عنوان و نام پدیدآور:خدای ما و خدای آنها / گردآورنده معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی.
مشخصات نشر:مشهد: انتشارات قدس رضوی، 1391.
نویسنده : صالح قنادی
مشخصات ظاهری:24 ص.
شابک:978-600-299-002-0
وضعیت فهرست نویسی:فیپا
یادداشت:کتابنامه .
موضوع:خدا -- اثبات
موضوع:خدا -- اثبات -- مناظره ها
موضوع:الهیات
شناسه افزوده:موسسه انتشاراتی قدس رضوی
شناسه افزوده:آستان قدس رضوی. معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی
رده بندی کنگره:BP217/2/خ4 1391
رده بندی دیویی:297/42
شماره کتابشناسی ملی:2882057
ص:1
تصویر
ص:2
تصویر
ص:3
تصویر
ص:4
خدای ما و خدای آنان
توحید مرکز ثقل هر دین و مذهبی است و نخستین سنگ محک برای ارزیابی استواری و درستیِ هر آیینی. برخی مذاهب ساختگی به جای اینکه خدا را در آینۀ معرفیِ خود او بشناسند و عقل و نقل را به کار گیرند تا تصویری شایان و بجا از پروردگار ترسیم سازند، خدایی دیگرگونه می آفرینند! همین، برای رهاکردن مابقیِ عقایدشان کافی است. در ادامه، خدای معرفی شدۀ وهابیان را به نظاره می نشینیم و سعی میکنیم پایین آمدن او را از عرش
باور کنیم و دستش را لمس کرده و دماغش را... . فقط مراقب باشید خنده را از لبان این پروردگار نزدایید!
ص:5
تصویر
ص:6
چند سال پیش، با تعدادی از دانشجویان دانشگاه های صنعتی شریف و امیرکبیر و علامه، برای عمرۀ دانشجویی مشرّف شده بودم. در روز زیارت دوره، کنار شهدای اُحد، گفت وگوی یکی دو نفر از بچه های دانشجو، با یکی از «آنان» برایم جالب بود. «او» بچه ها را از زیارت و نزدیک شدن به محل شهدای اُحد دور می کرد و میگفت: روح! روح! ما کو شی. (= برو، برو. اینجا چیزی نیست و خبری نیست.) توجهوا الی الله. (= توجه شما فقط به خدا باشد.)
یکی از بچه ها پرسید: «خدا کجاست؟» او گفت: «در آسمان ها.» اینجا بود که یکی او میگفت و یکی بچه ها می گفتند:
بچه ها گفتند: «یعنی خداوند در زمین نیست؟» او میگفت: «نه.» بچه ها گفتند: «مگر شما معتقد نیستید که خدا همه جا هست؟» او گفت: «نه، خدا فقط در آسمانهاست.» بچه ها دوباره پرسیدند: «یعنی خدا همه جا نیست؟» او گفت: «نه. مگر ممکن است همه جا باشد؟»
ص:7
بچه ها گفتند: «یعنی چه که شما می گویی در آسمان هاست؟ یعنی او در آنجا نشسته است؟ در کجای آسمان نشسته است؟» آنجا بود که او هم تأملی کرد و به فکر فرو رفت. شخصی که پشت سر بقیه بود، از دور این آیه را خواند: )وَ هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ إلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إلهٌ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْعَلیمُ. (= و اوست که در آسمان خداست و در زمین خداست و او سنجیده کار و داناست.)(1) با این سخن، «او» دیگر هیچ جوابی نداشت و شُرطه (نیروی نظامی) بچه ها را متفرق کرد.
واقعیت این است که خدایی که ما قبول داریم، متفاوت است با خدایی که آنان قبول دارند:
خدای ما مهربانترین و بخشنده ترین به تمام هستی است که به لبخند و نوازش نیاز ندارد. خدای ما نوری است که پیدایی آسمانها و زمین به اوست و تجلی او همه جا هست؛ بدون اینکه به جایی نیاز داشته باشد. خدای ما قدرتمند حاکم بر تمام نظام هستی
ص:8
است که به دست و پا نیازی ندارد. آری؛ خدای ما آن نامحدود بیکرانه است که فراگیرندۀ همۀ ساحل هاست و در وهم و تصور هیچکس نمیگنجد. دیدنِ او با چشم سر ممکن نیست و فقط با چشم دل میتوان او را یافت. منظور ما از حضور خداوند در همه جا، همان تجلی علم و قدرت و ارادۀ اوست که در همه جا هست(1). اما خدای آنان در آسمانهاست و با چشم دیده میشود، میخندد، از عرش چهار انگشت بزرگتر است و...!
اینک به گفته ها و نوشته های چاپ شده و رایج میان آنان نگاهی گذرا می اندازیم و
ص:9
تصویر
ص:10
به موازات آن، به آیات نورانی قرآن و سخنان روشنایی بخش پیامبر و امامان اشاره میکنیم. داوریِ درستی و نادرستی گفته ها و نوشته ها را بر عهدۀ شما عزیزان خواهیم گذاشت. باشد که با به خاطرسپاری اینگونه مطالب، هنگام رویارویی با آنان، خاطره هایی زیبا و شنیدنی از این سفر معنوی با خود به همراه آورید.
