سرشناسه : حسینی، ابراهیم، 1343 -
عنوان و نام پدیدآور : چند دقیقه با موسیقی/ نویسنده سیدابراهیم حسینی.
مشخصات نشر : مشهد: انتشارات قدس رضوی،1391.
مشخصات ظاهری : 60ص.؛11×17س م.
فروست : رهنما؛71.
شابک : 978-600-6543-42-0
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
یادداشت : کتابنامه .
موضوع : اسلام و موسیقی
شناسه افزوده : آستان قدس رضوی. معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی
شناسه افزوده : موسسه انتشاراتی قدس رضوی
رده بندی کنگره : BP232/82/ح45چ9 1391
رده بندی دیویی : 297/4878
شماره کتابشناسی ملی : 2827274
چند دقیقه با موسیقی
ص:1
تصویر
ص:2
تصویر
ص:3
تصویر
ص:4
این کتابچه فرصتی است تا با هم دربارۀ نگاه اسلام به موسیقی بیندیشیم. به دنبال پاسخ این گونه سؤال ها هستیم:
؟ چرا اسلام با موسیقی مخالف است؟ بدی موسیقی چیست؟
؟ آیا اسلام شادی ستیز است؟ تعریف اسلام از شادی چیست؟
؟ نظر ائمه و قرآن دربارۀ موسیقی چیست؟
؟ آیا ازنظر اسلام، موسیقیِ حلال هم وجود دارد؟ چگونه باید حلال و حرامش را تشخیص دهیم؟
؟ به جای گوش دادن به موسیقی، چه کنیم؟
ص:5
تصویر
ص:6
شادی و نشاط، از مسائل مهم دورۀ جوانی است. لازمۀ بهداشت روانی در دورۀ جوانی، رفع افسردگی است. کم نیستند افرادی که موسیقی را بهترین راه رهایی از غم و افسردگی و باعث نشاط و شادابی می دانند.
به تعبیر مقام معظم رهبری، موسیقی هنری دقیق و جزء بخش های دانش ریاضی است. هنر موسیقی، محاسبۀ متکی به طبیعت و فطرت بشری است که خرد انسان، آن را براساس تجربه، محاسبه کرده است و برای آن، قواعدی گذاشته است. لذا هنر موسیقی، تلفیقی است از دانش و اندیشه و فطرت خدادی. به گفتۀ مولوی، موسیقی صدای انعکاس افلاک است.
مهم این است که این هنر را در راه خدا و رضای او به کار بگیریم. هنر و موسیقیِ متعالی به طور کلی با موسیقیِ مبتذل بیگانه است. اما مشخصه های آن کدام است؟ آیا هر موسیقی که موجب شادی و نشاط شود، مبتذل است یا ملاک های دیگری دارد؟
ص:7
روشن است که اسلام هر نوع شادی را حرام و ممنوع نمی داند. شادی و نشاطِ ناشی از موسیقی چطور؟ آیا هر نوع موسیقی ازنظر شرع حرام است؟ اگر نه، پس کدام نوع موسیقی حرام است؟ چرا؟ آیا موسیقی همان آوازه خوانی است یا نه؟ آیا موسیقی واقعاً باعث شادی و ازبین رفتن غم می شود؟ آثار روحی و روانی و فردی و اجتماعی موسیقی چیست؟ به دلیل همین سؤال ها، موسیقی از دیرباز موضوع بحث و کاوش فقهی و روان شناسی و اجتماعی قرار گرفته است.
ص:8
موسیقی واژه ای یونانی به معنای نوع و کیفیت نوازندگی است. موسیقی هنری است که از تنظیم و ترکیب صداها به وجود می آید و زیبایی آن را برحسب سازگاری با روح شنونده و اثرش در ذهن او می سنجند. به آهنگ هایی که با ابزار موسیقی و متناسب با قواعد آن ایجاد شود، نُتْ می گویند. موسیقی دو گونه است:
عبارت است از نغمۀ جویبارها، صدای آبشارها، نوای پرندگان، وزش بادهای ملایم در میان درختان و... . این گونه نواهای طبیعی، نمودهای مستقیم واقعیت هایی است که در جریان اند و غالباً مسرت بخش است. این نوع موسیقی، سازگار با روح و فطرت انسان است و به همین دلیل، دلنشین و خوشایند و آرامش بخش است. اسلام نیز این نواهای طبیعی را
ص:9
می ستاید. در این نوشتار، دربارۀ این نوع موسیقی صحبت نمی کنیم.
آهنگ هایی است که بشر آن ها را با وسایل مصنوعی، مثل تار، سنتور، پیانو، ویلن و گیتار و... می سازد. آهنگ های مصنوعی، زیر و بم و ارتعاشات و تحریکات گوناگونی دارد که گاه می خنداند و گاه می گریاند؛ گاه به حد افراط نیروی نشاط را در آدمی تحریک می کند و زمانی او را سخت در غم و اندوه و گاه دیگر، در بهت و حیرت می برد؛ همچنان که گاه اندیشه های منطقیِ او را به خیالات و پندارها تبدیل می کند. موضوع بحث ما تنها موسیقی هنری است.
موضوعی که درکنار موسیقی باید دربارۀ آن بحث کنیم، غنا و آوازخوانی است.
ص:10
غنا به معنای شیوه ای از خوانندگی است که در آن، صدا بالا و پایین برده شود، مثل سرود و آواز خوش. بعضی آن را به صوتی تفسیر کرده اند که با ترجیع و کیفیت خاصی ادا شود و طرب انگیز باشد. غنا از دیدگاه فقهی عبارت است از آوازی که از حنجرۀ آدمی بیرون آید و در گلو چرخانده شود (چه چهه زدن) و در شنونده حالت سرور ایجاد کند؛ به طوری که مناسب مجلس لهو و خوش گذرانی باشد.
هر سخن یا رفتار یا آهنگ سرگرم کننده و غفلت زا که انسان را به بیهودگی یا گمراهی می کشاند. طبق روایات، موسیقی غنایی و الحان و آهنگ های شهوت انگیز و هوس آلود از مصادیق روشن لهو است. مقام معظم رهبری در توضیح لهو می فرمایند: «لهو یعنی غفلت،
ص:11
دورشدن از ذکر خدا و معنویت، دورشدن از واقعیت های زندگی، دورشدن از کار و تلاش و فروغلتیدن در ابتذال و بی بندوباری. تفاوتی ندارد این کیفیت در موسیقیِ کلامی باشد یا در سازها و موسیقیِ بی کلام.»
نتیجه آنکه موسیقی با نواختن آلات طرب ایجاد می شود و به آن نوازندگی می گویند؛ ولی غنا کیفیت صدای انسان است و در تحقق آن، وجود آلات موسیقی شرط نیست و به آن خوانندگی می گویند.
ص:12
فقها براساس آیات قران کریم و روایات، حکم موسیقی در اسلام را با عنوان «حکم غنا در اسلام» و «حکم آلات لهو» مطرح کرده اند. موسیقی و آوازخوانی به طور کلی دو نوع است:
هرگونه آهنگی است که به لحاظ شکل یا محتوا، همراه با مضامین لهوی است و موجب تحریک شهوت و فساد اخلاق و انحراف ذهن می شود و متناسب با مجالس گناه است، مانند ترانه های عاشقانه و اشعاری که در وصف زن و شراب است، یا موجب ترویج باطل می شود. این گونه موسیقی، گاه آرامش تخدیرگونه برای اعصاب دارد و گاه هیجان های ناهنجار برای روان و غفلت از یاد خدا و پرده پوشی عقل، از آثار نمایان آن است.
