شابک : 43000 ریال:978-964-02-2704-6
شماره کتابشناسی ملی : 4723571
عنوان و نام پدیدآور : تکفیر چیست؟ تکفیری کیست؟/ محمدباقر پورامینی ؛ تهیه و تنظیم اداره پاسخ گویی به سوالات دینی آستان قدس رضوی ؛ ویراستار سیدحمید حیدری ثانی.
مشخصات نشر : مشهد: آستان قدس رضوی، شرکت به نشر، 1396.
مشخصات ظاهری : 52 ص.: مصور (رنگی).؛ 11×17س م.
فروست : به نشر (انتشارات آستان قدس رضوی)؛ 2199.رهنما؛ 104.
موضوع : تکفیر (فقه)
موضوع : Excommunication (Islamic law)
رده بندی دیویی : 297/464
رده بندی کنگره : BP225/3/پ9ت8 1396
سرشناسه : پورامینی، محمدباقر، 1347 -
Pouramini, Mohammad Bagher
شناسه افزوده : شرکت به نشر(انتشارات آستان قدس رضوی)
شناسه افزوده : آستان قدس رضوی. اداره پاسخگویی به سئوالات دینی و اطلاع رسانی
شناسه افزوده : Behnashr Company(Astan Quds Razavi Publications)
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
تکفیر چیست؟ تکفیری کیست؟
محمدباقر پورامینی
ص:1
تصویر
ص:2
تصویر
ص:3
تصویر
ص:4
ص:5
ص:6
در این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش هاییم:
1. تکفیر و تکفیری به چه معناست؟
2. آیا در نگاه قرآن و سنت، می توان مسلمان را تکفیر کرد؟
3. تکفیری های امروز از کجا ریشه گرفته اند؟
4. رابطۀ سلفی های وهابی و تکفیری ها چیست؟
5. موضع دانشمندان اهل سنت در برابر مواضع و جنایت های تکفیری ها چیست؟
ص:7
تصویر
ص:8
امروزه «تکفیر» دستاویز سلفیان وهابی شده است. این گروه را تکفیری می گویند؛ چون کفر را به دیگر مسلمانان نسبت می دهند. بدیهی است شناخت این پدیده، نیازمند آشنایی با ریشه و تاریخچه و کاربرد تکفیر است. در این مختصر، می خواهیم ببینیم جریان سلفیگری چه میزان انحراف دارد و چه اندازه از مفاهیم و اصطلاحات، سوءاستفاده می کند
ص:9
تصویر
ص:10
تصویر
ص:11
تصویر
ص:12
«کفر» به معنای پوشش و پوشاندن است.(1) در اصطلاح جاری در کلام و فقه، انکار توحید و نبوت و ضروری دین را اگر به انکار رسالت بینجامد، کفر می نامند.(2) تکفیر نیز در اصطلاح به معنای کافردانستن کسی یا نسبت دادن کفر است.(3)
تکفیر به معنای نسبت دادن کفر به شخص یا گروهی، در قرآن کریم مصادیق پرشماری دارد؛ ازجمله کسانی که حضرت مسیح را خدا پنداشتند(4) و افرادی که به مردم جادوگری می آموختند.(5) در احادیث نیز عواملی که ممکن است سبب تکفیر شود و نمونه های غیرمجاز و شروط آن، به تفصیل مطرح شده است. اما امروزه تکفیر، کاربرد ویژه ای پیدا کرده و به دور از مفهوم واقعی خود، فقط دست مایۀ سلب حیثیت و طرد و قتل
ص:13
بخش مهمی از مسلمانان توسط سلفیان وهابی شده است.
تکفیر در میان مسلمانان، به پس از رحلت رسول خدا باز می گردد. برخی از حوادث مهم تاریخی در دهه های آغازین اسلام، به سبب تکفیر روی داده است. ازجمله رویدادهای مهم دوران پس از رحلت پیامبر اکرم ، جنگ های «رِدّه» در زمان ابوبکر بود. در این جنگ ها، دستگاه خلافت، معارضان خود را به دلیل ندادن زکات و نپذیرفتن اصل خلافت، کافر و خارج از دین خواند.(1) این حادثه، حتی در میان افراد نزدیک به خلیفه، تردیدهای بسیاری به وجود آورد.
