چلچراغ حسینی حدیث بیداری
«پیرامون امر به معروف و نهی از منکر»
محمد عابدی میانجی
نام کتاب: حدیث بیداری
مولف: محمد عابدی میانجی
ویراستار: اشرف آشوری
ناشر: نورالسجاد
صفحه آرا: مهدی عابدی
نوبت چاپ: اول - زمستان 1381
چاپخانه: شریعت
شمارگان: 5000
قیمت: 300 تومان
رده بندی کنگره : BP41/4/ر85چ 8
رده بندی دیویی : 297/953
به سفارش: ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر و پژوهشکده امر به معروف و نهی از منکر
ص: 1
ص: 2
ص: 3
ص: 4
طلیعه
دو اصل در قانون اساسی··· 8
از کلام روح الله··· 9
مقدمه (معروف و منکر در آیینه مطهر)··· 11
1.امر به معروف و نهی از منکر از نگاه امام حسین علیه السلام
اهمیت و ارزش امر به معروف و نهی از منکر
دوست داشتن معروف، بیزاری از منکر··· 17
نهی از بدی، ملاک دوستی.··· 19
ارزش احیاگری دینی··· 21
مبانی امر به معروف و نهی از منکر
ترس از خدا··· 24
احساس مسئولیت همگانی··· 26
عقل اولیا؛ مجرای امر و نهی الهی··· 29
آثار امر به معروف و نهی از منکر
اصلاحگری··· 32
هدایت··· 35
ص: 5
برپایی فرایض··· 36
پیش تازان
نظام امامت، مسئول نهی از منکر··· 39
عالمان و نخبگان··· 41
ترک نهی از منکر، موانع، آثار و ...
ترس و طمع··· 44
بی معنا شدن زندگی··· 48
همسانی با گناهکار··· 50
نخبگان و غفلت از وظیفه··· 52
سنت الهی، لعن تارکان··· 55
خواری عزیزان··· 57
شرایط و بایسته ها
مرز امر و نهی پذیری··· 59
عامل نهی ناپذیری··· 61
اثر ناپذیری··· 63
2.نمونه هایی از گفتار و کردار امام حسین علیه السلام
مرحله قلبی
ابراز نفرت قلبی··· 66
مرحله زبانی و شیوه ها
اعتراض مستدل و هشدار کتبی··· 68
نهی همراه با بیان دلیل··· 70
ص: 6
توجه به عامل درونی··· 72
ارائه جایگزین··· 75
شناساندن اثر گناه··· 76
ایجاد تقابل بین فرد و وجدان··· 78
مرحله عملی
نهی صریح··· 80
رعایت حق مردم··· 81
رأفت، خشکاندن ریشه گناه··· 83
افشاگری··· 85
تهدید··· 88
در برابر آمران و ناهیان
وظیفه حمایت··· 90
همراهی آمران و ناهیان··· 92
اعتراض به قتل آمران و ناهیان··· 94
ترک امر و نهی
جایگاه مصلحت در ترک امر و نهی··· 95
موقعیت شناسی··· 97
فرصت شناسی ··· 98
امر و نهی در عرصه های مختلف
نهی از منکر در صحنه نبرد··· 101
نهی از منکر در کودکی··· 103
فهرست منابع ··· 104
ص: 7
در جمهوری اسلامی ایران، دعوت به خیر،امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ای است همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت. شرایط و حدود و کیفیت آنرا قانون معین می کند.«و المُؤْمِنُونَ والمُؤمِناتُ بَعضُهُمْ أَولِیاءُ بَعضٍ یَأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ و یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ.»
ص: 8
اگر یک ملتی بخواهد مقاومت کند برای یک حرف حقّی، باید از تاریخ استفاده کند، ازتاریخ اسلام استفاده کند، ببیند که در تاریخ اسلام چه گذشته و اینکه گذشته سرمشق است از برای ما... حضرت ابی عبدالله علیه السلام نهضت کرد و قیام کرد با
عدد کم در مقابل این، برای اینکه گفتند، تکلیف من این است که استنکار کنم، نهی از منکر کنم، اگر یک حاکم ظالمی بر مردم مسلط شد، علمای ملت، دانشمندان ملت باید استنکار کنند، باید نهی از منکر کنند، در عین حالی که می دانست، یعنی به حسب قواعد هم معلوم بود... که یک عده کمی که آن وقتی که همراه ایشان همه با هم بودند، می گویند چهارهزار نفر بودند، لکن شب آنها رفتند. یک عده بسیار کم هفتاد، هشتاد نفری... ماندند در عین حال او تکلیف می دید برای خودش که باید او با این قدرت مقاومت کند و کشته شود تا به هم بخورد این اوضاع، تا رسوا بکند این قدرت را با فداکاری خودش. (1)
ص: 9
ص: 10
حسین علیه السلام شهید راه امر به معروف و...
حسین بن علی علیهماالسلام در راه امر به معروف و نهی از منکر، یعنی در راه اساسی ترین اصلی که ضامن بقاء اجتماع اسلامی است، کشته شد: در راه آن اصلی که اگر نباشد، دنبالش متلاشی شدن است.
امر به معروف و نهی از منکر یعنی چه؟ اسلام از باب اینکه نخواسته موضوع امر به معروف و نهی از منکر را به امور معین مثل عبادات، معاملات، و... محدود کند، کلمه عام آورده است. معروف یعنی هر کار خیر و نیکی. نقطه مقابلش هر کار زشتی.
نگفت شرک یا فسق یا غیبت یا... بلکه گفت: منکر؛ هرچه که زشت و پلید است.
حدود بیست و پنج سال پیش چقدر نام حسین بن علی و
ص: 11
علی بن ابی طالب را آنها که نمی بردند، می بردند! همین که نجات پیدا کردند، گفتند ما بابک خرم دین داشتیم، اَلْمُقَنَّع داشتیم، وقتی خطری این ملت را تهدید می کند، بابک خرم دین کدام جهنّم درّه است؟ به جنگ حسین بن علی می آیند،
قهرمان در مقابل او درست می کنند، خجالت نمی کشند، به جای اینکه افتخار کند اسم پسرش را حسین بگذارد، بابک و مازیار و جمشید و فرشید می گذارد.
به خدا تمام اینها مبارزه با اسلام است، میراندن اسلام است، شعارهای دین را زنده نگهدارید. یکی از شعارهای دین اسمهاست. یک درجه امر به معروف و نهی از منکر این است که مردم! بر فرزندانتان اسمهای اسلامی بگذارید (این امر به معروف است) مبارزه کنید با اسمهای غیر اسلامی (این نهی از منکر است) برای مؤسساتتان نام اسلامی بگذارید. نامهای اسلامی را زنده نگهدارید کُنْتم خیرَ اُمَّةٍ اُخرِجت للناسِ تَأمرونَ بالمعروفِ و تَنهونَ عَنِ الْمُنکَرِ ... تا حالا که امر به
معروف و نهی از منکرهای ما در اطراف دگمه لباس و بند کفش مردم بوده است! ما اصلاً معروف چه می شناسیم که چیست؟ منکر چه می شناسیم که چیست؟(1)
مرحله قلبی: خود مراحلی دارد. یکی از مراحلش این است که تنفّر و انزجار داشته باشد، یعنی باید ریشه ای در روح و قلب و ضمیرش داشته باشد. و در مرحله بعد گفته اند اولین درجه و مرتبه نهی از منکر هَجر و اِعراض است. این در موردی است
که و عمل شما در جلوگیری از کار بد او تأثیر داشته باشد و الا مواردی هم هست که کسی از اینکه شما با او قطع رابطه کنید، استقبال می کند تا آزادتر دنبال کارهای زشت برود، در اینجا قطع رابطه شما با او نه تنها اثر تنبیهی ندارد، بلکه اثر تشویقی نیز دارد.
درجه دوم: مرحله زبان است، مرحله پند و نصیحت و ارشاد است. یعنی چه بسا! آن
ص: 12
بیماری که دچار منکری هست و عمل زشتی را مرتکب می شود، به خاطر جهالت و نادانی او است... احتیاج به هادی و راهنما و معلم دارد... که با او تماس بگیرد، با
کمال مهربانی با او صحبت کند، موضوع را با او در میان بگذارد، معایب و مفاسد را برای او تشریع کند تا آگاه شود و بازگردد... (اگر) ما می توانیم با منطقی روشنگر او را به ترک آن عمل قانع کنیم بر ما واجب است که با چنین منطقی با آن شخص تماس بگیریم.
مرحله سوم، مرحله عمل است، معنای وارد عمل شدن تنها زور گفتن نیست، کتک زدن و مجروح کردن نیست، انسان نباید چنان کند که در همه موارد، سختگیری و خشونت است.
درشتی و نرمی به هم در به است
چه رگزن که جراح و مرهم نِه است
هر یک از امر به معروف لفظی و عملی به دو طریق است: مستقیم و غیرمستقیم. گاهی مستقیم وارد می شوید حرف را مستقیم می زنید... یک وقت هم به طور غیرمستقیم به او تفهیم می کنید که البته مؤثرتر و مفیدتر است.(1)
ص: 13
اهمیت و ارزش مبانی آثار پیشتازان
ترک نهی از منکر، موانع،آثار و...
شرایط و بایسته ها
ص: 14
لَکُمْ فِیَّ اُسْوَةٌ (1)من الگوی شما هستم
ص: 15
قال الحُسَین علیه السلام:
اَللّهُمَّ اِنّی اُحِبُّ المَعرُوفَ و اُنْکِرُ المُنکَرَ.(1)
امام حسین علیه السلام فرمود:
خدایا من معروف را دوست دارم و از منکر بیزارم.
جاذبه معروفها، موجب روی آوردن فطرتهای پاک به آن است.
همان گونه که مبغوض بودن منکرها عامل فطری دوری از آن می باشد. از این رو یکی از راههای شناخت ارزشها، این است که فطرت پاک انسانی به آن متمایل باشد و بر عکس ضدارزش آن است که روحِ بی غبار آن را پس بزند.
این حدیث:
ص: 16
1- در مقام بهادادن به معروف و نمایاندن منفور بودن منکر است.
2 - بر این مطلب تأکید می کند که خوبی و بدی ملاکی دورنی برای شناخته شدن دارند و آن دوست داشتن و نداشتن وهماهنگی با فطرت سالم است.
3 - امام با اعلام اینکه «معروف را دوست دارد و از منکر بیزار
است،» در پی تقویت رویکرد به معروف و بیزاری از منکر است و این عمل نوعی سیاست حمایتی در عرصه تبلیغی از معروفهاست؛
همان طور که نوعی سیاست تضعیف سازی منکرها در همان عرصه به شمار می رود. در سخن دیگری از امام حسین(علیه السّلام) می توان درستی این تحلیل را یافت. آن حضرت از امام علی(علیه السّلام) درباره زندگی رسول خدا پرسید، امام فرمود: «آنچه را نیکو بود، تحسین
و تقویت می کرد و آنچه را ناپسند بود، تقبیح و تحقیر می کرد.»
در توضیح باید گفت: در برخورد با معضلات و گناهان و یا
خوبیها و زیباییها دو کار (برخورد با شخص یا موضوع) می توان
انجام داد امام حسین(علیه السّلام) با تایید یاتخریب موضوع مورد نظر، مردم را به آن متمایل یا از آن رویگردان می کرد. این گونه احادیث
نشان می دهند که ائمه نسبت به ترویج معروفها و تضعیف
منکرها، سیاست و سیره روشنی داشتند.
سیره عملی امام حسین(علیه السّلام) نیز بر همین پایه استوار بود و آن
ص: 17
حضرت با تقبیح گناهان می کوشید طبع انسانها را از منکرات دور سازد. (1)
قال الحُسَین علیه السلام:
مَنْ اَحَبَّکَ نَهَاکَ و مَن اَبْغَضَکَ اَغْراکَ.(2)
امام حسین علیه السلام فرمود:
کسی که دوستت بدارد، تو را (از کار زشت) نهی می کند
و آنکه که تو را دشمن بدارد، به آن ترغیب می کند.
