاسلام صفحه 47.

-منتخب الاثر صفحه 425، بحار الانوار جلد 51 صفحه 70 و بشارة الاسلام صفحه 5.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 257 و بشارة الاسلام صفحه 23.

-الزام النّاصب صفحه 207.

-بشارة الاسلام صفحه 77 و الزام النّاصب صفحه 195.

-الزام النّاصب صفحه 108.

-الامام المهدی صفحه 219، بحار الانوار جلد 52 صفحه 258، الزام النّاصب صفحه 194 و بشارة الاسلام صفحه 75 و 133.

-الزام النّاصب صفحه 64.

-بشارة الاسلام صفحه 44، الزام النّاصب صفحه 180، الامام المهدی صفحه 219 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 258.

-صحیح مسلم جلد 8 صفحه 177، الزام النّاصب صفحه 178 و الامام المهدی صفحه 178.

-بشارة الاسلام صفحه 87.

ص:790

-سفینة البحار، جلد 2 صفحه 446: بعید بنظر نمی رسد که یکی از مصادیق این روایت مرجع معظم آیة اللّه خمینی باشد که حکومت شاه را واژگون ساخت و به تشکیل دولتی اسلامی براساس کتاب و سنّت دعوت نمود و یا ممکن است که این روایت اشاره به شخصیّت دیگری از اهل قم باشد که در آینده بسوی حکومتی مطابق قرآن و سنّت شریف و مذهب اهلبیت (ع) دعوت نماید و بهرحال خدا به حقایق امور آگاه است.

-الزام النّاصب صفحه 184.

-همان مدرک پی نویس قبل.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 258.

-بحار الانوار جلد 51 صفحه 155، اصول کافی جلد 1 صفحه 341، غیبت نعمانی صفحه 98 و بشارة الاسلام صفحه 5 و 31.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 267، اعلام الوری صفحه 426، بحار الانوار جلد 52 صفحه 209، المهدی صفحه 195، صحیح بخاری جلد 9 صفحه 48، غیبت نعمانی صفحه 98 و بشارة الاسلام صفحه 5،31 و 167.

ص:791

د-سیمای دین و قرآن در آخر الزّمان

دین و قرآن
اشارة

دین و قرآن، دو غریب متروک و تنها، در عصر ما سرگذشت دیگری دارند.

آنها غریب و تنهایند، تبعیدی و مهجورند.

آنها در میان مردم هستند ولی با مردم نیستند، آنچنانکه رسول اکرم (ص) تعبیر فرموده اند.

آئین مقدّس اسلام امروز غریب است و قرآن کریم در قفسه های مساجد و رفهای منازل خاک می خورد.

مساجد اگرچه با فرش و چلچراغ و بلندگو و منبر و تریبون تزیین شده ولی از سخنان حق و موعظه های مؤثّر و گوشهای حق نیوش خالی شده است.

اینها در زمانی بود که قرآن و آئینی بود و مساجد مرکز اجتماعات مردم بود. امروز مطالب از مبادی و معانی خود خارج شده، هرکسی برطبق نظر خود و مطابق با اغراض و اهداف خود سخن می گوید.

در اینجا حقایقی را در مورد دین و قرآن از زبان معصومین (ع) خواهی شنید که وضع امروز را دقیقا برای ما تشریح کرده اند و در طول چهارده قرن راویان آثار و ناقلان اخبار بدون کوچکترین تغییری برای ما نقل کرده اند، زیرا آنها به مبدء و گویندۀ این سخنان ایمان قطعی داشتند. و اینک سخنان رسول اکرم (ص) و اهلبیت عصمت و طهارت در این باره:

***

رسول اکرم (ص) می فرماید:

1174- «و یوضع الدّین، و ترفع الدّنیا» .

«دین کم ارج می شود و دنیا ارزش فراوان پیدا می کند» .

ص:792

1175- «تجتمع الأجساد، و القلوب مختلفة. و دین أحدهم لعقة علی لسانه! ! !» .

«بدنهای مردم یکجا جمع می شود ولی دلهای آنها پراکنده می شود، دین در نزد آنها همانند بقیّۀ خوراکی است که در دهان می گردانند و سپس بیرون می ریزند» .

1176- «إنّ الإسلام بدأ غریبا، و سیعود غریبا کما بدأ فطوبی للغرباء» .

«اسلام در آغاز غریب بود و در پایان نیز غریب می شود، خوشا به حال آن غریبان» .

1177- «یاتی علی أمّتی زمان، الصّابر منهم علی دینه کالقابض علی الجمر!» .

«برای امّت من زمانی پیش می آید که اگر کسی بر آئین خود استوار باشد همانند کسی است که آتش گداخته ای را با دست بگیرد» .

1178- «یاتی علی امّتی زمان، لا یبقی من القرآن إلاّ رسمه، و لا من الإسلام إلاّ اسمه. یسمّون به و هم أبعد النّاس عنه. مساجدهم عامرة و هی خراب من الهدی! . فقهاء ذلک الزّمان شرّفقهاء تحت السّماء، منهم خرجت الفتنة، و إلیهم تعود» .

یش می آید که از قرآن جز نقش آن، و از اسلام جز نام آن باقی نباشد، به ظاهر مسلمان نامیده می شوند در حالیکه بیش از همۀ مردمان از آن دورند، مساجدشان آباد است ولی از هدایت خالیست، فقیهان آن زمان از همۀ فقهائی که زیر آسمان کبود است بدترند، فتنه از آنها خارج شده، به سوی آنها باز می گردد» .

1179- «. . . و یاتی علی امّتی زمان، لا یبقی من الإسلام إلاّ اسمه، و لا من القرآن إلاّ رسمه. فحینئذ یأذن اللّه تعالی بالخروج، فیظهر اللّه الإسلام به و یجدّده. طوبی لمن أحبّه و تبعه، و الویل لمن أبغضه و خالفه» .

ص:793

«بر امّت من زمانی پیش می آید که از اسلام جز اسم آن، و از قرآن جز نقش آن باقی نمی ماند، در آن زمان خداوند اجازۀ خروج می دهد، پس اسلام را به وسیله او (حضرت مهدی) آشکار و تجدید می کند، خوشا به حال کسیکه او را دوست بدارد و از او پیروی کند، وای به حال کسیکه او را دشمن بدارد و با او سر مخالفت داشته باشد» .

1180- «یاتی علی النّاس زمان، لا یسلم لذی دین دینه إلاّ من هرب من شاهق إلی شاهق، و من جحر إلی جحر کالثّعلب بأشباله! . فإذا کان ذلک لم تنل المعیشة إلاّ بسخط اللّه! . فإذا کان ذلک کان هلاک الرّجل علی یدی زوجته و ولده، فإذا لم یکن له زوجة ولا ولد، کان هلاکه علی یدی أبویه، فإن لم یکن له أبوان کان هلاکه علی یدی قراباته و الجیران! . یعیّرونه بضیق العیش فیورد نفسه الموارد الّتی تهلک بها نفسه» .

«برای مردم زمانی پیش می آید که برای هیچ دین داری دینش سالم نمی ماند جز اینکه از کوهی به کوهی فرار کند و همچون روباه بچّه هایش را برداشته از لانه ای به لانه ای بگریزد. در چنین زمانی انسان به تأمین معاش خود موفّق نمی شود مگر اینکه خدا را به غضب درآورد، در چنین زمانی هلاکت انسان به دست همسر و فرزندانش می باشد، اگر زن و فرزند نداشته باشد به دست پدر و مادرش هلاک می شود، اگر پدرومادر نداشته باشد به دست خوشیان و همسایگانش هلاک می شود! ، او را با تنگی معیشت مورد سرزنش قرار می دهند تا خود را به جاهائی وارد کند که موجب هلاکت او شود» .

1181- «إضاعة الصّلوات، و اتّباع الشّهوات، و المیل إلی الأهواء» .

«در آن زمان نمازها تباه می شود، به دنبال شهوتها رفته، از هوای نفس پیروی کنند» .

1182- «یحجّ أغنیاء امّتی للنّزهة، و یحجّ أواسطها للتّجارة، و یحجّ فقراؤها للرّباء و السّمعة» .

«ثروتمندان امّت من برای سیاحت به مکّه روند و متوسّطین آنها برای تجارت و فقرای آنها برای ریا و تظاهر» .

ص:794

1183- «یکون حجّ الملوک نزهة، و حجّ الأغنیاء تجارة، و حجّ الفقراء مسألة» .

«پادشاهان برای سیاحت و تفریح مکّه روند و ثروتمندان برای تجارت و مستمندان برای گدائی» .

ممکن است حجّاج این زمان از این گفتار پیامبر اکرم (ص) تعجّب کنند که چهارده قرن پیش چگونه این رفتار ناپسند عصر ما را پیشگوئی نموده است؟ ! ولی جای شگفت نیست که او هرچه فرموده، طبق وحی و فرمودۀ فرشتۀ امین است. امروز ما فرمودۀ رسول اکرم (ص) را با چشم خود می بینیم و از این شیوۀ نکوهیدۀ برخی از حجّاج رنج می بریم. در سه سال اخیر ادارۀ گمرک بیروت از چهار نفر که وظیفۀ راهنمائی حجّاج را به عهده داشتند! ،17 عدد تلویزیون و 35 عدد ویدئو و ضبطصوت، ضبط نموده است! ! به اضافۀ کالاهای فراوان، که همه اش را چهار راهنمای حجّ که صرفا برای ارشاد حجّاج رنج سفر را تحمّل کرده بودند، به همراه خود از مکّه آورده بودند! .

این رقم ناچیز که از چهار روحانی کاروان در لبنان ضبط شده، در کشور کوچکی است که بارهای حجّاج را برای احترام خانۀ خدا تفتیش نمی کنند، اگر بارهای هزاران راهنمای حجّ را از همۀ کشورهای اسلامی در نظر بگیرید، و بارهای هزاران حمله دار و معاون و دکتر و دیگر مسئولین قافله ها را در نظر بگیرید، و اگر بارهای ملیونها حاجی عادی را منظور کنید، در برابر گفتار رسول اکرم (ص) با کمال خضوع «صدق رسول اللّه» خواهید گفت.

امام ششم حضرت جعفر صادق (ع) در این مورد می فرماید:

1184- «إذا ظهرت المعازف فی الحرمین و عمل فیهما بما لا یحبّ اللّه، لا یمنع من ذلک مانع و لا یحول دون ذلک العمل القبیح» .

«هنگامی که آلات لهو در حرمین شریفین ظاهر شود، و آنچه خدا دوست ندارد در آنها رائج گردد و کسی جلوگیری نکند و هیچ مانعی بر سر راه کارهای ناشایست در آن مکان مقدّس نباشد» .

با کمال تأسف صدای ساز و آواز از صدا و سیمای عربستان در مکّه و مدینه به گوش می رسد، حاجی و بومی گوش می دهد و کسی نکوهش

ص:795

نمی کند! .

آنگاه رسول اکرم (ص) وضع عمومی اسلام را در میان ما چنین توصیف می کند:

1185- «الغرباء فی الدّنیا أربعة: قرآن فی جوف ظالم، و مسجد فی نادی قوم لا یصلّی فیه، و مصحف فی بیت لا یقرأ فیه، و رجل صالح مع قوم سوء!» .

«غریب در دنیا چهار نفر است:

1-قرآن در سینۀ شخص ستمگر!

2-مسجد در محله ایکه نماز نمی خوانند!

3-مصحف شریف در خانه ایکه تلاوت نمی شود!

4-و مرد صالح در میان قوم ناشایست» ! .

1186- «یمرّ الرّجل بالمسجد فلا یصلّی فیه رکعتین» .

«مرد وارد مسجد می شود و دو رکعت نماز در آن نمی گذارد» .

1187- «ما ساء عمل قوم إلاّ زخرفوا مساجدهم» .

«هر قومی که به کردارهای ناشایست مبتلا شود مساجد خود را تزیین می کند» .

1188- «إذا استخفّوا بالقرآن، و کانت مساجدهم معمورة بالأذان، و قلوبهم خالیة من الإیمان، و بلغ المؤمن عندهم کلّ هوان» .

«هنگامی که قرآن را سبک بشمارند، مساجدشان با اذان آباد باشد، ولی دلهایشان از ایمان تهی گردد و مؤمن در میان آنها به هرگونه ذلّت و خواری دچار شود» .

1189- «و حلّیت المصاحف، و زخرفت المساجد، و طوّلت المنائر» .

«قرآنها تزیین می شود، مسجدها آزین بسته می شود و مناره ها بلند می گردد» ! .

آری درست همانند مساجد ما که آزین بسته شده و قرآنهای ما که چقدر

ص:796

تزیین شده، و مناره های ما که سینۀ افق را شکافته و بانگ «حیّ علی الصّلوة» بر فراز آن طنین می اندازد و کسی پاسخ مثبت نمی دهد! ! .

1190- «یتّخذ القرآن مزامیر، و یوضع علی ألحان الأغانی، یقرا بلا خشیة» .

«قرآن با نی و با لحن غنا خوانده می شود، بدون اینکه به هنگام تلاوت خوف و خشیت از پروردگار همراه باشد» .

آری جالبتر از این نمی توان از تلاوتهای عصر ما تعبیر کرد، که با لحن غنا و همراه با ادوات موسیقی تلاوت می شود و در تلاوت کننده تأثیر نمی کند و بر تقوای مستمع نمی افزاید و بر شنوندۀ غیرعرب به جز کلمۀ «اللّه» ، «اللّه» مفهوم نیست.

1191- «سیجیء من بعدی أقوام یرجّعون القرآن ترجیع الغناء و النّوح و الرّهبانیّة، لا یجوز تراقیهم! . قلوبهم مفتونة، و قلوب من یعجبه شانهم» .

«بعد از من اقوامی می آیند که قرآن را همانند ترجیع غنای مجالس سوک و راهبان، با غنا و ترجیع می خوانند که از حلقومشان تجاوز نمی کند! ، دلهایشان با مهر کسانیکه به دلائلی برای آنها اهمیّت دارند؛ آکنده شده است» .

گذشته از اینکه قرآن در مساجد و محافل ما به لحن مجالس سوگواری خوانده می شود، تلاوت آن نیز به مجالس سوگواری اختصاص یافته است، از این رهگذر هنگامی که صدای تلاوت قرآن از بلندگوی مسجدی به گوش می رسد، نشانۀ آن است که در این مسجد مجلس ترحیمی، شب هفتی، چهلمین شب و یا سالگرد مرده ای برگزار است! .

1192- «لا یظهر القائم حتّی یکون أمر الصّبیان، و تضیع حقوق الرّحمان، و یتغنّی بالقرآن» .

«قائم (عج) ظهور نمی کند، جز پس از آنکه کارها به دست

ص:797

بچّه ها بیفتد، حقوق الهی ضایع گردد و قرآن را به لحن غنا تلاوت کنند» .

1193- «بادروا بالموت ستّا: إمارة السّفهاء، و کثرة الشّرط، و الاستخفاف بالدّم، و قطیعة الرّحم، و نشأ یتّخذون القرآن مزامیر، یقدّمون الرّجل لیس بأفقههم و لا بأفضلهم، یغنّیهم غناء» .

«به سوی مرگ بشتابید پیش از آنکه شش واقعه شما را دریابد:

1-حکومت سفیهان،2-افزونی شرطه (پلیس) ،3-سبک شمردن خون،4-قطع رحم (گسسته شدن رشتۀ خویشاوندی) ،5-آغاز تلاوت قرآن با نی،6-جلو انداختن کسی که برتر و داناتر آنها نیست و تغنّی کردن او برای مردم» .

این حدیث به تعبیر: «بادروا بالأعمال» نیز آمده است، ولی ما تعبیر:

«بادروا بالموت» را ثبت کردیم که از ارزان شدن مرگ ومیر با حوادث زمینی و آسمانی خبر می دهد، چنانکه در عصر ما رائج گشته است.

1194- «إذا رأیت الحقّ مات و ذهب أهله، و رأیت القرآن قد خلق و أحدث ما لیس فیه، و وجّه علی الأهواء» .

«هنگامی که ببینی حق از بین رفته و اهل حق رخت بربسته، قرآن کهنه شده، مطالبی که در قرآن نیست احداث شده و قرآن برطبق خواسته ها تفسیر و توجیه می گردد» .

آری قاریان عصر ما در قرآن می افزایند و از آن می کاهند! ، برای اینکه به خیال آنها با فلان پرده مطابق شود و با فلان لحن خوانده شود، بسم اللّه را از اوّل سوره ها می اندازند، تکبیر و دیگر کلمات تشویقی را در وسط آن می افزایند تا شاید در گوش شنونده تأثیر کند و او را به گوش دادن وادار نماید! .

پیشوای ششم شیعیان در این زمینه می فرماید:

1195- «إذا رأیت الحقّ قد مات و ذهب أهله، و رأیت الجور قد شمل البلاد، و رأیت القرآن قد خلق و أحدث فیه ما لیس فیه، و وجّه علی الأهواء، و رأیت الدّین قد انکفأ کما ینکفیء الماء فی الإناء، و

ص:798

رأیت الشّرّ ظاهرا لا ینهی عنه و یعدّر أصحابه» .

«هنگامی که ببینی که حق از بین رفته و اهل حق رخت بربسته، و ببینی که جور و ستم همۀ شهرها را فراگرفته، و ببینی که قرآن کهنه شده و آنچه در آن نیست احداث شده و برطبق خواسته ها تفسیر و توجیه شده، و ببینی که دین دگرگون شده آنچنانکه آب در ظرف دگرگون می شود و ببینی که شرّ آشکار شده و کسی از آن نهی نمی کند و برای مرتکبین آن عذر می تراشند» .

آنگاه رسول اکرم (ص) در این باره می فرماید:

1196- «و رأیت المنابر یؤمر علیها بالتّقوی، و لا یعمل القائل بما یأمر» .

«و می بینی که بر فراز منبر مردم را به نیکی و پرهیزکاری دعوت می کنند، ولی گوینده به آنچه امر می کند؛ خود عمل نمی نماید» .

و این مطلبی است که وضع کنونی مساجد و منابر ما به واقعیّت آن گواهی می دهد، که همه جا امر به معروف می شود و از عمل به معروف خبری نیست، از منکر نهی می شود و شدیدا مرتکب آن می گردند! .

1197- «یکفر باللّه جهرة. . . و تؤخّر الصّلوات، و تشرب القهوات و تشتم الآباء و الأمّهات» .

«آشکارا به خدا کفر ورزیده می شود، نمازها به آخر وقت تأخیر می افتد، مسکرات رائج می گردد و به پدر و مادر دشنام داده می شود» .

همۀ اینها در عصر ما رائج شده و دائرۀ سبّ و ناسزا از محدودۀ پدر و مادر تجاوز کرده، به حریم مقدّسات مذهبی-العیاذ باللّه-رسیده است.

1198- «سیاتی علیکم من بعدی زمان لیس فیه شیء أخفی من الحقّ، و لا أظهر من الباطل، و لا أکثر من الکذب علی اللّه و رسوله! . و لیس عند أهل ذلک الزّمان سلعة أبور من الکتاب إذا تلی حقّ تلاوته، و لا أنفق منه إذا حرّف عن مواضعه؟ ! . و لا فی البلاد شیء أنکر من المعروف و لا أعرف من المنکر» .

ص:799

«بعد از من زمانی برای شما پیش می آید که چیزی پوشیده تر از حقّ و آشکارتر از باطل نباشد! ، چیزی شایع تر از دروغ بر خدا و پیامبر (ص) یافت نشود! و هیچ کالائی کم بهاتر از قرآن با تلاوت صحیح، و پرارزشتر از آن با تفسیر غلط و توجیهات بی اساس وجود نداشته باشد! ، در شهرها چیزی زشت تر از معروف و نیکوتر از منکر جلوه نکند» .

در مورد تلاوت قرآن، امروز اگر قرآنی به طور صحیح و با ترتیل و تجوید مطلوب بدون غنا و ترجیع خوانده شود مشتری ندارد، و در مورد مصحف شریف، امروز همۀ قرآنها با تذهیب پرارزش، کاغذهای لوکس و اعلا و جلدهای زیبا و گرانبها عرضه می شود و به صورت قانون، حکم، دستور، برنامۀ هدایت، راهنمای بشریّت و نشانگر صراط مستقیم، از آن خبری نیست. اهل قرآن نیز چون خود قرآن در میان مردم غریب هستند، در میان آنهایند و از آنها نیستند.

1199- «إذا بقی الدّین بینکم لغطا بألسنتکم» .

«هنگامی که قرآن به صورت آهنگ توخالی درآید که با زبان خود آنرا تکرار کنند» .

1200- «إذا قست القلوب، و جمدت العیون، و ثقل الذّکر علیهم» .

«هنگامی که دلها را قساوت بگیرد، دیده ها خشک شود و تلاوت قرآن بر زبانها سخت باشد» .

دیگر دلها را قساوت گرفته، برای خوف از خداوند از دیده ای اشک خشیت بر چهره ای جاری نمی شود، تلاوت قرآن بر زبانها سخت شده، زیرا قرآن آنها را به چیزی که دوست ندارند؛ امر می کند و از چیزیکه دوست دارند؛ باز می دارد!

1201- «. . . و رأیت القرآن قد ثقل علی النّاس استماعه، و خفّ علی النّاس استماع الباطل» .

«و می بینی که گوش دادن به قرآن برای مردم بسیار سنگین است و گوش دادن به صداهای باطل آسان و فرح بخش شده است» .

ص:800

حدّاقل انگیزه اش اینکه: شنیدن قرآن یادآور مجالس فاتحه و سوگواری شده، و صداهای باطل یادآور مجالس عیش و نوش و خوشگذرانی! .

1202- «و رأیت النّاس قد استووا فی ترک الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر، و ترک التّدیّن به» .

«و می بینی که مردم در ترک امر به معروف و نهی از منکر یکی شده اند و اعراض از دین فراگیر شده و بی تقوائی میان عالم و جاهل مشترک شده است» .

***

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

1203- «مساجدهم یومئذ عامرة من البنی، خراب من الهدی.

سکّانها و عمّارها شرّ أهل الأرض، منهم تخرج الفتنة و إلیهم تاوی الخطیئة، یردّون من شذّ عنها فیها، و یسوقون من تأخّر عنها إلیها! . یقول اللّه تعالی: فبی حلفت لأبعثنّ علی أولئک فتنة أترک الحلیم فیها حیران!» .

«آن روز مساجدشان از نظر ساختمان آباد است و از نظر هدایت خراب است، ساکنان و بانیان آنها بدترین مردم روی زمین هستند، فتنه از آنها آغاز می شود و معصیت به سوی آنها منتهی می شود، کسیکه از معصیت دور باشد به سوی آن سوقش می دهند و هرکس عقب بماند به قافلۀ تبهکارانش می رسانند» . چنانکه در کلمات قدسی آمده است: «سوگند به عزّت و جلالم، برای آنها فتنه ای می فرستم که عقلای قوم در آن حیران و سرگردان بمانند» .

به خدا پناه می بریم از سوگندی که یاد کرده است، فتنه ای که امروز جهان اسلام را فراگرفته انسانرا سرگردان و سردرگم می کند، کجا رسد اگر این وضع شدّت پیدا کند و بر حجم گرفتاریها افزوده شود! .

1204- «إذا ضیّعت أمّة محمّد الصّلوات، و اتّبعوا الشّهوات، و رفعت الصّلاة من المساجد بالخصومات، و جعلوا المساجد مجالس للطّغاة، فتصیر الوجوه وجوه الآدمیّین، و القلوب قلوب الشّیاطین» .

ص:801

« هنگامی که امّت محمّد (ص) نمازها را ضایع کنند، از شهوتها پیروی شود، برای نزاع و جدال نمازها از مساجد برچیده شود و مساجد، محلّ برگزاری جلسات طغیانگرها شود، در آن زمان قیافه ها به شکل انسان و دلها، دلهای شیاطین می باشد» .

و در مقام بیان نشانه های نزدیکی وقت فرج می فرماید:

1205- «إذا کثر الجور و الفساد، و ظهر المنکر و أمر النّاس به، و نهوا عن المعروف، و کثر القتل و استخفّ النّاس بالدّماء» .

«هنگامی که ظلم و فساد بسیار شود، منکرات علنی گردد، مردم یکدیگر را به انجام منکرات تشویق نمایند، و از انجام کارهای خیر نهی کنند، قتل فراوان باشد و مردم خون را سبک بشمارند» .

1206- «إذا استحلوّا الکذب، و اتّبعوا الأهواء، و استعلن الفجور و قول البهتان، و صدّق الکاذب و ائتمن الخائن، و شهد الشّاهد من غیر أن یستشهد، و شهد الآخر قضاء لذمام بغیر حقّ عرفه. فعند ذلک الوحا الوحا. !» .

«هنگامی که دروغ مباح شمرده شود، از هوای نفس پیروی شود، روابط نامشروع علنی گردد و بهتان رائج شود، دروغپردازان راستگو شناخته شوند و خائنان مورد اعتماد قرار بگیرند، گواهان بدون اینکه کسی گواهی بخواهد گواهی دهند، و گروهی دیگر برای قراردادی که بسته اند بدون اینکه از اصل موضوع مطّلع باشند گواهی دهند، در چنین زمانی همه جا آتش می بارد» .

1207- «. . . حتّی لا یقتفی النّاس أثر نبیّ، و لا یعتقدون بعمل وصیّ، و لا یؤمنون بغیب، و لا یعفّون عن عیب» .

«دیگر مردم از سنّت پیامبر (ص) پیروی نکنند و روش اوصیای معصوم را دنبال نکنند، به غیب ایمان نیاورند و از کارهای ناشایست دامن خود را پاکیزه نگه ندارند» .

امروز اگر از وحدانیّت حضرت پروردگار و رسالت حضرت رسول

ص:802

اکرم (ص) سخن بگوئی: [سرهای خود را بازگردانند و می بینی که اعراض کرده، کبر می ورزند] آنگاه لبۀ تیز حملات خود را به سوی تو متوجّه کرده:

[انگشتهای خود را در گوش نهند که نشنوند، جامه های خود را به خود پیچند و در انکار خود اصرار ورزند و به شدّت تکبّر نمایند]. ولی اگر از امامی سخن بگوئی که یکهزار و یکصد و پنجاه سال تمام در پشت پردۀ غیبت مخفی بوده، دیوانه می شوند و یا ترا به دیوانگی نسبت می دهند.

1208- «تظهر الملاهی، و یمرّ بها فلا یجتریء أحد علی منعها» .

«آلات لهو و لعب در رهگذر مردم آشکارا به کار گرفته می شود، مردم عبور می کنند و کسی جرئت نمی کند که از آن جلوگیری به عمل آورد» .

به خدا سوگند که از کنار مجالس لهو و لعب عبور می کنیم و قدرت جلوگیری نداریم و اگر کسی اعتراض کند، پاسخهای ناشایست می شنود و از انتقاد خود پشیمان می شود.

1209- «فلا تری إلاّ ذامّا للّه! ! !» .

«سرزنش کننده ای نمی بینی جز کسی که خداوند سبحان را سرزنش کند» .

سرزنش کنندگان فراوانی می بینیم که خدای تبارک و تعالی را مورد نکوهش قرار می دهند، حتّی از نثار تعبیرات ناشایست دریغ نمی کنند! ! ، ولی حسابگران دقیقا حساب آنها را ثبت می کنند، هر گامی که برداشته اند و هر اشاره و طنزی که مرتکب شده اند، همه وهمه در کتاب منعکس است و روزی باید حساب پس بدهند و به سزای اعمال خود برسند. خداوند برای شتاب دیگران شتاب نمی کند، بلکه چون «اخذ عزیز مقتدر» آنها را با دست قدرت می گیرد و به سزای کردار ناشایست خود می رساند، آنروز یار و یاوری ندارند و به تنهائی باید پاسخگوی مأمورین خداوند باشند. آنروز گفته می شود: [امروز تنها به سوی ما آمده اید، چنانکه در آغاز شما را آنچنان آفریده بودیم. . . چگونه است که یاوران و

ص:803

شفاعت کنندۀ شما را همراه شما نمی بینیم؟ !].

انسان از این جهان تنها دیده فرو می بندد و به تنهائی در پای حساب می ایستد و به تنهائی زیر خروارها خاک می آرامد، به پرسشهای نکیر و منکر به تنهائی و به دور از خویشان و نزدیکان پاسخ می گوید، دیگر یار و مدافعی همراه ندارد: [روزیکه انسان آنچه از خوب و بد انجام داده در برابر دیدگانش آماده یابد، دوست دارد که ای کاش میان او و آن اعمال فاصلۀ بسیاری بود، خداوند شما را از خودش بیم می دهد]. ای عاصیان طغیانگر! چگونه زبان به نکوهش خدای سبحان می گشائید، در صورتی که به ناگزیر در برابر مرگ تسلیم خواهید شد! و به کیفر اعمال خود خواهید رسید! چنانکه می فرماید: [آنچه می گوید می نویسیم و بر عذابش می افزائیم و آنچه می گوید به او به ارث می رسانیم و به سوی ما تک و تنها می آید]. هر که هرچه می خواهد بگوید! هرکه را بخواهد ملامت کند! ، جز چند سال و چند ماه و چند روز نیست که متکبّرها به هلاکت رسیده، در زیر آوارها خواهند ماند و در پای حساب خواهند ایستاد.

1210- «إذا رأیت الحرمین یعمل فیهما بما لا یرضی اللّه. . . و رأیت بیت اللّه قد عطّل و یؤمر بترکه، و رأیت طلب الحجّ و الجهاد لغیر اللّه» .

«هنگامی که ببینی که در حرمین شریفین (مکّه و مدینه) آنچه خدا نمی پسندد انجام می پذیرد، و حجّ خانۀ خدا تعطیل شده، دستور ترک صادر می شود، و ببینی که حجّ و جهاد را برای غیر خداوند می خواهند» .

1211- «یکون خراب کنائس الیهود فی بلاد المشرکین» .

«کنیسه های یهود در شهرهای مشرکان ویران می شود» .

در آلمان و آمریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی تحقّق یافته است و در تمام کشورهائیکه یهودان وابسته به صهیونیسم جهانی توطئه می کنند و آتش جنگ جهانی سوّم را برمی افروزند، خشم ملّتهای دیگر برافروخته می شود و کنیسه ها و دیگر اماکن وابسته به آنها در شعله های آن می سوزد و نابود می شود.

آنگاه در مورد نشانه های روزگار نزدیک به ظهور می فرماید:

1212- «هیهات، هیهات! . یخرج إذا خرجتم عن دینکم، کما

ص:804

تخرج المرأة عن ورکیها لبعلها!» .

«هیهات، هیهات، او هنگامی ظاهر می شود که شما از دین خود خارج شوید آن سان که زن در برابر شوهرش از خود بیخود می شود» .

پرواضح است که این حالت زن برای استفاده از فرصت و کام گرفتن از شوهر است، ولی آنها که از دین خارج می شوند برای یک هدف لذّت بخش و عالی نیست، بلکه صرفا برای همراهی با شیطان و نافرمانی ایزد منّان است! .

امیر مؤمنان در حدیث دیگری می فرماید:

«اذا درج الدّار جون، و قلّ المؤمنون، و ذهب المجلبون» .

«چون مدپرستان به سوی مدها گرایش پیدا کنند، باورداران در اقلیّت باشند و هشداردهندگان از بین بروند» .

بسیار جالب است که امیر مؤمنان در چهارده قرن قبل کلمۀ «دارج» را به کار برده که امروزه در مورد «مد» و «مدپرستی» به کار می رود و امروز تمام شئون زندگی ما را مد و مدپرستی شکل می دهد که گوئی امیر مؤمنان با دیدگان نافذ خود امروز را دیده و برطبق آن سخن گفته است.

1213- «. . . و ضیّعت الصّلوات، و عوصرت السّماوات، فحینئذ تکون السّنة کالشّهر، و الشّهر کالأسبوع، و الأسبوع کالیوم، و الیوم کالسّاعة» .

«هنگامی که نمازها تباه شود و آسمانها فشرده شوند، در آن زمان سال چون ماه، و ماه چون هفته، و هفته چون روز، و روز چون ساعت می شود» .

آری آسمانها فشرده و نزدیک شده و در دسترس انسانها قرار گرفته، و ما شاهد پیشرفت دانش فضائی و مسافرتهای فضائی هستیم، به سوی کرات منظومه مسافرت آغاز شده و با آسمانها مربوط و معاصر شده ایم و به جای اسب و قاطر از هواپیماهای مافوق سرعت صوت استفاده می کنیم، از سرعت موشکها سخن نمی گوئیم که افراد نادان باور نمی کنند، و ماههای مصنوعی دور زمین گردش

ص:805

می کنند. آیا فشرده شدن آسمانها و معاصر شدن با آنها معنای دیگری دارد؟ ! .

با وسائل مدرن امروز در هر کاری سرعت حاصل شده، مسیر یک ساله در یک ماه طیّ می شود، و کارهائی که یک سال وقت لازم داشت احیانا در کمتر از یک ساعت انجام می پذیرد و گاهی کار دهها سال در چند دقیقه (با مغزهای الکترونیکی) انجام می یابد. دیگر وقت برای مردم مشکلی ایجاد نمی کند، انسان می تواند در یک روز در دو سمینار شرکت کند که مثلا یکی در لبنان و دیگری در فرانسه باشد، زیرا در چند ساعت این مسافت را می تواند طی کند. اگر کسی ضیافت نهاری را در تهران و ضیافت شامی را در لندن وعده کند به راحتی می تواند در هر یکی سر وقت حاضر باشد! .

چقدر لطیف است گفتار امیر مؤمنان (ع) که سرچشمۀ علوم و باب مدینۀ علم رسول (ص) است و هرچه گفته است به مبدء وحی مربوط می شود.

آنگاه امیر مؤمنان (ع) وضع دین را در یک کلمه خلاصه کرده می فرماید:

1214- «لتملأنّ الأرض ظلما و جورا، حتّی لا یقول أحد «اللّه» ، إلاّ مستخفیا. ثمّ یاتی اللّه بقوم صالحین یملأونها قسطا و عدلا» .

«زمین پر از جور و ستم می شود، تا جائیکه کسی نتواند نام خدا را به زبان جاری کند مگر در پنهانی! ، آنگاه خداوند قوم صالح و شایسته ای را می آورد که زمین را پر از عدل و داد نمایند» .

***

امام باقر (ع) می فرماید:

1215- «یقلّ الورع، و یکثر الطّمع، و یری المؤمن صامتا لا یقبل قوله، و الکاذب یکذب و لا یردّ علیه کذبه، و الفاسق یمتدح بالفسق لا یردّ علیه قوله» .

«تقوی کم می شود، حرص و آز بسیار می شود، مؤمن ساکت دیده می شود زیرا از او پذیرفته نمی شود، دروغگو دروغ پردازی می کند و کسی به او اعتراض نمی کند و سخنش را ردّ نمی کند، فاسق و فاجر را با

ص:806

کارهای ناشایست و نامشروعش ستایش می کنند و کسی رد نمی کند» .

امام باقر (ع) همۀ ویژگیهای عصر ما را در این چند جمله خلاصه کرده، با عباراتی کوتاه مطالب فراوانی را پیش بینی نموده است. و در حدیثی دیگر می فرماید:

1216- «یتغیّر أهل الزّمان حتّی یعیدوا الأوثان، و یبتلی المؤمنون، و تولد الشّکوک فی القلوب، و تخلع ربقة الدین من الأعناق!» .

«اهل زمانه دگرگون می شوند، بت پرستی یکبار دیگر رواج پیدا می کند، مؤمنان به سختی گرفتار می شوند، دلها را شکّ و تردید فرا می گیرد، رشتۀ دین از گردن آنها خارج می شود و پیوند آنها با دین قطع می گردد» .

با کمال تأسّف آنهم تحقّق یافته، کسیکه بتش ظاهر نیست در درون سینه اش پنهان است. بتها مختلف است یکی عقیده و مسلکش را برای خود بت اخذ کرده، یکی همسرش را، دیگری فرزندش را، چهارمی ثروتش را، پنجمی مقام و منصبش را و. . . هزاران بت دیگری که در عصر ما رواج دارد! .

***

امام صادق (ع) می فرماید:

1217- «و رأیت أصحاب الأدیان یحتقرون، و یحتقر من یحبّهم» .

«و می بینی که پیروان ادیان تحقیر می شوند و هرکس آدم دین داری را دوست داشته باشد به همین جرم مورد تحقیر قرار می گیرد» .

جالب توجّه اینکه پیشوای ششم فقط مسلمانان را مطرح نمی کند، بلکه پیروان همۀ ادیان آسمانی را یکجا مطرح می کند که با کمال تأسّف در تمام دنیا دینداران مورد تحقیر بی دینها می باشند.

1218- «و رأیت الحدود قد عطّلت، و عمل فیها بالأهواء» .

ص:807

«و می بینی که حدود الهی تعطیل شده و در مورد حدود به هوای نفس رفتار می شود» .

1219- «. . . و رأیت المؤمن محزونا محتقرا ذلیلا، و رأیت البدع و الزّنا قد ظهر، و رأیت النّاس یقتدون بشاهد الزّور، و رأیت الحرام یحلّل، و رأیت الحلال یحرّم و رأیت الدّین بالرّای، و عطّل الکتاب و أحکامه، و رأیت اللّیل لا یستحیی به من الجرأة علی اللّه، و رأیت المومن لا یستطیع أن ینکر إلاّ بقلبه، و رأیت العظیم من المال ینفق فی سخط اللّه عزّ و جلّ، و رأیت الولاة یقربون أهل الکفر و یباعدون أهل الخیر، و رأیت الولاة یرتشون فی الحکم، و رأیت الولاة یرتشون فی الحکم، و رأیت الولایة قیالة لمن زاد» .

«و می بینی که مؤمن خوار و زبون و اندوهگین است، بدعتها ظاهر شده، عمل نامشروع رواج یافته، مردم به دنبال باطل راه افتاده، به سخن زور و گواهی باطل گرویده، حرام را ببینی که حلال شده، حلال را ببینی که حرام گشته، دین را ببینی که با رأی تأویل می شود، قرآن و تعالیم عالیۀ آن تعطیل شده، در تاریکی شب به حریم محرّمات الهی تجاوز می کنند و از خدا شرم نمی کنند، مؤمن گناه را می بیند و قدرت انکار ندارد جز با قلبش، و می بینی که ثروت کلانی در راه حرام و جلب خشم حضرت پروردگار صرف می شود، و می بینی که زمامداران اهل کفر را به خود نزدیک ساخته، اهل خیر را از خود دور می سازند، داوران را می بینی که برای داوری رشوه می گیرند و هرکس بیشتر دهد او برنده می شود و او حقّ معرّفی می شود» .

1220- «و رأیت المساجد محتشیة بمن لا یخاف اللّه، یجتمعون فیها للغیبة و أکل لحوم أهل الحقّ، و یتواصفون فیها الشّراب المسکر» .

«مساجد را می بینی که از کسانی پر شده که از خدا نمی هراسند، در مساجد برای غیبت کردن، و خوردن گوشت اهل حقّ گرد می آیند، در مساجد از وصف مشروبات و مسکرات با یکدیگر سخن می گویند» .

1221- «أوّل ما تفقدون من دینکم الخشوع! . یموت قلب المرء کما یموت بدنه» .

ص:808

«نخستین چیزی که از دین خود از دست می دهید خضوع و خشوع است، دل مرد را قساوت می گیرد و همانند بدنش می میرد» .

آری دلها از یاد خدا خالی شده، خوف و خشیت در آنها راه ندارد، خدا را به طور علنی دشنام می دهند و کسی صدایش بلند نمی شود، به خدا نافرمانی می شود و طمع ثواب و ترس از عقاب جلو معصیت را نمی گیرد، احساسات فروکش کرده، عواطف از بین رفته، دلها به سنگ سخت مبدّل شده است. خدا را انکار می کنند زیرا نمی توانند در لابراتورها زیر چاقوی آزمایش ببینند؟ ! ، او را انکار می کنند که چرا در برابر گناهان دست و پای گنهکار را خشک نمی کند؟ ! ولی فراموش کرده اند که او مهلت داده است تا هرچه می توانند و می خواهند انجام دهند و روزی سخت در انتظارشان هست، روزی که زن شیرده از فرزند شیرخوارش غفلت می کند، در آنجا عمل شایستۀ احدی بی پاداش نمی ماند و کردار زشت کسی بی کیفر نخواهد بود.

1222- «إذا علت أصوات الفسّاق و استمع منهم!» .

«هنگامی که صدای فاسقان بلند شود و از آنها پذیرفته گردد» .

آری عقلای قوم نیز از هرفاسقی حرف شنوی دارند و سخن کسی را چون سخن فاسقان با گوش جان نمی شنوند، در صورتی که امام صادق (ع) به ما امر فرموده که در چنین مقطعی بیدار و هشیار باشیم و دستخوش امواج نشویم.

1223- «. . . رأیت ریاح المنافقین و أهل النّفاق رائحة و ریاح أهل الحقّ لا تحرّک» .

«هنگامی که ببینی که پرچم منافقان در اهتزاز است و پرچم اهل حق حرکتی ندارد» .

1224- «یصیر الأذان بالأجرة، و الصّلاة بالأجرة» .

«اذان با اجرت گفته می شود، نماز (جماعت) با اجرت خوانده می شود» .

1225- «و المنابر یؤمر علیها بالتّقوی، و لا یعمل القائل بما یأمر!» .

ص:809

«بر فراز منابر به تقوی و پرهیزکاری امر می کنند و گوینده به آنچه امر می کند عمل نمی کند» .

نگاهی به وضع مساجد و حال گویندگان اسلامی، ما را از هر توضیحی بی نیاز می کند.

1226- «إذا کثرت الغوایة، و قلّت الهدایة» .

«هنگامی که ضلالت و گمراهان فراوان شود و هدایت کمیاب گردد» .

1227- «و رأیت طلب الحجّ و الجهاد لغیر اللّه، و المصلّی یصلّی لیراه النّاس» .

«و می بینی که حجّ و جهاد را برای غیرخدا انجام می دهند و نماز را برای ریا و تظاهر می خوانند» .

1228- «یرتدّ أکثرهم، و یخلعون ربقة الإسلام من اعناقیهم» .

«بیشتر مردمان از دین مرتدّ می شوند و رشتۀ اسلام را از گردن خود درمی آورند» .

ارتداد نسل امروز با چیزی جز شمشیر حضرت بقیّة اللّه (عج) درمان پذیر نیست.

***

حضرت بقیّة اللّه (عج) می فرماید:

حضرت ولّی عصر (عج) در مورد نشانه های ظهور خطاب به «ابراهیم بن مهزیار» فرمود:

1229- «إذا حیل بینکم و بین سبیل الکعبة» .

«هنگامی که میان شما و راه کعبه مانع شوند» .

1230- «إذا حیل بینکم و بین الکعبة بأقوام لا خلاق لهم، و اللّه

ص:810

و رسوله منهم براء» .

«هنگامی که میان شما و کعبه توسّط افرادی که هیچ ارزش و شخصیّتی ندارند سدّ ایجاد شود، که خداوند از آنها بیزار است و پیامبرش نیز از آنها بیزار است» .

در برخی از کشورها این معنی حاصل شده است و ممکن است در کشورهای دیگری نیز در آینده تحقّق پیدا کند.

***

در انجیل می خوانیم:

1231- «زنهار کسی به هیچ وجه شما را نفریبد، زیرا که تا آن ارتداد اوّل واقع نشود و آن مرد شریر یعنی فرزند هلاکت ظاهر نگردد، آن روز نخواهد آمد. که او مخالفت می کند و خود را بلندتر می سازد از هرچه به خدا یا به معبود مسمّی شود، به حدّیکه مثل خدا در هیکل خدا نشسته خود را می نماید که خداست. . . آنگاه آن بیدین ظاهر خواهد شد که عیسی خداوند او را به نفس دهان خود هلاک خواهد کرد و به تجلّی ظهور خویش او را نابود خواهد ساخت. که ظهور او به عمل شیطانست با هر نوع قوّت و آیات و عجائب دروغ. و به هر قسم فریب ناراستی برای هالکین از آنجا که محبّت راستی را نپذیرفتند تا نجات یابند. و بدین جهت خدا به ایشان عمل گمراهی می فرستد تا دروغ را باور کنند» .

ظهور حضرت عیسی (ع) در محضر حضرت بقیّة اللّه (عج) از نظر ما قطعی است. و در روایات اسلامی آمده است که کشته شدن «سفیانی» به دست حضرت عیسی (ع) خواهد بود.

***

ص:811

ص:812

حواشی

-الزام النّاصب صفحه 181.

-صحیح مسلم جلد 1 صفحه 90، نهج الفصاحه، جلد 1 صفحه 122، الملاحم و الفتن صفحه 84 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 191.

-نهج الفصاحه، جلد 2 صفحه 645، الزام النّاصب صفحه 185، غیبت نعمانی صفحه 173، بحار الانوار جلد 52 صفحه 366 و ینابیع الموّده جلد 3 صفحه 164.

-منتخب الاثر صفحه 427، بحار الانوار جلد 52 صفحه 190 و الزام النّاصب صفحه 140.

-ینابیع الموّدة، جلد 3 صفحه 100.

-منتخب الاثر صفحه 437 و کشکول شیخ بهائی صفحه 580.

-الزام النّاصب صفحه 182.

-منتخب الاثر صفحه 434، الزام النّاصب صفحه 182 و بشارة الاسلام صفحه 26.

-جامع الاخبار صفحه 81، بشارة الاسلام صفحه 76 و الزام النّاصب صفحه 195.

-الزام النّاصب صفحه 184، منتخب الاثر صفحه 429، بحار الانوار جلد 52 صفحه 258 و بشارة الاسلام صفحه 134.

-الملاحم و الفتن صفحه 131.

-نهج الفصاحه، جلد 2 صفحه 546، بشارة الاسلام صفحه 5، الامام المهدی صفحه 121 و منتخب الاثر صفحه 425.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 264، الزام النّاصب صفحه 181 و بشارة الاسلام صفحه 23.

-الزام النّاصب صفحه 64،182 و 195 و منتخب الاثر صفحه 425.

-بشارة الاسلام صفحه 26.

-اصول کافی جلد 2 صفحه 614، کشکول شیخ بهائی صفحه 235، نور الابصار صفحه 34، بشارة الاسلام صفحه 41 و الزام النّاصب صفحه 182.

-الزام النّاصب صفحه 178.

-نهج الفصاحة، جلد 1 صفحه 216، بحار الانوار جلد 52 صفحه 258 و بشارة الاسلام صفحه 44.

-الزام النّاصب صفحه 183، منتخب الاثر صفحه 428 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 256 و

ص:813

258.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 260.

-نهج الفصاحه، جلد 1 صفحه 216 و بشارة الاسلام صفحه 44.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 147، الملاحم و الفتن صفحه 62 و بشارة الاسلام صفحه 75.

-ینابیع الموّدة، جلد 3 صفحه 106 و 203.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 263، الزام النّاصب صفحه 181 و بشارة الاسلام صفحه 6 و 23.

-الزام النّاصب صفحه 183، بحار الانوار جلد 52 صفحه 258 و بشارة الاسلام صفحه 133.

-منتخب الاثر صفحه 430، بحار الانوار جلد 52 صفحه 258، الزام النّاصب صفحه 183 و بشارة الاسلام صفحه 133.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 259 و بشارة الاسلام صفحه 5،23 و 134.

-بشارة الاسلام صفحه 23،75 و 77، بحار الانوار جلد 52 صفحه 259 و 264، الزام النّاصب صفحه 181 و 194، نور الابصار صفحه 172.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 193 و 258، بشارة الاسلام صفحه 25 و 76 و الامام المهدی صفحه 217.

-الامام المهدی صفحه 219.

-بشارة الاسلام صفحه 62.

-منافقون:5.

-نوح:7.

-منتخب الاثر صفحه 430، بشارة الاسلام صفحه 62 و 133 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 258.

-الزام النّاصب صفحه 182 و بشارة الاسلام صفحه 175.

-انعام:94.

-آل عمران:30.

-مریم:79 و 80.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 257، الزام النّاصب صفحه 183 و بشارة الاسلام صفحه 132.

-بشارة الاسلام صفحه 132.

-الملاحم و الفتن صفحه 118 و الامام المهدی صفحه 81.

-الزام النّاصب صفحه 194 و بشارة الاسلام صفحه 75.

-صحیح مسلم جلد 1 صفحه 91، الامام المهدی صفحه 11، منتخب الاثر صفحه 484 و بشارة الاسلام صفحه 41.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 256، بشارة الاسلام صفحه 23 و 132 و الزام النّاصب صفحه 181.

-بشارة الاسلام صفحه 132.

ص:814

-الزام النّاصب صفحه 183.

-بشارة الاسلام صفحه 132، منتخب الاثر صفحه 429، الزام النّاصب صفحه 183 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 257 و 260.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 259، بشارة الاسلام صفحه 135، الزام النّاصب صفحه 184 و منتخب الاثر صفحه 431.

-مخلاة شیخ بهائی صفحه 31 و ینابیع الموّدة، جلد 3 صفحه 64.

-الامام المهدی صفحه 219 و منتخب الاثر صفحه 429.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 259، منتخب الاثر صفحه 431، بشارة الاسلام صفحه 134 و الزام النّاصب صفحه 184.

-منتخب الاثر صفحه 431، بحار الانوار جلد 52 صفحه 259، بشارة الاسلام صفحه 134 و الزام النّاصب صفحه 184.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 260، الزام النّاصب صفحه 184 و بشارة الاسلام صفحه 135.

-بشارة الاسلام صفحه 149 و الامام المهدی صفحه 229.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 258، الزام النّاصب صفحه 183 و منتخب الاثر صفحه 430.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 12، بشارة الاسلام صفحه 172، منتخب الاثر صفحه 364 و الزام النّاصب صفحه 108.

-بشارة الاسلام صفحه 172 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 45.

-رسالۀ دوّم پولس رسول به تسالونیکیان، باب دوّم بندهای 3-11.

ص:815

ص:816

بخش هفدهم: نشانه ها و خارق العاده ها

اشارة

ص:817

ص:818

الف-مرگ ومیرها، قحطی ها و ویرانی ها

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

1232- «الآیات کخرزات منظومات فی سلک، فانقطع السّلک، یتبع بعضها بعضا!» .

«نشانه های ظهور چون دانه های یک تسبیح و یا یک گردن بند است که رشتۀ اتّصالش بگسلد و دانه های آن یکی به دنبال دیگری فرو ریزد» .

اگر دنیای معاصر را دقیقا مورد مطالعه قرار دهیم درست همانند گردن بندی است که رشته اش گسسته، و دانه هایش یکی پس از دیگری فرو می ریزد، هر روز فتنه ای به دنبال فتنه ای، حادثه ای به دنبال حادثه ای، فاجعه ای به دنبال فاجعه ای به وقوع می پیوندد! .

ص:819

آتش یک فتنه نیفسرده، فتنه ای دیگر شعله ور می شود، فاجعه ای خاتمه نیافته، فاجعه ای دیگر به وقوع می پیوندد، جهان همانند انبار باروتی است که هر لحظه بیم آن می رود که منفجر شود و جهانی را به خاکستر بنشاند. فتیلۀ آنرا رژیم غاصب و اشغالگر قدس در خاورمیانه آتش زده و هر لحظه امکان انفجار و اشتعال دارد. که طبق روایات با وقوع نشانه های دیگر از خسف و صیحه بی ارتباط نیست:

1233- «إنّ عمران بیت المقدس، خراب یثرب. و خراب یثرب خروج الملحمة. و خروج الملحمة فتح القسطنطینیّة. و فتح القسطنطینیّة خروج الدّجال» .

«آبادی بیت المقدّس خرابی مدینه را به دنبال دارد و خرابی مدینه نبرد بی امان را به دنبال دارد و به دنبال آن قسطنطنیّه (استانبول) فتح می شود و فتح قسطنطنیّه خروج دجّال را به دنبال دارد» .

پیش از آنکه نگارنده به نوشتن این سطور بپردازد آبادی بیت المقدّس به دست رژیم اشغالگر آغاز شده است. صهیونیسم بین المللی پس از آنکه احترام مسجد اقصی (قبلۀ اوّل مسلمانان) و کلیسای قیامت (کلیسای مورد توجّه مسیحیان در بیت المقدّس) را از بین بردند به تعمیر و آبادانی بیت المقدس پرداختند، آبادی بیت المقدّس خرابی مدینه را به دست سپاه سفیانی به دنبال دارد و آنگاه جنگ سرنوشت ساز حقّ و باطل (بین سپاه حضرت بقیّة اللّه (عج) و سپاه سفیانی) آغاز می شود و در منطقۀ قرقیسیا و طبریّه (در فلسطین) ستمگران به دست آنحضرت به هلاکت می رسند و آنگاه استانبول به دست سپاه اسلام فتح می شود و سپس دیگر نشانه ها به ترتیب، همانند دانه های تسبیح با نظمی که معصومین علیهم السّلام بیان فرموده اند، واقع می شود.

1234- «تکثر البواسیر، و موت الفجأة، و الجذام» .

«بواسیر، مرگ ناگهانی و جذام فراوان می شود» .

1235- «توقّعوا آیات متوالیات کنظام الخرز، و أوّل الآیات الصّواعق» .

ص:820

«منتظر نشانه های پیاپی به سان دانه های تسبیح باشید، که نخستین آنها صاعقه های آسمانی است» .

در اینجا کلمۀ «صواعق» به کار رفته، که جمع «صاعقه» است و «صاعقه» در لغت به دو معنی است:1-صاعقۀ آسمانی 2-مرگ ناگهانی، و در حدیث فوق هر دو معنی صحیح است، ولی حدیث دیگری از رسول اکرم (ص) در مورد نشانه های آخر الزّمان وارد شده که در آن واژۀ «صواعق» به معنای مرگ ناگهانی به کار رفته است: «به هنگام نزدیکی قیامت (و یا ساعت ظهور) مرگ ناگهانی فراوان می شود، تا حدّی که مردم به هنگام دیدار یکدیگر می پرسند:

امروز چه کسی در نزد شما به مرگ ناگهانی مرد؟ می گویند: فلانی!» . امروز مرگ ناگهانی بسیار رائج شده، هر روز گروهی از آشنایان با سکتۀ قلبی و مغزی به صورت ناگهانی جان می سپارند، و هر روز عدّه ای از خویشان و دوستان و هموطنان با انفجار، ترور، بمباران و دیگر حوادث و سوانح به صورت ناگهانی جان خود را از دست می دهند.

صاعقه های آسمانی نیز توسعه یافته، به صورت موشکهای زمین به زمین، زمین به هوا و هوا به زمین و هدایت شونده و جز آنها نیز درآمده است، که هر روز عدّۀ زیادی از مردم بی سلاح و بی دفاع، توسّط آنها به خاک و خون کشیده می شوند، تا غریزۀ سلطه جوئی و توسعه طلبی زمامداران ستم پیشه اشباع گردد.

1236- «و إذا ترکتم السّنّة ظهرت البدعة، و ارتقبوا عند ذلک ریحا حمراء، أو خسفا أو مسخا، أو ظهور العدوّ علیکم ثمّ لا تنصرون» .

«هنگامی که سنّت را ترک کنید، بدعت ظاهر می شود، در چنین زمانی منتظر بادهای سرخ، خسف، مسخ و غلبۀ دشمن باشید، و آنگاه به شما یاری نخواهد شد» .

در این رابطه حدیث جامعتری در بخش شانزدهم نقل کردیم و امروز قسمتی از آنها ظاهر شده، به خصوص غلبۀ دشمن که دشمنان خون آشام اسرائیل و دو ابرقدرت شرق و غرب، هرکدام به قسمتی از ممالک اسلامی تسلّط یافته اند.

بدعتها ظاهر شده، شریعت محمّدی (ص) به دست فراموشی سپرده شده، ربا به صورت اضعاف مضاعف در میان امّت رواج یافته، روابط نامشروع در میان

ص:821

خانواده های مسلمان علنی شده، در باشگاهها، دانشگاهها، کازینوها و دیگر مراکز هنری و فرهنگی معمول شده است. و دشمن صهیونیستی بر همۀ مسلمانان جهان مشکل بزرگی را فراهم آورده است.

***

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

1237- «بین یدی القائم موت أحمر، و موت أبیض، و جراد فی حینه و جراد فی غیر حینه کألوان الدّم! . فأمّا الموت الأحمر فالسّیف، و أمّا الموت الأبیض فالطّاعون» .

«در پیشقدم حضرت قائم (عج) ، مرگ سرخ و مرگ سفید است، و ملخهائی سرخ فام به رنگ خون در فصل ملخ و در بیرون از فصل آن. امّا مرگ سرخ، کشت و کشتار است. و امّا مرگ سفید، طاعون است» .

تاکنون کشت و کشتار در سراسر جهان بسیار فراوان واقع شده، و شاید به دنبال آنها جنگ جهانی سوّم واقع شود که همه چیز را زیرورو کند و به دنبال آن طاعونی فراگیر، که دوسوّم جمعیّت جهان را نابود کند، چنانکه در روایات آمده است، دیگر کسی رهائی پیدا نکند، جز آنکه خدای تبارک و تعالی اراده فرماید.

1238- «و جراد یظهر فی أوانه و فی غیر أوانه، حتّی یأتی علی الزّرع و الغلاّت. و قلّة ربع ما یزرعه الإنسان» .

«ملخهائی ظاهر می شود در فصل خود و در خارج از فصل خود، بر زراعت و غلاّت هجوم می برد و موجب کمی محصول می شود» .

1239- «جوع أغبر، و موت أحمر» .

«گرسنگی مزمن و مرگ سرخ شایع می شود» .

1240- «و لذلک آیات: أوّلهنّ إحصار الکوفة بالرّصد و الخندق» .

ص:822

«برای فرج ما نشانه هائی است، نخستین آنها محاصرۀ کوفه به وسیلۀ نگهبانها و کانالهاست» .

1241- «. . . و إنّ لخروجه لعلامات عشرا:

-أوّلها تخریق الزّوایا فی سکک الکوفة، و تعطیل المساجد، و انقطاع الحاجّ، و خسف و قذف بخراسان، و طلوع الکوکب المذنّب، و اقتران النّجوم، و هرج و مرج و قتل و نهب! . و من العلامة إلی العلامة عجب! . فإذا تمّت العلامات قام قائمنا قائم الحقّ. . طوبی لأهل ولایتی الدّین یقتلون فیّ، و یطردون من أجلی! . هم خزّان اللّه فی أرضه لا یفزعون یوم الفزع الأکبر!» .

«برای ظهور او ده علامت است:

1-گشودن زاویه های کوچه های کوفه (توسعۀ معابر و باز کردن کوچه های بن بست) .

2-تعطیل شدن مساجد.

3-بسته شدن راه حجّ.

4-خسف (زیر آوار رفتن) و قذف (بمباران) در خراسان.

5-طلوع ستارۀ دنباله دار.

6-تراکم ستارگان.

7-فتنه و فساد.

8-سرگردانی و سردرگمی.

9-کشت و کشتار.

10-غارت و چپاول.

از هر نشانه ای تا نشانه ای دیگر شگفتیهاست. چون نشانه ها تحقّق یافت، قائم ما قیام می کند، خوشا به حال اهل ولایت ما که در راه ما کشته می شوند و به سبب ما کنار زده می شوند، آنها گنجهای خدای تبارک و تعالی در روی زمین هستند، آنها در روز قیامت از «فزع اکبر» در امان هستند و برای آنها باکی نیست» .

در تمام شهرها برنامه توسعۀ معابر و خیابان کشی به خاطر باز کردن کوچه های بن بست تحقّق یافته، مساجد بسیاری به حال تعطیل درآمده است، چندین زلزله در استان خراسان در چند سال اخیر واقع شده است که امیدواریم از

ص:823

شرّ بارشهای عذاب آسمانی در امان باشیم، چه بارشهای عذاب به صورت صاعقه و امثال آن، و چه بارشهای عذاب به صورت موشکها و بمبارانها و توپهای سبک و سنگین، که در تخریب از عذابهای آسمانی کمتر نیستند.

این نکته ناگفته نماند که نشانه های یادشده در این حدیث یک سلسله رویدادهای مشخّص و معیّنی است که در زمانهای مشخّص به وقوع می پیوندد، مانند زلزلۀ طبس در خراسان، و مانند زندان، تبعید و شکنجۀ علمای دینی به جرم دعوت به حقّ و روی درروئی با رژیمهای ستمگر.

1242- «و أمّا الزّوراء فتخرب من الوقائع و الفتن، و أمّا واسط فیطغی علیها الماء، و آذربیجان یهلک أهلها بالطّاعون، و أمّا الموصل فیهلک أهلها من الجوع و الغلاء. . . و أمّا حلب فتخرب من الصّواعق، و تخرب دمشق من شدّة القتل. . . و أمّا بیت المقدس فإنّه محفوظ لأنّ فیه آثار الأنبیاء» .

«شهر زوراء (بغداد) در اثر شورشها و فتنه ها ویران می شود، شهر واسط (در عراق) در اثر طغیان آب خراب می گردد، مردم آذربایجان به وسیلۀ طاعون هلاک می شوند، مردم موصل (در عراق) از گرسنگی و گرانی می میرند، شهر حلب (در سوریه) در زیر صاعقه ها (توپها) از بین می رود، شهر دمشق (شام) در اثر شدّت کشت و کشتار ویران می شود، و امّا بیت المقدّس (اورشلیم) به احترام نشانه های پیامبران در امان است» .

در این روایت بیش از هر چیزی صاعقه هائی که از آسمان فرو می ریزد جلب توجّه می کند، که ممکن است صاعقۀ آسمانی باشد و ممکن است توپ و موشک و دیگر بمبارانهای آسمانی منظور باشد.

زوراء که به احتمال قوی «بغداد» است، در آستانۀ فرو رفتن در کام حوادث است، شهر واسط در تیررس دجله است و هر لحظه طغیان آب می تواند شهر واسط را در زیر امواج خود بپوشاند، شیوع طاعون در آذربایجان با یک اشارۀ قهرآمیز حضرت احدیّت می تواند همۀ امیدها و آرزوها را در زیر خاک مدفون سازد، قحطی و گرانی و گرسنگی پس از وقوع این حوادث در دمشق و موصل و حلب بسیار طبیعی به نظر می رسد، به خصوص بعد از رودروئی سوریه با رژیم اشغالگر

ص:824

اسرائیل، و سقوط لبنان در دامن آمریکای جهانخوار.

***

امام صادق (ع) می فرماید:

پیشوای ششم جهان تشیّع در ضمن تفسیر آیۀ شریفۀ: [وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذٰابِ الْأَدْنیٰ دُونَ الْعَذٰابِ الْأَکْبَرِ]: «پیش از کیفر بزرگ، با کیفر کوچک آنها را کیفر خواهیم داد» ، فرمود:

1243- «إنّ العذاب الأدنی هو القحط و الجدب و غلاء السّعر قبیل خروج القائم بالسّیف! . و العذاب الأکبر: المهدیّ بالسّیف فی آخر الزّمان» .

«کیفر کوچک قحطی، خشکسالی و گرانی قیمتهاست در آستانه ظهور قائم (عج) به شمشیر، و کیفر بزرگ شمشیر برّان حضرت مهدی (عج) در آخر الزّمان است» .

1244- «و من آیات ظهوره أن یتقارب الزمان. .» .

«از نشانه های ظهور او نزدیک شدن زمان است» .

شاید منظور از نزدیک شدن زمان، گذشت سریع آن باشد که انسان در اثر تراکم مشاغل و کثرت مسئولیتهای زندگی و فرو رفتن در ناملایمات هرگز احساس نمی کند که روزها، هفته ها و ماهها چگونه می گذرد. و یا منظور از نزدیک شدن زمان، طی شدن کارهای طویل المّده در زمان کوتاه، که در اثر اختراع وسائل حمل و نقل مدرن، انسان می تواند نهار را در لندن صرف کرده، شام را در ژاپن موعود باشد، و بدین سان مسافت چندماهه را در چند ساعت طی کند، که این هم مفهوم دیگری از نزدیک شدن زمان است.

1245- «. . و أوّل الآیات الصّواعق، ثمّ الرّیح الصّفراء، ثمّ ریح دائم، و صوت من السّماء یموت به خلق کثیر» .

«نخستین نشانه صاعقه هاست، سپس باد زرد، آنگاه باد مداوم، سپس بانگ آسمانی که گروه فراوانی با آن صیحه از بین می روند» .

ص:825

این صیحۀ آسمانی که موجب کشته شدن گروه فراوانی از مردم خواهد بود، شاید خود موجب انفجارهائی در انبارهای اسلحه و مهمّات باشد، و بدین وسیله مناطقی را زیرورو کند و بانگ دلخراش آن در تمام جهان بپیچد.

1246- «یجفّ ماء بحیرة طبریّا، و یتوقفّ النّخیل عن الثّمر، و تنصب عین زعر الواقعة فی الجانب القبلیّ من الشّام» .

«آب دریاچۀ طبریّه (در فلسطین) می خشکد، درختهای خرما از میوه دادن باز می ایستد، آب چشمۀ «زعر» در طرف قبلۀ شام کاهش فراوان می یابد» .

1247- «یکون جفاف الأنهار. . و یقع القحط و الغلاء ثلاث سنین» .

«رودخانه ها خشک می شود و قحطی و گرانی سه سال سایۀ سنگینش را می گستراند» .

دریاچۀ طبریّه به دلیل دربر داشتن مقدار زیادی پتاسیم و دیگر موادّ شیمیائی، مورد توجّه رژیم اشغالگر اسرائیل می باشد و هر روز هزاران لیتر از آب آن به مراکز آزمایشگاهی حمل می شود طبعا چیزی نخواهد گذشت که آب آن خواهد خشکید.

1248- «لا یخرج أهل مصر من مصرهم عدوّلهم، و لکن یخرجهم نیلهم هذا. یغور فلا تبقی منه قطرة، حتّی یکون فیه الکثبان من الرّمل!» .

«مردم مصر را دشمن خارجی از آب و خاک خودشان بیرون نمی کند، بلکه همین رود نیل آنها را از دیار خود بیرون می کند، آب آن کلاّ می خشکد و حتّی یک قطره هم نمی ماند و بستر آن به صورت تلّی از شن در می آید!» .

خشک شدن آن یا به وسیلۀ یک حادثۀ آسمانی اتّفاق می افتد، و یا در اثر اصابت یک بمب اتمی و یا ئیدروژنی به سرچشمۀ آن. که کلاّ آب آن خشک می شود، یا در زیر پوستۀ زمین مخفی می شود و از جای دیگر می جوشد، و یا از

ص:826

مسیر خود منحرف می شود و دیگر کشور مصر را سیراب نمی کند و به جای آب، تلهای شن در بستر آن خودنمائی می کند! . چنانکه رسول اکرم (ص) در این رابطه می فرماید:

1249- «و خراب مصر من جفاف النّیل» .

«ویرانی مصر در اثر خشک شدن نیل خواهد بود» .

آنگاه امام صادق (ع) می افزاید:

1250- «و عند ذلک اختلاف السّنین، و إمارة من أوّل النّهار، و قتل و خلع فی آخر النّهار» .

«در آن زمان سالها دگرگون می شود، اوّل صبح حکومتی به قدرت می رسد و تا آخر روز کشت و کشتار می شود و سقوط می کند» .

دگرگونی سالها یا به معنای اختلاف فاحش سالها از نظر قحطی و فراوانی است، و یا در اثر تحوّلات عجیبی است که در جهان به وقوع می پیوندد و چهرۀ جهان را دگرگون می سازد، چون انقلابها، شورشها، کودتاها، جنگها و آتش بسها و دیگر تحوّلات مؤثّر در اوضاع جهانی.

1251- «یذهب ملک السّنین، و یصیر ملک الشّهور و الأیّام.

فقیل: هل یطول ذلک؟ فقال: لا»

«زمامداری چندساله از بین می رود و زمامداری چندماهه و چند روزه معمول می گردد. گفته شد: آیا این وضع مدّت زیادی طول می کشد؟ فرمود: نه» .

1252- «و ینبثق الفرات حتّی یدخل ازقّة الکوفة. . و عقد الجسر ممّا یلی الکرخ بمدینة بغداد» .

«فرات طغیان می کند و به کوچه های کوفه وارد می شود. و پلی در بغداد در مقابل کرخ زده می شود» .

این طغیان فرات طبعا یک طغیان فوق العاده ایست که تاکنون روی نداده است ولی این پل که در حدیث شریف اشاره شده در منطقۀ کرخ زده شده است.

ص:827

1253- «عام الفتح ینبثق الفرات حتّی یدخل ازقّة الکوفة» .

«در سال فتح و پیروزی، فرات طغیان می کند و به کوچه های کوفه وارد می شود» .

1254- «إن قدّام القائم لسنة غیداقة کثیرة المطر، تفسد فیها الثّمار و التّمر فی النّخل، فلا تشکوّا فی ذلک» .

«در پیشقدم ظهور قائم (عج) سال فراوانی و پربارانی است ولی میوه ها روی درخت فاسد می شوند، خرما در روی نخل تباه می شود، در وقوع این نشانه ها تردید نداشته باشید» .

1255- «ألسّنة الّتی یقوم فیها المهدیّ تمطر أربعا و عشرین مطرة یری أثرها و برکتها» .

«در سالی که مهدی (عج) ظهور می کند بیست و چهار باران رحمت می بارد که اثر و برکت آن در همه جا به چشم می خورد» .

1256- «تختتم العلامات بأربع و عشرین مطرة، یحیی اللّه بها الأرض بعد موتها، إحداها فی جمادی الآخرة، و الثّانیة مدّة عشرة أیّام فی رجب یری أثرها و تعرف برکتها. و هذا مصداق الآیة الکریمة: (اعْلَمُوا أَنَّ اللّٰهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهٰا)» .

«این نشانه ها با 24 باران پایان می یابد که خداوند به وسیلۀ آنها زمین مرده را زنده می سازد، یکی از آنها در ماه جمادی الثّانیه می بارد و دیگری در ماه رجب که ده روز تمام طول می کشد و اثر آن همه جا دیده می شود و برکت آن در همه جا ظاهر می گردد» .

و اینست مصداق آیۀ شریفۀ: «اعْلَمُوا أَنَّ اللّٰهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهٰا» :

«بدانید که خداوند زمین را پس از مرگش زنده می سازد» .

1257-معنی آیۀ شریفه اینست که: «خداوند زمین را به وسیلۀ قائم آل محمّد (ص) اصلاح می کند، پس از آنکه به وسیله ستمهای مردمان تباه شده باشد. ما نشانه های قائم آل محمّد (ص) را برای شما بیان کرده ایم اگر تعقّل نمائید» .

ص:828

1258- «إذا آن قیامه مطر النّاس جمادی الآخرة، و عشرة أیّام من رجب مطرا لم تر الخلائق مثله، فینبت اللّه لحوم المومنین و أبدانهم فی قبورهم. و کأنّی أنظر إلیهم مقبلین من قبل جهنة ینفضون شعورهم من التّراب!» .

«چون ظهور او نزدیک شود مردم از بارانی در ماه جمادی الثّانی و 10 روز از رجب (مجموعا چهل روز) برخوردار می شوند که هرگز در تاریخ آفرینش نظیر آن دیده نشده است. خداوند با این باران گوشت و پوست مؤمنان را در داخل قبرهایشان می رویاند، گوئی با چشم خود می بینم که از طرف جهینه (قبیله ای در حوالی مدینه) در حالیکه خاک را از سر و صورتشان پاک می کنند می آیند» .

شاید برخی از تحصیل کرده ها این حدیث را خرافه بپندارند ولی جای شگفت نیست، که آنها همۀ مسائل ماوراء الطّبیعه را خرافه می پندارند. ان شاء اللّه به زودی شاهد تحقّق آن خواهیم بود که در انتظار بارش رحمت نشسته ایم. نوید باران رحمت مقارن ظهور در ضمن بشارتهای سایر ادیان نیز رسیده است که در بخشهای بعدی متن انجیل را در این زمینه نقل خواهیم کرد.

1259- «و رأیت الخراب قد أدیل من العمران» .

«و می بینی که در تمام جهان آبادیها تبدیل به ویرانی می شود» .

خرابی و ویرانی در همه جا ظاهر شده، چنانکه در خاورمیانه می بینم و از کشورهای دور می شنویم.

***

امام هادی (ع) می فرماید:

1260- «هم ینتظرون الفرج إذا ظهر الماء علی وجه الأرض» .

«هنگامی که آب در روی زمین روان شد منتظر فرا رسیدن فرج می شوند» .

ص:829

منظور از روان شدن آب بر روی زمین، طغیان آب فرات و روان شدن آن در کوچه های کوفه است، که رنگین شدن زمین را با خون ستمگران به دنبال دارد.

***

ص:830

حواشی

-بشارة الاسلام صفحه 33 و الملاحم و الفتن صفحه 102.

-البیان و التّبیین جلد 3 صفحه 32.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 269، بشارة الاسلام صفحه 24 و الزام النّاصب صفحه 178.

-الملاحم و الفتن صفحه 102.

-بشارة الاسلام صفحه 22.

-غیبت نعمانی صفحه 148، اعلام الوری صفحه 427، غیبت شیخ طوسی صفحه 267، المهدی صفحه 188، بشارة الاسلام صفحه 50، الزام النّاصب صفحه 184 و الامام المهدی صفحه 218.

-الزام النّاصب صفحه 185.

-ینابیع الموّدة، جلد 3 صفحه 110 و بشارة الاسلام صفحه 78.

-الزام النّاصب صفحه 176 و بشارة الاسلام صفحه 58 و 273.

-بشارة الاسلام صفحه 58 و 273، الزام النّاصب صفحه 27، بحار الانوار جلد 52 صفحه 268 و جلد 53 صفحه 82 و الامام المهدی صفحه 221.

-الزام النّاصب صفحه 176 و بشارة الاسلام صفحه 58.

-سجده:21.

-منتخب الاثر صفحه 303، بحار الانوار جلد 51 صفحه 59 و جلد 53 صفحه 56 و بشارة الاسلام صفحه 57.

-مسند احمد حنبل جلد 2 صفحه 530.

-الملاحم و الفتن صفحه 102.

-بشارة الاسلام صفحه 191 و الزام النّاصب صفحه 261.

-بشارة الاسلام صفحه 57 و 191.

-الملاحم و الفتن صفحه 146.

-بشارة الاسلام صفحه 28.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 112 و بشارة الاسلام صفحه 150.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 271، بحار الانوار جلد 52 صفحه 210، بشارة الاسلام صفحه 123 و الامام المهدی صفحه 230.

ص:831

-المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 343، الامام المهدی صفحه 234، الزام النّاصب صفحه 185، المهدی صفحه 196، ارشاد مفید صفحه 336، الملاحم و الفتن صفحه 164، بحار الانوار جلد 53 صفحه 85 و بشارة الاسلام صفحه 176.

-ارشاد مفید صفحه 340، غیبت شیخ طوسی صفحه 274، اعلام الوری صفحه 429، المهدی صفحه 194، الزام النّاصب صفحه 178، بشارة الاسلام صفحه 125 و الامام المهدی صفحه 234.

-ارشاد مفید صفحه 340، غیبت شیخ طوسی صفحه 372، بحار الانوار جلد 52 صفحه 214 و اعلام الوری صفحه 428.

-المحجّة البیضاء جلد 1 صفحه 343، ارشاد مفید صفحه 339، منتخب الاثر صفحه 443، غیبت شیخ طوسی صفحه 269، بحار الانوار جلد 52 صفحه 212، اعلام الوری صفحه 429، المهدی صفحه 197، الزام النّاصب صفحه 184 و الامام المهدی صفحه 228.

-الملاحم و الفتن صفحه 164، بشارة الاسلام صفحه 176، الزام النّاصب صفحه 185 و الامام المهدی صفحه 234.

-حدید:17.

-بحار الانوار جلد 51 صفحه 53.

-ارشاد مفید صفحه 342، اعلام الوری صفحه 432، بحار الانوار جلد 52 صفحه 337 و جلد 53 صفحه 90، الزام النّاصب صفحه 188 و بشارة الاسلام صفحه 194.

-الزام النّاصب صفحه 183.

-اختصاص مفید صفحه 102.

ص:832

ب-آتش و آتش افروز

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

1261- «یکون نار و دخان فی المشرق أربعین لیلة» .

«آتش و دودی در خاور زمین برمی خیزد که تا چهل شب مشتعل می شود» .

واژۀ «مشرق» در لسان احادیث به همۀ کشورهائی که در قسمت خاوری حجاز واقع شده اند، گفته می شود.

1262- «یوشک أن تخرج نار حسیل تضیء بها أعناق الإبل ببصری» .

«نزدیک است شعله های آتشی از «حسیل» برخیزد که گردن اشتران «بصری» را روشن سازد!» .

«حسیل» نام یکی از دشتهای حجاز است و «بصری» اسم منطقه ای در نزدیکی دمشق است.

رسول اکرم (ص) به یکی از اصحاب خود که ساکن منطقۀ «حسیل» بود فرمود:

1263- «أخرج أهلک منها، فإنّه یوشک أن یخرج منها نار تضیء لها أعناق الإبل ببصری» .

«خانواده ات را از آنجا بیرون کن که نزدیک است آتشی از آنجا (حسیل) برخیزد که گردن اشتران بصری را روشن سازد» .

روایاتی که از رسول اکرم (ص) و اهلبیت عصمت و طهارت برای ما نقل شده بسیار قطعی و متقن است و از منبع وحی سرچشمه گرفته است و هرگز مطلب سست و بی اساسی از آنها صادر نشده است. آتشی که در حدیث فوق اشاره شده، همان آتش نفت است که درست در همان نقطه ظاهر شده و دشت و صحرا را روشن ساخته و از حوالی دمشق شعله های آن به چشم می خورد. و اگر

ص:833

روزی یکی از چاههای نفت از روی عمد یا در اثر یک عمل اشتباهی منفجر شود همۀ دشت و صحرا را آتش فرا می گیرد و تا صدها کیلومتر را روشن می سازد، چنانکه امام صادق (ع) در این مورد می فرماید:

1264- «لا تقوم السّاعة حتّی تسیل واد من أودیة الحجاز بالنّار!» .

«قیامت برپا نشود تا در یکی از وادی های حجاز آتش روان گردد!» .

تعبیر سیلان (مایع و روان) در مورد آتش بسیار لطیف است، زیرا آتش هنگامی می تواند روان گردد که جسم شعله ور یک جسم سیّال و مایع باشد و آن چیزی جز نفت نیست.

امام صادق (ع) در حدیث دیگری می فرماید:

1265- «تبعث نار علی أهل المشرق فتحشرهم إلی المغرب، تبیت معهم حیث باتوا، و تقیل معهم حیث قالوا، یکون لهم منها ما سقط و تخلّف، و تسوقهم سوق الجمل الکسیر» .

«آتشی در میان اهل خاور زمین برمی خیزد که آنها را به سوی مغرب زمین سوق می دهد، شب را هرکجا باشند در کنار آنها سپری می کند و روز را هرکجا استراحت کنند در کنار آنها سپری می کند، آنچه از آن ساقط شود و به جای بماند آنها را سود می رساند و آنها را چون شتر لنگ می راند» ! .

اگر روزی یکی از چاههای نفت منفجر شود همۀ مردم حجاز باید به سوی غرب کشور فرار کنند و در این فرار هرچه شتاب کنند شعله های آتش را در کنار خود خواهند دید، زیرا شعله های آن همۀ بیابان را چون روز روشن خواهد کرد، همۀ کسانیکه با یک دنیا وحشت و اضطراب از چاههای نفت دور می شوند در بیتوته های شبانه و قیلوله های روزانه آتش را در کنار خود احساس خواهند کرد. (1)

ص:834


1- *) -اگر منظور از آتش، آتش نفت باشد ممکن است معنای حدیث این باشد که کشف نفت-

ممکن است منظور از این آتش، آتش خانمانسوز اسرائیل باشد که مزۀ تلخ آنرا عربها چشیدند و از نقطه ای به نقطه ای گریختند و موادّ آتش زای اسرائیل را بالای سرشان دیدند و هم اکنون نیز کشورهای مجاور اسلامی شب و روز در آتش تجاوز اسرائیل می سوزند و در زیر بمبها، توپها و موشکهای آن جان می سپارند و چون شتر لنگ، کولۀ سفر بسته، افتان و خیزان از مناطق جنگی دور می شوند و برای مقابله با نیروی اشغالگر به سوی غرب پناه می برند و از چاله به چاه می افتند.

و شاید منظور از این آتش، آتش جنگهای چینی باشد که هرگاه برافروخته شود خشک و تر را می سوزاند و جهان را در کام خود فرو می برد و هرکس جان سالم به در برد افتان و خیزان از منطقه می گریزد و طبعا به سوی غرب کشیده می شود.

امام زین العابدین (ع) در ارتباط با این آتش افروزان تعبیری دارند که بیشتر با مسئلۀ نفت منطبق می شود:

1266- «إذا ملأ نجفکم السّیل و المطر، و ظهرت النّار بالحجاز فی الأحجار و المدر، و ملکت بغداد التّتر، فتوقّعوا ظهور القائم المنتظر» .

«هنگامی که نجف شما را سیل و باران فراگیرد و در حجاز از سنگ و گل آتش برخیزد و تاتار بغداد را تحت سیطرۀ خود درآورد، منتظر ظهور قائم منتظر (عج) باشید» .

پیشوای ششم نیز در این باره می فرماید:

1267- «إذا وقعت النّار فی حجازکم، و جری الماء بنجفکم،

ص:835

فتوقّعوا ظهوره» .

«هنگامی که آتش در حجاز پدید آید و آب در نجف روان گردد، منتظر ظهور او باشید» .

پرواضح است که از سنگ و گل هنگامی آتش برمی خیزد که با نفت آغشته باشد و به قدری اشباع شود که قابل احتراق باشد. امام سجّاد (ع) در این حدیث چهارده قرن پیش از کشف پترول از سنگها و گلهای آغشته با پترول سخن می گوید، و از سرزمینی که بیش از هر نقطه ای در جهان صادر خواهد کرد گفتگو می کند که عبارت از حجاز است! .

***

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

1268- «یزجر النّاس قبل قیام القائم عن معاصیهم بنار تظهر فی السّماء، و بحمرة تجلّل آفاقها، و خسف ببغداد، و خسف بالبصرة، و دماء تسفک فیها و خراب دورها و فناء یقع فی أهلها، و شمول أهل العراق خوف لا یکون معه قرار!» .

«پیش از قیام قائم (عج) مردم با یک سلسله از نشانه های آسمانی بیم داده می شوند:1-آتشی که در آسمان پدید آید.2-سرخی که افقها را روشن سازد.3-خسفی که در بغداد ظاهر شود.4-خسفی که در بصره روی دهد.5-خونهائی که در بصره ریخته شود.6-خرابی خانه های بصره و نابودی مردمان آن.7-فراگیر شدن ترس و وحشت در همۀ نقاط عراق که آسایش و آرامش را از همۀ مردم عراق سلب کند» .

کشت و کشتار بصره و سلب آرامش عمومی از مردم عراق با شروع جنگ بین ایران و عراق حاصل شده و هر روز بر شدّت آن افزوده می شود تا به هنگام خروج سفیانی به اوج خود برسد.

در پیرامون این آتش فروزان وجود مقدّس حضرت بقیّة اللّه (عج) خطاب به «ابراهیم بن مهزیار» چنین فرموده است:

ص:836

1269- «و ظهرت الحمرة فی السّماء ثلاثا، فیها أعمدة کأعمدة اللّجین تتلألأ نورا» .

«سه روز سرخی در آسمان پدید آید که در میان آن ستونهائی چون ستونهای نقره که از خود نور می دهد خواهد درخشید» .

متن کامل حدیث در بخش خروج سیّد خراسانی (بخش بیستم) خواهد آمد، و احتمالا مربوط به حادثۀ بغداد باشد که از رهگذر منفجر شدن انبارهای نفتی و دیگر موادّ آتش زا آغاز شود و بغداد را در میان شعله های خود بسوزاند و نابود گرداند.

***

امام حسین (ع) می فرماید:

1270- «إذا رأیتم نارا فی المشرق ثلاثة أیّام أو سبعة، فتوقّعوا فرج آل محمّد إن شاء اللّه» .

«هنگامی که سه یا هفت روز آتش در مشرق دیدید منتظر فرج آل محمّد (ص) باشید، انشاء اللّه» .

امیدواریم که شعله های این آتش هرچه زودتر دیده شود و نوید فرج آل محمّد (ص) و فرج جهانیان در پرتو فرج آن بزرگواران هرچه زودتر در میان زمین و آسمان طنین انداز گردد.

***

امام باقر (ع) می فرماید:

1271- «إذا رأیتم نارا فی المشرق یشبه الهردیّ العظیم یراها أهل الأرض، تقع ثلاثة أیّام أو سبعة أیّام، فتوقّعوا فرج آل محمّد» .

«هنگامی که آتشی در مشرق دیدید که شباهت به بوتۀ زعفران دارد و همۀ مردم جهان آنرا دیدند و سه روز یا هفت روز نیز ادامه یافت، منتظر ظهور و فرج آل محمّد (ص) باشید» .

ص:837

این آتش به احتمال قوی به هنگام وقوع آتش سوزی در چاههای نفتی حجاز و یا عراق پدید خواهد آمد که منطقۀ وسیعی از خاورمیانه را روشن خواهد کرد و مردم دیگر مناطق شعله های آنرا در صفحۀ تلویزیون مشاهده خواهند کرد، و شاید تا آنروز ابزار دیگری اختراع شود که بیش از تلویزیون حوادث را برای مردم دیگر مناطق محسوس تر و ملموس تر سازد. پیشوای پنجم شیعیان علم خود را صریحا برای مردم زمان خود بیان کرده، اگرچه برای آنها قابل تصوّر نبود که چگونه یک حادثه در سطح جهانی می تواند قابل رؤیت باشد، تا در امر خود بصیرت کامل داشته، به هنگام مشاهدۀ آن هیچ تردیدی به خود راه ندهند، هرکس بخواهد باور کند و هرکس بخواهد به انکار برخیزد. ما در اینجا درصدد بیان این نشانه ها نیستیم و برتری خاندان عصمت و طهارت بر تمام اقشار جهان نیازی به توضیح ندارد، که رسالت آنها روشنگری و زدودن تیرگیهای جهل و نادانی و نشر دانش از سرچشمۀ زلال آن بود، بدون اینکه پاداشی منظور کرده، منّتی بر سر مردم بگذارند.

***

امام صادق (ع) می فرماید:

1272- «إذا رأیتم علامة فی السّماء، نارا عظیمة من قبل المشرق تطلع لیالی، فعندها فرج النّاس، و هی قدّام القائم بقلیل» .

«هنگامی که نشانه ای بزرگ در آسمان دیده شود و آن آتش عظیمی است که از سوی مشرق زمین پدید آید و شبهائی بدرخشد، فرج مردم در آن زمان است که این نشانه در پیشقدم ظهور قائم (عج) و به فاصله ای اندک می باشد» .

1273- «و حمرة تظهر فی السّماء، و تلتبس فی آفاقها» .

«سرخی در آسمان پدید آید و جهان را از کران تا کران می پوشاند» .

این سرخی نیز ممکن است تابش آتش چاههای نفتی به هنگام انفجار آنها باشد که تا افقهای وسیعی درخشش داشته باشد.

ص:838

در اینجا این نکته را یادآور می شویم که در برخی از احادیث تعبیر «مشرق» و در برخی دیگر تعبیر «قبله» به کار رفته است ولی به هنگام تحقیق معلوم می شود که هر دو به یک نقطه اشاره است، زیرا هنگامی که معصوم (ع) در مدینه با مردم سخن می گوید تعبیر «مشرق» را به کار می برد یعنی این حادثه در منطقه ای از حجاز که در شرق مدینه است پدید خواهد آمد، و هنگامی که امام (ع) در کوفه با مردم سخن می گوید تعبیر «قبله» را به کار می برد یعنی این حادثه در منطقه ای از حجاز که در طرف قبلۀ عراق است واقع خواهد شد. اگر وقوع این حادثه را در منطقۀ چاههای نفتی «ظهران» تصوّر کنیم دقیقا با این احادیث منطبق می شود که این منطقه در شرق مکّه و مدینه و در طرف قبلۀ عراق قرار گرفته است.

1274- «عمود نار یطلع من قبل المشرق فی السّماء، یراها أهل الأرض، فمن أدرک ذلک فلیعدّ لأهله طعام سنة!» .

«عمودی از آتش در طرف مشرق در آسمان پدید می آید که همۀ مردم روی زمین آنرا می بینند، هرکس آن زمان را درک کند برای خانواده اش موادّ غذائی یکساله را تأمین کند» .

از این تعبیرها دقّت ائمۀ معصومین در بیان خود و شدّت ایمان و اعتقادشان به گفتار خود روشن می شود، مگر جز اینست که همۀ مردم روی زمین آنرا در صفحه های تلویزیون و یا ابزار مشابه آن که احتمالا در آینده اختراع شود، خواهند دید؟ ! ، و این معنائی است که هرگز از خاطرۀ مردم آن زمان نمی گذشت و بر دل آنها خطور نمی کرد، و بیش از ده قرن پس از عصر آنها مقدّمات این افکار و ابزار پدید آمده است. آنگاه میان این پدیده و حوادث تلخ بعدی از کشت و کشتار و گرانی و قحطی ارتباط داده، حدّاکثر زمان هرج ومرج را در نظر گرفته، برای مدّت یکسال به شیعیان خود امر فرموده اند که قوت تهیّه کنند. امام باقر (ع) نیز در این باره فرموده است:

1275- «آیة الحوادث فی رمضان: علامة فی السّماء من بعدها اختلاف النّاس. فإذا أدرکتها فأکثر من الطّعام» .

«نشانۀ پدیده های ماه رمضان علامتی است در آسمان که به دنبال

ص:839

آن اختلافی شدید در میان مردمان پدید آید، هنگامی که آن زمان را درک کردی، موادّ غذائی فراوانی تأمین کن» .

پیشوای پنجم نیز همانند فرزند بزرگوارش شیعیان را متوجّه می کند که هرکس آن آتش را در آسمان ببیند و آن بانگ آسمانی را بشنود برای مدّتی که میان آن نشانۀ آسمانی تا ظهور حضرت بقیّة اللّه (عج) هست، موادّ خوراکی تهیّه کند که جنگی سخت درخواهد گرفت، دجّال از یکسو و سفیانی از دیگر سو خروج خواهند نمود و قحطی و گرانی سایۀ شوم و سنگینش را بر سرتاسر جهان خواهد گسترد، هرکس توصیۀ امام بزرگوارش را فراموش کند و به مجرد دیدن اوّلین نشانه موادّ غذائی یکساله را تأمین نکند ممکن است با دیگر افراد محکوم به مرگ، از گرسنگی جان سپارد ولی آنکه از توصیۀ امام عزیزش غفلت نکند با خوشبختی و راحتی آن روزهای تلخ را سپری کرده، دولت مسعود و میمون حضرت بقیّة اللّه (عج) را درک خواهد نمود. به امید آن روز.

***

ص:840

حواشی

-الملاحم و الفتن صفحه 71.

-صحیح مسلم جلد 8 صفحه 180، الملاحم و الفتن صفحه 70 و 126 و صحیح بخاری جلد 9 صفحه 58.

-الملاحم و الفتن صفحه 130.

-الملاحم و الفتن صفحه 130.

-صحیح مسلم جلد 8 صفحه 179، الملاحم و الفتن صفحه 71، نور الابصار صفحه 34 و صحیح بخاری جلد 9 صفحه 58.

-الملاحم و الفتن صفحه 164، بشارة الاسلام صفحه 87، الزام النّاصب صفحه 178 و الامام المهدی صفحه 222.

-الزام النّاصب صفحه 178.

-ارشاد مفید صفحه 340، اعلام الوری صفحه 429، الزام النّاصب صفحه 184، الامام المهدی صفحه 229 و منتخب الاثر صفحه 442.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 45، بشارة الاسلام صفحه 172 و المهدی صفحه 196.

-الامام المهدی صفحه 222 و المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 343.

-غیبت نعمانی صفحه 134، بحار الانوار جلد 52 صفحه 230، بشارة الاسلام صفحه 85، الزام النّاصب صفحه 185 و المهدی صفحه 186 و 196.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 240، بشارة الاسلام صفحه 122، منتخب الاثر صفحه 444، الامام المهدی صفحه 221 و الزام النّاصب صفحه 188.

-المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 343.

-الملاحم و الفتن صفحه 36 و 131.

ص:841

ج-خورشید و ماه و ستارگان

رسول اکرم (ص) می فرماید:

1276- «إذا عقد الجسر بأرضها، و طلعت النّجوم ذات الذّوائب من المشرق. هنالک یقتل علی جسرها کتائب!» .

«هنگامی که پل در آنجا (بغداد) زده شد، و ستاره های دنباله دار از طرف مشرق طلوع کرد، در کنار آن پل گروه گروه کشته می شوند» .

آن پل که در احادیث فراوانی آمده است در زمان ما زده شده است. این پل علاوه بر آنکه در نقطۀ تعیین شده (در مقابل کرخه) زده شده، از دیگر پلهای بغداد مشخّص است و به زودی گروه گروه در عهد سفیانی در کنار آن کشته خواهند شد.

احتمال می رود که رسول اکرم (ص) با تعبیر «ستارۀ دنباله دار» هواپیماهای جنگی را اداره کند که به دنبال خود دود غلیظی به جای می گذارند که چون دنبالۀ متحرّکی به دنبال آنها خودنمائی می کنند. و شاید منظور همان ستارۀ دنباله داری باشد که در احادیث فراوانی از آن بحث شده است و خود نشانۀ نزدیک شدن ظهور حضرت بقّیة اللّه (عج) است.

***

امام باقر (ع) می فرماید:

1277- «شارتان بین یدی هذا الأمر: خسوف القمر بخمس، و کسوف الشّمس بخمسة عشر. لم یکن ذلک منذ هبط آدم إلی الأرض.

فعند ذلک یسقط حساب المنجّمین» .

«دو نشانۀ جالب در پیشقدم این امر: خسوف ماه در پنجم ماه و کسوف خورشید در پانزدهم آن، که چنین وضعی از روز هبوط حضرت آدم (ع) به روی زمین اتّفاق نیفتاده است، در آن موقع حساب و نظام منجّمان بهم می خورد» .

ص:842

1278- «إنّ لمهدّینا لآیتین لم یکونا منذ خلق اللّه السّموات و الأرض: ینخسف القمر لأوّل لیلة فی رمضان، و تنکسف الشّمس فی النّصف منه. و لم یکونا منذ خلق اللّه السّماوات و الأرض» .

«برای مهدی ما (عج) دو نشانه است که از روز آفرینش آسمانها و زمین، چنین نشانه ای اتّفاق نیفتاده است: ماه در شب اوّل ماه رمضان خسوف می کند و خورشید نیز در پانزدهم آن کسوف می کند! ، از روزیکه خداوند آسمانها و زمین را آفریده، چنین حادثه ای اتّفاق نیفتاده است!» .

این دو نشانه از روزیکه انسان پای در این جهان نهاده و از آمد و شد خورشید و ماه آگاه شده، واقع نشده است که ماه در اوایل ماه بگیرد و خورشید نیز در پانزدهم ماه بگیرد! ! .

1279- «آیتان تکونان قبل قیام القائم، لم یکونا منذ هبط آدم علیه السّلام علی الأرض، تنکسف الشّمس فی النّصف من رمضان، و القمر فی آخره» .

«دو نشانه پیش از قیام قائم (عج) پدید می آید که از روز هبوط حضرت آدم (ع) واقع نشده است: خورشید در نصف ماه رمضان و ماه در آخر آن می گیرد» .

امام صادق (ع) در این زمینه می فرماید:

1280- «و کسوف الشّمس فی النّصف من رمضان، و خسوف القمر فی آخر الشّهر، علی خلاف العادات» .

«خورشید در پانزدهم رمضان کسوف می کند و ماه در آخر آن خسوف می کند برخلاف آنچه تاکنون انس گرفته اند» .

پرواضح است که خسوف ماه در اوّل ماه و یا در آخر آن گذشته از اینکه معمول نیست، معقول هم نیست، ولی نظر به اینکه در همۀ روایات تصریح شده که در تمام دوران خلقت چنین کاری سابقه نداشته است، معلوم می شود که به شکلی تحقّق خواهد یافت که برای همۀ مردم جهان معلوم شود و همه را به شگفت وادارد و اعجاب همه را برانگیزد.

ص:843

1281- «تنکسف الشّمس لخمس مضین من شهر رمضان قبل قیام القائم» .

«ماه در پنجم ماه مبارک رمضان خسوف می کند، و آن در آستانۀ قیام قائم (عج) است» .

1282- «علامة خروج المهدی کسوف الشّمس فی رمضان فی لیلة ثلاث عشرة و أربع عشرة منه» .

«نشانه خروج مهدی (عج) کسوف خورشید در ماه رمضان در شب سیزدهم و چهاردهم آن است» ! [یعنی روز سیزدهم که بین آن دو شب است].

آنچه تاکنون مرسوم و معمول بوده، این بود که ماه در اواسط ماه و خورشید در اواخر ماه (قمری) بگیرد ولی در آن مورد برخلاف روش مألوف خواهد بود.

پیشوای پنجم شیعیان در تفسیر آیۀ شریفۀ: «خٰاشِعَةً أَبْصٰارُهُمْ، تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ، ذٰلِکَ الْیَوْمُ الَّذِی کٰانُوا یُوعَدُونَ» : «در حالیکه دیدگانشان فرورفته، خاک ذلّت آنها را پوشانیده، آن روزی است که وعده داده می شدند» ، فرمود:

1283- «یعنی یوم خروج القائم» .

«روز خروج قائم (عج) را اراده کرده است» .

و در تفسیر آیۀ شریفۀ: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمٰاءِ آیَةً، فَظَلَّتْ أَعْنٰاقُهُمْ لَهٰا خٰاضِعِینَ» : «اگر بخواهیم برای آنها نشانه ای از آسمان می فرستیم، پس گردنهایشان در برابرش خاضع می شود» ، فرمود:

1284- «سیفعل اللّه ذلک بهم: رکود الشّمس من الزّوال إلی وقت العصر حتّی یلاحظ النّاس ذلک. و ظهور رجل و وجه فی عین الشّمس یعرف بحسبه و نسبه. و ذلک فی زمان السّفیانیّ، و عندها یکون بواره و بوار قومه» .

«به زودی خداوند این نشانه را خواهد فرستاد: خورشید از موقع زوال تا به وقت عصر در وسط آسمان خواهد ماند، همه به این نشانه متوجّه خواهند شد، آنگاه سیمای مردی را در قرص خورشید خواهند دید که نام و نشان او را خواهند شناخت. این نشانه پرشکوه در عهد سفیانی خواهد بود و

ص:844

در آن هنگام سپاه سفیانی نابود خواهند شد و خود سفیانی هلاک خواهد شد» .

ابن عبّاس در تفسیر این آیه می فرماید:

1285- «این آیه در حقّ ما و بنی امیّه نازل شده است، ما بر آنها حکومت خواهیم راند و پس از یک فراز و نشیب گردنهایشان در برابر ما خاضع خواهد شد و پس از دوران عزّت، خاک ذلّت بر چهره هایشان خواهد نشست» .

این نشانه که در عهد سفیانی تحقّق خواهد یافت، یکی از بارزترین نشانه ها برای معرّفی سفیانی است و خود نشان بارزی است که بر احدی پوشیده نمی ماند، اگرچه رکود خورشید و ایستادن آن در وسط آسمان چند ساعت بیشتر طول نمی کشد ولی همۀ مردم به تشویش و اضطراب می افتند و آنرا یک نشانۀ بارز سماوی به حساب می آورند.

چندی قبل یکی از ستاره شناسان روسی پیش بینی کرده بود که در اواخر سال 1982 میلادی فاجعه ای برای خورشید پیش خواهد آمد و خورشید از مغرب طلوع خواهد کرد! !

(سال 82 میلادی به پایان رسید و چنین حادثه ای واقع نشد، بلکه فقط یک سلسله حوادثی در سطح خارجی خورشید به وقوع پیوست که اثراتی در وضع زمین و دیگر کرات منظومه به جای گذاشت) . «مترجم» .

در بخشهای بعدی احادیثی در مورد طلوع خورشید از مغرب از نظر خوانندگان گرامی خواهد گذشت.

در تفسیر ابن عبّاس منظور از حکومت، حکومت بنی عبّاس نیست، بلکه حکومت حقّۀ حضرت بقیّة اللّه (عج) می باشد.

منظور از سیمای مردی که در قرص خورشید ظاهر خواهد شد، سیمای حضرت مسیح (ع) است که در خورشید ظاهر می شود و از آسمان فرود می آید و با حسب و نسبش شناخته می شود، و دیگر کسی در حقّ او دچار تردید نمی شود.

***

ص:845

امام صادق (ع) می فرماید:

1286- «و کفّ یطلع من السّماء من المحتوم» .

«کف دستی که در آسمان ظاهر خواهد شد از امور حتمی است» .

1287- «و وجه و صدر یظهران للنّاس فی عین الشّمس» .

«صورت و سینه ای در قرص خورشید برای مردمان ظاهر می شود» .

منظور از دست در حدیث فوق، دست نیرومند دانش و تکنیک نیست که موشکها و سفینه های فضائی را تا دل آسمان می فرستد، و دست نیرومند فضانورد موفّق نیست که توانست با دستهای خود از خاک کرۀ ماه برداشته، در صفحۀ تلویزیون ظاهر شد و خاکهای ماه را در برابر دیدگان حیرت زده جهانیان دست به دست می کرد، بلکه دست نیرومندی است که با قدرت بیکران خداوندی به صورت نشانه ای قاطع در آسمان ظاهر خواهد شد و به سوی آن جمال باهر النّور الهی اشاره خواهد کرد.

1288- «إمارة ذلک الیوم أنّ کفّا من السّماء مدلاّة ینظر إلیها النّاس» .

«نشانۀ آن روز پرشکوه، دست نیرومندی است که از آسمان آویزان شود و همگان به سوی آن تماشا کنند» .

امام هشتم حضرت علیّ بن موسی الرّضا (ع) در این باره می فرماید:

1289- «یظهر کفّ من السّماء تشیر: هذا، هذا! !» .

«دستی از آسمان ظاهر شده، به سوی او اشاره می کند که:

اینست، اینست» .

پرواضح است که این دست به سوی آن مهر تابان و قبلۀ خوبان اشاره خواهد کرد و آفتاب عالمتاب امامت را به شیفتگان حقیقت و عدالت نشان خواهد داد.

ص:846

در برخی از احادیث وقت ظهور این دست در آسمان، عهد سفیانی تعیین شده، که پس از وقوع جنگهای خانمانسوز و فتنه های فراگیر، و پس از صیحۀ آسمانی در پیشقدم ظهور آن کعبۀ مقصود، آن دست ظاهر خواهد شد.

سپس امام صادق (ع) در مورد دیگر نشانه های ظهور می فرماید:

1290- «یظهر المهدیّ بعد غیبة، مع طلوع النّجم الأحمر، و خراب الرّی و خسف الزّوراء» .

«مهدی (عج) بعد از غیبتی طولانی، همزمان با طلوع ستاره ای سرخ، و ویرانی ری، و خسف زوراء ظهور می کند» .

«ری» نام منطقه ای در عراق است (1)و «زوراء» به بغداد گفته می شود.

1291- «طلوع الکوکب المذنّب یفزع العرب! . و هو نجم بالمشرق یضیء کما یضیء القمر، ثمّ ینعطف حتّی یکاد یلتقی طرفاه. و تظهر حمرة فی السّماء و تنشر فی آفاقها» .

«طلوع ستارۀ دنباله دار ملّت عرب را به وحشت می اندازد! ، و آن ستاره ایست که در طرف مشرق ظاهر می شود و همانند ماه می درخشد! ، سپس دنباله اش برمی گردد و نزدیک می شود که دو سرش به یکدیگر برسد! آنگاه سرخی در آسمان پدید می آید و جهان را از کران تا کران فرا می گیرد» .

ترس و وحشت عرب از ستاره نیست، بلکه از حوادث جانکاهی است که همزمان با طلوع ستاره بر ملّت عرب روی می دهد.

1292- «یطلع نجم من المشرق، له ذنب یضیء» .

«ستاره ای از مشرق طلوع می کند که دنبالۀ درخشانی دارد» .

1293- «طلوع الکوکب المذنّب» .

«یکی دیگر از نشانه ها طلوع ستارۀ دنباله دار است» .

ص:847


1- *) -و شاید منظور شهر ری باشد و تهران را نیز شامل شود. «مترجم»

در این رابطه روایتی نیز از امیر مؤمنان (ع) رسیده که در بخش زلزله ها خواهد آمد.

1294- «تنکسف الشّمس بعد الصّیحة فی رمضان، و قبل النّداء. یکون الرّوم یومئذ قرب ساحل البحر، عند کهف الفتیة، فیبعث اللّه الفتیة من کهفهم مع کلبهم» .

«بعد از صیحۀ آسمانی و پیش از بانگ آسمانی (به نام مهدی) خورشید در ماه رمضان کسوف می کند. در آن زمان رومیان در نزدیکی کرانۀ دریا و در منطقۀ غار اصحاب کهف مستقرّ می شوند، خداوند اصحاب کهف را همراه با سگشان برمی انگیزاند» .

این حدیث تا حدّی وقت آن کسوف خارق العاده را مشخّص می کند، و از این حدیث معلوم می شود که به هنگام ظهور حضرت ولیّ عصر (عج) قسمت اعظم یهودی ها در مناطق اشغالی فلسطین خواهند بود، زیرا غار اصحاب کهف در کشور اردن واقع است و فاصلۀ چندانی از رود اردن ندارد که امروز برخی از اشغالگران در کرانۀ غربی رود اردن اقامت دارند.

برانگیخته شدن اصحاب کهف پس از گذشت ششهزار سال، به دست حضرت بقیّة اللّه (عج) یکی از جالبترین معجزات آنحضرت خواهد بود. متن کامل حدیث در بخش دوازدهم کتاب گذشت.

***

امام رضا (ع) می فرماید:

1295- «قبل ذلک یوم بؤوح» .

«پیش از آن، روز بسیار داغی هست» .

و در حدیث دیگر به این تعبیر فرموده است:

1296- «قبل هذا الأمر قتل بیوح. قیل: و ما البیوح؟ . قال: دائم لا یفتر» .

ص:848

«پیش از آن امر، کشتار بسیار داغی هست. گفته شد که «بیوح» به چه معناست؟ فرمود: کشتار مداومی که سرد نشود و از حدّت و شدّت آن کاسته نشود» .

از تعبیر «بیوح» استفاده می شود که در این کشت وکشتار خونها مباح به شمار می رود و قاتلان خون مقتولان را مباح می پندارند و در مورد حلال و حرام اندیشه نمی کنند، از این رهگذر امام (ع) صیغۀ مبالغه را بکار برده که حدّاکثر لایبالی بودن آنها را در مسائل دینی بیان فرماید.

***

حضرت بقیّة اللّه (عج) می فرماید:

1297- «. . . و اجتمع الشّمس و القمر، و استدارت بهما الکواکب و النّجوم» .

«خورشید و ماه گرد آیند و ستارگان ثابت و سیّار آنها را احاطه کنند» .

شاید منظور از گرد آمدن خورشید و ماه، قرار گرفتن آنها در یک مسیر در اثر کسوف و خسوف غیرعادی باشد.

تعبیر گرد آمدن خورشید و ماه در قرآن کریم نیز آمده است: «وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ» : «خورشید و ماه گرد آیند» .

جالب اینکه ستاره شناسان نوشته اند که کرات منظومۀ شمسی امسال (سال تألیف کتاب) در برابر خورشید در یک استقامت قرار می گیرند که چنین وضعی بسیار نادر است و زنگ خطرهائی را به صدا درمی آورد.

***

ابن عبّاس می گوید:

1298- «قائم (عج) خارج نمی شود جز پس از آنکه خورشید نشانه ای را از خود پدید آورد» .

ص:849

شاید منظور از این نشانه، کسوف خورشید در غیر وقت عادی (پانزدهم ماه رمضان) و یا ایستادن آن در وسط آسمان، و یا ظاهر شدن سیمای یک مرد در قرص خورشید، و یا طلوع خورشید از مغرب باشد، که در احادیث فراوانی از آنها گفتگو شده است، و شاید نشانه ای جز اینها باشد.

***

در انجیل می خوانیم:

1299- «و فورا بعد از مصیبت آن ایّام آفتاب تاریک گردد و ماه نور خود را ندهد و ستارگان از آسمان فرو ریزند و قوّتهای افلاک متزلزل گردد. آنگاه عدالت پسر انسان در آسمان پدید گردد و در آن وقت جمیع طوایف سینه زنی کنند و پسر انسان را ببینند که بر ابرهای آسمان با قوّت و جلال عظیم می آید» .

همۀ فرازهای این نوید از انجیل متّی با احادیث شریفۀ ما منطبق است، تعبیر پسر انسان در اصطلاح انجیل گاهی در مورد حضرت عیسی و گاهی در مورد مصلح آخر الزّمان به کار رفته است. در اینجا منظور حضرت بقیّة اللّه (عج) است چنانکه از بررسی متن انجیل روشن می شود. و اگر منظور حضرت عیسی (ع) باشد آنهم با احادیث ما منافاتی ندارد، که طبق عقیدۀ ما حضرت عیسی (ع) با جلال خاصّی در بیت المقدّس فرود آمده به یاران حضرت بقیّة اللّه (عج) می پیوندد.

امّا سینه زنی اقوام و اقشار مختلف مردم به دنبال جنگهای خانمانسوز و کشت وکشتار مداوم، و به ویژه جنگ «قرقیسیا» که در روایات از آن بحث شده و کشته های فراوانی به جای خواهد گذاشت.

***

ص:850

حواشی

-المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 343، الملاحم و الفتن صفحه 162 و بشارة الاسلام صفحه 60.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 207، بشارة الاسلام صفحه 91، غیبت نعمانی صفحه 145، اعلام الوری صفحه 429، المهدی صفحه 187، منتخب الاثر صفحه 440، ارشاد مفید صفحه 339، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 342، غیبت شیخ طوسی صفحه 270 و اسعاف الرّاغبین صفحه 146.

-مدارک یادشده پی نویس قبل.

-الامام المهدی صفحه 227.

-غیبت نعمانی صفحه 144، الزام النّاصب صفحه 185 و منتخب الاثر صفحه 441.

-منتخب الاثر صفحه 441 و بشارة الاسلام صفحه 96 و 177.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 242 و بشارة الاسلام صفحه 129.

-معارج:44.

-بشارة الاسلام صفحه 129 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 120.

-شعراء:4.

-ارشاد مفید صفحه 338، بحار الانوار جلد 52 صفحه 220 و جلد 53 صفحه 109، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 164، بشارة الاسلام صفحه 94، اعلام الوری صفحه 428، الملاحم و الفتن صفحه 164، الامام المهدی صفحه 234، الزام النّاصب صفحه 185 و المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 342.

-بحار الانوار جلد 53 صفحه 109 و الزام النّاصب صفحه 238.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 233.

-الملاحم و الفتن صفحه 164.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 151، منتخب الاثر صفحه 441 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 233.

-غیبت نعمانی صفحه 133.

-بشارة الاسلام صفحه 189، الزام النّاصب صفحه 188 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 226.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 220، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 343، الملاحم و الفتن صفحه 34، الزام النّاصب صفحه 182، المهدی صفحه 196، بشارة الاسلام صفحه 25 و الامام المهدی

ص:851

صفحه 232.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 161 و المهدی صفحه 186.

-الملاحم و الفتن صفحه 111.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 275 و جلد 53 صفحه 85، بشارة الاسلام صفحه 59 و الزام النّاصب صفحه 177.

-بشارة الاسلام صفحه 162، غیبت نعمانی صفحه 144 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 182.

-غیبت نعمانی صفحه 144، بحار الانوار جلد 52 صفحه 182 و 242 و بشارة الاسلام صفحه 162.

-الزام النّاصب صفحه 108 و بشارة الاسلام صفحه 173.

-قیامت:9.

-منتخب الاثر صفحه 442، بحار الانوار جلد 52 صفحه 217، المهدی صفحه 186، بشارة الاسلام صفحه 178، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 136، الملاحم و الفتن صفحه 62 و الامام المهدی صفحه 232.

-انجیل متّی، باب 24 بندهای 29 و 30.

-در انجیل بیش از 80 بار واژۀ «پسر انسان» آمده است که در 30 مورد آن حضرت عیسی اراده شده و در 50 مورد دیگر مصلح آخر الزّمان اراده شده است و مستر هاکس آمریکائی در قاموس مقدّس به این نکته تصریح کرده است. «مترجم»

-قرقیسیا شهرکی در شمال «سوریّه» در استان «الجزیره» می باشد که در شش کیلومتری «رقّه» و در محلّ التقای دو رود فرات و خابور واقع است. «مترجم» .

ص:852

د-زلزله ها

رسول اکرم (ص) می فرماید:

1300- «. . . و تکثر الزّلازل» .

«زمین لرزه بسیار شود» .

1301- «. . . ثمّ رجفة بالشّام یهلک فیها مئة ألف یجعلها اللّه رحمة للمؤمنین و عذابا علی الکافرین» .

«زمین لرزه ای در شام اتّفاق افتد که صدهزار نفر در اثر آن هلاک می شود. خداوند این زمین لرزه را رحمت برای مؤمنان و عذاب برای کافران قرار دهد» .

یادآوری این نکته لازمست که تعبیر «شام» در اصطلاح روایات اختصاص به دمشق و حوالی آن ندارد بلکه معنای وسیعتری دارد که همۀ شامات (سوریّه و لبنان) را دربرمی گیرد.

1302- «و خراب التّرک من الصّواعق» .

«سرزمین ترک به وسیلۀ صاعقه ها ویران می شود» .

آیا رسول اکرم (ص) صاعقه های آسمانی را قصد کرده، و یا بمبهای اتمی و ئیدروژنی امروز را قصد کرده است؟ ! آیا موشکهای ویرانگر امروز را با چشم خود می دیده و از آنها صاعقه تعبیر می فرمود؟ ! آیا سرزمین ترک با صاعقه های ساخت بشری از بین می رود، یا صاعقه های آسمانی نیز به کمک آنها می شتابد؟ !

در روایاتی که رسول اکرم (ص) از صاعقه های آخر الزّمان بحث کرده، از آتش پاره ها نیز گفتگو نموده است که در چنگالهای شیاطین جای گرفته به سوی مردمان پرتاب می شود! ! ، این تعبیر با موشکها و بمبهای ویرانگری که در چنگال جنگنده ها قرار گرفته، توسّط خلبانهای مزدور از سوی شیاطین حاکم بر جهان بر سر ملّتهای مظلوم پرتاب می شود؛ کمال انطباق را دارد.

ص:853

چه شیطانی خیره سرتر از خلبان بی رحمی که با کمال قساوت و سنگدلی با فشار یک دگمه منطقه ای را به خاک و خون می کشد و بر صغیر و کبیر رحم نمی کند و بر کودک و پیر رحم نمی آورد و هزاران تن موادّ آتشزا را بر سر انسانها فرو می ریزد و «حرث و نسل» را نابود می سازد! دیگر بین حیوانات وحشی و خلبانهای به ظاهر انسانی که بر سر مردم هیروشیما، ناکازاکی، ویتنام، افغان و لبنان بمب ریخته و می ریزند، چه تفاوت یافت می شود؟ ! ! ، سازمان ملل و دیگر مجامع بین المللی نیز بازیچۀ ابرقدرتها شده هیچ نقشی در دفاع از مظلومان نمی توانند بازی کنند! .

1303- «سیکون فی آخر الزّمان خسف و قذف و مسخ» .

«در آخر الزّمان خسف، قذف و مسخ واقع خواهد شد» .

خسف: فرورفتن در زمین و زیر آوار ماندن به وسیله زلزله، سیل، طوفان، موشک، بمباران و جز آنها.

قذف: پرتاب چیزی از مکانی به مکانی (بمباران، سنگباران، موشکهای زمین به زمین و امثال آنها) .

مسخ: دگرگونی سیرت و صورت چیزی به شکلی جز آنچه هست (مبدّل شدن انسان دوپا به حیوان وحشی چهارپا) .

1304- «یکون عند ذلک ثلاثة خسوف: خسف بالمشرق، و خسف بالمغرب، و خسف بجزیرة العرب» .

«در آن هنگام سه خسف روی می دهد: یکی در مشرق، دیگری در مغرب، و سوّمی در جزیرة العرب» .

خسفی که در جزیرة العرب واقع می شود آخرین خسف است که سپاه سفیانی را در کام زمین فرو می برد:

1305- «یعوذ عائذ بالبیت یبعث إلیه جیش حتّی إذا کانوا بالبیداء خسف بهم» .

«به بیت خدا پناهنده می شود، آنگاه لشکر سفیانی به سوی او

ص:854

فرستاده می شود، چون به سرزمین بیداء رسیدند زمین آنها را در کام خود فرو می برد» .

1306- «جیش یجیء من قبل العراق فی طلب رجل من أهل المدینة یمنعه اللّه منهم. فإذا علوا البیداء من ذی الحلیفة خسف بهم فلا یدرک أعلاهم أسفلهم، و لا یدرک أسفلهم أعلاهم إلی یوم القیامة» .

«لشکری از جانب عراق در جستجوی مردی از اهل مدینه (یعنی حضرت بقیّة اللّه) بیرون می آید، خداوند او را از شرّ آنها حفظ می کند، چون در «ذو الحلیفه» به سرزمین بیداء برسند، زمین آنها را در کامش فرو می برد، اوّل و آخر لشگر تا قیامت هرگز به یکدیگر نمی رسند» .

خسف و قذف زمینی را هر روز با چشم خود می بینیم، هر روز خروارها موادّ آتشزا پرتاب می شود (قذف) و صدها انسان در زیر آوارها می ماند (خسف) ، امّا خسف و قذف آسمانی که در پیشقدم ظهور روی خواهد داد، خداوند ما را از آنها حراست کند و از آن بالاتر «مسخ» است که تاکنون در اطراف آن به خوبی نیندیشیده ایم که به خداوند توانا پناه می بریم از این فاجعه های جهان سوزی که در انتظار مردم لجوج و عنود است! .

***

امام باقر (ع) می فرماید:

1307- «. . . و خسف بالبیداء» .

«و خسفی در سرزمین بیداء» .

1308- «جیش البیداء یؤخذون من تحت أقدامهم» .

«لشکر بیدا از زیر پایشان گرفتار می شوند» .

امام باقر (ع) در تفسیر آیۀ شریفۀ: «سَنُرِیهِمْ آیٰاتِنٰا فِی الْآفٰاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ» :

«نشانه های خود را در وجود آنها و در پیرامون آنها نشان می دهیم» ، فرمود:

1309- «نریهم فی أنفسهم المسخ، و نریهم فی الآفاق انتقاض

ص:855

الآفاق علیهم، فیرون قدرة اللّه تعالی فی أنفسهم و فی الآفاق!» .

«در وجود آنها «مسخ» و در پیرامون آنها «خسف» را بر آنها نشان می دهیم تا قدرت خدا را در وجود خود و در اطراف خود ببینند و بر آنها روشن شود که او حقّ است (حتّی یتبیّن لهم انّه الحقّ) یعنی بدانند که ظهور قائم (عج) از سوی پروردگار متعال حقّ است و مردم به طور حتم آنرا خواهند دید و چاره ای از آن نیست» .

خسفی که امام علیه السّلام در تفسیر این آیه وعده داده، هرگز قابل مقایسه، با ویرانیهائی که در فلسطین و لبنان و دیگر کشورهای عربی زیر بمبهای ناپالم و موشکهای ویرانگر اسرائیل متجاوز به بار می آید نیست! .

1310- «و خسف فی الحلّة و البصرة، و قتل کثیرین» .

«و خسفی در حلّه و بصره واقع شود و مردمان بسیاری کشته شوند» .

***

امام صادق (ع) می فرماید:

1311- «. . . ارتفاع ریح سوداء أوّل النّهار، و زلزلة، حتّی ینخسف کثیر منها» .

«باد سیاهی اوّل صبح برمی خیزد و آنگاه زلزله ای روی دهد و قسمت اعظم آن (زوراء-بغداد) زیر آوار بماند» .

این حدیث در پیرامون «زوراء» که به احتمال قوی بغداد است وارد شده، و در این زمینه روایات بسیاری هست که در بخش خروج سفیانی خواهد آمد.

***

ص:856

حواشی

-بشارة الاسلام صفحه 32.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 277 و الملاحم و الفتن صفحه 53.

-بشارة الاسلام صفحه 28.

-نهج الفصاحه، جلد 2 صفحه 272، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 146 و الملاحم و الفتن صفحه 102.

-صحیح مسلم جلد 8 صفحه 179، بحار الانوار جلد 51 صفحه 70 و جلد 52 صفحه 278، الزام النّاصب صفحه 64، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 342، منتخب الاثر صفحه 425، بشارة الاسلام صفحه 5 و الامام المهدی صفحه 217.

-ارشاد مفید صفحه 336، بحار الانوار جلد 52 صفحه 186، کشف الغمّة جلد 3 صفحه 324، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 342، صحیح مسلم جلد 8 صفحه 18 و 167، الصّواعق المحرقه صفحه 163، المهدی صفحه 193 و الامام المهدی صفحه 52.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 128 و الملاحم و الفتن صفحه 61.

-الامام المهدی صفحه 227 و الزام النّاصب صفحه 185.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 86 و بشارة الاسلام صفحه 21 و 157.

-فصّلت:53.

-غیبت نعمانی صفحه 143، بحار الانوار جلد 52 صفحه 221 و جلد 51 صفحه 62، بشارة الاسلام صفحه 111، الزام النّاصب صفحه 28، ارشاد مفید صفحه 338، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 82 و الامام المهدی صفحه 53.

-منتخب الاثر صفحه 425، اعلام الوری صفحه 429، الملاحم و الفتن صفحه 102 و بشارة الاسلام صفحه 71.

-المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 343، الزام النّاصب صفحه 185، بحار الانوار جلد 52 صفحه 220، الملاحم و الفتن صفحه 164 و المهدی صفحه 195.

ص:857

ه -پرتابها و دگرگونیها

رسول اکرم (ص) می فرماید:

1312- «لیبیتنّ قوم من هذه الأمّة علی طعام و شراب و لهو، و یصبحون و قد مسخوا قردة و خنازیر!» .

«قومی از این امّت شب را در کنار سفرۀ طعام و شراب و لهو و لعب سپری می کنند و بامدادان به صورت میمون و خوک درمی آیند» .

و در مورد علمای درباری و فقهائی که در خدمت رژیم ها هستند فرمود:

1313- «و الذی بعثنی بالحقّ لیخسفنّ بهم و یمسخهم قردة و خنازیر» .

«سوگند به خداوندی که مرا به حق برانگیخت، خداوند آنها را در دل زمین فرو می برد و آنها را مسخ کرده به صورت میمون و خوک درمی آورد» .

بعد از این سخن مؤکّد و همراه با سوگند از زبان حضرت ختمی مرتبت (ص) دیگر تردیدی نمی ماند در اینکه از این امّت نیز گروهی مسخ می شوند و به صورتهای گوناگون درمی آیند، یکی از این گروه طبقۀ دانشمندان درباری است و یکی دیگر اهل لهو و لعب، چنانکه می فرماید:

1314- «یکون فی هذه الأمّة خسف و قذف فی متّخذی القینات و شاربی الخمور. . . بیناهم فی شراب و خمر، و ضرب معازف، حتّی یرسل اللّه علیهم فیغدون قردة و خنازیر!» .

«در میان این امّت نیز خسف و قذف روی می دهد، گروهی از نوازنده ها و الکلی ها در حالیکه مشغول میگساری و نوازندگی هستند، عذاب خدا بر آنها نازل می شود و به صورت میمون و خوک درمی آیند» .

1315- «ممّا یمصّرون مصر یقال له: البصرة. فإن أنت وردتها فإیّاک و مقصفها و سوقها و باب سلطانها. فإنّها سیکون فیها خسف و مسخ و

ص:858

قذف! . آیة ذلک أن یموت العدل، و یفشو فیها الجور و شهادة الزّور، و یکثر الزّنا» .

«از شهرهائی که براساس شهرسازی ساخته می شود شهری است به نام بصره، اگر وارد آن شهر شدی از کازینوها، فروشگاهها و کاخهای آن بپرهیز که در آنجا خسف و قذف و مسخ واقع خواهد شد، و نشانۀ آن اینست که عدالت رخت بربندند، ظلم، شهادت دروغ و روابط نامشروع فراوان شود» ! ! .

رسول اکرم (ص) در این حدیث کلمۀ «مقصف» را به کار برده که در مورد کازینوها، بارها و رستورانهائی به کار می رود که مشروبات الکلی در آنها عرضه شود و لهو و لعب در آنها رائج باشد.

1316- «لم یجر فی بنی إسرائیل شیء إلاّ یکون فی امّتی مثله، حتّی الخسف و المسخ و القذف!» .

«در میان بنی اسرائیل هیچ حادثه ای روی نداده است جز اینکه در میان امّت من نیز نظیر آن روی خواهد داد، حتّی خسف و قذف و مسخ» .

خداوند ما را از این مظاهر غضب و خشم خود محفوظ بدارد.

***

امام صادق (ع) می فرماید:

1317- «تهیج ریح الزّوراء: ینکرها النّاس، فیفزعون إلی علمائهم فیجدونهم قد مسخوا قردة و خنازیر، تسودّ وجوههم، و تزرقّ عیونهم» .

«باد زوراء (طوفان، گردباد، از سوی بغداد، از سوی دجله) به شکلی که نظیرش دیده نشده می وزد، مردم به دانشمندان خود پناه می برند و آنها را مسخ شده می یابند و می بینند که به صورت میمون و خوک درآمده اند، صورتشان سیاه شده و دیدگانشان کبود گشته است» .

از شرّ چنین روزی به خدای دانا و توانا پناه می بریم.

ص:859

پیشوای ششم شیعیان در تفسیر آیۀ شریفۀ: «وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذٰابِ الْأَدْنیٰ دُونَ الْعَذٰابِ الْأَکْبَرِ» : «پیش از عذاب بزرگ، از عذاب کوچک به آنها می چشانیم» ، فرمود:

1318- «أیّ خزی أشدّ من أن یکون الرّجل فی بیته و أصحابه، و علی خوانه وسط عیاله إذ شقّ أهله الجیوب علیه و صرخوا، فیقول النّاس:

ما هذا؟ فیقال: مسخ فلان السّاعة! و قد ساله صاحبه ابو بصیر (رض) :

یکون هذا قیام القائم او بعده؟ فقال: لا، قبل» .

«چه ذلّت و خواری بالاتر از اینکه انسان در میان خانه و خانواده اش در کنار سفره نشسته باشد و ناگهان اهل خانه گریبان چاک کرده، ناله سر دهند، مردم بپرسند: چه شده؟ ! گفته شود: این فلانی است، همین الآن مسخ شد! ! .

ابو بصیر از آنحضرت پرسید: این فجایع پیش از قیام قائم (عج) روی می دهد یا بعد از قیام او؟ ! فرمود: پیش از قیام او» .

اگر شخصی نادان مسخ شود به آسانی می توان تحمّل کرد، ولی اگر دانشمند فرزانه ای مسخ شود چگونه می توان آنرا تحمّل کرد؟ ! وای به حال شما ای علمای جور! وای فقهای درباری! ! .

***

امام کاظم (ع) می فرماید:

1319- «تکثر الفتن فی آفاق الأرض، و المسخ فی أعداء الحقّ» .

«فتنه ها زمین را از کران تا کران فراگیرد و مسخ شدن در میان دشمنان حقّ و حقیقت فراوان گردد» .

فتنه ها همۀ زمین را فراگرفته و هر نقطه ای تلخی آنرا چشیده است.

1320- «. . . و مسخ لقوم من أهل البدع حتّی یصیروا قردة و خنازیر» .

ص:860

«گروهی از بدعتگزاران مسخ شده به صورت میمون و خوک درمی آیند» .

***

ص:861

ص:862

حواشی

-بشارة الاسلام صفحه 176.