فقها ازجمله شهیددستغیب، غنا را یکی از گناهان کبیره دانسته اند؛ چنان که در روایتی از امام صادق به آن تصریح شده است. امام باقر نیز غنا را از گناهانی برشمرده است
ص:13
که خدا برای آن وعدۀ عذاب داده است. طبق احادیث فراوان، هر گناهی که برای آن وعدۀ عذاب داده شده است، گناه کبیره محسوب می شود.
همچون صوت قرآن، موسیقی عرفانی، مارش های حماسی، آواز حُدی (برای حرکت دهی حیوانات) و حتی موسیقی مناسب برای رشد گیاهان. این نوع موسیقی می تواند پاسخ گوی نیاز انسان باشد و با اجراهای متنوع، جانشین موسیقی غنایی شود.
قرآن کریم نثری هماوا دارد و این، یکی از ابعاد اعجاز قرآن است. از تشویقی که شنوندگان برای آهنگین و نیکوخواندن قرآن می کنند، دلنشین بودن و مسرت بخش بودن آن مشخص می شود. برای بهره مندی بیشتر از کلمات و به منظور به دست آوردن آرامش روانی و صفای دل، به طور طبیعی، به صوت دلنشین قرآن نیازمندیم. به همین جهت، تلاوت قرآن با صدای نیکو، مستحب و محبوب خدای متعال است. غزلیات و اشعار عرفانی معنایی پُرجاذبه دارند.
ص:14
شنیدن و زمزمۀ آن ها با صدای خوش، آرامش بخش و آگاهی ساز است و می تواند جانشین مناسبی برای موسیقی غنایی باشد.
بنابراین هر نوع موسیقی و آهنگ و هر صدا و لحن دلنشین در اسلام حرام نیست. برخی آهنگ ها به لحاظ محتوا و نوع ریتم، از آهنگ های حرام نیستند و گوش کردن به آن ها اشکال ندارد. ازنظر شرع، تنها موسیقی و آوازی حرام است که طرب انگیز و مناسب مجالس لهو و خوش گذرانی و عیّاشی باشد، یعنی انسان را به شهوت تحریک کند و او را دراثر شدّت سرور و شادمانی یا حزن، سبک و سبک سر کند. البته اگر حتی صوت قرآن یا مداحی های مذهبی را نیز با این آهنگ غنایی و طرب انگیز و مناسب مجالس لهو بخوانند، حرام است. همان طورکه مراجع دینی فرموده اند، ملاک در حرمت، شاد یا غمناک بودن موسیقی نیست؛ بلکه ملاک، مطرب بودن یا نبودنِ آن است.
در استفاده از آهنگ های مجاز نیز لازم است اعتدال را رعایت کنیم. افراط در گوش کردن
ص:15
به موسیقی مجاز و عرفانی باعث می شود که انسان نتواند تمرکز داشته باشد و برای ذهن مضر است. علامه جعفری دراین باره می فرماید: «اگر هم فرض کنیم گوش دادن به موسیقی های مجاز ممنوع نباشد، با این کار، حداقل باید گفت قدم بر روی نوار باریکی گذاشتیم که یک طرف آن قطعاً قلمروی ممنوعیت و حرمت می باشد و چون نفس آدمی لذت طلب است، لذا تدریجاً قانون را پایمال می سازد.»
می توان به عنوان نظر قطعی اسلام دربارۀ موسیقی گفت: خواندن یا نواختنی حرام است که آثاری مثل بی پروایی کردن در ارتکاب گناه داشته باشد، به طوری که در برخورد با گناه اصلاً یاد خدا وجود نداشته باشد یا یاد خدا آن قدر ضعیف باشد که اثر نداشته باشد تا شخص را از گناه باز بدارد. هر نوع موسیقی اگر ضعیف کنندۀ ایمان باشد، حرام است.
از مجموع آیات و روایات فراوان درحد تواتر استفاده می شود که غنا و موسیقیِ حرام، هم برای خواننده و نوازنده و هم برای شنوندۀ آن ها حرام و مضر است. مالی که نوازنده و
ص:16
خواننده از این راه به دست می آورند، حرام است و کسی که آن مال را می دهد، مرتکب گناه زشتی شده است. کسی که از این گناهان پرهیز کند، در آخرت به نعمت های بهتری می رسد.
علتی که برای ممنوعیت موسیقی در منابع اسلامی ذکر شده است، لهو و لعب است. باتوجه به این علت، کاملاً روشن می شود که اسلام می خواهد انسان در این دنیا خود را درمقابل هیجان هایِ پا در هوا، نبازد و اختیار خود را از دست ندهد.
با شیوع موسیقی در غرب، دوران بیماری های روانی و فساد اخلاقی فرا رسیده است. اگر انسان ها به این اندازه به موسیقی مشغول نمی شدند و با واقعیت ها روبه رو می شدند، مسلماً بسیار بیشتر راه پیشرفت و رشد را می پیمودند. بلی، نغمۀ خوب پدیده ای منطقی است. نمی خواهیم لذت های احساس را محکوم کنیم؛ می خواهیم انسان ها اسیر احساسات خود
ص:17
نشوند تا اندیشه کردن در واقعیات را از آن ها بگیرد و شخصیت آن ها را منفعل (پذیرا) نه خلاق تربیت کند.
مطلب نهایی ما دربارۀ موسیقی این است که این زندگی محدود می تواند با عالی ترین فعالیت های مادی و روحی پر شود. این زندگی را نباید در لهو که شبحی از آرزوهای شکست خورده است یا در حماسه و تحریک حُدایی سپری کرد که درعین حال لذت بخش است.
ص:18
موسیقی اگر انسان را به بیکاری، ابتذال، بی حالی و واخوردگی از واقعیت های زندگی و امثال این ها بکشاند و از معنویت و یاد خدا غافل کند و به گناه و شهوت رانی تشویق کند، حرام بوده، حرکت کردن در خلاف هدف آفرینش است. دلایل حرمت موسیقی و آوازخوانیِ لهوی بدین شرح است
گاهی خوبی و بدی چیزی را ازطریق شناخت مخترع و بنیان گذار آن می توان به دست آورد. یعنی اگر عملی به وسیلۀ شخصی محترم یا با سفارش او بنیان گذاشته شود یا رواج یابد، معلوم می شود آن عمل، پسندیده و موجب نزدیکی به خداوند است. همچنین اگر عمل و سنتی به وسیلۀ شخصی خبیث بنیان گذاشته شود، در می یابیم که آن عمل، ناپسند و باعث دوری از رحمت خداوند است.
ص:19
تصویر
ص:20
دربارۀ حرمت موسیقی و غنا، ده ها دلیل وجود دارد. بر فرض که هیچ دلیلی هم بر مبغوضیت آن ها وجود نداشته باشد، از همین راه می توان ناپسندی آن ها را به دست آورد. براساس دلایل موجود، موسیقی و غنا به وسیلۀ شیطان ملعون اختراع شده است و در طول تاریخ به وسیلۀ افراد غیرمتعهد و بی مبالات به دین، مانند سلاطین جور و مأموران فاسق آنان رواج یافته است. به بعضی روایاتی اشاره می کنیم که بیانگر اختراع موسیقی و غنا توسط شیطان ملعون است:
1،1،5. از امام صادق علیه السلام روایت شده است: «آنگاه که حضرت آدم وفات کرد، شیطان و قابیل که دشمن او بودند، خوشحال شدند. هر دو در محلی جمع شدند و به نشانۀ شادی برای مرگ آدم و سرزنش او، آلات موسیقی ساختند و نواختند. پس هرگونه آلات موسیقی که روی زمین باشد و مردم از آن لذت ببرند، از نوع همان چیزی است که شیطان و قابیل
ص:21
اختراع کرده اند.»(1)
2،1،5. از رسول اکرم دربارۀ غنا روایت شده است: «شیطان نخستین کسی است که آوازخوانی کرد و... هنگامی که آدم از (میوۀ) درخت خورد، شیطان آواز خواند و...»