ص: 18
انسان به دلیل احساس مسئولیت می کوشد دیگران را از
آسیب حفظ کند، در توضیح این رویکرد باید گفت: هر چه
درجه علایق بیشتر باشد، احساس و ابراز مسئولیت در قالبهای مختلف (نصیحت، خیرخواهی، دعوت به خیر، امر به معروف، نهی از منکر) شدیدتر خواهد شد و هر گاه احساس پیوند
نباشد، احساس مسئولیت نیز وجود نخواهد داشت. پس میزان ابراز مسئولیت، در ارتباط مستقیم با احساس پیوند و علاقه است.
امام حسین علیه السلام نشان می دهد امر و نهی اشخاص، به مانندابزار سنجش است و میزان پیوستگی و احساس مسئولیت آنان را نشان می دهد، بر این اساس:
1 - باید به کسی که ما را از ناپاکی نهی و به پاکی امر می کند،به چشم دوستی نگاه کنیم که بر پایه احساس مسئولیت درپی کمک به ماست.
2 - کسانی که در برابر آسیبها و پلیدیها هیچ عکس العملی نشان نمی دهند، در واقع احساس پیوستگی با ما ندارند از این رو نسبت به وضعیت ما حساس نیستند.
ص: 19
قال الحُسَین علیه السلام:
بل اِنْقاذُ هذَا الْمِسکینِ المُؤْمِنِ مِنْ یَدِ هَذَا
النّاصِبِ اِنَّ اللّهَ تَعالی یَقُولُ «وَ مَنْ اَحْیاها فَکَاَ نَّما
اَحْیَا النّاسَ جَمیعاً» ای وَ مَنْ اَحْیاها وَ اَرْشَدَها مِنْ
کُفرٍ اِلی ایمانٍ فَکَاَنَّما اَحْیَا النّاسَ جَمیعاً مِن قَبْلِ
اَن یَقْتُلَهُم بِسُیُوفِ الْحَدیدِ.
امام حسین علیه السلام از شخصی پرسید کدام کار نزد تو محبوبتر است؛
نجات ناتوانی از دست مردی که می خواهد او را بکشد یا کمک رساندن به مؤمن ضعیفی از شیعیان ما در برابر دشمنی که می خواهداو راگمراه سازد؟ بعد خود حضرت فرمود:
بلکه نجاتِ این مؤمن درمانده از دست ناصبی محبوبتر است.
خدای تعالی می فرماید «و هر که نفسی را احیا کند گویا همه مردم را زنده کرده است.» یعنی، هر که آن را زنده نماید و از کفر به ایمان رهنمون شود، گویی همه مردم را از کشتار با
ص: 20
شمشیرهای آهنین زنده نگه داشته است.
1 - دین به معنای مجموعه ای از برنامه های زندگی مطلوب
الهی است و ملاکهایی برای زندگی بهتر ارایه می کند که همان ارزشهاست.
باید بدانیم که در مقام ارتباط بین دین (ارزشهای دینی) و
انسان (ارزشهای انسان به عنوان انسان) دو حالت (همخوانی و ناهمخوان) است. در اموری که ارزشهای انسان (به عنوان انسان) با ارزشهای دینی همخوانی دارد، تقابل معنا ندارد؛ امادر اموری که ناهمخوانی وجود دارد به دلیل این که برتری انسان به دین والتزامش به آن (ارزشمداری) است، حفظ و احیای ارزشهای دین مقدم است.
2 - بر این اساس امر به معروف و نهی از منکر (یکی از
ابزارهای احیاگری) در مقام تعارض بین دین و دنیا مقدم
خواهد بود. شهید مطهری می نویسد:
ص: 21
امر به معروف و نهی از منکر یگانه اصلی است که ضامن
بقاء اسلام است، به اصطلاح علت مبقیه است، اصلاً اگر این اصل نباشد. (1)
3 - برخلاف کسانی که می گویند «ارزش انسان والاتر از
ایدئولوژی اوست، «ارزش انسان را نمی توان به خاطر دین
پایمال کرد» و «ارزشهای زاییده ایدئولوژی باطل اند»، این
حدیث اصالت را به دین و ارزشهای دینی می دهد.
ص: 22
قال الحُسَین علیه السلام
اللّهُمَّ اِنّی اَسْاَلُکَ خَوْفَ اَهْلِ الْجَزَعِ حتّی
اَخافَکَ اَللّهُمَّ مَخافَةً یَحْجُزَنی عَنْ مَعاصیکَ وَ
حَتّی اَعْمَلَ بِطاعَتِکَ عَمَلاً اِسْتَحَقُّ بِهِ کِرامَتَکَ وَ
حَتّی اُناصِحُکَ فِی التَّوْبَةِ خَوْفاً لَکَ.
امام حسین علیه السلام چنین دعا کرد:
خدایا بیم ناله کنندگان را از تو می خواهم، تا از تو
بترسم؛ بیمی که مرا از نافرمانی ات باز دارد و از تو فرمان
برم، به گونه ای که شایسته کرامت تو شوم و از بیم تو،
پاک و صمیمی به سویت برگردم. (1)
ص: 23
1 - امام حسین علیه السلام در این سخن نشان می دهد «ترس ازخدا» یکی از مبانی عمل به معروف و پرهیز از منکر است. امام خواهان ترسی است که او را از نافرمانی الهی باز دارد و این حقیقت نیز آشکار می کند که یکی از ابزارهای مهم برای دوری از گناه و رویکرد به خوبیها، ترس از خداست.
2 - بر این اساس، برای کاهش منکرات باید در پی ایجاد
روح خداترسی و خویشتن داری در مقابل خدا بود؛ موضوعی که با تحقق آن، هر فرد پلیس خود می شود و در مواقع لازم باصدور هشدارهای لازم، فرد را از نافرمانی باز می دارد.
ص: 24
قال الحُسَین علیه السلام
لا یَنْبَغی لِنَفْسٍ مُؤمِنَةٍ تَری مَن یُعْصِیَ اللّهَ فَلا
تُنْکِرُ عَلَیْهِ. (1)
امام حسین علیه السلام فرمود:
شایسته نیست شخص مؤمنی ببیند کسی نافرمانی
خدا می کند و بر او انکار ننماید.
یکی از مبانی امر به معروف و نهی از منکر، «احساس
ص: 25
مسئولیت همگانی» در برابر منکرات است. فرد مؤمن، با
پذیرش اسلام، پیوندی بین خود و خدایش و پیوندی بین خود و جامعه دینی برقرار می سازد، که بر اساس آن علاوه بر آن که خود لباس ارزشی به تن می کند، برای بقای دین وجامعه دینداران، موظّف به پاسداری از فضای جامعه دینی و ارزشها می شود. وجود منکر و ضدارزش در جامعه، تعارض کامل با دیندار بودن مؤمن دارد. و به هر مقدار منکر فزونی یابد،مجراهای تنفس هوای سالم برای مؤمنان تنگ تر خواهد شد.
پس مؤمن موظّف است در برابر بروز منکر نه تنها سکوت
نکند؛ بلکه برای محو آن تلاش نیز بنماید. شهید مطهری
می نویسد:
مسئله ای که در ملتهای دیگر امروز دنیا به صورت
یک قانون دینی وجود ندارد این است که اسلام نه تنها
فرد را برای خود در مقابل خداوند از نظر شخص خود
مسئول و متعهد می داند، بلکه فرد را از نظر اجتماع هم
مسئول و متعهد می داند امر به معروف و نهی از منکر
همین است که ای انسان تو تنها از نظر شخصی و
فردی در برابر ذات پروردگار مسئول و متعهد نیستی،
ص: 26
تو در مقابل اجتماع خود هم مسئولیت و تعهدداری. (1)
این حدیث مخالف دیدگاهی است که امر به معروف و نهی ازمنکر را به دلیل تزاحم با حقوق دیگران مردود می داند. امام معتقد است اولویت با ارزشهاست نه اشخاص؛ لذا هر گاه ارزشها آسیب ببینند، مؤمنان باید به دفاع از حریم آن بپردازند که به طور طبیعی برای شخص مرتکب منکر، محدودیت به دنبال خواهد داشت.
ص: 27
قال الحُسَین علیه السلام:
اللّهُمَّ...جَعَلْتَ عُقُولَهم [اولیائکَ] مَناصِبَ
اَوامِرکَ و نَواهیکَ. فَاَنْتَ اِذَا شِئتَ ما تَشاءُ حَرَّکْتَ
مِن اَسرارِهِمْ کَوَامِنَ ما اَبْطَنْتَ فیهم و اَبْدَأتَ مِن
اِرادَتِکَ علی اَلْسِنَتِهِم ما اَفْهَمْتَهُمْ بِهِ عَنْکَ فی
عُقُودِهِمْ بِعُقُولٍ تَدْعُوکَ وَ تَدْعُوا اِلَیْکَ بحقائقِ ما
مَنَحْتَهُم بِهِ وَ اِنّی لاَعْلَمُ مِمّا عَلَّمْتَنی. (1)
امام حسین علیه السلام اینگونه دعا فرمود:
خدایا... اندیشه های آنان (اولیای خود) را پایگاههای
اوامر و نواهی خود قرار داده ای. پس هر گاه
خواسته های خود را بخواهی آن نهفته ها را که پوشیده
داشته ای، از باطن آنان به جنبش می آوری و از اراده خود
ص: 28
آنچه را که در پیمانها به آنان آموخته ای بر زبانشان، به
واسطه اندیشه هایی که تو را می خوانند و با حقایق
عطیه هایت به سوی تو دعوت می کنند، آشکار می سازی
و من به سبب تعلیم تو آن (حقایق) را می دانم.
قرآن کریم آکنده از اوامر و نواهی پروردگار است و او به دلیل برتری مطلقی که دارد، شایسته ترین فرد برای امر ونهی است.
البته خداوند امر و نهی خود را به زبان بشر (پیامبران، ائمه و اولیا) جاری می سازد. بنابراین حدیث در پی بیان موارد زیر است:
1 - معروف و منکر (ارزش و ضدارزش) چنان اصالتی دارد
که خداوند خود به آن امر و نهی می کند و البته همچون امور دیگر، اجرای این موضوع را بر عهده بشر نمونه (اولیا) گذاشته است.
ص: 29
2 - فرآیند این کار چنین است:
الف. عقل اولیا پناهگاه اوامر و نواهی خداست.
ب. خداوند این اوامر و نواهی را هنگام نیاز از عقل آنان به
مرحله عمل و رفتار درمی آورد.
ج. اولیای خدا، در سایه اندیشه خود (که پناهگاه این امر و
نهی است) به آنچه خواست خداست، عمل و امر ونهی
می کنند.
3 - امام حسین علیه السلام خود یکی از این اولیای الهی است که آنچه انجام می دهد، تجلی خواست الهی و اوامر و نواهی اوست.
4 - نکته ظریفی که دراین حدیث وجود دارد این است که امر به معروف و نهی از منکر، مبنای عقلی دارد و رفتارهای اولیا پیرامون امر و نهی، محصول فرمان عقل آنان است.
ص: 30
قال الحُسَین علیه السلام:
اِنّی لَم اَخرُجُ اَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لاظالِماً.
و اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِصْلاحِ فی اُمّةِ جَدّی اُریدُ
اَن آمِرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهی عَنِ المُنکَرِ (1)
امام حسین علیه السلام فرمود:
من از روی هوس و سرکشی و تبهکاری و ستمگری
قیام نکردم. تنها به انگیزه سامان بخشی در امت جدم
برخاستم. می خواهم به معروف امر و از منکر نهی کنم.
ص: 31
در برابر قیام امام حسین علیه السلام، حکومت به ایراد اتهامهایی علیه امام دست زد و کوشید در مورد دلایل این نهضت به تحریف دست زند. دو کار انجام می دهد رد اتهامات (از جمله خروج برای تفرقه، دنیاخواهی و پرستی ...) و بیان دلیل اصلی قیام که اصلاحگری در امت اسلامی است. این حدیث نشان می دهد:
1 - آمر و ناهی باید در فضای تبلیغی دشمن غرق نشود و به خوبی از عهده دفع تبلیغات آنان برآید.
