عنوان و نام پدیدآور : چرا خداوند شیطان را آفریده است ؟/مولف احمد نبوی .
مشخصات نشر : تهران: آستان قدس رضوی ، معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی، 1391.
مشخصات ظاهری : 7ص.14×12س.م
فروست : رهنما؛ 6
وضعیت فهرست نویسی : در انتظار فهرستنویسی (اطلاعات ثبت)
شماره کتابشناسی ملی : 1794726
ص:1
ص:2
ص:3
تصویر
ص:4
پاسخ به پرسش های زیر انگیزۀ قلم زدن و انتشار این کتابچه است:
1. شیطان چگونه به وجود آمد و چرا خطا کرد؟
2. اگر انسان برای تکامل و رسیدن به سعادت آفریده شده، وجود شیطان که یک موجود ویرانگر ضد تکاملی است چه دلیلی می تواند داشته باشد؟
3. خداوند در برابر این شیطان چه توانائی هایی به ما داده است؟
ص:5
تصویر
ص:6
هر انسانی وقتی به ناکامی ها و شکست های خود می نگرد، در پی مقصری می گردد بدیهی است که اگر گناه میان انسان و خدا فاصله ایجاد کند شیطان به عنوان متهم اصلی قلمداد می شود و این ادعای همیشگی که «چرا شیطان آفریده شد» تا ما را فریب دهد. پاسخ به این پرسش فراگیر ، نیازمند شناخت این موجود است که برای بندگی آفریده شده بود و خود راه سرکشی را برگزید و سپس درنگ در راز ماندگاری و حیات او که همراه با دعوت به گناه و شرارت است.
ص:7
ابلیس موجودی از آفریده های پروردگار است که مانند انسان دارای اراده و شعور بود. او از جن بود و ماده اصلی خلقت و آفرینشش آتش بود.(1) او از روز نخست، به صورت موجودی سرکِش، شریر و وسوسه گر آفریده نشده بود؛ بلکه برای عبادت خلق شد و خلقتی پاک داشت و هیچ نقصی در خلقت او نبوده است. و به فرمودۀ امام علی: «شش هزار سال عبادت کرد. البته معلوم نیست که این مدت، از سال های دنیا بود یا از سال های آخرت.»(2) با چنین عبادتی بود که ابلیس توانست در کنار فرشتگان اِلاهی جای گیرد؛ قبل از اینکه انسانی به وجود آید(3).
ص:8
سالکان راه را مَحرم بُدیم ساکنان عرش را همدم بُدیم
ما هم از مَستان این مِی بوده ایم عاشقانِ درگه وی بوده ایم
روزِ نیکو دیده ایم از روزگار آب رحمت خورده ایم، اندر بهار(1)
پس از اینکه آدم پا به عرصه وجود گذاشت ؛ خداوندU ابلیس را، همانند ملائکه، خطاب کرد تا بر آدم سجده کند. همۀ فرشتگان، فرمان خدای را بجا آوردند؛ ولی تعصّب ابلیس سدّ راهش شد حسادت ورزید و در منشاء خِلقتش، یعنی آتش، به آدم فخر فروخت و تکبر کرد و از سجده کردن به او، اِبا کرد.(2) به فرمودۀ قرآن کریم، ابلیس با این نافرمانی بزرگ، از راه و رسم بندگیِ خدا خارج شد: )وَ إذْ قُلْنا لِلْمَلائکه اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا الاَّ إبْلِیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ( (= و [یاد کن] هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: آدم را سجده کنید. پس
ص:9
تصویر
ص:10
[همه] جز ابلیس، سجده کردند؛ که از [گروه] جِن بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید.)(1) او از فرمان الهی تمرد کرد و از سجده بر آدم سرباز زد و از صف فرشتگان خارج شد و با انتخاب خود، شریر و شیطان شد(2) و در راه شر و فساد افتاد، و سرانجام کارش به اینجا رسید که تمامی انحراف ها، شقاوت ها، گمراهی ها و باطلی که در بشر به وقوع می پیوندد همه ریشه در وسوسه او دارد.