به آیات فراوانی بر حرمت موسیقی و آوازخوانیِ لهوی استناد کرده اند، ازجمله:
1.2.5. «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَ یتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِک لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ وَ اِذَا تُتْلَی عَلَیهِ آیاتُنَا وَلَّی مُسْتَکبِرًا کأَن لَمْ یسْمَعْهَا کأَنَّ فِی أُذُنَیهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ» (= و برخی از مردم سخن بیهوده را خریدارند تا [مردم را] بی هیچ دانشی از راه خدا گمراه کنند و راه خدا را به ریشخند گیرند. برای آنان، عذابی خوارکننده خواهد بود. و چون آیات ما بر آنان خوانده شود،
ص:22
با نِخوت روی برمی گردانند، چنان که گویی آن را نشنیده اند [یا] در گوش هایشان سنگینی است. پس آنان را از عذابی پُردرد خبر ده.)(1)
فضل بن حسن طبرسی می گوید: «به عقیدۀ اکثر مفسّران، منظور از ‘لهوالحدیث’ غنا است... و هرچیزی که انسان را از راه خدا و اطاعت او باز دارد؛ ازقبیل کارهای باطل، ملاهی (آلات لهو و لعب)، معازف (پیانوها) و... . همۀ این ها در عنوان لهوالحدیث قرار میگیرد.»(2)
سعید حوّی پس از نقل دیدگاه عده ای از مفسّران صدر اسلام که همگی لهو الحدیث را به غنا تفسیر کرده اند، می گوید: «به هرحال می فهمیم که لهوالحدیث با گمراهی از راه خدا ارتباط دارد؛ یعنی هرچیز گمراه کننده، از مصادیق لهوالحدیث است؛ اعم
ص:23
از اینکه غنا باشد یا سخن کفرآمیز؛ خواه به صورت قصیده و شعر باشد یا قصه و... . شکی نیست که هرکس دراین زمینه فعالیت کرده، مال خود را در این راه خرج کند، ازجملۀ گمراه کنندگان و از مصادیق )لیضلّ عن سبیل الله( است.»(1)
آیت الله مکارم شیرازی گفته اند: «لهوالحدیث شامل هرگونه سخن یا آهنگ سرگرم کننده و غفلت زا که انسان را به بیهودگی یا گمراهی می کشاند، در بر می گیرد؛ خواه ازقبیل غنا و الحان و آهنگ های شهوت انگیز و هوس آلود و یا مانند داستان های خرافی و اساطیر (افسانه ها) که سبب انحراف مردم از صراط مستقیم الهی می گردد.»(2)
در تفسیر خواجه عبدالله انصاری چنین آمده است: «ابن عباس و مجاهد گفتند:
ص:24
‘لهوالحدیث غنا و سرود فاسقان است در مجلس فسق.’»(1)
در حدیث صحیح(2) محمدبن مسلم می گوید: «از امام باقر شنیدم که می فرمود: )اَلغِناءُ مِمّا وَعَدَ اللهُ عَلَیهِ النّارَ، وَ تَلا هذِهِ الآیهَ: ‘وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یشْتَرِی لَهْوَ الحَدِیثِ لِیضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَ یتَّخِذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ’( (= غنا از گناهانی است که خداوند دربارۀ آن تهدید به آتش کرده است. و آیۀ )و مِنَ النّاسِ...( را تلاوت فرمود.)(3)
از این بیان نورانی امام روشن می شود که این آیه از دلایل حرمت غنا است. همچنین از این حدیث استفاده می شود که غنا و موسیقی از گناهان کبیره است؛ چراکه علما معتقدند هر گناهی که برای آن وعدۀ عذاب داده اند، گناه کبیره است.
ص:25
2.2.5. )فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ( (= پس از پلیدیِ بت ها دوری کنید و از گفتار باطل اجتناب ورزید.)(1)
مرحوم طبرسی می نویسد: «قول زور، یعنی کذب و دروغ... و اصحاب ما (امامیه) روایت کرده اند که غنا و هر سخن لهو و بازدارنده از یاد خدا، از مصادیق قول زور است.»(2) در حدیث صحیح هشام، از امام صادق در تفسیر این آیه آمده است که فرمودند: (اَلرِّجس مِنَ الأَوثانِ اَلشَّطرَنج وَ قَولَ الزُّورِ اَلغِناء) (= مراد از رجس اوثان، شطرنج است و منظور از قول زور، غنا و آوازخوانی است.)(3)
ص:26
ابن حزم می گوید: «روزی در منزل خودم به توالت رفتم. کنیز همسایه به خوانندگی و نوازندگی مشغول بود. کمی درنگ کردم تا صدای او را بشنوم؛ سپس بیرون آمدم. همان روز هنگامی که آفتاب غروب کرد، به خدمت امام صادق رسیدم. وقتی امام مرا دید، فرمود: )اَلغِناءَ اَلغِناءَ، اِجتَنِبُوا الغِناءَ، اِجتَنِبُوا ‘وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ( حضرت چند بار این کلمات را تکرار کرد؛ به اندازه ای که متوجه شدم امام از راه غیب، از عمل من آگاه شده است و می خواهد مرا موعظه کند. چنان از عمل زشت خودم شرمنده شدم که مجلس برای من تنگ شد. هنگامی که از مجلس بیرون آمدم، به یکی از دوستان آن حضرت به نام مُعَتِّب گفتم: ‘به خدا سوگند، منظور حضرت از این کلمات، کسی جز من نبود.’»(1)
در حدیث صحیح، حمّادبن عثمان می گوید: «از امام صادق معنای قول زور را پرسیدم.
ص:27
فرمود: )مِنهُ قُولُ الرَّجُلِ لِلَّذی یغَنّی: أَحسَنتَ( (= یکی از مصادیق قول زور این است که شخصی با گفتن احسنت یا آفرین و... آوازخوان را تشویق کند.)(1)
از این حدیث صحیح استفاده می شود که تشویق لفظی خواننده با گفتن اَحْسَنْتَ و آفرین و مرحبا و همچنین تشویق عملی، مانند پول دادن و... حرام است. همچنین روشن می شود که خوانندگی و نوازندگی به طریق اولی حرام است و عذابش شدید تر است.