-الزام النّاصب صفحه 185.

-اعلام الوری صفحه 428، ارشاد مفید صفحه 338 و بشارة الاسلام صفحه 176.

-بحار الانوار جلد 53 صفحه 131.

-الملاحم و الفتن صفحه 117.

-سجده:21.

-غیبت نعمانی صفحه 143، بحار الانوار جلد 52 صفحه 241 و الزام النّاصب صفحه 177.

-ارشاد مفید صفحه 338 و اعلام الوری صفحه 428.

-الامام المهدی صفحه 234 و الزام النّاصب صفحه 185.

ص:863

و-بانگ آسمانی

رسول اکرم (ص) می فرماید:

1321- «ألا أیّها النّاس: إنّ اللّه قد قطع مدّة الجبّارین و المنافقین و أتباعهم، و ولیکم خیر أمّة محمّد (ص) فالحقوه بمکّة، فإنّه المهدیّ» .

«به هنگام خروج قائم (عج) منادی آسمانی از آسمان بانگ می زند: هان ای مردمان! خداوند مهلت ستمگران، منافقان و پیروانشان را قطع کرد و بهترین امّت محمّد (ص) را به پیشوائی و سرپرستی شما برگزید، خود را در مکّه به او برسانید که او مهدی (عج) است» .

1322- «یظهر فی السّماء آیة للیلتین تخلوان من شهر رمضان» .

«دو شب گذشته از ماه رمضان نشانه ای در آسمان ظاهر می شود» .

1323- «و ینادی مناد من السّماء: إنّ أمیرکم فلان، و ذلک هو المهدی» .

«منادی از آسمان بانگ برمی آورد: امیر شما فلانی اوست و آن همان مهدی (عج) است» .

این نشانۀ آسمانی شاید همان کف دستی باشد که در آسمان ظاهر خواهد شد، و منظور از منادی آسمانی، پیک وحی، جبرئیل امین است که در میان زمین و آسمان بانگ برمی آورد و صدایش در تمام نقاط زمین به گوش مردم می رسد، اگر برخی از کوته نظران در امکان چنین حادثه ای تردید کنند، ما تردیدی نداریم که بانگ پیک آسمانی از صدای فرستنده های بشری ناتوان تر نیست که در نقطه ای از جهان صدائی پخش می کنند و در دورترین نقطۀ جهان صدایشان شنیده می شود، و تردیدی نداریم که صدای رسای حضرت بقیّة اللّه (عج) هنگامی که در کنار خانۀ خدا بلند شود در تمام نقاط جهان به گوش دوست و دشمن خواهد رسید! .

ص:864

1324- «سیکون فی رمضان صوت، و فی شوّال معمعة، و فی ذی الحجّة تحارب القبائل. و علامته أن ینهب الحاجّ، و تکون ملحمة منی و تکثر فیها القتلی و تسیل فیها الدّماء، حتّی تسیل دماؤهم علی الجمرة» .

«بانگی در ماه رمضان شنیده می شود، آتش جنگی در ماه شوّال برافروخته می گردد، قبیله ها در ماه ذیحجّه به جنگ برمی خیزند، و نشانۀ آن اینستکه حجّاج را غارت کنند و فاجعۀ بزرگی در منی روی می دهد و افراد بیشماری کشته می شوند و خونها روان می شود و بر جمرات می ریزد» .

یعنی این فاجعه در اثنای مراسم حجّ در منی روی می دهد و خون حجّاج بر روی جمرات در محلّ رمی جمرات می ریزد! .

***

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

1325- «أما سمعتم قول اللّه عزّ و جلّ فی القرآن الکریم: [إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمٰاءِ آیَةً]: آیة تخرج الفتاة من خدرها، و توقظ النّائم، و تفزع البقظان» .

«آیا نشنیده اید که خدای تبارک و تعالی می فرماید: [اگر بخواهیم برای شما از آسمان نشانه ای می فرستیم] ، نشانه ایکه دختر پرده نشین را وحشت زده از سراپرده بیرون فرستد، خفته را بیدار سازد و بیدار را به وحشت اندازد» .

امام صادق (ع) در این مورد می فرماید:

1326- «فلا یبقی یومئذ فی الأرض أحد إلاّ خضع و ذلّت رقبته لها» .

«در آن روز کسی در روی زمین نمی ماند جز اینکه در برابر آن نشانه تسلیم و منقاد شود» .

امام باقر (ع) نیز در این باره می فرماید:

1327- «ینادی من السّماء اوّل النّهار: ألا إنّ الحقّ مع علیّ

ص:865

و شیعته، ثمّ ینادی إبلیس فی آخر النّهار من الأرض: ألا إنّ الحقّ مع فلان و شیعته، فعند ذلک یرتاب المبطلون» .

«منادی آسمانی در اوّل صبح بانگ برمی آورد: ای مردمان! آگاه باشید که حقّ با علی و شیعیان اوست. شیطان در آخر همان روز بانگ برمی آورد: حقّ با فلانی و پیروان اوست! آنجاست که اهل باطل دچار شکّ و تردید می شوند» .

امیر مؤمنان (ع) در این زمینه می فرماید:

1328- «إذا نادی مناد من السّماء: إنّ الحقّ فی آل محمّد، فعند ذلک یظهر المهدیّ علی أقواه النّاس، و یشربون حبّه، و لا یکون لهم ذکر غیره» .

«هنگامی که منادی آسمانی بانگ برآورد که حق با آل محمّد (ص) است، نام مقدّس مهدی (عج) بر سر زبانها می افتد و محبّت او در دلها جای می گزیند و دیگر کاری جز یاد او نخواهند داشت» .

امام صادق (ع) نیز در همین باره می فرماید:

1329- «إذا نادی المنادی باسم المهدی من السّماء، یظهر اسمه علی أقواه النّاس، و یسرّون فلا یکون لهم ذکر غیره» .

«چون نام مهدی (عج) توسّط منادی آسمانی اعلام شود، نام او بر سر زبانها می افتد و همه شادمان می شوند و جز نام او نام دیگری بر زبانها جاری نمی گردد» .

و اینک برمی گردیم به سخنان گرانقدر امیر مؤمنان (ع) :

1330- «ینادی مناد من السّماء: یا أهل الحقّ اجتمعوا فیصیرون فی صعید واحد. ثمّ ینادی مرّة أخری: یا أهل الباطل اجتمعوا، فیصیرون فی صعید واحد» .

«منادی آسمانی بانگ برمی آورد: ای اهل حقّ گرد آئید! آنگاه همۀ اهل حقّ در یک جبهه گرد می آیند. سپس بانگ برمی آورد: ای اهل باطل گرد آئید! آنگاه همۀ اهل باطل در یک جبهه گرد می آیند» .

ص:866

1331- «. . . ثمّ لا یستقیم أمر النّاس علی شیء، و لا یکون لهم جماعة، حتّی ینادی مناد من السّماء: علیکم بفلان، و تطلع کفّ تشیر» .

«آنگاه امور مردم هرگز اصلاح نمی شود و هرگز نمی توانند در اطراف یک محور گرد آیند، تا هنگامی که منادی آسمانی بانگ برمی آورد: به سوی فلانی بشتابید و از او دور نشوید، آنگاه کف دستی در آسمان ظاهر می شود و به سوی او اشاره می کند» .

1332- «ینادی مناد فی شهر رمضان عند الفجر، من ناحیة المشرق: یا أهل الهدی اجتمعوا، و ینادی مناد من قبل المغرب، بعد مغیب الشّمس: یا أهل الباطل اجتمعوا» .

«در ماه رمضان به هنگام صبح، منادی آسمانی از طرف مشرق بانگ برمی آورد: ای اهل هدایت! گرد آئید. بعد از غروب آفتاب منادی دیگری از طرف مغرب بانگ برمی آورد: ای اهل باطل! گرد آئید» .

به نظر می رسد که ندای دوّم به تعبیر: «ای اهل باطل» نخواهد بود، بلکه به تعبیری خواهد بود که ظاهری آراسته داشته باشد و اهل باطل را فراگیرد. مثلا ممکن است با تعبیری به اسم، صفت، ملیّت، ایدئولوژی، حزب و دیگر ویژگیهای اهل باطل اشاره شود.

1333- «ینزل جبرائیل یومئذ علی صخرة بیت المقدس، فیصیح فی أهل الدّنیا: [و قل جاء الحقّ و زهق الباطل، انّ الباطل کان زهوقا]» .

«آنروز جبرئیل امین بر فراز سنگی در بیت المقدّس قرار گرفته، بر مردم جهان بانگ زده می فرماید: «وَ قُلْ جٰاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبٰاطِلُ، إِنَّ الْبٰاطِلَ کٰانَ زَهُوقاً» : «بگو: حق آمد و باطل از بین رفت، که باطل از بین رفتنی است» .

این بانگ جبرئیل غیر از ندای آسمانی است که از این بانگ «صیحه» تعبیر شده است.

***

ص:867

امام حسین (ع) می فرماید:

1334- «ینادی مناد باسم المهدیّ، فیسمع من بالمشرق و من بالمغرب!» .

«منادی آسمانی به نام «مهدی» (عج) ندا می کند، هرکسی که در شرق و غرب جهان باشد آن ندا را می شنود» .

سرور شهیدان و پیشوای جهادگران در آن روزهای پرآشوب و خفقان، از بیان نشانه های روز پرشکوه ظهور غفلت نمی کند و به تعبیری که برای مردم آن روز مفهوم نبود از نعمات روحبخش آن ندای آسمانی که در سرتاسر جهان طنین خواهد انداخت سخن می گوید و بعد از چهارده قرن، اختراع تلویزیون سخنان پرارج آن حضرت را برای ما قابل فهم می کند! . خداوند ما را از پیروان راه او قرار دهد و از طرف ما او را پاداش نیکو عطا فرماید.

***

امام زین العابدین (ع) می فرماید:

1335- «و اللّه إنّ ذلک فی کتاب اللّه لبین حیث یقول: و استمع یوم یناد المناد من مکان قریب، یوم یسمعون الصّیحة بالحقّ ذلک یوم الخروج. فلا یبقی فی الأرض أحد إلاّ خضع و ذلّت رقبته لها. و یثبّت اللّه الّذین آمنوا بالقول الثّابت علی الحقّ، و هو النّداء الأوّل. و یرتاب الّذین فی قلوبهم مرض حین النّداء الثّانی» .

«به خدا سوگند! این مطلب در کتاب خدا بسیار صریح بیان شده، آنجا که می فرماید: [گوش فراده، هنگامی که منادی از نقطۀ نزدیکی ندا سر می دهد، آنروز به حقّ آن صیحه را می شنوند، که آنروز روز خروج است] ، در روی زمین احدی باقی نمی ماند جز اینکه در برابر این بانگ آسمانی خاضع و منقاد می شود، آنانکه ایمان آورده اند، خداوند آنها را روی ایمان راسخ و عقیدۀ حقّ ثابت و پابرجا نگاه می دارد، و این بانگ نخستین است. ولی کسانی که در دلهایشان بیماری هست در بانگ دوّم دچار شکّ و تردید می شوند» .

ص:868

امام صادق (ع) در پیرامون همین آیۀ شریفه می فرماید:

1336- «فیؤمن أهل الأرض إذا سمعوا الصّوت من السّماء: ألا إنّ الحقّ فی علیّ بن أبی طالب و شیعته! . فإذا کان من الغد إبلیس فی الهواء حتّی یتواری عن أهل الأرض فینادی: ألا إنّ الحقّ فی فلان» .

«اهل زمین هنگامی که بانگ آسمانی را بشنوند که از آسمان بانگ می زند: آگاه باشید حق با علیّ بن ابی طالب (ع) و شیعیان اوست، همه ایمان می آورند، روز بعد شیطان در فضا بالا می رود و در حالیکه مردم او را نمی بینند بانگ می زند: آگاه باشید که حقّ با فلانی است!» .

ما هر صبح و شام این آیه را می خواندیم ولی توجّه نداشتیم که ندای منادی از نقطه ای نزدیک یعنی چه؟ ! این صیحه کدام صیحه است؟ ! منظور از روز خروج چیست؟ ! چون ذهن ما متوجّه صحنه های قیامت می شد و خیال می کردیم که موقفی از موقفهای رستاخیز را بیان می کند! ، حق هم داشتیم، ما کجا و فهم تفسیری معصومین علیهم السّلام کجا؟ ! آنها همسنگ قرآن هستند، آنها واقف بر ظاهر و باطن آن می باشند و جز آنها کسی نمی تواند در این راه پرپیچ و خم گام بسپارد جز با راهنمائی آنها. و اینک تفسیر این آیه را از امام صادق (ع) می شنویم:

1337- «ینادی مناد باسم القائم و اسم أبیه علیهما السّلام.

و الصّیحة فی هذه الآیة صیحة من السّماء، و ذلک یوم خروج القائم (ع) .

یسمعون صوتا لا من ذی و لا ذی هو! ! ! لکنّهم یسمعون صوتا ما قاله إنس و لا جانّ: بایعوا فلانا باسمه، لا من ذی و لا ذی هو! ! !» .

«منادی به نام قائم و نام پدرش (عج) ندا سر می دهد، صیحه در این آیه همان بانگ آسمانی است، و آن روز خروج قائم است. بانگی را می شنوند که نه از اینطرف است و نه از آنطرف، و نه صدای انس و جنّ است که می گوید: با فلانی بیعت کنید، صریحا از او نام می برد و جهت صدا مشخّص نیست که اینطرف است یا آنطرف» .

امام صادق (ع) بانگ آسمانی را برای ما مجسّم می کند که این صدا

ص:869

همۀ اقطار و اکناف جهان را پر می کند در شرق و غرب دنیا طنین می اندازد کسی نمی تواند جهت صدا را تشخیص دهد که از طرف بالاست یا پائین؟ ، از طرف راست است یا چپ؟ ! از طرف شمال است یا جنوب؟ ! آن صدا چون دیگر صداها نیست که از یک ایستگاه رادیوئی پخش شود، کسی بشنود و دیگری نشنود، به زبانی پخش شود و اهل دیگر زبانها از فهم آن ناتوان باشند، بلکه صدائی است که هر گوشی را نوازش می دهد و به هر گوشی با لهجه ای که انس دارد و با زبانی که دقیقا آشناست این صدا می رسد! ! .

آیا جز امام صادق (ع) و دیگر امامان معصوم (ع) از چه کسی ساخته است که این معنی را تصوّر کند و در چهارده قرن پیش بتواند مجسّم کند؟ ! و سخنان گرانقدر خود را آنچنان با اطمینان کامل و اعتقاد استوار بیان کند که گوئی او خود طرّاح و مجری این برنامه است. دیگر مادر زمانه از آوردن انسان دیگری همسنگ معصومان علیهم السّلام ناتوان است.

به زودی توضیحات بیشتری از امام صادق (ع) در همین مورد نقل خواهیم کرد.

***

امام باقر (ع) می فرماید:

1338- «و جاءت صیحة من السّماء بأنّ الحقّ فیه و فی شیعته فعند ذلک خروج قائمنا» .

«بانگی از آسمان شنیده می شود که حق با علی (ع) و شیعیان اوست. و آن به هنگام خروج قائم ماست» .

1339- «یختلف أهل الشرق و أهل الغرب، نعم و أهل القبلة و یلقی النّاس جهدا شدیدا ممّا یمرّ بهم من الخوف. فلا یزالون بتلک الحال حتّی ینادی مناد من السّماء. فإذا نادی فالنّفر النّفر!» .

«مردم شرق و غرب به اختلاف می گرایند، اهل قبله (مسلمانان) نیز دچار اختلاف می شوند، مردم از ناامنی به شدّت رنج می برند و این چنین روزگار سپری می شود تا منادی آسمانی ندا سردهد، چون بانگ

ص:870

آسمانی را شنیدید بشتابید، بشتابید» .

اکنون که به نگارش این سطرها اشتغال دارم سخنان امام باقر (ع) دقیقا تحقّق یافته، اختلاف شرق و غرب اوج گرفته، مسلمانان نیز به دو جبهۀ شرق و غرب کشیده شده و در برابر یکدیگر قرار گرفته اند و تلخی این اختلافات را ما در جنوب لبنان می چشیم و دود آن به چشم همۀ مسلمانان می رود. طبق فرمودۀ امام (ع) ندای آسمانی به دنبال این اختلافات مرارت بار است.

1340- «ألصّیحة لا تکون إلاّ فی شهر رمضان، لأنّ شهر رمضان شهر اللّه، و هی صیحة جبرائیل إلی الحقّ!» .

«ندای آسمانی جز در ماه رمضان نخواهد بود که ماه رمضان ماه خداست، و آن بانگ جبرئیل است که به سوی حقّ فرامی خواند» .

1341- «ألصّیحة فی شهر رمضان فی لیلة الجمعة، لیلة ثلاث و عشرین، فلا تشکوّا فی ذلک و اسمعوا و أطیعوا. و فی آخر النّهار صوت إبلیس اللّعین ینادی: ألا إنّ فلانا قتل مظلوما یشکّک النّاس و یفتنهم! . فکم فی ذلک الیوم من شاکّ متحیّر قد هوی فی النّار! . و علامة ذلک أنّ جبرائیل (ع) ینادی باسم القائم و اسم أبیه علیهما السّلام، حتّی تسعد العذراء فی خدرها فتحرّض أباها و أخاها علی الخروج» .

«ندای آسمانی در ماه رمضان، در شب جمعه، شب 23 رمضان است که هرگز در مورد آن دچار شکّ و تردید نشوید، گوش فرا دهید و اطاعت کنید. و در پایان روز صدای ابلیس لعین بلند می شود که می گوید: فلانی مظلوم کشته شد! ، با این بانگ نابهنگام گروهی را به شکّ می اندازد و گروه کثیری با شکّ و تردید وارد آتش می شوند. نشانۀ بانگ جبرئیل اینست که به نام قائم (عج) و نام پدرش ندا می کند، دختران پرده نشین نیز با شنیدن آن خوشحال می شوند و پدران و برادرانشان را تشویق می کنند که خروج کنند» .

امام صادق (ع) نیز در این باره فرموده است:

1342- «یکون النّداء لیلة الجمعة لثلاث و عشرین من شهر

ص:871

رمضان. أوّل النّهار بعد صلاة الصّبح: ألا إنّ الحقّ فی فلان بن فلان و شیعته، توقظ النّائم، و تقعد القائم أو تخرجه إلی صحن داره. لأنّها تفزع الیقظان، و تخرج العواتک من خدورهنّ، فتحرّض العذراء أباها و أخاها علی الخروج» .

«ندای آسمان در شب جمعه، شب بیست و سوّم ماه رمضان، اوّل صبح، بعد از نماز صبح واقع می شود که: آگاه باشید که حق با فلانی پسر فلانی و شیعیان اوست. این بانگ خفته را بیدار می کند، شخص بیدار را وحشت زده می کند، کسیکه سرپا ایستاده، می نشیند و یا به صحن خانه می رود، پرده نشینان را وحشت زده از پرده بیرون می کند، دختر پرده نشین پدر و برادرش را تشویق به خروج می کند» .

1343- «کأنّی بهم أسرّ ما یکونون و قد نودوا نداء یسمعه من بعد کما یسمعه من قرب!» .

«گوئی با چشم خود می بینم که خوشحالی آنها را فراگرفته، آنها صدائی را می شنوند که از دور نیز همانند نزدیک شنیده می شود» .

این تعبیر که از زبان رسول اکرم (ص) ، امام باقر (ع) و امام صادق (ع) روایت شده امروز در سایۀ پیشرفت صنعت و تکنیک کاملا مفهوم و قابل پذیرش است، امّا در آن روز که از رادیو و تلویزیون خبری نبود چگونه این مطالب را می توانستند درک کنند؟ ! درود بیکران بر پیشوایان بزرگی که چهارده قرن پیش بشر امروزی را می دیدند و می شناختند و همانند کسی که در میان آنها زندگی کند از آنها سخن می گفتند! . در این مدّت طولانی که در حدود 50 نسل عوض شده، تمام سخنان غیبی آنها موبه مو تحقّق یافته است. آنها بالاتر از آنند که ما بتوانیم عظمت آنها را دریابیم. کسانیکه ندانسته در حریم قداست آنها سخن می گویند، بهتر آنست که قدری بیندیشند و گامی به سوی شناخت آنها بردارند و آنگاه داد سخن سردهند.

1344- «أسکنوا ما سکنت السّماء و الأرض، فإنّ أمرکم لیس به خفاء. ألا إنّها آیة من اللّه عزّ و جلّ لیست من النّاس! . ألا إنّها أضوا من الشّمس، لا تخفی علی برّ و لا فاجر. أتعرفون الصّبح؟ . فإنّ الصّبح لیس به

ص:872

خفاء» .

«تا آسمان و زمین آرام است شما نیز آرام بنشینید، در امر شما هیچ خفا نیست، آگاه باشید که آن (صیحۀ آسمانی) نشانه ای از خدای تبارک و تعالی است، از مردم نیست (تا پوشیده شود) ، آگاه باشید که آن روشنتر از آفتاب است، بر احدی از برّ و فاجر پوشیده نخواهد ماند، آیا صبح را می شناسید؟ آیا در مورد صبح کسی دچار تردید می شود؟ !» .

حرکت آسمان با ندای آسمانی آغاز می شود و حرکت زمین با سپاه سفیانی شروع می شود. (چنانکه در حدیث شماره 1349 خواهد آمد) .

1345- «لا بدّ من هذین الصّونین قبل خروج القائم (ع) : صوت من السّماء، و هو صوت جبرائیل، و صوت من الأرض، و هو صوت إبلیس اللّعین» .

«به ناچار این دو صیحه پیش از قیام قائم (عج) شنیده خواهد شد، یکی از آسمان که صدای جبرئیل امین است، و دیگری از زمین که صدای شیطان لعین است» .

بانگ اوّلی نویدبخش، امیّدبخش و مسرّت بخش است و بانگ دوّم شکّ آور، یأس آور و مرارت بار است و طبعا شیاطین زمینی نیز سخنان شرک آلود و فتنه انگیز آن شیطان بزرگ را تکرار نموده، در پخش و نشر آن تلاش می کنند.

در این رابطه جمله ای نیز از خلیفۀ خونخوار عبّاسی، «منصور دوانیقی» نقل شده که روزی خطاب به «سیف بن عمیره» گفت:

1346- «به ناگزیر منادی آسمانی به نام مردی از اولاد ابو طالب (ع) بانگ می زند» .

-سیف بن عمیره از روی چاپلوسی قیافۀ انکار به خود گرفته گفت:

-شما نیز به چنین مطلبی عقیده دارید؟ ! . منصور گفت:

-سوگند به خداوندی که جانم دست اوست، آری، من نیز به آن معتقدم. زیرا با دو گوش خود شنیده ام. سیف گفت:

-من هرگز چنین حدیثی نشنیده بودم. منصور گفت:

ص:873

-به خدا سوگند، آن حقّ است. هنگامی که آن واقع شود ما نخستین کسی هستیم که به آن پاسخ مثبت خواهیم داد. مگرنه اینست که آن ندا به نام مردی از عموزادگان ما هست؟ ! . سیف گفت:

-آیا ندای آسمانی به نام یکی از اولاد فاطمۀ زهرا خواهد بود؟

منصور گفت:

-آری. اگر جز این بود که من آنرا از حضرت ابو جعفر (ع) شنیده ام، هرگز باور نمی کردم، اگرچه همۀ مردم روی زمین نقل می کردند، ولی چه کنم که او محمّد بن علی (ع) است» .

جان عالم به فدای امامی که دشمن او را این چنین می ستاید.

***

امام صادق (ع) می فرماید:

1347- «إختلاف بنی العبّاس من المحتوم، و النّداء من المحتوم، و خروج القائم من المحتوم» .

«اختلاف بنی عبّاس از علایم حتمی است. ندای آسمانی از نشانه های حتمی است. خروج قائم (عج) از امور حتمی است» .

شاید در نزدیکی ظهور تنی چند از بنی عبّاس روی کار باشند و شاید کلمۀ بنی عبّاس رمز زمامدارانی باشد که بر بغداد حکومت کنند و لابد در آینده ای نزدیک در میان آنها اختلاف پدید خواهد شد. و شاید منظور اختلاف خلفای بنی عبّاس درگذشته (بعد از عصر امام صادق) باشد، همانند اختلاف امین و مأمون.

1348- «إنّ القائم لا یقوم حتّی ینادی مناد من السّماء، تسمع الفتاة فی خدرها، و یسمع أهل المشرق و أهل المغرب. و فیه نزلت هذه الآیة: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمٰاءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنٰاقُهُمْ لَهٰا خٰاضِعِینَ» ، لو کانت الصّیحة خضعت لها أعناق أعداء اللّه عزّ و جلّ» .

«قائم (عج) قیام نمی کند جز پس از آنکه منادی آسمانی ندا سر

ص:874

دهد، آنرا همۀ اهل مشرق و مغرب می شنوند، دختر پرده نشین، در سراپردۀ خود آنرا می شنود. و در این مورد نازل شده است: [اگر بخواهیم برای آنها از آسمان نشانه ای می فرستیم که گردنهایشان در برابر آن خاضع می شود] ، اگر آن بانگ آسمانی واقع شود گردن دشمنان خدا در برابر آن خاضع خواهد شد» .

1349- «إتّقوا اللّه، و اسکنوا ما سکنت السّماء و الأرض» .

«از خدا بترسید و تا هنگامی که آسمان و زمین آرام است شما نیز آرام باشید» .

این حدیث به همین عبارت از امام رضا (ع) نیز روایت شده، که امام (ع) ساکن بودن آسمان را به فرانرسیدن زمان بانگ آسمانی، و ساکن بودن زمین را به فرانرسیدن وقت خسف لشکر سفیانی تفسیر فرموده است.

1350- «إنّها تکون صیحة تتبعها هدّة» .

«صیحه ای برخیزد و آنگاه حادثه ای بس بزرگ به دنبالش واقع شود» .

1351- «إنّه تکون ثلاثة أصوات فی رجب. الأوّل: ألا لعنة اللّه علی الظّالمین. و الثّانی: أزفت الآزفة یا معشر المؤمنین. و الثّالث: یری النّاس بدنا بارزا نحو عین الشّمس ینادی: ألا إنّ اللّه قد بعث فلانا بن فلان.

حتّی ینسبه إلی علیّ (ع) ، فیه هلاک الظّالمین، فاسمعوا له و أطیعوا. فعند ذلک یاتی الفرج و یذهب غیظ قلوبهم» .

«سه بانگ آسمانی در ماه رجب شنیده شود:

1-آگاه باشید که لعنت خدا بر ستمگران باد! .

2-ای گروه مؤمنان! رستخیز نزدیک است! .

3-بدن انسانی به وضوح در قرص خورشید دیده می شود که با صدای رسا بانگ برمی آورد: هان ای مردم! خداوند فلانی، پسر فلانی، . . .

(سلسلۀ نسب حضرت قائم (عج) را تا حضرت علی (ع) می رساند) ، را برانگیخت، هلاکت ستمگران به دست او می باشد، فرمان او را بشنوید و

ص:875

اوامرش را اطاعت کنید. آنگاه فرج فرا می رسد و خشم دلها از بین می رود» .

منکران به هنگام مشاهدۀ این نشانه ها حیران و سرگردان می شوند و آیۀ شریفۀ: [اگر بخواهیم برای آنها نشانه ای از آسمان فرو می فرستیم]عینیّت می یابد. بدنی که در قرص خورشید به روشنی دیده می شود یک معجزۀ الهی است که قدرت بی پایان خداوند را بر کوردلان جهان به نمایش می گذارد.

1352- «ألعام الّذی فیه الصّیحة، قبله الآیة فی رجب. فقیل له: و ما هی؟ . قال وجه یطلع فی القمر، و ید بارزة، و تطلع کفّ تشیر. و النّداء الّذی من السّماء یسمعه أهل الأرض: کلّ أهل لغة بلغتهم» .

«سالی که صیحۀ آسمانی در آن شنیده می شود، نشانه ای پیش از آن در ماه رجب دیده می شود. گفته شد: آن نشانه چیست؟ فرمود: سیمائی در قرص ماه دیده می شود، دست و کف دست روشنی در فضا ظاهر می شود و به سوی او اشاره می کند، ندائی از آسمان بلند می شود و همۀ مردم روی زمین آنرا می شنوند، هرکسی به زبان خودش آنرا می شنود» .

1353- «یکون فرقة و اختلاف حتّی یطلع کفّ من السّماء، و ینادی مناد: إنّ أمیرکم فلان» .

«اختلاف شدیدی روی می دهد و ادامه می یابد تا وقتیکه کف دستی در آسمان ظاهر شود و منادی آسمانی بانگ برآورد که امیر شما فلانی است» .

1354- «و وجه و صدر یظهران للنّاس فی عین الشّمس» .

«صورت و سینه ای در قرص خورشید برای همگان ظاهر می شود» .

1355- «و ینادی مناد من السّماء فی أوّل النّهار، یسمعه کلّ قوم بألسنتهم: ألا إنّ الحقّ فی علیّ و شیعته» .

«منادی آسمانی اوّل صبح از آسمان ندا می کند: آگاه باشید حقّ با علی (ع) و شیعیان اوست. این ندا را هر قومی به زبان خود

ص:876

می شنود» .

در مدّت کوتاهی که از سفر فضائی انسان به کرۀ ماه می گذرد چقدر در صفحات تلویزیون سر و صورت فضانوردان را روی قرص ماه مشاهده کرده ایم؟ ! دیگر جای شگفت نیست که سر و صورتی را با قدرت بیکران آفریدگار توانا بدون استخدام تلویزیون بر روی قرص ماه و قرص خورشید ببینیم و صدایش را بشنویم.

چقدر در کنگره ها و سمینارهای بین المللی شرکت نموده، سخنرانیهای سخنرانان را فی المجلس به زبان خود از گوشیهای صندلی خود شنیدیم، دیگرچه عجب اگر صدای منادی آسمانی را بدون استفاده از گوشی و بدون استخدام مترجمین زبردست، با قدرت بی پایان قادر متعال بشنویم. اگر خدای قادر متعال در پهنۀ گیتی چیزی را که دست ناتوان بشری در سازمان ملل تهیّه کرده و برای نمایندۀ هر کشوری مطالب سازمان را به زبان خود پخش می کند، بدون استفاده از این ابزار تهیّه کند چه جای شگفت و استبعاد است؟ ! . این تعبیرها برای رفع استبعاد از کوته نظران و سطحی اندیشان است وگرنه معجزات الهی با کارهای عادی جهان طبیعت هرگز قابل تشبیه و مقایسه نیست.

به زودی شاهد بانگ رسای جبرئیل امین از اعمال آسمانها خواهیم بود که نغمه های امیدبخش او گوش همۀ جهانیان را نوازش خواهد داد. به امید آنروز.

1356- «إذا سمعوا الصّوت أصبحوا کأنّما علی رؤوسهم الطّیر! . أما لو کانت الصّیحة خضعت لها أعناق أعداء اللّه! . فإن أشکل علیهم من ذلک شیء، فإنّ الصّوت لا یشکل علیهم إذا نودی باسمه و اسم أبیه و جدّه» .

«هنگامی که بانگ آسمانی را بشنوند همانند کسی که بر سرش مرغ نشسته باشد خشکشان می زند، گردن همۀ دشمنان خدا در برابر صیحه آسمانی خاضع و منقاد می شود. اگر در چیزی هم دچار شکّ و تردید باشند در مورد صیحۀ آسمانی هیچ تردیدی نخواهد داشت که با نام، نام پدر و نام اجداد طاهرین او (عج) ندا خواهد شد» .

و در حدیثی دیگر توضیح می دهد که بانگ آسمانی در پگاه روز جمعه،

ص:877

بیست و سوّم ماه رمضان خواهد بود.

1357- «فإذا صلّیتم الفجر من یوم الجمعة المذکور، فادخلوا بیوتکم، و أغلقوا أبوابکم، و سدّوا الکوی، و دثّروا أنفسکم، و سدّوا آذانکم. فإذا أحسستم بالصّیحة فخرّوا سجّدا و قولوا: سبحان ربّنا القدّوس، فإنّه من فعل ذلک نجا. و من برز لها هلک» .

«چون نماز صبح را در روز جمعۀ یادشده خواندید، وارد خانه های خود شوید و درها و پنجره ها را ببندید، خود را بپوشانید و گوشهای خود را بگیرید، هنگامی که بانگ آسمانی را شنیدید به سجده افتاده بگوئید:

«سبحان ربّنا القدّوس» . هرکس چنین رفتار کند نجات پیدا می کند و هرکس روی درروی آن بایستد هلاک می شود» .

این روایت از نظر وقت تأکید می کند که موقع صیحه در پگاه روز جمعه بیست و سوّم ماه مبارک رمضان است، چنین روزی در آن ساعت معیّن در این سطح آماده و منتظر باشید که گوشهای خود را بگیرید تا از عوارض آن بانگ آسمانی که زمین و زمان را خواهد لرزانید در امان باشید و پس از شنیدن آن ندای مسرّت بخش و آگاه شدن از فرا رسیدن وقت ظهور به سپاس و ستایش خدای سبحان بپردازید.

چه سعادتی بالاتر از آنکه آن روز میمون و عهد مسعود را انسان درک کند که قرنهاست دیدگان نگران شیعیان و ستمدیدگان و به ضعف کشیده شدگان در انتظار مقدم گرامی اش ثانیه شماری می کنند.

1358- «فلا یبقی شیء خلق اللّه فیه الرّوح إلاّ سمع الصّیحة، و لا یبقی راقد إلاّ استیقظ، و لا قائمّ إلاّ قعد، و لا قاعد إلاّ قام علی رجلیه فزعا من ذلک الصّوت، و هو صوت جبرائیل الأمین! . فرحم اللّه من سمع ذلک الصّوت فأجاب» .

«هیچ موجود جانداری نمی ماند جز اینکه آن بانگ آسمانی را می شنود، هیچ خفته ای نمی ماند جز اینکه بیدار می شود، هیچ ایستاده ای نمی ماند جز اینکه می نشیند و هیچ نشسته ای نمی ماند جز اینکه می ایستد، که از شنیدن آن بانگ آسمانی این چنین وحشت زده می شوند، و آن بانگ

ص:878

جبرئیل امین است، خدای رحمت کند کسی را که این صدا را بشنود و لبیّک بگوید» .

این روایت به همین تعبیر از امام حسن (ع) و امام باقر (ع) نیز نقل شده است.

1359- «إذا طلعت الشّمس و أضاءت، صاح صائح بالخلائق من عین الشّمس بلسان عربیّ مبین، یسمع من فی السّماوات و الأرضین: یا معشر الخلائق، هذا مهدیّ آل محمّد، و یسمّیه باسم جدّه رسول اللّه (ص) و یکنّیه و ینسبه. و لا یبقی أذن من الخلائق الحیّة إلاّ سمع ذلک النّداء. و تقبل الخلائق من البدو و الحضر و البرّ و البحر، یحدّث بعضهم بعضا، و یستفهم بعضهم بعضا ما سمعوا بآذانهم!» .

«چون خورشید بدرخشد و نورافشانی کند، فریادگری از قرص خورشید به زبان عربی فصیح فریاد می زند و فریادش را به گوش همۀ ساکنان زمین و آسمان می رساند که: ای گروه مخلوقات! این مهدی آل محمّد (ص) است. او را با نام خود که همنام جدّ بزرگوارش رسول اکرم (ص) است، نام می برد و کنیه و نسبش را بیان می کند، هیچ موجود زنده ای در جهان نمی ماند جز اینکه آن بانگ را می شنود و همۀ مردم شهری و روستائی، از ساکنان خشکی و دریا (جزیره ها) با یکدیگر بازگو می کنند و آنچه را که با گوش خود شنیده اند از یکدیگر می پرسند که آنها چگونه شنیده اند و چه فهمیده اند» .

1360- «علامتها أن تکون فی سنة کثیرة الزّلازل و البرد» .

«نشانۀ آن (بانگ آسمانی) آنست که در سالی که سرما و زلزله بسیار فراوان باشد واقع می شود» .

روزی «زراره» از امام صادق (ع) پرسید: آیا آن بانگ آسمانی عمومی است یا خصوصی؟ فرمود: عمومی است، هر قومی آنرا به زبان خود می شنود.

زراره از روی تعجّب پرسید: هنگامی که جبرئیل امین برای قائم (عج) با نام و نشان با چنین وضعی ندا کند، دیگرچه کسی با او مخالفت می کند؟ ! امام صادق (ع) در پاسخ فرمود:

ص:879

1361- «لا یدعهم إبلیس حتّی ینادی فی آخر النّهار یشکّک النّاس» .

«شیطان آنها را ترک نمی کند، بلکه در آخر همان روز بانگی برآورده آنها را دچار شکّ و تردید می کند» .

یکبار دیگر یکی از یاران امام صادق (ع) از پیشگاه آنحضرت پرسید: ما در شگفتیم که حضرت قائم (عج) پس از خسف لشکر سفیانی در بیداء و بانگ آسمانی و عجایب دیگر، چگونه ممکن است گروهی پیدا شده، روی درروی او بایستند؟ ! فرمود:

1362- «إنّ الشّیطان لا یدعهم حتّی ینادی کما نادی برسول اللّه (ص) یوم العقبة!» .

«شیطان آنها را فروگذار نمی کند و بر آنها بانگ می زند چنانکه در روز عقبه برای رسول اکرم (ص) بانگ زد» .

امام صادق (ع) در بیان دیگری در مورد بانگ شیطان می فرماید:

1363- «فإذا دنت الشّمس للمغرب. صاح صائح من مغربها: یا معشر الخلائق، قد ظهر ربّکم بالوادی الیابس من أرض فلسطین، فبایعوه تهتدوا، و لا تخالفوا علیه» .

«چون خورشید نزدیک غروب شود، فریادگری از محلّ غروب آفتاب بانگ برمی آورد: ای گروه مردمان! صاحب شما از صحرای بی آب و علفی در سرزمین فلسطین ظهور کرده است، با او بیعت کنید تا هدایت شوید و با او مخالفت نکنید» .

روی این بیان دو بانگ در یک روز واقع خواهد شد، یکی اوّل صبح، دیگری آخر روز، یکی از آسمان دیگری از زمین، یکی از طرف شرق دیگری از طرف غرب، در اوّلی نام و نام پدر حضرت ولّی عصر (عج) و نام نیاکانش تا حضرت علی (ع) به صراحت گفته خواهد شد و هیچ تردیدی برای صاحب خردان باقی نخواهد بود ولی دوّمی برای القای شبهه به صورت مبهم خواهد بود.

ص:880

از امام صادق (ع) پرسیدند: چه کسی به این ندا ایمان می آورد و چه کسی به آن ندا؟ ! فرمود:

1364- «کسیکه قبلا به آن ایمان آورده بود الان هم به آن ایمان می آورد، او بانگ آسمانی را می شنود و می فهمد که حقّ است و آنرا تصدیق می کند. سپس این آیه را تلاوت فرمود: [أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لاٰ یَهِدِّی إِلاّٰ أَنْ یُهْدیٰ، فَمٰا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ: آیا کسیکه به سوی حق رهنمون می شود شایستۀ پیروی است، یا کسیکه خود هدایت نمی یابد جز اینکه دیگری او را هدایت کند؟ ! چگونه است، شما چگونه داوری می کنید] ، سپس فرمود: صدای جبرئیل از آسمان است و صدای شیطان از زمین است، شما از صدای اوّلی پیروی کنید، مبادا به صدای دوّمی بگرائید و گول بخورید! بانگ آسمانی حقّ است و سوگند به خدا، که هر قومی به زبان خود آن را می شنود، هیچ موجود زنده ای نمی ماند جز اینکه آنرا می شنود» .

بیانات پیشوایان راه هرگونه شکّ و تردید را بر منکران می بندد و بر دودلان حجّت را تمام می کند که با شنیدن بانگ شیطان دچار شکّ و تردید نشوند، که این بانگ آخرین دام شیطان برای فریب دادن مردم ناآگاه و ضعیف الایمان است، آنروز شیطان آخرین تیر خود را بر کمان نهاده، قلب مسلمانان ضعیف العقیده را هدف قرار می دهد، و برای فریب دادن مردم حیران و سرگردان از طرح هیچ حیله و نقشه ای غفلت نمی ورزد.

آنگاه امام صادق (ع) در مورد مسرّت زاید الوصف مؤمنانی که در طول قرون و اعصار انتظار کشیده اند، می فرماید:

1365- «و لا یبقی مؤمن میّت إلاّ دخلت علیه الفرحة فی قبره» .

«هیچ مؤمنی از مؤمنان درگذشته نمی ماند جز اینکه شادی و فرح در داخل قبر به او رسیده، او را شادمان سازد» .

***

امام رضا (ع) می فرماید:

ص:881

1366- «ینادی مناد من السّماء یسمعه جمیع أهل الأرض، بالدّعاء إلی القائم، فیقول: ألا إنّ حجّة اللّه قد ظهر عند بیت اللّه، فاتّبعوه فإنّ الحقّ معه و فیه» .

«منادی از آسمان ندا سر می دهد، همۀ مردم روی زمین می شنوند که آنها را به سوی قائم (عج) فرامی خواند و می گوید: آگاه باشید که حجّت خدا در کنار خانۀ خدا ظاهر شده، از او پیروی کنید که حق با اوست و انحصار به او دارد» .

1367- «کم من حرّی مؤمنة، و کم من مؤمن متأسّف حیران عند فقده! . کأنّی بهم آیس ما کانوا، ثمّ نودی بنداء یسمع من البعد کما یسمع من القرب، یکون رحمة علی المؤمنین و عذابا علی الکافرین» .

«چقدر مرد مؤمن و زن مؤمنه، که در دوران غیبت او حیران و نگران و سرگردان می شوند! چون یأس و نومیدی آنها به حدّ اعلی می رسد بانگ آسمانی سر داده می شود که از دور نیز همانند نزدیک شنیده می شود، این بانگ برای مؤمنان رحمت و برای کافران عذابی سخت خواهد بود» .

چقدر دلها از درد فراق نالان و گریان و در آتش هجران می سوزد و سنگینی کابوس یأس و نومیدی را بر روی دوشهای خود احساس می کنیم؟ ! به امید روزیکه صدای روح افزای جبرئیل امین در اکناف جهان طنین اندازد، و غریو روح بخش آن بلندتر از هر صدائی در جهان، دلهای عاشقان را به سوی آن کعبۀ مقصود و قبلۀ موعود جلب کند.

پیشوایان معصوم عظمت و شکوه آن روز پرشکوه را چقدر عالی ترسیم کرده اند؟ ! دیگر کسی جای شکّ و تردید باقی نخواهد بود.

***

و در انجیل می خوانیم:

1368- «زیرا این را به شما از کلام خدا می گوئیم که ما که زنده و تا آمدن خداوند باقی باشیم بر خوابیدگان سبقت نخواهیم جست. زیرا خود

ص:882

خداوند با صدا و آواز رئیس فرشتگان و با صور خدا از آسمان نازل خواهد شد و مردگان در مسیح، اوّل خواهند برخاست. آنگاه ما که زنده و باقی باشیم با ایشان در ابرها ربوده خواهیم شد تا خداوند را در هوا استقبال کنیم و همچنین همیشه با خداوند خواهیم بود» .

فراز بالا که از انجیل آوردیم دقیقا با روایات ما منطبق است، در این فراز بانگ جبرئیل به تعبیر آواز رئیس فرشتگان تعبیر کرده، و تعبیر ربوده شدن و انتقال یافتن با ابر دقیقا همان تعبیری است که در بخش یاران حضرت بقّیة اللّه (عج) در بخش یازدهم در روایات ما آمده است، و داستان فرود آمدن حضرت عیسی (ع) نیز دقیقا با روایات ما منطبق است که در بخش سیزدهم گذشت. جالبتر اینکه داستان رجعت و زنده شدن برخی از مردگان نیز در انجیل آمده است.

1369- «آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد و در آنوقت جمیع طوائف زمین سینه زنی کنند و پسر انسان را ببینند که بر ابرهای آسمان با قوّت و جلال عظیم می آید. و فرشتگان خود را با صور بلند آواز فرستاده، برگزیدگان او را از بادهای اربعه از کران تا به کران فلک فراهم خواهند آورد» .

در این فراز نیز تعبیر روشن و جالبی در مورد یاران حضرت بقیّة اللّه (عج) دارد که با احادیث ما کمال انطباق را دارد و از بانگ آسمانی و ظهور نشانه ای در آسمان در پیشقدم ظهور آنحضرت، همانند روایات ما گفتگو می کند.

1370- «فرشتۀ دیگر را دیدم که در وسط آسمان پرواز می کند و انجیل (نوید) جاودانی را دارد، تا ساکنان زمین را از هر امّت و قبیله و زبان و قوم بشارت دهد. و به آواز بلند می گوید: از خدا بترسید و او را تمجید نمائید، زیرا که زمان داوری او رسیده است، پس او را که آسمان و زمین و دریا و چشمه های آبرا آفرید پرستش کنید» .

عین همین الفاظ از امام صادق (ع) نیز رسیده است و این نشانۀ آنست که دین فقط یکی است و آن همان آئین حنیفی است که خدای تبارک و تعالی

ص:883

بر آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد (ص) نازل کرده است. در این فراز نیز اشارۀ لطیفی است که هر قومی آن بانگ آسمانی را به زبان خود می شنوند.

***

ص:884

حواشی

-ارشاد مفید صفحه 336، الملاحم و الفتن صفحه 115، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 160، اختصاص مفید صفحه 208، بحار الانوار جلد 52 صفحه 304، منتخب الاثر صفحه 499، المهدی صفحه 90 و بشارة الاسلام صفحه 177.

-الملاحم و الفتن صفحه 35.

-بشارة الاسلام صفحه 177.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 161، بشارة الاسلام صفحه 34 و الملاحم و الفتن صفحه 33.

-شعراء:4.

-غیبت نعمانی صفحه 133، بحار الانوار جلد 52 صفحه 230، منتخب الاثر صفحه 220، ینابیع الموّدة جلد 3 صفحه 109، بشارة الاسلام صفحه 49، الامام المهدی صفحه 45 و 220 و الزام النّاصب صفحه 177.

-الامام المهدی صفحه 48.

-منتخب الاثر صفحه 457، اعلام الوری صفحه 426، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 151، بشارة الاسلام صفحه 88، بحار الانوار جلد 52 صفحه 290، الملاحم و الفتن صفحه 48 و الزام النّاصب صفحه 198.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 140، منتخب الاثر صفحه 163، بشارة الاسلام صفحه 183، کشف الغمّه جلد 3 صفحه 324، الامام المهدی صفحه 221، المهدی صفحه 96، نور الأبصار صفحه 172 و الزام النّاصب صفحه 257.

-مدارک یادشده در پی نویس قبل.

-غیبت نعمانی صفحه 174 و الامام المهدی صفحه 35.

-الملاحم و الفتن صفحه 48 و بشارة الاسلام صفحه 79.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 275 و جلد 53 صفحه 84، بشارة الاسلام صفحه 59، غیبت نعمانی صفحه 171 و الزام النّاصب صفحه 199.

-اسراء:81.

-بشارة الاسلام صفحه 220 و الزام النّاصب صفحه 199.

-المهدی صفحه 186، الامام المهدی صفحه 222، غیبت نعمانی صفحه 134،

ص:885

بشارة الاسلام صفحه 85 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 230.

-ق:41 و 42.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 392، غیبت نعمانی صفحه 138، الامام المهدی صفحه 57، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 109 و منتخب الاثر صفحه 220.

-الزام النّاصب صفحه 26 و 184 و 242.

-ینابیع الموّدة جلد 3 صفحه 84، الملاحم و الفتن صفحه 21 و بشارة الاسلام صفحه 99.

-الامام المهدی صفحه 227.

-غیبت نعمانی صفحه 139، ارشاد مفید صفحه 337، بحار الانوار جلد 52 صفحه 235 و الملاحم و الفتن صفحه 114.

-غیبت نعمانی صفحه 134، بحار الانوار جلد 52 صفحه 230 و بشارة الاسلام صفحه 92.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 230، منتخب الاثر صفحه 449، غیبت نعمانی صفحه 134، غیبت شیخ طوسی صفحه 274، بشارة الاسلام صفحه 92 و ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 66.

-غیبت نعمانی صفحه 134 و 156، بشارة الاسلام صفحه 156، الملاحم و الفتن صفحه 117 و منتخب الاثر صفحه 453.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 208، غیبت نعمانی صفحه 94، منتخب الاثر صفحه 422، بحار الانوار جلد 52 صفحه 289، بشارة الاسلام صفحه 160 و اعلام الوری صفحه 408.

-غیبت نعمانی صفحه 106، بشارة الاسلام صفحه 88، عیون اخبار الرّضا جلد 1 صفحه 242، و معانی الاخبار صفحه 267.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 231.

-الامام المهدی صفحه 351 و ارشاد مفید صفحه 385.

-منتخب الاثر صفحه 458، غیبت نعمانی صفحه 136، بشارة الاسلام صفحه 127 و 140، و المهدی صفحه 223.

-شعراء:4.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 111، بحار الانوار جلد 52 صفحه 285، منتخب الاثر صفحه 450، غیبت نعمانی صفحه 134 و بشارة الاسلام صفحه 94.

-معانی الاخبار صفحه 266، بشارة الاسلام صفحه 89 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 189، 289 و 305.

-الملاحم و الفتن صفحه 117، الامام المهدی صفحه 48 و بشارة الاسلام صفحه 120.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 268، غیبت نعمانی صفحه 94، بحار الانوار جلد 52 صفحه 289 و جلد 53 صفحه 91، الزام النّاصب صفحه 170، منتخب الاثر صفحه 422، الامام المهدی صفحه 216 و بشارة الاسلام صفحه 160.

-بشارة الاسلام صفحه 120، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 343، غیبت نعمانی صفحه 133، بحار الانوار جلد 52 صفحه 233، منتخب الاثر صفحه 450 و ارشاد مفید صفحه 337.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 151.

-الزام النّاصب صفحه 185.

ص:886

-الامام المهدی صفحه 228 و الزام النّاصب صفحه 190.

-الزام النّاصب صفحه 176 و 226، غیبت نعمانی صفحه 136 و 150، بحار الانوار جلد 52 صفحه 223، بشارة الاسلام صفحه 103، ینابیع الموّدة جلد 3 صفحه 81 و الامام المهدی صفحه 226.

-الملاحم و الفتن صفحه 33.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 230 و 290، منتخب الاثر صفحه 448، غیبت شیخ طوسی صفحه 274، المهدی صفحه 186، الامام المهدی صفحه 222، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 66 و بشارة الاسلام صفحه 138 و 179.

-الزام النّاصب صفحه 216، بحار الانوار جلد 53 صفحه 8 و بشارة الاسلام صفحه 269.

-الملاحم و الفتن صفحه 117 و کشف الغمّه جلد 3 صفحه 273.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 205، منتخب الاثر صفحه 439 و بشارة الاسلام صفحه 92 و 126.

-غیبت نعمانی صفحه 141، منتخب الاثر صفحه 439، بحار الانوار جلد 52 صفحه 204 و بشارة الاسلام صفحه 88.

-الزام النّاصب صفحه 216.

-یونس:35.

-غیبت نعمانی صفحه 146، الزام النّاصب صفحه 175، منتخب الاثر صفحه 449، الملاحم و الفتن صفحه 164، بحار الانوار جلد 52 صفحه 244 و الامام المهدی صفحه 234.

-غیبت نعمانی صفحه 167 و الزام النّاصب صفحه 227.

-منتخب الاثر صفحه 220، اعلام الوری صفحه 408، بحار الانوار جلد 52 صفحه 322، الزام النّاصب صفحه 53، بشارة الاسلام صفحه 161، الامام المهدی صفحه 49، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 109 و 164 و المهدی صفحه 210 و 225.

-بشارة الاسلام صفحه 160، منتخب الاثر صفحه 422، غیبت شیخ طوسی صفحه 268، غیبت نعمانی صفحه 94، الزام النّاصب صفحه 68، بحار الانوار جلد 51 صفحه 152 و جلد 52 صفحه 289، اعلام الوری صفحه 408 و الامام المهدی صفحه 216.

-رسالۀ اوّل پولس رسول به تسالونیکیان، باب چهارم بندهای 15-17.

-انجیل متّی، باب 24 بندهای 30 و 31.

-مکاشفۀ یوحنّای رسول، باب 14 بندهای 6 و 7.

ص:887

ص:888

بخش هجدهم: آشوبهای جهانی

اشارة

ص:889

ص:890

آشوبهای جهانی

اشارة

جنگها ویرانی ها نابودی ها

رسول اکرم (ص) می فرماید:

1371- «ینزل علی امّتی بلاء لم یسمع ببلاء أشدّ منه، حتّی تضیق بهم الأرض الرّحبة!» .

«بر امّت من بلائی نازل می شود که بلائی سخت تر از آن شنیده نشده است، زمین با این همه وسعت بر آنها تنگ می شود!» .

در حدیث دیگر فرموده است چون کشتار در میان امّت من واقع شود تا به روز رستاخیز از میان آنها برداشته نمی شود.

تاکنون کشتارهای فراوانی در میان امّت اسلامی روی داده است ولی

ص:891

بعد از اشغال فلسطین و تأسیس رژیم خونخوار اسرائیل این کشتارها به گونه ای دیگر و متمایز از هر عصری واقع می شود که طبق روایات تا روز ظهور حضرت بقیّة اللّه (عج) که یکی از مظاهر قیامت است ادامه خواهد داشت. و با قیام شکوهمند آن مهر تابان تاروپود صهیونیسم جهانی خواهد گسست و طومار نقشه ها، حیله ها و توطئه های بین المللی رژیم اشغالگر برچیده خواهد شد.

در صدر اسلام هنگامی که ملّت ایذاگر یهود با پیامبر اسلام (ص) روی درروی قرار گرفتند و در اقطار جهان آشوب کردند خداوند آنها را در اطراف جهان پراکنده ساخت، چنانکه در قرآن کریم می فرماید:

[هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتٰابِ مِنْ دِیٰارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ: او خداوندی است که کافران اهل کتاب را برای اوّلین گردهمائی از دیارشان بیرون کرد].

خداوند آنها را به دست پیامبرش رسول اکرم (ص) پراکنده ساخت ولی در کتابهای آسمانی پیشین به آنها وعده کرده که آنها را پیش از قیامت یکبار دیگر در سرزمین موعود گرد آورد. آثار این وعده پس از قرارداد شوم «بلفور» با هجرت یهودیان از سراسر جهان به سوی سرزمین اشغالی به چشم خورد و رسانه های غربی از اعلام موجودیّت اقلیّت یهود در فلسطین سخن گفتند و آنگاه نوبت اعلام دولت غاصب اسرائیل فرا رسید. از بدو تأسیس این رژیم نامشروع، اختلاف عمیقی در میان مسلمانان پدید آمد که در پشت سر همۀ این اختلافات، دست فتنه انگیز اسرائیل وجود دارد. هرروزی که بر این اختلافها می گذرد، اختلافات عمیق تر می شود و امیّد صلح و بازگشت آرامش ضعیفتر می گردد. هر روز در گوشه ای از جهان اسلام آتش اختلاف شعله ورتر می شود. یک روز جنگ مصر و یمن بر دو کشور اسلامی تحمیل می شود، روزی دیگر در میان یمن شمالی و جنوبی آتش جنگ زبانه می کشد و سرانجام در جنگ تحمیلی ایران و عراق نیروهای دو کشور اسلامی از بین می رود و. . . این آشوبها همچنان ادامه می یابد تا یکتا منجی جهان بشریّت و آخرین بازمانده از حجّتهای پروردگار ظهور کرده، جهان بشریّت را از آتش جنگ و اختلاف رهائی بخشد.

رسول اکرم (ص) از این اختلافها و نابسامانیها خبر داده می فرماید:

1372- «سألت اللّه لأمّتی ثلاثا فأعطانی اثنتین وردّ علیّ

ص:892

واحدة. سألته أن لا یسلّط علیهم عدوّا من غیرهم فأعطانیها، و سألته أن لا یهلکهم غرقا فأعطانیها، و سألته أن لا یجعل باسهم بینهم فردّها علی ظاهرها» .

«از خداوند در مورد امّتم سه حاجت خواستم که دو حاجتم را پذیرفته، سوّمی را رد کرد. از او خواستم که دشمن بیگانه ای را بر امّت من مسلّط نکند، آنرا به من عطا فرمود. از او خواستم که آنها را در آب غرق نکند، آنرا نیز مستجاب فرمود. از او خواستم که نیروهای امّتم با یکدیگر هدر نرود، آنرا به حال خود واگذاشت» .

با کمال تأسّف دشمن را فراموش کرده با یکدیگر در ستیز هستند و تمام قدرتهای رزمی خود را در جنگ با یکدیگر هدر می دهند و دشمن با خیالی آسوده به پیشروی خود ادامه می دهد.

1373- «یکون قوم فی آخر الزّمان یخضبون بهذا السّواد کحواصل الطّیور، لا یریحون ریح الجنّة!» .

«در آخر الزّمان قومی پدید آید که خاک این سرزمین را از خون رنگین سازند و شکم مادران را چون شکم مرغ بشکافند، چنین قومی هرگز بوی بهشت را استشمام نخواهند کرد» ! ! .

1374- «بلاء یصیب هذه الأمّة حتّی لا یجد الرّجل ملجأ یلجأ إلیه من الظّلم. ثمّ لا یزداد الأمر إلاّ شدّة، و لا الدّنیا إلاّ إدبارا، و لا النّاس إلاّ شحّا. . . و لا تقوم السّاعة إلاّ علی شرار الخلق» .

«بلائی به این امّت می رسد که مردان آن پناهگاهی نمی یابند که از ستم ستمگران به آنجا پناه ببرند، از آن پس هر روز اوضاع سخت تر می شود، دنیا بیشتر پشت می کند، مردم بخیل تر می شوند. . . و قیامت در عهد بدترین مردمان برپا می شود» .

ما امروز در کشور خود (لبنان) غریب هستیم، پناهنگاهی نداریم که از ظلم ظالمان به آنجا پناه ببریم، یک روز دست زن و بچۀ خود را گرفته به سوئی می رویم و روز دیگر به نقطه ای دیگر به ناگزیر روی می کنیم. اگر یکی از ما سخنی به زبان آورد که رفیقش آنرا دوست نداشته باشد، ممکن است او را به

ص:893

خطری گرفتار سازد که دیگر راه نجات نداشته باشد. در غالب کشورهای اسلامی مسلمانان وضع مشابهی دارند.

1375- «تکون فتنة بعدها فتنة: الأولی فی الآخرة کثمرة السّوط یتبعها ذباب السّیف. . ثمّ یکون بعد ذلک فتنة تستحلّ فیها المحارم کلهّا. ثمّ تاتی الخلافة خیر أهل الأرض و هو قاعد فی بیته» .

«فتنه ای به پا می شود و به دنبال آن فتنه ای دیگر برخیزد. فتنۀ اوّلی در مقایسه با دوّمی همانند تازیانه خوردن است در مقایسه با ضربات لبۀ تیز شمشیر! سپس فتنه ای پدید آید که همۀ محرّمات در آن حلال شمرده شود! آنگاه خلافت به بهترین مردم روی زمین می رسد در حالیکه او در خانه اش نشسته باشد» .

منظور حضرت بقیّة اللّه (عج) است که در حرم امن الهی استقرار می یابد و در آنجا فرمان خدا فرامی رسد و جامۀ خلافت بر قامت رعنای آن بزرگوار استوار می شود. و منظور از فتنۀ آخری بلوای سفیانی است که در عهد او همۀ محرّمات مباح شمرده می شود! .

1376- «و یومئذ یکون اختلاف کثیر فی الأرض و فتن. و یصبح الزّمان مکلحا مفصحا، یشتدّ فیه البلاد و ینقطع فیه الرّجاء» .

«آنروز اختلافات و فتنه ها فراوان گردد، سختی، قحطی و خشکسالی زمانه را فراگیرد، شهرها در تنگنا افتند و امیدها قطع شود» .

آنگاه دوران استقلال طلبی کشورهای عربی را پس از دوران سیطرۀ استعمارگران شرح داده می فرماید:

1377- «ثمّ تخلع العرب أعنّتها، و تتملّک البلاد، و تخرج عن سلطان العجم» .

«آنگاه ملّت عرب فرمانروا گردد و کشورها را تحت فرمان خود در آورد و از سیطرۀ بیگانه خارج شود» .

امروز ملّت عرب پس از بازیافتن استقلال خود تا حدّی از سیطرۀ

ص:894

استعمارگران شرق و غرب خارج شده، و بر سرزمین خود حکومت می رانند و طرد سلطۀ بیگانه در برخی از کشورهای اسلامی آغاز شده و از آیندۀ امیدبخشی حکایت دارد.

1378- «ستکون فتنة لا یهدا منها جانب إلاّ جاش فیها جانب، حتّی ینادی مناد من السّماء: إنّ أمیرکم فلان» .

«به ناگزیر فتنه ای پدید خواهد آمد که هرگاه در نقطه ای آرامش پیدا کند، در نقطه ای دیگر ناآرامی شروع می شود و این چنین ادامه می یابد، تا وقتیکه منادی آسمان بانگ برآورد: امیر شما فلانی است» .

یعنی حضرت مهدی (عج) .

آری این فتنه ایکه اسرائیل غاصب برانگیخته هر روز در گوشه ای از جهان اسلام، ناامنی و ناآرامی ایجاد کرده، مسلمانان را در آتش جنگ خواهد سوزانید و شعله های آن تا فرارسیدن وعدۀ الهی به خاموشی نخواهید گرائید.

1379- «تکون فتنة ثمّ تکون جماعة، ثمّ تکون فتنة ثمّ تکون جماعة. ثمّ فتنة تعوجّ فیها عقول الرّجال حتّی لا یکاد یری رجل عاقل! ! !» .

«فتنه ای برپا می شود و اجتماعی برپا می گردد و آنگاه فتنه ای برمی خیزد و به دنبالش اجتماعی فراهم گردد و سپس فتنه ای برپا می گردد که تعادل روانی مردان را به هم می زند و دیگر صاحب عقلی دیده نمی شود! !» .

به نظر می رسد که فتنۀ سوّمی آغاز شده و ما در اوایل روزگار موعود هستیم و هر روز بیمارستان جدیدی برای بیماران روانی تأسیس می شود و دیگر نزدیک است که انسان سالمی پیدا نشود که از اعصابش ننالد و به قرصهای مسکّن روی نیاورد! .

1380- «بین ذلک ثبج أعوج، لیسوا منّی و لا أنا منهم!» .

«در آن میان اکثریت قاطع از راه منحرف هستند، آنها از من نیستند و من هم از آنها نیستم» .

از شرّ روزگاریکه اکثریّت مردم از شاهراه هدایت منحرف شوند و

ص:895

درصدد شناخت حقایق نباشند و در مورد اصلاح خویشتن گامی برندارند، به خدای تبارک و تعالی پناه می بریم.

1381- «ویح هذه الأمّة من ملوک جبابرة کیف یقتلون و یخیفون المطیعین إلاّ من أظهر طاعتهم. فالمؤمن التّقیّ یصانعهم بلسانه و یفرّ منهم بقلبه. فإذا أراد اللّه عزّ و جلّ أن یعید الإسلام عزیزا قصم کلّ جبّار عنید. و هو القادر علی ما یشاء، لیصلح الأمّة بعد فسادها» .

«وای بر این امّت از دست پادشاهان ستمگری که بندگان خدا را می کشند و می ترسانند، جز کسانی را که برای آنها تظاهر به فرمانبرداری کنند! . شخص مؤمن پرهیزکار با زبانش با آنها می سازد و با دلش از آنها فرار می کند. هنگامی که خداوند اراده کند که عظمت و احتشام اسلام را بازگرداند همۀ ستمگران سرکش و عنود را هلاک می سازد که او بر هرچه بخواهد قادر است. او این امّت را پس از آنکه تباه شده اند، اصلاح می کند» .

این تباهی اثر وضعی حکومت ستمگران است که خدای منّان با ظهور حجّت خود همۀ آن آثار سوء را از بین می برد و جهانی نو براساس معیارهای اصیل اسلامی بنیاد می کند.

1382- «لتأتینّکم بعدی أربع فتن: الأولی تستحلّ فیها الدّماء، و الثّانیة تستحلّ فیها الدّماء و الأموال، و الثّالثة تستحلّ فیها الدّماء و الأموال و الفروج، و الرّابعة صمّاء عمیاء مطبقة تمور مور السّفینة فی البحر، حتّی لا یجد أحد من النّاس ملجأ، تطیر بالشّام، و تعشی العراق، و تخبط الجزیرة یدها و رجلها، یعرک الأنام البلاء فیها عرک الأدیم، لا یستطیع أحد أن یقول فیها: مه، مه! ! ! لا ترفعونها من ناحیة إلاّ انفتقت من ناحیة أخری» .

«بعد از من چهار فتنه بر شما فرود آید که در اوّلی خونها مباح می شود، در دوّمی خونها و ثروتها مباح می گردد، در سوّمی خونها و ثروتها و ناموسها مباح می شود و در چهارمی آشوبی کور و کر جهان را مضطرب می سازد آنچنانکه کشتی غول پیکر آبهای مجاور را مضطرب کند، این فتنه شام را زیر پر می گیرد و عراق را می پوشاند و در جزیرة العرب دست و پا

ص:896

می زند، مردم تلخی حوادث و فشار آشوب را لمس می کنند، آنچنانکه پوست به هنگام دبّاغی شدن، فشار وارده را لمس می کند. کسی قدرت یک کلمه سخن گفتن نخواهد داشت! . این فتنه در نقطه ای آرام نمی یابد جز پس از آنکه در نقطه ای دیگر بیداد کند» .

هیچ تردیدی نیست که ما در آستانۀ فتنۀ چهارم هستیم، مباح شدن خون و مال و ناموس را پشت سر گذاشته در سراشیبی فتنۀ کور و کر هستیم که با جنگ ایران و عراق همۀ عراق را پوشانیده، به سوی شامات پیش می رود و جزیرة العرب را نیز فراخواهد گرفت و همۀ کشورهای عربی در زیر پای سپاه سفیانی با خون جوانانش گلگون خواهد شد.

1383- «یکون فی أمّتی أربع فتن: فالأولی یصیبهم فیها بلاء حتّی یقول المومن: هذه مهلکتی. و الثّانیة حتّی یقول المؤمن: هذه مهلکتی. و الثّالثة کلّما قیل انقطعت تمادت الفتنة. و الرّابعة تصیبهم اذا کانت الامّة مع هذا مرّة و مع هذا مرّة بلا امام و لا جامع» .

«در میان امّت من چهار فتنه برپا شود: در فتنۀ اوّلی آنقدر بلاها کمرشکن باشد که شخص مؤمن گوید: این فتنه مرا هلاک می سازد، در فتنۀ دوّم شخص باایمان گوید: این فتنه حتما مرا نابود سازد، در فتنۀ سوّمی هر وقت خیال کنند که تمام شده باز می بینند که ادامه می یابد، و فتنۀ چهارمی هنگامی روی دهد که امّت یک روز با این و یک روز با آن می باشد و هیچ رهبر و نقطۀ مشترکی نداشته باشند» .

به نظر می رسد که فتنۀ سوّم فتنۀ اسرائیل باشد که هرگز خاتمه نمی یابد و هر روز به شکلی در برابر امّت اسلامی خودنمائی می کند و فتنۀ چهارم را با دیدگان خود مشاهده می کنیم که امّت اسلامی رهبر و پیشوائی ندارند که بتواند در میان آنها وحدت کلمه ایجاد کند و نقطۀ مشترکی به وجود آورد و هر کشوری با یک ابرقدرتی ساخته و منابع ثروت خود را در اختیار آن قرار داده و گاه وبیگاه ارباب خود را عوض کرده، از یکی روی برتافته، پیشانی مذلّت بر آستان دیگری می ساید. در برخی از روایات مدّت فراگیر شدن فتنۀ چهارم،18 سال تعیین شده است که امید است به پایانش نزدیک شده باشیم.

ص:897

سپس تعبیری دارد که گوئی زبان حال وضع امروز ماست:

1384- «لا یقتلکم الکفّار، ولکن یقتل الجار جاره و یقتل الأخ أخاه و ابن عمّه! . فقال له بعض أصحابه: و هل معهم عقول؟ ! ! قال: تنزع عقول أکثر أهل ذلک الزّمان، و یخلف لهم هباء من النّاس، یحسب أکثرهم أنّه علی شیء» .

«کفّار شما را نمی کشد، بلکه همسایه همسایه را می کشد، برادر برادرش را و پسر عمو پسر عمویش را می کشد! ، برخی از اصحاب گفتند:

مگر آنها عقل ندارند؟ ! فرمود: عقل از بیشتر آنها گرفته می شود، افراد پست و فرومایه ای بر آنها حکومت می رانند که بیشترشان آنها را چیزی می پندارند» .

و آن بیانگر وضع برخی از کادرهای رهبری جهان امروز است که به دنبال ایدئولوژیهای مختلف می دوند و خیال می کنند که مشکل زندگیشان با آنها گشوده می شود! . ولی چون نزدیک شوند تازه متوجّه می شوند که اشتباه کرده اند و سراب را به جای آب دنبال کرده اند. از این افراد پست و فرومایه در این حدیث به «هباء» تعبیر شده که به معنای گرد و غبار است و هیچ قدر و اعتباری ندارند و روی پای خود نمی توانند بایستند، بلکه تابع مسیر باد هستند و با وزش باد جهت حرکت آنها تعیین می گردد.

1385- «. . . فإذا قتل الخلیفة فی العراق الرّجل المربوع القامة، الکثّ اللّحیة، البرّاق الثّنایا، فویل للعراق من أتباعه المرّاق» .

«هنگامی که خلیفۀ عراق مردی چهارشانه را با ریشی انبوه و دندانهائی برّاق بکشد، وای به حال عراق از پیروان گمراه آن خلیفه» .

هنگامی که حکمران عراق چنین مرد جلیل القدری را به قتل برساند، پیروان گمراه آن مرد ستمگر هیچ مرزی را به رسمیّت نمی شناسند و هیچ حریمی را محترم نمی شمارند و مردم عراق را با کارهای زشت و ظالمانۀ خود به ستوه می آورند.

1386- «ستکون فتنة تستنطف العرب، قتلاها فی النّار. الّلسان

ص:898

فیها أشدّ من قتل السّیف!» .

«فتنه ای برپا شود که ملّت عرب را از پای درآورد، کشته هایشان در دوزخ هستند. در آن فتنه زبانها از شمشیر برنده ترند» ! ! .

و در حدیثی تعبیر شده که:

«قاتل و مقتول هردو در آتشند» .

فتنۀ عصر ما، ملّت عرب را از پای درآورده و نیروهای آنها را به هدر می برد و ثروتهای آنها را نابود می سازد و زرق وبرق آنها را از بین می برد و نشان ذلّت بر پیشانی آنها می زند و همۀ امیدها و آرزوهایشان در شعله های آن می سوزد و تبدیل به خاکستر می شود.

آنگاه تعبیری فرموده که یکی از نشانه های نبوّت است که در عصر ما تحقّق می یابد:

1387- «لا یخرج حتّی لا یبقی، قیل و لا ابن إلاّ هلک!» .

«او (قائم) خارج نمی شود جز هنگامی که هیچ شاه و شاهزاده ای در روی زمین نمی ماند جز اینکه هلاک شوند» . .

رسول اکرم (ص) که به اتّکای مبدء وحی سخن می گوید، با قاطعیّت از پایان یافتن رژیمهای سلطنتی پیش از ظهور حضرت بقیّة اللّه (عج) سخن گفته، و قسمت اعظم آنها تا به امروز از بین رفته و تعدادی در عصر ما از بین رفت که یک نمونۀ آن از بین رفتن رژیم 2500 سالۀ سلاطین ایران با سقوط آخرین پادشاه ستمگر، با فریادهای ملّت قهرمان ایران می باشد.

1388- «کیف أنتم إذا مرج الدّین و ظهرت الرّغبة، و حرق البیت العتیق و شرف البنیان و اختلف الإخوان» .

«چگونه می شود حال شما هنگامی که دین بازیچه شود، هوسها آشکار گردد، کعبه طعمۀ حریق شود، ساختمانها مرتفع باشد و برادران دچار اختلاف شوند» .

دقیقا همۀ آنها به جز حریق کعبه تحقّق یافته، دین بازیچۀ مفتیهای از

ص:899

خدا بی خبر شده، آپارتمانهای آسمان خراش سر به فلک کشیده، عرب با عرب، مسلمان با مسلمان، برادر با برادر در اختلافی بس عمیق به سر می برد.

1389- «لا یخرج القائم حتّی یخرج اثنا عشر من بنی هاشم کلّهم یدعو لنفسه» .

«قائم (عج) خارج نمی شود تا هنگامی که دوازده تن از بنی هاشم خروج کنند که هر یکی به سوی خود فرا می خواند» .

امام صادق (ع) در این مورد می فرماید:

1390- «یطلع قرن الجور بعدی، فلا یطلع من قرن الجور شیء إلاّ مات من العدل مثله، حتّی یولدوا لا یعرفون إلاّ الجور و لا یعملون إلاّ به.

ثمّ إنّ اللّه تبارک و تعالی یعطف علی خلقه فیأمر قرن العدل أن یطلع رأسه فلا یطلع من قرن العدل شیء إلاّ مات من الجور مثله، حتّی یولد قوم لا یعرفون إلاّ العدل، و لا یعملون إلاّ به» .

«بعد از من شاخ ستم سر برمی آورد، هرچه شاخ ستم بالا رود، به همان مقدار عدالت از بین می رود، کار به جائی می رسد که نوزادان چون دیده به جهان گشایند جز ستم نمی شناسند و به جز ستم گامی نسپارند.

آنگاه خدای تبارک و تعالی بر بندگانش رحم آورد و فرمان دهد که شاخ عدالت ظاهر شود، هرچه شاخ عدالت بالا رود به همان مقدار از ظلم نابود شود، تا قومی متولّد شوند که جز عدالت نشناسند و به جزء عدالت گام برندارند» .

طلوع شاخ عدالت با ظهور حضرت بقیّة اللّه (عج) آغاز شده، جهان بیکران را از کران تا کران فراگرفته، ریشۀ ظلم و ستم را خواهد خشکانید.

1391- «احذّرکم سبع فتن تکون بعدی: فتنة تقبل من المدینة، و فتنة بمکّة، و فتنة تقبل من الیمن، و فتنة تقبل من الشّام، و فتنة تقبل من المشرق، و فتنة تقبل من المغرب، و فتنة من بطن الشّام و هی فتنة السّفیانیّ» .

«شما را از هفت فتنه بیم می دهم که بعد از من روی خواهد داد:

فتنه ای از مدینه، فتنه ای در مکّه، فتنه ای از یمن، فتنه ای از شام، فتنه ای از

ص:900

شرق، فتنه ای از غرب و فتنه ای از قلب شام که آن فتنۀ سفیانی است» .

از روایات استفاده می شود که فتنۀ مدینه نیز به دست سفیانی خواهد شد، و فتنۀ مکّه توسّط منافقی که به دروغ ادّعای مهدویّت کرد انجام گرفت (1).

ص:901


1- *) مؤلّف محترم فتنۀ مکّه را به حادثۀ شوم اوّل محرّم 1400 هجری تطبیق نموده که نمی دانیم چقدر قابل تطبیق است ولی آنچه مسلّم است قهرمان آن حادثۀ شوم، که در رسانه ها به «اشغال کعبه» شهرت یافت، شخصی به نام «محمد بن عبد اللّه قحطانی» بود که هرگز ادّعای مهدویّت نکرده بود، بلکه مطابق آنچه برخی از برادران مصری (از جماعت الهجرة و التکفیر) در استانبول به نگارنده گفتند، این گروه برای اعتراض به رژیم حاکم بر عربستان، در مسجد الحرام متحصّن شده بودند که رژیم سعودی برای خاتمه دادن به تحصّن آنها متوسّل به زور شد و خون صدها نفر از آنها را در داخل حرم ریخت و به ساختمان مسجد الحرام صدمه زد. نگارنده پس از چند ماه که به عمره مشرّف شده بود، آثار خرابی را در چندین نقطۀ حرم مشاهده کرد. حتّی جای گلوله را در سنگهای دیوار کعبه به چشم خود دید. نظر به اینکه واقعیّت امر صددرصد برای ما روشن نیست، ما نمی توانیم تحصّن آن ها را در کعبه تأیید کنیم ولی مسئلۀ ادّعای مهدویّت، تهمت دروغی بود که رژیم سعودی بر آنها زد تا قضیّه را لوث کرده، جنایات خود را مشروع جلوه دهد. طبق گفتۀ برادران مصری (که اطّلاعات وسیع و مستندی از این حادثه داشتند) این گروه بسیار متدیّن، متشرّع و از فرقۀ سلفیّه بودند که اینها از نظر فقهی تابع چهار مذهب معروف اهل سنّت نیستند بلکه به خیال خود از اصحاب پیامبر و به اصطلاح از سلف صالح پیروی می کنند که گروه «الهجرة و التّکفیر» نیز از این گروه هستند و «خالد استانبولی» (قاتل انور سادات) نیز از این گروه بود. این گروه، هجرت از دار الکفر به دار الایمان را واجب می دانند و کسی را که با داشتن امکانات هجرت نکند کافر می دانند، از این رهگذر به «الهجرة و التّکفیر» شهرت یافته اند و در واقع از «اخوان المسلمین» منشعب شده اند که مرکز فعالیّت آن در «آسیوط» مصر است. محمّد بن عبد اللّه قحطانی که در حادثۀ مسجد الحرام کشته شد کتابی دارد که تا آن موقع چاپ نشده بود، یک نسخۀ عکسی آنرا برادران مصری در اختیار نگارنده قرار دادند الان آن نسخه را همراه ندارم ولی بیاد دارم که بسیار متین و متقن بود و اعتقاد خاصّی به ظهور حضرت مهدی (عج) ابراز کرده بود و روایات فراوانی از طریق اهل سنّت در این زمینه نقل کرده بود، شاید به همین سبب تهمت ادّعای مهدویّت به او زدند. برادران مصری که خود از گروه «الهجرة و التّکفیر» و اهل «آسیوط» بودند، می گفتند: به هنگام تحصّن آنها در مسجد الحرام، رژیم سعودی از پلیس ضد شورش انگلستان استفاده کرده بود و کماندوهای انگلیس در داخل مسجد الحرام مسلمانان پناهنده را به رگبار بسته بودند! ! . آنها برای این ادّعا مدارکی از منابع خارجی ارائه می دادند. خوانندۀ گرامی توجّه دارد که ورود غیرمسلمان به شهر مکّه حرام است کجا رسد به داخل حرم و برای کشتن مسلمانان پناهنده! ! ! . این برادران معتقد بودند که گروه متحصّن اقدام به جنایتی نکرده بودند و امام مسجد الحرام که در-

که خود و دیگر یارانش که در این توطئه دست داشتند کشته شدند، و به دنبال آن کشتار منی در آستانۀ ظهور اتّفاق خواهد افتاد. فتنۀ یمن شاید جنگ یمن شمالی با یمن جنوبی باشد که اتّفاق افتاد و به دنبال آن خروج یمانی با پرچم هدایت در پیشقدم ظهور روی خواهد داد. فتنۀ شام شاید جنگ اعراب و اسرائیل باشد (لفظ شام در اصطلاح احادیث شامل لبنان و اردن نیز می باشد) . و ممکن است فتنۀ مشرق، جنگ ایران و عراق باشد که احتمال دارد تا خروج سیّد حسنی از خراسان ادامه یابد. و شاید منظور از فتنۀ مغرب آشوبهای مصر و مراکش باشد که رسول اکرم (ص) در این زمینه می فرماید:

1392- «لا ترجعوا بعدی کفّارا یضرب بعضکم رقاب بعض» .

«بعد از من به حال کفر برنگردید که گردن همدیگر را بزنید» .

که با کمال تأسّف جبهه گیری فرقه ها و ملّیتهای مختلف اسلامی در برابر یکدیگر از موضع گیری کفّار شدیدتر و جانکاه تر است.

1393- «لا یزال هذا الأمر فیکم و أنتم و لا ته ما لم تحدثوا. فإذا فعلتم سلّط اللّه علیکم شرار خلقه فالتحوکم کما یلتحی القضیب!» .

«امر خلافت در میان شماست و شما بر مسند خلافت تکیه می زنید تا هنگامی که شیوۀ تازه ای احداث نکرده اید، آنگاه خداوند بدترین بندگانش را بر شما مسلّط کند و پوست شما را بکنند، آنچنانکه پوست درخت را می کنند!» .

پیامبر صادق و امین بسیار استوار و متین فرموده، ما از راه و روش او روی برتافتیم و به شیوه های دیگران روی آوردیم و دشمنان خدا بر ما مسلّط شدند و شکوه و ابّهت و قدرت ما را از ما گرفتند آنسان که پوست درخت را از آن می گیرند.

ص:902

1394- «یبعث اللّه علیکم شرّ خلقه فیلحونکم کما یلحی القضیب» .

«خداوند بدترین مخلوقاتش را بر شما مسلّط می کند که پوست شما را همانند پوست درخت بکند» .

امروز آتش در خرمن و شمشیر در دست اهریمن است و یزدان هرچه بخواهد همان می شود.

1395- «لا یخرج المهدیّ حتّی یخرج الرّجل بالجاریة الحسناء الجمیلة و یقول: من یشتری هذه بوزنها طعاما؟ !» .

«مهدی (عج) خارج نمی شود جز هنگامی که مرد دست دختر زیبائی را گرفته در کوچه و بازار بگرداند و بگوید: چه کسی این را به وزن خود از موادّ خوراکی می خواهد» ! ! ! .

این حدیث فزونی جنگها، نابودی جنگاوران، وسعت تنگی و قحطی و گرسنگی را دقیقا ترسیم می کند.

1396- «یمیّز اللّه أولیاءه و أصفیاءه، حتّی تطهر الأرض من المنافقین و الضّالّین و أبناء الضّالّین، و حتّی تلتقی بالرّجل یومئذ خمسون امرأة هذه تقول: یا عبد اللّه اشترنی، و هذه تقول؛ یا عبد اللّه آونی» .

«خداوند دوستان و برگزیدگانش را می گزیند و زمین را از منافقان و گمراهان و گمراه زادگان پاک و پاکیزه می کند، آنروز 50 زن به یکمرد رسیده از او می خواهند که با آنها ازدواج کرده، آنها را پناه دهد» .

و آن هنگامی است که جنگها، قحطی ها، خشکسالیها، زلزله ها و دیگر عوامل آسمانی و زمینی تبهکاران را از بین برده، تنها برگزیدگان خدا روی زمین می ماند.

آنگاه حوادث ایّام ظهور را به صورت تسلسل زمانی بیان می کند:

1397- «تکون آیة فی رمضان، ثمّ تظهر عصابة فی شوّال، ثمّ تکون معمعة فی ذی القعدة، ثمّ یسلب الحاجّ فی ذی الحجّة، ثمّ تنتهک

ص:903

المحارم فی المحرّم، ثمّ یکون الضّرب فی صفر. ثمّ تتنازع القبائل فی شهر ربیع، ثمّ العجب العجب بین جمادی و رجب! . ثمّ ناقة مقبّبة خفیفة خیر من دسکرة تغلّ مئة ألف!» .

«نشانه ای در ماه رمضان روی می دهد، گروهی در ماه شوّال خروج کنند، هرج ومرجی در ماه ذیقعده پدید آید، حجّاج در ماه ذیحجّه غارت شوند، حرمتها در ماه محرّم هتک شود، مهاجرتها در ماه صفر واقع شود، جنگهای قبیله ای در ماه ربیع روی دهد، آنگاه همۀ شگفتیها در میان جمادی و رجب است! . در آن هنگام یک شتر تیزپای سایباندار بهتر از کاخ مجلّلی است که صد هزار نفر از آن حراست کند» .

نظیر این حدیث در بخش دوازدهم نیز گذشت.

در اینجا می بینیم که رسول اکرم (ص) اشارۀ لطیفی به فرار از خطرها دارد، آنجا که یک شتر تیزپا را بر یک کاخ با صد هزار نگهبان ترجیح داده، اشعار بر این دارد که وسیلۀ نقلیّۀ سریع و تیزپائی پیدا کرده، خود را از مهلکه دور کنید و از وسائل سنگین و دست و پاگیر دوری کنید. تنها به سایباندار بودن آن اشاره می کند که انسان را در زیر پوشش خود از خطرات احتمالی نگهدارد و او را همراه با وسائل و تجهیزات ساده و ضروری به نقطۀ امنی برساند.

پرواضح است که نشانۀ ماه رمضان همان بانگ آسمانی است، و گروه آشوبگر ماه شوّال سپاه سفیانی است، هرج ومرج ماه ذیقعده بلوای «قرقیسیا» و کشتار بغداد است، غارت حاجیان در ضمن کشتار منی خواهد بود، هتک حرمت ماه محرّم در مدینه انجام شود، جنبش صفر به دنبال شایع شدن نام حضرت بقّیة اللّه (عج) پدید آید و اختلاف قبایل در آغاز آن نهضت جهانی روی دهد.

امیر مؤمنان (ع) در این باره می فرماید:

1398- «ألعجب کلّ العجب بین جمادی و رجب» .

«همۀ شگفتی ها در میان جمادی و رجب است» .

جبهه گیریها، تلاشهای مذبوحانه، دعوتهای جاهلی و ناسیونالیستی، خیزشهای نژادی و قبیله ای، همه و همه در این مدّت پدید می آید و درگیری سپاه سفیانی و سرانجام نابودی آنها در همین ایّام واقع می شود.

ص:904

آنگاه رسول اکرم (ص) با تعبیرات پیچیده که از فهم ما بیرون است می فرماید:

1399- «خیر أولادکم بعد أربع و خمسین و مئة البنات، و خیر نسائکم بعد تسع و ستّین العواقر، و سنة ثمان و ستّین و مئة تقاض دینک، و سنة تسع و ستّین و مئة اقبض دینک. و سنة تسعین الهرج و القتل!» .

«بهترین فرزندان شما بعد از 154 دخترهاست، و بهترین زنان شما بعد از 69 نازاهاست، در سال 168 وامهایت را متعادل ساز، و در سال 169 وامهایت را بازستان، و در سال 90 هرج ومرج و کشتار است» .

هدف از این ارقام برای ما روشن نیست، نمی دانیم که در طول قرون و اعصار، تحریف در آنها روی داده و یا رمزهائی است که فقط افراد خاصّی از آن می توانند سر درآورند؟ ! .

1400- «إنّها ستکون فتن القاعد فیها خیر من القائم، و القائم فیها خیر من الماشی، و الماشی فیها خیر من السّاعی، من تشرّف لها تستشرفه، فمن وجد فیها ملجأ أو معاذا فلیعذبه. . فإذا وقعت فمن کان له إبل فلیلحق بإبله، و من کان له غنم فلیلحق بغنمه، و من کان له أرض فلیلحق بأرضه، و من لم یکن له شیء فلیعمد إلی سیفه فیکسره بحجر، ثمّ لینج إذا استطاع النّجاة» .

«به زودی فتنه هائی برپا شود که نشسته کمتر از ایستاده صدمه می خورد، و ایستاده کمتر از رهرو صدمه می بیند و آنکه به آرامی گام بسپارد کمتر از کسیکه شتاب کند صدمه می خورد، هرکس خود را در معرض آن فتنه قرار دهد، در کام فتنه فرو رود. هرکس پناهگاهی پیدا کند به آنجا پناه ببرد. چون آن فتنه واقع شود هرکس شتری دارد به شترش بپیوندد، هرکس گوسفندی دارد به گوسفندش بپیوندد، هرکس زمینی دارد به زمینش بچسبد، هرکس چیزی ندارد شمشیرش را بردارد و آنرا با سنگ بشکند و هر وقت بتواند از مهلکه بگریزد» .

1401- «یوشک أن یکون خیر مال المسلم غنما یتبع بها شعف الجبال و مواقع القطر یفرّ بدینه من الفتن» .

ص:905

«شاید بهترین ثروت یک مسلمان در آنروز گوسفندی باشد که آنرا دنبال کرده، از قلّه های کوه بالا رود و به دنبال چراگاهی که بارش داشته پیش برود و بدینگونه دین خود را برداشته از فتنه بگریزد» .

و در مورد تشویق به فرار و گریختن از فتنه می فرماید:

1402- «ناقة مقتّبة خیر من دسکرة تغلّ مئة ألف» .

«شتر سایباندار تیزپا از کاخ مجلّلی که صد هزار نگهبان از آن حراست کند؛ بهتر است» .

1403- «ألرّاحلة بقبّتها ینجو علیها المؤمن، خیر من دسکرة تغلّ مئة ألف!» .

«مرکبی که سایبانی داشته باشد و شخص باایمان بتواند به وسیلۀ آن از مهلکه بگریزد بهتر از یک کاخ با صد هزار نگهبان است» .

تعبیر «مرکب سقفدار» که در احادیث آمده مناسبترین تعبیری است که از ماشینهای امروزی شده که با اهل و عیال در زیر سقف آن محفوظ بوده، امکانات ساده ای بر پشت سقف آن بار کرده، از مهلکه بگریزیم. گاهی شتر سایباندار و هنگامی مرکب سقفدار تعبیر شده تا با همۀ مرکبهای تیزتک از اسب و شتر و ماشین و غیره منطبق باشد. چه می دانیم شاید در آن لحظه ایکه نیاز به وسیلۀ فرار پیدا کنیم بنزین پیدا نشود و یک اسب سبکبال از هزار ماشین آخرین مدل مفیدتر باشد؟ ! ! .

1404- «إعتزل الفتن کلّها، و لو أن تعضّ بأصل شجرة حتّی یدرکک الموت و أنت علی ذلک» .

«از هر فتنه ای گریزان باش، اگرچه ناگزیر شوی تا پایان زندگی از ریشۀ گیاهان تغذیه کنی و به آن حال بمیری!» .

از این حدیث اهمیّت و ضرورت مراقبت از ایمان و عقیده روشن می شود، که برای دست نیازیدن به جنایاتی که در اقدام به این فتنه ها اجتناب ناپذیر است، دستور می دهد که آنچنان به عزلت و گوشه نشینی بگرائیم

ص:906

که در هیچ کاری کوچکترین سهمی نداشته باشیم و برای این کار اگر ناگزیر شویم که از برگ و ریشۀ درختان تغذیه کنیم جا دارد.

1405- «لیاتینّ علی النّاس زمان، یأتی الرّجل القبر فیقول: یا لیتنی مکان هذا من شدّة ما یری من البلاء» .

«برای مردم زمانی پیش آید که در اثر شدّت بلاها به قبرستان رفته در کنار قبری نشسته می گوید: ای کاش اینجا من آرمیده بودم» .

1406- «تکون فتنة یهلک فیها النّاس، لا یستقیم أمرهم علی أحد حتّی ینادی مناد من السّماء: علیکم بفلان بن فلان» .

«فتنه ای برپا می گردد که مردم در آن هلاک شوند و دیگر کسی نمی تواند آنها را یکجا و دور یک محور گرد آورد، تا منادی آسمانی از آسمان ندا دهد: بر شما باد فلانی پسر فلانی» .

آنگاه در مورد آثار آشوبهای آن زمان می فرماید:

1407- «أما ترضون أنّ أعداءکم یقتل بعضهم بعضا و أنتم آمنون فی بیوتکم؟ ! !» .

«آیا نمی پسندید که دشمنان شما یکدیگر را بکشند و شما در خانه های خود نشسته در امان و آرامش باشید؟ !» .

همین مضمون از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) نیز وارد شده است.

1408- «تجیء فتنة غبراء مظلمة، ثمّ تتبع الفتن بعضها بعضا، حتّی یخرج رجل من أهل بیتی یقال له: المهدیّ. فإن أدرکته فکن معه و کن من المهتدین» .

«فتنۀ تیره و تاری پدید آید و آنگاه فتنه به دنبال فتنه برپا شود تا مردی از اهلبیت من به نام «مهدی» خارج شود. اگر او را درک کردی با او باش تا از هدایت یافتگان باشی» .

1409- «ثمّ یکون النّفث و النّفاث» .

«آنگاه همه اش کینه توزی و دغلبازی و سنگ اندازی است» .

ص:907

که همۀ آنها را امروز با چشم خود می بینم و بر سراسر زندگی سایۀ شوم حیله و تزویر و کینه سنگینی می کند و سنگ اندازی از سطح تیر و کمان تجاوز کرده، در سطح هواپیماهای جنگی و موشکهای هدایت شونده و توپهای سبک و سنگین انجام می شود و شاید گفتار رسول اکرم (ص) ناظر بر آنها باشد، که از مبدء وحی سرچشمه گرفته است.

***

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

1410- «إنّ من السّنین سنوات جوادع، تجدع فیها عطارفة و هراقلة» .

«سالهای خشکی، تنگی، هرج ومرج پیش آید که در آن سالها کار پادشاهان یکسره شود و ضربه های کاری بر آنها وارد شود» .

این سالها شروع شده و تاجهای سلاطین یکی پس از دیگری سقوط می کند و با سقوط آنها رژیمهای سلطنتی نابود می شود و زمان آن می رسد که دیگر از سلطنت و سلاطین نشانی در جهان باقی نباشد.

1411- «بین یدی القائم موت أحمر، و موت أبیض. . ثمّ یکون بعد ذلک أحداث تشیب فیها النّواصی، و یسیّر الصّمّ الصّلاب» .

«در پیشقدم ظهور قائم (عج) مرگ سرخ و مرگ سفید فراوان باشد و آنگاه حوادث جانکاهی روی دهد که موها را سفید کند و چیزهای سفت و سخت به حرکت آورده می شود» .

مرگ سرخ عبارت از مرگ با شمشیر است و مرگ سفید عبارت از مرگ با طاعون است، ولی آنچه در این حدیث شگفت انگیز است تعبیر: «یسیّر الصّمّ الصّلاب» می باشد که «صمّ و صلاب» به فلزهائی چون پولاد اطلاق می شود و به روشنی از این تعبیر استفاده می شود که در پیشقدم ظهور فلّزهائی چون پولاد به حرکت آورده می شود و آن به وسیله ساختن وسائل نقلیّه ای چون هواپیما و یا وسائل جنگی متحرّکی چون تانکها، توپها و امثال آنها، که از فلزّاتی چون آهن و

ص:908

فولاد ساخته شده و روی زمین به حرکت در می آیند. و هر روزیکه ابزار مدرنتری اختراع می شود، تشویشهای بیشتری روی می دهد و موی سر سفید می شود و پیری زودرس فرا می رسد.

این حدیث از امام جواد (ع) نیز رسیده، جز اینکه به جای: «یسیّر» تعبیر:

«یسیّل» آمده است و معنای آن اینست که فلزّات سختی چون فولاد در آن زمان ذوب می شود و روان می گردد که در اینصورت اشاره به «ذوب فلز» خواهد بود.

هر تعبیری که منظور شود یک خبر غیبی و یک معجزۀ علمی خواهد بود که قرنها پیش از اختراع ماشین آلات، از اختراع آنها و از ذوب فلّزات برای ساختن آنها خبر داده اند. از امام معصومی که همۀ سخنانش از منبع وحی سرچشمه گرفته، جز این هم انتظار نمی رود.

1412- «ألا ولو ذاب ما فی أیدیهم لقد دنا التّمحیص للجزاء، و کشف الغطاء، و انقضت المدّة، و ازف الموعد و بدا لکم النّجم من قبل المشرق، و أشرف لکم قمرکم کملء شهره، و کلیلة تمّه!» .

«اگر آنچه در دست آنهاست از دستشان برود، دوران امتحان فرا رسد و پرده ها کنار رود و وعدۀ الهی نزدیک شود و ستاره (دنباله دار) از مشرق زمین طلوع کند و ماه تابان چون قرص قمر در شب بدر ظاهر شود» .

منظور از کنار رفتن پرده ها، پدید آمدن همۀ نشانه هاست که دیگر جای ابهام و تردید برای احدی باقی نباشد و راه تأویل بر همگان بسته شود. و منظور از ماه تابان همان کعبۀ مقصود و قبلۀ موعود است.

1413- «إنّ وراءکم فتنا مظلمة منکسفة، لا ینجو فیها إلاّ المؤمن النّومة» .

«بعد از شما فتنۀ تیره و تاری است که در آن جز مؤمن گمنام نجات پیدا نمی کند» .

«نومه» به کسی گفته می شود که در جامعه شناخته نشود و در هیچ امری مداخله نکند و در حدیث آمده: «نومه» کسی است که اگر در مجلسی شرکت کند شناخته نشود و اگر غیبت کند از او پرس وجو نشود.

ص:909

1414- «وا عجبا کلّ العجب، بین جمادی و رجب! . من جمع شتات و حصد نبات و أصوات بعد أصوات» .

«همۀ شگفتیها در میان جمادی و رجب است، از اجتماع پراکنده ها، درو گیاهان، و صداها پشت سر صداها» .

شاید مراد از اجتماع پراکنده ها، تجمّع احزاب مختلف و ائتلاف ارباب مکاتب و ایدئولوژیهای مختلف باشد، و منظور از درو گیاهان، نابود شدن زراعتها در اثر بمبارانها و دیگر حوادث زمینی و آسمانی باشد، و منظور از صداها پشت سر صداها، غرّش توپها، بمبها، هواپیماها، و یا نالۀ بینوایان و نوحۀ مصیبت دیدگان باشد.

1415- «جعل اللّه فی هذه الأمّة خمس فتن، فتنة عامّة، ثمّ فتنة عامّة، ثمّ فتنة عامّة، ثمّ فتنة خاصّة. ثمّ یجیء فتنة سوداء مظلمة تصیر النّاس فیها کالبهائم» .

«خداوند در میان این امّت پنج فتنه قرار داده: یک فتنۀ فراگیر، یک فتنۀ فراگیر دیگر، فتنۀ فراگیر سوّم، سپس یک فتنۀ ویژه، آنگاه فتنۀ سیاه تیره و تاری که مردم چون چارپایان شوند» .

شاید منظور از فتنه های فراگیر جنگهای جهانی و جنگ اعراب و اسرائیل باشد و منظور از فتنۀ ویژه جنگ داخلی مسلمانان باشد و منظور از فتنۀ سیاه و تیره موضع گیری مسلمانان در برابر یکدیگر و شمشیر زدن آنها به روی یکدیگر باشد. که مقدّمات آن آغاز شده و در عهد سفیانی به اوج خود می رسد و هزاران انسان را در میان شعله های خود می سوزاند.

آنگاه در خطبۀ معروف: «البیان» می فرماید:

1416- «إذا ظهرت بخراسان الزّلازل، و نزلت بهمدان النّوازل، فرجفت الأراجف بالعراق. . و شمل الشّام الخلاف، و اختلفت أهل الیمن علی الملک» .

«چون در خراسان زلزله ها درگرفت و در همدان فاجعه ها پدید آمد و در عراق اضطرابهای شدید سلب آرامش نمود و اختلافات شام را فرا گرفت و اهل یمن بر سر حکومت درگیر شدند» .

ص:910

در همین نزدیکی ها زلزله های سختی در خراسان (طبس) روی داد و در میان جنگهای ایران و عراق حوادث فراوانی در همدان پدید آمد و اهل یمن به شدّت بر سر حکومت درگیر شدند و سرانجام به دو کشور شمالی و جنوبی تجزیه شدند و سراسر عراق را اضطراب فراگرفته، وحشت و اضطراب از همگان سلب آرامش نموده است.

1417- «إنّی ما ادّعیت، و لا تکلّمت زورا، و لا أنبّئکم إلاّ بما علّمنی رسول اللّه» .

«من هرگز سخنی گزاف نگفتم و ادّعای گزاف ننمودم، به شما خبر نمی دهم جز آنچه را که از رسول اکرم (ص) شنیده ام» .

سلام و صلوات بی پایان بر تو باد ای ابا الحسن (ع) ! ، تو هرگز سخنی گزاف نگفتی، و آنچه فرمودی موبه مو تحقّق یافت و حقّانیّت ترا حتّی بر دشمنانت ثابت کرد.

و در تفسیر آیۀ شریفۀ: «وَ إِنْ مِنْ قَرْیَةٍ إِلاّٰ نَحْنُ مُهْلِکُوهٰا قَبْلَ یَوْمِ الْقِیٰامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهٰا» : «هیچ آبادی نیست جز اینکه ما ساکنان آنرا هلاک خواهیم کرد و یا کیفر خواهیم داد پیش از رستاخیز» فرمود:

1418- «تخرب سمرقند، و جاح، و خوارزم، و البصرة، و بلخ من الغرق، و الهند من تبّت، و تبّت من الصّین، و کرمان و بعض الشّام بسنابک الخیل و القتل، و الیمن من الجراد و السّلطان، و سجستان و بعض الشّام بالزّنج، و شامان بالطّاعون، و مرو بالرّمل، و هراة بالحیّات، و مصر من انقطاع النّیل، و آذربیجان بسنابک الخیل و الصّواعق، و بخاری بالغرق و الجوع، و بغداد یصیر عالیها سافلها» .

«سمرقند، جاح، خوارزم، بصره و بلخ به وسیلۀ سیلابها ویران می شوند، هند به دست تبّتی ها، و تبّت به دست چینی ها نابود می شوند، کرمان و قسمتی از شامات زیر سمّ اسبها به وسیلۀ کشت و کشتار از بین می روند، یمن با هجوم ملخ و ستم زمامداران خراب می شود، سجستان و قسمت دیگری از شامات به دست زنجی ها، شامیان با طاعون، مرو با طوفان، هرات به وسیلۀ مارها، مصر با خشک شدن رود نیل، و آذربایجان

ص:911

با سمّ اسبها و بمبارانها (صاعقه ها) ویران می گردند، در بخارا گرسنگی و سیلاب بیداد می کند و بغداد زیرورو می شود» .

بسیار نزدیک است که بغداد زیر سمّ لشکر سفیانی زیرورو شود.

رسول اکرم (ص) نیز در این مورد می فرماید:

1419- «إنّ خراب البصرة من العراق، و خراب مصر من جفاف النّیل، و خراب مکّة من الحبشة، و خراب المدینة من السّیل، و خراب الصّین من الجراد، و خراب الأبّلة من الحصار، و خراب فارس من الصّعالیک من الدّیلم، و خراب الدّیلم من الأرمن، و خراب الأرمن من الخزر، و خراب الخزر من التّرک، و خراب التّرک من الصّواعق، و خراب السّند من الهند، و خراب الهند من الصّین، و خراب الصّین من الرّمل، و خراب الحبشة من الرّجفة، و خراب الزّوراء من السّفیانی، و خراب الرّوحاء من الخسف، و خراب العراق من القحط» .

«خرابی بصره از عراق، خرابی مصر از خشک شدن رود نیل، خرابی مکّه از حبشه، خرابی مدینه از سیل، خرابی چین از ملخ، و خرابی ابلّه (1)از حصار، خرابی فارس از راهزنهای دیلم، خرابی دیلم از ارمنی ها، خرابی ارمنستان از خزر، خرابی خزر از ترکها، خرابی ترکستان از صاعقه ها، خرابی سند از هند، خرابی هند از چین، خرابی چین از شن (طوفان) ، خرابی حبشه از زلزله، خرابی زوراء (بغداد) از سفیانی، خرابی روحا از خسف، و خرابی عراق از قحطی می باشد» .

ممکن است کلمۀ «صواعق» انحصار به صاعقه های آسمانی نداشته باشد، به موشکها و دیگر موادّ آتش زای قابل پرتاب نیز گفته شود.

آنگاه نشانه های دیگری را امیر مؤمنان (ع) به شرح زیر بیان می فرماید:

1420- «إذا هدم مسجد براثا» .

«هنگامی که مسجد براثا ویران گردد» .

ص:912


1- *) -شهری در نزدیکی بصره و در کنار دجله است «مترجم»

مسجد براثا از مساجد قدیمی و معروف بغداد است.

1421- «حجّوا قبل أن تحجّوا. فکانّی انظر إلی حبشیّ أصمع أقرع بیده معول یهدمها حجرا حجرا» .

«به حجّ خانۀ خدا بشتابید پیش از آنکه دیگر قادر به حجّ نباشید، گوئی با چشم خود می بینم که مردی از حبشه بسیار نیرومند و شجاع (چون شمشیر برّان) کلنگی به دست گرفته، خانۀ کعبه را ویران می کند و سنگهای آنرا یکایک دور می اندازد» .

امام صادق (ع) در این باره می فرماید:

1422- «کأنیّ بأصفر القدمین أحمش السّاقین علی الرّکن الیمانیّ یمنع النّاس من الطّواف حتّی یتذعّروا منه! . ثمّ یبعث اللّه رجلا منّی فیقتله قتل عاد و ثمود و فرعون ذی الأوتاد!» .

«گوئی مردی را با چشم خود می بینم که با پاهای زرد و ساقهای قلمی، در کنار رکن یمانی (در نزد حجرالاسود) ایستاده مردم را از طواف کردن باز می دارد، تا همه دچار ترس و وحشت می شوند، آنگاه خداوند مردی را از تبار من برمی انگیزد که او را همانند عاد و ثمود و فرعون هلاک سازد» .

1423- «یخربها ذو السّویقتین من الحبشة و هو أصلح أقرع» .

«مردی به نام ذو السّویقتین از حبشه که بسیار چابک و چالاک است آنرا (کعبه را) ویران می سازد» .

ظاهرا این حادثه بعد از کشتار منی خواهد بود و شاید به دست یکی از چپی های یمن جنوبی انجام پذیرد.

1424- «لا یقوم حتّی یقتل الثّلث، و یموت الثّلث، و یبقی الثّلث» .

«او-مهدی-قیام نمی کند جز هنگامی که ثلث مردم کشته شود، ثلث مردم بمیرد و فقط یک ثلث آن باقی بماند!» .

ص:913

شبیه همین تعبیر از امام باقر (ع) نیز روایت شده است که می فرماید:

1425- «لا یکون هذا الأمر حتّی یذهب ثلثا النّاس! . فقال أصحابه: و من یبقی؟ فقال: اما ترضون أن تکونوا من الثلث الباقی؟ !» .

«این امر-ظهور-تحقّق نمی پذیرد جز هنگامی که دو سوّم مردم از بین بروند! اصحاب عرض کردند: پس چه کسی باقی می ماند؟ ! فرمود:

آیا شما نمی پسندید که از ثلث باقی باشید؟ !» .

1426- «یکثر سفک الدّماء، و یقتل من کلّ تسعة سبعة أومن کلّ سبعة خمسة. فیقول الجاهل: ما لنا فی آل محمّد حاجة» .

«خونریزی فراوان می شود و از هر نه نفر، هفت نفر کشته می شود و یا از هر هفت نفر، پنج نفر کشته می شود. تا شخص نادان بگوید: ما نیازی به آل محمّد (ص) نداریم!» .

طبعا این وضع هنگامی پیش می آید که جنگ سفیانی با سپاه حقّ آغاز شود و 9/7 یا 7/5 مردم کشته شوند و مردم در آستانۀ ظهور مقدّس، یک آزمون بزرگ الهی را پشت سر بگذارند.

1427- «یخرج ستّون کذّابا کلّهم یدّعی النّبوّة، و یزعم أنّه رسول اللّه! . و یخرج العبید علی طاعة ساداتهم و یقتلون موالیهم» .

«شصت دروغگو ظاهر می شود که همگی ادّعای پیامبری می کنند و خود را فرستادۀ خدا می پندارند، بردگان از اطاعت اربابان خود بیرون می روند و اربابهای خود را به قتل می رسانند» .

در عصر ما نمونه های فراوانی از جنبشهای کارگری بر علیه اربابان و کارفرمایان واقع شده و کارفرمایان بسیاری به دست کارگران خود ترور شده اند.

سپس امیر مؤمنان (ع) در خطبۀ پرشور «البیان» می فرماید:

1428- «. . . فعند ذلک تخرج العجم علی العرب، و یملکون البصرة. . ألا یا ویل لبصرة ممّا یحلّ بها من الطّاعون و من الفتن یتبع بعضها بعضا! . ألا یا ویل لفلسطین و ما یحلّ به من الفتن الّتی لا تطاق! . ألا یا

ص:914

ویل لأهل الدّنیا و ما یحلّ بها من الفتن فی ذلک الزّمان و جمیع البلدان:

الغرب و الشّرق و الجنوب و الشّمال! . ألا و إنّه ترکب النّاس بعضهم علی بعض، و تتواثب علیهم الحروب الدّائمة، و ذلک بما قدّمت أیدیهم، و ما ربّک بظلاّم للعبید» .

«در چنین موقعی عجم علیه عرب شورش می کند و بصره را اشغال می کند. وای به حال مردم بصره که طاعون و فتنه های فراوانی در آن پدید می آید! وای به حال مردم فلسطین از فتنه های غیرقابل تحملّی که در آن واقع می شود! وای به حال مردم دنیا از فتنه های پیاپی که در آن زمان در شرق، غرب، شمال و جنوب جهان در هر شهر و قصبه ای اتّفاق می افتد. هر گروهی علیه گروه دیگر شورش می کند و جنگهای دائمی یکی پس از دیگری روی می دهد. که همۀ اینها کیفر اعمال خود مردم است و پروردگارت هرگز بر بندگان ستمی روا نمی دارد» .

ما که امروز فتنه های جانکاه فلسطین را با چشم خود می بینیم، بر عظمت گویندۀ این خبرهای غیبی بیش از پیش واقف می شویم و در برابر عظمت آن حضرت پیشانی ادب بر زمین می سائیم.

***

امام حسین (ع) می فرماید:

1429- «إنّما هو کنظام الخرز، یتبع بعضه بعضا» .

«چون دانه های تسبیح یکی به دنبال دیگری تحقّق خواهد یافت» .

سالار شهیدان حوادث آخر الزّمان را در کشاکش دوران همانند دانه های تسبیح مجسّم می کنند که براساس نظم خاصّی چیده شده و با یک رشتۀ رابط به یکدیگر مربوط شده اند، اگر این رشتۀ اتّصال پاره شود، دانه های تسبیح شتابان به دنبال یکدیگر فروخواهند ریخت. آری پدیده های عصر ما با نظام خاصّی که از

ص:915

پیش تعیین شده شتابان یکی به دنبال دیگری تحقّق می یابد و ما را به سوی روز موعود به پیش می راند.

***

امام باقر (ع) می فرماید:

1430- «لا یقوم القائم إلاّ علی خوف شدید و زلازل و فتنة و بلاء یصیب النّاس، و طاعون قبل ذلک. ثمّ سیف قاطع بین العرب، و اختلاف بین النّاس و تشتّت فی دینهم و تغیّر فی حالهم، حتّی یتمنّی المتمنّی الموت صباحا و مساء من عظیم ما یری من کلب النّاس و أکل بعضهم بعضا» .

«قائم (عج) قیام نمی کند مگر پس از وحشت شدید، زلزله ها، فتنه ها و بلاهای فراگیری که بر مردم چیره شود و طاعونی پیش از آنها شایع شود و شمشیر برنده ای در میان عرب پدید آید و اختلاف در میان مردم درافتد و امور مذهبی مردم مختل شود و حالشان دگرگون گردد و هر صبح و شام آرزوی مرگ کنند، و آن در اثر طغیان و پرده دری مردم است که به خون یکدیگر تشنه می شوند و خون همدیگر را می خورند» .

رسول اکرم (ص) در این مورد می فرماید:

1431- «ابشّرکم بالمهدیّ، یبعث فی امّتی علی اختلاف من النّاس و زلازل!» .

«شما را به مهدی (عج) بشارت می دهم، هنگامی که اختلاف شدید در میان مردم پدید آید و زلزله های سختی واقع شود او قیام می کند» .

فتنه ها به دنبال یکدیگر پدید آمده، جهان در آتش اختلاف می سوزد، در فلسطین اشغالی، لبنان فلاکت زده، افغان مصیبت زده، آفریقای مظلوم، در مناطق شرقی آسیا، و در میان دیگر ملل محروم و مظلوم، جنگ، اختلاف، فقر و دیگر پی آمدهای فتن آخر الزّمان، بیداد می کند. اختلال امور مردم در شئون دین و

ص:916

دنیا به حدّ اعلی رسیده است. طغیان، تعدّی و تجاوز به حقوق همدیگر از فجایع رائج جهان شده است.

امام باقر (ع) در تفسیر آیۀ شریفۀ: «قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَتٰاکُمْ عَذٰابُهُ بَیٰاتاً أَوْ نَهٰاراً، مٰا ذٰا یَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ» : «بگو: اگر ببینید که عذاب او شبانگاه و یا به هنگام روز بر شما فرود آید، چه چیزی را مجرمان از او به شتاب خواهند خواست؟» ، فرمود:

1432- «فهذا عذاب ینزل فی آخر الزّمان علی فسقة أهل القبلة، و هم یجحدون نزول العذاب علیهم» .

«آن عذابی است که در آخر الزّمان بر گنهکاران اهل قبله نازل می شود، که آنها منکر نزول عذاب بر خود هستند» .

از موقعی که مسلمانان از شاهراه تعالیم اسلام منحرف شده اند و به مسائل دیگری چون قومیّت و احزاب گرویده اند، عذاب خداوندی به شکلهای مختلف بر آنها فرود می آید ولی به هوش نمی آیند.

به مناسبت گفتگو از خرابی مسجد «براثا» در عراق می فرماید:

1433- «فإذا فعلوا ذلک منعوا من الحجّ ثلاث سنین. و احترقت خضرهم. و سلّط اللّه علیهم رجلا من أهل السّفح لا یدخل بلدا إلاّ أهلکه و أهلک أهله» .

«هنگامی که مرتکب این کار (خرابی مسجد براثا) شدند، سه سال از آوردن حجّ محروم می شوند و زراعتشان دچار حریق می شود و خداوند مردی را از بادیه (یا از خون آشامان) بر آنها مسلّط می کند. وارد هیچ شهری نمی شود جز اینکه دمار از روزگار ساکنان آن درمی آورد» .

این مرد خون آشام بادیه نشین ممکن است از کردهای شمال عراق باشد.

در مورد محرومیّت اهل عراق از حجّ، از حضرت بقیّة اللّه (عج) نیز روایتی شده است و روایتی به این مضمون در بخش هفدهم از امیر مؤمنان (ع) نقل شد.

رسول اکرم (ص) در همین زمینه می فرماید:

ص:917

1434- «یمنع الحج من العراق ثلاث سنین» .

«حجّ به مدّت سه سال از عراقی ها منع می شود» .

1435- «توقّوا دولة بنی العبّاس، فإنّ لهم فی شیعتنا لذعات، و فی آخر دولتهم علامات أمضی من الحریق الملتهب!» .

«در دولت بنی عبّاس خود را بپائید که برای شیعیان ما در دولت آنها خطراتی هست. و در پایان حکومت آنها نشانه هائی است که از آتش سوزان کاری تر است» .

این فتنه ها و نشانه ها بر کسی پوشیده نیست و در عصر ما نیز علمای بسیاری در عراق و لبنان به شهادت رسیدند و افسران عالیرتبه ای در عراق صرفا به خاطر شیعه بودن کشته شدند، چه شکنجه ها، تبعیدها و زندانها که خانواده های شیعه، فقط به خاطر شیعه بودن تحمّل کردند.

1436- «کأنّی بجرائد شتّی، تدعی بأسماء شتّی، لا أری لهم رشدا و لا لدینهم صیانة. کلّما مالوا إلی جانب انهدم منهم جانب آخر.

یعارضهم رجل طبریّ» .

«گروههای مسلّح بسیاری گوئی با چشم خود می بینم که با نامهای مختلفی نامیده می شوند، برای آنها رشد عقلانی و سلامت ایمانی نمی بینم، هرگاه متوجّه یک جانب کار خود شوند، جانب دیگر آن خراب می شود، مردی از «طبریّه» با آنها به مقابله برمی خیزد» .

نیروهای مسلّح پراکنده در عصر ما بسیار فراوان است و احزاب و تشکّلهای سیاسی مسلّح نیز به وفور یافت می شود. آنگاه امام باقر (ع) تأکید می کند که با همۀ این گروههای مسلّح سفیانی درگیر می شود که از کرانۀ دریاچۀ «طبریّه» خروج می کند. کلمۀ «طبری» احتمالا منسوب به «طبریّه» در فلسطین اشغالی باشد.

حوادث فراوانی که امروز در سوریّه و لبنان جاری است، جز با ظهور آن یکتا منجی جهان بشریّت پایان نمی پذیرد.

***

ص:918

امام صادق (ع) می فرماید:

1437- «کلّ رایة ترفع قبل قیام القائم فصاحبها طاعوت یعبد من دون اللّه عزّ و جلّ» .

«هر پرچمی که پیش از قیام قائم (عج) برافراشته شود، صاحبش طاغوت است که به جز خدا پرستیده می شود» .

1438- «کلّ بیعة قبل ظهور القائم فبیعة کفر و نفاق و خدیعة» .

«هر بیعتی که پیش از ظهور قائم (عج) انجام پذیرد، بیعت کفر و نفاق و مکر و حیله است» .

1439- «من یضمن لی موت عبد اللّه أضمن له القائم. إذا مات عبد اللّه لم یجتمع النّاس بعده علی أحد، و لم یتناه هذا الأمر دون صاحبکم إن شاء اللّه» .

اگر کسی مرگ «عبد اللّه» را برای من تضمین کند، من ظهور قائم (عج) را برای او تضمین می کنم، چون عبد اللّه از دنیا برود دیگر مردم برای احدی اجتماع نمی کنند و این کار برای احدی جز صاحب شما (عج) هموار نگردد انشاء اللّه تعالی» .

از این حدیث شریف استفاده می شود که مردی به نام عبد اللّه در آستانۀ ظهور از دنیا می رود و به دنبال او امر ظهور فرامی رسد، طبعا او از زمامداران و سردمداران جهان اسلام خواهد بود که با مرگ او خللی در نظامات مسلمین پدید آید و بدون ظهور آن خلل جبران نشود. در زمان ما پس از مرگ عبد اللّه (پادشاه سابق اردن) فتنه هائی در جهان اسلام پدید آمد و همزمان با مرگ او رژیم اشغالگر اسرائیل چون غدّۀ چرکینی در قلب جهان اسلام به وجود آمد و به دنبال آن پراکندگیها و اختلافات عمیقی در میان مسلمانان بروز کرد و تبلیغات پان عربیسم ملّت عرب را از دیگر ملّیتهای مسلمان جدا ساخت، که این اختلافات جز با ظهور آن یکتا رهبر از بین نمی رود. البّته به احتمال قوی مقصود از عبد اللّه پادشاه اردن یاد شده نیست، زیرا نام «عبد اللّه» در جنگهای شمال و قرقیسیا و غیر آنها وارد شده است که آنها در نزدیکی ظهور اتّفاق خواهند افتاد.

ص:919

از امام صادق (ع) پرسیدند: فرج شما کی هست؟ فرمود:

1440- «سئل: متی فرج شیعتکم؟ . فقال: إذا اختلف ولد العبّاس و وهی سلطانهم و طمع فیهم من لم یکن یطمع فیهم، و خلعت العرب أعنّتها، و رفع کلّ ذی صیصیة صیصیته. و ظهر الشّامیّ، و أقبل الیمانیّ، و تحرّک الحسنیّ، یخرج صاحب هذا الأمر» .

«هنگامی که اولاد عبّاس اختلاف کنند و قدرتشان به سستی و ضعف گراید و همگان بر آنها جرئت پیدا کنند و عرب از آنها فرمان نبرد و هر صاحب چماقی چماقش را بردارد و شامی (سفیانی) ظاهر شود و یمانی روی آورد و حسنی حرکت کند، صاحب این امر ظهور می کند» .

1441- «و لترفعنّ أثنتا عشرة رایة مشتبهة لا یدری أیّ من أیّ! ، فقال بعض اصحابه: ما نصنع؟ فقال و قد نظر الی شمس داخلة فی الصّفة: تری هذه الشّمس؟ و اللّه لأمرنا ابین من هذه الشّمس» .

«دوازده پرچم شبیه هم برافراشته شود که یکی از دیگری شناخته نشود! برخی از اصحاب گفتند: پس ما چه کنیم؟ ! نگاهی به نور آفتاب کرد که از روزنه وارد اطاق شده بود و فرمود: به خدا سوگند امر ما از این آفتاب روشنتر است» .

1442- «بینا النّاس وقوف فی عرفات إذ أتاهم راکب علی ناقلة ذعلبة، یخبرهم بموت خلیفة، یکون عند موته فرج آل محمّد و فرج النّاس جمیعا!» .

«هنگامی که مردم در عرفات وقوف کرده اند سواری که بر وسیلۀ نقلیّۀ تیزتکی سوار است از راه فرامی رسد و مرگ خلیفه ای را خبر می دهد، فرج آل محمّد (ص) و فرج همۀ مردم در آن هنگام است» .

در این حدیث امام صادق (ع) دو تعبیر تازه به کار برده است: یکی تعبیر: «ناقله» و دیگری تعبیر: «ذعلبه» است، معمولا در احادیث تعبیر ناقه، راحله، دابّه و امثال آن بکار می رود تعبیر ناقله اخیرا برای وسائط نقلّیه رائج شده است و در لسان اخبار معمول نبود، در این حدیث امام (ع) با لسان امروز تعبیر فرموده است. و «ذعلبه» به معنای تیزتک و تیزپرواز است که امروز در مورد

ص:920

موتورهای گازی بکار می رود و در گذشته در مورد اسبهای تیزتک چاپارها به کار می رفت. پیش از امام صادق (ع) جدّ بزرگوارش امیر مؤمنان (ع) نیز همین تعبیر را بکار برده است:

1443- «هیهات الغضب! . موتات فیهنّ موتات و راکب الذّعلبة! . مختلف جوفها بوضینها، یخبرهم بخبر فیقتلونه، ثمّ الغضب بعد ذلک! ! !» .

«کجاست آن خشم که مرگها به دنبال دارد و از هر مرگی مرگها برخیزد و مردی سوار بر تیزتکی که بافت درونی اش بسیار پیچیده است خبری می آورد که او را می کشند و آنگاه خشمها برافروخته گردد» .

تعبیر پیچیدگی بافت درونی در مورد وسائط نقلیّۀ امروز بسیار لطیف و جالب است، که این تعبیر در مورد اسب و شتر مفهومی نداشت ولی در مورد ماشین و هواپیما و دیگر وسائل موتوری دقیقا منطبق است.

اگر این تعبیر از غیر امیر المؤمنین (ع) و فرزندان بزرگوارش بود، بسیار جای شگفت بود ولی در مورد این خاندان هیچ جای شگفت نیست که آنها با توان خدادادی پشت پرده را می بینند و از هزاران سال بعد این چنین سخن می گویند و هرگز نظیر این سخنان از غیر این خاندان شنیده نشده است. خوشا به حال کسیکه از این خاندان پیروی کند و با تمسّک به این حبل متین خود را از امواج کوه پیکر فتنه ها برهاند و به ساحل نجات برساند.

آنگاه امام صادق (ع) کشتار فجیع «منی» را چنین توصیف می کند:

1444- «یحجّ النّاس معا، و یعرفون معا علی غیر إمام. فبیناهم نزول بمنی یأخذهم مثل الکلب، فتثور القبائل فیما بینها حتّی تسیل العقبة بالدّماء، فیفزعون، و یلوذون بالکعبة و إذا بالمهدی ملصق وجهه بها یبکی و دموعه تسیل. فیقولون: هلمّ ولّیناک، فیقول: و یحکم، کم من عهد قد نقضتموه، و کم من دم قد سفکتموه، فیبایع کرها» .

«مردم به حجّ می روند و در عرفات حاضر می شوند در حالیکه امام (ع) را در میان خود نمی بینند، هنگامی که در منی هستند فتنۀ سختی برمی خیزد و همۀ قبایل بر یکدیگر می شورند و محلّ جمرۀ عقبه از خون

ص:921

رنگین شود و همه دچار وحشت شده به خانۀ خدا پناه می برند و ناگهان حضرت مهدی (عج) را می بینند که صورتش را بر کعبه چسبانیده اشک مبارکش بر صورتش می ریزد. عرض می کنند: به سوی ما بشتاب که ترا به پیشوائی خود برمی گزینیم. می فرماید: وای بر شما! چقدر پیمان بستید و بشکستید؟ ! چقدر خون ناحق ریختید؟ ! آنگاه او را به قبول بیعت وادار می کنند و با او مراسم بیعت به جای می آورند» .

نظیر همین حدیث با اندک اختلافی از رسول اکرم (ص) نیز رسیده است.

1445- «فإن أدرکتموه فبایعوه، فإنّه المهدیّ فی الأرض، و المهدیّ فی السّماء» .

«اگر او را درک کنید با او بیعت کنید که او هدایتگر زمین و آسمان است» .

آری او نیز مانند اجداد بزرگوارش راههای آسمان را همانند راههای زمین می شناسد و پیشوای مردم زمین و آسمانست و همۀ آنها را به راه راست رهنمون می شود.

1446- «ثمّ تنقضّ الفتن حتّی لا یقول أحد: لا إله إلاّ اللّه، یصلّی المرء لیراه النّاس! . فعلیکم بأطراف البلاد، و سواحل البحار، و مواطیء الأودیة، و الهرب الهرب!» .

«آنگاه فتنه ها فراگیر می شود و دیگر کسی خدا را به یکتائی یاد نمی کند! نمازگزار برای مردم نماز می گزارد! در آن هنگام به دشتهای دوردست و کرانه های دریاها و اطراف صحراها پناه ببرید و از اجتماعات بگریزید» .

سیزده قرن پیش امام صادق (ع) از وضع امروز سخن گفته و به نقاط دوردستی که از تیررس توپها و مسلسلها بیرون باشد و از خطر بمبهای اتمی و ئیدروژنی مصون باشد امر به مهاجرت فرموده است. بدیهی است که چنین نقاطی در جنگها از خطرات مصون می ماند و از فتنه های اجتماعات نیز همواره به دور است.

ص:922

آنگاه امام صادق (ع) از مناطق کوهستانی جبل عامل به طور خصوص بحث کرده، شیعیان آنجا را ستوده و امنیّت آنها را در پیشقدم ظهور تضمین فرموده است:

1447- «بلدة بالشّام. فقیل: إنّ أعمال الشّام متّسعة. فقال: بلدة بأعمال الشّقیف و بیوت و ربوع تعرف بسواحل البحار و أوطئة الجبال. قیل هؤلاء شیعتکم؟ . فقال: هؤلاء شیعتنا حقّا، و هم أنصارنا و إخواننا، و المواسون لغریبنا، و الحافظون لسرّنا، و الّینة قلوبهم لنا، و القاسیة قلوبهم علی أعدائنا. و هم کسکّان السّفینة فی حال غیبتنا. تمحل البلاد دون بلادهم، و لا یصابون بالصّواعق. یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر، و یعرفون اللّه حقّ معرفته، و یساوون بین إخوانهم. اولئک المحرومون، المغفور لحیّهم و میّتهم، و ذکرهم و انثاهم، و لأسودهم و أبیضهم، و حرّهم و عبدهم. و إنّ فیهم رجالا ینتظرون، و اللّه یحبّ المنتظرین» .

«شهری در شام هست. گفته شد شهرهای شامات بسیار است، فرمود: شهری است به نام «ارنون» در منطقۀ «شقیف» که در اطراف آن قراء و قصبات فراوانی در کرانه های دریا و مناطق کوهستانی هست. گفته شد: آنها شیعیان شما هستند؟ فرمود: آری آنها شیعیان حقیقی ما هستند، آنها یاران و برادران ما هستند. آنها غربای ما را مواسات می کنند و اسرار ما را محافظت می نمایند. دلهایشان برای ما نرم است و برای دشمنان ما بسیار سخت و سفت. آنها در زمان غیبت ما همانند سرنشینان کشتی هستند، در همۀ شهرها خشکسالی می شود ولی آنجا خشکسالی پیش نیاید، هرگز صاعقه به آنها صدمه نمی زند، آنها امر به معروف و نهی از منکر کنند و خدا را به شایستگی می پرستند و در میان برادرانشان مواسات را رعایت می کنند، آنها محرومانند، زنده و مرده شان آمرزیده است، مرد و زنشان، سیاه و سفیدشان، آزاد و برده شان، مورد مغفرت حضرت احدیّت است. در میان آنها مردان منتظر هست که هر لحظه انتظار فرج ما را می کشند و خداوند منتظران را دوست می دارد» .