شکل گیری گروه خوارج و حرکت های خشونت بار آنان نیز با تکفیر در ارتباط بود؛ به گونه ای که می توان خوارج را نخستین گروهی برشمرد که مسلمانان را تکفیر کردند. بسیاری از فرقه های خوارج نه تنها کسی را که مرتکب یکی از گناهان کبیره می شد، بلکه امت پیامبر را نیز تکفیر می کردند.(2)
آنان حتی حرمت جایگاه امیرمؤمنان، علی را پاس نمی داشتند و ایشان را تکفیر می کردند.(3)
نمونه ای از تکفیر نیز در میان بعضی از معتزله و اشاعره گزارش شده است: آنان مشبّهه را تکفیر
ص:14
می کردند.(1)
هرچند نمونه های فردی و جمعی تکفیر در تاریخ اسلام گزارش شده و در برهه هایی از تاریخ، این جریان شایع بوده است، نمی توان تکفیر را در میان فرقه ها و نحله های گوناگون اسلامی چندان عمده و سرنوشت ساز دانست. حتی در نگاهی کلان، نمونه های افراط آمیز تکفیر، چه آنان که تکفیر کرده اند و چه آنان که تکفیر شده اند، اندک به نظر می رسند. امروزه شمار پیروان دیدگاه افراطی تکفیر، در مقایسه با کل جمعیت مسلمانان، چندان نیست؛(2) اما به سبب برخورداری از موقعیت های مالی و سیاسی، عملکرد ایشان بازتابی گسترده دارند.
جز دربارۀ جریان وهابیت که مهم ترین فرقۀ مروج و مجری تکفیر است، ظاهراً نظر علما و فقهای مذاهب مهم اسلامی در کاهش ترویج تکفیر مؤثر بوده است؛ زیرا فقهای شیعه نسبت دادن بی دلیل کفر به مسلمان را مستوجب تعزیر دانسته اند.(3) ازسویی، غزالی نیز ضمن توضیح معیار
ص:15
تکفیر، از طایفه ای از متکلمان که با تنگ نظری عده ای از مسلمانان را تکفیر کرده اند، انتقاد کرده و توصیه کرده است تا جایی که ممکن است، از تکفیر اهل قبله پرهیز شود.(1)
بنابراین، هرکس به شعایر اسلامی پایبند باشد و نشانه های دین الهی را بزرگ شمارد، مسلمان است و باید حرمت او را حفظ کرد. طبیعی است که آزار این چنین فردی حرام است و غیرمسلمان نامیدن او، نوعی آزار تلقی می شود.(2)
تکفیر به دور از مفهوم واقعی اش، فقط دست مایۀ سلب حیثیت و طرد و قتل بخش مهمی از مسلمانان توسط سلفیان وهابی شده است. شکل گیری گروه خوارج و حرکت های خشونت بار آنان، با تکفیر در ارتباط بود؛ به گونه ای که می توان خوارج را نخستین گروهی برشمرد که مسلمانان را تکفیر کردند. پس از خوارج، وهابیت به سبب برخورداری از موقعیت های مالی و سیاسی، مهم ترین فرقۀ مروج و مجری تکفیر به شمار می رود.
ص:16
تصویر
ص:17
تصویر
ص:18
در فرهنگ قرآن، نمی توان به کافربودن کسی حکم داد که اظهار اسلام کند. به این آیه توجه کنید:
«وَ مَن یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُّتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِیهَا وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِیماً یَا أَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا ضرَبْتُمْ فیِ سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُواْ وَ لَا تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَی إِلَیْکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فَعِندَ اللَّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ کَذَلِکَ کُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُواْ إِنَّ اللَّهَ کاَنَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً»(1)
و هرکس مؤمنی را به عمد بکشد، کیفر او جهنم است که در آن همواره خواهد بود و خدا بر او خشم گیرد و لعنتش کند و برایش عذابی بزرگ آماده سازد. ای کسانی که ایمان آورده اید، چون برای جهاد رهسپار شوید، نیک تفحص کنید و به آن کس که بر شما سلام گوید، نگویید: «مؤمن نیستی.» شما برخورداری از زندگی دنیا را می جویید؛ حال آنکه غنیمت های بسیار نزد خداست. شما
ص:19
پیش از این چنان بودید؛ ولی خدا بر شما منت نهاد. پس تفحص کنید که خدا بر اعمالتان آگاه است.