2 - رد صریح اتهامات از خود و بیان دلیل اصلی اقدام، و گام
دوم برای اجرای موفق تکلیف است.
3 - ابزار اصلاحگری در جامعه دینی «در همه سطوح» «امر
به معروف و نهی از منکر است»، هر چند در شدیدترین
صورت خود (جنگ با حکومت) بروز کند. در این باره به سخنی از شهید مطهری توجه می کنیم:
ص: 32
«امام وصیتنامه ای می نویسد... «اِنی ما اِخرجتُ اَشِرا...» این عامل را خود امام مکرر و با صراحت کامل و بدون آنکه ذکری از مسئله بیعت و دعوت اهل کوفه به میان آورد، به عنوان یک اصل مستقل و یک عامل اساسی ذکر نموده این عامل ارزش بسیار بسیار بیشتری از دو عامل دیگر به نهضت حسینی می دهد. به موجب همین عامل است که این نهضت شایستگی پیدا کرده است برای همیشه زنده بماند. به موجب این عامل حسین یک مرد متعرض و منتقد است. مردی است انقلابی و قیام کننده، یک مرد مثبت است، دیگر انگیزه دیگری لازم نیست.» (1)
ص: 33
قال الحُسَین علیه السلام:
أَنا اَدعُوکُم اِلی کِتابِ اللّه ِ و سُنَّةِ نَبیِّهِ فَاِنَّ السُّنَّةَ
قَدْ اُمیتَتْ و اِنَّ البِدْعَةَ قَدْ اُحْیِیَتْ و اِنْ تَسْمَعُوا
قَولی و تُطیعُوا اَمری اَهدِکُم سَبیلَ الرَّشادِ. (1)
امام حسین علیه السلامدر نامه ای به سران و اشراف بصره، بعد ازذکر اولویت اهل بیت در ولایت و بیان غصب ولایت و...،فرمود:
شما را به کتاب خدا و سنت رسولش فرا می خوانم که
سنت او را کشته اند و بدعت را احیا کرده اند.
اگر گفتارم را بشنوید و امر مرا اطاعت کنید، شما را به
ص: 34
راه راست هدایت می کنم.
قال الحُسَین علیه السلام:
بَدَأَ اللّه ُ بِالأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ
فَریضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّها اِذا اُدِّیَتْ و اُقیمَتْ،
اِستَقامَتِ الفَرایِضُ کُلُّها هَیِّنُها وَ صَعْبُها و ذلِکَ اَنَّ
الأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ و النَّهْی عَنِ الْمُنْکَرِ دُعاءٌ اِلَی
الاَسْلامِ مَعَ رَدِّ الْمَظالِمِ و مُخالَفَةِ الظَّالِمِ و قِسْمَةِ
الفَیی ءِ و الغَنائِمِ و اَخْذِ الصَّدَقاتِ مِنْ مَواضِعِها و
وَضْعِها فی حَقِّها. (1)
امام حسین علیه السلام فرمود:
ص: 35
خداوند از امر به معروف و نهی از منکر به عنوان تکلیف
واجب از خود آغاز کرد، زیرا می دانست اگر این فریضه
انجام شود، همه قوانین از آسان و دشوارش، برپا
می شود. چون امر به معروف ونهی از منکر دعوت به
اسلام است؛ همراه با رد مظالم و مخالفت با ظالم و
تقسیم بیت المال و غنائم و گرفتن زکات از جای خود و
مصرف آن در مورد شایسته اش.
این دو فریضه، راهکاری برای تضمین اجرایی شدن قوانین
و فرایض است. کارکرد اصلی امر به معروف و نهی از منکر
فراهم کردن بستر لازم برای اقامه (برپایی و تداوم) معروفها و از بین بردن منکرات است. برای توضیح باید گفت: امر به
معروف و نهی از منکر، به مانند دو چشم بیدار هر لحظه
مراقب ارزشها می باشند. حال اگر این دو چشم بسته شوند،عوامل مخرب، معروفها را از بین خواهند برد بنابراین هرلحظه از حضور این دو فریضه، فرصتی برای حیات ارزشهاست
ص: 36
و هر لحظه از غیبت این دو، خلائی است که ارزشها را در
آستانه مرگ قرار می دهد.
کارکرد امر به معروف و نهی از منکر به گونه ای است که به
طور مدام در حال برداشتن موانع از پیش پای تحقق
معروفهاست و از سوی دیگر هر لحظه مانعی بر سر راه تحقق منکرها ایجاد می کند. از این روی بااحیای این دو، هر لحظه امکان تحقق معروفها و تمام فرایض (آسان یا مشکل) وجود دارد و مانعی سر راه آن سبز نخواهند شد. با این توضیح می توان معنای سخن امام را «که با وجود امر به معروف و نهی از منکر همه فرایض (در همه زمینه های اعتقادی، اقتصادی و... به پا داشته شوند»، به درستی فهمید.
ص: 37
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
قَد عَلِمْتُمْ اَنَّ هؤلاءِ القَومِ قَد لَزِمُوا طاعَةَ
الشَّیطانِ و تَوَلَّوا عَنْ طاعَةِ الرَّحْمانِ و اَظْهَرُوا
الفَسادَ و عَطَّلُواالحُدُودَ و اِسْتَأثَرُوا بِالفَی ءِ و اَحَلُّوا
حَرامَ اللهِ و حَرَّمُوا حَلالَهُ و اِنِّی اَحَقُّ بِهذَا الاَْمرِ
(تغییر بالقول اوبالفعل) لِقَرابتی مِنْ رَسُولِ
اللّهِ صلی الله علیه و آله
امام حسین علیه السلام فرمودند:
می دانید که این قوم پیرو شیطان شده، از پیروی خدای
رحمان سرتا فته اند و فساد را آشکار ساخته، حدود الهی
را تعطیل کرده اند و اموال عمومی را برای خود گزیده،
حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کرده اند و من به
سبب نزدیکی به رسول خدا از هر کسی دیگر سزاوارترم
که بر آنان بشورم. (1)
ص: 38
عکس العمل نشان دادن در برابر منکرات وظیفه عادی هر مؤمنی است، از این رو آنچه در این حدیث، تازگی دارد اولویتی است که امام علیه السلام برای خود در امر و نهی کردن قائل است. پیرامون خاستگاه این اولویت باید گفت: همان گونه که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله انقلاب اسلامی به وجود آورد، در برابر آسیبهایی که انقلاب را تهدید می کرد، نظام امامت را که از سوی خدا طراحی شده برده، اعلام کرد. از این رو نظام امامت عهده دار مبارزه با عوامل آسیب زا و مرتجعانی شد که
می خواستند ارزشهای نظام را نابود و آن را به ارزشهای جاهلی بازگردانند. بر این اساس متصدی نظام امامت که نماینده اش در عصر یزید، امام حسین علیه السلام است، علاوه بر این که به عنوان مسلمان موظّف به امر و نهی است، به عنوان مسئول نظام امامت و نظام
ضدارتجاعی نیز باید در سطح کلان به این وظیفه اقدام کند.
به این ترتیب روشن می شود منظور امام از «اولویت به خاطر نزدیکی به رسول خدا»، عهده داری مقام امامت و نظام ضد ارتجاعی است.(1)
ص: 39
به جز این، روایت گویای فسادهای موجود در تمام عرصه های (اعتقادی - اجتماعی - فرهنگی - اقتصادی - قضایی) است.
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
اَنْتُمْ اَیُّتهَا الْعِصابَةُ عِصابَةٌ بِالْعِلْمِ مَشْهُورَةٌ و
بِالخَیرِ مَذْکُورَةٌ و بِالنَّصیحَةِ مَعْرُوفَةٌ و بِاللّهِ فی
اَنفُسِ النّاسِ مَهابَةٌ یَهابُکُمُ الشَّریفُ... أَلَیْسَ کُلُّ
ذلِکَ اِنَّما نِلْتُمُوهُ بِما یُرجی عِندکُم مِنَ الْقِیامِ
بِحَقِّ اللّهِ و اِنْ کُنْتُم عَنْ اَکْثَرِ حَقِّهِ تُقَصِّرُونَ ... و اَمّا
حَقُّکُم بِزَعْمِکُم فَطَلَبْتُم... کُلَّ ذلِکَ مِمّا اَمَرَکُمُ اللّهُ
بِهِ مِنَ النَّهْیِ و التَّناهی وَ اَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ. (1)
امام حسین علیه السلام فرمود:
ای گروه نیرومند، دسته ای هستید که به دانش مشهور
ص: 40
و به خیرخواهی معروف اید و به وسیله خدا در دل مردم
ابهتی دارید که شرافتمند از آن حساب می برد ... آیا اینها
همه برای آن نیست که امیدوارند به حق خدا قیام کنید؛
هر چند از بیشتر حقوق الهی کوتاهی کرده اید ... و به
پندار خود، حق خویش را گرفته اید. همه اینها (قیام به
حق و بی تابی از شکسته شدن پیمان خدا و رسول و...) از
اموری است که خدا شما را به آن امر کرده است؛ همان
نهی و بازداری، ولی شما از آن غافل هستید.
امام حسین علیه السلام در این حدیث عالمان و نخبگان را
مسئولان اصلی امر و نهی می داند. ابزارهایی که آنان را به این شرافت رسانده، بیان می کند، انتظار مردم از آنان به قیام برای اجرای معروف و ترک منکر را یادآور می شود، به آفتهایی که گریبان آنان را می گیرد اشاره دارد، برخی از حقوق را که آنان به خاطر امر ونهی نکردن ضایع کرده اند یادآور می شود، و آنگاه به این موضوع که آنان (به دلیل استعدادهایی که خداوند به آنها
ص: 41
داده،) به طور ویژه مؤظّف به وظیفه امر و نهی (با عقل
هزینه هایش) هستند، توجه می دهد. از این روایت می فهمیم:
1 - از جمله گروههایی که به عنوان پیشتازان امر به معروف ونهی از منکر برگزیده شده اند، عالمان و بزرگان جوامع اند.
2 - ابزارهایی در اختیار این قشر وجود دارد که زمینه های
پذیرش و تأثیرگذاری را فراهم می کند؛ امام به نیرومند بودن
گروه، داشتن وجهه علمی، خیرخواهی، برخورداری از شکوهی که شرافتمندان از آن حساب می برند، اشاره می کند.
3 - جایگاهی که مردم برای این گروه در نظر می گیرند به
دلیل این است که از آنان انتظار دارند در برابر بی عدالتی قیام کنند و حافظ ارزشها باشند.
4 - گروههای پیشتاز درامر و نهی نیز به دلیل آفتهای
مختلفی که گریبان آنان را می گیرد، این فریضه را به فراموشی می سپارند و در اجرای آن کوتاهی می کنند.
5 - از جمله اموری که این عده نسبت به آن بی تفاوت بودندحقوق خدا و حقوق ائمه است.
6 - خداوند در مقابل تمام استعدادهایی که به آنان داده
است، آنان را مؤظّف به امر ونهی و البته تحمل هزینه هایش
ص: 42
کرده است.
ص: 43
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
اَنَّهُمْ کانُوا یَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذینَ بَیْنَ اَظْهُرِهِمُ
المُنْکَرَ و الفِسادَ فَلا یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذلکَ رَغْبَةً فیما
کانُوا یَنالُونَ مِنهُم و رَهْبَةً مما یَحْذَرُونَ وَ اللّه َ
یَقُولُ«فَلا تَخْشَوُ النّاسَ و اَخْشَوْنِ»(1) و قالَ
«الْمُؤْمِنُونَ و المُؤْمَناتُ بَعْضُهُم اَوْلِیاءُ بَعْضٍ
یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ.(2) » (3)
امام حسین علیه السلام فرمود:
آنها (بنی اسراییل) از ظالمانی که بین آنها بودند، گناه و فسادمی دیدند، ولی به خاطر طمع درآنچه از آنها به ایشان می رسید و از ترس آنچه از آن می ترسیدند، آنان را نهی نمی کردند. بااین که خدا می فرمود: «از مردم نترسید و از من بترسید» و
ص: 44
فرمود: «مردان و زنان مؤمن، ولی یکدیگرند؛ به کارهای
پسندیده امر و از کارهای زشت نهی می کنند.»