مناطقی که امام صادق (ع) با این تعبیرات بسیار لطیف ستوده است، جبل عامل در جنوب لبنان است که مرز آنرا می توان چنین ترسیم کرد:

ص:923

از طرف مشرق یک خطّ فرضی از قلعۀ شقیف ارنون تا غرب بنت جبیل.

از طرف مغرب کرانه های دریای مدیترانه از صور تا زهرانی.

از طرف جنوب یک خط فرضی از جنوب صور تا نزدیکی بنت جبیل.

و از طرف شمال یک خط فرضی از نبطیّه تا زهرانی.

از بیان امام (ع) استفاده می شود که «نبطیّه» و «مرجعیّون» را در این نوید داخل نفرموده است و این تضمین را در حقّ آنها تعهّد ننموده است. این نویدها مخصوص مردم شریف جبل عامل است.

نگارنده بسیار سپاسگزار است که خداوند منّان به او این افتخار را نصیب فرموده که در جبل عامل دیده به جهان گشوده است و از خدای تبارک و تعالی مسئلت دارد که او را در ولایت ائمّۀ اطهار ثابت و پای برجای نگهدارد و در فرج ولیّ عصر و ناموس دهر (عج) تعجیل بفرماید که امنیّت و آسایش جهانی به او بسته است.

شاید برخی تصوّر کنند که حوادث تلخ و ناگوار جبل عامل که در زیر ضربات رژیم اشغالگر اسرائیل روی می دهد با مضمون این حدیث وفق نمی دهد ولی چنین نیست، باید منتظر باشیم که آتشهای زیر خاکستر شعله ور شود، آنوقت خواهیم دید که جهان در آتش سوزان می سوزد و جبل عامل در امن و امان به سر می برد. و شاید حوادث امروز برای پیشگیری از حوادث فردا باشد، چنانکه سوراخ شدن کشتی به دست حضرت خضر برای حفاظت کشتی از خطرات بعدی بود.

تشبیه مردم جبل عامل به ساکنان کشتی در کلام امام (ع) خود ناظر به همین حوادث است، زیرا ساکنان کشتی همواره دستخوش امواج دریا هستند اگرچه روزی به ساحل نجات می رسند و آرامش و آسایش خود را باز می یابند. مردم جبل عامل نیز امروزه دستخوش امواج حوادث هستند ولی طبق وعدۀ پیشوایان معصوم فردای خوشی در پیش دارند و از حوادث جانکاهی که در پیشقدم ظهور جهان را مضطرب خواهد نمود؛ در امان هستند. گذشت زمان حقّانیّت سخنان آنها را اثبات خواهد کرد و تکذیب کنندگان رسوا و سیه روی خواهند شد.

1448- «إذا رأیت الفتنة بالشّام فالموت الموت حتّی یتحرّک بنو الأصفر فیسیرون إلی بلاد العرب، فتکون بینهم الوقائع» .

ص:924

«چون فتنه در شام ظاهر شود دیگر همه اش کشت و کشتار است تا نژاد زرد (یهود) بپا خیزند و به ممالک عربی بتازند و آنگاه حوادثی روی می دهد» .

امروز ما در بلاد شام عموما و در لبنان خصوصا این حوادث را با چشم خود می بینیم، در این لحظه که من این سطرها را می نویسم توپهای سبک و سنگین اسرائیل چون قطرات باران بر صفحات جنوب لبنان فرو می ریزد، تاخت و تاز، حمله و چپاول ادامه دارد، آتش جنگ هر لحظه مشتعل تر می شود، حوادث بزرگ چهار بار روی داده، و پنجمی آن در آستانۀ وقوع است. . . حدیث شریف موبه مو تحقّق می پذیرد و ما در انتظار شکست قطعی اسرائیل ثانیه شماری می کنیم که بلافاصله پس از اقدام به جنگ پنجم خود ریشه کن خواهند شد و هم پیمانان نظامی و تجهیزات مدرنش توان نجات دادن او را نخواهند داشت.

1449- «تظلّکم کقطع اللّیل المظلم، لا یبقی بیت من بیوت المسلمین بین المشرق و المغرب إلاّ دخلته، لا یخلص منها إلاّ من استظلّ بظلّ أفنان فیما بینه و بین البحر. فالأسلم للنّاس من تلک الفتنة موطیء التّلال و السّیف و الأنجی السّاحل و الحجاز» .

«فتنه ای همانند قطعات شب یلدا، افق زندگی شما را تیره و تار خواهد ساخت، خانه ای در شرق و غرب جهان از خانه های امّت اسلامی نمی ماند جز اینکه این فتنه وارد می شود. از این فتنه جان سالم به در نمی برد جز کسیکه به درختان کرانه های دریا پناهنده شود. محلّ امن از این فتنه، قلّه های کوه و کرانه های دریاست، و سالمتر از هر کرانه ای سرزمین حجاز است» .

در این حدیث برای امان از حوادث آخر الزّمان و فتنه های آن دوران، قلّه های کوه و کرانه های دریا و جنگلهای صحرا معرّفی شده، تا مردم به این مناطق پناه ببرند و از گزند اجتماعات آن زمان سالم بمانند.

1450- «انجی النّاس من فتنة الصّیلم اهل السّاحل و أهل الحجاز» .

ص:925

«سالمترین مردم از فتنۀ بزرگ و فراگیر، مردم ساحل و اهل حجاز هستند» .

امام صادق (ع) از این فتنه «صیلم» تعبیر نموده که در لغت به معنای فاجعۀ بزرگ و فتنۀ فراگیر است و بسیار تعبیر مناسبی است که در این فتنه ها از بمبهای ناپالم استفاده می شود و انبارهای موادّ منفجره به وسیلۀ موشکها به آتش کشیده می شود، و در این میان فتنۀ رژیم اشغالگر اسرائیل، آسایش و آرامش منطقه را از بین برده و وحشت و اضطراب بر همۀ خانه های ملّت مسلمان وارد شده است. از سوی دیگر فتنه های سیاسی و آشوبهای حزبی و دیگر درگیریهای وارداتی از شرق و غرب به خانه های مسلمانان راه یافته، آسایش و آرامش آنها را سلب نموده است.

شاید هدف امام صادق (ع) از این فاجعۀ فراگیر، فجایعی است که توسّط بمبهای اتمی و ئیدروژنی در جهان واقع می شود و دود آن به چشم همۀ ساکنان روی زمین حتّی در قله های کوه و کرانه های دریا می رسد. اگر امّت اسلامی در سخن پیشوایان معصوم دقّت کنند و توصیه های حیاتبخش آنها را دقیقا به کار ببندند در دنیا و آخرت سعادتمند می شوند.

1451- «لابدّ ان یکون قدّام القائم سنة یجوع فیها النّاس، و یصیبهم خوف شدید من القتل، و نقص من الأموال و الأنفس و الثّمرات، فإنّ ذلک فی کتاب اللّه لبیّن: وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوٰالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرٰاتِ وَ بَشِّرِ الصّٰابِرِینَ» .

«به ناچار پیش از ظهور قائم (عج) سالی خواهد بود که مردم دچار گرسنگی بشوند و وحشت شدیدی از کشت و کشتار، و کاهش در جان و مال و میوه جات داشته باشند، چنانکه در کتاب خدا به روشنی آمده است : «هر آینه شما را بیازمائیم به چیزی از ترس و گرسنگی، و کاهشی از مالها و جانها و میوه ها، و مژده بده صبرپیشگان را» .

امام باقر (ع) در تفسیر همین آیۀ شریفه می فرماید:

1452- «الجوع خاصّ و عامّ: فأمّا الخاصّ من الجوع فبالکوفة

ص:926

یخصّ اللّه به أعداء آل محمّد فیهلکهم، و أمّا العامّ فبالشّام، یصیبهم خوف و جوع ما أصابهم به قطّ. و أمّا الجوع فقبل قیام القائم، و أمّا الخوف فبعد قیام القائم (ع)» .

«گرسنگی دو نوع است: گرسنگی ویژه، و گرسنگی عمومی.

گرسنگی ویژه در کوفه واقع می شود و منحصرا به دشمنان آل محمّد (ص) پیش می آید و آنها را هلاک می نماید، امّا گرسنگی عمومی در شامات پدید آید و آنها را آنچنان دچار وحشت و گرسنگی می نماید که هرگز نظیر آنرا ندیده باشند. گرسنگی پیش از قیام قائم (ع) است ولی وحشت و اضطراب بعد از قیام آنحضرت است» .

از تعبیر امام باقر (ع) استفاده می شود که این خوف و وحشت در آستانۀ فتنۀ سفیانی و در اثنای شورشهای اوست. آنگاه امام صادق (ع) در ترسیم این حوادث می فرماید:

1453- «لا یکون هذا الأمر، حتّی یذهب تسعة أعشار النّاس!» .

«این امر واقع نمی شود جز بعد از آنکه نه دهم مردم از بین بروند» .

اگر در احادیث وارده در مورد نسبت هلاک شدگان اختلاف هست، در میان آنها تضّاد نیست، زیرا به جهات مختلف حادثه ناظر هستند، و این روایت که بالاترین نسبت (10/9) را بیان کرده است همۀ هلاک شدگان را دربر می گیرد، یعنی همۀ کسانی را که در اثر گرسنگی، جنگهای جهانی، وبا، طاعون و دیگر بیماریها، و در جنگهای سفیانی از بین می روند و هلاک سپاه سفیانی، و هلاک شدگان به دست حضرت بقیّة اللّه (عج) را دربرمی گیرد.

***

حضرت بقیّة اللّه (عج) می فرماید:

در نامۀ شریفه ای از ناحیۀ مقدّسۀ حضرت ولیّ عصر (عج) به افتخار شیخ مفید (قدّس سرّه) صادر شده است، حوادث آخر الزّمان با تسلسل خاصّی بیان شده

ص:927

که قسمتی از آنرا در اینجا می آوریم:

1454- «فقف أمدّک اللّه بعونه علی أعدائه المارقین من دینه علی ما نذکره، و اعمل فی تأدیته إلی من تسکن إلیه.

نحن و إن کنّا ثاوین بمکاننا النّائی عن مساکن الظّالمین، حسب الّذی أرانا اللّه تعالی لنا من الصّلاح، و لشیعتنا المؤمنین فی ذلک ما دامت الدّنیا للفاسقین، فإنّا یحیط علمنا بأنبائکم و لا یعزب عنّا شیء من أخبارکم، و معرفتنا بالزّلل الّذی أصابکم، قد جنح کثیر منکم إلی ما کان السّلف الصّالح عنه شاسعا، و نبذوا العهد المأخوذ منهم وراء ظهورهم کأنّهم لا یعلمون، إنّا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم. و لو لا ذلک لنزل بکم البلاء، و اصطلمکم الأعداء، فاتّقوا اللّه جلّ جلاله و ظاهرونا علی انتیاشکم من فتنة قد أنافت علیکم، یهلک فیها من حمّ أجله، و یحمی علیه من أدرک أمله. و هی إمارة لازوف حرکتنا و مباثّتکم بأمرنا و نهینا و اللّه متمّ نوره و لو کره المشرکون. . .» .

«به آنچه تذکّر می دهیم توجّه کن، طبق آن عمل کن و به هرکس از افراد مورد اعتماد دسترسی پیدا کنی، مضمون آنرا بازگو کن.

اگرچه ما در جای مخصوصی به دور از جایگاه ستمگران سکنی گزیده ایم، که خداوند مصلحت ما و شیعیان ما را در این دیده است که تا هنگامی که حکومت جهان به دست ستمکارانست این چنین باشیم، ولی به اخبار شما آگاهی داریم و چیزی از اخبار شما از ما پوشیده نیست از نابسامانیهائی که بر شما عارض شده آگاهیم، این نابسامانیها از هنگامی آغاز شد که گروهی از شما دست به کارهائی زدند که سلف صالح از آنها به دور بودند، پیمانی را که خداوند از آنها گرفته، پشت سر انداختند، گوئی از این پیمان هیچ اطّلاعی ندارند! .

ما شما را رها نکرده ایم و یادتان را از خاطر نبرده ایم، وگرنه دشواریها بر شما فرود می آمد و دشمنان شما را لگدمال می کردند. از خداوند بزرگ تقوی کنید و ما را در رفع گرفتاریهائی که بر شما فرود آمده یاری کنید. این فتنه که هرکس اجلش فرارسیده در آن نابود می شود و هرکس به آرزویش رسیده از آن جان سالم بدر می برد، نشانۀ نزدیک شدن نهضت ما و تلاش شما در اجرای اوامر و نواهی ما می باشد، خداوند نور

ص:928

خود را کامل می گرداند، اگرچه مشرکان را خوش نیاید.

خود را به وسیلۀ تقیّه از آتش فتنه ای که انگیزه های جاهلی آنرا برافروخته و تعصّبهای نژادی اموی آنرا شعله ور ساخته، و قوم هدایت یافته ای را به وحشت انداخته، نگاهدارید. من ضامن نجات کسی هستم که خود را در این ورطۀ هلاکت نیندازد و برای فرار از آن راهی خداپسند برگزیند.

چون ماه جمادی الاولی از همین امسال فرارسد، از حادثه ایکه در آن روی می دهد عبرت بگیرید و برای حوادث بعدی خود را مهیّا سازید و از خواب گران برخیزید.

به زودی نشانه ای بزرگ در آسمان برای شما پدیدار می شود و آنگاه نشانه ای بزرگ در زمین آشکار می شود و در مشرق زمین حوادثی جانکاه روی می دهد که موجب تأثّر و اضطراب می شود. سپس گروههائی منحرف از اسلام بر عراق تسلّط می یابند و با کردارهای زشت خود موجب کمبود ارزاق در عراق می شوند. سپس با هلاکت طاغوتی از طواغیت این فاجعه برطرف می شود و نیکان پرهیزکار از هلاکت او شاداب می شوند.

آنگاه کسانیکه از راههای دور و دراز به حج می روند به تمام اهداف خود می رسند و با موفقیّت برمی گردند. ما نیز در راه اندازی کار آنها و ایجاد تسهیلات در سفر روحانی آنها برنامه ای داریم که براساس نظام خاصّی به آنها می رسد.

بنابراین هریک از شما باید طوری رفتار کند که به محبّت ما نزدیکتر شود و از هر چیزیکه خوشایند ما نیست و موجب غضب ما می شود دوری کند، که فرمان ظهور ما ناگهانی و بدون مقدّمه فرامی رسد، که دیگر توبه سودی ندارد و پشیمانی از گناه دردی را دوا نمی کند و از چنگال عدالت رهائی نیابند.

خداوند راه رشد و هدایت خود را بر شما بیاموزد و با رحمت واسعۀ خود شما را مورد توجّه و عنایت خود قرار دهد» .

حضرت ولّی عصر و ناموس دهر (عج) در این نامه که هزار سال پیش به افتخار شیخ مفید از ناحیۀ مقدّسه شرف صدور یافته، از حوادث زمان و فجایع دوران و لغزشهای شیعیان سخن گفته، راه رشد و هدایت را بیان فرموده، تقوی و تقیّه را توصیه نموده از آلوده شدن به فتنه ها منع فرموده، نوید بذل توجّه به کسانیکه ارباب خود را فراموش نکرده اند و ارباب دیگری برای خود اتّخاذ ننموده اند، داده

ص:929

است.

***

و در تورات می خوانیم:

1455- «و خداوند می گوید که در تمامی زمین دو حصّه منقطع شده خواهند مرد، و حصّۀ سوّم در آن باقی خواهد ماند. و حصّۀ سوّم را از میان آتش خواهم گذرانید و ایشان را مثل قال گذاشتن نقره قال خواهم گذاشت و مثل مصفّی ساختن طلا ایشان را مصفّی خواهم نمود و اسم مرا خواهند خواند و من ایشان را اجابت نموده خواهم گفت که ایشان قوم من هستند و ایشان خواهند گفت که یهوه خدای ما می باشد» .

***

و در انجیل می خوانیم:

1456- «و در آفتاب و ماه و ستارگان علامات خواهد بود و بر زمین تنگی و حیرت از برای امّتها روی خواهد نمود به سبب شوریدن دریا و امواجش. و دلهای مردم ضعف خواهد کرد از خوف و انتظار آن وقایعی که بر ربع مسکون ظاهر می شود» .

***

ص:930

حواشی

-المهدی صفحه 221.

-حشر:2.

-صحیح مسلم جلد 8 صفحه 172.

-همان مدرک پی نویس قبل.

-ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 90، المهدی صفحه 189، اسعاف الرّاغبین صفحه 134 و الزام النّاصب صفحه 254.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 136.

-المهدی صفحه 196، بشارة الاسلام صفحه 175، الامام المهدی صفحه 233 و الزام النّاصب صفحه 185.

-منتخب الاثر صفحه 451، الملاحم و الفتن صفحه 38، بشارة الاسلام صفحه 177 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 128 و 150.

-غایة المرام صفحه 679، الملاحم و الفتن صفحه 85، الامام المهدی صفحه 297 و ینابیع المودّة صفحه 489.

-منتخب الاثر صفحه 156، غیبت شیخ طوسی صفحه 114، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 164 و غایة المرام صفحه 668.

-بحار الانوار جلد 51 صفحه 83، کشف الغمّه جلد 3 صفحه 263، بشارة الاسلام صفحه 28 و 286، منتخب الاثر صفحه 149، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 109، المهدی صفحه 230، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 133، الامام المهدی صفحه 69 و غایة المرام صفحه 700.

-الملاحم و الفتن صفحه 17.

-همان مدرک پی نویس قبل.

-بشارة الاسلام صفحه 31.

-الملاحم و الفتن صفحه 18 و 128.

-بشارة الاسلام صفحه 29 و 184.

-بحار الانوار جلد 53 صفحه 82 و بشارة الاسلام صفحه 68.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 150 و الملاحم و الفتن صفحه 47.

ص:931

-بشارة الاسلام صفحه 180.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 267، اعلام الوری صفحه 426، بحار الانوار جلد 52 صفحه 209 و الزام النّاصب صفحه 184، بشارة الاسلام صفحه 121 و المهدی صفحه 195.

-بحار الانوار جلد 51 صفحه 68، الملاحم و الفتن صفحه 132، بشارة الاسلام صفحه 19 و الامام المهدی صفحه 104.

-الملاحم و الفتن صفحه 16، الزام النّاصب صفحه 76 و المهدی صفحه 193.

-صحیح مسلم جلد 1 صفحه 58، صحیح بخاری جلد 9 صفحه 50 و الزام النّاصب صفحه 186.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 225 و الملاحم و الفتن صفحه 104 و 167.

-همان مدارک پی نویس قبل.

-الملاحم و الفتن صفحه 47.

-بشارة الاسلام صفحه 22 و الملاحم و الفتن صفحه 130.

-منتخب الاثر صفحه 451 و الملاحم و الفتن صفحه 35 و 50،114 و 117.

-ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 193 و الملاحم و الفتن صفحه 128.

-الملاحم و الفتن صفحه 128.

-صحیح مسلم جلد 8 صفحه 168 و صحیح بخاری جلد 9 صفحه 51.

-صحیح بخاری جلد 9 صفحه 53.

-الملاحم و الفتن صفحه 130.

-همان مدرک پی نویس قبل.

-صحیح بخاری جلد 9 صفحه 52.

-مسند احمد جلد 2 صفحه 530، صحیح بخاری جلد 9 صفحه 58، صحیح مسلم جلد 8 صفحه 182، نهج الفصاحه جلد 2 صفحه 520 و بشارة الاسلام صفحه 32.

-الملاحم و الفتن صفحه 114.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 335، غیبت نعمانی صفحه 161 و بشارة الاسلام صفحه 240.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 138.

-اعلام الوری صفحه 364.

-بحار الانوار جلد 51 صفحه 157 و جلد 52 صفحه 211، غیبت نعمانی صفحه 98، بشارة الاسلام صفحه 50،84 و 164، منتخب الاثر صفحه 441 و اعلام الوری صفحه 427.

-بشارة الاسلام صفحه 63.

-منتخب الاثر صفحه 435، بشارة الاسلام صفحه 50 و غیبت طوسی صفحه 279.

-بحار الانوار جلد 53 صفحه 59، الملاحم و الفتن صفحه 118، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 193 و بشارة الاسلام صفحه 68 و 163.

-الملاحم و الفتن صفحه 129.

-الزام النّاصب صفحه 204.

-الزام النّاصب صفحه 197.

ص:932

-اسراء:60.

-بشارة الاسلام صفحه 43.

-بشارة الاسلام صفحه 28 و 41.

-الملاحم و الفتن صفحه 106 و بشارة الاسلام صفحه 57.

-الملاحم و الفتن صفحه 131، المخلاة صفحه 31، بحار الانوار جلد 52 صفحه 218.

-بحار الانوار جلد 51 صفحه 149 و الملاحم و الفتن صفحه 78.

-صحیح مسلم جلد 8 صفحه 183 و الملاحم و الفتن صفحه 78.

-منتخب الاثر صفحه 453، الملاحم و الفتن صفحه 46 و بشارة الاسلام صفحه 80 و 175.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 113 و 207، منتخب الاثر صفحه 452، بشارة الاسلام صفحه 123، الزام النّاصب صفحه 181 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 146.

-منتخب الاثر صفحه 441، بحار الانوار جلد 52 صفحه 207 و الملاحم و الفتن صفحه 62.

-المهدی صفحه 195، بشارة الاسلام صفحه 10 و 29 و الزام النّاصب صفحه 185.

-الزام النّاصب صفحه 196.

-بشارة الاسلام صفحه 86، غیبت نعمانی صفحه 139 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 235.

-غیبت نعمانی صفحه 123، بحار الانوار جلد 52 صفحه 231 و 348، منتخب الاثر صفحه 434، الزام النّاصب صفحه 188 و 227، المهدی صفحه 189، بشارة الاسلام صفحه 92 و الامام المهدی صفحه 228.

-بحار الانوار جلد 51 صفحه 74 و جلد 52 صفحه 348، منتخب الاثر صفحه 147، غیبت شیخ طوسی صفحه 111، کشف الغمّه جلد 3 صفحه 273، البیان صفحه 84، الملاحم و الفتن صفحه 134، بشارة الاسلام صفحه 18، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 124، الامام المهدی صفحه 62، مسند احمد جلد 3 صفحه 37، المهدی صفحه 187، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 135، اسعاف الرّاغبین صفحه 151 و نور الابصار صفحه 230.

-یونس:50.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 185 و الزام النّاصب صفحه 22 و 175.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 218.

-بشارة الاسلام صفحه 57 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 218.

-اعلام الوری صفحه 427 و بشارة الاسلام صفحه 114.

-بشارة الاسلام صفحه 177.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 143، غیبت نعمانی صفحه 56 و وسائل الشیعه جلد 11 صفحه 37.

-بشارة الاسلام صفحه 268.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 271، بحار الانوار جلد 52 صفحه 210، بشارة الاسلام صفحه 122 و الامام المهدی صفحه 230.

- «قرقیسیا» شهری در سوریّه است که در محلّ التقای رود خابور با فرات قرار گرفته است.

این شهر پیش از اسلام «کیرکسیون» نام داشت و در سال 19 هجری به دست مسلمانان فتح شد و

ص:933

«قرقیسیا» نامیده شد. این شهر مرکز تجارتی بود و آوازۀ جهانی داشت. (قاموس الاعلام ترکی جلد 5 صفحه 3615) «مترجم» .

-غیبت شیخ طوسی صفحه 143، بحار الانوار جلد 52 صفحه 241، بشارة الاسلام صفحه 138 و المهدی صفحه 196.

-غیبت نعمانی صفحه 77، منتخب الاثر صفحه 258، غیبت طوسی صفحه 205، اصول کافی جلد 1 صفحه 336، بحار الانوار جلد 51 صفحه 281، الزام النّاصب صفحه 80 و 189 و بشارة الاسلام صفحه 151.

-غیبت نعمانی صفحه 142، بحار الانوار جلد 52 صفحه 240 و بشارة الاسلام صفحه 122.

-جای شگفت است که در هر سه منبع به جای ناقله «ناقه» ذکر شده و معلوم نیست که مؤلّف این تعبیر را از کجا آورده است! ! . «مترجم» .

-غیبت نعمانی صفحه 142، بحار الانوار جلد 52 صفحه 240 و بشارة الاسلام صفحه 42.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 152 و الملاحم و الفتن صفحه 50.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 152.

-الملاحم و الفتن صفحه 64.

- «ارنون» در برخی روایات «اوتون» آمده است که در طول تاریخ از اشتباه ناسخین به میان آمده است. «ارنون» شهری در جنوب لبنان است که قلعۀ «شقیف ارنون» در آنجاست، مناطق شقیف در شرق نبطیّه به آنجا منسوب است. این قلعه در جنگهای صلیبی نقش بسزائی داشت. (دائرة المعارف شیعه جلد 4 صفحه 57) .

-الامل الآمل صفحه 15.

-الملاحم و الفتن صفحه 107.

-الملاحم و الفتن صفحه 38 و بشارة الاسلام صفحه 109.

-الملاحم و الفتن صفحه 38 و بشارة الاسلام صفحه 109.

-بقره:155.

-غیبت نعمانی صفحه 132، بحار الانوار جلد 52 صفحه 229، بشارة الاسلام صفحه 118 و الزام النّاصب صفحه 18.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 229، بشارة الاسلام صفحه 91، الزام النّاصب صفحه 18 و غیبت نعمانی صفحه 133.

-غیبت نعمانی صفحه 146، الزام النّاصب صفحه 178، بحار الانوار جلد 52 صفحه 244 و بشارة الاسلام صفحه 126.

-احتجاج طبرسی جلد 2 صفحه 498، بحار الانوار جلد 53 صفحه 175، الزام النّاصب صفحه 136، الامام المهدی صفحه 263 و مقدّمۀ ارشاد مفید صفحۀ ج.

-تاریخ نگارش این نامه ثبت نشده، ولی تاریخ وصول آن در اواخر صفر 410 هجری است.

نامۀ دیگری از ناحیۀ مقدّسه به افتخار شیخ مفید صادر شده که تاریخ نگارش آن غرّۀ شوال 412 هجری و تاریخ وصول آن 23 ذیحجّة الحرام 412 هجری می باشد. (احتجاج طبرسی جلد 2 صفحه 495-499) .

-تورات، کتاب زکرّیای نبی، باب 13 بندهای 8 و 9.

-انجیل لوقا، باب 21 بندهای 25 و 26.

ص:934

بخش نوزدهم: آشوبهای بیگانگان

اشارة

ص:935

ص:936

آشوبهای بیگانگان

اشارة

بیگانگان: ترکان، رومیان و چینیان

ترکان: اروپا، آمریکا و خاور دور

رومیان: یهودیان و ساکنان کرانۀ شمالی مدیترانه

رسول اکرم (ص) می فرماید:

1457- «یوشک أن تتداعی علیکم الأمم تداعی الأکلة علی قصعتها و أنتم کثیر ولکنّکم عثاء کغثاء السّیل. . و لینزعنّ اللّه من صدور عدوّکم المهابة منکم، و لیقذفنّ فی قلوبکم الوهن، من حبّ الدّنیا و کراهیة الموت!» .

«نزدیک است که ملّتها برای بردن منابع شما در اطراف شما گرد آیند و مانند گوشت قربانی منابع شما را در میان خود تقسیم کنند. آنروز

ص:937

تعداد شما بسیار زیاد است ولی همانند خس و خاشاک در روی کف سیل هستید (نه از خود اراده ای و نه قدر و قیمتی) خداوند هیبت شما را از دل دشمنانتان درمی آورد و سستی و تنبلی را بر دل شما می افکند، به دنیا علاقمند می شوید و از مرگ می گریزید» .

امروز همۀ ملّتها برای غارت نفت و دیگر منابع زیرزمینی امّت اسلامی به کشورهای اسلامی روی آورده اند، سرمایه گذاری کرده، مشاور می فرستند، طرح می ریزند تا همۀ منابع اقتصادی ممالک اسلامی را به یغما برده چون گوشت قربانی در میان خود تقسیم کنند. امّت اسلامی نیز با وجود کثرت نفوس (نزدیک یک میلیارد) دچار اختلاف نظر شده در دست استعمار شرق و غرب اسیر شده اند و همانند خس و خاشاکی که در بستر رودخانه باشد و دستخوش امواج سهمگین سیل شود هیچ اراده ای از خود ندارند و هیچ قدر و قیمتی در نزد استعمارگران ندارند، همۀ منابع زیرزمینی شان به تاراج می رود و خود اسپر نقشه های شیطانی استعمارگران شده، به جامعۀ مصرفی تبدیل شده، با آنهمه منابع غنی که دارند در تیرگیهای جهل و فقر و جنگ و اختلاف به سر می برند! .

1458- «إذا رأیتم اوّل التّرک بالجزیرة فقاتلوهم حتّی تهزموهم، أو یکفیکم اللّه مؤونتهم. فإنّهم یفصحون الحرم، و هو علامة خروج أهل المغرب، و انتقاض ملکهم یومئذ» .

«چون اوّلین سپاه ترک را در جزیره دیدید با آنها بجنگید تا آنها را شکست دهید، یا خداوند از گزند آنها شما را در امان بدارد، وگرنه آنها به حریم حرم تجاوز می کنند، و آن نشانۀ خروج اهل مغرب و شکسته شدن شوکت و سلطنت آنها در آن روزگار است» .

در اینجا یادآور می شویم که منظور از «ترک» در لسان اخبار قبایلی است که نسبشان به «ترک بن یافث بن نوح» می رسد که امروزه در مغولستان، پنجاب، ترکیّه، ترکستان، سیبری، قزوین، افغانستان، هند و برخی از ایالتهای روسیّه زندگی می کنند و بیش از هر قوم دیگر برای شکستن احترام حرم آمادگی دارند، زیرا هیچ مرزی برای آنها وجود ندارد حتّی مرزهای اخلاقی را شکسته اند و به طوریکه در مسائل اعتقادی منکر صانع هستند، در مسائل خانوادگی هم به

ص:938

عقاید مزدکیان نزدیک هستند و چندان فاصله ای از شیوۀ روابط حیوانی ندارند! و امروزه با سلاحهای مدرنی که در تمام مناطق مسلمان نشین به فروش و مصرف می رسانند در جزیره نیز حضور دارند! .

واژۀ «ترک» با مفهوم وسیع خود به قبایل یادشده منحصر نیست بلکه ممالک غربی را نیز شامل می شود که فرآورده های صنعتی خود را همراه با انحرافات اخلاقی به سوی کشورهای اسلامی سرازیر کرده، جوامع اسلامی را به لجن کشیده، بی بندوباری را به نام آزادی، و بی عفّتی را به نام تمدّن در میان جوانان رائج کرده اند.

به طوریکه از بررسی احادیث این بخش معلوم می شود، واژۀ ترک در لسان اخبار به هر دو معنی (مخصوص نژاد ترک و معنای وسیعتر آن) به کار رفته است.

تعبیر تجاوز به حریم حرم، در زمان ما شامل حال یهودیان است که به حریم مسجد اقصی (اوّلین قبلۀ مسلمانان) تجاوز کرده، سالیان دراز این حرم الهی را در اشغال خود نگهداشته، از آتش زدن و هتک حرمت آن دریغ نمی کنند.

1459- «إذا أقبلت فتنة من المشرق، و فتنة من المغرب، و التقوا، فبطن الأرض یومئذ خیر من ظهرها. فإن لم تجدوا إلاّ جحر عقرب فادخلوا فیه، فإنّه یکون شرّ طویل» .

«هنگامی که فتنه ای از مشرق روی آورد و فتنه ای از مغرب پدید آید و این دو فتنه به یکدیگر برسند، در آن زمان دل زمین بهتر از روی آنست. اگر پناهنگاه دیگری جز لانۀ عقرب پیدا نکنید به آنجا پناه ببرید که فتنه های طولانی پدید خواهد آمد» .

ظاهر جملۀ «دل زمین بهتر از روی آنست» شدّت خوف و نگرانی را می رساند که هرکس آرزوی مرگ می کند، ولی هدف آن یک معنای برتری است و آن پناه بردن به پناهگاههای زیرزمینی است که منحصرا در این پناهگاهها می توان از شرّ توپها، بمبها، موشکها و دیگر خطرات مشابه محفوظ ماند. پیامبر اکرم (ص) و دیگر پیشوایان معصوم با این تعبیرهای لطیف به ما

ص:939

می آموزند که در چنین مواقع خطرناک به دل زمین پناه برده از شرّ فتنه ها در امان باشیم.

در برخی دیگر از احادیث به قلّه های کوهها اشاره شده، که بعد از پناهگاههای زیرزمینی، تنها راه فرار از خطرات جوّی پناه بردن به کوهستانها می باشد. اینها برنامه های حکیمانه ایست که با تعبیرات ساده ای بیان شده، و هنگامی که خوب معنی شود همگان را به شگفت وامی دارد.

و اگر معنای ظاهری آنرا بگیریم در اینصورت به حفظ کرامت انسانی اشاره می شود و می رساند که اگر انسان با حفظ کرامت انسانی و عقاید پاک اسلامی در دل زمین آرمیده باشد بهتر از آنست که برای چند روز زندگی، ننگ هم پیمانی با شرق و غرب را برای خود بپذیرد و سرنوشت جامعۀ خویش را به دست استعمارگران بسپارد و منابع زیرزمینی و ثروتهای کلان اجتماع خویش را به چپاولگران شرق و غرب تقدیم نموده، آنگاه برای زندگی بخورنمیر دست گدائی به سوی آنها دراز کند.

1460- «أعوذ باللّه من فتنة المشرق ثمّ من المغرب! . ما من أهل ذمّتکم قوم أشدّ علیکم فی تلک البلایا من أهل الشّرقیّة أصحاب الملح و العسول. إنّ المرأة من نسائهم لتطعن المرأة من نساء المسلمین و تقول: أعطوا الجزیة! ! !» .

«پناه می برم به خدای تبارک و تعالی از فتنۀ مشرق و فتنۀ مغرب، در میان هم پیمانان شما گروهی نیست که از فتنۀ شرقی ها برای شما خطرناکتر باشند که آنها به دنبال نمک و عسل هستند (مگسانند دور شیرینی) ، زنهای آنها به زنان مسلمان طعنه می زنند و از آنها مطالبۀ جزیه می کنند!»

منظور از هم پیمانان، هم پیمانهای شرقی و غربی ما هستند که منابع ثروت ما را می خورند و به مبانی اعتقادی ما اهانت می کنند و با تبلیغات پوچ و بی محتوای خود بر ما فخر می فروشند و از ما حقّ توحّش می گیرند.

1461- «لتامرنّ بالمعروف و لتنهنّ عن المنکر، أو لیبعثنّ اللّه علیکم العجم فلیضربنّ أعناقکم، ولیأکلنّ فیأکم، و لیکوننّ أسدا لا

ص:940

یفرّون» .

«امر به معروف کرده، نهی از منکر نمائید وگرنه خدای تبارک و تعالی عجم (اقوام غیرعرب) را بر شما مسلّط می کند، گردنهای شما را می زنند، درآمدهای شما را می خورند و چون شیر ژیان به شما حمله می کنند و هرگز از شما روی نمی تابند» .

1462- «یسرع التّرک علی الفرات. فکانّی بدوابّهم المعصفرات یصطففن علی نهر الفرات!» .

«سپاه ترک به سوی فرات می شتابند، گوئی مرکبهای آنها را می بینم که همه اش به رنگ زرد ارغوانی است و در کنار رودخانۀ فرات صف کشیده اند» .

در اینجا از مرکب «دوّاب» تعبیر شده که به معنای جنبنده است و شامل جنبندگان چهارپا و چهار چرخ می شود و تعبیر زرد ارغوانی بسیار لطیف است زیرا در تمام دنیا برای توپ و تانک و دیگر تجهیزات ارتشی همین رنگ را انتخاب می کنند و در تمام دنیا مرکب زرد ارغوانی به تعدادی که برای نقل و انتقال یک گردان کافی باشد یافت نمی شود، ازاین رو تردیدی نیست که منظور از مرکبهای زرد ارغوانی، خودروهای نظامی است که برای امکان استتار این رنگ را انتخاب می کنند. همۀ این تعبیرات خود دلیل آنست که این احادیث از سرچشمۀ وحی صادر شده و دلایل صحّت حدیث در متن آن گنجانیده شده است.

1463- «کأنّی بالتّرک علی براذین مخذّمة الآذان، حتّی یربطوها بشطّ الفرات!» .

«گوئی ترکان را با چشم خود بر فراز یابوهای تیز تک می بینم، که در کنار شطّ الفرات آنها را بسته اند» .

در این حدیث تعبیر «مخذّمة الآذان» را اگر به معنای شایع آن بگیریم به معنای «گوش بریده» است و شاید استعمال آن در وسائط نقلیۀ امروز به این جهت باشد که در ساختمان آن نه شکل گوش ساخته شده و نه گیرندۀ صوت در نظر گرفته شده است، و اگر معنای دیگر آن منظور باشد به معنای سریع السّیر

ص:941

است که بزرگترین ویژگی وسائط امروزی سرعت سیر آنهاست وگرنه همۀ اسبهای گوش بریدۀ جهان برای نقل و انتقال یک گردان کافی نخواهد بود.

این حدیث از آمدن سپاه ترک بر فراز وسائط سریع السّیر به سوریّه و عراق و پارک کردن وسائط آنها در کرانه های شطّ الفرات خبر می دهد. در احادیث دیگری نیز از سپاه ترک سخن رفته که از آن جمله است:

1464- «لیردنّ التّرک الجزیرة، حتّی تسقی خیلهم من الفرات.

فیبعث اللّه علیهم الطّاعون فیقتلهم فلا ینجو منهم إلاّ رجل واحد. و یبعث اللّه علیهم ثلجا فیها صرّ و ریح و جلید فإذاهم خامدون. . فیرجع المسلمون إلی أصحابهم فیقولون. انّ اللّه قد أهلکهم و کفاکم شرّهم» .

«بدون تردید سپاه ترک وارد جزیرة العرب خواهد شد تا اسبهایشان از فرات سیراب شوند، آنگاه خداوند بر آنها طاعون را مسلّط می کند و همگی به وسیلۀ طاعون از بین می روند و به جز یک نفر از آنها باقی نمی ماند. خداوند بر آنها برف و تگرگ همراه با سرمای سوزان و طوفان خانمان برانداز فرو می فرستد و همگی نقش بر زمین می شوند. مسلمانان به یکدیگر نوید می دهند که خداوند آنها را هلاک کرد و شرّ آنها را از شما کوتاه نمود» .

ظاهرا این نشانه ها در جنگ قرقیسیا تحقّق خواهد یافت.

1465- «للتّرک خرجتان: خرجة لا ینهنههم دون الفرات شییء دون القطیعة، اصحاب ملاحمهم و فرسان النّاس یومئذ قیس عیلان، فتستأصلهم. لا ترک بعدها!» .

«برای ترکها دو خیزش است که در یکی از آنها چیزی جز کشتار نمی تواند میان آنها و رود فرات حائل شود. جنگ آفرینان و اسب تازان آنروز «قیس عیلان» است، ترکها آنروز چنان ریشه کن می شوند که دیگر ترکی در روی زمین باقی نمی ماند» .

شاید هدف رسول اکرم (ص) از این تعبیر، اشاره به تسلّط ترکها در عصر ما، سپس پیروزی قیس عیلان (مصر و هم پیمانان او) بر اسرائیل و نابودی آنها از صفحۀ تاریخ باشد که دیگر از نژاد اسرائیل، روس، سیبری، اروپای شرقی،

ص:942

قاره های آمریکا و اقیانوسیه و غرب و جنوب آفریقا نشانه ای باقی نباشد، زیرا در روایات مربوط به جنگهای حضرت ولیّ عصر (عج) هیچ نامی از نقاط یادشده نیست که به احتمال قوی در جنگ جهانی سوّم در پیشقدم ظهور همۀ آن مناطق در زیر بمبهای اتمی و ئیدروژنی نابود خواهد شد و آثار حیات در آنها نخواهد ماند.

1466- «للتّرک خرجتان: خرجة فیها خراب آذربیجان و خرجة یخرجون فی الجزیرة یخیفون ذوات الحجال فینصر اللّه المسلمین. فیهم ذبح اللّه الأعظم» .

«برای ترکها دو خیزش است که در یکی از آنها آذربایجان ویران می شود و در دیگری وارد جزیرة العرب می شوند و پرده نشینان را به وحشت می اندازند. خداوند مسلمانان را پیروز می گرداند که کشتار بزرگ الهی در آن روز است» .

خیزش اوّلی در زمان ما و در هنگام اشغال آذربایجان توسّط روس انجام گرفت و نشانه های خیزش دوّم به تدریج آشکار می شود و به یاری خداوند در آینده ای نه چندان دور کشتار اشغالگران را در جنگ قرقیسیا خواهیم دید، که همۀ وحوش و طیور بر سر سفرۀ گستردۀ الهی از اجساد اشغالگران اطعام خواهند شد.

1467- «ستؤخذ امّتی أخذ الأمم قبلها: شبرا بشبر و ذراعا بذراع. حتّی لو دخلوا جحر ضبّ لا تّبعتموهم» .

«امّتهای پیش از شما هرگونه گرفتاری داشتند شما نیز وجب به وجب گرفتار خواهید شد، اگر آنها به لانۀ سوسماری وارد شده اند شما نیز بدون تردید وارد خواهید شد» .

این حدیث به تعبیر زیر هم آمده است:

1468- «لتتّبعنّ سنن من کان قبلکم حذو النّعل بالنّعل، باعا فباعا، و ذراعا فذراعا، و شبرا فشبرا، حتّی لو دخلوا جحر ضبّ لدخلتموه معهم!» .

«قدم به قدم، گام بر جای پای امّتهای پیشین خواهید گذاشت،

ص:943

وجب به وجب، ذراع به ذراع، موبه مو، حتّی اگر آنها به لانۀ سوسماری فرورفته باشند شما نیز خواهید رفت» .

کشورهای اسلامی وجب به وجب در دامن استعمارگران سقوط می کنند و مسلمانان یک روز در جولان و روزی دیگر در کرانۀ غربی رود اردن چون ملّتهای پیشین در دست استعمارگران قتل عام می شوند، آنها شیوۀ توسعه طلبی خود را دنبال می کنند و ما خود را با سمینارها و نشستهای بی حاصل مشغول می کنیم و برای محفوظ ماندن از سلاحهای ویرانگر آنها از پناهگاهی به پناهگاهی دیگر پناه می بریم که اگر بتوانیم به آشیانۀ سوسمار نیز پناهنده می شویم!

1469- «إذا استثارت علیکم الرّوم و التّرک و جهّزت الجیوش.

ثمّ یتخالف التّرک و الرّوم، و تکثر الحروب» .

«هنگامی که ترکها و رومیان علیه شما بسیج شوند و لشکرها بیارایند، آنگاه ترک و روم با یکدیگر به نبرد برخیزند و جنگهای بسیار روی دهد» .

به طوریکه در صفحات بعد لفظ ترک و روم را معنی خواهیم کرد، روم همان یهود است که امروزه سرزمین مسلمانان را اشغال کرده و به دیگر سرزمینهای اسلامی نیز چشم طمع دوخته، با تمام قدرت مناطق اسلامی را می کوبد، دیگر دشمنان نیز از شرق و غرب به کشورهای اسلامی حمله ور هستند و هر یکی به نوعی برای تاراج کردن منابع اقتصادی مسلمانان بسیج شده اند، و به ویژه از روزیکه شعار: نه شرقی و نه غربی در خاورمیانه بر سر زبانها افتاده و امّت اسلامی برای طرد نیروهای بیگانه تصمیم گرفته است، نیروهای استعمارگر نیز برای غارت کردن منابع زیرزمینی و بخصوص طلای سیاه مصمّم تر شده است.

و ما امروز در انتظار بروز اختلاف در میان اسرائیل و دیگر هم پیمانانش هستیم، چنانکه در حدیث فوق نوید داده شده است، که به دنبال آن جنگ سرنوشت ساز مسلمانان با اسرائیل واقع شود و حتّی یک تن از نژاد اسرائیل در روی زمین باقی نباشد.

امروز رژیم اشغالگر قدس از طرف آمریکا و دیگر ابرجنایتکاران تقویت می شود ولی روزی فرامی رسد که حتّی یک تن یهودی در روی زمین نمی ماند،

ص:944

چنانکه از بررسی آیات قرآنی استفاده می شود:

[هنگامی که خدای فرمود: ای عیسی من بازگیرندۀ تو و بالابرنده ام ترا به سوی خود، و پاک کننده ام ترا از آنانکه کفر ورزیدند، و گرداننده ام پیروانت را برتر از آنها که کفر ورزیدند تا روز قیامت. سپس به سوی منست بازگشت شما. پس داوری می کنم در میان شما، در مورد آنچه اختلاف می کردید.]

[ولی آنانکه کافر شدند با عذابی سخت در دنیا و آخرت عذابشان می کنم و یارانی برای آنها نیست.]

[هر کجا یافت شوند خواری و ذلّت بر آنها مقرّر شده است جز اینکه به رشته ای از خدا و رشته ای از مردم (بسته شده باشند) آنها به خشمی از خدا بازگشته اند، سرنوشتشان پریشانی است.]

پشت پا زدن ما به حریم مقدّسات مذهبی، آنها را به صورت تازیانۀ الهی در برابر ما درآورده است و این رشته ای از خداست و پیمانهای سیاسی-نظامی آنها با آمریکا و دیگر هم پیمانهایشان رشته ای از مردم است که انشاء اللّه با بیداری امّت اسلامی و بازگشت مسلمانان به سوی خدا، هر دو رشتۀ آنها قطع می شود و دیگر یار و یاوری در جهان برای آنها باقی نمی ماند.

1470- «بین یدی السّاعة فتح بیت المقدس، و موتان فیکم کقصّ الغنم، و إفاضة المال، و فتنة لا یبقی بیت من العرب إلاّ دخلته و هذه فتنة تکون بینکم و بین بنی الأصفر ثمّ یغدرونکم فیانونکم تحت ثمانین غایة، تحت کلّ غایة اثنتا عشر ألفا» .

«در پیشقدم قیامت (به هنگام ظهور) بیت المقدّس فتح می شود و دو کشتار در میان شما چون سر بریدن گوسفند (یا همانند قیچی کردن پشم گوسفند) پدید آید و ثروت فراوان گردد و فتنه ای روی دهد که به هر خانه ای از خانه های ملّت عرب وارد شود، و این فتنه در میان شما و نژاد زرد خواهد بود، که به شما حیله می کنند و با هشتاد پرچم به جنگ شما می آیند که در زیر هر پرچم دوازده هزار جنگجو باشد» .

ص:945

نژاد زرد همان نژاد اسرائیل است و تعبیر «غایة» رساتر از تعبیر «رایة» هست زیرا «غایه» به معنای پرچم است و به مرغی گفته می شود که با بالهای پهن و گستردۀ خود بر فراز مردم پرواز کرده، سایه اندازد. که این تعبیر علاوه بر اینکه مفهوم «رایت» را می رساند، می تواند به پرواز هواپیماهای مهاجم اسرائیلی بر فراز کشورهای اسلامی (اردن، لبنان و سوریه) نیز اشاره باشد. جالبتر اینکه آموزشهای نظامی همگانی که در اسرائیل همۀ مردان و زنان را تحت پوشش دارد نزدیک به یک ملیون نفر را آموزش نظامی داده است و این درست همان رقمی است که در حدیث آمده (80*12000) و به زودی در فتح قدس شریف همۀ آنها با ذلّت و خواری به هلاکت خواهند رسید.

1471- «أعدد ستّا بین یدی السّاعة: موتی، ثمّ فتح بیت المقدس، ثمّ موتان یأخذان فیکم کقصاص الغنم. . . ثمّ فتنة لا یبقی بیت من العرب إلاّ دخلته. ثمّ هدنة تکون بینکم و بین بنی الأصفر فیغدرون فیأتونکم تحت ثمانین غایة» .

«خود را در پیشقدم رستاخیز به شش حادثه مهیّا کن: کشت و کشتار، سپس فتح بیت المقدّس، آنگاه دو کشتار دیگر، که شما را چون گوسفند سر ببرند. . . و آنگاه فتنه ای که به هر خانه ای از امّت عرب وارد شود و آنگاه پیمان صلحی میان شما و نژاد زرد، که به شما حیله می ورزند و با هشتاد پرچم به جنگ شما می آیند» .

تفصیل این صلح در احادیث بعدی خواهد آمد و این فتنه واقع شده و دود آن به هر خانه ای از خانه های اعراب رسیده است.

1472- «و الّذی نفسی بیده، لیلینّ أمّتی قوم، إذا تکلّموا قتلوهم، و إن سکتوا استباحوهم. لیستأترنّ بفیئهم، و لیطأنّ حرمتهم، و لیسفکنّ دماءهم، و لیملأنّ قلوبهم دغلا و رعبا، فلا تراهم إلاّ خائفین و جلین مرعوبین! . عندها یجیء قوم من المشرق و قوم من المغرب یلون أمّتی فالویل لضعفاء أمّتی منهم، و الویل لهم من اللّه، لا یرحمون صغیرا و لا یوقّرون کبیرا، و لا یتجافون عن شیء. جثثهم جثث الآدمیّین، و قلوبهم قلوب الشّیاطین» .

ص:946

«سوگند به خدائی که جانم در دست قدرت اوست، افرادی زمام امور امّت را در دست می گیرند که اگر مردم سخن بگویند آنها را می کشند، اگر ساکت شوند همه چیز آنها را مباح می شمارند، ثروت آنها را تاراج می کنند، به حریم آنها تعدّی می کنند، خون آنها را می ریزند، و دل آنها را با ترس و وحشت پر می کنند. آنها را ترسان و لرزان می یابی، جز وحشت و اضطراب در آنها نمی بینی. در آن هنگام گروهی از شرق و گروهی از غرب آمده، سرنوشت آنها را به دست می گیرند، آنروز وای بر ضعفای امّت از دست آنها، که بر کودکان ترّحم نکنند و احترام بزرگان را رعایت ننمایند و از چیزی چشم پوشی نکنند. چهرۀ آنها چهرۀ آدمیان است و دل آنها دل شیاطین می باشد» .

درود بر اشرف کاینات که همۀ سخنانش از مبدء وحی سرچشمه گرفته هرگز سخنی به گزاف از زبان مبارکش صادر نشده است، آری امروز گروهی از شرق و گروهی دیگر از غرب فرارسیده سرنوشت امّت اسلامی را به عهده گرفته اند و بر کودکان رحم نمی آورند و احترام بزرگان را رعایت نمی کنند به حقوق و حریم مردم تعدّی می کنند، ثروتهای مردم را به یغما می برند و دل همگان را با وحشت و اضطراب پر کرده اند و همۀ فرمایشات آن بزرگوار موبه مو تحقّق یافته است.

1473- «تنزل التّرک الجزیرة، و تنزل الرّوم فلسطین» .

«ترک وارد جزیره می شود و روم در فلسطین رحل اقامت می افکند» .

این حدیث نیز در عصر ما تحقّق یافته، فلسطین به اشغال روم (یهود) درآمده و جزیره العرب به استعمار ترکان شرق و غرب! .

1474- «هل سمعتم بمدینة جانب منها فی البحر؟ . قالوا: نعم. .

قال لا تقوم السّاعة حتّی یغزوها سبعون ألفا من بنی إسحاق» .

«آیا شهری را شنیده اید که یک کنارۀ آن دریاست؟ گفتند: آری، فرمود: قیامت قیام نمی کند جز اینکه هفتاد هزار نفر از اولاد اسحاق (اسرائیل) در آنجا بجنگند»

ص:947

نام این شهر در یک روایت «عکّا» و در روایتی دیگر «ایله» آمده است.

این حدیث نیز در عصر ما تحقّق یافت و به هنگام اشغال کانال سوئز به همین مقدار سرباز اسرائیلی در این منطقه با مسلمانان نبرد کرد.

به همین مناسبت در اینجا اشاره ای به یکی از نکات لطیف قرآن می کنیم که چگونه از حوادث امروز و سیر تاریخی رژیم اشغالگر در طول چهارده قرن خبر داده است و امروز دقیقا فرمودۀ خداوند متعال و پیامبر بزرگوارش تحقّق یافته است:

«فرزندان اسرائیل را در کتاب (تورات) آگاه کردیم که دوبار در زمین فساد خواهید کرد و برتری خواهید جست برتری بزرگی» . (اسراء:4) .

«چون هنگام یکی از آندو بیامد بندگانی از خودمان بر شما برانگیختیم که دارندگان نیروئی بس شدید بودند، پس میان شهرها بگردیدند و آن وعدۀ حتمی و شدنی بود» . (اسراء:5) .

این همان وعدۀ خداوند در تورات بود که در عهد «بختنصّر» تحقّق یافت که وعدۀ قطعی حضرت پروردگار بود، که در ضمن آن 000/300 نفرشان کشته شد و 000/120 نفرشان اسیر شد، «هیکل» ویران شد، شهرهایشان خراب شد، ثروتهایشان تاراج گردید و هرچه داشتند برباد رفت و هزاران سال با ترس و وحشت در اطراف زمین پراکنده شدند. و این وعدۀ الهی به دست سپاه نیرومند «بختنصّر» تحقّق یافت.

«پس شما را برایشان دولت و غلبه بازدادیم و با اموال و اولاد شما را کمک کردیم و شما را لشکر فزونتر قرار دادیم» . (اسراء:6)

و این در عصر ما تحقّق یافت که پس از هزاران سال سرگردانی سرانجام در فلسطین گرد آمدند و مسلمانان آن سامان را از دیار خود بیرون راندند و با ابرقدرتها هم پیمان شدند و با دستیاری آنها سلاحهای مدرن و مجهّزی گرد آوردند و لشکرآرائی کردند و امروزه صاحب نیرو شده بر مسلمانان چیره گشته اند.

[پس از آن به بنی اسرائیل گفتیم: در آن سرزمین ساکن شوید،

ص:948

چون وعدۀ واپسین فرارسد، همۀ شما را باهم بیاوریم]. (اسراء:104) .

بیش از 30 سال است که در سرزمین موعود اقامت گزیده اند و وعدۀ واپسین فرا رسیده است و اینک وقت آنست که همگی در یک نقطه گرد آمده، یکجا نابود شوند و جهان از شرّ آنها راحت شود.

«چون وعدۀ واپسین (دوّمین نوبت فساد در زمین) فرارسد، تا چهره های شما را ناخوش آیند کنند و وارد مسجد (اقصی) شوند، چنانکه بار اوّل وارد شدند، و بر آنچه دست بیابند نابود کنند، یک نابودکردنی» .

(اسراء:7)

این هم در عصر ما تحقّق یافت و آن فرقۀ ستمگر در این مکان مقدّس گرد آمدند و چون بار نخستین وارد مسجد اقصی شدند و بر هرچه دست یافتند ویران کردند و حتّی از آتش زدن به مسجد اقصی دریغ نکردند و همۀ مقدّسات را لگدمال کردند.

برخی از مفسّران تصوّر کرده اند که منظور از دوّمین وعدۀ موعود برای نابودی اسرائیل همان عهد «بختنصّر» است که قبلا اشاره کردیم. ولی سیاق آیات آنرا ردّ می کند زیرا آیات اوّل سورۀ اسراء با نظام خاصّی مراحل تسلسلی قوم اسرائیل را آورده، که دقیقا گذشت زمان آنرا تفسیر کرده و روند حرکت آنها با آن منطبق شده است، دیگر جای تردیدی برای احدی نمی ماند در اینکه حوادث عهد بختنصّر منطبق با نخستین مرحله از وعدۀ الهی است و دوّمین مرحلۀ آن در عصر ما در شرف انطباق است، که در آخر سورۀ اسراء خداوند سبحان وعده می دهد که همۀ آنها را گرد آورده یکجا نابود سازد (اسراء:104) .

به طوریکه از سیاق آیات استفاده می شود این نویدها و وعیدها مربوط به روزگار معاصر با نزول قرآن نیست بلکه مربوط به زمانهای بعد از صدر اسلام می باشد، همچنین به صورت نقل داستان یهود در زمانهای گذشته نیز نمی باشد، بلکه بدون تردید مربوط به آینده است که در عصر ما در شرف تکوین و تحقّق است و اگر در سیاق آیات از اول سورۀ اسراء تا آخر آن تدّبر شود به قطعی بودن این نظر از دیدگاه قرآن، اطمینان حاصل می شود.

جالب اینکه این داستان در تورات نیز آمده است، با دقّت در تورات

ص:949

درمی یابیم که تورات نیز از آن روز موعود و ریشه کن شدن نسل اسرائیل از خاک فلسطین خبر داده است، و اینک متن تورات:

«خداوند به او گفت: از میان شهر یعنی از میان اورشلیم بگذر و بر پیشانی کسانیکه به سبب همۀ رجاساتی که در آن کرده می شود آه و ناله می کنند نشانی بگذار. و به آنان به سمع من گفت: که در عقب او از شهر بگذرید و هلاک سازید و چشمان شما شفقت نکند و ترحّم منمائید. پیران و جوانان و اطفال و زنانرا تماما به قتل رسانید، امّا به هر کسیکه این نشانرا دارد نزدیک نشوید و از قدس من شروع کنید. . . چون ایشان می کشتند و من باقی مانده بودم به روی خود درافتاده استغاثه نمودم و گفتم: آه ای خداوند یهوه، آیا چون غضب خود را بر اورشلیم می ریزی تمامی بقیّۀ اسرائیل را هلاک خواهی ساخت. او مرا جواب داد گناه خاندان اسرائیل و یهودا بی نهایت عظیم است و زمین از خون مملوّ و شهر از ستم پر است. . . پس چشم من نیز شفقت نخواهد کرد و من رحمت نخواهم فرمود، بلکه رفتار ایشان را بر سر ایشان خواهم آورد» .

اگرچه ما نمی دانیم که این تعبیرها چقدر از تحریف مصون مانده یا دستخوش تحریف شده است ولی می رساند که همانند رفتار اسرائیل با دیگران، با خود آنها رفتار خواهد شد، به طوریکه آنها به پیر و کودک رحم نکردند و کودکان خردسال و پیرزنان کهنسال را در دیر یاسین و دیگر موارد به خاک و خون کشیدند، واکنش بسیار مناسبی خواهند دید و بر کوچک و بزرگشان ترحّم نخواهد شد و همگی محکوم به فنا و نابودی خواهند شد.

1475- «یستخدم المشرکون المسلمین و یبیعونهم فی الأمصار، و لا یتحاشی لذلک برّ و لا فاجر! و لا یزال ذلک البلاء علی أهل ذلک الزّمان حتّی إذا یئسوا و قنطوا و أساؤ الظّنّ ألاّ یفرّج عنهم، إذ بعث اللّه رجلا من أطایب عترتی و أبرار ذرّیّتی، عدلا مبارکا زکیّا، لا یغادر مثقال ذرّة، یعزّ اللّه به الدّین و القرآن و الإسلام و أهله، و یذلّ به الشّرک و أهله، یکون من اللّه علی حذو لا یغترّ بقرابه، و لا یضع حجرا علی حجر، و لا یقرع أحدا فی ولایته بسوط إلاّ فی حدّ. یمحو اللّه به البدع کلّها، و یمیت الفتن کلّها.

یفتح اللّه به باب حقّ، و یغلق به باب کلّ باطل، یردّ به سبی المسلمین حیث کانوا!» .

ص:950

«مشرکان مسلمانان را استخدام کرده، آنها را در شهرها خرید و فروش می کنند! و کسی از افراد صالح و فاسد از آن بیزاری نمی جوید! این گرفتاری با مردم آن زمان خواهد بود تا هنگامی که همگان مأیوس و نومید شوند و تصوّر کنند که دیگر خداوند از آنها رفع گرفتاری نخواهد فرمود! ، آنگاه خداوند مردی را از بهترین فرزندان و پاکترین عترت من برمی انگیزد که سراپا عدل و برکت و پاکی است، از کوچکترین حق کشی چشم نمی شود، خداوند به وسیلۀ او دین و آئین و قرآن و اهل ایمان را عزیز می کند و شرک و اهل شرک را خوار و زبون می سازد، او دقیقا فرمان خدا را اجراء می کند، با کسی حساب خویشاوندی ندارد، سنگی روی سنگ نگذارد، در فرمانروائی او کسی تازیانه نخورد جز اینکه حدّ شرعی در حقّش جاری شود، خداوند به وسیلۀ او بدعتها را نابود سازد و فتنه ها را بخواباند و درهای حق و حقیقت را بگشاید و درهای باطل را ببندد، به وسیلۀ او همۀ اسیران اسلامی را در هر کجا که باشند آزاد می سازد»

آری او عدل منتظر و صاحب شوکت و فرّ است که همۀ اسیران دربند به دست او از قید اسارت آزاد می شوند و از همۀ گرفتاران رفع گرفتاری می شود. هر تبعیدی دور از وطن به آغوش میهن خود بازمی گردد و حلاوت زندگی در پرتو دولت عدل را درمی یابد.

رسول گرامی اسلام از این حوادث و درگیریها و تبعیدی ها و پناهندگی ها به تفصیل خبر داده و اغلب آنها تحقّق یافته است.

در زمان ما وعدۀ قرآن کریم و احادیث سیّد المرسلین (ص) واقع شد و رومیان بر قسمت اعظم شامات چیره شدند.

1476- «یکون اختلاف صنفین من العجم فی لفظة کلمة (عدل) و سفک دماء کثیرة فیما بینهم، و قتل ألوف الألوف، اذ تقتتل الفئتان مقتلة عظیمة، و دعوتهما واحدة» .

«در میان دو گروه از اقوام عجم در کلمۀ «عدل» اختلاف پدید می آید و خونهای بسیاری در آن نبرد ریخته می شود و هزاران هزار انسان در آن میان کشته می شود، زیرا جنگ بسیار سختی در میان آنها روی می دهد در حالیکه هردو گروه یک ادّعا دارند و به سوی یک هدف همدیگر را فرامی خوانند!» .

ص:951

امروز دو ابرقدرت در مقام ادّعا به سوی یک هدف دعوت می کنند، هر دو به صلح جهانی، اجرای کامل عدالت، مبارزۀ جدّی با اختلافات طبقاتی دعوت می کنند ولی به عدالتی که هر یکی براساس معتقدات خود از کلمۀ «عدل» برداشت می کنند، هنگامی که این درگیریهای لفظی و تبلیغاتی به صورت جدّی تر درآید، جهان را به آتش و خون می کشد و قسمت اعظم ساکنان زمین را به هلاکت می رساند و برخی از قارّه ها (آمریکا و اقیانوسیّه) را از صفحۀ تاریخ محو می کند. واژۀ «عدل» به شکلهای مختلف آن (برابری، برادری، جامعۀ توحیدی بی طبقاتی و حکومت واحد جهانی) که امروز نقل مجالس است و در سرلوحۀ کنگره ها و سمینارها جای گرفته است، چهارده قرن پیش توسّط رسول اکرم (ص) مطرح شده، و از گسترش این واژه در مجامع بین المللی و درگیری قطبهای شرق و غرب به ادّعای تأمین عدالت اجتماعی از سوی طرفین دقیقا مورد توجّه قرار گرفته است.

امروز همۀ گروهها، مکتبها، دولتها، ملّتها، با اختلاف نظرهائی که دارند همگی از عدالت دم می زنند و در مقام ادّعا برای تأمین عدالت اجتماعی تلاش می کنند ولی جنایتهای خود و هم پیمانان خود را توجیه و تأویل کرده، با هزاران مکر و حیله خیانت را عدالت می نامند و برای تأمین عدالت و تحقّق بخشیدن به واژۀ «عدل» با قطبهای مخالف خود می جنگند ولی از هرگونه اعتراض و انتقاد در برابر رژیم اشغالگر اسرائیل سکوت می کنند و با کمال تأسف اغلب کشورهای اسلامی نیز از طرحهای ریاکارانۀ آنها پشتیبانی کرده، در برابر اینهمه جنایت و خیانت دم فرو می بندند.

1477- «سیکون بعدی فتن، منها فتنة الاجلاء، یکون فیها هرب و ضرب، ثمّ من بعدها فتن أشدّ منها، ثمّ فتنة کلّما قیل انقطعت تمادت حتّی لا یبقی بیت إلاّ دخلته و سلم إلاّ صکّته حتّی یخرج رجل من عترتی، ألفتنة الرّابعة ثمانیة عشر عاما» .

«بعد از من فتنه هائی پدید آید، که یکی از آنها فتنۀ جلای وطن شدن است، در این فتنه فرارها و درگیری ها روی می دهد و آنگاه فتنۀ شدیدتری پدید آید، سپس فتنه ای روی دهد که هر وقت بگویند تمام شد ادامه پیدا کند تا جائیکه دود آن به هر خانه ای وارد شود و همۀ راههای

ص:952

صلح را ببندد، تا مردی از عترت من خارج شود، فتنۀ چهارمی هجده سال ادامه یابد» .

این حدیث به روشنی از فتنۀ اسرائیل و اشغال فلسطین و جلای وطن شدن مردم آن و فتنه های بعدی اسرائیل در آن سرزمین مقدّس خبر می دهد.

صهیونیسم جهانی پس از اشغال فلسطین فتنه های بسیاری پدید آورد، کشورهای اسلامی را به جان یکدیگر انداخت و دود این فتنه ها به هر خانه ای در منطقه و به ویژه در لبنان وارد شد و به احتمال قوی ما فتنۀ چهارم را سپری می کنیم که در سال 1967 م. شروع شده و احتمالا در سال 1985 م. پایان خواهد یافت.

1478- «بینکم و بین الرّوم أربع هدن: یوم الرّابعة علی ید رجل من أهل هرقل، یدوم سبع سنین. ثمّ یکون إمام النّاس المهدیّ» .

«در میان شما و روم چهار پیمان صلح امضا می شود که چهارمی آن به دست مردی از اهل هرقل انجام می پذیرد و هفت سال ادامه می یابد، آنگاه مهدی (عج) فرمانروای مردم شود» .

احتمالا پیمان چهارم همان پیمان کمپ دیوید باشد که به دست رئیس جمهور و وزیر امور خارجۀ آمریکا، میان مصر و اسرائیل بسته شد و به یاری خدا پس از انقضای هفت سال از تاریخ این پیمان جنگ به پایان رسیده، اسرائیل نابود خواهد شد و مقدّمات ظهور یکتا مصلح جهان انجام خواهد یافت. انشاء اللّه.

خیال می کنم که من در تاریخ پیمان چهارم اشتباه نمی کنم و صلح به معنای آتش بس کامل جنگ نیست، بلکه همان پیمان پوچ و صوری کمپ دیوید است که بر ملّت مصر تحمیل شد تا صولت جنگ شکسته شود، اسرائیل نفس راحتی بکشد و برای آینده مجهزتر شود و طرح تازه ای برای ایجاد آشوب و بلوا، و انجام تاراج و یغما پیاده کند. ولی خدای بزرگ در کمین ستمکاران است و نقشۀ خیانتکاران را نقش برآب کرده، شرّ جنایتکاران را به خودشان باز می گرداند. انشاء اللّه. چنانکه خدای تبارک و تعالی خطاب به حضرت داود (ع) فرمود: [ای بنده ام! تو می خواهی و من می خواهم، سرانجام آنچه من می خواهم تحقّق می یابد].

ص:953

1479- «بینکم و بین الرّوم سبع سنین. فقیل: یا رسول اللّه من إمام النّاس یومئذ؟ . قال: ألمهدیّ من ولدی» .

«میان شما و روم هفت سال است. گفته شد: ای رسول گرامی اسلام! در آن زمان امام مردم کیست؟ فرمود: مهدی (عج) از اولاد من» .

بسیار امیدواریم که هفت سال بعد از قرارداد کمپ دیوید فجر ظهور بدمد و آفتاب جهانتاب امامت از پشت پرده درآید جهان را با نور الهی خود منوّر سازد.

1480- «یکید الرّوم لأهل الشّام، و یجمعون لهم جمعا عظیما، و تکون مقتلة عظیمة یوم الفتح» .

«رومیان برای اهل شام حیله می کنند و سپاه عظیمی برای آنها گرد می آورند و در روز فتح نبردی سخت واقع می شود» .

چنانکه به هنگام اشغال بیت المقدّس انجام یافت.

1481- «یوشک لأهل الشّام أن لا یجبی إلیهم دینار و لا مدّ، و ذلک من قبل الرّوم» .

«برای مردم شام انتظار می رود که درآمد و محصولی حاصل نشود و این از جانب رومیان خواهد بود» .

پس از جنگ اعراب و اسرائیل برای ساکنان شهرهای مرزی دیگر آن فراغت فکری و امکان عملی حاصل نشده که به کار کشاورزی و دامپروری مشغول شوند و برای کشور خود زراعت کنند و دام پرورش دهند و تاکنون با مساعدتهای دولتی زندگی کرده اند و از هر تلاشی در حوالی مناطق اشغالی بازمانده اند.

1482- «عدوّ یجمعون لأهل الشّام، یجمع لهم أهل الإسلام.

فقیل له: الرّوم تعنی؟ قال نعم، ثمّ قال: و یکون عند ذلکم القتال ردّة شدیدة» .

«دشمنی سخت برای مردم شام صف آرائی می کند که همۀ ملّت اسلامی برای مقابله با آنها گرد می آیند. گفته شد: مراد شما رومیان

ص:954

(یهود) است، فرمود: آری. سپس فرمود: در آن هنگام جنگی در می گیرد و بیشتر جوانان از اسلام برمی گردند» .

اسرائیل در زمان ما سپاهی عظیم گرد آورد و ممالک اسلامی در محدودۀ امکانات خود برای مقابله با آنها گرد آمدند و جنگی سخت درگرفت و با کمال تأسف حالت ارتداد در جوانان بیش از هر زمانی دیگر مشاهده می شود.

1483- «ملاحم النّاس خمس: قد مضت اثنتان، و ثلاث فی هذه الأمّة: ملحمة التّرک، و ملحمة الرّوم، و ملحمة الدّجال» .

«فجایع بزرگ جهان پنج تاست که دوتای آن واقع شده و سه تای آن در این امّت واقع می شود: فاجعۀ ترک، فاجعۀ روم و فاجعۀ دجّال» .

فاجعۀ ترک در قرقیسیا انجام می پذیرد و ریشه کنی روم (اسرائیل) و سفیانی به دست حضرت بقیّة اللّه (عج) انجام می پذیرد.

پرواضح است که سپاهیان حضرت ولّی عصر (عج) در مکّه گرد آمده به سوی بیت المقدس روی می آورند. طبق احادیث یک سپاه ده هزار نفری متشکّل از سعادتمندانی که در اوّلین روزهای ظهور توفیق بیعت با آن مصلح بزرگ جهان را پیدا می کنند و به سوی بیت المقدس حرکت می کنند و بعد از پاکسازی سرزمین مقدّس فلسطین از تفاله های رژیم اشغالگر به سوی قسطنطنیّه (استانبول) حرکت کرده، آنجا را فتح می کنند.

قرآن کریم تاریخچۀ قوم یهود را از آغاز تا انجام در سورۀ روم در ضمن آیات معدودی بیان فرموده است که فشردۀ آن را در اینجا می آوریم:

[الم، غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ].

[الف، لام، میم. رومیان در نزدیکترین زمین شکست خورند، و آنها پس از مغلوب شدنشان به زودی غالب آیند].

منظور از نزدیکترین زمین، نواحی شام است که نزدیکترین نقطه به سرزمین روم و سرزمین پارس است.

آری رومیان از پارسیان شکست خوردند و روم به معنای دیگرش یعنی

ص:955

یهودیان نیز از مسلمانان شکست خوردند و آن، شکست آنها در صدر اسلام از سپاه مهاجر و انصار به فرماندهی رسول اکرم (ص) می باشد.

ولی قرآن کریم خبر می دهد که رومیان به دنبال این شکست چیره خواهند شد، چنانکه رومیان بر پارسیان چیره شدند و یهودیان بر ملّت مسلمان. چه غلبه ای بالاتر از این، که سرزمینشان را غصب کرده، خودشان را از میهن خود رانده اند و سرنوشت ملّت مسلمان را به دست گرفته اند و با آنها چون رابطۀ استعمارگران با مردم مستعمرات معامله می کنند و یهودیان را از اقطار و اکناف جهان به سرزمین اشغالی که همان «ادنی الأرض» است گرد آورده اند.

قرآن کریم برای این اجتماع مجدّد یهود در سرزمین موعود تاریخی که تعیین کرده «بضع سنین» است که این تعبیر از چهل تا هشتاد سال را شامل می شود. سپس می فرماید:

[لِلّٰهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ].

[قبلا و بعدا فرمان از آن خداست].

یعنی پیش از مغلوب شدن رومیان (یهود) و بعد از بازگشت آنها به سرزمین موعود برای تأدیب شدن مسلمانان، تا هنگامی که حجّت خدا (عج) ظهور کند و زمین را از تیرگی آنها پاک گرداند که:

[وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللّٰهِ].

در آن روز مؤمنان، با نصرت خدا شاد می شوند].

آنروز از رژیم اشغالی و هم پیمانان نظامی آن خبری نیست و زمین برای خدا خالص می شود و در سرتاسر جهان پرچم توحید برافراشته می گردد و ظلم و ستم از صحنۀ گیتی ریشه کن می شود. چنانکه امام صادق (ع) در تفسیر آیۀ شریفه فرمود:

1484- «عند قیام القائم (ع)» .

«آنروز مؤمنان شاد می شوند به هنگام قیام قائم (عج)» .

رسول گرامی اسلام نیز از ریشه کن شدن این مادّۀ فساد خبر داده،

ص:956

می فرماید:

1485- «سوف ترون جبالا تزول قبل حقّ الصّیحة. لا تقوم السّاعة حتّی یدلّ الحجر علی الیهودیّ فیقول الحجر: یا عبد اللّه هذا ما تبتغی» .

«به زودی می بینید که پیش از آن صیحه (بانگ آسمانی) کوهها از جای کنده می شوند، آری قیامت برپا نمی شود جز پس از آنکه سنگ از مخفی گاه یهودیان خبر دهد و بگوید: ای بندۀ خدا! آنچه دنبال می کنی اینجاست» ! .

لحظۀ پرشکوه ظهور، ساعت موعود یهود است که چون قیام قیامت دست و پای خود را گم کرده، از هر حیله ای فرو می مانند، در پشت سنگها و صخره ها خود را مخفی می کنند و از صخره ها به قدرت پروردگار بانگ برمی آید که یک یهودی اینجاست، و آنگاه از مخفیگاه بیرون آمده خود را طعمۀ شمشیر می سازند، خداوندی که روز قیامت هر چیزی را به سخن درمی آورد چه مانعی دارد که در آن روز پرشکوه به برکت حضرت ولیّ امر (عج) سنگها را به صدا درآورد تا مخفیگاه دشمن را افشا کنند؟ ! .

1486- «سألت لامّتی أن لا یسلّط علیهم عدوّا من غیرهم فأعطانیها» .

«در مورد امّت از خدا خواستم که دشمن خارجی را بر آنها، مسلّط نگرداند و خداوند این دعایم را به اجابت رسانید» .

از این حدیث شریف استفاده می شود که هرگز دشمن خارجی تسلّط کامل بر امّت اسلامی پیدا نخواهد کرد و اشغال سرزمین مسلمانان از طرف یهود به درازا نخواهد کشید انشاء اللّه.

1487- «إنّ القائم لا یظهر حتّی تملک الکفّار الأنهر الخمسة:

سیحون، و جیحون، و الفرات، و دجلة، و النّیل، فلینصرنّ اللّه أهل بیته علی الضّلال، فلا ترفع له رایة إلی یوم القیامة» .

«قائم (عج) ظاهر نمی شود جز پس از آنکه کافران 5 رودخانه را به

ص:957

تصرّف خود درآورند: سیحون، جیحون، فرات، دجله و نیل، آنگاه خداوند گروندگان خویش را بر گمراهان پیروز گرداند و دیگر پرچم آنان تا قیامت برافراشته نشود» .

رودهای یادشده هم اکنون در تصرّف دست نشاندگان کفّار است و غربی ها بر آنها سیطره دارند و رودهای سیحون و جیحون رسما در دست کفّار است.

دروازه های چین باز شده، چین از حالت انزوا خارج شده، با کشورهای اسلامی چون مصر و غیره روابط سیاسی و بازرگانی آغاز کرده، کالاهای تجارتی صادر می کند، کمکهای باعوض و بی عوض می دهد.

رسول اکرم (ص) با تعبیر انتشار یأجوج و مأجوج از ورود چین و ماچین در عرصۀ مبادلات بین المللی و خروج آنها از پشت دیوارهای مستحکم کشورشان خبر داده است.

این خروج با جنگ چین و ویتنام بر سر کامبوج و دیگر آرمانهائیکه چین در پی به دست آوردن آنها بود؛ آغاز شد. آنگاه چینی ها برای نخستین بار از مرزهای خود خارج شدند و به یک کشور همسایه حمله بردند.

کلمۀ «ینتشر» در حدیث شریف اشاره به جمعیّت فوق العادۀ چین است که امروزه نزدیک یک میلیارد جمعیت است.

قرآن کریم در این باره می فرماید:

[حَتّٰی إِذٰا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ، وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ].

[هنگامی که یأجوج و مأجوج گشوده شوند و از هر پشته ای سرازیر شوند].

امروزه چین گشوده شده، چینی ها در جهان پخش شده اند و از هر پشته ای سرازیر شده اند و در هر رشته ای وارد شده اند و افکارشان را به جهان صادر کرده اند و در مغز جوانهای اسلامی نیز وارد کرده اند. و اینک وقت آن رسیده است که حدیث «بنی قنطوره» تحقّق پیدا کند که آمده است:

1488- «یوشک أن یطوی ملک العرب. یطویه بنو قنطورا، قوم

ص:958

عراض الوجوه، فطس الأنوف، صغار الأعین، کأنّ وجوههم المجانّ المطرّقة، ینتعلون الشّعر. ینزلون قریة قریبة من أرض العرب، بل هی من أرض العرب یقال لها: جبانة اللّون، فیقاتلهم العرب قتالا شدیدا، فیقول التّرک: إدفعوا إلینا إخواننا من العجم و لا نقاتلکم، فیقول العرب للموالی:

الحقوا باخوانکم، فیقول الموالی: و یحکم، إلی الکفر بعد الإسلام؟ ! . ثمّ تقاتلهم الموالی قتالا شدیدا، فیهزمهم اللّه حتّی لا یبقی منهم مخبر. و یجیء الموالی بالغنائم، فیقول العرب للموالی: أعطونا ممّا غنمتم، فیقولون:

لا نعطیکم و قد خذلتمونا» .

«نزدیک است که سلطنت عرب به دست «بنی قنطوره» برچیده شود. بنی قنطوره قومی هستند با صورتهای پهن، بینی های فرورفته و دیدگان کوچک، صورتهایشان چون سپرهای آهنین است. کفشهای موئی به پا می کنند و در محلّی در نزدیکی سرزمین عرب، که از زمینهای عربی است فرود آیند که به آنجا «وادی لون» گفته می شود. عربها سخت با آنها درگیر می شوند. ترکها می گویند: برادران عجم ما را به ما پس دهید ما با شما جنگ نمی کنیم. عربها به «موالی» می گویند: به برادران خود بپیوندید. آنها می گویند: وای بر شما، آیا پس از اسلام به سوی کفر برگردیم؟ ! آنگاه موالی با آنها می جنگند و آنها را شکست می دهند و گزارشگری از آنها باقی نمی ماند. موالی با غنیمتهای فراوان باز می گردند.

عربها به موالی می گویند: از آنچه غنیمت گرفته اید به ما هم بدهید. آنها می گویند: چیزی به شما نمی دهیم که شما ما را تنها گذاشتید و ما را یاری نکردید» .

برطبق آنچه که در کتابهای لغت چون اقرب الموارد و قاموس المحیط آمده است، بنوقنطوره عبارت از ترکها هستند. برخی گفته اند که منظور از بنوقنطوره، سودانیها هستند ولی اشتباه است.

برخی گفته اند که «قنطوره» نام یکی از کنیزهای حضرت ابراهیم (ع) بود که نژاد ترک از نسل او پدید آمد.

صاحب منتهی الارب می گوید: بنوقنطوره مردم اندلس هستند که اشتباه است، زیرا صفات یادشده در حدیث هرگز با آنها تطبیق نمی کند.

ما معتقدیم که قنطوره همان کنیز حضرت ابراهیم (ع) است که نژاد

ص:959

ترک و چین از اوست. اندلس کجا و دسترسی به سیحون و جیحون و فرات و دجله کجا؟

از سوی دیگر صفات یادشده در حدیث با آنها (ترکها و چینی ها) منطبق است. که آنها صورتی پهن، دماغی فرورفته و دیدگانی ریز دارند و رنگ صورتشان زرد مایل به سرخی است که با سپرهای مسی شباهت پیدا می کند که در زیر پتکهای مسگر گلگون شده باشد. این چهره های گلگون و خالی از خوف خدا نیز شبیه آن سپرهای مسی می شود.

رسول اکرم (ص) در حدیثی دیگر از آنها بیم داده می فرماید:

1489- «یوشک بنو قنطورا أن یخرجوا بکم من أرض العراق! ! !» .

«نزدیک است که بنو قنطوره شما را از سرزمینهای خود از خاک عراق بیرون کنند» .

ممکن است به هنگام هجوم ترکها به عراق این معنی تحقّق یافته باشد و برخی از مردم عراق از سرزمینهای خود فرار کرده باشند، چنانکه در بصره روی داد.

و در حدیثی دیگر به این تعبیر آمده است:

1490- «یوشک بنو قنطورا بن کنکر یخرجون فیسوقون أهل خراسان سوقا عنیفا حتّی یوردوا خیولهم نهر الأبّلة» .

«نزدیک است بنو قنطوره پسر کنکر خروج کنند و اهل خراسان را به شدّت فراری دهند تا آنها را به رود بصره وارد کنند» .

تصوّر می کنیم که در این حدیث اشتباه چاپی روی داده و به جای «من» ، «بن» آمده است و در اینصورت معنای حدیث چنین خواهد بود:

«نزدیک است که بنو قنطوره از «کنکر» خروج کنند و. . .» .

کنکر، نام قصبه ای در میان همدان و کرمانشاه، در کنار جادّۀ همدان- کرمانشاه است، و به سبب آثار باستانی اش معروف است.

ص:960

در حدیثی دیگر تصریح شده که بنی قنطوره از مشرق زمین می آیند:

1491- «لیسوقنّ بنو قنطورا المسلمین، و لتربطنّ خیولهم بنخل خوخا قرب مسجد الکوفة، و لیشربنّ من فرض الفرات و لیسوفنّ أهل العراق، قادمین من خراسان و سجستان سوقا عنیدا، فهم شرار سلبت الرّحمة من قلوبهم، فیقتلون و یاسرون بین الحیرة و الکوفة» .

«بنو قنطره مسلمانان را دنبال می کنند و اسبهای خود را به نخلهای خوخا (در نزدیکی مسجد کوفه) می بندند و از آبشخورهای فرات می نوشند.

بنو قنطره که از خراسان و سجستان می آیند مردم عراق را به شدّت فراری می دهند. آنها شریرانی هستند که مرحمت از دلهایشان گرفته شده است، در میان حیره و کوفه به هرکس برسند می کشند و اسیر می گیرند» .

آتشی که آنها برپا می کنند، منطقه را به آتش می کشد، سوریّه و لبنان و فلسطین را در شعله های خود می سوزاند و آسایش و آرامش را از کرانه های دریای مدیترانه و دریای سرخ سلب می کند. که در حدیثی دیگر رسول اکرم (ص) همگان را از آن فتنۀ فراگیر برحذر می دارد:

1492- «تاتی فتنة تدعی الحالقة، تحلق الدّین، یهلک فیها صریح العرب، و صالح الموالی، و أصحاب الکفر، و الفقهاء، و تنجلی عن أقلّ من القلیل» .

«فتنه ای ویرانگر پدید آید که به آن فتنۀ خانمان برانداز گویند، دین و آئین را ریشه کن می سازد، عرب اصیل، صالحان از موالیان (ایرانیان) ، فقها و کفّار در این فتنه کشته می شوند و جز افرادی اندک از این ورطۀ هلاکت رهائی نیابند» .

تصوّر می شود که فتنۀ خانمان برانداز همان فتنۀ بنو قنطوره باشد، که احتمالا با جنگ جهانی سوّم همزمان خواهد بود.

در این حدیث این فتنه با کلمۀ «حالقه» توصیف شده که ما آنرا «خانمان برانداز» تعبیر کردیم، این واژه از مادّۀ «حلق» به معنای تراشیدن است که انسانها را درو می کند و چیزی باقی را نمی گذارد. جالب است که در فتنۀ چپی های چینی، تراش سر به تقلید از «مائوتسه تونک» به صورت شعار عمومی

ص:961

درآمده بود، که آوردن تعبیر «حالقه» خالی از لطف نیست.

1493- «إذا سمعتم بناس یاتون من قبل المشرق، اولی دهاء، یعجب النّاس من زیّهم، فقد أظلّتکم السّاعة» .

«هنگامی که بشنوید مردمی از طرف مشرق می آیند که بسیار با ذکاوت هستند و مردم از تیپ آنها دچار شگفت می شوند، بدانید که ساعت فرارسیده است» .

در این حدیث نیز منظور از ساعت، ظهور حضرت بقیّة اللّه روحی فداه می باشد. از این حدیث نیز گفتار ما تأیید می شود که ورود آنها به صحنۀ مبارزات جهانی همزمان با جنگ جهانی و یا به دنبال آن خواهد بود، که پس از آن فرج عمومی فرامی رسد.

1494- «ینصبون رایات أوّلها نصر، و آخرها کفر! . یتبعهم حثالة العرب و سفلة الموالی و العبید الأبّاق، رقوا من الآفاق، سیماهم السّواد، و دینهم الشّرک، و أکثرهم الخدّاع» .

«پرچمهائی برافراشته می شود که آغازش پیروزی و پایانش کفر است، اراذل عرب و اوباش عجم از آنها پیروی می کنند و بردگان فراری به آنها می پیوندند و از حدود تجاوز می کنند. چهره هایشان سیاه، آئینشان شرک و بیشترشان حیله گر هستند» .

1495- «یسوق أمّتی قوم عراض الوجوه، صغار الأعین، کأنّ وجوههم الجحف، حتّی یلحقوهم بجزیرة العرب، ثلاث مرّات. أمّا السّائقة الاولی فینجو من هرب منهم، و أمّا الثّانیة فیهلک بعض و ینجو بعض، و أمّا الثّالثة فیصطلمون کلّهم، من بقی منهم علی ید التّرک. . قیل: یا رسول اللّه، من هم؟ . قال: التّرک. أما و الّذی نفسی بیده لتربطنّ خیولهم إلی سواری مسجد المسلمین» .

«قومی که صورتهای پهن و دیدگان ریز و قیافه های غمباری دارند، امّت مرا می رانند و به جزیرة العرب برمی گردانند. این حمله و گریز سه بار روی می دهد. در بار اوّل هرکس فرار کند نجات می یابد، در بار دوّم برخی نجات یابند و برخی هلاک شوند، و در بار سوّم همگی نابود شوند.

ص:962

گفته شد: یا رسول اللّه! آنها کیانند؟ فرمود:

آنها اتراک هستند. سوگند به خدائی که جان من در دست قدرت اوست، اسبهای خود را در داخل مساجد مسلمین به شریفترین نقطۀ مساجد می بندند» .

کلمۀ «اصطلام» که در این حدیث تعبیر شده، هلاک شدن در آتش جنگ و جان سپردن در زیر بمبارانهای هوائی و نابود شدن با موشکهای هدایت شونده است.

تعبیر «جحف» که در وصف آنها آمده، به شنهائی گفته می شود که پس از سیل در بستر رودخانه میماند، که چهره های زرد و موجدار آنها را می رساند.

1496- «فیقترقون ثلاث فرق: فرقة تمکث، و فرقة تلحق بآبائها منابت الشّیح و القیصوم، و فرقة تلحق بالشّام و هی خیر الفرق» .

«سه گروه می شوند، گروهی باقی می مانند، گروهی در چمنزارهای شیح و قیصوم به پدران خود می پیوندند و گروهی به شام می گریزند که اینها بهترین آن سه گروهند» .

این گروه از طرف بصره و کویت و دیگر شهرهای شرقی خاورمیانه به سوی شام سرازیر می شوند، چنانکه از احادیث بعدی استفاده می شود:

1497- «یاتی بنو قنطورا البصرة، حتّی ینزلوا بنهر دجلة فیفترق النّاس ثلاث فرق: فرقة تلحق بأصلها و فرقة تأخذ علی نفسها و تکفر، و فرقة یجعلون ذراریهم وراء ظهورهم فیقاتلون، قتلاهم شهداء، یفتح اللّه علی انفسهم، و یلحقون بالشّام. . و امارة ذلک إذا طبّقت الأرض إمارة السّفهاء» .

«بنو قنطره وارد بصره می شوند، در کنار رود دجله فرود می آیند، مردم سه گروه می شوند، گروهی به پدران خود می پیوندند، گروهی به سختی می افتند و کفر می ورزند، و گروهی خانواده های خود را پشت سر خود قرار می دهند و وارد نبرد می شوند. کشته هایشان شهید است، خداوند برای آنها گشایش می دهد و آنها خود را به شام می رسانند، در آن موقع در تمام اقطار زمین حکومت به دست سفیهان است» .

ص:963

امروز در همۀ اقطار و اکناف جهان حکومت به دست سفیهان است و مردم در برابرشان سه گروه شده اند، گروهی از ستم آنها پا به فرار می گذارند، گروهی به سوی آنها گرایش پیدا می کنند و به آنها جذب می شوند و گروهی با آنها به ستیز برمی خیزند. نشانه ها از نزدیک شدن آن ایّام حکایت می کنند.

1498- «للمسلمین عدوّ، وجوههم کالجحف، و عیونهم کالوزغ، لهم وقعة بین دجلة و الفرات، حتّی یکون الجوز أوّل النّهار بمئة دینار إلی الشّام، ثمّ یزید آخر النّهار! !» .

«برای مسلمین دشمنانی است که صورتهایشان چون شنهای مسیل، و دیدگانشان همانند قورباغه است، آنها درگیری سختی در میان دجله و فرات دارند که هزینۀ عبور و گریز به شام صبحگاهان صد دینار و شامگاهان بیشتر از صد دینار می باشد» .

درود بیکران ایزد منّان بر اشرف رسولان (ص) که همۀ پیچ و خمها را برای امّتش بازگو نموده و نکته ای را مسکوت نگذاشته، تا امّتش در راه خود بصیر باشند، اگر به سخنانش گوش فرادهند و از اوامرش پیروی کنند.

***

امیر مؤمنان علیه السّلام می فرماید:

1499- «إذا انساب علیکم التّرک، و مات خلیفتکم الذی یجمع الأموال، و یستخلف من بعده رجل ضعیف یخلع بعد سنتین من بیعته» .

«هنگامی که ترکها بر شما حمله ور شوند و خلیفۀ ثروت اندوزتان بمیرد و مرد زبونی از او جانشین شود که پس از دو سال از خلافت خلع شود» .

امروز بیگانگان بر ما تاخته اند و از هر طرف چون مارهای افعی بر ما حمله ور شده اند. پس از فروکش شدن جنگ جهانی، آخرین خلیفه ای که علی الظّاهر شکل خلافت را حفظ می کرد در استانبول از خلافت خلع شد و خلافت صوری نیز پایان یافت و دیگر خلیفه ای نمانده که به نامش ثروتی گرد آید

ص:964

و ثروت مسلمانان به جیب شرق و غرب و بانکهای اروپائی سرازیر می شود.

آنگاه امیر مؤمنان به نقش یهود در نابودی خلافت اسلامی می پردازد و می فرماید:

1500- «فیأخذ الرّوم ما اخذ منها و تزداد، و تاخذ التّرک ما اخذ منها» .

«رومیان آنچه از آنها گرفته شده، پس می گیرند و مقداری هم اضافه می گیرند. از ترکها هم آنچه گرفته شده پس می گیرند» .

این حدیث تحقّق یافته و دولتهای صرب ، آلبانی، اسپانیا و بسیاری از دولتهای آفریقائی از بین رفته اند و قسمت اعظم فلسطین توسّط رژیم اشغالگر قدس اشغال شده، قسمتی از سرزمین مصر، قسمتی از سرزمین اردن و قسمتی از سرزمین سوریه در اشغال اسرائیل می باشد.

دقّت و بررسی در احادیث رسول اکرم (ص) و اهلبیت عصمت و طهارت هر شخص منصفی را متوجّه می کند که آنچه از این بزرگواران رسیده، مستقیما از منطق وحی سرچشمه گرفته است.

امیر مؤمنان (ع) در تفسیر آیۀ شریفۀ: [وَ أَمْدَدْنٰاکُمْ بِأَمْوٰالٍ وَ بَنِینَ، وَ جَعَلْنٰاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً: شما را با اموال و اولاد یاری کردیم و شما را از جهت نفرات فزونتر قرار دادیم]. به قسمتی از فتنه های شرق و غرب اشاره می فرماید:

1501- «تشغر بذیلها فتنة شرقیّة تطأ بخطامها بعد موتها و حیاتها، و تشبّ فی الحطب الجزل فی غربیّ الأرض، رافعة ذیلها تدعو یا ویلها لرحلة!» .

«فتنه ای بس طولانی در منطقۀ خاوری پدید می آورد و با منقارش در حیات و بعد از ممات بر زمین می زند و در باختر بر تپّه های هیزم آتش می زند و آنگاه دامنش را بلند کرده، بانگ واویلا سر می دهد» .

افکار صهیونیستی پس از مرگ هزاران سالۀ خود، جان گرفته و بر پیکر موجودیّت جهانی نک می زند و آتش افروزیهایش در شرق و غرب، زبانه می کشد و وحشت و اضطراب را بر سراسر جهان تحمیل کرده و آتش فتنه را در

ص:965

سراسر جهان روشن کرده است.

حطب جزل، که در حدیث آمده به تپّه ای از هیزم خشک گفته می شود که فقط منتظر جرقّه ایست که جهانی را در شعله هایش بسوزاند.

رژیم غاصب اسرائیل پس از اینهمه آتش افروزی و فتنه اندوزی، دستهایش را به سوی شرق و غرب دراز کرده، استمداد می کند و واویلا می گوید، تا شاید با این ناله های دروغین کمکهای اربابش آمریکا را به خود جذب کند و برای اثر گذاشتن در عواطف ارباب، اظهار می دارد که اگر عربها پیروز شوند، آنها را در آتش خشم خود خواهند سوزاند و به دریا خواهند افکند.

این استمدادهای دروغین برای جلب کمک، خوراک تبلیغاتی رسانه ها، و تبلیغ هدف اساسی خود: «تشکیل حکومت جهانی صهیونیستی» و گسترش قدرت خود در کنگرۀ آمریکا می باشد، تا بدینوسیلۀ یک حکومت نژادی تأسیس کند.

تا روزیکه این دولت غاصب برای ایجاد فتنه تلاش می کند و در شرق و غرب جهان آتش می افروزد، خداوند برای آن بقا ننوشته و دوام مقدّر نفرموده است، بلکه برعکس، آتشی را که او برافروزد، خداوند خاموشش می کند، چنانکه می فرماید: [کُلَّمٰا أَوْقَدُوا نٰاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّٰهُ: هرگاه آتش جنگ را برافروختند، خداوند آنرا خاموش گردانید].

1502- «ویل للعرب من مخالفة الأتراک، و ویل لأمّة محمّد إذا تحمّل أهلها البلدان، و عبر بنو قنطوراء سیحان و شربوا ماء دجلة، و همّوا بقصد البصرة و الأبّلة. و أیم اللّه لتغرقنّ بلدتکم حتّی کأنّی انظر إلی جامعها کجؤجؤ سفینة أو نعامة جاثمة!» .

«وای بر عرب از مخالفت اتراک. وای بر امّت محمّد (ص) هنگامی که شهرنشینی را تحمّل کنند و بنی قنطوره از رود سیحان بگذرند، و از آب دجله بخورند و به سوی بصره و ابّله تهاجم کنند. سوگند به خدا که این شهر شما (بصره) بی گمان در زیر امواج دریا غرق خواهد شد. گوئی با چشم خود می بینم که همۀ شهر غرقه گشته و مسجد شما همانند دکل کشتی سر از آب بیرون آورده و یا چون شترمرغی بر بستر آب تکیه داده است» .

ص:966

1503- «إذا قتل ملوک بنی العبّاس أصحاب الرّمی عن الأقواس بوجوه کالتّراس» .

«هنگامی که سلاطین بنی عبّاس را کمانداران تیراندازی با چهره های گردی چون سپر به قتل برسانند» .

ظاهرا این حدیث از تهاجم چین بر عراق سخن می گوید، و شاید در آینده چنین برخوردی بین این دو کشور به وجود آید ، زیرا تعبیر چهره هائی چون سپر، با چینی ها بیش از دیگران منطبق است. کمانها و تیرها در عصر ما دگرگون شده، کمانهای دستی جای خود را به توپخانه های سبک و سنگین و موشک اندازهای زمین به زمین، و زمین به هوا و غیره داده است. اگر امروز چنین برخوردی بشود از آنسوی خاور دور با موشکهای قارّه پیما هر نقطۀ موردنظر را هدف قرار می دهند.

1504- «کأنّی أراهم قوما وجوههم المجانّ المطرّقة، یلبسون السّرق و الدّیباج، و یعتقبون الخیل العتاق، و یکون هناک استجرار قتل، و یکون المفلت أقلّ من المأسور. . و لیس هو بعلم غیب. ذلک علم علّمه اللّه لنبیّه فعلّمنیه و دعا لی بأن یعیه صدری و تضطمّ علیه جوانحی» .

«گوئی آنها (چینی ها) را با چشم خود می بینم که چهره های آنها چون سپرهائی است که پوست بر روی آن کشیده باشند، جامه های حریر و دیبا می پوشند و اسبهای بسیار زیبائی را یدک می کشند. در آنجا کارزاری سخت روی می دهد، و فراریان کمتر از اسیران خواهند بود.

یکی از یاران گفت: بی گمان به شما علم غیب عطا شده است.

فرمود: ای برادر کلبی! این غیب نیست، این دانشی است که آنرا خدای تبارک و تعالی به پیامبرش آموخته است و او به من تعلیم کرده و برای من دعا کرده که سینه ام گنجینۀ این علوم بوده و دلم فراگیرندۀ این دانشها باشد» .

اگر بگوئیم صدّیق امّت در این گفتار چون همۀ سخنان درربارش راست فرموده است، سخنی نه شایستۀ مقام او گفته ایم، ولی ابراز می داریم که وجود مقدّس مولای متّقیان و فرزندان بزرگوارش از سرچشمۀ وحی اسرار رسالت را

ص:967

آموخته اند و با نهایت امانت و درایت آنرا نگه داشته اند و در مواقع متناسب برای اهلش بازگو نموده اند. خداوند آنها را پاداش نیکو عنایت فرماید. آنها چیزی را از حقایق و دقایق ناگفته نگذاشته اند، ولی کو آن دل باز و سینۀ شایسته که این علوم را در خود جای دهد و اینهمه راز را از روی امانت و درایت در سویدای دلش مکتوم بدارد و برای اهلش بازگو نماید.

1505- «إذا افترق بنو قنطوراء علی اختلاف، و آل بهم الوجل إلی المصافّ، أمتحنوا بالرّجف و انکشف للأنام علی مضمرهم» .

«هنگامی که در میان بنی قنطوره اختلاف پدید آید و ترس و وحشت آنها را به صحنۀ جنگ بکشاند، در آن هنگام دچار زلزله می شوند و باطنشان بر همگان آشکار گردد» .

این حدیث نویدی است بر جهان اسلام که چنین دشمن خطرناکی از جلو راهشان برداشته می شود و شوکت آن شکسته می شود. این اختلاف در جنگ چین و ویتنام آغاز شد.

1506- «ثمّ یظهر قوم صغار لا یؤبه لهم، قلوبهم کزبر الحدید أصحاب الدّولة، لا یفون بعهد و لا میثاق، یدّعون الحقّ و لیسوا من أهله.

أسماؤهم الکنی، و نسبهم الفری، شعورهم مرخاة کشعور النّساء حتّی یختلفوا فیما بینهم، ثمّ یؤتی اللّه الحقّ من یشاء» .

«سپس قومی بی مقدار خروج می کنند که به آنها اعتنا نمی شود، ولی دلهائی چون قطعات آهن دارند، به حکومت می رسند و به هیچ عهد و پیمانی وفا نمی کنند، ادّعای حق می کنند و اهل حق نیستند، نامهای آنها نام خانوادگی (کنیه) است و نسبهای آنها مجعول و ساختگی است، و موهای آنها چون زلف زنان بر شانه هایشان فروریخته است. در میانشان اختلاف پدید می آید وانگاه خداوند حق را به کسی که اراده کرده است عطا می فرماید» .

آری در آن هنگام حق به صاحب حق می رسد و فرمان به صاحب الامر (عج) عطا می شود. انشاء اللّه.

آنگاه مولای متّقیان، امیر مؤمنان، باب مدینۀ رسول، حضرت علی

ص:968

علیه السلام که همۀ گفتارهایش حقّ و تردیدناپذیر است و خود دربارۀ خویشتن فرموده است: «هرگز در حقّ من تردید نکنید که هرگز سخنی به گزاف نگویم و جز آنچه رسولخدا برایم آموخته به زبان نرانم» سخنان خود را در پیرامون رویدادهای آن مقطع چنین می فرماید:

1507- «و أین المفرّ عند ظهور العلج شلعین المیل الکالح، و معهم الکرکدنّ و الفیل. و یثبّطون الظّهور، و یفزعون الثغور. و سیحیط ببلاد الإرم فی أحد الأشهر الحرم أشدّ العذاب من بنی حام. ثمّ یأمر العلج أن یخرب بیت المقدس، فإذا أذعن لأوامره، و ساربعسکره، و أهال بهم الزّمان فی الرّملة، و شملهم الشّمال بالذلّة، فیهلکون عن آخرهم هلعا!» .

«از خروج شلعین کافر تندخوی ترشروی کجا می توان فرار کرد، که فیل و کرکدن با خود یدک می کشند و بر پشت زینها استوار می مانند و مرزها را ناامن می سازند و در یکی از ماههای حرام سرزمین ارم را عذابی دردناک از سوی بنی حام احاطه می کند. آنگاه «علج» (کافر درشتخوی) فرمان می دهد که بیت المقدس را تخریب کنند. هنگامی که ساز و برگ نظامی فراهم شود و سپاهیان به فرمانش گردن نهند و به سوی بیت المقدس روان شوند، دست قضا آنها را به ریگزار می برد و در آنجا سرگردان سازد تا باد خزان بر خرمن هستی شان بوزد و جامۀ ذلّت بر تنشان بپوشاند و تا آخرین فردشان را به طرز فجیعی نابود سازد» .

تصوّر می رود که «علج شلعین» اشاره و رمز به نام یکی از فرماندهان آنها باشد که زشت روی و درشت خوی باشد و دندانهای پیشینش بیرون آمده باشد.

شاید فیل و کرکدن اشاره به دستگاههای پیچیدۀ جنگی از ناوچه ها و موشک اندازها و غیره باشد و شاید به معنای واقعی کلمه به کار رفته باشد.

منظور از سرزمین ارم، سرزمین شامات است، آنچنانکه در روایات آمده است.

منظور از اولاد حام نیز مردم آفریقا، مصر و مراکش است که احتمالا در یک جنگ فراگیر با فلسطین بجنگند و بیت المقدّس را از دست یهود اشغالگر بگیرند و از آنجا به سوی دمشق سرازیر شوند، چنانکه در بخشهای بعدی به تفصیل در این رابطه سخن خواهیم گفت.

ص:969

آنگاه از وعدۀ ظهور آن مهر تابان سخن می گوید و در فرازی از آن می فرماید:

1508- «یخرج إذا تلا حمت الشّداد. . و وبل الرّذاذ، و عجّت الفلاة. . و ظهرت الأفاطس و فحم الملابس. فیکدحون الجزائر، و یملکون السّرائر، و یهتکون الحرائر، و یجیئون کیسان و یخربون خراسان، فیهدمون الحصون، و یخرجون المصون، و یفتحون العراق و یثیرون النّفاق بدم یراق!» .

«او هنگامی قیام می کند که فجایع خونین پشت سر هم قرار گیرد، رگبارها شبانه روز فرو بارد، دشت و صحرا یکپارچه فریاد شود، مرگهای نابهنگام فراوان شود و جامه های مشکی رائج گردد، به هر قیمتی است جزائر را اشغال می کنند، حرمسراها را به دست آورند، حریمها را می شکنند، از در مکر و حیلت وارد شده، خراسان را ویران سازند، قلعه های مستحکم را فرو شکنند و پناهندگان را بیرون آورند، عراق را اشغال می کنند و با خونریزی تخم نفاق را می افشانند» .

«کیسان» چنانکه در لغت و در لسان احادیث آمده به معنای اهل مکر و حیلت است و شاید منظور از آنها مردم افغان باشند که در آنسوی خراسان قرار گرفته اند.

این فجایع هنگامی روی می دهد که مبادله توپخانه های سبک و سنگین و مسابقه های موشک پراکنی از زمین و هوا آغاز گردد، و تن ها موادّ آتش زا بر سر انسانها فروریزد و خمپاره ها و دیگر موادّ تخریبی سیل آسا بر سرشان فروبارد و سلاحهای الکترونیکی با پشتیبانی توپخانه ها و موشک اندازها چون بارانی تندبار بر خرمن زندگی شان فروریزد و همۀ مظاهر تمدّنشان را بر خاکستر نشاند و صدای انفجار و بوی باروت فضای زندگی شان را پرسازد. و آن هنگامی است که سپاه تا به دندان مسلّح چینی با انیفورم مشکی ارمغان مرگ آورد و پشت زمامداران را بلرزاند و مجامع بین المللی قطعنامه صادر کنند و خروجشان را محکوم نمایند، چنانکه در جنگ چین و ویتنام از طرف سازمان ملل منتشر می شد و دردی را دوا نمی کرد. و یا امروز بر علیه شوروی به جهت اشغال افغانستان صادر می شود و کاری از پیش نمی برد.

ص:970

1509- «سیحیط بالزّوراء علج من بنی قنطوراء، بأشرار قد سلبت الرّحمة من قلوبهم، فیذبحون الأبناء و یستحلّون النّساء. . ویل للزّوراء من بنی قنطورا! لکأنّی اشاهد دماء الفروج بدماء أصحاب السّروج؟ ! . و تحرق نارهم الشّام، فواها لحلب من حصارهم. . و یهدمون حصون الشّامات و لا یبقی إلاّ دمشق و نواحیها، و تراق الدّماء بمشارفها و اعالیها. . ثمّ یدخلون بعلبکّ بالأمان، و تحلّ البلایا فی أنحاء لبنان. فکم من قتیل فی القفر، و کم من أسیر ذلیل بجانب النّهر! ! ! فهناک تسمع الإعوال و تصحب الأهوال. . فإذا أتاهم الحین الأوجر، وثب علیهم العدوّ الأقطر، و هو رابع العلوج المنقّر. . فیسوقهم سوق الهجان، و ینکّص شیاطینهم فی أرض کنعان و یقتل جیوشهم العصف، و یحلّ بجمعهم التّلف! . ثمّ یظهر الجریء الهالک من البصرة بشر ذمة عرب من بنی عمرة یقدمهم إلی الشّام، فیبایعه علی الخدیعة الأرغش و سیصحبه فی المسیر إلی عوطته فما أسرع ما یسلمه بعد ورطته. . ثمّ یامر الجریء أن یروم العراق، فیدرکه الهلاک بالانبار، و یحلّ بأهله التّلف» .

«کافری از بنی قنطوره با سپاهیان دژخیم خوئی که رحم و انسانیّت از دلشان به کلّی رخت بربسته، شهر زوراء (بغداد) را محاصره می کنند، کودکان را سر می برند و بر حریم زنان تجاوز کنند. وای بر زوراء (بغداد) از بنی قنطوره، گوئی با چشم خود می بینم که حریم زنها در زیر پای سواران سپاه لگدمال شده و شعله های آتششان شام را طعمۀ حریق نموده است. بدا به حال حلب از محاصرۀ آنان. شهرهای شامات در زیر پایشان لگدمال می شود و از شامات جز دمشق و نواحی آن باقی نمی ماند و دشت و دمن از خون مردمان رنگین می شود. سپس با اعلام امن و امان وارد بعلبک می شوند و همۀ نواحی لبنان را حوادث خونبار فرا می گیرد.

چقدر اجساد کشته در روی زمین در دشت و صحرا می ماند! و چقدر اسیر به خواری و زبونی در کنار رود نگهداری می شود! . ناله و فریاد گوش فلک را کر می کند و ترس و وحشت و خطر همه جا را فراگیرد.

هنگامی که وقت نابودی شان فرارسد، دشمنی بس عظیم بر آنها بتازد که آن چهارمین سپاه مجهّز و نشاندار کفّار است، پس آنها را همانند گلّۀ خر می رانند و شیطانهایشان را در سرزمین کنعان (بیت المقدس) وادار به

ص:971

عقب نشینی می کنند و سپاهیانشان به وسیلۀ طوفان نابود می شوند و همگی تارومار می گردند. آنگاه مردی بی باک و رو به هلاک با گروهی اندک از عرب از تیرۀ بنی عمره از بصره حرکت می کند و به سوی شام پیش می رود، در این مسیر مردی فرصت طلب از روی حیله با او بیعت می کند و تا شام با او همراهی می کند و در اندک زمانی از گرفتاری رهائی می یابد و به سوی عراق عزیمت می کند ولی در انبار هلاک می شود و کسانش نابود می شوند» .

1510- «و أکثر العلامات بنو قنطورا، و ملکهم العراق و أطراف الشّام» .

«از بیشترین نشانه ها بنی قنطوره و سلطۀ آنها بر عراق و شامات است» .

1511- «فکأنّی انظر إلی الأرغش قد هلک، و ولده الحدث الأبرص و قد ملک، فلا تطول مدّته أکثر من ساعة. و یقتل مدرّب الجمیل الأحمر، بعد أن یسجن الأسمر، عند وصول رسل المغاربة الیه و مثولهم بین یدیه. . . فعندها یخرج من المغرب اناس علی شهب الخیول بالمزامیر و الأعلام و الطّبول، فیملکون البلاد، و یقتلون العباد. ثمّ یخرج من السّجن غلام یفنی عددهم و یاسر جددهم و یهزمهم إلی البیت المقدس، و یرجع منصورا مؤیّدا محبورا. ثمّ یعود المغربیّ إلی مصر و قد نقص نیلها و یبست أشجارها و عدمت ثمارها» .

«گوئی آن مرد فرصت طلب را با چشم خود می بینم که به هلاکت می رسد و فرزند نورس برص دارش به سلطنت می رسد و مدّت سلطنت او از یک ساعت تجاوز نمی کند! . آن سرخ نیکوآزموده کشته می شود بعد از آنکه آن مرد ابلق به هنگام رسیدن نامه ها و فرستاده های مراکشی به زندان افتد. در آن هنگام گروهی از مراکش با پرچمها و سازوبرگ نظامی بر پشت اسبهای تیزپا خروج می نمایند و شهرها را فتح می کنند و مردم را طعمۀ شمشیر سازند. آنگاه مردی از زندان آزاد می شود و سپاهشان را نابود می سازد و نونهالانشان را اسیر می گیرد و آنها را به سوی بیت المقدس عقب می راند و پیروزمندانه باز می گردد. آنگاه «مغربی» به مصر باز گردد

ص:972

و رود نیل را کاهش یافته و درختان را خشکیده و میوه جات را نابود شده می یابد» .

در این خطبه که فرازهائی از آن به خدمت خوانندگان گرامی تقدیم شد، اسرار بسیاری نهفته است که یکی از آنها تعبیر «اوجر» است که به معنای جوان تیرانداز وحشت انگیز است و دیگری تعبیر «اقطر» است که به معنای دشمن خشمگین و تا به دندان مسلّح است. سوّمی تعبیر «عصف» است که به معنای تندباد است و در اینجا منظور از آن جنگ خانمانسوزیست که چون باد خزان بر بهار زندگی انسانها می وزد و هیچ شاخ و بری را باقی نمی گذارد. چهارمی تعبیر «ارغش» است که احتمالا به معنای جامه های رنگارنگ باشد و شاید منظور از آن انیفورم نظامی سپاهیان باشد که همانند پارچه های پلنگی رنگارنگ باشند.

منظور از صاحب پرچم محمّد (ص) در فرازی از این خطبه صاحب عصر و زمان حضرت ولیّ عصر (عج) می باشد.

تعبیر «شهب الخیول» به معنای لغوی آن نیست که اسبهای خاکستری رنگ منظور باشد، که در مورد لشکر جرّار و تا به دندان مسلّحی که در عصر حاضر بخواهد مصر را فتح کند، از فلسطین بگذرد و شامات را بگیرد، معنی ندارد که با اسب پیش تازد، در عصریکه اسبها در شرف نابودی هستند، کجا رسد به اسبهای سیاه و سفید و خاکستری، بلکه به طوریکه یکی از معانی «شهب» لشکر جرّار و تا به دندان مسلّح است، در اینجا نیز لشکر مجهّز و مسلّح به سلاحهای مکانیزه و مدرن منظور شده است. آری نوعا تانکها و نفربرها به رنگ خاکستری می باشد تا امکان استتار بیشتری داشته باشد و به همین جهت تعبیر «شهب» به کار رفته است. رسول گرامی اسلام (ص) و امامان اهلبیت عصمت و طهارت دقّت خاصّی در تعبیرات خود دارند که برای مردم زمان خود معنی داشته و برای زمان ما نیز مفاهیم وسیع و پرارجی دربرداشته باشد.

منظور از جوانی که از زندان نجات می یابد و آنها را به هلاکت می رساند و پیروزمندانه باز می گردد، احتمالا «شعیب بن صالح» باشد که پرچم را به دست با کفایت حضرت بقیّة اللّه روحی فداه تقدیم می کند.

در این خطبه تعبیراتی نیز وجود دارد که فعلا برای ما مفهوم نیست، از قبیل کشته شدن مرد سرخ نیکوآزموده و زندانی شدن مرد ابلق و جز آنها، که

ص:973

انشاء اللّه به هنگام تحقّق یافتن برای همگان روشن و مفهوم می شود.

***

امام صادق (ع) می فرماید:

1512- «کیف حال الأشخاص الّذین یباشرون الکفّار، و یتودّدونهم و یجالسونهم، و یتکلّمون بلغاتهم، و یکثّرون سوادهم، و یکونون سببا لازدیاد شوکتهم! ! !» .

«چگونه خواهد بود حال کسانیکه با کفّار رفت وآمد می کنند، با آنها طرح دوستی می ریزند، با آنها نشست وبرخاست دارند، با زبان آنها سخن می گویند، بر سیاهی آنها می افزایند و موجب شوکت و فزونی نفرات آنها می شوند» ؟ ! ! .

امام صادق علیه السّلام در این حدیث از آن عدّه از مسلمانان که ظاهرا از مسلمانان به شمار می آیند و برای دشمنان اسلام خدمت می نمایند و نقش ستون پنجم را در میان امّت اسلامی بازی می کنند، اظهار تعجّب و شگفت می کند، و برای امّت اسلامی نشانه های ستون پنجم را بازگو می فرماید که آنها کسانی هستند که با دشمنان دین رفت وآمد و روابط دوستانه دارند و با فرهنگ و زبان آنها سخن می گویند و در مواقع لزوم در صف آنها قرار می گیرند و بر تعداد نفرات و شوکت آنها می افزایند.

آنگاه با اشاره به تفسیر آیۀ 114 از سورۀ بقره می فرماید:

1513- «و من أظلم ممّن منع مساجد اللّه أن یذکر فیها اسمه، و سعی فی خرابها. هم الرّوم کانوا ظاهروا بختنصّر علی خراب بیت المقدس. أولئک ما کان لهم أن یدخلوها إلاّ خائفین: فلیس فی الأرض رومیّ یدخله إلاّ و هو خائف أن یضرب عنقه، أو قد اخیف بأداء الجزیة.

لهم فی الدّنیا خزی: أمّا خزیهم فی الدّنیا فإنّه إذا قام المهدیّ و فتحت القسطنطینیّة قتلهم، فذلک الخزی، و لهم فی الآخرة عذاب عظیم» .

«[چه کسی ستمگرتر از کسی است که نگذارد در مساجد خداوند، نام او یاد شود و برای ویرانی آن تلاش کند؟]فرمود: آنها

ص:974

رومی ها هستند که بختنصّر را در تخریب بیت المقدّس یاری کردند. [برای آنها روا نیست که وارد مساجد الهی شوند جز با ترس و لرز]، آنروز هیچ رومی (یهودی) وارد بیت المقدّس نمی شود جز اینکه ترس دارد که گردنش از پیکرش جدا شود. و یا جزیه از او گرفته شود [برای آنها در دنیا خواری و زبونی هست]، خواری آنها در دنیا کشته شدن آنهاست به دست حضرت بقیّة اللّه در قیام شکوهمند آنحضرت و به هنگام فتح قسطنطیّه (استانبول) ، «و برای آنها در آخرت عذابی است بزرگ» .

این حدیث نیز گواه نظر ماست که در گذشته مکرّر ابراز نمودیم که منظور از رومی، یهودی است و در هر روایتی که از رومی بحث شده، اوصاف یهود بازگو شده است.

امروز که دولت اشغالگر اسرائیل، سرزمین قدس را در اشغال خود دارد، هیچ یهودی وارد بیت المقدّس نمی شود جز با ترس و وحشت.

امام صادق (ع) چقدر قاطعانه تعبیر فرموده و ما امروز در اوج قدرت اسرائیل شاهد صدق گفتار آنحضرت هستیم، که آنچه فرموده از آباء کرامش از رسول اکرم (ص) نقل می کند و قدم به قدم اوضاع امروز را برای ما شرح می دهد و با گذشت زمان حلاوت و طراوت خود را از دست نمی دهد. این تعبیرات شیوا و زیبا که با عباراتی گیرا و تعبیراتی عالی و محتوائی صادق از پیشوائی صادق و به حق ناطق صادر شده، گوش جان را نوازش می دهد و دل را جلا می بخشد.

رژیم اشغالگر یهود بیت المقدّس را اشغال کرده، درصدد آتش زدن مسجد اقصی برآمده، تصمیم بر حفر مسجد اقصی به منظور پیدا کردن هیکل سلیمان گرفته اند. ناقوسها را در کشور اسلامی به صدا درآورده اند و بر صف نمازگزاران آتش گشوده اند و مسلمانان نمازگزار را مقتول و مصدوم و مجروح نموده اند و با تمام قدرت برای جلوگیری از پرستش پروردگار در مساجد تلاش کرده اند. و درعین حال شب و روزشان با وحشت سپری می شود و هرگز روی آسایش و آرامش نخواهند دید.

1514- «تقاتلون قوما دلف الأنوف، صغار الأعین!» .

«با قومی ستیز می کنید که دماغشان پرباد و دیدگانشان بسیار ریز است» .

ص:975

مردم چین و حوالی آن دقیقا مشمول این حدیثند که دماغ پهن و دیدگانی ریز چون مهره دارند.

امام صادق علیه السّلام چون پدران بزرگوارش حقایق را دقیق و بی پرده بیان می کند و به زودی با ظهور بنی قنطوره از روی حقایق فراوانی پرده برداشته می شود، که کشورها را فتح می کنند و انسانها را تحت سیطره می آورند و زردپوستانرا می کشند و عراق را تحت اشغال خود درآورده بر مرکز خلافت اسلامی حکم می رانند و همۀ ادیان آسمانی را بی فروغ می سازند و عقاید اسلامی به صورت یک سلسله تعصّبات قومی و ملّی درمی آید و اعتقادات مذهبی یهود و نصاری نیز به یک سلسله تعصّبات خشک تبدیل می شود و روح پرستش و فروغ معنویّات از بین می رود. در چنین مقطعی امام غائب از نظر، ظاهر می شود و کفر و الحاد را نابود می سازد و بر کالبد بیجان دین، روح می دمد. خداوند در ظهورش تعجیل فرماید و ما را سعادت درک آن روزگار میمون عطا نماید.

آنچه از نشانه های ظهور از امامان معصوم علیه السّلام صادر شده، تاکنون بدون کم و زیاد انجام یافته است و اینک در انتظار آن هستیم که آخرین نشانه ها نیز تحقّق یابد و روزگار رهائی فرارسد.

امام صادق علیه السّلام نشانه های واپسین را در یک جمله خلاصه کرده می فرماید:

1515- «ألفرج کلّه هلاک الفلانیّ من بنی العبّاس» .

«همۀ فرج در به هلاکت رسیدن فلانی از بنی عبّاس است»

تعیین منظور از فلانی برای ما سخت است ولی طبعا یکی از ستم پیشگانی است که در بغداد بر تخت قدرت می نشیند و ستم می کند و خون می ریزد و ویژگیهائی از خود نشان می دهد که در میان دیگر جنایت پیشه ها شناخته می شود و همگان متوجّه می شوند که این حدیث اشاره به اوست.

***

امام زمان (ع) می فرماید:

ص:976

در ضمن توقیع شریفی به افتخار علیّ بن مهزیار از ناحیۀ مقدّسه چنین آمده است:

1516- «إنّه إذا فقد الصّینیّ، و تحرّک المغربیّ، و سار العبّاسیّ، و بویع السّفیانیّ، أذن لولیّ اللّه» .

«هنگامی که مرد چینی ناپدید شود، مراکشی قیام کند، عبّاسی برود و با سفیانی بیعت شود، برای ولیّ خدا اجازۀ ظهور داده می شود. . .» .

این مرد چینی که با الف و لام عهد در توقیع شریف آمده است، حتما یک شخصیّت ممتازی خواهد بود که در سراسر جهان شناخته شده باشد و در ردیف چانگ کای چک و مائوتسه تونگ باشد که ناپدید شدنش در سطح جهانی مطرح باشد و یکی از نشانه های قرب ظهور به شمار آید.

علیّ بن مهزیار هنگامی که به پیشگاه کعبۀ مقصود و قبلۀ موعود تشرّف یافت، از آنحضرت چنین شنید:

1517- «یا ابن مهزیار، ألا أنبّئک؟ ! . إنّه إذا فقد الصّینیّ و تحرّک المغربیّ، و سار النّعمانیّ، و تربّع السّفیانیّ، یؤذن لولیّ اللّه، فأخرج بین الصّفا و المروة فی ثلاثمئة و ثلاثة عشر رجلا» .

«ای پسر مهزیار! آیا برای تو بازگو نکنم؟ ! هنگامی که آن مرد چینی ناپدید شود، مغربی حرکت کند، نعمانی برود و سفیانی بر تخت نشیند، به ولیّ خدا اذن خروج داده می شود. آنگاه با 313 تن از یارانم، از میان صفا و مروه ظاهر می شوم» .

در این حدیث احتمالا کلمۀ «نعمانی» اشتباها به جای «یمانی» نقل شده است. و ما در انتظار ناپدید شدن چینی هستیم که به دنبالش خورشید جهانتاب امامت از پشت پردۀ غیبت برون آید و تاریکیها را بزداید.

***

در کتب عهدین چنین آمده است:

ص:977

1518- «اینک خانۀ شما برای شما ویران گذارده می شود» .

منظور از خانه، بیت المقدّس و هیکل حضرت سلیمان است که به دست بختنّصر ویران گردید.

1519- «پس، از درخت انجیر مثلش را فراگیرید که چون شاخه اش نازک شده برگها می آورد، می فهمید که تابستان نزدیک است.

همچنین شما نیز چون اینهمه را ببینید، بفهمید که نزدیک بلکه بر در است. . . امّا از آن روز و ساعت هیچکس اطّلاعی ندارد، حتّی ملائکۀ آسمان. . . ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد بود. . . در ساعتی که گمان نبرید پسر انسان می آید» .

منظور از درخت انجیر تیرۀ اسرائیل است و فرازهای یادشده اشاره است به اینکه رژیم اسرائیل در روی زمین ماندگار نیست و هم اکنون ریشه هایش فرسوده شده، پایه هایش فروریخته و وقت آن فرارسیده که یکبار دیگر از این آب و خاک رخت بربندند و از منطقه بگریزند و ردّپائی از خود برجای نگذارند.

1520- «اینک روز خدا می آید و غنیمت تو در میانت تقسیم خواهد شد. و جمیع امّتها را به ضدّ اورشلیم برای جنگ جمع خواهم کرد و شهر را خواهند گرفت و خانه ها را تاراج خواهند نمود و زنها را بی عصمت خواهند کرد و نصف اهل شهر به اسیری خواهند رفت و بقیّۀ قوم از شهر منقطع خواهند شد. . . آن یک روز معروف خداوند خواهد بود. . . و یهوه بر تمامی زمین پادشاه خواهد بود. در آنروز یهوه واحد خواهد بود و اسم او واحد» .

مضمون این پیشگوئیها یکبار انجام گرفته و یکبار دیگر در یوم اللّه ظهور تحقّق می یابد و نخستین قبلۀ مسلمانان برای همیشه از اشغال یهودیان رهائی می یابد و در تمامی جهان تنها خدای یکتا را می پرستند و همه جا ندای وحدت گوش جان را نوازش می دهد.

1521- «و این بلائی خواهد بود که خداوند بر همۀ قومهائی که با اورشلیم جنگ کنند وارد خواهد آورد. گوشت ایشان در حالتیکه بر پایهای خود ایستاده اند کاهیده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گردید و زبان ایشان در دهانشان کاهیده خواهد گشت» .

ص:978

این ذوب شدن و گداخته شدن یا یک امر معنوی است و یا به وسیلۀ جنگ اتمی و به کار بردن مواد شیمیائی است که نزدیک دو هزار سال پیش حضرت مسیح از آن خبر داده است و چهارده قرن پیش نیز پیامبر اسلام (ص) از آن سخن گفته است.

1522- «آنگاه جمیع امّتها را جمع کرده به وادی یهوشافاط فرود خواهم آورد و در آنجا با ایشان دربارۀ قوم خود و میراث خویش اسرائیل محاکمه خواهم نمود، زیرا که ایشانرا در میان امّتها پراکنده ساخته و زمین مرا تقسیم نموده اند. و بر قوم من قرعه انداخته و پسری در عوض فاحشه ای داده و دختری به شراب فروخته اند تا بنوشند» .

«وادی یهوشافاط» نام صحرائی در نزدیکی بیت المقدس است که اکنون «وادی قدرون» نامیده می شود.

1523- «در امّتها برانگیخته شوند و به وادی یهوشافاط برآیند، زیرا که من در آنجا خواهم نشست، تا بر همۀ امّتهائیکه به اطراف آن هستند داوری نمایم» .

این فرازها از نزول حضرت عیسی و داوری آنحضرت خبر می دهند.

1524- «و ایشانرا به موضعی که آنرا در عبرانی حار مجدّون می خوانند فراهم آوردند» .

در اینجا یوحنّای رسول دقیقا تعیین می کند که جنگ حسّاس و سرنوشت ساز اسرائیل در «مجدّون» خواهد بود و این رژیم خون آشام در آنجا محاکمه شده به سزای اعمال خود خواهند رسید.

1525- «شیطان از زنده خود خلاصی خواهد یافت. تا بیرون رود و امّتهائی را که در چهار زاویۀ جهانند یعنی جوج (یأجوج) و مأجوج را گمراه کند، و ایشانرا به جهت جنگ فراهم آورد که عدد ایشان چون ریگ دریاست. و بر عرصۀ جهان برآمده لشکرگاه مقدّسین و شهر محبوب را محاصره کردند، پس آتش از جانب خدا از آسمان فروریخته ایشانرا بلعید» .

ص:979

منظور از شهر محبوب شهر قدس است و منظور از آتشی که فرو می ریزد شاید بمبها و موشکها و دیگر موادّ آتش زا باشد یک صاعقۀ آسمانی باشد که در انتظار این شهر محبوب باشد.

