رهنما62 (گفت و شنودی در باب تقلید )

مشخصات کتاب

سرشناسه : علی اکبریان، حسنعلی، 1339 -

عنوان و نام پدیدآور : گفت و شنودی در باب تقلید / نویسنده حسنعلی علی اکبریان؛ [به سفارش] آستان قدس رضوی، معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی.

مشخصات نشر : مشهد: انتشارات قدس رضوی، 1391.

مشخصات ظاهری : 60 ص.

فروست : رهنما؛ 62.

شابک : 978-600-6543-50-5

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه.

موضوع : اجتهاد و تقلید

موضوع : اجتهاد و تقلید -- پرسش ها و پاسخ ها

شناسه افزوده : آستان قدس رضوی. معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی

شناسه افزوده : موسسه انتشاراتی قدس رضوی

رده بندی کنگره : BP167/ع815گ7 1391

رده بندی دیویی : 297/31

شماره کتابشناسی ملی : 2827534

ص:1

اشاره

تصویر

ص:2

تصویر

ص:3

تصویر

ص:4

پرسش ها

گفت و شنودی در باب تقلید

چهار پرسش اصلی خود را در جریان گفت وشنودی روشنی بخش پاسخ می گیرید:

؟ چرا در برخی مسائل، باید از مجتهد جامع الشرایط تقلید بی چون وچرا کرد؟

؟ در مسائلی مانند اصول دین و لزوم تقلید، چرا نباید از کسی تبعیت کرد؟

؟ اگر دین اسلام یکی است، چرا بین مراجع اختلاف نظر به چشم می خورد؟

؟ آیا برای آغاز تقلید می توان از مجتهدی پیروی کرد که از دنیا رفته است؟

ص:5

تصویر

ص:6

درآمد

یکی از معضلاتی که فرهنگ جامعۀ ما را به صورت جدی تهدید می کند، دورشدن مردم از روح بندگی دربرابر دستورهای اسلام است. محرومیت از دستورهای اسلام در عرصه های اجتماعی بیشتر محسوس و ملموس است. عوامل متعددی در این محرومیت مؤثرند که می توان مجموع آن ها را به دو دستۀ کلّی تقسیم کرد:

منحصر کردن دین در شئون فردی

دستۀ نخست، عواملی اند که دین را به کلّی از صحنۀ زندگی اجتماعی دور می سازد و آن را در شئون فردی و عبادی منحصر می داند؛ مانند نظریات کلامی جدید درباب محدودکردن قلمرو دین، جدایی دین از سیاست و امور دنیوی، الگو قراردادن فرهنگ جوامع غیردینی برای توسعه یافتگی، بیماری انتقاد از دین که در نطفۀ روشنفکری جامعۀ ما خانه دارد و عوامل دیگری که بررسی آن ها مجال مستقلی می طلبد.

ص:7

متأسفانه، این عوامل تنها باعث سستی روح تعبّد در مسائل اجتماعی اسلام نمی شود، بلکه پایه های تعبّد در مسائل فردی و عبادی را نیز می لرزاند؛ زیرا اسلام همواره داعیۀ شمول در همۀ حوزه های حیات را داشته است و سستی اعتقاد در یک حوزه، پایه های اعتقادی را در حوزه های دیگر نیز سست می کند.

عوامل بی توجهی عملی به دین

دستۀ دوم از عوامل عبارت اند از عواملی که اعتقاد دینی را سست نمی کند، اما باعث بی توجهیِ عملی به دین می شود؛ یعنی باعث نمی شود فرد مسلمان بگوید فلان مسئله جزو اسلام نیست، بلکه سبب می شود که اصلاً در پی آموختن مسائل اسلام نرود یا درعمل اهمیت لازم را به آن ندهد. ناآشنایی جوانان با مسئلۀ تقلید، جزو این دسته از عوامل محسوب می شود.

به نظر می رسد عوامل دستۀ نخست خطر عمیق تری برای فرهنگ اسلامی به شمار می آیند؛ ولی عوامل دستۀ دوم که باعث کم اهمیت شدن مسائل اسلام نزد مردم می شوند، ازنظر آماری فراگیرترند.

ص:8

اهمیت تقلید

این نوشتار را برای آگاهی خوانندگان محترم از اهمیت تقلید و فلسفۀ آن تنظیم کرده ایم. در این مقاله، «من» فردی مسلمانم که به دلیل ناآشنایی به مسائل تقلید، چهرۀ نامعقولی از آن در ذهن دارم: اگرچه نماز می خوانم و روزه می گیرم، از هیچ مرجعی تقلید نمی کنم. «او» نیز دوستی است که مرا در این زمینه راهنمایی می کند.

گفتم: ببین؛ من خدا و پیامبر… و قرآن را قبول دارم. نماز می خوانم و روزه ام را هم می گیرم و همواره سعی می کنم به کسی ظلم نکنم، مال حرام نخورم و حتی به دیگران احسان کنم. دیگر چه چیز از من می خواهی؟ چرا می گویی باید از یک مرجع تقلید کنم؟

گفت: من می دانم نماز می خوانی و روزه می گیری و انسان خوبی هستی؛ اما سؤال می کنم: چگونه نماز می خوانی؟ از کجا می دانی که نماز و روزه ات صحیح است؟ تازه، احکام اسلام که فقط نماز و روزه نیست. گفتی مال حرام نمی خوری. آیا دقیقاً می دانی در اسلام چه اموالی حرام و چه اموالی حلال است؟ آیا تمام شرایط خرید و فروش و سایر معاملات را

ص:9

می دانی؟ همۀ این مسائل که به طور صریح و واضح در قرآن نیامده است.