شیطان برای بندگیِ خداU آفریده شد، نه برای گمراهی و شیطنت و وسوسه گری. او، مانند تمام جنّیان و همچون انسان و نه مانند فرشتگان، موجودی صاحب ِ اراده و اختیار بود و توانِ سرپیچی از دستور خداوندU را داشت؛ اما با این نافرمانی، از جایگاه والای خود رانده شد و به بدبختی افتاد. او، خود، شیطنت را برگزید و خواست که شیطان باشد و به مکر و حیلۀ انسان بپردازد.
ص:11
من حسودم از حسد کردم چنین من عدُوّم کار من مَکرَست و کین(1)
پس از آشنایی کوتاه با پیدایش ابلیس و تمرد او ، می توان سؤال اصلیِ این نوشتار را چنین پاسخ گفت:
1. خداوند همه چیز را بجا و خِیر آفریده و نظام هستی، نظام احسن است و در جهان، آفریده ای که نبایست آفریده شده باشد و یا بد آفریده شده باشد وجود ندارد، همه چیز زیبا و بجا آفریده شده است.آن گونه که خداوند می فرماید )الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ(. (2) هیچ گاه شرّ مطلق آفریده نشده است و تمامی اشیایی که خدا خلق کرده است وجود نفسی شان
ص:12
باشد، خیر است. از این رو گاه موجودی با اضافه به موجودی دیگر منشأ صدور شرّ می شود.(1) بنا بر این اگر موجودی از قبیل مار و عقرب را دیدیم که از نظر اضافه ای که به ما دارند مضر به حال ما است باید بدانیم که بطور مسلم منافعی دارد که از ضررش بیشتر است و گر نه حکمت الهی اقتضای وجود آن را نمی کرد و در این صورت وجود چنین موجودی هم خیر خواهد بود(2).
پس بد مطلق نباش در جهان بد به نسبت باشد این را هم بدان
زهر مار آن مار را باشد حیات نسبتش با آدمی باشد ممات(3)
2. تمام اجزای جهان هستی به یکدیگر مربوط است، این ارتباط لازمه اش این نیست
ص:13
که جمیع موجودات مثل هم باشد، زیرا اگر همه اجزای عالم مثل هم بودند عالمی به وجود نمی آمد بلکه تنها یک موجود تحقق می یافت، و لذا حکمت الهی اقتضا دارد که این موجودات مختلف باشند. اگر در عالم، شر و فساد، نقص و ضعف و امثال آن نبود بطور مسلم از خیر، صحت، راحت، و جدان، کمال و قوت نیز مصداقی یافت نمی شد، و عقل ما پی به معانی آنها نمی برد، در این نظام اطاعت در کنار معصیت معنا پیدا می کند ، از این رو آن گاه انسان معنای خیر را درک می کند و آن را برمی گزیند که شر را ببیند و از آن آگاه باشد. بنابراین، وجود شیطان از ارکان نظام جهان انسانی است و تنها آن گاه می توان وجود شیطان را شر پنداشت که از او پیروی شود؛ امّا مخالفت و مبارزه با او خیر بوده، مایه رشد و تعالی است. تنها آن گاه می توان وجود شیطان را شر پنداشت که از او پیروی شود؛ امّا مخالفت و
ص:14
مبارزه با او خیر است و مایه رشد و تعالی(1).