این حدیث در مقام یافتن دلایل ترک امر به معروف و نهی
ازمنکر، به موضوع هزینه هایی که آمر و ناهی باید بپردازد،
اشاره دارد. در این باره باید گفت:
1 - اجرای امر به معروف و نهی از منکر، حتی اگر از راههای صحیح صورت گیرد. به دلیل ماهیت آن (واداشتن یا
بازداشتن) تنشهایی را به وجود می آورد و اصولاً انجام تمام
فرایض مستلزم پرداخت نوعی هزینه از سوی مکلف است.
2 - هزینه هایی که آمر و ناهی می پردازد به تناسب نوع
مخاطب و قدرت و موقعیت وی شکلهای متعددی می یابد؛
گاه مخاطب حاکم است و امر و نهی او موجب سلب امنیت و جان(1) و حقوق اجتماعی می شود وگاه افراد مورد نظر
ص: 45
ثروتمند و صاحب نفوذند و امر و نهی آنان ممکن است موجب سلب برخی امتیازها از آمران وناهیان شود.
3 - اجتناب ناپذیر بودن این هزینه ها ممکن است آمر وناهی
را به ترک فریضه وادار کند. که دلیل عمده آن نداشتن باور
وایمان کامل به خداست.(1)
4 - امام حسین علیه السلام دو عامل اساسی (طمع - ترس) را به عنوان عوامل بازدارنده ذکر می کند و می فرماید بنی اسراییل به دلیل تحمل نکردن این دو هزینه، از امر ونهی خاطیان صرف نظر کردند.
5 - حقیقت این است که آمر و ناهی و هر فرد مکلّفی باید
منشاءِ اصلی قدرت و عظمت را بشناسد و باور کند قدرت
ص: 46
مطلق و کسی که باید در مقابل او خشوع داشت و به عطایش طمع ورزید، خداوند است؛ نه بندگان. بر پایه این حقیقت امام حسین علیه السلام به آیه قرآن اشاره می کند که مؤمنان باید تنها از خدا ملاحظه و ترس داشته باشند، نه غیر او و به این ترتیب آماده پرداختن هر نوع هزینه باشند.
6 - همچنین حضرت دلیل دیگری را هم برای لزوم هزینه
پذیری بیان می کند و آن ولایت و پیوندی است که مؤمنان
نسبت به یکدیگر دارند و بر اساس آن باید همدیگر را امر و
نهی و به طریق حق رهنمون شوند.
بنابراین در این حدیث دو مبنا برای هزینه پذیری بیان شده
است. (1 - باور داشتن قدرت مطلق الهی. 2 - قبول مسئولیت همگانی مؤمنان).
ص: 47
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
اَلا تَرَوْنَ اَنَّ الحَقَّ لا یُعَملُ به و اَنَّ الباطِلَ لا
یُتَناهی عنه لِیَرْغَبْ المُؤْمِنُ فی لقاءِ اللّه ِ مُحِقّاً
فَاِنّی لا اَریَ الْمَوتَ اِلاَّ الشَّهادَة وَ لاَ الْحَیاةَ مَعَ
الظّالِمینَ اِلاّ بَرَما. (1)
امام حسین علیه السلام فرمود:
آیا نمی بینید به حق عمل و از باطل نهی نمی شود. در
چنین شرایطی بایسته است مؤمنان خواهان دیدار خدا
باشند که من چنین مرگی را جز شهادت و زندگی در کنار
ظالمان را جز ننگ و خواری نمی دانم.
ص: 48
1 - در جامعه فاقد شادابی دینی چون نسبت به مرگ ارزشهااعتراض نمی شود، ارزشها شکست خورده و ذلیل اند. بنابراین یکی از آثار ترک نهی ازمنکر و امر به معروف را باید «ذلت دینی» دانست و به عکس یکی از فواید امر و نهی، حفظ زندگی ارزشها و عزت آنها است.
2 - امام حسین علیه السلام زندگی در چنین فضایی را جز مرگ نمی داند. زیرا درجایی که ارزشها می میرند، حیات برای انسان ارزشمدار معنا ندارد. چون انسان ارزشمدار، مرگ و زندگی خود را دایرمدار مرگ و زندگی ارزشهایش می داند.
3 - امام حسین علیه السلام می کوشد با اعلام آمادگی برای شهادت طلبی، در جان مردگان روحی بدمد و به فصل خزان ارزشها پایان دهد.
4 - از نظر او معروفها آن قدر ارزش دارند که او جانش را فدا
کند. بنابراین از این سخن به اهمیت ارزشها نیز باید پی برد.
ص: 49
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
فَقَدْ عَلِمْتُمْ اَنَّ رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله قَدْ قالَ فی حَیاتِهِ
«مَنْ رَأی سُلطاناً جائِراً مُستَحِلاًّ لِحُرُمِ اللّه ِ، ناکِثا
لِعَهْدِ اللّه ِ، مُخالِفا لِسُنَّةِ رَسُولِ اللّه ِ، یَعْمَلُ فی
عِبادِاللّه ِ بِالاِثْمِ و العُدوانِ ثُمَّ لَمْ یُغَیِّر بِقَولٍ و لا
فِعلٍ، کانَ حَقّا عَلَی اللّه ِ اَنْ یُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ» (1)
امام بعد از آنکه توسط حُر در کربلا متوقف شد در نامه ای به بزرگان کوفه نوشت:
حتماً می دانید رسول خدا در زمان حیاتش فرمود: «هر
که فرمانروای ستمگری را ببیند که حرامهای خدا را
حلال می شمرد، پیمان خدا را می شکند، باسنت پیامبر
مخالفت می ورزد و بابندگان خدا با تجاوز رفتار می کند،
ص: 50
ولی با گفتار و رفتارش بر او نشورد، خدا را می سزد که او
را در جایگاه آن ستمگر درآورد.»
در این حدیث امام حسین علیه السلام به بازگویی حدیثی ازپیامبر صلی الله علیه و آله می پردازد و در پی معرفی مصداق آن است. این عمل (شناساندن مصادیق سلطان جائر و شناساندن جریان باطل) تأثیر زیادی در جلوگیری از ورود توده ها به جرگه منحرفان دارد. از این رو امام در جاهای دیگر نیز از این روش استفاده می کند، از جمله در جواب نضر بن مالک که از آیه (هذان خصمان اختصموا فی ربهم) سؤال کرده بود، فرمود: ما و بنی امیه در ارتباط با (ایمان و کفر به خدا) با هم در ستیزیم،
ما باور داریم که خدا راست می گوید، آنان می گویند خدا دروغ می گوید، پس ما و آنان تا روز قیامت دشمن خواهیم بود. (1)
بنا بر این با این روش علاوه بر اینکه حکم لازم درباره گناه
مورد نظر اعلام می شود، مصداق آن نیز شناسانده می شود و
ص: 51
چنین عملی، موجب می شود فرد مخاطب حق و باطل را به درستی تشخیص دهد و عامل زیربنایی رویکرد به معروف و گروه معروف طلبان فراهم شود.
ص: 52
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللّهِ مَنْقُوضَةً فَلا تَفْزَعُونَ و اَنْتُمْ
لِبَعْضِ ذِمَمِ آبائِکُم تَفَزَعُونَ و ذِمَّةُ رَسُولِ اللّهِ
مَخفورَةٌ و الْعُمْی والبُکْمُ و الزمنی فِی الْمَدائِنِ
مُهْمَلَةٌ لا تُرْحَمُونَ و لا فی مَنزِلَتِکُم تَعمَلُون و لا
مَن عَمِلَ فیها تَعْنَوُنَ و بِالأِدّهانِ وَ الْمُصانَعَةِ عِنْدَ
الظَّلَمَةِ تَأمَنُونَ کلُّ ذلِکَ مِمّا أَمَرَکُمُ اللّه ُ بِهِ مِنَ
النَّهْیِ و التَّناهی و اَنْتُمْ عَنهُ غافِلونَ. (1)
امام حسین علیه السلام فرمود:
شما [ای گروه نیرومند! دسته ای که به دانش و نیکی و
خیرخواهی معروف اید] می بینید پیمانهای خدا شکسته
ص: 53
شده است و نگران نمی شوید، با این که برای نقض پیمان
پدران خود به هراس می افتید. می بینید پیمان رسول خدا
خوار شده و کورها و لالها و از کارافتاده ها در شهرها رها
شده اند و رحم نمی کنید و در خور مسئولیت خود کار
نمی کنید و به سازش با ظالمان آسوده اید. همه اینها
همان نهی و بازداری است ولی شما از آن غافل اید.
در این حدیث مسائل بسیار مهمی مورد اشاره قرار گرفته
است که می توان این امور را بر شمرد:
1 - وجود منکرات؛ مانند شکسته شدن پیمانهای الهی، عهد رسول خدا، رها شدن کر ولالها در شهرها (فقر معنوی و اعتقادی) مورد تصریح امام قرار گرفته است.
2 - خداوند در برابر بروز منکرات از مؤمنان انتظار قیام و
اقدام برای اقامه معروفها و نابودی منکرها را دارد. از این روی مؤمنان (به طور عموم) وظیفه امر و نهی در چنین شرایطی دارند و مخاطب امر خدا برای امر به معروف و نهی از منکر
ص: 54
شمرده می شوند.
3 - در برابر بروز منکرات، دانشمندان غیرمتعهد، رفتاری
کاملاً ناصواب از خود بروز می دهند که عبارت اند از:
- حساسیت نشان ندادن در برابر منکرها
- حساس بودن بی جا به میراث اجداد
- رحم نکردن و بی توجهی به کر و لالها (فقرای معنوی)
- کارنکردن به میزان مسئولیت
- بی توجهی به آمران و ناهیان و کسانی که وظیفه خود را
درست تشخیص داده اند.
- چاپلوسی و سازش با ظالمان.
ص: 55
قال الحُسَین علیه السلام
اِعْتَبِرُوا اَیُّهَا النّاسُ بِما وَعَظَ اللّه ُ بِهِ اَوْلِیاءَهُ مِنْ
سُوءِ ثَنائِهِ عَلَی الاَحْبارِ اِذْ یَقُولُ«لَوْلا یَنْهاهُمُ
الرَّبّانِیُّوُنَ والاَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الاْثْم»(1) . وَ قالَ
«لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنی اِسراییل»الی قولِهِ
«لَبِئسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ»(2) و اِنَّما عابَ اللّه ُ ذلِکَ
عَلَیْهِم لاِّهُمْ کانُوا یَرَوْنَ مِنَ الظُّلْمَةِ الَّذینَ بَیْنَ
اَظْهُرِهِم الْمُنْکَرَ وَالفَسادَ فَلا یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ
ذلِکَ. (3)
امام حسین علیه السلام فرمود:
ای مردم از آنچه خدا اولیایش را با آن پند داده، پند
ص: 56
بگیرید، مانند انتقاد او از دانشمندان یهود، آنجا که
می فرماید «چرا دانشمندان الهی آنان را از گفتار و
گناهانشان باز نمی دارند» و می فرماید «از میان بنی
اسرائیل آنان که کفر ورزیدند، لعن شدند ...» تا آنجا که
می فرماید «چه بد بود آنچه می کردند». بدین سان
خداوند آنان را نکوهش کرد، چون از ستمگرانی که میان
آنها بودند گناه و فساد می دیدند، ولی آنها را نهی
نمی کردند.
