رهنما 26 (شیخ بهایی؛ فقیه ذوالفنون)

مشخصات کتاب

سرشناسه:مهدوی پارسا، حسین، 1358 -

عنوان و نام پدیدآور:شیخ بهایی؛ فقیه ذوالفنون/ نویسنده حسین مهدوی پارسا؛ تهیه و تدوین معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی [آستان قدس رضوی].

مشخصات نشر:مشهد: انتشارات قدس رضوی، 1391.

مشخصات ظاهری:28 ص.؛ 12 × 17 س م.

شابک:978-600-6543-90-1

وضعیت فهرست نویسی:فیپا

موضوع:شیخ بهائی، محمدبن حسین، 953 - 1031ق.-- سرگذشتنامه

موضوع:مجتهدان و علما -- سرگذشتنامه

شناسه افزوده:آستان قدس رضوی. معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی

شناسه افزوده:موسسه انتشاراتی قدس رضوی

رده بندی کنگره:BP55/3 /ش88 م9 1391

رده بندی دیویی:297/998

شماره کتابشناسی ملی:2869682

ص:1

اشاره

تصویر

ص:2

تصویر

ص:3

تصویر

ص:4

شیخ بهایی؛ فقیه ذوفنون

می خواهید شیخ بهایی را بشناسید؟ پرسش زیر پرسش های شما نیز هست؟ کتابچۀ در دستتان را تا آخر بخوانید.

• شیخ بهایی ایرانی بود یا لبنانی؟ چرا به ایران آمد و چگونه؟

• حکمت نزدیک شدن وی به دربار صفویه چه بود؟

• این مرد پُرسفر به کدام سرزمین ها قدم گذاشت و چه نگرشی دربارۀ شیوۀ هدایت مردم داشت؟

• میراث مانای شیخ بهایی شامل چه آثاری است؟ نوشته های برجستۀ وی از میان 84اثر

ص:5

مکتوبش کدام هایند؟

• تقسیم آب زاینده رود و طرح ریزی کاریز نجف آباد و تعیین جهت دقیق قبلۀ مسجد امام و... چه قصه ای دارند؟

• نمونه هایی از بارقه های اندیشه و نبوغ وی را می خواهم بدانم.

ص:6

درآمد: ...تشنگی ام بیشتر شد

بارها نام شیخ بهایی را شنیده بودم و چند سالی بود که در همسایگی او به سر می بردم. دیده بودم که همگی او را به عظمت یاد می کنند. بارها و بارها اتفاق می افتاد که زائران سراغ قبر او را می گرفتند. برخی به کارهای عجیب و معماری های کم نظیر او اشاره می کردند و بعضی نیز از طلسم شیخ بهایی که قرار بود در حرم امام رضا عملی کند، سؤال می کردند. ولی دانسته هایم دربارۀ شیخ بهایی منحصر می شد به هم عصری او با شاه عباس صفوی و برخی معماری های او که در مشهد و اصفهان دیده بودم و به پنج خط تاریخ ادبیاتی که در بالای شعرِ «تا کِی به تمنای وصال تو یگانه» در کتاب ادبیات سال دوم دبیرستان خوانده بودم.

تا اینکه علاقۀ زائران به دانستن و تعدّد پرسش های آنان مرا وارد زندگی پرماجرا و شگفت انگیز شیخ بهایی کرد. برخی واقعیت های جالب دربارۀ او تشنگی ام را برای شناختنش بیشتر کرد: اصالت ایشان لبنانی بود و به ایران مهاجرت کرد. از شاگردان شهید دوم بود.

ص:7

تصویر

ص:8

ملاصدرای شیرازی و فیض کاشانی و محمدتقی مجلسی و... از شاگردان ایشان بوده اند. او و پدرش در کانون توجه چهار نفر از سلاطین صفوی بودند. تنوع موضوعات تألیفی ایشان و کارهای کم نظیر او حکایت از نبوغ علمی و اخلاقی اش داشت.

