سرشناسه : پورامینی، محمدباقر، 1347 -
عنوان و نام پدیدآور : پاکت دربسته: درباره علم امام معصوم/ نویسنده محمدباقر پورامینی.
مشخصات نشر : مشهد: انتشارات قدس رضوی،1391.
مشخصات ظاهری : 60ص.؛11×17س م.
فروست : رهنما؛61.
شابک : 978-600-6543-51-2
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
یادداشت : کتابنامه .
موضوع : علم امام
شناسه افزوده : آستان قدس رضوی. معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی
شناسه افزوده : موسسه انتشاراتی قدس رضوی
رده بندی کنگره : BP223/34/پ9پ2 1391
رده بندی دیویی : 297/45
شماره کتابشناسی ملی : 2828393
ص:1
تصویر
ص:2
تصویر
ص:3
تصویر
ص:4
پاکت در بسته (درباره علم امام معصوم)
دغدغۀ این نوشتار پاسخ گویی به پرسش های زیر است:
؟ اگر فقط خدا عالم غیب است، چرا به علم غیبی معصومان: اعتقاد داریم؟ (چرا)
؟ گستره و مرز علم پیامبر و ائمۀ اطهار: کجاست؟ (چقدر)
؟ ابزار آگاهی و خاستگاه دانش ایشان چیست؟ (چگونه)
؟ باوجود داشتن علم به گذشته و حال و آینده، درافتادن ائمه به مصائب جانکاهی مانند نوشیدن زهر و شهادت و...، چه توجیهی برمی تابد؟
ص:5
تصویر
ص:6
امامت، در بیان، جانشینی پیامبر است و در امور دینی و دینوی، پاسداری دین و رهبری امت است؛ از این رو، می توان امامت را تداوم نبوت در دوران خاتمیت نامید.(1) در فرهنگ شیعه، امامت و رهبری انسان ها چه در بُعد معنوی و الهی و چه در بُعد اجتماعی، عالی ترین درجه و مقامی است که خداوند به انسانی واگذار می کند و مدالی که به این نام بر سینۀ کسی می چسباند، عالی ترین مدال هاست.(2)
بدیهی است فردی که پس از پیامبر بر مَسند او می نشیند و زمام هدایت مردم را به سمت سعادت به دست می گیرد، باید ویژگی ها و شروط خاصی داشته باشد: او ضمن دارابودن مقام عصمت و عهده داریِ منصب امامت ازسوی خدا باید داناتر و عالم تر از همه
ص:7
باشد؛ یعنی برخودار از علم الهی و آگاه به تمام معارف و احکام شریعت.(1)
پیشوایان معصوم به دلیل جایگاهی که ازسوی خداوند عهده دار آن اند، داناترین و عالم ترین افراد به حقایق دینی اند؛ ازاین رو، علم آنان، ویژگی اساسی و منحصربه فردی تلقی می شود. به دلیل وجود برخی پرسش ها درباب بی کرانگیِ علم امام و برخورداری ایشان از علم غیب و شناخت مرزها و همچنین علل استفاده یا عدم استفاده از آن، نکاتی به اختصار بیان می کنیم.
ص:8
با چند نفر از یاران امام رضا خدمتش شرفیاب شدیم. ساعتی نزد امام نشستیم. چون خواستیم بازگردیم، امام به من فرمودند: «احمد، تو بنشین.» همراهانم رفتند و من خدمت امام ماندم. سؤالاتی داشتم؛ به عرض رساندم و امام پاسخ فرمودند... تا پاسی از شب گذشت.
خواستم مرخص شوم. امام فرمودند: «می روی یا نزد ما می مانی؟» عرض کردم: «هرچه شما بفرمایید. اگر بفرمایید بمان، می مانم و اگر بفرمایید برو، می روم.» فرمودند: «بمان؛ این هم رختخواب.» آنگاه امام برخاستند و به اطاق خود رفتند.
[احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی که از دعوت ویژۀ امام در پوست خود نمی گنجید، خرسند از این لطف ویژه، سر به سجده گذاشت؛ او ادامۀ ماجرا را این گونه گزارش می کند:] من از شوق به سجده افتادم و گفتم: «سپاس خدای را که حجت خدا و وارث علوم پیامبران، در میان ما چند نفر که خدمتش شرفیاب شدیم، تا این حد به من محبت فرمودند.» هنوز
ص:9
در سجده بودم که متوجه شدم امام به اطاق من بازگشته اند. برخاستم. حضرت دست مرا گرفتند و فشردند و فرمودند که امیرمؤمنان به عیادت صعصعة بن صوحان رفت و چون خواست برخیزد، به صعصعه فرمودند: «از اینکه به عیادت تو آمده ام، به برادران خود افتخار مکن. عیادت من باعث نشود که خود را از آنان برتر بدانی. از خدا بترس و پرهیزکار باش. برای خدا تواضع و فروتنی کن. خدا تو را رفعت میبخشد.» (1)
[...شب به نیمه رسیده بود و احمد بن محمد تنها بود و در فکرِ بی کرانگیِ علم امام. با این اندیشه، چشم برهم نهاد.]
ص:10
[ابی حبیب بناجی اهل مروْ بود و شیفتۀ پیامبر و خاندان والاگوهرِ او. خوابی دید که بی درنگ در بیداری تعبیر شد: تنها به فاصلۀ بیست روز. تعبیر خوابش نشان از بی کرانگیِ علم امامت داشت. این ماجرا از زبان اوست:]
رسول خدا را در خواب دیدم که در بناج، در مسجدی فرود آمد که هر سال، حجاج در آن مسجد فرود می آمدند. گویا من نزد او رفتم و سلام کردم و پیشِ روی او ایستادم. نزد او طبقی یافتم که از برگ خرمای مدینه بافته شده بود و در آن طبق، خرمای صیحانی بود.
پیامبر از آن خرما مشتی برداشتند و به من عطا کردند. آن خرما را شمردم: هجده دانه بود. پس از بیداری، خواب را چنین تعبیر کردم که به عدد هر خرما، یک سال زندگانی می کنم! وقتی بیست روز گذشت، در زمینی که زارعان، آن را برای کشت آماده می کردند، ایستاده بودم که کسی نزد من آمد و مرا خبر داد به آمدنِ حضرت رضا از مدینه و نزول آن بزرگوار در آن مسجد. مردم را دیدم که نزد او می شتافتند. من نیز به خدمت آن حضرت
ص:11
رفتم. دیدم آن جناب در موضعی نشسته اند که رسول را در خواب دیده بودم. زیرِ پای مبارکش، تخته حصیری گسترده بود؛ مثل آن حصیری که زیرِ پای پیغمبر بود. در پیش روی او طبقی قرار داشت که از برگ خرما بافته شده و حاوی خرمای صیحانی بود.
بر آن جناب سلام کردم. پاسخ داد و مرا نزد خود طلبید. یک مشت از آن خرما به من عطا فرمودند. آن خرما را شماره کردم: عدد آن به قدر عدد خرمایی بود که رسول خدا در خواب به من عطا فرموده بودند. عرض کردم: «یابن رسول اللّه، بیشتر از این به من عطا فرما.» فرمودند: «اگر رسول خدا زیاده از این به تو عطا فرمود، ما هم زیاده از این به تو عطا می کردیم.»(1)
ص:12
این دو نمونه، نشانی از علم غیب علی بن موسی بود؛ دانشی الهی که شرط امامت است و ائمه: جملگی بدان آراسته اند.