1 - احبار و رهبانها مسئول امر و نهی اند و با این کار باید جامعه خود رانجات می دهند، ولی این گروه نیز ممکن است امر ونهی را ترک کنند.
2 - گروه برگزیده در پی عمل نکردن به امر ونهی، مشمول لعن الهی می شوند. «دوری از رحمت الهی» اثر ترک امر به معروف و نهی از منکر است و خداوند تارکان امر ونهی را شایسته نکوهش و انتقاد می داند.
3 - این معادله در هر زمانی جاری است و امام، عالمان و
زاهدان عصر خود را به پندگیری از سرگذشت اولیا در امتهای گذشته دعوت می کند.
ص: 57
4 - شیوه امام برای دعوت بزرگان به پرهیز از ترک امر و نهی،استدلال از آیات الهی و نظیریابی تاریخی است. این گونه استفاده از وقایع تاریخی، موجب پذیرش زودتر در مخاطبان می شود و آنان را به این باور می رساند که تکرار تاریخ ممکن است.
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
وَقَعْنا فیِ الخَطایا و البَلایا
وَ فی زَمَنِ اِنْتِقاضٍ وَ اِشْتَباهٍ
تَفانَی الخَیرُ والصُّلَحاءُ ذَلُّوا
و عَزَّ بِذُلَّهِم اَهْلُ السَّفاهِ
و باءَ الآمِرُونَ بِکُلِّ عُرفٍ
فَما عَن مُنکرٍ فیِ الناسِ ناهِ
فَصارَ الحُرُّ لِلمَمْلُوکِ عَبدا
فَما لِلحُرِّ مِنْ قَدرٍ و جَاهٍ (1)
ص: 58
امام حسین علیه السلام فرمود:
ما در عصر خطاها و گرفتاریها و در عصر شکستن
(پیمانها) و اشتباه (سرگردانی) واقع شده ایم.
خیر نابود شد و صالحان خوار شدند و با خواری آنان
ص: 59
نابخردان عزیز شدند.
فرمان دهندگان به هر نیکویی برگشتند، از این رو در
میان مردم هیچ باز دارنده ای از منکر نیست.
آزادمردان، برده بردگان شدند، از این رو برای آزاد
مردان ارج و منزلتی نمانده است.
این اشعار به روشنی دورنمای جامعه ای را که آمران به
معروف و ناهیان از منکر در آن نباشند، نشان می دهد.
امام بَرده شدن مردم آزاد، و سلب ارج و منزلت آنان را بعد از متروک شدن امر و نهی بیان می کند. بر این اساس از منظر امام جامعه ای عزیز می ماند که آمران و ناهیان در آن زنده باشند، در غیر این صورت اگر آمران به معروف رویگردان
شوند، فضا برای جلوگیری از گناه نیز مناسب نخواهد بود و در چنین وضعیتی به تدریج خوبیها نابود و پلیدیها زنده خواهند شد و سرانجام کاربه جایی خواهد رسید که خوبان تحت سلطه ناصالحان در خواهند آمد.
ص: 60
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
اَما سَمِعْتَ قَولَ اللهِ تَعالی «و اِنْ جاهَدَکَ عَلی
اَنْ تُشْرِکَ بی مالَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما» و
قَوْلَ رَسُولِ اللّهِ «اِنَّمَا الطّاعَةُ فِی الْمَعْرُوفِ» و قَوْلِهِ
«لا طاعةَ لِمخْلُوقٍ فی مَعْصِیَةِ الْخالِقِ.» (1)
امام حسین از عبدالله فرزند عمروعاص پرسید: اگر می گویی من محبوبترین افرادم، چرا در صفین با من و پدرم جنگیدی؟
او گفت: پیامبر از من خواست از پدرم اطاعت کنم. حضرت
فرمود:
آیا سخن خدا را نشنیده بودی که «واگر پدر و مادرت
تو را وادار کنند آنچه را نمی دانی شریک خدا قرار دهی،
ص: 61
امر آنان را نپذیر» و فرموده رسول خدا را که «همانا
اطاعت از غیرخدا، فقط در کارهای نیک است» و
فرموده اش را که «هیچ مخلوقی در چیزی که نافرمانی
آفریدگار در آن است، نباید اطاعت شود.»
1 - هر چند عذر عبدالله، ساختگی است و او نه به خاطر نهی پیامبر از نافرمانی پدر، بلکه به خاطر همراهی با پدر و قبول نداشتن جبهه حق به جنگ صفین رفته بود، اما امام از انگیزه اش چشم می پوشد و سراغ اصل استدلال او می رود.
2 - در برابر استدلال عبدالله که از پیامبر به نفع خود خرج
می کند، امام منظور پیامبر را با قرآن توضیح می دهد؛ یعنی با چیزی که مورد موافقت طرف مقابل است.
3 - امام مرز اطاعت پذیری را بیان می کند و آنجایی است که به کارهای نیک و ارزشی فرمان داده شود، نه ضدارزشی. بنابراین ما مؤظّف هستیم در برابر امر و نهی ها بصیرت داشته باشیم.
4 - اصالت با ارزشهای الهی و دینی است، به گونه ای که در زمان تزاحم بین حقوق الهی و حقوق دیگران (مثلا حقی که پدر
ص: 62
بر گردن فرزند دارد و فرزند باید به امر او عمل کند) باید اولویت به ارزشها و حقوق الهی داده شود.
ص: 63
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
کُلُّکُمْ عاصٍ لاِمْری غَیرُ مُسْتَمِعٍ لِقَوْلی قَد
اِنخَزَلَتْ عَطِیّاتُکُمْ مِنَ الْحَرامِ و مُلِئَتْ بَطُونُکُمْ مِنَ
الحَرامِ فَطَبَعَ اللّه ُ عَلی قُلُوبِکُم. (1)
امام به لشکر عمر سعد روکرد و فرمود:
همه شما از امر من سرپیچی می کنید وناشنوایید، زیرا
بخششهایتان در حرام منحصر و شکمهای شما از حرام
پر شده است و خدا بر دلهای شما مُهر زده است.
1 - گناه آثار وضعی دارد و در همین زندگی دنیایی اثر سوء برجای
ص: 64
می گذارد، هر چند ممکن است این اثر از نظر فرد پنهان بماند.
2 - بر اساس این حدیث روشی که این گروه برای زندگی
برگزیده اند، مبتنی بر حرام خواری است و این گناه با وجود آنان آمیخته شده است.
3 - به دلیل حرام خواری زیاد (به گونه ای که شکمهایشان ازحرام پر شده است) آنان استعداد هدایت پذیری رااز دست می دهند؛ درست مثل کسی که تا نوک موی سر در باتلاق فرو رفته و هیچ راهی برای نجات ندارد. از این روی بر قلب آنان مُهر زده می شود، یعنی دیگر استعداد هدایت پذیری ندارند.
4 - امام حسین علیه السلام دلیل سرپیچی از اوامر خود را همین بلای بزرگ می داند و معتقد است آنچه موجب می شود رهنمودش در جان آنان تاثیر نگذارد، این است که دلهایشان مُهر خورده است. آن حضرت در جای دیگر می فرماید:«از بلاهایی که بر این امت فرود آمده این است که اگر ما آنان رافرا خوانیم نمی پذیرند...»
5 - امام با اعلام این فرآیند، دیگران را از قباحت و آثار این گناه
ص: 65
بزرگ (حرام خواری) مطلع سازد و در واقع هر چند گفتن این سخن برای آن جمع فایده ای نداشت، ولی شناخت مخاطبان بعدی از گناه و اثر آن را در پی دارد.
ص: 66
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
قَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللّه ِ یَقُولُ «... اِذْا رَأَیْتُمْ مَعاوِیَةَ
عَلی مِنْبَری فَاَبْقرُوا بَطْنَهُ.» فَوَاللّه ِ لَقَد رَآهُ أَهلُ
المَدینَةِ عَلی مِنْبَرِ جَدّی فَلَم یَفعَلوا ما اُمِرُوا بِهِ
فَابْتَلاهُمُ اللّه ُ بِاِبْنِهِ یَزیدَ.(1)
امام حسین علیه السلام فرمود:
از رسول خدا شنیدم که فرمود:
«... اگر معاویه را بر منبر من دیدید شکمش را
بشکافید.»
به خدا سوگند اهل مدینه او را بر منبر جدم دیدند و به
فرمانش عمل نکردند، از این رو خدا آنان را به فرزندش
ص: 67
یزید گرفتار کرد.
1 - پیامبر شخصاً به اقدام عملی دستور می دهد و از مردم
می خواهد وارد این مرحله شوند این موضوع گویای آن است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نسبت به وقوع انحرافها، بعد از خود، آگاهی داشت و ،به تناسب، راهکارهایی را برای کنترل و حذف آنهاپیش بینی کرد. و موضوع امر به معروف و نهی از منکر از جمله این راهکارها است. لذا در صورتی که مسلمانان به این تکلیف عمل می کردند، انحراف مذکور زدوده می شد.
2 - امام حسین علیه السلام به اثر نپذیرفتن نهی از منکر و امر به معروف پیامبر اشاره می کند و آن را «تسلط یزید بر امت»می داند. به این ترتیب روشن می شود یکی از آثار نهی ناپذیری و نیز ترک امر به معروف و نهی از منکر «ذلت امت» است که در آن زمان این موضوع با تسلط همه جانبه یزید محقق شد.
3 - نکته دیگر این که اگر امت امر و نهی پیامبر را
ص: 68
می پذیرفت و (طبق آن خود نیز با نهی از منکر در مرحله
عملی معاویه را از بین برمی داشت) به عزت می رسید؛ همان طور که با ترک آن دچار ذلت شد.
ص: 69
مرحله قلبی
مرحله زبانی و شیوه ها
مرحله عملی
در برابر آمران و ناهیان
ترک امر و نهی
امر و نهی در عرصه های مختلف
ص: 70
عَلَیْکَ شَرابُکَ اَیُّهَا الْمَرءُ لاَ عینَ عَلَیْکَ منّی.(1)
یزید مشغول شرابخواری بود که امام حسین علیه السلام وارد شد. او با بی شرمی امام را دعوت به آن کرد. حضرت فرمود:شرابت به زبان خودت، ای مرد من بر تو نظارت ندارم.
ص: 71
1 - در این روایت، مخاطب امام طبقه حاکم و مشخصا فرزند معاویه است.
2 - امام از مرحله ابراز تنفر قلبی استفاده کرده است، در حالی که در قضیه کربلا تندترین روشها (قیام علیه حکومت) را برگزید و بیشترین هزینه (کشته شدن) را هم پذیرفت.
3 - راز این دو گانگی در آن نهفته است که قبول خطر
عظیم، در برابر منکر عظیم پذیرفتنی است، لذا امام خطر
عظیم (شهادت) را در برابر منکر عظیم (موروثی کردن
خلافت، افسادهای سازمان یافته در جامعه، دگرگونی اسلام و...) می پذیرد. اما دراین مورد خاص (شرابخواری یزید) به روش حداقلی بسنده می کند.
شهید مطهری رحمه الله می نویسید:
اولین مرتبه نهی از منکر هَجر و اعراض است: یعنی وقتی
شما فرد یا افرادی را می بینید که مرتکب منکراتی می شوند به عنوان مبارزه با او از او اعراض می کنید. وی را مورد هجر قرار می دهید یکی از درجات و مراتب امر به معروف و نهی از منکر و در واقع یکی از اقسام تنبیه در مواردی که باید اجرا شود، این است که شما نسبت به او سردی نشان دهید، بی اعتنایی
ص: 72
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
ثُمَّ وَلَّیْتَ اِبْنَکَ وَ هُوَ غُلامٌ یَشْرَبُ الشَّرابَ و
یَلهُو بِالْکِلابِ فَخُنْتَ اَمانَتَکَ و اَخْرَبْتَ رعِیَّتَکَ و
لَمْ تُؤَدِّ نَصیحَةَ رَبِّکَ فَکَیْفَ تولّی عَلی اُمَّةِ مُحَمَّدٍ
مَنْ یَشْرَبُ المُسْکِرَ...و لَیْسَ شارِبُ الْمُسْکِرِ
بِأَمینٍ عَلی دِرْهَمٍ فَکَیْفَ عَلی الأُمَّةِ فَعَنْ قلیلٍ تَرِدُ
عَلی عَمَلِکَ حینَ تُطوی صَحائفُ الاِسْتِغْفارِ.