برکت زندگی میان خاندانی بزرگ

بهاءالدین محمدبن عزالدین حسین بن عبدالصمدبن شمس الدین محمدبن علی بن حسن بن محمدبن صالح حارث همدانی عاملی جبلی، در سفری که پدرش به شام رفته بود، در منطقه ای به نام بعلبک، در غروب آفتاب روز چهارشنبه 27ذی الحجه953ق، متولد شد(1). جبل عامل در آن روزگار از مراکز معروف شیعه در مغرب آسیا بود. پیشوایان و دانشمندان شیعۀ بسیاری از آنجا برخاستند که در بنیان گذاشتن تشیّع در ایران و محکم کردن پایه های آن، تلاش بسیار

ص:9


1- نک: اعیانالشیعه، ج9، ص234.

کردند. خاندان بهایی نیز یکی از خاندان های معروف شیعه در جبل عامل بودند. نسب این خاندان به حارث همدانی میرسد که صحابی معروف حضرت علی بود. او در چنان محیطی و میان چنین خاندانی بزرگ، تربیت یافت.

پدرش، استادش بود

او علاوه بر اینکه پسر عزالدین حسین بود، شاگرد او هم به حساب می آمد و تحصیلاتش را با نشستن در مکتب او آغاز کرد. پدرش از پیشوایان شیعه و مشایخ معروف بود. وی شاگردانی بسیار تربیت کرد که بعدها از بزرگان شیعه در عرصۀ علم و دانش شدند. افزون بر استفاده از محضر پدرش، ایشان منطق و فلسفه و کلام را از ملاعبدالله بن شهاب الدین مدرّس یزدی فراگرفت، حساب و هندسه و جبر و هیئت را نزد ملاعلی، مذهب و ریاضیات را نزد مولانا افضل قاضی و نیز کتاب قانون ابن سینا را نزد حکیم الدین (اعتمادالدین) محمود

ص:10

آموخت.(1)

هدیۀ برادری

جبل عامل عجب جایی بود! ناحیه ای شاداب و سرسبز در دل کوهستان. کودکی های او، پدر، خانواده و استاد شهیدش در آنجا طی شد. او برادری بزرگتر از خود به نام عبدالصمد داشت که او را خیلی دوست می داشت؛ آنقدر که کتابی در علم نحو نوشت و آن را به یاد او فوایدالصمدیه نام نهاد. عبدالصمد در سال 1020ق، در مدینه رحلت کرد و پیکرش به نجف انتقال یافت و در آنجا به خاک سپرده شد.

کوچ سبز

فشار حکومت عثمانی به حدی رسید که امکان زندگی و ابراز عقیده به صورت آزادانه برای

ص:11


1- جمعی از پژوهشگران حوزۀ علمیۀ قم، گلشن ابرار، نشر معروف، چ3، ج1، ص195.

علمای جبل عامل میسّر نبود؛ ازاین رو، بهاءالدین محمد در سیزده سالگی، در سال 966ق، به اتفاق پدر و مادرش به ایران مهاجرت کرد. آنان در آن زمان در سایۀ اقتدار حکومت صفویه از ثبات نسبی خوبی برخوردار بودند. پدرش به درخواست شاه طهماسب صفوی به عنوان «شیخ الاسلام» که بزرگترین مقام دینی و معنوی آن زمان بود، انتخاب شد. شیخ بهایی بعد از رحلت پدر بزرگوارش، در عهد سلطنت شاه عباس صفوی به این مقام منیع لقب گرفت.