شناخت دقیق این ها کار سختی است و سال ها درس خواندن می خواهد. مرجع تقلید کسی است که سال ها درس خوانده و در شناخت نظر اسلام در مسائل مختلف، کارشناس و متخصص است و دیگران به تخصص او اعتماد می کنند؛ زیرا خودشان چنین تخصصی ندارند و به کارهای دیگر مشغول اند. من و شما که خودمان مجتهد نیستیم، باید وظایف شرعی را براساس فتوای یک مرجع تقلید انجام دهیم تا یقین کنیم وظیفۀ خود را انجام داده ایم.

گفتم: همۀ این ها درست؛ ولی این نوع پیروی، برای من بار منفی دارد. تا این ها حل نشود، نمی توانم تن به تقلید دهم:

اول اینکه تقلید یعنی رجوع جاهل به عالم. شما از همین اول مرا جاهل حساب کرده اید.

دوم اینکه تقلید یعنی چیزی را بدون دلیل پذیرفتن. عقلِ من اجازه نمی دهد چیزی را بدون دلیل بپذیرم.

ص:10

سوم اینکه در تقلید، نوعی سرسپردگی و اطاعت چشم وگوش بسته وجود دارد که مرا از تقلید باز می دارد. مگر خداوند بی سوادان قوم یهود را ملامت نمی کند که چرا سرسپردۀ علمایشان بودند و چشم وگوش بسته از آنان اطاعت می کردند؟

گفت: این شد حرف حسابی. معلوم شد که می خواهی جدی بحث کنی. از اینکه توصیۀ من به تقلید را جدی گرفتی، تشکر می کنم. من نیز از این سه نکته ای که گفتی، دو نکتۀ آخر را می پذیرم؛ پس اجازه بده دربارۀ هر سه نکته توضیحی بدهم تا معنای تقلید بهتر معلوم شود.

گفتم: پس، از همان نکتۀ اول که قبول نداری شروع کن.

گفت: اینکه تقلید رجوع جاهل به عالم است، هیچ بار منفی برای مقلّد ندارد؛ زیرا جاهل در اینجا کسی است که فقط در مسائل فقهی، مجتهد و کارشناس نیست؛ گرچه ممکن است خودش در مسائل دیگری متخصص و کارشناس باشد یا حتی در مسائل فقهی، از آگاهی نسبیِ خوبی برخوردار باشد.

ص:11

خودِ مجتهدان نیز در مسائل دیگر، به متخصص رجوع می کنند و این را از باب رجوع به اهل خبره و رجوع جاهل به عالم می دانند. مگر نشنیدی که پزشک معالج حضرت امامŠ می گفت: تا به حال کسی را ندیده ام که این قدر در درمان، مطیع پزشک باشد. مردم به طور عادی، در زندگی روزمرۀ خود، هرجا به کاری نیاز پیدا کنند که تخصص کافی را در آن ندارند، به متخصص و خبرۀ آن کار رجوع می کنند: پزشک برای تعمیر ماشین خود به مهندس و مکانیک رجوع می کند و مهندس برای درمان بیماری، نزد پزشک می رود و هیچ یک، جهل خود در آن زمینه را منفی حساب نمی کنند؛ زیرا در جهان امروز، تحقیق در همۀ علوم برای یک نفر کاری غیرممکن یا غیرضروری است.

گفتم: نکتۀ دوم را چه می گویی؟ پذیرفتن یک مطلب بدون دلیل و صرفاً چون کسِ دیگری آن را گفته، کار نامعقولی است و خودت گفتی که این نکته را می پذیری.

گفت: من هم هرگز مطلبی را بی دلیل نمی پذیرم؛ اما تبعیتی که از آن بحث می کنیم،

ص:12

پذیرفتنِ بدون دلیل نیست؛ مثلاً مسئلۀ تعلّق خمس به سودِ حاصل از کسب، مسئله ای است که مجتهد ازآن رو به آن فتوا می دهد که دلیل او آیات مبارکۀ قرآن و روایاتی است که در این زمینه است. او براساس دلایلی که در دست دارد، فتوا می دهد که «هرگاه انسان از تجارت یا صنعت یا کسب های دیگر، مالی به دست آورد، چنانچه از مخارج سال خود او و عیالش زیاد بیاید، باید خمس آن را بدهد.»(1) پس، مجتهد برای فتوای خود دلیل دارد.

مقلّد نیز برای پذیرش همین مسئله، دلیل دارد و بی دلیل، آن را نپذیرفته است. فرقی که هست این است که دلیل مجتهد، تفصیلی است و دلیل مقلّد، اجمالی؛ یعنی دلیلی که مجتهد برای این مسئله اقامه می کند، مخصوص همین مسئله است. مثلاً از آیۀ 41سورۀ انفال(2)

ص:13


1- . مسئلۀ 1752 از رسالۀ حضرت امامŠ. در رسالۀ دیگر مراجع تقلید، نک: منفعت کسب، از احکام خمس.
2- . ]و اعملوا انما غنمتم من شیء فان الله خمسه و للرسول ولذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل ان کنتم آمنتم بالله...[ (= و بدانید که هر چیزی را به غنیمت گرفتید، یک پنجمِ آن برای خدا و پیامبر و برای خویشاوندان او و یتیمان و بینوایان و درراه ماندگان است؛ اگر به خدا ایمان دارید.)