قاضی نعمان مصری نامه ای از امام حسین علیه السلام به معاویه نقل کرده است. که در آن او را از منکرات نهی می کرد:
سپس فرزند خود را که جوانی شرابخوار و سگ باز
است، جانشین خود کردی پس در امانت خیانت رواداشتی
و زیردستان خود را به تباهی کشاندی و وظیفه دینداری
را انجام ندادی.
ص: 74
چگونه کسی را بر مسلمانان می گماری که شراب
می نوشد ... و شرابخوار بر یک درهم نیز امین نیست،
چگونه بر امّتی امین باشد.
به زودی، آنگاه که نامه های استغفار و توبه پیچیده
شود، نتایج عمل خود را دریابی. (1)
1 - یکی از شیوه های امر به معروف و نهی ازمنکر، استفاده از مکتوبات، نامه ها، مطبوعات و رسانه هاست که می تواند به طور خصوصی (نامه های شخصی، گفت و گوهای طرفینی) و عمومی (نامه های سرگشاده، سخنرانیهای عمومی و علنی و...)باشد که البته هر یک ویژگیهای خود را دارند.
2 - در اینجا امام از شیوه نامه نگاری استفاده کرده است.
علاوه بر شکل امر ونهی، روش امر ونهی نیز مهم است. در این نامه حضرت از روش اعتراض، استدلال و هشدار، سود برده است. امام ابتدا به یادآوری منکرات و اعتراض به آن
ص: 75
پرداخته، آنگاه در ضمن هر مورد، استدلال خود بر منکر و غیرصحیح بودن آن را به روشنی توضیح داده و در خاتمه به
هشدار و انذار وی پرداخته است.
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
یا هذا لا تُجاهِد فِی الرِّزْقِ جَهادَ المُغالِبِ وَ لا
تَتَّکِلْ عَلَی الْقَدَرِ اِتِّکالَ مُسْتَسْلِمِ فَاِنَّ اِبتِغاءَ
الرِّزْقِ مِنَ السُّنَّةِ و الاِْجْمالَ فِی الطَّلَبِ مِنَ العِفَّةِ و
لیْسَتِ العِفَّةُ بمانِعَةٍ رِزْقا وَ لا اَلْحِرصُ بِجالِبٍ فَضَلاً
و اِنَّ الرِّزْقَ مَقْسُومٌ وَ الأَجَلَ مَحْتُومٌ وَ اِسْتِعْمالَ
الْحِرْصِ طالِبُ المَأثَمِ.
امام حسین علیه السلام خطاب به شخصی فرمود:
فلانی! در راه به دست آوردن روزی ستیزه گرانه تلاش
ص: 76
مکن و بر قَدَر مانند شخص بی اختیار، تکیه مزن زیرا در
جست و جوی روزی برآمدن از سنت است و اجمال در
جست و جوی روزی از عفت است و عفت مانع روزی
نیست و حرص زیاد روزی نمی آورد. براستی رزق تقسیم
شده و اجل حتمی است و به کار گیرنده حرص جوینده
گناه است. (1)
در میان نهی های امام، کمتر موردی را می توان یافت که
حضرت به امر ونهی خشک بسنده کرده باشد؛ بلکه عموماً درکنار نهی، به بیان دلیل می پردازد. در این جا نیز این کار را کرده است. حداقل فایده های بیان دلیل چنین است:
1 - شکستن مقاومت فکری طرف مقابل
2 - آماه سازی زمینه پذیرش امر ونهی
ص: 77
3- تداوم ترک منکر و انجام معروف به دلیل برخورداری از
منطق قوی
4 - مقاومت در برابر عوامل ارتجاعی به دلیل واکسینه
شدن استدلالی
5 - تبدیل فرد معصیت کار به جمع طرفداران معروف
ص: 78
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
اِفْعَلْ خَمْسَةَ اَشْیاءَ وَ اَذْنِبْ ماشِئْتَ. فَاَوَّلُ ذلِکَ
لا تَأْکُلْ رِزْقَ اللّهِ و أَذْنِبْ ما شِئتَ و الثّانی اُخْرُجْ
مِن وِلایَةِ اللّهِ و اَذْنِبْ ما شِئتَ وَالثّالثُ اُطلُبْ
مُوضِعا لا یَراکَ اللهُ و اَذْنِبْ ما شِئْتَ و الرّابِعُ اِذا
جاءَ مَلَکُ الْمَوْتِ لِیَقْبِضَ رُوحَکَ فَاَدْفَعْهُ عَنْ
نَفسِکَ و اَذْنِبْ ما شِئْتَ وَ الخامِسُ اِذا اَدْخَلَکَ
مالکٌ فِی النّارِ فَلا تَدْخُل فی النّارِ و اَذْنِبْ ما
شِئْتَ. (1)
شخصی نزد امام حسین علیه السلام آمد و گفت: من فردی گناهکارم و در برابر گناه تاب خویشتنداری ندارم. حضرت
ص: 79
فرمود:
پنج کار را انجام بده، آنگاه هر چه خواستی گناه کن؛
اول: روزی خدا را نخور و هر چه خواستی گناه کن. دوم:
از قلمرو او بیرون برو و هر چه خواستی گناه کن. سوم:
به جایی وارد شو که خدا تو را نبیند و هر چه خواستی
گناه کن. چهارم: هر گاه فرشته مرگ آمد تا جانت را
بگیرد، او را از خود بران و هر چه خواستی گناه کن.
پنجم: هر گاه مالک دوزخ تو را در آتش اندازد، در آتش
نرو و هر چه خواستی گناه کن.
هر چند عوامل بیرونی متعددی برای بازداری از گناه در
جامعه اسلامی طراحی شده است، اما اسلام مهمترین عامل را رویکرد و باور درونی افراد می داند: امری که هیچ بدیلی برای آن نمی توان سراغ گرفت.
بر پایه این اصل، امام فرد گناهکار را به گونه ای رهنمون
می شود که آن عامل درونی در وجودش بیدار شود و او به آن
ص: 80
باور مقدس و بزرگ برسد؛ که خداوند سلطه همه جانبه دارد و بشر در هیچ پایه و مرحله ای از انتقام او در امان نیست. این ترس مقدس موجب خواهد شد فرد باور کند که در هر حالی در منظر اوست، و خدا در لحظه لحظه زندگی او حضور دارد.
نکته ظریفتر این که امام سیر نیازمندی و ذلت انسان در
تمام مراحل را به ترتیب یادآور می شود( روزی خوردن، در
قلمرو خدا بودن، در منظر خدا قرار داشتن، حتمی بودن مرگ،مقدر بودن عِقاب و عذاب) و به این ترتیب فرد را به باور داشتن «عظمت و سلطه الهی» در همه جوانب و «لزوم فرمان بردن از او» می رساند.
ص: 81
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
وَ یُحَکَ أَمّا تَتَّقِی اللّهَ الّذی اِلَیْهِ مَعادُکُ
أَتُقاتِلُنی وَ اَنَا ابْنَ مَنْ عَلِمْتَ؟
یا هذا ذَر هؤُلاءِ الْقَوْمَ وَ کُنْ مَعی فَاِنَّهُ اَقْرَبُ لَکَ
مِنَ اللّهِ. (1)
امام شخصی را فرستاد و به ابن سعد پیام داد که با او کار
دارد. وقتی آمد، فرمود:
وای بر تو! آیا از خدایی که بازگشت به سوی اوست
نمی ترسی؟ آیا با من که می دانی پسر چه کسی ام،
می جنگی؟ اینان را رها کن و با من باش که تو را به خدا
نزدیک می کند.
- در پی این سخنان، عمر سعد بهانه های مختلفی آورد که
ص: 82
امام یکایک آنها را رفع کرد، ولی در نهایت به رغم استدلالهای امام، سکوت کرد، امام نیز از او منصرف شد و نفرینش کرد.
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
اِنَّ مَنْ وَضَعَ دینَهُ عَلَی الْقِیاسِ لَمْ یَزالِ الدَّهْرَ
فِی الاَرْتِماسِ مائِلاً عَنِ الْمِنْهاجِ ظاعِناً فی
الاِعْوِجاجِ، ضالاً عَنِ السَّبیلِ... (1)
امام حسین علیه السلام فرمود:
هر کسی دین خود را بر قیاس نهد، همواره عمرش در
اشتباه می گذرد. از آیین روشن خدا رو برمی تابد. به
سوی کجی و انحراف کوچ می کند واز راه راست حق گمراه
می شود.
ص: 83
شناساندن آثار گناهان می تواند رویگردانی از گناه را در پی
داشته باشد. از این رو امام در مقابل دانشمندی که از قیاس سود می برد، به تشریح عوارض و آثار آن می پردازد و توضیح می دهد که قرار دادن دین بر محور قیاس، در نهایت به گمراهی می انجامد. امام می داند که آن دانشمند در پی گمراهی نیست بلکه در پی یافتن حق است. بنابراین با آگاهی از هدف نهایی آن فرد، راه دستیابی به هدایت و صراط حق را، به او توضیح می دهد و می فرماید که نه تنها قیاس او را به مقصود نمی رساند، که موجب انحرافش از حق نیز می شود. (1)
در روایتی دیگر امام می فرماید:
مَن حاوَل امراً بمعصِیَتهِ اللّهِ تَعالی کانَ افوتَ لِما یَرجوا
واسرعُ لِمجی ءِ ما یَحْذَرُ (2)
ص: 84
کسی که از راه نافرمانی خدا در پی چیزی باشد، آنچه را امید دارد. زودتر از دست می دهد و آنچه را بیم دارد، زودتر سر می رسد.
ص: 85
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
لَقَدْ بَلَغَنی وَقیعَتُکَ فی عَلیّ وَ قِیامُکَ بِبُغْضِنا وَ
اِعتِراضُکَ بَنی هاشِمٍ بِالْعُیوبِ فَاِذا فَعَلْتَ ذلِکَ
فَارْجِعْ اِلی نَفْسِکَ ثُمَّ سَلْهَا الْحَقَّ عَلَیْها وَ لَها،
فَاِنْ لَمْ تَجِدْها اَعَظَمَ عِیباً فَما اَصغَرَ عَیْبَکَ فیکَ
وَ قَدْ ظَلَمناکَ یا مُعاوِیَةُ فَلا تُوَتِّرَنَّ غَیرَ قَوسِکَ وَلا
تَرمِیَنَّ غَیرَ غَرَضِکَ وَ لا تَرْمِنا بِالعَداوَةِ مِنْ مَکانٍ
قَریبٍ. (1)
ص: 86
معاویه در ایام حج، امام حسین علیه السلام را دید و با او درباره کشتن شیعیان سخنانی گفت. حضرت فرمود:
من از بدگویی تو به علی و تلاش تو در کینه توزی ما و
عیب جویی از بنی هاشم آگاه شده ام. اکنون که چنین
می کنی، به خود برگرد و از وجدانت - به زیانت یا نفعت
باشد - حق را بپرس. اگر نفس خود را معیوبترین ندیدی
پس عیوب تو چه ناچیز است و ما به تو ستم کرده ایم.
ای معاویه جز به کمان خود زه مبند و جز به مقصد
خود تیر میفکن و ما را از جایی نزدیک هدف نگیر.
ص: 87
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
یا هذا کُفَّ عَنِ الغَیبَةِ فَاِنَّها اِدامُ کِلابِ النّار. (1)
امام حسین علیه السلام فرمود:
ای فلانی دست از غیبت بردار، چون نان و خورشت
سگهای جهنم است.
