سرشناسه : پورامینی، محمدباقر، 1347 -
عنوان و نام پدیدآور : گریه و سوگ/ نویسنده محمدباقر پورامینی؛ گردآورنده معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی.
مشخصات نشر : مشهد: انتشارات قدس رضوی،1391.
مشخصات ظاهری : 44ص.
فروست : رهنما؛94.
شابک : 978-600-299-059-4
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
یادداشت : کتابنامه .
موضوع : سوگواری های اسلامی
موضوع : سوگواری ها-- فلسفه
شناسه افزوده : موسسه انتشاراتی قدس رضوی
شناسه افزوده : آستان قدس رضوی. معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی
رده بندی کنگره : BP260/پ9گ4 1391
رده بندی دیویی : 297/74
شماره کتابشناسی ملی : 2990989
ص:1
تصویر
ص:2
تصویر
ص:3
تصویر
ص:4
پرسش هایی چند دربارۀ گریه و سوگواری مطرح است و این نوشته تلاشی است برای پاسخ به آن ها:
1. گریه و سوگواری به چه معناست؟ آیا ریشۀ دینی دارد؟
2. چرا برخی به مسئلۀ گریه و عزاداری واکنش منفی نشان می دهند؟ ریشۀ این خودداری در کجاست؟
3. آیا در دین اسلام و سیرۀ پیشوایان معصوم گریه و سوگواری جایگاهی دارد؟
4. تأکید اسلام بر سوگواری ویژه برای امام حسین به چه سبب است؟
ص:5
تصویر
ص:6
گریه ریشه در احساسات پاک و زلال انسانی دارد و وقتی با شخصیت های دینی و اولیای الهی، به خصوص سالار شهیدان امام حسین، پیوند بخورد و در عزای او جاری شود، به دلیل استناد به سنت پیامبر و معصومان گرامی، امری مستحب تلقی می شود و زمینۀ رشد و قرب الهی را فراهم می آورد. دربارۀ این پدیدۀ مبارک، پرسش ها و حتی نقدهایی مطرح است که برای پاسخ به آن ها، نیاز به بررسی دقیق این موضوع است. این دفتر ضمن مفهوم شناسی گریه و سوگ، به مخالفان گریه و عزاداری پاسخ خواهد داد و از چرایی و حکمت گریه، به خصوص دربارۀ سالار شهیدان، یاد خواهد کرد.
ص:7
تصویر
ص:8
تصویر
ص:9
در صدر اسلام، شهادت حمزه برای پیامبر بسیار جانسوز و سخت بود؛ تاحدی که یارانشان گفته بودند که ما پیامبر اکرم را به مانند روزی که بر حمزه می گریست، گریان ندیدیم.(1) در آن وقت، نبرد پایان یافته بود و از خانۀ مهاجر و انصار صدای گریه به گوش می رسید. زنان، سوگوارِ کشتگان خویش بودند و در عزایشان می گریستند. هنگامی که رسول اکرم به مدینه بازگشتند، صدای گریۀ زنان انصار را شنیدند و فرمودند: وَ لَکن حَمْزَةَ لا بَواکی لَهُ الْیَوْم؛(= اما حمزه امروز گریه کننده ای ندارد.)(2)
پس از جنگ اُحد، حضور پیامبر در خانۀ شهدای اُحد، تسلّی غم مصیبت زدگان بود. جابر بن عبدالله می گوید: پس از ادای نماز صبح، حضور پیامبر نشسته بودیم و دربارۀ واقعۀ احد صحبت می کردیم و از شهدای خود یاد می کردیم. چون صحبت از سعد بن
ربیع انصاری
ص:10
شد، حضرت فرمودند: «برخیزید.» ما که بیست مرد بودیم، همراه آن حضرت برخاستیم. پیامبر وارد خانۀ سعد بن ربیع انصاری شدند و ما هم به دنبال ایشان وارد شدیم و دیدیم که همسرش فاصلۀ میان دو دیوار را آب پاشیده و تمیز کرده و فقط حصیری گسترده است. همه نشستیم و رسول خدا از سعد بن ربیع برای ما صحبت کردند. حضرت بر او رحمت فرستادند و فرمودند: «در آن روز دیدم که نیزه ها بر بدن او فرو می شد تا اینکه کشته شد.» چون زن ها این مطلب را شنیدند، گریستند: فدَمَعَتْ عَینا رَسولِ الله وَ ما نَهاهُنَّ عَن شَی ءٍ مِنَ البُکاءِ؛ (= چشم های پیامبر نیز اشک آلود شد و زن ها را از گریه کردن منع نفرمودند.)(1)
نام و یاد حمزه و شهدای احد، رمز و نشان ماندگاری شد و گریه در جوار سیدالشهدای صدر اسلام، تسلایی برای غم هر ستمدیده و مصیبت زده ای تلقی می شد. فاطمۀ زهرا در
ص:11
زمان پدر و بعد از آن، مکرر و پی درپی، به زیارت قبر حمزه و شهدای احد می رفتند و گریه می کردند.(1)
این تصویر، دریچه ای است تا از مشروعیت و حکمت گریه و عزا نکاتی تقدیم شما خوانندۀ این دفتر کنیم.