سپاس و ستایش خداوندی را که گفتار پیامبرانش هر یکی مطابق دیگری است که هیچکدام از خود چیزی نگفته اند و همگی به اتّکای منطق وحی سخن گفته اند، (و اگر اختلافی مشاهده شود از تحریف محرّفان و تأویل مفسّران خواهد بود که الحمد للّه قرآن کریم از آن مصون مانده است ولی دیگر کتب آسمانی با کمال تأسّف دستخوش آن شده است) .

1526- «و امّا تو ای پسر انسان خداوند یهوه چنین می فرماید که به هر جنس مرغان و به همۀ حیوانات صحرا بگو جمع شوید و بیائید و نزد قربانی من که آنرا برای شما ذبح می نمایم فراهم آئید. قربانی عظیمی بر کوههای اسرائیل تا گوشت بخورید و خون بنوشید. گوشت جبّاران را خواهید خورد و خون رؤسای جهانرا خواهید نوشید» .

سپس خبر می دهد که وادی عابریم را برای دفن اجساد یأجوج و مأجوج اختصاص خواهد داد و مدّت هفت ماه دفن اجسادشان طول خواهد کشید، تا بدین سان روی زمین از مفسدان پاک گردد. سپس ادامه می دهد:

1527- «در آنروز که یعنی در روزیکه جوج به زمین اسرائیل می آید همانا حدّت خشم من ببینیم خواهد برآمد. . . ماهیان دریا و مرغان هوا و حیوانات صحرا و همۀ حشراتیکه بر زمین می خزند و همۀ مردمانیکه بر روی جهانند به حضور من خواهند لرزید» .

این تعبیرات دقیقا با آیات قرآن کریم منطبق است که در همین رابطه می فرماید: [فَإِذٰا جٰاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنٰا بِکُمْ لَفِیفاً: هنگامی که وعدۀ واپسین آمد شما را پیچیده می آوریم].

1528- «پس تو ای پسر انسان دربارۀ جوج (یأجوج) نبوّت کرده بگو: خداوند یهوه چنین می فرماید: که اینک ای جوج! رئیس روش و ماشک و توبال، من به ضدّ تو هستم. و ترا برمی گردانم و رهبری می نمایم و ترا از اطراف شمال برآورده بر کوههای اسرائیل خواهم آورد. و کمان ترا از دست

ص:980

چپت انداخته تیرهای ترا از دست راستت خواهم افکند. و تو و همۀ افواجت و قومهائیکه همراه تو هستند بر کوههای اسرائیل خواهید افتاد» .

این فراز نیز دقیقا با روایات اسلامی در مورد خروج یأجوج و مأجوج به قصد سیطره بر جهان و تارومارشدنشان منطبق است.

1529- «لکن آسمان و زمین الآن به همان کلام برای آتش ذخیره شده و تا روز داوری و هلاکت مردم بیدین نگاه داشته شده اند. لکن ای حبیبان این یک چیز از شما مخفی نماند که یکروز نزد خدا چون هزار سال است و هزار سال چون یک روز. خداوند در وعدۀ خود تأخیر نمی نماید، چنانکه بعضی تأخیر می پندارند، بلکه بر شما تحمّل می نماید چون نمی خواهد که کسی هلاک گردد بلکه همه به توبه گرایند. لکن روز خداوند چون دزد خواهد آمد (ناگهان و بی خبر) که در آن، آسمانها به صدای عظیم زائل خواهند شد و عناصر سوخته شده از هم خواهد پاشید و زمین و کارهائیکه در آنست سوخته خواهد شد. چون جمیع اینها متفرّق خواهند گردید، شما چه طور مردمان باید باشید در هر سیرت مقدّس و دینداری. و آمدن روز خدا را انتظار بکشید و آنرا بشتابانید که در آن آسمانها سوخته شده از هم متفرّق خواهند شد و عناصر از حرارت گداخته خواهد گردید. ولی به حسب وعدۀ او منتظر آسمانهای جدید و زمین جدید هستیم که در آنها عدالت ساکن خواهد بود» .

آیا مردم انتظار دارند که در کتابهای آسمانی بیش از این توضیح داده شود؟ این فرازها دقیقا جنگهای خانمانسوز امروزی را با سلاحهای مدرن و آتش زا، از بمبهای اتمی تا موشکهای هدایت شونده، و آثار تخریبی آنها را در زمین و زمان بیان کرده است.

در فراز آخر تعبیراتی چون: «صدای عظیم» ، «عناصر سوخته شده» و «گداخته شدن از حرارت» بسیار جالب و با مبادلات توپخانه ها و مسابقه های موشک پراکنی و پودر شدن هواپیماها در فضا، دقیقا منطبق است.

تعبیر ذخیره شدن زمین برای آتش، با انفجار چاههای نفتی منطبق می شود که هر مادّه ای را مشتعل می سازد و آتشی عظیم برپا می کند، چنانکه در بخشهای پیشین از رسول اکرم (ص) و امامان معصوم علیهم السّلام نقل کردیم.

***

ص:981

ص:982

حواشی

-الملاحم و الفتن صفحه 129 و 166.

-الملاحم و الفتن صفحه 33.

-اگر این معانی وجود خارجی داشته باشند در مناطق مارکسیستی از نژادهای یادشده امکان پذیر است وگرنه بسیاری از مناطق یادشده مسلمان و دقیقا به مسائل اخلاقی و ناموسی پای بند هستند. «مترجم»

-شبیه این تجاوز از طرف رژیم سعودی به کعبۀ معظّمه نیز انجام گرفت و هزاران نفر از متحصّنین در داخل مسجد الحرام کشته شدند. به طوریکه در ذیل حدیث شماره 1391 توضیح دادیم، در این فاجعه از کماندوهای انگلیسی نیز استفاده شد و کماندوهای انگلیس بنابه درخواست رژیم سعودی داخل مسجد الحرام شده، مسلمانان را در داخل حرم الهی به مسلسل بستند و حتّی دیوار کعبه نیز در این فاجعه صدمه دید. «مترجم» .

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 162 و الملاحم و الفتن صفحه 30.

-الملاحم و الفتن صفحه 30.

-الملاحم و الفتن صفحه 30.

-الملاحم و الفتن صفحه 64 و 72.

-الملاحم و الفتن صفحه 64 و 72.

-الملاحم و الفتن صفحه 32،69 و 72.

-قرقیسیا یکی از شهرهای سوریّه است، که در احادیث ملاحم از آن بسیار گفتگو شده است. به توضیحات حدیث شماره 1437 مراجعه فرمائید.

-قیس عیلان یکی از نیاکان «مضر» در جاهلیّت است که قبیله های: هوازن، سلیم، غطفان، فهم، عدوان و باهله از تبار اوست. «مترجم»

-الملاحم و الفتن صفحه 72.

-الملاحم و الفتن صفحۀ 32،69،72 و 74.

-بحار الانوار جلد 53 صفحۀ 140 و صحیح مسلم جلد 8 صفحۀ 57.

-غیبت شیخ طوسی صفحۀ 278، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 208 و بشارة الاسلام صفحه 176.

ص:983

-آل عمران:55.

-آل عمران:56.

-آل عمران:112.

-بشارة الاسلام صفحه 35 و الزام النّاصب صفحه 225.

-الزام النّاصب صفحه 225 و بشارة الاسلام صفحه 35.

-منتخب الاثر صفحه 433 و بشارة الاسلام صفحه 25.

-اختصاص مفید صفحه 255، الزام الناصب صفحه 182، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحۀ 343، المهدی صفحه 196 و بشارة الاسلام صفحه 102 و 175.

-صحیح مسلم جلد 8 صفحه 187.

-عکّا: از شهرهای فلسطین اشغالی در ساحل دریای مدیترانه، و «ایله» یا «ایلات» از شهرهای بندری اردن در کرانۀ دریای سرخ و در شمال عقبه است. «مترجم» .

-مؤلف محترم دلایل خود را بر اثبات این مطلب در اینجا نقل نکرده است ولی برخی از فصلای حوزه در این زمینه تحقیقاتی دارند که از نظر نتیجه با مؤلّف هم عقیده هستند، علاقمندان می توانند به سلسله مقالات: «پیشگوئی قرآن از پیروزی مسلمانان» در مجلّۀ وزین علمی و دینی «الهادی» سال اوّل، (چاپ دار التّبلیغ اسلامی قم) مراجعه کنند.

-تورات، کتاب حزقیال نبی، باب 9 بندهای 4-10.

-الملاحم و الفتن صفحه 108.

-واژۀ «روم» در این وعده ها و ملحمه ها، یهودیان عصر ما را قصد می کند که سرزمین فلسطین را اشغال کرده، رژیم نامشروع اسرائیل را پدید آورده اند، که در برخی از اخبار تعبیر «بنی الاصفر» و در برخی دیگر تعبیر «روم» آمده است، تعبیر «بنی الاصفر» به این سبب است که نژاد اسرائیل از اولاد «اصفر بن روم بن عیصون بن اسحاق بن ابراهیم» می باشد چنانکه مرحوم شیخ مفید در کتاب «اختصاص» صفحۀ 176 به آن تصریح کرده است. و تعبیر «روم» به این سبب است که نیای اعلا آنها (اصفر) در روم زندگی می کرد و اولادش از آنجا به دیگر سرزمینها پراکنده شدند، چنانکه «عدّی بن زید عبادی» متوفّای 590 میلادی می گوید:

و بنو الاصفر الکرام ملوک ال أرض لم یبق منهم مذکور

رجوع شود به: تاریخ سنّی ملوک الأرض، صفحه 60. «مؤلّف»

-صحیح مسلم جلد 8 صفحه 170، مسند احمد جلد 2 صفحه 530، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 343، الامام المهدی صفحه 235، الزام النّاصب صفحه 22 و 185، بشارة الاسلام صفحه 5 و 31 و الملاحم و الفتن صفحه 164.

-این معنی در مورد حدیث فوق شاید صادق باشد ولی معنای دیگری هم متصوّر است و آن اینکه: در روایتی که متن آنرا قبلا دیده ام و الان دقیقا به یاد ندارم از خروج مردی از «نور» و کشته شدن او در زیر کلمۀ «عدل» گفتگو شده است و آن با شهادت مرحوم شیخ فضل اللّه نوری تحقّق یافت، زیرا گذشته از اینکه آن مرحوم از شهر «نور» برخاسته بود، توسّط قاجار به دار زده شد که آرم آنها کلمۀ «عدل» بود که به «عدل مظفّر» شهرت داشت. حدیث فوق با این معنی نیز قابل انطباق است. مضمون حدیث را مرحوم محمّد جواد خراسانی در کتاب مهدی منتظر صفحه 115 آورده است. «مترجم» .

ص:984

-منتخب الاثر صفحه 442، المهدی صفحه 189، الامام المهدی صفحه 107، الملاحم و الفتن صفحه 18 و بشارة الاسلام صفحه 31.

-هرقل نام شهری در روم است (لغتنامۀ دهخدا، حرف هاء صفحه 185) .

-کشف الغمّه جلد 3 صفحه 260 و 277، البیان صفحه 95، بشارة الاسلام صفحه 283، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 136، الزام النّاصب صفحه 52 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحه 108.

-البیان صفحه 95، کشف الغمّه جلد 3 صفحه 260، بشارة الاسلام صفحه 282، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 136، الزام النّاصب صفحه 52 و ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 108.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحه 272، صحیح مسلم جلد 8 صفحه 177، البیان صفحه 83، الملاحم و الفتن صفحه 75 و 110، بشارة الاسلام صفحه 292 و الزام النّاصب صفحه 52.

-همان مدارک پی نویس قبل.

-صحیح مسلم جلد 8 صفحه 177 و الزام النّاصب صفحه 178.

-الملاحم و الفتن صفحه 69.

-در روایات فراوانی از فتح قسطنطنیّه (استانبول) بحث شده و در برخی از آنها از سپاهی که آنجا را فتح می کند «بهترین سپاهیان» و از امیر آن «بهترین امیران» تعبیر شده است، مردم ترکیّه این روایت را با سلطان محمّد فاتح منطبق می دانند (که در سال 1453 میلادی به استانبول حمله کرده، به سلطنت بیزانس خاتمه داده، اسلام را در آنجا حاکم نمود) و حدیث شریف را بر دیوارهای مرقد او در کنار مسجد فاتح استانبول نوشته اند ولی پس از مطالعه در وضع خلفای عثمانی نمی توان آنهمه تمجید را با چنین افرادی قابل انطباق دانست و لذا باید آن حدیث را با سپاهیان حضرت مهدی (عج) منطبق بدانیم.

«مترجم»

-روم:1-3.

-مجمع البحرین جلد 1 صفحه 148، تفسیر طبری جلد 21 صفحه 16 و تفسیر ابو الفتوح جلد 9 صفحۀ 38.

-روم:4.

-روم:4.

-الزام النّاصب صفحه 27.

-الزام النّاصب صفحه 178 و الملاحم و الفتن صفحه 163.

-رودهای سیحون و جیحون در روسیّه قرار دارند، هر دو از کوههای «تیان شان» سرچشمه می گیرند و پس از سیراب کردن ترکمنستان و ازبکستان در جمهوری قزاقستان به دریاچۀ «آرال» می ریزند. سیحون را امروز «سیرداریا» و جیحون را «آموداریا» می نامند. «مترجم»

-انبیاء:96.

-الملاحم و الفتن صفحه 140 و فرازهائی از آن در صفحات 46،70 و 79، نور الابصار صفحه 29، صحیح مسلم جلد 8 صفحه 184 و مسند احمد جلد 2 صفحه 530.

-لسان العرب جلد 5 صفحه 119.

-الملاحم و الفتن صفحه 74.

-الملاحم و الفتن صفحه 72.

ص:985

-کنکر، از قصبه های باستانی ایران است که امروزه «کنگاور» نامیده می شود و در 96 کیلومتری کرمانشاه و 90 کیلومتری همدان قرار دارد. (فرهنگ معین جلد 6 صفحه 1612 و قاموس الاعلام ترکی جلد 5 صفحه 3904) .

-الملاحم و الفتن صفحات 46،69،73 و 103.

-الملاحم و الفتن صفحه 29.

-الملاحم و الفتن صفحه 28.

-الملاحم و الفتن صفحه 28.

-الملاحم و الفتن صفحه 46،73 و 103 و مسند احمد جلد 2 صفحه 530.

-شیخ و قیصوم دو گیاه معطّر داروئی هستند که در کشورهای عربی می رویند (المنجد) .

-الملاحم و الفتن صفحه 73.

-بشارة الاسلام صفحه 29 و الملاحم و الفتن صفحه 73،103 و 140.

-الملاحم و الفتن صفحه 73.

-الامام المهدی صفحه 96، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 139، بشارة الاسلام صفحه 183 و الملاحم و الفتن صفحه 47.

- «صرب» یکی از کشورهای بالکان بود که امروز یکی از ایالتهای جمهوری یوگوسلاوی است «مترجم» .

-اسراء:6.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 272 و جلد 53 صفحه 82، بشارة الاسلام صفحه 58 و 68 و غیبت شیخ طوسی صفحه 277.

-مائده:64.

-سیحان، رودی در جنوب ترکیّه است که بنی امیّه و بیزانسها در کنار آن مبادلۀ اسراء می کردند. «مترجم» .

-ابّله، شهر بزرگی در شرق بصره بوده و پیش از بنیاد بصره، یگانه بندر دریائی در مصبّ دجله بوده است. وسعت ابّله از بصره بیشتر بوده و به سبب صنعت کشتی سازی شهرت به سزائی داشته است.

برخی معتقدند که «ابّله» با «دست میسان» یکیست. این شهر در سال 12 هجری به دست مسلمان فتح شد و در قرن هفتم رو به ویرانی نهاد و به تدریج از بین رفت. (دانشنامۀ ایران و اسلام جلد 2 صفحه 378) . «مترجم» .

-آخرین فراز حدیث در خطبۀ سیزدهم نهج البلاغه آمده است.

-بحار جلد 52 صفحه 275 و بشارة الاسلام صفحه 41 و 213.

-و شاید منظور از آنها سپاه مغول باشد که بر عبّاسی ها تاختند و رژیم سلاطین بنی عبّاس را ساقط کردند. «مترجم» .

-نهج البلاغۀ صبحی صالح صفحه 186 و ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 193.

-الزام النّاصب صفحه 204.

-البلدان صفحه 365.

-الملاحم و الفتن صفحه 28.

ص:986

-الزام النّاصب صفحه 205.

-الزام النّاصب صفحه 194،204 و 209 و بشارة الاسلام صفحه 81.

-مجمع البحرین جلد 4 صفحه 101 و اصول کافی جلد 2 صفحه 223.

-الزام النّاصب صفحه 204 و 211 و بشارة الاسلام صفحه 56.

-الزام النّاصب صفحه 213.

-الزام النّاصب صفحه 211 و بشارة الاسلام صفحه 83.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 123 به نقل از تفسیر طبری.

-مسند احمد جلد 2 صفحه 530.

-غیبت نعمانی صفحه 137، بحار الانوار جلد 52 صفحه 234 و بشارة الاسلام صفحه 120.

-بحار الانوار جلد 53 صفحه 104.

-بشارة الاسلام صفحه 174 و بحار الانوار جلد 53 صفحه 104.

-انجیل متی باب 23 بند 38.

-انجیل متی، باب 24 بندهای 32-45.

-تورات، کتاب زکرّیای نبی، باب 14 بندهای 1-9.

-تورات، کتاب زکرّیای نبی، باب 14 بند 12.

-فراز بالا از تورات نقل شده و از زبان حضرت زکرّیا علیه السّلام است، این تعبیر از مؤلّف یک اشتباه لفظی است که آنرا به حضرت عیسی علیه السّلام نسبت داده است. «مترجم» .

-تورات، کتاب یوئیل نبی، باب 3 بندهای 2 و 3.

-همان مدرک بند 12.

-انجیل، مکاشفۀ یوحنّای رسول، باب 16 بند 16.

-مجدّون، نام محلّی در فلسطین اشغالی در شرق حیفاست و در دوراهی مصر و بابل قرار گرفته، تحوتمس سوّم (از فراعنۀ مصر) در همین نقطه بر قبایل شام پیروز شد (15 قرن پیش از میلاد) ، این منطقه هم اکنون به نام «تلّ متسلّم» نامیده می شود. «مترجم» .

-مکاشفۀ یوحنّای رسول، باب 20 بندهای 7-9.

-تورات، کتاب حزقیال نبی باب 39 بندهای 17 و 18.

-همان مدرک، باب 38 بندهای 18-20.

-اسراء:104.

-تورات، کتاب حزقیال نبی، باب 39 بندهای 1-4.

-انجیل، رسالۀ دوّم پطرس رسول، باب سوّم بندهای 7-13.

ص:987

ص:988

بخش بیستم: انقلابی ها و شورشی ها

اشارة

ص:989

ص:990

الف: اصهب و ابقع

اشارة

در فرازهائی چند از روایاتی که از رسول اکرم (ص) و امامان اهلبیت علیهم السّلام رسیده، از دو تن شورشگر به عنوانهای «اصهب» و «ابقع» گفتگو شده که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

1530- «إذا هلک علج بالشّام. . فاذا قام العلج الأصهب و عسر علیه القلب، لم یلبث حتّی یقتل. فهناک الملک إلی التّرک. . و یحلّ بالشّام الغلاء، و تکثر الوقائع، و تقوم الحرب علی قدم و ساق» .

«هنگامی که کافری در شام به هلاکت برسد، اصهب کافر قیام می کند و تسخیر مرکز (شام) بر او سخت می شود و طولی نمی کشد که او نیز کشته می شود و حکومت به اتراک می رسد و در شام گرانی پدید آید و رویدادها پشت سرهم روی می دهد و در هر قدمی جنگ برپا می شود» .

ص:991

در اینجا منظور از مرکز همان دمشق است که «اصهب کافر» در آنجا هلاک می شود و آن هنگامی است که یهود از استیلا بر شام ناتوان می شود و رهبرشان در آنجا و یا در اثنای جنگ با آنها کشته می گردد. آنگاه حکومت ظاهری به بیگانگانی می رسد که کشورهای عربی و اسلامی را به ضعف می کشند و منابع زیرزمینی و ثروتهای روی زمین آنها را به یغما می برند.

امیر مؤمنان (ع) در این باره می فرماید:

1531- «فإن کان کذلک، أقبلت علیهم فتن لا قبل لهم بها! .

ألا و إنّ أوّلها الهجریّ، و العطر فیّ، و الرّقطیّ، و آخرها السّفیانیّ و الشّامیّ» .

«چون این حوادث روی دهد، فتنه هائی بر آنها روی می دهد که هرگز یارای مقابله با آنرا ندارند، آگاه باشید که سرآغاز آنها فتنه های هجری، عطرفی، رقطی، و آخر آنها فتنه های سفیانی و شامی است» .

از این حدیث استفاده می شود که «هجری» همان یمانی است که به زودی از او سخن خواهیم گفت، و «رقطی» کسیست که جامۀ رنگین بپوشد که طبعا با ابقع منطبق می شود و «عطرفی» رمز شورشگری است که نمی توانیم درباره اش به طور جزم سخن بگوئیم و در برخی روایات «قطرفی» آمده است.

امام صادق علیه السّلام در این زمینه می فرماید:

1532- «و إنّ أهل الشّام یختلفون عند ذلک علی ثلاث رایات:

السّفیانیّ، و الأصهب، و الأبقع» .

«در آن هنگام سه پرچم در شام به اهتزاز درمی آید که پرچمهای سفیانی، اصهب و ابقع است و مردم شام زیر این سه پرچم نبرد می کنند» .

این حدیث به روشنی دلالت می کند که خروج اصهب و ابقع با خروج سفیانی هم زمانست و طبعا مقارن ظهور حضرت بقیّة اللّه (عج) و از نشانه های قرب ظهور خواهد بود. که بدون تردید مدّت سفیانی از روزیکه خروج کرده تا روزیکه نام و نشانی از او باقی نباشد از چهارده ماه تجاوز نمی کند.

ص:992

از رسول اکرم (ص) و ائمّۀ اطهار علیهم السّلام روایت شده که خروج ابقع در مصر و به دنبال دیده شدن ستارۀ دنباله دار و کسوف خورشید و خسوف ماه خواهد بود که همۀ اینها در نزدیکی ظهور روی خواهد داد. و در روایات آمده که اصهب کافر قیام نمی کند جز به هنگام شدّت یافتن فتنه ها و کثرت حوادث و فجایع.

امام باقر علیه السّلام در این خصوص هشدار می دهد و می فرماید:

1533- «إتّق شرّ الأصهب الأبرص! . فقیل: و ما الأصهب؟ .

قال الأبقع. فقیل و ما الأبقع؟ . فقال الأبرص. . و اتّق السّفیانیّ، و اتّق الشّذّاذ من آل محمّد!» .

«از شرّ اصهب ابرص پرهیز کن» . پرسیدند: اصهب کیست؟ فرمود: «ابقع» . پرسیدند: ابقع کیست؟ فرمود: «ابرص» . سپس فرمود:

«از شرّ سفیانی نیز پرهیز کن و از شرّ آن عدّه از آل محمّد که شذوذ دارند برحذر باش» .

در این حدیث اصهب و ابقع یک نفر معرّفی شده که براساس احادیث دیگر دو نفر هستند. در این حدیث به شیعیان امر شده که تحت تأثیر تبلیغات اصهب و ابقع و سفیانی و شواذّ آل محمّد قرار نگیرند، به سویشان جذب نشوند، در صفشان قرار نگیرند و به سودشان شمشیر نزنند.

منظور از شواذّ آل محمّد (ص) افراد تکرو، کجرو، و فرصت طلبی هستند که از جهت نسبت به اهلبیت منسوبند ولی برای به دست آوردن حکومت به ادّعاهای دروغین متوسّل می شوند تا بدینوسیله افراد مذهبی و با حرارت را به طرف خود جذب کنند.

امام رضا علیه السّلام در مورد فتنه های یادشده می فرماید:

1534- «من علاماته أن یکون خراب الشّام حین التقاء الرّایات الثّلاث فیها: الأبقع، و الأصهب، و السّفیانیّ» .

«از نشانه های ظهور آنحضرت ویرانی شام به هنگام برخورد سه لشگر در زیر پرچمهای سفیانی و اصهب و ابقع است» .

ص:993

ویرانی شام آغاز گردیده، قسمتی از جولان در دست رژیم اشغالگر اسرائیل واقع شده و قسمت عمدۀ شامات چون فلسطین، اردن و لبنان به طور رسمی و نیمه رسمی تحت اشغال اسرائیل درآمده است. شاید پرچم اصهب باشد که بر فراز بیت المقدس به اهتزاز درآمده است و به زودی پرچمهای ابقع و سفیانی به اهتزاز درآید و شامات در زیر پاهایشان ویران گردد و فرج جهانی با ظهور حضرت بقیّة اللّه روحی فداه فرا رسد.

یکی از اصحاب امام رضا علیه السّلام تصوّر می کرد که امام قائم به حق و صاحب شمشیر که در آخر الزّمان قیام خواهد کرد آنحضرت است و در نظر داشت که از محضر امام رضا علیه السّلام آنرا بپرسد. امام پیش از آنکه او سؤال کند او را به اشتباه خویش متوجّه ساخت و خطاب به او چنین فرمود:

1535- «قبل هذا الأمر السّفیانیّ، و الیمانیّ، و المروانیّ، و شعیب بن صالح، فکیف یقول هذا، هذا؟ ! !» .

«پیش از آنکه این امر (امر ظهور) واقع شود باید سفیانی برخیزد، یمانی برخیزد، مروانی برخیزد، شعیب بن صالح برخیزد. پس چگونه می گوئی که این همانست» .

یعنی اکنون که هیچکدام از این خیزشها و شورشها واقع نشده چگونه می گوئی که این امام که در خانه اش نشسته شاید همانند امام موعودی باشد که در آخر الزّمان قیام خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود.

از ویژگیهای امامان معصوم بود که پیش از آنکه مردم پرسشهای خود را مطرح کنند پاسخهای لازم را می فرمودند و آنها را ارشاد می کردند و شبهات مذهبی شان را برطرف می کردند. از بررسی کتابهائیکه در شرح سیره و زندگانی آنها نوشته شده دقیقا این معنی استفاده می شود و نمونه هائی از آن در این کتاب گذشت.

آنانکه از شاهراه هدایت منحرف شده اند و چنین امامانی را نپذیرفته اند در روز رستاخیز چه عذری خواهند داشت، چگونه معذرت خواهند آورند از انکار امامانی که نپرسیده پاسخ می گفتند و آنچه می گفتند صددرصد به آن اعتماد داشتند و هرگز کشف خلاف نشد.

ص:994

آنانکه مردم را از حق و حقیقت منحرف کردند و به سوی افرادی سوق دادند که خود به راهنما نیاز داشتند، در محکمۀ عدل الهی چه پاسخی خواهند داشت؟ !

تعبیر مروانی در این حدیث ممکن است اشاره به مصری و یا مغربی باشد که در بخش بعدی از آن سخن خواهیم گفت و شاید اشاره به ابقع باشد.

در همین مورد از معصومین علیهم السّلام روایت شده:

1536- «فأوّل أرض تخرج أرض الشّام: یختلفون عند ذلک علی ثلاث رایات: رایة الأصهب، و رایة الأبقع، و رایة السّفیانیّ. فیلتقی السّفیانیّ بالأبقع فیقتتلون و یقتله السّفیانیّ و من معه، و یقتل الأصهب» .

«نخستین سرزمینی که در آن شورش و کشتار می شود سرزمین شام است که سه لشکر در آن با یکدیگر نبرد می کنند:1-اصهب 2-ابقع 3-سفیانی. این سه لشکر با یکدیگر می جنگند تا سفیانی با ابقع درگیر می شود و او را با همۀ سپاهیانش می کشد، سپس ابقع را نیز از پای درمی آورد» .

سرزمین شامات چون آتشی زیر خاکستر مهیّای چنین حوادث خونبار است و از درگیری قریب الوقوع اعراب و اسرائیل و منتهی شدن آن به جنگ جهانی سوّم حکایت می کند.

چه کسی با مشاهدۀ وضع فعلی خاورمیانه و نیروهای نابرابر سوریّه و اسرائیل، که سوریّه با تمام تجهیزاتش لقمه ای در کام اسرائیل دیده می شود، می تواند پیش بینی کند که روزی سوریّه نفس عمیقی خواهد کشید و اسرائیل را با همۀ تجهیزاتش در کام خود فرو خواهد برد؟ !

آری در احادیث اهلبیت از وقوع چنین حادثه ای سخن رفته و به طور جزم از چنین روزی خبر داده شده:

1537- «إذا دارت رحی بنی العبّاس، و ربط أصحاب الرّایات خیولهم بزیتون الشّام، یهلک اللّه لهم الأصهب و یقتله و عامّة أهل بیته علی أیدیهم. . . و یجلس ابن آکلة الأکباد علی منبر دمشق» .

«هنگامی که آسیاب بنی عبّاس بچرخد و پرچمداران، پرچمهای

ص:995

خود را بر زیتونهای شام بیاویزند، خداوند اصهب را هلاک می کند و همۀ سپاهیانش را به دست آنها نابود می سازد و آنگاه پسر هند جگرخواره بر فراز منبر دمشق می نشیند» .

در این حدیث به صراحت از پیروزی سپاه سفیانی بر سپاه اصهب خبر داده شده است و این بعد از جنگهائی است که در عراق روی می دهد.

***

ص:996

حواشی

-الزام النّاصب صفحه 204.

-اصهب در لغت به معنای شتر سرخ مو، شتر سفیدی که با سرخی آمیخته، و نام چشمه ای در میان بصره و بحرین و به معنای دشمن است و به رومیان نیز از جهت رنگ چهره و دشمنی با اسلام گفته می شود (لسان العرب، اقرب الموارد و مجمع البحرین) . «مترجم» .

-المهدی صفحه 194، الزام النّاصب صفحه 195 و بشارة الاسلام صفحه 78.

-ابقع در لغت به ابلق یعنی هر شیئ سیاه و سفید و به خصوص به کلاغ سیاهی که با سفیدی آمیخته باشد و به هر شخص پلید و به ابرص و شوره زار و کسیکه لباس وصله دار و رنگارنگ بپوشد گفته می شود (لسان العرب و اقرب الموارد) . «مترجم» .

-ارشاد مفید صفحه 338، المهدی صفحه 196 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 212،222 و 237.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 269، المهدی صفحه 198 و بشارة الاسلام صفحه 108.

-غیبت نعمانی صفحه 133، اعلام الوری صفحه 428، الزام النّاصب صفحه 184، بحار الانوار جلد 52 صفحه 237، بشارة الاسلام صفحه 94،175 و 192 و الامام المهدی صفحه 233.

-غیبت نعمانی صفحه 133، بحار الانوار جلد 52 صفحه 233، بشارة الاسلام صفحه 159 و منتخب الاثر صفحه 441.

-یکی از بارزترین معجزات امامان پاسخ دادن کتبی به پرسشهائی است که در دست پرسش کنندگان بود و به رسم آنروز مهر شده بود، از راههای دور و دراز به خدمت امامان می رسیدند و آن حضرت می فرمودند پرسشهای شما را پاسخ داده ایم، چون به شهر خود باز می گشتند و از پرسشهای خود مهر برمی داشتند پاسخهای آنها را در زیر آن نوشته شده می یافتند. «مترجم» .

-غیبت نعمانی صفحه 149، بحار الانوار جلد 52 صفحه 237، بشارة الاسلام صفحه 102 و الامام المهدی صفحه 224.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 141.

ص:997

ب: مصری و مغربی

اشارة

از رسول اکرم (ص) روایت شده که فرمود:

«هنگامی که دیدید خلافت در سرزمین مقدّسه فرود آمده، بدانید که وقت بلاهای بزرگ و فاجعه های سترگ فرارسیده است و ساعت (فرج) برای مردم نزدیکتر از دست من نسبت به سرم می باشد» .

منظور از خلافت در این حدیث بدون تردید خلافت سفیانی است و منظور از سرزمین مقدّسه سرزمین فلسطین است و منظور از بلاهای بزرگ حوادث خونبار و دهشت انگیزیست که به دست آن جنایت پیشه روی می دهد و منظور از ساعت، ساعت فرج آل محمّد (ص) است نه روز رستاخیز.

از این حدیث به روشنی استفاده می شود که پیش از ظهور حضرت بقیّة اللّه (عج) فلسطین گشوده می شود و قسمت اعظم آن چون شهر قدس و کرانۀ غربی رود اردن از دست اسرائیل خارج می شود و یهودیان باقی مانده در محور عکّا-حیفا محصور می شوند تا حضرت بقیّة اللّه (روحی فداه) ظهور کند و نشانی از یهود جنایت پیشه باقی نگذارد و آخرین فردی را که در برابر آئین حق تسلیم نشود از دم شمشیر بگذراند. این بلاهای بزرگ با نابودی همۀ دشمنان دین با شمشیر انتقام الهی پایان می پذیرد.

در این باره از امامان اهلبیت روایت شده که فرموده اند:

1538- «علامة خروج المهدیّ ألویة تقبل من المغرب، علیها رجل أعرج من کندة» .

«نشانۀ ظهور حضرت مهدی (عج) پرچمهائی است که از مغرب تحت فرماندهی مرد لنگی از کنده به اهتزاز درآید» .

1539- «من علاماته نفر أهل المغرب إلی مصر. و تلک إمارة السّفیانیّ» .

«از نشانه های او کوچ کردن مغربی ها به سوی مصر است و آن در عهد سفیانی است» .

ص:998

هر لحظه این کوچ کردن انتظار کشیده می شود. لیبی که یکی از کشورهای مغرب است درصدد برآمد که با مصر یکی شود و این کوچ را از طریق قانونی و اتّحاد بین دو کشور انجام دهد و پس از مدّتی سیاست بازی سرانجام تلاشش بی حاصل شد و عقیم ماند. کوچ دیگری از طریق تهاجم مسلّحانه انجام می گیرد که از مرزهای شرقی آن نیز عبور کنند و در جنگ شامات شرکت نمایند.

چنانکه از احادیث استفاده می شود. امام صادق علیه السلام در این مورد می فرماید:

1540- «قبل القائم تتحرّک حرب و قیس» .

«پیش از قیام قائم (عج) حرکت حرب و قیس است» .

منظور از حرب بنی امیّه است که عبارت از سفیانی است و منظور از قیس مغرب است که مقرّ قیس در شمال آفریقاست. شاهد این معنی درگیری های موجود ملّتهای عرب و احادیث دیگری است که این معنی را تأیید می کند.

1541- «دخول رایات قیس و العرب إلی مصر» .

«پرچمهای قیس و عرب وارد مصر می شوند» .

اینجا هم قیس اشاره به اهل مغرب است که عربهای آفریقا هستند و به همین دلیل لفظ «عرب» هم در حدیث آمده است وگرنه مردم مصر هم عرب هستند، دیگر لزومی نداشت برای هجوم قوم عرب بر یک کشور عرب، قید عرب آورده شود.

امیر مؤمنان در این مورد می فرماید:

1542- «علامة خروجه تختلف ثلاث رایات: رایة من العرب، فیاویل لمصر و ما یحلّ بها منهم. و رایة من البحرین، من جزیرة آرال من أرض فارس. و رایة من الشّام، فتدوم الفتنة بینهم سنة» .

«نشانۀ خروج او درگیر شدن سه لشکر است، لشکری از عرب، که بدا به حال مردم مصر از حوادثی که به دست آن لشکر بر مصر روی می دهد. و لشکری از بحرین از جزیرۀ آرال از سرزمین فارس، و لشکری از شام، که یکسال درگیری در میان آنها به طول می کشد» .

ص:999

1543- «و ظهور المغربیّ بمصر و تملّکه الشّامات» .

«مغربی بر مصر چیره می شود و شامات را تحت سیطرۀ خود درمی آورد» .

که او پرچمدار قیس است.

1544- «و یخرج البربر إلی سرّة الشّام» .

«بربر به سوی وادی شام خروج می کنند» .

1545- «علامة وقعة المدینة إذا أقبل أمیر مصر» .

«نشانۀ حادثۀ مدینه، روی آوردن زمامدار مصر است» .

1546- «یقبل البربر بالرّایات الصّفر، علی البراذین السّبر، حتّی ینزلوا مصر. . و یخرج أهل المغرب إلی مصر. . فإذا دخلوا فتلک إمارة السّفیانیّ!» .

«سپاه بربر با پرچمهای زرد بر فراز یابوهای نیرومند و بیشمار روی می آورند و وارد مصر می شوند و اهل مغرب نیز به سوی مصر حرکت می کنند، هنگامی که وارد مصر شوند، سفیانی به حکومت می رسد» .

در روایت دیگری از امیر مؤمنان (ع) و امام باقر (ع) چنین آمده است:

1547- «إذا اختلف رمحان بالشّام، لم تنجل إلاّ عن آیة من آیات اللّه تعالی: رجفة بالشّام یهلک فیها أکثر من مئة ألف یجعلها اللّه رحمة للمؤمنین و عذابا علی الکافرین. فإذا کان ذلک فانظروا إلی أصحاب البراذین الشّهب المخذوفة، و الرّایات الصّفر تقبل من المغرب حتّی تحلّ بالشّام، و ذلک عند الجزع الأکبر و الموت الأحمر! . فإذا کان ذلک فانتظروا خسفا بقریة من قری الشّام یقال لها: خرشنا. فإذا کان ذلک فانتظروا ابن آکلة الأکباد بوادی الیابس حتّی یستولی علی منبر دمشق.

فإذا کان ذلک فانتظروا خروج المهدیّ (ع)» .

«چون دو لشکر در شام درگیر شوند، یکی از آیات بزرگ الهی ظاهر می شود و آن زلزلۀ شام است که بیش از صدهزار نفر در شام هلاک

ص:1000

می شود. این حادثه برای مؤمنان رحمت و برای کافران نقمت است. چون این حادثه روی دهد منتظر پرچمهای زرد و سپاهیان سبکبال یابوسواری باشید که از سوی مغرب می آیند و وارد شام می شوند و آن به هنگام مرگ سرخ و اضطراب بزرگ است. هنگامی که این مرگ ومیر و اضطراب شدید واقع شود منتظر خسف یکی از آبادیهای شام به نام «خرشنا» باشید.

هنگامی که خرشنا خسف شود منتظر خروج سفیانی پسر هند جگرخواره از سرزمین بی آب و علف باشید تا بر منبر دمشق دست یابد، چون سفیانی بر فراز منبر قرار گرفت منتظر ظهور مهدی باشید» .

دو لشکر عربی و یهودی در شام درگیر شده اند و در میان منادیان راستیان مغربی و منادیان چپ شرقی در سرزمین شامات درگیری ادامه دارد و به خصوص در خاورمیانه و در مناطق نفت خیز بیش از دیگر مناطق این درگیری به چشم می خورد که هر حرکتی در این زمینه روی می دهد یکی دیگر از نشانه های صدق رسول اکرم (ص) و امامان اهلبیت ظاهر می شود که هرگز از احدی در جهان چنین خبرهای دقیق در مورد حوادث آینده صادر نشده است. ما در میان همۀ اقوام با داشتن چنین پیشوایانی مفتخر هستیم و از همۀ جهانیان می خواهیم که نظیر این اخبار غیبی را از پیشوایان خود نقل کنند یا در گفتار پیشوایان ما نقطۀ ضعفی پیدا کنند. نعوذ باللّه.

بربر در این حدیث بدون تردید ساکنان مغرب هستند که با پرچمهای زرد به سوی مصر و از آنجا به سوی بلاد شام حمله خواهند کرد.

از احادیث یادشده نکات بسیاری به دست می آید که از آن جمله است:

1-زلزلۀ سختی در بلاد شام روی خواهد داد که ممکن است زلزلۀ طبیعی و به فرمان الهی باشد و ممکن است با فروریختن بمبهای اتمی و ئیدروژنی توسّط دشمن انسانیّت، اسرائیل جنایت پیشه باشد.

2-این لشکرها از نفربرهای تازه ای استفاده می کنند که در این حدیث یابوهای سبکبال تعبیر شده است و اسب و استر و شتر تعبیر نشده است و پرواضح است که هزاران یابو برای نقل و انتقال یک لشکر جرّار یافت نمی شود، کجا رسد که همگی یکرنگ و یک نواخت و بیرون از شمار باشند.

3-در برخی از روایات در وصف یابوها «شهب» تعبیر شده که یکرنگ

ص:1001

بودن آنها را می رساند، و در برخی دیگر «بتر» تعبیر شده که بی دم بودن آنها را می رساند و در برخی «سبر» تعبیر شده که بیشمار بودن و صاحب ابزار اکتشافی بودن آنها را می رساند و طبق معنای دیگر کلمه پرواز کردن در اوج آسمان را با بالهای دراز می رساند و از طرفی «مخذوفه» تعبیر شده که به معنای مرکب تیزپائیست که در اثر سرعت، سنگریزه ها از زیر پاهایش پرتاب شود و گوش نداشته باشد. از مجموع این اوصاف هواپیماهای تیزپرواز موشک انداز در مغزها تبادر می شود.

4-این حوادث به دنبال اضطراب جهانی و مرگ ومیر وسیعی واقع می شود که در لسان احادیث «جزع اکبر» و «موت احمر» تعبیر شده است که با جنگ جهانی سوّم منطبق است که جهان را به خاک و خون می کشد.

پیشوایان معصوم سخنان بلند و پرمحتوای خود را سیل آسا بر مغزهای ما فروریخته اند و ما را در برابر اقیانوسی از معارف قرار داده اند و با تعبیرات:

یابوهای تیزتک، سنگ انداز، یک رنگ، بلندپرواز، درازبال، بی دم و بی گوش، و امثال آنها جنگنده های مدرن امروزی را برای ما مجسّم فرموده اند.

و اینک احادیث دیگری که حوادث آنروز را بیشتر و بیشتر توضیح می دهد:

1548- «إذا دخلت الرّایات الصّفر مصر فغلبوا علیها، و قعدوا علی منبرها فلیحفر أهل الشّام أسرابا لهم فی الأرض، فإنّه البلاء! ! ! و إذا بلغک أنّهم نزلوا بالشّام، و هی السّرّة، فإن استطعت أن تلتمس سلّما فی السّماء أو نفقا فی الأرض فافعل. فإذا أقبلت الرّایات السّود من المشرق و الرّایات الصفر من المغرب، و التقت فی سرّة الشّام، فهناک البلاء، و بطن الأرض یومئذ خیر من ظهرها! ! !» .

«هنگامی که پرچمهای زرد وارد مصر شوند و بر سرزمین مصر چیره شوند و بر اریکۀ قدرت تکیه دهند مردم شام در زمین برای خود تونل و پناهگاه بکنند که بلای بزرگی در انتظار آنهاست. تو نیز هنگامی که مطّلع شدی که آنها در شام فرود آمده اند و بیابانهای شام را پر کرده اند، اگر بتوانی نردبانی پیدا کنی که در آسمان بالا روی حتما انجام بده، و اگر بتوانی تونلی در زمین بکنی حتما انجام بده، هنگامی که پرچمهای سیاه از

ص:1002

مشرق و پرچمهای زرد از مغرب به راه افتادند و در شام به یکدیگر رسیدند، آنروز روز بلا و گرفتاری است، و در آنروز زیر زمین بهتر از پشت آنست» .

بسیار جالب است که پیشوایان اسلام چهارده قرن پیش از این برای مردم آخر الزّمان دستور حفر تونل و پناهگاه در زیر زمین می دهند تا بدین وسیله از بمبارانهای هوائی و امواج انفجارها سالم بمانند و اگر قدرت داشته باشند با هواپیماها خود را از منطقۀ خطر دور کنند، در صورتیکه به هنگام صدور این احادیث نه امکان پرواز در آسمان بود و نه حوادثی پیش می آمد که نیاز به حفر تونل و پناهگاه در زیر زمین باشد! .

آیا گوشی بدهکار این نصیحتهای مشفقانه هست تا خود را از خطرات حتمی نجات دهد؟ ! بدون تردید کسانی رهائی می یابند که به این نصیحتها گوش فرا دهند و پیش از فوت فرصت اقدامهای ایمنی را فراموش نکنند، تا از امواج انفجارات در جنگ سرنوشت ساز شام در امان باشند.

آیا تاکنون احدی-ولو به دروغ-ادّعا کرده که رسول گرامی اسلام (ص) و امامان اهلبیت در مکتبی درس خوانده اند و از کسی کلمه ای آموخته اند؟ ! هرگز. بلکه همۀ علوم به آنها برمی گردد و همۀ حقایق و دقایق از سرچشمۀ زلال علوم آل محمّد (ص) سرچشمه گرفته است. به حقّ فرموده اند که:

«نحن صنایع ربّنا، و الخلق بعد صنایعنا» : «ما تربیت شدگان و ساخته شدگان پروردگار خود هستیم و دیگر مخلوقات ساخته شدگان ما هستند» .

هرکس ساخته و پرداختۀ آن بزرگواران باشد، پیرو فرمان آنها باشد، قدم در جای پای آنها نهد، از راه و روش آنها پیروی کند، نجات می یابد، و هرکس از راه آنها بلغزد و از راه دیگران پیروی کند، از شاهراه حقیقت گم می شود و در درۀ هلاکت سقوط می کند. اینک هرکسی خود راهش را برگزیند و از راهیکه انتخاب می کند پیش بتازد و از مزایایش برخوردار شود.

1549- «إذا بلغت الرّایات الصّفر مصر، فاهرب فی الأرض جهدک هربا. و إذا بلغک أنّهم نزلوا الشّام فهناک البلاء» .

«هنگامی که پرچمهای زرد به مصر برسد، با تمام قدرت از منطقه

ص:1003

فرار کن، و هنگامیکه آنها وارد شام بشوند دیگر موقع بلا فرا رسیده است» .

اگر کسی بخواهد از منطقه بگریزد باید بدون فوت فرصت به دنبال استیلای سپاه مغرب بر مصر و توجّه آنها به سوی شامات باشد و کسی از بمبها و موشکهای آنها نجات نمی یابد مگر اینکه قبلا از منطقه گریخته باشد یا در زیر زمین تونل و پناهگاهی کنده باشد.

به نظر می رسد که قوای مغربی به سوی بغداد نیز عزیمت می کند تا در ویرانی عراق سهیم باشد که قبلا (در بخش هجدهم) از آن سخن گفتیم و گذشته از اخبار اسلامی از تورات و انجیل نیز نقل کردیم که بغداد در زیر پای لشکری جرّار خراب می شود و به آتش جنگ «قرقیسیا» دچار می شود و قربانیان این جنگ برای مدّتی طولانی طعمۀ وحوش و طیور می شود که در کتابهای آسمانی و روایات اسلامی از آن به «سفرۀ عام الهی از گوشت ستم پیشگان برای وحوش و طیور» نام برده شده است.

سپس امیر مؤمنان (ع) در این باره می فرماید:

1550- «إذا رکّزت رایات قیس بمصر، و رایات کندة بخراسان» .

«هنگامی که پرچمهای قیس در مصر نصب شود و پرچمهای کنده در خراسان» .

یعنی پرچمهای قیس به سوی شرق حرکت کند و پرچمهای کنده به سوی غرب.

1551- «إذا دهمکم رایات بنی کندة مع عمّال من عقبة من الشّام» .

«هنگامی که پرچمهای بنی کنده با سپاهیان گردنۀ شام به سوی شما روی آورد» .

منظور از سپاه شام، سپاه سفیانی است که پیش از حرکت سپاه اسلام از مکّه و مدینه، در وادی شام مستقّر می شوند.

ص:1004

1552- «ورود خیل من المغرب حتّی تربط بفناء الحیرة و تقبل نحوها رایات سود من خراسان بعد ترکیز رایات کندة فیها» .

«اسبهائی از سوی مغرب به پیش می تازند تا در حوالی حیره (در عراق) فرود آیند و آنگاه پرچمهای سیاهی از سوی خراسان به حرکت درمی آید پس از آنکه پرچمهای کنده در آن متمرکز شود» .

اگرچه در لغت «خیل» به معنای اسب است ولی در این احادیث در مورد مرکب تیزپائی به کار رفته که در آنروز نفرات و ادوات جنگی را منتقل خواهد کرد، و اگر به معنای لغوی بود، می بایست از شتر و استر و غیره نیز نامی به میان آید، که این احادیث از فصیحترین انسانها و بلیغترین آنها صادر شده است.

منظور از پرچمهای سیاه، لشکر نیرومند سیّد خراسانی است که برای دفاع از شیعیان عراق در برابر سپاه سفیانی و دیگر نیروهای مهاجم از خراسان حرکت می کند و به یاری حضرت بقیّة اللّه (عج) و بیعت آن بزرگوار منتهی می شود.

1553- «إذا قام أمیر الأمراء فی مصر، و جهّزت الألوف، و صفّت الصّفوف!» .

«هنگامی که امیر امیران در مصر قیام کند و صفها فشرده شود و هزاران سپاهی گرد آید. . .» .

زمینۀ گردآوری سپاه عظیم در مصر فراهم آمده، و رژیم مصر با تلاشی وسیع برای مجهّز ساختن ارتش خویش به برترین سلاحها، از نوع سلاحهای ارتش سابق ایران تلاش می کند. مخالفین سیاست مصر آمادۀ مقابله هستند و دشمنان مشترک آنها از فروش اسلحه و فرستادن سیل سلاحهای مدرن دریغ ندارند.

1554- «قتل أهل مصر أمیرهم! . و دخول رایات قیس و العرب إلی مصر و ترکیزها فیها» .

«هنگامی که مردم مصر زمامدار خود را بکشند و پرچمهای قیس و عرب وارد مصر گردد و در آن متمرکز شود» .

شاید منظور از کشتن زمامدار مصری همان انور سادات باشد که در این

ص:1005

اواخر انجام گرفت که پیشتر سراغ نداریم مردم مصر زمامدارشان را کشته باشند.

1555- «یقتل قبل ظهور القائم ملک الشّام، و ملک مصر، و یسبی أهل قبائل من مصر» .

«پیش از ظهور قائم (عج) پادشاه شام و پادشاه مصر کشته می شوند و قبائلی چند از مردم مصر اسیر گرفته می شوند» .

ظاهرا این دو قتل پیش از جنگهای خانمانسوز شام روی خواهد داد، و در مورد اسارت مصریها سخن خواهیم گفت.

1556- «و غلبة العبید علی بلاد السّادات» .

«بندگان بر سرزمین اربابان خود چیره می شوند» .

1557- «خروج العبید علی ساداتهم، و قتلهم موالیهم» .

«بردگان بر علیه اربابهای خود می شورند و آنها را به قتل می رسانند» .

این شورش در هر کارگاه و کارخانه ای بین کارگر و کارفرما، شاگرد و استاد، مأمور و آمر، حتّی فرزند و پدر آغاز شده است.

1558- «إذا ملک رجل الشّام، و آخر مصر، فاقتتل الشّامیّ و المصریّ، و سبی أهل الشّام قبائل من مصر. و أقبل رجل من المشرق برایات سود صغار قبل صاحب الشّام، فهو الّذی یؤدّی الطّاعة للمهدیّ» .

«هنگامی که مردی حکومت شام را به دست آورد و دیگری بر مصر دست بیابد، آنگاه شامی و مصری با یکدیگر به جنگ پردازند و مردم شام قبیله هائی از مصر را به اسارت بگیرند و مردی از خراسان (سیّد خراسانی) با پرچمهای سیاه کوچکی از خراسان به سوی شام حرکت کند.

و او همان شخصی است که زمینه را برای اطاعت حضرت مهدی (ع) فراهم می آورد» .

در اینجا منظور از شامی، سفیانی است و یا یکی از فرماندهان ارتش سفیانی است که به سوی عراق اعزام می شود، و منظور از شکست دادن سیّد

ص:1006

خراسانی سپاه سفیانی را، نبرد سختی است که پس از کشتار بغداد و کوفه در میان آنها روی می دهد.

1559- «أمّا صاحب المغرب فیسیر، فیقتل الرّجال و یسبی النّساء، ثمّ یرجع بقیس بعد التقائه بجیش السّفیانیّ فی قرقیسیا، فینزل السّفیانیّ فی الجزیرة، و یسبق الیمانیّ إلیها، فیحوز السّفیانیّ ما جمعوا» .

«آن مرد مغربی حرکت می کند و در راه هرچه مرد ببیند می کشد و هرچه زن بیابد اسیر می گیرد، پس از برخورد با سپاه سفیانی در قرقیسیا، با قیس برمی گردد. سفیانی در جزیره فرود می آید و یمانی به سویش می شتابد، آنچه داشته باشند سفیانی از آنها بازمی ستاند» .

1560- «. . و غلبة الهند علی السّند، و غلبة القبط علی أطراف مصر، و غلبة الأندلس علی أطراف أفریقیا، و غلبة الحبشة علی الیمن، و غلبة التّرک علی أطراف خراسان، و غلبة الرّوم علی الشّام، و غلبة أهل أرمینیّة، و صراخ صارخ بالعراق، و هتک الحجاب، و افتضاض العذراء! ! !» .

«پیروزی هند برسند، پیروزی قبط بر اطراف مصر، پیروزی اندلس بر اطراف آفریقا، پیروزی حبشه بر یمن، پیروزی ترک بر اطراف خراسان، پیروزی رومیان بر شام، پیروزی مردم ارمنستان و ناله های ناله کنندگان در عراق و هتک عفّت زنان و تجاوز به حریم پرده نشینان» .

هرکجا که امیر مؤمنان سخن می گوید، انسان نمی داند که به شیوائی لفظ بیندیشد، یا به عمق معانی، یا به زیبائی اسلوب و یا به اوج آگاهی، که او باب مدینۀ رسول اکرم (ص) است و خود مدار حقّ است و حق با اوست هرکجا رود.

غلبۀ هند بر سند در زمان ما تحقّق یافته است و منظور از «قبط» نصارای مصر و سودان و اتیوپی است که در مصر زندگی مرّفه و ممتازی دارند و در جنوب سودان و در بخشی از کشور چاد و در همۀ کشور اتیوپی حاکم هستند.

غلبۀ اندلس در اطراف آفریقا در گذشته واقع شده و هم اکنون نیز در صحرا به دست انقلابیّون پولیساریو در شرف تحقّق است. انقلابیّون پولساریو به

ص:1007

دست دشمنان اسلام برای ریشه کن نمودن اسلام در صحرا به وجود آمده اند، چنانکه امثال آنها در دیگر مناطق زمین به دست دشمنان برای همین منظور به وجود آمده است و در نقشه های شوم خود توفیق حاصل کرده اند.

غلبۀ حبشه بر یمن در جنگ اتیوپی بر علیه صومال اسلامی آغاز شده، و کماندوهای کوبا به نام گسترش عدالت در زمین، روح ضدّ اسلامی خود را ابراز کرده، از هیچ کمکی نسبت به اتیوپی متجاوز و از هیچ جنایتی نسبت به صومالی مسلمان دریغ نکرده اند.

غلبۀ ترکان بر اطراف خراسان در گذشته در اثنای جنگهای روسیّه تحقّق یافته، تا شهر مقدّس مشهد زیر پاهای شوروی متجاوز لگدمال شده، حرم مطهّر حضرت ثامن الحجج امام رضا علیه السّلام مورد اصابت توپ قرار گرفته است. بعدها در زمان خودمان با اشغال آذربایجان روی داده و هم اکنون با اشغال افغانستان تحقّق یافته است.

غلبۀ روم (یهود) بر شام برای همۀ مردم عصر ما به صورت یقینی و ملموس واقع شده، تجاوزات اسرائیل بر سوریّه و اشغال بلندیهای جولان و کرانه های رود اردن و سرزمین مقدّس فلسطین، که همگی جزء مناطق شامات هستند، بر کسی پوشیده نیست.

درگیری ارمنی ها با اتراک از سالیان متمادی ادامه دارد و احتمالا در آینده رسما بر شرق ترکیّه غلبه پیدا کنند.

فریادهای فریادگران عراق در اثنای جنگ ایران و عراق هر لحظه فضای عراق را پر کرده و همۀ خانواده ها که به نوعی در این جنگ صدمه خورده اند شب و روز فریادشان بلند است و بر مسبّبین این جنگ تحمیلی لعنت می کنند، جنگی که ابرقدرت شرق آنرا طرح ریزی می کند و ابرقدرت غرب ابزار و ادواتش را فراهم می کند و دو ملّت مسلمان را به جان یکدیگر می اندازد.

تعبیر بلند شدن فریاد فریادگران در عراق تعبیر بسیار شیوائی است که چهارده قرن پیش از زبان امام معصوم صادر شده است و امروز هم تعبیر مناسبتری یافت نمی شود.

در شرح فرازهای حدیث به همین مقدار بسنده می کنیم که اصول فقرات آن معلوم شد و برای هر خواننده ای معلوم شد که این خطبه نیز همانند همۀ

ص:1008

خطبه های مولای متّقیان شعر و سجع نیست، بلکه حقایق و دقایقی است که به زیباترین اسلوبی بیان شده است. هنگامی که در پیرامون احادیث بعدی سخن گفتیم و اشتباه برخی را در احادیث متشابه این بخش بازگو کردیم حدیث فوق وضوح بیشتری پیدا می کند.

***

ص:1009

ص:1010

حواشی

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 144.

-بشارة الاسلام صفحه 177 و 183، الامام المهدی صفحه 232، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 140 و الملاحم و الفتن صفحه 47.

-غیبت نعمانی صفحه 148، بحار الانوار جلد 52 صفحه 245 و بشارة الاسلام صفحه 127.

-الزام النّاصب صفحه 185، ارشاد مفید صفحه 340، بشارة الاسلام صفحه 175، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 343، بحار الانوار جلد 52 صفحه 220، المهدی صفحه 196 و الامام المهدی صفحه 234.

-الزام النّاصب صفحه 198.

-المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 342، المهدی صفحه 196، الزام النّاصب صفحه 185 و الامام المهدی صفحه 233.

-الملاحم و الفتن صفحه 47.

-الملاحم و الفتن صفحه 47.

-بشارة الاسلام صفحه 186، الامام المهدی صفحه 96 و غیبت شیخ طوسی صفحه 279.

-غیبت نعمانی صفحه 163، غیبت شیخ طوسی صفحه 277، بحار الانوار جلد 52 صفحه 214 و 237 و بشارة الاسلام صفحه 55 و 106.

-الملاحم و الفتن صفحه 70.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 173 و وسائل الشیعه جلد 16 صفحه 161 حدیث هفتم.

-الملاحم و الفتن صفحه 30 و بشارة الاسلام صفحه 109.

-به عنوان نمونه رجوع شود به تورات، کتاب حزقیال نبی، باب 39 بند 18.

-ارشاد مفید صفحه 340، غیبت شیخ طوسی صفحه 272، بحار الانوار جلد 52 صفحه 214، اعلام الوری صفحه 429، بشارة الاسلام صفحه 158 و 175، الامام المهدی صفحه 230 و الزام النّاصب صفحه 184.

-الزام النّاصب صفحه 213.

-بشارة الاسلام صفحه 49 و 176 و الزام النّاصب صفحه 179.

-بشارة الاسلام صفحه 49 و 176 و الزام النّاصب صفحه 179.

ص:1011

-المهدی صفحه 196، بشارة الاسلام صفحه 175 و 192، الامام المهدی صفحه 233 و الزام النّاصب صفحه 185.

-الملاحم و الفتن صفحه 40 و بشارة الاسلام صفحه 185.

-بشارة الاسلام صفحه 176، الزام النّاصب صفحه 185 و الامام المهدی صفحه 234.

-مدارک یادشده پی نویس قبل.

-الملاحم و الفتن صفحه 43.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 208، غیبت شیخ طوسی صفحه 278 و بشارة الاسلام صفحه 178 و 192.

-بشارة الاسلام صفحه 42 و الملاحم و الفتن صفحه 164.

ص:1012

ج: عوف سلمی

امام زین العابدین علیه السّلام می فرماید:

1561- «یکون قبل خروجه خروج رجل یقال له: عوف السّلمیّ، بأرض الجزیرة. و یکون مأواه تکریت، و قتله بمسجد دمشق» .

«پیش از خروج آنحضرت، مردی به نام «عوف سلمی» در سرزمین «الجزیره» خروج می کند ، در «تکریت» مأوی گزیند ، و در مسجد دمشق به قتل می رسد» .

در برخی منابع به جای «تکریت» ، «کریت» و «کویت» نیز آمده است که با گذشت زمان و با وضع کتابهای خطّی در پیش از اختراع چاپ بروز چنین اختلافهائی طبیعی است.

ظاهر اینست که خرابی بصره به دست او خواهد شد، از طرف جنوب وارد بصره می شود، گروهی از عربها و گروهی از زنجی ها را همراه می برد و بصره را خراب می کند.

این خرابی بصره غیر از آن خرابی بصره است که در قرن سوّم هجری به توسّط صاحب زنج انجام یافته است و ابن حدید تصوّر کرده است که خرابی موعود همانست ولی آن نمی تواند خرابی موعود باشد که یکهزار و یکصد و پنجاه سال از آن گذشته و هنوز هم ظهور واقع نشده است، این خرابی که در احادیث وعده داده شده، از علایم ظهور و طبعا در نزدیکی ظهور خواهد بود .

در همین مورد رسول اکرم (ص) خطاب به جعفر بن ابی طالب (ع) فرمود:

1562- «و خراب البصرة علی ید رجل من ذریّتک، یتبعه الزّنّوج» .

«بصره توسّط یکی از فرزندان تو ویران می شود که زنجی ها از او پیروی می کنند» .

اوّلین خرابی بصره در ایّام بنی عبّاس در فتنه های صاحب زنج واقع شد ولی نباید فراموش کرد که در حدیث دیگری تعبیر «عند» دارد و آن صریح است

ص:1013

که قیام حضرت بقیّة اللّه روحی فداه همزمان با خرابی بصره خواهد بود و آن خرابی موعود در نزدیکی ظهور و ظهور به دنبال آنست. و اگر تاریخچۀ ویرانی بصره در قرن سوّم را در تاریخ خاورشناس معروف «بروکلمان» بخوانید برای شما قطعی می شود که خرابی صاحب زنج غیر از خرابی موعود در نزدیکی ظهور است.

چه مانعی هست که ویرانی نخستین توسّط یکی از اولاد رسول (ص) از نسل جناب زید باشد و ویرانی واپسین توسّط «عوف سلمی» باشد که احتمالا از نسل جعفر طیّار باشد، که بصره را با خاک یکسان کند و از عراق عبور کرده وارد دمشق شود و در مسجد شام به قتل برسد. و این معنی هرگز با صاحب زنج قابل انطباق نیست که بصره را ویران کرد و هرگز وارد دمشق نشد و به خاک سوریّه پانگذاشت.

1563- «و غلبة العبید علی بلاد الشّام» .

«غلامان بر اراضی شام سیطره می یابند» .

امیر مؤمنان در همین زمینه می فرماید:

1564- «و یحک یا بصرة من جیش لا رهج له و لا حسّ! . ففتنة یکون فیها خراب منازل، و خراب دیار، و انتهاک أموال، و سباء نساء! ! !» .

«ای بصره! وای بر تو از سپاهی که نه گرد برانگیزد و نه احساس دارد، ولی فتنه ای برپا کند که خانه ها را ویران سازد، آبادی ها را بر خاک نشاند، ثروتها را بر باد دهد و زنها را به اسارت بسپارد» .

1565- «کأنّی به قد سار بالجیش الّذی لا یکون له عبار و لا لجب، و لا قعقعة لجم، و لا حمحمة خیل، یثیرون الأرض بأقدامهم کأنّها أقدام النّعام. ویل لسککم العامرة، و الدّور المزخرفة الّتی لها أجنحة کأجنحة النّسور و خراطیم الفیلة، من أولئک الّذین لا ینتدب قتیلهم، و لا یفتقد غائبهم!» .

«گوئی با چشم خود او را می بینم که با سپاهی خواهد آمد که نه غباری برمی انگیزد، نه بانگ ترسناکی بلند می کند، نه آواز لگامی شنیده می شود و نه شیهۀ اسبی. با گامهای خود زمین را بلرزانند، گوئی پای شتر

ص:1014

مرغان است. وای بر خیابانهای آباد شما و خانه های آراسته و زرنگار شما، که مانند کرکس بال دارد و مانند فیل خرطوم. از آنها کسانی هستند که بر کشته هایشان کسی نمی گرید و از مفقود الاثرهایشان کسی سراغ نمی گیرد» .

سپاهی که غبار برنمی انگیزد و صدای لگام و شیهۀ اسب از آن بگوش نرسد و چون شترمرغ سبکبال باشد، کدام سپاه است؟ مگرنه اینست که سپاهیان آخر الزّمان با هواپیما و نفربر می آیند و اسبی همراه ندارند تا شیهۀ اسبی از آنها شنیده شود و صدای افساری از آنها بگوش برسد. آیا در فتنۀ صاحب زنج (پادشاه زنگبار) صدای افسار و شیهۀ اسب شنیده نمی شد؟ ! پس بدون تردید منظور از این ویرانی بصره، خرابی صاحب زنج نیست، بلکه خرابی عوف سلمی در آستانۀ ظهور است.

آیا در قرن سوّم خانه های بصره بالکونها و سایه بانهائی به سان بالهای کرکس و خرطوم فیل داشت؟ ! . آنروز بیشترین خانه ها از برگهای خرما و حصیر و بوریا و تعداد اندکی از چوب و خشت خام بود.

با ملاحظۀ جهات یادشده تردیدی نمی ماند که منظور از خرابی بصره، خرابی آن در قرن سوّم هجری نبود، بلکه ویرانی دیگریست که هم اکنون در انتظار آنست.

1566- «ألبصرة! . إنّها لأقرب الأرض خرابا، و أجشّها ترابا، و أشدّها عذابا! . و إنّ لکم یا أهل البصرة، و ما حولکم من القری، من الماء لیوما عظیما بلاؤه! . و إنّی لأعلم موضع منفجره من قریتکم هذه! . ثمّ أمور قبل ذلک تدهمکم عظیمة أخفیت علیکم و علمناها. . فمن خرج عنها عند ذنوّ غرقها فبرحمة من اللّه سبقت له، و من بقی فیها غیر مربوط بها فبذنبه، و ما اللّه بظلاّم للعبید!» .

«امّا بصره، برای ویرانی از همه جا نزدیکتر، خاکش از همه جا سخت تر، در معرض عذاب الهی از همه جا بیشتر است. ای مردم بصره! و ای ساکنان آبادیهای اطراف بصره! ، آگاه باشید که روز سخت و بلای دردناکی از آب در انتظار شماست، من می دانم که این آب از کدام نقطۀ شهر شما بیرون خواهد زد، پیش از آن نیز فاجعه های سختی بر شما خواهد

ص:1015

رسید که علم آن از شما پنهان شده و بر ما عطا شده است. چون موقع انفجار آن فرارسد هرکس جلوتر از آنجا خارج شود رحمت خدا او را فراگرفته است و هرکس بدون وابستگی در آن بماند، در برابر گناهانش مبتلا شده است و خداوند هرگز به بندگانش ستم نمی کند» .

این ویرانی که با جوشش آب از دل خاکش تحقّق خواهد یافت هیچ ارتباطی با فتنۀ صاحب زنج در یازده قرن پیش ندارد. آنچه به عنوان علایم ظهور گفته شده خرابی آن به وسیلۀ جوشش آب است.

1567- «یا أهل البصرة: أخلاقکم دقاق، و دینکم نفاق، و ماؤکم زعاق! . بلادکم أنتن بلاد اللّه تربة و أبعدها من السّماء، بها تسعة أعشار الشّرّ! ! و المحتبس فیها بذنبه، و الخارج منها بعفو ربّه. . کأنّی أنظر إلی قریتکم هذه و قد طبّقها الماء حتّی ما یری فیها إلاّ شرف المسجد کأنّه جؤجؤ طیر فی لجّة بحر! . فإذا هم قد رأوا البصرة قد تحوّلت أخصاصها دورا، و آجامها قصورا فالهرب الهرب فإنّه لا بصرة لکم بعد الیوم!» .

«ای اهل بصره! اخلاقتان پیچیده، آئینتان منافقانه، آبتان تلخ، خاک کشورتان از هر خاکی گندیده تر، و از آسمان دورتر است، نه درهم شرّ در شهر شماست، کسیکه در آن درگیر است در اثر گناهانش مبتلا شده است و هرکس از آن رهائی پیدا کند از رحمت و برکات پروردگار نجات یافته است. گوئی با چشم خود می بینم که شهر شما را آب فراگرفته است.

از ساختمانهای شهر جز گنبد مسجدتان دیده نمی شود که همانند سینۀ مرغی در اقیانوس بیکران شناور به نظر می رسد. هنگامی که دیدند کوخهای بصره تبدیل به کاخ شده و باغهای اطراف آن تبدیل به قصر شده، بدانند که عمر بصره به پایان رسیده، دیگر بصره ای وجود نخواهد داشت» .

اینها سخنان مولای متّقیان و امیر مؤمنان (ع) است که در طول چهارده قرن سینه به سینه و نسل به نسل، از قرنی برای قرنی دیگر نقل شده و به دست ما رسیده است که او باب علم مدینۀ رسول (ص) است و کسی در گذشته و حال چون او جهان را نشناخته است و از آینده خبر نداده است و ما همواره با سخنان او بر همگان مباهات کرده، همه را به مبارزه خواسته ایم. و هرگز در سخنان گهربار او و گفتار درربار رسول اکرم (ص) و اقوال نغز و پرمغز امامان اهلبیت علیهم السّلام

ص:1016

دچار شکّ و تردید نشده ایم.

خوشا به حال انسانهائیکه گوش شنوا داشته باشند و از دیدن حق کور و از شنیدن حق کر نباشند و سخنان آنها را که هر جمله اش آیه ای آشکار و دلیلی قاطع و برهانی ساطع است با گوش حق نیوش بشنوند و به کار بندند. که هرکس از راه آنها برود هرگز گمراه نمی شود و از شاهراه حق و حقیقت منحرف نمی شود.

1568- «إذا خربت البصرة، و قام أمیر الأمرة» .

«هنگامی که بصره ویران شود و امیر امیران برخیزد.»

1569- «و خراب البصرة بالزّنج» .

«ویرانی به وسیلۀ زنگی ها» .

***

ص:1017

ص:1018

حواشی

- «الجزیره» نامیست که جغرافیّون عرب آنرا به منطقه ای در شمال سوریّه در میان دو رودخانۀ معروف فرات و دجله اطلاق کرده اند، الجزیره گذرگاهی است بین این دو رود که از ترکیّه تا عراق کشیده شده است و دانشمندان زیادی از این منطقه برخاسته اند که به آنها «جزری» گفته اند. «مترجم» .

- «تکریت» شهری است در عراق در کنار دجله، در شمال سامرّا، در عهد عبّاسی به سبب قلعه اش شهرت داشت، در گذشته زادگاه صلاح الدّین ایّوبی جلاّد بود، و در حال زادگاه جّلاد قادسیّه است. این شهر در سال 1394 میلادی توسّط تیمور لنگ ویران شده است. «مترجم» .

-غیبت شیخ طوسی صفحه 270، بحار الانوار جلد 52 صفحه 213، الامام المهدی صفحه 222 و بشارة الاسلام صفحه 86.

-شرح نهج البلاغۀ ابن ابی الحدید جلد 2 صفحه 315.

-ما تصوّر می کنیم که در این مسئله امر بر مؤلّف مشتبه شده است، زیرا او تصوّر کرده است که هرچه به عنوان علایم ظهور گفته شده باید در نزدیکی ظهور انجام پذیرد ولی خود مؤلّف در گذشته تصریح کرده که معصومین علیهم السّلام حوادثی را در رابطه با آینده بیان فرموده اند که در هر عصری برخی از آنها تحقّق پیدا کند و موجب قوّت قلب مردم آن زمان باشد و هیچ منافاتی ندارد که برخی از آن نشانه ها نیز در قرن سوّم هجری تحقّق یافته باشد. البّته هیچ استبعادی ندارد که بصره یکبار دیگر در آینده ویران گردد و ویرانی موعود آن باشد. «مترجم»

-بحار جلد 51 صفحه 70 و جلد 52 صفحه 278، بشارة الاسلام صفحه 5 و 49، الامام المهدی صفحه 217، منتخب الاثر صفحه 425 و الزام النّاصب صفحه 64.

-امیدواریم خرابی بصره، همان خرابی موعود باشد و خداوند تبارک و تعالی بر ما منّت نهد و از بقّیۀ «غیبت» صرف نظر فرماید و بقّیۀ عمر ما را تفضّلا در عهد مبارک و روزگار مسعود آن دولت حقّه قرار دهد «مترجم» .

-تاریخ الشّعوب الاسلامیّه جلد 2 صفحه 55.

-الملاحم و الفتن صفحه 164 و بشارة الاسلام صفحه 176.

-بشارة الاسلام صفحه 57.

-نهج البلاغه جلد 2 صفحه 9(صبحی صالح صفحه 185 خطبۀ 128) و البلدان صفحه 257.

-الملاحم و الفتن صفحه 102 و الزام النّاصب صفحه 242.

ص:1019

-الزام النّاصب صفحه 242، الملاحم و الفتن صفحه 102 و بشارة الاسلام صفحه 71.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 236.

-الزام النّاصب صفحه 53.

ص:1020

د: یمانی

رسول اکرم (ص) می فرماید:

1570- «خروج الثّلاثة: السّفیانیّ و الخراسانیّ و الیمانیّ فی سنة واحدة، فی شهر واحد، فی یوم واحد. و لیس فیها من رایة أهدی من رایة الیمانیّ، لأنّه یدعو إلی الحقّ» .

«سه پرچم در یک سال، یک ماه و یک روز خروج می کند:

1-سفیانی

2-خراسانی

3-یمانی

که در میان آنها خالصتر از پرچم یمانی نیست، که او برای حقّ فرامی خواند» .

امام صادق علیه السلام نسب او را چنین توضیح می دهد:

1571- «خروج رجل من ولد عمّی زید، بالیمن» .

«مردی از اولاد عمویم زید در یمن خروج می کند» .

روی این بیان یمانی موعود از اولاد امامان زیدی خواهد بود که از نظر نسب منسوب به جناب زید شهید می باشند. و در حدیث دیگری آمده است:

1572- «یخرج ملک فی صنعاء الیمن اسمه حسین أو حسن» .

«پادشاهی در صنعاء یمن به نام حسن یا حسین خروج می کند» .

***

امام باقر (ع) می فرماید:

1573- «یکون خروج السّفیانیّ من الشّام و خروج الیمانیّ من الیمن» .

ص:1021

«سفیانی از شام و یمانی از یمن خروج می کنند» .

1574- «خروج السّفیانیّ و الیمانیّ و الخراسانیّ فی سنة واحدة، و فی شهر واحد، و فی یوم واحد. و نظام کنظام الخرز یتبع بعضه بعضا، فیکون البأس فی کلّ وجه! . ویل لمن ناواهم! . لیس فی الرّایات أهدی من رایة الیمانیّ، هی رایة هدی لأنّه یدعوا إلی صاحبکم. فإذا خرج الیمانیّ حرّم بیع السّلاح علی کلّ النّاس. . إذا خرج الیمانیّ فانهض إلیه فإنّ رایته رایة هدی، و لا یحلّ لمسلم أن یلتوی علیه، فمن فعل فهو من أهل النّار، لأنّه یدعو إلی الحقّ و إلی صراط مستقیم» .

«سفیانی و یمانی و خراسانی در یکسال و یکماه و یکروز خروج می کنند. خروج اینها چون دانه های گردن بند به دنبال یکدیگر خواهند بود. هر سو که بنگری ترس و وحشت و اضطراب خواهد بود. کسیکه با آنها درافتد بدا به حال او. در میان آنها پرچمی خالصتر از پرچم یمانی نیست که پرچم هدایت است و شما را به سوی صاحبتان دعوت می کند. هنگامی که یمانی خروج کند فروش اسلحه بر دیگر مردمان را تحریم می کند. چون او خروج کند بسویش بشتاب که پرچم او پرچم هدایت است و بر هیچ مسلمانی جایز نیست که در برابر او بایستد هرکس انجام دهد اهل دوزخ می شود زیرا او به سوی حق و صراط مستقیم فرامی خواند» .

و بدین سان می بینیم که خروج یمانی همزمان با شورشها، خیزشها، فتنه ها و انقلابها در سراسر منطقه می باشد. و دیدیم که امام علیه السّلام فرمان می دهد که به سپاه یمانی ملحق شویم و از او بازنمانیم.

***

امام صادق (ع) می فرماید:

در بخش نشانه های ظهور احادیثی را در این باره آوردیم و در اینجا نیز به چند نمونه اشاره می کنیم:

1575- «خمس قبل قیام القائم (ع) : ألیمانیّ، و السّفیانیّ و النّداء، و الخسف بالبیداء، و قتل النّفس الزّکیّة» .

ص:1022

«پیش از قیام قائم (عج) پنج نشانه است:

1-خروج یمانی

2-خروج سفیانی

3-نداء آسمانی

4-خسف سرزمین بیداء

5-قتل نفس زکیّه» .

و در اینجا می بینیم که خروج یمانی از روشنترین علایم است که بیش از 14 ماه فاصله با ظهور آنحضرت نخواهد داشت.

1576- «یوشک أن تخرج نار بالیمن، تسوق النّاس إلی الشّام» .

«زود است که آتشی از یمن خارج شود و مردم را به سوی شام سوق دهد» .

این آتش، شعله های جنگ و لبه های تیز شمشیر است که مردم را برای نبرد با سفیانی به سوی شام سوق می دهد و در مدخل شام با سپاه خراسانی ملاقات می کند که او نیز برای نبرد با سفیانی و به منظور یاری یمانی بیرون آمده است. آنگاه هر دو سپاه با سپاه سفیانی روبرو می شوند و آن جنگ حسّاس و سرنوشت ساز تاریخ است که از ششهزار سال پیش کتب آسمانی از آن خبر داده اند.

1577- «تلتقی فی الشّام ثلاث رایات: رایة السّفیانی، و رایة الیمانیّ، و رایة الخراسانیّ. أهداها رایة الیمانیّ لأنّه یدعو إلی الحقّ» .

«سه پرچم در شام با یکدیگر روبرو می شوند: پرچم سفیانی، پرچم یمانی و پرچم خراسانی، که از همه خالصتر پرچم یمانی است که به سوی حق دعوت می کند» .

از بررسی مجموع احادیث استفاده می شود که این برخورد، پس از خرابی مصر و بغداد و شام، و بعد از شکست سپاه سفیانی در عراق از سپاه خراسانی است. و این درگیری بعد از بیعت حضرت بقیّة اللّه (عج) در حجاز است، زیرا در هر دو سپاه از یاران خاصّ حضرت بقیّة اللّه (عج) تشریف خواهند داشت.

ص:1023

آنگاه رسول اکرم (ص) در وصف سپاه خراسانی می فرماید:

1578- «فتخرج رایة هدی من الکوفة، فتلحق ذلک الجیش فیقتلونهم لا یفلت منهم مخبر، و یستنقذون ما فی أیدیهم من السّبی و الغنائم» .

«پرچم هدایت از کوفه خارج می شود و آن سپاه را دنبال می کنند و همۀ آنها را نابود می سازند و حتّی گزارشگری را از آنها باقی نمی گذارند و آنچه در دست آنهاست غنیمت می گیرند و اسیر می گیرند» .

منظور از پرچم هدایت، پرچم جناب سیّد خراسانی است و منظور از سپاه، سپاه سفیانی است، که سپاه جناب سیّد خراسانی آنرا دنبال می کند و نابود می سازد.

و سرانجام در پیرامون سپاه یمانی می فرماید:

1579- «ألیمانیّ یتولّی علیّا. ألیمانیّ و السّفیانیّ کفرسی رهان» .

«یمانی از شیعیان امیر مؤمنانست، خروج یمانی و سفیانی همانند دو اسب مسابقه همزمان و به دنبال یکدیگر است» .

***

ص:1024

حواشی

-ارشاد مفید صفحه 339، بحار الانوار جلد 52 صفحه 210 و بشارة الاسلام صفحه 181.

-نور الابصار صفحه 172 و بشارة الاسلام صفحه 175.

-بشارة الاسلام صفحه 187.

-الزام النّاصب صفحه 67، بشارة الاسلام صفحه 100، الامام المهدی صفحه 227 و مثیر الاحزان صفحه 298.

-وسائل الشّیعه جلد 11 صفحه 35-41.

-غیبت نعمانی صفحه 135، بحار الانوار جلد 52 صفحه 210 و 232، منتخب الاثر صفحه 456، غیبت شیخ طوسی صفحه 271، اعلام الوری صفحه 429، الزام النّاصب صفحه 184، بشارة الاسلام صفحه 93 و الامام المهدی صفحه 230.

-منتخب الاثر صفحه 439، غیبت شیخ طوسی صفحه 267، الامام المهدی صفحه 228، بشارة الاسلام صفحه 119 و المهدی صفحه 191.

-الملاحم و الفتن صفحه 71 و البیان صفحه 77.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 271، بحار الانوار جلد 52 صفحه 210، بشارة الاسلام صفحه 121 و الامام المهدی صفحه 230.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 186.

-غیبت نعمانی صفحه 163، بحار الانوار جلد 52 صفحه 275 و الزام النّاصب صفحه 180.

ص:1025

ه : خروج سیّد هاشمی

اشارة

او سیّد قرشی، هاشمی و حسنی است که اندکی پیش از قتل نفس زکیّه در مکّه، و همزمان با روزگاریکه سپاه سفیانی در عراقست، و همزمان با ورود سپاه خراسانی از طریق قصر شیرین و خانقین به عراق، او به شهادت می رسد.

سیّد هاشمی، شخصیّت ممتاز و بزرگواریست که رسول اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) از او ستایش نموده اند.

ما از او همواره سیّد هاشمی یاد خواهیم کرد تا از سیّد خراسانی بازشناخته شود که او حسینی و این حسنی است. سیّد هاشمی پیش از مراسم بیعت کشته می شود، در حالیکه سیّد خراسانی در حدود یکماه بعد با حضرت بقّیة اللّه روحی فداه بیعت می کند و اینک احادیث پیشوایان معصوم در حق سیّد هاشمی:

***

رسول اکرم (ص) می فرماید:

1580- «کأنّی بالحسنیّ و الحسینیّ و قد قاداها، فیسلّمها الحسینیّ، فیبایعونه» .

«گوئی دو سیّد حسنی و حسینی را با چشم خود می بینم که هردو آن پرچم هدایت را به اهتزاز درمی آورند، و سیّد حسینی آنرا به امام (ع) تسلیم می کند و خود با او بیعت می کند» .

از این حدیث استفاده می شود که سیّد هاشمی و سیّد خراسانی پرچم هدایت را از شرق ایران به اهتزاز درمی آورند، سیّد هاشمی کشته می شود و سید خراسانی با همۀ سپاهیانش با حضرت بقّیة اللّه (ع) بیعت می کند.

1581- «لا تقوم السّاعة حتّی یملک النّاس رجل من الموالی یقال له: جهجاه» .

«ساعت ظهور فرانمی رسد جز هنگامی که موالی (ایرانیان) را

ص:1026

مردی تحت سلطۀ خود درآورد که به او شاهنشاه گفته می شود» .

موالی که همواره بر غیرعرب گفته می شد، در اینجا همانند اغلب موارد در مورد ایرانیان به کار رفته و «جهجاه» به معنای شاهنشاه است که از القاب طاغوت اسبق و سابق ایران بود و موضعهای غیراسلامی آن پدر و پسر بر همگان روشن است.

من عمدا این حدیث شریف را در اینجا ثبت کردم که همۀ خوانندگان گرامی آن دوران را به یاد دارند و طبعا برایشان جالب است که بدانند رسول اکرم (ص) از سلطنت او به عنوان یکی از نشانه های قرب ظهور نام برده است.

آری هر حادثۀ مهمّی که در گوشه ای از جهان روی می دهد و افکار جهانی را به خود معطوف می دارد، ناگهان متوجّه می شویم که آن پیامبر امّی و رسول مدنی (ص) که به مکتب نرفت و به غمزه آموزشگر همۀ دانشها شد، در مورد آن حادثه نیز گفتار جاوید و جالب و جامعی دارد و هکذا تا قیام قیامت این پیشگوئیها باید ادامه یابد و در هر حادثه ای یکی از آنها مورد پیدا کند، زیرا رسالت او تا قیام قیامت ادامه دارد و ما با هر کلمه ای از کلمات گرانقدر آن رسول گرامی (ص) به جهانیان مباهات می کنیم.

1582- «یقتتل عند کنزکم ثلاثة کلّهم ابن خلیفة، ثمّ لا یصیر إلی أحد منهم. ثمّ تجیء الرّایات السّود فیقتلونهم قتلا لم یقتل قوم مثله! ثمّ یجیء خلیفة اللّه المهدیّ» .

«در کنار گنج شما (کوفه) سه لشکر می جنگند که (فرماندهان) هر سه از اولاد خلفا هستند، آنگاه پرچمهای سیاه می آیند و آنها را طوری نابود می کنند که برای هیچ قومی اتّفاق نیفتاده است. آنگاه خلیفۀ خدا حضرت مهدی می آید» .

سیّد هاشمی یکی از آنهاست که از اولاد خلیفۀ بلافصل پیامبر می باشد.

این حدیث در برخی منابع به صورت خلاصه تر آمده است:

1583- «یقتل عند کنزکم ثلاثة، ثمّ یجیء خلیفة اللّه المهدیّ» .

ص:1027

«در نزد گنج شما سه تن کشته می شوند و آنگاه مهدی (ع) آن خلیفۀ خداوند می آید» .

***

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

1584- «یخرج رجل من وراء النّهر یقال له: الحارث، علی مقدّمته رجل یقال له: المنصور، یوطّیء و یمکّن لآل محمّد کما مکّنت قریش لرسول اللّه. یجب علی کلّ مؤمن نصرته و إجابته» .

«مردی از ماوراء النّهر خروج می کند که به او «حارث» می گویند. مردی به نام «منصور» سپاه او را رهبری می کند، که برای آل محمّد (ص) امکانات فراهم می آورند، چنانکه قریش برای رسول اکرم (ص) امکانات را فراهم کردند، نصرت و پذیرش دعوت او بر هر مؤمنی لازم است» .

احتمالا حارث و منصور رمز و اشاره باشد، منظور از حارث، سیّد هاشمی و منظور از منصور، شعیب بن صالح باشد که در برخی روایات تصریح شده که سیّد هاشمی در نزدیکی ظهور، در عراق کشته می شود:

1585- «و قتل رجل هاشمیّ بظهر الکوفة، فی سبعین من الصّالحین. و ذبح النّفس الزّکیّة بین الرّکن و المقام» .

«مردی هاشمی با هفتاد نفر از بندگان شایستۀ خدا در پشت کوفه کشته می شود و نفس زکیّه در میان رکن و مقام ذبح می شود» .

این هفتاد نفر به احتمال قوی از بزرگان نجف اشرف است و شاید در میان آنها برخی از بزرگان ایرانی هم باشد.

1586- «و یکون قتل سبعین من الصّالحین، و علی راسهم رجل عظیم القدر، یحرقه و یذرّ رماده فی الهواء بین جلولاء و خانقین، بعد أن یقتل فی الکوفة أربعة آلاف!» .

«هفتاد نفر از مردان شایسته کشته می شوند که در رأس آنها شخصیّت گرانقدری است که سفیانی او را می سوزاند و در میان جلولا و

ص:1028

خانقین خاکسترش را بر باد می دهد، پس از آنکه چهار هزار نفر را در کوفه به قتل برساند» .

منظور از سیّد جلیل القدر همان سیّد هاشمی است.

از این حدیث استفاده می شود که مجاهدین ایرانی از مرز بصره-خانقین وارد عراق می شوند، پس از آنکه سفیانی به حریم شهرها تجاوز می کند.

آنگاه امیر مؤمنان (ع) در مورد دوّمین سپاه ایرانی می فرماید:

1587- «و اللّه لکأنّی أنظر إلیهم و إلی فعالهم، و إلی ما یلقی الفجّار منهم و الأعراب الجفاة. یسلّطهم اللّه علیهم فیقتلونهم علی مدینتهم بشاطیء الفرات البرّیّة و البحریّة، جزاء بما عملوا، و ما ربّک بظلاّم للعبید» .

«به خدا سوگند، گوئی من آنها را با چشم خود می بینم و رفتار آنها را دنبال می کنم که اعراب فاجر و جنایت پیشه از دست آنها چه می کشند؟ ! خداوند آنها را بر این اعراب مسلّط می کند که آنها را در شهر خودشان در کنار رودخانۀ فرات در آب و خشکی بکشند و به سزای اعمالشان برسانند که پروردگارت هرگز بر بندگان ستم نمی کند» .

از این حدیث استفاده می شود که دوّمین سپاه ایرانی از طریق بصره وارد عراق می شوند که راه دریائی عراق منحصر به آنست و این حدیث تصریح کرده که جنایت پیشگان عراقی در دریا و خشکی به دست سپاهیان ایرانی به سزای اعمال خود خواهند رسید.

1588- «یقوم قبل السّفیانیّ واحد هاشمیّ بجیلان، و یعینه المشرقیّ. و یأتی إلی البصرة فیخربها، و یأتی إلی الکوفة فیعمرها. فیعزم السفیانیّ علی قتاله و یهمّ مع عساکره باستئصاله» .

«پیش از قیام سفیانی، یک سیّد هاشمی از گیلان خروج می کند و سیّد مشرقی (خراسانی) او را یاری می کند، پس به سوی بصره می تازد و آنرا ویران می کند و به سوی کوفه عزیمت می کند و آنرا آباد می کند.

آنگاه سفیانی برای نبرد با او آماده می شود و با سپاهیانش برای نابودی او حرکت می کند» .

ص:1029

روی این بیان این دعوت حق به دست سیّد هاشمی آغاز می شود که از گیلان خروج می کند و سیّد خراسانی او را یاری می کند، آنگاه از طریق بصره وارد عراق شده در کوفه مستقرّ می شود و سیّد خراسانی که از طریق شمال شرقی پیشتر وارد عراق شده بود به یاری اش می شتابد.

امیر مؤمنان، آن باب مدینۀ علم رسول (ص) هنگامی از خروج سیّد هاشمی خبر می دهد که سراسر گیلان به آئین مجوسیّت گرویده بودند ولی آنحضرت خبر می دهد که این اقلیم مجوسی به زودی به آغوش اسلام می شتابند و راه اهلبیت عصمت و طهارت را پیش می گیرند و جمعی از سادات حسنی و حسینی که شاخه های پربار کوثر هستند در آن منطقه اقامت می کنند و یکی از آنها از آنجا خروج کرده به سوی عراق حرکت می کند.

این حقایق را بدون تردید از پیشگاه رسول اکرم (ص) آموخته است که او نیز از مبدء وحی آموخته است.

ولی چگونه است که از اصحاب رسول اللّه (ص) تنها امیر مؤمنان به این سخنان گهربار اختصاص یافته است و هرگز از دیگر یاران که در کنار امیر مؤمنان (ع) در خدمت رسول اللّه (ص) بوده اند نظیر این سخنان صادر نشده است! کو آن قلب روشن و چشم بینائی که حق را بشناسد و از آن پیروی نماید و به سوی باطل نگراید و در وادی ضلالت گام نسپارد.

***

امام باقر (ع) می فرماید:

1589- «یخرج رجل من موالی أهل الکوفة فی ضعفاء، فیقتله أمیر الجیش السّفیانیّ بین الحیرة و الکوفة» .

«مردی از ایرانیان مقیم کوفه با گروهی از مستضعفان خروج می کند و فرمانده سپاه سفیانی او را در میان حیره و کوفه به قتل می رساند» .

طبعا او از شیعیان مقیم کوفه است که با جمعی از مخلصین در برابر سپاه سفیانی خروج می کند و به دست سفیانی کشته می شود.

ص:1030

امام صادق (ع) می فرماید:

1590- «. . . و نار تظهر من آذربیجان» .

«آتشی از آذربایجان ظاهر می شود» .

به جرأت می توان گفت که این آتشی است که به هنگام اشغال آذربایجان توسّط اشغالگر روسی از این سرزمین برخاسته است و ما هنوز هم شعله های آنرا به یاد داریم و شاید منظور آتشی باشد که از طالقان که در مجاورت آذربایجان است توسّط یاران حضرت ولیّ عصر (عج) برمی خیزد، و در سراسر جهان طنین انداز می شود.

1591- «یبعث بعثا إلی الکوفة، فیصاب أناس من شیعة آل محمّد قتلا و صلبا. و تقبل رایة من خراسان حتّی تنزل دجلة، فیخرج رجل من الموالی ضعیف فیصاب هو و من تبعه فی ظهر الکوفة» .

«سفیانی لشکری آراسته به سوی کوفه می فرستد، آنجا با گروهی از شیعیان آل محمّد (ص) رودررو قرار می گیرند و آنها را می کشند و به دار می آویزند، آنگاه پرچم سیّد خراسانی از سوی خراسان حرکت می کند و در کنار دجله نصب می شود، و مرد ناتوانی از ایرانیان خروج می کند که خود و پیروانش در پشت کوفه به قتل می رسند» .

شاید تعبیر ناتوان به این سبب باشد که از جهت نفرات و ساز و برگ نظامی در برابر سپاه صد و سی هزار نفری سفیانی یارای مقاومت ندارند. پرواضح است که این حرکت در پیشقدم ورود سپاه سید خراسانی به عراق خواهد بود.

1592- «یخرج قبل المهدیّ رجل من أهل بیته فی المشرق، و یحمل السّیف علی عاتقه ثمانیة أشهر یقتل و یمثّل، و یتوجّه إلی بیت المقدس فلا یبلغه حتّی یموت» .

«پیش از ظهور حضرت مهدی (عج) مردی از اهلبیت او از مشرق خروج می کند و هشت ماه شمشیر حمایل می کند و هرکجا می رسد می کشد و مثله می کند و به سوی بیت المقدس عزیمت می کند و به آنجا نرسیده مرگش فرا می رسد» .

***

ص:1031

ص:1032

حواشی

-مدارک حدیث در بخش سیّد خراسانی خواهد آمد.

-صحیح مسلم جلد 8 صفحه 184.

-بحار الانوار جلد 51 صفحه 83 و عقد الدّرر صفحه 58.

-بشارة الاسلام صفحه 30،286،290 و 296، کشف الغمّه جلد 3 صفحه 263 و 277، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 166، المهدی صفحه 207، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 127، البیان صفحه 101 و الزام النّاصب صفحه 260.

-ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 87 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 126.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 220 و 273 و جلد 53 صفحه 82، المهدی صفحه 196، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 342، بشارة الاسلام صفحه 58 و 175 و الامام المهدی صفحه 233.

-غیبت نعمانی صفحه 136، بحار جلد 52 صفحه 232، بشارة الاسلام صفحه 93 و الزام النّاصب صفحه 188.

-الزام النّاصب صفحه 188.

-بشارة الاسلام صفحه 102 و الزام النّاصب صفحه 176.

-الملاحم و الفتن صفحه 164.

-الزام النّاصب صفحه 175.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 142 و 146، الملاحم و الفتن صفحه 53.

ص:1033

و-خروج سیّد خراسانی

رسول اکرم (ص) می فرمایند:

1593- «تخرج من المشرق رایات سود، تقاتل رجلا من ولد أبی سفیان، و یؤدّون الطّاعة للمهدی» .

«پرچمهای سیاهی از خاور زمین به اهتزاز درمی آید که با مردی از اولاد ابو سفیان می جنگد و زمینۀ فرمانبرداری از مهدی (ع) را فراهم می آورد» .

1594- «. . . ورود الرّایات السّود من خراسان، حتّی تنزل ساحل دجلة» .

«پرچمهای سیاهی از خراسان می آید و در کنار دجله فرود می آید» .

1595- «تنزل الرّایات السّود الّتی تخرج من خراسان إلی الکوفة. فإذا ظهر المهدیّ بعثت إلیه بالبیعة» .

«پرچمهای سیاهی که از خراسان درمی آید در کوفه فرود می آید.

هنگامی که مهدی (ع) ظهور کند، این پرچمها برای بیعت به حضور آنحضرت گسیل می شود» .

1596- «تخرج رایات سود صغار، تقاتل رجلا من آل أبی سفیان، یؤدّون الطّاعة للمهدیّ. علی مقدّمتهم رجل من بنی تمیم یقال له:

تمیم بن صالح» .

«پرچمهای سیاه کوچکی به اهتزاز درمی آید که با مردی از اولاد ابو سفیان نبرد می کند و برای اطاعت از حضرت مهدی (ع) زمینه سازی می کند. در پیشاپیش این پرچمها مردی به نام: تمیم بن صالح حرکت می کند» .

طبق منابع مورد اعتماد این مرد از «بنی تمیم» است نه اینکه نامش «تمیم» باشد. و شاید در طول زمان کلمۀ «بنی» از «بنی تمیم» به هنگام

ص:1034

استنساخ افتاده است.

این مرد با سپاه سفیانی نبردی سخت انجام می دهد و سپس به بیت المقدّس می گریزد و بعدا به خدمت حضرت بقیّة اللّه روحی فداه می رسد و بیعت می کند و از فرماندهان لشکری آنحضرت می شود.

1597- «إذا رأیتم الرّایات السّود قد أقبلت من خراسان، فاتوها و لو حبوا علی الثّلج، فإنّ فیها خلیفة اللّه المهدیّ» .

«هنگامیکه ببینید پرچمهای سیاه از طرف خراسان به حرکت درآمده، به سویش بشتابید و لو با سینه خیز رفتن از روی برفها، که خلیفۀ خدا حضرت مهدی در میان آنست» .

پرواضح است که این پرچمها هنگامی به اهتزاز درمی آید که حضرت مهدی (عج) در مدینه باشد. روی این بیان منظور از جملۀ «حضرت مهدی در میان آنست» اینست که جانشین حضرت مهدی در میان آنست، دعوت به حضرت مهدی در میان آنست، رضایت حضرت مهدی با آن سپاهست.

1598- «تجیء الرّایات السّود من قبل المشرق، کأنّ قلوبهم زبر الحدید. فمن سمع بهم فلیاتهم فلیبایعهم» .

«پرچمهای سیاهی از سوی مشرق به اهتزاز درآید که دلهایشان چون پاره های آهنست، هرکس آنرا بشنود به سویش بشتابد و با آن بیعت نماید» .

1599- «تخرج رایات من المشرق، یقودها رجل من تمیم یقال له شعیب بن صالح فیستنفذ ما فی أیدیهم من سبی أهل الکوفة، و یقتلهم» .

«پرچمهائی از مشرق برمی خیزد که مردی از تمیم به نام شعیب بن صالح آنها را رهبری می کند، آنچه از اسیران کوفه در دستشان باشد می گیرد و طعمۀ شمشیر می سازد» .

از این حدیث استفاده می شود که در حدیث شماره 1596 یک اشتباه در مقام استنساخ رخ داده و به طوریکه در این حدیث و دهها حدیث دیگر آمده است نام او شعیب بن صالح از بنی تمیم است.

ص:1035

1600- «یخرج ناس من المشرق یوطّئون للمهدیّ» .

«مردمی از مشرق خروج می کنند و برای حضرت مهدی زمینه سازی می کنند» .

منظور از این مردم سپاهیان جناب سیّد خراسانی است.

1601- «تخرج رایات من خراسان سود، فلا یردّها شیء حتّی تنصب فی ایلیاء» .

«پرچمهای سیاهی از خراسان به اهتزاز درمی آید که چیزی نمی تواند از پیشروی آن جلوگیری کند، تا در ایلیا فرود آید و استقرار یابد» .

منظور اینست که این پرچمها بر هر نیروی مخالفی چیره می گردد و پیش می تازد تا بر فراز سرزمین مقدّس فلسطین به اهتزاز درمی آید که بیت المقدّس از جهت اینکه حرم الهی است ایلیا نامیده می شود که «ایل» به معنای خداست.

1602- «یخرج بقزوین رجل اسمه اسم نبیّ یسرع النّاس إلی طاعته، المشرک و المؤمن. یملأ الجبال خوفا» .

«مردی از قزوین خروج می کند که با یکی از پیامبران همنامست، مشرک و مؤمن به اطاعتش می شتابند، کوهها را پر از رعب و وحشت می سازد» .

آنگاه از فشار ایرانیان بر عراق سخن می گوید:

1603- «یوشک أهل العراق أن لا یجبی إلیهم قفیز و لا درهم! .

فسئل: من أین ذلک؟ . فقال (ص) : من العجم، یمنعون ذلک» .

«انتظار می رود که حتّی یک قفیز گندم و یک درهم پول به مردم عراق نرسد، پرسیدند: چگونه می شود؟ فرمود: از ناحیۀ عجم ها، که جلوگیری به عمل می آورند» .

قفیز نام پیمانه ایست که همه جا معروف است ولی مقدار آن در هر منقطه ای با منطقۀ دیگر فرق می کند.

ص:1036

1604- «یوشک أن تملأ أیدیکم من العجم. ثمّ یجعلهم اللّه أسدا لا یفرّون فیقتلون مقاتلتکم و لا یاکلون فیأکم» .

«نزدیک است که دستهایتان از عجمها پر شود، ولی خداوند آنها را شیرمردانی قرار می دهد که از برابر شما فرار نمی کنند و با قاطعیّت تمام با شما می جنگند و به اموال شما طمع نمی کنند» .

در این حدیث منظور از عجم ایرانیانی هستند که در محضر سیّد خراسانی با سپاه سفیانی به نبردی سخت می پردازند. امیر مؤمنان (ع) در این باره می فرماید:

1605- «لتضربنّکم الأعاجم علی هذا الدّین عودا، کما ضربتموهم علیه بدءا! لیملأنّ اللّه أیدیکم من الأعاجم! . لیصیرنّ أسدا لا یفرّون، فلیضربنّ أعناقکم، و لیغلبنّکم علی فیئکم!» .

«به زودی عجم ها برای بازگشت شما به دین با شما خواهند جنگید، چنانکه برای پذیرش نخستین اسلام با آنها جنگیدید. خداوند دستهای شما را از آنها پر می کند و آنها شیران ژیانی می شوند که هرگز از برابر شما نمی گریزند و گردنهای شما را می زنند و ثروتهای شما را تحت سیطرۀ خود درمی آورند» .

از بررسی احادیث مربوطه معلوم می شود که سپاه جناب سیّد خراسانی بر سپاهیانی که در آتش پان عربیسم می سوزند و مفاخر اسلام را به دور انداخته اند، چیره می شوند و برای ظهور حضرت بقیّة اللّه روحی فداه زمینه را فراهم می کنند.

1606- «یلقی أهل بیتی بلاء حتّی یبعث اللّه رایة من المشرق سوداء، من نصرها نصره اللّه، و من خذلها خذله اللّه، حتّی یأتوا رجلا اسمه کاسمی فیولوّنه أمرهم فیؤیّده اللّه بنصره» .

«اهلبیت من به سختی دچار بلاها و گرفتاریها می شوند و آنگاه خداوند پرچمهای سیاهی را از طرف مشرق می فرستد، هرکس آنها را یاری کند خدا را یاری کرده است و هرکس آنها را زبون سازد خدا را زبون ساخته است. این پرچمها به اهتزاز درمی آید تا با مردی که همنام منست

ص:1037

بیعت کنند و او را به رهبری خود انتخاب کنند و خدایش او را تأیید می کند» .

در این حدیث پرچم خراسانی قصد شده، که شعیب بن صالح پرچمدار آنست و این جنگ از ایران آغاز می شود و از طریق عراق و سوریّه به سوی بیت المقدّس پیش می تازد.

از این حدیث استفاده می شود که جناب سیّد خراسانی محمّد، نامیده می شود.

1607- «. . . إذا رأیتم ذلک فعلیکم بالفتی التّمیمیّ، فإنّه یقبل من جهة المشرق، و هو صاحب رایة المهدیّ» .

«وقتی که آنرا مشاهده کردید به سوی جوان تمیمی بشتابید که او از طرف مشرق می آید و او پرچمدار حضرت مهدی است» .

منظور از تمیمی در این حدیث همان شعیب بن صالح است که در احادیث دیگر هویّتش دقیقا مشخّص شده است و احتمالا اوّلین بانگ او در کوههای طالقان و در اطراف قزوین طنین می اندازد.

1608- «ملک بنی العبّاس عسر لا یسر فیه. لو اجتمع علیهم التّرک و الدّیلم و السند و الهند و البربر لم یزیلوه. و لا یزالون یتمرّعون و یتنعّمون فی غضارة من ملکهم حتّی یشذّ عنهم موالیهم و أصحاب الویتهم و یسلّط اللّه علیهم علجا یخرج من حیث بدأ ملکهم لا یمرّ بمدینة إلاّ فتحها، و لا ترفع له رایة إلاّ مزّقها، و لا نغمة إلاّ أزالها! . الویل لمن ناواه! . فلا یزال کذلک حتّی یظفر و یدفع بظفره إلی رجل من عترتی یقول الحقّ و یعمل به» .

«حکومت بنی عبّاس سخت است و هیچ نرمش ندارد، اگر توده های ترک و دیلم و هند و سند و بربر جمع شوند نمی توانند آنها را ساقط کنند، آنها در آسایش و آرامش زندگی می کنند تا گروهی از مسئولان و پرچمدارانشان از آنها منحرف شوند. آنگاه خداوند مرد نیرومند عجمی را بر آنها مسلّط می کند، که از منطقه ای برمی خیزد که سلطنت آنها از آنجا آغاز شده است (یعنی از خراسان) ، وارد شهری نمی شود جز اینکه آنرا می گشاید. پرچمی بر علیه او برافراشته نمی شود جز اینکه سرنگون می شود،

ص:1038

نغمه ای بر علیه او ساز نمی شود جز اینکه آنرا نابود می سازد، وای بر کسیکه با او درگیر شود. او همچنین پیش می رود و پیش می تازد و هر روز پیروزی جدیدی به دست می آورد تا همۀ پیروزیهایش را به مردی از عترت من تقدیم کند که به سوی حق فرا می خواند و به آن عمل می کند» .

در این حدیث مطلب مبهمی نیست که نیازمند شرح باشد. جناب سیّد خراسانی قیام خود را براساس نهضتهای پیشین استوار می سازد و زمینه را برای آخرین حجّت و واپسین امام و تنها بازمانده از حجّتهای پروردگار فراهم می سازد و آخرین دژهای بنی عبّاس را می گشاید و بر عمر آخرین حکمران آنها خاتمه می دهد.

جناب محمّد حنفیّه فرزند برومند حضرت امیر علیه السّلام در فرازی از سخنان گرانقدرش در این رابطه می فرماید:

1609- «در حکومت آنها هیچ خیری یافت نمی شود، روش ادارۀ آنها بسیار خشن است و نرمشی یافت نمی شود، بیگانگان را مقرّب می سازند و نزدیکان را از خود می رانند. چون از عذاب الهی خود را در امان ببینند بانگی بر آنها زده می شود که گزارشگری از آنها باقی نمی ماند و اجتماعی بر آنها فراهم نمی شود» .

سپس با تفصیل بیشتری می فرماید:

1610- «برای بنی عبّاس حکومت درازمدّتی هست، هنگامی که خود را در امنیّت و آسایش و آرامش دیدند و تصوّر کردند که دیگر سلطنت آنها نابودشدنی نیست، در میان آنها بانگی زده می شود که دیگر کسی برای آنها نمی ماند که آنها را یکجا گرد آورد و برای آنها سخنانی مطرح کند و اینست معنای کلام خداوند که می فرماید: [چون زمین زیور خود را برگرفت و خود را بیاراست و اهل زمین خیال کردند که بر آن توانا هستند، فرمان ما در شبی یا روزی بر آن بیامد، پس آنرا تباه ساختیم، گوئی دیروز خود را بی نیاز نمی دید. این چنین آیات خود را برای آنها که تفکّر کنند، بیان می کنیم]. سپس سوگند یاد کرد که این آیه در حقّ آنها نازل شده است» .

ص:1039

آنگاه ادامه می دهد:

1611- «بنی عبّاس آنقدر حکومت می کنند که مردم دیگر از هر خیری نومید می شوند و برای مدّتی بسیار طولانی فساد در جامعه ریشه می دواند و آنگاه مهدی (ع) ظهور می کند» .

امیر مؤمنان (ع) در همین مورد می فرماید:

1612- «. . . ثمّ یخرج إلیهم فتیان من مجالهم (علیهم رجل) یقال له: صالح. . فتکون الدّائرة علی أهل الکوفة ثمّ تنتهی إلی المدینة فتقتل الرّجال و تبقر بطون النساء. فإذا حضر ذلک فعلیکم بالشّواهق و خلف الدّروب. و إنّما ذلک حمل امرأة. ثمّ یقبل الرّجل التّمیمیّ شعیب بن صالح بالرّایة السّوداء المهدیّة بنصر اللّه، و کلمته حقّ، حتّی یبایع المهدیّ» .

«جوانانی از منطقۀ خودشان به رهبری مردی به نام «صالح» به سوی آنها و بر علیه آنها خروج می کند، پس اهل کوفه در محاصره واقع می شوند، و آنگاه به سوی مدینه عزیمت می کند. مردان را می کشد و شکم زنان را می درد. چون این فتنه برخیزد شما به سوی کوهها فرار کنید و در پشت درهای بسته خود را مخفی بدارید. مدّت حکومت او به مقدار یک حمل (9 ماه) است. آنگاه این مرد تمیمی شعیب بن صالح-که خداوند بر سرزمینش باران رحمتش را فروریزد-با پرچم سیاه مهدوی، با نصرت الهی و دعوت حقّه پیش می تازد تا به محضر حضرت مهدی برسد و دست بیعت بدهد» .

روزی رسول اکرم (ص) به جعفر طیّار برادر ارجمند امیر مؤمنان (ع) فرمود:

1613- «یا جعفر: ألا أبشّرک؟ . قال: بلی یا رسول اللّه. فقال:

إنّ الّذی یدفعها إلی القائم هو من ذرّیّتک. اتدری من هو؟ . قال: لا. قال:

ذاک الّذی وجهه کالدّینار، و أسنانه کالمنشار، و سیفه کحریق النّار. یدخل الجبل ذلیلا و یخرج منه عزیزا» .

«ای جعفر! ترا نوید بدهم؟ گفت: بلی یا رسول اللّه (ص) .

ص:1040

فرمود: کسیکه پرچم را به قائم (عج) تقدیم می کند مردی از نسل توست.

می دانی او کیست؟ . گفت: نه. فرمود: چهره اش چون دینار گرد و گلگون، دندانهایش چون شانه منظّم و برّاق، شمشیرش چون شعله های آتش برنده و خانمانسوز است. با خواری به کوه پناه می برد و با شکوه فراوان از آن سرازیر می شود» .

در احادیث دیگر مشخّص شده که منظور از کوه، یکی از کوههای طالقان است که نخستین جرقّه های نهضت مقدّس از آنجا آغاز خواهد شد.

رهبری این نهضت را مردی به عهده خواهد داشت که از ترس رژیم خون آشام زمان به کوههای طالقان خواهد گریخت و افکارش را از مخفیگاه خود به یاران و طرفدارانش القاء خواهد نمود و هنگامی که جوانان پرشور طالقان صفهای خود را فشرده کردند و به قدر کافی در مسیر نهضت خویش مشکلات را برطرف نمودند، رهبر نهضت با گامهای استوار به صلابت کوه و افکاری بلند به بلندای کوه و اراده ای آهنین به استواری کوه، از کوه سرازیر شده، گنجهای نهفتۀ طالقان را که همان جوانان پرشور و با صلابت طالقانست، گرد می آورد و جهت می دهد و به سوی مقصد نهائی (قدس عزیز) حرکت می دهد. این مرد نیرومند و مدیر و مدبّر طبق روایت فوق از اولاد جعفر طیّار خواهد بود. البتّه طبق روایات دیگر از اولاد امام حسین علیه السّلام است که شاید نسبش از طریق مادر به جعفر بن ابی طالب و از طرف پدر به سالار شهیدان حضرت ابا عبد اللّه الحسین (ع) منتهی شود.

و اینک روایات رسول اکرم (ص) را در پیرامون سیّد خراسانی پی می گیریم:

1614- «یخرب جیش السّفیانیّ بغداد، ثمّ ینحدر إلی الکوفة فیحرقون ما حولها. ثمّ یخرجون متوجّهین إلی الشّام معهم السّبایا و الغنائم.

فتخرج رایة هدی من الکوفة فیقتلونهم، لا یفلت منهم مخبر، و یستنقذون ما فی أیدیهم من السّبی و الغنائم» .

«سپاه سفیانی بغداد را ویران می سازند و به سوی کوفه حرکت می کنند و حوالی کوفه را به آتش می کشند و راهی شام می شوند و اسرا و غنائم جنگی را با خود می برند. آنگاه پرچمی که پرچم هدایت است (پرچم خراسانی) از کوفه حرکت می کند و سپاه سفیانی را تارومار

ص:1041

می سازد و یک تن گزارشگر هم از آنها باقی نمی گذارد و آنچه اسیر و غنائم در دستشان هست از آنها بازمی ستاند» .

1615- «إذا بلغ السّفیانیّ الکوفة، و قتل أعوان آل محمّد، و قتل رجلا من مسمّیهم، خرج المهدیّ علی لوائه شعیب بن صالح» .

«هنگامی که سپاه سفیانی وارد کوفه شوند و دوستان آل محمّد (ص) را بکشند و مردی از نامداران آنها را به قتل برسانند، حضرت مهدی (ع) خروج می کند و شعیب بن صالح پرچمدار او می باشد.»

1616- «إنّا أهل بیت اختار اللّه لنا الآخرة علی الدّنیا، و إنّ أهل بیتی سیلقون من بعدی بلاء و تشریدا و تطریدا، حتّی یأتی قوم من المشرق معهم رایات سود، فیسألون الخیر فلا یعطونه، فیقاتلون فینصرون، فیعطون ما سألوا فلا یقبلون حتّی یدفعوها إلی رجل من أهل بیتی فیملأها قسطا و عدلا کما ملئت جورا. فمن أدرک ذلک منکم فلیأتهم و لو حبوا علی الثّلج فإنّه المهدیّ» .

«ما خاندانی هستیم که خداوند به جای دنیا، آخرت را برای ما برگزیده است. اهلبیت من بعد از من دچار بلاها، گرفتاریها، تبعیدها و جلای وطن ها می شوند، تا گروهی از خراسان با پرچمهای سیاه حرکت کنند و خیر و صلاح را مطالبه نمایند، پس به آنها داده نمی شود، آنها نبرد می کنند و پیروز می شوند و به آنچه می خواستند دست می یابند ولی آنرا نمی پذیرند بلکه به مردی از عترت من تقدیم می کنند که او جهان را پر از عدل و داد نماید، آنچنانکه مملو از جور و ستم شده است. آگاه باشید هرکس آنها را درک کند به سوی آنها بشتابد اگرچه با سینه خیز رفتن از روی برفها باشد، که او مهدی است» .

منظور اینست که این سپاه به سوی حضرت مهدی علیه السّلام می رود و رضای او را می طلبد و یاری آن یاری حضرت مهدی است. و ما با یکدنیا آرزو و امید در انتظار خروج این سپاه حق ثانیه شماری می کنیم که پرچمهای خود را به اهتزاز درآورند و شوکت باطل را بشکنند و حقوق آل محمّد (ص) را بازستانند و آنرا به منتقم خون شهیدان و مظلومان در راستای تاریخ، حضرت بقیّة اللّه روحی فداه تقدیم نمایند. انشاء اللّه.

ص:1042

1617- «. . . و سیصیب أهل بیتی قتل و تطرید و تشرید فی البلاد، حتّی یتیح اللّه لنا رایة من المشرق من یهزّها هزّ، و من یشاقّها یشاقّ! .

ثمّ یخرج لهم رجل من أهل بیتی اسمه کاسمی، و خلقه کخلقی، تئوب إلیه کما تئوب الطّیر إلی أوکارها» .

«اهلبیت من دچار کشت و کشتار و تبعید و جلای وطنی می شوند، تا خداوند پرچمی را از مشرق برای ما فراهم آورد که هرکس در برابرش بایستد نابود می شود و هرکس از در ستیز درآید شکست می خورد و به دنبال آن مردی از اهلبیت من خروج می کند که با من همنامست و با من هم خویست، امّت من به سویش می گرایند، آنچنانکه پرندگان به آشیانه های خود می گرایند» .

منظور از این پرچم نیز پرچم جناب سیّد خراسانی است که هرکس در زیر آن قرار گیرد فتح جهانی نصیبش می شود و هرکس رویاروی آن بایستد نابود می شود و با ذلّت و خواری جان می سپارد. این پرچم همچنان پیروزمندانه پیش می رود، تا به پیشگاه حضرت بقیّة اللّه روحی فداه برسد و تقدیم محضرش گردد.

***

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

مولای متّقیان و امیر مؤمنان حضرت علی علیه السّلام در تفسیر آیۀ شریفۀ «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزٰابُ مِنْ بَیْنِهِمْ» فرمود:

1618- «إنتظروا الفرج من ثلاث: اختلاف أهل الشّام فیما بینهم، و الرّایات السّود من خراسان، و الفزعة فی شهر رمضان!» .

«از مشاهدۀ سه نشانه منتظر فرج باشید:

1-اختلاف شامیان

2-پرچمهای سیاه از خراسان

3-صیحۀ آسمانی در ماه رمضان» .

تعبیر شامیان، شامل لبنان و فلسطین نیز هست و اختلاف در میان مردم

ص:1043

شام و فلسطین و لبنان در عصر ما به اوج خود رسیده و لبنان را در سراشیبی سقوط قرار داده و فلسطین را از پای درآورده است. و در انتظار صیحۀ آسمانی و سیّد خراسانی هستیم.

1619- «إذا وقعت الملاحم، بعث اللّه رجلا من الموالی، أکرم العرب فرسانا، و أجودهم سلاحا، یؤیّد اللّه بهم الدّین» .

«چون نشانه های ظهور فرا رسد، خداوند یکی از شیعیان ایرانی را برمی انگیزد که گرامیترین اسب سوار عرب است و بهترین اسلحه را در اختیار دارد. خداوند به وسیلۀ آنها دین را یاری می کند» .

در اینجا، امیر مؤمنان (ع) با کلمۀ «موالی» توجّه داده که این مرد جلیل القدر اهل ایران است و عرب نیست ولی با تعبیر «اکرم العرب» به اصالت نسبت و بلندی شرف او اشاره می کند که او سیّد هاشمی و از اولاد اشرف کائنات و از نسل سرور شهیدان است.

1620- «و تحرّکت عساکر خراسان، و تبع شعیب بن صالح التّمیمیّ من بطن الطّالقان، و بویع لسیّد موسویّ بخوزستان، و عقدت الرّایة لقناة کردان و تغلّبت العرب علی بلاد الأرمن و السّقلاب، و أذعن هرقل لبطارقة سفیان» .

«سپاهیان خراسان به حرکت درمی آیند، شعیب بن صالح تمیمی در طالقان به آنها می پیوندد، در خوزستان به یک سیّد موسوی بیعت می شود، پرچمی برای چماقداران کرد فراهم می شود، عربها بر سرزمین ارمنی ها و سیکلوبها غلبه می کنند و هرقل (آسیای صغیر) در برابر فرماندهان سفیانی تسلیم می شود» .

و ما در انتظار وقوع این حوادث هستیم و مقدّمات آن آغاز شده و در فواصل مختلف در مناطق کردنشین جنبشها و خیزشها به وقوع می پیوندد.

1621- «. . . فعندها تتواتر الهدّات و الزّلازل، و تقبل الرّایات من شاطیء جیحون إلی بلاد بابل ألا یا ویل لمدائنکم و أمصارکم من طغاة یظهرون فیعذّبونکم إذا قضی من مضی من الجبابرة الدّین لم یحسنوا سیاسة

ص:1044

المسلمین!» .

«در آن هنگام غرّش رعدها و لرزش زلزله ها یکی پس از دیگری واقع می شود و پرچمهائی از کنار رود جیحون به حرکت درآمده به سوی کشور بابل (عراق) سرازیر می شود. بدا به حال شهرهای شما از طاغوتهائی که بر شما مسلّط می شوند، و شما را شکنجه می کنند، و آن هنگامیست که زمامداران ستمگر شما که سیاست مسلمانان را بلد نبودند از بین بروند» .

1622- «. . . و خروج رجل من ولد الحسین بن علیّ» .

«مردی از تبار حسین بن علی (ع) خروج می کند» .

1623- «یخرج رجل من ولد الحسین من المشرق، لو استقبلته الجبال لهدمها و اتّخذ فیها طریقا» .

«مردی از اولاد امام حسین (ع) از مشرق خروج می کند که اگر با کوهها روبرو شود، کوه را می شکند و برای خود راهی می گشاید» .

1624- «تقبل رایات من شرقیّ الأرض غیر معلمة لیس بقطن و لا کتّان و لا حریر، مختّمة فی رؤوس القنا بخاتم السّیّد الأکبر، یسوقها رجل من آل محمّد یوم تطیر بالمشرق یوجد ریحها بالمغرب کالمسک الأذفر» .

«پرچمهائی بی نام و نشان از خاور زمین به اهتزاز درمی آید. که از پنبه و کتان و ابریشم نیست، آنها را بر سر نیزه ها می زنند و نام رسول اکرم (ص) بر آنها نقش می شود، و آنها را مردی از آل محمّد (ص) رهبری می کند. چون از مشرق حرکت کنند عطر آنها در مغرب بهتر از مشک و عنبر به مشام می رسد» .

امیر مؤمنان (ع) از فراهم شدن زمینه و استقبال شایان جهانیان از این حرکت مقدّس سخن می گوید، که اخبار آن بلافاصله در سراسر جهان منتشر می شود و نسیم روحبخش آن در اقطار جهان به مشام توده ها می رسد و اخبار نویدبخش آن فضای جهان را عطرآگین می کند.

1625- «یسیر الرّعب أمامها شهرا حتّی ینزلوا بالکوفة طالبین

ص:1045

بدماء آبائهم. فبیناهم کذلک إذ أقبلت خیل الیمانیّ و الخراسانیّ یستبقان کانّهما فرسا رهان: شعث غبر جرد، أصلاب نواصی و أقداح، إذا یضرب أحدهم برجله باکیة فیقول: لا خیر فی مجلسنا بعد یومنا هذا، أللّهمّ إنّا التّائبون. . و هم الأبدال الّذی وصفهم اللّه تعالی فی کتابه العزیز: إِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ التَّوّٰابِینَ، وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ. و نظراؤهم من آل محمّد، فیسیرون إلی النّخیلة بأعلام هدی، و ینادی یومئذ منادی السّماء فی شهر رمضان. فیکون مجمع النّاس کلّهم بالفاروق، فیقتل یومئذ ما بین المشرق و المغرب ثلاثة آلاف ألف یقتل بعضهم بعضا فیومئذ تأویل هذه الآیة: فَمٰا زٰاَلَتْ تِلْکَ دَعْوٰاهُمْ حَتّٰی جَعَلْنٰاهُمْ حَصِیداً خٰامِدِینَ» .

«ترس و وحشت مسیر یکماه را پر می کند تا هنگامی که وارد کوفه می شوند و خون نیاکان خود را مطالبه می کنند، در آن هنگام که مشغول کشت و کشتار ظالمانۀ خود هستند، دو لشکر آزادی بخش یمانی و خراسانی، همانند دو اسب مسابقه به دنبال یکدیگر وارد می شوند که گرد راه بر سر و صورتشان نشسته و اسلحۀ چندانی بر تنشان دیده نمی شود ولی با اراده های آهنین و تیرهای فولادین. در آن هنگام یکی از آنها درحالی که قطرات اشک در گرد دیدگانش حلقه زده، با پای خود بر زمین می زند و می گوید: دیگر نشستن فائده ندارد، ما به سوی پروردگار خود بازمی گردیم. اینان همان ابدال هستند که خداوند در قرآن کریم آنها را ستوده می فرماید: [خداوند تائبین را دوست می دارد و پاکان را دوست می دارد]. نظیر آنها فقط در آل محمّد (ص) یافت می شود. آنگاه به سوی نخیله (نجف اشرف) حرکت می کنند و پرچمهای هدایت را با خود حمل می کنند. آنروز صیحۀ آسمانی بلند می شود و ندای موعود رمضان شنیده می شود و مردم در فاروق گرد می آیند و در سراسر جهان سه میلیون نفر کشته می شوند و آیۀ شریفۀ: [پیوسته ادّعایشان این بود تا به صورت دروشدگان خموش درآوردیم] تحقّق می یابد» .

نخیله و فاروق نام دو منطقه در حوالی نجف اشرف می باشد.

امام باقر علیه السّلام در همین باره می فرماید:

1626- «فیخرج بالموالی و ضعفاء النّاس فیسیرون إلی النّخیلة بأعلام هدی فیکون مجمع النّاس کلّها بالفاروق، فیقتل یومئذ. . .» .

ص:1046

« شیعیان ایرانی و مستضعف خروج می کنند و با پرچمهای هدایت به سوی نخیله می روند. آنروز مردم در فاروق گرد آیند و سه ملیون نفر در سراسر جهان کشته می شود» .

احادیث این بخش را از کلمات مولای متّقیان پی می گیریم:

1627- «ویل لشیعة ولد العبّاس من الحرب الّتی تسنح بها نهاوند و الدّینور! . تلک حرب صعالیک شیعة علیّ یقدمهم رجل من همدان اسمه علی اسم النّبی (ص) منعوت موصوف باعتدال الخلق و حسن الخلق و نضارة اللّون. و فی صوته ضحک، و فی أشفاره وطف، و فی عنقه سطح.

فرق الشّعر، مفلّج الثّنایا، علی فرسه کبدر التّمام تجلّی عنه الغمام. یسیر بعصابة خیر عصابة دانت للّه بدین الحقّ. تلک الأبطال من العرب یلحقون حرب الکریهة، و الدّائرة یومئذ علی الأعداء. و إنّ للأعداء یومئذ الصّیلم و الاستئصال!» .

«وای بر پیروان بنی عبّاس از جنگی که از نهاوند و دینور زبانه می کشد. این جنگ، جنگ ضعفای شیعیان علی (ع) است، که در پیشاپیش آنها مردی از همدان که همنام رسولخدا (ص) است حرکت می کند که اندامی موزون، اخلاقی زیبا و چهره ای شاداب و خنده رو دارد.

لبهایش فروهشته، گردنش راست و کشیده، موی سرش از هم جدا، دندانهایش از هم فاصله گرفته، چون بر فراز اسب قرار بگیرد گوئی ماه چهارده شبه ایست که ابرها را از افق زدوده، با سپاهیانی حرکت می کند که از همه گسسته و به دین حق پیوسته، اینها قهرمانانی هستند که جنگ سختی را پیش پای عربها قرار می دهند. آنروز برای دشمنان روز بسیار سختی است که کّلا نابود می شوند و از روی زمین ریشه کن می گردند» .

احتمال می رود که سید خراسانی مدّتی در همدان اقامت کرده باشد و یا با جوان تمیمی در همدان ملاقات کند و سلحشوران را از آنجا رهبری کند. از این حدیث هم استفاده می شود که سید خراسانی همنام رسول اکرم (ص) می باشد.

از پیشگاه امیر مؤمنان (ع) پرسیدند که به هنگام بروز فتنه ها و بلاها به

ص:1047

کجا پناه ببریم، امیر مؤمنان چنین فرمودند:

1628- «أسلم المواضع یومئذ أرض الجبل. فإذا اضطربت خراسان، و وقع الحرب بین أهل جرجان و طبرستان، و خرجت سجستان، فأسلم المواضع یومئذ قصبة قمّ تلک البلدة الّتی یخرج منها أنصار خیر النّاس أبا و امّا، و جدّا و جدّة، و عمّا و عمّة تلک الّتی تسمّی الزّهراء بها موضع قدم جبرائیل، و هو الموضع الّذی نبع منه الماء الّذی من شرب منه أمن من الدّاء. و من ذلک الماء عجن الطّین الّذی جعل منه کهیئة الطّیر و منه یغتسل الرّضا، و من ذلک الماء یخرج کبش إبراهیم و عصا موسی و خاتم سلیمان!» .