ص: 88
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
نادِ فی الناسِ اَن لا یُقاتِلَنَّ مَعی رَجلُ علیه دَینُ
فَاِنَّه لیس مِن رَجُلٍ یَموتُ و علیه دَین لا بَدَع لَه
وفاءً الاّ دَخَل النّارَ (1)
امام حسین علیه السلام به عمیر فرمود:
در بین مردم ندا کن کسی که بدهی دارد نباید با من به
پیکار درآید که هر که با بدهی بمیرد و برای پرداخت آن
نیندیشیده باشد، در آتش درآید.
از ویژگیهای آمران وناهیان، التزام عملی به اجرای معروفها
ص: 89
و ترک منکرهاست و آنان باید خود در مرحله عمل از ارتکاب
گناه و یا ترک واجبات پرهیز کنند. از این رو شاهدیم که امام درسخت ترین شرایط که به وجود یارانی مبارز نیاز دارد، دست به کاری می زند که در عمل به کم شدن همین جمع اندک می انجامد.
البته این حدیث به معنای آن نیست که فریضه اهم جهاد و
دفاع از کیان اسلام، به خاطر ادای قرض ترک شود، زیرا روشن است که ضرر حاصل از ترک جهاد به مراتب بالاتر از ترک ادای دِین است. بلکه به نظر بیدار کردن روحیه ارزشمداری و التزام عملی به تمام ارزشهای دینی، در مراتب، مورد نظر امام است.
از سویی دیگر امام راه حل نشان می دهد و آن این است:
مؤمنان که احیانا قرض دارند، حداقل به فکر ادای آن باشند و آن گاه در جهاد شرکت کنند. این امر ممکن است در قالب وصیت کردن برای ادایِ دین و... باشد.
در این باره می توان استفتایی از امام خمینی؛ را یادآور شد که بر ادای فریضه جهاد، هر چند با ترک ادای قرض، اشاره دارد.
س: آیا کسی که مقروض است قبل از پرداخت قرض خود
می تواند در جبهه حضور یابد یا نه؟
ج: مانع ندارد، ولی اگر طلبکار مطالبه می کند، و او قدرت
ص: 90
پرداخت دارد، اوّل بدهی را بپردازد و بعدا در جبهه شرکت کند. (1)
ص: 91
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
خَفِّضْ عَلَیْکَ أَسْتَغْفِرُ اللّهَ لی وَ لَکَ، اِنَّکَ لَوْ
اِسْتَعَنْتَنا لاَعْناکَ وَلَوْ اِستَرْفَدْتَنا لَرَفَدْناکَ وَلَوْ
اِستَرْشَدْتَنا لاَرْشَدْناکَ
عصار بن مصطلق می گوید: وارد مدینه شدم و حسین بن
علی را دیدم به خاطر کینه ای که از پدرش داشتم، گفتم تو
فرزند ابوترابی؟ گفت آری. من تا توانستم به او ناسزا گفتم تا
آنکه خود خسته شدم. حضرت با مهربانی آیات 199 تا 202
اعراف را (مبنی بر نیکوکاری، نیاز به خدا..) خواند و فرمود:
بر خود آسان بگیر از خدای سبحان برای خود و تو
آمرزش می خواهم. اگر از ما کمک بخواهی کمک می کنیم،
اگر بخشش بخواهی، می بخشیم و اگر هدایت بجویی،
راهنمایی ات می کنیم.
ص: 92
عصار گفت پشیمانی وجودم را فرا گرفت. ولی امام فرمود
خجالت نکش که خدا گناهت را می بخشد و او مهربانترین
مهربانان است.
امر به معروف و نهی از منکر، همواره به معنای پیش گرفتن
روشهای تند و تحکم آمیز نیست، بلکه هدف اصلی در آن
بازداری از منکر و واداری به معروف است. از این رو تمام سازو کارهایی که می تواند به این روند کمک کند، تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر جاری خواهد بود و از آن جمله است این روش امام حسین علیه السلام که طی آن ریشه گناهان و نافرمانی را می خشکاند.
شهید مطهری رحمه الله در این باره می نویسید:
وارد عمل شدن تنها زور گفتن نیست. کتک زدن و مجروح
کردن نیست. پیغمبر دو گونه عمل می کرد. یک نوع عمل
پیغمبر مهربانی و لطف بود... اگر به مرحله ای می رسید که
دیگر لطف و مهربانی و احسان و نیکی سود نمی بخشید... وارد عمل جراحی و داغ کردن می شد... .
درشتی و نرمی به هم در به است
چون رگ زن که جرّاح و مرهم نه است (1)
ص: 93
ص: 94
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
یا مُعاوِیَةُ...فَهِمْتُ ما ذَکَرْتَهُ عَنْ یَزیدَ مِنْ
اِکْتِمالِهِ وَ سِیاسَتِهِ لاِمَّةِ مُحَمَّدٍ تُریدُ اَنْ تَوَهَّم
النّاسَ فی یَزیدَ کَاَنَّکَ تَصِفُ مَحْجُوباً اَوْ تَنْعِتُ
غائِباً اَوْ تُخْبِرُ عَمّا کانَ مِمّا اِحْتَوَیْتَهُ بِعِلْمٍ خاصٍّ وَ
قَدْ دَلَّ یَزیدُ مِنْ نَفْسِهِ عَلی مُوقِعِ رَأْیِهِ... فَما
اَغْناکَ اَنْ تَلقِیَ اللّهَ مِن وِزْرِ هذا الخَلقِ بأَکْثَر مِمّا
اَنْتَ لاقیهِ... (1)
معاویه به مدینه آمد و با ترفندهای مختلف از جمله تصویر
کردن چهره پاک و مقدس از یزید، خواست مردم را بفریبد و او را ولیعهد خود کند. امام در مقابل، چنین افشاگری کرد:
ای معاویه ... آنچه را درباره یزید گفتی که به حد کمال
ص: 95
رسیده و امت محمد را می تواند اداره کند، فهمیدم. آیا
می خواهی مردم را درباره او به اشتباه اندازی! گویا
شخصی پوشیده و ناشناخته را توصیف می کنی، یا از
کسی که آگاهی ویژه درباره او داری خبر می دهی! یزید
خود به جایگاه اندیشه اش رهنمون می شود...چه سودی
دارد که خدا را با گناهان این مردم به بیشتر از آنچه
خودداری ملاقات کنی.
از جمله شیوه هایی که برای زمنیه سازی و اجرای منکرات
به کار می رود، استفاده از غلط اندازی (مغالطه کاری)، اغواگری و فریب همگانی است.
در جایی که حاکم به میان جمعیت مسلمانان آمده و با
سخنان اغواگرانه و مغالطه آمیز خود می کوشد، آنان را آماده پذیرش امری فاجعه آمیز (ولایتعهدی یزید) کند، اقدامی فوریتر، و مؤثرتر از افشاگری نمی توان سراغ گرفت، لذا امام با این روش در برابر اقدام معاویه می ایستد و در همان مجلس
ص: 96
رشته های او را پنبه می کند و با بازشناساندن یزید مغالطه
معاویه را به هم می ریزد.
نکته ظریفی که از این روایت می توان بازیابی کرد، به
کاربردن نوع عکس العمل اصلاحی در برابر عمل افسادی
است؛ در این جا وقتی معاویه از روش مغالطه سود می برد و آنچه را که نیست به تصویر می کشد، امام به افشاگری در همان مجلس روی می آورد.
علاوه بر این به رغم افشاگری، حضرت در خاتمه معاویه را
در مقابل یک سؤال بزرگ قرار می دهد«چه سودی دارد خدا را به گناهان این مردم، به بیشتر از آنچه خود داری ملاقات کنی»
و می کوشد ازاین راه نیز در وجدان وی تأثیر گذارد و او را به
خوداندیشی وا دارد.
ص: 97
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
اَحْلِفُ بِاللّهِ لَتَنْصِفَنّی مِن حَقّی اَوْ لآَخُذَنَّ
سَیفی ثُمَّ لاَقْوَمَنَّ فی مَسْجِدِ رَسُولِ اللّهِ ثُمَّ
لأَدْعُوَنَّ بِحَلْفِ الْفُضُولِ. (1)
ولید بن عتبه - حاکم مدینه - می خواست حق امام را ندهد.
امام بعد از نزاع با او، فرمود:
به خدا قسم! یا حقم را به انصاف می دهی یا شمشیرم
را برمی دارم و در مسجد رسول خدا می ایستم و مردم را
به «حلف الفضول» فرا می خوانم.
در پی این سخن و اعلام آمادگی تعدادی از بزرگان برای
ص: 98
همراهی با امام، حاکم حق امام را داد.
یکی از مراتب امر به معروف و نهی ازمنکر، مرحله زبانی
است که خود اقسامی دارد و تهدید کردن از جمله آنهاست. «در این جا که موضوع پیرامون حق شخصی است و مسئله طرفینی است، حضرت از این شیوه استفاده می کند.
نکته مهم جدیت در تهدید و عملی بودن آن است به
گونه ای که دراین واقعه عده ای به طرف امام جلب می شوند و با وی در یک جبهه قرار می گیرند.
موضوع دیگر در مورد تهدید، استفاده از اموری است که
توان و استعداد گردآوری امکانات و عملیاتی شدن را داشته
باشد، لذا امام برای احقاق حق از مسئله سابقه دار و اصیلی که نزد عرب گرامی بود و در مورد عمل به آن مرزی نمی شناختند،استفاده می کند؛ پیمانی که بر اساس آن اعراب در برابر ظلم و ستم، به پا می خواستند و حق مظلوم را می گرفتند.
ص: 99
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
مَن سَمِعَ واعِیَتَنا اَوْ رَأی سِوادَنا فَلَمْ یُجِبْنا و لَمْ
یُغِثْنا کانَ حَقّا عَلَی اللّهِ عَزَّوَجَلَّ اَنْ یُکِبَّهُ عَلَی
مِنْخَرَیْهِ فِی النّارِ. (1)
هر کسی دادخواهی ما را بشنود یا سیاهی
(خیمه های) ما را ببیند و پاسخ نگوید و به داد ما نرسد،
خدا را می سزد که او را به رو در آتش افکند.
1 - همانگونه که آمران و ناهیان موظّف به امر ونهی و
تحمل هزینه هایش هستند، مسلمانان نیز در مقابل این افراد
ص: 100
وظایفی دارند که همراهی، حمایت و نجات آمران و ناهیان،
تداوم راه آنان، احیای ارزشهایی که به خاطر آن قیام کردند و...از آن جمله است.
3 - در این حدیث امام مسلمانان را به یاری آمران به معروف و ناهیان از منکر فرا می خواند؛ این فراخوان بر اساس وظیفه ای است که مردم بر عهده دارند.(1)
4 - در برابر یاری خواستن امام، هرچند برخی به او می پیوندند؛
اما عده زیادی از عمل به وظیفه خود سرباز می زنند.
5 - گروهی که از وظیفه الهی شانه خالی کند سزایی جز آتش نخواهد داشت.
ص: 101
6 - امام به دلیل عظمت روحی و رأفتی که نسبت به مردم
دارد، از آنان می خواهد، اگر به هر دلیل نمی خواهند او را یاری کنند، از صحنه دور شوند و قبل از شنیدن فریادخواهی آن
منطقه را ترک کنند.
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
یا عَمّاهُ اِنَّ اللّه َ تَعالی قادِرٌ اَنْ یُغَیِّرَ ما قَد تَری
وَاللّه ُ کُلَّ یَوْمٍ فی شَأْنٍ و قَدْ مَنَعَکَ الْقَوْمُ دُنْیاهُمْ وَ
مَنَعَتْهُم دینَکَ فَما اَغْناکَ عَمّا مَنَعُوکَ وَ أَحْوَجَهُم
اِلی ما مَنَعْتَهُم فَأَسأَلِ اللّه َ الصَّبْرَ والنَّصْرَ ... (1)
ابوذر به خاطر نهی عثمان از منکر به ربذه تبعید شد. به
دستور عثمان نباید کسی به بدرقه اش می رفت. اما حضرت
ص: 102
علی علیه السلام، عقیل، حسن و حسین علیهماالسلام و عمار او را بدرقه کردند وهر یک با او سخن گفتند. امام حسین علیه السلام فرمود:
عمو جان! خداوند می تواند این گرفتاریها را که می بینی
دگرگون سازد. خدا هر روز در کاری است. این مردم تو را
از دنیای خود محروم نمودند و تو آنان را از دین خود
محروم کردی و تو از آنچه محرومت کردند چه بی نیازی
و آنان چقدر به آنچه محرومشان کردی، نیاز دارند. از
خدا بردباری و یاری بخواه و از آزمندی و بی تابی به او
پناه بر...