و روایاتی که شیخ حرّ عاملی درباب هشتم از ابواب «ما یَجِب فیه الخُمس» از کتاب الخمسِ وسائل الشیعه(1) جمع آوری کرده است، استفاده کرده و چنین حکمی را صادر می کند؛ اما دلیلی که مقلّد بر آن اقامه می کند، دلیلی است که به صورت کلّی اعتبارِ همۀ فتاوای مجتهد و ازجمله همین مسئله را برای او اثبات می کند.

گفتم: این چه دلیلی است که می تواند همۀ مسائل را یک جا اثبات کند؟

گفت: خیلی ساده است: شما به خدا و پیامبر… و اسلام اعتقاد داری و می دانی که خداوند تعدادی تکالیفِ الزامی برای انسان مقرّر فرموده است؛ یعنی اعمالی را واجب یا حرام کرده است. آیا این مطلب را می پذیری؟

گفتم: آری، این مقدار را هر مسلمانی می داند.

ص:14


1- . الشیخ الحر العاملی، وسائل الشیعه، دار الحیاء التراث العربی، ج6، ص348.

گفت: همین مقدار از علم به تکلیف، باعث می شود شما دربرابر آن تکالیف، مسئول باشی؛ یعنی اگر وظیفه ات را انجام ندهی، نزد خداوند عذری نداری. برای اجرای تکلیف نیز نخست باید آن را بشناسی که چه چیزی واجب و چه چیزی حرام است. راه شناخت واجبات و محرمات این است که به منابع اسلام، یعنی قرآن و سنّت و عقل و اجماع، رجوع کنی. به دست آوردن احکام شرعی از این منابع، نیازمند مقدمات فراوان و آشنایی با علوم بسیاری است؛ به خصوص با توجه به فاصلۀ زمانی زیادی که ما با زمان معصومان: پیدا کرده ایم.

هرگاه کسی بتواند آن علوم را بیاموزد و خودش احکام شرعی را با ادلّۀ تفصیلی به دست آورد و به اصطلاح مجتهد بشود، طبق نظر خودش تکلیفش را انجام می دهد؛ اما اگر کسی چنین علومی را نیاموخت و نتوانست خودش احکام شرعی را از منابع اسلام استخراج کند، وظیفه اش چیست؟ البته چنین کسی گناه نکرده است که مجتهد نیست؛ چراکه معنا ندارد همۀ مردم کار و زندگی خود را رها کنند و سال ها درس بخوانند و مجتهد شوند. اما به نظر

ص:15

تصویر

ص:16

تو، آیا چنین کسی دربرابر تکالیف الهی وظیفه ای ندارد؟

گفتم: به نظر می رسد که مسئولیت دارد؛ زیرا به هرحال می داند که واجباتی به گردن اوست و مُحرّماتی پیش روی اوست که می بایست آن ها را تَرک کند.

گفت: خوب، چنین کسی چگونه بفهمد آن واجبات و محرمات کدام اند؟ و هرکدام چه شرایط و چه کیفیتی دارند؟ همین جاست که او می بایست یکی از این دو راه را انتخاب کند: راه اول اینکه در هر کاری احتیاط کند؛ یعنی به گونه ای رفتار کند که یقین به انجام دادن تکلیف پیدا کند؛ مثلاً هر کاری را که احتمال می دهد واجب است، انجام دهد و هر کاری را که احتمال می دهد حرام است، تَرک کند. در انجام دادن واجبات نیز مشکل ترین صورت محتمل را انجام دهد تا یقین کند حتماً از عهدۀ تکلیف برآمده است.

گفتم: اینکه خیلی سخت است!

گفت: نه تنها بسیار سخت است و گاه نظام زندگی را از هم می پاشد، بلکه در برخی مواقع،

ص:17

غیرممکن است.

گفتم: پس چه کند؟ او که گناه نکرده که مجتهد نشده است. احتیاط هم که سخت است. پس، حتماً تکلیف از عهدۀ او ساقط می شود؟

گفت: خیر. همان گونه که قبلاً خودتان گفتید، او به هرحال می داند که واجبات و محرماتی در اسلام هست و همین علم، تکلیف را به گردن او می اندازد. تنها راهی که برای او باقی می ماند، راه دوم است و آن اینکه به داناترین مجتهد که خبرۀ این مسائل است رجوع کند و واجبات و محرمات را از او بپرسد و این، همان تقلید است.(1)

گفتم: می گویی من راهی برای شناخت احکام اسلام ندارم؛ احتیاط هم نمی توانم بکنم، چون سخت است و نمی خواهم احتیاط کنم؛ پس، چاره ای جز پیروی از مجتهد ندارم. حال،

ص:18


1- . این سه راه، یعنی اجتهاد و احتیاط و تقلید، در اولین مسئلۀ رساله های عَملیّه توضیح داده شده است.

از کجا معلوم که تقلید من نزد خدا قبول باشد؟ شاید مجتهد هم در شناخت خود خطا کرده باشد.

گفت: آری، احتمال دارد مجتهد نیز در فتواهای خودش به حکم واقعی نرسیده باشد؛ ولی مکلّف یقین دارد حال که برای خروج از تکلیف هیچ چاره ای جز رجوع به خبره ندارد و هیچ راهی نزدیک تر از تبعیت از مجتهد برای شناخت احکام واقعی نیست، می فهمد که خداوند فتوای مجتهد را برای او، راه شناختِ احکامش قرار داده است. ازآنجاکه خداوند خودش این راه را قرار داده، قطعاً اَعمالِ مُترتّب بر تقلید را از او می پذیرد. این دلیل را می توان به نام «انسداد همۀ راه های شناخت، جز تقلید» خواند.