فرصت های ناب

عالمان شیعه درطول تاریخ همواره با پادشاهان ستمگر در نبرد بوده اند؛ ولی گاه مجبور می شدند برای حفظ اسلام و نجات مسلمانان، با دربار شاه همکاری کنند. تلاش آنان برای اصلاح فرهنگ، اقتصاد، سیاست، مدیریت و نظام حکومت ها بود. آنها هیچ امیدی به پادشاه نداشتند و فقط از او برای اصلاح کشور و رشد تشیّع کمک می گرفتند. همچنان که در زندگی امام رضا می بینیم، پذیرش دعوت مأمون عباسی و هجرت او از مدینه به مرو و پذیرش

ص:12

ولایت عهدی اش، جز به خاطر درنظرگرفتن صلاح شیعیان و مسلمانان نبود. واردشدن بزرگانی همچون شیخ بهایی و پدرش، میرداماد، ملاصدرا، فیض کاشانی و.. به دربار شاهان صفوی نیز باعث استفاده از این موقعیت طلایی و تشویق پادشاهان صفوی به رسمیت بخشیدن مذهب تشیّع، بازسازی و احداث مساجد، مدارس علمیه، کاروانسراها و... بود.

امام خمینی درای نباره می فرمایند: «یک طایفه از علما گذشت کرده اند از یک مقاماتی و متصل شده اند به سلاطین. با اینکه می دیدند مردم مخالف اند؛ لیکن برای ترویج دیانت و ترویج تشیّع اسلامی، ترویج مذهب حق، اینها متصل شده اند به یک سلاطینی و این سلاطین را برای ترویج مذهب شیعه خواه وناخواه وادار کرده اند. اینها آخوند درباری نبودند. این اشتباهی است که بعضی نویسندگان ما می کنند... اینها اغراض سیاسی و دینی داشتند. نباید تا یک کسی به گوشش خورد که مثلاً علامه مجلسی رضوان الله علیه، محقق ثانی رضوان الله علیه،... شیخ بهایی رضوان الله علیه با اینها روابط داشتند و میرفتند سراغ

ص:13

اینها و همراهیشان می کردند، خیال کنند که اینها مانده بودند برای جاه و مقام... . آنها گذشت کردند، گذشت. یک مجاهدۀ نفسانی کرده اند، برای اینکه مذهب را به وسیلۀ آنها و به دست آنها ترویج کنند.»(1)

سفرهای پربار

شیخ بهایی مدت ها شیخ الاسلام هرات بود و در آن دیار، پاسخگوی احکام شرعی مردم. پس از مدتی از این سِمت کناره گرفت و به سفرهای علمی و تحقیقی پرداخت. سال های فراوان در سفر بود: به مصر، سوریه، حجاز، عراق، فلسطین، افغانستان و... رفت و با علما و مردم آن مناطق به گفتوگو پرداخت. او مبلّغ خستگی ناپذیر شیعه بود و رنج سفر را به جان خرید و برای نگهداشتن فرهنگ شیعی، زحمت فراوان متحمل شد. مشکلات سفر

ص:14


1- صحیفۀ نور، ج1، ص285.

در آن دوران فراوان بود؛ اما خطر حملۀ گرگ ها، گم کردن راه، تشنگی، در بیابان ماندن و دهها خطر دیگر دربرابر ارادۀ پولادین او ناچیز مینمود. او به حجره و مدرسه و دربار و مقام شیخ الاسلامی و ریاست علمای شیعه و مرجعیت مردم دل نبست؛ بلکه میان تودۀ مردم شتافت، با دردها آشنا شد و پیوسته به مداوای جامعۀ مریض اسلام پرداخت.

برخی کتاب هایش را در سفرها نوشت: قم، کرمانشاه، گنجه، تبریز، هرات و مشهد شهرهایی هستند که میزبان قلم او بودند. در سفرها با علمای اهل تسنن به گفت وگو می نشست و فقیهان بلندپایۀ اهل سنت را گرامی میداشت و از دانش آنان بهره میگرفت. در قدس، با ابن ابی اللطیف مقدسی، در دمشق با حافظ حسین کربلایی وحسن بورینی و در حلب با شیخ عمر عرضی دیدار کرد.(1)

ص:15


1- طبقات اعلام شیعه، ج5، ص87.