ص:12
تصویر
ص:13
گریه از نعمت های الهی به آدمی است تا با آن بتوان ارتباط تعریف شده ای با خدا و خود و دیگران برقرار کرد. هرگاه گریه با مصیبت و عزایی پیوند بخورد، راهی برای تکریم و احترام فرد درگذشته است و آرامش داغ دیده را به دنبال خواهد داشت.
گریه، مانند خنده، مظهر شدیدترین حالات احساسی انسان است و از تعادل روحی انسان گواهی می دهد و به نوبۀ خود انواع و اقسام دارد. گریه همیشه ملازم با نوعی رقّت و هیجان است. در حال گریه و رقّت، انسان بیش از هر حالت دیگر، خود را به محبوبی نزدیک می بیند که برای او می گرید. حالت احساسی خنده جنبۀ فردی و درخودفرورفتن دارد؛ اما گریه برخلاف خنده، بیشتر جنبۀ بیرون آمدن از خود و فراموش کردن خود و یکی شدن با محبوب را تداعی می کند.(1) از دیدگاه عرفا نیز گریه زیباترین جلوۀ تذلّل است.(2)
ص:14
«عَزا» به معنای سوگ و مصیبت است؛ همچنین صبرکردن و شکیبایی انسان بر هر چیزِ ازدست رفته را عزا می گویند؛(1) ازاین رو، مراسمی را که برای تجلیل از درگذشته و آرامش بخشیدن به فرد یا افراد داغ دیده برگزار می شود و با گریه و ناله همراه است، مجلس عزا و سوگواری می نامند.
پیامبر اکرم برای تکریم دلیرانی که در صف دفاع از دین به شهادت رسیدند و به منظور تعزیت خاندان ایشان، بر گریه و سوگواری تأکید داشتند؛ برای مثال، پس از نبرد موته و شهادت جعفربن ابی طالب و یارانش، رسول خدا وارد خانۀ جعفر شدند و فرزندان او را طلب کردند؛ آنگاه آن ها را بوسیدند و گریه کردند. اسما، همسر جعفر، عرض کرد: «پدر و مادرم به فدایت، چه چیزی شما را گریان کرد؟ آیا خبری از جعفر به شما رسیده است؟»
ص:15
حضرت فرمودند: «آری، امروز آنان به شهادت رسیدند.» اسما می گوید: «...من با جماعتی از زنان صیحه و شیون کردیم.» آنگاه حضرت فاطمه گریه کنان وارد شدند و صدا کردند: واعمّاه. رسول خدا فرمودند: «باید گریه کنندگان بر امثال جعفر بگریند.»(1)
ص:16
تصویر
ص:17
گریه نکردن برخی از مسلمانان در مرگ عزیزانشان و مخالفت آنان با برپایی مجالس عزا و سوگواری، مستند به چند روایت از خلیفۀ دوم است؛ زیرا او از گریه بر اموات به شدت منع می کرد و گاهی، ادعای خود را بر سنت رسول الله متکی می کرد. تمام مورخان و محدثان اذعان دارند که خلیفۀ دوم مردم را از گریه بر میّت منع می کرد. بخاری چنین مدعی است: کانَ عُمَر یَضربُ فیه بِالعَصا و یَرْمِی بِالحجارةِ و یَحْثی التُّراب؛ (= عمر بن خطاب، با زدن عصا و پرتاب سنگ و پاشیدن خاک، جلوی گریه کننده بر اموات را می گرفت.)(1)