گذشته از این، رجوع به اهل خبره از اموری است که در نهان همۀ انسان ها نهفته است و روش مردم در زندگی شان مبتنی بر همین امر است. خلاصه اینکه مقلّد برای اثبات اعتبار فتواهای مجتهد برای خودش، به دو دلیلِ انسداد و روش عمومیِ رجوع به اهل خبره استناد

ص:19

می کند؛(1) پس او نیز از روی دلیل است که فتوای مجتهد را پذیرفته است، نه بدون دلیل.

گفتم: دلیل دیگری نیز برای لزوم پیروی از مجتهد وجود دارد؟

گفت: آری. مجتهد برای لزوم تقلید عامی، ادلّۀ دیگری نیز از قرآن و سنت دارد؛ اما این دو دلیل، دلیل هایی هستند که مقلّد برای لزوم تقلید می آورد.

گفتم: حالا که برای غیرمجتهد واجب است که تقلید کند، چرا برای من، این همه دلیل آوردی؟ یک راست می گفتی مراجع فتوا داده اند که تقلید واجب است و من باید تقلید کنم.

گفت: این گونه نیست. مسئلۀ لزوم تقلید از مسائلی نیست که انسان بتواند در آن تقلید کند! یعنی اگر مجتهد فتوا دهد که غیرمجتهد باید در احکام شرعی تقلید کند، این فتوا به درد غیرمجتهد نمی خورد؛ زیرا او سؤال می کند که چرا باید از همین یک فتوای او تقلید کنم؟

ص:20


1- . نک: میرزاعلی التبریزی الغروی، التنقیح، الجتهاد و التقلید، دارالهادی للمطبوعات، ص83.

پس تا زمانی که اعتبار فتوای مجتهد برای غیرمجتهد اثبات نشود، هیچ یک از فتاوای مجتهد به درد او نمی خورد. خلاصه آنکه مسئلۀ لزوم تقلید، تقلیدی نیست و انسان باید خودش با دلیل به آن برسد. البته در برخی مسائلِ فرعی تقلید، می توان پیروی کرد.

در کجا نمی توان تقلید کرد؟

گفتم: پس معلوم می شود در برخی مسائل نمی توان از کسی پیروی کرد؟

گفت: بلی. در مسائل اصول عقاید، مانند اثبات وجود خداوند و توحید و نبوت و عصمت پیامبر، اصلاً نمی توان و نباید تقلید کرد؛(1) یعنی اگر کسی که هنوز مسلمان نشده است، از شما بپرسد که چرا خداوند وجود دارد، نمی توانی در پاسخ بگویی: چون فلان مجتهد می گوید. حتی نمی توانی بگویی: چون پیامبر می گوید یا چون در قرآن آمده است؛ چراکه چنین کسی، نه به قرآن اعتقاد دارد و نه پیامبر و نه به مراجع.

ص:21


1- . این نکته نیز در اولین مسئلۀ رساله های عملیه آمده است.

در فروع دین نیز در مسائلی که ضروری است و هر مسلمانی آن را می داند، مانند اصل وجوب نماز و رکعات آن و اصل وجوب روزه، تقلید جایز نیست؛ چون تقلید، رجوع جاهل به عالم است و هیچ مسلمانی در این مسائل جاهل نیست.

اکثر موضوعات احکام نیز تقلیدی نیستند: مثلاً مجتهد فتوا می دهد که بازی با آلات قمار حرام است؛ اما اینکه آلات قمار چه چیزهایی هستند، مسئله ای است که باید از اهلِ فنّ آن پرسید.

حکم بازی شطرنج

گفتم: مسئلۀ شطرنج هم همین طور است؟

گفت: بله. مجتهد فتوا داده است که بازی با آلات قمار حرام است. اگر شطرنج از آلات قمار باشد، بازی با آن حرام است؛ گرچه در آن بازی، قمار نشود. اگر هم از آلات قمار به حساب نیاید، بازی با آن مادامی که چیزی برای بُرد و باخت آن قرار ندهند، حرام نیست. مرجع تشخیصِ اینکه شطرنج از آلات قمار است یا نه، مجتهد نیست؛ بلکه دقیقاً باید از شطرنج بازان یا قماربازان پرسید.

ص:22

موضوعات استنباطی

گفتم: یعنی مجتهد درباب مصادیق احکام نظر نمی دهد؟

خیر. شأن مجتهد صدور حکم است، نه تعیین مصداق. البته، برخی موضوعات احکام را مجتهد باید تعریف کند؛ مانند غنا. مجتهد فتوا می دهد که غنا حرام است و خودش نیز غنا را تعریف می کند. این گونه موضوعات را «موضوعات استنباطی» می گویند.(1)

گفتم: پس مسئلۀ «لزوم تقلید» از مسائلی است که من خودم با عقل خودم باید در آن اجتهاد کنم و رأی بدهم و لازم است بیش از این، دربارۀ آن فکر کنم؛ چون تقلیدبردار نیست.(2) اما از آنچه در دلیل انسداد گفتی، سؤالی برای من پیدا شد و آن اینکه پیروی از مجتهد فقط در واجبات و محرمات، واجب است؟ آیا درست فهمیده ام؟

ص:23


1- . آیت الله خامنه ای، اجوبة الاستفتائات، دارالوسیله، الجزء الاول، ص2.
2- . همان، ص1؛ نیز، نک: سیدهدایت الله طالقانی، مرجعیت، ص57 ؛ التنقیح، ص82 ؛ آیت الله نوری همدانی، مسائل من الاجتهاد و التقلید، دفتر تبلیغات حوزۀ علمیۀ قم، ص5.