مفسران دربارۀ شأن نزول این آیه چنین نوشته اند:
پس از نبرد خیبر، رسول خدا اسامة بن زید را همراه گروهی از مسلمانان به سوی یهودیان در یکی از روستاهای فدک اعزام کرد تا آنان را به اسلام یا قبول شرایط ذمّه دعوت کنند. یکی از یهودیان به نام مرداس بن نهیک با آگاه شدن از آمدن سپاه اسلام، اموال و خانوادۀ خود را در پناه کوهی قرار داد و درحالی که به توحید و نبوت پیامبر گواهی می داد، به استقبال مسلمانان آمد. اسامه به خیال اینکه او از سر ترس، اظهار اسلام می کند، وی را کشت و اموالش را به غنیمت گرفت. پیامبر خدا از این رفتار که به کشتن یک مسلمان انجامید، ناراحت شد.(1)
در پرتو آیۀ گفته شده، مفسران و عالمان شیعه و سنی در این نکته هم عقیده اند که هرکس اظهار اسلام کند، نمی توان به کافربودنش حکم داد. دراین باره به دیدگاه چند مفسر سنی و شیعه اشاره می کنیم:
1. محمد بن جریر طبری، مفسر نامی اهل سنت در قرن سوم معتقد است:
به کسی که به شما رو می آورد و قصد جنگ ندارد و خود را از شما
ص:20
و آیینتان نشان می دهد، نگویید: «مؤمن نیستی.»(1)
2. ابوالقاسم زمخشری، مفسر حنفی مذهب قرن ششم است. او به مکتب مذهب معتزلی گرایش داشته و این را در تفسیرش به طور آشکار بیان کرده است. او در تفسیر خود دربارۀ این آیه می نویسد:
«سلام» به معنای انقیاد و تسلیم است و گفته اند به معنای اسلام است. همچنین این گونه بیان شده است که تسلیم به معنای تحیت به رسم مسلمانان است.(2)
با این نگاه، به کسی که اظهار اسلام می کند یا به رسم مسلمانان به شما تحیت می گوید و سلام می دهد، نباید بگویید: «ایمان نیاورده ای.»
3. امین الاسلام طبرسی، مفسر شیعۀ قرن ششم نیز چنین دیدگاهی دارد.(3)
4. رشیدالدین ابوالفضل میبدی، مفسر ایرانی قرن ششم، یکی از پیروان متعصب مذهب شافعی است. او در تفسیر این آیه می نویسد:
نگویید کسی را که به تحیت مسلمانان شما را تحیت کرد، یعنی بر شما سلام کرد و شما را گفت که من مسلمانم: «لَسْتَ مُؤْمِناً» که تو مؤمن نه ای و آمن کرده نه ای. آنچه ظاهر کرد از اسلام، از
ص:21
تصویر
ص:22
او بپذیرید و شمشیر از وی بردارید.(1)
5. شیخ احمد مصطفی مراغی، دانشمند شافعی مصری(2) نیز معتقد است:
به کسی که رفتارش برای شما به گونه ای است که گواه بر اسلامش است، نگویید: «مؤمن نیستی و به دلیل ترس از مرگ این گونه رفتار می کنی»؛ بلکه ادعای او را بپذیرید و به موجب آن با او رفتار کنید.(3)
دیدگاه این دانشمندان شیعه و سنی دربارۀ آیه ای که به آن اشاره شد نیز تأمل برانگیز است:
1. ملااحمد نراقی(4) می گوید:
مقتضای آیۀ شریفه آن است که هرکه اظهار اسلام نماید، مادامی که دلیل شرعی ثابت الحجیة بر کفر آن نباشد، ما نمی توانیم حکم به کفر آن کنیم.(5)
2. شیخ محمدحسین کاشف الغطاء(6) معتقد است:
خداوند اراده کرده است که مسلمانان میان خود، برادر و برضد دشمن، یار هم باشند. خواسته است که مسلمانان همچون یدِ
ص:23
واحد برای قدرت نمایی برضد بیگانگان و دشمنان اسلام باشند. اما این قاعدۀ اساسی را ابن عبدالوهاب نقض کرد و به خلاف این آیه رفتار کرد. او مسلمانان را کافر شمرد و آنان را در نقطۀ مقابل هم انداخت. آنان به عنوان آلت دست دشمنان، برای درهم کوبیدن پایه های دین می کوشند و به واسطۀ این گروه، مسلمانان کشته می شوند.(1)
3. حسن بن فرحان مالکی، از علمای سنی عربستان، ضمن استناد به این آیه می نویسد:
آیا با صراحتِ این آیۀ شریفه، جایی برای تکفیر مسلمانان باقی می ماند؛ آن هم براثر اشتباهات روشن تکفیرکننده در مسئلۀ توحید و شرک؟(2)
مسلمان کسی است که شهادتین را بگوید و به شعایر اسلامی پایبند باشد و ضرورت دین را انکار نکند. احادیث نبوی نیز مسلمان بودن را در همین دایره تعریف می کند. محمدبن اسماعیل بخاری در صحیح خود، این حدیث را از پیامبر اکرم ثبت کرده است:
من شهد أن لا إله إلا الله و استقبل قبلتنا و صلی صلاتنا و أکل
ص:24
ذبیحتنا فهو المسلم له ما للمسلم و علیه ما علی المسلم.(1)
هرکس به وحدانیت خدا شهادت دهد، قبلۀ ما را جهت عبادت خویش قرار دهد، نماز را به جای آورد و از قربانیِ ما استفاده کند، او مسلمان است و حقوق مسلمان بر او جاری می شود.