وقتی یکی از دختران رسول خدا از دنیا رفت، پیامبر دستور دادند تا او را در بقیع به خاک بسپارند. زنان می گریستند؛ آنگاه عمر با تازیانه آنان را زد. پیامبر خدا دست او را گرفتند و فرمودند: «عمر صبر کن. بگذار آن ها گریه کنند و بر زنان است که از فریادزدن
ص:18
شیطانی حذر کنند.» سپس رسول خدا کنار قبر نشستند و فاطمه نیز کنارشان نشستند و گریه می کردند. پیغمبر با دستان مبارک، اشک چشمان دخترشان را پاک کردند.(1)
علامه امینی با نقل این ماجرا، شتاب و خشونت عمر را در زدن زنان سوگوار نقد می کند؛ با این نگاه که اگر گریۀ زنان زشت بود، رسول خدا به عنوان صاحب شریعت، خود دستور ممانعت می دادند و عمر حق دخالت نداشت.(2) ابوهریره از ماجرایی دیگر چنین گزارش می دهد که عمر نگاهش به زنی افتاد که بر قبری گریه می کرد؛ پس او را به سختی منع کرد. آنگاه رسول خدا فرمودند: «اباحفص، او را واگذار که دیده گریان و دل مجروح و خاطره نزدیک است.»(3)
ص:19
در متون تاریخی، نمونه های متعددی گزارش شده است که عمر در دورۀ خلافتش، با شلاق زدن بر سر و بدن زنان گریان و عزادار، از سوگواری آنان ممانعت می کرده است؛ به گونه ای که گزارش کرده اند که یک بار، عمر با شلاق بر زنانِ سوگوار زد. وقتی روسری یکی از زنان افتاد، به خلیفه یادآور شدند؛ اما او در پاسخ گفت: رها کنید: لا حرمة لها؛ (= برایش احترامی نیست.)(1) مسلِم در صحیح خود مدعی است که عمر از گریه بر مرده نهی می کرد و می گفت رسول الله فرموده اند: المَیّتُ یُعَذَّبُ فی قَبْرِه بمانیح عَلَیهِ؛ (= میت در قبر، به واسطۀ نوحه سرایی افراد زنده عذاب می شود.)(2) فرزند عمر نیز این روایت را از پدر ترویج می کرد.
عایشه فهم عمر و فرزندش، عبدالله، را از این روایت اشتباه می دانست(3) و می گفت: «به خدا
ص:20
قسم، عمر اشتباه کرده که گفته است رسول الله فرموده اند خدا مرده را به سبب گریۀ کسی عذاب می کند؛ بلکه پیامبر فرموده اند خدا عذاب مردۀ کافر را به سبب گریۀ اهلش زیاد می کند(1) و قرآن شما را کفایت می کند: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری»؛ (= هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نگیرد.)(2)»(3) عایشه دربارۀ سخن فرزند عمر نیز واکنش نشان داده و گفته بود: «سخنی را شنیده، ولی آن را به درستی درنیافته است. جنازۀ یک یهودی را از کنار پیامبر خدا عبور دادند، درحالی که بر او می گریستند. پیامبر فرمودند: شما بر او گریه می کنید، درحالی که او »به سبب گناهانش« عذاب می شود.»(4)
ص:21
بنابراین، روایات نیز به روش و عملکرد ناصواب عمر در مخالفت با عزاداری اشاره دارد که این ناشی از فهم نادرست از سنت پیامبر و روایات نقل شده از ایشان است؛ هرچند که روایات نقل شده از او نیز از اعتبار ساقط است.