گفت: وجوب تقلید تنها در واجبات و محرمات و هر کار دیگری است که احتمال می دهی واجب یا حرام باشد. در مستحبات، تقلید واجب نیست؛ مگر آنکه بخواهی آن مستحب را انجام دهی، یعنی برای شناخت کیفیت اجرای آن باید تقلید کنی.

گفتم: با این توضیحاتی که دادی، آن نکتۀ سوم نیز تقریباً برایم حل شد.

گفت: آن قدر بحثمان طولانی شد که نکتۀ سوم را فراموش کردم. اگر می شود، یک بار دیگر تکرار کن.

گفتم: اعتراض من این بود که در تقلید، گونه ای سرسپردگی و اطاعت چشم وگوش بسته وجود دارد که مرا از پرسش و تحقیق باز می دارد. خداوند نیز بی سوادانِ قوم یهود را ملامت کرده است که چرا سرسپردۀ علمای خود بودند و بی چون وچرا از آنان اطاعت می کردند.(1)

البته با آنچه در دلیل تقلید گفتی، تقریباً مسئلۀ من حل شده است؛

ص:24


1- . اشاره به آیات 31 سورۀ توبه و 78 سورۀ بقره.

اما اگر ممکن است دربارۀ عوام قوم یهود و ملامت قرآن از تقلید علمایشان توضیح بده.

گفت: یادم می آید در کتاب ده گفتار شهیدمطهری، بحثی دربارۀ همین مسئله خوانده ام.(1) در آنجا، استاد می فرمایند که اخیراً از برخی مردم که در جست وجوی مرجع تقلیدند، گاهی این کلمه را می شنوم که می گویند می گردیم کسی را پیدا کنیم که آنجا سر بسپاریم. می خواهم بگویم تقلیدی که در اسلام دستورش را داده اند، «سرسپردن» نیست؛ چشم بازکردن و چشم باز داشتن است. تقلید اگر شکل «سرسپردن» پیدا کند، هزارها مفاسد در آن راه می یابد. سپس، استاد روایتی را از امام صادق† دربارۀ تقلید عوامِ قوم

ص:25


1- . به نقل از: شهیدمطهری، ده گفتار، اصل اجتهاد در اسلام، صدرا، ص91.

تصویر

ص:26

یهود نقل می کند که اگر بخواهی آن را برایت بگویم.

گفتم: سراپای وجودِ من، گوش به سخنان امام صادق† است. برایم بخوان.

تفاوت بین عوام و بی سوادان یهود و مسلمان

گفت: شخصی به حضرت صادق† عرض می کند که عوام و بی سوادانِ یهود راهی ندارند، جز اینکه از علمای خود هرچه می شنوند، قبول کرده و پیروی کنند. اگر تقصیری متوجه علمای یهود است، چرا قرآن عوام الناسِ بیچاره را که چیزی نمی دانستند و فقط از علمای خود پیروی می کردند، مذمت می کند؟ چه فرقی بین عوام یهود و بین عوام ما هست؟ اگر تقلید و پیرویِ عوام از علما مذموم است، پس عوام ما نیز که از علمای ما پیروی می کنند، باید ملامت و مذمت شوند. اگر آنان نمی باید قول علمای خود را بپذیرند، اینان نیز نباید بپذیرند.

حضرت فرمودند: عوام و علمای ما با عوام و علمای یهود از جهتی فرق دارند و از جهتی مثل هم اند: از آن جهت که مثل هم اند، خداوند عوام ما را نیز به آن نوع تقلید از علما مذمت کرده است؛ اما از آن جهت که فرق دارند، نه.

ص:27

آن شخص عرض کرد: یابن رسول الله، توضیح بدهید.

فرمودند: عوام یهود دیده بودند که علمای آنان، درعمل، صریحاً دروغ می گویند، از رشوه پرهیز ندارند، احکام و قضاها را از روی رودروایسی ها و رشوه ها تغییر می دهند، دربارۀ افراد و اشخاص عصبیت به خرج می دهند، حبّ و بغض شخصی شان را دخالت می دهند، حق یکی را به دیگری می دهند و... . آنان به حکم الهامات فطریِ عمومی که خداوند در سرشت هرکس به طور تکوینی قرار داده است، می دانستند که از هرکس چنین اَعمالی سر بزند، نباید قول او را پیروی کرد و نباید قول خدا و پیغمبران خدا: را از زبان این دسته علما قبول کرد.

به همین منوال است حال عوام ما: اینان نیز اگر در فقهای خود اَعمال خلاف، تعصب شدید، تزاحم بر سر دنیا، طرفداری از طرفداران خود هرچند ناصالح باشند، کوبیدن مخالفان خود هرچند مستحق نیکی باشند و... اگر این اعمال را در آن ها حس کنند و باز هم چشم خود را ببندند و از آنان پیروی کنند، عیناً همان عوام یهودند و مذمت و ملامت می شوند.

ص:28

تقلید ممدوح و مشروع

شهید مطهری می افزاید: پس معلوم می شود که تقلیدِ ممدوح و مشروع، سرسپردن و چشم بستن نیست؛ چشم بازکردن و مراقب بودن است، وگرنه مسئولیت و شرکت در جرم است.

امام صادق† در همین حدیث، صفات مرجع تقلید را بیان می کنند و درواقع، پیروی مشروع را مشخص می فرمایند. این همان حدیث معروف است: «وَ امّا مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ صائِناً لِنَفسِهِ حافِظاً لِدینهِ مخالِفاً عَلی هَواهُ مُطیعاً لِأمرِ مَولاهُ فَلِلعَوامِ اَن یُقِلِّدُوهُ.» (= یعنی هرکس از فقهای امت من که نفْس خود را مواظبت و از دینش پاسداری کند، با هوای نفْس مخالفت و فرمان مولای خود را اطاعت کند، سزاوار است که غیرفقها از او تبعیت کنند.)