3.2.5. )وَ اِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَ لَکمْ أَعْمَالُکمْ سَلَامٌ عَلَیکمْ لَا نَبْتَغِی الْجَاهِلِینَ( (= و وقتی لغوی بشنوند، از آن روی برمی تابند و می گویند: «کردارهای ما از آنِ ما و کردارهای شما از آنِ شماست. سلام بر شما، جویای [مصاحبت] نادانان نیستیم.»)(2)
امین الاسلام طبرسی در تفسیر آیه می گوید: «مراد از لغو هر نوع کردار و گفتار بی فایده
ص:28
و بی اهمیت و چیز های زشت و ممنوع است که باید از آن ها دوری کرد.» او پس از نقل سخنانی در بیان مصداق لغو می گوید: «و فی روایۀ أخری، إنّه الغناء و الملاهی» (= در روایت دیگر، مراد از لغو، غنا و آوازخوانی و استعمال آلات موسیقی است.)(1)
در تفسیر علی بن ابراهیم قمی در حدیثی آمده است: )اَللَّغوُ اَلکِذْبُ وَ اللَّهوُ وَ الغِناءُ وَ هُمُ الأَئِمَّةُ یعرِضُونَ عَن ذلِکَ کُلِّهِ( (= مراد از لغو در این آیه، دروغ و لهو و غناست و منظور از دوری کنندگان از آن، امامان هستند که از همۀ این کارها دوری می کنند.)(2)
در تفسیر نمونه، پس از نقل مطلب بالا از تفسیر قمی می نویسد: «پیداست که هر دو قسمت حدیث ازقبیل بیان مصداق روشن است؛ وگرنه لغو، مفهوم گسترده ای دارد که غیر این ها را نیز شامل می شود و دوری کنندگان از لغو نیز همۀ مؤمنان راستین هستند؛ هرچند
ص:29
امامان در صف مقدّم جای دارند.»(1)
4.2.5. )وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِک و َأَجْلِبْ عَلَیهِم بِخَیلِک و َرَجِلِک و َشَارِکهُمْ فِی الأَمْوَالِ وَ الأَوْلادِ و َعِدْهُمْ و َمَا یعِدُهُمُ الشَّیطَانُ اِلاَّ غُرُوراً( (= و از ایشان هرکه را توانستی با آوای خود تحریک کن و با سواران و پیادگانت بر آن ها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شرکت کن و به ایشان وعده بده و شیطان جز فریب به آن ها وعده نمی دهد.)(2)
ابوبکر جابر جزایری در تفسیر این آیه می نویسد: «بصوتک أی بدعائک إیاهم إلی طاعتک و معصیتی بأصوات المزامیر و الأغانی و اللهو.» طبق این تفسیر، معنای آیه چنین می شود: «خداوند به شیطان می فرماید: هرکدام از مردم را که می توانی با صدای موسیقی و صدای خوانندگان و لهویات دیگر به سوی معصیت من و طاعت خودت تحریک و دعوت کن.» وی
ص:30
در ادامۀ مطلب می گوید: «از این آیه، استفاده می شود که خوانندگان و نوازندگان با همۀآلات لهو و کسانی که در مجالس آن ها حاضر می شوند، از لشکریان شیطان هستند که با آدمیان می جنگند.»(1)
علامه امینی در کتاب شریف الغدیر از نُه کتاب تفسیر اهل سنُت نقل کرده است که ابن عباس گفته است: «إنّه الغناء و المزامیر و اللهو» (= مراد از صوت شیطان در این آیه، خوانندگی و نوازندگی و کارهای لهو است.)(2)
5.2.5. )وَ اِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا اِلَیهَا وَتَرَکوک قَائِمًا قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَیرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجَارَةِ وَ اللَّهُ خَیرُ الرَازِقِینَ( (= و چون دادوستد یا سرگرمی ای ببینند، به سوی آن روی آورند و تو را درحالی که ایستاده ای، ترک می کنند. بگو: «آنچه نزد خداست، از سرگرمی و از دادوستد بهتر است و
ص:31
خدا بهترین روزی دهندگان است.»)(1)
علامه طباطبایی در تفسیر این آیۀ شریفه می گوید: «مضمون روایاتی که ازطریق شیعه و سنی نقل شده است، دراین جهت متّفق است که کاروانی از تجّار، در روز جمعه هنگام نماز که رسول خدا مشغول خطبۀ نمازجمعه بود، وارد مدینه شد و به منظور اعلام ورود خود، طبل و دُهل زد. مردم پیامبر را درحال خطبه رها کردند و به طرف کاروان رفتند. این آیه به همین مناسبت نازل شد. پس مراد از لهو در این آیه، استعمال طبل، دهل، دایره و سایر آلات طرب به قصد جمع شدن مردم است.»(2)
به روایات فراوانی بر حرمت موسیقی و آوازخوانیِ لهوی استناد کرده اند. مجموع روایات
ص:32
دربارۀ غنا و موسیقی به پنج دسته تقسیم می شود که از هر دسته، چند روایت را برای نمونه نقل می کنیم:
برداشته می شود.»(1)
1. پیامبر : «گوش دادن به لهو (موسیقی) و غنا، باعث رویش نفاق می شود؛ همان گونه که آب، گیاه را می رویاند.»(1)
2. پیامبر به امام علی وصیت فرمودند: «یا علی، سه چیز موجب قساوت قلب می شود: گوش دادن به لهو، دنبال شکاررفتن، رفت وآمد در دربار سلطان ستمگر.»(2)
3. پیامبر اکرم : «کسی که در مجلس زن خواننده بنشیند تا به آوازخوانی وی گوش دهد، خداوند در گوش های او سرب خواهد ریخت.»(3)
ص:36
پیامبر اکرم : «کسی که در دنیا گوش خود را از موسیقی پر کند، حق ندارد صدای روحانیان (قاریان اهل بهشت) را بشنود.»(1)
ص:37
تصویر
ص:38
اینک به بعضی از مفسده ها و آثار زیان بار خوانندگی و نوازندگی (غنا و موسیقی) که علت صدور حکم شرعی حرمت برای آن است اشاره می کنیم: ازبین رفتن تعادل و توازن اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک، مرض مانی،(1) کوتاهی عمر، ضعف اعصاب، اختلالات مغزی و هیجانات روحی و جنون، عوارض قلبی، خودکشی، فشارخون، فحشا، تضعیف و ازبین رفتن شنوایی، تضعیف و ازبین رفتن بینایی، هیجان، ازبین رفتن اراده و شکست خوردن، ازبین رفتن غیرت، جنایت، اتلاف وقت.(2)
با ذکر نمونه ای تاریخی، به اثر منفی و شوم موسیقی در دریده شدن پردۀ حیا و عفّت و ازبین رفتن ارادۀ انسان اشاره می کنیم. مسعودی در مروج الذّهب می نویسد: «در زمان
ص:39
عبدالمک یا یکی دیگر از خلفای بنی امیه که لهو و موسیقی خیلی رایج شده بود، به خلیفه خبر دادند که فلان کس، خواننده است و کنیز زیبایی دارد که او هم خواننده است و تمام جوان های مدینه را فاسد کرده است. اگر به کار او نرسید، این زن تمام مدینه را فاسد می کند. خلیفه دستور داد که غل به گردن آن مرد انداختند و آن ها را به شام بردند. وقتی در حضور خلیفه نشستند، آن مرد گفت معلوم نیست که آنچه او می خواند، غنا باشد و از خلیفه خواست که خودش امتحان کند. خلیفه دستور داد که کنیز بخواند. او شروع به خواندن کرد. کمی که خواند، دید سر خلیفه تکان می خورد. کم کم به جایی رسید که خود خلیفه شروع کرد به چهاردست وپا راه رفتن و می گفت: ‘بیا جانم، بر این مرکب خودت سوار شو!’»
واقعاً موسیقی قدرت عظیم و فوق العاده ای، مخصوصاً ازجهت پاره کردن پردۀ تقوا و عفت دارد. از حرمت موسیقی نمی توان مبارزۀ اسلام با ذوق و هنر را نتیجه گرفت. اسلام مخالفتی با جمال و زیبایی و هنر و حس زیبایی دوستی ندارد؛ بلکه این حس را تأیید هم کرده است.