3. دنیا میدان آزمایش و امتحان است ؛ آزمایشی که وسیله پرورش و تکامل انسانها است و بی شک آزمایش جز در برابر دشمنان سرسخت و طوفان ها و بحران ها امکان پذیر نیست. با وجود شیطان این تنور آزمایش داغ تر شد، چرا که شیطان عاملی است از برون و هوای نفس عاملی است از درون!(2) به عبارتی دیگر اگر شیطانی نبود نظام عالم انسانی هم نبود، و وجود شیطانی که انسان را به شر و معصیت دعوت کند از ارکان نظام عالم بشریت است، به واقع وجود او عاملی برای آزمایش انسان است و از این رو، می توان به نقش شیطان در تکامل انسان پِی برد و وجودش را ضروری دانست؛ زیرا انسان با تکیه بر اختیار خود و راهنمای
ص:15
تصویر
ص:16
هادیان دین ، از گذر مبارزه با شیطان به مقامات والای بندگی و پرهیزگاری می رسد(1). شما به اهمیت صراط مستقیم بنگرید؛ صراطی که یگانه راه هدایت و کامل هر انسانی است . شیطان و وسوسه های او به منزله کناره و لبه جاده است، و معلوم است که تا دو طرفی برای جاده نباشد متن جاده هم فرض نمی شود. اینجاست که با دقت می توان معنای این آیات را فهمید:
)قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ( (= [شیطان]گفت: اکنون که مرا گمراه ساختی، من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آنها کمین می کنم! .) (2)
)قالَ هذا صِراطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ إنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوِینَ( (= [خداوند] فرمود: این راه مستقیمی است که بر عهده من است(و سنّت همیشگیم). که بر
ص:17
بندگانم تسلّط نخواهی یافت؛ مگر گمراهانی که از تو پیروی می کنند».)(1)
4. بندگان بزرگ خدا با مبارزه مستمر و پی گیر در برابر شیطان و پیروزی در این آزمایش بزرگ، روز به روز قویتر و نیرومندتر شوند!(2) دانشمندان امروزه در مورد فلسفه وجود میکرب های مزاحم بدن مدعی اند اگر آنها نبودند سلول های بدن انسان در یک حالت سستی و کرخی فرو می رفتند، انسانها با مبارزه جسمانی با میکرب های مزاحم نیرو و نمو بیشتری کسب کرده اند. دانشمندان سیستم ایمنی بدن که هماره در پی کشف «روشی جدید برای تحریک سیستم ایمنی بدن و مبارزه با عفونت اند» مدعی اند مکانیزم
های دفاعی(3) بدن ،
ص:18
پس از مواجهه با عوامل عفونی تحریک می شوند و توانایی و دامنه آنها در هر بار مواجهه موفق در مقابل هر میکروب خاص افزایش می یابد.
5. ارتباط شیطان با انسان تنها در حدّ دعوت و اجابت است؛(1) اگر انسان کژراهه را برگزیند،
ص:19
خود، مسؤل است. و شیطان هر چند شر است، یارای آن ندارد که انسان را به گناه وادارد . بدین معنی که شیطان، انسان را به بدی و معصیت دعوت می کند، اما در پذیرشِ این دعوت، هیچ اجباری نیست. درواقع، شیطنت شیطان زیانی به بندگان نمی رساند، بلکه می تواند نردبان ترقّی مردم نیز باشد.(1) جز آنکه انسان، خود، پیروی از شیطان را برگزیند.
ص:20
دقت کنیم که شیطان هرگز سرزده به انسان حمله نمی کند؛ بلکه با اجازه انسان، پا به حریم او می گذارد.
از جهان دو بانگ می آید به ضد تا کدامین را تو باشی مُستعد
آن یکی بانگش نشور اَتقیا وان یکی بانگش فریب اَشقیا(1)
به فرمودۀ خداU: «انسان را به هر دو راهِ خیر و شر هدایت کردیم.»(2) این انسان است که باید با اختیار خود، دعوت خیر و الاهی را بپذیرد و به دعوت شیطان، پشت پا زند. شیطان در قیامت، در پاسخِ کسانی که به او اعتراض می کنند و او را مسئول گمراهیِ خویش می شمارند، چنین می گوید: )وَ ما کانَ لِی عَلَیکمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکمْ.( (و مرا بر شما، هیچ تسلطی نبود؛ جز اینکه شما را «دعوت» کردم و شما دعوتِ
ص:21
مرا «اجابت» کردید. پس مرا ملامت نکنید و خود را ملامت کنید.)(1)
انبیا طاعات عرضه می کنند دشمنان شهوات عرضه می کنند
خوب را من زشت سازم، رب نه ام زشت را و خوب را آیینه ام(2)
6. تسلّط شیطان بر انسان، محدود است. او به پروردگارU می گوید: «همه را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان خالص تو را.» خداوندU نیز از تسلّط محدود شیطان، چنین یاد می کند: )انَّ عِبادِی لَیسَ لَک عَلَیهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْغاوِینَ( (= درحقیقت، تو را بر بندگان من تسلّطی نیست، مگر کسانی از گمراهان که تو را پیروی کنند.)(3) سیطره و حکومت شیطان، تنها بر گروهی است که سرپرستی و رهبریِ شیطان را پذیرفته اند.