«سالمترین مناطق روی زمین در آنروز کوهستان است، هنگامی که در خراسان اضطراب شد و در میان گرگان و طبرستان (مازندران) جنگ درگرفت و سجستان شورش کرد، در آنروز سالمترین مناطق شهرستان «قم» است که یاران بهترین مردم از جهت پدر و مادر و جدّ و جدّه و عمّ (یعنی حضرت مهدی) از آنجا برمی خیزند. در این شهر پرنور و شکوفان جای پای جبرائیل است و آن نقطه ایست که از آنجا آبی بیرون زده است که هرکس از آن بخورد از هر بیماری در امان می ماند. و این همان آبی است که با آن شکل مرغ ساخته شد (و به دست حضرت عیسی (ع) روح در آن دمیده شد) ، و آبی است که حضرت رضا (ع) از آن غسل می کند و این آبیست که قوچ ابراهیم (ع) و عصای موسی (ع) و انگشتر سلیمان (ع) از آن درمی آید» .

باب مدینۀ علوم نبی (ص) با قاطعیّت تمام خبر می دهد که هشتمین فرزندش حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیه السّلام وارد این شهر مقدّس می شود و در آن شستشو می کند که دو قرن بعد تحقّق یافت.

روزی امیر مؤمنان (ع) این حدیث را فرموده که شهر قم به صورت شهرکی از شهرستانهای آتش پرست ایران بود و سالها گذشت که قم فتح شد و مردمش مسلمان شدند و دوستدار اهلبیت شدند و امام رضا علیه السّلام به هنگام عزیمت به خراسان در این شهر یک شب خوابید و از آب این شهر شستشو نمود و سپس خواهرش به قصد دیدار آنحضرت عازم خراسان بود که در نزدیکی قم بیمار شد و

ص:1048

به این شهر آورده شد و در این شهر رحلت کرد و مرقد مطهّرش زیارتگاه شیعیان جهانست.

اینها سحر و شعر و پیشگوئی نیست بلکه سخنانی متین و استوار است که از منطق وحی سرچشمه گرفته است. خداوند دانای راز و نهان است و کسی را از غیب خود آگاه نمی سازد جز پیامبری که او را برای آن پسندیده است خداوند خزانۀ علومش را در اختیار رسول اکرم (ص) قرار داده و او هزاران هزار باب علمش را در اختیار حضرت علی (ع) قرار داده است. و امیر مؤمنان فرازهائی را در خطبه های خود بیان فرموده است تا بعد از قرنها تحقّق پیدا کند و برای همۀ قرون و اعصار معجزۀ جاویدان باشد.

آنگاه برای محفوظ ماندن از حوادث آنروز می فرماید:

1629- «إذا رأیتم الرّایات السّود فالزموا الأرض، و لا تحرّکوا أیدیکم و لا أرجلکم. . ثمّ یظهر قوم صغار لا یؤبه لهم» .

«هنگامی که پرچمهای سیاه به حرکت درآمدند بر زمین بچسبید و دست و پای خود را تکان ندهید تا گروهی خروج کنند که هیچ مورد اعتنا و توجّه نیستند» .

حدیث مفصّل است و متن کاملش در بخش نوزدهم گذشت.

1630- «إن اتّبعتم طالع المشرق سلک بکم منهاج الرّسول (ص) و تداویتم من العمی، و کفیتم مؤنة الطّلب و نبذتم الثّقل الفادح من الأعناق» .

«اگر از مردی پیروی کنید که از مشرق برمی خیزد، شما را به راه و روش پیامبر (ص) می برد و از کوری نجات می یابید و زحمت جستجو از شما برداشته می شود، و وظیفۀ سنگینی را از گردن خود ساقط می کنید» .

آری سیّد خراسانی مردم را به راه صحیح پیامبر (ص) رهنمون می شود و از کوری و گمراهی نجات می دهد و زحمت جستجو از مهدی آل محمّد (ص) را از گردن مردم ساقط می کند، که از نزدیکترین راهها، آنها را به پیشگاه حضرت

ص:1049

بقیّة اللّه (عج) می رساند و با آن مهر تابان بیعت می کند و همۀ سپاهیانش را به محضرش تقدیم می نماید.

1631- «لابدّ من رحی تطحن. فإذا قامت علی قطبها، و ثبتت علی ساقها بعث اللّه عبدا عسفا خاملا أصله یکون النّصر معه. أصحابه الطّویلة شعورهم. أصحاب السّبال أصحاب رایات سود، ویل لمن ناواهم! ! ! یسلّطهم اللّه علی الأعراب فیقتلونهم هرجا هرجا!» .

«به ناگزیر باید آسیابی به کار افتد، چون این آسیاب به کار افتاد و پایه هایش استوار گردید، خدای تبارک و تعالی مرد با ابهّت و گمنامی (شعیب) را برمی انگیزد که هرکجا می رود چیره می شود، یارانش با ریشهای بلند و شاربهای فروهشته و پرچمهای سیاه حرکت می کنند، بدا به حال کسی که با آنها درگیر شود. خداوند آنها را بر سپاه عرب مسلّط می فرماید، که آنها را بی مهابا می کشند» .

آنگاه در زمینۀ جنایات سپاه سفیانی در بغداد می فرماید:

1632- «یدخل مدینة الزّوراء، فکم من قتیل و قتیلة، و مال منتهب، و فرج مستحلّ! . رحم اللّه من آوی نساء بنی هاشم یومئذ و هنّ حرمتی. . فیخرج إلیهم فتیان من مجالهم، علیهم رجل یقال له صالح، فتکون الدّائرة علی أهل الکوفة» .

«وارد شهر زوراء (بغداد) می شود، چقدر انسان کشته می شود؟ ثروتها تاراج می شود، به حریم زنها تجاوز می شود؟ ! ! ، خدای رحمت کند کسیرا که در آنروز زنان بنی هاشم را پناه بدهد که آنها ناموس من هستند.

آنروز جوانمردانی قیام می کنند که مردی به نام «صالح» آنها را رهبری می کند، آنروز بر اهل کوفه بسیار سخت و طاقت فرسا خواهد بود» .

در آنروز صالح و سپاهیانش پیروزمندانه وارد کوفه می شوند و سپاه سفیانی را از پای درمی آورند:

1633- «فو الّذی فلق الحبّة و برأ النّسمة لیکوننّ ذلک. و کانّی أسمع صهیل خیلهم و طمطمة رجالهم! . و أیم اللّه لیذوبنّ ما فی أیدیهم بعد

ص:1050

العلق و التّمکّن فی البلاد کما تذوب الآلة علی النّار!» .

«سوگند به خدائی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، بی گمان این حوادث روی خواهد داد، گوئی من با گوش خود بانگ رجزخوانی سپاهیان و شیهۀ اسبانشان را می شنوم. به خدا سوگند، آنگاه که دو سپاه درآویزند و شهرها تسخیر شود، آنچه در دست سفیانیها باشد ذوب می شود، آنچنانکه فلزّات در آتش ذوب می شود» .

مولای مؤمنان و پیشوای پرهیزکاران آنچنان به گفتار خود مطمئن است که برای هر فراز آن سوگند یاد می کند و آنچنان سخن می گوید که گوئی فاصلۀ زمانی برداشته شده، با دیدگان خود صف آرائی دو سپاه را می بیند و رجزهای آنها و شیهۀ اسبانشان را می شنود.

آری از ابو تراب (ع) جز این انتظار نمی رود.

1634- «إذا خرجت خیل السّفیانیّ إلی الکوفة، بعث فی طلب أهل خراسان و یخرج أهل خراسان فی طلب المهدیّ. فیلتقی هو و الهاشمیّ برایات سود، علی مقدّمته شعیب بن صالح، فیلتقی هو و السّفیانیّ بباب إصطخر، فیکون بینهم ملحمة عظیمة، فتظهر الرّایات السّود و تهرب خیل السّفیانیّ. فعند ذلک یتمنّی النّاس المهدیّ و یطلبونه، فیخرج من مکّة و معه رایة رسول اللّه بعد أن ییأس النّاس من خروجه لما طال علیهم من البلاء. و یقول بعد أن یصلّی رکعتین و یظهر للنّاس:

أیّها النّاس: ألحّ البلاء بامّة محمّد (ص) و بأهل بیته خاصّة، و قد قهرنا و بغی علینا» .

«هنگامی که سپاه سفیانی به سوی کوفه عزیمت می کند، سفیانی گروهی را به جستجوی اهل خراسان می فرستد که برای یاری حضرت مهدی (ع) خروج کرده اند. سپاه سفیانی با سپاه سیّد هاشمی (سیّد خراسانی) در دروازۀ اصطخر روبرو می شود که مردی به نام شعیب بن صالح پرچمدار خراسانی هاست و پرچمهای سیاهی در دست دارند. نبرد سختی در میانشان پدید می آید که سرانجام صاحبان پرچم های سیاه پیروز می شوند و سپاه سفیانی پا به فرار می گذارند. در آن هنگام مردم به دیدار حضرت مهدی (ع) مشتاقتر می شوند و به جستجوی او می پردازند. حضرت

ص:1051

مهدی در آن هنگام در مکّه ظهور می کند و پرچم رسول اکرم (ص) را در دست می گیرد. و آن هنگامی است که مردم به کلّی از ظهور او نومید شده اند و حوادث فراوانی بر آنها رخ نموده است. چون حضرت بقیّة اللّه (عج) ظهور کند دو رکعت نماز می گزارد و می فرماید: هان ای مردم! بلاها بر امّت محمّد (ص) فرود آمد و به اهلبیت ما به خصوص، بلاهای فراوان نازل شد. ما مظلوم شدیم، به ما ستم فراوان رفت. . .» . تا پایان خطبۀ معروفش.

به طوریکه از احادیث بخش دوازدهم کتاب نیز استفاده می شود، سپاه سیّد خراسانی پس از پشت سر گذاشتن نبردی سخت در منطقۀ اصطخر در نزدیکی شیراز و پایتخت دولت ساسانی و شهر مقدّس ایشان، به سوی عراق حرکت می کند و پیروزمندانه وارد کوفه می شوند.

سپس مولای متّقیان (ع) از روزگار سخت سفیانیها در برابر سپاه خراسانی سخن می گوید:

1635- «. . فإذا کثروا فتنافسوا فقتلوا قتیلهم، بعث اللّه علیهم أقواما من المشرق، فقتلهم بددا و أحصاهم عددا!» .

«چون تعداد سپاهیان افزون شود، و انسانهای بسیاری را طعمۀ شمشیر سازند، خداوند سپاهی را از طرف مشرق برمی انگیزد که بر آنها بتازند و دمار از روزگارشان درآورند و یک نفر هم از آنها زنده نگذارند» .

و این درگیری بعد از کشت و کشتار سفیانی ها در بغداد و کوفه و کشتن سیّدی جلیل القدر از تبار امام حسن مجتبی (ع) دز خانقین است.

1636- «یربط أصحاب الرّایات السّود خیلهم بزیتون الشّام!» .

«سپاهیان خراسانی که با پرچمهای سیاه می آیند، اسبهای خود را به زیتونهای شام می بندند» .

سپاهیان خراسانی وارد شام می شوند و وسائط نقلیّۀ خود را در زیر درختهای زیتون نگهمیدارند تا نفسی تازه کنند و برای درگیریهای تازه انرژی کسب کنند و خود را برای نبرد نهائی با منکران حق آماده نمایند.

ص:1052

1637- «ثمّ یخرج الفتی الصّبیح من نحو الدّیلم و قزوین، ینادی بنصرة آل محمّد، و یصیح بصوت فصیح: یا آل محمّد أجیبوا الملهوف! .

فتجیبه کنوز الطّالقان، کنوز أیّ کنوز! . لیست من فضّة و لا ذهب، بل هی رجال کزبر الحدید! . . .» .

«سپس جوانی خوش اندام از حوالی قزوین و دیلم برای نصرت آل محمّد (ص) خروج می کند و با بانگی رسا و بیانی شیوا پیروان آل محمّد (ص) را ندا می کند، که ای آل محمّد! بانگ ستمدیدۀ غمین را لبّیک گوئید. گنجینه های طالقان به او پاسخ مثبت می دهند. چه گنجها و گنجینه هائی؟ ! که از طلا و نقره نیستند، بلکه مردانی فولادین هستند که بر یابوهای ابلق سوارند و سلاحهای کوتاهی در دست دارند. از شوق و علاقه ایکه به جهاد دارند جست وخیز می زنند و خود را به سپاه دشمن می زنند، می جنگند و پیروز می شوند. فرمانده آنها مردی از تمیم به نام «شعیب بن صالح» است. بزرگ و کوچک شمشیر به دست گرفته وارد کارزار می شوند. سیّد حسنی که صورتش چون ماه تابانست، در این نبرد شمشیر می زند و با ستمگران نبرد می کند تا وارد کوفه شود و کوفه را ستاد فرماندهی خود قرار دهد. آنگاه به او خبر می رسد که حضرت مهدی (عج) ظهور فرموده است. سپاهیانش از او می پرسند: این شخصیّت بزرگواری که وارد صحنه می شود چه کسی است؟ جناب سیّد حسنی که خود می داند که او حضرت بقیّة اللّه است می گوید: ما را به نزد او ببرید ببینیم که او کیست؟ و چه می خواهد؟ ! . با چهار هزار سپاهی که قرآن به گردن آویخته، جامه های موئین به تن کرده و شمشیرهای خود را حمایل کرده اند، حرکت می کند و در نزدیکی سپاهیان حضرت بقیّة اللّه (عج) فرود می آید و می گوید: از اینها بپرسید که رهبرشان کیست و چه می خواهد؟ برخی از سپاهیان با سپاه حضرت ولی عصر (عج) تماس می گیرند و می پرسند: خداوند شما را زنده بدارد، شما کیستید و چه می خواهید؟ آنها می گویند: او مهدی (عج) است و ما یاران مهدی هستیم. سیّد حسنی می فرماید:

مرا به خدمت آنحضرت ببرید. در میان دو سپاه سیّد حسنی به پیشگاه حضرت بقیّة اللّه روحی فداه شرفیاب می شود و عرض می کند: اگر شما حضرت مهدی هستید عصای رسول اکرم (ص) ، انگشتر آنحضرت، برده، زره فاضل و عمامۀ سحاب آنحضرت کجاست؟ همۀ آنها را حضرت بقیّة اللّه (ع) به او ارائه می دهد. سیّد حسنی عرض می کند: از

ص:1053

شما می خواهم که عصای رسول اللّه را روی این سنگ سخت بکارید و از خدا بخواهید که سبز شود! ، آنگاه حضرت بقیّة اللّه آن عصا را روی آن سنگ می کارد و سبز می شود و برگ درمی آورد. سیّد حسنی صدایش به تکبیر بلند می شود و می گوید: ای فرزند پیامبر! دستت را بده تا بیعت کنم. پس با همۀ سپاهیانش با آنحضرت بیعت می کند» .

[عبارت مؤلّف در این حدیث مضطرب است، گاهی سیّد حسنی و گاهی سیّد حسینی تعبیر می کند، ولی ما به پیروی از علاّمۀ مجلسی همه اش را سیّد حسنی ترجمه کردیم].

در بخشهای دیگری از رسول اکرم (ص) و امامان معصوم روایاتی در پیرامون گنجهای طالقان نقل کردیم که از جوانان طالقان به مناسبت اینکه از اصحاب حضرت مهدی (ع) هستند به عنوان گنجهای طالقان بحث شده است.

«هراوه» همان عصای رسول اکرم (ص) ، و «فاضل» همان زره مخصوص رسول اللّه (ص) است که هرگز به تن کسی جز پیامبر اکرم و جانشینان آنحضرت راست نمی آمد. و در پیرامون «یابوها» قبلا توضیح دادیم.

در برخی از منابع در این رابطه از شتر «عضباء» ، استر «دلدل» ، اسبهای «یربوع» و «براق» و مرکب «یعفور» که در تناسبهای مختلف رسول اکرم (ص) بر آنها سوار شده، گفتگو شده است.

درخواست معجزه از سوی سیّد حسنی صرفا برای اطمینان لشکریان و اعلام مقام شامخ حجّت خدا برای آنان است وگرنه سیّد حسنی از یاران خاصّ حضرت بقیّة اللّه روحی فداه می باشد و نیازی به دیدن معجزه و دریافت نشانه ندارد.

***

امام حسن مجتبی (ع) می فرماید:

1638- «یخرج بالرّیّ رجل ربعة أسمر، مولی لبنی تمیم، کوسج یقال له: شعیب بن صالح، فی أربعة آلاف، یکون مقدّمة للمهدیّ، لا یلقاه أحد إلاّ قتله» .

«مردی گندمگون، چهارشانه و کوسه به نام شعیب بن صالح با

ص:1054

چهار هزار نفر از ری خروج می کند که در پیشقدم ظهور حضرت مهدی است، کسی در برابرش ایستادگی نمی کند جز اینکه کشته می شود» .

***

امام باقر (ع) می فرماید:

1639- «إذا اختلف بنو فلان فیما بینهم، فعند ذلک الفرج. و لیس فرجکم إلاّ فی اختلافهم. فإذا کان فتوقعّوا الصّیحة فی شهر رمضان.

و إذا کان ذلک طمع النّاس فیهم، و اختلفت الکلمة و کان خروج السّفیانیّ، و یتشتّت أمرهم، و یخرج علیهم الخراسانیّ، هذا من المشرق و هذا من المغرب، یستبقان إلی الکوفة کفرسی رهان، هذا من هنا، و هذا من هنا، حتّی یکون هلاک بنی فلان علی أیدیهما. . . أما إنّهما لا یبقیان أحدا!» .

«چون اولاد فلانی دچار اختلاف شدند، فرج نزدیک است. فرج شما بستگی به اختلاف آنها دارد. چون نشانه های اختلاف ظاهر شد منتظر ندای آسمانی در ماه رمضان باشید. چون ندا شنیده شد مردم بر آنها جری می شوند و سفیانی خروج می کند و کارشان پراکنده می شود و سیّد خراسانی بر علیه آنها خروج می کند، خراسانی از مشرق و سفیانی از مغرب به سوی کوفه می تازند و هر دو چون دو اسب مسابقه به دنبال یکدیگر وارد کوفه می شوند، اولاد فلانی به دست آنها نابود می شوند سپاهیان سفیانی و خراسانی احدی را از آنها زنده نمی گذارند» .

1640- «إنّ ذهاب بنی فلان کقصع الفخّار و کرجل کانت فی یده فخّارة و هو یمشی إذ سقطت من یده و هو ساه عنها فانکسرت، فقال حین سقطت: هاه! . شبه الفزع. . فذهاب ملکهم هذا أغفل ما کانوا عن ذهابه! . أخذهم بغتة!» .

«نابودی اولاد فلانی همانند شکستن کوزه است و مانند کسی است که کوزه ای به دست گرفته، راه می رود و از کوزه غافل است، یکمرتبه کوزه می افتد و می شکند و یکمرتبه با وحشت و تعجّب می گوید:

ای وای. سقوط رژیم آنها همچون افتادن کوزه و شکستن آن روی

ص:1055

می دهد در حالیکه آنها در خواب غفلت غنوده اند یکمرتبه دیده گشوده، می بینند که ناگهان رژیم سقوط کرده است» .

1641- «تخرج رایات سود یقاتل السّفیانیّ فیهم شابّ من بنی هاشم، وجهه کدائرة القمر، فی کفّه الیسری خال، علی مقدّمته شعیب بن صالح التّمیمیّ الّذی قلانس جیشه سود و ثیابهم بیض. یهزمون السّفیانیّ و یتقدّمون إلی الغرب حتّی ینزلوا بیت المقدس، و یهیّئون للمهدیّ سلطانه. . و یکون بین خروجه و بین أن یسلّم الأمر للمهدیّ اثنان و سبعون شهرا! ! !» .

«پرچمهای سیاهی برای نبرد با سفیانی به حرکت درمی آید که در میان آنها جوانی از بنی هاشم هست که صورتش چون قرص قمر است و در دست چپش خالی هست، در پیشاپیش این سپاه شعیب بن صالح تمیمی است، که کلاههای سپاهیانش سیاهست و جامه هایشان سفید. سپاه سفیانی را شکست می دهند و به سوی غرب پیش می روند تا به بیت المقدس می رسند و زمینه را برای حضرت مهدی فراهم می کنند» .

1642- «کأنّی بقوم قد خرجوا بالمشرق، یطلبون الحقّ فلا یعطونه. فإذا رأوا ذلک وضعوا سیوفهم علی عواتقهم، فیعطون ما سألوا فلا یقبلونه حتّی یقوموا و لا یدفعونها إلاّ إلی صاحبکم قتلاهم شهداء» .

«گوئی گروهی را با چشم خود می بینم که از خاور زمین خروج کرده اند حق را مطالبه می کنند و به آنها داده نمی شود. آنگاه شمشیرهای خود را حمایل می کنند، پس آنچه می خواستند به آنها داده می شود. پس آنرا نمی پذیرند و قیام می کنند و پرچمهای خود را به دست حضرت مهدی (ع) می سپارند. کشته هایشان شهید است» .

در ضمن روایات رجعت آمده است:

1643- «کانّی بعبد اللّه بن شریک العامریّ، علیه عمامة سوداء، ذؤابتاها بین کتفیه، مصعّدا فی لحف الجبل بین یدی قائمنا أهل البیت، فی أربعة آلاف یکبّرون و یکرّون» .

«گوئی عبد اللّه بن شریک عامری را با چشم خود می بینم که دستاری سیاه بر سر دارد و تحت الحنک هایش را در میان دو کتفش آویزان

ص:1056

کرده، در دامنۀ کوه در پیشاپیش قائم اهلبیت (عج) با چهار هزار سلحشور از کوه بالا می رود، تکبیر می گویند و حمله می کنند» .

در انجیل نیز به تفصیل از زنده شدن مردگان برای یاری حضرت عیسی در آخر الزّمان گفتگو شده است و ما حدیث فوق را بدون هیچ شرح و توضیح تقدیم کردیم تا گذشت زمان آنرا معنی کند که وقت تفسیرش نزدیک است. امیر مؤمنان (ع) در این مورد می فرماید:

1644- «و أموات ینشرون من القبور حتّی یرجعوا إلی الدّنیا فیتعارفون فیها» .

«مردگانی که از قبرها برمی خیزند و به دنیا باز می گردند و یکدیگر را می شناسند» .

در این رابطه روایت از پیشوایان معصوم بیرون از شمار است.

***

امام صادق (ع) می فرماید:

1645- «. . . و بیناهم کذلک، إذ تقبل رایات هدی من خراسان تطوی المنازل طیّا حثیثا، و معهم نفر من أصحاب القائم. . ثمّ یخرج رجل من موالی الکوفة فی ضعفاء، فیقتله جیش السّفیانیّ بین الحیرة و الکوفة» .

«در آن میان پرچمهای هدایت از خراسان بیرون آمده، با شتابی هرچه تمامتر منازل را طی کرده پیش می تازند و تعدادی از یاران قائم (عج) در میان آنها خواهد بود. آنگاه مردی از شیعیان غیرعرب با گروهی از مستضعفان از کوفه خروج می کند که سپاهیان سفیانی او را در میان حیره و کوفه به قتل می رسانند» .

سپس در وصف «شعیب» می فرماید:

1646- «غلام حدث السّنّ، أسمر أصفر، خفیف اللّحیة کوسج لا یلقی أحدا إلاّ قتله! . و لو قاتل الجبال لهدّها حتّی ینزل إیلیاء! . و یکون

ص:1057

علی لواء المهدیّ» .

«جوانی است نورس، زرد و گندمگون، کوسه و خفیف اللّحیه، کسی در برابرش نمی ایستد جز اینکه می کشد. اگر با کوهها درگیر شود از بن برمی کند تا وارد سرزمین قدس شود، او پرچمدار حضرت مهدی (ع) خواهد بود» .

براساس این حدیث، این سرباز جانباز حضرت بقیّة اللّه روحی فداه فلسطین را به تصرّف خود درمی آورد و در شهر «ایلیا» از شهرهای فلسطین فرود می آید و طبق روایتی که از رسول اکرم (ص) نقل کردیم به بندر «ایلات» نیز وارد می شود پس از آنکه ماهها در محضر حضرت ولیّ عصر (عج) شمشیر می زند.

1647- «یکون خروج شعیب بن صالح من سمرقند» .

«شعیب بن صالح از سمرقند خروج می کند» .

در حدیثی گفته بودیم که شعیب بن صالح از «ری» خروج می کند و در این حدیث آمده است که از «سمرقند» خروج می کند، شاید این حدیث را چنین جمع کنیم که از سمرقند خروج می کند، چون به شهر ری می رسد یاران فراوانی به او ملحق می شوند و آوازه شان به همه جا می رسد و شهر ری را نیز می توان محلّ خروج او به شمار آورد. یا متولّد شهر ری باشد و از سمرقند خروج کند و یا بالعکس متولّد سمرقند باشد و از ری خروج کند.

1648- «فإذا انقضی ملک بنی فلان أتاح اللّه لآل محمّد برجل منّا أهل البیت، یسیر بالتّقی، و یعمل بالهدی، و لا یأخذ فی حکمه الرّشی.

و اللّه إنّی لأعرفه باسمه و اسم أبیه. . ثمّ یاتینا ذو الخلل و الشّامّتین العادل الحافظ لما استودع، یملاها قسطا و عدلا» .

«چون حکومت بنی فلان سپری شود خداوند با مردی از ما اهلبیت بر آل محمّد (ص) منّت می نهد که با تقوی گام می سپارد و براساس هدایت رفتار می کند و در کارهایش رشوه نمی گیرد. به خدا سوگند نام خود و نام پدرش را می دانم. آنگاه به محضر امام عادل از ما می رسد که صاحب خال و اصالت و نجابت طرفین (پدر و مادر) و حافظ اسرار امامت و امانتهای الهی است و جهان را پر از داد و عدالت می کند» .

ص:1058

پرواضح است که منظور از صاحب خال، وجود اقدس یوسف زهرا (س) حضرت بقیّة اللّه روحی فداه می باشد.

1649- «یقتل فی الزّوراء ثمانون ألفا، منهم ثمانون رجلا من ولد فلان، کلّهم یصلح للخلافة. یقتلهم أبناء العجم» .

«در بغداد هشتاد هزار نفر کشته می شوند که 80 تن از آنها از اولاد فلانی است که هریک از آنها شایستگی خلافت را دارند و آنها را اولاد عجم می کشند» .

1650- «یکون إغراق رجل عظیم القدر من شیعة بنی العبّاس، عند الجسر ممّا یلی الکرخ بمدینة بغداد» .

«مردی جلیل القدر از شیعیان بنی عبّاس را در بغداد در کنار جسر (پل) که در مسیر کرخ زده می شود غرق می کنند» .

پیشوای ششم شیعیان یکبار دیگر این آیه را تلاوت فرمود که می فرماید:

[فرمان ما شبی یا روزی بر آن فرارسیده و آنرا تباه ساختیم، چنانکه گوئی دیروز خود را بی نیاز نمی دید] سپس فرمود:

1651- «إذا رأیتم الرّایات السّود تخرج من خراسان فاتوها و لو حبوا علی الثّلج. فإنّ حملتها یطلبون الحقّ فلا یعطونه، فیقاتلون و ینتصرون فیعطون ما سألوا فلا یقبلون. کانّی بهم و قد وضعوا سیوفهم علی عواتقهم حتّی یدفعوا رایاتهم إلی القائم المهدیّ. ألا إنّهم أنصار المهدیّ یوطّئون له سلطانه! . قلوبهم کزبر الحدید! . فإذا رأیتم الرّایات السّود تجیء من قبل المشرق فأکرموا الفرس فإنّ دولتنا فیهم!» .

«هنگامی که پرچمهای سیاه از خراسان به راه افتاد به سویش بشتابید ولو با سینه خیز رفتن از روی برفها باشد، که صاحبان آن پرچمها طرفداران حق هستند، آنها حق را مطالبه می کنند به آنها داده نمی شود، نبرد می کنند و پیروز می شوند، آنچه می خواستند به آنها داده نمی شود، نبرد می کنند و پیروز می شوند، آنچه می خواستند به آنها داده می شود ولی آنها دیگر نمی پذیرند. گوئی با چشم خود می بینم که شمشیرها را بر خود حمایل کرده اند و پیش می تازند تا پرچمها را به مهدی قائم (ع) تسلیم

ص:1059

نمایند. آگاه باش که آنها یاران مهدی هستند و زمینۀ سلطنت جهانی او را فراهم می سازند، دلهای آنها چون قطعات آهن است. هنگامی که پرچمهای سیاه را مشاهده کردید که از سوی مشرق به حرکت درآمده، فارسیان را گرامی بدارید که دولت ما در میان آنها می باشد» .

چه کسی می تواند این چنین قاطعانه سخن بگوید و بر گفتارش ایمان داشته باشد؟ ! امام صادق علیه السلام هنگامی این مطالب را می فرموده که هنوز مناطقی از کشور ایران در آتش مجوسیّت می سوخت، ولی امام ششم در مورد کشور نیمه مسلمان و نیمه مجوسی رسما اعلام می کند که دولت حقّۀ ما در میان آنها خواهد بود.

امام باقر علیه السّلام در این مورد می فرماید:

1652- «و لا یدفعونها إلاّ إلی صاحبکم. قتلاهم شهداء، أما إنّی لو أدرکت ذلک لا بقیت نفسی لصاحب الأمر!» .

«پرچمها را جز به دست صاحب الامر (عج) نمی دهند، کشته هایشان شهید است. اگر من آن روز را درک کنم جانم را برای صاحب این امر (عج) نگه می دارم» .

جانها به قربان صاحب الامری که همۀ صاحبان امر جانشان را فدای او می سازند.

***

حضرت بقیّة اللّه (عج) می فرماید:

علیّ بن مهزیار که سعادت تشرّف به پیشگاه آن مهر تابان را پیدا کرده در ضمن گفتگوهایش با آنحضرت نقل می کند که فرمود:

1653- «. . . و یخرج الشّروسیّ من أرمینیّة و آذربیجان، یرید الریّ و الجبل الأسود المتلاحم بالجبل الأحمر، لزیق جبال الطّالقان. فتکون بینه و بین المروزیّ وقعة صیلمانیّة یشیب فیها الصّغیر، و یهرم فیها الکبیر! . و یظهر القتیل بینهما فعندها فتوقّعوا خروجه بالزّوراء بعد أن یبعث إلیها بجیش

ص:1060

مؤلّف من مئة و ثلاثین ألف مقاتل. فیقتل علی جسرها سبعین ألفا فی ثلاثة أیّام، فیجری دجلة ماء أحمر بالدّم و من نتن الأجساد، و یفتضّ اثنا عشر ألفا من الأبکار. ثمّ یدخل الکوفة و النّجف فی وقعة تذهل فیها العقول! . و یاتی بعدها الفرج و یکون بوار الفتن. فلا یلبث بها حتّی یوافی ما هان، ثمّ یوافی واسط العراق، فیقیم فیها سنة أو دونها. ثمّ یخرج إلی کوفان فتکون بینهم وقعة فی النّجف إلی الحیرة إلی الغریّ. فعندها یکون بوار الفئتین و علی اللّه حصاد الباقین» .

«شروسی از ارمنستان و آذربایجان حرکت کرده، به سوی ری و کوههای سیاه و سرخ چسبیده به سلسله کوههای طالقان حرکت می کند. در میان او و مروزی (مردی از مرو) جنگ مسلّحانۀ سختی درمی گیرد که کودکان را پیر سازد و بزرگسالان را از پای درآورد و کشته های فراوانی در میان آنها پدید آید. در آن هنگام منتظر خروج سفیانی از بغداد باشید که سپاهی متشکّل از 130 هزار جنگجو به آن سو می فرستد و در عرض سه روز 70 هزار نفر در نزدیکی جسر بغداد از دم شمشیر می گذرانند و آب دجله گلگون می شود و بوی متعفّن اجساد فضای شهر را آلوده می سازد. به حریم دوازده هزار دختر تجاوز می شود. آنگاه وارد کوفه و نجف می شود و حادثه ای می آفریند که عقلها را دچار دهشت و وحشت می سازد. به دنبال آن نوبت فرج فرامی رسد و زمان هلاکت دشمنان و آرامش فتنه ها فرامی رسد. طولی نمی کشد که به «ماهان» می رسد و سپس وارد «واسط» در عراق می شود و مدّت یکسال یا کمتر در آنجا میماند و به سوی کوفه حرکت می کند، در آنجا درگیری سختی در میان حیره و نجف روی می دهد و هر دو گروه از بین می روند و دیگر گروهها را نیز خداوند ریشه کن می سازد» .

شروسی از شهری به نام «اشروسه» از آذربایجان شوروی بین سیحون و سمرقند خروج می کند. امام باقر و یا امام صادق علیهما السّلام در این باره می فرماید:

1654- «و تکون حرب ولد العبّاس مع فتیان أرمینیّة و آذربیجان، حیث یخرج الشّروسیّ من أرمینیّة یرید العراق و إیران، فتکون بینه و بین المروزیّ وقعة صیلمانیّة یقتل فیها الوف و ألوف، کلّ یقبض علی سیف

ص:1061

محلّی، تخفق علیه رایات سود. تلک هی حرب ینتشر فیها الموت الأحمر و الطّاعون الأکبر» .

«هنگامی که شروسی از ارمنستان به سوی ایران و عراق حرکت کند، جنگی بین اولاد عبّاس و سپاهیان ارمنستان و آذربایجان روی می دهد و بین شروسی و مروزی جنگ سختی روی می دهد که هزاران هزار نفر در آن کشته می شود. در این جنگ که پرچمهای سیاه به اهتزاز درمی آید مرگ سرخ و بیماری طاعون فراگیر بسیار شود» .

***

ص:1062

حواشی

-الملاحم و الفتن صفحه 44 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 141.

-بشارة الاسلام صفحه 175،186 و 97، الزام النّاصب صفحه 185، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 342 و الامام المهدی صفحه 233.

-الملاحم و الفتن صفحه 44، الزام النّاصب صفحه 188، غیبت شیخ طوسی صفحه 274، بحار الانوار جلد 52 صفحه 267، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 343، الامام المهدی صفحه 223 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 139 و 145.

-بشارة الاسلام صفحه 212 و 184 و المهدی صفحه 190.

-بحار الانوار جلد 51 صفحه 82، کشف الغمّه جلد 3 صفحه 262، البیان صفحه 17، الصّواعق المحرقه صفحه 163، الملاحم و الفتن صفحه 42، بشارة الاسلام صفحه 285، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 133، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 88 و 166، المهدی صفحه 212 و الزام النّاصب صفحه 100.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 133.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 160.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحه 267، منتخب الاثر صفحه 304، بشارة الاسلام صفحه 290، البیان صفحه 68، الزام النّاصب صفحه 253، الصّواعق المحرقه صفحه 162، الملاحم و الفتن صفحه 43 و ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 91.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 127 و الملاحم و الفتن صفحه 43.

-و به همین سبب در عبرانی پسوند بسیاری از اسامی است مانند «اسرائیل» معادل «عبد اللّه» در عربی.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 213 و الزام النّاصب صفحه 81.

-بشارة الاسلام صفحه 296، الزام النّاصب صفحه 52 و 256، صحیح مسلم جلد 8 صفحه 185، الملاحم و الفتن صفحه 75 و غایة المرام صفحه 703.

-الملاحم و الفتن صفحه 110 و 75 و 151.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 130 و الامام المهدی صفحه 64.

-غیبت نعمانی صفحه 132، بشارة الاسلام صفحه 47،79،105 و 192، المهدی صفحه

ص:1063

28، بحار الانوار جلد 52 صفحه 270 و الملاحم و الفتن صفحه 29.

-بشارة الاسلام صفحه 180 و الزام النّاصب صفحه 80.

-یونس:24.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 270، غیبت نعمانی صفحه 156، بشارة الاسلام صفحه 180 و 320 و الزام النّاصب صفحه 80.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 175 و 163.

-الملاحم و الفتن صفحه 112 و 41.

-غیبت نعمانی صفحه 130، بشارة الاسلام صفحه 9 و الزام النّاصب صفحه 55.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 139، الزام النّاصب صفحه 188 و بشارة الاسلام صفحه 21 و 277.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 208، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 141، الملاحم و الفتن صفحه 44 و بشارة الاسلام صفحه 177.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحه 268، بحار الانوار جلد 52 صفحه 243 و جلد 51 صفحه 83، بشارة الاسلام صفحه 34 و 285، البیان صفحه 69، منتخب الاثر صفحه 152، ذخائر العقبی صفحه 17، الامام المهدی صفحه 67 و 296، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 127، الملاحم و الفتن صفحه 42، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 89، البلدان صفحه 368 و غیبت نعمانی صفحه 145.

-منتخب الاثر صفحه 170.

-زخرف:65.

-غیبت نعمانی صفحه 133، بحار الانوار جلد 52 صفحه 229 و 285، الامام المهدی صفحه 45 و 220، منتخب الاثر صفحه 220، بشارة الاسلام صفحه 409، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 109 و المهدی صفحه 9.

-بشارة الاسلام صفحه 29.

-سیلکوب یا صقلوب به صقالبۀ شمال و جنوب گفته می شود، صقالبۀ شمال شامل روسها و پولونی ها (لهستان) می باشد و صقالبۀ جنوب شامل یوگوسلاوی و بلغارستان است، به بردگانی که به خدمت سربازی اجیر می شدند صقالبه می گفتند. «مترجم»

-الزام النّاصب صفحه 213 و بشارة الاسلام صفحه 73.

-الزام النّاصب صفحه 213.

-الزام النّاصب صفحه 64، بشارة الاسلام صفحه 5 و 103، الملاحم و الفتن صفحه 68 و الامام المهدی صفحه 217.

-الزام النّاصب صفحه 258.

-بقره:222.

-انبیاء:15.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 274 و جلد 53 صفحه 83، الزام النّاصب صفحه 177 و بشارة الاسلام صفحه 59.

-همان مدرک پی نویس قبل.

ص:1064

-غیبت نعمانی صفحه 74، بحار الانوار جلد 52 صفحه 377، بشارة الاسلام صفحه 38 و الزام النّاصب صفحه 179.

-البلدان صفحه 364، بشارة الاسلام صفحه 49 و الملاحم و الفتن صفحه 112.

-جنّ:26.

-الملاحم و الفتن صفحه 28.

-بشارة الاسلام صفحه 64.

-غیبت نعمانی صفحه 136، بحار الانوار جلد 52 صفحه 232، بشارة الاسلام صفحه 93 و الزام النّاصب صفحه 188.

-الملاحم و الفتن صفحه 112.

-بشارة الاسلام صفحه 63.

-اصطخر معرّب «استخر» است و آن پایتخت داریوش کبیر و خشایارشا وارد شیر اوّل در حوالی پرسپولیس است، که اسکندر مقدونی آنرا آتش زد. خرابه های آن که یک قسمتش به تخت جمشید معروف است در حوالی مرودشت در استان فارس باقی است. گویند: معبد آناهیتا در شهر استخر بوده است و لذا پادشاهان ساسانی آنجا را گرامی می داشتند. «مترجم»

-الملاحم و الفتن صفحه 51، بشارة الاسلام صفحه 184 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 141.

-الملاحم و الفتن صفحه 25 و 145.

-بشارة الاسلام صفحه 186، الملاحم و الفتن صفحه 44 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 141.

-بحار الانوار جلد 53 صفحه 15 و 35، بشارة الاسلام صفحه 143 و 273، الزام النّاصب صفحه 201 و 218 و الملاحم و الفتن صفحه 42 و 122.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 139 و الملاحم و الفتن صفحه 42.

-غیبت نعمانی صفحه 135، بحار الانوار جلد 52 صفحه 231، الامام المهدی صفحه 223، المهدی صفحه 196 و بشارة الاسلام صفحه 92.

-غیبت نعمانی صفحه 136، بحار الانوار جلد 52 صفحه 232 و بشارة الاسلام صفحه 93.

-بشارة الاسلام صفحه 185 و الملاحم و الفتن صفحه 41.

-الزام النّاصب صفحه 188.

-بحار الانوار جلد 53 صفحه 76.

-الامام المهدی صفحه 234.

-در مورد رجعت و بازگشت گروهی از مؤمنان خالص برای دیدن حکومت حقّه، و بازگشت برخی از دشمنان اهلبیت برای انتقام در کلمات معصومین هزاران حدیث موجود است که مرحوم شیخ حرّ عاملی 600 حدیث در کتاب پرارج «الایقاظ» گرد آورده است. در این مورد به کتاب پرارج «فروغ بی نهایت» مراجعه فرمائید. «مترجم»

-المهدی صفحه 194، بشارة الاسلام صفحه 55، غیبت نعمانی صفحه 149 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 237.

ص:1065

-الملاحم و الفتن صفحه 43 و 57 و 68، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 142 و المهدی صفحه 190.

-بندر ایلات یکی از شهرهای بندری اردن در شمال خلیج عقبه بر کرانۀ دریای سرخ قرار دارد. «مترجم»

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 213، بشارة الاسلام صفحه 86 و الامام المهدی صفحه 222.

-بشارة الاسلام صفحه 141.

-الزام النّاصب صفحه 188 و بشارة الاسلام صفحه 153.

-المهدی صفحه 195.

-یونس:24.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 262، غیبت نعمانی صفحه 156، بشارة الاسلام صفحه 107 و الملاحم و الفتن صفحه 27.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 45، کمال الدّین صدوق صفحه 469، بشارة الاسلام صفحه 172 و الزام النّاصب صفحه 22.

-البلدان صفحه 322، الزام النّاصب صفحه 188 و بشارة الاسلام صفحه 189.

ص:1066

ز-نفس زکیّه

اشارة

در پیرامون ذبح نفس زکیّه و به دار آویخته شدن پسر عمویش احادیث فراوانی از خاندان نبوّت به ما رسیده است که به برخی از آنها در این بخش اشاره می کنیم:

رسول اکرم (ص) می فرماید:

1655- «إنّ المهدیّ لا یخرج حتّی تقتل النّفس الزکیّة. فإذا قتلت النّفس الزّکیّة غضب علیهم من فی السّماء و من فی الأرض، فأتی النّاس المهدیّ فزفوّه کما تزفّ العروس إلی زوجها لیلة عرسها!» .

«مهدی (ع) خارج نمی شود تا نفس زکیّه کشته شود. چون نفس زکیّه کشته شود، ساکنان آسمان و زمین بر آنها غضبناک می شوند آنگاه مهدی (ع) ظهور می کنند و مردم در اطراف شمع وجودش گرد آیند آن سان که در شب زفاف در اطراف عروس گرد آیند» .

نفس زکیّه لقب یک جوان هاشمی است از آل محمّد (ص) که در میان قوم خود صاحب مقامی بس رفیع است، در آغاز جنبش سفیانی به مدینۀ منوّره پناهنده می شود و دوّمین گروه از لشکر سفیانی که برای مقابله با دعوت حق و رویاروئی با سپاه حضرت بقیّة اللّه روحی فداه به سوی مدینه گسیل می شوند او را به شهادت می رسانند.

هنگامی که سپاه سفیانی مردم حجاز را طعمۀ شمشیر می سازند و خانه هایشان را ویران می کنند و به حریم نوامیس مردم و به حریم حرمین شریفین تجاوز می کنند، نفس زکیّه به مکّه می رود و در آنجا بانگ دادخواهی و دعوت به سوی آل محمّد (ص) را بلند می کند. روز 25 ذیحجّة الحرام او را بدون هیچ گناهی در میان رکن و مقام مظلومانه ذبح می کنند. خداوند دیگر ستمکاران را مهلت نمی دهد که در شهر حرام و در ماه حرام و در بیت اللّه الحرام، خون حرام ریخته اند. پس به فاصلۀ 15 روز قیام جهانی حضرت بقیّة اللّه روحی فداه آغاز می شود، که هرگز چنین جنایتی در تاریخ سابقه نداشته است.

ص:1067

در مورد سبب ذبح نفس زکیّه از امیر مؤمنان (ع) چنین نقل شده است که او در مدینه به سوی حق و حقیقت دعوت می کند، چون آنجا نیز ناامن می شود به مکّه می گریزد که آنجا نیز صدای خود را برای دعوت به سوی حق و حقیقت بلند می کند و از این حدیث استفاده می شود که نفس زکیّه به فرمان حضرت بقیّة اللّه رهسپار مکّه می شود و اینک متن حدیث:

1656- «القائم (ع) یقول لأصحابه: یا قوم، إنّ أهل مکّة لا یریدوننی، و لکنّنی مرسل إلیهم لأحتجّ علیهم بما ینبغی لمثلی أن یحتجّ علیهم» .

«قائم (ع) به اصحاب خود می فرماید: اهل مکّه مرا نمی خواهند ولی من کسی را به سوی آنها می فرستم تا حجّت را بر آنها تمام کنم، آنچنانکه برای مثل من شایسته است» .

آنگاه یکی از کسان خود را فرامی خواند و به او می فرماید: به سوی مکّه برو و به اهل مکّه بگو: ای اهل مکّه من فرستادۀ فلانی هستم به سوی شما، او به شما می فرماید:

1657- «إنّا أهل بیت النّبوّة، و معدن الرّسالة و الخلافة. و نحن ذریّة محمّد (ص) و سلالة النّبیّین. و إنّا قد ظلمنا و اضطهدنا، و قهرنا و ابتزّ حقّنا مذ قبض نبیّنا إلی وقتنا هذا. . و نحن نستنصرکم فانصرونا. . فإذا تکلّم بهذا الکلام اتوا إلیه فذبحوه بین الرّکن و المقام، و هو النّفس الزّکیّة» .

«ما اهلبیت نبوّت و معدن رسالت و خلافت هستیم، ما عترت پیامبر و سلالۀ پیامبرانیم. ما مظلوم شدیم، به ما ستم کردند و از روزیکه پیامبر رحلت کرد، حقّ ما را غصب کردند و تا به امروز در دست غاصبان است. ما از شما یاری می طلبیم، ما را یاری کنید. چون پیام آنحضرت را ابلاغ می کند او را می گیرند و در میان رکن و مقام او را ذبح می کنند، که او همان نفس زکیّه است» .

پس از ارتکاب این جرم تاریخی، وجدان جهانی بیدار می شود و به دنبال حضرت مهدی (ع) می گردند که با او بیعت کنند و این جنایت را محکوم نمایند. بین ذبح نفس زکیه و آغاز قیام شکوهمند حضرت مهدی (ع) فقط 15 روز

ص:1068

فاصله است که او در 25 ذیحجّه به شهادت می رسد و قیام آنحضرت در دهم محرّم اتّفاق می افتد.

یکبار دیگر بانگ جبرئیل در فضا طنین انداز می شود که جهانیان را به بیعت آنحضرت دعوت کرده می فرماید: «البیعة للّه» .

این بانگ به دنبال بانگ اوّلی که در ماه رمضان بلند شده و گوش جهانیان را نوازش داده، هرگونه شکّ و تردید را از بین می برد و دلها را به سوی آن کعبۀ موعود جلب می کند. و طومار جنایتها و خیانتها برای همیشه درهم پیچیده می شود.

***

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

1658- «المذبوح بین الرّکن و المقام» .

«از نشانه های ظهور، ذبح شدن او (نفس زکیّه) در میان رکن و مقام است» .

1659- «لا یطهّر اللّه الأرض من الظّالمین حتّی یسفک الدّم الحرام!» .

«خداوند روی زمین را از لوث ستمگران پاکیزه نمی سازد جز هنگامی که خون حرام ریخته شود» .

1660- «ألا اخبرکم بآخر ملک بنی فلان؟ قیل: بلی. قال: قتل نفس حرام، فی یوم حرام، فی بلد حرام، عن قوم من قریش. و الّذی فلق الحبّة و برأ النّسمة، ما لهم من ملک بعده غیر خمس عشرة لیلة!» .

«آیا به شما از پایان حکومت بنی فلان (بنی امیّه) سخن بگویم؟ گفتند: آری. فرمود: ریختن خون حرام، در روز حرام، در شهر حرام، از تیره ای از قریش. سوگند به خداوندیکه دانه را شکافت و انسان را آفرید، بعد از آن بیش از 15 روز حکومت نخواهند کرد» .

در حدیث مفصّلی که کاملش را در بخش دوازدهم نقل کردیم می فرماید:

ص:1069

1661- «حتّی إذا جهّزت الألوف، و صفّت الصّفوف، و قتل الکبش الخروف. . هناک یقوم الآخر، و یثور الثّائر، و یهلک الکافر، و ینهض الیمانیّ لمحاربة السّفیانیّ. ثمّ یقوم القائم المامول، و الإمام المجهول له الشّرف و الفضل. یظهر بین الرّکنین فی دریسین بالیین، یظهر علی الثّقلین، و لا یترک فی الأرض دمین» .

«هنگامی که صفها به هم فشرده شد و هزاران جنگجو به سوی جنگ اعزام شدند، قوچ برّه را کشت، دیگری قیام کرد و انتقامش را گرفت و کافر به هلاکت رسید و یمانی برای نبرد با سفیانی قیام کرد، آنگاه امام قائم (عج) که همه ظهورش را انتظار می کشند ظهور می کند و آن امام غائبی که مقامی بس رفیع دارد قیام می نماید. . . در میان دو رکن مسجد الحرام با دو جامۀ ساده و مندرس، براساس قرآن و سنّت، برای جهانیان ظاهر می شود و دو خون را در روی زمین فروگذار نمی کند» .

شاید منظور از قوچ سفیانی و منظور از برّه سیّد هاشمی باشد و منظور از قیام دیگری نهضتها و خیزشهائی است که در گوشه و کنار به وقوع خواهد پیوست و منظور از انتقام گیرنده، افرادی باشد که از وضع متشنّج استفاده کرده به خونخواهی برمی خیزند و منظور از دو خون، یکی خون سرور شهیدان حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام و دیگری خون نفس زکیّه باشد که در پیشقدم ظهور مظلومانه در مسجد الحرام به زمین ریخته می شود. و منظور از دو جامۀ ساده و مندرس، جامۀ زهد و تقوی باشد که در نبرد حقّ و باطل سلاحی برنده و سپری نگاهدارنده است.

[به نظر می رسد که منظور از دو خون یکی خون حضرت سیّد الشّهداء (ع) و دیگری خون نخستین شهید آل محمّد (ص) محسن حضرت زهرا (س) باشد که براساس روایات فراوانی که در تفسیرهای عیّاشی و قمی و برهان نقل شده نخستین دادگاهی که در دولت حقّه تشکیل می شود برای بررسی خون به ناحق ریخته شدۀ محسن حضرت فاطمه سلام اللّه علیهما است-مترجم-]

***

امام باقر (ع) می فرماید:

1662- «و قتل غلام من آل محمّد بین الرّکن و المقام، اسمه

ص:1070

محمّد بن الحسن، النّفس الزّکیّة» .

«جوانی از آل محمّد (ص) در میان رکن و مقام کشته می شود که نامش محمّد فرزند حسن نفس زکیّه است» .

1663- «لا یزال القوم فی فسحة من ملکهم، ما لم یصیبوا منّا دما حراما فإذا أصابوا ذلک الدّم، فبطن الأرض خیر لهم من ظهرها. فیومئذ لا یکون لهم فی الأرض ناصر، و لا فی السّماء عاذر! . و إذا أصابوا منّا الدّم الحرام، سلّط اللّه علیهم عبدا من عبیده أعور و لیس بأعور، یکون استئصالهم علی یده و ید أصحابه» .

«این مردم تا خون حرامی از ما نریخته اند بر تخت قدرت تکیه می دهند، هنگامی که آن خون حرام را ریختند دیگر زیرزمین برای آنها بهتر از روی زمین است. آنروز در روی زمین یاوری ندارند و در آسمان عذری از آنها پذیرفته نیست. چون خون حرامی از ما بریزند خداوند بندۀ بی نام و نشان و نفوذناپذیری را بر آنها مسلّط می کند که همۀ آنها به دست او ریشه کن می شوند» .

در اینجا منظور از «قوم» بنی امیّه است و منظور از خون حرام خون نفس زکیّه است و منظور از مرد نفوذناپذیر یکی از انقلابیّون آنروز است که به نظر ما شعیب بن صالح کوسۀ گندمگون است که نکوهش نکوهش کننده ای او را از انجام وظیفه باز نمی دارد.

امام باقر علیه السّلام با بیان نشانه هائی، شیعیان را از گم شدن در پیچ و خمهای حوادث خانمان برانداز برحذر می دارد و می فرماید:

1664- «ما أشکل علیکم، فلم یشکل علیکم عهد نبیّ اللّه (ص) و رایته و سلاحه، و النّفس الزّکیّة من ولد الحسین» .

«اگر هر چیزی بر شما مشتبه شود، پیمان پیامبر (ص) ، پرچم پیامبر (ص) ، شمشیر پیامبر (ص) و نفس زکیّه از تبار سالار شهیدان بر شما پوشیده نخواهد بود» .

در اینجا نفس زکیّه در ردیف شمشیر و پرچم پیامبر (ص) به عنوان نشانۀ روشنی بیان شده که هرگز با دیگر قتلها اشتباه نمی شود، زیرا او نامش محمّد

ص:1071

است، اسم پدرش حسن است خودش از تبار سالار شهیدان (ع) است و در میان رکن و مقام سربریده می شود، که اگر افراد دیگری هم در مسجد الحرام کشته شوند، نام و نشانش با او فرق دارد و یا در نقطۀ دیگری غیر از رکن و مقام خواهد داشت و یا به صورت دیگری غیر از ذبح کشته خواهد شد.

در حدیث دیگری اضافه شده که همزمان با ذبح نفس زکیّه در مکّه برادرش نیز در مدینه به شهادت خواهد رسید:

1665- «و عند ذلک تقتل النّفس الزّکیّة فی مکّة، و أخوه فی المدینة ضیعة!» .

«در آن هنگام نفس زکیّه در مکّه و برادرش در مدینه کشته می شوند» .

آری سفیانی با هر کسیکه به نامهای محمد و علی و حسن و حسین و امثال آنها نامیده شود دشمنی دارد، به خصوص که از آل محمّد (ص) و از یاوران مهدی آل محمّد (عج) باشد.

1666- «ثمّ یکتب السّفیانیّ إلی الّذی دخل الکوفة بخیله، بعدما یعرکها عرک الأدیم یامره بالمسیر إلی الحجاز، فیسیر إلی المدینة فیضع السّیف فی قریش، فیقتل منهم و من الأنصار أربعمئة رجل، و یبقر البطون، و یذبح الولدان، و یقتل أخوین من قریش: رجلا و أخته، یقال لهما: محمّد و فاطمة، و یصلبهما علی باب المسجد بالمدینة. فعند ذلک یهرب المهدیّ و المستنصر من المدینة إلی مکّة، فیبعث بطلبهما و قد لحقا بحرم اللّه و أمنه» .

«آنگاه سفیانی به فرمانده سپاه کوفه می نویسد که به سوی حجاز حرکت کند. وی پس از آنکه خاک کوفه را از خون مردمانش رنگین ساخت به سوی مدینه حرکت می کند و قریش را از دم شمشیر می گذراند و چهارصد نفر از قریش و انصار را می کشد و شکمها را پاره می کند و کودکان را سر می برد و مردی را از قریش به نام محمّد و خواهرش را به نام فاطمه می کشد و در بیرون مسجد مدینه آنها را به دار می آویزد. در آن هنگام مهدی (عج) و مستنصر از مدینه می گریزند و به سوی مکّه عزیمت

ص:1072

می کنند. فرمانده سپاه سفیانی آنها را دنبال می کند ولی پیش از آنکه به آنها برسد آنها وارد حرم امن الهی می شوند» .

در اینجا منظور از «عرک الادیم» اینست که بقدری خون می ریزد که خاک کوفه با آن آغشته می شود و در زیر پای سربازان سفیانی چون گل و خمیر درهم نوردیده می شود. و احتمالا منظور از «مستنصر» نفس زکیّه است که در آخرین سخنرانی خود مردم را به یاری آل محمّد (ص) فرامی خواند و به همین سبب «مستنصر» نامیده می شود.

1667- «و یبعث بعثا إلی المدینة فیقتل بها رجلا، و یهرب المهدیّ و المستنصر و یؤخذ آل محمّد صغیرهم و کبیرهم لا یترک أحد منهم إلاّ حبس. و یخرج الجیش فی طلب الرّجلین بالرّغم من انّهما فی حرم اللّه و أمنه، و انّه من دخله کان آمنا. و یفرّ أهل المدینة فی البراری خوفا و ذعرا و طلبا للمهدیّ» .

«سپاهی را به سوی مدینه می فرستد که در آنجا مردی را می کشند و آنگاه حضرت مهدی و مستنصر به مکّه می گریزند و همۀ آل محمّد از خرد و کلان دستگیر و زندانی می شوند، آنگاه سپاه سفیانی به دنبال مهدی و مستنصر به راه می افتند و به جستجوی آنها می پردازند، درحالیکه آنها در حرم امن الهی هستند و هرکس وارد حرم شود باید در امان باشد. مردم مدینه از ترس و وحشت به صحرا و بیابان می گریزند و به جستجوی حضرت مهدی (ع) می پردازند» .

***

امام صادق (ع) می فرماید:

1668- «ما بقی بیننا و بین العرب إلاّ الذّبح» .

«در میان ما و عرب جز ذبح فاصله ای نمانده است» .

جالب است که امام صادق علیه السّلام از آنانکه مرتکب ذبح می شوند «عرب» تعبیر می کند، زیرا که آنها در اسلام سهمی ندارند و فقط به انگیزۀ

ص:1073

قومیّت کارهائی را انجام می دهند. سپس با توضیح بیشتر می فرماید:

1669- «و ذبح رجل هاشمیّ بین الرّکن و المقام» .

«مردی از بنی هاشم در میان رکن و مقام ذبح می شود» .

1670- «لابدّ من قتل غلام بالمدینة. . . فعند ذلک توقّع الفرج ان شاء اللّه» .

«بی گمان مردی در مدینه کشته می شود. پرسیدند: آیا سپاه سفیانی او را می کشد؟ فرمود: نه، بلکه سپاهیان فلانی (بنی عبّاس) او را می کشند. چون او را بدون هیچ تقصیری به قتل می رسانند خداوند دیگر به آنها مهلت نمی دهد. سپس فرمود: در آن هنگام منتظر فرج باشید انشاء اللّه» .

این مرد هاشمی که در مدینه بدون گناه کشته می شود پسر عموی نفس زکیّه است که در مسجد الحرام کشته می شود. چنانکه پیشوای ششم در حدیث دیگری می فرماید:

1671- «یقتل المظلوم بیثرب، و یقتل ابن عمّه فی الحرم بمکّة» .

«آن مرد مظلوم در مدینه کشته می شود و پسر عمویش در مکّه و در حرم امن خدا کشته می شود» .

آن مرد مظلوم که «محمّد» نام دارد به دست عراقیها کشته می شود و خواهرش فاطمه نیز کشته می گردد و جنازۀ هر دو در نزدیکی مسجد پیامبر (ص) به دار آویخته می شود.

1672- «و قتل النّفس الزّکیّة من المحتوم» .

«قتل نفس زکیّه از نشانه های قطعی است» .

1673- «. . . إذا ظهر الشّامیّ و تحرّک الحسنیّ و خرج صاحب هذا الأمر من المدینة إلی مکّة بتراث رسول اللّه (ص) حتّی ینزل مکّة. .

فیطّلع علی ذلک بعض موالیه فیأتی الحسنیّ فیخبره الخبر، فیتبدر الحسنیّ

ص:1074

إلی الخروج فیثب علیه أهل مکّة فیقتلونه و یبعثون برأسه إلی الشّام، فیظهر عند ذلک صاحب هذا الأمر فیبایعه النّاس» .

«هنگامی که سفیانی خروج کند و سیّد حسنی قیام کند و حضرت صاحب الامر (ع) با ودایع رسول اکرم (ص) از مدینه به سوی مکه تشریف ببرد و در حرم الهی فرود آید، برخی از یارانش مطّلع می شوند و به سوی سیّد حسنی می شتابند و او را آگاه می سازند و سیّد حسنی تصمیم می گیرد که قیام کند، آنگاه مردم مکّه به او حمله می کنند و او را می کشند و سرش را به شام می فرستند. در آن هنگام صاحب این امر ظاهر می شود و مردم با او بیعت می کنند» .

در اینجا منظور از سیّد حسنی، سیّد هاشمی است که در پیشقدم ظهور کشته می شود و امّا آن سیّد حسنی که با سپاهیانش به محضر آن مهر تابان می رسند و بیعت می کنند و بعد از ظهور مقام والائی پیدا می کنند جز اینست. و پیشتر گفتیم که او از تبار سالار شهیدانست.

1674- «لیس بین القائم و قتل النّفس الزّکیّة سوی خمس عشرة لیلة!» .

«بین قائم (عج) و قتل نفس زکیّه جز پانزده روز فاصله نیست» .

جای تردید نیست که نفس زکیّه، نامش محمّد و نام پدرش حسن است و خود از تبار سالار شهیدان است و رسول اکرم (ص) او را «نفس زکیّه» نام نهاده است و به عنوان یکی از بهترین دلایل و نشانه های نبوّت است، زیرا رسول اکرم (ص) او را با نام و لقب و نام پدر و محلّ ذبح خبر داده است، پیش از آنکه خودش و پدرش به دنیا بیاید، تقریبا 50 نسل پیش از ولادتش از همۀ خصوصیّاتش خبر داده است.

1675- «فإذا کان الیوم الخامس و العشرون من ذی الحجّة، یقتل النّفس الزّکیّة بین الرّکن و المقام ظلما. و فی الیوم العاشر من المحرّم یخرج الحجّة (ع)» .

«چون روز بیست و پنجم ذیحجّه فرا رسد نفس زکیّه در میان رکن

ص:1075

مقام به ستم کشته می شود و در روز دهم محرّم حضرت حجّت (عج) قیام می کند» .

بعد از چنین جنایت بزرگ که خون حرامی در مسجد الحرام و در ماه حرام و در شهر حرام ریخته شود، غضب خدا بر قاتلینش تعلّق می یابد و به فاصلۀ 15 روز منتقم الهی را برای گرفتن خون مظلومان در راستای تاریخ، برمی انگیزد.

***

حضرت بقیّة اللّه (ع) می فرماید:

حضرت ولیّ عصر (عج) در توقیعی که به افتخار شیخ مفید صادر فرموده است، در این زمینه چنین می فرماید:

1676- «و آیة حرکتنا من هذه اللّوثة حادثة بالحرم المعظّم من رجس منافق مذمّم، مستحلّ للدّم المحرّم! . یعمد بکیده أهل الإیمان، و لا یبلغ غرضه من الظلم لهم و العدوان، لانّنا من وراء حفظهم بالدّعاء الّذی لا یحجب عن ملک السّماء، فلیطمئنّ بذلک من أولیائنا القلوب، و لیثقوا بالکفایة منه و إن راعتهم بهم الخطوب، و العاقبة لجمیل صنع اللّه تکون حمیدة ما اجتنبوا المنهیّ عنه من الذّنوب» .

«در این فتنه و آشوب، نشانه ای از جنبش و حرکت ما وجود دارد و آن عبارت از رویدادی است که در حرم امن الهی به دست منافقی پلید و تبهکار روی می دهد، خون حرام را می ریزد و بر مؤمنان حیله می ورزد ولی به هدف اصلی خود نمی رسد، زیرا پشت آنها با دعای ما گرم است که هرگز از درگاه خدای آسمان برنمی گردد، دلهای دوستان ما با آن گرم و مطمئن باشد، اگرچه حوادث جانگدازی روی خواهد داد ولی فرجام کار با لطف خدای منّان به نیکی پایان خواهد یافت، تا هنگامی که مؤمنان از گناهان پرهیز نمایند» .

ما نیز در انتظار فرارسیدن پنج نشانۀ مشخّص و حتمی ثانیه شماری می کنیم که یکی از آنها قتل فجیع آن سیّد بزرگوار است. چون نشانه های حتمی

ص:1076

فرا رسد دیگر برای احدی جای شکّ و تردید باقی نمی ماند.

1677- «فلا بدّ من قتل غلام من آل محمّد (ص) بین الرّکن و المقام! ! !» .

«به ناگزیر باید جوانی از آل محمّد (ص) در میان رکن و مقام کشته شود» .

***

ص:1077

ص:1078

حواشی

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 135، بشارة الاسلام صفحه 183 و الملاحم و الفتن صفحه 113 و 148.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 207، الزام النّاصب صفحه 226، بشارة الاسلام صفحه 224 و المهدی صفحه 199.

-الزام النّاصب صفحه 176.

-غیبت نعمانی صفحه 146، بحار الانوار جلد 52 صفحه 236 و بشارة الاسلام صفحه 49.

-غیبت نعمانی صفحه 146، بحار الانوار جلد 52 صفحه 234، بشارة الاسلام صفحه 48 و 104 و الزام النّاصب صفحه 177.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 236، بشارة الاسلام صفحه 49 و الزام النّاصب صفحه 188.

-الامام المهدی صفحه 227، بشارة الاسلام صفحه 100 و مثیر الاحزان صفحه 298.

-منتخب الاثر صفحه 455، بحار الانوار جلد 52 صفحه 217 و بشارة الاسلام صفحه 105.

-غیبت نعمانی صفحه 151، بحار الانوار جلد 52 صفحه 223 و بشارة الاسلام صفحه 103.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 208، غیبت شیخ طوسی صفحه 279 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 151.

-الملاحم و الفتن صفحه 45 و بشارة الاسلام صفحه 39.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 371 و الملاحم و الفتن صفحه 45.

-غیبت نعمانی صفحه 123، بحار الانوار جلد 52 صفحه 349 و الزام النّاصب صفحه 229.

-الزام النّاصب صفحه 185.

-کافی جلد 1 صفحه 337، بحار جلد 52 صفحه 147، غیبت نعمانی صفحه 86، بشارة الاسلام صفحه 117، منتخب الاثر صفحه 501، الزام النّاصب صفحه 80، کشف الغمّه جلد 3 صفحه 324 و اعلام الوری صفحه 406.

-بشارة الاسلام صفحه 187.

-الامام المهدی صفحه 228.

-غیبت نعمانی صفحه 144، بشارة الاسلام صفحه 139 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 38 و 241 و 301.

ص:1079

-منتخب الاثر صفحه 439 و 456، ارشاد مفید صفحه 339، غیبت شیخ طوسی صفحه 271، بحار الانوار جلد 52 صفحه 203، اعلام الوری صفحه 427، الامام المهدی صفحه 230 و بشارة الاسلام صفحه 128.

-الزام النّاصب صفحه 190.

-احتجاج طبرسی جلد 2 صفحه 499، بحار الانوار جلد 53 صفحه 176، الزام النّاصب صفحه 136 و ارشاد مفید صفحۀ د.

-بشارة الاسلام صفحه 100 و نور الابصار صفحه 172.

ص:1080

ح-سفیانی

رسول اکرم (ص) می فرماید:

1678- «سیکون بعدی خلفاء، و من بعد الخلفاء أمراء، و من بعد الأمراء ملوک جبابرة، ثمّ یخرج رجل من أهل بیتی» .

«بعد از من خلیفه هائی خواهد بود، بعد از آنها امیرانی خواهد بود و بعد از آنها پادشاهان ستم پیشه ای خواهند آمد و آنگاه مردی از اهلبیت من خروج خواهد کرد» .

این حدیث همچون دیگر احادیث وارده از خاندان رسالت، یکی از نشانه های نبوّت و شاهد صدق گفتار آن حضرت است، که خدا تبارک و تعالی از خزانۀ علوم خود پیامبرش را آگاه ساخته بود که علیرغم تعیین امامان معصوم از طرف خدای تبارک و تعالی، جانشین او خانه نشین خواهد شد و بیگانگان بر تخت خلافت تکیه خواهند کرد و خود را خلیفۀ پیامبر خواهند نامید و گامی فراتر نهاده به دنبال غصب حقوق اهلبیت، لقب خاص امیر مؤمنان (ع) را نیز غصب کرده، خود را «امیر مؤمنین» خواهند نامید و بعد از امویان و عبّاسیان، پادشاهان خون آشام دیگری چون عثمانی ها خواهند آمد که رسما سلطنت نموده، و از به کار بردن لفظ سلطان نیز دریغ نخواهند نمود! . همۀ اینها واقع شد و انشاء اللّه در آینده ای بسیار نزدیک شاهد خروج حضرت بقیّة اللّه روحی فداه نیز خواهیم بود.

در اینجا رسول گرامی (ص) فرازهای قبلی را با «واو» عطف کرده و فراز آخری را با «ثمّ» که آنها بدون فاصله واقع خواهد شد و خروج مصلح غیبی پس از گذشت زمان و طول انتظار و وقوع دیگر نشانه های تعیین شده از سوی خاندان عصمت و طهارت. امیر مؤمنان (ع) در این رابطه می فرماید:

1679- «یقع خروجه بعد تدابر و اختلاف بین أمراء العرب و العجم لا ینتهی، إلی أن یصیر الأمر إلی رجل من ولد أبی سفیان» .

«خروج آنحضرت به دنبال درگیری شدید در میان عرب و عجم خواهد بود که این اختلافها پایان نمی یابد جز اینکه مردی از اولاد

ص:1081

ابی سفیان قدرت را در دست بگیرد» .

1680- «ثمّ یقع التّدابر و الاختلاف بین أمراء العرب و العجم، فلا یزالون یختلفون إلی أن یصیر الأمر إلی رجل من ولد أبی سفیان» .

«در میان زمامداران عرب و عجم اختلاف و درگیری شدیدی پدید می آید تا مردی از تبار ابی سفیان بر سریر حکومت تکیه کند» .

شاید همین جنگ ایران و عراق که در واقع جنگ عجم و عرب است، زیرا بیشتر ممالک عربی از رژیم عراق حمایت می کنند، به پایان نرسد جز اینکه سفیانی خروج کرده، قدرت را در دست بگیرد و منجی جهان ظهور فرموده جهان بشریّت را رهائی بخشد. انشاء اللّه.

رسول اکرم (ص) از ابعاد مختلف خروج سفیانی پرده برمی دارد و می فرماید:

1681- «یخرج رجل یقال له: السّفیانیّ فی عمق دمشق، و عامّة من یتبعه من کلب. فیقتل حتّی یبقر بطون النّساء، و یقتل الصّبیان.

فیجتمع لهم قیس فیقتلها حتّی لا یمنع ذنب تلعة، و یخرج رجل من أهل بیتی فی الحرم، فیبلغ ذلک السّفیانیّ فیبعث إلیهم جندا من جنده. فیسیر حتّی إذا جاء ببیداء من الأرض خسف بهم، فلا ینجو منهم إلاّ المخبر» .

«مردی از دل دمشق خروج می کند که به او سفیانی می گویند و همۀ پیروانش از نژاد کلب هستند. به قدری خون می ریزد که نوبت به شکافتن شکم زنان و سربریدن کودکان می رسد. تیرۀ قیس (مصری ها و مراکشی ها) در برابرش قیام می کنند و همۀ آنها را طعمۀ شمشیر می سازد و کسی نمی تواند از خودش دفاع کند. آنگاه مردی از تبار من در حرم خروج می کند. این خبر به سفیانی می رسد. سفیانی سپاهی برای رودروئی با او می فرستد، چون سپاهیان به سرزمین بیداء می رسند، زمین آنها را در کام خود فرو می برد که جز گزارشگری از آنها زنده نمی ماند» .

تعبیر «لا یمنع ذنب تلعة» ضرب المثلی عربی است و به کسی گفته می شود که قدرت دفاع از خویشتن را نداشته باشد.

ص:1082

1682- «إذا حاد أمیر الشّام عن الحقّ، فکأنیّ بقیس لا یمنع ذنب تلعة. فعند ذلک فرج الأمّة» .

«چون امیر شام از جادّۀ حق منحرف شد، تیرۀ قیس را با چشم خود می بینم که یارای دفاع از خویشتن را ندارند، در آن هنگام فرج امّت فرا می رسد» .

1683- «إذا حاد السّفیانیّ عن الحقّ، و مال عن جادّة الدّین، تقوم له قیس من مصر فینتصر علی جیشها الّذی ترسله لقتاله» .

«چون سفیانی از حق منحرف شود و از شاهراه دین خارج شود، نژاد قیس از مصر قیام می کنند و با سپاه سفیانی مقابله می نمایند» .

این حدیث صریح است که منظور از قیس تیره ای از مصریان است.

1684- «. . . فبیناهم کذلک إذ یخرج علیهم السّفیانیّ من الوادی الیابس، فی فور ذلک، حتّی ینزل دمشق» .

«در آن هنگام سفیانی بی درنگ از بیابان خشک و سوزان خروج کرده وارد دمشق می شود» .

منظور از سرزمین خشک و سوزان، منطقه خشک و بی آب و علفی است که در شرق فلسطین و غرب اردن و جنوب غربی دمشق قرار دارد که منطقه سنگلاخی است که از سنگهای آنجا سنگ آسیاب می سازند و خانوادۀ سفیانی در آن منطقه زندگی می کنند و نام او «عثمان بن عنبسه» از تیرۀ «کلب» و از تبار «ابو سفیان» است.

1685- «یخرج السّفیانیّ فی ستّین و ثلاثمئة راکب حتّی یاتی دمشق. فلا یأتی علیهم شهر رمضان حتّی یبایعه من کلب ثلاثون ألفا.

فیبعث جیشا إلی العراق فیقتل بالزّوراء مئة ألف، و ینجرّون إلی الکوفة فینهبونها» .

«سفیانی با 360 اسب سوار حرکت کرده وارد دمشق می شود و ماه رمضان فرانمی رسد جز اینکه سی هزار نفر از قبیلۀ کلب با او بیعت می کنند. آنگاه سپاه مجهّزی را به عراق می فرستد و صدهزار نفر را در بغداد

ص:1083

طعمۀ شمشیر می سازند. سپس دامنۀ جنگ به سوی کوفه کشیده می شود و شهر کوفه به دست آنها تاراج می شود» .

حرکتهای ایذائی و یورشهای ناجوانمردانۀ او به دمشق و حمص و حلب و رقّه پس از درگیریهای قیس و ابقع و اصهب و یمانی، آغاز می شود و سپس از طریق شمال سوریه وارد نصیبین می شود و از طریق موصل وارد عراق می گردد و فجایع ننگینی را در بغداد و کوفه مرتکب می شود.

قبیلۀ «کلب» که در این بخش مکرّر از آن گفتگو شد، ظاهرا از ساکنان اردن می باشند که در عهد اموی این قبیله در اردن سکونت داشتند.

در وصف سفیانی احادیث فراوانی آمده است که به چند نمونه بسنده می کنیم:

1686- «أشدّ خلق اللّه شرّا، و أکثر خلق اللّه ظلما، شرس، قاسی القلب! . یجمع له و لجیشه من کافّة الأقطار الإسلامیّة فیهزمهم و یقتلهم، و ینادی بشعار له فی حروبه هو: یا ربّ، ثاری ثمّ النّار! ! ! یا ربّ، النّار و لا العار! ! !» .

«شرورترین مردم، ستمگرترین آنان، که بسیار زشت خوی و سنگدلست، سفیانی است که از همۀ اقطار و اکناف جهان اسلام، برای مقابله با او و سپاهیان خون آشامش گرد می آیند و او همه اش را از دم شمشیر می گذراند. در جنگهای او شعاری که همه جا طنین انداز است این شعار است: «خدایا خدایا، اوّل انتقام وانگهی آتش دوزخ» . و در برخی منابع چنین آمده است: «خدایا خدایا، آتش را می پذیریم و سازش نمی پذیریم» .

امام صادق علیه السّلام در این مورد می فرماید:

1687- «لو رأیت السّفیانیّ رأیت أخبث النّاس، أشقر أحمر أرزق، یقول: ثاری ثمّ النّار! . و لقد بلغ من خبثه انّه یدفن أمّ ولد له حیّة مخافة أن تدلّ علیه» .

«اگر سفیانی را ببینی او را پلیدترین مردمان می یابی، که چهره ای گلگون، چشمانی کبود و موهائی زرد دارد و بانگ می زند خدایا!

ص:1084

اوّل انتقام و وانگهی آتش. او به قدری خبیث است که همسر و مادر بچّه هایش را زنده به گور می کند تا مخفیگاه او را به کسی نگوید!» .

رسول اکرم (ص) می فرماید:

1688- «لا یزال النّاس فی مدّة حتّی یقرع الرّأس. فإذا قرع الرّأس هلک النّاس!» .

«مردم در وسعت و مهلت هستند تا روزیکه مرکز مورد تهاجم قرار نگرفته است، چون مرکز زده شد نابود می شوند» .

منظور از مرکز «دمشق» است که توسّط رژیم اشغالگر قدس یا هر نیروی ستمگر دیگری مورد تهاجم قرار می گیرد و شعله های آن منطقه را به خاک و خون می کشد.

1689- «. . . و یبعث إلیه بعث من أهل الشّام فیخسف بهم بالبیداء بین مکّة و المدینة» .

«سپاهی از شام برای مقابله با آنحضرت فرستاده می شود که در سرزمین «بیدا» در میان مکّه و مدینه در کام زمین فرومی رود» .

1690- «یکون قبله بأیّام وقعة بالمدینة، تغرق فیها أحجار الزّیت بالجمر، ما الحرّة عندها إلاّ کضربة سوط! . فینتحی الجیش عن المدینة قدر بریدین، ثمّ یبایع للمهدیّ» .

«پیش از آن حادثه ای در مدینه روی می دهد که احجار زیت با خون کشتگان رنگین می شود و در زیر اجساد پنهان می گردد، که فاجعۀ حرّه در مقابل آن یک ضربت به شمار می آید. آنگاه سپاه سفیانی به مقدار دو منزل از مدینه دور شوند برای حضرت مهدی بیعت می شود» .

«احجار الزّیت» نام منطقه ای در مدینۀ منوّره است و «حرّه» فاجعۀ جانگذاری است که یزید بن معاویه یکسال بعد از واقعۀ عاشورا در مدینۀ منوّره انجام داد و جان و مال و ناموس مردم را سه روز برای لشکریان مباح اعلام کرد، که هرگز فاجعه ای جانگدازتر و فجیعتر از آن تاریخ بشری به یاد ندارد. رسول گرامی اسلام (ص) فاجعۀ سفیانی را با آن مقایسه می کند و می فرماید: «فاجعۀ

ص:1085

حرّه (1)در برابر جنایاتی که سفیانی مرتکب خواهد شد همانند ضربتی با تازیانه است» ! ! .

امام باقر علیه السّلام در این مورد می فرماید:

1691- «. . . امّا من یهرب من آل محمّد، فیلحق بهم الجیش، و یدرکهم و یذبحهم عند أحجار الزّیت!» .

«کسیکه از آل محمّد (ص) فرار کند، سپاه سفیانی او را دستگیر کرده در احجار الزّیت ذبح می کنند» .

جالب اینست که رسول گرامی اسلامی هنگامی این مقایسه را انجام داده است که هنوز حادثۀ حرّه انجام نیافته بود و بیش از 50 سال بعد از رحلت آنحضرت این واقعه تحقّق یافت. و جالبتر اینکه به همین نام هم شهرت پیدا کرد. آنچه از میان دو لب شریف آنحضرت بیرون آمده وحی صادق است و هرگز شطر کلمه ای از آن باطل نخواهد شد.

1692- «. . . یحلّ الجیش الثّانی بالمدینة، فینتهبونها ثلاثة أیّام بلیالیها!» .

«دوّمین سپاه سفیانی وارد مدینه می شوند و سه شبانه روز تمام در آنجا قتل و غارت می کنند» .

1693- «مع بنی ذنب الحمار مضر، و مع السّفیانیّ أخواله من کلب فیظهر السّفیانیّ و من معه علی بنی ذنب الحمار حتّی یقتلوا قتلا لم یقتله شیء قطّ، و یحضر رجل بدمشق فیقتل هو و من معه قتلا، و هو من بنی ذنب الحمار، و هی الآیة الّتی یقول اللّه تبارک و تعالی فیها: فَاخْتَلَفَ الْأَحْزٰابُ مِنْ بَیْنِهِمْ ، فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ . . و یظهر السّفیانیّ و من معه، فلا یکون له همّة إلاّ آل محمّد و شیعتهم. فیبعث بعثا إلی الکوفة، فیصاب اناس من شیعة آل محمّد بالکوفة قتلا و صلبا» .

ص:1086


1- *) -در این فاجعه مسلم بن عقبه فرستادۀ یزید، مدینه را از طرف حرّه محاصره کرد و لذا به آن «یوم الحرّه» گفتند. «مترجم»

«قبیلۀ مضر با «بنی ذنب الحمار» خروج من کنند و قبیلۀ کلب با سفیانی قیام می کنند و همۀ «بنی ذنب الحمار» را به طور بی سابقه ای از پای درمی آورند. هرکس وارد دمشق شود با همۀ کسانش کشته می شود و اینست معنای آیۀ شریفه که می فرماید: [احزاب در میان خود دچار اختلاف شدند، وای بر آنها از حضور در روز بزرگ]. سفیانی و سپاهیانش پیروز می شوند و تمام همّشان آنست که آل محمّد (ص) و شیعیان آل محمّد (ص) را نابود کنند، پس سپاهی به کوفه می فرستد، گروهی از شیعیان طعمۀ شمشیر می شوند و یا بر فراز چوبۀ دار قرار می گیرند» .

1694- «الملحمة الکبری، و فتح القسطنطنیّة، و خروج الدّجّال فی سبعة أشهر» .

«جنگی جانکاه، فتح قسطنطنیّه (استانبول) و خروج دجّال در هفت ماه انجام می پذیرد» .

جنگ جانکاه همان جنگ موعود قرقیسیا است که در شمال سورّیه در پیشقدم ظهور حضرت ولیّ عصر (عج) روی می دهد. و فتح قسطنطنیّه به دست حضرت بقیّة اللّه (عج) به فرمان آنحضرت انجام می شود در مورد دجّال نیز در بخش بعدی سخن خواهیم گفت.

1695- «هم یومئذ علی ردّة یزعمون أنّ الخمر حلال» .

«مردمان آنزمان در حال ارتداد هستند و شراب را حلال می پندارند» .

***

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

1696- «هو من ولد أبی سفیان، حتّی یاتی أرض قرار و معین فیستوی علی منبرها» .

«او از فرزندان ابو سفیان است، به سرزمین آرامش و آسایش وارد می شود و بر منبر آن تکیه می زند» .

ص:1087

منظور اینست که حکومت دمشق را به دست می آورد.

1697- «و یخرج یوم الجمعة، فیصعد منبر دمشق، و هو أوّل منبر یصعده. ثمّ یخطب و یامرهم بالجهاد، و یبایعهم علی انّهم لا یخالفون أمره رضوه أم کرهوه» .

«روز جمعه خروج می کند و بر فراز منبر دمشق قرار می گیرد و آن نخستین منبری است که او صعود می کند. آنگاه خطبه می خواند و مردم را به جهاد فرمان می دهد و از آنها بیعت می گیرد که هرگز با او مخالفت نکنند چه برطبق خواسته شان باشد و یا برخلاف آن» .

1698- «ثمّ یدرکها ابن حرب فی ذلک العام، حتّی یثب بالشّام» .

«پسر حرب در آن سال او را درک می کند تا از شام خروج کند» .

امیر مؤمنان (ع) در نامه ایکه چند روز پیش از جنگ صفّین به معاویه نوشته است، در این مورد چنین می نویسد:

1699- «. . . و إنّ رجلا، من ولدک، مشوم ملعون، جلف جاف، منکوس القلب، فظّ غلیظ، قد نزع اللّه من قلبه الرّحمة و الرّافة، أخواله من کلب. کانّی أنظر إلیه، و لو شئت لسمّیته و وصفته و ابن کم هو! . فیبعث جیشا إلی المدینة فیدخلونها فیسرفون فیها فی القتل و الفواحش. و یهرب منهم رجل من ولدی، زکیّ نقیّ، الّذی یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا، و إنّی لأعرف اسمه و ابن کم هو یومئذ و علامته، و هو من ولد ابنی الحسین. . و یقتل صاحب ذلک الجیش رجلا من ولدی زکّیا بریئا عند أحجار الزّیت» .

«گوئی مردی را از نسل تو با چشم خود می بینم که مردی شوم، ملعون، پلید، خشن و درشتخوی است، که خداوند رحم و مروّت را از دلش سلب کرده است. مادرش از خاندان کلب است. اگر بخواهی نام و نشان و سنّ و سالش را بیان می کنم، سپاهی را به سوی مدینه می فرستد که در آن قتل و غارت و فحشای فراوان مرتکب شوند و مردی پاک و پاکیزه از تبار من

ص:1088

از میان آنها می گریزد و زمین را پر از عدل و داد می نماید، آنچنانکه پر از ظلم و ستم شده است. او را نیز با نام و نشان و سنّ و سال می شناسم، که او از نسل پسرم حسین (ع) است. صاحب این سپاه (سفیانی) مرد پاک و پاکیزه و بی گناهی را از اولاد من در احجار الزّیت به قتل می رساند» .

قبلا گفتیم که او محمّد نام دارد و همراه خواهرش فاطمه در مدینۀ منوّره به قتل می رسند و به دار آویخته می شوند.

اگر به خاندان اهلبیت عصمت و طهارت همانند افراد عادی نگاه کنیم و از رابطۀ نزدیک آنها با مبدء وحی غفلت کنیم، هزاران سؤال برای ما مطرح می شود، ولی آنها هرگز از افراد عادی و یا از افراد نابغه و امثال آنها نیستند تمام مخلوقات روی زمین هرچه تلاش کنند هرگز به پای آنها نمی رسند، آنها رشتۀ جدابافته ای هستند که گوئی با همۀ توده های دیگر در دو خطّ موازی هستند که اگر تا بی نهایت هم پیش بروند هرگز به هم نمی رسند. ولی اگر توجّه کنیم که آنها از خاندان نبوّت و رسالت هستند و امامت و وصایت در خاندان آنهاست، همۀ پرسشها حلّ می شود و می فهمیم که آنچه می گویند از سرچشمۀ وحی می گویند و دلهای آنها ظرفهای مشیّت پروردگار است. برای اثبات این حقیقت کافیست که به نکات زیر توجّه فرمائید:

1-در نویدهائی که در مورد قرنها بعد بیان کرده اند تعبیر می کنند که گوئی با چشم خود می بینم.

2-همۀ حروف و علایم تأکید را در سخنان خود به کار می برند.

3-در موارد بسیاری با سوگند و قسم مطالب را بیان می کنند.

4-در موارد بیشماری مطلب را بسیار مشخّص بیان می کنند و از آوردن نام و نشان و تفصیلات خودداری نمی کنند و بعدا هم دقیقا همانگونه که بیان کرده اند واقع می شود.

5-حوادث بسیار دقیق آسمانی مربوط به آینده را چون حوادث زمینی مربوط به گذشته با تمام خصوصیّات و آمار و ارقام بیان می کنند.

6-به آنچه خبر می دهند یقین قطعی دارند که انجام واقع خواهد شد و هرگز تردیدی به خود راه نمی دهند.

و دهها خصوصیّات دیگری که نگارنده بر آنها توجّه ندارد، همه وهمه

ص:1089

اثبات می کند که آنها آنچه گفته اند از مبدء وحی سرچشمه گرفته است، رسول گرامی اسلام (ص) از جبرئیل امین نقل کرده است و دیگر اوصیاء معصوم نیز از آنحضرت نقل کرده اند، هرچه فرموده اند دقیقا از منطق وحی اخذ شده است و هرگز تردیدی در آن نیست.

آنچه از دست محرّفان و مدلّسان و بازرگانان حدیث و دین فروشان اموی سالم مانده برای اثبات این مدّعا کافیست، کجا رسد که اگر همۀ آنچه از مکتب وحی صادر شده بود به ما می رسید و دست تحریف و جعل به آنها آمیخته نمی شد.

در آن صورت حقایق همچون خورشید تابان در وسط آسمان روشن بود و برای احدی جای تردید باقی نمی ماند، دیگر متاع کافران و منافقان بی فروغ و بی مشتری بود. و هرگز دو نفر در آن اختلاف نمی کرد و امّت اسلامی با وحدت کلمه به سوی کلمۀ توحید می رفت و دیگر از این انگیزه های غیراسلامی، از قومیّت و پان عربیسم و مذاهب باطله و فقهای رأی و قیاس خبری نبود. و اینک به خطبه ای دیگر از بزرگ معلّم بشریّت، استاد بلامنازع کرسی فصاحت و بلاغت، حضرت امیر مؤمنان علیه السّلام می پردازیم:

1700- «. . و خروج السّفیانیّ برایة حمراء، أمیرها رجل من بنی کلب، و اثنا عشر ألف عنان من خیل السّفیانیّ تتوجّه إلی المدینة، أمیرها رجل من بنی أمیّة یقال له حزیمة: أطمس العین الشّمال، علی عینه ظفرة غلیظة، یتمثّل بالرّجال لا تردّ له رایة حتّی ینزل بالمدینة فی دار یقال لها: دار أبی الحسن الأمویّ. و یبعث خیلا فی طلب رجل من آل محمّد قد اجتمع إلیه ناس من الشّیعة. ثمّ یعود إلی مکّة فی جیش أمیره من غطفان، إذا توسّط القاع الأبیض خسف به فلا ینجو إلاّ رجلان یحوّل اللّه وجهیهما إلی قفاهما لیکونا آیة لمن خلفهما!» .

«سفیانی با پرچمی سرخ خروج می کند، فرمانده سپاهش مردی از قبیلۀ کلب است و دوازده هزار جنگجوی سواره از سپاه سفیانی به سوی مدینه اعزام می شوند، که فرماندهی آنها را مردی از بنی امیّه به نام حزیمه به عهده می گیرد، که چشم چپش نابیناست و سفیدی ضخیمی روی مردمک را پوشانیده است. مردان را مثله می کند و پرچمش برنمی گردد تا وارد مدینه شود و در خانۀ «ابی الحسن اموی» نزول کند. آنگاه گروهی از سپاهیان

ص:1090

به جستجوی مردی از اهلبیت می فرستد که عدّه ای از شیعیان در اطراف او گرد آمده اند. آنگاه مدینه را به قصد مکّه ترک می کند، چون به وسط بیابان سپید برسد، در کام زمین فرو می روند، فقط دو نفر گزارشگر برای عبرت دیگران باقی می مانند که خداوند صورتهای آنها را به پشت گردنشان برمی گرداند، تا نشانه ای از آن حادثه شگفت باشند.»

[مؤلّف بزرگوار این خطبه را از نهج البلاغه نقل کرده است ولی این خطبه در نهج البلاغه وجود ندارد، فقط خطبه های مشابهی در نهج البلاغه هست که در ضمن آنها امیر مؤمنان از خروج سفیانی و یورش ناجوانمردانۀ آنها به مدینۀ منوّره و خسف آنها در سرزمین بیداء سخن گفته است. «مترجم»]

1701- «و اللّه لا یزالون، حتّی لا یدعوا محرّما إلاّ استحلوّه، و لا عقدا إلاّ أحلوّه، و حتّی لا یبقی بیت مدر و لا و بر إلاّ دخله ظلمهم و نبا به سوء رعیهم! . و حتّی یقوم باکیان: باک یبکی لدینه، و باک یبکی لدنیاه! ! !» .

«به خدا سوگند سپاه سفیانی به جنایات خود ادامه می دهند تا هیچ حرامی نماند جز اینکه حلالش بشمارند، هیچ پیمانی نماند جز اینکه نقض کنند، هیچ خانه ای از خشت خام تا سنگ رخام باقی نباشد جز اینکه دامنۀ ظلم و ستمشان در آن وارد شود و مردم در اثر سوء تدبیر و کشورداری آنان دستخوش اضطراب و ناامنی شوند. همۀ مردم اشک حسرت بریزند، یک دسته برای تباه شدن دینشان و دسته ای دیگر برای تباه شدن دنیایشان» .

این حدیث نیز روشنگر آنست که سپاه خون آشام سفیانی به حریم همۀ قوانین مذهبی و احکام دینی تجاوز می کنند و همۀ طبقات را گریان می سازند، گروهی برای دین و گروهی دیگر برای وضع ناهنجار زندگی گریه می کنند.

1702- «. . . حتّی تقوم الحرب علی ساق، بادیا نواجذها مملوءة أخلافها، حلوا رضاعها، علقما عاقبتها! . ألا و فی غد، وسیاتی غد بما لا تعلمون! . یاخذ الوالی من غیرها عمّالها علی مساویء أعمالها. . . کانّی به قد نعق بالشّام و فحص برایاته فی ضواحی کوفان، فعطف إلیها عطف

ص:1091

الضّروس و فرش الأرض بالرّؤوس. قد نغرت فاغرته و ثقلت فی الأرض و طأته. بعید الجولة، عظیم الصّولة! . و اللّه لیشردنّکم فی أطراف الأرض حتّی لا یبقی منکم إلاّ القلیل، کالکحل فی العین!» .

«تا هنگامی که جنگ آغاز شود و چون شیر خشمگین دندان تیز کند، ناگهان شما را فراگیرد، همانند شتریکه با پستانهای پرشیر روی آورد که دوشیدن آن شیرین و فرجام آن بسیار تلخ و ناگوار است. هان بدانید که فردا-فردائی که با چیزیکه نمی دانید به زودی فرا می رسد- فرمانروای آنها عدّه ای را از غیر خودشان برای شکنجه و کارهای زشت اجیر کنند. . . گوئی او را با چشم خود می بینم که چون حیوانی در شام نعره می کشد و پرچمهایش را در اطراف کوفه به اهتزاز درمی آورد. پس مانند شتر خشمگین که دوشندۀ خود را به دندان گزد به آن روی می آورد و زمین را با سرهای کشتگان می پوشاند. دهانش باز، گامهایش سنگین، جولانش وسیع و صولتش عظیم است. به خدا سوگند که شما را در اطراف جهان پراکنده سازد و از شما جز تعدادی اندک همانند سرمه ای در چشم باقی نباشد» .

سپس در مورد جنایتهای فجیع و خونریزیهای بی باکانه ایکه مرتکب می شود و همۀ مردم را دغدار و گریان می سازد، می فرماید:

1703- «سلونی قبل أن تبقر برجلها فتنة شرقیّة تطأ فی خطامها بعد موتها و حیاتها، و تشبّ نار بالحطب الجزل من غربیّ الأرض، ملعون ناعقها و مولاها و قائدها و سائقها و المتحرّز فیها! . فکم عندها من رافعة ذیلها تدعویا ویلها! . لا مأوی لها یکنّها و لا أحد یرحمها» .

«از من بپرسید پیش از آنکه فتنه ای از مشرق زمین برخیزد که با پای خود زمین را بشکافد و با منقار خود همه جا را سوراخ سوراخ کند، و نشانه های آن پس از مرگش نیز از بین نرود. هیزم فراوانی از مغرب زمین گرد آید و شعله های آن همه جا را به خاکستر نشاند. فریادگر، صاحب، رهبر، ساربان و یاورانش همه از رحمت خدا دورند. چقدر دامنهای پاک مورد تجاوز واقع می شود و چقدر بانگ واویلا زنند کسی به آنها پناه ندهد و به آنها رحم نیاورد» .

ص:1092

1704- «أیّها النّاس: سلونی أن تفقدونی-فلانا أعلم بطرق السّماء منّی بطرق الأرض-قبل أن تشغر برجلها فتنة تطأ فی خطامها و تذهب بأحلام قومها» .

«هان ای مردم! از من بپرسید پیش از آنکه از میان شما بروم، که من به راههای آسمانها از راههای زمین آشناترم. از من بپرسید پیش از آنکه فتنه دندان تیز کند و خواب را از چشم مردم برباید» .

1705- «الا یا ویل لکوفانکم هذه و ما یحلّ فیها من السّفیانیّ! .

یملک حریمکم، و یذبح أطفالکم، و یهتک نساءکم! . فکانّی بهم قد قتلوا أقواما تخاف النّاس أصواتهم و تخاف شرّهم! . ثمّ یاتی الزّوراء الظّالم أهلها، فیحون اللّه بینها و بین أهلها، فما أکثر طغیانها و أغلب سلطانها! . ألا یا ویل بغداد من الرّیّ من موت و قتل و خوف یشمل أهل العراق إذا حلّ بینهم السّیف!» .

«بدا به حال این کوفۀ شما، از دست سفیانی، که چه جنایاتی در آن انجام می دهد، به حریم شما تجاوز می کند، کودکان شما را سر می برد و ناموسهای شما را هتک می کند. گوئی آنها را با چشم خود می بینم که مردان برجسته ای را کشته اند که مردم از صدای آنها می ترسیدند و از صولت آنها در وحشت بودند. آنگاه متوجّه بغداد می شود که مردمانش بسیار ستمگرند. پس خداوند در میان او و اهل بغداد حائل می شود. آه، چقدر جنایتگر و طغیان پیشه است. بدا به حال بغداد از ری (تهران) چقدر مرگ و میر و کشت و کشتار و وحشت و اضطراب فراوان می شود و همۀ مردم عراق را ترس فرا گیرد هنگامی که شمشیر در میان آنها حکمفرما شود» .

1706- «فیجیّش جیشا إلی المدینة، و یبعث جیشا إلی المغرب. فیقتل بالزّوراء سبعین ألفا، و یبقر ثلاثمئة امرأة حامل! . و یخرج الجیش إلی کوفانکم هذه، فکم من باک و باکیة، فیقتل به خلق کثیر. . و أمّا جیش المدینة فإنّه إذا توسّط البیداء صاح به جبرائیل صیحة عظیمة فلا یبقی منهم أحد و خسف اللّه به الأرض، و یکون آخر الجیش رجلان أحدهما بشیر و الآخر نذیر. فیصیح بهما جبرائیل فیحوّل اللّه وجهیهما إلی القفا. و یرجع نذیر إلی السّفیانیّ و یخبره بما أصاب الجیش» .

ص:1093

«سپاهی را به سوی مدینه می فرستد و سپاه دیگری نیز به سوی مغرب (مراکش) می فرستد در بغداد هفتاد هزار نفر می کشد و شکم 300 زن حامله را می شکافد و سپاهی را به سوی کوفه می فرستد و همۀ زن و مرد را گریان می سازد و تعداد زیادی را می کشد. . . سپاهی که عازم مدینه می شود چون به وسط سرزمین بیداء می رسد جناب جبرئیل بانگ عظیمی بر آن می زند و احدی از آنها زنده نمی ماند و همگی در کام زمین فرو می روند. فقط دو نفر بشیر و نذیر که از لشکر عقب مانده اند زنده می مانند که جبرئیل بر آنها بانگ می زند، خداوند صورتهای آنها را به طرف عقب برمی گرداند، آنگاه نذیر به سوی سفیانی برمی گردد تا او را از سرنوشت لشکریانش آگاه سازد» .

1707- «ثمّ الفتنة الغبراء و القلادة الحمراء فی عقبها قائم الحقّ یسفر عن وجهه بین أجنحة الأقالیم کالقمر المضیء بین الکواکب الدّرّیة! .

ثمّ یظهر القمر الأزهر، و تتمّ کلمة الإخلاص للّه علی التّوحید!» .

«آنگاه فتنه ای تیره و تار با پرچمی سرخ (پرچم سفیانی) برمی خیزد، و به دنبال آن مهدی قائم (عج) ظهور می کند و اقطار و اکناف جهان را روشن سازد، آنچنانکه ماه چهارده شبه در میان ستارگان می درخشد، آنگاه آن ماه تابان بر سراسر گیتی غلبه می کند و کلمۀ توحید را در سراسر جهان کامل و حاکم سازد» .

پس از برافراشته شدن پرچم سرخ و خونبار سفیانی، نور قائم (عج) زمین و آسمان را روشن می سازد و چهرۀ تابناکش بر همۀ مردم جهان نمایان می شود و همگان به وسیلۀ تلویزیون، یا وسیله ای برتر و یا به اعجاز آنحضرت سیمای درخشان حجّت خدا را در شرق و غرب جهان مشاهده می نمایند، پس از آنکه بیش از هزار سال آن خورشید تابناک در پشت ابرهای غیبت نهان بوده است.

کلمات درربار امیر مؤمنان (ع) شباهتی به سخنان شاعران و کاهنان ندارد بلکه همه اش از مبدء وحی سرچشمه گرفته است و ما در انتظار فرا رسیدن لحظۀ موعود ثانیه شماری می کنیم.

پروردگار مهربان، کی می شود که بانگ جبرئیل از بین زمین و آسمان بلند شود و نوید دهد که آن مهر تابان از افق تیرۀ غیبت طالع شده است؟ !

ص:1094

خدای رحمان، کی می شود که فجر صادق عاشورای حسینی بدمد و برق شمشیر منتقم خون مظلومان تاریخ بر فراز سرکشان و ستمگران بدرخشد؟ !

خدای بی پناهان، صدای هلهله و تکبیر مستضعفان کی بلند می شود و از تابش خورشید درخشان و فرارسیدن کعبۀ موعود خبر می دهد و همۀ انسانها با توحید کلمه به سوی کلمۀ توحید می گرایند و با صفهای فشرده برای نابودی جور و ستم، و ویران کردن کاخهای ستمگران و پی ریزی جهانی آباد و آزاد گام می سپارند؟ !

1708- «یبعث السّفیانیّ مئة و ثلاثین ألفا إلی الکوفة، و ینزلون بالرّوحاء و الفاروق و موضع مریم و عیسی بالقادسیّة، و یسیر منهم ثمانون ألفا حتّی ینزلوا موضع قبر هود بالنّخیلة فیجیئون إلیهم یوم الزّینة و أمیر النّاس جبّار عنید یقال له الکاهن السّاحر فیخرج إلیهم من مدینة الزّوراء أمیر فی جیش عظیم فیه خمسة آلاف من الکهنة و یقتل علی جسرها سبعون ألفا، حتّی یتحامی النّاس من الفرات ثلاثة أیّام من الدّماء و نتن الأجساد! . و یسبی من الکوفة ألف بکر لا یکشف عنهنّ قناع، حتّی یوضعن فی المحامل و یزلف بهنّ إلی الثّویّة و هی الغریّ ثمّ یخرج من الکوفة مئة ألف ما بین مشرک و منافق حتّی یقدموا دمشق لا یصدّهم عنها صادّ، و هی إرم ذات العماد» .

«سفیانی یکصد و سی هزار نفر سپاهی به سوی کوفه می فرستد، در «روحا» و «فاروق» فرود می آیند و در محل مریم و عیسی در «قادسیّه» فرود می آیند و هشتاد هزار نفرشان حرکت می کنند و در مقام حضرت هود در نخیله (وادی السّلام نجف) فرود می آیند و در روز عید قربان (یوم الزّینه) فرماندهی از بغداد با لشکری پنج هزار نفری به سوی آنها حرکت می کند و هفتاد هزار نفر در کنار پل فرات کشته می شوند و سه روز مردم از آب فرات استفاده نمی کنند که خون آلود و گندیده از اجساد کشته ها خواهد بود.

یکهزار دختر از کوفه اسیر گرفته می شوند و دست نخورده سوار کجاوه ها شده به سوی نجف اشرف گسیل می شوند. آنگاه صد هزار نفر مشرک و منافق بغداد را به قصد دمشق ترک می گویند. که به هیچ مانعی برخورد نمی کنند تا وارد دمشق شوند که همان ارم ذات العماد است» .

ص:1095

1709- «لا یقوم القائم حتّی تفقأ عین الدّنیا، و تظهر الحمرة فی السّماء، و تلک دموع حملة العرش علی أهل الأرض. فیظهر فیکم أقوام لا خلاق لهم یدعون لولدی و هم براء منه. تلک عصابة ردیئة، علی الأشرار مسلّطة، و للجبابرة مفتّنه، و للملوک مبیرة. تظهر فی سواد الکوفة یقدمهم رجل أسود اللّون و القلب، رثّ الدّین، مهجّن، زنیم، عتلّ، تداولته أیدی عواهر الأمّهات، من شرّ نسل لا سقاها اللّه المطر، صاحب الرّایة الحمراء و العلم الأخضر! . أیّ یوم للمخبتین بین الأنبار و هیت ذلک یوم فیه صیلم الاکراد و الشّراة و خراب دار الفراعنة و مساکن الجبابرة، و ماوی الولاة الظّلمة، و أمّ البلاء و أخت العار، تلک و ربّ الکعبة بغداد! . فویل للعصاة من بنی امیّة و بنی فلان الّذی یقتلون الطّیّبین من ولدی، و لا یرقبون فیهم ذمّتی، و لا یخافون فی ما یفعلون بحرمتی. . . إنّ لبنی العبّاس لیوما کیوم الطّموح و لهم فیه صرخة کصرخة الحبلی» .

«قائم (عج) قیام نکند جز هنگامی که چشم دنیا درآورده شود و سرخی در آسمان پدید آید، که آنها اشکهای خونبار حاملان عرش است که برای مردم روی زمین از چشم آسمان می بارد. آنگاه گروهی بر شما غلبه می کنند که هیچ ارزشی ندارند، آنها به نام پسرم (مهدی) بر شما حکومت می کنند در حالیکه خود از او بیزار هستند. آنگاه گروهی بی مقدار هستند که بر اشرار مسلّط هستند و جبّاران را فریب می دهند و پادشاهان را هلاک می سازند. در دشت کوفه ظاهر می شوند و مردی تیره رنگ و سیاهدل آنها را فرماندهی می کند که سست آئین، پست فطرت، خیره سر و فرومایه است، و از تبار ستمگران در دامنهای آلوده تربیت شده و در آغوشهای ناپاکان بزرگ شده است. پرچمهای سرخ و سبز حمل می کند و در میان «انبار» و «هیت» روز بسیار سختی برای مردم آن منطقه به وجود می آورد. در آنروز شمشیر اکراد و آشوبگران از غلاف درمی آیند و شهر فرعونها و اقامتگاه جبّارها ویران می شود که آنجا مأوای ستمگران، مادر فتنه ها و صاحب پلیدیهاست، که آنجا سوگند به خدا همان شهر بغداد است. بدا به حال عصیانگران بنی امیّه و بنی فلان (بنی عبّاس) که مردان پاک خاندانم را می کشند و پیمان مرا در حقّ آنها رعایت نمی کنند و در کردار زشت

ص:1096

خویش احترام مرا حفظ نمی کنند. . . برای بنی عبّاس روز بسیار سخت و پرحادثه ایست که در کام طوفانها فرو می روند و همانند زنیکه از درد زایمان بنالد، ناله می کنند و فریاد برمی آورند» .

1710- «. . . لیس فیها منار هدی، و لا علم یری. نحن أهل البیت منها بمنجاة، و لسنا فیها بدعاة. ثمّ یفرّجها اللّه عنکم کتفریج الأدیم بمن یسومهم خسفا و یسوقهم عنفا، و یسقیهم بکأس مصبّرة لا یعطیهم إلاّ السّیف، و لا یحلسهم إلاّ الخوف، فعند ذلک تودّ قریش، بالدّنیا و ما فیها، لو یروننی مقاما واحدا و لو قدر جزر جزور لأقبل منهم ما أطلب الیوم بعضه فلا یعطوننی» .

«در آنروز مشعل هدایت و پرچم آشکاری نیست، ما اهلبیت از شرّ آن روز در امان هستیم ولی دعوتی ابراز نمی کنیم. آنگاه خداوند این فتنه را فرومی نشاند، آنچنانکه نمد در زیر پا فروکش می کند و شما را فرج و گشایش می بخشد به توسّط کسیکه سپاهیان را برای او خسف می کند و تیرهای غضب و جامهای خشمش را بر آنها فرومی ریزد، او (قائم) جز شمشیر نمی دهد و جز وحشت و اضطراب بر آنها مستولی نمی سازد. آنروز قریش آرزو می کند که دنیا و مافیها مال آنها باشد و آنرا بدهند و یکبار مرا ببینند که به مقدار نحریک شتر در میان آنها باشم و از آنها بپذیرم چیزی را که امروز یک مقدارش را از آنها می خواهم و آنها نمی دهند» .

آری در آنروز که حق از مسیر خود خارج شده و ستمگران بر گردۀ آنها سوار شده اند، قریش آرزو می کند مولای متقیان (ع) مدّتی هرچه کوتاهتر در میان آنها باشد و شرّ ستمگران را از آنها دفع کند و به هر شرطی که حاضر باشد از آنها بیعت بگیرد.

1711- «فی شهر صفر ستظهر لکم من السّماء آیة جلیّة، و من الأرض مثلها، و یحدث فی المشرق ما یقلق. و یغلب علی العراق طوائف من الإسلام مرّاق. ثمّ تنفرج الغمّة ببوار طاغوت الأشرار، یسرّ بهلاکه المتّقون» .

«در ماه صفر نشانۀ بسیار روشنی از آسمان ظاهر می شود و نشانۀ

ص:1097

دیگری نیز در زمین آشکار می شود و در مشرق زمین حادثۀ هولناکی واقع می شود که موجب وحشت و اضطراب می شود، و گروههائی از خدا بی خبر بر عراق حکم می رانند که نصیبی از اسلام ندارند. آنگاه این غم و اندوه با نابود شدن بزرگ طاغوت زمان زدوده می شود و پرهیزکاران با خبر هلاکت او خوشحال می شوند» .

نشانۀ روشن آسمانی در آنروز، ظاهر شدن کف دستی است در قرص خورشید که روایاتش را در گذشته به عرض خوانندگان گرامی رساندیم. و گروههای از خدا بی خبر که بر عراق حکومت می کنند، گروههائی هستند که مانند رژیم فعلی عراق ارتباطشان را از خدا گسسته باشند و به مکتبهای دیگر جز مکتب اسلام پیوسته باشند.

1712- «من قاتلنا فی آخر الزّمان، فکأنّما قاتلنا مع الدّجّال!» .

«کسیکه در آخر الزّمان با ما سر ستیز داشته باشد، همانند کسی است که زیر پرچم دجّال به جنگ ما آمده باشد» .

در آنروز سفیانی است که برای خاموش کردن چراغ هدایت دست به کار می شود و در صف دجّالان و مقدّم بر آنان، روی در روی دعوت اسلامی می ایستد. که قسمتی از جنایاتش را امیر مؤمنان (ع) در خطبه ای دیگر شرح می دهد:

1713- «لم یزل السّفیانیّ یقتل من اسمه محمّد و علیّ و الحسن و الحسین و جعفر و موسی، و فاطمة و زینب و مریم و خدیجة و سکینة و رقیّة، حنقا و بغضا لآل محمّد» .

«هرکس به نامهای: محمّد، علی، حسن، حسین، جعفر، موسی، فاطمه، زینب، مریم، خدیجه، سکینه و رقیّه باشد، سفیانی برای دشمنی آل محمّد (ص) آنها را از دم شمشیر می گذراند» .

1714- «و یبقر بطن امرأة حبلی بالطّریق بغیر ذنب فیسقط جنینها» .

«شکم زنان حاملۀ بی گناه را در کوچه و بازار پاره می کنند و

ص:1098

جنین های آنها سقط می شود» .

1715- «فیومئذ لا یبقی لهم فی السّماء عاذر و لا فی الأرض ناصر! . أصفیتم بالأمر غیر أهله، و أوردتموه غیر مورده! . و سینتقم اللّه ممّن ظلم ماکلا بما کل و مشربا بمشرب! . فأقسم ثمّ أقسم لتتنخّمنّها امیّة من بعدی کما تلفظ النّخامة ثمّ لا تذوقها و لا تتطعّم بطعمها ما کرّ الجدیدان» .

«آنروز برای آنها شفیعی در آسمان و یاوری در زمین نمی ماند. امر خلافت را به غیر اهلش سپردید و آنرا از مسیر خود خارج کردید. هرکس لقمه ای از حرام خورده یا جرعه ای از حرام نوشیده باشد، خداوند از او انتقام می گیرد. به خدا سوگند، به خدا قسم، بنی امیّه آنرا (خلافت را) آنچنان ملوّث خواهد کرد، که همانند اخلاط سر و سینه دور انداخته شود و دیگر کسی طعم آنرا نچشد و مزۀ آنرا نفهمد، تا روزیکه شب و روز به این منوال بچرخد» .

***

امام زین العابدین (ع) می فرماید:

1716- «إنّ أمر القائم حتم من اللّه، و أمر السّفیانیّ حتم من اللّه، و لا یکون قائم إلاّ بسفیانیّ» .

«امر قائم (عج) از امور حتمی الهی است. امر سفیانی از امور حتمی خداوند است. هرگز قیام قائم (ع) بدون خروج سفیانی نخواهد بود» .

بسیار جالب توجّه و شایان دقّت است که حضرت امام زین العابدین علیه السّلام در روزهای خفقان زاید الوصف اموی، از خروج سفیانی سخن می گوید و آنرا از امور حتمی اعلام می کند.

تعبیر امور حتمی معنای وسیعی دربر دارد، زیرا این معنی را می رساند که در این موضوع هرگز برای خدای متعال بدا حاصل نخواهد شد و آن بدون تردید انجام خواهد یافت و هیچ مصلحت دیگری از تحقّق آن مانع نخواهد شد.

به طوریکه هر موجود زنده یک روزی خواهد مرد، و به طوریکه خورشید و

ص:1099

ماه در مدارهای از پیش تعیین شده باید طبق مقدّرات حضرت پروردگار حرکت کنند، همچنین سفیانی ناگزیر باید در روز معیّن خروج کند و از راههای تعیین شده با سوءانتخاب خویش گام بردارد. و در علم الهی گذشته است که سفیانی با اختیار خویش این راه را برخواهد گزید.

آنچه از امور حتمیّه است، مانند چیزهائی که در گذشته واقع شده، محقّق الوقوع است، فقط وقت وقوع آن هنوز نرسیده است.

آنچه خداوند توسّط پیامبران عظیم الشّأن خود وعده داده، از میعاد است و بدون تردید تحقّق خواهد یافت که هرگز خداوند در وعده های خود خلف نمی کند.

1717- «فإذا ظهر السّفیانیّ اختفی المهدیّ، ثمّ یظهر بعد ذلک» .

«هنگامی که سفیانی ظهور کند، حضرت مهدی (ع) مختفی می شود تا بعد از هلاکت او ظاهر شود» .

***

امام باقر (ع) می فرماید:

از محضر امام باقر علیه السّلام پرسیدند: آیا خروج سفیانی حتمی است؟ فرمود:

1718- «نعم، و النّداء من المحتوم، و طلوع الشّمس من مغربها من المحتوم، و اختلاف بنی العبّاس فی الدّولة من المحتوم، و قتل النّفس الزّکیّة من المحتوم، و خروج القائم من آل محمّد (ص) محتوم» .

«آری خروج سفیانی حتمی است، ندای آسمانی حتمی است، طلوع خورشید از مغرب حتمی است، درگیری بنی عبّاس بر سر حکومت حتمی است، قتل نفس زکیّه حتمی است و خروج قائم آل محمّد (ع) حتمی است» .

خیال می کنم اگر طلوع خورشید از مغرب را به ظهور آنحضرت از نهانگاه

ص:1100

خود تفسیر کنیم، دور نرفته ایم.

[ما تصوّر می کنیم که مؤلّف گرانقدر در این تأویل و تفسیر دچار اشتباه شده و دست به کار خطرناکی زده است، زیرا اگر قرار باشد راه چنین تفسیر و تأویلهائی باز شود، بر هیچکدام از علایم حتمی و غیرحتمی نمی توان اعتماد کرد. و اگر طلوع خورشید از مغرب برای مادّیون مشکل و یا غیرممکن جلوه کند، همۀ معجزات و کارهای خارق العاده چنین است و لذا لازم است هرگز چنین تفسیر و تأویلی را در اخبار آل محمّد (ص) راه ندهیم تا گذشت زمان خود آنها را معنی کند. «مترجم»]

1719- «یکون خروج السّفیانیّ و الیمانیّ و الخراسانیّ فی یوم واحد من شهر رجب من تلک السّنة» .

«خروج سفیانی، یمانی و خراسانی، در یکروز و یکماه و یکسال خواهد بود. هر سه در یک روز از ماه رجب یکسال خروج خواهند کرد» .

پیشوای پنجم شیعیان آنگاه در تفسیر آیۀ شریفۀ: «ثُمَّ قَضیٰ أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّی عِنْدَهُ» فرمود:

1720- «إنّهما أجلان: أجل محتوم لا یکون غیره، و أجل موقوف للّه فیه المشیئة. لا و اللّه إنّ أمر السّفیانیّ من المحتوم» .

«اینجا دو اجل است، یکی اجل حتمی، که همان انجام می شود و هرگز غیر آن اتّفاق نمی افتد، و دیگر اجل منوط به مشیّت، به خدا سوگند که خروج سفیانی از قسم حتمی است» .

1721- «ألسّفیانیّ و القائم فی سنة واحدة» .

«سفیانی و حضرت قائم (عج) در یکسال خروج می کنند» .

آری خروج سفیانی در ماه رجب است و صیحۀ آسمانی در ماه رمضان است و در روز عاشورا نهضت جهانی و قیام شکوهمند حضرت بقیّة اللّه (عج) آغاز می شود، یعنی پیش از آنکه دوازده ماه از خروج سفیانی بگذرد حضرت بقیّة اللّه خروج می کند.

ص:1101

1722- «إذا سمعتم باختلاف أهل الشّام فیما بینهم، فالهرب الهرب من الشّام فإنّ القتل بها و الفتنة» .

«هنگامیکه شنیدید که اهل شام در میان خود اختلاف کرده اند، از شام فرار کنید که فتنه و کشتار در شام خواهد بود» .

اختلافاتیکه امروز در شامات (فلسطین و لبنان) جریان دارد، نویدبخش نزدیک شدن ظهور و فرج است. انشاء اللّه.

1723- «تکون فتنة بالشّام کأنّ أوّلها لعب الصّبیان! . ثمّ لا یستقیم أمر النّاس علی شیء حتّی ینادی مناد من السّماء» .

«در شام فتنه هائی هست که گوئی سرآغاز آنها بازیچۀ کودکان است، آنگاه دیگر امور مردم مرتّب نمی شود تا هنگامی که ندای آسمانی شنیده شود» .

به خدا سوگند که فتنۀ سرزمین ما (سرزمین مؤلّف) این چنین آغاز شد، سرآغاز آن چون بازیچۀ کودکان آغاز شد و هر روز ابعاد تازه تری یافت و اینک بیش از 30 سالست که آسایش و آرامش را از منطقه سلب کرده است. این فتنه با اعلام دولت اسرائیل آغاز شده و انشاء اللّه با تیغ آبدار انقلابگر پیروز حضرت بقیّة اللّه روحی فداه خاتمه خواهد یافت، که در سراسر جهان یک آئین و آن دین مقدّس اسلام، و یک قانون اساسی و آن قرآن کریم و یک پرچم و آن پرچم توحید خواهد بود.

1724- «لا یظهر القائم حتّی یشمل الشّام و دور أهل البلاد فتنة یطلبون منها المخرج فلا یجدونه! . و یکون قتل بین الحیرة و الکوفة، قتلاهم سواء!» .

«قائم (ع) هنگامی ظهور می کند که همۀ شامات و همه خانه های منطقه را فتنه فراگیرد و همگان به دنبال راه فرار بگردند و نیابند، و کشتاری سخت در میان حیره و کوفه روی دهد که تلفات دو طرف مساوی باشد» .

ما جبل عاملی ها با دیگر اقوام لبنانی هرچه گشتیم که از این فتنه راه

ص:1102

فراری پیدا کنیم، پیدا نکردیم، شرق و غرب جهان نیز نتوانستند راه چاره ای برای ما ارائه دهند و هر روز ابعاد تازه ای از نقشه های شوم صهیونیسم برای جهان اسلام کشف می شود و هر روز برای فتنۀ دیگری آبستن است تا چه زاید؟ !

1725- «یخرج السّفیانیّ یوم جمعة، فیصعد منبر دمشق، و یبایع النّاس علی أن لا یخالفوا أمره رضوه أم کرهوه. ثمّ یخرج إلی الغوطة فیجتمع إلیه خمسون ألف مقاتل. ثمّ تختلف الرّایات الثّلاث: فرایة التّرک و العجم و هی سوداء، و رایة لبنی العبّاس صفراء، و رایة السّفیانیّ حمراء.

فیغلبهم السّفیانیّ بعد أن یقتل منهم ستّین ألفا و یسیر إلی حمص فإلی الفرات مرورا بالرّقة و سبأ» .

«سفیانی در روز جمعه خروج می کند و بر فراز منبر دمشق قرار می گیرد، و از مردم بیعت می گیرد که هرگز با او مخالفت نکنند، چه بخواهند یا نخواهند. آنگاه به سوی غوطه حرکت می کند و 50 هزار جنگجو در اطراف او گرد آیند، آنگاه سه پرچم به اهتزاز درآید:

1-پرچم ترکها و عجم ها، که پرچم سیاه است.

2-پرچم بنی عبّاس، که پرچم زرد است.

3-پرچم سفیانی، که پرچم سرخ است.

سفیانی بر آنها چیره می شود پس از آنکه 60 هزار نفر از آنها را از دم شمشیر می گذراند، آنگاه به سوی «حمص» می رود و از فرات عبور می کند و عازم «رقّه» و «سبأ» می شود» .

«رقّه» یکی از شهرهای سوریّه در شمال این کشور است ولی «سبأ» از شهرهای یمن است، از این رهگذر خیال نمی کنیم که سفیانی در این مسیر قصد سبأ را داشته باشد، بلکه احتمال می رود که منظور از «سبأ» مردم سبأ باشد که همراه یمانی برای نبرد با سفیانی آمده اند و در نزدیکی «رقّه» با سپاه او مواجه می شوند. و در نتیجه معنای حدیث این می شود که سفیانی از فرات عبور می کند تا به «رقّه» رفته با مردم سبأ (سپاه یمانی) نبرد کند. پیشتر نیز گفتیم که سه پرچم با سفیانی نبرد می کنند به نامهای: «اصهب» ، «ابقع» و «یمانی» که پرچم یمانی از همه مستقیم تر است و سیاه می باشد.

ص:1103

1726- «لا یکون ذلک حتّی یخرج خارج من آل أبی سفیان، یملک تسعة أشهر کحمل المرأة. و لا یکون حتّی یخرج من ولد الشّیخ، فیسیر حتّی یقتل ببطن النّجف! . فو اللّه کانّی انظر إلی رماحهم و سیوفهم و أمتعتهم إلی حائط من حیطان النّجف یوم الاثنین! . و یستشهد یوم الأربعاء» .

«امر فرج محقّق نمی شود جز هنگامی که خروج کننده ای از آل ابی سفیان خروج کند و نه ماه (به مقدار مدّت حمل) حکومت کند، به ناگزیر او باید از تبار این پیرمرد باشد، حرکت می کند تا در وادی نجف اشرف کشتار کند. به خدا سوگند گوئی با چشم خود می بینم که در روز دوشنبه ای نیزه ها، شمشیرها و دیگر ادوات و آلات خود را بر دیوار نجف تکیه داده اند و در روز چهارشنبه خونها روان می گردد» .

در اینجا منظور از «پیرمرد» ابو سفیان است، که رسما به بتها قسم خورد که بهشت و دوزخی وجود ندارد (العیاذ باللّه) . سفیانی نیز با همین اعتقاد به نجف اشرف می تازد و صحرای نجف را با خون شیعیان و دوستان اهلبیت رنگین می سازد.

1727- «قدوم رایات خضر مصبّغات من مصر إلی الشّام، تهدی إلی ابن صاحب الوصیّات» .

«پرچمهائی سبز و رنگین از مصر به سوی شام حرکت می کند و در شام به پسر صاحب توصیه ها اهدا می شود» .

منظور از پسر صاحب وصیّتها، سفیانی است که از تبار ابو سفیان است و ابو سفیان صاحب وصیّت معروف است که گفت: «ای اولاد امیّه! خلافت را به دست آورید و چون توپ به یکدیگر حواله کنید و از دست ندهید، سوگند به آنچه ابو سفیان به آن سوگند می خورد، بهشت و دوزخی وجود ندارد» ! ! ! . بنی امیّه نیز وصیّت او را فرا گرفتند و به توصیه های او عمل کردند، آخرین فرزند پلیدش سفیانی نیز در همان راه گام می سپارد و همان خطّ را دنبال می کند.

1728- «أنی لکم بالسّفیانیّ، حتّی یخرج قبله الشّیصبانیّ.

یخرج بأرض کوفان، ینبع کما ینبع الماء، فیقتل وفدکم. فتوقّعوا بعد ذلک السّفیانیّ و خروج المهدیّ» .

ص:1104

«چگونه ممکن است سفیانی بدون «شیصبانی» خروج کند، شیصبانی از سرزمین کوفه خروج می کند و مانند آب حرکت می کند و کسان شما را می کشد. چون او خروج کند منتظر خروج سفیانی باشید و به دنبال آن منتظر ظهور مهدی (ع) باشید» .

گفته می شود که منظور از «شیصبانی» طغیان آب فرات از این نقطه است که خانه های کوفه و اطراف آنرا بپوشاند ولی به نظر می رسد که آن رمز یکی از ستمگران باشد که بر عراق حکومت کند و دمار از زندگی شیعیان درآورد.

1729- «إذا خالف التّرک الرّوم، و کثرت الحروب فی الأرض، ینادی مناد علی سور دمشق: ویل لازم من شرّ قد اقترب!» .

«هنگامی که ترک و روم اختلاف کنند و جنگهای فراوانی در زمین روی دهد، منادی بر دروازۀ دمشق بانگ برآورد: ای وای، از شرّی که نزدیک است» .

1730- «ویل لطغاة العرب من أمر قد اقترب» .

«وای بر طاغوتهای عرب از حادثه ایکه نزدیک است» .

1731- «یختلف الرّوم و التّرک و تکثر الحروب فی الأرض و ینادی مناد من دمشق: ویل لأهل الأرض من شرّ قد اقترب» .

«رومیان و اتراک اختلاف می کنند و جنگهای فراوانی روی می دهد و منادی در دمشق بانگ برمی آورد: وای بر ساکنان زمین از شرّی که نزدیک است» .

از این حدیث استفاده می شود که این هشدارها هنگامی روی می دهد که جنگی سخت در میان اسرائیل (روم) و دیگر کشورها (اتراک) درگیرد و غم و اندوه فراوانی از این جهت به جهان اسلام وارد آید و سایۀ سنگین و شوم جنگ بر مناطق فراوانی سایه اندازد، آنگاه صدای دلخراش سفیانی از روی منبر دمشق شنیده می شود و آسایش جهانی را برهم زند.

1732- «توقّعوا الصّوت یأتیکم بغتة من دمشق. فیه لکم فرج عظیم یجیئکم الصّوت من ناحیة دمشق بالفتح» .

ص:1105

«منتظر بانگ سفیانی باشید که به طور ناگهان از دمشق شنیده می شود، در این بانگ فرج عظیمی برای شما هست، زیرا که این بانگ نویدبخش پیروزی بزرگ شماست» .

تعبیر صوت (بانگ) که در این حدیث و در احادیث فراوانی آمده قابل انطباق با صدای رسانه های گروهی است که توسّط رادیو و تلویزیون در تمام اقطار و اکناف جهان به گوش مردم برسد و آسایش جهانی را به هم بزند.

اینکه در احادیث فوق در مورد «عرب» بحث شده و به عنوان امّت اسلامی مطرح نشده، اکنون علتش را متوجّه می شویم، زیرا می بینیم که امّت اسلامی بیش از آنکه در اندیشه امّت باشند در فکر ملّیّت هستند و تبلیغات ناسیونالیستی گوش فلک را کر کرده و همۀ قراردادها و پیمانها و یا اختلافها و کشمکشها براساس ملّیتها و دیگر مظاهر ناسیونالیستی پی ریزی می شود.

آنگاه امام باقر علیه السّلام نشانه های بانگ سفیانی از دمشق را چنین بیان می کند:

1733- «إلزم الأرض و لا تحرّکنّ یدک و لا رجلک، حتّی تری علامات أذکرها لک فی سنة» .

«از روی زمین برنخیز، و دست و پایت را تکان مده، تا نشانه هائی را که برایت می شمارم تحقّق پیدا کند که همه اش در ظرف یکسال تحقّق می پذیرد» .