ازاین رو، در سنت پیامبر اکرم تکفیر مسلمان روا نیست و در روایات به شدت از این رویه، نهی شده است؛(2) ازجمله در سنن ابی داود آمده است:
ایما رجل اکفر جلا مسلماً فان کان کافراً و الا کان هو الکافر.(3)
هرکه مسلمان دیگری را تکفیر کند، اگر او واقعا کافر باشد که هیچ؛ وگرنه خود او کافر است.
و این سخن نبوی:
اذا کفر الرجل اخاه فقدباء بها احدهما.(4)
اگر کسی برادر خودش را کافر بنامد، یکی از آن دو، به عقوبت آن بدی دچار خواهد شد.
ص:25
در فرهنگ قرآن، هرکس اظهار اسلام کند، نمی توان حکم به کافربودن او داد. مفسران و عالمان شیعه و سنی ذیل آیۀ 93 و 94 سورۀ نساء، بر این نکته هم عقیده اند که هرکس اظهار اسلام کند، نمی توان حکم به کافربودن او داد. در سنت پیامبر اکرم ، مسلمان کسی است که شهادتین بگوید و به شعایر اسلامی پایبند باشد و ضرورت دین را انکار نکند. ازاین رو تکفیر مسلمان جایز نیست.
ص:26
تصویر
ص:27
تصویر
ص:28
وقتی از پی رنگ اندیشۀ تکفیر یاد می شود، شالودۀ پدیدۀ تکفیر مراد است تا بتوان به ریشه های فکری و معرفتی آن دست یافت. ازاین رو باید بنیاد آن را در «اصحاب حدیث» جُست. اصحاب حدیث در قرن های سوم تا پنجم هجری، در فضای عمومی اهل سنت مطرح شدند و با نقش محوری احمدبن حنبل(1) و شاگردان او، فکرشان رواج یافت. اهل حدیث، با محوریت حدیث، به ترویج ظاهرگرایی (تکیه بر ظاهر آیات و روایات) و تأویل گریزی (پرهیز از تأویل برخی آیات قرآن) و عقل ستیزی پرداختند.(2) در بستر نص گرایی اهل حدیث، ده ها باور ناهمسو با اسلام، همانند تشبیه و تجسیم خدا و جبرگرایی رویید. ابن تیمیه و در پی او، محمدبن عبدالوهاب و پیروان آن دو، در چنین بستری پرورش یافتند و ثمرۀ چنین جریانی هستند. ابن تیمیه با اتهام زنی به مسلمانان به ویژه شیعیان، آنان را کافر شمرد. او حتی مسلمانانی را کافر دانست که زیر بار تکفیر شیعه نمی رفتند.(3) ابن کثیر، یار و شاگرد ابن تیمیه نیز معتقد است
ص:29
شیعیانی که بر خلافت انتصابی امیرمؤمنان ازسوی پیامبر اصرار کرده و عملکرد صحابه را در این مسئله نقد می کنند، از دایرۀ مسلمانان خارج بوده و
کافرند.(1)
امروزه جریان سلفیان وهابی، تکفیر را رهبری می کند و اگر در عقاید گروه های تندروی سلفی در برخی از کشورهای عربی نیز تکفیر دنبال می شود، ریشه در پیروی آنان از ابن تیمیه و شاگرد او محمدبن عبدالوهاب دارد. همچنین تندروی برخی از نویسندگان و اتهام تکفیرشان به تشیع را می توان ناشی از انس آنان با جریان اموی دانست.(2) جریان تکفیری سلفی، در سدۀ اخیر، به دلیل پشتوانۀ قوی مالی و سیاسی حاکمان حجاز، پدیدار شد. این جریان از انحرافی نظری که ریشه در اندیشۀ ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب داشت، به انحرافی عملی و فاجعه آمیز تبدیل شد.