ص:22
تصویر
ص:23
خداوندU می فرماید: «او را بر کسانی که ایمان آورده اند و بر پروردگارشان توکل می کنند، تسلطی نیست. تسلط او فقط بر کسانی است که وی را به سرپرستی برمی گیرند، و بر کسانی که آن ها به او (خدا) شِرک می ورزند.»(1)
7. قلمرو نفوذ فقط انسان است و شیطان درصورت پذیرش و اقبال انسان، در او نفوذ می کند؛ البته نفوذ در اندیشه، نه تن و بدن او. این نفوذ، به وسوسه کردن، یعنی اِلقای فکری غلط به ذهن انسان، و نیکو جلوه دادنِ امری باطل، منحصر است. تسلّط شیطان بر انسان زمانی محقق می شود که وی خواهانِ دوستی با شیطان باشد و سلطه اش را پذیرا باشد؛ )انَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ إنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ( (=چرا که او، بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می کنند، تسلّطی ندارد، تسلّط او تنها بر کسانی
ص:24
است که او را به سرپرستی خود برگزیده اند، و آنها که نسبت به او[خدا] شرک می ورزند[و فرمان شیطان را به جای فرمان خدا، گردن می نهند].)(1)
8. خداوندU انسان را در برابر توفان وسوسه های شیطان، تنها رها نکرده است و برای مقابله و خنثی سازیِ وسوسه های شیطان، نیروهای فراوانی قرار داده است: عقل، فطرت، وجدان، پیامبران و فرشتگان الاهی را می توان از اِمدادرسانانِ انسان در مقابله با شیطان شمرد.
و درنگ در این پاسخ
اگر شیطان نبود، عالم نزول و این دنیای پر غوغا نبود. زیرا شیطان سبب نزول و هبوط آدم بدین عالم شد؛ قبل از آن همه در بهشت بودند، ولی بهشت عالم ذَرّ که فقط بهشت
ص:25
استعداد و قابلیّت بود و انسان همانند فرشتگان و حوریان قابل ترقّی و تکامل نبود. شیطان موجب نزول آدم در این عالم و حرکت و مجاهده و جستجوی حقّ و تدارک ما فات شد، و بالاخره انسان از أسفل السّافلین با تلاش و مجاهدت و باراده پروردگار، به أعلی عِلّیّین رسید. انسان از ملائکه هم اشرف شد، و این همه فضائل و درجات کسب نمود(1).
حکیم ملاهادی سبزواری در برابر این پرسش ، چنین پاسخ می دهد:
«بعضی از اشخاص به خدا اعتراض می کنند و از آن جمله می گویند: شیطان را چرا آفرید که باعث اضلال بندگان بشود؟ و نمی دانند که خداوند حکیم است. کار حکیم هیچ وقت از حکمت خارج نیست. چه مصلحت های زیاد که در خلقت شیطان است و ما هیچ یک آنها را نمی دانیم.و از جمله آنها یکی این است که این همه خلق به واسطه شیطان موجود شده اند.
ص:26
(زیرا) اگر شیطان نبود، آدم نافرمانی نمی کرد و از بهشت هم خارج نمی شد. بهشت جای توالد و تناسل نبود. نوع آدمی به همان آدم و حوّا انحصار می یافت. پس شیطان باعث عصیان و اخراج آدم از بهشت گردید تا به زمین هبوط نموده، این همه خلق از او موجود بشوند. دانستن همین یک مصلحت در خلقت شیطان ما را کافی است»(1).
تصویر
ص:27
تصویر
ص:28
1. المیزان، علامه طباطبایی ، ج 8.
2. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی ، ج 19.
3. معاد شناسی، حسینی طهرانی ، ج10.
4. عدل الهی، مرتضی مطهری.
5. خدا و مسأله شر، محمد حسن قدردان قراملکی.
6. مسأله شر، محمد صفر جبرئیلی.
ص:29