سپس آن علامتها را چنین می شمارد:

1734- «. . و تری منادیا ینادی بدمشق، و خسفا بقریة من قراها، و سقوط طائفة من مسجدها. فإذا رأیت التّرک جاوزوها، فأقبلت التّرک حتّی نزلت و أقبلت الرّوم حتّی تنزل و هی سنة اختلاف فی کلّ أرض من أرض العرب!» .

«می بینی که منادی از دمشق بانگ برمی آورد، در یکی از دهات آن خسفی رخ می دهد، قسمتی از مسجد آن فرو می ریزد، هنگامی که اتراک از آن گذشتند و در جزیرة فرود آمدند و رومیان روی آورده در رمله فرود آمدند. . . آن سال، سال اختلاف است، در همۀ سرزمینهای عربی

ص:1106

اختلاف پدید آید» .

سایۀ سنگین و شوم اختلاف بر همۀ سرزمینهای عربی سنگینی می کند، و اتراک از شرق و غرب اسلحه برداشته به منطقۀ ما آمده، حضور خود را اعلام می کنند و رومیان (یهود) نیز در رمله فرود آمده و اقامت گزیده اند.

آنگاه در مورد سبب سقوط قسمتی از مسجد اموی می فرماید:

1735- «. . إمارة خروج السّفیانیّ أن یحصل خسف بغربیّ مسجد دمشق حتّی یخرّ حائط المسجد، و رجفة، و تخسف قریة فی جنوب دمشق تسمّی: الجابیة: و ذلک بعد أن یترک الشّام المغربیّ برایاته» .

«نشانۀ خروج سفیانی اینست که خسفی در سمت غربی مسجد دمشق به وجود می آید و دیوار مسجد فرو می ریزد و زلزله ای می شود و قریه ای به نام «جابیه» در جنوب دمشق خسف می شود. و این پس از خارج شدن مغربی و سپاهیانش از شام اتّفاق می افتد» .

1736- «یجیئکم الصّوت من ناحیة دمشق بالفتح. و تخسف قریة من قری الشّام تسمّی: الجابیة و تسقط طائفة من جامع دمشق الأیمن. و مارقة تمرق من ناحیة الرّوم یعقبها هرج الرّوم» .

«بانگی از ناحیۀ دمشق به شما می رسد و خبر یک پیروزی را همراه می آورد، دهکده ای از دهکده های شام به نام «جابیه» خسف می شود، قسمتی از دیوار دست راست مسجد جامع دمشق فرو می ریزد، آشوبگری از میان رومیان خروج می کند که کشتار فراوانی را به دنبال دارد» .

از این روایت استفاده می شود که رژیم اشغالگر قدس به دنبال نقشه های توسعه طلبی خود، نقشه های خائنانۀ دیگری طرح می کند ولی بلافاصله هلاک و نابود می شوند.

1737- «. . . و بعد دخوله إلی دمشق یهرب منها أولاد رسول اللّه إلی القسطنطینیّة، فیطلبهم، و یردّهم ملک الرّوم إلیه، فیضرب أعناقهم علی الدّرج الشّرقیّ فی جامع دمشق فلا ینکر ذلک علیه أحد» .

ص:1107

«بعد از ورود او به دمشق اولاد پیامبر اکرم (ص) به استانبول می گریزند سفیانی آنها را از زمامدار روم مطالبه می کند و زمامدار روم آنها را تحویل می دهد و سفیانی آنها را در پله های شرقی مسجد گردن می زند و کسی به او اعتراض نمی کند» .

1738- «یقبل السّفیانیّ من بلاد الرّوم منتصرا، و هو صاحب القوم» .

«سفیانی پیروزمندانه از ممالک رومی برمی گردد و قدرت را در دست می گیرد» .

یعنی سفیانی بر یهود فلسطین و کشورهای اردن و سوریّه پیروز می شود و در حالیکه قدرت را در دست گرفته، به سوی عراق باز می گردد تا مقابلۀ خود را با حضرت مهدی (ع) آغاز کند.

1739- «یاتی من بلاد الرّوم فی عنقه صلیب» .

«سفیانی هنگامی که از ممالک روم برمی گردد صلیب به گردن می آویزد» .

شاید منظور از به گردن آویختن صلیب، ارتباط او با صلیبیّون و تعهّد او در برابر آنها باشد، نه اینکه واقعا صلیب به گردن بیاویزد.

[ما تصوّر می کنیم که منظور از تعبیر صلیب به گردن آویختن، همان معنای ظاهری آن اراده شده است، زیرا هنگامی که معاویه از دنیا رفت و لباسهایش را خواستند درآورند، یکمرتبه متوجّه شدند که صلیبی به گردن دارد و قاضی القضاة شام فریاد برآورد: وای بر شما، معاویه در حالی جان سپرده که از صلیب شفا می خواسته است. معاویه ایکه در صدر اسلام با یدک کشیدن خلافت اسلامی صلیب به گردن داشته، چه استبعادی دارد که سفیانی نیز راه او را دنبال کند و صلیب به گردن داشته باشد؟ ! «مترجم» .]

آنگاه در پیرامون جنگ «قرقیسیا» می فرماید:

1740- «أما إنّه سیکون بها وقعة لم یکن مثلها منذ خلق اللّه سبحانه و تعالی السّماوات و الأرض، و لا یکون مثلها ما دامت السّماوات و

ص:1108

الأرض! . تکون مأدبة اللّه! . حیث تأکل طیر السّماء، و تشبع سباع الأرض من لحوم الجبّارین. یهلک فیها قیس فلا تدعو له داعیة!» .

«در قرقیسیا حادثه ای روی می دهد که هرگز از اوّل آفرینش جهان چنین حادثه ای روی نداده است و تا روزیکه زمین و آسمانها وجود دارد، چنین حادثه ای روی نخواهد داد، آنجا سفرۀ گستردۀ الهی پهن می شود، وحوش و طیور برای خوردن گوشت جبّاران گرد آیند، مرغان هوا و درندگان صحرا از آن می خورند و سیر می شوند. در این حادثه قیس (مصری و مغربی) کشته می شود و کسی برای او اعتراض نمی کند» .

1741- «إنّ لولد العبّاس و المروانیّ لوقعة بقرقیسیا یشیب فیها الغلام الحزوّر و یرفع اللّه عنهم النّصر، و یوحی إلی طیر السّماء و سباع الأرض: اشبعی من لحوم الجبّارین، ثمّ یخرج السّفیانیّ» .

«برای اولاد عبّاس و مروان حادثۀ خونینی در «قرقیسیا» هست که جوان مقاوم را پیر می کند. خداوند حمایت خود را از آنها برمی دارد و به مرغان هوا و درندگان صحرا فرمان می دهد که از گوشت جبّاران شکمی از عزا درآورید، آنگاه سفیانی خروج می کند» .

تفصیل بیشتر این واقعۀ مرگبار را در بخش سخنان امام صادق (ع) و بخش تورات و انجیل به عرض خوانندگان گرامی خواهیم رسانید.

1742- «یقتل الرّجال إلاّ شامیّ. ! و الویل لمن فی أطرافها ماذا یمرّبهم من أذی! . و تسبی بها رجال و نساء. و أحسنهم حالا من یعبر الفرات، و الخروج منها خیر من البقاء فیها ساعة واحدة من نهار! ! ! أمّا من یؤخذ منهم فلیس علیهم باس. أما إنّهم سینقذهم أقوام ما لهم عند أهل الکوفة یومئذ قدر! أما لا یجوزون بهم الکوفة!» .

«همۀ مردان آن جز یک نفر شامی کشته می شوند، وای بر حال کسانیکه در اطراف آن (کوفه) باشند، چه آزار و اذیّتی می بینند. مردانشان و زنانشان اسیر گرفته می شوند، بهترین آنها از نظر وضع و سامان کسی است که از فرات بگذرد و از منطقه بگریزد، فرار کردن از آنجا از یک ساعت ماندن در آن بهتر است. کسانیکه از آنها اسیر شوند باکی بر آنها نیست،

ص:1109

آنها را کسانی نجات می دهند که مردم کوفه هیچ ارزشی برای آنها قائل نیستند آنها را از کوفه دور نمی برند» .

آری سپاه سیّد خراسانی می رسد و ضربتی بسیار حسّاس و سرنوشت ساز بر سپاه سفیانی وارد می آورند و همۀ اسیران و غنائم جنگی را از دست آنها می گیرند و آزاد می کنند. اینها به اصطلاح امروز همان پابرهنه های شیعیان هستند که اشراف کوفه برای آنها هیچ ارج و قیمتی قائل نیستند ولی آنها ضربت نهائی را بر پیکر سپاه سفیانی در کوفه وارد می کنند.

آنگاه امام علیه السّلام از آن سپاه سفیانی بحث می کند که به فرماندهی حزیمۀ اموی به سوی حجاز عزیمت می کنند:

1743- «و لو تری إذ فزعوا فلا فوت: من الصّوت، و ذلک صوت جبرائیل من السّماء! . و أخذوا من مکان قریب: من تحت أقدامهم، خسف بهم. و ذلک علی بعد بریدین من المدینة المنوّرة بین الحما و مرّ. فإذا کان الجیش بالبیداء، یخرج رجل منه فی طلب ناقة له، ثمّ یرجع فلا یری من رفاقه أحدا، و لا یحسّ بهم. و هو الدّی یحدّث النّاس عنهم» .

«منظور از آیۀ[ایکاش ببینی هنگامی را که هراسان شوند و دیگر گریزی نیست و از جایگاهی نزدیک دستگیر می شوند] صیحۀ آسمانی است و آن بانگ جبرئیل است که از آسمان بانگ می زند و از پایشان در زمین فرو می روند و آن هنگامی است که در دو منزلی مدینۀ منوّره باشند و در میان «حما» و «مرّ» در سرزمین «بیدا» خسف می شوند. مردی از سپاه جدا می شود و به دنبال شترش می رود، چون برمی گردد احدی را از سپاهیان نمی یابد و هیچ سرنخی پیدا نمی کند. و او گزارش سپاه را به مردم می دهد» .

از روایات دیگر استفاده می شود که فقط دو نفر از سپاه باقی مانند که یکی به شام می رود و گزارش سپاه را به سفیانی می دهد و دیگری به مکّه می رود و بشارت هلاکت آنها را به حضرت ولیّ عصر (عج) می دهد.

1744- «و یخرج المهدیّ منها علی سنّة موسی خائفا یترفّب حتّی یقدم مکّة، و یقبل الجیش حتّی إذا نزلوا بالبیداء و هو جیش الهلاک،

ص:1110

خسف بهم فلا یفلت منهم إلاّ مخبر» .

«مهدی (عج) همانند حضرت موسی (ع) خائفا یترقّب (نگران و ترسان) از مدینه خارج می شود و به سوی مکّه می رود و سپاهیان سفیانی حرکت می کنند تا به سرزمین بیداء می رسند و همگی هلاک می شوند و فقط گزارشگر باقی می ماند» .

اینجا نیز امام علیه السّلام به گزارشگر اشاره می کند نه به تعداد آن.

1745- «. . . إنّه لا ینجو سوی اثنین من قبیلة جهینة. و هذان الاثنان یخبران النّاس عن قصّة الخسف، و اسماهما: بشیر و نذیر» .

«جز دو نفر از قبیلۀ جهینه باقی نمی ماند که برای مردم از داستان خسف گزارش ببرند، یکی از آن دو بشیر و دیگری نذیر است» .

ازاین رو در ضرب المثلها می گویند: «خبر قطعی در نزد جهینه است» .

ابن عبّاس در این مورد می گوید:

1746- «چون به سرزمین بیداء برسند، در شبی مهتاب وارد این سرزمین می شوند، چوپانی آنها را می بیند و می گوید: بدا به حال مردم مکّه، از دست این سپاه چه خواهند کشید؟ ! برمی گردد که به گوسفندهای خود سر بزند، چون به سوی آنها برگردد کسی از آنها را نمی یابد که همگی در کام زمین فرو می روند وی با خود می گوید: سبحان اللّه! چگونه ممکن است در یک لحظه از این بیابان کوچ کرده باشند؟ ! به محلّ اتراق آنها می آید و جامه ای را می بیند که نصفش روی زمین است و نصف دیگرش در زمین فرورفته است. از آنجا می فهمد که در کام زمین فرورفته اند. پس به سوی صاحب مکّه (حضرت مهدی) می شتابد و به او خبر می برد که سپاه سفیانی در زمین فرورفته است. پس او می فرماید: الحمد للّه، این همان نشانه است که از آن سخن می گفتید. آنگاه به سوی شام حرکت می کنند» .

این شبان غیر از بشیر و نذیر است که در بخش دوازدهم به تفصیل از آن سخن گفته ایم. آنگاه امام باقر (ع) در مورد سپاه سفیانی که خسف خواهد شد می فرماید:

ص:1111

1747- «فیه نزلت هذه الآیة: یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتٰابَ، آمِنُوا بِمٰا نَزَّلْنٰا مُصَدِّقاً لِمٰا مَعَکُمْ، مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّهٰا عَلیٰ أَدْبٰارِهٰا:

لا یفلت من جیش السّفیانیّ الهالکین فی خسف البیداء سوی ثلاثة نفر یحوّل اللّه وجوههم فی أقفیتهم، و ذلک عند قیام القائم المهدیّ (ع)» .

«در حق آنها نازل شده: [ای کسانیکه به آنها کتاب داده شده است، ایمان آورید به آنچه نازل کرده ایم که تصدیق کنندۀ آنست که در نزد شماست، پیش از آنکه به صورتهائی بزنیم و آنها را به پشت سرشان برگردانیم].

از سپاه سفیانی جز سه نفر باقی نمی ماند که همگی در سرزمین بیداء در کام زمین فرو می روند و این سه نفر صورتشان به پشت سرشان برگردانیده می شود و در آن هنگام مهدی قائم (عج) قیام می کند» .

و در تفسیر آیۀ: [آنها گفتند که ایمان آوردیم ولی چگونه ممکن است که از جایگاهی دور سودمند شوند] فرمود:

1748- «إنّهم طلبوا المهدیّ من حیث لا ینال» .

«آنها از راهیکه نتیجه ندارد به جستجوی مهدی (ع) رفتند» .

و در تفسیر آیۀ 65 از سورۀ انعام فرمود:

1749- «عذابیکه از بالای سر است صیحۀ آسمانی است، عذابی که از زیرپاست، خسف سرزمین بیداست، عذاب گروه گروه شدن، اختلاف مردم در دین و مشاجرات آنها در امور مذهبی است و چشیدن زیانهای همدیگر، کشت و کشتار در میان اهل قبله است» .

در همین مقطع نفس زکیّه در مسجد الحرام کشته می شود و حضرت بقیّة اللّه (عج) به سوی مکّه حرکت می کند که قیام شکوهمند خود را آغاز کند، که بانگ جبرئیل امین برای نابود کردن سپاه سفیانی در فضای سرزمین بیداء طنین می اندازد. چنانکه امام باقر علیه السّلام می فرماید:

1750- «و ینزل جیش السّفیانیّ البیداء، فینادی مناد من السّماء: یا بیداء أبیدی القوم، فیخسف بهم» .

«سپاه سفیانی در سرزمین بیداء فرود می آیند، پس منادی آسمانی

ص:1112

بانگ می زند: ای سرزمین بیداء، این جمعیّت را نابود ساز. آنگاه همگی در کام زمین فرو می ریزند» .

و بدین سان آنچه پیشوایان معصوم در مورد هلاکت این سپاه نامیمون فرموده اند، موبه مو اجرا می شود و سپاه سفیانی در ریگزارهای بیداء با همۀ ابزار و ادوات خود در دل زمین فرو می روند و اینک سرنوشت آخرین سپاه سفیانی:

1751- «یخرج السّفیانیّ بمئة و سبعین ألفا فینزل بحیرة طبریّة. و یسیر إلیه المهدیّ (ع) ثمّ یواقعه هناک. و لا تکون ساعة حتّی یهلک اللّه اصحابه و لا یبقی إلاّ هو وحده. فیأخذه المهدیّ (ع) فیذبحه تحت الشّجرة الّتی أغصانها مدلاّة علی بحیرة طبریّة، ثمّ یملک مدینة دمشق» .

«سفیانی با یکصد و هفتاد هزار جنگجو حرکت می کند و در کنار دریاچۀ طبریّه فرود می آید و حضرت بقیّة اللّه (ع) به سوی او حرکت می کند و در کنار دریاچۀ طبریّه بر او می تازد و در کمتر از یکساعت همۀ سپاهیانش هلاک می شوند و فقط شخص سفیانی باقی می ماند. آنگاه حضرت مهدی (ع) او را دستگیر می کند و در کنار دریاچۀ طبریّه در زیر درختی که شاخه هایش به روی دریاچه بال گشوده سر می برد و سپس شام را تحت تصرّف خود درمی آورد» .

***

امام صادق (ع) می فرماید:

1752- «إنّا و آل ابی سفیان بیتان تعادیا فی اللّه قلنا: صدق اللّه، و قالوا: کذب اللّه! . قاتل أبو سفیان رسول اللّه (ص) و قاتل معاویة علیّ بن أبی طالب (ع) ، و قاتل یزید بن معاویة الحسین بن علیّ (ع) و السّفیانیّ یقاتل القائم» .

«ما و خاندان ابو سفیان، دو خاندانی هستیم که همواره با یکدیگر در ستیز بودیم، ما می گفتیم: خدا راست گفته است و آنها می گفتند:

دروغ گفته است! . ابو سفیان با رسول اکرم (ص) جنگید، معاویه با حضرت علی (ع) جنگید، یزید با امام حسین (ع) جنگید و سفیانی نیز با حضرت

ص:1113

قائم (عج) می جنگد» .

1753- «إنّ أمر السّفیانیّ من المحتوم، و خروجه فی رجب، یاتی أرض قرار و معین و یستوی علی منبرها» .

«خروج سفیانی حتمی است و خروجش در ماه رجب خواهد بود، به سرزمین آرامش و آسایش وارد می شود و بر فراز منبر آن (دمشق) قرار می گیرد» .

1754- «یخرج من بنی صخر، فیبدّل الرّایات السّود بالحمر» .

«از میان اولاد صخر خروج می کند و پرچمهای سیاه را به پرچمهای سرخ مبدّل می سازد» .

«صخر» نام ابو سفیان پدر معاویه مؤسّس سلسلۀ جنایت پیشۀ اموی است.

1755- «. . . هو أحمر أشقر أرزق. ضخم الهامة، ربعة، خشن الوجه، فی وجهه اثر الجدری. إذا رأیته حسبته أعور و ما هو بأعور لأنّ فی عینه نکتة بیاض. و هو من أخبث النّاس لانّه لم یعبد اللّه قطّ، و لم یرمکّة قطّ، و لا المدینة قطّ!» .

«او سیمایش سرخ، چشمهایش زاغ، و موهایش زرد است. کاسۀ سرش سترک، کتفهایش چهارشانه و پهن، و صورتش درشت و خشن است و در صورتش آثار آبله است. هنگامی که او را ببینی، او را کور می پنداری، ولی او کور نیست بلکه در مردمک او نقطۀ سفیدی هست و او پلیدترین مخلوق روی زمین است که لحظه ای خدای را نپرستیده است، و مکّه و مدینه را هرگز ندیده است» .

1756- «لا یکون ما تحبّون حتّی یختلف بنو فلان فیما بینهم، فإذا اختلفوا طمع النّاس و تفرّقت الکلمة، و خرج السّفیانیّ» .

«آنچه دوست می دارید واقع نمی شود، جز هنگامی که بنی فلان (بنی عبّاس) دچار اختلاف شوند. چون دچار اختلاف شدند مردم بر حکومت چشم می دوزند و اختلاف آنها را غنیمت می شمارند. آنگاه سفیانی خارج می شود» .

ص:1114

1757- «لا یکون ذلک حتّی یختلف سیف بنی فلان، و تضیق الحلقة، و یظهر السّفیانیّ، و یشتدّ البلاء و یشمل النّاس موت و قتل یلجأون فیه إلی حرم اللّه و حرم رسوله» .

«این امر واقع نمی شود مگر هنگامی که شمشیرهای بنی فلانی در میان خود به کار افتد و حلقه تنگ تر شود و اختلاف به جاهای باریک بکشد، آنگاه سفیانی خروج می کند و بلاها و کشتارها همه جا را فرامی گیرد، مردم به حرم امن خدا و رسولخدا پناهنده می شوند» .

1758- «لابدّ من فتنة صمّاء، یشتدّ فیها البلاء، و یشمل النّاس موت و قتل یلجأون فیه إلی حرم اللّه و حرم رسوله» .

«به ناگزیر فتنه ای جانکاه اتّفاق می افتد که بلاها بسیار شدّت می یابد و همۀ مردم را مرگ و کشتار فرامی گیرد. مردم به حرم خدا و حرم پیامبر خدا پناه می برند» .

منظور از این فتنه، فتنۀ سفیانی است و منظور از حرمین مکّه و مدینه است که حضرت مهدی (ع) با جمعی از یارانش به حرمین شریفین پناهنده می شوند تا انقلاب شکوهمند خود را آغاز فرمایند.

1759- «یخرج مع سبعة نفر، مع أحدهم لواء معقود، یعرفون بالنّصر، یسیرون علی ثلاثین میلا لا یری ذلک العلم أحد إلاّ انهزم» .

«سفیانی با هفت نفر حرکت می کند، که یکی از آنها پرچم درهم پیچیده را در دست دارد که به شکست ناپذیری شناخته می شوند،30 میل راه می روند، احدی آن پرچم را نمی بیند جز اینکه تسلیم می شود» .

منظور از 30 میل فاصلۀ اقامتگاه سفیانی با دمشق است که از آن صحرای سوزان با هفت نفر از خواصّ کسان خود رهسپار دمشق می شود.

1760- «حین یقترب السّفیانیّ من دمشق یهرب حاکمها، و تجتمع إلیه قبائل العرب، و یخرج الرّبیعیّ و الجرهمیّ و الأصهب و غیرهم من أهل الفتن و الشّغب، فیغلب السّفیانیّ من یحاربه منهم و یستولی علی الشّام» .

ص:1115

«چون سفیانی به دمشق نزدیک شود، حاکم دمشق پا به فرار می گذارد، و قبایل عرب بر او گرد آیند. ربیعی، جرهمی، اصهب و دیگر شورشگران از اهل فتنه و هرج ومرج بر علیه او می شورند ولی سفیانی بر همۀ آنها غلبه می کنند و بر شام سیطره می یابد» .

1761- «یخرج السّفیانیّ بالشّام، فینقاد له أهل الشّام إلاّ طوائف من المقیمین علی الحقّ یعصمهم اللّه من الخروج معه» .

«سفیانی وارد شام می شود و بر آنجا مسلّط می شود و مردم شام بر او گردن می نهند، جز عدّۀ کمی از کسانیکه بر آئین حقّ ثابت قدم مانده اند، خداوند آنها را از خروج کردن در خدمت سفیانی حفاظت می فرماید» .

1762- «ألسّفیانیّ لابدّ منه، و لا یخرج إلاّ فی رجب» .

«به ناگزیر سفیانی خروج می کند، خروج او در ماه رجب خواهد بود» . یکی از حاضران به پیشگاه امام صادق علیه السّلام عرض کرد:

هنگامی که سفیانی خروج کند، حال ما چگونه خواهد بود؟ . فرمود: در آن هنگام به سوی ما بشتابید» .

1763- «لا تبرح الأرض حتّی یخرج السّفیانیّ، فإذا خرج السّفیانیّ فأجیبوا إلینا-یقولها ثلاثا-و هو من المحتوم» .

«تا سفیانی خروج نکرده از جای خود برنخیز، چون سفیانی خروج کرد دعوت ما را اجابت کنید (این تعبیر را سه بار فرمود) که خروج او از علایم حتمی است» .

امام ششم در این حدیث و در دهها حدیث دیگر شیعیان را فرمان می دهد که پیش از خروج سفیانی از هیچ فریادی پیروی نکنند، هرکس آنها را به هر چیزی دعوت کند، از او نپذیرند. تا بانگ جبرئیل از آسمان و آوازۀ سفیانی از زمین بگوش برسد، آنگاه شیعیان پرشور برای بیعت و تجدید عهد با آن امام بزرگوار به سویش بشتابند و بر آستانش پیشانی تسلیم بسایند.

1764- «إلزم بیتک و کن حلسا من أحلاسه، و اسکن ما سکن

ص:1116

اللّیل و النّهار. فإذا بلغک أنّ السّفیانیّ قد خرج فارحل الینا و لو حبوا علی رجلک، و قبل ذلک ثلاث رایات: رایة حسینیّة، و رایة أمویّة، و رایة قیسیّة.

فبیناهم کذلک إذ یخرج السّفیانیّ فیحصدهم حصد الزّرع، ما رأیت مثله قطّ!» .

«در خانۀ خود بنشین و چون یکی از گلیمهای خانه ات باش. تا شب و روز ساکن هستند تو نیز آرام باش، هنگامی که شنیدی که سفیانی خروج کرده به سوی ما بشتاب و لو ناچار شوی که با پای پیاده و سینه خیز رفتن این مسیر را بپیمائی» .

و در برخی از روایات آمده که: پیش از خروج سفیانی سه پرچم به اهتزاز درمی آید یکی از آنها حسینی است، دیگری اموی است و سوّمی قیسی. در حالیکه آنها در حرکت هستند سفیانی خروج می کند و آنها را درو می کند، که هرگز چنین درو کردن در تاریخ سابقه نداشته است.

به نظر می رسد که منظور از پرچم حسینی پرچم یمانی باشد و منظور از پرچم اموی پرچم ابقع و منظور از پرچم قیسی پرچم مصری و مغربی باشد که در پیرامون هر سه به تفصیل سخن گفته ایم. آنگاه از حوادث جاری امروز از قبیل ترور، آدم ربائی، گروگانگیری و غیره سخن گفته، می فرماید:

1765- «ما تمدّون إلیه أعینکم؟ . فما تستعجلون؟ . الستم آمنین؟ . ألیس الرّجل منکم یخرج فیقضی حوائجه ثمّ یرجع لم یخطف؟ ! ! .

إن کان ما قبلکم علی ما أنتم علیه، لیؤخذ الرّجل فتقطع یداه و رجلاه، و یصلب علی جذوع النّخل، و ینشر بالمنشار، ثمّ لا یعدو ذنب نفسه!» .

«آنچه انتظار می کشید به این زودی فرانمی رسد، چرا شتاب می کنید؟ مگر در امنیّت زندگی نمی کنید؟ ! اگر آن فرارسد پیش از آنکه آن تحقّق بیابد شخص را می گیرند، دست و پایش را قطع می کند، از درختهای خرما به دار می آویزند و با ارّه سرش را از گردنش جدا می کنند و همۀ اینها سزای کردار خودش می باشد و بس» .

سپس این آیه را تلاوت فرمود:

[آیا خیال می کنید که وارد بهشت می شوید در حالیکه نظیر آنچه

ص:1117

امّتهای پیشین دچار شده اند برای شما روی ندهد، که آنها سختی ها دیدند، آنقدر متزلزل شدند که پیامبران و گروندگان گفتند: نصرت خدا کی فرامی رسد؟ ! آگاه باش که نصرت خدا نزدیک است].

دقیقا آن حوادث الان روی داده است، صبح انسان از خانۀ خود بیرون می رود و شب برنمی گردد، ربوده می شود، ترور می شود، گروگان گرفته می شود، به سیاهچالها می رود و به شنیع ترین شکلی شکنجه می شود، دست و پایش بریده می شود، مثله می شود، و. . . که همۀ اقسامش در پایتخت کشورمان (بیروت) همه روزه انجام می شود و دیگر پایتختهای منطقه نیز کم از بیروت نیستند و هزاران جنایات ضدّ بشری در آنها تحقّق می یابد. و همۀ اینها سزای اعمال انسانهاست که از شاهراه هدایت منحرف شده اند و به سوی گناهان روی آورده اند و همانند درندگانیکه روی مردار برای یکدیگر دندان تیز می کنند، برای ارتکاب گناهان با یکدیگر تکالب می کنند، تا به تیرهای غیب دچار شوند و صاعقه های آسمانی بر سرشان فروبارد.

1766- «خیر المساکن مکّة و بیت المقدس» .

«بهترین اقامتگاهها مکّه و بیت المقدّس است» .

امام باقر علیه السّلام نیز در این باره می فرماید:

1767- «خیر الأماکن یومئذ بیت المقدس. لیأتینّ علی النّاس زمان یتمنّی أحدهم أنّه من سکّانه» .

«بهترین اقامتگاهها در آن روز بیت المقدّس است. برای مردم زمانی پیش می آید که هرکسی آرزو می کند که ایکاش ساکن آنجا می بود» . و آن در عهد سفیانی است.

1768- «مناد ینادی فی دمشق بعد أن ینزلها التّرک و یجاوزونها إلی الجزیرة و علی رأسهم خاقان الأتراک، یتبعهم الرّوم الظّواهر بالرّایات و الصّلب، و لا یزال النّاس کذلک حتّی یقرع الرّأس» .

«پس از آنکه ترکها وارد دمشق شوند و از آنجا به سوی جزیره بروند، و خاقان ترکها در رأس آنها باشد، رومیان با پرچمهای برافراشته و

ص:1118

صلیبهای آویخته آنها را دنبال کنند، در آن هنگام منادی در دمشق بانگ برمی آورد و مردم همچنان در وحشت به سر می برند تا سرهایشان از تنشان جدا شود» .

همۀ اینها واقع شده و هجوم یکی از طاغوتهای شرق و یا غرب به دمشق باقی مانده که برای پشتیبانی از اسرائیل و تجاوز به حقوق ملل خاورمیانه و دست یافتن به منابع نفتی و دیگر ثروتهای زیرزمینی به این کشور حمله کنند و سرها از تن جدا شود و راه جنگ قرقیسیا باز شود، که در پیشقدم خروج سفیانی روی خواهد داد.

1769- «یمرّ جیش السّفیانیّ المتوجّه إلی العراق بقرقیسیا فیکون قتال بین عبد اللّه و عبد اللّه فیرجع المغربیّ إلی الجزیرة بعد ان یقتل من الطّرفین مئة ألف. . ثمّ یتابع الجیش السّفیانیّ سیره، فیسبق الیمانیّ إلی العراق، فیمرّ فی بغداد فترتفع فیها ریح سوداء فی أوّل النّهار، و یصیبها زلزال حتّی ینخسف کثیر منها، و حتّی تنخسف من الرّجفة و تنخسف البصرة و تخرب» .

«سپاه سفیانی در مسیر خود به عراق وارد «قرقیسیا» می شود و در آنجا میان «عبد اللّه» با «عبد اللّه» جنگ درمی گیرد و پس از آنکه صد هزار نفر از طرفین کشته شوند مغربی به سوی جزیره برمی گردد، آنگاه سپاه سفیانی راه او را دنبال می کند، و پیش از یمانی وارد عراق می شود و به شهر بغداد روی می آورد. اوّل صبح باد سیاهی در بغداد می وزد و به دنبال آن زمین لرزه هائی به وقوع می پیوندد تا بسیاری از آنها در کام زمین فروروند. و حلّه و بصره نیز خسف و ویران شوند» .

شاید این باد سیاه، انفجار چاههای نفتی و پدید آمدن آتش سوزیها را دربر داشته باشد و شاید این زمین لرزه ها در اثر بمبارانها و موشک پراکنی ها باشد و شاید به دلیل یک سلسله عوامل جوّی و یا یک صاعقۀ آسمانی باشد.

واژۀ عبد اللّه که دو بار در این حدیث آمده است ممکن است اسامی رهبران دو سپاه عربی: مغربی و مصری باشد، و یا یکی از آنها نام یکی از فرماندهان لشکر سفیانی باشد. سپس در مورد نبرد قرقیسیا می فرماید:

ص:1119

1770- «تبنی مدینة ممّا یلی المشرق یکون فیها وقعة لم یسمع أهل ذلک الزّمان بمثلها، ثمّ تنجلی هی و الوقعة الّتی فی الشّام عن أربعمئة ألف قتیل! . ثمّ یخرج المهدیّ فی إثر ذلک لا تردّ له رایة» .

«شهری در طرف شرق ساخته می شود که در آن حوادثی روی می دهد که هرگز مردم آن زمان نظیر آنرا نشنیده اند. آنگاه آن حادثه و یک حادثۀ دیگر که در شام روی می دهد مجموعا چهارصد هزار کشته بر جای می گذارد و به دنبال آن حضرت مهدی (عج) ظاهر می شود و هرگز سپاهش شکست نمی خورد» .

امیر مؤمنان (ع) در این مورد می فرماید:

1771- «یبنی مدینة یقال لها الزّوراء بین دجلة و دجیل و الفرات.

فلو رأیتموها مشیّدة بالجصّ و الآجرّ المزخرف بالذّهب و الفضّة و اللاّزورد و المرمر و الرّخام و أبواب العاج و الآبنوس و الخیم و القباب و السّتارات! . و توالت علیها ملوک بنی شیصبان، أربعة و عشرون ملکا» .

«شهری به نام «زوراء» در میان دجله و دجیل و فرات ساخته می شود. ایکاش آنرا می دیدند که با گچ و آجر محکم کاری می شود و با طلا و نقره و لاجورد و مرمر و درهای عاج و آبنوس و چادرها و پرده ها و گنبدها تزیین می گردد و 24 پادشاه از پادشاهان بنی شیصبان بر آن حکومت می کنند» .

1772- «. . و تبنی مدینة یقال لها الزّوراء، بین دجلة و الفرات.

ملعون من بناها و سکنها. منها تخرج طینة الجبّارین. تعلّی فیها القصور، و تسدل السّتور، و یتعاملون بالفجور» .

«شهری به نام زوراء (بغداد) در میان دجله و فرات ساخته می شود، بنیانگزارش ملعون است و ساکنانش از رحمت خدا دورند، سرشت ستمگران از آن درمی آید، کاخهای بلندی در آن ساخته می شود که پرده های قیمتی بر آن آویخته می شود و انواع گناهان در آن انجام می یابد» .

منظور از بنیانگزار آن مؤسّس اوّل است که دستور شهرسازی آنرا صادر

ص:1120

کرده است. ولی چقدر جالب است گفتار امیر مؤمنان (ع) که در آنروز که سرزمین بغداد شنزار و سنگلاخی بیش نبود و کوچکترین اثری از آثار زندگی در آن نبود، پیشوای پرهیزکاران طوری آنرا وصف کرده، که گوئی در خیابانهای امروز بغداد سیر کرده، کاخها و آسمانخراشهای سر بفلک کشیدۀ آنرا دیده است! . و سپس از وضع امروز و از جنایاتیکه در پشت درهای بسته و پرده های آویخته انجام می شود طوری قاطعانه صحبت کرده که هرگز احدی جز باب مدینۀ رسول (ص) نمی تواند آنچنان سخن بگوید: آری اینها از خزانۀ علوم غیبی پروردگار است که به پیامبرش آموخته و او نیز به باب مدینۀ علومش تعلیم فرموده است. او نیز به شایستگان اصحابش خبر داده و سینه به سینه در کشاکش روزگار باقی مانده و امروز به دست ما رسیده است.

آنگاه امام صادق علیه السّلام از جنگ «قرقیسیا» چنین تعبیر می کند:

1773- «إنّ للّه مأدبة فی قرقیسیا، یطّلع مطّلع من السّماء فینادی: یا طیر السّماء، و یا سباع الأرض: هلمّوا إلی الشّبع من لحوم الجبّارین» .

«خداوند سفرۀ عامی در قرقیسیا می گستراند که منادی آسمانی بانگ می زند: هان ای پرندگان آسمان و ای درندگان زمین، بشتابید و از گوشت ستمگران شکمی سیر نمائید» .

بانگهای آسمانی با وسائل امروزی بسیار عادی شده و هر لحظه ممکن است توسّط رادیو و تلویزیون و ماههای مصنوعی و غیره بانکی برآورده شود و گوش جهانیان را نوازش دهد. ولی اگر این بانگ از طرف قادر متعال باشد، دیگر به این وسائل نیازی نیست و رساترین بانگها را می تواند از دل سنگی بیرون آورد.

1774- «یلتقی السّفیانیّ بالأبقع فیقتله السّفیانیّ و من معه. ثمّ یقتل الأصهب و أتباعه. ثمّ لا یکون له همّ إلاّ آل محمّد و شیعتهم و المثول إلی العراق. و یمرّ جیشه بقرقیسیا فیقتتلون بها فیقتل بها مئة ألف. و یبعث السّفیانیّ جیشا إلی الکوفة، و عدّتهم سبعون ألفا، فیصیبون من أهل الکوفة قتلا و سبیا» .

ص:1121

«سفیانی با ابقع درگیر می شود و او را با تمام یارانش می کشد و سپس اصهب را با پیروانش می کشد، آنگاه همۀ نیروهای خود را برای کشتن آل محمّد (ص) و شیعیان اهلبیت گسیل می دارد. و به همین سبب رهسپار عراق می گردد و در مسیر عراق سپاهیانش وارد قرقیسیا می شوند و جنگی سخت به راه می اندازد که صد هزار نفر در آن کشته می شود، آنگاه سپاهی به سوی کوفه می فرستد که تعدادشان هفتاد هزار نفر می باشد، مردم کوفه را قتل و غارت می کنند» .

آنگاه امام صادق علیه السّلام جنبش سیّد هاشمی را در رابطه با جنگ قرقیسیا چنین بیان می فرماید:

1775- «یخرج قبل السّفیانیّ من یدعو لآل محمّد و ینزل التّرک الحیرة و ینزل الرّوم فلسطین. و یسبق عبد اللّه حتّی یلتقی جنودهما بقرقیسیا علی النّهر، و یکون قتال عظیم. و یسیر صاحب المغرب فیقتل الرّجال و یسبی النّساء، ثمّ یرجع فی قیس حتّی ینزل الحیرة السّفیانیّ فیسبق الیمانیّ، و یحوز السّفیانیّ ما جمعوا» .

«پیش از خروج سفیانی، کسی قیام می کند که برای اهلبیت پیامبر (ص) دعوت می کند، ترکها در حیره فرود آیند، رومیان وارد فلسطین شوند، عبد اللّه (مغربی) شتابان وارد قرقیسیا شده با سپاه سفیانی وارد جنگ می شود و جنگ سختی درمی گیرد، آنگاه مغربی حرکت می کند و در مسیر خود مردها را می کشد و زنها را اسیر می گیرد، آنگاه با سپاه قیس برمی گردد تا سفیانی وارد حیره شود و از یمانی سبقت جوید. پس هرچه گرد آورند سفیانی از آنها می ستاند» .

1776- «إذا خرج السّفیانیّ تغیّب الرّجال وجوهها و لیس علی العیال بأس. فإذا ظهر علی الکور الخمس فانظروا إلی صاحبکم» .

«چون سفیانی خارج شود مردان صورتهای خود را پنهان می کنند ولی برای زنها باکی نیست. هنگامی که سفیانی بر شهرهای پنجگانه سیطره یافت منتظر ظهور صاحب خود باشید» .

این شهرهای پنجگانه عبارتند از: دمشق، فلسطین، اردن، حمص و

ص:1122

حلب. چنانکه در اخبار تصریح شده است.

امام صادق علیه السّلام روزی خطاب به گروهی از عراقیها فرمود:

1777- «إذا خرج السّفیانیّ یبعث جیشا إلینا و جیشا إلیکم فإذا کان ذلک فاتونا علی صعب و ذلول» .

«هنگامی که سفیانی خروج کند لشکری را به سوی شما می فرستد و لشکری را به سوی ما، هنگامی که این نشانه تحقّق پیدا کند با هر وسیله ای که بیابید به سوی ما بشتابید» .

آنگاه از پایان این جنگ خونبار چنین تعبیر می کند:

1778- «و یؤخذ آل محمّد صغیرهم و کبیرهم، لا یترک منهم أحد إلاّ حبس» .

«همۀ آل محمّد (ص) از بزرگ و کوچک دستگیر و زندانی می شوند، حتّی یک نفر هم باقی نمی ماند» .

1779- «یبعث السّفیانیّ جیشا إلی المدینة فیأمر بقتل کلّ من کان فیها من بنی هاشم. فیقتلون و یفرّون هاربین إلی البراری و الجبال حتّی یظهر المهدیّ (ع)» .

«سفیانی سپاهی را به سوی مدینه می فرستد و فرمان می دهد که هرکس از بنی هاشم در آنجا باشد بکشند، بنی هاشم کشته می شوند و به کوه و صحرا فرار می کنند تا مهدی (ع) ظهور کند» .

1780- «و یبعث السّفیانیّ عسکرا إلی المدینة، فیخربونها، و یهدمون القبر الشّریف، و تروث بغالهم فی مسجد رسول اللّه! ! !» .

«سفیانی سپاهی را به سوی مدینه می فرستد و آنرا خراب می کند و قبر شریف را ویران می سازد و استرهای خود را به مسجد النّبی (ص) وارد می کند» .

1781- «یعمد المهدیّ إلی حمی مکّة و ظلّ البیت الحرام» .

«حضرت مهدی به مکّه می رود تا در پناه مکّه و در پرتو بیت اللّه

ص:1123

الحرام در امان باشد» .

1782- «ویل للزّوراء من الرّایات الصّفر و رایات المغرب و رایة السّفیانیّ!» .

«وای بر زوراء (بغداد) از پرچمهای زرد و پرچمهای مغربی و پرچمهای سفیانی» .

1783- «تکون الزّوراء محلّ عذاب اللّه و غضبه. تخربها الفتن و تترکها جمّاء! . فالویل لها و لمن بها کلّ الویل من الرّایات الصفر و رایات المغرب و من یجلب فی الجزیرة و من الرّایات الّتی تسیر إلیها من قریب و من بعید! . و اللّه لینزلنّ بها من صنوف العذاب ما لا عین رأت و لا أذن سمعت بمثله! . و لا یکون طوفان أهلها إلاّ بالسّیف، فالویل لمن اتّخذ بها مسکنا، فإنّ المقیم بها یبقی لشقائه، و الخارج منها برحمة اللّه.

فو اللّه إنّ بغداد لتعمر فی بعض الأوقات حتّی أنّ الرّائی یقول: هذه هی الدّنیا. و إنّ دورها و قصورها هی الجنّة! . و إنّ بناتها هنّ الحور العین! .

و إنّ ولدانها هم الولدان. ! . و لیظنّنّ أنّ اللّه لم یقسم الرّزق إلاّ بها! . و لیظهرنّ فیها من الإفتراء علی اللّه و رسوله و الحکم بغیر کتابه، و من شهادات الزّور، و شرب الخمور، و إتیان الفجور، و أکل السّحت، و سفک الدّماء ما لا یکون فی الدّنیا کلّها إلاّ دونه! ! ! ثمّ لیخربنّها اللّه بتلک الفتن و تلک الرّایات، حتّی یمرّ المارّ فیقول: ها هنا کانت الزّوراء» .

«زوراء (بغداد) محلّ خشم و غضب خدا می شود، فتنه ها آنجا را ویران می سازد و به تلّ خاکستر تبدیل می کند، وای بر آن و ساکنانش از پرچمهای زرد و پرچمهای مغربی و پرچمهائی که از جزیره به راه می افتد و پرچمهای دیگری که از دور و نزدیک به آن سو به راه می افتد. به خدا سوگند از انواع و اقسام عذاب آنقدر عذاب بر آنجا نازل می شود که چنین عذابی را نه گوشی شنیده و نه چشمی دیده است. اضطراب آنها به وسیلۀ شمشیر خواهد بود. وای بر کسیکه در آنجا اقامت گزیند، هرکس در آنجا بماند سزای اعمال خود شود و هرکس از آن بیرون رود از رحمت و تفضّل خدا رهائی یافته است.

به خدا سوگند بغداد گاهی به قدری آباد می شود که هرکس آنرا

ص:1124

ببیند بگوید: دنیا همین است و بس، و خانه های آن همان بهشت است و دختران آن حور العین و پسران آن غلمان. و چنین می پندارد که خداوند همۀ روزی ها را برای آنجا تقسیم فرموده است. ولی در برابر، تهمت بر خدا و پیامبر رواج می یابد، شهادت دروغ، شرب خمر، فحشا و فجور، معاملات نامشروع، خونریزی و. . . بسیار فراوان می شود که به تنهائی بیش از همۀ دنیا در آنجا گناه می شود! ! آنگاه خداوند با این فتنه ها و با این پرچمها آنجا را طوری ویران می سازد، که رهگذران از روی تعجّب گویند: آیا اینجا بغداد بود؟ !» .

چقدر جالب توجّه است که امام صادق علیه السّلام دوازده قرن پیش بغداد را طوری توصیف فرموده است که گوئی بغداد امروز را دیده و در کوچه و بازارش راه رفته و با مردمش سخن گفته و از انواع حیله ها و خدعه های آنها آگاه شده است، در حالیکه آنروز بغداد صحرای سوزان و بیابان بی آب و علفی بیش نبود و از آثار حیات جز چند درخت خودرو در کنار دجله هیچ نشانی نبود. آری چقدر فرق است بین کسی که بگوید: من چنین تصوّر می کنم، و بین کسی که بگوید: از پدرم، از پدرش، . . . از رسول اکرم (ص) که چنین فرمود؟ ! که معصومی از معصومی دیگر و سرانجام رسول اکرم (ص) از جبرئیل، از لوح، از قلم، از خدای تبارک و تعالی نقل می کند.

1784- «و تتعطّل المساجد من المصلّین أربعین لیلة» .

«مساجد مدّت چهل روز از نمازگزار خالی می ماند» .

و آن هنگامی است که شهرهای عراق با اختناقی شدید محاصره گردد.

1785- «تکون وقعة بالزّوراء. قیل: و ما الزّوراء؟ . قال: مدینة بالمشرق بین أنهار، یسکنها شرار خلق اللّه و جبابرة من أمّتی. تقذف بأربعة أصناف من العذاب: بالسّیف، و خسف، و قذف، و مسخ!» .

«حادثه ای در زوراء واقع می شود. گفته شد: زوراء چیست؟ فرمود: شهری در مشرق در میان رودخانه هاست، که بدترین مخلوقات و ستمگران امّت من در آن سکونت می کنند. چهار رقم عذاب بر آنها فرود می آید:

ص:1125

1-شمشیر

2-خسف (در کام زمین فرو رفتن)

3-قذف (تیرباران و بمباران)

4-مسخ» .

پیشوایان معصوم آنچه فرموده اند از پیشگاه رسول اکرم (ص) نقل کرده اند.

1786- «لا یذهب ملک هؤلاء حتّی یستعرضوا النّاس بالکوفة یوم الجمعة. فکانّی أنظر إلی رؤوس تندار فیما بین باب الفیل و أصحاب الصّابون! . یقتل فیها أربعة آلاف!» .

«حکومت اینها از بین نمی رود تا مردم را در روز جمعه در کوفه به نمایش بگذارند. گوئی با چشم خود می بینم که سرها به سوی زمین افکنده می شوند و تعداد چهار هزار نفر در میان باب الفیل و اصحاب الصّابون کشته می شوند» .

1787- «لا یخرج القائم (ع) حتّی یقرأ کتابان: کتاب بالبصرة، و کتاب بالکوفة بالبراءة من علی! ! !» .

«قائم (عج) ظهور نمی کند جز اینکه دو نامه خوانده شود: یکی در بصره، دیگری در کوفه. که در هردو از علیّ بن ابی طالب (ع) اظهار برائت می شود» .

1788- «کأنّی بالسّفیانیّ قد طرح رحله فی رحبتکم، فینادی منادیه: من جاء برأس کوفیّ فله ألف درهم! فیثب الجار علی جاره، و الأخ علی أخیه و یقول: هذا منهم فیضرب عنقه و یأخذ ألف درهم! . أما إنّ إمارتکم یومئذ لا تکون إلاّ لأولاد البغایا. کأنّی أنظر إلی صاحب البرقع رجل منکم و یقول بقولکم یعرفکم و لا تعرفونه، فیحوشکم فیغمزکم رجلا رجلا. أما إنّه لا یکون إلاّ ابن بغیّ، لا یدع أحدا رآه إلاّ قتله أو صلبه! . حتّی انّ الرّجل یمرّ بالدّرّة العظیمة مطروحة فی الأرض فلا یتعرّض لها من شدّة الخوف!» .

«گوئی سفیانی را با چشم خود می بینم که در کوچه و بازار شما

ص:1126

رحل خود را انداخته، منادی اش بانگ برمی آورد: هرکس سر یکی از کوفیان (شیعیان) را بیاورد هزار درهم جایزه دارد، آنگاه همسایه سر همسایه اش، و برادر سر برادرش را بریده به جهت اخذ پاداش پیش او می برد و می گوید: اینهم از آنهاست. و هزار درهم را دریافت می کند. در آن ایّام حکومت شما به دست حرامزادگان می افتد. گوئی آن مرد آبله رو (سفیانی) را می بینم که به عنوان یکی از شما و قائل به عقیدۀ شما (یعنی به عنوان عرب و مسلمان) وارد صحنه شده، او شما را خوب می شناسد ولی شما او را نمی شناسید، پس شما را محاصره کرده یک یک دستگیر کرده نابود می سازد! او جز زنازاده نیست، احدی را نمی بیند جز اینکه گردن می زند یا به دار می آویزد. آنقدر خفقان می شود که انسان اشیاء بسیار گرانبهائی را در وسط راه می بیند و از شدّت ترسش دست به آن نمی زند» .

1789- «ثمّ تنخسف البصرة و تخرب، و یعمّ العراق خوف شدید لا یکون معه قرار، و یقع الموت الذّریع بعد أن یدخل جیشه إلی بغداد فیبیحها ثلاثة أیّام و یقتل من أهلها ستّین ألفا و یخرب دورها، ثمّ یقیم بها ثمانی عشرة لیلة فیقسم أموالها، و یکون أسلم مکان فیها الکرخ» .

«سپس بصره خسف می شود و ویران می گردد و وحشت بسیار شدیدی بر سراسر عراق حکمفرما می شود که احدی آسایش و آرامش نمی یابد، چون سپاه او وارد بغداد شود، کشتار بسیار فجیعی می شود، سه روز همه چیز را مباح اعلام می کند،60 هزار نفر (و به روایتی 70 هزار) از مردم بغداد کشته می شوند و خانه هایشان ویران می شود. هجده روز در آنجا اقامت می کند، ثروتهای مردم را در میان سپاهیانش تقسیم می کند.

در آنروز سالم ترین جا در بغداد کرخ می باشد» .

1790- «حجّوا قبل أن لا تحجّوا، قبل أن یمنع البرجانیة. حجّوا قبل أن یهدم مسجد بالعراق بین نخل و أنهار. حجّوا قبل أن تقطع سدرة بالزّوراء علی عروق النّخلة الّتی اجتنت منها مریم رطبا جنیّا. فعند ذلک تمنعون من الحجّ، و ینقص الثّمار. و یجدّ البلاء، و تبتلون بغلاء الأسعار و جور السّلطان، و یظهر فیکم الظّلم و العدوان، و الوباء و الجوع، و تظلّکم الفتن من جمیع الآفاق! . فویل لکم یا أهل العراق إذا جاءتکم الرّایات من

ص:1127

خراسان! . و ویل لأهل الرّیّ من التّرک، و ویل لأهل العراق من أهل الرّیّ، و ویل لهم ثمّ ویل، ثمّ ویل لهم من الشّطّ الّذین آذانهم کآذان الفار! . صفر لباسهم الحدید، کلامهم ککلام الشّیاطین، صغار الحدق جرد مرد، أستعیذ باللّه من شرّهم! ! أولئک یفتح اللّه علی أیدیهم الدّین و یکون سببا لأمرنا» .

«خانۀ خدا را حج کنید پیش از آنکه «برجانیّه» شما را از حجّ منع کند (1)حج کنید پیش از آنکه مسجدی در عراق از میان رود و نخلستان (مسجد براثا) ویران گردد، حج کنید پیش از آنکه درخت سدری در بغداد قطع شود و روی ریشه های نخلی افکنده شود که حضرت مریم از آن رطب تازه چیده بود. در آن هنگام از حج منع می شوید و میوه جات کم می شود و بلاها فراوان می شود، به گرانی قیمتها و ستم پادشاه مبتلا می شوید، همۀ شما را ظلم، ستم، گرسنگی، وبا و اقسام فتنه ها فرامی گیرد. وای بر شما ای اهل عراق! هنگامی که پرچمهائی از خراسان به سوی شما به اهتزاز درآید. وای بر اهل ری از اتراک، وای بر اهل عراق از مردم ری، هزاران وای بر آنها. وای بر آنها از سپاهیان زیبااندام و شجاعی که گوشهای آنها چون گوش موش است، جامه های آنها زرد و آهنین است، گفتارشان چون گفتار شیاطین است، دیدگانشان ریز و صورتهایشان بی مو است. از شرّ آنها به خدا پناه می برم، که خداوند به دست آنها راه را برای ظهور امر ما هموار می سازد و فتح را نصیب می گرداند» .

شاید آن درخت سدر (کنار) که در این حدیث اشاره شده، یکی از درختان سدری باشد که در حفّاریهای مربوط به پل سازی بر روی دجله با کلوخ شکنها و جاده صافکنها کنده شده باشد.

در این حدیث اشاره ای هم به چینی ها شده که از خاور دور آمده فجایعی را در بغداد می آفرینند و زمینه را برای ظهور فراهم می کنند.

1791- «إذا استوی السّفیانیّ علی الکور الخمس، دمشق، و حمص، و حلب، و الأردن، و قنّسرین، فعدّوا له تسعة أشهر» .

ص:1128


1- *) -برجانیه منسوب به «برجان» است و آن صنفی از رومیان است و نام دزدیست که به آن مثل می زنند. «مترجم» .

«هنگامی که سفیانی بر پنج منطقه: دمشق، حمص، حلب، اردن و قنّسرین تسلّط بیابد، نه ماه برای او بشمارید» .

در برخی منابع به جای اردن، فلسطین آمده و در پایان برخی از منابع آمده است: در آن هنگام منتظر فرج باشید.

1792- «ألسّفیانیّ من المحتوم، و خروجه فی رجب، من أوّل خروجه إلی آخره خمسة عشر شهرا: ستّة أشهر یقاتل فیها. فاذا ملک الکور الخمس ملک تسعة أشهر و لم یزد علیها یوما» .

«خروج سفیانی از امور حتمی است و خروج او در ماه رجب است. از آغاز خروج تا پایان عمرش 15 ماه است، شش ماه تمام جنگ می کند، هنگامی که بر مناطق پنجگانه تسلّط پیدا کرد نه ماه حکومت می کند، حتّی یک روز هم از آن تجاوز نمی کند» .

این حدیث اختلافی را که در مورد مدّت حکومت سفیانی در احادیث دیده می شود، برطرف می سازد و اعلام می دارد که حکومتش از 9 ماه هرگز تجاوز نمی کند ولی این مدّت از روزی آغاز می شود که بر 5 شهر تسلّط پیدا کند، و شش ماه طول می کشد که بر این شهرها حکومت کند.

1793- «یرکب الأرض تسعة أشهر یسوم النّاس فیها سوء العذاب. فویل لمصر، و ویل للزّوراء و الویل للکوفة و واسط» .

«مدّت 9 ماه بر زمین حکم می راند، مردم را به سخت ترین شکلی شکنجه می کند. بدا به حال مصر، بدا به حال بغداد، بدا به حال کوفه و واسط» .

در بخشهای پیشین از لشکر مصری بحث کردیم که چگونه به دست سفیانی نابود می شود.

1794- «من أوّل خروجه إلی آخره خمسة عشر شهرا: ستّة أشهر یقاتل فیها، ثمّ یملک تسعة أشهر لا تزید یوما! ! إذا کان ذلک فإلینا» .

«از نخستین روزیکه خروج می کند تا روزیکه حکم می راند

ص:1129

ششماه تمام است سپس 9 ماه تمام حکم می راند و حتّی یکروز هم بر آن نمی افزاید. هنگامی که این امر تحقّق یافت به سوی ما بشتابید» .

1795- «فی شوّال یشول أمر القوم و فی ذی القعدة یقعدون و ذو الحجّة شهر الدّم و فی محرّم یحرّم الحلال و یحلّل الحرام و فی صفر و ربیع خزی عظیم فأمر عظیم و فی جمادی الفتح من أوّلها إلی آخرها» .

«در ماه شوّال خیزشها آغاز می شود، در ماه ذیقعده بر اریکۀ قدرت تکیه دهند، در ماه ذیحجّه سیل خون راه اندازند، در ماه محرّم حلالها را حرام و حرامها را حلال سازند، در ماههای صفر و ربیع فجایع بزرگ همراه با ذلّت بزرگ روی می دهد، در ماههای جمادی همه اش فتح و پیروزی است.»

درود بیکران بر امام به حق ناطق حضرت جعفر صادق علیه السّلام که با چه بیانی صریح و قاطع حوادث صدها سال بعد را با نظم و ربط و ضبط خاصّش بیان می کند و مطمئن است که آنچنانکه فرموده موبه مو اجرا خواهد شد و شیعیانی که او را به حق شناخته اند هیچ تردیدی ندارد که حتّی یک کلمه اش نیز باطل نخواهد شد.

1796- «إذا هدم حائط مسجد الکوفة، مؤخّره، ممّا یلی دار عبد اللّه بن مسعود، فعند ذلک زوال ملک السّفیانیّ. أما إنّ هادمه لا یبنیه! !» .

«هنگامی که دیوار مسجد کوفه از طرف خانۀ عبد اللّه بن مسعود فروریزد، در آن هنگام حکومت سفیانی پایان پذیرد. آگاه باش که خراب کنندۀ آن، آنرا بنا نمی کند» .

آری این غیب است و از اسرار آل محمّد (ص) است، خداوند عّلام الغیوب از خزانۀ غیبش بر پیامبران عظیم الشّأن که امنای وحی هستند، تعلیم فرموده است.

***

امام کاظم (ع) می فرماید:

ص:1130

1797- «انّی یکون ذلک و لمّا تکثر القتلی بین الحیرة و الکوفة!» .

«چگونه ممکن است امر ظهور فرارسد در حالیکه هنوز آن کشت و کشتار گسترده در میان کوفه و حیره واقع نشده است.»

آری رسول اکرم (ص) و امامان اهلبیت تأکید فرموده اند که هرگز ظهور حضرت بقیّة اللّه (عج) بدون خروج سفیانی نخواهد بود، همۀ معصومین یقین دارند که در علم خدا گذشته است که سفیانی خروج کرده حمّام خون راه می اندازد و صحرای وسیع بین حیره و کوفه را گلگون می سازد و به دنبال آن مصلح غیبی ظهور می کند.

***

امام رضا (ع) می فرماید:

هنگامی که امام هشتم به ناچار ولایتعهدی را پذیرفت، برخی از شیعیان خیال کردند که دیگر حکومت بنی عبّاس تمام شد و خلافت به آل محمّد (ص) باز می گردد و امام هشتم همان امام قائم به امر می شود! ! از این رهگذر یکی از اصحاب عرض کرد: مردم می گویند که سفیانی رفت و حکومت بنی عبّاس هم تمام شد. فرمود:

1798- «کذبوا. إنّ السّفیانیّ لیقوم، و إنّ سلطانهم لقائم!» .

«دروغ می گویند. سفیانی هنوز قیام نکرده و حکومت آنها هنوز ادامه دارد» .

بعد از خلافت ظاهری امیر مؤمنان (ع) هیچکدام از امامان معصوم حقّ خلافت خود را مطالبه نکرد، زیرا می دانستند که چه حوادثی روی خواهد داد و چگونه حقّ آنها در دست غاصبان خواهد بود. از این رهگذر آنها مأمور به سکوت بودند تا آئین نوپای اسلام از ریشه نخشکد. و لذا تمام همّ خود را صرف آموزش عقاید، احکام و فرهنگ غنی و وسیع اسلام می کردند و می دانستند که خداوند مشیّتی دارد که به انجام خواهد رسانید و تا ظهور قائم (عج) حکومت به دست آنها

ص:1131

نخواهد رسید. از اینجاست که می بینیم هنگامی که مأمون عبّاسی امام رضا علیه السّلام را به پذیرش ولایتعهدی وادار می سازد از پذیرش آن امتناع می ورزد، زیرا می داند که مأمون از در حیلت و مکر وارد شده و هرگز حکومت برای آن حضرت مقدّر نیست. ازاین رو در حدیث فوق تصریح می کند که علیرغم این پافشاری مأمون، حکومت به آنحضرت نمی رسد و حکومت ظالمانه و غاصبانۀ عبّاسی ادامه خواهد داشت.

نشانه های سفیانی چیزی نیست که بر کسی پوشیده بماند، اگر برخی از آنها بر کسی هم پوشیده بماند، حمّام خونی که بین بغداد و کوفه راه می اندازد بر احدی پوشیده نخواهد بود. و لذا امام رضا (ع) به شیعیانش راه فرار از این فاجعۀ خونبار را ارائه می دهد:

1799- «ألکرخ، أما إنّه أسلم موضع، و لا بدّ من فتنة صمّاء صیلم، یسقط فیها کلّ بطانة و ولیجة» .

«امّا کرخ آن سالمترین نقطه در آنروز است و به ناگزیر فتنه ای کور و گنگ و سخت روی خواهد داد که همۀ پرده ها فرو ریزد» .

آری دیگر پرده ای نمی ماند، شفاعتی پذیرفته نمی شود، حریمی شناخته نمی شود، مرزی به رسمیّت باقی نمی ماند.

آنگاه به نشانه هائی که در پیشقدم ظهور تحقّق می یابد اشاره می فرماید:

1800- «إنّ قدّام هذا الأمر علامات: حدث یکون بین الحرمین. فقیل: ما الحدث؟ . قال: غضبة تکون، و یقتل فلان من آل فلان خمسة عشر رجلا-کبشا-» .

«در پیشقدم امر ظهور نشانه هائی هست، حادثه ای در حرمین شریفین واقع می شود، پرسیده شد: آن کدام حادثه است؟ فرمود: خشمی برافروخته می شود و فلانی (سفیانی) پانزده تن از آل محمّد (ص) را در آنجا ذبح می کند» .

منظور از خشمی که برافروخته می شود، خشم خداوند بر سپاه خون آشام سفیانی است که مظهر آن خشم، خسف سپاه سفیانی در سرزمین بیداست، که

ص:1132

در فاصلۀ 12 میلی مدینۀ منوّره روی می دهد.

1801- «إنّ السّفیانیّ و کلبا یقتلون فی بیت المقدس حین تستقبله البیعة فیؤتی بالسّفیانیّ أسیرا فیامر به فیذبح علی باب الرّحبة ثمّ تباع نساؤهم و غنائمهم علی درج دمشق» .

«سفیانی و یکتن از بنی کلب در بیت المقدّس کشته می شوند، هنگامی مقدّمات بیعت (برای حضرت ولیّ عصر) فراهم شود سفیانی را دستگیر کرده، به صورت اسیر می آورند و در میدان عمومی ذبح می شود و زنها و غنایم جنگی در حراجهای دمشق به فروش می رسد» .

در اینجا منظور از میدان وسیع، کرانۀ دریاچۀ طبریّه است که در زیر درختی که شاخه هایش به روی دریاچه فروریخته او را ذبح می کند و با ذبح او ریشۀ فتنه ها می خشکد.

1802- «إنّ السّفیانیّ یذبح علی بلاطة باب إیلیاء.

«سفیانی روی تخته سنگی در دروازۀ ایلیا سر بریده می شود» .

شاید در اینجا نیز منظور از دروازۀ ایلیا منطقه ای در کرانه های دریاچۀ طبریّه باشد که به این عنوان شناخته شود، و شاید همان مدخل فلسطین باشد که راه ایلیا از آنجا آغاز می شود.

1803- «إنّه یذبح علی الصّفا المتعرّضة علی وجه الأرض عند الکنیسة الّتی فی بطن الوادی علی طرف درج طور زیتا المقنطرة. علیها یذبح کما تذبح الشّاة. فالخائب من خاب یوم کلب، حتّی تباع المرأة بثمانیة دراهم!» .

«سفیانی روی صخره ای که در نزدیکی کنیسه ای در صحرا در طرف پلّه های پل طور زیتون به پهنا نهاده شده، چون گوسفند ذبح می شود.

محروم کسی است که از غنایم روز کلب محروم شود، یک زن به 8 درهم فروخته می شود» .

امیر مؤمنان (ع) در این زمینه می فرماید:

ص:1133

1804- «فی ذلک العهد یقتل خلیفة ما له فی السّماء عاذر و لا فی الأرض ناصر» .

«در آن روزگار خلیفه ای کشته می شود که در آسمان کسی او را معذور نمی داند و در زمین کسی از او حمایت نمی کند» .

***

حضرت بقیّة اللّه (عج) می فرماید:

آخرین خورشید امامت حضرت بقیّة اللّه روحی فداه در توقیع شریفی که به افتخار ابراهیم بن مهزیار صادر فرموده، در پاسخ شکایتهای او از ستم های حکومت زمانش چنین می نویسند:

1805- «قاتلهم اللّه انّی یؤفکون! . کانّی بالقوم و قد قتلوا فی دیارهم، و أخذهم أمر ربّک لیلا أو نهارا» .

«خدایشان بکشد چقدر نادانند، گوئی با چشم خود آنها را می بینم که در دیار خود کشته می شوند و فرمان پروردگارت در شب و روز آنها را فرارسیده است» .

***

در انجیل آمده است:

1806- «فرشتۀ ششم بنواخت که ناگاه آوازی از میان چهار شاخ مذبح طلائی که در حضور خداست شنیدم. که به آن فرشتۀ ششم که صاحب کرنا بود می گوید: آن چهار فرشته را که بر نهر عظیم فرات بسته اند خلاص کن، پس آن چهار فرشته که برای ساعت و روز و ماه و سال معیّن مهیّا شده اند تا اینکه ثلث مردم را بکشند خلاصی یافتند» .

1807- «و عدد جنود سواران 200 هزار بود که عدد ایشانرا شنیدم. . . از این سه بلا یعنی آتش و دود و کبریت که از دهانشان بیرون می آید، ثلث مردم هلاک شدند» .

ص:1134

108- «و دیدم فرشته ای را در آفتاب ایستاده که به آواز بلند تمامی مرغانی را که در آسمان پرواز می کنند ندا کرده می گوید بیائید و به جهت ضیافت عظیم خدا فراهم شوید. تا بخورید گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جبّاران و گوشت اسبها و سواران آنها و گوشت همگنانرا چه آزاد و چه غلام، چه صغیر و چه کبیر» .

این فراز دقیقا با احادیث اسلامی منطبق است که از این مهمانی و پذیرائی سفرۀ گسترده و عام الهی برای پرندگان و درندگان گفتگو شده است و همچنین از فرشته ایکه در آفتاب می ایستد، از ظهور صورت انسان در قرص آفتاب تعبیر شده که در بخشهای پیشین به تفصیل از آن سخن گفتیم.

*** از بررسی روایات این بخش به این نتیجه رسیدیم که سپاه حضرت بقیّة اللّه روحی فداه از طریق فلسطین شرقی عازم عراق می شود، در کرانه های دریاچۀ طبریّه با سپاه سفیانی روبرو می شوند که از عراق برمی گردد، جنگ سختی بین دو سپاه درمی گیرد که سفیانی در آن شکست می خورد و همۀ سپاهیانش بدون استثنا در آنجا کشته می شوند و فقط خودش می ماند. یکی از یاران امام به نام صیّاح (و یا صباح) با گروهی از سپاهیان بر او می تازند و او را دستگیر می کنند و به محضر امام علیه السّلام می آورند. هنگامی او را می آورند که امام مشغول نماز عشا هستند، نمازشان را تخفیف می دهند و به طرف او برمی گردند. سفیانی می گوید: «ای پسر عمو، مرا آزاد کن و برای خودت نگهدار، تا یکی از یاران تو باشم» ! ! . حضرت مهدی (ع) به اصحاب خود می فرماید: دربارۀ او و سخنانش چه می گوئید؟ همگی می گویند: به خدا سوگند به کمتر از قتل او راضی نمی شویم، او چقدر خون ریخته، چقدر به حریم جان و مال و ناموس مردم تجاوز کرده است و انتظار عفو دارد! ! . حضرت مهدی (ع) می فرماید: هرچه می خواهید انجام دهید. گروهی از یاران او را می گیرند و روی سنگی در کرانۀ دریاچۀ طبریّه می خوابانند و همانند گوسفند او را ذبح می کنند.

با ذبح او فتنه ها ذبح می شود و ریشۀ جنایتها می خشکد و بزرگترین فاجعۀ خونین جهان پایان می پذیرد.

***

ص:1135

ص:1136

حواشی

-الصّواعق المحرقه صفحه 164، الملاحم و الفتن صفحه 21، بحار الانوار جلد 52 صفحه 84، غایة المرام صفحه 700، کشف الغمّه جلد 3 صفحه 264، البیان صفحه 99، الزام النّاصب صفحه 52، المهدی صفحه 88، بشارة الاسلام صفحه 288، نور الابصار صفحه 171 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 134.

-الامام المهدی صفحه 220 و بشارة الاسلام صفحه 66.

-بشارة الاسلام صفحه 191 و الامام المهدی صفحه 220.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 186، بشارة الاسلام صفحه 21 و 106 و 276، الامام المهدی صفحه 223، الزام النّاصب صفحه 179، منتخب الاثر صفحه 458، الملاحم و الفتن صفحه 123 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 134.

-لسان العرب جلد 8 صفحه 36.

-الملاحم و الفتن صفحه 161.

-منتخب الاثر صفحه 465.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 134 و بشارة الاسلام صفحه 86 و 106.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 159.

-دمشق، پایتخت سوریّه است، حلب و حمص دو شهر معروف سوریه است و «رقّه» نیز که «رشید» نامیده می شود، یکی از شهرهای سوریّه است که مرکز استان است و اسکندر مقدونی آنرا ساخته است و هارون الرّشید آنرا پایتخت تابستانی خود قرار داده بود. «مترجم»

-از شهرهای تجارتی در جنوب ترکیّه است که بین دجله و فرات قرار گرفته است. «مترجم»

-غیبت نعمانی صفحه 164، بحار الانوار جلد 52 صفحه 249، الملاحم و الفتن صفحه 123 و الزام النّاصب صفحه 201.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 206 و الزام النّاصب صفحه 180.

-الملاحم و الفتن صفحه 37.

-الامام المهدی صفحه 71.

-بشارة الاسلام صفحه 30 و 184، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 143 و الملاحم و الفتن صفحه 46.

ص:1137

-بشارة الاسلام صفحه 116.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 186، منتخب الاثر صفحه 456، بشارة الاسلام صفحه 21 و 220، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 160 و الزام النّاصب صفحه 199.

-مریم:37.

-الزام النّاصب صفحه 176، بحار الانوار جلد 52 صفحه 222 و بشارة الاسلام صفحه 102.

-منتخب الاثر صفحه 456 و الملاحم و الفتن صفحه 124.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 160.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 205.

-الزام النّاصب صفحه 198.

-بشارة الاسلام صفحه 46 و الزام النّاصب صفحه 204.

-نهج البلاغه جلد 1 صفحه 194 و جلد 2 صفحه 22 و ابن ابی الحدید جلد 1 صفحه 193.

-نهج البلاغۀ عبده جلد 1 صفحه 194-197 و جلد 2 صفحه 21 و 22 و شرح ابن ابی الحدید جلد 7 صفحه 98-104 و جلد 9 صفحه 41.

-الزام النّاصب صفحه 176، بحار الانوار جلد 52 صفحه 273 و جلد 53 صفحه 82 و بشارة الاسلام صفحه 58 و 102.

-نهج البلاغۀ عبده جلد 2 صفحه 22، منتخب الاثر صفحه 441 و الامام المهدی صفحه 86.

-بحار الانوار جلد 51 صفحه 57 و جلد 52 صفحه 272 و جلد 53 صفحه 82، الملاحم و الفتن صفحه 86، الزام النّاصب صفحه 176 و بشارة الاسلام صفحه 85.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 272 و جلد 53 صفحه 81، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 204 و بشارة الاسلام صفحه 57 و 67 و 82.

-الزام النّاصب صفحه 196.

-الزام النّاصب صفحه 199.

-الملاحم و الفتن صفحه 111، بشارة الاسلام صفحه 60، الزام النّاصب صفحه 189، بحار الانوار جلد 52 صفحه 268 و الامام المهدی صفحه 83.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 273 و جلد 53 صفحه 83، بشارة الاسلام صفحه 58 و الزام النّاصب صفحه 176.

-انبار یکی از شهرهای قدیمی عراق است که هم اکنون ویرانه های آن موجود است و هم اکنون یکی از استانهای عراق به نام «انبار» نامیده می شود و مرکز آن «رمادی» است و «هیت» یکی از شهرهای این استان است، که از زمان آشوریها و بابلیها منابع نفتی در کنار این شهر موجود است. «مترجم»

-غیبت نعمانی صفحه 74، بحار الانوار جلد 52 صفحه 226، بشارة الاسلام صفحه 38 و الزام النّاصب صفحه 179.

-نهج البلاغۀ عبده جلد 1 صفحه 184 و الامام المهدی صفحه 83.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 335.

-بشارة الاسلام صفحه 219 و الزام النّاصب صفحه 199.

-الزام النّاصب صفحه 199.

ص:1138

-نهج البلاغه جلد 2 صفحه 54، منتخب الاثر صفحه 455 و بشارة الاسلام صفحه 220.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 182.

-بشارة الاسلام صفحه 86.

-الزام النّاصب صفحه 184.

-انعام:2.

-غیبت نعمانی صفحه 161.

-بحار جلد 52 صفحه 240، بشارة الاسلام صفحه 97 و الزام النّاصب صفحه 180.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 271، بشارة الاسلام صفحه 109 و الزام النّاصب صفحه 180.

-الملاحم و الفتن صفحه 48، بشارة الاسلام صفحه 101، الامام المهدی صفحه 232 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 150.

-غیبت نعمانی صفحه 145، بحار الانوار جلد 52 صفحه 271 و بشارة الاسلام صفحه 101.

-بشارة الاسلام صفحه 192.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 271، ارشاد مفید صفحه 340، منتخب الاثر صفحه 455، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 82 و بشارة الاسلام صفحه 51 و 124.

-بشارة الاسلام صفحه 158 و الزام النّاصب صفحه 184.

-غیبت نعمانی صفحه 162، بحار الانوار جلد 52 صفحه 250، بشارة الاسلام صفحه 107 و اصول کافی جلد 1 صفحه 370.

-در لغت معانی مختلفی برای «شیصبان» نوشته اند که از آن جمله است: مورچۀ نر، لانۀ مورچگان، از اسامی شیطان و رهبر گروهی از پریان. (لسان العرب جلد 1 صفحه 495) . «مترجم»

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 114.

-الزام النّاصب صفحه 78 و 188.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 168 و 278، منتخب الاثر صفحه 452، بحار الانوار جلد 52 صفحه 208 و بشارة الاسلام صفحه 177.

-غیبت نعمانی صفحه 149، بشارة الاسلام صفحه 101، الزام النّاصب صفحه 178 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 298.

-المهدی صفحه 194 و الزام النّاصب صفحه 19.

-الزام النّاصب صفحه 175، اعلام الوری صفحه 427، غیبت شیخ طوسی صفحه 264، الامام المهدی صفحه 223، غیبت نعمانی صفحه 149، اختصاص مفید صفحه 255 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 212.

-اختصاص مفید صفحه 255، غیبت نعمانی صفحه 149، الزام النّاصب صفحه 175، غیبت شیخ طوسی صفحه 278، منتخب الاثر صفحه 452، بحار الانوار جلد 52 صفحه 208، الملاحم و الفتن صفحه 164، بشارة الاسلام صفحه 164، المهدی صفحه 96 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 140.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 269، ارشاد مفید صفحه 338، اختصاص مفید صفحه 255 و بحار جلد 52 صفحه 237.

ص:1139

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 160 و الزام النّاصب صفحه 199.

-بشارة الاسلام صفحه 179، منتخب الاثر صفحه 455 و غیبت شیخ طوسی صفحه 278.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 377، غیبت شیخ طوسی صفحه 278 و منتخب الاثر صفحه 455.

-بشارة الاسلام صفحه 103 و الامام المهدی صفحه 344.

- «قرقیسیا» شهری در شمال سوریّه است که بین فرات و مصبّ رودخانۀ خابور قرار دارد و شهرک «رأس العین» که در اخبار مطرح شده در نزدیکی آن قرار دارد، رجوع شود به: معجم البلدان جلد 7 صفحه 59، مجمع البحرین جلد 4 صفحه 96 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 237.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 271 و بشارة الاسلام صفحه 109.

-سباء:51.

-غیبت نعمانی صفحه 63، البیان صفحه 73، الامام المهدی صفحه 53، بشارة الاسلام صفحه 192، منتخب الاثر صفحه 456، بحار الانوار جلد 52 صفحه 188 و الملاحم و الفتن صفحه 60.

-الزام النّاصب صفحه 176، غیبت نعمانی صفحه 150، بشارة الاسلام صفحه 102، صحیح مسلم جلد 8 صفحه 167، المهدی صفحه 192 و اسعاف الرّاغبین صفحه 150.

-بشارة الاسلام صفحه 192، منتخب الاثر صفحه 456، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 144، الامام المهدی صفحه 51، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 66 و الزام النّاصب صفحه 190.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 144 و بشارة الاسلام صفحه 184.

-نساء:47.

-غیبت نعمانی صفحه 150، بحار الانوار جلد 52 صفحه 238، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 76، بشارة الاسلام صفحه 102، الامام المهدی صفحه 36 و الزام النّاصب صفحه 19 و 175.

-سباء:52.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 187.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 181، بشارة الاسلام صفحه 100، الزام النّاصب صفحه 175، الامام المهدی صفحه 40 و المهدی صفحه 194.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 238، المهدی صفحه 194 و بشارة الاسلام صفحه 21.

-بشارة الاسلام صفحه 46 و 192 و 277، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 160 و الزام النّاصب صفحه 201.

-معانی الاخبار صفحه 346، بحار الانوار جلد 52 صفحه 190 و الزام النّاصب صفحه 180.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 204، منتخب الاثر صفحه 457، بشارة الاسلام صفحه 119، الامام المهدی صفحه 228 و الزام النّاصب صفحه 179.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 206، غیبت نعمانی صفحه 164، منتخب الاثر صفحه 458، اعلام الوری صفحه 428، الزام النّاصب صفحه 179، بشارة الاسلام صفحه 106 و اسعاف الرّاغبین صفحه 138.

-بشارة الاسلام صفحه 138، منتخب الاثر صفحه 252 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 264.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحه 319، منتخب الاثر صفحه 252، اعلام الوری صفحه 416 و

ص:1140

بحار الانوار جلد 52 صفحه 157 و جلد 51 صفحه 365.

-بشارة الاسلام صفحه 144.

-الزام النّاصب صفحه 188.

-الزام النّاصب صفحه 188.

-غیبت نعمانی صفحه 163 و بشارة الاسلام صفحه 51.

-بشارة الاسلام صفحه 140، بحار الانوار جلد 52 صفحه 249 و غیبت نعمانی صفحه 162.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 249 و 266.

-الزام النّاصب صفحه 180، بشارة الاسلام صفحه 142 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 270.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 271 و بشارة الاسلام صفحه 142.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 276.

-بقره:214.

-منتخب الاثر صفحه 428، غیبت نعمانی صفحه 161 و بشارة الاسلام صفحه 109.

-بشارة الاسلام صفحه 44، الزام النّاصب صفحه 180 و الامام المهدی صفحه 219.

-المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 343، غیبت شیخ طوسی صفحه 279، الملاحم و الفتن صفحه 29، بشارة الاسلام صفحه 177 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 220.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 279، الملاحم و الفتن صفحه 29 و المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 343.

-بشارة الاسلام صفحه 56.

-بشارة الاسلام صفحه 73.

-همان مدرک پی نویس قبل.

-غیبت نعمانی صفحه 148، بحار الانوار جلد 52 صفحه 245 و الزام النّاصب صفحه 189.

-غیبت نعمانی صفحه 149، بحار الانوار جلد 52 صفحه 237، الامام المهدی صفحه 224، الزام النّاصب صفحه 176، بشارة الاسلام صفحه 55 و المهدی صفحه 194.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 208 و بشارة الاسلام صفحه 177.

-اعلام الوری صفحه 428، بحار الانوار جلد 52 صفحه 272 و بشارة الاسلام صفحه 122.

-غیبت نعمانی صفحه 164، بحار الانوار جلد 52 صفحه 253 و بشارة الاسلام صفحه 140 و 192.

-الزام النّاصب صفحه 176.

-الملاحم و الفتن صفحه 46، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 143 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 301.

-الزام النّاصب صفحه 190.

-المهدی صفحه 209.

-الملاحم و الفتن صفحه 109، بشارة الاسلام صفحه 143، الزام النّاصب صفحه 218 و بحار الانوار جلد 53 صفحه 14.

-بحار الانوار جلد 53 صفحه 14، بشارة الاسلام صفحه 143 و الزام النّاصب صفحه 218.

ص:1141

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 273 و جلد 53 صفحه 82، بشارة الاسلام صفحه 58 و الزام النّاصب صفحه 176.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 159.

-ارشاد مفید صفحه 340، غیبت شیخ طوسی صفحه 272، بحار الانوار جلد 52 صفحه 211 و بشارة الاسلام صفحه 124.

-غیبت نعمانی صفحه 165، غیبت شیخ طوسی صفحه 269، بحار الانوار جلد 52 صفحه 361 و بشارة الاسلام صفحه 199.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 273، بحار الانوار جلد 52 صفحه 215، الزام النّاصب صفحه 187 و بشارة الاسلام صفحه 124.

-الملاحم و الفتن صفحه 41، منتخب الاثر صفحه 425، اعلام الوری صفحه 429 و المهدی صفحه 197.

-بشارة الاسلام صفحه 150.

-غیبت نعمانی صفحه 163، بشارة الاسلام صفحه 122، الزام النّاصب صفحه 180، غیبت شیخ طوسی صفحه 273 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 206.

-غیبت نعمانی صفحه 160، بحار الانوار جلد 52 صفحه 448، منتخب الاثر صفحه 457 و بشارة الاسلام صفحه 97.

-الملاحم و الفتن صفحه 109، بشارة الاسلام صفحه 143 و الزام النّاصب صفحه 218.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 248 و غیبت نعمانی صفحه 162.

-بحار الانوار جلد 52 ص 272 و بشارة الاسلام صفحه 142.

-غیبت نعمانی صفحه 147، الزام النّاصب صفحه 184، بحار الانوار جلد 52 صفحه 210، غیبت شیخ طوسی صفحه 271، ارشاد مفید صفحه 339، المهدی صفحه 196، بشارة الاسلام صفحه 121 و الامام المهدی صفحه 233.

-ارشاد مفید صفحه 339، غیبت شیخ طوسی صفحه 271، بحار الانوار جلد 52 صفحه 209 و الامام المهدی صفحه 233.

-غیبت نعمانی صفحه 162، بحار الانوار جلد 52 صفحه 251 و بشارة الاسلام صفحه 162.

-منابع آن در بخش فتنه ها گذشت.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 272، ارشاد مفید صفحه 339، بشارة الاسلام صفحه 159، بحار الانوار جلد 52 صفحه 184، الزام النّاصب صفحه 177 و الامام المهدی صفحه 231.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 146.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 146.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 149 و بشارة الاسلام صفحه 274.

-منتخب الاثر صفحه 455، بحار الانوار جلد 52 صفحه 240 و بشارة الاسلام صفحه 179.

-بشارة الاسلام صفحه 172.

-انجیل، مکاشفۀ یوحنّا، بخش نهم، بندهای 14 و 15.

-همان مدرک، بندهای 16 و 17.

-انجیل، مکاشفۀ یوحنّا، بخش 19، بندهای 17 و 18.

ص:1142

ط-دجّال

اشارة

نگارنده در مورد دجّال به نتیجۀ قطعی نرسیده است، زیرا روایاتی که در مورد دجّال نقل شده، غالبا مورد اعتماد نیستند، و در ضمن آنها مطالبی هست که یقینا جعلی هستند و متن آنها گواه است بر اینکه سخن معصوم نیست. در این حدیثها ذوق و قریحۀ جاعلین اثر گذاشته، طبق سلیقه و ذوق آنها جعل شده است. و آنچه از رسول گرامی اسلام (ص) نقل شده در میان احادیث جعلی دستگاه خلافت گم شده است و تشخیص آنها بسیار دشوار می نماید. به احتمال قوی در احادیث رسول اکرم (ص) مطالب مربوط به دجّال به یک فرد معیّن مربوط می شود، و به اصطلاح: دجّال شخصی است نه نوعی، ولی در مورد تطبیق آن به شخص معیّن، به نتیجۀ مشخّصی نرسیده ام، اگرچه احتمال قوی می دهم که به یکی از سران رژیم اشغالگر قدس مربوط باشد که سلاح را همه چیز می پندارند و سرنوشت بشریّت را وابسته به مسابقات تسلیحاتی می دانند و نمی دانند که نزدیک است همین سلاحها به دست مرد دیگری که با نیروی برتر (جهان غیب) مربوط است از کار بیفتد و دیگر، طرحهای شیطانی آنها کارگر نیفتد. و لذا این خدانشناسها همۀ خواسته های خود را توسّط رژیم اشغالگر قدس و از طریق یهودیان آمریکا، از ایالات متّحده می خواهند و دیگر کشورهای منطقه را به هیچ می انگارند و برای آنها فخر می فروشند و کوس «انا ربّکم الاعلی» می زنند! ! .

برخی از صفاتی که در مورد دجّال در احادیث وارد شده، مانند کور بودن یک چشم و بیرون آمدن آن چون دانۀ عنّاب، و مانند مطالبی که در مورد مرکب معروف او (خر دجّال) گفته شده، مطالبی است که باید گذشت زمان آنها را معنی کند.

دجّال از مادّۀ «دجل» است و معنای آن: دروغگو، حقّه باز، افسونگر، متقلّب و تزویرکار است.

از ظواهر اخبار استفاده می شود که دجّال هنگامی خروج می کند که حضرت بقیّة اللّه (روحی فداه) بر سفیانی پیروز شده، وارد عراق گشته، استانبول را فتح کرده، عازم فلسطین باشد و برای نابود ساختن آن جرثومۀ فساد از قلب خاورمیانه به سوی عکا عزیمت نماید، تا از این طریق مصر و دیگر کشورهای

ص:1143

آفریقائی را فتح فرماید.

باز هم تکرار می کنم که به خیال من نود درصد مطالب مربوط به دجّال مجعول است و ده درصد دیگر به یک شخص معیّن با ویژگیهای شگفت انگیز دلالت می کند که انشاء اللّه با ظهور قریب الوقوع آن مهر تابان معنای دقیق آن برای همگان روشن می شود.

آنچه از روایات اهلبیت عصمت و طهارت در منابع و مآخذ نقل شده بسیار فراوانست که ما تعداد بسیار اندکی را به عنوان نمونه در اینجا می آوریم و مسئولیّت آنرا به عهدۀ راویان و ناقلان می گذاریم. و به قدر امکان، مطالب مبهم آنرا بیان می کنیم.

***

رسول اکرم (ص) می فرماید:

1809- «من قاتلنی فی الأولی، و قاتل أهل بیتی فی الثّانیة، حشره اللّه فی الثّالثة مع الدّجّال» .

«کسیکه در آغاز با من نبرد کند و در ثانی با اهلبیت من جنگ کند، در سوّمی خداوند او را با دجّال محشور می کند» .

رسول اکرم (ص) براساس تنزیل می جنگید و امیر مؤمنان براساس تأویل می جنگید، ابو سفیان با رسول اکرم جنگید، معاویه با امیر مؤمنان جنگید و سفیانی با حضرت بقیّة اللّه (عج) می جنگد. خداوند هر سه را با دجّال محشور می فرماید.

1810- «یخرج الدّجّال من سجستان» .

«دجّال از سجستان خروج می کند» .

1811- «إنّه یخرج من المشرق من قریة یقال لها یهوداء و هی قریة من قری أصفهان و بلدة من بلدان الأکاسرة. تحته حمار أقمر، و هو مطموس العین مکسور الظّفر و النّظر، و یخرج منه الحیّات و هو محدودب الظّهر، قد صوّر کلّ سلاح فی یدیه حتّی الرّمح و القوس، یخوض البحار إلی

ص:1144

الکعب. و هو قصیر القامة، کهل، مکتوب بین عینیه: کافر» .

«دجّال از یکی از دهکده های اصفهان به نام یهودا خروج می کند، که آنجا از شهرهای سلاطین ایرانی است و بر مرکبی سوار می شود که بسیار زشت و کریه المنظر است، چشمش کور است، ناخن و استخوان پیشانی اش شکستگی دارد، افعی ها از او بیرون می آید، پشتش قوز دارد، هر سلاحی را در دست خود کج می کند حتی نیزه و کمان را، تا سینه در دریا فرو می رود، کوتاه قد و کهنسال است و در میان دو چشمش نوشته شده: کافر» .

1812- «یمکث ابو الدّجّال ثلاثین عاما لا یولد له و لزوجته ولد. ثمّ یولد لهما غلام أعور أخرس، تنام عیناه و لا ینام قلبه. ابوه طویل کثیر اللّحم، کأنّ انفه منقار، و أمّه امرأة فرضاخیة طویلة الیدین» .

«پدر دجّال 30 سال زندگی می کند و صاحب اولاد نمی شود، آنگاه پسری کور و لنگ برای او عطا می شود، که دیدگانش می خوابد و دلش نمی خوابد، پدرش درازقد و چاق است، دماغش چون منقار است، مادرش زنی با شکم فراخ و دستهای دراز است» .

1813- «بین یدیه ثلاث سنوات: سنة تمسک السّماء فیها ثلث قطرها، و الأرض ثلث نباتها، و سنة تمسک فیها السّماء ثلثی قطرها، و الأرض ثلثی نباتها. و سنة تمسک فیها السّماء قطرها کلّه، و الأرض نباتها کلّه، فلا یبقی ذات ظلف و لا ذات خرس من البهائم إلاّ هلک. و إنّ من أشدّ فتنه أن یاتی الأعرابیّ یقول: أ رأیت إن أحییت لک إبلک ألست تعلم انّی ربّک؟ . فیقول: بلی. فیمثّل له نحو إبله کأحسن ما یکون ضروعا و أعظمه أسنمة! . و یاتی الرّجل قد مات أخوه و مات ابوه فیقول: أرأیت إن أحییت أباک و أخاک الست تعلم انّی ربّک؟ . فیقول: بلی. فیمثّل الشّیاطین نحو أبیه أو أخیه!» .

«در پیشقدم خروج او سه سال خشکی است: در سال اوّل آسمان یک سوّم بارانش را حبس می کند و زمین یک سوّم گیاهش را، در سال دوّم آسمان دو سوّم بارانش را حبس می کند و زمین دو سوّم گیاهش را، و در سال سوّم آسمان همۀ بارانش را حبس می کند و زمین همۀ نباتش را.

ص:1145

هیچ حیوان سم داری نمی ماند جز اینکه هلاک می شود، حیوان وزوز کننده ای نمی ماند جز اینکه نابود می شود، از زشت ترین فتنه های او اینست که پیش بادیه نشین می رود و می گوید: اگر شتر ترا زنده کنم باور می کنی که من پروردگار تو هستم؟ ! می گوید: آری. پس در برابر دیدگان او شترش را به بهترین شکلی مجسّم می کند که با پستانهای بسیار جالب و کوهان بسیار مرتفع دیده می شود! ! به کسیکه پدرش یا برادرش مرده است می گوید: اگر پدرت و برادرت را زنده کنم، باور می کنی که من پروردگار تو هستم؟ ! می گوید: آری، پس شیاطین را به صورت پدر و برادر او درمی آورد! !» .

اگر این تعبیرات واقعا کلام رسول اکرم (ص) باشد، دجّال مرد تزویرکار و حقّه باز عجیبی است که همگانرا فریب می دهد، مگر اینکه خداوند کسی را از شرّ او در امان نگهدارد.

1814- «ألدّجّال یبصر باحدی عینیه و لا یبصر بالأخری، طویل القامة، أرزق العینین، أعمش، بوجهه اثر الجدری، أبخر الفم کبیر الأسنان، مقلّب الأظافر، أجدر الجسم لا شعر فی جسده، متنقّع الرّأس، طویل العنق، شانیء أصابعه تصل حدّ کفّه. کلامه له دویّ، عالی الأکتاف، طارح الجبهة، فی إحدی عینیه عیب، لحیته بشاخین تصل سرّته. عبوس، شروس. . .» .

«دجّال با یک چشمش می بیند ولی با چشم دیگرش نمی بیند، قامتی دراز و چشمانی زاغ دارد که از آنها آب می ریزد، صورتش آبله رو است و دهانش بوی بد می دهد، دندانهایش درشت است و ناخنهایش خمیده، پوست بدنش آبله دار است و بی مو، در سرش نشانۀ شکستگی دارد، گردنش دراز، اخلاقش زشت و انگشتانش بسیار بلند است که از وسطهای کف دستش منشعب می شود، صدایش طنین دار، شانه هایش بلند و پیشانی اش فراخ است، یکی از دیده هایش معیوب است، ریشش به سینه اش فروهشته، مردی زشت خوی و ترش رویست، بر مرکبی سوارست که خودش سرخ و پاهایش سبز است و میان دو گوشش 20 میل است! ! ، سرش چون کوهی بلند و پشتش متناسب با آنست. گامهایش 20 میل است! !

ص:1146

بر پیشانی اش دو سطر نوشته شده که هر مؤمنی آنرا می خواند و هر کافری آنرا تکذیب می کند، و آن اینکه هرکس از تو پیروی کند شقاوتمند است و هرکس از تو جدا شود خوشبخت است، بیشتر لشکریانش از یهودیان و زنازادگان است. در طرف راست او کوهی سبز و در طرف چپش کوهی سیاه است که با او راه می روند و همراه او توقّف می کنند. می گوید: این بهشت منست و این یکی دوزخ من. هرکس از من پیروی کند او را به بهشت می برم و هرکس نافرمانی کند او را با شمشیر نقمت خود تأدیب می کنم» .

این حدیث شگفتیهای فراوانی دارد که برخی از تأویلهایش را در فرازهای بعدی خواهیم گفت.

1815- «ألا أحدّثکم حدیثا عن الدّجال ما حدّث به نبیّ قومه؟ . إنّه أعور، و إنّه یجیء معه بمثل الجنّة و النّار. و إنّی انذرکم کما انذر به نوح قومه. . تعلمون أنّه أعور، و إنّ اللّه لیس بأعور» .

«آیا برای شما در مورد دجّال حدیثی بگویم که هیچ پیامبری به قوم خود نگفته است؟ او (یک چشمش) نابیناست، و چیزی همانند بهشت و جهنّم با خود حمل می کند، من شما را از او بیم می دهم آنچنانکه حضرت نوح قومش را بیم داد. من شما را از او بیم می دهم و هیچ پیامبری نیست جز اینکه از او برحذر داشته است. ولی من به شما چیزی می گویم که هیچ پیامبری به قوم خود نگفته است: می دانید که او اعور (نابینا) است و خداوند اعور نیست. دجّال تا نزدیکی مدینه می آید و آنگاه سه زلزله در مدینه روی می دهد، پس هر کافر و منافقی از شهر بیرون می رود و بدین سان وحشت از دجّال (مسیح کاذب) وارد مدینه نمی شود. آنروز مدینه هفت دروازه دارد برای هریکی دو فرشته نگهبان هستند. . . چشم راست او نابیناست و همانند یک دانۀ عنّاب است» .

در متن حدیث اضطراب هست و از نظر فصاحت در سطحی نیست که شایستۀ فصیحترین انسان روی زمین باشد. و اگر حدیث صحیح باشد منظور از جملۀ «دجّال اعور است و خدا اعور نیست» شاید این باشد که چون او کارهای خارق العاده انجام می دهد و ادّعای الوهیّت می کند، ازاین رو رسول اکرم (ص) می فرماید که او یک چشمش معیوب است و خداوند باید از هر عیبی پیراسته

ص:1147

باشد و لذا او هرگز نمی تواند خدای باشد.

در روایات دیگری آمده است که حضرت رسول (ص) در نماز از فتنۀ دجّال به خدا پناه می برد و به اصحابش می فرمود:

1816- «إنّ معه نارا و نورا. فناره ماء بارد، و ماؤه نار. فمن أدرک ذلک منکم فلیقع فی الّذی یری أنّها نار، فإنّه عذب بارد!» .

«همراه او آتش و نوری هست، آتش او آب خنک است و آب او آتش است. هرکس از شما شیعیان آن زمان را درک کند خود را به آنچه که آتش به نظر می رسد بیفکند که آنچه آتش تصوّر شود آب گوارائی است! !» .

البتّه این معنی به نظر می رسد که دور از واقعیّت باشد و به شوخی شبیه تر باشد و تصوّر نمی رود که پیامبر اکرم (ص) چنین تعبیری را فرموده باشد، ولی در منابع اهل سنّت موجود است.

1817- «ألدّجّال رجل ضخم عریض، لیس ما بین خلق آدم إلی قیام السّاعة خلق أکبر منه» .

«دجّال مردی درشت و چاق است و در میان مخلوقات خدا از حضرت آدم تا پایان جهان کسی بزرگتر از او نیست» .

1818- «إنّه لم تکن فتنة فی الأرض، منذ ذرأ اللّه ذرّیة آدم، أعظم من فتنة الدّجّال! . . و إنّ اللّه لم یبعث نبیّا إلاّ حذّر أمّته الدّجّال، و انا آخر الأنبیاء و انتم آخر الأمم، و هو خارج فیکم لا محالة!» .

«از روزیکه خداوند اولاد حضرت آدم را آفریده است فتنه ای بالاتر از فتنۀ دجّال نیست. خداوند پیامبری نفرستاده جز اینکه امّت خود را از فتنۀ دجّال بیم داده است. من آخرین پیامبر و شما آخرین امّت هستید، او بدون تردید در میان شما خروج خواهد کرد» .

1819- «ما من نبیّ إلاّ و انذر قومه الدّجّال الأعور الکذّاب» .

«هیچ پیامبری نیست جز اینکه امّتش را از دجّال دروغگوی نابینا برحذر داشته است» .

ص:1148

1820- «ایّها النّاس، ما بعث اللّه نبیّا إلاّ و قد انذر قومه الدّجال.

و إنّ اللّه قد أخّره إلی یومکم هذا. فمهما تشابه علیکم فی أمره فإنّ ربّکم لیس بأعور إنّه یخرج علی حمار عرض ما بین اذنیه میل! . یخرج و معه جنّة و نار، و جبل من خبز و نهر من ماء! . أکثر اتباعه الیهود و النّساء و الاعراب.

یدخل آفاق الأرض کلّها إلاّ مکّة و لا بتیها و المدینة و لا بتیها فإنّهما محرّمتان علیه» .

«هان ای مردم! خداوند پیامبری را نفرستاده جز اینکه قوم خود را از دجّال بیم داده است و خداوند او را برای زمان شما ذخیره کرده است. اگر کارهای او بر شما مشتبه شود، این هرگز مشتبه نشود که او کور است و پروردگارتان کور نیست. او بر فراز مرکبی می آید که بین دو گوشش یک میل است. او خروج می کند در حالیکه بهشت و جهنّم را با خود یدک می کشد و کوهی از نان و رودخانه ای از آب را همراه خود حمل می کند.

بیشترین پیروانش از یهودیان، زنان و بادیه نشینان است، به همۀ اقطار و اکناف جهان وارد می شود جز مکّه و حوالی مکّه، و مدینه و حوالی مدینه، که هردو (مکّه و مدینه) بر او حرام است» .

در اینجا جای شکرش باقیست که فاصلۀ بین دو گوش مرکبش از 20 میل به یک میل تقلیل یافته است.

1821- «من المحرّم علی الدّجّال أن یدخل نقاب المدینة لانّها تنفی الخبث کما ینفی الکیر خبث الحدید و لانّها لا یقربها الطّاعون و لا الدّجّال» .

«از چیزهائی که بر دجّال حرام است پا نهادن بر راههای کوهستانی مدینۀ منوّره است که آنجا سرزمین مقدّس است و پلیدی را از بین می برد آنچنانکه کورۀ آهنگران پلیدی آهن را، و آنجا سرزمینی است که طاعون و دجّال بر آنجا راه ندارد» .

در حدیث 1815 خواندیم که چون دجّال به مدینه نزدیک شود در مدینه سه بار زلزله می شود و منافقان و کافران از مدینه بیرون می روند که آنهم نوعی دفع پلیدی است.

ص:1149

1822- «لا یدخل المدینة رعب المسیح الدّجّال. و لها یومئذ ثلاثة أبواب، لکلّ باب ملکان» .

«رعب و وحشت مسیح کاذب (دجّال) وارد مدینه نمی شود. آنروز برای مدینه سه دروازه است و برای هر یکی دو فرشته نگهبان هستند» .

1823- «علی نقاب المدینة ملائکة. لا یدخلها الطّاعون و لا الدّجّال» .

«بر راههای کوهستانی مدینه فرشتگانی موکّل هستند که طاعون و دجّال وارد آنها نشوند» .

1824- «یاتی، و هو محرّم علیه أن یدخل نقاب المدینة، فینتهی إلی بعض السّباخ الّتی تلیها، فیخرج إلیه یومئذ رجل هو من خیر النّاس، فیقول له: أشهد انّک الدّجال. فیقول الدّجال: أرأیتم إن انا قتلت هذا الرّجل ثمّ أحییته، اتشکوّن فی الأمر؟ . فیقولون: لا، فیقتله ثمّ یحییه! . فیقول الرّجل حین یحییه: و اللّه ما کنت فیک قطّ أشدّ بصیرة منّی الآن. فیرید الدّجال أن یقتله ثانیا فلا یسلّط علیه» .

«بر دجّال حرامست که وارد راههای کوهستانی مدینه شود، از این رهگذر به وادیهای نزدیک آن می آید، در آنجا مردی از بهترین مردم به سوی او خارج می شود و می گوید: من گواهی می دهم که تو دجّال هستی. دجّال می گوید: من اگر این مرد را بکشم و سپس زنده سازم، آیا در مورد این امر باز هم شکّ می کنید؟ ! مردم می گویند: نه. پس او را می کشد و سپس زنده اش می کند. هنگامی که او را زنده می کند، او می گوید: هرگز عقیدۀ من نسبت به شما تغییر نکرده قبلا هم در همین سطح ترا می شناختم که الان می شناسم. دجّال تصمیم می گیرد که یکبار دیگر او را بکشد ولی خداوند دیگر او را مسلّط نمی سازد» .

گفته شده که آن مرد حضرت خضر علیه السّلام است، چنانکه گفته شده که سرانجام او را حضرت خضر می کشد.

روزیکه جهان بشریّت از فتنۀ دجّال رهائی یابد «روز رهائی» نامیده می شود.

ص:1150

1825- «و لیهبطنّ الدّجّال حول کرمان، فی قوم یلبسون الطّیالسة و ینتعلون الشّعر» .

«دجّال با گروهی که طیلسان می پوشند و کفش مویین به پا می کنند در حومۀ کرمان فرود می آید» .

1826- «یهبط الدّجّال کلّ قریة عامرة فی الدّنیا اثناء المدّة الّتی یسیحها فی الأرض» .

«در مدّتی که دجّال در روی زمین گردش می کند به همۀ شهرهای آباد وارد می شود» .

1827- «یتبعه سبعون ألفا من الأتراک و الیهود و أولاد الزّنا.

و المدمنون علی الخمر و المغنّون و أصحاب اللّهو و الأعراب، و النّساء. و هو یمرّ بالخربة فیقول لها: أخرجی کنوزک، فتتبعه کنوزها!» .

«هفتاد هزار ترک، یهود، زنازاده، خواننده، نوازنده، بادیه نشین و زن از او پیروی می کنند. به هر خرابه ای برسد می گوید: گنجهایت را آشکار کن، پس آنچه گنج دارد آشکار می شود» .

1828- «الدّجّال رجل عریض، عینه الیمنی مطموسة، و الیسری کانّها کوکب، بین عینیه مکتوب: کافر باللّه و برسول اللّه. یخرج و یدّعی انّه الرّبّ و لا یسمعه أحد إلاّ تبعه إلاّ من عصمه اللّه عزّ و جلّ. تکون له جنّة و نار، فیقول: هذه جنّتی لمن سجدلی، و من أبی أدخلته النّار» .

«دجّال مرد چاقی هست، چشم راستش معیوب است، چشم چپش چون ستاره می درخشد. کسی او را نمی شنود جز اینکه از او پیروی می کند جز کسانیکه خداوند آنها را نگهدارد. بهشت و دوزخی خواهد داشت که خواهد گفت: این بهشت منست برای کسانیکه مرا سجده کنند و این جهنّم منست برای کسانیکه از سجده به من ابا کنند» .

1829- «عند خروج الدّجّال تهبّ ریح عاد، و تسمع صیحة قوم صالح، و یکون مسخ کمسخ أصحاب الرّسّ. و هو یخرج من ناحیة المشرق من قریة یقال لها: دارس. یخرج علی حمار، مطموس العین، مکسور الظّفر،

ص:1151

یخوض البحار إلی کعبه. یدخل کلّ بلد إلاّ أربع مدن: مکّة و المدینة و القدس و طرسوس. و ینزل عیسی (ع) و یکون قتله علی یده بحربة ینزلها معه، و یکون تجوّله فی الدّنیا أربعین یوما: یوم کسنة، و یوم کشهر، و یوم کجمعة، و سائر أیّامه کأیّام النّاس و یقتله عیسی بن مریم بباب لدّ» .

«چون دجّال خروج کند طوفانی چون طوفان قوم عاد، و بانگی چون بانگ قوم صالح، و مسخی چون مسخ اصحاب رسّ واقع می شود. وی از مشرق از دهکده ای به نام «دارس» خروج می کند، بر مرکبی نابینا و سم شکسته سوار می شود که تا سینه اش در آب فرو می رود. به هر شهری وارد شود جز چهار شهر: مکّه و مدینه و قدس و طرسوس. آنگاه حضرت عیسی (ع) نازل می شود و دجّال به دست او کشته می شود با وسیله ای که با خودش موقع نزول می آورد. دجّال مدّت چهل روز در زمین می گردد که یک روز آن چون یکسال و یک روزش چون یکماه و دیگر روزهایش چون روزهای معمولی. حضرت عیسی (ع) او را در باب لدّ می کشد» .

و گفته شده که او را حضرت بقیّة اللّه روحی فداه به قتل می رساند و حضرت عیسی (ع) نیز یک ضربه می زند تا کارش را یکسره کند.

1830- «یخرج و لست فیکم، فامرؤ حجیج نفسه! . و اللّه خلیفتی علی کلّ مسلم. إنّه شاب قطط عینه قائمة، یخرج ما بین الشّام و العراق فیعبث یمینا و شمالا، لبثه فی الأرض أربعون یوما: یوم کسنة، و یوم کشهر، و یوم کجمعة، و سائر أیّامه کأیّامکم. . .»

«او هنگامی خروج می کند که من در میان شما نیستم و هرکسی برای خودش حجّت است و خداوند ولیّ منست بر هر مسلمانی. او (دجّال) جوانی است با موهای پرپشت، چشمش برآمدگی دارد، از میان شام و عراق خروج می کند، به چپ و راست گردش می کند، مدّت چهل روز در روی زمین جولان می کند، روزی چون یکسال، روزی چون یکماه و دیگر روزهایش چون روزهای شما، سرعتش در روی زمین چون باران است، باد به دنبالش حرکت می کند، به نزد قومی می آید و به طرف خود دعوت می کند. او را تکذیب می کنند و دست ردّ به سینه اش می زنند، برمی گردد، در حالیکه همۀ اموال آنها را (از طریق سحر و شعبده) با خودش می برد. آنها صبح می کنند و می بینند که چیزی در دست ندارند.

ص:1152

آنگاه به سوی آنها بازمی گردد و آنها را به سوی خود فرامی خواند و همگی او را تصدیق می کنند و دعوتش را می پذیرند. به آسمان می گوید: ببار، آسمان می بارد. به زمین می گوید: برویان، و زمین می رویاند. پس دامهای آنها بهتر از هر زمانی میخورند و به تناسب آن شیر می دهند، آنگاه به ویرانه آمده می گوید: گنجهایت را درآور. پس برمی گردد و گنجها همانند زنبوران عسل به دنبالش حرکت می کنند. جوان چهارشانه ای را می خواند و با شمشیر دو نیمش می کند و سپس یکبار دیگر فرامی خواند و خنده کنان به او روی می کند» .

***

امیر مؤمنان (ع) می فرماید:

1831- «یخرج الدّجال الأکبر، الأعور الممسوح العین الیمنی، و الأخری کانّها ممزوجة بالدّم، لکأنّها فی الحمرة علقة، تاتی الحدقة کهیئة حبّة العنب الطّافیة علی الماء» .

«دجّال بزرگ خروج می کند، چشم راستش معیوب است و چشم چپش خون آلود است، گوئی خون بسته است، حدقۀ چشمش چون یک دانه عنّاب روی آب شناور است» .

1832- «یخرج من بلدة بأصفهان یقال لها: الیهودیّة، عینه الیمنی ممسوحة، و الأخری فی جبهته تضیء کانّها کوکب الصّبح، فیها علقة کأنّها ممزوجة بالدّم، بین عینیه مکتوب: کافر. یقرأه کلّ کاتب و امّیّ. یخوض البحار، و یسیر بین یدیه جبلان من دخان، و خلفه جبل أبیض یری النّاس انّه طعام. یخرج فی قحط شدید، تحته حمار أحمر طوله سبعون ذراعا، خطوته میل، تطوی له الأرض منهلا منهلا. لا یمرّ بماء الاّ غار إلی یوم القیامة: ینادی بصوت عال یسمع بین الخافقین و یبلغ ما شاء اللّه و یقول:

إلیّ إلیّ یا أولیائی. انا الّذی خلق فسوّی، و قدّر فهدی، انا ربّکم الأعلی! .

هذه جنّة لمن سجد لی، و من أبی أدخلته النّار! . کذب عدوّ اللّه، إنّه أعور، و ربّکم لیس بأعور» .

ص:1153

«از شهر اصفهان، از دهکده ای به نام «یهودیّه» خروج می کند، چشم راستش معیوب و چشم دیگرش چون ستارۀ صبح بر پیشانی اش می درخشد. در چشم چپش چون زالوئی آمیخته با خون است. در میان دو چشمش نوشته شده: «کافر» . هر درس خوانده و ناخوانده آنرا می خواند.

وارد دریاها می شود و بر روی دریا حرکت می کند و دو کوه از دود در برابرش حرکت می کند و کوه سفیدی در پشت سرش که مردم آنرا خوراک تصوّر می کنند. در سال قحطی خروج می کند و بر مرکبی سرخ به طول هفتاد زراع سوار می شود. گامهایش یک میل است، زمین در زیر پاهایش درنوردیده می شود. بر آبی عبور نمی کند جز اینکه برای همیشه در زمین فرو می رود (خشک می شود) ، با صدای بلند بانگ می زند که همۀ شرق و غرب می شنود: ای دوستان و علاقمندان، به سوی من بشتابید که من همان آفریدگاری هستم که جهان را آفرید و کامل گردانید و هدایت نمود. من ربّ اعلای شما هستم، این بهشت منست برای کسیکه مرا سجده کند و هرکس نافرمانی کند به دوزخ فرو می برم! ! ! . دشمن خدا دروغ می گوید، او کور است و خداوند کور نیست» .

از امام صادق (ع) آمده است که او در دهۀ اوّل ماه رجب خروج می کند.

خدای تبارک و تعالی از هر عیب و نقصی منزّه است، او بیناست ولی بدون نیاز به چشم، او شنواست بدون نیاز به گوش. او از هرگونه نقص و عیب منزّه است، به مکان و زمان نیاز ندارد، او جسم نیست و از همۀ لوازم مادّه به دور است، دیدگان او را درک نمی کند و او دیدگان را درک می کند، که او لطیف و خبیر است و از آنچه ستمگران و بی خردان می گویند پاک و منزّه است.

1833- «انّی یکون ذلک و لم یعضّ الزّمان، انّی یکون ذلک و لم یجف الإخوان، انّی یکون ذلک و لم یظلم السّلطان، انّی یکون ذلک و لم یقم الزندیق فی قزوین، فیهتک ستورها، و یکفّر صدورها و یغیّر سورها، و یذهب بهجتها؟ ! . من فرّ منه أدرکه، و من حاربه قتله، و من اعتزله افتخر، و من تابعه کفر، حتّی یقوم باکیان: باک یبکی علی دینه، و باک یبکی علی دنیاه» .

«چگونه ممکن است مهدی ظهور کند در حالیکه هنوز روزگار

ص:1154

سخت نشده است، چگونه ممکن است در حالیکه هنوز دوستان و برادران ستم پیشه نکرده اند، چگونه ممکن است در حالیکه هنوز پادشاه ستم نکرده است. چگونه ممکن است در حالیکه هنوز زندیق از قزوین خروج نکرده است، که پرده ها را بدرد و بزرگان را تکفیر نماید و حدود را تغییر دهد و طراوت آنرا از بین ببرد. هرکس از او فرار کند او را درمی یابد، هرکس با او درگیر شود او را می کشد، هرکس از او دوری گزیند افتخاری کسب می کند و هرکس از او پیروی کند کافر می شود. آنگاه مردم به دو دستۀ گریان تقسیم می شوند، دسته ای برای دینش گریه می کند و دسته ای برای دنیایش» .

در برخی از احادیث شهر خروج او دقیقا مشخّص شده، در برخی فقط اسم منطقه اش آمده و در برخی عنوان کلّی مطرح شده است و شاید برخی از اختلافات مربوط به ناقلان حدیث پیش از تدوین کتب حدیثی باشد.

1834- «ألا و إنّ اکثر أشیاعه یومئذ أولاد الزنی و أصحاب الطّیالسة الخضر یقتله اللّه عزّ و جلّ علی عقبة أفیق لثلاث ساعات مضت من یوم الجمعة، علی یدی من یصلّی عیسی بن مریم (ع) خلفه» .

«آگاه باشید که بیشتر پیروانش فرزندان نامشروع و اصحاب طیلسان سبز (یهودیان) می باشند. خداوند او را در گردنۀ «افیق» به دست کسی که عیسی مسیح پشت سرش نماز می خواند، سه ساعت گذشته از روز جمعه به هلاکت می رساند» .

«افیق» دهکده ای در فلسطین بین حوران و غوربیسان در نزدیکی شهر «لدّ» می باشد.

1835- «یبرز الدّجال و معه سبعون ألف یهودیّ کلّهم ذو سلاح محلاة. فإذا نظر الدّجّال إلی عیسی ذاب کما یذوب الرّصّاص فی النّار ثمّ یولّی هاربا، فیقول عیسی: إنّ لی فیک ضربة لن تفوتنی بها، فیدرکه فیقتله، فلا یبقی شیء ممّا خلقه اللّه یتواری به یهودیّ إلاّ انطقه اللّه عزّ و جلّ، و لا حجر و لا دابّة إلاّ قال: یا عبد اللّه المسلم، هذا یهودیّ فاقتله، إلاّ الغرقد فإنّها من شجرهم فلا تنطق» .

ص:1155

«دجّال با هفتاد هزار یهودی خروج می کند که همگی تا به دندان مسلّح هستند. چون دجّال به حضرت عیسی نگاه کند ذوب می شود آنچنانکه سرب در آتش ذوب می شود. سپس پشت کرده پا به فرار می نهد.

حضرت عیسی (ع) می فرماید: من ضربتی برای تو دارم که هرگز از من فوت نخواهد شد. پس به او می رسد و او را طعمۀ شمشیر می سازد. دیگر چیزی از آفریده های خدا پیدا نمی شود که یهودیان در زیر آن مخفی شوند جز اینکه به اذن خدا به حرف درآمده می گوید: ای مسلمان! اینجا یک نفر یهودی هست او را بکش. هر سنگی و هر جنبنده ای مخفیگاه آنها را بیان می کند، جز «غرقد» که از درختان آنهاست و لذا به حرف نمی آید» .

این معنی با احادیث فراوانی تأیید می شود که در حکومت حقّه یک نفر هم یهودی در روی زمین نمی ماند و اگر در دل سنگی مخفی شوند آن سنگ به سخن می آید و می گوید: ای بندۀ خدا، در دل من یهودی هست مرا بشکاف و آنرا درآور.

نگارنده هنوز به عقیدۀ خود باقی است که دجّال رمز یک آشوبگر و ستمگر از رهبران گروههای گمراه و خونخوار است که با لشکریان تا به دندان مسلّح طغیان می کند و ادّعای الوهیّت می نماید تا روزیکه وعدۀ الهی فرا رسد و همۀ نیروهایش را درهم شکند و خود با یک ضربت از پای درآید. که حق پابرجا و باطل نابودشدنی است.

***

امام باقر (ع) می فرماید:

1836- «ألدّجال یخرج من قبل المشرق من مدینة خراسان (؟) ثمّ یهبط حدر کرمان فی ثمانین ألفا، و أتباعه کأنّ وجوههم المجانّ المطرّقة» .

«دجّال از طرف مشرق از شهر خراسان خروج می کند، سپس با هشتاد هزار نفر به جلگۀ کرمان فرود آید، صورت لشکریانش چون سپرهائی است که پوست بر روی آن کشیده باشند» .

از این حدیث استفاده می شود که قسمتی از پیروان او از چین و خاور

ص:1156

دور خواهد بود.

روزی یک نفر خراسانی خدمت امام باقر علیه السّلام رسید امام فرمود:

1837- «یا خراسانیّ، تعرف وادی کذا؟ . قال: نعم. قال:

تعرف صدعا فی الوادی من صفته کذا و کذا و کذا؟ . قال: نعم قال: من ذلک یخرج الدّجّال» .

«ای خراسانی! آیا چنین منطقه ای را می شناسی؟ گفت: آری.

فرمود: آیا در آنجا تیره ای را به این خصوصیّات می شناسی؟ گفت: آری.

فرمود: دجّال از آنها خروج می کند» .

1838- «یخرج بعد جفاف ماء بحیرة طبریّة» .

«دجّال پس از خشک شدن دریاچۀ طبریّه خروج می کند» .

اگر دریاچۀ طبریّه خشک شود، یکی از بهترین نشانه های حقّانیّت اسلام و صدق گفتار پیامبر اسلام خواهد بود که از یک حادثۀ غیرمترقّبه در بیش از هزار سال بعد خبر داده است. زیرا هنوز آب دریاچۀ طبریّه فراوان است و آثار کم شدن و خشک شدن در آن نیست و هنوز هم یهود از آب آن پتاسیم و سولفور استخراج می کنند. ولی براساس این روایت روزی خواهد خشکید و به دنبال آن دجّال خروج خواهد کرد.

***

امام صادق (ع) می فرماید:

1839- «یصرح بصوت یسمعه الإنس و الجنّ: هذه جنّتی لمن سجدلی، و من أبی أدخلته النّار!» .

«دجّال بانگ می زند که این بهشت منست برای کسیکه مرا سجده کند و هرکس امتناع ورزد او را به آتش می برم. این فریاد را همۀ انس و جنّ می شنوند» .

معنای این حدیث امروز بسیار معقول است، زیرا کافیست که در پشت تریبون قرار بگیرد و فریاد بکشد و از همۀ رسانه های گروهی فریادش بلند شود و

ص:1157

بگوش همگان برسد.

1840- «. . . و هو یعطی من یقرّ له بالرّبوبیّة، فیتبعه من اصفهان سبعون ألفا، و یتبعه أسوا النّاس!» .

«هرکس از او پیروی کند او را انفاق می کند و لذا هفتاد هزار نفر از بیچاره ترین مردمان از اصفهان از او پیروی می کنند» .

1841- «ألقائم یقتل الدّجّال، و یصلبه علی کناسة الکوفة» .

«حضرت قائم (عج) دجّال را می کشد و او را در کناسۀ کوفه به دار می زند» .

از این حدیث استفاده می شود که دجّال در عراق کشته می شود.

1842- «یوم النّیروز هو الیوم الّذی یظهر فیه قائمنا أهل البیت و ولاة الأمر، و یظفره اللّه تعالی بالدّجال فیصلبه علی کناسة الکوفة!» .

«روز نوروز روزیست که خداوند در آن روز قائم اهلبیت (عج) و واپسین ولیّ امر را بر دجّال پیروز می گرداند و او را در کناسۀ کوفه به دار می زند» .

1843- «یقتله صاحب الأمر لثلاث ساعات مضت من یوم الجمعة» .

«صاحب الامر علیه السّلام او را سه ساعت از صبح جمعه گذشته به هلاکت می رساند» .

خدا می داند که از این احادیث که در مورد دجّال گذشت چقدرش صحیح است و چقدرش توسّط بازرگانان حدیث (نعوذ باللّه) جعل شده و به زبان معصومان پاک بسته شده است! .

*** جابر بن عبد اللّه انصاری گوید:

1844- «من کذّب بالدّجّال فقد کفر، و من کذّب بالمهدیّ فقد کفر» .

ص:1158

«هرکس دجّال را انکار کند، کافر می شود و هرکس مهدی را انکار کند کافر می شود» .

مترجم گوید: انکار دجّال از آن جهت کفرآور است که تکذیب رسول اکرم (ص) و ائمّۀ اطهار می باشد. و حدیث فوق عینا از رسول اکرم (ص) نقل شده است:

ابو بکر اسکافی در «فوائد الاخبار» و ابو القاسم سهیلی در «شرح السّیره» این حدیث را به سندهای خود نقل می کنند از جابر بن عبد اللّه انصاری، که رسول اکرم (ص) فرمود:

1845- «من کذّب بالدّجّال فقد کفر، من کذّب بالمهدیّ فقد کفر» .

«هرکس دجّال را انکار کند کافر می شود و هرکس مهدی را انکار کند کافر می شود» .

***

و در انجیل آمده است:

1846- «زیرا که این انصاف است نزد خدا که عذاب کنندگان شما را عذاب دهد. و شما را که عذاب می کشید با ما راحت بخشد، در هنگامی که عیسی خداوند از آسمان با فرشتگان قوّت خود ظهور خواهد نمود» .

1847- «و آن اژدها را که قدرت به وحش داده بود پرستش کردند و وحش را سجده کرده گفتند که کیست مثل وحش و کیست که با وی می تواند جنگ کند» .

[مترجم گوید: مستر هاکس آمریکائی در شرح این فراز گوید: مقصود از وحش قوه ایست که در مقام خداوند می ایستد و از برای خود حقوق نابرجا (بی مورد) ادّعا نماید و مؤمنین و خادمین حضرت اقدس الهی را زحمت رسانیده، متابعین خود را به اسم خود بنامد و این مطلب در سایر جاهای مکاشفات نیز مذکور است (مکاشفۀ یوحنّا 14:9،15:2،16:2) ، امّا وحش قرمز آنهم در

ص:1159

مکاشفات مذکور است (مکاشفۀ یوحنّا 19:19 و 20:4) . «مترجم»]

1848- «و معجزات عظیمه به عمل می آورد تا آتش را نیز از آسمان در حضور مردم به زمین فرود آورد. و ساکنان زمین را گمراه کند» .

1849- «و آن ده شاخ که دیدی، ده پادشاه هستند که هنوز سلطنت نیافته اند. بلکه یکساعت با وحش چون پادشاهان قدرت می یابند.

اینها یک رأی دارند و قوّت و قدرت خود را به وحش می دهند» .

1850- «و دیدم فرشته را که در آفتاب ایستاده که به آواز بلند تمامی مرغانی را که در آسمان پرواز می کنند ندا کرده می گوید: بیائید و به جهت ضیافت عظیم خدا فراهم شوید. تا بخورید گوشت پادشاهان و گوشت سپهسالاران و گوشت جبّاران و گوشت اسبها و سواران آنها و گوشت همگنانرا، چه آزاد و چه غلام، چه صغیر و چه کبیر. و دیدم وحش و پادشاهان زمین و لشکرهای ایشان را که جمع شده بودند تا با اسب سوار و لشکر او جنگ کنند. و وحش گرفتار شد و نبیّ کاذب با وی که پیش او معجزات ظاهر می کرد تا به آنها آنانیرا که نشان وحش دارند و صورت او را می پرستند گمراه کند. این دو زنده به دریاچۀ آتش افروخته شده به کبریت انداخته شدند. و باقیان به شمشیریکه از دهان اسب سوار بیرون می آمد کشته شدند و تمامی مرغان از گوشت ایشان سیر گردیدند» .

از این فراز استفاده می شود که ممکن است دجّال همان سفیانی باشد که لشکریانش در کنار دریاچۀ طبریّه کشته می شوند و خودش نیز در کنار دریاچۀ طبریّه ذبح می شود و نبرد حق و باطل پایان می پذیرد و دیگر نشانی از باطل باقی نمی ماند. و شاید دجّال یک حقیقت باشد جدا از سفیانی که دارای قدرت فوق العادۀ افسونگری و حقّه بازی باشد و انسانهای زیادی را گول بزند. و شاید منظور از مرکب عجیب و غریب او که میان دو گوشش 20 میل باشد و کوههائی را با خود حمل کند ناوهای جنگی امروز باشد که دهها فروند هواپیما می تواند روی آنها فرود آیند و کوههائی از اسلحه و امتعه را با خود حمل کند و شاید واقعا تپّه ای از وسائل رفاه و آسایش در یک طرف ناو، و تپّه ای از موادّ آتش زا را در طرف دیگر آن حمل کند که یکی را بهشت و دیگری را جهنّم

ص:1160

بنامد. چنانکه در احادیث گذشت.

*** در پایان از خوانندگان گرامی می خواهم که در فرازهای این کتاب دقّت کنند و مسیر خود را در پرتو کلمات درربار معصومین علیهم السّلام برگزینند، که ما هم اکنون بر سر دوراهی قرار گرفته ایم: راهی به سوی خوشبختی جاویدان و راهی به سوی سراشیبی سقوط در شقاوت دائمی.

*** سپاس و ستایش بیکران پروردگار جهانیان را که توفیق نگارش این سطور را به ما ارزانی داد و ما را به این خدمت ناچیز به پیشگاه حضرت بقیّة اللّه روحی فداه مفتخر فرمود، که مدّت هفت سال تمام به نام او و به یاد او به تحقیق و تحلیل این اثر ناچیز پرداختم. که توفیق از اوست و سپاس بیکران مخصوص اوست. و درود بی پایان بر اشرف پیامبران و فرزندان پاک او باد. (1)

«پایان»

ص:1161


1- *) -ترجمۀ این کتاب به تاریخ 12 شوّال 1405 هجری برابر 10 تیر 1364 شمسی در حوزۀ علمیّۀ قم پایان یافت. امید است مورد پذیرش و رضایت حضرت بقیّة اللّه روحی فداه قرار بگیرد. انشاء اللّه.

ص:1162

حواشی

-مرحوم خزائلی معنای وسیعتر و مشخّصات جامعتری بیان کرده که متأسفانه مدرک خود را نگفته است و لذا از آوردن آن خودداری می کنیم، علاقمندان به کتاب «اعلام قرآن» بخش «مسیح دجّال» مراجعه فرمایند.

-منتخب الاثر صفحه 425، الزام النّاصب صفحه 64، الامام المهدی صفحه 217، بحار الانوار جلد 52 صفحه 224 و بشارة الاسلام صفحه 5.

-صحیح مسلم جلد 8 صفحه 193 و الزام النّاصب صفحه 202 و 228.

-الزام النّاصب صفحه 73.

-الزام النّاصب صفحه 181.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 171، صحیح بخاری جلد 9 صفحه 60، صحیح مسلم جلد 8 صفحه 195، الزام النّاصب صفحه 74 و بشارة الاسلام صفحه 274.

-صحیح بخاری جلد 9 صفحه 60، صحیح مسلم جلد 8 صفحه 195 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 171.

-بشارة الاسلام صفحه 274، صحیح مسلم جلد 8 صفحه 195 و الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 171.

-الزام النّاصب صفحه 74، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 171 و صحیح بخاری جلد 9 صفحه 60.

-المهدی صفحه 192، الزام النّاصب صفحه 74 و صحیح بخاری جلد 9 صفحه 60.