ص:40
در اصول کافی بابی داریم با عنوان «الزی و التجمّل». تجمّل یعنی خود را زیباکردن. در حدیثی این گونه داریم: «انّ الله جَمیلُ یحبُّ الجَمال» (= خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد.)(1) و از همه مهم تر، زیبایی بیان است که در اسلام درحد اعلایی به آن توجه شده است. اعجاز اسلام یا دست کم یکی از معجزاتش، زیبایی کلام قرآن است.(2)
ص:41
غضب خداوند؛ افسردگی و ناامیدی؛ نفاق و فقر؛ لانۀ نفاق؛ مقدمۀ بلاهای خطرناک؛ مقدمۀ کارهای خلاف اخلاق (تحریک انسان به شهوات)؛ عامل خباثت؛ از امور باطل؛ ازبین رفتن روحیۀ غیرتمندی در اهل موسیقی (به دلیل فرورفتن در تخیلات و اوهام و غوطه ورشدن در شهوات)؛ بدبختی جامعه؛ مانع ورود ملائکه؛ دوری از رحمت خداوند؛ عامل پستی؛ قبول نشدن دعای اهل موسیقی؛ قبول نشدن نماز اهل موسیقی؛ روسیاهی در محشر؛ نفرین طنبور بر نوازنده اش؛ مقدمۀ قساوت قلب؛ بندگی و پرستش شیطان.(1)
ص:42
هم نیازهای انسان و هم شادی ناشی از برآورده شدن آن، مراتبی دارد. هر مرحله از نیازهای واقعی انسان که پاسخ مناسب گرفت، به شادی همان مرحله منتهی می شود و هم زمان با آن، نیازهای دیگر انسان بیدار می شوند و به دنبال پاسخ در خور می گردند. در سطوح بالاتر نیازهای انسانی، به جایی خواهیم رسید که غیر از دوست داشتن خدا و تلاش برای نزدیکی به او و رسیدن به کمال، چیز دیگری نمی خواهیم. پاسخ به این خواست و نیاز، شادی خاصی برای ما به ارمغان می آورد. این شادی خیلی عمیق تر و بیشتر از شادی های ابتدایی انسان است.
ابوعلی سینا نیز دراین باره می نویسد: «آهنگ خوش، آن مقدار که حکمت لازم می شمارد،
ص:43
جوهر نفس آدمی را تقویت می کند و قوای باطنی او را تمرکز می بخشد؛ نه آن آهنگی که امور شهوانی را در انسان تحریک می کند.» آنچه باید به این سخن بیفزاییم، این است که در پاسخ به نیازها و علاقه مندی های خود، باید اولویت بندی و انتخاب آگاهانه کنیم تا در مسیر حیات معقول حرکت کنیم. آنچه در گزینش ها مهم می نماید، این است که رابطۀ هرچیز و هر رفتار را با کمال نفسانی انسان بسنجیم.
ازآنجاکه کمال مطلق، خداست، هرچه انسان را از خدا دور سازد، یقیناً باعث خسارت کردنش خواهد شد؛ همچنان که قرآن کریم خطاب به این دسته می فرماید: «وَ یوْمَ یعْرَضُ الَّذِینَ کفَرُوا عَلَی النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیبَاتِکمْ فِی حَیاتِکمُ الدُّنْیا وَ اسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْیوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کنتُمْ تَسْتَکبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیرِ الْحَقِّ وَ بِمَا کنتُمْ تَفْسُقُونَ» (= و آن روز که آن هایی را که کفر ورزیده اند، بر آتش عرضه می کنند، [به آنان می گویند:] «نعمت های پاکیزۀ خود را در زندگی دنیایتان [خودخواهانه] صَرف کردید و از آن ها برخوردار شدید. پس امروز به [سزای] آنکه در زمین
ص:44
بناحق سرکشی می کردید و به سبب آنکه نافرمانی می کردید، به عذاب خفّت[آور] کیفر می یابید.»)(1) در این آیه، سخن از کسانی است که با گناه کردن، تمام سرمایه های وجودی خود را هزینه و مصرف کرده اند و سرمایه ای برای زندگی ابدی خود ندارند که همان زندگی حقیقی آن هاست؛ پس باید در آتش قهر الهی عذاب شوند.
به همین دلیل، امیال و کشش های فطری را باید در مسیر قرب الی الله و حیات طیبه جهت دهی کرد تا به طور صحیح شکوفا شوند. علاوه بر آنکه اگر بر فرض ثابت شود موسیقی آثار مثبتی در نفس دارد، این اثر به صورت عمیق و ماندگار نخواهد بود.(2)
همان طورکه استاد شهیدمطهری فرموده اند، باید توجه کرد که: «خیلی چیزها فایده هایی بر وجودشان مترتب است؛ ولی این ها جای چیزهایی را اشغال کرده اند که اگر آن ها می بودند،
ص:45
فواید خیلی بیشتری مترتّب می شد... ما نمی توانیم به سبک ویلیام جیمز (بنیان گذار مکتب پراگماتیسم(1)) بیندیشیم که هرچیزی که یک اثر مفید داشته باشد، پس حق است... هرگز شما نمی توانید به صرف اینکه یک شیء آثار مفیدی داشته باشد، آن را صحیح و واقعی و ازجانب خدا بدانید.»
بحثی که این روزها برای جوان ها مطرح است، این است که آیا با رقص و آواز و موسیقی هم می توان به شادی دست پیدا کرد؟ این سؤال گاهی اوقات حالت انتقادی هم به خود
ص:46
می گیرد و این گونه عنوان می شود که تفکر رایج دینی و اجتماعی، جلوی شادی های جوانان را گرفته است.
گرچه رقص و آواز و... نمادی از شادی است، آیا این ها باعث احساس شادی می شود یا شادیِ واقعی را به دنبال دارد؟ حقیقت این است که شادی ها دو دسته اند: شادی های گذرا و شادی های پایدار. به عبارت دیگر، شادی ها زمانی سازنده اند و زمانی مخرب. در بینش اسلامی و در روان شناسی، این بحث مطرح است که شادی وقتی سازنده و پایدار است که با اختیار و خودآگاهی و هدف عالی همراه باشد. اعتیاد به بعضی چیزها، مثل مواد مخدر و موسیقی و...، حالتی را برای انسان پیش می آورد که مسائل اطرافش را فراموش می کند. چه بسیار انسان هایی که برای فرار از واقعیت های زندگی، به این امور پناه می برند. مولانا تعبیرزیبایی دربارۀ علت کار این افراد دارد:
تا دمی از هوشیاری وا رهند ننگ خمر و زمر بر خود می نهند
ص:47
به هرحال، اگر تفریح و شادی ما گریز از خودی به بی خودی باشد، آن را نمی توان شادی پایدار و واقعی دانست. این، نشاط ناپایداری است که دقایقی چند دوام نخواهد داشت. نشاطی است که فقط چهرۀ شخص را می پوشاند. خنده ای است که از گریه غم انگیزتر است. نکتۀ دیگر اینکه این شادی های گذرا، مثل داروهای نیروزا هستند. آدم ناتوان وقتی می بیند با تکیه بر توان خود در مسابقه به جایی نمی رسد، دوپینگ می کند. این مواد نیروزا آثار جسمی بدی در شخص ایجاد می کنند. سوم اینکه استفاده از مواد نیروزا پس از کشف شدن، آبروی آدم را هم می برد. استفاده از ابزارهای نادرستِ کسب شادی نیز مثل استفاده از داروهای نیروزا است که سرانجام، به غم و افسردگی منتهی می شود.