محمدبن عبدالوهاب همچون ابن تیمیه به مسلمانان نسبت کفر و ارتداد می داد. او حتی از مراد خود پیشی گرفت و فتوا به قتل یا کشتن مسلمانان داد و آنان را بدتر از کفار دوران جاهلیت و سزاوار مرگ دانست و تصاحب اموال و ناموس آنان را مباح اعلام کرد. محمدبن عبدالوهاب با صراحت به تکفیر امت اسلام پرداخت و در رسالۀ کشف الشبهات بارها
ص:30
مسلمانان را مشرک، کافر، بت پرست، مرتد، منافق، منکر توحید، دشمن توحید، اهل باطل، نادان و شیطان خواند. او با تکیه بر این کتاب، خون و مال و ناموس مسلمانان را مباح شمرد و کشتارها و فجایع بسیاری آفرید. او در کتاب التوحید نیز، بسیاری از باورها و اعتقادات مسلمانان را در دایرۀ شرک قرار داد. او دایرۀ پیروان توحید و اهل ایمان را به قدری تنگ گرفت که همۀ مسلمانان مشرک خوانده شده و خون و اموالشان مباح و ایمان تنها در پیروان او احتکار شد.(1)
شیخ احمد زینی دحلان، متفکر سنی شافعی(2)و(3) می گوید:
وهابی ها هیچ کس را موحد نمی دانند؛ مگر کسی که از تمام گفته های آن ها پیروی کند.(4)
دحلان از عالم مشهور دیگری به نام زهاوی نقل می کند:
اگر کسی سؤال کند مذهب وهابیان کدام است و نتیجۀ این مذهب چیست، در جواب هر دو سؤال می گویم: «حکم به کفر همۀ مسلمانان جهان.» این پاسخ کوتاه برای این گونه سؤال ها
ص:31
تصویر
ص:32
کافی است.(1)
شیخ حسن بن فرحان مالکی، منتقد جدی وهابیت،(2) تصریح می کند:
متأسفانه اصل تکفیر مسلمانان را در کلمات محمدبن عبدالوهاب یافتم. مسلماً شیخ و تابعان او در این عقیده، راه صحیح را نپیموده اند.
ماهیت خشن و تکفیری وهابیت، موجب شد قدرت و خشونت در دل آن نهادینه شود. رویکرد جاری وهابیت، تکفیر پیروان مذهب شیعه است؛ اما خشونت و ددمنشی حرکت آنان، کیان جهان اسلام را به مخاطره انداخته و امنیت را از آنان سلب کرده است. فجایع خونین صورت گرفته در عراق، سوریه، لبنان، پاکستان و حتی مصر(3) نمونه ای از ثمره های حرکت افراطی تکفیریان معاصر است. این فجایع، اندیشمندان مسلمان را در این نتیجه هم عقیده کرده است که نظریه پردازان جاهلی وهابیت
ص:33
در اصل، خوارج قرن بیستم هستند.
وهابیتِ امروز را می توان آینۀ خوارج دیروز دانست. این دو طیف، بی بصیرتان و منحرفانی هستند که شیطان رفتارشان را آراسته است و تنها خود را مسلمان واقعی انگاشته و دیگران را از دم تیغ تکفیر گذرانده اند و مصداق این آیه اند:
«وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ»(1)
شیطان اعمالشان را در نظرشان آراسته و از راه خدا منحرفشان کرده است؛ چنان که روی هدایت نخواهند دید.
محور فتوای نمایندگان جریان تکفیر، فرافکنی و اتهام زنی به مسلمانان و به ویژه شیعیان است. آنان با نگاه وارونه به مفاهیمی چون توسل، شفاعت، زیارت و ساخت بنا بر مزار پیشوایان الهی، این رویکرد را از جلوه های شرک می شمارند؛ درحالی که این نکته ها مقبول اکثر صحابه و تابعین بوده است و به تبع آن، بسیاری از مسلمانان غیرشیعه بدان پایبندند. اما در این فضا، تنها شیعیان هدف تیر تکفیر آنان قرار گرفته اند و ریختن خونشان ثواب شمرده می شود!
محمدبن عبدالوهاب باور به توسل را شرک می شمارد و مسلمان
ص:34
واقعی را کسی می داند که از افراد توسل کننده اعلام بیزاری کند و آنان را کافر بداند.(1) همچنین او به دروغ مدعی است که ریختن خون مسلمانانی که توسل می جویند، در همۀ مذاهب مباح شمرده شده است:
همۀ مذاهب اجماع دارند بر اینکه هرکس بین خود و خداوند واسطه ای قرار دهد و آنان را بخواند، کافر مرتد بوده و مال و خونش حلال است.(2)
مفتیان معاصر وهابی نیز توسل به انبیا و صالحان را از جنس رفتار مشرکان می شمارند.(3) حتی محمدبن صالح العثیمین، چنین فردی را مشرک و کافر می شمارد.(4) بن باز، وهابی معاصر نیز مدعی است هرکس در هر بقعه ای از بقعه های زمین بگوید: «یا رسول الله یا نبی الله یا محمد، به فریاد من برس، مرا دریاب، مرا یاری کن، مرا شفا بده، امتت را یاری کن، بیماران را شفا بده، گمراهان را هدایت فرما» یا امثال این ها، برای خدا شریک در عبادت قرار داده و درحقیقت پیامبر را عبادت کرده است.(5)
سلفیان با تفکیک نکردن «عبادت و پرستش» از «تکریم و ستایش»،
ص:35
تفسیر غلطی از «عبادت» ارائه داده و هر خضوعی را عبادت و تکریم انبیا و اولیای الهی را پرستش تلقی کرده اند. آنان با این فرض باطل، همگان را به شرک متهم می کنند.