ص:13
تصویر
ص:14
به راستی، علم بی کرانه و غیبی امام از کجا ریشه می گیرد و به کدام سرچشمه متصل است؟ مگر خدا نمی فرماید: «بگو هرکه در آسمان ها و زمین است، جز خدا، غیب را نمی شناسد»(1) و در آیه ای دیگر: «کلیدهای غیب تنها نزد اوست و جز او، کسی آن ها را نمی داند.»(2) این کلام الهی، با دانش امام چه تناسبی دارد؟
در پاسخ باید به این نکته توجه کرد که در کنار آیات یادشده، آیات دیگری هست که پرده از علم غیبِ برخی از اولیای برگزیدۀ خدا برمی دارد: «دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی سازد؛ مگر رسولانی که آنان را شایسته و پسندیده بداند.»(3)
ص:15
بنابراین، آیاتِ بخش نخست، از علم غیبِ ذاتی خدا خبر می دهد و آیات بخش دوم، از علم غیب افاضی و وحیانی؛ یعنی غیرخدا تنها به تعلیم و اذن الهی می توانند به علم غیب دست یابند.(1)
وقتی فردی با اخبار غیبی امام رضا روبه رو شد، تاب نیاورد و با گستاخی گفت: «علم غیب را فقط خدا می داند.» پاسخ حضرت شعلۀ شبهۀ او را فرو نشاند: «خداوند متعال در قرآن فرموده است: عالِمُ الْغَیبِ فَلا یظْهِرُ عَلی غَیبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ؛ پس، رسول خدا از کسانی است که علم غیب را می داند و ما هم ورثۀ آن رسول می باشیم و اخبار آینده را تا روز قیامت می دانیم.»(2)
ص:16
دربارۀ گستره و ریشۀ علم غیب امامان: درنگ در چند نکته، شناخت ما را از پیشوایان معصوم: عمق می بخشد و به معرفت ما می افزاید:
1. علم و ارادۀ امام تابع علم و ارادۀ الهی است. ازآنجاکه آنان، به تعلیم الهی، از علوم غیبی آگاه بودند و این علم نیز همچون سایر کمالات، از طرف خداوند به آنان اعطا شده است، الهی است؛ بنابراین، می توان گفت علم امام «علم غیب تعلیمی» و خدادادی است. چنان که امیرمؤمنان دانش اهل بیت معصوم را به دانش خدا متصل می دانست(1) ودر پایان نبرد جَمل، از برخی حوادث آینده خبر دادند و فرمودند: «این علمی است که از دارندۀ علم آموخته ام.»(2)
ص:17
2. علم امام آینۀ تمام نمای عالم هستی است؛ یعنی علم گذشته و حال و آینده را شامل می شود.(1) ازاین رو، همگان اذعان داشتند هر پرسشی که از امام رضا می شد، پاسخ آن را می دانست.(2) دشمن نیز اعتراف به علم بی کران ایشان داشت و مأمون، امام رضا را معدن علم توصیف می کرد.(3)
3. امام وارث علم پیامبران اولو العزم و رسول خدا است و او، هم علم پیامبر اکرم را دارد و هم علم پیامبران را.(4) همچنین، خداوند علم امامان را همچون علم پیامبر اکرم،
ص:18
از علم پیامبران الهی بیشتر قرار داده است.(1) حضرت زین العابدین فرمودند: «به خدا قسم، آنچه انبیا و رُسل می دانند، من می دانم» و افزودند: «وَ نُزَادُ مَا لَمْ تُزَدِ الأَنْبِیاءُ» (= اضافه از آنچه انبیا داشتند، داریم.)(2)
4. خداوند درِ علم را به سوی امامان گشوده است و آنان با اشاراتِ عالم غیب و سروش فرشتگان آشنایند. هیچ چیز از احکام الهی و شریعت، از آنان پوشیده نیست. زمانی که از گسترۀ علوم غیبی امامان یاد می شود، می توان به علم الکتاب، شرایع آسمانی، گذشته و آینده، اسرار درونی و آشنایی با زبان همۀ مخلوقات،
ص:19
حتی حیوانات، اشاره کرد.(1)
ص:20
منابع علم ائمۀ اطهار متعدد و متنوع است. این منابع به آنان علوم و آگاهی های فراوان و نیز خطاناپذیری می بخشد تا بتوانند مأموریت الهی خود را به خوبی انجام دهند.(1) دربارۀ خاستگاه علوم غیبی امامان، این امور بیان شده است:
1. الهام: با رحلت پیامبر خاتم باب وحی بسته شد، اما راه الهام برای پیشوایان معصوم باز است. آنان محدث اند و صدای فرشته را می شنوند(2) و همچنین با روح الهی در ارتباط هستند. کسی که روح الهی را دریابد، از رویدادهای گذشته و آینده و آنچه در دل مردمان زمین و آسمان است،آگاه می شود.(3) به فرمودۀ امام صادق: «امام هروقت اراده کند چیزی را بداند، خدا او را مطلع می کند.»(4) در فرمایشی از امام کاظم ، علم حال و حاضر ائمه از سنخ الهام و بهترین علم ائمه دانسته شده است.(5)
2. فراگرفتن از پیامبر : ایشان تمامی معارف اسلام را به علی آموختند و پس از او نیز این علوم نسل به نسل به امام بعدی منتقل شد.(6)
3. قرآن: این معجزۀ الهی دارای ظاهر و باطنی است و درک و تفسیر و تأویل آن، تمییز
ص:22
ظاهر از باطن و نیز محکم از متشابه، تنها از امام معصوم ساخته است؛ به فرمودۀ امیر سخن: «همانا در قرآن دانش آینده است و حدیث گذشته. درد شما را درمان است و راه سامان دادن کارتان در آن.»(1)
این نکته بسیار مهم است که منابع آسمانی و غیبیِ دیگری به عنوان خاستگاه علوم امامان مطرح است که گواه تنوع و تعدد آن است. با توجه به این گستردگیِ منابع فرابشری است که پیامبر در حدیث ثقلین دربارۀ اهل بیت خود فرمودند: «به آنان چیزی یاد ندهید؛ چراکه آنان از شما عالم ترند.»(2)
ص:23
تصویر
ص:24
باوجود علم غیب امامان چرا گاهی آنان انگور یا خرما یا دیگر اشیای مسموم را تناول می کردند و به شهادت می رسیدند؟ دربارۀ شناخت امیرمؤمنان از قاتل خود، خوردن سم توسط امام حسن، کشته شدن امام حسین و همچنین دربارۀ امام رضا که می دانستند انگوری که جلویشان گذاشته اند مسموم است، چه پاسخی وجود دارد؟
در پاسخ، دقت به نکات زیر شایسته است:
1. دانش و آگاهی پیامبران و ائمۀ اطهار بر دو نحو است:
1.1. علومی که از راه عادی برای آنان فراهم می آید که در این گونه دانش ها، با دیگر مردم تفاوت چندانی ندارند؛
2.1. علومی که برای آنان از راه های ماوراءطبیعی (وحی و الهام) حاصل می شود که به آن، علم لدنی یا علم غیب می گویند.
ص:25
2. پیامبر و ائمۀ اطهار: در مسائل عادی و فردی و امور اجتماعی، موظف به استفاده از علم عادی بوده اند. ازاین رو، همواره در این گونه مسائل، از شیوه های معمولی، تحقیق و کسب آگاهی کرده و براساس آن عمل می کردند. سِرّ این مسئله نیز آن است که آنان، الگوی بشریت اند و اگر در مسیر زندگی و حرکت های اجتماعی، راهی غیر از این بپویند، دیگر جنبۀ اسوه بودن خود را از دست خواهند داد و دوستداران و پیروان به بهانۀ آنکه آنان با علم لدنی عمل می کرده اند، از حرکت های سازنده و انقلابی و اِصلاحی باز خواهند ایستاد.
3. عمل دائمی براساس علم غیب، موجب اختلال در امور است؛ زیرا ارادۀ غالب خدا به جریان امور، براساس علم عادی بشری تعلق گرفته است. به همین جهت، معصومان برای شفای بیماری خود و اطرافیانشان از علم غیب استفاده نمی کردند. شاید یکی از حکمت های ممنوعیت روی آوری به نجوم یا تسخیر جن برای کشف غیرعادی حوادث آینده
ص:26
نیز همین اختلال در امور است.(1)
4. عمل براساس علم غیب، در برخی مواقع با حکمت نصب معصومان: منافات دارد؛ زیرا در این صورت، جنبۀ اسوه و الگوبودنِ خود را از دست خواهند داد و سایر افراد بشر از وظایف فردی و اجتماعی خود به این بهانه، یعنی ناآگاهی از علم غیب، شانه خالی خواهند کرد.