ص:22
تصویر
ص:23
گریه بر عزیز ازدست رفته امری فطری است که سیره و سخن معصومان بر جواز آن گواهی می دهد و حتی در سوگ بزرگان دین نیز مستحب شمرده می شود. نمونه های زیر نشان از مشروع بودن گریه دارد:
1. رسول الله روزی به زیارت قبر مادرشان رفتند و گریستند و همراهانشان نیز گریستند.(1)
2. پیامبر عثمان بن مظعون را درحالی که از دنیا رفته بود، بوسیدند و سپس گریه کردند.(2)
3. حضرت زهرا پس از رحلت پیامبر، پیوسته می گریستند و می فرمودند: «ای پدر، تو به پروردگارت نزدیک شدی و دعوتش را اجابت کردی؛ اکنون بهشتِ برین جایگاه توست.»(3)
ص:24
4. امیرالمؤمنین بعد از وفات فاطمۀ زهرا هر روز به زیارت قبر ایشان می آمدند. روزی خود را به روی قبر فاطمه انداختند و گریه کنان اشعاری سرودند.(1)
5. امیرمؤمنان پس از اطلاع از شهادت عمار بن یاسر گریستند و بر او رحمت فرستادند.(2)
6. وقتی خبر شهادت مالک اشتر به کوفه رسید، امیرمؤمنان بسیار اندوهناک شدند، با صدای بلند گریستند و تا چند روز آثار غم بر چهره شان نمایان بود. در سوگ مالک می گفتند: «به خدا سوگند ای مالک، مرگ تو بسیاری را لرزانید و بسیاری را خوش دل کرد. گریندگان باید بر چونان تویی بگریند. أینَ مثلُ مالک؟ (= آیا مردی چونان مالک هرگز توان یافت؟)»(3)
ص:25
7. امام حسن در صبح آن شبی که امیرالمؤمنین به شهادت رسیدند، وارد مسجد کوفه شدند و بعد از حمد و ثنای الهی، شروع به معرفی امیرالمؤمنین کردند که ناگهان، بغض گلویشان را گرفت و گریه کردند؛ تمام مردم نیز با آن حضرت در غم فراق مولاعلی گریستند... .(1)
8. از امام سجاد از سبب گریۀ بسیار ایشان بر امام حسین پرسیدند. حضرت فرمودند: «مرا ملامت نکنید؛ زیرا یکی از فرزندان یعقوب غایب شد و یعقوب آن قدر گریست که چشمانش سفید شد، درحالی که نمی دانست که او مرده است یا نه؛ ولی من در یک روز مشاهده کردم که چهارده »و به روایتی هجده«(2) نفر از اهل بیتم را به شهادت رساندند و سر
ص:26
بریدند. آیا شما می خواهید که حزن و اندوه این مصیبت از دل من بیرون رود؟(1)
9. بعد از شهادت امام حسین، ابن عباس دائماً گریه می کرد تا اینکه چشمانش کور شد.(2) ام سلمه نیز وقتی خبر شهادت امام حسین را شنید، با تعجب گفت: «آیا مرتکب چنین عملی شدند؟ خداوند قبرهایشان را از آتش پر کند.» آنگاه به حدی گریست که بی هوش شد.(3)
ص:27
تصویر
ص:28
تصویر
ص:29
اندوه انسان و گریستن او هنگام مرگ عزیزانش، از نشانه های عطوفت و علاقه و مهربانی انسان است که آرامش را به دنبال دارد؛ همچنین باعث جلای قلب می شود. بدیهی است سرکوب و نفی آن، گواه نابخردی است؛ زیرا گریه نوعی تخلیۀ هیجانی است و این نکته بسیار مهم و ارزشمند است. ازاین رو، بزرگان گریه و اشک ریختن در فراق عزیزان را رحمتی الهی دانسته اند. پیغمبر اکرم خاطرنشان کرده اند: «اندوه و گریه وقتی از دل و چشم سرچشمه بگیرد، از ناحیۀ خدا و ناشی از ترحم است.»(1) وقتی ا بن صامت از سبب گریۀ پیامبر برای دخترِ درگذشته شان پرسید، حضرت این گونه پاسخ دادند: «گریه رحمتی است که خداوند در نهاد فرزندان آدم قرار داده است و خداوند فقط بر بندگان مهربان و باعاطفۀ خود رحم خواهد کرد.»(2)
ص:30