تصویر

ص:16

شیخ بهایی در سال 1012ق از مقام شیخ الاسلامی کناره گرفت و تا سال 1019ق به سفر رفت. سپس به اصفهان برگشت و تا آخر عمر در آن شهر ماند و به عنوان شیخ الاسلام، ریاست علمای شیعه را برعهده گرفت.

میراث های ماندگار

این طور که پیداست، ثمربخش ترین قسمت عمر شیخ پس از رفتن او به اصفهان آغاز شد. بعد از به سلطنت رسیدن شاه عباس و انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان، شیخ بهایی به این شهر رفت و تا پایان عمر، بهجز سال هایی که در سفر بود، در آن شهر ماند. شیخ بهایی دربین مردم به مهارت در عرصه های مختلف علمی مشهور است: فقه، اصول، تفسیر، حدیث، جبر، هندسه، هیئت، ریاضیات، ادبیات، اسطرلاب و... .

ص:17

از ایشان 84کتاب و رسالۀ علمی به زبان های عربی و فارسی برجای مانده است. (1) برخی از آثار برجستۀ او از این قرار است: جامع عباسی در علم فقه، حاشیةالفقیه، جواب المسائل المدنیات، سوانح الحجاز، خلاصةالحساب، حبل المتین در احکام دین، عروةالوثقی در تفسیر قرآن، تشریح الافلاک، بحرالحساب در ریاضیات، صمدیه در ادبیات عرب، حدائق الصالحین در شرح صحیفۀ سجادیه، اثنی عشر در عبادات، توضیح المقاصد، تحفۀ حاتمی در اسطرلاب، اربعین، مفتاح الفلاح در ادعیه. از مثنویات معروف شیخ میتوان از نان و حلوا، نان و پنیر، طوطی نامه، نان و خرما و رموز اسم اعظم نام برد. همچنین شیر و شکر منظومۀ شعر فارسی اوست که سراسر جذبه و اشتیاق است و کشکول شیخ بهایی از او هستند.(2)

مؤلف کتاب قصص العلماء در این کتاب آورده است که معماری مسجد شاه و همچنین

ص:18


1- گلشن ابرار، ج1، ص201.
2- ریحانةالادب، ج3، ص308تا 312؛ اعیان الشیعه، ج9، ص244.

مهندسی حصار نجف آباد که هر دو از بناهای معروف اصفهان اند، به شیخ بهایی منصوب است.

تقسیم آب زاینده رود

نخستین کار جالب شیخ بهایی تقسیم صحیح و انشعاب دهی مهندسی آب زاینده رود به محله ها و باغ های شهر اصفهان بود. او با محاسبۀ دقیق و به دست آوردن آمار بارندگی مناطق مختلف اصفهان و حومه و کوهستان های اطراف و همچنین سرچشمۀ زاینده رود، طرح دقیق نهرها و شیب و مقطع آنها را تدوین کرد و سهم استفادۀ آب هر باغ و محله و منزل را تعیین ساخت و به مشکل و اختلاف چندین سالۀ این منطقه پایان داد. براساس این رساله یا آیین نامه، تقسیم بندی و استفادۀ صحیح از آب زاینده رود قانون مند شد و هنوز برمبنای همان رونوشت، تقسیمِ مقدار آب باتوجه به حرکت و سرعت و کشش و شیب و حجم مناطق زراعی و باغ ها یا برای استفادۀ عموم مردم، مشخص و معلوم شده است.