عبدالله بن جبرین، مفتی معاصر وهابی، از مروجان تکفیر شیعه است. او همراه با چندی دیگر از مفتیان وهابی با صدور فتواهایی، خواستار انهدام مرقدهای امامان شیعه شد. همچنین در حماسۀ جنگ 33 روزۀ مقاومت لبنان، فتوایی برضد حزب الله صادر کرد و حتی تا حد تحریم همه گونه پشتیبانی از حزب الله پیش رفت(1)
و نوشت:
یاری کردن این حزب رافضی جایز نیست. جایز نیست تحت فرمان آنان رفت و جایز نیست برای پیروز و قدرتمندشدن آنان دعا کرد. نصیحت ما به اهل سنت این است که از آنان بیزاری جویند و کسانی را که به این حزب می پیوندند، رها کنند و دشمنی آنان با اسلام و مسلمانان و ضررهای کهن و جدید آنان را برای اهل سنت روشن کنند.
عبدالله بن جبرین ضمن مشرک دانستن شیعیان به دلیل توسل و ابراز ارادت به اهل بیت، چنین فتوایی داده بود:
آن ها توحیدشان را باطل و ایمانشان را نقض کرده اند و به اسلامیت خود اخلال رسانده اند. پس باید با آنان جنگید تا به دین
ص:36
و به سمت خدا باز گردند.(1)
با تأمل در آیات قرآن درمی یابیم که توسل به سبب ها و به ویژه استمداد و حاجت خواهی از انبیا و اولیای الهی امری پذیرفته شده است. در متون تفسیری، آیۀ «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اتَّقوا الله وَ ابْتَغوا اِلَیهِ الْوَسیلَةَ»(2) به توسل باز گردانده شده است.(3) همچنین آیۀ «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً»(4) مهم ترین نمونه از جواز طلب آمرزش از پیامبر اکرم است که این درخواست، توسل به شمار می رود.(5)
در منابع شیعه و سنی، احادیث مستند متعددی نیز دربارۀ توسل وجود دارد و بیشتر این روایات بر جواز توسل به
ص:37
پیامبر گواهی می دهد.(1) توسل به پیامبر و آل او(2) در زمان حیات و پس از رحلت ایشان، سیره ای پذیرفته شده در میان مسلمانان صدر نخست و سده های پسین تلقی شده است. با درنگ در متون تاریخی، نمونه های زیادی از توسل یافت می شود؛(3) به گونه ای که زینی دحلان مدعی است کسی در برابر این اقبال به توسل، ایستادگی و نقدی نداشته است.(4)
ص:38
شکل گیری و استقرار وهابی ها، بر قتل و جنایت برضد مسلمانان استوار بود و آنان در پرتو حمایت دولت استعماری انگلستان و با نظارت و مشاورۀ مأموران ویژۀ بریتانیایی و با تکیه بر تکفیر، کشتارهای متعددی را سامان دادند؛ به گونه ای که در تاریخ وهابیان هیچ جنگی با دشمنان و کفار ثبت نشده است. به گزارش ابن بشر(1) از دورۀ اول و دوم دولت سعودی، وهابیان هرجا پا می گذاشتند، مردان را می کشتند و همۀ دارایی آنان را به غارت می بردند و زنان را به عنوان کنیز تصاحب می کردند.(2)
ابن غنام(3) از شاگردان محمدبن عبدالوهاب نیز به عنوان نخستین وقایع نگار وهابی، دربارۀ حمله به ریاض مدعی است که مردم از ترس سپاه وهابی شهر را ترک کردند و در بیابان ها از گرسنگی و تشنگی مردند. سعود نیز با لشکرش آنان را تعقیب کرد و هرکسی را که قدرت شمشیر به دست گرفتن داشت، در میانۀ راه کشت.(4)
ابن غنام به یکی از حمله های سعود به قطیف به بهانۀ مبارزه با بت ها اشاره می کند و مدعی است سپاه سعود پس از محاصرۀ شهر سبهات، وارد آن شدند و هرکس را در آن یافتند، کشتند. کشته ها 1500 نفر می شدند همچنین آنچه از اموال در این شهر بود که توصیف کردنی و شمارش پذیر نیست، غارت