گریه بر هر درد بی درمان دواست *** چشم گریان چشمۀ فیض خداست
رسول خدا به اباذر این گونه توصیه کرده اند: «کسی که توان گریه دارد، باید گریه کند و کسی که توان گریه ندارد، قلبش را محزون دارد و خود را به حالت گریه کننده ها درآورد. به درستی که دل سخت از خدا دور است؛ ولی شما متوجه نیستید.»(1) آنگاه که ابراهیم، پسر پیامبر جان می داد، حضرت آمدند و او را در دامان مادرش دیدند. او را گرفتند و در دامان خویش نهادند و فرمودند: «ای ابراهیم، ما در مقابل خواست خدا نمی توانیم برایت کاری کنیم.» سپس، چشمانشان اشک آلود شد و فرمودند: «ای ابراهیم، ما برای تو اندوهناکیم. چشم می گرید و دل غمگین می شود؛ ولی چیزی نمی گوییم که مبادا خدا به خشم آید. اگر نبود که این امری حق و وعده ای راست و راهی است که برای همه خواهد
ص:31
آمد، بر تو بیش از این بسیار اندوهگین می شدیم؛ بیش از این.» عبدالرحمان بن عوف به آن حضرت گفت: «مگر ما را از گریه نهی نکرده بودید؟» حضرت فرمودند: «نه، از دو صدای احمقانه و دو چیز دیگر نهی کرده بودم: یکی صدای هنگام مصیبت و خراشیدن صورت و گریبان چاک زدن و نالۀ شیطان؛ دیگری هم صدای نغمه، نغمۀ لهو و بیهوده. این گریه ترحم است و هرکس رحم نکند، مورد ترحم قرار نمی گیرد.»(1)
امام صادق نیز دراین باره می فرمودند: «زنان در مصیبت ها، نیاز به نوحه سرایی و شیون و زاری دارند و باید اشک هایشان جاری شود؛ اما نباید سخنان باطل و بیهوده بگویند.»(2) حکمت گریه در سوگ حسین بن علی بیشتر تجلی دارد که درنگ در آن شایسته است.
ص:32
تصویر
ص:33
تصویر
ص:34
در روز نخست محرم، ریان بن شبیب حضور امام رضا رسیده بود. امام از این ماه و غم محرم و عزای امام حسین گفتند و آنگاه فرمودند: یَا بْن َشبیب إِن کُنتَ باکِیاً لِشَیءٍ فَابْکِ لِلْحُسَینِ بنِ عَلیِّ بن اَبی طالب فإنه ذُبِحَ کما یذبَحُ الکَبش؛ (= ای پسر شبیب، اگر گریه می کنی، برای حسین بن علی بن ابی طالب گریه کن که او را مانند گوسفندی ذبح کردند و او را با هجده نفر از اهل بیتش شهید کردند که هیچ یک از آن ها در روی زمین شبیه و مانندی نداشتند.( (1)
گریه بر مصائب خاندان رسول الله پسندیده و مستحب است و گریۀ بر امام حسین از نیکوترین راه های نزدیکی به خداست. امام رضا در جای دیگر فرموده اند: «کسی که یادآور مصیبت ما شود و برای آن ستم هایی که در حق ما شده، گریه کند، درجۀ وی فردای قیامت نظیر درجۀ ما خواهد بود. کسی که ذکر مصیبت ما را کند و گریان شود و دیگران را هم
ص:35
گریان کند، چشم وی در آن روزی که همۀ چشم ها گریان اند، گریان نخواهد بود.»(1)
هرگاه پیامبر و امیرمؤمنان و فاطمۀ زهرا از شهادت امام حسین یاد می کردند، اشکشان جاری می شد و حتی امام مجتبی به حسین بن علی می فرمودند: لا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یا أَبا عَبْدِ الله؛ (= هیچ مصیبتی به اندازۀ مصیبت تو سنگین نیست.)(2)
نقل کرده اند که روزی امیرالمؤمنین به امام حسین نظری کردند و فرمودند: «ای اشک هر مؤمن.» امام حسین عرضه داشتند: «ای پدر، من اشک هر مؤمنی هستم؟» امیرالمؤمنین فرمودند: «آری، پسرم.»(3) ابن خارجه نیز نقل می کند که نزد امام جعفر صادق بودیم و نامی از امام حسین برده شد. امام صادق گریان شدند و ما هم