جالب ترین محاسبۀ شیخ بهایی در این است که فصل سیلابی زاینده رود را طی 197روز،

ص:19

اوایل آذرماه و سپس مدت 168روز برای جریان عادی و منظم، بررسی و محاسبه کرده است. شگفت آنکه این مدتزمانِ تغییرات و نوسانات، تا به امروزه با آمار متوسط عوامل جوّی اصفهان منطبق بوده و اصالت خود را حفظ کرده است. شیخ بهایی طرز تقسیم بندی جریان آب زاینده رود را با توجه به محاسبات بسیار دقیق، به 33سهم تقسیم کرد که هر سهم معادل 5شبانه روزِ قسمتی از آب رودخانه است و باید آب موجود در رودخانه به همان محله سرازیر شود. امروزه با نصب دستگاه های مختلف آب سنج در نقاط زاینده رود به همان نتیجه رسیده اند که او در 420سال قبل رسیده بود!(1)

طرح ریزی کاریز نجف آباد اصفهان

این قنات زرینکمر نام دارد. یکی از کاریزهای بزرگ ایران است و از مظهر قنات تا انتهای

ص:20


1- نک: حسن حسینی ابری، «بررسی اجمالی طومار شیخ بهایی»، نشریۀ روابط بین الملل دانشگاه، دانشگاه اصفهان، 1361ش؛ همان، «آب و مسائل آبیاری در زاینده رود»، گزارش به پنجمین کنگرۀ جغرافیای ایران، دانشگاه اصفهان.

آبخور آن، 9فرسنگ است و به 11جوی بسیار بزرگ تقسیم میشود. طرح ریزی این کاریز نیز از مرحوم بهایی است.

تعیین جهت قبلۀ مسجد امام

علاوه بر طراحی ساعت آفتابی یا ساعت ظلّی در مغرب «مسجد امام» («مسجد شاه» سابق) برای تعیین اوقات روز در اصفهان، شیخ بهایی سَمت قبلۀ مسجد امام را به مقیاس چهل درجه انحراف غربی از نقطۀ جنوب تعیین کرد و به یک سلسله اختلاف نظر فقهای ابتدای عهد صفوی دربارۀ تشخیص قبلۀ عراقین در مدت یک قرن ونیم، پایان داد و این از شاهکارهای دیگر شیخ بهایی است.

حمام گرم با یک شمع

یکی از کارهای شگفتی که به شیخ بهایی نسبت می دهند، ساختمان گلخن گرمابه ای است که هنوز در اصفهان مانده و به حمام شیخ بهایی معروف است. این حمام میان مسجد

ص:21

تصویر

ص:22

جامع و هارونیه، در بازار کهنه، نزدیک بقعۀ معروف به «درب امام» واقع است. مردم اصفهان از دیرباز همواره عقیده داشته اند که گلخن آن گرمابه را بهایی چنان ساخته بود که با شمعی گرم میشد. زیر پاتیل گلخن، فضایی تهی تعبیه کرده و شمعی افروخته در میان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدت های مدید همچنان می سوخت و آب حمام با آن گرم میشد. خود گفته بود که اگر روزی آن فضا را بشکافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از کار می افتد. چون پس از مدتی به تعمیر گرمابه پرداختند و آن محوطه را شکافتند، فوراً شمع خاموش شد و دیگر ازآن پس نتوانستند بسازند.

مقراض به احتیاط زن ای خادم!

شاه نذر کرده بود درصورت شکست دادن سپاه عثمانی، پای پیاده به مشهد بیاید. برای عمل به نذرش راهی مشهد شد... بهاءالدین در این سفر با شاهعباس همراه بود. در پاورقی

ص:23

صفحه ای از کتاب زندگی شاه عباس اول چنین آمده است: شاه در این سفر، شب هایش را به خدمت در آستان حضرت رضا می گذرانده و با جاروکشی و گرفتن سرشمع ها، خود را مشغول می کرده است. شبی بهایی درحالی که نگاهش به شاه بود که سر شمعها را میگرفت، در توصیف این حال او برایش چنین سرود:

هر شام و سحر ملائ---ک علیّی---ن

آیند به طَرْف حرم خُلد بَرین

مقراض(1) به احتیاط زن ای خادم دین

ترسم ببری شه پر جبریل امین

در همین سفر بود که ضلع های شمالی (ایوان عباسی)، شرقی (ایوان نقاره) و غربی(ایوان ساعت) با کمک شیخ بهایی ساخته شد و گنبد نیز برای بار دوم طلاکاری گردید. در کتیبۀ دور گنبد، به خط علیرضا عباسی، خطاط معروف دورۀ صفوی، به این مسئله اشاره شده است.