گفتم: حال، تکلیف من که تا به حال تقلید نمی کردم، چیست؟ آیا گناه کرده ام؟ آیا اعمالی که تابه حال انجام داده ام، باطل است؟

گفت: این مسئله از مسائل فرعیِ تقلید است و در آن باید به مجتهد جامع الشرایط رجوع کنی.

گفتم: تا اینجا به این نتیجه رسیدم که تقلید، کار غیرمعقولی نیست؛ اما هنوز پروندۀ آن را

ص:29

نبسته ام و هنوز اِشکال هایی دارم.

گفت: بفرمایید.

گفتم: یک بار برای مطالعۀ رساله به کتابخانه رفتم. با رساله های متعددی روبه رو شدم و مدتی متحیّر ماندم که کدام را مطالعه کنم. مسئول کتابخانه نیز می گفت تعداد رساله های موجود، خیلی بیشتر از این هاست که اینجا داریم. سؤال من این است که مگر اسلام بیش از یک دین است و مگر احکام اسلام برای همۀ انسان ها در همۀ مکان ها و همۀ زمان ها یکسان نیست؟ پس چرا آرای فقها در احکام شرعی با هم متفاوت است؟

گفت: دربارۀ تعدّد رساله های عملیّه که در این چند سال اخیر دیده می شود، بعداً نکته ای خواهم گفت؛ اما باید توجه داشت که صِرف تعدّد رساله، نشانۀ کثرت اختلاف در فتوا نیست. اختلاف در فتوا تنها در برخی مسائل است که اگر حوصله داشته باشی، برخی از ریشه های پیدایش این اختلاف فتواها را توضیح می دهم.

ص:30

علت اختلاف فتواها

در زمان رسول اکرم… و ائمۀ اطهار: دستیابی به احکام شرعی ممکن و آسان بود؛ به گونه ای که خطایی هم در آن رخ نمی داد: مردم به صورت مستقیم یا حداکثر با یکی دو واسطه، احکام شرعی را از زبان سرچشمه های دین می شنیدند؛ ازاین رو، زمینه های اختلاف بسیار اندک بود.(1) اما هرچه فاصلۀ زمانی میان علما و معصومان: بیشتر شد، دستیابی به احکام شرعی نیز مشکل تر شد. به دو مورد از مهم ترینِ این مشکلات اشاره می کنم:

1. روایات معصومان: به واسطۀ نقل راویان متعددی به ما رسیده است. شناخت وثاقت و راست گوییِ آنان کار دشواری است(2) و اگر دو فقیه دربارۀ وثاقت یک راوی اختلاف نظر داشته باشند، درعمل، دربارۀ روایات او نیز با یکدیگر اختلاف پیدا می کنند و همین مسئله باعث

ص:31


1- . مقصود از اندکیِ اختلاف، اختلاف میان علمای شیعه است؛ ولی میان آنان با مذاهب سنّی اختلاف زیاد است؛ زیرا آنان برای به دست آوردن سنّت به جای اهل بیت‰ به سایر صحابه رجوع می کنند.
2- . علم رجال، عهده دار بیان حال راویان حدیث است.

اختلاف در فتوای آنان می شود.

2. فهم آیات و روایات نیز کار دشواری است و گاه اختلاف فهمِ دو فقیه از یک آیه یا روایت، سبب اختلاف فتوای آنان می شود؛ مثلاً به این آیه توجه کن: ]إِنَّمَا الْمُشْرِکونَ نَجَسٌ فَلا یقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا[ (= حقیقت این است که مشرکان ناپاک اند؛ پس نباید از سال آینده به مسجدالحرام نزدیک شوند.)(1)

به نظر تو، واژۀ «نجس» در این آیه، به معنای ناپاکیِ معنوی است یا نجاستِ اصطلاحی که در خون و سگ و امثال آن وجود دارد؟ آیا اصلاً در زمان نزول این آیه، حکم نجاسات تشریع شده بود؟(2) آیا واژۀ «مشرکین» شامل اهل کتاب نیز می شود؟ زیرا اهل کتاب نیز مشرک اند؛(3) یا

ص:32


1- . توبه، 28.
2- . با توجه به اینکه تشریع احکام شرعی به تدریج و درطول 23سال زمان بعثت صورت گرفته است.
3- . با توجه به آیۀ ]و قالت الیهود عزیز ابن الله و قالت النصاری المسیح ابن الله[، توبه، 30.

تنها شامل مشرکان غیراهل کتاب است؟(1)

می بینی که فهم دلالت آیۀ مذکور بر نجاست اهل کتاب، بسیار دشوار است. البته دلیل کسانی که به نجاست یا طهارت اهل کتاب فتوا داده اند، منحصر در همین آیه نیست و عمدۀ دلیل آنان، روایات است. اما فهم آن روایات نیز مسائل خاص خود را دارد که باعث اختلاف در این فتوا شده است.

گفتم: اما به نظر من، بهتر است اهل کتاب را و بلکه همۀ مشرکان را مانند مسلمانان پاک بدانیم؛ چراکه معنا ندارد عقیدۀ یک انسان باعث نجاست بدن او شود.

ص:33


1- . با توجه به اینکه مشرکانِ اهل کتاب در بسیاری از احکام، با دیگر مشرکان متفاوت اند.