ص:36
گریستیم. سپس آن بزرگوار فرمودند که امام حسین فرموده است: أنا قَتیلُ الْعَبَرات؛ (= من کشتۀ اشک ها هستم؛ هیچ مؤمنی یادآور من نمی شود، مگر اینکه گریان خواهد شد.)(1) گویا امام با بیان این سخن، چنین پیام می دهند که من کشتۀ رحمت هستم؛ یعنی به شهادت رسیدم تا جامعۀ اسلامی با اشک ریختن بر من، لبریز از رحمت شده و دل ها نرم شود و با یکدیگر الفت گیرد.(2) گریه بر حسین به واقع تأسی به انبیا و ملائکه و عباد صالح خداست و به وسیلۀ آن، به نوعی، حق پیامبر و خدا و ائمۀ هُدا ادا می شود.(3)
گریه برای سالار شهیدان و اهل بیت ایشان از مظاهر محبت به این خاندان و مصداقی از تعظیم شعائر الهی است. سوگواری و گریه بر ایشان درواقع پیام هایی دارد. این
ص:37
پیام ها عبارت اند از: قرارگرفتن در صف دفاع از مظلوم کربلا، تکریم فرهنگ شهادت، ادامه دادن و زنده نگه داشتن راه او، همانند سازی و الگوگیری از او و به واقع، مرهمی بر قلب سوختۀ عاشقان حسینی است.
حال ممکن است این پرسش مطرح شود که شهادت، رستگاری و سعادت است؛ بنابراین، چرا در برابر این پدیده و فیض الهی، به خصوص شهادت سالار شهیدان، باید به جای شادمانی گریست؟ در پاسخ به این پرسش، باید بگوییم که شهادت را در دو منظر به نظاره می نشینند و هر منظری رویکردی خواهد داشت: شهادت از جنبۀ فردی و برای شخص شهید، ارتقا و رستگاری بزرگ و پیروزی عظیم است. شهادت امام حسین برای آن امام همام، عالی ترین حد کمال است؛ آن گونه که امام می فرمودند: «جدم به من فرموده است که تو درجه ای نزد
ص:38
خدا داری که جز با شهادت، به آن درجه نخواهی رسید.»(1) همین شهادت ازنظر اجتماعی و بازخورد آن در جامعه، به گونه ای دیگر تحلیل می شود. گریه بر شهید، یعنی شرکت در حماسۀ او، هماهنگی با روح او، موافقت با نشاط او، حرکت در مسیر او و مخالفت با جبهۀ مخالف او،(2) آن گونه که ضمن تقویت صف دین داران، توان مقابله با ستمگران را می افزاید و همین روحیه زمینه ساز حفظ مکتب حسینی است. دراین باره، امام خمینی می فرمودند: «هر مکتبی تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کُن نباشد، حفظ نمی شود.»(3)
امام حسین با شخصیت عالی قدرش و به سبب شهادت قهرمانانه اش، مالک قلب ها و احساسات صدها میلیون انسان است. دوستداران او در حال گریه و عزا، بیش از هر حالت
ص:39
دیگر، خود را به محبوبی که برای او می گریند، نزدیک می بینند و درحقیقت، «اشک، زبانِ دل و شاهد عشق است.»(1)
راز ماندگاری مکتب و حماسه امام حسین این است که نهضت او ضمن داشتن منطق عقلانی، در عمق احساسات پاک و عواطف زلال مردم راه یافته است و به لطف توصیۀ ائمۀ اطهار، گریه بر امام حسین زمینۀ نفوذ این نهضت در عمق جان مردم شده است.
1. شهید ثانی، آرام بخش دل داغ دیدگان (ترجمۀ مسکن الفؤاد)، ترجمۀ جناتی شاهرودی.
2. شرف الدین، سید عبدالحسین، اجتهاد در مقابل نص، ترجمۀ علی دوانی.
3. علامه امینی، ترجمۀ الغدیر، ج11.
4. طبسی، نجم الدین، چرایی گریه و سوگواری.
5. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج24، موضوع شهید.
ص:40