ص:39
تصویر
ص:40
کردند.(1)
حافظ وهبه(2) مشاور ملک عبدالعزیز، از قول این حاکم سفاک سعودی می نویسد:
نزدیکان دولت سعودی، در کتاب جزیرة العرب می نویسند که عبدالعزیز می گفت: «هنگامی که جد ما، سعود، مشغول جنگ با قبایل منطقۀ حجاز بود، گروهی از بزرگان قبیلۀ مطیر را به اسارت گرفت. برخی از ریش سفیدان این طایفه برای شفاعت نزد سعود آمدند و از وی خواستند از این گروه درگذرد؛ اما سعود دستور داد که سر از بدن اسرا جدا کنند. سپس سرها را در طبق هایی از غذا قرار دادند و این طبق ها را در مقابل بزرگان طایفۀ مطیر قرار دادند. عبدالعزیز به آنان دستور داد که از این غذا که سرهای اقوامشان بر آن نهاده شده بود، بخورند و چون این کار را نکردند، تمامی آن افراد را نیز کشتند.»(3)
وهابیان با حمله به طائف، به مدت سه روز این شهر را برای خود حلال کردند. در این جنایت، بسیاری از مردم طائف فرار کردند و افراد باقی مانده نیز به قتل رسیدند.(4) وهابیان در منطقۀ قصیم، بیش از پانصد نفر را سر بریدند و قاضی اهل سنت شیخ ابراهیم بن عمر را که از
ص:41
درخواست عبدالعزیز برای صدور فتوا به کفر دشمنان او سر باز زده بود، دست بسته درون گودالی انداختند و او را سوزاندند.(1)
جنایات تکفیری ها برضد شیعیان نیز گویا و انکارناپذیر است. حملۀ وهابیان تکفیری به کربلا در سال 1226ق هرگز فراموش نمی شود. اکنون نیز پیروان مذهب شیعه، آماج بیشترین حملات وهابیان قرار دارند.
امروزه جریان سلفیان وهابی، تکفیر را رهبری می کنند. عقاید آنان ریشه در افکار و اقدامات ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب دارد. ابن تیمیه با اتهام زنی به مسلمانان و به ویژه شیعیان، آنان را کافر می شمرد. محمدبن عبدالوهاب حتی از مراد خود، ابن تیمیه پیشی گرفت و به کشتن مسلمانان فتوا داد. او آنان را بدتر از کفار دوران جاهلیت و سزاوار مرگ دانست و تصاحب اموال و ناموسشان را مباح اعلام کرد. ماهیت خشن و تکفیری وهابیت، موجب شد قدرت و خشونت در دل آن ها نهادینه شود. رویکرد جاری وهابیت، تکفیر پیروان مذهب شیعه است؛ اما خشونت و ددمنشی حرکت آنان، امنیت را از همۀ مسلمانان سلب کرده است.
ص:42
تصویر
ص:43
تصویر
ص:44
معروف است که وقتی مرگ ابوالحسن اشعری، پیشوای مکتب اشاعره(1) فرا رسید، یارانش را جمع کرد و گفت:
شاهد باشید من هیچ یک از اهل قبله را به سبب گناهی که از او سر زد، تکفیر نکردم؛ زیرا آنان را دیدم که همگان به سوی معبود واحدی متمایل اند و اسلام شامل آنان می شود.(2)
سعدالدین تفتازانی شافعی(3) مدعی بود:
کسی را که اهل قبله، اما مخالف حق است، نمی توان کافر شمرد؛ تازمانی که او ضروریات دین را انکار نکرده باشد. ضروریات دین اموری چون حدوث عالم و محشورشدن اجساد در قیامت است. همانا پیامبر و پس از او، هیچ گاه عقاید مردم را تفتیش نمی کردند.(4)
ص:45
نگاه افراطی جریان تکفیری را باید با نوع نگاه بسیاری از متفکران سنی مقایسه کرد. ازجمله اینکه آنان در برابر این حرکت انحرافی واکنش نشان دادند و اندیشمندان سنی با تکفیری ها مخالفت های فراوان کردند. پس از طرح نظرهای تکفیری محمدبن عبدالوهاب، جدی ترین نقدها را عالمان اهل سنت بیان کردند.