تصویر

ص:34

گفت: فرق شما با فقیه در همین است که شما نظر خودتان را می دهید، اما فقیه به دنبال نظر اسلام است. دلیلی که شما برای طهارت مشرکان آوردید، نه مستند به کتاب و سنت است و نه تکیه بر دلیل عقلیِ قطعی دارد. طهارت و نجاست، امری اعتباری و قراردادی است که خداوند دانا و حکیم، آن را براساس مصالح و مفاسدی تشریع فرموده است: برخی از این مصالح و مفاسد برای ما روشن و برخی دیگر مبهم یا مجهول است. اگر به دلیل معتبری، نجاست چیزی ثابت شود، خواهیم دانست که قطعاً مصلحتی در پسِ این قانون وجود دارد.

گفتم: یعنی می گویید ما باید احکام اسلام را طوطی وار و بدون آگاهی از فلسفۀ آن و بدون قضاوت بر مفید یا مضربودنِ آن بپذیریم؟!

گفت: اصلاً چنین نیست؛ زیرا اولاً با همان دلیلی که عصمت نبی اکرم… اثبات می شود، خدایی بودنِ تمام احکام اسلام نیز معلوم می گردد؛ پس ما یقین داریم که آنچه پیامبر اکرم… فرموده است و آنچه در قرآن است، همگی دستور و قانون خداوند است. به همین دلیل

ص:35

، پذیرش هیچ یک از قوانین اسلام چشم وگوش بسته و بی دلیل نیست.

ثانیاً عقل با همان دلیلی که علم و حکمت خداوند را اثبات می کند، می گوید خداوندی که خالق انسان و جهان است، به همۀ مصالح و مفاسد آگاه است و اگر قانونی وضع کند، براساس همان مصالح و مفاسد است؛ پس ما به طورکلّی یقین داریم که همۀ احکام اسلام برای ما مفید است و هریک از آن ها برای رسیدن ما به سعادت انسانی لازم می باشد.

ثالثاً چنین نیست که فلسفۀ احکام و مصالح آن ها به طورکلّی بر ما پوشیده باشد. بسیاری از آن ها در قرآن و روایات آمده است و خود ما نیز می توانیم کمابیش به برخی از آن ها دست یابیم.

گفتم: بسیار خوب. اما به هرحال اهل کتاب یا پاک اند یا نجس. حالا که در این مسئله دو فتوای مختلف هست، قطعاً یکی از آن ها با حکم واقعی اسلام مطابقت ندارد. در چنین صورتی، وظیفۀ من چیست؟

ص:36

گفت: اینجاست که گفته اند باید از رأی مجتهدِ اَعلم پیروی کرد؛ زیرا رأی او کارشناسانه تر و دقیق تر و احتمال خطا در آن کمتر است. البته نمی خواهم بگویم حتماً رأی مجتهد اَعلم به واقع نزدیک تر است: شاید اتفاقاً یکی از فتاوای مجتهد غیراَعلم مطابق واقع باشد. بلکه مقصود من این است که اگر دو مجتهد با یکدیگر اختلاف فتوا داشتند و یکی اَعلم از دیگری بود، همان دلیلِ «بنای عقلا دربارۀ رجوع به اهل خبره» می گوید که باید به اَعلم رجوع کنیم.

تبعیت از اَعلم، مطابق احتیاط نیز هست؛ یعنی وظیفۀ من یکی از این دو احتمال است: احتمال اول اینکه من مخیّرم که به هریک از آن دو رجوع کنم و عمل به هریک از آن دو برای من مساوی است. احتمال دوم اینکه فقط باید از اَعلم تقلید کنم. بنابراین، تقلید از اَعلم بنابر هر دو احتمال برای من صحیح است؛ درحالی که تقلید از غیراَعلم تنها بنابر احتیاط اول صحیح است. پس احتیاط این است که عملی را انجام دهم که یقین دارم برای من صحیح است.

ص:37

گفتم: فلسفۀ لزوم تقلید از اَعلم نیز معلوم شد.

تقلید از مجتهد میت

سؤال دیگری دارم و آن اینکه اگر حضرت امام خمینیŠ الان زنده بودند، از همۀ مراجع فعلی اَعلم بودند. پس باید تقلید از ایشان ممکن باشد؛ درحالی که در رساله های عملیّه نوشته اند کسی که در زمان حیاتِ مجتهدی از او تقلید نمی کرده است، نمی تواند الان از او تقلید کند.

گفت: اگر یادت باشد، قبلاً توضیح دادم که اصل مسئلۀ تقلید، تقلیدبردار نیست: شخص مکلّف باید خودش در آن به نتیجه برسد. اما در فروع آن می توان تقلید کرد. مسئلۀ پیروی از میّت نیز از همین فروع است؛ یعنی مقلّد باید در آغاز، از مجتهد اَعلمِ زنده تقلید کند؛(1) آنگاه می تواند در مسئلۀ تقلیدِ از میّت، به فتوای او عمل کند. اگر مایل باشی، فتوای چند نفر از مراجع اَعلم زنده را دراین باره برایت ذکر می کنم.

ص:38


1- . لزوم تقلید از مجتهد زنده از مُسلّمات فقه شیعه است. اجوبة الاستفتائات، سؤال 22.

گفتم: بفرمایید، متشکرم.