ناپایداری این قبیل شادی ها را نمی توان انکار کرد؛ مانند خیلی از لذت ها و شادی هایی که ما در زندگی از آن بهره مند شده ایم و می شویم. اما دلیل کاذب بودن این شادی ها این است که موسیقی و رقص و آوازهای جمعی را نمی توان پاسخی به نیازی انسانی قلمداد
ص:48
کرد و لذت ناشی از آن را حقیقی دانست. ازاین رو، جوان های بسیاری را دیده ایم که پس از لحظه های غافل کنندۀ شادی های کاذب، زانوی غم در بغل گرفته اند و گریه کرده اند و در حالت بحرانی، به خودکشی دست زده اند. علت این است که چنین افرادی، وقتی به خود آمده اند و غوغای رقص و آواز را تمام شده یافته اند، باز خودشان را با همۀ ضعف ها و واقعیت های تلخ زندگی روبه رو دیده اند که قصد فرار از آن را داشتند.
در قرآن، تعبیر زیبایی دربارۀ دنیا و آخرت وجود دارد که می تواند پاسخ خوبی به این سؤال باشد. قرآن تفاوت آخرت را با دنیا این گونه بیان می کند: «و الآخرة خیر و أبقی» آخرت دو خصوصیت دارد که دنیا از آن بی بهره است: در آخرت هم خیر است و هم تداوم. برهمین اساس، می توانید امور دنیایی را از امور آخرتی تشخیص بدهید. شادی ناشی از مواد مخدر و رقص و آواز که نه خیری در آن است و نه تداومی دارد، براساس فلسفۀ الهی، از
ص:49
مقولات دنیوی است.
همان طورکه از این تعبیر زیبای قرآنی پیداست، دنیا در اینجا به معنای هرچیزی است که ما را از خدا غافل کند و به امور غیر مفید و زودگذر بکشاند. دراین میان، کار دین این است که ما را از ظواهر دنیا و لذت های آنی اش جدا کند و به امور متعالی و پایدار فراخواند. براین اساس، هر عملی که این اختیار و آگاهی را افزایش دهد که عامل جدایی انسان از حیوان است، برای انسان سالم و در جست وجوی تکامل، مفید و مطلوب خواهد بود. متقابلاً هر عاملی که جلوی این اختیار و آگاهی را بگیرد، عامل منفی قلمداد خواهد شد.
پس راه برخورد با واقعیت های زندگی، پناه آوردن به این عوامل ظاهراً نشاط آور نیست. جوانی که به دلیل تنبلی یا بی برنامگی یا مشکلات شخصی یا خطای دیگران، دچار شکست تحصیلی یا شغلی یا عشقی شده است یا به هر دلیلی، در ازدواجش ناموفق بوده است، اگر انسانی سالم و واقع بین باشد، نباید دچار ناامیدی شود و توانایی هایش را فراموش کند و به
ص:50
چیز هایی پناه ببرد که حقیقتاً از حل مسائل او ناتوان اند. او باید بفهمد علت شکستش چه بوده است و درصدد برخورد منطقی با آن باشد.
لذت و احساس خوش ناشی از شنیدن موسیقی، دوشادوش تاریخ بشری، در تمام جوامع وجود داشته است. هریک از جوامع با درنظرگرفتن تنوع دورانش، از نوع یا انواعی از موسیقی استفاده می کرده است و روان خود را با موسیقی نوازش می داده است.
درست است که موسیقی ما را از موجودیت حقیقی خود بالاتر می برد، ولی هنگامی که موسیقی تمام می شود، سرازیری را در خود احساس می کنیم و می بینیم سایه ای که موسیقی از ما برای ما ساخته بود و آن را بالا برده بود، اکنون شبح مصنوعی ازبین رفته ای است. در این حالت، واقعیت ها با همان خشونت برای ما نمودار می شوند.
در صدر اسلام، در حدود هشتاد جنگ و دفاع انجام شده است. در این جنگ ها نمی بینیم
ص:51
که مسلمانان برای تهییج سربازان خود به موسیقی متوسل شده باشند. آن ها شعارهای واقعی را به طور دسته جمعی تکرار می کردند. در یکی از جنگ ها، کفار قریش این شعار را با موسیقی و هیجان رزمی می گفتند: «أُعل هبل، أُُعل هبل» (= بلند باد هبل.) مسلمانان هم درمقابل می گفتند: «الله اَعلی و اَجلّ» (= خداوند بالا و بلندمرتبه است.) شعار مسلمانان واقعیت داشت و همه به آن اعتقاد کامل داشتند.
در یکی از جنگ ها، دشمنان می گفتند: «نحن لنا العزّی و لاعزّی لکم» (= ما بت عزّی داریم؛ ولی شما ندارید.) مسلمانان درمقابل آنان می گفتند: «الله مولانا و لا مولا لکم» (= خداوند آقای ماست؛ ولی شما آقایی ندارید.) با اینکه کفار، به موسیقی آن زمان برای تحریک سربازان خودی متوسل می شدند، مسلمانان کمترین اعتنایی به موسیقی نمی کردند.
خلاصه، بشر به دلیل کمبودی که در توانایی مواجهه با واقعیت دارد، موسیقی را برای دلداری خود انتخاب می کند و نام آن را ضرورت می گذارد. به همین جهت است که اسلام به
ص:52
موسیقی روی خوش نشان نمی دهد و می خواهد انسان ها در زندگی روحانی و طبیعی، با واقعیت ها روبه رو شوند؛ تا در این مواجهه، زمینۀ رشدشان فراهم شود.
رهبر فرزانۀ انقلاب می فرمایند: «بعضی خیال می کنند که مرز موسیقی حلال و حرام، موسیقی سنتی است. نه، این طور نیست. آن موسیقی که منادیان دین و شرع همیشه در دوره های گذشته با آن مقابله می کردند و می گفتند حرام است، همان موسیقی سنتی ایرانی خودمان است که به شکل حرام در دربارهای سلاطین در نزد افراد بی بندوبار در نزد افرادی که به شهوات تمایل داشتند و در شهوات فرو می رفتند، اجرا می شده. این همان موسیقی حرام است.»
مرز موسیقی حلال و حرام، ایرانی بودن، سنتی بودن، قدیمی بودن، کلاسیک بودن،
ص:53
غربی بودن یا شرقی بودن نیست. ملاک، همان معیارهایی است که گفتیم.(1)
تنوع و جذابیت در صداوسیما، شرط لازم موفق بودن آن رسانه است. البته این، نباید موجب گرایش به شیوه های زیان بخش و مخرب شود. ترویج فرهنگ غرب و استفادۀ ابزاری از جاذبه های جنبی و موسیقی های لهو و حرام و چیزهایی ازاین قبیل، نباید به بهانۀ جذاب کردن تلویزیون، به این دستگاه مؤثر راه یابد.
به فتوای رهبر فرزانۀ انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای: «موسیقی اگر به تشخیص بیننده و شنونده، از قسم خوانندگی و نوازندگی مطربِ لهوی باشد که مخصوص مجالس لهو و گناه است، استماع آن برایش جایز نیست و صِرف پخش از صداوسیما حجّت شرعی برای جایز
ص:54
و حلال بودن برای شنونده نیست.»(1) این تقریباً نظر تمام فقها است. البته در جایی که شک داریم، گوش دادن به آن حرام نیست؛ گرچه خلاف احتیاط است.
گاهی می گویند ما مسلمانان به ویژه پیروان مذهب اهل بیت، موظفیم در ایام سرور پیشوایان دینی خوشحال باشیم؛ همچنان که باید در ایام حزن آنان محزون باشیم. روشن است که عزا با شادی و جشن تفاوت داشته، جشن مقتضیات خاص خود را دارد؛ ازجمله استفاده از موسیقی.