5. تکالیف دینی معصومان: همواره برطبق علومی بوده که از مسیرهای عادی برای آنان پیدا می شده است؛ مثلاً پیامبر و امامان: منافقان را خوب می شناختند و می دانستند که آنان ایمان واقعی ندارند؛ ولی با آنان هرگز به شیوه ای مشابه با نحوۀ رفتار با کفار برخورد نمی کردند و ازنظر معاشرت و ازدواج و دیگر احکام، با آنان به مانند سایر مسلمانان رفتار می کردند. همچنین، هنگامی که در مسند قضاوت و حل وفصل مشکلات مردم می نشستند،
ص:27
مطابق قوانین قضایی اسلام حکم کرده و از علوم غیرعادی خود استفاده نمی کردند. نیز، میوه یا غذایی را تناول می کردند که پیش روی آنان بود و مانعی از خوردن آن نمی دیدند.
6. علم غیب، گاهی به امر واقعی تعلق می گیرد که حتمی و تغییرناپذیر است. بنابراین، برخی چیزهایی که پیامبر و امامان: ازطریق غیبی می دانند، همان چیزی است که حتماً واقع خواهد شد. این گونه آگاهی، چیزی نیست که با آن بتوان تغییری ایجاد کرد و سرنوشت چیزی را تغییر داد.
7. پیشوایان ما وظیفه نداشتند در تمامی امور طبق علومی عمل کنند که از راه های غیرعادی برای آنان حاصل می شد؛ به عبارتی چنین علم لدنی موضع امام را در برابر تکالیف خود که حتمی الوقوع است تغییر نمی دهد؛ اساسا قضای حتمی خداوند مثل شهادت
ص:28
امام از آن جهت که حتمی الوقوع است متعلق اراده و قصد انسانی قرار نمی گیرد .(1) وظیفۀ آنان این بود که نخست، نظام تکوینی این عالم را مراعات کنند و سپس، چون سایر مردم با این پیش آمدها روبه رو شوند. به بیان دیگر، بدیهی است که سرانجام هر انسانی مرگ است و هیچ آفریده ای در این جهان عمر ابدی نخواهد داشت.
8. البته خوردن میوۀ زهرآلود توسط امام رضا از روی اجبار بوده است و امام از شیوۀ شهادت خود خبر داشتند. حضرت به اباصلت فرمودند: «اگر بعد از ملاقات با مأمون، هنگام برگشتن، عبا را روی سرم دیدید، بدانید که مأمون کار خودش را کرده است.» ایشان ضمن آگاهی، گزینۀ دیگری فراروی خود نداشتند.
9. همۀ اموری که امام معصوم انجام می دهد، به خواست خداوند متعال بستگی دارد:
ص:29
تصویر
ص:30
]بل عباد مکرمون. لایسبقونه بالقول و هم بامره یعلمون.[(1)
10. علم غیب برای پیامبر و امامان: بالفعل نیست؛ بلکه شأنی است و هرگاه اراده کنند و بخواهند چیزی را بدانند، خداوند آنان را آگاه خواهد کرد. به فرمودۀ حضرت صادق: «امام وقتی بخواهد چیزی را بداند، خداوند او را آگاه خواهد کرد.»(2) بنابراین، امام اگر بخواهد می داند: خواستن برای او دانستن است. ازاین رو، می توان علم غیب امام را به «پاکتی دربسته» همانند کرد که برای آگاهی از محتوا می تواند آن را بگشاید.
ص:31
1. امامت و رهبری، مرتضی مطهری.
2. معارف دین، صافی گلپایگانی.
3. پیام قرآن، مکارم شیرازی، ج9.
4.امامت، محمد حسن قدردان قراملکی.
ص:32