آمر و ناهی هنگام امر ونهی قدرتمندان، به طور طبیعی در
معرض خطر قرار دارد. از این رو مسلمانان وظیفه دارند، با
همراهی و اعلام همگامی خود، این گروه را در تداوم مسیری که برگزیده اند، پایدار سازند.
ص: 103
قالَ الحُسین علیه السلام
أوَ لَستَ قاتِلٍ حُجْرٍ و اَصحابِهِ العابِدینَ
الُمخْبِتینَ الَّذینَ کانوا یستَفظِعونَ البِدَعَ و
یَامرُونَ بِالمعروفِ وَ یَنْهَونَ عَنِ المُنْکَرِ فَقَتَلْتَهُم
ظُلْما و عدوانا... وَ اِنّی واللّهِ ما أعرِفُ اَفضَلَ مِن
جهادِکَ. (1)
امام در نامه ای اعتراض آمیز به معاویه نوشت:
مگر تو قاتل حجر و اصحابش نیستی؟ همان کسانی که
پروردگار را عبادت می کردند و در مقابل او خاضع و
خاشع بودند، آنان که از بدعتها نفرت داشتند؛ کسانی که
امر به معروف و نهی از منکر می کردند و تو آنان را
ظالمانه و کینه توزانه به قتل رساندی ... به خدا قسم
ص: 104
چیزی برتر از جهاد با تو نمی شناسم.
قالَ الحُسَینُ علیه السلام
کُنّا...اَحَقَّ النّاسِ بِمَقامِهِ فِی النّاسِ فَاسْتَأثَرَ
عَلَیْنا قَوْمُنا بِذلِکَ فَرَضینا و کَرِهْنَا الفُرْقَةَ و
أحْبَبْنَا العافِیَةَ و نَحْنُ نَعْلَمُ اَنّا اَحَقُّ بِذلِکَ الْحَقُّ
اَلْمُسْتَحَقُّ عَلَیْنا مِمَّنَ تَوَلاّهُ. (1)
امام حسین علیه السلام فرمود:
ما... سزاوارترین مردم به جانشینی او (پیامبر) بودیم،
دیگران بر ما سبقت گرفتند و ما تسلیم شدیم. ما تفرقه را
نخواستیم و به عافیت پاسخ گفتیم، این درحالی بود که
ص: 105
می دانستیم بر حق ولایت از متولیان آن سزاوراتریم.
عواملی که به ترک نهی از منکر یا امر به معروف می انجامد.
در یک تقسیم کلی ،به دو نوع منفی (مانند: ترس، طمع و...) و مثبت یا مصلحت جویانه (مانند: حفظ وحدت اجتماع
مسلمانان و...) تقسیم می شوند. در این حدیث به نوع دوم استناد شده است.
نمونه دیگر از این روش را می خوانیم:
بعد از آنکه معاویه برای یزید بیعت گرفت، مردم به امام نامه
نوشته تقاضای شورش می کردند یک بار نیز جماعتی سراغ محمد حنفیه رفتند او نپذیرفت و ماجرا را به امام شرح داد، حضرت فرمود:
این مردم می خواهند ما را وسیله بهره کشی قرار دهند و به سبب ما بر مردم فخر فروشند و خون مردم و ما را بریزند. (1)
ص: 106
ص: 107
کَتَبَ الْحُسَین علیه السلام :
«فَاَلْصِقُوا بِالأَرْضِ وَ أخْفُوا الشَّخْصَ وَ اکْتُمُوا
الهَوی وَاحْتَرِسُوا مِنَ الأَظّاءِ مادامَ اِبْنُ هِنْدٍ حَیّا
فَاِنْ یَحدُثَ بِهِ حَدَثٌ و أَنَا حَیٌّ یَاتُکُم رَأیی اِنْ شاءَ
اللّهُ؛ (1)
بعد از شهادت امام حسن علیه السلام شیعیان ضمن عرض تسلیت،
در نامه های خود تمایل به جنگ با معاویه را ابراز می کردند.
امام چنین جواب داد:
حرکتی نکنید و آشکار نشوید و خواسته خود را پنهان
دارید و تا فرزند هند (معاویه) زنده است، از اقدام نابجا
بپرهیزید. اگر او مرد و من زنده بودم، نظرم به شما
خواهد رسید. ان شاء اللّه.»
ص: 108
کَتَبَ الْحُسَین علیه السلام :
فَلا تَخُوضُوا فِی القُرآنِ و لا تُجادِلوا فیه و لا
تَتَکَلَّمُوا فیه بِغَیرِ عِلْمٍ فَقَدْ سَمِعْتُ جدّی رَسُولَ
اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ: مَنْ قالَ فِی الْقُرآنِ بِغَیرِ عِلْمٍ
فَلْیَتَبَوَّا مَقْعَدهُ مِنَ النّارِ» و «اَنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ قَدْ
فَسَّرَ الصَّمَدَ فَقالَ اَللّهُ اَحَدُ اللّهُ الصَّمَدُ ثُمَّ فَسَّرَهُ
فَقالَ وَ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ ولَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُؤاً اَحَدُ (1)
اهل بصره (که بدون داشتن آگاهی لازم به تفسیر قرآن
می پرداختند،) نامه ای به امام نوشتند و از او در مورد «صمد»
توضیح خواستند. حضرت نوشت:
ص: 109
در قرآن گفتگو و مجادله نکنید و بدون آگاهی در آن
سخن نگویید. از جدم رسول خدا شنیدم که فرمود: «هر
کس بدون علم در قرآن سخن بگوید، جایگاهش را در آتش
آماده کند.» خدای سبحان خود تفسیر «صمد» را فرمود؛
«نه زاییده است و نه زاده شده و نه کسی همتای اوست.»
1 - هر چند اهل بصره از معنای یک واژه قرآنی سؤال کرده
بودند، ولی امام با نگرش عمیق به این موضوع و کاویدن آنچه موجب بروز سئوالات و مناقشات شده است، در نامه خود ابتدا آنان را از منکراتی که موجب چنین مسایلی شده، نهی می کند و آن گاه به پاسخ سؤال آنان می پردازد.
2 - حضرت از ظرفیتهایی که برای امر ونهی ایجاد می شود،
سود می برد. لذا با استفاده از فرصتی که پیش آمده (در این مسئله به او رجوع کرده اند،) آنان را نهی می کند.
3 - نکته دیگر اینکه، جامعه مذکور که به مجادله در قرآن
پرداخته اند، عملاً مرجعیت امام را نمی پذیرند، لذا حضرت برای
ص: 110
تاثیرگذاری بیشتر نهی خود از سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله استفاده می کند که مورد پذیرش عمومی است و مردم در مورد پذیرش آن کمتر مقاومت نشان می دهند.
4 - امام در مقابل رویگردانی آنان از وی «به عنوان مرجع
مطلق دینی» بعد از پیامبر و ائمه قبلی، نه تنها آنان را از خودنمی راند، بلکه با زبان بی زبانی و نهی از مجادله و سخن گفتن بدون آگاهی، آنها را به مرجع مذکور فرا می خواند، دلیل صراحتی هم که در این مورد به کار نمی برد، همان رویگردانی عملی و احتمال زیاد مقاومت در برابر دعوت به رجوع به امام است.
ص: 111
قالَ الْحُسَینُ علیه السلام
اِتَّقُوااللّهَ رَبَّکُم وَ لا تَقْتُلُونِ فَاِنَّهُ لا یَحِلُّ لَکُمْ
قَتْلی وَ لا اِنْتِهاکُ حُرْمَتی فَانِّی اِبْنُ بِنْتِ نَبِیِّکُم
مُحَمَّد صلی الله علیه و آله قَدْ بَلَغَکُمْ قَوْلَ نَبِیِّکُمْ «اَلْحَسَنُ
وَالْحُسَینُ سَیِّدا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ». (1)
امام حسین علیه السلام فرمود:
از خدا بترسید و دست به خون من نیالایید که کشتن
من و هتک حرمتم برشما روانیست من فرزند دختر
پیامبر شمایم. فرموده پیامبرتان را شنیده اید که «حسن
و حسین دو آقای جوانان بهشت اند.»
ص: 112
امر به معروف و نهی از منکر تکلیف است و انجام آن در هر
شرایطی که امکان اجرا باشد، لازم است. از این رو امام با تمام مشکلات، وظیفه خود را در صحنه کارزار نیز فراموش نمی کند و می کوشد عصیانگران را به راه نور رهنمون شود.
شیوه ای که حضرت به کار می برد، استدلال بر پایه حقایق
تاریخی و عینی است که آنان نیز پذیرفته اند. لذا حضرت
موضوع نسبت خود با پیامبر و سخن حضرت در مورد او و امام حسن را یادآور می شود؛ یعنی امام از استدلالهایی که برای فرد مقابل آشنا و پذیرفتنی است سود می برد.
ص: 113
قالَ الْحُسَینُ علیه السلام
اِنْزِلْ اَیَّهَا الْکَذّابُ عَنْ مِنْبَرِ اَبی رَسُولِ اللّهِ لا
مِنْبَرِ اَبیکَ (1)
حسین علیه السلام در سنین کودکی عمر را دید که بر منبر رسول خدا تکیه زده است. و می گوید که پیامبر از خود مؤمنان به آنان سزاوارتر است حسین علیه السلام به او فرمود:
ای دروغگو از منبر پدرم رسول خدا پایین بیا که منبر
پدر تو نیست.
فرهنگ امر به معروف و نهی ازمنکر، باید چنان فراگیر شود
که فرزندان و نوجوانان نیز در جامعه اسلامی بر پایه آن رشد کنند. این حدیث گویای نهادینه شدن چنین فرهنگی در اهل بیت: است به گونه ای که حسین (علیه السّلام) با آنکه کودک یا نوجوانی
ص: 114
است، زبان به امر و نهی می گشاید و خلیفه وقت را به ترک دروغگویی و پایین آمدن از منصب غصبی امر می کند.
ص: 115
1 - قانون اساسی
2 - صحیفه نور
3 - حماسه حسینی
4 - قرآن کریم.
5 - بحار الانوار، علامه
مجلسی
6 - اعلام الدین
7 - مهج الدعوات
8 - کنز العمال
9 - امالی طوسی.
10 - تحف العقول.
11 - مقتل الحسین خوارزمی.
12 - العوالم.
13 - الکامل فی التاریخ.
14 - وقعة الطف.
15 - مثیر الاحزان.
16 - الفتوح.
17 - دعائم الاسلام.
18 - تفسیر برهان.
19 - مستدرک الوسائل.
20 - احتجاج، طبرسی
21 - مناقب ابن شهر آشوب.
22 - سیره ابن هشام
23 - تاریخ ابن عساکر.
24 - الامامة و السیاسة، ابن
قتیبة الدینوری
25 - الغدیر.
26 - دیوان امام حسین(علیه السّلام)
27 - اصول کافی.
28 - احقاق الحق.
29 - زاد المعاد.
30 - کنز الدقائق.
31 - ادب الحسین و حماسته.
32 - امر به معروف و نهی از
منکر، آیت ا... حسین نوری
33 - تاریخ طبری
34 - البدایة و النهایة
35 - نزهة الناظر و تنبیه
الخاطر
36 - موسوعۀ کلمات
امام حسین علیه السلام (1)
ص: 116
37 - انساب الاشراف.
ص: 117