بنیانگذار فرقۀ وهابیت، محمدبن عبدالوهاب است. او پیرو افکار ابن تیمیه بود. از مسائلی که ابن تیمیه به طور رسمی به نشر آن همت گماشت، جسمانیت خداوند و اثبات لوازم آن بود؛ همانند قرارگرفتن روی کرسی، خندیدن، راه رفتن و مانند اینها. ابن تیمیه میگوید: «نه در کتاب خدا و نه در سنّت رسول خدا و نه در گفتار یکی از گذشتگان امت اسلام
ص:11
و پیشوایان امت، وجود ندارد که خدا جسم نیست و صفاتش جسمی و عرض نیست.»(1) هیئت عالی اِفتای سعودی در پاسخ به سؤال از جسمانیت خداوند گفته است: «با توجه به اینکه تجسیم خداوند در نصوص، نه نفی شده است و نه اثبات، مسلمان هم نباید آنرا نفی کند یا اثبات؛ چون صفات خداوند توقیفی است.(2)»
ابن تیمیه در کتاب عقیدة الحمویه نوشته است: «خداوند میخندد و در قیامت، با خنده
ص:12
بر بندگان خود تجلی می کند.»(1) بخاری نیز در کتاب صحیح، از ابوهریره، روایتی از پیامبر نقل میکند: «یکی از صحابه از میهمان پذیرایی کرد. وقتی نزد پیامبر آمد، حضرت فرمودند: خداوند به خاطر مهمانی، دیشب خندید.»(2)
ابن تیمیه میگوید: «هر شب خداوند به آسمان دنیا فرود می آید و میگوید: آیا کسی هست مرا بخواند و من اجابتش کنم و طالب مغفرتی هست که من او را ببخشم؟ و این کار را تا طلوع فجر انجام میدهد.» او میگوید: «کسیکه نزول خدا از عرش را منکر شود
ص:13
تصویر
ص:14
یا به تأویل بَرد، بدعت گذاشته و گمراه است.»(1) ابن بطوطه در سفرنامۀ خود مینویسد: «در مسجد جامع دمشق دیدم ابن تیمیه بر فراز منبر میگفت: ان الله ینزل الی السماء الدنیا کنزولی هذا. (= همانا خداوند از آسمان به دنیا نزول میکند؛ همچنانکه من فرود می آیم.) سپس، از پله های منبر پایین آمد.»(2)
ابن تیمیه در کتاب منهاج السنة النبویه گفته است: «عموم منسوبین به اهل سنّت، بر اثبات رؤیت خداوند اتفاقِ نظر دارند و اجماع سلف بر این است که ذات اقدس را در آخرت،
ص:15
با چشم می توان دید؛ ولی در دنیا نمی توان.»(1)
اما ازآنجاکه ویژگی هر چیزِ دیدنی آن است که محدودیت و فاصله داشته باشد و خداوند از اینگونه عوارض به دور است، در دنیا و آخرت رؤیت نمیشود. در قرآن مجید به طور آشکار میخوانیم: لا تُدْرِکهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یدْرِک الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ. (= چشمها او را درنمی یابد و اوست که دیدگان را درمی یابد و او لطیف و آگاه است.)(2) نیز، در نهج البلاغه میخوانیم: لَا تُدْرِکهُ الْعُیونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِیانِ وَ لَکنْ تُدْرِکهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَان. (= چشمها او را نمی بیند؛ ولی قلبها او را با حقیقت ایمان درک میکند.)(3)
ص:16
در قرآن مجید میخوانیم: إنَّ الَّذینَ یبایعُونَک إنَّما یبایعُونَ اللَّهَ یدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیدیهِمْ فَمَنْ نَکثَ فَإنَّما ینْکثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیهُ اللَّهَ فَسَیؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً. (= درحقیقت، کسانیکه با تو بیعت میکنند، جز این نیست که با خدا بیعت میکنند. دست خدا بالای دستهای آنان است. پس هرکه پیمانشکنی کند، فقط به زیان خود پیمان میشکند و هرکه بر آنچه با خدا عهد بسته، وفادار بماند، بهزودی خدا پاداشی بزرگ به او می بخشد.)(1) بدیهی است عبارت «دست خدا بالای دست آنان» به این معناست که بیعت با پیامبر، بیعتی الهی است. گویا دست خدا بالای دست آنان قرار گرفته و به عبارتی، قدرت و نصرت مافوق خداوند،
ص:17
تصویر
ص:18
یاری دهندۀ مؤمنان است.(1) درحالیکه آنان با کژاندیشی، برای خداوند دست فرض کرده اند.(2) اگرچه وقتی از چگونگی دست برای خدا از آنان پرسیده میشود، می گویند: «مانند دست ما نیست؛ ولی بالاخره دست دارد.»
شاید این سؤال به ذهن برسد که چگونه آنان به جسمانیت خداوند معتقد شده اند؛ درصورتیکه چنین اعتقادی هیچگونه دفاع عقلی و منطقی ندارد؟
واقعیت این است که آنان، گروهی سطحی نگر و ظاهربیناند. ازاینرو، به «سلفی» مشهور هستند. اینان فقط به ظاهر کلمات اکتفا میکنند و از خردورزی و روح توحیدی به دورند.
ص:19
تعصب و قشری نگری آنان، به طور کامل، هنگام گفت وگو آشکار میشود؛ درحالیکه «توحید» حقیقتی است که با خردورزی پذیرفته میشود، با ایمان و باور قلبی عمق مییابد و زندگی را بر محور خداباوری شکل میدهد. چنین درکی از توحید با سطحی نگری و دوری از تعقل و تفکر سازگار نیست. متأسفانه، آنان با تمسک به ظاهر برخی آیات، خود را مدافع توحید و عمل کننده به آیات قرآن می دانند و میگویند خودِ قرآن گفته است: یدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیدیهِمْ. پس خدا دست دارد! بدون اینکه عقل و منطق خود را به کار اندازند که خدا جسم نیست.
ص:20