آری، اظهار حزن و شادمانی هر دو خوب و نشانۀ ارادت به آن پاکان و پیروی از
ص:55
آنان است؛ اما مجالس سرور و شادی نیز آداب و حد و مرزی دارد که آلوده نشدن با گناه است. با نافرمانی نمی توان به خدا و اولیای الهی تقرّب جست. به همین دلیل، مقام معظم رهبری می فرمایند: «هرگونه خوانندگی و نوازندگی که متناسب با مجالس عیش و نوش و خوش گذرانی باشد، جایز نیست و از هر کاری که با شئونات مساجد و حسینیه ها سازگار نباشد، باید اجتناب گردد.» حضرت آیت الله بهجت می فرمایند: «برپایی و شرکت در این مجالس حرام است.» حضرت آیت الله صافی گلپایگانی آن را مخالف تعالیم دینی و حرکت در مسیر فاسدکردن جامعه و نسل جوان و تحریف احکام الهی می دانند.(1)
ص:56
گاهی برخی رانندگان به ویژه رانندگان اتوبوس ها و ماشین های سنگین، موسیقی مبتذل پخش می کنند و می گویند اگر گوش نکنیم، خوابمان می گیرد و برای جان خود و مسافران احتمال خطر می دهیم. یا برخی افراد می گویند: اگر این موسیقی ها نباشد، جوانان به بدتر از آن، یعنی ماهواره ها و برنامه ها و مجالس بدتر، پناه می برند. آیا این مجوز شرعی و عقلی برای گوش دادن به موسیقی نیست؟
حضرت امام خمینی در این زمینه می فرمایند: «این عذر نیست که اگر موسیقی در رادیو و تلویزیون نباشد، آن ها می روند از جایی دیگر موسیقی می گیرند. حالا اگر جای دیگر می گیرند، ما باید به آن ها گوش بدهیم؟! ما باید خیانت بکنیم؟! موسیقی خیانت است
ص:57
به یک مملکت، خیانت است به جوان های ما.»(1) حضرت آیت الله تبریزی می فرمایند: «این عذر شیطانی است و روز قیامت سزای آن را خواهند دید؛ مگر آنکه توبه کنند و می توانند از نوار وعظ یا قرائت قرآن استفاده کنند.»(2)
موسیقی، درمانی مقطعی برای این مشکلات است. راه حل عاقلانه این است که اصل آن مشکل را حل کنیم. برای مثال، اگر راننده ای خواب آلود است، باید در جایی توقف کرده، استراحت کند یا از کمک راننده استفاده کند. او با گوش دادن به موسیقی، هم به جسم و روان خود آسیب می زند؛ چون بدن خود را از استراحتی محروم کرده است که به آن نیاز دارد، و هم جان خود و مسافران را در خطر می اندازد؛ چون باز هم این احتمال هست که خوابش ببرد.
ص:58
این، کاری ناروا و از بدعت هایی است که افراد نادان یا بدخواه در دین گذاشته اند. شیخ مرتضی انصاری با بدعت دانستن این کار، می فرماید: «همان گونه که پیامبر نظیر آن را خبر داده است: ‘زمانی خواهد آمد که قرآن را با آلات موسیقی و با آهنگ آن می خوانند.’(1) گویا کلمات پیامبر نیز مثل آیات قرآن، دربارۀ موضوعی وارد می شود و در موضوع های مشابه نیز جریان پیدا می کند.»(2) آیت الله نجومی می افزاید: «ای کاش شیخ انصاری زنده بود تا در زمان ما، عجایبی می دید که به ذهن او خطور نمی کرد و در زمان او قابل تصور نبود.»(3)
ص:59
حضرت امام می فرمایند: «اگر در اذان و اقامه، صدا را در گلو بیندازد و غنا شود، یعنی به طور آوازه خوانی مانند آنچه که در مجالس لهو و بازیگری معمول است، اذان و اقامه را بگوید، حرام است.»(1) حضرت آیت الله بروجردی می فرمایند: «آوازی که مخصوص مجالس لهو و بازیگری است، غنا و حرام می باشد و اگر نوحه یا روضه یا قرآن را هم با غنا بخوانند، حرام است.»(2)
مقام معظم رهبری می فرمایند: «استفاده از آلات موسیقی، مناسب با عزاداری سالار شهیدان نیست و شایسته است مراسم عزاداری به همان صورت متعارفی که از قدیم متداول بوده، برگزار شود.»(3)
ص:60
تاریخ نشان نداده است که پیامبران و ائمه و پیروان واقعی آنان، موسیقی را برای تربیت ارواح آدمیان توصیه کرده باشند. با اینکه رسالت و پیام آنان ارائۀ هرگونه راه تکامل برای انسان ها بوده است، آن پیشوایان حتی برای آسایش روانی موقت هم تمایل به گوش دادن آن ها از خود نشان نداده اند. این درحالی است که زحمات و مشکلات دنیا آنان را احاطه کرده بود.
پرسش جدی این است که اگر می شد از راه موسیقی به خدا رسید، چرا پیامبران و ائمه چیزی نگفتند و نه تنها مانند نماز و سایر عبادات توصیه ای به آن نکردند؛ بلکه شدیداً آن را نکوهش کردند؟ مگر نه آن است که پیامبر اکرم فرمودند: «ما مِن شیءٍ یقَرِبُّکم اِلَی الْجَنَّة وَ یباعِدُکم مِنَ النّار اِلاّ وَ قَدْ اَمَرْتُکم به» (= چیزی نیست که شما را به بهشت نزدیک کند و
ص:61
از جهنم دور کند، مگر اینکه شما را به آن دستور دادم.)(1) اگر موسیقی راهی برای رسیدن به خدا بود، پس چرا جز نکوهش و شیطانی دانستن آن، چیزی نفرمودند؟ آیا جز این سخن پیامبر است: «وَ مَا مِنْ شَیْ ءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ النَّارِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ اِلَّا وَ قَدْ نَهَیْتُکُمْ عَنْه» (= و چیزی نیست که شما را به جهنم نزدیک کند و از بهشت دور کند، مگر اینکه شما را از آن نهی کردم.)(2)
ممکن است چنین به نظر برسد که بسیاری از شخصیت های بزرگ مانند فارابی و غزالی و برخی از عرفا نه تنها به موسیقی تمایل داشته اند، بلکه آن را می نواخته اند و به آن گوش می داده اند. پاسخ به این اعتراض نیز روشن است: عظمت و کمال شخصیت های بزرگ، ناشی از تمایل به موسیقی نبوده است؛ بلکه آنان باوجود برخورداری از کمال، به موسیقی هم تمایل نشان می دادند. مانند اینکه حقوق دانی عالی مقام، موسیقی را هم دوست داشته باشد.
ص:62
آن موسیقی، به دانش حقوق او و مهارتش چیزی نمی افزاید.
کسانی می خواهند برای نغمه های موسیقی جنبۀ ملکوتی و ماورای طبیعی درنظر بگیرند. می گویند غزالی گفته است: «دل ها و درون های آدمیان، خزینه های اسرار و معادن جواهر است.» ممکن است این عبارت اشاره ای باشد به اینکه موسیقی و سماع، امور نهفتۀ الهی و ملکوتی در دل را هم به حرکت در می آورد.