ذینی دحلان مدعی است محمدبن سلیمان کردی، استاد وی، بر محمدبن عبدالوهاب خرده گرفته و او را از تکفیر مسلمانان باز داشته است.(1) یکی از نقدهای صریح به او را برادرش سلیمان بن عبدالوهاب وارد کرده است. او در بخشی از نقد مکتوب خود به برادرش محمد، چنین می نویسد:
شما اکنون کسانی را کافر می شمارید که به یگانگی خداوند و رسالت محمد شهادت می دهند؛ نماز به پا می دارند؛ زکات می دهند؛ روزۀ رمضان می گیرند؛ حج به پا می دارند؛ به خداوند و فرشتگانش و کتاب هایش و پیامبرانش ایمان دارند و به تمامی شعایر اسلامی پایبندند. شما آنان را کافر می دانید؛ درحالی که می پرسیم در این مسئله از چه کسی پیروی می کنید؟ این رویکرد
ص:46
را از چه کسی برگرفته اید؟ اگر ادعا کنید آنان را کافر می دانیم، چون به خدا شرک ورزیده اند و خدای فرموده است: «ان الله لا یغفر ان یشرک به»(1) (=هرآینه خدا نمی آمرزد گناه کسانی را که به او شرک آورند)، در پاسخ می گوییم: آیات الهی حق است؛ اما اهل علم در تفسیر «شرک آورده به خدا» گفته اند: کسی است که ادعا کند برای خدای شریکی است؛ مانند این سخن مشرکان: «هولاء شرکاونا»(2) (=اینان شریک عبادت مایند) و این آیات: «و ما نری معکم شفعاءکم الذین زعمتم أنهم فیکم شرکاء»(3) (=و هیچ یک از شفیعانتان را که می پنداشتید با شما شریک اند، همراهتان نمی بینیم.) «إذا قیل لهم لا إله إلا الله یستکبرون»(4) (=چون به آنان گفته می شد که جز خدای یکتا خدایی نیست، تکبر می کردند.) «أ جعل الآلهة إلهاً واحداً»(5) (=آیا همۀ خدایان را یک خدا گردانیده است؟)(6)
سلیمان بن عبدالوهاب در فصلی دیگر اذعان می کند که مذهب سلف، تکفیرنکردن فرقه های اسلامی است. او سپس به تفصیل، دیدگاه علمای
ص:47
بزرگ سنی را مطرح کرده(1) و در پایان، از عمق فاجعۀ جریان تکفیر رمزگشایی می کند و خطاب به بنیان گذار جریان وهابی می نویسد:
شما با تکیه بر گمان خود دیگران را کافر می شمارید؛ حتی آنان را که در گرایش به اسلام صراحت دارند نیز کافر می دانید. در نزد شما کسانی که با خداترسی به حکم تکفیرتان، بهایی نمی دهند نیز کافرند.(2)
پاسخ رهبر جریان وهابی به برادرش سلیمان، چیری جز کافردانستن او نبود. محمدبن عبدالوهاب، برادرش را ملحد و دشمن دین خواند.(3)
حرکت فتنه گرای تکفیری را بسیاری از جریان های اسلامی نقد کرده اند؛ زیرا به اعتقاد همگان، اسلام، کافردانستن مسلمانانی را که ایمان خود را اعلام کرده اند و آداب دینی را به جا می آورند، جایز نمی شمارد. نقطۀ کانونی ترویج جریان تکفیر، تزلزل جوامع مسلمان بود؛ آن گونه که اخوان المسلمین مصر در گذشته، تکفیر و طرد مسلمانان را موجب فتنه می شمرد که چه بسا به شکاف در امت اسلامی بینجامد و فقط به دشمنان اسلام سود برساند.(4)
ص:48
نقطۀ کانونی ترویج جریان تکفیر، تزلزل جوامع مسلمان و رواج فتنه بود. ازاین رو بسیاری از متفکران جهان اسلام در برابر حرکت انحرافی تکفیری ها واکنش نشان دادند و اندیشمندان سنی با سلفیان تکفیری مخالفت فراوان کردند. به اعتقاد همگان، اسلام، کافردانستن مسلمانانی را که ایمان خود را اعلام کرده اند و آداب دینی را به جا می آورند، جایز نمی شمارد.
ص:49
تصویر
ص:50
پدیدۀ تکفیر از سدۀ نخست اسلام، با توجه به تحولات تاریخی، فراز و فرودهایی داشته است. آمیختگی آن با جریان وهابیت و بروز و ظهور آن در بخش های وسیعی از جهان امروز، روشنگری مخصوص به خود را می طلبد؛ به ویژه آنکه این جریان افراطی، پشتوانۀ سیاسی و مالی فراوان دولت های خاص عربی و سرویس های اطلاعاتی استکباری را دارد و خود را تابلوی اسلام در دورۀ معاصر تلقی می کند. متأسفانه پراکندگی و نومیدی و سکوت حاکم بر جریان های فکری موجود در جهان اسلام و برخورداری تکفیری ها از امکانات نفتی و گازی عربستان، زمینۀ یکه تازی وهابیان و ادعاهای واهی آنان در نمایندگی اسلام را فراهم آورده است؛ درحالی که وهابیت تابلویی وارونه از اسلام است.
ص:51
1. جعفر سبحانی، آیین وهابیت.دفتر انتشارات اسلامی
2. نجم الدین طبسی، شناخت وهابیت.دلیل ما
3. سیدمهدی علی زادۀ موسوی، سلفیگری و وهابیت.دفتر تبلیغات اسلامی
4. محمدباقر پورامینی، تافتۀ جدابافته. مرکز پژوهش های جوان
ص:52