-الزام النّاصب صفحه 74 و صحیح بخاری جلد 9 صفحه 60.

-صحیح بخاری جلد 9 صفحه 61، صحیح مسلم جلد 4 صفحه 120، ینابیع المودّه جلد 3 صفحه 165، بحار الانوار جلد 52 صفحه 194، منتخب الاثر صفحه 460، البیان صفحه 104، کشف الغمّه جلد 3 صفحه 260 و الزام النّاصب صفحه 74.

-منابع یادشده در شمارۀ 12.

-الملاحم و الفتن صفحه 146، بشارة الاسلام صفحه 15 و 295، منتخب الاثر صفحه 460، ینابیع المودّه جلد 3 صفحه 165، صحیح مسلم جلد 4 صفحه 120 و کشف الغمه جلد 3 صفحه 260.

-الزام النّاصب صفحه 181 و 261، صحیح بخاری جلد 9 صفحه 61 و البیان صفحه 104.

ص:1163

-منتخب الاثر صفحه 461، صحیح مسلم جلد 8 صفحه 199، الزام النّاصب صفحه 85، نور الابصار صفحه 169 و صحیح بخاری جلد 9 صفحه 60.

-ولی در احادیث تصریح شده که او را حضرت عیسی (ع) در باب لدّ در فلسطین می کشد.

«مترجم»

-الملاحم و الفتن صفحه 69، الزام النّاصب صفحه 261 و بشارة الاسلام صفحه 45.

-بشارة الاسلام صفحه 45، الملاحم و الفتن صفحه 126 و الزام النّاصب صفحه 261.

-الزام النّاصب صفحه 202 و 261، بحار الانوار جلد 52 صفحه 194 و الملاحم و الفتن صفحه 66.

-صحیح بخاری جلد 9 صفحه 60، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 66، بشارة الاسلام صفحه 274 و الزام النّاصب صفحه 228.

-ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 136، بشارة الاسلام صفحه 274، الزام النّاصب صفحه 228، صحیح مسلم جلد 8 صفحه 198 و کشف الغمّه جلد 3 صفحه 274.

-کشف الغمّه جلد 3 صفحه 274، الزام النّاصب صفحه 228، صحیح مسلم جلد 8 صفحه 197، ینابیع المودّة جلد 3 صفحه 66 و بشارة الاسلام صفحه 192.

-الزام النّاصب صفحه 202، صحیح مسلم جلد 1 صفحه 107 و بشارة الاسلام صفحه 44.

-الصّواعق المحرقه صفحه 165، بحار الانوار جلد 52 صفحه 193، الزام النّاصب صفحه 180، بشارة الاسلام صفحه 44 و الملاحم و الفتن صفحه 77.

-غیبت شیخ طوسی صفحه 269، منتخب الاثر صفحه 441، بحار الانوار جلد 52 صفحه 212، بشارة الاسلام صفحه 65، الامام المهدی صفحه 231 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحه 66.

-الزام النّاصب صفحه 180، بشارة الاسلام صفحه 45، منتخب الاثر صفحه 428 و بحار الانوار جلد 52 صفحه 194.

-غرقد، نوعی عوسج است و آن درختی است که برگ و بار آنرا بجوشانند و در خضابها به کار برند. «مترجم»

-کشف الغمّه جلد 3 صفحه 273، بشارة الاسلام صفحه 275، الزام النّاصب صفحه 202، صحیح مسلم جلد 8 صفحه 296 و الملاحم و الفتن صفحه 66.

-الملاحم و الفتن صفحه 126.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 190.

-الزام النّاصب صفحه 261.

-الزام النّاصب صفحه 261.

-ینابیع المودّه جلد 3 صفحه 66 و منتخب الاثر صفحه 480.

-بحار الانوار جلد 52 صفحه 308 و بشارة الاسلام صفحه 193.

-الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 161.

-الرّوض الانف جلد 2 صفحه 431 و عقد الدّرر صفحه 157.

-انجیل، رسالۀ دوّم پولس رسول به تسالونیکیان، باب اوّل بندهای 6 و 7.

-انجیل، مکاشفۀ یوحنّای رسول، باب سیزدهم، بند 4.

ص:1164

-قاموس کتاب مقدّس، صفحه 905.

-انجیل، مکاشفۀ یوحنّا، باب سیزدهم، بندهای 13 و 14.

-انجیل، مکاشفۀ یوحنّا، باب هفدهم، بندهای 12 و 13.

-انجیل، مکاشفۀ یوحنّای رسول، باب نوزدهم، بندهای 17-21.

ص:1165

ص:1166

ملاحظات مترجم

اشارة

ص:1167

ص:1168

ملاحظات مترجم

در طول اشتغال به ترجمۀ این اثر ارزشمند، هر کجا نیازی به توضیح و یا نقد و بررسی احساس گردید، نقطه نظرهای مترجم در پاورقی منعکس شد، و اینک که با تأییدات حضرت احدیت و عنایات ویژۀ حضرت بقیّة اللّه روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا ترجمۀ آن به پایان می رسد، در مراجعۀ نهائی که به هنگام فهرست نویسی انجام گرفت، موارد دیگری نیز نیازمند توضیح به نظر رسید که برای اختصار از آنها صرف نظر شد، فقط به دو مورد زیر اشاره می شود:

1-احادیث شماره 33-36،69،70 و 78 به صراحت دلالت می کنند بر اینکه بردن نام اصلی حضرت بقیّة اللّه (م. ح. م. د) در زمان غیبت روا نیست. و در این زمینه کتابهائی نوشته شده که در آنها به استناد احادیث فوق، حرمت بردن نام مخصوص آنحضرت در زمان غیبت اثبات شده است، که از آن جمله است:

1-شرعة التّسمیه، فی النّهی عن تسمیة صاحب الزّمان علیه السّلام از مرحوم میرداماد.

ص:1169

2-رسالة فی حرمة تسمیة الحجّه علیه السّلام، از مرحوم سیّد محمّد تقی قزوینی.

3-رسالة فی تحریم تسمیة صاحب الزّمان علیه السّلام، از مرحوم شیخ سلمان ماحوزی.

4-رسالۀ دیگری به همین عنوان، از مرحوم سیّد رفیع الدّین طباطبائی، استاد علامّۀ مجلسی قدّس اللّه اسرارهم.

آنانکه به مضمون این احادیث معتقد هستند می گویند: منظور از این نام، نام اصلی آنحضرت است که همنام رسول اکرم (ص) است. از این رهگذر هر کجا ناگزیر باشند آنرا تقطیع می کنند و چنین می نویسند: «م. ح. م. د» .

ولی در مقابل روایاتی داریم که در آنها اسم مقدّس آنحضرت به صورت صریح آمده است. ازاین رو بیشتر اساتید ما معتقد هستند که بردن نام آنحضرت در زمان ما هیچ مانعی ندارد، و نهی از آن به زمانهائی چون غیبت صغری اختصاص داشت که ممکن بود خطراتی متوجّه شیعیان بشود.

محدّث بزرگ مرحوم شیخ حرّ عاملی، صاحب وسائل الشّیعه، در این رابطه کتابی به نام «کشف التّعمیه فی حکم التّسمیه» به رشتۀ تحریر درآورده که در آن به جواز بردن نام آنحضرت در هر شرائط فتوا داده است.

وی همچنین در کتاب پرارج «اثبات الهداة» به جواز آن فتوا داده می فرماید:

«جواز تسمیه قولا، فعلا و تقریرا روایت شده، و در احادیث متواتری به طور خصوص و عموم به آن امر شده است که ما آنها را در کتاب مستقلّی گرد آورده ایم. پس به ناگزیر باید روایات نهی کننده را به حال خوف و تقیّه حمل کنیم» . (1)

*** 2-مؤلّف محترم در ذیل حدیث 435(صفحۀ 388) اظهار تعجّب نموده که چگونه است که در طول یازده قرن و نیم عدّه یاران حضرت کامل نشده است؟ ! . نظر به اینکه ممکن است برای برخی از خوانندگان محترم نیز چنین تصوّری پیش آید، به اختصار یادآور می شویم که معنای حدیث این نیست که در مدّت 1150 سال که از ولادت آنحضرت می گذرد، هرگز تعداد 313 تن آدم خوب و تمام عیار یافت نشده،

ص:1170


1- 1) -اثبات الهداة، جلد 3 صفحۀ 470.

بلکه مطابق بسیاری از روایات، تعداد 313 تن فرماندهان لشکری و کشوری حضرت بقیّة اللّه (عج) می باشند که با نام و نشان از طرف خداوند متعال تعیین شده اند، (1)که هنوز همۀ این عدّه دیده به جهان نگشوده اند، هنگامی که همۀ این تعداد دیده به جهان گشودند و در گرداگرد قبلۀ موعود گرد آمدند، فرمان ظهور فرا می رسد و قیام جهانی آغاز می گردد. وگرنه در هر عصری صدها نفر از اولیاء خدا به صورت گمنام و ناشناخته در اقطار و اکناف جهان زندگی می کنند، که خداوند متعال به برکت آنها بلاها را دفع می کند.

*** برای تعمیم استفاده و صرفه جوئی در وقت خوانندگان گرامی، علاوه بر فهرست اعلام و دیگر فهرستهای فنّی، فهرست موضوعی همۀ مطالب کتاب را نیز استخراج نمودیم و به دلیل اهمیّت مسائل امامت و مهدویّت فهرستهای موضوعی جداگانه ای نیز برای این مسائل استخراج کردیم که اهمیّت آن بر اهل تحقیق پوشیده نیست.

در اینجا بر خود وظیفه می دانم از ناشر محترم که به داعی عشق فراوان به پیشگاه مقدّس حضرت بقیّة اللّه (عج) با دقّتی شگرف و حوصله ای شگفت در هرچه بهتر عرضه کردن کتاب کوشیده است، تشکّر نموده، مزید موفقیّتهای ایشان را در نشر آثار اهلبیت از خداوند منّان مسئلت نمایم.

*** امیدوارم همۀ دیدگانی که با مطالعۀ این کتاب خسته شدند با دیدار جمال جهان آرای کعبۀ دلها، یوسف زهرا، حضرت بقیّة اللّه ارواحنا فداه، منوّر گردد انشاء اللّه.

علی اکبر مهدی پور

عید سعید غدیر خم-1406 ه

ص:1171


1- 2) -غیبت شیخ طوسی صفحۀ 285، غیبت نعمانی صفحۀ 244، بحار الانوار جلد 52 صفحۀ 368- 370، بشارة الاسلام صفحۀ 42 و 208، الزام النّاصب صفحۀ 178 و 199 و ینابیع المودّه جلد 3 صفحۀ 94.

ص:1172

فهرست راهنما

اشارة

منابع و مآخذ

آیات

احادیث

اعلام

اماکن

ادیان

قبائل

کتب

ایام

اشعار

موضوعات

نشانه های ظهور

مسائل امامت

مسائل مهدویت

مسائل بعد از ظهور

واژه ها

مندرجات

ص:1173

ص:1174

منابع و مآخذ

الف-منابع مؤلّف

1-القرآن الکریم.

2-الکتاب المقدّس، العهد القدیم، العهد الجدید.

3-الاختصاص، شیخ مفید، چاپ ایران،1379 ه.

4-الارشاد، شیخ مفید، چاپ تهران،1358 ه.

5-الزام الناصب فی اثبات الحجّة الغائب، شیخ علی یزدی حائری، چاپ تهران، 1351 ه.

6-اسعاف الراغبین فی سیرة المصطفی و اهل بیته الطاهرین، شیخ محمد صبان حاشیه بر کتاب نور الابصار، چاپ مصر،1380 ه.

7-الاعلاق النفیسة، احمد بن عمر بن رستم، چاپ لیون،1891 م.

8-اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، چاپ ایران،1338 ه.

9-الامام المهدی، علی محمّد علی دخیّل، چاپ نجف.

10-امل الامل، شیخ حرّ عاملی، چاپ بغداد،1385 ه.

11-بحار الانوار، علامه محمّد باقر مجلسی، چاپ تهران،1385 ه.

12-بشارة الاسلام، سید مصطفی کاظمی، چاپ نجف،1382 ه.

13-البلدان، ابن فقیه، چاپ لیون،1302 ه.

14-البیان و التبیین، جاحظ، چاپ مصر،1366 ه.

15-البیان فی اخبار صاحب الزمان، گنجی شافعی، چاپ نجف،1324 ه و 1362 ه.

16-تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، حمزة بن حسن اصبهانی، چاپ بیروت، 1382 ه و 1962 م.

17-تحف العقول عن آل الرسول، حسن بن علی حرّانی، چاپ بیروت،1969 ه.

18-تقویم البلدان، ابو الفداء، چاپ پاریس،1840 م.

ص:1175

19-الحاوی للفتاوی، سیوطی، چاپ مصر،1959 م.

20-جامع احادیث شیعه، طباطبائی بروجردی، چاپ تهران،1380 ه.

21-جامع الاخبار، سبزواری، چاپ ایران،1382 ه.

22-جنة المأوی، میرزا حسین نوری، چاپ ایران،1385 ه.

23-حقایق ایمان، شیخ یوسف فقیه.

24-حضارة العرب، مصطفی رافعی، چاپ بیروت،1980 م.

25-ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، احمد بن عبد اللّه طبری، چاپ مصر، 1356 ه.

26-سفینة بحار الانوار، مادة قمم، چاپ نجف،1355 ه.

27-شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، چاپ مصر،1329 ه.

28-صحیح بخاری، چاپ مصر،1372 ه.

29-صحیح مسلم، چاپ مصر،1384 ه.

30-صواعق المحرقه، ابن حجر، چاپ مصر،1375 ه.

31-عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، چاپ نجف،1390 ه و 1970 م.

32-الغیبة، شیخ طوسی، چاپ نجف،1357 ه. و چاپ تهران،1385 ه.

33-الغیبة، نعمانی.

34-الفصول المهمه، ابن صباغ، چاپ نجف،1950 م.

35-القطره من بحار النبی و العترة، سید احمد مستنبط، چاپ نجف،1375 ه و 1958 م.

36-الکافی، محمّد بن یعقوب کلینی، چاپ ایران،1388 ه.

37-الکامل، ابن اثیر جزری، چاپ مصر،1303 ه.

38-کتاب الفتن، سلیلی، چاپ نجف،1382 ه و 1963 م.

39-کشکول، شیخ بهائی عاملی.

40-الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمّی، چاپ نجف،1376 ه و 1956 م.

41-کشف الغمّه فی معرفة الائمة، محمّد بن عیسی اربلی، چاپ ایران،1382 ه.

42-لمعان الانوار، ابی الحسن نجفی مرندی، چاپ ایران،1340 ه.

43-مثیر الاحزان، شیخ یوسف جواهری، چاپ نجف،1373 ه.

44-مجمع البحرین، چاپ نجف،1381 ه.

45-المحجة البیضاء، محمد بن مرتضی کاشانی، چاپ ایران،1340 ه.

46-المخلاة، بهائی عاملی.

47-مسند احمد بن حنبل.

48-مشتهی کل الامم، القسّ عبد اللّه صائغ، چاپ بیروت،1957 م.

ص:1176

49-معانی الاخبار، شیخ صدوق، چاپ ایران،1379 ه.

50-معجم البلدان، یاقوت حموی، چاپ مصر،1324 ه. و 1906 م.

51-معاجم لغة و ادب مختلفه.

52-الملاحم و الفتن، ابن طاووس، چاپ نجف،1382 ه و 1963 م.

53-منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، لطف اللّه صافی، در چاپ تهران 1373 ه.

54-المهدی، سید صدر الدین صدر، چاپ ایران،1358 ه.

55-موجز تواریخ اهل البیت، محمد شیخ طاهر السماوی، چاپ نجف، سنة 1385 ه.

56-نخبة الدهر فی عجائب البر و البحر، محمد بن ابی طالب الانصاری، چاپ لیبزغ،1923 م.

57-نهج البلاغه، چاپ بیروت، مکتبة اهلیه.

58-نهج الفصاحه، چاپ ایران،1341 ه.

59-نوائب الدهور فی علائم الظهور، محمد حسن مهاجری جرقوئی، چاپ تهران، 1383 ه.

60-نور الابصار فی مناقب آل النبی المختار، سید مؤمن شبلنجی، چاپ مصر، 1380 ه.

61-نور الانوار، ابی الحسن مرندی، چاپ ایران،1328 ه.

62-وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، چاپ بیروت،1391 ه.

63-وفاة العسکری، شیخ حسین بحرانی، چاپ نجف،1393 ه.

64-ینابیع المودّة، قندوزی، چاپ استانبول،1301 ه.

ص:1177

ص:1178

ب-منابع مترجم

1-اثنا عشریّة، شیخ حرّ عاملی، متوفّای 1104 ه. چاپ 1400 ه. قم.

2-احتجاج طبرسی، ابو منصور احمد بن علی طبرسی، از علمای قرن ششم، با تعلیقات آقای خرسان، چاپ 1401 ه. بیروت.

3-اعلام قرآن، محمّد خزائلی، متوفّای حدود 1390 ه. چاپ تهران.

4-اقرب الموارد، سعید شرتوتی، متوفّای 1912 م. چاپ بیروت.

5-اوپانیشاد، محمّد دارا شکوه، متوفّای 1069 ه. ترجمه از متن سانسکریت، چاپ 1398 ه. تهران.

6-او خواهد آمد، به قلم مترجم، چاپ هشتم 1403 ه. قم.

7-الایقاظ من الهجعه، شیخ حرّ عاملی، متوفّای 1104 ه. چاپ 1402 ه. تهران.

8-البرهان فی علامات مهدی آخر الزّمان، علی بن حسام الدّین معروف به متّقی هندی، متوفّای 975 ه. چاپ 1399 ه. قم.

9-البرهان فی تفسیر القرآن، سیّد هاشم بحرانی، متوفّای 1107 ه. چاپ بیروت.

10-البیان، آیت اللّه العظمی خوئی، چاپ 1399 ه. کویت.

11-تاج العروس، محمّد مرتضی زبیدی، به تاریخ 1188 ه. چاپ 1306 ه. قاهره.

12-پیرامون معرفت امام، لطف اللّه صافی، چاپ تهران، انتشارات آفاق.

13-تفسیر عیّاشی، محمّد بن مسعود بن عیّاش سلمی، از علمای قرن سوّم، چاپ 1380 ه. تهران.

14-تفسیر قمّی، علی بن ابراهیم قمی، معاصر امام حسن عسکری (ع) چاپ قم.

15-جزیرۀ خضراء، به قلم مترجم، چاپ سوّم 1406 ه. تهران.

16-حدیقة الشّیعه، مقدّس اردبیلی، متوفّای 993 ه. چاپ تهران.

17-دانشمندان عامّه و مهدی موعود، علی دوانی، چاپ تهران.

18-دانشنامۀ ایران و اسلام، زیر نظر احسان یارشاطر، چاپ 1356 ش. تهران.

ص:1179

19-دائرة المعارف شیعه، حسن امین، چاپ بیروت.

20-الذّریعه الی تصانیف الشّیعه، شیخ آغا بزرگ تهرانی، متوفّای 1389 ه. چاپ بیروت.

21-رجال شیخ طوسی، ابو جعفر محمّد بن حسن طوسی، متوفّای 460 ه. چاپ 1381 ه. نجف اشرف.

22-رجال نجاشی، ابو العبّاس احمد بن علی بن احمد، متوفّای 450 ه. چاپ تهران.

23-الرّوض الانف، عبد الرحمن سهیلی، متوفّای 581 ه. چاپ 1967 م. قاهره.

24-سقیفه، سلیم بن قیس هلالی، از اصحاب امیر مؤمنان (ع) ، متوفّای حدود 90 هجری چاپ 1400 ه. بیروت.

25-طول عمر امام زمان (ع) به قلم مترجم، چاپ 1404 ه. تهران.

26-عقد الدّرر، یوسف بن یحیی مقدسی شافعی، از علمای قرن هفتم، چاپ 1399 ه. قاهره.

27-عهدین، شامل تورات و انجیل:

الف-فارسی، چاپ انجمن پخش کتب مقدّسه 1969 م. لندن.

ب-عربی، چاپ جمعیّت پخش کتب مقدّسه نیویورک.

ج-ترکی استانبولی، چاپ شرکت بیبل آمریکا و انگلیس 1885 م.

28-غایة المرام، سیّد هاشم بحرانی، متوفّای 1107 ه. چاپ تهران.

29-فرهنگ معین، دکتر محمّد معین، چاپ چهارم 1360 ش. تهران.

30-فروغ بی نهایت، محمّد خادمی شیرازی، چاپ 1406 ه. تهران.

31-فهرست ابن ندیم، محمّد بن اسحاق ندیم، متوفّای 1385 ه. چاپ قاهره.

32-فهرست شیخ طوسی، ابو جعفر محمّد بن حسن طوسی، متوفّای 460 ه. چاپ 1380 ه. نجف اشرف.

33-قاموس الاعلام، شمس الدّین سامی افندی، چاپ 1306 ه. استانبول.

34-قاموس الرّجال، محمّد تقی تستری، چاپ 1391 ه. تهران.

35-قاموس المحیط، محمّد بن یعقوب فیروزآبادی، متوفّای 817 ه. چاپ قاهره.

36-قاموس مقدّس، مستر هاکس آمریکائی، چاپ تهران.

37-کتابنامۀ حضرت مهدی، به قلم مترجم.

38-کمال الدّین و تمام النّعمه، ابو جعفر محمّد بن علی بن حسین بن بابویه، متوفّای 1381 ه. چاپ 1395 ه. تهران.

39-لسان العرب، محمّد بن مکرم ابن منظور مصری، متوفّای 711 ه. چاپ بیروت.

40-لغتنامۀ دهخدا، علی اکبر دهخدا، متوفّای 1334 ش. چاپ تهران.

41-مجمع البحرین، فخر الدّین طریحی، متوفّای 1085 ه. چاپ تهران.

ص:1180

42-مجمع البیان، امین الاسلام طبرسی، از علمای قرن ششم، چاپ 1370 ه. تهران.

43-ملل و نحل، محمّد بن عبد الکریم بن احمد شهرستانی، متوفّای 548 ه. چاپ بیروت.

44-مناقب آل ابی طالب، ابو جعفر رشید الدّین محمّد بن علی بن شهرآشوب، متوفّای 588 ه. چاپ قم.

45-المنجد، لویس معروف، چاپ 26 بیروت.

46-مهدی منتظر، محمّد جواد خراسانی، چاپ قم.

47-الموسوعة العربیّة المیسّرة،22 تن از دانشمندان، زیر نظر محمد شفیق غربال، چاپ قاهره.

48-المیزان، علامّه سیّد محمّد حسین طباطبائی، متوفّای 1402 ه. چاپ بیروت.

49-نهج البلاغه، صبحی صالح، چاپ 1387 ه. بیروت.

50-الهادی، مجلّه عربی حوزۀ علمیّه، چاپ دار التّبلیغ اسلامی قم.

***

ص:1181

ص:1182

فهرست آیات

1-سورۀ حمد

1- الحمد للّه ربّ العالمین 141

2-سورۀ بقره

3- الذین یؤمنون بالغیب 356 و 357

85- افتؤمنون ببعض الکتاب 146 و 257

114- و من اظلم ممّن منع مساجد اللّه 974

128- ربّنا و اجعلنا مسلمین لک 651

133- قالوا نعبد الهک و اله ابائک 652

148- فاستبقوا الخیرات 424

148- این ما تکونوا یأت بکم اللّه 410،411 و 425

155- و لنبلونّکم بشیء من الخوف 926 و 341

157- اولئک علیهم صلوات من ربّهم 387

193- و قاتلوهم حتّی لا تکون فتنه 523

214- ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة 319 و 1117

222- انّ اللّه یحبّ التوابیّن 1046

3-سورۀ آل عمران

7- و ما یعلم تأویله الاّ اللّه 6

9- انّ اللّه لا یخلف المیعاد 63

19- انّ الدّین عند اللّه الاسلام 651

30- یوم تجد کلّ نفس ما عملت 804

33- انّ اللّه اصطفی آدم 482

52- نحن انصار اللّه 652

54- و مکروا و مکر اللّه 142

55- اذ قال اللّه یا عیسی انّی متوّفیک 945

ص:1183

56- فامّا الّذین کفروا فأعذبّهم 945

82- و له اسلم من فی السّموات 528 و 652

84- لا نفرّق بین احد منهم 652

112- ضربت علیهم الّذلّه 945

200- یا ایّها الّذین امنوا اصبروا 373

4-سورۀ نساء

47- یا ایّها الذین اوتوا الکتاب 1112

54- ام یحسدون النّاس علی ما اتاهم 234 و 235

59- یا ایّها الّذین امنوا اطیعوا اللّه 116 و 293

159- و ان من اهل الکتاب الاّ لیؤمننّ به 247 و 556

5-سورۀ مائده

24- فاذهب انت و ربّک فقاتلا 210

54- فسوف یأتی اللّه بقوم یحبّهم 416 و 427

64- کلّما اوقدوا نارا للحرب 966

101- لا تسئلوا عن اشیاء ان تبد لکم تسؤکم 200

105- یا ایّها الّذین آمنوا علیکم انفسکم 49

6-سورۀ انعام

2- ثمّ قضی اجلا و اجل مسمّی عنده 1101

10- و لقد استهزئ برسل من قبلک 60

89- فان یکفر بها هؤلاء، فقد و کلنا بها 427

94- و لقد جئتمونا فرادی 803

115- و تمّت کلمة ربّک صدقا و عدلا 140 و 646

158- یوم یأتی بعض آیات ربّک 513

7-سورۀ اعراف

9- فاولئک الّذین خسروا انفسهم 324

32- قل من حرّم زینة اللّه 41

71- فانتظروا انّی معکم من المنتظرین 259

128- و العاقبة للمتّقین 365 و 660

157- یجدونه مکتوبا عندهم 90

179- لهم قلوب لا یفقهون بها 255

187- یسئلونک عن السّاعة 323

8-سورۀ انفال

23- و لو علم اللّه فیهم خیرا 234

39- و قاتلوهم حتّی لا تکون فتنه 523

9-سورۀ توبه

16- ام حسبتم ان تترکوا و لمّا یعلم اللّه 389

ص:1184

32- و یأبی اللّه الاّ ان یتمّ نوره 108 و 194

34- هو الّذی ارسل رسوله بالهدی 459 و 503

36- و قاتلوا المشرکین کافّة 602

42- لو کان عرضا قریبا و سفرا قاصدا 93

105- و قل اعملوا فسیری اللّه عملکم 647

10-سورۀ یونس

20- فانتظروا انّی معکم من المنتظرین 389

24- حتّی اذا اخذت الأرض زخرفها 1039

24- اتیها امرنا لیلا او نهارا 1059

35- افمن یهدی الی الحقّ احقّ ان یتّبع 881

50- قل ارأیتم ان اتیکم عذابه بیاتا 917

53- و یستنبئونک احقّ هو؟ 50 و 71

90- حتّی اذا ادرکه الغرق 651

91- آلان و قد عصیت قبل 760

102- فانتظروا انّی معکم من المنتظرین 389

11-سورۀ هود

8- و لئن اخرنا عنهم العذاب 424

21- اولئک الّذین خسروا انفسهم 324

45- انّه لیس من اهلک 188

86- بقیّة اللّه خیر لکم 110،485 و 663

93- و ارتقبوا انّی معکم رقیب 389

12-سورۀ یوسف

88- قل هل علمتم ما فعلتم بیوسف 227 و 228

100- حتّی اذا استیئس الرّسل 195

13-سورۀ رعد

25- و من صلح من ابائهم 368

39- یمحو اللّه ما یشاء و یثبت 679

14-سورۀ ابراهیم

5- و ذکرّهم بایّام اللّه 503

22- انّ اللّه وعدکم وعد الحق 28

24- اصلها ثابت و فرعها فی السّماء 531

44- و انذر النّاس یوم یأتیهم 607

45- و سکنتم فی مساکن الّذین 637

48- یوم تبدّل الأرض غیر الارض 605

15-سورۀ حجر

75- انّ فی ذلک لایات للمتوسّمین 644

ص:1185

16-سورۀ نحل

1- اتی امر اللّه فلا تستعجلوه 506 و 507

4- خلق الانسان من نطفة 246

8- و الخیل و البغال و الحمیر 92

9- و علی اللّه قصد السّبیل 93

45- افأ من الّذین مکروا السّیّئات 489

68- و اوحی ربّک الی النّحل 193

89- و نزّلنا علیک الکتاب تبیانا 633

17-سورۀ اسراء

4- و قضینا الی بنی اسرائیل 948

5- فاذا جاء وعد اولیهما بعثنا علیکم 511 و 948

6- ثمّ رددنا لکم الکرّة علیهم 471،948 و 965

7- فاذا جاء وعد الاخرة 949

13- و کلّ انسان الزمناه طائره 326

60- و ان من قریة الاّ نحن مهلکوها 911

81- و قل جاء الحق و زهق الباطل 140،477 و 867

104- و قلنا من بعده لبنی اسرائیل 949

104- فاذا جاء وعد الاخرة جئنابکم 457 و 980

19-سورۀ مریم

12- یا یحیی خذ الکتاب بقوّة 151

24- فنادیها من تحتها الاّ تحزنی 193

37- فاختلف الاحزاب من بینهم 1087

59- فخلف من بعدهم خلف 770

75- حتّی اذا رأواما یوعدون 514

79- کلاّ سنکتب ما یقول 804

20-سورۀ طه

13- و انا اخترتک فاستمع لما یوحی 234

39- و لتصنع علی عینی 234

105- و یسئلونک عن الجبال 605

135- فستعلمون من اصحاب الصّراط 435

21-سورۀ انبیاء

1- اقترب للنّاس حسابهم 5 و 589

12- فلّما احسّوا بأسنا اذاهم 493

15- فما زالت تلک دعویهم 1046

23- لا یسئل عمّا یفعل و هم یسئلون 204

96- حتّی اذا فتحت یأجوج و مأجوج 958

ص:1186

105- و لقد کتبنا فی الزّبور من بعد الذّکر 593

22-سورۀ حجّ

1- انّ زلزلة السّاعة شییء عظیم 605

2- یوم ترونها تذهل کلّ مرضعة 605

18- الم تر انّ اللّه یسجد له 40

39- اذن للّذین یقاتلون 500

40- و لینصرنّ اللّه من ینصره 41

41- الّذین ان مکّنّاهم فی الارض 625

56- الملک یومئذ للّه 649

78- ملّه ابیکم ابراهیم 651

23-سورۀ مؤمنون

12- و لقد خلقنا الانسان من سلالة 245

103- فاولئک الّذین خسروا انفسهم 324

115- افحسبتم انّما خلقناکم عبثا 700 و 715

24-سورۀ نور

39- کسراب بقیعة یحسبه الظّمآن 294

55- وعد اللّه الّذین آمنوا منکم 607

25-سورۀ فرقان

13- و اذا القوا منها مکانا ضیّقا 706

27- یوم یعضّ الظّالم علی یدیه 47

26-سورۀ شعرا

4- ان نشأ ننزّل علیهم من السّماء آیة 844،865 و 874

21- ففررت منکم لمّا خفتکم 205 و 481

27-سورۀ نمل

6- و انّک لتلقّی القران من لدن حکیم علیم 257

31- و أتونی مسلمین 651

44- و اسلمت مع سلیمان 652

62- امّن یجیب المضطرّ اذا دعاه 481

28-سورۀ قصص

5- و نرید ان نمّن علی الّذین استضعفوا 13،150،449 و 608

6- و نمکّن لهم فی الارض 150

7- و اوحینا الی امّ موسی 193

68- و ربّک یخلق ما یشاء و یختار 233

83- و العاقبة للمتّقین 595 و 660

29-سورۀ عنکبوت

الم، احسب النّاس ان یترکوا 389

ص:1187

5- من کان یرجوا لقاء اللّه 60

14- فلبث فیهم الف سنة 427

30-سورۀ روم

1- الم، غلبت الرّوم 955

4- للّه الامر من قبل و من بعد 956

5- یفرح المؤمنون بنصر اللّه 508 و 956

31-سورۀ لقمان

20- و اسبغ علیکم نعمه ظاهرة و باطنه 279

34- انّ اللّه عنده علم السّاعه 323

32-سورۀ سجده

21- و لنذیقنّهم من العذاب الادنی 825 و 860

29- قل یوم الفتح لا ینفع الّذین کفروا 527 و 536

33-سورۀ احزاب

61- ملعونین این ما ثقفوا 460

63- و ما یدریک لعلّ السّاعة 324

34-سورۀ سبأ

51- و لو تری اذ فزعوا فلا فوت 487 و 1110

52- و قالوا امنّا به و انّی لهم 1112

37-سورۀ صافّات

143- فلو لا انّه کان من المسبّحین 250

38-سورۀ ص

55- هذا و انّ للطّاغین لشرّ مآب 324

39-سورۀ زمر

74- الحمد للّه الّذی صدقنا وعده 505

40-سورۀ مؤمن (غافر)

8- و من صلح من ابائهم و ازواجهم 368

41-سورۀ فصّلت

53- سنریهم ایاتنا فی الافاق 855

42-سورۀ شوری

18- یستعجل بها الّذین لا یؤمنون 323

20- من کان یرید حرث الاخرة 660

42- و لمن انتصر بعد ظلمه 493 و 494

43-سورۀ زخرف

61- و انّه لعلم للسّاعه 661

65- فاختلف الاحزاب من بینهم 1043

ص:1188

46-سورۀ احقاف

25- فاصبحوا لا یری الاّ مساکنهم 602

47-سورۀ محمّد (ص)

18- فهل ینظرون الاّ السّاعة 323

48-سورۀ فتح

10- انّ الّذین یبایعونک 506 و 507

25- لو تزیّلوا لعذّبنا الّذین کفروا 377

50-سورۀ ق

41- و استمع یوم یناد المناد 868

42- یوم یسمعون الصّیحة 868

51-سورۀ ذاریات

23- فوربّ السّماء و الأرض انّه لحقّ 6

36- فما وجدنا فیها غیر بیت 652

54-سورۀ قمر

1- اقتربت السّاعة و انشّق القمر 324

55-سورۀ الرّحمن

33- یا معشر الجنّ و الانس 494

41- یعرف المجرمون بسیماهم 517

57-سورۀ حدید

16- و لا یکونوا کالّذین اوتوا الکتاب 322

17- اعلموا انّ اللّه یحیی الأرض 636 و 828

19- و الّذین امنوا باللّه و رسله 371

59-سورۀ حشر

2- هو الّذی اخرج الّذین کفروا 456 و 892

61-سورۀ صفّ

8- و اللّه متمّ نوره و لو کره الکافرون 526

9- هو الّذی ارسل رسوله بالهدی 503

63-سورۀ منافقون

5- لوّوا رؤسهم و رأیتهم یصدّون 803

65-سورۀ طلاق

3- و من یتوکّل علی اللّه فهو حسبه 530

67-سورۀ ملک

30- ارأیتم ان اصبح ماؤکم غورا 320

69-سورۀ حاقّه

24- کلوا و اشربوا هنیئا 525

ص:1189

70-سورۀ معارج

1- سأل سائل بعذاب واقع 484

44- خاشعة ابصارهم ترهقهم ذلّه 570 و 844

71-سورۀ نوح

7- جعلوا اصابعهم فی آذانهم 803

72-سورۀ جنّ

24- حتّی اذا رأوا ما یوعدون 419

26- عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا 1049

74-سورۀ مدّثّر

8- فاذا نقر فی النّاقور 500

16- کلاّ انّه کان لآیاتنا عنیدا 40

75-سورۀ قیامت

7- فاذا برق البصر 658

9- و جمع الشّمس و القمر 849

37- الم یک نطفة من منیّ یمنی 245

76-سورۀ انسان (دهر)

30- و ما تشاؤن الاّ ان یشاء اللّه 159

77-سورۀ مرسلات

20- الم نخلقکم من ماء مهین 245

23- فقدّرنا فنعم القادرون 252

79-سورۀ نازعات

6- یوم ترجف الرّاجفه 605

36- و برّزت الجحیم لمن یری 605

42- یسئلونک عن السّاعة ایّان مرسیها 323

81-سورۀ تکویر

- فلا اقسم بالخنّس 277

86-سورۀ طارق

17- فمهّل الکافرین امهلهم رویدا 210 و 489

95-سورۀ تین

4- لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم 245

***

ص:1190

فهرست احادیث

اشارة

الف-احادیث وارده از معصومین علیهم السّلام:

1-رسول اکرم (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)

حدیث 1-18،21-29،54،63،90، 93-98،181-183-217،243- 248،284،301،302،308،322، 323،348-350،352،354-361، 364،365،371،448-452،454، 455،457-459،471،484،515، 525-531،533،542،565،615، 719-727،763-765،767- 774،776-778،780،782،783، 785،786،788-792،794،796- 799،801-804،930،961،965- 977،983-1015،1063-1075- 1079-1086،1096-1110، 1112،1114-1116،1123- 1137،1139-1154،1156،1157، 1174-1183،1185-1191، 1193،1194،1196-1202،1209، 1232-1236،1261-1263، 1276-1300-1306،1312- 1316،1322-1324-1371-1397، 1399-1409،1419،1431،1434، 1457-1498،1530،1562، 1570-1572،1574،1578، 1580-1583،1593-1604، 1606-1611،1613-1617، 1655-1657،1678،1679، 1681-1687،1689،1690،1692، 1695،1809-1830.

2-امیر مؤمنان (علیه السّلام)

حدیث 30-33،37-40،99-104، 185،186،205،211،218،219، 249-251،303-305-324،325، 353،366،372-379،381،382، 425،427،456،460-465،470، 475-483،485-488-534،535، 539،550-557،559،560،564، 566-568،578،579،622،667، 686،728،805،807-815،817- 822،825،826،832،834،842، 850،853،885،906-908،959، 960،962،964،1016-1032- 1035،1087-1092،1117- 1119،1155-1158،1160- 1166،1192،1203-1208، 1210-1214-1237-1242،1268،

ص:1191

1325،1326،1328،1330-1333، 1398،1410،1418،1420،1424، 1426-1428،1443،1499- 1511،1531،1542-1547، 1550-1560،1564-1569، 1584-1588،1605،1612، 1618-1625،1627-1637، 1658-1661،1680،1696- 1715،1727،1804،1831-1835.

3-حضرت زهرا (سلام اللّه علیها)

حدیث 19،20،136،430.

4-امام حسن مجتبی (علیه السّلام)

حدیث 41،187،188،241،252،835- 837،1638.

5-امام حسین (علیه السّلام)

حدیث 43،105-108،253-255، 383،426،1270،1334،1429.

6-امام زین العابدین (علیه السّلام)

حدیث 44-46-189،191،192،220، 256-259،384،386-388،489، 490،497-499،580،582،806، 1266،1335،1561،1716،1717.

7-امام باقر (علیه السّلام)

حدیث 44-53،55-61،109-112، 195-197،221،222،234،260، 275،306،309،311،326،327، 380،389-398،415،453،491- 493،495،501،502،504،532، 537،538،540،541،546،576، 581،583-595،597-614، 616-621،623-633،684،692، 693،729،730،766،795،824، 827،838،840،844-849،851، 852،854-860،863-865، 867-870،873،893،900،903، 939،979،1036-1040،1061، 1138،1215،1216،1271،1275، 1277-1279،1283،1284،1307- 1310،1327،1338-1341،1343، 1344،1425،1430،1432،1433، 1435،1436،1452،1533،1573، 1589،1626،1639-1644،1652، 1662-1667،1691،1718-1726، 1728،1729،1731-1751،1836- 1838.

8-امام صادق (علیه السّلام)

حدیث 34،42،62،64-69،88،91، 113-120-130،133،134،143، 184،190،198-204،206،231، 237-240،242،261-274،276، 310،312-318،328-339،351، 362،363،367-370،385،399- 414،416-424،428-435،446، 466-468،472،473،494،496، 503،505-514،516-521،524، 536،543-545،547-549،558، 561-563،569-575،577،596، 634-666،668-683،685، 687-691،694-699،701،702، 731،775،779،784،787،800، 816،823،828-831،841،843، 861،862،866،871،872،874- 884،886-892،894-899،901، 902،904،905،911،929،931- 938،940،941،955-958،978، 981،982،1033،1034،1041- 1059،1076،1078،1093-1095، 1111،1113،1120-1122،1159، 1167-1171،1184،1195، 1217-1228،1243،1259،1264، 1265،1267،1272-1274، 1280-1282،1286-1288،

ص:1192

1290-1294،1311،1317،1318، 1329،1336،1337،1342،1347- 1365،1422،1423،1437-1442، 1444-1451،1453،1484، 1512-1515،1532،1540، 1575-1577،1579،1590،1592، 1645،1651،1668،1675،1688، 1675،1688،1730،1752-1796، 1839-1843.

9-امام کاظم (علیه السّلام)

حدیث 70،207،277،278،340،436، 522،700،703،704،1319،1320، 1797.

10-امام رضا (علیه السّلام)

حدیث 71-73،121-125،132،135، 180،184،208-210،212،232، 341،437-441،500،523،705- 709،781،910،942،1060،1172، 1173،1289،1295،1296،1366، 1367،1534،1535،1798-1803.

11-امام جواد (علیه السّلام)

حدیث 74-77،319-342،343،442، 474،980.

12-امام هادی (علیه السّلام)

حدیث 78،193،279،443،943،1260.

13-امام حسن عسکری (علیه السّلام)

حدیث 79،80،140،141،144-146، 148-150،157-159،178،194، 213،280-282،285،290،291، 344-346،444،445،447،710- 712،909،944.

14-امام زمان (عجّل اللّه تعالی فرجه

الشّریف)

حدیث 35،36،81،89،169،174، 214-216،235،236،283،286- 289،292-300،320،321،713- 715،793،1229،1230،1269، 1297،1454،1516،1517،1653، 1654،1656،1657،1676،1677، 1805.

***

ص:1193

ب-احادیث وارده از اصحاب و تابعین و بزرگان حدیث:

1-ابراهیم بن محمّد: حدیث 162.

2-ابراهیم بن مهزیار: حدیث 171،172، 173.

3-ابن حجر: حدیث 128،129.

4-ابن عبّاس: حدیث 82،83،347،833، 1285،1298.

5-ابن عربی: حدیث 87،127.

6-ابو الادیان: حدیث 163.

7-ابو غانم: حدیث 152،153.

8-ابو الفضل بن حسین: حدیث 156.

9-ابو نصر ظریف: حدیث 151.

10-ازدی: حدیث 170.

11-بخاری: حدیث 86.

12-جابر بن عبد اللّه انصاری: حدیث 1844.

13-حکیمه خاتون: حدیث 137-139، 142،147.

14-سیما: حدیث 166.

15-عبد اللّه بن صالح: حدیث 168.

16-عیسی بن مهدی: حدیث 161.

17-کامل بن ابراهیم: حدیث 155.

18-کعب الاحبار: حدیث 84،85،126.

19-محمّد بن ابراهیم: حدیث 175.

20-محمّد بن ادریس: حدیث 165.

21-محمّد بن اسماعیل: حدیث 167.

22-محمّد بن عثمان: حدیث 176،177، 179.

23-محمّد حنفیّه: حدیث 1061،1833.

24-نسیم: حدیث 154.

25-یعقوب بن منقوش: حدیث 160.

***

ص:1194

فهرست اعلام

آبتین:257.

آدم (ع) :63،250،293،456،457،482، 483،611،651،842،843،884.

آیت اللّه حائری:358.

آیت اللّه خوئی:614.

ابان بن ابی عیّاش:15.

ابان بن تغلب:654.

ابراهیم (ع) :62،81،195،206،223، 243،272،282،482،483،555، 558،611،651،652،653،884، 959،1048.

ابراهیم بن صالح:15.

ابراهیم بن محمّد:164.

ابراهیم بن مهزیار:170،328،836.

ابرص:993.

ابقع:991-995،1084،1103،1117، 1122.

ابلق:972،973.

ابلیس:63،871.

ابن ابی الحدید:84،608.

ابن حجر:130.

ابن عبّاس:102،346،637،845.

ابن عربی:103،130.

ابن قولویه:15.

ابو الادیان:164.

ابو اسحاق (پسر مهزیار) :170،172،328.

ابو اسحاق انماطی:15.

ابو ایّوب انصاری:143.

ابو بصیر:340،413،426.

ابو بکر اسکافی:1159.

ابو بکیر:528.

ابو تراب (ع) :1051.

ابو الجارود:376.

ابو جعفر عمروی:298.

ابو الحسن (ع) :352،911.

ابو الحسن اصفهانی:165.

ابو الحسن اموی:1090.

ابو الحسن سمری:303.

ابو الحسن طائی:15.

ابو الحسن کوفی:15.

ابو حمزه:648.

ابو ذر:17.

ابو راجح حمامی:165.

ابو سفیان:1034،1082،1083،1104، 1113،1114،1144.

ابو سهل نوبختی:164.

ابو طالب (ع) :205،786،873.

ابو عمرو:153،291.

ص:1195

ابو العنبس:15.

ابو غانم:156.

ابو الفضل عسکری:160.

ابو القاسم نوبختی:301.

ابو القاسم سهیلی:1159.

ابو لهب:612.

ابو نصر:156.

احمد بن اسحاق:106،141،160-162، 280،291،345،392.

احمد بن عبد اللّه هاشمی:164.

ادریس (ع) :205،206،282،653.

اردشیر اوّل:1065.

ازدی:16.

اسرافیل:480.

اسکندر مقدونی:1065،1137.

اسماعیل (ع) :482،483،611،651، 652.

اصفر بن روم بن عیصون:984.

اصهب:991-996،1084،1103،1116، 1117،1122.

افرایم:560.

الیاس (ع) :674.

*امام علی بن ابی طالب (علیه السّلام) :74، 78،87،102،125،130،131،224، 409،464،480،489،519،866، 869،875،1049،1113،1126.

*امام حسن مجتبی (علیه السّلام) :17،74، 87،102،156،413،1052.

*امام حسین (علیه السّلام) :73،74،81، 87،95،102،103،156،186،199، 270،369،382،413،502،503.

*امام زین العابدین (علیه السّلام) :15،87، 95،189،413،835.

*امام باقر (علیه السّلام) :62،65،73،91، 128،413،595،603،623،874، 1060.

*امام صادق (علیه السّلام) :274،325، 361،376،425،567،653،659، 674،785،975،1125،1130.

*امام موسی بن جعفر (علیه السّلام) :15،85، 207،343،674.

*امام رضا (علیه السّلام) :16،98،128، 211،266،994،1008،1048، 1131،1132.

*امام جواد (علیه السّلام) :94،98،100، 140،146،155،326،327،344.

*امام هادی (علیه السّلام) :94،95،98، 99،143،144،146،155،164، 188،286،287،289،291،326، 344.

*امام حسن عسکری (علیه السّلام) :94،95، 98-101،105،106،108،116، 140-175،188،265،275،278، 286-293،327،344،345،532، 648.

*امام عصر و زمان، حضرت بقیّة اللّه (ارواحنا فداه) :45،46،62،67،74، 87،91،98،103،105،116،153، 157،185،187،247،252،256، 374،408،416،519،596،663، 869،907،951،1027،1057، 1070.

*امیر المؤمنین (علیه السّلام) :15،82،110، 124،156،199،230،311،413، 464،502،508،518،542،608، 612،618،630،636،683،689، 692،715،721،783،805،921، 968،1024،1030،1081،1088، 1090،1121،1144.

امّ شریک:450،451.

امین:874.

انماطی:15.

ص:1196

انور سادات:901،1005.

ایّوب (ع) :145،268،272.

بالفور:456،538.

بخاری:103.

بختنّصر:456،948،949،975.

برادران یوسف:228،229،299.

براق:1054.

برخیا:407.

بروکلمان:1014.

بشر بن سلیمان:143.

بشیر:468.

بطائنی:16.

بطلمیوس:603.

بلال:17.

بلقیس:652،692.

بیزانس:985.

بیوراسب:257.

پسر مازیار:170،171.

پسر مریم:553.

پسر نوح:50،299.

تحوتمس:987.

ترک بن یافث:938.

تمیم بن صالح:1034.

تیمور لنگ:1019.

ثقفی:433،434.

جابر بن عبد اللّه انصاری:77،78،221، 266،1158،1159.

جبرئیل امین:104،105،131،209،361، 412،437،450،456،467،476، 480،485،495،496،505،529، 533.

جرهمی:1116.

جعفر طیّار:74،87،1013،1040،1041.

جعفر کذّاب:108،141،164-166، 188-191،299.

چانگ کای چک:977.

چینی:534،977.

حاج شیخ عبد الکریم حائری:358.

حارث:1028.

حجر بن عدی:542.

حرب:1088.

حزیمه:1090،1110.

حسن بن حسین عسکری:160.

حسن بن علی بن حمزه:16.

حسنی-سیّد خراسانی.

حسین بن روح نوبختی:202،265،301، 302.

حکیمه خاتون:140-143.

حمزۀ سیّد الشّهداء:74،87.

حملاها:521.

خاقان:1118.

خالد استانبولی:901.

خزائلی:1163.

خشایارشا:1065.

خضر (ع) :186،193،223،230،242، 243،249،255،257،321،392، 524،653،654،1150.

خلیفۀ اوّل:612.

خلیفۀ دوّم:82.

خلیفۀ عبّاسی:141.

خواجه پارسای:116.

داریوش کبیر:1065.

دانیال (ع) :665.

ص:1197

داود (ع) :21،563،644،645،953.

دجّال:18،243،249،255،552،555، 566،780،1087،1098.

دلدل:1054.

دومغ:258.

دیل کارنگی:21.

ذو السّویقتین:913.

ذو القرنین:257،284،285،321،392، 475،477.

راشد اسدآبادی:165.

راضی عبّاسی:301،303.

ربیعی:1116.

*رسول اکرم (ص) :72،87،102،103- 105،128،130،205،211،212، 235،352،360،369،502،508، 510،606،626،638،701،720، 726،783،880،1027،1045، 1049،1075،1081،1086،1090، 1113،1144.

رشاد خلیفه:613.

رشیق صاحب المادرای:165.

رقطی:992.

روح القدس:532.

ریّان بن دومغ:258.

زبیر:211.

زراره:879.

زلیخا:244.

زید شهید:88،1014،1021.

سالار شهیدان:1071،1072،1075.

سدیر:623،624.

سعید بن جبیر:460.

سعیده:662.

سفیانی:18،450،489،520،811،820، 836،844،845،920،977،992- 1001،1004-1008،1021- 1024،1028،1041،1052،1055، 1067،1081-1135،1143،1144، 1160.

سلطان محمّد فاتح:985.

سلمان:417.

سلیم بن قیس:15.

سلیمان (ع) :132،407،455،457،494، 495،496،645،652،692،975، 978،1048.

سمری:303-306.

سید الشّهدا (ع) :1070.

سیّد حسنی:509،1053،1054،1057.

سیّد حسینی:1054.

سیّد خراسانی:18،426،498،787،837، 902،920،1005،1007،1021- 1024،1026،1034-1044،1047، 1049،1055.

سیّد رضی:17.

سیّد محسن عاملی:17.

سیّد مرتضی علم الهدی:285.

سیّد موسوی:1044.

سیّد هاشمی:1026-1030،1044، 1051،1074،1075،1122.

سیف بن عمیره:873.

سیما:166،167.

شامی:992،1006.

شرف الدّین:17.

شروسی:1061،1062.

شعیب (ع) :457.

شعیب بن صالح:496،529،973،994، 1028،1035،1040،1050،1053- 1058،1071.

ص:1198

شلعین:926.

شمعون:142.

شهربانو:95.

شهرستانی:542.

شهید اوّل:17.

شهید ثانی:17.

شیخ بهائی:226.

شیخ حرّ عاملی:545،1065.

شیخ فضل اللّه نوری:984.

شیخ محمّد جواد خراسانی:984.

شیخ مفید:236،534،927،928،934، 984،1076.

شیصبانی:1105،1120.

شیطان:243،249،255،318،684، 687،722،866،873،880،1139.

صاحب زنج:208،1013-1016.

صالح (ع) :206،283،1152.

صالح:1040،1050.

صخر:1114.

صدّیق امّت:967.

صقیل:151.

صلاح الدّین ایّوبی:1019.

صیّاح:470،1135.

ضحّاک:257.

ضحّاک دوّم:258.

طالوت:410،415.

طلحه:211.

ظریف:156.

عبّاس بن هشام:16.

عبد اللّه:919،1119،1122.

عبد اللّه بن سلیمان:566.

عبد اللّه بن شریک عامری:1056.

عبد اللّه بن صالح:167.

عبد المطلب:74،106،339.

عثمان بن سعید:153،291-297.

عثمان بن عنبثه:1083.

عدی بن زید عبادی:984.

عزیر:243،284.

عزیز مصر:258.

عضباء:1054.

عطرفی:992.

علاّمه طباطبائی:546،

علاّمۀ مجلسی:1054.

علج شلعین:969.

علی بن ابراهیم ازدی:327.

علی بن حسن طائی:15.

علی بن عمر اعرج کوفی:15.

علی بن قدامه:124.

علی بن محمّد سمری:303-306.

علی دوانی:116.

عمران (پدر مریم) :95،96.

عمر بن خطّاب:83.

عمروعاص:211.

عمروی (سفیر اوّل) :82،153،291-298.

عمروی دوّم:298.

عوج بن عناق:257.

عوف سلمی:1013.

عیسی بن مهدی:163.

عیسی (ع) :18،60،75،96،130،132، 142،144،145،156،206،228، 235،242،243،249،255،257، 272،273،437،495،535،551- 566،570،652،666،778،811، 845،850،852،883،884،945، 979،1048،1057،1095،1152، 1155،1156،1164.

ص:1199

فاطمۀ زهرا (سلام اللّه علیها) :73،77،78، 103،105،106،131،144،191، 386،460،486،519،874،1070.

فاطمه (که در مدینه به دار آویخته می شود) :

1072،1089.

فرعون:58،151،190،194،213،234، 282،651،652،913.

فریدون:257.

فضل بن شاذان:16.

فضل بن یسار:337.

قابیل:189.

قرسیطا:336.

قطرفی:992.

قنطوره:959.

قیس عیلان:942.

قیصر:142،143.

کاشف الغطاء:686.

کافور:143.

کامل بن ابراهیم:159،160.

کامل سلیمان:7،29،35،41،65.

کعب الاحبار:102،130،535.

کمسلیما:522.

گلدامایر:758.

لاوی بن برخیا:336.

لطف اللّه صافی:116.

لقمان:247،258.

لوط:45،652.

مائوتسه تونگ:961،977.

مادر حضرت ابراهیم:282.

مادر حضرت بقیّة اللّه:142-153،208.

مادر حضرت موسی:149،152،193،281،

282.

مادر مریم:193.

مأمون عبّاسی:211،874،1132.

متّقی عبّاسی:303.

محسن فاطمه:1070.

محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) :60،71، 78،80،97،107،206،228،249، 272،299،376،480،482،483، 489،519. [نگا: رسول اکرم]

محمّد بن ابراهیم بن مهزیار:172،173.

محمّد بن ادریس:166.

محمّد بن اسحاق:15.

محمّد بن اسماعیل:167.

محمّد بن الحسن (نفس زکیه) :1071،1072.

محمّد بن عبد اللّه قحطانی:901.

محمّد بن عثمان (سفیر دوّم) :173،174، 200،236،292،296،298،299، 301،303.

محمّد بن مسلم:341،342.

محمّد حنفیّه:730،1039.

محمّد (که در مدینه به دار زده می شود) :

1072،1074،1089.

مخزومی:433،434.

مراکشی-مغربی.

مروانی:994،995.

مروزی:1061،1062.

مریم:95،96،144،216،1095،1128.

مستنصر:1073.

مسلم بن عقبه:1086.

مسیح (ع) :59،257،336،557. [نگا:

عیسی]

مصری:995،998.

معاویه:211،370،542،1088،1113، 1114،1144.

معتضد عبّاسی:101،298.

معتمد عبّاسی:298.

ص:1200

معصومه (س) :1048،1049.

معلّی بن خنیس:464،659.

مغربی:972،977،995،998،1000، 1007،1107،1117،1119،1122.

مفضّل بن عمر:5.

مقتدر عبّاسی:298،301.

مقدّس اردبیلی:545.

مکتفی عبّاسی:298.

ملک حسن:1021.

ملیخا:521.

منصور:1028.

منصور دوانیقی:873.

منجّم یهودی:141.

موسی (ع) :58،67،131،132،145، 149،152،186،190،193،194، 205،206،210،213،223،228، 234،235،241،257،271،272، 282،337،338،440،453،455، 457،458،486،487،510،520، 527،656،884،1048،1111.

مولای متقیان:1009،1016،1097.

میکائیل:480،485،496،504،529.

نرجس خاتون:98،108،142-149-177، 208.

نسیم خادم:158.

نصر بن دهمان:243،244.

نصیر خادم:648.

نعمانی:977.

نفس زکیه:450،1026،1028،1067- 1075،1112.

نمرود:190،195،223.

نمرود (پسر نوح) :188.

نوبختی:301.

نوح (ع) :50،242،243،247،349، 257،272،321،370،483،611، 722،884.

وتر:488.

وتیره:488.

ویشنو:14.

ویکتور هوگو:248.

هابیل:189.

هارون:235.

هارون الرّشید:207.

هاکس آمریکائی:852،1159.

هامان:151.

هجری:992.

هشام بن عبد الملک:595.

هند جگرخواره:996،1001.

هود (ع) :1095.

یحیی (ع) :132،151،156.

یربوع:1054.

یزدجرد:95.

یزید بن معاویه:87،1085،1086،1113.

یسّی:13،21.

یشوعا:142.

یعفور:1054.

یعقوب (ع) :228،268،652.

یعقوب بن منقوش:162،163.

یمانی:920،977،992،994،1007، 1021-1024،1084،1103،1117، 1122.

یهوه:930،950،978.

یوحنّا:979.

یوسف (ع) :206،227-229،244،258، 271،273.

یوسف بن یحیی مقدسی:21.

یوشع بن نون:658.

یونس (ع) :127،250،273.

***

ص:1201

ص:1202

فهرست اماکن

آذربایجان:420،824،911،942،1008، 1031،1061،1602.

آرال (دریاچه) :985،999.

آسیا:477،916.

آسیای صغیر:1044.

آسیوط:901.

آفریقا:439،525،916،942،965،969، 999،1007.

آلبانی:65.

آلمان:12،804.

آمریکا:12،439،477،571،712،750، 804،825،902،937،942،944، 952،953،966،1143.

آموداریا (رود) :985.

آیاسلوغ:546.

ابطح:205.

ابّله:966،986.

ابهر:444.

اتیوپی:1007،1008.

احجار الزیّت:1085،1086،1089.

احد:354،368،386،463.

اردن:443،546،848،902،919،946، 965،984،994،998،1066،1083، 1084،1108،1122،1129.

ارم:969،1095.

ارمنستان:524،912،1007،1061، 1062.

ارنون:923،924،934.

اروپا:143،477،712،741،750،937، 942.

ازبکستان:985.

ازمیر:546.

اسپانیا:965.

استانبول:471،496،499،524،820، 901،955،964،975،985،1087، 1108،1143.

استخر:1051،1052،1065.

اسرائیل-فلسطین.

اشروسه:1061.

اصفهان:226،1145.

اصهب (رود) :997.

افسوس:546.

افغانستان:854،916،938،970،1008.

افیق:552،155.

اقیانوس:500،

اقیانوسیّه:477،942،952.

انبار:972،1096،1138.

اندلس:959،960،1007.

ص:1203

انطاکیه:454،455،471،522.

انگلستان:538،758،901،983.

اهواز:172.

اورشلیم:562،563،824،950،978.

ایتالیا:500.

ایران:12،14،95،253،336،360، 361،417،430،439،762،780، 787،836،892،897،899،902، 917،1008،1026،1027،1038، 1048،1062،1082.

ایلات (بندر) :1058،1066.

ایله:948،984.

ایلیا:1036،1058،1033.

بابل:987،1045.

باب الفیل:1126.

باب لدّ:552،1152،1164.

بالکان:986.

بحرین:997،999.

بخارا:912.

بدر:354،368،386،405،415،419، 476.

بروجن:516.

بریتانیا:538.

بصره:155،208،408،520،521،836، 856،859،911،912،915،960، 963،966،972،986،997،1013- 1019،1029،1030،1119،1126.

بصری:833.

بغداد:143،166،342،468،516،824، 827،835،837،842،847،856، 859،904،912،913،971،976، 1004،1007،1023،1050،1052، 1059،1061،1083،1084،1093، 1095،1096،1119-1121، 1124-1129،1132،

بلخ:516،911.

بلغارستان:1064.

بنت جبیل:934،

البیاض:65.

بیت الحمد:225.

بیت اللّه الحرام:173،407،432،450، 506،567،1067،1123.

بیت المقدس:438،451،455،475،495، 519،520،522،524،553،596، 692،820،850،867،945،954، 955،969،971،972،975،978، 994،1031،1036،1038،1118، 1133.

بیدا:467،468،487،489،681،682، 691،855،880،1022،1082، 1085،1091،1110-1112،1132.

بیروت:20،35،795،1118.

پرسپولیس:1065.

پنجاب:938.

پولونی:1064.

پولیساریو:1007.

تبّت:911.

تخت جمشید:1065.

ترکستان:912،938.

ترکمنستان:985.

ترکیه:405،452،522،546،853،938، 985،986،1019،1137.

تکریت:1013.

تلّ متسلّم:987.

تهران:762،806،847،1093.

تیان شان:985.

تیه:328،779.

ثعلبیه:498.

ص:1204

جابیه:1107.

جاح:911.

جبل عامل:17،923،924،1102.

جدّه:416.

جزیرۀ آرال:999.

جزیرة العرب:785،854،896،897،942، 947،962.

الجزیره (استانی در سوریّه) :852،938، 947،1007،1013،1019،1106، 1118،1124.

جسر بغداد:1059،1061.

جلولا:1028.

جمرات:865.

جمرۀ عقبه:921.

جولان:944،994،1008.

جیحون (رود) :958،960،985،1045.

چاد:1007.

چین:14،496،499،524،535،835، 911،912،958،960،967،968،

حار مجدّون:979.

حبشه:912،913،1007،1008.

حجاز:170،301،405،427،491،512، 519،833-836،839،925،1023، 1067،1072،1110.

حجر الاسود:167،479،483،530،643، 913.

حرم (مسجد الحرام) :433،505،1085.

حرمین شریفین:795،804،1067،1115، 1132.

حرّه:1085،1086.

حسیل:833.

حطیم:530.

حظیرة القدس:362.

حلب:824،971،1084،1123،1129، 1137.

حلّه:856،1119.

حما:1110.

حمص:1084،1103،1122،1129، 1137.

حوران:1155.

حیره:612،961،1005،1030،1057، 1061،1102،1122،1131.

حیفا:987،998.

خابور (رود) :852،933،1140.

خانقین:1026،1029،1052.

خاور دور:439،437،967،1128.

خاور زمین:833،834،1034.

خاورمیانه:452،829،944،963،95، 1001،1119،1143.

خراسان:211،426،444،823،824، 902،910،911،960،961،970، 1004،1005،1007،1008،1034- 1038،1042،1048،1057،1128، 1156.

خرشنا:1001.

خزر:912.

خلیج فارس:520.

خلیج عقبه:1066.

خوارزم:911.

خوخا:961.

خوزستان:253،1044.

دار التّبلیغ اسلامی:311،984.

دارس:1152.

دانمارک:741.

دجله (رود) :824،859،912،958،960، 963،964،966،986،1008،1019، 1031،1034،1061،1120،1125، 1128،1137.

ص:1205

دجیل (رود) :1120.

دستگرد:516،517.

دست میسان:986.

دمشق:468،471،472،491،542،552، 824،833،853،969،971،992، 996،1001،1013،1014،1082، 1085،1088،1103،1105،2208، 1115،1116،1118،1129،1133، 1137.

دیر یاسین:950.

دیلم:496،499،912،1038،1053.

دینور:1047.

ذو الحلیفه:855.

رأس العین:1140.

رحبه:611.

رشید:1137.

رقّه:852،1084،1103،1137.

رقیم:546.

رکن و مقام:370،388،424،425،452، 503،505،530،599،600،607، 1028،1067،1068،1070،1072، 1074،1077.

رکن یمانی:913.

رم:499،500.

رمادی:1138.

رمله:492،1106،1107.

روحا:912،1095.

رود اردن:848،944،998.

رود بصره:960.

روسیّه:56،938،942،943،985،1008، 1031،1046.

روم:142،471،493،499،500،524، 535،955،1105،1108.

ری:847،1055،1058،1061،1093، 1128.

زعر (رود) :825.

زمزم:530.

زنگبار:1015.

زهرانی:924.

زورا:468،824،847،856،859،912، 971،1050،1120،1124،1125.

سامراء:140،142،154،155،160، 162،163،165،166،275،287، 288،1019.

سبأ:1103.

سبیع:655،656.

سجستان:911،961،1048،1144.

سرخ (دریا) :961،984،1066.

سرداب مقدّس:190،287،288.

سمرقند:122،911-1058،1061.

سند:912،1007،1038.

سودان:1007.

سوریّه:405،453،471،824،852،853، 918،933،942،946،961،965، 983،995،1008،1019،1038، 1084،1087،1108،1137،1140.

سیبری:938،942.

سیحان:966،986.

سیحون:958،960،985،1045.

سیرداریا:985.

شام:87،405،406،427،438،452، 454،463،475،491،512،519، 640،824،826،853،896،897، 900،902،911،923،925،951، 954،955،963،964،969،971، 973،987،991-996،999- 1006،1014،1022،1023،1043،

ص:1206

1044،1052،1075،1083،1088، 1092،1102،1104،1108،1110، 1111،1120،1152.

شرق و غرب:28،75،224،285،294، 321،405،415،423،425،438، 509،528،716،721،901،915، 925،938،944،947،965،1004، 1008،1103،1119.

شط (رود) :173.

شعب ابو طالب:205.

شقیف ارنون:923،924،934.

شنوءه:122.

شهر ری:847.

شوروی:253،970،1061.

شیراز:1052.

صحرا:1008.

صرب:986.

صیفا:534.

صفّین:211،1088.

صمیره:15.

صنعا:1021.

صور:65،475،924.

صومال:1008.

طائف:169.

طالقان:428،430،444،1031،1041، 1044،1053،1054،1061.

طبرستان:1048.

طبریّه:453،455،456،470،471،491، 531،820،826،918،1133،1135، 1157،1160.

طبس:824،911.

طخارستان:444.

طرطوس:471.

طور زیتون:1137.

طوس:288،516.

طیبه:225.

ظهران:839.

عذرا:492،542.

عراق:171،173،287،288،301،342، 405،497،509،512،523،610، 640،780،824،836،839،847، 855،892،896،892،902،910، 912،917،918،929،942،960، 961،967،972،976،996،1004- 1008،1014،1019،1023،1026، 1029،1030،1036،1038،1045، 1052،1061،1062،1082،1083، 1093،1098،1105،1108،1119، 1122،1125،1127،1128،1135، 1138،1143،1152.

عربستان سعودی:288،795،901.

عرفات:230،920،921.

عسقلان:475،525.

عقبه:984،1066.

عکّا:418،475،522،524،525،948، 984،998،1143.

عمّان:443،546.

غار اصحاب کهف:18،443،522،546، 848.

غار انطاکیه:522.

غار ثور:455.

غار حرا:205.

غار غیران:455.

غزّه:475،525.

غوربیسان:1155.

غوطه:1103.

ص:1207

فارس:417،912،999،1065.

فاروق:1046،1047،1095.

فرات (رود) :627،827،828،830،933، 941،942،958،960،961،964، 1019،1029،1095،1103،1105، 1120،1134،1137،1140.

فرانسه:12،806.

فلاورجان:516.

فلسطین:418،453،455،470،475، 522،525،531،538،720،826، 848،856،880،891،892،915، 916،947،950،953،961،965، 969،973،984،987،994،998، 1008،1036،1043،1044،1058، 1083،1102،1108،1122،1129، 1133،1135،1155،1164.

قادسیّه:1095.

قدس:475،525،553،556،558،568، 950،975،980،998،1041،1085.

قرقیسیا:820،850،852،904،919، 933،934،942،943،955،983، 1004،1007،1108،1109،1119، 1121،1122،1140.

قزاقستان:982.

قزوین:444،938،1036،1038،1053، 1155.

قسطنطنیه:471،496،499،524،820، 955،975،985،1087.

قصر شیرین:1026.

قطوان:122.

قفقاز:253.

قنّسرین:1129.

کامبوج:958.

کانال سوئز:948.

کربلا:208،498،627،655.

کرخه:824،842،1059،1127،1132.

کرمان:911.

کرمانشاه:960،986.

کعبه:83،168،174،370،388،416، 433،458،459،468،482،504، 518،610،810،899،922،983.

کلیسای قیامت:692،820.

کمپ دیوید:953،954.

کنعان:971.

کنگاور:986.

کنگر:960،986.

کوبا:1008.

کوفه:122،288،346،359،396،419، 438،455،468،472،485،486، 494،497،498،509،518،523، 529،534،610،612،621،626، 627،630،631،654،656،785، 823،827،828،830،839،961، 1007،1024-1027-1031،1034، 1035،1040،1042،1046،1050، 1052،1055،1057،1061،1072، 1073،1084،1093،1095،1096، 1102،1105،1110،1122،1126، 1129،1131،1132،1158.

کوه مقدّس:13.

کویت:963،1013.

کیرکسیون:933.

گرگان:1048.

گیلان:1029،1030.

لبنان:17،19،65،405،439،452، 453،688،690،744،752،780، 795،806،854،856،871،893، 902،916،918،923،925،946،

ص:1208

953،961،994،1043،1044، 1102.

لدّ:1152،1155،1164.

لندن:20،570،806،825.

لهستان:1064.

لیبی:999.

ماچین:958.

مازندران:1048.

ماهان:1061.

ماوراء النّهر:1028.

مثلّث برمودا:309.

مجدّون:979،987.

مدیترانه (دریا) :405،937،961،984.

مدین:456.

مدینه:155،169،225،289،383،404، 438،450،468،486،487،489، 490،509،510،518،534،595، 610،621،648،795،804،820، 829،839،855،900،904،912، 1000،1004،1040،1067،1068، 1072-1075،1085،1086، 1088-1091،1110،1111،1114، 1115،1123،1149،1150.

مرّ:1110.

مراکش:902،969،972،998،1082.

مرجعیّون:924.

مرقد مطهّر ائمّه (ع) :288،289.

مرقد مطهّر رسول اکرم (ص) :1123.

مرقد مطهّر حضرت معصومه (س) :1049.

مرو:211،444،516،911،1061.

مرودشت:1065.

مروه:534.

مستجار:174.

مسجد ابراهیم (ع) :497.

مسجد اعظم:654.

مسجد اقصی:506،692،702،820،939، 949،975.

مسجد براثا:912،913،917،1128.

مسجد بصره:520،966.

مسجد جمکران:288.

مسجد الحرام:370،430،450،458،482، 489،504،518،533،723،901، 983،1070،1072،1074،1076، 1112.

مسجد حیره:611.

مسجد دمشق:87،1013،1014،1106، 1107.

مسجد زید:656.

مسجد سهله:288،473،653،655،656.

مسجد صعصعه:656.

مسجد فاتح:985.

مسجد کوفه:611،616،618،619،661.

مسجد النّبیّ (ص) :468،489،1072، 1074،1123.

مشرق:837،854،867،902،961،962، 1035،1037،1043،1045،1052، 1055،1092،1156.

مشهد مقدس:1008.

مصر:14،228،258،405،427،472، 523،826،827،892،901،902، 911،912،942،953،958،969، 972،972،973،987،993،998- 1007،1023،1082،1083،1104، 1129،1143.

معبد آناهیتا:1065.

مغرب (باختر) :484،854،867،938، 1092،1100.

مغرب (مراکش) :998-1001،1004.

مغولستان:938.

مقام ابراهیم:370،518،643،1028.

مکّه:169،289،383،404،405،412،

ص:1209

416،420،421،423،427،430- 434،438،458،459،467،485- 491،510،518،533،567،610، 794،804،839،864،900،901، 912،955،1004،1026،1067، 1068،1072-1075،1085،1091، 1110-1115،1118،1123،1149.

منی:450،865،902.

موصل:824،1084.

ناکازاکی:854.

نبطیّه:924،934.

نجف اشرف:346،360،396،472،473، 476،486،494،497،518،523، 529،612،627،655،785،835، 836،1028،1046،1061،1095، 1104.

نخیله:497،1046،1047،1095.

نصیبین:1084.

نهاوند:1047.

نهروان:211.

نور:984.

نیل (رود) :62،257،282،826،827، 911،912،958،973.

نیویورک:570.

وادی تیه:779.

وادی السّلام:472،1095.

وادی عابریم:980.

وادی قدرون:979.

وادی نجف:1104.

وادی یهوشافاط:979.

واسط:824،1061،1129.

ویتنام:854،958،968.

هرات:911.

هرقل:953،1044.

همدان:523،910،911،960،986، 1047.

هند:14،911،912،938،1007،1038.

هیت:1096،1138.

هیروشیما:854.

یمامه:408.

یمن:122،523،892،900،902،910، 911،913،1007،1008،1021، 1022،1103.

یونان:14.

یوگوسلاوی:986،1064.

یهودا:1145.

***

ص:1210

فهرست ادیان و مذاهب

آتش پرستان:360،417،430،1048.

اسلام:14.

اقلیّتهای مذهبی:705.

امامیّه:53،54.

اهل حق:159.

اهل ذمّه:705.

اهل سنّت:14،15،18،88،130،149، 155،542،901.

بت پرستان:360،431،639.

بتریّه:486.

تشیّع:14،17،156،299،762.

تصوّف:516.

خورشیدپرستان:639.

زرتشتیان:13.

زیدیّه:486.

سلفیّه:901.

شیعه و سنّی:54،55،105.

شیعیان:15،17،56،91،101،125، 142،150،155،157،165،196، 198،211،286-291،296،302، 306،328،369،371،375،388- 392،421،464،480،510،511، 616،617،620،839،866،869، 876،918،923،1005،1024، 1030،1031،1044،1047،1071، 1087،1116،1127.

غالیان:125.

قاسطین:211،212،409.

کلیمیان:621،628.

مارقین:211،212،409.

ماه پرستان:639.

مزدکیان:939.

مجوس:417،1030.

مجوسیّت:1060.

مسلمان:59.

مسیحیان:59،522،566،621،628، 715.

مسیحیّت:52.

ص:1211

مشرکان:125،951.

معتزله:608.

مفوّضه:159،160.

ناصبیان:494،629.

ناکثین:211،212،409.

نصاری:52،535،976.

وهابیان:311.

هندوها:14.

یهود:52،59،74،418،457،472، 511،522،538،557،566،692، 779،804،848،891،925،927، 937،939،944،950،955-957، 969،976،978،992،1008،1143، 1156.

یهودیّت:628،651. .

***

ص:1212

فهرست قبایل

آشوریان:1138.

آل محمّد (ص) :87،268،288،318، 319،339،379،434،449،484، 488،866،914،993،1003،1028، 1042،1045،1053،1067،1070، 1071،1077،1098،1123،1132.

آل موسی:453،456.

آل هارون:453،456.

اخبار:55.

اخوان المسلمین:901.

ارمنیان:1008،1044.

اروپائیان:226.

ازد:122.

اسباط:75.

اسرائیل:453،821،835،856،893، 895،902،925،942،950،952، 953،965،975،978،979،981، 1001،1063،1105.

اسلاوها:14،648.

اسن ها:14.

اصحاب رسّ:1152.

اصحاب طالوت:410.

اصحاب کهف:417،443،521،546، 848.

اعراب:902،1029.

افغانیان:970.

امویان:1081،1099،1114.

انصار:1072.

اهلبیت:33،157،199.

اولاد اسحاق:947.

اولاد حام:969.

اولاد هاشم:205.

ایرانیان:961،1036،1037،1047، 1060.

بابلیها:1138.

باهله:983.

بربر:1000،1038.

برجانیه:1128.

بنی آدم:250.

بنی اسرائیل:95،194،327،328،336، 337،520،651،859.

بنی الأصفر:945.

بنی امیّه:194،199،207،418،484، 489،493،494،845،986،1069، 1071،1090،1096،1104.

بنی تمیم:1034،1035،1047،1053.

بنی ذنب الحمار:1087.

ص:1213

بنی شیبه:518.

بنی شیصبان:1120،1139.

بنی عبّاس:194،199،207،339،637، 659،874،918،919،967،976، 986،995،1013،1019،1038، 1039،1047،1059،1062،1074، 1096،1109،1114.

بنی عبد المطلّب:339.

بنی عمره:972.

بنی قنطوره:958-963،966،971،975، 976.

بنی مروان:1109.

بنی هاشم:81،154،509،519،900، 1050،1056،1074،1123.

بیزانس:986.

پارسیان:515،955،1060.

پان عربیسم:451،616،618،619، 1037،1090.

پولونی ها:1064.

تاتار:535.

ترکها:387،519،520،648،937- 944،947،959،961،962،965، 966،1007،1008،1038،1118، 1122،1128.

ثمود:45،46،913.

جهنیه:467،829.

چینیان:937،960،961،967،1128.

حرب:999.

حواریّون:75،142،235،652،778.

دیلم:387.

رژیم اشغالگر قدس:452،452،511،522، 693،758،820،824،848،891، 991،924،926،944،952،975، 994،1085،1107،1143.

رژیم سعودی:288،901،902،982.

روسها:942،943،1064.

رومیان:522،648،848،937،944، 947،948،951،954-956،965، 975،997،1007،1105،1107، 1118،1122،1128.

زنجی ها:911،1013،1017.

ژرمنها:14.

ساسانی ها:1052،1065.

سلت ها:14.

سلیم:983.

سودانی ها:959.

سیلکوب:1044،1064.

صقالبه:1064.

صلیبیّون:1108.

صهیونیسم:451،688،744،780،804، 820،891،953.

عاد:45،46،913،1152.

عبّاسیان:141،1081.

عثمانی ها:985،1081.

عجم:417،420،426،599،612،915، 941،959،962،1036،1037، 1059،1081،1082.

عرب:55،83،244،366،417،426، 427،431،451،452،515،559،

ص:1214

616،618،835،847،894،915، 919،941،945،959،962،966، 999،1044،1050،1073،1081، 1082،1106.

غطفان:243،983.

فرعونیان:210،440.

فهم:983.

قاجار:984.

قبط:1007.

قرامطه:301.

قریش:80،81،368،427،461،488، 489،490،518،519،1072،1097.

قمّیّون:165.

قوم ثمود:45.

قوم صالح:1152.

قوم عاد:45.

قوم لوط:45،62.

قوم نوح:62.

قیس:983،999،1000،1004،1082، 1083،1109،1117،1122.

کرد:917،1044،1096.

کلب:492،967،1082،1083،1087.

کنده:998،1004.

مراد:488.

مرجئه:497،542.

مضر:983،1087.

مغول:986.

مهاجر و انصار:956.

موالی:517،959،961،1026،1044.

نهروانیها:212.

الهجرة و التکفیر:901.

هوازن:983.

یأجوج و مأجوج:958،979،980.

یهودا:560،950.

***

ص:1215

ص:1216

فهرست کتب

*قرآن کریم:20،48،60،92،112، 193،245،250،252،268،274، 284،285،336،354،374،377، 418،456،483،495،512،522، 557،567،956،958،980.

الاتجاهات الحدیثه فی الاسلام:18.

اثنا عشریّه:545.

احتجاج طبرسی:238،934،1079.

اختصاص مفید:111،113،115،133، 395،396،398،441،444،538، 540،545،671،672،674،790، 832،885،1139.

ادب الأئمّة لشیعتهم:17.

ارشاد مفید:67،112،114،133،134، 177-180،216،217،312،313، 348،399،443،539-545،670- 676،695،832،841،851،857، 863،885،886،934،997،1011، 1012،1025،1080،1139،1142.

اسعاف الرّاغبین:67،111،113،133، 441،443،538،540-547،569، 667-676،736،851،931،933، 1140.

اسفار:538،454.

اشراق:17.

اصول کافی:6،67،68،111،114- 116،134،177،179،180،215- 217،237،238،309-312،331، 332،347،348،395-399،538، 543،545،547،667-676،736، 791،813،934،987،1079،1139.

اطّلاعات:21.

اعجاز عددی قرآن:613.

اعلام قرآن:1163.

اعلام الوری:67،68،111،114،115، 133،134،177-180،215-217، 237،238،261،309-313،331، 332،347،348،395-399،537، 539-543،671-676،695،747، 765،791،813،831،832،841، 851،857،863،885-887،932، 933،997،1011،1025،1079، 1080،1039،1142.

اقرب الموارد:959،997.

المانیا الغربیّه:18.

الواح حضرت موسی:454،455.

الامام المهدی (عج) :6،67،68،111- 117،133،134،177-180،215-

ص:1217

217،237،238،261،262،309- 313،331،347،348،395-399، 441-445،537-547،569،570، 667-676،733-736،747،748، 765،789،790،813-815،831، 832،841،851،852،857،863، 885-887،931،934،984-986، 997،1011،1012،1019،1025، 1033،1063-1066،1079،1080، 1137-1142،1163،1164.

امل الامل:934.

انجیل:13،18،20،21،48،90،102، 411،454،522،535،536،547، 557-567،570،571،627،628، 666،676،731،736،811،850، 852،882،883،930،934،987، 1004،1056،1109،1134،1142، 1159،1164،1165.

اوپانیشاد:21.

او خواهد آمد:21،67،114،217.

بحار الانوار:6،21،67،68،111-117، 133،135،177-180،215-217، 237،238،261،262،309-313، 331،332،347،348،395-399، 441،445،537-549،569،570، 667-676،695،733-736،747، 748،765،766،789،791،813- 815،831،832،841،851،852، 857،863،885-887،931-934، 983،987،997،1011،1012، 1019،1020،1025،1033،1063، 1066،1079،1080،1134،1142، 1163،1164.

البرهان:112،116،261،569،1070.

بشارة الاسلام: ارقام یادشده در ذیل بحار الانوار.

بلاهای اجتماعی قرن ما:21.

البلدان:986،1019،1065،1066.

البیان آیة اللّه خوئی:613.

البیان گنجی شافعی:68،111-117، 133،134،441،537،540،542، 547،569،667،668،670،672، 673،674،933،985،1025،1033، 1063،1064،1137،1140،1163.

البیان و التّبیین:831.

تاج العروس:441.

تاریخ سنی ملوک العرب:261،445،546، 984.

تاریخ الشّعوب الاسلامیّه:1019.

تحف العقول:216،395،734،736،765، 766،789،790.

التّربیه:17.

ترجمۀ المیزان:746.

تفسیر ابو الفتوح رازی:985.

تفسیر طبری:985،987.

تفسیر عیّاشی:1070.

تفسیر قمّی:1070.

تهران مصوّر:21.

تورات:13،18،20،21،48،67،90، 102،411،454،455،522،536، 538،557،562،570،593،621، 627،628،663،676،930،934، 948-950،984،987،1004، 1011،1109.

جاماسب نامه:21.

جامع احادیث الشّیعه:397.

جامع الاخبار:177،309،399،813.

جزیرۀ خضرا:67،116،179،309،311، 313،542.

ص:1218

جفر:326،332.

چگونه تشویش و نگرانی را از خود دور کنیم؟ :

21.

الحاوی للفتاوی:67،111-116،133، 134،398،441-444،537-541، 545،546،569،570،667-676، 733،735،747،789،814،851، 852،857،885،886،931-934، 983-987،997،1011،1033، 1063-1066،1079،1137- 1142،1163،1164.

الحبّ و الطّبیعه:18.

حدیقة الشّیعه:545.

الحسن بن علی:17.

حضارة العرب:542.

حقایق الایمان:111،261،569.

خواندنیها:21.

خورشید پنهان:21.

دائرة المعارف شیعه:934.

دانشمندان عامّه و مهدی موعود:117.

دانشنامۀ ایران و اسلام:987.

ذخائر العقبی:67،111،112،669،1064.

رجال شیخ طوسی:21،22.

رجال نجاشی:21،22.

الرّوض الانف:1164.

زبور:13،453،456،593،621،628.

سالنامۀ جوانان:21.

سبیل یا عطشان:18.

سفینة البحار:180،216،331،539،791.

سقیفه:15،21.

سلامت فکر:21.

سلسلۀ تربویّه:17.

شرح دیوان شریف رضی:17.

شرح السّیره:1159.

شرح نهج البلاغۀ ابن ابی الحدید:113،177، 178،396،538،539،669،670، 1019،1138.

صاحب الزّمان (عج) :15.

صحیح بخاری:113،262،537،569، 733،736،766،791،841،932، 1163،1164.

صحیح مسلم:112،113،396،543،569، 667،668،676،695،734،736، 765،766،789،790،813،814، 841،857،931-933،983-985، 1033،1063،1163،1164.

الصّواعق المحرّقه:67،112،133،135، 215،238،441،537،542،569، 667،669،673،676،736،857، 1063،1137،1164.

طول عمر امام زمان (عج) :262.

عقد الدّرر:21،116،134،543،545، 547،667،668،1033،1164.

عهد جدید:563،564.

عهد عتیق:21،538،570،571.

عهدین:571،977.

عیون الأخبار:67،111-113،134،178، 215،216،348،395،399،539.

غایة المرام:111-115،133-135،

ص:1219

444،540،546،569،931،1137.

غیبت اعرج کوفی:15.

غیبت انماطی:15.

غیبت بطائنی:15.

غیبت شیخ طوسی:6،67،68،111-117، 134،135،177-180،215-217، 237،238،261،262،309،331، 332،347،348،395-399،441- 445،542-545،669،672،673، 675،733،736،791،831،832، 851،857،885-887،931-934، 983،986،1011،1012،1019، 1025،1063،1066،1079،1080، 1139-1142،1164.

غیبت طائی:15.

غیبت فضل بن شاذان:15.

غیبت ناشری:15.

غیبت نعمانی:68،111-116،133، 134،177،215،237،238،309- 311،331،347،348،395-399، 441-445،537-545،670- 675،733-736،790،791،813، 831،841،851،852،857،863، 885-887،932-934،987،997، 1011،1025،1033،1063،1066، 1079،1137،1142.

فتوحات:116.

فرهنگ معین:986.

الفصول المهمّه:111-115،133،134، 540،668.

فهرست ابن ندیم:21.

فهرست شیخ طوسی:21.

فوائد الاخبار:1159.

قاموس الاعلام ترکی:934،986.

قاموس الرّجال:22.

قاموس المحیط:959.

قاموس مقدّس:21،852،1165.

کامل ابن اثیر:217.

کتاب مقدّس:570.

کتابنامۀ حضرت مهدی (عج) :22.

کشف الغمّه:67،111-116،133،134، 177-180،215-217،261، 309-313،347،397،399،441- 444،537،540-547،569،667، 668،671،673-676،747،765، 857،885،887،931،933،985، 1033،1063،1064،1079،1137، 1140،1163،1164.

کمال الدّین و تمام النّعمه:1066.

کن رئیسا:18.

الکنی و الألقاب:312.

لسان العرب:985،997،1137،1139.

لغتنامۀ دهخدا:985.

مثیر الأحزان:177-179،540-543، 668،672،674،734،735،765، 1025،1079.

مجمع البحرین:112،178،441،538، 669،985،987،997،1140.

مجمع البیان:6،67.

المحجّة البیضاء:67،112،113،116، 113،177-180،215،216،309، 310،399،443،540-544،667، 668،671،672،675،765،789، 790،832،841،851،857،886، 984،1011،1033،1063،1141.

مخلات شیخ بهائی:815،933.

مروضة الرّجال:18.

ص:1220

مسند احمد حنبل:113،395،543،668، 673،734،736،831،932،933، 984-987.

مصحف حضرت فاطمه (س) :112.

معانی الاخبار:112،114،310،396، 399،543،734،886،1140.

معجم البلدان:1140.

معرفت امام:116.

الملاحم و الفتن:67،112-115،133، 134،217،347،348،441-445، 537-547،667-674،695،765، 766،813-815،831،832،841، 851،852،857،863،885-887، 931-934،983-986،1011، 1012،1019،1020،1025،1033، 1063،1066،1079،1137-1142، 1163،1164.

ملل و نحل:486،542.

مناقب آل ابی طالب:674.

منتخب الاثر:6،67،68،111-116، 133-135،177-180،215- 217،237،238،261،262،309- 313،331،332،347،348،395- 399،441-445،537-547،569، 667-676،695،733-736،747، 748،765،766،789،790،813- 815،831،832،841،851،852، 857،885-887،931-934،984، 985،997،1019،1025،1063، 1064،1079،1137-1142،1163، 1164.

منتهی الارب:959.

المنجد:986.

من قلبی:17.

المهدی:111-117،133-135،177- 180،215-217،237،238،261، .

262،309-313،332،347،348، 395-399،441-445،537- 547،569،667-675،695،734، 747،748،765،789-791،831، 832،841،851،852،857،885- 887،931-934،984،985،997، 1025،1033،1063-1066،1079، 1137-1142،1163،1164.

مهدی منتظر:984.

المهدی المنتظر:111،311،332.

الموسوعة العربیّة المیسّرة:538.

المیزان:443،546،848.

نهج البلاغۀ صبحی صالح:670،733-735، 986،1019.

نهج البلاغۀ عبده:111،113،237،396، 442،539،546،669،986،1019، 1091،1138،1139.

نهج الفصاحه:395،396،695،733- 735،747،748،765،789،813، 857،932.

نور الابصار:67،111،112،115،116، 133،134،238،261،332،395، 396،398،443،538-543،569، 667،673،676،734،735،765، 790،813،814،841،885،933، 985،1025،1079،1137،1164.

نور الانوار:111.

وسائل الشّیعه:67،68،112،114،216، 217،395-399،545،789،993، 1011،1025.

وفاة العسکری:179،217،309،547.

الهادی (مجلّه) :311،984.

ص:1221

ینابیع المودّه:6،67،68،111-117، 133-135،177-180،215،217، 237،238،261،262،309،313، 331،332،347،348،395-399، 441-445،537-547،569،570، 667-675،813-815،831،851، 857،885-887،931،985،986، 1033،1063،1064،1138-1140، 1163،1164.

یوم الخلاص:4،17-19،28،450،561، 567.

***

ص:1222

فهرست ایّام

آخر الزّمان:14،45،52،73،76،92، 105،124،247،352،355،406، 409،423،429،479،697،811، 854،893،917،994،1003،1057.

ایّام اللّه:503.

جمادی:512.

جمادی الاولی:41،929.

جمادی الثّانیه:828،829.

ذی الحجّه:450،865،904،934،1067، 1075،1130.

ذی القعده:450،904،1130.

ربیع الاوّل:65،116،275،287،309، 904،1130.

ربیع الثّانی:20.

رجب:828،829،875،876،904،910، 1024،1101،1130.

رجعت:665،829،848،883.

رمضان:450،503،839،843،844، 848،864،865،867،871،872، 904،1043،1069،1083،1101، 1130.

روز رهائی:324،450،451،561،567، 1150.

روز ظهور:494،503،507.

روز عقبه:880.

روز فتح:536.

روز کلب:492،1133.

روز موعود:175،286،322،328،558.

ژانویه:65.

شعبان:29،116،140،302،309،329.

شوّال:29،116،140،302،309،329.

صفر:904،934،1097،1130.

عاشورا:369،438،450،458،502، 1085،1095،1101.

عصر آهن:14.

عصر فضا:100،269،699.

عید قربان:1095.

عید نوروز:258.

مارس:41.

محرّم الحرام:35،438،450،458،503،

ص:1223

512،901،904،1069،1076، 1130.

مه:29.

نوامبر:35،538.

یوم اللّه:503،562.

یوم اللّه ظهور:450،503،978.

یوم الحرّه:1085.

یوم الخلاص:450،561،567.

یوم الزّینه:1095.

***

ص:1224

فهرست اشعار

شب پره گر وصل آفتاب نخواهد

61

چراغی را که ایزد برفروزد

209

للّه تحت قباب الأرض طائفة

232

خدائی کین جهان پاینده دارد

256

ابی حبّی سلیمی ان یبیدا

615

چو دزدی با چراغ آید

777

که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است

778

و بنو الأصفر الکرام ملوک الارض

984

ص:1225

ص:1226

فهرست مطالب کتاب

اشارة

آبادانی جهان:602،609،636،650.

آب حیات:230.

آبروی اشخاص:465.

آتش سوزی در بیت المقدس:949.

آتش سوزی در کعبه:899.

آثار مؤلّف:17،18.

آثار زیانبار شراب:726.

آخر الزّمان:45،698-811.

آخرین دام شیطان:811.

آخرین دولت:594،660،661.

آخرین دیدار عمومی با حضرت:287.

آخرین فتنه:992.

آدم ربائی:690،1117.

آرایش زمین:525.

آرایش مردان:740،741،743،746.

آرزوهای عصر ظهور:601.

آرزوی مرگ:907،916،1003.

آزادی اسرا:951،1109.

آزادی زن:756.

آزادی زندانیان:519.

آزار همسایگان:724،739.

آزار امّت:616.

آزاردهندگان عترت:80.

آزمون الهی:375،378،384،389، 909،914،926،930.

آزار همگانی:366،378،390.

آسایش بی نظیر:597،599،619.

آسمانخراشها:718،742،756،899.

آسیاب خدا:1050.

آسیابهای رایگان:627.

آشوبهای فراگیر:896،915،916.

آغاز غیبت صغری:265.

آغاز غیبت کبری:304،317،329.

آفت دین:775.

آفت زراعت:341.

آفرینش انسان:245-252.

آلات لهو:713،795،803.

آل محمّد (ص) :611.

آماده کردن اذهان برای دوران غیبت:

163،200،266،280،281،286، 289،306.

آمادۀ یاری باشید:431.

آمار انتحار:11.

آمار بیماران روانی:12.

آموزش زنان:622.

آموزش قرآن:612،616-618.

ص:1227

آیات متشابه قران:268،285.

آیین اسلام:603،610.

ابدال:405،453،1046.

ابر آرام و ناآرام:477.

اتّصال کربلا به نجف:627،655.

اتّصال کوفه به بصره،612.

اثر وضعی تحریف حقّ:776.

اثر وضعی گناه:700.

اجل مسمّی:1101.

اجهاز جریح:464.

احادیث آل محمّد (ص) :267،268.

احادیث را بر قرآن عرضه کنید:374.

احادیث سند زندۀ عصمت امامان:626.

احترام اشرار:711،713،717.

احترام بزرگان:947.

احیای امر آل محمّد (ص) :374.

احیای زمین:620.

احیای قرآن و سنّت:609،637.

اخبار ملاحم از معجزات است:1075.

اختراع اتومبیل:753.

اختلافات:185،268،269،691، 870،876،910،916،1107، 1112.

اختلاف اهل شام:1102.

اختلاف بر سر کلمۀ عدل:951،952.

اختلاف بنی عبّاس:874،1100،1114.

اختلاف ترک و روم:944،1105.

اختلاف در تولّد حضرت:95،97.

اختلاف شیعیان:383.

اختناق:897،947،1127.

ادّعای امامت:787،900.

ادّعای حقّانیّت:968.

ادّعای مشاهده:304.

ادّعای مهدویّت:304.

ادّعای نبوّت:914.

اذان حضرت عیسی:555.

ارتباط با سفرا:266،289.

ارتداد:197،270،271،326،369، 1087.

ارجاع به قرآن:609.

از خدا برگشته ها:795.

ازدواج با همجنس:740،741.

از فتنه بگریز:905،906،1002،1004.

اسامی حضرت-[نگا: فهرست اسامی].

اسب سبز:473،474.

استثمار:641.

استخدام ابزار جنگی:632.

استخراج زبور:453،456.

استعمار:938،944.

استفاده از امام غائب:201،221-236.

استیضاح مفتیان بی تقوا:783.

اسلام با همۀ ابعادش پیاده شود:596.

اسلام جهانی شود:514،600،602، 634،649،651.

اسلام عنوان جامع ادیان:651،652.

اسم اعظم:411.

اشتیاق امیر مؤمنان به دیدار شیعیان آخر الزّمان:368.

اشتیاق ظهور:684،686،687،724، 1051.

اشرار بر سر کار:703،709-713، 717،771،781،902،903.

اشغال بصره:915.

اشغال بغداد:835.

اشغال عراق:970.

اشغال کعبه:901،983.

اصحاب قائم (عج) :77،357،375، 377،380،386،388،403-

ص:1228

440،625،631،637،977، 1023،1031،1048،1053، 1054،1060،1135. [نگا: فهرست ویژگیهای یاران].

اصلاح قبلۀ مسجد کوفه:616.

اضطرابات:342،387،688،770، 773،836،896،1002،1022، 1048،1073،1091،1093.

اطاعت زنان:738،739،761.

اطاعت همۀ موجودات از اصحاب حضرت:

631.

اظهار برائت از ولایت:126.

اعتقاد بر مهدویّت:14،15،52،54، 59،106،566.

اعمال ناخوشایند:929.

افزایش استعدادها:422،462.

افزایش زمین لرزه:705.

افزایش قدرت دید و شنید:623،624.

افزایش محصولات:601.

افشاگری:684.

افشای راز:192،340،374.

اقامتگاه حضرت بقیّة اللّه (عج) :67،171، 202،203،225،281،381،518، 611،655،1134.

اقامت آنحضرت بر فراز کوهها:1134.

اقامت آنحضرت در بیت الحمد:225.

اقامت آنحضرت در دشت و صحرا:171، 172.

اقامت آنحضرت در رحبه:611.

اقامت آنحضرت در مدینه:225.

اقامت آنحضرت در مسجد سهله:655.

اقسام نشانه ها:680.

القاب حضرت:109[نگا: فهرست اسامی].

الماس:256.

الواح:453،455،456،520.

امام-[نگا: فهرست مسائل امامت]. .

امّت:594،601.

امر به سکوت تا روز ظهور:87،88،188، 342،363،420،461،873،875، 1106،1116،1117.

امر به معروف:703،707،716،728، 729،751،799،810.

امنیّت راهها:381،639،640،969.

انتحار:11.

انتقاد از مؤلّف:484،934،1019، 1091،1100.

انتقام آل محمّد (ص) :434،484،488، 489،494،507.

انتقام الهی:76،502،1099.

انتصاب:87،102،145،146،233- 235.

انتظار:13،98،99،158،212،259، 276،336،339،375،666،771، 786،829،835،837،923،930، 981.

انحراف اکثریّت:267،335،338، 345،895.

انزوای صالحان:718،778،808.

انزواطلبی:722.

انفجار چاههای نفتی:836-839،981.

انقراض سلطنت:899،908.

انقلاب ایران:360،437.

انکار احادیث:268.

انکار امامان:75،76.

انکار حضرت بقیّة اللّه (عج) :15،80،90، 96،102.

انگشتر امام حسن عسکری (ع) :170،

ص:1229

180.

انگشتر رسول اکرم (ص) :1053.

انگشتر سلیمان (ع) :132،455،457، 510،1048.

انگشتر موسی (ع) :510.

اهل آخر الزّمان:697-811.

اهلبیت آغازگر و پایان بخشند:594،595.

اهلبیت از گوشت و خون پیامبرند:80.

اهلبیت اهل عاقبتند:594،595.

اهلبیت دارای علم و حلم و شجاعتند:87.

اهلبیت محبوب قلوبند:87.

اهل قم از بلاها درامانند:359.

اهل قم از یاران قائمند:358.

اهل قم قائم مقام حضرت حجّتند:358.

اهل منبر:775.

اوتاد:225،285،453.

اوج بی بندوباری:939.

اوج قحطی:903.

اوصاف شعیب بن صالح:1058.

اوصاف شورشگر همدانی:1047.

اوصاف و رفتار حضرت بقیة اللّه (عج) - [نگا: فهرست مسائل مهدویت].

اوصیای رسول اکرم (ص) :74،76،80.

اولی الامر معصومین هستند:116،312.

اوّلین چیزیکه از امّت برداشته می شود:

705.

اوّلین چیزیکه از عدالت آنحضرت ظاهر شود:641،642.

اوّلین سپاه ترک:938.

ایمان امیر مؤمنان (ع) :156.

ایمان سودمند:536.

بادهای وحشتناک:713،821،856، 859،1119.

باران رحمت:601،828.

بازگشت به معنویّت:12،280.

باطل:719،800.

بانگ آسمانی:412،437،450،461، 502،506،848،861،864- 884،895،1043،1046،1055، 1069،1110،1112.

بت پرستی:807.

بخششهای کلان:596،597،601، 622،628،642.

بدا:62،338،681،1099.

بدترین مردم:662،767،777.

بدعت:663،718،808،821.

بدهکار:610،641.

برادرکشی:898،1127.

بردگان:914،1006،1014.

بردن نام شریف آنحضرت:82،83،97، 98،100،198،202،207،209.

برکت:741،759.

بر فراز ابرها:411،412،420،850، 883.

بسیج عمومی:687.

بشقابهای پرنده:496،542.

بغداد مادر فتنه ها:1096.

بلاهای کمرشکن:897-907.

بلوای قرقیسیا:904.

بهترین اقامتگاهها:1118.

بهترین زمامداران:767.

بهترین مردمان:722.

به سوی او بشتابید:72،321،452، 1059،1117.

به سوی یمانی بشتاب:1022.

بی احترامی به پدر و مادر:710،746، 799.

ص:1230

بی اعتنائی به پاداش الهی:704.

بی اعتنائی به حلال و حرام:729.

بی بندوباری:719،744،751،755، 778.

بیزاری از دشمنان اهلبیت:630.

بیزاری امیر مؤمنان (ع) :125.

بیزاری رسول اکرم (ص) :895.

بیعت:79،84،156،185،186،388، 404،405،416،422،434،438، 461،480،484،506،509،530، 616،919،1040،1085.

بیماران روانی:895.

بی نوایان:650.

بیّنه:644،645.

بیوگرافی مؤلّف:17،18.

پابرجایان:336،356،371،388،793.

پاداش ثابت قدمان در ولایت:371.

پاداش مردم آخر الزّمان:354،386.

پاداش هزار شهید:371.

پادشاهان:708،719،720،728،899، 908.

پاکسازی زمین:78،97،469،529، 602،823،828،903.

پایان جنگ و جدال:664.

پایتخت حکومت واحد جهانی:518، 621،654،655.

پایه های ایمان:352.

پدر:710،746،799،893.

پذیرش ولایتعهدی:1131،1132.

پرچم اتراک:1103.

پرچم اهلبیت:461.

پرچم بنی عبّاس:1103.

پرچم پیش از ظهور:913.

پرچم حق:461،508،509،809.

پرچم خراسانی:1031،1041،1046، 1051.

پرچم رسول اکرم (ص) :462،1052.

پرچم زرد:1000-1003،1103، 1124.

پرچم سبز:1096،1104.

پرچم سرخ:1090،1094،1103، 1114.

پرچم سفیانی:1090،1094،1103، 1114.

پرچم سفید:346،529.

پرچم سیاه:509،1002،1005،1006، 1027،1034-1045،1049- 1052،1056،1059،1062، 1103،1114.

پرچم کفر:962.

پرچم مغربی:1124.

پرچم منافقان:809.

پرچم هدایت:1022،1041،1046، 1047،1057.

پرچم همیشه پیروز:476،479.

پرچم یمانی:1021،1022،1046.

پرچمدار سپاه حق:1035،1042، 1044،1055،1058.

پرستش خدا:485،524،528.

پرهیزکاران شیعیانند:357.

پسر انسان:850،883،978،980.

پشیمانی سود ندهد:929.

پل بغداد:758،827،842.

پناهگاه:198،321،369،374،893، 1002.

پناهندگان:970.

پنجاه زن برای یکمرد:903.

ص:1231

پنجاه کتاب از اهل سنّت:16.

پنجره هائیکه بسته شود:657.

پیام حضرت:461،462،1068.

پیروان اهلبیت رستگارند:75،452.

پیروان حق در اقلیّتند:51،52.

پیروزی آنحضرت بر انس و جان:452.

پیروزی اسلام بر ادیان:79،460،503، 514،603،610.

پیروی از سیّد خراسانی:1049.

پیروی هوای نفس:772.

پیشوایان گمراه:775،780.

پیمان خدا:85.

پیمان شکنی:709،928،968.

پیمان کمپ دیوید:953،954.

پیمان ولایت:77.

پیوند خویشاوندی:710،711،718، 739،798.

تابوت حضرت آدم (ع) :456.

تابوت سکینه:132،445،454،455، 520.

تأثیر دعای امام:1076.

تأخیر نماز:168.

تاریخ ولادت حضرت-[نگا: فهرست مسائل مهدویّت].

تأسیس حوزۀ قم:358.

تأسیس مسجدی با پانصد درب:612.

تأسیس مسجدی با هزار درب:627.

تأویل قرآن:515.

تباهی:707،716.

تبرّک:288.

تجاوز:105،970،1061،1092.

تحریف اسلام:708،799.

تحریف قرآن:613.

تحقیر مؤمن:354،364،374،382، 716،724،728،807.

تحلیل غلط در مسائل مذهبی:707.

تخت سلیمان:495.

تخریب بالکنها:657.

تخریب بیت المقدس:969.

تخریب چهار مسجد در کوفه:627،656.

تخریب دیوارهای کعبه:610،616.

تخریب شاه نشینهای مساجد:627،656، 663.

تخریب مدینۀ منوّره:1123.

تخریب مسجد کوفه:611،616.

تخریب مناره ها:663.

تراش سر:961.

ترحّم بر کودکان:73،770،947.

تردید در امر الهی:77.

ترس از پادشاهان:342.

ترس از مرگ:938.

ترک تهجّد:743.

ترک سنّت:720،802،821.

ترک نهی از منکر:714،719،724، 726،729،744،782،782،795،801، 803،808.

تزویر:704،728،778.

تساوی حقوق:756.

تسخیر فضا:268،269.

تسلّط بیگانه:941.

تسمیۀ آنحضرت:82،83،96،97،100، 198،207،290.

تشبیه آنحضرت به آفتاب پشت ابر:201.

تشبیه آنحضرت به قیامت:184.

تشبیه آنحضرت به گل بابونه:169.

تشبیه جعفر کذّاب به پسر نوح:188.

تشرّف-[نگا: فهرست تشرّف یافتگان].

ص:1232

تصادف:254.

تصرّف در احادیث:375.

تعطیلی تعالیم قرآن:808.

تعطیلی حج:804،810،811،913، 917،1128.

تعطیلی حدود الهی:715،808.

تعطیلی مساجد:796،802،1125.

تعهّدات حضرت:466.

تقلّب:728،745.

تقلید:313،685،715،716.

تقیّه:171،368،381،391.

تکامل عقول:622.

تکبّر:711،712.

تکرار تاریخ:192،336،715،943، 944.

تکروها:993.

تکلّم با زبان بیگانه:974.

تناسب اندام:123،128.

تهمت و افترا:722.

تواتر احادیث مهدی (عج) :55.

توبه:479،514،527،661.

توسعۀ جادّه ها:656.

توسعۀ فرهنگ:622،665.

توسعۀ کوفه:612.

توقیت ممنوع:98،278،299.

توقیعات:166،266،292.

تولّی و تبرّی:196،339،376،388، 404،489.

تیمارستانها:12.

ثابت قدمان بر ولایت:388.

ثروت اندوزی:641،710،712.

ثروت برابر:597.

ثروتمندان:712،725،728،779، 782،794،795.

جاسوسی:363،724.

جاسوسهای خلیفه:108.

جامعیّت قرآن:614.

جامه:659،709،739،740،754، 757،1053.

جاهل زاهدمآب:781.

جایزۀ سر یک شیعه:1127.

جایگاه:225،226،296،322.

جذام:820.

جز علی (ع) هرکس امیر مؤمنان نامیده شود کافر است:110.

جزیره ها:684،970.

جزیه:514.

جنگ:691،821،865،893،895، 897،904،950،968،981،991، 1130.

جنگ احد:354،368،386،463.

جنگ اعراب و اسرائیل:902،910، 954،995.

جنگ اهل قبله با یکدیگر:1112.

جنگ ایران و عراق:836،892،902، 911،915،1008،1037،1082.

جنگ بدر:354،368،386،410.

جنگ جمل:211،409.

جنگ جهانی اوّل:538.

جنگ جهانی سوّم:439،995.

جنگ چین و ویتنام:970.

جنگ حنین:354.

جنگ سفیانی با سیّد خراسانی:1034.

جنگ صفّین:211،1088.

جنگ قرقیسیا:1004،1087،1108.

جنگ مصر و شام:1006.

ص:1233

جنگ نهروان:211،409.

جنگ یمن شمالی و جنوبی:902،910، 911.

جنگهای صلیبی:934.

جهاد ظاهری:804،810.

جهاد واقعی:423.

جوانان:719،751،778،955.

جواهرات:520.

چادر فرماندهی:373،380.

چاههای نفتی:836-839.

چرا شهر قم را قم نامیده اند؟ :358.

چرا نابخردان پرچم حق را لعن کنند؟ :

508،509.

چرا وقت ظهور تعیین نشده؟ :343.

چرخ گردون کندتر می چرخد:624،625، 658.

چهارصد هزار کشته:1120.

چهار هزار کشته:1029،1126.

چهرۀ جهان بعد از ظهور:531[نگا:

فهرست مسائل بعد از ظهور].

چهرۀ شاداب در 190 سالگی:243.

چهل روز فترت:661.

چهل شاهد عینی:174،175.

چوب هندی صندل:157.

چون بانگ آسمانی را بشنوید «سبحان ربّنا القدّوس» بگوئید:878.

چون 313 تن کامل شود فرج حاصل گردد:

388.

چون عبد اللّه بمیرد ظهور واقع شود:919.

چیره شدن دشمن:705.

حاجتی که برآورده نشد:893.

حادثۀ بی نظیر قرقیسیا:1109.

حادثۀ خونین مسجد الحرام:901.

حج برای سیاحت:794،795.

حجّاج:795.

حجّتهای بالغۀ الهی:74.

حدود الهی:386،596.

حدیث لوح:77،145.

حدیث ما سخت دشوار است:63،368.

حذو النّعل بالنّعل:192،336،715، 943،944.

حرامزاده ها:1127.

حریق کعبه:899.

حریق مسجد اقصی:949.

حق به حق دار:386،600،610،636، 638،639.

حقوق الهی:714،798.

حقیقت:386.

حکمت:84.

حکومت اتراک:991.

حکومت معصوم:659.

حکومت واحد جهانی:324.

حمام اصفهان:226.

حمام خون:1131،1132.

حملۀ اتراک:991.

حملۀ یهود:925.

حوادث جانگاه:684،687،744،908، 915.

حیا اوّل چیزیکه برداشته شود:705،711، 752،759.

حیرت و سردرگمی:184،198،335- 346،452.

خال هاشمی:122،123،126،128، 1058.

خانۀ حضرت:611،653-655.

ص:1234

خبر دادن حضرت (عج) از رحلت سفیر چهارم:304.

خبر دادن رسول اکرم (ص) از واقعۀ حرّه:

1086.

خبر دادن سنگ از مخفیگاه یهود:504، 957،1156.

خبرهای غیبی معصومین تخلّف ناپذیر است:

96،104،148،190.

خداشناسی فطری است:248.

خدمتگزاران خاندان امامت:157.

خرابی بصره-ویرانی.

خروج اتراک:942،959،962،1007، 1112،1118.

خروج از دین:705،721،760،801، 805،806،810،955.

خروج خراسانی:1022،1024،1046.

خروج دجّال:1087.

خروج رومیّان:847،947،954،1106، 1122.

خروج سفیانی:920،1061.

خروج سیّد حسنی:920.

خروج یمانی:920،1024.

خسف:383،468،470،487،713، 823،836،854،856،1082، 1085،1091،1097،1107، 1110،1112،1119،1126، 1127.

خسف بصره:1119.

خسف حلّه:1119.

خسف دهکدۀ جابیه:1107.

خسف لشکر بیدا:468-470،487، 1082،1085،1091،1110- 1112.

خسوف ماه:842-844،993.

خشکسالی:773،825،826،894، 903،908.

خشک شدن رودخانه ها:826،827، 911،912.

خشنودی همگان از دولت حقّه:601، 650،872،881.

خشونت:1039.

خضر (ع) از آب حیات خورد:230.

خضر (ع) به دعای مؤمنان آمین گوید:

231.

خضر (ع) هرکجا یاد شود حضور یابد:

230.

خضر (ع) همه ساله در مراسم حج شرکت نماید:230.

خضر (ع) و عمر شش هزار ساله:223.

خطبۀ حضرت بقیّة اللّه (عج) :472،482، 504،511.

خطر پیشوایان گمراه:780.

خلاصۀ دین اسلام:376.

خلع خلیفه:964.

خلفای معصوم:74،76،80.

خلیفه:898،964،1134.

خمر:726.

خمس:306،721.

خواجگان:717،757.

خوارق عادات:163،223،254،281- 284.

خودروشنفکربینی:716.

خودروهای نظامی:941.

خودفروشی:740-746،761،903.

خورشید:658،844،845،849،850.

خوشا به حال آنانکه دولت حقه را درک کنند:375،381،404،452.

خوشا به حال دوستان اهلبیت:388،389،

ص:1235

823.

خوشا به حال دیدارکنندگان با او:404.

خوشا به حال مردم طالقان:429.

خوشا به حال منتظران ظهور:387،388.

خوش ظاهر و بدباطن:704،725،743.

خون:269،450،717،718،798، 802،836،850،865،869،914، 951،1069،1070.

خیانت:684،688،705،718،777، 779،786،802.

خیزش اراذل و اوباش:962.

خیمۀ اجتماع:656.

دابّة الأرض:521.

داستان بالفور:456.

داستان بشیر:468.

داستان رجعت عزیر:243،284.

داستان ظهور:482،483.

داستان غیبت حضرت صالح:283.

داستان غیبت ذی القرنین:284.

داستان نزول حضرت عیسی:552-557، 566.

داستان نصر بن دهمان:243،244.

داستان ولادت حضرت ابراهیم (ع) :282.

داستان ولادت حضرت بقیّة اللّه (عج) :

146-151،282.

داستان ولادت حضرت موسی (ع) :282.

داستان ویکتور هوگو:248.

دانش بیکران او:630.

دانشمند گستاخ:780.

دانشمندان فاسد:720،725،767،769، 772،776-780.

دام:601.

داوری داودی:212،596،628،643- 648،663.

در آستانۀ ظهور:357،458،718،822، 828،838،842،847،908، 1055،1070،1087،1032.

دربان:466.

درگیری عرب و عجم:1081،1082.

دروغ:708،709،718،770،779، 800،802،806.

دزدان کعبه:518.

دستخط امام هادی به زبان رومی:144.

دشمنان آنحضرت:515،516.

دشمنان اهلبیت:64،379،1047.

دعا:129،132،703،704،1076.

دعا برای تعجیل فرج:201،236،345، 392.

دعای امام:472،473،1076.

دفع بلا به برکت حجت خدا:157،161.

دلها در عصر غیبت:704،715،725، 793،797،807،809،1076.

دنباله روی نابخردان:683-685.

دنیا:684،688،703،717،770، 792،893.

ده گروه لعنت شده:726.

ده هزار شورشگر بر علیه امام:486.

دوازده پرچم مشابه:920.

دوازده مدّعی امامت:787،900.

دوازده نقیب:74.

دوران سفارت:265.

دوران فترت:340،661.

دوستدار اهلبیت در حکم شهید است:

379.

دولت حقّه آخرین دولتهاست:385،428، 452،594،601،660،661.

دیدار با حضرت بقیّة اللّه (عج) در هفتۀ

ص:1236

ولادت:146،148،150،158.

دیدار با آنحضرت در عهد امام حسن عسکری:159-162،175،280.

دیدار با آنحضرت در مراسم تشییع پدر:

163-165،287.

دیدار با آنحضرت در غیبت صغری:116، 166-174.

دیدار با آنحضرت در غیبت کبری:116، 225،307،533.

دیدار دسته جمعی:174،287.

دیدار در طائف:169.

دیدار در کنار کعبه:168.

دین:73،81،86،273،346،525، 594،651-653،705،792، 899،961،1044.

ذبح سفیانی:471،523،1113.

رابطه با حضرت:373.

رازداری شیعیان:289،290،318،374.

راز غیبت

1-آزمون الهی:195،196،209،212، 267،276،279،319.

2-اعمال ناروای مردم:307.

3-بازشناسی خالص و ناخالص:195.

4-پایان یافتن نطفۀ مؤمن از صلب کافران:377.

5-ترس از کشته شدن:184،191، 193،197،199،205،228،276، 481.

6-خشم خدا بر مردم:191.

7-شناسائی گمراهان:269.

8-فرارسیدن وقت موعود:183.

9-نبود بیعت ستمگران بر گردن او:

185-187،198،201.

10-و علل دیگری که بعد از ظهور کشف می شود:186،193،201،203، 285.

راز واقعی غیبت بر ما پوشیده است:77، 186،193،201،285.

راه رهائی در زمان غیبت:780.

ربا:600،703،707،708،718، 729،778.

ربوده شدن اصحاب حضرت از رختخوابها:

411،412،420،564.

رجعت:243،273،284،418،521، 564،665،829،848،883، 1056،1065.

رحلت رسول اکرم (ص) :701.

رحلت علمای ربّانی:780،783.

رحمت بر لبیّک گویان بانگ آسمانی:

879.

ردّ الشّمس:658.

رزمندگان ایرانی:1019.

رژیمهای سلطنتی:899،908.

رژیمی که وقت سقوطش نرسیده:682.

رشوه:637،703،708،718،808، 1058.

رعب آنحضرت:429،463،646.

رفت وآمد با کفّار:974.

رفع فتنه از عالم:523.

رمز بقای جهان هستی:76،89،157، 161،201،326،605.

رمز پرچم حقّ:461.

رمز پیروزی اصحاب حضرت:436.

رنگ مبارک حضرت:121،127.

رهبران گمراه:769،774.

ص:1237

روابط جنسی در رهگذرها:715،716، 756.

روابط نامشروع:600،705،708،711، 717،718،740-746،752، 755،761،802،808،859،939.

روز خدا:503،981.

روضه:532.

رومی-یهودی:975.

روی زمین باید خالی از حجّت نماند:72، 86،89،139،172،268،275، 295،327،367.

رویاروئی مسلمانان:892،902.

رؤیای مخزومی:433.

ریا:704،728،794.

ریاست طلبان از اهلبیت:87،88،993.

ریشۀ ادیان یکیست:651،886.

ریشه کنی ستم:97،524،531،625، 639،896،900.

ریشه کنی فتنه ها:594،604،609، 640،951.

ریشه کنی فقر:13،596،598،642.

زبان خارجی:974.

زبانهایتان را نگهدارید:707.

زراعت:341،342،917.

زغال سنگ:256.

زکات:598،721،770،779.

زلزله:700،705،713،741،853، 910،912،916،1000،1045.

زلزلۀ بغداد:856.

زلزلۀ حبشه:912.

زلزلۀ خراسان:910.

زلزلۀ طبس:823.

زمامداران خودسر:705،718،720، 740،767،772،777،902،947، 963،1045.

زمان:624،625،657،658،805، 825.

زمین به صالحان می رسد:593.

زمینهای مصادره شده:630.

زمینه ساز حکومت اسلامی:85،1006، 1034،1036،1039،1060، 1128.

زن:684،687،717،718،725، 738-741،744-762،778، 779،903،1014،1109.

زنان بنی هاشم ناموس پیامبرند:1050.

زنبور عسل:366،367.

زندانی شدن امام باقر (ع) :595.

زندانی شدن همسران امام حسن عسکری (ع) :208.

زندانیان بنی هاشم:519،1073،1123.

زندگی شخصی حضرت:659.

زندگی عبث نیست:700.

زنده بگور:542.

زنگ خطر:542.

زهد آنحضرت:603،604.

زیارت قبور:311.

زیانبارترین فتنه ها:738.

زیتونهای شام:1052.

زین:510.

سازش درندگان:619،620،664،665.

سازمان ملل:854،970.

ساعت همان ظهور است:998.

ساعت موعود یهود:957.

سایه:98.

سپاه ترک:938.

ص:1238

سپاه خراسانی:426،1023،1024، 1034،1038.

سپاه ده هزار نفری حضرت:427،438، 485،955.

سپاه یمانی:1022،1024.

ستاد فرماندهی:1053.

ستارۀ دنباله دار:823،842،847،909، 993.

ستاره شناس روسی:845.

ستایش اهل آخر الزّمان:352،356،368، 371،381،383،384،386،404.

ستایش اهل جبل عامل:923.

ستایش اهل شام:453.

ستایش اهل طالقان:429.

ستایش اهل قم:357،358.

ستایش مردم ایران:417،1037،1060.

ستایش یاران حضرت-[نگا: فهرست ویژگیهای یاران].

ستم:97،524،531،598،605،625، 639،706،772،777،802،896، 900،902،903،947،952، 1091.

ستمگران:720،725،896،952.

سجده در برابر بانگ آسمانی:878.

سخاوت:684،759.

سخت گیری بر مسئولان:598.

سختی استقامت در دین:319،336، 356،793،794.

سرآغاز بدبختی ها:701.

سراب به جای آب:898.

سرپیچی از آئین فطرت:700.

سرخی افق:836-839،847،1096.

سرداب مقدّس:287،288.

سرزمین موعود:949،956.

سرعتهای شگرف:407،408.

سروران بهشتی:74.

سرور همگان از بشارت ظهور:491-526، 601،650،872،881.

سرو قدّش:121،128،169.

سفیران چهارگانه:265،291-307.

سکوت تا بانگ آسمانی:87،88،188، 342،353،363،420،461،873، 875،1106،1116،1117.

سلب آرامش از عراق:836.

سلطنت ستمگران:194.

سلطنت گستردۀ آنحضرت:496،620، 631،659.

سنّت خدا:192،715.

سنّت رسول اکرم (ص) :336،503، 595،596،643،720،821.

سنگسار:643،644.

سهم مبارک امام (ع) :306،714.

سه حاجت رسول اکرم (ص) :893.

سه ملیون کشته:1046،1047.

سی تن خدمتگزار ویژه:225،285.

سیّد خراسانی در محضر آنحضرت:1054.

سیره-[نگا: فهرست سیره]

سیستم بانکداری:703.

سیمای درخشان آنحضرت:121-128، 159،161،169،201،222،243، 258،264،270،274،277،376، 495،501،1094.

شاخ عدالت:900.

شادی همگان:491،526،601،650، 872،881.

شباهتها:128،193،205،228،241، 243،280،321،392،416،487.

ص:1239

شتاب:327،340،341،363،682.

شتر تیزپا:904.

شرّ:619،640،1105.

ششصد حدیث در پیرامون رجعت:1065.

شعار چینی ها:961.

شقّ القمر:658.

شقشقیّه:85.

شکستن بالکنها:657.

شکنجه:1045،1092.

شک و تردید:318،321،501.

شکیبائی بر آزار دشمنان:355،362، 369،382،389،390،392،480.

شگفتیها:243،244،254،256،458، 690،692،892،904،910.

شگفتیهای جمادی و رجب:829،904، 910،1130.

شگفتیهای هیکل سلیمان:692.

شمشیر:88،108،122،1071.

شناخت امام-[نگا: فهرست مسائل امامت].

شهادت آنحضرت:662.

شهادتهای دروغ:717،718،802.

شهدای بدر و احد:371،386.

شهدای عصر ظهور:371،386.

شهدای عصر ظهور:379.

شهید:363،371،379،386،662، 963.

شواذّ آل محمّد (ص) :87،993.

شورش بردگان:914،1006.

شورشگران اهلبیت:87،1021،1045.

شورشهای فراگیر:915،995.

شیعۀ واقعی در حکم شهید است:363.

شیوۀ استعمار:835.

شیوۀ زندگی آنحضرت:502،659.

شیوه نوین آموزش قرآن:616،617،618.

صاعقه:825.

صالحان:593.

صبر ایّوب (ع) :145.

صحیفه:77.

صداهای دلخراش:910.

صدای مهیب:981.

صدقه:717.

صد هزار کشته:853،1000،1119، 1122.

صدور افکار:958.

صدّیق:371.

صف آرائی دو سپاه:1051.

صلح اعراب و اسرائیل:946.

صلۀ ارحام:710،711،717،739، 798.

صلیب:1108.

صمیمیّت:594،595.

صندل:157.

صیحۀ آسمانی:848،867،868،877، 878،1110،1112.

طاسین:532.

طاعون:439،822،824،915،916، 1062،1150.

طاغوت:919،929،1045،1105.

طاوس:122.

طراوت جوانی:129.

طغیان آب:824،827،828،830، 1105.

طلاق:715.

طلای سیاه:710،944.

طلوع از مغرب:607،1100،1101.

ص:1240

طولانی شدن زمان:624،625،657، 658،805.

طیّ الأرض:98،99،407،408،421، 422،477،478،529.

ظهور قائم از خورشید روشن تر است:131، 227،683،873،920.

ظهور قائم از میعاد است:62.

ظهور قائم حق است:856.

عارف:777.

عاق والدین:710،731،746.

عاقبت از آن اهلبیت است:594.

عالم بی عمل:767،776.

عالم ذرّ:376.

عامل زبونی امّت:625.

عامل طول غیبت:307.

عامل نابسامانی امور شیعیان:928.

عبادت بدون ولایت بیهوده است:47.

عدالت:81،123،212،381،515، 599،606،638،665،759،850، 1058،1089.

عدالت اجتماعی:55،73،86،101، 466،469،638،1042.

عدالت فراگیر:515،606،665،850.

عدل مظفّر:984.

عصای رسول اکرم (ص) :1053.

عصای حضرت موسی (ع) :132،440، 455-458،495،510،520، 538،1048.

عصر ظهور:650.

عطایای دلچسب:596.

عطسه:158.

عقل:622،895،898.

عقیقۀ حضرت بقیّة اللّه (عج) :154،155.

علم:340،755،772،775،776، 780،784-786.

علم امام:125،144،413،464،629، 647،657،928.

علمای راستین:391،780.

علوم اوّلین و آخرین:151.

عمامۀ رسول اکرم (ص) :462،510، 1053.

عمر شریف حضرت بقیّة اللّه (عج) :78، 79،242-259،270،272،283، 321،326.

عمر طولانی حضرت خضر:223.

عمر طولانی حضرت نوح:79.

عمودی از نور:647.

عهدی از پیامبر (ص) :88،424،498، 1071.

غارت حجّاج:865،904.

غارت خانۀ امام حسن عسکری (ع) :282.

غربت اسلام:793.

غرقد:1156.

غرق شدن:893.

غریب:796،893.

غلوّ:124،125.

غنا:713،719.

غیب:57،357.

غیبت-[نگا: فهرست مسائل مهدویّت].

غیبت در مساجد:808.

فاجعۀ بصره:1015.

فاجعۀ بغداد:1059،1061،1124.

فاجعۀ ترک:955،962،963،965.

فاجعۀ حرّه:1086.

ص:1241

فاجعۀ دجّال:955.

فاجعۀ شام:1000،1001،1120.

فاجعۀ قرقیسیا:1109.

فاجعۀ کوفه:1072.

فاجعۀ مدینه:1040،1085،1123، 1132.

فاجعۀ منی:865.

فاجعۀ نجف اشرف:1061.

فاجعۀ همدان:910.

فاسق:713،717،720،725،807.

فاصلۀ رحلت آنحضرت تا قیامت:661.

فاصلۀ قتل نفس زکیه تا قیام جهانی:

1068،1069،1075.

فتح قدس:945.

فتح قسطنطنیّه:471،802،1082.

فتح قلعه ها:684،970.

فترت:508،516.

فتنۀ انبار:1096.

فتنه انگیزی جعفر کذّاب:188-191.

فتنه ای بی سابقه:774،891.

فتنۀ چهارم:953.

فتنه چیست؟ :390.

فتنۀ زنان:738.

فتنۀ سفیانی:894،901،1061،1072، 1082-1135.

فتنۀ فراگیر:896،910،922،925، 926.

فتنۀ کمرشکن:343،897،899،905، 915،961،1061.

فتنۀ کور:896،909،1094،1132.

فتنۀ مسجد الحرام:901،1132.

فتنۀ مشرق:902،939،965،1092.