ص:24


1- مقراض به معنای قیچی یا وسیله ای شبیه به آن است.

خیلی تلاش کردم و بارها در منابع به دنبال یافتن اطلاعات دربارۀ طلسمی می گشتم که سخن آن در بین مردم چنین مشهور شده بود: قرار بوده شیخ دری یا مکانی بسازد که غیر از شیعیان خالص کسی نتواند از آن عبور کند و... . ولی جست وجویم بی فایده بود و نتوانستم مطالب مستندی چه دربارۀ صحت یا سقم این مطلب یا چگونگیِ کار بیابم.

در این سفر، شیخ خانۀ کوچکی در مجاورت حرم مطهر خرید و وصیت کرد هرکجا وفات یافت، جسد او را به این خانه آورند و در جوار رضای خوبان به خاک بسپارند.

وصال

زمانی شیخ بهایی به همراه گروهی از شاگردانش برای خواندن فاتحه به قبرستان می رفت.

ص:25

بر سر قبرها می نشست و فاتحه ای نثار می کرد، تا اینکه به قبر بابارکن الدین(1) رسید. آوایی شنید که سخت او را تکان داد. از شاگردانش پرسید: «شنیدید چه گفت؟» گفتند: «نه.» شیخ به قبر خیره شد و با لحنی که گویا خود را سرزنش می کرد، گفت:

از نالۀ عش----اق، نوایی ب---ردار

وز درد و غم دوست دوایی بردار

از منزل یار تا تو، ای سست قدم

یک گام زیاده نیست، پایی بردار

پس از آن، شیخ حال دیگری داشت: همواره درحال دعا و عبادت بود. گرچه هیچگاه از عبادت غافل نبود، اکنون بیش ازپیش به مناجات و دعا اهمیت می داد. مدتی بعد، شاگرانش از او پرسیدند: «آن روز چه شنیدی؟» پاسخ داد: «گفتند آمادۀ مرگ باشم.»

شش ماه گذشت. 12شوال1030ق یا 1031ق فرا رسید. مرگ به پیشواز شیخ بهایی آمد.

ص:26


1- وی یکی از از عرفاست

او نیز سبک بال به سوی معبود پر کشید. بیش از پنجاه هزار نفر مردم اصفهان در تشییع جنازۀ او شرکت کردند. اصفهان، پایتخت صفویه، غرق ماتم بود. مرحوم محمدتقی مجلسی بر وی نماز خواند. سپس پیکرش را به مشهد مقدس آوردند و بنا بر وصیتش، او را در خانه اش در نزدیکی حرم امام رضا که روزگاری محل تدریس ایشان بود، دفن کردند. اکنون آرامگاه ایشان در ضلع جنوبی صحن آزادی در یکی از رواق های حرم مطهر به نام خود ایشان، «رواق شیخ بهایی»، قرار دارد.

ص:27

تصویر

ص:28

بریده ای از آثار

تمام آموخته هایتان وسوسه است اگر...

از اشعار شیخ بهایی است:

ایها القوم الذی فی المدرس------ه

کلم-----ا حَصّلت----موهُ وسوس-----ه

ذکرکم إن کان فی غیر الحبی--ب

ما لکم ف---ی النشأة الاُخری نصی--ب

ای دانش پژوهانی که در مدرسه اید، تمام آموخته هایتان وسوسه است. صحبت های شما اگر دربارۀ غیر از دوست (خدا) باشد، بهره ای در جهان آخرت نخواهید برد.

چون هیچ نبوُد، پس کجا بود خدا؟!