گفت: نخست باید دو اصطلاح را توضیح دهم. پیروی از مجتهدِ میّت دو حالت دارد: 1. اگر انسان در زمان حیاتِ مجتهدی، از او تبعیت می کرده است و پس از مرگِ او می خواهد هنوز از وی تبعیت کند، تقلید او را «تقلید استدامه ای» یا «بقای بر تقلید» می گویند؛ 2. اگر فرد قبلاً از آن مجتهد تبعیت نمی کرده است، مثلاً در آن زمان هنوز بالغ نبوده است و اکنون می خواهد از او تقلید کند، تقلید او را «تقلید ابتدایی» از میّت می گویند. اکثرِ قریب به اتفاق فقها، تقلید ابتدایی از میّت را جایز نمی دانند؛ اما تقلید استدامه ای (بقای بر تقلید) سه حالت دارد:

1. مجتهدِ ازدنیارفته، از مجتهد اَعلمِ زنده نیز اَعلم است؛ 2. مجتهدِ ازدنیارفته، با مجتهد اَعلمِ زنده مساوی است؛ 3. مجتهد اَعلم زنده، از مجتهدِ ازدنیارفته نیز اعلم است.

نظر مقام معظم رهبری این است: درصورت اول، بقای بر تقلید احتیاط مستحب است؛

ص:39

درصورت دوم، تقلید از هریک از آنان جایز است؛(1) درصورت سوم، تقلید از مجتهد زنده احتیاط واجب است.(2) فتوای دیگر مراجع را می توانی در رساله هایشان یا مسئلۀ 9 رسالۀ سیزده مرجع مطالعه کنی. مثلاً درصورت اول، بقای بر میّت، به نظر آیت الله صافی احتیاط واجب، به نظر آیت الله نوری جایز و به نظر آیات عظام زنجانی، سیستانی، مکارم(3) و وحید خراسانی(4) واجب است.

گفتم: پس اینکه گفتی اول باید از مجتهد اَعلمِ زنده پیروی کنم و بعداً به فتوای، او از میّت، تقلیدِ ابتدایی یا استدامه ای کنم، به این دلیل است که تقلید از میّت بنابر برخی فتاوا گاه واجب یا ممنوع می شود؟

ص:40


1- . اجوبة الاستفتائات، مسائل البقاء علی تقلید المیّت.
2- . اجوبة الاستفتائات، ص11.
3- . مسئلۀ 9 رسالۀ سیزده مرجع.
4- . رسالۀ عملیّۀ معظمٌ له.

گفت: فقط برای این نیست؛ بلکه در حیطه ای که شخص می تواند باقی بر تقلید باشد نیز باید از فتوای مجتهد اَعلمِ زنده تقلید کند؛ مثلاً آیات عظام خامنه ای، سیستانی، صافی، نوری و وحید خراسانی معتقدند که حیطۀ بقای بر میّت در همۀ مسائل است: چه در زمان حیات میّت به همۀ آن مسائل عمل کرده باشد، چه فقط به برخی از آن ها عمل کرده باشد؛ درحالی که مثلاً آیت الله مکارم معتقد است بقا فقط در مسائلی است که در زمان حیات میّت به آن ها عمل کرده است.(1)

حکم نماز و روزه قبل از تقلید از مرجع

گفتم: من که تابه حال از کسی تقلید نمی کردم، حکم نماز و روزه هایم چه می شود؟ آیا همۀ آن ها باطل است؟

گفت: خیر. در این مسائل باید تقلید کرد؛ اما به اجمال می گویم: اَعمالی که

ص:41


1- . مسئلۀ 9 رسالۀ سیزده مرجع و رسالۀ عملیّۀ آیت الله وحید خراسانی.

بدون تقلید انجام داده ای صحیح است و نیازی به اعاده یا قضا ندارد؛ فقط به شرطی که اَعمالت مطابقِ واقع بوده یا مطابق با فتوای کسی بوده که در آن زمان باید از او تقلید می کردی، یا مطابق با فتوای کسی باشد که الان باید از او تقلید کنی.(1) البته دیدگاه های دیگری نیز هست؛ مانند اینکه مطابقت با فتوای مرجع فعلی شرط است.(2)

گفتم: چگونه باید تقلید کنم؟ آیا باید بگویم ازاین پس، از فلان مرجع تقلید می کنم؟ باید رسالۀ او را تهیه کنم؟

گفت: این ها لازم نیست؛ همین قدر که قصد کنی اَعمالت را مطابقِ فتوای او انجام دهی، کافی است. ازاین رو بهتر است نخست مرجعی را انتخاب کنی و مسائل شرعی، ازجمله مسائل فرعیِ تقلید، را از فتوای او پیروی کنی.

ص:42


1- . رسالۀ سیزده مرجع، مسئلۀ 14 از احکام تقلید.
2- . همان، دیدگاه های آیات عظام مکارم شیرازی و سیستانی.

شناخت مجتهد اعلم

گفتم: خوب، الان مجتهد اَعلم کیست؟

گفت: یکی از راه های شناخت مجتهد اَعلم، رجوع به اهل خبره است؛ مثلاً جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم که همگی در شناخت مجتهد و شناخت اَعلم، توانا و خبره اند، چند نفر را مجتهد اَعلم معرفی کرده اند و مردم می توانند از هریک از آنان تقلید کنند. امروزه، مراجعی که در این گفت وگو نامشان را بردم(1) از کسانی هستند که می توانی از آن ها تقلید کنی.

گفتم: اَعلم یعنی داناترین؛ پس همواره فقط یک نفر باید اَعلم باشد.

گفت: اگر شخص بیابد که فلان مجتهد اَعلم است، باید از او تقلید کند. اما گاه شناخت اَعلم دشوار یا غیرممکن است؛ دراین صورت، تمام کسانی که احتمال

ص:43


1- . ترتیب اسامی این مراجع در مواردی که با هم ذکر شده اند، براساس حروف الفباست.

اَعلم بودنشان مساوی است، مجتهدان اَعلم معرفی می شوند. علت تعدد رساله های عملیّه در این سال های اخیر نیز همین نکته است.

ص:44

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109