فتنۀ مغرب:902،939،965.

فتنه های پنجگانه:910.

فتنه های پیاپی:894،895،897،907، 915،952،965.

فتنه های چهارگانه:896،897،952، 953.

فتنه های فراگیر:73،372،533،705، 706،722،779،860،922،925، 1128.

فتنه های هفتگانه:900.

فتوا:773،782.

فتوحات حضرت:75،78،364،454، 512،531،600،631،659،985.

فجایع پنجگانه:955.

فرار از مهلکه:905،906،922،1002، 1004.

فرازهای بیعت حضرت با اصحاب:465، 466.

فرج:391،510،649.

فرزند:708،710،739،746،794، 893.

فرشتگان به یاری آنحضرت شتابند:78، 346،410،462،469،476،480، 496،507.

فرشتگان بلا را از قم دفع کنند:360.

فرشتگان خدمتگزار اویند:480.

فرماندهان لشکری:523.

فرمانروایان امّت:74.

فرمانروایان دولت حقّه:632،650.

فرهنگ بیگانه:974.

فزع اکبر:823.

فساد:451،1040.

فسطاط قائم (عج) :373،380.

فضانورد:56،846.

فقرا:708،719،772،794.

فقر:13،596،598،642،772.

ص:1242

فقها:775،782-784،793،961.

قاتل آنحضرت:662.

قاتل و مقتول در آتشند:899.

قاریان:769،772،782،784،797.

قاضی:729،782،786،808.

قحطی:773،826،894،903،908.

قذف:854،855،1126.

قرارداد بالفور:892.

قرارداد کمپ دیوید:953،954.

قرآن با تأویل غلط:775-800.

قرآن بانی و موسیقی:797،798.

قرآن حضرت علی (ع) :613،617،618.

قرآن خواندن حضرت در گهواره:150.

قرآن و تحریف:613.

قرصهای مسکّن:895.

قساوت:711،725،809.

قضاوت داودی:212،596،628،643- 648،663.

قطایع برداشته شود:641.

قلّۀ کوهها:925.

قم آب شفابخشی دارد:1048.

قم از بلاها در امانست:359،1048.

قم از یاد ستمگران برده می شود:360.

قم با مقدم امام هشتم متبرک می شود:

1048.

قم عصای موسی و انگشتر سلیمان را دربر دارد:1048.

قم قائم مقام حضرت حجت است:358، 785.

قم مجمع مؤمنانست:357.

قم یکی از درهای بهشت است:359.

قوچ حضرت ابراهیم از قم درآید:1048.

قیافه شناسی:517.

قیام قبل از ظهور:87،88،188،339، 873،875،1106،1116،1117.

کابوس یأس:11،375،378،690، 691،724،882،894.

کامپیوتر:532.

کاهش باران:705،708،771،1145.

کاهش خداترسی:684،687،704، 708،737،809.

کاهش صالحان:704.

کاهش میوه جات:342،926.

کجروها:993.

کرانه های دریا:925.

کسادی تجارت:342.

کسب حرام:770.

کسب حلال:364.

کسوف خورشید:842-844،993.

کسی که امام زمانش را بشناسد:276، 373،379.

کسی که با محبّت اهلبیت بمیرد:379.

کسی که در حال انتظار بمیرد:379.

کشتار بغداد:904،1007،1061، 1094،1122،1132.

کشتار بین حیره و کوفه:1102،1131.

کشتار جسر بغداد:1061.

کشتار چهارصد هزار نفری:1120.

کشتار سه ملیونی:1046،1047.

کشتار منی:902،921.

کشتار نجف اشرف:1104.

کشته های بصره شهید است:963.

کشته های سپاه خراسانی شهید است:

1056.

ص:1243

کشته هائیکه در آتش است:899.

کشف هیکل:692.

کشف و شهود:516.

کشورهای عربی:894،897.

کم فروشی:709،728،745.

کمی اهل حق:384،389.

کوتاه شدن زمان:805،825.

کودتا:827.

کودکان بر سر کار:717،757،758، 798.

کیفیت استفاده از امام غائب:201، 221-236.

کیفیت سلام بر آنحضرت:481.

کینه:640.

گداختن فلزات:981.

گذشت زمان احادیث را معنی می کند:

626،689.

گرانی اجناس:343،742،772،825، 991،1128.

گرانی زمین کوفه:612،655.

گرسنگی:341،709،822،824،912، 926،927،1127.

گرگ سیرتان:708،714،715،719.

گرگ و گوسفند در کنار هم:619،664.

گروگانگیری:690،1118.

گفتار مرحوم کاشف الغطا:686.

گلیم خانۀ خود باشید:342،363،420، 706،707،717.

گمنام باشید:363،909.

گنجهای زمین:279،454،478،596، 601،620.

گوشت منجمد:742.

لانۀ سوسمار:715،943،944.

لبیک بر منادی آسمانی:879.

لعنت بر بنیانگزار بغداد:1120.

لعنت بر زنان لخت:753،754.

لعنت بر ستمگران:875.

لعنت بر سفیانی:1092.

لعنت بر غالیان:125.

لعنت بر کسیکه نماز صبح و عشا را به تأخیر اندازد:168.

لعنت بر مردیکه جامۀ زن بپوشد:739، 751.

لعنت بر مستحلّین شراب:714.

لعنت بر مفتیان بی دانش:773.

لعنت بر منکران مهدی:228.

لعنت بر میگساران:726.

لعنت نابخردان پرچم حق را:508،509.

لغزش عالم:772.

لهو و لعب:708.

لوای حمد:532.

لوح حضرت زهرا (س) :77،145،386.

ما بنده ایم:125.

ماجراجوئی جعفر کذّاب:188-191.

مادر:710،725،746،799،893.

مادر آنحضرت:88،142-153،270، 461.

مائده:520.

متخلّفین از حضرت:72،109،452.

محاسن شریف:123.

محاصرۀ خانۀ امام:189-191،208.

محدّث:74،88،104.

محلّ زندگی آنحضرت:67،171،172، 202،203،225،281،381،518، 611،655،1134. [نگا: اقامتگاه].

ص:1244

محلّ نیایش آنحضرت:655.

مخاطبین کتاب:46،48،59،61.

مخالفت یمانی حرامست:1022.

مخلصین در اقلیّتند:366.

مدّت حکومت آنحضرت:601،604، 634،635،658.

مدّت زمان در دولت حقّه 10 برابر است:

634،658.

مدّعی مشاهده:304.

مدّعیان دروغین:900،914،968، 1096.

مراجع تقلید:303،313،358،396، 437.

مرد:737-745،757.

مردان قورباغه ای:964.

مردم آخر الزّمان:352،356،368،371، 381-386،404.

مرکب سقفدار:904،906.

مرکز بیت المال:655.

مرکز سلطنت:654.

مرگ سرخ و سفید:822،908،1001، 1062.

مرگ ومیر:342،692،709،771، 783،820،908،970،1001، 1002.

مساجد:719،770،793،802،808، 823،1125.

مستضعفان:608.

مسجد حیره:612.

مسجد رومیان:499.

مسجد کوفه:534،611،616.

مسجد سهله:653.

مسجدی با هزار درب:627.

مسخ:713،721،776،854،855، 858-861،886،1001،1126، 1152.

مسلمانان روی در روی هم:893.

مسئولیت رجال جامعه:737.

مشروبات الکلی:336،600،707، 711،713،720،726،738،755، 799،1087.

مضرب مشترک در حروف قرآن:613.

مطاف برای طواف واجب:642.

معاونان حضرت:523.

معاویه با صلیب:1108.

معجزات آنحضرت:78،79،123،127، 131،166،314،418،469،474، 486،848،1054.

مفقود الاثر:1015.

مقام ابراهیم:518.

مقایسۀ زمان غیبت با عهد رسالت:702.

مقدمات ظهور:271،527.

ملاقات سید حسنی:1053.

ملیونها کشته:1046،1047،1062.

منّ:520.

منابع زیرزمینی:938.

منابهه و محاکات:685،716.

منادی آسمانی:459،512،864-884، 907.

منادیان دروغین عدالت:952.

منافق:723،725.

منبر سلیمان:520.

منبریان بی تقوا:775.

منتظران ظهور:13. [نگا: انتظار].

منشی ستمگران:774.

منظومه های شمسی:256.

منکرات:355،382،707،713.

منکر امامان کافر است:75،97،527.

ص:1245

منکر مهدویّت کافر است:15،80،81.

مهاجرت:689،690،901،904،922.

مهدویّت از ضروریات اسلام است:15.

مهدی موعود را بهتر بشناسیم:104-110.

موادّ آتش زا:688،689.

موادّ بیعت:465،466.

موادّ خوراکی یکساله:839،840.

موالیان اهلبیت:354.

موسیقی:713،720.

موسیقی در حرمین شریفین:795.

موسیقی در مساجد:719،720.

میراثهای پیامبران:132،458،495، 510،1075.

میراثهای رسول اکرم (ص) :510.

ناامنی مرزها:969.

نابخردان بر سر کار:718،720،740، 798،963،964.

نابودی ستمگران:720،725،896، 952.

ناپدید شدن مرد چینی:534،977.

ناحیۀ مقدّسه:82،101،200،292، 298،303،305،533،927،977.

ناله های امام صادق (ع) :325،326.

نام بردن از آنحضرت:82،83،96-98، 100،198،202،207،290.

نام پرچمدار آنحضرت شعیب بن صالح است:1042،1058.

نام سیّد خراسانی احتمالا محمّد است:

1038،1047.

نام نفس زکیّه محمد بن الحسن است:

1071،1072.

نامهای مقدس آنحضرت-[نگا: فهرست اسامی].

نامه های امام حسن عسکری (ع) :155، 162.

نامرئی ها:231.

نبرد حق و باطل:328،1113.

نبوّت در سنین کودکی:132،156.

نجبا:405.

نخستین آیه ایکه تلاوت کند:485.

نخستین پرچم حضرت:519.

نخستین پیشوا:74،75.

نخستین دادگاه دولت حقه:1070.

نخستین شهید آل محمّد (ص) :1070.

نخستین قیام کننده از اهلبیت:516.

نخستین کتاب در پیرامون حضرت:14.

نخستین کسیکه بیعت کند:484،506، 507.

نخستین گروه بیعت کننده:480.

نزول عذاب بر اهل قبله:917.

نژاد ترک از قنطوره است:959.

نسب آنحضرت:72،83،88،95- 105،130،266،269،318،351، 460،483،1088.

نشانه ای کاری تر از آتش:918.

نشانه های حتمی:62،77،90،342، 681،682،691،724،846،873، 874،1023،1099،1100،1114.

نشر خبر ولادت:155.

نفت:256،712،833،938.

نفوذ کلمۀ حضرت:683.

نقش امام در بقای جهان:76،89،157، 161،201،236،605.

نقش تسلسل نشانه ها:682.

نقش علمای حقیقی:391.

نقش نیّت:431.

نقشه های استعمار:938.

ص:1246

نماز:718،742،743،770،783، 796،799،802،805،809،810، 922.

نور خدا خاموش نشود:108،195.

نوید اختراع اتومبیل:753،921.

نوید اختراع صنایع سنگین:908.

نوید استخراج نفت:836.

نوید بهروزی:12.

نوید پیدایش حوزۀ قم:357-361،785.

نوید پیدایش خودروهای نظامی:941، 942.

نوید تسخیر فضا:268،269.

نوید جعفر کذاب:189.

نوید دوازده امام علیهم السّلام:74.

نوید ذوب فلّز:909.

نوید ولادت آنحضرت:101،140- 147،187،198.

نهمین آنها قائم آنهاست:74،81،82، 86،88.

نهی از غلّو:124.

نهی از قیام پیش از ظهور:87،88،188، 342،363،420،461،873،875، 1106،1116،1117.

نومیدی:11،375،378،690،691، 724،882،894.

نیروی شگفت:127.

نیروهای مسلّح:918.

واژۀ اسلام:651،652.

واژۀ عدل:951،952،984.

والاترین مردم:352.

والیان امر:74.

والیان دولت حقّه:650.

وامهای شیعیان:641.

وای به حال دشمنان آنحضرت:479، 794.

وای به حال دشمنان اهلبیت:75.

وای به حال مردم بصره:915.

وای به حال مردم عراق:898.

وای به حال مردم فلسطین:915.

وبا:1128.

وجه تشبیه آنحضرت به خورشید:201، 217.

وحدت کلمه:500،663.

وحشت:689،690،865،878،926، 943،947،1002،1022.

ودایع نبوّت-میراثهای پیامبران.

ورود امام رضا (ع) به قم:1048.

ورود چین در صحنۀ اقتصاد:958.

وزرای حضرت:418،443،523،599.

وصف شراب در مساجد:808.

وصیّت ابو سفیان:1104.

وضع مؤمن در آخر الزّمان:354،355، 364،374،382،716،724،728، 807.

وعدۀ الهی تخلّف ناپذیر است:96.

وعدۀ بالفور:456،457.

وعدۀ واپسین:949،981.

وقت ظهور از همه پوشیده است:98،278، 299،323،327،565،978.

ولادت مهر تابان:105-107،116، 272.

ولایت امیر مؤمنان:526،630.

ولایت اهلبیت:352،425.

ولایت تکوینی:127.

ولایتعهدی امام رضا (ع) :211،1131، 1132.

ولایتی ها:778،823.

ص:1247

ولّی امر:105.

ویرانی آذربایجان:911،912.

ویرانی بخارا:911.

ویرانی بصره:520،836،859،911، 912،1014،1016،1017،1119، 1127.

ویرانی بغداد:824،856،911،1004، 1041،1124.

ویرانی بلخ:911.

ویرانی تبّت:911.

ویرانی چین:912.

ویرانی حبشه:912.

ویرانی حلب:824.

ویرانی خراسان:970.

ویرانی ری:847.

ویرانی سرزمین اتراک:853.

ویرانی شام:971،993.

ویرانی فارس:912.

ویرانی کعبه:913.

ویرانی کنیسه ها:804.

ویرانی مدینه:820،912.

ویرانی واسط:824.

ویژگیهای کتاب:18،19.

هتک حرمت در مدینه:904.

هجرت:679-694،922.

هجرت یهودیان:892.

هدف ائمّه از طرح مسائل غیبی:768.

هرپرچمی پیش از ظهور:919.

هرج ومرج:73،533،729،772،839، 904،905،908.

هرکس وقت تعیین کند دروغگوست:

299،327،338،342،345.

هزار جلد کتاب در پیرامون حضرت:16.

هزار درهم جایزۀ سر یک شیعه:1127.

هفت سرور اهل بهشت:74.

هفتاد هزار کشته:1061،1094،1095، 1127.

هفتۀ دوّم ورود حضرت به کوفه:626.

هلاکت انسان به دست اهل و عیال:738، 794.

هلاکت دو سوّم مردم:439،822،913، 930.

هم پیمانها:940.

هم جنس گرائی:466،740-746، 755،761.

همسران امام حسن عسکری در زندان:

208.

همکاری برای گناه:708،719.

هم نشینان حضرت در زمان غیبت:225، 231،285.

همه در انتظار اویند:13،14،52،54، 59.

همۀ پیامبران نوید او را داده اند:14،53، 102.

همۀ نشانه های حتمی در یکسال واقع شود:

1106.

هواپیماربائی:690.

هواپیماهای جنگی:842.

هوای نفس:718،742،743،760، 802.

هیکل:811،948،975،978.

یاران حضرت:403-440[نگا: فهرست ویژگیهای یاران].

ید بیضا:131.

یک دهم تکالیف نجات بخش است:702.

یک شبه کار فرج فراهم شود:403.

ص:1248

یمانی از تبار زید شهید است:1021.

یمانی از شیعیان امیر مؤمنان است:1024.

یمانی به سوی حق فراخواند:1021، 1023.

***

ص:1249

ص:1250

فهرست نشانه های ظهور

اشارة

آب دجله گلگون شود:1061،1095.

آب، در روی زمین روان شود:829.

آب دریاچۀ طبریّه خشک شود:826.

آب دهان به صورت یکدیگر اندازند:366.

آب زعر کم شود:826.

آب فرات کوفه را فراگیرد:827،828، 830،1105.

آب، نجف را فراگیرد:835،836.

آبادیها تبدیل به ویرانی شود:829.

آبادیهای بصره ویران گردد:1014.

آبها فراوان شود:640.

آتش افروزی پادشاه روم:691.

آتش جنگ شام را بسوزاند:971.

آتش در حجاز پدید آید:833،835،836.

آتشی از آذربایجان شعله ور شود:1031.

آتشی از مغرب شعله ور شود:484.

آتشی از یمن خارج شود:1023.

آتشی که در آسمان پدید آید:836،837.

آتشی که در مشرق پدید آید:837-839.

آخرین فتنه خروج سفیانی است:992.

آذربایجان زیر سم اسبها ویران شود:911، 912.

آذربایجانیها با طاعون هلاک شوند:824.

آراء دیگران جایگزین احکام قرآن شود:

720.

آرایش مردان رائج شود:740،741،743، 746.

آرزوی مرگ کنند:907،916،1003.

آزادمردان افشاگر می شوند:684.

آزمون سخت روی دهد:185،195،196، 209،212،267،276،319،341، 378،384،389،705،909،914، 926،930.

آسایش و آرامش از عراق سلب شود:836.

آسمان را سرخی فراگیرد:836-838، 847،1096.

آسمان برای مردم خون گرید:1096.

آسمانها فشرده شوند:805.

آسیاب خدا به کار افتد:1050.

آشکارا به خدا کفر ورزند:799.

آشوب جهانی پدید آید:896،916.

آفت در زراعت پدید آید:341.

آلات لهو آشکار شود:803.

آلت لهو در حرمین ظاهر شود:795.

آلات موسیقی بالای سرشان نواخته شود:

713.

ص:1251

اجساد کشته ها انباشته شود:971.

احترام بزرگان رعایت نشود:947.

احکام شرع تعطیل شود:729،781.

اختلاف بنی عبّاس حتمی است:874، 1100،1114.

اختلاف شدید روی دهد:876،910، 916.

اختلافات را با خون پاسخ دهند:684.

اختناق حاکم شود:897،947.

اذان را با اجرت گویند:809.

اربابها به دست بردگان کشته شوند:

914.

از اسلام جز اسم آن نماند:793،794.

از انفاق جلوگیری شود:745.

از تقلّب امرار معاش کنند:745.

از حج جلوگیری شود:804،810،811، 913،917.

از خدا شرم نکنند:808.

از دین بیرون روند:705،721،760، 805،806،810،955.

از روش ائمّه پیروی نکنند:802.

از زنها اطاعت کنند:739،761.

از سنّت پیامبر پیروی نشود:802.

از سنگ و گل حجاز آتش برخیزد:835.

از سود بردن خشنود نشوند:784.

از قرآن جز نقشی نماند:793،794.

از مرگ بترسند:938.

از مفقود الاثرها سراغ نگیرند:1015.

از همه جا آتش ببارد:802.

از هوای نفس پیروی کنند:718،742، 743،802.

استانبول فتح شود:471،802،1087.

اسرائیل حیله کند:946.

اسرای کوفه آزاد شود:1019.

اسلام غریب شود:793.

اسلام وارونه شود:708،799.

اشتیاق به ظهور افزون شود:684،687، 724،1051.

اشرار بر سر کار باشند:781.

اشرار مسلط شوند:703،709،710.

اشرار مورد احترام باشند:711،713، 717.

اصحاب کهف برانگیخته شوند:848.

اصهب شام را بگیرد:991.

اضطراب فراگیر شود:1002،1022.

اعراب و اسرائیل صلح کنند:946.

اعراض از دین فراگیر شود:801.

اعلام شود که مهلت تمام شد:844.

افراد پست سخنگو شوند:781.

افراد پست به آسایش رسند:704.

افق را سرخی فراگیرد:836-839،847، 1096.

اکثریت منحرف شود:895.

امام رضا (ع) وارد قم شود:1048.

امانت رخت بربندد:705،718.

امر به تقوی کنند و عمل نکنند:799، 810.

امر به معروف فراموش شود:707،729.

امر به معروف کننده خوار شود:716،728.

امر به منکر شود:751.

اموال بسیاری برای موسیقی خرج کنند:

713،745.

اموال یتیمان را بخورند و ستایش شوند:

714.

امور مذهبی مختل شود:917.

امور مردم اصلاح نشود:867.

امیدها قطع شود:894.

امین ها خیانت کنند:777.

ص:1252

اندلس بر اطراف آفریقا چیره شود:1007.

انسان به دست خانواده اش هلاک شود:

794.

انقراض بنی عبّاس به دست خراسانی باشد:

1039.

اهلبیت پیامبر بلاها بینند:1042.

اهل خیر کنار زده شوند:808.

اهل قبله اختلاف کنند:870.

اهل یمن درگیر شوند:910.

ایرانیان بر اعراب چیره شوند:1037.

ایمان رخت بربندد:759.

باد بی سابقه در بغداد وزد:859.

باد سرخ و سیاه وزد:713،821،856، 1119.

باران بسیار ولی نابهنگام بارد:741.

باران پربرکت در آستانۀ ظهور:828.

باران کمتر ببارد:705،708،771، 1145.

بازرگانان ربا خورند:778.

باطل آشکار شود،719،800.

باغهای بصره کاخ شود:1016.

با کفار آمد و شد کنند:974.

بانگ آسمانی:864-884.

بانگ آسمانی بر مؤمنان رحمت است:

882.

بانگ آسمانی در 23 رمضان خواهد بود:

502،503،871،872،878.

بانگ آسمانی در سالی پرزلزله خواهد بود:

879.

بانگ آسمانی در ماه رمضان خواهد بود:

865،872،902،1043،1046، 1055.

بانگ آسمانی را همگان بشنوند:869، 879،881.

بانگ آسمانی را هرکسی به زبان خود بشنود:876،877،879،881، 884.

بانگ آسمانی همه را خشنود سازد:872.

بانگ آسمانی:

-او مهدی آل محمد است:450،560، 879.

-او امیر شماست:895.

-او برانگیخته شد:875.

-از او پیروی کنید:875،882.

-ای اهل حق گرد آئید:866،867.

-ای سرزمین بیدا نابود کن:487،1112.

-با او بیعت کنید:869.

-به سوی او بشتابید:867،875.

-بیعت، بیعت:503.

-البیعة للّه:461،1069.

-حجت خدا در کنار خانۀ خداست:506، 882.

-حق آمد و باطل رفت:867.

-حق با علی است:866،869،870، 872،876.

-رستاخیز نزدیک است:875.

-فرمان خدا فرارسید:506.

-لعنت بر ستمگران باد:875.

-مهلت تمام شد:864.

بانگ جبرئیل:691.

بانگ شیطان:866،868،871،880، 881.

با هلاکت طاغوتی فاجعۀ عراق پایان یابد:

929.

با همجنس ازدواج کنند:740،741.

باورداران در اقلیت باشند:805.

ص:1253

بت پرستی رائج شود:807.

بخارا ویران شود:911.

بدترین مردم زمامدار شوند:771،772، 902،903.

بدعت روزافزون شود:718.

بدعتها ظاهر شود:808،821.

بدن انسانی در قرص خورشید ظاهر شود:

844-846،875،876.

بدنها جمع و دلها پراکنده باشد:793.

برادر از یاری برادر سربتابد:730.

برادر، برادر را می کشد:898،1127.

برادر به برادرش حسد ورزد:711.

برادران دچار اختلاف شوند:899.

برادران ستم پیشه کنند:723.

برادر نفس زکیّه در مدینه کشته شود:1072.

بر اهل قبله عذاب فروبارد:917.

برای حکومت حقّه زمینه سازی شود:1006، 1034،1036،1039،1060، 1128.

برای اطعام منت گذارند:711.

برای داوری رشوه گیرند:808.

برای دروغ دوست شوند:708،719.

برای دین از یکدیگر قهر کنند:708،719.

برای شراب محافل تشکیل دهند:727.

برای گناه همکاری کنند:708،719.

بربریها خروج کنند:1000.

بردگان بشورند:914،1006.

برکت برچیده شود:741،759.

بر کشته هایشان کس نگرید:1015.

بر کودکان ترحم نکنند:947.

بزرگترها بی رحم شوند:73،770،947.

بصره اشغال شود:915.

بصره بنیاد گردد:859.

بصره را آب فراگیرد:521،966،1016.

بصره ویران گردد:520،536،859، 911،912،1013،1016،1017، 1119،1127.

بعلبک تصرف شود:971.

بغداد اشغال شود:835،971.

بغداد ویران شود:824،856،911، 1004،1041،1024.

بلاهای کمرشکن فروبارد:769،916، 1002.

بلخ ویران شود:911.

بندگان خدا زبون شوند:724.

بنی عباس ساقط شوند:758.

بنی قنطوره اختلاف کنند:968.

بنی قنطوره بر عرب چیره شوند:959،961، 966،971.

به انکار حضرتش برخیزند:722.

به پاداشهای پروردگار بی اعتنا شوند:704.

به پدر و مادر خود دشنام دهند:799.

به حریم زنها تجاوز شود:105،1061، 1092.

به حلال و حرام بی اعتنا شوند:729.

به زبان کفار سخن گویند:974.

به سوی لذتها بشتابند:760.

به صورت خوک و میمون درآیند:858- 861.

به ظاهر مسلمان باشند:793.

به فتنه ها روی آورند:760.

بهتان علنی شود:711،802.

بواسیر زیاد شود:820.

بی بندوبار شوند:744،755.

بیت المقدس آباد شود:820.

بیت المقدس از خطر ویرانی در امان باشد:

824.

بیت المقدس فتح شود:945.

ص:1254

بی خردان متبوع شوند:683-685،718.

بیست و چهار باران رحمت ببارد:828.

بیست و چهار پادشاه در عراق حکومت کند:

1120.

بیشتر جوانان از اسلام برگردند:955.

بیعت کودک آشکار شود:723.

بین جمادی و رجب شگفتیها پدید آید:

829،904،910.

پابرجائی به سختی آتش در دست گرفتن باشد:356،793.

پادشاهان احتکار کنند:720،728.

پادشاهان درنده خوی شوند:708،719.

پادشاهان منقرض شوند:899،908.

پادشاهان مؤمنان را تحقیر کنند:728.

پادشاه روم جنگ افروزی کند:691.

پادشاه شام کشته شود:1006.

پادشاه مصر کشته شود:1005،1006.

پادشاهی به نام ملک حسن خروج کند:

1021.

پانزده تن از آل محمّد کشته شود:1132.

پدر و مادر تحقیر شوند:710،746،799.

پراکنده ها گرد آیند:910.

پرچم اهل حق بی حرکت باشد:809.

پرچم خراسانی در کنار دجله نصب شود:

1031.

پرچم خراسانی در دست شعیب باشد:

1042،1051.

پرچم منافقان در اهتزاز باشد:809.

پرچمهائی از کنار جیحون به حرکت درآید:

1045.

پرچمهائی از مراکش به حرکت درآید:

998.

پرچمهای زرد وارد مصر شود:1002، 1003.

پرچمهای سیاه تقدیم حضرت شود:1059.

پرچمهای سیاه از خراسان حرکت کند:

1034-1037،1040،1042، 1043،1059.

پرچم هدایت از خراسان خارج شود:

1057.

پرچم یمانی خالصتر است:1021.

پرده نشینان سراسیمه شوند:865،875، 943.

پرهیزکاران کمیاب شوند:354.

پست ترین مردم رهبرشان گردد:713، 771.

پشتها سنگین شود:364،383،685.

پلی در بغداد ساخته شود:758،827، 842.

پلیدی فضیلت محسوب شود:756.

پلیس بسیار باشد:798.

پناهگاهی یافت نشود:198،321،374، 369،893.

پناهگاههای زیرزمینی ساخته شود:1002.

پناهندگان بیرون آورده شوند:970.

پنج رودخانه را کافران تصرف کنند:957.

پنج فتنه روی دهد:910.

پوست پلنگ بپوشند:741.

پوست مردم را بکنند:902،903.

پول معیار عزت شود:782.

پیام حضرت توسّط نفس زکیه:1068.

پیروان ادیان تحقیر شوند:807.

پیش از ظهور سال پربارانی هست:828.

پیشنماز مست کند:726.

پیمان چهارم هفت سال طول کشد:953.

پیمان شکنی رائج شود:709،968.

پیوند خویشاوندی گسسته شود:710،711،

ص:1255

718،739،798.

تاریخ تکرار شود:192،336،715،943، 944.

تأمین معاش از حلال میسّر نشود:794.

تباهی فراوان شود:707.

تبت به دست چینی ها ویران شود:911.

تبعیدها در انتظار اهلبیت باشد:1042.

تبهکار تشویق شود:716.

تجارت کساد شود:342.

تجمّلات معیار شرف باشد:702.

ترس از پادشاهان مستولی شود:342.

ترس در دلها افتد:387،770،773.

ترس و وحشت عراق را فراگیرد:342، 836.

ترس و وحشت مدینه را فراگیرد:1073.

ترکها بر اعراب چیره شوند:959.

ترکها بر خراسان چیره شوند:1007.

ترکها تا شط العرب پیش روند:941.

ترکها دوبار خروج کنند:942،943.

ترکها عراقیها را فراری دهند:960،961.

ترکها وارد جزیره شوند:943،947، 1106،1118.

ترکها وارد دمشق شوند:1118.

ترک و روم باهم نبرد کنند:944،1105.

تزویر شایع شود:728.

تشنۀ خون یکدیگر باشند:916.

تشویش فراگیر شود:688،896،1091، 1093.

تشویق به منکرات کنند:802.

تعادل روانی از بین برود:895.

تعالیم قرآن تعطیل شود:808.

تقلب رائج شود:728،745.

تقلید کورکورانه شایع شود:685.

تقوا کم شود:806.

تکبر در دلها جای گیرد:711.

تلخی لمس شود:897.

تلفات طرفین در حیره برابر شود:1102.

تنگدستی موجب سرزنش شود:710.

تهران چون بهشت شود:762.

تونلها کنده شود:1002.

تیزپروازان حمله کنند:688.

ثروت بصره بر باد رود:1014.

ثروت در دست اشرار باشد:710.

ثروت سبب غرور شود:707.

ثروت فراوان شود:712.

ثروت کلانی در راه گناه خرج شود:808.

ثروت مردم مباح گردد:796.

ثروتمندان بخل کنند:779.

ثروتمندان برای سیاحت مکه روند:794، 795.

ثروتمندان مورد احترام باشند:712،725، 728،782.

ثروتها تاراج شود:947.

ثلث مردم کشته شوند:913،1134.

جابیه خسف شود:1107.

جاموس سخن گوید:690،691.

جامۀ بدن نما رائج شود:754.

جامه وسیلۀ مباهات گردد:709،757.

جای پائی یافت نشود:364.

جذام شایع شود:820.

جزایر اشغال شود:684،970.

جلوگیری از منکرات نشود:714،719، 724،726،729،744،795،803، 808.

جمادات سخن گویند:689،691.

ص:1256

جنسها گران شود:742.

جنگلها خشک شود:689.

جنگها تداوم یابد:950.

جهاد برای غیر خدا باشد:804،810.

جهالت حاکم شود:719.

جهان با همه وسعتش تنگ آید:769، 891،930.

جهان مضطرب شود:688،896،1091، 1093.

جوانان از اسلام برگردند:955.

جوانان بی بندوبار شوند:719،751، 778.

چپاول رائج شود:73.

چماقداران کرد پرچم بردارند:1044.

چهار پیمان امضا شود:953.

چهارصد هزار کشته شوند:1120.

چهار فتنه روی دهد:896،897.

چهار نوع عذاب بر بغداد نازل شود:1125، 1126.

چهار هزار نفر در باب الفیل کشته شوند:

1029.

چهل روز باران ببارد:829.

چهل روز مساجد تعطیل شود:1125.

چیزی را که انسان نتواند بر او تحمیل کنند:

738.

چین توسط ملخ ویران شود:912.

حادثۀ بزرگی روی دهد:875.

حبشه با زلزله ویران شود:912.

حجاج غارت شوند:865،904،921.

حج تعطیل شود:804،810،811،913، 917،918،1128.

حدود الهی تعطیل شود:715،808.

حرامها را حلال پندارند:707،708،782، 808،1091.

حرب و قیس بشورند:999.

حرص و آز بسیار شود:806.

حرکت شرقی ها ظهور را نوید دهد:962.

حریمها شکسته شود:970.

حساب منجّمان درهم ریزد:842.

حق از بین برود:798،799.

حق پوشیده شود:800.

حقوق واجبه در گناه خرج شود:714.

حقیقت بی فروغ شود:683،685.

حکومت به اتراک رسد:991.

حکومت در دست سفیهان باشد:718، 720،740،798،963،964.

حکومتهای چندروزه پدید آید:827.

حلب با صاعقه ویران شود:824.

حلّه خسف شود:1119.

حوادث پیاپی شود:683،686،915.

حوادث پیشینیان عینا تکرار شود:192، 336،715،943،944.

حوادث جانکاه روی دهد:684،687، 688،744،908.

حوادث چون دانه های تسبیح گردد:915.

حیا رخت بربندد:705،711،752، 759.

حیله گران محترم باشند:717،718.

خاک ذلّت بر چهرۀ بنی امیّه نشیند:845.

خداترس کم شود:737،809.

خدا را فقط در رمضان بپرستند:778.

خراسان ویران گردد:970.

خراسانی و سفیانی همزمان خروج کنند:

1022،1055.

خرما روی نخل فاسد شود:827.

ص:1257

خروج سفیانی حتمی است:342،681، 724،1023،1099،1100،1101، 1114،1116،1129.

خروج کف دست از قرص خورشید حتمی است:681،846.

خروج قائم (عج) حتمی است:62،77، 90،874،1099،1100.

خروج یمانی حتمی است:681،682، 1023.

خروج یمانی و خراسانی همزمانست:

1024.

خروج یمانی و سفیانی همزمانست:1022، 1024،1046.

خسف بیدا حتمی است:342،681، 682،1023.

خسف در بصره پدید آید:836،856، 859،1127.

خسف در بغداد پدید آید:836،856.

خسف در جزیرة العرب پدید آید:854.

خسف در خراسان پدید آید:823.

خسف شوند:468،836،856،858.

خسوف بی سابقه روی دهد:842-844.

خشکسالی شود:773،825،826،894، 903،908.

خفقان شدید پدید آید:1127.

خلاف در حرمین انجام شود:804.

خلافت در قدس فرود آمد:998.

خلافت را بنی امیّه ملوّث کنند:1099.

خلیفه ای بی طرفدار کشته شود:1134.

خلیفۀ ثروت اندوزی بمیرد:964.

خلیفۀ عراق مرد بزرگواری را بکشد:898.

خواب از چشم مردم ربوده شود:1093.

خواجگان تدبیر امور کنند:717،757.

خودپرستی فراگیر شود:711،731.

خودفروشی رائج شود:740-746،761، 903.

خورشید از مغرب طلوع کند:845.

خورشید در وسط آسمان بایستد:844.

خورشید نشانه ای پدید آورد:849.

خورشید و ماه بی فروغ شوند:850.

خورندۀ مال یتیمان ستایش شود:714.

خون حجّاج بر جمرات ریخته شود:765.

خون حرام در روز حرام ریخته شود:450، 1069.

خونها را مباح پندارند:849،896.

خونهای بسیاری ریخته شود:836،865، 914،951.

خیانت را غنیمت شمارند:779.

خیانتکاران محترم باشند:786،802.

خویشتن داری از بین برود:684،687، 708،744.

دامها فراوان شود:601.

دانش بی ارج شود:770.

دانش رخت بربندد:755،759،772، 780.

دانشمندان تبهکار باشند:777-779.

دانشمندان تحقیر شوند:720،725.

دانشمندان مسخ شوند:776.

دچار اختلاف شوند:185،268،269.

دختران پرده نشین دعوت به خروج کنند:

871،872.

در آفتاب و ماه نشانه ها پدید آید:930.

درآمد اهل شام قطع شود:954.

درآمدها از راه غیرمشروع باشد:770.

در بغداد از کشته پشته سازند:1061.

در حال مستی امامت کنند:726.

در خراسان اضطرابها باشد:910،1048.

ص:1258

در خوزستان با سیّدی موسوی بیعت شود:

1044.

در دشت حجاز آتش بیفروزند:833،834.

در زمان غیبت همگان از او بهره مند باشند:

201،221-236.

در سجستان شورش شود:1048.

در سه روز 70 هزار کشته شوند:1061.

در شام گرانی پدید آید:991.

در کلمۀ عدل اختلاف کنند:952.

در کناره سفرشان مسخ شوند:858،860.

در ماه جمادی و رجب شگفتیها پدید آید:

829،904،1130.

در ماه ذیحجّه حجاج غارت شوند:865، 904،1130.

در ماه ذیقعده هرج ومرج شود:450، 904.

در ماه ربیع جنگها پدید آید:904،1130.

در ماه رمضان بانگ آسمانی شنیده شود:

450،865،866،872،902، 1043،1046،1055.

در ماه رمضان خسوف و کسوف بی سابقه روی دهد:842-844.

در ماه شوّال آتش جنگ مشتعل شود:865، 904،1130.

در ماه صفر مهاجرتها واقع شود:904.

در ماه محرّم حرامها حلال شمرده شود:

1130.

در مدینه فاجعه روی دهد:1085.

در مساجد تجاوزگران انجمن کنند:802.

در مساجد غیبت کنند:808.

در مساجد نی و بربط زنند:719.

درندگان از گوشت ستمگران سیر شوند:

1109.

در همدان فاجعه ها پدید آید:910.

دروغ شایع شود:708،709،718،770، 800،802.

دروغ مهارت شمرده شود:779.

دروغگو تصدیق شود:718،802،806.

درهم و دینار دین مردم شود:702.

دریاچۀ طبریّه خشک شود:1157.

دستخوش حوادث شوند:185.

دسته دسته از دین خارج شوند:721.

دستی در آسمان ظاهر شود:846.

دشت نجف گلگون شود:1104.

دشمنان اهلبیت مقرب شوند:778.

دشمن چیره شود:705،710،821.

دشمن خارجی دست نیابد:893،957.

دعاها مستجاب نشود:703،704.

دغلبازی فراوان شود:907.

دل زمین بهتر از روی آن باشد:937.

دلها از خوف خدا تهی گردد:704.

دلها از مردار گندیده تر شود:715.

دلها پراکنده شود:793.

دلها را قساوت گیرد:725،809.

دلهای دوستان با دعای امام آرام باشد:

1076.

دمشق با جنگ ویران شود:472،824.

دنیا جلوه گر شود:703،770،792.

دنیا روی ترش کند:684،688،717، 893.

ده روز مداوم باران ببارد:828.

دوازده پرچم متشابه برافراشته شود:920.

دوازده مدّعی امامت خروج کند:787، 900.

دوازده هزار دختر مورد تجاوز قرار گیرد:

1061.

دو پل در بغداد ساخته شود:758.

دود فتنه به چشم همگان برود:946،952.

ص:1259

دور محوری جمع نشوند:867.

دوستان اهلبیت کنار زده شوند:778.

دوستی زبانی شود:708.

دو سوّم مردم از بین بروند:439،822، 913،930.

دولت ارزاق عمومی را در دست گیرد:

772.

دولت مهدی در میان ایرانیان خواهد بود:

1060.

دولتمردان فاسق باشند:777.

دولتهای موقّت بر سر کار آیند:827.

دو لشکر یمانی و سفیانی همزمان وارد کوفه شوند:1046.

دین بازیچه شود:899.

دین به دست یک ایرانی تقویت شود:

1044.

دین را به چیز اندک فروشند:705.

دین را به رأی خود تفسیر کنند:775.

دین کم فروغ شود:703،792،793.

دین ریشه کن شود:961.

دینداری بسیار سخت شود:319،336، 356،793،794.

دیوارها تزیین شود:742.

رازداران خیانت کنند:684،688.

راستگو تکذیب شود:718.

راستی رخت بربندد:708.

راه حج بسته شود:804،810،811، 823،913،917،1128.

راههای خیر خلوت شود:728.

راههای ناشایست پررهرو باشد:728.

ربا را به نام تجارت خورند:707،708، 718.

ربا شایع شود:703،718،729.

رحمت از دل بزرگان رخت بربندد:73، 711،770،947.

رژیم سلطنتی برچیده شود:899،908.

رشوه رائج شود:703،708،718.

رشوه را به نام هدیه بخورند:707.

رگبارها فرو بارد:970.

روابط جنسی در رهگذرها واقع شود:715، 716،756.

روابط نامشروع شایع شود:705،708، 709،717،718،752،755،761، 808،859،939.

روابط نامشروع علنی شود:711،718، 740-746،756،802.

روایات اهلبیت متروک شود:720.

روحا در دل زمین فرو رود:912.

رودخانه ها خشک شود:826.

رود نیل خشک شود:826،827،911، 912.

روز چون ساعت شود:805.

رومیان حیله کنند:954.

رومیان خروج کنند:848،947،1007، 1106،1122.

روی زمین با خون رنگین شود:893.

ریا شایع شود:704.

ری ویران گردد:847.

زاهدان تزویر کنند:778.

زبان خارجی رائج شود:974.

زبانها تیزتر از شمشیر شود:899.

زراعت آفت زده شود:341.

زراعت کمتر رشد کند:342.

زراعتها دچار حریق شود:917.

زکات داده نشود:770.

زکات را جریمه پندارند:779.

ص:1260

زلزله ای در خراسان پدید آید:910.

زلزله حبشه را ویران کند:912.

زلزلۀ شام صد هزار تلفات دهد:1000.

زلزله فراوان شود:705،713،741،853، 1045.

زلزله های وحشتناکی در بغداد و شام روی دهد:853،856،916،1000.

زمام امور به دست سفیهان باشد:718، 720،740،798،963.

زمامداران ارزاق عمومی را در دست گیرند:

772.

زمامداران پوست مردم را بکنند:902، 903.

زمامداران دروغ گویند:772.

زمامداران ستم پیشه کنند:705،709، 772،777،778،947.

زمامداران را سیاست ندانند:1045.

زمان کوتاه گردد:805،825.

زمانه سخت شود:723،731.

زمین با خون شیعیان گلگون شود:387.

زمین از ستم پر شود:725،806.

زمین برکاتش را منع کند:709،759.

زمینهای بایر آباد شود:729.

زن تشویق به گناه شود:755.

زن تهرانی جامۀ کفّار بپوشد:762.

زن و مرد مختلط شوند:756.

زندیق از قزوین خروج کند:1155.

زنگ باطل به صدا درآید:719.

زنگیان بصره را ویران کنند:1013، 1017.

زنها گستاخ شوند:759،761،779.

زنها تقاضای ازدواج کنند:903.

زنها برای یکدیگر آرایش کنند:744، 746.

زنها بر زینها سوار شوند:753،754.

زنها بر مردان چیره شوند:761.

زنها بزرگترین فتنۀ مردان باشند:738.

زنها جامۀ مرد پوشند:739-741،751، 752.

زنها خشونت کنند:757.

زنها غرق طلا باشند:738،778.

زنها فاسد شوند:751،753.

زنها فرمان دهند:684،687،757،758، 761.

زنها قبلۀ مردها باشند:739.

زنها لخت شوند:753،754،760.

زنها مورد مشورت قرار گیرند:713،718، 740،751،756.

زنهای بصره و کوفه اسیر شوند:1014، 1109.

زنهای نازا خرسند باشند:725.

زورا خسف شود:847.

زورمداران حاکم شوند:720.

زیرزمین بهتر از روی آن باشد:1003.

ساختمانها را محکم و مرتفع سازند:718، 742،756،899.

ساز و آواز در مساجد راه یابد:719.

سال چون ماه شود:805.

سپاه بربر وارد مصر شود:1000.

سپاه ترک وارد جزیره شود:942.

سپاه خراسانی سپاه سفیانی را نابود کند:

1025،1041،1052،1055، 1110.

سپاه سفیانی و سرنوشت آنها:438،467، 691،845،854،855،875،880، 897،904-1001،1023،1030، 1035،1041،1050،1052،

ص:1261

1055،1061،1067،1082- 1135.

ستاره ای چون مهتاب طلوع کند:847.

ستارگان دگرگون شوند:823،849.

ستارۀ دنباله دار طلوع کند:823،842، 847،909.

ستم فراگیر شود:781،799،900، 1091.

ستم فراوان شود:707،802.

ستمگران محترم باشند:720،725.

ستمگران داد عدالت زنند:952.

سخاوت رخت بربندد:684،759.

سخن منجم را باور کنند:779.

سرآغاز فتنه:794.

سرخی در افق پدید آید:836،837،847، 1096.

سرگردان شوند:779،823.

سفرۀ عام در قرقیسیا پهن شود:1109، 1121،1135.

سفیانی-[نگا: فهرست سفیانی].

سفیهان بر سر کار باشند:718،720، 740،798،963.

سلاطین بی رحم مسلط شوند:778.

سمرقند ویران شود:911.

سنّت پیامبر ترک شود:720،821.

سنگ از مخفیگاه یهود خبر دهد:504، 957،1156.

سه بار ترکها حمله کنند:962.

سه بانگ آسمانی در ماه رجب شنیده شود:

875.

سه پرچم در شام به اهتزاز درآید:992، 999،1103.

سه پرچم همزمان حرکت کند:692، 1021،1023،1084،1117.

سه حادثه چهارصد هزار کشته بر جای گذارد:1120.

سه خسف روی دهد:854.

سه روز آب فرات خونرنگ باشد:1095.

سه سال از حج محروم شوند:917،918.

سه فاجعه در این امّت روی دهد:955.

سه لشکر در کوفه بجنگد:1027.

سه ملیون نفر کشته شود:1046،1047.

سه نشانه در پیشقدم ظهور روی دهد:

1043.

سهم امام (ع) در گناه صرف شود:714.

سواره تا در مساجد آیند:753.

سوگند بسیار یاد کنند:364.

سیاهان به حکومت رسند:758.

سیّدی از تبار جعفر طیّار قیام کند:1041.

سیّد حسنی در مدینه کشته شود:1075.

سیّد خراسانی از خراسان قیام کند:1031.

سیّد خراسانی امکاناتش را تقدیم حضرت کند:1039.

سیّد خراسانی بصره را ویران کند:1029.

سید خراسانی کوفه را آباد کند:1029.

سیلاب بصره را ویران کند:911.

سیمای مردی در قرص خورشید ظاهر شود:

844-846،875،876.

شاعر فراوان باشد:782.

شامات به دست زنجی ها ویران شود:911.

شام به تسخیر بردگان درآید:1014.

شامیان با طاعون هلاک شوند:911.

شامیان با مصریان بجنگند:1006.

شاه و شاهزاده ای نماند:899،908.

شبانی از خسف بیدا گزارش دهد:1111.

شب 23 رمضان بانگ آسمانی شنیده شود:

871،872،878.

ص:1262

شب زنده داری متروک شود:743.

شتاب کننده هلاک شود:327،340، 341،363،682.

شرّ آشکار شود:725،799.

شراب به عناوین دیگر خورند:707،708، 714،719،720،727،1087.

شراب علنی شود:727،729،755.

شرق و غرب یکّه تاز شوند:947.

شروسی از ارمنستان خروج کند:1061، 1062.

شروسی با مروزی بجنگد:1061،1062.

شریک به شریکش خیانت کند:711.

شش حادثه روی دهد:946.

شصت مدّعی نبوّت ظاهر شود:914.

شصت هزار نفر کشته شود:1127.

شعله های آتش از حسیل برخیزد:833.

شعیب بن صالح از ری برخیزد:1055، 1058.

شعیب از طالقان قیام کند:1044.

شعیب اگر با کوه روبرو شود از جای برکند:

1058.

شعیب پرچمدار حضرت است:1042، 1058.

شعیب در پیشاپیش لشکر خراسانی باشد:

1035.

شکارچیان ایجاد وحشت کنند:689، 690.

شکم مادران را بدرند:893.

شکم مسئلۀ اصلی باشد:739.

شکمها به دست سفیانی دریده شود:

1072.

شکیبائی از فقرا گرفته شود:759.

شگفتیها پدید آید:690،904،910.

شمشیر حکومت کند:915.

شهادت دروغ پذیرفته شود:717،718، 802.

شهرها دگرگون شود:724،894.

شهری به نام بصره ساخته شود:859.

شهری به نام زوراء ساخته شود:1120.

شورش فراوان باشد:827.

شورشگر ایرانی بین کوفه و حیره کشته شود:

1030،1057.

شورشگر شرقی کشتار بسیار کند:1107.

شیصبانی از کوفه خروج کند:1105.

شیطان بانگ زند حق با فلانی است:866، 869.

شیطان مردم را به شک اندازد:684،687، 722،866،868،871،880.

شیعیان همواره در اندوه باشند:392.

صاعقه پدید آید:825.

صالحان بسیار کم باشند:704.

صداهای گوش خراش بسیار باشد:910.

صدای فاجران بلند باشد:739،809.

صدای مردم در مساجد بلند شود:770.

صدقه را جریمه پندارند:717.

صد هزار نفر کشته برجای بماند:853، 1000،1119،1122.

صلۀ ارحام با منت انجام شود:717.

صورت انسانی در خورشید ظاهر شود:846، 876،1135.

صیحۀ آسمانی همه را مبهوت سازد:877، 878.

صیحه ای برخیزد و حادثه ای بدنبال آورد:

875.

ضعیفان پایمان شوند:720.

ضلالت فراوان شود:810.

ص:1263

طاعون آذربایجان را هلاک کند:824.

طاعون در بصره پدید آید:915.

طاعون سپاه ترک را نابود سازد:942.

طاعون شایع شود:439،822،916، 1062.

طاعون و دجال وارد مدینه نشود:1150.

طاغوتها بر امّت اسلامی چیره شوند:1045.

طالب حرام ستایش شود:786.

طعنه بر مسلمان زنند:940.

طغیان آب واسط را ویران کند:824.

طلاق فراوان شود:715.

طلوع خورشید از مغرب حتمی است:1100.

طمع و حرص فراگیر شود:731.

ظاهر مردم آراسته و باطنشان آلوده باشد:

704،725،743.

ظرفهای طلا و نقره رائج شود:720،721.

عارفان ستم کنند:777.

عاقل یافت نشود:895.

عاق والدین فراوان شود:710،731،746.

عبادت را برای مباهات انجام دهند:717، 779.

عبد اللّه با عبد اللّه بجنگد:1119.

عجم بر عرب مسلّط شود:941.

عجم بین عراق و ارزاق عمومی حائل شود:

1036.

عدالت از زمامداران گرفته شود:759.

عدّۀ ناچیزی بر حق استوار بماند:1116.

عذابها به دنبال یکدیگر فرود آید:713.

عذرتراشی کنند:725،799.

عراق اشغال شود:970.

عراق را اضطراب فراگیرد:910،1093.

عراق فتح گردد:684.

عراقی ها از حج محروم شوند:918،1128.

عرب از پای درآید:899.

عرب استقلال یابد:894.

عرب را چون گوسفند سر ببرند:946.

عرب چیره شود:894،1044،1045.

عرب دچار اختلاف شود:684،686.

عقل از بیشتر مردم سلب شود:898.

علم از کوفه برچیده شود:785.

علم در قم مستقر شود:785.

علم رخت بربندد:340،755،772، 780،784،786.

علما را چون دزد سر ببرند:780.

علما با لباس بشناسند:778.

عوف سلمی از جزیره خروج کند:1013.

غارت و چپاول فراوان شود:823.

غذاهای رنگارنگ خورند:743.

غّلات به وسیلۀ ملخ از بین برود:822.

غنا را حلال پندارند:719.

غنا و موسیقی علنی شود:713.

غنایم روز کلب در دمشق حراج شود:

1133.

غیبت به درازا کشید:195،197،198، 277،280،317،320،326،345.

غیبت نقل مجالس شود:770.

غیر اعلم را مقدم بدارند:798.

فاجعه ای در منی روی دهد:865.

فاجعۀ سختی در بصره روی دهد:1015.

فارس را راهزنان ویران کنند:912.

فاسق حکومت کند:713.

فاسق محترم باشد:717،720،725، 807.

فاصلۀ ذبح نفس زکیه و قیام جهانی 15 روز

ص:1264

باشد:1068،1069،1075.

فتنۀ جلای وطن پیش آید:952.

فتنۀ چهارم 18 سال طول کشد:953.

فتنه ها فرو ریزد:73،372،533،705، 706،779،894،961،1093.

فتنه ها فراگیر شود:722،860،894، 922،925،1128.

فتنه ها طولانی پدید آید:939،952.

فتوا بدون علم دهند:773،782.

فجایع فراوان باشد:970.

فحشا را مباح پندارند:779.

فرات طغیان کند:827،828.

فرزندان عاق شوند:708.

فرزند از مرگ پدر و مادر شادمان باشد:

710.

فرزند پدر و مادرش را بیازارد:710،711، 893.

فرزند به مخالفت پدر و مادر برخیزد:739، 746.

فرزند توسّط پدر و مادر هلاک شود:711، 794.

فرمان تخریب بیت المقدّس صادر شود:

969.

فرمانروایان خیانت کنند:773.

فرومایگان حکومت کنند:898،968، 1096.

فساد ریشه دواند:451،1041.

فشار لمس شود:897.

فقرا افسرده باشند:708،719.

فقیر بسیار باشد:772.

فقها کشته شوند:961.

فقهای خیانگر بسیار باشند:782،793.

فقه را برای ریاست فراگیرند:775،784.

قاریان رخت بربندند:769.

قاریان بی اثر شوند:772،782،784، 797.

قاصدین بیت المقدّس نابود شوند:969.

قاضی برخلاف رضای خدا داوری کند:

729،782،786.

قاضی رشوه گیرد:808.

قبطی ها بر مصر چیره شوند:1007.

قتل نفس زکیه حتمی است:681،682، 1023،1074،1100.

قحطی پدید آید:773،826،894،903، 908.

قحطی و گرانی سه سال ادامه یابد:826.

قدرت دم زدن نباشد:897.

قدس فتح شود:945.

قدم به قدم جنگ درگیرد:991.

قذف در خراسان پدید آید:823.

قرآن از دل قاریان گرفته شود:759.

قرآن با تحلیلهای غلط جلوه کند:800.

قرآن را با صدای نیکو بشناسند:778.

قرآن را با نی و موسیقی بخوانند:797، 798.

قرآن را برطبق میل خود تفسیر کنند:775، 789-800.

قسمت اعظم بغداد خسف شود:856.

قسمتی از مسجد شام فرو ریزد:1106،1107.

قطع رحم کنند:710،711،718،739، 798.

قلب مؤمن از غصّه آب شود:355.

قلعه ها گشوده شود:684،970.

قلنسوی مشترک پدید آید:752.

قماربازی رائج شود:742.

قمار علنی شود:708،714.

قم در امان باشد:359،1048.

ص:1265

قوانین الهی بی فروغ شود:720،729.

قیام جهانی به روز عاشورا باشد:1069، 1076.

قیام جهانی 15 روز بعد از ذبح نفس زکیه روی می دهد:1067،1068،1076.

قیمتها بالا رود:342،742،772،825، 1128.

کابوس همه را فراگیرد:690،691، 724،882.

کاخهای بلندی در بغداد ساخته شود:

1120.

کارها به دست بچه ها افتد:798.

کارها به دست زنان باشد:771.

کارها به دست سفیهان باشد:718،720، 740،771،798،963.

کافر از وضع اندوهبار مؤمن شاد باشد:

728.

کافران 5 رودخانه را تصرّف کنند:957.

کافران مقرب شوند:808.

کریمان کمیاب شوند:708.

کسانی پابرجا می مانند که خداوند از آنها پیمان گرفته باشد:185،280،318، 337،345،351،372،378،393.

کسب حلال سخت باشد:364.

کسوف بی سابقه روی دهد:842-844، 993.

کسی خدا را به یکتائی یاد نکند:922.

کشتار سختی بین حیره و شام روی دهد:

1102.

کشتار سه ملیونی روی دهد:1046، 1047.

کشتار فراوان شود:725،822،911، 944،1093،1115.

کشتار بی امان روی دهد:692،693، 849،891،911،926،1092.

کشت و کشتار دمشق را ویران کند:824، 911.

کشف هیکل پیش آید:692.

کعبه طعمۀ حریق شود:899،913.

کف دستی در آسمان دیده شود:846، 847،876.

کم فروشی رائج شود:709،728،745.

کنیسه ها ویران گردد:804.

کوچکترها احترام نکنند:73،770.

کوخهای بصره کاخ شود:1016.

کودتا رائج شود:827.

کودکان امارت کنند:717،757،758.

کودکان بر فراز منبر نشینند:757.

کودکان به دست سفیانی ذبح شوند:

1072.

کوفه با برجها و کانالها محاصره شود:822، 1040.

کوفه با خون مردم رنگین شود:1072، 1073.

کوهها از جای کنده شود:957.

کینه توزی فراوان شود:907.

گام به گام راه پیشینیان دنبال شود:944.

گرد ربا بر همه بنشیند:703.

گرسنگی حادّ و مزمن پدید آید:822.

گرسنگی بیداد کند:912،927.

گرسنگی پدید آید:341،709،822، 926،1128.

گرفتاری فراوان شود:730.

گرگ سیرتان جامعۀ میش پوشند:715.

گروه بسیاری با صیحۀ آسمانی از بین روند:

825.

ص:1266

گروه بسیاری در حلّه و بصره خسف شوند:

856.

گروه بسیاری در کنار پل کرخه کشته شوند:

842.

گروه منحرفی بر عراق تسلط یابند:929، 1098.

گروهی از الکلیها مسخ شوند:858.

گروهی از علمای بدعتگزار مسخ شوند:

858-861.

گروهی از دشمنان اهلبیت مسخ شوند:

860.

گروهی از مراکش خروج کنند:1036، 1056.

گروهی از مردگان زنده شوند:1057.

گروهی از مشرق خروج کنند:1036، 1056.

گروهی از مصریان اسیر شوند:1006.

گروهی به دروغ به نام حضرت مهدی حکومت کنند:1096.

گروهی به ارتداد گرایند:197،270، 271،326،369،1087.

گروههائی منحرف شوند:267،335، 336،338،345.

گزارشگری از سپاه سفیانی نماند:1024، 1041،1052،1055.

گفتارشان گیرا و جاذب باشد:715.

گناه رائج شود:709،718،742،756.

گناه علنی گردد:711،746،770.

گندم به عراق نرسد:1036.

گول ثروت خورند:707.

گوشت ستمگران خوراک پرندگان و درندگان شود:1109،1121،1135.

گیاهان درو شوند:910.

لا اله الاّ اللّه جز در خفا گفته نشود:415.

لبنان را حوادث خونبار فراگیرد:971.

لشکر بیدا در کام زمین فرو رود:855.

لئیمان فزونی یابند:708.

لهو و لعب را حلال پندارند. .

مادران از داشتن فرزند اندوهناک باشند:

725.

ماه چون هفته باشد:805.

متکبّرانه گام سپارند:712.

محبّت رخت بربندد:759.

محرّمات را حلال پندارند:707،708، 723،760،782،894.

محرّمات را سبک شمارند:711.

محصول کم شود:822.

مدپرستان به مد گرایند:805.

مدّت زمامداری صالح 9 ماه هست:1040.

مدینه با سیل ویران شود:912.

مراکشی ها به سوی مصر هجرت کنند:

998.

مرحمت از دلها رخت بربندد:759.

مرد از درآمد نامشروع همسرش تأمین معاش کند:744،757.

مردان به صورت زنان درآیند:739،740، 751.

مردان بی غیرت شوند:744.

مردان طلا پوشند:741.

مرد پلیدی به نام صالح قیام کند:1040.

مردم آذربایجان با طاعون هلاک شوند:

824.

مردم از فرج نومید شوند:724.

مردم به جستجوی حضرت پردازند:1071.

مردم به حرمین پناه برند:1115.

مردم تابع قدرت شوند:729.

ص:1267

مردم چون گرگ شوند:708،714،719.

مردم شامات پراکنده شوند:452،453.

مردم شرق و غرب اختلاف کنند:870.

مردم متوسط برای تجارت مکه روند:794.

مردم موصل از گرسنگی جان سپارند:

824.

مردم همدیگر را نشناسند:730.

مردی از اولاد امام حسین قیام کند:1045.

مردی از تبار زید شهید قیام کند:1021.

مردی از قزوین خروج کند:1036.

مردی از قم خیزش کند:785.

مردی از همدان خروج کند:1047.

مردی به نام شاهنشاه سلطنت کند:1027.

مردی خون آشام مسلّط شود:917.

مردی در کنار جسر غرق شود:1059.

مرزها ناامن شود:969.

مرغان شکمی از عزا درآورند:1109.

مرگ بهتر از زندگی باشد:771.

مرگ زودرس فراوان باشد:692،693.

مرگ سرخ و سفید بسیار باشد:822،908، 1001.

مرگ، فقهای راستین را برباید:783.

مرگ، خوبان را گلچینی کند:771.

مرگ ناگهانی رائج شود:342،692، 709،820،821،970.

مروی ها با طوفان هلاک شوند:911.

مساجد آباد ولی از هدایت تهی گردد:

793.

مساجد با افراد بی تقوا پرشود:808.

مساجد تعطیل شود:823.

مساجد محلّ ساز و آواز شود:719.

مستمندان برای دریوزگی مکه روند:795.

مستمندان دروغ گویند:779.

مستمندان را خوار شمارند:712،720، 725،782.

مستی عیب نباشد:726.

مسجد اعظم کوفه ویران شود:758.

مسجد براثا ویران شود:1128.

مسجد بصره همانند دکل کشتی بیرون آب باشد:521،966.

مسجد روند و نماز نگذارند:796.

مسخ شوند:713،821،854-861، 1001،1152.

مسلمانان رویاروی هم بایستند:892، 902.

مشروب علنی گردد:714،799.

مشرکان، مسلمانانرا استخدام کنند:951.

مصریان اسیر شوند:1006.

مصریان زمامدارشانرا بکشند:1005.

مصریان در قرقیسیا کشته شوند:1109.

معاونان ستم کنند:778.

معروف، منکر شود:751،800.

مغربی بر مصر چیره شود:1000.

مقابل کرخه پلی زده شود:758،827.

مقدرات را تکذیب کنند:779.

مکّه ویران شود:912.

ملخ پدید آید:822.

ملیونها نفر کشته شود:1046،1047، 1062.

منابع اقتصادی یغما شود:937.

منادی آسمانی ندا کند:459،864- 884.

منادی به نام او ندا کند:502،868- 873،907.

منافق محترم باشد:723،725.

منصفان زبون باشند:717.

منکر آشکار شود:707،713.

منکرات را بینند و جلوگیری نتوانند:355،

ص:1268

382.

مهاجرت روزافزون باشد:689،690.

مهر حضرت در دلها جای گیرد:866.

موسیقی علنی شود:713،720.

مؤمن از گوسفند زبونتر گردد:354،364، 374.

مؤمن تحقیر شود:354،364،382، 720-728،806،808.

مؤمن خالص رجعت کند:729.

مؤمن گمنام در امان باشد:909.

مؤمن واقعی ثابت قدم بماند:868.

مؤمن در گذشته از بشارت ظهور در قبر شادمان باشد:881.

میراثها تقسیم نشود:784.

میگساری علنی گردد:714،743،799.

میوه جات کاهش یابد:342،926.

میوه ها روی درخت فاسد شود:728.

ناامنی بیداد کند:870.

نادانی فراگیر شود:755.

ناقوس به صدا درآید:690،691.

نام خدا جز در پنهانی برده نشود:806.

نام رسول اکرم (ص) بر پرچم خراسانی نقش شود:1045.

نام مهدی بر سر زبانها افتد:866.

نامۀ برائت خوانده شود:1126.

ناموسها مباح گردد:896.

نبرد سختی بین رومیان و شامیان روی دهد:

954.

نجف را سیل فراگیرد:835،836.

نخلها خرما ندهد:826.

ندای آسمانی حتمی است:342،681، 682،873،874،1023،1100.

ندیمان مقرب شوند:717.

نرد و شطرنج رائج شود:720.

نسیم پرچم خراسانی جهان را عطرآگین کند:1045.

نشانۀ بزرگی در آسمان پدید آید:929.

نفس زکیه از تبار امام حسین است:1071، 1072،1075.

نفس زکیه از نشانه های حتمی است:681، 682،1023،1074،1100.

نفس زکیه 15 روز پیش از قیام کشته شود:

1067،1068،1075.

نفس زکیه پیام حضرت را می خواند:1068.

نفس زکیه به روز 25 ذیحجه کشته شود:

1067،1069،1075.

نفس زکیه در میان رکن و مقام کشته شود:

1028،1067-1077.

نماز از مساجد برچیده شود:796،802.

نماز به آخر وقت موکول شود:799.

نماز جماعت متروک شود:743،802.

نماز را برای ریا خوانند:810،922.

نماز را با اجرت خوانند:809.

نماز را تباه سازند:770،805.

نماز صبح ضایع گردد:743.

نه دهم شر در بصره است:1016.

نه دهم مردم هلاک شوند:927.

نهی از معروف شود:751.

نهی از منکر ترک شود:782،801.

نور علم از اهل منبرگرفته شود:775.

نوزاد جز ستم نشناسد:900.

نیروها بر یکدیگر صرف شود:770.

نی و بربط در مساجد زده شود:719.

واسط ویران شود:823.

وبا پدید آید:1128.

وحشت فراگیر شود:865،926،947،

ص:1269

1002،1022.

وحشت شدیدی عراق را فراگیرد:1127.

وزیران دروغ گویند:777.

وقاحت اوج گیرد:755.

ولایتی ها متهم شوند:778.

ویرانی در مصر پدید آید:826،827.

هدایت کمیاب شود:810.

هرج و مرج فراوان شود:73،533،729، 772،839،904،905،908.

هر چماقداری چماقش را بردارد:920.

هر روز بدتر شود:893،894.

هر زمانی بدتر از پیش باشد:701،717.

هرکس در برابر شعیب بایستد نابود شود:

1055،1058.

هرکس در برابر صیحۀ آسمانی بایستد هلاک شود:878.

هرکس پیش از ظهور قیام کند بازیچۀ کودکان شود:188.

هر کودکی اسلحه به دست گیرد:723.

هر ملّتی ملّت پیشین را لعن کند:713.

هزاران هزار کشته شود:951،1046، 1047،1062.

هزار دختر اسیر شود:1095.

هزینۀ فرار به صد دینار رسد:964.

هشتاد پرچم به جنگ اعراب آید:946.

هشتاد مرد برجسته کشته شود:1059.

هشتاد هزار تن کشته شود:1059.

هشداردهندگان از بین بروند:805.

هفتاد نفر همراه نفس زکیه کشته شود:

1028.

هفتاد هزار در بغداد کشته شود:1094، 1095،1127.

هفتاد هزار تن در سه روز کشته شوند:

1061.

هفتاد هزار یهودی در جنگ شرکت کنند:

947.

هفت فتنه روی دهد:900.

هفت نهم مردم کشته شوند:914.

هفته چون روز شود:805.

هلاکت سپاه سفیانی با خسف باشد:

691،855.

هلاک مردان به دست همسران باشد:738، 794.

همّ آنها علف آنهاست:702،729،739.

همجنس گرائی رائج باشد:466،740- 746،755،761.

همرازان خیانت کنند:684،688.

همسایه از همسایه وحشت کند:724.

همسایه سر همسایه را ببرد:342،724، 739،898،1127.

همۀ آل محمّد زندانی شوند:1073،1123.

همه اشک بریزند:1091،1155.

همه اهل حق در یک جبهه گرد آیند:866.

همه چیز را مباح شمارند:947.

همه دچار وحشت شوند:913،916، 1073.

همه دچار حیرت شوند:184،198، 335-346،452.

همه در برابر بانگ آسمانی خاضع شوند:

868،875،877.

همه در برابر نشانه های الهی خاضع شوند:

865.

همۀ مسلمانان در برابر دشمنان گرد آیند:

954.

هند به دست تبّتی ها ویران شود:911.

هند بر سند چیره شود:1007.

هیبت مسلمانان گرفته شود:938.

ص:1270

هیکل حضرت سلیمان کشف شود:692.

یابوهای ترک تا فرات پیش تازند:941.

یاران ستم کنند:777.

یاران حضرت از قم برخیزند:1048.

یأس فراگیر شود:722،882،951.

یک ایرانی از کوفه خروج کند:1030، 1057.

یک سوّم مردم کشته شوند:913.

یک سیّد حسینی خروج کند:1045.

یک سیّد هاشمی از گیلان خروج کند:

1029.

یک نفر قرشی با خواهرش در مدینه کشته شود:1072.

یک نفر هم از سپاه سفیانی نمی ماند:

1025،1041،1052،1055.

یک قفیز گندم به عراق نرسد:1036.

یمانی به سوی حق فراخواند:1019، 1021،1022.

یمانی و سفیانی همزمان خروج کند:

1022.

یمن با هجوم ملخ ویرانی شود:911.

***

ص:1271

ص:1272

فهرست مسائل امامت

الف-امام شناسی

امامت امانت الهی است:102.

امامت انتصابی است:87،102،145، 146،233-235.

امامت در سنین کودکی:156.

انکار امام کفر است:75.

انکار یکی از امامان انکار همۀ آنهاست:

97،101.

بدون ولایت امام هیچ عبادتی پذیرفته نیست:353،370.

دشمن امامان در آتش است:64.

ردّ امام ردّ پیامبر است:75،91،146.

شناخت امامان واجبست:47،85،86، 90،372،373،379.

کسیکه امام زمانش را بشناسد:276،373، 379.

کسیکه امام زمانش را نشناسد:47،85، 86،90.

ب-ویژگیهای امام معصوم

آسمان و زمین در برابر امام چون کف دست اوست:629،657.

آشنا با همۀ زبانهاست:144،464.

آغاز و انجام هر خیری به دست اوست:76.

آفرینش امام ممتاز است:107.

آگاه از گذشته و آینده است:125.

آگاه از هر پدیده ای در جهانست:624.

آگاه از پشت سر چون پیش روست:132، 646.

آگاه از اعمال مردم به وسیلۀ عمودی از نور است:647،648.

از اخبار شیعه چیزی بر او پوشیده نیست:

928.

از حکمت خدا برخوردار است:76.

از خاک و گل پیامبر آفریده شده:76.

از هر عیبی پیراسته است:107.

از هر گناهی معصوم است:80،87،102، 107.

امین امّت است:80،82.

با دلایل آشکار مؤیّد است:107.

بر جنازه اش جز امام نماز نخواند:164.

بردبارترین مردمانست:132.

بسیار معطّر است:132.

به راههای آسمان از راههای زمین آشناتر است:1093.

ص:1273

بیانگر اوامر الهی است:624.

پرچم حق به دوش اوست:76.

پرهیزکارترین مردم است:132.

پروریدۀ پروردگار است:1003.

تعدادشان دوازده تن است:74-82.

جلو افراط و تفریط را می گیرد:88،125.

جنازه اش را جز امام دفن نکند:164.

جهان با نور او روشن است:274.

حجّت بالغۀ خداوند است:82،624.

خلیفة اللّه است:82.

داناترین مردم است:76،132،599.

دانش امامان برابر است:413.

دانش زمین و آسمان را داراست:125، 645.

در کودکی حکیم ترین مردمانست:76، 132،156.

در میان هر قومی با کتاب خودشان داوری کند:628.

دعایش مستجاب است:132،1076.

دلش همیشه بیدار است:132.

دلیرترین مردم است:599.

دوست و دشمن را بشناسد:629.

راسخ در علم است:6.

رمز بقای جهان هستی است:76،89، 175،161،201،236،605.

سایه ندارد:132.

سخی ترین مردمانست:132.

سینه اش گنجینۀ علوم است:967.

شیعیان را در برابر حوادث رها نمی کند:

928.

صالح و غیرصالح را می شناسد:646.

عابدترین مردم است:132،599.

فهم و علم پیامبر را داراست:75.

گنجینۀ علوم خداوند است:76،107، 624.

محدّث است:74،88،104،132.

مفهّم است:74.

منتقم خون مؤمنانست:76.

مهرنامه را برنداشته پاسخ نویسد:997.

مؤمن را از منافق باز شناسد:629.

هرگز علم خود را فراموش نکند:413.

هرگز مشتبه نشود:107.

همواره انتظار فرج می کشد:375.

***

ص:1274

فهرست مسائل مهدویّت

الف-القاب و اسامی حضرت بقیّة اللّه (عج)

امام:77،155،1070.

امام ثانی عشر:279.

امام منتظر:109.

امیر امیران:110،452.

الباسط:109.

الباسط للعدل:81.

الباعث:109.

برگزیدۀ ابراهیم:483.

برهان:109.

بقیّة اللّه:109،110،161،485،663.

بقیّة حجج اللّه:84.

البقیّة من آدم:482،483.

البقیّة من ابراهیم:81.

پسر انسان:13،536،558،560،666، 850،852.

تالی:109.

تقی:77.

ثائر:109.

جابر:110.

الحافظ لما استودع:1058.

حجّت:100،109،155،1075.

حجّت آل محمّد:100.

حجّت خدا:109،151.

خاتم اوصیاء:109،157.

خازن:110.

خالص:109.

خلف صالح:96،109.

خلیفة اللّه:72،452،1027،1035.

خیر امّة محمّد (ص) :864.

خیر النّاس:1048.

ذخیرۀ نوح:482،483.

ذو الخلل:1058.

ذو الشّامتین:1058.

ذو الغیبه:706.

رهائی بخش امّت:109.

زکی:77،951،1088.

سلطان:452.

سیّد:110.

شرید:706.

صاحب:109.

صاحب الأمر:109،162،319،425، 509،1060،1158.

صاحب الدّار:109.

صاحب الرّایة المحمّدیّه:609.

صاحب الزّمان:103،109،127،151.

ص:1275

صاحب السّیف:109،638.

صاحب الغیبه:270،528.

طاهر:76،706.

طرید:706.

طیّب:76.

عادل:109،1058.

عدل:951.

غریب:609.

قائم:62،75،77،81،158،280، 380،411،454،561،570،665، 869،871.

قائم آل محمّد:193،374،450،480.

قائم اهلبیت:476،1057.

القائم بالحقّ:72،74،81،109،327.

القائم بالسیّف:609.

قائم الحقّ:1094.

القائم المنتظر:98.

القائم المهدی:72،361،435،488، 533.

قاتل الفجره:110.

قاتل الکفره:452.

القمر الازهر:1094.

مأمول:109،452،1070.

مبارک:77،951.

مجهول:1070.

مضطّر:481.

مطهّر:76،109،706.

مظفّر:501.

مظهر دین:81.

منتظر:98،276،327،663.

منتقم:109،161.

منصور:109.

مهدی:77،96،106،109،151،450، 454،551،864،866،907.

مهدی آل محمّد:468،506.

مهدی امّت:73.

مهدی منتظر:500،663.

نائب:109.

نقی:77،1088.

هادی:77.

وارث:109.

وصّی الحسن:151.

***

ب-اوصاف شریفۀ آنحضرت

آثار پیری در او ظاهر نشود:129.

آخرین پیشواست:74،75،77،78.

آغاز و فرجام عدل و داد است:77.

آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد:130.

ابر خروشان مرکب اوست:477،558.

ابر سفیدی بالای سرشان حرکت می کند:

479.

ابر و باد به تسخیر او باشد:78.

ابروهایش کشیده است:127،128، 169.

اخلاق حمیده اش چون رسول اکرم (ص) است:72،128،1043.

اخلاق و اوصافش چون عیسی (ع) است:

130.

از آینده خبر دهد:129.

از اهلبیت پیامبر است:55،79،1042.

از پاکترین تیره هاست:951.

از پدر و مادر مهربانتر است:129.

از تبار پیامبر (ص) است:72،266،318، 351،483.

از تبار امیر مؤمنان است:83،130،269، 1088.

از تبار حضرت فاطمه است:72،103، 460.

ص:1276

از تبار امام حسن مجتبی است:73.

از تبار امام حسین است:73،81،82، 86،88،103،270،1089.

از تبار امام سجّاد است:95.

از تبار امام باقر است:88.

از تبار امام صادق است:96.

از تبار امام کاظم است:343.

از تبار امام رضا است:97،98.

از تبار امام جواد است:99.

از تبار امام هادی است:100.

از تبار امام عسکری است:76،77،100، 103،105.

از تبار یزدجرد است:95.

از خوردسالی جدا زندگی کند:123.

از دانش بیکران برخوردار است:129.

از عترت پیامبر است:72،103،451.

از جهت سیرت و صورت شبیه ترین مردمان به رسول اکرم (ص) است:416.

از همه بی نیاز است:124.

از همه داناتر است:84.

از همه مهربانتر است:84.

اصالت نسب دارد:1058.

اصحاب کهف بر او گواهی دهد:521.

اگر بر کوه بانگ زند فرو ریزد:217،513.

الگوی صالحانست:223.

امیر اهل ایمانست:864،876،895.

اندامش متناسب است:123،128.

انگشتر رسول اکرم (ص) با اوست:96، 101.

انگشتر سلیمان با اوست:510.

انگشتر موسی با اوست:510.

اهل آسمان و زمین از حکومت او شادمان است:491،526.

با نور او جهان نورانی شود:528.

بر اسب سبزرنگی سوار می شود:473، 474.

بر انس و جن پیروز است:452.

بر بی نوایان مهربانست:598.

برترین ابزار و آلات در دست اوست:78.

بر خواصّ شیعیان ظاهر است:168،271.

بر فراز ابرها سیر کند:850،883.

بر فراز مرکب سبکبال است:92.

بزرگترین درخت را از ریشه و بن برکند:

513.

بسیار نیرومند است:127.

بعد از تولّد کلمۀ شهادتین بر زبان راند:

148،150.

بلاها ببرکت آنحضرت دفع شود:157.

به او وحی می شود:192،193.

به پیامبران عظیم الشّأن از همه نزدیکتر است:483.

به هنگام تولّد به سجده رفت:140،148.

بهترین امّت است:846،894.

بهترین اهل زمین است:723.

بهترین قریش است:81،83.

بیمار را شفا دهد:78،131.

پرچم پیامبر (ص) با اوست:88،462، 474،476،485،508،1052، 1071.

پرندگان از حکومت او ابراز خرسندی کنند:

601،650.

پناهگاه امّت است:1043.

پنجهزار فرشته او را یاری کنند:496.

پیراهن پیامبر با اوست:463،510.

پیشانی مبارکش باز و درخشان است:121، 123،126،128.

تابوت سکینه با اوست:132.

تابوت سکینه همراه او حمل شود:455.

ص:1277

تاجی از نور بر سر اوست:495.

تا روز رستاخیز امام است:103.

تازیانۀ پیامبر با اوست:510.

تخت سلیمان با اوست:495.

جامۀ رسولخدا با اوست:1053.

جایگاهش پوشیده است:225،226، 296،322.

جبرئیل و میکائیل با او حرکت کنند:485، 496،529.

جسم شریفش اسرائیلی است:121.

چهارمین فرزند امام رضاست:97،98، 198.

چهره اش گرد و درخشانست:121،123، 128.

چهره اش گلگون است:123،124،126، 127.

چوب خشک را سبز کند:123.

چون جوانی نورس ظاهر شود:91،92، 126،127،129،243،258،270، 1272،376.

چون خورشید می درخشد:274.

چون خورشید نهان در پشت ابر است:101، 221،222.

چون ستاره می درخشد:277.

چون قرص خورشید ظاهر شود:264.

چون ماه تابانست:121،123،126، 127،159،161،165،169،495، 501،1094.

حکمت گمشدۀ اوست:84.

خالی بر گونۀ راست اوست:122،123، 126،128،1058.

خدا را با اسم اعظم می خواند:411.

خدا را تصدیق می کند:77.

خدمتگزارانی در خدمت اوست:225، 226،285،322.

خضر (ع) با اوست:231،524.

خلیفۀ خدا در روی زمین است:72.

خوشبو و معطّر است:168.

دانش بیکران او:630.

در آفرینش چون رسول اکرم (ص) است:

72،130.

در اطاعت خدا از همه کوشاتر است:129.

در برابر خدا خاشع است:127،129.

درخت را از ریشه و بن برکند:127.

دردانۀ اهلبیت است:83.

در سال 255 متولد شد:116،140،178.

در سالهای فرد ظاهر شود:450.

در سامرّا متولّد شد:140،142.

در سنین کودکی به امامت رسید:156.

در شرق و غرب می گردد:224،288.

در کودکی علوم اوّلین و آخرین را دارا بود:

151.

در گهواره سخن گفت:157.

در مراسم حج شرکت کند:227.

در مسیر مکّه تا کوفه همۀ سپاه را با سنگ موسی سیراب کند:486.

در مکّه معظّمه ظاهر شود:1052.

در میان رکن و مقام ظاهر شود:452،503.

در میان صفا و مروه ظاهر شود:977.

در میان مردم به صورت ناشناخته زندگی کند:223،229.

در نیمۀ شعبان متولّد شد،116،140، 178.

دریای کرم است:83.

دژ محکم الهی است:84.

دست انتقام الهی است:825،913.

دست بخشندۀ خداست:84.

دعاهایش مستجاب است:129،1076.

ص:1278

دماغش باریک و کشیده است:121، 127.

دندانهایش شفّاف و از هم جداست:122، 123،126.

دوازدهمین امام است:74،75،109.

دیدگانش سرمه کشیده است:122.

ذو الفقار با اوست:463،485،495، 510.

راست قامت است:121،128،169.

رانهای مبارکش پرگوشت است:124.

ردشناس جای پایش را نشناسد:223.

رعب او یکماه جلوتر رود:463.

رمز بقای جهان هستی است:157،161، 201،236.

رنگ شریفش گندمگون است:121، 127.

زره پیامبر با اوست:128،463،474، 485،510،1053.

زین اسب پیامبر با اوست:510.

سایه ندارد:98.

سرور اهل بهشت است:74.

سفیرانش چهار تن است:265،291- 307.

سلطنت او از سلطنت سلیمان گسترده تر است:496.

سنگ موسی (ع) با اوست:486.

سه هزار فرشته او را یاری کنند:462.

سوّمین فرزند امام جواد است:99.

سیصد و نه سال سلطنت کند:634.

سیمایش چون ماه تابانست:121،123، 126،127،159،161،165،169، 495،501،1094.

سیمایش شبیه امام رضاست:128.

سیمایش همانند حضرت موسی است:

128.

سینه اش فراخ و ستبر است:128.

شانه اش پهن و ستبر است:123،124، 128.

شبیه رسول اکرم (ص) است:228،416.

شبیه ابراهیم خلیل است:243.

شبیه حضرت نوح است:242.

شبیه حضرت موسی است:241،487.

شبیه حضرت عیسی است:228،242.

شبیه حضرت خضر است:223،321، 392.

شبیه حضرت یوسف است:227،228.

شبیه ذو القرنین است:284،321،392.

شبیه پیامبران عظیم الشأن است:193، 205،206،228،241،280.

شبیه ترین مردم به رسول اکرم (ص) است:

416.

شکم مبارکش چاق است:123،124.

شمشیر پیامبر با اوست:88،108،1071.

شناختش کامل است:124.

صحیفۀ مهرشده ای همراه دارد:77.

طاوس اهل بهشت است:122.

طیّ الارض دارد:98،99،407،408، 421،422،477،478،529.

عصای پیامبر با اوست:1053.

عصای حضرت موسی با اوست:132، 457،495،510.

عقیقۀ ولادتش ده هزار رطل گوشت است:

154،155.

عمامۀ رسولخدا با اوست:463،510، 1053.

عمر شریفش طولانی است:78،79، 242-259،270،272،283، 321،326.

ص:1279

عهدی از پیامبر با اوست:88،424،498، 1071.

عیسی (ع) با اوست:495.

عیسی (ع) برای او اذان گوید:555.

عیسی (ع) پشت سرش نماز گزارد:551- 556.

فرزند بلافصل امام حسن عسکری است:

76،77،100،103،105.

فرشتگان یار و یاور اویند:78،469،476، 507.

فرمانش مطاع است:98،99.

قطعۀ دیباجی بر تن اوست:474.

قلّۀ شرف است:83.

کلاه خود پیامبر با اوست:510.

کمال موسی و شکوه عیسی با اوست:

145.

کمان رسول اکرم (ص) با اوست:510.

گذشت زمان در او اثر نکند:129.

گرامیترین بنی هاشم است:81.

مادرش بانوی کنیزانست:88،270،461.

ماهیان از حکومت او شادمان باشند:491، 526،601.

متین و باوقار است:124.

مثل او مثل قیامت است:184.

محاسن شریفش انبوه و مشکی است:123.

مشعل فروزانست:223.

معجزات با هرات نشان دهد:78،79، 123،127،131،166،304،418، 469،474،486،848،1054.

مواریث انبیا با اوست:132،458،495، 510،1075.

مؤمنان از حکومتش دلشاد باشند:508، 526.

مؤمنان را دعا کند:1076.

موهایش پرپشت است:122،123.

مؤیّد با تأییدات الهی است:346،478.

مؤیّد با رعب است:463،478،507.

مؤیّد با فرشتگان است:78،469،476، 507.

نخستین قیام کننده از اهلبیت است:516.

نشانی در پشت دارد:123،124،126.

نهمین فرزند امام حسین است:74،81، 82،86،88،270،452.

نور الهی از چهره اش ساطع است:128.

نور او شب تاریک را روشن سازد:277.

نوۀ امام هادی است:100.

نیروی بدنی فوق العاده دارد:512،513.

هاله ای از نور او را احاطه کرده:122، 128.

هر مشکلی برای او آسان است:99،279.

هفتمین فرزند امام باقر است:88.

هم کنیۀ پیامبر است:72،99،460.

همنام رسول اکرم (ص) است:55،72، 79،99،460،879،1043.

همۀ جهانیان او را ببینند:229،501، 565.

همواره ناظر حال شیعیانست:326.

همیشه پیروز است:84.

وارث علوم پیامبران است:102.

ودائع نبوّت با اوست:1075.

ولادتش مخفی است:88،97،100، 272.

یادگار ابراهیم خلیل است:81.

***

ج-سیرۀ حمیدۀ آنحضرت

آراء مختلف را به قرآن بازگرداند:609.

اختلافها را رفع کند:384،452.

ص:1280

از اصحاب نظرخواهی کند:470.

از حرم خروج کند:1082.

از دشمنان اهلبیت انتقام گیرد:653.

از کوچکترین حقی چشم نپوشد:951.

از مفتیان بی تقوا انتقام گیرد:783.

از موضع قدرت سخن گوید:464،465، 479.

اسلام را آشکار سازد:79،514،794.

اسلام را پیروز گرداند:460،503،504، 603،610.

اسیران را آزاد سازد:951.

اشرار را نابود سازد:13،14،600.

اصلاحات را از قریش آغاز کند:488.

الواح موسی (ع) را درآورد:455،520.

امر امّت را اصلاح کند:896.

انتقام آل محمّد (ص) را بگیرد:436، 484،488،489،494،507.

انگشتر سلیمان را درآورد:455.

با سیرۀ رسول اکرم (ص) رفتار کند:463، 464،502،505،595،643.

باطل را ریشه کن سازد:107،364،663.

با علم خود رفتار کند:644،648.

با کسی حساب خویشاوندی ندارد:951.

بالکنها را می شکند:457.

بخششهای خود را پس نمی گیرد:642.

بدعتها را نابود سازد:109،604،625، 637،951.

بدهکاری باقی نگذارد:610،641.

برادر ناشناخته را ارث دهد:663.

براساس سنت پیامبر بجنگد:72،451.

بردگان را آزاد کند:519،610.

بندها را بگسلد:223.

به بهره کشی انسان از انسان خاتمه دهد:

223.

به حجر الاسود تکیه کند:479.

به دیوار کعبه تکیه کند:507.

به طور ناگهانی ظاهر شود:184.

به کتاب خدا عمل کند:91.

به کتاب و سنّت و ولایت دعوت کند:

489.

بیعت ستمگری به گردنش نباشد:106، 186،187،198،201.

بیّنه مطالبه نکند:644،645.

بینوایان را به نوا رساند:650.

پاکی را برگرداند:14.

پرچمهای مخالف را سرنگون نماید:463.

پنجره ها را ببندد:657.

پیامی به سوی اهل مکّه می فرستد:1068.

پیرمرد زناکار را می کشد:662.

تابوت سکینه را درمی آورد:454،455، 520،522.

تا هنگام ظهور در حال تقیّه باشد:171.

تعهّد می کند که. . . :466.

تقوا را پیشه سازد:637،1058.

توبه مطالبه نکند:479.

تورات و انجیل درآورد:454،455.

ثروت را به طور مساوی تقسیم کند:597.

ثروت را در مصالح عمومی خرج کند:

641.

جامۀ خشن پوشد:659.

جزیه نپذیرد:514.

جواهرات بیت المقدس را درآورد:520.

حدود را اجرا کند:386،596.

حق را استوار سازد:86،107،531.

حق را به صاحبش بازگرداند:386،600، 601،636-639.

حق مظلوم را از ظالم بازستاند:381.

حقیقت را بر همگان روشن سازد:386.

ص:1281

خزائن بیت را تقسیم کند:83.

خون اهلبیت را می گیرد:269،434.

خون حضرت حسین (ع) را می گیرد:1070.

خون محسن فاطمه را می گیرد:1070.

داوری به حکم خدا کند:596،643، 644،663.

دربان نمی گیرد:466.

در مکّه ظهور کند:1052.

در عهد او کسی تازیانه نخورد:951.

در مورد سفیانی با کسان خود مشورت کند:

1135.

در میان هر قومی با کتاب خودشان داوری کند:628.

در میدان جنگ عقب نشینی نکند:84.

درهای باطل را ببندد:951.

دست دزدان کعبه را ببرد:518.

دشمنان اهلبیت را نابود سازد:1047.

دشمنان خدا را نابود کند:596،913.

دعوت خدا را آشکار سازد:78.

دوستی واقعی پدید آورد:631.

دین را آشکار سازد:81،86،273،346.

دین را احیا کند:73.

دین را به اتمام رساند:525،594.

راهها را امن سازد:381،639،640.

ربا را ریشه کن سازد:600.

رشوه را ریشه کن کند:637،1058.

روابط نامشروع را پایان دهد:600،705.

روز شنبه قیام کند:503.

روز عاشورا قیام کند:502،503.

زبور را از دریاچۀ طبریّه درآورد:453، 456.

زمین را آباد سازد:602.

زمین را از غیرشیعه بازستاند:620،642، 643.

زمین را از لوث دشمنان خدا پاک سازد:

78،97.

زمین را از لوث شرک پاک سازد:602.

زمین را از لوث فساد پاک سازد:469، 529،664،665.

زمین را از لوث منافقان پاک سازد:903.

زمین را اصلاح کند:823،828.

زمین را با نور خدا روشن سازد:97،469، 528،639،659،664.

زمین را پر از عدل و داد کند:55،73،86، 101،466،469،1042،1058، 1089.

زمینهای مصادره شده را بازگرداند:630.

زمینۀ ستم را از بین برد:598.

زمینۀ جنایتها را از بین برد:601.

زناکار را سنگسار کند:643،644.

زندانیان را رها سازد:519.

ستم را ریشه کن سازد:97،524،531، 625،639،896،900.

ستمگران را نابود سازد:896.

سفیانی را به دست خویش سر می برد:

523.

سنّت پیامبر (ص) را دنبال کند:464، 502،505،595،596،643.

سنّت را احیا کند:109.

سنگی روی سنگ نگذارد:951.

شرّ را ریشه کن سازد:619،640.

شرق و غرب را بگشاید:75،78،620، 6301،659.

شرک را نابود سازد:602.

شکیبائی را پیشۀ خود سازد:145.

شهرها را فتح کند:454.

شیوۀ زندگی اش چون امیر مؤمنان است:

502.

ص:1282

صمیمیّت ایجاد کند:594،595.

عدالت را می گسترد:55،73،81،86، 101،123،466،469،683، 1042،1058،1089.

عدالت را ظاهر سازد:381،515،606، 665،850،1058.

عصای موسی (ع) را بیرون آورد:520، 1048.

عطایای دلچسب دهد:596.

عقلها را کامل گرداند:622.

غم و اندوه را بزداید:422.

فتنه ها را نابود کند:594،604،640، 951.

فتوحات بسیار انجام دهد:364،512، 531.

فرمان خدا را دقیقا انجام دهد:951.

فقر را ریشه کن سازد:13،596،597، 642.

قرآن و سنت را احیاء کند:109،609، 637.

قفیزی از منّ بنی اسرائیل را درآورد:520.

قلعه های ضلالت را فتح کند:73.

کتاب تازه آورد:614،615،638.

کلان کلان می بخشد:596،597،601، 622،628،642.

کلمۀ توحید را در سرتاسر جهان حاکم سازد:

1094.

کنزها را بیرون آورد:454.

کور را شفا بخشد:78،131.

کینه را از دل مردم بیرون برد:640.

مانع الزّکات را می کشد:643،644، 663.

مائدۀ بنی اسرائیل را درآورد:520.

مسجد الحرام را برپایه های اوّلیّه بنیاد نهد:

518.

مسجد کوفه را برپایه های اوّلیّه بنیاد نهد:

534.

مسجدی برای رومیان تأسیس کند:499.

مشرکان را نابود سازد:951.

مشروبات الکلی را ریشه کن سازد:600.

مطاف را برای طواف واجب خلوت سازد:

642.

مقام ابراهیم (ع) را به محلّ سابقش برگرداند:518.

منکر را انکار نماید:91.

مؤمنان را عزیز گرداند:951.

نادانی را ریشه کن سازد:364.

نفس زکیه را به سوی مکه می فرستد:

1068.

وامهای شیعیان را بپردازد:641.

وحدت کلمه ایجاد کند:500.

هشت ماه شمشیر حمایل کند:461،463، 478،512.

همه را بر توحید گرد آورد:78،274.

همه ساله در مراسم حج شرکت نماید:

168،288.

***

د-میلاد مسعود کعبۀ موعود

به روز جمعه متولّد شد:116،140.

به سال 255 هجری متولّد شد:116،140، 178.

به هنگام تولّد به سجده رفت:140،148.

به هنگام تولد شهادتین گفت:148،150.

به هنگام تولد به یکایک امامان درود فرستاد:149،150.

به هنگام طلوع فجر به دنیا آمد:147.

ص:1283

برادر امام حسن عسکری از تولد آنحضرت بی خبر بود:158،188.

پدر بزرگوارش او را بر اصحاب عرضه کرد:

158،174.

چگونگی ولادت:147.

ختنه شده به دنیا آمد:140،147.

داستان ولادت از دشمنان مکتوم ماند:

150،152،158،161،162،280.

در سامرّا متولّد شد:140،142.

در نیمۀ شعبان متولد شد:116،140، 178.

در گهواره سخن گفت:157.

در هفتمین روز ولادت قرآن خواند:150.

در هنگام ولادت یک نفر قابله از اهل سنّت حضور داشت:149،155.

دستگاه خلافت برای جلوگیری از تولّد آنحضرت تلاش کرد:188-191، 194،195،202،208.

دشمنان از ولادت آنحضرت مطلع نشدند:

140،158،200.

ده هزار رطل گوشت به عنوان عقیقه:154، 155.

دهها گوسفند به عنوان عقیقه:154،155.

غذای مخصوص در کودکی:157.

کتمان خبر ولادت از دشمنان:88،97، 140،150،152،158،161،162، 185،187،200،280.

نشر خبر ولادت برای دوستان:155،162.

نوید ولادت توسّط امام صادق (ع) :145، 326.

نوید ولادت توسّط امام کاظم (ع) :343.

نوید ولادت توسّط امام رضا (ع) :140، 141،198،343.

نوید ولادت توسّط امام جواد (ع) :326، 327،344.

نوید ولادت توسّط امام هادی (ع) :143.

نوید ولادت توسّط امام حسن عسکری (ع) :

147،392.

ولادتش قطعی است:105-107،116، 141.

ولادتش مخفی شد:88،97،140،185، 187،200.

ولادتش مورد تردید قرار گیرد:95،97، 272،273.

***

ه-غیبت

غیبت به ناگزیر واقع می شود:193،225.

غیبت به درازا می کشد:195،197،198، 280،317،320،326،345.

غیبت او به مقدار غیبت همۀ پیامبران است:

277.

غیبت پیامبران:193،205،206،228، 277،282.

غیبت پیامبر اکرم (ص) :205،206.

غیبت حضرت ابراهیم:206،282.

غیبت حضرت ادریس:205،206،282.

غیبت حضرت صالح:206،283.

غیبت حضرت عیسی:206،242.

غیبت حضرت موسی:205،206،282.

غیبت حضرت یوسف:206،282.

غیبت ذی القرنین:284.

غیبت لاوی بن برخیا:336.

غیبت دو غیبت است:226،266،271، 289،322.

غیبت صغری:108،173،200،265- 307،317،328.

ص:1284

غیبت صغری از لحظۀ ولادت آغاز شد:

265.

غیبت صغری با رحلت سفیر چهارم پایان یافت:265،306.

غیبت صغری 74 سال طول کشید:265، 289.

غیبت کبری:108،265،266،289، 303،313،317-329.

***

و-سفارت

دوران سفارت از رحلت امام حسن عسکری آغاز شد:265.

دوران سفارت 69 سال طول کشید:265.

سفرا چهار تن بودند:265،291.

1-عثمان بن سعید:291-297.

2-محمّد بن عثمان:298،299.

3-حسین بن روح:301،302.

4-علی بن محمّد سمری:303-307.

***

ز-تشرّف یافتگان

ابراهیم بن محمّد تبریزی:163.

ابراهیم بن مهزیار:169،328.

ابو الادیان:164.

ابو الحسن ضرّاب اصفهانی:165.

ابو راجح حمامی:165.

ابو سهل نوبختی:164.

ابو غانم:157،158.

ابو نصر ظریف:156.

احمد بن اسحاق:161.

حسن بن ایّوب:175.

حکیمه خاتون:146،148،150،152.

راشد اسدآبادی:165.

رشیق صاحب المادرای:165.

زهری:168.

سیما:166.

صقیل:151.

عبد اللّه بن صالح:167.

عثمان بن سعید:292.

علی بن ابراهیم ازدی:168،327.

علی بن بلال:174.

علی بن مهزیار:977،1060.

عیسی بن مهدی جواهری:163.

قابله ای از اهل سنّت:149.

کامل بن ابراهیم:159،160.

گروهی از اهل قم:165،166.

محمّد بن ادریس:166.

محمّد بن اسماعیل:167.

محمّد بن عثمان:173،174.

محمّد بن معاویه:174.

نسیم:158.

یعقوب بن منقوش:162.

***

ح-توقیعات و بیانات

توقیع شریف به ابراهیم بن مهزیار:281، 1134.

توقیع شریف به ابو عمرو عامری:62.

توقیع شریف به احمد بن اسحاق:106.

توقیع شریف به شیخ مفید:326،307، 534،927-929،934،1076.

توقیع شریف به علی بن مهزیار:533، 977.

توقیع شریف به محمّد بن ابراهیم:173.

توقیع شریف به محمّد بن عبد اللّه حمیری:

62.

توقیع شریف توسّط سفیر اوّل:82،83،

ص:1285

101،292،295.

توقیع شریف توسّط سفیر دوّم:200،236، 296،298،299.

توقیع شریف توسّط سفیر سوّم:202،301.

توقیع شریف توسّط سفیر چهارم:303- 307.

پیام آنحضرت برای اهل مکّه:1068.

دعای آنحضرت:473.

سخنان آنحضرت خطاب به ابراهیم بن مهزیار:170،328.

سخنان آنحضرت به ابو سوره:533.

سخنان آنحضرت به احمد بن اسحاق:

160.

سخنان آنحضرت به علی بن مهزیار:

1060.

سخنان آنحضرت به عیسی بن مهدی:163.

سخنان آنحضرت به کامل بن ابراهیم:

159.

سخنان آنحضرت به نسیم خادم:158.

سخنان آنحضرت به هنگام ظهور:419، 480،482،505،511،512، 1052.

سخنان آنحضرت به هنگام ولادت:141.

سخنان آنحضرت در پیرامون استلام حجر:

167.

سخنان آنحضرت در پیرامون تأخیر نماز:

168.

سخنان آنحضرت در پیرامون تسمیه:82.

سخنان آنحضرت در پیرامون دوری جویان:

64.

سخنان آنحضرت در پیرامون کشتار سفیانی:

1134.

سخنان آنحضرت در مورد اهل مکّه:1068.

سخنان آنحضرت در مورد عراق:171.

سخنان آنحضرت در مورد اقامتگاه خویش:

171.

سخنان آنحضرت در کنار کعبه:173، 174،425.

***

ط-بیعت

بیعت از آن خداست:461.

بیعت اصحاب حضرت:388،404،405، 416،422،434،438،465،466، 530.

بیعت امام حسن و امام حسین در کودکی:

156.

بیعت برای کتاب جدید:616.

بیعت پریان:507.

بیعت پیش از قیام:919.

بیعت جبرائیل:484،506،507.

بیعت در میان رکن و مقام:79،388، 404،422،599،600،614،615.

بیعت سیّد خراسانی:498،509،1050.

بیعت شعیب بن صالح:1040.

بیعت فرشتگان:507.

***

ی-انتظار

انتظار:13،98،99،158،212،259، 276،336،339،351-392، 527،560،666،771،786،829، 835،837،923،930،981.

انتظار از برترین اعمال است:370،391.

انتظار برتری جهاد امّت است:395.

انتظار برترین عبادتهاست:352،353.

انتظار سازنده است:387،391.

انتظار محبوبترین اعمالست:362.

ص:1286

خدا نیز منتظر است:389،513.

مقام منتظر:352،356،362،370، 373،374،380،382،386،387، 389.

منتظر فرج باشید:362،374،381، 387،389،513.

منتظر فرج در حکم شهید:362،363.

نقش انتظار:353،391.

***

ک-درازعمران

حضرت بقیّة اللّه (عج) :78،79،242- 259،270،272،283،321،326.

حضرت خضر (ع)223،243،249، 255.

حضرت عیسی (ع) :243،247،249، 255.

حضرت لقمان:247،258.

حضرت نوح (ع) :79،242،247،257، 272،370.

دجّال:243،249،255.

دومغ:258.

ریّان:258.

شیطان:243،249،255.

ضحّاک:257.

ضحّاک دوّم:258.

عوج بن عناق:257.

فریدون:257.

راز طول عمر:247-250.

طول عمر از دیدگاه ادیان:249.

طول عمر از دیدگاه قرآن:245-253.

طول عمر از دیدگاه علوم:248،251- 258.

عمر چندین هزارساله:223،243،249، 255.

عمر ملیونی:247،256،321.

نشاط جوانی در سنین کهولت:91،92، 126،127،129،243،248،252، 258.

***

ل-خروج سفیانی

سفیانی آبله روست:1114.

سفیانی از تبار ابو سفیان است:1081، 1087.

سفیانی از دمشق خروج کند:1082، 1088.

سفیانی از سرزمین بی آب و علف خروج کند:1001،1083.

سفیانی از فرات عبور کند:1103.

سفیانی از کشته پشته سازد:1092.

سفیانی از مردم بیعت گیرد:1088، 1103.

سفیانی از ملّت عرب جز تعدادی اندک باقی نگذارد:1092.

سفیانی اولاد پیامبر (ص) را در پله های مسجد گردن زند:1108.

سفیانی با پرچم سرخ خروجی می کند:

1090،1094،1103،1114.

سفیانی با 360 اسب سوار حرکت می کند:

1083.

سفیانی با 170 هزار جنگجو حرکت کند:

470،491،1113.

سفیانی با کشتن 60 هزار نفر بر سه نیروی متخاصم پیروز شود:1103.

سفیانی برای سر یک شیعه هزار درهم جایزه دهد:1127.

سفیانی بر پنج شهر سیطره یابد:1122،

ص:1287

1129.

سفیانی بر سپاه اصهب چیره شود:996.

سفیانی بر فراز سنگی در کنار پل طور زیتون سر بریده شود:1133.

سفیانی بر منبر دمشق دست یابد:1001، 1087،1088،1103،1114.

سفیانی بعد از اختلاف بنی عباس خروج کند:1144،1115.

سفیانی بعد از تصرّف 5 شهر درست 9 ماه حکومت کند:1104،1129،1130.

سفیانی بعد از حمص به سوی رقه رود:

1103.

سفیانی بعد از غوطه رهسپار حمص شود:

1103.

سفیانی به حریم مسجد النّبی اهانت کند:

1123.

سفیانی به دنبال شیصبانی خروج کند:

1105.

سفیانی پس از نابودی سپاهش دستگیر شود:1113،1133،1135.

سفیانی پلیدترین مردم است:1084، 1088،1114.

سفیانی پیروزمندانه از روم برگردد:1108.

سفیانی تقاضای عفو کند:1135.

سفیانی توسّط اصحاب حضرت دستگیر شود:470،491.

سفیانی چون شتر خشمگین حمله کند:

1092.

سفیانی در بغداد سه روز همه چیز را مباح کند:1127.

سفیانی در زیر درختی سربریده شود:471، 491،1113،1133.

سفیانی در شام بلوا کند:1092.

سفیانی در قرقیسیا 100 هزار نفر بکشد:

1122.

سفیانی در کنار دریاچۀ طبریّه سر بریده شود:470،491،1113،1133، 1135.

سفیانی در ماه رجب خروج کند:1101، 1114،1129.

سفیانی دشت نجف را با خون شیعیان رنگین کند:1104.

سفیانی را صیّاح دستگیر کند:1135.

سفیانی روز جمعه خروج کند:1088، 1103.

سفیانی زشتخوی و سنگدل است:1084، 1088.

سفیانی زنازاده است:1127.

سفیانی سپاه 130 هزار نفری به سوی کوفه فرستد:1095.

سفیانی سپاه مجهزی به عراق فرستد:

1083،1122.

سفیانی سپاهی به سوی مراکش فرستد:

1095.

سفیانی سپاهی به سوی مدینه فرستد:

1082،1085،1088،1090، 1094.

سفیانی ستمگرترین مردم است:1084.

سفیانی شرورترین مردم است:1084.

سفیانی ششماه بجنگد:1129،1130.

سفیانی شکست خورد:492،1135.

سفیانی شکم زنان را بدرد:1082،1094، 1098.

سفیانی شهرها را خراب کند:468.

سفیانی صد هزار نفر در بغداد می کشد:

1083.

سفیانی صلیب به گردن آویزد:1108.

سفیانی فرمان جهاد دهد:1088.

ص:1288

سفیانی فرمان قتل همۀ بنی هاشم را دهد:

1123.

سفیانی قبر شریف پیامبر را ویران کند:

1123.

سفیانی کودکان را سر برد:1082،1093.

سفیانی کور نیست ولی نقطۀ سفید در مردمک دارد:1114.

سفیانی لحظه ای خدا را نپرستیده:1114.

سفیانی مدینه را ویران کند:1123.

سفیانی مردم را سخت شکنجه دهد:1129.

سفیانی موهائی زرد و چشمانی زاغ دارد:

1084،1114.

سفیانی همسرش را زنده بگور کند:1085.

سفیانی هنگامی به حکومت رسد که سپاه مراکش وارد مصر شود:1000.

سفیانی و حضرت بقیّة اللّه در یکسال خروج کنند:1101.

سفیانی و خراسانی همزمان خروج کنند:

1022،1055،1101.

سفیانی و همۀ دست اندرکارانش ملعونند:

1092.

سفیانی و یمانی همزمان خروج کنند:

1022،1024،1101.

***

م-در رابطه با سفیانی

از سپاه سفیانی جز گزارشگر نماند:468، 1082،1091،1110-1112.

اقامتگاه سفیانی در 30 میلی دمشق است:

1115.

پرچم سفیانی سرخ است:1090،1094، 1103،1114.

پرچم سفیانی شکست ناپذیر تصوّر شود:

1115.

پیروان سفیانی همه از قبیلۀ کلب است:

1082.

پنجاه هزار جنگجو در اطراف سفیانی گرد آید:1103.

خروج سفیانی حتمی است:681،682، 724،1023،1099،1101،1114، 1116،1129.

سپاه سفیانی با صیحۀ آسمانی خسف شوند:1110،1111.

سپاه سفیانی بغداد را ویران سازند:1041.

سپاه سفیانی به دست سپاه خراسانی هلاک شوند:1025،1041،1052، 1055.

سپاه سفیانی در کام زمین فرو روند:

468-471،1082،1085،1091، 1110-1113،1132.

سپاه سفیانی سه شبانه روز مدینه را قتل و غارت کنند:1086.

سپاه سفیانی فراریان آل محمد را دستگیر و ذبح کنند:1086.

سپاه سفیانی کوفه را تاراج کنند:1084.

سپاه سفیانی هجده روز در بغداد بمانند:

1127.

سپاه سفیانی هفتاد هزار در بغداد بکشند:

1095.

سپاه سفیانی وارد کوفه شوند:1042، 1061.

سپاه سفیانی وارد نجف شوند:1095.

سپاه صد و هفتاد هزار نفری سفیانی در کمتر از یکساعت نابود شوند:1113.

سی هزار نفر با سفیانی بیعت کنند:1083.

شعار سفیانی: انتقام، انتقام:1084.

صورت گزارشگران سفیانی به عقب برگردد:

1091،1112.

ص:1289

فرمانده سپاه بیدا «حزیمه» است:1090.

مادر سفیانی از کلب است:492،1088.

مصریها در برابر سفیانی قیام کنند:1083.

هدف اصلی سپاه سفیانی آل محمّد است:

1087.

***

ن-خروج دجّال

دجّال آبله روست:1146.

دجّال از توابع اصفهان خروج کند:1145، 1154.

دجّال از خراسان خروج کند:1156، 1157.

دجّال از سجستان خروج کند:1144.

دجّال از قریۀ «دارس» خروج کند:1152.

دجّال از قریۀ «یهودا» خروج کند:1145، 1154.

دجّال اعور است:1145،1147،1149، 1153.

دجّال با 70 هزار یهودی خروج کند:

1156.

دجّال بعد از خشک شدن طبریّه خروج کند:1157.

دجّال به هر شهر آباد جز مکّه و مدینه می رود:1151.

دجّال چاق و قوی هیکل است:1148، 1151.

دجّال چهل روز بگردد:1152.

دجّال چون حضرت عیسی را ببیند ذوب شود:1156.

دجّال در حومۀ کرمان فرود آید:1151، 1156.

دجّال در سال قحطی خروج کند:1145، 1154.

دجّال در کناسۀ کوفه به دار آویخته شود:

1158.

دجّال در گردنۀ افیق کشته شود:1155.

دجّال در ماه رجب خروج کند:1154.

دجّال را حضرت بقیّة اللّه می کشد:1155، 1158.

دجّال را حضرت عیسی می کشد:1152.

دجّال روز جمعه کشته شود:1155، 1158.

دجّال زشت و کریه المنظر است:1145.

دجّال مشابه بهشت و جهنم را با خود حمل کند:1147-1151،1154،1157.

دجّال هرگز وارد مکه و مدینه نشود:1149، 1152.

دجّال وارد قدس و طرسوس نشود:1152.

دجّال یک تن می باشد:1143.

***

س-در رابطه با دجّال

اوصاف دجّال:1145.

پدر و مادر دجّال:1145.

پیروان دجّال:1149.

پیروی از دجّال:1155.

تشکیک در مورد دجّال:1143،1144، 1156.

تکذیب دجّال:1159.

دشمنان اهلبیت همگام دجّالند:1144.

رعب دجّال:1150.

سپاه دجّال:1151،1155.

شگفتیهائی از دجّال:1146،1153.

مرکب دجّال:1146،1149،1152، 1160.

فتنۀ دجّال:1146،1148،1150، 1153.

ص:1290

هفتاد هزار پیرو دجّال:1151،1156.

یک چشم دجّال چون دانۀ عنّاب:1147، 1151،1153.

***

ص:1291

ص:1292

فهرست مسائل بعد از ظهور

الف-دگرگونیهای جهان در عصر ظهور

آراء مختلف به قرآن باز گردد:609.

آسمان برکاتش را نازل کند:620.

اختلافها رفع شود:384،452.

اسلام پیروز گردد:79،460،503،514، 603،610،794.

اسیران آزاد شوند:951.

اشرار نابود شوند:13،14،600.

انتقام اهلبیت گرفته شود:653.

باطل ریشه کن شود:107،364،663.

بالکنها شکسته شود:457.

بدعتها نابود شود:109،604،625،637، 951.

بدهکاری باقی نباشد:610،641.

بردگان آزاد شوند:519،610.

بندها گسسته گردد:223.

بنی امیّه نابود گردد:461.

بی نوایان به نوا رسند:650.

پاکی برگردد:14.

ترس از دل مؤمن بیرون رود:510،511.

تقیّه برداشته شود:607.

تنها یک دین حکومت کند:651.

توبه برداشته شود:514،527،661.

ثروت اندوزی ممنوع شود:641.

ثروتها به طور مساوی تقسیم شود:597.

ثروتها در مصالح عمومی خرج شود:641.

جز خدا پرستیده نشود:485،524،528.

جز موحّد در روی زمین نماند:79،514، 524،528،534.

جزیه برداشته شود:514.

جهان از نور معرفت پر شود:13.

حدود اجرا شود:386،596.

حق استوار گردد:86،107،531.

حق به صاحب حق باز گردد:386،600، 610،636،638،639.

حق مظلوم از ظالم گرفته شود:381.

حقیقت بر همگان روشن شود:386.

خون اهلبیت گرفته شود:269،434، 1070.

دابّة الارض ظاهر شود:521.

داوری به حکم خدا شود:596،643، 644،663.

در توبه بسته شود:514،527،661.

در حکومت حقه کسی تازیانه نخورد:951.

درندگان سازش کنند:619،620،664، 665.

ص:1293

درهای باطل بسته شود:951.

دلهای بسته گشوده شود:73.

دلها چون قطعۀ آهن شود:422،462، 511.

دوستی واقعی پدید آید:631.

دین آشکار گردد:81،86،273،246.

دین احیا شود:73.

دین به اتمام رسد:525،594.

راهها امن شود:381،639،640.

ربا ریشه کن شود:600.

رشوه ریشه کن گردد:637،1058.

زمین آباد شود:602.

زمین از غیر شیعه گرفته شود:620،642، 643.

زمین از لوث دشمنان خدا پاک شود:78، 97.

زمین از لوث شرک پاک شود:602.

زمین از لوث فساد پاک شود:469،529، 664،665.

زمین از لوث منافقان پاک شود:903.

زمین با معرفت خدا نورانی شود:664.

زمین با نور خدا منوّر شود:97،469،528، 639،659.

زمین برکاتش را ظاهر کند:596،628، 639.

زمین پر از عدل و داد شود:55،73،86، 101،466،469،1042،1058، 1089.

زمین خود را آرایش کند:525.

زمین زیر پای اصحاب ابراز شادی کند:

631.

زمین گنجینه هایش را بیرون آورد:478، 596،601،602.

زمینۀ ستم از بین رود:598.

زمینۀ سرقت و جنایت از بین رود:601.

زمینهای مصادره شده به صاحبانش باز گردانده شود:630.

زناکار سنگسار شود:643،644.

زندانیان آزاد شود:519.

ستم ریشه کن شود:97،524،531، 625،639،896،900.

ستمگران نابود شوند:896.

سنّت پیامبر (ص) پیاده شود:109، 464،502،505،595،596،463.

شادی ظهور در قبر به مردگان رسد:881.

شرّ ریشه کن شود:619،640.

شرق و غرب گشوده شود:75،78،620، 631،659.

شرک نابود شود:602.

شریران منقطع شوند:13،14،600.

شناخت کامل گردد:664.

شهرها فتح شود:454.

صمیمیّت ایجاد شود:594،595.

طبیعت ایذائی حیوانات سلب شود:619، 620.

عدالت گسترده شود:55،73،81،86، 101،123،381،466،469،515، 606،665،683،850،1042، 1058،1089.

عقلها کامل شود:622.

غمها زدوده شود:422.

فتنه ها نابود شود:594،604،609،640، 951.

فتوحات بسیار شود:364،512،531.

فقر ریشه کن شود:13،596،597،642.

قرآن و سنت احیا گردد:609،637.

قطایع برچیده شود:641.

کلمۀ توحید در سراسر جهان حاکم شود:

ص:1294

1094.

کنزها استخراج شود:454.

کینه ها زایل شود:640.

گرگ با برّه سکونت کند:13.

گنجهای زمین آشکار شود:279.

مشروبات الکلی نابود شود:600.

معصیت از بین برود:386.

مؤمنان عزیز شوند:951.

نادانی ریشه کن شود:364.

هرکسی نیروی چهل تن پیدا کند:422، 462.

همگان از حکومت حقه شادمان شوند:

526،601،650.

همگان زیر پرچم توحید گرد آیند:78، 274.

همۀ بیماران شفا یابند:421.

وحدت کلمه ایجاد شود:500.

***

ب-نزول حضرت عیسی علیه السّلام

با هفتاد هزار فرشته فرود آید:556.

برای حضرت بقیّة اللّه اذان گوید:555.

به هنگام طلوع فجر فرود آید:552،553.

پشت سر حضرت مهدی نماز گزارد:551- 556.

دجّال را می کشد:552،555.

در افیق فرود آید:552.

در بامداد روز جمعه فرود آید:554،557.

در بیت المقدس فرود آید:553.

در پایان امّت اسلامی نازل شود:551- 557،562.

در شرق دمشق فرود آید:552.

در میان امّت داوری کند:554،560.

شبیه ترین مردم به حضرت ابراهیم است:

555.

مردم را به آئین اسلام دعوت کند:555.

هم اکنون زنده و در آسمان است:555.

***

ج-ویژگیهای اصحاب قائم (عج)

اصحاب حضرت بقیّة اللّه (عج) : .

-از بصره:408.

-از شام:405،406.

-از طالقان:428-430.

-از عراق:405.

-از کوفه:406،419.

-از مشرق:405.

-از مصر:405،523.

-از یمامه:408.

-از یمن:523.

از رختخوابهایشان ربوده شوند:411،412، 420،564.

از هر خطری درامانند:427.

اسامی شان در صحیفه ای ثبت است:77، 413.

با نام و نشان مشخّصند:406،412،413.

بانگ امام را در شرق و غرب جهان می شنوند:425.

بانگ می زنند: نجات، نجات:407.

بر فراز ابرها حرکت کنند:411،412، 420.

بهترین اسب سوار جهانند:412.

بهترین مردم روی زمینند:404،415، 611.

بیعت می کنند که. . . :465،466.

پاک سرشت و پاک سیرتند:530.

پنجاه زن همراه آنهاست:423.

پنجاه نفرشان اهل کوفه است:419.

ص:1295

پیروزمندانه نبرد کنند:357.

جهادگر واقعی هستند:423.

چون ابر پائیزی گرد آیند:406،418، 419،424.

چون شیر ژیانند:414،415.

چون ماه تابانند:404.

چون مشک و عنبرند:404.

حاکم و قاضی شرعند:412،428.

خوشا به حال آنان:375.

داوری ویژه ای دارند:632.

در آسمان معروفند:414.

در اطاعت خدا سختکوشند:413.

در میان رکن و مقام بیعت کنند:388، 404،405،424،425.

در یک چشم بهم زدن در مکّه گرد آیند:

407،505.

در یک شب گرد آیند:411،415.

رعبشان یکماه جلوتر رود:429.

رمز پیروزی آنان:436.

روزه دار و شب زنده دارند:414،429.

سپاه غضبند:406.

سیزده زن همراه آنهاست:424.

سیصد و سیزده تن هستند:388،405، 410،415،977.

سیمای آنها در قرآن:411،416،419، 424،425،500،511.

شتابان گرد آیند:415.

شعار امت، امت دهند:403،439،453.

شیران روز و راهبان شبند:405،418، 419،424.

طیّ الارض دارند:421،422،505.

کوهها را از جای کنند:414،422،429، 513.

محبوب خدایند:416.

معلّم قرآنند:618.

مؤمن واقعی اند:423.

همرنگ و هم قد هستند:416.

همه جوانند:415.

یکدل و یک زبانند:416.

و دیگر فضائل و مناقبشان:77،357، 375،377،380،386،388، 403-440،625،631،637، 977،1023،1031،1048،1053، 1054،1060،1135.

***

ه-فتوحات حضرت بقیّة اللّه (عج)

فتح ارمنستان:524.

فتح اروپا:471.

فتح استانبول:471،496،499،524.

فتح انطاکیه:471.

فتح ترکیه:480.

فتح چین:480،496،499،524.

فتح حجاز:519.

فتح خزر:480.

فتح دمشق:471.

فتح دیلم:496،499.

فتح روم:480،499،500،524.

فتح سند:480.

فتح طرطوس:471.

فتح کابل:480.

فتح مشرق و مغرب:351،423،469، 478،512،517،536.

فتح هند:480.

فتح همۀ جهان:477،512.

***

و-مسیر حرکت آنحضرت

ص:1296

از حجاز تا بیت المقدس:519.

از حجاز تا دمشق:490،491.

از حجاز تا عراق:509.

از شام تا فلسطین:475.

از شام تا مصر:472.

از مکّه تا کوفه:485،496.

از وادی تا سهله:473.

به سوی استانبول:524.

به سوی اقیانوس:500.

به سوی بصره:520،521.

به سوی زنجی ها:525.

به سوی مصر:525.

در اقطار و اکناف جهان:475.

ورود نجف اشرف:476،496.

ورود نخیله:497.

***

ز-مدّت حکومت آنحضرت

چهل سال:604.

سیصد و نه سال:634.

سی و نه سال:604.

نوزده سال:635.

هفتاد سال:634.

هفده سال:634.

هفت-هشت سال:601،604،634.

هر سالش معادل ده سال:634،658.

***

ص:1297

ص:1298

فهرست واژه ها

الف-واژه هائیکه توسّط مؤلّف توضیح داده

شده

احجاز الزّیت:1085.

ادنی الارض:956.

ارغش:973.

اسلام:651،652.

اشروسه:1061.

اصطلام:962.

افیق:1155.

اقطر:973.

اوجر:973.

ایل:1036.

بتر:1002.

بضع سنین:956.

بنی الاصغر:984.

بهم:754.

بیعت:186.

ترس:197،205.

ترک:938،939.

جاموس:691.

جحف:962.

جدید:615.

جهجاه:1027.

حالقه:961.

حرّه:1085.

حطب جزل:966.

خسف:854.

خیل:973،1005.

دابّه:92.

دارج:805.

دبیب:763.

دجّال:1143.

دوابّ:743،941.

ذعلبه:920.

روم:984.

ساعت:771.

سبر:1002.

سرّا:738.

شام:853.

شنوءه:122.

شهب:973.

شیصبانی:1105.

صاعقه:821.

صالحان:621.

صمّ صلاب:908.

صیلم:926.

ضعف:337.

ضلالت:355.

ص:1299

طیّ الارض:98،99.

عابدان:621.

عصف:973.

علج:969.

غایه:946.

غمامه:479.

فلک:269.

قائف:223.

قاصد:93.

قذف:854.

قصد:93.

قطوان:122.

قلوب غلف:74.

قنطوره:959.

قیس:1083.

کابوس:691.

کاسیات:753،754.

کیسان:970.

لا یمنع ذنب تلعه:1082.

مترجّل:739،740.

مخذّمه:941.

مخذوفه:1002.

مخنّث:739،740.

مسخ:854.

مسلم:652.

مشرق:833.

مقصف:859.

موالی:1027،1044.

میاثر:753.

ناقله:920.

ناقوس:690،691.

نومه:909.

هبا:898.

هیکل:692.

و عند جهینة الخبر:1111.

نیتشر:958.

یهوشافاط:979.

***

ب-واژه هائیکه توسّط مترجم توضیح داده

شده

ابدال:441.

ابقع:996.

ابلق:996.

ابّله:912،986.

ارنون:934.

اسرائیل:1063.

اصطخر:1065.

اصهب:996.

انبار:1138.

اولی الامر:116.

ایلات:984،1066.

ایله:984.

بتریّه:486.

برجانیّه:1128.

پسر انسان:852.

تسمیة العطاس:158.

تکریت:1019.

الجزیره:1019.

جیحون:985.

دستگرد:516.

رجعت:1065.

رقّه:1137.

روم:500.

سیحان:986.

سیحون:985.

شهاب ثاقب:311.

شیصبان:1139.

صرب:986.

صقالبه:1064.

عکّا:984.

غار اصحاب کهف:546.

ص:1300

غرقد:1164.

قرقیسیا:852،933.

قیس عیلان:983.

کنگر:986.

مجدّون:987.

مرجئه:542.

مخالف:513.

الهجرة و التکّفیر:901.

یسّی:21.

یوم الحرّه:1086.

***

ص:1301

ص:1302

فهرست مندرجات

(1)

بخش چهاردهم

591-676

موضوع صفحه

دولت حق 591

حواشی 667

بخش پانزدهم 677-696

نشانه ها 677

حواشی 695

بخش شانزدهم 697-816

اهل آخر الزّمان 697

حواشی 733

الف-سیمای مردان در آخرالزّمان 737

حواشی 747

ص:1303


1- *) -فهرست مندرجات جلد اوّل در صفحات 575-578 همان جلد آمده است.

ب-سیمای زنان در آخر الزّمان 749

حواشی 765

ج-سیمای دانشمندان و زمامداران در آخر الزّمان 767

حواشی 789

د-سیمای دین و قرآن در آخر الزّمان 792

حواشی 813.

بخش هفدهم 817-888

نشانه ها و خارق العاده ها 817

الف-مرگ ومیرها 819

حواشی 831

ب-آتش و آتش افروز 833

حواشی 841

ج-خورشید و ماه و ستارگان 842

حواشی 851

د-زلزله ها 853

حواشی 857

ه-پرتابها و دگرگونیها 858

حواشی 863

و-بانگ آسمانی 864

حواشی 885

بخش هجدهم 889-934

آشوبهای جهانی 889

حواشی 931

بخش نوزدهم 935-988

آشوبهای بیگانگان 935

حواشی 983

ص:1304

بخش بیستم 989-1165

انقلابی ها و شورشی ها 989

الف-اصهب و ابقع 991

حواشی 997

ب-مصری و مغربی 998

حواشی 1011

ج-عوف سلمی 1013

حواشی 1019

د-یمانی 1021

حواشی 1025

ه-خروج سیّد هاشمی 1026.

حواشی 1033.

ز-نفس زکیّه 1067

حواشی 1079

ح-سفیانی 1081

حواشی 1137

ط-دجال 1143

حواشی 1163

ملاحظات مترجم 1167

فهرست راهنما

1173-1308

فهرست منابع و مآخذ 1175

الف-منابع مؤلّف 1175

ب-منابع مترجم 1179

فهرست آیات 1183

فهرست احادیث 1191

فهرست اعلام 1195

فهرست اماکن 1203

فهرست ادیان و مذاهب 1211

ص:1305

فهرست قبائل 1213

فهرست کتب 1217

فهرست ایّام 1223

فهرست اشعار 1225

فهرست موضوعی مطالب کتاب 1227

فهرست نشانه های ظهور 1251

فهرست مسائل امامت 1273

الف-امام شناسی 1273

ب-ویژگیهای امام معصوم 1273

فهرست مسائل مهدویّت 1275

الف-اسامی و القاب حضرت 1275

ب-اوصاف شریفۀ حضرت 1276

ج-سیرۀ حضرت 1280

د-میلاد مسعود 1283

ه-غیبت 1284

و-سفارت 1285

ز-تشرف یافتگان 1285

ح-توقیعات و بیانات 1285

ط-بیعت 1286

ی-انتظار 1286

ک-درازعمران 1287

ل-خروج سفیانی 1287

م-در رابطه با سفیانی 1289

ن-خروج دجال 1290

س-در رابطه با دجّال 1290

فهرست مسائل بعد از ظهور 1293

الف-دگرگونیهای عصر ظهور 1293

ب-نزول حضرت عیسی (ع)1295

ج-ویژگیهای اصحاب قائم (عج)1295

ه-فتوحات حضرت 1296

و-مسیر حرکت حضرت 1296

ز-مدت حکومت حضرت 1297

ص:1306

فهرست واژه ها 1299

الف-واژه هائیکه توسط مؤلف توضیح داده شده 1299

ب-واژه هائیکه توسط مترجم توضیح داده شده 1300

فهرست مندرجات 1303

آثار چاپ شدۀ مترجم 1309

ص:1307

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109