نامهای از میرداماد بهدست مرحوم شیخ رسید که در آن سؤالی کلامی بدین شکل مطرح

ص:29

کرده بود:

ای سرّ ره حقیقت، ای کان سخ-----ا

در مشکل این حرف، جوابی فرم--ا

گویی که خدا بود و دگر هیچ نب---ود

چون هیچ نبود، پس کجا بود خدا؟

مرحوم شیخ پس از اینکه چندین بار سرودۀ میرداماد را مرور کردند، در جواب نوشتند:

به حضرت میرمحمدباقر استرآبادی، دامت توفیقاته...

ای صاحب مسئله، تو بشنو از م-----ا

تحقیق بدان که لامکان است خدا

خواهی که تو را کشف شود، این معنا

جان در تن تو، بگو کجا دارد ج-ا؟

یک نفرتان جواب را بنویسد...

بعداز درس، نجوا و پچپچ بین شاگردان دمیدن گرفت. شیخ خیلی زود متوجه اوضاع

ص:30

غیرعادی شاگردانش شد؛ اما ترجیح داد منتظر بماند تا آنها خودشان مسئله را مطرح کنند. یکی از شاگردان بلند شد، رو به استاد کرد و گفت: «حضرت استاد، دیروز با جناب میرداماد درس داشتیم. ایشان بعد از درس یک رباعی در مجلس قرائت کردند و از ما خواستند که امروز، بعد از درس، آن را برای شما بخوانیم و جوابش را هم بگیریم و به ایشان بدهیم.» آنگاه از روی کاغذ این رباعی را قرائت کرد:

از شاخ برهن--ه، ب--رگ و ب--ر میطلب-م

از خانۀ عنکب----وت، پَر میطلب----م

ان--در ده----ن مار ش--کر میطلب----م

از پشۀ م-----اده، شی---ر نر میطلبم

جناب شیخ سکوتی کرد و سپس رو به شاگردانش گفت: «کسی از شما میتواند جواب رباعی میرداماد را بگوید؟» پاسخی نشنید. خطاب به شاگردانش گفت: «یک نفرتان جواب را بنویسد و به جناب میرداماد تحویل دهد:

ص:31

علم است برهنهشاخ و تحصیل بر اس--ت

تن، خانۀ عنکبوت و دل بال و پر اس--ت

زهر است دهان علم و دستت شکر اس-ت

هر پشه که او چشید، او شیر نر اس--ت

نمونۀ رباعیات

همه روز روزه بودن، همه شب نمازک--ردن

همه ساله حج نمودن، سفر حجازک--ردن

ز مدینه تا به کعبه، سروپا برهنه رفت--ن

دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن

به مساجد و معابر، همه اعتکاف جستن

ز ملاهی و مناهی، همه احت---راز کردن

شب جمعه ها نخفتن، به خدای رازگفتن

ز وجود بی نیازش، طل--ب نی---از کردن

به خدا که هیچکس را، ثمر آنقدر نباشد

که به روی ناامیدی درِ بسته بازک---ردن

حی--ف باش---د از تو ای صاح--ب هن--ر

که اندر این وی----رانه ریزی ب----ال وپر

تا به کِ---ی؟ ای هدهد شه----ر صب----ا

در غریب-ی م----انده باشی بست----ه پا

ص:32

جه--د کن این بن----د از پا باز ک----ن

بر ف----راز لام----کان پ--رواز ک----ن

تا بهکِی؟ در چ---اهِ طبعی سرن----گون

یوسفی، یوس-ف بیا از چ---ه ب----رون

تا عزیز مص----ر ربّ----انی ش-------وی

وا رهی از جس----م و ربّ-انی ش----وی

ص:33

برای مطالعۀ بیشتر

اسدالله بقایی، شیخ بهایی در آیینۀ عشق، قم: بوستان کتاب.

کامران پارسی نژاد، خورشید می ماند؛ روایتی داستانی از زندگی شیخ بهایی، تهران: کانون اندیشۀ جوان.

ص:34

تصویر

ص:35

تصویر

ص:36

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109