با نگاه به مجموع جملات غزالی، مخصوصاً باتوجه به تشبیه معروف «از کوزه همان برون تراود که در اوست»، معلوم می شود که نغمه های موسیقی، اموری را در درون تحریک می کنند که بشر آن را در درون خود دارد یا اندوخته است. یعنی خود موسیقی ذاتاً چیزی به درون انسان وارد نمی سازد. موسیقی آن عواطفی را بر می انگیزاند که مربوط به جنبه ای از نفس آدمی است که مجاور بیرون ذات اوست. بیشتر این پدیده ها محصول محیط و فرهنگ (به معنای عام آن) در اقوام و ملل دنیا است و جنبۀ ماورای طبیعی ندارد.
ص:63
تصویر
ص:64
باتوجه به اینکه امور فطری و به ویژه آنچه جنبۀ ملکوتی و ماورای طبیعی دارد، در همۀ نفوس انسانی یکی است و مشترک میان همۀ جوامع است، مدعیان باید این مسئله را حل کنند که این همه اختلاف در نغمه ها و نواهای موسیقی اقوام و ملل دنیا چیست. این اختلاف، به اندازه ای است که گاهی موسیقی جامعه ای، برای دیگران نفرت انگیز و موجب ناراحتی اعصاب است. این اختلاف در نغمه ها و نواها، بهترین دلیل بر این مدعاست که آثار و عواطف و هیجان هایی که به وسیلۀ موسیقی ها برانگیخته می شود، مربوط به ذات نفس انسان ها نیست که همه در آن مساوی اند، بلکه مربوط به آن سطح نفس آدمی است که مجاور بیرون ذات (طبیعت به معنای عام آن) است؛ مانند محیط و عناصر فرهنگی و حوادث اثرگذار در درون مردم. حتی یک نفر در موقعیت ها و حالت های روانی گوناگون، آثار و هیجان های مختلفی درمقابل یک نوع موسیقی از خود نشان می دهد.
اگر موسیقی جنبۀ ملکوتی و ماورای طبیعی دارد، باید هر انسانی که این نوع موسیقی
ص:65
را بیشتر می نوازند یا بیشتر آن را می شنود، روحانی تر و ملکوتی تر از دیگران باشد. درواقع چنین نیست و ظرافت و لطافت و معناگرایی نفوس آدمی، ریشه ای فطری دارد که به وسیلۀ نیک خواهی و اعمال نیک و تلاش در انجام دادن تکالیف الهی و ریاضت های معقول نفس که همۀ آن ها فعالیت است، نه انفعال، به فعلیت می رسد؛ نه با موسیقی که نخست، هوشیاری نفس را ازبین می برد و سپس، نفس را دراختیار ضرب ها و فواصل و کمیت ها و کیفیت های آن ها می نهد.
ص:66
عده ای معتقدند موسیقی ها را باید تفکیک کرد:
1. موسیقی هایی که موجب تأثیرها و هیجان های روحانی می شود؛
2. موسیقی هایی که موجب برانگیختن شهوات و خودخواهی و انتقام جویی و سلطه گری و پوچ گرایی و بدبینی می شود.
زیرا نوع اول موجب تلطیف و تقویت و اشتیاق نفس به عالم مکلوت می شود و این امر، مطلوب همۀ وارستگان و تکامل یافتگان است. می گویند سماع عرفانی از این نوع است.
بیشترین جذابیت و لذت موسیقی و انبساط آوردن آن، ناشی از ازبین بردن هوشیاری به واقعیت های درون و بیرون ذات انسان و ازبین بردن اختیار اوست. حتی روحانی ترین موسیقی، با دو حقیقت هوشیاری و اختیار سازگار نیست. این اصل را همۀ ما می دانیم که هیچ حرکت ناهوشیارانه و جبری نمی تواند تکاملی باشد؛ اگرچه لذت و جذابیت داشته باشد.
ص:67
جنبۀ تخدیری موسیقی را نیز باید درنظر بگیریم. اگر درحال جذبۀ موسیقی، ذکر الله اکبر را هم به زبان بیاوریم، هیجان و تأثیر موسیقی، مانع آن خواهد بود که معنای آن ذکر مقدس را به طور معین و مستقیم درک کنیم و با همۀ قوای مغزی و روانی متوجه آن باشیم.(1)
ص:68
دربارۀ لزوم پرهیز از گوش کردن به تَغَنّیات(1) می فرماید: «ای عزیز، بکوش تا صاحب عزم و دارای اراده شوی(2) که خدای نخواسته اگر بی عزم از این دنیا هجرت کنی، انسانِ صوری بی مغزی هستی که در آن عالم، به صورت انسان محشور نشوی؛ زیراکه آن عالم، محل کشف باطن و ظهور سَریره است و جرئت بر معاصی، کم کم انسان را بی عزم می کند و این جوهر شریف(3) را از انسان می رباید. استاد معظم ما حضرت آیت الله شاه آبادی می فرمودند: ‘بیشتر
ص:69
از هرچه، گوش کردن به تغنّیات، سلب اراده و عزم از انسان می کند.’»(1)
حضرت امام با هنر مخالف نیست؛ بلکه هنر و ازآن جمله موسیقی را به عنوان ابزاری در خدمت ارزش های انسانی و اسلامی می ستاید؛ چنان که در پیامی به هنرمندان می فرماید: «خون پاک صدها هنرمند فرزانه در جبهه های عشق و شهادت و شرف و عزت، سرمایۀ زوال ناپذیر آن گونه هنری است که باید به تناسب عظمت و زیبایی انقلاب اسلامی، همیشه مشام جان زیباپسند طالبان جمال حق را معطر کند... هنر در مدرسۀ عشق، نشان دهندۀ نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی است. هنر در عرفان اسلامی، ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسیم تلخ کامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است. هنر در جایگاه واقعی خود، تصویر زالوصفتانی است که از مکیدن خون
ص:70
فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا، لذت می برند... .»(1)
ایشان در موقعیت های گوناگون، با تشبیه موسیقی به مواد مخدر، ترویج آن را نقشۀ دشمنان برای سلطۀ فرهنگی و سیاسی می دانند: «ازجمله چیزهایی که مغزهای جوان را مخدر می کند و تخدیری است، موسیقی است. موسیقی اسباب این می شود که مغز انسان وقتی چندوقت موسیقی گوش کرد، تبدیل می شود به یک مغز غیر آن کسی که جدی باشد. از جدیت، انسان را بیرون می کند و متوجه می کند به جهات دیگر. تمام این وسایلی که درست کرده بودند، همه برای خاطر این بود که ملت را از مقدرات خودشان غافل کنند... دیگر نمی توانند یک انسان جدی باشند که بتوانند در مسائل سیاسی فکر بکنند... نمی تواند به این فکر کند که در کشورش چه می گذرد؛ مثل یک آدم هروئینی است.»(2)
ص:71
«محققان و دانشمندان پرکار و متتبع، دربارۀ موسیقی به حد لازم و کافی به مطالعه و بررسی پرداختند و درنتیجه، به دلیل و شواهد قانع کننده ای دست نیافتند که ضرورت یا شایستگی موسیقی را بدون ضرر روانی اثبات کنند. پس نتیجۀ منطقی که ما به آن روبه رو هستیم، عبارت است از احساس لذت از پدیده ای به نام موسیقی با احتمال ضرر روانی و ضرر نافرمانی درمقابل تعهد تکلیف الهی که به دنبال خواهد داشت.»
1. موسیقی از دیدگاه فلسفی و روانی، محمدتقی جعفری، تهران، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری.
2. انسان، غنا، موسیقی، احمد شرفخانی خویی، قم، انتشارات مشهور.
3 احکام موسیقی، سید مجتبی حسینی،قم،دفتر نشر معارف.
4. موسیقی و غنا از دیدگاه اسلام، محمد اسماعیل نوری،قم، بوستان کتاب.
ص:72